گلزار فضیلت : مشاهیر مدفون در تکیه فاضل هندی در تخت فولاد اصفهان

مشخصات کتاب

سرشناسه : قاسمی، رحیم، 1351 -

عنوان و نام پدیدآور : گلزار فضیلت : مشاهیر مدفون در تکیه فاضل هندی در تخت فولاد اصفهان / رحیم قاسمی.

مشخصات نشر : اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان ، 1389.

مشخصات ظاهری : 370 ص. : مصور .

شابک : 978-600-1320-35-4

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : این کتاب در سال 1388 با عنوان " گلزار فضیلت: مشاهیر تخت فولاد اصفهان ( تکیه فاضل هندی) " توسط انتشارات کانون پژوهش منتشر شده است.

یادداشت : واژه نامه .

عنوان دیگر : مشاهیر مدفون در تکیه فاضل هندی در تخت فولاد اصفهان.

عنوان دیگر : گلزار فضیلت: مشاهیر تخت فولاد اصفهان ( تکیه فاضل هندی).

شناسه افزوده : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان

رده بندی کنگره : DSR2073/ص75 ق23 1389

رده بندی دیویی : 955/932

شماره کتابشناسی ملی : 2167956

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

سخن دانشنامه تخت فولاد 15

تکیه فاضل هندی

فاضل هندی 21

تولّد و خاندان: 21

تذکّر 23

اقامت در هند و ملقّب شدن به فاضل هندی: 24

تذکّر: 25

مدّت اقامت فاضل در هند: 26

مناظرات فاضل هندی: 26

مقامات علمی: 32

نبوغ علمی: 34

نوابغ شیعه: 35

معاصران: 46

شاگردان فاضل هندی: 52

تألیفات: 60

شعر فاضل هندی: 73

نثر فاضل هندی: 74

وفات: 76

فرزندان: 77

آیة اللّه العظمی سیّد یوسف خراسانی

79

تولّد و تحصیلات: 79

اوصاف: 79

تألیفات: 81

شاگردان: 86

وفات: 86

ص: 5

فرزندان: 88

حکایت 90

فرزندان 91

حکایت تشرف سیّد محمّد جواد خراسانی 96

ملّا محمّد نائینی 100

فرزندان: 100

تذکّر: 101

آیة اللّه میرزا علی نقی موسوی زنجانی 104

خاندان: 104

تحصیلات: 104

آثار: 105

وفات: 107

فرزندان: 108

اجازات: 113

آیة اللّه ملّا مهدی قمبوانی 116

نمونه اشعار: 118

وفات: 126

ملّا محمّد حسین ضیاء اصفهانی 127

خاندان: 127

اوصاف: 127

نمونه اشعار: 129

ماده تاریخ ها: 130

وفات: 140

میرزا محمّد باقر بهاء خواجوئی 141

نمونه اشعار 142

آیة اللّه میر محمّد حسین مدرس صادقی 147

ص: 6

فرزندان: 147

وفات: 148

آیة اللّه سیّد محسن میر محمّد صادقی 149

خاندان: 149

تحصیلات و اساتید: 152

بازگشت به اصفهان: 153

وفات: 154

فرزندان: 154

آیة اللّه سیّد عبداللّه میر محمّد صادقی (ثقة الاسلام) 158

تولّد و تحصیلات: 158

مشایخ اجازه 173

بازگشت به اصفهان: 174

اوصاف: 175

تألیفات: 176

گزیده ای از لؤلؤ الصدف 178

تدریس و شاگردان: 190

نمونه اشعار: 191

وفات: 193

آیة اللّه العظمی علّامه شیخ عبدالحسین محلّاتی 201

تولّد و خاندان: 201

تحصیلات و اساتید: 202

علاّمه شریف کاشانی از دیدگاه علّامه محلاتی 205

سکونت در اصفهان: 208

اوصاف و مقامات علمی: 209

کلام علّامه سیّد حسن صدر: 211

حکایت فقر: 211

علّامه محلاتی و شعر: 213

شاگردان: 214

تألیفات: 218

وفات: 222

آیة اللّه سیّد زین العابدین طباطبائی ابرقوئی 226

تحصیلات و اساتید: 226

استاد عرفان: 229

اوصاف: 237

ازدواج و مشکلات: 239

ص: 7

مسافرت ها: 239

سفارش به تقوا: 241

مخالفت با طاغوت: 242

احتیاط فوق العاده: 247

کرامات: 248

کیفیت پیوستن به ملکوت اعلی 252

مرثیه صغیر اصفهانی: 255

تألیفات: 255

نمونه ای از افکار عارف ابرقوئی 256

میرزا محمّد باقر علوی شهیدی 270

تحصیلات و اساتید 271

دو حکایت: 272

وفات 273

آیة اللّه سیّد محمّد رضا خراسانی

274

تولد و اساتید: 274

آیة اللّه العظمی سیّد محمّد باقر درچه ای 276

اجازات اجتهاد: 280

اوصاف: 283

خدمات: 283

شاگردان: 289

تألیفات 294

وفات 295

آیة اللّه شیخ محمّد حسین فاضل کوهانی 299

تولّد و تحصیلات: 299

تدریس: 300

اوصاف: 301

چند حکایت: 304

ص: 8

فرزندان: 306

وفات: 306

سیّد علی اکبر صدر الاطباء 309

اوصاف 310

وفات 310

سیّد عبدالوهاب معین الاطباء 311

میرزا محمّد حسین مدرّس اسفه ای 312

تالیفات: 312

نمونه اشعار 315

وفات 316

میرزا ابراهیم ساغر 318

آثار نظم و نثر ساغر 319

نمونه اشعار 324

وفات 325

سیّد هاشم طوبی 331

نمونه اشعار: 331

وفات: 332

سایر مدفونین 333

شیخ قاسم 333

ملّا محمّد صادق 333

سیّد محمّد علی شهشهانی 335

سیّد مهدی موسوی آسیاب پری 336

میرزا محمّد مهدی دولت آبادی 337

سیّد محمود خوانساری 338

حاج محمّد جعفر شیخ الواعظین هرندی

339

عبدالرحیم کوشکی 340

میرزا ابوالحسن نوری 341

میر محمّد حسین 341

ص: 9

آخوند ملّا صبور درّی 341

شیخ... 342

دکتر میرزا مسیح خان دانشور علوی

342

ص: 10

مقدمه

سخن دانشنامه تخت فولاد

تخت فولاد سرزمین مقدّسی است که از دیر زمان مورد نظر علمای دین، عرفا، حکما و دانشمندان بوده و از شاخصه های هویّت اسلامی جهان اسلام و تشیّع و از نشانه های دینی، قدسی و ملی مردم اصفهان می باشد. جاذبه های معنوی ، تاریخی و هنری این آرامستان آن را به یکی از بهترین مکان ها جهت جذب زائران مشتاق و توریست های ، داخلی و خارجی نموده است.

پس از دستور مقام معظم رهبری و تأکید علمای بزرگ شهر مبنی بر حفاظت و عمران تخت فولاد و گلستان شهدا، در دوره های گوناگون به ویژه در دوره اخیر، شهرداری اصفهان در کنار عمران تکایا و ساماندهی بافت تاریخی این مزارستان همچون بازسازی و مرمت و عمران اساسی گلستان شهدا ، تکایای خواجویی، فاضل اصفهانی، میر فندرسکی، درویش عبدالمجید طالقانی، بروجردی، شیخ مرتضی ریزی، آقا محمد بیدآبادی، جهانگیر خان قشقایی، مهدوی، آغا باشی، کازرونی، صاحب روضات و ایجاد تسهیلات جهت استفاده زائران در بخش فرهنگی نیز اقدامات فراوانی انجام داده است که اهم آن ها عبارت است از:

1- تشکیل کار گروه علمی تحقیقاتی جهت تدوین دانشنامه تخت فولاد در چهار جلد.

2- تشکیل کار گروه مشاوران فرهنگی جهت تحلیل، بررسی و پیش برد اهداف فرهنگی.

3- چاپ کتاب با موضوع تکایا و آثار شخصیت های مدفون در این مزارستان از جمله:

- ضیاءالقلوب (مباحثی در امامت)، تألیف محمد بن عبدالفتاح تنکابنی (فاضل سراب)

- تخت فولاد اصفهان ، تألیف سید احمد عقیلی .

- بزمگاه دلبران، تاریخچه گلستان شهدا، تألیف اصغر منتظرالقائم.

- دانشمندان و بزرگان اصفهان، تألیف سید مصلح الدین مهدوی ، تصحیح و اضافات و تحقیق رحیم قاسمی، دو جلد.

- مجموعه مقالات همایش فاضل سراب و اصفهان عصر وی، به همّت اصغر منتظرالقائم.

- روضه رضوان (مشاهیر مدفون در تکیه کازرونی)، تألیف محمد حسین ریاحی

ص: 11

- گلشن اهل سلوک، (مشاهیر تکیه مادر شاهزاده) تألیف رحیم قاسمی.

- نگرشی بر مشروطیت اصفهان تألیف سید احمد عقیلی.

- مشاهیر مزار علاّمه ابوالمعالی کلباسی، تألیف علی کرباسی زاده اصفهانی.

- بوستان فضیلت (مشاهیر تکیه بروجردی درکوشکی) تألیف حمید خلیلیان.

- احوال و آثار ملا محمد اسماعیل خواجویی، گردآورنده مهدی رجایی.

- مشاهیر مطبوعاتی اصفهان مدفون در تخت فولاد اصفهان تألیف علی اخضری.

- شرح مجموعه گل (مشاهیر مدفون در تکیه سیدالعراقین) تألیف رحیم قاسمی

- دشت خرم؛ دیوان میرزا عباسعلی اصفهانی متخلص به خرّم؛ تصحیح علیرضا لطفی

4- راه اندازی مجموعه موزه های تخت فولادگنجینه سنگ نوشته ها با عکس خانه و موزه روزنامه نگاران در تخت فولاد.

5- برگزاری همایش در بزرگداشت مشاهیر مدفون در تخت فولاد همانند:

- همایش فاضل سراب و اصفهان عصروی.

- بزرگداشت محقق و مورخ شهیر مرحوم سید مصلح الدین مهدوی

6- چاپ دهها نمونه بورشور از تکایا و زندگینامه بزرگان مدفون در تخت فولاد

7- راه اندازی تورهای تخت فولاد شناسی و راهنمای زائران شهری و کشوری.

8- برگزاری دوره های آموزشی اصفهان و تخت فولادشناسی که تا کنون پنج دوره برگزار شده است.

9- شرکت در نمایشگاه های مختلف شهری.

10- حمایت از ساخت فیلم خاک تابان.

از رسالت های مهم این مرکز در عرصه فرهنگی چاپ و احیای آثار بزرگان مدفون در این ارض مقدس می باشد و چاپ کتاب »بزم معرفت « نوشته جناب آقای رحیم قاسمی در همین راستا به انجام رسیده است.

جا دارد در اینجا از کوشش های این محقّق ارجمند تشکّر و قدردانی گردد.

دانشنامه تخت فولاد اصفهان

ص: 12

پیشگفتار مؤلف

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد للّه ربّ العالمین وصلّی اللّه علی سیّدنا محمّد وآله الطیّبین الطاهرین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.

خدای را سپاس که توفیق تدوین چهارمین مجموعه مفصّل و تحقیقی در شرح احوال و آثار بزرگان علم و ادب مدفون در مزار متبرّک تخت فولاد اصفهان را به این ناچیز عطا فرمود. نتیجه سال ها تحقیق در این وادی، ابتدا تدوین کتاب "جلوه افلاکیان" بود که در حجمی حدود دوهزار صفحه به موضوع فوق پرداخت ولی توفیق چاپ نیافت. پس از آن با طرحی نو به تدوین شرح حال مدفونین در تکایای تخت فولاد به صورت مستقل پرداخته و نتیجه آن سه اثر "گلشن اهل سلوک"، "شرح مجموعه گل" و "بزم معرفت" گردید که به شرح حال مدفونین تکایای علامه شیخ محمد تقی رازی، آیة اللّه سیّد العراقین و علامه ملا محمّد اسماعیل خواجوئی اختصاص یافته است.

و اکنون در "گلزار فضیلت" یاد و خاطره بزرگان مدفون در تکیه عالم بزرگ شیخ بهاء الدین محمّد اصفهانی مشهور به فاضل هندی را زنده نگه داشته و از ارواح طیّبه آنان استمداد می طلبیم.

مزار متبرّک این عالم بزرگ که از مفاخر نامدار و پرارزش شیعه به شمار می رود تا چند سال گذشته هیچ بنا و بقعه ای نداشت. بحمد اللّه تعالی در سال های اخیر با همّت شهرداری اصفهان و با مدیریت مسئول وقت مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد، جناب آقای حاج آقا رحیم مظاهری حفظه اللّه بقعه آرامگاهی شایسته ای بر مزار این عالم جلیل بنا شده که موقعیت معنوی مزار متبرّک آنان را بیش از پیش جلوه گر کرده و ارادتمندان بی شماری را به خود جذب نموده است.

ص: 13

نگارنده ضمن اعتراف به قصور در ادای حقّ بزرگان نامبرده در کتاب، از روح پاک آنان پوزش طلبیده و از خداوند متعال علوّ درجات آنان و توفیق حق گزاری و ادامه راهشان را خواستار است.

عزیزانی که در تدوین این کتاب از نظرات خود ما را بهره مند کرده و یا در نشر و چاپ آن دخیل بوده اند نیز سعیشان مشکور بوده و سپاس و دعای نگارنده در همه حال شامل آنان است از جمله:

جناب آقای دکتر اصغر منتظر القائم مسئول محترم دانشنامه تخت فولاد،

جناب آقای مهندس حسین حمیدی مسئول محترم مجموعه،

جناب آقای غلامرضا نصراللهی پژوهش گر باسابقه و مجهول القدر تخت فولاد،

جناب آقای حمید خلیلیان

جناب آقای حسین شمس اللهی

و ناشر محترم جناب آقای مرتضی جنّتیان.

از خداوند متعال شادی روح و علوّ درجات امام راحل حضرت امام خمینی سلام اللّه علیه و همه شهدای راه حقّ و حقیقت را که با تلاش و همّت آنان زمینه احیای اسلام ناب محمدی و ارج گزاری نسبت به مقام علم و فضیلت روحانیت شیعه فراهم آمده است خواستارم.

از آن جا که اتمام این کتاب با هفتم تیر ماه سالگرد شهادت مظلومانه آیة اللّه شهید دکتر سیّد محمّد حسینی بهشتی روحی فداه و شهدای حزب جمهوری اسلامی مقارن گردید، ثواب معنوی این اثر را به روح پاک آنان اهداء کرده و از خداوند متعال علوّ درجات آنان و توفیق ادامه راهشان را مسألت می نمایم. والسلام

حوزه علمیّه اصفهان

رحیم قاسمی

ص: 14

تصویر

تکیه علّامه شیخ بهاءالدین محمّد فاضل هندی

ص: 15

ص: 16

موقعیت

تکیه و بقعه فاضل اصفهانی معروف به فاضل هندی در خیابان فیض، جنب تکیه علامه خواجویی و روبروی تکیه فیض قرار دارد . این تکیه به سبب دفن دو تن از علمای بنام اصفهان یعنی بهاء الدین محمدبن تاج الدین حسن بن محمد اصفهانی معروف به فاضل هندی و ملامحمد نائینی معروف به فاضل نائینی به تکیه فاضلان معروف است .

اوضاع سیاسی اجتماعی زمان فاضل اصفهانی مصادف با هجوم افاغنه به شهر اصفهان و تصرف آن بود به طوری که علمای شیعه را در فشار جانکاهی قرار داد . گروهی از علما از اصفهان مهاجرت کردند و گروهی ماندند. آنان که ماندند، یا در مظلومیت کامل و گمنامی در گذشتند و یا مورد ایذاء و آزار افاغنه قرار گرفته و به شهادت رسیدند.

فاضل اصفهانی در چنین موقعیت سیاسی زیست و درگذشت . بنابراین شرایط این عصر به گونه ای بود که شخصیت علمی وی را در محاق کامل قرار داد و بر خلاف علمای پیشین بر فراز مزارش آرامگاهی احداث نشد.

معماری

بنای کنونی پس از انقلاب اسلامی، در سال 1375 توسط دفتر مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولادی وابسته به شهرداری اصفهان ساخته شد.

این بنا بر فراز سکوئی مربع شکل به ارتفاع 70 سانتیمتر واقع شده و شامل یک فضای مربع به ابعاد 4/5 در 4/5 متر است. زوایای قاعده مربع به صورت پخ شده

ص: 17

و پلان بنا را بصورت یک هشت ضلعی در آورده که چهارضلع آن کوچک و چهار ضلع آن بزرگ است . در وسط اضلاع بزرگتر یک ورودی و در طرفین آن دو درگاه بلند با طاق ( پنج و هفت) تند ساخته شده است .

سقف فضا اندکی به صورت مسطح جلو آمده و سپس فرم هشت ضلعی به خود گرفته و با تعبیه دو ردیف مقرنس ساده گنبد داخلی که دارای یک شمسه نقاشی شده در مرکز و پا باریک ها و کاربندی ها در اطراف آن است، بر روی طرح هشت ضلعی قرار گرفته است ، در چهار ضلع کوچک بقعه ، سنگ نوشته ای به خط نستعلیق نصب شده که زندگی نامه فاضل اصفهانی، فاضل نائینی ، آقاسیدیوسف خراسانی و آیت الله سید محمدرضا خراسانی را بر روی آن نوشته اند.

نمای خارجی بنا به صورت چهارگوش است که بر پیشانی هر ضلع ، حدیث یا آیاتی از قرآن کریم به خط ثلث سفید در زمینه لاجوردی نوشته شده است . خطاط این خطوط مرحوم استاد حبیب الله فضائلی خوشنویس معروف معاصر است . متن کتیبه ها عبارتند از :

1. ضلع شمال غربی :

عن الصادق علیه السلام فاما من کان من الفقها صائنا لنفسه حافظ لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لأمر مولاه فللعوام أن یقلدوه .

2. ضلع شمال شرقی :

قال الله تعالی: یَرفَعُ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنکُم وَالَّذینَ اُوتُوا العِلمِ دَرجَاتٌ وَاللهُ بِما تَعمَلونَ خَبیرٌ. آمنا بالله کتبه فضائلی. ( سوره مجادله، آیه 11)

٣. ضلع جنوب شرقی :

قال علی علیه السلام : هلک خزان الاموال و احیاءهم العلماء باقون مابقی الدهر عیانهم مفقوده و امثالهم فی القلوب موجوده .

ص: 18

4. ضلع جنوب غربی :

به خط نستعلیق سفید در زمینه لاجوردی با تزئینات گل و بوته و اسلیمی و ختائی شهرداری اصفهان 1374 شمسی آرامگاه علامه فقیه فاضل اصفهانی (مشهور به فاضل هندی ). مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد

اطراف ورودی ها ، درگاه ها با تزئینات معقلی تزئین شده است . گنبد زیبا به شکل شلجمی بقعه مرکب از گریو و کاسه گنبد از تزئینات معقلی کاشیکاری زیبایی شامل طرح های هندسی با کاشی کاری فیروزه ای ، زرد ، لاجوردی و سفید پوشیده است .

ص: 19

ص: 20

فاضل هندی

اشاره

بهاءالدین محمّد بن حسن اصفهانی معروف به فاضل هندی.

از مفاخر علمی شیعه و افاضل علمای اواخر دولت صفویّه است که در تمامی علوم رسمی و فنون دینی، وحید عصر و اعجوبه دهر بود.

تولّد و خاندان:

وی در سال 1062ق در اصفهان متولّد شد.(1)

پدرش: تاج الدین حسن اصفهانی، معاصر علاّمه آقا حسین خوانساری و از شاگردان و مجازین از ملّا حسنعلی تستری(2) بود. وی در سال 1098ق (سال فوت آقا حسین خوانساری) وفات نمود.

در "وقایع السنین والاعوام" می نویسد: "ملاّ تاجا، والد ماجد فضیلت و کمالات پناه مولانا بهاءالدین مشهور به فاضل هندی، در هشتم رجب بعد از فوت آقا حسین فوت شد. مرد طالب علمی بود مشغول به مباحثه و مطالعه و تصحیح کتب حدیث

ص: 21


1- 1. روضات الجنات ج 7 ص 106.
2- 2. مولانا حسنعلی بن مولانا عبد اللّه التستری من أعاظم الأفاضل، ومن أقاصم الاکامل، مشید بنیان الفضل والتحقیق، ومقنّن قواعد العلم والتدقیق. فاضل عدیم المثال، وعلم فقید الهمال. تزین مجالس الإفادة بوجوده النامی، وتعطّر محافل الاستفادة بمرکوبه السامی. وبالجملة هو من أکابر الطائفة المحقة. وینقل منه أنه کان أولاد الشاه عباس الماضی یتعلمون منه، وکانوا یتمسخرون بولد ولد السلطان المذکور ویؤذونه، وکان رحمه اللّه یقول: لا تفعلوا ذلک به فإنه یمکن أن تصل السلطنة إلیه فتدارککم ذلک. فوقع الأمر علی ذلک وتسلّط، وهو الملقّب بالشاه صفی، فقتلهم کلّهم، وکان رئیس العلماء فی زمانه. تتمیم أمل الآمل ص 106.

و به حال خود. قدّس اللّه روحه".(1)

در کتابخانه آیة اللّه ریاضی نجف آباد نسخه ای ارزشمند از "قرب الاسناد" حمیری موجود است که تاج الدین حسن اصفهانی در سال 1088 آن را تصحیح کرده است.

ص: 22


1- 3. وقایع السنین والاعوام ص 541 -542.

در کتاب "روضات الجنات" دو کتاب تفسیر "بحر الموّاج" و "شرح الکافیة" به او نسبت داده شده که هر دو از تألیفات شهاب الدین احمد بن شمس الدین بن عمر دولت آبادی هندی معروف به فاضل هندی از علمای اهل سنّت است.

صاحب روضات رساله ای دیگر را نیز به تاج الدین حسن نسبت داده در اثبات این موضوع که همسران عثمان، دختران پیامبر صلی اللّه علیه وآله نبوده بلکه فرزندان حضرت خدیجه از همسر قبلی او بوده اند.(1)

این رساله نیز در "ریاض العلماء" به فاضل هندی سنّی، و در نسخه کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی به شیخ علی محقّق کرکی منسوب شده است.(2)

تذکّر

در امامزاده فلاورجان اصفهان قبری قدیمی قرار داشت که برخی از مردم محل آن را قبر تاج الدین حسن پدر فاضل هندی می پنداشتند. در جریان تخریب و بازسازی ساختمان امامزاده، نویسنده به همراه دوست فقید مرحوم قدرت اللّه قاسمی فلاورجانی (مدّاح اهل بیت) به زیارت مزار مزبور رفته و لوح گچی قبر را با دقّت مورد بررسی قرار داد که معلوم شد آن مزار ربطی به پدر فاضل هندی ندارد. متن لوح مزبور که با زحمت زیاد قرائت گردید چنین است:

"بسم اللّه الرحمن الرحیم هذه... المقدّسة المطهّرة المعظّمة لخلف المشایخ والمحققین سلالة الاولیاء والصالحین، شمس الملة والحق والدین، هارون بن قدوة المشایخ والعباد، الامام الفاضل الکامل المتورّع المتّقی المحسن، زین الحاجّ والحرمین، تاج الدین حسن، ابن الامام السعید المغفور، قطب الاولیاء والمحققین،

ص: 23


1- 4. روضات الجنات ج 7 ص 109.
2- 5. احوال و آثار فاضل هندی ص 18.

واصل الی رحمة اللّه تعالی، تقی الدین محمّد، بن الامام شمس الدین احمد... یوم الاحد ثامن عشر من المحرم سنة اربع واربعین وتسعمائة".

گفتنی است که یکی از معاصرین تاج الدین حسن، عالمی جلیل به نام محمّد حسین تاج بوده است. اردبیلی در "جامع الرواة" می نویسد:

"محمّد حسین بن شمس الدین ملقّب بالتاج، جلیل القدر، عظیم المنزلة، رفیع الشأن، ثقة ثبت عین فاضل کامل دیّن عابد ورع؛ أورع أهل زمانه وأزهدهم وأتقاهم. کلّف مرارا ان یقبل وظیفة أو هبة فلم یقبل، ولم نر فی زماننا هذا تارکا للدنیا والعزة والاعتبار مثله".(1)

در "وقایع السنین والاعوام" می نویسد: "وفات آخوند مولانا ملّا محمّد حسین، مشهور به تاج، از طالب علمان صالح زاهد مشهور معروف پادشاه وغیره، در شب یک شنبه سیّم شهر صفر سنه هزار و صد هجری".(2)

اقامت فاضل در هند:

فاضل گران قدر اصفهانی از دوران کودکی در اثر نبوغ و امتیازات والایی که خداوند در وجود مبارکش قرار داده بود در شمار بزرگان و نوادر زمان قرار گرفت و آوازه علم و فضیلتش در همه جا پیچید. وی در سنین کودکی چند سالی به همراه پدر در هندوستان اقامت کرد و از این رو به فاضل هندی معروف شد؛ لقبی که خود نیز بدان راضی نبود. وی در هامش اجازه شاگردش سیّد ناصرالدین احمد مختاری می نویسد: "والدی: تاج الدین حسن الأصفهانی، والاشتهار بالفاضل الهندی، ولست راضیا به، لمجیئنا منها بعد ذهابنا وجوبا إلیها، وذلک قبل أوان حلمی بکثیر،

ص: 24


1- 6. جامع الرواة ج 2 ص 100.
2- 7. وقایع السنین والاعوام ص 546.

وکتب محمّد بن الحسن الأصفهانی المدعو ببهاء الدین".(1)

علاّمه زنوزی در "ریاض الجنّة" می نویسد: "از جمعی از ثقات علما و علمای ثقات، مسموع شد که: والد فاضل هندی، به عنوان تجارت، اکثر اوقات به سفر هند می رفت و با اورنگ زیب، سلطان هند، ربطی داشت و در هر سفر، تحفه ای از نفایس، به سلطان مذکور می برد؛ و چون ولد ارشد او، فاضل هندی، در سن دوازده سالگی، در همه فنون عقلیه و نقلیه به سر حد کمال و اجتهاد رسیده بود و در آن روزها نیز، سفر هند داشت، با خود گفت: بهتر از این فرزند، تحفه ای برای اورنگ زیب، تحصیل نخواهم کرد؛ پس فاضل را برداشته، روانه هند گردید. و چون به خدمت اورنگ زیب رسید، سلطان از راه ملاطفت از او پرسید که: این دفعه از غرایب ایران چه تحفه از برای ما آوردی؟ پدر فاضل عرض کرد که: بنده زاده خود را آورده ام. سلطان را این سخن خوش نیامد که طفل دوازده ساله را از ایران به رسم تحفه به هند آوردن، لطفی ندارد!

پس بعد از چند روز، فاضل را به حضور طلبید و به حقیقت مراتب کمالات او پی برده، فحول علمای عامه را در مجلس حاضر نموده، امر فرمود که: در مسائل غامضه با این طفل مکالمه و

مناظره نمایید. چند مجلس با فحول علما در علوم عقلیه و نقلیه و ادبیه، سیما در مساله امامت گفتگو کرده، جمله را عاجز و ملزم نموده، هیچ کس از علمای آن سرزمین، صرفه از مناظره او نبردند. سلطان را رغبت تمام به فاضل به هم رسید و او را از پدرش خواهش نموده، پیش خود نگاهداشت و چون فاضل در سن دوازده سالگی بود و هنوز به حد بلوغ نرسیده بود، پادشاه او را در حرم جا داده، تعلیم صبیان و نسوان می نمود".(2)

ص: 25


1- 8. کشف اللثام ج 1 ص 20.
2- 9. ریاض الجنة ج 2 ص 203.

تذکّر:

چنانچه علّامه زنوزی در کتاب ارزشمند و معتبر خود نگاشته، فاضل هندی در هند به تعلیم کودکان و زنان دربار اشتغال داشته است، ولی در منابع متأخر، از جمله کتاب "قصص العلماء" این مطلب را به اشتباه به دربار صفوی ربط داده و نوشته اند:

گویند که شاه سلطان حسین صفوی از ]علّامه [مجلسی کسی را خواست که عالم وغیر مکلف باشد ]تا [به حرم سرای پادشاهی در آید ونسوان را تعلیم مسائل نماید، و ]علّامه [مجلسی، فاضل هندی را که طفل بود فرستاد. او به تعلیم مسائل اهل حرم اشتغال نمود. پس روزی ناگاه چشم خود را گرفته و از حرم سرا بیرون آمد. از سبب آن سؤال کردند، گفت که در همان ساعت به حد بلوغ رسیدم و چشم های خود را گرفتم که زنان را نبینم و بیرون آمدم.(1)

مدّت اقامت فاضل در هند:

فاضل چندین سال در هندوستان اقامت و به تدریس اشتغال داشته است. چنان که از رساله "زبدة العربیة" او معلوم می شود وی در آن دیار کتاب "مطوّل" تفتازانی را تدریس می کرده و در همان زمان به تلخیص و ترجمه اثر فوق پرداخته است.

متاسفانه نسخه خطی این رساله از پایان ناقص است و تاریخ تألیف آن مشخص نیست؛ اما از رساله "اجالة الفکر" فاضل که در سال 1078ق تالیف شده بر می آید که وی تا سال فوق که مصادف با شانزده سالگی او بوده در آن دیار سکونت داشته و به تألیف و مناظرات علمی اشتغال داشته است.

یکی از آثار کلامی فاضل کتاب "اثبات الواجب فی اثبات الواجب" است که در سال 1080ق در سن 18 سالگی فاضل تألیف و به شاه سلیمان صفوی تقدیم شده

ص: 26


1- 10. قصص العلماء ص 404.

است. از سال نگارش این اثر معلوم می شود که فاضل در سنّ 18 سالگی در ایران بوده و به تألیف اشتغال داشته؛ بنا بر این وی در فاصله 16 تا 18 سالگی از هند بازگشته است.

مناظرات فاضل هندی:

فاضل هندی در دوران اقامت در هند، مناظره شگفت انگیزی در باب امامت، با یکی از متعصّبین مذهبی آن دیار انجام داده، که تا سال ها پس از وفاتش معروف و بر سر زبان ها بوده، و همگان با غرابت و شگفتی از آن یاد می کرده اند.

علّامه محدث نوری در "مستدرک الوسائل" با اشاره به این داستان و توصیف آن به کرامت آشکار، می نویسد: "صاحب الکرامة الباهرة التی اشار الیها المحقق النحریر الشیخ اسد اللّه التستری فی "المقابیس" بعد ذکره بأوصاف جمیلة ومدائح عظیمة بقوله: ونشؤه فی بدو أمره فی حال صغره فی بلاد الهند ولذا نسب الیها؛ وجرت له فیها مع المخالفین مناظرة فی الإمامة، معروفة علی الألسنة، وقصة عجیبة مع قرد لبعضهم، اسطح من الأدلة، وأقطع من الأسنة".(1)

علّامه زنوزی در "ریاض الجنة" می نویسد:(2)

و فاضل در صفحه ممالک هند، در فضل و علم و تبحّر و حاضرجوابی، شهرتی عظیم نمود و از اطراف و اکناف، فحول علما وارد و با فاضل مناظره در هر فن نموده، عاجز و خجل برمی گشتند و در مسأله امامت در مجالس متعدّده مناظره و علمای عامه را، عاجز از جواب نموده و عامّه ملاعین هند، به فکر دفع و قتل فاضل افتادند و قریب به شش سال، فاضل در آن جا توقف و قرار و در نزد پادشاه، نهایت

ص: 27


1- 11. مستدرک الوسائل خاتمه ج 2 ص 145.
2- 12. ریاض الجنة ج 2 ص 204 - 208.

تقرب و اعتبار به هم رسانید و چون به سنّ بلوغ رسید، به پادشاه گفت: من بعد به اندرون حرم رفتن من در شرع نبوی جایز نیست! هر چه پادشاه سعی کرد که: من به

ص: 28

عفت و عصمت تو خاطر جمع هستم، راضی نشده، پا از حرم کشید و بعد از چندی، به جهت زیارت والدین از پادشاه رخصت طلبید که به ایران معاودت فرماید؛ رخصت نیافت و چون الحاح بسیار نمود، پادشاه بعد از تدارک سامان سفر و حضر، او را مرخّص و به مرافقت قافله ای به سمت ایران روان نمود.

در منزل دوم، شبی فاضل از قافله عقب مانده، مشغول نماز شد. بعد از اتمام نماز، از عقب قافله روان شد و به سبب تاریکی شب، راه را گم کرده، حیران و سرگردان به هر طرف روان شده، در حوالی صبح از دور سوادی (سیاهی) دیده و گمان قافله کرده، به جد تمام دوید و به نزدیکی آنجا رسیده، دید که قلعه ای است در کمال استحکام و از قافله، اثری در آن مقام پیدا نیست.

از قضا فاضل معتبری از ملاعین که با فاضل کمال عداوت داشت و مکرّر در مجلس پادشاه در مسأله امامت، فاضل او را عاجز و خجل کرده بود، در آن قلعه ساکن و شب و روز در کمین کین فاضل بود. چون فاضل را از دور دید، در کمال شتاب به اهل قلعه خطاب نموده که: بگیرید این

کافر واجب القتل مرتاب را که نزدیک است اساس اسلام را بر هم زند و مذهب رفضه را بر سایر مذاهب غالب گرداند و من از غصه این کافر بی پروا، از جان سیر شده ام و مدت هاست که در کمین قتل این هستم؛ للّه الحمد که قتل این کافر موذی، در نهایت فیروزی، روزی من شد.

پس فاضل را، در نهایت خفّت و خذلان، کشان کشان، به نزد آن بی ایمان آوردند و بعد از فحش بسیار، امر نمود که فاضل را به قتل رسانند.

فاضل در باطن تضرّع به درگاه معین الضعفاء و توسل به ائمه هدی برد، گفت: ای شیخ! در شریعت عقل و نقل، احیای اموات بهتر از اماته احیاست، چند روزی در قتل من توقف نموده و در حقّیت مذهب اهل سنت و بطلان مذهب شیعه، اقامه ادله فرمایند، شاید از برکت نفس قدسیّه شما، جناب احدیّت مرا به طریق رشاد، هدایت و ارشاد فرماید. بعد از اتمام حجت و عدم هدایت، آنچه درباره من صلاح

ص: 29

می دانید، از قتل و عفو مختارید.

از مرحمت حضرت ایزد دادرس، این سخن در دل آن عالم بسی اثر کرده، فاضل را گفت: من با تو در امر دین مناظره و مجادله نمی کنم؛ زیرا که قلب قاسی تو، نه از آن دل هاست که از اقامه براهین متأثر گردد؛ مرا بوزینه ای است، او را حاضر نموده، در مابین حکم می کنم. پس امر کرد، بوزینه را در مجلس حاضر کردند و به فاضل گفت: حالا من اسماء خلفای راشدین را می نویسم و تو هم اسماء ائمه خود را بنویس و هر دو نوشته خود را، به دست این بوزینه می دهیم؛ اگر این حیوان، نوشته مرا بوسیده، بالای چشم و سر گذاشت و نوشته تو را پیچیده و به خود برداشت، آن وقت باشد که رضا به حقّیت مذهب ما و بطلان مذهب خود اذعان و اعتقاد نموده، طریقه اهل سنّت و جماعت را شعار خود نما و اگر به عکس این کردار رفتار نمود، من مذهب تشیع را اختیار و از مذهب خود بری و بیزار می شوم.

فاضل یافت که در این جا، حیله ای به کار برده است، در باطن تضرّع به درگاه الهی و توسل به حضرت رسالت پناهی نموده، با نهایت خاطر جمعی، راضی به آن عهد و پیمان شد. پس آن عالم، نام خلفای ثلاثه را، در رقعه ای نوشته به دست بوزینه داد. بوزینه به آن اسماء نگاه کرده، فی الفور آب دهن بر آن انداخته و لوله ساخته، به خود برداشت!! عالم مزبور، از نهایت غیظ و خجلت، مشرف به موت گردید. پس نوبت دیگر اسماء خلفای ثلاثه را نوشته، به آن حیوان داد، آن حیوان به نحو سابق رفتار نمود و دفعه سیم، باز نوشته به دست بوزینه داد، همان عمل سابق را، مشاهده نمود. پس با کمال تحیّر و انفعال، به فاضل گفت: تو هم نوشته خود را بده. فاضل اسماء ائمه را نوشته، به دست بوزینه داد، آن حیوان از راه تعظیم، برخاسته با دو دست آن رقعه را گرفته و بوسیده و به

چشم مالیده بالای سر گذاشت. سه نوبت این عمل را کرد، بوزینه همان تعظیم و تکریم را به عمل آورد. عالم مزبور گفت: من و تو در کنار می نشینیم، دیگران این کار را بکنند. پس کسان دیگر نام خلفا

ص: 30

را نوشته به بوزینه دادند، باز بوزینه آب دهن خود را انداخته و به خود برداشت، و نام ائمه هدی را تعظیم نموده، بالای سر گذاشت.

بعد از آن که کرّات و مرّات این مقدمه در مجلس مشاهده شد، عالم مزبور فی الحال برخاسته و خود را به پای فاضل انداخته و دست و پای او را بوسیده، در میان آن جمع انبوه، مذهب تشیع را شعار و از طریقه تسنن تبرّی و بیزاری اختیار نموده و به زبان جهار، لعن و طعن بر خلفای ثلاثه کرد و دیندار و دوست دار ائمه اطهار، علیهم صلوات اللَّه الملک المختار، گردیده، فاضل را تکریم بسیار نموده، در جای خود نشانید. فاضل از این امر غریب و از این کار عجیب، متفکر و حیران مانده، چگونگی را از آن عالم سؤال فرمود. عالم مزبور گفت: چون مناظره و مجادله تو، با علمای هند و عاجز شدن همه آنها در دست تو، در خصوص مسأله امامت، مکرّر گوش زد مسلمین گردید، وهن کلّی به عقائد عوام اهل سنت، روی داد و نزدیک شد که رخنه ای به ارکان دین اسلام افتد، همه علما ممهّد (و آماده) به دفع تو بودیم و چون به مناظرات و مباحثات علمیّه، از عهده تو در آمدن امکان نداشت، در فکر آن بودیم که بلکه، به مکر و خدعه تو را عاجز و ملزم نموده باشیم، تا وقع تو در نظر عوام کمتر شود و حیله ای که در این باب به ذهن من رسید، آن بود که این بوزینه را درآورده، در خلوت به تعلیم آن مشغول بودم، و به این طریق او را تعلیم داده بودم که هر چیزی را که من به دست خود به او می دادم به دو دست خود گرفته می بوسید، و به چشم های خود مالیده، بالای سر می گذاشت و هرگاه غیر از من کس دیگر، چیزی به او می داد، لوله کرده به خود برمی داشت. دو سال متجاوز به حد تمام این عمل را تعلیم او می کردم، به حدی ملکه کرده بود که در این عرض دو سال، متجاوز از هزار دفعه، به مقام امتحان آمدیم، تخلف و تجاوز از ملکه مذکور نکرده و هرگز عکس آن را به عمل نیاورده، مگر در این مجلس.

مدعای من از تعلیم، آن بود که بوزینه را به مجلس شاه آورده، همین عهد و

ص: 31

پیمان را که در این مجلس با تو کردیم، در آنجا نموده باشم و من اسماء خلفا را و تو اسماء ائمه را نوشته به دست بوزینه بدهیم و یقین داشتم که رقعه مرا، تعظیم و تکریم نموده و رقعه تو را بر خود خواهد برداشت، پس در آن وقت تو را خجل و منفعل ساخته، علم مفاخرت خواهم افراشت و در تدارک آمدن بودم که تو را گذار به این دیار افتاده، ماجرا به این نحو شد. از این که حیوان خلاف عادت و ملکه خود را بروز داد، یقینم شد که باعث این امر نشد، مگر حقّیت مذهب تو و بطلان مذهب من.

پس آن عالم اذعان و اعتقاد کامل، به مذهب امامیه نموده و جناب فاضل را، بعد از تعظیم و تکریم بی شمار و تهیه اسباب سفر، به مرافقت جمعی، به سمت قافله روان و به قافله رسانیده، معاودت نمودند و آن عالم در آن سرزمین، باعث هدایت جمعی از مردم آن دیار گردید و چون فاضل مدتی در دیار هند، توقف داشت، لهذا به فاضل هندی اشتهار یافت.(1)

مقامات علمی:

فاضل از فقهای طراز اوّل شیعه وستارگان درخشان آسمان بلند فقاهت است. در بیان مقامات بلند علمی و اوج قدرت و مهارت او در فقه اهل بیت علیهم السلام، سخن فقیه نامدار شیعه شیخ محمّد حسن نجفی صاحب "جواهر الکلام" کافی است که: اگر فاضل هندی در میان ایرانیان نبود، باور نمی کردم که فقه به دیار عجم رفته باشد. اعتماد و اعتنای صاحب جواهر بر کتاب ارجمند "کشف اللثام" فاضل به اندازه ای بوده که بدون در دست داشتن آن از نگاشتن کتاب جواهر امتناع می ورزیده است. در "مستدرک الوسائل" می نویسد: "وکان للشیخ الفقیه صاحب "الجواهر"

ص: 32


1- 13. ریاض الجنة ج 2 ص 203 - 208.

رحمه الله اعتماد عجیب فیه وفی فقه مؤلفه، وکان لا یکتب من "الجواهر" شیئا لو لم یحضره "کشف اللثام" حدثنی بذلک الشیخ الاستاد الشیخ عبد الحسین رحمه اللّه؛ قال: وکان یقول: لو لم یکن الفاضل فی العجم ما ظننت ان الفقه صار إلیه. وصرح فی بعض رسائله ان مؤلفاته بلغت إلی الثمانین".(1)

اکنون به نقل کلام برخی از علما و تراجم نگاران در باره فاضل می پردازیم:

1. علّامه زنوزی در "ریاض الجنّة" می نویسد:

"بهاءالدین محمّد بن الحسن الاصفهانی المعروف بفاضل هندی عالم، فاضل، کامل، ماهر، فقیه، محدّث، حکیم، متکلّم، ثبت، وجیه، نحریر، متبحّر، جامع، ادیب، شاعر، منشی ء، کثیر الحفظ والتتبّع، جلیل القدر، عظیم الشأن، حسن الاخلاق، و کان فی کلّ الفنون عجیب المهارة و الاطّلاع، و کثیرة القدرة و الاضطلاع... الحاصل امره فی غایة الغرابة والعجب، کما لا یخفی علی من اطّلع علی ما زبره هو وکتب".(2)

2. شیخ عبداللّه سماهیجی در رساله "القامعة للبدعة" ضمن بیان مراتب علم و تدیّن فاضل، به رجوع مردم آن روزگار به وی اشاره نموده، که با وجود فقها و فضلای فراوان در ایران و اصفهان، مردم به او رجوع کرده و همگان به اجتهاد و عدالت او معترف می باشند. به اعتراف وی، در آن روزگار، تنها مجتهد مسلّم الثبوت جامع الشروط، فاضل هندی بوده است. وی می نویسد:

"العلامة الفهّامة الامین، الشیخ بهاء الدین، المعروف بالفاضل الهندی، سلّمه اللّه تعالی، مع صلاحیته ودیانته وعفته وصیانته ورجوع أهل هذا العصر إلیه، واعتمادهم علیه، لا سیما دار السلطنة اصفهان، صینت عن حوادث الزمان، مع کثرة الفقهاء

ص: 33


1- 14. مستدرک الوسائل خاتمه ج 2 ص 145.
2- 15. ریاض الجنة ج 2 ص 199-200.

والفضلاء فیها زیادة علی سائر بلاد أهل الایمان؛ وقد أقرّ الکلّ باجتهاده، وأذعنوا بعدالته وسداده؛ ولیس فی هذا العصر مجتهد غیره مسلّم الثبوت جامع الشروط".(1)

3. فقیه محقق شیخ اسداللّه دزفولی در "مقابس الانوار" می نویسد:

"ومنها "الاصبهانی" للعالم العامل الفاضل الکامل المحقّق المدقّق النحریر الفقیه الحکیم المتکلم المتبحّر النزیز النظیر، الحایز لمجامع الفضآئل والمآثر وبدائع المکارم والمفاخر، الفائز باقصیر مرات الافاضل الافاخر ومزایا الاکارم الاکابر من الاوائل والاواخر، الالمعی اللوذعی الاوحدی، المؤید المسدّد بلطف اللّه الصّمدی، المولی بهاء الدّین محمّد بن الحسن الاصبهانی، الشّهیر بالفاضل الهندی، افاض اللّه علیه شأبیب فضله الابدی، و کان مولده سنة اثنتین و ستین بعد الالف و نشوه فی بدو .. صغره فی بلاد الهند ولذا نسب الیها وجرت له فیها مع المخالفین مناظرة فی الامامة معروفة علی الالسنة وقصته عجیبة مع قرد لبعضهم اسطع من الادلّة واقطع من الاسنة".(2)

نبوغ علمی:

فاضل هندی در آغاز کتاب "کشف اللثام" در شرح دیباچه مصنف گفته است که فخر المحققین قبل از ده سالگی کتب معقول ومنقول را در نزد والد خود علّامه حلّی خوانده وخواستار تألیف کتاب "قواعد الاحکام" شد. و این از فضل خدا مستبعد نیست؛ چرا که من فارغ التحصیل شدم از معقول ومنقول وحال این که سیزده ساله نشده بودم، وشروع کردم در تصنیف وحال این که به یازده سالگی نرسیده بودم، و "منیة الحریص" را قبل از 19 سالگی نگاشتم، وتصنیف کردم پیش از آن بیش از ده

ص: 34


1- 16. کشف اللثام ج 1 ص 29.
2- 17. مقابس الانوار چاپ سنگی.

کتاب از متون و شروح و حواشی ... و ده ساله بودم که "مطوّل" و شرح "مختصر تلخیص" تفتازانی را درس می گفتم.(1) آثاری که فاضل قبل از 19 سالگی نگاشته عبارتند از:

1. "التمحیص" در علم بلاغت و شرح آن

2. زبده در اصول دین، و شرح آن

3. "خود البریعة فی اصول الشریعة"، وشرح آن

4. "کاشف اسرار الیقین" در شرح "معالم الدین"، در علم اصول فقه

5. حواشی بر "شرح عقاید نسفیه"، در علم کلام.

فقیه محقّق شیخ اسد اللّه دزفولی در کتاب "مقابس الانوار" پس از نقل کلام فاضل هندی می نویسد: مرا نیز در مبادی حال، همین احوال اتفاق افتاد، ولی صوارف ایام، از بلوغ مرام عایق شد، وآن صوارف زمان وحوادث دهر خوّان، تا این زمان از من مفارقت ننموده اند.

وی می نویسد: "وصنّف من اوائل دخوله فی العشر الثانی کتبا ورسائل و تعلیقات فی العلوم الادبیّة والاصول الدّینیّة اوالفقهیّة ایضا؛ منها: ملخّص التلخیص وشرحه، کلاهما فی مجلّد صغیر جدّا، وهو موجود عندی، ولعلّه اوّل مصنّفاته. وفرغ من المعقول والمنقول ولم یکمل ثلاث عشرة سنة کما صرّح نفسه به. وهو صاحب "المناهج السّویّة" فی شرح "الرّوضة البهیّة" رأیت جملة من مجلّداتها فی العبادات وهی مبسوطة مشحونة بالفوائد والتحقیقات وتاریخ ختام کتاب الصّلاة منها سنة الثمان و ثمانین بعد الالف، فیکون عمره حینئذ خمسا وعشرین سنة ... وقد اتّفق لی من مبادی الحال جملة ممّا یقرب ممّا اتفق له من الاحوال، لکنّه عاقنی عن بلوغ المرام صوارف الزّمان وحوادث الدّهر الخوّان، وقلّ ما فارقتنی الی هذا

ص: 35


1- 18. کشف اللثام ج 1 ص 112.

الاوان، واللّه المستعاذ والمستعان والیه المشتکی وعلیه التّکلان".(1)

نوابغ شیعه:

اشاره

تاکنون سخن از سه تن از نوابغ علمی شیعه به میان آمد. در این جا به برخی دیگر از نوابغ علمی شیعه که در سنین خردسالی یا نوجوانی به مراتب بلند علم و اجتهاد دست یافته اند اشاره می نماییم.

1. علّامه شیخ حسن بن یوسف بن مطهر حلّی

فقیه نامدار و نابغه بزرگ عالم تشیع. در "فوائد الرضویة" به نقل از شیخ ابوعلی حائری در "منتهی المقال" از "مجمع البحرین" می نویسد: بعض فضلا پانصد مجلد از مصنفات علّامه به خط خود علّامه دیدند. پس شیخ ابوعلی گفته است بلکه در کتاب "روضة العارفین" نقل کرده از بعض شرّاح "تجرید" که از برای علّامه قریب هزار تصنیف است. و از سیّد عبداللّه شوشتری نقل کرده است که جناب علّامه رسید به درجه اجتهاد در حالتی که کودک بود و قلم تکلیف بر او جاری نشده بود و مردم منتظر بودند که به تکلیف برسد برای آن که تقلید او را نمایند.(2)

2. آقا محمّد علی بهبهانی اصفهانی

عالم کامل، جامع المعقول والنقول، آقا محمّد علی فرزند استاد الکلّ فی الکلّ آقا محمّد باقر بهبهانی. ولادت با سعادتش در ارض اقدس کربلای معلّی در سال 1144ق اتفاق افتاد. فرزندش آقا احمد کرمانشاهی در "مرآت الاحوال" می نویسد: "علوم شرعیه را در خدمت والد بزرگوار خود

تحصیل نمود. در فضایل آن جناب همین بس است که در عصر والد خود مشهور آفاق گردید و صیت فضایلش در عالم

ص: 36


1- 19. مقابس الانوار چاپ سنگی.
2- 20. فوائد الرضویة تصحیح باقری بیدهندی ج 1 ص 224.

پیچید، و همیشه آن سرور در مدح ایشان می فرمود که محمّد علی ما، شیخ بهاء الدین این عصر است. و این فقیر مکرّر از آن جناب شنیده ام که می فرمودند که من تقلید کسی را نکرده ام؛ در اول تکلیف خود مجتهد بودم و احکام ضروریه را اجتهاد کرده بودم".(1) اول تصانیفش رساله "قطع القال والقیل فی انفعال الماء القلیل" است که در اوایل عمر تألیف فرمودند و فاضل متبحر نحریر شیخ یوسف بحرانی صاحب کتاب "حدائق" به مجرد ملاحظه آن رساله بر معیار فضلش مطّلع شده اجازه مبسوط نوشته، به جهت ایشان فرستاد.(2)

این عالم جلیل پس از عمری پربار که در ترویج دین و تألیف و تحقیق و مبارزه بی امان با فتنه صوفیه گذشت در روز جمعه عید مبعث سال 1216ق در اثنای نماز ظهرین به رحمت ایزدی پیوست و در کرمانشاه مدفون شد.(3)

3. علامه سیّد صدر الدین عاملی

به نوشته علّامه سیّد حسن صدر: این عالم بزرگ در سن 13 سالگی به اجتهاد رسیده و قوّه اجتهاد او را فقیه محقّق میر سیّد علی طباطبائی صاحب "ریاض المسائل" تأیید نموده است. وی می نویسد: "وحدّثنی والدی قدّس سرّه أنه استجاز السید، صاحب الریاض فی السنة العاشرة بعد المائتین والألف، فأجازه وصرّح فیما کتبه من الإجازة أنه مجتهد فی الأحکام من قبل أربع سنوات، فیکون حصوله ملکة

ص: 37


1- 21. به نوشته آقا احمد: وی در قوّت حافظه و مباحثه محسود علمای معاصرین و در حسن بلاغت و نیکویی تقریر رونق شکن بازار بلغای شیرین مقال و جامع میان دو صفت متضاده: حسن بشاشت و رعب و هیبت بوده. در منادمه به حدّی بوده که با طفلی هم کلام می شده، و در رعب چنان بوده که حکّام سنگ دل، همیشه از ایشان خوف و بیم داشتند، و به این سبب در عهدش رعایا و زیر دستان از ظلم و ستم حکام در مهد امن و امان بودند.
2- 22. مرآت الاحوال ص 150 -151.
3- 23. مرآت الاحوال ص 159.

الاجتهاد له سن ثلاث عشرة من عمره، وهذا نظیر ما یحکی عن العلامة الحلی والفاضل الهندی".(1)

علّامه خوانساری در "روضات الجنّات" می نویسد: "ومن جملة ما حکی لنا قدّس سرّه ایضا انّه کان یتردّد فی زمن حداثته وقبل اوان حلمه ایضاً کثیراً الی عالی مجلس سیدنا الاجل المرحوم المشتهر ببحرالعلوم ویستفید من برکات انفاسه، وکان ذلک المرحوم اذ ذاک مشتغلا بنظم درّته المشهورة؛ فکان یعرض علی خاطره الشریف ما کان ینشده فی کلّ یوم فی جملة من کان یریهم ایاه، لما کان یعتقد صفاء ذهنه وحسن سلیقته ورواء طبعه وحسن تصرفه فی مضامیر الکلام. وهو کما استفید لنا من تضاعیف کلماته کان مدّعیاً لمرتبة الاجتهاد قبل اوان بلوغه".(2)

4. سیّد محمّد علی آقا مجتهد

فرزند ارشد سیّد صدر الدین عاملی و نواده دختری شیخ الطائفه شیخ جعفر کاشف الغطاء. به نوشته محمّد باقر الفت: وی به حدّت ذهن و ذکاوت فوق العاده و حسن قریحه، ضرب المثل بده است.(3) علّامه سیّد حسن صدر می نویسد:

او نادره عصر و وحید دهر بود، کتاب "البلاغ المبین" را در سن دوازده سالگی نگاشته و از سیّد حجة الاسلام، حاج سیّد محمّد باقر شفتی به دریافت اجازه اجتهاد نایل گشت. وی در تمامی علوم تبحّر داشت و مسائل غامض توحید و معارف را در منبر با زبانی قابل فهم برای همگان مطرح می نمود. او در شب 18 ذی الحجه 1274ق در سن سی وپنج سالگی از دنیا رحلت نمود و در نجف اشرف در

ص: 38


1- 24. تتمیم امل الآمل ج 1.
2- 25. روضات الجنات ج 4 ص 123.
3- 26. نسب نامه الفت، نسخه خطی.

کنار پدر بزرگوارش مدفون گردید.(1)

5. علّامه میرزا محمّد هاشم چهارسوقی

به نوشته آیة اللّه شیخ مهدی نجفی در کتاب "الانهار": وی متتبّعی بی نظیر و فاضلی نحریر بود. در فقه بحری متلاطم می نمود. در رجال و حدیث ید و بیضا می نمود. در علوم عربیه ماهر بود. چند مصنف از حضرتش در یک مجلد مطبوع گردیده مسمّی به "مبانی الاصول" شده. گاهی شعر هم می فرمود. منظومه ای در علم اصول گفته، کتابی موسوم به "اصول آل رسول" در استفاده ادلّه اصول از احادیث آل رسول صلی اللّه علیه وآله وسلم دارد. این مصنّف در شرف و رتبت حکم اکسیر دارد.

عمر شریفش از هشتاد بگذشت و در سفری که به عزم تشرّف به مکّه معظّمه تا نجف اشرف برفت وفات نمود و در وادی السلام مدفون گشت. رحلتش در سنه 1318 اتّفاق افتاد.

وی چنانچه خود در شرح حال علّامه سیّد صدرالدین عاملی بیان فرموده در آغاز بلوغ به مرتبه اجتهاد رسیده است. ایشان می نویسد: "وکان رحمه اللّه رؤفا بی وقد استفدت من عالی مجلسه کثیراً، وهو اوّل من کتب لی ما یظهر منه تصدیقه لاستنباطی، وهو ما کتبه علی ظهر رسالتی التی کتبتها فی حکم ذبایح اهل الکتاب، وقد استحسنها کثیرا. وهی اوّل مصنّف عملته فی الفقه قریباً من اوان حلمی".(2)

6. شیخ احمد مجتهد بیدآبادی

فرزند شیخ محمّد جواد مجتهد حسین آبادی. از اعاظم علما و اکابر فقهای اصفهان که در سنین خردسالی و آغاز نوجوانی به درجه اجتهاد رسیده و از اساتید

ص: 39


1- 27. بغیة الراغبین 172 : 1.
2- 28. میراث حوزه اصفهان ج 4 ص 512.

خود مجاز گردید. وی در حدود سال 1279 ق در اصفهان به دنیا آمد. ابتدا در خدمت پدر خود تحصیل فقه و اصول نمود ولی بیشتر تحصیلات او در نزد علّامه آقا میرزا محمّد هاشم چهارسوقی و علّامه آقا میرزا محمّد باقر صاحب روضات بود.(1)

اجازه اجتهاد ایشان از صاحب روضات مربوط به سال 1304ق و اجازه علّامه سیّد محمّد هاشم چهارسوقی مربوط به سال 1305ق است. او از والد معظّمش آیةاللّه میرزا محمّد جواد نیز اجازه اجتهاد دارد که مربوط به سال 1308ق می باشد و در آن تصریح شده که وی در سن خردسالی به اجتهاد رسیده و علمای زمان اجتهاد او را تصدیق نموده اند. آیةاللّه میرزا محمّد جواد در اجازه خود که در سن 30 سالگی فرزندش نگاشته شده چنین می گوید: "وقد استجاز منّی بعض اخوانی من العلماء لولدی ومن هو اعلی منزلة من الروح فی جسدی، الاعز الامجد الاسعد، قره عینی الشیخ احمد حفظه اللّه تعالی من کل شر، خصوصاً من شر کل حاسد اذا حسد، وهو مراهق. قلت: لم یبلغ مثله فی زماننا الی هذه الدرجة الرفیعة فیمکن ان یحمل اهل العناد بانّ تصدیقی له واجازتی ایّاه للحبّ والوداد، لانّ عین الرضا عن کلّ عین کلیلة؛ فلیصدّقه غیری من العلماء الامجاد، فصدّقه مراهقا او بالغا غیر واحد، ثمّ بعد ذلک صدّقه جمع من فحول العلماء، کثّر اللّه امثالهم وزاد قدرهم وجلالهم، حتی صار بحمداللّه بحیث لا ینکره من یراه ویعاشره".

شاگرد او حاج شیخ احمد بیان الواعظین می نویسد: "العالم العامل والزاهد الکامل الواعظ الامجد آقا شیخ احمد، از اعاظم علمأ و از اکابر فقهاء و وعّاظ معاصر

ص: 40


1- 29. آقا شیخ احمد بیدآبادی مجتهدی زاهد امام مدرسه سرجوب. حافظه بسیار سرشاری داشته که مناجات خمسه عشر و اغلب ادعیه را محفوظ بوده و در قنوت نماز شب می خوانده و به سنّ نود سالگی در 1357 رحلت نموده". تاریخ اصفهان میرزا حسن خان جابری ص 304.

است". مرحوم بیان از او با عنوان: "اعبد عبّاد و ازهد زهّاد" نام می برد و می نویسد:

الحق آن ستوده خصال در اموری چند متفرّد است:

اوّل: در حافظه و ذکاء، اعجوبه عصر بود. دعاهای مطوّله مثل دعای ابوحمزه ثمالی را به طور تقطیع در قنوت نوافل با لهجه بسیار جذّابی قرائت می نمود.

دوم: در احاطه بر فروع فقهیه به طوری مسلّط بود که عدیل و نظیر نداشت.

سوم: در اخلاص و ارادت به خانواده عصمت و طهارت جدّیت تامّه داشت.

چهارم: در فتوّت و جوانمردی و فرزانگی آیت وقت بود.(1)

وی در 20 جمادی الاول 1357ق در سن" 90 سالگی وفات یافت و در بقعه تکیه درب کوشکی مدفون گردید.

7. آقا منیر الدین بروجردی اصفهانی

از بزرگان فقها و مجتهدین، و از رؤسای علما و محقّقین.

در 22 رجب 1269 در بروجرد متولّد گردید. جدّش آخوند ملّا علی بروجردی داماد میرزای قمی بود. او پس از کسب مقدمات علوم به اصفهان مهاجرت نموده و به درس آیه اللّه العظمی حاج شیخ محمّد باقر مسجد شاهی حاضر شد. آن گاه به عتبات عالیات مهاجرت نمود و در نجف و سامراء درس آیات عظام: شیخ حسن کاشف الغطاء و میرزا محمّد حسن شیرازی را درک نمود.

وی دارای حافظه ای عجیب و هوشی سرشار بود و در سن 18 سالگی به درجه اجتهاد نایل شد. او پس از مراجعت به اصفهان، با کمال عزّت و احترام و قدرت و نفوذ بین الخواصّ و العوام به انجام وظایف شرعی خود پرداخت. در مسجد ایلچی اقامه جماعت و در منزل تدریس می نمود. در ادبیات عرب و علم رجال و درایه احاطه کامل داشت و در نزد میرزا نصراللّه قمشه ای درس معقول خوانده بود. وی از

ص: 41


1- 30. خلد برین ج 1 ص 135.

حاج شیخ محمّد باقر نجفی و شیخ زین العابدین مازندرانی روایت احادیث می نمود و عدّه ای از او اجازه روایت داشتند.

سیّد مرتضی رضوی در مقدّمه کتاب "الفرق بین الفریضة والنافلة" می نویسد:

"ولد المترجم فی مدینة بروجرد و حکی عن نفسه أنّه کان له من العمر خمس سنوات وکان آیةاللّه العلّامه الکبیر الشیخ مرتضی الانصاری قد سافر من العراق متوجّهاً الی ایران لزیارة الامام علی بن موسی الرضا علیه السلام فی مدینة مشهد، وفی طریقة الی مشهد نزل بمدینة بروجرد فی دار والد المترجم له آقا جمال. فلمّا مثّل بین یدیه ووقع بصره علیه قال: هذا الطفل أری من سیمائه أنّ له ذکاء وفطنة، فلفّ عمّامة بیده المبارکة والبها ایّاه وقال: اوصیکم بهذا ودعوه لیطلب العلم. فکانت له حافظة وذکاء مفرطان وفی مقتبل شبابه سافر الی اصفهان وحضر بحوث الشیخ الاعظم الشیخ محمّد باقر النجفی فیها. بلغ درجة الاجتهاد فنال الشهادة من ذوی الاختصاص وکان له من العمر ثمانیة عشر سنة واشتغل بالبحث والتدریس حتّی صار مرجعاً للعوام والعلماء وکانت تجری علی یدیه الحدود الشرعیّة ... وینقل عنه انّه کانت له حافظة عجیبة وأنّه کلّما عثر علی شعر او نثر کان یحکیه بعد مدّة طویلة من شدّة حافظته علی ما یحکیه بعض معاصریه".

از تألیفات ایشان "الفرق بین الفریضه و النافلة" به چاپ رسیده که در آن 270 فرق بین نماز فریضه و نافله ذکر شده است.

8. آقا محمّد علی نجفی هزارجریبی

عالم ربّانی و فقیه جامع که در سنّ پانزده سالگی به درجه اجتهاد رسید. وی در سال 1188ق در نجف اشرف متولد شد و پس از نیل به درجات عالی کمال به اصفهان مهاجرت نمود و به تدریس و تألیف پرداخت.

یکی از آثار علمی فراوان او، کتاب "مخزن الاسرار الفقهیة" است که به نوشته علّامه سیّد حسن صدر در "تکمله": در بین تمام کتب فقهی علمای شیعه بی نظیر

ص: 42

است.

علامه میرزا محمّد باقر خوانساری در "روضات الجنات" می نویسد:

"کان من فقهائنا الباصرین وعلمائنا المعاصرین، ولدین اللّه من الناصرین. هاجر بعد وفاة والده الاجل الافخم الی دیار العجم... فلازم فیها مجلس خاتم المجتهدین والمدققین صاحب "المناهج" و"القوانین" حتی صار عند جنابه من جملة اخصّ الخواص وافضل الملحوظین له بنظر الالتفات والاختصاص، وکتب له اجازة فوق سائر اجازاته؛ بل حرّص الاقاصی والادانی علی الاخذ من برکاته وافاضاته. فانتقل منها الی دارالسلطنة اصفهان واشتغل فیها بالترویج للشریعة المطهرة طویلا من الزمان، مدرّسا هنالک فی جملة مراتب الفقه والاصول، الی ان اشتهر بالفقیه المطلق، مع انّه کان جامعاً لفنون المعقول والمنقول".(1)

فرزند او در رساله ای که در شرح احوال او نگاشته می نویسد: "سمعت منه انه رای فی ایام صغره فی المنام کأنّ الکواکب من السماء تتناثر علیه وهو یاخذها ویلاعب معها بیده. قال: فحکیت ذلک لوالدی العلامة علیه الرحمة، فعبّر ذلک بالترقّی الی مراتب الاجتهاد، وبشّرنی بسلوک سبیل الحق والرشاد. فبان لی صدق ما قال، واشرفت علی مراتب الکمال قبل بلوغ سنّ الکمال. وکان یدّعی الفوز بذلک المقام العالی فی سنّ خمسة عشر؛ وهذا من جملة عجیب امر البشر".(2)

این فقیه بزرگ در پایان عمر در قمشه سکونت گزید و در سال 1245ق وفات نمود و در امامزاده سیّد علی اکبر مدفون گردید.(3)

ص: 43


1- 31. روضات الجنات ج 7 ص 146.
2- 32. روضات الجنات ج 7 ص 148.
3- 33. مرحوم آخوند گزی در "تذکرة القبور" می نویسد: "قبر آقا محمّد علی پشت سر قبر امام زاده طرف پائین پا واقع است... معروف به فقیه مطلق بوده و در مسجد ذو الفقار امامت داشته و تصنیفات بسیار، سیّما در فقه نوشته که پرفائده و پرفرع است و بالاخره به اصرار و خواهش اهل قمشه، و جهاتی رفته در قمشه، آنجا مشغول به ترویج، و از او استجابت دعا و کرامات از قبیل به طلب باران رفتن و باران آمدن و گرفتاری و صدمات که بر دشمنان او وارد آمده و غیر اینها معروف است، و ترویجات مسائل در آنجا بسیار از او شده. و مراتب تقوی ودیانت و زهد و ورع و فضایل در هر حالی از او مسلّم و معروف است... و آخر الامر به فرار از وباء، از قمشه به شاه سیّد علی اکبر آمده، وفات نموده، در سنه 1245".

9. شیخ محمّد فاضل ایروانی

از شاگردان شریف العلماء مازندرانی، عالمی نحریر و بحری موّاج بود که از اکثر علوم همچون فقه و اصول و حکمت و کلام و منطق و ریاضی و هیئت و نجوم و طب بهره کامل داشت.(1) شاگردش امین الشرع خوئی در "تذکرة المعاصرین" به نقل از او می نویسد: هنگامی که در مدرسه قزوین تحصیل می کردم هنوز به سن رشد و بلوغ نرسیده بودم که در مدرسه تدریس "شرح لمعه" می کردم و همان وقت قوه اجتهاد و استنباط داشتم.

امین الشرع می نویسد: بعد از وفات آن جناب که کتب او را در صحن به حراج ریخته و مدت یک ماه فروش آن کتاب ها کشید این بنده اکثری از آن کتاب ها را مطالعه نمودم اولا همه جور کتاب را داشته و اکثر آن ها را به خط خودشان حاشیه نوشته و تحقیقات و تصرفات داشته حتی کتب نحویه و طب و حکمت و کلام و هیئت همه را حاشیه نوشته بودند.(2)

ص: 44


1- 34. در تکملة امل [ج 2 ص 319 ] می نویسد: عالم کامل فی اکثر العلوم، متبحر فی الفقه والاصول، من اساتیذ العصر وشیوخ الشیعة فی النجف الاشرف. انتهت الیه ریاسة الترک وکان المرجع العام فی تلک البلاد فی التقلید بعد وفاة السید حسین الترک. کان حسن الاخلاق، حسن المحاضرة، کثیر الصلاة، علیه آثار السلف... وکان فاضلا فی جملة من العلوم العقلیة خصوصا الریاضیة.
2- 35. میراث اسلامی ایران ج 8 ص 415 -416.

در "مآثر والآثار" می نویسد: "آخوند ملّا محمّد ایروانی اصلا، نجفی جواراً، از جمله رؤساء مجتهدین درجه نخستین بود و در معقول و منقول و فروع و اصول او را استادی اعظم و محقّقی مفخّم می دانسته، شهرتش ممالک روس و ایران و عثمانی و هند همه را فرو گرفته است و به

جلالت شأن و عظمت مرتبه و علوّ مقام و رفعت مقدار، بسیار کم نظیر است و در اکثر علوم مانند فقه و اصول و رجال و فنون عقلانیه از صنادید اساتید معدود می گردد".(1)

10. ملّا حبیب اللّه شریف کاشانی

این عالم فرزانه نیز از کسانی است که در خردسالی به مراتبی از فضل و کمال دست یافته و آثاری از خود در سنین قبل از بلوغ برجای نهاده است. از جمله منظومه ای به عربی در علم اصول فقه در دو هزار بیت سروده که مشتمل بر تمام عناوین کتاب "فصول" که از مشکل ترین کتاب های اصولی است می باشد.

وی در سن 16 سالگی از استادش سیّد محمّد حسین کاشانی اجازه نقل حدیث و در سن 18 سالگی از او اجازه اجتهاد از وی دریافت نمود.(2)

ص: 45


1- 36. المآثر والآثار ص 205.
2- 37. . صورت اجازه ایشان به شاگرد ارجمندش چنین است: وبعد، فإن ولدی الروحانی، العالم الربّانی، والعامل الصمدانی، النحریر الفاضل، الفقیه الکامل، الموفق المسدّد، المؤید بتأیید اللّه الصمد، حبیب اللّه بن المرحوم المغفور علامة زمانه علی مدد رحمه الله، قد کان معی فی کثیر من أوقات البحث والخوض فی العلوم، وقد قرأ علیّ کثیرا من علم الاصول والفقه، وسمع منّی کثیرا من المطالب المتعلقة بعلم الکلام والمعارف الدینیة وما یتعلق بها. وقد صار بحمد لله ومنّه عالما فاضلا، وفقیها کاملا، مستجمعا لشرائط الفتوی والاجتهاد، حائزا لمراتب العلم والعمل والعدالة والنبالة والسداد، فأجزت له أن یروی عنی عن مشائخی بأسانیدی وطرقی المرقومة فی إجازاتی المتصلة بأهل العصمة علیهم آلاف الصلاة والسلام والثناء والتحیة، وألتمس منه أن یلتزم الاحتیاط فی الفتوی والعمل، وأن لا ینسانی فی أوقات الإجابة من الدعاء فی حیاتی وبعد مماتی. وکان تحریر ذلک فی الثانی عشر من شهر ذی الحجة الحرام سنة 1279. عبده محمّد حسین بن محمّد علی الحسینی"

شاگرد او علّامه شیخ عبدالحسین محلاتی در باره استاد خود می نویسد:

"وهذا الشیخ الاجل الاوحد قلّ ما یری مثله او یوجد، وهو اطال اللّه عزه وبقاه، من عجاب من سمعنا به ورایناه، علما اشتغالا واجتهادا، وتزکیة وتجلیة، ذکرا وفکرا وزهدا وورعا؛ کل ذلک بالحقیقة واقبال نفسه الشریفة، لا بالتصنع والتعمل. فقد اشتغل بالتحصیل قبل بلوغه عشر سنین، وصنف فی النحو والقرائة وغیرهما من العلوم العربیة والادبیة تصانیف جیدة قبل بلوغه خمسة عشر، وصنّف ایضا منظومة فی الاصول تزید علی الفی بیت بحواشیها، مشتملة علی تمام عناوین "الفصول" مع الاشارة الی ادلتها والی تفصیلها فی الحواشی فی سنّ اربعة عشرة".(1)

11. سیّد حسین نقوی لکهنوی

فرزند سید دلدارعلی. پدرش از اکابر و فحول علمای هند و نخستین کسی است که قواعد دین و ارکان شریعت را در بلاد هند استوار ساخت. وی از شاگردان علامه وحید بهبهانی و سید بحرالعلوم است. در تعریف مقامات عالی او همین بس که صاحب جواهر او را در برخی از مکتوبات خود این گونه ستوده است: "علامه فائق، کتاب اللّه ناطق، خاتم المجتهدین، حجة اللّه علی العالمین، آیة اللّه العظمی فی الاولین والآخرین". وی در 19 رجب 1235ق وفات یافت و در لکهنو مدفون شد.

فرزندش سید حسین نقوی فقیهی جلیل القدر و آوازه مراتب علمی او در نهایت اشتهار بود. وی نزد والد ارجمندش تلمّذ کرده و در سنّ 17 سالگی به مقام اجتهاد رسید. این عالم جلیل در سال 1273 در سنّ 62 سالگی وفات کرد و در کنار پدرش

ص: 46


1- 38. مغتنم الدرر مخطوط.

مدفون شد. شاگردش آیة اللّه سید محمد عباس تستری در وفاتش گوید:(1)

نادی له روح الامین مؤرّخا:

"لتهدّمت واللّه ارکان الهدی"

معاصران:

در عصری که فاضل در آن می زیست علما و فضلای بسیاری در ایران و مخصوصا اصفهان زندگی می کرده و به افاده و ترویج علم و دین مشغول بودند. مهم این است که با وجود آن همه عالم و فقیه، فاضل هندی تفوّق و برتری بسیار چشمگیری بر آنان یافته و به مقام افتاء و مرجعیت رسیده و پاسخ گوی مراجعات و سؤالات شیعیان از اطراف و اکناف کشور گردیده و مراتب علم و اجتهادش مورد تصدیق همگان قرار گرفته است به گونه ای که شیخ عبداللّه سماهیجی می نویسد: "ولیس فی هذا العصر مجتهد غیره مسلّم الثبوت جامع الشروط".(2)

در دو گزارش تاریخی به شرح زیر به معاصران فاضل اشاره شده است:

1. گزارش "وقایع السنین والاعوام"

در ملحقات "وقایع السنین والاعوام" چنین آمده: "در ماه مبارک رجب المرجّب سنه 1122 در روز جمعه دهم شهر مذکور، اهل علم را در مدرسه جدید سلطانی که در جنب چهارباغ اصفهان است جا دادند، و علّامة العلمائی مجتهد الزمانی امیر محمّد باقر ]خاتون آبادی [... شروع به مباحثه ]و تدریس [کردند... و جمیع اهل فضل در آن مجمع حاضر بودند، و نجبا و سادات و پادشاه زادگان و اهل کمال همگی حاضر شدند، و پادشاه مقرّر فرمود که اطعام پادشاهانه مرتّب ساختند و اقسام تنقّلات مهیّا فرمودند... و در وقت شروع ]مباحثه[، به جهت رعایت آداب،

ص: 47


1- 39. ریحانة الادب ج 6 ص 233.
2- 40. کشف اللثام ج 1 ص 29.

عالی حضرت مجتهد الزمان ]میر محمّد باقر [تکلیف کردند علّامة العلمائی آقا جمال] خوانساری [را، تا اوّلاً ایشان شروع نمودند، و بعد از آن خود شروع کردند، و به بیانی فصیح در کمال تنقیح درس گفتند ("تهذیب حدیث" و "شرح مختصر اصول" و "شرح لمعه" را شروع فرمود) و حضّار آن مجلس عالی، از فضلا:

آقا جمال (خوانساری) و امیر محمّد صالح (خاتون آبادی) شیخ الاسلام، و ملّا بهاء الدین مشهور به فاضل هندی، و ملّا محمّد جعفر و ملّا محمّد هادی (سبزواری) اولاد ملّا محمّد باقر خراسانی علیه الرحمة، و ملّا محمّد رضا (مجلسی) ولد ملّا محمّدباقر شیخ الاسلام، و ملّا محمّدحسین ولد ملّا شاه محمّد تبریزی، و شیخ زین الدین (عاملی) نواده شیخ زین الدین (شهید ثانی) صاحب "شرح لمعه"، و سایر اهل فضل.(1)

وایضاً از وقایع، تجدید عید مولود حضرت سیّد الاوصیاء بود. پادشاه از علماء تفتیش نمود روز تولد حضرت امیر المومنین علیه السلام را، و چون خلافی مذکور شد از علاّمی شیخ الاسلام امیر محمّد صالح خاتون آبادی... پادشاه فرمود که ایشک آقاسی باشی همه علماء اعلام و مدرسین و متوسطین را اجتماع فرمودند در خانه میرزا باقر صدر خاصّه، و بعد از منازعات، آقا جمال و میر محمّد باقر سلّمهما الله، و قریب هشتاد نفر ترجیح دادند که روز ولادت آن حضرت سیزدهم رجب است. و شیخ الاسلام و پسرش میر محمّد حسین، و دامادش ملّا عبدالکریم (شوشتری) هفتم شعبان را روز ولادت آن حضرت گمان کردند... و پادشاه والا جاه، ترجیحِ مجمع علیه داده، سیزدهم را عید قرار داد... و این عید از مخترعات شاه سلطان حسین... است، نفّعه اللّه به فی الدارین. حضّار مجلس اجلاس از علماء:

آقا جمال، امیر محمّد باقر شیخ الاسلام، ملّا بهاء الدین، ملّا محمّد حسین

ص: 48


1- 41. وقایع ص 559 -60.

لنبانی، ملّا محمّد حسین

و ملّا محمّد کاظم(1) پسران شاه محمّد تبریزی، و ملّا محمّد هادی و ملّا محمّد جعفر اولاد ملّا محمّد باقر خراسانی، و نظایر این جماعت".(2)

"در روز یکشنبه نهم شهر ذی القعدة الحرام سنه 1115 طرف صبح، نوّاب اشرف پادشاه زمان، حضرت علّامی فهّامی ... میر محمّد باقر (خاتون آبادی) را طلبید و تکلیف منصب شیخ الاسلامی نمود و بعد از ابرام بسیار... ابا نمود و به وجوه شرعیه و بیان عدم مشروعیت این شغل و ابا مقبول افتاد. و باز بعد از آن نواب اشرف فرمودند که لابدّ است شما را از ارتکاب این شغل. و بعد از آن حضرت علّامة العلمائی آقا جمال (خوانساری) تشریف آوردند... باز استغاثه از او کردند در این که این شغل را به سیّد مشار الیه الزام کنند که قبول کند، و حضرت مشارالیه به عذرهای موجّه ایشان را جواب فرمودند. حاصل این که بعد از مدّتی مدید و گفتگوهای بسیار نواب اشرف عذر ایشان را پذیرفته، ایشان را از این منصب معاف داشتند. و بعد از آن خواستند از مشار الیه و آقا جمال که کسی را تعیین فرمایند...

آخرالامر مردّد شد میان چهار نفر:

شیخ علی (بن حسین کربلائی) مدرّس مدرسه مریم بیگم،(3) و میرزا عبداللّه

ص: 49


1- 42. ت. وی مترجم تفسیر برهان است که آن را به نام شاه سلطان حسین صفوی ترجمه کرده و نسخه خطی آن در کتابخانه دانشگاه تهران به شماره 4211 موجود است.
2- 43. وقایع السنین والاعوام ص 561.
3- 44. عالم فاضل جلیل، از شاگردان علّامه مجلسی که در علوم مختلف اسلامی تبحّر داشته و آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته است. وی از شیخ فخر الدین طریحی نقل حدیث می کند. برخی از آثار او عبارتند از: الاربعون حدیثا، انوار الهدایة فی التفسیر بالروایة، که در سال 1107 تألیف شده، الجواهر السلیمانیة فی ما یتعلق بالنیّة، که به اسم شاه سلیمان صفوی نگاشته، الدرّ المنضود فی معرفة الصیغ والعقود، ذخیرة المعاد فی التوکّل، روضة الرضوان فی اعمال شهر رمضان، سراج السالکین، شرح حدیث نیّة المؤمن خیر من عمله، عقد الکساء فی فقه النساء، مراد المرید فی ترجمة مزار الشهید، که در سال 1108 به امر شاه سلطان حسین نگاشته شده، معراج السالکین، فتوح المفتاح در تلخیص "مفتاح الفلاح" شیخ بهائی، تحفة المسافر. وی در سال 1136ق وفات یافت. مادّه تاریخ وفاتش را چنین سروده اند: "با شهید کربلا محشور باد"

افندی،(1) و میرزا علی خان (گلپایگانی)(2) و میر محمّد صالح خاتون آبادی.

و حضرت علّامی فهامی یگانه زمانه میر محمّدباقر سلّمه اللّه سنّ شریفش چهل و پنج سال بود... و حقاً که کمال مردانگی و همّت و تدیّن بود از چنین منصبی گذشتن او".(3)

2. گزارش محّب علی اصفهانی

وی در رساله "پنج صیقل" به برخی از معاصران فاضل اشاره کرده و می نویسد:

"والحال نیز فضلا در هر گوشه هستند، مثل: آقا هادی و آقا جعفر، ولدان ملّا محمّد باقر سبزواری، و اولاد آقا رضی(4) و آقا جمال (خوانساری) و سیّد محمّد ولد

ص: 50


1- 45. صاحب ریاض العلماء.
2- 46. میرزا علی خان بن ذوالفقار گلپایگانی از شاگردان آقا حسین خوانساری و علّامه مجلسی و شیخ الاسلامی گلپایگان را عهده دار بوده است. ر.ک: کتاب محقق خوانساری ص 355. حزین لاهیجی می نویسد: جامع الفضائل المیرزا علی خان علیه الرحمة والغفران از اعاظم بلده گلپایگان و از مستفیدان رئیس العلماء آقا حسین خوانساری بود. به فضایل صوری و معنوی آراسته، ذهن دقیقش کشاف غوامض حقایق، و سلیقه مستقیمش در هر فن به استقلال و به استحقاق فایق. تعلیمات شریفه و فوائد ارجمند دارد و در شعر و انشاء، افاضت مآب، به غایت دقیقه سنج و نکته یاب بود... در همان بلده به جنت جاودان انتقال فرمود. تذکرة المعاصرین ص 125.
3- 47. وقایع السنین والاعوام ص 555-556.
4- 48. در تتمیم امل الآمل [ص 134] می نویسد: "آقا حسین بن آقا شریف بن آقا رضی بن آقا حسین الخونساری من فضلاء زماننا، من سلالة الأفاضل ومن خلاصة الأماثل. وهو مربوط بالحکمة، قد شرح بعضا من کتاب "التحصیل" لبهمنیار. أبقاه اللّه".

میر محمّد باقر (خاتون آبادی) و میر محمّد خاتون آبادی که فضلا تصدیق اجتهاد او دارند، و ملّا رفیعای گیلانی که الحال در مشهد تشریف دارند که جمیع علما اذعان به اجتهاد او دارند.

و از جمله فضلا که در این عصرند و در مراتب اجتهادند: فضیلت و کمالات پناهان، مستغنی القابان، ملّا محمّد حسین و ملّا محمّد کاظم (تبریزی) ولدان غفران پناه ملّا شاه محمّد، و ملّا محمّد قاسم هزارجریبی و آقا حسین لنبانی و میرزا جعفر خفّاف الی غیر النهایه".(1)

3. گزارش حزین لاهیجی

شیخ محمّد علی حزین لاهیجی تحت عنوان "ذکر بعضی از افاضل و اعیان معاشرین" می نویسد: اکنون ذکر معدودی از اعیان که با این فقیر دوستی داشته، پیش از حادثه اصفهان و در آن سانحه درگذشته اند می نماید که از آن جمله:

1. مولانای فاضل، میرزا عبداللّه مشهور به افندی است.

به فنون متداوله ماهر و به غایت متتبّع بود و در اصفهان در جوار منزل خود مدرسه ای عمارت کرده به افاده اشتغال و روزگاری مهیا داشت.

2. دیگر سیّد فاضل میر محمّد صالح (خاتون آبادی) شیخ الاسلام اصفهانی است. حاوی علوم شرعیه و روزگاری به عزت داشت. قبل از آن سانحه درگذشت و چند کس از اولادش نیز به جوهر فضل آراسته، با من مودت داشتند و قریب به حال تحریر درگذشتند.

3. دیگر: سیّد عالم، میر محمّد باقر (خاتون آبادی) خلف میر اسماعیل حسینی اصفهانی است. از مشاهیر علما و در زمان سلطان مغفور نهایت عظمت و اعتبار داشت. تدریس مدرسه سلطانی به او مرجوع و به افاده مشغول بود.

ص: 51


1- 49. احوال و آثار بهاء الدین محمّد اصفهانی ص 98 -99.

4. دیگر: فاضل نحریر، میرزا کمال الدین حسین فسوی است که از استادان من بود در سنّ کهولت در ایّام محاصره به رحمت ازدی پیوست.(1)

5. دیگر: حکیم دانشمند جامع فضائل و مرجع افاضل مولانا حمزه گیلانی است که از اعظم تلامذه فیلسوف اعظم مولانا محمّد صادق اردستانی علیه الرحمة و از اصدقای من بوده، وی را در اواخر ایّام محاصره رحلت افتاد.

6. دیگر: مولانا محمّد رضا خلف مرحوم مولانا محمّد باقر مجلسی است. به حلیه علم و خصال حمیده آراسته به تدریس مشغول و به علو همت موصوف بود. در سانحه مذکوره با دو برادر عالی مقدار و جمعی از اولاد و اقربا که همه از معاشران و دوستان صمیم من بودند رحلت نمودند.

7. دیگر: مولانای فاضل مولانا محمّد تقی طبسی(2) است.

وی از مشاهیر فضلا و در فنون علوم صاحب دستگاهی عظیم بود. در اصفهان

ص: 52


1- 50. واله داغستانی در "تذکره ریاض الشعراء" [ج 3 ص 1937] می نویسد: "از اعاظم فضلای کرام و علمای اعلام بوده مولدش بلده فساست... در عنفوان صبا با والد دانشمند خود به شوق تحصیل علوم به دارالسلطنه اصفهان آمده، توطّن اختیار نموده، تا آخر عمر در آن جا به افاده مشغول بود و جمعی کثیر از مدارس او مستفید می شدند. در ایّام محاصره اصفهان در حالی که چشمش به سبب ضعف پیری و کثرت مطالعه از حلیه نور عاطل شده بود به جوار رحمت ایزدی پیوست. تصانیف عالیه از او بر صفحه روزگار مانده از آن جمله کتاب "شواهد مغنی اللبیب" ابن هشام و شواهد مطول است که از کمال متانت و کثرت فواید مقبول ازکیای طلبه است و همچنین حاشیه بر امور عامّه "شرح تجرید" و حواشی "شرح مطالع" و حاشیه بر "شرح لمعه" وغیر ذلک. گاهی از فرط عقیدت قصاید غراء در مدح پیغمبر و آل آن سرور منظوم می فرمود و به دیگر اقسام شعر به ندرت میل می نمود"
2- 51. در کتاب مرآت الاحوال [ص 546] می نویسد: ظاهرا شرح مبسوطی که بر "زبدة الاصول" شیخ بهاء الدین عاملی نوشته شده و به شرح طبسی مشهور است از اوست.

توطن اختیار و به افاده اشتغال داشت و در آن حادثه به رحمت ایزدی پیوست".(1)

شاگردان فاضل هندی:

1. سیّد بهاء الدین محمّد مختاری نایینی

علّامه فقیه محدّث متکلّم ادیب. وی در پایان کتاب "تفریج القاصد لتوضیح المقاصد" در شرح حال خود می نویسد: "ثمّ قرأت من الاصول الاربعة المشهورة احادیث من اوّلها و وسطها و آخرها علی الفاضل المحقّق والکامل المدقّق، زبدة الافاضل المتبحّرین وعمدة العلماء المتأخرین، العالم العامل العلّامة، المولی بهاء

الملّة والحق والدین محمّد الاصبهانی المشهور بالفاضل الهندی، سلّمه اللّه وابقاه ومن کل سوء وقاه، فی یوم الغدیر من شهر ذی الحجة الحرام من سنة 1109 واجاز لی جمیع کتب الفریقین و کتب اجازته بخطّه الشریف و زیّن ما کتبه بختمه المنیف فی ظهر الکتاب المزبور".(2)

در اجازه فاضل هندی به ایشان چنین آمده است:

"قرأ علیّ المولی الفاضل الکامل التقی النقی الذکی الزکی الالمعی الاوحدی، السیّد السند القرم الهمام، بهاء اعلام علماء الاسلام، علم العلم الشامخ وطود المجد الباذخ، فلک الفضل وسمائه، ونور السؤدد وضیائه، الامیر الکبیر بهاء الملّة والحقّ والدین محمّد بن الامیر محمّد باقر الحسینی النائینی..." (3)

این عالم فرزانه دارای آثار علمی متعددی است که از آن جمله کتاب "زواهر الجواهر" در مواعظ چاپ شده است. نسخه ای از کتاب "تقویم المیراث" او به خط

ص: 53


1- 52. تاریخ حزین ص 208 -210.
2- 53. زواهر الجواهر ص 181.
3- 54. همان ص 183.

شاگردش محمّد تقی بن عبدالصمد، دد کتابخانه مدرسه فیضیّه موجود است که در 8 ربیع الثانی 1133ق کتابت و از استاد با تعبیر: "طاب ثراه" یاد شده است.

2. سیّد ناصر الدین احمد مختاری

عالم کامل و فقیه محدث خبیر سیّد ناصر الدین احمد بن محمّد بن روح الامین مختاری.(1) از شاگردان برجسته فاضل هندی که در فقه و تفسیر و حدیث از محضر فاضل بهره برده و اجتهاد او مورد تصدیق استاد قرار گرفته است.

وی در سال 1130ق در مکتوبی از استاد ارجمند خود تقاضای اجازه در نقل حدیث و تصدیق مقام علمی و شایستگی خود برای استنباط احکام و فتوا دادن نموده است. فاضل نیز ضمن تصدیق بلوغ وی به مرحله اجتهاد و اجازه افتاء به وی، او را عالمی کامل و فقیهی عادل و عزیزترین فرزند خود خوانده است.

متن اجازه فاضل هندی به او چنین است:

"أما بعد، الحمد لله والصلاة علی محمّد وآله، فقد استجازنی السید السند الکامل، صاحب الذهن الوقّاد والطبع المستقیم النقّاد والفضل والرشاد، البالغ إلی ملکة الاجتهاد، المدقّق الفهّامة، المحقّق العلامة، ناصر الدین أحمد بن المرحوم السید محمّد ابن المبرور السید روح الأمین، أسکنهم الله فی علیین، من سادات بنی المختار، الساکنین بسبزوار، المقیمین الیوم باصبهان، بعد سکناهم بنائین برهة من الزمان، بعد ما قرأ علیّ قدرا کافیا من "کشف اللثام" شرحی علی "قواعد الأحکام" قرأت علیه شرطا وافیا من الأخبار، وسمعها منّی قرائة تحقیق وسماع تدقیق،

ص: 54


1- 55. در وقایع السنین والاعوام [ص547] می نویسد: فوت سیّد سند میر روح الامین نائینی در روز دو شنبه غره ماه شعبان سنه 1102. در ریاض العلماء می نویسد: الامیر روح الامین النائینی صالح معاصر واعظ کان من ائمة الجماعة بمسجد الجامع العباسی باصفهان. سیّد روح الامین مولف کتاب "تاویل الآیات" است. ر.ک: الذریعة ج 3 ص 303.

فوجدته أهلا لذلک، بل فوق ذلک، فإنه وإن لم یکن ولدی فی عالم الأشباح، لکنه أرشد أولادی بل أکثرهم قدرا ومنزلة فی عالم الأرواح، فأجزت له أن یروی عنی ما قرأت علیه أو قرأه علیّ أو سمعه منّی أو وجده بخطی المعروف لدیه کما سمعه ووجده. وکذا جمیع کتب الأخبار التی تواترت نسبتها إلی جامعیها، وأجزت له فی إفتاء ما ترجح فی نظره، لأنی وجدته شفاها أهلا لذلک، کاملا فی العلوم التی توقف الإفتاء علیها، عادلا فی دینه ومروته بتعدیل العدول لدی، ثم أیقنت بذلک بعد معاشرتی الباطنیة معه فی الخلوات، واطلاعی علی بعض ممّا وفّقه اللّه له من المصنفات. ثم إنی أروی الأخبار بعدة طرق صحیحة معروفة لدیه.

وأکثر روایاتی من والدی العلامة تاج أرباب العمامة، وهو کان یروی عن الحبر المدقق مولانا حسنعلی، عن والده الورع المحقق مولانا عبد اللّه التستری، وطرائقه إلی المعصوم معروفة. والمسؤول منه الدعاء لی فی مظان إجابته ولوالدی ولمشایخی وأسلافی رضی اللّه عنهم. وکتب بیمناه الجانیة محمّد بن الحسن الأصفهانی المدعو ببهاء الدین نجاه اللّه من آفات الأوان وکبت الأمون فی شهر رجب المرجب لسنة مضت من الألف مائة وثلاثون".

فاضل در هامش اجازه فوق این جملات را نگاشته: "والدی: تاج الدین حسن الأصفهانی، والاشتهار بالفاضل الهندی، ولست راضیا به، لمجیئنا منها بعد ذهابنا وجوبا إلیها، وذلک قبل أوان حلمی بکثیر، وکتب محمّد بن الحسن الأصفهانی المدعو ببهاء الدین".(1)

3. شیخ احمد بن حسین حلی

از علمای بزرگ زمان که فاضل او را یکی از محبوب ترین دوستان خود خوانده و از او با این تعابیر یاد می کند:"شیخ الحلة وخرّیتها الأزهر، ونادرتها وکبریتها الأحمر،

ص: 55


1- 56. کشف اللثام ج 1 ص 20.

أحمدها اسما وسمات، وأوحدها جوهرا وصفات".(1)

4. ملّا محمّد علی بن عبدالکریم کشمیری

فاضل در سال 1129ق اجازه ای برای او در پایان کتاب الصلاة از "کشف اللثام" نگاشته است.(2)

5. محمّد علی بن بهاء الدین محمّد فتونی عاملی نجفی

وی سه اثر از آثار علمی استاد خود را در سال 1111ق استنساخ نموده است که نسخه خطی آن در کتابخانه سیّد حسین امام قائنی نگهداری می شود. این آثار عبارتند از: "اجالة الفکر فی فضاء القضاء والقدر"، "صلاة الجمعة" و "تحدیق النظر فی حدیقة النظر والغوص فی لجج الفکر".(3)

6. مولی حبیب اللّه اصفهانی

وی کتاب "استبصار" شیخ طوسی را نزد فاضل خوانده و از استاد اجازه نقل روایت دریافت نموده است.(4)

7. ملّا عبدالکریم بن محمّد هادی طبسی

از شاگردان و مجازین از فاضل که در انتهای نسخه ای از کتاب "من لایحضره الفقیه" اجازه فاضل به او آمده است.(5)

8. سیّد صدرالدین محمّد حسنی

وی شرحی عالمانه بر کتاب "عدة الاصول" شیخ طوسی نگاشته که نسخه خطی آن در کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی نگهداری می شود. فاضل هندی تقریظی شیوا

ص: 56


1- 57. همان ص 17 و 48.
2- 58. احوال و آثار فاضل هندی ص 71 تصویر اجازه فوق.
3- 59. ر.ک: فهرست نسخه های خطی کتابخانه های قائن ص 188-191.
4- 60. معجم اعلام الشیعة ص 133 -134.
5- 61. احوال و آثار بهاء الدین محمّد اصفهانی ص 27.

بر این کتاب نگاشته که زنوزی نیز در "ریاض الجنة" آن را نقل نموده است.(1)

9. ملّا محمّد تقی اصفهانی

معروف به ملّا تقیا. وی در سال 1118ق از فاضل هندی و آقا حسین جیلانی لنبانی مجاز گردیده است. اجازه فوق را علّامه شیخ آقا بزرگ طهرانی در کتابخانه شیخ الشریعه اصفهانی مشاهده نموده است.

به نظر نگارنده ممکن است وی ملّا محمّد تقی لنبانی فرزند علّامه آقا حسین لنبانی باشد که در زمان حیات پدر از دنیا رفته و در تخت فولاد نزدیک مزار مطهر او مدفون گشته است.(2)

10. ملّا محمّد صالح کزازی

وی کتاب "تحفة الصالح" را از فتاوای فاضل جمع آوری کرده و آن را به شاه سلطان حسین صفوی اهدا نموده است. در آغاز کتاب فوق می نویسد:

"امّا بعد، چنین گوید حقیر عباد الله، محمّد صالح بن عبدالله کزازی، المتوطّن بدار المومنین قم، که چون به تاریخ سنه 1126 وارد دارالسلطنه اصفهان شدم و به خدمت جمعی از افاضل متبحرین در دارالسلطنه مزبور می رسیدم و استفاده تحقیقات مسائل دین مبین می کردم، از آن جمله اکثر اوقات به خدمت باسعادت جناب علامی فهامی مجتهد الزمانی، المؤید بتأییدات سبحانی، الموفق بتوفیقات ربّانی، جامع المعقول والمنقول، حاوی الفروع والاصول، صاحب العلم والفضل والکمال، عمدة الفضلاء المتبحرین، بهاء الملة والدین بهاء الدین محمّد، المشهور

ص: 57


1- 62. ریاض الجنة ج 2 ص 202.
2- 63. متن سنگ نوشته مزار او چنین بود: هذا المرقد الشریف للمرحوم المبرور المغفور الفاضل الکامل العالم الربّانی مولانا محمّد تقی ابن مولانا محمّد حسین الجیلانی و قد اتفق و فاته یوم الثلثاء سابع عشر شهر جمیدی الاولی سنة 1125.

فی الآفاق والارضین بفاضل هندی، می رسیدم و مدرس آن عالی جناب همه اوقات مملو از علما و فضلا و به جهت درس و استفاده حاضر می شدند. و فقیر در بعضی اوقات فرصت یافته، در مدرس بهشت نشان آن عالی جناب عالی مقدار حاضر و استفاده می نمودم و بعضی مسأله به خدمت شریف عالی الشان عرض نموده، جواب وافی در نهایت اهتمام لطف می فرمودند، تا این که معلوم آن جناب شد که فقیر را به جز تحقیقات مسائل دینی و معارف یقینی منظوری نیست و از روی اهتمام تحقیقات مسائل می شود، به این سبب، نهایت تلطّف و رعایت که شیوه مرضیه ایشان است به فقیر می نمودند و در نزدیک (خود) جا می فرمودند.

بعد از آن فرصت غنیمت دانسته، همه روزه چند مسأله می نوشتم و به نظر کیمیا اثر آن جناب مستطاب می رسانیدم و هر یک را جواب در نهایت اهتمام که طریقه آن فاضل عالی مقدار بود می فرمودند. و چون جمعی از دوستان و برادران دینی، مطّلع به اوضاع فقیر در آن مدرس بهشت نشان آن جناب مستطاب عالی بودند، التماس

نمود که باید این مسائل را جمع نمایید که طالبان مسائل دین و معارفان حقایق شرع متین منتفع گردند. لهذا، ایجابا لمسئولهم، فقیر با وفور مشغله، و عدم جمعیت خاطر، جمع می کردم و به جواب سوال اتمام یافت و موسوم به "تحفة الصالح" گردید انشاء اللّه ثواب آن روزگار فرخنده آثار نواب کامیاب سپهر رکاب اعلی حضرت خاقان سکندر شان ... اعنی الخاقان بن الخاقان، پذیرای فرمان "ان اللّه یامر بالعدل والاحسان" شاه سلطان حسین الحسینی الموسوی الصفوی بهادرخان... عاید گردد".

11. سیّد علی اکبر حسنی لاریجانی

به نوشته علّامه طهرانی: وی کتاب "کشف اللثام" استاد را کتابت و اوایل آن را

ص: 58

نزد وی قرائت نموده است.(1) همچنین نسخه ای مشتمل بر سه رساله از تألیفات فاضل هندی در کتابخانه علّامه سیّد محمّد علی روضاتی موجود است که به وسیله سیّد علی اکبر در سال 1117ق کتابت شده است.

12. ملّا محمّد نعیم طالقانی

معروف به ملّا نعیما، فرند مولی محمّد تقی طالقانی (عرفی) فرزند مولانا محمّد جعفر طالقانی (فرشته) فرزند مولانا محمّد کاظم طالقانی قزوینی.

از دانشمندان بزرگ و فلاسفه و متکلمان و فقیهان سده دوازدهم هجری که در

اصفهان به حوزه درس ملّا محمّد صادق اردستانی، فاضل هندی و دیگران حاضر شده و خود، جامع معقول و منقول گردید. گویند: وی در اصفهان از جانب سلطان صفوی به ریاست کتابخانه سلطنتی منصوب شده و شاه سلطان حسین به او ارادت و عنایت کامل داشته است. وی تا زمان هجوم افغان ها به اصفهان در آن شهر سکونت داشته و سپس از اصفهان گریخته و به سوی قم عزیمت کرده و به درخواست برخی از فضلای این شهر، کتاب "اصل الاصول"را در مراتب توحید و برخی لطایف عرفانی، در وضعیتی آشفته و هراسان تألیف کرده است.(2)

وی در مقدمه کتاب "اصل الاصول" می نویسد: زمانی تألیف این کتاب را از من

خواستند که لشکریان افغان، اصفهان و اطراف آن را ویران و بیش تر مردم و به خصوص نزدیکان مرا نابود ساخته بودند و من، خودم به قم مهاجرت کرده و غربت گزیده و سخت پریشان خاطرم.

ص: 59


1- 64. الذریعة ج 18 ص 57.
2- 65. دیگر آثار علمی این عالم بزرگ عبارتند از: "العروة الوثقی فی امامه ائمه الهدی"، "منهج الرشاد فی اثبات معرفه المعاد" که کتابی ارزشمند و مفصل و نشانی از عمق اندیشه مؤلّف آن است. رساله "حدوث العالم" و "تنقیح المرام" در شرح "تهذیب الاحکام".

تصویر

وی از قم به سوی طالقان عزیمت و در روستای کرکبود سکونت کرد و تا سال 1161 ق در طالقان ماند و در این مدت 25 ساله به تألیف و تصنیف و نیز رتق و فتق امور شرعی اهالی و رفع معضلات آنان مبادرت ورزید. این عالم ربّانی در سال 1160 ق در طالقان درگذشت و اهالی و بزرگان آن دیار به جهت عظمت و منزلت والای او مقبره ای بر مزار او بنا کردند که هم اکنون نیز پس از 255 سال در منتهی الیه

ص: 60

جنوب غربی روستای کرکبود و در قبرستان قدیمی پابرجاست.(1)

تألیفات:

اشاره

مهم ترین آثار علمی فاضل به شرح زیر است:

1. کشف اللثام عن قواعد الاحکام

این کتاب مهم ترین اثر فاضل و یکی از کتب ارزشمند شیعه در فقه استدلالی است. فاضل این اثر ارجمند و ماندگار را به عنوان شرح بر کتاب "قواعد الاحکام" علّامه حلی نگاشته است.

یکی از شروح مهم کتاب قواعد کتاب "جامع المقاصد" نوشته فقیه محقق شیخ علی کرکی (م: 940ق) است. کتاب کرکی که از آثار مهم فقه شیعه است از آغاز فقه تا نیمه کتاب النکاح به نگارش درآمده و با فوت مؤلّف ناتمام مانده است. نظر به اهمیت این اثر علمی برخی از فقهای بزرگ به اتمام آن همّت گماشتند که از آن جمله عالم ربّانی و فقیه محدّث جلیل ملّا عبداللّه شوشتری (م: 1021ق) کتاب "جامع الفوائد" فی شرح القواعد و تتمیم جامع المقاصد را نگاشت که هنوز به چاپ نرسیده است.

فاضل نیز در سن 34 سالگی دست به تدوین کتابی در ادامه شرح محقّق کرکی زد و از کتاب النکاح تا پایان فقه را به نگارش درآورد. کتاب النکاح در سال 1096، کتاب الارث در سال 1098ق

به انجام رسیده است. وی پس از اتمام شرح خود تصمیم گرفت که قواعد را از ابتدا نیز شرح نماید. از این رو کتاب الطهارة، کتاب الحج و

ص: 61


1- 66. بر سنگ مزار ملا نعیما این عبارت نوشته شده است: "آرامگاه مغفور مبرور رضوان اللّه علیه جناب مستطاب العلام الفهام العالم الفاضل العادل آخوند ملا نعیما بن عرفی اعلی الله مقامه و رفع الله درجاته فی شهر شوال المکرم 1160".

کتاب الصلاة را تا نیمه بحث شکیات شرح نمود ولی در اثر اشتغال به امور فتوا و پاسخ استفتائاتی که از هرطرف به سوی او سرازیر شده بود از ادامه شرح بازماند. تاریخ اتمام کتاب الطهارة 1105 و اتمام کتاب الحج 1110ق است.

صاحب "روضات الجنات" می نویسد: "وکان هذا الکتاب من ادخل اسباب

ص: 62

صاحب الشرح الکبیر علی "النافع" فیما تجد له فیه من کمال التنقیح وان کان مع تمام بسطه خالیا من الترجیح بل التحقیق الملیح".(1)

علّامه میرزا هاشم چهارسوقی در اجازه خود به امام الحرمین همدانی با اشاره به

کتاب "الحدائق الناظرة" و اهمیت آن می نویسد: "وانت خبیر بانّ اکثر فوائد "الریاض" ماخوذ منه ومن "کشف اللثام" بل لو تامّلته وجدته مختصرا منهما فی کثیر من المقامات، وهذا امر واضح علی من جاس خلال تلک الدیار".(2)

کتاب "کشف اللثام" در سال 1271ق با تصحیح سیّد حسن بن سیّد احمد موسوی خوانساری چاپ سنگی شده و پس از آن نیز چند بار افست شده و در سال 1416ق به وسیله انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در 11 جلد چاپ جدید شد.

2. المناهج السویّة

از آثار ارزشمند فاضل در فقه استدلالی است که به صورت شرح بر "الروضة البهیة" شهید ثانی نگاشته شده و شرحی مبسوط و مشحون از فوائد و تحقیقات است. در این اثر، کتاب های طهارت، صلات، زکات، خمس و صوم از "شرح لمعه" شرح شده. مدت زمان تالیف"مناهج" از سال 1088ق تا 1095ق است و مؤلّف نابغه آن، در سنّ 26 سالگی به خلق این اثر مهم همّت گماشته است.

3. عون اخوان الصفا

این اثر نفیس، تلخیص کتاب شفای ابن سینا است که ضمن حذف مکرّرات عبارات شفا و بیان مطالب با عباراتی روان که خاصیت قلم توانای اوست، مشکلات کتاب را نیز حلّ نموده است. فاضل هندی دو بار به تلخیص کتاب "شفا"

ص: 63


1- 67. روضات الجنات ج 7 ص 107.
2- 68. میراث حوزه اصفهان ج 4 ص 507.

پرداخته است: نخست در سنّ 16 سالگی آن را تلخیص کرد که متأسفانه در اثر آتش سوزی نابود شده. وی شش سال بعد، در سنّ 22 سالگی به تلخیص و شرح سه بخشِ منطق، طبیعیات و الهیات پرداخته و در سال 1081ق آن را به پایان رسانده و به شاه سلیمان صفوی اهدا نموده است. از این اثر نسخه های چندی وجود دارد و اخیرا بخشی از آن با تصحیح آقای دکتر حامد ناجی با متن شفا چاپ شده است.

ص: 64

4. اللآلی العبقریة

در شرح قصیده سیّد حمیری. این اثر ارجمند که بیان گر اوج اقتدار و مهارت او در ادبیات عرب است اخیرا در قم به چاپ رسیده است.

5. اجالة الفکر فی فضاء مسالة القضاء والقدر

از آثار ارزشمند فاضل که در سال 1078ق در سنّ 16 سالگی وی تألیف شده و چنانچه از عبارات آخر رساله: "مولّفه المولَّف بینه وبین اعدائه، المبعَّد عن اخوانه واصدقائه" بر می آید در ایّام اقامت او در هندوستان به رشته تحریر درآمده است. این رساله در سال 1383ش به وسیله نویسنده تصحیح شده و در مجموعه "میراث حوزه اصفهان" در 49 صفحه به چاپ رسیده است.

6. الکوکب الدری

این کتاب، گزینش نظرات تفسیری سیّد مرتضی عالم بزرگ شیعه است که از دو کتاب "الامالی" و "تنزیه الانبیاء" او استخراج شده است. فاضل در مجموع، تفسیر 91 آیه را از "الامالی" و 36 آیه و 21 روایت را از "تنزیه الانبیاء" انتخاب کرده و گاهی نیز از خود اظهار نظر نموده است. این کتاب در سال 1088ق تألیف شده و

نسخه خطی آن به شماره 1304 در آستان قدس رضوی نگهداری می شود که شاید نسخه اصل باشد.(1) این اثر در مجموعه "تراث الشیعة القرآنی" چاپ شده است.

ص: 65


1- 69. فهرست هزار و پانصد نسخه خطی ص 202.

تصویر

ص: 66

تصویر

7. حکمت خاقانیه

به فارسی که برای اورنگ زیب، پادشاه بابری هند نگاشته است.

دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در مقاله ای با عنوان "حکمت خاقانیه اثری بدیع در فلسفه اسلامی" به معرفی این اثر پرداخته است.

ص: 67

8. بینش غرض آفرینش

رساله ای کلامی است به فارسی که برای شاه سلطان حسین صفوی نگاشته شده است. در آغاز آن می نویسد: این رساله را که نامش "بینش غرض آفرینش" است تالیف نمودم تا احیاء مکلفین نموده از اودیه جهل و غوایت نجات داده بیان نمایم

ص: 68

که طریق حق در علم و عمل از غایت ظهور چنان است که در یک مجلس می تواند که معلوم اکثر عوام شود.

این کتاب به همراه دو رساله "عین الحقیقة" در تفسیر سوره توحید و "لسان الصدق" در تفسیر سوره دهر و قدر از تألیفات سیّد صدرالدین محمّد طباطبائی یزدی، به تصحیح سیّد جواد مدرسی یزدی در یزد به چاپ رسیده و سپس در کتاب "احوال و آثار بهاء الدین محمد اصفهانی" تجدید چاپ شده است.

9. چهار آئینه

رساله ای است کلامی به فارسی که در سال 1126ق در چهار فصل به شرح ذیل نگاشته شده است: فصل اول: در اثبات وحدت صانع به دلیل عقلی، فصل دوم: در اثبات عصمت پنج تن با آیه تطهیر، فصل سوم: در تفسیر آیه غار و بیان این که آیه فوق، نصّ در کفر صاحب غار است، و فصل چهارم: در این که اجماع امّت بر امامت غیر معصوم، ملازم کفر است. فاضل در آغاز این رساله می نویسد:

"داعی دوام دولت ابد قرین، مروج دین سیّد المرسلین... محمّد بن الحسن اصفهانی معروف ببهاء الدین، می نماید که مرویست از سیّد کائنات صلی الله علیه وآله، که بر سر هر صد سال، عالمی از این امت دین اسلام را تازه می کند، یعنی در تقویت دین اثرهای نمایان از او ظاهر می گردد. و سنیان این روایت را قبول دارند، و بر سر هر صد سال عالمی از سنیان و عالمی از شیعه نام برده اند،

تا دو صد سال قبل از این که بحمد اللّه والمنة، از سنیان احدی تا حال نیامده است که نام او را توانند مذکور نمود، و از علمای امامیه بوده اند.

و بر سر صده دوازدهم که 1101 بوده باشد، تا حال که 1126 باشد، سوای داعی که محرر این اوراق است احدی از امامیه مذکور و مسموع نمی شود که در تجدید دین مبین کوشیده باشد، یا اثر نمایانی در رواج دادن اصول یا فروع دین از او به ظهور رسیده باشد؛ و از داعی، بحمد اللّه والمنة، اثرهای نمایان ظاهر شده که

ص: 69

پوشیده وپنهان نیست. اما در فروع دین، پس تصانیف وفتوای داعی که اکثر مردم را از گمراهی نجات داده و می دهد، زیاده از آن است که در حیّز حدّ و احصا درآید، و احدی انکار نمی تواند کرد، و مذکور و مسموع نشده است که در عصری از اعصار سالفه، عالمی از علما از قبیل داعی، تمامی اوقاتش مصروف ترویج شرایع دین بوده باشد. و اما در اصول دین، پس علاوه تصانیف کلامیه، این چهار فصل است که در این رساله نوشته می شود، و چهار آینه است از برای نمایش آیین دین، و آرایش ممالک ایران زمین، و دفع آلایش وساوس شیاطین، و شبهات اصناف ملحدین؛ و احدی از مصنفین و مؤلّفین را هیچ یک از آن ها به خاطر خطور نکرده، و احدی از غوّاصان بحار دانش بر این گوهران یگانه برنخورده، و احدی از خرده بینان موشکافان به هیچ یک فایز نگردیده .(1)

نسخه خطی این کتاب به شماره 4360 در کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی نگهداری می شود. یکی از دانشمندان به نام ملّا محب علی، رساله ای در رد این اثر نوشته، و ملّا عبد الکریم بن محمّد طاهر قمی رساله "صور منطبعه" را در پاسخ به گفته های ملّا محب علی، به درخواست حاج محمّد زمان تاجر نگاشته در کتاب "احوال و آثار بهاء الدین محمّد اصفهانی" چاپ شده است.

10. نجات

اثری کلامی به زبان فارسی است که به نام شاه سلطان حسین صفوی نگاشته شده و نسخه خطی آن در کتابخانه آستان قدس رضوی علیه السلام موجود است.

11. قراح الاقتراح

این اثر تلخیص و تنقیح کتاب معروف "الاقتراح" علامه جلال الدین سیوطی است که فاضل، آراء ادبی خود را نیز ضمیمه آن کرده و در سال 1081 در سن 14

ص: 70


1- 70. تصویر نسخه خطی چهار آئینه.

سالگی آن را تدوین نموده است. این رساله در مجموعه "نصوص ورسائل" با تصحیح آقای امیر صالح معصومی در 57 صفحه به چاپ رسیده است.

12. تحدیق النظر

از آثار چاپ نشده کلامی فاضل است که نسخه خطی آن به خط شاگردش محمّد علی فتونی عاملی موجود است.

13. کاشف اسرار الیقین من اصول الشرع المبین فی شرح معالم الدین

در علم اصول فقه. نسخه اصل آن در کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی موجود است.(1)

ص: 71


1- 71. فهرست مرعشی ج 12 ص 311.

تصویر

نسخه خطی رساله نجات

ص: 72

تصویر

نسخه خطی رساله تحدیق النظر

ص: 73

شعر فاضل هندی:

فاضل هندی علاوه بر تبحّر در فقه و اصول و حکمت و کلام، ادیبی بسیار پرتوان و ماهر بود. به جز کتاب "اللآلی العبقریة" که بیان گر اوج اقتدار و مهارت او در ادبیات عرب است، وی آغاز و انجام تألیفات فارسی و عربی خود را با عباراتی بسیار زیبا و ادیبانه زینت می بخشد. در پایان برخی از کتاب های خود نیز اشعاری به عربی سروده و مادّه تاریخ اتمام اثر خود را محاسبه و ثبت نموده است؛ از جمله:

1. در پایان رساله "صلاة الجمعة" چنین سروده است:(1)

فهذا ما سقینا من کؤس

تدار براح حق من شراب

طهور من سقام الجهل صافی

مجلّی للضباب عن الصواب

یمنّ علی الافاضل بالرشاد

وینفض عنهم ترب ارتیاب

یکفکف عنهم جند الضلال

ویهدیهم لعمری والشباب

وقد کان الفراغ لیوم سبت

وقد رکب المضیف علی الذهاب

وألف بعد سبع سنین تمّت

وتسعون تعدّد فی الحساب

فللّه المحامد ملی ء جوّ

وما بان الشراب من السراب

وقد رقم السطور کما تراها

وقد نضدت مؤلّف ذا الکتاب

محمّد البهاء کفاه فخرا

بأن یدعی ولیّ أبی تراب

عفا عنه الاله کما هداه

لارشاد وانجی من عذاب

2. در پایان کتاب گران سنگ "کشف اللثام" نیز این اشعار از او آمده است:

وقد کان الفراغ لیوم سبت

ومن شهر الصیام انقص عشر

ص: 74


1- 72. تصویر نسخه خطی رساله صلاة الجمعة به خط محمّد علی فتونی عاملی. این اشعار در فهرست مجلس ج 9 ص 157 به صورت مغلوط چاپ شده. در رساله صلاة الجمعة که در مجموعه فرهنگ بهارستان چاپ شده نیز اشعار به صورت نثر و مغلوط نقل شده است.

ولیل من لیالی مشرقات

لیالی الدهر دهم وهی زهر

وقد تمّت سنو الهجر مئات

کوامل لم یَفُتها صاح حصر

عدت عشراً وواحدة بعام

وزادت أشهر وانساق شهر

ولَلَّهُ الموفِّق کلّ حمد

وممّا یملأه الأقطار شکر

وصلّی اللَّه ما کانت صلاة

وما دامت أصیلات و فجر

وما قامت سماوات و دارت

وما کانت شهور ثمّ دهر

علی خیر الأفاضل کلّهم مَن

به للأنبیاء هدی وفخر

وخیر الآل والأصحاب طرّاً

وأعلی من لهم حکم وأمر

وهذه النسخة الغرّاء امّ

لما ألفیته منه وبحر

وشاها صاحب الشرح البهاء

حشیً وینا له قلب وصدر

نثر فاضل هندی:

نمونه های زیادی از نثر ادیبانه فاضل در خطبه یا پایان کتاب های او به چشم می خورد. از جمله در آغاز "زبدة العربیة" که در خردسالی نگاشته شده می نویسد:

"امّا بعد، بدان که احقّ فضایل و اقدم آن در تعظیم، تزیّن به حقایق علوم و معارف است، و تحلّی به احاطه نکت و لطایف، خصوصا علم معانی و بیان که مخبر و مبیّن نکت نظم قرآن است، وکاشف اسرار معانی فرقان است، و چون در میان کتب مصنّفه درین فنّ کتاب "مطول" شرح تلخیص قسم ثالث از "مفتاح العلوم" که تصنیف افضل المتأخرین و اکمل المتبحّرین مسعود بن عمر المشهور بسعدالدین التفتازانی، که مهارت آن عالی منزلت در جمیع علوم، سیّما در علم عربیت، اظهر من الشمس است، اشرف وانفس بود، چنانچه شاعر در مدح او گفته:

ما صنّف الناس فی علم وما جمعوا

مثل "المطوّل" فی بحث و ایجاز

لو ادّعی قصباب السبق صاحبه

کفی به آیة دلّت علی اعجاز

ص: 75

لیکن چون مشتمل بود بر نکات فریده و دقایق غریبه، و فهم آن مر مبتدئین را عسیر بلکه متعذر بود، و درین اوقات، بعض از اخوان و اعوان این دیار، نزد این بنده خاکسار بی مقدار، نیازمند درگاه ربّانی، محمّد المشتهر ببهاء الاصفهانی، به مباحثه بعض از کتب متداوله، خصوصا همین کتاب اشتغال داشتند، و بعضی از اخوان را از نارسایی ایام، و ضیق اوقات، حرمان از مذاکره این کتاب، و مباحثه دقایق و نکات آن، کما هو حقه، دست می داد؛ متوجه شد که با قصور فکر و خمول ذکر، و توزّع خاطر و تفرقه باطن و ظاهر، به سبب بُعد اوطان و مفارقت عشایر و اخوان، اقتصار بر مضمون مطالب نماید، به حذف نکات و دقایق، و سوال ها وجواب ها، با سلب لباس عربی، و الباس لباس فارسی، تا بر کافه بنی نوع، سیّما مبتدئین، سهل و آسان باشد ادراک و دریافتن مطالب علم عربیت.

پس توکل بر خالق جزو و کل نموده، در آن شروع نمود، و او را به قید کتابت کشیده، به "زبدة العربیة" موسوم کرد، و دیباچه آن را مزیّن گردانید به القاب همایون حضرت اسکندر ثانی ...ابوالظفر محیی الدین محمّد اورنگ زیب عالمگیر پادشاه غازی ... لهذا این ذره بی مقدار و بنده خاکسار، این بضاعت مزجاة را به نظر کیمیا اثر حضرت جلالت شاه که صرّاف بازار خبرت، و نقّاد ارباب فطنت است مزیّن و مشرّف می گرداند، امید که به شرف قبول ممکن گردد. مامول از کمال عاطفت، آن که چون بر سهو و زلل و نسیان و خلل این مقالت بی عمارت اطلاع افتد، اشاره رود تا به رقم اصلاح مزیّن فرموده، بر من کمینه مواخذه نفرمایند، و ذیل اغماض بر مزالّ اقدام اقلام اسبال فرمایند؛ فانّی بالخطایا لمعترف، وعیون الکرام عن المعایب محفوفة، والسنتهم عن المساوی محفوظة، واللّه الموفّق والمعین".

ص: 76

وفات:

در "ریاض الجنة" می نویسد: "توفّی رحمه اللّه فی الخامس و العشرین من شهر رمضان، لیلة السبت، اوّل المغرب، سنة احدی و ثلاثین بعد المائة و الالف (1) ."1131

نسخه خطی رساله زبدة العربیة

ص: 77


1- 73. ریاض الجنة ج 2 ص 202.

سنگ لوح مزار فاضل مرمر سفید است که بر روی آن عبارات فارسی مغشوش نامناسب ذیل به خط نستعلیق خوش نگاشته شده و به نوشته استاد همائی: اغلاط واضح فاضح املایی و انشایی هم دارد و از روی این سنگ لوح و نظایرش می توان حدس زد که فتنه افغان بر سر مهد علوم وآداب مشرق زمین یعنی اصفهان چه آورده است؟(1) "هو الحی الذی لا یموت وفات جناب مرحمت و مغفرت مآب زبده ارباب دانش و قدوه اصحاب بینش کاتب منزلات آسمانی وعارف معزلات ربّانی مرکز دایره فضیلت محور کره معرفت فخر الفضلاء والمحققین عمدة العلماء والمجتهدین نظّام قوانین شریعت قوّام ارکان طریقت ناشر قواعد شرعیه ناصر فوائد ملیّه الغریق فی بحار رحمة اللّه الازلی المحقق الاصفهانی المشهور بالفاضل الهندی طیب اللّه تربته وبرّد مضجعه وحشره مع ائمة المعصومین صلوات اللّه علیهم اجمعین در شب 25 شهر رمضان المبارک من شهور سنة 1137".

مزار فاضل هندی علی رغم نداشتن بقعه و بارگاه، در طول چندین قرن مورد توجه و علاقه مردم اصفهان بوده و چنانچه مرحوم آخوند گزی در "تذکرة القبور" نگاشته: مومنین مخصوصا به جهت برآمدن حاجت به سر قبر او به زیارت رفته و توسل می جویند و بلکه قبر او را اهم از تمام قبور تخت فولاد می دانند.(2)

خوشبختانه در سال های اخیر بقعه مناسبی برای این عالم بزرگ شیعه ساخته شد.

فرزندان:

فاضل فرزندی به نام محمّد تقی داشته است که جامع دیوان سیّد نصراللّه

ص: 78


1- 74. تاریخ اصفهان (فصل تکایا و مقابر) ص 324.
2- 75. تذکرة القبور ص 40.

حائری، از او با عنوان: "شمس سماء الفضل والافضال، وقطب دائرة الکمال والنوال، مولانا محمّد تقی ولد الأجل الفاضل الهندی" نام برده و می نویسد: کتب رسالة الی السید نصر اللّه یدعوه فیها، فأجابه السید المشار الیه بهذه الأبیات:(1)

یا أیها المولی التقی الذی

لسانه ما زال یروی الصواب

یابن البهائی الذی فضله

کالشمس إذ لا یعتریها سحاب

أهدیت لی رقعة عز غدت

فی حسنها تشبه عصر الشباب

فیها شراب رائق قد صفا

وفی رقاع الغیر أضحی سراب

ص: 79


1- 76. کشف اللثام ج 1 ص 41.

آیة اللّه العظمی سیّد یوسف خراسانی

اشاره

از علما و فقهای بزرگ و مدرسین اصفهان.

تولّد و تحصیلات:

وی در قاین متولّد شد. بعد از وفات پدر خود، از محلّه مدینة السادات بازار قاین به اصفهان آمد و در مدرسه شاهزاده ها سکونت نموده و در نهایت سختی و تنگدستی به تحصیل علوم پرداخت و سرانجام از جمله علمای معروف اصفهان گردید. میر سیّد علی جناب می نویسد: وی در ایّام تحصیل برای مطالعه شب ها کتاب را برداشته پای چراغ مبال می ایستاده است. با وجود ارزانی، نان خود را از فقرای اطراف کوچه خریداری می کرده است که خشکیده و پاره نان و ارزان بوده است. حکایت کرده است که گاهی از ضعف گرسنگی و نخوردن حیوانی، یقه قبای خود را که بسیار چرک بوده است بو می کردم و قوّت می گرفتم.

اوصاف:

او با آیات عظام: حاج سیّد محمّد باقر رشتی، حاج محمّد ابراهیم کلباسی و علّامه شیخ محمّد تقی نجفی رازی معاصر بود و در اصفهان به تدریس فقه و اصول اشتغال داشت و در مسجد جارچی و مسجد حاجی رضا امامت می کرد. عالمی متین و متواضع و عاقل و با درایت بود. سیّد علی جناب می نویسد: وقتی فتحعلی شاه به قصد سیاست اصفهان و تنبیه حاج سیّد محمّد باقر شفتی از طهران حرکت کرده بود، حاج سیّد یوسف به اتفاق حاجی کلباسی، محض رعایت خاطر سیّد

ص: 80

شفتی به استقبال شاه می روند. هنگام ورود به شاه در نزدیکی کاشان، شاه به آنها می گوید: خون اصفهان زیاد شده، باید آن را فصد کرد. حاج سیّد یوسف در جواب می گوید: طبیب حاذق اول تنقیه و تصفیه می نماید، بعد اگر لازم شد فصد می کند. اتفاقاً این کلمه متبوع شاه می افتد و با سیّد رشتی ملاطفت می کند.

میر سیّد علی جناب همچنین حکایت زیر را که بیان گر نهایت تواضع و وارستگی این عالم ربّانی است نقل کرده است: وقتی بچه رعیّتی خاشاک کش، بارش به زمین ریخته بوده و اسباب ضبط او را نداشته، تنها ایستاده و گریه می کرده است. سیّد با جمعی همراه می رسند. به همراهان خود می گوید که با بچه رعیّت مساعدت کنند. آنها می خواهند پولی به او بدهند و رد شوند. سیّد نظر به این که ملتفت می شود بچه رعیّت از ضبط خاشاک بیشتر خوشحال می گردد تا پول؛ خود شخصاً با دو دست خاشاک ها را جمع نموده و بار می کند و به همراهان خود دستش رانشان می دهد که چیزی از او کم نشده است.(1)

سیّد یوسف در غایت زهد و تقوی و قناعت به سر می برده و کراماتی از او نقل شده است. علّامه طهرانی در "الکرام البررة" به یکی از کرامات او اشاره کرده که وی با غذایی اندک جمعی کثیر را اطعام نموده و با انداختن عبای خود بر روی ظرف طعام و بیرون آوردن غذا از زیر آن تمام میهمان های خود را غذا داده است.

وی می نویسد: "الحاج السیّد یوسف بن السیّد محمّد الحسینی الخراسانی الاصفهانی. کان والده من العلماء فی قریة من قری گون آباد، ولمّا توفّی خلف جملة من الکتب فأخذها صاحب الترجمة الی اصفهان فی غایة الضیق والضنک والفقر، فاشتغل فی التحصیل حتّی صار من اجلّاء العلماء المعاصرین للسیّد حجّة الاسلام الحاج سیّد محمّد باقر وتوفّی قبله ودفن بتخت فولاد قرب لسان الارض ...

ص: 81


1- 77. الاصفهان، نسخه خطی.

وله کرامات؛ منها: ما حدّثنی به حفیده السیّد محمّد تقی ابن السید محمّد رضا بن صاحب الترجمة، عن والده السیّد محمّد رضا المذکور، عن السیّد... قال المیر عظیم: انّ قنات صالح آباد من مزارع دولت آباد بلخار من محالّ اصفهان احتاجت الی التنقیة و کانت متعلّقا بالسیّد الحاج سیّد یوسف، فاجتمعت لتنقیتها جمع کثیر من الزرّاع و المقنّیین و لم یهیأ لهم الا طعام قلیل جدّاً بحیث لا یشبع بعضهم فضلاً عن الجمیع، قال: و لمّا احضر الطعام القی السیّد ردائه علیه و اخرج بیده من تحت الرداء حصّة حصّة لکلّ واحد حتّی اعطی الجمیع مقداراً وافیاً فأشبعهم عن آخرهم بهذا الطعام القلیل".(1)

تألیفات:

سید یوسف در کنار تدریس به تألیف چند اثر در فقه و اصول نیز پرداخت.

از تألیفات او کتاب "الکواکب الضیائیة" است که شرحی بزرگ بر کتاب "زبدة الاصول" شیخ بهائی است و در دو مجلّد تدوین شده است.

جلد اول این کتاب در نیمه ربیع الثانی 1232ق و جلد دوم در 20 جمادی الاول 1234ق به پایان رسیده است. علّامه طهرانی می نویسد:

"الکواکب الضیائیة" فی شرح الزبدة البهائیة فی الاصول، للسید یوسف بن محمّد الحسینی الجنابذی القائنی الخراسانی الاصفهانی، ینقل فیه عن صاحب "القوانین" کثیرا ، وعن المدقّق الشیروانی. حکی لی حفیده السید محمّد تقی بن السید محمّد رضا ابن المصنف: أنه فی مجلدین، وعلی ظهره اجازة أستاذه له ... مجلده الأول عند الآقا نجفی التبریزی، فرغ منه منتصف جمادی الأولی 1232 بخط تلمیذ الشارح السید رحیم بن محمّد شفیع الحسینی التنکابنی کتبه فی1240. (2)

ص: 82


1- 78. الکرام البررة بخش مخطوط.
2- 79. الذریعة ج 18ص 181 - 180.

از این کتاب نسخه های خطی زیادی استنساخ شده است؛ از جمله:

1. نسخه خطی کتابخانه سیّد حسین امام قائنی به خط شاگرد مؤلّف، سیّد حسن حسینی سرایانی. این نسخه جلد دوم کتاب است که از بحث استصحاب آغاز می گردد و کاتب آن را در سال 1261 در قریه سراوان از توابع تون از روی نسخه مصنف استنساخ کرده است.

2. نسخه خطی کتابخانه عبدالوهاب فرید تنکابنی

به خط زیبای سیّد رحیم بن محمّد شفیع تنکابنی که در سال 1240 از روی نسخه مصنف کتابت شده است.(1)

3. نسخه خطی شماره 13223 کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی

به خط رحیم بن محمد شفیع حسینی که در ماه رمضان 1232ق در 129 برگ کتابت شده است.(2)

4. نسخه خطی کتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان

به خط سیّد محمّد تقی بن محمّد مقیم موسوی رضاتوفیقی که در 9 رمضان 1237ق در 580 صفحه. این نسخه تصحیح شده و دارای حواشی است که برخی به خط سیّد رحیم حسینی تنکابنی و برخی نیز با امضای "منه عفی عنه" ظاهر از مؤلّف می باشد. نسخه متعلق به آیة اللّه سیّد علی نجف آبادی بوده است.(3)

5. نسخه خطی شماره 581 همان کتابخانه که جلد اوّل کتاب است.(4)

6. نسخه خطی کتابخانه مدرسه معمارباشی تهران

به خط سیّد حسن برزانی که در جمعه 12 ذیقعده 1254 در 605 صفحه کتابت

ص: 83


1- 80. نسخه های خطی ج 7 ص 783. نسخه ای از کتا ب "شوارق الالهام" لاهیجی نیز به خط کاتب مزبور در کتابخانه فوق موجود است که در سال 1234 کتابت شده است. همان ص 782.
2- 81. فهرست مجلس ج 33 ص 428.
3- 82. فهرست نسخه های خطی کتابخانه مدرسه صدر ج 3 ص 604.
4- 83. همان ج 2 ص 423.

شده و جلد دوم کتاب است.(1)

7. نسخه خطی شماره 1286 کتابخانه مدرسه فیضیه

به خط سیّد حسن بن ناصر برزانی که در 1253 کتابت شده است.

8. نسخه خطی شماره 148 همان کتابخانه

به خط احمد بن محمّد شوشتری که در سال 1242 کتابت شده است.

9. نسخه خطی شماره 6250 کتابخانه مدرسه سپهسالار

که در ماه رجب سال 1235 کتابت شده و جلد دوم کتاب است.(2)

10. نسخه خطی شماره 2330 کتابخانه ملک

که در سال 1236ق کتابت شده است. مؤلّف فهرست نسخه های خطی کتابخانه مزبور این نسخه را به خط مؤلّف دانسته است.(3)

11. نسخه خطی شماره 2165 همان کتابخانه به خط شکسته نستعلیق.(4)

12. نسخه خطی شماره 618 کتابخانه جامع گوهرشاد.

13. نسخه خطی شماره 1652 کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی

به خط عبدالمحسن بن عبد اللّه قائنی خراسانی، جلد اول که در جمادی الاول 1238 کتابت شده و مهر تملک شارح الواثق باللّه الغنی یوسف الحسینی و فرزندش رضا بن یوسف الحسینی بر آن دیده می شود.(5)

14. نسخه خطی شماره 11515 کتابخانه مجلس شورای اسلامی

که در سال 1238 کتابت شده است.

ص: 84


1- 84. فهرست معمارباشی ص 58.
2- 85. فهرست ج 5 ص 455.
3- 86. فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملک ج 1 ص 609.
4- 87. همان ص 610.
5- 88. فهرست نسخه های خطی مرکز احیاء میراث ج 5 ص 63.

تصویر

ص: 85

تصویر

ص: 86

15. نسخه شماره 760 کتابخانه مسجد اعظم قم.

16. نسخه خطی شماره 5931 همان کتابخانه به خط صادق بن ملا اسماعیل یزدی که در ذی قعده 1244ق در 235 برگ کتابت شده است.(1)

17. نسخه خطی کتابخانه سیّد محمد نبوی دزفول به خط نسخ زیبا که تصویر آن در کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی قم موجود است.

شاگردان:

1. سیّد حسن بن سیّد رضا حسینی سرایانی

وی نسخه ای از جلد دوم کتاب "الکواکب الضیائیة" استاد را در سال 1261 در قریه سراوان از توابع تون از روی نسخه مصنف استنساخ کرده و در پایان می نویسد که در سال 1238ق به اصفهان رفته و نزد مصنف به تحصیل پرداخته است.

وی تا سال 1256ق (10 سال پس از وفات استادش) در اصفهان سکونت داشته و در این سال اصفهان را ترک و به وطن خود بازگشته است.

او می نویسد: "قد فرغت من تسوید هذه النسخة المبارکة المسمّاة بالکواکب الضیائیة صنّفها العالم الکامل الفاضل الفقیه المتبحّر شیخنا واستادنا ومولانا السید یوسف الخراسانی البارازی القاینی المتوطّن فی دارالسلطنه اصفهان ... وقراتها باکثرها بل بتمامها عند مصنفها فی اصفهان".(2)

2. سیّد رحیم بن محمّد شفیع حسینی تنکابنی

علّامه طهرانی در "الکرام البررة" او را از شاگردان سیّد یوسف خراسانی ذکر کرده و می نویسد که وی کتاب "الکواکب الضیائیة" را از محضر او آموخته است.(3)

ص: 87


1- 89. فهرست مرعشی ج 15 ص 316.
2- 90. فهرست نسخه های خطی کتابخانه های قائن ص 146.
3- 91. الکرام البررة ج 2 ص 539.

تصویر

ص: 88

وفات:

این عالم جلیل در شب 24 ماه ربیع الاول 1246 ق در اثر بیماری وبا وفات کرده و در تخت فولاد در جوار قبر فاضل هندی دفن شد.

عبارات عالمانه سنگ قبر وی که به خط ثلث نگاشته شده چنین است:

"هو الحی الذی لایموت. سبحان من تفرّد بالعزّ والبقاء وقهر عباده بالموت والفناء. وصلّی اللّه علی محمّد وآله سادات الوری وشفعاء یوم الجزاء. فقد ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسدّها شی، حیث افل شمس سماء عالم علم النبی فی مغرب الرجوع الی العالم الباقی، السید السند المؤید و الامام المعتمد، العالم العامل والفاضل الجلیل، الکامل النبیل، ذو الخلق الکریم والقلب السلیم، محیی الشریعة وماحی البدعة، المجرّد عن العلایق الجسمانیة والمتفرّد عن العوایق النفسانیة، مطرح انوار الملکوتیة و مطمح انظار اللاهوتیة، قدوة العباد، اسوة الزهاد، العارف بأسرار المبدأ والمعاد، مجمع البیان، تبیان انوار التنزیل، کنز العرفان لکشّاف وجوه عرایس اسرار التأویل، والمظهر للکواکب الضیائیة من بیانه الشریفة الطالعة من المشارق و الشوارع الفقهیة للهدایة الی مسالک شرایع الاسلام، مقتدی الانام، کفیل الأرامیل والایتام، عماد العلماء الراسخین، عمدة الفقهاء والمجتهدین، الغریق فی بحارالأنوار السبحانی، الحاج سیّد یوسف خراسانی، فی لیلة الرابع والعشرین من شهر ربیع الاولی سنه 1246".

فرزندان:

به نوشته مرحوم معلّم حبیب آبادی او چهار پسر و سه دختر داشته است.

دختران او، یکی زوجه میرزا محمّد علی خوزانی بوده که از اهل زهد و تقوی و کرامت بوده و در قریه خوزان سده، بقعه معتبری داشته است.

دو نفر دیگر، همسران آقا سیّد حسین خراسانی و میرزا محمّد حسین خراسانی

ص: 89

بوده اند و میرزا محمّد حسین در مسجد جارچی امامت می نموده و جمعیّت زیادی غالباً به نماز او حاضر می شده اند.(1)

سیّد محمّد جعفر خراسانی

فرزند سیّد یوسف، از علمای اصفهان. وی در نجف اشرف به تحصیل فقه و اصول پرداخته و از آیات عظام: شیخ محمّد حسن نجفی صاحب جواهر و شیخ محسن خنفر ودیگران مجاز گردیده و از علم حکمت نیز بهره داشته است.

به نوشته مرحوم معلّم حبیب آبادی: این عالم فاضل پس از وفات در برابر قبر پدر خود سیّد یوسف، به فاصله قریب بیست ذرع دفن شده است. فرزندانش:

1. سیّد علی خراسانی

معروف به جهاد اکبر، مدیر روزنامه "جهاد اکبر" از روزنامه های صدر مشروطیت، و رئیس دادگستری یزد و مدعی العموم دادگستری اصفهان.(2)

وی در 19 جمادی الاولی سال 1365ق وفات یافت و در جوار فاضل هندی به خاک رفت. عبدالحسین آیتی در وفاتش چنین گفته است:

کس در جهان نیامده کز این جهان نرفت

کس خانمان نساخت کز آن خانمان نرفت

سال وفات خواستمش پیر عقل گفت:

"جز با جهاد اکبر کس بر جنان نرفت"

2. سیّد هاشم خراسانی

معروف به جهاد اصغر، از آزادی خواهان صدر مشروطیت، که در روز چهارشنبه 25 مهر ماه 1325ش [1366ق] وفات کرده و در این مکان مدفون شده است.

ص: 90


1- 92. مکارم الآثار ج 4 ص 1262.
2- 93. سیری در تاریخ تخت فولاد ص 162.

بر سنگ مزارش چنین نوشته شده است: هذا مرقد السید الجلیل السعید السید هاشم الخراسانی ابن مرحوم سیّد الفقهاء والمجتهدین الحاج سیّد جعفر الخراسانی الغریق فی انوار سبحانی فی لیله چهارشنبه 25 مهر ماه 1325

سید هاشم لقب جهاد اصغر

پور جعفر ز نسل پیغمبر

رفت چون زین جهان به سوی جنان

گشت تاریخ او "له غفران" 1366

سید محمّد رضا خراسانی

فرزند سیّد یوسف. عالم زاهد، از شاگردان و خواص شیخ مرتضی انصاری و از دوستان آیات عظام: میرزای شیرازی و میرزا حبیب اللّه رشتی.

وی پس از انجام تحصیلات خود در نجف اشرف به ایران آمده و نزدیک بیست سال در اصفهان سکونت نموده و در پایان عمر دوباره به نجف اشرف بازگشت.

این عالم ربّانی در 22 ذی قعدة الحرام 1302 در نجف اشرف وفات یافت و در وادی السلام نجف اشرف مدفون گردید.

حکایت

نقل است که وی در اواخر عمر نابینا شد ولی در اثر معجزه حضرت رضا علیه السلام شفا یافته و بینایی خود را بازیافت.

عالم ربّانی آیة اللّه شیخ مهدی نجفی در کتاب "الانهار" از فرزند ایشان عالم متّقی سیّد محمّد تقی خراسانی چنین نقل کرده است:

"نوبتی والد مرحوم را در مشهد مقدس رضوی درد چشمی عارض شد بسیار سخت و الیم که تحمل آن ممکن نبود. چشم ها بزرگ شد و برآمدگی سخت پیدا نمود. چند روز پدر مرا خواب نیامد. وقتی او را نگریستم خوابیده به حرم شریف رفتم و والد را در طریق دیدم. اما حکایت چشم را چنین فرمود که در خواب حضور مبارک امام رضا علیه السلام مشرف گشتم سرم را بر زانو نهاد و دست بر چشمم

ص: 91

کشید. سیّد ناقل فرمود چون والد را نگریستم چشمانش به کلی صحیح گشته ولی سرخی کمی از رگ های او نمایان بود مانند چشم کسی که گریه کرده باشد. سید جلیل از خوبی چشمان آن مرحوم و این که از سابقش بهتر شده بود و پس از این حاجت به عینک نداشت با این که در سابق محتاج به آن بود شرحی بیان می فرمود.

و فرمود: نوبتی والد در خواب دید پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلّم دو دانه خرما به او دادند تعبیر نمود که دو سال دیگر زندگی می کند. از این رو مسافرت نمود از نجف اشرف به سمت مشهد مقدس رضوی علیه السلام نظر به آنچه از اخبار مستفاد می گردد که سفر زیارت آن حضرت از عمر محسوب نمی شود و در کاظمین چهار سال بماند و در اصفهان بیست سال و کسری ماند و چون از زیارت معاودت نمود و به نجف اشرف رسید مقداری را که در نجف بماند تا بمرد به ضمیمه آن چه بعد از دیدن خواب مانده بود همان دو سال بود.(1)

فرزندان

وی دارای چهار فرزند پسر به شرح زیر بود که همگی از علما و صلحا بودند:

1. آیة اللّه سید مرتضی خراسانی

از اجلّه علما و فقهای اصفهان که عمری به زهد و عبادت و تدریس گذرانید.

وی سال ها در نجف اشرف تحصیل نمود و از محضر آیات عظام: میرزا حبیب اللّه رشتی، آخوند ملّا محمّد کاظم خراسانی، حاج آقا رضا همدانی و آخوند ملّا علی نهاوندی صاحب کتاب "تشریح الاصول" بهره برد.

پس از بازگشت به اصفهان به تدریس پرداخت. روزها در یکی از حجره های مدرسه صدر اصفهان تدریس و در مسجد حاج میرزا عبدالغفار امامت می نمود و

ص: 92


1- 94. کتاب الانهار ص 19 -20.

بسیاری از خواص به جماعت او حاضر می شدند.

علّامه طهرانی می نویسد: "السیّد الفاضل الکامل الجلیل السیّد مرتضی بن السیّد محمّدرضا الاصفهانی... کان فی النجف سنین من افاضل المشتغلین حتّی صار من الکمّلین وکان یحضر بحث شیخنا الآخوند المولی علی النهاوندی صاحب "تشریح الاصول" ثمّ یقرّر بحثه مع بعض تلامیذه

کالسیّد الجلیل الحاج آغا حسین القمی دامت برکاتهما، و السیّد حسن القمشه ای المعروف بمدرّس الیوم. وحضر بحث العلامة النهاوندی فی ثلاث دورات، وقبله حضر بحث العلامة الآخوند المولی محمّد کاظم الخراسانی ایضاً کثیراً".(1)

شاگرد ایشان مرحوم حیدر علی خان برومند می گوید: چندی نزد مرحوم سیّد مرتضی خراسانی که از شاگردان مرحوم ملّا علی نهاوندی بود مشغول به خواندن کتاب "تشریح الاصول" بودم. او نیز در زهد و تقوی کم نظیر بود.(2)

آیة اللّه شیخ علی مشکوة فرموده: "فرائد" را پیش مرحوم سیّد مرتضی جارچی خوانده ام. معروف بود که ایشان از شاگردان آقا میرزا حبیب اللّه رشتی بوده است. مرحوم میرزا علی آقا شیرازی درباره ایشان می فرمودند: "کهنه ملاّ". خیلی وارد بود.(3)

مرحوم سیّد جمال الدین میردامادی از شاگردان او می نویسد: مرحوم حاج سیّد مرتضی خراسانی از علمای بزرگ اصفهان و امراض زیادی با او انیس و مونس بود و از شکرگذاری حضرت حق کوتاهی نداشت و با این حال از تدریس و بحث دریغ

ص: 93


1- 95. نقباء البشر بخش مخطوط.
2- 96. مقدمه کتاب طریق الرشاد در شرح کشف المراد.
3- 97. حوزه ش 31 ص 43.

نداشتند.(1)

این عالم جلیل در شب یکشنبه 20 محرم 1357ق وفات یافت و در بقعه تکیه کازرونی، در کنار آیات عظام: سیّد محمّد باقر و سیّد مهدی درچه ای مدفون گردید.

تاریخ گفت "فاتحی" زار دلفکار:

"عمری گذشت در غم و محنت زمرتضی"

ص: 94


1- 98. مناهج الشارعین مقدمه.

2. سیّد محمّد تقی خراسانی

عالم فاضل و فقیه اخلاقی. در سال 1275ق در کاظمین متولّد شد و به همراه پدرش به اصفهان آمد. پس از تحصیل مقدمات در سال 1300ق به نجف اشرف رفت و نزد آیات عظام: میرزا حبیب اللّه رشتی، حاج میرزا حسین خلیلی و آخوند خراسانی به تحصیل پرداخته و در اخلا و سیر و سلوک از محضر منوّر آخوند ملّا حسینقلی همدانی بهره برد. وی در دو سال آخر عمر به سامرا رفت و در روز 17 ربیع الاول 1350ق وفات نمود و در وادی السلام در کنار پدرش مدفون گردید.(1)

3. سید یوسف خراسانی

از علمای اخیار و فضلای ابرار و مورد وثوق عموم طبقات مردم اصفهان.

وی در نجف اشرف متولّد شد و در اصفهان نزد آیات عظام: آقا سیّد محمّد باقر درچه ای، آخوند ملّا محمّد کاشی، سیّد ابوالقاسم دهکردی، ملّا محمّد حسین فشارکی، سیّد مهدی درچه ای و برادرش حاج سیّد مرتضی خراسانی تحصیل نموده و از مرحوم آخوند فشارکی و دیگران اجازه دریافت نمود.(2)

وی در 25 ربیع الاول سال 1379ق وفات یافته و در تکیه مجاور تکیه کازرونی مدفون گردید. آقای فضل اللّه اعتمادی "برنا" در وفاتش چنین سروده است:

ای سپهر کج مدار پر جفا

راستی هستی چه بی مهر و وفا...

بردی ازدریای علم ومعرفت

باز دُرّی کم نظیر و پر بها

سیدی ز اعقاب خیر المرسلین

سروری از دوده خیر النسا

حاج سیّد یوسف طوسی که بود

در صفاهان مقتدا و پیشوا

پیشوایی بود باعلم و عمل

مقتدایی بود فحل و پارسا

ص: 95


1- 99. نقباء البشر ج 1 ص 255.
2- 100. یادنامه آیة اللّه بحرالعلوم میردامادی از مرحوم سید مصلح الدین مهدوی.

عابدی دل خسته، بیرون از دغل

زاهدی وارسته، عاری از ریا

حبّ اجداد و نیاکانش به دل

بر زبانش ذکر و تسبیح و دعا

بود چون یوسف عزیز اندر جهان

گرگ مرگش در ربود از نزد ما

ای امام عصر بنگر می شود

دامن خوبان ز دست ما رها

یکهزار و سیصد و سی بود و هشت

سال شمسی را که شد از این سرا

بیست و پنجم بود از ماه ربیع

در ششم از مهر شد آن رهنما

الغرض از دار فانی روح او

کرد چون آهنگ اقلیم بقا

گفت "برنا" از پی تاریخ فوت:

"یوسف دین رفتی از مصر فنا"

فرزندش آقا کمال الدین طوسی شاعر ادیب متخلّص به "وداد" در 9 محرم 1370 در طهران وفات یافته در ابن بابویه مدفون گردید.

4. سیّد محمّد جواد خراسانی

عالم فاضل زاهد، از ائمّه جماعت اصفهان. در 25 رجب 1271 متولّد شد.

سال ها از محضر علمای بزرگ اصفهان از جمله آیة اللّه العظمی سیّد محمّد باقر درچه ای بهره برده(1) و به اقامه جماعت و تبلیغ دین و تألیف و تحقیق در احادیث اهل بیت علیهم السلام پرداخت. وی عالمی بسیار پارسا و مورد اعتماد و احترام علمای اصفهان بود. آیة اللّه شیخ مهدی نجفی(2) درباره ایشان می نویسد: آن مرحوم

ص: 96


1- 101. ستاره ای از شرق ص 691.
2- 102. عالم فاضل زاهد ادیب، از شاگردان آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی. وی از اورع و اتقی و افضل علمای عصر در اصفهان و مرجع مردم این سامان بود که همه طبقات مردم به او احترام گذارده و حالاتش را تحسین می نمودند. در تمام عمر به کسی آزاری نرساند و اگر چه در مقام ریاست مداری و بلند پروازی نبود اما خواه ناخواه رئیس علما و مرجع فضلا و مقتدای مردم و مورد اطاعت خاص و عام بود. وی در سال 1393ق وفات یافت و در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام مدفون گردید. از این عالم ربانی آثار علمی ارزشمندی به جای مانده است ازجمله: الارائک در اصول فقه، أساور من ذهب در احوال حضرت زینب سلام الله علیها، نعم الثواب در سیر و سلوک و تقریرات درس اصول مرحوم آخوند خراسانی.

از اوثق ائمه جماعت اصفهان بود و مقاماتی عالی داشت. آیة اللّه نجفی در مدح وثوق و راستی ایشان می نویسد: "ما اظلّت الخضراء علی اصدق لهجة منه". یعنی آسمان بر سر کسی که همچون او راستگو باشد سایه نیفکنده است.(1)

این عالم جلیل چندین کتاب و رساله تألیف نموده است از جمله:

1. مجالس الابرار

شامل 44 مجلس موعظه به فارسی، که در ذی حجه سال 1348ق پایان یافته و نسخه خطی آن در کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی موجود است.(2)

2. رساله در رؤیاهای صادقه

نسخه آن در کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی موجود است.(3)

3. رساله در شرح احوال پدر و جدّ خود.

این عالم زاهد در 1352ق وفات یافت و نزدیک قبر جدّ بزرگوار خود سیّد یوسف خراسانی مدفون گردید.

سنگ نوشته مزار او که شعر ماده تاریخ حاج میرزا حسن خان جابری بر آن نگاشته شده چنین است: قد ارتحل من الدنیا الفانیة الی دار الباقیة العالم الربّانی والفقیه الزاهد الصمدانی، سیّد الفقهاء و المجتهدین، زبدة العلماء والبارعین التقی النقی السیّد محمّد جواد الخراسانی طاب ثراه. تاریخ وفاته رحمه اللّه:

اذا باثنی عشر جاؤوا وقالوا:

"ثوی حرز الجواد طاب مثواه"

ص: 97


1- 103. العبقری الحسان ج 5 ص 408.
2- 104. فهرست نسخه های خطی مرکز احیاء ج 5 ص 64.
3- 105. فهرست مرعشی ج29 ص 138.

تصویر

حکایت تشرّف سیّد محمّد جواد خراسانی

علّامه محدث آیة اللّه شیخ علی اکبر نهاوندی در کتاب "العبقری الحسان" در بیان تشرّف اشخاص در غیبت کبری خدمت امام زمان عجّل الله فرجه الشریف می نویسد:

ه"یاقوتة: دیدن سیّد سند و رکن معتمد آقای آقا سیّد جواد بن سیّد محمّد رضا بن یوسف خراسانی اصفهانی است آن بزرگوار را در غیبت کبری، و نشناختنش آن سرور را در حین تشرّف. و ایضاً دیدم به خطّ حجة الاسلام آقای حاج شیخ مهدی سابق الذکر که از کتابی که مرحوم آقای آقا سیّد جواد مزبور تألیف فرموده نقل

ص: 98

نموده، و درباره مؤلّف آن فرموده که آن مرحوم اوثق ائمّه جماعت اصفهان بود و مقاماتی عالی داشت، و ما اظلّت الخضراء علی اصدق لهجة منه؛ که نوشته اند در آن کتاب که: صالح آباد را خیال غصب نمودن داشتند و او از من و دیگران بود. برای تصرف، بعضی را فرستادند و مذاکرات نتیجه ای نداد. عریضه ای حضور مقدس امام عجّل الله فرجه الشریف نوشتم و در رودخانه انداختم و رفتم تخت فولاد در خرابه ای مشغول دعای ندبه با تضرّع شدم. مکرر می گفتم: هل الیک یا من احمد سبیل فتلقی؟ ناگاه صدای سم اسبی شنیدم. دیدم عربی سواراسب ابلقی است و رو به قبله می رفت. نگاهی به من کرد و غائب شد. از این مشاهده قلبم راحت شد و اطمینان به اصلاح پیدا

شد. در یک شب بعد، امر به خوبی اصلاح شد. و در خواب مکرر حضرتش را می دیدم به همین شمایل بوده".(1)

مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی این واقعه را به گونه مفصّل از آیة اللّه نجفی نقل نموده است. وی در دفتر خطی حکایات خود می نویسد:

عالم جلیل و محقق بصیر، فقیه کامل، عالم عابد، زاهد متقی، آقای حاج شیخ مهدی نجفی مسجد شاهی اصفهانی در شب یکشنبه دوازدهم ماه شعبان المعظم سال 1375 قمری در بالای منبر مسجد شاه پس از اداء فرایض مغرب و عشاء حکایت فرمود از قول عالم بزرگوار و فیقه نامدار، السید الجلیل الزاهد التقی ، السید محمّد جواد خراسانی مشهور به جارچی که ایشان فرموده بودند که وقتی ملکی داشتم موسوم به صالح آباد، از املاک موروثی و پدری ما بود. افتخار الدوله خواهر ظلّ السلطان به اشتباه کاری آن را خالصه قلمداد کرد و از شاه قران گرفت و می خواست ملک را تصرف نماید. من به هر وسیله ای که ممکن بود متشبث شدم و ردّ آن ممکن نشد و خلاصه مرحوم آقای حاج شیخ محمّد تقی آقا نجفی فرمودند

ص: 99


1- 106. العبقری الحسان ج 5 ص 408.

فلانی بدی کار در اینجاست که طرف شما افتخارالدوله است و از دست ما کاری برنمی آید. مرحوم حاج سیّد محمّد جواد فرموده بودند چون از کلیه جهات مأیوس شدم متوجه خدا شده و چاره آن را از او خواستم. روز جمعه عریضه ای مطابق معمول، خدمت حضرت ولی عصر عجل اللّه تعالی عرض کرده و در آن شرح گرفتاری خود را دادم و آن را به دست خود در گل گرفته در رودخانه انداختم و از آنجا رفتم تخت فولاد و در یک گوشه پشت دیوار خرابه ها مشغول خواندن دعای ندبه شدم و ضمناً مطلب خود را مجدداً حضور مبارک امام زمان علیه السّلام عرض کردم. مرحوم سیّد گوید در ضمن این که مشغول خواند دعای ندبه بودم صدای پای اسبی شنیدم، برگشتم نگاه کردم. دیدم از طرف قبله سواری به لباس اعراب اهل بادیه با چفیه و عقال، به سمت من می آید. همین که محاذی من رسید بدون آن که حرفی بزند یا آن که من قدرت تکلّم و عرض سلام پیدا نمایم توجّهی به من فرمود و نگاه مرحمتی به من انداخت. از همان نگاه قوّت قلبی در من ایجاد شد و مطمئن شدم که این شخص، آقا و مولایم حضرت مهدی صاحب الزمان علیه السّلام می باشد و کار من هم مطابق دلخواه انجام شده است. چون مجدداً به طرفی که سوار بود نگاه کردم اثری از او ندیدم. مرحوم خراسانی فرموده بودند که در همان هفته روز یکشنبه کار صالح آباد به نحو دلخواه من اصلاح شد. آقای آقا نجفی به ایشان گفته بودند: فلانی چطور کاری به این بزرگی به این آسانی انجام شد، پس از آن که از انجام آن مطابق میل شما مأیوس

شده بودیم؟ خدمت ایشان گفتم: من در این باره دو اسلحه به کار زدم، یکی عریضه خدمت امام علیه السّلام عرض کردم، دیگری دعای ندبه خواندم.

ص: 100

تصویر

مجالس الابرار سید محمد جواد خراسانی به خط مؤلف

ص: 101

ملّا محمّد نائینی

اشاره

عالم ربّانی و فاضل صمدانی،از زندگی و تحصیلات او اطلاع دقیقی در دست نیست جز این که وی شوهر همشیره فقیه و زعیم دینی اصفهان حاج محمّد ابراهیم کلباسی بوده و از طرف مرحوم حاجی، یک نوبت امامت مسجد حکیم به او واگذار بوده و متدیّنین و مقدّسین اصفهان بسیار به او اعتماد داشته اند.(1)

از نوشته های سنگ مزارش نیز بر می آید که وی عالمی فرزانه و دارای ملکات و صفات پسندیده ای بوده است. وی در دوم شوال 1263ق وفات کرده و در جلو قبر مطهر فاضل هندی مدفون شد. بر سنگ لوح مزار او چنین آمده است:

"الا انّ اولیاء اللّه لاخوف علیهم ولا هم یحزنون. قد ارتحل من الدنیا الفانیة وانتقل الی النشأه الباقیة الجامع للفضائل والحائز للفواضل، الحاوی للملکات القدسیة والصفات الملکیة، العالم النحریر وللناس بشیر ونذیر، وحید عصره، فرید دهره، ملجأ الخاصّ والعام، مروّج شریعة سیّد الانام، عمدة الفقهاء، فخر الفضلاء، کهف الحاجّ والمعتمرین، سمیّ حبیب اله العالمین، الواصل الی رحمة اللّه الغنی، الحاج ملّا محمّد النائینی عطّر اللّه مضجعه، فی الثانی من شهر شوّال المکرّم سنة 1263".

فرزندان:

وی از دختر عالم ربّانی حاج محمّد حسن کلباسی دارای فرزندی به نام علیرضا گردید که عالمی عامل و بسیار پارسا بود و مجاورت نجف اشرف رااختیار کرده

ص: 102


1- 107. تذکرة القبور ص 41.

بود. به نوشته علّامه طهرانی: وی و فرزندش، فاضل با ورع شیخ محمّد حسین، هر دو به کلباسی مشهور بوده اند. علّامه میرزا حسین نوری او را چنین توصیف نموده است: "احد العلماء المراقبین المجاهدین الذین سلکوا مسالک السلف واتبعوا آثار ائمة الهدی. دائم الذکر مواظب علی الطاعات والسنن".

علّامه سیّد حسن صدر در "تکملة امل الآمل" می نویسد: "عاشرته ایام اقامتی فی النجف الاشرف فکان کما ذکره ووصفه العلامة النوری. ولد ونشأ باصفهان... وکان والده من افاضل العلماء باصفهان. ورایت منه تعلّقا معجبا بالامام الحسین علیه السلام حتی کان لیصح علیه لو قیل انه عاشق الحسین علیه السلام بمقدار لا یتصور اعظم منه. وطالما یحبّ ان یوفق للموت والدفن فی تربته وجواره فکان له من حسن نیته انه زار الحسین علیه السلام وکان لا یترک ایّ مخصوصة من زیاراته ولما ورد کربلاء مرض فعرف انه الذی لا بد منه فآنس غایة الانس واوصی ان یدفن عند قبر ابن ابی حمزة فی باب البلد المعروف بباب النجف وکانت وفاته عام الطاعون الذی خص النجف سنة "1297. (1)

علّامه طهرانی می نویسد: "اقول: و کذا محبّة ولده المذکور (شیخ محمّد حسین )و مواظبته للمخصوصات حتّی جاور الحائر قرب وفاته و توفّی بها".

تذکّر:

شخصیت فوق غیر از عالم پارسا و فقیه ادیب ملّا محمّد نائینی (م: 1305ق) فرزند میرزا هادی راثی، از فقهای بزرگ نائین در عهد ناصری است که در شعر "فایض" تخلّص می نموده و رساله ای

در وجوب سلطنت برای ناصر الدین شاه نگاشته است. وی به نوشته فرزندش: از مبادی عمر به تحصیل علوم پرداخته و تا

ص: 103


1- 108. تکملة امل ج 2 ص 164.

سنّ 85 سالگی همه را مشغول تحصیل و تألیف بوده است.(1) او به سال 1265 در سن 16 سالگی شرحی بر "زبدة الاصول" شیخ بهائی نگاشته است(2)

در "مآثر والآثار" می نویسد: "میرزا محمّد نائینی از جمله اجله فقهاء و عظماء علماء بود و در نائین و ملحقاتش و آن حدود به امور شرعیه مشغولی می نمود... سال 1305 از سرای سپنج درگذشت و از جمله اولاد مقرب الخاقان میرزا علی خان منشی وزارت مالیه را که فاضلی است کامل برجای گذاشت".(3) تألیفاتش:

1. "ترجمان الحق ولسان الصدق"

در ترجمه کتاب "احقاق الحق" که به خط شکسته نستعلیق پسرش صفاء السلطنه در سال 1307 در 375 برگ کتابت شده و در کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد نگهداری می شود. کاتب در پایان 43 بیت شعر با تخلص "مشتاقی" در وصف ناصر الدین شاه قاجار سروده است.

2. طور سینا یا شجر طور

مثنوی عرفانی که نسخه خطّی آن در کتابخانه ملک موجود است.(4)

فرزندش: میرزا علی خان صفاءالسلطنه از رجال نیک نام عصر ناصری و مظفّری و افاضل شعرا و خوش نویسان عصر خود بوده و علاوه بر مقام علمی سال ها در مقام های مهم دولتی از جمله معاونت وزارت انطباعات، معاونت وزارت دول خارجه و معاونت وزارت خراسان شاغل بود. وی در اصفهان نزد آخوند ملّا حسن نائینی تحصیل کرده و در قزوین از محضر عالم ربّانی سیّد محمّد تقی قزوینی بهره

ص: 104


1- 109. میراث اسلامی ایران ج 8 ص 335.
2- 110. فهرست مسجد اعظم ص 252.
3- 111. المآثر والآثار ص 255.
4- 112. فهرست ملک ج 3 ص 547.

برده و به اشاره او کتاب "کنزالمعجزات ناصری" را به نظم کشیده است.

وی در سال 1318ق در کربلای معلی که به عنوان کارپرداز ایران در آن جا رفته بود وفات کرد و در ایوان حرم مطهر حضرت ابوالفضل علیه السلام مدفون گردید.

از آثارش کتاب "تحفة الزائرین بالهادین" در کتابخانه آستان قدس رضوی نگهداری می شود. کتاب دیگری نیز به نام "تحفة الفقراء" دارد که حاوی روزنامه سفر او به طبس و یزد و نائین است و در سال 1300ق نگاشته شده. این اثر به کوشش محمّد گلبن به چاپ رسیده است. دیوان اشعار او نیز که به خاطر ارادت به استاد غلامرضا شیشه گر (مشتاقعلی) در آن "مشتاقی" تخلص کرده، پس از وفاتش به اهتمام فرزندش میرزا عباس خان به چاپ رسیده است.

سیّد عبدالحجه بلاغی می نویسد: میرزا عباس خان صفاء السلطنه شعر نیکو می سرود. یکصد و پانزده سال عمر کرد و در حدود سال 1358 وفات یافت و جنازه اش از تهران به قم حمل و در آن جا دفن شد.

مدفن حاج میرزا محمّد در حرم امامزاده سلطان سیّد علی نائین است. میرزا عبدالرضا وزیر، برادر حاج میرزا محمّد و هردو فرزندان میرزا هادی بوده اند.(1)

ص: 105


1- 113. تاریخ نائین ص 175 -176.

آیة اللّه میرزا علی نقی موسوی زنجانی

اشاره

عالم کامل و فقیه جلیل.

خاندان:

وی فرزند میرزا محمّد علی بن محمّد محسن بن محمّد سلیم بن امیر برهان موسوی زنجانی بود. جدّش محمّد سلیم نسخه خطی "الروضة البهیة" موجود در کتابخانه مدرسه صدر اصفهان را در سال 1131ق وقف نموده است.(1)

اوصاف:

وی در زنجان متولّد شده و جهت کسب علم به اصفهان مهاجرت نموده و پس از تحصیل و وصول به مقامات عالیه علم و اجتهاد، به تدریس و تألیف و اقامه جماعت در مسجد خیاطها اشتغال جست.

وی از علمای هم عصر سیّد شفتی و حاجی کلباسی بوده ولی از اساتید او هیچ اطلاعی در دست نیست. این عالم جلیل دارای کتابخانه ای ارزشمندی بوده و کتاب های زیادی را جمع آوری و احیاناً استنساخ نموده است.

علّامه سیّد حسن صدر در توصیف او می نویسد: "عالم عامل فاضل ادیب کامل فقیه ماهر فی الحدیث؛ من علماء عصر السید حجة الاسلام السید محمّد باقر، وکان جمّاعا للکتب. استنسخ عدّة کتب جلیلة، صار جملة منها فی خزانة کتبنا".(2)

ص: 106


1- 114. فهرست نسخه های خطی مدرسه صدر ج 3 ص 669.
2- 115. تکمله امل الآمل ج 2 ص 173.

آثار:

میرزا علی نقی دارای خطی بسیار زیبا بوده و چندین کتاب به خط خود استنساخ کرده و بر آن ها حواشی عالمانه نگاشته است. برخی از آن کتاب ها عبارتند از:

1. "مشرق الشمسین" شیخ بهائی

2. "تمهید القواعد" شهید ثانی

3. "ذریعة الضراعة" فیض کاشانی

علّامه طهرانی در "الکرام البررة" می نویسد:

"کتب له نسخة من "مشرق الشمسین" البهائیّة و "تمهید القواعد" الشهیدیّة فی سنة 1239 وکتب هو بخطّه علیهما حواشی تدلّ علی غایة علمه وتبحّره، و کذا کتب له "ذریعة الضراعة" للفیض فی اصفهان فی سنة 1221، و له علیه ایضاً حواشی کثیرة مفیدة، وخطّه فی غایة الجودة، وعلیه بخطه تاریخ ولادة ولده السیّد محمّد باقر سنة 1235 الذی توفّی سنه 1303 و کتب السیّد محمّد باقر تملکه ل"مشرق الشمسین" المذکور سنه 1271 عند سیّدنا الحسن الصدر و "الذریعة" عند المیرزا علی اکبر العراقی فی النجف وملکه بعده ولده الآخر السیّد محمّد صادق واصلح بعض ما فسد من النسخة بعد وفاة والده سنة 1269 لانّه توفی والده یعنی صاحب الترجمه فی صفر 1258. (1)

4. "شوارق الالهام" ملّا عبدالرزاق لاهیجی

نسخه خطی آن که در سال 1218ق در اصفهان به خط زنجانی نگاشته شده و دارای حواشی اوست در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود.(2)

ص: 107


1- 116. الکرام البررة بخش مخطوط.
2- 117. فهرست کتابخانه مجلس ج 24 ص

5. حاشیه میر سیّد شریف بر "شرح شمسیه"

در کتابخانه امیر المومنین علیه السلام نجف اشرف نسخه ای از کتاب فوق موجود است که به خط میرزا علی نقی زنجانی در 9 ربیع الاول 1201 کتابت شده و دارای نسخه خطی شوارق الالهام برخی حواشی عالمانه از کاتب می باشد. این نسخه در تملک سیّد محمّد صادق زنجانی فرزند کاتب بوده است.(1)

6. در کتابخانه ملّی، مجموعه ای شامل: الفوائد الحائریة، حاشیة الوافیة و فوائد بحر العلوم نگهداری می شود که در سال 1221ق به وسیله میرزا علی نقی کتابت شده و دارای حواشی به قلم او است. این نسخه در تملّک سیّد محمّد صادق بوده است.

وفات:

این عالم جلیل در سال 1258 وفات یافت(2) و در جلو قبر فاضل هندی با کمی فاصله دفن شد. بر سنگ نوشته نفیس مزار او اشعار زیر از ضیاء اصفهانی حک بود.

آه که از جوز چرخ، گشت نهان زیر خاک

اختر برج علوم، شمع شبستان دین

سرو ریاض نبی، پاک دل و متقی

راد علی النقی، فخر زمان و زمین

ص: 108


1- 118. تراثنا ش 66 -67 ص 265.
2- 119. در مکارم الآثار [1556 :5] تاریخ وفات آن مرحوم، به احتمال، روز جمعه 26 صفر این سال دانسته شده است.

تصویر

ص: 109

آن که به دین پروری، بود بسی نکته دان

و آن که به دانشوری، بود بسی خرده بین

بود به بحر کمال، موسی دریا نورد

بود به چرخ جلال، عیسی گردون نشین

تا که به ماه صفر، کرد سفر از جهان

گشت حسینش انیس، شد حسنش همنشین

رفت چو از این جهان، جانب دار الامان

گشت چو خلدش مکان، شد چو به جنّت مکین

از پی تاریخ او، کلک "ضیا" زد رقم:

"رفت بسوی جنان هادی راه یقین"(1)

فرزندان:

میرزا محمّد صادق زنجانی

عالم فاضل و ادیب شاعر. شرح حالش در دست نیست. به تصریح یادداشتی که از او در دست است(2) وی از شاگردان جناب استاد اعظم آخوند ملّا محمّد حسین فرزند آخوند ملّا ولی اللّه بوده است.(3)

ص: 110


1- 120. گفتنی است که مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی و استاد جلال الدین همائی، به خاطر وجود لفظ "هادی" در این مصرع، گمان کرده اند که این سنگ از میرزا هادی دولت آبادی است. ولی توجه نداشته اند که در بیت دوم صریحا نام "علی نقی" ذکر شده و هر چند میرزا مهدی بن میرزا هادی دولت آبادی در نزدیک این سنگ مدفون است ولی اصلا کسی به نام میرزا هادی در این جا دفن نشده است.
2- 121. شوارق الالهام، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
3- 122. در تذکرة القبور (ص 62) می نویسد: آخوند ملا محمّد حسین ]بن [ملا ولی اللّه در علم ریاضی استاد کامل و دارای علم کلام و حکمت و خیلی از فضلاء این عصر شاگردان اویند. و خیلی با احتیاط و تقوی و مواظب طاعات و ادعیه و از جمله معمرین بود. عمرش قریب به صد شده بود. وفات او در سنه ء هزار و دویست و نود و کسری. میرزا حسین خان تحویلدار در جغرافیای اصفهان (ص 82) می نویسد: مرحوم ملا حسین ملا ولی الله مردی بود کهن سال و ملا. در ریاضی مسلط و استاد بود و در عمل آن دستی نداشت. پسری دارد ملا محمّد باقر نام، مقدس است و فاضل، از علوم پدر بی بهره نیست.

وی در تهران ساکن بوده و در سال 1308 تقریظی بر کتاب "معین الوارثین"(1) سیّد احمد بهبهانی نگاشته است. از آثار او ارجوزه ای فقهی، به زبان عربی، در بحث ارث، به نام "الدرر المنثورة" باقی مانده است. وی خطی زیبا نیز داشته است.

در "تراجم الرجال" در توصیف او می نویسد: "متبحر فی الأدب العربی، بالاضافة إلی مکانته العلمیة المرموقة؛ حسن الانشاء، جید الشعر فی العربیة والفارسیة. توفی بعد سنة 1308 المؤلف فیها کتاب "معین الوارثین" الذی کتب صاحب الترجمة تقریظا له. له: " الدرر المنثور " ارجوة فی الارث".(2)

وی در تقریظ بر کتاب "معین الوارثین" مؤلّف آن را چنین توصیف نموده است:

"العالم العامل الفاضل الکامل، صاحب الانوار البهیة والقوة القدسیة الالهیة، الفقیه الجامع الذی زیّن بذکر محامد صفاته المسامع فی المجامع، السید السند والزاهد

الورع، النحریر المؤیّد، العلامة المسدّد".

ص: 111


1- 123. در الذریعة ج 21ص 287 می نویسد: "معین الوارثین" للسید أحمد بن السید باقر البهبهانی الکربلائی نزیل طهران، طبع سنة 1310. فارسی مجدول فی الفرائض، قیل أنه للسید محمّد الشهشهانی فغیّر الاسم.
2- 124. تراجم الرجال ج 1 ص 87.

تصویر

ص: 112

آیة اللّه میرزا محمّد باقر زنجانی

عالم کامل و فقیه زاهد متّقی. وی در سال 1235ق متولد شد و سال ها در اصفهان و نجف اشرف به تحصیل فقه و اصول اشتغال ورزید تا به مرتبه عالی اجتهاد دست یافت. اساتیدش عبارتند از آیات عظام:

1. حاج محمّد جعفر آباده ای

2. شیخ مرتضی انصاری

3. شیخ مهدی کاشف الغطاء

4. شیخ محمّد حسن نجفی صاحب "جواهر الکلام"

5. سیّد اسداللّه بیدآبادی

خط میرزا محمّد صادق از نسخه خطی شوارق الالهام

وی از اساتید فوق اجازه اجتهاد و روایت داشته و از آثار او رساله در مصرف سهم امام علیه السلام موجود است.(1)

آیة اللّه زنجانی پس از مراجعت به اصفهان، سال ها در مسجد خیاطها اقامه جماعت می نمود و سرانجام در ربیع الاول سال 1303ق وفات نمود و در وادی السلام نجف اشرف مدفون گشت.

اجازات:

بخش هایی از اجازات اساتید ایشان که تاکنون به چاپ نرسیده چنین است:(2)

1. صاحب جواهر می نویسد:

"اما بعد، فانّ ولدنا وقرّة اعیننا ومعتمدنا التقی النقی والذکی الالمعی، الموید المسدّد، ذوالنور الزاهر والفضل الباهر والورع الظاهر السید محمّد باقر، سلّمه اللّه وابقاه وزاد فی سؤدده وعلاه، قد قرأ علینا مدّة مدیدة من الزمان وبرهة طویلة من الاوان ... وقد تحقّقنا له انّه ذو فهم قویم وطبع مستقیم وفکر وقّاد وذهن نقّاد ...

ص: 113


1- 125. دانشمندان و بزرگان اصفهان ج 1 ص 196.
2- 126. دفتر خطی مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی.

ورجائی باللّه العظیم الرحمن الرحیم ان یجعله علما للشیعة ومنارا للشریعة وهادیا للمضلّین .. فانه اهل لذلک وحقیق بما هنالک بورعه وتقواه وفهمه وذکاه وتحقیقه وتدقیقه".

2. در اجازه فقیه بزرگ شیخ مهدی کاشف الغطاء(1) چنین آمده است:

"ومن جملة اصفیائهم: عمدة المجتهدین وزبدة العلماء المدققین ومستنبط المدلولات من الدلائل، لجّ البحر الذی لا ینتهی ... محقّق الدقایق ومدقّق الحقایق ومنحة الخالق فی الخلایق، العالم العلامة والحبر الورع الفهامة، الجامع للمعقول والمنقول والحاوی للفروع والاصول، النجم الزاهر والبحر الزاخر، الافضل الاکمل السید السند، صاحب النسب الباهر والحسب الظاهر، الاعظم جناب المیرزا محمّد باقر الزنجانی، ادام الله تعالی افضاله وکثر فی الناس امثاله، فانه الحمد لله من العلماء الاعیان، ومن جهابذة هذا الزمان، صاحب فکر ثاقب وذهن صائب وملکة قدسیة وقوة الهیة، وقد استجازنی سلمه الله، فاجزته ایده الله، حیث وجدته بحرا عبابا لیس له ساحل، وبرّا وسیعا تطوی فیه المراحل".

3. شیخ مرتضی انصاری نیز در اجازه ای که بر یکی از رسائل ایشان نگاشته می نویسد: "اجزت للسید السند المؤلّف المیرزا محمّد باقر دام مجده ان یروی عنی ما یجوز لی روایته اجازة عن مشایخی العظام رضوان اللّه علیهم اجمعین وانا الاحقر مرتضی الانصاری".

ص: 114


1- 127. عالم فاضل فقیه کامل محقق، استاذ کبیر، شیخ النجف علی الاطلاق، بل شیخ الدنیا. انتهت الیه ریاسة الجعفریة بعد شیخنا العلامة المرتضی... کان محبوب القلوب، حسن المحاضرة، طلق اللسان، عذب المنطق، حسن التقریر جدّا... کان الفقه کلّه کلمة واحدة وهی فی قبضته". ر.ک: تکملة امل ج 6 ص 116.

تصویر

ص: 115

فرزندان ایشان عبارتند از: میرزا محمّد علی زنجانی و سیّد ابوالقاسم زنجانی.

آیة اللّه سیّد ابوالقاسم زنجانی

عالم جلیل، از علمای متنفّذ اصفهان که در امر به معروف و نهی از منکر ساعی و کوشا و در عموم پیش آمدهای اصفهان در دوره ریاست علمای مسجدشاه با آنان یار و مددکار و در نهضت مشروطه از همکاران آیة اللّه حاج آقا نوراللّه نجفی و قضایای بابی کشی سال 1321ق در اصفهان به حکم و فتوای او بوده است.(1)

وی در اصفهان و نجف اشرف تحصیل نموده و به اخذ اجازه اجتهاد نایل گردید. اساتید ایشان عبارتند از آیات عظام:

1. حاج میرزا بدیع درب امامی

2. علّامه میرزا هاشم چهارسوقی

3. حاج میرزا حبیب اللّه رشتی

4. ملّا لطف اللّه مازندرانی

5. شیخ الشریعه اصفهانی

ص: 116


1- 128. سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان ص 129.

ص: 117

ص: 118

آیت الله ملّا محمّد قمبوانی

اشاره

عالم فاضل و فقیه کامل، از معاصران سیّد حجةالاسلام شفتی.

از سرگذشت و شرح حال او اطلاع دقیقی در دست نیست، جز این که وی در 26 شعبان 1252ق تقریظی بر کتاب فقهی "مهجة الفواد فی شرح الارشاد" اثر عالم جلیل سیّد محمّد حسن مجتهد اصفهانی(1) نوشته و مراتب علمی و رسیدن او به درجه اجتهاد را تأیید نموده است.

بر کتاب یاد شده فقهای بزرگی همچون علّامه سیّد صدر الدین موسوی عاملی و میرزا محمّد مهدی نایب الصدر(2) نیز تقریظ نوشته اند و به مؤلّف اجازه اجتهاد

ص: 119


1- 129. فرزند سیّد محمّد تقی مستجاب الدعوة، عالم فاضل و فقیه محقّق، جامع معقول و منقول، در حدود سال 1207 متولّد شد. سال ها در اصفهان نزد حاجی کلباسی تحصیل نموده و از برخی دیگر از علما همچون سیّد شفتی، شیخ محمّد تقی رازی، سیّد صدرالدین عاملی، ملّا علی نوری، ملّا اسماعیل واحد العین و میرزا ابوطالب اصفهانی صاحب حاشیه سیوطی بهره برده و از برخی از آنان به اخذ اجازه روایت و اجتهاد مفتخر گردید، از جمله آقا سیّد رضا بن سیّد مهدی بحر العلوم، سیّد صدرالدین عاملی، آخوند قمبوانی و میرزا محمّد مهدی نایب الصدر. وی تألیفات بسیاری از خود به یادگار نهاده است، از جمله: 1. مهجة الفؤاد در شرح ارشاد علّامه حلی در 14 جلد 2. الجامع الفقهی در 6 جلد 3. فرائد الاصول 4. شرح بحث شکوک منهاج الهدایة حاجی کلباسی 5. رساله در اعجاز قرآن، مطبوع. وی در جمادی الاولی 1263 ق وفات یافته و در جنب پدر مدفون گردید.
2- 130. به نوشته علّامه گزی وی از علما و فضلای ممتازین با اطّلاع در علوم و اخبار بوده و در دیانت و تقوی هم معروف و بر اغلب یا کلّ کتب موقوفه مرحوم جدّ خود آقا میرزا محمّد باقر پیش نماز و غیر آن کتب حاشیه های بسیار نوشته است. وی فرزند سیّد محمّد کاظم بن سیّد علی نقی بن سیّد علی رضا بن میرزا محمّد باقر حسینی عاملی اصفهانی (معروف به پیشنماز) است. قبر مطهّر ایشان در تکیه آقا رضی واقع است و عبارات سنگ نوشته آن چنین است: قد ارتحل العالم العامل والمجتهد الکامل والزاهد الوتد والمتعبّد الاوحد الذی کان فی سماء المعرفة و الفضل والتقوی کالبدر السیّد الاجل المیرزا محمّد مهدی المدعو بنایب الصدر فی سنة 1267.

داده اند. از این روی می توان به مقام و موقعیت علمی و اجتماعی مرحوم قمبوانی پی برد؛ چرا که وی در ردیف علمای بزرگی همچون دو فقیه بزرگ یاد شده قرار داشته و تقریظ او مورد اعتنا و اهمیت فقیهی چون سیّد محمّد حسن مجتهد شاگرد برجسته حاجی کلباسی بوده است.

در تذکره "مآثر الباقریة" تحت عنوان "حیرت" در جزو شعرای مداح سیّد شفتی، از ملّا مهدی طالخونچه ای سمیرمی نام برده و او را از شاگردان سید شفتی به شمار آورده که در عنفوان جوانی از بیشتر علوم آگاهی یافته و علاوه بر آن اشعاری نیز با تخلص "حیرت" می سروده است.

این شخص باید ملّا محمّد مهدی قمبوانی باشد، و با توجه به شاگردی او نزد سیّد شفتی و وفاتش در سال 1255ق که پنج سال قبل از وفات استاد واقع شده می توان حدس زد که وی در سن جوانی از دنیا رفته است.

میرزا محمّد علی وفا زواره ای در "مآثر الباقریة" می نویسد:

"حیرت"اسمش ملّا مهدی و از اهالی قریه طالخونچه سمیرم، من اعمال اصفهان ارم بنیان است. جوانی است رئوف و به حسن اخلاق، موصوف، در مدرسه سلطانی چهار باغ که از منزهات اصفهان، بلکه مشهور جهان است، به جدّی لایق و به جهدی فایق، به تحصیل علوم می پردازد و لحظه ای خود را فارغ نمی سازد. با وجود حداثت سن در اکثر علوم، ترقیات کرده و از هر فنی از فنون، بهره وافی به دست آورده. چون صاحب ذهن دقیق و طبع رشیق است، گاهی که از مطالعت علومش، فراغتی حاصل است، به گفتن قصیده یا غزلی، مسرت افزای

ص: 120

خاطر همگنان می گردد. الحق، قصایدش، چون طبعش، بلند و غزلیاتش، چون خاطرش دلپسند است".(1)

نمونه اشعار:

میرزا محمّد علی وفا زواره ای می نویسد:

"از آن جا که پیوسته در محضر سرکار شریعت مدار، مقتدی الانام، قدوةالایام، در استفادت، بهره یاب انواع سعادت است، ادای سپاس این نعمت بی قیاس را مکرر، جناب مستطابش را به قصاید

و قطعات ملیحه ستوده، مراتب ارادتمندی خود را ظاهر نموده، مورد عنایات بلانهایات گردیده. از جمله این قصیده است":

ای جمال آفرینش از تو زیور یافته

وی نهال ملّت از فضل تو نوبر یافته

خازن گلزار فردوس از غبار مقدمت

کاکل مشکین غلمان را معنبر یافته

عاکف دارالسلام درگهت، بی هول حشر

بوستان خلد با طوبی و کوثر یافته

شاهباز همتت، آن طایر استی کز جلال

بیضه افلاک را در زیر شهپر یافته

در سراغ پلّه ایوان جاهت، پیک وهم

رفته بر بام فلک، زان سیر برتر یافته

نور از رای منیرت می کند کسب، افتاب

سرمه از خاک قدومت، چشم اختر یافته

ص: 121


1- 131. مآثر الباقریة ص 119.

در میان بحر احسان تو، خود را روز و شب

نسر طایر، همچو مرغان شناور یافته

تارک سلطان هفت اقلیم، یعنی آفتاب

از غبار نعل نعلین تو، افسر یافته

نیست تنها رتق و فتق ملک، با کلکت که نیز

دسترس، در حل و عقد کار اختر یافته

این تویی در بارگاه داوری، مسندنشین

یا سلیمان جای در کاخ سکندر یافته؟

در شعاع پرتو رای جهان آرای تو

خویشتن را آفتاب از ذره کمتر یافته

حاجب درگاه گردون اشتباهت، پیش پای

بر زمین دائم سر فغفور و قیصر یافته

سده ایوان کیوان پایه ات، از بس علو

خویش را در رتبه یکسان با دو پیکر یافته

بارگاه رفعتت جایی است، کاین چرخ بلند

اوج خود را با حضیض آن، برابر یافته

منتقم هر جا که قهر توست، آن جا روزگار

باز را از بیم، مقهور کبوتر یافته

ذرّه اندر سایه ات، گردیده افزون زآفتاب

آهو از عون تو نیروی غضنفر یافته

گشته هر جا جلوه گر، نور ضمیرت آفتاب

در خوی خجلت چو بط، خود را شناور یافته

ص: 122

در سطور نسخه تصنیف تو، هر نقطه ای

عالم ابداع را در خویش، مضمر یافته

چشم حوران از نهیب سطوتت ناهید را

محتجب اندر میان هفت چادر یافته

دست غواص قضا، از غوص دریای وجود

کی در این سیمین صدف، همچون تو گوهر یافته؟

از شمیم روح بخش خلق قدسی خلقتت

روضه فردوس را رضوان، معطر یافته

در حریم آستان آسمان بنیان تو

آفتاب و ماه را دوران، دو چاکر یافته

هر که بگزیده است جا در سایه تقلید تو

ایمنی از آفتاب روز محشر یافته

تا بود دوران، تو باشی زآن که هر ساعت زتو

دین خیرالمرسلین، ترویج دیگر یافته

وله فی القصیدة:

رسید موکب سلطان گل، سلیمان وار

فکند باد صبا، فرش سبزه در گلزار

گلاب ریخت سحاب و عبیر بیخت نسیم

دمید سبزه ز خارا، شکفت گل از خار

فشاند ابر بهاری، زلال کوثر و گشت

چمن چو جنت و گل، حور و جویبار، انهار

سرود بلبل شوریده، نعمه داوود

نشست گل به بساط چمن سلیمان وار

ص: 123

ملمّع است چمن از نسیم نوروزی

مرصّع است درخت از سحاب گوهربار

زفیض نامیه نبود عجب که لاله و گل

زشاخ رنگ دمد رنگ رنگ در کهسار

دم صبا، دم طاووس بر دم اندازد

اگر نهد به مثل زاغ، بیضه در گلزار

زمشک سایی باد سحرگهی، دم شیر

معطّر آمده چون ناف آهوان تتار

به اوج چرخ رسیده است از حضیض چمن

نوای قمری و صوت هزار و نغمه سار

زآب صافی بی رنگ، کلک مانی طبع

به رنگ های مخالف، بسی نگاشت نگار

به لاله، ژاله چو سیماب صاف بر شنگرف

به سبزه، لاله چو شنگرفت سوده بر زنگار

گرفته صوت هزار، اوج در بسیط زمین

چو صیت فضل خداوند آسمان دربار

سمیّ حجّت پنجم، شه ملک چاکر

سلیل قبله هفتم، مه فلک مقدار

جهان جود و سخا، مقتدای ملک و ملک

محیط فضل و هنر، افتخار لیل و نهار

خلیل خلّت و ادریس درس و احمد خلق

مسیح خلقت و جم شوکت و کلیم شعار

ص: 124

ستاره حشمت و خور رایت و قمر طلعت

سپهر قدر و قضا قدرت و قدر آثار

رخش به نور و ضیا، همچو مهر عالمتاب

کفش به جود و سخا، همچو ابر گوهربار

کهینه بنده بارش، به مهتران، مهتر

کمینه چاکر کاخش، به سروران، سالار

زمطبخ کرمش، مهر خاوری، اخگر

زبحر موهبتش، گنبد سپهر، بخار

کند زگردش اگر منع، طبع گردون را

زیکدیگر گسلد پود و تار لیل و نهار

زهی جهان زتو خرم چو مام از فرزند

خهی زمان زتو سرسبز، چون زمین زبهار

فضای عرصه کاخ تو را فلک خادم

حریم کعبه کوی تو را ملک زوار

به بام قصر جلال تو، آسمان سلم

برآستانه قدر تو، اختران، مسمار

خلاف رای تو فتوی اگر دهد برجیس

به گردنش فکند دست آسمان، دستار

به پیش رای تو فاش، آن چه بر ملک پنهان

برای عزم تو سهل، آن چه بر فلک دشوار

به بام قدر تو مرغی که آشیان دارد

برد سپهر برین را چو دانه در منقار

ص: 125

نسیم حفظ تو بر باغ دهر اگر بوزد

خزان نیارد هرگز گذار در گلزار

موکلان قضا، شیشه اش به سنگ زند

شود سپهر زجاجی اگر به خشم تو بار

بسیط فیض تو در عالم افتاب صفت

محیط حکم تو بر گیتی آسمان کردار

به عهد معدلتت شیر شرزه در بیشه

کشد به سوزن مژگان زپای آهو، خار

اگر میانجی نظم تو پا کشد زمیان

به هم پرند مگس وار، ثابت و سیار

زچاکری تو جویند سروران تعظیم

به بندگی تو دارند خسروان اقرار

زنور رای تو روشن، همه زمین و زمان

زدست جود تو مملو همه برار و بحار

به جنب قدر بلند تو، اوج گردون، پست

به پیش رای منیر تو، مهر تابان تار

زکهکشان، زچه رو چرخ پیر بسته کمر

اگرنه بخت جوان تو راست خدمتکار؟

نه من ادای ثنای تو کرده ام پیشه

نه من دعای بقای تو می کنم تکرار

به این اداست فلک، بالغدو و الآصال

در این دعاست ملک، بالعشی والابکار

ص: 126

همیشه تاز تقاضای دهر از پی هم

گهی خزان رسد و گه بهار در گلزار

ص: 127

تصویر

ص: 128

وفات:

ملا مهدی در شب جمعه 3 رجب 1255ق وفات یافته و در سمت شمال مقبره فاضل هندی مدفون گردید. بر سنگ لوح مزارش عبارات ذیل به خط ثلث محمّد حسین ضیاء اصفهانی نوشته شده، و به دست استاد محمّد رضا ابن محمّد علی حجّار بزرگ آن زمان حجاری شده است. امضای حجار و کاتب بالای سنگ به خط نستعلیق مسطور است.

"هوالباقی کل شی هالک الا وجهه. الحمد للّه الذی تفرّد بالعزّ والبقاء وقهر عباده بالموت والفناء، وصلّی اللّه علی خیر خلقه محمّد وآله الاتقیاء. وبعد فقد ارتحل عن دار الدنیا الفانیة الی دار الآخرة الباقیة العالم العامل الفاضل الکامل الباذل المدقّق المجتهد الفقیه، والمصدّق المحقّق بما لا ریب فیه المؤمن المتّقی، والانسان الحقی، مولانا آخوند ملّا مهدی قمبوانی، حشره اللّه تعالی مع من هو یسمی معه، ومع آبائه الی النبی، قد وقع فی لیلة الجمعة ثالث شهر رجب المرجّب 1255".

ص: 129

ملّا محمّد حسین ضیاء اصفهانی

اشاره

ملاّ محمّد حسین اصفهانی، متخلّص به "ضیاء" عالم فاضل شاعر خطاط.

خاندان:

وی فرزند محمّد اسماعیل بن محمّد جعفر بن ملّا اسماعیل خواجوئی (1) است.

سیّد احمد دیوان بیگی می نویسد: پدر در پدر از فضلا و علمای اخیار بوده و از طرف مادر به میرزا مهدی خان منشی "کوکب" تخلّص(2) صاحب "درّه نادری" می رسد.(3)

اوصاف:

به نوشته دیوان بیگی: وی در علوم ظاهری سرآمد عصر، و در علم هیئت و نجوم و هندسه و حساب اعجوبه دهر بوده. هفت خط او اقالیم سبعه را سیار، شکسته را به درستی دو استاد، و نستعلیق را مثل "رشیدا" و "عماد"، و نسخ را چون "میرزای نیریزی" می نوشت. علاوه بر کمالات صوری و معنوی حالش چنان پسندیده بود که حجره آن مرحوم هرگز از ادبا و شعرا و فضلای عراق و فارس خالی

ص: 130


1- 132. مکارم الآثار ج 7.
2- 133. میرزا مهدی خان بن محمد نصیر استرآبادی، منشی مخصوص نادرشاه افشار بود که شعر خوب نیز می گفت. به سمت سفارت به استانبول رفت، در حین مراجعت در بغداد خبر قتل نادرشاه را که در شب یکشنبه 11 جمادی الآخره سال 1160ق بوده شنید و از آن رو گوشه وحدت را اختیار کرده و منزوی گردید. سال وفاتش به دست نیامد. ریحانة الادب ج 5 ص 105.
3- 134. حدیقة الشعراء ج 2 ص 1073.

نبود و از او کسب کمال و حال می نمودند.(1)

محمّد علی بهار در تذکره "مدایح معتمدیه" می نویسد:

"ضیاء" باطنش چون ظاهرش مصفّا، صاحب اخلاق حمیده و احوال پسندیده. نامش ملّا محمّد حسین، و در طرز تغزّل ومدح "معزّی" را ثانی اثنین. از فضلا زادگان اصفهان و از نشو و نما یافتگان آن سامان است... در علوم باطن و ظاهر، فضلا را محسود اصاغر و اکابر، و در فنون رسایل و دفاتر، پیش فرد اوایل و اواخر. عروس صفحه از نگارش هفت قلمش هر هفت پرده، و مشاطّه خامه اش جمال صحایف را غیرت هشت بهشت کرده. طبعی مطبوع و رسمی مرغوب و شعری با نظم و نثری با اسلوب دارد، و در علم سیاق شهره آفاق، و در فن نجوم طاق است. در انواع سخن قادر و در اجناس هنر ماهر. قصاید چون آب روان و قطعات چون باغ جنان زیور صفحات جهان ساخته.(2)

سیّد محمّد علی وفا زواره ای در "مآثر الباقریة" می نویسد: اسمش ملاحسین، از مستعدّین اصفهان ارم نشان است. جوانی است آسوده حال، خجسته خصال؛ با همه تلخ کامی، شیرین زبان است و با شکستگی، درست بیان. به تحصیل علوم، راغب، و انواع هنر را بالطبع، طالب است. انواع خطوط را خوش می نگارد، و نسخ را که ناسخ نسخ دیگر خطوط است خوش تر نگاشتن آرد. به مضمون:

هر که در او جوهر دانایی است

برهمه کاریش توانایی است

و به مقتضای طبع سلیم و سلیقه مستقیم، دراقسام شعر، ماهر و پرکار و صاحب

ص: 131


1- 135. حدیقة الشعراء ج 2 ص 1073.
2- 136. تذکره مدایح معتمدیه، تصویر نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی.

حال و پیچش خیال است؛(1) و این معنی از قصیده ای که در مدیح سرکار شرایع مدار، قدوة الایام، مقتدی الانام، خلیفةالله، روح من یروح فداه، گفته، ظاهر است.(2)

نمونه اشعار:

ضیاء دارای دیوان اشعاری است که تاکنون به چاپ نرسیده است. نسخه خطی دیوان ضیاء در کتابخانه ملک موجود است.

نمونه هایی از اشعار مدح او در تذکره "مدایح معتمدیه" ثبت است. وفا زواره ای نیز در تذکره "مآثر الباقریة" قصیده زیر را از او در مدح فقیه و زعیم نامدار سیّد محمّد باقر شفتی حجة الاسلام آورده است:

مشکین نقاب زلف ز رخ برفکنده ای

خورشید را ز رشک، در آذر فکنده ای

چنبر شده است پیکر من تا به دوش خویش

آن عنبرینه زلف چو چنبر فکنده ای

گر روز من سیاه نمی خواهی از چه رو

زلف سیه به روی منوّر فکنده ای

خال سیه به روی تو هر کس که دید گفت:

در بزم خلد، عود به مجمر فکنده ای

بر گرد آفتاب، کسی هاله دیده است

کز خط برآفتاب رخ اندر فکنده ای

ص: 132


1- 137. در نسخه دیگر چنین آمده: در اقسام شعر ماهر و با آن که کم کار و تازه خیال است در قصیده و غزل قادر است.
2- 138. مآثرالباقریة ص 138.

از کبر بر منت نظری نی، مگر که چشم

بر آستان میر مظفر فکنده ای

آن مهر چرخ جود که ایّام گویدش

خورشید را به ذرّه، برابر فکنده ای

ای باقر علوم! کز اقبال و عدل خویش

بنیاد ظلم را از جهان برفکنده ای

گر خاطرت نه بحر گهرخیز، از چه رو

در هر کنار، این همه گوهر فکنده ای

بر مجمر خور، از پی دفع گزند خویش

هر صبحدم، سپند ز اختر فکنده ای

بر کشتی شریعت دین نبی، ز علم

زآسیب باد حادثه، لنگر فکنده ای

خور نیست رخ نموده زمشرق، که هر سحر

نور ضمیر خویش، به خاور فکنده ای

ملک وجود دشمن دین رسول را

بگرفته ای به شهر عدم درفکنده ای

شهباز اوج عدلی و اندر دل عقاب

صد وحشت از صفیر کبوتر فکنده ای

در چین، خراج از کف خاقان گرفته ای

در روم، افسر از سر قیصر فکنده ای

ماده تاریخ ها:

اشاره

از ضیاء اشعار مرثیه و ماده تاریخ زیادی بر روی سنگ لوح های موجود در تخت

ص: 133

فولاد به چشم می خورد که از اهمیت زیادی برخوردار است.

نویسنده در جستجوهای مکرر خود اشعار وی را جمع آوری نموده است. برخی از کسانی که وی برای آنان مرثیه و ماده تاریخ سروده عبارتند از:

1. علّامه شیخ محمّد تقی نجفی رازی

[م: 1248](1) صاحب کتاب "هدایة المسترشدین" سروده ضیاء به خط محمّد باقر سمسوری بر سنگ مزار او نقش بسته است:

آه که در بزم دهر، ساقی ایام ریخت

زهر اجل از جفا، فخر جهان را به جام

شیخ محمّد تقی آن که به گاه سخن

صیقل نطقش زدود زآینه دل ظلام

ص: 134


1- 139. فقیه اصولی محقّق مدقّق و عابد زاهد عمیق الفکر و دقیق النظر، از اکابر فحول علمای امامیّه در اواسط قرن سیزدهم هجری و از شاگردان سیّد بحرالعلوم، سیّد علی طباطبایی صاحب ریاض، سیّد محسن کاظمینی و پدر زن خود شیخ جعفر کاشف الغطاء. جلالت علمی و عملی او بسیار مشهور و به فرموده صاحب روضات الجنات: در تمامی علوم معقول و منقول بر معاصرین خود مقدّم و بالخصوص در اصول فقه دارای تبحّری بی نهایت و گویی که طینت او از افکار دقیقه و انظار عمیقه سرشته بوده است. وی مشهورترین و مهم ترین مدرس اصول فقه در اصفهان بوده و نزدیک سیصد تن از اعیان فضلا در حوزه درس او حاضر می شده اند. وی در ظهر روز جمعه 15 شوّال 1248 ق وفات یافته و در تکیه ای مخصوص مدفون گردید. علّامه گزی در تذکرة القبور می فرماید: مجاهدات و ریاضات و کمال نفس آن بزرگوار و بعضی استبصارات و ختومات از او در نزد اهل معرفت معروف است، و در مقام علمی او کتاب حاشیه معالم که نام او را هدایة المسترشدین قرار داده. بس است در بلندی تحقیق و بلندی و تبحر ذهن و فکر او که می توان گفت: اکثر تحقیقات اصولیه این زمان ها در پیش علما، ماخوذ از آن بزرگوار است. ر.ک: گلشن اهل سلوک نوشته رحیم قاسمی.

کاشف اسرار حق، هادی راه هدی

حامی شرع مبین، وارث خیر الانام

بود ز تقوای او، خانه عصیان خراب

داشت ز افکار او، دین پیمبر قوام

گوهر الفاظ او، زینت گوش سخن

رشحه اقلام او، زیب بدیع و کلام

بود ز علمش به ملک، جهل چو عنقا نهان

داشته از نظم او، کشور دین انتظام

بود فروع و اصول، ناقص اگر پیش از این

علم فروع و اصول فکرت او کرد تام

تا به ابد در جهان، زنده بود نام او

گرچه به زیر زمین خاک شد او را عظام

در دل سنگ از چه شد لعل درخشان نهان

لعل درخشان برون آید اگر از رخام

زان مه برج علوم تا که بیابد نشان

پویه بگردد زمین، چرخ کند صبح و شام

در بر فضلش نگفت کس ز فلاطون سخن

در گه درسش نبود هیچ ز ادریس نام

او به جنان شادمان باشد و اندر جهان

دست به سر می زنند از غم او خاص و عام

طایر روحش چو شد از قفس تن بری

رفت برون و نمود جای به دار السلام

ص: 135

خانه دین را خراب گر نه فلک خواستی

بهر خرابیّ او از چه نمود اهتمام

اشک فشان از غمش دیده احباب و او

گشته به صحن جنان شاد دل اندر خرام

بس به عزایش فتاد غلغله اندر جهان

کرد گمان آسمان کرده قیامت قیام

طایر روحش روان گشت به باغ جنان

چون ز جنانش رسید رایحه ای در مشام

از پی تاریخ آن کلک "ضیا" زد رقم:

"راهنمای امم کرد بجنّت مقام"

حرره محمّد حسین المتخلّص بضیاء ابن محمّد اسماعیل، صنعه محمّد رضا بن محمّد حجّار 1258.

ص: 136

2. شهربانو دختر بافضیلت علّامه شیخ محمّد تقی نجفی رازی

و نواده دختری شیخ الطائفة شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء(1).

فغان زگردش گردون کج نهاد که دارد

همیشه پیر و جوان را دل از ستیزه پر از خون

هزار حیف که مهر سپهر مجد و حیا را

به زیر خاک نهان کرده است با قد موزون

اگر نه گوهر بحر حیا بدی ز چه کردش

به خاک تیره نهان از جفا به ساحت هامون؟

چو آن سپهر حیا زین جهان برفت، جهان را

بود ز ثابت و سیار، داغ غم به دل افزون

از این جهان چو برون شد، تمام خلق جهان را

به ماتمش شده جاری ز چشم چشمه جیحون

نوشت کلک "ضیا" از برای سال وفاتش:

"مه سپهر عفافی از این جهان شده بیرون" 1258

ص: 137


1- 140. وی در 26 صفر 1258ق در سن جوانی از دنیا رفت و در جوار پدر و مادر خود در داخل بقعه مادر شاهزاده مدفون گردید.

3. مادر شاهزاده

(1)

به دوران محمّد شاه غازی

که در زیر نگینش ملک عالم

شهنشاهی که آمد پشت در پشت

جهان بخش و جهان بان تا به آدم

فریدون فر منوچهر جم آیین

که آمد شاه را دستور اعظم

ظهیر ملک و ملّت معتمد آن

که باشد زیب بخش مسند جم

خدا کیهان جهانگیری که عزمش

بود در مملکت گیری مسلّم

ص: 138


1- 141. شاهزاده سیف الدوله سلطان محمّد میرزا، یکی از پسران فتحعلی شاه از همسری به نام طاووس خانم بود. وی در سال 1240ق به جای میرزا عبداللّه خان امین الدوله پسر حاج محمّد حسین خان صدر اصفهانی حاکم اصفهان شد و تا وفات پدرش فتحعلی شاه (سال 1250 ق) در این منصب استقرار داشت و سپس خسرو خان گرجی جانشین او گردید. در سال 1246ق دایه شاهزاده به نام مریم خاتون گرجی درگذشت. وی عالم بزرگ زمان علاّمه شیخ محمّدتقی رازی، را وصی خود قرار داد و بنا بر وصیت خود در این مکان به خاک سپرده شد. دو سال بعد علاّمه رازی نیز از دنیا رفت و در جلوی قبر مادر شاهزاده مدفون گردید و سپس تکیه ای زیبا بر مزار آنان بنا شد. پس از شانزده سال در سال 1262ق به عهد سلطنت محمّد شاه و حکومت معتمد الدوله منوچهر خان گرجی، محمّد حسین ضیاء اصفهانی قطعه ای استادانه در مادّه تاریخ وفات او در نوزده بیت سرود و استاد بزرگ خوشنویس آقا محمّد باقر سمسوری به خط نستعلیق آن را نوشت و استاد محمّد حسین حجّار اصفهانی آن را به طرزی بدیع حجاری کرد.

ز سهمش باز شد همراز تیهو

ز سهمش یار شد با رنگ ضیغم

کَرَم اندر ضمیرش هست مضمر

سِتَم اندر زمانش هست مدغم

یکی از چاکران اوست قاآن

یکی از بندگان اوست حاتم

به دورانش اساس ظلم، ویران

در ایامش بنای عدل محکم

ز زر افشانی دستش تهی، کان

ز گوهر بخشی طبعش خجل، یم

به شوکت از شه ایران مؤخّر

به همّت از دگر شاهان مقدّم

ز یمن همّتش کار جهان راست

به پیش درگهش پشت فلک خم

به کار خیر، بانی هست دایم

به امر نیک، ساعی هست هر دم

از آن رو خواست در گیتی نماند

به عهدش کاری اندر ملک مبهم

یکی از محرمان پاک طینت

که بر فتحعلی شه بود محرم

چو در ماه صفر رخت سفر بست

به پا شد در صفر شور محرّم

ص: 139

چو تاریخ وفاتش بی نشان بود

بماندی بی نشان نامش به عالم

ز بعد از شانزده سال از وفاتش

به حکم محکم خان معظّم

"ضیا" از بهر تاریخش رقم زد

"بحوران همنشینی کرد مریم"

کتبه محمّد باقر 1246، صنعه محمّد حسین 1262

4. میرزا محمّد رحیم شیخ الاسلام

عالم عامل کامل باذل، م: 1249ق (1) مدفون در بقعه تکیه علّامه آقا حسین خوانساری؛ این اشعار به خط "ضیاء" بر سنگ لوح مزار او حک شده است.

هزار حیف از آن نخل بوستان فضیلت

که تند باد حوادث فکند ناگهش از پا

در محیط سخاوت، ستوده فخر افاضل

که علم و سینه اش آمد نظیر گوهر و دریا

نموده اند چه آیا به او ز عالم باقی

که شد روانه به صد شوق و دیده بست ز دنیا؟

چه مرغ روح وی آمد به تنگ در قفس تن

پرید از چمن دهر سوی سدره و طوبی

ص: 140


1- 142. فرزند شیخ مرتضی شیخ الاسلام ابن میرزا عبدالمطلب بن میرزا محمّد رحیم شیخ الاسلام ابن ملّا محمّد جعفر بن ملّا محمّد باقر سبزواری، از علمای معروف اصفهان در زمان خود که در روز جمعه 9 صفر 1249 ق وفات نموده و در تکیه خوانساری در پائین پای علامه خوانساری مدفون گردید. عموهای او میرزا عبدالمطلب (م: 13 رجب 1160ق) و میرزا عبداللّه (م: 1175ق) نیز در بقعه علّامه خوانساری مدفون اند.

ندای ارجعی اش چون به گوش هوش رسانید

سروش عالم غیبی ز سوی جنّت مأوی

نوشت کلک "ضیا" از برای سال وفاتش:

"رحیم را که کند رحم جز رحیم بعقبی"

کتبه محمّد حسین المتخلّص بضیاء. عمل استاد محمّد رضا حجار.

5. حوری نسا بیگم

[م: 1249] فرزند سیّد جلیلِ باذل، سیّد مهدی و همسر میرزا محمّد رحیم شیخ الاسلام، مدفون در بقعه تکیه علّامه آقا حسین خوانساری، سروده و خط ضیاء.

داد از ساقی گردن کاندرین بزم جهان

ریختی حوری نسا را زهر ناکامی به جام

آن که بودی روز و شب بهر عبادت در سجود

وان که بودی سال و مه از بهر طاعت در قیام

در مقام زهد بودی تابع خیر النسا

در طریق شرع بودی پیرو خیر الانام

از خسوف ظلم گردون ستم گستر نمود

روشنی اختر برج سیادت را تمام

چون ندای ارجعی آمد به گوش او ز شوق

کرد جان تسلیم جانان و ز جانان یافت کام

هم کلام حوریان چون گشت در باغ بهشت

همنشین فاطمه چون گشت در دارالسلام

بهر تاریخ وفاتش زد رقم کلک "ضیاء":

"در جنان حوری نسا را حوری آمد هم کلام" 1249

حرره حسین بن اسماعیل المتخلص بضیاء

ص: 141

6. میرزا محمّد باقر موسوی

(م: 1255ق) مدفون در تکیه خاتون آبادی:

صاحب جود، میرزا باقر

که نبودش به روزگار، قرین

رفت چون ازجهان "ضیا" می خواست

سال تاریخ او کند تعیین

با سر آه گفت پیر خرد:

جایگاهش بجو ز خلد برین 1255

7. میرزا علی نقی بن سیّد حسین حسنی

(م:1255ق) مدفون در حوالی مزار مطهّر فاضل هندی:

هزار حیف از آن سرو بوستان نبی

که سرنگون شده از صرصر اجل ناگاه

جهان جود و کرم میرزا علی نقی آن

که در جهان ز دل هر فقیر بود آگاه

کنند بهر جداییش دوستان افغان

کشند بی رخ او یاورانش از دل آه

سزد که مهر رخش چون نهفته شد در خاک

شود نهان به نقاب خسوف عارض ماه

ز بهر بندگی و خوف ایزدی به جهان

نکرده غیر ثواب و نبرده ره به گناه

فتاده الغرض از یک ندای عالم غیب

از این ... چون سوی جنانش راه

ص: 142

کشید آه "ضیا" و نوشت تاریخش

که" از جهان بجنان رفت و کرد منزلگاه"

8. میرزا محمّد باقر خاتون آبادی

فرزند حاجی علی محمّد حسینی خاتون آبادی (م: محرم 1251ق) مدفون در سمت شمال تکیه خاتون آبادی.

هزار حیف از آن سرو جویبار سیادت

که کند صرصر مرگش ز بوستان محمّد

چراغ محفل جان نبی محمّد باقر

که بود روشنی افزای دودمان محمّد

هنوز طائر پرناگشوده بود که ناگه

ز سنگ حادثه افتاد از آشیان محمّد

همین نه خلق جهان سوختند سوخت به عقبی

دل علی هم از این ماتم و روان محمّد

ز باد حادثه ناگه نهال قامتش از پا

فتاد چون ز گلستان خاندان محمّد

سرود بلبل کلک "ضیا" برای وفاتش:

"ز پا فتاد نهالی ز گلستان محمّد" 1251

9. میرزا محمّد کاظم خاتون آبادی

[م: 1262ق] مدفون در صحن تکیه خاتون آبادی.

دریغا که از دودمان نبی

مهی گشت پنهان به زیر زمین

چو شد میرزا کاظم نوجوان

به فردوس با حوریان همنشین

ص: 143

"ضیا" گفت از بهر تاریخ او:

"مکان آمد او را بخلد برین"

10. میرزا علی نقی زنجانی

مرثیه و ماده تاریخ وفات این عالم جلیل قبلا ذکر شد.

11. از دیگر اشعار ضیاء

مرثیه زیر است که بر سنگ لوحی واقع در مقبره سرقبر آقا حک شده بوده و اکنون از بین رفته است:(1)

آه که ساقیّ جهان جای می

زهر الم ریخت به جام جواد

حیف که ضرّاب فلک عاقبت

سکّه زد از مرگ به نام جواد

آمده از گلشن جنت مگر

رایحه گل به مشام جواد

کز چمن دهر به خوان بهشت

لحم طیور است طعام جواد

نیست کسی تا که ز خلد آورد

جانب احباب پیام جواد

رونق بازار جوانی شکست

گشت تهی تا که مقام جواد

عاقبت از شربت شیرین مرگ

تلخ چو زهر آمده کام جواد

ص: 144


1- 143. یادداشت های مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی.

در چمن خلد بیفتد ز پا

قامت طوبی ز قیام جواد

او ز سخن بسته لب و خلق راست

گوش پیاپی به کلام جواد

کاش عظام همه گشتی رمیم

زان که رمیم است عظام جواد

لطف حقش داد به جنت مقام

چون ز پی عیش مدام جواد

کلک "ضیا" بهر وفاتش نوشت:

"جنت الاعلی است مقام جواد" 1252

12. اشعار زیر نیز بر سنگاب مقبره سیّد حجة الاسلام شفتی حک شده است:

چو حاجی کاظم قاری بنا کرد

به توفیق شه لب تشنه سنگاب

خداوند جهان از روی رحمت

به رویش باز کرد از جنت ابواب

به یاد تشنگان کربلا شد

روان سیل سرشک از چشم احباب

حسین بن علی را یاد آرد

بنوشد هر که از وی جرعه ای آب

به لعنت یاد آرد آل سفیان

ز فرط تشنگی شد هر که سیراب

"ضیا" بی دل شد و تاریخ بنوشت:

"که گردد تشنه از آب سیراب" 1249

ص: 145

وفات:

ضیاء در سال 1265ق در سن 48 سالگی وفات نمود و در سمت شمال مقبره فاضل هندی مدفون گردید. بر سنگ نوشته مزار او این اشعار از "کفّاش" آمده است:

هزار دور زد این چرخ تا به روی زمین

ز برج علم چو خورشید شد مهی تابان

ز علم و حلم و کمال و جمال و دانش و فضل

به عصر خویش ز هر باب بود قطب زمان

به آن رسید کز ایران شکر برند به هند

ز بس که شد به سخن لعل او شکر افشان

ز بس رواج گرفتی جواهر سخنش

شکست رونق بازار لؤلؤ و مرجان

"ضیا" تخلص و نامش حسین و خُلق حسن

به خط او متحیّر قلمزنان جهان

غرض چو بلبل روحش ز آشیان بدن

گشود بال و به گلزار خلد کرد مکان

چنین نگاشت به تاریخ رحلتش "کفاش"

ضیاء ...نهاد پا بجنان

در حاشیه سمت راست و چپ سنگ نیز اشعاری از "تاراج"(1) حک شده که

ص: 146


1- 144. میرزا محمد حسین تاراج از شعرای معروف اصفهان است که در سال 1288ق وفات کرده و میرزا عباسعلی خرّم لنبانی در وفاتش چنین سروده است: حیف و صد حیف که تاراج فصاحت گفتار رفت از این منزل فانی به سوی دار بقا آن که یک عمر چهل سال و یا پنجه سال غزلیات و قصاید همه کردی انشا لشکر مرگ چنان غارت جان تاراج کرد کز هستی او نیست نشانی اصلا کلک خرّم پی تاریخ وفاتش بنوشت: روح تاراج بود شاد الی صبح جزا 1288

بخشی از آن فرسوده شده و قابل خواندن نیست.

در بزم دهر آه که از صرصر فنا

فانوس مهر و شمع وفا را ضیا نماند

در سر شعاع دانش و در دل فروغ عقل

در تن ... نماند

چون شد ضیا ...

گفتند مرد و زن که به ما رهنما نماند

ناگه زبان خامه "تاراج" زان میان

کرد این بیان: "بدیده ضیا نماند"

میرزا محمّد باقر بهاء خواجوئی

اشاره

فرزند ضیاء، ادیب شاعر دانشمند. به نوشته سیّد احمد دیوان بیگی در "حدیقة الشعراء": وی مردی با سواد و کمال بوده و از نجوم و ریاضی و هندسه بهره وافی برده و مکاتبات شرعیه اصفهان غالبا مرجوع به ایشان و در اصفهان در این امر منحصر بوده. از مسائل شرعیه و اصلاح و رفع اشکال معاملات نیز ربط کامل داشته؛ احوال و اخلاق و مصاحبت و معاشرتش هم بسیار خوب بوده. کتابی در مصائب آل اللّه، نظما و نثرا در دست تألیف داشته، موسوم به "بهار الجنان". اشعارش اغلب در مدایح و مراثی بوده و مدح حکّام و امرا هیچ نداشته است.(1)

ص: 147


1- 145. حدیقة الشعراء ج 1 ص 278.

نمونه اشعار

از محمّد باقر بهاء چندین مرثیه و ماده تاریخ در دست است. از جمله قصیده شیوایی که در وفات شاعر اهل بیت علیهم السلام مولانا ابراهیم بن محمد باقر مروی متخلّص به "جوهری"(1) و تاریخ بنای مزار او سروده است. این مرثیه بدین شرح بر روی سنگ مزار جوهری واقع در فلکه شهداء حک شده است:(2)

ای برادر، گر به چشم عبرت اندر روزگار

بر قبور مردگان آری گذار و بنگری

منکسف بینی هزاران آفتاب و ماهتاب

محترق بینی دو صد زهره، هزاران مشتری

پادشاهانی که با تاج و نگین می بوده اند

نه به سرشان تاج باقی، نه به کف انگشتری

عالمان بینی که اجزای وجود هریکی

خالی از شیرازه و اوراق و نظم و مسطری

شاعران بینی که نظم طبعشان گویاست یا

همچو نثر از جامه وزن است سر تا پا عری

ص: 148


1- 146. ادیب شاعر شهیر مولانا ابراهیم جوهری سراینده کتاب "طوفان البکاء" در مقتل حضرت سیّد الشهدأ علیه السلام است.به نوشته مرحوم شیخ احمد بیان الواعظین: ویاز نوادر وعّاظ روزگار و اکابر شعرای شیرین گفتار، و اشعار آبدارش شهره آفاق و قصاید و غزلیات و منشئاتش از شماره افزون بود. وی اصلا از اهالی مرو بود. چندی در قزوین سکونت نمود و کتاب "طوفان البکاء" را در آن جا تصنیف فرمود. در پایان عمر به اصفهان آمد و در سال 1253ق به رحمت ایزدی پیوست و در قبرستان آب بخشان مدفون شد. مرحوم بیان می نویسد: اهالی اصفهان به مزار مرحوم جوهری تبرک می جویند و کراماتی از مزار او در السنه و افواه مذکور است.
2- 147. خلد برین ص 89.

غیر نام شاعران نکته سنج و نکته دان

نیست نامی در جهان جز ننگ، بین گر شاعری

همچو ابراهیم مروی کز عرض در روزگار

شد مجرد گوهر ذاتش که آمد جوهری

اصل دانش، شاخ حکمت، بار فضل و معرفت

بحر ذوق و کوه عشق و ابر طبع آذری

عنصری عنصر، نظامی نظم و خاقانی غلام

حافظی مشرب ظهیری طبع و چاکر انوری

محتشم حشمت، فرزدق فطرت و خاقان غلام

بر امامی او امام و مجد مجد همگری

خواجگی می خواست آمد چاکر شاه شهید

در دو عالم یافت شاهی بالله از این چاکری

آسیه خصلت، خجسته فطرتی احیا نمود

قبر آن مرحوم را از همت و نیک اختری

در نود بعد از هزار و دو صد هجری طلب

از "بهاء" تاریخ فوتش کرد از دانشوری

کلکل سحر انگیز او بنوشت این مصرع تمام:

"همره سلطان دین آید بمحشر جوهری"

2. مرثیه در وفات شیخ محمّد حسین واعظ شیرازی(1) که بر مزار وی واقع در

ص: 149


1- 148. پ. فرزند حاج عبدالکریم شیرازی و نواده دختری علّامه شیخ محمّد تقی رازی. پدرش از محترمین شهر شیراز بوده که در اثر زلزله سختی که در آن شهر روی داده خویشان خود را از دست داده و به اصفهان مهاجرت کرده و دختر علّامه رازی از منقطعه یزدی او را به ازدواج خود درآورد و از او دو پسر و یک دختر یافت. وی در حدود یک صد سال عمر کرده و مردی نیک خواه و بی آزار و درویش مسلک و سحر خیز بوده است. (نسب نامه الفت، خطی) شیخ محمد حسین که در روز جمعه غره شوال 1288ق وفات یافته بر سنگ لوحش با القابی چون "علّام فهّام، شجره شریعت و طریقت و سالک منهاج طریقت، غره تابان جبهه فطانت و قره ناظره ذکاوت، قدوة المشایخ العظام" یاد شده است. وی فرزندی به نام شیخ علی افتخار الواعظین داشته است.

تکیه مادر شاهزاده حک شده است:

دهر جفا جو ز راه ستم و کین

نخل وجود جوان و پیر بریدی

پیرهن زندگی هر آن که به بر کرد

همچو قبایش زچنگ مرگ دریدی

شهد بقا هرکه نوش کرد همان دم

ساغر زهر فنا به عنف چشیدی

داغ چو لاله نمود پیر و جوان را

باد فنا تا به سرو قامتش بوزیدی

از پی تاریخ او بهای حزین گفت:

"شیخ حسین از زمانه کام ندیدی"1288

3. مرثیه و ماده تاریخ وفات حاج میرزا محمّد کاظم ولد مرحوم حاج محمّد تقی تاجر معروف به نقشینه فروش [م: یکشنبه 11 شعبان المعظم سنه 1284] که خود آن را کتابت نموده است.

این اشعار اکنون بر سنگ میرزا محمّد کاظم واقع در صحن تکیه آقا حسین خوانساری به شرح زیر با رقم: "کتبه بهاء بن ضیاء" موجود است.(1)

ص: 150


1- 149. تخت فولاد یادمان تاریخی اصفهان ج 2 ص 120.

در هزار و دوصد و هشتاد وچار

حاجی میرزا کاظم فرخنده خو

آن که بودی پاک طینت در جهان

زیر خاک تیره آخر کرد رو

در سلام مرگ آمد آن که بود

عمری از آب حیات او را وضو

با بزرگان شریعت ...

همنشین و راه پوی و راه جوی

در تجارت او امین و موتمن

در دیانت شهره اندر شهر و کو

باز خواهی گر "بها" تاریخ فوت

یک بیفزا مصرع آخر بجو:

"قصر فردوس و بهشت جاودان

جای حاجی میرزا کاظم" بگو 1284

4. بر روی سنگ مزار نفیس حاج میرزا محمّد تقی بن علی نقی نقشینه [م: صفر 1308] (1) اشعاری از "بهاء" نوشته شده بود که همچون بسیاری از سنگ های نفیس

ص: 151


1- 150. علّامه گزی می نویسد: در این سنوات مرحوم حاجی میرزا محمّد تقی نقشینه تاجر را که قبرش در اطاق دم تکیه خوانساری هاست و با زینت است و گنبد کاشی کوچکی دارد بعضی خواب دیده و پرسش حال نموده، در جواب اشاره به تکیه و قبر مرحوم میرزا محمّد مهدی ]نایب الصدر [نموده و اظهار نموده که به برکت این بزرگوار و در پناه او آسوده ایم؛ و مرحوم حاجی میرزا محمّد تقی مردی بود که آثار خیر بسیار از او ظاهر شد، تعمیر دیوار مسجد مصلی نمود و شبستان آنجا را بنا نمود و با سخاوت بوده، هفته و ماه و عید غدیر و غیر اینها به فقرا احسان ها می کرده و صاحب سفره و اطعامات بوده، سیّما در ایام روضه خوانی و دهه عاشورا که وضع کاملی داشت. تذکرة القبور ص 55.

دیگر این تکیه در دو دهه گذشته از بین رفت. ماده تاریخ آن چنین بود:

جای چون و چندانی نه "بها" به تاریخش:

"از ازل تقی را چون جنت آمده ماوی"

5. ماده تاریخ وفات میرزا رحیم کلانتر(1)

این ماده تاریخ به خط میرزا فتح اللّه جلالی بر روی سنگ لوح کلانتر در مقبره لسان الارض نوشته شده بود:

سروش گفت "بها" را برای تاریخش:

"کلانتری جنان را رحیم داد بدو" 1295

6. ماده تاریخ وفات سیّد مؤمن بیدآبادی(2)

شد از جهان برون به ماه صیام شاد

مهری که اوستاد فروع و اصول بود

تاریخ فوت او ز "بها" خواستم بگفت

این بیت را که جامع ردّ و قبول بود:

ص: 152


1- 151. استاد همایی در مقدمه دیوان طرب (ص 157) می نویسد: میرزا رحیم کلانتر پدر حاج میرزا محمّد علی از رجال محترم و معروف اصفهان مردی بسیار نجیب و شریف و کریم الطبع بود چنانکه مشهور است در اثر اهانت و سوء ادب که از طرف ظل السلطان حاکم وقت در حق وی رفت از غصه هلاک شد. وفاتش جمعه غره رمضان 1295ق اتفاق افتاد. مرحوم حاج میرزا علی انصاری هم تاریخ وفات او را خوب گفته است: "درود رحمان برجان میرزای رحیم"
2- 152. عالم کامل، فرزند آیة اللّه العظمی سیّد محمّد باقر شفتی که بعد از برادرش سیّد اسداللّه، اعلم اولاد سیّد شفتی و مرجع ریاست محله بیدآباد و امام مسجد سیّد و پناه خلق و در علم و تقوا مشهور بوده است.

"ماه صیام نزد رسول آمد از جهان

آن سیّدی که مؤمن آل رسول بود" 1291

7. شعر کتیبه سنگاب مسجد رحیم خان واقع در زیر ایوان جنوبی مسجد که به خط نستعلیق برجسته حک شده است:(1)

از عنایات کردگار رحیم

یافت توفیق این ثواب عظیم

اسداللّه دبیر نیکو...

که ورا حسن خلق و طبع کریم

از برای حسین تشنه جگر

سنگ آبی چو کوثر و تسنیم

وقف بنمود بهر تشنه لبان

بی ریا از خلوص قلب و صمیم

دل آن سنگ را نمود چو آب

تا که بر تشنگان دهد تعلیم

لعن بر قاتل حسین کنند

بعد ذکر تحیت و تسلیم

بهر تاریخ او "بها" می گفت:

"جام ده سنگ آب فوز عظیم" 1299

ص: 153


1- 153. گنجینه آثار تاریخی اصفهان ص 800.

آیة اللّه میر محمّد حسین مدرّس

اشاره

عالم کامل و فقیه مدرّس جلیل. فرزند میر سیّد علی بن میر محمّد باقر بن میر اسماعیل بن میر ابوصالح بن میر عبدالرزّاق حسینی.

خاندان:

جدّ اعلای او: میر عبد الرزّاق، از سادات مشهور به کرامت و ملجأ ارباب حاجات و مستجاب الدّعوة بود. وی در سال 1132ق یک سال قبل از حمله افاغنه از سبزوار به اصفهان آمد و در این شهر سکونت نمود. چنانچه بنی اعمام او از جمله میر محمّد باقر مختاری نیز قبلا از سبزوار به نایین رفته و پسرش میر بهاء الدین محمّد مختاری از علمای بزرگ دوره صفوی و شاگردان فاضل هندی و علامه مجلسی از نایین به اصفهان مهاجرت نموده و در آن ساکن شد.

میر ابوصالح فرزند میرز عبدالرزّاق نیز از اجلّه سادات و علمای زمان خود بود.

فرزندش: میر محمّد اسماعیل، عالم کامل و فقیه جلیل، امام جماعت مسجد شاه اصفهان و دارای تألیفاتی چون: رساله در غسل ارتماسی، رساله در تحقیق برج عقرب،(1) رساله در تجوید و اصول دین و کتابی در ادعیه بود.

ص: 154


1- 154. تصویر نسخه ای از این دو رساله که به وسیله نواده مؤلّف، میر محمّد اسماعیل واعظ در سال 1240ق کتابت شده ضمن مجموعه ای از رسائل او در اختیار نویسنده است. رساله اول 85 صفحه و رساله دوم 9 صفحه است. کاتب در یکی از رسائل خود می نویسد: ان الجناب المستطاب قدسی المآب، قدوسی الایاب، الصاحب الاعظم والاخ الاکبر الاکرم میر محمّد صادق نوّر اللّه مرقده قال: رأیت فی المنام ذات لیلة الجناب المستطاب العلامة الفهامة الفقاهة المجتهد الزکی الواصل الی رحمة ربه الجلیل جدّی میر محمّد اسماعیل نوّر الله مرقده فسالته فقلت: یا جدّی این مکانک فی الجنة؟ قال: عند مولانا وجدنا وسیّدنا امیرالمومنین علیه السلام ثم قلت: این مکان صحبتکم؟ قال: فی وادی السلام قرب قبره. ثم قلت: هل رأیتم فلانا وفلانة؟ قال: ماتا؟ قلت: بلی. قال: لا رایتهما. ثم قلت: من مات لا یجی ء عندکم؟ قال: ان کان من اهل الجنة جاء عندنا ورأیناه واجتمع معنا فی مجمعنا ومجلسنا فی النجف فی وادی السلام وان کان من اهل النار لم نره، یذهبونه فی الیمن فی البرهوت.

فرزندش: میر محمّد باقر، از علمای بزرگ عصر و خانه اش ملجأ و پناه ضعفا و ارباب حاجت بود. او امام جماعت مسجد شاه و مدرّس مدرسه میرزا مهدی بوده و مدرسه مزبور به جهت ایشان و به امر او بنا گردیده، و چنانچه از وقف نامه آن استفاده می شود، در سال 1198ق وی مجتهدی مسلم و صاحب کرامت و مستجاب الدعوه و مورد احترام و قبول علمای آن زمان بوده است.

وی دارای تألیفاتی بوده و علاوه بر تموّل و ثروت دنیوی، هفت فرزند پسر داشته که همگی از علما و فضلای زمان خود بوده اند. از جمله:

1. میر محمّد صادق حسینی

امام جماعت و واعظ مسجد شاه اصفهان که مورد احترام سلاطین زمان بوده و سلسله سادات میر محمّدصادقی منسوب به او می باشند.

کتاب "جارح العینین" فی مصیبة مولانا ابی عبداللّه الحسین علیه السلام از اوست که آن را به نام فتحعلی شاه نگاشته است.(1) نسخه ای از این کتاب به خط برادرش میر محمّد اسماعیل در کتابخانه شخصی مرحوم حجة الاسلام والمسلمین سیّد ابوالحسن مرتضوی کرونی موجود است.

کتاب "عین الدموع" نیز از او است و چند نسخه خطی از آن در دست است.(2)

ص: 155


1- 155. الذریعة ج 5 ص 20.
2- 156. الذریعة ج 15 ص 371، فهرست کتابخانه سپهسالار ج 5 ص 341، فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه اصفهان.

2. میر محمّد اسماعیل واعظ اصفهانی

از علمای بزرگ اصفهان که صاحب آثار علمی، و مصدر خدمات اجتماعی بوده است. وی در علوم عقلی و نقلی ماهر و در حکمت شاگرد ملا علی نوری بوده است. از آثار او رساله در وحدت وجود و رساله در نقل موتی به مشاهد مشرّفه در اختیار نویسنده است که در رساله اوّل به تلمّذ نزد نوری تصریح نموده است.

3. میر علی نقی حسینی

از اجداد آیة اللّه سیّد عبدالحسین طیب.

4. میر سیّد علی حسینی

عالم فاضل زاهد عابد، از شاگردان پدر خود و پرورش یافتگان محضر حکیم عارف کامل آقا محمّد بیدآبادی. اولاد و احفاد میر سیّد علی از بزرگان و مفاخر علمی اصفهان و شیعه بوده اند:

1. آیة اللّه العظمی میر سیّد حسن مدرّس

فقیه محقّق و اصولی مدقّق و مدرّس بزرگ و کم نظیر. وی در اخلاق حمیده مظهر اخلاق آباء و اجداد طاهرینش بود، چنانچه در مدّت ریاستش، غضب و تغیّر او را کسی ندید. با آن که حاجی کلباسی از محقّقین بزرگ روزگار خود بود امّا چون این عالم جلیل شروع به تدریس کرد حوزه درسی حاجی از هم پاشید و شاگردان او در مجلس درس این استاد یگانه حاضر شدند. بسیاری از شاگردانش به مرتبه اجتهاد رسیدند و برخی همچون میرزای شیرازی زعامت شیعه را به عهده گرفتند.

وی از شاگردان حاجی کلباسی، علّامه شیخ محمّد تقی نجفی رازی، ملّا علی نوری، شریف العلماء مازندرانی و شیخ محمّد حسن صاحب جواهر بود.

از آثارش کتاب "جوامع الکلم" در اصول فقه و شرح "مختصر النافع" و رساله عملیه فارسی معروف است. این عالم فرزانه که از اعجوبه های روزگار و دارای افکار عمیق در علم اصول بود عمر چندانی نکرد. خوش درخشید ولی دولت مستعجل

ص: 156

بود. تولّدش 1210ق و وفاتش سوم جمادی الثانی 1273ق بود. مدفنش جنب مسجد بزرگی است که خود بانی آن بوده و پس از وفاتش به دست رحیم خان به اتمام رسیده و به نام مسجد رحیم خان شهرت دارد.(1)

2. آیة اللّه سید محمد حسین مدرّس

اوصاف:

سیّد محمّد حسین مقدّمات و سطوح را نزد پدر خود میر سیّد علی آموخت و در مجلس درس فقیه محقق حاج محمّد ابراهیم کلباسی حاضر گردید. سپس به اتفاق برادر خود علّامه میر سیّد حسن مدرّس به عتبات عالیات مهاجرت نمود و در نجف اشرف و کربلای معلی نزد شیخ محمّد حسن صاحب جواهر و شریف العلماء مازندرانی تلمّذ نمود و از آن دو به اخذ اجازه اجتهاد مفتخر گردید. وی تقریرات اساتید خود را در فقه و اصول نگاشته است.

پس از بازگشت به اصفهان نیز مدّتی به درس حاجی کلباسی حاضر شد، سپس خود حوزه درس و بحث تشکیل داد و جمعی از افاضل از درس او که به سحر بیان معروف بوده استفاده نمودند.(2)

پس از وفات برادر علّامه اش میر سیّد حسن مدرّس ریاست دینی و تدریس و نماز جماعت در مسجد برادر منحصر به او شد.

ص: 157


1- 157. فرزند دیگر میر سیّد علی: عالم فاضل میر محمّد باقر از اجلّه سادات و معروف به زهد و عبادت بود. وی مدت عمر خود را به گوشه نشینی و انزوا گذرانیده و در حدود سال 1280 ق وفات نموده و در نجف اشرف مدفون گردید.
2- 158. ارشاد المسلمین ص 40.

فرزندان:

دو نفر از اولاد ایشان از علما بودند که عبارتند از:

الف. سیّد محمّد جواد حسینی

عالم فاضل کامل. در اصفهان و عتبات عالیات تحصیل نمود و در کربلای معلّی از درس آیة اللّه حاج میرزا علی نقی طباطبایی حائری بهره برد و در دوران تحصیل، یک دوره فقه به طریق تقریرات، و یک دوره اصول به قلم خود به نگارش درآورد.

آنگاه به اصفهان آمد و نزد پدرش به ادامه تحصیل پرداخت. وی در سال 1280ق به مکه معظمه مشرف شد و در مراجعت در نزدیکی نجف اشرف در کجاوه به جوار رحمت حقّ شتافته و در نجف اشرف مدفون شد.

ب. میر محمّد مهدی حسینی

او نیز عالمی فاضل بود. پس از وفات پدر جهت تحصیل به عتبات مشرّف شده و در سال 1298ق به اصفهان بازگشته و چندی به تدریس سطوح فقه همچون "شرح لمعه" و "شرایع" پرداخت. بعد از آن به تهران رفت و پس از چند سال سکونت در آن جا در سنّ 50 سالگی مرحوم شد و در مقبره سرقبرآقا مدفون گردید.(1)

وفات:

این عالم بزرگ در روز دوشنبه 21 ذی حجه الحرام سال 1288 وفات یافته در تخت فولاد جنب فاضل هندی مدفون گردید. سنگ نوشته مزارش چنین بود:

الا ان اولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. قد ارتحل المرحوم المبرور السیّد الجلیل و الحبر النبیل، زبدة العلماء و المجتهدین، عمدة الفقهاء العاملین،

ص: 158


1- 159. همان ص 41.

رئیس الاسلام و المسلمین، السیّد الامیر محمّد حسین الحسینی طاب ثراه فی یوم الحادی و العشرین ذیحجه الحرام 1288.

بر آسمان ز زمین رفت ناله و افغان

که پیشوای خلایق برفت از دوران

سؤال شد ز خرد سال رحلتش گفتا:

"سمیّ خامس آل عبا بشد ز جهان"

3. سید محمّد باقر حسینی

فرزند دیگر میر سیّد علی، عالم فاضل از اجلّه سادات و معروف به زهد و عبادت. وی مدت عمر خود را به گوشه نشینی و انزوا گذرانیده و در حدود سال 1280 ق وفات نموده و در نجف اشرف مدفون گردید. فرزندش:

ص: 159

آیة اللّه سیّد محسن میر محمّد صادقی

اشاره

عالم عامل و فقیه کامل، از بزرگان خاندان سادات میرمحمّد صادقی.

وی در سال 1265 ق اصفهان متولّد شد. از هفت سالگی به تحصیل پرداخت و در اندک زمانی آثار نبوغ و هوش و ترقّی در او ظاهر گردید. پس از استفاده از محضر علمای اصفهان به اتفاق عموزادگان خود به عتبات عالیات مشرّف شد و از محضر اساطین علمی آنجا به استفاده پرداخت. اساتید ایشان در نجف اشرف و کربلای معلّی عبارتند از:

1. شیخ مرتضی انصاری

2. شیخ مشکور عرب(1)

3. شیخ راضی نجفی(2)

4. ملّا محمّد حسین فاضل اردکانی(3)

5. حاج شیخ زین العابدین مازندرانی

ص: 160


1- 160. کان من اجلاء فقهاء اهل البیت علیهم السلام... طویل الباع فی الفقه، کثیر الاطلاع فیه، کثیر الاستحضار لمسائله؛ من جبال العلم وکبار فقهائه؛ کثیر الترویج للدین". تکملة امل ج 6 ص 56.
2- 161. افقه اهل زمانه، خاتمة الفقهاء الجعفریین و شیخ العلماء المحقّقین. کان بحرا متلاطما فی الفقه وفی تمهید قواعده والتفریع علی قواعده. لم ار افقه منه، وبموته ماتت طریقة الشیخ کاشف الغطاء واولاده فی الفقه". ر.ک: تکملة امل الآمل ج 2 ص 53.
3- 162. کان عالما محققا وفقیها متبحرا و اصولیا موسّسا، مرجعا فی الاحکام وملاذا للاسلام. کان سوق العلم قائما به فی ایامه بالحائر، وتربی علی یده جماعة من العلماء. وکان قلیل الاعتناء بالدنیا والریاسة. ما رایت اقل اعتناء منه فی علماء العصر مع اقبال الریاسة علیه بکلها؛ زاهدا ناسکا روحانیا ربّانیا". تکملة امل الآمل ج 2 ص 435.

6. آقا میرزا علی نقی طباطبائی حائری(1)

وی در سال 1284ق به اصفهان مراجعت کرد. مدّتی به درس آیة اللّه العظمی حاج شیخ محمّد باقر نجفی حاضر شده، و سپس خود به تدریس و اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخت. فرزندش آیة اللّه سیّد عبداللّه ثقة الاسلام می نویسد:

"لسان موعظه او ضرب المثل بود در این مورد سحر بیان داشت. زهد او شهره آفاق بود، با اهل دیوان بلکه مطلق اهل دنیا معاشرت نمی کرد و غالباً انیس و جلیس فقرا بود. از دنیا و مافیها به کلّی اعراض داشت و در آخر عمر گوشه انزوا اختیار نموده و مشغول عبادت بود".(2) کتب زیر از آثار قلمی اوست:(3)

1- رساله ای مبسوط در اصول دین

2- رساله در صیغ و عقود

3- شرح الدرّة الغرویة سید بحر العلوم

ص: 161


1- 163. عالم کامل و فقیه اصولی، از شاگردان صاحب جواهر و شیخ حسن کاشف الغطاء که در کربلای معلی مرجعیت تقلید و تدریس داشت. وی عالمی باسخاوت و بزرگوار بود. با وجود شهرت و مرجعیت، در شب های تار به صورت پنهان به در منزل افراد می رفت و به آنان کمک مالی می نمود. علامه سید حسن صدر در تکملة امل الآمل (ج 2 ص 171) می نویسد: "حدّثنی بعض الثقات من العلماء بجلالته وتقواه وتورّعه واحتیاطه ومداومته علی التهجّد فی اواخر اللیل ومناجاته وبکائه مما کان فیه احد افراد دهره. والذی انا رأیته منه حسن التواضع ومکارم الاخلاق وکثرة صلة الارحام وترویج العلم والعلماء واعظام اهل الدین ومراعاة المشتغلین... وکان ره سخیا کریما ولذلک فقد ترک علیه دین کثیر. وحدّثنی بعض الثقات انّه کان لا یفرق فی العطاء بین صدیقه وعدوه او صاحبه وحاسده بل کان یصلهم بصورة خفیة فیحمل الیهم الاموال فی اللیل ویطرق ابوابهم وهو متنکر فیدفع ما بیده لمن خرج علیه ویذهب".
2- 164. ارشاد المسلمین ص 43.
3- 165. همان.

وفات:

وی سرانجام در 2 شنبه 6 جمادی الاولی 1328ق وفات یافت و در پائین پای فاضل هندی در جوار آیة اللّه آقا میر محمّد حسین مدرّس عموی خود مدفون گردید. عبارات سنگ لوح وی چنین است: "قد ارتحل الی روح وریحان السیّد السند الفقیه المعتمد، فرید دهره واعجوبة زمانه، صاحب المقامات العالیة والکرامات المتواترة، استاد العلماء ورئیس الفقهاء، الصبور عند البلاء، الوقور عند الهزاهز، مخالفا لهواه، مطیعا لأمر مولاه، الداعی الی شریعة جدّه سیّد المرسلین، صاحب الخلق المستحسن، آقا سیّد محمّد محسن نوّراللّه مضجعه".

فرزندان:

شش نفر از فرزندان او از علما و فضلای اصفهان بوده اند:

1. سیّد علی نقی ثقةالشریعة

عالم فاضل، از شاگردان آیات عظام: میر محمّد هاشم چهار سوقی، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و میر محمّد تقی مدرّس که پس از انجام تحصیلات به اقامه جماعت و ترویج دین پرداخت و پس از

عمری طولانی در سال 1376ق وفات نموده و در تخت فولاد مدفون گردید.(1) بر سنگ مزار او این اشعار آمده بود:

سمیّ امام دهم آن فقید

که از دانش و علم بودی مزید

به شوق ملاقات حق شد روان

ز لطف الهی به مقصد رسید

ص: 162


1- 166. همان.

دریغا که در خاک کرد او مکان

ز چشم همه در غمش خون چکید

"مدرّس" بگفت این سخن با خلوص

به تاریخ فوتش برضوان شدید

2. سیّد علی اکبر مدرّس صادقی

عالم فاضل، در سال 1288ق متولّد و بعد از تکمیل سطوح در سال 1309ق به عتبات عالیات مهاجرت نموده و در حوزه درس آیات عظام: آخوند ملّا محمّد کاظم خراسانی و سیّد محمّد کاظم یزدی و سایر علما حاضر شده و به استفاده پرداخت. در سال 1317ق به اصفهان بازگشت. مدّتی در اصفهان سکونت نمود و سپس به قریه گز برخوار رفت و به ترویج دین و ارشاد و هدایت مردم پرداخت.(1)

او در سال 1381ق وفات نموده و در تخت فولاد مدفون گردید.(2)

برادرش سیّد محمّد حسین مدرّس در وفاتش گوید:

جانا به عزّ و جاه جهان نیست اعتبار

زنهار بر کسی مکن از مال افتخار

این پنج روز عمر که آن را ثبات نیست

از خود به خلق ظلم و تعدی روا مدار

یک دم گذر نما به مزار گذشتگان

بنگر که نیک و بد همه خفتند در مزار

ص: 163


1- 167. همان ص 44.
2- 168. نواده اش آقای جعفر مدرّس صادقی فرزند سید محمد جواد، از نویسندگان معاصر است که آثار متعددی تألیف و تصحیح کرده است.

گر میر کاروانی و گر صاحب جلال

از چنگ مرگ کس نتواند کند فرار

واحسرتا که ثلمه به اسلام شد پدید

گشتند مسلمین همه با درد و غم دچار

رفت از جهان گلی ز گلستان احمدی

آن عالم جلیل که بد شرع را مدار

مولای ما که بود علی اکبر آن فقیه

دارای فضل و علم و کرامات بی شمار

زین سجن تنگنای جهان شد خلاص و رفت

اندر جوار رحمت جد بزرگوار

گر جسم او به خاک سیه شد روان ولی

دارد محبتش به دل مومنین قرار

باشد درود حق به روان شریف او

گردد به حشر با نبی و آل همجوار

سال هزار و سیصد و هشتاد و شش رسید

از ماه هشت چون که روان گشت بیست و چار

تاریخ فوت او ز "مدرّس" سوال شد

گفتا: "علیّ اکبرمان رفت زین دیار"

3. حاج سیّد علی محمّد مدرّس

عالم فاضل، از وکلای درجه اول دادگستری اصفهان و امام جماعت.

از او: "شرح دعای صباح" و "شرح دعای مشلول" به چاپ رسیده است. وی در سال 1294ق متولّد و در ذی الحجه 1392ق وفات نمود و در جوار پدر بزرگوار خود مدفون شد. سنگ نوشته مزارش چنین بود:

ص: 164

"قد ارتحل الی جوار رحمة ربه الرئوف الرحیم السید السند العابد الکامل، صاحب الملکات الحمیدة والاخلاق الطیبة، ذو الجود والسخاء، بدر العشیرة وفخرها، من حفظ بیمن وجوده ارتباط القبیلة طول سنین متداومة، حجة الاسلام، ملاذ الانام، الحاج السید علی محمّد المدرس طاب ثراه قریب الفجر من لیلة الخمیس السابع والعشرین من شهر ذی الحجة الحرام من سنة اثنین وتسعین وثلاثمائة بعد الالف من الهجرة النبویة 1392 مطابق 12 بهمن 1351".

4. سیّد محمّد باقر مدرّس صادقی

به نوشته آیة اللّه ثقة الاسلام وی صاحب کمالات صوری و معنوی بوده و از علوم ادبی و فقه و اصول بهره کافی داشته و در مسجد محله نو اقامه جماعت می نموده و مرجع برخی از ادارات دولتی جهت اصلاح امور عامه بوده است.(1)

5. سیّد محمّد حسین مدرّس صادقی

ادیب شاعر فاضل که در زهد و تقوا و حسن خلق ممتاز بود. از او دیوان اشعار و مجموعه اشعاری با عنوان "گلشن نجات" به چاپ رسیده است. وی در 6 محرم سال 1389ق وفات یافت و در کنار آیة اللّه ثقة الاسلام مدفون شد. مرحوم صغیر اصفهانی در وفاتش چنین سروده است:(2)

سمیّ خامس آل عبا حسین که بود

قرین رتبه بی حد، شرافت بی مر

به جز ولایت حیدر نبودش اندر دل

بلی بلی بود ایمان ولایت حیدر

ص: 165


1- 169. همان ص 45.
2- 170. گلشن نجات ص 129.

ز هد و تقوا بودی نشانه سلمان

ز صدق و ایمان بودی علامت بوذر

کتاب او همه اخبار و آیه سرتا پا

بیان او همه اندرز و پند پا تا سر

وجود او همه بودی ولایت و تقوا

که در ولایت و تقوا سرود این دفتر

هزار و سیصد و هشتاد و نه از این عالم

به سوی روضه رضوان ز شوق کرد سفر

"صغیر" می طلبد دایم از سر اخلاص

شود فزوده علوّ مقامش از داور

ص: 166

آیة اللّه سیّد عبداللّه میر محمّد صادقی (ثقة الاسلام)

اشاره

فرزند آیة اللّه سید محسن، عالم جلیل و فقیه کامل، از علمای بزرگ اصفهان.

تولّد و تحصیلات:

وی در 12 ربیع الثانی سال 1385ق متولّد شد. تحصیلات مقدّماتی و سطوح فقه و اصول را در اصفهان انجام داد. از اساتیدش در اصفهان عالم فاضل میرزا علی اصغر حسینی بود که وی مقداری از سطوح فقه و اصول را نزد او فرا گرفت.(1)

او در سنّ 18 سالگی به عتبات عالیات مهاجرت نمود. در آن سرزمین مقدّس نزد بسیاری از اساتید تحصیل نموده و از آنان به اخذ اجازه نایل گردید.

آیة اللّه ثقة الاسلام در نجف اشرف به تدریس و تألیف پرداخت و آثار گران سنگی از خود برجای گذاشت و چنانچه خود می نویسد: یک دوره اصول از مباحث الفاظ تا آخر تعادل و تراجیح را دو مرتبه نگاشته که یک بار تقریرات اساتید او بوده و بار دوم کتابی مستقل مسمّی به "خلاصة الفصول" بوده است.(2)

وی در ایام اقامت در نجف اشرف علاوه بر تحصیل، به تهذیب نفس و تزکیه

ص: 167


1- 171. میرزا علی اصغر بن میرزا جعفر بن میرزا علی اکبر بن میر محمّد اسماعیل واعظ، از شاگردان آخوند خراسانی و مردی خوش اخلاق و عالم و متدین بوده که پس از فراغ از تحصیل، در اصفهان به اقامه جماعت و تدریس اشتغال داشت. وی ساکن قریه زمان آباد برخوار بود و در روز جمعه 20 شعبان 1331ق وفات نمود و در حرم امامزاده نرمی مدفون شد. جدّش میرزا علی اکبر از شاگردان سیّد شفتی و حاج محمّد ابراهیم کلباسی و در اخلاق و زهد ممتاز بوده است. وی در سال 1300ق در سن متجاوز از نود سالگی در حال نابینایی وفات نموده است.
2- 172. ارشاد المسلمین ص 47.

روح نیز اهمیت داده و با بسیاری از علمای مهذّب و خود ساخته و صاحب کرامت در ارتباط بود؛ چنانچه در شرح حال خود می نویسد: در این مدّت مدید که در عتبات عرش درجات بودم کرامات و خارق عادات از آن مراقد مطهّره بسیار دیدم و مردمان کامل از اخیار و ابرار و ابدال بسیار ملاقات نمودم و ان شاء اللّه اگر اجل مهلت دهد کتابی در شرح حالات و تذکره آنان خواهم نوشت.(1)

برخی از اساتید و مشایخ ایشان عبارتند از:

1. آقا میرزا محمّد علی رشتی

آیة اللّه ثقة الاسلام در آغاز ورود به نجف اشرف، ابتدا از محضر این "عالم زاهد عابد که یکی از مرتاضین علمای آن عصر بود"(2) بهره برد.

2. شیخ لطف اللّه مازندرانی

آیة اللّه ثقة الاسلام در اجازه به آیة اللّه مرعشی نجفی که در کتاب "المسلسلات" چاپ شده می نویسد: "اوّل شیخ زرته واخذت منه: الشیخ العابد الزاهد البارع المجتهد الفقیه الاصولی، حجة الاسلام لطف اللّه المازندرانی، نوّراللّه تعالی مضجعه. کان رحمه اللّه فی منتهی درجة الزهد والاحتیاط والعبادة، ولی معه حکایات واسرار، وشاهدت منه مقامات لا ینبغی هنا ذکرها".(3)

وی در اجازه به فرزند خود نیز درباره این عالم ربّانی می نویسد:

"الشیخ الزاهد العابد المجاهد، علامة الفقهاء فی الاواخر، خریط الاصولیین فی العصر المتأخّر، سلمان زمانه و اباذر اوانه، ما رأیت نظیره فی الزهد والعباده وحسن التقریر فی الافادة، کان مدرساً لجمع من المجتهدین فی النجف الاشرف، المجاهد

ص: 168


1- 173. ارشاد المسلمین ص 48.
2- 174. ارشاد المسلمین ص 46.
3- 175. المسلسلات ج 1 ص 44.

المتوکل علی اللَّه، مولانا ملّا شیخ لطف اللَّه

الطبرسی المازندرانی الاصل النجفی المسکن و المدفن. کان مع شهرته و معروفیته افقر الناس معاشاً؛ لانه لا یعیش بالوجوهات الواجبه ولا بالهداء المشتبهة، بل آجر نفسه الشریف للقرائة والزیارة والصوم والصلاة. و له حاشیة علی "جواهر الکلام" الی تمام العبادات و رسالة فی لباس المشکوک و رسالته العملیة بالفارسی والعربی ورسائل اخری متفرقة. وهو قدس اللَّه سره یروی عن جماعة، اولهم صاحب الجواهر والشیخ المجتهد العابد الزاهد الشیخ مشکور الحلاوی الغروی والشیخ الجلیل الفقیه النبیه الشیخ الراضی رضوان اللَّه علیهم اجمعین، ویرسل بعض روایاته، یحتمل بعض خواصه تشرفه بحضرة الخضر علی نبیّنا وآله وعلیه السلام، ولکن غیر معلوم".(1)

وی در سال 1311ق در نجف اشرف وفات یافت.(2)

3. میرزا محمّد حسن شیرازی

ایشان می نویسد: چندی خدمت آیة اللّه آقا میرزا محمد حسن شیرازی رحمة اللّه علیه در سامره بودم ولی شدّت ریاست و مرجعیت عامّه آن مرحوم مانع از افادات علمی بود. غالب مطالب عالیه آن مرحوم را تلامذه ایشان که در سامره بودند تدریس و تقریر می فرمودند.(3)

4. سیّد اسماعیل صدر

5. میرزا محمّد تقی شیرازی

6. سیّد محمّد فشارکی

از اکابر علمای امامیه و از شاگردان آیة اللّه میرزا محمّد حسن شیرازی که در حال

ص: 169


1- 176. اجازه آیة الله ثقة الاسلام به فرزندش.
2- 177. تکملة امل ج 2 ص 283.
3- 178. ارشاد المسلمین ص 47.

حیات استادش در سامراء مرجع تدریس بود و بعد از وفات او به نجف مهاجرت کرده و حوزه درس نیز بدان ارض اقدس انتقال یافت و مرجع استفاده اکابر وقت گردید. حاج میرزا حسین نائینی و حاج شیخ عبدالکریم حائری و نظایر ایشان از شاگردان وی بوده اند. وی با وجود فراهم بودن وسایل، به امور ریاست اعتنایی نکرد و فقط به تدریس و تکمیل نفس پرداخت.(1) به نوشته آیة اللّه ثقة الاسلام: وی محقّقی بی نظیر بود و در حال فقر مرحوم شد.(2)

7. علامة العصر حاج میرزا حبیب اللّه رشتی(3)

8. سیّد محمّد کاظم یزدی

آیة اللّه ثقة الاسلام در اجازه به فرزندش سید محمد کاظم مدرّس درباره او می نویسد: "علامة زمانه والاعلم فی اوانه، الفقیه النبیه الذی لیس له ثانی، المقرّ باعلمیته الاعالی والادانی فی زمانه، المعترف بفضله وکثرة اطلاعه وجودة فکره کلّ عالم مجتهد فی عصره، السیّد السند العلیم والحبر المستند العظیم سیّدنا ومولانا السیّد محمّد کاظم الیزدی الاصل النجفی مسکناً و مدفناً. وهو رحمه

اللَّه یروی عن جماعة؛ منهم ما ذکرنا سابقاً، ومنهم عن العالم العامل الفقیه الاصولی الادیب الزاهد الکامل اللبیب الشیخ محمّد باقر الاصفهانی ابن العلامة الفهامه حلّال المعالم العامة مبین مشکلات الاصول الشیخ العابد الزاهد الرّبانی مولانا شیخ محمّد تقی ... وهما یرویان عن الشیخ الاجل الاکمل الافقه الافخر الشیخ موسی بن شیخ جعفر الذی کان خَلّاقاً للفقه بصیراً بقواعده لم یری نظیره الامام وکان ابوه یقدّمه فی الفقه علی ما عدا المحقق ره والشهید ره وله شرح رسالة ابیه العلامه فی مجلّدین، مشتمل علی

ص: 170


1- 179. ریحانة الادب ج 4 ص 342.
2- 180. ارشاد المسلمین ص 47.
3- 181. همان.

تحقیقات نادرة لم یسبق بها السابقون".

9. علّامه شیخ الشریعه اصفهانی

آیة الله ثقة الاسلام درباره او می نویسد: "استادی العلّامة وسندی الفهّامة، المتفنّن فی علوم شتّی والجامع لفنون لا تحصی، الفائق علی معاصریه فی الفضائل والفواضل فی المختلفات مرّة بعد اخری، فاضل ادیبٌ فقیه اصولی مفسرٌ معقولی ریاضی مورخ لم یکن له نظیرٌ فی جامعیة وحسن اخلاقه، شیخ اهل الحقیقة والطریقة الشیخ فتح اللَّه المدعو بشیخ الشریعة، قدّس اللَّه روحه صاحب رسائل عدیدة الفقه فی لباس مشکوک وفی القراءة فی اختلاف القراء السبعة او العشرة وفی الرجال فی تمیز المشترکات وفی الاصول قاعدة الترتّب ومراتب الحکم الشأنی والاقتضاء والفعلی والتنجر رداً علی الخراسانی قدّس سرّهما ورسائل اخری فی اجوبه مسائل شتّی ورسالة فی ادعیة ورسالة فی حل الالغاز والمعمیّات".(1)

10. عالم ربّانی سیّد مرتضی کشمیری

آیة اللّه ثقة الاسلام درباره او می نویسد:

"السیّد العابد الزاهد العالم العامل الزکی والکامل البارع الوفی، صاحب کرامات عجیبة وتحقیقات انیقة، التارک لجمیع المکروهات والممتثل لجمیع المستحبات، العامل بجمیع احکام القرآن، نادرة الزمان، الحبر السّند الجلی، السیّد مرتضی الکشمیری الاصل والنجفی موطناً ومدفناً. کان رحمه اللَّه ممن یروی عن جمع کثیر من حجج المشهورین ومن اولیاء المحجوبین لا یذکر اسمائهم عند احدٍ الا لمن یراه قابلاً لتحمل الاسرار الیه. تارة یروی عن شیخ الانصاری نور اللَّه ضریحه، واخری عن السیّد المجاهد السیّد باقر القزوینی...".

وی در اجازه به آیة اللّه مرعشی نجفی نیز درباره این سیّد بزرگوار می نویسد:

ص: 171


1- 182. اجازه آیة الله ثقة الاسلام به فرزندش.

"ثم اجازنی السیّد السند والزاهد العابد المرتاض المؤیّد، صاحب الکرامات الباهرة، الفقیه الاصولی الاخباری المتکلّم البارع الادیب، السیّد مرتضی الکشمیری... ولی مع الشیخ الکشمیری، نوّراللّه

مرقده، حکایات ولطائف لا ینبغی ذکرها فی المقام، اجمالاً کان نادرة العصر و سلمان آخر الزمان".(1)

11. آخوند ملّا محمّد کاظم خراسانی

آیةاللّه ثقة الاسلام از خواص اهل حوزه آن فقیه و مدرّس بزرگ بوده از وی با تعبیر "محقّق ثالث و علّامه ثانی" یاد کرده(2) و می نویسد:

"استاد الاصولیین ومربی الفقهاء والمجتهدین، ربّ النوع المعظم الاصول، المحقق المدقق فی المعقول والمنقول، الذی یحضر فی مجلس درسه اکثر من الفٍ من الفضلاء البارعین، واکثرهم من النوادر والمجتهدین، فخر الفقهاء والاعاظم مولی شیخ محمّد کاظم الخراسانی الاصل النجفی موطناً ومدفناً ... سمعت من ابنه العالم المحقق المدرس المعقول والمنقول فی مشهد الرضوی صلوات اللَّه علی المدفون بها یقول جمعتُ رسائل ابی فی اجوبة المسائل فبلغ الی قریب ثلاثین رسائل".(3)

12. حاج میرزا حسین خلیلی طهرانی

از مشایخ روایی آیة اللّه ثقة الاسلام است. وی در اجازه به فرزندش درباره این عالم ربّانی می نویسد: "شیخ الفقهاء والمدرسین، الزاهد العابد العلیم والنحریر المدقق العظیم، المبری ء من کلّ شین، الشیخ محمّد حسین الخلیلی الطهرانی الاصل والنجفی الموطن والمدفن. صاحب مصنفات کثیرة ورسائل عدیدة فی الفقه والادبیات من النحو والصرف والبیان، وله حواش فی عبادات الجواهر ورسالة فی ان

ص: 172


1- 183. تکملة امل الآمل ج 4 ص 470.
2- 184. ارشاد المسلمین ص 47.
3- 185. اجازه به سیّد محمّد کاظم مدرّس.

الجماعة منوع ام لا؟ وله تحقیقات لم یسبقه احد من الفقهاء وانه الشیخ العابد الشاعر الادیب الحافظ لکلام اللَّه المجید یقرء تمام القرآن فی ثلاث ساعات وهو یروی عن جماعة من المشایخ العظام افضلهم استاد المجتهدین العالم المحقق المدقق المتین العلیم البارع الماهر صاحب الجواهر..."

13. علّامه حاج میرزا حسین نوری

از مشایخ روایی آیة اللّه ثقة الاسلام که در اجازه خود به فرزندش از او چنین یاد کرده است: "الشیخ الجلیل والعالم العامل بلا بدیل، مجلسیّ زمانه من کثرة مصنفاته، المحدث المحقق المنیف الحاج میرزا حسین النوری الطبرستانی مؤلف مستدرک الوسائل ... یقال له مجلسی الثانی ولکن لمّا کان تقیاً، له حسن ظنٍ بجمیع الناس، ولذا یعتمد علی الضعفاء والمراسیل، فلا یعتنون الاصحاب علی متفرداته؛ ولکن رحمه اللَّه جدّ واجتهد فی جمع احادیث "المستدرک" وکثیراً ینتفعون به الفقهاء ویشهدون بها فی جمع الاخبار فی موضع التعارض، جزاه اللَّه عن الاسلام خیراً.

وهو یروی عن جماعة کثیر من الفقهاء والعلماء والمشایخ یقول رحمه اللَّه: مشایخی الاجازه اکثر من ثلاثین حتی انه استجاز من بعض علماء العامه ... واعظم مشایخه ابوه والحاج میرزا حسین النجفی الخلیلی الذی مضی ذکره و آیة اللَّه الشیرازی".

14. علّامه میرزا محمّد هاشم چهارسوقی

از مشایخ روایی آیة اللّه ثقة الاسلام که در اجازه به فرزند خود از او چنین یاد کرده است: "السیّد الجلیل النبیل والمجتهد الکامل، الشاعر الادیب، الفقیه الاصولی، المتفنّن فی المعقول والمنقول، هاشم المشکلات وحلال المعضلات، مولانا وسیّدنا السید آقا میر محمّد هاشم الخونساری الاصل والاصفهانی المسکن والنجفی المدفن. له مصنّفات فی الفقه والاصول نظماً ونثراً وتحقیقات فی المنقول

ص: 173

والمعقول، الحافظ لمسائل الفقه وادلّتها واحادیثها ورواتها، عدیم المثال فی عصره وکان آبائه من مشایخ الاجازة واجلاء المعروفین بین مشایخ الاجازة".

15. شیخ احمد شیرازی

وی از اساتید علوم عقلی در نجف اشرف بوده و آیة اللّه ثقة الاسلام علم حکمت را نزد او فرا گرفته است. وی در شرح حال علّامه میر سیّد حسن مدرس می نویسد: زمانی که نزد مرحوم آخوند ملّا علی (نوری) حکیم مشغول علم معقول بوده اند حاشیه ای بر "شفا" نوشته اند که تمام نشده. نسخه اصل را در نجف اشرف در زمانی که مؤلّف اشتغال به معقول داشتم در نزد استاد خود مرحوم آخوند ملّا احمد شیرازی که یکی از اکابر علماء و جامع المعقول والمنقول بود دیدم.(1)

بازگشت به اصفهان:

وی بعد از فوت استادش آیةاللّه آخوند خراسانی در سال 1330 و تشتّت وضع اهل علم در نجف اشرف، و انقلابات دنیا، در اثر گرفتاری های شخصی و فوت عیال و اختلال امر معاش، به اصفهان بازگشت.

او در اصفهان به تدریس و اقامه نماز جماعت در مسجد آقا میر سیّد حسن مدرس و موعظه پرداخت اما حوزه اصفهان برای عالم بلند همت و جامع الاطرافی چون او بسیار کوچک بود. وی در اصفهان به فقر و انواع لطمات و ناملایمات گرفتار گردید. از این رو از اقامت در اصفهان بسیار متاسف و متاثر بود و اقامت در این شهر را تضییع عمر می شمرد. وی در وصف و نکوهش اصفهان این اشعار را سروده و دائماً آن را زمزمه می نمود:

ص: 174


1- 186. ارشاد المسلمین ص 37.

ضیّعت عمری باصفهان و همّتی

عدم المقام بها مع الخسران

و اذا الفتی بالبؤس ضیّع عمره

فمن الکفیل له بعمرٍ ثان

اوصاف:

علّامه طهرانی در "نقباء البشر" می نویسد: "عالم جلیل و فقیه فاضل و ثقه ورع. نشأ فی اصفهان فتعلم الاولیات وقرأ مقدمات العلوم علی لفیف من اهل الفضل، ثم هاجر الی النجف فی سنه 1304 فحضر علی الشیخ محمّد کاظم الخراسانی والسیّد محمّد کاظم الیزدی وشیخ الشریعة الاصفهانی وغیرهم، واُجیز منهم جمیعاً ومن السیّد مرتضی الکشمیری واستفاد من معارفه ایضاً وبقی فی النجف مدّة طویلة وفی سامراء سنینا ملازماً لابحاث العلماء ومواظباً علی العباده والمذاکرة و الدرس حتّی بلغ مکانة سامیة مع صلاح وتقی وورع وسداد.

عاد الی اصفهان فی سنه 1330 مشغولا بالتدریس والتألیف والافادة والارشاد وصار من کبار علمائها واجلاء رجالها، له بین سائر الطبقات منزله مرموقة ومقام رفیع ولا سیّما بین رجال الفضل والعلم والدین بالنظر لملکاته الفاضله وسجایاه الطیبه وشدة ورعه وتقاه وتخرج علیه عدد کثیر من الافاضل والاعلام الی ان توفی فی اصفهان فی سنه 1281ق عن ست وتسعین سنه ... واقام له تلمیذه السیّد علی الفانی فاتحة فی مقبرة السیّد الاصطهباناتی فی النجف وقد حضرتها".(1)

علّامه سیّد محمّد علی روضاتی می نویسد: آن مرحوم از جمله اعضای محترم هیئت علمیه اصفهان که در سال 1361ق تشکیل شد بودند، و این هیئت که مرکّب

ص: 175


1- 187. نقباء البشر ج 3 ص 1210.

از بزرگان علماء زمان بود سال ها در هر هفته روزهای پنجشنبه در خانه اعضا منعقد، و به خصوص در سال های اول خدمات دینی و اجتماعی مهمّی از آن صورت گرفت. مرحوم ثقة الاسلام در عموم جلسات شرکت می فرمود و با مسرّت خاطر و بشاشت وجه و علاقه وافر به کارهای علمی و دینی که از مختصات آن مرحوم بود دیگران را مستفیض می فرمود و در مسجد رحیم خان نیز که امامت داشت بسیاری از ایام و لیالی، مؤمنین را از فراز منبر محظوظ و بهره ور می ساخت و غالب اهالی محل مشتاقانه گرداگرد منبر افاضه اش مجتمع می شدند و به طور خلاصه، وجودش آمر به معروف و ناهی از منکر و سدی سدید در مقابل اهل فسق و فجور بود.(1)

تألیفات:

1. یک دوره اصول فقه، تقریرات اساتید

2. خلاصة الاصول

3. حاشیه بر طهارت شیخ انصاری تا آخر غسل اموات

4. رسائل فقهی شامل: رساله در عدالت؛ رساله در قاعده من ملک؛ رساله در تقلید اعلم؛ رساله در لباس مشکوک؛ رساله در قاعده میسور

5. مقتصر المقال فی علم الرجال

6. انیس العارفین، در احوال نزع و برزخ و جنّت و دوزخ به فارسی، مطبوع.

7. مشکول، در مطالب متفرقه.

8. لؤلؤ الصدف فی تاریخ النجف، به فارسی، مطبوع.

9. مبکی المؤمنین فی اندراس المذهب والدین

10. نور الایمان فی اغاصه بحر العرفان

ص: 176


1- 188. هفده رساله فارسی ص 338.

در ردّ کتاب بحر العرفان که یکی از بهائیه ضالّه نوشته است.

11. رساله در توحید و نبوت و امامت و عدل و معاد

به طرز اسلوب مکاتیب جدید، به جهت مدارس.

12. رساله بر طبق رساله شیخ اسماعیل مقری(1) در وضو که تمام سطر هر گاه خوانده شود مسأله وضو است و کلمات اول سطرهای هر صفحه لغز است و کلمات وسط سطرها هرگاه جمع شود مسأله تیمم است و کلمات آخر سطرها بیان غرض از تألیف رساله است.

ص: 177


1- 189. عنوان الشرف الوافی فی الفقه والنحو التاریخ والعروض والقوافی، از شرف الدین ابن مقری اسماعیل بن ابی بکر یمنی متوفی 837ق. ر.ک: کشف الظنون ج 2 ص 1175.

13. رساله های کوچک در رفع شبهات متجدّدین

14. فهرست مشایخ اجازه که به اسلوبی عجیب نوشته شده است.

15. ارشاد المسلمین در احوال اولاد امیرالمؤمنین، به فارسی.

نسخه خطی این اثر که مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی آن را برای خود استنساخ نموده در اختیار نگارنده است. مرحوم سید جمال الدین مدرّس صادقی فرزند مؤلف آن را در سال 1374ش به چاپ رسانده است.

تدریس و شاگردان:

اشاره

آیة اللّه ثقة الاسلام پس از وفات آیة اللّه سیّد مهدی درچه ای در سال 1364ق به تدریس خارج فقه و اصول در مسجد نو بازار پرداخت و برخی از افاضل حوزه از محضر مبارک او کسب فیض نمودند.

برخی از شاگردان ایشان عبارتند از حضرات آیات و حجج اسلام:

1. سیّد مصطفی موحّد محمّدی

2. شیخ محمّد یزدی

3. سیّد عبدالرسول حجازی دهاقانی

4. سیّد مرتضی مهدوی هرستانی

5. سیّد محمّد تقی مصطفوی

6. شیخ عباس مصباح دستگردی

7. شیخ داود مصاحبی نائینی

8. شیخ غلامحسین تسلیمی رهنانی

9. شیخ محمّد تقی صدیقین

10. میر سیّد علی علّامه فانی

11. سیّد حسن علوی خوراسکانی

ص: 178

مجازین:

1. سیّد محمّد کاظم مدرّس صادقی

2. آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی

3. شیخ محمّد صادق ابن علی اکبر نورائی سدهی متوفّی 1373ق.(1)

4. مرحوم حجة الاسلام سیّد احمد روضاتی(2)

5. مرحوم حجة الاسلام سیّد مرتضی ظهیرالاسلام

6. مرحوم حجة الاسلام سیّد حسن علوی خوراسکانی

7. علّامه سیّد محمّد علی روضاتی

وفات:

این عالم فرزانه در روز دوشنبه 6 ماه صفر 1382ق [1341ش] وفات یافت و با تشییعی عظیم در نزدیک تکیه ملک مدفون گردید. در تشییع جنازه ایشان، تمام طبقات حتی دراویش شرکت داشته و جنازه مطهر ایشان از منزل تا تخت فولاد در حدود هشت کیلومتر بر سر دست تشییع شد، و تا حدود یک ماه، مجالس ختم در مساجد مختلف اصفهان برپا بود.

1. مرحوم میرزا محمّد علی معلّم حبیب آبادی در تاریخ وفات او گوید: سادس ماه صفر روز دوشنبه، چاشتگاه

روح پاکش کرد اندر عالم علوی مکان

از پی سالش "معلم" رفت اندر انجمن

تا بپرسد از رجال علم و عرفان سال آن

ص: 179


1- 190. نقباء البشر ج 3 ص 1211.
2- 191. میزان الانساب ص 34.

ناگهان آمد یکی از انجمن بیرون وگفت:

"سیّد عبداللّه رفت از این جهان اندر جنان"

2. استاد فضل اللّه اعتمادی "برنا" نیز در وفات او چنین گوید:

مدرّس صادقی شد سوی جنّت

شدی آسوده از این دار محنت

فقیه نامی شهر صفاهان

مهین پرهیزکار پاک طینت

جلیل القدر عبدالله، کز صدق

به ترویج تشیع داشت همت

سلیل پاک احمد، نجل حیدر

که علم اندوخت عمری جای مکنت

نه تنها بود زیب تارک علم

که تاج زهد را هم بود زینت

پی تاریخ فوتش گفت "برنا":

"مدرّس یافته منزل بجنّت"

ص: 180

حجة الاسلام سیّد محمّد کاظم مدرّس صادقی

عالم فاضل وارسته، فرزند آیة اللّه ثقة الاسلام. در روز عید فطر سال 1322ق [1277ش] در نجف اشرف متولّد شد. در سن نه سالگی پس از وفات مادرش به اتّفاق والد خود به اصفهان آمده و با تحمل مشکلات فراوان به کسب علم پرداخت. وی در دست نوشته ای اساتید خود را چنین ذکر کرده است:(1)

1. سیّد احمد اصفهانی

2. شیخ محمّد علی حبیب آبادی

3. سیّد محمّد رضا خراسانی

4. سیّد علی نجف آبادی

5. سیّد محمّد نجف آبادی

6. سیّد محمّد باقر درچه ای

7. سیّد مهدی درچه ای

8. علّامه شیخ محمّد رضا نجفی

9. حاج شیخ مهدی نجفی

10. پدر بزرگوار خود

وی در مدرسه صدر و نیم آورد و مدرسه مرحوم حاج شیخ محمّد علی به تدریس می پرداخت. عالمی مهذب، متقی، وارسته و نیکو خصال بود و در مسجد رحیم خان و مسجد قطبیه به امامت جماعت و ترویج مسائل و احکام و تفسیر قرآن اشتغال داشت. آیة اللّه ثقة الاسلام در ماه محرم 1373ق اجازه مفصلی ای جهت این فرزند گرامی خود نگاشته است. بخشی از این اجازه چنین است:

ص: 181


1- 192. با تشکّر از فرزند ایشان جناب آقای سید احمد مدرّس صادقی که دست نوشته فوق را در اختیار نویسنده قرار داد.

"وبعد، من سنن اللَّه تعالی علیّ ان وفّق ولدی الصالح التقی قرة عینی وفلدة کبدی السیّد محمّد کاظم المشهور بالمدرس الصادقی بتحصیل العلوم الشرعیة والخوض فی اخبار الاماجد واستنباط الاحکام الشرعیة الفرعیة و التکالیف الالهیة وقرأ علیّ کثیراً من کتب الفقه والرجال والدرایة والاصول وسعی فی تحصیل الادلة من المعقول والمنقول حتی بلغ الی زمرة المجتهدین فی فروع الدین والساعین الی بلوغ مقام المتقین، واسأل اللَّه تبارک وتعالی ان یبلغه الی ما یرید ویوفقه للاستنباط ومراعات غایة الاحتیاط. ولمّا کان دأب مشایخنا السابقین، رضوان اللَّه علیهم اجمعین، فی نقل الاحادیث والاخبار والتصرف فی فهم الصحیح والسقیم والفتوی بما ادّت فهمهم بالرأی المستقیم بالاجازة عن اهل الاجازة، فأجزت له أن یروی عنّی ما أروی عن مشایخی الکبار خصوصاً السبعة المعاصرین الذین ادرکتهم وأجازونی...". وی در روز جمعه 3 رجب 1414 ق [1372 ش] وفات نمود و در مقبره جنب مسجد رحیم خان مدفون گردید.

بهر تاریخ وفاتش خامه "برنا" نوشت:

"سیّدی مانند کاظم اهل علم و زهد کو؟"

ص: 182

آیة اللّه العظمی علّامه شیخ عبدالحسین محلّاتی

اشاره

علّامه محقّق و فقیه زاهد، از بزرگان علما و مدرّسین اصفهان.

تولّد و خاندان:

وی در حدود سال 1274ق در محلّات متولّد شد. پدرش ملا علی معروف به میرزا بابا فرزند حسین بن احمد بن محمّد شفیع بن محمّد رفیع طالقانی بود.

علّامه طهرانی در "نقباء البشر" می نویسد: "هو الشیخ عبدالحسین بن علی المدعوّ بمیرزا بابا بن المولی محمّد حسین بن المیرزا احمد الاصفهانی المولد الیزدی الاصل الشهربابکی الکاظمی المسکن والهجرة و المدفن ابن محمّد شفیع الاصفهانی الطالقانی الاصل المشهور فی اصفهان بآخوند شفیعا خوش ابرو ابن المیرزا رفیعا الاصفهانی".(1)

محمّد شفیع معروف به "آخوند شفیعا خوش ابرو" عالم عارف شاعر، متخلّص به "موحّد" در سال 1161ق در اصفهان وفات یافته(2) و در قبرستان شاه میرحمزه مدفون گردید.(3) لطفعلی بیک آذر در "آتشکده آذر" می نویسد:

"موحّد" نام نامیش مولانا شفیعا، عالمی است عامل و عارفی است کامل. اجداد ایشان از طالقان آمده در اصفهان ساکن شده، و آن جناب بعد از تحصیل

ص: 183


1- 193. نقباء البشر ج 3 ص 1056.
2- 194. در ملحقات وقایع السنین والاعوام (ص570) می نویسد: فوت آخوند شفیعا ابرو درویش در 1161ه.ق.
3- 195. رجال اصفهان مهدوی ص 216 (به نقل از بلاغی)

کمالات، از دست مولانا حسین زردوز (باده) عرفان چشیده و ریاضات عظیمه کشیده؛ الحق فرید عصر خود بوده و شفقت بسیار به این بی بضاعت داشته. گاهی به دستیاری غواص اندیشه، گوهر نظمی از بحر خاطر در مقاطرش زینت گوش مخلصان می شد. بعد از هشتاد سال عبادت و ریاضت در اصفهان فوت شد. از اوست:(1)

آن شوخ که عشق را هوس می داند

بلبل با زاغ هم نفس می داند

گفتا که مگوی راز عشقم به کسی

من با که نگویم همه کس می داند

علّامه طهرانی می نویسد: جدّ امّی او آغا ابراهیم خان از اعیان کرمان بود که لطف علی خان زند را پناه داد و از این رو پس از فتح کرمان به وسیله آقا محمّد خان قاجار از نعمت بینایی محروم شد. او در حال نابینایی به همراه خانواده اش به محلات کوچ کرد و میرزا بابا والد علّامه محلاتی با دختر او ازدواج نمود و در حدود سال 1274ق از او صاحب فرزندی شد که عبدالحسین نامیده شد.(2)

تحصیلات و اساتید:

شیخ عبدالحسین تحصیلات خود را در محلات، کاشان، تهران و نجف اشرف انجام داده و از محضر اساتید بزرگ زمان بهره کامل برد و به درجه اجتهاد دست یافت.

برخی از اساتید ایشان عبارتند از:

1.حاج میرزا حبیب اللّه شریف کاشانی

عالم ربّانی و فقیه صمدانی و علّامه ذوفنون. علّامه محلاتی در آغاز تحصیل از

ص: 184


1- 196. آتشکده آذر نیمه دوم ص 652.
2- 197. نقباء البشر ج 3 ص 1056.

این استاد جامع و وارسته بهره برده و علوم معانی و بیان و عقائد و سطوح فقه و اصول مانند "شرح لمعه" و "قوانین الاصول" و غیره را از محضر مبارک او فرا گرفت.

ملاّ حبیب اللّه شریف، از نوادر زمان و دریای موّاجی بود که خداوند از ایام صباوت و کودکی به او علم و حکمت عنایت فرموده بود. وی در حدود سال 1262ق در کاشان متولد شد. پدرش: آیة اللّه ملّا علی مدد ساوجی [م: 1270ق] از شاگردان عالم ربّانی سیّد محمّد تقی پشت مشهدی کاشانی بود که در سن جوانی به مرتبه اجتهاد دست یافته و در کاشان و ساوه به ترویج دین و تدریس اشتغال ورزید.

ملّا حبیب اللّه تا سن 19 سالگی در کاشان به تحصیل پرداخت و سپس به تهران هجرت نموده و در سال 1281ق جهت ادامه تحصیل به عتبات عالیات مشرف گردید. در کربلای معلّی خبر وفات شیخ مرتضی انصاری را شنید و از این رو در همان شهر سکونت کرده و پس از چندی به کاشان بازگشت.

اساتید ایشان عبارتند از: میرزا ابوالقاسم کلانتر (شاگرد شیخ انصاری) مولی حسین فاضل اردکانی (مدرس بزرگ کربلا) شیخ محمّد اصفهانی تهرانی (شاگرد شیخ محمد تقی رازی صاحب هدایه) ملّا محمّد اندرمانی تهرانی [م: 1272ق] مولی هادی مدرس طهرانی، حاج ملّا عبدالهادی طهرانی مدرس مدرسه مروی، سیّد محمّد حسین کاشانی [م: 1296] (1) و سیّد محمّد لی کاشانی [م: 1294] شاگرد صاحب ضوابط و شارح "نتایج الافکار" او. وی همچنین در گلپایگان از محضر مبارک عالم ربّانی و فقیه صمدانی مولی زین العابدین گلپایگانی بهره برده است.

ص: 185


1- 198. عالم جلیل، از شاگردان آیة اللّه ملّا علی مدد ساوجی که پس از وفات وی تکفل فرزندش ملّا حبیب اللّه را به عهده گرفت و وسائل تحصیل وی را فراهم نمود. میرزا حبیب اللّه در سن 16 سالگی اجازه نقل حدیث و در سن 18 سالگی اجازه اجتهاد از وی دریافت نمود.

تالیفات ملّا حبیب اللّه به 140 عنوان می رسد از جمله: 1. منتقد المنافع در شرح مختصر النافع. اثر فقهی پربار و ارجمند ایشان که در 14 جلد بزرگ تدوین گشته است. 2. الأنوار السانحة فی تفسیر سورة الفاتحة. 3. إیضاح الریاض 4. بوارق القهر فی تفسیر سورة الدهر 5. تسهیل الأوزان فی تعیین الموازین الشرعیة 6. جذبة الحقیقة، فی شرح دعاء کمیل 7. الدر المکنون فی شرح دیوان المجنون 8. عقائد الإیمان در شرح دعای عدیلة 9. کشف السحاب در شرح خطبة شقشقیة 10. لباب الألقاب 11. تشویقات السالکین الی معارج الحق والیقین 12. جمل النواهی فی شرح حدیث المناهی 13. مستقصی القواعد الفقهیة 14. قوامیس الدرر 15. وسیلة المعاد فی فضائل محمّد وآل محمّد صلوات اللّه علیهم اجمعین.

وی در روز سه شنبه 23 جمادی الثانی 1340ق وفات کرد و در مقبره دشت افروز کاشان مدفون شد. شاگردش آیة اللّه العظمی سیّد محمّد علوی بروجردی مراثی زیادی در سوک او گفته از جمله:

یا لهف مات عالم اریب

قرم زکی فاضل لبیب

بحر من العلوم اوحدی

شهم سریّ کامل حسیب

فقال فی تاریخ الارتحال:

"افضل عصره هو الحبیب"

علاّمه شریف کاشانی از دیدگاه علّامه محلاتی

علاّمه محلاتی در پایان کتاب "مغتنم الدرر" به تفصیل به توصیف حالات و مقامات این استاد گران قدر خود پرداخته است. وی می نویسد:

"العالم النحریر، الفاضل الکامل الحبر، جامع فنون العلوم والفضائل، حاوی صنوف المکارم والفواضل، بدیع الزمان ونادرة الاوان، الذی قلّ ما یسمح بمثله الدوران، قطب الموحدین، منهاج السالکین، سراج الملة والدین، الموید من عند الله، الناصر لدین الله، العلیم الحلیم الاوّاه، شیخنا الاوحد الازهد الاجل، جناب

ص: 186

المولی حبیب اللّه الساوجی الاصل الکاشانی المسکن.

وهذا الشیخ الاجل الاوحد قلّ ما یری مثله او یوجد، وهو اطال اللّه عزه وبقاه، من عجاب من سمعنا به ورایناه، علما اشتغالا واجتهادا، وتزکیة وتجلیة، ذکرا وفکرا وزهدا وورعا؛ کل ذلک بالحقیقة واقبال نفسه الشریفة، لا بالتصنع والتعمل. فقد اشتغل بالتحصیل قبل بلوغه عشر سنین، وصنف فی النحو والقرائة وغیرهما من العلوم العربیة والادبیة تصانیف جیدة قبل بلوغه خمسة عشر، وصنف ایضا منظومة فی الاصول تزید علی الفی بیت بحواشیها، مشتملة علی تمام عناوین "الفصول" مع الاشارة الی ادلتها والی تفصیلها فی الحواشی فی سن اربعة عشرة.

ثمّ طاف البلدان وقرأ علی جمّ غفیر من اجلّة علمائنا الاعیان من اکابر تلامذة صاحبی "الجواهر" و"الفصول" وشیخنا الانصاری المرتضی وغیرهم من الحکماء والفقهاء ورجع قبل بلوغه اربعین الی کاشان وهو الی الآن الذی جاوز سنه الشریف السبعین مشتغل بالتدریس والتصنیف والتالیف والهدایة بقوله وفعله، ولم یخرج منها الا لزیارة المشاهد الشریفة، ولا یشتغل بغیر ما ذکر الا للضرورة، بحیث کان یوجب علی نفسه بالنذر ان لا یخرج من بیته الی شهر مثلا الا الی المسجد والحمام وزیارة القبور، وکثیرا ما یاتونه بوجوهات کثیرة فیردها او یاخذها قبضا ثم یردها الی صاحبها ویاذن له فی اعطائها لفقراء السادات او غیرهم، خوفا من منعه عن الاشتغال وایقاعه الی بعض ما یخالف الاحتیاط. والی الآن لم یتغیر بیته عما کان من الضیق والاختصار، ولم یدخر شیئا مع انتهاء الریاسة الیه فی خصوص بلدة کاشان وتوابعها، وان لم یخرج اسمه الشریف منها الی غیرها من البلدان الا قلیلا، ولم تصل قدمه الی الآن الی دار الحکومة مع المساعی الشدیدة الکثیرة من اهالیها ومن الناس لمنافع انفسهم. وصنّف الی الآن ما یزید علی المائة فی اکثر الفنون، وفی خصوص الفقه خرج من تصنیفه الدورة مبسوطا اثنا او ثلاث عشرة مجلدات کبیرة، ولم تتم، مضافا الی ما صنف من الرسائل المنظومة والمنثورة فی بعض مسائل الفقه. وصنف ایضا

ص: 187

فی شرح الدعوات کدعاء کمیل والصباح وغیرهما، واحسنها شرحان مبسوطان بالعربیة والفارسیة علی دعاء العدیلة الکبری، وقد بسط فیهما الکلام فی العقائد الحقة واجاد. وکذا فی تفسیر کثیر من السور والآیات وفی الاخلاق والآداب وغیرها.

وبالجملة اطلاعه، سلمه اللّه تعالی، علی العلوم والمعارف، واستحضاره فیهما فی غایة الکثرة، وفهمه العالی فی غایة الجودة، لکن اطلاعه واستحضاره اکثر من تحقیقه علی طریقتنا المانوسة من طریقة شیخنا الانصاری، وان تلمذ، دام ظله العالی، علی غیر واحد من اکابر تلامذته؛ لکنه لاشبهة فی اجتهاده علی طریقة صاحب "الجواهر" و"الفصول" واضرابهما. و انّی وان لم اتلمّذ علیه الّا فی برهة من الزمان فی اوائل بلوغی فی المعانی و البیان و بعض المعارف و"الروضة" و "القوانین" من الفقه و الاصول ونحوها لکن اعتمادی علیه لیس باقلّ بل اکثر من کثیر من مشائخی الکرام من جهة کثرة اطّلاعه عن بصیرة وحسن ورعه وتقواه عن حقیقة".(1)

2. آیة اللّه سیّد ریحان اللّه کشفی بروجردی

عالم ربّانی و فقیه جلیل، فرزند عالم عارف شهیر سیّد جعفر کشفی بروجردی.

در "مآثر والآثار" می نویسد: "آقا سیّد ریحان اللّه خلف الصدق آقا سیّد جعفر کشفی دارابی. فقیه فاضل و متتبعی کامل است. به احاطه احوال رجال و تراجم علماء فریقین و اتساع دایره حدیث و تفسیر نزیر النظیر می باشد. بر موعظه منبری نیز تسلطی یافته، به زهد و ورع و تقوا و مواظبت بر تلاوت و مناجات اشتهار دارد.

از جناب آقا مرتضی برادرزاده مشار الیه مسموع افتاد که می گفت: جد بزرگوارم سیّد کشفی را در اواخر امر و خواتم عمر، فرزندی نرینه آمد، تسمیه را علی عادته قرآن بگشود، این کریمه، اوّل ما یری بود که: "روح و ریحان و جنة نعیم".

ص: 188


1- 199. مغتنم الدرر مخطوط.

فرمود: نام این پسر روح اللّه است به فتح الراء، و حق تعالی مرا پسری دیگر نیز عطا خواهد فرمود نام او ریحان اللّه است، و از پی آن پسر، عمر من به سر خواهد رسید. و قضا را هم چنین شد که استکشاف کرده و خبر داده بود".(1)

در "نقباء البشر" درباره او می نویسد: "عالم کبیر وفقیه جلیل وزعیم مطاع... ولد فی حدود 1266 قرأ المبادی والسطوح فی بروجرد، ثم هبط اصفهان فقرأ علی بعض علمائها، وهاجر الی النجف الاشرف حتی حاز درجة سامیة، ثم عاد الی بروجرد وهمدان، فقام فیها بالوظائف الشرعیة فی عصر المولی عبدالله الهمدانی. ثم ترکها وسکن طهران، فصار مرجعا للخاصة والعامة فی التدریس والفتیا والامامة والخطابة وغیرها. وکان فقیها متبحرا واصولیا متضلعا ورجالیا خبیرا ومحدثا بارعا ومفسرا فاضلا. خبر کل هذه العلوم فکان ذااطلاع واسع واحاطة تامة بها لاسیما الفقه والرجال وفنون الحدیث. وکان خطیبا موهوباً له، فیها ید طولی بحیث یرغب فی منبره عامة الناس ویحضره کثیر من الفضلاء... وبالجملة کان جامعا للفضائل والفواضل والسجایا الحمیدة. ورجع الیه الناس فی التقلید وطبعت رسالته العملیة... توفی 28 جمادی الاولی (2) ."[1328]

آیة اللّه سیّد محمّد علی ابطحی سدهی در اجازه روایتی به آیة اللّه مرعشی نجفی می نویسد: "ومنها: ما أجازنی به شیخنا اللوذعی الألمعی وسیدنا الاستاد فی جملة من مباحث الفقه والاصول، جامع المعقول و المنقول، حاوی الفروع والاصول، الشیخ عبدالحسین المحلّاتی قدّس سرّه، عن استاده و شیخه السید ریحان اللّه بن جعفر الموسوی، وشیخه واستاده الآخوند ملّا حبیب اللّه بن علی

ص: 189


1- 200. المآثر والآثار ص 211.
2- 201. نقباء البشر ص 790.

مدد الکاشانی وغیرهما من علماء عصره و فقهاء زمانه".(1)

3. آیة اللّه سیّد علی اصغر جاپلقی بروجردی

علّامه تهرانی می نویسد: "وقد ذکر المترجم له ]المحلاتی[ فی اجازة کتبها لبعض تلامذته أنّ له الروایة عن السید علی اصغر الجابلقی، عن والده السید شفیع".(2)

4. آیة اللّه العظمی حاج میرزا حبیب اللّه رشتی

علامه طهرانی می نویسد: "ولمّا توفّی والده حمله الی قم، فدفه فی مقبرة شیخون، ثمّ هاجر الی العتبات المقدّسه فی العراق فحضر فی النجف علی المیرزا حبیب اللّه الرشتی وغیره من أجلّاء عصره".(3)

علّامه سیّد حسن صدر در "تکملة امل الآمل" از عالمی ربّانی به نام حاج میرزا عبدالحسین بن آقا محمّد اصفهانی نام برده است که در نجف اشرف همراه با وی در درس حاج میرزا حبیب اللّه رشتی شرکت می کرده و از اولیاء خدا و اهل فکر و ذکر و ریاضت و مکاشفات بوده و در عین حال

اشتغال به فقه و اصول و مباحثه و تدریس داشته و پس از آن به اصفهان بازگشته و در اصفهان از دنیا رفته است. به احتمال زیاد شخصیت مورد اشاره علّامه صدر، شیخ عبدالحسین محلاتی بوده و ایشان در ذکر نام پدرش دچار سهو گردیده است. عبارات تکمله چنین است:

"الحاج میرزا عبدالحسین بن الآقا محمّد الاصفهانی. شریکنا فی الدرس عند شیخنا المحقق الحاج میرزا حبیب الله. کان عالما عاملا فاضلا کاملا ورعا تقیا ربّانیا عارفا من اولیاء اللّه الصالحین ومن اهل الفکر والذکر والریاضة والعلم باللّه وبأحکامه ومن اهل المکاشفة الواصلین الی مقامات عالیة... وبالجملة قد وصل الی مراتب

ص: 190


1- 202. المسلسلات 201 .1.
2- 203. نقباء البشر ج 3 ص 1057.
3- 204. نقباء البشر ج 3 ص 1056.

عالیة. رأیته یقرأ صفحة من القرآن فی اکثر من ساعة وهو یبکی بحیث تبلّ ثیابه ومع ذلک کان مکبّا علی الاشتغال بالفقه والاصول، یقرأ ویباحث ویتباحث... توفّی بعد وروده فی نیف و 1300 (1) .

5. آیة اللّه العظمی حاج میرزا محمّد حسن نجفی

علّامه محلاتی پس از رسیدن به درجه اجتهاد، به اصفهان مهاجرت کرده و در این شهر سکونت گزید. وی در اصفهان با خواهر علّامه فقیه آیة الله العظمی حاج آقا منیر الدین بروجردی ازدواج کرد و به تدریس و تحقیق و تألیف پرداخت.

به نوشته میر سیّد علی جناب وی در اصفهان به درس میرزا محمّد حسن نجفی(2) حاضر می گردید.(3)

اوصاف و مقامات علمی:

علّامه محلاتی از دانشمندان جامع و کم نظیر زمان خود بود. او در مدرسه صدر بازار، درس خارج می گفت و جمعی از افاضل طلّاب به درس او حاضر می شدند. وی علاوه بر تبحر کامل در فقه و اصول و حدیث و حکمت و الهیات، در علوم ادبی و تاریخی نیز بسیار مسلط بود و به عربی و فارسی شعر می سرود. در تقوا و دیانت

ص: 191


1- 205. تکملة امل ج 2 ص 231.
2- 206. علّامه سیّد حسن صدر درباره این فقیه بزرگ می نویسد: کان من اهل الفضل والتحقیق والغور والتدقیق من فحول الفقهاء المفرعین والاصولیین المجتهدین وحکام الشرع المسلّمین والشیوخ المعاصرین. وهو ذو فکر عمیق ونظر دقیق مصداق الولد سرّ ابیه. له مصنفات فی الفقه والاصول والرجال. جری ذکره یوما عند سیدنا الاستاد العلامة حجة الاسلام المیرزا الشیرازی فقال: انی اشهد بثقة المیرزا محمّد حسن النجفی واجتهاده عن خبرة ومعاشرة لا سماع وشهرة. ر.ک: تکملة امل الآمل ج ص 332.
3- 207. رجال و مشاهیر اصفهان ص 489.

نیز درجاتی عالی داشت به گونه ای که او را از اولیاء اللّه به شمار آورده اند.

علّامه طهرانی در "نقباء البشر" می نویسد: "عالم کبیر، من أجلّاء العلماء و أفاضل الفقهاء، و اهل الورع و الدین و التقوی. ضمّ الی مکانته العلمیة السامیة، القدسیّة والصلاح، فقد کان من رجال اللّه الأبرار الأصفیاء... وکان یدرس خارجاً فی مدرسة الصدر فیحضر درسه الافاضل والبارعون من طلّاب العلم وروّاد المعرفة، کما کان یقیم الجماعه فتأتمّ به الخاصّة والعامّة لشدّة ثقة الناس به".(1)

آیةاللّه سیّد محمّد علی ابطحی سدهی در کتاب "ختام الغرر" چندین بار از استاد علّامه خود نام برده و صفحات کتاب خود را با نام و شرح اوصاف او مزیّن نموده است. وی استاد خود را در

عالی ترین مراتب علم و جامعیت توصیف کرده و جامعیت و کثرت تألیفات او را حیرت آور و غیر قابل توصیف دانسته و می نویسد:(2)

"الاستاد الاستناد والحبر العماد، برهان المحقّقین، افخر الملّة والدین، حاوی الفضیلتین وصاحب المنقبتین، الشیخ عبدالحسین، الذی کلّت الألسن عن توصیفه وعجزت المهرة فی کیفیة تصنیفه و تألیفه.(3)

هو البحر لا بل دون ما علمه البحر

هو البدر لا بل دون طلعته البدر

هو النجم لا بل دونه النجم رتبته

هو الدرّ لا بل دون منطقه الدرّ

هو العالم المشهور فی العصر والذی

به بین ارباب النهی افتخر العصر

هو الکامل الاوصاف فی العلم والتقی

فطاب به فی کلّ ما قطر الذکر

محاسنه جلّت عن الحصر وازدهی

باوصافه نظم القصائد والنثر

آیة اللّه ابطحی در باب الاولیات کتاب خود می نویسد:

ص: 192


1- 208. نقباء البشر ج 3 ص 1056.
2- 209. ختام الغرر ص 172.
3- 210. ختام الغرر ص 172.

"ثم لا یخفی علی الناظر أنّ الاطلاع علی امثال هذه الاولیات یحتاج الی مزید اطلاع علی السیر وتتبّع التواریخ والوقت أضیق من الصرف فی مثله وانّما اثبت ما ظفرت علیها من غیر طلب أو عثرت علیها من حیث لا یحتسب وذلک شأن الماهر الکامل المتبحر فی الفنون المطلع علی خفایا الفوائد فی زوایا المقاصد.

والذی فی عصرنا هذا من اهل هذا الجولان ومن سابقی الرهان فی ذاک المیدان هو الاستاد الاستناد دام ظله العالی فانّ له أدام اللّه ایّام افاضاته یداً طولاء فی مثل هذه الفنون کما یشهد له کتابه المستطاب الموسوم ب"مغتنم الدرر" مضافاً الی تبحره فی فنّی الفقه والاصول والهیات المعقول، کما یشهد بذلک أیضاً مصنّفاته الرشیقة علی الحقیقة. وبالجملة، قد أفاض علی العبد الضعیف من ینابیع علومه ما لا یحتمله کثیر من أبناء العصر، مضافاً الی ما اقتبست من درر قلائد کلماته عند تشرّفی بخدمته مرّة بعد اخری فی غیر اوقات التحصیل من الفوائد الشریفة والعوائد اللطیفة.(1)

حکایت فقر:

علّامه محلاتی با داشتن مقام والای علم و فضیلت، در نهایت فقر و تهیدستی به سر می برد. فقر وی به حدّی بود که مجبور بود بسیاری از کتاب های مورد نیاز خود را استنساخ کند. در کتاب "تراجم الرجال" می نویسد:

"استنسخ لنفسه بخطّه الجیّد کثیراً من کتب لفقره وعدم تمکنه من شرائها، وقد تجاوزت مستنسخاته ثلاثین ألف بیت بالرغم من اشتغاله بالتدریس والتألیف وأجوبة المسائل فی غیر واحد من الفنون، وقد ذکر ذلک مکررا فی کتب رأیتها

ص: 193


1- 211. ختام الغرر ص 48.

بخطه، کتبها بین سنتی 1313-1316 (1) .

از جمله "الاصول الاصلیة" فیض کاشانی و رساله در انکار وقف پس از اعتراف اثر ملّا احمد بن محمّد شفیع محلاتی را در ربیع الاول 1313 استنساخ کرده است.(2)

مرحوم آیة اللّه سیّد حسن مدرس هاشمی نقل کرده است که آیه اللّه آقا شیخ عبدالحسین محلاتی از معاصرین آخوند کاشی و در حجره مجاور او بود، و این هر دو عالم در نهایت علم و زهد و تقوی بودند، وگاهی دو سه روز چیزی نمی خوردند. یکی از شاگردان آیة اللّه محلاتی، مرحوم میر سیّد محمّد باقر احمد آبادی میرمحمّدصادقی می گفت: روزی شیخ عبدالحسین که دو روز بود چیزی نخورده بود و چشمانش نور خود را از دست داده بود، مرا صدا کرد و گفت: تقاضا دارم نزد آقای... که از متمولین و تجار سرشناس بود بروید و از قول من به او بگوئید که دو ریال به عنوان قرض بدهید ان شاء اللّه خداوند گشایش خواهد داد و دو ریال را مسترد خواهم کرد. من نزد آقای... رفتم و پیغام استاد را به وی رساندم. او رویش را برگرداند و رو ترش کرد و گفت: بگویید وجهی موجود ندارم. من بسیار ناراحت شدم و خودم هم چیزی نداشتم که به استاد بدهم. به مدرسه برگشتم و از طریقه برگشتنم استاد فهمید که جواب منفی است. فرمود: چه شد؟ گفتم: پول نداد و روی ترش کرد و گفت: ندارم. استاد به سختی ناراحت شد و رو به آسمان کرد، اشک دور چشمانش حلقه زد و توجهی کرد و دو سه بار فرمود: نداد، نداد، نداد! و در حجره رفت و از پشت، درب حجره را بست و خوابید. عصر همان روز، صدا در شهر پیچید که انبار آقای... ناگهان سوخته و هشتاد هزار تومان اجناس او تماماً از بین رفته

ص: 194


1- 212. تراجم الرجال ج 1 ص 273.
2- 213. فهرست گلپایگانی ج 1 ص 211.

است و من یقین کردم که این از توجهی بود که استاد به هنگام ظهر پیدا کرده بود.(1)

علّامه محلاتی و شعر:

علّامه محلاتی در سرودن شعر به زبان عربی و فارسی نیز تسلّط کامل داشت و ابیات بسیاری از خود برجای گذاشت. شاگردش آیة اللّه سیّد محمّد علی ابطحی سدهی در "ختام الغرر" پس از ذکر

دو بیت از ابن حجر عسقلانی و جواب "سیّد امجد و ففیه اوحد، سیّد صدرالدین عاملی نجفی اصفهانی" می نویسد:

"وقد اجاب عنهما الاستاد المؤید من عنداللّه بالسداد، جامع فنون الفضائل وحاوی صنوف الفواضل، مجدد المذهب فی اوّل المائة الرابعة عشر ورأس المائة الثالثة عشر، والمحیی آثار الأئمة الاثنی عشر، والعقل الحادی عشر، صاحب المنقبتین وحاوی الفضیلتین، الشیخ عبدالحسین المحلاتی النجفی ثمّ الاصفهانی، بابیات قد غیّرت قافیتها فی الجملة، خروجاً عن تکلّف مراعاة الموافقة من جمیع الجهات، حذراً عن الوقوع فی معرض توهم المجاوبة التعننیة والممارات المخاصمیة، کما صرّح بذلک فی مجموعته عند اثباتها. فلعمری انّ ذلک الحذر منه لا یکون الاّ من شدّة محافظته علی النفس وعدم خروجه عن حائط الاحتیاط مهما امکن، وذلک من فضل اللّه تعالی علیه. مع انّ من کان مطلعاً علی حال هذا العجب العجاب، من کثرة اشتغاله بالعلم ومذاکرته وما برزت منه من المصنفات العدیدة فی الفقه والاصول والرسائل المهذبة فی الفروع والاصول والمؤلفات البدیعة فی المعقول والمنقول، یعجب من انّه فی ایّ زمان انشد هذه الابیات وغیرها من الاشعار العربیة والفارسیة التی قلّ ما یوجد مثلها فی دواوین المهرة فضلاً عن

ص: 195


1- 214. زندگانی حکیم مدرّس اصفهانی از دکتر علی کرباسی زاده ص 111.

غیرهم".(1)

مرحوم مهدوی اشعار زیر را به او نسبت داده است:(2)

دلا تا کی به خود گرمی؟ زخود قطع تمنّا کن

ز خود بینی به خود آی و به خود خود را هویدا کن

زغفلت تا به کی مستی؟ به خود تا چند پابستی؟

کزین سختیّ ره رستی، زهستی دل معرّا کن

زشور عشق در جوشی، شراب عافیت نوشی

پی وصل ار همی کوشی، می بی نشأه پیدا کن

چو کوران تا به کی گیری سراغ از نور و نپذیری؟

تو خود مهر جهانگیری، به خود بین دیده بینا کن

تو خود دارای نورستی، تو خود سینا و طورستی

زخود تا چند وارستی؟ یکی جان طور سینا کن

شاگردان:

علّامه محلاتی در مدرسه صدر اصفهان به تدریس می پرداخت و برخی از افاضل حوزه به درس او حاضر می گشتند. برخی از آنان عبارتند از:

1. آیة اللّه العظمی سیّد حسین بروجردی

زعیم بزرگ شیعه. آیة اللّه سیّد عزیز اللّه امامت در شرح حال آیة اللّه میرزا حبیب اللّه شریف کاشانی ضمن بیان شاگردان ایشان می نویسد: علّامه جلیل آیة اللّه آقای آقا میرزا حسین محلّاتی نزیل اصفهان، از اساتید مرحوم آیة اللّه العظمی

ص: 196


1- 215. ختام الغرر ص 150.
2- 216. رجال اصفهان ص 170.

آقای حاج آقا حسین بروجردی.(1)

2. حجة الاسلام سیّد محمّد باقر احمد آبادی(2)

3. عالم ربّانی آیة اللّه حاج میرزا علی آقا شیرازی

4. آیة اللّه سیّد عباس صفی دهکردی

5. آیة اللّه میرزا محمّد باقر فقیه ایمانی

6. آیة اللّه سیّد محمّد علی ابطحی سده ای

شاگرد ارشد علّامه محلاتی. از سادات جلیله حسینی معروف به سادات حکیمی فرزند سیّد محمّد مهدی. وی در ماه صفر 1294ق در همایون شهر متولّد شد. در بیست سالگی به اصفهان هجرت نموده و در کمال صعوبت و مشقت، در کمال عفت و متانت اشتغال به تحصیل علوم دینی پیدا کرده و به طوری ترقّی نمود که در اقران و امثال خود ضرب المثل گردید.

اساتید ایشان عبارت اند از: میرزا هدایت اللّه روضاتی، جهانگیر خان قشقایی، علّامه محلاتی، آقا سیّد محمّد باقر درچه ای و شیخ مرتضی ریزی.

وی از سن 35 سالگی نذر کرده بود که در تمام شب ها به استثنای شب های

ص: 197


1- 217. ر.ک: احسن التراتیب علامه کاشانی، مؤخره کتاب.
2- 218. عالم فاضل جلیل. در سال 1294 متولد شد. در اصفهان از محضر اساتیدی چون سیّد محمود کلیشادی، سیّد محمّد تقی مدرس، شیخ محمّد تقی آقا نجفی، حاج آقا منیرالدین بروجردی (پدر همسر خود) و علّامه محلّاتی بهره برده و به اقامه جماعت و ترویج دین پرداخت. وی از علمای محترم اصفهان بود و در 4 ماه صفر 1363 ق وفات نموده و در تکیه میر محمّد صادقی ها مدفون شد. مادّه تاریخ وفاتش را میرزا حبیب اللّه نیّر چنین گوید: محمّد الباقر فی الرضوان راح طائف بیت اللّه حقا بالفلاح صهر المنیر مات فی شهر الصفر من "نیّر" تاریخ عامه ظهر السید الباقر آل الصادقین لیلحق بالعلماء الصادقین

جمعه و ایام مسافرت، از دو ساعت به اذان صبح مانده تا اول اذان مشغول تألیف باشد، و این نذر تا دو سال قبل از فوت که در اثر بیماری سخت قادر بر عمل نبود انجام نی شد و بالغ بر 50 جلد از تألیفات ایشان در علوم مختلفه موجود است، از جمله چندین جلد در فقه، شامل: طهارت، صلاة، قضاء و شهادات، معاملات، ولایت حاکم و رضاع، که هرکدام بالغ بر 300 الی 400 صفحه می باشد.

در فنّ اصول کتب بسیاری تألیف نمود، از جمله تعلیقه بر فرائد شیخ انصاری و رسائل مختلف در حجیت مظنّه و علاج تعارض ادلّه و مفهوم و منطوق و تعادل و تراجیح و امثال ذلک. و در فنّ کلام، رساله استدلالی در توحید و رساله استدلالی دیگر در نبوّت و رساله استدلالی دیگر در معاد و امامت و عدل.

و نیز کتاب "ختام الغرر" که دارای ابواب مختلف است، از جمله بابی در الغاز و معمیات، و بابی در فنّ خط و فن درایه، و بابی در قواعد حروف و قوانین تکسیر و اسرار عدد، و بابی در ضوابط و رموز جفر و امثال ذلک.

وی عصرها در مدرسه چهارباغ و صبح ها در مدرسه جده بزرگ خارج فقه و اصول تدریس می کرد. وی در ماه رجب 1371ق در مشهد مقدّس کرد و در صحن مضیف خانه حضرت رضا علیه السلام مدفون گردید.

کتاب "الجواهر السنیة فی السیرة النبویة" از تألیفات ایشان چاپ شده و کتاب "ختام الغرر" نیز از روی خط مؤلّف افست شده است.

وی در اجازه به آیة اللّه مرعشی نجفی مشایخ روایتی خود را چنین ذکر نموده است:

ص: 198

تصویر

ص: 199

"منها: ما اجازنی به شیخ مشایخنا... مولی ارباب الفضل والتقوی والیقین، قبلة

اهالی حوزات التحقیق، الشیخ مرتضی ابن عبدالوهاب الریزی(1) عطر اللّه مضجعه

ونوّر اللّه مرقده، عن استاذه الاعظم، سیّد اساتید الفقه والاصول، جامع المعقول والمنقول، السید محمّد حسین الترک...

ومنها: ما اجازنی به شیخنا اللوذعی الالمعی وسیدنا الاستاذ فی جملة من مباحث الفقه والاصول، جامع المعقول والمنقول، حاوی الفروع والاصول، الشیخ عبدالحسین المحلاتی، قدس سره، عن استاذه وشیخه السید ریحان اللّه بن جعفر الموسوی، وشیخه واستاذه الآخوند ملّا حبیب الله ابن علی مدد الکاشانی، وغیرهما من علماء عصره وفقهاء زمانه.

ومنها: ما اجازنی به بلاواسطة، العالمان العلمان الماضی ذکرهما فی سلسلة الشیخ عبدالحسین، وقد اجاز اولهما الحبران المعتمدان، صاحبا التصانیف الانیقة، السید محمّد باقر والسید محمّد هاشم، نجلا السید الجلیل الامیر زین العابدین

ص: 200


1- 219. در کتاب "ختام الغرر" می نویسد: الشیخ المکرم المعظم، ملاذ أیتام الامم، منبع الفضائل الجلیلة، معدن السجایا العلیة، ناهج المناهج السویة، بالغ المقاصد السنیة، مهذّب المعالم الدینیة، ذوالید الطویلة فی العلوم الشرعیه، المحقق الماهر، والبحر الذاخر، الفائق علی طبقة الاواخر، لسان المتقدمین، کاشف أسرار المتأخرین، المرضیّ عنداللّه والمرتضی، شیخنا الاعظم، و استادنا الاقدم الشیخ مرتضی، ادام اللّه ظلّه العالی علی رؤس الادانی والاعالی، چنان در ترویج دین مبین و کفالت ایتام امت سیّد المرسلین کوشید و چندان در قلع و قمع این طائفه ]شیخیّه [در مجالس وعظ علی رؤس الاشهاد خروشید، که بالمرّه اسم این طایفه از الواح دل ها محو گشته و آیین این مذهب از میان مردم برطرف گردید، و چگونه چنین نباشد و حال آن که از هنگامی که مشغول تربیت ناس گردید و آغاز ترویج احکام سیّد انام به جهت عوام کالانعام نمود دمی را نغنود و ساعتی را نیاسود، و قد قال فی مثله فی القرآن الکریم: "لا یخافون لومة لائم". ختام الغرر ص 132 -133.

الموسوی. واجاز له ایضا الفقیه الاعلم الشیخ محمّد طه من آل النجف. الی غیر ذلک من مشایخی".(1)

فرزند ایشان میر سیّد محمّد ابطحی از علما و ائمه جماعت اصفهان بود. وی در روز جمعه 7 شعبان 1398ق وفات کرد و در تخت فولاد مدفون گردید.

ص: 201


1- 220. المسلسلات ج 1 ص 201.

تألیفات:

علامه محلاتی آثار علمی زیادی از خود برجای نهاده که هیچ یک به چاپ نرسیده:

1. حاشیه بر رسائل شیخ انصاری

علّامه طهرانی در "الذریعة" می نویسد: "الحواشی علی الرسائل المذکور للشیخ عبد الحسین المحلاتی بن علی المدعو بمیرزا بابا المولود حدود 1274 والمتوفی الجمعة 22 ذی الحجة 1323 کما أرخه المعلم الحبیب آبادی وذکر أنه قال هو فی دیباجة کتابه "مغتنم الدرر" ان هذه التعلیقات بلغت إلی ثلاثین ألف بیت مع

انّها لم تتجاوز ربع کتاب "الرسائل" واستنسخها الطلاب وبلغت نسخها الی حدود العشرین".(1) نسخه ای از این اثر در کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی موجود است.

2. حواشی بر "قوانین الاصول"

3. رساله در شرط ضمن العقد

4. رساله در مسافت سفر

نسخه خطی دو اثر فوق در کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی قم موجود است.

5. رساله در قاعده تأخیر

6. رساله در عدالت

7. رساله در سجده سهو

8. رساله در لباس مشکوک

9. رساله در بلوغ

10. رساله در نماز جماعت

11. رساله در قاعده اشتغال

ص: 202


1- 221. الذریعة ج 7 ص 98.

12. رساله در اصل برائت

13. رساله در قاعده فحص

14. رساله در تعریف علم اصول

15. رساله در سهو در نماز

16. رساله در زیارت عاشورا

17. رساله در تطهیر به آب قلیل

18. رساله در قاعده بیّنه

19. رساله در اصل تعارض

20. رساله در تیمّم

21. رساله در اصل لزوم عقد

22. شرح بر اصول کشف الغطاء

23. "مغتنم الدرر و منتخب الغرر"

این اثر ارجمند در سه جلد تدوین شده و مشتمل بر: 1. تفسیر آیات 2. شرح روایات 3. متفرقات می باشد.

علّامه تهرانی می نویسد: "شرع فیه فی سنه 1314 و بلغ الی سنه 1321 ستّین الف بیت و لم یتمّ، و قد جمعت فی مجلّد واحد فجاء فی 667 ص وهو فی اصفهان عند الادیب الفاضل الشیخ حبیب اللّه الهمدانی المتخلّص فی شعره بنیّر... وقد ذکر المترجم له سائر آثاره فی مقدّمة کتابه المذکور".(1)

نسخه ای از مغتنم الدرر در مجله شهاب معرفی شده که گویا نسخه اصل است.(2)

24. تسلیت نامه

ص: 203


1- 222. نقباء البشر ج4 ص 1056.
2- 223. مجله شهاب شماره 32 ص 24.

این رساله در جلد سوم "مغتنم الدرر" مندرج است و نسخه ای از آن را مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی به خط خود کتابت نموده است.

علّامه محلاتی در آغاز آن می نویسد که جناب عالم عامل و فاضل کامل شیخ عبداللّه نجدی، که ایشان او را شیخ ابراهیم نامیده، از علمای وهابی نجد بوده که در اثر ملاقات با یکی از علمای بزرگ شیعه و مکالمه با او به مذهب اهل بیت گرویده و پس از مهاجرت به نجف اشرف، به صلاحدید علمای نجف به ایران آمده و در اصفهان ساکن شده و از میان علمای اصفهان علّامه محلاتی را به مصاحبت برگزیده و انسی شدید و رابطه ای پدرانه بین آن دو پدید آمده است.

به نوشته ایشان، پدر شیخ عبدالله به نام شیخ عبدالعزیز از علمای بزرگ وهابی بوده است. شیخ عبدالله فنون متداوله را در محل تولد خود ریاض و جبل فراگرفته و در حدود بیست سالگی فارغ التحصیل شده و در عداد علما و قضات محسوب می گردد تا این که در سفر حج مرجع بزرگ شیعه آیة اللّه العظمی شیخ محمّد طه نجف که به اتفاق دامادش عالم فاضل کامل ربّانی و فقیه صمدانی شیخ عبدالهادی همدانی نجفی عازم حج بوده اند اتفاقا به ملاقات آن دو نایل شده و پس از مکالمه با آنان مستبصر شده و به همراه آنان به سفر حج مشرف می گردد. وی پس از بازگشت به محل تولد خود و اقامت یک ساله در آن جا، تشیع خود را مخفی داشته و تنها نزد یکی از رؤسای قبایل، عقیده خود را فاش کرده و سبب استبصار او می گردد. پس از آن به نجف اشرف رفته و پس از اقامتی 14 ماهه در آن جا به ایران آمده و با علّامه محلاتی مربوط می شود. پس از چندی در اصفهان مادر خود را در خواب می بیند که از فراق فرزند بسیار پریشان و بیمار است. این خواب، فرزند غربت کشیده را سخت غمگین کرده و در بستر بیماری می اندازد. علّامه محلاتی که رابطه عاطفی شدیدی با او داشته وی را تسکین داده و برخی ادعیه و زیارات را به او آموخته و جهت تسکین خاطر وی رساله فوق را نگاشته است.

ص: 204

25. مشرق الظلام در شرح رساله "لآلی الکلام" در علم اعراب تألیف اسداللّه بن محمد محلاتی استاد مؤلف. نسخه خطّی این اثر در کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی نگهداری می شود.(1)

وفات:

علّامه محلاتی سرانجام در روز جمعه 22 ذی الحجه 1323 وفات یافته و در حوالی قبر فاضل هندی مدفون گردید. آیة اللّه گزی در "تذکرة القبور" می نویسد:

"آقا شیخ عبد الحسین محلاتی، عالم متتبّع با فکر، صاحب تصنیف و تألیف کتاب مغتنم الدرر در فوائد تفسیری و اخباری و متفرقات نافعه، و رساله ها در فقه و اصول. قبر او نزدیک فاضلان جنب راه".(2)

متأسفانه از اعقاب و اولاد علامه محلاتی اطلاعی در دست نیست ولی در دست نوشته ای از ایشان به نام و تاریخ تولّد یک تن از فرزندانش اشاره شده است.

ص: 205


1- 224. فهرست مرعشی ج 29 ص 127.
2- 225. تذکرة القبور ص 98.

تصویر

نمونه خط علامه محلاتی

ص: 206

تصویر

ص: 207

تصویر

ص: 208

آیة اللّه سیّد زین العابدین طباطبائی ابرقوئی

اشاره

عالم ربّانی و عارف صمدانی.

تحصیلات و اساتید:

وی در ابرقوی یزد متولد شد. در نوجوانی پس از فوت پدر و مادرش جهت تحصیل علوم دینی به اصفهان مهاجرت کرد. دراصفهان در نزد بسیاری از بزرگان تلمّذ نموده و به مقامات بلندی از علم و معرفت دست یافت.

برخی از اساتید علوم دینی ایشان عبارتند از حضرات آیات:

1. جهانگیر خان قشقائی

2. آخوند ملّا محمّد کاشانی

3. آقا سیّد محمّد باقر درچه ای

4. علّامه شیخ محمّد رضا نجفی

5. میر محمّد صادق خاتون آبادی

6. حاج آقا رحیم ارباب

7. سیّد محمّد نجف آبادی

آیت اللّه سیّد اسماعیل هاشمی می نویسد: یک هفته بعد از رحلت آن فقید سعید (آیة اللّه ابرقویی در عالم رؤیا دیدم از بازار چهارسوق مقصود با کمال عجله به سمت بازار بزرگ می رفتند، مانند کسی که از حمام بیرون آمده؛ سلام کردم و احوال پرسی نمودم که کجا می روید؟ فرمود: درس آقا سیّد محمّد نجف آبادی. از

ص: 209

این جا پی بردم که عالم و رتبه شاگردی و استادی در آن عالم هم محفوظ است.(1)

8. حاج میرزا عبدالحسین نجفی

فرزند آقا جلال الدین بن آیة اللّه شیخ محمّد تقی آقا نجفی.

وی در حدود سال 1312ق از دختر مرحوم سیّد محمّد رضا روضه خوان متولد شد. در زمان حیات پدر به امامت در مسجد شاه و تدریس پرداخت و با کمک جمعی از فضلا و مجتهدین به فصل خصومات و رسیدگی به کارهای مردم اشتغال جست. اما متأسفانه در سنّ جوانی در شب 22 رجب 1348ق وفات یافت.

جسد مطهّر این عالم خدوم ابتدا در مقبره آقا نجفی مدفون شد و پس از 3 سال به مشاهد مشرّفه منتقل گردید.(2)

آیة اللّه ابرقوئی در توصیف این استاد گران قدر خود می نویسد:

یک طایفه از بندگان خدا هستند که تولّدشان در عافیت و آسودگی (است) و تعیّش می کنند در دنیا به عافیت و راحتی و می میرند در عافیت و خرسندی یعنی از بدو طفولیت تا از این دنیا بروند دائما در خرسندی و راحتی می باشند تا آن که وارد بهشت گردند. و این بنده یک نفر را یقین دارم که مصداق فرمایشات حضرت امیر علیه السلام بود. اما لذت و عافیت دنیایش را بالعیان مشاهده نمودیم که همیشه در عیش و کامرانی و صحت و عافیت و ثروت و تمول روزگار شیرین با عزت و شرافت بود. و اما آخرتش را و بهشت رفتنش را از آن جایی که بعد از چند سال قبرش را شکافتند بدنش تر و تازه بود همان طور که او را غسل داده بودند همان طور بود. الحمد لله که مصداق این کلمات مولی بالحسّ والعیان از برای احقر ظاهر گردید.(3)

ص: 210


1- 226. مقدمه ولایة المتقین: 17.
2- 227. تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان ج 3 ص 107.
3- 228. ولایة المتقین ص 100.

تصویر

در پاورقی چاپ دوم کتاب "ولایة المتقین" می نویسد: طبق استفساری که از نجل جلیل آن مرحوم، جناب حاج شیخ محمّد تقی نجفی(1) شد، فرمودند: سه سال

ص: 211


1- 229. عالم جلیل. در سال 1295ش متولّد شد. پس از گذراندن دوره سطح، به درس خارج حضرات آیات: سیّد محمّد نجف آبادی، شیخ محمّد رضا نجفی و حاج آقا رحیم ارباب حاضر گردید و حدود بیست سال از محضر منور آیة اللّه ارباب بهره برد. مدّتی نیز در نجف اشرف و قم به تحصیل اشتغال داشت و از درس آیات عظام: سیّد ابو القاسم خوئی، سیّد عبد الهادی شیرازی، میرزا محمّد باقر زنجانی و حاج آقا حسین بروجردی استفاده نمود. فلسفه را در اصفهان نزد شیخ محمود مفید و در نجف اشرف نزد شیخ صدرا بادکوبه ای آموخت و از درس نهج البلاغه حاج میرزا علی آقا شیرازی و خارج آیة اللّه العظمی میر سیّد علی بهبهانی در اصفهان بهره فراوان برد. او عالمی عابد و متّقی و بسیار محتاط و شیفته خاندان عصمت و طهارت بود و از حضرات آیات: نجف آبادی و علّامه نجفی اجازه اجتهاد داشت. وی در 27 مهر ماه 1357ش (جمادی الثانی 1417ق) در تهران وفات یافت و در مشهد مقدّس به خاک سپرده شد.

پس از فوت آن مرحوم، برای حمل بدن به کربلای معلی، طبق وصیت ایشان، به اتفاق مرحوم سیّد زین العابدین و استاد نصر الله غسال نبش قبر نمودیم، که باقی مانده بدن ایشان را جمع نموده، به کربلای معلی انتقال دهیم. پس از نبش قبر، مشاهده شد که بدن تازه بود و هیچ تغییری نکرده است، حتی نفخ شکم و گودی ناف سالم بوده، و مرحوم سیّد زین العابدین بدن ایشان را لمس کردند.(1)

استاد عرفان:

آیة اللّه ابرقوئی سال ها در خدمت عارف مشهور حاج محمّد جواد بید آبادی معروف به سرجوئی شرفیاب گردیده و از انفاس قدسی آن پیر روشن ضمیر بهره مند شده و به مقامات بلند معنوی دست یافت.

مرحوم آیة اللّه سیّد اسماعیل هاشمی می نویسد: "اوایل کار و آشنایی حقیر با آن عالم ربّانی (آیة اللّه ابرقویی) به اتفاق ایشان و مرحوم حجة الاسلام اخوی بزرگ آقا سیّد علی اکبر هاشمی طاب ثراه خدمت مرحوم حاجی محمّد جواد بیدآبادی که مرحوم آیة اللّه دستغیب کرامتی از ایشان نقل نموده مشرف شده کسب فیض و معنویت نمودم. مرحوم حاجی در چند دستور تاکید می فرمود: دوام طهارت، نماز شب، مواظبت بر رواتب یومیه و نماز اوّل وقت و زیارت عاشورا و توسّل به

ص: 212


1- 230. ولایة المتقین ص 100.

حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه".(1)

به نوشته مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی: وی از مشایخ سلسله ذهبیه در اصفهان و دارای نفسی قدسی بوده و عده ای از بزرگان این شهر به او ارادت می ورزیده اند. وی در 10 ماه صفر سال 1344ق در کربلا وفات یافت.(2)

ایشان در "بیان المفاخر" نیز می نویسد: حاج محمّد جواد عارف سرجویی (به مناسبت سکونت او در سرجوی بابا حسن در محله بیدآباد) فرزند حاج محمّد حسین بن شیخ زین الدین از سلسله مشایخ ذهبیه در اصفهان. پدرش نیز از عرفاءو سالکین بوده و در ذی القعده سال 1293 وفات یافته در ضمن مقبره سرقبرآقا در محله خوابجون در جنوب شرقی صحن نامبرده مدفون گردید.(3)

صاحب عنوان در دهم ماه صفر سال 1345 به سن قریب به نود سالگی در کربلا وفات یافته در همان ارض مقدس مدفون گردید.(4)

ص: 213


1- 231. همان ص 18.
2- 232. دانشمندان و بزرگان اصفهان ج 2 ص 462.
3- 233. سنگ نوشته مزار مزبور چنین بوده است: حاج محمّد حسین بن علام فهام، قدوة الفضلاء العظام، شیخ زین الدین، ذی القعده 1293. آه و افسوس کز جفای سپهر رفت حاجی حسین از دوران باده غم به جام محنت ریخت ساقی مرگ از جفای زمان آن که در قدس بی نظیر آمد بود در شهر قاری قرآن تا که رفت آن مطاع اهل صفا رفت راحت ز جان اهل جهان پر گشود آن همای اوج شرف به تماشای روضه رضوان شایق رحمت الهی شد مرغ روحش پرید سوی جنان بهر معراج قرب سبحانی رفت تا بر فراز کون و مکان
4- 234. بیان المفاخر ج 2 ص 229.

مرحوم میرزا حسن خان جابری می نویسد: حاج محمّد جواد، عابد قانع، شهیر به سرجویی؛ بزرگواری با تقوا ]بود[ سحرخیزی و اعمال مستحبه او ترک نمی شد. تمام املاک خود را فروخته

به فقرا ایثار کرد. معدودی هم از برکات وجودش باورع و زهد گشتند. عاقبتش به خیر و در صحن کربلا مدفون شد و در حیاتشان مکاشفاتی از آن بزرگ مشهور است.(1)

مرحوم آیة اللّه سیّد محمّد حسین طهرانی در کتاب "روح مجرد" می نویسد:

آقا محمّد بیدآبادی از عرفای مشهور است و صاحب مقامات و درجات، رحلتش در سنه 1197 هجریه قمریه است و حقیر کرارا بر سر مزارش رفته ام، و مراد از بیدآبادی به طور مطلق اوست. و اما آقا محمّد جواد بیدآبادی از عرفای زمان اخیر بوده است و استاد والد صدّیق مکرّم حاج محمّد حسن شرکت است. آقای حاج محمّد حسن دام توفیقه گفت: مرحوم پدر ما می گفت: آقا محمّد جواد بیدآبادی را کسی نشناخت و خود مرحوم بیدآبادی یک بیت سروده بود که مرحوم پدرم یادداشت کرده بود:

صد گنج نهان بود مرا در دل و یاران

نادیده گرفتند که این خانه خراب است

شهید آیة اللّه دستغیب در کتاب "داستان های شگفت" کرامات متعددی از ایشان نقل کرده است. همچنین عالم ربّانی آیة اللّه میرزا ابوالهدی کرباسی، مطالبی را که از این عارف کامل با واسطه یا بدون واسطه شنیده است در رساله ای مستقل نقل کرده است که حاوی نکاتی ارزشمند است. از جمله می نویسد:(2)

"سالک مسلک زهد و سداد، حاجی محمّد جواد، اصرار به اربعین صباح، و خلوص نیت در جمیع حرکات و سکنات، للّه تعالی عزّوجّل، و مراقبه و محاسبه

ص: 214


1- 235. تاریخ اصفهان جابری ص 326.
2- 236. ر.ک: مجله حوزه اصفهان مقاله فاضل ارجمند آقای دکتر علی کرباسی زاده.

نمودند. و نقل کردند که مدتی در دهن، ریگ گذاردم که کلمه ای صادر به غیر رضای حق عزّوجل نشود. و نقل نمودند از حجةالاسلام میرزای شیرازی "طاب رمسه" که فرمود: یا حاجی، سجده طویله را در وقت سحر ترک مکن... و شیخ خراسانی فرمود که اگر در این سجده طویله، ذکر مبارک یونسی هفتصد و سی مرتبه بگوید از جمله آثارش توسعه رزق است و اثری فوری دارد؛ و هزار مرتبه گفتن را بعضی از اهل حال فرموده اند.

و ایضا حاجی سابق الذکر فرمود که نورانیّت زیاد حاصل می شود از سه هزار مرتبه ذکر مبارک "لااله الااللّه" در بین العشائین، و بالعیان دیده ام.(1)

و ایضا فرمود به واسطه، که روزی هزار مرتبه استغفار خوب است بعد از غسل توبه؛ و مواظبت نوافل کند و احیاء از وقت نصف شب تا طلوع آفتاب خیلی مجرّب است؛ و کذا احیاء بین العشائین.

و فرمود ایضا که خودم نوری و تجلّی دیدم در وقت دخول مرحوم حاجی ملاّ علی بن حاجی میر خلیل از ایشان در سرداب مقدس در سامره، و دیگران هم دیده اند.

و فرمود که خودم در وقت عبادت و توجّه، نورانیتی در اطراف من پیدا می شد و اطفال خانه دور من جمع می شدند و اُنس به انوار می گرفتند.

و فرمود که جماعتی را مرحوم آخوند ملّا حسینقلی همدانی منقلب کرد. وقتی کسی در کاظمین علیهما السلام، به دستورالعمل مرحوم آخوند مشغول به ذکر مبارک یونسی ]شده[ و شیاطین زیاد دور او دیده که جمع شده، در باطن مرحوم

ص: 215


1- 237. عالم ربّانی آیة اللّه شیخ مهدی نجفی در کتاب "الانهار" می نویسد: حکایت نمود شیخ جلیل معروف بالزهد والمجاهدة حاجی محمّد جواد اصفهانی، گفت: وقتی را بین الصلاتین مغرب و عشاء، سه هزار بار کلمه طیبه "لا اله الا الله" را می خواندم و مکرر نو مثل برق می دیدم.

آخوند را دیده که شیاطین را دور کرده و (باعث) مزید اخلاص او شد...

و فرمود از حاجی میرزا حسین نوری اعلی اللّه تعالی مقامه که فرمودند: قطب راوندی نقل کرده که اموات در وقت بین الطلوعین مطلع به قبر خود می شوند و مُشرف. در این وقت زیارت ایشان خوب است و در وقت شب زیارت نکنید اموات را که در وادی السّلام یا وادی برهوت می باشند و اشراف بر قبر خود ندارند.

و فرمود که نزد من، مرحوم حاجی میرزا حسین نوری ربطی به ملّا حسینقلی و مرحوم حاج ملافتحعلی ندارد.

و فرمود که مرحوم حاج ملاعلی حاجی میرزا خلیل فرمود که هر مجاهده کردم و از عهده برآمدم الاّ المواقعه. و از زهد او نقل نمودند که وقتی نفس او از او ماست خواست، از جهت دفع لذّت، او قدری سویق و قدری آب، گرم کرد که لذّت نبرد و میل کرد. و فرمود که غذای لذیذ، نورانیت علم را از آدمی سلب می کند. و بسیار تأکید کردند در تحصیل غذای حلال و اجتناب از شبهات که تأثیری تامّ دارد در سلب توفیق و عدم بلوغ به مطالب شامخه...

و حکایت فرمود: در وقت تشرّف ناصرالدین شاه به عتبات چند نفری استقبال نرفتند و دیدنی سلطان ننمودند. از آن جمله، مرحوم حاجی ملّا علی نجفی بودند. شخصی از رجال دولت، خدمت حاجی مرحوم رسید، اظهار دیدنی و ملاقات نمود، ایشان امتناع نمودند. در این هنگام، شخص مذکور یا دیگری به ایشان عرض کرد که پادشاه اسلام است؛ احترام او لازم است. ایشان جواب فرمودند که آیا حضرات، علمای اسلام نمی باشند؟ خلاصه، در جواب ملاقات... او فرمود که خداوند عزّوجلّ ذکره، چیزی به من عنایت فرموده که ابدا احتیاج به احدی ندارم. او خیال کرد که غرض ایشان دارایی کیمیا است، درصدد تحصیل از ایشان برآمد. فرمودند: مرادم قناعت است، نه کیمیا. حقیر عرض می نمایم: اجاد فیما أفاد؛ لانّ القناعة کنز لایفنی.

ص: 216

و ایضا فرمود که شخصی از صلحا بعد از فوت مرحوم شیخ مرتضی قدس سره در امر تقلید مردّد بود. در شب ماه رمضان هر شب هزار بار "انّا انزلناه" خواند تا آن که معلوم شود که مرجع تقلید و مرضیّ امام عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف کیست؟ در شب قدر خبر کردند در خواب که حضرت ابراهیم علیه السلام است. چون که نگاه کرد دید که حضرت ایشان به صورت مرحوم آقای میر سیّد محمّد حسن شیرازی است. معنی کرد بر این که ایشان مرجع اند. فردا به خدمت ایشان مشرّف شد. ایشان حین ملاقات دست او را گرفتند و فرمودند: ان شاء اللّه مبارک است! و فرمود که باید انسان تمام حرکات و سکناتش از برای خداوند عزّوجل (باشد) باید نگاه نکند مگر از برای خداوند، و همچنین سماع و سایر قوای ظاهره و باطنه را از برای خداوند عزّوجّل به کار برد.

حقیر گوید: شاهد بر این مطلب (این) که بعضی از اوقات در حین اشتغال به ذکر "لااله الااللّه" بین العشائین، بعضی شنیدند از عالم غیب به این عبارت: "کلّ شی ء لغیر اللّه حرام". و فرمود این مطلب در بادی الحال بسیار مشکل است ولکن بعد از مدتی سهل می شود.

و فرمود که من در مقام مجاهده بودم، بنا گذاشتم که جمیع حرکات و سکنات را از برای حق تعالی نمایم؛ حتی نظر به چیزی نمی کردم الاّ به رضای او، و اول بسیار مشکل بود ولکن بعد از چهار روز از برای من سهل شد.

و ایضا فرموده بود مضمونش که از جمعی کرامت و خوارق عادت دیدم. و این مطلبی است معلوم، خداوند عزّوجّل فرمود: "وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالانْس اِلاّ لِیَعْبُدُون" که به "یعرفون" تفسیر شده، و معلوم است که غرض از خلفت، معرفت اوست و باید معرفتش ممکن باشد و تو هم از یادت نرود و سعی کن آن چیزی (که) من دیده ام و دیگران، تو هم می بینی. سعی می خواهد و از طریق آن باید رفت.

و این مطلب را فرمود، بعد از آن که حقیر به او گفتم که چگونه باید راه باشد؟ و

ص: 217

مقدمه اربعین و خلوص آن را که اول ذکر شد، فرمود که صلوات هزار و چهارصد مرتبه برای توسعه و گشایش حال بخوانید.

و ایضا به واسطه فرمود که چند چیز را مواظبت باید کرد: اوّل: دوام طهارت؛ دوّم: توبه؛ سیّم: استغفار؛ چهارم: دعا و طلب مغفرت؛ پنجم: شکر نعمت؛ ششم: صبر بر بلا.

و ایضا به واسطه فرمود که ذکر مبارک "یا حیّ یا قیّوم" را سیصد و شصت مرتبه به عدد سال بخواند، و هر نفس کشید این دعا را بخواند؛ و اگر ممکن نیست و فرصت نیست، در هر صد مرتبه یک مرتبه بخواند و آن دعا این است: "أللّهمّ إنّی أسئلک برحمتک استغیث، أللّهمّ أحی قلبی".

و از مرحوم حاجی ملاعلی محمّد نجف آبادی نقل شد که از مرحوم حاجی سیّد علی شوشتری نقل کردند که فرمودند از برای حاجت، چهل و یک مرتبه بخواند در هر روز؛ بلکه بیشتر را هم شنیدم. آن دعا این است: "أللّهمّ إنّی أسئلک بحقّ روحِ علی بن ابی طالب علیه السلام الّذی ما أشرک باللّه طرفة عینٍ أبداً" و هر حاجت دارد الحاق نماید.

عالم ربّانی آیة اللّه شیخ مهدی نجفی در کتاب "الانهار" می نویسد:

حکایت نمود شیخ جلیل معروف بالزهد والمجاهدة حاجی محمّد جواد اصفهانی، گفت: وقتی را بین الصلاتین مغرب و عشاء، سه هزار بار کلمه طیبه "لا اله الا الله" را می خواندم و مکرّر نور مثل برق می دیدم.(1)

و فرمود: فلان خان، و اسمش را مذکور داشت، از جهت خوف از مردم در مخمصه ای به من پناهنده گشت. شب شنیدم گوینده ای می گفت: حضرت صدیقه علیها الصلاة والسلام بر او غضب ناک است، یا قریب به این. و آن خان می گفت:

ص: 218


1- 238. کتاب الانهار ص 17.

زوجه مرحوم حاجی میرزا بدیع (درب امامی) قدّس سرّه، با چند طفل به او متوسل شده در حاجتی که حاجی نقل فرمود، و قندی و ابریشم و تربتی هدیه آورده بود؛ و او به ملاحظه عموی آن اطفال... زن را نومید نموده بوده است.(1)

برخی از شاگردان محضر این عارف فرزانه عبارتند از:

1. آیة اللّه ملّا حسینعلی صدیقین

2. عالم ربانی ملّا محمّد هرتمنی

3. عالم ربانی سیّد علی اکبر هاشمی

4. آیة اللّه سیّد اسماعیل هاشمی

5. عالم زاهد سیّد محمّد صادق کتابی(2)

6. شیخ محمّد رضا کلباسی

فرزند شیخ محمّد علی کلباسی

7. شیخ ابوطالب شیخ الاسلام

8. شیخ اسداللّه فاضل بیدآبادی اوصاف:

به نوشته مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی: سید زین العابدین از اتقیای ازکیا

ص: 219


1- 239. کتاب الانهار ص 20.
2- 240. به نوشته فرزندش دکتر محمّد باقر کتابی: وی که خود پارسایی عارف و زاهد بود، مکرر مراتب ارادت خود را به عارف کامل حاج محمّد جواد بید آبادی که از عرفای اصفهان و دارای نفسی قدسی بود بیان می کرد، و از حالات وارستگی او سخن می گفت، و وصایای اخلاقی او را متذکر می شد، که از آن جمله: دوام بر وضو، نماز اول وقت و توجه به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بود. مرحوم کتابی در 22 صفر 1406 ق [1359ش] به دیدار حق شتافت و جنازه او به مشهد مقدس رضوی حمل شد و در صحن آزادی مدفون گردید.

بود. قول و فعلش مطابق اوامر خداوند، و همیشه به ذکر حق مشغول بود. سال ها خدمت عارف مشهور حاج محمّد جواد بیدآبادی معروف به سرجوئی شرفیاب و دست ارادت به او داده و از انفاس قدسی آن پیر روشن ضمیر، که استاد بسیاری از بزرگان و علمای اصفهان و غیره بود بهره مند شده، تا به مقام انسانیت رسید. الحق فرشته ای بود در لباس آدمی.(1)

وی مردی خلیق و مهربان و از جمله کسانی بود که عملاً درس دین و اخلاق به مردم می آموخت. مستحبّی از مستحبّات را ترک نمی کرد و مکروهات را عملاً جزو محرّمات می دانست.(2)

در کتاب "مفاخر یزد" آمده: آیة اللّه طباطبائی دانشمندی پارسا و عارفی پرهیزکار و صاحب کرامت بود. او باطنی با صفا و ضمیری قدسی داشت و توفیق تشرف به محضر حضرت ولی عصر عجّل الله فرجه الشریف را یافته بود. پیش گویی ها و رؤیاهای صادقه ای نیز از او نقل گردیده است. احتیاط بسیار در مسائل شرعی، عشق وافر به اهل بیت علیهم السلام، مداومت بر تهجّد و زیارت عاشورا از خصوصیات بارز وی به شمار می رفت. او همچنین مخالفت شدیدی با حکومت پهلوی اول و دوم داشت و صراحتا آنان و عمّالشان را یزید و یزیدی می خواند. هرگز به ادارات دولتی نمی رفت و از غذای اشخاصی که در خدمت دولت بودند استفاده نمی کرد.(3)

فرزند ایشان جناب حاج سیّد صادق طباطبائی در مقدمه کتاب "ولایة المتقین"اشرح حال جامعی از پدر والاگهر خود نگاشته اند که خلاصه ای از آن نقل می شود:

ایشان پس از فوت پدر و مادرشان در ابرکوه، جهت تحصیل علم به اصفهان

ص: 220


1- 241. تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان ج 2 ص 319.
2- 242. دانشمندان و بزرگان اصفهان ج 2 ص 658.
3- 243. مفاخر یزد ج 1 ص 405.

مهاجرت کرده و مشغول تحصیل شدند، و در اثر وقار و محسّنات اخلاقی مورد توجه اهل بصیرت قرار گرفت. او از اول جوانی به ریاضت و عبادت و تزکیه نفس و خود سازی مشغول و در کمال فقر و تنگدستی، اما قانع روزگار را به سر می برد. از قبل از ازدواج، شب ها تا به صبح به ریاضت و شب زنده داری و عبادت و توسّل به ائمه اطهار علیهم السّلام و درخواست شرح صدر و رسیدن به مرتبه کمال انسانیّت و روزها به درس و بحث و درک حضور علما و تحصیل علوم مشغول بود.

ازدواج و مشکلات:

تا این که مورد توجه یکی از تجّار بازار، مرحوم حاج غلامرضا موحدیان عطار که علاقمند به سادات و روحانیت بوده قرار گرفته، و آن تاجر محترم که مدتی با رفت و آمد مراقب حالات ایشان بوده، به توسط کسی پیشنهاد ازدواج ایشان با دختر خود را می دهد، و بالأخره با شرایطی، از قبیل قبول نکردن کمک مالی و ادامه زندگی طلبگی، قبول کرده و با صبیه او ازدواج نمود. و البته شرح اوائل ازدواج، و صاحب اولاد شدن با تنگدستی، و قبول نکردن اعانه از کسی مگر همان شهریه مختصر طلبگی و صبر و شکیبایی خود و همسر ایشان زیاد است، تا جایی که گاهی اوقات با یک سیب زمینی و یا یک هویج به سر می بردند و مدت ها چنین بوده و کسی حتی والدین عیال از این وضع اطلاعی نداشته است.

تا این که در یک تنگنای بزرگ که منجر به بی شیر شدن فرزند و نبودن غذا و امکانات می شوند، در یک توسل به حضرت بقیة اللّه فرجی می رسد، و تا آخرعمر، طبق خواسته خودشان در آن توسل، که روشنی باطن و کفاف معیشت بود، به یک یُسر نسبی رسیدند.

ص: 221

مسافرت ها:

واما مسافرت های ایشان به مشهد، وپیاده به کربلا رفتن، ودچار راهزنان شدن، وچهل روز اسیر دزدان بودن، وغارت اموال ولباس همه مسافرین مگر ایشان، شرحش مفصّل است. در یک مسافرت به مشهد یا کربلا می گفتند: پس از حرکت از اصفهان وقتی وارد شهر ری شدیم وبه زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام رفتیم، دربازار شهر ری تصمیم گرفتم که از اول بازار تا آخر بازار بروم و صاحب مغازه ها را برانداز کنم، هرکدام که مورد نظرم قرار گرفتند از او مقداری لوازم سفر ازقبیل قند و چای و حبوبات و دیگر لوازم بخرم؛ تا این که در آخر بازار در یک پیچ، مغازه ای که صاحب آن، قد بلند وچهره گشاده داشت مرا به خود جلب نمود و به آن وارد شدم وساعتی با او به صحبت گذشت و لوازم را که احتیاج سفر بود برایم بسته بندی نمود و گفت: در این سفرها برای شما کافی می باشد وسلام مرا به حضرت برسان. پس از خداحافظی، از ایشان جدا شدم و با کاروان به سفر ادامه دادم اما هرلحظه چهره این مرد و کلمات او مرا بر این می داشت که در مورد او حساس شوم، و البته آذوقه ای که به من داد، گرچه فکر می کردم تا رسیدن به مقصد هم نرسد، اما با این که در بعض موارد میهمانی هم می کردم ولی تا برگشت وورود به اصفهان که چند ماهی طول کشید هنوز مقداری از آنها را داشتم.

اما پس از بازگشت، چون وارد شهرری شدیم عازم دیدار آن مرد نورانی شدم تا از کلمات او بهره بیشتری ببرم. ولی هرچه گشتم از آن مرد وحتی چنان مغازه اثری نبود. ازمغازه های مجاور ومقابل آن سؤال کردم، آنها کاملاً اظهار بی اطلاعی کرده ومنکر بودند. گفتند: در شبی که در حجره مشغول زیارت عاشوراء بودم، در سجده شکر زیارت حالم منقلب شد و کربلا با آن صحنه های روز عاشوراء و امام حسین علیه السّلام را دیدم و غش کردم تا نزدیک به ظهر در حال غش و یا از خود بی خود بودم و از ایشان سؤال شد چه دیدید؟ اما در جواب گویا طاقت گفتن نداشتند.

ص: 222

سفارش به تقوا:

بعضی خواص از دوستان و ارادتمندان به ایشان وقتی اصرار می کرد که مرا راهنمایی کنید جهت پیدا کردن شرح صدر و دیگر مقام انسانیت، ایشان یا سکوت می کردند یا در یک جمله که مثلاً باید زحمت کشید و یا جمله دیگر.

در یک سفر به اقلید که دعوت شده بودند و بنده نیز همراه ایشان بودم و مدت بیش از یک ماه این سفر طول کشید، چند نفر از مخلصان اهل ابرقو و اقلید با اصرار زیاد از ایشان طلب راهنمایی نمودند. حتی یکی از آن ها که روحانی بود با قسم و گریه درخواست دستورالعمل نمود تا این که ایشان زمینه را مساعد دیدند و وعده دادند که خیلی خوب، برای شما می گویم چیزی را که اگر به آن عمل نمودید به سعادت ابدی و مقرب درگاه خداوند خواهید شد؛ و کسی به مقام انسانی و کرامت و فضیلت و شرافت و شرح صدر نرسید و پرده و غبار از چشم و گوش و زبانش پاک نشد مگر این که به رمز و این تریاق اعظم پی برد و به دست آورد. و خلاصه، چند روز در چندین جلسه در اطراف آن صحبت نمودند و حاضرین را هر چه بیشتر مشتاق و آماده پذیرش می کردند. و در جلسه آخر گفتند: عمل به این دستور، زمان و مکان خاصی ندارد بلکه در هر زمان و لحظه و هر موقعیت و در هر مکان و شرایطی که باشی نباید از آن غافل شوی و هیچ زاهد وعابد عالمی و صاحب ریاضت و کرامت به مقام قرب الهی نرسید و قدم از قدم در راه رسیدن به مقصود نتوانست بردارد مگر رعایت این معجون رانمود. و وعده دادند آماده شوید فردا آن را می گویم و جلسه ختم شد.

در جلسه موعود همه مشتاقانه جهت پذیرش و عمل به آن آماده شدند وسر تا پا گوش شدند، وایشان یکسری مطالب بلند واثرات خوب داشتن این کلید رمز وخطرات نداشتن آن را بیان نمودند، ودر حالی که همه خیره شده ومبهوت بودند فرمود: تقوی، تقوی، تقوی. وبعد از یک یا چند دقیقه که اتاق را سکوت محض

ص: 223

حکم فرما بود اضافه کردند: هیچ کجا، هیچ چیز ازدنیا وآخرت برای انسان میسر نمی شود و چاره ای نیست مگر آن که برود در خانه ائمّه اطهار صلوات اللّه علیهم اجمعین. ودر آن جلسه ویا بعد از آن درباره مبارزه وجهاد با نفس صحبت نموده ومثل هایی آورده اند.

بلی سرلوحه همه گفتار و نصایحشان با افراد، چهار مطلب بود:

مبارزه با نفس، وشناخت و ولایت ائمّه اطهار علیهم السّلام وتقوی و دیگر در امر اخلاق اسلامی و دوری از رذائل اخلاقی و به دست آوردن فضائل اخلاقی، وتأکید بر خواندن کتاب های اخلاقی مانند کتاب "معراج السعادة" وغیره می نمودند.

مخالفت با طاغوت:

ایشان شاه وعمّال او را یزید و یزیدی می دانستند و هر که با ایشان نشستی داشت متوجه این معنی می شد. ایشان هرگز به اداره های دولتی قدم نگذاشتند حتی درموقع ضروری، و می گفتند: من پای میز یزیدان نمی روم واین یک ذلّت است، وهیهات منّا الذّلة. هرگز در خانه یک شخص اداری

نمی رفت ویا اگر کسی از دوستان که اداری بود از ایشان دعوت می کرد، به این شرط می رفتند که چیزی در منزل او نخورند. وبه خوبی یادم هست که یکی ازمحبّانشان که هنوز هم زنده است جهت برگزاری عقد دخترش از ایشان دعوت گرفت، ایشان نمی پذیرفتند و می گفتند: دیگران هستند ومن معذورم. وچون با پا فشاری واصرار شدید او مواجه شدند که حتماً می خواهم شما خطبه را بخوانید فرمودند: حالا که شما دست برنمی دارید وناراحت شدید، به شرط آن که در منزلتان چیزی تعارف نکنید می آیم. آن شخص گفت: قبول می کنم ولی خواهش می کنم یک چای که برای شما می آورند میل فرمایید، و ایشان گفتند: حال که اصرار می کنی ترتیب آن را می دهم که یک چای آنجا بیاشامم. و دستور دادند به جناب استاد حسن سلمانی که

ص: 224

از مخلصان درجه یک ایشان بود، که شما مقداری قند و چای در قوری همراه خود بیاورید، وقتی من آنجا نشستم از این چای یک عدد برای من بیاورید. و بالأخره او چنین شرطی را پذیرفت و به این ترتیب دعوت انجام گرفت و عملی شد.

ص: 225

و همچنین روزی در اقلید شخصی ایشان را دعوت می کرد و او نمی پذیرفت و او با وساطت دیگران اصرار کرد که من دیگران را دعوت کرده ام به خاطر شما و منزل من هم باید بیایید. فرمودند: خیلی خوب، می آیم ولی از سفره شما چیزی نمی خورم، به دلیل آن که حق مردم و خدا در آن است.

و در روز موعود، از منزل میزبان دائمی خود، جناب حاج شیخ احمد مصطفوی که محسّنات اخلاقی این مرد بزرگ زبانزد خاص و عام آن دیار بوده و هست، مقداری غذا در دستمال خود پیچیدند و زیر عبا گرفتند و سر سفره آن دستمال را باز کردند و از آن غذا میل نمودند.

بلی ایشان حتی در زمان پهلوی اول نیز که سکوت و خفقان مرگبار وجود داشت همیشه برخلاف آن ها عمل می کردند و هرگز عمامه از سر برنداشتند و در همان شرایط سخت، با لباس روحانی در کوچه و بازار عبور می کردند، به طوری که نقل می کردند: روزی در بازارچه چهار سوق مقصود پاسبان عمامه یک نفر روحانی را بر داشته و پاره می کند و توهین می نماید. آن روحانی فریاد می زند که اگر مأموری برای برداشتن عمامه، چرا آن سیّد با آن عمامه بزرگ که بر سر دارد و از جلوی تو روزها عبور می کند متعرض نمی شوی!؟ پاسبان با تغیّر جواب می دهد به تو مربوط نیست و من اگرتوانسته بودم عمامه او را نیز بر می داشتم، ولی حتی نتوانستم نزدیک او شوم تا چه رسد عمامه او را بر دارم!

و یکی از مطالبی راکه حقیر، هم از زبان خود ایشان شنیدم و هم از زبان شاهدان قضیه، این بود که روزی با بعض از خواص از دوستان، با لباس روحانیت، عازم زیارت اهل قبور و وارد گورستان تخت فولاد می شوند. ناگهان از دور مشاهده می شود که یک پاسبان گشتی، سوار بر اسب، به آن ها نزدیک می شود. همراهیان متوحش شده و از ایشان کسب تکلیف می کنند. آن بزرگوار می فرمایند: هیچ نترسید و آنچه که من دستور می دهم به آن عمل نمایید، تا آن که مأمور می رسد و خطاب به

ص: 226

آن ها می گوید که باید همه حرکت کنید به طرف نظمیه. در این حال، ایشان به طرف پاسبان می روند و دو بازوی اورا محکم می گیرند و به دیگران دستور می دهند که شما بروید در فلان تکیه، من به شما ملحق می شوم و نگران نباشید. هرچه پاسبان سعی می کند که سر خود را بر گرداند تا خط سیر آن ها را ببیند نمی تواند، تا وقتی که آن ها کاملاً دور شده و وارد تکیه می شوند، پدرم او را رها می کنند و با آرامش به طرف رفقا حرکت می کنند، و پاسبان حیران مرتّب به دور خود می چرخد و فریاد می زند و به جست و جو می پردازد. و قضیه موجب حیرت شاهدان صحنه قرار می گیرد.

و در زمان آزادی لباس و روضه خوانی اگر می فهمیدند یک روحانی در منبر خود به نوعی تعریف یا دعا به خاندان پهلوی می کند ویا به خانه کسانی که وابسته به دربار ویا اشزاف هستند رفت وآمد می کند مثلاً برای روضه خوانی وغیره، ویا در مجلس دعا به شاه حاضر می شود، در برخورد با او سرد بودند ویا اگر به خانه ایشان می آمد و می خواست در نماز به ایشان اقتدا کند جلوگیری می کردند، ویا جواب سؤال او را نمی دادند، وبه نوعی مخالفت وانتقاد خود را اظهار می کردند، وبسا می شد که با یک نفر روحانی یا منبری که مثلاً درجلسه دعاء به شاه رفته بود سال ها فاصله می گرفتند واو که به ایشان علاقه مند بود ونمی توانست ترک ایشان را بکند نزد ایشان توبه می کرد وپشیمانی خود را اظهار می نمود وایشان می گفتند: شما با پذیرفتن دعوت آنها ورفتن به مجالس آنها اعمال وحکومت آنها را امضاء کرده اید ودرهمه اعمال آنها شریک هستید وجواب خدا را چه می دهید؟

و باز در مورد نرفتن به اداره ها به ایشان گفته بودند اگر ناچار شوید چه می کنید؟ می گفتند: وقتی ناچار می شوم که زنجیر به گردنم بیندازند ومرا کشان کشان ببرند.

ودر اینجا حقیر یک جریان را که خودم مقداری از آن را شاهد بودم وهم از زبان برادر بزرگترم جناب آقای سیّد محمّد تقی طباطبایی می نویسم.

ص: 227

برادرم که مبادرت به گرفتن معافی کفالت می کنند به منطقه نظام وظیفه رجوع می کنند وتمام دستوراتی که جهت تکمیل پرونده وبرگه معافی لازم بوده است انجام می دهند تا این که از او می خواهند که باید پدرت به اینجا بیاید تا ایشان را رؤیت کنیم، وپسر که از برنامه پدر آگاهی دارد هر چه عذر می آورد که پدرم روحانی هستند واز خانه بیرون نمی آیند ومریض هستند، عذر او به هیچ وجه پذیرفته نمی شود؛ بلکه برای احضار پدر حساس تر می شوند، وفرزند ناچار با وساطت یکی از دوستان نزد پدر قضیه را می گوید ولی پدر از رفتن خودداری می کنند. فرزند می گوید اگر به منطقه نظامی نیایید مرا به سربازی می برند ومن به آنها چه بگویم؟

پدر گفتند: برو بگو پدرم می گوید من که نمی خواهم شما را ببینم، هرکه می خواهد مرا ببیند باید اینجا بیاید؛ وپسر همین را به رئیس مربوطه می گوید. مسئول پرونده جریان را به رئیس منطقه می گوید ورئیس منطقه می گوید من باید این شخص جسور را که درگوشه ای نشسته و جرأت گفتن چنین حرف هایی را دارد ببینم.

روزی اول صبح رئیس منطقه با یک نفر دیگر به اتفاق برادرم به درب منزل آمده ودق الباب نمودند. حقیر درب را باز نمودم وخبر آمدن آنها را وقصد ملاقات با پدرم را به ایشان دادم. پدر با

کمال خونسردی همان طور که نشسته بودند ویک کلک آتش که در کنارش یک قوری کلوائی چینی و در پای کلک یک انبار و دو عدد استکان نیز بود و طرف راستشان چند عدد کتاب و مشغول مطالعه بودند، گفتند: بگو بیائید داخل. من پیام را به آن ها رساندم و برادر به اتفاق آن ها وارد منزل و رئیس داخل اتاق شد. چون وارد شد مانند یک سرباز که با مافوق خودش مواجه می شود، پاها را به هم کوبید و دستش را بالا برد و ادای احترام نمود، و چند لحظه ایستاد و به پدرم نگاه می کرد. پدرم در یک جمله گفتند اگر چای میل دارید بنشینید، و او دست خود را پائین آورد و کلاهش را از سر برداشت و خداحافظی نمود و عقب عقب از

ص: 228

اتاق خارج شد و با یک سکوت مبهمی از خانه خارج شد و با برادر به سوی منطقه روان شدند و به مجرّد ورود در منطقه (پادگان) دستور صدور معافی را داد. [سال 1328]

بلی در آن زمان که سکوت و خفقان و وحشت دستگاه حاکمه همه جا را فراگرفته بود ایشان در برخوردها و مجالست ها به هر شکلی مخالفت و انزجار خود را با رژیم اظهار می نمودند و هر وقت خبر جدیدی از رژیم یا شاه می شنیدند می گفتند: لعنت اللّه علیهم، و بعضی وقت ها می گفتند: کجاست آن شیر بچه اصفهانی کسروی کش؟ (شهید سید مجتبی نوّاب صفوی)

احتیاط فوق العاده:

از خصوصیات دیگر ایشان که خواص از دوستان را به خود جلب نموده بود، احتیاطات فوق العاده و تقوای ایشان در تمام حرکات، از لباس و خوراک و رفت و آمدها است که بنده دو سه مورد آن را یاد آور می شوم. ایشان از بعضی خیابان ها عبور نمی کردند و می گفتند: اینجا خانه های مردم بوده و خراب شده و تصرف عدوانی شده است.

در لباس پوشیدن حتی یک دکمه که از خارج مملکت بود استفاده نمی کردند.

بعضی مهمانی های متعارف را نمی رفتند و هدیه ها را نمی پذیرفتند و می گفتند: این ها را مردها از نظر این که مرسوم است و چاره ای نیست و تحمیل از طرف زن های خودشان است انجام می دهند، لذا استفاده از آن ها حرام است.

والده رحمة اللّه علیها می گفتند: در مراسم ازدواج یکی از فرزندان، از طرف آن ها پارچه ای به عنوان هدیه طبق مرسوم برای ایشان داده بودند، ولی ایشان قبول نکرده و می گویند: این کارها را زن ها به گردن مردان می گذارند و با رضایت انجام نمی شود و آن پارچه را مسترد کنید، و مادر ناچار دستور را قبول می کنند و آن پارچه

ص: 229

را در محلّی کاملاً مخفی نگه می دارد و به ایشان چنین وانمود می کند که دستور، عمل شد و ایشان مطمئن می شوند که رد کردن پارچه انجام گرفته. اما مدتی می گذرد و ایشان روزی از خواب که بیدار می شود خطاب به عیال خود می گوید که چرا پارچه را برای صاحبش نفرستاده ای؟ من خواب دیدم که پارچه را در فلان محل زیر فلان چیز مخفی نموده ای و الآن باید این کار انجام شود. و عیال فوراً پارچه را از محل بر می دارد و شخصاً به خانه هدیه کننده رفته و پس از شرح قصه آن را به صاحبش بر می گرداند.

از غذای بازار مثل کباب و بریان نمی خوردند و می گفتند: شاید عابری بوی آن غذا به مشامش خورده و دلش خواسته اما توانایی خرید آن را نداشته و شایسته نیست من بخورم. در موقع خرید چیزی از مغازه از قبیل گوشت، فروشنده در اثر علاقه خاصی که داشت سعی می کرد بهترین گوشت را تحویل دهد و ایشان به فروشنده می گفتند: همانطور که با آن مشتری غریبه عمل می کنی باید با من رفتار نمایی.

کرامات:

واما دیگر مواردی که دوستان رابه خود جلب نموده بود، ازقبیل بعض پیش گویی ها، دیدن خواب ها، عیادت مریض و طلب شفای و شفا یافتن مریض بسیار مفصل و زیاد است و تنها چند مورد که کاملاً برای حقیر روشن است را بیان می کنم.

1. سیّد و عالم بزرگوار و صاحب انفاس قدسیه، مرحوم حاج سیّد عبدالحسین میرلوحی (یزد آبادی) که پدرم علاقه خاصی به ایشان داشت، با فرزند ارشد خود جناب حجة الاسلام حاج سیّد ابوالفضل میرلوحی(1) روزی اوّل صبح به دیدار پدرم

ص: 230


1- 244. عالم فاضل، در سال 1301ش در یزدآباد فلاورجان متولّد شد. در اصفهان به تحصیلات حوزوی پرداخت، و ادبیّات عرب و بخشی از سطوح را آموخت. مصاحبت با عالم زاهد، میرزامحمّد درچه ای که دارای مشی اخباری بود، او را به مطالعه در اخبار کشاند. وی با عالم فرزانه، حاج آقا رحیم ارباب و مرحوم ابرقویی مأنوس بود. سال ها در یزدآباد به اقامه نماز جمعه می پرداخت. بسیار اهل عبادت و تهجّد و ادای نوافل بود. از راه کشاورزی امرار معاش می نمود، و از دریافت وجوهات شرعی خودداری می کرد. وی در 20 خرداد 1380ش وفات یافت و در یزدآباد، جنب قبر پدر و برادرش مدفون شد. کتب زیر از تألیفات او است: 1. خورشید درخشان 2. دو گواه بزرگ بر صدق نبوت پیامبر اکرم3 9. مقام زن در اسلام 4. اسراف های گوناگون.

آمدند. پس از چند دقیقه جناب حاج سیّد عبدالحسین میرلوحی چنین گفتند: دیشب در عالم رؤیا در حالی که مشغول آب یاری بودم حضرت ولی عصر علیه السّلام را دیدم وپس از پاره ای گفت وگوها، دامن ایشان را محکم گرفتم وعرض کردم: یابن رسول اللّه! مرا راهنمائی کنید که در امور و مسائل فقهی که اشکال پیش می آید کجا روم وچه کنم؟ حضرت فرمودند: در چنین مواقعی به دو نفر رجوع کن: سید زین العابدین طباطبائی ابرقوئی یا حاج میرزا علی آقا شیرازی. والآن نزد سیّد زین العابدین برو و بگو: حضرت گفتند: کتاب رساله عملیه دست خط مرحوم مجلسی که در جلد پارچه ای نگهداری می شود به من بده تا مطالعه وعمل نمایم. پدرم که تا آن لحظه کسی را از وجود چنین رساله ای آگاه نکرده بودند، با کمال احترام و عجله برخاستند وآن رساله را در اختیار عالم جلیل القدر گذاشتند وایشان برای مدّت معیّن جهت مطالعه و استنساخ آن رساله را امانتاً بردند.

البته بین پدرم وایشان علاقه وارتباط خاصی برقرار بود وهر کتاب وجزوه ای را که مرحوم پدرم تألیف می نمودند ایشان می گرفتند واستنساخ می کردند وپس از فوت پدرم که تصمیم گرفتیم دو

عدد از تألیفات ایشان را چاپ کنیم، مرحوم آقای میرلوحی نام آن کتاب را "ولایة المتقین" گذاشتند.

2. فرزند یکی از علمای بزرگ که از طلاب بود، سخت مبتلا به جنون شده بود به

ص: 231

طوری که مدت ها با طناب دست و پای او را بسته بودند و از شفای او مأیوس شده بودند و پدر او از پدرم درخواست کرده بود که کاری برای فرزند بیمارش بکند. بالأخره روزی را معین کردند که جهت دعاء و درخواست شفای او از خداوند متعال به منزل ایشان روند. در روز موعود به اتفاق چند نفر از دوستان به عیادت مریض رفتند و آن جوان مریض را به سختی با دست و پای بسته از محبس خود بیرون آوردند و ایشان به دوستان خود دستور دادند که با حضور قلب و حالت توجه مشغول خواندن سوره حمد شوند و خود ایشان دست بر سر او گذارده و مشغول ذکر شدند. پس از چند دقیقه آن دیوانه به خواب می رود و حاضرین خوشحال می شوند که با حواس جمع می توان دعا را ادامه داد. و پس از لحظاتی که همه در اثر حالت پدرم به گریه افتاده و خصوصاً والدین و عیال آن جوان کاملاً منقلب شده

بودند، آن دیوانه در خواب بدنش خیس عرق می شود که ناگهان ایشان دستور می دهند، بند را از دست و پای او باز کنند. پدر او می ترسید که اگر او را باز کنند و بیدار شود همه را اذیت کند. ایشان خود طناب را باز می کنند و حاضرین با نگرانی منتظر بیدار شدن او می شوند. اما چون بیدار می شود بر می خیزد و می نشیند و نگاهی به اطراف اتاق نموده و سلام می کند و از وضع خودش که لباس های پاره پاره پوشیده تعجب می کند و فوری لباس و عبا و عمامه او را می آورند و ایشان پهلوی او می نشینند و او را قانع می کنند که شما سخت مریض بوده ای و ما به عیادت شما آمده ایم و مطلبی نیست.

3. یکی از فامیل نزدیک سخت دچار دل درد شده و خون از گلوی او بیرون می آمد. دکترها از درمانش مأیوس شده و دستور حرکت او به تهران و عمل جراحی داده بودند. برای ایشان خبر آوردند و درخواست دعاء و توسل کردند. ایشان به فرزندان خود دستور می دهند که وضو بگیرند و در میان آفتاب مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و شفای او را بخواهند و خودشان نیز مشغول شدند و پس از ساعتی ناگهان از

ص: 232

اتاق خود بیرون آمدند و گفتند: شفا حاصل شد برخیزید که خداوند او را شفا داد.

ص: 233

کیفیت پیوستن به ملکوت اعلی

آخرین سفر به دعوت دوستان مسافرتی به اقلید نمود که بیش ازیک ماه به طول انجامید. روزی سخت مریض شدند و پس از بهبودی به اصفهان برگشته و به یکی از دوستان ملازم خود، مرحوم مغفور استاد حسن سلمانی گفته بود که در اقلید، در عالم رؤیا به من گفته شد که قرار بود از دنیا بروی ولی در اثر توسلات میزبان برای مدت فلان به تأخیر افتاد. و استاد حسن طبق دستور ایشان بعد از فوت مطلب را فاش نمود. خلاصه در این مدت که حدود دو ماهی می شد اعمال ورفتار ایشان حاکی از این بود که قصد مسافرت دارند و کتابی نیمه تمام در دست داشتند که می گفتند قبل از مسافرت باید تمام شود و با دوستان صدیق خود که صبح های پنجشنبه دور ایشان جمع می شدند و جلسه توسل وانسی بود صحبت های مرموزی می گفتند وپنجشنبه آخر اشاراتی که حاکی از رفتن بود نمودند، وبه جناب استاد حسن گفتند: شما صبح دوشنبه به اینجا بیایید.

آقای استاد حسن، صبح روز موعود آمد وایشان برخلاف هفته های قبل که روزهای چهارشنبه به حمام می رفتند به اتفاق استاد حسن روز دوشنبه به حمام رفتند وپس از برگشت از حمام، بعد از نماز ظهر وصرف نهار دستور دادند که آب حوض را عوض نمایید. استاد حسن گفته بود: آب حوض تقریباً تازه است ولی ایشان می گوید باشد لازم است تازه تر شود. وپس از تعویض آب حوض، ایشان به آب نگاه می کنند و می گویند: به به! چه آب تازه ای! چه خوب آبی است! وقتی استاد حسن خداحافظی می کند، ایشان می گویند: فردا صبح (سه شنبه، هشتم صفر) به اینجا بیایید. استاد حسن گفت: من برای صبح روز موعود ساعت شماری می کردم زیرا اعمال وگفتار ایشان خبر از یک واقعه می داد.

اما صبح سه شنبه [8 ماه صفر 1372 ] بنده طبق معمول، اوّل آفتاب، درب اتاق ایشان را باز نمودم و پس از سلام گفتم: پدر کاری ندارید؟ می خواهم روضه بروم،

ص: 234

ولی دیدم ایشان در چشمان من خیره شده اند و می خواهند مطلبی بگویند اما سخن نمی گفتند وبنده با سر و زبان گفتم: پدر با من کاری دارید؟ ایشان ملایم گفتند: نه برو. گفتم: خداحافظ، وایشان جواب خدا حافظی مرا دادند. از خانه بیرون رفتم اما در فکر فرو رفتم که نگاه ایشان غیر معمولی بود وبا خود می گفتم خوب است برگردم وبه ایشان بگویم که شما چیزی می خواستید بگویید؟ ولی باز به راه خود ادامه دادم وبه مجلس سوگواری رفتم در حالی که لحظه ای از فکر بیرون نمی رفتم وبا خود می گفتم ظهر زودتر به منزل می روم.

بعد از مجلس سوگواری به طرف بازار حرکت کردم و درب مغازه استادم را باز نمودم و کمتر از ساعتی نشستم ودر فکر فرو رفته بودم که یکی از فامیل به نام مرحوم حاج حسین اشرف خراسانی وارد مغازه شد و به او سلام کردم و او پس از احوال پرسی با لبخند گفت: برخیز با هم یک سری به منزلتان برویم، که ناگهان از جا برخواستم و رفتم عقب مغازه و با صدای بلند شروع کردم به گریه کردن، و خودم نمی دانستم چرا گریه می کنم؟ و آقای اشرف خراسانی عقب مغازه آمد وبه من گفت: مگر چه گفتم که اینچنین می کنی؟ گفتم شما چیزی نگفتید ولی نمی دانم چرا فکرم پیش پدرم می باشد و نگرانم، و با او روانه منزل شدیم و در راه متّصل گریه می کردم تا این که به منزل رسیدیم و جریان برایم آشکار شد و دنیا پیش چشمم سیاه و غم و اندوه چنان مرا فرا گرفت که نه تنها الآن که بیش از سی سال از آن حادثه می گذرد بلکه اگر عمر طولانی هم بکنم هرگز آن نگاه و آن غم و اندوه و آن چهره نورانی و آن حالات ملکوتی و گفتار و رفتار، و آن منظره و آن مناجات و ذکر و زیارت عاشوراء در شب ها، و آن حالات مخصوص در ماه مبارک رمضان و محرم الحرام، و آن ذکر یا علی و یا بقیة الله گفتنشان، و آن گفتار و نصایحشان و طرز اکل و شرب و معاشرت که

همه طبق دستور، و آن صفت ترحّم و سخا و بخشش ایشان، هرگز فراموشم نمی شود و از مقابل چشمانم نمی رود.

ص: 235

آقای استاد حسن سلمانی می گفت: من طبق دستور خدمت ایشان آمدم و قدری با هم نشستیم، دیدم چشمان ایشان ناگهان دور می زند، ایشان را خواباندم و خود ایشان به طرف قبله خوابیدند و من که متوحش شدم بالای سر ایشان نشستم، ناگهان ایشان تا کمر نیمه خیز بر خاستند و نتوانستند بایستند و در حالی که ایشان را در بغل گرفتم، نگاهشان به طرف بالا بود و گفتند: السلام علیک یا بقیة اللّه، و باز السلام علیک یا بقیة اللّه، و خوابیدند و در حالی که باز لب های ایشان باز می شد و ذکر می گفتند و سلام می کردند بی حرکت شدند و همه چیز تمام شد و از دنیا رفتند.

عده ای از علماء اعلام و بزرگان جمع شدند و حضرت آیة اللّه حاج آقا رحیم ارباب اجازه غسل ندادند و گفتند فردا. و صبح چهار شنبه که اغلب علمای بزرگ اصفهان حاضر بودند مراسم غسل در حوض خانه با شرکت بعضی از علماء شروع شد و با شور و غوغا خاتمه یافت و با تجلیل و عظمت، با شرکت اقشار مردم و

آقای حاج سید صادق طباطبایی فرزند آیت الله ابرقویی

ص: 236

نوحه سرایی، روانه مزار تخت فولاد شدیم و مراسم نماز و دفن نزدیک قبر مرحوم فاضل هندی با سینه زنی و ذکر یا حسین انجام گرفت.

مرثیه صغیر اصفهانی:

و مرحوم صغیر اصفهانی در روز فوت آن بزرگوار اشعار زیر را انشاء فرمود:

گلی از گلستان مصطفی رفت

به جنت سوی جدش مرتضی رفت

شوید از دیده یاران گوهر افشان

که این گوهر برون از دست ما رفت

خدا گو و خدا جو بود عمری

برید از ماسوی، سوی خدا رفت

نبود این دار فانی لایق او

سوی نزهت گه دار بقا رفت

بسی عشق شهید کربلا داشت

به پای جان به سوی کربلا رفت

سنگ نوشته مزار ایشان که به خط مرحوم شیخ حبیب اللّه فضائلی نوشته شده چنین است: "هذه روضة العالم العامل الکامل والعابد الزاهد المجاهد مظهر التقوی والفضائل الفاخرة صاحب الکشف

والکرامات الباهرة مؤلّف الکتب القیمة فی ولاء العترة الطاهرة وفی الفقه والاخلاق والملکات الفاضلة زبدة العارفین عمدة الفقهاء الراشدین آیة اللّه السید زین العابدین الطباطبائی ابرقوئی قدس اللّه سره ابن السید حسین حشرهما اللّه مع اجدادهما المعصومین صلوات اللّه علیهم اجمعین وکانت رحلته طاب ثراه بعد ان مضی ثمانیة ایام من شهر الصفر سنة 1372 من الهجرة النبویة. ومن مواعظه وابیاته رحمه الله":

یا حبّذا من موت اهل فضائل

ما مسهم تعب وهول مسائل

یا نائمین بغفلة فتذکروا

من موت اقران وسیر قوافل

فتفکروا فی موتکم یا اخوتی

وتزودوا لطریقکم بوسائل

وهی التوسل بالنبی وآله

بحقیقة نفعت لکل غوائل

ص: 237

تألیفات:

اثر معروف ایشان کتاب گران قدر "ولایة المتقین" است که ابتدا با مقدمه آیة اللّه هاشمی و مرحوم سیّد ابوالفضل میرلوحی چاپ شده و سپس با مقدمه فرزند ایشان و تحقیق حجة الاسلام شیخ منصور لقائی تجدید چاپ شده است.

سایر آثار موجود ایشان عبارتند از :

1. تفریح الحزین

2. حالات عرفا

3. صلاة الجمعة

4. مجموعه اشعار

5. دستور العمل های اخلاقی

6. رساله در سهم امام علیه السّلام

7. رساله جبر و تفویض که فعلاً اثری از آن نیست.

نمونه ای از افکار عارف ابرقوئی

ایشان در رساله "حالات عرفاء" می نویسد:

"الغرض، میزان شناختن عارف حق به متابعت جعفر بن محمّد علیه السلام است و گفته نشود که در آن زمان از شدت تقیه حالات ائمه و گفتارشان معلوم نبوده لهذا بعضی اطلاع نداشته اند. چنین نیست بلکه امر حق همیشه مثل آفتاب روشن بوده هرچند که تقیه هم بوده است، به علاوه که این نمره عرفاء در زمان ائمه علیهم السلام بوده اند و مزاحمت با ائمه علیهم السّلام می نمودند و مباحثاتی با حضرت صادق علیه السلام و جساراتی با حضرت رضا علیه السلام داشته اند که در اخبار ثبت و ضبط است و بنی عباس آن ها را کمک نموده، به جهت اطفاء نور امامت در قبال ائمه علیهم السلام و آواز می نمودند که در اواخر ائمه قوت گرفتند و در زمان غیبت

ص: 238

تصویر

ص: 239

تصویر

ص: 240

صغری و اواخر بنی عباس که اوایل غیبت کبری بود بسیار شدند که خواجه نصیر طوسی ره در همان زمان ها خروج نمود و شد آنچه شد. غرض که جل آن ها خدمت ائمه می رسیدند و همه با کمال و با اطلاع بودند که ائمه را بهتر از من و تو می شناختند و خبر از دین و آئین داشتند و از بدبختی حب ریاست زیر بار حق نرفتند و عمر و ابابکر را بهانه معارضه می نمودند، نه آن که اعتقاد به خلفاء داشتند بلکه تمام علماء و فقهاء و عرفاء ایشان می دانستند که خلفاء باطل و ائمه هدی بر حق و حجت خدا هستند، مع ذلک از شقاوت و حب جاه و ریاست، معارضه با حق می کردند... و اگر این ها یقین به حق نداشتند کافر نبودند بلکه تقصیری نداشتند، تقصیر از ناحیه یقین ناشی می شود، کفر از ناحیه علم و معرفت پیدا می گردد که بعد از علم و یقین به حق، به شقاوت خود و به سبب حب جاه و ریاست دنیا اعراض می نماید، بلکه در مقام شقاق و جدال هم بر می آید... پس عرفاء قدیم از همه بهتر می دانسته اند مع ذلک با ائمه علیهم السلام معارضه می نمودند، به دلخوشی بنی عباس یا سلاطین بعد از این ها رفتار می نمودند و با هم سلطنت می کردند. نمی بینی که غالب عرفاء یا وزیر یا ندیم یا مرشد سلاطین عامه بودند.

غرض که حواست را جمع کن و از حق و برهان فرار مکن و بعد از آن ها چه شد و چه نشد چه عرض کنم که دوره صفویه پیش آمد و عرفای شیعه بسیار شدند و طبقه طبقه بودند تا زمان ما که می بینی .

سخن سربسته گفتی با حریفان خدایا زین معمّا پرده بردار

خیر پرده بر نمی دارم، آنچه لازمه حقیقت و نشانه معرفت بود به دلیل و برهان اشاره نمودم، دیگر بسط و شرحی نمی دهم، زیرا که غرضی در کار نیست جز بیان علمی و طریق عقلی که تحریر یافت و برای عاقل فهیم همین اندازه کافی است.

و مخفی نماند که مکاشفات و اطلاعات و خبر آوردن از مغیبات، علامت حقانیت نیست، زیرا که هم کافر و هم مومن بدین درجه نایل شده اند، بلکه از کفار و

ص: 241

دهریان و آتش پرستان بیشتر بروز و ظهور یافته که قابل انکار نیست. پس مناط مومن و کافر و معیار خوب و بد فقط غیب گفتن نیست، بلکه میزان آنچه جعفر بن محمّد علیهما السلام به دست داده است آن درست است و این میزان در کتاب کافی ثبت است و طریقه رسیدن به مقامات را فرموده که به نور خدا ببیند و بگوید و بشنود و بر روی آب راه رود تا آخر درجات انسانیت و فناء فی اللّه که تمام در کتاب کافی حاضر است. کسی نرفت و نخواست که ببیند و عمل کند مگر قلیلی که عمل کردند و خود را به درجات عالیات رساندند.

و اما طریقه مکاشفات باطله، پس ضرر ندارد که یک اشاره خیلی مختصری به آن شود. پس بدان که آنچه در این باب تفرس نموده ام این است که وقتی که نفس ناطقه انسانی که عبارت از روح باشد قطع علاقه نمود از بدنش، قهرا اشیایی را مشاهده می نماید ولو آن که کافر و طبیعی مسلک بوده باشد، و قطع این علقه نمی شود مگر به ریاضات شاقه مثل آن که چهل روز مثلا در یک جای خلوت و تاریکی عزلت نماید و به قوت لایموتی به سر برد مثل مغز بادامی یا سویق جوی که حیوانی نباشد که رنگ و حالات بدنی از خاطرش به کلی محو گردد، آن وقت است که روح به مشاهدات عجیبه نایل می شود و بعضی هم بدین عمل دیوانه می شوند، چنانچه وقتی که خواب می روی چیزهایی می بینی که عینا واقع می شود، کافر هم گاهی خوابی می بیند چنین می شود، با آن که کافر است، جهتش این است که وقت خواب روح مجرد شود و علاقه اش ضعیف گردد مثل خواب اشیایی را مشاهده می نماید اگر چه لامذهب و بد عمل بوده باشد الا آن که چون از طریقه شرع خارج است و در ظلمت کفر فرو رفته روحش با شیاطین محشور و در سیر است، لذا حق و باطل را با هم مشاهده می نماید و شیاطین چیزهای باطل را در نزد او جلوه می دهند که آن مرتاض گاهی درست و حق می گوید و گاهی باطل مثل محیی الدین مثلا...

این یک طریق ریاضت باطل بود و طریقه دیگر آن که مدتی به دستور مرشد

ص: 242

اعمال خیلی زشت و کفرآمیز را به جا می آورد تا او را غیب گفتن بیاموزد و در این باب قصه و حکایات بسیار است ولی به دو حکایت که خودم به آن وثوق دارم مطلب را خاتمه می دهم:

(حکایت) اوّل آن که از مرحوم آقا سیّد محمّد نجف آبادی شنیدم که فرمودند:

وقتی که در نجف تحصیل می کردیم در بعض ایام در حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام مشرف می شدیم بوی خیلی متعفن بدی می آمد و هر روز این بوی بد در حرم زیاد می شد و همه خدام و متولی حیران بودند که این بو از چیست و از کجای حرم است تا شبی را خلوت کرده درب معجر قبر را باز کردند دیدند که این قدر کثافات و قاذورات و مردار بر قبر مطهر ریخته شده که انسان از این ظلم گریان می شد. تا آن که چندین مفتش قرار دادند که ببینند کیست که این عمل را می کند، تا عاقبت دیدند که شخصی خود را به معجر و شبکه ها چسبانیده و یک کاری می کند او را گرفتند دیدند که کثافاتی در دست دارد و می خواهد بیندازد بر صندوق. او را بردند و استنطاقش نمودند که چرا چنین می کنی؟ گفت: مرشدی به من دستور داده که اگر تا چهل روز چنین کنی من به تو سر و غیب می دهم و من به عشق این مطلب چنینی کردم الی آخر. واین تعجب ندارد زیرا که اگر کسی چنین بدبخت شود و در ظلمت کفر فرو رود به حدی که لایق مظهریت شیطان بشود شیطان هم او را مایوس نمی کند و از حق و باطل به او نمایش می دهد که هم او را به ریاست دلش را خوشنود کند و ضمنا هم او را وادار کند به دعوی باطل تا مردم را اغواء نماید. عمده کید شیطان و هنرش در همین است که مرآت مجسمی از جنس خودمردم درست کند و گروه گروه از بندگان خدا را فریب دهد چنانچه مشاهد ومحسوس است.

و امّا حکایت دوّم آن است که قریب سی سال قبل مشرف شدیم به عتبه بوسی کربلای معلی و یکی از علماء که گمان می نمایم آقا شیخ عبدالهادی مازندرانی بود و ایشان معمر و از شاگردهای مرحوم میرزای بزرگ بودند و در مدرسه شهر نو اقامه

ص: 243

جماعت و درس می نمودند شبی در ضمن صحبت ها فرمودند که در قدیم ایام دیدیم که درویشی آمده و در گوشه ای از صحن منزل نموده و در کمال حزن و پریشانی شب و روز گریه می کند و بدنش در نهایت ضعیف و رنجور شده بود. آنچه به او الحاح نمودند که تو را چه می شود؟ درد خود را بروز نمی داد و می گفت: دردم دوا ندارد و مرضم علاج پذیر نیست. گفتند: در این مریضخانه عظمی هر دردی را دواء و هر مرضی را شفاء می دهند و هر مرده ای را زنده می نمایند چرا در حرم مطهر نمی روی؟ چرا متوسل به حضرت نمی شوی؟ گفت: نمی توانم که وارد حرم شوم و نمی توانم که خود را تحت بقعه و قبه مبارکه برسانم. گفتند: چرا نمی توانی؟ گفت سرش گفتنی نیست و کارم در نهایت سختی است و مرا به حال خود واگزارید. و این قدر افسرده و محزون بود که همه را پریشان نموده بود تا عاقبت رندان کار کرده او را به منزل بردند و طعام و غذا به او خورانیدند چون از شدت غم و غصه چیزی هم نمی خورده است، تا بالاخره او را وادار نمودند که سرگذشت خود را بیان نمود که من در شیراز بودم و هوای درویشی به سرم افتاد و در لباس درویشی وارد شدم تا عاقبت خدمت درویش مرشدی رسیدم و از او استدعای اسرار نمودم و مرشد گفت که به این آسانی نیست که هرکس درویش شد به او سر بدهند، زحمت ها دارد و خدمت هایی را باید انجام دهد. من گفتم که هر زحمتی و هر خدمتی که شرط این راه است به سر و جان حاضرم. مرشد دید که خیلی اظهار اشتیاق می نمایم و استقامت به خرج می دهم لابد چهل روز مرا به ریاضات شاقه و اعمال ناشایسته وادار نمود تا بعد از انجام خدمت و اظهار مطلب و مطالبه مقصد نمودم. مرشد گفت: هیهات هیهات هنوز باید دو اربعین دیگر خدمت کنی تا سرت دهند. گفتم حاضرم، گفت: باید بروی بوشهر و در آن جا مرشدی هست و در خارج شهر منزل دارد او را باید زیارت کنی و هرچه دستور می دهد عمل نمایی. آمدم بوشهر و مرشد را پیدا کرده و چهل روز هم در خدمت او به سر بردم. پس اظهار مزد و تعلیم سر

ص: 244

نمودم، گفت: هیهات هیهات باید چهل روز دیگر هم زحمت بکشی که این چله آخری می باشد و باید این چله را در خرابات هندوستان به سر بری و مرشد کل در آنجا می باشد و آن به این نشان و بدین شمایل است که در فلان خرابه در خارج شهر منزل دارد، برو در نزد او که به مقصود خواهی رسید.

پس از آنجا حرکت نموده و به هر زحمت و وسیله ای بود خود را به هندوستان رساندم و آن مرشد را به همان نشانه ها پیدا کردم و چهل روز هم در خدمت او به ریاضات شاقه و اعمال ناشایسته مشغول شدم. تا بعد از انجام خدمت، اظهار بیچارگی خود نموده و مطالبه سر معهود کردم. گفت: الحق که تو خیلی زحمت کشیدی و قابل اسرار گشتی ولی یک شرط دیگر در کار است که بدون آن کار به انجام نخواهد یافت و آن این است که باید خود را جنب کرده بیایی تا به تو بدهم آنچه باید بدهم. پس ناچار به هر وسیله ای بود خود را جنب نموده، آمدم در نزد مرشد. مرشد مرا تحسین نمود و گفت: پیش آی و دهن باز کن. من دهن خود را گشودم، دیدم که مرشد آب دهن خود را در دهن من انداخت و گفت: فرو بر. پس فرو بردم گفت: چشم بر هم بگذار. بر هم گذاردم، پس گفت:

بدین سمت مثلا نگاه کن. پس نگاه کردم تمام آن شهر و مردمانش در پیش چشمم جولان می کردند. وبدان سمت نگاه کن، فبالجمله هر طرف نگاه کردم همه اشیاء را دیدم. گفت: باید بروی و کار تو به سامان رسید و اگر چنانچه این جنابت را شکستی دیگر چیزی نمی بینی و به علاوه که فورا هم می میری. و من قبول کرده و پی کار خود رفتم و سوار بر شهوت رانی و عیاشی گردیدم و سلطنت بر تمام دراویش پیدا کردم و بزرگان دنیا سر تسلیم به ارادت سپردند. تا مدتی بدین منوال سلطنت کردم تا شبی که خدم و حشم خواب رفتند فکر مرا فرو گرفت که این چه کاری است که من پیشه خود کرده ام؟ و اگر چنانچه ناگهان اجل دررسید جواب خدا را چه بگویم؟ و یقین که اهل جهنم می باشم که نه نمازی و نه روزه ای و نه زیارتی به علاوه که این همه بندگان

ص: 245

خدا را گمراه نمودم. کم کم خوف مرا احاطه نمود، با خود گفتم که می روم کربلا، اگر کاری درست شود از مریض خانه حسینی علیه السلام درست می شود. و همان شب را مخفیانه تنها سر به بیابان گزارده تا خود را بدین وادی ایمن رسانیدم. حال که آمدم می بینم که جنب هستم و نمی توانم وارد حرم شوم که توبه و انابه نمایم و مرشد هم گفته که اگر غسل کردی فورا می میری. حال مانده ام حیران و سرگردان، این است وقایع کار من. رفقا گفتند: برخیز برویم حمام و غسل نما و نترس که نخواهی مرد و آن مرشد شیطان بوده، پس هرکس که غسل جنابت کند باید بمیرد و به علاوه تو که عاقبت بدین حال خواهی مرد پس اقلا با غسل مرده باشی. تا عاقبت که او را بردند حمام و غسل کرده و به حرم رفته و توبه نموده و یکی از صالحین گردید. پس بدانید که غیب گفتن میزان شناختن خوبان نیست، والسلام.

و مرحوم حاجی درویش خراسکانی که چندین سال در مسجد شاه در حجره این نویسنده بودند و شب و روز در خدمت ایشان بودیم و ایشان در اخلاص و حقیقت نسبت به خانواده عصمت علیهم السلام یگانه عصر بودند و در چند موارد منظور نظر حضرت امیر علیه السلام شده بودند، من جمله که در آتش رفته بودند و نخ مویی از ایشان نسوخته بوده، و صاحب عقاید صحیحه و مودب به آداب شرعیه بودند و 130 سال از عمر ایشان گذشته بود که از دنیا رحلت نمودند، رحمة اللّه علیه. و ایشان حکایات عجیبه و غریبه ای که خودشان در هندوستان در خرابات از مرتاضین دیده بودند برای ما نقل می نمودند که میسر نیست در این اوراق نقل کرد، که ماحصل آنها آن مرتاضین از مغیبات خبر می دادند که به خود حاج درویش خبر از اهل و اولاد و خانه ایشان داده بودند.

غرض، اطلاع از مغیبات مرتاضین هند و غیر آنها از مرتاضین باطل، قابل انکار نیست که غیب گفتن با کفر منافات ندارد چه رسد به فسق.

پس مناط خوبی و بدی غیب و عدم غیب گفتن نیست و بعضی از طرق غیب

ص: 246

گفتن تسخیر جن و شیاطین است که به زحمات و ریاضات غیر مشروعه یکی از آنها مسخر آن می شود و از هر جا که خواهد اطلاعش می دهند و این مطلب هم قابل انکار نیست. و بعض طرق دیگر جفر و رمل است و این هم فی الجمله مسلم است. و ایضا خواب کردن است که بُلَها وسفها را به علم مخصوصی خوابشان می کنند و شیاطین به زبان آنها سخن می گویند و اطلاعاتی می دهند، چنانچه این اخیر را شهید رحمه اللّه در دروس عنوان دارند و حرام می دانند.

و بعض طرق دیگر، حیله و تدبیر است که بعض خبرها را می دهد، مثل مرحوم آقا سیّد محمّد نجف آبادی می فرمودند که فلان مرشد که در فلان شهر بود و سر راه ها و کاروان سراها چندین مفتّش گذارده بود، هر کسی را به یک لباسی، که مترصد باشند که کی از کجا به طرف شهر مرشد می رود، پس از او پرسش حال و اسم و رسم و شهر او می شدند و پیش از او خود را به مرشد می رساندند، مطالب را با شکل و شمایل به مرشد حالی می نمودند تا زایرین که بعدا می آمدند به وقت خود مرشد به کار می برد. پس معلوم شد که شرط غیب گفتن، ایمان و خوبی نیست، بلی مومنین هم اطلاعات غیبی دارند نه از طرق آنها بلکه به واسطه بندگی خدا و صفای قلب، بلکه مومنین و شیعیان خالص کارشان به جایی می رسد که تصرف در ممکنات هم پیدا می کند مثل صحیح شدن مریض و مریض شدن صحیح و هم کوتاه شدن بلند و بلند شدن کوتاه. تمام این ها را خدا به دست ایشان جاری می فرماید، چنانچه در بعض اصحاب ائمه و در بعض خواص شیعه در زمان غیبت دیده شده، ولی هیچ یک از این مراتب در اهل باطل بروز نخواهد کرد، فقط و فقط اگر از مغیبات گذشته چیزی بگویند، آن هم به این آسانی ها نیست، بلکه اکثر و اغلب ادعا و دروغ زنی و حیله بازی است. چطور گفت خواجه حافظ رحمه اللّه:

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

اهل حقیقت اسم و شهرت وعنوانی ندارند، بلکه طالب جاه وبزرگی و مال ومنال

ص: 247

دنیا نیستند، هرچه بخواهند از ناحیه خالق می خواهند نه از ناحیه خلق که باید به هزار حیله به دست آورند. آنچه نوشتم هزار یک مفاسد را ننوشتم، غرض اشاراتی بود.

عارف ابرقوئی و صغیر اصفهانی

شاعر شهیر محمّد حسین صغیر اصفهانی که عارفی وارسته و از شیفتگان امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه بود از علاقمندان عارف ابرقویی به شمار می رفت. ایشان نیز متقابلا به او اظهار علاقه نموده و صفا و دیانت و ایمان صغیر را ستوده و چند رباعی در وصف او سروده است، هرچند برخی افکار درویش مآبانه او مورد تأیید ایشان نبوده است. ایشان در برخی از نوشتجات خود پس از بحثی مستوفی در باره شارب می نویسد:

"پس بنابر این، بعضی از عارف مسلک های متشرّع را که می بینی در ابتداء نظر پُرشارب هستند طعن بر آن ها مزن که اگر به دقت نظر نمایی به اندازه خود شارب را گرفته است و مطابق سنت هم رفتار نموده ولی به آن اندازه ای نزده است که در عداد مقدّسین محسوب گردد. پس اگر عارفی پیدا شد که به این اندازه شارب را بزند و تمام ائمه علیهم السلام را قبول دارد و مدح فقهاء و علماء را بدون غرضی نموده و تمام احکام شرع را قبول دارد چگونه او را کافرش خوانیم!

مثلا مثل عارف معروف و شاعر مشهور صغیر اصفهانی را که اولا شارب را به حد خود می گیرد و تمام ائمه علیهم السلام را تا حضرت قائم عجل اللّه تعالی فرجه و صلوات اللّه علیه مدح بسیار نموده و مدح فقهاء هم نموده، چنانچه در مدح آقای (سیّد ابوالحسن اصفهانی) مدیسه ای رحمة اللّه علیه اشعاری دارد که یکی از آنها این است:

ص: 248

این سروری که بر سر چرخش ز رتبه پاست

امروز شرع را به جهان صاحب لواست

نامش ابوالحسن بود از نسل بوالحسن

مانند جد خود به همه خلق رهنماست

کان خلوص و معدن علم و محیط فضل

دریای حلم و کوه وقار و یم عطاست

فرزانه عالمی است که بر اهل عالمی

فضلش عیان هرآینه کالشمس فی السماست

او مقتدای ما همه ما مقتدا به او

ما پیروان او همه او پیشوای ماست

تا آخر اشعارش که در نهایت خوبس گفته است.

و در مدح بقعه مجلسیین اشعاری که بعض از آنها این است و در کاشی های آنجا نقش زده اند:

الحق که یافت رونق از سعی مجلسیّین

دین خدای سبحان شرع رسول مختار

موج "بحارالانوار" آفاق پر گهر کرد

یعنی به عالمی شد نشر حدیث و اخبار

ای رهرو شریعت وی سالک طریقت

زین مخزن حقیقت نقد مراد بردار

تا آخرش، که گمان نویسنده این است که این اشعار الهام بوده است. و امّا کتاب مدحش که چهارده معصوم صلوات اللّه علیهم را مدح کرده تمام آن موافق اخبار وارده در کتب موجوده است، بنا بر قول خودش دیگر بالاتر از آن نیست که بگوید مثلا علی علیه السلام خالق آسمان و زمین است!

ص: 249

اوّلا دلیل عقلی بر امتناع این نسبت اقامه نشده که خدا به توسّط اینها و ملائکه خلق کرده باشد، چنانچه نسبت خلق کردن و احیاء و اماته را در قرآن به عیسی علیه السلام و هم به ملائکه داده است. پس معلوم می شود که نسبت فعل را به واسطه دادن صحیح است و هم کفر نیست والا العیاذ باللّه در قرآن هم نسبت کفرآمیز واقع شده است. استغفر اللّه ربّی واتوب الیه.

الا آن که جناب تو بگویی که مطلب صحیح است و کفر هم نیست، چیزی که هست این است که در اخبار وارده همچه نسبتی ائمه علیهم السلام به خود نداده اند لذا ما هم نباید بدهیم و اگر چنین نسبتی داده شود فسق است. پس اگر چنین اعتراضی بنمایی صحیح است ولی طرف می گوید که آخبار در این باب رسیده و متمسک به خطبة البیان می شود که حضرت امیر علیه السلام در بصره خواندند، و به علاوه می گوید چنانچه از او شنیدم که ائمه علیهم السلام مظهر صفات و اسماء می باشند مثل علم و قدرت و مشیت و باقی صفات و هر کاری که خداوند جل شانه بکند به علم و قدرت و مشیت اوست و ائمه علیهم السلام مظهر قدرت و علم و مشیّت می باشند، پس امورات را خدا به دست ایشان جاری می نماید. و می گوید در تمام این ها اخبار بسیار وارد شده است والله یعلم.

تمام براهین این دو صفحه را صغیر می داند و بیان می کند و در جزوات علیحده جواب او را نوشته ام. و این نویسنده هم در این باب اسماء و صفات بحث شدیدی کردم و ایشان یک رباعی در این باب به عنوان استدلال نوشته و فرستادند، بنده هم چند رباعی در رد او گفته و ارسال داشتم تا بالاخره بیان ما را قبول ننمودند.

هرچه هست ما که نمی توانیم تکفیر یا تفسیق صغیر بنماییم، دیگران خود دانند. و کتاب (میرزا) یحیی (مدرّس) رحمه اللّه در مداحی غلوّش بیشتر از صغیر است. پس اگر بنا شد تکفیر کرد هر دو را باهم باید تکفیر نمود.

ص: 250

و امّا این نویسنده را اعتقاد چنین است که آنچه در "اصول کافی" است درست است، چون که کافی در نهایت اعتبار است. پس اگر چنانچه تمام صوفیه حالشان حال صغیر باشد تکفیر و تفسیق ایشان در محل اشکال بلکه در محل منع است و خیلی جرآت می خواهد که یکی از موالیان ائمه اطهار را تکفیر نماییم، مگر این که عقیده و سری زیر خلی داشته باشند که از ما پنهان دارند".

ص: 251

میرزا محمّد باقر علوی شهیدی

اشاره

عالم فاضل زاهد، از ائمّه جماعت اصفهان.

پدرش: آیة الله آقا میرزا احمد مدرّس فرزند سیّد محمّد حسینی خراسانی، از مشاهیر مجتهدین و مدرّسین اصفهان و از شاگردان آقا میرزا محمّد حسن نجفی بود که در مدرسه نیم آورد تدریس، و جمعی کثیر از فضلای حوزه علمیّه در محضرش حاضر شده و از او استفاده علمی می کردند. وی در 29 ذی قعده سال 1281 متولّد و در شنبه 12 ذی قعدة الحرام 1348 وفات یافته،در منزل خود در کوچه درخت سوخته پشت مدرسه نیم آورد مدفون شد و سپس به اعتاب مقدّسه نقل گردید.

میرزا حسن خان جابری می نویسد:(1) "میرزا احمد اصفهانی عالمی پرهیزگار و سیدی عالی مقدار که پنجاه سال در مدرسه نماورد به تحصیل و تدریس و تکمیل ملکات نفسانیه گذرانده در مسجد قرب مدرسه امامت می نمود با جمعیت زیاد... رحلت 1348. تاریخ را مفصّلاگفتم:

بنوشت جابری پی فوتش که جدّ او معراج احمدیش برد از براق علم

شاگردش عالم جلیل مرحوم سیّد مرتضی موحّد ابطحی در مصاحبه با مجله حوزه می گوید: "شرح لمعه" را نزد مرحوم میرزا احمد شهیدی خواندم. ایشان مجتهد بود و در تدریس "شرح لمعه" نظیر نداشت.درس را به سبک اجتهادی می گفت. گاه افزون بر آنچه در متن کتاب آمده بود شقوق متعددی را بیان می کرد. وی تا آخر عمر تدریس "شرح لمعه" را رها نکرد... مرد بسیار پاک و مقدسی بود. نوع مؤمنین و مقدسین پشت سر ایشان نماز می گزاردند. همیشه مسجد ایشان پر از

ص: 252


1- 245. تاریخ اصفهان ص 305.

جمعیت نمازگزار بود."

استاد جلال الدین همایی می نویسد: "وی در تدریس "شرح لمعه" که حوزه اش در ایوان بزرگ آن مدرسه تشکیل می شد تخصص و شهرتی عظیم داشت و همواره جمعی کثیر از طلاب به

مدرس او می رفتند و از آن جمله این حقیر بودم. به سبب ظرافت هایی که در اثنای درس و مخصوصا در اواخر درس داشت همیشه طلاب با حالت خنده و بشاشت از پای درس او بر می خاستند. من کتاب "نجاة العباد" را در فقه بسیط و "شرح باب حادی عشر" را در کلام و "شرح لمعه" را در فقه استدلالی و علم رجال و درایه را از روی "رجال ابوعلی" خدمت آن عالم ربّانی تحصیل کردم".(1)

تحصیلات و اساتید

میرزا محمّد باقر از محضر پدر بزرگوار خود و اساتید گران قدر زیر بهره علمی برد:

1. آقا سیّد محمّد باقر درچه ای

2. آقا سیّد مهدی درچه ای

3. میرزا حسین همدانی

4. آخوند ملّا محمّد کاشی

وی پس از وفات پدر، به جای اودر مسجد مقابل مدرسه نیم آورد اقامه جماعت و در مدرسه نیم آورد تدریس می نمود.

از جمله شاگردانش عالم جلیل آیة اللّه سیّد مصطفی شریعت موسوی است(2) که

ص: 253


1- 246. محرم اسرار ص 24 -25.
2- 247. عالم عامل و فقیه محقّق. در روز عرفه سال 1349ق متولّد شد. 15 ساله بود که پدر بزرگوار خود آیة اللّه سیّد مهدی درچه ای را از دست داد. در اصفهان و قم و نجف اشرف تحصیل نموده و به درجه اجتهاد نایل گردید. اساتید ایشان عبارتند از: حاج شیخ عباسعلی ادیب، شیخ محمّد حسن عالم، شیخ علی مشکوة، شیخ مرتضی اردکانی، شیخ علی قدیری، سیّد علی اصغر برزانی، سیّد محمّد هاشمی قهدریجانی، سیّد عبدالحسین طیب، سیّد حسین خادمی، شیخ محمّد جواد اصولی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، سیّد محمّد باقر سلطانی، شیخ مرتضی حائری، سیّد محمّد داماد، حاج آقا رضا صدر، علّامه طباطبائی و آیات عظام: بروجردی، خوئی، سیّد عبدالهادی شیرازی و سیّد محسن حکیم. وی پس از بازگشت از نجف اشرف دراصفهان به تدریس سطوح عالیه و خارج و تألیف و تحقیق و خدمات دینی اشتغال ورزید. از آثار ایشان: الشهاب فی مسألة الحجاب، نظری به موسیقی، العسس در تفسیر سوره عبس و امامت جماعت غیر اهل علم به چاپ رسیده است.

کتاب "شرایع الاسلام" را از ایشان آموخته است.

دو حکایت:

آیة اللّه شریعت موسوی به نقل از ایشان می فرماید: هنگام وفات پدرم آیة اللّه میرزا احمد خراسانی، شهیدین (شهید اول صاحب کتاب "لمعه" و شهید ثانی شارح لمعه) بر بالین ایشان حاضر شده بودند.(1)

عالم جلیل مرحوم سیّد مرتضی موحّد ابطحی نیز با اشاره به زحمات ایشان در تدریس شرح لمعه گوید: مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سیّد مصطفی موحّد در لحظات آخر عمر ایشان به دیدنش رفته بوده، استاد چشم باز می کند می گوید: رفتند.ایشان می پرسد: چه کسانی؟ پاسخ می دهد: شهیدین آمده بودند به دیدنم.

حکایت دوم: در کتاب "زندگانی آیة اللّه سیّد ابوتراب مرتضوی" آمده:

مرحوم حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج سیّد میرزا محمّد باقر شهیدی

ص: 254


1- 248. الشهاب فی مسالة الحجاب ص 59.

فرزند آیة اللّه حاج میرزا احمد مدرّس نقل کردند و خود شاهد بوده که جنازه مرحوم آیة اللّه حاج میرزا محمّد حسن نجفی(1) که از مدرّسین و مراجع و مورد تایید آیة اللّه العظمی میرزای شیرازی بزرگ بودند و در

علم و ورع و غیرت دینی مشهور، پس از بیست سال از فوت و سپردن جنازه در اصفهان، هنگامی که جنازه را برای حمل به نجف بیرون آوردند تازه و بدون تغییر بود و حمل به نجف اشرف کردند.

وفات

وی در شب 25 محرّم سال 1385 به سنّ متجاوز از هفتاد وفات یافته، در جنب مزار مطهّر فاضل هندی مدفون گردید. برادرش سیّد محمّد تقی علوی شهیدی که در سال 1373ق وفات کرده نیز در کنار او مدفون است.

ص: 255


1- 249. فرزند فقیه مطلق آقا محمّد علی هزار جریبی. در سال 1235ق متولد شد. در اصفهان نزد علّامه میر سیّد حسن مدرّس مطلق، و در نجف اشرف نزد آیات عظام: شیخ محمّد حسن نجفی صاحب جواهر، سیّد ابراهیم قزوینی و شیخ مرتضی انصاری تحصیل نمود و پس از بازگشت به اصفهان، مرجعیّت دینی و تدریس به عهده اش قرار گرفت. میرزا حسن خان جابری می نویسد: در زهد و عبادت و قناعت، نظیر حاجی کلباسی و به فطانت و هوش، قرین حاجی آباده ای، تا 1317 که شمع حیاتش روشن بود هیچ گاه شمع نسوزانیدی و به روغن دان و بوریا گذراندی. هر کس نزد آن بزرگوار تعلّم نمود، از فحول مجتهدین و اوتاد شد، و امروز بعد از قرنی امثال سرکار آقای ملاّ عبد الکریم جزی و غیره از تلامذه اش استاد علوم شرع اند. شانزده سال عمر را که همسایه لصیق آن بزرگوار بودم ترک اولی از آن بزرگ ندیدم و نشنودم. در محاکمات، وکیل نپذیرفتی و حکم دیگری را تنفیذ ننمودی، و بر بوریا نشستی و مداهنه در هیچ کاری نکرد. حرف حق را سخت زدی، چندان که ظلّ السلطان سی سال کوشید آن بزرگ را چون دیگران رام مرام خود نماید، هیچ نتوانستی. جسدش را پس از بیست و اندی سال که خواستند (از لسان الارض تخت فولاد)حمل به نجف نمایند، آخوند ملاّ عبدالکریم گزی شاگرد آن مرحوم و جماعتی (حاضر بودند) همانا قبرش که شکافته شد، همه دیدند سر مویی از او نریخته، گویی الآن از مغسل به مدفن آورده (اند)که مورد حیرت عامّه اصفهانیان شد. تاریخ اصفهان: 329.

آیة اللّه سیّد محمّد رضا خراسانی

اشاره

فرزند سیّد محمّد جواد. عالم جلیل و فقیه نبیل، رئیس حوزه علمیّه اصفهان در سال های اختناق رضاخانی که با متانت و نظم خاصّی حوزه را با آبرومندی اداره می فرمود.

تولد و اساتید:

اشاره

وی در 29 ذیحجه 1311ق متولّد شد. تمام تحصیلات خود را در حوزه علمیه اصفهان انجام داده و محضر بسیاری از علما و مدرسین زمان را درک نموده و از آنان بهره برد و به مقام عالی اجتهاد نایل شد.

در دست نوشته ای که به خط ایشان موجود است اسامی اساتیدشان بدین شرح ذکر گردیده است:(1)

1. میرزا احمد مدرّس خراسانی

2. شیخ علی مدرّس یزدی

3. میرزا محمّد علی تویسرکانی

4. میرزا ابوالحسن بروجردی

5. حاج ملّا حسینعلی صدیقین

6. سیّد محمّد باقر ابطحی سدهی

7. حاج آقا منیر الدین بروجردی

8. شیخ اسماعیل معزّی

ص: 256


1- 250. با تشکر از نواده ایشان جناب آقای دکتر سید منصور خراسانی.

9. شیخ محمّد حکیم خراسانی

10. شیخ جمال الدین نجفی

11. شیخ ابوالقاسم دولت آبادی

12. حاج آقا نور اللّه نجفی

13. سیّد عبدالحسین سیدالعراقین

14. سیّد محمّد نجف آبادی

15. میر سیّد علی نجف آبادی

16. سیّد ابوالقاسم دهکردی

17. میر محمّد صادق خاتون آبادی

18. آخوند ملّا عبدالکریم گزی

19. سیّد میرزا اردستانی

20. میر محمّد تقی مدرس

21. سیّد حسین درچه ای

22. سیّد مهدی درچه ای

23. جهانگیر خان قشقایی

24. حاجی میرزا محمّد علی

25. آخوند ملّا محمّد حسین فشارکی

26. سیّد محمّد جواد خراسانی (پدرش)

27. سیّد مرتضی خراسانی (عمویش)

28. علّامه شیخ محمّد رضا نجفی

29. میر سیّد محمّد محله نوی(1)

ص: 257


1- 251. عالم فاضل سیّد محمّد مدرس فرزند سیّد علی بن علّامه فقیه محقق میر سیّد حسن مدرس. در سال 1290ق در نجف اشرف متولد شد. نزد پدر بزرگوار و عمویش آیة اللّه سیّد محمّد تقی مدرس، و آیات عظام: میرزا محمّد هاشم چهارسوقی، میرزا ابوالمعالی کلباسی، سید محمّد باقر درچه ای، میرزا بدیع درب امامی، جهانگیر خان قشقایی و آخوند کاشی تحصیل کرده و در اصفهان به اقامه جماعت و وعظ و تدریس سطوح عالیه اشتغال داشت. عالمی متقی و زاهد بود و در امر به معروف و نهی از منکر جدیت می ورزید. وی در شب دو شنبه 20 صفر 1366ق در کربلای معلی وفات کرد و در نجف اشرف مدفون شد. وی داماد آیة الله میر محمّد مهدی چهارسوقی (فرزند صاحب روضات) بوده و آیة اللّه سیّد محمّد رضا خراسانی نیز داماد او بود.

30. آخوند ملّا محمّد کاشانی

31. سیّد محمّد باقر درچه ای

به نقل مرحوم سیّد جمال الدین میردامادی از آیة اللّه خراسانی: وی مدت 14 سال از حوزه درس آیة اللّه العظمی آقا سیّد محمّد باقر درچه ای استفاده نموده و تمام تقریرات درس آن مرحوم را به رشته تحریر درآورده بود.(1)

وی بیشترین استفاده علمی و اخلاقی را از استاد اخیر برده و در زندگی متأثر از شیوه رفتاری او بود، از این رو اشاره ای به حالات این عالم فرزانه می نماییم.

آیة اللّه العظمی سیّد محمّد باقر درچه ای

وی از اجلّه و اعیان علمای اصفهان و در فنّ اصول سرآمد اقران خود بود و سال ها در اصفهان در این علم محقّقانه تدریس می نمود. وی در سال 1264ق متولّد شد. در 13 سالگی به تحصیل مشغول و پس از علوم مقدّماتی، فنون فقه و اصول را نزد برخی از علمای اصفهان از جمله میرزا محمّد باقر چهار سوقی، میرزا محمّد حسن نجفی و میرزا ابوالمعالی کلباسی تحصیل کرد. پس از آن به عتبات عالیات مهاجرت نمود و مدّت 12 سال در حوزه درس علمای بزرگی چون میرزای شیرازی

ص: 258


1- 252. مناهج الشارعین مقدمه.

و حاجی سیّد حسین ترک معلومات خود را تکمیل نموده و به خصوص از فیض تدریس حاج میرزا حبیب اللّه رشتی نهایت استفاده را نمود.

در سال 1303ق به اصفهان بازگشت و در مدرسه نیم آورد سکونت کرد و چندین سال در مسجد نو تدریس و در مسجد بازارچه وزیر نزدیک درب امام امامت می نمود. وی در عصر خود بر همه مدرّسین اصفهان تقدّم داشته و علاوه بر آن در زهد و تقوی و اعراض از دنیا و کناره گیری از مرافعات نیز ممتاز بود. هفته ای دو شب در درچه و دو شب در اصفهان در خانه و سه شب در مدرسه می ماند و تا هنگام وفات از این قاعده تخلّف ننمود.

ص: 259

محضر مبارک آن فقیه مهذّب به جز بهره علمی و تحقیقی فراوانی که در پی داشت کارخانه انسان سازی بود و روحیات و اخلاقیات استاد، تاأثیر عمیقی بر شاگردان برجای می نهاد. مرحوم آیة اللّه سیّد عبدالحسین طیب می گوید: عمده فقه و اصول را در اصفهان خدمت مرحوم آیة اللّه آقا

سیّد محمّد باقر درچه ای بودم . تقریباً مدّت یازده سال مرتّب درس این بزرگوار می رفتم. در این مدّت جدا از فقه و اصول، معارف و حقایق دیگری را نیز از آن بزرگوار و استاد کامل آموختم. درست است که ثمره ظاهری این یازده سال تحصیل مداوم خدمت ایشان مرا به درجه اجتهاد رسانید اما آنچه مهم بود من از آن مرحوم درس زندگی اخلاق و شخصیت را فرا گرفتم. آن بزرگ مرد به راستی در ورع و تقوا آیتی عظیم بود. در عین سادگی از یک صفای روح عجیبی برخوردار بود. به راستی نسبت به دینار و امور دنیوی بی اعتنا و در معیشت به حدّاقل ممکن قناعت می کرد. مسأله نظم در امور و تقسیم ساعات شبانه روز برای کارهای مختلف و برنامه ریزی ایشان زبانزد بود، در مدت یازده سال که خدمت ایشان بودم ایشان حتی یک جلسه درس را غیبت نکردند.(1)

استاد جلال الدّین همایی درباره این استاد خود می نویسد:

آن بزرگ در علم و ورع و تقوی آیتی بود عظیم، و به حقیقت، جانشین پیغمبر اکرم و ائمّه معصومین سلام اللّه علیهم اجمعین بود. در سادگی و صفای روح و بی اعتنایی به امور دنیوی، گویی فرشته ای بود که از عرش به فرش فرود آمده و برای تربیت خلایق با ایشان همنشین شده است. مکرّر دیدم که سهم امام های کلان برای او آوردند و دیناری نپذیرفت با این که می دانستم که بیش از چهار پنج شاهی پول سیاه نداشت. وقتی سبب می پرسیدم می فرمود من فعلاً بحمداللّه مقروض نیستم و خرجی فردای خود را هم دارم و معلوم نیست که فردا و پس فردا چه پیش بیاید...

ص: 260


1- 253. مصاحبه با مجله حوزه.

بنابراین اگر سهم امام را بپذیرم ممکن است حقوق فقرا تضییع شود. گاهی دیدم چهارصد پانصد تومان ... برایش سهم امام آوردند و بیش از چند ریال که مقروض بود قبول نکرد. اگر احیاناً لقمه ای شبهه ناک خورده بود برفور انگشت در گلو می کرد و همه را برمی آورد. و این حالت را مخصوصاً خود یک بار به رأی العین دیدم.

مرحوم منوچهر قدسی می نویسد: مرحوم همایی از مراتب علم و زهد و ملکات اخلاقی و فضائل نفسانی این استاد بزرگ داستان ها داشت که برای مردم امروز به افسانه می ماند، از جمله می فرمود: بر سر درس بودیم و استاد سخن می پرداخت، چون درّ ثمین و ماء معین، که ناگهان مردی روستائی از اهل محل آقا در حاشیه مجلس درس پیدایش شد و شروع کرد جویده جویده و به تمجمج مطالبی را عنوان کردن. ناگهان آقا سر بلند کرد و گفت: والده مرحومه شده اند؟ خدا بیامرزدشان. مرد روستایی به اشاره سر، پاسخ مثبت داد. همه فهمیدند که مادر آقا به رحمت خدا رفته، اما درس ادامه یافت، چنانکه گفتی هیچ اتفاقی نیفتاده است. البته بعد از ختم درس آقا رفت که به وظایفش عمل کند.

و نیز استاد همائی می فرمود: آقا، هر چهارشنبه طرف عصر راهی ده (درچه) می شد و عصر جمعه مراجعت می نمود، در بهار و تابستان و پائیز و زمستان با نظم و انضباطی حساب راه و رسیدن به مدرسه نیم آورد (محل اقامتش) را داشت که پاشنه عصا را در لحظه ای بر مدخل سنگ مدرسه می کوبید و می گفت: لا حول ولا قوّة الا باللّه که درست، بدون دقیقه ای کم و زیاد ساعت چهار بعد از ظهر را نشان می داد.(1)

مرحوم میرزا حسن خان جابری می نویسد: آن بزرگ عالم متورّع غیور، سال های دراز در مدرسه نیم آورد به تدریس پرداخته و طلّابی از طهران و دیگر بلدان به استفاده محضرش آمده؛ معاشش را در هفته به چند دانه نان که خود از درچه آورده

ص: 261


1- 254. شعوبیه، مقدمه.

گذرانده. اصول دین را از توحید تا معاد به اجتهاد تدریس ]می کرد[. سی و هشت سال به افاضت و ریاضت به یک منوال، و هیچ گاه وقت درس را دقیقه ای تأخیر و تعطیل روا نداشته، حتّی در دمی که خبر فوت کسانش را به حضرتش انهاء داشته مشغول بوده، قناعتش به نانی و نان خورش مختصری اکتفا کرده، بیش از یک هفته در تعزیتش تمام اصفهان و نواحی دست از کار کشیده و به سوگواری نشسته بودند.(1)

آیة اللّه شیخ مهدی نجفی در "الانهار" می نویسد: "وی از علمای بزرگ اصفهان بود. فقیهی کامل و متبحر و متدین بود در مدرسه نیم آورد مانند یک نفر از طلاب معاش می نمود. در هر هفته دو روزی به وطن مالوف می رفت، بقیه را مشغول به امور شرعیه بود و از کسالت و بطالت جدا محترز بود. در حمام درچه حالش بگشت و از جهان برست. جنازه اش را سر دست به اصفهان آوردند و به تخت فولاد بردند در تکیه ای جدید البناء مدفون شد. عدد مشیّعین از شمار بیرون رفت".(2)

اجازات اجتهاد:

به نوشته فرزند ایشان مرحوم سیّد عماد خراسانی: وی در اوایل دهه سوم عمر خود به مقام اجتهاد نایل گردید و موفق به دریافت اجازه اجتهاد از هفت تن از فقهای بزرگ شیعه گردید که عبارتند از آیات عظام:

1. آخوند ملّا عبدالکریم گزی در تاریخ 1333ق.

2. آخوند ملّا محمّد حسین فشارکی در تاریخ 1335.

3. سیّد محمّد باقر درچه ای

4. آقا ضیاء الدین عراقی

ص: 262


1- 255. تاریخ اصفهان ص 315.
2- 256. الانهار ص 28.

5. حاج شیخ عبدالکریم حائری

ص: 263

6. میر محمّد صادق خاتون آبادی

7. سیّد ابوالحسن اصفهانی

در اجازه آخوند فشارکی به ایشان چنین آمده است: "وممّن جدّ واجدّ وکدّ واکدّ فی تحصیل المطلب وتکمیل الطلب... العالم الفاضل الباذل الکامل البارع الناسک السالک الکامل الناهج مناهج الفضل والرشاد والدارج مدارج الرشد والارشاد والسالک مسالک التحقیق والدارک مدارک التعمیق والتدقیق ذو الفهم الکافی والفکر الوافی البالغ بجده الاکید وسعیه البلیغ الی منتهی الرشاد والصاعد من حضیض التقلیذ الی درجة الاجتهاد والاستنباط فی الاحکام الشرعیة من اخبارنا المعتمدة ومرویاتنا المعتبرة واصولنا المقررة وقواعدنا الممهدة ... وذاک الشاب الصالح والسید السند الموفق الموید المسدد الکامل ابوالمکارم والمفاخر ذوالمجد والعلا مولانا المسمی بآقا رضا سلمه اللّه تعالی واعطاه اللّه غایة الامل والمنی وجعله من اعلام الهدی وممن به یقتدی ویهتدی.

ابن السید السند الموید العالم الکامل السعید الزکی شمسا لسماء العزّ والمجد والنبالة والکرامة مولانا الاعزّ سیدنا العماد الآقا سیّد محمّد جواد سلمه اللّه وابقاه... فانّه زید فضله بالغ ما هو المراد من العلم والاجتهاد وفاز باسنی مراتب الرشاد والارشاد واعلی منازل الصلاح والسداد وقد اوهب الله تعالی له من فضله القوة الاجتهادیة والقوة الاستنباطیة؛ فلیشکر اللّه تعالی بما منحه واولاه وخصّه وابلاه.

ثمّ انّه زید فضله استجاز منّی لحسن ظنّ له بی، فأجزته تبرّکا للانتظام فی سلک الرواة الاعلام ودعاة الاحکام ان یروی عنّی... ما ارویه عن اساتیدی العظام ومشایخی الکرام منهم الشیخ الجلیل والعالم العامل الکامل الناسک السالک الفقیه الباذل مجمع الفضائل العلمیة والعملیة ابو المکارم العلیة مرجع العلماء والفقهاء معتمد الصالحین فی التقلید فی غالب امصار المسلمین وشیخ الاجازة عند المجتهدین شیخنا وشیخ الفقهاء والمتعلمین الشیخ زین العابدین المازندرانی

ص: 264

الاصل الحائری المعبد والمسکن والمدرس والمدفن حشره الله مع موالیه الطاهرین عن شیخه المشتهر فی الآفاق صاحب جواهر الکلام... واوصیه بملاحظة التقوی ونهی النفس عن الهوی ومراقبة الوقوف والاحتیاط عند الشبهات خصوصا فی الاحکام فانه المنجی من الهلکات واوصیه بالتحرز والتجنب من تضییع العمر والاشتغال بغیر العلم والعمل والتعلیم والتعلم والجمع والتصنیف والتکمیل

ص: 265

والتنقیح... کتبت هذه الاوراق مع قلّة المجال وتفرّق البال وتشّتت الحواس وتراکم الاوهام فی مجالس عدیدة بیدی الفانیة وانا العبد الاثیم محمّد حسین بن محمّد جعفر الفشارکی شهرة فی لیلة الاربع عشر من ربیع المولود عام 1335".

اوصاف:

آیة اللّه خراسانی عالمی بسیار متین و باوقار و بردبار و مؤدّب و خوش لباس و مقیّد به نظافت در حجره و منزل بود. نظم و ترتیب خاصی در تدریس و مشی و زندگی او مشاهده می شد که بسیار جالب و دوست داشتنی بود. او پشت و پناه مردم و مروّج دین و از بزرگان مدرّسین بود و با راه و رسم علمی و تقوایی و وقار و سنگینی و حسن برخورد با افراد و مدیریت حوزه علمیه مهم ترین شهر تاریخی و علمی و مذهبی اصفهان و ترویج مراسن دینی و پرداخت شهریه به عموم مدرسین و محصلین این شهر، بزرگ ترین پشتوانه و مایه آبرو و محبوبیت جامعه روحانیت بود و این قولی است که جملگی بر آن اند.

ص: 266

تصویر

خدمات:

1. تأسیس کتابخانه مدرسه صدر (کتابخانه رضویه)

آیة اللّه خراسانی در سال های 1364ق اقدام به تأسیس کتابخانه آبرومندی برای مدرسه صدر بازار نمود. ساختمان کتابخانه در قسمت غربی در زمینی که در پشت ایوان قرار داشت انجام گردید. استاد جلال الدین همایی اشعاری به شرح زیر در باره این بنا و تاریخ آن سروده که در اطراف نمای خارجی کتابخانه، به خط نستعلیق

ص: 267

مرحوم سیّد مهدی خلیقی پور(1) بر زمینه کاشی خشتی لاجوردی نوشته شده بود و در ساختمان جدید از بین رفت.(2)

دانش طلب که دانش و دین در کمال نفس

مس وجود را به مثل کیمیا بود

بر رهروان ز منزل شک تا در یقین

دانش چراغ روشن و دین رهنما بود

با پرّ و بال علم هیولای محض را

تا عقل مستفاد همی؟ از بقا بود

افشاند آستین به جهان آن که با ادب

بر آستان علم و ادب جبهه سا بود

آن جا که دست علم و هنر دستگاه داد

در پایه آسمان و زمین زیر پا بود

هر مجلسی ز علم بود باغی از بهشت

این نکته گفته ای ز شه اولیا بود

ص: 268


1- 257. به نوشته مرحوم فضائلی: میر سید محمد مهدی خلیقی پور از شاگردان میرزا عبدالرحیم افسر، میرزا فتح اللّه جلالی و میرزا عبدالحسین قدسی، سیّدی متّقی و متواضع و آراسته به صفات پسندیده بود. خط او استادانه و با اصول و شیرین و منحصر به نستعلیق جلی و خفی و شکسته بود. وی در سه شنبه 5 رجب 1371ق درگذشت و در تکیه ریزی مدفون شد. [اطلس خط ص 581] مرحوم میرزا حبیب اللّه نیّر در وفاتش گوید: "نیّر" زپی تاریخ این مصرع شیوا گفت: "آری بجنان بالد مهدیّ خلیقی پور" مرحوم عبدالمجید اوحدی نیز چنین سروده است: "یکتا" به سال شمسی تاریخ او سرود: "مهدی بساکنین جنان گشت همجوار"
2- 258. اشعار از "دارالعلم شرق" اثر مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی نسخه خطی نقل گردید.

باشد کتابخانه یکی گنج پر گهر

کز هر گهرش مخزن دل پر بها بود

یا منبعی ز نور که هر ذره ایش را

افزون از آفتاب فروغ و ضیا بود

یا گلشنی ز علم که اوراق گلبنش

اندر دماغ ناطقه دانش فزا بود

پاینده باد حجت اسلام و دین رضا

کز وی اساس و شالده این بنا بود

سرمایه نجات به کار دو عالم است

کاری که از برای رضای خدا بود

بشنو دو جمله از پی تاریخ این بنا

کان هر دو یادگار ز طبع "سنا" بود

از این کتابخانه بجو علم دین سپس

برگو: "بنای علم ز سعی رضا بود" 1363

مرحوم حاج میرزا حسن خان جابری نیز در این باره دو مادّه تاریخ سروده است:

جایی که پای شرع بود بر جلال او

دست جهانیان نرسد بر زوال او

خواهی گواه مدرسه صدر را نگر

وان جهد خصم و هیمنه و احتیال او

از لطف حق چو مهر صدور علوم تافت

معدوم گشت دشمن و قصد محال او

وزآن عجب تر آن که شده گوش چرخ کر

از بحث لانسلّم و لِمَ و قیل و قال او

ص: 269

توفیق حق به حجة اسلام و دین رضا

افزود و ساختمان کتب شد خیال او

ایدون که صدر مدرسه صدر زینت است

از این کتابخانه و قدر و کمال او

تاریخ جست "جابری" از طبع زار و گفت:

"گنجینه ز علم رضا و کمال او" 1363 (1)

از ازل هرروز لطفی شأن حق کرد اقتضا

هم به آینده چنین باشد که بوده ما مضی

خواهی ار برهان، بیا در مدرسه صدر و ببین

از علوم دین دو صد برّان سیوف منتضی

یاد آور عصر جهل و خصم علم شرع و دین

سجده ها کن از پس سوء القضا حسن القضا

صدر هر حجره هداتِ دین چو رخشنده نجوم

مسند تدریس گسترده در آن خالی فضا

گوی این میدان زآقای خراسانی راد

در علوم و در کمال و در جلال مقتضی

باری از هر حسن شد کامل ولی چون خواست حق

زینت دارالکتب اکمل کند آن اقتضا

تا زگنج دانش او وان کتب گوهر برند

امّتان مصطفی و شیعیان مرتضی

ص: 270


1- 259. نسخه بدل: " گنجینه علوم رضا و جلال او"

نوجوانی جست تاریخش ز شیخ "جابری"

پیر گفتا: "بانی کنزالعلوم آمد رضا" 1363

اشعار زیر نیز مادّه تاریخ شمسی بنای کتابخانه است:(1)

در اصفهان به مدرسه صدر شد بپا

یکتا کتابخانه که دارالعلاستی

بنیان نمود سید محمّد رضا کز او

بنیان علم و دانش و بینش بپاستی

این سازمان زپرتو الطاف حق بود

بهر کسی که در صدد ارتقاستی

در محفلی که دایره علم و فضل بود

تاریخ این بنا زیکایک بخواستی

تا که "ادب" چو شمس برون سر نمود و گفت:

"کانون علم و دار هنر این بناستی" 1323

2. تعمیر مدرسه عربان

از اقدامات دیگر ایشان تعمیر مدرسه عربان واقع در بازار حسن آباد نزدیک امامزاده احمد و مقبره آیة اللّه شیخ محمّد تقی آقا نجفی است.

این مدرسه که در زمان صفویه دایر و طلبه نشین بوده و شاردن فرانسوی در سفرنامه از آن یاد کرده، در زمان پهلوی ویران و خالی از سکنه شده بود که به همت آیة اللّه خراسانی تعمیر گردید.

حاج میرزا حسن خان جابری اشعاری به شرح ذیل در تاریخ اتمام بنای آن

ص: 271


1- 260. با تشکر از جناب آقای دکتر سیّد منصور خراسانی که سه ماده تاریخ اخیر را در اختیار نوسینده قرار داد.

سروده که بر کتیبه سردر مدرسه به خط سیّد مهدی خلیقی پور نصب شده بود.

ز آقای سیّد محمّد رضا

خراسانی آن آیت و مقتدا

بشد پایدار این اساس علوم

که ویران بد از جهل اهل خطا

بلی سعی اشخاص همت بلند

کند تازه آثار عالی بنا

چه تاریخی از "جابری" خواستند

که باشد به تجدید بنیان سزا

چو روشن شد از علم این مدرسه

بگو: "بُد ز نور محمّد رضا" 1362

ص: 272

تصویر

ص: 273

3. جلوگیری از تخریب مدرسه صدر

در دوران سیاه حکومت پهلوی، تصمیم به تخریب مدرسه صدر بازار که یکی از مراکز مهم علمی اصفهان به شمار می رفت گرفته شد. طلاب و سکنه مدرسه با تهدید مجبور به ترک حجرات مدرسه شدند. آیة اللّه خراسانی هیچ گاه این سنگر مهم علمی را رها ننمود و پیوسته به مامورینی که می خواستند مدرسه را از اختیار طلاب خارج نمایند می فرمود تا زمانی که جسد مرا از مدرسه بیرون نیاندازید مدرسه را رها نخواهم کرد. ایشان در همان زمان دو نفر از مدرسین مدرسه: مرحوم آقا سیّد محمّد شمس آبادی و شیخ محمّد حسین شریعت هرندی را با نامه هایی برای مقامات دولتی به تهران فرستاد و سرانجام در اثر سعی و تلاش ایشان از تخریب مدرسه ممانعت به عمل آمد.

پس از آن با امکانات محدود به تعدادی از طلاب و ساکنین مدرسه که زمینه بیشتری برای رشد و ترقّی داشتند اعلام فرمود که در خانه های خود بمانید و از تغییر لباس خودداری کنید من به یاری خداوند و عنایت حضرت بقیة اللّه عجل اللّه فرجه الشریف زندگی شما را تأمین می کنم.

4. احیاء مدرسه چهارباغ

آیة اللّه خراسانی پس از خروج ذلّت بار رضا شاه از ایران و رفع اختناق، در طول حدود سی سال به توسعه و گسترش همه جانبه حوزه اصفهان پرداخت و علاوه بر اداره مدرسه صدر و تشکیل حوزه درس خارج که بسیاری از علما و مدرّسین در آن شرکت می کردند، مدرسه چهارباغ را نیز که تحت نظر اداره اوقاف و باستان شناسی بلااستفاده و متروکه شده بود احیا کرده و ضمن اسکان عدّه ای از طلاب فاضل و مدرّسین و پرداخت شهریه از محل موقوفات مدرسه، خود به تدریس درس خارج در آن پرداخت. این کار نیز سهم مهمی در تقویت و گسترش حوزه علمیه اصفهان داشت و مایه آبروی شهر اصفهان و جلب طلاب از مناطق اطراف بدین شهر گردید.

ص: 274

تصویر

به گفته آیة اللّه شیخ اسداللّه جوادی: آیة اللّه خراسانی تعداد 30 نفر از طلاب فاضل را پس از امتحان و گزینش در مدرسه اسکان داده و به تربیت آنان پرداخت. ایشان مدرّسین مدرسه چهارباغ را که به دعوت آیة اللّه خراسانی در آن به تدریس پرداخته و باعث رونق و بالندگی حوزه علمیه شدند را بدین شرح نام برده است:

1. آیة اللّه سید علی اصغر برزانی (کفایة الاصول)

2. آیة اللّه شیخ احمد فیّاض (طهارت مصباح الفقیه)

3. آیة اللّه حاج میرزا علی آقا شیرازی (نهج البلاغه و اخلاق)

4. آیة اللّه شیخ محمود مفید (اسفار)

ص: 275

5. آیة اللّه شیخ عباسعلی ادیب (رسائل و مکاسب)

6. آیة اللّه شیخ علی قدیری (اصول فقه)

7. دانشمند فقید حیدرعلی خان برومند (کفایة الاصول)

8. حجة الاسلام والمسلمین سیّد محمّد قهدریجانی

9. آیة اللّه شیخ علی مشکوة (صلات مصباح الفقیه)

از دیگر آثار آیة اللّه خراسانی تأسیس مسجدی مجلّل به نام مسجد الاقصی در فلکه فلسطین بود که خود ایشان شب ها در آن به اقامه جماعت می پرداخت. ایشان ظهرها نیز در مسجد جارچی بازار اقامه جماعت می نمود.

شاگردان:

آیة اللّه خراسانی قبل از ظهرها در مدرسه صدر بازار اصفهان خارج فقه تدریس می نمود و بسیاری از فضلا به درس او حاضر می شدند. وی عصرها نیز در مدرسه چهارباغ درس اصول فقه می گفت. برخی از شاگردان ایشان عبارتند از:

1. سیّد ابراهیم احمدی فروشانی

2. سیّد ابوتراب مرتضوی درچه ای(1)

ص: 276


1- 261. عالم فاضل. در شب شنبه عاشورای سال 1332ق متولد شد. تحصیلات مقدّماتی را نزد حاج شیخ ابوالقاسم زفره ای انجام داد و از محضر شیخ محمّد حکیم خراسانی و دیگران استفاده نمود. پس از وقفه ای که در اثر شرایط خفقان زمان رضا شاه در امر تحصیل او روی داد، مجدّداً به اصفهان آمده و از محضر پدر بزرگوار خود آیة اللّه سیّد مهدی درچه ای و حضرات آیات: سیّد علی نجف آبادی، سیّد محمّد نجف آبادی، شیخ محمّد رضا نجفی، خراسانی و میر سیّد علی بهبهانی استفاده نمود و خود به تدریس دروس مختلف حوزوی پرداخت. وی عالمی بافضیلت وخدوم بود. تأسیس هیئت های مذهبی و مجالس تفسیر قرآن از خدمات او بود. در روزهای سخت و پر آشوب سال 1357 با کهولت سنّ در پیشاپیش تظاهرات علیه رژیم فاسد پهلوی مسافت های طولانی را طی می کرد. پس از پیروزی انقلاب و دعوت حضرت امام خمینی از علما در کمک به قوّه قضائیه کشور، با وجود مخالفت بعضی کو تاه نظران بیش از هشت سال در دستگاه قضائی کشور خدمت نمود. وی در ظهر روز جمعه سوّم اسفند 1369ش [7 شعبان 1411ق] به لقاء اللّه پیوست و در جوار امامزاده ابوالحسن علی زین العابدین از نوادگان امام صادق علیه السلام (درب امام) مدفون گردید.

3. سیّد ابوالحسن درچه ای زاده(1)

4. سیّد ابوالفضل جزایری

5. سیّد ابوالفضل صفوی ریزی(2)

ص: 277


1- 262. ت. عالم فاضل. فرزند آیة اللّه العظمی سیّد محمّد باقر درچه ای [م: 1364 ق] وی تحصیلات خود را در اصفهان نزد حضرات آیات: حاج آقا رحیم ارباب، خراسانی، سیّد ابوالحسن شمس آبادی، سیّد عبد الحسین طبیب و دیگران انجام داد و سپس به تدریس و تربیت طلّاب پرداخت. او از اساتید ممتاز ادبیات در حوزه اصفهان بود و حدود پنجاه سال به تدریس ادبیات و متون و فقه و اصول اشتغال داشت. در بسیاری از خصوصیات اخلاقی و انجام مستحبّات و ترک مکروهات، خلف صالحی برای پدر بزرگوارش محسوب می شد. اهل تهجّد و دائم الذکر بود. تقدّم او در سلام حتی به کودکان زبانزد بود. از ویژگی های او گفتن اذان با صدای بلند بود. تا به صحّت حدیث و مطلبی یقین پیدا نمی کرد آن را بازگو نمی نمود. وی در شب تاسوعای حسینی در محرّم 1414ق در درچه ندای حق را لبیک گفت و در امامزاده درچه به خاک سپرده شد.
2- 263. در حدود سال 1347ق در شهرستان زرین شهر متولد شد. در کودکی به همراه پدرش سید جلال به اصفهان آمد و به تحصیل علوم دینی پرداخت. وی در اصفهان نزد اساتیدی چون: شیخ محمّد علی عالم حبیب آبادی، شیخ حیدر علی صلواتی، شیخ عباسعلی ادیب، شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی، شیخ مرتضی اردکانی، سیّد مهدی حجازی، شیخ محمود مفید، سید علی فانی و حاج آقا رحیم ارباب تحصیل نمود و سال ها از محضر دانشمند بزرگوار آیة اللّه شیخ محمّد باقر زند کرمانی بهره برده و از ملازمین ایشان گردید. از اوایل تحصیل به وعظ و خطابه روی آورد و تا پایان عمر به آن مشغول بود و از خطبای معروف اصفهان به شمار می رفت. مدت 17 سال در خوزستان به تبلیغ مشغول بود و مدتی نیز در چهار محال بختیاری به ارشاد مردم و مبارزه با فرقه ضاله بهائیه پرداخت. او سرانجام درسال 1382 ش وفات یافت و در مسجد حرّ واقع در چهار راه عسکریه که در آن به اقامه نماز می پرداخت مدفون گردید.

6. شیخ احمد قمی نژاد(1)

7. شیخ اسداللّه جوادی

8. شیخ محمّد باقر صدیقین

9. سیّد محمّد باقر طباطبائی

10. سیّد بحرالعلوم میردامادی(2)

ص: 278


1- 264. در سال 1299 ش در اصفهان متولد شد. با وجود فقر و مشکلات فراوان به تحصیل علوم دینی پرداخت و پس از طی دروس مقدماتی و سطوح، از محضر حضرات آیات: خراسانی، سیّد عبد الحسین طیب، شیخ مرتضی اردکانی، شیخ محمود مفید و حاج آقا رحیم ارباب بهره برد. او مدتی نیز در تهران نزد مرحوم حسینعلی راشد و آیة اللّه رفیعی قزوینی تحصیل نمود. وی چنان که خود گفته: بیست سال ملازم حاج آقا رحیم ارباب بوده است. او واعظی باسواد، پر مطالعه، حق گو و حق طلب بود. تا پایان عمر شیوه حق گویی خود را رها نکرد و در منبر به انتقاد از تجمل گرایی و برخی از انحرافات موجود پرداخت. او با بیان حقایق تلخ در طول عمرش بسیاری را آزرد و به دشمنی با خود واداشت. چنانچه خود می گوید: سری بس مختصر جنبانده ام اصلاح مردم را وز این رو سنگ جورم بر سر و کاشانه می ریزد مرحوم قمی اشعار بسیاری با تخلص "قاموس" سروده است که گزیده مختصری از غزلیات و قصائد آن پس از وفاتش به چاپ رسید. وی سرانجام در 15 ماه مبارک رمضان 1420 ق (آذر ماه 1378 ش) به دیدار حق شتافت و در صحن حرم امامزاده ابوالعباس خوراسکان مدفون گردید. ای اولو الالباب بر "قاموس" مهر آرید و لطف خوب گوییدش اگر چه او بدی ها کرده بود
2- 265. عالم زاهد وارسته. در اصفهان نزد اساتیدی چون: سیّد احمد مقدّس، شیخ محمّد حسین رشتی و حضرات آیات: شیخ محمّد حسن نجف آبادی، شیخ محمّد حسین مشکینی، خراسانی، سید صدر الدین کوپائی، میرزا علی آقا شیرازی و آیات عظام: میر سیّد علی بهبهانی و حاج آقا رحیم ارباب تحصیل نمود. سپس به شهر مقدس قم هجرت کرد و از محضر آیات عظام: سیّد حسین بروجردی، علّامه طباطبا ئی، حضرت امام خمینی و مرعشی نجفی بهره برد. آن گاه به اصفهان باز گشت و به تدریس سطوح فقه و اصول و اخلاق و معارف الهی پرداخت. وی عالمی خدوم و مردمی و در امورخیریه و عام المنفعة کوشا بود. چندین خیریه و قرض الحسنه تأسیس نمود و چند مسجد و حسینیه بنا یا ترمیم نمود. مقیّد به صله رحم بود و در تشویق و تربیت طلاب می کوشید. از کینه توزی بیزار بود. به هنگام ذکر مصیبت شدیداً گریه می کرد و اشک می رِیخت. او عالمی متّقی و عارفی زاهد و وارسته و متخلّق به اخلاق حسنه بود. عمدتا کتب عرفانی و تفسیر قرآن کریم را تدریس می نمود و پس از سه دوره تفسیر، در شب آخر عمر مبارکش آیه نور را تفسیر کرد. نوارهای زیادی از سخنرانی های ایشان در موضوعات اخلاقی، تفسیر، حدیث، شرح نهج البلاغه، شرح زیارت جامعه و عرفان و سیر و سلوک موجود است. او در بامداد روز یک شنبه 15 ربیع الثانی 1411 ق با ذکر یاعلی دنیا را وداع نمود. پیکر پاکش با تجلیل هرچه تمام تر از اصفهان به زادگاه خود [15 کیلومتر] بر سر دست تشییع و در قبرستان بهشت فاطمه سلام اللّه علیها در سده مدفون و بقعه ای نیز بر مزارش بنا گردید.

11. شیخ محمّد تقی فهامی(1)

ص: 279


1- 266. عالم جلیل. پدرش: حاج شیخ اسد اللّه فهامی از خواصّ آخوند ملاّ محمّد حسین فشارکی بود و بیش از چهل سال در تخت فولاد اصفهان مراسم احیاء و دعای کمیل بر پا می نمود. وی مؤسّس جلسه دعای ابو حمزه ثمالی در شب های ماه مبارک رمضان بود و تهجّد و شب زنده داری اش زبانزد خاص و عام بود. وی پس از انجام تحصیلات مقدّماتی در اصفهان به شهر مقدّس قم عزیمت نمود و از محضر اساتید آنجا بهره مند گردیده و خود به تدریس برخی از دروس مشغول شد. درپی بیماری پدر مجبور به بازگشت به اصفهان شد و در این شهر از درس حضرات آیات: سیّد مهدی درچه ای، سیّد حسین خادمی، شیخ احمد فیاض، خراسانی، میر سیّد علی بهبهانی و حاج آقا رحیم ارباب بهره مند گردید. از خصوصیات او تسلّط در ادبیات عرب بود که آن را در برخی از مدارس علمیه تدریس می نمود. وی از عنفوان جوانی به وعظ و خطابه روی آورد و در این امر مهم بسیار کوشا و جدّی بود. جلسه دعای کمیل پدر را پس از وفات او به خوبی اداره می کرد و خود مؤسّس جلسه دعای ندبه صبح جمعه در اصفهان بود. هیئت مهدویه اصفهان به طور سیار در سطح شهر برقرار و از بیانات آن عالم ربّانی استفاده می نمود. وی در بنا و آبادی چندین مسجد در محلّه باب الدشت و اطراف آن اهتمام ورزید. جلساتی نیز برای تربیت اهل منبر دایر کرد و آنان را از مواعظ و تجربیات خود بهره مند می نمود. وی در روز پنجشنبه 7 ذیحجه 1419ق وفات یافت و در بقعه علّامه خوانساری مدفون گردید.

12. سیّد محمّد تقی مصطفوی

13. سیّد جلال الدین شریعتی زفره ای(1)

14. سیّد جمال الدین میردامادی

15. سیّد جواد افضل هرندی(2)

ص: 280


1- 267. پدرش :عالم جلیل سیّد مرتضی طباطبائی زفره ای ( م :1362ق ) از شاگردان حضرات آیات : سیّد محمّد باقر درچه ای ، آخوند ملّا حسین فشارکی ، میرمحمّد تقی مدرّس ومیرمحمّد صادق خاتون آبادی بود وی پس از تحصیلات مقدّماتی نزدپدر بزرگوار خود و شیخ حسن جناب، از درس اساتیدی چون: شیخ محمّد جواد فریدنی ، شیخ محمّد علی عالم حبیب آبادی ، شیخ هبة اللّه هرندی و سید محمّد باقر ابطحی سدهی بهره برد. سطوح عالی فقه و اصول را نزد حضرات آیات: سیّد علی اصغر مدرّس برزانی، شیخ احمد فیاض، حاج آقا حسین خادمی و خارج فقه را نزد آیة اللّه العظمی حاج آقا رحیم ارباب تلمّذ نمود. وی در مسجد صاحب الزمان عجّل الله فرجه الشریف دردشت و مسجد شجره اقامه جماعت می نمود. او در 16 محرّم 1421ق [2اردیبهشت 1379ش] وفات یافت و در قبرستان باغ رضوان اصفهان مدفون گشت.
2- 268. در سال 1338 ق در هرند متولد شد. پدرش: سیّد محمّد حسین حسینی هرندی (م: چهار شنبه 4 ربیع الثانی 1350 ق ) از علمای با فضیلت هرند بود. وی پس از فوت پدر در سن 12 سالگی به اصفهان مهاجرت نموده و در مدرسه جده بزرگ ساکن گردید. اساتید ایشان در اصفهان عبارتند از: حاج آقا محمّد آل رسول شمس آبادی، میرزا علی آقا شیرازی، شیخ محمّد کفرانی، شیخ هبة اللّه هرندی، سیّد محمّد باقر ابطحی سدهی و سیّد علی اصغر برزانی. وی سپس به شهر مقدس قم عزیمت نمود. رسائل و مکاسب را نزد آیة اللّه مرعشی نجفی آموخته و به درس آیة اللّه العظمی بروجردی حاضر گردید. پس از آن مدتی نیز در نجف اشرف تحصیل نموده و به اصفهان مراجعت کرد. در اصفهان از درس حضرات آیات: حاج آقا رحیم ارباب، خراسانی، سیّد مهدی درچه ای و دیگران بهره برد و در مسجد و منبر به ترویج و تبلیغ احکام دینی پرداخت. وی واعظی متقی و عالمی عامل و عادل بود و در مسجد بازارچه در کوشک امامت می نمود. وی سرانجام در شعبان سال 1407 ق در مولد خود در هرند، در بالای منبر دچار سکته گردید و دار فانی را وداع گفت پیکر مطهرش در جنب پدر بزرگوارش در هرند مدفون گردید.

16. شیخ حبیب اللّه شاهنده نکوآبادی(1)

17. سیّد حسن علوی خوراسکانی(2)

18. شیخ محمّد حسین فقیه نطنزی(3)

ص: 281


1- 269. عالم فاضل، در اصفهان نزد اساتیدی چون حضرات آیات: شیخ محمود مفید، خراسانی، سید حسین خادمی و میر سیّد علی موسوی بهبهانی تحصیل نموده و با شیخ عبداللَّه ادیب لنجانی هم بحث بود. وی در غره شوال سال 1395ق وفات یافته و در تکیه ملک مدفون شد. سنگ نوشته مزارش چنین است: وفد علی ربّه الفرد العلیّ الاعلی من بات لیالیه السهر الی السحر مناجیا لربّه الغفور الرحیم الباری، حلیف الزهد والورع والتقوی حجة الاسلام والمسلمین الشیخ حبیب اللّه شاهنده، ولد العالم العامل التقی میرزا محمد قدیری نوکابادلنجانی وکان وفاته غرة شهر شوّال المکرّم سنة خمس وتسعین وثلاث ماة بعد الالف.
2- 270. عالم جلیل. در سال 1294ش متولد شد. در اصفهان نزد بسیاری از علما از جمله حضرات آیات: شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی، شیخ احمد اهتمام، حاج آقا رحیم ارباب، خراسانی، علّامه شیخ محمّد رضا نجفی و سیّد عبدالله ثقة الاسلام تحصیل کرد و از دو استاد اخیر اجازه نقل حدیث دریافت نمود. وی عالمی زاهد و وارسته بود و مردم خوراسکان از برکات وجوش برخودار بودند. سرانجام این عالم ربّانی در ماه صفر سال جاری به رحمت ایزدی پیوست.
3- 271. عالم فاضل زاهد و مدرّس توانا. در سال 1285 ش در نطنز به دنیا آمد. مقدّمات را نزد پدر خود ملّا علی رضا فرا گرفته و جهت ادامه تحصیل با پای پیاده به اصفهان آمده و در مدرسه چهارباغ در حجره برادر بزرگ خود حاج شیخ محمود ساکن شده و از محضر اساتیدی چون: ملا محمّد علی حبیب آبادی، شیخ محمّد جواد فریدنی و حضرات آیات: شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی، درچه ای، ارباب، حاج شیخ مهدی نجفی و خراسانی بهره برد. او از سنین جوانی به تدریس در حوزه علمیّه پرداخته و طلاب زیادی از درس او استفاده نمودند. وی در زهد و تقوا زبانزد خاص و عام و مورد توجّه مراجع و علما بود و سرانجام در 29 محرّم سال 1395 قمری [22 بهمن 1355] دار فانی را وداع گفته و در تکیه ملک (گلستان شهدا) مدفون شد. شاق الفقیه بلقاء الحسین وقد اوی تحت لواء الحسین عاش سعیدا فی الحیاة کما مات سعیدا بولاء الحسین قیل لنفسه ادخلی جنتی حتی بلغت بحذاء الحسین فی التاسع العشرین من محرم صاربشوق بفداء الحسین واخرج الواحد من جمع وقل: "ظل الفقیه بعزاء الحسین"

19. شیخ حسین گلشادی

20. سیّد حسین محمودی خوراسکانی

21. حاج آقا رضا مظاهری(1)

ص: 282


1- 272. در سال 1298 ش متولّد شد. نزد پدر خود عالم زاهد ملّا محمّد حسین مظاهری (م: 1375ق ) و اساتیدی همچون: آقا جمال الدین خوانساری، آقا کمال الدین خوانساری، میرزا علی اصغر شریف و حضرات آیات: سیّد مهدی درچه ای، حاج آقا رحیم ارباب، خراسانی، حاج آقا حسین خادمی، سیّد مصطفی مهدوی، شیخ محمود شریعت و سیّد ابو الحسن شمس آبادی تحصیل نمود. مدّتی نیز در عتبات از دروس آیات عظام: سِید ابوالقاسم خوئی ، سیّد محسن حکیم و دیگران بهره برده و در ایامی که آیة اللّه العظمی میر سیّد علی بهبهانی در اصفهان تدریس می نمود از محضر او استفاده می برد. وی واعظی صالح و از محترمین اهل منبر اصفهان بود. در امر به معروف و نهی از منکر و دستگیری از ضعفا ساعی و کوشا بود. در مسجد امام حسین علیه السلام در محلّه کیلان و مسجد خیابان جامی اقامه جما عت می نمود. منبر او مشتمل بر مواعظ شافیه و بیان مسائل حلال و حرام و تفسیر و شرح آیات قر آن و احادیث معصومین و نقل حکایات متناسب و از حیث جامعیت در بین اهل منبر اصفهان ممتاز بود. او در سوّم ماه صفر 1410ق [13شهریور1368 ش] به عارضه سکته وفات یافت و در باغ رضوان اصفهان مدفون گردید.

22. شیخ محمّد رضا طاهری خورزوقی(1)

23. سیّد ضیاء الدین تجویدی

24. شیخ عباس مصباح(2)

ص: 283


1- 273. پ. در سال 1303 ش در خورزوق متولد شد. تحصیلات خود را در اصفهان نزد اساتیدی چون حضرات آیات: خراسانی، سیّد حسین خادمی، سیّد ابوالحسن شمس آبادی و شیخ مرتضی اردکانی به انجام رساند و در شهر خود به اقامه جماعت و ارشاد و هدایت مردم و نشر معارف اسلامی پرداخت. وی عالمی زاهد ، ساده زیست و مردمی بود و با کمک مردم اقدام به تأسیس حوزه علمیه ای در شهرستان خورزوق نمود و به تعلیم و تربیت طلاب همت گماشت مرحوم طاهری از ذوق شعری برخوردار بود و تألیفاتی نیز از خود بر جای گذاشت که از آن جمله کتاب "سراج المنیر" در اصول عقائد و مطالب متفرقه نافعه در سال 1383 ق با تقریظ حضرات آیات: شمس آبادی و اردکانی به چاپ رسیده است. سایر آثار ایشان که به چاپ نرسیده عبارت است از : باب الفلاح فی شرح دعاء الصباح، تصحیح الآراء در شرح زیارت عاشوراء، جید الکلام فی مواعظ الانام، منتخب التجوید، کهف حصین. این عالم پارسا در تیر ماه 1383 ش وفات یافت و در امامزاده خورزوق مدفون گردید.
2- 274. در قریه دستگرد برخوار متولد شد. در اثر تشویق عالم ربّانی آیة اللّه شیخ محمّد رضا کلباسی به تحصیل علوم دینی علاقمند گردید. مقدّمات را نزد حاج آقا جمال الدین خوانساری و شیخ محمّد رضا محمود آبادی آموخت. مطول را نزد سیّد آقاجان نوربخش؛ فرائد الاصول، قوانین الاصول و شرح کبیر را نزد آیة ا لله خراسانی، کفایة الاصول را نزد آیة اللّه کلباسی آموخت و از درس خارج فقه و اصول از محضر حضرات آیات: سیّد حسین خادمی، سیّد مهدی درچه ای، سیّد عبد اللّه ثقة الاسلام، سیّد علی نجف آبادی و آیة اللّه العظمی میر سیّد علی بهبهانی استفاده نمود. شرح منظومه حکمت را نیز نزد آیة اللّه کلباسی و آیة اللّه شیخ محمود مفید فراگرفت و سپس به ارشاد و هدایت مردم از طریق منبر و تألیف کتب به زبان فارسی پرداخت. وی عالمی فاضل، بی ادّعا و بی ریا بود. از سخن لغو نهایت احتراز را داشت، غیبت نمی کرد و دیگران را نیز از این کار نهی می کرد. بسیار منظّم بود و وقت او بیهوده تلف نمی شد. اهل تهجّد و سحر خیزی و انجام فرائض یومیه در اوّل وقت بود. به نوشته دوست صمیمی و پنجاه ساله او مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی: وی مردی متّقی و پرهیزکار بود و از وی در طول عمر هشتاد ساله خلاف شرع و گناهی دیده یا شنیده نشد. منبرهای او مورد رضای خدا و اولیای دین بود. در موقع ذکر مصیبت ، خود بیشتر از مستمعین گریه می کرد و حاضرین با مشاهده حالت او به گریه می افتادند. مرحوم مصباح پس از یک عمر هشتاد ساله که در راه تحصیل علوم و ترویج دین و نشر احکام و ابلاغ مسائل حلال و حرام و بیان فضائل و منا قب و مصائب اهل بیت علیهم السلام تؤام با زهد و تقوا گذشت در شب چهار شنبه 22 جمادی الاولی 1408 وفات یافت و در رواق امامزاده دستگرد موسوم به ادهم مدفون گردید.

25. شیخ عبدالرسول قائمی

26. شیخ عبداللّه ادیب

27. سیّد عطاء اللّه فقیهی(1)

22. سیّد علی طباطبائی خوراسکانی(2)

ص: 284


1- 275. عالم فاضل. در روستای محمّد آباد جرقویه متولد شد. پدرش: سیّد محمّد باقر فقیهی از علمای محمّد آباد بود. نسب او با نسب مرحوم سیّد محمّد حسن میرجهانی مشترک بود و مانند آن مرحوم پس از سال ها که در زیِّ غیرسادات به سر می برد به کسوت سیادت درآمد. وی در اصفهان نزد حضرات آیات: خراسانی، شیخ مرتضی اردکانی و شیخ محمّد باقر زند کرمانی تحصیل کرده و به تدریس دروس مختلف از جمله مکاسب و شرح منظومه پرداخت و سرانجام در خرداد ماه 1370 ش در سنّ حدود شصت سالگی وفات یافت و در روستای محمّد آباد در جوار پدر خود مدفون گردید.
2- 276. فرزند عالم فاضل سیّد مصطفی طباطبائی. در اصفهان از محضر اساتیدی چون حضرات آیات: شیخ عباسعلی ادیب، شیخ محمّد علی حبیب آبادی، سیّد مرتضی ابطحی، شیخ احمد فیاض، سیّد حسین خادمی، خراسانی، شیخ محمود مفید، سیّد مصطفی مهدوی، میرزا محمود معین نجف آبادی و حاج آقا رحیم ارباب بهره برده و به تبلیغ و ارشاد مردم از طریق منبر پرداخت. پدرش نیز از شاگردان آخون ملا عبدالکریم گزی، سیّد محمّد باقر ابطحی سدهی و علّامه شیخ محمّد رضا نجفی بود.

28. شیخ علی محمّد فقیه حبیب آبادی(1)

29. میرزا عنایت اللّه نجفی جزن آبادی(2)

ص: 285


1- 277. از علما و فقها و مدرّسین اصفهان و از شاگردان حضرات آیات: سیّد محمّد باقر درچه ای، آخوند ملّا عبدالکریم گزی، جهانگیر خان قشقائی، سیّد مهدی درچه ای، خراسانی و آخوند ملاّحسین فشارکی. به نوشته استاد جواهری: وی در حدود 30 سال در قریه حبیب آباد به امامت جماعت و موعظه در مسجد خود اشتغال داشته، در سال 1327 به اصفهان آمده، و در مدرسه کاسه گران اقامت گزیده و روزها به مسجد نو می رفت و در حوزه درس شیخ محمّد حسین امام نجفی حاضر می شد. در مدرسه کاسه گران شرح لمعه و قوانین و... تدریس می کرد. مردی دیندار و خوش خو و نیک نفس بود. دوره عمر را به قناعت گذرانید. وی در شب جمعه 17 ربیع الاوّل سال 1380 قمری [1339ش] در حبیب آباد وفات نموده و در اصفهان در تکیه فاضل سراب مدفون گردید. ضع یا "ادیب" الرجل فی جمع و قل: "حیّ الفقیه بغدوة المولود"
2- 278. در سال 1312ش در اصفهان به دنیا آمد. پدرش: عالم زاهد شیخ محمّد رضا نجفی جزن آبادی (م: 1378ق) از علمای گمنام و منزوی اصفهان بود که سال ها در نجف اشرف و اصفهان تحصیل نموده و از شاگردان مورد توجّه آیة اللّه العظمی میرزا محمّد تقی شیرازی بود وی پس از تحصیل مقدمات، نزد بزرگانی چون حاج آقا صدرالدین کوپایی، شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی، سیّد حسن مدرّس هاشمی، سیّد علی اصغر برزانی و شیخ احمد فیّاض به تحصیل سطوح فقه و اصول پرداخت. سپس به شهر مقدّس قم عزیمت نمود و در درس آیة اللّه العظمی بروجردی و آیة اللّه سیّد محمّد محقق داماد شرکت نمود ولی پس از مدّتی به خاطر بیماری پدر مجبور به بازگشت به اصفهان و پرستاری از او شد. در اصفهان به تحصیل نزد حضرات آیات: سیّد ابوالحسن شمس آبادی، خراسانی و میر سیّد علی بهبهانی ادامه داد. فلسفه را نیز در محضر مرحوم کوپایی و شیخ محمود مفید آموخت و سال ها از محضر پر بار آیة اللّه شیخ محمّد باقر زند کرمانی بهره برد. وی پس از وفات پدرش به امامت جماعت در مسجد مسجد شیره پزها پرداخته و تا پایان عمر به وعظ و خطابه و بیان معارف اسلامی اشتغال داشت. او در 19 آذر ماه 1381ش وفات کرد و درصحن امامزاده ابوالعباس خوراسکان به خاک سپرده شد.

30. سیّد فضل اللّه تجویدی(1)

31. فضل اللّه ضیاء نور(2)

ص: 286


1- 279. در سال 1308ش [1348ق] در اصفهان متولد شد. نزد پدرش عالم جلیل سیّد ضیاءالدین تجویدی (م: 1408ق) و حضرات آیات: سیّد مرتضی موحّد ابطحی، شیخ عباسعلی ادیب، شیخ احمد فیّاض، سیّد عبدالحسین طیّب، خراسانی، شیخ محمود مفید، شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی، ملا هاشم جنتی، مجد العلماء نجفی و حاج آقا رحیم ارباب به تحصیل علوم دینی پرداخت. پس از آن در سال 1341ش به تهران مهاجرت نمود و بیش از بیست سال از درس خارج آیة اللّه العظمی سیّد احمد خوانساری استفاده نمود. مقداری از " اسفار" را در اصفهان نزد شیخ محمود مفید خواند و در تهران به درس"شوارق" آیة اللّه حاج شیخ زین العابدین سرخه ای حاضر شده، "کفایة الاصول" را نیز نزد او آموخت. آیة اللّه شیخ محمّد رضا محقق تهرانی صاحب کتاب "حقائق الفقه" نیز از اساتید ایشان در درس خارج بود. وی در اختیاریه شمیران تهران مسجد امام جعفر صادق علیه السلام به امامت جماعت می پرداخت و در شهرهای مختلف به وعظ و ارشاد و تبلیغ دین مشغول بود. مردی با خلوص، بی ریا، مهربان، با گذشت و جذّاب بود. از بخل و کینه و حسادت به دور بود و در انفاق و صله ارحام و کار گشایی و حل اختلافات مردم ساعی بود. وی در 20 محرم 1422ق [4اردیبهشت 1382ش] وفات یافت و در مقبره ابو حسین قم به خاک سپرده شد.
2- 280. در سال 1299ش در اصفهان متولد شد. پدرش: حاج آقا رضا ضیاءنور (م: 1406 ق) از واعظان وارسته اصفهان بود. وی پس از گذراندن تحصیلات مکتبی به حوزه علمیه راه یافت. ادبیات را نزد شیخ محمّد علی عالم حبیب آبادی و شرح لمعه را نزد آیة اللّه شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی آموخت. عمده دروس فقه و اصول را از محضر آیة اللّه خادمی فرا گرفت و مخصوصا به درس اصول او که آمیخته با تقریرات علّامه نائینی بود علاقه داشت. استاد دیگر او آیة اللّه حاج میرزا رضا کلباسی بود. وی علاقه زیادی به این استاد ارجمند داشت و در فرا گرفتن علوم مختلفی از ادبیات و منطق و فلسفه و مخصوصا شرح منظومه سبزواری خود را مدیون او می دانست. مدتی در درس شوارق آیة اللّه حاج آقا صدر کوپائی حاضر شد و چندین سال متوالی از درس فلسفه فقیه و حکیم وارسته آیة اللّه شیخ محمود مفید استفاده نمود. او به این استاد بزرگ نیز علاقه خاصی داشت و پیوسته این ارادت را ابراز می نمود و قداست و پاکی و تقوای او را می ستود و او را مؤثرترین استاد خود می دانست. استاد دیگر او عالم ربّانی آیة اللّه العظمی حاج آقا رحیم ارباب بود که تا آخر عمر ارادت خاصی به او داشت و شرح حال جامعی از آن عالم فرزانه در مجله دانشکده ادبیات نوشت. وی پس از سال ها استفاده از محضر اساتید فوق و نیز حضرات آیات: شیخ احمد فیاض، خراسانی و میرزا علی آقا شیرازی در سال 1336ش برای مطالعات جدید و دانشگاهی و تدریس در فرهنگ و دانشگاه تغییر لباس داد. استاد ضیاء نور در روز پنج شنبه 22 اسفند 1364ش وفات کرد و در باغ رضوان اصفهان مدفون گردید.

32. سیّد محمّد کاظم مدرّس صادقی

33. سیّد مجتبی مهدوی

34. سیّد مرتضی فقیهی آفارانی(1)

ص: 287


1- 281. در سال 1292ش در اصفهان متولد شد. پدرش: سیّد محمّد علی فقیهی (م: 1362 ق) از روحانیون عابد و خدوم بود. وی با کمال فقر و تنگدستی به تحصیل علوم دینی پرداخت، چنانچه موقعی که او و پدرش با هم به تحصیل کتاب "معالم" می پرداختند یک کتاب بیشتر نداشتند و به ناچار یک شب پدر کتاب را مطالعه می کرد و فرزندش سحر بیدار شده و به مطالعه می پرداخت و شب دیگر بر عکس. وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و سطوح، از درس خارج حضرات آیات: خراسانی و سیّد حسین خادمی استفاده نمود و از شاگردان مبرز آنان گردید. درس آیة اللّه خراسانی را با مرحوم سیّد ضیاء الدین تجویدی مباحثه می نمود و به جز چهار سالی که بیمار و در منزل بستری بود دست از تحصیل برنداشت. وی عالمی بسیار محتاط بود، بر زبان خود تسلط داشت و از غیبت به شدت پرهیز می نمود. مردی با اخلاص، زاهد، کم خواب، کم خوراک، کم صحبت، خوش اخلاق و با نظم بود و در دهه عاشورا در منزل خود جلسه روضه بر پا می نمود. فرزند محترم او می گوید: ایشان یک موقعی احتیاط می کرد و سعی می نمود که پول های من با پول هایش مخلوط نشود. وقنی علت را پرسیدم فرمود: مدتی است بدون مطالعه به منبر می روی و بر اساس مسموعات خود در منبر سخن می گویی. لذا شاید پول هایی که از بابت منبر می گیری اشکال داشته باشد.این عالم پارسا سرانجام در روز 16 بهمن 1370ش وفات یافت و در بقعه امامزاده عبد اللّه آفاران مدفون گردید.

35. شیخ مرتضی فقیهی خوراسکانی

36. سیّد مرتضی ابطحی سدهی

37. شیخ مرتضی تمنائی

38. شیخ مصطفی فقیهی خوراسکانی

39. شیخ محمّد وثیق(1)

40. شیخ محمّد ربّانی خوراسکانی(2)

ص: 288


1- 282. در سال 1309ش دراصفهان به دنیا آمد. تحصیلات حوزوی را با فراگیری ادبیات عرب نزد اساتیدی چون مرحوم معلم حبیب آبادی آغاز نمود. در مقطع سطح از اساتیدی چون حضرات آیات: شهید شمس آبادی و سیّد علی اصغر مدرس برزانی بهره برد و در درس خارج حضرات آیات: خراسانی و سیّد حسین خادمی شرکت نمود. وی واعظی متّعظ و زاهدی وارسته و بسیار ساده زیست بود. به آنچه می گفت معتقد بود و عمل می نمود. اهل تهجد ونماز شب بود و آن را در حضر و سفر ترک نمی کرد. به قرائت قرآن اهمیت می داد و دائم الذکر بود. از این که کسی را ناراحت کند سخت بر حذر بود و چنانچه کسی از او رنجشی پیدا میکرد به هر طریق ممکن رضایتش را جلب می نمود. از غیبت کردن به شدت احتراز داشت. مواعظ او ساده و دلنشین بود و از هر فرصتی استفاده کرده و به موعظه می پرداخت. وی در 26 ذیقعده 1411ق وفات نمود و در باغ رضوان اصفهان مدفون گردید.
2- 283. فرزند میرزا عبدالرحیم و نواده ملا علی ربّانی. در سال 1300ش متولد شد. در سن 12 سالگی وارد حوزه علمیه اصفهان شد و نزد اساتیدی چون: شیخ محمّد علی عالم حبیب آبادی، سید محمّد باقر ابطحی، شیخ غلامرضا خوراسکانی، حاج آقا رضا کلباسی، سیّد علی اصغر برزانی، شیخ محمود مفید، شیخ اسماعیل معزّی و شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی دروس مقدمات و سطح را فراگرفت. چندی نیز درنجف اشرف به تحصیل پرداخت و آن گاه به اصفهان بازگشت و در درس حضرات آیات: سیّد ابوالحسن شمس آبادی، سیّد حسین خادمی، میر سیّد علی بهبهانی و حاج آقا رحیم ارباب ادامه تحصیل داد. پس از بیماری پدرش که نماز جمعه را درخوراسکان اقامه می کرد، مسئولیت امامت جمعه را عهده دار شد که تاکنون به این امر مهم اشتغال دارد. وی عالمی زاهد و وارسته و مردمی است و خدمات اجتماعی زیادی در منطقه انجام داده است.

41. شیخ محمّد یزدی(1)

42. سیّد محمّد هاشمی قهدریجانی

43. سیّد محمّد حسینی کوشکی

44. شیخ محمّد زهری واعظ

45. شیخ محمود کفعمی(2)

ص: 289


1- 284. عالم فاضل، فرزند آیت اللّه شیخ محمّد علی یزدی، از شاگردان حضرات آیات: شیخ محمّد تقی آقا نجفی، شیخ محمّد علی ثقة الاسلام، سیّد محمّد باقر درچه ای، سیّد مهدی درچه ای، ملاّ محمّد حسین فشارکی، ملاّ عبدالکریم گزی و سیّد عبد اللّه ثقة الاسلام؛ عالمی فاضل و زاهد و خدوم بود. او پدر دو عالم جلیل: مرحوم حاج آقا رضا یزدی و حاج آقا حسین یزدی حفظه اللّه تعالی است. وی در ماه صفر 1379ق [1338ش] وفات یافت و در کنار پدر خود در تخت فولاد مدفون شد. "صابر" در وفات او اشعاری سروده که ماده تاریخش چنین است: خواست "صابر" آن که تاریخش کند از جان رقم بود مستغرق به دریای تفکر ناگهان سر یکی در سال شمسی کرد اندر جمع و گفت: "شد مکان حجّة الاسلام یزدی در جنان"
2- 285. در سال 1301ش در محلّه لادان اصفهان متولّد شد. تحصیلات مقدّماتی را نزد اساتیدی چون: حاج ملّا هاشم جنّتی، شیخ محمّد جواد اصولی، شیخ یحیی فقیه ایمانی، شیخ حیدر علی صلواتی و سیّد مصطفی بهشتی نژاد انجام داد. سطوح فقه و اصول را نزد حضرات آیات: شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی، شیخ علی مشکوة، شیخ عباسعلی ادیب، سیّد علی اصغر برزانی و سیّد صدر الدین کو پائی آموخت و در درس خارج آیة اللّه خراسانی شرکت نمود. وی مردی فاضل، خوش بیان، متواضع و مهربان بود و عمر خود را به ترویج دین و تبلیغ احکام و بیان مسائل طی نمود. حسن سلوک و منبرهای شیرین و پر محتوا، او را محبوب خاص و عام و در تعلیم احکام دین بسیار موّفق نمود. او سرانجام در روز 27 تیرماه 1383ش در پی سانحه تصادف به جوار رحمت حق شتافت و پس از تشییعی با شکوه در امامزاده لادان مدفون گردید.

46. سیّد مهدی مصطفوی

47. سیّد ناصر مهدوی

48. ملّا هاشم جنتی(1)

ص: 290


1- 286. عالم زاهد، در سال 1284ش در روستای لادان متولد شد. دروس سطح و خارج را از محضر حضرات آیات: شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی ، سیّد علی نجف آبادی، خراسانی و حاج آقا رحیم ارباب آموخت. وی سال ها در مدرسه جده کوچک و در اواخر در مدرسه چهار باغ ساکن بود و به تدریس دروس مختلف مقدمات و سطوح فقه و اصول و در محل سکونت خود (لادان ) به ارشاد و هدایت مردم اشتغال داشت. از جهات اخلاقی مردی بسیار نرم خو، حلیم، با حوصله، متین، مؤدب و مقید به انجام مستحبات بود و از سلوک اخلاقی استاد خود آیة اللّه العظمی ارباب بسیار متأثر، و مورد علاقه آن استاد فرزانه بود. وی همه عمر خود را به تحصیل و تدریس و تبلیغ دین و راهنمایی مردم گذراند و فرزندی شایسته چون آیة اللّه شیخ احمد جنتی تربیت نمود. او در روز پنج شنبه 28 شعبان 1408ق [25 فروردین 1367ش] در سنّ 83 سالگی وفات یافت و در امام زاده لادان به خاک سپرده شد. آقای سیّد مصطفی نحوی در وفات او گوید: چو در ماه شعبان بخواندش خدا درا شد عیان عشق را شدتی به تاریخ او گفت "نحوی": "بود سزاوار او ادخلی جنّتی" 1408

تصویر

ص: 291

تصویر

ص: 292

تصویر

آیت الله خراسانی و فرزندانش: سید عماد و سید مهدی خراسانی

ص: 293

تألیفات

به نوشته مرحوم عماد مدرّس خراسانی: هرچند که دوران پرمشغله حیات آیة اللّه خراسانی و گرفتاری های روزمره آن عالم ربّانی و خدمتگزار در رابطه با اداره حوزه علمیه و بحث و تدریس و حل مشکلات طلاب و پاسخ گویی به مسائل شرعی، فرصتی برای تألیف و تصنیف برای او باقی نمی گذاشت اما تعدادی آثار قلمی از ایشان بدین شرح باقی مانده است:

1. رساله در اصول اعتقادات

2. رساله در مسائل قصر و اتمام نماز

3. رساله در شکوک نماز

4. حاشیه بر فرائد الاصول

5. حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری

6. متمّم "تذکرة القبور" استادش آیة اللّه آخوند گزی.

وفات

این عالم جلیل پس از عمری پربار و با برکت که در خدمت به اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام سپری گردید سرانجام در شب یک شنبه 29 رجب 1397ق وفات کرد و در جوار مزار مطهّر فاضل هندی مدفون شد.

شاعر ارجمند آقای فضل اللّه اعتمادی "برنا" در وفات ایشان چنین سروده است:

رفت از وادیّ فانی جانب روضات سرمد

شارح آیات قرآن، ناشر اسلام احمد

آمر و ناهیّ سائق، مرجع فحل خلایق

ساعی فهم دقایق، سیّد استاد اوحد

ص: 294

کنز گوهرهای دانش، نور مشعل های بینش

زیور ایوان و مدرس، زینت محراب و معبد

اسّ تعلیم و تحقق، رکن تدریس و تفحّص

پایه درک و تخصّص، در تجسّس ها مشیّد

شد بنا چندین محلّ مذهبی از همّت او

یا که دایر گشت آن متروکه از امرش مجدّد

بود همنام نبیّ و هشتمین معصوم اطیب

در رضای خالق خود بود راضی بی مر و حد

شهرتش بود آیة اللّه خراسانی ولیکن

باب و مامش اصفهانی بوده اند و جدّه و جدّ

زاده سیّد جواد مقتدای آل قائن

صهر والای مدرس هاشمی سیّد محمّد

بوده سیّد یوسف اول نیای فحل بابش

حاج سیّد یوسف طوسیّ ثانی، عمّ امجد

الغرض چون با ندای ارجعی از دار فانی

روح او در عالم باقی شد و عدن موبّد

در مزار فاضل هندیّ حبر اصفهانی

پیکرش گردید ساکن در رغام خاک مرقد

در پی تاریخ سال ارتحال آن معظم

مصرعی در دور هجریّ عرب با حرف ابجد

خامه "برنا" نوشت از بهر ارباب تحقّق:

"چون خراسانی اکمل، افقهی کو نیک و ازهد" 1398

ص: 295

تصویر

ص: 296

تصویر

ص: 297

تصویر

ص: 298

آیة اللّه شیخ محمّد حسین فاضل کوهانی

اشاره

عالم فاضل، از مدرّسین حوزه علمیه اصفهان.

تولّد و تحصیلات:

وی در سال 1277ش در قریه کوهانستان اصفهان به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی به درس اساتید گران قدر حوزه علمیه اصفهان حاضر شده و به کسب علم پرداخت. برخی از اساتید ایشان عبارتند از آیات عظام:

1. سیّد مهدی درچه ای

2. سیّد محمّد نجف آبادی

3. علّامه سیّد علی نجف آبادی

4. علّامه شیخ محمّدرضا نجفی

دوران تحصیل این عالم جلیل، با مشکلات و سختی های فراوانی همراه بوده است. فرزند ایشان حجة الاسلام والمسلمین شیخ مصطفی فاضل، خاطرات پدر از آن دوران را چنین بازگو کرده است:

می فرمودند: زمانی که در مدرسه ناصریه، جنب مسجد امام، ساکن بودم، بعضی مواقع یک روز یا دو روز چیزی برای خوردن به دست نمی آوردم. یکی از همین ایام آن چنان ضعف بر من غلبه کرده بود که دیگر نمی توانستم روی پای خویش بایستم، دو عصا قرض گرفتم، زیر بغل نهادم و آماده رفتن به سوی محلمان کوهانستان شدم تا چیزی برای خوردن به دست بیاورم. نزدیک دروازده دولت که رسیدم، از شدت ضعف به زمین خوردم و مجبور شدم برگردم. به مسجد امام

آمدم و ده شاهی از بقال نزدیک مسجد ترشی و نان قرض کردم و خوردم. با این مشکلات، تحصیلات

ص: 299

را ادامه داده و صبر کردیم.

همچنین می فرمودند:

در ایام تحصیل قصد تهیّه یک دوره کتاب "وسائل الشیعة" را داشتم. قیمت دوره سه جلدی آن ده تومان بود. یک تومان آن را پرداختم و کتاب را دریافت نمودم. یک سال گذشت و من نتوانستم باقیمانده آن را بدهم و مجبور شدم کتاب ها را پس بدهم.

تدریس:

وی سال ها در مدرسه صدر بازار، به تدریس ادبیات عرب و سطوح فقه و اصول می پرداخت و فضلای زیادی از درس او استفاده نمودند که از آن جمله اند:

1. شهید مظلوم آیة اللّه دکتر سیّد محمّد حسینی بهشتی

2. مرحوم حجة الاسلام دکتر سیّد رضا ابوالبرکات(1)

ص: 300


1- 287. وی در سال 1309 ش در خمینی شهر اصفهان متولد شد. در حوزه علمیه اصفهان از محضر حضرت آیات: شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی، شیخ احمد فیّاض و شیخ نور الدین اشنی بهره برد. فلسفه و عرفان را نزد حضرت آیات: سیّد صدر الدین کوپائی و شیخ محمود مفید فراگرفت و از محضر درس اخلاق و نهج البلاغه عالم ربّانی آیة اللّه حاج میرزا علی آقا شیرازی بهرمند گردید. مدتی نیز در درس خارج آیات عظام: حاج آقا رحیم ارباب و میر سیّد علی بهبهانی شرکت نمود. به موازات تحصیل در حوزه، در سال 1337ش در کنکور رشته دکترای معقول و منقول شرکت کرد و دوره مزبور را در سال 1341 با موفقیت به پایان برد. وی در سال 1338 پس از کسب اجازه و استفتاء از مراجع تقلید از جمله حضرت امام خمینی وارد آموزش و پرورش شده و مدت ها در دبیرستان و سپس در دانشگاه تدریس نمود. وی مردی بسیار فعال و پر کار بود و در مدت عمر نسبتاً کوتاه خود خدمات شایان و آثار ارزنده ای بر جای گذاشت. در علوم مختلف اسلامی تبحر داشت. حافظ قرآن کریم و اکثر خطب و نامه های نهج البلاغه و دیوان حافظ و بسیاری از اشعار شعرای فارسی و عرب زبان بود. روحی لطیف و قلبی حساس داشت و نسبت به همه مهربان بود. غمخوارمحرومان و ضعیفان و گره گشای مشکلات آنان بود. به خانواده های معظم شهدا و مفقودین و اسرا سرکشی می کرد و از آنان دلجویی می نمود. آثار خیریه ای از جمله دو باب حمام، بیمارستان اورژانس و آزمایشگاه و انجمن خیریه از خود بر جای نهاد. بسیار متواضع و سخی و بخشنده بود. در مدت عمر مالی بر مالی نیفزود و خشتی بر خشتی ننهاد و وقتی رحلت کرد مبلغ قابل توجهی مقروض بود. هر ظهر و شب بعد از نماز به منبر می رفت و در پایان روضه می خواند و خود نیز گریان می شد. چنانچه بارها گفته بود ذره ای از مرگ بیم نداشت و در این اواخر بیشتر از همیشه مشغول ذکر و تهجد بود وسرانجام روح پاک او در شب دو شنبه 10 شهریور 26 [1365 ذی الحجة 1406 ق] به ملکوت اعلی پیوست.

3. آیة الله شیخ مرتضی مقتدایی

4. آیة الله شیخ حسین یزدی

5. آیة الله شیخ اسداللّه جوادی

6. حجة الاسلام والمسلمین شیخ علی اکبر فقیه

7. حجة الاسلام شیخ علی اکبر نصر

8. مرحوم حجة الاسلام حاج شیخ مهدی غیاث نجفی

9. مرحوم حجة الاسلام سیّد مسیح موسوی

10. مرحوم شیخ حسین منصورزاده

11. مرحوم شیخ عنایة اللّه نجفی

ص: 301

اوصاف:

به نوشته فرزند ایشان حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ مصطفی فاضل:

وی در کمال زهد و بی آلایشی و درمنزلی محقر و ساده زندگی می نمود. پاسی از شب را به تلاوت قرآن و نماز می پرداخت و در این هنگام چنان توجهی به معانی قرآن داشت که قطرات اشک از چشمانش جاری بود که این صحنه هر بینده ای را متوجه آخرت می نمود. پس از آن شروع به مطالعه می نمود و هنگام طلوع فجر اذان گفته، به سوی مسجد حرکت می کرد.

اول صبح نماز را اقامه کرده به منبر می رفت، چند مسأله فقهی و یک روایت اخلاقی خوانده و چند کلمه ای هم ذکر مصیبت می نمود. بعد از منبر، به خواندن زیارت عاشورا می پرداخت و صد لعن و صد سلام آن را در طول مسیر، قدم زنان قرائت می کرد. ساعت هشت در مدرسه صدر بازار حاضر شده و تدریس می نمود. پس از تدریس، مشغول به بحث کمپانی و دست جمعی شده، بحث عمیقی با گروهی از بزرگان حوزه آغاز می کرد. مرحوم والد همیشه می فرمود که دوست دارم جزء روضه خوانان امام حسین علیه السلام محسوب شوم. هیچ گاه روضه امام حسین علیه السلام را ترک نمی کرد، به نحوی که حدود شصت سال است روضه امام حسین علیه السلام در منزل ایشان برپاست. از جمله ویژگی های ایشان این بود که وقتی در جلسه عمومی بود، با بیان حکایت یا روایتی، مانع از این می شد که دیگران مشغول به حرفهای لغو و بیهوده شوند. نسبت به مطالبی که در روایات اهل بیت علیهم السلام آمده است باور و ایمان قلبی داشت و به محقق شدن آنها فوق العاده عقیده مند بود.

یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی ایشان اهمیت دادن به امر به معروف و نهی از منکر بود به گونه ای که حتی در مسیر رفتن به مسجد، زن های بی حجاب را نهی از منکر کرده و می فرمود: این کار شما آتش و عذاب الهی را درپی دارد.

ص: 302

مرحوم فاضل عالمی خدوم و مردمی بود. گروهی از مردم کم درآمد برای رفع احتیاجات مالی و تأمین نیازهای خود از جمله تهیه دارو به علما مراجعه می کردند. آیة اللّه فاضل در بسیاری از موارد برای رفع احتیاجات این گونه افراد به داروخانه نزدیک مدرسه صدر بازار می نوشتند که دارو پرداخت شود و پس از مدتی مبلغ نسخه ها را به داروخانه پرداخت می نمود.

وی در مساعده به طلاب حوزه، از لحاظ مالی تا آن جا که مقدور بود کوتاهی نمی کرد. گاهی برای آن که طلاب به فعالیت بیشتر تشویق شوند با پرسیدن سئوالاتی آسان آن ها را تشویق کرده و کتاب های مورد احتیاجشان را تهیه می نمود. به طلاب و افرادی که نیاز به قرض داشتند می فرمود: اوّل به من مراجعه کنید و اگر

ص: 303

نتوانستم کمکی کنم آن گاه به دیگری مراجعه کنید.

گاهی ما به ایشان عرض می کردیم که فلان طلبه که از نجف به قم آمده، احتیاج مالی دارد و اگر امکان دارد کمکی به او شود، دیگر به ما نمی گفت که طلبه مورد نیاز با ما آشنایی دارد یا نه و مبلغی می پرداخت و می فرمود به او بدهید.

ایشان سال ها در مسجد شجره اقامه جماعت می نمود و به امر ایشان این مسجد بازسازی کامل شد که در آن موقع انجام این گونه کارها به جهت مضیقه مالی، بسیار مشکل بود. مسجد سر پوشیده ای که اکنون مسجد الزهراء نامیده می شود و در بازارچه نو، کوچه حکیم داوود واقع است، نیز به امر ایشان نوسازی گردید.

چند حکایت:

1. حجة الاسلام والمسلمین حاج سیّد محمّد تقی مدنی می گوید:

آیة اللّه فاضل روایتی در زمینه استجابت دعا دیده بود که مضمون آن این است: خداوند می فرماید کسی که وضویش باطل شود و وضو نگیرد به من جفا کرده است، و کسی که وضو بگیرد و دو رکعت نماز نخواند به من جفا کرده است، و کسی که وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و دعا نکند به من جفا کرده و کسی که وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و دعا کند و من درخواست وی را در امر دنیایی و یا آخرتی اجابت نکنم، من به او جفا کرده ام و من جفاکار نیستم.

ایشان فرموده بود: پس از رؤیت این روایت وضو گرفتم و گفتم خدایا این وضو. و بعد از آن دو رکعت نماز خوانده و دعا کرده و گفتم: خدایا حج خانه خودت را نصیبم کن. فردای آن روز شخصی درب منزل ما آمد و گفت حاج آقا می خواهیم به نیابت از طرف فلانی به حج بروید. آیة اللّه فاضل 18 سفر مشرف به مکه مکرمه شدند و در هر سفر گروهی از مردم همراه ایشان بودند که ایشان با دقت و توجه زیاد به راهنمایی آن ها می پرداخت.

ص: 304

2. آیة اللّه حاج شیخ اسداللّه جوادی می گوید:

روزی با مرحوم آیة اللّه حاج ملّا هاشم جنتی در بازار به ایشان برخوردیم. وی پس از احوال پرسی فرمود: امروز میهمان من می شوید؟ عرض کردیم بله. فرمود: بروید حجره تا من بیایم. ما به حجره رفته، وضو گرفته و نماز خواندیم. آمدن ایشان مدتی طول کشید. سرانجام ایشان پس از مدتی تأخیر تشریف آوردند و چند دست کباب روی دست گرفته، جلو ما گذارده و فرمودند: شما مشغول باشید من می آیم، و مقداری از آن را برداشته و برای خانواده شان که در پشت مدرسه در منزل ساکن بودند بردند. وقتی آمدند فرمودند: من امروز پول نداشتم. یادم آمد که در حدیثی وارد شده است که هر وقت می خواهید روزی شما زیاد شود میهمان بیاورید. شما را که دیدم گفتم شما میهمان من شوید تا این که از پرتو شما روزی ما هم برسد. چند مرتبه در بازار عبور کردم و خبری نشد تا این که شخصی به من برخورد و پس از سلام و احوال پرسی گفت: مدتی بود که می خواستم شما راببینم و بحمد اللّه الآن دیدم. او با من مصافحه کرد و رفت، دستم را که باز کردم، دیدم پانصد تومان که آن وقت پول زیادی بود در دست من نهاده است.

3. آیة اللّه حاج شیخ اسداللّه جوادی همچنین می گوید:

ایشان بیماری خارش بدنی پیدا کرده بود. روزی مقدار زیادی انار خریده در پستوی حجره گذارده و به طلبه ها گفت: بروید بخورید تا من خوب شوم. وقتی انارها تمام شد، فرمود: بدن من خوب شد و کسالتم برطرف گردید.

4. آیة اللّه حاج سیّد مهدی حجازی شهرضائی در کتاب "الوسواس و علاجه" می نویسد: حدود سن 30 سالگی دچار وسواس شدیدی در طهارت و تعیین وقت نماز بودم که گاهی مدت زیادی از وقت گذشته بود و من هنوز اطمینان به دخول وقت پیدا نکرده بودم. به مرحوم آیة اللّه فاضل مراجعه کرده و عرض حال نمودم. ایشان فرمودند: تو مریض هستی و مثل مردم عادی عمل کن، اگر اعمال عبادی تو

ص: 305

باطل بود بر گردن من باشد. کلام این عالم آن چنان در من اثر کرد که دست از وسواس کشیده، مانند مردم عادی عمل می نمودم و هر وقت شک می کردم که آیا اعمال صحیح است یا نه، با خود می گفتم که بر گردن حاج آقا فاضل باشد.

5. آیة اللّه حاج شیخ اسداللّه جوادی

می گوید: روزی احتیاج به مبلغی داشتم. به ایشان رجوع کردم و گفتم صد تومان قرض می خواهم. ایشان فکری کرد و فرمود: بروید در گنجه حجره، یک جفت گوشواره هست، بردارید و بفروشید و کار خود را راه بیاندازید. گفتم می روم از دیگری قرض می کنم. فرمودند: نخیر، باید بروید همین گوشواره ها را بفروشید و کار خود را راه بیاندازید. من آنها را برداشتم و از حجره بیرون آمدم. در راه به یکی از آشنایان رسیدم، جریان را به او گفتم، او آن مبلغ

را به من داد. نزد حاج آقا فاضل برگشتم و جریان را عرض کردم. ایشان ناراحت شده و فرمودند که چون به من گفته بودی دیگر نباید به دیگری می گفتی.

فرزندان:

1. حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی فاضل

از علما و روحانیون پرتلاش که سال در نجف اشرف از محضر آیات عظام: حضرت امام خمینی، سیّد ابوالقاسم خوئی، شهید محمّد باقر صدر و دیگران استفاده نموده و هم اکنون در شهر مقدس قم به سر می برد و در سمت معاونت دیوان عالی کشور به خدمت مشغول است.

2. حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ مصطفی فاضل

از علما و مدرّسین حوزه علمیه اصفهان. وی دروس سطوح و خارج را در شهر مقدس قم از محضر اساتیدی همچون حضرات آیات: علوی گرگانی، سیّد ابوالفضل موسوی، میرزا یداللّه دوزدوزانی، شیخ محمّد تقی ستوده، فاضل لنکرانی، شیخ جعفر سبحانی، مکارم شیرازی، وحید خراسانی، نوری همدانی و

ص: 306

انصاری شیرازی بهره برده و حدود سی سال است که در قم و اصفهان به تدریس سطوح عالیه فقه و اصول و نیز تبلیغ و ترویج دین اشتغال دارد.

وفات:

حاج فاضل سرانجام در سال 1359ش پس از عمری پربار به دیدار حق شتافت و نزدیک مزار مطهر فاضل هندی مدفون گردید. مرحوم آیة اللّه سیّد مجتبی میر محمّد صادقی اشعار زیر را در وفات ایشان سروده است:

سمیّ مولانا حسین بن علی

مدرّس الحوزة ذوالقدر الجلی

من کان عمره بتحصیل مضی

ثم بتعلیم و ترویج قضی

نبغی له اجرا جزیلا حسنا

فانه بما کسب مرتهنا

فرحمة اللّه علیه دائما

نرجو له المغفرة من ربنا

اردت تاریخا لعام رحلته

لان یکون باقیا فی عترته

فقلت: الحق واحدا بالثانی

"قد اسکن الفاضل بالجنان"

ص: 307

تصویر

ص: 308

سیّد علی اکبر صدر الاطباء

اشاره

فرزند میرزا هادی طبیب فرزند میرزاکوچک طبیب [م: شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 1181ق].

به نوشته سیّد عبدالحجه بلاغی: حاج میرزا کوچک از سادات حسینی اصفهان بوده و نسبشان به سیّد مرتضی طبیب حضرت معصومه سلام اللّه علیها منتهی می شود که در قم مدفون است.

فرزندان میرزا کوچک طبیب عبارتند از:(1)

1. میرزا بزرگ طبیب

پدر میرزا حبیب اللّه طبیب (پدر میرزا عبدالرحیم طبیب ملقب به موتمن الاطباء) و میرزا عبدالعلی طبیب.

2. میرزا عبدالوهاب طبیب

3. میرزا محمّد طبیب

پدر میرزا محمّد علی طبیب که در سن 90 سالگی در 5 شوال 1353ق وفات کرد و در تکیه ملک مدفون شد.

پدر آقا جلال طبیب(2) و دکتر سیّد ابوالقاسم ممتاز.

4. میرزا هادی طبیب (مدفون در سرقبر آقا)

پدر سیّد علی اکبر صدر الاطباء، میرزا کوچک طبیب و میرزا عقیل طبیب.

ص: 309


1- 288. تاریخ نائین ص 206.
2- 289. وی از اصهار صدر الاطباء بوده و در 15 شوال 1357ق وفات کرده و در جوار پدرش در تکیه ملک مدفون شد. تاریخ نایین ص 207. دکتر ممتاز نیز در همین تکیه مدفون است.

اوصاف

سید علی اکبر، افلاطون زمان و جالینوس دوران(1) و از علما و اطبایی بوده که اطباء قدیم و جدید به علمیتش معترف بوده اند.(2)

وی از محضر پربار آخوند میرزا عبدالجواد خراسانی مدرّس طب بهره برده و خود نیز به تدریس طب اشتغال داشته، از جمله شاگردانش: میرزا ابوالقاسم ناصرحکمت، آخرین مدرّس و طبیب سنّتی اصفهان و آیة اللّه شیخ محمّد رضا جرقویه ای حائری(3) بوده اند.

از آثارش کتاب "فصول العلاج" در صد هزار بیت است که به ناصر الدین شاه اهداء گردیده و به سبب آن لقب مذکور با مستمری برایش مقرر شد.(4)

وفات

وی در سال 1335ق در سنّ 90 سالگی وفات کرد و نزدیک مزار فاضل هندی مدفون گردید.(5) بلاغی در "فرهنگ تاریخ نائین" می نویسد:(6)

از مورخ معاصر حاج میرزا حسن خان انصاری درباره معلومات و فضائل ایشان شرحی شنیدم. و از دیگری مسموع افتاد که صدر در هنگام احتضار، دم آخر نگاهی به عائله خود کرده و این شعر را خوانده است که:

یقولون انّ الموت صعب وانّما مفارقة الاحباب واللّه اصعب

ص: 310


1- 290. تاریخ نائین ص 207.
2- 291. رجال اصفهان مهدوی ص 221.
3- 292. تراجم الرجال ج 2 ص 693.
4- 293. تاریخ نائین ص 113.
5- 294. تاریخ نائین ص 207.
6- 295. فرهنگ تاریخ نائین ص 112.

فرزندش: سیّد حسین اشرف الحکماء در سال 1368ق درمراجعت از سفر حج در کربلای معلی وفات کرده و در وادی السلام نجف اشرف مدفون شد.(1)

سیّد عبدالوهاب معین الاطباء

میرزا عبدالوهاب شفیعی ملقب به معین الاطباء و معروف به حکیم فرزند حاجی میرزا محمّد شیخ العلماء از معاریف سادات طباطبایی و از طایفه حاجی سیّد باقر است. وی در سال 1240ش در محلّه رامیان شهر اردستان به دنیا آمد. در اردستان و اصفهان و تهران تحصیل کرد و از اطبا و فضلا شد. او علاوه بر طب از حکمت با اطلاع بود و آن را از محضر میرزا ابوالحسن جلوه زواره ای فراگرفته بود. به عرفان و ریاضت نیز تعلق خاطر داشت.

حکیم در اواخر عمر از اردستان به اصفهان رفته و در مدرسه نیم آورد از بناهای سیّده زینب بیگم اردستانی همسر حکیم الملک ساکن شده و تا آخر عمر به مطالعه و عبادت و ریاضت پرداخت.

او در روز یک شنبه 4 صفر 1355ق [1315ش] وفات کرد و در نزدیک مزار مطهر فاضل هندی مدفون شد.(2)

ص: 311


1- 296. تاریخ نائین ص 207.
2- 297. اردستان نامه از محمد گلبن.

میرزا محمّد حسین مدرّس اسفه ای

اشاره

فرزند ملّا حیدر اسفه ای. ادیب فاضل و طبیب ماهر، از پزشکان قدیم که طبّ جدید نیز آموخته بود. وی در سال 1279ش در اسفه از توابع شهرضا متولد شد. مدتی در شهرضا و اصفهان به کسب علوم ادبی و دینی پرداخت. سپس در اصفهان نزد میرزا ابوالقاسم ناصر حکمت طب قدیم آموخت و به دریافت گواهینامه طب نایل گردید. از سال 1320ش به سمت طبابت در وزارت بهداری استخدام شده و در بهداری شهرضا به طبابت پرداخت.(1)

در سال های آخر عمر در اصفهان ساکن گردید. وی دانشمندی وارسته و به فضائل و کمالات آراسته بود. دارای ذوق شعری نیز بود و در اشعار "قانع" تخلّص می نمود.

تالیفات:

1. اربعین قانع

2. دیوان قانع (سوانح)

در سال 1349ش به وسیله کتابفروشی ثقفی منتشر شده است.

3. ره آورد قانع، شرح زیارت جامعه منظوم که در اصفهان به چاپ رسیده است.

4. شجره طوبی، منظوم و منثور که در سال 1339ش در شهرضا چاپ شده است.

5. افسانه اسفه ای منظوم و مثنوی که در سال 1330ش در شهرضا چاپ شده است.

ص: 312


1- 298. پایان نامه آقای عبدالرسول سنجری.

6. شرح زندگانی شهید مدرس (دائی مؤلّف) خطی.

7. مستطرفات 8. توسلیات 9. آداب الزیارة 10. محرم نامه 11. سوانح قانع

12. فواتح قانع 13. منار الانوار 14. اختران تابان .

15. الانتقاد فی نهج الارشاد یا "نسخه نوش دارو" در نقایص مجالس ترحیم و تعزیت و مدارس تعلیم و تربیت.این کتاب به خط سیّد علی میرطلائی شهرضایی در سال 1343ش در 140 صفحه به چاپ رسیده است. آیة اللّه شیخ محمّد رضا

ص: 313

مهدوی شهرضایی تقریظی بر آن مرقوم داشته که در آغاز آن چاپ شده است.

نمونه اشعار

ای کاش شب نبود که چشمم رود به خواب

یا بود دیده ای که دهد خواب را جواب

هرچند خواب مردم بیدار دل نکوست

بیداری من است نکوهیده تر ز خواب

دنیا که نیست غیر سرابی به هوش باش

کز بهر این سراب نگیرد تو را سراب

هستیم گرچه غرقه به دریای فیض یار

خود دجله ایم و هست بر آن چشم ما حباب

تا گرد پرده های طبیعت حجاب ماست

از نور روی وصل حبیبیم در حجاب

با ما چو غیر او نبود غافلیم از او

ماهی صفت که آب نبیند ز فرط آب

باز است درب یار بر اغیار و این عجب

کز ما ز صد سوال نیاید یکی جواب

"قانع" ز هر دری چو درآید برون سری

امیدوار باش و مکن ترک دق باب

گر هر دری نداد به تو روی خوش نشان

از خاندان پاک پیمبر تو رخ متاب

"قانع" اشعار زیر را در شهادت دایی خود مجاهد شهید آیة اللّه سیّد حسن

ص: 314

مدرس سروده است:(1)

اگر چه این داهیه پر ملال

ز من گرفت طبع و حال مقال

دریغ و افسوس که رفت از جهان

نادره ای به زهد عدیم المثال

آن که نمی بود اویسش قرین

وان که نمی گشت همامش همال

مدرس نابغه سیّد حسن

آن حسنی خلق و حسینی خصال

حجة الاسلام که یک عمر کرد

به خدمت جامعه صرف مجال

فزون ز ده سال به زندان خواف

ز حضرتش کسی نپرسید حال

سپس به کاشمر چو شد منتقل

قتیل شد به دست قوم ضلال

به ثلث سوم ز مه روزه گشت

بدرِ رخش ضعیف تر از هلال

چو روزه اش به زهر افطار شد

رسید صوم او به صوم وصال

بسان اجداد کبارش نمود

نماز تودیع و شدّ رحال

ص: 315


1- 299. پایان نامه آقای سنجری.

ملت ایران شد از این فاجعه

غرق غم و ز خون دل مال مال

عقل پریشان شد و آن گاه کرد

سال شهادتش ز "قانع" سوال

برون کشید آه و بگفتا بدان

"مدرس نابغه" تاریخ سال

وفات

این پزشک باایمان در روز 5 رجب سال 1402ق در اصفهان به سنّ قریب به 75 سالگی وفات یافت. سنگ نوشته مزارش چنین است:

آرامگاه مرحوم حاج محمّد حسین مدرّسی اسفه فرزند مرحوم ملّا حیدر پزشک عارف و شاعر فرزانه متخلص به "قانع" که در سال 1279شمسی متولد و در عصر پنجشنبه 1361/2/9 تدای حق را لبیک گفت و از او ده جلد کتاب که اکثرا در مدح و منقبت چهارده معصوم است به یادگار مانده است. وی علاقه و محبّت شدیدی نسبت به امام حسین علیه السلام داشت و این آخرین شعر اوست:

گر ز پیری به جهان از همه چیز افتادم

شکر جاوید که یاد تو نرفت از یادم

پیر و فرسوده اگر گشته ام از عمر دراز

چون جوانی به هوای تو بود فریادم

همه پیران به وصال تو جوان می گردند

تا کی این آتش هجران بکند بنیادم

ای دل از درد درون بردنت آزرده مباش

که کند وصل حبیب از همه غم ها شادم

ص: 316

با دل پاک اگر رفتم از این توده خاک

گویی از قعر جهنم به بهشت افتادم

گرچه در دار عمل هیچ عمل شایسته

نامد از من که بود توشه راه و زادم

"قانعا" گرچه خرابی کرم خواجه ز لطف

همچو بگذشته درآینده کند آبادم

61/2/3

تصویر

ص: 317

میرزا ابراهیم ساغر

اشاره

از شعرا و خطاطان نامی اصفهان در نیمه دوم قرن سیزدهم هجری.

وی در حدود سال 1202ق متولد شد. در سنین ده، دوازده سالگی، پدرش وفات کرد و به تقریب دوستی و معاشرت گرم پدرش با نابغه خوشنویسان زمان آقا غلامعلی خطّاط اصفهانی در حجر تربیت و ظلّ حمایت او قرار گرفت. نزد او خط نسخ را آموخت و به تشویق او به تحصیل فنون عربیت و ادبیت پرداخته و در پرتو معاشرت با شعرا و اهل ذوق و ادب، طبع شاعری اش به کار افتاد و در اندک زمانی شاعری خوش نویس و فاضلی گران مایه از کار درآمد. آقا غلامعلی یکی از دختران خود را به او تزویج کرد که از آن پیوند خاندانی ارجمند تشکیل شد.

اکبر اولاد ذکور ساغر، میرزا اسماعیل متخلص به "دردی" نیز شاگرد نسخ آقا غلامعلی بود و از پرتو پرورش آقا غلامعلی، اهل خط و شعر و کمال گردید.

عایله ساغر تا سال 1269ق که آقا غلامعلی فوت کرد در تکفّل او به رفاه می زیستند و از آن پس سنگینی بار مئونت عیال بر دوش "ساغر" قرار گرفت و چون از راه شعر و کتابت معیشت او نمی گذشت در صدد تحصیل سرمایه کسب و تجارت برآمده و برای این مقصود سفر هندوستان را اختیار کرد.

آقا خان محلاتی ساکن بمبئی که طبعا سخیّ و عالی همت بود و به غربای ایرانی که در هند به حضور او می رسیدند بی اندازه تفقد و دلجویی می نمود ساغر را مورد لطف و توجه خود قرار داد و هزار تومان برای کسب و تجارت به او تقدیم کرد.

"ساغر" قبل از آن نیز در سال 1267ق به هندوستان رفته و به دستور آقا خان کتاب "اخلاق ناصری" خواجه نصیر طوسی و "حقایق الصنایع" میر فندرسکی را به خط نسخ کتابت کرده بود که در سال مزبور در بمبئی به چاپ رسیده اند.

ص: 318

"ساغر" در سال 1271ق به اصفهان بازگشت و در سرای حاج کریم بازار حجره ای گرفته و به بازرگانی پرداخت.

وی از اعضای انجمن ادبی ابوالفقراء [م: 1286ق] و انجمن ملک الشعراء عنقا بود و معاصرانش شعرایی همچون: میرزا محمّد علی "مسکین" [م: 1303] میرزا آقاجان "پرتو" [م: 1304] میرزا عبدالرحیم "افسر"، عنقا [م: 1308] دهقان سامانی، عمان سامانی، آشفته، شعری و جوزای اصفهانی بوده اند.

میرزا اسماعیل دردی که در جوانی به هندوستان مهاجرت کرد و میرزا غلامعلی خطاط ثانی و دو پسر دیگر فرزندان او بودند. "ساغر" تمام همت خود را به سرپرستی و تربیت برادرزادگانش مخصوصا میرزا ابوالقاسم "ذوقی" و حاج محمّد کاظم "غمگین" مصروف داشته و آنان را فرزندان خود می خواند.

آثار نظم و نثر ساغر

1. کنز المصائب

معروف ترین اثر مطبوع "ساغر" در مصائب و مناقب اهل بیت علیهم السلام که به طرز مجالس وعظ و روضه خوانی نوشته و به نوشته مرحوم همایی از کتب معروف مقاتل و از مراجع اهل منبر بوده است. این کتاب در سال 1272ق تألیف و در سال 1274ق به سرمایه و اهتمام آقا خان محلاتی طبع شده است.

تاریخ طبعش را شاعری "صفا" تخلّص چنین گفته است:

با یکی گفتم به تاریخ ختام:

"دلبرا کنز المصایب شد تمام"

ساغر در مقدمه کتاب شرحی از سبب تألیف آن نگاشته و گوید که در مراجعت از هندوستان کشتی مسافران در اثر تلاطم دریا به خطر افتاده و او متوسل به حضرت سیّد الشهداء گردیده و نذر کرده که اگر از آن مهلکه جان سالم به در برد کتابی در مصایب خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بنگارد و چون سالم به اصفهان

ص: 319

بازگشت کتاب "کنز المصایب" را در مدّت یک سال بپرداخت.

2. سبع المثانی یا سبحة ابحر

ساغر در این اثر کتاب ارجمند "جلاء العیون" علّامه مجلسی در شرح حال و فضایل و معجزات چهارده معصوم را در هفتاد هزار بیت به طرز مثنوی در بحر "مخزن الاسرار" نظامی به شعر فارسی درآورده است.

این کتاب در چهارده دفتر و هر دفتر در بحری جداگانه تدوین گشته و چون در هفت مجلد نگارش یافته "سبع المثانی" و از آن رو که در هفت بحر منظوم شده "سبعة ابحر" نام گرفته است. ساغر دو دفتر اول که در ذکر معجزات جناب ختمی مآب و حضرت ابوتراب علیهما السلام می باشد را به نام ولیعهد سروده و آن را مخصوصا "مظفّرنامه" نامیده، دوازده دفتر دیگر را نیز به نام صاحب دیوان منظوم کرده است. تاریخ ختم این اثر ماه رجب 1296ق است و در پایان اشعاری از "جناب مستطاب مبادی آداب، فصاحت و بلاغت نصاب، فضایل و کمالات اکتساب، قدوة الانجاب واسوة الاطیاب، صدر السالکین والعارفین وبدر الواصفین والصارفین، شمسا لفلک الصناعة

والکمال وبدرا لسماء المناعة والافضال، استاد الخطاطین والمتکلّمین وممتاز المتأخرین والمتقدمین میرزای پرتو" در تاریخ و توصیف کتاب و تمجید و تعریف ناظم آن ضمیمه شده است. نسخه خطّی بسیار نفیس این کتاب که با خط زیبای میرزا جان شهیر به محرّر در ماه محرم 1297 کتابت شده در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است.(1) در آغاز نسخه خطی مورد اشاره، تقریظ چهار تن از علمای بزرگ اصفهان به شرح زیر آمده است:

1. تقریظ آیة اللّه العظمی شیخ محمد تقی آقانجفی

بسم اللّه تعالی. این کتاب مستطاب حقیقت انتساب که مشتمل است بر بسیاری

ص: 320


1- 300. فهرست مجلس ج 17 ص 307.

از فضایل و معجزات کامله حقانیه محمد و آل محمد علیهم السلام در کمال متانت و شرافت و مشتمل بر مناقب عالیه و فضایل رفیعه است، یلیق ان یکتب بالنور علی صفحات خدود الحور، ملاحظه شد. خداوند جلّ شأنه توفیق عطا فرماید که عموم اهالی ایمان و ایقان از فیوضات کامله این کتاب بهره مند شوند. هرکس این کتاب را به طبع آورد که نسخه آن منتشر شود امید چنان است که از ...اهل بیت عصمت علیهم السلام شفاعت ائمه علیهم السلام شامل او شود. حرره العبد المذنب محمد تقی بن محمد باقر عفی اللّه عن جرائمهما.

2. تقریظ آیة اللّه سید محمد علی امام جمعه (1)

مخفی نماند که این دیوان و سفینه مشحون است از اخبار صحیحه و اشعار فصیحه و مشتمل است بر فضایل و مناقب و مدایح و معجزات حضرات معصومین سلام اللّه علیهم اجمعین که همه از کتب معتبره معوّل علیها اخذ شده جناب کمالات نصاب مجموعه دانش و هنر و اخلاق حمیده میرزا ساغر وفقه الله تعالی زیاد زحمت کشیده رنج برده اند اگر این مجلدات سبع طبع شود شایسته است موجب اجر است. لیله 14 صفر 1297 عبده محمد علی بن محمد جعفر الحسینی.

ص: 321


1- 301. سید جلیل عالم عامل فقیه محدث از شاگردان آخوند ملا حسینعلی تویسرکانی. به نوشته آخوند گزی وی مردی عالم و فاضل و با جود و سخا و حسن خلق بوده و کمالات بسیار داشته، بسیار سید عزیز جلیلی بوده و بعضی رساله های با استدلال به فارسی مثل رساله تقلید و جواز تقلید میت و رساله در کفایت هر غسلی از وضو و غیره نگاشته است. تذکرة القبور ص 63. وی در روز دوشنبه 19 ربیع الاول 1300ق وفات کرده و در جوار علامه مجلسی مدفون شد. حاج میرزا علی انصاری در وفاتش چنین گفته است: (گوهر شب چراغ نسخه خطی) عالم فاضل فقیه ابن الفقیه شخص کامل اصل دین صدر همام ناگهان بگذشت و دنیا را گذاشت از برای فرقه دون لئام سال تاریخش چو جستم از خرد گفت انصاری: "فقد غاب الامام"

3. تقریظ آیة اللّه العظمی علامه میرزا محمد هاشم چهارسوقی

بسم اللّه تعالی شانه. قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربّی. معلوم است اهل بیت عصمت سلام اللّه علیهم مظاهر کلمات الهی می باشند، غیر ایشان مخلوقی را نمی رسد که از عهده بیان مناقب ایشان برآید. انصاف این است که جناب افصح الفصحاء... غایت سعی نموده اند در خدمت عترت طاهره علیهم الصلاة والسلام، بناء بر آنچه بعضی از اجلاء ثبت نموده اند مطالعه کتاب شده، خلافی در آن نیافته اند؛ چون داعی باید آنچه را ایشان یافته اند اکتفا به همان بنمایم مطالعه تفصیلی لزومی نداشت. البته چون نظم مناقب مطبوع است هرگاه

مطبوع شود به مقامست، ان شاء اللّه فی 11 صفر من عام 1297. محمد هاشم بن زین العابدین الموسوی.

4. تقریظ سید محمد هادی حسینی دولت آبادی (1)

اگرچه هر بی مقدار مجهول الحالی را نمی رسد که در مقام تجلیل امور جلیله و اظهار محاسن و بدایع صور جمیله اقدام و اهتمام نماید، چه معرّف باید اعرف از معرّف بوده باشد، ولی الحق بعد از مطالعه مضامین فصاحت آیین بلاغت قرین که مأخوذ از اخبار ائمه طاهرین و موافق با آثار صادره از انوار مقدسه سلام اللّه علیهم اجمعین است هرچه ملاحظه نمودم دیدم نمی شود با وجود نعمت بصر و مشاهده نور خود را کور انگاشت و از... تحدیث نعمت که شکر منعم است نفس را بازداشت. بلی از چنین بزرگ جلیلی که به تشویق و توثیق سرکار ایشان این گوهر

ص: 322


1- 302. حاج میرزا هادی دولت آبادی از علمای متنفّذ اصفهان بوده که در سال 1307ق به علت اتهامات دینی مجبور به مهاجرت به تهران شده و در شوال 1326ق وفات کرده و در ابن بابویه مدفون گشت. ماده تاریخ وفاتش را میرزا ابوالقاسم طرب چنین گفته است: آه افزود و رقم زد از پی تاریخ فوتش: "شد سوی اقلیم باقی هادی راه هدایت"

یگانه از خزانه طبع افصح زمانه ظاهر و باهر آمده مثل چنین... جمیل و این نظم بی عدیل شایسته است که دو فائده مهمه که یکی نیک نامی دار دنیا و یکی خجسته انجامی عقبی باشد بر آن مترتّب شود و از اثر خیر ایشان قدر مجهول القدری مثل جناب فخرالادباء میرزای ساغر بر غیر عالمین به احوالشان ظاهر گردد. اگر چه به جهت زیادتی انتفاع، در انطباع آن فوائد کثیره و عوائد منیره هویداست ولی هرگاه ممکن می شد که به خطوط حسنه به نسخه های مستحسنه موجود می شد البته الیق بود، لأنه یلیق ان یکتب بالنور علی خدود الحور. البتّه معلوم است از وجودی که مثل این عمل را سبب بوده باشد اسباب انتشار و اشتهار نیز عمّا قریب به ظهور می رسد، ان شاء اللّه تعالی. وفّقنا اللّه وایّاه لما یحبّ ویرضی. وانا العبد محمد هادی الاصفهانی الحسینی الشهیر بدولت آبادی.

3. دیوان غزلیات

به نام "مکاشفات" و "مشاهدات".

نسخه خطی آن در کتابخانه مجلس موجود است. در این نسخه مادّه تاریخ ختم دیوان به شرح زیر به خط "ساغر" نگاشته شده:(1)

هزار و دو صد و هفتاد و شش بود

که ظاهر شد ز ساغر این رسیلت

مگر بر مغفرت روزی کند یاد

مر او را مقبلی از این وسیلت

نسخه ای از دیوان ساغر به خط نستعلیق شاعر در فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران [ج 17 ص 492] معرفی شده که در سال 1300 نگاشته شده است.

در همین فهرست [ص 512] کتاب "مشاهدات و مکاشفات" در توحید که شامل قصیده و ترجیع بند و ترکیب بند و غزل است و در سال 1291 به نام میرزا فتح علی خان صاحب دیوان نگاشته شده معرفی شده که انجامش چنین است:

ص: 323


1- 303. فهرست مجلس ج 36 ص 360.

در مغانم ز صاحب دیوان

همه نوباوه های جان آمد

یک عدد چون نگاشتم از وی

سال تاریخ در مغان آمد 1291

4. ماتم سرا

مقتل مفصّلی است به نظم فارسی که در سال 1283ق آغاز و در محرّم سال 1286ق به اتمام رسیده و تعداد ابیات آن 16800 بیت است. نسخه بسیار نفیسی از این اثر به خط محمد رضا بن محمد باقر بن ملا ملک قاضی که در ربیع الثانی 1286ق کتابت شده در کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی موجود است.(1)

5. تحفة الحسینیة

که در آن 28 غزل از اشعار شعرای قدیم و معاصر خود را تضمین کرده و در مراثی خامس آل عبا آورده است.

6. پارسی نامه

رساله ای به نثر در صرف و نحو فارسی که برای پسرش میرزا اسماعیل دردی نگاشته و نسخه آن در کتابخانه مجلس موجود است.

7. مزخرف نامه

در حکایات و امثال بر سبیل مطایبه و هزل به نظم و نثر.

نمونه اشعار

هرکجا نام حسین گردد عیان

آتش افتد در دل پیر و جوان

هرکجا ذکر مصیبت های اوست

کس نداندکیست دشمن کیست دوست

گر یهود است و نصاری و مجوس

جمله دارند از غمش آه و فسوس

شیعیان تنها نه از این ماجرا

در جهان دارند این شور و نوا

ص: 324


1- 304. فهرست مرعشی ج 23 ص 535.

هست در عالم به هرآئین و دین

این مصیبت تا بود چرخ و زمین

این مصیبت نیست مخصوص بشر

بلکه گرید از غمش سنگ و شجر

این شنیدستی که در هندوستان

هست شیری که خود ازسنگ است آن

روز عاشورا چو گردد آشکار

خون زچشم آیدش چون ابر بهار

وین شنیدستی که در قزوین شجر

ریزدی هر ساله خون از شاخ و بر

روز عاشورا چو می گردد عیان

خون زهر شاخش همی گردد روان

آدمی کمتر نباشد از درخت

یا نباشد سخت تر از سنگ سخت

پس چرا خون می نریزد از دو عین

چون به یاد آرد لب خشک حسین

شرط انصاف و محبت نیست این

که بر او گریان نباشیم و غمین

ای مسلمانان اگر ناید برون

جای اشک از چشمتان دریای خون

باری از این آب شور بی بها

بخل نتوان کرد اندر این عزا

"ساغر" آتش در نی کلکم فتاد

درگذر واللّه اعلم بالصواب

وفات

ساغر در سال 1302ق وفات کرد و در تکیه مخروبه ای در جوار فاضل هندی مدفون شد. ماده تاریخ وفات او را میرزا محمّد مانی اصفهانی چنین سروده است:

مست صهبای سعادت "ساغر" آنک

جام ها از باده وحدت زده

وقت رحلت گفت با ساقیّ عشق

از پی تاریخ: "یک ساغر بده"

ص: 325

تصویر

تقریظات مثنوی سبعة ابحر ساغر

ص: 326

تصویر

نسخه خطی مثنوی سبعة ابحر ساغر

ص: 327

تصویر

نسخه خطی مثنوی سبعة ابحر و اشعار پرتو در مدح کتاب

ص: 328

تصویر

نسخه خطی دیوان ساغر به خط شاعر

ص: 329

تصویر

نمونه خط ساغر

ص: 330

سیّد هاشم طوبی

اشاره

شاعر و خطّاط هنرمند اواخر دوره قاجاریه، از چهره های گمنام ادب و هنر اصفهان. وی در خط نسخ و ثلث استاد بوده و آثاری از او به یادگار مانده است، از جمله:

1. خطوط کاشی سردر مسجد و مدرسه رکن الملک واقع در تخت فولاد اصفهان، مورّخ به سال 1320 با رقم: نمقه العبد الاقل الآثم سید هاشم المتخلص بطوبی 1320.

2. سنگ نوشته مزار عالم جلیل سید محمود خوانساری متوفّی در 23 رمضان 1319 مدفون در نزدیک فاضل هندی، با رقم: "نمقه العبد میرزا طوبی".

3. کتاب دعا به خط نسخ معرب نیکو که در سال 1313ق کتابت شده و به شماره 692 در کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی قم موجود است.(1)

نمونه اشعار:

میرزا محمد علی مسکین در تذکره خود اشعار زیر را از او نقل کرده است:(2)

دل شکسته من ای پسر ز روز نخست

شکست با همه پیمان و با تو بست درست

به پای خاستی و شور حشر شد برپا

مگر قیامت موعود سرو قامت توست

ص: 331


1- 305. فهرست نسخ خطی کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی ج 2 ص 352.
2- 306. تذکرة الشعراء مخطوط.

به بوسه وعده نمودی ندادی و رفتی

برو که عهد و وفای تو سخت باشد سست

چو ماه روی تو ماهی به روزگار نتافت

چو سرو قدّ تو سروی ز جویبار نرست

بدار حرمت قلب شکسته "طوبی"

که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

وفات:

وی در 15 شعبان 1326ق وفات یافت و در جنوب تکیه فاضل هندی مدفون شد. سنگ نوشته مزارش چنین است: وفات مرحوم مغفور آقا سید هاشم طوبی خلف مرحوم آقا سید حسن صحاف فی 15 شهر شعبان 1326.(1)

ص: 332


1- 307. با تشکّر از محقّق ارجمند جناب آقای غلامرضا نصراللهی که شرح حال فوق را در اختیار نویسنده قرار داد.

سایر مدفونین

شیخ قاسم

در سال 1145ق وفات کرده و در پشت سکّوی فاضل هندی مدفون شده است. بر سنگ مرمری که بالای سر اوست این اشعار از "خادم"(1) آمده:

از دهر چو شیخ قاسم زهد شعار

بگرفت ز امر حق به فردوس قرار

تاریخ وفات او رقم زد "خادم":

"آسود ز عفو قاسم جنت و نار"

ملّا محمّد صادق

از مدفونین در تکیه فاضل هندی که بسیار مورد توجّه و احترام مردم است ولی شرح حال او در دست نیست. وی از معاصرین و شاید از شاگردان دو عالم بزرگ شیعه، سیّد محمّد باقر شفتی و حاج محمّد ابراهیم کلباسی بوده و چنانچه از کتیبه مزارش برمی آید عالمی زاهد و فقیهی راشد و جامع علوم معقول و منقول و از مروّجین مکتب اهل بیت علیهم السلام بوده است.

آنچه درمورد این مزار متبرّک در بین مردم معروف و به تجربه رسیده این است که زیارت قبر وی برای دست یابی به مسکن و صاحب خانه شدن بسیار مؤثر است. نگارنده نیز بحمداللّه از زیارت قبر و ادای احترام به روح آن عالم ربانی اثر قطعی مشاهده کرده است. بر روی سنگ لوح مزار او چنین نگاشته شده:

ص: 333


1- 308. خادم در سال 1155ق وفات کرده و سید علی مشتاق در وفاتش چنین سروده است: "خادم" که از ترانه دلکش درین چمن بودش چو غنچه گوش بر آواز هر گلی چون رفت از حدیقه و از رفتنش فتاد در جرگ بلبلان نوا سنج غاغلی "مشتاق" خسته دل پی تاریخ رحلتش گفتا: "زبوستان سخن رفت بلبلی"

تصویر

ص: 334

"... وبعد، فقد ارتحل عن دار البوار وانتقل الی دار القرار المولی الزاهد الجلیل، معدن الفضل النبیل، ومنبع الشرف الاصیل، کامل الصفا فی الطینة، کاشف الحقایق وهادی الخلایق، العالم العامل الفاضل العابد الناسک الزاهد الزکی المتّقی، والعارف المحقّق المدقّق، جامع الاصول والفروع وحاوی المعقول والمنقول، زبدة العلماء الراسخین ونخبة الفقهاء الراشدین، ناشر احادیث الائمة الطاهرین، طائف بیت اللّه الحرام، حاجی ملّا محمّد صادق رحمه اللّه فی شهر ذی القعدة 1264ق".

سیّد محمّد علی شهشهانی

عالم فاضل کامل و زاهد عابد صالح، از علمای گمنام اصفهان که در دوم جمادی الثانی 1265ق وفات کرده و در نزدیکی مزار مطهر فاضل هندی مدفون شده است. وی از معاصرین و شاید از شاگردان دو عالم بزرگ شیعه سید شفتی و حاجی کلباسی بوده است. برادرش فقیه محقق آیة اللّه العظمی سیّد محمّد شهشهانی نیز از فقها و مراجع بزرگ اصفهان بوده است.

بر سنگ نوشته مزار وی به فضایل و مقامات علمی و اخلاقی اش اشاره شده و چنین آمده است: "هذا المرقد الشریف والمضجع المنیف لسید الافاضل وسند الفواضل، غصن الدوحة العلویة والشجرة الفاطمیة، زین الصلحاء والاتقیاء وکهف الاولیاء والاصفیاء ومنبع السعادات ومرجع السادات، الذی بذل عمره الشریف فی ارتقاء معارج العبادات والمقتدی بجده الاعلی المطلق للدنیا بثلاث طلقات،

العالم العامل والفاضل الکامل والآوی الی ریاض الجنان، الحاوی بغفران ربه المنان، الزاهد العابد والاسعد الامجد، الواصل الی رحمة ربه الاحد، المیرزا محمّد علی بن المرحوم المبرور المیر عبدالصمد الحسنی الحسینی الشهشهانی الاصفهانی، اعلی اللّه مقامهما وضاعف اکرامهما، فی ثانی جمادی الثانی سنة خمس وستین وماتین بعد الالف 1265".

ص: 335

در کتابخانه جامع گوهرشاد مشهد نسخه ای از کتاب "جنّة المأوی" اثر فقهی منظوم علّامه سیّد محمّد شهشهانی نگهداری می شود که در تاریخ 4 شوال تا 4 ذیقعده 1273ق به دست محمّد باقر بن میرزا محمّد علی حسینی شهشهانی، پسر برادر مؤلّف کتابت شده است.

این نسخه شامل کتاب صید و ذبایح تا دیات است که تاریخ فراغت از سرودن آن 10 شوال 1271 می باشد و به شماره 1414 تحت عنوان: "الارجوزة الفقهیة" نگهداری می شود و دارای 312 برگ است.(1)

سیّد مهدی موسوی آسیاب پری

عالم فاضل، مدفون در جوار مرقد مطهّر فاضل هندی.

سنگ نوشته مزار این عالم جلیل که در داخل بقعه قرار گرفته چنین است:

"آرامگاه عالم عامل فقیه، سیّد العلماء العظام، حجة الاسلام والمسلمین، آیة اللّه فی الارضین مرحوم آسیّد مهدی موسوی معروف به آسیایکپری که در تاریخ محرم 1309 قمری داعی حق را لبیک گفت".

ص: 336


1- 309. فهرست نسخه های خطی کتابخانه گوهرشاد ج 4 ص 1996.

فرزندش: میرزا محمّد باقر موسوی و نواده اش: میرزا ابوالقاسم موسوی نیز از علمای محترم اصفهان بوده اند. میرزا ابالقاسم در تکیه کازرونی مدفون است و سنگ نوشته مزارش چنین است:

"قد ارتحل عن دار الفناء الی دار البقاء العالم الربّانی والفاضل الصمدانی السیّد الجلیل آقا میرزا ابوالقاسم بن السیّد العالم العامل صاحب المناقب والمآثر آقا میرزا محمّد باقر الموسوی الاصفهانی فی یوم الجمعة 25 محرّم الحرام 1369ق".

فرزند دیگر سیّد مهدی به نام: سیّد جلال الدین موسوی متوفی ربیع الاول 1351ق و فرزندش: سیّد مهدی بن سیّد جلال الدین متوفی 3 شعبان 1398ق نیز در جوار فاضل هندی مدفون اند.

میرزا محمّد مهدی دولت آبادی

پدرش: میر محمّد هادی بن عبدالکریم حسینی مرعشی تستری از علمای ساکن دولت آباد اصفهان بوده و در روز 28 شعبان 1234 وفات یافته است.(1)

جدش: عبدالکریم بن محمّد هادی مرعشی تستری نیز از علما و فضلای زمان بوده و به خط خود جلد اول کتاب "مرآة العقول" علّامه ملّا محمّد باقر مجلسی را در سال 1177ق کتابت نموده است.

از تألیفاتش: "جامع الفوائد" به فارسی در ادعیه(2)، رساله در معامله محاباتی [تالیف 1183] و"الفوائد السنیة فی شرح العوامل المحسنیة" موجود است.(3)

ص: 337


1- 310. تراجم الرجال ج 2 ص 791.
2- 311. نسخه ای از این کتاب در کتابخانه ملک و نسخه ای در کتابخانه آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی به شماره 3426 نگهداری می شود.
3- 312. نسخه ای از آن که در سال 1181ق تألیف شده در کتابخانه مسجد اعظم موجود است. فهرست مسجد اعظم ص 311.

سنگ نوشته مزار میرزا محمد مهدی واقع در بیرون بقعه فاضل هندی چنین است:

"سبحان من تفرد بالعز والبقاء وقهر عباده بالموت والفناء والصلاة علی محمّد وآله الاتقیاء و بعد قد ارتحل من الدار الفانیة الی الدار الباقیة السید الجلیل والسند النبیل، المجرد عن العلائق الجسمانیة، والمؤید بتأییدات الرحمانیة،الغریق فی بحار رحمة السبحانی، آقا میرزا محمّد مهدی ابن المرحوم المبرور المغفور السید الممجّد والمولی المؤیّد العالم الفاضل الکامل آقا میر محمّد هادی دولت آبادی طاب ثراهما فی شهر شعبان المعظم من شهور 1262".

از این خاندان، عالم فاضل کامل سیّد عبدالحسین دولت آبادی نیز در حوالی مزار فاضل هندی مدفون است که شرح حالش در دست نیست. سنگ نوشته مزارش چنین است: "هو الحی الذی لا یموت قد ارتحل من الدار الفانی الی الدار الباقی سیّد الانام وسند الایام فخر العلماء الاعلام وذخر الفضلاء الکرام العالم العلم العلام والفاضل الکامل الفهام المبری من کل شین الآقا الحاج سیّد عبدالحسین دولت آبادی الاصفهانی تغمدهما اللّه تعالی بغفرانه الرحمانی فی شهر جمادی الاخری من شهور سنة ثلاثمائة وتسع بعد الالف 1309"

حاج سیّد عبدالحسین از این جهان

رفت یک سر تا بهشت جاودان

سید عالم ز نسل فاطمه

فاضل کامل ادیب نکته دان

صاحب فضل و کمالات بدیع

حاوی علم معانی و بیان

یک جهان تسلیم و یک عالم وفا

شد به خاک تیره در این خالدان

بود چون عبد حسین از روی صدق

در بهشت جاودانش شد مکان

بهر تاریخ وفاتش عقل گفت:

"حشر او شد با حسین اندر جنان"

ص: 338

سیّد محمود خوانساری

از علمای اصفهان و سلسله سادات موسوی خوانساری که در شب 23 ماه مبارک رمضان 1319ق وفات کرده و در نزدیک مزار مطهر فاضل هندی مدفون شده است.

سنگ نوشته مزارش به خط نسخ زیبای سید هاشم طوبی چنین است:

"هوالحیّ الذی لا یموت. وفات مرحمت و غفران پناه، جنّت و رضوان آرامگاه، زبدة الفقهاء وعمدة العلماء، العالم الربّانی والسید الجلیل السند النبیل، آقا سیّد محمود بن المرحوم السید محمّد علی بن السید اسماعیل بن حاج سیّد حسن بن القاسم بم محب اللّه بن القاسم بن المهدی بن زین العابدین بن ابراهیم بن کریم الدین بن رکن الدین بن زین العابدین بن سیّد صالح الشهیر بالقصیر بن محمّد بن محمود بن الحسین بن الحسن بن احمد بن ابراهیم بن حسن بن عبدالله ابن الامام الهمام موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب صلوات اللّه علیهم. کان وفاته فی بیست و سیم شهر رمضان المبارک 1319". نمقه العبد میرزا طوبی.

حاج محمّد جعفر شیخ الواعظین هرندی

واعظ محدث خبیر، فرزند آخوند ملّا محمّد صادق بن محمّد جعفر بن ملّا عبداللّه هرندی (مؤلف دلائل الدین و نور القبور) ابن محمّد هادی هرندی.

نسخه ای از "الرسائل الرجالیة" عالم جلیل سید محمد باقر شفتی به خط محمد جعفر بن محمد صادق هرندی که در سال 1246ق کتابت شده به شماره 8062 در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود.(1)

ص: 339


1- 313. فهرست مختصر مجلس ص 390.

وی در حوالی مزار فاضل هندی مدفون است ولی سنگ نوشته مزارش از بین رفته است. آنچه از سنگ نوشته مزار وی خوانده می شود چنین است:

... ناشر فضائل الائمة الاثنی عشر، الملقب بشیخ الواعظین، الحاج محمّد جعفر، خلف العالم الفائق آخوند ملّا محمّد صادق الهرندی فی 21 رمضان 1319...

به ماه روزه روز قتل حیدر

روان شد جانب ساقی کوثر

خدایش در جنان محشور سازد

روان با صاحب شرع مطهر

به تاریخش یکی آمد درون گفت:

"ببال شوق شد طیّار جعفر"

فرزندش: ملّا نعمت اللّه لسان الواعظین هرندی. از فضلای اهل منبر اصفهان بود که در جمعه 20 شعبان 1355 وفات یافته، در تکیه ملک مدفون گردید.

سنگ نوشته مزارش چنین است: "هذا مرقد الشیخ الورع الفاضل والواعظ المتعظ الکامل لسان الواعظین نعمت اللّه بن جعفر شیخ الواعظین هرندی قدس الله روحه ومنحه ریحانه وروحه فی العشرین من شعبان المعظم سنة خمس وخمسین وثلاثمائة بعد الالف من الهجرة المبارکة".

قدوه اصحاب منبر زبده اهل یقین

واعظ اندر دین احمد رهنمای مومنین

بیست از شعبان گذشته روز جمعه چاشتگاه

شد روان سوی جنان شادان لسان الواعظین

عبدالرحیم کوشکی

فرزند ملّا ابراهیم. از وعّاظ و ذاکرین مصائب حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام که در ماه محرم 1317 وفات یافته و در حوالی مزار علّامه فاضل هندی مدفون شد. سنگ نوشته مزارش چنین است: وفات مرحوم مغفور عبدالرحیم ولد مرحوم حاجی ملّا ابراهیم کوشکی فی محرم 1317

ص: 340

رفت از دار فنا سوی بقا عبد الرحیم

با دو چشم پر بکا بر درگه ربّ کریم

سال هفده بعد سیصد بود از بعد هزار

گشت واصل بحر رحمت را و شد آن جا مقیم

ذاکر شاه شهیدان بود در هر ماه و سال

تا شود روز قیامت مورد لطف عمیم

بود در ماه محرّم انتقالش زین جهان

بود ایّام مصیبت ... فیض عظیم

میرزا ابوالحسن نوری

سنگ نوشته مزار او چنین است: "وفات مرحمت و مغفرت پناه جنت مکان العالم الکامل الفاضل النحریر آقا میرزا ابوالحسن النوری ابن مرحمت پناه آقا میرزا مهدی نوری فی 8 شهر جمادی الثانی 1329".

میر محمّد حسین

"هو الحی الذی لایموت سبحان من تفرد بالعز والبقاء وقهر عباده بالموت والفناء والصلاة والسلام علی محمّد وآله الاتقیاء وبعد فقد ارتحل من الدار الفانیة الی الدار الباقیة السیّد الشابّ الزکیّ التقیّ النقیّ المجرّد عن العلایق الدنیویة والمتخلّق باخلاق الروحانیة، الغریق فی بحار رحمة ربّ العالمین، آقا میرزا محمّد حسین المسمّی باسم والده الماجد غفر اللّه تعالی لهما وطاب ثراهما فی شهر صفر المظفر من شهور سنة 1273".

ص: 341

آخوند ملّا صبور درّی

آقا صبور فرزند محمّد سعید بن محمّد زکی، از اوتاد و زهاد و صاحب کرامت بوده و در قریه دُرّ به تدریس می پرداخته است. وی شاعر و نابینا بود.

قبرش در جوار فاضل هندی قرار دارد و بر سنگ مزارش چنین آمده است:

"وفات مرحمت و غفران پناه جنت و رضوان آرامگاه آخوند ملّا صبور فی 18 شهر رمضان سنه 1240. وفات آخوند ملّا علی محمّد خلف مرحمت و جنت پناه حاجی عابدین لاری 18 شهر جمادی سنه 1279".

فرزندش: شیخ عباس از علما و مجتهدین و اهل ذوق و از خوشنویسان به نام پدر عالم فاضل زاهد مرحوم حاج ملّا فرج اللّه درّی بود.(1)

ص: 342


1- 314. ملا فرج الله تا سن 18 سالگی در موطن خود به تحصیل نزد آخوند ملّا محمّد باقر مجتهد مشغول بود. سپس به اصفهان آمد و مدت پنج سال در مدرسه ناصریه ساکن و به تحصیل پرداخت آن گاه به نجف اشرف رفت و از محضر آیة الله العظمی سیّد محمّد کاظم یزدی صاحب عروه بهره برد و به درجه اجتهاد نایل گردیدو به علت بیماری به اصفهان بازگشت. وی تا 40 سالگی مجرد بود و اغلب به مسافرت می پرداخت. با پای پیاده به سفر حج رفت و علاوه بر زیارت ائمه طاهرین علیهم السلام، به مصر و برخی کشورهای دیگر سفر کرد. در 40 سالگی در اصفهان ساکن شده و در مدرسه ثقة الاسلام به تدریس پرداخت. وی سال ها در محضر آیة اللّه العظمی سیّد محمّد باقر درچه ای، جهانگیر خان قشقایی و آخوند کاشی تحصیل نموده و مصاحب دائم مرحوم آخوند بود و از اصحاب سرّ ایشان بود. شیخ فرج اللّه مردی بسیار وارسته و زاهد بود. در دوران تحصیل در مدرسه ناصریه مدت سه سال روزه بود. پس از وفات تنها چند جلد کتاب از او باقی ماند. وی در 29 ربیع الاول سال 1382 به سنّ قریب نود سال وفات یافته، در تکیه حاج آقا باقر قزوینی که به تکیه خلیلیان معروف است مدفون گردید.

شیخ...

از مدفونین در حوالی مزار فاضل هندی که متأسفانه جز اشعار ذیل بر سنگ نوشته مزارش باقی نمانده است. اشعار مزبور که سروده شاعر شهیر، رفیق اصفهانی است نشان از مقام والای علمی و موقعیت اجتماعی او دارد.

صد افسوس از شیخ...

کز امثال و اقران نبودش قرین

فقیهی که داناتر از وی نبود

به احکام شرع و به اسرار دین

نیاورده گردون چو او نکته دان

نپرورده دوران چو او خورده بین

"رفیق" از پی سال فوتش نوشت:

"بود جای او در بهشت برین" 1306

دکتر میرزا مسیح خان دانشور علوی

حافظ الصحّه فرزند مرحوم میرزا موسی خان علوی ناظم الاطباء اصفهانی که در روز سه شنبه 26 ربیع الثانی سال 1361قمری مطابق 22 اردیبهشت ماه سال 1321 خورشیدی به رحمت ایزدی پیوست.

دکتر سیّد عطاء اللّه دانشور فرزند دکتر میرزا مسیح خان حافظ الصحّة که در تاریخ 9 مرداد ماه 1360برابر با 29 رمضان 1401 به رحمت ایزدی پیوست.

دلا دیدی که آهنگ سفر کرد

سحرگاهان به ناگه آن نکو مرد

طبیب خوش خصال عیسوی هش

مسیحا دم فروتن هم سخنور

عطا نام و وفا خوی و صفا دل

سلاله علم و دانش نسل حیدر

همه عمرش چو شمعی شد فروزان

مشام جان و دل چون گل معطر

پس از هشتاد و اندی خدمت خلق

به ماه روزه و صبحی منور

شب جمعه به سال الف و یک بود

به چار و صد چو شد اختر برابر

که لبّیک اجابت گفت و جان داد

روانش شد روان نزد پیمبر

ص: 343

ص: 344

فهرست اعلام

ص: 345

ص: 346

ص: 347

ص: 348

ص: 349

ص: 350

ص: 351

ص: 352

ص: 353

ص: 354

ص: 355

ص: 356

فهرست اهمّ منابع

اردستان نامه، محمّد گلبن، تهران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381.

ارشاد المسلمین، سید عبداللّه ثقة الاسلام، به کوشش سید جمال الدین مدرّس صادقی.

اعلام اصفهان، سیّد مصلح الدین مهدوی، تصحیح و اضافات غلامرضا نصراللهی، 1386.

اغصان طیبه، سیّد حسین آزاد، به خط مولف، نسخه خطی

بیاض، سیّد فخرالدین روضاتی، خطی

تاریخ اصفهان، میرزا حسن خان جابری، اصفهان مشعل، 1378.

تاریخ اصفهان (مجلد ابنیه و امارات)، جلال الدین همایی، نشر هما 1381

تاریخ اصفهان و ری، میرزا حسن خان جابری

تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، سیّد مصلح الدین مهدوی، قم، 1367.

تاریخ و سفرنامه حزین، محمد علی حزین لاهیجی، تصحیح علی دوانی.

تتمیم امل الاَّمل، شیخ عبدالنبی قزوینی، قم، کتابخانه آیة اللّه مرعشی.

تکملة امل الآمل، سید حسن صدر، بیروت.

تذکره شعرای معاصر اصفهان، سیّد مصلح الدین مهدوی، اصفهان، تأیید، 1334.

تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفاء، منوچهر صدوقی سها، انتشارات حکمت.

تذکرة المعاصرین، محمد علی حزین لاهیجی، نشر سایه.

تخت فولاد سرزمین جاویدان، غلامرضا نصراللهی، مخطوط.

جلوه افلاکیان، رحیم قاسمی، خطی.

خاندان کلباسی، شیخ محمد کلباسی حائری.

ختام الغرر، سید محمد علی حسینی ابطحی.

خلد برین یا تاریخ گویندگان اسلام، میرزا احمد بیان الواعظین

خمینی شهر، سیّد باقر آیت میردامادی

دانشمندان و بزرگان اصفهان، سیّد مصلح الدین مهدوی، اصفهان، نشر گلدسته، 1384.

دانشمندان گلپایگان، رضا استادی، قم 1381

ص: 357

دیباچه دیار نون، علی یزدانی

دیوان حزین لاهیجی، موسسه میراث مکتوب.

دیوان طرب، میرزا ابوالقاسم طرب، مقدمه جلال الدین همایی

دیوان مشتاق، میر سید علی مشتاق

دودمان های قدیم نائین، حسین امامی نائینی.

الذریعة، علاّمه شیخ آقا بزرگ تهرانی

رجال اصفهان، سیّد مصلح الدین مهدوی، اصفهان، 1328.

رجال اصفهان، دکتر سید محمد باقر کتابی، اصفهان.

رجال و مشاهیر اصفهان، میر سیّد علی جناب، سازمان رفاهی تفریحی شهرداری اصفهان 1385

ریحانة الادب، میرزا محمد علی مدرّس، کتابفروشی خیام.

سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان، سیّد مصلح الدین مهدوی، 1370

فهرست نسخه های خطی کتابخانه آستان قدس رضوی.

فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیة اللّه گلپایگانی

فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، سیّد احمد حسینی، قم، 1367.

فهرست نسخه های خطی جامع گوهرشاد.

فهرست نسخه های خطی کتابخانه مدرسه صدر.

فهرست نسخه های خطی کتابخانه های قائن.

فهرست نسخه های خطی کتابخانه مدرسه مروی.

فهرست نسخه های خطی کتابخانه مسجد اعظم قم.

فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملی.

فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملک.

فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی.

فهرست مختصر نسخه های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی.

گردش ایام، دکتر خلیل رفاهی، اصفهان، مانی، 1382

گلشن اهل سلوک، رحیم قاسمی، اصفهان، انتشارات کانون پژوهش 1385

لؤلؤة البحرین، شیخ یوسف بحرانی، مؤسسة آل البیت.

ص: 358

لؤلؤ الصدف فی تاریخ النجف، سید عبداللّه ثقة الاسلام، چاپخانه مهربان.

مآثر الباقریة، سید محمد علی وفا زواره ای، دکتر حسین مسجدی، اصفهان.

المآثر والآثار، اعتماد السلطنه، به کوشش ایرج افشار، اساطیر، 1376.

مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، عبدالعلی باقی، قم، نشر تفکر، 1370.

محرم اسرار، جلال الدین همایی، تهران، مروارید، 1379

مزارات اصفهان، سیّد مصلح الدین مهدوی، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1382.

مکارم الاَّثار، میرزا محمّد علی معلم حبیب آبادی

منتخب معجم الحکماء، مرتضی مدرّس گیلانی، به کوشش منوچهر صدوقی سها.

میراث اسلامی ایران، به کوشش رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی.

میراث حوزه اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان.

نامه سخنوران سپاهان، سرای سخنوران اصفهان، 1353.

نجوم السماء، به کوشش میر هاشم محدث.

نفحات الروضات، محمد باقر الفت، به کوشش سید احمد روضاتی.

نگاهی کوتاه به خاندان و زندگانی آیت اللّه سیّد ابوتراب مرتضوی

نسب نامه الفت، محمّد باقر الفت، خطی

نشان از بی نشان ها، علی مقدادی، تهران، انتشارات جمهوری.

وفیات علمای معاصر اصفهان، رحیم قاسمی، خطی.

وقایع السنین و الاعوام، سیّد عبدالحسین خاتون آبادی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1352.

هفده رساله فارسی، به کوشش رضا استادی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1375

یادداشت های مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی، خطی.

یادداشت های حجة الاسلام والمسلمین شیخ احمد روحانی شیخ الاسلام، خطی.

یادداشت های استاد ابراهیم جواهری، خطی.

ص: 359

ص: 360

ص: 361

ص: 362

ص: 363

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109