آیین سفر به سرزمین وحی

مشخصات کتاب

سرشناسه : موحد ابطحی، ف، 1350 - ، گردآورنده

عنوان و نام پدیدآور : آیین سفر به سرزمین وحی/ گردآورنده ف - موحد ابطحی.

مشخصات نشر : قم: عطر عترت ، 1384.

مشخصات ظاهری : .

شابک : 12000 ریال: شمیز 964-7941-21-8 : ؛ 18000 ریال(سلفون)

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : کعبه

موضوع : حج

رده بندی کنگره : BP188/9 /م 8آ9 1384

رده بندی دیویی : 297/357

شماره کتابشناسی ملی : م 84-29709

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

آیین سفر به سرزمین وحی

گردآورنده:

ف - موحد ابطحی

آیین سفر به سرزمین وحی

گردآورنده : ف - موحدابطحی

ناشر : عطرعترت

چاپ اول / پائیز 1384

چاپخانه امیران

شمارگان : 3500 نسخه

قطع و صفحه : 296 صفحه وزیری

شابک : 8-21-7941-964

قیمت باجلد شمیز 1200تومان

با جلد سلفون 1800 تومان

ص: 4

اهداء به پیشگاه مقدس و با عظمت

پناه بیچارگان ، امید دلشکسته گان و ملجأ غریبان

شمس الشموس و امام الرئوف

حضرت علی بن موسی الرضا

(علیه آلاف التحیّة و الثناء)

و خواهر مظلومه اش ، کریمه اهل بیت

حضرت فاطمه معصومه

(سلام اللّه علیها)

ص:5

ص: 6

فهرست مطالب

مقدمه:··· 15

فصل اوّل : آشنائی با مکّه مکرّمه

مکه از نظر جغرافیا··· 19

آب و هوای مکّه··· 19

رؤیای زبیده··· 20

مکّه از لحاظ نام··· 21

فضیلت سرزمین مکّه یا امتیازات حرم··· 22

1 - روزی فراوان··· 23

2 - فضیلت عبادت در مکّه، چند برابر غیر مکّه است··· 23

3 - اراده و انجام گناه و عذاب گناهکار در مکّه··· 24

4 - مدفون در حرم، آمرزیده می شود··· 25

5 - مکّه شهر ایمن است··· 25

مشاعر و اماکن مقدّسه مکّه

1 - مسجد الحرام··· 27

مَسعی··· 30

کعبه··· 33

نظر به کعبه عبادت است··· 34

پیدایش کعبه··· 34

امتیازات کعبه··· 38

وجه تسمیه کعبه··· 39

شکل کعبه··· 40

ارکان اربعه یا زاویه های کعبه··· 40

فلسفه قابل توجّه··· 41

مشاعر مقدّسه وابسته به کعبه

1 - حجر الأسود··· 41

2 - حطیم··· 45

ص:7

3 - حجر اسماعیل··· 46

4 - ناودان طلا··· 47

5 - مستجار··· 48

6 - ملتزم ( رکن یمانی )··· 48

7 - شاذروان··· 48

8 - مقام ابراهیم علیه السلام··· 48

9 - زمزم··· 50

2 - محلّ تولّد پیامبر صلی الله علیه و آله··· 1

3 - خانه خدیجه علیهاالسلام··· 52

4 - مسجد بلال یا شقّ القمر··· 52

5 - مسجد الجنّ··· 53

6 - مسجد الرّایة··· 53

7 - مسجد عماد··· 53

8 - قبرستان ابوطالب، یا جَنَّةُ الْمُعَّلاة··· 53

الف - حضرت خدیجه علیهاالسلام··· 55

ب - حضرت ابوطالب حامی رسول خدا صلی الله علیه و آله··· 60

ج - حضرت عبدالمطّلب علیه السلام، پدر بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله··· 62

د - عبد مناف علیه السلام پدر بزرگ عبد المطّلب··· 63

9 - غار حراء یا جبل النّور··· 64

10 - غار ثور··· 66

11 - شهداء فخّ··· 68

فصل دوّم آشنائی با اعمال حج و عمره

1 - محاسبه نفس··· 74

2 - نیّت خالص··· 75

3 - مخارج حج باید پاک و حلال، و بدون اشکال باشد··· 75

4 - اگر حقوق و یا دیْنی بر ذمّه دارد اداء کند··· 76

5 - حقوق شرعی و وجوه الهی خود را پرداخت کند··· 77

6 - نوشتن وصیّت نامه··· 77

7 - خداحافظی با اطرافیان و جلب رضایت آنان··· 78

8 - توشه سفر حج، باید نیکو و کامل باشد··· 79

ص:8

9 - برای حجّ واجب سر خود را نتراشد··· 80

10 - تنها سفر نکند، و همسفری مناسب برگزیند··· 80

11 - توجّه به آداب و مستحبّات، قبل از سفر حج··· 81

12 - سفر خود را با صدقه بیمه کند··· 81

13 - توسّل به ائمّه أطهار علیهم السلام··· 82

توصیه ای مهم:··· 83

آنچه در سفر باید آموخت··· 84

فضیلت سفر حج و عمره در کلام معصومین:··· 90

اسباب توفیق به سفر حج··· 96

عمره مفرده··· 98

اعمال عمره مفرده

اوّل میقات··· 98

1 - مسجد شجره··· 99

2 - وادی عقیق··· 100

3 - جُحفه··· 100

4 - قَرْنُ الْمَنازل··· 101

5 - یلَمْلَم··· 101

6 - مکّه مکرّمه··· 101

7 - فخّ··· 101

اسرار لباس احرام و مستحبّات و مکروهات آن··· 102

مستحبّات قبل از احرام··· 105

مکروهات احرام··· 107

کیفیّت لباس احرام··· 108

واجبات احرام

اوّل: نیّت··· 109

دوّم: تلبیه··· 111

تروک احرام··· 115

آداب ورود به حرم و شهر مکّه··· 116

مستحبّات ورود به حرم··· 117

مستحبّات ورود به مکّه··· 119

ص:9

مستحبّات ورود به مسجد الحرام··· 121

فلسفه طواف از نظر روایات··· 125

فلسفه عدد هفت:··· 127

آداب و مستحبّات طواف··· 128

تشرّف آیة اللّه لنگرودی به محضر امام زمان ( عج )··· 132

نماز طواف··· 134

سعی در صفا و مروه··· 136

نکاتی در مورد نحوه و علل انجام سعی صفا و مروه··· 137

آداب و مستحبّات سعی··· 140

تقصیر··· 143

آداب و مستحبّات تقصیر··· 143

اعمال حجّ تمتّع

احرام··· 146

مستحبّات احرام حج··· 147

توضیحی پیرامون روز ترویه··· 148

تشرّف حاج محمّد علی فشندی تهرانی··· 151

اعمال شب عرفه··· 153

روز عرفه··· 154

فضیلت روز عرفه··· 154

وقوف در عرفات··· 157

اجر وقوف در عرفات··· 158

آداب و مستحبّات در عرفات··· 158

مشعر الحرام یا مزدلفه··· 163

چرا باید به مشعر رفت و در آنجا توقّف نمود؟··· 164

مستحبّات وقوف در مشعر··· 166

اعمال شب عید قربان··· 168

منی··· 169

چرا به این سرزمین، مِنی گفته می شود؟··· 169

فضیلت سرزمین منی··· 170

اماکن مقدّس، و مساجد تاریخی منی··· 171

ص:10

آداب و مستحبّات مسجد خیف··· 174

آداب و مستحبّات منی··· 175

واجباتی از حج که باید در منی انجام گردد··· 176

علّت رمی جمرات ثلاث چیست؟··· 177

احکام رمی جمرات ثلاث در روزهای یازدهم و...··· 178

مستحبّات رمی جمرات··· 181

قربانی··· 182

نفس امّاره چیست؟··· 182

مستحبّات قربانی··· 185

حلق یا تراشیدن سر··· 186

علّت حلق چیست؟··· 187

مستحبّات حلق··· 187

مستحبّات طواف حج و سعی و طواف نساء··· 189

آداب و مستحبّات مکّه معظمّه··· 189

فصل سوّم : آشنائی با مدینه منوره

مدینه از نظر جغرافیا··· 199

مدینه از نظر نام··· 200

مدینه در گذر تاریخ··· 201

مدینه بعد از هجرت··· 202

فضیلت و شرافت مدینه منّوره··· 203

فضیلت زیارت پیامبر و ذراری آن حضرت··· 205

اماکن مقدّسه شهر مدینه

1 - مسجد و حرم پیامبر صلی الله علیه و آله··· 208

چگونگی پیدایش مسجد النّبی صلی الله علیه و آله··· 209

ایجاد پایگاه اسلامی··· 210

خانه پیامبر صلی الله علیه و آله··· 210

بسته شدن همه درب ها، مگر درب خانه حضرت علی علیه السلام··· 212

چگونگی ساخت، و مساحت مسجد النّبی··· 213

1- قایبتای··· 215

2- سلیمان عثمانی··· 215

ص:11

3- عبدالمجید خان··· 216

4- آل سعود··· 216

اماکن مقدّسه داخل مسجد

الف - حجره طاهره··· 217

بناء حجره طاهره··· 218

ب - صُفه و اصحاب صُفه··· 218

ج - روضه مسجد النّبی صلی الله علیه و آله··· 220

د - محراب پیامبر صلی الله علیه و آله··· 220

ه- منبر پیامبر صلی الله علیه و آله··· 221

و - مقام جبرئیل··· 222

ز - اسطوانه ها و ستون های مسجد النّبی··· 222

2 - خانه و منزل ابو ایّوب انصاری··· 225

3 - خانه امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهماالسلام··· 225

4 - محلّه بنی هاشم··· 225

5 - مقبره حضرت عبد اللّه، پدر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله··· 226

زیارت حضرت عبد اللّه 7:··· 227

6 - مَسْجِدُ غمامَه··· 228

7 - مسجد مباهله یا مسجد الإجابة··· 229

8 - مسجد ابوذر··· 232

9 - قبرستان بقیع، یا حرم بقیع··· 232

حرم ائمّه اطهار و خاندان نبوّت در قبرستان بقیع··· 235

اوّلین تخریب و وضع اسفناک بقیع··· 237

تاریخچه پیدایش وهابیّت، در عربستان··· 237

پاره ای از عقائد وهابیّت··· 238

اوّلین حمله به مدینه··· 239

مدفونین در قبرستان بقیع··· 240

وظائف زوّار حرم بقیع··· 243

اماکن مقدّسه و مساجد شریفه اطراف مدینه··· 246

1 - مسجد قبا··· 246

بناء مسجد به دست پیامبر صلی الله علیه و آله··· 246

ص:12

اعمال مسجد قبا··· 247

2 - مشربه امّ ابراهیم··· 248

3 - مسجد فضیخ ( ردّ الشّمس )··· 249

داستان ردّ الشّمس··· 249

4 - مسجد بنی قریظه··· 249

5 - مسجد بنی النجّار یا جمعه··· 250

6 - اُحُد و فضیلت زیارت شهداء اُحُد··· 250

وقایع کوه اُحُد··· 251

اعمال، و اماکن سرزمین اُحُد··· 253

اماکن سرزمین احد··· 254

الف - مسجد علی علیه السلام··· 254

ب - قبر جناب حمزه سیّد الشّهداء··· 254

ج - آرامگاه شهداء··· 254

د - مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله··· 255

ه - مسجد جبل الرُّماة··· 255

7 - مسجد الفتح··· 255

اعمال مسجد فتح··· 256

8 - مسجد سلمان··· 256

9 و 10 - مسجد علی و فاطمه علیهماالسلام··· 257

11 - غار جبل سَلع··· 257

12 - مصلّی استسقاء یا مدفن محمّد بن عبداللّه محض··· 258

زیارت جناب نفس زکیّه··· 259

مسجد ذوقبلتین··· 259

13 - زیارتگاه علیّ بن جعفر الصادق علیه السلام ملقّب به عُرَیْض··· 261

زیارت علیّ بن جعفر علیهماالسلام··· 262

14 - مسجد مُعرّس··· 262

15 و 16 - مسجد غدیر و مسجد شجره··· 262

وظائف زوّار، در مدینه منوّره··· 263

اعمال مسجد النّبی صلی الله علیه و آله··· 268

آداب زیارت ( برای تمامی مشاهد مشرّفه )··· 268

ص:13

آداب و زیارت مخصوصه حرم شریف نبوی صلی الله علیه و آله··· 270

زیارت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله··· 272

نماز زیارت و دعای بعد از نماز در مقام پیامبر صلی الله علیه و آله··· 276

صلوات بر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله··· 277

نماز و دعا نزد ستون توبه··· 277

آداب و دعاء نزد منبر پیامبر صلی الله علیه و آله··· 278

آداب روضه شریفه··· 279

نماز و دعا در مقام جبرئیل··· 280

زیارت حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام··· 281

صلوات بر آن حضرت··· 283

نماز حضرت زهراء علیهاالسلام··· 284

آداب و زیارت ائمّه بقیع و مدفونین در قبرستان بقیع

اذن دخول··· 285

زیارت ائمه بقیع··· 285

زیارات مخصوصه ائمّه بقیع··· 286

الف - زیارت امام حسن مجتبی علیه السلام··· 286

ب - زیارت امام زین العابدین علیه السلام··· 287

ج - زیارت امام محمّد باقر علیه السلام··· 288

د - زیارت امام جعفر صادق علیه السلام··· 288

زیارت عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله··· 289

زیارت دختران پیامبر صلی الله علیه و آله ( حضرت رقیّه و امّ کلثوم و زینب )··· 289

زیارت عقیل بن أبیطالب و عبداللّه بن جعفر وسفیان بن حارث··· 290

زیارت ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله··· 290

زیارت شهداء حرّه··· 291

زیارت اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام··· 292

زیارت امّ البنین علیهاالسلام··· 292

زیارت عمّه های پیامبر صلی الله علیه و آله ( صفیّه و عاتکه دختران عبد المطّلب )··· 293

زیارت حلیمه سعدیّه··· 293

زیارت فاطمه بنت أسد علیهاالسلام··· 293

زیارت وداع ائمه بقیع علیهم السلام··· 294

ص:14

مقدمه:

اَلْحَمْدُ للّه ِ الَّذی هَدانا لِلإسْلامِ، وَجَعَلَ الْکَعْبَةَ قِبْلَةً لِلأنامِ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِه مُحَمَّدٍ خاتَمِ الأنْبِیاءِ الْکِرامِ وَ عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الَّذینَ هُمْ مَصابیحُ الظَّلام.

آیات و روایات فراوانی پیرامون حج و احکام آن به ما رسیده است، که این مطلب بیانگر اهمیت و اهتمام دین مبین اسلام به حج است، و نشانگر آن است که حج، یکی از بنیادهای اساسی دین اسلام می باشد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«بُنِیَ الإسْلامُ عَلی خَمْسٍ، الصَّلوةِ وَ الزَّکوةِ و الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْولایَةِ»(1)

زیرا در حج است که عظمت دین اسلام آشکار می شود.

در حج است که بندگی خدا نمود پیدا کرده، میلیونها نفر، از مرد و زن، سیاه و سفید، عرب و عجم، برای اطاعت از امر او، تجمّع بی نظیر، با شکوه و یکپارچه و بدون مظاهر دنیوی را تشکیل می دهند.

در این سرزمین است که همه، در یک مکان و به سوی یک هدف رهسپارند.

حج کنگره ای است عظیم که انسان ها را درسی بزرگ، همّتی بلند، صبری والا، و اندیشه ای ژرف می بخشد، که برای چه به این عالَم آمده اند؟ هدف از خلقتشان چه بوده؟ و چه آفریدگاری دارند؟! و چه عظیم است پروردگار این عالم!

پس چه بهتر که در این سفر روحانی بدانیم به کجا می رویم؟ به چه سرزمینی پا می نهیم؟ و چه کنیم تا از آنهایی نباشیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنها فرمود:

«یَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَکُونُ فیهِ حَجُّ الْمُلُوکِ نُزْهَةً وَ حَجُّ الأغْنِیاءِ تِجارَةً، وَ حَجُّ الْمَساکینِ مَسْئَلَةً»(2)

زمانی می آید که حجّ پادشاهان برای خوشگذرانی است، و حجّ اغنیاء برای تجارت ، و حجّ مساکین و مستمندان برای گدائی است.

ص:15


1- - اصول کافی، جلد 2، صفحه 18
2- - وسائل الشّیعه، جلد 11، صفحه 60، روایت 14240

انگیزه و هدف این نوشتار

مدّتی بود در این اندیشه بسر می بردم که چگونه می توانم اثری از خود به جای گذارم، که برای روز واپسین من توشه ای بوده و موجب تقرب من به درگاه الهی گشته و عرض بندگی به ساحت مقدس او به حساب آید. زیرا هر چه کارنامه زندگی خود را ورق می زدم، عملی که باعث شود در نامه عمل من ذخیره ای برای روز رستاخیز باشد پیدا نمی کردم، تا اینکه توفیق الهی نصیب گشته به زیارت خانه خدا مشرّف شدم، و در مراحل گوناگون اعمال حج در مکّه و زیارات اماکن مقدسه در مدینه منوّره این سؤال برایم پیش می آمد که چرا چنین باید کرد؟ و چه فلسفه ای برای این اعمال وجود دارد؟ و یا در این اماکن مقدّسه چه وقایعی رخ داده، که در دل تاریخ باقی مانده است؟.

تصمیم گرفتم مجموعه ای پیرامون این موضوع مهم جمع آوری نموده، و در اختیار علاقمندان قرار دهم، هرچند نویسندگان بسیاری قبلا به این مهم پرداخته بودند، و پرداختن به این مهم، مستلزم دانستنی های فراوان و سرمایه علمی بود، مردد بودم که آیا جمع آوری این مجموعه در توان من هست یا نه؟ تا اینکه با مشورت با صاحبان قلم و تجربه و نظر مساعد آنها، با توکل بر خدا و توسل به ذیل عنایت ائمه اطهار علیهم السلام شروع به تحقیق کرده و با استمداد و بهره گیری از کتب مختلف، مطالبی را جمع آوری نمودم که البته تشویق ها و راهنمایی ها و کمک های بی شائبه آنان، خصوصا پدر بزرگوارم، استاد حوزه علمیّه اصفهان، حضرت آیت اللّه جناب آقای حاج سیّد حجّت موحّد ابطحی «دامت برکاته» در معرّفی و ارائه کتب مربوطه، سبب شکل گیری این مجموعه گردید، تا در اختیار علاقمندان قرار گیرد.

در پایان از تمامی افرادی که مرا در تهیّه و نشر این کتاب یاری داده و زحماتی متحمل شده اند، تشکر نموده، و اجرشان را از ائمّه اطهار علیهم السلام خواهانم.

باشد که انشاء اللّه در کنار مولایمان امام عصر علیه السلام حقیقت این مناسک را درک کنیم .

ص:16

فصل اوّل : آشنائی با مکّه مکرّمه

اشاره

ص: 17

ص:18

مکه از نظر جغرافیا

مکّه از شمال به مدینه، از جنوب به یمن، از شرق به نجد و ریاض، و از غرب به جدّه محدود شده است،این شهر سواحل شرقی دریای احمر، و جهت غربی شبه جزیره عربستان، در درّه ابطح، بنا شده و جزو خطّه تَهامه محسوب می گردد.

مکّه، شهری است کوهستانی که از اطراف محصور شده است. سلسله کوههای شمالی مکّه به نام جبل فلَق است که به طرف غرب اتّصال دارد و از آن رشته جبل قعیقعان و هندی و لعلع و جبل کدأ است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله هنگام فتح مکّه از این کوه وارد شدند، و در قسمت شمال شرقی، کوههای منی قرار دارد.

سلسله کوههای جنوب مرکّب است از جبل ابی حدیده که به طرف غرب می رود و پهلوی آن جبل کَدْیْ است و به طرف جنوب می پیچد.

پس از آن جبل ابُوقُبِیس است که در جنوب شهر و مُحاذی بیت اللّه الحرام و نزدیک به صفا است. در شرق مکّه کوه حراء است که در تورات فاران خوانده شده، و هم اکنون در عربستان به جبل النّور معروف است.

کوههای مکّه در حالتی واقع شده که آنجا را به تنگه ها و درّه های مختلفی تبدیل کرده، و انتهای تنگه ای که در آن کعبه قرار گرفته، به بطحاء معروف است.

آب و هوای مکّه

مکّه دارای آب و هوائی متغیّر و غالبا گرم و سوزان می باشد، و معمولاً کم باران است، ولی زمانی که بارندگی آغاز شود، به طور رگبار و سیل آسا می باشد.

در مورد هوای مکّه، اهالی مکه می گویند: خدا هفتاد هوا آفریده، شصت و نُه تای آن در مکّه، و یکی دیگر در تمام دنیاست.

بنابر آنچه در کتابهای تاریخی آمده، مکّه در اوائل از نظر آب بسیار در مضیقه

بوده، تا اینکه چشمه زمزم نمایان گشته و مردم از آن استفاده می نمودند ولی کافی

ص:19

نبوده است، گاهی از نقاط دیگر نیز به مرور زمان آبی پدید می آمده ولی باز هم به حدّ کفایت نمی رسیده است، امّا هم اکنون مکّه از آب مستغنی و بی نیاز است.

بزرگترین قنات مکّه را جمال الدّین اصفهانی در قرن ششم هجری حفر نمود. اضافه بر آن قناتهای دیگری هم اضافه شد که مهمترین آن، قنات زبیده است که در میان چاههای مکّه از تمام آبها شیرین تر و گواراتر است. و حکایتی جالب دارد که بدین شرح است:

رؤیای زبیده

زبیده همسر هارون الرشید، شبی در خواب دید که مردان بسیاری با او زنا می کنند، زبیده از این خواب بسیار مضطرب شد، به یکی از کنیزان محرم خود گفت که من چنین خوابی دیده ام و خجالت می کشم برای کسی بازگو کنم، نزد ابن سیرین برو و از او تعبیر این خواب را بپرس و خواب را به خودت نسبت بده.

کنیز، نزد ابن سیرین رفت و قصّه را نقل کرد، ابن سیرین گفت: دروغ می گوئی! تو لیاقت چنین چیزی را نداری، این خواب از زبیده است! کاری از او سر می زند که مردم جهان از آن کامیاب می گردند! از حسن اتفاق همان سال زبیده برای حج به مکّه رفت و دید که مردم از کمیِ آب در مضیقه اند، از اهل اطّلاع پرسید که برای این کار علاجی به نظر نمی رسد؟ گفتند: چرا! ولی هزینه زیادی می خواهد و می توان این آب را از طائف به مکّه آورد، از قضا مصر، در تیول(1) زبیده بود، دستور داد تا فورا اقدام نمایند، پس بنا به دستور او، از طائف تا مکّه که شصت و شش کیلومتر مسافت است، مجاری این آب را از زیرزمین، به اندازه دو متر و در بعضی جاها سه متر حفّاری نموده، و با صرف هزینه ای معادل دو میلیون مثقال طلا این پروژه عظیم را به پایان رسانیدند.

این آب که به «عین زبیده» معروف است، از کنار کوههای طائف حرکت و از عرفات و منی عبور نموده وارد مکّه می شود، در مکّه با رشته قناتهای کوچکی در

محلاّت گردش می کند و در هر محله حلقه چاهی دارد که مردم ازآن استفاده می کنند.

ص:20


1- - تملّک و صاحب شدن، لغت نامه دهخدا.

مکّه از لحاظ نام

برای مکّه نامهای بسیاری ذکر شده، که همگی دلالت بر شرافت و بزرگی و عظمت آن دارد، در قرآن و روایات حدود بیست نام نقل شده است که هر یک دلیلی بر فضیلت این سرزمین است، و ما به اختصار آنها را ذکر نموده و ( فقط در مورد کلمه مکّه ) مختصرا توضیحی می دهیم:

1 - الْمُقَدَّسَة 2 - الْبَیْتُ الْعَتیق 3 - صَلاح

4 - اُمُّ رَحم

5 - اُمُّ الْقُری 6 - الْحاطِمَة 7 - الْقادِس(1).

از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده: که برای مکّه پنج نام است: اُمُّ القری، مکّه، بَکّه، بَساسه، چه هرگاه در آن بر کسی ستم نمایند آنها را از خود رانده، هلاکشان سازد، و «امّ رحم» چه هرگاه به آن چنگ زنند مورد ترحّم خدا می شوند(2).

و در قرآن مجید از مکّه با نامهای زیر یاد شده است:

1 - مکّه: آنجا که می فرماید:

«وَ هُوَ الَّذی کَفَّ أیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أیْدِیَکُمْ بِبَطْنِ مَکَة»(3)

2 - بَکّة: آنجا که می فرماید:

«إنَّ أوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکّةَ مُبارَکا»(4)

از امام صادق علیه السلام روایت شده: که مکّه را «بَکّة» گویند، زیرا مردم در کنار آن ( کنار کعبه ) به گریه و بکاء مشغول می شوند. و در روایتی دیگر نقل شده به جهت اینکه گردن جبّاران و ستمگران را می کوبند.

3 - اُمُّ الْقُری: آنجا که می فرماید:

«وَ لِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُری»(5) که به مادر، و اصل هر چیز «ام» می گویند.

4 - ألْبَلَدْ: آنجا که می فرماید:

«لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ، وَ أنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»(6)

که مراد از بَلَد، مکّه می باشد، و خداوند به آن سوگند یاد کرده، و در دعای حضرت ابراهیم نیز آمده است:

ص:21


1- - به معنی پاک ساختن گناهان می باشد.
2- - خصال شیخ صدوق، جلد 1، صفحه 278
3- - سوره فتح، آیه 24
4- - سوره آل عمران، آیه 96
5- - سوره أنعام، آیه 92
6- - سوره بلد، آیه 1

«رَبِّ اجْعَلْ هذا الْبَلَدَ آمِنا»(1)

5 - بَلَدُ الأمین: یعنی مکّه پایتخت همه امنیّتها است، و از این شهر که مرکز امن است باید تمام بلاد الهام گیرند.

از امام کاظم علیه السلام نقل شده که فرمودند: خدای تعالی از میان سرزمینها چهار شهر را برگزیده است و در قرآن فرموده:

«وَ التّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سینینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الأمینَ»

که مراد از تین، مدینه و از زیتون، بیت المقدّس و از طور سینین ، کوفه، و از بلد الأمین، مکّه می باشد (2).

6 - مسجد الحرام: در مجمع البیان می گوید، مکّه را مسجد الحرام خوانده اند، چون در قرآن خدای تعالی می فرماید:

«سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ ...»(3).

منزّه است آن کس که سیر و گردش داد بنده خود محمّد صلی الله علیه و آله را، در شبی از مسجد الحرام ...

با توجه به این که سیر آن حضرت از خانه خدیجه و به روایتی از خانه امّ هانی بوده است، پس مراد از مسجد الحرام در اینجا شهر مکّه می باشد.

7 - ح-رم: «أوَلَمْ نُمَکِّنْ حَرَما آمِنا»(4)

آیا ایشان را در حرمی ایمن جا ندادیم؟

در مجمع البیان می گوید:

به مکّه حرم گفته شده، به این جهت که بی احترامی به آن حرام است.

و از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند:

احترام مسجد الحرام به خاطر کعبه است، و احترام حرم به خاطر مسجد الحرام است، و این که واجب شده با احرام وارد آن شوند، به خاطر حرم است.(5)

فضیلت سرزمین مکّه یا امتیازات حرم

در بحثهای آینده متذکّر می شویم که مکّه، به واسطه قرار داشتن خانه کعبه در

ص:22


1- - سوره ابراهیم، آیه 38
2- - بحار الأنوار، جلد 96، صفحه 77
3- - سوره إسراء، آیه 1
4- - سوره قصص، آیه 57
5- - بحارالأنوار، جلد 99، صفحه 134

آن، از اهمیّت و قداست خاصی برخوردار است، و دارای خصوصیاتی می باشد که کمتر سرزمینی دارای چنین مزایائی است.

در اینجا جهت آشنائی و شناخت بیشتر خوانندگان با این سرزمین، به ذکر بعضی از امتیازاتی که سرزمین مکّه دارد ، می پردازیم:

1 - روزی فراوان

سرزمین عربستان بسیار خشک و غیر قابل کشت است، ولی خداوند روزی اهالی آن را خیلی آسان می رساند، و چه بسا بیشتر از مردم سرزمین های دیگر.

« أوَ لَمْ نُمَّکِنْ لَهُمْ حَرَما آمِنا یُجْبی إلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَی ءٍ رِزْقا مِنْ لَدُّنّا وَ لکِنَّ أکْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ»(1)

آیا ما حرم مکه را برایشان محل امن و آسایش قرار ندادیم تا به این مکان ( بی آب و علف ) انواع نعمت که ما روزیشان کردیم از هر طرف بیاورند؟ ولی حقیقت این است که اکثر مردم نادانند.

همچنین حضرت ابراهیم علیه السلام برای این شهر و روزی اهالی آن دعا نموده است:

«وَإذْ قالَ إبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدا آمِنا، وَارْزُقْ أهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ».(2)

در ذیل این آیه شریفه از امام محمّد باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند: خدای تعالی دعای آن حضرت را مستجاب ساخته است، همانا از تمام ثمرات و

محصولات جهان به سوی این شهر برده می شود، به طوری که در بلاد شرق و غرب محصولی یافت نمی شود مگر آن که در مکّه هم می باشد، حتّی آن که در یک روز میوه های چهار فصل در مکّه موجود می باشد.

و در روایتی امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:

خداوند ارزاق اهل مکّه را متکفّل است و به گوشت و شیر آن برکت داده و روزی آنها را از بالا و پائین و وسط شهر می رساند(3).

2 - فضیلت عبادت در مکّه، چند برابر غیر مکّه است

از امام محمّد باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند: هرکس در مکّه بخوابد ، مانند

ص:23


1- - سوره قصص، آیه 57
2- - سوره بقره، آیه 126
3- - جامع الأحادیث الشّیعه، جلد 10، صفحه 86

شب زنده داران شهرهای دیگر است(1).

امام سجاد علیه السلام می فرمایند: یک مرتبه سبحان اللّه گفتن در مکّه، افضل از انفاق خراج اهل عراق(2) در راه خدا است.

هرکس در مکّه یک ختم قرآن نماید، نمی میرد تا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و منزل خود را در بهشت مشاهده نماید (3).

راه رفتن در آن عبادت است و سجده کننده در مکّه، مانند کسی است که در راه خدا به خون خویش آغشته گردد (4).

3 - اراده و انجام گناه و عذاب گناهکار در مکّه

در رابطه با گناه و لطف الهی که شامل او می باشد، روایات مختلفی است که هرکس اراده گناه نماید در نامه او ثبت نمی شود تا که انجام دهد و بعد از آن هم هفت ساعت مهلت دارد، اگر استغفار کرد، که بخشیده می شود و گرنه بعد از هفت ساعت، در نامه عمل او ثبت می گردد، ولی در مکّه چنین نیست! بلکه اگر کسی اراده گناه نماید در نامه او ثبت می شود، چه رسد به اینکه خود گناه را انجام بدهد، و

عقوبت آن هم سخت تر است و متقابلاً انجام کار نیک نیز چنین است! و داستان اصحاب فیل مؤیّد این مطلب می باشد.

در روایت است آنگاه که اهل شام به سرکردگی حجّاج بن یوسف ( برای اینکه کعبه را به سر ابن زبیر خراب کنند ) برکوه ابوقبیس منجنیق نصب کردند، هفتاد نفر از آنها در اطراف آن در اثر صاعقه آسمانی به هلاکت رسیدند.

آری خداوند متعال می فرماید:

«وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإلْحادٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ ألیمٍ»(5)

هرکس اراده کند که در حرم مکّه تعدّی و ستمکاری نماید، به او عذابی دردناک می چشانیم.

در تفسیر مولوی آمده است که: إلحاد در حرم ( بنا بر قولی استعلال ) حرام

ص:24


1- - جامع الأحادیث الشّیعه، جلد 10، صفحه 88
2- - منظور مالیات زیادی که به واسطه آباد بودن از عراق عجم اهواز و أطراف آن و عراق عرب می گرفتند را گویند.
3- - وافی، جلد 12، صفحه 44
4- - جامع الأحادیث الشّیعه، جلد 10، صفحه 86
5- - سوره حج، آیه 25

می باشد، یعنی حرمت حرم را نگه نداشته و آن سرزمین را با غیر، فرق نگذارد و بنا بر قولی، إلحاد در حرم آن است که آنچه را که نهی شده انجام دهد، حتّی دشنام دادن خدمتگزار و قسم خوردن، مثل: لا و اللّه و بلی و اللّه.

4 - مدفون در حرم، آمرزیده می شود

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: هرکس در حرم مدفون گردد از هول و فزع روز قیامت ایمن خواهد بود، خواه از نیکوکاران باشد یا از بدکاران(1).

شهید ثانی می فرمایند: مستحب است میّت را در حرم دفن نمایند، اگر چه در غیر حرم بمیرد تا از فزع اکبر ایمن گردد، گرچه بدکار باشد! حتی اگر در عرفات بمیرد، افضل این است که در حرم دفن گردد زیرا حرم برتر از عرفات است(2).

5 - مکّه شهر ایمن است

«وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا»

از امام صادق علیه السلام روایت شده که به ابوحنیفه فرمودند: منظور خداوند در این آیه چیست: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا» و آن محل کدام نقطه از روی زمین است؟

ابوحنیفه گفت: مراد کعبه است.

حضرت فرمود: آیا می دانی که عبداللّه بن زبیر چون در محاصره حجّاج بن یوسف قرار گرفت، به کعبه پناه برد، و حجّاج به وسیله منجنیق هائی که بر کعبه مستولی ساخت او را کشت! آیا او در کعبه ایمن بود؟

ابوحنیفه ساکت ماند و نتوانست جوابی بدهد، سپس جواب را از خود حضرت سؤال کرد؟

حضرت فرمود: چون قائم ما ظهور کند هرکس با او بیعت کند و در زمره یاران وی قرار گیرد، و با آن جناب داخل مکّه و حرم خدا شود، ایمن خواهد شد (3).

در روایتی دیگر چنین آمده است:

علیّ بن عبد العزیز گوید: به امام صادق علیه السلامعرض کردم: فدای تو شوم، مراد از این جمله چیست؟

که خدای تعالی می فرماید: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا»(4)، و حال آن که

ص:25


1- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 258
2- - وافی، جلد 12، صفحه 42
3- - بحارالأنوار، جلد 52، صفحه 313
4- - هرکس داخل مکّه و حرم شود در امن و امان خواهد بود .

مُرجئه و قدری و حروری(1) که مذهب باطل دارند و بلکه زنادقه که اصلاً به خدا ایمان نیاورده اند، داخل حرم و مکّه می گردند! آیا این معنی شامل این گونه افراد هم

می شود؟

امام صادق علیه السلام فرمودند: نه! این کرامت برای آنها نیست،

گفتم: فدای تو گردم پس برای چه کسانی است؟

فرمود: کسانی که عارف به ولایت ما باشند ، آنها از گناه پاکیزه می شوند و خدای تعالی امور دنیا و آخرت آنها را کفایت می کند.

ص:26


1- - طایفه ای از خوارج می باشند.

مشاعر و اماکن مقدّسه مکّه

1 - مسجد الحرام

«وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ»

از هرکجا بیرون شدی (هرکجا باشد ) در وقت نماز رو به مسجد الحرام نما.

مسجد الحرام شریفترین و مقدس ترین مسجدی است که در روی زمین بنا شده، و قبل از مسجد اورشلیم به دست حضرت ابراهیم ساخته شد، و چون مسجد الحرام کعبه را در آغوش دارد، به کعبه بیت اللّه الحرام نیز گویند.

در احادیث بسیاری سفارش به خواندن نماز در مسجدالحرام شده است، و از خصوصیات این مسجد جواز خواندن نماز به صورت تمام برای مسافر است، و در این مسئله با نماز در مسجدالنّبی و حرم امام حسین علیه السلام و مسجد کوفه مشترک می باشد، ولی در حدیثی پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آلهفرمودند:

الصَّلوةُ فی مَسْجِدی کَألْفِ صَلوةٍ فی غَیْرِهِ، إلاّ الْمَسْجِدَ الْحَرامِ، فِاِّنَ الصَّلوةَ

فیِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ تَعْدِلُ ألْفَ صَلوةٍ فی مَسْجِدی

نماز در مسجد من مثل هزار نماز در غیر آنجاست، مگر مسجد الحرام که هر نمازی در آنجا معادل هزار نماز در مسجد من است (1).

و در حدیثی از امام باقر علیه السلام آمده است: هرکس یک نماز واجب در مسجد الحرام بخواند آنچه نماز واجب تا آن روز خوانده و بقیّه نمازهای واجبش را تا روزی که از دنیا برود خداوند قبول خواهد کرد(2).

محل مسجد الحرام در وسط شهر مکّه قرار دارد و سطح آن پائین تر از خیابانهای

اطراف است.

گفته شده که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و مدّتی بعد از آن، اطراف مسجد الحرام

ص:27


1- - وسائل الشّیعه، جلد 5، صفحه 271
2- - وسائل الشّیعه، جلد 5، صفحه 270

دیواری وجود نداشته، و مردم تا نزدیک آن خانه های خود را می ساختند و بعدا به مرور زمان خانه های اطراف خریداری شده و به مسجد الحرام اضافه گردید و دیوارهائی اطراف آن ساخته شد، البته اختلاف است که با گسترش مسجد الحرام آیا مسجد اصلی تا کجا قرار دارد؟ و حدّی که حضرت ابراهیم علیه السلام مشخّص نمودند به عنوان مسجد تا کجا بوده است؟ و با گسترش مسجد الحرام آیا تمام آن جزء فضلیت می باشد یا خیر؟

در روایت است که از امام صادق علیه السلام سؤال شد راجع به آنچه به مسجد الحرام زیاد کرده اند؟ حضرت فرمودند: ابراهیم و اسماعیل میان صفا و مروه را حدّ مسجد قرار دادند(1).

و در روایتی دیگر حضرت فرمودند: ابراهیم میان حَزُورَه تا مسعی را برای مسجد خط کشی نمود که حَزُورَه محلّی است خارج از مسجد، نزدیک به باب حناطّین، و مسافت میان خروره تا مسعی به اندازه مسافت از صفا تا مروه می باشد، بنابراین دو ضلع مسجد برابر هم اندازه گیری شده است (2).

در مورد ساختمان مسجد الحرام، بعد از پیامبر در زمان های مختلف تغییراتی بوجود آمده و مقداری گسترش یافته است و هر کدام از سلاطین و خلفاء در زمان خود تغییراتی در آن ایجاد کرده اند تا اینکه در سال 1375 هجری زمانی که «سعود ابن عبد العزیز» زمامدار عربستان بود کمیته ای برای گسترش اساسی مسجد الحرام تشکیل داده شد و در نقشه مشخّص شده بود که مسجد الحرام تا مسعی گسترش یابد. بنابراین تمام خانه ها و مغازه هائی که در این مسیر بود خریداری شد و ضمیمه مسجد گردید. مساحت مسجد قبل از آن، حدود ( 17902 ) متر بوده، ولی با گسترش آن مساحت مسجد الحرام به ( 190000 ) متر مربّع رسید و اطراف

مسجد به صورت سه طبقه ساخته شد. کف و دیوارهای آن، و نیز صفا و مروه با بهترین سنگهای مرمر سیاه و سفید و سبزِ صیقل داده شده تزئین گردید. تمام این سنگها از وادی فاطمه علیهاالسلام آورد شده و در جدّه صیقل یافته است.

این مسئله نیز یکی از کرامات اهل بیت علیهم السلام می باشد که بعد از چهارده قرن در

ص:28


1- - بحارالأنوار، جلد 12، صفحه 104
2- - بحار الأنوار، جلد 12، صفحه 98

کشوری که وهابی و داعیه دار مخالفت با اهل بیت علیهم السلام می باشند، از دل سرزمینی که نام مقدّس فاطمه علیهاالسلام بر آن نهاده شده، مرمری بیرون آید، که فرش اطراف کعبه و مسجد الحرام گردد.

اطراف مسجد الحرام هفت مناره عظیم در محلّ مناره های قبل ساخته شده که از سطح مسجد، ارتفاع هر کدام از آنها به نود متر می رسد.

بنابراین با توسعه ای که مسجد الحرام یافته، حدود پانصد تا ششصد هزار نفر هم زمان می توانند نماز جماعت بخوانند.

در سقف مسجد الحرام بلندگوهای حسّاسی بکار رفته که صدای امام جماعت را در تمام مکانها یکنواخت به گوش مستمعین می رساند و در تمام مسجد الحرام چراغهای فلورسنت کار می کند که تمام مسجد را مثل روز روشن کرده و عظمت خاصّی به مسجد داده است.

در حدود پنجاه سال پیش مسجد الحرام چهار قسمت بوده است، که هر کدام از مذاهب یک طرف ایستاده و نماز جماعت برگزار می کرده اند ولی اکنون یک امام جماعت می ایستد و بقیّه به او اقتداء می کنند.

در گذشته، اداره این مسجد با امیران مکّه و والیان آن بوده است.

وقتی که «شریف حسین» در نهم شعبان 1334 بر حجاز مسلّط شد، شرطه های فراوان و خادمان بسیاری برای اداره مسجد تعیین نمود. بعد از آن آل سعود اداره خاصی برای این مسجد ایجاد کردند که آن را «ادارة الحرم» گویند که در قسمت جنوب مسجد در باب السعود قرار گرفته است.

گفته شده این مسجد قبلاً سی و نه درب داشته که بیست و چهارتای آن معروف است و اسامی خاصّی داشته و اکنون هم دارای بابهای بسیاری است که از آن جمله:

1 - باب السّلام 2 - باب العمرة 3 - باب السّعود 4 - باب العبّاس می باشد.

هر چه از عظمت معنوی و ظاهری مسجد الحرام بگوئیم کم گفته ایم، و شاید هم قابل توصیف نباشد.

در مسجد الحرام نشانه ها و مکانهای مقدّسی وجود دارد که به طور خلاصه به شرح هر یک می پردازیم، البته ابتدا از مسعی می گوئیم، و سپس کعبه و مشاعری که در کعبه وجود دارد را بیان می کنیم:

ص:29

در مسجد الحرام از لحظه ورود اعمالی دارد و از جانب اهل بیت علیهم السلام ادعیه ای ذکر شده که هر زائری انجام دهد. و ما در بخش اعمال حج، اعمال مسجد الحرام را نیز متذکّر می شویم.

مَسعی

«إنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّه ِ»(1)

به درستی که صفا و مروه از نشانه های خداست.

«صفا» در لغت به معنای سنگ سخت صافی است که از آن گیاه نروید و «مروه» به معنای سنگ سفید کم قطری است که وقتی دو قطعه آن را بهم می زنند جرقه می زند. در اینکه چرا صفا را صفا نامیده اند چنین آمده است: چون حضرت آدم صفیّ اللّه هبوط نمود ، بر کوه صفا قرار گرفت و مروه نامیده شد، به خاطر اینکه حضرت حّوا که مرئه است بر آن هبوط نمود.

صفا و مروه دو کوه کوچکی است که امتداد بین این دو را مسعی می نامند و زائران بیت اللّه باید آن را هفت مرتبه طی کنند، این دو کوه در طیّ زمانها ساییده شده

و ریزش کرده است و مقدار کمی از آن باقی مانده و در طیّ ساختمان سازی مسجد و دیوارهای مرتفع اطراف آن، از دو کوه اصلی خود جدا گشته، که صفا متّصل به کوه «ابو قُبیس» بوده و مروه در دامنه کوه « قَیْنُقاع» قرار داشته است، و هم اکنون از مروه یک مقداری باقی مانده است ولی کوه صفا حدود 8 متر ارتفاع دارد.

مسعی در زمان قبل، خود بازار مجزّائی بوده، ولی اکنون جزء مسجد الحرام

شده، که دارای دو طبقه می باشد و در موقع حج که جمعیّت بسیار است بعضی افراد در طبقه دوّم رفته و اعمال خود را انجام می دهند.

مسعی حدود ( 420 ) متر طول و ( 25 ) متر عرض دارد، که قسمت وسط آن برای افراد سالمند و بیمار جدا گشته، که با چرخهای مخصوص طیّ مسافت کنند. در دو طرف مسعی درهای زیادی قرار دارد که حدود هشت در به خارج مرتبط است و در مقابل هم هشت مدخل و باب وجود دارد که به فضای مسجد مرتبط می باشد.

در دو طرف دیوارهای مسعی دو ستون وجود دارد که سبز رنگ است، یکی

ص:30


1- - سوره بقره، آیه 158

جنب باب بنی هاشم ( باب علی ) و دیگری جنب باب العبّاس است، که این دو پایه با لامپهای سبز نیز روشن شده و علامت این است که مردان سعی کننده در هر شوط باید در این قسمت هروله کنند، زیرا این فاصله ای است که حضرت هاجر در پی طلب آب شتابان می رفت تا قطره ای آب برای فرزندش اسماعیل پیدا کند، و این خود بیانگر فداکاری این بانوی بزرگوار است، که در هر قسمت از حج نامی و نشانه ای از ایشان وجود دارد ، که در بخش مربوط به اعمال حج، توضیح بیشتری داده می شود.

در احادیث و روایات سخن زیادی راجع به مسعی آمده، از جمله اینکه: امام صادق علیه السلام فرمودند: بقعه ای در نزد خدا محبوبتر از مسعی نیست، زیرا مردمان متکبّر در اینجا فروتنی می آموزند (1).

یکی از درهائی که در مسعی وجود دارد، باب الأرقم است، که نزدیک به صفا می باشد و لازم است که زائران در این نقطه احترام گذارند، زیرا در این نقطه خانه ارقم یکی از یاران باوفا و فداکار حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بوده است.

در زمانی که پیامبر بزرگوار اسلام بعثت خود را علنی نکرده بودند، و فقط تعدادی خاصّ از آن اطّلاع داشتند، در این خانه که به آن «دارالأرقم» و بعدها « دار الخیزران» می گفتند و روی کوه صفا قرار داشت می آمدند و روزها در این خانه بودند و جلسات سرّی و مخفیانه تشکیل می دادند و محلّ عبادت مسلمانان بود که خود ارقم هم، تلاوت قرآن می نمود، زیرا جزء یکی از بی نظیرترین اصحاب بود، ودر تلاوت قرآن،دارای لحنی زیبا و دلربا بود.

از کسانی که در این خانه به دین اسلام مشرف شدند، عمّار و چهار عموی پیامبر صلی الله علیه و آله بوده اند.

این خانه تا قبل از نوسازی مسجد الحرام وجود داشته و حجّاج آن را زیارت می نمودند و بر سر دَرِ آن نوشته شده بود:

«بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ فی بُیُوتٍ أذِنَ اللّه ُ أنْ تُرْفَعَ، وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ، یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُّوِ وَ الاصالِ، رِجالٌ لاتُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لابَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّه ِ وَ إقامَ الصَّلوةِ وَ ایتاءِ الزَّکوةِ یَخافُونَ یَوْما تَتَقَلَّبُ فیهَا الْقُلُوبُ وَ الاَبْصارُ »(2)

ص:31


1- - بحارالأنوار ، جلد 99 ، صفحه 45
2- - سوره نور، آیه 37

تذکّر:

موضوعی که قابل توجّه است این است که، در هر مذهب و کشوری به آثاری که از لحاظ زمانی و مکانی مرتبط با بزرگان آنها بوده و به عنوان یادگار باقی مانده است،

احترام می گذارند، و در حفظ آن می کوشند، زیرا عقیده دارند که فلان مکان به خاطر اینکه شخصیّتی در آن به دنیا آمده و یا پرورش یافته و یا حوادثی در آن بوجود آمده است ارزشمند است.

همانطوریکه در جاهائی که برای یک مرتبه امام زمان علیه السلام به وسیله فردی دیده شده اند و یا فردی به زیارت آن حضرت نائل گشته، آن مکان تجلیل می شود، و به عنوان یک اثر تاریخی باقی می ماند، همانطور که در عتبات شاهد چنین مکانهائی هستیم که به آن اماکن، مقام امام زمان علیه السلاممی گویند، و هرکس در هر زمان با رفتن به آنجا، توسّل خاصّ به آن حضرت پیدا می کند، و ممکن است در جاهای دیگر چنین حالتی برایش بوجود نیاید.

در مکّه و مدینه نیز چنین حالتی وجود دارد، مکّه از لحاظ شرف مکانی که به طور مختصر احادیثی درباره آن ذکر شد و مقداری با آن آشنا شدیم، همچنین از لحاظ بزرگانی است که در این شهر به دنیا آمده و یا زندگی کرده و از اصحاب پیامبر

اسلام و ائمّه علیهم السلام بوده اند، دارای اهمیّت خاصّی می باشد.

در این شهر، در هر مکانی انسان احساس می کند که اثر قدمهای پیامبر صلی الله علیه و آله هنوز باقی است، و بعد در جریان بعثت آن حضرت و عبادت ها و نیایش هائی که در دل کوههای مکّه می نمودند، رشادت ها، دلاوری ها، فداکاری ها، اذیّت و آزار و شکنجه مشرکان، که نه تنها خود حضرت، بلکه یاران با وفا و صدیق و فداکار آن حضرت، از جمله حضرت علی علیه السلام، حضرت خدیجه، بلال، عمّار، یاسر، ارقم و ... نیز متحمّل شدند و از این شهر، دین مبین اسلام با فداکاری چنین کسانی به تمام دنیا گسترده شد و به دست انسانها رسید، و در حقیقت می توان مکّه را محلّ پرورش سفراء الهی، و پناهِ آوارگانی همچون بلال، و ثروتمندانی چون ارقم نامید.

هر چه از مکّه و از تاریخی که در دل خود به یادگار دارد بگوئیم، کافی نیست و بیان گوشه ای از آن را هم در بر نمی گیرد، ولی متأسّفانه زائران بیت اللّه الحرام و

حجّاج کمتر توجّه به این نکات مهم و ارزشمند می کنند، و دشمنان اهل بیت علیهم السلام نیز

ص:32

بعضی از این مکانهای خاص را که مورد عنایت و توجّه شیفتگان و زائران شیعه بیت اللّه بوده، به مرور زمان از بین برده اند، و چه بسا الان هیچ اثری از آنها باقی نمانده است.

بنابراین به بعضی از این مکانهای مقدّس و مهم که در مکّه از ارزش خاصّی بهره مند می باشند اشاره نموده، و سپس برای آشنائی و استفاده هرچه بیشتر زائران بعضی از اعمال این مکانها را متذکّر می شویم.

کعبه

در تفسیر مولوی می گوید:

وقتی خانه کعبه، قبله مسلمانان شد و دستور آمد مسلمین به طرف کعبه نماز گذارند، گروهی از یهود، با مسلمین به مشاجره پرداختند، که بیت المقدّس افضل است، پس این آیه نازل شد و گفتار آنها را ردّ نمود.

«إنَّ أوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارکا وَ هُدَیً لِلْعالَمینَ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا».(1)

نخستین خانه ای که برای [ عبادت ] مردمان نهاده شد، آن است که در مکّه [بنا شده ] است، که مبارک و رهنمای جهانیان است. در آن شگفتیهای آشکار، از جمله مقام ابراهیم است ؛ و هرکس که وارد آن شود در امان است.

و در احادیث بسیاری ذکر گردیده است که، کعبه و بیت المعمور در یک راستا قرار دارد، که «ضُراح» نیز نامیده شده است. خداوند در آسمان چهارم ضُراح را آفرید تا ملائکه ای که در اثر عدم انجام وظیفه مورد خشم قرار گرفته، و به عرش الهی پناهنده شده اند، بیت المعمور را ملجأ و پناه خود قرار داده، و خداوند به این وسیله، توبه ایشان را قبول، و آنان را به مقام قبلیِ خود باز می گرداند. کعبه را نیز ملجأ و پناهگاه قرار داده، تا خطاپیشگان به سوی آن بازگشت کرده و توبه نمایند، و چون مدار طواف و التجاء فرشتگان در اطراف ضُراح هفت سال است، عدد طواف در حول کعبه نیز هفت شوط مقرّر گشته است، و از این رو موقعی که حضرت آدم علیه السلام پس از ترک اولی به آن سرزمین هبوط نمود، به طواف کعبه رفت و در آنجا توبه

ص:33


1- - سوره آل عمران، 96 - 97

نمود، و خدای تعالی توبه او را قبول فرمود.

نظر به کعبه عبادت است

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

یَنْزِلُ عَلی هَذا الْبَیْتِ مِأَةُ وَ عِشْرُونَ رَحْمَةً، سِتّوُنَ لِلطّائِفینَ، وَ أرْبَعُونَ

لِلْمُصَلّینَ، وَ عِشْرُونَ لِلنّاظِرینَ(1)

بر این خانه یکصد و بیست گونه رحمت فرود می آید، که شصت عدد آن برای طواف کنندگان، و چهل عدد آن برای نمازگزاران، و بیست عدد برای نظر کنندگان به کعبه می باشد.

و در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام نقل شده است که: اگر کسی به کعبه نظر کند، برای او ثواب می نویسند و گناه می بخشند تا چشم خود را از کعبه بردارد (2).

و نیز امام جعفر صادق علیه السلام می فرمایند: کسی که به خانه خدا نگاه کند ، و عارف

به حقّ او باشد، یعنی حرمت آن را بشناسد ( و حرمت ما را نیز بشناسد ) خدای تعالی تمام گناهان او را می آمرزد، و اندوه دنیا و آخرت را از او برطرف می سازد، و مهمّاتش را کفایت می کند(3).

پیدایش کعبه

در مورد پیدایش کعبه، روایات بسیاری وجود دارد، که ما به چند نمونه از آن اکتفا می کنیم:

1 - در ضمن حدیثی از امام محمّد باقر علیه السلام که به نقل از اجداد خویش از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهفرموده اند، چنین آمده است که:

خدا به جبرئیل وحی کرد بر آدم و حوا فرود آی، و آنها را از جای پایه های خانه من کنار بزن، و پایه های خانه مرا برای فرشتگانم و سپس برای فرزندان آدم بساز و بالا ببر ... ( تا آنجا که امام فرمودند: ) جبرئیل پایه های بیت اللّه الحرام را با سنگی از کوه صفا، و سنگی از کوه مروه، و سنگی از کوه سینا، و سنگی از کوه سلام که در پشت کوفه است استوار کرد.

ص:34


1- - وافی، جلد 12، صفحه 38 و من لایحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 207
2- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 240
3- - وافی، جلد 12، صفحه 39

پس خدا به جبرئیل وحی نمود که خانه را بساز و تمام کن، جبرئیل به فرمان خدا با پَرِ خود این چهار سنگ را از جا کند و جائی که خداوند عزّوجل دستور داده بود نهاد، و سپس دستور داده شد که با سنگهای کوه ابوقبیس تمامش کن، و دو در بر آن قرار ده، یکی به سمت مشرق، و دیگری به سمت مغرب، چون جبرئیل کار را به اتمام رساند، فرشتگان دور آن طواف کردند، آدم و حوّا وقتی دیدند فرشتگان طواف می کنند، آمدند هفت بار طواف کرده، آنگاه به دنبال یافتن چیزی برای خوردن رفتند (1).

2 - در «تفسیر شرح کشّاف زمخشری» آمده است که:

خدای تعالی یاقوتی از بهشت در محلّ این خانه قرار داد، که آن را دو دَرِ شرقی و غربی از زمّرد بود، و به آدم وحی فرمود که، فرو فرستادم برای تو این را تا طواف

گردد چنان که عرش من طواف می شود، پس آدم از سرزمین هند پیاده به جانب آن روان گردید، و فرشتگان او را ملاقات نموده، گفتند: ای آدم خدا تو را برتری داده است، ما این خانه را به دو هزار سال پیش از تو زیارت کرده ایم، سپس آدم چهل بار با پای خود آن را زیارت نمود، و این خانه بود تا این که در طوفان نوح به آسمان چهارم انتقال یافت، و در آنجا «بیت المعمور» نام گرفت، و چون ابراهیم مأموریّت یافت که بنیان آنرا بالا ببرد، جبرئیل آن مکان را به او معرّفی کرد (2).

3 - امام باقر علیه السلام فرمودند: خداوند ملائکه را فرستاد و امر نمود برای من در روی زمین خانه ای به مانند بیت المعمور بنا کنید (3).

از آیات و روایات استفاده می شود که، کعبه از زمان حضرت آدم علیه السلام و حتّی قبل از آن حضرت، حجّ می شده است، و تاریخ حاکی از قداست کعبه در قبل اسلام است نزد افراد و قبائل و ادیان مختلف، و به نحوی به سوی آن رهسپار می شده اند.

اگر بخواهیم در این زمینه و ساخت خانه کعبه معظّمه تا زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و بعد از آن حضرت تا زمان حال بپردازیم، سخن به درازا کشیده می شود(4)، فقط به عنوان تذکّر باید توجّه نمود که در هر عرصه و زمانی بنای کعبه دارای تغییراتی شده،

ص:35


1- - بحار الأنوار، جلد 11، صفحه 184
2- - مستدرک الوسائل، جلد 9، صفحه 327
3- - مستدرک الوسائل، جلد 9، صفحه 328
4- - به کتاب ( حرمین شریفین ) حجّة الإسلام غفّاری، جلد 1، صفحه 162 رجوع شود.

و حتی دیوارهای آن خراب، و دوباره بازسازی شده است.

از آنچه که در کتب تاریخی استفاده می شود، تا بحال دوازده مرتبه کعبه خراب و تجدید بنا شده است:

1 - بنای ملائکه: در مناسک الشّیعه آمده است که، ابتدا قبل از آدم ، ملائکه آن را بنا کرده اند.

2 - بنای حضرت آدم علیه السلام: که بعد از هبوط به امر پروردگار آن را ساخت، و بعد خراب شد.

3 - بنای شیث فرزند حضرت آدم علیه السلام: که در طوفان نوح خراب شد، و طبق گفته

بعضی در طوفان نوح، خدا آن را نگه داشت، و لذا به بیت عتیق نام برده شد.

4 - بنای حضرت ابراهیم علیه السلام: در سال 1980 قبل از میلاد که مهمترین آن بوده است، در قرآن هم از آن ذکر شده است.

در وسائل الشّیعه از امام صادق علیه السلام نقل شده: که خدا به حضرت ابراهیم دستور داد با حضرت اسماعیل به حج روند، و عمل حج را بجا آورند، و چون سال بعد شد، خداوند اجازه حج به حضرت ابراهیم علیه السلام داد و دستور ساخت کعبه را صادر نمود، تا آن روز، با اینکه اعراب به حجّ خانه خدا می آمدند، ولی کومه ای ( روی هم ریخته ) بود، و فقط پایه هایش مشخّص بود.

چون مردم از حج برگشتند اسماعیل سنگ جمع کرد، و در جوف کعبه ریخت، و چون اجازه ساختمان از جانب خدا رسید، ابراهیم علیه السلام نزد اسماعیل آمد و گفت:

ای پسرم! خداوند دستور ساخت خانه کعبه را داده است، چون محلّ آن را کشف کردند، یک پارچه سنگ سرخی بود، خداوند وحی کرد که خانه را روی همان بنا کنند ، و چهار فرشته فرستاد که سنگ جمع کنند، فرشتگان سنگ می آوردند، به دست ابراهیم و اسماعیل می دادند، و آنها به کار می بردند، تا شش ذراع تمام شد، و دو در برایش قرار دادند، یکی برای دخول و دیگری برای خروج، و سر دری بر آن نهادند و قطعه آهنی بر آن نصب کردند، ولی خود خانه برهنه بود.

حضرت ابراهیم علیه السلام خانه را ساخت و برگشت، ولی اسماعیل در آنجا اقامت نمود وی صاحب زن فهمیده ای بود. روزی به اسماعیل گفت: خوب است پرده ای به این درها آویزان کنیم، اسماعیل گفت: دو پرده به اندازه شش ذرع برای آنها درست

ص:36

می کنیم، چون پرده ها را به درها آویختند خوششان آمد، گفتند: خوب است جامه ای هم برای کعبه ببافیم که این سنگ ها بدنما را بپوشاند، اسماعیل پذیرفت و همسرش مشغول به کار شده، و پشم زیادی نزد خویشانش فرستاد و درخواستِ کمک نمود.

در این هنگام امام صادق علیه السلام فرمودند: از آن روز همکاری در پشم ریسی میان زنها مرسوم شد.

وی با شتاب فراوان هر قطعه ای از جامه که بافته می شد به خانه می آویخت، تا

اینکه موسم حج رسید، هنوز یک سمت کعبه پوشیده نشده بود، همسر حضرت اسماعیل به او گفت: برای این سمت که پوشش به آن نرسیده چه کنیم ؟ آن را با بافته برگ خرما پوشانیدند، وقتی اعراب به شیوه خود به حج آمدند، از وضعی که دیدند خوششان آمد، پس گفتند: شایسته است برای کارکنان این خانه هدیه ای بیاوریم، ( از اینجا بود که هدیه و قربانی نمودن رسم شد ) و هر قبیله ای از عرب، پول یا چیز دیگری می آوردند، تا مبلغ زیادی جمع شد، و آن حصیر خرمائی را کندند، و پوشش کعبه را کامل کردند(1).

کعبه تا مدّتی سقف نداشت، حضرت اسماعیل ستونهائی از چوب تهیّه نمود، و با شاخه های درخت خرما آن را پوشانید و گِل اندود کرد.

چون سال دیگر شد، و مردم به حج آمدند، و پوشش سقف کعبه را دیدند، گفتند: سزاوار است برای کارکنان این خانه بیشتر پیش کشی آورده شود، و در سال بعد شترهای بسیاری برای قربانی آوردند، اسماعیل نمی دانست آنها را چه کند، بنابراین وحی رسید که آنها را قربانی کن، و حاجیان را مهمانی نما(2).

5 - به وسیله قبیله جُرْهَم تعمیر گردید.

6 - به وسیله عَمالقه تعمیر یافت.

7 - بنای قصیّ بن کلاب: جدّ بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله که بعدا در اثر سیل خراب گردید.

8 - بنای قریش: که در دوره جاهلّیت انجام گرفت و به وسیله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

ص:37


1- - و این پیراهن و به عبارتی پرده خانه خدا، الان هم باقی مانده، منتهی به صورتی است که از یک پارچه ابریشمی ضخیم و مشکی، که آیات قرآن و عبارت: اللّه جلّ جلاله ربّی، لا اله الاّ اللّه، محمّد رسول اللّه بافته شده، و در وسط آن آیات قرانی است، که به صورت کمربندی، ملیله دوزی شده، و هر ساله روز عید قربان، این پوشش را که کِسوه می نامند، طیّ مراسمی خاص عوض کرده، و پرده قبلی را تکّه تکّه نموده، به عنوان تبرّک بر می دارند و یا به قیمت گران می فروشند.
2- - وسائل الشّیعه، جلد 9، صفحه 326

حجرالأسود نصب گردید.

در فصلهای آینده توضیح داده می شود که نصب حجرالأسود، فقط به دست معصوم صورت گرفته است.

9 - بنای عبد اللّه بن زبیر: که در سال 64 هجری قمری انجام گرفت.

.1 - بنای حجّاج بن یوسف ثقفی: که به دستور عبدالملک بن مروان بوده است، لازم به ذکر است که، حجرالأسود، در این نوبت به دست مبارک امام سجاد علیه السلام نصب گردید.

11 - بنای سلاطین روم: که این تجدید بنا، بعد از یورش « مَلاحده و قَرامطه» و بردن حجرالأسود به کوفه، در سال 339 قمری بوده است.

این بار، حجرالأسود به دست مبارک امام زمان علیه السلام نصب گردید ، و داستان کامل آن در بخش بعدی ذکر می شود.

12 - بنای سلطان سلیمان عثمانی: که در سال 1039 بوده و تعمیر اساسی شد و این بنا تاکنون باقی است.

نقل شده که این تعمیر در پِیِ سیل عظیمی بوده که سرازیر مسجدالحرام شد و سقف کعبه را خراب نمود و در این واقعه چهار هزار و دو نفر هلاک گشتند.

ناگفته نماند که برخی از این دوازده مورد، به صورت تعمیر بوده ، و اساس خانه برجای بوده است.

امتیازات کعبه

کعبه را بر تمامی بناها شرافتی است که آن را جدای از بقیّه ساخته، و احکام خاصّی را به خود اختصاص داده است.

1 - تنها بنائی است که خداوند آن راخانه خود خوانده و فرموده است : هر که به آنجا بیاید یقینا حاجتش رابرآورده می گردانم.

2 - بنای آن در ابتدا به وسیله فرشتگان و جبرئیل و سپس به دست انبیاء، خصوصا حضرت ابراهیم علیه السلام صورت گرفته است.

3 - آیات الهی چون حجرالأسود، مقام ابراهیم، حجر اسماعیل، زمزم ... و دیگر نشانه های بزرگی که در واقع بی نظیر و یا کم نظیر می باشند در آن وجود دارد، که در تمام این قرنها از دست دشمنان مصون بوده است.

ص:38

4 - بنا به نقل اهل تحقیق دیده نشده که کبوتران حرم و پرندگان از بالای آن عبور و پرواز نمایند.

5 - کسانی که قصد سوء به این خانه را داشته و می خواسته اند آن را نابود کنند و یا

هتک حرمت نمایند، هلاک شده اند، مانند: اصحاب فیل که خود آیتی است عظیم.

«ألَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأصْحابِ الْفیلِ»

6 - از نظر احترام و احکامی که در رابطه با آن است، در هیچیک از مقدّسات دینی این دستورات صادر نشده است که در تمام عالم برای نماز باید به این خانه توجّه کرده و در جهت این خانه نماز گذارند.

7 - و مهمترین فضیلتی که به این خانه جلال و جبروتی خاص بخشیده، و گویا روحی در کالبد کعبه دمیده این است که:

کعبه واقعی دلهای پاک یعنی وجود شریف و نازنین امام الحق، یعسوب الدّین، مولا امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام در درون آن قدم به این عالم نهاده، و در آخرالزّمان هم وجود شریف و نازنین فرزند خلفش، قائم آل محمّد، حضرت مهدی ( عج ) عدالت گستر جهان از این بیت حق، بر تمام عالم قیام می کند و حکومت عدالت خویش را آغاز می نماید.

از شرف مَقدم سلطان دین

کعبه شرف یافت ز سائر زمین

کعبه بجز خاک و گل و سنگ نیست

این همه تعظیم و شرف بهر چیست

نور علی ز آنکه در آنجا پدید

آمد و شد کعبه، از این رو سعید

کعبه ز اصنام، علی پاک کرد

بر سر اوهام، علی خاک کرد

وجه تسمیه کعبه

1 - خانه خدا دارای نامهای مختلفی است از جمله:

بیت عتیق ، صُراخْ ، بیت اللّه ، بیت المعمور و کعبه «هَدْیا بالِغَ الْکَعْبَة»(1)

در مورد کعبه و نامگذاری آن به این اسم، گروهی از یهودیان خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: چرا بیت اللّه را کعبه می نامند؟ حضرت فرمودند: بخاطر اینکه در وسط دنیا قرار گرفته است (2).

ص:39


1- - بحار الأنوار، جلد 96، صفحه 56
2- - بحار الأنوار، جلد 96، صفحه 56

از امام صادق علیه السلامسؤال شد چرا کعبه، کعبه نامیده شده است؟حضرت فرمودند: برای اینکه ساختمان آن بر چهارگوش و چهار دیوار بنا شده است.

سؤال شد چرا چهارگوش ساخته شده؟ فرمودند: برای اینکه در مقابل بیت المعمور قرار دارد و آن( بیت المعمور ) این چنین است.

سؤال شد چرا بیت المعمور مرّبع خلق شده؟ فرمودند: برای اینکه بیت المعمور در مقابل عرش است و آن مربّع می باشد.

سؤال شد چرا عرش مربّع آفریده شده؟ فرمودند: برای اینکه کلماتی که اسلام بر آنها استوار گشته چهار کلمه است و آنها:

سُبْحانَ اللّه ِ وَ الْحَمْدُ للّه ِ وَ لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وَ اللّه ُ أکْبَر می باشد (1).

شکل کعبه

شکل کعبه تقریبا مربّع و قدری مستطیل است. دیوارهای آن از بیرون با سنگهای حجّاری شده کبود رنگ که به آنها «صَمَأ» یعنی سنگ سیاه و سخت گفته می شود ساخته شده، و از درون با سنگهای مرمر سیاه بنا گردیده است. ارتفاع آن از سطح مسجد الحرام ( 85/14 ) متر و طول ضلعی که باب بیت در آن قرار دارد ( 58/11 ) متر و طول ضلعی که در آن ناودان است ( 22/10 ) متر می باشد.

ارکان اربعه یا زاویه های کعبه

1 - زاویه ای که در جهت مشرق است و حجرالأسود به ارتفاع ( 5/1 ) متر از سطح مسجدالحرام در آن نصب شده که به رکن حجر الأسود معروف است. این رکن با قسمتی از جنوب بلاد حجاز و استرالیا و جنوب هند و چین و ایران مواجه است.

2 - زاویه شمالی که در طرف راست ( باب بیت ) قرار دارد، رکن عراقی و یا شامی گفته می شود که به طرف عراق و شام است.

3 - زاویه ای که در طرف ناودان طلا قرار دارد و رو بسوی غرب است که به آن رکن غربی گویند.

4 - زاویه ای که جنوبی است و توجّه اهل یمن در موقع نماز به آن است،که به آن رکن یمانی گویند.

ص:40


1- - بحار الأنوار، جلد 55، صفحه 6

فلسفه قابل توجّه

سؤالی مطرح می شود که چرا خانه خدا با آن همه عظمت در زمین گودی قرار گرفته است! با اینکه همه سعی دارند خانه های خود را در محلّه های بلند بنا کنند؟

شاید حکمتش این است: که این خانه در گودی قرار گرفته تا هر چه رو به طرف آن بروی به گودی سرازیر و به عمق فرو شوی، در نتیجه به عظمت نزدیکتر خواهی شد و این از اسرار این خانه است که هر چه به فروتنی، تواضع، خشوع و خضوع نزدیکتر شوی، به شکوه و جلال خواهی رسید، یعنی خدا همه جا هست، چه در پستی و چه در بلندی!

و چرا چنین خانه ای که هر سال مطاف صدها هزار نفر است در نقطه ای بد آب و هوا و همراه با هوائی سوزنده انتخاب شده است؟

جواب این است که، اگر خانه خدا در بلادی خوش آب و هوا بنا می شد، اشراف و افراد خوش گذران زیارت خانه خدا را ملعبه و بهانه قرار داده و فقط برای خوش گذرانی و عیّاشی به آنجا می رفتند و در نتیجه، حکمت و فوائدی که برای حج بیان شده حاصل نمی شد.(1)

البته این حکمتها ظاهری است ولی برای ما نکته هائی است آموزنده.

مشاعر مقدّسه وابسته به کعبه

1 - حجر الأسود

حجر الأسود سنگی است بیضی شکل و سیاه رنگ که مایل به سرخی است و نقطه های قرمز رنگی در آن دیده می شود. قطر آن 30 سانتی متر و در قابی از نقره قرار گرفته است، و در رکن شرقی کعبه قرار دارد، که ارتفاع آن از سطح مسجد 5/1 متر می باشد. البته حجر در طول قرنهای متمادی در اثر حملات، چند قطعه شده (2) ودر سال 1290 هجری آن را به هم چسبانیده و در یک قاب نقره قرار داده اند.

ص:41


1- - اقتباس از سخنان امیر المؤمنین علیه السلام
2- - این جریان سابقه تاریخی مفصّلی دارد، که به دست سلاطین مختلف افتاده، و دوباره به جای اصلی خود برگردانده شده است، برای اطّلاع بیشتر به کتابهائی که مفصّلاً در این موضوع نوشته شده، رجوع شود، مثل تاریخ اسلام، نوشته آقای رسولی محّلاتی.

در مورد حجر الأسود، سخن بسیار است که بعضی می گویند:

ابتدا فرشته ای بوده و یا اینکه سفید رنگ بوده و بعد به رنگ سیاه در آمده است.

در این مورد روایتی است که امام صادق علیه السلام فرمودند:

حجر الأسود در ابتدا سپیدتر از شیر بوده و اگر دستان مردان پلید دوران جاهلیّت به او نمی رسید، هیچ بیماری آنرا مسّ نمی کرد، مگر آنکه بهبودی می یافت.

و در روایات دیگری آمده است که: حجر الأسود از بهشت آمده است و یا اینکه حجر الأسود دست راست خداست در زمین، که بندگان مؤمن در زمین با آن مصافحه می کنند.

بَکْرِ بْنِ أعْیُنْ در رابطه با حجر الأسود روایتی مفصّل نقل نموده که می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسشهائی نمودم:

1 - چرا حجرالأسود در رکن فعلی قرار دارد و در دیگر ارکان قرار نگرفته است؟

2 - چرا باید استلام شود؟

3 - چرا آن را از بهشت بیرون آوردند؟

4 - چرا او مورد عهد و پیمان قرار می گیرد؟

مرا از این شگفتی ها بیرون آورده، آگاهم بفرما!

حضرت در پاسخ فرمودند: در پرسشهای خود، خوب دقیق شده ای و نکات مهمّی را هدف قرار داده ای! بدان حجر الأسود را خدای تعالی فرستاد تا حضرت آدم در همین رکن قرار دهد و گواه بر افراد بشر باشد که آیا به عهد و پیمانی که با خدای خود بسته اند عمل می نمایند یا خیر؟

و آن زمان که حضرت مهدی علیه السلام ظاهر می شود، بر این حجر الأسود تکیه می دهد، جبرئیل نازل گردیده و با آن حضرت بیعت می نماید و حجر الأسود بر افرادی که بر بیعت خود با آن حضرت وفا نموده اند گواهی خواهد داد.

و امّا استلام حجر، تجدید عهدی است برای آن پیمان که قبلاً با خدای خود بسته اند، آیا نمی بینی که در موقع استلام آن می گوئی:

ألْلّهُمَّ أمانَتی أدَّیْتُها وَ میثاقی تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لی بِالْمُوافاة

پروردگارا امانت خود را که عهد و پیمان من بود ادا کرده، و به عهد خود وفا نمودم و امیدوارم که او در نزد تو گواهی دهد.

ص:42

به خدا سوگند چنین امانت مهمّی را نمی توانند نگهدارند و حمل نمایند، مگر شیعیان ما، این است که آنها این حجر را می شناسند و او هم کاملاً آنها را می شناسد و

اعمال آنها را تصدیق می نماید، ولی دیگران را تکذیب می کند، خوشحا به حال شما که حجر الأسود بر صحّت اعمالتان گواهی می دهد، و اوست حجّتِ بالغه الهی.

امّا علت بیرون آوردن حجر الأسود از بهشت: آیا می دانی این حجر چیست؟

گفتم نه، فرمود: این فرشته ای بود عظیم الشّأن و مقرّب، آنگاه که پروردگار از گروه فرشتگان عهد و پیمان خواست این اوّل فرشته ای بود که تعّهد انجام فرمان پروردگار را نمود، از این رو خدای تعالی او را بر افراد بشر امین قرار داد تا عهدی را

که در عالَم ذرّ با خدا بسته اند گواه باشد، و او را با آدم در بهشت مصاحب ساخت تا آن عهد را به او تذکّر دهد.

یعنی چون آدم ترک اولی کرد و از بهشت بیرون آمد ( قبل از توبه و نبوّت ) پس آن فرشته به صورت دُرّه درخشانی سفید نزد آدم آمد و از او پرسید مرا می شناسی؟ آدم گفت نه! خود را برای او معرّفی کرد، آدم اقرار به عهد خود نمود و با او انس داشت و در هر شبانه روز یک بار تجدید عهد می کرد تا خانه کعبه را ساخت، سپس او را به خانه کعبه نصب نمود.

و دیگر آن که اوّل فرشته ای که به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و وصایت امیرمؤمنان علیه السلام و اولادش اعتراف نموده، همین فرشته بود، پس خدای بزرگ او را مورد توجّه قرار داد و چنین مقامی را به او عنایت فرمود.

او در روز قیامت با زبانی گویا، و چشمی بینا خواهد آمد و برای هرکس که عهد خود را ایفاء نموده، گواهی خواهد داد (1).

قبلاً به این نکته اشاره کردیم که: حجر الأسود از زمان حضرت آدم به بعد دچار حوادث مختلفی گشته، از جمله در طوفان نوح و یا در حکومت هر یک از سلاطین تا اینکه به شکل فعلی در آمده است، ولی باید به این نکته نیز توجّه داشت که، در هر یک از این حوادث که حجرالاسود به غارت رفته، و یا برای تعمیرات از محلّ اصلی خود انتقال یافته، دوباره فقط به دست افراد معصوم نصب گردیده است.

ص:43


1- - جامع الأحادیث، جلد 10، باب 5، صفحه 28.

در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، سران قبائل اختلاف پیدا کردند که حجر را چه کسی در محلّ خود نصب نماید. هر کدام از قبائل می خواستند که رئیس آنها این کار را انجام دهد و درگیری بالا گرفت، تا اینکه با هم موافقت کردند اوّل کسی که به آنجا آمد حجر را در محلّ خود قرار دهد، تا اینکه حضرت محمّد صلی الله علیه و آله که در آن زمان هنوز به رسالت مبعوث نشده بودند، ولی به محمّد امین معروف بودند، آمدند و حجر توسّط ایشان نصب شد، و تا زمان ائمّه ما هم به همین منوال گذشت (1) تا زمان امام زمان علیه السلام، و چون نصب حجر باید حتما به دست ولیّ خدا انجام گیرد.(2)

به همین جهت استاد شیخ مفید جعفر بن محمّد بن قولویه در سالی که حجر را قَرامطه برگرداندند، رهسپار مکّه شد تا در هنگام نصب، امام عصر ( عجل اللّه فرجه الشریف ) را درک نماید، از قضا در بغداد مریض شد، به ناچار مردی از شیعیان که او را «ابن هشام» می گفتند نائب گرفت، و نامه ای سر به مُهر به او داد و گفت: این نامه را تقدیم کسی کن که حجر را در جای خود قرار می دهد، و در آن نامه از مدّت عمر خود نیز سؤال کرده بود.

ابن هشام می گوید که: به مسجد الحرام رفتم و مبلغی به خدّام آنجا دادم که در هنگام نصب حجر مرا کمک کنند تا بهتر ببینم و همینطور شد و می دیدم هرکس که می آمد حجر را در جای خود قرار دهد می لرزید و حجر قرار نمی گرفت تا اینکه جوان خوش رو و گندم گونی آمد و حجر را از آنها گرفت و در جای خود نصب کرد

و مردم به خروش آمدند و ایشان از مسجد خارج شدند و من پشت سر ایشان، و حضرت به آهستگی راه می رفت ولی من هر چه دویدم به ایشان نمی رسیدم، تا اینکه از بین مردم خارج شدیم. حضرت ایستاد و فرمود:

آنچه با خود داری بده، من رقعه را به ایشان دادم و حضرت باز نکرد، و فرمود: به او بگو سی سال دیگر زنده خواهی بود.

از مشاهده این وضع خوف عجیبی بر من مستولی شد، و در این هنگام ایشان از نظرم ناپدید گشتند. ابن قولویه در شهر حیره بعد از این تاریخ سی سال زندگی کرد،

ص:44


1- - راهنمای حرمین شریفین، نوشته حجّة الإسلام غفّاری، جلد 1، صفحه 190
2- - شبیه این قضیه غسل معصوم است که باید توسط امام معصوم انجام گیرد و بر او نماز بخواند ، اگرچه به ظاهر مردم او را نشناسند و این در نزد علمای شیعه مسّلم است.

همین که سی سال تمام شد کسالتی یافت و کفن تهیّه نمود و هر که به او می گفت آثار مرگ در تو ظاهر نشده چرا خود را مهیّا ساختی؟ می فرمود: مولای من بمن وعده داده، و در همان سال به ملکوت اعلی پیوست (1).

2 - حطیم

یکی از مکانهائی که در کعبه است، حطیم می باشد. حطیم از نظر لغوی به معنی شکستن است و چون در این ناحیه مردم به یکدیگر بسیار فشار می آورند، از این رو به آن حطیم گفته می شود که مابین حجرالأسود و درب کعبه قرار گرفته است.

در مجمع البحرین گوید: لفظ حطیم در روایات بسیار آمده است و به این لحاظ از روایات گرفته می شودکه حطیم ما بین حجرالأسود و باب بیت است، و بعد می گوید، حطیم از آن جهت گفته شده که مردم برای خواندن دعا و استغفار در اینجا ازدحام نموده و یکدیگر را می فشارند، و گفته شده اگر کسی در اینجا قسم یاد کند عقوبت آن فوری خواهد بود.

البته این قسمت یعنی باب بیت و حجر الأسود تنها شامل دیوار کعبه نمی شود.

در کتاب شریف «من لایحضره الفقیه» از امام صادق علیه السلام روایتی نقل شده که از آن استفاده می شود که حطیم قسمتی از مسجد الحرام است که میان حجر الأسود و درب خانه خدا می باشد، و این قسمت متّصل به دیوار کعبه است.

آن حضرت می فرمایند: اگر ممکن شود برای تو نمازهای واجب و مستحب را

آنجا بخوان، زیرا این مکان بهترین مکان روی زمین است و حطیم میان باب و حجر الأسود است و همان جاست که خدا توبه آدم را قبول نمود.

و بعد از حطیم از نظر فضلیت در حجر اسماعیل نماز بخوان و بعد میان رکن عراقی و درب خانه خدا که مقام ابراهیم در آنجاست و بعد از آن از نظر فضیلت پشت مقام ابراهیم است، و هر اندازه که نزدیک تر به خانه خدا نماز خوانده شود، بهتر و افضل است، ولی جائز نیست نماز طواف نساء و طواف واجب مگر در پشت مقام ابراهیم.

هر کسی که در مسجد الحرام یک نماز بخواند، خداوند قبول فرماید از او هر

ص:45


1- - منتهی الاْمال، چاپ اسلامیه، صفحه 445

نمازی را که تا آن وقت خوانده و هر نمازی که پس از آن به جا آورد تا هنگام مردنش و نماز در مسجد الحرام برابر صد هزار نماز در غیر آن می باشد.

در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام می فرمایند: آیا می دانید کدام بقعه ها در نزد خداوند بالاترین منزلت را دارد؟ کسی جواب نداد و خود امام فرمودند: آن مکّه حرام می باشد که خداوند برای خود آن را به عنوان حرم برگزیده و در آن، خانه خود را قرار داده است.

سپس امام پرسیدند : کدام بقعه نزد خداوند بالاترین حرمت را دارد؟ باز هم کسی جواب نداد، آنگاه امام فرمودند: مسجد الحرام می باشد.

باز امام پرسیدند: کدام بقعه در مسجد الحرام نزد خداوند بالاترین فضلیت را دارد؟ کسی جواب نداد، پس امام فرمودند: آن بقعه بین رکن حجر الأسود و مقام ابراهیم و درب کعبه است و به آن حطیم اسماعیل گویند، که در آنجا گوسفندانش را حفظ می کرد و در آن نماز می خواند (1).

* 3 - حجر اسماعیل

فضائی است بین کعبه، و دارای دیواری است به شکل قوسی و نیم دایره که با سنگ مرمر پوشیده شده است و هرگاه که رحمت الهی از آسمان می بارد از ناودان طلاباران بر این قسمت می ریزد و حجر به معنای پناه و دامن می باشد (2).

در روایتی از امام صادق علیه السلام است که، این محلّ گوسفندان حضرت اسماعیل بوده، و بعدها مادرش حضرت هاجر را در این محل دفن کرد، و چون نمی خواست محلّ دفن، لگدمال شود آنجا را سنگ چین کرد، و دیواری کشید که محفوظ بماند(3)، و الان جزء کعبه محسوب شده و طواف کنندگان باید آن را هم جزء مطاف خود قرار دهند و این از فضائل حضرت هاجر می باشد. زیرا او یکی از فداکارترین بندگان خداست که حاضر شد تنها با کودک شیر خواره اش در چنین بیابانی خشک و بی آب و علف و بی کس و تنها زندگی کند، و خداوند او را چنین امتحان کرد و در

ص:46


1- - وسائل الشّیعه، جلد 12، و تفسیر فرات، صفحه 222
2- - که محلّ نشیمن و زندگی حضرت اسماعیل علیه السلام با مادرش حضرت هاجر بوده
3- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 210

برابر سربلندی او از این امتحان، چنین مقامی به او عنایت فرمود، که اگر کسی در حال طواف به داخل حجر برود طوافش باطل می باشد و حجر را باید داخل در طواف خود قرار دهد.

در روایتی که در بحث حطیم آورده شد، از امام صادق علیه السلام نقل گردیده که بعد از حطیم افضل از بقاع که در آن نماز گذارده شود حجراسماعیل می باشد.

ابی بلال می گوید: دیدم امام صادق علیه السلام داخل حجراسماعیل شد و به اندازه دو زراع از بیت فاصله گرفت و نماز خواند، عرض کردم: من ندیدم کسی از شما اهل بیت که اینجا نماز بخواند آن هم مُحاذی ناودان رحمت؟

فرمود: اینجا محلّ نماز خواندن شُبّیْر و شَبَّر، فرزندان هارون پیامبر است (1).

و روایت است که: امام سجاد علیه السلام شبها در حجراسماعیل به عبادت مشغول

می شد.

طاووس یمانی می گوید: آن حضرت بعد از نماز پیشانی بر زمین می گذاشت و عرضه می داشت:

إلهی عُبَیْدُکَ بِبابِکَ، أسیرُکَ بِفَنائِکَ، مِسْکینُکَ بِفَنائِکَ، سائِلُکَ بِبابِکَ ، یَشْکُوا إلَیْکَ ما لا یَخْفی عَلَیْکَ (2)

نقل شده: روزی که حضرت ابراهیم همسرش را به این سرزمین آورد، خیمه خود را در این محل بنا نمود و همسر دوّم حضرت اسماعیل نیز، در همین مکان به بافتن پرده برای کعبه اقدام کرد و در این محل مدفون شد. و بعدها اینجا محلّ دفن حضرت اسماعیل و مادرش هاجر و دختران اسماعیل و بسیاری از انبیاء گردید.

* 4 - ناودان طلا

ناودان کعبه که به آن ناودان طلا و یا ناودان رحمت نیز می گویند، بالای دیوار شمالی کعبه قرار گرفته و آب ریزِ آن در محوّطه حجراسماعیل می باشد. آب بارانی که از آنجا سرازیر می شود، برای هر درد و بیماری شفاست و در زیر ناودان دعا مستجاب است.

ص:47


1- - بحارالأنوار، جلد 13، صفحه 11
2- - بحارالأنوار، جلد 99، صفحه 196، روایة 10

این ناودان در ابتدا چوبی بوده و سپس از مس و بعد از نقره ساخته شده و در سال 1273 سلطان عبدالمجید ناودانی از زر خالص ساخته که تاکنون باقی است.

* 5 - مستجار

پشت کعبه ما بین رکن غربی و رکن یمانی، رو به روی درب خانه خدا مستجار نامیده می شود و برای این مستجار گفته می شود که: زائران به خانه خدا چسبیده، مشغول دعا می شوند، یعنی به این مکان مستجیر و پناهنده شده اند و مستجار، همان مکانی است که حضرت فاطمه بنت اسد در موقع درد زایمان به این جا پناهنده شده و از خدا درخواست کمک نمودند، و دیوار شکاف برداشته و حضرت فاطمه بنت اسد وارد خانه کعبه شده و حضرت علی علیه السلام در آنجا متولّد گردیدند.

* 6 - ملتزم ( رکن یمانی )

این رکن در زاویه جنوبی خانه و قبل از رکن حجر الأسود می باشد.

از این جهت به آن یمانی گویند که توجّه اهل یمن به آن می باشد، و بنابر روایاتی آن را ملتزم نیز می گویند.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که حضرت فرمودند: رکن یمانی دروازه ماست که

از آن داخل بهشت می شویم و فرمودند: در آن، دری است از درهای بهشت، که بسته نشده است از آن زمانی که باز شده، و در آن نهری است از بهشت که اعمال بندگان در آن انداخته می شود (1).

* 7 - شاذروان

پایین دیوار کعبه به حالت شیب و سنگهای سفید پوشیده شده که جزو خانه کعبه محسوب شده وبه آن شاذروان می گویند وبه اصطلاح معماری آن راماهیچه می نامند.

* 8 - مقام ابراهیم علیه السلام

مقام ابراهیم سنگی است که حضرت ابراهیم در موقع ساختن خانه خدا پا بر آن نهاده و اثر انگشتان و پای ایشان از قدرت کامله الهی نمایان و ثابت گشته است. این

ص:48


1- - بحارالأنوار، جلد 99، صفحه 220

سنگ که تقریبا دو وجب قطر دارد، داخل گنبد کوچکی گذاشته شده است که این گنبد تقریبا رو به روی باب بیت اللّه قرار دارد، و با فاصله حدود 26 ذراع در جهت شرقی خانه قرار گرفته است.

البته از امام محمّدباقر علیه السلام روایت شده که این سنگ نزدیک به دیوار خانه بوده که در زمان جاهلیّت و قبل از اسلام آن را در مکان فعلی قرار دادند، و پیامبر صلی الله علیه و آله در فتح مکّه، آن را در جای اصلی خود قرار دادند، سپس عمر بن الخطّاب آن را به مکان فعلی انتقال داد (1).

در مورد مقام ابراهیم علیه السلام آیات و روایات زیادی مطرح شده است که از آن جمله می توان اشاره نمود که خدا در قرآن مجید می فرماید:

«وَ اتَخِّذُوا مِنْ مَقامِ إبْراهیمَ مُصَلّیً»(2)

مقام ابراهیم را جایگاه پرستش خدا قرار دهید،

و مهم تر آن که این سنگ یکی از نشانه های خدا شمرده شده، آنجا که می فرماید:

«فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إبْراهیمَ»(3)

یعنی در کعبه، نشانه هائی روشن است از قدرت آفریدگار، و مقام ابراهیم، یکی از آنها است.

از امام باقر علیه السلام روایت شده که حضرت فرمودند: سه سنگ از بهشت آمده است:

1 - حجرالأسود.

2 - سنگ حضرت موسی علیه السلامکه اکنون نزد امام زمان علیه السلام می باشد.

3 - سنگ مقام ابراهیم (4).

در مورد اینکه در چه زمانی پای حضرت بر این سنگ نقش بسته، روایاتی آمده است، از آن جمله اینکه، در علل الشرایع از امام صادق علیه السلام آمده است: چون حضرت ابراهیم می خواست به امر پروردگار، مردم را برای حج ندا دهد، بر این سنگ ایستاد و ندا داد و اثر قدم هایش بر آن باقی ماند.

در بعضی اخبار آمده است که حضرت ابراهیم در موقع بنای خانه کعبه، این

ص:49


1- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 223
2- - سوره بقره، آیه 125
3- - سوره آل عمران، آیه 97
4- - بحارالأنوار، جلد 12، صفحه 84

سنگ را زیر قدمهای خود گذاشت تا گذاردن سنگ هابر روی دیوار ممکن گردد و نقل شده آن سنگ خود بلند می شده است.

دیگر اینکه حضرت ابراهیم آن وقت که از فلسطین به مکّه آمدند تا از اسماعیل خبر بگیرند، چون با ساره شرط کرده بودند که قدم روی زمین نگذارند، همسر اسماعیل این سنگ را زیر قدمهای ابراهیم گذاشت و سر مبارک او را شستشو داد، پس اثر قدمهایش بر این سنگ باقی ماند.

در روایتی است که مقام ابراهیم در سمت چپ بیت قرار گرفته، زیرا که برای حضرت ابراهیم در روز قیامت مقامی است و برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هم مقامی می باشد و مقام حضرت محمّد صلی الله علیه و آلهدرسمت راست عرش و مقام حضرت ابراهیم علیه السلام

درسمت چپ عرش قرار گرفته، بنابراین مقام ابراهیم دراین مکان قرار گرفته است(1).

9 - زمزم

چشمه زمزم در ناحیه شرقی کعبه، به فاصله هجده متر قرار دارد، در روایات

وارد شده است که آب زمزم شفاست و یا اینکه مستحب است حاجی بعد از اعمال و بعد از طواف از آن بیاشامد .

آب زمزم یکی دیگر از نشانه های عجیب در مسجد الحرام است. در زمانی که حضرت هاجر در جستجوی آب برای حضرت اسماعیل بودند به امر پروردگار در وسط بیابان لم یزرع این آب از وسط زمین جوشید و فوران پیدا کرد و به روایتی فرشته ای آورد تا اسماعیل از تشنگی رهائی یابد. اما الان با اینکه قرنها از این ماجرا

می گذرد هنوز این چاه خشک نشده و از آن زمان مکه آبادانی گرفت و یکی از شهرهائی شد که محل تجارت گردیده است.

در زمان قبل و بعد از اسلام سقایت زمزم از افتخارات بزرگ محسوب می شده که در صدر اسلام بر عهده خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است.

در اوائل این چاه بسیارکم عمق و به عرض یک متر در یک متر بود ولی الان موتورهائی بسیار مدرن در آن نصب نموده اند که هم صرف آب آشامیدنی و هم صرف وضو و شستشوی مسجد می شود.

ص:50


1- - جامع احادیث الشّیعه ، جلد 12 ، صفحه 410

چاه زمزم که الان حدود چهل متر عمق دارد یکی از آیات الهی است و با قدمتی که دارد هنوز هم جریان داشته و هیچ کم نشده است ، با اینکه این چاه در منطقه ای خشک قرار گرفته، و این نتیجه توکّل و صبر و تسلیم حضرت هاجر و اسماعیل در برابر امر الهی بوده است، علاوه بر اینکه این آب تمام نشدنی است و برکت آن فراگیر است، در روایات نیز آمده است که آشامیدن آب زمزم بعد از طواف به هر نیّتی نافع خواهد بود، یعنی اگر به قصد محبت پرودگار بنوشد حاصل شده و اگر به قصد دفع بیماری بنوشد شفا حاصل می شود.

در فقه الرّضا از امام حسین علیه السلام نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:

هرکس از آب زمزم سیراب گردد، خداوند شفائی برای او قرار دهد و دردی از او دور گرداند و ایمن از هر ترس و اندوهی گردد (1).

در مصباح الحرمین نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

برای من از مکّه آب زمزم هدیه بیاورید.

و در اصول کافی آمده است که: وقتی آن حضرت به درد سینه مبتلا شدند، از آن آب نوشیدند و بهبود یافتند و فرمودند:

خَیْرُ ماءِ وَجْهِ الاْرْضِ ماءُ الزَّمْزَمِ، ماءُ الزَّمْزَمِ سَیِّدُ الْماءِ وَ أشْرَفُها وَ أجَلُّها إلَی النُّفُوسِ وَ أعْلی ثَمَنا

بهترین آب روی زمین، آب زمزم است. آب زمزم سیّد آبها و شریف ترین آب ها است و گواراترین آب نزد نفوس و گران بهاترین آنها می باشد.

2 - محلّ تولّد پیامبر صلی الله علیه و آله

از بناهای مقدّس که برای هر زائر قابل تمجید و تکریم است، محلّ تولّد پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد که متأسّفانه از جمله جاهائی است که تا چند سال پیش محلّ زیارت بوده ولی اکنون هیچ اثری از آن نیست، و گفته شده که آن خانه، در محلّ «شعب علی» که آن را «شعب بنی هاشم» نیز می گویند قرار داشته، و دارای بقعه بوده است، و در وسط آن سنگ سیاه و مدوّری وجود داشته، و بعد تبدیل به مدرسه شده است، و لیکن مرحوم محدّث قمی قدس سره می نویسند:

ص:51


1- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 39

پیامبر

صلی الله علیه و آله آن خانه ای را که زادگاهش بوده به «عقیل بن ابی طالب» بخشید، و اولاد عقیل آن را به « محمّد بن یوسف» ( برادر حجّاج ) فروختند، و او هم آن جا را جزء خانه خود کرد، و در زمان «هارون الرّشید »، «خیزران» مادر او آن خانه را از خانه محمّد بن یوسف جدا نموده و آن را به مسجد تبدیل نمود، سپس در سال 659 «ملک مظفّر» (والی یمن) در عمارت و بازسازی آن تلاش و کوشش بسیاری نمود.

3 - خانه خدیجه علیهاالسلام

گفته می شود خانه حضرت خدیجه، خانه ای است در کوچه ای نزدیک ( شارع المدّعی ) که ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام و دیگر فرزندان آن حضرت که از آن بانوی مجلّله متولّد شده اند در آنجا واقع شده است، و به نقل بعضی از مورّخان، همان کتاب خانه مکّه مکرّمه است، و به نقل دیگر، خانه خدیجه که محلّ تولّد حضرت فاطمه علیهاالسلاماست معروف به « زُقاق الحجر» است که فعلاً به صورت

مسجدی درآمده و برای آن مسجد قبّه ای است به نام «قبّة الوحی».

برای این مکان مقدّس و تاریخی، دعائی به این مضمون نقل شده.

اَلْلّهُمَّ انِّی أسْئَلُکَ بِالبَضْعَةِ الزَّهْراءِ وَ أَوْلادِها الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا

السَّلامُ یَسِّرْ اُمُورَنا وَاشْرَحْ صُدُورَنا وَ اخْتِمْ بِالصَّالِحاتِ أعْمالَنا ألْلّهُمَّ إنّی أَوْدَعْتُ فی هذَا المَحَلِّ الشَّرِیْفِ مِنْ یَوْمِنا هذا إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وَأنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُوْلُهُ.

4 - مسجد بلال یا شقّ القمر

این مسجد در بالای کوه ابوقبیس واقع شده است، و این کوه بر کوه صفا مُشرف است، و روایت شده است که: کوه ابوقبیس، افضل از تمام کوههای مکّه است.

به نقل منتخب التّواریخ از زهیر آمده، که قبر حضرت حوّا علیهاالسلام و شیث بن آدم علیه السلام در کوه ابوقبیس می باشد. این مسجد که به مسجد بلال معروف است، محلّ اتفاق افتادن حادثه شقّ القمر هم می باشد ، زیرا در سال نهم بعثت، گروهی از مشرکین، از جمله ابوجهل، از پیامبر خدا خواستند که برای اثبات نبوّت خویش ماه را به دو قسمت تقسیم نماید!

ص:52

پس جبرئیل نازل گشته و عرض نمود، خدای تعالی سلام رسانده و می فرماید:

آنچه می خواهی بخواه که تمام مخلوقات را در اختیار تو نهاده ایم. پس حضرت با انگشت سبّابه ، به ماه اشاره نمودند، و ماه به دو نیم شد، و حضرت در همین محل به سجده افتاده و شکر خدای متعال را بجای آوردند. لذا سزاوار است که زائر وقتی به بالای قلّه این کوه می رسد، این دعا را بخواند:

ألْلّهُمَّ انّی أسْئَلُکَ ایمانا کامِلاً تُباشِرُ بِهِ قَلْبی وَ یَقینا صادِقا حَتّی أَنَّهُ لَنْ یُصیبَنی إلاّ ما کَتَبْتَ لی إنَّکَ وَلِیّیّ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ.

بعد دو رکعت نماز در مسجد بلال بجا آورد واین دعا را نیز بخواند:

ألْلّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ عَلی نَبِّیٍ هَلَّلَ وَکَبَّرَ وَ حَجَّ وَاعْتَمَرَ وَانْشَّقَ لَهُ الْقَمَرَ وَبِدینِ اللّه ِ أمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ، ألْلّهُمَّ أَجِرْنی مِنَ الشَّیْطانِ حَتّی لایَکُونُ لَهُ عَلیَّ سُلْطانٌ، ألْلّهُمَّ اِءنّی أوْدَعْتُ فی هَذا الْمَحَلِّ الشَّریفِ مِنْ یَوْمِنا هَذا إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ خالِصا مُخْلِصا، أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وَ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ.

5 - مسجد الجنّ

این مسجد، همان مسجدی است که در آن، سوره مبارکه جنّ بر پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله نازل شده است.

6 - مسجد الرّایة

این مسجد، همان محلّی است که، هنگام فتح مکّه، پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله را در آن نصب نمودند.

7 - مسجد عماد

بهتر است از این مسجد دیدار و از خواندن نماز در آن غفلت نشود.

8 - قبرستان ابوطالب، یا جَنَّةُ الْمُعَّلاة

یکی از مکان های مقدّس و زیارتگاه های بسیار مهمّی که در شهر مکّه می باشد،

ص:53

«قبرستان ابوطالب علیه السلام» است، که آن را «مقبره بنی هاشم» یا «مقبرة المُعّلی» یا «حُجون» نیز می گویند، و محلّ دفن شخصیّت های بزرگی، چون حضرت ابی طالب علیه السلامو حضرت خدیجه علیهاالسلام می باشد.

آنجا محلّ زیارت دو تن از بزرگ ترین حامیان و مدافعین دین اسلام می باشد، که با جان و دل و آبروی خود، در حفظ دین کوشیدند، وسرانجام در این راه جان باختند.

در قبرستان ابوطالب، غیر از مقبره این دو بزرگوار، قبر حضرت عبدالمطلب، جدّ پیامبر و عبد مناف پدر بزرگ حضرت عبد المطلّب و بسیاری از بزرگان و دانشمندان شیعه می باشد، که سزاوار است هر زائری خصوصا زوّار ایرانی که علاقمند و پیرو بزرگان دین هستند، حتما به زیارت این قبرستان بروند.

البتّه باید بدانیم که قبلاً مقابر این بزرگان دارای ضریح و بارگاه بوده،

و روی قبور شریفشان نیز سنگ مرمر بوده است، ولی متأسّفانه در وقت خراب کردن این بارگاه ها، همه را شکسته و از بین برده اند، و الان هر یک از این قبرها

به صورت خاکی موجود می باشد، و فقط می توان از پشت نرده ها و از سمت خیابان مزار این بزرگان دینی را زیارت نمود، ولی در هر حال وظیفه دینی و انسانی ماست که به زیارت این بزرگواران رفته، و از خواندن زیارت و دعا

و توسّل غفلت نکنیم.

قبل از ذکر زیارت نامه این بزرگان، ابتدا برای آشنائی بیشتر، شمّه ای کوتاه از زندگی این حامیان دین نقل نموده، و سپس زیارت هر کدام را ذکر خواهیم کرد:

اکنون باید پشت دیوار این مکان شریف قرار گرفته، و بدون اینکه چشم به یکی از این قبور مقدّسه بیفتد زیارت نمود.!! بهتر است این دعا نیز قبل از زیارت خوانده شود، زیرا سفارش شده موقعی که به قبرستان رفتید ابتدا با این عبارات به اهل قبور سلام دهید:

ص:54

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

ألسَّلامُ عَلَی أهْلِ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ مِنْ أهْلِ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ، یا أهْلَ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ، بِحَقِّ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ، کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ، مِنْ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ، بِحَقِّ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ، إغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ، وَاحْشُرْنا فی زُمْرَةِ مَنْ قالَ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه ِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه ِ.

الف - حضرت خدیجه علیهاالسلام

پشت دیوار، در طرف چپ به فاصله تقریبا ( 10 ) متر، مدفن پاک و مطهّر همسر باوفای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می باشد.

در فضائل حضرت خدیجه، اگر بخواهیم بنویسیم کتابها باید نوشت، بنابراین فقط به ذکر چند روایت و موضوع اکتفا می کنیم:

احمد بن محمّد حنبل شیبانی در مسند خود، و طبرانی و غیر ایشان با ذکر سند از انس بن مالک، از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که حضرت فرمودند:

بهترین زنان چهارنفرند:

1 - حضرت مریم بنت عمران 2 - آسیه بنت مزاحم

3 - خدیجه بنت خویلد 4 - فاطمه علیهاالسلام بنت محمّد صلی الله علیه و آله

در روایتی دیگر است که چون حضرت خدیجه به رحمت حقّ پیوست، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در فراق مادر گریه بسیار می نمود، جبرئیل عرض کرد: یا رسول اللّه، به فاطمه بگو، خداوند برای مادرت قصری از لؤلؤ میان تهی بنا کرده، که در آن قصر تعب و رنجی نیست (1).

چنانچه مشهور است آن حضرت دارای اموال زیادی بوده، به طوری که هشتاد هزار بار شتر برای تجارت ایشان می رفت و در آن زمان چنین ثروتی کمیاب بود.

در بالای بام خانه ایشان، قبّه ای از حریر سبز با طنابهای ابریشم بنا کرده بودند، که این نشانه بزرگی و ثروت آن بانوی ارزشمند بود.

حضرت خدیجه علیهاالسلام به خاطر مقام و ثروتی که دارا بودند، خواستگاران زیادی

ص:55


1- - ریاحین الشّریعه، جلد 2، صفحه 260

از جمله ابوسفیان و ابوجهل داشتند، ولی ایشان به هیچ یک از آنها پاسخ مثبت نداد، ولی زمانی که پیامبر اکرم از ایشان خواستگاری نمودند حضرت موافقت نمودند.

حضرت خدیجه شصت و پنج ساله بودند که از دنیا رفتند و تا ایشان زنده بودند به خاطر فضلیت و پاکی و فداکاریها و دیگر خصوصیّات بارز این بانو، پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله همسری دیگر اختیار نکردند و بعد از وفات ایشان نیز تا آخر عمر بسیار از ایشان به نیکی یاد می کردند.

از عایشه ملعونه نقل شده که می گفت:

حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بسیار از خدیجه یاد می کردند.

در خصائص الفاطمیّه، به نقل از احمد بن اسحاق روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله هر وقت از تکذیب قریش و اذیّتهای ایشان محزون و آزرده می شدند، هیچ چیز آن حضرت را شادمان نمی کرد، مگر توجّه حضرت خدیجه و هرگاه خدیجه را می دیدند مسرور و متبهّج می شدند، و برای سلامتی وی صدقه می دادند.

از احادیث شیعه و اخبار عامّه معلوم می شود که حضرت خدیجه غیر از کثرت اموال، در علم و اطّلاع از کتب روایت (1) نیز معروف بوده، و سرآمد زنان عصر

خویش به حساب می آمد، به طوریکه ایشان را ملکه بطحاء می گفتند.

حضرت خدیجه اوّل زنی بودند که بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله را تصدیق نمودند، و اوّل زنی بودند که در مکّه با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز جماعت خواندند، و اوّل زنی بودند که ایمان خود را در میان مشرکین خونخوار مکّه اظهار نمودند، و اوّل زنی بودند که تمام اموال خود را به رسول خدا صلی الله علیه و آله بخشیدند، و اوّل زنی بودند که ایمانشان به درجه کمال رسید، و اوّل زنی بودند که رسول خدا صلی الله علیه و آلهبه همسری اختیار نمودند.

در کتاب «خصائص الفاطمیّه» می فرماید: الحقّ که حضرت خدیجه در بذل همّت و تلاش به خدمت رسالت در اوّل اسلام چنان کرد که نمی توان آن را وصف نمود، و زبان از شرح آن عاجز است.

علاّمه مجلسی در بحار الأنوار می فرمایند:

روزی رسولخدا صلی الله علیه و آله حضرت خدیجه را در کنار خود نشاند و فرمود: جبرئیل می گوید: برای اسلام شرائطی هست:

ص:56


1- - کتبی که در مورد اخبار پیامبران قبل است.

1 - اقرار به یگانکی خداوند متعال

2 - اقرار به رسالت رسولان

3 - اقرار به معاد و عمل به اصول و مهمّات شریعت و احکام آن

4 - اطاعت اولی الأمر و ائمّه طاهرین علیهم السلام یکی پس از دیگری همراه با برائت و دوری از دشمنان ایشان.

پس حضرت خدیجه به همه آنها اعتراف و اقرار نمود و همه آن موارد را تصدیق کرد، خصوصا امیرالمؤمنین علیه السلام را، که رسول خدا فرمودند:

هُوَ مَوْلاکِ وَ مَوْلَی الْمَؤْمِنینَ وَ إمامُهُمْ بَعْدی

علی مولای تو و مولای مؤمنان، و بعد از من، امامِ ایشان است

و از خدیجه عهد اکید و میثاق شدید در قبول ولایت آن جناب گرفت، و بیعت محکمه نمود، و رسول خدا یکی یکی از اصول و فروعات دین، حتّی آداب وضو گرفتن و آداب نماز و روزه و حج و جهاد و نیکی به والدین و صله رحم، و همه واجبات و محرّمات را برایش ذکر نمود.

پس رسولخدا دست خود را بالای دست امیرمؤمنان علیه السلام نهاد و خدیجه دست خود را بالای دست حضرت محمّد صلی الله علیه و آله قرار داد و به این صورت با حضرت علی علیه السلام

بیعت نمودند(1)، و قبول نمودن ولایت امیرمؤمنان علیه السلام توسّط ایشان از تمام فضائل و کمالات حضرت خدیجه مهمتر بوده، زیرا از نظر زمانی، در آن موقع هنوز بر پیامبر آیه ای نازل نشده بود که به امّت خویش امر ولایت را اعلام نماید، ولی با این حال از

طرف جبرئیل برای ایشان پیام آمد و حضرت قبول کردند در حالی که حضرت علی علیه السلام در آن زمان نوجوانی بیش نبودند، و این نشانه ایمان کامل حضرت خدیجه است، زیرا خداوند در روز غدیر به پیامبر فرمود:

«ألْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینُکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی»(2)

یعنی امروز که امر ولایت بر شما رسید دین شما کامل گردید که این مقام و ایمان کامل در آن حال برای هیچ کس میسّر نبود و احترام خاص پیامبر صلی الله علیه و آله به خدیجه، بدون حکمت و دلیل نبوده چون از لحاظ ایمان که ذکر شد و از لحاظ مال هم، بدون

ص:57


1- - بحار الأنوار، جلد 18، صفحه 232
2- - سوره مائده، آیه 3

هیچ منّتی در راه حضرت رسول بذل نمود، خصوصا در سه سال اقامت در شعب ابی طالب که پیامبر و پیروان آن حضرت در محاصره اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بودند، مخارج ایشان بر عهده حضرت خدیجه علیهاالسلام بود و ابوالعاص بن ربیع، داماد حضرت خدیجه، شترها را می آورد و گندم و خرما بار می کرد و به دست بنی هاشم می رسانید.

بلی همانطور که در حدیث ذکر شده، دو چیز اسلام را به پیش برد، شمشیر امیرالمؤمنین علیه السلام و بذل مال حضرت خدیجه علیهاالسلام، و همین شرافت بر ایشان بس که دختری مانند «حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام» را داشتند که افضل زنان جهان می باشد، و خاندان امامت از این بزرگوار می باشند.

در ناسخ التّواریخ می گوید: وفات حضرت خدیجه سه روز و به قولی سی و پنج روز با وفات حضرت ابوطالب اختلاف داشته است، و چون حضرت خدیجه مریض شدند پیامبر فرمودند خداوند تو را با مریم و آسیه برابری داده است.

و روایت است که ملائکه رحمت، از جانب خداوند برای حضرت خدیجه کفن آوردند و بعد از مراسمی خاص که مخصوص حضرت خدیجه بود و دل پیامبر به این گونه تسلّی یافت، جنازه آن بانو، با کمال حزن و اندوه به طرف قبرستان حجون ( ابی طالب ) برده شد و برای ایشان قبری حفر نمودند و رسولخدا صلی الله علیه و آله در آن خوابیدند، سپس بیرون آمدند و آن گوهر پاک را گرفته، در زیر خاک مدفون نمودند.

در سال 727 هجری، قبّه ای بر سر قبر حضرت خدیجه علیهاالسلامبنا کردند، و مردم

مکّه بر مزار شریف آن حضرت می آمده، و رفع همّ و غمّ و مصائب خود را

می نمودند، و حوائج دنیوّیه و اخروّیه خود را می خواستند، و رسم بر این بود که روز میلاد پیامبر صلی الله علیه و آلههمه بر مزار این بانو می آمدند و اظهار شادی می کردند و برنامه مردم بر این منوال بود تا سال 1344 که آن بقعه را با سایر بقاع این قبرستان خراب کردند (1) (2).

ص:58


1- - در مورد حضرت خدیجه، جالب است بدانیم که در این زمان هم بسیاری از بزرگان، در موارد متعدّد و سخت، متوسّل به ساحت مقدّس این بانوی بزرگوار شده اند، و حاجات خود را از ایشان گرفته اند.
2- - برگرفته شده از کتاب ریاحین الشّریعه، جلد 2، صفحه 271

از عایشه ملعونه نقل شده که می گفت: بعد از وفات حضرت خدیجه، پیامبر بسیار از ایشان یاد می کرد. عایشه می گوید: من یک روز ناراحت شدم و گفتم: یا رسول اللّه

صلی الله علیه و آلهخدیجه زن پیری بود، خداوند او را از تو گرفت و همسر جوان و بهتر از او نصیب تو گرداند(1)، حضرت ناراحت شده فرمودند: نه این چنین نیست! قسم به خدا بهتر از او نصیب من نخواهد شد، زیرا آن وقت که مردم کافر بودند و مرا تکذیب می کردند او ایمان آورد و مرا تصدیق نمود، در آن وقت که مردم از بذل مال خود در راه اسلام دریغ و کوتاهی می کردند، او باثروتی که داشت با من مواسات کرده، از همه مهمتر اینکه تمام فرزندان من از اوست، نه از دیگر همسران من(2).

و زیارت آن بانوی گرامی این چنین است:

ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَةَ رَسُولِ اللّه ِ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَةَ خاتَمِ النَّبِییّنَ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الَّزهرآءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیّدَیْ شَبابِ أهْلِ الْجَنَّةِ أجْمَعینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الأئِمَّةِ الطّاهِرینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤمِنینَ ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤمِناتِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا خالِصَةَ الْمُخْلِصاتِ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیّدَةَ الْحَرَمِ وَ مَلائِکَةِ الْبَطْحآءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا أوَّلَ مَنْ صَدَّقَتْ بِرَسُولِ اللّه ِ مِنَ النِّسآءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ وَفَتْ بِالْعُبُودِیَّةِ حَقَّ الْوَفاءِ، وَ أسْلَمَتْ نَفْسَها وَ أنْفَقَتْ مالَها

لِسَیِّدِ اْلأَْبِیاءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا قَرینَةَ حَبیبِ إلهِ السَّماءِ الْمُزَوَّجَةِ بِخُلاصَةِ الأَصْفِیاءِ یا ابْنَةَ إبْراهیمَ الْخَلیلِ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرائیلُ وَ بَلَّغَ إلَیْها السَّلامَ مِنَ اللّه ِ الْجَلیلِ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا حافِظَةَ دینِ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا ناصِرَةَ رَسُولِ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ تَوَلّی دَفْنَها رَسُولُ اللّه ِ وَاسْتَوْدَعَها إلی رَحْمَةِ اللّه ِ، أشْهَدُ أنَّکِ حَبیبَةُ اللّه ِ وَ خِیَرَةُ اُمَّتِهِ، وَ أنَّ اللّه َ جَعَلَکِ فی مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ فی قَصْرٍ مِنْ الْیاقُوتِ وَ الْعِقْبانِ فی أعْلی مَنازِلِ الْجِنانِ، صَلَّیَ اللّه ُ عَلَیْکِ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ.

ص:59


1- - منظور خودش بوده است.
2- - بحار الأنوار، جلد 16، صفحه 8

ب - حضرت ابوطالب حامی رسول خدا صلی الله علیه و آله

آرامگاه حضرت ابوطالب در آخر درّه، نزدیک به قبر عبدالمطّلب و جدّش عبدمناف می باشد، این بزرگوار نامش «عبد مناف» و کنیه اش « ابوطالب» و فرزند حضرت «عبدالمطّلب»

علیه السلاممی باشند، که سی و پنج سال قبل از به دنیا آمدن برادر زاده اش حضرت محمّد صلی الله علیه و آلهدر شهر مکّه به دنیا آمدند، و در تاریخ بیست و ششم رجب سال دهم بعثت، رحلت نمودند، که چون رحلت آن بزرگوار و حضرت خدیجه در یک سال و نزدیک هم واقع شد، برای پیامبر بسیار سخت و دشوار بود، زیرا دو نفر از بزرگترین حامیان خویش را از دست داده بودند و حضرت آن سال را « عام الحزن» نامیدند.

حضرت ابوطالب بزرگ موحّدی بود که در بالاترین درجات و مراتب توحید و ایمان و قرب به خدای تعالی قرار داشت و عمر شریف خویش را فقط به حمایت و دفاع از پیامبر بزرگوار سپری نمود، و در این مسیر خشم و غضب کفّار، طعنه مشرکین، و رنج ها و سختی هائی که در شعب ابی طالب بوجود آوردند، و در واقع تحریم اقتصادی و فرهنگی قریش بر علیه پیامبر بود را تحمّل نمودند، و به غیر از دفاع بدنی و زبانی خویش، تمام فرزندان و خاندان خود را نیز به حمایت از پیامبر وصیّت و سفارش می نمودند، و با اشعار خویش مسئله توحید و نبوّت را صریحا اعلام نموده و از آنها دفاع می کردند.

علاّمه امینی به نقل از ابن شهر آشوب می فرماید اشعار آن حضرت که بر ایمان ایشان دلالت می کند بیش از سه هزار بیت می باشد، آن بزرگوار در یکی از اشعار خویش می فرماید:

وَ لَقَدْ عَلِمْتُ بِأنَّ دینَ مُحَمَّدٍ

مِنْ خَیْرِ أدْیانِ الْبَرِیَّةِ دینا

محقّقا دانستم که دین محمّد از همه ادیان بهتر است.

در مورد شخصیّت والای آن حضرت، امام صادق علیه السلاممی فرمایند: به خدا سوگند اگر ایمان حضرت ابی طالب علیه السلام را در یک کفّه ترازو قرار دهند و ایمان خلق را در کفّه دیگر، به تحقیق ایمان حضرت ابی طالب علیه السلام بر ایمان آنان برتری خواهدداشت(1)

ص:60


1- - بحار الأنوار ، جلد 2 ، صفحه 112

و نیز آن حضرت می فرمایند: همانا حضرت ابوطالب علیه السلام از رفیقان و همنشینان پیامبران و صدیّقین و شهداء و صالحین می باشد و چه خوب همنشینانی هستند.

در حدیثی دیگر است که حضرت علی علیه السلام در پاسخ مردی که راجع به ابوطالب حرفی زد، فرمودند: سوگند به آن خدائی که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به پیامبری مبعوث نمود در روز قیامت نور حضرت ابوطالب علیه السلام همه انوار خلایق را خاموش می کند، مگر پنج نور، که آن نور پیامبر صلی الله علیه و آله و خود من، و حضرت فاطمه علیهاالسلام و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام می باشد. آگاه باش نور حضرت ابوطالب علیه السلاماز نور ما اهل بیت است، که خداوند متعال آن را در دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم علیه السلام خلق کرده است (1).

از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمودند: قریش جرات اذیّت مرا نداشتند تا ابوطالب از دنیا رفت، سپس مبادرت به اذیّت من نمودند (2).

ابن ابی الحدید معتزلی، درباره شخصیّت آن بزرگوار چنین می گوید:

وَ لَولا ابُوطالِبٍ وَ ابْنُهُ

لَما مَثَلُ الدّین شَخْصا مَقاما

فَذاکَ بِمَکّةٍ آوی وَ حاما

وَ هذا بِیَثْرِبَ جَسَّ الْحَماما(3)

یعنی اگر ابوطالب و پسرش علی علیه السلام نبودند کسی در خدمت اسلام نمی ایستاد، پس ابوطالب در مکّه از پیامبر صلی الله علیه و آله حمایت کرد و علی در مدینه پیامبر و اسلام را با شمشیر حمایت و یاری نمود.

پیامبر در وفات حضرت ابوطالب بسیار گریست و همانطور که جنازه عمویش ابوطالب را به طرف این قبرستان حرکت می دادند پیشاپیش جنازه می رفت و می فرمود: ای عمّ! صله رحم می کردی و در کار من هیچ فرو نگذاشتی، خدا تو را جزای خیر دهد.

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْبَطْحآءِ و ابْنَ رَئیسِها، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ الْکَعْبَةِ

بَعْدَ تَأسیسِها، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا کافِلَ رَسُولِ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا حافِظَ دینِ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَمَّ الْمُصْطَفی، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا أبَا الْمُرْتَضی، ألسَّلامُ

ص:61


1- - احتجاج طبرسی، جلد 1، صفحه 230
2- - منتهی الامال، جلد 1، صفحه 158
3- - حضرت ابوالفضل علیه السلام، مظهر کمالات و کرامات، نوشته آیت اللّه سیّد علی موحّد ابطحی ، صفحه 94، جلد 1

عَلَیْکَ یا والِدَ أئِمَّةِ الْهُدی، کَفاکَ بِما أوْلیکَ اللّه ُ شَرَفا وَ نَسَبا وَ حَسْبُکَ بِما أعْطاکَ اللّه ُ عِزّا وَ حَسَبا، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَرَفَ الْوُجُودِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِیَّ الْمَعْبُودِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا حارِسَ النَّبِیِّ الْمَوْعُودِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ رُزِقَ وَلَدا هُوَ خَیْرُ مَوْلُودٍ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ خُصِّصَ بَالْوَلَدِ الزَّکِیِّ الطّاهِرِ الْمُطَهَّرِ الْعَلِیِّ، عَلِیٌّ اشْتُقَّ مِنَ الْعَلِیِّ، هَنیئا لَکَ ثُمَّ هَنیئا مِنْ وَلَدٍ هُوَ الْمُرْتَضی، مِنْ رَسُولٍ وَ أخُ الرَّسُولِ وَ زَوْجُ الْبَتُول ِ وَ سَیْفُ اللّه ِ الْمَسْلُولِ، هَنیئا لَکَ ثُمَّ هَنیئا لَکَ مِنْ وَلَدٍ هُوَ مِنْ مُحَمِّدٍ الْمُصْطَفی بِمَنْزَلَةِ هرُونَ مِنْ مُوسی، هَنیئا لَکَ مِنْ وَلَدٍ هُوَ شَریکُ النُّبُوَةِ، وَ الْمَخْصُوصُ بِاْلاخُوَّةِ ، وَ کاشِفُ الْغُمَّةِ وَ إمامُ الأُمَّةِ وَ أبُوالأَئِمَّةِ، هَنیئا لَکَ مِنْ وَلَدٍ هُوَ قَسیمُ الْجَنَّةِ وَ النّارِ، وَ نِعْمَةُ اللّه ِ عَلَی الْأَبْرارِ، وَ نِقْمَةُ اللّه ِ عَلَی الْفُجّارِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ (1).

ج - حضرت عبدالمطّلب علیه السلام، پدر بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله

آرامگاه حضرت عبد المطّلب علیه السلام، نزدیک قبر فرزندش، حضرت ابوطالب علیه السلام می باشد، نام این بزرگوار «عامر» فرزند هاشم و ملقّب به « شیبة الحمد» بوده است.

از فضائل و مناقب حضرت عبد المطّلب اگر بخواهیم بنویسیم، بحث بسیار طولانی لازم است، ولی فقط به چند نکته از فضائل آن بزرگوار اشاره می گردد.

از برجستگی های حضرت عبد المطّلب این استکه، پناهگاه عرب و رئیس مکّه و بزرگ قبیله قریش بود، در آن زمان سرپرستی و سقایت حجّاج و کلید داری کعبه که از بزرگترین منصب ها به حساب می آمد، به دست این بزرگوار بود، وی انسانی خداپرست بود، و چاه زمزم نیز به دست ایشان حفر گردید که به القاب ایشان در این موقع «سیّد البطحاء» « ساقی الحجیج» و «حافر الزّمزم» نیز اضافه شد(2).

امام صادق علیه السلام در مقام و منزلت ایشان می فرمایند:

ص:62


1- - مناسک شیخ أنصاری قدس سره - آداب الحرمین
2- - در منتهی الامال، جلد 1، بخش زندگی پیامبر حق در مورد چگونگی موسوم شدن آن حضرت به حافر الزمزم و دیگر القاب آن حضرت مفصّلاً بیان گردیده که طالبان می توانند مراجعه نمایند.

او در روز رستاخیز تنها محشور خواهد شد، زیرا در ایمان و ستایش خدا در میان قوم خود تنها بوده است.

حضرت عبد المطلّب در روز قیامت به عنوان یک امّت محشور شود و سیمای پیامبران و هیبت سلاطین داشته باشد (1).

از امتیازات و ویژگی های برجسته ایشان این است، که در کنار کعبه فرشی پهن می شد و ایشان بر روی آن می نشستند و فرزندان آن حضرت هم در کنارشان، و به مشکلات مردم رسیدگی می کردند.

حضرت عبدالمطّلب تا آخر عمر شریفش از نوه خود حضرت محمّد صلی الله علیه و آله پرستاری می کرد تا اینکه در هنگام وفات، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را که هشت ساله بودند به حضرت ابوطالب علیه السلام سپرد.

ایشان دارای ده پسر و شش دختر بودند و در هنگام وفات آن حضرت یکصد و

بیست سال داشت، و به دختران خود سفارش نمود که برایش مرثیّه بخوانند.

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْکَعْبَةِ وَ الْبَطْحآءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْمَهابَةِ وَ الْبَهآءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْکَرَمِ وَ أصْلَ السَّخآءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا أوَّلَ مَنْ قالَ بِاْلبَدآءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فی سیمآءِ الْأنْبِیاءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَعْرُوفا فِی الْأَرْضِ وَ السَّمآءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ ناداهُ هاتِفُ الْغَیْبِ بِأکْرَمِ نِدآءٍ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ إبْراهیمَ الْخَلیلِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ الذَّبیحِ إسْمعیلَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ أهْلَکَ اللّه ُ بِدُعآئِهِ أصْحابَ الْفیلِ، وَ جَعَلَ کَیْدَهُمْ فی تَضْلیلٍ، وَ أرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرا أبابیلَ ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ تَضَرَّعَ فی حاجاتِهِ إلَی اللّه ِ، وَ تَوَسَّلَ فی دُعائِهِ بِنُورِ رَسُولِ اللّه ِ.

د - عبد مناف علیه السلام پدر بزرگ عبد المطّلب

مزار شریف «عبد مناف» نزدیک قبر حضرت عبد المطّلب علیه السلامقرار دارد.

نامشان «مُغیره» و فرزند «قُصَیّ» و پدر هاشم جدّ اعلی پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد که از بس

ص:63


1- - اصول کافی، جلد 2، صفحه 336

زیبا بوده، به ایشان «قمر البطحاء» می گفتند.

قُصیّ و دیگر بزرگان از قریش، همه در این قبرستان مدفونند، امّا قبور آنها اکنون شناخته نمی شود. همچنین عدّه ای از اصحاب پیامبر، مانند، ابو إمامه باهلی، ایشان فرزند عجلان است و در جنگ صفّین با حضرت علی بوده، و آخرین صحابه پیامبر می باشد، که در سن یکصد وشصت و شش سالگی در سال نود و یک هجری قمری وفات یافت. و هم چنین تعدادی از امامزادگان عظیم الشّأن، مانند میمونه، دختر امام کاظم علیه السلام و محمّد بن جعفر، نوه حضرت سجاد علیه السلام که به ریاست مکّه و مدینه منصوب گشته بود نیز در این قبرستان مدفون می باشند.

ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا السَّیِّدُ النَّبیلُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ أکْرَمَهُ اللّه ُ بِالتَّبْجیلِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْغُصْنُ الْمُؤْتَمَنُ الْمُثْمَرُ مِنْ شَجَرَةِ إبْراهیمَ الْخَلیلِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَیْرَ سُلالَةٍ وَ سَلیلٍ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ أعْراقِ الثَّری،

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدَّ خَیْرِ الْوَری، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ الْأَنْبِیآءِ الْأَصْفِیآء،

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ الْأَوْلِیاءِ الْأَوْصِیاءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْحَرَمِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ صَفا وَ مَرْوَةَ، وَ زَمْزَمَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مَقامِ إبْراهیمَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ بَیْتِ اللّه ِ الْعَظیم، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلَمَ الْأَشْرافِ، یا عالِیا بِکَمالِ الْأَوْصافِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ قُرَیْشِ، الْمَعْروُفِ بِعَبْدِ مَنافِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلی آبآئِکَ الْقادِمینَ الّلاحِقینَ، اُمَنآءِ اللّه ِ فیِ الْعالَمینَ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ.

9 - غار حراء یا جبل النّور

یکی دیگر از زیارتگاهها و در واقع یکی از مهمترین مکانهائی که در مکّه قرار دارد و جزء وقایع تاریخ اسلام می باشد، غار حراء است که در کوه نور قرار دارد.

غار حراء در شمال شرقی مکّه و مشرف به سرزمین منی در کوه نور قرار گرفته، و تا شهر حدود شش کیلومتر فاصله دارد، این کوه تقریبا بیست و پنج متر ارتفاع و مخروطی شکل می باشد. این کوه و سائر کوههای مکّه از صفا و معنویّت خاصّی برخوردار می باشد، زیرا محلّ عبادت پیامبران الهی وگاهی مدفن انبیاء نیز بوده است.

ص:64

راه صعود به کوه حراء بسیار سخت می باشد و دارای راهی است که از میان سنگهای بزرگ می گذرد. هنگامی که زائر از این پیچ و خمها عبور کند، به فضائی مسطّح می رسد و حوض بزرگی در مقابل دیدگانش قرار می گیرد که در وقت باران آب در آن ذخیره می گردد. از اینجا تا محلّ غار فاصله کمی قرار دارد. نزدیک غار دو سنگ بسیار بزرگ است که فاصله کمی با یکدیگر دارند و زائر باید از بین آن دو سنگ عظیم بگذرد و به دهانه غار وارد شود.

فضای اطراف غار، جلوه ای خاّص دارد. زیرا خانه کعبه و مسجد الحرام و خانه های اطراف مکّه به طور کامل پیداست و از اینجاست که پی می بریم که چرا پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله تنها به اینجا می آمدند! زیرا دور از تمام مردم و آداب و رسوم زشت ایشان و به دور از هیاهوی زندگی به این محلّ آمده و در مقابل خودخانه خدا را مشاهده می نمودند و به عبادت خدای خویشتن می پرداختند.

و این حالتی است که در اکثر بزرگان دیده می شود، که هرگاه بخواهند از جامعه فاسد دور شوند ( مانند اصحاب کهف ) به کوهها پناه می آورند. زیرا بعد از حضرت ابراهیم و اسماعیل دوباره مردم به بت پرستی روی آورده و جامعه و شبه جزیره عربستان به سوی بت پرستی و شهوات نفسانی پیش رفته و روحانیّت زمان حضرت ابراهیم از بین رفته بود و در این فضای جهالت و نادانی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله که مملوّ از صداقت، راستی و حقیقت بود از اوضاع ننگین آن مردم دلگیر بود. از این رو بهترین فصل زندگی خود را که جوانی بود در این غار گذراند و روزها و شبها و چه بسا ماهها را در این غار به تنهائی و با یاد خدا و عبادت او، و تفکّر و تعمّق در آفرینش او سپری می کرد. این غار مانند یک دانشگاه عالی برای پیامبر بود، و تنها کسی که از محلّ ایشان خبر داشت، و می دانست که حضرت برای تفکّر و تعمّق و دوری از مردم به این جا پناه می آورند، حضرت علی علیه السلام بودند که در آن زمان نوجوانی بیش نبودند و بعدها نیز حضرت خدیجه علیه السلام، که می دانست هرگاه همسر باوفایش به منزل نمی آید در این غار بسر می برد.

روزها و شبها سپری می شد و حضرت را احساس انقلاب درونی شدید فرا گرفت، تا اینکه نور اسلام تابید و فرشته وحی نازل شد و فرمود بخوان! حضرت در پاسخ فرمود: چه بخوانم؟ من که خواندن و نوشتن نمی دانم! ندا آمد که بخوان،

ص:65

بخوان به نام پروردگارت که مخلوقات را آفرید و ...

و از این جا بود که، اسلام نور تازه ای یافت و جلوه ای خاص پیدا کرد رسالت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله که در آن موقع مصادف با بیست و هفتم ماه رجب و برابر با سال 610 میلادی بود آغاز گردید، و پیراهن نبوّت و رسالت بر قامت زیبای محمّد صلی الله علیه و آلهپوشانده شد و مشکلات، سختی ها، سرزنشها، شکنجه ها شروع گردید، ولی با این همه نور اسلام هر روز قوی تر و مشعل آن فروزانتر می شد، تا اینکه جزیرة العرب که بعد از حضرت ابراهیم به بت پرستی کشیده شده بود، دوباره به فضای ایمان، دوستی و یکتاپرستی مبدّل شد، و در این مسیر چه بدنهائی که به سنگهای داغ عربستان سوزانده شد! و چه سخنان زشت و ناروا، و چه تهمتهائی که زده شد! و چه جانهائی که در این راه فدا گردید!

ولی این شجاعتها و پایداریها و مقاومتها بود که هم اکنون پرچم اسلام در همه جا سر برافراشته و باعث شده مسلمانان همه جا به دین خود افتخار نمایند، و مکّه را که یکی از بزرگترین پایگاههای دنیا است از آنِ خود بدانند.

10 - غار ثور

این غار در جنوب محلّه مَسْفَلَه، خارج مکّه و با فاصله دوازده کیلومتر از مکّه، بر قلّه کوه ثور قرار گرفته است، از پای کوه تا دهانه غار حدود یک کیلومتر فاصله دارد، و راه آن بسیار تیز و صعب العبور می باشد. این کوه را از این جهت ثور گفته اند

که منسوب به شخصی به نام «ثور بن عبد مناف» می باشد.

این غار محلّی است که، حضرت رسول صلی الله علیه و آله سه شبانه روز در آن مخفی بودند که داستان آن به اختصار چنین است:

چون جلسه بیعت پیامبر صلی الله علیه و آله با مردم مدینه در لیله عقبه در آخرین بار انجام گرفت مشرکان آگاه شدند و در صدد برآمدند که حضرت را به قتل برسانند، لذا تصمیم گرفتند که چهل نفر از چهل قبیله، شبانه به خانه حضرت هجوم برده و حضرت را به قتل برسانند، و خداوند، حضرت را از مکر آنان آگاه ساخته و آیه شریفه:

«وَ إن یَمْکُر بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا ...»(1)

ص:66


1- - سوره انفال، آیه 30

بر حضرت نازل شد که حضرت می بایستی مکّه را به امر خدای تعالی ترک کند، لذا به حضرت علی علیه السلامفرمودند: که من چنین وظیفه ای دارم و باید به سوی مدینه رهسپار شوم، پس حضرت علی علیه السلام داوطلب شدند که به جای پیامبر شب را در رختخواب ایشان بخوابند و در شأن ایشان آیه:

«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّه ِ ...»(1)

نازل گردید، پس جبرئیل دست پیامبر را گرفته از خانه خارج کرد، و این آیه را می خواند:

«وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أیْدیهِمْ سَدّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ

لایُبْصِرُونَ»(2)

و سپس به طرف مدینه حرکت کردند و درون غاری مخفی شدند.

«... فَقَدْ نَصَرَهُ اللّه ُ إذْ أخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إذْهُما فِی الْغارِ...»(3)

ولی خدای تعالی در همان شب در کنار این غار به قدرت کامل خود خار مغیلان رویانید، و یک جفت کبوتر در آن آشیانه ساختند و تخم گذاری کردند، و عنکبوتی را امر فرمود تا بر در غار، تار تنید.

کفّار وقتی چنین دیدند، گفتند: کسی در این غار نیست و دیگر پیامبر را دنبال نکردند! گفته شده در این سه روز چوپانی، هر شب گوسفندان خود را نزدیک به این محل آورده و شیر و نان به پنهان شدگان در غار می رساند، و بعد از سه روز که اوضاع آرامتر شد، پیامبر با شترانی که قبلاً به وسیله «عامر بن فهید» تهیّه دیده شده

بود با راهنمائی «عبداللّه بن ارقط» از بیراهه رهسپار مدینه گردیدند.

در اعمالی که بعد از مناسک حج بیان شده، مستحب است رفتن به غار ثور، و در مناسک شیخ انصاری برای این غار این دعا نقل شده:

ألْلّهُمَّ بِجاهِ مُحَمَّدٍ وَ أمینِهِ وَ صَدیقِهِ یَسِّرْ اُمُورَنا وَ اشْرَحْ صُدوُرَنا وَ نَوِّرْ قُلُوبَنا وَ اخْتِمْ بِالْخَیْرِ اُمُورَنا، ألْلّهُمَّ إنَّکَ تَعْلَمُ سِرّی وَ عَلانِیَتی، فَاقْبلْ مَعْذِرَتی وَ تَعْلَمُ حاجَتی وَ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی، فَاغْفِرلی ذُنُوبی فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلاّ

ص:67


1- - سوره بقره، آیه 207
2- - سوره یس، آیه 8
3- - سوره توبه، آیه 40

أنْتَ إنّی ألْلّهُمَّ أوْدَعْتُ فی هذَا الْمَحَلِّ الشَّریف ِ مِنْ یَوْمِنا هذَا إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ خالِصا مُخْلِصا، إنّی أشْهَدُ أنْ لا إلهَ الاّ اللّه، وَ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ.

11 - شهداء فخّ

در سفر مکّه خصوصا بعد از ایّام حج، حاجیان مقداری فراغت پیدا می کنند،

زیرا از اعمال فارغ شده و مقداری سبک خاطر گشته اند، بنابراین بهتر است از جاهای تاریخی مکّه، مثل غار حراء و محلّ شهدای فخّ دیدن نمایند.

البته مکانی که به نام فخّ وجود دارد، قبور شهدای فخ در آن مشخّص نیست، لکن به یاد واقعه دلخراش و مظلومیّت آن بزرگواران می توان آنجا را زیارت کرده، و به یاد پیکرهای پاک و به خون آغشته ایشان اشک ریخته و فاتحه خواند.

این مکان در شهر مکّه در کنار شارع و خیابان عمومی که به طرف جدّه می رود، به صورت یک عرصه درآمده و اطراف آن را ساختمان کرده اند و ساکنین آن محل، آن عرصه را مسجد می نامند.

سیّدی جلیل القدر و سخیّ الطّبع، به نام «حسین بن علیّ بن حسن بن حسن بن حسن بن علیّ بن ابی طالب» با یاران و بستگان خود در این محل به شهادت رسیده اند که به ایشان شهدای فخّ می گویند.

حضرت جواد الأئمّه علیه السلام فرمودند: از برای ما اهل بیت بعد از کربلا قتلگاهی بزرگتر از فخّ دیده نشده است (1).

از امام محمّد باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند:

پیامبر در یکی از سفرهای خود که از فخّ عبور فرمود در آنجا مشغول به نماز شد و در رکعت دوّم شروع به گریه نمود، مردم نیز گریستند، چون نماز تمام شد پیامبر از گریه آنها پرسیدند؟

گفتند: چون شما گریه کردید ما نیز بی اختیار شدیم،

حضرت فرمود: در رکعت اوّل جبرئیل بر من نازل شد و گفت یکی از فرزندان تو

ص:68


1- - بحار الأنوار، جلد 48، صفحه 165

در اینجا شهید خواهد شد که شهید با او اجر دو شهید خواهد داشت (1).

و به روایتی فرمودند : کشته می شود در این موضع مردی از اولاد من با جماعتی دیگر، که ارواح ایشان بر بدن هایشان به سوی بهشت سبقت خواهد نمود و کفن و حنوط آنان از بهشت می آید.

داستان جانگداز این واقعه به اختصار چنین است:

چون موسی هادی عبّاسی خلافت را اشغال نمود، حکومت مدینه را به اسحاق بن عیسی داد، و او مردی از نژاد عمر بن خطّاب را که عبد العزیز نام داشت، نماینده خود گذاشت و او نسبت به اولاد حضرت علی علیه السلام بسیار بدرفتاری می کرد، تا آن که در سال یکصد و شصت و نه هجری، جمعی از شیعیان، از بلاد مختلف تصمیم به حج گرفتند و به مدینه آمدند و به اتّفاق سادات مدینه اجتماع کرده ، به جناب حسین بن علی ( صاحب فخّ ) پیشنهاد قیام علیه ستمگران نمودند.

بنابراین آن جناب خروج نموده، مدینه را به تصرّف درآورد و چون موقع حج بود با عدّه ای از بستگان خود و برخی از حجّاج که بالغ بر سیصد نفر می شدند به قصد مکّه حرکت نمودند، و از آن طرف گروهی از عبّاسیون با سپاه مسلّح نیز به عنوان حج حرکت کرده بودند، چون به زمین فخّ رسیدند با یکدیگر برخورد نموده، به هنگام نماز صبح در روز ترویه، جنگ آغاز شد، و در نتیجه حسین بن علی و جمعی از یاران آن بزرگوار شهید شدند، و سرهای آنها که بیشتر از صد راس بود را از تن جدا ساخته، با اسیران نزد موسی عباسی آوردند.

در آن وقت جمعی از فرزندان امام حسین و امام حسن علیهماالسلام و به روایتی امام

موسی بن جعفر آنجا حضور داشتند، پس موسی عباسی از آن حضرت سؤال نمود که این سر حسین بن علی است؟ حضرت فرمود:

إنّا للّه ِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُونَ، مَضی وَ اللّه ِ صالِحا صَواما آمِرا بِالْمَعْروُفِ وَ ناهِیا عَنِ الْمُنْکَرِ، ما کانَ فی أهْلِ بَیْتِهِ مِثْلُهُ .

آری ما از خدائیم و به سوی او بر می گردیم! او درگذشت! و حال آنکه سوگند به خدا در امر به معروف و نهی از منکر و روزه داشتن فوق العاده بود، و در میان

ص:69


1- - بحار الأنوار، جلد 48، صفحه 170

بستگان خود همانند نداشت.

روایت شده که حسین فخّ می گفت: ما خروج نکردیم مگر آن که با موسی بن جعفر مشورت نمودیم.

به روایت مسعودی اجساد شهداء فخّ سه روز، روی زمین مانده بودند، طیور و

درّندگان از آن اجساد می خوردند (1).

دعبل خزاعی در قصیده طولانی خود اشاره به این مصیبت نموده، و چنین می سراید:

أفاطِمُ قَوْمی یا بنَتَه الخَیْرِ فَانْدبی

نُجُومُ سَمواتٍ بِأرْضِ فَلاتٍ

قُبُورٌ بِکوفان وَ أخْری بَطَیْبَه

وَ اُخْری بِفَخٍّ نالَها صَلَواتٍ

ص:70


1- - به اختصار از شهداء الفضیله، و در منتهی الاْمال نیز در صفحه 375 مفصّل بیان گردیده.

فصل دوم آشنائی با اعمال حج و عمره

اشاره

ص: 71

ص:72

آداب و مقدّمات سفر

اگر در شرع مقدّس اسلام دقّت کنیم، به روشنی می یابیم که دینی است کامل و جامع، که تمام نیازها و حوائج بشری در آن بیان شده، و ائمه اطهار علیهم السلام نیز پیرامون آن نیازها، اعمال و خصوصیّاتی را ذکر کرده اند که آنها به بهترین نحو و بهترین حالت انجام شود، برای مثال در دین اسلام به مسافرت سفارش شده است، همانطور که خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید:

«قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُروُا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ»(1)

ائمّه بزرگوار ما نیز به سفر تأکید کرده و آن را ستوده اند، و سفر را برای جسم و روح بسیار مفید دانسته اند.

پیامبر بزرگوار اسلام می فرمایند: «سیرُوا و اتَّصِحُوا» یعنی مسافرت کنید تا تندرست شوید، زیرا مسافرت به نقاط مختلف، و تغییر آب و هوا تأثیرات خاصّی را در انسان به وجود می آورد.

از لحاظ معنوی هم مسافرت به دلیل مشکلات و سختیهائی که دارد، تأثیر خاصّی بر روح معنوی انسان می گذارد، همانطور که در شرح حال علماء بزرگ می خوانیم آنهائی که در صدد رسیدن به مقاماتی عالیه بودند، مسافرتهای متعدّد می نمودند، که از میان آنها ، عالم بزرگوار ونابغه نامدار، مرحوم شیخ بهائی بسیار مشهور می باشند.

اگر بخواهیم جنبه های مختلف اثر مسافرت را بیان کنیم، می توان برای مثال مهمترین سفری که در تاریخ بیان شده را نام برد ، و آن هجرت پیامبر بزرگوار ما می باشد، که باعث شد دین مبین اسلام از مکّه به مدینه و سپس به تمام جزیرة العرب،

و آنگاه هم به سرزمین یمن و خلاصه، در تمام بلاد گسترش یابد و تمام مردم در

ص:73


1- - سوره انعام، آیه 11

کشورهای مختلف، ندای اسلام را بشنوند و با نمایندگان دینی آشنا شوند.

پیامبر بزرگوار اسلام در وصیّت خویش به حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

سزاوار نیست که شخص خردمند سفر کند مگر برای سه مقصد:

تحصیل معاش و یا زاد و توشه آخرت یا لذّت به غیر حرام، و بعد می فرماید:

یا علی! برای نیکی و احسان به پدر و مادر اگر دو سال راه باشد و برای صله رحم یک میل و عیادت مریض دو میل و تشییع جنازه سه میل و اجابت دعوت برادر دینی چهار میل و دیدار برادر ایمانی پنج میل و دیدار غمناک شش میل و یاری مظلوم دوازده میل، برو، و اگر در این امور فرضا کوتاهی شده باشد، بر تو است که از خدا طلب آمرزش نموده، و جبران نمائی (1).

بنابراین مسافرت، عملی نیک و ستوده است، و چه بهتر که از آن بهره معنوی نیز برده شود.

یکی از سفرهای بسیار مهم در حیات هر انسان، سفر به مکّه می باشد که برای حجّ عمره یا حجّ واجب انجام می گیرد. در این سفر که بسیار روحانی و معنوی است اگر کسی بخواهد بهره لازم را ببرد، بهتر است که قبل از مسافرت نکاتی را که ائمّه بزرگوار ما بدان تأکید کرده اند، رعایت کند، تا نتیجه مطلوب را ببرد، و از سفر حج، فقط رفتن به آنجا و انجام یک سری اعمال ظاهری نباشد.

زیرا حج دارای کالبد و روان است، و همانطور که بر همه ظاهر است کالبد حج همان اعمال ظاهری و روح حج وظائف و حالاتی است که یک حاجی باید داشته باشد تا به پیکره آن اعمال معنویّت بخشیده و آن را در نزد خداوند مقرّب گرداند.

در این مقام به پاره ای از آن وظائف اشاره می کنیم:

1 - محاسبه نفس

قبل از رفتن، حتما محاسبه نفس انجام داده و اعمال خود را در ترازوی وجدان سنجیده و سعی کند از اعمال بد و زشت خویش توبه و استغفار حقیقی نماید،

بطوریکه دیگر بازگشتی در آن نباشد انشاءاللّه.

ص:74


1- - وسائل الشّیعه، جلد 11، صفحه 344

2 - نیّت خالص

حاجی باید برای رفتن به سفر حج، نیّت خالص داشته باشد، و فقط برای رضای خدا و انجام فرمان او به این سفر برود نه برای خودنمائی و فخرفروشی و یا به طور مثال اینکه به او حاج آقا یا حاجیه خانم گفته شود.

امام جعفر صادق علیه السلام می فرمایند:

حج دو نوع است حجّی برای خدا و حجّی برای مردم، هر کسی برای خدا حج کند ثوابش بر خدا و بهشت است، و هرکس برای مردم حج کند، ثوابش با مردم است در روز قیامت (1).

در قرآن مجید آمده است:

«فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا وَ لایُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا»(2)

کسی که آرزو دارد روز واپسین در محضر عدل الهی مورد توجّه قرار گیرد، باید عمل صالح ( یعنی خالص ) به جای آورد، و در عبادت پروردگار احدی را شریک نگرداند.

در این خصوص توجّه به این مورد بسیار لازم است، زیرا متأسّفانه در بین مردم افرادی هستند که یا از روی ریا و یا به خاطر اهداف مالی، و تجارت به سفر مکّه و حج میروند، و تنها به مسئله ای که توجّه ندارند، روح معنوی و عبادی حج و یا عمره می باشد.

3 - مخارج حج باید پاک و حلال، و بدون اشکال باشد

در حدیثی از امام صادق علیه السلام است که فرموده: هرگاه شخصی، مالی از راه حرام به دست آورد و با آن به مکّه رود هنگام نخستین عمل حج که لبیک گوید جواب او منفی خواهد بود، و اگر مال حلال به دست بیاورد، ندای ملاطفت آمیز در پاسخ او

به لبیک و سعدیک از جانب پرودگار به گوش دلش آشنا می گردد (3).

چون در این زمان متأسّفانه اموال حرام و حلال با هم مخلوط گشته، بسیار جالب

ص:75


1- - بحار الأنوار، جلد 99، صفحه 24
2- - سوره کهف، آیه 111
3- - من لا یحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 317

است که این حدیث پیامبر اسلام را به گوش جان پذیرا باشیم که حضرت می فرمایند:

إذا خَرَجَ الرَّجُلِ حاجّا بِنَفَقَةٍ طَیِّبَهٍ وَ وَضَعَ رِجْلِه فِی الْمَعْزَرِ فَنْادی « لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیکَ» ناداهُ مُنادٍ مِنَ السَّماءِ «لَبَّیکَ وَ سَعْدَیْکَ» زادُکَ حَلالٌ وَ راحِلَتُکَ حَلالٌ وَ «حجُّکَ مَبْرُورٌ غَیْرُ مَأْزُورٌ» وَ إذا خَرَجَ الرَّجُلِ بِالنَفَّقَةِ الْخَبیثَةِ فَوَضَعَ رِجْلَهُ فِی الْمَعْزَرِ فَنادی «لَبَّیکَ ألْلّهُمَّ لَبَّیکَ ناداهُ مِنَ السَّماءِ لا لَبَّیْکَ وَ لا سَعْدَیْکَ» زادُکَ حَرامُ وَ نَفَقَتُکَ حَرامٌ وَ حَجُّکَ مَأْزُورٌ غَیْرَ مَأْجُورٌ(1).

امام محمّد باقر علیه السلام می فرمایند: هرکس از چهار طریق مالی به دست آورد در هر راه خیری هم که بخواهد مصرف کند، از او پذیرفته نیست، و در چهار طریق نمی تواند مصرف کند.

1 - از راه غشّ در معامله و گول زدن مردم.

2 - از راه ربا و رباخواری .

3 - از راه خیانت به هر صورت که باشد ( خیانت به شخص خاصّ یا ملت).

4 - از راه سرقت.(2)

4 - اگر حقوق و یا دیْنی بر ذمّه دارد اداء کند

کسی که عزم سفر دارد، خصوصا سفر مکّه، باید به این نکته توجّه داشته باشد، که ممکن است دیگر بر نگردد. بنابراین باید اگر هرگونه دیْنی دارد پرداخت نماید.

در این زمینه از ائمّه اطهار علیهم السلام روایات زیادی رسیده که سفارش به این موضوع کرده اند و همانطور که برای نماز فرموده اند: هرکس نماز می گذارد باید آن چنان نماز بخواند مثل اینکه آخرین نماز است که بجا می آورد، در پرداخت دیون موقع سفر هم همین نکته را توجّه کند. زیرا در روایات، یکی از شرائط قبولی حج را، توجّه و رعایت این مسئله ذکر کرده اند.

ص:76


1- - هنگامی که شخص با مال حلال رهسپار حج شده و توشه ای را آماده می سازد، و صدا می زند لبّیک ألْلّهُمَّ لبّیک، منادی از طرف آسمان صدا می زند لبّیک و سعدیک، توشه ات حلال و راحله ات حلال است و حجّ تو پاک و هنگامی که شخص با مال ناپاک رهسپار حج شده و توشه ای را آماده می سازد، و صدا می زند لبّیک ألْلّهُمَّ لبّیک، منادی از طرف آسمان صدا می زند لا لبّیک و لا سعدیک، توشه ات ناپاک و راحله ات ناپاک است و حجّ تو اجری ندارد.
2- - مجمع اصول و فروع کافی، جلد 5، صفحه 124

5 - حقوق شرعی و وجوه الهی خود را پرداخت کند

پس از رسیدگی به حقّ النّاس، که مهم ترین شرط است، شخص مسافر باید حقوق و دیون الهی خود از قبیل خمس و زکوة و یا اگر نذری کرده را پرداخت کند، و اگر در آن موقع بدهی او زیاد، و تمکّن پرداخت آن را ندارد، باید با مرجع تقلید و یا نمایندگان ایشان مشورت و تکلیف خود را سؤال نماید و یا دست گردان نماید.

در وسائل الشّیعه از کتاب من لایحضره الفقیه نقل فرموده که:

یک درهم خرج کردن در راه حج، بهتر است از هزار هزار درهم در راه دیگر که حق باشد، و یک درهم به امام رساندن بهتر است از هزار هزار درهم در راه حج.

پس زائر خانه خدا باید توجّه کند که با نپرداختن حقّ امام و حقّ سادات ( خمس و زکوة ) گذشته از اینکه از این ثواب بزرگ محروم می گردد، پاسخ منفی به لبیک به او بر می گردد، چون در روایت قبل آمد که هرگاه کسی با مال حرام حج کند در وقت گفتن لبیک، جواب به او داده می شود: لا لَبَیْکَ وَ لا سَعْدَیْکَ.

6 - نوشتن وصیّت نامه

وصیّت در تمام حالات لازم است، خصوصا برای مسافر.

از امام صادق علیه السلامروایت شده که فرمودند:

مَنْ رَکِبَ راحِلَةً فَلْیُوصِ(1) یعنی هرکس آماده سفر می شود باید وصیّت کند.

البته هنگام سفر حج که نمونه ای از سفر آخرت است باید تلاش بیشتری داشته باشد و با وصیّت خود قبل از سفر به یاد آورد، نزدیک شدن به ملاقات پرودگار را. و با توجّه به کوتاهی سفر حج که نیاز به زاد و راحله دارد، به یاد آورد احتیاج خود را

موقع سفر مرگ، که زاد و توشه ای که شامل اعمال صالحه و نیّات خالصه است می خواهد، در روز قیامت موقع محشور شدن اگر زاد و توشه ای نداشته باشد هلاک شود، و در مقابل آنان که مال التّجاره ای گران بها که از اعمال صالحه جمع آوری نموده اند، او مُفلس و مقصّر می باشد.

بنابراین در موقع نوشتن وصیّت، خدا را در نظر گرفته و آنچه که از ثلت مال است سعی کند به کارهای خیر تخصیص دهد تا نامش زنده گردد.

ص:77


1- - وسائل الشّیعه، جلد 8، صفحه 267

نام نیکی گر بماند ز آدمی

به کزو ماند سرای زرنگار

و از نکاتی که لازم است در وصیّت دقت کند، اگر بدهی بر عهده اوست چه از لحاظ مالی و یا از لحاظ دیگر ذکر کند، و اگر تکلیف شرعی بر گردن او مانده و انجام نداده و یا اشکال در انجام آن داشته، مانند: نماز و روزه قضا و یا کفّاره، حتما یادآوری کند، و وصیّت خود را طوری مرتّب کند که معتبر باشد.

7- خداحافظی با اطرافیان و جلب رضایت آنان

در هنگام سفر یکی از کارهائی که لازم است هرکس انجام دهد و جزء آداب سفر ذکر شده، خداحافظی با نزدیکان است و طلب عفو از هرکس که می داند از او آزرده دل گشته و یا غیبتی از او نموده است.

در روایت آمده که نباید دل مؤمنی را بشکنید، چه آنکه دل شکستن همانند ویران کردن کعبه است. بلی خانه کعبه، خانه خداست امّا از سنگ و گل ساخته شده، ولی قلب مؤمن که جایگاه خداست از گُل ریحان، لطیف تر است.

دل به دست آور که حجّ اکبر است

از هزاران کعبه یک دل بهتر است

کعبه، بنیاد خلیل داور است

دل گذرگاه خلیل اکبر است

و دیگر خداحافظی نمودن با اموات است، که بر مزارشان رفته و از ایشان طلب عفو و بخشش نماید که دعای آنان نیز همراه مسافر باشد.

بلی، هرگاه زائر خانه خدا به هنگام سفر از دوستان و بستگان خداحافظی نماید، علاوه بر راضی نمودن خاطر آنان، حقّی بر آنان ثابت نموده، و در نتیجه در موقع عزیمت، او را با دعای خیر بدرقه و در غیاب وی اهل و مال او را مواظبت و در

بازگشت، بازدید و زیارتش می کنند.

در روایت است از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که می فرمایند:

بر شخص مسلمان لازم است که هر گاه خواست مسافرت نماید برادران ایمانی خود را خبر کند، و بر آنها حق و لازم است که چون برگشت، از او دیدن نمایند (1).

و امام سجاد علیه السلام نیز می فرمایند:

هرکس اهل و مال یک حاجی را که به زیارت خانه خدا رفته مواظبت نماید، اجر

ص:78


1- - حلیة المتّقین، باب آداب سفر

و ثواب او مانند حج کننده است، حتّی اینکه گویا آن مواظبت کننده حجر الأسود و ارکان کعبه را می بوسد(1).

8 - توشه سفر حج، باید نیکو و کامل باشد

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: توشه خوب برداشتن برای سفر، نشانه شرافت است. رعایت این موضوع خیلی مهم است! چون یکی از شرائط سفر حج استطاعت مالی است و دوّم اینکه چون به زائر بیت اللّه، مهمان خدا اطلاق شده، لذا باید تشریفات سفر او هم از هر جهت آبرومندانه باشد و یکی از فلسفه های این مسافرت هم این است که افراد بی بضاعت از پرتو حجّاج بهره مند شوند.

در تفاسیر آمده که در سال حَجّة الوداع، قومی از قافله یمن بی زاد و توشه و راحله قصد حج کردند و چون به مکّه رسیدند اظهار احتیاج نموده، از اهل قافله کمک خواستند که این آیه نازل شد:

«ألْحَجُّ أشُهُرٌ مَعْلُوماتٌ ... وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزّادِّ التَّقْوی»(2)

... توشه بردارید (تا بردل مردم گران نباشید)، چه آنکه بهترین توشه ها پرهیزکاری است.

و این اشاره ای است به سفر آخرت، که سخت تر و به داشتن زاد و توشه سزاوارتر است، و زاد و توشه سفر آخرت، تقوی است.

امر خدای تعالی به برداشتن زاد و توشه، و خرج سفر بعد از احکام حج، دلیل محکم و حُجّت روشنی است بر این که این سفر غیر از سفرهای دیگر است و لازم است که زاد و توشه حاجی کامل باشد. چون از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که در سفر حج، هر چه در خرج توسعه دهند اسراف محسوب نمی شود (3).

امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل فرمودند: در نزد خدا هیچ خرجی و مصرفی از خرج با اقتصاد و قناعت محبوبتر نیست و خدا دشمن دارد اسراف در خرج را، مگر برای حج و عمره (4).

و در کافی از آن حضرت نیز روایت شده: یک درهم در راه حج خرج نمائی،

ص:79


1- - من لایحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 228
2- - سوره بقره، آیه 197
3- - وسائل الشّیعه، جلد 8، صفحه 305
4- - وسائل الشّیعه، جلد 8، صفحه 302

افضل است از بیست درهم که در راههای حق دیگر خرج نمائی، و در روایتی دیگر می فرمایند: یک درهم در راه حج بهتر است از صد هزار درهم که در راههای دیگر خرج کنی.

رفتار و عمل خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شاهد بر این روایات است، که حضرت صد شتر در منی قربانی کردند و قیمت هر شتر را اگر در این زمان محاسبه کنیم رقم بسیار بالائی می شود.

و مرحوم حاج میرزا خلیل کمره ای می نویسد: بانوی اهل البیت، حضرت سکینه خاتون دختر امام حسین علیه السلام برای تجلیل از مقام والای برادر والاگهرش حضرت سجاد علیه السلام، در یکی از سفرهای خانه خدا سفره ای بست که هزار دینار خرج آن کرده بود، امام علیه السلام هم تمام همسفری ها را در منزل اوّل بر سر این سفره پذیرائی فرمود، و مازاد آن را نیز بین مسافرین تقسیم نمود.

با توجّه به مطالب فوق، در می یابیم که در این سفر جدای از سفرهای دیگر، خرج کردن اسراف نیست.

9 - برای حجّ واجب سر خود را نتراشد

در روایات آمده: کسی که قصد حج دارد، از اول ذی القعده بلکه از دهم شوّال و

کسی که قصد عمره دارد، از یک ماه پیش از آن، موی سر و ریش خود را نتراشد(1).

10- تنها سفر نکند، و همسفری مناسب برگزیند

همسفر خوب یکی از شرایط مهم مسافرت است که ائمّه اطهار علیهم السلامبسیار به آن

توجّه و تأکید نموده اند.

در حدیثی است از امام محمّد باقر علیه السلام نقل شده که می فرمایند:

پدرم ( امام سجّاد علیه السلام ) به من توصیه نمودند که از مصاحبت و هم سخنی و مسافرت با پنج گروه خود داری کنم، فرمودند:

1- با فاسق مصاحبت نکن، زیرا که او تو را به لقمه ای یا کمتر از آن می فروشد، گفتم: کمتر از لقمه کدام است؟ فرمود به طمع آن که شاید به لقمه ای برسد و بعد نرسد.

ص:80


1- - استبصار، جلد 2، صفحه 160

2 - با افراد پست همّت مصاحبت مکن، چه آنکه در آن وقت که تو به آنها محتاج می شوی محرومت می کنند.

3 - با دروغگو مصاحبت مکن، زیرا که وی همچون سراب است ، نزدیک را در نزد تو دور، و دور را در نظرت نزدیک جلوه می دهد.

4 - با نادان و احمق مصاحبت مکن، چه آنکه می خواهد به تو نفعی برساند امّا ضرر می زند.

5 - با کسی که قطع رحم می کند مصاحبت نکن، زیرا در قرآن مجید در سه مورد او را ملعون یافته ام و در بعضی روایات است که فرمود می ترسم بلائی بر او نازل گردد و تو را هم بگیرد (1).

و نیز شخصی گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: شخصی کم پول با جمعی پولدار سفر می کند او قدرت ندارد که به اندازه ایشان خرج کند، فرمود: دوست نمی دارم که خودش را خوار نماید، باید با اشخاصی هسمفر شود که در قدرت و دارائی مانند خود او هستند (2) .

11 - توجّه به آداب و مستحبّات، قبل از سفر حج

در آداب مسافرت، در کتب مختلف، همانند «حلیة المتّقین» و « مفاتیح الجنان» از ائمّه اطهار علیهم السلام روزهائی از ایّام هفته و ماه را سفارش و دعاهائی نقل کرده اند که قبل از مسافرت خوانده شود که به علّت کثرت ادعیه و طولانی شدن بحث، از ذکر آنها معذوریم و باید به کتب مذکور مراجعه شود.

12 - سفر خود را با صدقه بیمه کند

بیمه جان و مال، به دادن صدقه و خواندن ادعیه سفر لازم است.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: قرار بود زمینی بین من و مردی تقسیم گردد، آن مرد از علم نجوم آگاهی داشت، کار را به تأخیر انداخت تا ساعتی را انتخاب کرد که به اعتقاد خودش آن ساعت برای او خوب و برای من بد بود، چون زمین تقسیم شد و به نفع من تمام گردید ناراحت شده و دست بر هم زد! پرسیدم مگر

ص:81


1- - کشف الغمّه و حلیة المتّقین، صفحه 306
2- - مرآة الحج، به نقل از کتاب اصول کافی

چه شده؟ جواب داد: من منجّم هستم، در ساعت خوبی بیرون آمدم و ساعت بد را برای شما انتخاب کردم، اینک برعکس شده و قسمت بهتر، نصیب شما گردید، گفتم می خواهی ترا حدیثی بیاموزم؟ گفت: بگو! گفتم: پیامبر صلی الله علیه و آلهفرمود:

هر که مایل است که از نحوست روزش جلوگیری شود، صبحگاه آن روز صدقه بدهد، من در آغاز حرکت صدقه دادم، این صدقه دادن از علم نجوم بهتر است(1).

13 - توسّل به ائمّه أطهار علیهم السلام

در همه حالات خصوصا در سفر حج سعی کنید توسّل به ائمّه اطهار علیهم السلام

خصوصا امام زمان علیه السلام

را فراموش نکنید، زیرا ما عقیده داریم که امام زمان علیه السلامهر

سال به سفر حج مشرّف می شوند، و حضرت همه را می بیند، ولی چشمان گناهکار ما لایق دیدار ایشان نیست (2). بنابراین با تذکّراتی که داده شد، بیشتر سعی بر این داشته باشید که با عمل به آنها توفیق زیارت حضرت را پیدا کرده و از عنایات آن حضرت بهره مند گردید. در کتاب منتهی الآمال آمده که: توسّل به امام رضا علیه السلام برای سلامتی

در برّ و بحر و رسیدن به وطن و خلاصی از غم و اندوه و غربت نافع است، زیرا امام صادق علیه السلام از امام رضا علیه السلام به «دادرس امّت» تعبیر نموده اند، و در زیارت ایشان نیز آمده: ألسّلامُ عَلی غَوْثِ اللَّهْفانْ سلام بر فریادرس بیچارگان.

سعی کنید در تمامی اوقات هر دعا و زیارتی که می خوانید به نیابت از این بزرگان باشد، زیرا امام صادق علیه السلام می فرمایند کسی که از سوی شخص دیگری حج به جا می آورد اجر و ثواب ده حج می برد و او و پدر و مادر و پسر و دختر و برادر و خواهر و عمه و عمو و دایی و خاله اش آمرزیده می شوند، خدای تعالی رحمتش وسیع و او کریم است.(3) و یا در روایت دیگری می فرمایند هر کس ثواب نماز خود را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و اوصیای بعد از آن حضرت علیهم السلام هدیه کند خداوند ثواب نمازش را آن قدر افزایش می دهد که از شمارش آن نفس قطع می گردد و پیش از آنکه روحش از بدنش برآید به او گفته می شود ای فلان! هدیه تو به ما رسید پس امروز روز پاداش و تلافی کردن [نیکی های] تو است دلت خوش و چشمت روشن باد به آنچه خداوند برایت مهیا فرموده و گوارایت باد آنچه

ص:82


1- - بحارالأنوار، جلد 96، صفحه 131
2- - توضیح در این مورد در بخش احکام حج خواهد آمد.
3- - من لا یحضره الفقیه: جلد2 ص222 ح9.

را به آن رسیدی. روای گوید: عرض کردم چگونه نمازش را هدیه نماید و چه بگوید؟ فرمود نیت می کند ثواب نمازش را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله ....(1)

توصیه ای مهم:

در سفر حج از موقعی که آهنگ عزیمت می کنید ممکن است با مشکلات و سختی هائی مواجه شوید! زیرا هدف بسیار مقدّس و مقصد فوق العاده با عظمت است و مقدّمات آن هم، به مصداق ضرب المثل معروف «گنج بدون رنج نشاید» توام با سختی ها است.

جور دشمن چه کند، گر نکشد طالب دوست

گنج و مار و گُل و خار و غم و شادی بهم است

پس این بشارت را از حضرت محمّد امام صلی الله علیه و آله بشنوید و تا آخر سفر در گوش دل سپرده، و آن را به یاد داشته باشید.

آن حضرت می فرمایند: حاجی از آن وقت که می خواهد آماده سفر حج شود هیچ چیزی از وسائل خود را بر نمی دارد مگر آنکه برای او ده حسنه نوشته می شود

و ده گناه از او محو می گردد و ده درجه برای او بالا می رود تا از تهیّه و تدارک خود فارغ گردد.

پس باید بسیار هشیار بود که در لابلای کارها، شیطان شریک راه نشود، و سعی کنیم در همه ساعات، خوش اخلاق و خوش برخورد بوده با افراد و زائران برخوردی نیکو و ملایم داشته، به افراد خصوصا کسانی که پیر هستند و یا بی بضاعت، چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ جسمی کمک کنیم و نمونه ای از یک انسان وارسته باشیم، تا به یکی از اهداف حج که گفتیم دانشگاه انسان سازی است نزدیک شویم.

در خاتمه از اصحاب کهف و یاران دقیانوس درس سیر و سلوک الی اللّه را فرا گیریم که برای رسیدن به حق تعالی چه کردند!؟

مرحوم محدّث قمی، در آداب زائرین امام حسین علیه السلاممی نویسند: اصحاب

کهف، از یاران نزدیک دقیانوس و وزیران وی بودند، که وقتی شامل رحمت خداوند گردیدند و به فکر خداپرستی افتادند صلاح کار خود را به خاطر تنگنائی که

ص:83


1- - جمال الاسبوع، ص15.

در آن زمان بود در آن دیدند که از مردم کناره گیری کرده و به غار پناه برند و در خلوت با خداوند به راز و نیاز مشغول شوند، پس سوار بر اسبهایشان شدند و از شهر بیرون رفتند، همین که سه میل راه رفتند، تلمیخا که یکی از آنان بود گفت: ای برادران این راه، راه آخرت است و باید به نحو مسکنت آن را طی کنید، مُلک و ریاست دنیا را باید کنار گذاشت، اکنون از اسبها پیاده شوید و با پای پیاده به درگاه

حق تعالی بروید، تا شاید پروردگار شما بر شما رحم فرماید و گشایشی در امر شما، نصیب شما فرماید (1)، پس همگی از اسبهای خویش پیاده شدند و در آن روز آن بزرگان با پای پیاده هفت فرسخ راه رفتند تا آن که پاهای ایشان مجروح شد و خون از آن جاری گردید.

بله، امامان معصوم و پیشوایان و بزرگان مذهبی ما نیز این راه را پیاده طی کرده، تابه عظمت این خانه و صاحب آن بیشتر توجّه نمایند، ولی در این زمان که همّت آن نمی شود که بتوانیم پیاده برویم پس لااقل فروتنی را در این راه شعار خود ساخته، از اخلاق رذیله و مَرکب خودستائی به زیر آئیم.

آنچه در سفر باید آموخت

اکنون بعد از انجام مقدّمات سفر، و توجّه به سوی مقصد اصلی، که زیارت خانه خدا و نبّی مکرّم اسلام و ائمّه بقیع علیهم السلام است، بهتر است نکاتی را نیز در طول سفر رعایت کنید، تا انشاءاللّه سفری کاملاً مقدّس و پربار داشته باشید.

1 - خواندن اذکار و ادعیه و انجام اعمالی که در کتابهای مختلف آمده.

از آن جمله، غسل زیارت و دعاهای وارده که در شروع سفر باید انجام داد.

«قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ»(2)

بگو اگر دعای شما نبود، خدا به شما توجّه و اعتنائی نداشت!

و نیز توجّه خاصّ به امام زمان علیه السلامخصوصا اگر در سفر حج واجب هستیم، زیرا عقیده شیعه است که حضرت هر سال به حج مشرّف می شوند، و مثل بقیّه افراد، اعمال حج را انجام می دهند.

بنابراین از اوّل سفر بر این منظور باشیم که بتوانیم به زیارت حضرت رسیده، و از

ص:84


1- - یا إخْوَتَنا، جائَتْ مَسْکَنَةُ الاخِرَةُ وَ ذَهَبَ مُلْکُ الدُّنْیا، إنْزِلُوا عَنْ خُیُولِکُمْ وَامْشُوا عَلی أرْجُلِکُمْ .
2- - سوره فرقان، آیه 77

عنایات خاصّ ایشان بهره مند گردیم، و زیارت خود را کامل گردانیم، زیرا از امام باقر علیه السلام روایت شده که حضرت فرمودند: تَمامُ الْحَجِّ لِقاءُ الإمامِ (1).

حجّ کامل و تمام آن است که شخص زائر خدمت مولا و امام خویش برسد.

و از امام صادق علیه السلامنیز روایت شده که فرمودند:

إذا حَجَّ أَحَدُکُمْ فَلْیَخْتِمْ حَجَّهُ بِزِیارَتِنا، لأنَّ ذلِکَ مِنْ تَمامِ الْحَجِّ (2)

هرگاه یکی از شما حج گذارد پس حجّش را به زیارت ما ختم کند، زیرا زیارت ما، از نشانه های حجّ کامل و تمام حج می باشد.

و نهایتا اینکه، با توجّه به آن حضرت، اگر مشکلی در سفر پیش آمد و یا برای جلوگیری از بروز حوادث ناخوشایند، باید دست توسّل به دامان آن بزرگوار زده، و از خود ایشان کمک بخواهیم، زیرا صدای ما را می شنوند و توجّه به زائرین دارند.

فاضل متبحّر، سیّد علیخان حویزی نقل می کند: که مردی از همشهریان ما به نام شیخ قاسم که مرد با ایمان و تقوائی بود و بارها به حج مشرّف شده بود برایم گفت: در یکی از سفرها که با قافله می رفتم در منزلی از منازل پیاده شدیم و من در گوشه ای

خوابیدم ولی وقتی قافله حرکت کرد مرا بیدار ننمودند، من هم که از خواب طولانی بیدار شدم کسی را ندیدم! و می دانستم قافله زیاد از من دور شده است و من نمی دانستم که از کدام طرف بروم، به ناچار به یک سمتی متوجّه شدم و به آواز بلندی فریاد می کردم: «یا ابا صالح» و منظورم از این جمله، استغاثه به حضرت صاحب الأمر، امام زمان علیه السلام بود.

زیرا مرحوم سیّد بن طاووس قدس سره، در کتاب «امان» نوشته که اگر کسی در جائی گم شود و بگوید «یاابا صالح» آن حضرت به فریادش می رسند، لذا من هم فریاد می زدم و حضرت را برای نجات خود می طلبیدم.

در همین حال ناگاه سواری را دیدم که با لباس عربهای بدوی است، وقتی نظرش بر من افتاد فرمود: از قافله حجّاج عقب مانده ای؟

عرض کردم: آری،

فرمود: پشت سر من سوار شو تا تو را به قافله برسانم، منهم سوار شدم، ساعتی

ص:85


1- - بحار الأنوار، جلد 99، صفحه 374
2- - بحار الأنوار، جلد 100، صفحه 139

نکشید که به قافله رسیدیم، وقتی به نزدیکی آنها رفتیم مرا پیاده کرد و فرمود: برو در

پی کار خود،

من عرض کردم: تشنگی مرا اذیّت کرده است، آن عرب از زین شتر خود مشک آبی بیرون آورد و مرا سیراب نمود.

شیخ قاسم آنگاه می گوید: به خدا سوگند، که آن لذیذترین آبی بود که در مدّت عمر آشامیده بودم، سپس رفتم و به قافله ملحق شدم، یک مرتبه ملتفت شدم و دیدم که آن عرب از نظرم ناپدید شد، و دیگر او را ندیدم، در آن حال فهمیدم آن عربی

که در آن بیابان خشک به فریاد من رسید «حضرت بقیة اللّه امام زمان علیه السلام» بوده اند.

2 - در سفر حج پیوسته بهداشت و حفظ الصّحة مراعات گردد.

3 - از خصومت و مجادله و کلام بیهوده بپرهیزد.

در طول سفر سعی شود از بحثهای بیهوده خودداری شود که در همه احوال از کلام بیهوده مذّمت شده است، ولی در سفر تأکید خاص بر آن شده، و از حضرت علی علیه السلام روایت شده که فرمودند:

از خصومت و جدال دوری کنید، چه آن که این خصال قلب برادران ایمانی را بیمار ساخته، و موجب نفاق خواهد شد (1).

دل که رنجد از کسی، خرسند کردن مشکل است

شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است

کوه ناهموار را هموار کردن سخت نیست

حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است

امام صادق علیه السلام فرمودند: از نصایح حضرت عیسی به حوارییّن خود این است که فرموده: در غیر ذکر خدا، زیاد سخن نگویید، به درستی که کسانی که در غیر ذکر خدا زیاد سخن بگویند قلوب آنها قسیّ خواهد شد و حال آنکه متوجّه آن قساوت نخواهند گردید (2).

4 - به همسفران خود کمک کند و سنگینی خود را بر دیگران نیفکند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: سَیِّدُ الْقَوْمِ خادِمُهُمْ فِی السَّفَر (3).

ص:86


1- - اصول کافی، جلد 3، صفحه 409
2- - امالی شیخ مفید ، صفحه 230 ، مجلس بیست و سوّم
3- - مکارم الأخلاق، صفحه 251

روایت شده است: آن کس که به همسفران خود با مال و جان کمک کند، و در برآوردن حوائج ایشان مضایقه نکند، حقتعالی از او هفتاد و سه اندوه را برطرف می کند، و او را در دنیا از هّم و غمّ پناه می دهد، و از او اندوه بزرگ روز قیامت را

برطرف می کند.

اسماعیل خثعمی به امام صادق علیه السلام عرض نمود: چون به مکّه رسیدیم، رفقا برای طواف رفتند، و مرا در منزل، نزد اثاث و توشه خود نهادند، و طواف من به تأخیر افتاد، فرمود: اجر بزرگتر را تو برده ای(1).

در کتاب بحارالأنوار نقل شده که، کاروانی آهنگ سفر حج کرده، همین که به مدینه رسیدند چند روزی استراحت نمودند و بعد به مقصد مکّه حرکت نمودند، در بین راه مکّه و مدینه در یکی از منازل اهل قافله با مردی مواجه شدند که با آنها آشنا

بود، آن مرد، در ضمن صحبت متوجّه شد که شخصی، با چابکی و نشاط مشغول خدمت به اهل قافله است، در همان لحظه او را شناخت، رو به افراد قافله کرد و گفت: آیا او را می شناسید؟ گفتند نه؟ فقط می دانیم مردی است صالح، که در مدینه به ما ملحق شده، گفت: او علیّ بن الحسین امام زین العابدین علیه السلام است! جمعیّت آشفته شده و رفتند که پای حضرت را ببوسند! و از ایشان سؤال کردند که این چه کاری بود که شما کردید؟ ممکن بود خدای ناخواسته جسارتی از ما سر بزند و مرتکب گناهی بزرگ شویم؟ فرمود: من عمدا شما را انتخاب کردم که شما مرا نشناسید، زیرا گاهی با کسانی مسافرت می کنم که آنها مرا به خاطر جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله بسیار احترام می کنند، از این رو مایلم با کسانی همسفر باشم که مرا نشناسند تا بتوانم به سعادت خدمت زائران نائل گردم.

بلی، کمک و خدمت به برادران تا این اندازه ارزش دارد و چه بهتر که ما هم از این وظیفه در طول سفر غافل نبوده، و خدمت به خلق را فراموش ننمائیم.

از سوی دیگر توجّه به این امر داشته باشیم که در طول سفر، سنگینی بار خویش را بر دیگران نیفکنیم، از خصوصیّتهای پیشوایان دین نقل کرده اند که در طول مسافرتهایشان اگر تازیانه از دست ایشان بر زمین می افتاد، از مَرکب پیاده شده و خود

بر می داشتند، و به کسی دستور اینکه آن را به ایشان بدهد نمی دادند.

ص:87


1- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 545

5 - هرگاه موجبات ملامتی در سفر پیش آمد، افسردگی نشان ندهد.

اگر خدای ناخواسته، برای شما در این سفر اتّفاق ناگواری پیش آمد، مالی و یاجسمانی و یا از گرمی هوا و در مضیقه قرار گرفتید، افسرده نشوید که ناراحتی های این سفر، نشانه قبولی زیارت است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که در مکّه مبتلا به بیماری شود، و برای خدا صبر کند، و شکوِه ننماید، در برابر هر روز ابتلا و بیماری، خدای متعالی پاداش «شصت سال» عبادت را به او بدهند و کسی که بر گرمی و حرارت آن بَلَد مقدّس شکیبائی ورزد، آتش جهنم به قدر «صد سال» راه از او دور، و به قدر «صد سال» به بهشت نزدیک می شود (1).

6 - اخلاق نیک و بردباری در این سفر ضروری است.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: اجر حج مبرور، بهشت است، پرسیدند حجّ مبرور کدام است؟ فرمودند: خوشرفتاری و اطعام نمودن (2).

از امام محمّد باقر علیه السلام روایت است که فرمودند: هرکس به زیارت خانه خدا برود، اگر سه خصلت در او نباشد، حجّ او هیچ است، و آنها: 1 - خوش خلقی، 2 - خشم فرو بردن 3 - صلاح تقوی را شعار خود ساختن است (3).

بنابراین روایات در این زمینه فراوان است که انسان در سفر باید با خوش خلقی، صبر، نیکوئی در کلام، تواضع و اغماض، رفتار نموده، و از اعمال و سخن های زشت و رکیک پرهیز نماید، زیرا سفر را به خاطر این سفر گویند که «یَسْفُرُ عَنْ أخْلاقِ الرِّجالِ» یعنی: پرده از روی اخلاق مردمان بر می دارد.

7 - مزاح، از آداب سفر است.

امام رضا علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل نموده که حضرت فرمودند: شش خصلت از مروّت و مردانگی است: سه خصلت در حضر و سه خصلت در سفر، امّا آنچه در حضر است تلاوت قرآن و آباد کردن مساجد و برادری کردن با مؤمن برای خداست، و امّا آنچه در سفر است بخشش توشه به همراهان، و خوش رفتاری باایشان، و شوخی کردن در آن چیزهائی که گناه نباشد.

ص:88


1- - بحار الأنوار، جلد 21، صفحه 20
2- - عوالی اللّئالی، جلد 4، صفحه 33
3- - خصال شیخ صدوق قدس سره، جلد 1 صفحه 148.

قابل توجّه است که برخی از علماء شوخی و مزاح را مذموم دانسته و گفته اند: مزاح مهابت آدمی را می برد، دلها را آزرده می سازد مقدّمه مجادله و خصومت است و در دلها حقد و کینه تولید می کند، که مراد ایشان افراط در مزاح یا مزاح توام با

مسخرگی و لهویّات است، که امام جواد علیه السلام می فرمایند:

«ألْهَزْلُ فُکاهَةُ السُّفَهاءُ وَ صَناعَةُ الْجُهّالُ»(1).

و یا شوخی هائی که باعث سخط و خشم خدای متعال و موجب آزار دیگران

گشته، که بدون تردید حرام و منهی عنه است.

و گرنه نفس مزاح و خوشمزگی، مذموم نیست، بلکه در بعضی مواقع نیکو و مستحسن است، ولی به اندازه ای که به انسان ملاحت و زینت بخشد و آدمی را از مدار انسانیّت و وقار بیرون نبرد، چنانچه در حدیث است که: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه به صفت دعابه متصّف است. راوی پرسید دعابه چیست؟ فرمود: شوخی و مطالب نمکین و خوشمزگی (2). و در حدیث است که:

«کانَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یُداعَبُ الرَّجُلَ یُرید أنْ یَسُرَّهُ».

رسولخدا هرگاه می خواست مردی را مسرور سازد، با او شوخی و مزاح می کرد (3).

8 - آوردن هدیه و سوغاتی از آداب سفر است

بلی آوردن سوغات برای اهل خود، خصوصا در سفر حج تأکید شده است.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: هَدِیَّةُ الْحاجِّ مِنْ نَفَقَةِ الحَجِّ (4)

هدیّه حاجی از مخارج سفر حج محسوب می شود.

در روایت است که: هر درهمی که در راه حج خرج شود، بهتر است از بیست هزار درهم که در غیر حج، در راه خدا صرف گردد (5).

از امام صادق علیه السلام روایت شده که: هرگاه یکی از شما از سفر برگشت باید برای اهل خود، چیزی که مقدور است بیاورد اگر چه سنگی باشد!

سپس حضرت داستان حضرت ابراهیم را نقل می کنند، موقعی که تنگدست شدند

ص:89


1- - بحار الأنوار، جلد 78، صفحه 369
2- - اصول کافی، جلد 2، صفحه 663، روایت 2
3- - اصول کافی، جلد 2، صفحه 663، روایت 1
4- - من لایحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 225
5- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 255

و برای گندم نزد قبیله خود رفتند، آنها نداشتند، حضرت برگشته، و خورجین خود را از رمل و شن پر نمود و به منزل که رسید مشغول نماز شد، ساره همسر حضرت ابراهیم به سر خورجین رفت دید پر از آرد گندم است! برداشت و با آن نان پخت و حضرت ابراهیم را صدا زد که بیایید و تناول کنید، حضرت پرسید: این نانها را از کجا آوردی؟ گفت: از آرد خورجین، حضرت ابراهیم به سجده افتاد و گفت: خدایا گواهی می دهم بر این که تو خلیل هستی (1).

9 - هرگاه ناملایمات و بدی از همسفران خود دید بازگو نکند.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: از مردانگی دور است مرد آنچه را که در سفر از همراهانش ازخیر و شر اتّفاق می افتد، به دیگران گزارش دهد(2).

فضیلت سفر حج و عمره در کلام معصومین علیهم السلام

قبل از اینکه شروع به ذکر اعمال حج کنیم، بهتر است احادیثی از کلام گهربار معصومین علیهم السلام در مورد فضیلت حج و عمره ذکر کنیم، زیرا در اسلام، عملی از اعمال عبادی نداریم که به پایه حج برسد، زیرا حج خلاصه و نمونه همه احکام دین به نحو اتّم و اکمل است، زیرا هر عبادتی مربوط به مال تنها و یا بدن و یا جان و یا آبرو و زندگی است، ولی حج راجع به تمام اینهاست که هم راجع به زندگی و مال است و هم راجع به بدن و خلاصه عرضه وجود در راه خداست.

در روایت است که از امام صادق علیه السلام سؤال شد چرا حج را حج می گویند؟

فرمود: می گوئیم: حَجَّ فلانٌ یعنی فلان شخص رستگار شد.

روایت شده فضیلت حج از نماز و روزه بیشتر است، زیرا نماز گزار یک ساعت از خانواده اش جدا می گردد و روزه دار از خود یک روز، امّا آنکه زیارت خانه خدا می نماید، بدنش را در سفر به زحمت انداخته، و خودش را در مقابل آفتاب به مشقّت واداشته و مالش را خرج می کند، و زمان طولانی از خانواده اش دور شده و نه به امید به دست آوردن مال و نه برای تجارت دنیوی، بلکه برای اجر معنوی این

ص:90


1- - وسائل الشّیعه، جلد 8، صفحه 337 - البته در ذیل این حدیث لازم به تذکّر است که آوردن هدیّه که از طرف پیشوایان ما سفارش شده باید انجام گیرد، ولی توجّه شود که تمام وقت حجّاج را نگیرد که از زیارت اصلی و استفاده از این مکانهای شریف باز بمانند، همانطور که حضرت سفارش نموده، آنچه مقدور است بیاورند.
2- - مکارم الأخلاق، صفحه 250

زحمات را تحمّل می کند.

پیامبر صلی الله علیه و آله در ضمن خطبه ای فرمود: هرکس برای حج یا عمره از خانه اش بیرون رود تا وقتی به خانواده اش برگردد به هر گامی صد هزار هزار حسنه ( یعنی صد میلیون ) برایش نوشته شود، و هزار هزار سیّئه از نامه عمل او محو شود، و هزار هزار درجه برای او بلند گردد، و هر درهمی خرج کند، هزار هزار درهم محسوب گردد، و هر کار نیکی کند هزار هزار به حساب آید، و در ضمان خداست اگر فوت کرد، او را به بهشت برد، و اگر سالم برگشت آمرزیده شده و دعایش مستجاب گردد.

دعای او را غنیمت شمرید! زیرا خداوند دعایش را ردّ نمی کند ، چون روز قیامت شود صد هزار کس را شفاعت کند (1).

پس چه نیکوست که پس از به خاطر سپردن این فضائل برای یک حاجی، سعی کنیم که با نیّت خالص به این وادی مقدّس پای نهاده، و توجّه باطنی و ظاهری خود را فقط به آنجا نموده و از بیهوده تلف کردن وقت و از صحبتهای بی مورد دوری کنیم تا انشاء اللّه شامل این حدیث شریف بشویم، زیرا بنابر قول شریف پیامبر صلی الله علیه و آله، بر عهده خداست که این پاداش را به زائر خانه خودش بدهد ( اگر زائر حقیقی باشد ).

امام صادق علیه السلام از پدرشان و او از پدران بزرگوارشان نقل می کنند که یکی از ثروتمندان رسولخدا صلی الله علیه و آله را ملاقات کرد و گفت: یا رسول اللّه صلی الله علیه و آلهمن مردی بودم که برای حج بیرون آمدم و از من فوت شد، و من مرد ثروتمندی هستم، مرا امر فرما که از مال خود چه عملی انجام دهم که به مثل امر حج برسم؟ پس رسولخدا صلی الله علیه و آلهنگاهی

به او کرده و فرمود: بنگر به کوه ابوقبیس، اگر برای تو طلای احمر شود و در راه خدا انفاق کنی به مثل امر حج درک نخواهی کرد (2).

روایات در اهمیّت حج تمام شدنی نیست، و امامان معصوم ما، نکات بسیار دقیق و ظریفی را در این مورد بیان کرده اند و روشنی راه ما قرار داده اند و لیکن برای اینکه

از کلام پر فیض امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام نیز در این زمینه بهره ای برده باشیم، قسمت مختصری از خطبه قاصعه که در نهج البلاغه آمده است را ذکر می کنیم، حضرت در این مورد می فرمایند:

ص:91


1- - وسائل الشّیعه، جلد 8، صفحه 72
2- - وسائل الشّیعه، جلد 11، صفحه 118

آیا نمی بینید که خداوند سبحان، پیشینیان را از زمان آدم علیه السلام تا آخرین نفر از این جهان آزمایش فرموده، به سنگهائی که کعبه مقدّس از آنها بنا شده که نه زیان می رساند و نه سود می بخشد و نه می بیند و نه می شنود.

پس آن سنگها را خانه حرمت خود قرار داده، خانه ای که آن را برای مردم ( محلّ قیام و محلّ اجتماع صلاح دنیا و آخرت ) ایشان گردانید پس آن را قرار داد در دشوارترین جاهای زمین، از جهت سنگستان بودن و کمترین جاهای دنیا از جهت خاک داشتن و تنگ ترین درهّ ها، بین کوههای ناهموار و ریگهای نرم و چشمه های کم آب و بین آبادیهای از هم دور افتاده، که نه شتر آنجا فربه می شود و نه اسب و گاو و گوسفند ( چون آب و هوای مناسب ندارد ) پس آدم علیه السلامو فرزندانش را امر فرمود که به جانب آن رو آورند، سپس آنجا محلّی برای سود دادن سفرها، و مقصد انداختن بارهایشان گردید و ...

از راه های دور و دراز، کوچ کرده و با سختی بسیار به آنجا می رسند تا اینکه دوشهای خود را از روی خضوع و فروتنی در سعی و طواف می جنبانند، در اطراف خانه «لا اله الا اللّه» می گویند و با پاهایشان هروله نموده، با شتاب در حرکتند، در حالی که برای رضای خدا ژولیده مو و غبارآلود هستند،

جامه های رنگارنگ را پشت سر انداخته اند و جامه إحرام پوشیده اند و بر اثر نتراشیدن موها و زیاد شدن آنها، نیکوئی های بزرگ خلقت خود را زشت کرده اند! خداوند ایشان را به این امور آزمایش می کند، آزمایش بزرگ و سخت که آن راسبب دریافت رحمت و رسیدن به بهشت قرار داده است، و اگر خداوند سبحان می خواست خانه محترم و عبادتگاهای بزرگ خویش را بین باغها و جویها و زمین نرم و هموار، با درختهای بسیار و میوه هائی در دسترس، ساختمانهای بهم پیوسته و آبادیهائی به هم نزدیک، و بین گندمهای سرخ گونه و بوستانهای سبز و زمینهای پرگیاه و کشتزارهای تازه و شاداب و راههای آباد قرار دهد، هر آینه مقدار پاداش را در اثر کمی آزمایش اندک ساخته بود.

و اگر پایه هائی که خانه بر آنها بنا نهاده شده و سنگهائی که به آنها، بنا گردیده از زمرّد سبز و یاقوت سرخ و نور و روشنائی بود، هر آینه چنین ساختمانی در سینه ها، اندیشه را اندک می ساخت و کوشش شیطان را از دلها، برطرف می نمود و نگرانی و

ص:92

تردید از مردم دور می شد.

و لیکن خداوند بندگانش را به سختی های گوناگون می آزماید و با کوششهای مختلف از آنان بندگی می خواهد و ایشان را به انواع و اقسام آنچه پسندیده طبع آنان نیست، آزمایش می فرماید، برای اینکه کبر و خودپسندی را از دلها ببرد و فروتنی را در جانها جای دهد و برای اینکه آن آزمایش را درهای گشوده، به سوی فضل و احسان خود و وسائل آسان برای عفو و بخشش خویش قرار دهد.

در روایتی دیگر است که از امام صادق علیه السلام روایت شده: زیانکارترین مردم کسانی هستند که حَجّة الإسلام را به تأخیر اندازند، و همچنین حضرت می فرمایند: کسی که بمیرد، و حجّ واجب خود را نکرده باشد، با اینکه از نظر صحّت بدن و تمکّن مالی عذر نداشته، از کسانی است که خداوند درباره آنها فرموده است، کور وارد محشر می شود، ابوبصیر گوید: گفتم: سبحان اللّه، کور محشور خواهد شد؟ فرمودند: آری، این کسی است که به جرم گناهش، از طریق حق، نابینایش کرده اند(1).

غرض از ذکر این روایت توجّه به این نکته است که آن طور که از گفتار اهل بیت علیهم السلاممی یابیم، توجّه به مسئله حج فقط برای یک مرتبه و به اصلاح حَجّة الإسلام نیست، بلکه هر ساله و مکرّر دستور داده شده است. در روایت است که هر گاه کسی

بتواند هر سال حج استحبابی بجا آورد، این عمل مستحبّی او افضل بر تمام مستحّبات است، حتّی از انفاق و بنده آزاد کردن برتر می باشد.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: یک حج بهتر است از یک خانه ای که پر از طلا باشد و آن تصدّق شود، و در حدیثی دیگر سؤال شد از آن حضرت که یک حج بهتر است یا هفتاد بنده آزاد کردن؟ فرمودند: هیچ عملی با حج برابری نمی کند، زیرا یک درهم که در حج صرف شود افضل است از دو هزار هزار درهم که در راه غیر آن صرف گردد (2).

و از طرفی دیگر کسی که دیگری را از رفتن به حج باز دارد، حتّی حجّ مستحبّی، بسیار مورد مذمّت و نکوهش اهل بیت قرار گرفته است.

در روایت است که امام صادق علیه السلام فرمودند: باید حذر کند آن کس که برادر

ص:93


1- - وسائل الشّیعه، جلد 8، صفحه 18
2- - وسائل الشّیعه، جلد 8، صفحه 85

دینی خود را از حج باز می دارد که برسد به او در دنیا بلیّه ای، غیر از آنچه در آخرت

از عذاب به او خواهد رسید (1).

اسحاق ابن عمّار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردی در رفتن حج با من مشورت کرد، چون از نظر مالی ضعیف بود، صلاح او را دیدم که به حج نرود، فرمود: ( چه اندازه سزاواری ) که در اثر این صلاحدید، یک سال مریض باشی؟ می گوید: یک سال تمام مریض شدم (2).

در ذیل این حدیث شریف، جالب است حدیثی را از قول رسول اکرم صلی الله علیه و آله در روز عید غدیر خُم بشنویم، که حضرت در خطبه ای که بعد از منصوب نمودن حضرت علی علیه السلام به خلافت بیان فرمودند، بعد از تلاوت آیات شریفه قرآن درباره عظمت خانه خدا فرمودند: ای گروه مردم حجّ خانه خدا را انجام دهید، چه آنکه هیچ خانواده ای آن را انجام نداد، مگر آنکه بی نیاز و غنیّ شد و پشت نکرد، مگر اینکه فقیر و درمانده گشت!(3).

و حتّی در مورد کسی که دیْنی یا قرضی بر عهده اوست، یا برای حج مستحبّی باید قرض کند، سفارش شده که آن را انجام دهد.

در روایتی از امام صادق علیه السلام است، که یعقوب بن شعیب می گوید: از حضرت سؤال کردم کسی که حَجَّةُ الإْسْلام را اداء کرده، می تواند پول قرض کند و به حج برود؟ فرمود: آری، خدا به زودی قرضش را اداء می سازد (4).

در این رابطه امام صادق علیه السلام نیز راهنمائی کرده اند برای اینکه کسی بتواند مخارج حج را تأمین کند.

حضرت می فرمایند: هر یک از شما وقتی سودی به دست می آورد چیزی از آن کنار گذارد و بگوید این از حج است، وقت مکّه رفتنش، خرجش آماده است، ولی وقتی شما سودی می نمایید ، تمام آن را خرج می کنید، موسم حج که می شود بر شما دشوار است که از سرمایه صرف سفر مکّه نمایید (5).

در روایات تأکید زیاد بر مداومت سفر حج شده و حتّی مطرح شده، کسی که نمی تواند خودش به حج برود، نائب بفرستد.

ص:94


1- - من لا یحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 321
2- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 271
3- - احتجاج مرحوم طبرسی، جلد 1، صفحه 63
4- - وسائل الشّیعه، جلد 8، صفحه 101
5- - وسائل الشّیعه، جلد 8

اسحاق بن عمّار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم:

قرار داده ام در هر سال به حج بروم یا یک تن از فامیلم را از مال خود بفرستم، فرمود: عزم بر این کار داری؟ گفتم: آری فرمود : یقین بدان مالت بسیار می شود (1).

از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمودند: هرکس سه نفر مؤمن را ( مراد کسی است که قائل به ولایت اهل بیت علیهم السلام باشد ) به حج بفرستد خود را از خدای عزّوجل خریده و خدا از او سؤال نمی کند که مالش را از کجا به دست آورده است.

در وسائل الشّیعه، به نقل از «من لایحضر الفقیه» احادیثی با اسناد صحیح و معتبر از امام صادق علیه السلام و امام رضا علیه السلام در این موضوع روایت کرده است که:

هرکس حَجّه الاسلام را بجا آورد - یک گره و بندی از آتش جهنم، از گردن خود می گشاید، و کسی که دو مرتبه حج کند، در خیر پایدار باشد تا بمیرد، و کسی که سه مرتبه حج کند ، مانند کسی است که هر سال حج می نماید، و کسی که چهار مرتبه حج کند، فشار قبر به او نرسد و حج هائی که انجام داده به بهترین صورت در قبر با او باشند، و کسی که پنج مرتبه حج نماید، خدا هرگز او را عذاب نمی کند، و کسی که ده مرتبه حج نماید، خدا از او حساب نکشد، و کسی که بیست مرتبه حج نماید، جهنم را نبیند، و کسی که چهل مرتبه حج نماید، به او می گویند هرکس را دوست داری شفاعت کن، و کسی که پنحاه مرتبه حج نماید، شهری در بهشت عدن به او عطا شود که در آن هزار قصر و در هر قصری هزار حورّیه و هزار زوجه باشد و همنشین با رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهد بود.

در حدیث است که امام صادق علیه السلام فرمودند:

کسانی که روش خود را بر این قرار داده اند که هر سال حج نمایند و سپس در یکی از سالها مشرّف نشوند، فرشته هائی که موّکل بر زمین می باشند به فرشته هائی که موّکل بر کوه ها هستند (2) ، می گویند: چه شده که صدای فلانی را که همه ساله به دعا و لبیک بلند بود نمی شنویم؟ سپس آن فرشتگان در طلب او به جستجو پرداخته، و

ص:95


1- - بحار الأنوار، جلد 99، صفحه 25
2- - شاید مراد کوههای منی و عرفات باشد ، زیرا در حدیث دیگری از من لایحضرالفقیه نقل شده که خداوند دو فرشته در شب عرفه مأموریّت می دهد تا در عرفات از زائرین بیت اللّه تفحّص نمایند آنکس که هر سال مشرّف می شود ولی در آن سال نیامده باشد ، این دو فرشته از عدم حضور او ملول می شوند ، و برای او دعا می نمایند ، تا اینکه در حج سال آینده مشرّف گردد ، و اگر از دنیا رفته باشد ، خدا او را رحمت کند.

چون وی را نمی یابند، برای او دسته جمعی دعا نموده، گویند: بارالها اگر دَیْن او را

مانع از تشرّف شده، قرض او را ادا فرما، و اگر بیماری مانع او شده او را شفا بده، یا

اگر از تهی دستی نتوانسته مشرّف گردد، او را توانگر فرما و اگر در بند و زندان افتاده، نجاتش بده یا اگر کسی و امری مانع او گشته، تو آن را برطرف ساز.

امام علیه السلام فرمود: مردم درباره خود دعا می نمایند و آن فرشتگان برای آن کس که هر سال مشرّف می شده، ولی در سالی نتوانسته است حج کند دعا می کنند (1).

اسباب توفیق به سفر حج

پس از ذکر چند نمونه از فضائل حج، بدون شک هر مسلمان و شیعه ای یکی از

آرزوهایش زیارت بیت اللّه الحرام و رفتن به سفر حج می باشد، بنابراین مشتاقان زیارت خانه خدا، برای رسیدن به این آرزو، به این اعمال مبادرت نمایند:

1 - قرائت سوره حج در هر سه روز یک بار.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: هرکس سوره حج را هر سه روز یک بار بخواند، از آن سال بیرون نرود تا بار سفر مکّه را ببندد و اگر در سفر خود از دنیا برود و به مکّه

نرسد جای او بهشت است، راوی گفت: اگر از مخالفین باشد چه؟ فرمود: عذاب او تخفیف خواهد یافت (2).

2 - تلاوت سوره النّبأ در هر روز (3).

3 - ختم «ماشاء اللّه» هزار بار در یک مجلس.

امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: هرکس در یک مجلس هزار بار بگوید «ماشاء اللّه»، در آن سال مکّه روزیش شود، و گرنه خداوند آن قدر عمر به او دهد که حج روزیش گردد (4).

4 - در تعقیب هر نماز واجب بگوید:

ألّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْضِ عَلَیَّ دَیْنَ الدُّنیا وَ الاْخِرَةَ

روای پرسید: دیْن آخرت چیست؟ فرمودند: حج (5).

5 - این دستور العمل نیز از رسولخدا صلی الله علیه و آله نقل شده است: که آن حضرت فرمود:

ص:96


1- - وسائل الشّیعه، جلد 8، صفحه 95
2- - وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 252
3- - وسائل الشّیعه، جلد 11، صفحه 161
4- - وسائل الشّیعه، جلد 7، صفحه 92
5- - معانی الأخبار، صفحه 175

هرکس شوق حج دارد، پس لباس جدید خود را بپوشد و ظرف آبی را برگیرد و سی و پنج مرتبه سوره قدر را بر آن بخواند، و بعد آن را بر خود ریزد، سپس چهار رکعت نماز ( هر دو رکعت به یک سلام ) بگذارد به درستی که خدای تعالی حج و عمره را روزی او سازد.

6 -

طبق روایات بسیاری، در شب بیست و سوّم ماه مبارک رمضان، اسامی وافدین و زائرین خانه خدا ثبت می گردد، پس در این شب مبارک می توان با کوشش در عبادت و درخواست این موهبت، نام خود را به ثبت رساند (1).

7 - مداومت بر مناجات طلب حج کند. در حاشیه مفاتیج الجنان، دعائی ذکر شده است، به نام دعای طلب حج، آن را بخواند.

ص:97


1- - و شاید علّت اینکه امام سجاد علیه السلام در دعاهای ماه رمضان و خصوصا در دعای ابوحمزه ثمالی در چند مرتبه از خدا تقاضای حج خانه خدا را می کنند، همین باشد.

عمره مفرده

اعمال عمره مفرده

برای انجام عمره مفرده یا عمره تمتّع که قبل از حج باید انجام گیرد، دستورات مشترکی آمده است که در اینجا بیان نموده، و برای اسرار هریک شرح مختصری می دهیم و دعاهای مربوط به آن را ذکر می کنیم، و سپس به اعمال حج نیز اشاره خواهیم داشت.

1 - پوشیدن جامه احرام در میقات

2 - هفت شوط طواف خانه کعبه

3 - دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم

4 - سعی بین صفا و مروه

5 - تقصیر

6 - طواف نساء

7 - دو رکعت نماز طواف نساء

( بند 6 و 7 مخصوص عمره مفرده می باشد، و در حج بعد از انجام یک سری واجبات دیگر در آخرین مرحله صورت می گیرد ).

اوّل: میقات

میقات محلّی است که هرکس بخواهد اعمال عمره یا حج انجام دهد، باید از آنجا شروع کند، و از لحاظ معنای لغتی، میقات اسم مکان است، و این نشانگر آغاز یک حرکت و مکان خاص می باشد، بنابراین هرکس بخواهد دیدار با پروردگار خویش داشته باشد باید به میقات رفته و از غُرقْگاه شروع کند همانطور که در دیدار باشخصیّت های بزرگ، ابتدا وارد غرقگاه می شوند، برای ورود در آستانه پروردگار

متعال و بهره مندی از میهمانی عظیم خداوند، نیز باید وارد این غرقگاه شده و تبعیّت

ص:98

از سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله کنیم، چه آنکه حضرت در روز فتح مکّه فرمودند: خداوند محترم گردانید این بلد مقدّس را، روزی که آسمانها و زمین را آفرید، و محترم خواهد بود تا روزی که قیامت برپا شود، حلال نشده این حرم برای کسی قبل از من، و حلال نشد برای من که بدون احرام وارد شوم، مگر ساعتی از روز، و این اجازه برای احدی نیست تا روز قیامت (1).

مکان های میقات بر اساس اختلاف راههائی که به مکّه محدود می شود مختلف است، هرکس از هر طریقی می آید، باید به یکی از این میقاتها رفته و از آنجا اعمال خویش را شروع کند، که نام هر کدام را ذیلاً بیان می کنیم:

1 - مسجد شجره

که آن را «ذوالحلیفه» نیز می نامند و مردم مدینه آنجا را «آبار علی علیه السلام» می گویند که این مسجد با مدینه حدود ده کیلومتر فاصله دارد و مخصوص کسانی است که از مدینه به طرف مکّه می روند.

علّت نامگذاری این مسجد به «ذوالحلیفه» به خاطر آن است که تعدادی در این مسجد با یکدیگر هم قسم شده اند، و به «آبار علی علیه السلامرحمهماالله نامیده شده، زیرا اینجا محلّ چاههائی است که حضرت علی علیه السلام با دست مبارک خود حفر کرده و آنها را وقف عام نموده اند.

از امام صادق علیه السلام سؤال شد که چرا پیامبر صلی الله علیه و آله از مسجد شجره احرام بستند و جلوتر از آن احرام نبستند؟ فرمودند: زیرا وقتی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله به معراج رفتند چون مقابل این مکان قرار گرفتند، ندا آمد یا محمّد صلی الله علیه و آله! فرمود: لبیک، خطاب شد: «ألَمْ أَجِدْکَ یَتیمَا فَآوَیْتُ وَ أَجِدْکَ ضالاًّ فَهَدَیْتُ»؟

پیامبر فرمودند: إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ، فَلِذلِکَ أحْرَمُ مِنَ

الشَّجَرَةِ دُونَ الْمَواضِعِ کُلِّها (2).

در مسائل شرعیه آمده است واجب است هرکس که می خواهد محرم شود، بایددر داخل خود مسجد محرم شود و گذشتن از مسجد بدون احرام جائز نیست. البته در این باب مسائلی بیان شده که باید به مناسک حج و عمره رجوع شود.

نکته حائز اهمیّت این است: کسانی که از مدینه می خواهند رهسپار این مسجد

ص:99


1- - اصول کافی
2- - من لایحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 199

شده و مُحرم گردند، بهتر است در خود هتل غسل احرام کرده و لباسهای احرام خود را بپوشند، البته در اطراف مسجد شجره حمامهای مجهّزی ساخته شده و از لحاظ امکانات رفاهی در حدّ بسیار مطلوب می باشد، ولی به خاطر اینکه معمولاً زائران با کثرت جمعیّت روبرو می شوند و ضیق وقت وجود دارد، بهتر است که به این نحو به مسجد روند و وقتی که وارد مسجد شدند ، لباس روئی احرام خود را در آورده، و دوباره پوشیده و نیّت احرام کنند، و در آنجا به نماز و دیگر عبادات خود برسند.

وقتی انسان وارد این مسجد می شود، مثل اینکه صدای تمامی انبیاء، خصوصا پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت ختمی مرتبت، محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله را می شنود و صدای لبیک ائمّه معصومین علیهم السلام در فضای مسجد طنین انداخته، در موقعی که تمامی زائران شروع به لبیک گفتن می کنند، تمام در و دیوار مسجد می لرزد، و همه منقلب گشته، و اشکها سرازیر می شود، و همه در این فکرند، که آیا ما لایق هستیم در ندای لبیک مان خداوند به ما جواب بدهد: بَلی لبیک.

در سفر مکّه، یکی از پرشورترین لحظات همین لحظه است، در مسجد همه مُحرم شده و با یک صورت و یک لباس، فقیر و غنی، کوچک و بزرگ همه و همه با یک نشان و یک صدا پرودگار خویش را صدا می زنند و چه زیبا و با شکوه است این لحظه ...

2 - وادی عقیق

میقات اهل عراق و نجد است و هر کسی که از آنجا عبور کند، و حدود 94 کیلومتر با مکّه فاصله دارد، و سه قسمت می شود:

1- قسمت اوّل آن را «مَسْلَخ» و اواسط آن را «غَمَره» و اواخر آن را « ذات عرق» می گویند و افضل است که از اوّل، آن که «مَسْلَخ» گفته می شود، محرم شوند.

3 - جُحفه

نام محلّی است که در شمال غربی مکّه قرار گرفته، و آنجا میقات کسانی است که از طرف مغرب و شام و مصر رهسپار مکّه می شوند.

در مراسم حج تمتّع، معمولاً کسانی که به اصطلاح «مدینه بعد» هستند و اوّل باید وارد شهر مکّه شوند، از جدّه با اتومبیل به حجفه آمده، و اینجا محرم می گردند.

ص:100

جُحفه در بیست و شش کیلومتری رابغ و یکصد و هشتاد کیلومتری جدّه واقع شده و تا مکّه حدود دویست و پنجاه کیلومتر فاصله دارد، و نزدیک محلّ غدیرخُم می باشد، ولی بعضی معتقدند که واقعه غدیر خُم در همین مکان صورت گرفته است.

نکته ای که قابل ذکر و اهمیّت است اینکه، نماز در مسجد غدیر خُم استحباب دارد، خصوصا در طرف چپ آن.

حسّان جمّال می گوید: از مدینه تا مکّه در رکاب امام صادق علیه السلامبودم، همین که به مسجد غدیر خُم رسیدیم، به طرف چپ مسجد نگاه کرده و فرمودند: اینجا، جای قدوم مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله است که دست حضرت علی علیه السلام را بالا گرفته و فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»(1).

بنابراین اینجا جائی است که حق ظاهر شده، و نعمت دین بر تمامی مسلمانان کامل گشته است.

4 - قَرْنُ الْمَنازل

که میقات اهل طائف است، و هر کسی که از آنجا عبور کند.

5 - یلَمْلَم

نام کوهی است از کوههای تهامه، که میقات اهل یمن است، و هر کسی که از آنجا عبور کند.

6 - مکّه مکرّمه

میقات حجّ تمتّع است ( نه عمره تمتّع ) و هم چنین میقات حجّ قِران و إفراد، برای اهل مکّه.

7 - فخّ

که میقات کودکان و افراد نابالغ است، و در شش کیلومتری مکّه ، معروف است.

بعد از اینکه وارد میقات شدید، شور عجیبی در دلها پدیدار می گردد که قابل ذکر نیست، و شاید به خاطر آن استکه هرکس می داند می خواهد وارد یک مهمانی

ص:101


1- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 566

بزرگ شود و با یک صاحب خانه بسیار بزرگوار و کریم و متشخّص برخورد کند، و یا خود را لایق چنین ضیافتی نمی داند، در هر صورت آمدن در میقات همانطور که اشاره شد به این علّت است که:

دستگاه نظام آفرینش با برنامه ریزی خاصّ و نظم شگفت آوری تنظیم شده و خداوند میقات را مقرّر فرموده که هرکس با هر لباس و روحیّه و صورتی که می آید، وقتی که می خواهد وارد مهمانی خداوند شود، لباسهای دنیوی را خارج کرده و پای خود را از رکاب مادّی و شهوانی بیرون نموده و لباس پاک و یک رنگ پوشیده و همه در هر شخصیّتی که هستند، با یک کلام و یک لباس وارد شوند، و این از عظمت اسلام است که همه را یک دفعه دگرگون کرده و انسانها را تغییر داده و متحوّل می کند، که همه پشت به دنیا و زینت آن نمایند و بعد یکباره همگی لباس سفید و ساده بر تن نموده، و یک کلام و هم نوا می شوند، دیگر «من وجود ندارد» کسی نمی تواند بنده را از شاه و شاه را از غلام تشخیص دهد و همه یکی شده اند، یک پیام دارند و به سوی یک مقام و یک معبود می روند.

اینجا مقام انس و صفا و یگانگی است

این جا ز شاه کس نشناسد غلام را

اسرار لباس احرام و مستحبّات و مکروهات آن

در لباس احرام، اسراری وجود دارد که برای نوع بشر به حدّ کافی قابل فهم و درک نیست! و هرکس در خور شأن و فهمش می تواند اسرار اعمال حج و عمره، و در این مقام احرام را بفهمد و لیکن برای اینکه تا حدودی آشنا به این موضوع شویم چند نکته ای را ذکر می کنیم:

1 - لباس احرام، لباس خشوع و فروتنی است، چون لباس دوخته و رنگارنگ، زینت و زیبائی است و لذا غیر از اینکه افراد را از معنویّات دور می کند، موجب

تفاخر شده و هرکس میل دارد که بدین وسیله خود را به رُخ دیگران بکشاند.

و خداوند متعال دستور داد تا همه احرام پوشیده، یک رنگ شوند و دیگر تفاخری در میان نباشد و توجّه همه به خداوند و اعمال خویش باشد و به این وسیله، خضوع و خشوع پیدا کنند و در ضمن طرّاحی این لباس به طوری شده که هرکس را

ص:102

به یاد روز قیامت و مرگ و رستاخیز می اندازد.

بعضی افراد با لباسهای حریر و قیمتی که می پوشند و زینتی که می کنند فراموش می کنند که روزی باید فقط دو جامه سفید ( کفن ) به تن آنها پوشانده شود و تمامی این زینت ها و تفاخرها از میان می رود، ولی در لباس احرام هر کسی به یاد مرگ می افتد و اینکه روزی می رسد که نمی تواند هیچ یک از این اموال دنیا را با خود برد،

و نه لباسی پوشیده، تا بتواند آنها را ذخیره کند، و نه محلّی برای پنهان کردن آن وجود دارد.

بنابراین:

1 - لباس احرام، بهترین ندا کننده آخرت می باشد، که آدمی را از خواب غفلت بیدار و به یاد روز مرگ و عالم قبر و روز محشر می اندازد، که تمام مردم با چنین لباسی رفته و برانگیخته می شوند، در حالی که دیگر فرقی بین سیاه و سفید و غنیّ و فقیر نیست.

2 - لباس احرام، شروع یک ریاضت و خودسازی است.

شخصی از حکیمی اذن دیدار خواست و تصویر خود را فرستاد که از نظر حکیم بگذرد، حکیم بعد از نظر در تصویر، او را نپذیرفت.

آن مرد، احساس کرد که حکیم از تمثال او، صفت بدی برای او استنباط نموده، پیغام فرستاد: که من سوء خلقی داشتم چنانکه حکیم گمان کرده، لیکن با تربیت و تزکیه، خود را مهذّب ساخته، لایق دیدار هستم.

پس باید لباس احرام را علاوه بر آنکه لباس رسمی ( برای مهمانی خداوند ) دانست، در حقیقت لباس انسان شدن نیز باید در نظر گرفت، زیرا کسی که این لباس را می پوشد وظائف بسیاری بر عهده او گذاشته می شود که بیست و چهار مورد آن

واجب است که بعدا ذکر می شود، ولی عمده ترین آن وظائف اینهاست:

1 - هر چه ما را به دنیا، یادآور می شود و هر چه انسانی نیست باید از آن دوری نمود.

2 - نباید سرکشی و تعدّی در میان باشد.

3 - باید از چیزهائی که موجب بی شرمی و خودنمائی است پرهیز کند .

ص:103

4 - از موجبات کینه ورزی و جدال و دروغ دوری نماید.

5 - دست به خونریزی و درّنده خوئی نزند (1).

6 - چیزهائی که انسان را به اشتباه می اندازد، مثل لباسی که موجب خودآرائی می شود و هر چیزی که او را بی خبر از معنویّات می کند، و خلاصه بدون هیچ گونه ساز و برگی شده، تا لیاقت حضور و تشرّف به محضر حضرت ذوالجلال را دارا گردد.

شخص مُحرم از میقات تا بیت اللّه که چند مرحله است، باید این تمرینات را انجام داده و استمرار دهد تا در درون او رگ و ریشه دوانده، و فراموش نکند.

زیرا که پند و موعظه در مرحله انسان سازی کافی نیست و از علم تا عمل فرسنگها فاصله است.

لذا اسلام این کار را به صورت کَندن لباس، و پوشیدن جامه احرام شروع نموده و تجدید حیات را از نقطه ای دیگر آغاز کرده که فراموش نگردد، و حقیقتا فراموش شدنی نیست که انسان ببیند بعد از عادات یک دوره زندگی که در لباس تجمّل و امتیاز بوده، ناگهان در میان میدان و در جلو انظار عمومی و همگانی برهنه بر پا ایستاده و از تصرّفات دلخواهانه و تجاوزات خودسرانه، دست او کوتاه گشته، به اندازه ای که نتواند حتی جانورانِ قرار گرفته بر روی بدنِ خود را هم از جائی به جای

دیگر انتقال دهد، و البته می آموزد که زیر بار عدل رفته و دارای روح عدالت وانسانیّت می گردد.

کوتاه سخن اینکه تاج نیشابوری می گوید:

گرنسازی نفس خود را تزکیه

کی توانی گفت در حج تلبیه

آن کسی لبیک، گوید در جواب

کو بود قابل به هنگام خطاب

هر یک از آداب حج را معنی ایست

کم کسی داند که آن اسرار چیست؟

باشد از اعمال حج، مُحرم شدن

جامه پوشد لیک بر شکل کفن

یعنی ای انسان! تو خود را مُرده گیر

نیست شو، در ساحت حیّ قدیر

ص:104


1- - در زمان جاهلیّت رسم بر این بوده که در ماههای حرام و خصوصا موقع حج، بنا بر رسمی که بین خودشان بوده سلاح را کنار می گذاشتند، و یا موقعی که می خواستند داخل حرم شوند، خلع سلاح می شدند، و همین قانون خلع سلاح در اسلام به عنوان پوشیدن لباس احرام تشریع شد. به اضافه مسائل روحانی و معنوی دیگر. عرب جاهلیّت از سلاح خلع می شد ولی مسلمان باید از سلاح ظاهری و از سلاح باطن که شهوت و غضب و همه عواطف حیوانی که آلت خودکشی است از خود خلع و تمام محرّماتی که از آنها نهی شده ترک کند.

دیگری غسل است یعنی پاک کن

ظاهر و باطن از اوساخ کهن

دیگری نزع مخیط (1) است از بدن

یعنی از تقوی بپوشی پیرهن

گفته حق: لا تقتلوا صید الحرمپس نباید کرد ظلم، از بیش و کم

بعد از اینکه وارد میقات شدید باید محرم شوید، که البته برای محرم شدن شرائطی می باشد که لباس احرام باید دارا باشد و یک سری اعمال مستحب و مکروه دارد که به نوبه هر کدام، اشاره ای به آنها می شود، ولی برای اینکه ترتیب کارها رعایت شود، ابتداء مستحبّاتی که باید قبل از محرم شدن انجام داد، را متذکّر می شویم :

مستحبّات قبل از احرام

1 - لباس احرام باید: تمیز، سفید، فراخ و قدری بلند باشد که تا ساق پا را بپوشاند و از جنس پنبه خالص باشد.

2 - مستحب است که شخص متمتّع ( کسی که برای حج تمتّع محرم می شود ) از اوّل ذیقعده سر نتراشد ( و بسیار تأکید شده ) و بنا به قول بعضی علماء از هلال ذی الحجّة و شخصی که قصد عمره مفرده دارد بیش از یک ماه سر و صورت خود را نتراشد.

3 - مستحب است قبل از احرام، مسواک، نظافت بدن، چیدن ناخن، گرفتن شارب، إزاله موهای زائد را نموده و اگر کسی از مسجد شجره می خواهد محرم شود، می تواند این مقدّمات را در مدینه انجام دهد.

4 - مستحب مؤکّد و به نظر بعضی علماء گذشته، واجب است که پیش از احرام غسل احرام نماید و این غسل از شخص حائض و نفساء نیز صحیح می باشد و اگر بعد از غسل، حادث به حدث اصغر و یا یکی از محّرمات بیست و چهارگانه شد، قبل از اینکه نیّت احرام بکند، بهتر است که غسل را اعاده نماید و حتی از علماء گذشته نقل شده: اگر کسی نتوانست غسل انجام دهد، تیمم کند، چون قائل به وجوب این غسل بوده اند. لهذا چون اختلاف در این امر هست، بنابراین بهتر است که این غسل را به

ص:105


1- - در آوردن لباسهای دوخته

اضافه نیّت برای احرام، نیّت برای ورود به حرم، برای ورود به مکّه، ورود به مسجد الحرام و برای طواف نیز بکند، و این پنج نیّت را با هم در یک غسل انجام دهد.

مستحب است در هنگام غسل کردن بگوید:

بِسْمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ ألْلّهُمَّ اجْعَلْهُ لی نُورا وَ طَهُورا وَ حِرزا، وَ أمْنا مِنْ کُلِّ خَوْفٍ وَ شِفآءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَ سُقْمٍ، ألْلّهُمَّ طَهِّرْنی وَ طَهِّر قَلْبی وَ اشْرَحْ لی صَدْری، وَ أجْرِ عَلی لِسانی مَحَبَّتَکَ وَ مِدحَتَکَ وَ الثَّناءَ عَلَیْکَ ، فِإنَّهُ لا قُوَةَ لی إلاّ بِکَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أنَّ قِوامَ دینی التَسْلیمُ لَکَ وَ الإتّباعُ لِسُنَّةِ نَبِیّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.

5 - مستحب است که احرام را بعد از نماز ظهر واقع سازد، و اگر نشد فریضه دیگر و گرنه بعد از نماز قضا، و اگر نماز قضا نداشته باشد، بعد از شش رکعت نافله به

سه سلام، و حدّ اقلّ آن دو رکعت است، که در رکعت اوّل بعد از حمد، سوره توحید و در رکعت دوّم بعد از حمد، سوره جحد ( قل یا أیّها الکافرون ) را بخواند.

بلی، باید توجّه داشت که نماز در میقات بسیار با صفا و روحانی است و هر زائری باید سعی کند به بهترین وجه، از مدّت اندکی که در میقات است استفاده کرده، و به نماز و راز و نیاز با معبود خویش بپردازد زیرا نماز در حالتی که انسان با لباس احرام

است بسیار باشکوه و با صفاست.

هرکس احساس می کند آن قدر سبک شده، که گوئی برروی بالهای ملائکه

ایستاده و نماز می خواند، حالتی به انسان دست می دهد که احساس می کند در زمان انبیاء الهی و ائمّه طاهرین علیهم السلام قرار گرفته، و با آنها مُحرم شده و نماز می خواند، مثل

اینکه صدای لبّیک تمامیِ آنها را می شنود و اشک شوق از دیدگانش جاری می شود و نمی داند چگونه شکر خدا را بجای آورد که چنین نعمتی عظیم به او عنایت کرده است؟!

پس چه بهتر که به وسیله خواندن نماز، شکر این نعمت را بجا آورد زیرا نماز در میقات با این حالت همان نمازی است که فرموده اند: «الصَّلوةُ مِعْراجُ الْمُؤْمِن»

و بعد چون از نماز فارغ شد و خواست که جامه احرام را بپوشد قبل از نیّت احرام، حمد و ثنای الهی نماید و صلوات بر پیامبر و آل او فرستد، و این دعا را بخواند:

ص:106

ألْحَمْدُللّه ِ الَّذی رَزَقَنی ما أُواری بِهِ عَوْرَتی وَأُؤَدّی فیهِ فَرْضی وَ أعْبُدُ فیهِ رَبّی

وَ انْتَهی فیهِ إلی ما أمَرَنی، ألْحَمْدُ للّه ِ الَّذی قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنی وَ أرَدْتُهُ فَأعانَنی وَ قَبِلَنی وَ لَمْ یَقْطَعْ بی وَجْهَهُ، أرَدْتُ فَسَلَّمَنی فَهُوَ حِصْنی وَ کَهْفی وَ حِرْزی وَ ظَهْری وَ مَلاذی وَ رَجآئی وَ مَنْجایَ وَ ذُخْری وَ عُدَّتی فی شِدَّتی وَ رَخائی.

6 - مستحب است، نیّت احرام را که همزمان با تلبیه می گوید تلفّظ نماید.

7 - مستحب است مرد تلبیه را بلند بگوید.

8 - مستحب است که تلبیه را در اوقات مقّرره مکرّر نماید.

در عمره تمتّع تا وقتی که خانه های مکّه نمودار شد، تلبیه را ادامه دهد، و در حج تمتّع تا زوال روز عرفه تلبیه را گوید، و در عمره مفرده تا وقتی که داخل مسجد الحرام گردد، و در حج إفراد تا زوال عرفه ادامه دهد.

9 - مستحب است با اشخاص کمتر سخن بگوید.

10 - مستحب است حرف زدن وی، به نوع دعا باشد ( بیشتر مشغول ذکر و دعاهای وارده باشد ).

مکروهات احرام

1 - احرام در جامه سیاه، سرخ پررنگ، راه راه، و جامه ای که تار و پُودَش ابریشم باشد ( زیرا ابریشم خالص حتّی بر زنها هم در حال احرام، حرام است ) و بالأخره هر احرامی که شهرت و نمایش داشته باشد مکروه است.

2 - احرام بستن در جامه چرکین مکروه است، ولی اگر در حال احرام کثیف شود، بهتر است تا مادامی که در حال احرام است آن را نشوید و فقط عوض کند که مانعی ندارد (1).

3 - خوابیدن محرم بر فراش زرد رنگ و بالش زرد رنگ.

4 - استعمال حنا پیش از احرام در حالی که اثر آن تا حال احرام باقی باشد.

ص:107


1- - این مسئله بسیار مهم است که باید به آن توجّه کرد، زیرا در موقع حج در عرفات و منی بعضی از حجّاج مبادرت به شستن احرامهای خود می کنند و در آن مکان نورانی، منظره نامطلوبی پیدا کرده و در ضمن موجب کدورت افراد با یکدیگر به دلیل مصرف بیش از حدّ آب شده، و گذشت فرصت اندک و محدودی است که در آن مکان مقدّس به سر برده می شود ، بنابراین باید سعی شود فرصتها با این گونه اعمال از دست نرود.

5 - حمام رفتن، و بهتر آن است که مُحرم، بدن خود را با کیسه و امثال آن نساید، و همچنین مبالغه در مسواک کردن و ساییدن صورت در حال احرام مکروه است و بعضی شستن بدن به آب سرد و شستن سر با سدر و خطمی را مکروه دانسته اند.

6 - کُشتی گرفتن و امثال آن.

7 - لبیک گفتن در جواب کسی که او را صدا می زند.

8 - فروختن جامه احرام.

9 - بستن کمر با شال و امثال آن.

10 - پرگوئی.

11 - شعر خواندن.

کیفیّت لباس احرام

برای لباس احرام برای آقایان مسائلی ذکر شده که برای اطلاع بیشتر به چند فراز از آنها اشاره می گردد و مابقی مسائل فقهی آن رجوع به مناسک شود، به دلیل طولانی شدن بحث، زیرا همانطور که قبلاً اشاره شد هدف در این کتاب بیشتر توجّه به مسائل معنوی و باطنی مکّه است.

1 - پوشیدن جامه احرام واجب است قبل از نیّت و لبیک گفتن باشد، اگر بعد از لبیک پوشید، باید لبیک را دوباره بگوید.

2 - پارچه احرام که عبارت از دو قطعه پوشش سفید و یا حوله می باشد، باید

بدون دوخت، بی نشان، پاک و تهیّه شده از پول حلال باشد ( یعنی کوچکترین حقّی از کسی مانند خمس و زکاة در آن نباشد ).

3 - دو جامه احرام را «إزار و رداء» می گویند. إزار، که به معنی لُنگ می باشد باید به کمر بسته شود و اولی و احوط در نزد مراجع آن است که به اندازه ای باشد که از ناف تا زانوها را بپوشاند واگر بلندتر باشد که ساق پا را نیز بپوشاند بهتر است، و دیگری که آن را رداء می گویند باید به دوش بیندازد و به اندزه ای باشد که شانه ها را بپوشاند.

4 - پارچه احرام باید نازک و بدن نما نباشد، خصوصا إزار آن، و احوط در نزد مراجع آن است که از جنس پوست یا ابریشم و یا اجزاء حیوان حرام گوشت نباشد و مانند نمد مالیده نشده باشد و آن چنانکه در عرف عرب بر آن ثوب، صدق می کند، نباشد.

ص:108

واجبات احرام

اشاره

در احرام سه چیز واجب است:

اوّل: نیّت دوّم: تلبیه سوّم: پوشیدن لباس احرام، که هر یک مفصّلاً بیان می شود.

اوّل: نیّت

یکی از حساسترین اعمال حج و عمره، نیّت می باشد که صحیح بودن حج و عمره، منوط به صحیح بودن نیّت می باشد.

نیّت، یعنی قصد و آهنگ و در مجموع آگاهی داشتن از کاری که می خواهد انسان انجام دهد.

در مورد نیّت در اعمال حج و عمره لازم است که هرکس قصد «قربة الی اللّه» نموده و در هر مرحله، نیّت جداگانه بکند که می خواهد چه کاری را انجام دهد، مثلاً حج است یا عمره، و اگر عمره است، آیا عمره تمتّع است یا عمره مفرده و غیره.

در نیّت مسائل شرعیّه ای وجود دارد که برای اطّلاع بیشتر باید رجوع به مناسک حج و عمره شود که هر شخص باید کاملاً به آنها واقف باشد، البته اینها مسائل واجب نیّت است، اما باید دانست که افراد با کمال، علاوه بر نیّت های فقهی که می کنند باید از نیّت های معنوی هم غفلت نکنند.

وقتی که لباس احرام پوشیده و می خواهیم نیّت کنیم باید در نظر بیاوریم، که تاکنون چه کرده و از این پس، دیگر گرد ناپسندی ها و زشتی ها و کینه ها، و نزدیک چیزی که باعث کدورت دل شود، نگردیم.

نیّت کنیم: که دیگر بنده حقیقی خدا بوده و فقط اطاعت فرمان او را بکنیم.

نیّت کنیم: که مسافر آخرت شده ایم و توشه ای باید بر گیریم.

نیّت کنیم: که نیاز نیازمندان را برآورده سازیم.

نیّت کنیم: که نهال صداقت و راستی را در وجودمان پرورش داده و از چشمه محبّت آبیاریش کنیم.

نیّت کنیم: از گناهان گذشته خود، توبه حقیقی نموده، و دیگر گِرد گناه نگردیم.

نیّت کنیم: که شعله ایمان را در دل خود مشتعل نموده، دارای اخلاقِ ستوده و پسندیده باشیم.

با چنین تعهّدات و نیّاتی، گویا عهد نامه ای را با خداوند امضاء کرده، و در میقات

ص:109

به رسم امانت سپرده ایم.

بنابراین آنگاه که نیّت می کنیم احرام می بندم برای عمره، «قربة الی اللّه» یعنی که احرام کوی کعبه می بندم تا با لباس انضباط و با اراده و خودداری از تمایلات نفسانی و شهوانی و از اسائه ادب و خودنمائی و مبارزه بی جا و رنج آور با مردم، و خلاصه بیست و چهار چیزی که خداوند فرموده، خویشتن داری نموده، و با لباس احرام به سوی حرم امن الهی رفته، و احترام آن را داشته و غفلت نورزیم.

در این مورد داستان بسیار جالبی نقل شده، که بد نیست در اینجا متذکّر شویم:

روزی یکی از شخصیّتهای معروف اهل عرفان و تصوّف بنام «شبلی» از سفر حج برگشت و بسیار به خود می بالید که سفری تمام عیار و روحانی و کاملی انجام داده است، خدمت امام سجّاد علیه السلامرسید، حضرت، یک به یک اعمال را از او پرسیدند که موقع انجام آن چه کردی؟ و در دل چه نیّت کردی؟ که هر یک از فراز این پرسش و پاسخ ها را به جای خود ذکر می کنیم، چون حضرت دقیقا نکات معنوی اعمال را متذکّر شده اند که برای تنبّه لازم است کلام آن حضرت را به گوش جان بسپاریم،

در ابتدا حضرت پرسیدند:

ای شبلی! آیا به میقات رفتی و جامه های دوخته فرو گذاشتی و غسل کردی؟

گفت: آری،

فرمودند: آنگاه که به میقات رسیدی و جامه دوخته خود را بیرون آوردی، آیا جامه گناه و جرائم را از خود دور کردی و در عوض لباس اطاعت و فرمانبرداری خدا را پوشیدی؟

جواب داد: نه،

حضرت فرمودند : وقتی که از لباس دوخته شده بیرون شدی، آیا نیّت بیرون آمدن از صفات رذیله و پست را ( مانند ریا و نفاق و ورود در کارهای شبه ناک ) نمودی ؟

جواب داد: نه،

فرمودند: به هنگام غسل کردن، آیا نیّت داشتی که خود را از لغزشها و گناهان شستشو دهی؟

ص:110

جواب داد: نه،

حضرت فرمودند: بنابراین نه به میقات فرود آمدی، و نه از جامه های دوخته عاری شدی، و نه غسل کرده ای،

سپس فرمودند: آیا نظافت کردی و احرام پوشیدی و پیمان حج بستی؟ گفت: آری،

فرمودند: به هنگام نظافت و پوشیدن لباس احرام و بستن پیمان حج، آیا نیّت آن داشتی که با داروی توبه خالص ( برای خداوند متعال ) خود را از گناه پاک کنی؟

جواب داد: نه،

فرمودند: آیا به هنگام مُحرم شدن نیّت آن داشتی که آنچه را خداوند حرام کرده، بر خود حرام کنی ؟

جواب داد: نه،

فرمودند: آیا به هنگام بستن پیمان حج، آیا نیّت آن داشتی که هر پیمان غیر الهی را زیر پای نهی؟

جواب داد: نه،

فرمودند: به هنگام لبیک گفتن آیا نیّت آن داشتی که بنابر تعهّد به طاعت خدا در هر امری، سخن گوئی و از هر معصیت باز ایستی و سکوت کنی؟

جواب داد: نه،

فرمودند: بنابراین نه به میقات داخل شدی، و نه نظافت کرده ای، و نه مُحرم شده ای، و نه پیمان حج بسته ای؟ (1).

توجّه و تعمّق در این حدیث شریف، بسیار برای یک حاجی آموزنده است، زیرا حضرت خیلی دقیق به یک یک از اموری که هر حاجی انجام دهد اشاره کرده، و اثرات معنوی آن را متذکّر شده اند، که ادامه این حدیث شریف را در جای خود نقل می نمائیم.

دوّم: تلبیه

تلبیه به معنی لبیک گفتن است، به صورتی که وارد شده و صورت واجب آن

ص:111


1- - مستدرک الوسائل، جلد 10، صفحه 166

چنین است:

«لَبَّیْکَ، أَلْلّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاشَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ»

که البته به نظر اکثر فقهاء، گفتن این جملات کافی است و در این حد شخص محرم می شود و بنابر احتیاط آن است که بگوید:

أَلْلّهُمَّ لَبَّیْکَ، أَلْلّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاشَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ

در مورد تلبیه، از علاّمه حلّی معانی مختلفی مرقوم شده که می فرمایند: لبیک به معنی اجابت می باشد، یعنی خداوندا ! اجابت می کنم دعوت تو را ... شریکی نیست برای تو، اجابت می کنم به درستی که حمد و نعمت مخصوص تو است و سلطنت تو را سزاوار است، و شریکی نیست برای تو.

آری، این لبّیک ها و پاسخ ها، با کلمات تشکّرآمیزی توأم شده، تا در ضمن گفتن جواب، شکرگذاری از این دعوت خداوند را نموده باشیم، بنابراین باید توجّه داشته باشیم که بدون دعوت به خانه خدا نیامده، بلکه از جانب حیّ متعال دعوت شده ایم.

مستحبّات تلبیه

1 - بهتر است که تلبیه را با اضافاتی که ذکر شد بخواند.

2 - این تلبیه را که از امام صادق علیه السلام ذکر شده بخواند:

لَبَّیْکَ أَلْلّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاشَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ ذَاْالْمَعارِجِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ داعِیا إلی دارِ السَّلامِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ أهْلَ التَّلْبِیَةِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ ذَا الْجَلالِ وَ الإکْرامِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ إلَیْکَ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ، نَسْتَغْنی وَ نَفْتَقِرُ إلَیْکَ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ مَرْغُوبا وَ مَرْهُوبا لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ إلهَ الْحَقِّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ، ذَا النَّعْماءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمیل ِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ کَشّافَ الْکُرَبِ الْعِظامِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدَیْکَ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ یا کَریمُ لَبَّیْکَ .

حضرت می فرمایند: این تلبیه را بعد از نماز واجب و مستحب و موقع سوار شدن و در بالا رفتن و بیدار شدن از خواب و در سحر بگو، و هر چه می توانی آن را تکرار

ص:112

کرده و بلند بگو، و اگر بعضی از آن را نگوئی اشکالی ندارد، ولی چهار تلبیه اوّل را بگو که اظهار توحید است و پیامبران مرسل، به این شکل تلبیه گفته اند، و آن چه می توانی جمله « ذالمعارج» را بسیار بگو که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را در تلبیه خود زیاد می گفته اند.

و مستحب است که این فقرات را نیز بخواند:

لَبَّیْکَ أتَقَّرَبُ إلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ بِحَّجَةٍ أوْعُمْرَةٍ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ وَ هذِهِ عُمْرَةٌ مُتْعَةٌ إلَی الْحَجِّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ أهْلَ التَّلْبِیَةِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ تَلْبِیَةً تَمامُها وَ بَلاغُها عَلَیْکَ.

3 - سنّت مؤکّد است که مردها لبیک را بلند بگویند، ولی زنان همواره آهسته تکرار کنند.

از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده که جبرئیل نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آلهآمد و گفت:

تلبیه شعار مُحرم است، پس صدای خود را به تلبیه بلند نما(1).

و در حدیثی دیگر از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:

اگر پیاده هستی تلبیه را از همان مسجد بلند بگو و اگر سواره هستی از بیداء(2) آواز تلبیه را بلند کن(3).

4 - تلبیه را بسیار تکرار کند که سنّت مؤکّد است.

امام محمّد باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنند که فرمودند: هر که در حال احرام هفتاد مرتبه با ایمان و قصد قربت تلبیه گوید با خدا هزار هزار فرشته، یعنی یک میلیون شاهد گیرد که از آتش و نفاق نجات یافت(4).

آری، موقعی که غسل کرده و لباس احرام پوشیده و نیّت کرده و کارهائی که حلال بود حرام گردید، حس می کنیم که خداوندِ سمیع، ما را به خانه کعبه و در حقیقت به سوی خویش طلبیده و ما را ندا می کند، پس اگر گوش دل فرا دهیم ندای او را در تمامیِ آن سرزمین می شنویم که بندگان خود را می خواند و بندگان نیز از دل فریاد می زنند:

لَبَّیْکَ ألْلّهُمَّ لَبَّیْکَ

ص:113


1- - وسائل الشّیعه، جلد 9، صفحه 53
2- - بیداء دو کیلومتر با مسجد شجره فاصله دارد.
3- - وسائل الشّیعه، جلد 9، صفحه 44
4- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 337

حال که به دعوت ابراهیم خلیل به خانه دوست آمده ایم باید مرتبا به دعوت حق پاسخ داده و لبّیک گوئیم، مخصوصا که دستور رسیده که لبیک را بعد از:

1 - هر نماز واجب و مستحب.

2 - وقت سوار شدن بر مرکب و پیاده شدن.

3 - بعد از برخواستن از خواب.

4 - هرگاه به قافله یا سواره ای رسیدی.

5 - اوقاتی که مرکب به بالا و یا پائین و سرازیری می رود.

6 - اوقات سحر، تکرار کنیم.

زیرا که تکرار لبیک، غفلت را از آدمی بیرون می آورد و حال و هوای تازه ای به روح انسان تراوش می کند و چه زیبا گفته است، شاعر:

آفریننده جهان، لبیک

هر چه گوئی کنم به جان، لبیک

سر فرمان نهاده ام پیشت

امر فرما، مرا بخوان، لبیک

گر بمیرانیم دمی صدبار

تا ابد گویمت به جان، لبیک

اما ناگفته نماند که هرکس برای عمره تمتّع محرم شده، تلبیه را ادامه دهد تا نزدیک شهر مکّه، چون خانه های مکّه معظّمه را دید باید تلبیه را قطع کند و به ذکر تهلیل و تکبیر مشغول شود، و کسی که برای حج مُحرم شده، تا ظهر روز عرفه تلبیه گوید و بعد از آن مشغول دعا شود.

چو گشتی مُحرم و خواندی نمازی

به درگاهش بکن راز و نیازی

قدم بردار، شو با چشم گریان

دما دم در رهش لبیک گویان

مشو نومید، چون بنده نوازاست

درِ لطفش به روی خلق باز است

برو با پای دل منزل به منزل

دمادم کوب، باب خانه دل

سرکوی حبیبت چون رسیدی

به گوش دل، ندای حق شنیدی

بگو لبیک، لبیک ای یگانه

که بودستی و هستی جاودانه

چنان شو بنده کز لبیک گفتن

جوابی بشنوی از حیّ ذوالمنّ

خدا را چون شدی در کعبه مهمان

گناهانت بشوید همچو باران

ص:114

تروک إحرام

بعد از آنکه لباس احرام پوشید و نیّت کرد، بیست و چهار، و بنابر قول بعضی علماء بیست و پنج مورد، بر هر مکلّفی که مُحرم شده حرام می شود:

1 - شکار حیوان صحرائی

2 - جماع

3 - بوسیدن زن از روی شهوت

4 - لمس نمودن زن از روی شهوت

5 - نگاه کردن به زن از روی شهوت

6 - استمناء ( البته در هر موقعی حرام می باشد )

7 - عقد نکاح

8 - استعمال بوی خوش

9 - پوشیدن لباس دوخته برای مردان

10 - سرمه کشیدن

11 - نگاه کردن در آینه برای زینت

12 - پوشیدن جوراب و چکمه ( فتوای علماء در این مورد برای زنان مختلف است، لذا باید به مرجع خویش مراجعه نمایند ).

13 - دروغ گفتن و دشنام دادن

14 - جدال نمودن و قسم خوردن

15 - کشتن جانوران بدن

16 - زینت نمودن

17 - مالیدن روغن به بدن

18 - جدا نمودن مو از بدن

19 - پوشانیدن سر برای مردان

20 - پوشانیدن صورت برای زنان

21 - زیر سایه رفتن مردان هنگام حرکت و سیر

22 - خون انداختن بدن به واسطه خارش و ...

23 - ناخن گرفتن

ص:115

24 - حنوط نمودن میّت مُحرم با کافور

25 - برداشتن سلاح

آداب ورود به حرم و شهر مکّه

برای ورود در حرم آدابی گفته شده، که قابل توجّه است. البته برای اطلاع لازم است بدانیم که حرم فقط محصور به مسجد الحرام نمی باشد، بلکه بنابه فرمایش امام محمّد باقر علیه السلام که فرموده اند:

«حَرَمَ اللّه ُ حَرَمَهُ بَریدا فی بَریدٍ (1)» یعنی خداوند چهار فرسخ اطراف کعبه معظّمه را به طور مدوّر حرم قرار داده است که شرح آن به طول می انجامد.

از پیامبر بزرگوار نیز نقل شده در ضمن حدیث مفصّلی فرمودند : خداوند متعال بر آدم یاقوت سرخی را فرود آورد، پس آدم آن را در موضع بیت قرار داد و آدم آن طواف می کرد و نور آن یاقوت می رسید به موضع نشانی های حرم، پس این نشان ها را خداوند برای حرم قرار داد (2).

به طور خلاصه اینکه شالوده بست مکّه، مانند خود کعبه، از زمان آدم ابوالبشر ریخته شده، ولی نصب علامات و نشانه های آن ، به وسیله حضرت ابراهیم علیه السلام و بعد به دستور رسول اکرم صلی الله علیه و آلهتجدید گشته، و تاکنون این سرزمین مورد احترام مسلمین بوده است.

در این منطقه، جنگ و تجاوز، شکار، قتل حیوان و حتی کندن گیاه از زمین حرام است.

نشانه های سرحدّ حرم در دو طرف جادّه به وسیله ستونهائی مشخّص است که معروف به اعلام حرم هستند. اکنون حریم مقدّس خانه کعبه از اینجا شروع می شود.

ای زائر خانه خدا! اینجا سرزمینی است که بسیاری آرزو دارند، سر بر این خاکها و ماسه های نرم بگذارند و با خدای خود به راز و نیاز بپردازند، پس تو که از میقات تا اینجا با لباس احرام آمده ای، و اکنون که می خواهی وارد حرم شوی در اینجا پیاده شو.

در اینجا بود که امام صادق علیه السلام شتر را نگه داشت و کاروان را متوقّف کرد و با

ص:116


1- - وسائل الشّیعه، جلد 12، صفحه 555
2- - جامع الأحادیث الشّیعه، جلد 12، صفحه 409

خدا سخن گفت و خود گریه کرد و همسفران را به گریه درآورد.

ابان بن تغلب (1) می گوید: از مدینه تا مکّه با امام صادق علیه السلامهم کجاوه بودم،چون به حرم رسید، پیاده شد و غسل کرد و نعلینش را به دست گرفت، با پای برهنه وارد حرم شد من هم متابعت او کردم، آنگاه فرمود:

ای ابان! قافله را نگه دار، ای ابان، اوانِ از خود رستگی است، محو جمال نظام حق شو که معراج اولیاء خدا از اینجا شروع می شود.

سپس فرمود: ای ابان! هرکس از روی تواضع برای خدا، با پای برهنه وارد حرم شود، خدا «صدهزار گناه» از او محو کند و «صد هزار حسنه» برای او بنویسد و «صدهزار درجه» برای او بلند گرداند و «صد هزار حاجت» او را بر می آورد (2).

بالجمله، امام صادق علیه السلام اینجا پیاده شده و مناجات کردند، بهتر است که شما هم پیاده شده و گامها را، جای قدمهای مبارک آن حضرت و سائر ائمّه برحق علیهم السلام که همه به نوبه خود اینجا پیاده شده اند گذاشته، کفش های احرام را به دست گرفته، با پای برهنه چند قدمی به طرف مکّه راه رفته و آداب ورود در حرم را بجاآورید.

مستحبّات ورود به حرم

1 - به نیّت ورود در حرم غسل نمایید.

2 - دو رکعت نماز تحیّت به نیّت ورود، در حرم، روی ماسه های نرم اینجا بخوانید.

3 - در وقت وارد شدن در حرم، دعائی که امام صادق علیه السلام در هنگام ورود خواندند را بخوانید که قسمتهای اوّل این دعا افتخار و مباهات است که: خدایا! مرا دعوت فرمودی و اجابت کردم و اینک به سرحدّ مکان امن تو رسیده ام. و قسمتهای آخر دعا نیز، تقاضای توبه و عفو و مغفرت و بخشش از خداوند است.

پس در آغاز مناجات افتخار می کنی که به چنین منطقه امن و مقدّسی دعوت شده ای و در عین حال هراسان هستی که مبادا پرونده گناهانت، مانع از عنایت حقّ

ص:117


1- - ابان، سی هزار حدیث از امام صادق علیه السلام روایت نموده، و در زمان خود امام، از کوفه به مدینه می آمد و در مسجد النّبی صلی الله علیه و آله که غلغله علم و حدیث بود به احترام او یک ستون را برایش خالی می کردند که تدریس کند. امام علیه السلاممی فرمودند: ای ابان در مسجد مدینه بنشین و فتوی بده که من دوست دارم مثل توئی در شیعیان من زیاد باشند.
2- - وسائل الشّیعه، جلد 9، صفحه 315

نسبت به تو شود، لذا تقاضای عفو و توبه می نمائی، ولی باید بدانی که لباس هائی راکه در آن گناه، مرتکب شده ای به دور افکنده و جامه ای پاکیزه و سفید، که لباس ورود به این سرزمین است پوشیده ای! از میقاتگاه تا به اینجا در میان گرد و خاک و زیر آفتاب با چشم گریان، لبیک گویان آمده ای، اینجا حریم درگاه اوست، خجالت نکش، گریه کن، و گناهان خود را در نظر آور و چه جالب است زمزمه این شعر:

به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند

که تو در بُرون چه کردی، که درون خانه آئی؟

بگو ای خدای بزرگ، بیش از شماره ریگهای بیابان، گناه کبیره و صغیره دارم و بیش از شماره ستاره های آسمان در درگاه تو، آرزو و حاجت دارم، پدران و مادران، دوستان و آنهائی که زیر خاک آرمیده اند و چه آنها که به من التماس دعا گفته اند، چشم انتظار این هستند که برایشان دعا کنم، ای خدای مهربان، شاهد باش که در این مکان مقدّس از آنها یاد کردم، سپس دعاء امام صادق علیه السلام را بخوان.

أَلْلّهُمَّ إنَّکَ قُلْتَ فی کِتابِکَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ وَ أذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ، أَلْلّهُمَّ إنّی أرْجُوا أنْ أکُونَ مِمَّنْ أجابَ دَعْوَتَکَ وَ قَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعیدَةٍ وَ فَجٍّ عَمیقٍ، سامِعا لِنِدائِکَ وَ مُسْتَجیبا لَکَ، مُطیعا لِأَمْرِکَ وَ کُلُّ ذلِکَ بِفَضْلِکَ عَلَیَّ وَ إحْسانِکَ إلَیَّ، فَلَکَ الْحَمْدُ عَلی ما وَفَّقْتَنی لَهُ ابْتَغی بِذلِکَ الزُّلْفَةَ عِنْدَکَ وَ الْقُرْبَةَ إلَیْکَ وَ الْمَنْزِلَةَ لَدَیْکَ وَ الْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبی وَ التَّوْبَةَ عَلَیَّ مِنْهُما بِمَنِّکَ، أَلْلّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ حَرِّمْ بَدَنی عَلَی النّارِ وَ آمنِّی مِنْ عَذابِکَ وَ عِقابِکَ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ.

اکنون از آداب ورود به حرم فارغ گشته، سوار اتومبیل شده و لبیک گویان رهسپار مکّه شوید، شما دقیقه به دقیقه به خانه خدا نزدیک تر می شوید، قلب ها به تپش افتاده و ضربانی شدید یافته، جریان اشک ها بیشتر و شوق دیدار مکّه و خانه خدا افزایش می یابد.

وعده وصل چون شود نزدیک

آتش عشق شعله ور گردد

ص:118

در این حال کوههای با صفای مکّه را می بینید که از یکدیگر فاصله گرفته و مثل اینکه خود را عقب زده و راه را برای شما وسعت داده اند! شما وارد جادّه وسیعی شده و کم کم خانه های مکّه نمایان می شود.

اینجا شهر مکّه است! عظمت شهر مکّه، همه را به سکوت و بهت فرو می برد، در اینجا دیگر نباید لبیک گفت، و جوش و خروشی که از لبیک گفتن بود، با دیدن مکه معظّمه، باید خاموش شود، زیرا آن که تو را می خواند به خانه او رسیده ای.

زائر خانه خدا باید با خضوع و خشوع و با معرفت کامل وارد این شهر مقدّس شده و آداب و مستحبّات آن را بجای آورد.

اکنون که وارد شهر مقدّس مکّه شدید باید توجّه داشته باشید که مکّه، همانطور که در مبحث مکّه گفته شد و احادیث آن ذکر گردید، مرکز طلوع انوار اسلام و وجود مقدّس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مهبط ملائکة اللّه المقرّبین و محلّ بزرگترین و باشکوه ترین اجتماع مؤمنین و موحدّین است، و از جهت وجود بیت اللّه الحرام شرافت و حرمت بسیار دارد، لذا باید به این اماکن و مشاهد مشرّفه، توجّه لازم را مبذول داشته و برای درک این برکات و فضائل آماده شده، تا نور حقیقت بر دل ها ظهور کند و گناهان آمرزیده و عیوب ظاهری و باطنی برطرف شود، انشاء اللّه زیرا:

إنَّما سُمِّیَتْ مَکَّة لِأَنَّها تَُمِّکُ الذُّنُوبَ ( أیْ تُزیلُها کُلَّها (1) )

بنابراین مستحبّاتی که ذیلاً ذکر می شود برای ورود در شهر مکّه معظّمه است، ولی مستحبّات و اعمالی نیز وارد شده که برای توقّف حجّاج در ایّامی که در مکّه هستند آمده، و انشاءاللّه بعد از ذکر اعمال حج، به آنها نیز اشاره می گردد، امید است

مورد استفاده همه قرار گیرد.

مستحبّات ورود به مکّه

1 - به محض اینکه خانه های مکّه نمایان گشت این دعا را بخوانید.

أَلْلّهُمَّ اجْعَلْ لی بِها قِرارا، وَ ارْزُقْنی فیها رِزْقا حَلالاً، أَلْلّهُمَّ رَبَّ هذَا الْبَلَدِ

الْحَرامِ، وَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ، إفْتَحْ لی أبْوابَ رَحْمَتِکَ، وَ ادْخِلْنی فیها، أعُوذُ بِاللّه ِ الْعَظیمِ، وَ بِوَجْهِهِ الْکَریمِ وَ سُلْطانِهِ الْقَدیمِ، مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، أَلْلّهُمَّ

ص:119


1- - یعنی: به درستی که مکّه نامیده شده، به خاطر اینکه تمامی گناهان در آن زائل می شود.

صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، أَلْلّهُمَّ اغْفِرْ لی ذُنُوبی، وَ افْتَحْ لی أبْوابَ رَحْمَتِکَ، أَلْلّهُمَّ إنَّ هذَا الْحَرَمُ حَرَمُکَ، وَ الْبَلَدُ بَلَدُکَ، وَ الْأَمْنُ أمْنُکَ، وَ الْعَبْدُ عَبْدُکَ، جِئْتُکَ مِنْ بِلادٍ بَعیدَةٍ، بِذُنُوبٍ کَثیرَةٍ، وَ أعْمالٍ سَیِّئَةٍ، أسْئَلُکَ مَسْئَلَةَ الْمُضْطَرّینَ إلَیْکَ، الْمُشْفِقینَ مِنْ عَذابِکَ أنْ تَسْتَقْبِلْنی بِمَحْضِ عَفْوِکَ، وَ أنْ تُدْخِلَنی فی جَنَّتِکَ جَنَّةَ النَّعیمِ، أَلْلّهُمَّ إنَّ هذا حَرَمُکَ وَ حَرَمُ رَسُولِکَ، فَحَرِّمْ لَحْمی و دَمی وَ عَظْمی عَلَی النّارِ، أَلْلّهُمَّ آمِنّی مِنْ عَذابِکَ یَوْمَ تَبْعَثُ عِبادَکَ، أسْئَلُکَ بِأنَّکَ أنْتَ اللّه ُ لا إلهَ إلاّ أنْتَ الرَّحْمنُ الرَّحیمِ ، أنْ تُصَلِّیَ وَ تُسَلِّمَ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ تَسْلیما کَثیرا أبَدا.

2 - غسل ورود به شهر مکّه ( البته برای ورود به حرم هم غسل ذکر شد، و برای ورود به مکّه هم مستحب است غسل انجام شود، لیکن اگر مقدور نبود می توان به محلّ اقامت که در مکّه اختیار کرده اید وارد شده، و این غسل را با غسل ورود به مسجد الحرام و غسل طواف کعبه در یک غسل انجام دهید ).

3 - مستحب است کسانی که از راه مدینه می آیند از بالای شهر مکّه ( از عقبه کداء که در شمال مکّه قرار دارد ) وارد شوند و در موقع بیرون رفتن از مکّه از جنوب آن ( از عقبه ذی طوی ) خارج شوند.

4 - با وقار و آرامش و با اجتناب از تکبّر وارد شهر شوید، امام صادق علیه السلام

می فرماید: هرکس با تواضع و سکینه وارد مکّه شود، گناهانش آمرزیده می شود(1).

5 - به محض رسیدن به مکه این دعا را بخواند:

رَبِّ أنْزِلْنی مُنْزَلاً مُبارَکا وَ أنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلینَ

6 -

خرما صدقه دادن: از امام صادق علیه السلام روایت شده، هنگامی که وارد شهر مکّه

می شوی، مقداری خرما خریداری کن و صدقه بده، به خاطر تقصیراتی که از تو در احرام عمره سر می زند (2).

7 - چون وارد شهر مکّه شدید، شتاب زده به انجام اعمال مبادرت نکنید، بلکه طبق دستور حضرت علی علیه السلام رفتار نمایید، که رعایت آن کمال ادب است.

ص:120


1- - وسائل الشّیعه، جلد 13، صفحه 203، باب 7
2- - معانی الأخبار، صفحه 340

آن حضرت می فرمایند: به محض ورود به مکّه معظّمه، برای اعمال عجله ننمایید، اوّل به منزل و آسایشگاه خود رفته، قدری استراحت کنید پس از تجدید نیرو برای طواف آماده شوید (1).

مستحبّات ورود به مسجد الحرام

1 - به نیّت ورود به مسجد الحرام و همچنین به نیّت طواف غسل کرده و دعائی را که هنگام غسل احرام خواندید، بخوانید (2).

2 - با کمال خضوع و خشوع، روانه مسجد الحرام شوید و سعی کنید که با پای برهنه از باب «بنی شیبه» وارد شوید که با ساختمان جدید مسجد الحرام، این در مقابل «باب السّلام» قرار گرفته است ، و شاید علّت ورود از این در، این باشد که، بت بزرگ عرب جاهلیّت که «هُبَلْ» نام داشت، در سال هشتم هجرت و فتح مکّه به دستور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آلهشکسته شد و در آستانه این باب دفن گردید تا هر یک از مسلمین که به زیارت کعبه می آیند با نخستین قدم ورود خود به مسجد الحرام، لگد بر بت و آیین بت پرستی زده باشند.

3 - هنگام رسیدن بر درب مسجدالحرام، مستحب است که توقّف نموده وبگویید:

ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ، بِسْمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ ماشآءَ اللّه ُ، ألسَّلامُ عَلی أنْبِیاءِ اللّه ِ وَ رُسُلِهِ، ألسَّلامُ عَلی إبْراهیمَ خَلیلِ اللّه ِ، وَ الْحَمْدُ للّه ِ رَبِّ الْعالَمینَ .

در روایت است: که چون وارد مسجد الحرام شدید، این دعا را بخوانید:(3)

بِسْمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ مِنَ اللّه ِ وَ إلَی اللّه ِ وَ ماشآءَ اللّه ُ، وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللّه ِ، وَ خَیْرُ الأسْمآءِ للّه ِ، وَ الْحَمْدُ للّه ِ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللّه ِ .

ص:121


1- - وسائل الشّیعه، جلد 9، صفحه 319
2- - این دعا در صفحه 124 ذکر شده است.
3- - میرزا خلیل کمره ای می نویسد: وارد مسجد الحرام که شدی بر ستونی تکیه نما و سلام بر پیامبر صلی الله علیه و آلهبزرگ اسلام و بر بنیانگذار کعبه حضرت ابراهیم خلیل علیه السلامو دیگر انبیاء بنما زیرا اینجاست که باید توجّه داشته باشی که مراحلی را طی می کنی که ابراهیم بت شکن و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آلهیعنی اوّلین و آخرین بت شکنان جهان این مراحل را گذرانده و اکنون شما افتخار همراهی و همقدمی بااین بزرگان را پیدا کرده اید .

ألسَّلاَمُ عَلی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّه ِ، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ، ألسَّلاَمُ عَلی أنْبِیاءِ اللّه ِ وَ رُسُلِهِ، ألسَّلاَمُ عَلی إبْراهِیمَ خَلِیْلِ الرَّحْمنِ، ألسَّلاَمُ عَلَی الْمُرْسَلینَ ، وَ الْحَمْدُ للّه ِ رَبِّ الْعالَمینَ، ألسَّلاَمُ عَلَیْنا وَ عَلی عِبادِ اللّه ِ الصَّالِحینَ، ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ بارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْحَمْ مُحَمَّدَا وَ آلَ مُحَمَّدٍ کَما صَلَّیْتَ وَ بارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلی إبْراهِیمَ وَ آلِ إبْراهِیمَ إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ ، ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلی إبْراهِیمَ خَلیلِکَ وَ عَلی أنْبِیائِکَ وَ رُسُلِکَ، وَ سَلِّمْ عَلَیْهِمْ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ وَ الْحَمْدُ للّه ِ رَبِّ الْعالَمینَ .

ألْلّهُمَّ افْتَحْ لی أبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ اسْتَعْمِلْنی فی طاعَتِکَ وَ مَرْضاتِکَ وَ احْفَظْنی بِحِفْظِ الاْیمانِ أبَدا ما أبْقَیْتَنی، جَلَّ ثَنآءُ وَجْهِکَ، الْحَمْدُ للّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِنْ وَفْدِهِ وَ زُوّارِهِ، وَ جَعَلَنی مِمَّنْ یَعْمُرُ مَساجِدَهُ وَ جَعَلَنی مِمَّنْ یُناجیهِ .

و در روایت دیگر هنگام ورود این دعا خوانده شود:(1)

ألْلّهُمَّ انِّی عَبْدُکَ وَ زائِرُکَ فی بَیْتِکَ وَ عَلی کُلِّ مَأتِیٍّ حَقٌ لِمَنْ أتاهُ وَ زارَهُ وَ أنْتَ خَیْرُ مأتِیٍّ وَ أکْرَمُ مَزُورٍ، فَأسْئَلُکَ یا أللّه ُ یا رَحْمنُ بِأنَّکَ أنْتَ اللّه ُ، لا إلهَ إلاّ أنْتَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ وَ بِأنَّکَ واحِدٌ أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَکَ کُفُوا أحَدٌ وَ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ عَلی أهْلِ بَیْتِهِ یا جَوادُ یا کَریمُ یا ماجِدُ یا جَبّارُ یا کَریمُ أسْئَلُکَ أنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَکَ إیّایَ بِزیارَتی إیّاکَ أوَّلُ شَی ءٍ تُعْطینی فَکاکَ رَقَبَتی مِنَ النّارِ

پس سه مرتبه می گوئی:

ألْلّهُمَّ فُکَّ رَقَبَتی مِنَ النّار

پس می گوئی:

ص:122


1- - وسائل الشّیعه، جلد 13، صفحه 205

وَ أوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الطَّیِّبِ الْحَلالِ، وَادْرَأْ عَنّی شَرَّ شَیاطینِ الإنْسِ وَ الْجِنِّ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَِمِ .

پس به سوی کعبه روان شده و بگویید:

بِسْمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللّه ِ صَلَّیَ اللّه ُ عَلَیْهِ وِ آلِهِ .

و چون خانه کعبه را مشاهده کردید، دستها را مقابل صورت گرفته، بگویید:

ألْلّهُمَّ انِّی أسْئَلُکَ فی مَقامی هذا وَ فی أوَّلِ مَناسِکی أنْ تَقْبَلَ تَوْبَتی وَ أنْ تَتَجاوَزَ عَنْ خَطیئَتی، وَ أنْ تَضَعَ عَنّی وِزْری، ألْحَمْدُ للّه ِ الَّذی بَلَّغَنی بَیْتَهُ الْحَرامَ، ألْلّهُمَّ إنِّی اُشْهِدُکَ أنَّ هذا بَیْتُکَ الْحَرامُ الَّذی جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أمْنا مُبارَکا، وَ هُدیً لِلْعالَمینَ، ألْلّهُمَّ إنَّ الْعَبْدَ عَبْدُکَ، وَ الْبَلَدَ بَلَدُکَ، وَ الْبَیْتَ بَیْتُکَ، جِئْتُ أطْلُبُ رَحْمَتَکَ، وَ اُؤَمُّ طاعَتَکَ ، مُطیعا لأمْرِکَ، راضِیا بِقَدَرِکَ، أسْئَلُکَ مَسْئَلَةَ الْفَقیرِ إلَیْکَ، ألْخآئِفِ لِعُقُوبَتِکَ، ألْلّهُمَّ افْتَحْ لی أبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ اسْتَعْمِلْنی بِطاعِتِکَ وَ مَرْضاتِکَ .

پس خطاب به کعبه کنید و بگویید:

أَلْحَمْدُ للّه ِ الَّذی عَظَّمَکَ وَ شَرَّفَکَ وَ کَرَّمَکَ وَ جَعَلَکَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أمْنا مُبارَکا وَ هُدیً لِلْعالَمینَ.

و چون نظرتان بر حجر الأسود افتاد رو به سوی او کرده و بگویید:

ألْحَمْدُ للّه ِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللّه ُ ، سُبْحانَ اللّه ِ وَ الْحَمْدُ للّه ِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وَ اللّه ُ أکْبرُ، أللّه ُ أکْبرُ مِنْ خَلْقِهِ، وَ اللّه ُ أکْبرُ مِمّا أخْشی وَ أحْذَرُ، لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیی وَ یُمیتُ، و یُمیتُ وَ یُحْیی، وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ، ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، کَأفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وَ بارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلی إبْراهیمَ و آلِ إبْراهیمَ، إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، وَ سَلامٌ عَلی جَمیعِ النَّبییّنَ وَ الْمُرْسَلینَ، وَ الْحَمْدُ للّه ِ رَبِّ الْعالَمینَ، ألْلّهُمَّ إنّی اُؤَمِّنُ بِوَعْدِکَ، وَ اُصَدِّقُ رُسُلَکَ، وَ أتَّبِعُ کِتابَکَ .

ص:123

پس با تأنّی و آرامش روانه شده و گامها را کوتاه بردارید، از ترس عذاب خداوند، پس چون نزدیک حجر الأسود رسیدید، دستها را برداشته، حمد و ثنای الهی بجا آورید و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستید و بگویید: ألْلّهُمَّ تَقَّبَلْ مِنّی

پس دست و صورت و بدن را به حجر الأسود مالیده و ببوسید، و اگر نتوانستید ببوسید دست بمالید، و اگر نتوانستید دست بمالید، اشاره کنید بدین صورت که کف دست را اشاره به حجر کرده و آن کف را بوسیده و بگویید:

ألْلّهُمَّ أمانَتی أدَّیْتُها، وَ میثاقی تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لی بِالْمُوافاةِ ألْلّهُمَّ تَصْدیقا بِکِتابِکَ، وَ عَلی سُنَّةِ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، آمَنْتُ بِاللّه ِ وَ کَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ اللاّتِ وَ الْعُزّی، وَ عِبادَةِ الشَّیْطانِ وَ عِبادَةِ کُلِّ نِدٍّ یُدْعی مِنْ دُونِ اللّه ِ .

البته فضائل و امتیازات خاصّی را که حجر الأسود داراست و نیز سبب استلام آن را در بخش مشاعر کعبه بیان کردیم، و چون از آداب ورود به مسجد الحرام و موقع طواف، استلام حجر الأسود است و بوسیدن آن، ولی چون در این مکان مخصوصا در ایّام حج ازدحام فراوانی است، و بسیار مشکل شده، لذا در احادیث سفارش شده که با اشاره هم می توان دعاهای وارده را خواند.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: طواف می کردم و سفیان ثوری نزدیکم بود، پرسید: چه می فرمایید درباره استلام حجر الأسود؟ گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله استلام می کرد،

آن مرد گفت: گمان شما این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله استلام کرده؟ گفتم: بلی، و لکن وقتی مردم پیامبر صلی الله علیه و آله را می دیدند به او راه می دادند و حقّ او را می شناختند! ولی حقّ مرا نمی شناسند (1).

و در یک کلام، می توان فلسفه استلام حجر الأسود را به این صورت بیان کرد که: چون حجر الأسود به منزله دست خداست (2)، بنابراین استلام آن به عنوان تعهّد با او و اظهار ادب به هنگام ورود به خانه اوست ، و در ضمن وفاداری یک دوست را

ص:124


1- - وسائل الشّیعه، جلد 9، صفحه 411
2- - روایت این موضوع در صفحه 22 ذکر شده است .

بیان می کند و چه اندازه مهم و تکان دهنده است بیعت با خدا و مصافحه کردن با پروردگار!

فلسفه طواف از نظر روایات

پس از اینکه اعمال ورود به مسجد الحرام را انجام دادید، هم اکنون موقع طواف می باشد، ولی قبل از اینکه مستحبّات و آداب طواف را بیان کنیم، بهتر است چند جمله در مورد فلسفه طواف و سبب هفت شوط بجا آوردن آن بیان شود:

در وسائل الشّیعه، به نقل از کتاب تهذیب آمده است که، امام صادق علیه السلامدر

حدیثی به ابانِ بْنِ تَغْلب فرمودند: ای ابان! آیا می دانی ثواب و اجر کسی که هفت شوط طواف نماید چه اندازه است؟ ابان می گوید عرض کردم: نه، به خدا قسم نمی دانم! حضرت فرمودند: « شش هزار حسنه» برای او ثبت می شود و «شش هزار گناه» از او محو شده و «شش هزار درجه» ارتفاع مقام برای او منظور خواهد شد (1).

و نیز روایت شده: هرکس طواف کعبه کند از گناه پاک می گردد (2) .

طواف کعبه از نخستین روز آفرینش، مورد نظر حق تعالی بوده ، و اوّل کسی که آن را طواف نمود، آدم ابوالبشر بود، در روایات بسیاری است که چون حضرت آدم علیه السلام تنها ماند و او را وحشت فراگرفت، خدای تعالی از بهشت یاقوتی برای او فرستاد و در جای کعبه نهاد و آدم آن را طواف می کرد (3).

فلسفه عرفانی طواف

وقتی که نفس انسان شربتی از جام محبّت الهی نوشید، و خواست آن را به معرض بروز درآورد، در مرحله اوّل آهنگ نماز نموده، و به وسیله نماز احساسات قلبی خود را تسکین می دهد، امّا اگر این محبّت سرشار و لبریز شود، مسلّم است که باید به طریقی عالی تر آن را آشکار نماید، و آن وقت است که رو به طرف خانه خدا آورده، و طواف می نماید.

در حدیثی که قسمتی از آن را در بخشهای قبل بیان کردیم، امام سجّاد به شبلی که یکی از اهل تصوّف بود و از مکّه برگشته بود، چنین فرمودند: آیا طواف کعبه

ص:125


1- - وسائل الشّیعه، جلد 9، صفحه 392
2- - وسائل الشّیعه، جلد 9، صفحه 393
3- - جامع الأحادیث الشّیعه، جلد 12، صفحه 409

نمودی و کوشش کردی که رکن حجر الأسود و رکن یمانی را به دست و صورت مسّ نمائی؟ جواب داد: آری، حضرت فرمودند: آیا هنگام طواف، نیّت داشتی که از شرّ شیطان و نفس امارّه به سوی پروردگار عالم فرار می کنم و او به حقیقت آگاه است؟ جواب داد: نه.

در طواف چون انسان خود را در گِرد خانه دوست می بیند، احساس می کند که گناهانش در حال محو شدن هستند و زبان حالش این است که خدایا: من در درگاه تو مقصّرم، و عملی که موجب شود جزء عبادت کنندگان درگاهت محسوب گردم ندارم، ولی به این امید در این جا و در میان این جمعیّت وارد شده ام که مرا در زمره

عبادت کنندگان و اشخاصی که تو را می پرستند قرار دهی.

از این جهت است که انسان پس از طواف احساس می کند که پر از نیروی معنوی شده، خود را غرق در نور و رحمت، و مملوّ از ایمان خالص می بیند.

در تفسیر البرهان از امام صادق علیه السلام چنین روایت نموده که فرمودند:

با پدرم امام محمّد باقر علیه السلام در حجر اسماعیل بودیم و آن حضرت نماز

می خواندند: مردی آمد و خدمتش نشست، تا این که پدرم از نماز فارغ شدند، پس سلام کرد و گفت: سه مسئله دارم که احدی آنها را نمی داند مگر تو و یک مرد دیگر، اوّل آن که مرا آگاه ساز که چه چیز و چه انگیزه هائی در کار بوده که طواف این خانه را باید مردم انجام دهند؟

پدرم فرمودند: خدای تعالی زمانی که ملائکه را امر نمود که آدم را سجده کنند، ملائکه رد کرده و گفتند ( از روی تعجّب و عدم علم به مصلحت، نه بر وجه اعتراض ) آیا می آفرینی در زمین کسی را که فساد می کند و خونهای امثال خود را به غیر حق می ریزد (1)؟ پس خداوند به آنها غضب نمود! سپس ملائکه از خداوند طلب توبه و بازگشت نمودند، آنگاه خدای تعالی برای این که آنان را مورد بخشش قرار دهد، امر فرمود تا به طواف «ضُراح» که بیت المعمور است مشغول گردند، پس ملائکه آن را هفت سال طواف کرده، از آن چه گفته بودند پوزش طلبیده و استغفار نمودند، خداوند بازگشت آنها را پذیرفته و از آنان راضی گردید، سپس خدای تعالی برای فرزندان آدم، کعبه را در برابر ضُراح قرار داد تا محلّ بازگشت به سوی او و

ص:126


1- - قالُوا أتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ . سوره بقره، آیه 30

پاک شدن از گناهان باشد، و این اصل طواف و فلسفه آن می باشد.

پس آن مرد چون این ها را شنید گفت صَدَقْتَ ( درست فرمودی )

امام صادق علیه السلامفرمودند: پدرم از گفتار او که پاسخ ها را می شنید و مرتّب می گفت صدقت تعجّب می نمودند(1).

بالجمله احادیث زیادی در ذیل این آیه ذکر شده که مفاد آن این است که: خداوند متعال کعبه را پناهگاه گناهکاران و طواف آن را کفّاره معاصی آنان قرار داده، و هر یک از اولاد حضرت آدم علیه السلامکه خطاکار باشد و بدان خانه پناه برد، خداوند توبه اش را قبول می فرماید.

فلسفه عدد هفت:

اگر در کاری نظم و قانون خاص نباشد، هرکس می خواهد طبق سلیقه و نظریّه خود عمل کند، چون افراد دارای نظرات و طبقات مختلف هستد و طبیعتا هرکس هم می خواهد که خودش صاحب نظر باشد، بنابراین اگر قانون خاص وجود نداشته باشد، هر روز باعث اختلاف و هرج و مرج شدیدی می شود. قوانین الهی هم همین طور که در بخشهای گذشته متذکّر شدیم، نظم خاصّی دارد که این نظم و قانون شامل طواف هم شده است، و اگر مقرّراتی وجود نداشت، هرکس به شیوه ای عمل کرده و کم کم این عمل رو به زوال می رفت.

در کتابی به نام «کعبه» نوشته شده است که: قبل از اسلام هم، طواف و سعی بر هفت شوط بوده است، اقوام سامی که قدیمی ترین قوم عرب می باشند «عدد هفت» را مقدّس شمرده و آن را مرحله کمال هرکاری می دانستند، زیرا سیّارات سبعه از نظر آنها از ارکان دینی محسوب می شد و آنها را به صورت «ارباب انواع» می پرستیدند، در برخی از روایات تصریح بر این شده که انبیاء گذشته، مانند: حضرت آدم، ابراهیم، اسماعیل و غیر اینها که طواف انجام داده اند به همین صورت و کیفیّت فعلی یعنی هفت شوط عمل می کرده اند، و فلسفه عدد هفت را نیز در روایات چنین فرموده اند:

چون فرشتگان عرش، خدای تعالی را «هفت سال» طواف نموده اند از این جهت

ص:127


1- - گویا تعجّب امام از این است که سؤال کننده خود دانا به پاسخها بوده و گویا او جناب خضر بوده است، و سؤالات دیگری نیز مطرح شده که مربوط به بحث نیست، لذا طالبان بحث می توانند به تفسیر البرهان، ذیل آیه 30 سوره بقره مراجعه کنند .

عدد طواف کعبه نیز، بر «هفت شوط» مقرّر گردیده است، ولی اعراب زمان جاهلیّت، آنهائی که بت پرست بودند و بر همه چیز پشت پا زده و در هیچ امری، نظم و قانونی نمی شناختند، طواف کعبه را هم به دلخواه خود هر طور که می خواستند، کم و زیاد می کردند تا آن که جناب عبد المطّلب آن را طبق قانون الهی بر همان «هفت شوط» مقرّر فرمود.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرمایند: جناب عبد المطّلب پنج سنّت در جاهلیّت مقرّر کرد که خدای تعالی آنها را در اسلام جاری فرمود ( البته چهار مورد آن مربوط به بحث ما نمی شود ) و پنجم از آنها این بود که: در نزد قریش برای طواف، عدد معلومی نبود! عبد المطّلب عدد آن را بر «هفت شوط» سنّت ساخت، پس خدای عزّوجلّ آن را در اسلام جاری فرمود (1).

در منتهی الاْمال، در احوالات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ایّام رضاع (2) آن حضرت،

می نویسد: که وقتی آن جناب مفقود گشت، چون جدّ بزرگوارش عبد المطّلب او را یافت بر دوش خود سوار کرد و او را دور کعبه «هفت مرتبه» طواف داد.

آداب و مستحبّات طواف

بعد از آنکه تا حدودی با فلسفه طواف آشنا شدید، اکنون به طواف بپردازید ولی هر زائر هوشیار و خدا بینی سعی می کند علاوه بر آنکه به گِرد خانه دوست می چرخد، خودش را فراموش کرده و دیگر خود نبیند و می کوشد دلش با خدا همراه گشته و بهمراه فرشتگان الهی به طواف حریم یار بپردازد.

از این رو برای توجّه بیشتر به این امور، بهتر است آداب و مستحبّاتی را که درباره طواف بیان شده انجام دهید که عبارتند از:

1 - مستحب است که طواف را وقت زوال انجام دهید، و با سر و پای برهنه طواف کنید و مشغول دعا و ذکر الهی باشید و حرف بیهوده نزنید، و کارهائی را که در نماز مکروه است انجام ندهید (3)، و گامها را نزدیک بردارید، ( چون در روایت

ص:128


1- - وسائل الشّیعه، جلد 9، صفحه 414
2- - شیرخوارگی
3- - مثل اینکه صورت را به راست و چپ بگردانید یا لباس تنگ بپوشید یا انگشتها را داخل هم کنید یا آب دهان بیندازید و به طور کلّی هر عملی که خضوع و خشوع را از بین ببرد انجام ندهید .

آمده که: برای هر قدمی «شش هزار حسنه» جهت طواف کننده می نویسند ) و چشم خود را از نامحرم بپوشانید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: کسی که طواف نماید در وقت زوال، با سر برهنه و گامها را نزدیک بردارد و چشم خود را از نامحرم بپوشاند، و در هر شوطی حجر الأسود را استلام نماید بی آنکه آزارش به کسی برسد و ذکر خدا از زبانش قطع نگردد، خدای تعالی بنویسد برای او به عدد هر گامی «هفتاد هزار حسنه» و محو کند از او «هفتاد هزار گناه» و بلند گرداند در بهشت از برای او «هفتاد هزار درجه» و بنویسد برای او ثواب «هفتاد هزار بنده آزاد کردن» و شفاعت او را قبول نماید درباره « هفتاد هزار نفر» از اهل بیت او و برآورد «هفتاد هزار حاجت» او را اگر خواهد در دنیا، و اگر خواهد در آخرت (1).

2 - در صورت امکان، در آغاز طواف و در هر شوطی، حجر الأسود را ببوسید و استلام کنید با دست و آن چه ممکن است از بدن، و اگر بوسیدن ممکن نشد، فقط با دست راست استلام نمایید، و اگر آن هم ممکن نباشد، اشاره به طرف آن کافی است و مزاحمت دیگران را فراهم نیاورید. البته در این موضوع زن، مریض، پیرمرد و اشخاص ضعیف شرکت ندارند (2).

3 - در روایات آمده که مستحب است هر چهار رکن خانه، بالأخص «رکن یمانی» را نیز استلام نماید، البته در واجبات طواف است که هرگاه برای بوسیدن خانه، طواف را رها کرد، باید از همانجا ادامه دهد، پس در هر مرتبه که حجر را می بوسید، یا دست به ارکان می مالید، یا خود را به مستجار می سایید، آن جا را نشان کنید که وقتی به آنجا بر می گردید کم و زیادی در طواف حاصل نگردد.

4 - در صورت امکان نزدیک به دیوار کعبه و دیوار حجر اسماعیل طواف کنید.

5 - در حال طواف، گناهان خود را تفصیلاً متذکّر و از آنها استغفار نمایید.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: هیچ بنده ای نیست که در این مکان اعتراف به گناهان

ص:129


1- - حرمین شریفین، جلد 3، صفحه 205
2- - در روایت است که پیامبر سوار بر شتر با جمعیّت مسلمین وارد مسجد شد و طواف را با شتر انجام داد چون مقابل حجر الأسود رسید با چوب دستی که در دست مبارکش بود به طرف حجر الأسود اشاره فرمود، بعد آن چوب دستی را بوسید امّا در نوبتهای دیگر که جمعیّت کمتر بود آن را بوسیده و استلام نمود و همین است حکم کسی که نتواند به آن برسد و لازم نیست مردم را به زحمت بیندازد .

خود نماید، مگر آنکه گناهان او آمرزیده شود (1).

6 - در حال طواف نه تند راه بروید و نه آهسته، بلکه متوسّط قدم بردارید.

در روایت است که: در سه شوط اوّل در جهت شمال کعبه برابر کوهها تند رفتن مستحب است.

7 - دعاهائی را که روایت شده در حال طواف خوانده شود، از جمله:

أللّهُمَّ إنّی أسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی یُمْشی بِهِ عَلی طَلَلِ الْماءِ کَما یُمْشی بِهِ عَلی

جُدَدِ الأرْضِ، وَ أسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی تَهْتَزُّ لَهُ أقْدامُ مَلائِکَتِکَ وَ أسْئَلُکَ

بِاسْمِکَ الَّذی دَعاکَ بِهِ مُوسی مِنْ جانِبِ الطُّورِ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ، وَ ألْقَیْتَ عَلَیْهِ مَحَبَّةً مِنْکَ، وَ أسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ صَلّیَ اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأَخَّرَ، وَ أتْمَمْتَ عَلَیْهِ نِعْمَتَکَ أنْ تَفْعَلَ بی کَذا وَ کَذا .

پس حاجات خود را بطلبید.

و نیز سنّت است که در حال طواف بگویید:

أللّهُمَّ إنّی إلَیْکَ فَقیرٌ، وَ إنّی خائِفٌ مُسْتَجیرٌ، فَلا تُغَیِّرْ جِسْمی، وَ لا تُبِّدَلْ إسْمی .

و در هر شوط، چون مقابل درب کعبه رسد صلوات فرستد و بگویید:

سائِلُکَ فَقیرُکَ، مِسْکینُکَ بِبابِکَ، فَتَصَدَّقْ عَلَیْهِ بِالْجَنَّةِ ، ألْلّهُمَّ الْبَیْتُ بَیْتُکَ، وَ الْحَرَمُ حَرَمُکَ، وَ الْعَبْدُ عَبْدُکَ، وَ هذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ، الْمُسْتَجیرُ بِکَ مِنَ النّارِ، فَأعْتِقْنی وَ والِدَیَّ وَ أهْلی وَ وُلْدی وَ إخْوانِیَ الْمُؤمِنینَ مِنَ النّارِ یا جَوادُ یا کَریمُ .

و وقتی که به حجر اسماعیل و به ناوادن رسیدید سر را بلند کرده و بگویید:

أللّهُمَّ أدْخِلْنِی الْجَنَّةَ وَأجِرْنی مِنِ النّارِ بِرَحْمَتِکَ، وَعافِنی مِنَ السُّقْمِ، وَأوْسِعْ عَلَیَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ ادْرَأْ عَنّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الإنًسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرِبِ وَالْعَجَمِ.

ص:130


1- - ما مِنْ عَبْدٍ یُقِرُّ لِرَبِّه بِذَنْبِهْ ... مصباح المتهجّد، صفحه 682

و وقتی که از حجر الاسود گذشتید و به پشت کعبه رسیدید بگویید:

یا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، یا ذَا الْجُودِ وَ الْکَرَمِ، إنَّ عَمَلی ضَعیفٌ فَضاعِفْهُ لی، وَ تَقَبَّلْهُ مِنّی، إنَّکَ أنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ .

و چون به رکن یمانی رسیدید دستها را بلند کرده و بگویید:

یا أللّه ُ یا وَلِیَّ الْعافِیَةِ، وَ خالِقَ الْعافِیَةِ، وَ رازِقَ الْعافِیَةِ، وَ الْمُنْعِمُ بِالْعافِیَةِ، ألْمُتَفَضِّلُ بِالْعافِیَةِ عَلَیَّ وَ عَلی جَمیعِ خَلْقِکَ، یا رَحْمنَ الدُّنْیا وَالاخِرَةِ وَ رَحیمَهُما، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَارْزُقْنَا الْعافِیَةَ وَ تَمامَ الْعافِیَةِ وَ شُکْرَ

الْعافِیَةِ فِی الدُّنیا وَ الاخِرَةِ، یا أرْحَمَ الرَّاحمینَ .

در روایت است از امام صادق علیه السلام که فرمود: خداوند عزّوجلّ موکّل ساخته بر رکن یمانی فرشته ای را که نگهدارنده دعاهای شما است و عمل دیگری جز این ندارد و در روایت دیگر فرمود: هیچ مؤمنی دعا نمی کند در نزد آن، مگر اینکه این دعا بالا می رود تا به عرش پروردگار برسد. پس سر به جانب کعبه بلند کنید و بگویید:

ألْحَمْدُ للّه ِ الَّذی شَرَّفَکِ وَ عَظَّمَکِ، وَ الْحَمْدُ للّه ِ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا نَبیّا وَجَعَلَ عَلیَّا إماما، ألْلّهُمَّ اهْدِ لَهُ خِیارِ خَلْقِکَ، وَ جَنِّبْهُ شِرارَ خَلْقِکَ .

و چون میان رکن یمانی و حجر الأسود رسیدید بگویید:

رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الاخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ

در شوط هفتم چون به مستجار رسیدید آن را در بر گرفته، به این نحو که دو دست را بلند نموده بگشایید بر دیوار آن و شکم و گونه را بچسبانید ، و بگویید:

أللّهُمَّ الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُکَ وَ هذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ النّارِ، ألْلّهُمَّ مِنْ قِبَلِکَ الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ الْعافِیَةُ، ألْلّهُمَّ إنَّ عَمَلی ضَعیفٌ فَضاعِفْهُ لی وَ اغْفِرْلی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّی وَ خَفِیَ عَلی خَلْقِکَ، أسْتَجیرُ بِاللّه ِ مِنَ النّارِ .

و نیز بگویید:

أللّهُمَّ إنَّ عِنْدِی أفْواجا مِنْ ذُنُوبٍ وَ أفْواجا مِنْ خَطایا وَ عِنْدَکَ أفْواجٌ مِنْ رَحْمَةٍ وَ أفْواجٌ مِنْ مَغْفِرَةٍ، یا مَنِ اسْتَجابَ لأبْغَضِ خَلْقِهِ، إذْ قالَ انْظُرْنی إلی یَوْمِ یُبْعَثوُنَ، إسْتَجِبْ لی .

پس حاجات خود را بخواهید و دعا بسیار کنید و به تفصیل گناهان خود را

ص:131

بشمارید و طلب آمرزش نمایید، که انشاء اللّه آمرزیده می شوید.

آنگاه نزد حجر الأسود آمده طواف خود را تمام نموده بگویید:

أللّهُمَ قَنِّعْنی بِما رَزَقْتَنی وَ بارِکْ لی فیما آتَیْتَنی

بعد از ذکر ادعیه ای که در روایات و احادیث آمده، نکته بسیار حائز اهمیّت و قابل توجّه برای هر زائر، توسّل خاصّ به مولانا «حضرت بقیّة اللّه الأعظم» می باشد،

هنگام طواف، یکی از حساسترین نقاطی است که توجّه به آن حضرت بسیار به دلآرامش می دهد، و در ضمن بهترین محل برای دعا کردن به وجود مقدّس و نازنین آن حضرت می باشد، و چه بسا عدّه زیادی که بارها به زیارت خانه کعبه آمده اند فقط به این نیّت، که به زیارت حضرت، نائل شوند، و داستان معروف علیّ بن مهزیار

شاهد ر این مدّعاست که بیست مرتبه به حج مشرّف شد فقط برای زیارت امام زمان علیه السلام ، عدّه ای هم در حج که طواف بسیار مشکل می باشد از لحاظ جمعیّت و فشار، توسّل به آن حضرت پیدا کرده و با عنایت ایشان و در بعضی موارد پشت سر آن حضرت، به طواف مشغول شده اند، و چه زیباست سروده شاعر که می فرماید:

ای حریم کعبه، مُحرم بر طواف کوی تو

من به گرد کعبه می گردم به یاد روی تو

و در جای دیگر:

سعی صفا و مروه و طوف حریم حق

درمحضر ولیِ زمان ومکان خوش است

اگر بخواهیم وارد این مقوله شده و افرادی را که با توسل به حضرت، صاحب عنایات و کراماتی شده اند ذکر کنیم، بحث به درازا می کشد، فقط به عنوان نمونه و روشنی دلها، یکی از این تشرّفات را نقل می کنیم، امید که با طواف خانه کعبه به طواف کوی دوست نیز، نائل شویم.

تشرّف آیة اللّه لنگرودی به محضر امام زمان ( عج )

عالم بزرگوار، حضرت آیة اللّه، سیّد محمّد مهدی مرتضوی لنگرودی، داستان تشرّف خود را چنین نقل می نمایند:

چند سال پیش که تشرّف اوّلم به بیت اللّه بود، در حال طواف هر چه می خواستم طبق دستور مذهب جعفری طواف کنم مقدور نبود چون سودانیها، اهل سنّت و بعضی از عوام، رعایت طواف را نمی کردند، و حجّاج را به این طرف و آن طرف

ص:132

منحرف می نمودند و به هیچ وجه نمی توانستم طبق دستور طواف کنم، گاهی تا پنج شوط طواف می کردم، و در شوط ششم مرا منحرف می نمودند، چندین مرتبه این کار تکرار شد! دیگر از خود بی خود شدم به گوشه ای از مسجد الحرام رفته و با حزن، و اندوه شدید، های های گریه کردم، در حال گریه به حضرت حقّ ( جلّ و علا ) توسّل یافته و عرض نمودم: پروردگارا! تو را به ارواح مقدّسه انبیاء و ائمّه

اطهار علیهم السلام قسم می دهم ولی اللّه الأعظم «حضرت حجّة ابن الحسن روحی فداه» را امر نما تا مرا صدا کند و من با آن حضرت طواف را انجام دهم.

چندی نگذشت که دیدم شخصی در سنّ چهل سالگی که یک موی سفید هم در سر و محاسن شریفش نبود، مرا به اسم صدا کردند و فرمودند: می خواهی طواف کنی؟ عرض کردم: آری، فرمود: بیا با ما طواف کن، شخص پیری که محاسنش با حنا خضاب شده بود، با ایشان بود، اینجانب به هیچ وجه توجّه نداشتم که آن حضرت، ولیّ عصر و امام زمان علیه السلاممی باشند، لذا به ایشان عرض کردم: طواف طبق دستور ابدا مقدور نیست، فرمودند: چرا مقدور است، بیا با ما طواف کن، فورا به قلبم خطور کرد که از ایشان تقاضائی بنمایم، و آن اینکه پس آقا اجازه بدهید من احرامِ شما را بگیرم و پشت شما به همان نحوی که شما طواف می کنید طواف کنم ، فرمودند: مانعی ندارد احرام مرا بگیر، عرض کردم: این پیرمرد در این صورت عقب بنده قرار می گیرد چه باید کرد؟ فرمودند: مانعی ندارد، شما فرزند پیامبر هستید، او راضی خواهد بود، من احرام آن سیّد(1) را گرفتم، من در وسط و آن سیّد بزرگوار در جلو و آن پیرمرد در عقب بنده شروع به طواف نمودیم، در حین طواف مشاهده نمودم که در جلو و طرفین ما هیچ کس وجود ندارد و مثل اینکه خانه خدا را برای ما غُرُق کرده اند ولی باز متوجّه نشدم که این شخص بزرگوار کیست؟ تا اینکه فرمودند: «هفت شوط» تمام شد، استلام حجر کن! عرض کردم: آقا مثل اینکه شش شوط شده نه هفت شوط، یک مرتبه هر دو از نظرم غائب شدند، ولی صدائی به گوشم رسید که با امام زمان خود و خضر طواف نمودی، شک مکن و وسوسه را از خود دور نما!، در این حال حزن و اندوه من بیش از پیش شدید شده و با خود گفتم: ای کاش امام

ص:133


1- - اینکه می گویم سیّد چون، شال سبز بر روی لنگ خود بسته بودند .

زمانم را می شناختم و با آن حضرت بودم، و در کنارشان نماز طواف را انجام می دادم، و با ایشان سعی بین صفا و مروه می نمودم، بعد با خود گفتم: تأثّر بی جاست، زیرا بیش از طواف نخواسته بودی (1).

نماز طواف

«وَ اتَخِّذُوا مِنْ مَقامِ إبْراهیمَ مُصَّلی»(2)

باید بعد از هر طواف واجب، دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم بخوانید.

بعد از اینکه به طواف خانه حق پرداخته و دلتان مملوّ از نور و رحمت الهی گردید، پس باید که شکر این موهبت عظیم را بجا آورده و به سجده حق تعالی بپردازید، بنابراین مشغول به نماز شوید، البته این نماز را باید در پشت مقام ابراهیم

خواند نه در هر جائی، و شاید علّت این باشد که هر زائری پا بر جای بنیان گذار مکتب توحید، «حضرت ابراهیم» آن بت شکن تاریخ می گذارد که یک یادآوری از گذشت، فداکاری، حق پرستی و دوری از هر گونه شرک و بت پرستی حضرت ابراهیم باشد، به خاطر بیاورد آن لحظه ای که حضرت ابراهیم حاضر شد، بهترین ثمره زندگی خویش را قربانی کند فقط به خاطر تسلیم بودن در برابر فرمان الهی، حال آیا ما نیز چنین هستیم؟ آیا در برابر سختی ها و مشکلات حاضریم فقط به خاطر خدا و ایمان به او دست از هر چیزی شسته، و رضایت او را به دست آوریم؟

حال پشت مقام به نماز ایستاده و پا بر جای پای حضرت ابراهیم نهاده و سعی کنید که دیگر بار در برابر هیچ بتی (3) سر تعظیم فرود نیاورده، و در برابر هیچ مشکلی تسلیم نشوید و زندگی ابراهیمی را تمرین کنید، و بنا به گفته امام سجّاد علیه السلام به وسیله نماز طواف نیّت کنید که بینی شیطانِ مردود را به خاک بمالید.

بعد از ذکر مختصر توضیحی درباره علّت نماز طواف، به آداب و مستحبّاتی که بهتر است در نماز و بعد از آن رعایت شود می پردازیم:

1 - بعد از طواف فورا به نماز طواف مبادرت نموده، بلکه بعضی فرموده اند: بنابر

ص:134


1- - به نقل از کتاب شیفتگان حضرت مهدی عج ، جلد 2، صفحه 182
2- - سوره بقره، آیه 125
3- - در اینجا بت به معنی سنگ نیست، بلکه مواقعی می شود که مال، اشخاص، فرزند همانند یک بت برای انسان می شوند که حاضر است در برابر او تعظیم کرده و همه چیز خود را فدای آن کند .

احتیاط واجب باید بین نماز و طواف فاصله نشود.

2 - در رکعت اوّل بعد از حمد، سوره توحید و در رکعت دوّم، سوره جحد ( قلیا أیّها الکافرون ) را بخوانید.

3 - پس از نماز، حمد و ثنای الهی را بجا آورده، و صلوات بفرستید، و بگویید:

أللّهُمَ تَقَّبَلْ مِنّی وَ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ العَهْدِ مِنّی

و در صورت امکان بخوانید:

ألْحَمْدُ للّه ِ بِمَحامِدِهِ کُلِّها عَلی نَعْمائِهِ کُلِّها حَتّی یَنْتَهِیَ الْحَمْدُ للّه ِ إلی ما یُحِبُّ وَ یَرْضی، ألّلهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ تَقَبَّلْ مِنّی وَ طَهِّرْ قَلْبی وَ زَکِّ عَمَلی، ألّلهُمَ ارْحَمْنی بِطاعَتی إیّاکَ وَ طاعَتی رَسُولَکَ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، أللّهُمَ جَنِّبْنی أنْ أتَعَدّی حُدُودَکَ وَ اجْعَلْنی مِمَّنْ یُحِبُّکَ وَ یُحِبُّ رَسُولَکَ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ مَلائِکَتِکَ وَ عِبادِکَ الْصّالِحینَ .

و در بعضی روایات است که امام صادق علیه السلام بعد از نماز طواف، به سجده می رفتند و این چنین می گفتند:

سَجَدَ لَکَ وَجْهی تَعَبُدّا وَ رِقّا، لا إلهَ إلاّ أنْتَ، حَقّا حَقّا الأوَّلُ قَبْلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ الاْخِرُ بَعْدَ کُلِّ شَیْ ءٍ، وَ ها أنا ذا بَیْنَ یَدَیْکَ، ناصِیَتی بِیَدِکَ، فَاغْفِرْلی إنَّهُ لایَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظیمَ غَیْرُکَ، فَاغْفِرْلی، فَاِنّی مُقِرٌّ بِذُنُوبی عَلی نَفْسی، وَ لا یَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظیمَ غَیْرُکَ .

4 - بعد از فراغت از نماز طواف و قبل از سعی مستحب است برخیزید و به طرف حجر الأسود رفته، آن را ببوسید و دستها و بدن را به آنجا بمالید یا اشاره کنید، و بعد

نزد آب زمزم رفته، مقداری از آن را بنوشید که البته اگر با سه نفس بنوشید بهتر است،

و حتّی مستحب است سیراب شدن از آن.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: آب زمزم بهترین آبی است که در روی زمین است.

امام موسی بن جعفر علیه السلام وقتی که از این آب می نوشیدند می فرمودند:

بِسْمِ اللّه ِ وَ الْحَمْدُ للّه ِ وَ الشُّکْرُ للّه

و در روایت دیگری است که مقداری از این آب را بر سر و تن خود بریزید و بعد

ص:135

رو به قبله حمد و ثنای الهی بجا آورده و بگویید:

ألّلهُمَ اجْعَلْهُ عِلما نافِعا وَ رِزْقا واسِعا وَ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَ سُقْمٍ

5 - بعد از نماز طواف و اندکی استراحت تعجیل در سعی نمایید.

سعی در صفا و مروه

«إنَّ الصَّفا و الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّه ِ، فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أنْ یَطَّوَفَ بِهما»(1)

چهارمین واجب از اعمال عمره، سعی بین صفا و مروه می باشد که باید از کوه صفا شروع، و به مروه ختم نمایید، تا اینکه هفت مرتبه شود.

«سعی» در لغت، به معنی تلاش و شناختن می باشد، و اینکه سعی بین صفا و مروه جزء واجبات عمره مطرح شده و بدون آن اعمال باطل است، فلسفه و اسراری دارد که به طور مختصر اشاره می کنیم:

قبل از اسلام و همچنین مقارن ظهور اسلام، مشرکان که به مناسک (2) حج می آمدند و اعمال و افعال خاصّ خودشان را انجام می دادند، که یکی از آنها سعی بین صفا و مروه بود، البته آنها در روی کوه صفا بُتی نصب کرده بودند که به نام «اساف» خوانده می شد و در روی کوه مروه بتی دیگر به نام «نائله» نصب کرده بودند که در هنگام سعی دست خود را به عنوان تبّرک روی این دو بت می مالیدند .

بعد از ظهور اسلام، مسلمانان کراهت داشتند که «سعی» کنند و آن هم به خاطر رسم جاهلیّت که مرسوم آن زمان بود، تا اینکه در سال هفتم هجرت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با عدّه ای به «عمرة القضا» مشرّف شدند، با مشرکان شرائطی گذاشتند که یکی از آنها برداشتن آن دو بت از کوه صفا و مروه بود که آنها ابتدا به این شرط عمل کرده، ولی بعد دوباره آن دو بت را به جای خود باز گردانند، و همین باعث شد که بعضی از مسلمانان از این کار صرف نظر کنند، که آیه شریفه ای که در صدر مطلب

ص:136


1- - سوره بقره، آیه 158
2- - اصل حج از حضرت ابراهیم خلیل گرفته شده بود، ولی بعدا اعراب جاهلی آن را با عقائد و خرافات خود تلفیق کرده و مناسکی خاص برای آن قرار دادند، بعد از ظهور اسلام دستورات حج به معنای واقعی به پیامبر اسلام ابلاغ شده و حضرت آن را به مسلمین بازگو کردند و بعضی از آن اعمال که قبل از اسلام انجام می دادند ثابت ماند، ولی با شکل و وضعی صحیح مثل سعی بین صفا و مروه .

عنوان کردیم نازل شده، و به آنها اعلام شد که عمل مشرکان نمی تواند مانع از این برنامه دینی گردد(1).

نکاتی در مورد نحوه و علل انجام سعی صفا و مروه

به عنوان مقدّمه لازم به ذکر است که بگوئیم در دوران تاریخ فداکاریها و جانبازی های بسیاری از بزرگان که در طول زمانهای مختلف از آنان یاد گردیده است، درس صحیح زندگی را به ما می آموزد، ولی در جائی که انسان قدم به آن محیط گذاشته و وقایع را به طور جاندار و طبیعی احساس کند اثری دارد که قابل مقایسه با سخنرانی و شنیدن آن مطالب نیست.

از طرفی دیگر در میان پیامبران، حضرت ابراهیم علیه السلام یکی از آنهائی هستند که در صحنه های گوناگون مبارزه، در آزمایشهای سخت قرار گرفته تا آنجا که قرآن درباره ایشان می فرماید:

«إنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبین»(2)

همانا ایشان در یک آزمایش سخت و آشکار قرار گرفت، و همین آزمایش ها و مبارزات سخت بود، که ابراهیم را آن چنان پرورش داد که تاج افتخار امامت را بر سر او گذاردند.

در مناسک حج و عمره، در حقیقت یک دوره کامل از صحنه های مبارزات حضرت ابراهیم، و منزلگاههای مختلف توحید و بندگی خدا و فداکاری و اخلاص را در خاطره ها مجسّم می شود.

اگر مسلمانان به هنگام انجام این مناسک به روح و اسرار اعمال واقف باشند، و به جنبه های مختلف آن توجّه کنند، یک کلاس بزرگ تربیتی و یک دوره کامل خدا، پیامبر و انسان شناسی است.

اکنون به جریان ابراهیم و جنبه تاریخی صفا و مروه باز می گردیم، حضرت ابراهیم با اینکه به سنّ پیری رسیده بود، هنوز فرزند نداشت، از خداوند درخواست

فرزندی کرد، و در همان سنّ پیری از کنیزش «هاجر» فرزندی به او عطا شد که نام

ص:137


1- - اقتباس از تفسیر نمونه، ذیل آیه 158 سوره بقره
2- - سوره صافّات، آیه 106

وی را «اسماعیل» گذارد.

همسر اوّل ایشان که «ساره» نام داشت، نتوانست تحمّل کند که ابراهیم از غیر او فرزند داشته باشد، بنابراین به ابراهیم دستور داده شد که به مکّه رود، که در آن زمان

بیابانی لم یزرع و خشک بود و آنها را در آنجا سُکنی دهد.

حضرت ابراهیم امتثال فرمان کرده و آنها را به سرزمین مکّه برد ، که آنجا مکانی خشک و بی آب و علف بود و هیچ کس حتّی یک پرنده در آنجا نبود، همین که خواست برگردد، همسرش شروع به گریه کرد و گفت: چگونه در این بیابان ما را تنها می گذاری؟! و یک زن و یک کودک شیرخوار در این بیابان چه کنند؟ اشکهای سوزان هاجر که با اشک کودک شیرخوار آمیخته می گشت، قلب ابراهیم را تکان داده و دست به دعا برداشت و گفت:

خدایا من به خاطر تو همسر و فرزندم را در این بیابان سوزان و بی آب و علف تنها می گذارم، تا نام تو بلند و خانه تو آباد گردد .

این را گفت و با غم و اندوه فراوان با آنان وداع کرد.

طولی نکشید، غذا و آب ذخیره مادر تمام شد و شیر در سینه هایش خشک شد، بی تابی کودک شیرخوار و نگاههای تضرّع آمیز او، مادر را آن چنان مضطرب ساخت که تشنگی را فراموش کرده و برای به دست آوردن آب به تلاش و کوشش پرداخت، نخست به کنار کوه صفا آمد، اثری از آب در آنجا ندید! برق سرابی از اطراف کوه مروه نظر او را جلب کرده و به گمان آب به سوی آن شتافت، در آنجا نیز خبری از آب نبود! هراسان و پریشان از این طرف به آن طرف می دوید، و این تلاش و مبارزه با مرگ، «هفت مرتبه» تکرار شد تا در آخرین لحظات که شاید آخرین دقایق زندگی فرزندش بود، ناگهان از نزدیک پای کودک شیرخوارش چشمه زمزم جوشیدن گرفت و مادر و کودک از آن نوشیدند و از مرگ حتمی نجات پیدا کردند.

آری، آب، رمز حیات است، پرندگان از هر سو به سوی آن چشمه آمدند و

قافله ها با مشاهده پرواز پرندگان مسیر خود را به سوی آن نقطه تغییر دادند و از برکت فداکاری یک خانواده به ظاهر کوچک، مرکزی بزرگ و با عظمت بوجود آمد.

ص:138

آری، فداکاری آن زن بود که امروز در کنار خانه خدا، حریمی برای او و فرزندش اسماعیل باز شده، که هر سال میلیون ها نفر از اطراف عالم آمده و موظّفند در اطراف خانه خدا، آن حریم را که مدفن آن فرزند و مادر است، در طواف همچون جزئی از کعبه قرار دهند

سعی صفا و مروه به ما درس می دهد که، برای إحیای نام حق، تا پای جان باید ایستاد و از هیچ چیز حتی زن و فرزند دریغ نکرد.

به ما می آموزد که پس از نا امیدی ها، امید است، هاجر تلاش کرد در حالی که نا امید بود، و خداوند قادر متعال نیز از جائی که تصوّر نمی کرد برای او آبی فرستاد و او را سیراب نمود، بنابراین باید با امید به رحمت پروردگار با مشکلات برخورد کرده، و از او مدد بخواهیم.

پس از شنیدن داستان هاجر خوب است که روایتی از امام صادق علیه السلامنیز بشنویم: در این رابطه معاویة بن عمّار از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمودند: چون ابراهیم علیه السلام، اسماعیل را به مکّه گذاشت و رفت، اندک آبی که به همراه هاجر و اسماعیل بود تمام شد، تشنگی به اسماعیل و هاجر غلبه نمود، هاجر برای پیدا کردن آب بالای کوه صفا رفت و ایستاد و گفت: آیا در این وادی انیسی نیست؟ هیچ کس جوابش را نداد، پس رفت و به کوه مروه ایستاد و گفت: آیا در این وادی مونسی هست؟ جوابی نشنید ، به صفا برگشت و همان را ندا داد تا هفت مرتبه، امام صادق علیه السلاممی فرمایند:

خداوند این تحمّل هاجر را که می خواست فرمان الهی را عمل کند، جزء سنن و واجبات حج قرار داده، تا داستان حیرت انگیز وی، بدینوسیله در دنیا حفظ، و برای دیگران نیز سرمشقی باشد، و این نخستین پاداشی بود که خداوند به او عنایت کرد(1).

بعد از آشنائی با فلسفه سعی بهتر است بدانیم که چرا دستور رسیده که به صورت هروله این مسافت را باید طی نمود؟ در جواب این سؤال حدیثی است از حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام ، که می فرمایند:

جُعِلَ السَّعْیُ بَیْنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مَذِّلَةٌ لِلْجَبّارینَ(2)

ص:139


1- - بحار الأنوار، جلد 12، صفحه 106
2- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 434

همانا، کسانی که در اثر کبر و غرور حاضر نیستند حتّی در معابر عمومی قدم بردارند، در آنجا باید به خاطر امتثال فرمان الهی، در کنار پیر و جوان و سیاه و سفید،

گاهی تند و گاهی آهسته پیش روند، تا تکبّر ایشان شکسته شود و در حقیقت اینجا مکانی است برای بیداری متکبّران، و باید «هروله» کنی که بدانی: ای انسان! باید جنبشی داشته باشی و سرعت بگیری! زیرا که در پایانِ تلاش و کوشش است که موفقیّت حاصل می گردد، و اسلام دین جنبش و تحرّک است، هاجر در این جا تلاش کرد، دوید و سرعت گرفت، تا به آب که مایه حیات است رسید، پس تو هم سعی کن، تا به موفقیّت برسی.

«وَ أنْ لَیْسَ لِلإنْسانِ إلاّ ما سَعی»(1)

آداب و مستحبّات سعی

1 - در حال سعی با وضو و غسل باشید.

2 - هنگام سعی با لباس و بدن طاهر باشید.

3 - سعی را، با سکینه و وقار انجام دهید، مگر آن مقداری که مردان باید هروله کنند. بین دو علامت سبز رنگ که روی ستونهای مرمری میان صفا و مروه مشخّص است، در رفت و برگشت مرد باید «هروله» کند، یعنی مانند شتر تند برود ولی هروله برای زنها جائز نیست، و اگر هروله را فراموش نماید هر جا به خاطرش بیاید به صورت قَهْقَری (2) برگردد، تا موقع هروله برسد و مسیر را تا جائی که علامت گذاشته اند به صورت هروله طی کند.

4 - سعی را بدون ضرورت قطع نکنید.

5 - اهتمام در گریه کردن نمایید و خود را به گریه وا دارید و در حال سعی بسیار دعا نمایید.

6 - در آغاز سعی با دلی آرام روی کوه صفا بروید به نحوی که خانه کعبه را ببینید، و چون بالا رفتید مقابل رکن عراقی بنشینید ( یعنی به طرف کعبه و رکنی که حجر الأسود در آن قرار دارد ).

7 - وقوف خود را بر روی کوه صفا و مروه طولانی کنید، بالأخص در کوه صفا.

ص:140


1- - سوره نجم، آیه 39
2- - یعنی به صورت عقب عقب برگردد.

از امام صادق علیه السلام روایت شده: که اگر می خواهی مالت فزونی یابد، ایستادن خود را بر روی کوه صفا طولانی کن (1).

و روایت دیگر است که پیامبر بر کوه صفا به اندازه ای می ایستاد که بتوان سوره بقره را با تأنّی و ترتیل خواند (2).

البته دعاهائی ذکر شده که شخص باید روی کوه صفا بایستد و آنها را بخواند که طبیعتا وقوفش بر کوه صفا طولانی می شود. نخست حمد و ثنای الهی بجا آورید و از نعمتها و دفع بلایائی که خدا از شما نموده تا آنجا که می توانید به یاد آورده و ذکر

کنید سپس: هفت مرتبه أللّه ُ أکْبَر، هفت مرتبه ألْحَمْدُ للّه، هفت مرتبه لا اله الاّ اللّه، سپس سه مرتبه بگویید:

لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیی وَ یُمیتُ وَیُمیتُ وَیُحْیی وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَی ء قَدیرٌ.

پس بگویید: ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

و آنگاه سه مرتبه بگویید: أللّه ُ أکْبرُ عَلی ما هَدانا، الْحَمْدُ للّه ِ عَلی ما أوْلانا، وَ الْحَمْدُ للّه ِ الْحَیِّ الْقَیُّومِ، وَ الْحَمْدُ للّه ِ الْحَیِّ الدّائِمْ .

سپس سه مرتبه بگویید: ألْلّهُمَّ إنّی أسْئَلُکَ الْعَفْوَ وَ العافِیَةَ وَ الْیَقینَ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ سپس سه مرتبه بگویید: ألْلّهُمَّ رَبَّنا آتِنا فیِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ صد مرتبه بگویید: اللّه ُ أکْبَر صد مرتبه بگویید: لا إلهَ إلاّ اللّه ُ، صد مرتبه بگوئید: ألْحَمْدُ للّه ِ صد مرتبه بگویید: سُبْحانَ اللّه ِ آنگاه بگویید:

لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، أنْجَزَ وَعْدَهُ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ غَلَبَ الْأحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، وَحْدَهُ وَحْدَهُ، ألْلّهُمَّ بارِکْ لی فِی الْمَوْتِ وَ فیما بَعْدَ الْمَوْتِ، ألْلّهُمَّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ، ألْلّهُمَّ أظِلَّنی فی ظِلِّ عَرْشِکَ یَوْمَ لاظِلَّ إلاّ ظِلَّکَ.

پس جان و دین و خانواده و مال خود را به خداوند عالم بسپارید، و این سپردن

ص:141


1- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 433
2- - البته شهید ثانی از این روایت استفاده کرده اند که مستحب است سوره بقره را روی کوه بخواند. اصول کافی، جلد 4، صفحه 431

را بسیار تکرار کنید و بعد بگویید:

أسْتَوْدِعُ اللّه َ الرَّحْمنَ الرَّحیمَ، الَّذی لا تَضیعُ وَدآئِعُهُ دینی وَ نَفْسی وَ أهْلی وَ مالی وَ وُلْدی، ألْلّهُمَّ اسْتَعمِلِنی عَلی کِتابِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ وَ تَوَفَّنی عَلی مِلَّتِهِ وَ أعِذْنی مِنَ الْفِتْنَةِ.

و سه مرتبه بگویید: اللّه ُ أکْبَر و دعای سابق را دو بار دیگر بخوانید و بعد بگویید: اللّه ُ أکْبَر و نیز دعای مزبور را اعاده نمایید و اگر تمام این دعاها را نتوانستید بخوانید امام صادق علیه السلام می فرمایند : آنچه را می توانید بخوانید. مختصرترین دعائی که امام کاظم علیه السلامبر کوه صفا و مروه خواندند، این است:

ألْلّهُمَّ إنّی أسْئَلُکَ حُسْنَ الظَّنِّ بِکَ عَلی کُلِّ حالٍ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ فِی التَّوَکُّلِ

عَلَیْکَ .

9 - در حالی که هنوز روی کوه صفا ایستاده اید رو به کعبه نموده، و این دعا را بخوانید:

ألْلّهُمَّ اغْفِرْلی کُلَّ ذَنْبٍ أذْنَبْتُهُ قَطُّ، فَإنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَیَّ بِالْمَغْفِرَةِ فَإِنَّکَ أنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ، ألْلّهُمَّ افْعَلْ بی ما أنْتَ أهْلُهُ، فَإنَّکَ إنْ تَفْعَلْ بی ما أنْتَ أهْلُهُ تَرْحَمْنی، وَ إنْ تُعَذِّبْنی فَأنْتَ غَنِیٌّ عَنْ عَذابی وَ أنَا مُحْتاجٌ إلی رَحْمَتِکَ،فَیامَنْ أنَا مُحْتاجٌ إلی رَحْمَتِهِ إرْحَمْنی، ألْلّهُمَّ لا تَفْعَلْ بی ما أنَا أهْلُهُ تُعَذِّبْنی وَ لَمْ تَظْلِمْنی أصْبَحْتُ أتَّقی عَدْلَکَ وَ لا أخافُ جَوْرَکَ، فَیامَنْ هُوَ عَدْلٌ لا یَجُورُ إرْحَمْنی .

سپس بگویید: یا مَنْ لا یَخیبُ سآئِلُهُ، وَ لا یَنْفَدُ نآئِلُهُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أعِذْنی مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِکَ .

10 - چون خواستید از صفا پائین آیید رو به کعبه نموده و بگویید:

ألْلّهُمَّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ، وَ فِتْنَتِهِ وَ غُرْبَتِهِ، وَ وَحْشَتِهِ وَ ظُلْمَتِهِ وَ ضیقِهِ وَ ضَنْکِهِ، ألْلّهُمَّ أظِلَّنی فی ظِلِّ عَرْشِکَ یَوْمَ لا ضِلَّ إلاّ ظِلُّکَ .

11 - چون پائین آمدید بگویید:

ص:142

یا رَبَّ الْعَفْوَ، یا مَنْ أمَر بِالْعَفْوِ، یا مَنْ هُوَ أوْلی بِالْعَفْوِ، یا مَنْ یُثیبُ عَلَی الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ، یا جَوادُ یا کَریمُ یا قَریبُ یا بَعیدُ، اُرْدُدْ عَلَیَّ نِعْمَتَکَ، وَ اسْتَعْمِلْنی بِطاعَتِکَ، وَ مَرْضاتِکَ .

12 - در حین سعی همین که به مناره اوّل رسیدید بگویید:

بِسْمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ اللّه ُ أکْبرُ وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیْتِهِ، ألْلّهُمَّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، إنَّکَ أنْتَ الْأعَزُّ الْأکْرَمُ وَ اهْدِنی لِلّتی هِیَ أقْوَمُ، ألْلّهُمَّ إنَّ عَمَلی ضَعیفٌ فَضاعِفْهُ لی وَ تَقَبَّلْ مِنّی، ألْلّهُمَّ لَکَ سَعْیی وَ بِکَ حَوْلی وَ قُوَّتی، تَقَبَّلْ مِنّی عَمَلی، یا مَنْ یَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقینَ.

پس هروله کنید تا مناره دیگر و چون از آنجا گذشتید بگویید:

یا ذَا الْمَنِّ وَ الْفَضْلِ وَ الْکَرَمِ وَ النَّعْمآءِ وَ الْجُودِ، إغْفِرْلی ذُنُوبِی إنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلاّ أنْتَ .

13 - چون به مروه رسیدید، بالا رفته تا کعبه را ببینید، آنگاه به جای بیاورید آنچه را که در صفا گفته شد سپس بگویید:

ألْلّهُمَّ یا مَنْ أمَرَ بِالْعَفْوِ، یا مَنْ یُحِبُّ الْعَفْوَ، یا مَنْ یُعْطی عَلَی الْعَفْوِ، یا مَنْ یَعْفُو عَلَی الْعَفْوِ، یا رَبَّ الْعَفْوَ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ

تقصیر

پنجم از واجبات در عمره مفرده تقصیر می باشد، که در عمره تمتّع آخرین عمل آن محسوب شده، و به منزله سلام نماز می باشد. ولی در عمره مفرده مخیّر است بین اینکه سر بتراشد، یا مقداری از ناخن یا موی خود را کوتاه کند، که البته مُحلّ نمی شود مگر آنکه بعد از تقصیر، طواف نساء و نماز آن را بجا آورد.

آداب و مستحبّات تقصیر

1 - مستحب است در موقع تقصیر ابتدا از جلوی سر شروع کرده و موی روی پیشانی را بگیرید و بعد، از تمام جوانب ( البته این عمل برای حلق در حج تمتّع

ص:143

می باشد که تقصیر آن بعد از روز عرفه است ).

2 - جمع، بین گرفتن مو و ناخن نمایید. ( در عمره مفرده و همچنین در حج تمتّع، برای زنان )

3 - در عمره مفرده، بعد از تمام شدن سعی، تقصیر را در مروه انجام دهید.

4 - در موقع تقصیر این دعا را بخوانید:

أللّه ُ أکْبَر، أللّه ُ أکْبَر، ألّلهُمَ هذِهِ ناصِیتی بِیَدِکَ فَاجْعَلْ لی بِکلِّ شَعْرَةٍ

نُورا یَوْمَ الْقِیمَةَ، وَ اغْفِرْلی ذَنْبی، یا واسِعَ الْمَغْفِرة

البته لازم به ذکر است کسانی که عمره مفرده انجام می دهند بعد از تقصیر، باید طواف نساء و بعد از آن نماز طواف نساء را انجام دهند.

اکنون مسائل عمره تمتّع یا حجّ اصغر به پایان رسیده، و حال وارد مرحله بعدی که حجّ اکبر است، می شویم.

ص:144

حج تمتع

اعمال حجّ تمتّع

حج تمتّع مرکّب است از عمره تمتّع و حج تمتّع، در عمره تمتّع گذشت که چه مسائلی واجب است، و اکنون بعد از فراغت از اعمال عمره تمتّع، وارد مرحله بزرگ تری می شوید، که آن حج تمتّع یا حج اکبراست.

در تفسیر سوره توبه، ذیل آیه شریفه:

«وَ أذانٌ مِنَ اللّه ِ وَ رَسُولِهِ إلَی النّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأکْبَر»

از اصول کافی نقل شده که امام صادق علیه السلام می فرمایند: حج اکبر وقوف به عرفات و رمی جمرات است، و حجّ اصغر عمره(1).

در باب مسائل حج، سخنان مختلفی گفته شده پیرامون اینکه چرا در عمره، خداوند به تمام مردم دستور می دهد که مُحرم شده و گِرد خانه او جمع شوند، ولی در حج، همه مردم موظّف هستند که از کنار کعبه مُحرم شده و به سرزمین عرفات و منی بروند؟

شاید منظور این باشد که دیگر در حج اکبر، به کعبه رفتن منظور نیست، به دیدار خدای کعبه رفتن منظور است، دیگر حجّ خانه نیست، بلکه حجّ خدای خانه است.

اکنون که آهنگ حج اکبر و یا حجّة الإسلام(2) می کنید، سیزده عمل واجب باید انجام دهید.

1 - بستن احرام در مکّه، و بهتر است از مسجد الحرام باشد، و افضل در مقام ابراهیم یا حجر اسماعیل است.

2 - وقوف در عرفات از ظهر روز نهم ذی الحجّه تا غروب آفتاب .

3 - وقوف در مشعر الحرام در شب دهم ذی الحجّه تا طلوع آفتاب روز دهم.

4 - رفتن به منی و رمی جمره عقبه.

ص:145


1- - تفسیر صافی - ذیل آیه شریفه.
2- - حجََّةُ الاْءسْلامْ، سفر حج واجبی که به جهت استطاعت بر انسان واجب شده.

5 - قربانی کردن ( گوسفند یا شتر یا گاو، هر چه که بتواند ).

6 - تقصیر که عبارت از کوتاه کردن مو یا ناخن است و یا حلق که تراشیدن سر می باشد و خارج شدن از جامه احرام.

7 - طواف کعبه ( طواف حج تمتّع ).

8 - نماز طواف.

9 - سعی بین صفا و مروه.

10 - طواف نساء.

11 - نماز طواف نساء.

12 - بیتوته کردن شبهای یازدهم و دوازدهم ذی الحجّه در منی و روز دوازدهم تا اذان ظهر.

13 - رمی جمرات ثلاث در هر دو روز یازدهم و دوازدهم ذی الحجّة در منی.

حال در مورد هر یک از این واجبات توضیحاتی به ترتیب وجوب آن داده می شود که انشاء اللّه مورد استفاده قرار گیرد.

احرام

احرام حج از هر جهت مانند احرام عمره است و مستحبّات و مکروهاتی که در احرام عمره بیان شد در اینجا نیز مطرح می باشد، ولی پاره ای از احکام در احرام حج هست که ذیلاً آنها را عنوان می کنیم:

1 - بهترین وقت برای بستن احرام حج، روز ترویه، قبل از زوال ( ظهر ) می باشد و چنین نیّت کند «احرام می بندم در حجّ تمتّع، از برای رضای خداوند».

2 - محلّ احرام مکّه است در هر موضعی که باشد، ولی مستحب است که در مسجد الحرام در مقام ابراهیم یا در حجر اسماعیل مُحرم شود.

مسائل شرعی دیگری نیز در این مقام مطرح شده که چون فتاوای علماء مختلف است توصیه می شود به مناسک مرجع خود رجوع کنید .

و در احرام حج مستحبّاتی نیز ذکر شده که به آنها اشاره می گردد .

ص:146

مستحبّات احرام حج

1 - افضل اوقات احرام بستن برای حج، روز ترویه قبل از زوال می باشد، به صورتی که نماز ظهر را با احرام بخوانید و اگر نشد بعد از نماز ظهر، و باز اگر نشد بعد

از نماز عصر، و اگر ممکن نشد بعد از نماز واجب دیگر اگرچه قضا باشد، و اگر نماز قضاء هم بر ذّمه شما نیست، بعد از نماز احرام، که اقلّ آن دو رکعت است احرام خود را ببندید.

2 - مستحب است که احرام را در مسجد الحرام ببندید، و افضل مواضع آن حجر اسماعیل یا مقام ابراهیم است، و ظاهرا در مقام ابراهیم افضل از حجر می باشد.

3 - چون احرام بستید و از مسجد الحرام خارج شدید، تلبیه را آهسته بگویید، تا این که مشرف بر سرزمین ابطح(1) شوید و چون به ابطح رسید صدا را به تلبیه بلند نموده و تلبیه را ادامه دهید تا به عرفات برسید .

4 - چون از ابطح گذشته و متوجّه منی شدید، مستحب است که با آرامش تن و دل، و با تسبیح و تقدیس و ذکر حق تعالی باشید و بسیار بگویید:

ألّلهُمَ إیّاکَ أرْجُو وَ إیّاکَ أدْعُوا، فَبِلَّغْنی أمَلی وَ أصْلِحْ لی عَمَلی

5 - چون به منی رسیدید بگویید:

ألْحَمْدُ للّه ِ الَّذی أقْدَمَنیها صالِحا فی عافِیَةٍ وَ بَلَّغَنی هذا الْمَکان .

پس بگویید:

ألّلهُمَ هذِهِ مِنی وَ هِیَ مِمّا مَنَنْتَ بِهِ عَلَیْنا مِنْ الْمَناسِکِ فَأسْئَلُکَ أنْ تَمُّنَ عَلَّیَ بِما مَنَنْتَ عَلی أنْبِیائِکَ فَإنَّما أنَا عَبْدُکَ وَ فی قَبْضَتِکَ .

6 - مستحب است که شب عرفه را در منی بیتوته کنید و مشغول طاعت الهی باشید تا طلوع آفتاب، و بهتر این است که عبادتها و نمازهای خود را در مسجد خیف به جا آورده و هنگامیکه آفتاب طلوع کرد، رهسپار عرفات شوید(2).

7 - چون به عرفات رسیدید بگویید:

ألّلهُمَ إلَیْکَ صَمَدْتُ وَ إیّاکَ أعْتَمْدتُ وَ وَجْهَکَ أرَدْتُ، أسْئَلُکَ أنْ تُبارِکَ لی

ص:147


1- - ابطح مسیل مکّه را گویند که تقریبا از قبرستان ابی طالب علیه السلام شروع و تا نزدیک منی می رسد .
2- - ناگفته نماند حجّاج ایرانی طبق برنامه با اتوبوس های کاروان و شب عرفه مستقیما به عرفات می روند، و این عمل برای کسانی ممکن است که ماشین اختصاصی داشته باشند .

فی راحلَتی وَ أنْ تَقْضِیَ لی حاجَتی، وَ أنْ تَجْعَلَنی مِمَّنْ تُباهی بِهِ الْیَوْمَ ممِنْ هُوَ أفْضَلُ مِنّی

و بعد تلبیه بگوید تا به عرفات برسید.

در مستحبّات احرام حج گفتیم که بهتر است روز ترویه لباس احرام پوشیده شود.

توضیحی پیرامون روز ترویه:

روز هشتم ماه ذی الحجّه را ترویه می نامند، که مشتق از «ارتواء» یعنی آب برداشتن می باشد.

در کتاب «علل الشّرایع» روایت شده که: از امام صادق علیه السلام سؤال شد چرا این روز را ترویه می گویند؟ فرمود: چون در عرفات آبی نبوده است و مردم در روز هشتم که عازم منی و عرفات می شدند به یکدیگر می گفتند: تَرَوَّیتُم، تَرَوَّیتُم «آب

بردارید» لذا این روز به یوم التّرویه نامیده شد.

و در روایت دیگر از آن حضرت است که فرمودند: علّت اینکه روز هشتم ذی الحجّة به یوم التّرویه نامیده شده، این است که جبرئیل در آن روز به نزد حضرت ابراهیم علیه السلام آمد و گفت: ای ابراهیم! برای خود و خانواده ات آب بردار و برای عرفات آماده شو.

ولی اتّفاقات بسیاری در این روز رخ داده، که مهمترین آن فاجعه ای است که در سال 60 هجری واقع شده است که بدین شرح است:

بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله، در سال 60 هجری یعنی حدود پنجاه سال بعد از شهادت آن حضرت، مسلمین جهان از اطراف و اکناف به مکّه آمده بودند تا حجّ خانه خدا را در کنار امام حسین علیه السلام که آن سال در مکّه بودند انجام دهند، و در چنین روزی یعنی هشتم ذی الحجّه در کنار حضرت حسین بن علی علیه السلام از مسجد الحرام احرام بسته و به سوی عرفات و منی رهسپار شوند.

لکن فاجعه دلخراش آن روز که قاطبه مسلمین را تا ابد غرق در حیرت کرد این بود، که چون آفتاب روز هشتم برآمد و حجّاج سر از خواب برداشتند، فهمیدند که شهر مکّه از نور جمال آن حضرت بی بهره گشته است، مردم در حسرت و غم و اندوه فرو رفته و هر کدام می پرسیدند: چرا جگر گوشه پیامبر در چنین روزی که همه

ص:148

مسلمانان در این شهر مقدّس عازم برای اعمال حج می شوند و می بایست آن مصباح هدایت، این مردم بی پناه را رهبری کنند، سپیده دم از مکّه خارج و به سوی کوفه کوچ کنند؟

این روز برای شیعه روزی فراموش نشدنی است، و در حقیقت آغاز حزن شیعه از روز هشتم ذی الحجّه است، چون امام حسین علیه السلام در این روز حج را بدل به عمره مفرده نموده و به سوی سرزمین کربلا حرکت نمودند.

در کتاب «لهوف» سید بن طاووس مسندا روایت کرده که یزید «علیه اللعنة و العذاب» عمرو بن سعید را، با جمعی از جیره خواران خود به مکّه فرستاد تا آن حضرت را در ایّام حج بغتةً به شهادت رساند، این بود که آن جناب در شب هشتم ذی الحجّه اراده فرمود از مکّه به سوی کوفه کوچ کند.

محمّد بن الحنفیّه وقتی از این قضیه اطلاع یافت، به حضور برادر شرفیاب شد، و عرض نمود که شما بی وفائی و غدر و مکر مردم کوفه را خوب می دانید! و می دانید که با پدر بزرگوارتان و برادرتان امام حسن مجتبی علیه السلام چه کردند! من می ترسم که با شما نیز همانگونه رفتار نمایند، اگر صلاح بدانی که در مکّه اقامت کنی، عزیزترین افراد خواهی بود که در حرم خدا اقامت دارند.

حضرت در پاسخ برادر فرمودند: می ترسم که ناگهان مرا به قتل برسانند و حرمت حرم خدا از بین برود.

محمّد عرض کرد: اگر چنین است رهسپار یمن یا بعضی از بیابانهای اطراف شوید.

حضرت فرمودند: در مورد آن چه تو پیشنهاد می کنی باید فکر کنم.

سحرگاهِ آن شب حضرت به اهل بیت خود دستور فرمودند: که بدون وقفه به جانب کوفه حرکت نمایند، کاروان امام حسین علیه السلام در حال حرکت بودند که محمّدحنفیّه سراسیمه خدمت برادر رسیده و مهار ناقه آن حضرت را گرفت و گفت: آیا به من وعده ندادی که در استدعای من تأمّل و تفکّر نمائی؟

حضرت فرمودند: چرا، عرض کرد: پس چه چیز باعث شده که با این فوّریت، آهنگ خروج نموده ای؟

امام فرمودند: پس از آنکه از تو مفارقت کردم، رسول خدا صلی الله علیه و آلهدر عالم رؤیا به

ص:149

من فرمودند: ای حسین! از مکّه خارج شو، خدا می خواهد تو را کشته شده ببیند!

محمّد گفت: إنّا للّه ِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُون ، اگر عاقبت امر این است، پس به همراه بردن این زنان و کودکان چه معنی دارد؟

فرمود: این هم دستور است و خداوند می خواهد آنها را هم در اسارت ببیند.(1)

بعد از آشنائی با واقعه روز ترویه و علّت نامگذاری آن، به ذکر ادامه اعمال روز عرفه بر می پردازیم.

معمولاً از بعد از ظهر روز هشتم ذی الحجّه حجّاج به عرفات می روند ، بنابراین شب عرفه را حجّاج در صحرای عرفات در زیر خیمه ها به سر می برند.

شب عرفه، شب مناجات با قاضی الحاجات است، توبه در آن شب قبول، و دعا مستجاب است، کسی که این شب را به عبادت بسر ببرد اجر صد و هفتاد سال عبادت برای او ثبت می شود.

شب عرفه، شبی بسیار باشکوه و با عظمت است، کسی که در این شب در عرفات باشد، شاید پرمعنی ترین و لذّت بخش ترین شب در طول عمر خود را می بیند، بیابان عرفات غرق در نور ظاهری و معنوی می باشد، در این شب احساس می کنی که بسیار به پروردگارت نزدیک هستی، مثل اینکه تمام امعاء و احشاء بدنت در حال مناجات با خداست ، پس حال که خداوند لطف خویش را شامل حالت نموده و توفیق آن را به تو داده، که چنین شبی را در عرفات بسر ببری، پس توجّه داشته باش که لحظه ها در گذر است، از آنها غافل نشوی و بیهوده آن را از دست ندهی.

بپا خیز و از خیمه بیرون شو و جائی تنها پیدا کن و گونه هایت را روی شنهای نرم آنجا بگذار و سجده شکر بجای آور، و با خدای خود صحبت کن، در نیایش استقامت نما و با خلوص مشغول عبادت شو.

در این شب همه هستند، ارواح انبیاء و ائمّه اطهار علیهم السلام و حتّی وجود مقدّس و نازنین مولا و مقتدایمان و امیر الحاجّ، حضرت بقیّة اللّه الأعظم حجّة بن الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداءنیز حضور دارند.

پس باید از صفای این شب بهره بگیری، به یاد مولایت اشک بریزی و از ایشان

ص:150


1- - به نقل از منتهی الاْمال، جلد 1، صفحه 422 باب پنجم

درخواست زیارتش را بنمائی، چه بسا افرادی بوده اند که در شب و روز عرفه به یاد مولای خود اشک ریخته و چشمهای آنها لایق به دیدار ولیّ و امامشان گشته است.

بد نیست داستان تشرّف یکی از کسانی که خدمت آن بزرگوار رسیده است، و در شب عرفه در این بیابان همراه ایشان بوده را بشنوید، زیرا هم صفای دل پیدا می کنید و در ضمن حضرت به چند نکته مهم، اشاره کرده اند، که عمل به آنها موجب برگزاری بهتراعمال می شود.

تشرّف حاج محمّد علی فشندی تهرانی

جریان زیر را حاج محمّد علی فشندی تهرانی، برای مؤلّف کتاب شیفتگان حضرت مهدی ( عج ) در تاریخ شانزدهم ذی الحجّه سال یکهزار و چهارصد هجری قمری، چنین نقل نموده است:

سال اوّلی که به مکّه مشرّف شدم، از خدا خواستم بیست سفر به مکّه بیایم، تا بلکه امام زمانم را زیارت کنم، بعد از سفر بیستم خداوند منّت نهاد و سفرهای دیگری هم به زیارت خانه خدا موفّق شدم، ظاهرا سال 1353 بود که به عنوان خدمه کاروان از تهران رفته بودم.

شب هشتم ذی الحجّة از مکّه آمدم برای عرفات، تا مقدّمات کار را فراهم کنم که فردا شب وقتی حاجی ها همه باید در عرفات باشند، از جهت چادر و وضع منزل نگران نباشند.

شرطه ای آمد و گفت: آقا چرا الان آمده ای؟ کسی نیست! گفتم : برای این که مقدّمات کار را آماده کرده باشم، گفت: پس امشب باید خواب نروی، گفتم چرا؟

گفت: به خاطر اینکه شاید دزدی بیاید و دستبرد بزند، گفتم: باشد، و بعد از رفتن شرطه، تصمیم گرفتم شب را نخوابم، برای نافله شب و دعاها، وضو گرفتم و مشغول نماز شدم، بعد از نماز شب حالی پیدا کردم، در همین حال بود که شخصی آمد درب چادر و بعد از سلام وارد شد و نام مرا برد و من از جا بلند شدم، پتوئی را تا زده، زیر

پای آقا افکندم او نشست و فرمود: چای درست کن، گفتم اتّفاقا اسباب چای حاضر است، ولی چایِ خشک از مکّه نیاورده ام، و فراموش کرده ام، فرمود: شما آب را روی چراغ بگذار تا من چای بیاورم، از میان چادر بیرون رفت و من هم آب را روی چراغ گذاشتم، طولی نکشید که برگشت و یک کیسه چای، در حدود هشتاد الی صد

ص:151

گرم به دست من داد، چای را دم کردم و پیش رویش گذاردم و میل نموده و فرمود: خودت هم بخور، من هم خوردم اتّفاقا عطش هم داشتم و چای لذّت خوبی برایم داشت، بعد فرمود: غذا چه داری؟ عرضکردم: نان، فرمود: خورش چه داری؟ گفتم: پنیر، فرمود: من پنیر نمی خواهم، عرض کردم: ماست هم از ایران آورده ام فرمود: بیاور ، گفتم: این که از خود من نیست، مال تمام اهل کاروان است، فرمود: ما سهم خود را می خوریم دو سه لقمه خورد، در این وقت چهار جوان که موهای پشت لبشان تازه بلند شده بود جلوی چادر آمدند، با خود گفتم: نکند اینها دزد باشند! اما دیدم سلام کردند و آن شخص جواب داد، خاطرم جمع شد، سپس نشستند و آن آقا فرمود: شما هم چند لقمه بخورید و آنها هم خوردند، سپس آقا به آنها فرمود: شما بروید، خداحافظی کردند و رفتند ولی خود آقا ماندند و در حالی که به من نگاه می فرمود، سه بار فرمود: خوشا به حالت حاج محمّد علی، گریه گلویم را بسته بود گفتم: از چه جهت : فرمود:

چون امشب کسی در این بیابان برای بیتوته نمی آید این شبی است که جدّم امام حسین در این بیابان بیتوته کرده بودند، بعد فرمود: دلت می خواهد نماز و دعای مخصوص که از جدّم هست بخوانی؟

گفتم آری، فرمود: برخیز غسل کن و وضو بگیر، عرض کردم: هوا طوری است که نمی توانم با آب سرد غسل کنم، فرمود: من بیرون می روم تو آب را گرم کن وغسل نما، او بیرون رفت، من هم بدون اینکه توجّه داشته باشم چه می کنم و این آقا کیست، وسیله غسل را فراهم کرده و غسل نمودم و وضو گرفتم، دیدم آقا برگشته، فرمود: حاج محمّد علی غسل کردی و وضو ساختی؟ گفتم: بلی، فرمود:

دو رکعت نماز بجا بیاور، بعد از حمد پانزده مرتبه سوره توحید را بخوان، این نماز امام حسین علیه السلام در این مکان است .

بعد از نماز شروع کرد به خواندن دعائی که حدود یک ربع الی بیست دقیقه طول کشید، ولی هنگام قرائت اشک مانند ناودان از چشمانش جاری بود، هر جمله دعائی که می خواند در ذهنم می ماند و با خود می گفتم: دعای خوبی است! خوب است که به روحانی کاروان بگویم تا ایشان بنویسند، که یک مرتبه آقا از فکر من باخبر شد و فرمودند: این خیال را از دلت بیرون کن، زیرا این دعا در هیچ کتابی

ص:152

نوشته نشده، و مخصوص امام علیه السلام است و از یاد تو می رود.

بعد از تمام شدن نماز سؤالاتی از آقا نموده و جواب فرمودند (1) بعد عرض کردم: آیا امام زمان در این بیابان تشریف می آورند؟ فرمود: الان امام در چادر نشسته است، با این که حضرت به صراحت فرمود: امّا متوجّه نشدم و به ذهنم رسید که یعنی امام در چادر مخصوص به خودش نشسته بعد گفتم: آیا روز عرفه امام با حاجی ها به عرفات می آید؟ فرمود: آری، گفتم کجاست؟ فرمود : در جبل الرّحمة، عرض کردم: اگر رفقا رفتند می بینند؟ فرمود: می بینند ولی نمی شناسند، گفتم: فردا شب که شب عرفه است امام در چادرهای حجّاج می آیند و به آنها توجّهی دارند؟

فرمود: در چادر شما چون فردا شب مصیبت عمویم حضرت اباالفضل علیه السلام

خوانده می شود، امام می آید، بعدا دو اسکناس صد ریالی سعودی به من داد و فرمود: یک عمل عمره برای پدرم بجای بیاور، گفتم: نام پدر شما چیست؟ فرمود: حسن، عرض کردم: اسم شما؟ فرمود: سیّد مهدی، قبول کردم آقا بلند شد برود، او را تا دم چادر بدرقه نمودم، حضرت برای معانقه برگشت و با هم معانقه نمودیم و خوب به یاد دارم که خال طرف راست صورتش را بوسیدم.

سپس مقداری پول خرد سعودی به من دادند و فرمودند: برگرد ، تا برگشتم او را ندیدم، این طرف و آن طرف نظر کردم کسی را نیافتم، داخل چادر شدم و مشغول فکر این که این شخص چه کسی بود؟ پس از مدّتی فکر با قرائن زیاد مخصوصا این که نام مرا برد و از نیّت من باخبر شد و نام پدر و خودش را نیز ذکر کرد، فهمیدم امام

زمان علیه السلام بوده اند و شروع به گریه کردم و...(2)

اعمال شب عرفه

1 - شب را به عبادت و دعا بگذرانید که اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد.

2 - دعای «ألْلّهُمَّ یا شاهِدَ کُلِّ نَجْوی» را که برای شب عرفه و شب جمعه وارد شده است را بخوانید.

3 - دعای «ألْلّهُمَّ مَنْ تَعَّبَأَ وَ تَهَیّأ...» را که خواندن آن در شب جمعه و روز عرفه تأکید شده را بخوانید.

ص:153


1- - در کتاب شیفتگان حضرت مهدی، سؤالات بیان شده، برای اختصار از نوشتن آنها صرفنظر گردید .
2- - داستان ادامه دارد ولی به علّت اختصار از ذکر مابقی خودداری می شود .

4 - زیارت مخصوص حضرت اباعبد اللّه الحسین علیه السلام.

5 - دعا برای امام زمان علیه السلام خصوصا دعای فرج آن حضرت. ألْلّهُمَّ کُنْ لِوَلِیّک ...

6 - بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب را مشغول تعقیبات نماز باشید.

7 - هزار مرتبه تسبیحات عشر را که مخصوص اعمال روز عرفه است بخوانید.

روز عرفه

قبل از اینکه به اعمال روز عرفه بپردازیم، بهتر است چند جمله ای در مورد فضیلت روز عرفه و علّت نامگذاری و دیگر مسائل مربوط به این روز بیان کنیم.

فضیلت روز عرفه

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

ما مِنْ یَوْمٍ أکْثَرُ مِنْ أنْ یَعْتِقَ اللّه ُ فیهِ عَبْدا مِنَ النّارِ مِنْ یَوْمِ عَرَفَه(1)

خداوند متعال در هیچ روزی به اندازه روز عرفه، بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمی سازد.

در صحیفه سجّادیه، امام زین العابدین علیه السلامچنین می فرمایند:

خدایا این روز، روزی است که تو آن را شرافت و کرامت و عظمت بخشیده ای، رحمت خود را در این روز پراکنده ساخته ای و بر بندگانت منّت گذاشته، آنها را مشمول عفو خود قرار داده ای، عطایا و بخششهای خود را در این روز بسیار ساخته ای، و بندگان خود را در این روز مورد کرم و فضل خود قرار داده ای.

محدّث بزرگوار حاج شیخ عباس قمی قدس سره در کتاب مفاتیح الجنان می فرمایند:

روز عرفه از اعیاد عظیمه است، اگرچه به اسم عید نامیده نشده، عرفه روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود خوانده، سفره های جود و احسان خویش را برای ایشان گسترانیده است، شیطان در این روز خوار و حقیر می گردد و او خشمناک ترین اوقات خواهد بود، چه آن که در این روز فرو ریختن رحمت خداوند، و در گذشتن از گناهان را می بیند.

روایت شده که امام سجاد علیه السلام صدای سائلی را شنیدند که روز عرفه از مردم درخواست کمک می کرد! حضرت فرمودند: وای بر تو آیا از غیر خدا سؤال می کنی

ص:154


1- - مستدرک الوسائل، جلد 10، صفحه 32

در این روز! و حال آنکه امید می رود در این روز فضل خدا شامل حال بچّه های در شکم مادر شود، و سعادتمند شوند (1).

فضائل این روز بسیار است و به خاطر فضیلت آن، اعمال و آداب و دعاهای بسیاری برای چنین روزی بیان شده و با اینکه فضیلت روزه آن بسیار است، ولی سفارش شده که اگر کسی با گرفتن روزه خوف آن دارد که نتواند اعمال را انجام دهد، روزه نگیرد و فقط دعا بخواند، زیرا خواندن دعا در این روز حائز اهمیّت بیشتری است.

افرادی که در موقع حج به عرفات رفته اند می دانند که سرزمین عرفات، زمینی است مسطح و شن زار و پر از سنگ و ماسه و هیچ جائی ندارد که از لحاظ ساختمانی و مظاهر دیدنی مورد توجّه باشد، ولی ابهّت و منظره خاصّی که در موقع حج در این مکان پیدا می شود، بسیار دیدنی است.

تمام منطقه را خیمه هائی که در کنار هم برپا شده اند، تحت پوشش قرار داده، که همه یک شکل بوده و جمعیّتی چند میلیونی تمام منطقه را پوشانده است، همه با یک لباس ولی در رنگها و نژادهای مختلف هستند و صدای دعا و ضجّه و ناله از این سرزمین بلند است و به هر گوشه ای که می روی می بینی هرکس در حال خود، مشغول مناجات با پروردگار خویش است، و هرکس با زبانی خدای خویش را می خواند، در شب و روز عرفه لحظه های جالبی را می بینی! عدّه ای بر روی جبل الرّحمة رفته ، و در جائی که سیّد و سرورشان، اباعبد اللّه الحسین علیه السلامایستاده، و دعای عرفه را با آن مضامین عالیه، که خود یک دانشگاه کامل و یک دوره درس خداشناسی است را خوانده و اشک از چشمانشان سرازیر گشته، آنها هم دعای حضرت را می خوانند و اشک می ریزند، همه می دانند که این روز، استثنائی است، زیرا دعای همه مستجاب است و همه با امید آمده اند، عدّه ای در حال مناجات با مولایشان حضرت مهدی( عج ) هستند و حضرت را صدا می زنند، زیرا که اعتقاد ایشان است که حضرت در صحرای عرفات حضور داشته و خود نیز مشغول اعمال می باشند.

عصر روز عرفه بعد از آنکه دعاها و زیارات خوانده شد و همه آماده می شوند

ص:155


1- - مفاتیح الجنان، محدّث قمی، اعمال روز عرفه

که به سوی مشعر الحرام حرکت کنند، سیل اشک است که از دیده ها فرو می ریزد، هرکس با خود می گوید: آیا دیگر لیاقت حضور در این صحرا را دارم؟ آیا دعایم مستجاب گشته؟

عده ای هم در فراق آقایشان امام زمان می سوزند و اشک حسرت می ریزند، که در عرفات هم آمدیم و مولایمان را ندیدیم، و شاید عدّه ای هم خوشحال، و در ضمن حسرت دیدار دوباره یار، که چه روزی می شود دوباره حضرت را زیارت کنیم؟ اگر بخواهیم حال و هوای حاجیان را در روز عرفه بنویسیم، نه قلم توان آن را دارد و نه زبان گنجایش بیانش را، فقط باید رفت و دید و نظاره کرد ...

ألْلّهُمَّ ارْزُقْنا حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامَ فی عامِنا هذا وَ فی کُلِّ عامْ

در این جا خوب است بدانید که اصلاً چرا به این سرزمین عرفات گفته می شود و چه اسراری در آن نهفته است؟

برای این نام گذاری، معانی گوناگون گفته شده است، اکثر معانی که برای کلمه عرفات به کار رفته، به معنی شناخت و آشنائی می باشد و مراد از شناخت در مرحله اوّل شناخت از خویشتن است، زیرا که رمز همه شناختها است و اگر کسی خود را شناخت، به شناخت «اللّه» نیز می رسد ، و اگر به شناخت «اللّه» رسید، همه چیز را می شناسد، و بعد از شناخت خدا، شناخت و آشنائی با دیگران است، که آشنائی هائی نیز در این سرزمین رُخ داده که این سرزمین به عرفات نامیده شده است.

1 - چون حضرت آدم علیه السلام و حوّا بعد از جدائی طولانی در این سرزمین به یکدیگر رسیدند و نسبت به هم آشنائی یافتند، لذا عرفات گفته شده، یکی از نویسندگان چنین می گوید: آغاز پیدایش آدم علیه السلام بر روی زمین، در عرفات بوده است و این جا نیز آغاز شناخت و برخورد آدم و حوّا با یکدیگر می باشد (1).

2 - روایت شده خوابی که حضرت ابراهیم علیه السلام درباره فرزندش اسماعیل دید، در این سرزمین بوده و از این عرصه، نسبت به وظیفه خود عارف و آشنا گردید،لذا این بیابان به نام عرفات نامیده شد (2).

3 - در مجمع البحرین آمده است که: جبرئیل با ابراهیم علیه السلام بود تا او را به عرفات

ص:156


1- - ناسخ التّواریخ، جلد 1، صفحه 270
2- - بحار الأنوار، جلد 12، صفحه 125

رساند، سپس به او گفت: این جا عرفات است در این جا، با مناسک خود آشنا شو و اعتراف به گناهانت بنما(1).

از مجموع روایاتی که درباره عرفات آمده و نیز دعای بلند و والایی که امام حسین علیه السلام در عرفات انشاء فرمودند، این مطلب استفاده می شود که عرفات، مکان شناخت و آشنائی است.

وقوف در عرفات

یکی از مهمترین نکات در عرفات، وقوف در آن است، که روایات زیادی در رابطه با اجر کسی که در عرفات وقوف کند آمده است.

می توان گفت وقوف در عرفات به خاطر آن است که:

1 - آدمی خود را بشناسد و باید به خود معترف گردد، باید اینجا وقوف کند تا بر خود آگاه شده و در فکر فرو رود که از کجا آمده؟ به کجا می رود؟ خداوند او را دعوت کرده است تا اقرار کند و آنچه در دل دارد بیان نماید، و آنچه کرده به زبان جاری سازد.

2 - وقوف عرفات به منزله توقّف پشت در خانه خدا است که باید آن جا ایستاد و سماجت کرد تا در را بگشایند و اجازه ورود دهند.

امام سجّاد علیه السلام در سؤالاتی که از شبلی، در برگشت از حج، کردند در مورد وقوف در عرفات چنین فرمودند:

ای شبلی! آیا وقوف در عرفه کردی و کنار جبل الرّحمة رفتی، وادی نَمَره را می دانی کجاست و چیست و تقاضای خود را از پروردگار بزرگ نمودی؟ جواب داد: آری فرمود: آیا خدا را آن طور که باید به او معرفت پیدا کنی در عرفات شناختی و دانستی که زمامدار تو اوست و بر تمام کارهای آشکار و پنهان تو مطّلع است، و به آنچه در قلب تو می گذرد با خبر است؟ جواب داد: نه، فرمود: در حقیقت وقوف به عرفات نکرده ای(2)!

ص:157


1- - عرفات، هی الموضع المعروف، قیل سمیّت بذلک لما روی انَّ جبرئیل عمد بإبراهیم الی عرفات فقال: هذه عرفات فأعرف بها مناسکک و اعترف بذنبک فسمیّت عرفات .
2- - حدیث بسیار مفصّل است که هر بخش از آن را در زمینه سؤال حضرت در قسمتهای مختلف ذکر کرده ایم .

اجر وقوف در عرفات

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: آن کس گناهش از همه بیشتر و بزرگ تر است که وقوف عرفات را درک نماید و گمان کند که خداوند گناهان او را نیامرزیده است (1).

در فروع کافی از امام صادق علیه السلام روایت نموده، که فرمودند: شخصی در آن وقت که از عرفات بر می گشت از پدرم امام باقر علیه السلام پرسید: یابن رسول اللّه صلی الله علیه و آله آیا خداوند دعای تمام این مردم را که وقوف در عرفات نموده اند اجابت می فرماید؟

پدرم فرمود: احدی به این موقف توقّف نمی کند، مگر آنکه خداوند او را می آمرزد، و دعای او مستجاب می شود، خواه مؤمن باشد خواه کافر، و آنان سه دسته اند:

دسته اوّل: مؤمنی باشد که خداوند گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد و او را از آتش جهنم آزاد فرماید و این است کلام خدای متعال:

«رَبَّنا آتِنا فیِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فیَ الاخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ»(2)

دسته دوّم: مؤمنی باشد که خداوند گناهان گذشته او را بیامرزد و گفته شود به او که در باقیمانده عمرت عمل نیکو به جای آور، و این است کلام خدای متعال:

«فَمَنْ تَعَجَّلَ فی یَوْمَیْنِ فَلا إثْمَ عَلَیْه ِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إثْمَ عَلَیْهِ لِمَنْ اتَّقی»(3)

دسته سوّم: کافری است که به این موقف، توقّف می نماید به جهت طلب زینت دنیا، اگر توبه کند از شرک، خداوند اجر او را خواهد داد در دنیا و او را از اجر وقوف در این موقف محروم نخواهد فرمود و این است قول خدای متعال:

«مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیوةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إلَیْهِمْ أعملَهُمْ فیها وَهُمْ فیها

لا یُبْخَسونَ»(4)

کسانی که طالب عیش مادی و زینت و شهوات دنیوی هستند ما مزد آنها را در دنیا کاملا می دهیم و هیچ از اجر عملشان کم نخواهد شد

آداب و مستحبّات در عرفات

1 - غسل قبل از ظهر، به نیّت غسل روز عرفه یا نیّت وقوف در عرفات، و بهتر

ص:158


1- - وسائل الشّیعه، جلد 13، صفحه 547
2- - سوره بقره، آیه 201
3- - سوره بقره، آیه 203
4- - سوره هود، آیه 15

است که در همه حالات با وضو باشید.

2 - با دوستان و همراهان خود در یک مکان وقوف کنید.

3 - خیمه را در «نمره» که متّصل به عرفات است نصب کنید.

4 - در سمت چپ کوه و پائین آن در زمین هموار وقوف کنید، و مکروه است که بالای کوه بروید، زیرا وقوف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهپایِ کوه جبل الرّحمة بوده است.

5 - گناهان خود را به یاد آورده، و به آنها اقرار و اعتراف نمایید.

6 - کمتر متوجّه اشخاص شده و از سخنان بیهوده دوری جویید.

7 - در مدّت وقوف که از ظهر تا غروب شرعی است هر اندازه را که می توانید در حال ایستادن باشید.

8 - در هر حالی رو به قبله باشید.

9 - پناه بردن به خدا از شرّ شیطان، زیرا شیطان در چنین روزی برای اغفال مؤمنین شدیدا در کمین است و در روایت است که روز عرفه شیطان در خشم است.

10 - از خداوند طلب حجّ مکرّر کنید.

11 - تکرار کردن این جمله:

ألْلّهُمَّ إنّی عَبْدُکَ فَلا تَجْعَلْنی مِنْ أَخیبِ وَفْدِکَ وَ ارْحَمْ مَسیری إلَیْکَ مِنَ

الْفَجِّ الْعَمیق

12 - در حال وقوف و خواندن دعا، در صورت امکان و عدم ضرر، زیر آسمان باشید.

13 - تمام اوقات وقوف را به ذکر و استغفار و در حال نماز بسر ببرید.

14 - تا آنجا که می تواند دعا کنید، خصوصا به پدر و مادر و نزدیکان و به آنهائی که دعا می کنید، کمتر از چهل نفر نباشند.

در حدیث است که ملکی موّکل است که آن چه هر یک از اهل عرفات برای دیگران بخواهد «صد هزار برابر» آن را از خداوند برای خود او خواستار گردد.

15 - هر یک از این اذکار شریفه و سُوَر مبارکه را صد مرتبه بگویید:

أللّه ُ أکْبَر، ألْحَمْدُ للّه، سُبْحانَ اللّه ِ، لا إلهَ الاّ اللّه، آیة الکرسی

ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَدٍ وَ آلِ مُحَمَدٍ، سوره قدر، لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ ألاّ بِاللّه ِ الْعَلِّیِ الْعَظیم، سوره توحید، ما شاءَ اللّه لاقُوَّةَ إلاّ بِاللّه، أشْهَدُ أنْ لا إلهَ الاّ اللّه وَحْدَهُ

ص:159

لاشَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیی وَ یُمیتُ، وَ یُمیتُ وَ یُحْیی، وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوت، بَیَدِهِ الْخَیْرِ، وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر .

16 - خواندن ده آیه از اوّل سوره بقره، بعد از آن سه مرتبه سوره توحید را بخوانید و یک مرتبه آیة الکرسی را، سپس این آیات را که در سوره اعراف آمده است، قرائت نمایید.

«إنَّ رَبَّکُمُ اللّه ُ الَّذی خَلَقَ السَّموتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ ألا لَهُ الخَْلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللّه ُ رَبُّ الْعالَمینَ، اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعا وَ خُفْیَةً إنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ، وَ لا تُفْسِدُوا فی الْأَرْضِ بَعْدَ إصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفا وَ طَمَعا إنَّ رَحْمَتَ اللّه ِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ»(1)

و بعد معوّذتین را بخوانید و نعمتهای الهی را یک بیک بشمارید از اهل و مال و... و رفع بلا و بگویید:

ألْلّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلی نَعْمائِکَ التَّی لا تُحْصی بِعَدَدٍ وَ لا تُکافی بِعَمَلٍ

17 - آیات تحمید و تهلیل و تمجید و تسبیح که در قرآن ذکر شده (2) را بخوانید و بر پیامبر و آل او صلوات فرستید، و بعد هر نامی از نامهای خدا که در قرآن آمده، مثل آیه های سوره حشر(3) را بخوانید، و بعد این دعا را تلاوت نمایید:

أسْئَلُکَ یا أللّه ُ یا رَحْمنُ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ، وَ أسْئَلُکَ بِقُوَّتِکَ وَ قُدْرَتِکَ وَ عِزَّتِکَ وَ جَمیعِ ما أحاطَ بِهِ عِلْمُکَ، وَ بِأرْکانِکَ کُلِّها، وَ بِحَقِّ رَسُولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ بِاسْمِکَ الْأکْبَرَ وَ بِاسْمِکَ الْعَظیم الَّذی مَنْ دَعاکَ بِهِ کانَ حَقّا عَلَیْکَ أنْ

ص:160


1- - سوره اعراف،آیه 54 الی 56
2- - در رابطه با حمد، مانند اولین آیه سوره انعام: ( الْحَمْدُ للّه ِ الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاْءرْضَ، وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ )، و آیات نخست سوره کهف، سبأ، فاطر، فاتحة الکتاب، و دیگر آیاتی که بر این ترتیب می باشد . و در رابطه با تسبیح مانند این آیه: ( سُبْحانَ الَّذی اسْری بِعَبْدِه لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الِیَ الْمَسْجِدِ الْأقْصی ... ) «بنی اسرائیل/1» ( و در رابطه با تکبیر، مانند: ) ( فَتَبارَکَ اللّه ُ أحْسَنُ الْخالِقینَ ) «مؤمنون/14» ( و در رابطه با تهلیل مانند: ) ( شَهِدَ اللّه ُ أنَّهُ لا إلهَ الاّ هُو ) «آل عمران/1» ...
3- - هُوَ اللّه ُ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ ، هُوَ اللّه ُ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکبِّرُ سُبْحانَ اللّه ِ عَمّا یُشرِکُونَ ، هُوَ اللّه ُ الْخالِقُ الْبارِی ءُ الْمُصوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الحَْکیمُ . حشر 22 تا 24 .

لاتَرُدَّهُ، وَ أنَّ لاتَخیبَهُ وَأنْ تُعْطِیَهُ ما سَئَلَکَ، أنْ تَغْفِرَ لی جَمیعَ ذُنُوبی فی جَمیعَ عِلْمِکَ فِیَّ.

سپس حاجاتتان را از خدا بخواهید، و بعد هفتاد مرتبه بگویید:

أسْئَلُکَ الْجَنَّةَ و هفتاد مرتبه: أسْتَغْفِرُ اللّه َ رَبّی وَ أتُوبُ إلَیْهِ

پس دعائی را که جبرئیل در این مقام به حضرت آدم علیه السلام برای قبولی توبه اش تعلیم نمود بخوانید.

سُبْحانَکَ الْلّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ لا إلهَ إلاَّ أنْتَ عَمِلْتُ سوءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسی وَ اعْتَرَفْتُ بِذَنْبی فَاغْفِرْ لی إنَّکَ خَیْرُ الْغافِرینْ، سُبْحانَکَ ألْلّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ لا إلهَ إلاَّ أنْتَ، عَمِلْتُ سُوءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسی وَ اعْتَرَفْتُ بِذَنْبی فَاغْفِرْ لی إنَّکَ أنْتَ التَّوّابُ الرَّحیمْ .

18 - این دعا نیز وارد شده است که بهتر است آن را بخوانید:

ألْلّهُمَّ إنّی عَبْدُکَ فَلا تَجْعَلْنی مِنْ أخْیَبِ وَفْدِکَ وَ ارْحَمْ مَسیری إلَیْکَ مِنْ الْفَجِّ الْعَمیقِ، ألْلّهُمَّ رَبَّ الْمَشاعِرِ کُلِّهِا، فُکَّ رَقَبَتی مِنَ النّارِ وَ أوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالإنْسِ، ألْلّهُمَّ لاتَمْکُرْ بی وَ لا تَخْدَعْنی وَ لا تَسْتَدْرِجْنی، ألْلّهُمَّ إنّی أسْئَلُکَ بِحَوْلِکَ وَجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ مَنِّکَ وَ فَضْلِکَ، یا أسْمَعَ السّامِعینَ، یا أبْصَرَ النّاظِرینَ، یا أسْرَعَ الْحاسِبینَ، یا أرْحَمَ

الرّاحِمینَ ، أسْئَلُکَ أنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أنْ تَفْعَلَ بی ( کَذا وَ کَذا ) .

حاجات خود را در نظر گرفته و دستها را بلند کرده و بگویید:

ألْلّهُمَّ حاجَتی إلَیْکَ الَّتی إنْ أعْطَیْتَنیها لَمْ یُضَرَّنی ما مَنَعْتَنی وَ إنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنی ما أعْطَیْتَنی، أسْئَلُکَ خَلاصَ رَقَبَتی مِنَ النّارِ، ألْلّهُمَّ إنّی عَبْدُکَ وَ مُلْکُ یَدِکَ وَ ناصِیَتی بِیَدِکَ وَ أجَلی بِعِلْمِکَ، أسْئَلُکَ أنْ تُوَفِّقَنی لِما یُرْضیکَ عَنّی، وَ أنْ تُسَلِّمَ مِنّی مَناسِکِی ألَّتی أرَیْتَها خَلیلَکَ إبْراهیمَ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَیْهِ، وَ دَلَلْتَ عَلَیْها نَبِیَّکَ مُحَمَّدا صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، ألْلّهُمَّ اجْعَلْنی مِمَّنْ رَضیتَ عَمَلَهُ وَ أطَلْتَ عُمْرَهُ وَ أحْیَیْتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ حَیوةً طَیِبَةً .

ص:161

19 - در ادعیه عرفات، این دعا نیز وارد شده که بخوانید:

لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیی وَ یُمیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لایَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرِ، وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَئٍ قَدیرٌ، ألْلّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَالَّذی تَقُولُ، وَ خَیْرا مِمّا نَقُولُ ، وَ فَوْقَ مایَقُولُ الْقآئِلُونَ ، ألْلّهُمَّ لَکَ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی وَ لَکَ تُراثی وَ بِکَ حَوْلَی وَ مِنْکَ قُوَّتی ، ألْلّهُمَّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ وَساوِسِ الْصُّدُورِ ، وَ مِنْ شِتاتِ الأمْرِ وَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ، ألْلّهُمَّ إنّی أسْئَلُکَ خَیْرَ الرِّیاحِ وَ أعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ ما تَجیی ءُ بِهِ الرِّیاحِ، وَ أسْئَلُکَ خَیْرَ الْلَّیْلِ وَ خَیْرَ الْنَّهارِ، ألْلّهُمَّ اجْعَلْ فی قَلْبی نُورا وَ فی سَمْعی نُورا وَ فی بَصَری نُورا وَ فی لَحْمی وَ دَمی وَ عِظامی وَ عُرُوقی وَ مَقْعَدی وَ مَقامی

وَ مَدْخَلی وَ مَخْرَجی نُورا وَ أعْظِمْ لی نُورا یا رَبَّ یَوْمَ ألْقاکَ ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیٍٔقَدیرٌ .

20 - دعای معروف امام حسین علیه السلام را بخوانید که افضل از تمام ادعیه این روز می باشد، و مشتمل بر معارف الهیّه و جمیع مطالب دنیا و آخرت است.

21 - دعای چهل و هفتم صحیفه سجّادیّه که از امام زین العابدین علیه السلام نقل شده را بخوانید .

22 - زیارت جامعه سوّم را بخوانید.

23 - نزدیک به غروب آفتاب، دعای عشرات را که خواندن آن در این مکان، تأکید شده، بخوانید.

24 - در آخر این روز، این دعا را تلاوت نمایید:

ألْلّهُمَّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ، وَ مِنْ تَشَتُّتِ الأمْرِ، وَ مِنْ شَرِّ ما یَحْدُثُ بِاالْلَّیْلِ وَ الْنَّهارِ، أمْسی ظُلْمی مُسْتَجیرا بِعَفْوِکَ، وَ أمْسی خَوْفی مُسْتَجیرا بِأمانِکَ، وَ أمْسی ذُلّی مُسْتَجیرا بِعِزَّتِکَ، وَ أمْسی وَجْهِیَ الْفانی مُسْتَجیرا بِوَجْهِکَ

الْباقی، یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَ یا أجْوَدَ مَنْ اُعْطی، یا أرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، جَلِلّنْی

بِرَحْمَتِکَ، وَ ألْبِسْنی عافِیَتَکَ، وَ اصْرِفْ عَنّی شَرَّ جَمیعِ خَلْقِکَ .

ص:162

25 - موقع غروب آفتاب که می خواهید به طرف مشعر حرکت کنید، با آرامش و وقار روانه شوید و طلب آمرزش از خداوند نموده، سپس این دعا را بخوانید:

ألْلّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هذا الْمَوْقِفِ وَارْزُقْنِی الْعَوْدَ أبَدا ما أبْقَیْتَنی، وَاقْلِبْنِی الْیَوْمَ مُفْلِحا مُنْجِحا مُسْتَجابا لی مَرْحُوما مَغْفُورا لی بِأفْضَلِ ما یَنْقَلِبُ بِهِ الْیَوْمَ أحَدٌ مِنْ وَفْدِکَ وَ حُجّاجِ بَیْتِکَ الْحَرامَ ، وَاجْعَلْنِی الْیَوْمَ مِنْ أکْرَمِ وَفْدِکَ عَلَیْکَ، وَ أعْطِنی أفْضَلَ ما أعْطَیْتَ أحَدا مِنْهُمْ مِنَ الْخَیْرِ وَ الْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرّضْوانِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ بارِکْ لی فیما أرْجِعُ إلَیْهِ مِنْ أهْلٍ أوْ مالٍ أوْ قَلیلٍ أوْ کَثیرٍ وَ بارِکْ لَهُمْ فِیَّ

و بسیار بگویید: ألْلّهُمَّ أعْتِقْنی مِنَ النّار .

26 - نماز مغرب و عشاء را تأخیر اندازید و در مشعر بخوانید، اگر چه ثلث از شب بگذرد و اگر هم به مانعی رسیدید که وقت نماز دیر شد ( یعنی نزدیک به نیمه شب رسید ) در بین راه، هر دو نماز را با یک اذان و دو اقامه بخوانید.

27 - موقع حرکت از عرفات به مشعر، در حالی که با وقار و سکینه در حرکت و استغفار هستید، زمانی که به تلّ سرخ که طرف راست جادّه است، رسیدید بگویید:

ألْلّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفی وَ زِدْفی عَمَلی وَ سَلِّمْ لی دینی وَ تَقَبَّلْ مِنّی مَناسِکی

ألْلّهُمَّ لاتَجْعَلْ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هذا الْمَوْقِفِ وَ ارْزُقْنیهِ أبَدا ما أبْقَیْتَنی .

و بسیار بگویید: ألْلّهُمَّ أَعْتِقْ رَقَبَتی مِنَ النّارِ .

28 - مستحب است که در عرفات، متوجّه کربلا نیز بشوید و امام حسین علیه السلام را زیارت نمایید به زیارت مخصوص روز عرفه که در روایات است در روز عرفه خداوند، ابتدا به زائران امام حسین علیه السلامنظر می کند، و بعد به اهل عرفات.

ای درت کعبه ارباب نجات

قِبْلَتی وَجْهَکَ فی کُلِّ صَلاة

غم عُشّاق تو آخر نشود

أنْزَلَ اللّه ُ عَلَیْهِمْ بَرَکات

مشعر الحرام یا مزدلفه

دوّمین مرحله از مراحل حجّ تمتّع، وقوف در مشعر الحرام است و مشعر یکی دیگر از مکانهای عبادت در حج می باشد.

ص:163

بعد از غروب آفتاب روز عرفه، حاجیان وسائل خویش را جمع کرده و کاروانهای حجّاج در پی هم به سوی مشعر رهسپار می شوند .

مشعر الحرام درّه ای است مابین عرفات و مکّه معظمّه، که در نیمه راه قرار دارد، مشعر برگرفته از کلمه شعار و شعور است و اسم مکان می باشد، یعنی مکان شعور و شناخت، یعنی محلّ مناسک حج و شناختن آنها و چون یکی از شعائر اسلامی در آن مکان برقرار می شود، لذا به آن مشعر می گویند، مشعر الحرام چون در منطقه حرم واقع شده است باید حرمتش را حفظ کرد.

در بعضی از مناسک آمده که به این مکان مزدلفه نیز گفته می شود، زیرا مزدلفه اسم فاعل و از ماده «ازدلاف» است، به معنی جلو افتاده، و بخاطر اینکه مردم از عرفات به سوی اینجا در حرکتند، به این مکان مزدلفه می گویند، و در حدیث نیز وارد شده که مشعر را مزدلفه گفته اند: زیرا جبرئیل در عرفات به حضرت ابراهیم گفت: ای ابراهیم: روانه شو به جانب مشعر الحرام (1) و معنی دیگری نیز برای ازدلاف گفته اند که به معنای «اجتماع» است، و چون مردم در این محل مجتمع شده اند، آن را مزدلفه گویند.

شیخ صدوق قدس سره در کتاب علل الشّرایع می فرمایند: پدرم در رساله خود نوشته است: چون نماز مغرب و عشاء را در مشعر به یک اذان و دو اقامه باید خواند، از این جهت مزدلفه گفته شده است.

چرا باید به مشعر رفت و در آنجا توقّف نمود؟

«فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُو اللّه َ عِنْدَ الْمَشْعَرِالْحَرام فَاذْکُرُوهُ کَما هَدیکُمْ

وَ إنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضّالین ثُمَّ أَفیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النّاسِ»(2)

در تفسیر شریف اطیب البیان ذیل این آیه می فرماید:

در این آیات خداوند به قریش امر می کند که مانند سایر مردم در عرفات توقّف نموده و از آنجا مجتمعا به مشعر الحرام کوچ کنند ، چون قریش خود را برتر از دیگران دانسته و از مساوات با دیگران در موقف مشعر ننگ داشتند و در هنگام حرکت، مسیر خود را تغییر می دادند، خدای تعالی آنها را از این کار نهی کرده و

ص:164


1- - مجمع البحرین ، ذیل کلمه مزدلفه
2- - سوره بقره، آیه 198 و 199

دستور می دهد که چون از عرفات بازگشتید، در مشعر الحرام ذکر خدا کنید و به یاد خدا باشید، که خداوند شما را پس از آنکه در ضلالت کفر بودید به راه هدایت آورد، پس از همان راه که مردم به سوی مشعر رهسپارند شما هم رفته و به مردم ملحق شوید و به نهر خروشان مردم بپیوندید .

وقوف در مشعر الحرام، یعنی ماندن و بسر بردن یک شب که بعد از غروب آفتاب روز نهم ذی الحجّه شروع می شود و تا طلوع آفتاب روز دهم ذی الحجّه، یعنی روز عید قربان ادامه پیدا می کند (1)، که محتاج به نیّت نیز هست، و زائر خانه خدا باید نیّت کند و بگوید «وقوف کرده و شب را در مشعر الحرام برای انجام دستور خداوند و رضایت او سپری می کنم».

وقوف در مشعر، اشاره به این است که: اسلام نمی خواهد خمودی و تن پروری در اجتماع باشد، در اینجا اسلام به ما درس می دهد که در مشعر وقوف کن، یعنی تحرّک و جنبش نما و کار و کوشش را فرا گیر.

بلی، هنگام غروب آفتاب روز عرفه، حاجیان به تحرّک و جنبش درآمده،

بعضی سواره و بعضی پیاده با نظمی زیبا و همه با یک نوع لباس و به ترتیبی خاص با جانب مشعر کوچ می کنند و هر کدام ذکری دارند. منظره بسیار جالب و محرّکی است که قهرا هر انسان خمود و کسلی را به جوشش آورده و روح سلحشوری در وی ایجاد می کند.

محمّد بن حسن همدانی می گوید: من از ذوالنّون مصری، از وقوف مشعر پرسیدم که چرا وقوف در مشعر معیّن شده؟ گفت: شنیدم از شخصی که از امام صادق علیه السلام نقل می نمود که حرم مانند حصار و حجابی است برای خانه خدا، و مشعر الحرام «درب ورودی» اوست، چون زائرین، قصد ورود در حرم می نمایند، باید وقتی به درب ورودی رسیدند متوقّف گردند تا اجازه ورود به آنها داده شود، از این جهت در کنار حرم که مزدلفه می باشد باید توقّف کرد و تضرّع و زاری نمود، تا خداوند توجّه به تضرّع و زاری آنان فرموده، امرشان نماید که قربانی کنند تا به وی نزدیک گردند، و از گناهان گذشته که در حقیقت مانع از نزدیک شدن به خدای تعالی بوده پاک شوند،

ص:165


1- - البته وقوف کامل بدین ترتیب است، ولی کسی که وقوف اضطراری داشته باشد می تواند تا نیمه شب در آنجا بوده و سپس به منی رود که این مسئله شامل زنان و افراد پیر می شود برای توضیح بیشتر به مناسک رجوع کنید .

و قابلیّت حضور یافته، با طهارت ظاهری و باطنی مشغول زیارت گردند(1).

و چه نیکوست که برای بهتر برگزار شدن این شب مقدّس و نورانی از فرصتی که به دست آمده استفاده کنید، و به مستحبّات و اعمالی که ائمّه آن را سفارش کرده اند بپردازید، البته این نکته لازم به ذکر است که ابتدا مستحبّات وقوف در مشعر ذکر می شود و بعد از آن چون مصادف با شب عید قربان است به ذکر اعمال شب عید می پردازیم:

مستحبّات وقوف در مشعر

1 - مستحب است در وسط وادی مشعر و طرف راست جادّه، نزول نمایید، و اگر حاجی صروره ( کسی که سفر اولش است ) هستید، مستحب است که در مشعر قدم بگذارید، ( یعنی تمام مدّت وقوف را بر روی مرکب و مانند آن به پایان نرسانید ).

2 - وقتی که در مشعر فرود آمدید این دعا را بخوانید:

ألْلّهُمَّ إنّی أسْئَلُکَ أنْ تَجْمَعَ لی فیها جَوامِعَ الْخَیْرِ، ألْلّهُمَّ هذِهِ جَمْعٌ لا تُؤْیِسَنی مِنَ الْخَیْرِ الذَّی سَئَلْتُکَ أنْ تَجْمَعَهُ لی فی قَلْبی، ثُمَّ أطْلُبُ مِنْکَ أنْ تُعَرِّفَنی ما عَرَفْتَ أوْلِیائَکَ فی مَنْزِلی هذا، وَ أنْ تَقِیَنِی جَوامِعَ الشَّرِّ .

3 - مستحب است در حال وقوف با غسل و وضو باشید.

4 - مستحب است دراین شب و در این مکان شریف، دعای مشلول را بخوانید(2).

5 - مستحب است که این شب را به احیاء بگذرانید، و در خبر است که درهای آسمان برای شنیدن صوت مؤمنین در این شب بسته نمی شود، و صدای آنان بالا می رود و خداوند عالم می فرماید : من پروردگار شما هستم و شما بندگان من هستید، حقّ مرا اداء کردید، بر من لازم است که دعاهای شما را اجابت کنم، پس از بعضی تمام گناهان را می آمرزد و از بعضی دیگر بخشی از گناهان را می آمرزد.

و علماء در مناسک خویش نیز تأکید زیاد کرده اند بر اینکه این شب را به تلاوت قرآن مشغول باشید و خداوند متعال را بسیار یاد کنید، زیرا این جا مشعر الحرام است

ص:166


1- - به نقل از حرمین شریفین، جلد 4، صفحه 69
2- - البته لازم به تذکّر است که علماء بزرگ و صاحب نفس، تأکید بسیار بر این دارند که دعای مشلول مرتّبا خوانده شود، زیرا اسم اعظم خداوند در این دعا ذکر شده، و اثرات عجیبی برای آن ذکر کرده اند .

و جائی است که خداوند آن را انتخاب کرده برای عبادت، همانطور که خود نیز می فرماید: چون از عرفات کوچ کردید، خدا را در مشعر الحرام بخوانید:

«فَإذا أفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللّه َ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَاذْکُرُوهُ کَماهَدیکُمْ»(1)

پس بر حاجی لازم است که در این شب بسیار دعا کند، مخصوصا به پدر و مادر خود و جمیع بستگان و آنهائی که حقّی به ذمّه او دارند.

و بهتر است دعاهای وارد شده از ائمّه را بخواند، و حمد و ثنای الهی را بجا آورد و هر قدر که برایش ممکن باشد از نعمتهائی که خداوند به او داده یاد کند، و بر پیامبر و آل او درود و صلوات بفرستد، و سپس این دعا را بخواند:

ألْلّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرامْ، فُکٍّ رَقَبَتی مِنَ النّارِ، وَ أوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ الطَّیِّبِ، وَ ادْرَأْ عَنّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الإنْسِ، ألْلّهُمَّ أنْتَ خَیْرُ مَطْلُوبٍ إلَیْهِ، وَ خَیْرُ مَدْعُوٍّ إلَیْهِ، وَ خَیْرُ مَسْئولٍ وَ لِکُلِّ وافِدٍ جائِزَةٌ ، فَاجْعَلْ جائِزَتی فی مَوْضِعی هذا أنْ تُقیلَنی عَثْرَتی، وَ تَقْبَلَ مَعْذِرَتی وَ أنْ تَتَجاوَزَ عَنْ

خَطیئَتی، ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوی مِنَ الدُّنْیا زادی، وَ تَقْلِبَنی مُفْلِحا مُجیعا مُسْتَجابا لی بِأفْضَلِ ما یَرْجِعُ بِهِ أحَدٌ مِنْ وَفْدِکَ، وَ زُوّارِ بَیْتِکَ الْحَرامِ .

6 -

سنّت است که در این شب «هفتاد سنگ ریزه» برای رمی جمرات از مشعر

برداشته شود.(2) که البته مستحب است، چنین صفاتی داشته باشد:

الف - آنکه مُدّور و به قدر سر انگشت سبّابه بیشتر نباشد.

ب - آنکه سرمه ای رنگ و یا ملّون به رنگ دیگر باشد.

ج - نقطه دار و خال خالی باشد.

د - یک دانه یک دانه جمع کنید و از سنگ بزرگ نشکنید و شکسته نباشد.

ه - بکر باشد ( یعنی قبلاً کسی با آن سنگ رمی نکرده باشد ).

و - سست باشد و سخت نباشد.

ز - آنها را با آب بشویید.

ص:167


1- - سوره بقره، آیه 198
2- - تعداد هفتاد عدد سنگ بدین جهت است که اگر لازم شد روز سیزدهم، هم در جمرات بماند سنگ ریزه داشته باشد که برای توضیح بیشتر به مناسک حج رجوع شود، و اگر سنگها اضافه آمد در منی دفن کند .

7 - مستحب است که همه غیر از امام پیش از طلوع آفتاب ازمحلّ خود «از مشعر» کوچ کنند ولی تا طلوع آفتاب از وادی محسّر خارج نشوند.

8 - چون آفتاب به کوه ثُبیر افتاد، هفت مرتبه اعتراف به گناهان خود نموده و هفت مرتبه استغفار کنید.

9 - چون به راه افتادید با ذکر و استغفار و با آرامش راه بروید تا به وادی محّسر برسید وقتی به آنجا رسیدید، اگر پیاده یا سواره است به مقدار صد قدم تند بروید، مانند شتر و اگر سواره است مرکب خود را به سرعت حرکت دهید(1) و اگر هروله را فراموش کردید، مستحب است برگشته و تکرار کنید و در حال هروله بگویید:

ألْلّهُمَّ سَلِّمْ لی عَهْدی، وَ اقْبَلْ تَوْبَتی وَ أجِبْ دَعْوَتی وَ اخْلُفْنی بِخَیْرٍ فَمَنْ تَرَکْتُ بَعْدی .

و همچنین بگویید:

رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ إنَّکَ أنْتَ ألأعَزُّ الأکْرَم

البته شیخ صدوق قدس سره نقل کرده، که امام صادق علیه السلام امر فرمودند به مردی که هروله را در وادی محسّر فراموش کرده بود، از مکّه برگردد و هروله کند (2).

اعمال شب عید قربان

در کتاب مفاتیح الجنان از محدّث قمّی قدس سره نقل شده که شب عید قربان از لیالی متبرکّه و جزء آن چهار شبی است که إحیاء آن سفارش شده، و در این شب درهای آسمان باز است و از پیامبر نقل شده که فرمودند: کسی که این شب را احیاء بدارد نمیرد دلش روزی که در آن دلها می میرند (3).

1 - خواندن زیارت مخصوص امام حسین علیه السلام

2 - خواندن ده مرتبه دعای زیر که خواندن آن درشبهای جمعه نیز مستحب است.

یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلیَ البَّرِیَّةِ، یا باسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطّیِةِ، یا صاحِبَ الْمَواهِبِ السَّنِیَةِ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِ الْوَری سَجَّیَةٍ، وَ اغْفِرْ لَنا یا ذا الْعُلی فی هذِهِ الْعَشِیَّةِ.

ص:168


1- - وادی محسَّر، راه تنگ و باریکی است میان منی و مشعر الحرام، میان دو کوه، به فاصله حدود پنج کیلومتر، و از این جهت گفته شده که به صورت هروله و با سرعت عبور کند، چون بعضی بر این عقیده اند، موقعی که اصحاب فیل برای انهدام خانه خدا آمده بودند عذاب پروردگار در این تنگه بر آنان نازل گردید .
2- - وسائل الشّیعه، جلد 14، صفحه 13
3- - منتخب ادعیة الحسنی

3 - غسل کردن

4 - خواندن شش رکعت نماز، بدین ترتیب که در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره توحید ( قل هو اللّه احد ) خوانده شود که این نماز از سلمان فارسی قدس سره نقل شده به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله(1).

منی

سوّمین عمل از اعمال حجّ تمتّع، رفتن به منی و وقوف در آن به مدّت سه روز یعنی روزهای دهم و یازدهم و دوازدهم ذی الحجّه می باشد.

در منی سه عمل واجب است که باید انجام بگیرد که عبارتند از:

1 - رمی جمره که در چند مرحله انجام می گیرد.

2 - قربانی نمودن.

3 - حلق یا تقصیر که دارای شرایطی است و در بخش های آینده خواهد آمد.

قبل از بیان اعمال، مختصر توضیحی در مورد چگونگی وضعیّت منی و اسرار و فلسفه آن داده می شود.

منی بین مزدلفه و مکّه است، از سمت مشرق مکّه تا جنوب آن، همه سرزمین منی است، طول این سرزمین از آخر وادی محسّر تا جمره عقبه می باشد (2).

چرا به این سرزمین، مِنی گفته می شود؟

مِنی بر وزن إلی و به معنی آرزو و آرمان است، و به معنی إمناء نیز آمده، یعنی زیاد خون ریختن، و چون در روز عید قربان در اینجا بسیار خون ریخته می شود، به این سرزمین، منی گفته اند.

و امّا در وجه تسمیه این سرزمین روایات و اقوال مختلفی بیان شده که به چند نمونه از آن اشاره می گردد:

1 - در تاریخ ذکر شده که حضرت آدم بعد از هبوط، به مدّت دویست سال در جزیره سراندیب سرگردان بود و می گریست و حوّا نیز که به ساحل دریای هند افتاده بود به همین منوال، و بنا به قولی آدم و حوّا در سرزمین منی، خواهش و تمنّای

ص:169


1- - منتخب ادعیة الحسنی
2- - عن ابی عبداللّه علیه السلام: حدّ منی، العقبة الی وادی محسّر ... وسائل الشّیعه، جلد 13، صفحه 527

آمرزش کردند و تقاضای آنان پذیرفته شد، لذا این سرزمین منی نامیده شد، سپس آن دو در محلّ دیگری به یکدیگر شناسانده شدند که عرفات نام گرفت، یعنی سرزمین آشنائی و در مزدلفه بین آنان ( ازدلاف ) یعنی نزدیکی حاصل گردید، لذا مزدلفه نامیده شد.

و در علل الشّرایع از امام رضا علیه السلام نقل شده، در جواب نامه ای که سؤالاتی از آن حضرت کرده بودند می فرماید: جبرئیل در این مکان به ابراهیم علیه السلام گفت: «تمنّ علی

ربّک ما شئت» یعنی هر خواهشی داری از خداوند بکن و ابراهیم آرزو کرد که خداوند به جای اسماعیل، قوچی را قرار دهد که فدا کند و خداوند خواهش او را برآورده نمود.

و در روایتی دیگر آمده که، منی نامیده شده به این جهت که: جبرئیل به حضرت آدم گفت: هر آرزوئی داری در این مکان بخواه.

فضیلت سرزمین منی

زائر چون پا بر این سرزمین مقدّس نهاد، نباید از فضیلت و اهمیّت آن غفلت

نماید، از امام محمّد باقر علیه السلام روایت شده که می فرمایند: احدی بر این کوهها وقوف نمی کند مگر اینکه خداوند دعای او را مستجاب می نماید نیکوکار باشد یا بدکار، آنان که نیکوکارند خواسته های دنیا و آخرتشان، و آنان که بدکارند خواسته های دنیویشان برآورده می شود.

و در روایتی دیگر است که: منادی دیگر ندا می کند: ای سرزمین منی!، اهل تو وارد شد، زوّار خودت را جای بده، و منادی دیگر گوید: ای زائران خدا! اگر می دانستید که بر چه مولای کریمی وارد شده اید هر آینه باور می نمودید که خداوند عالم شما را می بخشد و رنجها و تعبها و انفاقات مالی شما را عوض می دهد (1).

بالجمله اهمیّت و قداست این سرزمین را از آنجا باید فهمید، که خداوند متعال برای آن دستورات و آیین خاصّی را مقرّر فرموده است که در تمام مراحل اعمال حج، اعمالی که در این سرزمین باید انجام گیرد، از ابهّت خاصّی برخوردار است.

از یک طرف شادی و هلهله روز عید، و از طرفی دیگر سنگ باران شیطان

ص:170


1- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 256

مطرود، و از جانبی دیگر قربانی کردن و از خودگذشتگی و بریدن علاقه دنیوی.

کسی که موقع حج در منی حضور داشته باشد، صحنه ها و هیجانات خاصّی را مشاهده می کند که اگر دارای دین و عقیده هم نباشد، به طور قطع اگر هم مسلمان نشود، علاقمند به دین اسلام می گردد، زیرا در هیچ شریعتی چنین برنامه هائی وجود ندارد، که دارای چنین شکوه و هیجانی باشد.

مثلاً در مسیحیّت، رهبانیّت است که راهبان به دیر رفته و کناره گیری از مردم را شیوه خود قرار می دهند و رابطه ای با کسی ندارند، و به طور کلّی مراسم و برنامه هایشان بسیار خمود و سست می باشد، ولی در اسلام، خداوند برای تمام برنامه های خویش، زمانی فضیلتِ بسیار قرار می دهد و سفارش اکید به آن می کند، که جمعی باشد، مانند حج و ارکان آن تاحدّی که وارد شده است «ید اللّه مع الجماعة». هر شخص بیگانه ای اگر در صبح روز عید قربان تنها نظاره گر صحنه باشد از اوّل طلوع آفتاب سیل جمعیّت را می بیند که همه به یک طرف ( نه هر کدام به سوئی ) تکبیر گویان در حرکتند، همه با یک لباس و یک رنگ و بدون هیچ آلایش هستند، فضای سرزمین را تکبیر پرکرده، گوئی ملائکه نیز به زمین آمده و آنها هم با حجّاج همراهی می کنند.

در یک کلام باید بگوئیم منظره ای است که به هیچ عنوان نه قابل ذکر است و نه قابل وصف.

اماکن مقدّس، و مساجد تاریخی منی

در منی مساجدی است، که هر کدام دارای سابقه تاریخی برجسته و فضیلت بسیار می باشد، و پیدایش این مساجد در منی مزید بر شرافت این سرزمین شده است، که این مساجد عبارتند از :

1 - مسجد البیعة: این مسجد نزدیک به عقبه منی و جمرات می باشد.

علّت تسمیه این مسجد به این خاطر است که در تاریخ اسلام نقل شده: بیعت «لیلة العقبه» که بیعت بزرگان اوس و خزرج با رسولخدا علیه السلاماست در این مکان صورت گرفته است.

که در آن پیامبر صلی الله علیه و آله از بزرگانی همچون اسعد بن زرارة و ابوالهیثم و همراهان

ص:171

آنها پیمان گرفتند که از اسلام حمایت و پشتیبانی کنند، زیرا در آن موقع مسلمانان مکّه سخت در آزار و ستم مشرکین قرار داشتند و پیامبر انتظار می کشید که موسم حج شود و مردم را در سرزمین عرفات و منی ( طبق رسوم آن زمان ) به اسلام دعوت کند ، و در سال دهم بعثت بود که با جمعی از بزرگان مدینه در نزدیکی جمره عقبه روبرو شده و با یکدیگر، هم پیمان شدند و در سال یازدهم بعثت، دوازده نفر از بزرگان مدینه آمده، و با آن حضرت هم عهد شدند که از آن جمله ابوالهیثم و اسعد بن زراره بودند، و قرار گذاشتند که در سال آینده با جمعیّت بیشتری در این محل بیایند و بیعت را کامل انجام دهند، سپس در سال دوازدهم بعثت هفتاد و یک نفر مرد و دو زن از برجستگان مدینه در موسم حج، بیعت ثانوی را استوار کردند که این مراسم در دل کوههای عقبه و محلّ مسجد البیعه انجام گرفت که این عهد وپیمان نیز به «بیعة العقبة» و «بیعة الثّانیه» معروف است.

2 - مسجد الکبش: که به آن «مسجد النّحر» نیز می گویند.

این مسجد در نزدیکی مسجد البیعه، بین جمره اولی و وُسطی قرار دارد و علّت تسمیه آن این است که کبش به معنی قوچ می باشد ، و در نزدیکی این مسجد بوده که خداوند قوچ آسمانی را برای حضرت ابراهیم فرستاد تا به جای فرزندش ذبح کند.

و روایت شده که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این مسجد نماز خوانده، و قربانی خود را کنار این مسجد انجام داده است.

3 - مسجد الکوثر: این مسجد در طرف راست منی که به طرف عرفات می رود قرار گرفته، و بعضی گفته اند سوره کوثر در این محل به پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است.

4 - مسجد الصّفائح: این مسجد در جنوب مسجد خیف، در دامنه کوه صفائح واقع شده که غار مرسلات نیز در این مسجد است که این غار حالت دایره ای شکل دارد که مردم به آن نقطه تبرّک می جویند، چون بر این عقیده اند که اینجا محلّ سرّ پیامبر می باشد، و گفته شده که سوره مرسلات در این مکان نازل شده است.

5 - مسجد الخیف: خیف به مکانی گفته می شود که اطرافش مسیل و بلندتر از سطح زمین و مع الوصف بین دو کوه باشد، و چون این مسجد تقریبا چنین حالتی دارد به همین جهت به این نام معروف شده است.

این مسجد در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله از بزرگترین مساجد بوده، حتّی بزرگتر از مسجد

ص:172

الحرام آن زمان و دارای فضیلت بسیار می باشد که بوسیله افراد زیادی در زمانهای مختلف بازسازی شده است.

گفته شده که در این مسجد هفتاد پیامبر نماز خوانده اند، من جمله حضرت موسی علیه السلام، و باز نقل شده که وقتی خداوند برای حضرت ابراهیم قوچی فرستاد که به جای فرزندش ذبح کند، حضرت ابراهیم در این مسجد نماز شکر به جای آوردند.

در روایت است که در حجّة الوداع، پیامبر نمازهای واجب خود را در موقع وقوف در منی در این مسجد می خوانده اند و خطبه معروف که در منی قرائت نمودند در همین مسجد، در وسط آن که معروف به مسجد حضرت رسول می باشدبرگزار شده است.

در مناسک شهید ثانی که علاّمه مازندرانی آن را شرح نموده، می نویسد:

با فضیلت ترین قسمت مسجد خیف، مسجد حضرت رسول است تا سی ذراع از هر طرف ( یعنی سی ذراع به طرف قبله و سی ذراع از راست، سی ذراع از چپ و سی ذراع از پشت ) و بعد فرموده است که هزار پیامبر در این مسجد نماز خوانده اند.

برای نورانی شدن مطلب و در ضمن استفاده از بیانات گهربار پیامبراسلام صلی الله علیه و آله،

مناسب است که چند فراز از آن خطبه حضرت را ذکر کنیم:

خونریزی و تجاوز به مال غیر، حرام است، و هیچ کس حق ندارد که کسی را بکشد یا اموال کسی را به ناحق تصرّف کند و هیچ کس حق ندارد کم فروشی کند، همه باید در حفظ امانات دیگران کوشا باشند. تمام مردم از لحاظ حقوق اجتماعی یکسان هستند، زیرا همه از آدم و حوّا به وجود آمدند، عرب بر عجم مزیّتی ندارد و عجم نیز دارای برتری نیست مگر به ملاک تقوی. جنگها و خون ریزی هائی که قبل از ظهور اسلام واقع شده، به حکم اسلام تعطیل است و کسی حق ندارد خونخواهی کند. ربا خواری به هر صورت و شکل، چون موجب تزلزل وضع اقتصادی خانواده هاست، ممنوع می باشد. مردان باید در حفظ حقوق زنان که از طرف اسلام تشریح شده است کوشش نمایند. با ظهور اسلام، شیطان از بندگی شما نسبت به خود ناامید شده است ولی در اعمال شما ممکن است رخنه کند و به کارهای ناروا واردتان نماید. پس از مرگ من، از

ص:173

بیگانگان پیروی نکنید ، جانشینان من قرآن و اهل بیت من هستند. کلیّه شما مسلمانان در برابر امر پروردگار مسئولیّت مشترک دارید، همان طوری که گفته های مرا می شنوید به دیگران ابلاغ کنید.

مسئله مهم و قابل توجّه در این خطبه و نحوه قرائت آن این است، که پیامبر صلی الله علیه و آله

چون در این سال، یعنی حَجّة الوداع می خواستند که اتمام حجّت نمایند و دیگر کسی نباشد که اظهار بی اطّلاعی کند، این خطبه را که ( مفاد دیگری نیز دارد )

در پنج مرحله در عرفات و منی قرائت نمودند و بعد از بیان هر بندی می پرسیدند آیا شنیدید آنچه را گفتم؟ و آیا رساندم آنچه را باید برسانم؟ همین که مردم اقرار می کردند، می فرمودند: خدایا شاهد باش، سپس به بیان مطلب دیگری می پرداختند(1).

آداب و مستحبّات مسجد خیف

1 - مستحب است که در مدّت وقوف در منی، نمازهای پنج گانه در این مسجد خصوصا در قسمت مسجد رسول صلی الله علیه و آله خوانده شود، از امام محمّد باقر علیه السلامروایت

شده که فرمودند: کسی که صد رکعت نماز در مسجد خیف بخواند قبل از خروج از منی اجر آن مطابق است با اجر هفتاد سال عبادت.

2 - خواندن شش رکعت نماز در زیر قبّه وسط مسجد، که بهتر است این نماز را هنگام وداع از منی بخواند و بعد از نماز صد مرتبه «سبحان اللّه» و صد مرتبه «لا اله الا اللّه» و صد مرتبه «الحمد للّه» بگویید.

امام محمّد باقر علیه السلام می فرمایند: گفتن صد مرتبه سبحان اللّه، اجر آزاد ساختن بنده ای را دارد و صد مرتبه لا اله الاّ اللّه اجر إحیاء نفس و صد مرتبه الحمد للّه اجر کسی را دارد که خراج عراقین ( کوفه و بصره ) را در راه خدا تصدّق کند (2).

3 - خواندن دعای سمات که در این محل خداوند به مجد خود بر ابراهیم تجلّی

ص:174


1- - بعد از این اقرار گرفتن و تأکید بر عمل به این مفاد که یکی از آنها پیروی از اهل بیت و اعلام جانشینی آنان بعد از وجود مقدّس خویش بود ولی پس از گذشت دو ماه و اندی که پیامبر به شهادت رسیدند هنوز بدن مطهّر آن حضرت به خاک سپرده نشده بود که عدّه ای ملحد تشکیل سقیفه داده و عملاً سخنان پیامبر را نادیده گرفته و بر خلاف آن عمل نمودند، و نمی دانم اگر آن همه سفارش نبود آنان چگونه عمل می نمودند؟!!!
2- - التهذیب، جلد 5، صفحه 468

نمود که در این دعا نیز تصریح شده است (1).

آداب و مستحبّات منی

1 - غسل روز عید قربان در صورت امکان و عدم عسر و حرج.

2 - نماز روز عید قربان که همانند نماز عید فطر می باشد.

3 - خواندن دعاهای روز عید قربان، و بهترین ادعیه در این روز دعای 46 و 48 از کتاب صحیفه سجّادیّه و دعای ندبه می باشد.

4 - پس از اعمال این روز که «رمی جمره عقبه و قربانی و حلق» می باشد، به همسفران خود این عید بزرگ را تبریک گفته آن گاه حمد و ثنای خداوند را بجا آورید که چنین توفیقی را به شما داده که در این روز، در این مکان مقدّس باشد.

5 - تا می توانید دعا کنید برای حوائج دنیا و آخرت، و نکته ای که باید توجّه داشته باشید اینکه تا می توانید برای آخرت خود دعا کنید، چرا که دنیا با تمامی مشکلات در گذر است ولی قیامت است که ابدی است و احتیاج به توشه و دعای فراوان دارد، لذا قرآن مجید در این رابطه به ما یاد داده که چگونه دعا کنیم، در سوره بقره می فرماید:

«فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرو اللّه َ کَذِکْرِکُمْ آبائَکُمْ اوْ أشَدُّ ذِکْرا، فَمِنَ النّاسِ

مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فیِ الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی الاخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فیِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الاخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ»(2).

آنگاه که اعمال حجّ بجا آوردید شما هم مانند پدران خود بلکه بیش از پدران خود، خدا را یاد کنید ( و هر حاجت دنیا و آخرت را بخواهید ) بعضی از مردم ( کوتاه فکر ) از خدای خود تمنّای متاع دنیوی تنها می کنند و آنها را از آخرت نصیبی نیست و بعضی دیگر می گویند بار خدایا ما را از نعمتهای دنیا و آخرت هر دو بهرمند گردان و از عذاب آتش دوزخ نگاه دار.

بعد به پدر و مادر و دوستان و ملتمسین دعا و کسانی که آرزوی زیارت این سرزمین را دارند، و برای سلامتی و فرج مولا و صاحبمان حضرت بقیّة اللّه الأعظم( عج ) دعا کنید.

ص:175


1- - وَ بِمَجْدِکَ الذَّی تَجَّلَیْتَ بِهِ لِموسی کَلیمِکَ عَلَیْهِ السَّلامُ فی طورِ سَیناءَ، وَ ِلإبْراهیمَ عَلَیْهِ السَّلامُ خَلیلِکَ مِنْ قَبْلُ فی مَسْجِدِ الخیف و ...
2- - سوره بقره، آیات 200 و 201

5 - گفتن این تکبیرات بعد از نماز ظهر عید تا بعد از نماز صبح روز سیزدهم که مجموعا پانزده نماز می شود.

أللّه ُ أکْبَر، لا إلهَ ألاَّ اللّه ُ وَ اللّه ُ أکْبَر، أللّه ُ أکْبَرُ وَ للّه ِ الْحَمْدُ وَ اللّه ُ أکْبَرُ عَلی ما هَدانا أللّه ُ أکْبَرُ عَلی ما رَزَقْنا مِنْ بَهیمَةِ الْأنْعامِ، وَ الْحَمْدُ للّه ِ عَلی ما أبْلانا .

6 - پس از اعمال روز عید در منی، ( یعنی رمی جمره عقبه، قربانی، حلق ) مستحب مؤکّد است که شخص برای طواف حج و سعی و طواف نساء تعجیل نموده، رهسپار مکّه شود و پس از انجام این اعمال برای بیتوته منی، شب را بر گردد.

علاّمه مازندرانی در شرح مناسک شهید ثانی قدس سره ضمن بیان روایتی می فرماید: تأخیر طواف حج از روز عید به روز یازدهم اگر مکروه نباشد فضیلت هم ندارد و تأخیر به دوازدهم بنا به قول جماعتی حرام و موجب گناه است، اگر چه عمل حج صحیح و موجب بطلان نخواهد بود.

7 - مستحب است روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم را از منی خارج نگردید مگر برای اعمال حج، و برای طواف مستحب نیز نروید، زیرا در روایت است که اقامت در منی افضل است از طواف مستحبی.

8 - نمازهای واجب و مستحب خود را حتّی الإمکان در مسجدخیف بجاآورید.

9 - در مسجد الکبش و مسجد البیعه نماز بخوانید (1).

10 - مستحب است هنگام مراجعت به مکّه، اگر از ریگ هائی که از مشعر الحرام جمع آوری نمودید اضافه آمده، آنها را در منی دفن کنید.

11 - هنگام مراجعت به مکّه همانطور که در توضیح مسجد خیف گفته شد، آداب مسجد را به عنوان وداع سرزمین منی بجا آورید و موقعی که رهسپار مکّه شدید چون به وادی «محصّب»، که آن را بطحاء گویند رسیدید در مسجد الحصبه قدری راه رفته و بعد اندکی به پشت بخوابید «بدون اینکه بخواب بروید» آن گاه حرکت کرده و به منزل خود در مکّه بروید.

واجباتی از حج که باید در منی أنجام گردد

1 - رمی جمره عقبه در روز عید قربان.

2 - قربانی نمودن در روز عید قربان.

ص:176


1- - توضیح آنها را در بخش اماکن مقدّس منی ذکر کردیم .

3 - حلق یا تقصیر در روز عید قربان.

4 - بیتوته در منی تا روز دوازدهم.

5 - رمی جمرات ثلاث در روز یازدهم و دوازدهم.

علّت رمی جمرات ثلاث چیست؟

در مورد علّت رمی جمرات، داستانهای مختلفی بیان کرده اند که مختصرا به هر یک از آنها اشاره می گردد:

1 - داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل، موقعی که به طرف قربانگاه می رفتند، شیطان در جلوی راه ایشان پدیدار شده و به اسماعیل گفت که خواب پدرت رحمانی نبوده و بی جهت خود را تسلیم کشتن نکن! اسماعیل شکایت او را به پدر نمود، ابراهیم علیه السلام دستور داد: آن ملعون، شیطان است! او را با سنگ از خود دور ساز! این کار تا سه مرتبه تکرار شد و از آن روز مرسوم شد.

لکن بنا به روایاتی که از معصوم علیه السلام نقل شده، رمی شیطان به وسیله خود حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است، فرموده اند: شیطان در سه نقطه که الان محلّ جمرات است، مانع از قربانی کردن حضرت ابراهیم می شد، و هر لحظه با سنگ ایمان رانده می گشت و حتّی این قول را عامّه نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده اند و در روایتی نیز آمده است که رمی جمرات مربوط به زمان حضرت آدم علیه السلام بوده است.

2 - در کتاب مروج الذّهب مسعودی است که در زمان حمله ابرهه به مکّه سه نفر از سرشناسان مکّه به سرپرستی «ابو رقال» که با رؤسای مکّه بر سر مسائل مادّی و جاه طلبی اختلاف داشتند، با سپاه ابرهه تبانی کرده و به اهل مکّه خیانت نمودند، که اسباب موفقیّت سپاه ابرهه را فراهم آورند، بعد از بازگشت ابرهه و هلاکت آنان مردم مکّه مطّلع شده و به خیانت آنان پی بردند، بنابراین در هر یک از جای میله های جمرات آنها را سنگسار نموده و در آن مکانها آن سه خائن مدفون شدند.

3 - نقل دیگری که در این مورد وجود دارد این است: که در زمان بسیار قدیم، در جای هر کدام از این جمرات بتهائی منصوب بوده که بعدها به جای آنها ستونهائی به نام شیطان ساخته شد، تا مردم طبق رسوم زمان خود در موقع مراسم حج این محل را که به نام گورِ بُتها هم بوده، سنگباران کنند.

ص:177

بلی، سنگسار کردن جمرات ثلاث، که به صورت ستونهائی ساخته شده، با چندمتر ارتفاع و چند متر ضخامت، دلائل روائی دارد که به آنها اشاره شد، و از طرفی هم ممکن است برای حاجی سؤالاتی مطرح شود که به چند نمونه از آنها و پاسخشان اشاره می گردد:

1 - چرا باید اوّل جمره عقبه را رمی نمود؟

گفته شده که قرارگاه اصلی ابلیس جمره اخری است، و باز نقل شده که اوّلین مرتبه ای که شیطان حضرت ابراهیم را وسوسه نمود، این محل بوده است، لذا حاجیان باید حمله را نخست از این مکان شروع کنند تا راه به سوی قربانگاه خویش بگشایند.

2 - چرا در جمره عقبه پشت به کعبه، و در اُولی و وسطی رو به کعبه باید با شیطان مبارزه نمود؟

زیرا حاجی به منزله پاسبان حقّ است و چون به طرف خانه حقّ می رود، این ستونها به جای شیاطین و مانع راه حقّ می باشند و چنان است که راه را بر او گرفته اند،

و مانع حرکت او شده اند، در جمره اوّل و دوّم چون به سمت خانه کعبه در حرکت است باید آنها را از خود دور کند و خود پیش برود و امّا در عقبه کبری نباید بگذارد آنها رو به جلو پیش رَوی نمایند و وارد حریم حقّ و خانه خدا شوند.

احکام رمی جمرات ثلاث در روزهای یازدهم و...

گرچه در این وجیزه ناچیز، مسائل شرعی حج و عمره را بیان نکردیم، ولی چون رمی جمرات این دو روز، با رمی جمره عقبه متفاوت است، چند شرط کلّی آن را عنوان می نمائیم، ولی برای توضیح و آشنائی بیشتر باید رجوع به مناسک شود.

1 - در روز یازدهم و دوازدهم ذی الحجّه رمی جمرات ثلاث باید انجام گیرد یعنی از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب حجّاج باید رمی کنند، و شروع آن از جمره اولی سپس وسطی و بعد عقبی یا عقبه که در شب عید قربان هم یک نوبت رمی شده باید انجام شود.

2 - چون رمی جمره عبادت است، لذا باید خالص و بدون ریا انجام گیرد و در آن نیّت، شرط می باشد.

3 -

برای هرکدام از جمرات باید هفت سنگ پرتاب کرد که گذاشتن سنگ بر آن

ص: 178

و یا یک مرتبه پرتاب کردن این هفت سنگ صحیح نیست.

4 - باید از برخورد هر سنگی با جمره یا شیطان، اطمینان پیدا کند تا هفت عدد کامل شود.

در تمام اعمال حج، همانطور که قبلاً هم اشاره شد، انسان به معجزات خاصّی در طول انجام اعمال برخورد می کند که دچار هیجان و شگفتی عجیبی می شود که خداوند چنانچه دستوری فرمود، اگر کسی خالصانه به آن لبیک گوید شاهد یاری و کمک های غیبی او نیز می گردد.

یکی از عجیب ترین این صحنه ها در جمرات است، هزاران نفر با هزاران سنگ، و آن هم سنگ های ریز و تمام به یک هدف، همزمان شروع به رمی می کنند، ولی هرکس از دورترین نقاط هم می تواند سنگ خود را که پرتاب می کند ببیند و تشخیص دهد که سنگ خود او بوده که به شیطان پرتاب شده است، و هیچ کسی تا شاهد این صحنه نباشد و برای خودش پیش نیامده باشد، شاید باور نکند، ولی مسئله ای که اکثر حاجیان بالإتّفاق بر آن نظر دارند و آن را تأیید می کنند این است که

چه بسا افرادی بوده اند که ناامید شده اند از اینکه بتوانند جمره خود را به خوبی انجام

دهند، ولی در همان مکان با توسّل به ساحت مقدّس امام زمان، حضرت ولی عصر( عج )، مورد امداد ایشان واقع شده و در ضمن به زیارت حضرت نیز نائل گشته اند و با کمک آن منجی عالم رمی خود را به نحو احسن انجام داده اند.

یکی از مؤمنین داستان تشرّف خویش را به محضر امام زمان ( عج ) چنین

نقل می کند:

سالی که به مکّه معظّمه رفتم، بعد از اعمال برای رمی جمره عقبه به منی رفتم، جمعیّت خیلی زیاد بود به طوریکه که ما سه نفر اهل کاروان احرام یکدیگر را گرفته و با هم می رفتیم، ناگهان دست من از احرام رفیقم جدا شد و با فشار زیاد جمعیّت از آنها دور افتادم و یک وقت متوجّه شدم که زیر پای جمعیّت افتاده ام، کسی قدرت نداشت نجاتم دهد چون هرکس چنین تصمیمی می گرفت و خم می شد زیر دست و پای جمعیّت له می شد، با هر زحمتی بود خود را حرکت دادم که به طرفی بروم، به شخص دیگری که او هم افتاده بود برخورد کردم بالأخره خودم را به طرف جمره و موضعی که سنگ می زدند کشاندم، نفسی کشیدم و با اینکه مرتّب سنگ به طرفم

ص:179

پرتاب می شد با زحمت زیاد موفّق شدم که سنگها را کنار بزنم و به گوشه ای رفتم که از آنجا بیرون بروم، جمعیّت مهلت نمی داد از یک آقائی اجازه گرفتم دست روی شانه اش بگذارم و ردّ شوم، اجازه داد دست روی شانه اش گذاشتم و گفتم: کمک کن تا ردّ شوم، همین طور که دستم روی شانه اش بود در اثر فشار جمعیّت، شانه اش از زیر دستم رد شده و دو مرتبه افتادم، امّا افتادنی که دیگر هر چه سعی کردم بلند شوم،

ممکن نبود، نفسم گرفت، و از زندگی مأیوس شدم، لحظات بسیار سختی بر من گذشت ناگاه به فکرم رسید که باید توسّل به اهل بیت علیهم السلام خصوصا امام زمان ( عج ) پیدا کرده و ایشان را صدا بزنم، قدرت حرکت زبان، از من سلب شده بود در دل متوجّه آقا شدم و گفتم نجات من به دست شماست! ناگهان دیدم آقائی در جلوی من با لباس غیر احرام و به هیئت عربی فرمود: دستت را به من بده و دستم را گرفت و بلندم نمود، دیدم با دست مبارک اشاره به این طرف و آن طرف نمود و با اشاره دست آقا راه باز شد، مرا تا جائی که کسی نبود بردند، پای ستونی نشستم زن عربی مرا به این حال دید گفت: چه می خواهی؟ به دهان اشاره کرده و گفتم: ( ماء )، ظرف آبی به من داد و نفسی کشیدم گفتم: این آقا چه کسی بود که مرا نجات داد؟ تاخواستم از ایشان تشکّر بنمایم دیدم کسی نیست! و به ذهنم رسید که ایشان امام زمان بوده اند که جواب توسّل مرا داده اند (1).

اینجانب(2) هم در سال 1377 شمسی که به حج رفتم، اضطراب عجیبی در دلم بود به خاطر رمی جمرات، و فکر می کردم نمی توانم از عهده این کار به خوبی برآیم، موقعی که بعد از ساعت 12 از مشعر برای خانمها وقوف اضطراری دادند و بنا شد به منی آمده و رمی جمره عقبه را انجام دهیم، دیدم خانمهای دیگر هم مثل من چون اکثرا سفر اوّلشان بود اضطراب دارند، به آنها می گفتم توسّل به امام زمان پیدا کنید و از ایشان کمک بخواهید، ولی باز هم دلشوره عجیبی داشتم، خدمه کاروان قبل از اینکه ما را به نزدیکی محلّ رمی برسانند، دستور توقّف داده و گفتند: مدیر کاروان، امسال به نیابت حضرت اباالفضل علیه السلام به مکّه آمده اند، بنابراین از ایشان کمک بخواهید و پیش بروید صدای «یا اباالفضل» همه افراد بلند شده، همه

ص:180


1- - شیفتگان حضرت مهدی عج
2- - نویسنده این سطور

خانم ها و خدمه، سیلاب اشک از چشمانشان جاری بود و «یا اباالفضل، یا اباالفضل» می گفتند وقتی به نزدیکی ستون جمره رسیدیم، جمعیّت زیاد بود و همه یکدیگر را کنار می زدند که خودشان به جلو بروند، یک مرتبه موج جمعیّت آمد و من ناخودآگاه به طرف جلو رانده شدم و به دیواره سنگی که اطراف ستون رمی کشیده شده است رسیدم که برای خودم بسیار جالب و تکان دهنده بود از عنایتی که امام زمان و حضرت اباالفضل به من عاصی کردند، بعد از آن، با آرامش دل هر هفت سنگ خود را بدون کوچک ترین ناراحتی زدم و به عقب آمدم که طول مدت رمی بیشتر از ده دقیقه نشد، وقتی به عقب برگشتم دیدم خانم های دیگر آمده اند (1) و آنها هم چنین ادّعائی دارند که عملشان را با موفّقیت انجام داده اند.

مستحبّات رمی جمرات

1 - خصوصیّات سنگ ریزه ها چنان باشد که در ضمن مستحبّات مشعر بیان شد.

2 - هنگام انداختن سنگ ها پیاده باشید نه سواره.

3 - با وضو باشید و بعضی از فقهاء نیز قائل به وجوب آن بوده اند .

4 - هنگامی که سنگ ها را از جایگاه خود ( مثلاً کیف ) بیرون آورده و به دست می گیرید که آماده رمی شود، این دعا را بخوانید:

ألْلّهُمَّ هذِهِ حَصَیاتی فَأحْصِهِّنَ بی وَأرْفَعَهُّنَ فی عَمَلی

5 - جمره عقبه را پشت به قبله و رو به جمره اولی، و وسطی را رو به قبله رمی نمایید.

6 - در جمره عقبه، ده یا پانزده ذراع فاصله بگیرید، و در اولی و وسطی کنار جمره بایستید.

7 - سنگ را بر انگشت بزرگ گذارید و با ناخن انگشت شهادت پرتاب نمایید.

8 - با هر سنگی که پرتاب می کنید تکبیر بگویید و این دعا را بخوانید:

أللّه ُ أکْبَرْ، ألْلّهُمَّ ادْحَرْ عَنّیِ الشَّیْطانَ (2) ألْلّهُمَّ تَصْدیقا بِکِتابِکَ وَ عَلی سُنَّةِ نَبَیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلّی اللّه عَلَیْهِ وَ آلِهِ، ألْلّهُمَّ اجْعَلْهُ لی حَجّا مَبْرورا، وَ عَمَلاً

ص:181


1- - با اینکه اکثر جمعیّت خانمهای کاروان مسنّ بودند و به آهستگی کارهای خود را انجام می دادند .
2- - یعنی خدایا شیطان را از من دور گردان .

مَقْبولاً وَسَعْیا مَشْکورا وَ ذَنْبا مَغْفورا.

9 - پس از برگشتن به خیمه خود در منی این دعا را بخوانید:

ألْلّهُمَّ بِکَ وَثِقْتُ وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ فَنِعْمَ الرَّبُّ وَنِعْمَ الْمَوْلی وَنِعْمَ النَّصیر

قربانی

دوّمین عمل از اعمال واجب روز عید قربان، قربانی کردن است که در این رابطه آیات و روایات زیادی وارد شده که دلالت بر عظمت و اهمیّت این برنامه دارد.

برای اینکه با حکمت های عالیه این موضوع آشنا شویم، گرچه زبان و فهم قاصر از بیان و درک آن است، ولی پاره ای از اسرار و فلسفه های قربانی را به طور اختصار بیان می نمائیم، زیرا غفلت از حکمت های قربانی است که باعث شده افرادی کج اندیش و یا بی اطّلاع، با بیان این که گوشت های قربانی از بین رفته و اسراف می شود و

درعوض، پول به فقراء و مستحقّان می دهیم، این حکم الهی را زیر سؤال ببرند که البته به این سخن با بیان روایاتی پاسخ داده می شود.

تاج نیشابوری می گوید:

گوسفندِ نفس را قربان نما

بهر تقصیری که شد در ما مَضی

هیچ یک زاحکام نبود بی سبب

خالی از حکمت نباشد حکم ربّ

نفس امّاره چیست؟

نفس امارّه عبارت است: از علاقه های دنیوی، شهوات حیوانی و هواهای

نامشروع نفسانی، و همان است که امام سجّاد علیه السلام در مناجات خود از آن به خداوند شِکوِه نموده و عرضه می دارد:

إلهی إلَیْکَ أشْکُو نَفْسا بِالسُّوءِ أمّارَةٌ (1)

و در مجموع می توان گفت: تنها چیزی که انسان را از صفای دل و معنویات جدا می سازد، «نفس امارّه» است، بنابراین حاجی باید در صحرای منی با نفس امارّه خویش مبارزه نموده، پس از آنکه شیطان را سنگ باران کرد از همه آمال و آرزوهای نفسانی نیز بگذرد و همراه با قربانیِ خود، نفس امارّه را سر بِبُرّد.

ص:182


1- - مناجات الشّاکین، مفاتیح الجنان مرحوم محدّث قمی قدس سره

یکی دیگر از فلسفه های قربانی، کمک به نیازمندان می باشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

خدای تعالی قربانی را برای این مقرّر فرموده که بینوایان گرسنه ، از گوشت آن سیر شوند و در رفاه قرار گیرند(1).

همانطور که در قرآن اشاره به این موضوع شده می فرماید:

«فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیرِ»(2)

یعنی از گوشت قربانی بخورید و فقیر سختی کشیده را نیز بخورانید.

یکی دیگر از فلسفه های قربانی تقرّب به خداوند و برائت از جهنّم می باشد.

امام صادق علیه السلام در پاسخ ابوبصیر که سؤال نمود علّت و فلسفه قربانی چیست؟ می فرمایند: همانا به محض اینکه قطره ای از خون قربانی بر زمین ریزد، موجب آمرزش صاحبش می شود، چه آنکه خدای عزّوجلّ می داند کسی که دارای تقوی است و ایمان به غیب دارد، قربانی را با اخلاص و انقیاد امر پروردگار خود انجام می دهد، مگر نه این است که خداوند عزّوجلّ می فرماید: چیزی از گوشت و خون قربانی به خدا نمی رسد، آنچه حساب خداست، همانا تقوی و اطاعت بنده است بنگر که چرا و چگونه خدا قربانی هابیل را قبول نمود و قربانی قابیل را ردّ فرمود (3).

در مورد قربانی هابیل وقابیل، در ضمن یک حدیث طولانی(4) امام محمّدباقر علیه السلام

می فرمایند:

حضرت آدم، هابیل و قابیل را امر کرد تا مقام قرب خود را در نزد خدای تعالی با انجام دادن قربانی آزمایش کنند، هابیل گوسفنددار بود، و قابیل کشاورز، پس هابیل بهترین گوسفند خود را که قوچی بود به قربانگاه آورد، و قابیل مقداری از خوشه های گندم که دانه نداشت.

پس قربانی هابیل قبول و از قابیل مردود گشت، سپس حضرت فرمودند این است قول خداوند متعال:

«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إذْ قَرَّبا قُرْبانا» (5) .

ص:183


1- - مستدرک الوسائل، جلد 10، صفحه 110
2- - سوره حج، آیه 28
3- - علل الشّرایع، جلد 2، صفحه 437
4- - اصول کافی ، جلد 8 ، صفحه 113
5- - سوره مائده، آیه 27

بلی از این داستان آموزنده استفاده می گردد که قربانی در واقع یک آزمایش است، پس هر چه بهتر و با خلوص بیشتر انجام گیرد ، موجب تقرّب بیشتر نزد خداوند متعال می شود، و هر گاه با نارضایتی انجام گیرد موجب دوری از خداوند خواهد شد.

و امّا اینکه قربانی موجب برائت از جهنم است، زیرا با فدا کردن هر یک از اعضاء قربانی، آزادی یک عضو از آتش جهنم بدست می آید.

پیامبر عظیم الشّأن ما که در هر مرحله ای از اعمال با سخنان نغز و دلنشین خود، انسانها را بیدار و امیدوار کرده اند می فرمایند:

قربانی های خود را نیکو و بی عیب انتخاب کنید، چه آنکه آنها به منزله مرکب شماست برای عبور از صراط (1).

بلی چون انسان جایز الخطاء است و با هر عضوی، گناهی انجام می دهد لذا بر حاجی است که با فدا دادن هر عضو قربانی، عضو گناهکار را از محکومیّت نجات دهد تا با سائر اعضاء هم آهنگ گردد، پس در حقیقت هر چه فدا می گردد، صرف و خرج خود انسان شده و از بین نرفته است.

یکی دیگر از فلسفه های قربانی کردن، تشکّر و سپاس از نعمتهای حق تعالی است.

پس از اینکه خداوند بشر را هدایت نمود و توفیق برگزاری مراسم حج را به او ارزانی داشت، بنده برای تشکّر و قدردانی از این موهبت، باید یک شتر یا گاو و یا گوسفندی قربانی کند و مقداری از آن را هم به فقرا دهد، و این شاید تأسّی به سخن خداوند متعال باشد در موقعی که نعمت بزرگ و موهبت عظیم خود، یعنی وجود مقدّسه و مطهّره فاطمة الزّهرا علیهاالسلامرا به پیامبر خویش ارزانی داشت و به او فرمود:

«إنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَّلِ لِرَّبِکَ وَ انْحَرْ»

یعنی ما به تو خیر کثیر عطا کردیم، پس برای شکرگذاری از آن ، نماز بگذار و شتر نحر و قربانی کن.

و در آخر باید تذکّر دهیم که قربانی کردن، زنده نگه داشتن داستان حیرت انگیز حضرت ابراهیم علیه السلام و فداکاری حضرت اسماعیل علیه السلام است.

ص:184


1- - من لایحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 213

شاید هر انسان آزاده ای که به مسلخ و قربانگاه رفته تا قربانی کند، به یاد بزرگانی که عنوان ذبیح اللّه را گرفته اند می افتد، همچون اسماعیل ذبیح اللّه، حمزه سیّد الشّهداء و اباعبد اللّه الحسین علیه السلام

ولی آن که از همه زودتر و بیشتر چهره ملکوتیش در اذهان ظاهر می شود، حضرت اسماعیل علیه السلام است، و شاید تنها دلیلی که حجّاج باید قربانی کنند، یاد آوری خاطره بزرگ این پدر و پسر می باشد، همانطور که حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام در حدیثی می فرمایند:

چون اسماعیل برای ذبح تسلیم شد، خداوند قوچی را برای او از بهشت فرستاده، پس هر چه در منی قربانی شود فدائی اسماعیل است تا روز قیامت (1).

مستحبّات قربانی

1 - در صورت تمکّن، هَدْیْ شتر باشد و گرنه گاو، و اگر نشد گوسفند، بهتر است شتر و گاو مادّه باشد ولی گوسفند و بز از جنس نر باشد.

2 - هدی از صحرای عرفات در روز عرفه عبور داده شده باشد و قول صاحب آن در این مورد کافی است.

3 - قربانی هر چه فربه تر باشد افضل است همانطور که در حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که حضرت فرمودند:

إسْتَفْرَهُوا ضَحایاکُمْ فَاِنَّها مَطایاکُمْ عَلَی الصِّراطِ (2).

4 - آنکه شخصا قربانی خود را ذبح کنید، و اگر نتوانستید دست خود را بالای دست ذبح کننده بگذارید.

5 - مستحبّات ذبح مثل آب دادن حیوان و غیره را رعایت کنید.

6 - شتری را که می خواهید نحر کنید ایستاده باشد، و از سر دستها تا زانوی او را ببندید و از طرف راست حیوان بایستید و کارد یا نیزه و یا خنجر را به گودی گردن او فرو برید.

7 - در وقت ذبح یا نحر بگویید:

ص:185


1- - عیون الأخبار، جلد 2، صفحه 90
2- - قربانیهای خودرا نیکو انتخاب کنید، زیرا آنها به منزله مرکب شما بر صراط است. من لایحضره الفقیه، جلد2صفحه213

وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفا مُسْلِما وَ ما أنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ. إنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی للّه ِ رَبِّ الْعالَمینَ، لاشَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ اُمِرْتُ وَ أنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ، ألْلّهُمَّ مِنْکَ وَ لَکَ بِسْمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ اللّه ُ أکْبَرْ

پس از نحر یا ذبح بگویید:

ألْلّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّی کَما تَقَبَّلْتَ عَنْ إبراهیمَ خَلیلِکَ وَ مُوسی کَلیمِکَ وَ مُحَمَّدٍ حَبیبِکَ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِمْ .

8 - مستحب است که مقداری از گوشت قربانی را خودتان تناول نموده و البته بیشتر از ثلث آن نشود، امّا اگر کمتر باشد اشکال ندارد .

حلق یا تراشیدن سر

«مُحَّلِقینَ رُؤسَکُمْ وَ مُقَّصِرینَ لا تَخافوُنَ»(1)

سوّمین عمل از اعمال منی، حلق، یعنی سرتراشیدن و تقصیر می باشد. البته حلق،

مخصوص به مردان است و آنهم کسانی که سفر اوّل آنها باشد، ولی اگر کسی مکرّر به حج رفته، مخیّر است بین حلق و تقصیر، که البته حلق ثواب و فضیلت بسیاری دارد، روایت است از معصوم علیه السلام که می فرمایند: کسی که حلق کند سرش را در منی، خداوند در إزای هر موئی نوری در قیامت به او عطاء می کند (2).

ولی برای زنها تقصیر به صورت کوتاه کردن مو یا ناخن می باشد .

اوّلین کسی که حج بجا آورد حضرت آدم علیه السلام بوده و با اینکه غیر آن حضرت و همسرش کس دیگری نبوده، ولی در این امر کوتاهی نکرده و سرخود را به وسیله جبرئیل که یاقوتی از بهشت برایش آورده بود تراشیده، بنابراین فرزندان آن حضرت هم باید تأسّی نموده و به این سنّت احترام گذاشته و آن را انجام دهند.

روایتی است از امام محمّد باقر علیه السلام، و همچنین عبد الرّزاق نوفل هم در کتاب خود از قول پیامبر نوشته که : حضرت محمّد صلی الله علیه و آلهدر حَجَّة الوداع حلق نموده و بسیاری از اصحاب هم سر تراشیدند، ولی پاره ای تقصیر خود را با کوتاه کردن ناخن

ص:186


1- - سوره فتح، آیه 27
2- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 187

و مو انجام دادند، و پیامبر صلی الله علیه و آله برای آنهائی که «حلق» نمودند «سه مرتبه طلب مغفرت» نمودند ولی برای آنهائی که «تقصیر مو» کردند «یک مرتبه طلب مغفرت» نمودند.

علّت حلق چیست؟

علّت حلق و سر تراشیدن شاید به این دلیل باشد که امتحانی است از جانب پروردگار، چون انسان به زینت و ظاهر خود اهمیّت می دهد، طبیعتا یکی از مهمترین زینتهای مرد، وجود مو است، بنابراین حاجی اگر در سفر خود مواظبت بر اعمال خود کرده باشد و خود را در این دانشگاه عالی ساخته باشد، پس از اینکه با رمی، شیطان را از وجود خویش دور کرده و بند علائق و دلبستگی به مادّیات را از خود برید، حال آخرین مرحله امتحان را پشت سر می گذارد که شاید تأیید کننده عمل های قبل او باشد، و آن این است که، آیا حال مطیع محض شده و در اینجا می تواند ظاهر خود را هم نشان دهد که بنده خالص و تسلیم محض اوامر الهی است؟

سرتراشیدن خود مؤیّد این مطلب است و از جهتی در عرب، رسم بر این بود که هرکس می خواست بنده ای را از آن خود کند، و برای عموم نیز مشخص باشد که این غلام من است، داغ بر او می زد و یا آنها را حلقه به گوش می کرد.

اسلام با این عمل می خواهد داغ عبودیّت مطلق را بر بندگان خود زند تا معلوم شود اینها خدمتگزاران این دین شریف هستند.

مستحبّات حلق

در تمام اعمال حج شاهد بودید که برای انجام هر کدام، غیر از مسائل شرعیّه، یک سری اعمال مستحبّی نیز ذکر شده و یا دعاهائی وارد شده که علاوه بر انجام ظاهری آن عمل، به نفس کار و معنویّت آن نیز توجّه داده شود، و این خود موضوع مهمّی است برای صاحب درک، در حلق نیز اگر چه ظاهر عمل، ساده است ولی باز هم مستحبّاتی ذکر شده و ائمّه ما دعاهائی را ذکر فرموده اند که صلابتی خاصّ به اعمال می دهد، که عبارتند از:

1 - در موقع تراشیدن سر، رو به قبله بنشینید.

2 - از جانب راست جلو سر، شروع به تراشیدن کنید و بعد طرف چپ را بتراشید.

ص:187

3 - احتیاط مستحب است که بعد از حلق، از اطراف ریش و شارب خود گرفته و ناخنها را نیز بچینید.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز اضحی ( عید قربان ) با اینکه سر می تراشید ناخن هم می گرفت و مقداری از شارب و محاسن مبارک خود را نیز کوتاه می کرد (1).

4 - در موقع تراشیدن سر، سه بار تکبیر بگویید و این دعا را بخوانید:

ألْلّهُمَّ هذِهِ ناصِیَتی بِیَدِکَ فَاجْعَلْ لی بِکُّلِ شَعْرَةٍ نُورا یَوْمَ الْقیمَة وَ اغْفِرْلی ذَنْبی یا واسِعَ الْمَغْفِرِةَ وَ الْحَمْدُ للّه ِ عَلی ما هَدانا وَ الْحَمْدُ للّه ِ عَلی ما أنْعَمَ بِهِ عَلَیْنا .

5 - بعد از فراغ نیز سه بار تکبیر بگویید و بخوانید:

الْحَمْدُ للّه ِ الذَّی قَضی عَنْهُ نُسُکی، ألْلّهُمَّ أعْطِنی بِکُّلِ شَعْرَةٍ حَسَنَةً وَ امْحُ عَنّی بِها سَیِئَةً وَارْفَعْ لی بِها دَرَجَةً وَ اغْفِرْلی وَ لِلْمُحَلِّقینَ وَ الْمُقَصِّرینَ وَ جَمیعِ الْمُسْلِمینَ، ألْلّهُمَّ زِدْنا ایمانا وَ یَقینا وَ تَوْفیقا وَ عَوْنا وَ اغْفِرْ لَنا وَ لأِ'c8ائِنا وَ اُمَّهاتِنا وَ صَلَّی اللّه ُ عَلی سَیِّدِنا مُحَّمَدٍ وَ آلِهِ الطّاهَرین .

6 - موی سر خود را در منی، در همان خیمه ای که منزل دارید دفن کنید، از امام صادق علیه السلامروایت شده که می فرمایند: هر مؤمنی که چنین کند روز قیامت هر تار موئی به نام او تلبیه گوید.

البته سفارش به این موضوع از جهت نظافت و پاکیزگی محیط اطراف بسیار حایز اهمیت است و غیر از مسائل معنوی عمل به آن برای وضعیت محیط لازم است.

بعد از اینکه حجّاج تقصیر نمودند، می توانند به مکّه بازگشته و اعمال خود را کامل نموده و دوباره به منی برگردند. البته مسائل شرعیّه ای در این خصوص وجود دارد، که از ذکر تمامی آنها صرفنظر می گردد، ولی به طور کل، حاجی می تواند از شب یازدهم به مکّه رود به این صورت که بعد از نیمه شب به طرف مکّه رفته ولی برای جمرات روز یازدهم برگردد، و یا اینکه بعد از جمرات روز یازدهم به مکّه رفته، ولی مغرب شرعی در منی باشد و در شب و روز دوازدهم، نیز به همین ترتیب.

ص:188


1- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 180

ولی معمولاً کاروانهای حجّاج، افراد را بعد از سه روز اعمال به مکّه برده، و بعد اعمال مکّه را انجام می دهند (1).

در هر صورت مستحبّاتی نیز در مورد طواف حج و بقیّه اعمال وارد شده که آنها را ذیلاً متذکّر می شویم:

مستحبّات طواف حج و سعی و طواف نساء

1 -

در صورت امکان، همان روز عید، بعد از اعمال سه گانه منی ، مراجعت به مکّه نموده، طواف حج و سعی و طواف نساء را انجام دهید و شب را برای بیتوته به منی برگردید و اگر نتوانستید، احوط عدم تأخیر است از روز یازدهم مگر به جهتعذر.

2 - تمام مستحبّات و آدابی که در طواف عمره گفته شد، در اینجا وارد است مثل غسل و غیره و بعد از اینکه حجر الاسود را بوسیده و لمس نمودید، و ادعیه ای که ذکر شد را خواندید و اعمال آن را انجام دادید،مستحب است بعد از آن وقتی به در مسجد الحرام رسیدید، این دعا را بخوانید:

ألْلّهُمَّ أعِنّی عَلی نُسُکی وَ سَلِّمْنی لَهُ وَ سَلِّمْهُ لی، ألْلّهُمَّ إنّی أسْئَلُکَ مَسْئَلَةَ الْعَلیلِ الذَّلِیلِ المُعْتَرِفِ بِذَنْبِهِ أنْ تَغْفِرَ لی ذُنُوبی وَ أَنْ تُرْجِعَنی بِحاجَتی، ألْلّهُمَّ إنّی عَبْدُکَ وَالبَلَدُ بَلَدُکَ وَالبَیْتُ بَیْتُکَ جِئْتُ أطْلُبُ رَحْمَتَکَ وَ أؤُمُّ طَاعَتَکَ مُتَّبِعا لأمْرِکَ رَاضِیا بِقَدَرِکَ، أسْئَلُکَ مَسْأَلَةَ الْفَقیرِ الْمُضْطَرِّ إلَیْکَ المُطیعِ ِلأمْرِکَ الْمُشْفِقِ مِنْ عَذابِکَ الْخائِفِ لِعُقُوبَتِکَ، أَنْ تُبَلِّغَنی عَفْوَکَ وَ تُجْیِرَنی مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِکَ (2).

آداب و مستحبّات مکّه معظمّه

اکنون که بحمد اللّه، توفیق شامل حال شما گشته و برای انجام مراسم حج در این مکان مقدّس هستید، دعا کنید که خداوند به شما کمک کرده و بتوانید در مکّه هم از اوقات خود بیشترین استفاده را بنمایید و تا آنجا که می توانید آداب و مستحبّات این بلده طیبّه را بجا آورید.

ص:189


1- - البته در صفحات قبل متذکّر شدیم که ائمّه سفارش نموده اند که بعد از اعمال روز عید قربان، طواف و سعی در مکّه انجام گیرد .
2- - من لایحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 55

البته به آداب مکّه معظّمه در بخش اوّل اشاره کردیم، ولی به صورت یک دستور العمل کلّی دوباره به بیان آن می پردازیم، البته چون موقعیّت حجّاج با هم مختلف است، ممکن است بعضی قبل از اعمال حج چند روزی در مکّه اقامت داشته و فورا بعد از اعمال به مدینه برگردند، ولی تعدادی از افراد نیز هستند که برای اعمال حج آمده و بعد از اعمال است که می توانند به مستحبّات در مکّه بپردازند .

در هر صورت ذکر این مستحبّات برای هر دو مفید است و بهتر است که از انجام آن غفلت نورزند تا سفری کامل و روحانی برای آنان باشد.

1 - بسیار

ذکر خداوند را بگویید، امام سجّاد علیه السلام می فرمایند: یک تسبیح در مکّه برابر است با انفاق خراج عراقین.

2 - ختم قرآن مجید، باز حضرت می فرمایند: هرکس در مکّه یک ختم قرآن بخواند، نمیرد تا پیامبر صلی الله علیه و آله و منزل خود را در بهشت ببیند(1).

3 - در مسجد الحرام بسیار نماز بخوانید، و به طور کلّی نماز در شهر مکّه فضیلت بسیار دارد. امام سجّاد علیه السلام می فرمایند: کسی که در مکّه هفتاد رکعت نماز بجا آورد و در هر رکعت توحید و سوره قدر و آیة السّخرة (2) و آیة الکرسی بخواند در زمره شهداء خواهد بود (3).

4 - طواف بسیار انجام دهید، به خصوص اگر قبل از اعمال در مکّه است، روایت شده که هرکس در دهه اوّل ذی الحجّه یک طواف بجا آورد، افضل است از هفتاد طواف بعد از حج، و شاید به همین خاطر است که می فرمایند: اقامت در مکّه و لو یک روز پیش از حج افضل است از دو روز بعد از حج، بنابراین بهتر است حجّاج تا قبل از روز ترویه که احرام حج می بندند به طواف و نماز مشغول بوده و از انجام کارهای دیگر ( مثل خرید ) خودداری نمایند.

5 - به کعبه بسیار نگاه کنید (4).

6 - انفاق کردن به یتیمان و بینوایان، در روایت است: اگر بخواهد به کعبه چیزی تقدیم کند، آن هدیه را با دست خود به فقراء بدهد و هرگاه قادر نباشد یک درهم

ص:190


1- - تهذیب، جلد 5، صفحه 468
2- - سوره اعراف، آیات 54 و 55 و 56 ( انّ ربّکم اللّه الّذی ... قریب من المحسنین )
3- - وسائل الشّیعه، جلد 13، صفحه 289
4- - فضیلت آن در بخش اوّل ذکر شد .

خرما خریداری نموده و به عنوان صدقه به فقراء بدهد، و این صدقه کفّاره احتیاطی است که اگر در احرام و اعمال کاری مثل خاراندن بدن انجام داده باشد، جبران شود.

7 - نزد حطیم که ما بین حجر الأسود و درِ کعبه می باشد زیاد بروید، و در آنجا بسیار خداوند را بخوانید.

8 - حضرت اسماعیل ذبیح را که با مادرش هاجر و جمعی از انبیاء در حجر مدفون هستند، با این عبارات زیارت کند:

ألسَّلاَمُ عَلی سَیِّدِنا إسْمَاعِیلَ ذَبِیحِ اللّه ِ إبْنِ إبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّه ِ، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ یا نَبِیَّ اللّه ِ وَ ابْنَ نَبِیِّهِ، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ یا صَفِیَّ اللّه ِ وَ ابْنَ صَفِیِّهِ ، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ یا مَنْ أنْبَعَ اللّه ُ لَهُ بِئْرَ زَمْزَمَ حِینَ أسْکَنَهُ أبُوهُ بِوَادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِ اللّه ِ الْمُحَرَّمَ، وَ اسْتَجَابَ اللّه ُ فِیهِ دَعْوَةَ أبِیهِ إبْراهِیمَ حِیْنَ قالَ رَبَّنا إنّی أسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوَادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ، رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ فَاَجْعَلْ أفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُروُنَ، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ یا مَنْ سَلَّمَ نَفْسَهُ لِلذِّبْحِ طاعَةً لأمْرِ اللّه ِ تَعالی إذْ قالَ لَهُ أبُوهُ إنّی أرَی فی المَنَامِ أنّی أذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی، قالَ یا أبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ، سَتَجِدُنی إنْشاءَ اللّه ُ مِنَ الصَّابِریِنَ فَدَفَعَ اللّه ُ عَنْهُ الذِّبْحَ وَ فَدَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ یا مَنْ أعَانَ أبَاهُ عَلی بِناءِ الْکَعْبَةِ کَما قالَ اللّه ُ تَعالی وَ إذْ یَرْفَعُ إبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ البَیْتِ وَ إسْمَاعِیلُ، رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنّا إنَّکَ أنْتَ السَّمیعُ الْعَلِیمُ، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ یا مَنْ مَدَحَهُ اللّه ُ تَعَالی فی کِتَابِهِ بِقَوْلِهِ وَ اذْکُرْ فی الْکِتابِ إسْمَاعِیلَ إنَّهُ کانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیَّا وَ کَانَ یَأمُرُ أهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَ الزَّکَاةِ وَ کَانَ عِنْدَ رَبَّهِ مَرْضِیًّا، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ یا مَنْ جَعَلَ اللّه ُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ مُحَمَّدا سَیِّدَ الْمُرْسَلینَ وَ خاتَمَ النَّبَیّینَ وَ سَلَّمَ، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلی أبیکَ إبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّه ِ، وَ عَلی أَخیکَ إسْحقَ نَبِیِّ اللّه ِ، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلی جَمیعِ أنْبِیاءِ اللّه ِ الْمَدْفُونینَ بِهذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ الْمُعَظَّمَةِ، ألسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلی اُمِّکَ الْطَّاهِرَةِ الصَّابِرَةِ هَاجَرَ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ، حَشَرَنَا اللّه ُ فی زُمْرَتِکُمْ تَحْتَ لِوَاءِ مُحَمَّدٍ صَلَّیَ اللّه ُ عَلَیْهِ

ص:191

وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ لاَ جَعَلَهُ اللّه ُ آخِرَ العَهْدِ مِنْ زِیارَتِکُمْ، وَ السَّلاَمُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکَاتُهُ .

9 - نوشیدن آب زمزم، و بهتر است با خود به وطن ببرید زیرا در روایت است که: آب زمزم شفای دردهاست.

10 - محلّ تولّد پیامبر صلی الله علیه و آله را زیارت کنید و این دعا را بخوانید و در بعضی

روایات است که دو رکعت نماز هم بخوانید.

ألْلّهُمَّ بِجَاهِ نَبِیِّکَ الْمُصْطَفی وَ رَسُولِکَ الْمُرْتَضی وَ أمِیْنِکَ عَلی وَحْیِ السَّماءِ طَهِّرْ قُلُوبَنا مِنْ کُلِّ وَصْفٍ یُبَاعِدُنا عَنْ مُشَاهَدَتِکَ وَ مَحَبَّتِکَ، وَ أمِتْنَا، ألْلّهُمَّ عَلی السُّنَّةِ وَالجَمَاعَةِ عَلی مُوَالآةِ أَوْلِیائِکَ وَ مَعاداةِ أَعدائِکَ وَ الشَّوْقِ إلی لِقائِکَ یا ذَالْجَلالِ وَ الإکْرامِ، ألْلّهُمَّ إنّی أوْدَعْتُ فی هذَا المَحَلِّ الشَّرِیْفِ، مِنْ یَوْمِنا هذا إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ خالِصا مُخْلِصا وَ أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ .

11 - به منزل حضرت خدیجه که منزل پیامبر صلی الله علیه و آله و محلّ تولّد حضرت زهرا علیهاالسلام

و محلّ وفات حضرت خدیجه بوده، بروید و دو رکعت نماز خوانده و دعای مخصوص این محل را بخوانید (1).

12 - به مساجد تاریخی مکّه رفته و در آنجا نماز بخوانید ( شرح آن در بخش اماکن مکّه گذشت ).

13 - قبرستان ابوطالب را به طور مکرّر زیارت کنید، ( که در بخش اوّل از مدفونین در آن و مختصری از زندگی و زیارت آنان بیان گردید ).

14 - اگر برایتان امکان داشت مخصوصا اگر حج شما صروره است داخل خانه کعبه شوید که مستحب مؤکّد است و در این زمینه ، این عمل مخصوص مردهاست.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: صروره کسی است که دعوت خدا را انجام داده، پس واجب است که داخل آن خانه ای شود که به سوی آن دعوت شده، تا در آن خانه او را گرامی بدارند (2).

کسی که داخل خانه کعبه شود مستحب است اعمالی را انجام دهد، که ذیلاً عنوان می گردد:

ص:192


1- - به صفحه 52 همین کتاب مراجعه شود .
2- - علل الشّرایع، جلد 2، صفحه 449

1 -

غسل کرده و نیّتش دخول در کعبه باشد و از آب زمزم بر روی خود ریخته وبا پای برهنه داخل شده و حلقه در را بگیرد و بگوید:

ألْلّهُمَّ إنَّ الْبَیْتَ بَیْتُکْ وَ الْعَبْدَ عَبْدُکَ وَ قَدْ قُلْتَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا فَآمِنّی مِنْ عَذابِکَ وَ أجِرْنی مِنْ سَخَطِکَ .

و سپس بگوید:

ألْلّهُمَّ أنْتَ قُلْتَ فی کِتابِکَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا فَآمِنّی مِنْ عَذابِ النّارِ .

و بعد که داخل شد، روی سنگ قرمز که بین دو ستون قرار دارد دو رکعت نماز گذارده، در رکعت اوّل بعد از حمد، سوره ( حم سجده ) و در دوّم بعد از حمد ( 55 آیه از آیات قران ) را بخواند، آن گاه در چهار زاویه کعبه این نماز را بگذارد و تضرّع کند و از خداوند سؤال نموده و این دعا را بخواند:

ألْلّهُمَّ مَنْ تَهَّبأ أوْ تَعَّبا أوْ أعَدَّ أوِ اسْتَعدَّ لِوَفادَةٍ إلی مَخْلوقٍ رَجاءَ رِفْدِه وَ جائِزَتِهِ وَ نَوافِلِهِ وَ فَواضِلِهِ، فَأِلَیْکَ یا سَیِّدی تَهْئَتی وَ تَعْبِئَتی وَ إعْدادی وَ اسْتِعْدادی رَجاءَ رِفْدِکَ وَ نَوافِلِکَ وَ جائِزتِکَ، فَلا تُخَیِّبِ الْیَوْمَ رَجائی، یا مَنْ لا یُخَیِّبُ عَلَیْهِ سائِلٌ وَ یَنْقُصُهُ نائلٌ، فَإِنّی لَمْ إنَّکَ الْیَوْمَ بِعَمَلٍ صالحٍ قَدَّمْتُهُ، وَ لا شَفاعةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ، وَلکِنّی أتَیْتُکَ مُقِّرا بِالْظُّلمِ، وَالإِسائَةِ عَلی نَفْسی، فَإِنَّهُ لا حُجَّةَ لی وَ لا عُذْرَ، فَأسْئَلُکَ یا مَنْ هُوَ کَذلِکَ، أنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمّدٍ وَ آلِهَ وَ تُعْطِیَنی مَسْئَلَتی، وَ تَقْبِلَنی بِرَغْبَتی، وَ لا تُرَدَّنی مَجْبُوها مَمْنُوعا وَ لا خائِبا، یا عَظیمُ یا عَظیمُ، أرْجُوکَ لِلعَظیم، أسْئَلُکَ یا عَظیمُ أنْ تَغْفِرَ لِیَ الذَّنْبُ الْعَظیمَ، لا إلهَ إلاّ أنْتَ .

و بعد بیاید در محلّ تولّد حضرت علی علیه السلام و این دعا را بخواند:

ألْلّهُمَّ نَوِّرْ بِالْعِلْمِ قَلْبی وَ اسْتَعْمِلْ بِطاعَتِکَ بَدَنی وَ خَلِّصْنی مِنَ الْفِتَنِ وَ أشْغِلْ بِالإِعْتِبارِ فِکْری وَ قِنّی شَرَّ وَساوِسِ الشَّیْطانِ وَ أجِرْنی مِنْهُ یا رَحْمنُ

بِالصَّالِحاتِ أعْمالِنا، ألْلّهُمَّ إنّی أَوْدَعْتُ نَفْسی فی هذا المَحَلِّ الشَّرِیْفِ مِنْ یَوْمِنا هذا إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ خالِصا مُخْلِصا، أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ .

ص: 193

سپس در کنار رکنی که حجر الأسود در آن است بیاید، سینه و بدن خود را بر آن بمالد آن گاه نزد ستونی که نزدیک حجر الأسود است برود و سینه خود را بر آن چسباند و بگوید:

یا واحِدُ یا أحَدُ یا ماجِدُ یا قَریبُ یا بَعیدُ یا عَزیزُ یا حَکیمُ لا تَذَرْنی فَرْدا وَأنْتَ خَیْرُ الْوارِثینِ وَهَبْ لی ذُرّیَةً طَیّبَةً، إنّکَ سَمیعُ الْدُعاءِ .

و چون خواست از کعبه بیرون رود سه مرتبه اللّه أکبر بگوید و این دعا را بخواند:

ألْلّهُمَّ لا تُجْهِدْ بَلائَنا رَبَّنا وَ لا تُشْمِتْ بِنا أَعْدائَنا فَإِنَّکَ أَنْتَ الضّارُ النّافِعُ .

سپس پائین آمده، پلّه ها را دست چپ قرار داده دو رکعت نماز بخواند.

15 - رفتن به اماکن مقدّسه مکّه و جاهای تاریخی که هر کدام نمونه ای از زندگی و دوران رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را در بر دارد، مانند کوه ثور و زیارت شهداء فخ و «میمونه» همسر پیامبر صلی الله علیه و آله که در سَرَف دو فرسخی مکّه قرار دارد، و «عبداللّه بن اسماعیل بن بزیع» که عالمی بزرگوار و از بزرگان اصحاب امام باقر، امام صادق و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام بوده و در «فیل» نزدیک مکّه است و قبر عبداللّه بن عبّاس که در وادی طائف قرار دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد او می فرمایند:

لِکُلِّ شَی ءٍ فارِسٌ وَ فارِسُ الْقُرْآنِ الْکَریمِ عَبْدِاللّه ِ بْنِ عَبّاس

16 - انجام دادن عمره مفرده که البته باید بعد از اعمال انجام می گیرد.

17 - مستحب است بعد از انجام اعمال حج، در بازگشت به سوی وطن عجله کنید! زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: هر گاه حج خود را انجام دادید، هر چه زودتر به سوی اهل و عیال خویش بازگشت کنید چه آنکه این کار اجر شما را زیاد می کند.

18 - انجام طواف وداع، و طوری انجام دهید که فرصتی بیش از قدر متعارف که برای جمع کردن وسائل خود است، نداشته باشید.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: چون خواستی از مکّه برگردی و به وطن بیائی، خانه کعبه را وداع نما و هفت شوط طواف کن و اگر توانستی در هر شوط حجر الأسود و رکن یمانی را استلام کن و گرنه در اوّل و آخر طوافت استلام نما و اگر نتوانستی حرجی بر تو نیست (1).

ص: 194


1- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 231

و بعد از این اعمال به نزد مستجار رفته، و اعمالی که در موقع ورود به مسجد الحرام انجام دادید و در بخش طواف بیان شد را، انجام داده و هر دعائی که خواستید بکنید و دوباره حجر الأسود را استلام نمایید، و سینه و شکم خود را به کعبه بچسبانید و خدا را حمد و ثنا گویید و بر پیامبر و آل او صلوات بفرستید و این دعا را بخوانید:

ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ نَبَیِّکَ وَ أَمِینِکَ وَ حَبَیبِکَ وَ نَجِیِّکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، ألْلّهُمَّ کَما بَلَّغَ رِسَالاَتِکَ وَ جاهَدَ فی سَبیلِکَ وَ صَدَعَ بِأَمْرِکَ وَ أوْذِیَ فِیکَ وَ فی جَنْبِکَ حَتّی أتَاهُ الْیَقینُ .

ألْلّهُمَّ أقْلِبْنی مُنْجِحا مُفْلِحا مُسْتَجابا لی بِأَفْضَلِ ما یَرْجِعُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِکَ مِنَ المَغْفِرَةِ وَ الْبَرَکَةِ وَ الرِّضْوانِ وَ العافِیَةِ فِیما یَسَعُنی أنْ أطْلُبَ أنْ تُعْطِیَنی مِثْلَ الذَّی أعْطَیْتَهُ أَفْضَلَ مَنْ عَبَدَکَ وَ تَزِیدَنی عَلَیْهِ، ألْلّهُمَّ فَاغْفِرْلی وَ إنْ أَحْیَیْتَنی فَارْزُقْنِیهِ مِنْ قابِلٍ، ألْلّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَیْتِکَ، ألْلّهُمَّ إنّی عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أمَتِکَ حَمَلْتَنی عَلی دَابَّتِکَ وَ سَیَّرْتَنی فی بِلادِکَ حَتّی أدْخَلْتَنی حَرَمَکَ وَ أمْنَکَ وَ قَدْ کانَ فی حُسْنِ ظَنّی بِکَ أنْ تَغْفِرَلیِ

ذُنُوبی فَاِنْ کُنْتَ قَدْ غَفَرْتَ لی ذُنُوبی فَازْدُدْ عَنّی رِضا وَ قَرِّبنی إلَیْکَ زُلْفی وَ لاتُباعِدْنی، وَ إنْ کُنْتَ لَمْ تَغْفِرْلی فَمِنَ الآنَ فَاغْفِرْلی قَبْلَ أنْ تَنأی عَنْ بَیْتِکَ دَاری فَهذا أَوانُ إنْصِرَافی إنْ کُنْتَ قَدْ أذِنْتَ لی غَیْرَ رَاغِبٍ عَنْکَ وَ لا عَنْ بَیْتِکَ وَ لا مُسْتَبْدِلٍ بِکَ وَ لا بِهِ، ألْلّهُمَّ احْفَظْنی مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ وَ عَنْ خَلْفی وَ عَنْ یَمینی وَ عَنْ شِمالی حَتّی تُبَلِّغَنی أهْلی فَإِذَا بَلَّغْتَنی أهْلی فَاکْفِنی مَؤُنَةَ عَبادِکَ وَ عِیالی فَاِنَّکَ وَلِیُّ ذلِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ مِنّی .

و بعد از فراغ طواف و دعای مذکور، از آب زمزم بیاشامید و بر سر خود بریزید و بگویید:

آئِبُونَ تائِبُونَ عابِدوُنَ، لِرَّبِنا حامِدوُنَ، إلی_'feرَبِّنا مُنْقَلِبُونَ راغِبوُنَ، إلی_'feرَبِّنا راجِعوُنَ إنْشاءَ اللّه ُ، صَدَقَ اللّه ُ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أعَزَّ جُنْدَهُ وَ هَزَمَ الأحْزابَ وَحْدَهُ .

ص:195

و بعد به مقام ابراهیم رفته، دو رکعت نماز بخوانید، بعد به ملتزم رفته ، سینه و شکم خود را به آن بچسبانید و تا می توانید در آنجا بایستید.

و سپس نزد حجر الأسود رفته و او را ببوسید و دست بر او کشیده به صورت بمالید، آن گاه دستها را بر عتبه در کعبه گذارده بگویید:

ألْمِسْکینُ عَلی بابِکَ فَتَصَدَّقْ عَلَیْهِ بِالْجَنَّةِ.

وموقعی که خواستیدازمسجدخارج گردید، از دری که موسوم به « باب الحنّاطین»

و مقابل رکن شامی قرار دارد(1) بیرون روید اما قبل از خروج، جلو آن در، رو به کعبه سجده طولانی نموده بعد بر پای خود برخیزید و رو به کعبه نموده بگویید:

ألْلّهُمَّ إنّی أنْقَلِبُ عَلی لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ .

19 - در بازگشت از مکّه، زیاد از خدا بخواهید که سفر آخر شما نباشد ، و دعا کنید که دوباره نصیب شما گشته و به کرّات مشرّف گردید، در روایت است که این دعا موجب طول عمر، و ترک آن موجب کوتاهی عمر خواهد بود.

بنابراین موقع برگشت از مکّه جسم انسان باید خارج گردد، نه دلش.

عبد اللّه بن سنان گوید: شنیدم از امام صادق علیه السلام می فرمود: هرکس از مکّه برگردد در حالی که نیّت بازگشت به سوی کعبه را داشته باشد، خداوند عمرش را زیاد گرداند و حیات بیشتری به او عطا فرماید (2).

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: کسی که پس از انجام وظیفه حج، از مکّه بیرون رود در حالی که قصد برگشت نداشته باشد هر آینه مرگش نزدیک و عذاب او در پیش است (3).

20 -

باید توجّه نمود که اگر بازگشت از مکّه در اختیار خودتان است ، عصر پنجشنبه و شب جمعه از مکّه خارج نگردید و همچنین قبل از نماز ظهر نباشد و نماز ظهر را بخوانید و سپس حرکت کنید.

این بود شرح مختصری بر بلده طیّبه، مکّه مکرّمه و شرح اعمال آن، امید آنکه مورد رضایت صاحب این بیت، و همچنین خوانندگان گرامی قرار گرفته باشد، و در سفرهای خویش، به حرمین شریفین زیارتی با معرفت رفته و تمامی افرادی که برای اتمام این مجموعه، سعی و تلاش نمودند را از دعای خیر خویش فراموش ننمایند.

ص: 196


1- - با تجدید ساخت مسجد الحرام اکنون باید از «باب الوداع» خارج شد .
2- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 281
3- - من لا یحضره الفقیه، صفحه 209

فصل سوّم

آشنائی با مدینه منوره

اشاره

ص: 197

ص:198

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ للّه ِ الَّذی هَدانا لِمَعْرِفَةِ أوْلِیائِه، الَّذینَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ وَ جَعَلَ زِیارَتَهُمْ وَسیلَةً لِنَیْلِ السَّعادَةِ الأبَدِیَّةِ، وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی هادِی الاُمَّةِ وَ إمامِ الأئمّةِ، مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی، وَ عَلی آلِهِ الطّاهِرینَ مِنْ أهْلِ بَیْتِ النُّبُوَةِ .

در این بخش درباره اهمیّت و فضیلت زیارت پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و فرزندان آن حضرت و قداست این سرزمین، به مقدار اندکی بحث شده است.

البته درباره عظمت و تقدیس این سرزمین که قطعه ای از قطعات بهشت معرّفی شده است، روایات زیادی وارد شده که در مقام خود، به بعضی از آنها اشاره می شود.

در بخش هائی نیز، به معرّفی اماکن و زیارتگاه های مدینه منوّره پرداخته، و سپس زیارت هر مقام را ذکر می کنیم، پس چه نیکوست که قبل از تشرّف به مدینه منوّره با تاریخ و فضیلت این سرزمین آشنا شده و با معرفت بیشتری به این آستان مقدّس، مشرف شوید.

مدینه از نظر جغرافیا

شهر مدینه پنجاه کیلومتر مربّع مساحت و در پانصد کیلومتری شرق مکّه قرار دارد، ارتفاع آن از سطح دریا ششصد و بیست و پنج متر و بنابه قولی هفتصد و بیست متر است.

این شهر در دشتی وسیع قرار دارد و دارای قناتها و نخلستانهای بسیار است، هوای مدینه گرم و مرطوب و معتدل تر از مکّه است.

در کتاب «تاریخ یثرب قبل از هجرت» آمده است: مدینه چون به دریا نزدیک بوده است، هوای مالاریائی خطرناکی داشته، و گروه بسیاری در تابستان بر اثر این

ص:199

مرض از بین می رفته اند، ولی در اثر قدوم مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله دیگر هوای مالاریائی آن به کلّی از بین رفته، و در تابستان و زمستان هوائی نسبتا مناسب دارد.

نقل شده که در ابتداء هجرت، در اثر آبهای راکد و پشه های مالاریا علاوه بر انسان، حیوانات هم به تب مبتلا می شدند، در یکی از جنگ ها شتران و بعضی از لشکریان مبتلا به تب و وبا شدند، خدمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسیده، تقاضا کردند که حضرت از خدای تعالی بخواهد تا این مرض ها را برطرف گرداند، پیامبر صلی الله علیه و آله دعا کردند، خداوند هوای مدینه را مانند مکّه صاف و بی بلا قرار داد.

بالجمله، هوای مدینه در تابستان سوزان و در عین حال مرطوب است و در زمستان نسبتا سرد و چون دارای نخلستان های زیادی است، می شود گفت پس از طائف شهر ییلاقی حجاز محسوب می شود.

مدینه از نظر نام

مدینه در ابتدا یثرب نام داشته است یعنی محلّی که به انسان آزار می رساند و یا آن را بیمار می گرداند که عرب های بادیه نشین این اسم را برای مدینه گذاشته بودند، زیرا

در تمام مناطق با هوای خشک و سوزان برخورد می کردند، ولی موقعی که به مدینه می آمدند، چون هوا مرطوب بوده، ناخوش می شدند، ولی مردم منطقه و بومی شهر به آنجا طیّبه می گفتند یعنی شهر مطلوب.

علّت این نام گذاری این بوده که وقتی وارد شهر می شده اند بعد از گذشت از بیابان های خشک عربستان، مثل این بوده که وارد بهشت شده باشند.

بعد از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد این شهر شدند، برای اینکه این دو نام متضاد از بین برود و بین مهاجرین و انصار اختلافی حاصل نشود، هر دو نام را لغو ساخته و آنرا به «مدینة الرّسول» و «دارالهجرة» نام گذاری کردند، که بعد از مدّتی این شهر به مدینه معروف گشت.

در کتب تاریخی برای مدینه نام های مختلفی آمده که سمهودی در کتاب «وفاء الوفاء» خود به ( 94 ) مورد اشاره نموده که چند نام آن در قرآن نیز ذکر شده است:

1 - مدینه: «ما کانَ ِلأَهْلِ الْمَدینَةَ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ» (1).

ص:200


1- - سوره توبه، آیه 120

2 - مُدْخَلَ صِدْقٍ:«رَبِّ أدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ»(1)

3 و 4 - ألدّار وَ الایمان: «وَ الَّذینَ تَبَوَّءُ الدّارَ وَ الایمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ»(2).

5 - أرض اللّه: «ألَمْ تَکُنْ أرْضُ اللّه ِ واسِعَةٌ فَتُهاجِروا فیها» (3).

6 - التین: «وَ التّینِ وَ الزَّیْتُون» (4).

در تفاسیر آمده که منظور از تین مدینه و زیتون بیت المقدّس و طور سینین کوفه و بلدالأمین مکّه می باشد، که خداوند این چهار شهر را از بین تمام شهرهای عالم برگزیده است.

مدینه در گذر تاریخ

اگر بخواهیم تاریخ مدینه را به طور مبسوط بیان کنیم، سخن طولانی گشته، از هدف اصلی خارج می شویم، ولی برای اطّلاع از وضعیّت به وجود آمدن این شهر و چگونگی آن، توضیح مختصری داده می شود:

مدینه قبل از اسلام دارای موقعیّت مهمّی بوده است و یکی از شهرهای قدیم عربستان، و ساختمان آن در زمان یوشع بن نون، وصیّ حضرت موسی علیه السلام و بعد از آن که «بخت النّصر» بیت المقدّس را خراب نمود، به دست یهودیان مهاجر و فراری بنا گردید و بعضی گفته اند به دست یکی از فرزندان حضرت نوح به نام «سام» بنا شده، و یهود به آن توسعه داده اند.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: یهود در کتاب آسمانی خویش دیده بودند که موضع هجرت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله در یثرب میان دو کوه «عیر» و «احد» خواهد بود، آن گاه که بخت النّصر بیت المقدّس را خراب نمود و یهود از بلاد خویش خارج شدند، موضع معهود را طلب می کردند، تا به کوهی که جُبَیْل و کوهی که اسمش حُداد بود رسیدند، با خود گفتند: شاید حداد، همان اُحُد باشد لذا در آن ساکن شدند و بعد در آن به ملک و اموالی رسیدند (5) .

دکتر ناصر الدّین در کتاب خویش می نویسد: یثرب از دیر زمان، جایگاه

ص:201


1- - سوره اسراء، آیه 80
2- - سوره حشر، آیه 9
3- - سوره نساء، آیه 97
4- - سوره تین، آیه 1
5- - اصول کافی، جلد 8، صفحه 308

یهودیانی بود که از شمال آمده و در آن اسکان گرفته بودند، در سَده چهارم میلادی، دو طایفه از اعراب جنوبی ( قحطانیها ) به نام اوْس و خزرج به یثرب آمده با یهودی ها همشهری شدند، پس از چندی اعراب قحطانی با کمک اعراب بادیه نشین، بزرگِ یهودیان را به قتل رسانده ولی چیزی نگذشت که خودشان به جان یکدیگر افتادند، به ناچار قبیله اوْس با یهودیان بنی قُرَیْظَه و بنی النّظیر و قبیله خزرج با یهودیان بنی قَیْنُقاع که در مدینه سکونت داشتند، هم پیمان گشتند.

این جنگ و خونریزی ها در پی هم ادامه داشت تا اینکه نزدیک بود مدینه که در آن موقع هنوز به یثرب معروف بود، ویران شود، زیرا در اثر جنگ های این دو قبیله، شهر یثرب دچار آتش سوزی و حریق می شد، این دو قبیله که خود نیز به ستوه آمده بودند، شنیده بودند که پیامبری ظهور خواهد کرد و یهود می گفتند که ما منتظر هستیم، پیامبر ظهور کرده و به او ایمان بیاوریم.

این بود که در سالهای یازدهم و دوازدهم بعثت که عدّه ای از افراد این دو قبیله به حج رفتند، پیامبر را ملاقات کرده و گفتند: خوب است ما بر یهود پیشی گرفته و به ایشان ایمان بیاوریم، و به کمک دین اسلام اختلافاتمان را برطرف کنیم، از این رو در همان جلسه اوّل، اسلام را پذیرفته و پیامبر را به دیار خود دعوت نمودند، بیعت عقبه اُولی و عقبه ثانیه (1) که انجام گردید، پیامبر از مکّه به یثرب هجرت نمودند.

مدینه بعد از هجرت

بعد از پیمان و بیعتی که مردم مدینه با پیامبر بستند و حضرت در مدینه سکونت خویش را آغاز نمودند، اختلافهای قبیله ای کم کم برطرف شده و توسعه و بازسازی شهر آغاز گردید و کم کم این شهر ویران، پایتخت اسلام گردید و بعد از شهادت آن

حضرت نیز، زیارتگاه عموم مسلمین جهان و مرکز خلفاء و علماء و دانشمندان بزرگ اسلامی گشته، و از اینجا، نور علم و دانش به تمام جهان پرتوافکن گردید، و به صورت دانشگاهی برای اسلام تبدیل شد.

به حدّی که در زمان امامتِ امام محمّد باقر علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلاممدینه،

پایگاه علم گشت، و تمامی دانشمندان شیعه و مذهب های دیگر به این شهر روی

ص:202


1- - چگونگی این بیعت ها در بخش مکّه توضیح داده شد .

آورده تا از این دو معدن علم فیض گیرند، در این زمان مهم فقه و طب پیشرفت بسزائی داشت و در این زمان بود که اکثر دانشمندان مهم و راویان حدیث پرورش یافتند، و نقل شده که در زمان امام صادق علیه السلامبیش از چهار هزار و پانصد راوی حدیث و دانشمند در درس های آن حضرت شرکت کرده و تربیت می شدند که این تعداد در آن زمان، رقم بسیار بالائی بوده است، در سال های اوّلیّه اسلام و هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه، مردم از کشورهای مختلف و بیشتر از شام و هند و مصر و ایران به مدینه مهاجرت می کردند.

یک دسته از آنها که بعضی از نخاوله (1) نیز از این گروه هستند شروع به دامداری

و کشاورزی کردند که به «نقل رَفْعَت پاشا» اگر آنها نبودند، مدینه زراعتی نداشت و باغها و مزارع خوبی که دارد، به خاطر آنهاست.

عماد زاده از علاّمه مرعشی، مطالبی نقل کرده که به اختصار به آن اشاره می شود، تا معلوم شود که سادات مدینه، غیر از نخاوله می باشند.

حضرت آیة اللّه العظمی سیّد شهاب الدین نجفی مرعشی قدس سرهمی نویسند : طایفه نخاوله، طائفه ای هستند از خُلّص و دوستان اهل بیت علیهم السلام که از زمان قدیم در مدینه ساکن می باشند، و بزرگانی در آنها بوده است و...

لازم به ذکر است: کمک به این عدّه از مردم و شیعیان فقیر در این مرکز سنّی نشین و وهّابی تأکید شده است.

فضیلت و شرافت مدینه منّوره

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در باره مدینه می فرمایند:

الْمَدینَةُ قُبَّةُ الاْءسْلامِ وَ دارُ الاْیمانِ وَ أرْضُ الْهِجْرَةِ، وَ مُبَوَّءُ الْحَلالِ وَ الْحَرامِ .

در کتاب «الوفاء» نقل می کند که: قاطبه دانشمندان اسلامی، اجماع بر این دارند

ص:203


1- - لازم به ذکر است که این نُخاوِلِه با سادات نُخاوِلِه که در مدینه معروف می باشند، فرق می کنند . در مدینه شیعیان زیادی هستند که تعداد بسیاری از آنها، از سادات می باشند . نُخاوِلِه این سلسله جلیله، دفتری مخصوص دارند، که اسامی آنان در آن ثبت و ضبط شده و مردمی بسیار فقیر و بی بضاعت می باشند . یک عدّه از شیعیان نیز به سادات نُخاوِلِه معروفند با اینکه از طایفه نُخاوِلِه نیستند، ولی چون طایفه نُخاوِلِه، شیعیان معتقدی بوده و نگهداری و حمایت از ذراری پیامبر می کرده اند، لذا به سادات نُخاوِلِه معروف گشته اند .

که محلّ دفن اشرف کائنات، بر تمام بقاع روی زمین افضل است، حتّی بر کعبه و بعد اجماع بر افضلیّت مکّه و مدینه بر سائر بلاد نموده اند، البته اختلاف دارند که کدام

افضل از دیگری است؟

یکی از دانشمندان مدینه کتابی درباره مدینه و فضیلت آن نوشت، و دانشمندی از اهل مکّه درباره فضیلت مکّه، و بالأخره دانشمند مدنی در یک فضیلت بر مکی غلبه یافت، و آن این بود که نوشت: طبق روایات هر کسی از تربت و خاکی است که بعد از مرگ در آن مدفون می شود و چون نفس شریف خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آلهاز تربت مدینه آفریده شده، لذا آن تربت بر جمیع بلاد عالم فضیلت دارد (1).

در فضیلت و شرافت این سرزمین مقدّس، قلم ناتوان از نوشتن و زبان عاجز از بیان است، زیرا سرزمینی که در هر نقطه آن جای قدم های مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و هبوط جبرئیل امین است، پس چگونه می توان آن را توصیف نمود و فضائل آن را شرح داد.

«سمهودی» در کتاب «وفاء الوفاء» خود برای این بلده طیّبه، ( 99 خصلت ) ذکر کرده، که به بعضی از آنها اشاره می کنیم و در شرح فضائل مدینه، به ذکر همین نکات بسنده می نمائیم:

1 - خلقت اشرف کائنات، از این تربت پاک بوده است ( طبق آنچه ذکر شد ).

2 - در برگرفتن بدن شریف و مقدّس حضرت خاتم الأنبیاء.

3 - خداوند، مدینه را محلّ تجلّی دین خود قرار داده و از آنجا نور اسلام به سائربلاد تجلّی کرد.

4 - خداوند متعال، انصار دین خود را از آنجا انتخاب فرمود، و مهاجرین را در آن جای داد.

5 - اختصاص این بلد به مسجدی که بر «تقوی» بنا شده (2)، یعنی مسجد قبا که دو رکعت نماز در آن برابر یک عمره است، چرا که این همان مسجدی است که این آیه در مورد آن نازل شده است.

6 - اختصاص اهل مدینه به دورترین میقات «مسجد شجره» که افضل همه

ص:204


1- - به نقل از کتاب آداب مدینه، نوشته افتخاری گلپایگانی .
2- - به دلیل آیه: لمسجد اسّس علی التّقوی ... سوره توبه، آیه 108 که مراد این مسجد است .

مواقیت است.

7 - تعیین سمت قبله به جانب کعبه، در این شهر واقع شده است.

8 - شفاعت آن حضرت برای کسی که ایشان را در اینجا زیارت نماید.

و نکته ای دیگر که به آن اشاره نشده است و یکی از مهمترین ویژگی های مدینه می باشد:

در برگرفتن پیکرهای مطهّر پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و چهار امام بزرگوار و نیز بسیاری از اولاد ایشان علیهم السلام می باشد.

فضیلت زیارت پیامبر و ذراری آن حضرت

در باب فضیلت زیارت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، روایات متعدّدی نقل شده و تمام آنها دلالت بر اهمیّت، و بنا به قول بعضی از علماء، وجوب زیارت آن حضرت دارد، خصوصا برای کسانی که به زیارت خانه خدا و حجّ مشرّف شده اند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که رحمةٌ للعالمین می باشند، در مورد کسانی که به زیارت بیت اللّه رفته، و به مدینه برای زیارت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نروند، می فرمایند: کسی که برای حجّ به مکّه مشرّف شود و مرا در مدینه زیارت نکند، من در روز قیامت نسبت به او جفا و بی مهری می نمایم (1).

( منظور این است که مورد شفاعت حضرت قرار نمی گیرد ).

احادیثی که در مورد استحباب زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شده، بسیار واضح است و

نیاز به توضیح ندارد، لذا فقط اکتفا به ذکر این روایات می نمائیم:

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَنْ أَتی مَکَةً حاجّا وَ لَمْ یَزُرْنی فِی الْمَدینَةِ جَفَوْتُهُ یَوْمَ الْقِیمَة وَمَنْ أتانی زائِرا وَجَبَتْ لَهُ شَفاعَتی وَمَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفاعَتی، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةَ

(2)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: هرکس به مکّه آید و حج را به جا بیاورد و مرا در مدینه زیارت نکند، در روز رستاخیز به او جفا خواهم کرد ( او را شفاعت نخواهم کرد ) و هر که به زیارت من بیاید ( به طور عموم چه حاجّ و چه غیر حاجّ ) شفاعت من برای او واجب خواهد شد و هر که شفاعت من برایش واجب شود، بهشت بر وی واجب گردد.

ص:205


1- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 548
2- - مزار بحار الأنوار، جلد 100، صفحه 140

حضرت رسول صلی الله علیه و آله به فرزندشان حضرت اباعبد اللّه الحسین علیه السلاممی فرمایند: کسی که مرا در حیات یا ممات، یا پدرت یا برادرت حسن را، یا ترا، زیارت کند، حقّی بر من ثابت خواهد کرد که در روز قیامت او را زیارت کنم و از کیفر گناهانش نجات دهم (1).

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمودند: کسی که مرا در زمان حیاتم یا پس از مرگم زیارت کند یا تو را در زمان حیات و یا پس از مرگ زیارت کند یا دو پسر تو را در زمان حیات و پس از آن زیارت کند ضمانت می کنم که او را از گرفتاری ها و سختی های روز قیامت رهائی بخشم، تا اینکه با من در رتبه و درجه من قرار گیرد (2)

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: حجّ خود را به زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام کنید که ترک آن خلاف ادب است، و شما به این عمل امر شده اید، قبوری را که خدا حقّ آنها را بر شما لازم فرموده، و نزد آنها خواهان روزی شوید (3).

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: هنگامی که یکی از شما به حج می رود برنامه حجّ خود را به زیارت نمودن ما به پایان ببرد، زیرا این برنامه، کامل کننده حج است (4).

روایت شده که: روز عیدی، امام صادق علیه السلام در مدینه بودند، و به زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله مشرّف گردیده و بر آن حضرت سلام نموده، و بعد فرمودند: ما بر همه اهل شهرها فضیلت داریم، خواه مکّه و خواه غیر آن، به سبب زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله.

پس از آگاهی، از ثواب زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله، توجّه به نکته ای لازم است و آن اینکه: شاید برای بعضی میسّر نشود که به زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله بروند، و از طرفی بسیار علاقمند هستند که شامل این احادیث شده و به حظّ و بهره ای نائل گردند!

از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند: کسی که زیارت کند قبر مرا، مانند این است که هجرت نموده به سوی من، در حیات من، و اگر نتوانستید سلام بفرستید که به من می رسد (5).

ص:206


1- - بحار الأنوار، جلد 100، صفحه 123
2- - وسائل الشّیعه، جلد 10،
3- - بحار الأنوار، جلد 10، صفحه 94
4- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 255
5- - تهذیب، جلد 6، صفحه 23

در «تهذیب» آمده است که شخصی گفت: روزی خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام رسیدم، عرض کردم برای طلب برکت و ثواب اینجا مشرّف شدم، حضرت فرمودند:

خبر داد مرا پدرم که هر که بر او و بر من سه روز سلام کند، خداوند متعال او را از اهل بهشت قرار دهد، آن شخص می گوید: عرض کردم در حیات او و شما؟ فرمود: و هم چنین بعد از وفات ما.

ابن عبّاس می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: چون فرزندم حسن علیه السلامبه زهر جفا شهید گردد، ملائکه آسمانها بر او گریان می شوند، همه چیز بر او بگرید حتّی مرغان هوا و ماهیان دریا، آری هرکس بر او بگرید، دیده اش در قیامت کور نباشد، هرکس بر مصیبت او اندوهناک شود، در آن روز اندوهناک نباشد، هرکس او را در بقیع زیارت کند، قدمش بر صراط ثابت باشد، در روزی که قدمها بر آن لرزان است (1).

امام محمّد باقر علیه السلام فرمودند: چون بدن پدرم را در قبرستان بقیع به خاک سپردند، ناقه آن حضرت خود را رها کرد و نزدیک قبر شریف رفت و بدون آنکه قبلاً قبر را دیده باشد، سینه خود را بر قبر مطهّر گذاشت و فریاد و ناله برآورد، اشک

از دیدگانش می ریخت و چون او را بر گرداندند، دو مرتبه برگشت و ناله از سر گرفت، تا این که پس از سه روز بر سر قبر امام سجاد علیه السلامدرگذشت.

امام صادق علیه السلام فرمودند: پدرم امام محمّد باقر علیه السلام در هنگام رحلت به من فرمودند: ای جعفر، از مال من وقفی قرار بده برای ندبه کنندگان و عزاداران، که ده سال در منی، در موسم حج بر من ندبه و گریه نمایند و رسم ماتم و سوگواری را تجدید نموده و بر مظلومیّت من زاری کنند(2).

در حدیث مفصّلی از ابن هشام نقل شده که از امام صادق علیه السلامروایت می کند: مردی به آن حضرت عرض کرد: آیا زیارت باید کرد پدر شما را؟ فرمودند: آری، عرض کرد، ثواب آن چیست؟ امام علیه السلامفرمودند: بهشت از برای اوست، اگر اعتقاد به امامت او داشته باشد و از او پیروی کند، عرض کرد: کسی که اعراض کند از زیارت آن حضرت چطور؟ فرمودند: در یوم الحسرة ( روز قیامت ) پشیمانی و حسرت نصیب او خواهد بود (3).

ص:207


1- - بحارالأنوار، جلد 44، صفحه 148
2- - وسائل الشّیعه، جلد 17، صفحه 125
3- - بحارالأنوار، جلد 100، صفحه 145

باز امام صادق علیه السلام می فرمایند: هرکس مرا زیارت کند، گناهانش آمرزیده شود و فقیر و پریشان نمیرد (1).

امام رضا علیه السلام می فرمایند: از برای هر امام عهدی است بر گردن شیعیان آنها، و از تمامی وفاء به آن عهد، این است که زیارت کنند قبور آنها را، سپس آن کس که زیارت نماید امامان خود را، در حال رغبت و خشنودی به آن زیارت، امامان معصوم او را شفاعت خواهند نمود، در روز قیامت (2).

امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: هرکس زیارت کند امام صادق علیه السلامو پدرش امام باقر علیه السلام را، درد چشم نکشد، و بیماریهای صعب العلاج نبیند، و مبتلا نمیرد(3).

اماکن مقدّسه شهر مدینه

اشاره

در مقدّمه باید ذکر کنیم که، اغلب اماکن متبرّکه شهر مدینه، در مدینه فعلی از بین رفته، و یا اسامی آنها تغییر یافته است.

این به خاطر یک سری تعصّبات خاصّ حکومت عربستان سعودی، و برخی هم به جهت مرور زمان، و بازسازی و نوسازی شهر مدینه می باشد که بعضی از این اماکن از بین رفته، و یا تغییر شکل داده اند ، مع الوصف، پاره ای از این اماکن که معروف و

تقریبا مشخّص می باشند را ذکر می کنیم:

1- مسجد و حرم پیامبر صلی الله علیه و آله

یکی از با عظمت ترین، و مقدّس ترین آثار تاریخی اسلام در مدینه، مسجد النّبی می باشد، که پس از خانه کعبه و مسجد الحرام، دوّمین مسجدی است که، در فضلیت آن سخن ها گفته شده است.

امام امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب علیه السلام می فرمایند:

أرْبَعَةٌ مِنْ قُصُورِ الْجَنَّةِ فِی الدُّنْیا، ألْمَسْجِدُ الْحَرامِ وَ مَسْجِدُ الرَّسُولِ ، وَ مَسْجِدُ بَیْتِ الْمُقَدَّسِ، وَ مَسْجِدُ الْکُوفَةِ (4)

یعنی در دنیا چهار قصر، از قصرهای بهشتی است: 1 - مسجد الحرام 2 - مسجد

ص:208


1- - تهذیب، جلد 6، صفحه 78
2- - وسائل الشّیعه، جلد 1، صفحه 253
3- - تهذیب، جلد 6، صفحه 78
4- - بحار الأنوار، جلد 99، صفحه 240

النّبی 3 - مسجد بیت المقدّس 4 - مسجد کوفه

و همچنین پیامبر عظیم الشّأن اسلام، حضرت محمّد بن عبد اللّه صلی الله علیه و آله فرمودند: یک نماز در مسجد من، برابر با دَه هزار نمازی است ، که در مساجد دیگر خوانده شود، مگر مسجد الحرام، که نماز در آن افضل می باشد (1).

در شرافت مسجد النّبی صلی الله علیه و آله همین بس که، شخص مسافر می تواند نماز را در آن کامل بخواند و در روایات آمده است که مسلمانان باید که به قصد آن شدِّرحال(2)

کنند.

چگونگی پیدایش مسجد النّبی صلی الله علیه و آله

بعد از اینکه به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وحی شد، که از مکّه به مدینه هجرت نمایند، ایشان در بدو ورود، به روستائی به نام قبا وارد شده ، و مردم هم استقبال گرمی از ایشان نمودند (3).

بعد از چند روز اقامت، حضرت در روز جمعه قبا را به قصد ورود به شهر یثرب ترک نمودند و آنگاه که نخستین گام را بر درِ دروازه مدینه نهادند، ضربان قلب آن حضرت همگام با زمزمه این دعا بود:

«رَبِّ أدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ أجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ

سُلْطانا نَصیرا»(4)

مردم همگی از مهاجر و انصار و یهود و نصاری به استقبال پیامبر صلی الله علیه و آله آمده و شادی می کردند و اشعاری در مدح ورود حضرت می سرودند، و همگی خواهان آن بودند که، حضرت به خانه ایشان رفته و آنجا را منزل خود قرار دهند، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ تمامی افراد می فرمودند: این شتر مأمور است راهش را باز کنید، شتر حضرت، از تمامی خانه های بزرگان شهر گذشت، از منازل خویشان پیامبر هم گذشت و ناگهان ولوله و شادی مردمان بلند شد، آری کسانی که محروم و درمانده بودند و هیچ گاه کسی لبخند شادی بر روی لبهای اینان ندیده بود، سراپا غرق شادی

ص:209


1- - من لایحضره الفقیه، جلد 1، صفحه 228
2- - شدّ رحال: از جائی به جائی کوچ کردن کنایه از سفر است، لغت نامه دهخدا، صفحه 12511
3- - چگونگی ورود و شرح آن در تاریخ مسجد قبا ذکر گردیده است .
4- - سوره اسراء آیه 80

شده بودند، چرا که شتر حضرت، در منطقه ای که به ظاهر ارزشی نداشت و قطعه زمینی بیش نبود، در نزدیک خانه ابو ایّوب انصاری زانو زد.

ابو ایّوب که به گفته سلمان، از فقیرترین مردم شهر مدینه بود، به شتاب نزد پیامبر آمده و ایشان را به خانه خویش برد و مادر را صدا زد، و بشارت داد که سیّد و آقای بشر، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر ما وارد شده اند!!

مادر ابو ایّوب به استقبال حضرت آمد، ولی چون نابینا بود گفت: واحسرتا که چشم ندارم، جمال پیامبر را تماشا کنم، پیامبر صلی الله علیه و آلهدست بر چشم آن زن گذاشت، و آن زن بینا گردید، و این اوّلین معجزه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه بود.

ایجاد پایگاه اسلامی

بعد از ورود و استراحت، پیامبر بزرگوار اسلام دراین اندیشه بودند که برای ایجاد یک حکومت اسلامی و رفع مشکلات و مسائل مردم، نیاز به یک پایگاه می باشد، که همه مردم در آن اجتماع نموده، و اهداف اسلامی در آن به ثمر رسد، بنابراین حضرت تصمیم گرفتند که، یک مسجد بنا نموده، تا همه از آن بهره مند گردند.

برای تشکیل این بناء مقدّس و اسلامی، نیاز به یک قطعه زمین بود، حضرت از ابو ایّوب سؤال نمودند، این زمینی که شتر در آن زانو زد از برای کیست؟ در پاسخ جواب داد که: زمین متعلّق به سهل و سهیل می باشد که دو یتیمی هستند که کفالت آنها را خود، بر عهده دارم ( البته بنا به بعضی روایات «مَعاذ بن عَفراء» به عهده داشت ) بنابراین قسمتی از زمین که مال سهل و سهیل بود، خریداری گردید، و قسمت دیگر زمین هم که بنا به نقلی گورستان قدیمی شهر بوده، و بنابر قولی هم، خوابگاه گوسفندان و شترهای کاروانها بود، ضمیمه آن گردید و حضرت بخشی را به عنوان مسجد و قسمت دیگر را به جهت خانه خود و یارانش انتخاب فرمودند.

کار بنای مسجد آغاز شد، و پیامبر صلی الله علیه و آله همچون کارگری ساده، همراه با مهاجر و انصار شروع به کار نموده، و همگی سرشار از امید و ایمان، تلاش می نمودند.

خانه پیامبر صلی الله علیه و آله

کار مسجد که پایان گرفت، ساختمان خانه پیامبر صلی الله علیه و آله آغاز شد، به دستور حضرت خانه ایشان در کنار مسجد بنا گردید، که گوئی جزئی از ساختمان مسجد است.

ص:210

برای هر یک از زنان پیامبر نیز، حجره ای ساخته شد و دیوارهای آن را با گِل و کاه و سنگ، و طاق آن را، با شاخه های خرما پوشاندند.

نقل شده که: منزل حضرت مانند سائر خانه های اعرابِ بی بضاعت بود و شامل نُه اطاق کوچک که، به وسیله محوطه پنجاه و یک متری که در وسط داشت، به یکدیگر متّصل شده بود.

یکی از این این اطاقها، محلّ آسایش خود پیامبر، و دیگر اطاقها هر کدام متعلّق به یکی از زوجات بوده است.

سمهودی از ابن یزید نقل کرده، گفت: من خانه امّ سلمه، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله را دیده بودم، آن حجره از خشت بنا شده بود، از پسرش پرسیدم: چه وقت این خانه را برای مادرت بنا کردی؟ گفت: وقتی پیامبر به غزوه دَوْمَةُ الْجَنْدَل رفت، مادرم خانه خود

را با خشت مرمّت کرد، چون حضرت برگشت و مشاهده کرد، فرمود : ای امّ سلمه ! این چه بناء است؟ عرض کرد: خواستم چشمهای مردم را از حرم تو باز دارم.

فرمود: ای امّ سلمه! یکی از مصارف شرّی که مال مسلمان در آن مصرف از میان می رود، بناهای عظیم است.

سعید بن مسیّب گفت: به خدا قسم! دوست داشتم که خانه های محقّر و گِلی زوجات رسولخدا صلی الله علیه و آله، به حال خود باقی باشد، تا مسلمانان آینده ببینند، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، آن کس که امپراطوران بزرگ دنیا، در برابرش خاضع می شدند، و کلیّه خزائن عالم در دستش بود، با چه سادگی زندگی کرده است! ای کاش آن آثار ساده و بی آلایش باقی می بود، تا مردم می دیدند و دست از مباهات و فخر فروشی ها بر می داشتند.

امام صادق علیه السلام جدّ بزرگوار خویش، حضرت محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله را در عبارتی زیبا، چنین توصیف می نمایند:

کانَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یَجْلِسُ جُلُوسَ الْعَبْدِ، وَ یَأکُلُ أکْلَ الْعَبْدَ وَ یَعْلَم أنَّهُ الْعَبْد 0

یعنی نشستن رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند نشستن بندگان بود، و همچون بندگان طعام می خورد، و خود را بنده می دانست(1).

ص:211


1- - بحارالأنوار، جلد 16، صفحه 225

بسته شدن همه درب ها، مگر درب خانه حضرت علی علیه السلام

سمهودی می نویسد: خانه های اصحاب که اطراف مسجد بود، برای هر کدام دری بود به سوی مسجد، که برای نماز وارد و پس از ادای فریضه، به منازل خویش باز می گشتند، تا آن که امر الهی نازل شد که باید آنها مسدود گردد، مگر خانه حضرت علی علیه السلام که از این فرمان، مستثنی است.

راوی گوید: در مسجد نشسته بودیم که کسی از جانب رسولخدا صلی الله علیه و آلهندا داد: « أیّها النّاس سُدّوا أبوابکم» از این ندا، هیجانی عجیب در مردم پیدا شد، و به یکدیگر نگاه می کردند و در حیرت بودند، ولی کسی از جای برنخاست، دوباره منادی اعلان داد و کسی از جای برنخاست، سوّمین بار فریاد زد: درهای خانه های خود را از طرف مسجد ببندید، قبل از آنکه عذاب بر شما نازل گردد.

مردم از مسجد بیرون رفتند و «حمزة بن عبد المطّلب» و به قولی « عبّاس بن عبد المطّلب»، از مسجد خارج شد، در حالی که ردایش روی زمین کشیده می شد، ابوبکر و عمر و عثمان، و سائر صحابه دهشت زده، به نظر می رسیدند، علی علیه السلامخدمت پیامبر صلی الله علیه و آلهرسید تا استفسار کند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: یا علی! تو به خانه برگرد و راجع به بسته شدن خانه او چیزی نفرمود ، همهمه میان اصحاب راه افتاد یکی می گفت: علی از همه ما کوچکتر است ولی درِ خانه او را نبست، دیگری می گفت: این امتیاز به خاطر دخترش فاطمه است، دیگری می گفت: اگر به منظور صله رحم باشد، عمویش عبّاس از همه مقدّم تر است ...، هر کسی سخنی می گفت، این حرفها به گوش پیامبر صلی الله علیه و آله رسید! وی با چهره برافروخته بیرون آمد و بعد از حمد و ثنای پروردگار فرمود:

ای مردم! خداوند، به من وحی فرستاد تا مسجدی برای خود اتّخاذ کنم، و جز خودم ساکن نشود در آن، مگر پسر عمّم علی و فرزندان او، و من کاری نمی کنم مگر آنچه را که خدا امر فرماید، قسم به خدا! من درها را نبستم، و علی را سکنی ندادم، مگر به امر خدا، شما دیدید که در هنگام ورود به مدینه، هر دسته از انصار، مهار ناقه مرا به سوی خود می کشید و من گفتم: ناقه را رها کنید او هر کجا خدا امر کند فرود می آید! ...

«عبداللّه بن عمر» گوید: خداوند سه فضلیت به علی علیه السلام داده، که یکی از آنها نزد

ص:212

من بهتر است از قطارهای شتر که در راه خدا بیرون روند:

1 - تزویج فاطمه علیهاالسلام 2 - بازگذاشتن درِ خانه او، به سوی مسجد ، با اینکه دیگران درهایشان به سوی مسجد مسدود شد 3 - دادن پرچم به دست او در جنگ خیبر، بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می دهم، که خدا و رسول را دوست می دارد، و خدا و رسول هم او را دوست می دارند (1).

چگونگی ساخت، و مساحت مسجد النّبی

از موقع ساخت مسجد النّبی تا به حال، این مسجد بارها مورد مرمّت و بازسازی قرار گرفته، و به مساحت آن افزوده شده است، لذا در تاریخ، مساحت های مختلف برای ساختمان اوّلیّه این مسجد ذکر شده، ولی در سال اوّل هجرت که این مسجد تأسیس گردید، گفته شده که، مساحت آن در حدود یکهزار و پانصد متر بوده، یعنی از شمال به جنوب بیست و پنج متر، و از مشرق به مغرب سی متر، البته به استثناء بیوت زوجات پیامبر صلی الله علیه و آله، و در آن موقع برای این مسجد سه باب بوده است:

1 - باب قبله، که به طرف بیت المقدّس بود ولی با تغییر قبله به طرف کعبه این باب مسدود گشت. 2 - باب الرّحمة

3 - باب جبرئیل

اکنون هم این دو باب باقی است، ولی با وسعت مسجد، محلّ آنها تغییر پیدا کرده، ولی به همین نامها باقی است.

سپس در سال هفتم هجرت، پیامبر صلی الله علیه و آله مقداری بر مساحت مسجد افزودند و شکل آن را به صورت مربّع و مساحت آن به یکهزار و هشتصد متر رساندند، و در همین موقع بود که دستور انسداد ابواب از سوی خداوند متعال آمد، جز دری که به خانه امیر المؤمنین علیه السلام باز می شد.

وَ أحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ ما حَلَّ لَهُ، وَ سَدَّ الأبْوابَ إلاّ بابَهُ، ثُمَّ أوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ.(2)

روایتی است از امام صادق علیه السلام، که مساحت مسجد را سه هزار و ششصد ذراع ذکر می فرماید، که یکهزار و هشتصد متر می شود، و شاید مساحت همان موقع

( زمان پیامبر ) مورد نظر حضرت بوده است.

ص:213


1- - بحار الأنوار، جلد 39، صفحه 28، روایة 10
2- - دعای ندبه

مساحت مسجد النّبی، برای علماء بسیار حائز اهمیّت بوده، زیرا در مورد اتمام یا قصر نماز مسافر در این مسجد، اختلاف فتوا وجود دارد، بعضی اتمام نماز مسافر را در مسجد النّبی قدیم جایز می دانند، ولی بعضی از علماء فرقی بین مسجد قدیم و جدید نگذاشته، و نماز را در کلّ مسجد، به صورت تمام جایز می دانند.

بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، در سال هفده هجری و بعد از آن در سال بیست و نُه هجری نیز مسجد تعمیراتی یافته و بر مساحت آن افزوده شده و بعد هم مکرّر در هر زمانی تعمیراتی انجام یافته، و بعضی هم کارهای اساسی در مسجد انجام می دادند.

تا اینکه در سال 89 هجری عبدالملک بن مروان به خاطر توسعه مسجد، دستور داد تا خانه های زنان پیامبر را که تا آن روز در کنار مسجد قرار داشت، خراب نموده، جزء مسجد قرار دهند .

و برای اینکه قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله در مسجد نمایان نباشد، دیواری اطراف آن کشیده و به نام ( حجره طاهره ) معروف گردید (1) .

نقل شده: روزی که خانه های پیامبر را خراب کردند مردم مدینه همچون روز وفات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ضجّه می کشیدند.

بعد از آن نیز، در توسعه این مسجد، افرادی تلاش کردند، تا اینکه در سال 654، در زمان مستعصم باللّه مسجد، به وسیله یکی از مشعلهای آن آتش گرفت، ولی به مدفن حضرت آسیبی نرسید، یک سال بعد مستعصم، دستور داد مسجد را به صورت قبلی تجدید بنا کنند.

سیوطی در تاریخ الخلفاء می نویسد: در سال 886 صاعقه آسمانی این مسجد را با کتب و خزانه و دوازده نفر سوزاند و فقط حرم مطهر سالم باقی ماند.

بالجمله، بعد از وفات حضرت در زمانهای متعدّد، سلاطین به خاطر اعتقادات خویش و یا عوام فریبی، و اینکه خود را معتقدنشان دهند، به نحوی در توسعه و زیبائی این مسجد کوشش نموده اند، ولی آثار تاریخی و بناهای جالبی که اکنون

ص:214


1- - هر کدام از دشمنان اهل بیت علیهم السلام، به ظاهر خود را مسلمان نشان می دادند ولی در گوشه ای از کار، عداوت خویش را ثابت می نمودند . مانند همین عملی که عبدالملک کرد و از طرفی تمام تلاشی که در مسجد النّبی شده، نه به خاطر قبر پیامبر، بلکه به واسطه مسجد بودن آنجاست . و گرنه آنهم، مانند سایر قبور ائمّه بقیع و دیگر نقاط حجاز به تلّی از خاک مبدّل می گشت .

موجود و جلوه گر است، در دوران حکومت چند نفر انجام یافته، که به آنها اشاره می گردد:

1- قایبتای

قایبتای از سلاطین چَراکِسَه بوده، و در مصر حکومت می کرده، و در سال نهصد و یک وفات یافته است، بنیان قبر مطهّر و حجره طاهره، و ضریح حضرت فاطمه علیهاالسلام، و محرابی که طرف جنوب شرقی مسجد قرار دارد، از بناهای اوست، گنبد قبر مطهّر که از سنگ یشم سبز رنگ ساخته شده، و به همین جهت به «قبّة الخضراء» معروف گشته نیز، از بناهای قایبتای می باشد.

ابن أیاس در تاریخ خود می گوید: قایبتای در سال هشتصد و هشتاد و هشت، ضریح مرقد رسول خدا صلی الله علیه و آله را از شام، با قنادیل و مقداری از جواهرات گرانبها، حمل بر هفتاد شتر نموده، و با قرآنی بزرگ و بی نظیر که به خطّ «شاهین نوری» بوده، بر یک شتر مخصوص قیمتی نهاد و فرستاد، و تاکنون آن ضریح باقی است.

در تعمیر اساسی مسجد نقل شده که، قایبتای، أمیر سنقر الجمالی را با صد نفر معمار و استاد و شصت هزار لیره، مأمور تجدید بنا کرد.

سپس در سال هشتصد و نود و دو قایبتای، در قسمت بیرونی قبّه قبلی قبّه دیگری بنا نهاد، و این قبّه بسیار محکم و عالی است، که مزّین به الوان خضرانی و خطوط و نقوش مینائی می باشد، و در آن کتیبه ای است که نوشته اند:

إنْشاهُ هذِهِ الْقُبَّةِ الْعالِیَةِ، الْمُعْتَرِفُ بِالتَّقْصیرِ، الرّاجی عَفْوَ رَبِّه «قایبتای»

در کتاب زندگانی پیشوای اسلام می نویسد: که این قبّه را سلطان محمود بن سلطان عبدالحمید در سال یکهزار و دویست و سی و سه تکمیل، و رنگ مینائی نمود، و به قدری خوشرنگ است که، از دور می درخشد و در آفتاب رنگ آن نمی رود.

2- سلیمان عثمانی

سلیمان عثمانی که در سال نهصد و هفتاد و چهار، در سنّ چهل و هشت سالگی وفات نموده، تعمیرات و توسعه زیادی به این مسجد داده، و دستور داد که در طرف چپ منبر که محراب پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده، در طرف راست نیز، محرابی درست کنند و نام آن را محراب سلیمانی نامیدند.

ص:215

3- عبدالمجید خان

سلطان عبدالمجید خان در بیست و دو سالگی به سلطنت رسید و بعد از هفده سال حکومت، بدرود حیات گفت.

در سال یکهزار و دویست و شصت و پنج، ساختن ساختمان مسجد را آغاز، و بعد از دوازده سال به اتمام رسانید.

مهمترین تجدید بنای ساختمان این مسجد، در قسمت جنوبی آن که اکنون موجود و دست نخورده است، به وسیله او انجام گرفته است.

در عمارت وی، یک مأذنه و یک درب اضافه گشته، بدین ترتیب که مسجد دارای هفت درب شده و پنج مأذنه.

در زمان او مسجد از لحاظ تزئینات و ثروت، از مجلّل ترین مساجد جهان بوده است(1).

4- آل سعود

بنا به آنچه که در تعمیرات و توسعه دوران آل سعود مشاهده می کنیم، مسجد به دو قسمت شده است:

1- قسمت اصلی مسجد که حجره طاهره و محراب و منبر در آن قرار گرفته، و تغییری در آن حاصل نشده است.

2- قسمت دوم مسجد النبی، که توسعه زیادی یافته است.

مسجد جدید، دارای صحن وسیع و روبازی است که دور تا دور آن شامل چند ردیف طاق و رواق و گنبدهای کوچک است، بر روی این ستونهای سنگی، و قسمت اعظم دیوارهای آن، آیات قرآنی و احادیث نبوی نقش بسته، و سقف آن با نقشهای زیبا تذهیب و تزئین شده است.

ص:216


1- - چنانچه از تاریخ استفاده می شود: در زمان دولت عثمانی مخصوصاص عبدالمجید عثمانی مسجد و حرم حضرت رسول صلی الله علیه و آله از نظر ثروت و تزئینات، در دنیا بی نظیر بوده است. در ارمغان سفر حجاز می نویسد: در حجره نبوی و مسجدالحرام هدایای گرانبهائی که به (30 میلیون جینه) که هر جینه معادل 600 میلیون تومان ایرانی، در آن زمان بوده وجود داشته است که حاکم مدینه فخری پاشا در اواخر عهد عثمانی، از بیم آن که به دست ملک حسین نیفتد به (باب علی) فرستاد و بعد، تحت تسلط ترکها در آمد و آنها هم حاضر به برگرداندن آنها نشدند. به طوری که در تاریخ ثبت شده آن مقدار باقیمانده و آنهائیکه بعدا به این مکان مقدس هدیه شده بود باز یغماگران وهابی به غارت بردند.

مناره های مسجد جدید که به وسیله آل سعود ساخته شده، «هفتادمتر» ارتفاع دارد، کف تمام مسجد با سنگهای مرمرعالی سفید وسبز وسیاه مفروش گردیده است.

اماکن مقدّسه داخل مسجد

الف - حجره طاهره

پیامبر بزرگوار اسلام، چون در خانه خود دفن شده اند، لذا آن محل را «الحجرة الطّاهرة» و «الحجرة الشّریفه» نامیده اند.

این حجره که فعلاً در زاویه شرقی مسجد قرار گرفته، قبلاً در کنار و خارج از مسجد قرار داشته است.

مساحت این حجره در حدود دویست و چهل متر می باشد با حصار مشبکی به شکل ضریح، از مس و فولاد که میناکاری شده، و مکلّل به طلاست، و طرف جنوبی آن برنجی است.

ضریح شریف، در طول شش حجره و طاق نما، و عرض سه حجره و طاق نما می باشد، غرفه و طاق نمائی که در طول حجره است، چهار غرفه از آن مربوط به قسمتی است که مرقد حضرت رسول صلی الله علیه و آلهدر آن قرار دارد، و دو غرفه دیگر مربوط به قسمتی است که منسوب به حضرت فاطمه علیهاالسلام می باشد.

در گوشه های حجره طاهره، ستونهائی از سنگ مرمر به رنگهای بسیار جالب بالا رفته، که گنبد سبز، «قبّة الخضراء» بر آن ستونها استوار است.

حجره طاهره دارای چهار باب می باشد که باب ورودی آن پشت به قبله است.

1 - باب الوُفود یا ( باب الرّحمة ) در جهت غربی و بالاسر.

2 - باب التّوبه یا ( باب الرّسول ) در جهت جنوب و پیش رو.

3 - باب فاطمه، در جهت شرقی و پائین پا.

4 - باب التّهجد، در شمال و پشت سر.

مرقد مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله در قسمت جنوبی حجره، و قبر حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام ( بنا به بعضی روایات )، در قسمت شمالی آن قرار دارد (1).

ص:217


1- . - بنابر وصیّت حضرت فاطمه علیهاالسلامقبر آن جناب مخفی می باشد ولی بعضی از علماء احتمال آن را داده اند که حضرت در خانه خویش مدفون گشته و شیخ صدوق قدس سرهدر کتاب «من لایحضره الفقیه» قائل به این قول می باشد و می فرمایند: قبر آن مخدرّه، در حجره طاهره در جهت شمالی آن قرار گرفته است .

آنچه که مربوط به مدفن پیامبر است، اطرافش تا زیر گنبد دیوار کشیده شده، و قبر شیخین خارج از این دیوار و داخل در محوّطه پنجره های فولادی است.

بناء حجره طاهره

سمهودی می نویسد: در سال 89، زمانی که عبدالملک مروان دستور داد تا اطراف قبر حضرت دیوار بکشند، که قبر آن جناب نمایان نباشد، آن محل به حجره طاهره معروف گردید، ( که قبلاً متذکّر شدیم ). ولی نخستین کسی که برای این مکان گنبد و گلدسته ایجاد کرد، عمر بن عبد العزیز بود.

پس از آن تعمیراتی صورت گرفته، تا اینکه در جنگهای صلیبی بنابر آنچه که در تاریخ یثرب آمده، می خواسته اند که زمین را باز کرده و جسد پیامبر صلی الله علیه و آله را بیرون آورند!!، لذا پادشاه شام ( نور الدّین زنگی شهید ) و قهرمان جنگهای صلیبی، پس از جنگهای تاریخی خود، دستور داد که ابتدا از طرف زمین، و در اطراف حجره خندقی کندند تا به آب رسیدند، آنگاه با آهن و فولاد، تا بالا دیوار کشیدند، تا کسی به سرداب مطهّر راه نیابد، و بعد به دستور وی، روی این دیوارها شبکه ای از فولاد نصب کردند، و قبّه و بارگاه را نیز از فولاد بنا کردند، و بعد از آن نیز تشکیلات گسترده ای در این مسجد ایجاد شد که ( همانطور که ذکر کردیم ) همه آنها به دستور قایبتای بود (1).

ب- صُفه و اصحاب صُفه

یکی دیگر از مکانهای مقدّس مسجد النّبی صلی الله علیه و آله «صفه» می باشد .

هر گاه از باب جبرئیل ( فعلی ) داخل شوید و مستقیم جلو بروید، طرف راست شما ( بین باب جبرئیل تا باب النّساء ) قسمتی است که به اندازه یک پلّه بلندتر از سطح مسجد است، که اینجا محلّ اصحاب صفه نامیده می شود. این محل را پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله، برای مهاجرانِ مسلمان و مجرّد و بی بضاعتی که در مدینه بودند در کنار منزل خودشان ایجاد کردند.

ص:218


1- - متأسّفانه در وضعیّت کنونی، خانمها از دیدن این حجره و مرقد شریف و محراب پیامبر محروم می باشند . زیرا اکثر قسمت اصلی مسجد النّبی که در جلو قرار دارد مخصوص آقایان است که هیچ گاه اختصاص به زنان پیدا نمی کند .

گفته شده: که این محل در خارج مسجد قرار داشته و حضرت با شاخه های خرما، سایبانی ساختند، تا این راد مرادان از آن استفاده نمایند.

سرپرستی این مردان الهی را، یک سیاه کوتاه قد به نام ( جُوَیْبِر ) عهده دار بود، بعد از ایجاد این مکان، اصحاب صفه یکی یکی بر تعدادشان افزده می گشت، و ارادت آنها به خاندان نبوت نیز بیشتر می شد.

اوّلین افرادی که همیشه در صف جماعت، پشت سر پیامبر اقامه نماز می کردند، همین افراد بودند، و در غزوات نیز شرکت نموده، و به خاطر دلاوریها و فداکاریهائی که از خود نشان می دادند، محبوبترین افراد نزد پیامبر خدا بودند.

نقل شده که غذایشان در هر روز، بنا به آنچه که حضرت برایشان مقرّر نموده بودند، یک چارک نان و خرما بوده که با آن سدّ جوع می کردند.

سمهودی در تاریخ خود می نویسد: ابوعبیده نقل کرده، می گفت : من همواره به نماز جماعت حاضر می شدم، به خدا قسم! بعضی از مسلمانان به اندازه ای فقیر بودند که از شدّت گرسنگی نمی توانستند تمام نماز را به پای بایستند، چه بسا در اثنای نماز

به زمین می افتادند .

دیگری گوید: هفتاد نفر از مسلمانان را در صفه مشاهده کردم، که در میان آنها یک تن لباس کافی نداشت، برخی یک إزار و بعضی یک رداء، برای حفظ عورت، آن جامه را به خود می پیچیدند.

نقل شده: روزی عدّه ای از آنان خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده و عرض کردند:

گلوی ما از شدّت خوردن خرما سوخت، برای ما فکری بفرما، حضرت فرمودند: پس از من وضع شما بسیار خوب خواهد شد و خانه های شما مانند کعبه، با اشیاءنفیس زینت می شود، ولی دلها در آن روز به این پاکی نخواهد بود، زیرا به نسبتی که سطح زندگی بالا رود، دلبستگی هم به مال دنیا بیشتر، و در نتیجه قلب، صافی خود را از دست خواهد داد.

و همین مبارزات با نفس و سختی ها بوده، که اکنون 1400 سال از این جریانات می گذرد، ولی هنوز نام آنها و مکان آنها زنده است، با اینکه این مسجد بارها مورد تعمیرات و بازسازی قرار گرفته و حتّی خانه زوجات پیامبر خراب شده، ولی این مکان محفوظ مانده و خود برگ افتخاری است برای مسلمین.

ص:219

ج- روضه مسجد النّبی صلی الله علیه و آله

در فاصله بین حجره طاهره و منبر، به طول بیست و دو متر و عرض پانزده متر که مجموعا سیصد و سی متر است، روضه نامیده می شود، که این قسمت را با ستون های سفید رنگ مشخّص ساخته اند .

در حدیث نبوی است که می فرمایند: ما بین قبر و منبر من، بوستانی است از بوستانهای بهشت و منبرم بر دری از درهای بهشت قرار گرفته است (1).

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا روضه، امروز هم باغی است؟ فرمودند: بلی، اگر حجاب برداشته شود، هر آینه خواهی دید (2).

در مسجد النّبی با فضیلت ترین مکانی که ذکر شده، و دعا و نماز در آن سفارش شده، همین قسمت است.

اعتقاد بعضی از علماء نیز بر آن است که قبر مطهّر حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در این مکان می باشد، به واسطه حدیثی که در بالا ذکر شد.

در این مکان مقدّس، دعاء مخصوصی آمده است که در بخش زیارات حضرت رسول صلی الله علیه و آله خواهد آمد.

د- محراب پیامبر

در این مسجد چند محراب قرار دارد و بعضی از افرادی که تعمیراتی در مسجدانجام داده اند محرابی را نیز ساخته اند، ولی محراب خود حضرت که در آن می ایستاده اند، محاذی روضه است ، و هرگاه رو به قبله بایستید در طرف چپ منبر و طرف راست قبر مطهّر در میان ستون سوّم و چهارم قرار گرفته است.

البته محراب های دیگر نیز در آنجا می باشد، که عبارتند از:

1 - محراب حنفی که در طرف راست منبر می باشد و به محراب سلیمانی نیز معروف است.

2 - محراب تهجّد که پشت حجره فاطمه علیهاالسلام است، که رسول خدا در آن مکان متهجّد بوده و در آن نوشته شده است: «وَ مِنَ الَّلیْلِ فَتَّهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَک ...»(3)

ص:220


1- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 270
2- - وسائل الشّیعه، جلد 14، صفحه 245
3- - سوره اسراء آیه 79

3 - محراب فاطمه، که در جنوب محراب تهجّد قرار دارد، و داخل حجره طاهره است.

4 - محراب عثمانی که در طرف جنوب قرار گرفته است.

5 - محراب قایبتای که در جنوب شرقی مسجد واقع شده است.

ه- منبر پیامبر صلی الله علیه و آله

در آغاز اسلام، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بعد از نماز بر ستونی از مسجد تکیه می داده و مردم را موعظه می فرمود، و چند سال بدین منوال گذشت تا اینکه روزی یکی از زنان صحابه به آن حضرت عرض کرد: پسرم نجّار است، اجازه فرمایید منبری بسازد تا همه صحابه از جمال شما بهره گیرند حضرت اجازه داد و او منبری که سه پله داشت ساخت.

ده نفر از صحابه نقل کرده اند: چون پیامبر صلی الله علیه و آله بالا رفت و بر عرشه منبر قرار گرفت، آن ستون که همیشه به آن تکیه می دادند مانند آواز شتر که بچه خود را گم کرده باشد، به ناله در آمد و از این جهت آن ستون، به استوانه حنّانه معروف گشت.

ابن بریده از قول پدرش می گوید: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله ناله ستون را شنید برگشت و آن را نوازش نمود و پاداش او را به سرسبزی دائم در این جهان یا در بهشت که اولیاء اللّه، از ثمره آن بهره برند، پیشنهاد فرمود که ستون حنّانه دوّمین پیشنهاد را

اختیار کرد، سپس پیامبر امر نمودند که آن را زیر منبر دفن کردند و بنا به قولی، موقع تعمیر مسجد، آن ستون را بین منبر و محراب دفن نمودند، و اکنون استوانه ای به نام «استوانه الحنّانه» در مقام آن، به همین اسم، نامگذاری شده است (1).

خلاصه، این منبر بود تا زمان معاویه، که مروان بن حکم دستور داد تا منبری برایش ساختند، که شش پله داشت و بر آن بالا می رفت.

آن زمان منبرهای گوناگونی با قیمت های گزاف ساخته می شد و تقدیم به این مسجد می نمودند و در سال 886 آتش سوزی رخ داد، و این مسجد با تمام چیزهائی را که در آن بود سوخت. قایبتای دستور داد تا منبری از سنگ مرمر ساخته و سپس سلطان مراد در سال 998، همین منبر را به مسجد قبا انتقال داد، و منبری با

ص:221


1- - وفاء الوفاء

مرمر سفید و طلاکوب که اکنون در مسجد النّبی موجود می باشد را ساخت و به این مسجد تقدیم نمود.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: آنگاه که از دعا نزد قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهفراغت یافتی، بیا نزد قبر و با دست خود آن را مسح نما، و دو قبّه آن را که در قسمت پائین منبر مانند انار می باشد به چشمها و صورت خود بکش، چه آن که این عمل شفای چشمهاست، و بعد برخیز نزد منبر برو، خدا را حمد و ثنا بگو و حاجتت را بخواه، چه آنکه پیامبر فرموده:

ما بین قبر و منبر من، بوستانی از بوستانهای بهشت است و منبر من به دری از درهای بهشت واقع شده است. سپس بیا کنار محراب آن حضرت و آن چه می خواهی نماز بخوان ... (1).

و- مقام جبرئیل

در زاویه جنوب شرقی، ( داخل حرم ) محلّ کوچکی است به شکل مربّع مستطیل، با یک در، که محلّ تقاطع دو دیوار جنوبی و شرقی مسجد و زیر ناودان آن می باشد، اینجا را «مقام جبرئیل» می گویند.

نقل شده: که هر گاه امین وحی می خواست بر پیغبمر صلی الله علیه و آله وارد شود، اینجا می ایستاد و کسب اجازه نموده، سپس بر آن حضرت وارد می شد، و محلّ نزول وحی اکثرا این جا بوده است.

از امام صادق علیه السلام نقل شده: زنی که عادت او قطع نمی شود، در این مقام دو رکعت نماز گذارد و دعای دم را بخواند، خونش قطع می شود(2).

برای این مقام نماز و دعاهائی نقل شده که در قسمت اعمال مسجد النّبی ذکر می گردد.

ز- اسطوانه ها و ستون های مسجد النّبی

مسجد النّبی با توسعه جدیدی که یافته است، دارای هفتصد و شش استوانه

ص:222


1- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 270
2- - کافی، جلد 4، صفحه 451 ؛ با توجّه به اینکه صاحب عادت حق عبور از این مسجد را ندارد شاید منظور، خون استحاضه باشد چنانچه شهید ثانی در شرح مناسک خود فرموده اند ولی در روایت تصریح به حائض شده و امکان دارد در آن زمان این مقام داخل مسجد نبوده است در هر صورت باید به فتوای فقهاء مراجعه نمود .

می باشد، ولی سیصد و بیست و هفت عدد از آنها مربوط به قسمت قدیم مسجد و حرم می باشد، که در زمان عثمانی ها ساخته شده است و از لحاظ رنگ آمیزی با استوانه های جدید فرق می کند.

چهل و دو عدد از این استوانه ها، مربوط به زمان پیامبر می باشد، که داخل روضه و حرم شریف قرار گرفته، و حدّ مسجد زمان پیامبر و خانه آن حضرت را مشخّص می سازد، از این چهل و دو ستون، باز بیست و چهار عدد از آن مشخّص کننده روضه مبارکه است که، با سنگ مرمر صیقلی و آب کاری منقوش شده و از سائر ستون ها ممتاز است، و به نام « اسطوانه» مشهور، و برای هر کدام در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله نامی انتخاب شده و دارای تاریخچه ای نیز می باشد.

اگر بخواهیم تاریخچه و علّت نام گذاری هر کدام را شرح بدهیم ، سخن به درازا می کشد، لذا فقط ستونهائی که مهمتر هستند و ریشه تاریخی دارند ذکر می کنیم:

1 - اسطوانة المُحَرَّس: به نقل از سمهودی، در این محل حضرت علی علیه السلام از پیامبر در مواقعی که افرادی ناآشنا و غریبه به ملاقات آن حضرت می آمدند محافظت می نمودند، و لذا به اسطوانه امیر المؤمنین علیه السلام نیز معروف است.

2 - اسطوانة الوفود: ستونی است که نمایندگان عرب، برای ملاقات با پیامبر به نزد آن می آمدند.

3 - اسطوانة المهاجرین: ستونی است که بین مرقد مطهّر و منبر قرار گرفته، و قبل از آنکه محراب حضرت به محلّ فعلی انتقال یابد، مهاجرین در این مکان دور هم جمع می شدند، لذا به نام آنان معروف شده و گفته اند دعا در این مقام مستجاب است.

4 - اسطوانه مقام جبرئیل: ستونی است که در محلّ درِ خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام نصب گشته، و رفت و آمد حضرت علی علیه السلام، از این محل بوده است.

ابی الحمراء گوید: چهل روز در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله بودم همه روز درب خانه فاطمه و علی می آمد، و دست به دو لنگه در می گرفت و می فرمود:

ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ أهْلَ الْبَیْت وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُه، یَرحَمَکُمُ اللّه ، إنَّما یُریدُ اللّه َ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا (1) 0

ص:223


1- - بحار الانوار، جلد 35، صفحه 209 .

5 - اسطوانه تهجد: ستونی است که برابر با درِ حجره شریفه است ، و پیامبر صلی الله علیه و آله تهجّد خود را در این مقام می گذارده اند.

6 - اسطوانه حنّانه: علّت و وجه تسمیه این اسطوانه را به استوانه حنّانه، در قسمت منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل نمودیم.

7- اسطوانه توبه: بنابه نقل بسیاری از کتب تاریخی، داستان عبرت انگیزی را برای تسمیه این ستون، به ستون توبه نقل کرده اند ، که به طور فشرده به آن اشاره می کنیم:

ابولبابه، که یکی از سرداران سپاه اسلام بود، در ضمن یکی از جنگ ها که یهودیان در محاصره مسلمین بودند، فرستاده ای به نزد پیامبر فرستاده و درخواست نمودند تا یکی از سرداران به نزد آنها رفته و شرایط صلح را اعلام نماید، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، ابولبابه را انتخاب نموده و به سوی آنها اعزام فرمودند، ابولبابه که با آنها سابقه دوستی داشت و می خواست آنها را از این کار منصرف سازد ، و در ضمن مقام خود را در نزد آنان بالا ببرد به نزد یهودیان رفته و در بالای بلندی ایستاد و محاصره

شدگان را به اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله وتسلیم بلا شرط در برابر نیروی اسلام دعوت کرد، ولی ضمن آنکه با صدای بلند صحبت می کرد، اشاره به گلوی خویش نمود، ( یعنی که سرنوشت تسلیم شدگان توام با سربریدن است ).

ابولبابه می گوید: وقتی که از قلعه خارج شدم، ناگهان وجدانم بیدار شده و فهمیدم خیانت نموده ام، لذا بدون آنکه به پیامبر صلی الله علیه و آلهبگویم، به مسجد النّبی رفته و با طنابی خود را به این ستون بستم و دائما گریان بوده و به هیچ عنوان غذا و آبی نخوردم، خبر به پیامبر رسید، فرمودند: اگر ابولبابه مستقیما به نزد من می آمد و تقاضای عفو می کرد، او را می بخشیدم، ولی چون به خانه خدا رفته، باید امر الهی برسد و سرنوشت وی را معین گرداند، سرانجام روز سوّم وحی رسید و توبه وی مورد قبول واقع گشت.

نوشته اند: وقتی خبر عفو او به ابولبابه رسید، و خواستند طنابهای او را باز کنند گفت: به خدا قسم زمانی حاضر به خروج از مسجد هستم که خود پیامبر آمده، و طناب را از من باز کنند، حضرت طبق دلخواه او عمل کرده و طناب را از بدن او باز نمودند، و قبول توبه اش را اعلام کرده و او را مورد محبّت خویش قرار دادند.

ص:224

آیه یکصد و دو از سوره توبه راجع به این قضیّه است، که خداوند با نزول این آیه به پیامبر، خبر قبول توبه را به حضرت داد.

«وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ، خَلَطُوا عَمَلاً صالِحَا، وَ آخَرَ سَیِّئا عَسَیَ اللّه ُ أنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إنَّ اللّه َ غَفُورٌ رَحیمٌ»(1)

و بعضی دیگر، آنها که به گناه نفاق خود اعتراف کردند، که عمل صالح و فعل قبیح هر دو به جای آوردند، امید باشد که خداوند توبه آنها را بپذیرد، که البته خداوند آمرزنده و مهربان است.

2- خانه و منزل ابو ایّوب انصاری

خانه ابو ایّوب انصاری همان محلی است که پیامبر صلی الله علیه و آله موقع ورود به شهر مدینه، به آنجا رفتند.

نقل شده بین مردم برای پذیرائی از حضرت، سخنان زیادی ردّ و بدل شده و هرکس می خواست که منزل او جایگاه پیامبر شود، ولی حضرت در پاسخ هر کسی که چنین خواسته ای داشت می فرمودند: هر کجا شتر من بنشیند، در همان مکان فرود می آیم، تا اینکه شتر حضرت بر سر خانه ابو ایّوب زانو زده و حضرت در سرای او منزل کردند، و تا ساختمان مسجد و خانه پیامبر صلی الله علیه و آلهدر کنار آن، به اتمام رسید، حضرت در این خانه سکونت داشتند.

3- خانه امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهماالسلام

این دو خانه در نزدیکی خانه ابو ایّوب انصاری قرار داشته، که اکنون جزئی از این خانه ها به صورت دکاکین در آمده است، و نقل کرده اند که خانه امام سجّاد علیه السلام نیز در همین محدوده بوده است.

4- محلّه بنی هاشم

در قسمت جنوب و جنوب شرقی حرم مطهّر نبی اکرم صلی الله علیه و آله، خانه هائی وجود داشته که متعلّق به بنی هاشمیان ( اولاد حضرت علی علیه السلام ) بوده، که با گذشت زمان و توسعه مسجد النّبی این خانه ها خراب شده و ویرانه های آن باقی بوده است. مردم،

ص:225


1- - سوره توبه، آیه 102

خصوصا شیعیان ایرانی بسیار علاقمند به دیدار آنجا بوده اند، ولی با توسعه جدید مسجد النّبی در چند سال اخیر، این ویرانه ها نیز، به طور کلّی محو شده است.

5- مقبره حضرت عبد اللّه، پدر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله

عبد اللّه، پدر نبی اکرم صلی الله علیه و آله، دهمین و کوچکترین فرزند حضرت عبد المطّلب بوده، که در مکّه به دنیا آمده است، و تولّد ایشان داستان جالبی دارد، حضرت عبدالمطّلب نذر کرده بودند، اگر خداوند ده پسر به ایشان عطا بفرماید، یکی از آنها را در راه خدا ذبح کند، بعد از این دعا خداوند ده پسر به ایشان عطا کرد. از همه زیباتر و رشیدتر که در میان عرب زبانزد شده بود، حضرت عبداللّه بودند، روزی که حضرت عبد المطّلب می خواستند به پیمان و عهدی که با خدا بسته بودند عمل کنند، بین پسران قرعه کشیده و در چندین نوبت، قرعه به نام حضرت عبد اللّه در آمد، وقتی که ایشان آماده ذبح می شدند بعضی از سران عرب مخالفت کرده و گفتند: این کار درس خوبی به مردم نمی دهد، و به جای او شتری ذبح نما، بعد از گذشت جریاناتی که نقل آن موجب اطاله کلام می شود، بنا شد که قرعه انداخته شود، بین اینکه در مقابل عبداللّه چند شتر قربانی شود؟ تا اینکه تعداد شتران به صد عدد رسید(1) و اینها فدای حضرت عبد اللّه شدند.

در این موقع حضرت عبداللّه، 25 ساله بودند، که بعد از این واقعه، با حضرت آمنه ازدواج نمودند، پس از ازدواج، همراه قافله ای به سوی شام حرکت نمودند، ولی در راه برگشت بیمار شده ، و از دنیا رفتند ایشان را در خانه ابن نابغه دفن نمودند، که وفات ایشان قبل از تولّد حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بوده است.

مقبره ایشان در سوق الطّوال، که در ابتدا به آن دار النّابغه می گفتند بوده، که این بازار در مقابل باب السّلام قرار داشته است.

در مورد حضرت عبد اللّه روایت زیبائی نقل می کنند که چنین است:

بعد از هجرت، شبی پیامبر به کنار قبر پدر خویش آمده و دو رکعت نماز خواندند، و سپس ایشان را ندا کردند! قبر شکافته شد و حضرت عبد اللّه در آن

ص:226


1- - در آن زمان شتر بسیار قیمتی بود، شاید کسی در سال صاحب دو شتر می شد، تاریخ حضرت محمّد صلی الله علیه و آله، فصل اول.

نشستند و گفتند:

أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وَ أنَّکَ نَبِیُّ اللّه ِ وَ رَسُولُه

پیامبر پرسیدند که ولیّ تو کیست؟ جناب عبداللّه فرمودند: علی علیه السلامپس پیامبر فرمودند: پس برگرد به باغستانی که در آن بودی (1).

در زمان حکومت عثمانی، این مقبره بسیار مجلّل ساخته شده بود و زائرین به آنجا می رفتند، ولی اکنون آثار آن را به کلّی محو نموده اند، و محلّ آن مقبره اکنون

در سمت غربی حرم، که برای نماز ساخته شده می باشد.

در هر حال اگر به مدینه مشرّف شدید، سزاوار است که حتما این بزرگوار را زیارت نمایید، بنابراین هرگاه به مسجد فاطمه که نزدیک مسجد غمامه است رفتید، در آن مسجد رو به مقبره سابق حضرت عبداللّه ( که در جهت شمال شرقی آن مسجد، به فاصله تقریبا صدمتر قرار دارد ) ایستاده، و پدر پیامبر عظیم الشّأن اسلام

صلی الله علیه و آله را زیارت نمایید.

زیارت حضرت عبد اللّه علیه السلام:

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِیَّ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا أمینَ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُسْتَوْدَعَ نُورِ رَسُولِ اللّه، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا والِدَ خاتَمِ النَّبِیّینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنِ انْتَهی الَیْهِ الْوَدیعَةُ وَ الْأمانَةُ الْمَنیعَةُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ أوْدَعَ اللّه ُ فی صُلْبِهِ الطَّیِّبِ الطّاهِرِ الْمَکینِ نُورَ رَسُولِهِ الصّادِقِ الْأمینِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا والِدَ سَیِّدِ الْأنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ، أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ حَفَظْتَ الْوَصِیَّةَ وَ أدَّیْتَ الْأمانَةَ عَنْ رَبِّ الْعالَمینَ فی رَسُولِه وَ کُنْتَ فی دینِکَ عَلی یَقینٍ وَ أشْهَدُ أنَّکَ اتَّبَعْتَ دینِ اللّه ِ عَلی مِنْهاجِ جَدِّکَ ابْراهیمَ خَلیلِ اللّه ِ فی حَیاتِکَ وَ بَعْدَ وَفاتِکَ عَلی مَرْضاتِ اللّه ِ فی رَسُولِه وَ أقْرَرْتَ وَ صَدَّقْتَ بِنَبُوَّةِ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ وِلایَةِ أمیرالْمُؤْمِنینَ وَ الْأئِمَّةِ الطّاهِرینَ عَلَیْهِمُ السَّلامَ فَصَلَّی اللّه ُ

عَلَیْکَ حَیّا وَ مَیِّتا وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهْ0

ص:227


1- - به نقل از منتهی الآمال ، جلد 1 ، علاّمه مجلسی ره فرموده اند : از این روایت ظاهر می شود که حضرت عبداللّه، به شهادتین ایمان داشتند و برگردانیدن ایشان برای آن بوده که ایمانشان با اقرار به امامت علیّ بن ابیطالب علیه السلام ، کامل تر گردد .

6- مَسْجِدُ غمامَه

مسجد، در اسلام بنائی است که بسیار مقدّس شمرده شده، و به احداث آن نیز تأکید شده است، زیرا مسجد محلّی است، که مرکز اجتماع مردم و رفع مشکلات آنان می شود.

امام صادق علیه السلام فرمودند: مردم بر تعظیم مساجد مأمور شده اند، از جهت آن که مساجد، خانه های خدا در زمین می باشد (1).

پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله در احداث و ایجاد مساجد به اندازه ای اهتمام داشتند، که در سال نهم هجرت که آهنگ جنگ با رومیان را نمودند، و از مدینه به طرف تبوک عزیمت کردند، در هر منزلی که فرود می آمدند مسجدی می ساختند، که تعداد آن را هفده عدد ( بنا بر قول ابن هشام ) نقل کرده اند.

آنچه که از اخبار استفاده شده، در زمان حضرت چهل و یک مسجد ساخته شده، و پیامبر در آن نماز خوانده اند، در این قسمت مساجدی که از نظر فضلیت و تاریخی مهم تر است را بیان نموده، که با عظمت آن آشنا شده و به دیدار آنها بروید.

یکی از این مساجد تاریخی و مهم، همین مسجد الغمامه است، که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در طول حیات خود در مدینه، در این مسجد نمازهای عید فطر و قربان، و همچنین نماز استسقاء را می خوانده اند که البته در حیات پیامبر این مسجد در بیابان بوده، که با توسعه شهر اکنون داخل شهر مدینه واقع شده است.

نقل کرده اند: روزی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله با اصحاب خویش برای اداء نماز عید فطر به این مسجد می رفتند، هوا بسیار گرم و آفتابی و سوزان بود، موقعی که حضرت به نماز می ایستد، قطعه ای ابر بالای سر ایشان به طور ثابت قرار می گیرد و سایه می افکند، تا نماز ایشان تمام شود، و چون غمام در لسان عرب به معنی ابر است ، چون این قطعه ابر ظاهر شد، این مسجد، معروف به: مسجد غمامه گردید.

در اطراف و شمال غربی این مسجد، چند مسجد دیگر هم بوده ، که به نامهای فاطمه، علی و بلال و ... معروفند، ولی در اثر ایجاد خیابانهای جدید، بعضی از این مساجد از بین رفته اند، ولی مسجدی که منسوب به حضرت علی علیه السلام است، خراب

ص:228


1- - وسائل الشّیعه ، جلد 5 ، صفحه 297

نشده که بهتر است در این مسجد نماز تحیّت خوانده شود.

در جهت شمال شرقی مسجد غمامه، کنار بازار فرش فروش ها، مسجدی است به نام فاطمه، که در طبقه فوقانی قرار دارد و مسجد بسیار مجلّلی است، بعد از خواندن نماز تحیّت در این مسجد، رو به طرف محلّی که قبلاً قبر حضرت عبد اللّه بوده بایستید ( یعنی پشت به قبله و رو به جهت شمال شرقی ) و زیارت حضرت عبد اللّه را که در قسمت قبل بیان شده، بخوانید.

7- مسجد مباهله یا مسجد الإجابة

این مسجد در نزد اهل مدینه، به مسجد الإجابة معروف است که در جهت شرقی مدینه منوّره می باشد.

این مسجد، در خیابان ستّین قرار دارد و در نزدیکی آن، مسجد دیگری نیز می باشد، به نام «مائده»، نقل شده که سوره مائده در اینجا به پیامبر نازل گشته است.

همچنین مسجد الإجابة، بسیار با صفا و مجلّل ساخته شده و داستان آن مربوط است به مباهله نصاری نجران، در هر صورت لازم است که زوّار به این مسجد آمده، و از خواندن نماز تحیّت در این مسجد غفلت نورزند.

اگر هم در بیست و چهار ذی الحجة کسی در مدینه باشد، که روز مباهله است، به این مسجد آمده، و اعمال روز مباهله را در این مکان انجام دهد که بسیار نیکوست.

ما برای یادآوری خوانندگان، این داستان را به اختصار از محدّث قمّی نقل می کنیم

جمعی از اشراف نصاری نجران خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند، که سر کرده ایشان سه نفر بودند، یکی به نام عاقب، که امیر و صاحب رای ایشان بود، و دیگری به نام عبدالمسیح، که در تمام مشکلات به او پناه می آوردند، و سوّمی به نام ابو حارثه که پیشوای ایشان بود، و پادشاهان روم برایش کلیسا ساخته بودند.

روزی یکی از نصاری به نام کُرز، به پیامبر ناسزا گفت، ابوحارثه گفت: به خدا سوگند، این همان پیامبریست که بشارت آن را داده اند و چنین مگو، کُرز گفت: اگر میدانی که حق است، پس چرا پیش او نمی روی و متابعت از او نمی کنی؟ ابوحارثه گفت : می ترسم آنهائی که ما را بزرگ کرده و مال و مکنتی در اختیارمان قرار دادند، از ما ناراحت شده و اینها را از ما بگیرند! پس کرز این سخنان را شنیده و با عدّه ای

ص:229

خدمت پیامبر رسیدند و بعد از آن، در ملاقاتی که با حضرت و عدّه ای از علماء نصاری داشتند، به مناظره پرداختند، تا اینکه سخن را به اینجا رساندند، که به پیامبر

گفتند: نظرت در مورد عیسی چیست؟ حضرت در جواب فرمودند : او بنده و رسول خدا است، آنان گفتند هرگز دیده ای پسری بدون داشتن پدر بوجود آید؟ حضرت فرمودند: مانند آدم، آیا پدر او چه کسی بود؟ سپس این آیه نازل شد:

«إنَّ مَثَلَ عیسی عِند اللّه ِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابِ، ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکونُ»(1)

به درستی که مثل عیسی در نزد خداوند، همانند آدم است، که خداوند او را از خاک پاک خلق کرد، پس به او گفت: باش، و او وجود یافت.

و چون مناظره نصاری با پیامبر صلی الله علیه و آله به طول انجامید، و ایشان لجاجت کردند در پذیرفتن سخنان پیامبر، این آیه نازل شد:

«فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أبْنائَنا، وَأبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَنِسائَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ تَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّه ِ عَلَی الْکاذِبین(2)».

هر که مجادله کند با تو در امر عیسی، بعد از آنچه آمده است به سوی تو، از علم و بیّنه و برهان، پس بگو: ای محمّد صلی الله علیه و آله، بیایید بخوانیم پسران خود را و پسران شما را، و زنان خود را، و زنان شما را، و جانهای خود را و جانهای شما را، پس تضرّع و دعا کنیم،و سپس لعنت خدا را بر هر که از ما و شما دروغ گوید قرار دهیم.

و بعد از نزول این آیه تصمیم گرفتند که در روز بعد با یکدیگر مباهله کنند، پس ابوحارثه به اصحاب خود گفت: فردا اگر پیامبر با اصحاب خود آمد که با او مباهله کنید، ولی اگر با فرزندان و اهل بیت خود آمد، بترسید از اینکه با او مباهله کنید، پس

بامداد روز بعد که رسید، پیامبر به در خانه امیر مؤمنان علیه السلام رفته، و دست ایشان و حضرت زهرا علیهاالسلام و حسنین علیهماالسلام را گرفته، و بیرون مدینه برای مباهله رفتند.

ص:230


1- - سوره آل عمران، آیه 59
2- - سوره آل عمران، آیه 61. زمخشری و فخر رازی و بیضاوی و بسیاری از علماء عامّه گواهی داده اند که آیه مباهله، علی و فاطمه و حسن و حسین: و فرزندان او بعد از پیامبر از تمام روی زمین بهترند و اینکه حسنین علیهماالسلامفرزندان پیامبرند، به حکم أبنائنا و اینکه حضرت علی علیه السلام أشرف است از سائر أنبیاء و از تمام صحابه به حکم، أنفسنا - منتهی الاْمال

چون نصاری آن بزرگواران را مشاهده نمودند، ابوحارثه پرسید: اینها کیانند؟ گفتند: آنکه پیش روی پیامبر است پسر عمّ او ، و شوهر دختر او، و محبوبترین خلق است در نزد او، آن دو طفل دو فرزندان اویند از دخترش، و آن زن، فاطمه دختر پیامبر است، که عزیزترین خلق است نزد او، پس حضرت نشستند برای مباهله، ابوحارثه گفت: به خدا سوگند، چنان نشسته که پیامبران دیگر هم برای مباهله می نشستند، و بعد برگشت، از او پرسیدند چرا بر می گردی؟ گفت: به خدا قسم اگر محمّد بر حق نمی بود، هرگز برای مباهله نمی آمد، و اگر با ایشان مباهله کنیم هنوز سال تمام نشده، یک نفر نصرانی دیگر بر روی زمین باقی نخواهد ماند، پس پیامبر فرمودند: اگر با من مباهله می نمودند، دیگر نصاری در نجران نمی ماند و تمامی آنها میمون و خوک می شدند، و تمام این وادی بر ایشان آتش می شد و می سوختند.

و نقل شده، که بعد از این حادثه، عبای خویش را بر روی خود، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین: کشیدند و آیه تطهیر بر ایشان نازل گشت:

«إنَّما یُریدُ اللّه َ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِجُّسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَّهِرَکُمْ تَطْهیرا»

بالجمله، نماز و دعا در این دو مسجد، ( مسجد مباهله و مسجد مائده ) فضیلت

بسیاری دارد (1).

بعد از نماز در این دو مسجد، این دعا را بخوانید:

ألْوَداعُ وَقْتَ الرُّخْصَة، ألْوَداعُ یا رَسُولَ اللّه، ألْفِراقُ یا نَبِیَّ اللّه، ألْأمانُ یا حَبیبَ اللّه، لا جَعَلَهُ اللّه ُ تَعالی آخِرَ الْعَهْدِ لا مِنْکَ وَ لا مِنْ زِیارَتِکَ وَ لا مِنْ الْوُقُوفِ بَیْنَ یَدَیْکَ الاّ مِنْ خَیْرٍ وَ عافِیَةٍ وَ صِحَّةٍ وَ سَلامَةٍ، إنْ عِشْتُ إنْ شاءَاللّه تَعالی جِئْتُکَ، وَ إنْ جِئْتُ فَأَوْدَعْتُ عِنْدَکَ شَهادَتی وَ أمانَتی وَ عَهْدی

وَ میثاقی مِنْ یَوْمِنا هذا الی یَوْمِ الْقِیمَةِ، وَ هِیَ شَهادَةُ أنْ لا الهَ الاَّ اللّه ُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا یَصِفُونَ، وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ، وَ الْحَمْدُ للّه ِ رَبِّ الْعالَمین (2)

ص:231


1- - منتهی الاْمال، تاریخ حضرت محمّد صلی الله علیه و آله، جلد 1
2- - مستحبّات الحرمین

8- مسجد ابوذر

این مسجد، در انتهای خیابان ابوذر قرار دارد، و گویند: که رسول اکرم صلی الله علیه و آله را در این مکان دیده اند که در نمازش سجده طولانی کرده و پس از نماز فرمودند: جبرئیل به من مژده داد که هرکس بر من سلام فرستد، خداوند بر او سلام خواهد فرستاد.

بعضی گفته اند: که در موقع تبعید، ابوذر از این مکان حرکت کرد ، که در بین راه، حضرت علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیهماالسلامایشان را مشایعت نمودند.

در هر صورت بهتر است به یاد مظلومیّت این بزرگوار، و مظلومیّت این صحابی پیامبر، در این مسجد دو رکعت نماز تحیّت خوانده شود.

9- قبرستان بقیع، یا حرم بقیع

وه چه خوش آرامگاهی پر ضیاء دارد بقیع

کز ضیائش پر ضیاء ارض و سما دارد بقیع

ظاهرا، گر ارض ویران گشته ای آید به چشم

باطنا، در سینه گنجی پر بهاء دارد بقیع

یکی از معروفترین و مهمترین مکانهائی که در مدینه طیّبه، بعد از مسجد النّبی می باشد، حرم بقیع است، که به آن جنّة البقیع نیز می گویند.

این جا قدیمی ترین گورستان مدینه است، که بنا به شعرهائی که در زمان جاهلیّت سروده شده و اسم این مکان برده شده، از آن زمان بوده است، ولی قدمت آن به طور دقیق مشخّص نمی باشد.

بقیع در زبان عربی یعنی دشت وسیع، که در آن ریشه های درختان بوده و بقیع القَرْقد در زمانهای قبل می گفته اند، به جهت اینکه در اینجا درختهای قرقد بوده، و کنار آن نیز زمینی بوده که به بقیع العمّات معروف بوده، که دیوار بین این دو را برداشته و آنها را به صورت یک عرصه در آورده اند.

قبرستان بقیع با سابقه ممتد و عظمتی که دارد، اگر در هر جائی از دنیا بود، امکان نداشت به صورت فعلی باشد، که هیچ نام و نشانی از مدفونین در آن نبوده، و فقط به صورت تلّی خاک ظاهر باشد.

ولی متأسّفانه این سرزمین مظلوم، به دست گروهی معاند و مخالف اهل بیت علیهم السلام،

ص:232

که به وهابیّون معروفند، سرپرستی می شود.

در زمان قبل از هجرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اینجا مدفن اموات یثرب بوده، و بعد از

هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه، این قبرستان به مدفن مسلمین اختصاص یافت، و طبق رسم آن زمان، خانه هائی اطراف آن جا ساخته شد، و بسیاری از بزرگان مدینه در خانه های مجاور قبرستان بقیع در زیر سقف دفن شدند.

و گفته شده که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای مدفونین این قبرستان طلب مغفرت می نمودند و بعد از رحلت آن حضرت، ائمّه اطهار علیهم السلام برای زیارت قبور مؤمنین به آنجا رفته و زیارت می نمودند، در حدیثی در وسائل الشّیعه آمده که بعد از شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام، امام حسین علیه السلام شبهای جمعه برای زیارت قبر برادر عزیز خویش به قبرستان بقیع مشرّف می شده اند.

در مورد فضلیت قبرستان بقیع احادیثی بیان شده، من جمله از پیامبر عظیم الشّأن اسلام، حضرت ختمی مرتبت محمّد بن عبد اللّه صلی الله علیه و آله نقل شده که می فرمایند: گوشه های قبرستان حجون ( قبرستان ابوطالب در مکّه ) و بقیع را می گیرند و در بهشت می تکانند، تا آنها که در این دو مکان آرمیده اند، بی حساب داخل بهشت گردند، البته با شرط ایمان (1).

در روایتی دیگر فرموده اند: زمین بقیع، اوّل زمینی است که در روز قیامت باز می شود و اموات آن سر از خاک بیرون می آورند، و پس از آن زمین مکّه، و در روز قیامت، هفتاد هزار نفر از بقیع در محشر حاضر می گردند که صورتشان مانند ماه شب چهارده می درخشد، و آنها داخل بهشت می شوند.

سمهودی در کتاب وفاء الوفاء خود در روایتی نقل می کند، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: دو قبرستان است که برای اهل آسمان می درخشد، مانند نور آفتاب و ماه، برای اهل زمین، اوّل مقبره بقیع است، دوّم مقبره عسقلان (2).

ص:233


1- - شرط ایمانی که در این حدیث ذکر شده، شاید برای بعضی سؤال باشد که همه مدفونین در آنجا مسلمانند، پس برای چه این شرط آمده همانطور که در احادیث باب ولایت، بصورت مبسوط و مفصّل بیان گردیده، ایمان به شرط قبولی ولایت امیرالمومنین و خلافت بلافصل پیامبر صلی الله علیه و آله صحیح و پذیرفته است و احادیثی است بر این مضمون که اگر کسی از شب تا صبح به نماز و عبادت مشغول و تمام روزها، روزه بگیرد، ولی ولایت امیرالمؤمنین و خلافت بلافصل آن حضرت را قبول نداشته باشد مؤمن از دنیا نرفته و در قیامت در زمره کفار وارد می شود .
2- - در نزدیکی شام است و نقل شده موقعی که سر مطهّر حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام را به طرف شام می برده اند یکی از منازلی که در آن سر مطهّر را فرود آوردند، عسقلان بود .

فضلیت بقیع را کسی نمی تواند بیان کند، زیرا اگر زمین آن شرافتی از قبل نداشت، همین که بدنهای مطهّر و مقدّس پاره های تن و جگر گوشه های نبّی مکّرم اسلام، در آن آرمیده اند ( به حسب ظاهر )، خود برای شرافت سرزمین بقیع کافی بود.

ولی افسوس و صد افسوس، که این آرامگاه مقدّس و منوّر، زمینی که گوشه گوشه آن را فرزندان، اصحاب، و یاوران پیامبر آرمیده اند، دست نا اهلانی چون گروه وهابیّت افتاده، که تا این حدّ بی توجّهی و بی احترامی می شود.

سرزمینی که هرلحظه مهبط فرشتگان الهی ومحلّ تعظیم وبوسه های میلیون ها زائر و عاشق خاندان اهل بیت علیه السلام است، سرزمینی که (بنابر آنچه نقل شده )، شبهای جمعه حضرت بقیّه اللّه برای زیارت اجداد طاهرینشان به آنجا آمده، و اشک غم می ریزند.

مسیحیان و دیگر مذاهب، در شهری که «فاطیما» نامیده شده، به خاطر اینکه چند دختر بچه، خواب حضرت زهرا علیهاالسلام را دیده اند ، مورد تقدّس و عبادت قرار داده، و با پای برهنه و حتی به صورت سینه خیز به آنجا می روند و احترام می گذارند، و معتقدند که حضرت به این مکان توجّه و عنایت دارند، و حتی از دورترین نقاط برای زیارت و عرض حاجت به آنجا می روند، ولی یک فرقه ضالّه که خود را وهابی می نامند، و اظهار تقدّس و خداپرستی دارند، باید با این مکان شریف که مدفن پیکرهای مطهر ائمّه اطهار علیهم السلام و بستگان آنها است، چنین بی احترامی روا دارند، و تمام این مقبره ها را که به وسیله شیعیان دارای بقعه و بارگاهی بوده، به تلّی خاک مبدّل، و هیچ گونه سنگ، یا نام و نشانی باقی نگذارند و حتی اجازه احترام، و بوسیدن و اشک ریختن برای مظلومیّت این بزرگواران را هم ندهند.

به نظر من حقیر اوّلین جائی که ما شیعیان به خداوند شِکوِه کرده، و از او درخواست ظهور حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه ) و طلب انتقام کنیم، هنگام زیارت بقیع است، که به این وضعیّت رسیدگی، و دادِ دلمان را از دشمنان حضرتش بگیرد.

اگر از تمام شیعیانی که به بقیع مشرّف شده اند، بپرسید: اوّلین مرتبه ای که چشمتان به آنجا افتاد چه حالی پیدا کردید؟ بدون شک همگی می گویند، بهتمان زد، خشک شدیم، یا اشکمان همانند سیلاب جاری شده، باورمان نمی آمد که چنین وضعیّتی باشد، و مثل اینکه تمام در و دیوار بقیع ناله می زند، اشک می ریزد و شِکوِه دارد و...

ص:234

حرم ائمّه اطهار و خاندان نبوّت در قبرستان بقیع

مسلمانان جهان خصوصا شیعیان، به علّت ارادت و احترام خاصّی که نسبت به ساحت مقدّس ائمّه اطهار علیهم السلام داشته اند، هر جا مقبره ای از ائمّه، و یا اولاد ایشان باشد، بر روی آن گبند و بارگاهی ساخته، و به آن احترام می گذارند.

همانطور که در بسیاری از نقاط دور افتاده ایران دیده اید، اگر مقبره امامزاده ای که با چند واسطه به امامی منسوب شود، تا حدّ امکان بهترین زیارتگاه را ساخته، و آن مکان مقدّس تعظیم می شود، و با تعدادی چراغ، همیشه آن محیط را روشن می گذارند، چرا که عقیده بر این دارند که این امامزاده از ذراری پیامبر صلی الله علیه و آلهمی باشند.

در مدینه هم که قبور مطهّر ائمّه اطهار علیهم السلام قرار دارد، به طریق اولی مورد احترام و تفقّد شیعیان بوده، و برای قبوری که در آنجا قرار داشته، حرم و بارگاهی ساختند که بقاعی در این قبرستان ساخته شده که تعدادی از آن به شرح زیر می باشد.

1 - بقعه ائمّه اطهار علیهم السلام، که قبور امام حسن علیه السلام و امام سجّاد علیه السلامو امام محمّد باقر علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام در آن قرار داشته، و در جنوب این چهار قبر، مدفن عبّاس عموی پیامبر و در مشرق، قبر فاطمه بنت اسد ( مادر حضرت علی علیه السلام ) بوده، که همگی در زیر یک گنبد قرار داشته است، که البته در قسمتی دیگر از این قبرستان، قبری به نام فاطمه بنت اسد می باشد.

2 - بقعه عقیل بن ابیطالب و عبد اللّه بن جعفر، شوهر حضرت زینب علیهاالسلام.

3 - بقعه ابراهیم، فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله، که این مصرع شعر فارسی نیز بر سر دَرِ آن نوشته شده بود: «شهزاده سلطان رسل، ابراهیم»

4 - بقعه اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق علیه السلام که خارج بقیع بوده .

5 - بقعه زوجات رسول خدا صلی الله علیه و آله، جز حضرت خدیجه و میمونة (1).

6 - بقعه زینب و رقیّه و امّ کلثوم، دختران پیامبر، که در جنوب بقیع واقع است.

7 - بقعه حلیمه سعدیّه، دایه و مادر رضاعی پیامبر صلی الله علیه و آله.

8 - امّ البنیین، مادر حضرت ابوالفضل علیه السلام.

در مورد سابقه بنای قبور ائمّه اطهار علیهم السلام، همگی بر این عقیده اند که این

ص:235


1- - مرقد این بانو در قبرستان ابی طالب می باشد که توضیحات آن در بخش مشاعر مکّه آمد .

بزرگواران از همان ابتدا در خانه ای که متعلّق به عقیل بن ابی طالب بوده، به خاک سپرده شده اند، که البته دفن اجساد اشراف و بزرگان در خانه های مسکونی، یک کار عادی و معمولی در آن زمان بوده است.

چنانچه عبداللّه پدر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در خانه ابن نابغه دفن شده ، و پیامبر نیز در خانه مسکونی خودشان به خاک سپرده شده اند.

محلّ آرامگاه ائمّه نیز در خانه عقیل، امری متداول در آن زمان بوده که بعدا به صورت مسجد، و سپس به شکل حرم و آرامگاه درآمده، و بنا به قرائن تاریخی، بارها مورد تعمیر و تجدید بنا قرار گرفته است، تا اینکه در سال 460 هجری قمری به دستور مجد الملک وزیر برکیارق(1)، بنای آرامگاه ائمّه اطهار علیهم السلامدر بقیع به وسیله یک معمار قمی، ساخته می شود.

مجد الملک، که نام اصلی او «ابوالفضل اسعد بن محمّد بن موسی» بوده، که به مجد الملک لقب یافته است، وزیر شیعه مذهب و ایرانی بوده و از قریه بلاسان یا براوستان از قراء قم بوده است، که در سال472 هجری قمری کشته شد (2).

قبرستان بقیع، مانند دیگر بناها هر چند مدّت نیاز به تعمیر پیدا می کرده، که فهرست وار مهمترین آن را، که به دستور افراد مختلف انجام شده، ذکر می کنیم:

1- درسال 519 هجری قمری به دستور مسترشدباللّه بیست ونهمین خلیفه عبّاسی.

2- حدود سال 630 قمری به وسیله مستنصر باللّه سی و سوّمین خلیفه عبّاسی.

3- در اوائل قرن سیزدهم قمری، برای آخرین بار به دستور سلطان محمود،

سلطان سی اُم عثمانی.

در سفرنامه فرهاد میرزا به مدینه، نوشته شده: که در بقعه ای که مربوط به چهار امام بزرگوار بوده، پرده گلابتون بسیار عالی نصب شده، و دارای تزئینات زیبائی بوده است، روی قبرها، سنگ مرمر عالی کار گذاشته شده، و این پرده مخصوص مواقعی بوده است که حجّاج برای زیارت می آمده اند.

ص:236


1- - برکیارق بن ملک شاه سلجوقی ملقّب به رکن الدّین چهارمین پادشاه سلسله سلجوقی است.
2- - اقتباس از تاریخ مکّه و مدینه نوشته نادر قلی نادری به نقل از مجالس المؤمنین در مورد مجد الملک گفته اند: که وی ادیب و شاعر و محدّث بوده و در عصر وی ادباء و شعراء از جای خوبی برخوردار بوده اند، در کارهای خیر شرکت داشته و از جمله آن تعمیر قبر حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و یک سمت حرم امام رضا علیه السلام و بقعه سُرَّمن رای می باشد و از شیعیان خالص بوده که آخر الأمر به دست لشکر برکیارق کشته شده و بدنش پاره پاره گردید.

اوّلین تخریب و وضع اسفناک بقیع

با وضع گذشته آرامگاه بقیع آشنا شدید، آنجا که تا دیروز پرده های مروارید دوزی، و گلابتون بر در حرمشان آویخته شده، و بارگاه مجلّل داشته اند، اکنون تیشه جور ظالمان آنها را ویران، و از قبرستان های دهات دور افتاده، اسفبارتر، و وضع آنجا دل هر زائری را به آتش می کشد.

آری، یک عدّه از خدا بی خبر و شرور که خود را موحّد و متدیّن می نامند، با نام تقدّس و آیین خداپرستی دست به جنایاتی زدند، و افکار شوم آنها گریبانگیر این مزارات شریف نیز شده، آری قوم شقیّ وهابیّت، دست به جنایاتی زده اند، که تا قیامت هرگز عملشان فراموش نمی شود، بهتر است اشاره ای به تاریخ این فرقه بنماییم:

تاریخچه پیدایش وهابیّت، در عربستان

در عربستان منطقه ای به نام نجد وجود دارد، که سرزمین عشائری بوده و همیشه اختلافات قبائلی، در آن بسیار شدید بوده است، و از همه قبائل شاخص تر، آل سعود و آل رشید بوده اند، که آل رشید، اکثرا فاتح جنگها بود، چون مورد حمایت دربار عثمانی قرار داشت، و از این رو مردم هم گرایش بیشتری به این قبیله داشتند.

در این زمان که آل رشید مورد حمایت بود، سازمان خفیّه انگلیس، به طمع معادن طلا و اهمیّت این سرزمین در حال فعّالیّت بود، و چون آل رشید به آنها بی توجّهی می کرد، و به اصطلاح میدان نمی داد، تشخیص دادند که آل سعود را تقویت کنند، چون در بین آنها افرادی متهوّر بودند، که فقط نیاز به حمایت داشتند.

از این رو موقعی کارشان را شروع کردند، که مصادف با برگشت «محمّد بن عبدالوهّاب» از اصفهان و بصره به نجد بود، آنها زمینه را مساعد دیدند چون در آن موقع وضع مردم از لحاظ اقتصادی بسیار در تنگنا قرار داشت، و بنابر عقیده و دینشان هم، راضی به سرقت از اموال دیگران نمی شدند، انگلیسی ها دانسته بودند که چون مردم نجد از اصول و فروع دین بی اطّلاعند، هرگاه عقائد تازه ای «به نام دین» برای جمع آوری اموال و ثروت به آنها نشان داده شود، بی درنگ پیشرفت نموده، به نتیجه خواهند رسید.

بنابراین کسی را می بایست به عنوان پیشوای روحانی انتخاب کنند که این راه را به

ص:237

آنها نشان دهد، و آن کسی نبود، جز محمّد بن عبدالوهّاب (1).

انگلیسی ها خود احکامی به نام دین بنا نهادند، و آن را به محمّد تعلیم دادند، که بین مردم رسوخ کرده و آن را به مردم تعلیم دهد، از طرفی انگلیسی ها قدرت نظامی و قبیله ای را پیش بینی کرده بودند ، در همان روزهای اوّل که محمّد وارد نجد شد، محمّد بن سعود و فرزندش عبدالعزیز، که هوای سلطنت در سر داشتند و خواستار حربه روحانیّت بودند، زیر پرچم او قرار گرفتند، و چون از مشایخ عرب بودند، باعث رواج عقیده وهّابی شدند، بدین طریق محمّد بن عبدالوهّاب، امام زمانه فرقه جدید التّأسیس وهّابیت شد، و محمّد بن سعود مجری نیّات او.

اعراب بادیه نشین نجد هم، به طمع جمع آوری مال از افکار مفتی جدید، محمّد بن عبدالوهّاب و شیخ الطّائفه محمّد بن سعود، پیروی نموده، و آمادگی خود را برای غارت ذخائر و نفائس اماکن مقدّسه اسلامی اعلام داشتند.

در کشف الارتیاب می نویسد: که آل سعود و وهّابیها پانزده سال مشغول توسعه دین جدید بودند، تا اینکه حکومت آنها قوّت گرفت، و از کسانی که به آنها گرویده بودند، یک دهم از کلیّه اموال آنها را گرفت و افرادی را نیز با قید قرعه، به استخدام

خود در آوردند و به سپاه ملحق کردند، که مجموع سپاهیان آنها به یکصد و بیست هزار نفر رسید.

پاره ای از عقائد وهابیّت

وهابیّون، به وسیله انگلیس، عقائد خرافاتی و باطلی را ابداع کردند و به انجام آن موظّف شدند، که چند نمونه از آن که مربوط به بحث است را، ذکر می کنیم:

1 - بنا و ساختمان بر روی قبور، و همچنین ذبح برای قبر و استغاثه به صاحب قبر حرام است، و عامل به این امور کافر است.

2 - گچ کاری و نوشتن روی قبور شرک و حرام است.

3 - فاتحه خواندن برای صاحب قبر حرام است، و حتّی نقل شده: که در حجاز هرکس برای صاحب قبری فاتحه می خواند، تازیانه خورده و از شهر بیرون می شد.

ص:238


1- - در کتاب خاطرات جاسوس انگلیسی مستر همفر در مورد محمّد بن عبدالوهّاب مفصّلاً بیان شده است که او نیز تربیت شده استعمار انگلیس بوده و عقائد وی از القائات انگلیس بوده است.

4 - روشن کردن چراغ و شمع، نزد قبور حرام است و جزء رسوم جاهلیّت می باشد (1).

اوّلین حمله به مدینه

بعد از اینکه کمی با وهّابیون و عقائد آنان آشنا شدید، بهتر است بدانید، که نخستین حمله مسلّحانه آنان به منظور به دست آوردن ثروتها و غنائم، به مدینه منوّره بود، که با یک مانور جسورانه به حرم پیامبر حمله کرده، و تمامی ذخائر و گنجینه هائی که برای حضرت آورده بودند را، به تصرّف خویش در آورده، و آنها را غارت کردند.

نقل کرده اند که: در حرم پیامبر صلی الله علیه و آله صندوقهائی از طلا و جواهرات قیمتی بوده، که در شب تاریک اگر درِ این صندوقها باز می شد، همه جا را روشن می نمود، و بعد هم به قبرستان بقیع حمله کرده و اموال آنجا را نیز به سرقت بردند و با این حمله، صاحب مال و قدرت شدند، و بعد از این پیروزی که در حقیقت، اوّلین پیروزی فرقه وهّابی به شمار می رفت، مرکز رسمی ایجاد کردند و نام آن را « درعیّه» گذاردند.

بعد از آن، حمله های مکرّر به نجف و کربلا داشته، و اموال آنجا را نیز به سرقت برده، و قتل عامهای فجیعانه ای کردند، که در بین آنها چند هزار نفر زائر، و کودک، و همچنین تعداد زیادی از علماء ، نیز به شهادت رسیدند.

اگر بخواهیم جنایات و جنگهای وهّابیون را بنویسیم، خود کتاب مفصّلی می شود که در این وجیزه مجال آن نیست.

ولی برای جمع آوری سخن، خوب است گفتار حسن بن السّیّد محسن الأمین، را بشنوید که می گوید: وهّابیان، در ابتداء ظهورشان از هیچ گونه قتل و غارت دریغ نداشته، و چون در نجد و حجاز، امنیّت جانی و عِرضی و مالی در معرض خطر بوده، علماء اسلام، فتوا به عدم جواز اداء فریضه حج دادند، و مدّت سه سال، یعنی از سال 1220 تا 1223، از کشورهای اسلامی، مانند عراق و سوریه و مصر، کسی به حج نرفت، و این خود مطلب بسیار مهمّی است، و سندی است محکم بر جنایات قوم وهّابی، چون در احادیث مکرّر آمده، که اگر قومی در سالی به حج نرفتند، حاکم

ص:239


1- - اقتباس از کتاب عقائد وهّابیون، نوشته علی اصغر فقیهی

شرع موظّف است و بر او واجب است که ، مردم را امر به حج کند، و آنها را اجبارا به حج بفرستد، حال در آن زمان چه وضعیّتی بوده که علماء اسلام چنین فتوائی داده اند، اللّه اعلم !!

بالجمله، در سال 1321، سعود بن عبدالعزیز بن محمّد بن سعود، سوّمین حاکم متعصّب و خونخوار نجد، به مدینه حمله کرده و اعلام کرد: که غیر وهّابیون نجس و مشرکند، و لذا نباید داخل حرمین شوند، و در همین سال آنچه از گنجینه و جواهرات، و اشیاء قیمتی در حرم و خزانه پیامبر بود، غارت نموده و تمامی قبور و بقاع قبرستان بقیع را خراب نمودند، و بعد هم تمامی قبور مکّه، از جمله قبر حضرت خدیجه در قبرستان ابوطالب، و همچنین قبور شهدای احد، و خلاصه تمام بقاع و قبوری که در این شهرها بود، جز حرم حضرت رسول صلی الله علیه و آلهرا خراب نمودند .

برای دوّمین مرتبه در سال 1344، عبدالعزیز، قبور ائمّه اطهار علیهم السلام و دیگر قبور مشهور در قبرستان بقیع را ویران، و با خاک یکسان نمود و در صدد تخریب حرم پیامبر بر آمد، که با اعتراض و مخالفت شدید مردم عربستان مواجه شد و از این کار صرف نظر کرد.

و این یادگاری بود از این قوم ضالّه که تا قیامت لعن و نفرین مردم جهان خصوصا شیعیان بر آنها باد.

«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»(1)

مدفونین در قبرستان بقیع

وقتی که پا بر آستانه مقدّسه بقیع می گذاریم، مظلومیّت و سوز اهل بیت علیهم السلام کاملاً محسوس و نمایان است، قبور ویران ائمّه، دل هر بیننده ای را به درد آورده و اشک او را جاری می سازد.

در قبرستان بقیع، و یا به عبارت صحیح تر حرم بقیع، غیر از قبور ائمّه اطهار علیهم السلام، قبور بسیاری از فرزندان، وابستگان و یاران و اصحاب ائمّه نیز می باشد.

در منتخب التّواریخ، از مالک روایت کرده: که در این آرامگاه ( ده هزار نفر ) از صحابه وبزرگان اسلامی مدفونند، و بعد صاحب منتخب می گوید: لیکن با مرور زمان

ص:240


1- - سوره شعراء، آیه 227

بعضی از قبور مخفی، وبعضی هم که معلوم بوده، از میان رفته است، وبسیاری را هم از بین برده اند، لذا قبور شریفه، اغلب معلوم و مشخّص نمی باشد، در مرآت الحرمین هم می نویسد: بیش از دو هزار تن از اصحاب و تابعین در این قبرستان دفن شده اند.

از فرزندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مقبره زینب و رقیّه و امّ کلثوم، که مادر آنها حضرت خدیجه، و ابراهیم که مادرش ماریه قبطیّه بوده، در این قبرستان می باشد.

تعدادی از همسران پیامبر نیز در اینجا مدفونند، و از خاندان بنی هاشم و خویشان پیامبر افرادی همچون: عقیل بن ابی طالب و عبداللّه بن جعفر ( همسر حضرت زینب کبری علیهماالسلام ) و محمّد حنیفه فرزند حضرت علی علیه السلام و اسماعیل پسر امام صادق علیه السلام در شمار مدفونین این قبرستان می باشند.

از عمّه های پیامبر، صفیّه بنت عبد المطّلب و عاتکه بنت عبد المطّلب که تا قبل از ویرانی بقیع دارای بقعه بوده اند، و نیز تعدادی از فرزندان امیر مؤمنان علیه السلام، امام حسن مجتبی علیه السلام، امام علیّ بن الحسین علیه السلام و همچنین مادر مکرّمه ایشان، حضرت شهربانو و از فرزندان امام صادق علیه السلام و امام موسی بن جعفر علیه السلام نیز در اینجا مدفونند، از اصحاب و یاران پیامبر و امیرالمؤمنین و همچنین تعدادی از شهدای احد و بدر و نیز حرّه(1) در اینجا مدفون می باشند که نام تعدادی از این بزرگواران را ذکر می کنیم:

عثمان بن مظعون (2)، مقداد بن الأسود (3)، جابربن عبداللّه انصاری(4)، زید بن

ص: 241


1- - حرّه همان جنگی است که یزید مسلم بن عقبه را برای سرکوبی مردم مدینه فرستاد و در همان قضیّه بود که ناموس مردم را سه روز بر لشکریانش حلال کرد . لغت نامه دهخدا
2- - عثمان بن مظعون از افاضل صحابه پیامبر علیه السلام است، او مردی حکیم و عارف و فرزانه بوده و در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و اوّلین مسلمانی است که در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد، پیامبر در مرگ او گریست و بر جنازه اش نماز خواند و نقل شده که او برادر رضاعی پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است.
3- - مقداد از یاران و صحابه نزدیک پیامبر بوده و حضرت درباره اش فرمودند: خداوند عزوجل امر کرد مرا که دوست بدارم چهار نفری را که خداوند هم آنها را دوست می دارد و آنها علی ع و مقداد و ابوذر و سلمان اند . از فضیلت و شجاعت و دینداری مقداد همین بس که علماء سنی هم بالاتفاق ویرا تایید کرده اند. مقداد از جمله کسانی بود که در تمام غزوات همراه پیامبر( ص ) بوده و از چهار نفری است که بهشت مشتاق ایشان است. مقداد در سال 33 در سن هفتاد سالگی وفات نمود و در قبرستان بقیع مدفون شد . ( منتهی الاْمال )
4- - او مردی فاضل بوده و از صحابی جلیل القدر پیامبر و از اصحاب بدراست که سلام پیامبر را به فرزندشان محمّدبن علی الباقر رساند و اولین کسی بود که بعد از شهادت امام حسین به زیارت ایشان در اربعین به کربلا رفت و اوست که لوح آسمانی را که در آن نصّ خدا بر ائمّه اطهار علیهم السلام شده و در نزد حضرت فاطمه صلوات اللّه علیها است زیارت کرده و از آن نسخه برداشته و کسی بوده که پیوسته مردم را به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام ترغیب نموده و از امام سجّاد علیه السلامتقاضا نمود که حضرت در قیامت ضامن او شده و شفاعت او را کند و امام سجّاد علیه السلامقبول نمودند، وی در سال 90 هجری در 94 سالگی از دنیا رفت و در بقیع مدفون گشت .

ارقم، حسان بن ثابت، امّ ایمن، اسعد بن زُراه که نقل کرده اند، اوّل کسی از انصار بوده که در این جا دفن شده، سعد بن معاذ، عبد اللّه بن مسعود، ابوسعید خدری، سهل بن سعد ساعدی، مالک بن نُوَیْره (1) که افراد مذکور، غیر از اینکه از اصحاب بوده اند بعضی نیز افتخار این را داشته اند که کاتب وحی و قرآن مجید بوده و یا از مبلّغین صدر اسلام و از راویان حدیث نیز بوده اند «رضوان اللّه علیهم اجمعین».

بعد از قبور ائمّه اطهار علیهم السلام که توجّه زائرین به آنجاست، نقطه ای دیگر در بقیع که دل هر زائری به سوی آنجا کشیده می شود و به عبارتی دل هر دردمندی در آنجا آرامش پیدا کرده و صفا می پذیرد، مقبره مطهّره و مقدّسه افتخار اهل بیت علیه السلام، حضرت فاطمه امّ البنین می باشد، مادر دلسوزی که دلاور مردانی تربیت کرد که پاسبان درگاه ولایت باشند، و قهرمانانی که در کربلا نقش آفرین بودند خصوصا شیر بیشه شجاعت، حضرت ابوالفضل العبّاس علیه السلام که حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ایشان را فرزند خود خطاب نمودند.

در این مقام که نام این بانوی کریمه به میان آمد لازم است که چند کلمه ای از ویژگیهای این بانوی نمونه ذکر شود.

در مورد حضرت امّ البنین نقل شده: که ایشان بانوی عالمه ای بوده اند و پدران و دائی های ایشان از دلیران عرب قبل از اسلام بوده و در شجاعت و دلیری، بزرگ و پیشوای قوم خویش محسوب می شده اند.

همان طور که عقیل به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: در میان عرب شجاعتر و قهرمانتر از این خانواده یافت نمی شود.

بعد از ازدواج حضرت علی علیه السلام با امّ البنین، ایشان لطف و مرحمتی خاص نسبت به فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام داشتند، در حدّی که به آن حضرت خطاب نمودند: در مقابل فرزندان خود مرا با نام فاطمه صدا نزنید، زیرا خاطرات تلخ گذشته و بی مادری، آنها را رنج می دهد.

امّ البنین توجّه و مهربانی خاصّ خود را به فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلامبا عنوان پاداش و مزد رسالت جدّشان حضرت محمّد صلی الله علیه و آله، فریضه دینی قرار داده بود، و به عنوان امانتهای رسول خدا صلی الله علیه و آله با جان و دل از آنها نگهداری می نمود چرا که

ص:242


1- - از اصحاب و مخلصان پیامبر و امیرالمؤمنین: بوده و در شجاعت و فصاحت بیان مشهور و به سبب حبّ اهل بیت به دست خالد بن ولید کشته شده و نقل گردیده که پیامبر اسلام علیه السلامدر شأن وی فرمودند: هرکس دوست دارد که به مردی از اهل بهشت نظر افکند به مالک نگاه کند.

فرموده اند:

«قُلْ لا أسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أجْرا الاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ...»

این فداکاریها و مهرورزیهای بی شائبه ایشان، نسبت به فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و فداکاریهای فرزندان او در راه سیّد الشّهداء علیه السلامبی پاسخ نبود، بلکه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نسبت به احترام و بزرگداشت ایشان کوشیدند و از قدردانی نسبت به این بانوی بزرگوار دریغ ننمودند.

شهید اوّل، آن فقیه بزرگ عالَم تشیّع می فرمایند:

امّ البنین از زنان با فضلیت و عارف به حقّ اهل بیت بود، محبّتی خالصانه نسبت به آنها داشت و خود را وقف دوستی آنان کرده بود و آنها نیز جایگاهی والا و ارزنده برای ایشان قائل بودند، تا حدّی که زینب کبری علیهاالسلام پس از رسیدن به مدینه، به محضرش شتافتند و شهادت چهار فرزندش را تسلیت گفتند، و روزهای عید برای احترام به محضرش تشریف می بردند.

در نزد مسلمانان نیز، ایشان جایگاهی رفیع دارند و بسیار معتقد هستند که ایشان در نزد خدا، دارای مقامی رفیع می باشند که اگر دردمندی، ایشان را در پیشگاه خدا واسطه قرار دهد، خداوند متعال غم او را برطرف خواهد نمود (1).

وظائف زوّار حرم بقیع

هر زائری در رابطه با محلّی که زیارت می کند اگر توجّه به آداب آن محل داشته باشد و به آن عمل کند زیارتی بهتر نصیب او می گردد، در مشهد مقدّس و یا اماکن زیارتی دیگر، حال و هوا و حرم و بارگاهی که برای آن معصوم ساخته اند تا حدودی دل هر کسی را متوجّه مقام و عظمت آن جا می کند، به این دلیل که در ذهن خود چنین برداشتی می کند که مقام این امام یا امامزاده رفیع بوده که چنین صحن و سرائی برای او ساخته اند ( همانطور که امامزادگانی غریب، و دور از شهرها بوده اند که بعدها

به واسطه کراماتی که از ایشان دیده شده دارای گنبد و بارگاهی عظیم شده اند، همچون امامزاده علی بن محمّد الباقر علیه السلام، مشهور به امامزاده اردهال که قبر این آقا در وسط کوه بوده، و بعد به واسطه کرامات عدیده ای که از ایشان دیده شده، مردم متوجّه مقام آن بزرگوار گردیده و برای ایشان تشکیلات گسترده ای تدارک دیدند و

ص:243


1- - کرامات و فضائل حضرت ابوالفضل، جلد 1، صفحه 150

مراسم خاصّی در آنجا برپا می شود ).

کوتاه سخن اینکه شاید یک سری عوامل ظاهری موجب توجّه بیشتر مردم به آن حرم و یا آن قبر گردد. در قبرستان بقیع هر زائری که وارد می شود با یک زمین خالی و قبوری که حتّی سنگی روی آن نیست، که مشخّص گردد صاحب قبر نامش چیست، مواجه می گردد، عدّه ای چون اطّلاع ندارند ممکن است فاتحه ای خوانده و ردّ شوند ولی شیعیان می دانند که این قبرستان، جای معمولی نیست بلکه همانطور که در اذن دخول حرمهای شریفه می خوانیم:

ألْلّهُمَّ إنّی وَقَفْتُ عَلی بابٍ مِنْ أبْوابِ بُیُوتِ نَبیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِه0

یعنی خدایا من ایستاده ام بر دری از درهای خانه پیامبرت که درود خدا بر او باد، بنابراین نباید ظاهر آنجا را ببینیم، بلکه باید در نظر داشته باشیم که در مقابل خانه

پیامبر ایستاده ایم، حال که چنین توفیقی شامل حال ما شده چگونه باید زیارت کنیم؟ چگونه باید سلام دهیم؟ آیا اگر در زمان خود حضرت چنین تشرّفی برایمان حاصل می گشت با کفش وارد خانه پیامبر می شدیم و یا اینکه با پای برهنه به طرف آن

حضرت می رفتیم؟

در فراز دیگر اذن دخول می خوانیم: خدایا من حقیقتا معتقدم به احترام صاحب این زیارتگاه شریف در غیابش، همچنانکه معتقدم در حضورش و می دانم که پیامبر و خلفای بعد از ایشان (ائمّه اطهار) زنده اند و در نزد تو روزی داده می شوند و ایشان

می بینند جای ایستادن مرا و می شنوند صدای مرا و جواب سلام مرا می دهند و ...

بنابراین خود ائمّه به ما یاد داده اند که یک زائر در چه مقامی ایستاده، چگونه باید با ائمّه صحبت کند و اذن دخول بگیرد.

وقتی پشت قبرستان بقیع ایستاده اید، بدانید جائی که شما ایستاده اید محلّ قدمهای پیامبر است که بعد از وفات فرزندش ابراهیم، پیوسته به این قبرستان می آمده و زیارت می نمودند، اینجا محلّ قدمهای امام حسین علیه السلام است که بعد از شهادت برادرش امام مجتبی علیه السلام بدین جا تشریف می آوردند.

مضافا بر اینکه شما مقابل خود قبور چهار امام بزرگوار را مشاهده می کنید، چگونگی وضعیّت قبور ایشان خود بهترین گواه است بر مظلومیّت این ائمّه و شاید زنگ خطری است برای ما شیعیان که شاهد زحمات و مصائب ائمّه که برای اعتلای

ص:244

دین خدا متحمّل شده اند باشیم(1). پس ای شیعه! دین خدا را مقدّس شمار و به وظائف خود خوب عمل کن. مبادا عملی انجام دهی که باعث تضییع این زحمات شود و همانطور که امام جعفر صادق علیه السلاممی فرمایند:

کُونُوا لَنا زَیْنا وَ لا تَکُونُوا عَلَیْنا شَیْنا

برای ما اهل بیت زینت باشید، نه موجب ننگ و رسوائی

ص:245


1- - چگونگی اعمال و زیارات مربوط به بقیع در بخشهای آینده ذکر می گردد .

اماکن مقدّسه و مساجد شریفه اطراف مدینه

1- مسجد قبا

صلی الله علیه و آله و بعد از آن خارج از شهر بوده و اکنون با توسعه (1)

یکی از مهمترین مساجدی که در مدینه است، مسجد قبا می باشد و علّت بناء آن چنین است:

پیش از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت نمایند، عدّه ای از مردم در این مکان منزل داشتد و به ایشان ایمان آورده بودند و لذا هر روز چشم به راه آمدن حضرت بودند، تا اینکه بالأخره انتظار به پایان رسید و بنا به قولی، روز دوشنبه، دوازدهم ربیع الأول حضرت وارد مدینه شدند.

صدای شادی و هلهله مردم بلند شده و به استقبال ایشان شتافتند، و هرکس حضرت را دعوت می نمود تا به منزل او تشریف بیاورند، ولی از همه بیشتر «سعد بن خِیْثَمه» و «کلثوم بن هدم» اصرار می کردند .

پیامبر برای اینکه هر دو را راضی کند، خانه کلثوم را برای سکونت اختیار نموده، و خانه سعد را برای پذیرائی از واردین قرار داد، در هر حال حضرت در قبا سیزده روز و به نقل دیگری هفده روز توقّف نموده، و منتظر ورود حضرت علی علیه السلام و بعضی از نزدیکان بودند.

پیامبر

صلی الله علیه و آله هنوز در قبا بودند، که حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام و امّ کلثوم، دختران آن حضرت، و سوده همسر آن جناب (2)، و امّ ایمن، مادر اسامة بن زید، از مکّه معظّمه حرکت، و در قبا به حضرت وارد شدند.

بناء مسجد به دست پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر مکرّم اسلام، حضرت محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله، به محض ورود به سرزمین قبا، دستور دادند که باید در این سرزمین مسجدی ساخته شود این مسجد را حضرت به دست مبارک خود، و به کمک اصحاب خویش بنا نمودند و فرمودند:

ص:246


1- - مسجد قبا، در زمان پیامبر شهر، جزء آن قرار گرفته است .
2- - پیامبر صلی الله علیه و آله تا حضرت خدیجه زنده بودند، با هیچ زن دیگری ازدواج ننمودند، و سوده اوّلین زنی بود که حضرت پس از گذشت یک سال از وفات حضرت خدیجه تزویج نمودند .

«جبرئیل در ساخت آن به من کمک نمود و مهندس آن بود»

در عظمت این مسجد، این آیه مبارکه بر آن حضرت نازل شد:

«لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أوَّلَ یَوْمٍ»

مسجدی که اساس آن بر پایه تقوی و پرهیزکاری، از اوّلین روز تأسیس آن، گذارده شده، اوُلی است که در آن نماز بجا آورده شود (1).

نقل شده: که رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از مراجعت به شهر مدینه، مکرّر به این مسجد می آمده، و نماز می خوانده اند، و در بعضی روایات است که: حضرت، در روزهای شنبه به این مکان شریف می آمده اند.

به خاطر اهمیّت و قداستی که این مسجد داشته، در زمان های مختلف مورد تعمیرات و بازسازی قرار گرفته، تا زمان حال که به زمین مسجد افزوده شده، و در و دیوار آن را با سنگ های بسیار عالی پوشانده، و بنائی بسیار زیبا و دیدنی ساخته اند.

محلّ نزول آیه «لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوی» را نیز، با محراب آن ، به صورت بسیار عالی ساخته و منبری در آنجا گذاشته اند، که مربوط به « قایبتای» می باشد، که برای مسجد النّبی ساخته بود ولی پس از ساختن منبر دوازده پلّه ایِ سطان مراد، منبر قایبتای را به این مسجد انتقال داده اند.

در وسط صحن مسجد، محلّی است، که شتر پیامبر صلی الله علیه و آله در وقت ورود آن حضرت، در آن جا خوابیده است، و در نزدیک ستون وسطی از ردیف وسط، مقابل محراب، محلّی است که پیامبر در آنجا نماز می خوانده اند.

به خاطر اهمیّت و امتیازی که این مسجد دارد برای آن اعمالی ذکر کرده اند، که ذیلاً متذکّر می شویم:

اعمال مسجد قبا

1 - خواندن دو رکعت نماز تحیّت مسجد

ص:247


1- - پس از ساخت این مسجد و رونقی که گرفت، جمعی از منافقان بر آشفته و تصمیم به ساخت مسجدی در مقابل آن گرفتند، که اجتماع مسلمین را بر هم زنند، خداوند، پیامبر را از نقشه شوم آنان با خبر ساخته و آیه: وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدا ضِرارا ... را بر آن حضرت نازل فرمود چون آنها به حضرت گفته بودند که در این مسجد نماز گذارند، ولی در باطن توطئه کرده که تفرقه بین مسلمین ایجاد کنند و پس از نزول این آیات، پیامبر دستور تخریب آن را دادند .

2 - هر چه وقت داشتید، دو رکعت، دو رکعت، به نیّت «نماز در مسجد قبا» نماز بخوانید، زیرا نبّی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: هرکس دو رکعت نماز در مسجد قبا ( با نیّتی که در بالا ذکر شد ) بخواند، چنان است که یک عمره انجام داده است (1).

3 - خواندن زیارت جامعه صغیره .

4 - خواندن دعای « یا کائِنا قَبْلَ کُلِّ شَی ء » در این مسجد وارد شده که در مزار بحار نقل گردیده ( ولی به جهت رعایت اختصار نقل نمی شود )

5 - خواندن دعای زیر:

ألْلّهُمَّ انَّ هذَا الْمَسْجِدَ مَسْجِد قُبا وَ مُصَلّی نَبِیِّنَا وَ حَبیبِنا وَ سَیِّدِنا محمّد صلی الله علیه و آله ألْلّهُمَّ انَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکُ الْحَقُّ فی کِتابِکَ الْمُنْزَلِ عَلی صَدْرِ نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أوَّلِ یَوْمٍ أحَقُّ أنْ تَقُومَ فیِه، فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللّه ُ یُحِبُّ الْمُطَهِّرینَ، ألْلّهُمَّ طَهِّرْ قُلُوبَنا مِنَ النِّفاقِ وَ أعْمالَنا مِنَ الرِّیاءِ وَ فُرُوجَنا مِنَ الزِّنا وَ ألْسِنَتَنا مِنَ الْکِذْبِ وَ الْغَیْبَةِ وَ أعْیُنِنا مِنَ الْخِیانَةِ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورِ، رَبَّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا وَ إنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرین 0

2- مشربه امّ ابراهیم

در جهت جنوب شرقی مدینه، در نزدیکی مسجد قبا، محلّی است معروف به مشربه ام ابراهیم. امّ ابراهیم، که نامش ماریه قبطیّه بوده یکی از همسران پیامبر می باشد، که فرزندش ابراهیم، در خرد سالی وفات یافته و در بقیع مدفون است.

نقل شده که: وقتی پیامبر، همسران خود را به مدّت یک ماه، مورد غضب خویش قرار داد، به این مکان آمده و در خانه ماریه سکونت داشت، و نمازهای مستحبّی خود را در این مکان می خواند که بعدها به صورت مسجدی در آمد.

امام صادق علیه السلام به «عقبة بن خالد»، زیارت چند مکان، و مخصوصا اینجا را سفارش نمودند، پس چه بهتر که به این مکان شریف آمده، و از خواندن نماز تحیّت

غفلت نورزید.

ص:248


1- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 278

3- مسجد فضیخ ( ردّ الشّمس )

این مسجد در سه کیلومتری شرق مدینه، و نزدیک مشربه امّ ابراهیم واقع شده، و به مسجد ردّ الشّمس نیز معروف است.

و امّا علّت نامگذاری اینجا را به فضیخ، چنین نقل کرده اند: که چون فضیخ، به معنای خرما است و در این منطقه، خرما بسیار بوده است، به این مسجد فضیخ می گویند. همچنین گفته شده: فضیخ قسمتی از خمر است، و چون اصحاب فضیخ در این محل بساط خمر داشتند، با نزول آیه تحریم خمر، تمامی وسایل و بساط خمر را از این محل برچیدند، و لذا به فضیخ نامیده شده است.

داستان ردّ الشّمس

امّا داستان ردّ الشّمس

آنچه در روایات نقل شده، و علماء شیعه و سنّی هم، آن را تایید کرده اند، این است که: روزی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر اثر خستگی زیاد، سر بر دامان حضرت علی علیه السلام گذاشتند و به خواب رفتند، حضرت علی که نماز عصر را هنوز نخوانده بودند، چون نمی خواستند که پیامبر اذیّت شوند، ایشان را بیدار ننمودند، بعد از مدّتی

که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از خواب بیدار شدند، وقت نماز عصر گذشته بود، پیامبر از خداوند درخواست نمودند، تا آفتاب به وقت عصر برگردد، که حضرت علی علیه السلام نماز بخوانند، و خداوند هم دعای ایشان را مستجاب گردانید.

ابن ابی الحدید معتزلی در قصیده فتح مکّه از سبع علویّات می گوید:

إمامٌ هُدیً بِالْقُرصِ آثَرَ فَاقْتَضی

لَهُ الْقُرصُ رَدّ الْقرْص أبْیَضَ أزْهَرا

4- مسجد بنی قریظه

از دیگر مساجد در اطراف قبا، مسجد بنی قریظه می باشد، بنی قریظه طائفه ای از یهود اطراف مدینه بودند، که در سال پنجم هجرت بعد از واقعه خندق، در محاصره مسلمانان قرار گرفته و بعضی کشته، و بعضی تسلیم شدند.

در ایّامی که پیامبر و مسلمانان، آن قلعه را در محاصره داشتند، پشت آن قلعه، محلّی بود که حضرت با سپاهیان اسلام، اقامه نماز می نمودند، لذا این محل به نام مسجد بنی قریظه نامیده گشت.

ص:249

5- مسجد بنی النجّار یا جمعه

در بازگشت از مسجد غمامه، در سمت راست، نزدیک به مسجد قبا، مسجدی است به نام مسجد جمعه یا بنی النجّار که نقل شده: اوّلین نماز جمعه را پیامبر در این

مسجد اقامه نمودند، و تشریع نماز جمعه از این مکان بوده است، و از این جهت بنی النجّار گویند که آنان جدّ مادری پیامبرند، که آن حضرت را در موقع رفتن به مدینه، در اینجا نگه داشتند و حضرت نماز جمعه را در اینجا خواندند، و سپس به سوی مدینه رهسپار شدند.

6- اُحُد و فضیلت زیارت شهداء اُحُد

یکی از مهمترین زیارتگاههای مدینه، بعد از مسجد النّبی و بقیع ، زیارت شهداء اُحُد که مهمترین آنها، سیّد الشّهدا، حضرت حمزه علیه السلامعموی پیامبر بزرگوار اسلام می باشد، که خود حضرت رسول صلی الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام ، زیارت این شهداء را صریحا، تأکید نموده اند و احادیث بسیاری در این زمینه موجود می باشد.

پیامبر در شأن عموی بزرگوارش می فرماید: هرکس مرا زیارت کند، و عمویم حمزه را زیارت نکند، بر من جفا کرده است (1).

و در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: زیارت قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله

و شهداء احد و زیارت قبر امام حسین علیه السلاممعادل است با حجِّ مبروری که با رسول خدا صلی الله علیه و آله به جا آورده شود (2).

در شأن و مقام و منزلت حضرت حمزه همین بس، که در آیه شریفه:

«مِنَ الْمؤمنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدوُا اللّه َ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتِظِر وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً»(3).

به نقل از مفسّرین، مراد از قَضی نَحبَهُ، عبیده و حمزه و جعفر هستند که در جنگهای بدر و احد و موته شهید شدند.

ص:250


1- - مستدرک الوسائل، کتاب الحج، باب 10، حدیث 2
2- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 278
3- - یعنی و از مؤمنین بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بسته اند کاملاً وفا کردند پس برخی بر آن عهد، ایستادگی کردند تا شهید شدند و برخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند . سوره احزاب، آیه 23

همانطور که در کتب متعدّد نیز آمده، بعد از شهادت حضرت حمزه، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلاممرتّبا به زیارت شهداء اُحُد، و عموی بزرگوارشان می آمدند، و نقل شده که : بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهایشان، روزهای دوشنبه و پنج شنبه به زیارت شهداء می آمدند، و در عزای پدر خویش گریه می نمودند.(1)

در کتاب وفاء الوفاء احادیثی ذکر شده از فضیلت زیارت حضرت حمزه، به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله که می فرمایند:

أنَّ النَّبِیَ زارَ قُبُورَ الشُّهَداءَ بِأُحُدٍ فَقالَ، الّلهُمَّ إنَّ عَبْدَکَ وَ نَبِیِّکَ یَشْهَدُ أنَّ هؤُلاء شُهَداءَ وَ أنَّهُمْ مَنْ زارَهُمْ أوْ سَلَّمَ عَلَیْهِمْ الی یَوْمِ الْقِیمَةِ رُدُّوا عَلَیْهِ (2)

وقایع کوه اُحُد

اگر به ظاهرِ این سرزمین نگاه کنید، به جز چند قبر و یک کوه سنگی چیز دیگری نمی بینید، امّا باید در نظر داشته باشید که کوه اُحُد از قداست خاصّی برخوردار است،

زیرا پیامبر اسلام فرمودند :

اُحُد کوهی است که ما را دوست می دارد، و ما نیز او را دوست می داریم، و آن کوه بر دری از درهای بهشت قرار گرفته است.

آری، در این سرزمین بوده که جنگ اُحُد واقع شده، و دندان پیامبر شکست و این ندا شنیده شد:

«لا فَتی إلاّ عَلِیّ، لا سَیْفَ إلاّ ذُوالْفَقار»

اگر بخواهیم داستان غزوه اُحُد را ذکر کنیم، بحث به درازا می کشد ولی جریان بعد از جنگ را که در مورد حضرت حمزه نیز می باشد، مختصرا نقل می نمائیم:

بعد از جنگی که بین کفّار قریش و مسلمین روی داد، پیامبر بر سر جنازه حضرت حمزه آمدند و بسیار شدید گریسته و فرمودند: ای عمو ! خداوند تو را رحمت کند،

ص:251


1- - و این روایت حکایت از مظلومیّت آن بانو است که ساکنین مدینه حتّی اجازه گریه و عزاداری برای پدر بزرگوارشان را به حضرت ندادند، و ایشان مجبور بودند که به خارج از مدینه رفته و مشغول عزاداری و گریه شوند .
2- - وفاء الوفاء، صفحه 112،یعنی پیامبر به زیارت شهداء احد می رفتند و می فرمودند: خدایا بنده تو و پیامبر تو شهادت می دهد که اینان شهید راه تو هستند و کسی که زیارت کند ایشان را یا سلام فرستد بر آنها تا روز قیامت اینان سلام وی را به او جواب می دهند.

چه بسیار صله رحم و کارهای نیک می نمودی (1). و حضرت در موقعی که نماز بر اجساد مطهّر شهداء می خواندند، حضرت حمزه را در هر یک از این نمازها شرکت می داد، و آن روز حمزه به «سیّد الشّهداء» ملقّب گردید.

بعد از آن، چون بدن های شهداء مُثله شده بودند، حضرت دستور دادند که با همان لباس ها، اجساد مطهّر دفن گردد، و بعد از آن فرمودند: این شهداء را در هم پیچیده دفن نمایید، با همین جامه و خون هائی که بر تن آنهاست، زیرا نیست جراحتی که در راه خدا رسیده باشد، مگر اینکه با همان جراحت، در روز قیامت بر خدا وارد می شوند، و بهترین رنگ ها در آن روز رنگ خون، و بهترین بوی ها، بوی مشک است، که از خون شهید ساطع می گردد.

از شهداء اُحُد می توان «مصعب بن عمیر»، «عبداللّه بن جحش»، « حنظلة بن ابی عامر»، معروف به غسیل الملائکه (2) را نام برد.

بعد از بازگشت پیامبر و یارانش به مدینه، زنها و بستگان به استقبال آمده و پیامبر صلی الله علیه و آله خانواده های آنها را تسلیت می دادند، و آنها می گفتند، چون شما به سلامت هستید، تأسّف و مصیبتی نداریم .

در آن روز کمتر خانه ای بود، که صدای گریه و سوگواری از آن بلند نشود، جز از خانه حمزه که گریه کننده ای نداشت.

پیامبر، اشک در چشمانشان حلقه زده، فرمودند: شهداء اُحُد گریه کننده دارند، لکن حمزه گریه کننده ندارد، سعد بن معاذ و اسید بن حضیر که این سخن را شنیدند، به زنان انصار گفتند که به خانه فاطمه رفته، و بر حمزه گریه کنید.

چون پیامبر صدای گریه آنها را شنید، فرمودند: خدا شما را رحمت کند، مواسات کردید، به خانه های خود برگردید، از آن روز مرسوم شد که هرگاه مصیبتی در مدینه بر کسی وارد می شد، اوّل بر حمزه گریه می کردند، و بعد بر مصیبت خود.

بنا به همین رسم و خواسته پیامبر بوده، که گریه کردن بر حمزه سیّد الشّهداء و زیارت قبر آن حضرت را پیوسته مسلمین انجام می دادند و حتّی حضرت زهراء علیهاالسلام

ص:252


1- - نقل شده که حضرت حمزه علاوه بر اینکه عموی ایشان بوده، برادر رضاعی حضرت نیز بوده است، لذا حضرت رسول صلی الله علیه و آله علاقه شدیدی به عموی خود داشتند . منتهی الاْمال
2- - داستان حنظله معروف است که بعد از مراسم عروسی به جنگ آمده و به شهادت رسید .

بعد از رحلت پدر خویش به آنجا رفته، و گریه می کردند و دعا ونماز می خواندند(1).

محمود بن لبید می گوید: روزی به زیارت حضرت حمزه رفتم، دیدم که آن مظلومه، نزد قبر حمزه مشغول گریه است، من صبر کردم تا گریه اش ساکت شد، نزدیک رفتم، و سلام کردم و گفتم:

یا سیّدة النّسوان به حقّ خدا قسم که رگهای دلم را قطع کردی از این گریه ات!!، فرمودند: ای ابا عمرو! برای من شایسته است گریستن، زیرا که به من رسیده است مصیبت بهترین پدرها ( رسول خدا ) پس فرمود: واشَوْقاهْ إلی رَسُولِ اللّه و انشاد فرمود:

إذا ماتَ یَوْمَا مَیِّتٌ قَلَّ ذِکْرُهُ

وَ ذِکْرُ أبی مُذْ ماتَ وَ اللّه ُ أکْثَرٌ (2)

یعنی چون بمیرد مرده ای کم گردد یاد وی، و یاد پدرم از وقتی که وفات کرده، به خدا بیشتر است.

اعمال، و اماکن سرزمین اُحُد

در حدیثی است، که امام صادق علیه السلام می فرمایند: که بعد از انجام اعمال مسجد قبا و اطراف آن چون به اُحُد آمدی، نخست برو به مسجدی(3) که نزدیک است و در آن نماز بخوان.

سپس جناب حمزه را زیارت نموده، آنگاه سائر شهداء را زیارت نما و بعد برو به مسجدی که در مکان وسیعی کنار کوه و طرف راست تو قرار می گیرد، در حالی که

تو رو به اُحُد می روی، پس در آن مسجد نماز بخوان، چرا که پیامبر در این مکان نماز خواند، و از این جا به مشرکین حمله نمود، سپس برگرد به سوی قبور شهداء و آن چه می توانی نماز بخوان، و اگر وقت نماز واجب باشد، نمازهای فریضه خود را در آن بجای بیاور (4).

ص:253


1- - دوّمین کسی که مقلّب به سیّد الشّهداء گردیده، امام حسین علیه السلام بودند که چون بعد از شهادت حضرت حمزه، شهادت ایشان و یارانشان بسیار جانسوز بوده است، شاید بنا بهمین سنّت پیامبر است که هر کجا مصیبتی باشد، ابتدا مصیبت امام حسین خوانده می شود .
2- - بیت الْأحزان، محدّث قمّی قدس سره
3- - ظاهرا منظور مسجدی است که به مسجد علی معروف است و در جهت شرقی قبر جناب حمزه قرار دارد .
4- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 276

اماکن سرزمین احد

الف- مسجد علی علیه السلام

در قسمت قبل هم متذکّر شدیم، که نزدیک قبور شهداء و در طرف شرقی مقبره حضرت حمزه، این مسجد واقع شده است، نقل شده که پیامبر در روزهای جنگ اُحُد، نمازهای پنج گانه را در این مسجد می خواندند، و بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله اینجا محلّ عبادت حضرت علی علیه السلام بوده، شاید به این جهت بدین اسم، نامیده شده است.

سمهودی می نویسد: که این مسجد را «مسجد العسکر» هم می گفته اند و محلّی است، که جناب حمزه از اسب به زمین افتاده است، و بعضی قبر مصعب بن عمیر و عبداللّه بن جحش را در این محل می دانند.

ب- قبر جناب حمزه سیّد الشّهداء

همانطور که در بخشهای قبل متذکّر شدیم، قبر ایشان دارای گنبد و بارگاه بوده، ولی با تخریب قبرستان بقیع، این منطقه هم از ایادی وهّابیّون مصون نمانده، و به تلّی

از خاک مبدّل گردیده، ولی در حال حاضر، چند صورت قبر مشاهده می کنید، که روبروی آن دری از فولاد ساخته شده است، قبری که در جهت شرقی مقابل شما است، قبر حضرت حمزه، و آنکه در جهت غربی قرار گرفته، قبور عبداللّه بن جحش و مصعب بن عمیر می باشد.

اگر خواستید این بزرگواران را زیارت کنید باید پشت این در فولادی قرار گرفته و زیارت را بخوانید (1).

ج- آرامگاه شهداء

مدفن مقدّس سائر شهداء اُحُد، که تقریبا هفتاد نفر از بهترین مردان مهاجر و انصار می باشند، در قسمت شمال شرقی این صحن واقع، و با مدفن حضرت حمزه حدود بیست و پنج متر فاصله دارد.

در دیواری که جهت شرقی آرامگاه این شهداء، و پائین پای آنان محسوب

ص:254


1- - زیارت این بزرگان، در بخش زیارات ذکر می گردد .

می شود، در حال حاضر پنجره ای نصب شده، که می توانید پشت آن پنجره ایستاده و به این راد مردان صدر اسلام سلام نموده، و آنان را زیارت کنید.

د- مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله

این مسجد به فاصله دویست و پنجاه متری، در شمال قبور شهداء، قرار دارد، در این جا دندان پیامبر صلی الله علیه و آله شکسته، و حضرت آن روز در این مکان نماز خوانده اند، لذا این مسجد را «مسجد رسول اللّه» نامیده اند.

ه- مسجد جبل الرُّماة

به فاصله تقریبا پانصد متر با مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله، مسجد دیگری است که پنجاه نفر از کمانداران لشکر اسلام آنجا بوده اند، عبداللّه جبیر با یازده نفر دیگر، در اینجا

شهید شده اند، این محل را ( جبل الرُّماة ) یعنی کوه کمانداران اسلام می نامند، و نقل شده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در این مسجد هم به تنهائی نماز خوانده اند.

7- مسجد الفتح

این مسجد در طرف غربی کوه «سَلْع» قرار گرفته، و به «مسجد الإجابة» و

«مسجد الخندق» نیز معروف می باشد.

علّت و وجه تسمیه این مسجد به این جهت است، که در سال پنجم هجرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و مسلمانان در اطراف همین مسجد در غزوه خندق بر کفّار پیروز شده، و در این مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله دعا فرمودند که بر کفّار غلبه یابند، خداوند دعای ایشان را مستجاب فرمود به نحوی که بعد از دعاء ایشان باد تندی وزید و خیمه های دشمن را کنده، و آنها را متفرّق ساخت.

دراین جنگ، سپاه اسلام در حدود سه هزار نفر مرد وحدود سی وپنج اسب، دربرابر پانزده هزار سواره و پیاده نظام بودند، که ده هزار شتر و دو هزار اسب با دیگر تجهیزات کامل صف آرائی کرده بودند، در این جنگ بود که سلمان پیشنهاد حفر خندق را به پیامبر نموده، و این امر یکی از مهمترین علل پیروزی مسلمین گردید.

و در این محل بود که، امیرالمؤمنین علیه السلام با یک ضربت، عمرو بن عَبدُوَد، که یکی از سر سخت ترین و نیرومندترین دشمنان اسلام بود، را به هلاکت رسانیدند، و پیامبر

ص:255

در عظمت ایشان فرمودند:

ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَیْن

و پس از هلاکت عمرو و نوفل و حوادث دیگر، (1) احزاب کفّار، خود را باخته و فرار نموده، و همین امر منجر به پیروزی مسلمین گردید.

نکته جالب در این مسجد این است، که جابر بن عبد اللّه نقل می کند : روزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در این مکان نماز خواند، و دعا نمود تا خدای تعالی مسلمانان را نصرت عنایت کند، آن روز چهارشنبه و بین نمازظهر و عصربود، که آثار استجابت در چهره آن حضرت ظاهر گردید، از آن پس هر گاه امر مهمّی به من روی می آورد، در آن ساعت و آن روز به آن مسجد می رفتم، و دعا می کردم و اثر اجابت را می دیدم(2).

اعمال مسجد فتح

از ابن قولویه از امام صادق علیه السلام روایت شده، حضرت فرمودند: چون اعمال مسجد قبا و مشربه امّ ابراهیم و مسجد فضیخ و بعد زیارت شهداء اُحُد را بجا آوردی، سپس به مسجد احزاب برو و در آنجا نماز بگذار، و خدای تعالی را بخوان که رسول خدا صلی الله علیه و آله در جنگ اُحُد خدا را در آن محل خواند، و اجابت شد (3).

1 - پس در این مسجد، دو رکعت نماز تحیّت خوانده و سپس این دعا را بخوانید:

یا صَریخَ الْمَکْرُوبینَ وَیا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ وَ یا مُغیثَ الْمَهْمومینَ

إکْشِفْ عَنّی ضُرّی وَهَمّی وَ کَرْبی وَغَمّی کَما کَشَفْتَ عَنْ نَبِیِّکَ صَلّی اللّه ُ عَلَیْهِ

وَآلِهِ هَمَّهُ وَ کَفَیْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ وَاکْفِنِی ما أهَمَّنی مِنْ أمْرِ الدُّنْیا وَالاخِرَةِ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ(4).

8- مسجد سلمان

نزدیک به مسجد فتح و قبله آن، مسجدی است دارای دو ستون ، و سه طاق، که

ص:256


1- - رسیدن باد صرصر و شروع باران سیل آسا و طوفان عظیمی بود که وحشتی عظیم در میان کفّار برپا نمود و باعث فرار آنان شد .
2- - بحار الأنوار، جلد 93، صفحه 349
3- - وسائل الشّیعه، جلد 10، صفحه 277
4- - وسائل الشّیعه، جلد 14، صفحه 353

به حضرت سلمان منسوب است، و بهتر است که به یاد فداکاری و زحمات حضرت سلمان ( که در قضیّه پیروزی جنگ خندق سهم بسزائی داشته، بخاطر پیشنهاد حفر خندق ) دو رکعت نماز در این مسجد بخوانید.

در فضیلت جناب سلمان همین بس که پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد ایشان فرمود:

سَلْمانٌ بَحْرٌ لا یُنْزَفُ و کَنْزٌ لا یُنْفَدُ، سَلْمانُ منّا أهْلَ الْبَیْتِ یَمْنَحُ الحِکْمَةُ وَ یُؤْتِی الْبُرْهانَ (1)

و امام صادق علیه السلام ایشان را بهتر از لقمان حکیم دانسته اند، از روایات استفاده می شود که ایشان اسم اعظم خداوند را می دانسته، و از محدّثین بوده است، و برای ایمان ده درجه ذکر کرده اند، که ایشان در درجه دهم بوده، و از تحف بهشتی در دنیا میل کرده، و عالِم به غیب و مورد علاقه خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است (2).

9 و10- مسجد علی و فاطمه علیهماالسلام

این دو مسجد در نزدیکی یکدیگر واقع شده و نقل کرده اند: در موقع جنگ خندق و توقّف مسلمین در منطقه کوه سلع، چون هر کدام از این بزرگان در اینجا، نمازهای خود را می خواندند بعد از این وقایع این مکانها را به صورت مسجد ساخته، که در طول زمانها بارها مورد مرّمت و بازسازی قرار گرفته است.

11- غار جبل سَلع

این غار بالای کوه سلع، و در جهت غربی آن است، و روزگاری محلّ عبادت پیامبر بوده است، چون دَأب ایشان بوده که برای عبادت جائی خلوت و به دور از مردم را انتخاب می کرده اند، تا موقعی که در مکّه بودند به غار حراء می رفته، و بعد

از هجرت به مدینه، به این غار می آمدند و مشغول عبادت می شدند.

شیخ انصاری قدس سره می فرمایند: به داخل این غار برو، و دو رکعت نماز خوانده، سپس این دعا را بخوان:

ألْلّهُمَّ کَما بَلَّغْتَنا فِی الدُّنْیا زِیارَتَهُ وَ مَآثِرَهُ الشَّریفَةَ فَلا تَحْرِمْنا یا أللّه ُ فِی

ص:257


1- - بحار الأنوار، جلد 22، صفحه 348 - سلمان دریایی است که به عمق آن نتوان رسید، و گنجی است تمام نشدنی، سلمان از ما اهل بیت است، که حکمت و برهان به او داده شده است .
2- - به نقل از منتهی الاْمال - زندگی پیامبر، فصل دهم

الاخِرَةِ مِنْ فَضْلِ شَفاعَةِ مُحَمَّدٍ صَلّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ احْشُرْنا فی زُمْرَتِهِ وَ تَحْتَ لِوائِهِ وَ أمِتْنا عَلی مَحَبَّتِه وَ سُنَّتِه وَ اسْقِنا مِنْ حَوْضِهِ الْمَوْرودِ بِیَدِهِ الشَّریفَةِ شَرْبَةً هَنیئَةً مَریئَةً لا نَظْمَأُ بَعْدَها أبَدا إنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ.

12- مصلّی استسقاء یا مدفن محمّد بن عبداللّه محض

(1)

در طرف شرقی کوه سلع محلّی است، به نام مسجد الکبیر یا مصلّی إستسقاء، که مدفن جناب «محمّد بن عبداللّه بن حسن بن الحسن المجتبی علیه السلام» که آن حضرت را ( ذی النّفس الزّکیّه )، یعنی صاحب نفس زکیّه می گفته اند، در این مکان می باشد.

این امام زاده عظیم الشّأن، به جهت زیادی زهد و عبادت ( نفس زکیّه) لقب یافته، و او را به خاطر کثرت فضائل و دانائی و فقه و شجاعت و سخاوتی که داشته، ستایش بسیار نموده اند، و ایشان به اندازه ای جلالت شأن داشته، که بعضی ایشان را مهدی موعود می دانسته اند.

در زمان منصور، این بزرگوار و برادرشان ابراهیم، مورد تعقیب بودند و مخفی زندگی می کردند و به همین جهت، منصور بسیاری از بنی الحسن را زندانی کرده و به شهادت می رساند، تا اینکه این دو نفر به صورت عربهای بادیه نشین به خدمت پدرشان عبداللّه در زندان آمده، و گفتند: خوب است ما آشکار شویم و بهتر از این

است که مخفی بوده، و عدّه ای از سادات کشته شوند؟ پدرشان در جواب فرمودند: اگر منصور نمی گذارد که جوانمردانه زندگی کنید، ولی مرگ با شرافت را نمی تواند از شما منع کند، کنایه از اینکه بر منصور خروج کنید، تا اگر کشته شدید، نکوهشی بر شما نباشد.

پس محمّد در سال 145 به اتّفاق 250 نفر، تکبیر گویان به مدینه وارد شده و زندانیان را آزاد نمودند، و عُمّال منصور را زندانی کردند، سپس خطبه ای خواند و ناپاکی و خباثت منصور را به مردم تذکّر داده، و مردم با او بعیت نمودند تا آنکه بر مکّه و مدینه و یمن استیلا یافت و صدها هزار نفر به بیعت با او درآمدند.

زمان زیادی نگذشت، که سپاه منصور، مدینه را احاطه کرده و محمّد دستور داد، خندقی سر راه آنها کندند، امّا در آخر، اصحاب او متفرّق شده، و از یارانش 316

ص:258


1- - عبداللّه را از این جهت محض می گفته اند که از دو طرف نسبش علوی بوده است، پدرش حسن مثنّی فرزند امام مجتبی و مادرش فاطمه دختر امام حسین علیه السلاماست .

باقی ماند(1). محمّد چون احساس خطر نمود، اسامی بیعت کنندگان را سوزاند، تا شناخته نشوند، و پس از درگیری شدیدی به شهادت رسید، که سر آن بزرگوار را برای منصور به کوفه برده و بدنش را خواهرش زینب و دخترش فاطمه در این مکان دفن نمودند، شهادت این بزرگوار، در نیمه ماه رمضان سال 145 هجری واقع شد.

حضرت علی علیه السلام به شهادت این بزرگوار در اخبار غیبیّه خود خبر داده آنجائی که می فرماید: وَ إنَّهُ یُقْتَلُ عِنْدَ أحْجارِ الزَّیْت،

که مراد از احجار الزّیت همین مسجد است، که محلّ نماز استسقاء نیز می باشد.

زیارت جناب نفس زکیّه

ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُهَّا الْبَطَلُ الشَّهیدُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَفْسَ الزَّکِیَّةِ، ألسَّلامُ

عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللّه ِ بْنَ حَسَنِ بْنَ الْحَسَنِ الْمُجْتَبی عَلَیْهِ السَّلامْ، أَنْتَ سَلَفَنا وَ نَحْنُ بِالْأثَرِ نَسْئَلُ اللّه َ لَنا وَ لَکَ الْعافِیَة وَ یَرْحَمُ اللّه ُ الْمُسْتَقْدِمینَ وَ الْمُسْتَأخِرینَ مِنَ الْمُسْلِمینَ، ألْلّهُمَّ ارْضِ عَنْهُ وَ أکْرِمْ نُزُلَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجاتِهِ فِی الْجَنَّةِ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین (2)0

مسجد ذوقبلتین

این مسجد در طرف غرب مدینه، و یکی از مساجد تاریخی و مهم در اسلام می باشد، که تغییر قبله در این مکان صورت گرفته است. و برای اطلاع بیشتر خوانندگان، به اختصار به داستان آن اشاره می کنیم.

در زمانی که پیامبر در مکّه بودند، موقع نماز بطوری می ایستادند که به طرف بیت المقدّس بوده و کعبه را ما بین خود و بیت المقدّس قرار می داده اند. ( بطوری که

تقریبا قبله همان کعبه می شده است ) ولی پس از هجرت به مدینه، بنابر آنچه در تفسیر ابوالفتح است، چون جهت کعبه و بیت المقدّس یکی نبوده، بنابراین به ایشان وحی شد که به طرف بیت المقدّس نماز بخواند تا سبب تألیف قلوب یهودیان شود.

چون در آن موقع، هنوز اسلام نیروی قابل توجّهی نداشت، و ممکن بود یهود با

ص:259


1- - لازم به ذکر است که در هنگام قیام تعداد فراوانی به وی ملحق گردیدند ولی به جهت مواجه شدن با حفر خندق او را تنها گذاشتند .
2- - وفاء الوفاء، جلد 2

کفّار قریش برای براندازی اسلام همدست شوند، و از طرفی یهود در کتب خویش خوانده بودند، که پیامبر دارای دو قبله می باشند. پس از چند ماه که بدین منوال گذشت، یهودیان سرزنش کرده و می گفتند: تو پیرو ما هستی، چون به طرف قبله ما نماز می گذاری، رسول خدا از این موضوع ناراحت گشته و منتظر وحی الهی بودند تا اینکه روز دوشنبه، پانزدهم ماه رجب سال دوّم هجرت، در این مسجد مشغول به نماز ظهر بود، که بنا به قول بعضی در وسط نماز، و به نقل دیگر بعد از نماز ظهر، جبرئیل به آن حضرت وارد شده و این آیه را برایشان تلاوت نمود.

«قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضیها، فَوَّلِ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرام، وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ»(1).

به تحقیق می بینم ای پیامبر، که صورتت را به جانب آسمان کشیده و در رابطه با تحویل قبله، انتظار وحی داری، پس البته بر می گردانیم تو را به سوی قبله ای که می پسندی، پس بگردان رویت را به جانب مسجد الحرام.

در این موقع حضرت روی خود را به طرف کعبه نمودند. در مدینه هم از طرف

رسول خدا صلی الله علیه و آلهمنادی قبله جدید را، در مسجد النّبی بگوش مسلمانان رساند و آنان نیز نماز عصر را به طرف کعبه برگذار کردند.

از آن رو، این مسجد به ذوقبلتین، یعنی صاحب دو قبله معروف و محلّ برگزاری نماز و عبادات مردم شد (2).

اکنون که به این مسجد می روید، و با فضلیت آن نیز آشنائی مختصری پیدا نمودید، بهتر است اول نماز تحیّت و دیگر نمازهای مستحبّی، و یا اگر وقت فریضه است، نماز واجب خود را در این مسجد بخوانید و سپس این دعا را تلاوت کنید:

ألْلّهُمَّ إنَّ هذا مَسْجِدُ الْقِبْلَتَیْنَ وَ مُصَلّی نَبِیِّنا وَحَبیبِنا وَسَیِّدِنا مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ، ألْلّهُمَّ إنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ فی کِتابِکَ الْمُنَزَلِ عَلی صَدْرِ نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ قَدْنَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمآءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضیها فَوَّلِ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ، ألْلّهُمَّ کَما بَلَّغْتَنا فِی الدُّنْیا زِیارَتَهُ وَ مَآثِرَهُ

ص:260


1- - سوره بقره، آیه 144
2- - جهت آشنائی بیشتر با این واقعه تاریخی به تفسیر نمونه، ذیل آیه 144 بقره رجوع شود .

الشَّریفَةَ فَلا تَحْرِمْنا یا أللّه ُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ فَضْلِ شَفاعَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ، وَ احْشُرْنا فی زُمْرَتِهِ وَ تَحْتَ لِوائِهِ وَ أمِتْنا عَلی مَحَبَّتِهِ وَ سُنَّتِهِ وَ اسْقِنا مِنْ حَوْضِهِ الْمَوْرُودَ بِیَدِهِ الشَّریفَةِ شَرْبَةً هَنیئَةً مَرْیئَةً لا نَظْمَأُ بَعْدَها أبَدا، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ.

13- زیارتگاه علیّ بن جعفر الصادق علیه السلام ملقّب به عُرَیْض

ملقّب به عُرَیْض(1)

در سمت فرودگاه مدینه، در دنباله شرقی کوه اُحُد، قبر سیّد جلیل «علیّ بن جعفر» برادر امام موسی بن جعفر علیه السلام که ملقّب به «عریض» بوده قرار دارد، و لذا این محل را عُرَیْض می گویند (2).

این بزرگوار هم مانند سائر اهل بیت، دارای بقعه و بارگاه بوده ولی در اثر هجوم وهّابیون، آرامگاه ایشان نیز تخریب گشته است.

نقل شده که: در اطراف قبور ایشان، قبرهای زیاد دیگری نیز دیده می شود، که ظاهرا مربوط به خانواده ایشان است.

«علیّ بن جعفر» سیّدی جلیل، و راوی حدیث، و دارای تصانیف زیادی بوده، و همیشه ملازم برادرشان، امام موسی بن جعفر علیه السلامبوده اند ، و از امام باقر تا امام جواد علیهماالسلام را درک کرده اند.

با وجود کثرت سنّ، کفشهای حضرت جواد را جفت می نموده، و هر گاه آن حضرت وارد مجلسی می شدند، بی اختیار علیّ بن جعفر بلند شده و دست ایشان را می بوسید!

یک روز حضرت جواد الأئمّه علیه السلام به ایشان فرمودند: ای عمّ بزرگوار! خدا تو را رحمت کند خود را این قدر به زحمت نینداز! عرض کرد: ای آقای من! چگونه بنشینم و حال آنکه شما ایستاده باشی؟ اصحابش بر این رفتار ایشان را نکوهش کردند، ایشان در جواب گفتند: خدا با این کثرت سنّ مرا اهلّیت امامت نداده! آیا من

ص:261


1- - این بزرگوار خود دارای فرزندانی صالح و شجره ای طیّبه می باشند، و مرحوم آیة اللّه، حاج سیّد عطاء اللّه فقیه امامی و مدافع حریم امامت و ولایت، مرحوم آیة اللّه، حاج سیّد احمد فقیه امامی و حضرت آیة اللّه، حاج سیّد حسن فقیه امامی مدّ ظله نیز منسوب به این بزرگوار می باشند، و به خاندان امامیّ العریضی مشهور می باشند .
2- - در منتخب التّواریخ می نویسد: که در خارج شهر قم مقبره ای می باشد، منسوب به این بزرگوار و همچنین خارج شهر سمنان، و لکن مقبره ای که در نزدیکی مدینه است اصحّ و اشهر می باشد .

فضل او را انکار کنم؟ بلکه من بنده او می باشم.

14زیارت علیّ بن جعفر علیهماالسلام

ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُهَّا السَّیِدُ الْجَلیلِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلِیَّ بْنَ جَعْفَر الصّادِق

علیه السلامأَنْتَ سَلَفَنا وَ نَحْنُ بِاْلأَثَرِ، نَسْئَلُ اللّه َ لَنا وَ لَکَ الْعافِیَة وَ یَرْحَمُ اللّه ُ الْمُسْتَقْدِمینَ وَ الْمُسْتَأخِرینَ مِنَ الْمُسْلِمینَ، ألْلّهُمَّ ارْضِ عَنْهُ وَ أکْرِمْ نُزُلَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجاتِهِ فِی الْجَنَّةِ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین 0

14 - مسجد مُعرّس

این مسجد در نزدیکی مسجد شجره قرار دارد، و تقریبا در یک فرسخی واقع شده و از محدوده اصلی شهر خارج است، ولی به واسطه اهمیّت آن از نظر روایات و احادیث اشاره ای به آن می شود:

در روایت است که: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از مراجعت از مکّه، در آخر شب برای استراحت به این جا آمده و تا صبح در این مکان بوده اند، و چون نماز فجر را اداء نمودند، از آن جا کوچ کرده و وارد مدینه شدند.

مستحب مؤکّد است، زائری که از طریق مسجد شجره وارد مدینه می شود، در این مکان شریف فرود آید، و اندکی بر پهلو بخوابد، و چنانچه وقت فریضه یا نافله اش باشد، در این مسجد برگزار نماید، و اگر به واسطه مانعی نتواند نماز به جا آورد، لا اقل برای تأسّی به پیامبر، اندکی بر پهلو خفته سپس حرکت نماید.

استحباب این عمل به قدری در روایات تأکید شده، که اگر فراموش نماید، مستحب است که برگردد و این عمل را انجام داده، سپس مراجعه نماید.

15 و 16- مسجد غدیر و مسجد شجره

توضیح در مورد این دو مسجد، در بخش میقات ( مکّه ) داده شده، به آنجا رجوع نمایید.

ص:262

وظائف زوّار، در مدینه منوّره

قبل از اینکه به بیان وظائف و آدابی که زائران باید به آن توجّه کنند بپردازیم، مقدّمتا ذکر این نکات را لازم می دانم.

سعی کنید تا در مدینه هستید از این فرصت استثنائی استفاده کرده، و از لحظه لحظه آن استفاده لازم را ببرید.

یکی از آرزوهای هر مسلمانی، زیارت قبر مطهّر رسول خدا صلی الله علیه و آله و فرزندان ایشان می باشد، و حال که این توفیق الهی نصیب شما گشته، در هر فرصت به مسجد النّبی و حرم بقیع رفته، و به عبادت و نماز بپردازید، زیرا هر رکعت نماز در مسجد النّبی صلی الله علیه و آلهآن گونه که در روایات آمده، برابر است با ده هزار رکعت نماز که در مکانهای دیگر خوانده شود مگر در مسجد الحرام که فضیلت آن بیشتر است.

سحرگاه مدینه، بسیار روحانی است، و پیش از اذان صبح می بینید که جمعیّت به طور سیل آسا برای اقامه نماز صبح به مسجد النّبی صلی الله علیه و آلهمی آیند، بنابراین، این اوقات روحانی را از دست نداده و به آن مکان شریف بروید، البته اکثر زوّار سعی بر این دارند که نیمه شب، که دربهای مسجد النّبی بسته است، پشت بقیع به زیارت و نماز پرداخته، و سپس برای ادای نماز صبح به مسجد النّبی بروند که این عمل بسیار پسندیده است، زیرا شبهای زیادی را در عمر خود دارید که به خواب راحت بروید، ولی کم است فرصتهائی مثل الان، که در مدینه و در کنار حرم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و فرزندان ایشان باشید.

بر احدی پوشیده نیست که قدم به قدم سرزمین مدینه منوّره، محلّ هبوط جبرئیل امین و فرشتگان مقرّب الهی است، و جائی از این سرزمین پاک و مطهّر نمی باشد، مگر آنکه جای قدمهای مبارک رسول خدا و فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین و دیگر امامان معصوم علیهم السلام می باشد.

بزرگترین سوره ها، در این شهر نازل، و عالی ترین احکام دینی و اجتماعی و فردی، در این شهر به مردم، توسّط رسول خدا صلی الله علیه و آلهابلاغ شده است.

در این سرزمین بوده، که مصائب شدیدی بر اهل بیت وارد شده ، در اینجا بوده

که پهلوی حضرت زهرا علیهاالسلام شکسته شده، و صورت آن حضرت کبود گردیده، اینجا بوده که امام حسن مجتبی علیه السلام، شاهد سیلی خوردن مادر خود بودند، گریه های

ص:263

حضرت علی و مناجات و درد دل آن حضرت با نخل ها، در این اماکن بوده و ...

و خلاصه در این سرزمین بود، که سخنان پیامبر را نادیده گرفتند، و حق ایشان را اداء ننمودند، زیرا حضرت به دفعات زیاد فرمودند:

«قُلْ لا أسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أجْرا إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»

بگو من از شما مزد و پاداشی ( در برابر رسالت خویش ) نمی خواهم، مگر مودّت و دوستی با اهل بیتم.

بنابراین، ای زائر محترم، سزاوار است تا در این سرزمین هستی، به تمام این نکات تعمّق داشته و خدای ناکرده از آن غلفت ننموده و بی توجّه نباشید، بهتر است تا در مدینه اقامت دارید، به این مستحبّات و اعمالی که ذکر می شود مبادرت ورزید:

1 - سعی کنید تا جائی که مقدور است، بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت، درود و صلوات فرستید، زیرا بهترین هدیّه زائر، در کنار مرقد آن حضرت، درود بر ایشان است، و در روایات هم تأکید شده و خود حضرت نیز فرموده اند: هرکس یک بار بر من صلوات فرستد، من ده بار بر او درود می فرستم، و نیز فرموده اند: که خدای تعالی فرشتگانی آفریده، که سلام و درود امّت مرا، به من برسانند.

2 - سفارش شده که به مردم مدینه، خصوصا شیعیان مدینه، احترام بسیار کنید.

3 - تلاوت قرآن مجید، از آداب زائرین است، زیرا این شهر محلّ نزول این آیات می باشد، علاّمه مجلسی قدس سره در تحفة الزّائر می فرمایند: شیخ شهید ذکر کرده که مستحب است تلاوت قرآن نزد ضریح هر امام، و ثواب آن را باید هدیّه بر روح مقدّسش نموده، که نفع آن به زیارت کننده رسیده، و متضمّن تعظیم امام علیه السلام نیز هست.

4 - رعایت حجاب و حفظ شئونات اسلامی برای بانوان مکرّمه ضروری است، مرحوم محدّث قمّی در کتاب مفاتیح الجنان ذیل روایتی از حضرت علی علیه السلام که خطاب به اهل عراق فرموده اند آورده: ای اهل عراق به من خبر رسیده که زنهای شما در کوچه و بازار با مردها برخورد می کنند، آیا حیا نمی کنید؟ خدا لعنت کند کسی را که غیرت ندارد.

عنوان می کنند که: موقعی که زنها می خواهند زیارت کنند، باید خود را از مردان

ص:264

جدا ساخته و لباس های خود را تغییر دهند، یعنی لباس عالی و نفیس خود را مبدّل به لباس پست کنند، زیرا متعارف شده در بین زنان که برای زیارت آرایش نموده، و لباس های نفیس می پوشند، و در حرم های مطهّر، خود را به ضریح چسبانده، و ایجاد مزاحمت برای مردان نموده، و حواس ایشان را پریشان نموده اند.

پس از کلام محدّث قمی و اخباری که رسیده، چنین معانی ظاهر می شود و عمل به آن موجب قبولی زیارت می شود، انشاء اللّه.

5 - تصدّق و انفاق به شیعیان در این شهر مقدّس بسیار تأکید شده است، و در روایت آمده که: یک درهم صدقه در مدینه، برابر است با ده هزار درهم که در سائر مکانها داده شود.

6 - اقامه نماز حتّی الإمکان در مسجد النّبی ( فضلیت آن را در بخشهای قبل متذکّر شدیم ).

7 - روزه گرفتن سه روز در این شهر، استحباب دارد، علاّمه مازندرانی در شرح مناسک شهید ثانی می فرمایند: مستحب است تا در شهر مدینه می باشید، سه روز، روزه بگیرید اگر چه مسافر باشید .

معاویة بن عمار، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: که برای حاجت مهمّی که دارید، این عمل را در مدینه و مسجد النّبی انجام دهید حضرت می فرمایند:

روز چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بگیر، و شب چهارشنبه و روز چهارشنبه، در نزد ستونی که پهلوی سر مطهّر پیامبر صلی الله علیه و آله است، ( یعنی ستونی که فعلاً به پنجره چسبیده است ) نماز بخوان، و شب و روز پنج شنبه نزد ستون ابی لبابه ( ستون توبه ) نماز کن، و شب و روز جمعه نزد ستونی که پهلوی مقام النّبی صلی الله علیه و آله می باشد نماز بجای آور، و خدا را به این دعا برای حاجت خود بخوان:

ألْلّهُمَّ إنّی أسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ وَ قُوَّتِکَ وَ قُدْرَتِکَ وَ جَمیعِ ما أَحاطَ بِه عِلْمُکَ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تَفْعَل بی کَذا وَ کَذا

که به جای کذا و کذا حاجات خود را طلب نما، و بنا به روایتی نیز، این دعا را بخواند:

ألْلّهُمَّ ما کانَتْ لی إلَیْکَ مِنْ حاجَةٍ شَرَعْتُ أنَا فی طَلَبِها وَ إلْتِماسِها أوْ لَمْ

ص:265

أشْرَعْ سَئَلْتُکَها أوْ لَمْ أَسْئَلُکَها فَإِنّی أَتَوَّجَهُ إلَیْکَ بِنَبِیَّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ فی قَضاءِ حَوائِجی صَغیرِها وَ کَبیرِها(1)

8 - خواندن نماز جعفر طیّار در مسجد النّبی صلی الله علیه و آله بسیار اهمیّت دارد، و اگر در روز جمعه ( که مخصوص این نماز می باشد ) نیز بخواند، بسیار با فضیلت است.

در مورد این نماز، محدّث قمّی قدس سره می فرمایند: اکسیر اعظم و کبریت احمر است، و روایت شده که خواندن این نماز، موجب آمرزش گناهان است، و افضل اوقات آن طلوع آفتاب جمعه است و بدین صورت است که چهار رکعت نماز با دو تشهّد و سلام می خوانند و در رکعت اوّل بعد از حمد، سوره اذا زلزلت، و در رکعت دوّم بعد از حمد و العادیات و در رکعت سوّم، سوره نصر ( إذا جاء نصر اللّه ) و رکعت چهارم توحید ( قل هو اللّه احد )، و در هر رکعت بعد از فراغ از قرائت سوره، پانزده مرتبه

می گوئی سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوئی، و چون سر از رکوع بر می داری ده مرتبه و در سجده اوّل پس از ذکر سجده ده مرتبه، و بعد از برداشتن سر از سجده، ده مرتبه، و در سجده دوّم ده مرتبه، و بعد از برداشتن سر از سجده ده مرتبه ( قبل از آنکه از جای برخیزی ) و در هر چهار رکعت به همین نحو عمل می کنید که مجموع تسبیح سیصد مرتبه شود، و بعد از نماز این دعا را می خوانید:

سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْوَقارَ، سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَ تَکَرَّمَ بِهْ ، سُبْحانَ مَنْ لا یَنْبَغِی التَّسْبیحَ الاّ لَهُ سُبْحانَ مَنْ أحْصی کُلَّ شَی ءٍ عِلْمُهُ، سُبْحانَ ذِی الْمَنِّ وَ النِّعَمِ، سُبْحانَ ذِی الْقُدْرَةِ وَ الْکَرَمِ، ألّلهُمَّ إنّی أسْئَلُکَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ وَ مُنْتَهَی الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَ اسْمِکَ الأْْظَمِ وَ کَلِماتِکَ التّامَّةِ الَّتی تَمَّتْ صِدْقا وَ عَدْلاً، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیْتِه وَ افْعَلْ بی کَذا وَ کَذا.

ص:266


1- - مراد از نماز در نزد ستونها، ظاهرا نماز حاجت است و در مستحبّات الحرمین آمده که برای أنجام این دستور، باید در مسجد معتکف باشد و حتّی الامکان از کلام بیهوده پرهیز نموده مگر به قدر ضرورت، و از مسجد بیرون نرود مگر برای کار لازم، و نخوابد مگر به قدر کفایت و آخر روز جمعه این دعا را بخواند و حاجت خود را بخواهد .وسائل الشّیعه، جلد 14، صفحه 350

9 - اگر کسی حاجت مهمّی داشته باشد، به این دستور که از معصوم رسیده است عمل نماید:

علاّمه مازندرانی در شرح مناسک شهید ثانی می فرمایند: مناسب است برای قضاء دین و گشایش معاش و رفع هر پریشانی این عمل را بجا آورد، نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آلهدر مسجد النّبی دو رکعت نماز، با رکوع و سجود کامل به جا آورد و پس از فراغ بخواند:

یا ماجِدُ یا واجِدُ یا کَریمُ إنّی أتَوَجَّهُ إلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ نَبیِّکَ نَبِّیِ الرَّحْمَةِ یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللّه ِ إنّی أتَوَجَّهُ بِکَ إلَی اللّه ِ رَبِّکَ وَ رَبِّ کُلُّ شَی ءٍ أنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ أهْلِبَیْتِهِ وَ أسْئَلُکَ نَفْحَةٌ مِنْ نَفَحاتِکَ وَ فَتْحا یَسیرا وَ رْزِقا واسِعا ألَمُّ بِهِ شَعْثی و اُقْضِیَ بِهِ دَیْنی وَ أسْتَعینُ بِهِ عَلی عَیالی.(1)

10 - مستحب است در صورت امکان اقامت در مدینه بیشتر از مکّه باشد.

حسن بن جُهم می گوید: از اباالحسن پرسیدم کدام افضل است اقامت به مکّه یا مدینه؟ فرمود: تو کدام را افضل می دانی؟ عرض کردم گفتار من، در برابر گفتار شما ارزش ندارد، فرمود: گفتار تو را با گفتار خود اصلاح خواهم کرد، راوی می گوید: گفتم به عقیده من اقامت در مدینه افضل از مکّه است امام علیه السلام فرمود: این گفته تو عین گفته امام صادق علیه السلام است، که در روز عید فطر در کنار قبر رسول خدا

صلی الله علیه و آله همین

بیان تو را فرموده است (2).

11 - زیارت شهداء اُحُد نمایید خصوصا در روزهای دوشنبه و پنج شنبه که در روایات زیارت شهداء اُحُد بسیار تأکید شده است ( توضیح این مطلب در بخش شهدای اُحُد نقل گردید ).

12 - زیارت اماکن مقدّسه مدینه، در صورت امکان، اگر طبق روایت عمل شود افضل خواهد بود.

راوی از امام صادق علیه السلام سؤال می کند که مساجد و اماکن مقدّسه اطراف مدینه را می خواهم زیارت کنم از کجا شروع کنم؟ امام علیه السلام می فرمایند: مسجد قبا را مقدّم بدار که آن اوّل مسجدی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن نماز خوانده است، و بعد

ص:267


1- - وسائل الشّیعه، ج 8، صفحه 125
2- - اصول کافی، جلد 4، صفحه 557

چمشربه امّ ابراهیم که محلّ نماز و مسکن رسول اللّه صلی الله علیه و آله بوده و بعد مسجد فضیح و بعد از آن رهسپار اُحُد می شوی ابتدا در آن مکان مسجدی هست، نماز می خوانی سپس جناب حمزه و شهداء اُحُد را زیارت می کنی و بعد در کنار کوه، مسجدی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا نماز خوانده می روی و نماز می خوانی و از آن پس به مسجد الفتح رفته و اعمال آن را بجا می آوری (1).

13 - به مسجد معرّس رفته و اعمال آن را انجام دهید، زیرا در آن تأکید فراوان شده است (2).

14 - مراجعت از مدینه منوّره در شب و صبح جمعه شایسته نمی باشد ( اگر خروج از مدینه در اختیار خود شماست )

15 - هنگام خروج از مدینه، با مرقد مطهّر پیامبر صلی الله علیه و آله و فاطمه زهرا و ائمّه معصومین وداع کرده از خدا بخواهید که آخرین زیارتتان نباشد.

اعمال مسجد النّبی صلی الله علیه و آله

قبل از اینکه به اعمال مسجد النّبی صلی الله علیه و آله بپردازیم، ابتدا آداب زیارت که برای تمام

مشاهد مشرّفه بیان گردیده را ذکر می کنیم و سپس به ذکر اعمال مسجد می پردازیم.

آداب زیارت ( برای تمامی مشاهد مشرّفه )

1 - غسل زیارت

2 - پوشیدن لباس پاک و پاکیزه و خوشبو ساختن خود در غیر زیارت امام حسین علیه السلام ( البته این مورد برای خانمها دارای شرایطی می باشد که در بخش قبل توضیح داده شد ).

3 - خودداری از گفتار بیهوده و مجادله و نگاه به نامحرم و سائر اعمالی که خلاف شرع باشد.

4 - طهارت از حدث اصغر و اکبر ( یعنی با وضو باشد و در حال جنابت و حیض و نفاس مشرّف نگردد )

5 - قرائت إذن دخول و سعی در رعایت خضوع و خشوع کامل داشتن به خاطر

ص:268


1- - توضیح این اماکن و مساجد در بخش اماکن مدینه ذکر گردید .
2- - توضیح این اماکن و مساجد در بخش اماکن مدینه ذکر گردید .

عظمت صاحب آن مرقد، و اینکه می بیند او را، می شنود کلام او را، و تدّبر در لطفی که به زائران خود دارند و تأمّل در تقصیرات خود، و این روح تمام آداب است.

6 - در هنگام ورود به حرم، پای راست مقدّم باشد و در موقع خروج پای چپ.

7 - اگر مانعی نباشد، نزدیک ضریح مطهّر برود ولی صدا را زیاد بلند نکند، که بی ادبی است.

8 - اگر عذری نداشته باشد، زیارت را ایستاده بخواند.

9 - چون مرقد مطهّر را رؤیت نمود بگوید:

اللّه ُ أکْبَرُ، لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ.

10 - در موقع زیارت ائمّه علیهم السلام در صورت امکان، رو به روی سر مطهّر بایستد بهتر است، یعنی در حالی که پشت به قبله می ایستد زیارت نماید که افضل می باشد.

11 - زیارات مأثوره، خوانده شود (1).

12 - بعد از زیارت، از خواندن نماز زیارت و دعای بعد از زیارت غفلت نشود(2).

13 - چون زیارتش تمام شد، در صورت امکان ، گونه های راست و چپ را بر ضریح گذاشته، إلحاح و تضرّع نموده و طلب مغفرت نماید.

14 - اگر موقع نماز می باشد، نماز اوّل وقت را مقدّم بر زیارت نماید.

15 - در نزد قبور معصومین علیهم السلام هر قدر که امکان دارد، تلاوت قرآن نموده و هدیّه بر روح مقدّس آن معصوم نماید.

16 - سزاوار است در موقع زیارت، کسی که سبقت به ضریح گرفته کنار رود، تا دیگران هم بهره مند شوند.

17 - به خدمه و کفشدار و مستحقّین اطراف، از انفاق کوتاهی نکند.

18 - شیخ شهید فرمود: از جمله آداب زیارت، تعجیل در مراجعت است پس از درک حظّ خود، از زیارت برای مزید احترام و شدّت شوق به رجوع.

19 - زیارت وداع بسیار تأکید شده است.

20 - بعد از فراغت از زیارت، باید حالات زائر از نظر گفتار و کردار، بهتر از

ص:269


1- - در زیارت ائمّه بقیع، بهتر است که زیارت جامعه کبیره خوانده شود .
2- - بهترین دعاها بعد از زیارت دعای عالیة المضامین می باشد که در تمام مشاهد شریفه خوانده می شود .

گذشته شده و اگر اخلاق زشتی داشته آنها را ترک نماید.

آداب و زیارت مخصوصه حرم شریف نبوی صلی الله علیه و آله

1 - غسل، به نیّت ورود به حرم شریف آن حضرت.

2 - غسل زیارت آن بزرگوار ( که هر دو غسل را می توان یک مرتبه و با دو نیّت انجام داد )

3 - در هنگام غسل کردن این دعا را بخوانید:

ألْلّهُمَّ طَهِّرْنی مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ، وَ نَجِّنی مِنْ کُلِّ کَرْبٍ وَ ذَلِّلْ لی کُلَّ صَعْبٍ إنَّکَ نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ الرَّبِ رَبُّ کُلِّ یابِسٍ وَ رَطْبٍ 0

و همچنین روایت شده که بخوانید:

بِسْمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ، ألْلّهُمَّ اجْعَلْهُ نُورا وَ حِرْزا وَ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَ آفَةٍ وَ عاهَةٍ، ألْلّهُمَّ طَهِّرْ بِه قَلْبی وَ اشْرَحْ بِه صَدْری وَ سَهِّلْ بِه أمْری 0

4 - چون به جانب حرم شریف به راه افتادید، با خضوع و خشوع بوده و ذکر بر

لب داشته باشید.

5 - بهتر است که آقایان از باب جبرئیل و خانمها از باب النّساء وارد حرم شریف گردند.

6 - چون خواستید، داخل حرم شریف و مسجد النّبی صلی الله علیه و آله شوید، این اذن دخول را بخوانید:

ألْلّهُمَّ إنّی وَقَفْتُ عَلی بابٍ مِنْ أبْوابِ بُیُوتِ نَبیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِه، وَ قَدْ مَنَعْتَ النّاسَ أنْ یَدْخُلُوا إلاّ بِإذْنِه، فَقُلْتَ یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إلاّ أنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ، ألْلّهُمَّ إنّی أعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْحَرَمِ الشَّریفِ فی غَیْبَتِه کَما أعْتَقِدُها فی حَضْرَتِه، وَ أعْلَمُ أنَّ رَسُولَکَ وَ خُلَفائَکَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ أحْیاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ، یَرَوْنَ مَقامی وَ یَسْمَعُوَن کَلامی وَ یَرُدُّونَ سَلامی وَ أنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعی کَلامَهُمْ، وَ فَتَحْتَ بابَ فَهْمی بِلَذیذِ

مُناجاتِهِمْ، وَ إنّی أسْتَأْذِنُکَ یا رَبِّ أوَّلاً، وَ أسْتَأْذِنُ رَسُولَکَ ثانِیا، وَ أسْتَأْذِنُ خَلیفَتَکَ الاْءمامَ الْمَفْرُوضَ عَلَیَّ طاعَتُهُ وَ الْمَلائِکَةَ الْمُوَکِّلینَ بِهذِهِ الْبُقْعَةِ

ص:270

الْمُبارَکَةِ ثالِثا، ءَأدْخُلُ یا رَسُولَ اللّه ِ، ءَأدْخُلُ یا حُجَّةَ اللّه ِ، ءَأدْخُلُ یا مَلائِکَةَ اللّه ِ الْمُقَرَّبینَ الْمُقیمینَ فی هذَا الْمَشْهَدِ، فَأْذَنْ لی یا مَوْلایَ فِی الدُّخُولِ أفْضَلَ ما أذِنْتَ لاِءَحَدٍ مِنْ أوْلِیائِکَ، فَإنْ لَمْ أکُنْ أهْلاً لِذلِکَ فَأنْتَ أهْلٌ لِذلِکَ 0

7 - چون خواستید داخل حرم شوید با پای راست وارد شده و سپس صد مرتبه اللّه اکبر بگویید.

8 - دو رکعت نماز تحیّت مسجد به هر سوره ای که می خواهید، بخوانید.

9 - سپس کنار ستونی که جانب راست قبر است رو به قبله بایستید، که شانه چپ به جانب قبر باشد و شانه راست به طرف منبر ، که آن موضع سر رسول خدا صلی الله علیه و آله است و صدا را زیاد بلند ننمایید، زیرا خداوند متعال می فرماید:

«یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالَقْولِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أنْ تَحْبِطَ أعْمالُکُمْ وَ أنْتُمْ لا تَشْعرونَ»(1).

ای کسانی که به خدا و رسول ایمان آورده اید، صدای خود را بالاتر از صدای پیامبر صلی الله علیه و آله قرار ندهید و او را با صدای بلند ندا نکنید، مانند خواندن بعضی از شما، بعضی دیگر را، بلکه آواز خود را نرم سازید تا عمل های شما به سبب این بی ادبی باطل نشود و شما نمی دانید که با ترک این ادب عمل های شما باطل شده است.

البته باید یقین داشته باشید که هرگاه با رعایت این آداب و توجّه کامل آن حضرت را زیارت نمودید، مسلّما ایشان خشنود شده و جواب سلام شما را می دهند، زیرا در روایت است که: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آلهمی فرمایند: کسی که سلام کند بر من، در هر کجا از زمین باشد، رسانیده می شود به من، و کسی که سلام کند بر من، نزد قبر من، می شنوم (2).

و مستحب است ابلاغ سلام برادران مؤمن را به این صورت که بگویید:

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَبِیَّ اللّه ِ مِنْ أبی وَ اُمّی وَ وَلَدی وَ خاصَّتی وَ جَمیعِ أهْلِ

بَلَدی، حُرِّهِمْ وَ عَبْدِهِمْ وَ أبْیَضِهِمْ وَ أسْوَدِهِمْ.

پس به هر مؤمنی که بگویید سلام تورا به پیامبر رسانیده ام، راست گفته اید(3).

ص:271


1- - سوره حجرات، آیه 2
2- - مستدرک الوسائل، جلد 10، صفحه 186
3- - وسائل الشّیعه، جلد 14، صفحه 358

زیارت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله

و امّا بعد از اینکه با آداب ورود آشنا شده و خواستید که زیارت حضرت را بخوانید در همان طرف حجره شریفه ایستاده و آن را ببوسید، و این سلام را بدهید:

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَبِیَّ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا خاتَمَ النَّبِییّنَ، أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ، وَ أقَمْتَ الصَّلوةَ، وَ آتَیْتَ الزَّکوةَ، وَ أمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ عَبَدْتَ اللّه َ مُخْلِصا حَتّی أتیکَ الْیَقینُ فَصَلَواتُ اللّه ِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ وَ عَلی أهْلِ بَیْتِکَ الطّاهِرینْ

سپس به همان حالت قبل یعنی رو به قبله همانطوری که شانه چپ به طرف قبر و شانه راست به جانب منبر باشد بگویید:

أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ أشْهَدُ أنَّکَ رَسُولُ اللّه ِ وَ أنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللّه ِ، وَ أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّکَ وَ نَصَحْتَ لاُِمَّتِکَ وَ جاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّه ِ وَ عَبَدْتَ اللّه َ حَتّی أتیکَ الْیَقینُ، بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَ أدَّیْتَ الَّذی عَلَیْکَ مَنَ الْحَقِّ وَ أنَّکَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنینَ، وَ غَلُظْتَ عَلَی الْکافَرینَ، فَبَلَّغَ اللّه ُ بِکَ أفْضَلُ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُکَرَّمینَ، ألْحَمْدُ للّه ِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنا مِنَ الشِّرْکِ وَ الضَّلالَةِ، ألْلّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتُکَ وَ صَلَواتُ مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ أنْبِیائِکَ الْمُرْسَلینَ وَ عِبادِکَ الصّالِحیَّنَ، وَ أهْلِ السَّمواتِ وَ الأَْضینَ، وَ مَنْ سَبَّحَ لَکَ یارَبَّ الْعالَمینَ، مِنَ الأَّْلینَ وَ الأِْرینَ، عَلی مُحَمَّدٍ عِبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أمینِکَ وَ نَجیبِکَ وَ حَبیبِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ خاصَّتِکَ وَ صَفْوَتِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، ألْلّهُمَّ أعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفیعَةَ، وَ آتِهِ الْوَسیلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ ابْعَثْهُ مَقاما مَحْمُودا یَغْبِطُهُ بِهِ الأَّْلُونَ وَ الأِْرُونَ، ألْلّهُمَّ إنَّکَ قُلْتَ وَ لَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جائُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّه َ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّه َ تَوّابا رَحیما، وَ إنّی أتَیْتُکَ مُسْتَغْفَرا تائِبا مِنْ ذُنُوبی وَ إنّی أتَوَجَّهُ بِکَ إلَی اللّه ِ رَبّی وَ رَبِّکَ

ص:272

لِیَغْفِرَ ذُنُوبی (1)0

به نقل علاّمه مجلسی قدس سره از شیخ مفید و سیّد بن طاووس و شهید ثانی و دیگران، زیارت دیگری برای آن حضرت است که چنین بخوانید:

أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عِبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، صلی اللّه علیه و آله، وَ أشْهَدُ أنَّکَ رَسُولُ اللّه ِ وَ أنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللّه ِ، وَ أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّکَ وَ نَصَحْتَ لاُِمَّتِکَ وَ جاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّه ِ حَقَّ جِهادِه، داعِیا إلی طاعَتِه، زاجِرا عَنْ مَعْصِیَتِه وَ أنَّکَ لَمْ تَزَلْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفا رَحیما وَ عَلَی الْکافِرینَ غَلیظا، حَتّی أتیکَ الْیَقینُ، فَبَلَغَ اللّه ُ بِکَ أشَرَفَ مَحَلِّ الْمُکَرَّمینَ، ألْحَمْدُ للّه ِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنا مِنَ الشِّرْکِ و الضَّلالَةِ، ألْلّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتُکَ وَ صَلَواتُ مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ عِبادِکَ الصّالِحینَ، وَ أنْبِیائِکَ

الْمُرْسَلینَ، وَ أهْلِ السَّمواتِ وَ الأَْضیینَ، مِمَنْ سَبَّحَ لَکَ یارَبَّ الْعالَمینَ، مِنَ الأَّْلینَ وَ الأِْرینَ، عَلی مُحَمَّدٍ عِبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أمینِکَ وَ نَجیبِکَ وَ حَبیبِکَ وَ خاصَّتِکَ وَ صَفْوَتِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، ألْلّهُمَّ ابْعَثْهُ مَقاما مَحْمُودا یَغْبِطُهُ بِهِ الأَّْلُونَ وَ الأِْرُونَ، ألْلّهُمَّ امْنَحْهُ أشْرَفَ مَرْتَبَةٍ وَ ارْفَعْهُ إلی أسْنی دَرَجَةٍ وَ مَنْزِلَةٍ وَ أعْطِهِ الْوَسیلَةَ وَ الرُّتْبَةَ الْعالِیَةَ الْجَلیلَةَ، کَما بَلَّغَ ناصِحا وَ جاهَدَ فی سَبیلِکَ وَ صَبَرَ عَلَی الأْی فی جَنْبِکَ وَ أوْضَحَ دینَکَ وَ أقامَ

حُجَجَکَ وَ هَدی إلی طاعَتِکَ وَ أرْشَدَ إلی مَرْضاتِکَ ، ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی الأِْمَةِ الأْْرارِ مِنْ ذُرِیَتِهِ الأْْیارِ، مِنْ عِتْرَتِهِ وَ سَلِّمْ عَلَیْهِمْ أجْمَعینَ تَسْلیما، ألْلّهُمَّ إنّی لا أجِدُ سَبیلاً إلَیْکَ سِواهُمْ وَ لا أری شَفیعا مَقْبُولَ الشَّفاعَةِ غَیْرَهُمْ بِهِمْ أتَقَرَّبُ إلی رَحْمَتِکَ وَ بِوِلایَتِهِمْ أرْجُوا جَنَّتَکَ وَ بِالْبَرائَةِ مِنْ أعْدائِهِمْ امَلَ الْخَلاصَ مِنْ عَذابِکَ، ألْلّهُمَّ فَاجْعَلْنی بِهِمْ وَجیها فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ وَ ارْحَمْنی یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ

سیّد بن طاووس فرموده: سپس متوجّه قبر مطهّر شده و بگویید:

ص:273


1- - راهنمای حرمین شریفین، جلد 5، صفحه 111 و 112

أسْئَلُ الَّذیِ اجْتَباکَ وَ هَدیْکَ وَ هُدیً بِکَ أنْ یُصَلِّیَ عَلَیْکَ وَ عَلی أَهْلِ بَیْتِکَ الطّْاهِرینَ 0

و اگر امکان داشت دست را به پنجره های حجره چسبانیده و بگویید:

أتَیْتُکَ یا رَسُولَ اللّه ِ مُهاجِرا إلَیْکَ، قاضِیا لِما أوْجَبَهُ اللّه ُ عَلی مَنْ قَصَدَکَ وَ إذْ لَمْ ألْحَقَکَ حَیّا فَقَدْ قَصَدْتُکَ بَعْدَ مَوْتِکَ عالِما أنَّ حُرْمَتَکَ مَیِّتا کَحُرْمَتِکَ حَیّا

فَکُنْ لی بِذلِکَ عِنْدَ اللّه ِ شاهِدا 0

پس دست خود را به صورت مالیده و بگویید:

ألْلّهُمَّ اجْعَلْ ذلَکِ بَیْعَةً مَرْضِیَّةً لَدَیْکَ وَ عَهْدا مُؤَکَّدا عِنْدَکَ تُحْیِنی ما أحْیَیْتَنی عَلَیْهِ وَ عَلَی الْوَفاءِ بِشَرائِطِه وَ حُدُودِه وَ حُقُوقِه وَ أحْکامِه وَ تُمِتْنی إذا أمَتَّنی عَلَیْهِ وَ تَبْعَثْنی إذا بَعَثْتَنی عَلَیْهِ 0

سپس در کنار محراب پیامبر صلی الله علیه و آله یک دربند هلالی می باشد، از آن عبور نموده و سپس پیش روی حضرت به طوری که قبله را پشت سر قرار دهید، این دعا را که شیخ مفید و شهید ثانی ذکر نموده اند بخوانید:

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَبِیَّ اللّه َ وَ رَسُولَهُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا صَفْوَةَ اللّه ِ وَ خِیَرَتَهُ مِنْ خَلْقِه، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا أمینَ اللّه ِ وَ حُجَّتَهُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا خاتَمَ النَّبِیّینَ وَ سَیِّدَ الْمُرْسَلینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْبَشیرُ النَّذیرُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الدّاعی إلَیَ اللّه ِ وَ السِّراجُ الْمُنیرُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلی أهْلِ بَیْتِکَ الَّذینَ أذْهَبَ اللّه ُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهیرا، أشْهَدُ أنَّکَ یا رَسُولَ اللّه ِ أتَیْتَ بِالْحَقِّ وَ قُلْتَ بِالصِّدْقِ، ألْحَمْدُ للّه ِ الَّذی وَفَّقَنی لِلاْیمانِ وَ التَّصْدیقِ، وَ مَنَّ عَلَیَّ بِطاعَتِکَ وَ اتِّباعِ سَبیلِکَ، وَ جَعَلَنی مِنْ اُمَّتِکَ وَ الْمُحِبّینَ لِدَعْوَتِکَ، وَ هَدانی إلی مَعْرِفَتِکَ وَ مَعْرِفَةِ الْأَئِمَةِ مِنْ ذُرّیَتِکَ، أتَقَرَّبُ إلَیَ اللّه ِ بِما یُرْضیکَ، وَ أبْرَءُ إلَیَ اللّه ِ مِمّا یُسْخِطُکَ، مُوالِیا لأوْلِیائِکَ، مُعادِیا لِأَعْدائِکَ، جِئْتُکَ یا رَسُولَ اللّه ِ زائِرا وَ قَصَدْتُکَ راغِبا مُتَوَسِّلاً إلَیَ اللّه ِ سُبْحانَهُ وَ أنْتَ صاحِبُ الْوَسیلَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْجَلیلَةِ وَ الشَّفاعَةِ الْمَقْبُولَةِ وَ الدَّعْوَةِ الْمَسْمُوعَةِ فَاشْفَعْ لی إلَیَ اللّه ِ

ص:274

تَعالی فِی الْغُفْرانِ وَ الرَّحْمَةِ وَ التَّوْفیقِ وَ الْعِصْمَةِ فَقَدْ غَمَرَتِ الذُّنُوبُ وَ شَمَلَتِ الْعُیُوبُ وَ اُثْقِلَ الظَّهْرُ وَ تَضاعَفَ الْوِزْرُ وَ قَدْ أخْبَرْتَنا وَ خَبَرُکَ الصِّدْقُ أنَّهُ تَعالی قالَ وَ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جاؤوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّه َ وَ

اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّه َ تَوّابا رَحیما، وَ قَدْ جِئْتُکَ یا رَسُولَ اللّه ِ مُسْتَغْفِرا مِنْ ذُنُوبی تائِبَا مِنْ مَعاصیَّ وَ سَیِّآتی، وَ إنّی أتَوَجَّهُ إلَی اللّه ِ رَبّی وَ رَبِّکَ لِیَغْفِرَ لی ذُنُوبی فَاشْفَعْ لی یا شَفیعَ الْأُمَّةِ وَ أجِرْنی یا نَبِیَّ الرَّحْمَةِ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْکَ وَ عَلی آلِکَ الطّاهِرینَ 0

بعد از آن در سؤال نمودن از حضرت اصرار نموده و هر حاجتی که دارید بخواهید، پس در جای خود رو به قبله ایستاده و قبر مطهّر را پشت شانه خود قرار داده و دو دست را بالا نمایید و حاجت خود را بخواهید که انشاءاللّه به لطف آن حضرت برآورده می شود «انشاء اللّه»، سپس بگویید:

ألْلّهُمَّ إلَیْکَ ألْجَأْتُ أمْری وَ إلی قَبْرِ نَبِیِّکَ وَ رَسُولِکَ أسْنَدْتُ ظَهْری وَ إلَی الْقِبْلَةِ الَّتِی ارْتَضَیْتَهَا اسْتَقْبَلْتُ بِوَجْهی، ألْلّهُمَّ إنّی لاَ أمْلِکُ لِنَفْسی خَیْرَ ما أرْجُوا وَ لاَ أدْفَعُ عَنْها شَرَّ ما أحْذَرُ وَ الْأُمُورُ کُلُّها بِیَدِکَ فَاَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِه وَ قَبْرِهَ الطَّیِّبِ الْمُبارَکِ وَ حَرَمِه أنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه وَ أنْ تَغْفِرَ لی ما سَلَفَ مِنْ جُرْمی وَ تَعْصِمَنی مِنَ الْمَعاصی فی مُسْتَقْبِلَ عُمْری وَ تُثَبِّتَ

عَلَی الاْیمانِ قَلْبی وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ رِزْقی وَ تُسْبِغَ عَلَیَّ النِّعَمَ وَ تَجْعَلَ قِسْمی مِنَ الْعافِیَةِ أوْفَرَ قِسْمٍ وَ تَحْفَظْنی فی أهْلی وَ مالی وَ وَلَدی وَ تَکْلَئَنی مِنَ الْأَعْداءِ وَ تُحَسِّنُ لِیَ الْعاقِبَةَ فِی الدُّنْیا وَ مُنْقَلَبی فِی الاْخِرَةِ، ألْلّهُمَّ اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِجَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ الْأَحْیاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْواتِ إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرُّ 0

و بعد از آن سوره قدر را یازده مرتبه بخوانید.

ص:275

نماز زیارت و دعای بعد از نماز در مقام پیامبر صلی الله علیه و آله

چون از زیارت فارغ شدید، در روضه مبارکه چهار رکعت نماز زیارت حضرت را با دو سلام بخوانید و آن را به پیشگاه حضرت هدیه نموده و اگر نتوانستید، دو

رکعت بخوانید و این نماز هر چه نزدیک تر به محراب آن حضرت خوانده شود بهتر است و چون سلام دادید تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام را بگویید و سپس این دعا را بخوانید:

ألْلّهُمَّ هذُا مَقامُ نَبِیِّکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، جَعَلْتَهُ رَوْضَةً مِنْ رِیاضِ جَنَّتِکَ، شَرَّفْتَهُ عَلی بِقاعِ أرْضِکَ بِرَسُولِکَ وَ فَضَّلْتَهُ بِه وَ عَظَّمْتَ حُرْمَتَهُ وَ أظْهَرْتَ جَلالَتَهُ وَ أوْجَبْتَ عَلی عِبادِکَ التَّبَرُّکَ بِالصَّلوةِ وَ الدُّعاءِ فیهِ وَ قَدْ أقَمْتَنی بِلاَ حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ کانَ مِنّی فی ذلِکَ إلاّ بِرَحْمَتِکَ ألْلّهُمَّ وَ کَما أنَّ حَبیبَکَ لا یَتَقَدَّمُهُ فِی الْفَضْلِ خَلیلُکَ ألْلّهُمَّ فَاجْعَلِ اسْتِجابَةَ الدُّعاءِ فی مَقامِ حَبیبکَ أفْضَلَ ما جَعَلْتَهُ فی مَقامِ خَلیلِکَ، ألْلّهُمَّ إنّی أسْئَلُکَ فی هذَا الْمَقامِ الطّاهِرِ أنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أنْ تُعیذَنی مِنَ النّارِ، وَ تَمُنَّ عَلَیَّ بِالْجَنَّةِ وَ تَرْحَمْ مَوْقِفی وَ تَغْفِرْ ذَلَّتی وَ تُزَکِّیَ عَلَیَّ وَ تُوَسِّعَ لی فی رِزْقی وَ تُدیمُ عافِیَتی وَ رُشْدی وَ تُسْبِغَ نِعْمَتَکَ عَلَیَّ وَ تَحْفَظْنی فی أهْلی وَ مالی وَ تَحْرُسَنی مِنْ کُلَّ مُتَعَدٍّ عَلَیَّ وَ ظالِمٍ وَ تُطیلَ عُمْری وَ تُوَفِّقَنی لِما یُرْضیکَ وَ تَعْصِمَنی عَمّا یُسْخِطُکَ عَلَیَّ، ألْلّهُمَّ إنّی أتَوَسَّلُ إلَیْکَ بِنَبِیِّکَ وَ أهْلِ بَیْتِه حُجَجِکَ عَلی خَلْقِکَ وَ آیاتِکَ فی أرْضِکَ أنْ تَسْتَجیبَ لی دُعائی وَ تُبَلِّغَنی فِی الدّینِ وَ الدُّنْیا أمَلی وَ رَجائی، یا سَیِّدی وَ مَوْلایَ قَدْ سَئَلْتُکَ فَلا تُخَیِّبْنی، وَ رَجَوْتُ فَضْلَکَ فَلا تَحْرِمْنی فَأَنَا الْفَقیرُ إلی رَحْمَتِکَ الَّذی لَیْسَ لی غَیْرُ إحْسانِکَ وَ تَفَضُّلِکَ، فَأَسْئَلُکَ أنْ تُحَرِّمَ شَعْری وَ بَشَری عَلَی النّارِ وَ تُؤْتِیَنی مَنَ الْخَیْرِ ما عَلِمْتُ مِنْهُ وَ ما لَمْ أعْلَمُ وَ ادْفَعْ عَنیّ وَ عَنْ وُلْدی وَ إخْوانی وَ أخَواتی مِنَ الشَّرِّ ما عَلِمْتُ مِنْهُ وَ ما لَمْ أعْلَمْ، ألْلّهُمَّ اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِجَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 0

ص:276

صلوات بر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله

محدّث قمّی قدس سره می نویسد: شایسته است صلوات بفرستید بر آن حضرت به آن

نحوی که حضرت علی علیه السلام در یکی از خطب خود، در روز جمعه بر آن جناب فرستاده اند، چنانچه در روضه کافی است.

إنَّ اللّه َ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما، ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، تَحَنَّنْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ سَلِّمْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، کَأَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وَ بارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ وَ تَحَنَّنْتَ وَ سَلَّمْتَ عَلی إبْراهیمَ وَ آلِ إبْراهیمَ إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، ألْلّهُمَّ أعْطِ مُحَمَّدا الْوَسیلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضیلَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ الْکَریمَةَ، ألْلّهُمَّ اجْعَلْ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ أعْظَمَ الْخَلائِقَ کُلِّهِمْ شَرَفا یَوْمَ الْقِیمَةِ وَ أقْرَبَهُمْ مِنْکَ مَقْعَدا وَ أوْجَهَهُمْ عِنْدَکَ یَوْمَ الْقِیمَةِ جاهَا عِنْدَکَ مَنْزِلَةً وَ نَصیبَا، ألْلّهُمَّ أعْطِ مُحَمَّدا أشْرَفَ الْمَقامِ وَ حِباءَ السَّلامِ وَ شَفاعَةَ الاْءِسْلامِ، ألْلّهُمَّ وَ ألْحِقْنا بِه غَیْرَ خَزایا وَ لا ناکِثینَ وَ لا نادِمینَ وَ لا مُبَدِّلینَ إلهَ الْحَقِّ آمینَ

نماز و دعا نزد ستون توبه

در نزد ستون ابی لبابه، که آن را ستون توبه نیز می گویند دو رکعت نماز خوانده و بگویید:

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمْ، ألْلّهُمَّ لا تُهِنّی بِالْفَقْرِ وَ لا تُدِلَّنی بِالدّینِ وَ لا تَرُدَّنی إلَیَ الْهَلَکَةِ وَ اعْصِمْنی کَیْ أعْتَصِمُ وَ أصْلِحْنی کَیْ أنْصَلِحُ وَ اهْدِنی کَیْ أهْتَدِی ألْلّهُمَّ أعِنّی عَلَی اجْتِهادِ نَفْسی وَ لا تُعَذِّبْنی بِسُوءِ ظَنّی وَ لا تُهْلِکْنی وَ أنْتَ رَجائی وَ أنْتَ أهْلٌ أنْ تَغْفِرَ لی وَ قَدْ أخْطَأْتُ وَ أنْتَ أهْلٌ أنْ تَعْفُوَ عَنّی وَ قَدْ أقْرَرْتُ وَ أنْتَ أهْلٌ أنْ تُقیلَ عَثْرَتی وَ قَدْ عَثَرْتُ وَ أنْتَ أهْلٌ أنْ تُحْسِنَ وَ قَدْ أسَأْتُ وَ أنْتَ أهْلُ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ، فَوَفِّقْنی لِما تُحِبُّ وَ تَرْضی، وَ یَسِّرْ

ص:277

لِیَ الْیَسیرَ وَ جَنِّبْنی کُلَّ عَسیرٍ ألْلّهُمَّ أغْنِنی بِالْحَلالِ مِنَ الْحَرامِ وَ بِالطّاعاتِ

عَنِ الْمَعاصی وَ بِالْغِنی عَنِ الْفَقْرِ وَ بِالْجَنَّةِ عَنِ النّارِ وَ بِالْأَبْرارِ عَنِ الْفُجّارِ، یا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِه شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ، وَ أنْتَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 0

آداب و دعاء نزد منبر پیامبر صلی الله علیه و آله

چون نزد منبر آمدید، دستتان را به پایه های آن مالیده و به چشمها و صورت خود کشیده و کلمات فرج را بخوانید:

لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ الْحَلیمُ الْکَریمُ، لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ، سُبْحانَ اللّه ِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ، وَ رَبِّ الْأَرَضینَ السَّبْعَ، وَ ما فیهِنَّ وَ ما بَیْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ، وَ الْحَمْدُ للّه ِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَ الصَّلوةُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِبینَ 0

أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّه ِ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِه، ألْحَمْدُ للّه ِ الَّذی عَقَدَ بِکَ عِزَّ الاْءِسْلامِ وَ جَعَلَکَ مُرْتَقی خَیْرَ الْأَنامِ وَ مَصْعَدَ الدّاعی إلی دارِ السَّلامِ، ألْحَمْدُ للّه ِ الَّذی خَفَضَ بِانْتِصابِکَ عُلُوَّ الْکُفْرِ وَ سُمُوَّ الشِّرکِ وَ نَکَسَ بِکَ عَلَمَ الْباطِلِ وَ رایَةَ الضَّلالِ، أشْهَدُ أنَّک لَمْ تُنْصَبْ إلاّ لِتَوْحیدِ اللّه ِ سُبْحانَهُ وَ تَمْجیدِه وَ تَعْظیمِ اللّه ِ وَ تَحْمیدِه وَ لِمَواعِظِ عِبادِ اللّه ِ وَ الدُّعاءِ إلی عَفْوِه وَ غُفْرانِه، أشْهَدُ أنَّکَ قَدِ اسْتَوْفَیْتَ مِنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آلهبِارْتِقائِه فی مَراقیکَ وَ اسْتِوائِه عَلَیْکَ حَظَّ شَرَفِکَ وَ فَضْلِکَ وَ نَصیبَ عِزِّکَ وَ ذُخْرِکَ وَ نِلْتَ کَمالَ ذِکْرِکَ وَ عَظَّمَ اللّه ُ حُرْمَتَکَ وَ أوْجَبَ التَّمَسُّحَ بِکَ فَکَمْ قَدْ وَضَعَ الْمُصْطَفی صلی الله علیه و آله قَدَمَهُ عَلَیْکَ وَ قامَ لِلنّاسِ خَطیبا فَوْقَکَ وَ وَحَّدَ اللّه ُ وَ حَمِدَهُ وَ أثْنی عَلَیْهِ وَ مَجَّدَهُ وَ کَمْ بَلَّغَ عَلَیْکَ مِنَ الرِّسالَةِ وَ أدّی مِنَ الْأَمانَةِ وَ تَلا مِنَ الْقُرْآنِ وَ قَرَأَ مِنَ الْفُرْقانِ وَ أخْبَرَ مِنَ الْوَحْیِ وَ بَیْنَ الأْمْرِ وَ النَّهْیِ وَ فَصَّلَ بَیْنَ الْحَلالِ وَ الْحَرامِ وَ أَمَرَ بِالصَّلوةِ وَ الصِّیامِ وَ حَثَّ الْعِبادَ عَلَی الْجِهادِ وَ أنْبَأَ عَنْ ثَوابِه فِی الْمَعادِ 0

ص:278

آداب روضه شریفه

سپس بیایید در نزد روضه شریفه، که میان قبر و منبر است و بگویید:

ألْلّهُمَّ إنَّ هذِه رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ جَنَّتِکَ، وَ شُعْبَةٌ مِنْ شُعَبِ رَحْمَتِکَ التَّی ذَکَرَها رَسُولَکَ، وَ أبانَ عَنْ فَضْلِها وَ شَرَفَ التّْعَبُّدِ لَکَ فیها، وَ قَدْ بَلَّغْتَنیها فی سَلامَةِ نَفْسی، فَلَکَ الْحَمْدُ یا سَیِّدی عَلی عَظیمِ نِعْمَتِکَ عَلَیَّ فی ذلِکَ، وَ عَلی ما رَزَقْتَنیهِ مِنْ طاعَتِکَ، وَ طَلَبِ مَرْضاتِکَ وَ تَعْظیمِ حُرْمَةِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِه، بِزیارَةِ قَبْرِه وَ التَّسْلیمَ عَلَیْهِ، وَ التَّرَدُّدِ فی مِشاهِدِه وَ مَواقِفِه، فَلَکَ الْحَمْدُ یا مَوْلایَ حَمْدا یَنْتَظِمُ بِه مَحامِدُ حَمَلَةِ عَرْشِکَ، وَ سُکّانِ سَماواتِکَ لَکَ، وَ یَقْصُرُ عَنْهُ حَمْدُ مَنْ مَضی، وَ یَفْضُلُ حَمْدَ مَنْ بَقِیَ مِنْ خَلْقِکَ ، وَ لَکَ الْحَمْدُ یا مَوْلایَ حَمْدَ مَنْ عَرَفَ لَکَ الْحَمْدُ، وَ التَّوْفیقُ لِلْحَمْدِ مِنْکَ حَمْدا یَمْلَأُ ما خَلَقْتَ، وَ یَبْلُغُ حَیْثُ ما أَرَدْتَ، وَ لا یُحْجَبُ عَنْکَ وَ لا یَنْقَضی دُونَکَ، وَ یَبْلُغُ أَقْصی رِضاکَ وَ لا یَبْلُغُ آخِرَهُ أوائِلَ مَحامِدِ خَلْقِکَ لَکَ، وَ لَکَ الْحَمْدُ ما عُرِفَ الْحَمْدُ وَ اعْتُقِدَ وَ جُعِلَ ابْتِداءَ الْکَلامِ الْحَمْدُ یا باقِیَ الْعِزِّ وَ الْعَظَمَةِ وَ دائِمَ السُّلْطانِ وَ الْقُدْرَةِ وَ شَدیدَ الْبَطْشِ وَ الْقُوَّةِ وَ نافِذَ الْأَمْرِ وَ الْأِرادَةِ وَ واسِعَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ رَبَّ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ کَمْ مِنْ نِعْمَةٍ لَکَ عَلَیَّ یَقْصُرُ عَنْ أیْسَرِها حَمْدی وَ لا یَبْلُغُ أدْناها شُکْری وَ کَمْ مِنْ صَنایِعَ مِنْکَ إلَیَّ لا یُحیطُ بِکَثْرَتِها وَهْمی وَ لا یُقَیِّدُها فِکْری ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلی نَبِیِّکَ الْمُصْطَفی عَیْنِ الْبَرِیَّةِ طِفْلاً وَ خَیْرِها شابّا وَ کَهْلاً أطْهَرِ الْمُطَهَّرینَ شیمَةً وَ أجْوَدِ الْمُسْتَمْطِرینَ دیمَةً وَ أعْظَمِ الْخَلْقَ جُرْثُومَةً الَّذی أوْضَحْتَ بِهِ الدَّلالاتِ وَ أقَمْتَ بِهِ الرِّسالاتِ وَ خَتَمْتَ بِهِ النُّبُوّاتِ وَ فَتَحْتَ بِه بابَ الْخَیْراتِ وَ أظْهَرْتَهُ مَظْهَرا وَ ابْتَعَثْتَهُ نَبِیّا وَ هادِیا أمینا مَهْدِیّا داعِیا إلَیْکَ وَ دالاًّ عَلَیْکَ وَ حُجَّةً بَیْنَ یَدَیْکَ ألْلّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْمَعْصُومینَ مِنْ عِتْرَتِة وَ الطَّیِّبینَ مِنْ اُسْرَتِه وَ شَرِّفْ لَدَیْکَ بِه مَنازِلَهُمْ وَ عَظِّمْ عِنْدَکَ مَراتِبَهُمْ وَ اجْعَلِ الرَّفیقِ الْأَعْلی مَجالِسَهُمْ وَ ارْفَعْ إلی قُرْبِ رَسُولِکَ دَرَجاتِهِمْ وَ تَمِّمْ بِلِقائِه سُرُورَهُمْ وَ وَفِّرْ بِمَکانِه اُنْسَهُمْ 0

ص:279

نماز و دعا در مقام جبرئیل

سپس به نزد مقام جبرئیل آمده ( که همواره برای اذن خواستن در این مکان می ایستاد ) و دو رکعت نماز مستحبّی بخوانید و بگویید:

یا مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ مَلَأها جُنُودا مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَهُ مِنْ مَلائِکَتِه وَ الْمُمَجِّدینَ لِقُدْرَتِه وَ عَظَمَتِه وَ أفْرَغَ عَلی أبْدانِهِمْ حُلَلَ الْکَراماتِ وَ أنْطَقَ ألْسِنَتَهُمْ بِضُرُوبِ الُّلغاتِ وَ ألْبَسَهُمْ شِعارَ التَّقْوی وَ قَلَّدَهُمْ قَلائِدَ النَّهْیِ وَ جَعَلَهُمْ أوْفَرَ أجْناسِ خَلْقِه مَعْرِفَةً بِوَحْدانِیَّتِه وَ قُدْرَتِه وَ جَلالَتِه وَ عَظَمَتِه وَ أکْمَلَهُمْ عِلْما بِه وَ أشَدَّهُمْ فَرَقا وَ أوْدَمَهُمْ لَهُ طاعَةً وَ خُضُوعا وَ اسْتِکانَةً وَ خُشُوعا یا مَنْ فَضَّلَ الْأَمینَ جَبْرَئیلَ علیه السلامبِخَصائِصَه وَ دَرَجاتِه وَ مَنازِلِه وَ اخْتارَهُ لِوَحْیِه وَ سِفارَتِه وَ عَهْدِه وَ أمانَتِه وَ إنْزالِ کُتُبِه وَ أوامِرِه عَلی أنْبِیائِه وَ رُسُلِه وَ جَعَلَهُ واسِطَةً بَیْنَ نَفْسِه وَ بَیْنَهُمْ أسْئَلُکَ أنْْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلی جَمیعِ مَلائِکَتِکَ وَ سُکّانِ سَمواتِکَ أعْلَمِ خَلْقِکَ بِکَ وَ أخْوَفِ خَلْقِکَ لَکَ وَ أقْرَبِ خَلْقِکَ مِنْکَ وَ أعْمَلِ خَلْقِکَ بِطاعَتِکَ الَّذینَ لا یَغْشیهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَ لا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لا فَتْرَةُ الْأَبْدانِ الْمُکَرَّمینَ بِجِوارِکَ وَ الْمُؤْتَمَنینَ عَلی وَحْیِکَ الْمُجْتَنِبینَ الْأفاتِ وَ الْمُوقِنینَ السَّیِّئآتِ ألْلّهُمَّ وَ اخْصُصِ الرُّوحَ الْأَمینَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ بِأَضْعافِها مِنْکَ وَ عَلی مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ طَبَقاتِ الْکَرُّوبینَ وَ الرُّوحانییّنَ وَ زِدْ فی مَراتِبِه عِنْدَکْ وَ حُقُوقِهِ الَّتی لَهُ عَلی أهْلِ الْأَرْضِ بِما کانَ یَنْزِلُ بِه مِنْ شَرایِعِ دینِکَ وَ ما بَیَّنَتْهُ عَلی ألْسِنَةِ أنْبِیائِکَ مِنْ مُحَلاّتِکَ وَ مُحَرَّماتِکَ ألْلّهُمَّ أکْثِرْ صَلَواتِکَ عَلی جَبْرَئیلَ فَإِنَهُ قُدْوَةُ الْأَنْبِیاءِ وَ هادِی الْأَصْفِیاءِ وَ سادِسِ أصْحابِ الْکِساءِ ألْلّهُمَّ اجْعَلْ وُقُوفی فی مَقامِه هذا سَبَبا لِنُزُولِ رَحْمَتِکَ عَلَیَّ وَ تَجاوُزِکَ عَنّی

( پس بگویید: ) أیْ جَوادُ أیْ کَریمُ أیْ قَریبُ أیْ بَعیدُ أسْئَلُکَ أنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُوَفِّقَنی لِطاعَتِکَ وَ لا تُزیلُ عَنّی نِعْمَتَکَ وَ أنْ تَرْزُقَنی جَنَّةً بِرَحْمَتِکَ وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ تُغْنِیَنی عَنْ شِرارِ خَلْقِکَ وَ

ص:280

تُلْهِمَنی شُکْرَکَ وَ ذِکْرَکَ وَ لا تُخَیِّبْ یا رَبِّ دُعائی وَ لا تَقْطَعْ رَجائی بِمُحَمَّدٍ وَ آلِه 0(1)

در شرح مناسک شهید ثانی می گوید: در این مقام مستحاضه کثیره، اگر رو به قبله دعا کند، طاهر می گردد و دعا چنانکه در مزار بحار می باشد این است:

ألْلّهُمَّ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ أوْ سَمَّیْتَ بِه لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ أوْ مَأْثُورُ فی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ وَ أسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ، وَ بِکُلِّ حَرْفٍ أنْزَلْتَهُ عَلی مُوسی وَ بِکُلِّ حَرْفٍ أنْزَلْتَهُ عَلی عیسی، وَ بِکُلِّ حَرْفٍ أنْزَلْتَهُ عَلی مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ عَلی أنْبِیاءِ اللّه ِ إلاّ أذْهَبْتَ عَنّی هذَا الدَّمِ 0

و اگر حاجتی دارید تضرّع کنید که برآورده می شود.

زیارت حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام

محدّث قمّی قدس سره می فرمایند: زیارت کن آن حضرت را در نزد روضه مطهّره و بعد می فرمایند: در موضع قبر آن مظلومه اختلاف است، بعضی گفته اند که در بین منبر و قبر می باشد و طائفه ای گفته اند که در خانه خودش می باشد و عدّه ای قائل به این هستند که آن حضرت در بقیع مدفون می باشند، و آنچه بیشتر اصحاب ما بر آن معتقد می باشند، این است که زیارت می شود آن مظلومه در روضه مبارکه، و کسی که بخواهد آن معظّمه را زیارت کند، در این سه موضع افضل است.

چون ایستادید در این مواضع، از برای زیارت آن ممتحنه بگویید:

یا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللّه ُ الَّذی خَلَقَکِ قَبْلَ أنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَةً وَ زَعَمْنا أنّا لَکِ أوْلِیاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لِکُلِّ ما أتانا بِه أبُوکِ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ أتی بِه وَصِیَّهُ فَإنّا نَسْئَلُکَ إنْ کُنّا صَدَّقْناکَ إلاّ ألْحَقْتَنا بِتَصْدیقِنا لَهُما لِنُبَشِّرَ أنْفُسَنا بِأَنّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلایَتِکِ 0

و نیز مستحب است بگویید:

ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ نَبِیِّ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا

ص:281


1- - راهنمای حرمین شریفین.

بِنْتَ حَبِیبِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَلِیلِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ صَفِیِّ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ أمِینِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ أفْضَلِ أنْبِیَاءِ اللّه ِ وَ رُسُلِه وَ مَلائِکَتِه ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الاْخِرِینَ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللّه ِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أهْلِ الْجَنَّةِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الصِّدیقَةُ الشَّهیدَةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْحَوْراءُ الاْءِنْسِیَّةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّه ِ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْکِ وَ عَلی رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ أشْهَدُ أنَّکِ مَضَیْتِ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذی رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آلهلِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ أُشْهِدُ اللّه َ وَ رُسُلَهُ وَ مَلائِکَتَهُ أنّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلی مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ أبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أحْبَبْتِ وَ کَفی بِاللّه ِ شَهیدا وَ حَسِیبا وَ جَازِیا وَ مُثِیبا 0

سپس دو رکعت نماز زیارت بجا آورده و آن را به پیشگاه آن حضرت هدیّه نمایید.

در مصباح الزّائر می گوید: چنانچه شایسته است اگر خواسته باشید که بیشتر به فضلیت نماز آن حضرت نائل گردید نماز خود آن حضرت را بخوانید که جبرئیل به ایشان تعلیم نمود و آن، چنین است که بعد از حمد در رکعت اوّل صد مرتبه سوره قدر و در رکعت دوّم بعد از حمد سوره توحید را قرائت نموده و چون سلام دادید این دعا را بخوانید:

ص:282

سُبْحانَ ذِی الْعِزِّ الشّامِخِ الْمُنیفِ، سُبْحانَ ذِی الْجَلالِ الْباذِخِ الْعَظیمِ، سُبْحانَ

ذِی الْمُلْکِ الْفاخِرِ الْقَدیمِ، سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَةَ وَ الْجَمالِ، سُبْحانَ مَنْ تَرَدّی بِالنُّورِ وَ الْوَقارِ، سُبْحانَ مَنْ یَری أثَرَ النَّمْلِ فِی الصَّفا، سُبْحانَ مَنْ یَری وَقْعَ الطَّیْرِ فِی الْهَواءِ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ هکَذا لا هکَذا غَیْرُهُ (1).

صلوات بر آن حضرت

بهتر است که صلوات آن حضرت را که از امام حسن عسکری نقل شده، بخوانید به این عبارات:

ألّلهُمَّ صَلِّ عَلَی الصِّدیقَهِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبکَ وَ نَبِیِّکَ وَ اُمِّ أحِبّائِکَ وَ أصْفِیائِکَ الَّتِی انْتَجَبَها وَ فَضَّلْتَها وَ اخْتَرْتَها عَلی نِساءِ الْعالَمینَ ألّلهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَ کُنِّ الثّائِرَ الّلهُمَّ بِدَمِ أوْلادِها، ألّلهُمَّ وَ کَما جَعَلْتَها اُمَّ الأِْمَّةِ الْهُدی وَ حَلیلَةِ صاحِبِ اللِّواءِ وَ الْکَریِمَةِ عِنْدَ المَلَأِ الأْعْلی فَصَلِّ عَلَیْها وَ عَلی اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ أبیها مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ تُقِرُّ بِها أعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَ أبْلِغْهُمْ عَنّی فی هذِهِ السّاعَةِ أفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامِ 0

توجّه:

در مسجد النّبی صلی الله علیه و آله شایسته است که از خواندن نماز مخصوص حضرت رسول

اکرم و نماز حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام غفلت نشود.

و امّا نماز حضرت رسول صلی الله علیه و آله ( بنا به نقل محدّث قمّی ):

در هر رکعت یک مرتبه حمد و پانزده مرتبه سوره قدر را بخوانید، سپس در رکوع و بعد از سر برداشتن و در سجده اوّل و بعد از سربرداشتن و در سجده دوّم و بعد از سر برداشتن در هر یک پانزده مرتبه سوره قدر را خوانده و سپس تشهّد و سلام را می دهید و چون از نماز فارغ شدید، این دعا را بخوانید و حاجات خود را

ص:283


1- - در مفاتیح الجنان هم همین طور نقل فرموده، سپس می فرماید: و سیّد گفته است که در روایت دیگر وارد شده است که بعد از این نماز، تسبیحات حضرت فاطمه 3 که بعد از هر نماز خوانده می شود بخواند، و بعد از آن صد مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد .

ذکر نمایید.

لا اِلهَ اِلاَّ اللّه ُ رَبُّنا وَ رَبُّ آبائِنَا الاَْوَّلِینْ، لا اِلهَ اِلاَّ اللّه ُ اِلها واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ، لا اِلهَ اِلاَّ اللّه ُ لا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ، مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینْ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ، لا اِلهَ اِلاَّ اللّه ُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، اَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ اَعَزَّ جُنْدَهُ، وَ هَزَمَ الاَْحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ، اَللّهُمَّ اَنْتَ نُورُ السَّماواتِ وَ الاَْرْضِ وَ مَنْ فِیهِنَّ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ اَنْتَ قَیّامُ السَّماوتِ وَ الاَْرْضِ وَ مَنْ فِیهِنَّ، فَلَکَ الْحَمْدُ وَ اَنْتَ الْحَقُّ وَ وَعْدُکَ الْحَقُّ وَ قَوْلُکُ حَقٌّ وَ اِنْجازُکَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةُ حَقٌ، وَ النّارَ حَقٌ، اَللّهُمَّ لَکَ اَسْلَمْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ، وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ بِکَ خاصَمْتُ وَ اِلَیْکَ حاکَمْتُ یا رَبِّ یارَبِّ یارَبِّ اِغْفِرْ لی ما قَدَّمْتُ وَ اَخَّرْتُ وَ اَسْرَرْتُ وَ اَعْلَنْتُ، اَنْتَ اِلهی لا اِلهَ اِلاَّ اَنْت صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لی وَ ارْحَمْنی وَ تُبْ عَلَیَّ اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ.

نماز حضرت زهراء علیهاالسلام

در قسمت قبل اشاره به نماز حضرت شد ولی نماز توسّل آن بانو چنین است که دو رکعت نماز خوانده و بعد از نماز به سجده رفته و پیشانی را بر مهر گذارده و یکصد مرتبه می گویید:

یا مَوْلاتی یا فاطِمَةُ أغیثینی و سپس طرف راست صورت را روی مهر گذارده صد مرتبه همین ذکر را می گویید، و سپس پیشانی را و صد مرتبه بگویید، بعد طرف چپ را و دوباره پیشانی را گذاشته و صد و ده مرتبه این ذکر شریف را گفته ( که مجموعا پانصد و ده مرتبه می شود ) و بعد حاجات خود را ذکر کنید که انشاءاللّه به اجابت می رسد.

ص:284

آداب و زیارت ائمّه بقیع و مدفونین در قبرستان بقیع

اذن دخول

یا مَوالِیَّ یا أبْناءَ رَسُولِ اللّه ِ عَبْدُکُمْ وَ ابْنُ أمَتِکُمُ الذَّلیلُ بَیْنَ أیْدیکُمْ وَ المُضْعَفُ فی عُلُوِ قَدْرِکُمْ وَ الْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکُمْ جائَکُمْ مُسْتَجیرا بِکُمْ قاصِدا إلی حَرَمِکُمْ مُتَقَرِّبا إلی مَقامِکُمْ مُتَوَسِّلاً إلَی اللّه ِ تَعالی بِکُمْ ءَأدْخُلُ یا مَوالِیَّ ءَأدْخُلُ یا أوْلِیاءَ اللّه ِ ءَأدْخُلُ یا مَلائِکَةَ اللّه ِ الْمُحْدِقینَ بِهذَا الْحَرَمِ الْمُقیمینَ بِهذَا الْمَشْهَدِ 0

سپس بگویید: اللّه ُ أکْبَرُ کَبیرا وَ الْحَمْدُ للّه ِ کَثیرا وَ سُبْحانَ اللّه ِ بُکْرَهً وَ أصیلاً وَ الْحَمْدُ للّه ِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْماجِدِ الأَْدِ الْمُتَفِضِّلِ الْمَنّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ الَّذی مَنَّ بِطَوْلِه وَ سَهَّلَ زِیارَةَ ساداتی بِإحْسانِه وَ لَمْ یَجْعَلْنی عَنْ زِیارَتِهِمْ مَمْنُوعا بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ 0

زیارت ائمه بقیع

ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ أئِمَّةَ الْهُدی، ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ أهْلَ التَّقوی، ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ أیُّهَا الْحُجَجُ عَلی أهْلِ الدُّنْیا، ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ أیُّهَا الُقُوّامُ فِی الْبَرِیَّةِ بِالْقِسْطِ ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ أهْلَ الصَّفْوَةِ، ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ آلَ رَسُولِ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ أهْلَ النَّجْوی، أشْهَدُ أنَّکُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فی ذاتِ اللّه ِ وَ کَذَّبْتُمْ وَ اُسی ءَ إلَیْکُمْ فَغَفَرْتُمْ وَ أشْهَدُ أنَّکُمُ الاْئِمَّةِ الرّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ وَ أنَّ طاعَتَکُمْ مَفْرُوضَةٌ وَ أنَّ قَوْلَکُمْ صِدْقٌ وَ أنَّکُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوا وَ أمَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا وَ أنَّکُمْ دَعائِمُ الدّینِ وَ أرْکانُ الْأرْضَ لَمْ

تَزالُوا بِعَیْنِ اللّه ِ یَنْسَخُکُمْ مِنْ أصْلابِ کُلِّ مُطَهَّرِ وَ یَنْقُلُکُمْ مِنْ أرْحامِ الْمُطَهِّراتِ

ص:285

لَمْ تُدَنِّسْکُمُ الْجاهِلِیّةِ الْجَهْلاءٍ وَ لَمْ تَشْرَکْ فیکُمْ فِتَنُ الأْْواءِ طِبْتِمْ وَ طابَ مَنْبَتُکُمْ مَنَّ بِکُمْ عَلَیْنا دَیّانُ الدّینِ فَجَعَلَکُمْ فی بُیُوتٍ أذِنَ اللّه ُ أنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلوتَنا عَلَیْکُمْ رَحْمَةً لَنا وَ کَفّارَةً لِذُنُوبُنا إذِ أخْتارَکُمُ اللّه ُ لَنا وَ طَیَّبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَیْنا مِنْ وِلایَتِکُمْ وَ کُنّا عِنْدَهُ مُسَمّینَ بِعِلْمِکُمْ مُعْتَرِفینَ بِتَصْدیقِنا إیّاکُمْ وَ هذا مَقامُ مَنْ أسْرَفَ وَ أخْطْأَ وَ اسْتَکانَ وَ أقَرَّ بِما جَنی وَ رَجی بِمَقامِهِ الْخَلاصَ وَ أنْ یَسْتَنْقِذَهُ بِکُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْکی مِنَ الرَّدی فَکُونُوا لی شُفَعاءَ فَقَدْ َوَفْدتُ إلَیْکُمْ إذْ رَغِبَ عَنْکُمْ أهْلُ الدُّنْیا وَ اتَّخَذُوا آیاتِ اللّه ِ هُزُوا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها، یامَنْ هُوَ قائِمٌ لا یَسْهُو وَ دائِمٌ لا یَلْهُو وَ مُحیطٌ بِکُلِّ شَی ءٍ لَکَ الْمَنُّ بِما وَفَّقَنی وَ عَرَّفْتَنی بِما أقَمْتَنی عَلَیْهِ إذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُکَ وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّه وَ مالُوا إلی سِواهُ فَکانَتِ الْمِنَّةُ مِنْکَ عَلَیَّ مَعَ أقْوامٍ خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَنی بِه فَلَکَ الْحَمْدُ إذْ کُنْتُ عِنْدَکَ فی مَقامی هذا مَذْکُورا مَکْتُوبا فَلا تَحْرِمْنی ما رَجَوْتُ وَ لا تُخَیِّبْنی فیما دَعَوْتُ بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ وَ صَلَّی اللّه ُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ 0

پس هر دعائی که می خواهید بنمایید و سپس برای هر کدام از معصومین دو رکعت نماز زیارت بخوانید.

زیارات مخصوصه ائمّه بقیع

الف- زیارت امام حسن مجتبی علیه السلام

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ أمیرِ الْمُؤْمِنینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا صَفْوَةَ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا أمینَ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ

اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا السَّیِّدُ الزَّکِیِّ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا البرّ الوفیّ ألسَّلامُ

ص:286

عَلَیْکَ أیُّهَا الْقائِمُ الأْینُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ، ألسَّلامُ علیک أیُّهَا الْهادِی الْمَهْدِیُّ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِیُّ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا التَّقِیُّ النَّقِیُّ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْحَقُّ الْحقَیقُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الشَّهیدُ الصَّدّیقُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا أبا مُحَمَّدٍّ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ.

ب- زیارت امام زین العابدین علیه السلام

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْعابِدینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُجْتَهِدینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا إمامَ الْمُتَّقینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَدَرَةَ الصّالِحینَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِیَّ الْمُسْلِمینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا قُرَّةَ عَیْنِ النّاظِرینَ الْعارِفینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلَفَ السّابِقینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَصِیَّ الْوَصِیّینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا خازِنَ وَصایَا الْمُرْسَلینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا ضَوْءَ الْمُسْتَوْحِشینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا الْمُجْتَهِدینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سِراجَ الْمُرْتاضینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا ذُخْرَ الْمُتَعَبِّدینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الْعالَمینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَفینَةَ الْعِلْمِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَکینَةَ الْحِلْمِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا میزانَ الْقِصاصِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَفینَةَ الْخَلاصِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَحْرَ النَّدی، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَدْرَ الدُّجی، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الأّْاهُ الْحَلیمُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الصّابِرُ الْحَکیمُ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَئیسَ الْبَکّائینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الْمُؤْمِنینَ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلایَ یا أبا مُحَمَّدَ أشْهَدُ أنَّکَ حُجَّةُ اللّه ِ وَ ابْنَ حُجَّتِه وَ أبُو حُجَجِه وَ ابْنُ أمینِه وَ أبُو اُمَنائِه وَ أنَّکَ ناصَحْتَ فی عِبادَةِ رَبِّکَ وَ سارَعْتَ فی مَرْضاتِه وَ خَیَّبْتَ أعْدائَهُ وَ سَرَرْتَ أوْلِیائَهُ، أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ عَبَدْتَ اللّه َ حَقَّ عِبادَتِه وَ اتَّقَیْتَهُ حَقَّ

تُقاتِه وَ أطَعْتَهُ حَقَّ طاعَتِه حَتّی أتیکَ الْیَقینُ، فَعَلَیْکَ یا مَوْلایَ یَابْنَ رَسُولِ اللّه ِ أفْضَلُ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ 0

ص:287

ج- زیارت امام محمّد باقر علیه السلام

ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْباقِرُ بَعِلْمِ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْفاحِصُ عَنْ دینِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْمُبَیِّنَ لِحُکْمِ اللّه ِ، ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا القائِمُ بِقِسْطِ اللّه ِألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النّاصِحُ لِعِبادِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الدّاعی اِلیَ اللّه ِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الدَّلیلُ عَلیَ اللّه ِألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْحَبْلَ الْمَتینُ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا اْلفَضْلُ الْمُبینُ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النُّورُ السّاطِعُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ ایُّهَا الْبَدْرُ اللاّمِعُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْحَقُّ اْلأَبْلَجُ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا السِّراجُ الأَسْرَجُ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّجْمُ الأَزْهَرُ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْکُوْکَبُ الأَبْهَرُ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْمُنَزَّهُ عَنْ الْمُعْضَلاتِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْمَعْصُومُ مِنْ الزَّلات ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الزَّکِیُّ فیِ الْحَسَبِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الرَّفیعُ فیِ النَّسَبِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الِأمامُ الشَّفیقُ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الْقَصْرُ الْمَشیدُ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّه ِ عَلی خَلْقِهِ اَجْمَعینَ اَشْهَدُ یا مَوْلایَ اِنَّکَ قَدْ صَدَعْتَ الْحَقَّ صَدْعا وَ بَقَرتَ الْعِلْمَ بَقَرا وَ نَثَرْتَهُ نَثْرَا لَمْ تَأخُذْکَ فی اللّه ِ لَوْمَةُ لائِمٍ وَ کُنْتَ لِدینِ اللّه ِ مُکاتِمْ وَ قَضَیْتَ ما کان عَلَیْکَ وَ اَخْرَجْتَ اَوْلِیائِکَ مِنْ وِلایَةِ غَیْرِ اللّه ِ اِلی وِلایَةِ اللّه ِ وَ اَمَرْتَ بِطاعَةِ اللّه ِ و نَهَیْتَ عَنْ مَعْصِیَةِ اللّه ِ حَتی قَبَضَکَ اللّه ُ اِلی رِضْوانِهِ وَ ذَهَبَ بِکَ اِلی دارِ کِرامَتِهِ وَالی مَساکِنِ اَصْفِیائِهِ وَمُجاوَرِةِ اَوْلِیائِهِ وَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحَمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ 0

د- زیارت امام جعفر صادق علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الاِمامُ الصّادِقُ اَلسَّلام ُعَلَیْکَ أیُّهَا الوَصِیُّ النّاطِقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الفاتِقُ الرّاتِقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا السّنامُ الأعْظَمُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحُ الظُّلُماتِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ الْمُعْضَلاتِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الْخَیْراتِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْحُجَجِ وَ الدّلالاتِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَرَاهینَ الْواضِحاتِ ألسَّلامُ

ص:288

عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّه ِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناشِرَ حُکْمِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الْخَطاباتْ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الْکُرُباتِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلَفَ الْخائِفینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا زَعیمِ الصّالِحینَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمینَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا کَهْفَ الْمُؤْمِنینَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا هادیَ الْمُضِلّینَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعینَ اَشْهَدُ یا مَوْلایَ اَنَّکَ عَلَمُ الْهُدی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقی وَ مَنارُ التُّقی وَ مَأوی النُّهی وَ نُورُ الدُّجی وَ شَمْسُ الضُّحی وَ بَحْرُ النَّدی وَ کَهْفُ الْوَری وَ الْمَثَلُ الْأَعْلی وَ صَلَّی اللّه ُ عَلی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ وَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلیَ العبّاسِ عَمِّ رَسُولِ اللّه ِ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ 0

زیارت عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَنا یا عَبّاسُ یا عَمَّ رَسُولِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَمَّ نَبِیِّ اللّه ِ السَّلامُ عَلَیکَ یا عَمَّ حَبِیبِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَمَّ الْمُصْطَفی ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا حَسَنَ الْمُجْتَبی ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا عَلِیَّ السَّجّادِ زَیْنَ الْعابِدینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا مُحَمَّدٍ الْباقِرِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا جَعْفَرَ الصّادِقِ ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسالَةِ رَضِیَ اللّه ُ عَنْکُمْ وَ ارْضاکُمْ اَحْسَنَ الرِّضا وَ جَعَلَ الجَنَّةَ مَثْویکُمْ وَ مَسْکَنَکُم وَ مَحَلَّکُمْ وَ مأویکُمْ وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ

وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ 0

زیارت دختران پیامبر صلی الله علیه و آله ( حضرت رقیّه و امّ کلثوم و زینب )

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ رَبِّ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صَفْوَةَ جَمیعِ الْأنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ اخْتارَهُ اللّه ُ عَلی الْخَلْقِ اَجْمَعینَ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ اَلسَّلامُ عَلی بَناتِ السَیِّدِ الْمُصْطَفی ألسَّلامُ عَلی بَناتِ النَّبِیِ الْمُجْتَبی ألسَّلامُ عَلی بَناتِ مَنْ اصْطَفاهُ اِلهُ السَّماءِ وَ فَضَّلَهُ عَلی جَمیعِ الْبَریَّةِ وَ الْوَری ألسَّلامُ عَلی ذُرِیَّةِ

ص:289

السَیِّدِ الْجَلیلِ مِنْ نَسْلِ اِسْماعیلَ وَ سُلالَةِ اِبْراهیمَ الْخَلیلَ ألسَّلامُ عَلی بَناتِ النَّبِیِّ الرَّسُولِ ألسَّلامُ عَلی اَخَواتِ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ الْبَتُولِ ألسَّلامُ عَلی الذُّرِیَّةِ الطَّیِّبَةِ الطّاهِرَةِ وَ الْعِتْرَةَ الزّاکِیَةِ الزّاهِرَةِ بَناتِ خاتَمِ النِّبِیّینَ وَ سَیِّدِ الأنْبِیاءِ وَ الْمُرسَلِینَ وَ خِیَرَةِ رَسُولِ اللّه ِ اَجْمَعینَ ألسَّلامُ عَلی الذُّرِیَةِ الطّاهِرَةِ الزّاکِیَةِ وَ الْعِتْرَةِ الْمُصْطَفَوِیَّه ألسَّلامُ عَلی زَیْنَبَ وَ اُمِّ کُلْثُومَ وَ رُقَیَّةَ ألسَّلامُ عَلی الشَّریفاتِ الأحْسابِ وَ الطّاهِراتِ الأنْسابِ ألسَّلامُ عَلی بَناتِ الآباءِ الأَعاظِمِ وَ سُلالَةِ الأجْدادِ الأکارِمِ وَ الأفاخِمِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ عَبْدِ مَنافَ وَ هاشِمَ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ

زیارت عقیل بن أبیطالب و عبداللّه بن جعفر وسفیان بن حارث

ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیّدَنا یا عَقیلَ بْنَ ابیطالِبٍ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ عَمَّ رَسُولِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ عَمَّ نَبِّیِ اللّه ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ عَمَّ حَبیبِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ عَمِّ المُصطَفی ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَخَا عَلّیٍ المُرتَضی ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَبْدَ اللّهِ بْنِ جَعْفَرِ الطَّیّارِ فِی الْجَنانِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا سُفیانَ بْنِ الحارِثُ ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ عَلی مَنْ حَوْلَِکم مِنْ اَصْحابِ رَسُولِ اللّه ِ رَضَیِ اللّه ِ تَعالی عَنْکُمْ وَ اَرْضاکُم اَحْسَنَ الرّضا وَ

جَعَلَ الجَنَّةَ مَنْزِلَکُمْ وَ مَسْکَنَکُمْ وَمَحَلّکُمْ وَمَأویکُمْ وَ ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةَ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ اهل الدِّیار مِنَ المؤمِنینَ وَالمُسْلِمینَ اَنْتُمْ سُلَفُنا وَ نَحْنُ بالاْثَرِ نَسْئَلُ اللّه َ لَنا وَ لَکُمْ العافِیَةَ وَ یَرْحَمُ اللّه ُ المُسْتَقدِمینَ وَالمُسْتَأخِرینَ مِنَ المُسْلِمینَ ألّلهُمَّ اَجزِلُ ثَوابَهُمْ وَ اَکْرِمْ نُزَلَهُمْ و اَرْفَعْ دَرَجاتِهِمْ فِیْ الجَنَّةِ.

زیارت ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله

ألسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلی نَبِّیِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلی حَبیبِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلی صَفِیِّ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلی نَجِیِّ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلی مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِاللّه ِ سَیِّدِ اْلانْبِیاءِ وَ خاتَمِ المُرْسَلینَ وَ خِیَرَةِ اللّه ِ مِنْ خَلْقِهِ فی اَرْضَهَ وَ سَمآئهِ ألسَّلامُ عَلی جَمیعَ اَنْبِیائهِ وَ رُسُلِهِ

ص:290

ألسَّلامُ عَلی الشُّهَداءِ وَ السُّعدَاءِ وَ الصّالِحینَ ألسَّلامُ عَلَْینا وَ عَلی عِبادِ اللّه ِ الصّالِحینَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیَّتُهَا السُلالَةُ الّطاهِرَةٌ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیَّتُهَاالنَّسَمَةُ الزّاکِیَةُ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ خَیْرِ الوری ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ النَبِیِّ المُجتَبی ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ الَمْبعُوثِ اِلی کافَّةِ الوَری ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ البَشیرِ النَّذیرِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ السِّراجِ المُنیرِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ المُؤَیَّدِ بِالْقُرآنِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ المُرْسَلِ اِلَی الأنْسِ وَ الجآنِّ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ صاحِبِ الرّایَةِ وَ العَلامَةِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ الشَّفیعِ یَوْمَ القِیامَةِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ مَنْ حَباهُ اللّه ِ بِالْکَرامَةِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدِاخْتارَ اللّه ِ لَکَ دارَ اِنْعامِهِ قَبْلَ اَنْ یَکْتُبَ عَلَیْکَ اَحْکامَهُ اَوْ یُکَلِّفَکَ حَلالَهُ وَ حَرامَهُ فَنَقَلَکَ اَلَیْهِ طَیِّبا زاکِیا مَرْضِیا طاهِرا مِنْ کُلِّ نَجِسٍ مُقَدَّسا مِنْ کُلِّ دَنَسٍ وَ بَوَّئَکَ الَجنَّةَ الْمَاْوَی وَ رَفَعَکَ اِلیَ الدَّرَجاتِ العُلی وَ صَلیَّ اللّه ِ عَلَیْکَ تَقَرُّبِها عَیْنُ رَسُولِهَ وَ تُبَلِّغُهُ اَکْبَرَ مَعْموُلِهِ ألّلهُمَّ اجْعَل اَفْضَلَ صَلَواتِکَ وَ اَزْکاها وَ اَنْمی بَرَکاتِکَ وَ اوَفاها عَلی رَسُولِکَ وَنَبِیِّک وَ خِیَرَتِکَ مَنْ خَلْقِکَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَبِیّینَ وَ عَلی مَنْ نَسَلَ مِنْ اَوَْلادِهِ الّطَیِّبینَ وَ عَلی من خَلَّفَ مِنْ عَتْرَتِهِ الطّاهِرینَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ ألّلهُمَّ اِنیّ اَسئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ صَفِیکَ وَ اِبْراهیمَ نَجْلِ نَبِیِّکَ اَنْ تَجْعَلَ سَعْیی بِهِمْ مَشْکوُرا وَ ذنَبی بِهِمْ مَغْفُورا وَحَیاتی بِهِمْ سَعیدَةً وَ عاقِبَتی بِهِم حَمیدَةً وَ حَوائِجی بِهِمْ مَقْضِیَّةً وَ اَفْعالی بِهِمْ مَرْضِیَّةً وَاُمُوری بِهِمْ مَسْعُودَةً وَ شُؤُنی بِهِمْ مَحْمُودَةً ألّلهُمَّ وَ اَحْسِنْ لِیَ التَّوفیقَ وَ نَفِّسْ عَنّی کُلَّ هَمٍّ وَ ضیقٍ ألّلهُمَّ جَنِّبْنی عِقابَکَ وَ امنَحْنیثَوابَکَ وَ اَسْکِنّی جَنانَکَ وَ ارْزُقْنی رِضْوانَکَ وَ اَمانَکَ وَ اَشْرِک لی فی صالِحِ دُعائی وَالِدیَّ وَ وَلَدی وَجَمیعَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِنات اْلأَحْیاءَ مِنْهُمْ وَ اْلأَمْواتَ اِنَّکَ وَلیُّ الباقِیاتِ الصّالِحاتِ آمّینَ رَبَّ الْعالَمینَ 0

زیارت شهداء حرّه

ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَیُّهَاالشُّهَداءِ ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَوْفِیاهُ ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ

ص:291

الصِّدْقِ وَالتُّقی ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا مُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّه ِ حَقَّ جِهادِهِ ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبیَ الدّارِ ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا شُهَداءَ کافَّةً عامَّةً وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الدِّیارِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُسْلِمینَ اَنْتُمْ سَلَفُنا وَ نَحْنِ بِاْلأثَرِ یَرْحُمُ اللّه ُ الْمُسْتَقْدِمینَ وَ الْمُسْتَأْخِرینَ وَ اِنّا اِنْشاءَ اللّه ُ بِکُمْ لاحِقُونَ نَسْئَلُ اللّه َ لَنا وَ لَکُمُ الْعافِیَةُ ألّلهُمَّ ارْضِ عَنْهُمْ وَ اجْزِلْ ثَوابَهُمْ وَ ارْفَعْ دَرَجاتَهُمْ فِی الْجَنَّة 0

زیارت اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام

ألسَّلامُ عَلی جَدِکَ المُصْطَفی ألسَّلامُ عَلی اَبیکَ الْمُرتَضَی الْرِضا ألسَّلامُ عَلی السّیدیْنَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ ألسَّلامُ عَلی خَدیجَةَ اُمّ المُؤمِنینَ اُمّ سِیَّدةِ نِساءِ العالَمینَ ألسَّلامُ عَلی فاطِمَةَ اّمّ الاْئمَّةِ الطّاهِرینَ ألسَّلامُ عَلی النُفُوسِ الفاخِرَةِ وَ بُحُورِ الْعلوُمِ الزاخرةِ شُفَعائی فی الاخرةِ وَ اوْلِیائی عِنْدِ عَوْدِ الُّروح اِلیَ العِظامِ

النَخِرَةِ ائمّةِ الخَلْقِ وَ وُلاةِ الحِقِّ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا الشَخْیصُ الشَریفُ اِسْماعیلَ بنِ مَوْلانا جَعْفَر بنِ مُحَمَّدِالّصادِقِ الطّاهِرِ الکَریمِ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه ُ وَ اَنَّ مُحَمَّدا عُبدُهُ وَ مُصْطَفاهُ وَ اَنَّ عَلِیّا وَلیَّهُ وَ مُجْتَباهُ وَ اَنَّ الأمامته فی وُلْدِهِ اِلی یَوْمِ الدّینَ نَعْلَمُ ذلِکَ عِلْمَ الْیَقینِ وَ نَحْنُ بِذلِکَ مُعْتَقِدوُنَ وَ فی نَصْرِهِمْ مُجْتَهِدوُنَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا اِسْماعیلَ بن الأِمامِ جَعْفَر الِصّادِق عَلَیْهِ ألسَّلامُ وَنَحْنُ بْالأِثَر نَسْئَلُ اللّه َ لَنا وَ لَکَ العافِیَةَ وَ یَرْحَمُ اللّه ُ المُسْتَقْدِمینَ وَ الْمُسْأخِرینَ مِنَ المُسْلمین ألّلهُمَّ اْرضَ عَنْهُ وَ اَکْرِمْ نُزُلَهُ وَ اَرْفَعْ دَرَجاتِه فی الْجَنّة 0

زیارت امّ البنین علیهاالسلام

ألسَّلامُ عَلیکِ یا زَوْجَةَ وَلیِّ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکَ یا زَوَْجةَ امیرِ المؤُمنَین ألسَّلامُ

عَلَیْکَ یا فاطمةَ اُمَّ الَبنینَ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا اَمَّ الشُّهداءِ الصّالِحینَ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ

ص:292

اَبَیِ الفَضلِ العبّاسِ بابَ الحَوائجِ اِلی رَبّ العالَمَینَ نَسْئَلُ اللّه تَعالی لَنا وَ لَکُنَّ العافِیَةَ وَ یَرْحَمُ اللّه َ المُستَقْدِمینَ وَ الْمُستَأخِرینَ مِنَ المُسلمین ألّلهُمَّ اَرْضِ عَنهُنّ وَاَجْزِلْ ثَوابَهُنَّ وَاَرْفَعْ دَرَجاتَهُنَّ فیِ الْجَنّة

زیارت عمّه های پیامبر صلی الله علیه و آله( صفیّه و عاتکه دختران عبد المطّلب )

ألسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللّه ألسَّلامُ عَلی نَبِّیِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلی مُحَمَّد بْنِ عَبْدِ اللّه ِ صَلّی اللّه ُ عَلَیْهِ وَآلِهِ اَجْمَعینَ ألسَّلامُ عَلی عَبْد المُطّلِب وَ عبدِ مَنافَ وَ هاشم وَ رَحْمةَ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ ألسَّلامُ عَلی الشریفات الأحسابِ ألسَّلامُ عَلیْ الطاهرات الأنسابِ ألسَّلامُ

علیکما یا عَمَّتَیْ رَسُولِ اللّه ِ ألسَّلامُ علیکما یا عَمَّتی نَبِّیِ اللّه ِ ألسَّلامُ علیکما یا عَمَّتی حَبیبِ اللّه ألسَّلامُ علیکما یا اُخْتَیْ حَمْزَةَ سَیِّدَ الشهداءِ ألسَّلامُ عَلیکُما یا صَفِیّةَ وَ عاتِکَةَ رضی اللّه ُ عَنْکُمْا وَ جَعَلَ الجَنَّةَ مَنْزِلَکُما وَ رحَمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ 0

زیارت حلیمه سعدیّه

ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ رَسُولِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ حَبیبِ اللّه ِ اَلَّسلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ المُصطَفی ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَرْضِعَةَ رَسُولِ اللّه فَرِضَی اللّه ُ تعالی عَنْکِ وَ اَرْضاکِ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا حَلیمةَ السَّعدِیةِ نَسْئَلَ اللّه َ تَعالی لَنا وَ لَکِ الْعافِیَةَ وَ یَرْحَمُ اللّه ُ المُسْتَقْدِمینَ وَ الْمُسْتَأْخِرینَ مَنَ الْمُسْلِمینَ أَلّلهُمَّ ارْضِ عَنْها وَ اجْزِلْ ثَوابَها وَ ارْفَعْ دَرَجاتَهافیِ الْجَنَّةَ.

زیارت فاطمه بنت أسد علیهاالسلام

ألسَّلامُ عَلی نَبِّیِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللّه ِ ألسَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ ألسَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْأوَّلینَ ألسَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الآخرین ألسَّلامُ عَلی مَنْ

ص:293

بَعَثَهُ اللّه ُ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ ألسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النبی وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ ألسَّلامُ عَلی فاطِمَةَ بِنْتِ اَسَدْ الْهاشِمِیَّةَ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الِّصّدیقَةَ الْمَرْضِیَّةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْکَریمَةُ الرَّضیِّةُ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا کافِلَةَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ عَلَیْکِ یا واالِدَةَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ ظَهَرَتْ شَفَقَتُها عَلی رَسُولِ اللّه ِ خاتِمِ النِّبِیّینَ ألسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ تَرْبِیْتُهْا لِوَلیِّ اللّه ِ الأَمینِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ وَ عَلی رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ الطّاهِرِ ألسَّلامُ عَلَیْکِ وَ عَلی وَلَدِکِ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ اَشهَدُ اَنَّکَ اَحْسَنْتِ الْکِفالَةَ وَ اَدَّیْتِ الأَمانَةَ وَ اجْتَهَدْتِ فی مَرْضاتِ اللّه ِ وَ بالَغْتِ فی حِفْظِ رَسُولِ اللّه ِ عارِفَةً بِحَقِّهِ مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِ مُعْتَرَفَةً بِنُبُوّتِهِ مُسْتَبْصِرِةً بِنِعْمَتِهِ کافِلَةً بِتَرْبِیَتِهِ

مُشْفِقَةً عَلی نَفْسِهِ وَاقِفِةً عَلی خِدْمَتِهِ مُخْتارَةً رِضاهُ وَاَشْهِدُ اَنَّکَ مَضَیْتِ عَلیَ الْأیمانِ وَ التَّمَسُّکِ بِاَشْرَفِ الْأدْیانِ راضِیَةً مَرْضِیَّةَ طاهِرةً زَکِیَّةً تَقِیَّةً نَقِیَّةً فَرَضِیَ اللّه ُ عَنْکَ وَ اَرْضاکِ وَ جَعَلَ الْجَنَّةَ مَنْزِلَکَ وَ مأویکِ الّلهُمَ صَلِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْفَعْنی بِزِیارَتِها وَ ثَبِّتْنی عَلی مَحَبَّتَها وَ لاتَحْرِمْنی شَفاعَتَها وَ شَفاعَةَ الأَئمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتَها وَ ارْزُقْنی مُرافَقَتَها وَ احْشُرْنی مَعَها وَ مَعَ اَوْلادِهَا الطّاهِرینَ اَلّلهُمَّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارتی اِیّاها وَ ارْزُقْنِی العَوْدَ اِلَْیها اَبَدا ما اَبْقَیْتنَی وَ اِذا تَوَفَّیْتَنی فَاحْشُرْنی فی زُمْرَتِهْا وَ ادْخِلْنی فی شَفاعَتِها بَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَلّلهُمَّ بَِحقِّها عِنْدَکَ وَ مَنْزِلَتَها لَدَیْکَ اِغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَلِجَمیعِ الْمؤمِنینَ وَ الْمؤُمِناتِ وَاتِنا فیِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فیِ ال_'c3خِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النّارِ0

زیارت وداع ائمه بقیع علیهم السلام

ألسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَئِمَةَ الْهُدی وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ اسْتَوْدِعِکُمُ اللّه ُ وَ اَقْرَءُ عَلَیْکُمُ السَّلامُ آمَنّا بِاللّه ِ وَ بِالرَّسُولِ وَ بِما جِئْتُمْ بِه وَ دَلَلْتُمْ عَلَیْهِ اَللّهُمَّ فَکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدینَ.

ص: 294

به یاد بود

آنانکه همچون شمع سوختند و با روشنی وجودشان راه ولایت

را به ما آموختند، آنانکه با ذرّه ذرّه وجودشان،

مظلومیّت أهل البیت علیهم السلام

عشق به أهل البیت علیهم السلام

و فدائی شدن در راه أهل البیت علیهم السلام

را به ما آموختند، بالأخصّ

فانی راه ولایت أهل البیت علیهم السلام حضرت آیة اللّه

حاج سیّد أحمد فقیه امامی

( أعلی اللّه مقامه الشّریف )

ص:295

ص: 296

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109