مناسک حج:مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی موحدی نجفی(مد ظله)

مشخصات کتاب

احکام و مناسک حج

حضرت آیت الله العظمی موحدی نجفی(مد ظله)

ناشر:بخش فرهنگی مدرسه علمیه امام زمان (عج)

تیراژ:3000 نسخه

تاریخ انتشار:1390

قیمت:3000 تومان

تلفکس: 7833471 - 0251

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

بسم الله الرحمن الرحیم

این رساله به نام احکام و مناسک حج مشتمل بر مقدمه و پنج فصل و خاتمه می باشد:

فصل اول: مشتمل است بر بیان وجوب حج و عمره، شرایط، احکام، واجبات و آداب و سنن عمره و حج و برخی مسائل نیابت.

فصل دوم: اعمال، شرایط و آداب عمرة تمتع و آداب ورود به حرم و مکة معظمه و مسجدالحرام...

فصل سوم: احکام و آداب حج تمتع و اعمال عرفات، مشعر، منی و طواف نساء...

فصل چهارم: آداب مکة معظمه، عمرة مفرده، احکام مصدود و محصور و برخی مسائل متفرقه...

فصل پنجم: اعمال مدینة منوره، آداب زیارت رسول خدا(ص) و فاطمة زهراء(س)، زیارت ائمة بقیع(ع)، شهدای احد و برخی مساجد مشرفه و دعاهای مأثوره...

خاتمه: زیارت امین الله، زیارت وارث، زیارت جامعة صغیره.

ص: 5

ص: 6

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین .

قال الله تبارک و تعالی: وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ(1)

موقعیت زمانی و مکانی حج

مقدمه: حج یکی از ارکان دین اسلام و از ضروریات آن می باشد . وجوب آن به دلیل قرآن، احادیث وارده از نبی اکرم(ص) و ائمة معصومین(ع) بیان شده است و بر هر مکلفی که جامع شرایط استطاعت باشد انجام آن واجب می باشد و ترک آن با علم و آگاهی از گناهان

ص: 7


1- سوره آل عمران آیه 97

کبیره و انکار آن موجب کفر است.

به بیان روایات صحیحه کسی که حجه الاسلام بر او واجب بوده و آن را بدون عذر به جا نیاورد، چنین کسی در حال مردن به یهودیت یا به نصرانیت از دنیا خواهد رفت(1)

جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِلنَّاسِ(2) خداوند سبحان کعبه را بیت مکرم امن، جایگاه قیام ناس، و قبلة جهانیان قرار داده و حج تجلی گاه وحدت مسلمین است.

حج در میان دستورات عبادی اسلام موقعیت خاص ظاهری و معنوی دارد به گونه ای خداوند متعال این عبادت را با کیفیت موقعیت زمانی و مکانی، تهیه مقدمات و طی مسافت بیابان حجاز ورود به میقات، کندن لباسهای با فرم و نشان، پوشیدن لباس احرام بعد هم طواف کعبه و نماز، سعی صفا و مروه، وقوف در عرفات و مشعر، منی و رمی جمره، قربانی و تقصیر و... برنامه ریزی نموده است که اگر حاجی درست حج را انجام بدهد این حج او را بیمه نموده و رستگار می شود.

از جهت موقعیت زمانی انجام حج در میان اشهر الحرم و اشهر الحج قرار داده شده است (ماههای شوال، ذی القعده، ذی الحجه). خداوند

ص: 8


1- وسائل الشیعه ج 8 ، ص 21 ابواب الحج باب 5 ، ح 3 و 4
2- سوره مائده آیه 97

متعال از نظر زمانی این ماهها را زمان امنیت و در آنها جنگ ابتدایی را ممنوع قرار داده است حتی مسلمین در ماههای حرام حق ندارند با دشمنان اسلام جنگ کنند مگر اینکه دشمنان وارد جنگ شوند و حرمت این ماهها را بشکنند در این صورت دفاع واجب خواهد بود به همین حکمت می توان گفت: که در این ماهها و ایام محترم، حجاج از سرتاسر جهان عازم بیت الله می شوند و کسی حق تعرض به آنان ندارد تا آنها با کمال اطمینان و امنیت در این ماهها و ایام محترم و امنیت فریضة حج را انجام دهند .

و اما حج از نظر موقعیت مکانی آن گونه اهمیت دارد که خداوند سبحان انجام این فریضه را در سرزمین خاص مکه در حرم امن خویش قرار داده است و خداوند از باب لطف اینکه در روی زمین جایی و محل پناهگاه همة مخلوقاتش باشد تا در حرم الهی احدی بر احدی متعرض نشود سرزمین مکه را پناهگاه عمومی و حرم خویش قرار داده است و خانة کعبه از هر طرف چهار فرسخ در چهار فرسخ حرم الهی است و احترام آن بر تمام مردم واجب می باشد

در حرم الهی گذشته از انسان، حیوانات و گیاهان نیز محترمند ، شکار نمودن حیوانات و رم دادن پرندگان و کبوتران در حرم جائز نیست حتی در حرم قطع درختان و گیاهان ممنوع است و احترام حرم

ص: 9

الهی به حدی است که جانی و قاتل در آنجا مأمون است و اگر کسی در خارج حرم جنایت کند و پناهنده شود به حرم الهی و مکة معظمه مادامی که در حرم باشد کسی حق ندارد او را دستگیر نماید؛ بله او را می تواند از جهت مواد غذایی در تنگنا قرار دهد تا از تشنگی و گرسنگی مضطر شده و از حرم خارج شود آنگاه می تواند او را دستگیر نماید.

خداوند متعال به لحاظ عمل فریضة حج در روی زمین مکه را حرم خویش قرار داده است تا از هر نقطة عالم از شرق وغرب، از فضا و دریا، از زمین و هوا مسلمانان جهان وارد مکة معظمه شوند و در حرم امن خدواند با کمال اطمینان و آرامش مناسک حج را انجام دهند و احدی چه دوست و چه دشمن حق ندارند بر حاجیان در سرزمین مکه متعرض شوند و...

به حسب روایات کعبة معظمه محاذی بیت المعمور است که در آسمان چهارم می باشد و بیت المعمور محاذی عرش است، همان گونه که در زمین مردم کعبه را طواف می کنند ملائکه در آسمان چهارم بیت المعمور را طواف می کنند و حاملان عرش الهی عرش را طواف می کنند.

به بیان دیگر کعبة معظمه در زمین محل طواف ناس و مردم است و

ص: 10

بیت المعمور در آسمان چهارم محل طواف ملائکه و عرش محل طواف حاملان عرش و مقربین الهی می باشد و طواف حاجیان در ایام حج مقارن است با طواف ملائکه در آسمان و هم زمان است با طواف حاملان عرش، گوارا بر حاجیان بیت الله الحرام که همراه با ملائکه و حاملان عرش کعبه معظمه را طواف می کنند. حجکم مقبول و سعیکم مشکور.

یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(1)

و ما توفیقی الا بالله العلی العظیم علیه توکلت و الیه أنیب.

این رساله مطابق با فتاوی این جانب و عمل به آن در اعمال حج و عمره مجزی می باشد، انشاءالله. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.

محمد باقر موحدی نجفی

1390 ه.ش

ص: 11


1- سوره تغابن آیه 1

ص: 12

فصل اول

اشاره

مشتمل بر بیان وجوب حج و عمره شرایط، واجبات و آداب و سنن عمره و حج و برخی مسائل نیابت

ص: 13

ص: 14

بسم الله الرحمن الرحیم

(مسئله 1) حَجَّه الاسلام بر شخص مکلف مستطیع در تمام عمر یک بار واجب می باشد .

(مسئله 2) وجوب حج بر شخص مستطیع فوری است؛ یعنی واجب است در سال اول آن را بجا آورد و تأخیر آن جایز نیست و در صورت تأخیر، واجب است در سال بعد انجام دهد؛ و همچنین در سالهای بعد.

(مسئله 3) اگر رسیدن به حج بعد از حصول استطاعت، توقف بر مقدماتی - مانند تهیة اسباب مسافرت داشته باشد - به دست آوردن آن مقدمات لازم است؛ به طوری که در همان سال به حج برسد و در صورتی که شخص، کوتاهی کند و در آن سال به حج نرسد حج بر عهدة او ثابت شده و پس از آن باید در هر شرایطی به حج برود؛ هر چند استطاعت او از بین رفته باشد.

ص: 15

شرایط وجوب حَجَّه الاسلام

حج با چند شرط واجب می شود؛ و بدون آن شرایط حج واجب نیست:

شرط اول و دوم: «بلوغ و عقل»؛ پس حج بر کودک و دیوانه واجب نیست.

(مسئله 4) اگر غیر بالغ حج بجا آورد حج او صحیح است؛ هر چند از حَجَّه الاسلام کفایت نمی کند.

(مسئله 5) اگر بچة ممیز برای حج محرم شود و در وقت وقوف به مشعر الحرام بالغ گردد، در صورتی که مستطیع باشد حج او از حَجَّه الاسلام کفایت می کند؛ همچنین است دیوانه اگر پیش از رسیدن به مشعر عاقل شود.

و بنا بر احتیاط واجب احرام را تجدید کند؛ هر چند اعاده کردن حج در سال بعد برای این دو احوط است، به ویژه برای دیوانه.

(مسئله 6) کسی که گمان می کرد بالغ نشده و قصد حج استحبابی کرد و پس از حج معلوم شد بالغ بوده، کافی بودن حج او از حَجَّه الاسلام محل اشکال است؛ مگر در صورتی که در وقت نیّت، قصد وظیفة فعلی یا ما فی الذمّه را نموده و آن را از روی اشتباه بر حج استحبابی تطبیق کرده باشد.

ص: 16

(مسئله 7) حج برای بچة ممیز مستحب می باشد و حج او صحیح است؛ هر چند ولیّ او اجازه نداده باشد. لکن پس از بالغ شدن اگر استطاعت داشت باید دوباره به حج برود و حج زمان کودکی کافی نیست.

(مسئله 8) مستحب است ولیّ بچة غیر ممیّز، او را محرم کند و لباس احرام به او بپوشاند و نیّت کند که این بچه را برای عمرة تمتّع یا حج تمتّع محرم می کنم. و اگر می شود «تلبیه» یعنی گفتن لبّیک (1)را به او تلقین کند؛ وگرنه خودش به جای او بگوید. و هزینة سفر و حج بچه، آنچه علاوه بر مخارج متعارف اوست به عهدة ولی او می باشد؛ مگر اینکه سفر به مصلحت بچه باشد، مثل اینکه حفظ بچه توقف داشته باشد بر اینکه او را با خود به سفر ببرد.

(مسئله 9) مقصود از «ولیّ» در این مقام ظاهرا ولیّ شرعی بچه است؛ مانند پدر و جد پدری، و هر کس از ناحیة آنان یا حاکم شرع با اختیارات تام اجازه داشته باشد.

(مسئله 10) پس از آنکه بچه محرم شد یا او را محرم کردند باید ولی او را از محرّمات احرام باز دارد؛ و اگر بچه ممیّز نیست خود ولی، او را از محرّمات احرام حفظ کند.

ص: 17


1- جملة: «لَبَّیک أللّهُمَّ لَبَّیک، لَبَّیک لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک» را تلبیه می گویند.

(مسئله 11) اگر پس از احرام بچه، ولی او را از محرمات احرام باز نداشت و در نتیجه یکی از محرمات را بجا آورد، در صید، ولیّ او باید کفارة آن را از مال خودش بدهد نه از مال بچه؛ و در غیر صید وجوب کفاره ثابت نیست، هر چند در صورت عمد احتیاط خوب است.

(مسئله 12) گوسفند قربانی حج کودک به عهدة ولیّ اوست که او را به حج آورده است.

(مسئله 13) ولیّ بچه پس از احرام بچه باید او را وادارکند که تمام اعمال عمره و حج را بجا آورد. و هر چه را نمی تواند خود ولیّ به نیابت بچه بجا آورد.

(مسئله 14) اگر ولیّ بچه او را محرم کرد و بچه را وادارکرد اعمال را مطابق دستور انجام دهد، و آنچه را نتوانست به نیابت او انجام داد، بچه از احرام خارج می شود و پس از بزرگ شدن می تواند ازدواج کند.

(مسئله 15) اگر بچة نابالغ پیش از آنکه در میقات محرم شود بالغ گردد و از همانجا مستطیع شود حج بر او واجب است و از حَجَّه الاسلام کفایت می کند.

شرط سوم: «حرّیت و آزاد بودن» است؛ پس بر غلام و کنیز زرخرید که سابقا وجود داشته حج و عمره واجب نیست؛ هر چند مال و توانایی داشته باشند.

ص: 18

شرط چهارم: انسان «مستطیع» باشد، یعنی:

1- از نظر مالی هزینة رفت و برگشت و هزینة عائلة خود را تا وقت برگشتن داشته باشد.

2- توانایی بدنی برای سفر و انجام اعمال حج را داشته باشد.

3- راه باز باشد؛ و اگرموانعی در کار هست بتواند آنها را برطرف نماید.

4- زمان لازم برای رسیدن به مکه و انجام اعمال در ایام حج را داشته باشد.

5- از ناحیة حج زندگی کنونی و آیندة او و عائله اش مختل نشود.

و از آیة شریفة قرآن و احادیث در تفسیر استطاعت همین معنا استفاده می شود.

و در استطاعت بذلی نیز همین ملاک موجود است؛ چنانکه روشن خواهد شد.

استطاعت مالی

(مسئله 16) «استطاعت مالی» یعنی داشتن توشة راه و وسیلة رفت و برگشت و توان ادارة عائلة خود و لوازم زندگی به گونه ای که ناچار نباشد لوازم زندگی خود و عائله اش را به مصرف حج برساند و از ناحیة حج زندگی مادی او مختل نشود. و کافی است پول یا سرمایه یا ملکی

ص: 19

داشته باشدکه بتواند به وسیلة آن مخارج خود و حج و عائله اش را تهیه نماید.

(مسئله 17) معتبر است در استطاعت مالی علاوه بر مخارج رفتن و انجام حج، مخارج برگشتن را نیز داشته باشد؛ مگر اینکه نخواهد برگردد و بنا داشته باشد در آنجا بماند. همچنین معتبر است مخارج عائلة خود را نیز داشته باشد؛ مگر اینکه کسی یا ارگانی آنان را بدون منّت به خوبی اداره کند و رفتن به حج در زندگی آنان خللی ایجاد نکند. ولی در استطاعت معتبر نیست که پول سوغاتها و تشریفات اضافی را نیز داشته باشد.

(مسئله 18) معتبر است در استطاعت مالی علاوه بر مخارج رفت و برگشت و مصارف حج و عائله، ضروریات زندگی از قبیل لباس و فرش و محل سکونت - هر چند وقفی یا اجاره ای که مناسب با نیاز و شأن او باشد - و سایر لوازم زندگی را داشته باشد و یا پول یا ملکی داشته باشد که بتواند آنها را در وقت نیاز تهیه نماید.

(مسئله 19) اگر کسی مخارج حج را نداشته باشد و ضروریات زندگی خود و عائله یا پول آنها را در حج خرج کند، مستطیع نیست و حج او از حَجَّه الاسلام کفایت نمی کند.

(مسئله 20) کسی که فعلا به ازدواج نیاز شدید دارد و به اندازة

ص: 20

مخارج متعارف آن پول تهیه کرده است، واجب نیست پول را به مصرف حج برساند؛ و از ناحیة این پول مستطیع نیست.

(مسئله 21) کسی که پول نقد یا مال موجود به مقدار استطاعت ندارد ولی از دیگری به همین مقدار طلب دارد و باقی شرایط استطاعت را نیز داراست، پس اگر طلب او مدت ندارد یا وقت آن رسیده و می تواند - هر چند با شکایت و بدون مشقت - آن را بگیرد، واجب است مطالبه کند و آن را بگیرد و به حج برود؛ ولی اگر بدهکار نمی تواند آن را بدهد مطالبه جایز نیست و استطاعت حاصل نمی شود.

و اگر وقت طلب او نرسیده ولی بدهکار می خواهد بدون منّت بدهد باید آن را بگیرد و مستطیع می باشد.

بلکه اگر بدهکار به فکر دادن آن نیست ولی طلبکار می داند به مجرد اظهار به او می پردازد و هیچ گونه اهانت و منّت هم در اظهار و گرفتن آن نیست، در این صورت نیز بنابراحتیاط واجب به او اظهار کند؛ و با پرداختن او بدون شک استطاعت حاصل می شود.

(مسئله 22) کسی که مخارج حج را دارد و دارای بدهی نیز می باشد، چنانچه بدهی او مدت دار باشد و مطمئن است در وقت پرداخت بدهی توان پرداخت آن را دارد واجب است به حج برود. همچنین است در صورتی که طلبکار راضی به تأخیر بدهی می باشد و

ص: 21

بدهکار مطمئن است هنگام مطالبه می تواند بدهی را پرداخت نماید و منّتی نیز در بین نیست.

(مسئله 23) کسی که خمس یا زکات بدهکار است و مقداری پول یا ملک یا کالا هم دارد که اگر زکات و خمس خود را با آن بدهد باقیمانده برای مخارج زندگی و مصارف حج کافی نیست، باید خمس و زکات خود را بدهد و حج بر او واجب نمی باشد؛ چه خمس و زکات در عین مالش باشد، چه در ذمّة او.

(مسئله 24) شخص مستطیع اگر پول ندارد لکن ملک دارد، باید بفروشد و به حج برود؛ هر چند در اثر کمی مشتری به کمتر از قیمت متعارف بفروشد؛ مگر اینکه فروش به این نحو موجب حرج و مشقت شود و یا اجحاف در آن به اندازه ای باشد که از نظر عرف تضییع مال محسوب شود.

(مسئله 25) کسانی که لوازم مازاد بر نیاز زندگی - مانند: فرش، لباس، جواهرات و اشیای قیمتی و عتیقه - دارند، به گونه ای که قیمت آنها به اندازة هزینة حج است و سایر شرایط را نیز دارا می باشند، واجب است وسایل مازاد را فروخته و به حج بروند. و از این قبیل است زر و زیور زنی که در اثر پیر شدن یا شرایط زمان، نیاز او از آنها برطرف شده باشد، و نیز کتابهای زیادی که همة آنها مورد نیاز نیست و اگر مقدار

ص: 22

زائد را بفروشند به اندازة مخارج حج است. بلکه اگر نیاز او از غیر کتابهای شخصی خود - مانند کتابخانه ها و کتابهای وقفی - به خوبی و بدون مشقّت تأمین می شود باید کتابهای خود را بفروشد و به حج برود.

(مسئله 26) اگر کرایة ماشین یا هواپیما زیاد باشد یا از اندازة متعارف زیادتر باشد و همچنین اگر قیمت اجناس مورد نیاز در سال استطاعت زیاد باشد یا زیادتر از متعارف باشد باید به حج برود و جایز نیست از سال استطاعت تأخیر بیندازد؛ مگر اینکه به قدری زیاد باشد که موجب سختی و مشقّت در زندگی او شود.

(مسئله 27) کسی که در راه حج برای خدمت، رانندگی، خبرنگاری، حسابداری، یا به عنوان روحانی کاروان، ناظر، پزشک، پرستار یا عناوین دیگر انتخاب می شود و مخارج او را درحج تأمین می کنند و می تواند با انجام خدمت، حج کامل بجا آورد و به اندازة احرام و قربانی پول دارد و زندگی عائله اش در وقت حج را نیز تأمین کرده است، پس از پذیرفتن این قبیل خدمات مستطیع می شود و حج بر او واجب می گردد؛ و در این قبیل افراد، داشتن مال برای آیندة زندگی شرط استطاعت نمی باشد.

(مسئله 28) کسی که برای نیابت از دیگری اجیر می شود و اجرت آن به قدری است که او را مستطیع می کند، در صورتی که این اجاره

ص: 23

برای سال اول باشد باید حج نیابی را مقدم بدارد و چنانچه استطاعت او تا سال بعد باقی بماند برای خودش در سال بعد حج بجا آورد. و اگر نایب شدن او برای سالهای آینده باشد، یا اینکه در تعیین سال او را مخیّر نمایند باید در سال اول برای خودش حج بجا آورد؛ مگر اینکه مطمئن باشد با حج خودش امکان حج نیابی را از دست می دهد.

(مسئله 29) اگر کسی منزل گران قیمتی دارد که اگر آن را بفروشد و منزل ارزانتری بخرد با تفاوت قیمت آن می تواند به حج برود و سایر شرایط استطاعت را نیز داراست، پس اگر فروش و تبدیل آن برای او آسان و خلاف شأن او نیست باید آن را تبدیل کند و به حج برود. و اگر تبدیل آن مشقت دارد یا خلاف شأن او می باشد لازم نیست بفروشد و مستطیع نیست.

(مسئله 30) اگر کسی زمین یا چیز دیگری را بفروشد که منزل مسکونی مورد نیاز خود را تهیه کند با این پول مستطیع نمی شود، هر چند برای مخارج حج کافی باشد؛ مگر اینکه با منزل وقفی یا اجاره ای بتواند خوب و بدون مشقّت زندگی نماید.

(مسئله 31) هرگاه کسی سرمایه یا ملک یا ابزار کار دارد که اگر مقداری از آن را بفروشد یا آن را تبدیل کند می تواند به حج برود و با باقیماندة آنها بدون مشقّت زندگی کند و سایر شرایط استطاعت را نیز

ص: 24

داراست، حج بر او واجب می شود.

(مسئله 32) زنی که مهرش برای مخارج حج کافی است و آن را از شوهر خود طلبکار است و مال دیگری ندارد، اگر شوهر او توان پرداخت آن را ندارد، زن حق مطالبه ندارد و مستطیع نیست. و اگر توان پرداخت آن را دارد ولی مطالبة آن برای زن مفسده دارد - مانند اینکه ممکن است به اختلاف و طلاق کشیده شود - در این صورت نیز مطالبه لازم نیست و زن مستطیع نشده است.

و اگر توان پرداخت آن را دارد و مطالبة آن مفسده ندارد و شوهر نیز مخارج زن را تأمین می کند، واجب است زن مهر خود را مطالبه کند و به حج برود و تأخیر آن جایز نیست.

و اگر مهر زن ملک باشد و برای حج کافی است ولی شوهر او گرفتاری و بدهکاری دارد، گرفتاری و بدهکاری شوهر مانع از استطاعت زن نمی شود.

(مسئله 33) اگر زن مستطیع شود و بتواند بدون همراهی و به وجود آمدن مشکلی به حج برود، شوهر حق ندارد از رفتن او جلوگیری نماید؛ و لازم نیست همراه محرم باشد.

(مسئله 34) اگر کسی در وقت ازدواج به همسر خود وعدة یک حج بدهد، پس اگر به عنوان مهر باشد و در عقد ازدواج ذکر شده باشد

ص: 25

باید به آن عمل کند. و اگر تنها وعده باشد بدون اینکه در عقد ذکر شده باشد، وجوب عمل به آن محل اشکال است؛ ولی بنابراحتیاط به آن عمل نماید.

(مسئله 35) اگر زنی مستطیع است و برای حج ثبت نام کرده و شوهر او هم مستطیع است ولی ثبت نام نکرده است، جایز نیست نوبت خود را به هر بهانه ای به شوهر خود بدهد؛ مگر اینکه خودش به تنهایی نتواند به حج برود. ولی اگر معصیت کرد و نوبتش را به شوهر داد حج شوهر صحیح و از حج واجب کفایت می کند.

(مسئله 36) اگر کسی مستطیع شد جایز نیست با بخشش پول خود به پدر یا مادر یا دیگری و یا صرف آن در حج آنان، خود را از انجام حج عاجز کند؛ و اگر چنین کاری کرد گناه کرده و حج از او ساقط نمی شود، ولی بخشش او صحیح است.

(مسئله 37) کسی که استطاعت رفتن به حج دارد، نمی تواند پول حج را به مصرف غیر حج برساند و خود را از استطاعت بیندازد؛ هر چند مصرف شرعی مهمی باشد. و اگر مصرف کرد باید به هر گونه شده به حج برود.

(مسئله 38) با وجوه شرعیه مثل سهم امام و سهم سادات که به انسان به اندازة نیاز سالیانه پرداخت می شود، استطاعت حاصل نمی شود.

ص: 26

(مسئله 39) اگر کسی مستحق شرعی زکات یا خمس باشد و از راه آنها زندگی می کند و تصادفا از منافع و ثمرات آنها مستطیع شود، باید به حج برود.

(مسئله 40) اگر کسی شک کند مالی که دارد به اندازة استطاعت حج است یا نه، بنابراحتیاط واجب باید تحقیق کند؛ و فرقی نیست در وجوب تحقیق احتیاطا، بین اینکه مقدار مال خود را نداند یا مقدار مخارج حج را.

(مسئله 41) میزان در وجوب حج، استطاعت از جایی است که فعلا در آنجا می باشد. پس اگر کسی در وطن خود می باشد و در آنجا مستطیع نیست حج بر او واجب نیست؛ هر چند مال به مقدارحج میقاتی (1)داشته باشد. ولی اگر برای کاری به میقات رفت یا مثلا برای تجارت به جده رفت و در آنجا استطاعت حج را با همة شرایط آن پیدا کرد، حج بر او واجب می شود و از حَجَّه الاسلام کفایت می کند.

(مسئله 42) در مستطیع شدن فرقی نیست بین اینکه در ماههای حج - شوّال ، ذی قعده و ذی حجّه - مال پیدا کند یا پیش از آنها. بنابراین اگر استطاعت

ص: 27


1- در حج «میقاتی» تأمین هزینة سفر حج از یکی از میقاتها محاسبه می شود؛ در برابر حج «بلدی» که هزینة سفر حج از شهر محل سکونت شخص حساب می شود.

مالی حاصل شد انسان حق ندارد عمدا خود را از استطاعت خارج کند؛ هر چند در آغاز سال و پیش از ماههای حج باشد.

استطاعت بذلی

(مسئله 43) اگر انسان مخارج سفر حج را ندارد ولی به او گفته شود: «حج بجا آور و مخارج رفت و برگشت و عائله ات به عهدة من» پس با اطمینان به تعهد و پایبندیِ تأمین کننده، حج بر او واجب می شود. و این حج را «حج بذلی» و استطاعت آن را «استطاعت بذلی» می نامند؛ و در آن رجوع به کفایت یعنی داشتن مالی برای تأمین مخارج پس از بازگشت معتبر نیست. مگر اینکه قبول بذل و رفتن به حج موجب اختلال و از هم پاشیدگی زندگی دائمی او شود که در این صورت قبول آن واجب نیست.

و بنا بر اقوی حج بذلی از حَجَّه الاسلام کفایت می کند؛ هر چند احوط و افضل اعادة حج است اگر در آینده پولدار و متمکن شود.

(مسئله 44) اگر مالی را که برای حج کافی است به او ببخشند و شرط کنند حج بجا آورد باید قبول کند و به حج برود. همچنین است اگر بخشندة مال بگوید: «می توانی از این پول حج بجا آوری» و پول هم برای حج کافی باشد. بلکه اگر اسم حج را نیاورد ولی مال زیادی که به مقدار حج و تأمین زندگی اوست به او ببخشند و در قبول آن هیچ گونه منّت و ذلت و خلاف شأن نباشد بنابراحتیاط واجب باید قبول کند؛ و

ص: 28

پس از قبول مستطیع است و حج او حَجَّه الاسلام می باشد.

(مسئله 45) کسی که توانایی مسافرت به حج را ندارد و از توانایی بعد از این هم مأیوس است و استطاعت مالی هم ندارد، اگر مخارج حج را به او ببخشند واجب نیست قبول کند و نایب بگیرد.

(مسئله 46) اگر شخص غیر مستطیع پولی را تهیه و به پدر یا برادر یا یکی از دوستان خود که حج واجب خود را انجام داده است ببخشد و آنان همان پول یا مثل آن را به عنوان مخارج حج به او ببخشند، در صورتی که بخشش آنان جدی باشد، این شخص مستطیع می شود و حج بر او واجب می گردد؛ هر چند قبلا اسم نوشته و پول به حساب حج ریخته باشد، به طوری که عین پول بخشیده شده به مصرف حج نرسد؛ ولی احوط پس از تمکن مالی اعادة حج است.

(مسئله 47) در حج بذلی پول قربانی به عهدة بخشنده است؛ ولی کفارات به عهدة او نیست. و اگر دهنده مال پول قربانی را نبخشد و جوب حج معلوم نیست؛ مگر اینکه شرایط استطاعت محقق شود.

(مسئله 48) کسی که برای حج به دیگری پول می بخشد می تواند پس بگیرد؛ هر چند عمل زشتی است، بلکه خلاف احتیاط است. و اگر بخشش به قصد قربت یا به یکی از خویشان باشد حق ندارد پس بگیرد. و در مواردی که حق پس گرفتن دارد اگر طرف در بین راه باشد باید

ص: 29

مخارج برگشت او را بدهد؛ و اگر بعد از احرام باشد باید مخارج حج او را نیز بدهد.

رجوع به کفایت

(مسئله 49) معتبر است در استطاعت اینکه از ناحیة حج، سرمایه یا ملک یا محل کسب و یا شغلی که اساس زندگی اوست و زندگی آیندة او و عائلة او بر آنها متوقف است از بین نرود. و همین است معنای رجوع به کفایت. پس اگر انسان مالی دارد که در ادارة زندگی خود و عائله اش به آن نیاز دارد و زائد بر مقدار نیاز نمی باشد واجب نیست آن را به مصرف حج برساند و از این ناحیه مستطیع نمی شود. ولی اگر با تبدیل آن مخارج حج تأمین می شود و به آبرو و شأن و زندگی آیندة او نیز لطمه ای وارد نمی شود در این صورت باید تبدیل کند و به حج برود.

و اگر برای آیندة خود، پول و ملک و سرمایه و محل کسب ندارد ولی قدرت بر کار و صنعت مناسب خود دارد، و یا کارمند اداره یا مؤسسه ای می باشد و در آمد او کفاف زندگی او را می دهد، در این صورت با داشتن هزینة سفر و حج و مخارج عائله اش در وقت حج - هر چند به صورت ملک باشد - مستطیع می شود و باید ملک را بفروشد و به حج برود.

(مسئله 50) اگر باغ یا ملک یا کارخانه ای دارد که فعلا درآمدی

ص: 30

ندارد و قیمت آن برای سفر حج کافی است، ولی اطمینان دارد که در سالهای آینده درآمد دارد و او نیز راهی برای زندگی جز درآمد آن نخواهد داشت، در این صورت حج بر او واجب نمی باشد.

(مسئله 51) کسی که از راه کسب یا غیر آن مخارج رفت و برگشت و مخارج عائلة خود را در وقت حج دارد، و پس از برگشت، مقداری از مؤونة زندگی خود را از درآمد کسب یا منبر یا تدریس و بقیة آن و یا حتی همة آن را از وجوه شرعیه تأمین می کند، اگر بدون مشقّت و منّت اداره می شود بنابراحتیاط واجب باید به حج برود؛ بنابراقوی از حَجَّه الاسلام کفایت می کند.

استطاعت بدنی

(مسئله 52) معتبر است در وجوب حج - علاوه بر استطاعت مالی - استطاعت بدنی و باز بودن راه و وسعت وقت.

پس بر مریضی که قدرت رفتن به حج ندارد یا برای او حرج و مشقت زیاد دارد واجب نیست خودش به حج برود؛ همچنین کسی که راه برای او باز نیست یا پس از اینکه مال پیدا کرد وقت تنگ شده به گونه ای که نمی تواند به حج برسد، بر خودش واجب نیست. ولی در همة این موارد اگر مأیوس است از اینکه خودش در آینده بتواند به حج برود و ممکن باشد کسی را به نیابت خود بفرستد، بنابراحتیاط واجب

ص: 31

باید فورا دیگری را به نیابت خود به حج بفرستد.

و می تواند «صَرورَه» یعنی کسی را که تا حال به حج نرفته است نیز بفرستد. و اگر عذر او تاوقت فوت باقی بماند حج نایب از او کافی است؛ ولی اگر عذر او برطرف شود و شرایط دیگر استطاعت نیز وجود دارد، بنابراحتیاط واجب خودش هم حج را بجا آورد. و اگر امید دارد که خودش در آینده بتواند به حج برود در این صورت واجب نیست کسی را به نیابت خود بفرستد؛ هر چند احوط است. و بنابراحتیاط واجب باید مال را برای سالهای بعد حفظ نماید، یعنی عمدا تلف نکند؛ بلکه اگر می داند عذر او برطرف می شود واجب است مال را حفظ نماید.

(مسئله 53) کسی که از همة جهات استطاعت دارد و فقط وسائل رفتن را تهیه نکرده یا وقت حج نرسیده است، حق ندارد خود را از استطاعت خارج کند. و اگر کرد حج بر او ثابت و مستقر شده و باید به هر نحو می شود به حج برود؛ و اگر نتوانست نایب بگیرد.

(مسئله 54) کسی که استطاعت حج پیدا کرد، باید خرجهای مقدماتی آن را بدهد؛ مانند: خرج گذرنامه، ویزا، ودیعه و آنچه به حج مربوط است. و این خرجها موجب سقوط حج نمی شود؛ ولی اگر استطاعت این خرجها را نداشته باشد مستطیع نیست.

ص: 32

(مسئله 55) مسلمانان کشورهایی که حکومتشان فاسد و غیراسلامی است و اگر بخواهند به حج بروند ناچارند مبالغی را به حکومت فاسد خودشان کمک نمایند، در صورتی که استطاعت پیدا کردند و راهشان منحصر باشد باید از همان طریق به حج بروند و حج آنان مجزی است.

(مسئله 56) اشخاصی که در وقت اسم نوشتن برای حج استطاعت مالی دارند و از طرف دولت برای پنج سال یا بیشتر اسم می نویسند و راهی جز این طریق برای حج نیست، واجب است اسم خود را بنویسند؛ هر چند احتمال ندهند که در همان سال اول قرعه به نامشان اصابت کند. و اگر کوتاهی کردند و اسم ننوشتند حج برآنان ثابت شده است. بلکه اگر کسی فعلا استطاعت مالی ندارد ولی می تواند که به زودی استطاعت مالی پیدا می کند و در آن وقت دیگر اسم نمی نویسند یا مثلا بلیط هواپیما پیدا نمی شود، در این صورت اگر می تواند باید اسم خود را بنویسد یا بلیط را تهیه نماید.

(مسئله 57) اگر کسی استطاعت مالی پیدا کرد ولی هنوز از طرف دولت ثبت نام اعلام نشده و لکن انتظار می رود ثبت نام اعلام شود، نمی تواند پول حج را در مصارف دیگر خرج کند و خود را از استطاعت بیندازد؛ هر چند بداند نوبت او به سالهای آینده می افتد.

(مسئله 58) اگر کسی مستطیع شود و در اسم نوشتن و یا رفتن به

ص: 33

حج و تهیة مقدمات کوتاهی کند تا نوبت از دست برود، واجب است به هر نحو می شود - گر چه با سفارش و یا از راه کشورهای دیگر و صرف مبالغی زیادتر - به حج برود؛ مگر اینکه موجب عسر و حرج شدید شود.

(مسئله 59) کسی که بعد از استطاعت مالی بدون تأخیر در تهیة مقدمات حج کوشش نمود و در قرعه کشی شرکت کرد ولی قرعه به نامش اصابت نکرد و از راه دیگری هم نمی تواند به حج برود، حج بر خودش واجب نیست؛ و اگر بعد از استطاعت مالی در تهیة مقدمات کوتاهی کرد و در قرعه کشی شرکت نکرد و حج را عمدا تأخیر انداخت حج بر او ثابت شده است؛ و اگر در سالهای بعد خودش نتواند به حج برود باید دیگری را به جای خود بفرستد.

(مسئله 60) شخص مستطیع خودش باید به حج برود و حج دیگری از طرف او کافی نیست؛ مگر اینکه نتواند خودش برود.

مسائل متفرقة استطاعت

(مسئله 61) اگر زنی در زمان حیات شوهر استطاعت مالی نداشت و بعد از مردن شوهر از ارث او استطاعت پیدا کرد ولی از جهت مرض یا پیری نمی تواند به حج برود، در صورتی که امید بهبود در آینده ندارد بنا بر احتیاط واجب کسی را که حج براو واجب نیست به جای خود به

ص: 34

حج بفرستد. و اگر ارثی که به او رسیده فقط برای رفت و برگشت حج کافی باشد ولی برای زندگی به آن نیاز دارد وزراعت یا صنعت یا شغلی که بتواند پس از برگشتن از حج زندگی خود را با آن اداره کند ندارد، مستطیع نمی شود و حج بر او واجب نیست.

(مسئله 62) کسی که حج بر او واجب و مستقر شده اگر بجا نیاورد تا اینکه از کار بیفتد و از اینکه خودش بتواند برود عاجز و مأیوس شود، باید فورا کسی را به نیابت خودش به حج بفرستد و اگر نفرستد تا از دنیا برود، باید از مالش برای او یک حج بجا آورند؛ وصیّت کرده باشد یا نه. و حج میقاتی کافی است و لازم نیست از شهر او کسی را بفرستند؛ مگر اینکه وصیّت کند که از شهر خودش برایش بفرستند یا ظاهر وصیّتش چنین باشد. و در حج واجب، مقدار پول میقاتی آن از اصل مال برداشت می شود و زائد برآن از ثلث مال. و باید در همان سال وفات او حج را بجا آورند و تأخیر آن جایز نیست. و چنانچه در آن سال نیابت از میقات ممکن نباشد باید از شهر وی نایب بگیرند و همة آن از اصل مال برداشت می شود. همچنین اگر در آن سال نتوانند از میقات نایب بگیرند مگر به زیادتر از اجرت متعارف، لازم است نایب بگیرند و تأخیر نیندازند.

و اگر وصی یا وارث کوتاهی کنند و تأخیر بیندازند و مال میّت از

ص: 35

بین برود ضامنند؛ بلی اگر میّت مال نداشته باشد بروارث انجام حج برای او واجب نیست، هر چند خوب است.

(مسئله 63) اگر کسی از سالهای پیش مستطیع بوده و اکنون مسافرت با هواپیما مثلا به جهت کسالت برای او مقدور نیست وجز هواپیما وسیلة دیگری برای او فراهم نیست و امید هم ندارد که در آینده خودش بتواند به حج برود، باید کسی را به نیابت خود به حج بفرستد؛ و اگر نفرستد تا از دنیا برود باید از مال او برایش نایب بگیرند.

(مسئله 64) اگر کسی با داشتن استطاعت مالی به خوردن تریاک عادت دارد و طبق مقرررات کشور از رفتن او به حج جلوگیری می شود، پس اگر استطاعت او از سابق بوده و امکان رفتن به حج داشته و نرفته، حج بر او ثابت شده است و چنانچه ترک تریاک برای او میسر نیست و جانش به خطر می افتد و از رفتن در سالهای بعد نیز مأیوس است باید نایب بگیرد. و اگر از سابق مستطیع نبوده و سال اول استطاعت اوست، بنا بر احتیاط واجب نایب بگیرد.

(مسئله 65) اگر رفتن به حج موجب ترک واجب یا فعل حرامی می شود، باید ملاحظه کند حج مهمتر است یا آن واجب یا حرام؛ اگر اهمیت حج بیشتر است باید به حج برود؛ و اگر آن واجب یا حرام مهمتر است - مثل نجات دادن مسلمانی که در حال تلف شدن است - در

ص: 36

این صورت حج واجب نیست و نباید برود؛ ولی اگر رفت و حرامی را مرتکب یا واجبی را ترک کرد - هر چند معصیت کرده - حج او صحیح است، بلکه از حَجَّه الاسلام کفایت می کند.

(مسئله 66) اگر کسی در مدینة منوّره یا در راه حج مریض شود و بردن او برای حج میّسر نباشد، پس اگر سال اول استطاعت اوست و از خوب شدن حتی در سالهای بعد مأیوس است، بنابراحتیاط واجب اگر می تواند برای خودش نایب بگیرد تا برایش اعمال عمره و حج را بجا آورد؛ و نایب گرفتن از میقات کافی است. و اگر از سابق حج براو واجب و ثابت شده و از خوب شدن و انجام حج حتی در سالهای بعد مأیوس است، واجب است برای خودش نایب بگیرد. و اگر می تواند خودش اعمال حج را به صورت اضطراری انجام دهد، باید محرم شود و هر مقداری را می تواند گر چه با کمک دیگران انجام دهد و هر چه را نمی تواند نایب بگیرد؛ ولی در وقوف به عرفات و مشعر نایب گرفتن کافی نیست.

(مسئله 67) اگر بخواهند شخص مریضِ عاجز از حج را به مکة معظّمه ببرند، بنابراحتیاط به قصد عمرة مفرده محرم شود و با انجام اعمال آن - هرچند اعمال اضطراری آن - و تقصیر (1)از احرام خارج شود.

ص: 37


1- «تقصیر» یعنی گرفتن مقداری از مو یا ناخن

(مسئله 68) اگر کسی بعد از انجام عمرة تمتّع مریض شود و قادر به انجام حج نباشد و بخواهند او را به وطن باز گردانند، پس اگر می تواند خودش احتیاطا یک طواف نساء بجا آورد؛ و اگر نمی تواند نایب بگیرد. و چنانچه از سابق حج بر او واجب شده است و از خوب شدن و انجام حج در آینده مأیوس است باید در همان سال یا سال بعد برای عمره و حج تمتّع نایب بگیرد؛ و نایب گرفتن از میقات کافی است. و اگر مأیوس نیست هر وقت توانست خودش عمره و حج را انجام دهد. و اگر سال اول استطاعت اوست و از خوب شدن مأیوس است بنابراحتیاط واجب اگر می تواند از همانجا برای عمره و حج تمتّع نایب بگیرد.

(مسئله 69) اگر کسی به گمان اینکه استطاعت دارد به قصد عمره و حج تمتّعِ واجب همة اعمال را انجام داد و بعد معلوم شد مستطیع نبوده است، چنانچه بعدا مستطیع شود باید حَجَّه الاسلام را بجا آورد و حج و عمرة گذشته کافی نیست.

(مسئله 70) اگر کسی به گمان اینکه مستطیع نیست قصد عمره و حج استحبابی کند و بعد معلوم شود مستطیع بوده است بنابراحتیاط واجب حج او از حَجَّه الاسلام کفایت نمی کند و باید اعاده نماید؛ مگر اینکه در وقت نیّت قصد کند وظیفة فعلی خود را کرده باشد نه خصوص استحبابی را. و اگر بعد از عمره معلوم شود مستطیع بوده است،

ص: 38

بنابراحتیاط واجب عمره را با احرام جدید بجا آورد؛ مگر در صورت یاد شده.

(مسئله 71) کسی که در اثر ندانستن مسئله گمان می کرد مستطیع شده است و به قصد حَجَّه الاسلام به حج رفت و در سالهای بعد واقعا مستطیع شد، ولی چون گمان می کرد حج خود را بجا آورده حج نیابتی قبول کرد و بجا آورد، صحت حج نیابتی او محل اشکال است، و باید اول حج خود را بجا آورد و بعد اگر وقت و مدت اجاره وسعت داشته بنابراحتیاط واجب دوباره حج نیابتی را انجام دهد؛ و اگر وقت وسعت نداشته به صاحب پول مراجعه کند و پول را برگرداند یا مجددا نایب شود.

(مسئله 72) اگر کسی با تقلید صحیح در گذشته به حج مشرف شده ولی چون مجتهد او رجوع به کفایت را شرط نمی دانسته بدون داشتن کفایت قصد حَجَّه الاسلام کرده است و فعلا از مجتهدی تقلید می کند که رجوع به کفایت را شرط می داند و الآن همة شرایط استطاعت و از جمله مقدار کفایت را داراست، مجتهد فعلی بقای بر تقلید میت را جایز بداند و مقلّد هم باقی بماند، اعاده لازم نیست.

(مسئله 73) کسی که احتمال می دهد حجی که در سالهای پیش انجام داده صحیح نبوده یا مثلا مستطیع نبوده است و فعلا شرایط

ص: 39

استطاعت را داراست و می خواهد احتیاط کند، می تواند در نیّت خود قصد مطلق امر(1) کند و می تواند قصد حج احتیاطی و ما فی الذمّه کند.

(مسئله 74) کسی که حج واجب خود را انجام داده است می تواند حج خود را احتیاطا اعاده کند؛ ولی - در صورت صحت حج و بطلان اجزای آن - اعادة حج کفایت از اعادة اجزای حج نمی کند؛ بلکه باید خودِ آن جزء را تدارک (2)نماید.

(مسئله 75) اگر کسی که مستطیع است به قصد عمرة تمتّع محرم شود و پس از ورود در حرم (3)از دنیا برود و حج و عمره از او ساقط می شود؛ به شرط اینکه در منطقة حرم از دنیا رفته باشد؛ چه قبل از اعمال عمره باشد یا در وسط عمره و یا بعد از آن. ولی اجرای این حکم در غیر عمرة تمتّع و حَجَّه الاسلام محل اشکال است. و اگر پیش از احرام یا پیش از ورود در حرم از دنیا برود، پس اگر از سابق حج براو واجب و ثابت شده باید برای او نایب بگیرند و نیابت از میقات کافی است؛

ص: 40


1- «مطلق امر» یعنی دستور خداوند بدون قید و عنوان واجب یا مستحب بودن آن.
2- «تدارک» یعنی جبران آن جزء به اینکه آن را مجددا به جا آورد.
3- حدّ حرم از جانب شمال مکّه: «مسجد تنعیم» با فاصلة شش کیلومتر تا مسجدالحرام، و از جانب جنوب: محلی به نام «اضائه لبن» با فاصلة دوازده کیلومتر تا مسجدالحرام، و از جانب شرق: «جعرانه» با فاصلة سی کیلومتر، و از جانب غرب: «حدیبیّه» با فاصلة چهل و هشت کیلومتر می باشد.

بلکه اگر سال اول استطاعت اوست نیز بنابراحتیاط برایش نایب بگیرند و مخارج آن را وارثهایی که بالغ هستند از سهم خود حساب نمایند.

(مسئله 76) بر مستطیع لازم نیست با پول خود به حج برود؛ پس اگر با قرض و مانند آن یا مهمان شدن بردیگران مجانا یا در مقابل خدمات به حج برود از حَجَّه الاسلام کافی است. بلی اگر لباس احرام و پول قربانی غصبی باشد کافی نیست.

(مسئله 77) جایز نیست انسان با مال حرام به حج برود؛ ولی با مالی که شک در حلال بودن آن دارد و از نظر شرعی حکم به حلال بودن آن شده مانعی ندارد.

وصیّت به حج

(مسئله 78) اگر کسی حَجَّه الاسلام براو واجب شده باشد و آثار مرگ بر او ظاهر شود باید وصیّت کند که حجش را انجام دهند. و اگر از دنیا رفت مخارج حج به مقدار میقات از اصل مال او برداشت می شود؛ و اگر نایب گرفتن از میقات میّسر نیست، همة مخارج حج از اصل مال او برداشت می شود؛ وصیّت کرده باشد یا نه. و اگر وصیّت کرده که از ثلث مال برداشت شود از ثلث برداشت می شود. و اگر امور دیگری مانند مخارج تعزیه و خیرات، و مستحباتی را نیز وصیّت کرده است، پس اگر در وصیت او ترتیب در کار نیست یا اینکه حج را اول

ص: 41

وصیت کرده، حج مقدم است. و اگر سایر خیرات را اول ذکر کرده، اول مقدار آنها از ثلث برداشت می شود و بقیة ثلث در حج مصرف می شود و کمبود آن از باقی مال برداشت می شود.

(مسئله 79) اگر کسی از دنیا برود و حَجَّه الاسلام بر او واجب شده باشد، نایب گرفتن از میقات برای او کافی است؛ مگر اینکه وصیت کرده باشد که از شهر وی نایب بگیرند و یا ظاهر وصیت او چنین باشد، و در این صورت مقدار پول حجّ میقاتی از اصل مال برداشت می شود و بقیه از ثلث مال. و اگر نایب گرفتن از میقات میّسر نیست یا مورد اطمینان نیست و انجام حج برنایب گرفتن از شهر وی توقف دارد، در این صورت همة آن از اصل مال برداشت می شود.

و احوط و اولی نایب گرفتن از شهر اوست مطلقا(1) ولی زائد بر میقات را اگر وصیّت نکرده وارثهایی که بالغ هستند از سهم خودشان بدهند.

(مسئله 80) اگر کسی از دنیا برود و حَجَّه الاسلام براو واجب باشد واجب است در همان سال فوتش نایب بگیرند و تأخیر جایز نیست. و اگر در آن سال نایب گرفتن از میقات ممکن نیست باید از شهر وی یا هر جای دیگر که ممکن است نایب بگیرند و همة مخارج آن از اصل

ص: 42


1- «مطلقا» یعنی چه وصیّت کرده باشد یا ظاهر وصیّت این باشدکه از شهر خودش نایب بگیرند یا نه

مال برداشت می شود.

(مسئله 81) اگر کسی از دنیا برود و حَجَّه الاسلام بر او واجب باشد و در سال اول نایب پیدا نشود مگر به اجرت بیشتر از متعارف، واجب است به اجرت بیشتر نایب بگیرند و همة آن از اصل مال برداشت می شود؛ و تأخیر آن برای سالهای بعد جایر نیست.

(مسئله 82) اگر کسی وصیت کرده باشد که شخص معیّنی برای او حج بجا آورد یا از شهر خاصی برای او نایب بگیرند یا مبلغ معیّنی را برای حج او مصرف نمایند، عمل به وصیّت واجب است؛ و مقدار حج میقاتی از اصل مال و بقیه از ثلث برداشت می شود. و اگر نایب گرفتن از میقات ممکن نباشد و آنچه وصیّت کرده از اجرت متعارفِ ممکن و بیشتر نیست، همة آن از اصل مال برداشت می شود.

(مسئله 83) اگر وصیّت کند برای او از مال معیّنی حَجَّه الاسلام انجام شود و وصی می داند که آن مال متعلَّق خمس یا زکات شده و خمس یا زکات آن پرداخت نشده است، باید اول خمس یا زکات آن پرداخت شود و باقیمانده به مصرف حجّ برسد؛ و کمبود آن از سایر مال او پرداخت شود.

(مسئله 84) اگر کسی از دنیا برود و حَجَّه الاسلام بر او واجب باشد، پس اگر مال میّت فقط به مقدار حج باشد ورثة او حق ندارند قبل

ص: 43

از نایب گرفتن برای حج یا پرداخت اجرت آن به وصیّ میّت در آن مال تصرف کنند؛ بلکه اگر بیشتر هم باشد بنابراحتیاط قبل از نایب گرفتن برای حج یا پرداخت مقدار آن به وصیّ در آن مال تصرف نکنند؛ مگر اینکه مال خیلی زیاد باشد و ورثه متعهد به پرداخت مقدار حج شوند.

همچنین است اگر میّت بدهی دارد یا خمس یا زکات بدهکار است یا وصیّت کرده باشد که برای او کارهایی را انجام دهند.

(مسئله 85) اگر حَجَّه الاسلام برمیّت واجب باشد و ورثة او یا وصیّ او که مال میّت در اختیارشان می باشد در نایب گرفتن برای او کوتاهی کنند تا مال تلف شود، در این صورت ضامنند و باید از مال خود برای او نایب بگیرند.

(مسئله 86) به مجرد نایب گرفتن ذمّه میّت بری نمی شود. پس اگر معلوم شود که نایب عمدا یا به جهت عذری حج را بجا نیاورده، واجب است دوباره برای او نایب گرفته شود و مخارج آن از اصل مال یا ثلث آن به تفصیلی که گذشت پرداخت شود و مال اول در صورت امکان پس گرفته شود.

(مسئله 87) اگر حج برمیّت واجب باشد و مال نداشته باشد بر بازماندگان واجب نیست برای او حج بجا آورند؛ ولی خوب است به ویژه اولاد او به وی احسان کنند و برای او حج بجا آورند.

ص: 44

(مسئله 88) اگر شخصی مثلا منزل یا ملک خود را به دیگری صلح کند به صلح قطعی، به شرط آنکه آن شخص پس از مرگ وی برای او یک حجّ بجا آورد یا مثلا ده سال نماز و روزه به نیابت او انجام دهد، منزل یا ملک یاد شده از ملک وی خارج شده است و ورثة او حقّی نسبت به آن ندارند؛ و برآن شخص واجب است حج بجا آورد.

(مسئله 89) اگر مالی که برای حجّ میّت در نظر گرفته شده به وصیّ میّت تحویل داده شود و مال در اثر تفریط و سهل انگاری وصی تلف گردد، وصی ضامن است و باید عوض آن را از مال خود به مصرف حج برساند. و اگر بدون تفریط و سهل انگاری او تلف شود در این صورت وصی ضامن نیست و حج میّت باید از باقی مال میّت ادا شود؛ اگر حَجَّه الاسلام است از اصل مال، و اگر حجّ مستحبی است از ثلث مال. همچنین است حکم بدهیهای میّت و خمس و زکات و نماز و روزه و امثال اینها، اگر وجه آنها تحویل وصی شده باشد.

و اگر ورثة میّت مال را تقسیم کرده اند، باید هر کدام به نسبت سهم خود برگردانند تا حج و بدهیهای میّت و وصایای او به انجام برسند. و اگر ندانیم تلف شدن مال در نزد وصی با تفریط و سهل انگاری بوده یا نه، ضمانت او ثابت نیست و نسبت به اعمال میّت باید به دستور فوق عمل شود.

ص: 45

نیابت در حج

(مسئله 90) در نایب چند شرط معتبر است:

اول: «بلوغ» بنابراحتیاط واجب؛ پس نایب شدن غیربالغ در حج هر چند ممیّز باشد محل اشکال است.

دوم: «عقل»

سوم: «ایمان» یعنی نایب علاوه بر اعتقاد به خدا و نبوت و معاد، دوازده امام را هم قبول داشته باشد.

چهارم: «مورد وثوق باشد» یعنی اطمینان داشته باشیم که اعمال را انجام می دهد. ولی لازم نیست به صحت اعمال او اطمینان داشته باشیم؛ بلکه با شک در صحت هم حکم به صحت می شود، مگر اینکه طرف متهم به سهل انگاری و مسامحه کاری باشد که در این صورت حکم به صحت محل اشکال است.

پنجم: هنگام اجیر شدن نایب اجمالا اعمال و احکام حج را بداند تا اجاره مشتمل بر جهل و غَرَر(1) نباشد.

ششم: نایب در آن سال حج واجب بر عهده نداشته باشد؛ پس شخص مستطیع که حَجَّه الاسلام براو واجب است و انجام نداده است چه سال اول استطاعتش باشد و چه از سابق حج براو واجب و ثابت شده

ص: 46


1- «غرر» یعنی: ندانم کاری که موجب فریب و ضرر و یا هلاک شخص گردد.

باشد، جایز نیست از دیگری نیابت کند؛ و اگر نیابت کند صحت حج او محل اشکال است.

هفتم: از انجام بعضی از اعمال حج معذور نباشد؛ بلکه چنین شخصی اگر مجانی نیز به نیابت دیگری حج بجا آورد اکتفا به عمل او محل اشکال است. ولی اگر در ارتکاب برخی از محرمات احرام مانند: زیر سایه رفتن در حال حرکت ناچار باشد نیابت او صحیح و کافی است.

(مسئله 91) نایب لازم نیست در وقت اجیر شدن تمام اعمال و احکام حج را به تفصیل بداند؛ پس اگر در وقت نایب شدن اعمال را اجمالا می داند و در وقت عمل با ارشاد و راهنمایی دیگران اعمال را بجا می آورد کافی است.

(مسئله 92) لازم نیست نایب همجنس منوب عنه باشد؛ پس نایب شدن مرد از زن و زن از مرد مانعی ندارد.

(مسئله 93) نایب شدن «صَرُورَه» یعنی کسی که تا کنون حج بجا نیاورده در صورتی که حج بر خودش واجب نباشد و مطمئن باشیم اعمال حج را به خوبی انجام می دهد مانعی ندارد؛ هر چند مکروه است نایب شدن زن صَرُورَه از مرد صَرُورَه، بلکه از زن صَرُورَه نیز.

(مسئله 94) در منوب عنه یعنی کسی که به نیابت او حج بجا

ص: 47

می آورند دو شرط معتبر است:

اول: مسلمان باشد؛ پس نایب شدن برای کافر در انجام حج صحیح نیست، هر چند مستطیع بوده باشد.

دوم: در حج واجب معتبر است که منوب عنه مرده باشد، یا اگر زنده است در اثر پیری یا مرضی که امید خوب شدن در آن نیست یا عذری دیگر خودش نتواند به حج برود؛ ولی نیابت از زنده در حج مستحب مانعی ندارد، هر چند مریض و معذور هم نباشد.

(مسئله 95) در منوب عنه بلوغ و عقل معتبر نیست؛ بلکه اگر شخصی در وقتی که عاقل بوده مستطیع شده و حج براو واجب گشته و سپس پیش از انجام آن دیوانه شده و از دنیا رفته، واجب است در این صورت از مال او برایش نایب بگیرند تا حجش را بجا آورد.

(مسئله 96) معنای نیابت این است که نایب عمل را به جای منوب عنه انجام دهد، و در حقیقت عمل منوب عنه را انجام دهد تا امری که متوجه منوب عنه شده امتثال گردد و ذمّه اش بری شود؛ خواه تبرعا و مجانا نیابت کند، یا به اجیر شدن یا به عقد جعاله (1)و یا شرط در ضمن عقد لازم. و مقصود از قصد تقرب در عبادتهای نیابتی، قرب منوب عنه

ص: 48


1- «جعاله» آن است که انسان قرار بگذارد در مقابل کاری (نظیر حج) که برای او انجام می دهند مال معینی بدهد.

و امتثال امرِ متوجه به اوست نه قرب نایب هر چند نایب نیز با قصد قربت در نیابت از اجر و ثواب بی بهره نیست بلکه ثواب عظیم دارد. و بالاخره نایب باید در عمل خود قصد نیابت از منوب عنه کند و او را تعیین نماید، و لوبه نحو اجمال و اشاره. و لازم نیست اسم او را به زبان آورد؛ ولی مستحب است در همة مواقف حج و جاهای مختلف نام او را به زبان آورد.

(مسئله 97) نایب «طواف نساء» را نیز باید به نیابت از منوب عنه بجا آورد؛ هر چند بهتر است به قصد ما فی الذمّه(1) بجا آورد. و اگر طواف نساء را به نحو صحیح انجام ندهد زن بر نایب حلال نمی شود. ولی بر منوب عنه که حج به نیابت او انجام شده حلال است.

(مسئله 98) نایب نمودن کسی که وقتش از حج تمتع تنگ شده و وظیفه اش عدول به حجِ افراد است برای کسی که وظیفه اش حج تمتع است صحیح نیست. بلی اگر در وسعت وقت نایب شد و بعد تصادفا وقت او تنگ شده، بنابراحتیاط واجب باید به حج افراد عدول نماید؛ ولی کافی بودن آن از منوب عنه خالی از اشکال نیست، چنانکه استحقاق او نسبت به مال الإجاره نیز محل اشکال است و احوط تصالح است.

ص: 49


1- «ما فی الذمه» یعنی: آنچه واقعا بر عهدة انسان است.

(مسئله 99) در حج واجب نایب شدن یک نفر از چند نفر در یک سال جایز نیست؛ ولی در حج مستحب مانعی ندارد.

(مسئله 100) در حج نیابتی پول احرام و قربانی بر عهدة نایب است؛ مگر در صورتی که شرط کنند که مستأجر بدهد. همچنین اگر نایب موجبات کفاره را مرتکب شود کفاره بر عهدة خود اوست.

(مسئله 101) کسی که حج بر او واجب و ثابت شده، یعنی در سال اول استطاعت کوتاهی کرده و به حج نرفته، اگر در اثر پیری یا مرض یا عذری دیگر از اینکه خودش در آینده بتواند به حج برود مأیوس است، یا رفتن برای او مشقت و حرج شدید دارد، واجب است نایب بگیرد؛ و بنابراحتیاط واجب این کار را فورا انجام دهد. بلکه اگر سال اول استطاعت اوست و خودش نمی تواند به حج برود نیز بنابراحتیاط واجب باید نایب بگیرد؛ چنانکه در مسئله «52» گذشت.

و در هر دو صورت اگر بعد از اینکه نایب حج را بجا آورد عذر خودش برطرف شد و خودش می تواند به حج برود، بنابراحتیاط واجب خودش دوباره حج را بجا آورد. و اگر قبل از اتمام حج عذر او برطرف شد - چه قبل از احرام باشد یا بعد از آن - باید خودش حج را بجا آورد.

(مسئله 102) اگر از میّت مالی نزد کسی به قرض یا امانت یا عاریه یا به نحوی دیگر وجود داشته باشد و می داند که حَجَّه الاسلام به عهدة

ص: 50

میّت می باشد و ورثة او از نایب گرفتن برای او استنکاف دارند، در این صورت می تواند از آن مال یک حج میقاتی، و اگر ممکن نیست یک حج بلدی به کمترین اجرت برای میّت استیجار نماید و یا خودش انجام دهد؛ ولی با دسترسی به حاکم شرع بنابراحتیاط واجب از او اذن بگیرد و بقیة پول میّت را به ورثة او برساند.

(مسئله 103) ذمّة منوب عنه فارغ نمی شود مگر به اینکه نایب اعمال را به طور صحیح انجام دهد؛ پس مجرد نایب گرفتن کافی نیست. و اگر نایب در راه حج از دنیا برود باید دیگری را نایب بگیرند؛ بلی اگر نایب بعد از احرام عمرة تمتّع و داخل شدن در حرم(1) در حرم از دنیا برود عمره و حج او صحیح و از منوب عنه کفایت می کند؛ هر چند اجرای این حکم در نایب مجانی و نیز در غیر عمرة تمتّع و حَجَّه الاسلام خالی از اشکال نیست. و اگر نایب بعد از احرام و قبل از داخل شدن در حرم و یا پس از احرام و داخل شدن در حرم، در غیر حرم از دنیا برود کافی بودن آن محل اشکال است.

(مسئله 104) «نایب» یا اجیر می شود بر فارغ کردن ذمّة میّت، یا اجیر می شود بر اعمال و مناسک حج که از جملة آنها احرام است، یا اجیر می شود بر مجموع رفتن و برگشتن و همة اعمال، و یا اجیر می شود بر

ص: 51


1- حد حرم در مسئله 75 بیان شده است.

انجام حج صحیح.

پس در فرض اول از چهار فرض مذکور اگر اجیر پیش از احرام و ورود به حرم از دنیا برود، از مال الاجاره چیزی را مالک نشده است؛ و اگر بعد از احرام و ورود به حرم از دنیا برود همة مال الاجاره را مالک شده است.

و در فرض دوم اگر پیش از احرام از دنیا برود چیزی را مالک نشده؛ و اگر بعد از احرام از دنیا برود به نسبت آنچه از اعمال و مناسک انجام داده مالک شده است. و چون در این صورت مستأجر خیار تَبَعُّض صفقه (1)دارد، پس اگر اجاره را فسخ کند، اجیر اجرت المثل(2) اعمال انجام شده را طلبکار است.

و در فرض سوم هر جا اجیر از دنیا برود به نسبت آنچه از پیمودن راه و اعمال انجام شده از اجرت المسمّی (3)طلبکار است.

و در فرض چهارم اگر ارکان حج را بجا آورد و از دنیا برود به

ص: 52


1- «خیار» یعنی اختیار، و «تَبَعُّض» یعنی ناقص بودن، و «صفقه» یعنی چیز مورد معامله. در معامله ای که چیز مورد معامله یا عوض آن ناقص تحویل طرف داده شود، آن طرف حق فسخ دارد؛ و در اینجا چیز مورد اجاره، تمام اعمال و مناسک حج بوده و چون اجیر آن را تمام نکرده، مستأجر اختیار فسخ دارد.
2- «اجرت المثل» یعنی قیمت و اجرت معمولی امثال و نظایر عمل مورد نظر.
3- «اجرت المسمّی» اجرتی است که طرفین در عقد اجاره تعیین کرده اند.

طوری که شرعا حکم به صحت حج شود، همة مال الاجاره را مالک شده؛ هرچند بعضی از اعمال جزئی که مضرّ به صحت حج نیست ترک شده باشد. و اگر بعضی از ارکان حج ترک شده باشد از مال الاجاره چیزی را مالک نشده است، هر چند میّت بریء الذمّه شده باشد.

و ظاهرا آنچه متعارف است در نایب گرفتن برای حج، فرض چهارم است؛ ولی چون در استیجار از بلد معمولا پیمودن راه را نیز مورد توجه قرار می دهند و بسا خصوصیات آن را تعیین می کنند و حج هم هر چند عنوان واحدی است ولی منطبق براعمال و مناسک خاصّه است، پس بنابراحتیاط در استیجار از بلد نسبت به مقدار راه طی شده و اعمال انجام شده مصالحه نمایند.

(مسئله 105) کسی که برای حج تمتع اجیر شده می تواند اجیر دیگری شود برای طواف یا سعی یا ذبح یا عمرة مفرده بعد از اعمال حج؛ چنانکه می تواند برای خودش عمرة مفرده و یا طواف بجا آورد. همچنین می تواند با نیابت دیگران به طور مجانی طواف یا عمرة مفرده بجا آورد.

(مسئله 106) کسی که مستطیع نیست و از راه دور به نیابت دیگری به حج می رود بنابراحتیاط پس از انجام نیابت، در صورت تمکّن یک عمرة مفرده برای خودش بجا آورد؛ و خوب است در حد توان این

ص: 53

احتیاط رعایت شود، ولی بنابراقوی واجب نیست.

(مسئله 107) یک نفر نمی تواند در یک سال برای دو نفر یا چند نفر نایب شود؛ ولی می تواند از طرف دونفر برای دو سال مختلف نایب شود، و یا از طرف یک نفر نایب شود که خودش حج او را بجا آورد و از طرف دیگری نایب شود که برایش یک حج بجا آورده شود هر چند به وسیلة نایب گرفتن باشد.

(مسئله 108) اگر کسی اجیر شود که در سال معیّنی برای میّت حج بجا آورد جایز نیست تأخیر بیندازد؛ و اگر تأخیر انداخت و در سالهای بعد حج را بجا آورد ذمّة میّت از حج بری شده است ولی اجیر مستحق اجرت نیست، مگر اینکه مستأجر به تأخیر رضایت دهد.

(مسئله 109) اگر اجیر شود تا برای کسی حج بجا آورد و تصادفا مریض و ناتوان گردد یا راه بسته شود، پس اگر اجارة او مقید به همان سال اول بوده اجاره باطل می شود و باید اجرت را پس دهد؛ و اگر مقید به همان سال نبوده حج به عهدة اوست و باید در سالهای بعد انجام دهد.

(مسئله 110) اگر کسی برای حج به مبلغ معیّنی اجیر شود و آن مبلغ کفاف حج را ندهد، کمبود آن به عهدة خود اجیر است؛ چنانکه اگر زیاد آید باقیمانده مال خود اجیر می باشد.

(مسئله 111) اگر کسی اجیر شود خودش به نیابت دیگری حج بجا

ص: 54

آورد، نمی تواند دیگری را نایب بگیرد، مگر با اجازة مستأجر.

(مسئله 112) اگر کسی اجیر شود برای دیگری در سال معیّنی حج بجا آورد و پیش از انجام آن خودش مستطیع شود، پس اگر استطاعت او از ناحیة اجرت حج باشد حکم آن در «مسئله 28» گذشت؛ ولی اگر از راه دیگری از هر جهت مستطیع شود بنابراحتیاط با تراضی با طرف اجاره را به هم بزند و حج خودش را انجام دهد.

(مسئله 113) اجیر باید اعمال حج را مطابق وظیفة خودش که از راه اجتهاد یا تقلید صحیح احراز کرده انجام دهد. ولی اگر علاوه بر واجبات و شرایطی که احراز کرده اعمال مخصوصی را که مطابق با احتیاط یا مطابق نظر منوب عنه است در ضمن عقد اجاره به عهدة او گذاشته اند باید آنها را نیز انجام دهند.

(مسئله 114) در حج مستحب جایز است چند نفر در یک سال به نیابت یک نفر حج بجا آورند؛ چه به نحو اجاره باشد یا جعاله یا شرط در ضمن عقد لازم و یا به طور مجانی. همچنین است در حج واجب و مستحب؛ مثلا یک نفر نایب او شود در حَجَّه الاسلام و دیگری در حج مستحب. حتی در حج واجب اگر متعدد باشد ، مثل حَجَّه الاسلام و حج نذری. بلکه در حَجَّه الاسلام نیز اجیر کردن چند نفر برای یک نفر در یک سال، اگر به منظور احتیاط باشد مانعی ندارد.

ص: 55

حج استحبابی

(مسئله 115) مستحب است کسانی که شرایط وجوب حج را ندارند در صورت امکان به حج بروند. همچنین کسانی که حج واجب خودشان را بجا آورده اند مستحب است دوباره به حج بروند. و مستحب است شخص متمکن هر ساله به حج برود؛ بلکه مکروه است که پنج سال متوالی آن را ترک نماید.

از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: «حج و عمره، فقر و گناهان را برطرف می کنند همان گونه که کورة آتش، زنگار را از آهن می زداید.» و فرمودند: «اگر به وزن کوه ابی قبیس طلای قرمز در راه خدا بدهی، ثواب حج را نخواهی یافت؛ و ثواب یک درهم در راه حج معادل ثواب دو هزار هزار (دو میلیون) درهم در راه خدا می باشد.» و از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «کسی که پنج بار به حج برود، خداوند هیچ گاه او را عذاب نمی کند.» و فرمودند: «اگر بر شخص متمکّن پنج سال بگذرد و او بر پروردگار خود وارد نشود او قطعا محروم خواهد بود.»

(مسئله 116) مستحب است انسان هنگام خارج شدن از مکة معظّمه نیّت برگشتن کند؛ و مکروه است که قصد برگشتن به مکه را نداشته باشد.

ص: 56

(مسئله 117) مستحب است کسی که هزینة سفر حج را ندارد قرض کند و به حج برود، درصورتی که در آینده بتواند قرض خود را بپردازد.

(مسئله 118) کسی که تمکن ندارد از مال خودش به حج برود، مستحب است گرچه به نیابت دیگری باشد به حج برود.

(مسئله 119) مستحب است انسان کسی را که تمکن از حج ندارد به حج بفرستد.

(مسئله 120) مستحب است انسان به نیابت از ائمة معصومین(ع) و همچنین به نیابت پدر و مادر و خویشان و برادران و خواهران دینی خود در صورتی که غایب یا معذور باشند حج بجا آورد یا طواف کند، و یا پس از انجام عمل، ثواب آنها را به آنان اهدا نماید.

(مسئله 121) زن شوهردار یا زنی که در عدّة رجعی(1) است جایز نیست به حج مستحبی برود، مگر به اذن شوهر؛ ولی در زنی که در عدّة بائن (2)یا عدّة وفات(3) است اذن شرط نیست.

احکام و اقسام عمره

(مسئله 122) عمره نیز مانند حج گاهی واجب است و گاهی

ص: 57


1- «عدّة رجعی» عدّة طلاقی است که شوهر می تواند در آن از طلاق صرف نظر نموده رجوع کند.
2- «عدّة بائن» عدّة طلاقی است که شوهر در آن حق رجوع ندارد.
3- «عدّة وفات» عدّة زن است پس از مرگ شوهر.

مستحب؛ و بر دو قسم می باشد: یا «عمرة مفرده» است و یا «عمرة تمتّع» که پیش از حج تمتّع و متصل به آن می باشد.

(مسئله 123) عمره نیز مانند حج برکسی که شرایط وجوب آن و از جمله استطاعت آن را داشته باشد یک مرتبه در عمر واجب می شود؛ و وجوب آن نیز مانند وجوب حج فوری است؛ و در وجوب آن «استطاعت عمره» معتبر است نه «استطاعت حج»، چنانکه در وجوب حج نیز «استطاعت حج» معتبر است نه «استطاعت عمره».

ولی وظیفة کسانی که از مکة معظّمه دور هستند عمره و حج تمتّع است و این دو به یکدیگر وابسته و متصل می باشند، پس قهرا استطاعت آنها غالبا از یکدیگر جدا نیست . و اگر کسی از آنان استطاعت عمرة مفرده را به تنهایی پیدا کند - مانند کسانی که به نیابت دیگران به حج می روند - بنابر اقوی چنانکه در «مسئله 106» گذشت لازم نیست برای خودش عمرة مفرده بجا آورد؛ هر چند مطابق احتیاط است و خوب است تا جایی که ممکن است ترک نشود. ولی کسی که برای خودش عمره و حج تمتّع بجا آورد، قطعا عمرة مفرده براو واجب نیست.

(مسئله 124) واجب است برکسی که می خواهد وارد مکه شود با احرام حج یا احرام عمره وارد شود. و اگر وقت حج نیست و می خواهد وارد شود واجب است با احرام عمرة مفرده وارد شود و عمره بجا آورد؛

ص: 58

مگر کسانی که بر اساس شغلشان زیاد خارج و وارد می شوند؛ مانند: چوپانان، مأموران راه، رانندگان و واردکنندگان موادغذایی و اشیای مورد نیاز مردم که دائما در رفت و آمد می باشند، و همچنین بیمارانی که قادر به اعمال عمره حتی اضطراری آن نیستند، و یا کسانی که قبلا در همین ماه با احرام به مکه وارد شده و اعمال حج یا عمره را بجا آورده اند. و براین اساس مدیران کاروانهای حج و عمره و کارمندانی که هر سال به مکه مشرف می شوند در صورتی که حج واجب خود را در سالهای پیش انجام داده باشند جایز است در وقت حج یک عمرة مفرده بجا آورند و پس از آن برای رسیدگی به کار حجاج در آن ماه بدون احرام به مکه و منی و عرفات رفت و آمد کنند.

(مسئله 125) عمره و حج همان گونه که به استطاعت واجب می شوند به نذر و عهد و قسم و اجیر شدن و مانند اینها نیز واجب می شوند.

(مسئله 126) تکرار عمره نیز مانند حج، مستحب مؤکّد است؛ و مستحب است در هر ماه یک عمرة مفرده بجا آورده شود. و در معتبر بودن فاصلة زمانی بین دو عمره و مقدار آن بین فقهای ما رضوان الله علیهم اختلاف است؛ و مشهور بین آنان فاصلة یک ماه است. و از بعضی اخبار استفاده می شود که مقصود از «ماه» در اینجا حلول ماه

ص: 59

هلالی است، نه مقدار یک ماه بدین معنا که در هر ماه از ماههای دوازده گانة قمری یک عمره بجا آورده شود، هر چند فاصلة دو عمره کمتر از سی روز باشد. ولی بجا آوردن زیاده برآن به قصد رجاء و امیدواری مانعی ندارد؛ مخصوصا اگر ده روز فاصله باشد. و آنچه یقینی است از اعتبار فاصله بین عمره ها - اگر معتبر باشد - فاصلة بین دو عمره است برای خود شخص؛ پس بجا آوردن چند عمره در یک ماه به قصد اشخاص مختلف که یکی را به قصد خود و بقیه را به نیابت دیگران یا همه را به نیابت دیگران انجام دهد ظاهرا مانعی ندارد.

(مسئله 127) عمرة مفرده با عمرة تمتّع در بیشتر اعمال مساویند؛ پس واجبات عمره اجمالا عبارت است از:

1- نیّت

2- احرام از «میقات» یا «ادنی الحلّ» به تفصیلی که می آید.

3- طواف خانة خدا

4- دو ر کعت نماز طواف

5- سعی بین صفا و مروه

6- «تقصیر» یعنی گرفتن مقداری از مو یا ناخن، یا «حلق» یعنی تراشیدن سر؛ و تفصیل و شرایط این اعمال بعدا می آید.

(مسئله 128) عمرة مفرده با عمرة تمتّع چند فرق دارد:

ص: 60

اول: در عمرة مفرده طواف نساء نیز واجب است و باید بعد از تقصیر یا حلق بجا آورده شود. ولی در عمرة تمتّع طواف نساء واجب نیست.

دوم: عمرة تمتّع فقط در ماههای حج - شوّال ، ذی قعده و ذی حجّه - واقع می شود؛ ولی عمرة مفرده در همة ماهها صحیح است، و بهترین وقت آن ماه رجب است.

سوم: بیرون آمدن از احرام در عمرة تمتّع تنها با تقصیرکردن محقق می شود، و تراشیدن سر جایز نیست؛ ولی در عمرة مفرده بین تقصیر و تراشیدن سر مخیرّ می باشد.

چهارم: عمره و حج تمتّع باید متصل به یکدیگر و در یک سال واقع شوند؛ ولی عمرة مفرده ممکن است از حج افراد یا حج قران جدا شود و در سال بعد انجام شود، یا اگر استطاعت آن را ندارد اصلا انجام نشود.

پنجم: در عمرة مفرده اگر پیش از سعی عمدا با زن نزدیکی کند عمرة او باطل می شود و علاوه برکفاره باید تا ماه بعد در مکه بماند و به میقات برود و عمره را اعاده نماید؛ ولی بطلان عمرة تمتّع با نزدیکی با زن محل خلاف و اشکال است، چنانکه تفصیل آن در مبحث محرمات احرام می آید .

ص: 61

اقسام حج

(مسئله 129) حج بر سه قسم است:

اول: حج تمتّع

دوم: حج افراد

سوم: حج قران

«حج تمتّع» معمولا وظیفة کسی است که فاصلة وطنش تا مکة معظّمه چهل و هشت میل یعنی شانزده فرسخ یا بیشتر باشد.

«حج افراد» یا «حج قران» وظیفة کسی است که اهل خود مکه یا اطراف آن تا کمتر از شانزده فرسخ باشد. البته بسا وظیفة افراد بیمار یا معذور تبدیل می شود، چنانکه شرح آن می آید؛ ولی در حال اختیار و بدون عذر اگر برخلاف وظیفه عمل شود کافی نیست. و اگر کسی هم در مکّه منزل دارد و هم در عراق مثلا، میزان منزل غالب اوست که بیشتر در آنجا سکونت دارد.

و هر سه قسم حج در بیشتر اعمال مشترک هستند؛ ولی در حج تمتّع عمره پیش از حج و وابسته به حج و همچون جزء آن می باشد که باید اول عمره و بعد حج به ترتیب در یک سال در ماههای حج بجا آورده شوند؛ ولی در حج افردا و حج قران، عمره کاملا از حج جداست و هر کدام عمل مستقل می باشد.

ص: 62

در حج تمتّع در روز عید قربان در مِنی قربانی واجب است و از اعمال آن می باشد و هرکس متمکن نباشد باید به جای آن روزه بگیرد؛ و در حج قران قربانی از ابتدا مقرون با احرام است و باید تا روز عید در مِنی همراه باشد؛ ولی در حج افراد اصلا قربانی واجب نیست.

(مسئله 130) آنچه در مسئلة پیش گفته شد مربوط به حَجَّه الاسلام است؛ اما در حج استحبابی - همة افراد چه اهل مکه و اطراف آن، و چه اهالی شهرهای دور - بین اقسام سه گانة حج مخیّرند، هر چند حجّ تمتّع افضل است. و در حجی که به واسطة نذر و مانند آن یا به اجاره واجب شده است، ملاک کیفیت نذر و اجاره است. و حجی که به سبب فاسد کردن حج سابق واجب شده باید مطابق حج سابقِ فاسد شده انجام شود.

(مسئله 131) کسی که از شهرهای دور بوده و به مکة معظّمه آمده و در آنجا مجاور شده ولی قصد ماندن دائم ندارد پس تا دو سال وظیفة او حج تمتّع است، و بعد از دو سال - بنابرمشهور- اگر اقامتش در مکه بعد از استطاعت و وجوب حج بوده باید حج تمتّع بجا آورد؛ همچنین است اگر پیش از اقامت دو سال در مکه استطاعت پیدا کرد و می توانست پیش از گذاشتن دو سال آن را بجا آورد. ولی احوط جمع بین دو وظیفه است بدین گونه که عمل را به قصد آنچه بر عهدة اوست از تمتع و افراد انجام دهد.

ص: 63

اما اگر بعد از اقامت دو سال در مکه مستطیع شد باید حج افراد یا حج قران بجا آورد. و اگر کسی از شهرهای دور به مکه آمده و در آنجا مستطیع شده و قصد ماندن کرده و در آنجا به قدری مانده که می گویند مکه وطن او شده، وظیفة چنین شخصی حج افراد یا قران است؛ هر چند دو سال هم نمانده باشد؛ چنانکه اهل مکه اگر در شهرهای دور از مکه ساکن و متوطّن شوند و در آنجا مستطیع شوند پس از صدق وطن وظیفة آنان به حج تمتّع تبدیل می شود.

(مسئله 132) شخص مجاور مکة معظّمه که تصمیم برگشت به وطن را داشته باشد، در استطاعت او مخارج رفتن به مکه معتبر نیست؛ ولی باید مخارج حج و برگشتن به وطن را داشته باشد؛ پس واجب نیست پول برگشتن را به مصرف حج برساند.

(مسئله 133) کسی که مجاور مکة معظّمه شده ولی هنوز وظیفه اش به حج افراد و قران تبدیل نشده، بنابراحتیاط باید برای احرام عمرة تمتّع به میقات شهر خود یا به یکی از میقاتهای پنجگانة دیگر برود و از آنجا محرم شود. و اگر اهل مکة معظّمه بخواهند حج تمتّع استحبابی یا نذری یا اجاره ای انجام دهند بنابراحتیاط به یکی از میقاتهای پنجگانه بروند، و در ادنی الحلّ تجدید نیّت کنند و لبّیک را بگویند. و تفصیل میقاتها به زودی می آید.

ص: 64

صورت حجّ تمتّع به نحو اجمال

(مسئله 134) حج تمتّع مرکب است از دو عمل عبادی که یکی «عمرة تمتّع» و دیگری «حج تمتّع» است؛ و عمره برحج مقدم است و هر دو باید در یک سال در ماههای حجّ، یعنی شوّال و ذی قعده و ذی حجّه انجام شوند.

(مسئله 135) در عمرة تمتّع شش چیز واجب است:

اول: نیّت

دوم: احرام از یکی از میقاتها به تفصیلی که می آید.

سوم: طواف دور خانة خدا

چهارم: دو رکعت نماز طواف

پنجم: سعی بین صفا و مروه.

ششم: تقصیر، یعنی گرفتن مقداری از مو یا ناخن؛ و به وسیلة تقصیر، محرم از احرام خارج می شود و آنچه به سبب احرام براو حرام شده بود حلال می شود؛ و با نزدیک شدن روز عرفه باید خود را برای اعمال حج تمتّع آماده و مهیا سازد.

(مسئله 136) در حج تمتّع چهارده چیز واجب است:

اول: نیّت

دوم: احرام از مکة معظّمه

ص: 65

سوم: وقوف به عرفات بعد از ظهر روز عرفه (نهم ذی حجّه)

چهارم: وقوف در مشعر یعنی مزدلفه، از طلوع فجر روز عید قربان تا طلوع آفتاب؛ و بنابراحتیاط شب دهم را در مشعر به سربرد.

پنجم: ریگ زدن به جمرة عقبه(1) در مِنی در روز عید قربان.

ششم: قربانی در مِنی در روز عید.

هفتم: تراشیدن سر، یا کم کردن مو یا ناخن در مِنی به تفصیلی که می آید؛ و با این عمل آنچه به وسیلة احرام براو حرام شده بود حلال می شود، غیر از بوی خوش و زن و شکار.

هشتم: طواف خانة خدا

نهم: دو رکعت نماز طواف

دهم: سعی بین صفا و مروه؛ و با این عمل بوی خوش نیز حلال می شود.

یازدهم: طواف نساء

دوازدهم: نماز طواف نساء؛ و با این عمل زن نیز حلال می شود، اما شکار تا در حرم است حرمت آن باقی است.

سیزدهم: بیتوته، یعنی ماندن شب در مِنی در شبهای یازدهم و

ص: 66


1- «جمره عقبه» یعنی ستون آخر که اکنون طول آن به حدود 32 متر و عرض 5 متر افزایش یافته است.

دوازدهم بلکه سیزدهم نیز در بعضی صُوَر.

چهاردهم: ریگ زدن به جمره های سه گانه در روزهای یازدهم و دوازدهم بلکه در روز سیزدهم برای بعضی اشخاص.

شرایط حجّ تمتّع

(مسئله 137) در حجّ تمتّع چند شرط معتبر است:

اول: نیّت عمره وحج تمتّع کند؛ پس اگر نیّت حج دیگری کند یا در نیّت تردید داشته باشد کافی نیست.

دوم: عمره و حج هر دو با هم در ماههای حج یعنی شوّال و ذیقعده و ذیحجّه واقع شوند.

سوم: عمره و حج هر دو در یک سال واقع شوند. پس اگر عمره را بجا آورد و حج را برای سال بعد تأخیر اندازد، حج تمتّع او صحیح نیست؛ چه در مکه بماند یا از آن خارج شود، و چه در احرام عمره بماند یا از آن بیرون رود.

چهارم: احرام حج در حال توجه و اختیار از خود مکه باشد؛ و از هر جای مکة قدیم باشد کافی است؛ ولی بهتر است از مسجد الحرام باشد؛ و بهترین مکان آن مقام ابراهیم(ع) یا حجر اسماعیل(ع) است. پس اگر در حال اختیار از غیر مکه احرام ببندد احرام او باطل است و باید به مکه برگردد و از آنجا احرام ببندد؛ و چون مکه توسعه پیدا کرده

ص: 67

بنابراحتیاط هر چه نزدیکتر به مسجد الحرام احرام ببندد تا احرام در مکة سابق واقع شود؛ ولی اگر احرام از مکه ممکن نباشد از هر جا که ممکن است باید محرم شود.

(مسئله 138) لازم نیست انسان اعمال حج و عمره را پیش از احرام یاد گرفته باشد. پس کافی است که در وقت احرام، عمرة تمتّع یا حج تمتّع را قربه الی الله نیّت کند و کیفیت و تفصیل هر یک از آنها را در وقت عمل از روی مناسک یا به تعلیم دیگران یاد بگیرد و عمل نماید؛ هر چند یاد گرفتن آنها پیش از احرام بهتر و احوط است.

(مسئله 139) پس از انجام عمرة تمتّع بنابراحتیاط واجب باید انسان در مکه بماند و خود را گِرو حج بداند. و اگر برای کاری ناچار است از مکه خارج شود به قصد احرام حج احرام ببندد و با احرام حج از مکه خارج شود به گونه ای که منجر به فوت حج نشود؛ و پس از فراغت از کار خود با همان احرام به عرفات برود. و اگر بیرون رفتن از مکه برای او ضرورت دارد و احرام در آن حال موجب حرج و مشقت است مانعی ندارد بدون احرام خارج شود.

و چنانچه به هر جهت بدون احرام از مکه خارج شد پس اگر در همان ماهی که عمرة تمتّع را بجا آورده به مکه برمی گردد، بدون احرام بازگردد و در وقت حج از مکه احرام ببندد؛ و اگر یک ماه در خارج

ص: 68

می ماند در این صورت به میقات برود و به قصد عمرة تمتّع احرام ببندد و عمرة تمتّع را دوباره بجا آورد. همچنین است بنابراحتیاط واجب اگر در خارج کمتر از یک ماه می ماند ولی در همان ماهی که عمرة تمتّع را بجا آورده برنمی گردد؛ و در این صورت بنابراحتیاط یک طواف نساء نیز بجا آورد.

(مسئله 140) همان طور که شخص متمتّع(1) پس از انجام عمرة تمتّع بنابراحتیاط واجب نباید از مکه خارج شود، در بین عمرة تمتّع نیز بنابراحتیاط واجب نباید از مکه خارج شود. ولی اگر منزل او در اطراف و نواحی نزدیک مکه است به گونه ای که عرفا جزو مکه محسوب می شود، بعد از عمره یا در بین آن مانعی ندارد به منزل خود برود.

(مسئله 141) کسی که وظیفه اش حج تمتّع است در حال اختیار و وسعت وقت نمی تواند به حج افراد یا به حج قران عدول نماید. ولی اگر پس از احرام برای عمرة تمتّع احساس کرد که وقت عمره تنگ شده به گونه ای که اگر بخواهد اعمال عمره را بجا آورد از وقوف به عرفات که اولین رکن حج است باز می ماند، در این صورت نیّت عمرة خود را به نیّت حج افراد تبدیل کند و خوب است احرام را نیز تجدید نماید و پس از اتمام حج افراد یک عمرة مفرده بجا آورد؛ و در این صورت

ص: 69


1- «شخص متمتّع» شخصی است که در حال انجام حج تمتّع و عمرة تمتّع است.

حج تمتّع از عهدة او ساقط می گردد.

و اگر پیش از احرام به قصد عمرة تمتّع احساس کرد که وقت تنگ شده بنابراحتیاط به قصد احرام حج افراد احرام ببندد و عمرة مفرده را نیز بجا آورد؛ و لی اکتفا به آن محل اشکال است. پس اگر استطاعت او باقی ماند یا اینکه از سابق حج براو واجب و ثابت شده بنابراحتیاط واجب در سال بعد حج تمتّع را بجا آورد.

همچنین اگر در وسعت وقت به قصد احرام عمرة تمتّع احرام ببندد ولی عمدا اعمال عمره را تأخیر اندازد تا اینکه وقت تنگ شود به نحوی که انجام عمره موجب فوت حج می شود، در این صورت نیز بنابراحتیاط به حج افراد عدول کند و بنابراحتیاط احرام را نیز تجدید نماید؛ ولی اکتفا به آن محل اشکال است.

(مسئله 142) اگر زن در حال احرام در میقات حائض یا نفساء باشد و اطمینان دارد برای طواف پاک می شود، در همان حال به قصد احرام عمرة تمتّع احرام ببندد ولی صبرکند؛ پس اگر پیش از احرام حج پاک شد عمرة تمتّع را انجام دهد؛ و اگر پاک نشد و احساس کرد وقت تنگ شده و اگر بماند از وقوف به عرفات باز می ماند، در این صورت نیّت خود را به نیّت حج افراد تبدیل کند وپس از فراغت از حج یک عمرة مفرده بجا آورد. همچنین است اگر در حال احرام پاک بود ولی پیش از

ص: 70

طواف خانة خدا خون دید؛ و اگر بعد از طواف خون دید به همان حال سعی و تقصیر را بجا آورد و عمرة او صحیح است؛ و می تواند به همان حال به قصد احرام حج محرم شود.

(مسئله 143) اگر زن در حال احرام در میقات حائض یا نفساء است و نمی داند برای طواف عمره پاک می شود یا نه و یا اطمینان دارد پاک نمی شود، بنابراحتیاط احرام ببندد به قصد آنچه وظیفة اوست از عمرة تمتّع یا حج افراد. پس اگر پیش از گذشتن وقت عمرة تمتّع پاک شد عمرة تمتّع را بجا آورد و بعد احرام حج ببندد؛ و اگر پاک نشد با همان احرام حج افراد بجا آورد و بعد از آن یک عمرة مفرده انجام دهد و حج او صحیح است.

صورت حجّ افراد و حجّ قِران

(مسئله 144) حج افراد عملی است مستقل و جدا از عمره و بر کسی واجب می شود که اهل مکه یا اطراف آن تا کمتر از شانزده فرسخ باشد. همچنین است برکسی که وقت او از عمرة تمتّع تنگ شده، و بر زن حائض و نفساء که نمی توانند عمره و حج تمتّع را انجام دهند؛ چنانکه در «مسئله 142» گذشت. و واجب است بر کسی که می تواند و استطاعت آن را دارد، علاوه بر حج افراد و یا قران یک عمرة مفرده نیز بجا آورد.

ص: 71

(مسئله 145) حج افراد در صورت و اعمال مانند حج تمتّع است؛ فقط چند فرق دارد:

اول: حج افراد از عمره جداست و شرط نیست هر دو در یک سال و متصل به یکدیگر انجام شوند؛ ولی حج تمتّع بعد از عمرة تمتّع و متصل به آن می باشد و در حقیقت حکم یک عمل را دارند.

دوم: در حج افراد قربانی واجب نیست؛ ولی در حج تمتّع قربانی واجب و جزو آن می باشد.

سوم: در حج افراد و همچنین در حج قران جایز است در حال اختیار طواف حج و سعی را بروقوف به عرفات مقدم بدارند؛ ولی در حج تمتّع مقدم داشتن آنها محل اشکال است، مگر اینکه مضطر و ناچار باشند؛ مانند زنی که می ترسد بعدا حائض شود و نتواند طواف کند، یا مریض یا پیرمردی که می ترسد بعدا نتواند طواف یا سعی را انجام دهد، و همچنین کسی که به جهتی از جهات می ترسد بعدا وارد مکه شود؛ پس این اشخاص طواف و سعی را بروقوف به عرفات مقدم می دارند. و بنابراحتیاط واجب در هیچ کدام از اقسام حج طواف نساء را جلوتر بجا نیاورند؛ مگر اینکه اضطرار قطعی ایجاب کند که آن را مقدم بدارند. و هر جا طواف را پیش از وقوف به عرفات انجام دادند بنابراحتیاط پس از نماز طواف«لبّیک» را تجدید نمایند.

ص: 72

چهارم: محل احرام برای حج افراد یا حج قران یکی از میقاتهاست به تفصیلی که می آید؛ ولی محل احرام برای حج تمتّع مکة معظّمه است.

پنجم: بنابراحتیاط در حج افراد و قران، عمره بعد از حج واقع می شود؛ ولی در حج تمتّع، عمره باید پیش از حج و متصل به آن واقع شود.

ششم: در حج افراد و قران بجاآوردن طواف مستحب پس از احرام مانعی ندارد؛ ولی در حج تمتّع احتیاط در ترک است. و هر جا طواف مستحب را بجاآوردند بنابراحتیاط پس از آن لبّیک را تجدید نمایند.

(مسئله146) حج قران که آن هم مثل حج افراد وظیفة اهل مکه و اطراف آن تا کمتر از شانزده فرسخ می باشد، در صورت و اعمال مانند حج افراد است، فقط در حج قران باید در حال احرام و پس از آن قربانی همراه و مقارن باشد تا در مِنی ذبح شود؛ ولی در حج افراد قربانی واجب نیست. و در حج قران احرام ممکن است با لبّیک گفتن محقق شود و ممکن است با إشعار یا تقلید قربانی محقق شود، ولی بنابراحتیاط واجب در این صورت نیز لبّیک گفته شود. و اِشعار مخصوص به شتر است؛ و تقلید در همة قربانیها جاری است. و در شتر جمع بین اِشعار و تقلید مستحب است.

ص: 73

و «اِشعار» عبارت است از اینکه کوهان شتر از طرف راست مجروح گردد و به خون آغشته شود؛ و «تقلید» این است که حاجی نعلین (1)(یا کفش) کهنه ای را که در آن نماز خوانده به گردن حیوان آویزان کند.

و چون وظیفة مردم شهرهای دور معمولا حج تمتّع است از توضیح بیشتر نسبت به خصوصیات حج افراد و حج قران صرف نظر می شود.

میقاتها و محل احرام

برای احرام جاهای مخصوصی تعیین شده که به آنها «میقات» گفته می شود، و باید احرام از یکی از آن مکانها بسته شود؛ و مجموع آنچه در این مقام گفته و تعیین شده یازده مکان است:

اول: «مسجد شجره» است که در مکانی بنام «ذی الحلیفه» در نزدیکی مدینة منوّره در سر راه مکه واقع شده است. و آن میقات اهل مدینه و هر کسی است که خواسته باشد از راه مدینة منوّره به عمره یا حج برود.

(مسئله 147) بنابراحتیاط واجب از خود مسجد و در داخل آن احرام ببندند نه در خارج آن، و بهتر است در قسمت قدیمی مسجد احرام ببندند.

ص: 74


1- نماز خواندن با نعلین عربی یا هر کفش دیگر اگر هنگام سجده نوک انگشتهای پا روی زمین قرار گیرد صحیح است.

(مسئله 148) جایز نیست احرام را از مسجد شجره تأخیر اندازند؛ مگر شخص مریض یا ضعیف و مانند آنان که نمی توانند زیاد در حال احرام بمانند، که در این صورت جایز است احرام را تأخیر اندازند و از «جُحفه» که در راه آنان به مکه واقع شده محرم شوند.

(مسئله 149) جنب و حائض می توانند در حال عبور از مسجد شجره احرام ببندند و نباید در مسجد توقف کنند. پس می توانند در خارج مسجد لباس احرام را بپوشند و در حال عبور از مسجد نیّت کرده و لبّیک بگویند.

(مسئله 150) اگر جنب در اثر کثرت جمعیت نتواند در حال عبور از مسجد احرام ببندد و غسل هم میّسر نیست و نمی تواند صبرکند تا مقدمات غسل فراهم شود، در این صورت بنابراحتیاط واجب تیمّم کند و داخل مسجد شود و در آنجا احرام ببندد.

(مسئله 151) اگر زن حائض نتواند در حال عبور از مسجد شجره احرام ببندد و نتواند صبرکند تا پاک گردد بنابراحتیاط درکنار مسجد و بیرون از آن احرام ببندد و در جُحفه احرام را تجدید نماید. چنانکه می تواند با نذر، خود را ملزم کند که در خود مدینه احرام ببندد و بدون عبور از میقات به مکه برود؛ ولی نذر زن شوهر دار بدون اذن شوهر محل اشکال است.

ص: 75

دوم: «جُحفه» است؛ و آن میقات اهل شام و مصر و مغرب می باشد؛ و همچنین میقات هرکسی است که از آنجا عبورکند و در مسجد شجره احرام نبسته باشد.

سوم: «وادی عقیق» است؛ و آن میقات اهل نجد و عراق و مشرق و هر کسی که از آنجا عبورکند می باشد. و جزء اول آن «مسلخ» و وسط آن «غَمره» و آخر آن «ذات عرق» نامیده می شود.

(مسئله 152) افضل احرام از مسلخ است و پس از آن غَمره، و بنابراحتیاط تا ذات عرق تأخیر نیندازند؛ بلکه پیش از رسیدن به آن احرام ببندند، مگر در حال ضرورت یا تقیّه.

چهارم: «یَلَملَم» است که نام کوهی است در جنوب مکه؛ و آن میقات اهل یمن است و هرکسی که از آنجا عبورکند.

پنجم: «قَرن المنازل» است؛ و آن میقات اهل طائف است و هرکس که از آنجا عبور کند.

ششم: منزل خود شخص است؛ و آن میقات کسی است که منزلش بعد از میقات و بین میقات و مکه واقع شده است. پس چنین کسی می تواند از منزل و محل خودش به قصد احرام عمره یا حج احرام ببندد، و لازم نیست به میقات برود؛ هر چند رفتن به میقات هم مانعی ندارد، بلکه بهتر است.

ص: 76

هفتم: «مکة معظّمه» است؛ و آن میقات حج تمتّع است که پس از اتمام عمرة تمتّع از خود مکه به قصد احرام حج احرام می بندند و به عرفات می روند.

(مسئله 153) احرام حج تمتّع در هر جای مکة قدیم واقع شود کافی است؛ ولی افضل «مسجدالحرام» است؛ و بهترین مکان «مقام ابراهیم(ع)» یا «حجر اسماعیل(ع)» است. و چون شهر مکه توسعه پیدا کرده، بنابراحتیاط هر چه نزدیکتر به مسجدالحرام احرام ببندد تا مطمئن شود احرام در حدود مکه در صدر اسلام واقع شده و این احتیاط ترک نشود.

هشتم: «جعرانه» است؛ و آن مکانی است خارج از حرم، و بنابراحتیاط محل احرام اهل مکه است برای حج افراد یا قران؛ هر چند بنابر مشهور جایز است از خود مکه و از منزل خود محرم شوند.

(مسئله 154) در حکم اهل مکه است کسی که دو سال یا بیشتر مجاور مکة معظّمه شده است؛ هر چند قصد سکونت دائم نکرده باشد. ولی اگر کمتر از دو سال مانده باشد وظیفة او حج تمتّع است مگر اینکه مکه وطن او شده باشد؛ و بنابراحتیاط واجب باید برای احرام عمره به میقات بلد خود یا یکی از میقاتهای پنجگانة دیگر برود، و برای احرام حج از مکه احرام ببندد؛ چنانکه تفصیل آن گذشت. و کسانی که از

ص: 77

شهرهای دور به قصد حج قران یا حج افراد می آیند، میقات آنان یکی از میقاتهای پنجگانة نخست است.

نهم: «ادنی الحلّ» است، یعنی نزدیکترین منطقة خارج از حرم به حرم؛ و آن میقات عمرة مفردة کسانی است که در مکه تصمیم به انجام آن می گیرند.

(مسئله 155) همة کسانی که در مکه تصمیم می گیرند عمرة مفرده بجا آورند میقات آنان ادنی الحلّ است. پس باید به خارج حرم بروند و از آنجا احرام ببندند؛ و بهتر است برای احرام به «جعرانه« یا «حدیبّیه» یا «تنعیم» بروند؛ و از همه نزدیکتر به مسجد الحرام تنعیم است. و اما کسانی که از شهرهای دور به قصد عمره حرکت می کنند و به یکی از میقاتها برمی خورند، پس باید برای عمرة مفرده و همچنین برای عمرة تمتّع از یکی از میقاتها احرام ببندند.

دهم: «فخّ» است؛ و آن مکانی است در کنار مکة معظّمه. و آن بنابر قولی محل احرام بچه های نابالغ است. یعنی جایز است احرام آنان را تا فخّ تأخیر اندازند. ولی بنابر قول دیگر محل احرام آنان نیز یکی از میقاتهاست و فقط تبدیل لباس دوختة آنان به لباس احرام جایز است در فخّ انجام شود؛ و احوط رعایت این قول است.

یازدهم: محاذات یکی از میقاتهای پنجگانة نخست است، بنابر قول

ص: 78

جمعی از فقها رضوان الله علیهم که فرموده اند اگر کسی از راهی به مکه می رود که به یکی از میقاتهای پنجگانه برنمی خورد، باید محاذی میقاتی که به راه او نزدیکتر است احرام ببندد؛ و اگر در راه، محاذی با چند میقات می شود بنابراحتیاط محاذی اولین میقات احرام ببندد. بنابراحتیاط حجّاج محترم سعی کنند به یکی از میقاتهای پنجگانه بروند و از آنجا احرام ببندند.

احکام میقاتها

(مسئله 156) میقات یا به علم ثابت می شود و یا به شهادت دو مرد عادل و یا به شهرت در محل و شهادت اهل اطّلاع به نحوی که اطمینان و وثوق حاصل شود.

(مسئله 157) احرام پیش از میقات جایز نیست؛ و اگر پیش از میقات احرام ببندد اعتبار ندارد هر چند از میقات عبور کند؛ بلکه باید در میقات احرام را تجدید نماید.

البته از این حکم دو صورت استثناء شده است:

اول: کسی نذرکند از مکان معیّنی پیش از میقات - مثلا از قم یا مشهد - احرام ببندد که در این صورت عمل به نذر واجب است و احرام او صحیح می باشد؛ و لازم نیست به میقات برود یا در میقات تجدید نماید.

ص: 79

دوم: کسی بخواهد عمرة ماه رجب را که مستحب مؤکّد است درک نماید و اگر بخواهد تا میقات صبر کند ماه رجب تمام می شود؛ پس در این صورت می تواند پیش از میقات احرام ببندد تا احرام او در رجب واقع شود و ثواب عمرة ماه رجب را دریابد. و سرایت دادن این حکم به عمرة ماههای دیگر خالی از اشکال نیست.

(مسئله 158) همان گونه که تقدیم احرام برمیقات جایز نیست، تأخیر آن از میقات هم جایز نیست؛ پس کسی که قصد عمره یا حج دارد نمی تواند در حال اختیار بدون احرام از میقات عبور کند، هر چند میقات دیگری نیز در پیش داشته باشد؛ بلکه باید در اولین میقات احرام ببندد. و اگر از میقات بدون احرام عبورکند باید برگردد و در میقات احرام ببندد.

(مسئله 159) اگر کسی که قصد عمره یا حج دارد از جهت فراموشی و غفلت یا جهل به میقات یا ندانستن مسئله بدون احرام از میقات عبور کند، پس اگر می تواند و وقت تنگ نشده باید به میقات برگردد و از آنجا احرام ببندد؛ چه در حرم داخل شده باشد یا نه. و اگر نمی تواند به میقات برگردد یا وقت حج می گذرد، پس اگر هنوز داخل حرم نشده از همانجا احرام ببندد؛ و اگر داخل حرم شده و می تواند برای احرام به خارج حرم برگردد باید برگردد؛ و اگر نمی تواند برگردد از

ص: 80

همانجا احرام ببندد، هر چند وارد مکه شده باشد. و در همة این صورتها بنابراحتیاط به مقداری که می تواند به عقب برگردد و سپس احرام ببندد؛ و این احتیاط تا جایی که ممکن است ترک نشود، بخصوص نسبت به زن حائض.

(مسئله 160) اگر زن حائض از روی ندانستن مسئله گمان می کرد نمی تواند در حال حیض احرام ببندد و بدون احرام از میقات عبور کرد حکم او حکم مسئلة سابق است.

(مسئله 161) اگر کسی قصد عمره یا حج نداشت و برای کاری بدون احرام از میقات عبور کرد و پس از انجام کار خود فهمید مستطیع بوده است یا فعلا مستطیع شده، یا مثلا بچه بالغ شد و تصمیم گرفت عمره و حج بجا آورد، پس اگر می تواند و وقت تنگ نیست باید برای احرام به میقات برگردد؛ و اگر نمی تواند بنابر مشهور حکمش حکم مسئلة سابق است. و هر چند این حکم بعید نیست ولی اقامة دلیل بر آن خالی از اشکال نیست.

(مسئله 162) اگر شخص مستطیع با توجه و از روی علم و عمد بدون احرام از میقات عبور کرد، پس اگر می تواند باید به میقات برگردد و از آنجا احرام ببندد و حج و عمرة او صحیح است؛ و اگر نمی تواند به میقات برگردد، بنابراقوی وقت عمره و حج او گذشته است

ص: 81

و باید در سال بعد حج بجا آورد؛ هر چند خوب است مطابق مسئلة سابق عمل کند و در سال بعد نیز حج خود را اعاده نماید.

(مسئله 163) کسانی که در این زمانها با هواپیما به جده وارد می شوند، چون جده میقات نیست باید سعی کنند به یکی از میقاتها بروند و از آنجا احرام ببندند. و اگرکوتاهی کنند تا وقت تنگ شود حج آنان صحیح نیست؛ ولی اگر کوتاهی نکنند و به هیچ وجه نتوانند به میقات بروند یا وقت حج تنگ شده باشد، از همانجا احرام ببندند و احتیاطا در ادنی الحلّ یعنی پیش از ورود به حرم احرام را تجدید نمایند و حج آنان صحیح است.

ص: 82

فصل دوم

اشاره

اعمال، شرایط و آداب عمرة تمتّع

و آداب ورود به حرم و مکة معظمه و مسجدالحرام و...

ص: 83

ص: 84

احرام

واجبات، شرایط، تروک و محرمات و آداب آن

چنانکه قبلا گفته شد واجبات عمرة تمتّع شش چیز است:

اول: نیّت عمره

دوم: احرام

در احرام سه چیز واجب است:

1- نیّت

2- پوشیدن لباس احرام

3- تلبیه؛ یعنی گفتن لبّیک

(مسئله 164) «نیّت» یعنی قصد محرم شدن برای انجام اعمال عمره یا حج مطابق دستور شرع مبین قربه الی الله. و لازم نیست در وقت نیّت اعمال را به تفصیل بداند، بلکه قصد اجمالی کافی است؛ سپس با مراجعه به کتاب مناسک یا پرسیدن از افراد خبره و مورد وثوق و

ص: 85

اطمینان، یک یک اعمال را یاد می گیرد و عمل می کند.

و در نیّت سه چیز معتبر است:

1- «قصد قربت»، یعنی قصد کند اعمال را برای خدا و با خلوص نیّت بجا آورد، مانند سایر عبادات؛ پس اگر قصدش ریا باشد اعمال او باطل است.

2- نیّت از اول اعمال تا آخر اجمالا موجود و مستمر باشد.

3- خصوصیات عمل را تعیین نماید؛ و در نیّت خود مشخص کند که عمره است یا حج، عمرة تمتّع است یا عمرة مفرده، حج تمتّع است یا افراد یا قران، حَجَّه الاسلام است یا مثلا حج نذری یا نیابتی یا مستحبی.

(مسئله 165) در اصل نیّت، گفتن به زبان یا خطور دادن و گذراندن در دل لازم نیست؛ بلکه مانند سایر عبادات وجود انگیزه و داعی در اعماق دل کافی است. و در تعیین خصوصیات عمل بنابراحتیاط آنها را در دل خطور دهد و یا بر زبان جاری کند.

(مسئله 166) در نیّت احرام معتبر نیست که تصمیم داشته باشد همة محرمات و تروک احرام را از اول تا آخر ترک کند؛ بلکه چه بسا شخص محرم در حال نیّت به محرمات احرام توجه ندارد. پس همین اندازه که قصد عمره یا حج کند و اولین عمل آن را که گفتن لبّیک

ص: 86

است به قصد عمره یا حج انجام دهد احرام محقق می شود؛ یعنی با این کار، خود و اعضا و جوارح خود را اعتبارا در حریم مقدس خدایی وارد کرده است؛ و لزوم اجتناب از محرمات از آثار و احکام شرعیة آن می باشد. و در حقیقت احرام یک امر اعتباری است که به وسیلة گفتن «لبّیک» محقق می شود. آری اگر در حال احرام به محرمات احرام توجه کند و تصمیم داشته باشد محرماتی را که باطل کنندة عمره و حج است - مانند نزدیکی کردن با زن - انجام دهد، لازمة آن عدم نیّت عمره و حج است و از این جهت احرام و عمره یا حج او باطل است. و اگر فرضا معنای «احرام» حرام کردن محرمات احرام باشد، برگشت آن به انشای تحریم(1) آنهاست نه تصمیم و عزم بر اجتناب از آنها؛ و انشاء کار آسانی است. بنابراین اگر در حال احرام مثلا تصمیم داشته باشد بعضی از محرمات را که موجب بطلان عمره و حج نیست - مانند سوار شدن در اتومیبل سقف دار یا هواپیما - انجام دهد به احرام او ضرر نمی زند.

(مسئله 167) احرام و دیگر اعمال عمره و حج چنانکه گذشت از عبادات است و باید به قصد قربت و اخلاص انجام شود؛ پس اگر عمره و حج را به قصد ریا بجا آورد باطل است و باید در سال بعد آنها را اعاده کند. و اگر عمرة تمتّع را به قصد ریا بجا آورد، پس اگر وقت

ص: 87


1- «انشای تحریم» یعنی: حرام نمودن چیزی را بر خود

برای اعادة آن هست آن را اعاده کند؛ و اگر وقت تنگ شده باشد بنابراحتیاط واجب حج افراد و پس از آن عمرة مفرده بجا آورد و در سال بعد نیز عمره و حج تمتّع را بجا آورد. همچنین است اگر عمره و حج را به علل دیگری باطل کرده باشد.

(مسئله 168) اگر بعضی از ارکان عمره یا حج را به سبب ریا یا غیر آن باطل کند، در عمره حکم بطلان عمره را دارد و در حج حکم بطلان حج را؛ ولی اگر محل جبران آن باقی است و آن را جبران نماید عملش صحیح می شود، هر چند به سبب ریا معصیت کرده است.

(مسئله 169) اگر در اثر ندانستن مسئله یا غفلت به جای نیّت عمرة تمتّع نیّت حج تمتّع کند یا برعکس، پس اگر نظرش این بوده که همان عملی را که خداوند اینک بر او واجب کرده و دیگران هم آن را انجام می دهند بجا آورد و آن را هم بجا آورد، لکن در نامگذاری اشتباه کرده است عمل او صحیح است؛ ولی بهتر است پس از توجه نیّت را تجدید نماید.

(مسئله 170) اگر در اثر ندانستن مسئله یا غفلت گمان کرد حج تمتّع بر عمرة تمتّع مقدم است، پس در میقات به قصد حج تمتّع احرام بست تا به عرفات و مشعر برود و پس از اتمام حج عمره را بجا آورد، احرام او باطل است و باید در میقات احرام را تجدید نماید؛ و اگر از

ص: 88

میقات گذشته است باید به میقات برگردد. و اگر نمی تواند برگردد پس اگر در خارج حرم است از همانجا احرام را تجدید نماید؛ و اگر داخل حرم شده پس اگر می تواند به خارج حرم برگردد و در خارج حرم احرام ببندد؛ و اگر نمی تواند برگردد از همانجا احرام ببندد. و در همه این صورتها بنابراحتیاط به مقداری که می تواند به عقب برگردد و سپس احرام ببندد.

دوم از واجبات احرام: پوشیدن دو جامة احرام است که یکی را «ازار» و دیگری را «رداء» (1)می نامند. بدین صورت که مردان پس از کندن لباسهای دوخته شدة خود، إزار را به صورت لنگ به کمر خود می بندند و رداء را مانند عبا بر دوش خود می اندازند. و بنابراحتیاط واجب زنها نیز دو جامة احرام را بپوشند ولی لازم نیست لباسهای دوخته را بکنند؛ و جایز است دو جامة احرام آنان نیز دوخته باشد، به این صورت که شلوار را به قصد إزار بپوشند و چادر را به قصد رداء به سر بیندازند.

(مسئله 171) بنابراحتیاط واجب لنگ باید به اندازه ای باشد که حداقل از ناف تا زانو را بپوشاند؛ و رداء را باید به شکل متعارف مانند عبا بر دوش بیندازند، به گونه ای که دو شانه را بپوشاند؛ و زنها می توانند

ص: 89


1- «ازار» به معنای لنگ و «رداء» به معنای عبا می باشد.

آن را مانند چادر بر سر بیندازند.

(مسئله 172) بنابراحتیاط واجب باید دو جامة احرام را پیش از نیّت احرام بپوشند؛ و اگر بعد از تلبیه پوشیده اند تلبیه را دوباره بگویند.

(مسئله 173) اگر مرد از روی فراموشی یا ندانستن مسئله بدون کندن پیراهن خود احرام ببندد باید فورا آن را بکند و احرامش صحیح است؛ و لازم نیست آن را از طرف پا از بدن خود درآورد. همچنین اگر بعد از احرام بستن و تلبیه پیراهن دوخته بپوشد احرامش صحیح است و باطل نمی شود؛ ولی در این صورت باید پیراهن را از طرف پا درآورد، و اگر یقة آن تنگ است باید آن را بشکافد یا پاره کند تا از طرف پا کنده شود.

(مسئله 174) اکتفا کردن به یک جامة بلند و بزرگ به جای دو جامة احرام محل اشکال است.

(مسئله 175) پوشیدن بیش از دو جامه در اول احرام یا بعد از آن برای جلوگیری از سرما یا غیر آن مانعی ندارد.

(مسئه 176) ازار یعنی لنگ باید بدن نما نباشد؛ و بنابراحتیاط مستحب رداء نیز بدن نما نباشد. و در زنها بنابراحتیاط واجب باید بدن نما نباشد.

(مسئله 177) چنانکه گذشت در بچه ها جایز است درآوردن

ص: 90

لباسهای دوخته را تا «فخّ» که متصل به مکه است به تأخیر اندازند.

(مسئله 178) بنابراحتیاط واجب باید دو جامة احرام را به قصد قربت و اطاعت امر خدا و به قصد احرام بپوشند؛ و خوب است کندن لباسهای دوخته نیز به قصد قربت و اطاعت انجام شود.

(مسئله 179) آنچه در لباس نمازگزار شرط است در جامه های احرام نیز شرط است؛ پس لباس احرام باید از ابریشم خالص و زرباف و از اجزای حیوان حرام گوشت نباشد. همچنین باید پاک باشد؛ مگر از نجاساتی که در حال نماز بخشیده شده است.

(مسئله 180) بنابراحتیاط واجب اگر در حال احرام لباسهای احرام نجس شود باید آنها را تطهیر یا عوض کنند. و بدن نیز اگر نجس شود بنابراحتیاط واجب باید آن را تطهیر نمایند.

(مسئله 181) اگر بدن یا لباس را تطهیر نکنند کفاره ندارد.

(مسئله 182) لباسهای زن نیز در حال احرام باید پاک باشد و از اجزای حیوان حرام گوشت نباشد. و بنابراحتیاط واجب از ابریشم خالص نیز نباشد؛ ولی ابریشم مخلوط مانعی ندارد.

(مسئله 183) باید به جامه های احرام عرفا جامه و ثوب گفته شود؛ پس بنابراحتیاط واجب از جنس بافته شده باشد و از قبیل چرم و پوست و نمد نباشد.

ص: 91

(مسئله 184) واجب نیست شخص محرم همیشه دو جامة احرام را پوشیده باشد. پس مانعی ندارد برای تطهیر یا شستشو یا حمام یا مانند اینها جامه ها را از خود دور کند، یا مثلا در گرما رداء را از دوش خود بردارد؛ چنانکه عوض کردن آنها هم مانعی ندارد، با رعایت شرایطی که گذشت.

(مسئله 185) افضل بلکه احوط این است که در وقت ورود به مکه برای طواف جامة هایی را که در آنها احرام بسته پوشیده باشد.

(مسئله 186) بنابراحتیاط واجب شخص محرم نباید إزار یعنی لنگ را به گردن خود گره بزند؛ بلکه بنابراحتیاط واجب هیچ یک از جامه های احرام را به گردن خود و به یکدیگر گره نزند؛ و همچنین دو پَر جامه را با سوزن یا سنجاق یا گره به هم متصل نکند. و اگر از روی ندانستن یا فراموشی گره زد یا با سوزن و سنجاق به هم متصل کرد فورا آن را باز کند؛ ولی به احرامش ضرر نمی زند و کفاره هم ندارد.

(مسئله 187) اگر محرم مثلا برای رفع سرما ناچار باشد از قبا یا پیراهن دوخته استفاده کند می تواند آنها را به دوش خود اندازد، بدون اینکه دست در آستین آنها کند؛ و قبا را باید وارونه و بالا و پایین کند. و اگر محرم لنگ پیدا نکرد و ناچار شد می تواند شلوار بپوشد؛ ولی بنابراحتیاط کفاره بدهد.

ص: 92

سوم از واجبات احرام: «تلبیه» یعنی گفتن لبَّیک می باشد، به نحوی که وارد شده است.

(مسئله 188) از تلبیه آنچه وجوب آن قطعی است گفتن چهار «لبَّیْکَ» است بدین گونه: «لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاشَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ»؛ و بنابراحتیاط واجب این جملات نیز در آخرآن اضافه شود: «إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لاشَرِیکَ لَکَ»؛ و پس از این جملات خوب است یک لبّیک نیز اضافه شود، ولی واجب نیست. و بنابراحتیاط مستحب همزة «إنَّ» هم با کسر «اِ» خوانده شود و هم با فتح «اَ»؛ هر چند خواندن آن با کسر کافی است. و خوب است کلمة «لَکَ» بعد از «المُلْکَ» نیز اضافه شود؛ ولی واجب نیست. پس تلبیة کامل چنین است:

لَبَّیْکَ اَللّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاشَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَکَ وَ الْمُلْکَ (لَکَ) لاشَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ.

یعنی: «اجابت و اطاعت می کنم تو را، خدایا اجابت می کنم تو را، اجابت می کنم تو را، برای تو شریک نیست، اجابت می کنم تو را، به درستی که ستایش و نعمت و پادشاهی از آن توست، هیچ شریک نداری، اجابت می کنم تو را.» و مستحب است تلبیه های زیر نیز در آخر

ص: 93

آن اضافه شود:

لَبَّیْکَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ داعِیاً إِلَی دارِ السَّلامِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ غَفّارَ الذُّنَوبِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ أَهْلَ التَلْبِیَهِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ ذَا الجَلالِ وَ الْإِکْرامِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ تَبْدِئُ وَ الْمَعادُ إِلَیْکَ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ تَسْتَغْنِی وَ یُفْتَقَرُ إِلَیْکَ لبَّیْکَ، لَبَّیْکَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إَلَیْکَ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ إِلهَ الْحَقِّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ ذَا النَّعماءِ وَ الْفَضْلِ الحَسنِ الْجَمیل لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ کَشّافَ الْکُرَبِ الْعِظامَ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدَیْکَ لَبَّیْکَ یا کَرِیمُ لَبَّیْکَ.(1)

(مسئله 189) بر مکلف واجب است مقدار تلبیة واجب را یاد بگیرد و مانند تکبیره الاحرام نماز به طور صحیح ادا نماید. و اگر خوب یاد نگرفته دیگری تلقین کند، یعنی کلمه کلمه بگوید و او مانندش تلفظ نماید. و اگر نمی تواند درست بگوید بنابراحتیاط به شکلی که می تواند بگوید و ترجمة آن را نیز بگوید و دیگری هم جای او و به نیابت او بگوید.

(مسئله 190) شخص لال که تلبیه را می داند ولی نمی تواند بگوید،

ص: 94


1- البته این تلبیه های مستحب مطابق نقل شیخ طوسی(ره) در «تهذیب» نقل شده است و با نسخة «کافی» کمی تفاوت دارد.

باید زبان خود را به تلبیه حرکت دهد و با انگشت خود نیز به آن اشاره نماید؛ و بهتر است که دیگری نیز به جای او تلبیه را بگوید. و اگر آن را نمی داند و نمی تواند یاد بگیرد و تلقین هم ممکن نیست تا به آن اشاره نماید، دیگری به جای او بگوید.

(مسئله 191) بچة ممیّز خودش تلبیه را بگوید؛ و به جای غیر ممیّز ولیّ او یا دیگری به اذن ولی تلبیه را بگوید. و نسبت به کسی که در میقات بیهوش است نیز گفته شده که دیگری به جای او تلبیه را بگوید، ولی مسئله محل اشکال است؛ پس بنابراحتیاط حکم او حکم کسی است که به سبب عذری بدون احرام از میقات عبور کرده است.

(مسئله 192) در خصوص حج قران جایز است به جای تلبیه احرام را به وسیلة إشعار یا تقلید حیوان قربانی منعقد نمایند؛ ولی بنابراحتیاط واجب لبّیک نیز گفته شود. و معنای «حج قران» و «اِشعار» و «تقلید» سابقا بیان شد.

(مسئله 193) تلبیه در احرام عمره و حج، مانند تکبیره الاحرام نماز است که نماز با آن شروع می شود؛ پس احرام بدون تلبیه (و در خصوص حج قران، احرام بدون تلبیه یا اِشعار یا تقلید) محقق نمی شود. بنابراین کسی که نیّت احرام کرده و لباسهای احرام را نیز پوشیده ولی تلبیه را نگفته است اگر یکی از محرمات احرام را مرتکب شود نه گناه

ص: 95

کرده و نه کفاره بدهکار است. همچنین است اگر تلبیة او به ریا و مانند آن باطل شده باشد.

(مسئله 194) اگر تلبیه را فراموش کرد یا دراثر ندانستن مسئله آن را نگفت و از میقات عبور کرد باید به میقات برگردد و با تلبیه محرم شود. و اگر نمی تواند برگردد و داخل حرم نشده ، در همانجا با تلبیه محرم شود؛ و اگر داخل حرم شده به خارج حرم برگردد؛ و اگر نمی تواند در همانجا محرم شود. و بنابراحتیاط در همة این صورتها به مقداری که می تواند به عقب برگردد و سپس محرم شود.

(مسئله 195) در صحت احرام و تلبیه طهارت از حدث اصغر و حدث اکبر شرط نیست؛ پس می تواند بدون وضو و در حال جنابت یا حیض و یا نفاس محرم شود و احرام او صحیح است.

(مسئله 196) شخصی که برای احرام عمرة تمتّع به میقات آمده اگر بعد از گفتن لبّیک در میقات و عبور از آن، خود را در حال اعمال عمره ببیند و شک کند که در وقت نیّت، نیّت عمره کرده یا اشتباها نیّت حج کرده، عمرة او صحیح است و احتیاطا نیّت را تجدید نماید. همچنین اگر بعد از احرام در مکه و رفتن به عرفات که از اعمال حج است شک کند که آیا نیّت حج کرده یا اشتباها نیّت عمره کرده، حج او صحیح است؛ و در غیر صورتی که ذکر شد مسئله اقسامی دارد که محل بحث

ص: 96

آنها کتابهای مفصّل فقهی است.

(مسئله 197) اگر در میقات پس از پوشیدن لباس احرام شک کند تلبیه را گفته یا نه، باید آن را بگوید. و اگر پس از گفتن تلبیه وفراغت از آن شک کند آن را صحیح ادا کرده یا غلط، اگر پس از گذشت زمانی شک کند بنا را بر صحت آن بگذارد؛ و اگر بلافاصله شک کند بنابراحتیاط اعاده نماید.

(مسئله 198) تلبیة واجب به نحوی که گذشت یک بار گفتن آن کافی است؛ ولی تکرار آن مستحب است؛ بخصوص پس از هر نماز واجب و مستحب، و بالا رفتن بر هر تپه و پایین آمدن از آن، و در هر سوار شدن و پیاده شدن، و در هر بیدار شدن از خواب، و هنگام سحر ها و در برخورد با هر سواری.

و در حدیث وارد شده: «هرکس در احرامش هفتاد بار از روی ایمان و اخلاص لبّیک بگوید خداوند هزار هزار مَلک را وا می دارد که گواهی دهند بر برائت او از آتش و از نفاق.»

و بر مردها مستحب است لبّیک را بلند بگویند، بلکه از بعضی روایات وجوب آن استفاده می شود؛ ولی بنابراقوی واجب نیست.

(مسئله 199) کسی که از مسجد شجره احرام می بندد بنابراحتیاط واجب تلبیه را در خود مسجد بگوید؛ ولی خوب است اظهار و بلند

ص: 97

گفتن آن را تأخیر اندازد تا «بَیداء» که در حدود دو کیلومتری مسجد واقع شده است. همچنین کسانی که از میقاتهای دیگر احرام می بندند تلبیه را در وقت احرام بگویند؛ ولی خوب است بلند گفتن آن را تأخیر اندازند تا کمی از راه را طی کنند. و کسی که از مکة مکرّمه برای حج احرام می بندد خوب است بلند گفتن آن را تأخیر اندازد تا به «رَقْطاء» برسد.

(مسئله 200) کسانی که برای عمرة تمتّع احرام بسته اند بنابراحتیاط پس از مشاهدة خانه های مکة معظّمه تلبیه را قطع کنند و دیگر لبّیک نگویند؛ و بنابر ظاهر روایت صحیحه مقصود از «مکّه» در اینجا مقدار ساخته شده در صدر اسلام است. و کسانی که از خارج حرم برای عمرة مفرده احرام بسته اند هنگام ورود در حرم تلبیه را قطع کنند. و کسانی که در نزدیک ترین منطقه به حرم برای عمرة مفرده احرام بسته اند پس از مشاهدة کعبة معظّمه تلبیه را قطع کنند. و کسانی که برای هر یک از اقسام حج احرام بسته اند در ظهر روز عرفه تلبیه را قطع نمایند.

مستحبات احرام

(مسئله 201) برای احرام چند چیز مستحب است:

اول: پیش از احرام خود را پاکیزه کند، ناختهای خود را بگیرد، شارب خود را بزند و موی عانه (محل روییدن مو در زیر شکم) و زیر

ص: 98

بغل خود را بتراشد یا با نوره برطرف نماید.

دوم: کسی که قصد حج دارد از اول ماه ذیقعده، و کسی که قصد عمرة مفرده دارد از یک ماه پیش از آن موی سر و ریش خود را رها کند و آنها را اصلاح نکند.

سوم: پیش از احرام، در میقات غسل کند؛ و اگر می ترسد در میقات آب پیدا نشود جایز است پیش از رسیدن به میقات غسل کند؛ و اگر در میقات آب پیدا شد مستحب است آن را اعاده نماید. و غسل احرام از زن حائض و نُفَساء نیز صحیح است. و برخی از فقها غسل احرام را واجب بلکه شرط صحت احرام دانسته اند، پس حتی الامکان ترک نشود. و در اخبار معتبره نسبت به غسل احرام زیاد تأکید شده و حتی وارد شده است که اگر کسی بدون غسل یا نماز محرم شد پس از غسل و نماز آن را اعاده نماید. و اگر بعد از غسل احرام لباسی را که بر محرم حرام است پوشید یا غذایی را که برمحرم حرام است خورد یا بوی خوش استعمال کرد، مستحب است غسل را اعاده نماید؛ همچنین است اگر بعد از غسل و پیش از احرام بخوابد؛ بلکه اگر بین غسل و احرام حدث هم از او خارج شود خوب است به قصد رجاء، غسل را اعاده نماید. و اگر در اول روز غسل کند تا آخر روز بلکه تا آخر شب بعد کفایت می کند؛ همچنین اگر اول شب غسل کند تا آخر شب بلکه

ص: 99

تا آخر روز بعد کافی است. و اگر نمی تواند غسل کند خوب است به قصد رجاء و امیدواری تیمّم نماید.

چهارم: جامه های احرام از پنبه باشد.

پنجم: احرام بعد از نماز و خواندن دعاهای وارده انجام شود؛ بدین ترتیب: در صورت امکان بعد از نماز ظهر، وگرنه بعد از نماز واجب دیگر؛ و اگر وقت نماز واجب نیست بعد از خواندن شش رکعت نافله و یا اقلا دو رکعت نافله که در آنها سوره های «قل هو الله اَحد» و «قل یا ایّها الکافرون» را بخواند؛ و روایت شده که «قل هو الله اَحد» را در رکعت اول و «قل یا ایّها الکافرون» را در رکعت دوم بخواند. و پس از نماز حمد و ثنای الهی بجا آورد و بر پیامبر و آل او صلوات بفرستد و سپس بگوید:

اَللّهُمَّ إنِّی أَسْأَلُکَ اَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنِ اسْتَجابَ لَکَ، وَ آمَنَ بِوَعْدِکَ وَ اتَّبَعَ اَمْرَکَ فَاِنِّی عَبْدُکَ وَ فِی قَبْضَتِکَ، لا اُوقِی إلاّ ما وَقِیتَ، وَ لا آخُذُ إلاّ ما اَعطَیْتَ، وَ قَدْ ذَکَرْتَ الْحَجَّ فَاَسْأَلُکَ اَنْ تَعْزِمَ لِی عَلَیْهِ عَلی کِتابِکَ وَ سُنَّهِ نَبِیّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقَوِّیَنِی عَلی مَا ضَعُفْتُ وَ تَسَلِّمَ لِی مَناسِکِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عافِیَه، وَاجْعَلْنِی مِنْ وَفْدِکَ الَّذِی رَضِیتَ وَ ارْتَضَیْتَ وَ سَمَّیْتَ وَ

ص: 100

کَتَبْتَ. اَللّهُمَّ اِنّی خَرَجْتُ مِنْ شُقَّهٍ بّعِیدَهٍ، وَ اَنْفَقْتُ مالی إِبْتِغاءَ مَرْضاتِکَ. اَللّهُمَّ فَتَمِّمْ لِی حَجَّتِی وَ عُمْرَتِی، اَللّهُمَّ إنِّی اُرِیدُ التَّمَتُّعَ بِالْعُمْرَهِ اِلَی الْحَجِّ عَلَی کِتابِک وَ سُنّهِ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِه. فَإنَّ عَرَضَ لِی عارِضٌ یَحْبِسُنِی فَخَلِّنِی حَیْثُ حَبَسْتَنِی بِقَدْرِکَ الَّذِی قَدَّرْتَ عَلَیَّ، اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ حَجَّهً فَعُمْرَهً، اَحْرَمَ لَکَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ عِظامِی وَ مُخِّی وَ عَصَبِی مِنَ النِّساءِ وَ الثِیابِ وَ الطِّیبِ، اَبْتَغِی بِذلِکَ وَجْهَکَ وَ الدّارَ الْآخِرَهَ(1)

این دعا را کافی است یک بار بخواند و سپس احرام ببندد.

ششم: هنگام پوشیدن دو جامة احرام بنابر فرمایش شیخ صدوق(ره) بگوید:

«اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذی رَزَقَنِی مَا اُواری بِهِ عَوْرَتِی وَ اُؤِّدی فِیهِ فَرْضِی وَ أَعْبُدُ فِیهِ رَبِّی وَ أَنْتَهِی فِیهِ إِلی مَا امَرَنِی، اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذی قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِی وَ أرَدْتُهُ فَأعانَنِی وَ قَبِلَنِی وَلَمْ یَقْطَعْ بِی وَ وَجْهَهُ أرَدْتُ فَسَلَّمَنِی فَهُوَ حِصْنِی وَ کَهْفِی وَ حَرْزِی وَ ظَهْرِی وَ مَلاذِی وَ

ص: 101


1- وسائل الشیعه ، کتاب الحج ، باب 16 از ابواب الاحرام ، ح 1

رَجائِی وَ مَنْجایَ وَ ذَخَرِی وَ عُدَّتِی فِی شِدَّتِی وَ رَخائِی(1)

هفتم: تلبیه را تکرار کند، به خصوص پس از هر نماز واجب و مستحب و بالا رفتن بر هر تپه و پایین آمدن از آن، و در هر سوار شدن و پیاده شدن، و بیدار شدن از خواب و هنگام سحر ها و در برخورد با هر سواره.

مکروهات احرام

(مسئله 202) مکروهات احرام نیز چند چیز است:

اول: احرام در جامة سیاه، بلکه احوط ترک آن است. و بهتر است جامه ها سفید باشند.

دوم: خوابیدن محرم در رختخواب و بالش زرد رنگ.

سوم: احرام در جامة راه راه.

چهارم: احرام در جامة چرکین، ولی اگر جامه در حال احرام چرک شود بهتر آن است آن را تا زمانی که در حال احرام است نشوید.

پنجم: استعمال حنا پیش از احرام در صورتی که اثر آن تا زمان احرام باقی است.

ششم: حمام رفتن؛ و بهتر بلکه احوط این است که محرم بدن خود

ص: 102


1- من لایحضره الفقیه 2/527

را با کیسه و مانند آن نساید.

هفتم: لبّیک گفتن محرم در جواب کسی که او را صدا زند.

تروک و محرمات احرام

بیست و نه چیز است که شخص محرم به طور قطع یا به احتیاط واجب باید از آنها اجتناب کند؛ و ارتکاب بعضی از آنها سبب اعادة عمره یا حج، و ارتکاب بسیاری از آنها موجب کفاره می شود:

اول از محرمات احرام: «شکار حیوان وحشی صحرایی» است؛ مگر در مواردی که استثناء شده است.

(مسئله 203) در حال احرام شکار کردن حیوان وحشی صحرایی و کمک کردن به صیاد در صید آن و نشان دادن شکار به او هر چند با اشاره باشد حرام است؛ چه صیاد در حال احرام باشد یا نه . همچینین بر محرم حرام است حیوانی را که دیگری شکار کرده ذبح نماید.

(مسئله 204) شکار حیوان وحشی در حرم جایز نیست؛ هر چند شکارچی در حال احرام نباشد.

(مسئله 205) خوردن گوشت شکار صحرایی در حال احرام حرام است؛ چه خودش شکار کند یا دیگری، شکار کننده در حال احرام باشد یا نباشد، شکار از حرم باشد یا از خارج حرم.

(مسئله 206) بنا بر مشهور شخص محرم اگر شکار را بکشد یا ذبح

ص: 103

نماید در حکم میته است و حتی غیر محرم نیز بنابراحتیاط باید از آن اجتناب کند. همچنین است صید حرم اگرکشته یا ذبح شود؛ هر چند کشندة آن در حال احرام نباشد.

(مسئله 207) حیوان وحشی صحرایی اگر در خارج حرم صید و ذبح شود، خوردن گوشت آن در داخل حرم برای کسانی که در حال احرام نیستند مانعی ندارد؛ ولی اگر آن را زنده وارد حرم کردند ذبح آن در حرم جایز نیست، بلکه باید آن را رها کنند.

(مسئله 208) پرندگان نیز جزو شکار صحرایی محسوبند و شکار آنها بر محرم حرام است؛ همچنین است ملخ. و باید شخص محرم دقت کند که ملخها زیر دست و پا تلف نشوند.

(مسئله 209) جایز نیست محرم حیوان شکار شده مانند آهو و کبوتر و سایر پرندگان را بخرد و یا آنها را حبس و نگهداری نماید. و اگر پیش از احرام در خارج حرم آنها را شکار کرده یا خریده باشد، پس از اینکه محرم شد باید فورا آنها را را رها نماید؛ و اگر پرنده پر در نیاورده یا پرهای آن را چیده اند باید از آن محافظت نماید تا پر درآورد و سپس آن را رها کند. همچنین است حکم شکار و پرنده ای که از خارج حرم وارد حرم کنند؛ هر چند وارد کننده در حال احرام نباشد. و نیز چنین است حکم شکار و پرندگان حرم حتی نسبت به کسی که در حال احرام

ص: 104

نیست؛ ولی اگر محرم در وطن خود شکار و پرنده ای دارد لازم نیست در وقت احرام او در میقات آنها را رها کنند.

(مسئله 210) جایز نیست محرم حیوانات درنده را شکارکند یا بکشد و یا اذیت نماید؛ مگر اینکه قصد او کنند یا از آنها وحشت کند و برخود بترسد، که در این صورت کشتن آنها مانعی ندارد. همچنین جایز است افعی و مارهای خطرناک و عقرب و موش را بکشد و درکشتن آنها کفاره نیست.

(مسئله 211) هر شکاری که بر محرم حرام است، جوجه و تخم آن حیوان نیز بر او حرام است.

(مسئله 212) محرم بنابراحتیاط واجب زنبور را نکشد؛ مگر در صورتی که قصد اوکند. بلکه بنابراحتیاط واجب از کشتن مطلق حیوانات و حشراتی که اذیت نمی کنند اجتناب کنند.

(مسئله 213) شکار کردن حیوانات دریایی مانند ماهی در حال احرام مانعی ندارد. و اگر حیوانی هم در آب و هم در خشکی زندگی می کند، ملاک جای تخم و جوجه گذاری آن است؛ پس اگر در آب تخم و جوجه می گذارد حیوان دریایی محسوب است.

(مسئله 214) ذبح و خوردن گوشت حیوانات اهلی مانند مرغ خانگی، گوسفند، گاو و شتر در حال احرام مانعی ندارد.

ص: 105

و مخفی نماند که مسائل و فروع شکار و کفارة هر یک از شکارها بسیار زیاد است؛ و چون برای حجاج شهرهای دور کمتر مورد حاجت است لذا از تفصیل آنها در اینجا صرف نظر می شود.

دوم از محرمات احرام: «جماع» است؛ یعنی نزدیکی کردن با زن. و در اصلِ حرام بودن آن فرقی بین احرام عمرة تمتّع و عمرة مفرده و اقسام حج نیست. پس در عمرة تمتّع پس از تقصیر، و در احرام حج و عمرة مفرده پس از طواف نساء، زن بر او حلال می شود؛ همچنین است حکم زن نسبت به حلال شدن شوهر بر او.

(مسئله 215) اگر کسی در عمرة تمتّع از روی علم و عمد با زن خود نزدیکی کند، پس اگر بعد از فراغت از سعی باشد عمرة او صحیح است و فقط کفاره بر او واجب می شود؛ و کفارة آن بنابراحتیاط یک شتر است مطلقاً(1)، هر چند فرق گذاشتن بین متمکن و عاجز خالی از قوت نیست؛ یعنی اگر می تواند یک شتر و اگر نمی تواند یک گاو و اگر نمی تواند یک گوسفند ذبح کند.

و اگر پیش از فراغت از سعی باشد، بنابراحتیاط یک شتر کفاره بدهد و عمره را تمام کند. و در صورت وسعت وقت آن را پیش از حج اعاده نماید و حج او صحیح است؛ و اگر نمی تواند عمره را اعاده نماید

ص: 106


1- «مطلقاً» یعنی: چه متمکن و چه عاجز از دادن کفارة یک شتر باشد.

چون وقت حج تنگ می شود، بنابراحتیاط واجب یک حج به قصد آنچه وظیفة اوست، مردّد بین حج تمتّع و حج افراد بجا آورد، و بعد یک عمرة مفرده، و در سال بعد عمره و حج تمتّع را اعاده نماید.

(مسئله 216) اگر محرم در حج پیش از وقوف به مشعر از روی علم و عمد با زن خود نزدیکی کند کفارة آن بنابراحتیاط یک شتر است مطلقاً؛ و باید حج را تمام کند و سال بعد نیز آن را اعاده نماید، هر چند حج مستحبی باشد؛ و اگر حج را تمام نکند در احرام باقی می ماند.

و زن هم اگر در احرام بوده و به عمل راضی شده حکمش همین است؛ و باید تا آخر حج از یکدیگر جدا شوند؛ یعنی تا آخر با یکدیگر خلوت نکنند، بلکه شخص سومی با آنان باشد. و اگر زن راضی نبوده و مرد او را مجبور کرده است، حج زن صحیح است و مرد باید کفارة زن را نیز بدهد.

(مسئله 217) اگر محرم در حج بعد از وقوف به مشعر و پیش از انجام پنج شوْط(1) از طواف نساء با زن خود از روی علم و عمد نزدیکی کند، بنابراحتیاط کفارة آن مطلقا یک شتر است؛ ولی حج او صحیح است. و اگر زن هم در حال احرام راضی بوده حکمش همین است؛ و اگر مجبور شده کفارة او به عهدة مرد است.

ص: 107


1- «شوْط» یعنی: یک دورکامل به دور خانة کعبه

و اگر پس از گذشتن پنج شَوْط از طواف نساء بوده حج آنان صحیح است و بنابراقوی کفاره هم واجب نیست.

(مسئله 218) اگر محرم در عمرة مفرده پس از فراغت از سعی و پیش از تقصیر از روی علم و عمد با زن خود نزدیکی نماید عمرة او صحیح است؛ ولی کفاره بر او واجب می شود. و اگر پیش از سعی نزدیکی کند عمرة او باطل می شود و باید کفاره بدهد؛ و بنابراحتیاط عمره را تمام کند و یک ماه در مکه بماند و بعد به یکی از میقاتها برود و از آنجا برای عمرة مفرده احرام ببندد و عمره را اعاده نماید. و کفاره در عمرة مفرده مانند کفاره در عمرة تمتّع است به تفصیلی که گذشت(1)

(مسئله 219) در مسائلی که گذشت فرقی نیست بین اینکه نزدیکی در جلوی زن باشد یا عقب، زن دائم باشد یا متعه، منی خارج شود یا نشود.

(مسئله 220) اگر با زن دیگری غیر از زن خود زنا کند یا اشتباها با او نزدیکی کند، حکم آن مانند نزدیکی با زن خود می باشد؛ بلکه ظاهرا لواط با مرد هم همین حکم را دارد.

(مسئله 221) در همة مسائلی که گذشت کسی که نزدیکی کرده مرتکب گناه شده و باید علاوه بر کفاره از عمل خود استغفار کند.

ص: 108


1- به مسئله 215 مراجعه شود.

(مسئله 222) اگر در احرام حج یا عمره با زن خود از روی غفلت و فراموشی یا ندانستن مسئله نزدیکی کند، عمره و حج او صحیح است؛ هر چند پیش از وقوف به مشعر و پیش از سعی باشد. و کفاره نیز واجب نیست.

(مسئله 223) اگر در احرام حج یا عمره از روی علم و عمد با زن خود بدون دخول نزدیکی کند باید استغفار نماید؛ و کفارة آن بنابراحتیاط یک شتر است مطلقا، هر چند منی خارج نشود. ولی عمره و حج او صحیح است؛ هر چند پیش از وقوف به مشعر و پیش از سعی باشد.

سوم از محرمات احرام: «بوسیدن زن» است.

(مسئله 224) جایز نیست محرم زن خود را از روی شهوت ببوسد؛ بلکه بنابراحتیاط مطلقا او را نبوسد. و چنانچه بوسید پس اگر از روی شهوت باشد و منی خارج شود کفارة آن یک شتر است؛ بلکه همچنین است بنابراحتیاط واجب اگر منی خارج نشود. و اگر بدون شهوت بوسید کفارة آن ذبح یک گوسفند است. و اگر زن اجنبی را ببوسد کفارة آن مثل کفارة بوسیدن زن خود می باشد. و بنابراحتیاط واجب اگر زن مرد را ببوسد همین حکم را دارد؛ ولی بوسیدن مادر و امثال او از محارم از روی عاطفه و شفقت مانعی ندارد.

ص: 109

(مسئله 225) اگر محرم پس از اینکه تقصیر کرد یا طواف نساء بجا آورد و زن بر او حلال شد زن خود را که هنوز در حال احرام است ببوسد، بنابراحتیاط باید یک گوسفند بکشد.

چهارم از محرمات احرام: «لمس بدن زن و بازی با زن» است.

(مسئله 226) جایز است محرم بدن زن خود را بدون شهوت لمس کند یا او را برای سوار شدن یا پیاده شدن مثلا در بغل بگیرد؛ ولی لمس بدن او یا بازی با او از روی شهوت جایز نیست. و کفارة لمس او با شهوت ذبح یک گوسفند است. و اگر لمس و بازی را ادامه دهد تا منی خارج شود کفارة آن مثل کفارة نزدیکی کردن است. و بنابراحتیاط واجب اگر زن بدن مرد را لمس کند، حکم آن همین است.

پنجم از محرمات احرام: «نگاه کردن به زن» است.

(مسئله 227) جایز نیست محرم از روی شهوت حتی به زن خود نگاه کند؛ ولی بدون شهوت مانعی ندارد. و اگر با شهوت نگاه کند و منی خارج شود کفارة آن یک شتر است. و اگر با شهوت نگاه کند ولی منی خارج نشود، یا بدون شهوت نگاه کند و تصادفا منی خارج شود کفاره ندارد.

(مسئله 228) اگر محرم به زن اجنبی با شهوت یا بدون شهوت نگاه کند و منی خارج شود پس اگر دارا باشد کفارة آن یک شتر است؛ و

ص: 110

اگر متوسط باشد یک گاو، و اگر فقیر باشد یک گوسفند است. و اگر منی خارج نشود کفاره ندارد؛ هر چند گناه کرده است. و بنابراحتیاط واجب نگاه زن به مرد نیز همین حکم را دارد.

(مسئله 229) اگر محرم از روی غفلت و فراموشی یا ندانستن مسئله زن خود را ببوسد یا لمس یا نگاه کند و یا با او بازی کند کفاره ندارد؛ هر چند از روی شهوت باشد و منی هم خارج گردد.

ششم از محرمات احرام: «استمناء» است.

(مسئله 230) اگر محرم با آلت خود بازی کند تا منی از او خارج شود، حکم او مانند کسی است که در حال احرام عمره یا حج نزدیکی کرده باشد به تفصیلی که در «مسئله 215» گذشت. همچنین است بنابراحتیاط واجب اگر به نحوی دیگر غیر از بازی با زن خود، کاری کند که منی از او خارج شود؛ مخصوصا اگر با قصد خروج منی باشد. ولی اگر با زن خود از روی شهوت بازی کند یا او را لمس نماید یا ببوسد و منی خارج شود، هر چند کفاره واجب است چنانکه گذشت، ولی بطلان عمره یا حج او معلوم نیست؛ بلکه اقوی عدم بطلان است.

هفتم از محرمات احرام: «عقد ازدواج» و نیز«گواه شدن بر عقد ازدواج» است.

(مسئله 231) محرم جایز نیست در حال احرام برای خود زن بگیرد

ص: 111

یا زنی را برای دیگری عقد نماید؛ چه عقد دائم باشد یا متعه، و شخص دیگر در حال احرام باشد یا نباشد. و اگر زنی را برای خود یا دیگری عقد کند، عقد باطل است؛ هر چند جاهل به مسئله باشد.

(مسئله 232) اگر با علم به مسئله در حال احرام زنی را برای خود عقد کند، آن زن برای او همیشه حرام می شود. ولی اگر جاهل به مسئله بوده پس از تمام شدن احرام می تواند آن زن را بگیرد؛ هر چند خوب است او را نگیرد، بخصوص اگر با او نزدیکی کرده باشد.

(مسئله 233) اگر محرم در حال احرام یا پیش از آن کسی را وکیل کرده که برایش زن بگیرد و او در حال احرامِ موکّل برای او زن گرفت، صحت آن عقد محل اشکال است؛ بلکه باطل بودن آن خالی از قوت نیست. ولی اگر در حال احرام کسی را وکیل کند که بعد از تمام شدن احرام برای او زن بگیرد مانعی ندارد.

(مسئله 234) محرم جایز نیست به عنوان شاهد و گواه در مجلس عقد ازدواج حاضر شود؛ هر چند آن عقد برای غیر محرم باشد.

(مسئله 235) بنابراحتیاط محرم در حال احرام بر واقع شدن عقد ازدواج شهادت ندهد؛ هر چند پیش از احرام در مجلس عقد حاضر بوده باشد. همچنین بنابراحتیاط در حال احرام خواستگاری نکند.

(مسئله 236) بنابراحتیاط واجب زنی را که در حال احرام است

ص: 112

برای کسی عقد نکنند؛ هر چند آن کس در حال احرام نباشد. و اگر عقد کردند آن مرد با او نزدیکی نکند، بلکه احتیاطا او را طلاق دهد؛ و اگر به مسئله عالم بوده هیچ وقت او را نگیرد.

(مسئله 237) اگر کسی زنی را برای مردی که در حال احرام است عقد کند و آن مرد دخول کند، پس اگر زن و عقد کننده می دانسته اند که مرد محرم است و هر سه عالم به مسئله بوده اند بر هر یک از سه نفر کفارة یک شتر واجب است؛ و اگر دخول نکند بر هیچ کدام کفاره نیست. و در این حکم فرق نیست بین اینکه زن و عقد کننده در حال احرام باشند یا نباشند. و اگر بعضی از آنان مسئله را می دانسته بر خصوص او کفاره واجب است.

هشتم از محرمات احرام: «استعمال بوی خوش» است.

(مسئله 238) استعمال چیزهای خوشبو - مانند: مشک، زعفران، عنبر، عود، ورس و کافور - به خوردن یا بوییدن یا مالیدن به بدن یا لباس بر مرد و زن در حال احرام حرام است؛ همچنین است پوشیدن لباسی که از سابق اثری از بوی خوش در آن مانده باشد.

و احتیاط واجب، بلکه اقوی تعمیم حکم است نسبت به تمام اشیائی که معمولا به منظور استفاده از بوی خوش آنها، تهیه و استعمال می شوند؛ مانند: گلاب و انواع عطرها و ادکلنها، همچنین صابونهای

ص: 113

عطری و شامپوهای خوشبو و معطر.

(مسئله 239) بنابراحتیاط واجب محرم باید از گلها و سبزیهایی که بوی خوش دارند مخصوصا از ریحان و از گلهایی که از آنها گلاب و عطریات تهیه می شود اجتناب کند؛ بلکه بنابراحتیاط از ادویة خوشبو مانند دارچین و هِل و زنجبیل و ریشة جوز نیز اجتناب نماید. ولی از سبزیهای صحرایی خودروی که بوی خوش دارند مانند: بومادران و درمنه و خزامی که معمول نیست در عطریات از آنها استفاده شود اجتناب لازم نیست.

(مسئله 240) خوردن میوه های خوشبو؛ - مانند: سیب، به، گلابی، پرتغال و ترنج - در حال احرام مانعی ندارد؛ ولی بنابراحتیاط واجب باید از بوییدن آنها حتی در حال خوردن اجتناب نماید.

(مسئله 241) بر محرم واجب است بینی خود را از بوی خوش بگیرد. و حرام است بینی خود را از بوی بد بگیرد؛ ولی تند رفتن برای نجات از بوی بد مانعی ندارد.

(مسئله 242) اگر محرم به پوشیدن لباس معطر یا غذا یا دوایی که در آن چیزهای خوشبو مصرف شده ناچار شود، استعمال آن مانعی ندارد؛ ولی باید بینی خود را از بوی خوش آنها بگیرد و احتیاطا کفاره بدهد.

ص: 114

(مسئله 243) خرید و فروش عطریات و چیزهای خوشبو در حال احرام مانعی ندارد؛ ولی نباید آنها را استعمال کند و یا برای امتحان بو بکشد.

(مسئله 244) اگرتصادفا یا عمدا لباس محرم به زعفران یا چیزهای خوشبوی دیگر آلوده شود، باید لباس را فورا عوض کند یا بوی خوش را از آن هر چند به شستن برطرف نماید. ولی اگر خَلُوق (1)کعبة معظّمه که در آن زعفران و چیزهای دیگر به کار می رفته به لباس بمالد اجتناب از آن لازم نیست؛ لکن چون معمولا در این زمانها کعبه را با چیزهای دیگر خوشبو می کنند، محرم بنابراحتیاط واجب باید از آنها اجتناب نماید و بینی خود را از بوی آنها بگیرد.

(مسئله 245) اگر محرم چیزهای خوشبو را عمدا بخورد باید کفاره بدهد؛ و کفارة آن ذبح یک گوسفند است. همچنین است بنابراحتیاط واجب اگر آنها را در حال ناچاری بخورد و یا عمدا بو بکشد یا به لباس و بدن خود بمالد؛ ولی اگر از روی غفلت و فراموشی یا ندانستن مسئله استعمال کرده کفاره ندارد؛ ولی خوب است استغفار کند، و بنابراحتیاط چیزی هم صدقه بدهد یا مسکینی را اطعام نماید.

ص: 115


1- عطر خاصی بوده که بیشترین اجزایش از زعفران تشکیل شده و در گذشته با آن کعبه را معطر و خوشبو می نموده اند.

(مسئله 246) اگر استعمال بوی خوش را در یک جلسه ادامه دهد بنابراقوی یک کفاره کافی است؛ ولی اگر در چند نوبت با فاصله استعمال کند، احوط تعدد کفاره است. و اگر پس از استعمال کفاره دهد و دوباره استعمال کند واجب است دوباره کفاره بدهد.

(مسئله 247) محرم اگر در احرام حج پیش از تمام کردن سعی فوت کند نباید او را با آب کافور غسل دهند، و باید به جای آن با آب خالص غسلش دهند؛ همچنین نباید او را با کافور حنوط کنند. همچنین است حکم محرم به احرام عمره اگر پیش از تقصیر فوت کند.

نهم از محرمات احرام: «روغن مالی بدن» است.

(مسئله 248) محرم نباید در حال احرام بدن خود را روغن مالی کند؛ هر چند روغن خوشبو نباشد. ولی اگر برای معالجه ضرورت داشته باشد مانعی ندارد؛ مانند: پمادهایی که روی زخمها مالیده می شوند.

(مسئله 249) جایز نیست پیش از احرام روغن خوشبویی که بوی خوش آن تا بعد از احرام باقی می ماند به بدن مالیده شود؛ ولی اگر بوی خوش آن باقی نمی ماند مانعی ندارد، هر چند چربی آن باقی بماند.

(مسئله 250) خوردن روغن در حال احرام اگر چیز خوشبویی در آن نباشد مانعی ندارد.

ص: 116

(مسئله 251) اگر محرم عمدا به بدن خود روغنی که مخلوط با چیز خوشبویی است بمالد، بنابراحتیاط واجب باید کفاره بدهد؛ هر چند از روی ناچاری و برای معالجه باشد؛ و کفارة آن ذبح یک گوسفند است. و اگر از روی ندانستن مسئله باشد بنابراحتیاط یک مسکین اطعام کند. و اگر روغن ذاتا خوشبو باشد بنابراحتیاط نیز کفاره را بدهد؛ ولی اگر روغن خوشبو نباشد در مالیدن آن کفاره ثابت نیست، هر چند خوب بلکه احوط است.

دهم از محرّمات احرام: «سرمه کشیدن» است.

(مسئله 252) سرمه کشیدن به سرمة سیاه که معمولا برای زینت استعمال می شود هر چند قصد زینت نکند، و همچنین به سرمه هایی که در آنها چیزهای خوشبو و معطر به کار رفته برای مرد و زن در حال احرام حرام است؛ و بنابراحتیاط واجب از هر سرمه ای که زینت باشد اجتناب نمایند. ولی استعمال سرمه ای که نه سیاه و نه خوشبو و نه زینت باشد مانعی ندارد.

(مسئله 253) اگر برای معالجة چشم ناچار باشند سرمه بکشند، جایز است از سرمه هایی که در آنها چیزهای خوشبو به کار نرفته استفاده نمایند.

(مسئله 254) در سرمه کشیدن کفاره ثابت نیست؛ هر چند احوط

ص: 117

ذبح یک گوسفند است. ولی اگر در سرمه چیزهای خوشبو به کار رفته باشد، کفارة آن بنابراحتیاط واجب ذبح یک گوسفند است.

یازدهم از محرّمات احرام: «به دست کردن انگشتر به قصد زینت» است.

(مسئله 255) بر محرم حرام است به قصد زینت انگشتر به دست کند؛ ولی اگر به قصد عمل به استحباب باشد مانعی ندارد؛ همچنین برای مقاصد عقلایی دیگر مانند: استفاده از خواص نگین آن یا حفظ آن از گم شدن یا شمردن شوطهای طواف با آن مانعی ندارد.

(مسئله 256) در استعمال انگشتر به قصد زینت، کفاره ثابت نیست؛ هر چند اولی و احوط ذبح یک گوسفند است.

دوازدهم از محرّمات احرام: «زینت کردن و پوشیدن زیور» برای زن است.

(مسئله 257) جایز نیست زن در حال احرام خود را زینت کند و یا زیورهایی را به قصد زینت بپوشد؛ بلکه بنابراحتیاط واجب از آنچه زینت است اجتناب نماید، هر چند به قصد زینت نباشد. ولی زیورهایی را که پیش از احرام عادت به پوشیدن آنها داشته لازم نیست برای احرام بیرون آورد؛ لکن باید آنها را بپوشاند و به هیچ مرد حتی به شوهر خود آنها را نشان ندهد.

ص: 118

(مسئله 258) بر مرد و زن در حال احرام حرام است به قصد زینت حنا ببندند؛ بلکه اگر حنا بستن زینت باشد بنابراحتیاط واجب باید از آن اجتناب کنند، هر چند به قصد زینت نباشد. ولی اگر زینت نباشد و برای معالجه و درمان از آن استفاده کنند مانعی ندارد.

(مسئله 259) حنا بستن پیش از احرام به هر قصد باشد مانعی ندارد؛ ولی اگر اثر و رنگ آن تا زمان احرام باقی می ماند خوب است آن را ترک کنند، بلکه احوط است.

(مسئله 260) در زینت کردن و استعمال زیور آلات و حنا بستن کفاره ثابت نیست؛ هر چند اولی و احوط ذبح یک گوسفند است.

سیزدهم از محرّمات احرام: «نگاه کردن در آینه» است.

(مسئله 261) نگاه کردن مرد و زن در حال احرام در آینه برای زینت جایز نیست؛ بلکه بنابراحتیاط واجب برای غیر زینت هم در آینه نگاه نکنند، مگر اینکه به هیچ وجه صدق زینت نکند.

(مسئله 262) اگر عکس گرفتن از اشخاص یا منظره ها مستلزم نگاه در آینه باشد؛ بنابراحتیاط از آن اجتناب نمایند.

(مسئله 263) اگر در اطاقی که شخص محرم سکونت دارد آینه باشد و می داند که گاهی چشم او بی اختیار به آینه می افتد ظاهرا اشکال ندارد؛ ولی بنابراحتیاط آینه را بردارد یا چیزی روی آینه بیندازد.

ص: 119

(مسئله 264) نگاه کردن محرم به اجسام صاف و صیقل داده شده که عکس انسان در آنها پیداست و همچنین نگاه کردن در آب مانعی ندارد؛ مگر اینکه برای زینت باشد.

(مسئله 265) عینک زدن اگر زینت باشد در حال احرام حرام است؛ و اگر زینت نباشد مانعی ندارد.

(مسئله 266) در نگاه کردن در آینه کفاره ثابت نیست؛ هر چند اولی و احوط ذبح یک گوسفند است. و مستحب است پس از نگاه کردن در آینه لبّیک بگوید.

چهاردهم از محرّمات احرام: «پوشیدن لباس دوخته» برمردان است.

(مسئله 267) بر مرد محرم پوشیدن پیراهن و قبا و شلوار و زیر شلواری و جامه های آستین دار که معمولا دستها را در آستین آنها می کنند، و جامه های دکمه دار که معمولا دکمه های آنها را می اندازند حرام است؛ بلکه بنابراحتیاط واجب باید از پوشیدن هر جامة دوخته شده اجتناب نماید.

همچنین از پوشیدن لباسهایی که شبیه به دوخته است، مانند: پیراهنها و زیر پیراهنهایی که با چرخ یا با دست می بافند اجتناب کند؛ همچنین است پوششهایی که با پشم می مالند، مانند: کُلیچه و نمدهایی که چوپانان می پوشند.

ص: 120

(مسئله 268) بنابراحتیاط مرد محرم از پوشیدن هر نوع لباس دوخته اجتناب نماید؛ هر چند کوچک باشد، مانند: کمربند دوخته و شب کلاه.

(مسئله 269) اگر قمقمة آب مثلا در محفظة دوخته باشد یا وسائل سفر در ساکِ دوخته باشد بنابراحتیاط در حال احرام آنها را بر دوش نیندازد؛ ولی دست گرفتن آنها مانعی ندارد.

(مسئله 270) همیانی را که در آن پول خود را حفظ می کنند و به کمر می بندند برای محرم جایز است آن را به کمر خود ببندد؛ هر چند دوخته باشد، ولی بنابراحتیاط بدون گره باشد.

(مسئله 271) اگر محرم به فتق بند دوخته نیاز پیدا کند و ناچار شود آن را به خود ببندد جایز است آن را به خود ببندد؛ ولی بنابراحتیاط کفارة آن را بدهد.

(مسئله 272) اگر محرم به لباس دوخته احتیاج پیدا کند و ناچار شود آن را بپوشد جایز است آن را بپوشد؛ ولی بنابراحتیاط واجب باید کفارة آن را بدهد.

(مسئله 273) کفارة پوشیدن لباس دوخته اگر از روی علم و عمد باشد، ذبح یک گوسفند است؛ همچنین است بنابراحتیاط واجب اگر از روی اضطرار و ناچاری باشد؛ ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن

ص: 121

مسئله باشد کفاره واجب نیست.

(مسئله 274) جایز است محرم هنگام خوابیدن از لحاف یا روانداز دوخته استفاده کند و بدن خود را با آن بپوشاند؛ ولی سر خود را باید نپوشاند. و بنابراحتیاط در حال نشستن نیز لحاف یا پتو را به خود نپیچد.

(مسئله 275) محرم جایز است شال ندوخته یا عمامه را دور کمر خود روی لنگ ببندد؛ ولی بنابراحتیاط آن را تا سینة خود بالا نبرد. بلکه خوب است به طور کلی از بستن شال و عمامه به دور کمر اجتناب نماید.

(مسئله 276) اگر محرم چند نوع لباس دوخته بپوشد - مانند: پیراهن و قبا و شلوار - برای هرکدام باید یک کفاره بدهد. و اگر آنها را داخل یکدیگر کند و یک دفعه بپوشد باز هم بنابراحتیاط واجب برای هر کدام یک کفاره بدهد.

(مسئله 277) اگر محرم چند لباس دوخته از یک نوع بپوشد - مثلا: چند پیراهن یا چند قبا بپوشد - چه در یک مجلس باشد یا در چند مجلس، بنابراحتیاط برای هر کدام یک کفاره بدهد.

(مسئله 278) اگر یک نوع لباس دوخته، مانند: پیراهن مثلا بپوشد و کفارة آن را بدهد و بعد پیراهن دیگر بپوشد یا آن پیراهن را درآورد و پس از دادن کفاره دوباره آن را بپوشد باید دوباره کفاره بدهد.

ص: 122

(مسئله 279) اگر از روی اضطرار و ناچاری چند نوع لباس دوخته بپوشد بنابراحتیاط واجب باید برای هر کدام یک کفاره بدهد؛ همچنین است بنابراحتیاط اگر چند لباس دوخته از یک نوع بپوشد.

(مسئله 280) اگر محرم لباس دوخته ای را از روی فراموشی یا ندانستن مسئله پوشیده است پس از توجه و علم باید فورا آن را درآورد. پس اگر آن را پیش از تلبیه پوشیده است می تواند آن را از طرف سر درآورد؛ و لازم نیست آن را از طرف پا درآورد. ولی اگر بعد از تلبیه و تحقق احرام پوشیده است، باید از طرف پا درآورد؛ و اگر یقة آن تنگ است باید آن را بشکافد یا پاره کند تا از طرف پا کنده شود. و در هر دو صورت اگر در بیرون آوردن آن کوتاهی نکند کفاره واجب نیست؛ واگر عمدا کوتاهی کند و بیرون آوردن آن را به تأخیر بیندازد باید کفاره بدهد. و تفصیلی که در چگونگی بیرون آوردن لباس دوخته گفته شد، در صورتی که از روی علم و عمد هم آن را پوشیده باشد جاری است.

(مسئله 281) برای زنها جایز است در حال احرام هر اندازه لازم داشته باشند لباس دوخته بپوشند؛ بارعایت شرایطی که در لباس احرام معتبر است و پیش از این گفته شد؛ و کفاره نیز واجب نیست. ولی بنابر روایات معتبر زنها در حال احرام نهی شده اند از پوشیدن «قُفّازَین» که به

ص: 123

صورت یک جفت دستکش زنانه بوده و زنها برای رفع سرما به دست می کرده اند و بیشتر جنبة زینت داشته است؛ و بنابراحتیاط از پوشیدن هر نوع دستکش در حال احرام اجتناب نمایند.

پانزدهم از محرّمات احرام: «دکمه گذاشتن و گره زدن جامه های احرام» است.

(مسئله 282) مرد محرم نباید به جامه های خود دکمه بگذارد و دو طرف جامه را با دکمه به یکدیگر متصل کند. همچنین بنابراحتیاط واجب نباید لنگ خود را به گردن خود گره بزند؛ بلکه بنابراحتیاط واجب هیچ یک از جامه های احرام را به گردن خود و به یکدیگر گره نزند. همچنین دو طرف جامه را با سوزن و سنجاق و گره به یکدیگر متصل نکند؛ بلکه یک طرف لنگ را در طرف دیگر آن فرو کند.

و بعید نیست برای حفظ رداء از افتادن، دو طرف آن را با گذاشتن سنگ در آن و پیچیدن نخ به دور آن بدون گره به یکدیگر متصل کند؛ ولی یک طرف آن را روی طرف دیگر نیندازد.

(مسئله 283) دکمه گذاشتن و گره زدن جامه های احرام کفاره ندارد؛ هر چند اولی و احوط ذبح یک گوسفند است.

شانزدهم از محرّمات احرام: «پوشیدن جوراب و چکمه» برای مردان است.

ص: 124

(مسئله 284) بر مرد محرم پوشیدن جوراب و چکمه، بلکه موزه و گیوه و هر چه تمام روی پار را بپوشاند حرام است؛ ولی برای زن در حال احرام مانعی ندارد.

(مسئله 285) اگر مرد محرم نعلین پیدا نکند و ناچار شود چکمه یا جوراب و مانند اینها را بپوشد، بنابراحتیاط واجب روی آنها را شکاف دهد؛ بلکه خوب است ساق آنها را نیز قطع کند.

(مسئله 286) اگر مرد محرم از روی علم و عمد چکمه و جوراب و امثال اینها را پوشید بنابراحتیاط یک گوسفند به عنوان کفاره ذبح نماید.

(مسئله 287) اگر مرد محرم زیر لحاف یا پتو بخوابد مانعی ندارد؛ هر چند روی پاهای او را بپوشاند.

(مسئله 288) در حال احرام پوشیدن نعلینی که بندهای عریض دارد ولی همة روی پاها را نمی گیرد مانعی ندارد؛ هر چند بهتر است نعلین با بندهای باریک انتخاب شود.

هفدهم از محرّمات احرام: «پوشیدن سر» برای مردان است.

(مسئله 289) مرد محرم نباید در حال احرام تمام سر خود یا قسمتی از آن را با لباس یا پارچه بپوشاند؛ بلکه بنابراحتیاط واجب با گل و حنا و دوا و پوشال و گذاشتن محمولات روی سر و مانند اینها نیز سر خود را

ص: 125

نپوشاند.

(مسئله 290) مرد محرم اگر سرش را بشوید، نباید سر یا بعض آن را با حوله و دستمال خشک کند.

(مسئله 291) مرد محرم نباید در حال احرام کلاه گیس بر سر گذارد.

(مسئله 292) گوشها در اینجا حکم سر را دارند؛ پس مرد محرم نباید آنها را بپوشاند.

(مسئله 293) محرم جایز است سر خود را با اعضای بدن خود مانند: دستها یا ذراع خود بپوشاند؛ هر چند احوط ترک است، مگر در مواقع ضرورت، مانند: مسح سر یا خاراندن سر و مانند اینها.

(مسئله 294) محرم جایز است برای خواب سر خود را روی زمین یا بالش بگذارد.

(مسئله 295) برای محرم خوابیدن زیر پشه بند و مانند آن که بالای سر قرار می گیرند و سر را نمی پوشانند مانعی ندارد.

(مسئله 296) برای محرم گذاشتن بند مشگِ آب بر سر مانعی ندارد.

(مسئله 297) برای محرم جایز است هنگام سر درد، دستمالی را به سر ببندد؛ ولی احتیاطا کفاره بدهد.

ص: 126

(مسئله 298) محرم اگر سر خود را هنگام خواب یا زمانی دیگر از روی غفلت و فراموشی یا ندانستن مسئله بپوشاند کفاره ندارد؛ ولی بنابراحتیاط لبّیک بگوید و پس از توجه فورا سر خود را باز کند؛ واگر باز نکرد و ادامه داد، بنابراحتیاط واجب کفاره بدهد.

(مسئله 299) محرم جایز نیست در آب فرو رود به طوری که سرش زیر آب برود؛ همچنین نباید سر خود را زیر آب کند؛ بلکه بنابراحتیاط واجب سر خود را در مایع دیگر هم نکند، و بعض سر را نیز زیر آب یا مایع دیگر نکند. و بنابراحتیاط زن نیز در حال احرام سر یا بعض سر را زیر آب یا مایع دیگر نکند. ولی برای غسل یا شستشو اگر آب روی سر بریزند یا زیر دوش بروند مانعی ندارد؛ لکن زیر آبشاری که همة سر را فرو می گیرد نروند.

(مسئله 300) محرم اگر سر خود را از روی علم و عمد بپوشاند یا زیر آب فرو ببرد بنابراحتیاط واجب باید کفاره بدهد؛ و کفارة آن ذبح یک گوسفند است. و بنابراحتیاط برای پوشاندن بعض سر و همچنین پوشاندن به جهت اضطرار و ناچاری نیز کفاره بدهد؛ ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسئله باشد کفاره ندارد؛ چنانکه در مسئلة 298 گذشت.

(مسئله 301) مرد محرم اگر سر خود را با لباس دوخته بپوشاند،

ص: 127

بنابراحتیاط واجب باید دو کفاره بدهد.

(مسئله 302) مرد محرم اگر سر خود را چند مرتبه بپوشاند، بنابراحتیاط برای هر کدام یک کفاره بدهد؛ بخصوص اگر سر خود را بپوشاند و کفاره دهد و بعد دوباره بپوشاند.

(مسئله 303) مرد محرم جایز است صورت خود را بپوشاند یا برای خواب صورت خود را روی زمین یا بالش بگذارد؛ ولی بنابراحتیاط یک مسکین را به دست خود اطعام کند.

هجدهم از محرّمات احرام: «پوشاندن صورت» بر زنهاست.

(مسئله 304) جایز نیست زن در حال احرام صورت خود یا قسمتی از آن را با نقاب یا روبند یا پوشیه یا باد بزن یا مانند اینها بپوشاند؛ بلکه بنابراحتیاط واجب صورت خود را با دوا یا حنا یا گِل و مانند اینها نیز نپوشاند. ولی پوشاندن صورت به وسیلة اعضای بدن خود مانند دستها مانعی ندارد.

(مسئله 305) بنابراحتیاط واجب زن در حال احرام صورت خود را با حوله و مانند آن خشک نکند.

(مسئله 306) زن در حال احرام می تواند صورت خود را برای خوابیدن روی زمین یا بالش بگذارد.

(مسئله 307) زن در حال احرام ناچار است سر خود را برای نماز

ص: 128

بپوشاند و طبعا به عنوان مقدّمة این کار لازم است قسمت کمی از صورت خود را نیز بپوشاند؛ ولی بنابراحتیاط واجب بعد از نماز فورا آن قسمت را باز نماید.

(مسئله 308) جایز است زن در حال احرام برای رو گرفتن از مرد نامحرم پَرِ چادر یا عبا یا جامه ای را که روی سر انداخته به طرف پایین رها کند تا محاذی بینی و در صورت احتیاج تا محاذی گردن قرار گیرد؛ ولی اولی و احوط این است که با دست یا چیز دیگر، آن را از صورت خود دور نگه دارد تا به صورت نچسبد.

(مسئله 309) کفارة پوشاندن صورت بنابراحتیاط ذبح یک گوسفند است.

نوزدهم از محرّمات احرام: «سایه قرار دادن مرد است بالای سر خود هنگام سیر و حرکت»

(مسئله 310) جایز نیست مرد محرم هنگام سیر و طیّ مسافت، خود را در زیر سقف اشیای سایه دارِ متحرک مانند محمل روپوش دار یا ماشین سر پوشیده یا کشتی یا هواپیما قرار دهد؛ همچنین جایز نیست خود را زیر چتر و مانند آن قرار دهد، خواه سواره باشد یا پیاده؛ بلکه بنابراحتیاط واجب از سایة چیزی که بالای سر او نیست نیز استفاده نکند؛ پس نباید چتر را در طرف راست یا چپ خود قرار دهد به نحوی

ص: 129

که از سایة آن استفاده کند. آری شخص پیاده اگر در کنار ماشین و مانند آن حرکت کند به نحوی که در سایة آن واقع شود اشکال ندارد.

و بنابر اقوی جایز است در حال سیر از زیر پلها و تونلها و در سایة دیوارها و درختها و کوهها عبور نماید. ولی اگر با وجود راههای متعدد راه تونل را برای سایه اش انتخاب نماید خالی از اشکال نیست.

(مسئله 311) جایز است مرد محرم در منازل بین راه و همچنین در مکه و مِنی و عرفات و مشعر در خیمه یا سایبان یا طاق و یا هر ساختمان دیگر منزل کند و زیر سایه برود؛ همچنین رفتن در زیر سقف مسجد شجره و مساجد بین راه و مسجدالحرام و مساجد مکه و مِنی و محل سعی که سقف دار است و مغازه ها و بازارهای سقف دار مکه معظّمه و امثال اینها مانعی ندارد. ولی برای رفت و آمد های خود در منازل بین راه و در خیابانهای مکه و مِنی و مشعر و عرفات بنابراحتیاط آنچه را در مسئلة پیش گفته شد رعایت کند و از چتر و ماشین سقف دار و امثال اینها استفاده نکند؛ مگر در حال ضرورت و ناچاری.

(مسئله 312) در حرمت استفادة مرد محرم از ماشین سقف دار و هواپیما و مانند اینها بین روز و شب فرق نیست. و چنانکه در روایات مسئله اشاره شده استفاده از اینها تنها برای جلوگیری از آفتاب نیست؛ بلکه برای حفاظت از باد و باران و سرما نیز از اینها استفاده می شود؛ و

ص: 130

مرد محرم از این قبیل استفاده ها منع شده است، ولی در شب استظلال صدق نمی کند و زیر سایه بودن در شب خلاف احتیاط می باشد.

(مسئله 313) جایز است مرد محرم به وسیلة دست و ذراع خود جلوی تابش آفتاب را بر بدن خود بگیرد.

(مسئله 314) استفاده از اشیای سقف دار و سایه دار برای زنها و بچه های نابالغ در حال احرام مانعی ندارد.

(مسئله 315) اگر مرد محرم از گرما یا سرما بی تاب می شود و به حدّ اضطرار و ناچاری رسیده، در این صورت جایز است از ماشین سقف دار و مانند آن استفاده کند؛ ولی باید کفاره بدهد.

(مسئله 316) کفارة زیر سایه رفتن ذبح یک گوسفند است؛ و چنانچه این عمل تکرار شده و در بین آنها کفاره نداده، در هر احرام یک کفاره کافی است. یعنی یک کفاره برای احرام عمره و یک کفاره برای احرام حج. و فرقی بین حال اختیار و اضطرار نیست؛ هر چند نسبت به حال اختیار بهتر بلکه احوط است که برای هر روز یک کفاره بدهد.

و اگر در بین آنها کفاره دهد و دوباره در همان احرام زیر سایه برود بنابراحتیاط واجب دوباره کفاره بدهد.و اگر عمل از روی فراموشی یا ندانستن مسئله واقع شده کفاره واجب نیست.

بیستم از محرّمات احرام: «فسوق» است.

ص: 131

(مسئله 317) در قرآن کریم «فسوق» از محرّمات احرام شمرده شده، و در اخبار وارده به دروغ و دشنام و فخر کردن تفسیر شده است. و ظاهرا مقصود در اینجا «فخر فروشیِ ناحق» است؛ بدین معنا که انسان فضیلتهایی را به دروغ به خود نسبت دهد و از طرف مقابل خود سلب نماید، و عیبهایی را از خود سلب و به طرف مقابل نسبت دهد.

و در حقیقت فخر فروشی شاخه ای از دروغ و دشنام است و هر چند این سه موضوع همیشه حرام می باشند ولی معلوم می شود حرمت آنها در حال احرام شدیدتر است، خواه مرتکب آنها مرد باشد یا زن.

و خوب است شخص محرم خود را به طور کلی از همة بدیها حفظ کند و به عبادت و ذکر خدا مشغول نماید.

(مسئله 318) بنابر مشهور در فسوق کفاره نیست؛ بلکه باید استغفار کند و تلبیه را اعاده نماید. ولی بنابراحتیاط کفاره بدهد؛ و کفارة آن ذبح یک گاو است.

بیست و یکم از محرّمات احرام: «جدال» است.

(مسئله 319) جدال و ستیزه جویی که همراه قسم خوردن به کلمة «لا والله» یا «بلی والله» باشد در حال احرام حرام است؛ خواه قَسم راست باشد یا دروغ، و محرم مرد باشد یا زن.

و بنابراحتیاط باید هر نوع قسم به خدا را ترک کنند؛ خواه در حال

ص: 132

نزاع و ستیزه جویی باشند یا نه، و به کلمة: «لا والله» یا «بلی والله» باشد یا به الفاظی دیگر مانند: «والله» یا «تالله» بدون «لا» و «بلی». همچنین است ترجمة کلمه های نامبرده، و قسم خوردن به دیگر نامهای خداوند مانند: «والرّحمن» یا «والرّحیم» مثلا.

ولی نزاع و ستیزه جویی بدون قسم و همچنین قسم خوردن به غیر خدا و نامهای خدا مثل: «به جانم قسم» یا قسم به پیامبر اکرم (ص) و ائمة اطهار(ع) از محرّّمات احرام نیستند.

(مسئله 320) قسم به خدا در حال احرام در دو صورت مانعی ندارد:

اول: برای اثبات حقی یا دفع باطلی ضرورت پیدا کند که به خدا قسم بخورد؛ ولی بنابراحتیاط اگر سه بار قسم بخورد یک گوسفند کفاره بدهد.

دوم: به قصد اظهار محبت نسبت به طرف مقابل و وعدة به او قسم بخورد؛ مثل اینکه بنا دارد به نفع طرف کاری انجام دهد و او می گوید به خدا قسم این کار را نمی کنی، پس شخص محرم بگوید: به خدا قسم انجام می دهم. و این قبیل قسم نه جدال است و نه کفاره دارد.

(مسئله 321) بنابر مشهور اگر قسم محرم راست باشد قسم اول و دوم او کفاره ندارد و فقط باید استغفار کند؛ و کفارة قسم سوم یک گوسفند است. و اگر قسم او دروغ باشد کفارة یک قسم یک گوسفند،

ص: 133

و دو قسم یک گاو، و سه قسم یک شتر است.

ولی اثبات تفصیل یاد شده نسبت به قسم دروغ با وجود اخبار مختلفه در مسئله مشکل است؛ هر چند تا اندازه ای به احتیاط نزدیک است. و بنابر ثبوت تفصیل یاد شده، بعید نیست گفته شود: مقصود از سوم در هر دو قِسم قَسم، رقم سه به بالاست نسبت به موضوع واحد، به شرط اینکه در بین، کفاره نداده باشد. پس در موضوع واحد، یک قسم و دو قسم راست کفاره ندارد، و سه قَسم راست به بالا هر چه باشد کفارة آن یک گوسفند است؛ و کفارة یک قسم دروغ یک گوسفند، و دو قسم دروغ یک گاو، و سه قسم به بالا یک شتر است، ولی اگر بین قسمها کفارة گذشته را بدهد و باز بعد از کفاره نسبت به همان موضوع قسم بخورد قسم گذشته به حساب نمی آید و از نو باید حساب کند. و اگر قَسمها نسبت به موضوعهای مختلف باشد، هر موضوعی باید جداگانه حساب شود؛ خواه کفارة گذشته را داده باشد یا نداده باشد؛ والله العالم.

بیست و دوم از محرّمات احرام: کشتن جانوران بدن» است.

(مسئله 322) محرم جایز نیست شپشی را که در بدن و لباس انسان وجود دارد با دست یا سم و دارو و یا به وسیلة دیگر بکشد، و یاآن را از بدن و لباس خود دور اندازد، و یا آن را در بدن خود جابجا کند، مگر

ص: 134

به جایی که امن تر باشد. و بنابراحتیاط واجب کک و پشه را نیز نباید بکشد، مگر اینکه او را اذیت کنند؛ ولی جایز است آنها را از بدن خود براند یا به دور اندازد، هر چند احوط ترک است. چنانکه کنه و امثال آن را نیز جایز است از بدن و لباس خود دور اندازد.

(مسئله 323) بنابراحتیاط واجب برای کشتن یا دور انداختن شپش در حال احرام یک مشت از طعام صدقه بدهد؛ و بنابراحتیاط در حال خطا نیز این کار را انجام دهد.

بیست و سوم از محرّمات احرام: «جدا کردن مو از بدن خود یا دیگری» است.

(مسئله 324) محرم جایز نیست سر خود یا دیگری را بتراشد، یا به هر شکل مویی از بدن خود یا دیگری برطرف کند؛ خواه شخص دیگر در حال احرام باشد یا نباشد، و خواه ازالة مو به تراشیدن باشد یا به کندن یا چیدن یا ماشین کردن و یا نوره کشیدن، و خواه مو کم باشد یا زیاد؛ حتی یک مو هم جایز نیست از بدن خود یا دیگری بکند.

البته از این حکم دو مورد استثناء شده است:

اول: هنگام وضو یا غسل در اثر دست کشیدن به صورت یا بدن، خودبخود و بدون قصد مو از بدن جدا شود.

دوم: ضرورت، تراشیدن یا کندن مو را ایجاب کند؛ مثل اینکه مو

ص: 135

در پلک چشم روییده باشد و موجب ناراحتی او باشد، یا وجود مو در سر مثلا موجب درد سر باشد و چاره ای جز تراشیدن نباشد، یا اینکه وجود مو موجب کثرت شپش شده باشد و محرم از آن رنج می برد؛ البته در صورت دوم باید کفاره بدهد.

(مسئله 325) محرم اگر سر خود را بدون ضرورت بتراشد باید استغفار کند و کفاره هم بدهد؛ و بنابراحتیاط واجب کفارة آن ذبح یک گوسفند است. و اگر به جهت ضرورت سر خود را بتراشد واجب است کفاره بدهد؛ و در کفارة آن مخیر است بین اینکه یک گوسفند ذبح کند یا سه روز روزه بگیرد یا شش مسکین را اطعام کند، یعنی به هر کدام دو مدّ طعام بدهد؛ و خوب است به ده مسکین به هر کدام دو مدّ طعام بدهد. و مقصود از دو مدّ طعام حدود یک کیلو و نیم مواد غذایی است مانند: گندم یا آرد یا نان و یا برنج.

(مسئله 326) محرم اگر موی سر خود را به غیر از تراشیدن برطرف کند، بنابراحتیاط واجب باید کفارة تراشیدن آن را بدهد؛ بلکه این امر خالی از قوت نیست.

(مسئله 327) محرم اگر موهای زیر هر دو بغل خود را برطرف کند کفارة آن ذبح یک گوسفند است؛ همچنین است بنابراحتیاط واجب اگر موهای زیر یک بغل خود را برطرف نماید.

ص: 136

(مسئله 328) اگر محرم بعضی از سر خود را بتراشد به گونه ای که بگویند سرش را تراشیده، یا قسمتی از بدن خود - غیر از سر و زیر بغل - را بتراشد، بنابراحتیاط واجب حکم آن حکم تراشیدن همة سر است؛ همچنین است اگر موها را به غیر تراشیدن برطرف کند.

(مسئله 329) اگر محرم یک مو یا چند مو از ریش یا غیر ریش خود بکند، کفارة آن صدقه دادن یک مشت طعام است؛ و بهتر است یک مدّ یا دو مشت طعام صدقه بدهد.

(مسئله 330) اگر محرم عمدا دست به سر یا ریش خود بکشد و خود بخود و بدون قصد مویی کنده شود باید یک مشت طعام صدقه بدهد؛ ولی اگر برای وضو یا غسل دست به صورت یا بدن خود بکشد و خودبخود مویی زایل شود کفاره واجب نیست.

(مسئله 331) جایز است محرم سر یا بدن خود را بخاراند، ولی باید به گونه ای باشد که نه خون خارج گردد و نه مویی از بدن او کنده شود.

(مسئله 332) اگر محرم سر دیگری را بتراشد یا مویی از بدن او زایل کند باید استغفار نماید، ولی کفاره بدهکار نیست؛ هر چند آن شخص اگر خودش اجازه داده باشد در صورت محرم بودن باید کفاره بدهد.

(مسئله 333) اگر محرم از روی فراموشی یا ندانستن مسئله سر

ص: 137

خود را بتراشد یا مویی از بدن خود زایل کند کفاره واجب نیست.

(مسئله 334) در حرمت زایل کردن مو در حال احرام و در کفارة آن بین زن و مرد فرقی نیست.

بیست و چهارم از محرّمات احرام: «بیرون آوردن خون از بدن خود» است.

(مسئله 335) مرد و زن در حال احرام جایز نیست به نحوی از انحاء خون از بدن خود بیرون نمایند؛ خواه به خاراندن بدن باشد یا به حجامت کردن یا رگ زدن یا خون گرفتن و یا به نحو دیگر.

(مسئله 336) اگر در حال احرام خون گرفتن یا حجامت کردن یا رگ زدن ضرورت پیدا کند مانعی ندارد؛ همچنین است اگر باز کردن دمل یا خاراندن جَرَب مثلا ضرورت پیدا کند، هر چند موجب بیرون آمدن خون باشد.

(مسئله 337) مسواک کردن در حال احرام مانعی ندارد؛ ولی اگر می داند که موجب بیرون آمدن خون می شود بنابراحتیاط از آن اجتناب کند.

(مسئله 338) تزریق آمپول در حال احرام مانعی ندارد؛ ولی اگر موجب بیرون آمدن خون می شود باید از آن اجتناب کند، مگر اینکه ضرورت داشته باشد.

ص: 138

(مسئله 339) بنابراحتیاط کفارة بیرون آوردن خون از بدن ذبح یک گوسفند است.

(مسئله 340) مُحرم می تواند از بدن دیگری که مُحرم نیست خون خارج نماید؛ مثل اینکه او را حجامت کند یا از او خون بگیرد یا مثلا دندان او را بکند.

بیست و پنجم از محرّمات احرام: بنابراحتیاط «کندن دندان» است.

(مسئله 341) بنابراحتیاط مُحرم در حال احرام دندان خود را نکشد، هر چند خون بیرون نیاید؛ و اگر کشید بنابراحتیاط یک گوسفند ذبح نماید. و اگر دندان او را اذیت می کند و ناراحت است مانعی ندارد آن را بِکشد؛ ولی بنابراحتیاط کفارة آن را بدهد. چنانکه کشیدن دندان دیگری نیز مانعی ندارد.

بیست و ششم از محرّمات احرام: «ناخن گرفتن» است.

(مسئله 342) گرفتن ناخن یا قسمتی از آن در حال احرام جایز نیست؛ خواه از دست باشد یا از پا، مُحرم مرد باشد یا زن، با قیچی بگیرد یا ناخنگیر یا چاقو؛ بلکه بنابراحتیاط واجب با سوهان آن را نساید و با دندان نیز آن را جدا نکند. مگر اینکه باقی ماندن ناخن موجب اذیت و ضرر باشد؛ مثل اینکه ناخن کنده شده باشد و ماندنش موجب نارحتی شدید باشد؛ پس در این صورت جایز است آن را جدا کند و کفارة آن

ص: 139

را بدهد.

(مسئله 343) اگر مُحرم دست یا پا و یا انگشت زیادی داشته باشد بنابراحتیاط واجب ناخن آنها را نیز نگیرد؛ و اگر گرفت کفارة آن را بدهد.

(مسئله 344) مُحرم اگر ناخن شخص دیگری را که مُحرم نیست بگیرد مانعی ندارد.

(مسئله 345) اگر مُحرم یک ناخن از دست یا پای خود بگیرد برای کفارة آن باید یک مُدّ طعام صدقه بدهد. همچنین است تا ناخن نهم که برای هر ناخن باید یک مدّ طعام صدقه بدهد. و اگر همة ده ناخن دستها یا پاها را بگیرد، بدون اینکه بین آنها کفاره بدهد باید برای ده ناخن یک گوسفند ذبح کند.

(مسئله 346) اگر مُحرم همة ناخنهای دستها را در یک مجلس یا چند مجلس بگیرد و بعد در مجلس دیگر همة ناخنهای پاها را بگیرد، باید دو گوسفند ذبح کند؛ ولی اگر همة ناخنهای دستها و پاها را در یک مجلس بگیرد ذبح یک گوسفند کافی است؛ مگر اینکه ناخنهای دستها را مثلا بگیرد و فورا کفارة آن را بدهد و پس از آن در همان مجلس ناخنهای پاها را بگیرد که در این صورت باید یک گوسفند دیگر ذبح نماید.

ص: 140

(مسئله 347) اگر مُحرم همة ناخنهای دستها را بگیرد و در مجلس دیگر بعضی از ناخنهای پاها را بگیرد، باید برای ناخنهای دست یک گوسفند ذبح کند و برای هر یک از ناخنهای پا یک مدّ طعام بدهد. همچنین است بنابراحتیاط اگر همة ناخنهای دستها و بعضی از ناخنهای پاها را در یک مجلس بگیرد. هر چند کافی بودن ذبح یک گوسفند در این صورت خالی از وجه نیست.

(مسئله 348) اگر چند ناخن از دستها بگیرد و چند ناخن از پاها باید برای هر ناخن یک مدّ طعام بدهد؛ هر چند مجموع آنها ده ناخن یا بیشتر باشد.

(مسئله 349) اگر مُحرم قسمتی از یک ناخن خود را بگیرد بنابراحتیاط واجب باید یک مدّ طعام بدهد.

(مسئله 350) اگر مُحرم ناچار شود ناخن یا ناخنهای خود را بگیرد بنابراحتیاط کفاره را مطابق آنچه گذشت بدهد؛ هر چند بعید نیست اگر به جای یک مدّ طعام یک مشت طعام بدهد کافی باشد.

(مسئله 351) اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسئله در حال احرام ناخنهای خود را بگیرد کفاره واجب نیست.

(مسئله 352) اگر کسی برای مُحرم فتوی دهد که جایز است ناخن خود را بگیرد و او به گفتة او ناخن خود را گرفت به گونه ای که خون

ص: 141

خارج شد، بنابراحتیاط واجب فتوا دهنده باید یک گوسفند ذبح کند؛ و خوب است خود او هم یک گوسفند ذبح نماید.

بیست و هفتم از محرّمات احرام: «برداشتن سلاح» است.

(مسئله 353) مُحرم جایز نیست سلاحهای جنگی مانند: شمشیر، نیزه، تفنگ، کلت و امثال اینها را به دوش گیرد یا با خود حمل کند؛ بلکه بنابراحتیاط از داشتن سلاح با خود به طور کلی اجتناب نماید؛ مگر اینکه آن را در جایی پیچیده و مخفی نماید. و بنابراحتیاط از حمل وسائل دفاعی از قبیل زره و کلاه خود و سپر نیز اجتناب نماید.

(مسئله 354) جایز است مُحرم در حال ضرورت و ترس از دشمن یا دزد سلاح با خود حمل نماید.

(مسئله 355) اگر مُحرم بدون ضرورت با خود سلاح حمل نمود بنابراحتیاط کفارة آن ذبح یک گوسفند است.

بیست و هشتم از محرّمات احرام: بنابراحتیاط «جنگ کردن و کشتی گرفتن» است.

(مسئله 356) بنابراحتیاط جنگ کردن در حال احرام هر چند در غیر حرم باشد جایز نیست؛ و اگر دو مُحرم با یکدیگر جنگ کردند بنابراحتیاط هر کدام یک گوسفند ذبح نماید.

(مسئله 357) بنابراحتیاط مُحرم با کسی کشتی نگیرد؛ زیرا در

ص: 142

معرض جراحت یا کنده شدن مو قرار می گیرد.

بیست و نهم از محرّمات احرام: «کندن و بریدن درخت و گیاه حرم» است.

(مسئله 358) کندن و بریدن و چیدن هر چه در حرم خدا روییده و می روید، درخت باشد یا گیاه، بر مُحرم و غیر مُحرم، مرد باشد یا زن، حرام است؛ و در حقیقت این امر از محرّمات حرم است. چنانکه صید حیوانات حرم نیز حرام است، حتی بر غیر محرم؛ هر چند ممکن است حرمت آنها نسبت به کسی که در حال احرام است شدیدتر باشد.

(مسئله 359) از حکم گذشته چند مورد استثناء شده است:

اول: گیاهانی که در اثر راه رفتن انسان و حیوانات و وسیله های نقلیه بدون قصدکنده یا له می شوند.

دوم: جایز است شتر و سایر حیوانات را در علفها و گیاهان حرم رها کنند تا بچرند؛ ولی چیدن و جمع کردن علفهای حرم برای آنها محل اشکال است.

سوم: درختهای خرما و درختهای میوه.

چهارم: درختها و گیاهانی که خود انسان آنها را کشت می کند.

پنجم: درختانی که در ملک یا منزل انسان می رویند؛ اما کندن درختهایی که پیش از تملک یا خریدن منزل یا ملک در زمین بوده جایز

ص: 143

نیست. چنانکه کندن گیاهانی که در منزل و ملک انسان خود به خود می رویند نیز خالی از اشکال نیست.

ششم: «اذخِر» و آن نام گیاهی است خوشبوکه از آن معمولا برای پوشش بامها استفاده می کرده اند.

(مسئله 360) درختی که ریشة آن در حرم و شاخه هایش در خارج حرم، یا ریشة آن در خارج حرم و شاخه هایش در حرم می باشد حکم درخت حرم را دارد.

(مسئله 361) کندن و بریدن گیاه و درخت خارج حرم در حال احرام مانعی ندارد.

(مسئله 362) در مواردی که کندن یا بریدن گیاه و درخت در حرم جایز نیست بنابرمشهورکفارة کندن درخت بزرگ ذبح یک گاو، و کفارة کندن درخت کوچک ذبح یک گوسفند است؛ و کفارة بریدن قسمتی از درخت قیمت آن قسمت می باشد که باید آنها را صدقه بدهند؛ و درکندن گیاه استغفارکافی است. ولی اقامة دلیل بر این تفصیل با توجه به اخبار وارده در مسئله مشکل است؛ و لکن در درخت بزرگ و کوچک اگر قیمت درخت از یک گاو یا گوسفند زیادتر باشد در صورتی که مقدار زیاده را نیز صدقه بدهند ظاهرا به احتیاط در مسئله عمل شده است. و در کندن گیاه خوب است علاوه بر استغفار قیمت

ص: 144

آن را نیز صدقه بدهند.

جای ذبح و نحر کفارات

(مسئله 363) شکار اگر در احرام عمره واقع شود، جای ذبح و نحرِ (قربانی کردن شتر) کفارة آن مکة معظّمه است؛ و اگر در احرام حج واقع شود جای ذبح و نحرِ کفارة آن منی است. همچنین است بنابر مشهور و بنابر احتیاط حکم کفاره در غیر شکار؛ ولی بنابر اقوی در غیر کفارة شکار جایز است آن را تأخیر اندازد و در وطن خود یا جای مناسب دیگری انجام دهد. و اگر فرضا صدقه دادن گوشت آنها در مکه یا منی مورد نداشته باشد مثل زمان ما، در این صورت احتیاط در تأخیر است. و بنابراحتیاط خود او از گوشت حیوانِ کفاره نخورد؛ مگر به مقدار کمی به شرط اینکه قیمت آن را صدقه دهد.

مستحبات ورود به حرم

(مسئله 364) برای داخل شدن در حرم خدا چند چیز مستحب است:

اول: وقتی به حرم خدا رسید پیاده شود و غسل کند و برای تواضع و فروتنی نسبت به خدای متعال، کفش خود را به دست گیرد و پابرهنه داخل حرم شود؛ چنانکه - بر حسب روایت «ابان بن تغلب» - حضرت امام صادق(ع) چنین کرد و فرمود: «هر کس به منظور تواضع برای خدا

ص: 145

چنین کند، خداوند صد هزار سیّئه از او محو می کند، و صد هزار حسنه برای او می نویسد، و صد هزار درجه به او می دهد، و صد هزار حاجت از او روا می دارد.»

دوم: بر حسب فرمایش شیخ صدوق(ره) هنگام ورود به حرم بگوید:

اَللّهُمَّ إنَّکَ قُلْتَ فِی کِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: «وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیق» أللَّهُمَّ إنِّی أَرْجُو أنْ أکُونَ مِمَّنْ أَجابَ دَعْوَتَکَ وَ قَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَةٍ بَعِیدَةٍ وَ فَجٍّ عَمِیقٍ سامِعاً لِنِدائِکَ وَ مُسْتَجِیباً لَکَ مُطِیعاً لِأَمْرِکَ. وَ کُلُّ ذلِکَ بِفَضْلِکَ عَلَیَّ وَ إحْسانِکَ إلَیَّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلی مَا وَفَّقْتَنِی لَهُ أبْتَغِی بِذلِکَ الزُّلْفَةَ عِنْدَکَ وَ الْقُرْبَةَ إلَیْکَ وَ الَمَنْزِلَةَ لْدَیْکَ وَ الْمَغفِرَةَ لِذُنُوبِی وَ التَّوبَةَ عَلَیَّ مِنْهَا بِمَنِّکَ. أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ حَرِّمْ بَدَنِی عَلَی النَّارِ وَ آمِنِّی مِنْ عَذابِکَ وَ عِقابِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أرْحَمَ الرَّاحِمَینَ(1)

سوم: وقتی که داخل حرم شد مقداری از گیاه «اذخِر» را که گیاه

ص: 146


1- من لایحضره الفقیه 2/529

خوشبویی است بجود تا دهان او خوشبو شود.

مستحبات ورود به مکة معظّمه

(مسئله 365) مستحب است حاجی برای ورود به مکة معظّمه نیز غسل کند و با آرامش و وقار وارد شود؛ و کسانی که از راه مدینة منوّره به مکه می آیند، مانند رسول خدا(ص) از گردنة «مدنیین» که دربالای مکه است وارد شوند و هنگام خروج از مکه از گردنة «ذی طُوی» خارج شوند. و در حدیث صحیح وارد شده است: «هر کس با حالت آرامش بدون تکبّر وارد مکة معظّمه شود، خداوند گناهان او را می آمرزد».

آداب ورود به مسجدالحرام

(مسئله 366) مستحب است حاجی در حال ورود به مسجدالحرام با غسل باشد و با پای برهنه و آرامش و وقار و خشوع وارد مسجد شود؛ و ورود او از در «بنی شیبه» باشد که بر حسب آنچه گفته شده در امتداد باب السلام فعلی واقع شده، پس خوب است انسان از «باب السلام» وارد شود؛ و مستحب است بر درب داخلی مسجد الحرام بایستد و بگوید:

السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، بَسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ مِنَ اللهِ وَ مَا شاءَ اللهُ، وَالسَّلامُ عَلی أنْبِیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ، وَ السَّلامُ

ص: 147

عَلی رَسُولِ اللهِ (ص) وَ السَّلامُ عَلی ابْراهِیمَ (خَلِیلِ اللهِ) وَ الْحَمْدَ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.

و هنگامی که داخل مسجد شد رو به خانة خدا بایستد و دستها را بلند کند و بگوید:

أَللَّهُمَّ إِنّی أَسْأَلْکَ فِی مَقامِی هذا فِی أَوَّلِ مَناسِکِی أَنْ تَقْبَلَ تَوْبَتِی وَ أَنْ تَجاوَزَ عَنْ خَطِیئَتِی وَ أَنْ تَضَعَ عَنِّی وِزْرِی، أَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی بَلَّغَنِی بَیْتَهُ الْحَرامَ. أَللَّهُمَّ إِنّی أَشْهَدُ أَنَّ هَذا بَیْتُکَ الْحَرامُ الَّذِی جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ. أَللَّهُمَّ إِنّی عَبْدُکَ وَ الْبَلَدُ بَلَدُکَ وَ الْبَیْتَ بَیْتُکَ جِئْتُ اُطْلُبُ رَحْمَتَکَ وَ أؤُمُّ طاعَتَکَ مُطِیعاًً لِاَمْرِکَ راضِیاَ بِقَدَرِکَ أَسْأَلُکَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَیْکَ الْخائِفِ لِعُقُوبَتِکَ . أَللَّهُمَّ افْتَحْ لِی أَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطاعَتِکَ وَ مَرْضاتِکَ.

بعد کعبه را مخاطب قرار داده بگوید:

أَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی عَظَّمَکِ وَ شَرَّفَکِ وَ کَرَّمَکِ وَ جَعَلَکِ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً مُبارَکاً وَ هَدیً لِلْعالَمِینَ.

هنگامی که نزدیک حجر الأسود رسید به آن اشاره نماید و بگوید:

ص: 148

أَللَّهُمَّ إِلَیْکَ بَسَطْتُ یَدی وَ فِیمَا عِنْدَکَ عَظُمَتْ رَغْبَتِی فَاقْبَلْ سُبْحَتِی وَ اغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی، أللَّهُمَّ إِنِّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الْکُفْرِ وَ الْفَقْرِ وَ مَواقِفِ الْخِزْیِ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.

طواف خانة خدا واجبات، شرایط، احکام و آداب آن

اولین واجب عمرة تمتّع «نیّت» و دومین واجب آن «احرام» بود که شرح آن گذشت.

سوم: «طواف خانة کعبه» است، بدین معنا که هفت مرتبه دور خانة کعبه به گونة ای که شرحش می آید بگردند؛ و هر دور را یک «شَوْط» می نامند.

(مسئله 367) «طواف» از ارکان عمرة تمتّع است؛ چنانکه از ارکان عمرة مفرده و انواع حج نیز می باشد، مگر طواف نساء که هر چند واجب است ولی جزو عمره و حج نیست. پس در عمرة تمتّع اگر طواف را عمدا ترک کند تا وقت آن فوت شود عمرة او باطل می شود. همچنین است عمرة مفرده و انواع حج؛ خواه ترک طواف با علم به مسئله باشد یا از روی ندانستن مسئله یا ندانستن محل طواف. و جاهل در حج علاوه بر اعادة حج باید یک شتر نیز کفاره بدهد؛ و بنابراحتیاط

ص: 149

عالم به مسئله نیز این کفاره را بدهد و ثبوت این کفاره در عمره مبنی بر احتیاط است.

و وقت فوت عمرة تمتّع وقتی است که اگر بخواهد آن را با باقی اعمال عمره بجا آورد از وقوف به عرفات که اولین رکن حج است باز می ماند. و وقت فوت آن در انواع حج تمام شدن ماه ذیحجّه است. و وقت فوت آن در عمرة مفرده محل اشکال است و باید به کتابهای مفصل مراجعه شود.

(مسئله 368) کسی که عمرة تمتّع را در اثر تأخیر طواف باطل کرده هر چند محتمل است احرامش نیز به این عمل باطل شده باشد، ولی بنابراحتیاط نیّت خود را به حج افراد برگرداند و احتیاطا احرام را نیز تجدید نماید و پس از اتمام حج، یک عمرة مفرده بجا آورد، و در سال بعد نیز عمره و حج تمتّع را اعاده نماید. و حکم کفاره آن در مسئله پیش گفته شد.

(مسئله 369) اگر کسی طواف را فراموش کرد عمره و حج او باطل نیست؛ ولی هر وقت یادش آمد باید آن را با نماز آن بجا آورد؛ بلکه بنابراحتیاط واجب سعی صفا و مروه را نیز بجا آورد؛ هر چند آن را بجا آورده باشد. و اگر به وطن خود برگشته و می تواند به مکه برگردد باید برگردد؛ و قهرا اگر ماه احرامِ اول گذشته باشد باید با احرام جدید

ص: 150

وارد مکه شود. و اگر برگشتن برای او مقدور نیست یا مشقت دارد باید به شخص مورد اطمینانی نیابت دهد تا طواف و نماز و سعی را به نیابت او به جا آورد.

و اگر در این مدت پس از توجه به ترک طواف نزدیکی کرده باید کفاره بدهد؛ و کفارة آن بنابراحتیاط واجب یک شتر است. همچنین است بنابراحتیاط اگر پیش از توجه نزدیکی کرده است. پس اگر طواف عمره بوده شتر را در مکه، و اگر طواف حج بوده شتر را در منی قربانی کند

(مسئله 370) محرم اگر به واسطة مرض خودش نتواند طواف کند و تا آخرین فرصت ممکن نیز قدرت پیدا نکند، پس اگر ممکن است دیگران او را طواف دهند، به نحوی که پاهایش بر زمین گذاشته شود یا به زمین کشیده شود؛ و اگر ممکن نیست او را به دوش گیرند یا بر تخت گذارند و طواف دهند؛ و اگر به هیچ شکل طواف دادن او ممکن نیست باید برای خود نایب بگیرد.

(مسئلة 371) شخص مریض را که طواف می دهند باید همة شرایط و احکام طواف را به قدر ممکن رعایت کند.

شرایط طواف

در صحیح بودن طواف پنج چیز شرط است:

ص: 151

اول از شرایط طواف: «نیّت» است؛ بدین معنا که باید طواف را به توجه و قصد قربت و خلوص برای خدا بجا آورد.

(مسئله 372) لازم نیست نیّت را به زبان بیاورد یا تفصیل آن را به قلب و دل بگذراند؛ بلکه همین که بنا دارد عمل را برای خدا بجا آورد و دنبال این بنا آن را بجا می آورد کافی است.

طواف و سایر عبادتها مانند سایر کارهای روزانه است که انسان با توجه و اختیار خود انجام می دهد. البته باید اعمال عبادی را برای رضای خدا و عمل به دستور او انجام دهد.

(مسئله 373) در صحیح بودن طواف و سایر عبادتها فرق نمی کند که عمل را برای خدا بجا آورد، یا برای رضا و خوشنودی خدا، یا برای اطاعت امر خدا یا برای ترس و فرار از غضب خدا و اینکه خدا او را به جهنم نبرد، و یا برای اینکه خدا به او ثواب دهد و او را به بهشت ببرد.

(مسئله 374) اگر در بجا آوردن طواف یا سایر اعمال عمره و حج و عبادتهای دیگر ریا کند، یعنی برای نشان دادن و به رخ کشیدن و تحسین دیگران عمل را به جا آورد، علاوه بر اینکه عمل او باطل است در این کار معصیت خدا را نیز کرده است و باید توبه کند.

(مسئله 375) اگر در عملی که برای خدا بجا می آورد مخلص نباشد و رضای دیگری را نیز شرکت دهد عمل او باطل است.

ص: 152

(مسئله 376) اگر عمل را فقط برای خدا بجا آورد ولی پس از تمام شدن عمل آن را به رخ دیگران بکشد، عمل باطل نمی شود.

دوم از شرایط طواف: «طهارت از حدث» است؛ پس طواف کننده باید پاک باشد، هم از حدث اکبر که موجب غسل است - مانند: جنابت، حیض، نفاس و مسّ میّت - و هم از حدث اصغر که موجب وضوست، یعنی باید با وضو باشد.

(مسئله 377) طهارت از حدث در طواف واجب شرط است؛ خواه طواف عمره باشد یا طواف حج یا طواف نساء ؛ حتی در عمره و حج مستحبی نیز چون پس از احرام اتمام آنها واجب می شود طهارت در طواف آنها شرط است.

(مسئلة 378) مُحدث(1) اگر طواف واجب بجا آورد باطل است؛ خواه از روی علم و عمد باشد یا از روی غفلت یا فراموشی یا ندانستن مسئله. مانند نماز که اگر بی طهارت بجا آورده شود در هر حال باطل است و باید از سرگیرد.

(مسئله 379) طواف یعنی «گردش هفت شَوط دور خانة کعبه» مستحب مؤکد است؛ و هر چه انسان بتواند به نیّت خود یا به نیابت دیگران طواف کند خوب است. و در این قبیل طواف که مستحب است

ص: 153


1- کسی است که حدث اکبر یا اصغر از او سر زده است.

و جزو عمره و حج نیست طهارت از حدث اصغر شرط نیست؛ یعنی لازم نیست با وضو باشد، هر چند برای نماز آن باید وضو بگیرد. ولی جنب و حائض و نفساء جایز نیست در مسجد الحرام داخل شوند؛ و اگر از روی نافرمانی یا فراموشی و غفلت داخل شوند و طواف مستحب بجا آوردند صحیح بودن آن محل اشکال است.

(مسئله 380) اگر در بین طواف واجب حدث خارج شود مسئله چهار صورت دارد:

اول: پیش از رسیدن به نصف حقیقی طواف باشد؛ در این صورت طواف باطل می شود و باید پس از وضو آن را از سر گیرد؛ خواه حدث به اختیار او خارج شود یا بدون اختیار. و خوب است پس از وضو طواف و نماز آن را تمام کند و دوباره آنها را از سر گیرد.

دوم: پس از رسیدن به نصف و پیش از تمام شدن شَوط چهارم باشد؛ در این صورت بنابراحتیاط واجب پس از وضو طواف سابق را تمام کند و نماز آن را نیز بخواند و دوباره طواف و نماز آن را از سرگیرد.

سوم: بعد از تمام شدن شَوط چهارم به اختیار، خود را مُحدث کند؛ در این صورت نیز مانند صورت دوم احتیاط کند.

چهارم: پس از تمام شدن شَوط چهارم بی اختیار حدث خارج شود؛

ص: 154

در این صورت پس از وضو یا غسل کافی است طواف سابق را از جایی که حدث خارج شده تمام کند.

(مسئله 381) اگر در بین طواف، حدث اکبر - مانند جنابت یا حیض و یا نفاس - عارض شود باید فورا از مسجد الحرام خارج شود؛ و راجع به طواف جنب تفصیلی که در مسئلة پیش گفته شد جاری است. و حکم حائض و نفساء در مسائل آینده روشن خواهد شد.(1)

(مسئله 382) کسی که از وضو یا غسل کامل معذور است، مانند کسی که وظیفه اش وضو یا غسل جبیره ای است، یا مسلوس و یا مبطون(2)، باید به همان نحوی که برای نماز عمل می کرد برای هر یک از طواف و نماز طواف نیز عمل نماید و بنابراحتیاط برای مبطون نایب هم بگیرند تا برای او طواف کند.

و زن مستحاضه هر چند بنابر اقوی جایز است بدون غسل و وضو وارد مسجد الحرام شود، ولی او نیز باید برای هر یک از طواف و نماز آن مطابق آنچه برای نمازهای یومیه عمل می کرد عمل نماید.

(مسئله 383) کسی که از وضو یا غسل به طور کلی معذور است،

ص: 155


1- به مسئله 389 رجوع شود.
2- «مسلوس» کسی است که بدون اختیار از او ادرار خارج می شود. و «مبطون» کسی است که به اسهال شدید مبتلا شده و بدون اختیار از مخرج غائط او مدفوع خارج می شود.

پس اگر امید دارد که عذرش برطرف شود و بتواند طواف را با وضو یا غسل بجا آورد، بنابراحتیاط واجب باید صبرکند. و اگر امید ندارد یا امید او برطرف شده است باید برای طواف واجب و نماز آن تیمّم کند؛ بدل از وضو یا غسل یا هر دو به ترتیبی که در نماز گفته شده است.

(مسئله 384) کسی که از تیمّم نیز عذر دارد و امید هم ندارد که عذرش برطرف شود و به اصطلاح «فاقد الطّهورین» است، پس جنب و حائض جایز نیست در مسجد الحرام وارد شوند؛ بلکه باید برای طواف نایب بگیرند. همچنین کسی که از وضو و تیمّم معذور است باید نایب بگیرد؛ ولی بنابراحتیاط واجب خودش نیز بدون طهارت طواف و نماز آن را بجا آورد.

(مسئله 385) اگر بدل از غسل تیمّم کرد و بعد حدث اصغر از او خارج شد، در این صورت علاوه بر وضو یا تیمّمِ بدل آن، بنابراحتیاط تیمّم بدل از غسل را نیز اعاده نماید.

(مسئله 386) اگر در سابق وضو گرفته و شک کرد که وضویش باطل شده یا نه، جایز است بنابر طهارت گذارد و لازم نیست وضو بگیرد؛ همچنین اگر از حدث اکبر پاک بوده و شک کرد که مُحدث شده یا نه، لازم نیست غسل کند. و برعکس اگر سابقا مُحدث بوده و شک کرد که وضو یا غسل بجا آورده یا نه، باید بنا گذارد بر باقی بودن

ص: 156

حدث، و وضو یا غسل را بجا آورد.

و خوب است در دو صورت اول نیز احتیاطا وضو یا غسل را بجا آورد تا مبادا کشف خلاف شود و از ناحیة باطل بودن طواف به زحمت افتد.

(مسئله 387) اگر بعد از تمام شدن طواف شک کند که با طهارت بوده یا نه، در هر صورت با احتمال توجه در اول عمل، طواف او صحیح است؛ ولی برای اعمال بعد و از جمله نماز طواف باید طهارت را به نحوی تحصیل یا احراز (کسب اطمینان) نماید. و اگر در اثنای طواف شک کند که طواف او با طهارت بوده یا نه و یقین به طهارت سابق نیز ندارد، در این صورت بنابراحتیاط پس از تحصیل طهارت طواف را تمام کند و نماز آن را نیز بخواند و دوباره طواف و نماز را از سر گیرد؛ خواه پس از شَوْط چهارم باشد یا پیش از آن.

(مسئله 388) اگر زن در حال احرام حائض باشد یا پس از احرام حائض شود باید صبرکند تا پاک شود و طواف خود را بجا آورد؛ همچنین است زن نفساء. و اگر در احرام عمرة تمتّع است و وقت تنگ شده به گونه ای که می ترسد وقوف به عرفات را درک نکند باید نیّت خود را به حج افراد برگرداند و پس از تمام شدن حج یک عمرة مفرده بجا آورد؛ و در این صورت وظیفة خود را انجام داده است.

ص: 157

(مسئله 389) اگر زن در بین طواف واجب حائض یا نفساء شود - چنانکه گذشت - باید فورا از مسجدالحرام خارج شود و صبرکند تا پاک شود. و در مسئله چند صورت است:

اول: چهار شَوْط از طواف را انجام داده باشد؛ در این صورت آنچه انجام داده صحیح است و باید پس از پاک شدن آن را تکمیل نماید و پس از آن، نماز و سعی را بجا آورد. و اگر در احرام عمرة تمتّع است و می ترسد وقوف به عرفات را درک نکند باید سعی و تقصیر را بدون تکمیل طواف بجا آورد و برای حج محرم شود و پس از پاک شدن بنابراحتیاط واجب اول باقیماندة طواف عمره را با نماز آن، و پس از آن طواف حج را بجا آورد؛ همچنین است اگر پس از طواف و پیش از نماز طواف حائض یا نفساء شود.

دوم: پیش از انجام نصف طواف باشد؛ در این صورت بنابر اقوی طواف او باطل است. پس اگر وقت دارد باید صبرکند و اگر وقت تنگ شده و می ترسد وقوف به عرفات را درک نکند باید نیّت خود را به حج إفراد برگرداند و پس از تمام شدن حج یک عمرة مفرده بجا آورد.

سوم: از نصف حقیقی گذشته، ولی چهار شَوْط تمام نشده است؛ در این صورت پس از پاک شدن بنابراحتیاط طواف سابق را تمام کند و نماز آن را نیز بخواند و دوباره آنها را از سر گیرد. و اگر وقت تنگ

ص: 158

شده و می ترسد وقوف را درک نکند، بنابر اقوی مانند صورت دوم نیّت خود را به حج إفراد برگرداند.

چهارم: یقین دارد که در آینده نیز قدرت طواف با طهارت را ندارد مثل اینکه می داند کاروان او فرصت نمی دهند که او تا زمان پاک شدن و انجام طواف در مکه بماند. در این صورت باید برای طواف و نماز آن نایب بگیرد و خودش باقی اعمال را بدون طهارت انجام دهد.

(مسئله 390) اگر زن با احرام عمرة تمتّع وارد مکه شود و با اینکه فرصت طواف و سایر اعمال را داشت عمدا و بدون عذر تأخیر انداخت تا اینکه حائض شد و وقت هم تنگ شده است، در این صورت بنابراحتیاط واجب نیّت خود را به حج إفراد برگرداند و احتیاطا احرام را نیز تجدید نماید، و پس از حج یک عمرة مفرده بجا آورد. ولی با این حال کافی بودن حج او از حَجَّه الاسلام محل اشکال است؛ پس در سال آینده نیز حج را اعاده نماید.

سوم از شرایط طواف: «پاک بودن بدن و لباس» است از خون و سایر نجاسات.

(مسئله 391) بنابراحتیاط واجب از نجاساتی که در نماز بخشیده شده - مانند خون کمتر از درهم (1)و نجاست لباسهای کوچکی که

ص: 159


1- اندازة درهم تقریبا به اندازة بند انگشت شست افراد متعارف یا دو ریالی های سابق است.

پوشاننده عورت نیستند، مثل: جوراب و عرقچین - و حتی به دست کردن انگشتر نجس نیز اجتناب شود. ولی حمل اشیای متنجس در جیب و مانند آن مانعی ندارد؛ هر چند احتیاط خوب است.

(مسئلة 392) اگر شستن خون زخم و دمل مشقت و حرج داشته باشد و تأخیر طواف هم میّسر نیست، طواف با آن مانعی ندارد. ولی اگر تأخیر طواف ممکن است و وقت تنگ نیست، یا اینکه شستن آن مشقت ندارد و یا لباس را می تواند عوض نماید، در این موارد بنابراحتیاط واجب با آن طواف نکند.

(مسئله 393) اگر بعد از طواف یقین کند بدن یا لباس او در حال طواف نجس بوده است و سابقا آن را نمی دانسته، بنابر اقوی طواف او صحیح است.

(مسئله 394) اگر نجس بودن بدن یا لباس را می دانست ولی فراموش کرد و پس از طواف یا در بین آن یادش آمد، بنابراحتیاط طواف را اعاده نماید.

(مسئله 395) اگر در پاکی بدن یا لباس خود شک داشته باشد، پس اگر حالت گذشتة آن نجاست بوده باید بنا گذارد بر نجاست آن، و آن را تطهیر نماید؛ و اگر حالت گذشته را نمی داند، یا می داند که پاک بوده می تواند بنابر طهارت گذارد و شستن آن لازم نیست.

ص: 160

(مسئله 396) اگر در بین طواف نجاستی بر بدن یا لباس عارض شود، طواف را از همانجا قطع کند و پس از شستن یا عوض کردن لباس از همانجا ادامه دهد؛ به شرط اینکه موالات عرفی(1) به هم نخورد. و اگر موالات به هم می خورد، پس اگر بعد از شَوْط چهارم باشد طواف را از همانجا ادامه دهد و اعادة آن لازم نیست، هر چند خوب است؛ و اگر پیش از تمام شدن شَوْط چهارم باشد، پس از تمام کردن طواف بنابراحتیاط آن را از سرگیرد. همچنین است اگر نجاستی را ببیند و احتمال دهد که الآن عارض شده باشد.

(مسئله 397) اگر در بین طواف نجاستی را بر بدن یا لباس ببیند و یقین کند از اول بوده است، طواف را از همانجا قطع کند و پس از شستن یا عوض کردن لباس، آن را تمام کند و نماز آن را نیز بخواند و بنابراحتیاط دوباره آن طواف را با نماز از سرگیرد؛ بخصوص اگر پیش از تمام شدن شَوْط چهارم باشد، یا شستن آن طول بکشد به گونه ای که موالات عرفی به هم نخورد.

چهارم از شرایط طواف: «ختنه» است در مردها؛ و این شرط در زنها نیست.

ص: 161


1- «موالات عرفی» یعنی پی در پی بودن مجموعة عمل از نظر عرف، به گونه ای که فاصلة مجموعة طواف پیش از شستن و پس از آن به نحوی نباشد که در عرف بگویند دو عمل است.

(مسئله 398) مرد اگر ختنه نشده باشد طوافش باطل است؛ مگر اینکه ختنه شده به دنیا آمده باشد. همچنین است بنابر ظاهر بچة ممیّزی که خودش احرام و طواف را انجام می دهد. بلکه بنابراحتیاط واجب این شرط در بچة غیر ممیّزی که او را طواف می دهند نیز باید رعایت شود؛ وگرنه صحت طواف و حلال شدن زن بر او محل اشکال است، مگر اینکه او را ختنه کنند و طواف دهند یا پس از بزرگ شدن، خود را ختنه کند و طواف را بجا آورد و در صورت عدم امکان نایب بگیرد.

(مسئله 399) اگر مرد ختنه نشده مستطیع گردد، اگر می تواند باید ختنه شود و به حج برسد؛ و اگر وقت برای ختنه نیست خود را ختنه کند و در سال بعد به حج برود. و اگر به طورکلی ختنه برای او ضرر یا خطر دارد باید عمره و حج را بجا آورد، و لکن بنابراحتیاط واجب هم خودش طواف و نماز آن را بجا آورد و هم برای طواف نایب بگیرد و پس از طواف نایب، خودش نیز نماز طواف را بجا آورد.

پنجم از شرایط طواف: «پوشاندن عورت» است بنابر مشهور و احتیاط واجب.

(مسئله 400) اگر در حال طواف عورت خود را نپوشاند صحت طواف او محل اشکال است؛ همچنین است اگر با پوشش غصبی آن را بپوشاند. و بنابراحتیاط واجب طواف کننده در لباس خود همة شرایط

ص: 162

لباس نمازگزار را رعایت کند.

واجبات طواف

در طواف چند چیز واجب است، و به اصطلاح در حقیقت طواف معتبر است:

اول و دوم از واجبات طواف: طواف از حجر الأسود شروع شود و به حجر الأسود نیز ختم شود.

(مسئله 401) باید به گونه ای طواف کند که در عرف بگویند از حجر الأسود شروع کرد و هفت دور طواف نمود و به آن ختم کرد. و سعی کند دقتهای ناشی از وسوسه را در آن راه ندهد که علاوه بر زنندگی، بسا موجب اشکال هم خواهد شد.

و لازم نیست در آخر هر شَوْط بایستد و جلو و عقب برود و قصد شَوْط بعد نماید؛ بلکه در شَوْطهای بعد می تواند بدون توقف دور بزند تا هفت شَوْط تمام شود. و بنابراحتیاط به گونه ای شروع کند که در اول طواف، همة بدن او از برابر همة حجر الأسود عبور نماید. و اگر از باب مقدمة علمیه(1) مقدار خیلی کمی از پیش شروع کند به قصد اینکه از اول حجرالاسود طواف باشد کافی است. و در آخر نیز قصد کند تا برابر

ص: 163


1- «مقدمه علمیه» یعنی کاری که مقدمة انجام می شود به منظور علم و اطمینان پیدا کردن به اینکه به وظیفه عمل شده است.

نقطة شروع جزو طواف باشد به گونه ای که از هفت شَوْط نه زیادتر طواف کرده باشد و نه کمتر.

سوم از واجبات طواف: خانة کعبه را در همة شَوْطها در طرف چپ خود قرار دهد.

(مسئله 402) طواف باید به نحو متعارف باشد و از دقتهای ناشی از وسوسه اجتناب شود؛ بلکه به نحوی طواف کند که در عرف بگویند در حال طواف است و خانة کعبه را در طرف چپ خود قرار داده است. و اگر طبعا در گذشتن از مقابل ارکان(1) و طواف دور حِجْرِ اسماعیل(ع) مقداری شانة او از برابر کعبه منحرف می شود مانعی ندارد. برحسب بعضی از روایات پیامبر اکرم(ص) در حالی که بر شتر خود سوار بودند طواف کردند و در این حال قهرا شانه از خانة کعبه منحرف می شود. ولی اگر در قسمتی از طواف خود برای بوسیدن ارکان عمدا رو به کعبه کرد یا برای انجام کاری پشت به کعبه کرد یا در اثر فشار جمعیت

ص: 164


1- کعبه چهار رکن دارد: الف - رکن جنوب شرقی که «حجر الأسود» بر آن نصب شده و «رکن حَجَر» نیز نامیده می شود. ب - رکن شمال شرقی که به «رکن عراقی» معروف است؛ از درب کعبه گذشته نرسیده به حجر اسماعیل واقع شده است. ج - رکن شمال غربی که به «رکن شامی» معروف است؛ پس از حجر اسماعیل قرار دارد. د - رکن جنوب غربی که به «رکن یمانی» معروف است؛ پیش از حجر الأسود نرسیده به آن قرار دارد.

به طور کلی از مسیر عادی منحرف شد، آن مقدار از طواف را حساب نکند و آن را جبران نماید.

(مسئله 403) گاهی دیده می شود بعضی از افراد برای احتیاط در امر طواف، دیگری را وادار می کند که او را طواف دهد و خود را در اختیار او قرار می دهد و به او تکیه می کند به نحوی که اراده را از خود سلب کرده و آن شخص او را بافشار با خود می برد. این گونه طواف باطل است؛ و اگر فرضا طواف نساء را به این نحو بجا آورده باشد همسرش بر او حلال نشده است.

(مسئله 404) اگر در اثر کثرت جمعیت، انسان را بدون اختیار با خود ببرند به نحوی که حرکت انسان به اختیار و ارادة خودش نباشد، این مقدار از طواف صحیح نیست و باید این مقدار را از سر بگیرد؛ هر چند شانة چپ او از کعبه منحرف نشده باشد.

(مسئله 405) انسان در حال طواف می تواند آهسته برود، و می تواند تند برود و یا بدود، و می تواند سواره طواف کند؛ ولی خوب است حرکت او به نحو متعارف باشد و به گونه ای طواف کند که دیگران را اذیت نکند.

چهارم از واجبات طواف: حجر اسماعیل(ع) را نیز دور بزند؛ بدین معنا که دور خانة کعبه و حِجر بگردد. و «حجر اسماعیل(ع)» محلی

ص: 165

است متصل به خانة کعبه که مطابق اخبار وارده محل دفن حضرت اسماعیل(ع) و مادر او و جمعی از انبیاء(ع) است.

(مسئله 406) اگر در طواف داخل حجر اسماعیل(ع) شود و فقط به دور خانة کعبه بگردد، طواف او باطل است و باید از سر گیرد. و اگر در بعضی از شوطها این کار را کند، بنابر اقوی کافی است همان شَوط را از حجرالاسود تا حجرالاسود از سر گیرد؛ هر چند احوط اتمام طواف و اعادة همة آن می باشد.

(مسئله 407) اگر در بعضی از شَوطها از روی دیوار حِجْر که دیوار کوتاهی است طواف کند، بنابراحتیاط واجب باید مانند مسئلة پیش عمل نماید. و بنابر احتیاط در حال طواف دست خود را روی دیوار حِجْر نگذارد؛ ولی دست گذاشتن و تماس با سطح خارج دیوار حِجْر مانعی ندارد.

پنجم از واجبات طواف: طواف دور همة کعبه و خارج از خود کعبه واقع شود.

(مسئله 408) در پایین بعضی از اطراف کعبه یک نما و پیش آمدگی است که آن را «شاذرْوان» می گویند؛ و بنابر مشهور آن پیش آمدگی جزو خانة کعبه است و دیوار، عقبتر از آن بنا شده است. پس طواف کننده باید خارج از شاذروان طواف کند؛ و اگر در اثر کثرت

ص: 166

جمعیت یا غیر آن روی شاذروان حرکت کند آن مقدار از طواف او باطل است و باید آن مقدار را از سر گیرد، و احتیاطا پس از اتمام طواف همة طواف را نیز اعاده نماید. و بنابراحتیاط در حال طواف دست خود را روی شاذروان و یا به دیوار بالای شاذروان نیز نگذارد؛ زیرا در نتیجه دست او داخل فضای کعبه شده است.

ششم از واجبات طواف: - بنابر مشهور - طواف بین کعبه و مقام ابراهیم(ع) واقع شود.

(مسئله 409) بنابر مشهور اگر پشت مقام ابراهیم(ع) طواف کنند که مقام نیز در محدودة طواف واقع شود طواف باطل است. و گفته شده که فاصلة بین «کعبه» و «مقام» بیست و شش ذراع و نصف(1) است و این فاصله باید در همة اطراف رعایت شود؛ و چون بنابراحتیاط در ناحیة حجر اسماعیل(ع) نیز این فاصله از خود کعبه حساب می شود و مسافت حِجْر بیست ذراع است، در نتیجه برای طواف در ناحیة حِجْر شش ذراع و نیم مسافت باقی می ماند. و برای این حکم به حدیث «محمد بن مسلم» استدلال شده است.

و لکن بر حسب حدیث معتبر «حلبی» طواف در پشت مقام ابراهیم(ع) نیز مانعی ندارد؛ ولی مکروه است مگر در صورت ناچاری. و

ص: 167


1- یک ذراع تقریبا حدود نیم متر است.

هر چند عمل به مضمون این حدیث که موافق با اطلاقات ادلة طواف است اقوی است، ولی بنابراحتیاط مستحب به موارد ضرورت و ناچاری اکتفا شود. البته باید کوشش کند در حال طواف از جمعیت طواف کنندة متصل به کعبه زیاد فاصله نگیرد و متصل به جمعیت طواف کند. و حدیث «محمد بن مسلم» علاوه بر ضعف سند، بسا ناظر است به اینکه اگر کسی بخواهد پشت مقام ابراهیم (ع) با فاصلة زیاد از کعبه و از جمعیت به تنهایی طواف کند، در عرف طواف کعبه صادق نیست؛ بلکه طواف در مسجد است.

ضمنا یادآور می شود که فتوای منسوب به مشهور، بین قدمای از فقها مشهور نیست؛ زیرا غیر از «شیخ طوسی» و «ابن بَرّاج» در کلمات دیگران مانند: «شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضی و ابوالصلاح» یافت نشد؛ و چون علمای غیر شیعه به این شرط قائل نیستند اگر از خصائص قطعی شیعه بود فقهای قدیم شیعه همه متعرض آن می شدند.

هفتم و هشتم از واجبات طواف: طواف باید هفت شَوْط کامل باشد، نه کمتر و نه زیادتر. همچنین بنابر اقوی باید این هفت شَوْط عرفا متوالی و پی در پی واقع شود به نحوی که عمل واحد شمرده شود؛ پس نباید بین شَوْطها و اجزای آنها فاصله زیاد پیدا شود، مگر در موارد خاصی که استثنا شده است.

ص: 168

(مسئله 410) اگر از اول عمدا نیّت کند کمتر از هفت شَوْط یا بیشتر طواف کند طوافش باطل است؛ هر چند بالاخره هفت شَوْط بجا آورد. بلکه اگر از روی ندانستن مسئله یا سهو و یا غفلت نیّت کمتر یا بیشتر کند صحّت آن نیز محل اشکال است؛ هر چند بالاخره هفت شَوْط انجام دهد.

(مسئله 411) اگر در بین طواف از نیّت هفت شوط برگردد و نیّت کند طواف را کمتر یا بیشتر از هفت شوط انجام دهد، هر چه را با این نیّت بجا آورده باطل است و باید آن را اعاده نماید. و اگر موالات عرفی به هم خورده یا با این نیّت زیادتر بجا آورده، اصل طواف باطل است و باید آن را از سر گیرد.

بقیة مسائل زیادکردن طواف

(مسئله 412) اگر بعد از تمام شدن هفت شَوْط نیّت کند یک شَوْط دیگر زیاد کند که طواف او هشت شَوْط باشد و این کار را انجام دهد، بنابر اقوی طواف او باطل می شود.

(مسئله 413) اگر از اول یا در بین نیّت کند که هفت شَوْط طواف کند و پس از آن یک دور بدون قصد طواف برای تماشا یا تبرّک یا پیدا کردن کسی مثلا بگردد طواف او صحیح است.

(مسئله 414) اگر در اثر ندانستن مسئله گمان کرد همین طور که

ص: 169

هفت شَوْط طواف شرعی است یک شَوْط هم طواف شرعی مستحب است، پس از اول طواف یا در بین آن نیّت کرد هشت شَوْط طواف کند که هفت شَوْط آن طواف واجب باشد و یک شَوْط آن طواف مستحب جداگانه باشد، هفت شَوْط طواف او صحیح است؛ هر چند خوب است آن را از سر گیرد. همچنین است اگر پس از تمام شدن هفت شَوْط با این گمان یک شَوْط اضافه کند.

(مسئله 415) بنابراحتیاط واجب در طواف واجب «قِران» جایز نیست؛ یعنی جایز نیست پس از اتمام طواف واجب بدون اینکه نماز طواف فاصله شود یک طواف دیگر بجا آورد. ولی در طواف مستحبی «قِران» بین آنها مانعی ندارد؛ پس جایز است چند طواف مستحبی به دنبال هم بجا آورد و بعد نمازهای آنها را بخواند، هر چند بنابر مشهور کراهت دارد.

(مسئله 416) اگر یک شَوْط یا کمتر یا بیشتر بر طواف خود اضافه کند و قصدش این باشدکه زیاده را جزو طواف دیگر قرار دهد، از موارد قِران حساب می شود و حکم قِران بر آن جاری است.

(مسئله 417) در طواف واجب اگر از اول یا در بین طواف، قصد قِران کند، بنابراحتیاط واجب باید پس از مقداری فاصله که موالات به هم بخورد طواف را از سر گیرد؛ و اگر بعد از تمام شدن طواف قصد

ص: 170

طواف دیگر کند و آن را بجا آورد بنابر اقوی طواف اول او صحیح است، هر چند احوط اعاده است.

(مسئله 418) اگر از روی سهو و غفلت بر هفت شَوْط اضافه نمود، پس اگر زیاده کمتر از یک شَوْط است آن را رها کند و بنابر مشهور و اقوی طواف او صحیح است؛ ولی خوب است اعاده کند. و اگر زیاده یک شَوْط یا بیشتر است بنابراحتیاط طواف را ادامه دهد تا چهارده شَوْط شود به قصد قربت مطلقه، یعنی قصد وجوب یا استحباب نکند؛ و بعد دو رکعت نماز طواف به قصد طواف واجب بجا آورد بدون اینکه معیّن کند که «واجب» طواف اول است یا دوم، و دو رکعت دیگر بعد از سعی صفا و مروه بجا آورد.

مسائل کم کردن از طواف یا قطع طواف

(مسئله 419) قطع کردن طواف مستحب هر چند بدون عذر باشد مانعی ندارد. بلکه در طواف واجب نیز دلیل مورد اعتمادی بر حرمت قطع آن نیست؛ هر چند احوط ترک است، مگر در صورت ضرورت یا احتیاج.

(مسئله 420) اگر در بین طواف عمدا آن را رها کرد، پس اگر منافی طواف بجا نیاورده و موالات عرفی آن نیز به هم نخورده است می تواند همان طواف را تمام کند و طواف او صحیح است.

ص: 171

و اگر منافی طواف بجا آورده یا موالات عرفی آن به هم خورده است، پس اگر پیش از نصف بوده طواف او باطل است و باید آن را از سر گیرد؛ و اگر بعد از نصف بوده بنابراحتیاط آن را تمام کند و دوباره از سر گیرد.

(مسئله 421) اگر در بین طواف خسته شد می تواند در محل طواف به مقداری که موالات عرفی طواف به هم نخورد استراحت کند و بعد طواف را ادامه دهد.

(مسئله 422) اگر در بین طواف واجب عمدا آن را رها کند و داخل کعبة معظّمه شود، پس اگر پیش از نصف طواف باشد طواف او باطل می شود و باید آن را از سر گیرد. و اگر پس از نصف باشد بنابراحتیاط آن را تمام کند و نماز آن را نیز بخواند؛ ولی دوباره طواف و نماز را از سر گیرد.

(مسئله 423) اگر از روی سهو و فراموشی بعضی از طواف واجب را ترک کرد و پیش از خارج شدن از مَطاف(1) و به هم خوردن موالات عرفی و حادث شدن منافیات طواف یادش آمد، می تواند آن را تمام کند و طواف او صحیح است.

ص: 172


1- محدودة معینی است که باید طواف در آن واقع شود؛ و مقدار آن محدوده در مسئله 409 بیان شده است.

و اگر از مطاف به طور کلی خارج شده یا موالات عرفی آن به هم خورده است یا بعضی از منافیات طواف حادث شده؛ مسئله چند صورت دارد:

اول: مقدار باقیمانده یک شَوْط یا کمتر باشد؛ در این صورت پس از اینکه یادش آمد باید باقیمانده را بجا آورد و طواف او صحیح است. و اگر خودش نمی تواند - مثل اینکه به وطن برگشته است - باید برای همان باقیمانده نایب بگیرد.

دوم: مقدار باقیمانده بیشتر از یک شَوْط باشد ولی چهار شَوْط را تمام کرده باشد؛ این صورت نیز بنابر اقوی مثل صورت اول است. ولی بنابراحتیاط پس از تمام کردن طواف سابق همة طواف را نیز از سر گیرد؛ و این احتیاط تا ممکن است ترک نشود.

سوم: بیش از نصف طواف را بجا آورده باشد ولی چهار شَوْط را تمام نکرده باشد؛ در این صورت پس از اینکه یادش آمد بنابراحتیاط واجب طواف سابق را تمام کند و پس از نماز آن، دوباره طواف و نماز آن را از سر گیرد.

چهارم: کمتر از نصف طواف را بجا آورده باشد؛ در این صورت بنابر مشهور و قاعده، طواف او باطل است؛ ولی بنابراحتیاط مانند صورت سوم عمل نماید. و در همة این صوَر اگر به وطن برگشته و

ص: 173

برگشتن به مکه برای او مشقت دارد برای خود نایب بگیرد.

(مسئله 424) اگر در بین سعی صفا و مروه متوجه شود که بعضی از طواف را ترک کرده است بنابراحتیاط نسبت به طواف مانند مسئله پیش عمل نماید، و نسبت به سعی بنابراحتیاط آن را تمام کند و دوباره بجا آورد. مگر اینکه توجه او به نقص طواف بعد از انجام چهار شَوْط از طواف و چهار شَوْط از سعی باشد که در این صورت پس از اتمام طواف و اعاده آن بنابراحتیاط اتمام سعی کافی است.

(مسئله 425) اگر در بین طواف مریض شود به گونه ای که نمی تواند طواف را هر چند با کمک دیگران ادامه دهد، پس اگر بعد از تمام شدن شَوْط چهارم باشد بنابراحتیاط برای تمام کردن آن نایب بگیرد؛ و اگر در مکه حالش خوب شد خودش نیز باقیمانده را بجا آورد، و بهتر است همة طواف را نیز از سر گیرد.

و اگر پیش از نصف باشد طواف او باطل می شود. پس اگر در آینده بتواند باید خودش آن را بجا آورد، هر چند دیگران او را طواف دهند؛ و اگر نتواند باید نایب بگیرد.

و اگر بعد از نصف و پیش از تمام شدن شَوْط چهارم باشد بنابراحتیاط مانند صورت اول عمل کند و بعد نیز طواف را از سر گیرد؛ و اگر نمی تواند نایب بگیرد.

ص: 174

(مسئله 426) قطع کردن طواف برای انجام کارهای ضروری مربوط به خود یا دیگران مانعی ندارد؛ بلکه در اخبار وارده نسبت به قطع طواف برای انجام خواسته های مؤمنین ترغیب و تشویق نیزشده است.

پس اگر طواف مستحب باشد در هر صورت می تواند از جایی که قطع کرده ادامه دهد. و اگر طواف واجب باشد، پس اگر از محل طواف خارج نشده و موالات عرفی نیز به هم نخورده است می تواند طواف سابق را ادامه دهد و صحیح است؛ و اگر موالات عرفی به هم خورده است در مسئله چند صورت است:

اول: بعد از شَوْط چهارم قطع شده باشد؛ در این صورت باید طواف گذشته را ادامه دهد و صحیح است؛ ولی بنابراحتیاط پس از تمام کردن، آن را از سر گیرد.

دوم: بعد از نصف طواف و پیش از تمام شدن شَوْط چهارم باشد؛ در این صورت احتیاط کند، بعنی طواف گذشته را تمام کند و بعد آن را از سر گیرد.

سوم: پیش از نصف باشد در این صورت طواف او باطل شده و باید آن را از سر گیرد.

(مسئله 427) اگر در اثر عارض شدن جنابت یا حیض یا نفاس یا حدث اصغر و یا نجس شدن بدن یا لباس طواف را قطع کند، حکم آنها

ص: 175

در بحث شرایط طواف، «مسائل380 ، 389 و396» بیان شده است.

(مسئله 428) اگر در بین طواف واجب وقت نماز واجب تنگ شود، واجب است طواف را قطع کند و نماز را بخواند. پس اگر بعد از شَوْط چهارم طواف بوده همان طواف را تمام کند؛ و اگر پیش از تمام شدن شَوْط چهارم بوده، بنابراحتیاط طواف را تمام کند و نماز آن را بخواند و دوباره آن را از سر گیرد. ونیز جایز بلکه مستحب است برای درک جماعت یا فضیلت وقت، طواف واجب را قطع کند و پس از نماز مطابق دستور فوق عمل نماید.

مسائل شک در طواف

(مسئله 429) در چند مورد طواف کننده به شک خود اعتنا نمی کند و حکم به صحت طواف او می شود:

اول: بعد از فراغت از هفت شَوْط شک کند آیا طواف را صحیح انجام داده یا نه؛ مثلا احتمال بدهد از طرف راست دور زده باشد، یا در حال طواف مُحدث بوده، یا از داخل حِجْر اسماعیل(ع) طواف کرده باشد.

دوم: بعد از فراغت از طواف و وارد شدن در واجب دیگری - مثلا نماز طواف یا سعی - در عدد شَوْطها شک کند؛ به شرط اینکه یک طرف احتمال او هفت شَوْط باشد، مثلا شک کند آیا هفت شَوْط بجا

ص: 176

آورده یا کمتر یا بیشتر. ولی اگر از طواف منصرف شده و هنوز وارد واجب دیگری نشده در عدد شَوْطها شک کند و احتمال نقیصه در میان باشد، صحت طواف او خالی از اشکال نیست و احوط اعادة آن است.

سوم: در آخر شَوْط باشد و یقین دارد که هفت شَوْط کامل طواف کرده ولی نسبت به زیاده شک کند و احتمال بدهد که یک شَوْط یا بیشتر اضافه کرده باشد.

چهارم: کسی که کثیرالشک و خارج از متعارف باشد؛ و خوب است چنین شخصی دیگری را وادار کند تا مراقب طواف او باشد و عدد شَوْطها را حفظ کند.

(مسئله 430) در چند صورت شک در طواف موجب بطلان طواف است وباید آن را از سر گیرد؛ و جامع همة آنها این است که هفت شَوْط قطعی نشده باشد و احتمال نقیصه در بین باشد:

اول: همة اطراف احتمال، کمتر از هفت باشد؛ مثل اینکه شک بین سه و چهار، یا چهار و پنج، یا پنج و شش باشد.

دوم: پیش از فراغت از طواف، بین هفت و کمتر شک کند.

سوم: بین کمتر از هفت و بیشتر از هفت شک کند، مثلا شک کند آیا شش شَوْط بجا آورده یا هشت شَوْط.

چهارم: بین هفت و کمتر و زیادتر شک کند و هنوز از طواف،

ص: 177

منصرف نشده باشد.

پنجم: پیش از رسیدن به حجر الأسود و تمام شدن شَوْط، بین هفت و بیشتر شک کند.

(مسئله 431) «گمان» در عدد شَوْطها و در شرایط طواف معتبر نیست و حکم شک را دارد.

(مسئلة 432) اگر در طواف مستحب در عدد شَوْطها شک کند، بنابرکمتر گذارد و طواف او صحیح است.

(مسئلة 433) اگر رفیق انسان که مورد اعتماد است به عدد شَوْطها یقین دارد اعتماد بر شمارة او جایز است.

مسائل متفرقة طواف

(مسئله 434) اگر در بین سعی صفا و مروه یادش آید که طواف را بجا نیاورده یا طوافش باطل بوده است، باید سعی را رها کند و طواف و نماز آن را بجا آورد و پس از آنها سعی را از سر گیرد. و همچنین بنابراحتیاط واجب اگر پس از تمام شدن سعی یادش آید که طواف را بجا نیاورده یا باطل بوده، پس از طواف و نماز آن سعی را دوباره بجا آورد.

(مسئله 435) اگر مریض یا کودکی را به دوش گرفت تا طوافش دهد می تواند برای خودش نیز قصد طواف کند؛ و طواف هر دو صحیح

ص: 178

است.

(مسئله 436) در حال طواف تکلم کردن، خندیدن، شعر خواندن و مانند اینها اشکال ندارد؛ ولی در طواف واجب کراهت دارد. بلکه سزاوار است در هر طوافی مشغول دعا و ذکر خداوند و تلاوت قرآن باشد.

(مسئله 437) آب خوردن در حال طواف و در بین آن مانعی ندارد.

(مسئله 438) لازم نیست در حال طواف روی طواف کننده به طرف جلو باشد؛ بلکه جایز است به طرف چپ یا راست بلکه عقب نگاه کند یا صورت خود را به طرف راست یا چپ بگرداند؛ و می تواند طواف را رها کند و خانة کعبه را ببوسد و برگردد و از همانجا طواف کند. ولی چنانکه گذشت در حال طواف باید شانة چپ او عرفا به طرف کعبه باشد، و لکن از دقتهای عامیانة ناشی از وسوسه باید اجتناب شود.

(مسئلة 439) هرگاه در حال طواف در قسمتی از آن اشکالی پیش آمد - مثل اینکه او را بی اختیار بردند یا در اثر کثرت و فشار جمعیت، پشت یا رو به کعبه شد و قسمتی از طواف به این صورت انجام شد - باید همان قسمت را از سر گیرد؛ و در صورت شک کمی از پیش شروع کند و قصد کند آنچه واقعا طواف نشده طواف باشد. و اگر

ص: 179

برگردد و از حجرالاسود به قصد طواف شروع کند محل اشکال است.

و اگر نمی تواند برگردد می تواند بدون قصد طواف با جمعیت تا جایی که از آنجا باید طواف را انجام دهد دور بزند و از آنجا قصد طواف کند. و اگر کثرت جمعیت او را نمی برد بلکه سبب می شود به اختیار خودش تندتر یا کندتر راه برود طواف او صحیح است و اعادة آن لازم نیست.

آداب و مستحبات طواف

(مسئله 440) 1- مستحب است در حال طواف بگوید:

اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی یُمْشِی بِهِ عَلی طَلَلِ الْماءِ کَما یُمْشِی بِهِ عَلی جَدَدِ الْاَرْضِ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی یَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُکَ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی تَهْتَزُّ لَهُ أَقْدامُ مَلائِکَتِکَ وَ أَسْأَلُکَ بَاسْمِکَ الَّذِی دَعاکَ بِهِ مُوسی مِنْ جانِبِ الطُّورِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ اَلْقَیْتَ عَلَیْهِ مَحَبَّةً مِنْکَ، وَ اَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ(ص) ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأَخَّرَ وَ أَتْمَمْتَ عَلَیْهِ نِعْمَتَکَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذا وَ کَذا. (1)

ص: 180


1- الکافی 4/406

و به جای «کذا و کذا» حاجات خود را بطلبد.

2- در حال طواف بگوید: اَللَّهُمَّ إِنِّی إِلَیْکَ فَقِیرٌ وَ إِنِّی خائِفٌ مُسْتَجِیرٌ فَلا تُغَیِّر جِسْمِی وَ لاتُبَدِّلْ اِسْمِی.

3- هر وقت به در خانة کعبه می رسد صلوات بر پیغمبر و آل او بفرستد و این دعا را بخواند:

سائِلُکَ فَقِیرُکَ مِسْکِینُکَ بِبابِکَ، فَتَصَدَّقْ عَلَیْهِ بَالْجَنَّةِ أَللَّهُمَّ الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحَرَمُ حَرَمُکَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُکَ وَ هَذا مَقامُ الْعائِذِ الْمُسْتَجِیرِ بِکَ مِنِ النَّارِ فَأعْتِقْنِی وَ وَالِدَیَّ وَ اَهْلِی وَ وُلْدِی وَ إِخْوانِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنَ النَّارِ یا جَوادُ یا کَرِیمُ.(1)

4- وقتی که به حجر اسماعیل(ع) رسید، پیش از رسیدن به ناودان سر را بلند کند و در حال نگاه به ناودان بگوید:

اَللَّهُمَّ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ وَ اَجِرْنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ وَ عافِنِی مِنَ السُّقْمِ وَ اَوْسِعْ عَلَیَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ ادْرَأ عَنِّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ.

5- وقتی که از حجر اسماعیل(ع) گذشت و به پشت کعبه رسید

ص: 181


1- من لایحضره الفقیه 2/531

بگوید: یا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ یا ذَا الْجُودِ وَ الْکَرَمِ إِنَّ عَمَلِی ضَعِیفٌ فَضاعِفْهُ لِی وَ تَقَبَّلْهُ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.

6 - وقتی که به رکن یمانی رسید دست بلند کند و بگوید:

یا اللهُ یا وَلیَّ الْعافِیَةِ وَ خالِقَ الْعافِیَةِ وَ رازِقَ الْعافِیَةِ وَ الْمُنْعِمَ بِالْعافِیَةِ وَ الْمَنَّانَ بِالْعافِیَةِ وَ الْمُتَفَضِّلَ بِالْعافِیَةِ عَلَیَّ وَ عَلی جَمِیعِ خَلْقِکَ یا رَحْمانَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُما صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ارْزُقْنَا الْعافِیَةَ وَ دَوامَ الْعافِیَةِ وَ تَمامَ الْعافِیَةِ وَ شُکْرَ الْعافِیَةِ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ(1)

7 - در بین رکن یمانی و حجر الأسود بگوید: رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ

8 - در شَوْط هفتم وقتی که به مستجار - که نزدیک رکن یمانی و مقابل در کعبه است - رسید دو دست خود را بر دیوار کعبه بگشاید و شکم و صورت خود را به کعبه بچسباند و بگوید: اَللَّهُمَّ الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُکَ وَ هَذا مَکانُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ النَّارِ.

پس از آن به گناهان خود اعتراف کند؛ زیرا هر بندة مؤمنی در این

ص: 182


1- وسائل الشیعه ، کتاب الحج ، باب 20 از ابواب الطواف ، ح 7

مکان به گناهان خود اعتراف کند و طلب آمرزش نماید، خدای منّان گناهان او را می آمرزد، إن شاءَ الله؛ پس بگوید: اَللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِکَ الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ الْعافِیَةُ، أَللَّهُمَّ اِنَّ عَمَلِی ضَعِیفٌ، فَضاعِفْهُ لِی، وَ اغْفِرْ لِی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنِّی وَ خَفِیَ عَلی خَلْقِکَ.

پس از آن پناه ببرد به خدا از آتش جهنّم و آنچه می خواهد دعاکند.

9- رکن یمانی را استلام کند، یعنی ببوسد یا لمس کند و خود را به حجر الأسود برساند و طواف را تمام کند و بگوید: اَللَّهُمَّ قَنِّعْنِی بِما رَزَقْتَنِی وَ بارِکْ لِی فِیما آتَیْتَنِی(1)

10- مستحب است در هر شَوْط، ستونهای چهارگانة کعبه و نیز حجرالاسود را استلام کند و یا به آن اشاره نماید.

11 - در وقت استلام حجر الأسود بگوید: اَللَّهُمَّ اَمانَتِی اَدَّیْتُها وَ مِیثاقِی تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوافاةِ.

ضمنا یادآور می شود چون سند بعضی از دعاها مورد اعتماد نیست خوب است دعاها به قصد رجاء(2) خوانده شوند.

ص: 183


1- من لایحضره الفقیه 2/534
2- یعنی به امید مطلوبیت انجام دهد، نه به قصد ورود در شرع تا اینکه مستلزم نسبت دادن حکم غیر معلوم به خداوند متعال گردد.

نماز طواف

چهارم از واجبات عمرة تمتّع «نماز طواف» است.

(مسئله 441) واجب است بعد از تمام شدن طواف واجب دو رکعت نماز مانند نماز صبح به قصد نماز طواف بخواند؛ خواه طواف عمره باشد یا طواف حج یا طواف نساء.

(مسئله 442) واجب است پس از تمام شدن طواف واجب بدون فاصلة عرفی نماز طواف را بخواند؛ و نباید عمدا آن را تأخیر اندازد.

(مسئله 443) نماز طواف واجب را بنابراحتیاط واجب باید پشت مقام ابراهیم(ع) و نزدیک به آن بخواند؛ به نحوی که مقام در جلوی او قرار گیرد و عرفا گفته شود نزد مقام خوانده است. مگر اینکه در اثر کثرت جمعیت نتواند و مزاحم او شوند؛ پس در این صورت آن را پشت مقام ولی عقب تر بخواند، ولی بنابراحتیاط واجب نزدیکترین مکان را نسبت به مقام ابراهیم(ع) رعایت نماید. و اما نماز طواف مستحب را در هر جای مسجدالحرام بخواند کافی است.

(مسئله 444) جایز است در نماز طواف پس از حمد هر سوره ای را که می خواهد بخواند؛ به جز سوره هایی که در آنها سجدة واجب است. ولی مستحب مؤکد است در رکعت اول سورة «قل هو الله احد» و در رکعت دوم سورة «قل یا ایّها الکافرون» را بخواند.

ص: 184

(مسئله 445) نماز طواف را می تواند مانند نماز صبح بلند بخواند، و می تواند مانند نماز ظهر آهسته قرائت کند.

(مسئله 446) اگر در رکعتهای نماز طواف شک کرد، نماز باطل می شود و باید آن را از سر بگیرد. و اگر در یکی از افعال یا اقوال آن شک کرد، پس اگر محل آن نگذشته است آن را بجا آورد؛ و اگر محل آن گذشته است به شک خود اعتنا نکند. و اگر در رکعتهای آن یا در افعال و اقوال آن به یک طرف اطمینان پیدا کرد به اطمینان خود عمل کند.

(مسئله 447) اگر نماز طواف واجب را فراموش کند و در اثناء سعی یادش آید، باید برگردد و نماز را پشت مقام بخواند و سپس سعی را از محلی که قطع نموده تمام کند.

(مسئله 448) اگر نماز طواف واجب را فراموش کرد و پس از عمره یا حج یادش آید، پس اگر هنوز در مکه است باید آن را در پشت مقام بجا آورد؛ همچنین است اگر از مکه خارج شده ولی می تواند به مکه برگردد و برای او مشقت ندارد. و لازم نیست سعی را اعاده نماید؛ هر چند خوب است. و اگر برگشتن به مکه برای او حرج و مشقت دارد هر جا هست - هر چند در شهر خود - آن را بخواند.

(مسئله 449) در حکم فراموشی نماز است اگر در اثر ندانستن

ص: 185

مسئله آن را نخوانده است، یا فهمید نمازی که خوانده باطل بوده است.

(مسئله 450) اگر نماز طوافی را که فراموش کرده یا باطل بوده با در اثر ندانستن مسئله نخوانده است پیش از خواندن آن از دنیا برود، ولیّ او باید آن را به جای او بخواند.

(مسئله 451) اگر عمدا و با علم به مسئله نماز طواف عمره یا حج را نخواند تا وقت تدارک آن بگذرد، در این صورت صحیح بودن عمره و حج او محل اشکال است؛ پس بنابراحتیاط واجب نماز را بخواند و عمره یا حج را نیز اعاده نماید.

(مسئله 452) بر هر مکلف واجب است نماز خود و شرایط و واجبات و قرائت و ذکرهای واجب آن را به طور صحیح یاد بگیرد؛ مخصوصا کسی که می خواهد به حج برود. و اگر کوتاهی کند و نماز خود را تصحیح نکند، صحت عمره و حج او محل اشکال است؛ و قهرا در حلال شدن زن و سایر محرمات احرام با اشکال مواجه می شود.

(مسئله 453) اگر نتوانست قرائت یا ذکرهای واجب نماز را یاد بگیرد باید کسی را وا دارد تا در وقت خواندن به او تلقین کند؛ و اگر ممکن نیست باید به هر نحو ممکن است خودش نماز را بخواند، و به یک نفر نیز نیابت دهد تا به جای او نماز را بخواند؛ و اگر کسی قرائت نمازش درست نیست و نمی تواند خوب یاد بگیرد جایز نیست به نیابت

ص: 186

دیگری به حج برود.

(مسئله 454) نماز طواف را در همه وقت جایز است بخواند؛ مگر اینکه موجب فوت نماز واجب یومیه شود؛ پس در این صورت اول نماز یومیه را بخواند.

(مسئله 455) اگرکسی نماز طواف واجب را در حجر اسماعیل(ع) بجا آورد و پس از نماز متوجه اشتباه خود شود باید نماز را در پشت مقام ابراهیم(ع) اعاده نماید.

(مسئله 456) کسی که در عمرة تمتّع بعد از طواف وضویش باطل شده و خجالت کشیده که بگوید وضویش باطل شده و نمازش را بی وضو خوانده و بعد از آن سعی و تقصیر را بجا آورده و از احرام خارج شده است، باید نماز طواف و سعی و تقصیر را اعاده نماد.

(مسئله 457) خواندن نماز طواف به جماعت در حال اختیار محل اشکال است؛ و در حال ضرورت نیز نباید به آن اکتفا کند.

(مسئله 458) اگر بین طواف واجب و نماز آن زیاد فاصله بیندازد، هر چند گناه کرده است ولی لازم نیست طواف را از سر گیرد.

(مسئله 459) اگر قرائت نماز او غلط بوده و غلط بودن آن را نمی دانسته ولی رکنهای نماز را بجا آورده و شرایط آن را نیز رعایت کرده است، اعادة نماز لازم نیست.

ص: 187

مستحبات نماز طواف

(مسئله 460) 1- بر حسب فرمودة شیخ صدوق(ره) مستحب است بعد از نماز طواف، حمد و ثنای خدا را بجا آورد و صلوات بر پیامبر اکرم(ص) و آل او بفرستد و از خدا بخواهد نماز او را قبول نماید و آن را آخرین عهد با خود قرار ندهد و سپس بگوید:

«أَلْحَمْدُ لِلهِ بِمَحامِدِه کُلِّها عَلی نَعِمائِهِ کُلِّها حَتَّی یَنْتَهِیَ الْحَمْدُ إِلَی مَا یُحِبُّ رَبِّی وَ یَرْضِی. أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ تَقَبَّلْ مِنِّی وَ طَهِّرْ قَلْبِی وَزَکِّ عَمَلِی.

2- پس بکوشد در دعا و خواهش قبولی اعمال.

3- و به روایتی دیگر پس از نماز بگوید.

أللَّهُمَّ ارْحَمْنِی بِطَواعِیَتی إِیَّاکَ وَ طَواعِیَتِی رَسُولَکَ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَللَّهُمَّ جَنِّبْنِی أَنْ أَتَعَدّی حُدُودَکَ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یُحِبُّکَ وَ یُحِبُّ رَسُولَکَ وَ مَلائِکَتَکَ وَ عِبادَکَ الصَّالِحِینَ.

4- و به روایتی دیگر حضرت امام صادق(ع) پس از نماز طواف به سجده رفتند و فرمودند:

سَجَدَ لَکَ وَجْهِی تَعَبُّداً وَ رِقَّاً لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ حَقّاً حَقّاً اَلْأوَّلُ قَبْلَ کُلِّ شَئ وَ الْآخِرُ بَعْدَ کُلِّ شَئ، وَ ها أنَا ذَا بَیْنَ یَدَیْکَ نَاصِیَتِی

ص: 188

بَیَدِکَ

ص: 189

فَاغْفِرْلِی إِنَّهُ لَایَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ غَیْرُکَ فَاغْفِرْلِی فَاِنِّی مُقِرٌّ بِذُنُوبِی عَلی نَفْسِی وَ لَایَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ غَیْرُکَ.

پس از سجده روی آن حضرت از گریه چنان بود که گویا در آب فرو رفته باشد.(1)

سعی بین صفا و مروه

واجبات، شرایط، احکام و آداب آن

پنجم از واجبات عمرة تمتّع: «سعی بین صفا و مروه» است

سعی بین صفا و مروه

(مسئله 461) واجب است پس از نماز طواف سعی کند بین صفا و مروه که دو کوه معروفند، بدین نحو که از صفا برود به مروه و از مروه برگردد به صفا؛ و این عمل در حج و عمرة مفرده نیز واجب است.

(مسئله 462) سعی بین صفا و مروه باید هفت مرتبه باشد؛ و هر مرتبه را یک «شَوْط» می نامند. بدین نحو که از صفا به مروه یک شَوْط است و از مروه به صفا نیز یک شَوْط.

(مسئله 463) در سعی واجب است از صفا شروع کند، و در نتیجه به مروه ختم می شود. پس اگر از مروه شروع کند، سعی باطل است و

ص: 190


1- وسائل الشیعه ، کتاب الحج ، باب 78 از ابواب الطواف ، ح 2

باید آن را از سرگیرد.

(مسئله 464) بنابراحتیاط واجب در سعی باید از اول کوه صفا، از پایین آن شروع کند و تا اولین جزء کوه مروه ادامه دهد؛ و اگر مقداری روی کوه صفا برود و از آنجا به شکل متعارف شروع کند مانعی ندارد. چنانکه در مروه هم می تواند برای احتیاط کمی بالای آن برود.

(مسئله 465) در سعی جایز است بدون عذر نیز بر حیوان یا دوچرخه و مانند آن سوار شود و سواره سعی کند؛ هر چند پیاده رفتن افضل است.

(مسئله 466) واجب است رفت و برگشت بین صفا و مروه از راه متعارف باشد؛ و اگر فرضا از داخل مسجدالحرام یا راهی دیگر به طرف مروه برود کافی نیست؛ ولی لازم نیست رفت و برگشت در یک خط مستقیم باشد.

(مسئله 467) واجب است هنگام رفتن به طرف مروه متوجه مروه باشد؛ و هنگام رفتن به طرف صفا متوجه صفا باشد. پس اگر عقب عقب برود یا پهلوی خود را به طرف صفا و مروه کند و راه برود باطل است؛ ولی نگاه کردن به طرف راست یا چپ و احیانا به پشت سر مانعی ندارد.

(مسئله 468) سعی نیز مانند طواف از عبادات است و باید آن را به قصد قربت و با خلوص نیّت برای خدا بجا آورد؛ و اگر به قصد ریا یا

ص: 191

مقاصد دیگر آن را بجا آورد باطل است.

(مسئله 469) در سعی باید نیّت کند که برای عمرة تمتّع است یا حج و یا عمرة مفرده.

(مسئله 470) در سعی پوشاندن عورت و پاک بودن بدن و لباس و طهارت از حدث معتبر نیست. پس می تواند بدون وضو یا به حال جنابت یا حیض و یا نفاس سعی را بجا آورد؛ هر چند خوب است تا جایی که می تواند پاک و با وضو باشد.

(مسئله 471) سعی نیز همانند طواف یکی از ارکان عمره و حج است. پس اگر عمدا آن را ترک کند تا زمانی که تدارک آن ممکن نباشد، عمره و حج او باطل است؛ هر چند از روی ندانستن مسئله باشد.

و اگر آن را فراموش کند، هر وقت یادش آمد باید آن را بجا آورد. و اگر برگشتن به مکه برای او حرج و مشقت دارد، باید برای خود نایب بگیرد تا سعی را به جای او بجا آورد؛ و عمره و حج او صحیح است.

(مسئله 472) واجب است سعی را پس از طواف و نماز طواف بجا آورد؛ و اگر عمدا آن را پیش از طواف یا نماز طواف بجا آورد باید آن را بعد از نماز طواف از سرگیرد؛ و اگر از روی فراموشی سعی را جلو بیندازد بنابراحتیاط واجب پس از طواف و نماز آن، سعی را اعاده نماید.

(مسئله 473) اگر بیماری را به دوش بگیرد تا او را سعی دهد و

ص: 192

برای خودش نیز نیّت سعی نماید، سعی هر دو صحیح است.

(مسئله 474) اگر کسی به هیچ گونه حتی سواره نتواند سعی را بجا آورد باید نایب بگیرد تا سعی را به جای او بجا آورد؛ و عمره و حجش صحیح است.

(مسئله 475) پس از نماز طواف لازم نیست فورا و بلافاصله سعی را انجام دهد؛ بلکه می تواند به خاطر رفع خستگی یا گرمی هوا یا جهات دیگر تا شب همان روز تأخیر اندازد. هر چند احوط عدم تأخیر است؛ مگر به جهت عذر، از قبیل بیماری و مانند آن.

ولی تأخیر سعی تا روز بعد بدون عذر جایز نیست؛ واگر تأخیر انداخت گناه کرده، لکن عمره و حج او صحیح است.

(مسئله 476) بنابراحتیاط واجب باید موالات عرفی را در سعی رعایت کند و بین شَوْطهای آن و همچنین بین اجزای آنها زیاد فاصله نیندازد؛ ولی به جهت استراحت و رفع خستگی می تواند مقدار کمی برکوه صفا یا مروه بلکه در وسط راه بنشیند. چنانکه اگر وقت نماز واجب روزانه داخل شود مانعی ندارد نماز را بخواند و بعد سعی را از محل قطع آن ادامه دهد؛ هر چند بهتر است اگر شوط چهارم را تمام نکرده پس ازتمام کردن سعی سابق، همة آن را نیز از سر گیرد. و اگر وقت نماز واجب تنگ شده واجب است نماز را مقدم دارد.

ص: 193

(مسئله 477) اگر بین صفا و مروه را چند طبقه کنند پس سعی هر طبقه ای که میان دو کوه واقع شده بنابر اقوی مانعی ندارد؛ هر چند احوط سعی در همان راهی است که از قدیم متعارف بوده است. و اگر بالاتر از دو کوه واقع شده باشد سعی در آنجا محل اشکال است.

زیاد و کم کردن در سعی

(مسئله 478) اگر عمدا زیادتر از هفت شَوْط سعی کند، سعی او باطل است و باید از سرگیرد؛ نظیر آنچه در طواف گذشت. و اگر در اثر ندانستن مسئله زیاد کرده باشد - مثل اینکه گمان می کرد در سعی باید رفت و برگشت را یک شَوْط حساب کند و در نتیجه چهارده شَوْط سعی کرده است - بنابر اقوی سعی او صحیح است؛ یعنی هفت شوط اول سعی است و بقیة آن زیاده ای است که موجب بطلان نیست؛ هر چند احوط اعادة سعی است.

(مسئله 479) اگر از روی اشتباه و فراموشی زیادتر از هفت شَوْط سعی کرده است سعی او صحیح است و بهتر است زیاده را رهاکند. ولی بعید نیست اگر زیاده یک شَوْط است جایز باشد آن را به هفت شَوْط برساند و یک سعی مستحب حساب کند؛ هر چند به صفا ختم می شود.

(مسئله 480) اگر عمدا بعضی از شَوْطهای سعی را در عمرة تمتّع ترک کند به نحوی که اگر بخواهد بجا آورد وقوف به عرفات را درک

ص: 194

نمی کند، ظاهرا عمره و حج او باطل است؛ نظیر کسی که عمدا همة سعی را ترک کرده باشد. و بنابراحتیاط نیّت خود را به حج إفراد بَدَل کند و پس از تمام کردن حج، یک عمرة مفرده بجا آورد؛ ولی به آنها اکتفا نکند و در سال بعد عمره و حج را اعاده نماید.

همچنین است بنابراحتیاط واجب اگر از روی ندانستن مسئله بعضی از شَوْطهای سعی را ترک کرده باشد و وقت تدارک آن گذشته باشد؛ مثل اینکه خیال می کرد سعی واجب پنج شَوْط است.

(مسئله 481) اگر از روی فراموشی بعضی از شَوْطهای سعی را ترک کرده است، پس اگر چهار شَوْط آن را بجا آورده باشد هر وقت یادش آمد باقیمانده را بجا آورد و عمره و حج او صحیح است؛ و اگر بعد از ذی حجّه یادش آمد بنابراحتیاط همة سعی را نیز از سر گیرد. و اگر به وطن خود برگشته و برگشتن به مکه برای او حرج و مشقت دارد، باید نایب بگیرد تا به جای او بجا آورد؛ و بنابراحتیاط نایب پس از انجام باقیمانده، همة سعی را نیز اعاده نماید.

و اگر کمتر از چهار شَوْط را بجا آورده است، بنابراحتیاط باقیمانده را بجا آورد و همة سعی را نیز از سرگیرد؛ و اگر برای او حرج و مشقت دارد نایب بگیرد تا نایب هم باقیمانده را بجا آورد و هم سعی را از سرگیرد.

ص: 195

(مسئله 482) اگر از روی فراموشی بعضی از شوطهای سعی را ترک کرد و به گمان اینکه سعی را تمام کرده ناخن گرفت یا از موی خود کم کرد و مُحلّ شد،(1) پس اگر با زن نزدیکی کرده باید علاوه بر تمام کردن سعی به نحوی که در مسئله پیش گفته شد یک گاو به عنوان کفاره ذبح نماید؛ بلکه هر چند نزدیکی هم نکرده باشد بنابر اقوی این حکم جاری است.

شک در سعی

(مسئله 483) شک در عدد شَوْطهای سعی چند صورت دارد:

اول: بعد از تقصیر شک کند آیا به مقدار واجب سعی انجام داده یا کمتر یا بیشتر؛ در این صورت به شک خود اعتنا نکند.

دوم: بعد از تقصیر می داند هفت شَوْط نبوده ولی نمی داند آیا بیشتر بوده یا کمتر؛ در این صورت بنابراحتیاط سعی و تقصیر را از سرگیرد.

سوم: تقصیر را هنوز بجا نیاورده ولی در حالی که خود را خارج از محل سعی و فارغ از سعی می بیند شک کند آیا به مقدار واجب بجا آورده یا کمتر یا بیشتر، یا شک کند آیا به مقدار واجب بجا آورده یا کمتر؛ در این صورت بنابراحتیاط سعی را از سرگیرد.

ص: 196


1- یعنی از احرام خارج شد.

چهارم: در حالی که خود را در مروه می بیند شک کند آیا هفت شَوْط بجا آورده یا کمتر؛ در این صورت باید سعی را از سرگیرد

پنجم: می داند هفت شَوْط را کاملا بجا آورده است، ولی شک دارد آیا زیادتر از آن بجا آورده یا نه؛ در این صورت سعی او صحیح است، خواه از محل سعی خارج شده باشد یا نه.

ششم: در بین شَوْط شک کند آیا شَوْط هفتم است یا نهم مثلا؛ در این صورت نیز باید سعی را از سرگیرد، هر چند خوب است شَوْط را تمام کند و بعد همة سعی را ازسرگیرد.

(مسئله 484) اگر در روزی که طواف کرده است، فردای آن روز شک کند آیا سعی را بجا آورده است یا نه، پس اگر پس از تقصیر باشد به شک خود اعتنا نکند؛ و اگر قبل از تقصیر باشد بنابراحتیاط سعی را بجا آورد.

(مسئله 485) اگر پس از تمام شدن سعی و فراغت از آن شک کند آیا آن را صحیح انجام داده یا نه، به شک خود اعتنا نکند. همچنین است اگر شَوْط یا جزئی از آن را بجا آورده و پس از داخل شدن در شَوْط یا جزء دیگرشک کند آیا آنچه را قبلا انجام داده درست بجا آورده است یا نه.

(مسئله 486) اگر در حال طواف یا سعی پول یا چیز دیگر غصبی

ص: 197

یا مالی که خمس آن داده نشده همراه دارد به نحوی که آن پول یا آن چیز به حرکات طواف و سعی متحرک و جابجا می شود، صحت طواف و سعی او محل اشکال است.

مستحبات سعی

(مسئله 487) 1- مستحب است پس از نماز طواف و پیش از سعی از آب زمزم بنوشد و از آن بر سر و پشت و شکم خود بریزد و بگوید: أللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَ رِزْقاَ واسِعاَ وَ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَ سُقْمٍ.

2- به طرف حجرالاسود برود و آن را لمس نماید و ببوسد و به آن اشاره نماید.

3- از دری که مقابل حجرالاسود است با آرامش و وقار به طرف کوه صفا برود از بالای آن به خانة کعبه و ستونی که حَجَرالأسود در آن قرار دارد متوجه شود و به آن نگاه کند، و حمد و ثنای خدا را بجا آورد و نعمتها و خوبیهای او را در حق خود به یاد آورد.

4- پس از آن: هفت مرتبه: «اللهُ اکبر» و هفت مرتبه: «الحمدُ لله» و هفت مرتبه: «لا إله إلا الله» بگوید.

5- آنگاه سه مرتبه بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَایَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ

ص: 198

هُوَ عَلی کُلِّ شَئ قَدِیرٌ.»

6- سپس صلوات بر پیغمبر و آل او بفرستد و سه مرتبه بگوید: «اَللهُ اَکْبَرُ عَلی مَاهَدَانَا وَ الْحَمْدُ لِلهِ عَلی مَا أَوْلَانَا وَ الْحَمْدُ لِلهِ الْحَیِّ الْقَیُّومِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ الْحَیِّ الدَّائِمِ.»

7- پس سه مرتبه بگوید: «أشْهَدُ أنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لَانَعْبُدُ إِلَّا إِیَّاهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.»

8 - پس سه مرتبه بگوید: «أللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِیَةَ وَ الْیَقِینَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»

9- پس سه مرتبه بگوید: «أللَّهُمَّ آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذابَ النَّارِ.»

10- پس صد مرتبه بگوید: «اللهُ اکبر» و صد مرتبه: «لا إله إلّا الله» و صد مرتبه: «الحمدُ لله» و صد مرتبه: «سبحانَ الله».

11- پس بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ غَلَبَ الْاَحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ.

ص: 199

أَللَّهُمَّ بارِکْ لِی فِی الْمَوتِ وَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوتِ، أللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِن ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ أللَّهُمَّ أَظِلَّنِی فِی ظِلِّ عَرْشِکَ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّکَ.»

12- و بسیار تکرار کند سپردن دین و نفس و اهل خود را به پروردگار خود.

13- پس بگوید: «اَسْتَودعَ اللهَ الرَّحْمنَ الرَّحِیمَ الَّذِی لَا تَضِیعُ وَدائعُهُ دِینِی وَ نَفْسِی وَ أهْلِی، أَللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی عَلی کِتابِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ وَ تَوَفَّنِی عَلی مِلَّتِهِ وَ أعِذْنِی مِنَ الْفِتْنَةِ.»

14- پس سه مرتبه بگوید: «اللهُ اکبر» و دوباره این دعا را تکرار کند؛ پس یک تکبیر بگوید و باز دعا را بخواند. و اگر همة این دعاها را نمی تواند بخواند هر قدر می تواند بخواند(1)

از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: «پیامبر خدا(ص) به اندازة خواندن یک سورة بقره با تأنّی بر روی کوه صفا می ایستادند.»

15- و در روایتی وارده شده است که امیرالمؤمنین(ع) وقتی بالای کوه صفا می رفتند رو به کعبه می کردند و دستها را بلند کرده این دعا را

ص: 200


1- الکافی 4/431

می خواندند:

أَللَّهُمَّ اِغْفِرْلِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ قَطُّ فَاِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَیَّ بِالْمَغْفِرَةِ فَاِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ، أَللَّهُمَّ افْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ فَاِنَّکَ إِنْ تَفْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ تَرْحَمْنِی وَ إِنْ تُعَذِّبْنِی فَأَنْتَ غَنِیٌّ عَنْ عَذابِی وَ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلی رَحْمَتِکَ فَیَا مَنْ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلی رَحْمَتِهِ اِرْحَمْنِی، أَللَّهُمَّ لَا تَفْعَلْ بِی مَا أَنَا أَهْلُهُ فَاِنَّکَ إِنْ تَفَعَلْ بِی مَا أَنَا أَهْلُهُ تُعَذِّبْنِی وَ لَمْ تَظْلِمْنِی . أَصْبَحْتُ أَتَّقِی عَدْلَکَ وَ لَا أَخافُ جَوْرَکَ فَیَا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لَا یَجُورُ اِرْحَمْنِی(1)

16- پس بگوید: «یا مَنْ لَایَخِیبُ سائِلُهُ وَ لَایَنْفَدُ نائِلُهُ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ أَعِذْنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ.»

و در حدیث وارده شده: هر که می خواهد مال او زیاد شود، توقف بر صفا و مروه را طول دهد.

17- هنگامی که به مروه رسید، بالای آن برود و به طرف خانة کعبه متوجه شود و آنچه را در صفا انجام داده بجا آورد و دعاهای آنجا را بخواند و از خدا بخواهد حاجات او را برآورده فرماید؛ پس بگوید:

ص: 201


1- الکافی 4/432 - وسائل الشیعه 9/518

أللَّهُمَّ یا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ یا مَنْ یَجْزِی عَلَی الْعَفْوِ یا مَنْ دَلَّ عَلَی الْعَفْوِ یا مَنْ زَیَّنَ الَعَفْوَ یا مَنْ یَثِیبُ عَلَی الْعَفْوِ یا مَنْ یُحِبُّ الْعَفْوَ یا مَنْ یُعْطِی عَلَی الْعَفْوِ یا مَنْ یَعْفُو عَلَی الْعَفْوِ یا رَبَّ الْعَفْوِ؛ الْعَفْوَ الَعَفْوَ الْعَفْوَ.

18- مستحب است نزد خدا تضرع نماید و گریه کند و اگر نمی تواند، حالت گریه به خود بگیرد و کوشش نماید از چشمانش اشک خارج شود هر چند به مقدار پر مگسی باشد؛ و زیاد دعا کند.

19- خوب است بخواند: «أَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأََلُکَ حُسْنَ الظَّنِ بِکَ عَلی کُلِّ حَالْ، وَ صِدْقَ النِّیَةِ فِی التَّوَکُّلِ عَلَیْکَ.»

20- هنگام برگشتن به طرف صفا نیز مانند آمدن به طرف مروه عمل نماید، و همچنین پس از برگشتن، برصفا و مروه اعمال گذشته را تکرار نماید؛ و بر زنها به طور کلی شتاب و هَروَله نیست.

تقصیر و احکام آن

اشاره

ششم از واجبات عمرة تمتّع «تقصیر» است.

یعنی زدن مو یا ناخن

(مسئله 488) در عمرة تمتّع واجب است پس از سعی تقصیر کند؛ یعنی مقداری از ناخنهای دست یا پا، یا موی سر یا شارب و یا ریش

ص: 202

خود را بزند. و بهتر بلکه احوط این است که به زدن ناخن اکتفا نکند؛ بلکه مقداری از مو را نیز بزند. و تراشیدن سر کافی نیست؛ بلکه بنابر مشهور حرام است.

(مسئله 489) بنابر اقوی کندن مو کافی نیست؛ و کافی بودن زدن موی عانه(1) یا زیر بغل و امثال اینها نیز محل اشکال است.

(مسئله 490) تقصیر باید بعد از سعی باشد؛ و اگر پیش از سعی تقصیر کند کافی نیست و باید آن را بعد از سعی بجا آورد. و اگر عمدا واقع شده کفاره نیز دارد.

(مسئله 491) تقصیر نیز از عبادات است و باید آن را با نیّت خالص و به قصد اطاعت خدا بجا آورد. و اگر به قصد ریا یا مقاصد دیگر بجا آورد کافی نیست و باید آن را جبران نماید.

(مسئله 492) پس از تقصیر آنچه به سبب احرام حرام شده بود حلال می شود؛ حتی نزدیکی با زن. فقط بنابراحتیاط واجب سر خود را نتراشد؛ مگر در بعضی موارد که جایز است.

(مسئله 493) پس از فراغت از سعی لازم نیست فورا تقصیر کند؛ بلکه می تواند آن را تأخیر اندازد و در منزل یا جای دیگر تقصیر کند؛ ولی باید پیش از احرامِ حج تقصیر را انجام داده باشد.

ص: 203


1- محل روییدن مویِ زیر شکم

(مسئله 494) اگر عمدا تقصیر را تا وقت احرام حج ترک کند و بدون انجام آن به قصد احرام حج محرم شود عمرة او باطل است و احرام او به احرام حج افراد تبدیل می شود؛ و بنابراحتیاط واجب پس از حج باید یک عمرة مفرده بجا آورد، و در سال بعد نیز عمره و حج تمتّع را بجا آورد.

(مسئله 495) اگر تقصیر را فراموش کرد تا وقتی که محرم شد برای احرام حج، عمره و حجش صحیح است، ولی بنابراحتیاط یک گوسفند ذبح نماید.

(مسئله 496) اگر از روی ندانستن مسئله بعد از سعی و پیش از تقصیر با زن خود نزدیکی کند بنابراحتیاط یک شتر کفاره بدهد؛ و حکم نزدیکی عمدی، در باب تروک و محرمات احرام گذشت.

(مسئله 497) در عمرة تمتّع طواف نساء واجب نیست؛ و اگر بخواهد احتیاط کند، آن را با نماز آن به قصد رجاء و امیدواری بجا آورد.

ص: 204

ص: 205

فصل سوم

اشاره

احکام و آداب حج تمتّع و اعمال عرفات، مشعر، مِنی و طواف نساء و...

ص: 206

ص: 207

واجبات حج تمتّع

سابقا گفته شد وظیفة کسانی که از مکة معظّمه دورند حج تمتّع است؛ و آن مرکب است از دو عمل: «عمرة تمتّع» و «حج تمتّع». و واجبات عمرة تمتّع شش چیز است و واجبات حج تمتّع چهارده چیز(1)

احکام و واجبات عمرة تمتّع بیان شد، اکنون احکام و واجبات حج تمتّع بیان می شود.

احرام حج و مستحبات آن

(مسئله 498) اولین واجب حج تمتّع «نیت حج تمتّع» است و دومین واجب آن «احرام» است؛ و آن در واجبات و شرایط و تروک و محرمات و مستحبات و مکروهات گذشته مانند احرام عمره است؛ فقط

ص: 208


1- به مسائل 134 ، 135 و 136 مراجعه شود.

در نیّت و محل احرام تفاوت دارند. در احرام حج باید به نیّت حج تمتّع محرم شود و محل آن مکة معظّمه است؛ و در هر جای مکه واقع شود کافی است، ولی افضل «مسجدالحرام» است و افضل مواضع آن «مقام ابراهیم(ع) » و «حجر اسماعیل(ع)» است.

و چون شهر مکه وسعت پیدا کرده است بنابراحتیاط هر چه نزدیکتر به مسجدالحرام محرم شود تا مطمئن شود در حدود مکة صدر اسلام محرم شده است؛ و حتی المقدور این احتیاط ترک نشود. و اگر احرام از مکه میسر نیست از هر جا ممکن است باید محرم شود.

(مسئله 499) پس از انجام عمرة تمتّع بنابراحتیاط واجب باید انسان در مکه بماند و خود را گرو حج بداند، مگر اینکه ناچار باشد از مکه خارج شود؛ و در این صورت باید احرام حج ببندد و با احرام حج از مکه خارج شود. ولی اگر فرضا بدون حاجت و بدون احرام خارج شد و پس از یکی دو روز برگشت و در مکه احرام حج بست، احرام و حج او صحیح است. و برای اطلاع از تفصیل در این مسئله به «مسئله 139» مراجعه شود.

(مسئله 500) پس از تمام شدن عمرة تمتّع لازم نیست فورا احرام حج ببندد؛ بلکه اجمالا وقت آن وسعت دارد، و می تواند تأخیر اندازد تا وقتی که بتواند وقوف اختیاری عرفات را در ظهر روز نهم ذیحجه

ص: 209

درک نماید؛ ولی پس از آن تأخیر جایز نیست.

و اولی و احوط این است که احرام حج در روز هشتم ذیحجّه واقع شود؛ و بهتر است بعد از نماز ظهر باشد. ولی مقدم داشتن برآن، مخصوصا برای افراد پیر و مریض و بخصوص تا سه روز قبل بی اشکال است.

(مسئله 501) اگر احرام حج تمتّع را فراموش کند یا در اثر ندانستن مسئله ترک کند و به منی یا عرفات برود، هر وقت متوجه شود باید برگردد و در مکه محرم شود. و اگر نمی تواند به مکه برگردد بنابراحتیاط به مقداری که می تواند برگردد، و اگر نمی تواند یا وقت تنگ است از همانجا احرام ببندد، هر چند در عرفات یا مشعر باشد. و اگر پس از اتمام حج متوجه شود، پس اگر در وقت احرام عمره اجمالا نیّت آن را داشته است حج او صحیح است.

(مسئله 502) بنابراحتیاط در حج تمتّع پس از احرام و پیش از رفتن به عرفات، طواف مستحب بجا نیاورد؛ و اگر فرضا بجا آورد بنابراحتیاط لبّیک را تجدید نماید.

مستحبات احرام حج

(مسئله 503) چیزهایی که در احرام عمرة تمتّع مستحب بود و در «مسئله 201» به آنها اشاره شد در احرام حج نیز مستحب است.

ص: 210

علاوه بر این مستحب است:

1- پس از اینکه در راه مشرف بر«اَبطَح» شد به آواز بلند لبّیک بگوید؛ و چون متوجه منی شد بگوید: «اَللَّهُمَّ إِیَّاکَ اَرْجُوْ، وَ إِیَّاکَ اَدْعُوْ، فَبَلِّغْنِی اَمَلِی وَ اَصْلِحْ لِی عَمَلِی.»

2- و وقتی که به منی رسید بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی اَقْدَمَنِیهَا صَالِحاً فِی عَافِیَةِ وَ بَلَّغَنِی هَذَا الْمَکانَ. أَللَّهُمَّ وَ هَذِهِ مِنی وَ هِیَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهَا عَلی اولِیائِکَ مِنَ الْمَنَاسِکِ فَأَسْأَلْکَ اَنْ تُصِلِّیَ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تَمُنَّ عَلَیَّ فِیهَا بِمَا مَنَنْتَ عَلی اولِیائِکَ وَ أَهْلِ طَاعَتِکَ، فَإِنَّمَا اَنَا عَبْدُکَ وَ فِی قَبْضَتِکَ.»

3- و شب عرفه را در منی بماند و نماز مغرب و عشا و صبح روز عرفه را در مسجد «خیف» بخواند؛ و بهتر است در نزد منارة وسط مسجد باشد تا سی ذراع اطراف آن، زیرا این محل جای نماز پیامبراکرم(ص) و انبیاء گذشته(ع) است. و می تواند تا طلوع آفتاب در منی بماند. و اگر پیش از طلوع آفتاب به طرف عرفات حرکت کند مانعی ندارد، ولی بهتر است قبل از طلوع آفتاب از وادی مَحَسَّر نگذرد. و حدّ منی از گردنة عقبه است تا وادی مُحَسَّر که متّصل به مزدلفه است(1)

ص: 211


1- «مزدلفه» همان مشعرالحرام است.

4- و هنگام توجه به طرف عرفات این دعا را بخواند:

أَللَّهُمَّ اِلَیْکَ صَمَدْتُ وَ إِیَّاکَ اِعْتَمَدْتُ، وَ وَجْهَکَ اَرَدْتُ فَأَسْأَلُکَ اَنْ تُبَارِکَ لِی فِی رِحْلَتِی وَ اَنْ تَقْضِیَ لِی حَاجَتِی وَ اَنْ تَجْعَلَنِی الْیَوْمَ مَمَّنْ تُبَاهِی بِهِ مَنْ هُوَ اَفْضَلُ مِنِّی.

پس تلبیه گویان رهسپار عرفات شود.

وقوف به عرفات

سوم از واجبات حج تمتّع به طور کلی: «وقوف به عرفات» است

(مسئله 504) واجب است مُحرم به احرام حج در ظه-ر روز عرفه - نهم ذیحجّه - در عرفات باشد و در آنجا نیّت وقوف کند؛ و آن رکنی است از ارکان حج که عمدا آن را ترک کند حجش باطل است.

(مسئله 505) وقوف به عرفات نیز مانند سایر اعمال حج از عبادات است و باید به قصد قربت و با خلوص نیّت و خالی از ریا باشد.

(مسئله 506) مقصود از «وقوف» توقف کردن و بودن در آن مکان است برای رضای خدا؛ خواه سواره باشد یا پیاده، نشسته باشد یا خوابیده و یا در حال حرکت، به هر صورت باشد کافی است. ولی اگر در تمام مدت - یعنی از ظهر تا مغرب - خواب یا بیهوش یا بدون نیّت باشد، وقوف او باطل است.

ص: 212

(مسئله 507) هر چند بعضی از اخبار استفاده می شود که می توانند اول ظهر نماز ظهر و عصر را در خارج عرفات بخوانند و بعد وارد عرفات شوند، ولی بنابراحتیاط از اول ظهر به عرفات بروند و تا مغرب شرعی که وقت نماز مغرب و عشاست در آنجا بمانند؛ و لازم است پیش از مغرب از عرفات خارج نشوند.

(مسئله 508) عرفات بیابانی است در خارج حرم خدا، در حدود چهار فرسخی مکة سابق؛ و محدود است به مکانهایی به نامهای «ثویَه ، عَرَنَه، نَمِرَه، ذی المجاز و مَأزَمیْن» که تنگه ای است بین عرفات و مزدلفه و این حدود خارج از عرفات است؛ پس وقوف در آنها کافی نیست.

(مسئله 509) در عرفات کوهی است معروف به «جبل الرحمه» که جزو عرفات است. ولی مستحب است وقوف در پایین کوه، طرف چپ آن واقع شود؛ مگر اینکه در اثرکثرت جمعیت ناچار باشد بالای کوه برود.

(مسئله 510) هر چند واجب است از بعد از ظهر تا مغرب شرعی در عرفات باشند ولی همة آن رکن حج نیست؛ پس اگر بعد از ظهر بیاید و مقدار کمی هر چند یک دقیقه به قصد وقوف در آنجا بماند و قبل از مغرب شرعی برود، هر چند گناه کرده ولی حج او صحیح است.

(مسئله 511) چنانکه گفته شد اگر با علم و عمد وقوف به عرفات را

ص: 213

به طور کلی ترک کند، یعنی در هیچ جزئی از ظهر تا مغرب شرعی روز عرفه را در عرفات نماند حجش باطل است. و برای او وقوف در شب عید که وقوف اضطراری عرفات است کافی نیست.

(مسئله 512) کسی که در اثر فراموشی یا دیر رسیدن به مکه یا اشتباه در ماه یا ندانستن محل وقوف یا عذرهای موجه دیگر، وقوف اختیاری عرفات را درک نکرده لازم است مقداری از شب عید را پیش از طلوع فجر در عرفات بماند و قصد وقوف کند و این وقوف «وقوف اضطراری عرفات» است؛ و اگر عمدا آن را ترک کند حجش باطل است.

ولی اگر در اثر یکی از عذرهایی که گفته شد وقوف اضطراری عرفات را نیز نتوانست درک کند لکن وقوف اختیاری مشعر را بعد از طلوع فجر روز عید درک کرد حج او صحیح است؛ چنانکه اگر گمان دارد که رفتن به عرفات برای وقوف اضطراری موجب ترک وقوف اختیاری مشعر است، در این صورت نیز باید به مشعر برود و وقوف اختیاری آن را درک کند و حج او صحیح است.

(مسئله 513) اگر کسی عمدا پیش از مغرب شرعی از عرفات کوچ کرد و بیرون رفت، حج او صحیح است ولی گناه کرده است و علاوه بر استغفار بایدکفاره بدهد؛ و کفارة آن نحر (1)یک شتر است در روز عید

ص: 214


1- «نحر» یعنی قربانی نمودن شتر

در منی. و اگر توانایی آن را ندارد باید هجده روز در مکه یا در راه و یا در محل خود روزه بگیرد؛ و بنابراحتیاط روزه ها را پی در پی و پشت سر هم بگیرد. و اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسئله یا اشتباه در وقت پیش از مغرب از عرفات کوچ کرد کفاره ندارد. ولی اگر متوجه شد و وقت باقی است و می تواند باید برگردد؛ و اگر برنگشت گناه کرده ولی ثبوت کفاره در آن محل اشکال است، هر چند احوط است.

چنانکه اگر عمدا کوچ کرد ولی پشیمان شد و زود برگشت در این صورت نیز لزوم کفاره محل اشکال است، ولی احوط است.

(مسئله 514) اگر ماه در نزد علما و قضات اهل سنّت در حجاز ثابت شد و بر طبق آن حکم کردند، پس چنانچه ما یقین بر خلاف آن نداشته باشیم باید از آنان پیروی کنیم و وقوف به عرفات و مشعر و سایر اعمال را مطابق حکم آنان انجام دهیم و حج ما صحیح است. و لازم نیست احتیاط کنیم و روز بعد را نیز به عرفات برویم؛ بلکه اگر موجب خوف و ضرر و بروز اختلاف شود جایز نیست.

ولی اگر یقین به بطلان حکم آنان پیدا کنیم و بدانیم در ماه اشتباه کرده اند و مثلا وقوف به عرفات را در روز هشتم انجام داده اند، در این صورت کافی بودن عملی که به پیروی آنان انجام شده محل اشکال است. پس اگر ممکن است بدون خوف و ضرر وقوف به عرفات را

ص: 215

- هر چند اضطراری آن باشد - درک کنیم حج ما صحیح است؛ و گرنه بنابراحتیاط با قصد آنچه فعلا وظیفة اوست از حج و عمرة مفرده، اعمال را همراه آنان انجام دهد و در سال بعد حج را بجا آورد. ولی یقین به بطلان حکم آنان کمتر پیدا می شود.

مستحبات وقوف به عرفات

(مسئله 515) پس از رسیدن به عرفات مستحب است:

1- هنگام ظهر پس از قطع تلبیه «لا اله الا الله» بگوید و حمد و ثنای خدای متعال را بجا آورد.

2- غسل کند و نماز ظهر و عصر را با غسل و با یک اذان و دو اقامه بدون فاصله بجا آورد و خود را مهیّای دعا و مسألت از خدا کند و به تمام معنا دل خود را متوجه خدا نماید و به مردم نگاه و توجه نکند.

3- وقوف در پایین کوه و در طرف چپ آن در زمینهای هموار باشد و بالای کوه نرود؛ مگر در صورت ازدحام و کثرت جمعیت.

4- در حال وقوف با طهارت باشد.

5- صد مرتبه: «اللهُ اَکْبَرُ» بگوید؛ و صد مرتبه سورة: «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ» را بخواند؛ و آنچه می خواهد دعا کند و در دعا کوشش نماید که روز، روز دعا و مسألت از خداست. و از شیطان به خدا پناه برد؛ زیرا

ص: 216

برای شیطان غافل کردن انسان در این مکان از غافل کردن در هر جای دیگر محبوبتر است.

6- این دعا را بخواند:

أَللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشَاعِرِ کُلِّها فُکَّ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ اَوْسِعْ عَلَیَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ، وَ ادْرَأ عَنِّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ، أَللَّهُمَّ لَا تَمْکُرْ بِی وَ لَاتَخْدَعْنِی وَ لِاتَسْتَدْرِجْنِی یَا اَسْمَعَ السَّامِعِینَ وَ یَا اَبْصَرَ النَاظِرِینَ وَ یَا اَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ وَ یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ أَسْأَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تَفْعَل بِی کَذَا وَ کَذَا.

و به جای «کَذَا وَ کَذَا» حاجات خود را نام ببرد.

7- پس دستهای خود را به طرف بالا بلند کند و بگوید:

أللَّهُمَّ حَاجَتِی الَّتِی اِنْ اَعْطَیْتَنِیهَا لَمْ یَضُرَّنِی مَا مَنَعْتَنِی، وَ اِنْ مَنَعْتَنِیهَا لَمْ یَنْفَعْنِی مَا اَعْطَیْتَنِی أَسْأَلُکَ خَلَاصَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ.

أللَّهُمَّ اِنِّی عَبْدُکَ وَ مِلْکُ یَدِکَ وَ نَاصِیَتِی بَیَدِکَ وَ اَجَلِی بِعِلْمِکَ، أسْأَلُکَ اَنْ تُوَفِّقَنِی لِمَا یُرْضِیکَ عَنِّی وَ اَنْ تَسْلِمَ مِنِّی مَنَاسِکِیَ الَّتِی اَرَیْتَهَا اِبْرَاهِیمَ خَلِیلِکَ وَ دَلَلْتَ عَلَیْهَا حَبِیبَکَ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، أللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِمَّنْ رَضِیتَ عَمَلَهُ وَ اَطَلْتَ

ص: 217

عُمْرَهُ وَ اَحْیَیْتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ حَیَاةً طَیِّبَةً(1)

8 - این دعا را بخواند:

لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیِی وَ یُمِیتُ، وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی، وَ هُوَ حَیٌّ لَایَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ. أللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْد، اَنْتَ کَمَا تَقُول وَ خَیْرُ مَا یَقُولُ الْقَائِلُونَ. أَللَّهُمَّ لَکَ صَلَاتِی وَ دِینِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی، وَ لَکَ تُرَاثِی وَ بِکَ حَوْلِی وَ مِنْکَ قُوَّتِی. أللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ وَسْوَاسِ الصَّدرِ وَ مِنْ شَتَاتِ الْاَمْرِ وَ مِنْ عَذَابِ النَّارِ وَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ. أللَّهُمَّ اِنِّی أسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ مَا تَأتِی بِهِ الرِّیَاحُ وَ اَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا تَأتِی بِهِ الرِّیَاحُ وَ أَسْأَلُکَ خَیْرَ اللَّیْلِ وَ خَیْرَ النَهَارِ.

9- و بگوید:

أللَّهُمَّ اجْعَلْ فِی قَلْبِی نُوراً وَ فِی سَمْعِی (نُوراً) وَ فِی بَصَرِی نُوراً، وَ فِی لَحْمِی وَ دَمِی وَ عِظَامِی وَ عُرُوقِی وَ مَفَاصِلِی وَ مَقْعَدِی وَ مَقَامِی وَ مَدْخَلِی وَ مَخْرَجِی نُوراً، وَ اَعْظِمْ لِی نُوراً یَا رَبِّ یَوْمَ

ص: 218


1- الکافی 4/464

اَلْقَاکَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ.

10- رو به کعبه بایستد و صد مرتبه: «سُبْحَانَ اللهُ» و صد مرتبه: «اَللهُ اَکْبَرُ» و صد مرتبه: «مَا شَاءَ اللهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ» و صد مرتبه: «اَشْهَدُ اَن لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیِی وَ یُمِیتُ، وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی (وَ هُوَ حَیٌّ لَایَمُوتُ - خ ل) بِیَدِهِ الْخَیْرِ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ.» بگوید.

11- ده آیه از اول سورة بقره، و سه مرتبه «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ» و «آیةُ الْکُرْسِی» را بخواند و سپس این آیات را بخواند:

اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ، اَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْاَمْرُ تَبَارَکَ اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً اِنَّهُ لَایُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ وَ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ اِصْلَاحِهَا وَ اَدْعُوهُ خَوفاً وَ طَمَعاً اِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ.(1)

ص: 219


1- سوره اعراف آیات 56 - 54

12- سورة: «قُلْ اَعُوذُ بِربِّ الْفَلَقِ» و «قُلْ اَعُوذُ بِربِّ النَّاسِ» را بخواند.

13- حمد خدا گوید بر همة نعمتهایش؛ و یکایک نعمتهای خدا را که به یاد دارد ذکر کند. همچنین حمد کند خدا را برای اهل و مال و سایر چیزهایی که به او انعام کرده است. پس بگوید:

أللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی نَعْمَائِکَ الَّتِی لَا تُحْصَی بِعَدَدِ وَ لَاتَکَافَئُ بِعَمَلِ.

و به همة آیاتی از قرآن که در آنها حمد خدا ذکر شده خدا را حمد نماید؛ و به آیاتی که در آنها تسبیح ذکر شده خدا را تسبیح نماید؛ و به آیاتی که در آنها تکبیر ذکر شده خدا را تکبیر نماید؛ و به آیاتی که در آنها تهلیل ذکر شده خدا را تهلیل نماید. و زیاد بر محمد(ص) و آل محمد(ص) صلوات بفرستد؛ و به هر اسمی از اسماء الله که در قرآن ذکر شده خدا را بخواند؛ و به هر اسمی از اسماء الهی که به یاد دارد خدا را بخواند؛ و به اسمائی که در آخر سوره حشر ذکر شده خدا را بخواند.

14- پس بگوید:

أسْأَلُکَ یا اَللهُ یا رَحْمَنُ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ، وَ أَسْأَلُکَ بِقُوَّتِکَ وَ قُدْرَتِکَ وَ عِزَّتِکَ، وَ بِجَمِیعِ مَا اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ، وَ بِجَمْعِکَ وَ

ص: 220

بِاَرْکَانِکَ کُلِّهَا، وَ بِحَقِّ رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ بِاسْمِکَ الْاَکْبَرِ الْاَکْبَرِ، وَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الَّذِی مِنْ دَعَاکَ بِهِ کَانَ حَقّاً عَلَیْکَ اَنْ تُجِیبَهُ. وَبِاسْمِکَ الْاَعْظَمِ الْاَعْظَمِ الْاعْظَمِ الَّذِی مَنْ دَعَاکَ بِهِ کَانَ حَقّاً عَلَیْکَ اَنْ لَا تَرُدَّهُ وَ اَنْ تُعْطِیَهُ مَا سَأَلَ اَنْ تَغْفِرَلِی جَمِیعَ ذُنُوبِی فِی جَمِیعِ عِلْمِکَ فِیَّ.

15- و حاجتهای دنیایی و آخرتی خود را از خدا بخواهد؛ و از او بخواهد که در سال آینده و همة سالها توفیق حج بیابد؛ و هفتاد مرتبه بهشت طلب کند؛ و هفتاد مرتبه توبه و استغفار کند. و بگوید:

أللَّهُمَّ فُکَّنِی مِنَ النَّارِ وَ اَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلَالِ الطَیِّبِ، وَ ادْرَأ عَنِّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ، وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ.(1)

16 - و نزدیک غروب آفتاب بگوید:

أللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ، وَ مِنْ تَشَتُّتِ الْاَمْرِ، وَ مِنْ شَرِّ مَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ، اَمْسِی ظُلْمِی مُسْتَجِیراً بِعَفْوِکَ وَ اَمْسِی خَوْفِی مُسْتَجِیراً بِاَمَانِکَ، وَاَمْسِی ذُلِّی مُسْتَجِیراً بِعِزِّکَ، وَ اَمْسِی وَجْهِیَ الْفَانِی مُسْتَجِیراَ بِوَجْهِکَ الْبَاقِی، یا خَیْرُ مَن سُئِلَ وَ یا اَجْوَدَ

ص: 221


1- من لایحضره الفقیه 2/542

مَنْ اَعْطَی، جَلِّلْنِی بِرَحْمَتِکَ وَ اَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ وَ اصْرِفْ عَنِّی شَرَّ جَمِیعِ خَلْقِکَ.

17- هرچه می تواند در حق برادران دینی خود دعاکند؛ و از حضرت موسی بن جعفر(ع) نقل شده که: هر کس در پشت سر برادر خود دعا کند از عرش ندا می شود: از برای تو باد صد هزار برابر آن.

18- بسیار خوب است که در این روز دعای حضرت سیدالشهداء(ع) و دعای حضرت زین العابدین(ع) که در صحیفة کامله ذکر شده است خوانده شود.

19- پس از غروب آفتاب بگوید:

أللَّهُمَّ لَاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هَذَا الْمَوْقِفِ وَ ارْزُقْنِیهِ اَبَداً مَا اَبْقَیْتَنِی. وَ اقْلِبْنِی الْیَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً لِی، مَرْحُوماً مَغْفُوراً لِی بِاَفْضَلِ مَا یَنْقَلِبُ بِهِ الْیَوْمَ اَحَدٌ مِنْ وَفْدِکَ وَ حُجَّاجِ بَیْتِکَ الْحَرَام، وَ اجْعَلْنِیَ الْیَوْمَ مِنْ اَکْرَمِ وَفْدِکَ عَلَیْکَ، وَ اَعْطِنِی اَفْضَلَ مَا اَعْطَیْتَ اَحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَیْرِ وَ الْبَرَکَةِ (وَالْعَافِیَةِ) وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ وَ الْمَغْفِرَةِ، وَ بَارِکْ لِی فِیمَا اَرْجِعُ إِلَیْهِ مِنْ اَهْلٍ أو مَالٍ أو قَلِیلٍ أو کَثِیرٍ، وَ بَارِکْ لَهُمْ فِیَّ.

20- بسیار بگوید:

ص: 222

أللَّهُمَّ اَعْتِقْنِی مِنَ النَّارِ.

وقوف به مشعر

چهارم از واجبات حج تمتّع: «وقوف در مشعر» است.

(مسئله 516) شخص حاج پس از انجام وقوف به عرفات، در مغرب شب عید باید به طرف مشعر الحرام کوچ کند به نحوی که نماز مغرب و عشا را در مشعر بخواند؛ و آن را «مُزْدَلِفَه» نیز می نامند. و آن بیابانی است که بین «مأزمین» و «حیاض و وادی مَحَسَّر» واقع شده است.

و این حدود سه گانه خارج از مشعر است و وقوف در آنها کافی نیست؛ مگر در صورت ازدحام و کثرت جمعیت که در این صورت وقوف در «مأزمین» (1)مانعی ندارد.

(مسئله 517) وقوف در مشعر نیز از ارکان حج است که اگر عمدا آن را به طور کلی ترک کند حج او باطل است؛ و وقت آن از طلوع فجر شب دهم است تا طلوع آفتاب. و هر چند وقوف در همة این وقت واجب است، ولی آنچه رکن است وقوف در جزئی از این وقت می باشد؛ هر چند یک دقیقه باشد.

(مسئله 518) وقوف در مشعر نیز مانند وقوف در عرفات از عبادات

ص: 223


1- «مأزمین» تنگه ای است بین عرفات و مشعر

است و باید با نیّت و قصد قربت و اخلاص آن را بجا آورد؛ و اگر برای ریا یا مقاصد دیگر انجام شود باطل است.

(مسئله 519) بنابراحتیاط واجب در مشعر ذکر خدا را ترک نکند؛ هر چند مختصر باشد. و بر پیامبر(ص) و آل او نیز صلوات بفرستد.

(مسئله 520) بنابراحتیاط واجب باید شب دهم را نیز تا طلوع فجر در مشعر به سر برد و آن را «بیتوته در مشعر» می نامند. و آن هم باید با نیّت و قصد قربت واقع شود؛ هر چند ترک آن موجب بطلان حج نیست در صورتی که وقوف بعد از طلوع فجر را انجام دهد.

(مسئله 521) جایز است کمی پیش از طلوع آفتاب از مشعر به طرف منی حرکت کند؛ ولی بنابراحتیاط به نحوی حرکت کند که پیش از طلوع آفتاب وارد وادی مُحسَّر که متصل به مشعر است نشود.

(مسئله 522) جایز است برای اشخاص ضعیف و معذور - مانند: زنان و بچه ها و پیرمردان و بیماران و کسانی که برای پرستاری و راهنمایی آنان لازم است و همچنین کسانی که ترسانند - وقوف در مشعر را در شب انجام دهند و شبانه به طرف منی کوچ کنند؛ ولی بنابراحتیاط واجب پیش از نصف شب حرکت نکنند؛ و اگر بتوانند تا جایی که ممکن است بمانند و مانند دیگران وقوف را پس از طلوع فجر انجام دهند بهتر است. و مخفی نماند کسانی که حجشان نیابتی است و موظفند

ص: 224

فرائض و واجبات حج را به نحو کامل انجام دهند، مشکل است به عنوان راهنمایی و پرستاری زنان و ضعیفان شب کوچ کنند و به وقوف اضطراری اکتفا کنند؛ بلکه این اشکال نسبت به خود ضعیفان نیز اگر حجشان نیابتی باشد جاری است.

(مسئله 523) اگر در اثر فراموشی یا عذری دیگر وقوف از طلوع فجر تا طلوع آفتاب را به طور کلی ترک کند، کافی است از طلوع آفتاب تا ظهر روز عید - هر چند مدت کمی باشد - در مشعر وقوف کند. و این وقوف اضطراری مشعر است؛ و اگر این را عمدا ترک کرد، حجش باطل است.

(مسئله 524) از آنچه گذشت معلوم شد برای وقوف در مشعر سه وقت است: یک وقت اختیاری و دو وقت اضطراری. 1- وقت اختیاری آن از طلوع فجر روز عید است تا طلوع آفتاب. 2- وقت اضطراری اول، شب عید است برای زنان و کودکان و ضعیفان. 3- وقت اضطراری دوم از اول آفتاب روز عید است تا ظهر، برای کسانی که در اثر عذر هیچ یک از دو وقت اول را درک نکرده اند.

(مسئلة 525) چون وقوف به عرفات دو وقت دارد: اختیاری و اضطراری، و وقوف به مشعر سه وقت دارد: اختیاری و اضطراری شبانه و روزانه، پس جمع آنها پنج می شود؛ و برای شخص حاج به ملاحظة

ص: 552

درک و عدم درک آنها دوازده صورت فرض می شود:

یک صورت اینکه هیچ کدام را به هیچ نحو درک نکند. و شش صورت اینکه هر دو وقوف را به نحوی درک کند؛ زیرا با ضرب دو وقت عرفات در سه وقت مشعر شش صورت مرکب به دست می آید. و پنج صورت اینکه فقط یکی از وقتهای پنجگانه را درک کند.

اجمال احکام صورتهای دوازده گانه:

اول: هیچ یک از دو وقوف را به هیچ نحو درک نکند؛ در این صورت بدون اشکال حج او باطل است؛ و باید با همان احرام عمرة مفرده بجا آورد و بنابراحتیاط نیّت خود را به عمرة مفرده برگرداند؛ و اگر گوسفند یا شتر همراه داشته آن را نیز احتیاطا قربانی کند. و می تواند بلکه مستحب است با حجاج در منی به حال احرام بماند و بعد اعمال عمرة مفرده را بجا آورد و از احرام خارج شود.

پس اگر ترک دو وقوف از روی عمد بوده، باید در سال بعد حج را بجا آورد؛ همچنین است اگر عمدی نبوده ولی استطاعت او باقی ماند یا از سالهای گذشته حج براو ثابت شده است. و اگر حج او حج تمتّع بوده، عمرة تمتّع را نیز در سال بعد باید اعاده نماید.

و در همة صورتهای آینده که حکم به بطلان حج می شود این دستور جاری است.

ص: 226

و اعمال عمرة مفرده - چنانکه سابقا گفته شد - علاوه بر احرام عبارت است از: «طواف، نماز طواف، سعی بین صفا و مروه، تقصیر یا حلق و طواف نساء و نماز آن ».

دوم: وقوف اختیاری عرفات و وقوف اختیاری مشعر را درک کند؛ در این صورت حج او بدون اشکال صحیح است.

سوم: وقوف اختیاری عرفات و اضطراری مشعر را در روز عید درک کند؛ پس اگر وقوف اختیاری مشعر را عمدا ترک کرده است حج او باطل است، و گرنه صحیح است.

چهارم: وقوف اختیاری مشعر را با اضطراری عرفات درک کند؛ پس اگر وقوف اختیاری عرفات را عمدا ترک کرده است حج او باطل است و الّا صحیح است.

پنجم: وقوف اختیاری عرفات را با اضطراری مشعر در شب عید درک کند؛ پس اگر ترک وقوف اختیاری مشعر در اثر یکی از عذرها بوده حج او صحیح است. و سابقا در «مسئله 522» گفته شد که زنان و پیرمردان و کودکان و مریضها از معذورین محسوبند که می توانند در شب وقوف کنند و پس از نیمه شب رهسپار منی شوند. و اگر ترک وقوف اختیاری مشعر از روی علم و عمد بدون عذر بوده، هر چند بنابر مشهور حج او صحیح است، ولی بنابراحتیاط واجب حج تمتّع و عمرة

ص: 227

مفرده را به قصد ما فی الذّمه (از حج تمتّع و عمره) انجام دهد و در سال بعد نیز حج را اعاده نماید. و لازم نیست طواف و نماز و سعی و طواف نساء را تکرار کند؛ بلکه می تواند آنها را یکبار به قصد ما فی الذّمه بجا آورد.

ششم: وقوف اضطراری عرفات را با اضطراری مشعر در روز عید درک کند. پس اگر وقوف اختیاری آن دو یا یکی از آنها را عمدا ترک کرده است حج او باطل است. و اگر از روی عمد نبوده بنابر اقوی حج او صحیح است؛ هر چند احوط اعادة حج است در سال بعد اگر شرایط آن باقی بماند یا از سالهای سابق حج بر او ثابت شده است.

هفتم: وقوف اضطراری عرفات و اضطراری مشعر را در شب عید درک کند؛ پس اگراز قبیل معذورین عمومی یعنی زنان و کودکان و پیرمردان و بیماران باشد و وقوف اختیاری عرفات را عمدا ترک نکرده باشد ظاهرا حج او صحیح است؛ و اگر وقوف اختیاری عرفات را عمدا ترک کرده است حجش باطل است.

و اگر از معذورین عمومی نباشد، پس اگر وقوف اختیاری عرفات را عمدا ترک کرده است بدون اشکال حج او باطل است؛ و اگر وقوف اختیاری مشعر را عمدا ترک کرده باشد یا ترک هیچ کدام از روی عمد نبوده، به احتیاط واجبِ یاد شده در صورت پنجم عمل نماید.

ص: 228

هشتم: فقط وقوف اختیاری عرفات را درک کند. پس اگر وقوف در مشعر را عمدا ترک کرده است حج او باطل است؛ و گرنه احوط تمام کردن حج و اعادة حج است در سال بعد.

نهم: فقط وقوف اضطراری عرفات را درک کند؛ در این صورت ظاهرا حج او باطل است.

دهم: فقط وقوف اختیاری مشعر را درک کند؛ پس اگر وقوف به عرفات را عمدا ترک کرده است حج او باطل است، و گرنه صحیح است.

یازدهم: فقط وقوف اضطراری مشعر را در روز عید درک کند. پس اگر وقوف به عرفات یا وقوف اختیاری مشعر را عمدا ترک کرده است حج او باطل است؛ و گرنه احوط اتمام حج و اعادة حج است، هر چند صحّت آن خالی از وجه نیست.

دوازدهم: فقط وقوف اضطراری مشعر را در شب عید درک کند. پس اگر وقوف به عرفات را عمدا ترک کرده است حج او باطل است؛ و اگر از روی عمد نبوده، پس اگر از قبیل معذورین عمومی باشد ظاهرا حج او صحیح است، هر چند احوط اعاده است؛ و اگر از معذورین عمومی نباشد به احتیاط یاد شده در صورت پنجم عمل نماید.

(مسئله 526) اگر کسی در بیابانی به گمان اینکه از عرفات است

ص: 229

وقوف کند و بعد معلوم شود از عرفات نبوده و اشتباه کرده است، پس اگر وقت وقوف اضطراری باقی است، باید وقوف اضطراری را انجام دهد؛ و اگر وقت وقوف اضطراری نیز گذشته است حکم او مانند حکم کسی است که از روی عذر وقوف به عرفات را ترک کرده باشد. همچنین است حکم کسی که در محلی به گمان اینکه مشعر است وقوف کند و بعد معلوم شود اشتباه کرده است.

(مسئله 527) خدمه ای که حجشان حج نیابتی است و با زنان و معذورین عمومی پیش از طلوع فجر به منی می روند، ولی خود را پیش از طلوع آفتاب به مشعر می رسانند و وقوف به مشعر را به مقداری که رکن است درک می کنند، حج آنان صحیح است و ذمّة کسی که حج برای او بجا آورده اند بری می شود؛ ولی علاوه بر اینکه معصیت کرده اند در صورتی که اجارة آنان در مقابل همة اعمال بوده است نسبت به مقداری از مال الاجاره که در مقابل وقوفِ ترک شده واقع شده است مدیون می باشند.

(مسئله 528) اگر کسی غیر از معذورین عمومی در اثر ندانستن مسئله به وقوف اضطراری مشعر در شب عید اکتفا کرد و به مِنی رفت، پس اگر می تواند به مشعر برگردد و وقوف اختیاری مشعر را درک کند باید برگردد؛ بلکه اگر درک وقوف اختیاری مقدور نیست ولی می تواند

ص: 230

وقوف اضطراری مشعر را در روز عید درک کند، در این صورت نیز احتیاطا برگردد. و اگر به هیچ گونه نمی تواند برگردد، پس اگر وقوف اختیاری عرفات را نیز درک کرده است بنابر اقوی حج او صحیح است، و بنابراحتیاط واجب یک گوسفند ذبح کند. و اگر با درک وقوف اختیاری عرفات و وقوف شب عید در مشعر از روی فراموشی پیش از طلوع فجر از مشعر کوچ کرده است، اگر می تواند برگردد؛ و اگر به هیچ گونه نمی تواند برگردد در این صورت نیز حج او صحیح است و ذبح گوسفند نیز واجب نیست.

مستحبات وقوف به مشعر

(مسئله 529) 1- مستحب است با وقار و آرامش دل و در حال استغفار از عرفات به طرف مشعرالحرام برود و وقتی که از طرف راست جاده به تلّ سرخ رسید بگوید:

أللَّهُمَّ ارْحَمْ مَوقِفِی وَ زِدْ فِی عِلْمِی وَ سَلِّمْ دِینِی وَ تَقَبَّلْ مَنَاسِکِی.

2- در راه رفتن، میانه رو باشد و از حرکت تند یا کند بپرهیزد؛ و مردم ضعیف و مسلمانان را آزار ندهد و بگوید:

أللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ أَنْ اَظْلِمَ أَوْ اُظْلَمَ أَوْ اَقْطَعَ رَحِماً أوْ اُوذِیَ

ص: 231

جَاراً.

3- نماز مغرب و عشا را تا مشعر تأخیر اندازد؛ هر چند از ثلث شب نیز بگذرد. و بین دو نماز جمع کند به یک اذان و دو اقامه؛ و نافلة مغرب را بعد از نماز عشا بخواند . ولی اگر تا قبل از نصف شب نتوانست به مشعر برسد نماز مغرب و عشا را بین راه بخواند و تا نصف شب تأخیر نیندازد.

4- در وسط وادی طرف راستِ راه پیاده شود؛ و برای «صَروُرَه» یعنی کسی که نخستین بار است به حج آمده مستحب است در مشعر الحرام قدم گذارد.

5- هر چه می تواند شب را به شب زنده داری و دعا به سر برد و بگوید:

أللَّهُمَّ هَذِهِ جَمْعٌ، أَللَّهُمَّ اِنِّی أَسْأَلُکَ اَنْ تَجْمَعَ لِی فِیهَا جَوَامِعَ الْخَیْرِ. أَللَّهُمَّ لَاتُؤیِسْنِی مِنَ الْخَیْرِ الَّذِی سَأَلْتُکَ اَنْ تَجْمَعَهُ لِی فِی قَلْبِی وَ اَطْلُبُ اِلَیْکَ اَنْ تُعَرِّفَنِی مَا عَرَّفْتَ اَوْلِیَائَکَ فِی مَنْزِلِی هَذَا وَ اَنْ تَقِیَنِی جَوَامِعَ الشَرِّ.

6- بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثنای خدا گوید؛ و آنچه می تواند نعمتهای او را به یاد آورد؛ و بر پیامبر اکرم(ص) و آل او

ص: 232

صلوات بفرستد؛ و این دعا را بخواند:

أللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَام فُکَّ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ اَوسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلَالِ، وَ ادْرَأَ عَنِّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ. أَللَّهُمَّ اَنْتَ خَیْرُ مَطْلُوبٌ إِلَیْه وَ خَیْرُ مَدْعُوّ وَ خَیْرُ مَسْئُول، وَ لِکُلِّ وَافِد جَائِزَةٌ فَاجْعَلْ جَائِزَتِی فِی مَوطِنِی هَذَا اَنْ تُقِیلَنِی عَثْرَتِی وَ تَقْبَلَ مَعْذِرَتِی وَ اَنْ تَجَاوَزَ عَنْ خَطِیئَتِی ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوَی مِنَ الدُّنْیَا زَادِی.

7- وقوف در مشعر را با غسل شروع نماید.

8 - در حال وقوف برای خود و پدر و مادر و اولاد و اهل و مال و برادران و خواهران مؤمن خود دعا کند؛ زیرا مکان، مکان شریفی است. و هنگام طلوع آفتاب هفت مرتبه به گناهان خود اعتراف کند و هفت مرتبه از خدا طلب بخشش نماید.

9- مستحب است ریگهایی را که در مِنی برای رمی جمرات لازم است از مشعر جمع آوری کند؛ و دست کم مقدار لازم هفتاد دانه است. ولی چون ممکن است بعضی از ریگها به هدف نخورد بجاست مقدار بیشتری جمع آوری کند.

10- مستحب است در کوچ کردن به طرف مِنی وقتی که به وادی مُحَسَّر رسید مقدار صد قدم مانند شتر تند حرکت کند؛ و اگر سواره

ص: 233

است مرکوب خود را حرکت دهد و بگوید:

رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْاَعَزُّ الْاَکْرَمُ.

و بگوید:

أللَّهُمَّ سَلِّمْ عَهْدِی، وَ اقْبَلْ تَوبَتِی وَ اَجِبْ دَعْوَتِی وَ اخْلُفْنِی فِیمَنْ تَرَکْتُ بَعْدِی.

واجبات منی در روز عید قربان:

اشاره

پنجم و ششم و هفتم از واجبات حج اعمال سه گانة منی است در روز عید قربان؛ یعنی: «رمی جمرة عقبه ، ذبح گوسفند یا نحر شتر و تراشیدن سر و یا احیانا تقصیر.»

و «منی» مکانی است در حدود یک فرسخی مکة سابق؛ و بین مکه و وادی مَحَسَّر واقع شده است. و حدّ آن در طرف مکه گردنه ای است که جمرة عقبه در آن قرار گرفته است.

1- رمی جمرة عقبه:

اشاره

(مسئله 530) اولین واجب منی در روز عید «رمی جمرة عقبه»(1)

ص: 234


1- «جمرات» ستونهای سنگی است که در منی در سه محل نزدیک به یکدیگر نصب شده اند؛ و سمبل جاهایی است که شیطان در برابر حضرت ابراهیم(ع) وسوسه کرده است. و پرتاب ریگ به آنها به معنای زدن شیطان و ایستادگی در برابر او می باشد. و جمرة عقبه از همه به مکه نزدیکتر است. یادآوری می شود هر کدام از ستونهای نامبرده را در سالهای اخیر در چند طبقه و به طول حدود 32 متر و ارتفاع 5 متر افزایش داده اند.

است؛ یعنی انداختن هفت ریگ به آن، به پیروی از حضرت ابراهیم(ع) که در این مکان شیطان را رمی می کرد. و انداختن سنگهای بزرگ یا شنِ خیلی ریز یا کلوخ یا گلِ پخته یا چیزهای دیگر غیر از ریگ کافی نیست؛ ولی رنگهای مختلف ریگ هر کدام باشد کافی است.

(مسئله 531) در ریگها سه شرط معتبر است:

اول: از حرم باشند؛ و اگر از خارج حرم جمع آوری شده باشند کافی نیست. و از هر جای حرم باشد مانعی ندارد؛ مگرمسجد الحرام و مسجد خیف؛ بلکه احتیاط این است که از مساجد دیگر نیز برداشته نشده باشند. و مستحب است از مشعر جمع آوری شده باشند.

دوم: ریگها بِکر باشند؛ یعنی کسی آنها را در رمی صحیح به کار نبرده باشد، هر چند در سالهای پیش.

سوم: غصبی نباشند؛ پس اگر از زمین غیر یا از ریگهایی که دیگری برای خودش جمع کرده برداشته شود کافی نیست.

(مسئله 532) در رمی چند چیز معتبر است:

اول: به هفت ریگ رمی کند، و کمتر از آن کافی نیست؛ چنانکه زیادتر از آن نیز اگر به قصد رمی شرعی باشد بدعت و حرام است.

دوم: مانند سایر اعمال حج به قصد قربت و با نیّت خالص، بدون

ص: 235

ریا و مقاصد دیگر انجام دهد.

سوم: ریگها را رمی کند، یعنی به جمره بیندازد؛ پس اگر نزد یک جمره برود و ریگها را روی آن بگذارد کافی نیست.

چهارم: ریگها به جمره اصابت کند؛ و اگر یکی از آنها اصابت نکرد باید دوباره بزند.

پنجم: به انداختن او به جمره برسد؛ پس اگر انداختن او در رسیدن آنها به جمره کافی نباشد و در راه سنگ دیگران یا چیز دیگر با آن برخورد کند و فشار و کمک آن، ریگ را به جمره برساند کافی نیست. اگر در وسط راه به چیزی برخورد کند ولی رد شود و به همان نیروی اول به جمره برسد کافی است؛ ولی اگر به چیز دیگر بخورد و در اثر صلابت آن چیز کمانه کند و تصادفا به جمره بخورد، به گونه ای که خوردن به جمره مستقیما مستند به انداختن او نیست، در این صورت کافی بودن آن محل اشکال است.

ششم: ریگها را بتدریج و پشت سرهم بزند، هر چند بعضی از آنها با هم به جمره بخورند. پس اگر همه یا بعضی را با هم بزند کافی نیست.

(مسئله 533) وقت رمی جمره از طلوع آفتاب روز عید است تا مغرب شرعی؛ و بهتر است در وقت ظهر باشد. و اگر در اثر فراموشی یا ندانستن مسئله یا جهات دیگر، آن را ترک کرد باید در روز یازدهم تا

ص: 236

سیزدهم که ایام تشریق(1) است، هر وقت متوجه شد قضای آن را بجا آورد؛ و اول قضای گذشته را بجا آورد و سپس وظیفة آن روز را.

و اگر متوجه نشد تا ایام تشریق گذشت و هنوز از مکه خارج نشده، بنابراحتیاط به منی برگردد و رمی را انجام دهد؛ ولی بنابراحتیاط واجب در سال آینده نیز خودش، و اگر نمی تواند دیگری به جای او آن را در روز عید، و اگر نشد در ایام تشریق قضا نماید. واگر رمی جمره را در اثر فراموشی یا ندانستن مسئله ترک کرده و قربانی و تراشیدن سر را انجام داده است لازم نیست پس از قضای رمی جمره قربانی و تراشیدن سر را دوباره بجا آورد.

(مسئله 534) کسانی که از رمی جمره در روز معذورند - مانند اشخاص بیمار یا ترسان - می توانند در شب رمی کنند؛ و هر وقتِ شب باشد مانعی ندارد.

و معذورین عمومی مانند زنان و پیرمردان و کودکان و ضعیفان که شبانه از مشعر به منی کوچ داده شده اند نیز جایز است در شب عید رمی جمرة عقبه را انجام دهند؛ همچنین است حکم چوپانان؛ ولی قربانی باید در روز عید واقع شود.

(مسئله 535) اگر احتمال دهد ریگهایی را که در حرم است از

ص: 237


1- «ایام تشریق» روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذی حجّه می باشد.

خارج حرم به حرم آورده باشند به شک خود اعتنا نکند.

(مسئله 536) اگر احتمال دهد ریگهایی را که جمع آوری کرده بِکْر نباشند و سابقا در رمی مورد استفاده واقع شده باشند، به شک خود اعتنا نکند.

(مسئله 537) اگر شک کند آنچه را برای رمی جمع آوری کرده «حِصی» - یعنی ریگ - به آنها گفته می شود یا نه، رمی با آنها کافی نیست و باید یقین کند «حِصی» به آنها گفته می شود.

(مسئله 538) اگر در عدد ریگهایی که انداخته یا در رسیدن آنها به جمره شک کرد، پس اگر مشغول رمی است باید به اندازه ای بیندازد که یقین کند هفت عدد آنها اصابت کرده است؛ و مجرّد مظنّه و گمان کافی نیست. و اگر از رمی فارغ شده و وارد واجب دیگری - مانند قربانی یا حلق - شده و شک کرده، یا اینکه رمی در روز واقع شده و در شب شک کرده، به شک خود اعتنا نکند.

(مسئله 539) اگر پس از فراغت از رمی بلافاصله در صحت آن شک کرد، بنابراحتیاط دوباره آن را بجا آورد؛ و اگر زمانی از آن گذشته و پیش از اینکه وارد واجب بعدی شود در صحت آن شک کرد، به شک خود اعتنا نکند؛ ولی در این صورت اگر در عدد آن شک کرد احتیاطا آن را از سرگیرد.

ص: 238

(مسئله 540) اگر معلوم شود ریگهایی را که انداخته به جمره نخورده است یا بعضی از آنها به جمره نخورده، باید دوباره رمی کند؛ هر چند در حال رمی گمان می کرد به جمره خورده است. پس اگر نزدیک جمره ساختمان یا ستونی مثلا وجود داشته و اشتباها ریگها را به آن زده است باید دوباره رمی کند؛ و اگر خودش نمی تواند باید نایب بگیرد، هر چند برای سال بعد.

(مسئله 541) اگر چند ریگ را با هم بزند مانعی ندارد؛ ولی یک عدد محسوب است، هر چند همة آنها به جمره بخورند.

(مسئله 542) باید ریگ را با دست بزند؛ پس اگر مثلا با دهان بیندازد کافی نیست. و انداختن با فَلاخُن و مانند آن نیز محل اشکال است.

(مسئله 543) جایز است سواره رمی کند؛ ولی مستحب است پیاده باشد.

(مسئله 544) طهارت از حدث و خبث در رمی معتبر نیست؛ ولی مستحب است با طهارت باشد. و ریگها هم لازم نیست پاک باشند؛ هر چند احوط است.

(مسئله 545) برای کودکان و بیماران و افراد بیهوش که قدرت رمی ندارند واجب است نایب بگیرند که به جای آنان رمی کند؛

ص: 239

همچنین است کسی که درک ندارد. و متصدی امر کودک، ولیّ شرعی اوست؛ و متصدی امر بیمار و بیهوش و کسی که درک ندارد ظاهرا همراهان او هستند. و بنابراحتیاط بیمار را نزد جمره ببرند و در حضور او از طرف او رمی کنند؛ مگر اینکه بردن او مشقت و حرج داشته باشد. و بنابراحتیاط وقتی برای بیمار یا بیهوش نایب بگیرند که از سالم شدن و موفق شدن خودش مأیوس باشند.

(مسئله 546) اگر بیمار یا بیهوش بعد از تمام شدن عمل نایب سالم شود، بنابراحتیاط خودش نیز رمی کند. ولی اگر در بین عمل او سالم شود باید خودش آن را از سرگیرد؛ و اکتفا به مقدار رمی نایب محل اشکال است.

(مسئله 547) بر رمی در طبقة دوم جمرات، ظاهرا رمی جمره صدق می کند وکافی است.

مستحبات رمی جمرات

(مسئله 548) در رمی جمرات چند چیز مستحب است:

اول: در حال رمی با وضو باشد.

دوم: پیاده باشد نه سواره.

سوم: رمی در وقت ظهر واقع شود.

چهارم: ریگها را در دست چپ نگه دارد و با دست راست بیندازد.

ص: 240

پنجم: ریگ را بر انگشت ابهام (شست) بگذارد و با سر انگشت سبابه (1)بیندازد.

ششم: وقتی که ریگها را در دست گرفت و آماده رمی شد این دعا را بخواند:

أللَّهُمَّ هَؤَلَاءِ حَصَیَاتِی فَاَحْصِهِنَّ لِی وَ ارْفَعْهُنَّ فِی عَمَلِی.(2)

هفتم: با انداختن هر ریگ تکبیر ذیل را بگوید:

اَللهُ اَکْبَرُ، أَللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّی الشَیْطَان. أَللَّهُمَّ تَصْدِیقاً بِکِتَابِکَ وَ عَلَی سُنَّةِ نَبِیِّکَ(ص)، أللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَجّاً مَبْرُوراً وَ عَمَلاً مَقْبُولاً وَ سَعْیاً مَشْکُوراً وَ ذَنْباً مَغْفُوراً.

هشتم: در رمی جمرة عقبه بین او و جمره پانزده یا ده ذراع فاصله باشد؛ و در رمی جمرة اولی و وُسطی در کنار آنها بایستد.

نهم: در جمرة عقبه پس از رمی توقف نکند؛ و در دو جمرة دیگر رو به قبله بایستد و دعا کند و حمد و ثنای خدا گوید و بر پیامبر(ص) و آل او صلوات بفرستد.

دهم: در رمی جمرة عقبه پشت به قبله و رو به جمره بایستد.

ص: 241


1- «سبّابه» به انگشت پهلوی شست می گویند.
2- الکافی 4/479

یازدهم: پس از برگشتن به جای خود در منی بگوید:

أللَّهُمَّ بِکَ وَثِقْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ فَنِعْمَ الرَبُّ وَ نِعْمَ الْمَوْلَی وَ نِعْمَ النَّصِیر.

دوازدهم: مستحب است ریگها از مشعر جمع آوری شده باشند و به قدر سر انگشت و اَبْرَش (1)و نقطه دار باشند؛ و کراهت دارد سیاه یا سفید یا قرمزِ یک دست باشند.

2- قربانی و شرایط و مستحبات آن:

اشاره

(مسئله 549) دوم از واجبات منی در روز عید در حج تمتّع «هَدْی» یعنی قربانی است. پس کسی که حج تمتّع بجا می آورد واجب است در روز عید پس از رمی جمرة عقبه یک شتر قربانی کند و یا یک گاو و یا گوسفند ذبح نماید؛ و شتر از هر دو افضل است و گاو از گوسفند افضل است و غیر از سه حیوان نامبرده سایر حیوانات کافی نیست.

(مسئله 550) در شرایط عادی یک قربانی برای چند نفر کافی نیست؛ بلکه در حال ناچاری نیز کافی بودن آن محل اشکال است. پس اگر هرکدام به تنهایی پول یک قربانی را ندارند یا تهیة آن ممکن نیست ولی می توانند به شرکت یک قربانی تهیه کنند، در این صورت

ص: 242


1- «ابرش» به ریگهای خال و خط دار می گویند.

بنابراحتیاط بین شرکت در قربانی و روزه گرفتن جمع کنند و هر دو را بجا آورند.

(مسئله 551) قربانی باید در منی باشد؛ و اگر در حال اختیار در جای دیگر قربانی کند کافی نیست.

(مسئله 552) اگر قربانگاه را در خارج منی درست کرده اند و به طور کلی از ذبح در منی جلوگیری می کنند، پس اگر ممکن است در روز بعد تا آخر ایام تشریق بلکه تا آخر ذیحجّه در منی قربانی کند هر چند به وسیلة نایب گرفتن باشد باید در منی ذبح کند؛ ولی اگر به طور کلی هر چند با تأخیر و به وسیلة نایب گرفتن مقدور نیست، در این صورت می تواند در خارج منی قربانی کند. و بنابراحتیاط نزدیکترین قربانگاه به منی را انتخاب نماید.

(مسئله 553) بنابراحتیاط واجب قربانی باید در روز باشد؛ حتی کسانی که معذور بوده و شب از مشعر کوچ کرده اند و رمی جمره را شبانه انجام داده اند قربانی را جایز نیست در شب انجام دهند. ولی شخص خائف (ترسان) که در روز نمی تواند قربانی کند می تواند در شب آن را انجام دهد.

(مسئله 554) بنابراحتیاط واجب قربانی را از روز عید تأخیر نیندازد. ولی اگر تأخیر انداخت یا در اثر فراموشی یا ندانستن مسئله یا

ص: 243

پیدا نشدن حیوان یا عذری دیگر انجام نشد، در ایام تشریق یعنی تا سیزدهم ذیحجّه بجا آورد؛ و اگر نتوانست چنانچه تا آخر ذیحجّه آن را انجام دهد کافی است.

(مسئله 555) اعمال منی در روز عید قربان به ترتیب عبارت است از: «رمی جمرة عقبه ، قربانی و تراشیدن سر یا تقصیر». پس باید ترتیب را رعایت کند؛ ولی اگر در اثر فراموشی یا ندانستن مسئله بعضی را بر بعضی مقدم داشت کافی است و اعادة آن لازم نیست.

(مسئله 556) قربانی نیز مانند سایر اعمال حج از عبادات است و باید به قصد قربت و با نیّت خالص بدون ریا انجام شود.

(مسئله 557) در حیوان قربانی چند شرط معتبر است:

اول: اگر شتر باشد سن آن کمتر از پنج سال نباشد؛ و بنابراحتیاط سن گاو و بز کمتر از دو سال و سن میش یا بره کمتر از یک سال نباشد. و اگر پس از قربانی کردن معلوم شد سن آن کمتر بوده کافی نیست.

دوم: تام الاجزا باشد و نقص نداشته باشد؛ پس اگر لنگ یا کور یا گوش بریده یا دم بریده باشد، یا اگر شاخ داخلی آن بریده یا شکسته باشد کافی نیست. ولی اگر شاخ بزرگ خارجی آن بریده یا شکسته باشد مانعی ندارد؛ چنانکه اگر گوش آن سوراخ یا شکافته باشد نیز مانعی ندارد، هر چند خلاف احتیاط است. و بنابراحتیاط اگر کوری یا

ص: 244

لنگی آن ظاهر و روشن نیز نباشد به آن اکتفا نشود.

سوم: در نظر عرف لاغر نباشد؛ و برحسب روایت وارده اگر بر کُلیه های آن مقداری پیه باشد کافی است.

چهارم: بنابراحتیاط واجب به هیچ نحو مریض نباشد، حتی مرض پوستی و کچلی.

پنجم: بنابراحتیاط واجب خیلی پیر نباشد.

ششم: بنابراحتیاط واجب خَصِیَ یعنی اَخْتِه نباشد؛ بلکه بنابراحتیاط بیضة آن را نیز نکوبیده باشند.

هفتم: بنابراحتیاط واجب به حسب اصل خلقت نیز بی دم نباشد؛ بلکه بنابراحتیاط هیچ نقص نداشته باشد.

(مسئله 558) اگر در روز عید غیر از اَخته یافت نمی شود ولی بعد از عید تا آخر ذیحجّه یافت می شود، بنابراحتیاط بین آنها جمع کند؛ بدین معنا که اَخته را در روز عید قربانی کند و بعد هم یک غیر اَخته قربانی نماید. و اگر بعد از عید هم یافت نمی شود جمع کند بین قربانی اَخته و قربانی غیر اَخته در سال بعد. همچنین است اگر حیوان کامل و سالم در روز عید یافت نمی شود ولی غیر سالم یافت می شود.

(مسئله 559) اگر به طور کلی حیوان قربانی یافت نمی شود باید پول آن را نزد شخص امینی بگذارد تا در ایام تشریق، و اگر نشد تا آخر

ص: 245

ذیحجّه، و اگر نشد در سال بعد به جای او بخرد و در منی قربانی کند.

(مسئله 560) در قربانی دست کم یک گوسفند واجب است و هر چه بیشتر باشد بهتر است. و در اخبار حجه الوداع آمده است که پیامبر اکرم(ص) برای قربانی صد شتر با خود آورده بودند و شصت و شش یا شصت و چهار یا شصت و سه عدد آنها را برای خودشان و بقیه را برای امیرالمؤمنین(ع) که از یمن به حج آمده بودند قربانی کردند.

(مسئله 561) اگر حیوانی را به گمان صحیح و سالم بودن بخرد و قربانی کند و بعد معلوم شود مریض یا ناقص بوده است، کافی بودن آن محل اشکال است. ولی اگر آن را به گمان چاق بودن بخرد وقربانی کند و بعد معلوم شود لاغر بوده کافی است؛ و اگر پیش از قربانی کردن لاغر بودن آن معلوم شود کافی بودن آن خالی از اشکال نیست.

(مسئله 562) اگر حیوانی را با احتمال لاغری بخرد و به امید چاق بودن با قصد قربت قربانی کند و تصادفا معلوم شود چاق بوده است کافی است؛ ولی اگر قصد قربت محقق نشود کافی نیست.

(مسئله 563) اگر بعد از قربانی کردن شک کند آیا حیوان واجد شرایط بوده است یا نه و احتمال می دهد پیش از قربانی کردن بررسی کرده باشد، در این صورت به شک خود اعتنا نکند.

(مسئله 564) بنابراحتیاط اگر احتمال نقص یا عیب در حیوان

ص: 246

می دهد آن را بررسی کند و به اصل سلامت حیوان اکتفا نکند؛ مگر اینکه به سلامت آن اطمینان داشته باشد.

(مسئله 565) اگر حیوان سالمی را برای قربانی بخرد و در راه قربانگاه زمین بخورد و دست و پای آن بشکند یا معیوب شود کافی است همان را قربانی کند؛ ولی این حکم در نذر و کفاره جاری نیست.

(مسئله 566) لازم نیست خود انسان ذبح کند و جایز است نایب بگیرد. و بنابراحتیاط هم خودش نیّت کند و هم نایب؛ مگر اینکه خودش حضور نداشته باشد.

(مسئله 567) اگر می خواهد برای ذبح نایب بگیرد باید به شخص مورد اطمینان نیابت دهد؛ و در این صورت اگر در صحت عمل او شک کرد به شک خود اعتنا نکند.

(مسئله 568) اگر نایب در خرید حیوان و ذبح نیابت داشته باشد و عمدا برخلاف دستور شرع عمل کند، مطلقا (1)ضامن است و باید غرامت بدهد. همچنین است اگر از روی اشتباه یا ندانستن مسئله بوده ولی برای عمل خود اجرت گرفته است؛ و اگر اجرت نگرفته ضمانت او معلوم نیست. ولی بالاخره برای کسی که در حال احرام است کافی نیست و باید دوباره قربانی کند.

ص: 247


1- «مطلقا» یعنی چه اجرت گرفته باشد یا نه.

(مسئله 569) بنابراحتیاط واجب ذبح کننده باید مؤمن اثنی عشری باشد؛ همچنین است در ذبح و نحر کفارات. و اگر به وسیلة غیر مؤمن ذبح واقع شده بنابراحتیاط واجب دوباره قربانی کند؛ هر چند در اثر ندانستن مسئله یا اشتباه این کار انجام شده باشد.

(مسئله 570) ولیّ بچه که او را مُحرم کرده است به احرام حج تمتّع، باید برای او از مال خودش - نه از مال بچه - قربانی کند؛ و اگر توانایی ندارد باید به جای آن روزه بگیرد.

(مسئله 571) بنابراحتیاط در صورت امکان قربانی را سه قسمت کند: یک ثلث آن را به فقرای مؤمنین صدقه دهد، و یک ثلث آن را به مؤمنین اهدا کند، و یک ثلث آن را برای مصرف خود و اهل خود نگه دارد و کمی از آن بخورد. و می تواند برای عمل به احتیاط از فقیری و از مؤمنی وکالت بگیرد و بدون تقسیم حیوان نسبت به دو ثلث آن قصد صدقه و اهدا کند. و اگر حیوان را پس از ذبح از او ربودند ضامن نیست؛ و اگر حیوان پس از ذبح در آنجا هیچ ارزش ندارد در این صورت صدقه و اهدا لازم نیست.

روزه به جای قربانی

(مسئله 572) اگر نه قربانی دارد و نه پول آن را، واجب است ده روز روزه بگیرد: سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت به وطن.

ص: 248

(مسئله 573) اگر بدون مشقت می تواند قرض بگیرد و چیزی دارد که قرض را با فروختن آن ادا کند باید قرض بگیرد و قربانی کند.

(مسئله 574) اگر در اشیائی که در سفر با خود دارد چیز زایدی به اندازة پول قربانی وجود دارد باید آن را بفروشد و قربانی کند؛ ولی لباسهای معمولی خود را لازم نیست بفروشد.

(مسئله 575) اگر قربانی و پول آن را ندارد و چیزی هم که بفروشد ندارد ولی می تواند کسب کند و پول آن را تهیه نماید، واجب نیست کسب کند؛ و لی اگر کسب کرد و پول آن را پیدا کرد واجب است قربانی کند.

(مسئله 576) سه روز از ده روز روزه باید در ماه ذیحجّه واقع شود؛ و بنابراحتیاط روز هفتم و هشتم و نهم ذیحجّه را اختیار کند؛ و اگر نشد چهاردهم و پانزدهم و شانزدهم ذیحجّه را روزه بگیرد. و جایز نیست در ایام تشریق در منی روزه بگیرد؛ بلکه روزه در ایام تشریق در منی در هر صورت حرام است. و می تواند تا آخر ذیحجّه هر وقت بخواهد این سه روزه را بگیرد؛ هر چند احوط این است که پس از ایام تشریق بلافاصله بگیرد.

(مسئله 577) سه روز روزه باید پشت سر هم باشد و گرفتن این سه روز روزه بگیرد در سفر مانعی ندارد. پس لازم نیست در مکه برای

ص: 249

روزه ها قصد اقامه کند؛ و اگر کاروان مهلت ماندن در مکه را نداد می تواند آنها را در راه و یا شهر خود بگیرد.

(مسئله 578) اگر تا آخر ذیحجّه این روزه را نگرفت دیگر روزه نتیجه ندارد و باید یک گوسفند، خودش یا نایبش در منی ذبح کند.

(مسئله 579) پس از گرفتن سه روز روزه باید هفت روز روزه را پس از مراجعت به وطن خود بگیرد. و جایز نیست آنها را درمکه یا در راه بگیرد؛ مگر اینکه قصد ماندن در مکه را داشته باشد که در این صورت پس از گذشت یک ماه یا گذشت مدتی که برای رسیدن به وطن لازم است می تواند در مکه بگیرد؛ و بنابراحتیاط بین سه روز و هفت روز فاصله بیندازد، هر چند یک روز باشد.

(مسئله 580) بنابراحتیاط هفت روز را نیز پشت سر هم بگیرد. و اگر روزه ها را گرفت و بعد قدرت خرید قربانی پیدا کرد، قربانی واجب نیست؛ و اگر پس از گرفتن سه روز قدرت پیدا کرد، بنابراحتیاط قربانی کند.

(مسئله 581) اگر روزه را نگرفت و از دنیا رفت، ولیّ او باید سه روز روزة واجب در حج را به جای او بگیرد؛ ولی گرفتن هفت روز لازم نیست.

هر چند فروع و مسائل روزه در اینجا زیاد است، ولی چون کمتر

ص: 250

مورد ابتلا می باشد لذا از تفصیل آنها صرف نظر می کنیم.

مسائل متفرقة قربانی

(مسئله 582) کسی که در حج اجیر دیگری است می تواند برای ذبح قربانی نایب بگیرد و نایب قربانی را به قصد جزئی برای حجی که موکّلش آن را انجام می دهد ذبح کند.

(مسئله 583) در شب عید قربانی کردن برای غیرخائف (ترسان)؛ و در شبهای بعد نیز خلاف احتیاط است. پس اگر در روز عید قربانی نکرده در روزهای بعد قربانی کند؛ مگر اینکه خائف باشد.

(مسئله 584) کسی که در حال احرام است پیش از تقصیر یا تراشیدن سر جایز است برای ذبح یا نحر قربانی، نایب دیگری شود.

(مسئله 585) اگر چند نفر پول روی هم گذاشتند و به کسی وکالت دادند که برود و گوسفند بخرد و برای آنان قربانی کند و او به شرکت به عدد آنان گوسفند خرید و برای هر کدام یک گوسفند معین کرد و ذبح نمود، در صورتی که همه به این گونه معامله رضایت داده اند کافی است؛ هر چند گوسفند ها از نظر قیمت تفاوت داشته باشند.

(مسئله 586) کسی که در اثر ندانستن مسئله گوسفند خود را برای ذبح به غیر مؤمن داده است و پس از ذبح، تراشیدن سر و سایر اعمال حج را بجا آورده و از احرام خارج شده، پس از توجه بنابراحتیاط

ص: 251

واجب باید قربانی خود را دوباره انجام دهد؛ هر چند به وسیلة نایب گرفتن باشد، و اعمال و حج او صحیح است. همچنین است اگر گمان می کرد ذبح کننده مؤمن است و به او در ذبح نیابت داد و بعد معلوم شد مؤمن نبوده است.

(مسئله 587) سابقا گفته شد که قربانی باید در منی باشد و اگر در روز عید ممکن نیست در روزهای بعد تا آخر ذیحجّه هر چند به وسیلة نایب گرفتن انجام دهد؛ ولی اگر به هیچ گونه قدرت این کار را ندارد، ذبح در غیر منی مانعی ندارد.

(مسئله 588) اگر کسی بدون گرفتن وکالت از دیگری به گمان کافی بودن رضایت قلبی به نیابت او قربانی کرد کافی نیست؛ هر چند آن دیگری زن او یا از دوستان صمیمی او باشد.

(مسئله 589) ذبح باید با کارد آهنی باشد و ذبح با غیر آهن در حال غیر ضرورت جایز نیست.

(مسئله 590) اگر به کسی در خرید حیوان و ذبح آن وکالت داد و وکیل فراموش کرد یا نتوانست انجام دهد و پس از مراجعت به وطن متوجه شد، حج او صحیح است؛ ولی قربانی به عهدة او باقی است. پس اگر ممکن است، به کسی وکالت دهد در ذیحجّه همان سال در منی برای او قربانی کند؛ وگرنه باید به کسی نیابت دهد در سال بعد در منی

ص: 252

برای او قربانی کند.

(مسئله 591) اگر کسی به اعتقاد اینکه گوشتها تلف می شود و قربانی تضییع مال است قربانی نکرد و سایر اعمال حج را انجام داد و از احرام خارج شد، در صورتی که اعتقاد او از روی ندانستن حکم قطعی شرع بوده و گمان می کرده اعمالش صحیح است، در این صورت اعمال و حج او صحیح است و از احرام خارج شده؛ و لی قربانی بر عهدة او باقی است.

(مسئله 592) محرم می تواند پیش از ذبحِ قربانی خود، برای دیگران ذبح کند.

(مسئله 593) قربانی را اگر از پول متعلق خمس که خمس آن را نداده بخرد کافی نیست.

(مسئله 594) اگر برای رمی جمرة عقبه نایب گرفت و به گمان اینکه نایب رمی کرده است قربانی کرد و سر خود را تراشید و بعد معلوم شد نایب رمی نکرده است، قربانی و سر تراشیدن او صحیح است، ولی قضای رمی را باید بجا آورد.

(مسئله 595) اگر قربانی را عمدا از روز عید تأخیر انداخت و در روزهای بعد قربانی کرد، هر چند برخلاف احتیاط واجب عمل کرده ولی قربانی او صحیح است؛ و تا زمانی که قربانی را انجام نداده

ص: 253

نمی تواند سر خود را بتراشد یا تقصیر کند.

مستحبات قربانی در منی

(مسئله 596) در قربانی چند چیز مستحب است:

اول: شتر از گاو افضل است؛ و گاو از گوسفند افضل است؛ و میش از بز افضل است.

دوم: خیلی فربه و چاق باشد.

سوم: شتر و گاو مادّه باشند و گوسفند نر.

چهارم: در گوسفند مستحب است قوچ چشم و گوش درشت و دهان و چشم و دست و پا سیاه باشد.

پنجم: مُحرم خودش نحر و ذبح را انجام دهد؛ هر چند زن باشد. و اگر نمی تواند دست خود را روی دست ذبح کننده بگذارد.

ششم: در حال نحر، شتر ایستاده باشد و دستهای آن را تا زانو بسته باشند؛ و نحر کننده در طرف راست آن بایستد.

هفتم: در حال نحر یا ذبح این دعا را بخواند:

وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضَ حَنِیفاً (مُسْلِماً) وَ مَا أنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ، اِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی ِللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ لَاشَرِیکَ لَهُ وَ بِذَلِکَ اُمِرْتُ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ. أَللَّهُمَّ

ص: 254

مِنْکَ وَ لَکَ، بِسْمِ اللهِ وَ اللهُ اَکْبَرَ. أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّی.(1)

3- تقصیر یا سر تراشیدن:

اشاره

(مسئله 597) سوم از واجبات منی در روز عید - که هفتم از واجبات حج می باشد - تقصیر یا سر تراشیدن است. پس حاجی باید پس از قربانی از مو یا ناخن خود کم کند، یا سر خود را بتراشد؛ و مخیّر است بین آنها، و تراشیدن سر از تقصیر افضل است. و جمع بین آنها افضل می باشد، مگر برای چند طائفه:

اول: زنها که باید تقصیر کنند و تراشیدن سر برای آنها کافی نیست؛ بلکه جایز بودن آن نیز محل اشکال است.

دوم: کسی که سال اول حج اوست که بنابراحتیاط واجب باید سر خود را بتراشد.

سوم: کسی که موی سر خود را گره زده و درهم پیچیده یا بافته است، و یا به وسیلة عسل یا صمغ (2)برای رفع شپش و مانند آن به هم چسبانده است که باید سر خود را بتراشد.

(مسئله 598) خنثای مشکل (3)اگر از دو دستة اخیر نباشد باید تقصیر

ص: 255


1- الکافی 4/498
2- «صمغ» شیرة بعضی درختان که چسبندگی دارد.
3- «خنثای مشکل» خنثایی است که زن و مردی او به هیچ وجه تشخیص داده نمی شود.

کند؛ و اگر از آنها باشد بنابراحتیاط جمع کند بین تقصیر و تراشیدن، و بهتر است تقصیر را مقدم بدارد.

(مسئله 599) در تراشیدن سر بنابراحتیاط همة سر را بتراشد. و در تقصیر گرفتنِ هر مقدار از مو یا ناخن به هر وسیله ای که باشد کافی است؛ هر چند به وسیلة دندان باشد.

(مسئله 600) تقصیر و سر تراشیدن نیز مانند سایر اعمال حج از عبادات است و باید آن را به قصد قربت و نیّت خالص و بدون قصد ریا و مقاصد دیگر بجا آورد؛ وگرنه صحیح نیست و آنچه باید به سبب آن حلال شود حلال نمی شود.

(مسئله 601) در سر تراشیدن جایز است انسان سر خود را بتراشد و یا دیگری بتراشد؛ و در این صورت بنابراحتیاط هر دو نیّت کنند.

(مسئله 602) کسانی که باید سر خود را بتراشند اگر سرشان مو ندارد، باید تیغ را به سر خود بکشند و بنابراحتیاط تقصیر را نیز انجام دهند.

(مسئله 603) کسانی که مخیرند بین تقصیر و سر تراشیدن، اگر سرشان مو ندارد باید تقصیر کنند؛ و اگر اصلا مو ندارند باید از ناخن خود بزنند.

(مسئله 604) در تقصیر تراشیدن ریش کافی نیست.

ص: 256

(مسئله 605) در تقصیر کافی بودن زدن موی زیر بغل و زیر شکم، محل اشکال است.

(مسئله 606) وقت تقصیر و تراشیدن سر روز عید است بعد از قربانی؛ و جایز نیست آن را پیش از قربانی انجام دهد. و بنابراحتیاط در حال اختیار آن را از روز عید تأخیر نیندازد؛ ولی اگر به هر جهت هر چند عمدا آن را تأخیر انداخت کافی است آن را در روز بعد تا آخر ایام تشریق بجا آورد؛ و ظاهرا انجام آن در شبهای ایام تشریق نیز مانعی ندارد، هر چند خلاف احتیاط است.

(مسئله 607) اگر در اثر فراموشی یا ندانستن مسئله، تقصیر یا سر تراشیدن را پیش از قربانی یا پیش از رمی جمره بجا آورد کافی است و اعادة آن لازم نیست؛ ولی اگر عمدا آن را جلو انداخت بنابراحتیاط واجب دوباره آن را انجام دهد.

(مسئله 608) جای تقصیر و سر تراشیدن منی است؛ و جایز نیست در حال اختیار آن را در جای دیگر انجام دهد؛ و اگر در اثر فراموشی یا ندانستن مسئله و یا عمدا از منی خارج شده است باید برگردد و در منی انجام دهد. و اگر نمی تواند برگردد، در هر جا هست آن را بجا آورد و موهای خود را در صورت امکان به منی بفرستد تا در آنجا دفن شود؛ هر چند دفن واجب نیست.

ص: 257

(مسئله 609) طواف و سعی را باید پس از تقصیر یا سر تراشیدن بجا آورد. و اگر جلو انداخت، پس اگر عمدا این کار را کرده باید پس از تقصیر یا سرتراشیدن، طواف بلکه سعی را نیز اعاده نماید؛ و یک گوسفند نیز به عنوان کفاره ذبح کند. و اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسئله بوده کفاره ندارد؛ ولی بنابراحتیاط پس از تقصیر یا تراشیدن سر، طواف بلکه سعی را نیز دوباره انجام دهد.

(مسئله 610) پس از تقصیر یا سر تراشیدن همة محرمات احرام بر او حلال می شود مگر زن و وبوی خوش، و صید نیز بنابراحتیاط.

مسائل متفرقة تقصیر و سر تراشیدن

(مسئله 611) اگر قربانی از روز عید تأخیر افتاد بنابراحتیاط واجب جایز نیست تقصیر کند و از احرام خارج شود؛ بلکه باید صبر کند پس از قربانی تقصیر نماید و سپس طواف و سعی را بجا آورد.

(مسئله 612) اگر کسی را برای قربانی وکیل نماید تا زمانی که وکیل قربانی نکرده جایز نیست تقصیر یا تراشیدن سر را بجا آورد. ولی اگر خیال کند وکیل قربانی را انجام داده پس سر خود را بتراشد یا تقصیر کند، سر تراشیدن و تقصیر او صحیح است؛ و اگر طواف و سعی را نیز بجا آورده اعادة آنها لازم نیست.

(مسئله 613) کسانی که مخیرند بین تقصیر و تراشیدن سر، اگر

ص: 258

بدانند تراشیدن سر موجب خون آمدن می شود، در این صورت باید تقصیر کنند و تراشیدن سر جایز نیست؛ ولی کسی که وظیفه اش تنها تراشیدن سر است باید در هر صورت سر را بتراشد.

(مسئله 614) کسی که وظیفه اش تراشیدن سر است جایز نیست به واسطة بلندی موها اول موها را با ماشین بزند و بعد سر را بتراشد، هر چند بلافاصله باشد؛ و اگر عمدا این کار را کرد باید کفاره بدهد.

(مسئله 615) مُحرم جایز نیست پیش از سرتراشیدن یا تقصیر، خودش سر دیگری را بتراشد یا موی او را بزند، ولی گرفتن ناخن دیگری مانعی ندارد.

(مسئله 616) اگر در اثر عدم امکان ذبح در منی، در کشتارگاه خارج منی قربانی کند جایز نیست در آنجا تقصیر نماید یا سر خود را بتراشد؛ بلکه باید در منی انجام دهد.

و اگر در خارج انجام داده باید برگردد و تراشیدن سر یا تقصیر را اعاده نماید؛ و اگر طواف و سعی را نیز بجا آورده باید آنها را نیز اعاده نماید.

(مسئله 617) اگر بچة ممیز تمام اعمال حج را به نحو صحیح انجام دهد و در آخر سرش را بتراشد، از صروره بودن خارج می شود و در سال بعد حکم صروره ندارد.

ص: 259

مستحبات سر تراشیدن

(مسئله 618) در سر تراشیدن چند چیز مستحب است:

اول: از طرف راست جلوی سر ابتدا کند و «بِسْمِ اللهِ» بگوید و این دعا را بخواند: «أللَّهُمَّ أعْطِنِی بِکُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً یَوْمَ الْقِیَامَةِ»

دوم: موی سر خود را در منی در خیمه و محل اقامت خود دفن کند.

سوم: بعد از تراشیدن سر، شارب و اطراف ریش خود را اصلاح کند و ناخن خود را نیز بزند.

چهارم: اگر به تراشیدن سر عادت دارد، نوبت تراشیدن بعد را حتی المقدور تأخیر اندازد.

اعمال مکة معظّمه

هشتم، نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم از واجبات حج تمتّع: «طواف ، نماز طواف ، سعی صفا و مروه ، طواف نساء و نماز آن» می باشد.

(مسئله 619) بعد از انجام سه واجب منی در روز عید، واجب است به مکه برود و طواف خانة خدا و نماز طواف و سعی را به همان گونه ای که در عمره گفته شد انجام دهد. و پس از آنها طواف نساء و نماز آن را بجا آورد؛ هر چند طواف نساء و نماز آن از اجزای حج نیستند، ولی واجبند و تا زمانی که آنها را بجا نیاورده زن بر او حرام است.

ص: 260

و بهتر است برای این اعمال در روز عید و یا حدّاقل روز یازدهم ذیحجّه به مکه برود؛ هر چند تأخیر آنها تا بعد از ایام تشریق مانعی ندارد؛ ولی بنابراحتیاط بعد از ایام تشریق بدون تأخیرآنها را بجا آورد. و اگر معذور باشد تأخیر آنها تا آخر ذیحجّه مانعی ندارد. و تا زمانی که آنها را انجام نداده باید از زن و بوی خوش اجتناب کند.

(مسئله 620) طواف و نماز و سعی در اینجا از نظر کیفیت و واجبات و شرایط و احکام، مانند طواف و نماز و سعی عمره است؛ فقط در آنجا نیّت عمره می کرد و در اینجا باید به نیّت حج آنها را بجا آورد. و در طواف نساء نیّت طواف نساء کند.

(مسئله 621) محل انجام اعمال پنج گانة یاد شده بعد از اعمال منی است و بنابراحتیاط واجب جایز نیست در حال اختیار آنها را پیش از وقوف به عرفات بجا آورد.

(مسئله 622) برای چند طایفه جایز است طواف و نماز و سعی را پس از احرام حج و پیش از رفتن به عرفات انجام دهند:

اول: زنی که بترسد در برگشتن از منی حائض یا نفساء شود و نتواند بماند تا پاک شود.

دوم: پیرمرد یا پیرزنی که نتواند به مکه برگردد یا در اثر زیاد بودن جمعیت از طواف عاجز باشد.

ص: 261

سوم: بیماری که بترسد پس از برگشتن در اثر کثرت جمعیت نتواند طواف کند.

چهارم: کسی که می داند تا آخر ذیحجّه در اثر ترس یا جهاتی دیگر نمی تواند به مکه برگردد، یا نمی تواند طواف و سعی را بجا آورد.

(مسئله 623) سه طائفة اول که طواف و سعی را جلو انداخته اند اگر به مکه برگشتند و می توانند، بنابراحتیاط سعی را دوباره بجا آورند؛ بلکه خوب است طواف را نیز در صورت امکان اعاده نمایند، هر چند واجب نیست. ولی طائفة چهارم اگر می توانند به مکه برگردند و معلوم شد مانعی که خیال می کردند وجود ندارد بنابراحتیاط واجب باید طواف و سعی را اعاده نمایند.

(مسئله 624) کسی که به جهتی از جهات می ترسد به مکه برگردد جایز است طواف نساء را نیز جلو بیندازد. و طوائف دیگر نیز هر چند جایز است جلو بیندازند ولی بنابراحتیاط در صورت امکان آن را اعاده نمایند.

(مسئله 625) اگر بعد از ورود به مکه نتواند بعضی از اعمال نامبرده را انجام دهد - مثل اینکه بیمار شود و به هیچ شکل هر چند با کمک و مساعدت دیگران نتواند طواف و سعی را بجا آورد یا زن حائض بوده یا حائض شود و کاروان به او مهلت ماندن را نمی دهد - برای آنچه مقدور

ص: 262

او نیست باید نایب بگیرد؛ و آنچه را می تواند خودش باید انجام دهد.

(مسئلة 626) تروک و محرمات احرام حج در سه مرحله حلال می شوند:

اول: بعد از تقصیر یا تراشیدن سر همة محرمات حلال می شوند، غیر از نزدیکی با زن و بوی خوش؛ بلکه بنابراحتیاط از صید نیز هر چند در خارج حرم اجتناب نماید. همچنین بنابراحتیاط از سایر بهره بردنها مانند بازی کردن و بوسیدن و نیز عقد زن اجتناب نماید.

دوم: بعد از سعی صفا و مروه بوی خوش حلال می شود.

سوم: بعد از طواف نساء و نماز آن، زن و آنچه مربوط به زن است بر او حلال می شود. ولی صید در حرم خدا بر همه کس حرام است؛ هر چند در حال احرام نباشد. و صید در خارج حرم پس از خارج شدن از احرام مانعی ندارد.

(مسئله 627) برای کسانی که در اثر ترس از حیض یا مرض یا جهات دیگر طواف و سعی و طواف نساء را جلو انداخته اند، پس از طواف و سعی محرمات احرام حلال نمی شود؛ بلکه پس از تقصیر یا تراشیدن سر حلال می شود.

مسائل طواف نساء

(مسئله 628) طواف نساء و نماز آن در کیفیت و واجبات و شرایط

ص: 263

و احکام مانند طواف حج و نماز آن می باشد؛ فقط در نیّت باید نیّت طواف نساء کند.

(مسئله 629) طواف نساء اختصاص به مرد ندارد؛ بلکه بر زن و خنثی و خصیّ (اخته) نیز واجب است. و اگر زن آن را بجا نیاورد شوهر بر او حلال نمی شود؛ و مردان نیز اگر آن را بجا نیاورند، زن بلکه بنابراحتیاط واجب سایر امور مربوط به زن نیز بر آنها حلال نمی شود.

(مسئله 630) بنابراحتیاط واجب بچة ممیّز که احرام بسته نیز برای حلال شدن زن یا شوهر برای او، باید طواف نساء و نماز آن را بجا آورد؛ بلکه بنابراحتیاط بچة غیر ممیّز را نیز اگر احرام بستند، ولیّش او را به طواف نساء طواف دهد تا بعد از بلوغ ، زن یا شوهر برای او اشکال نداشته باشد.

(مسئله 631) طواف نساء و نماز آن هر چند واجبند، ولی رکن حج نیستند؛ بلکه اصلا جزو حج نیستند و حج بدون آنها صحیح است. لکن اگر آنها را بجا نیاوردند زن یا شوهر حلال نمی شوند؛ بلکه حلال شدن همة امور مربوط به زن، از قبیل خواستگاری و عقد و گواهی بر عقد نیز بنابراحتیاط واجب بر طواف نساء و نماز آن توقف دارد.

(مسئله 632) در حال اختیار باید طواف نساء را پس از سعی بجا آورد، چنانکه سعی را نیز باید پس از طواف حج و نماز آن بجا آورد. و

ص: 264

اگر برخلاف ترتیب عمل کرده باید اعاده کند به گونه ای که ترتیب حاصل شود.

(مسئله 633) اگر در اثر فراموشی یا ندانستن مسئله، طواف نساء و نماز آن را پیش از سعی بجا آورد، بنابراحتیاط پس از سعی آنها را اعاده نماید؛ هر چند صحّت آنها خالی از وجه نیست.

(مسئله 634) زنی که می ترسد حائض شود و نتواند طواف نساء را بجا آورد بنابراحتیاط طواف و نماز آن راپیش از سعی بجا آورد؛ و چنانچه حائض نشد آن را اعاده کند و اگر حائض شد نایب بگیرد.

(مسئله 635) اگر زن حائض شد و کاروان او مهلت نمی دهند تا پاک شود و طواف نساء را بجا آورد بنابراحتیاط واجب باید نایب بگیرد.

(مسئله 636) در حج اجاره ای نایب باید طواف نساء را به نیابت منوب عنه بجا آورد؛ و اگر آن را بجا نیاورد، زن بر خود او حلال نمی شود.

(مسئله 637) اگر کسی طواف نساء را که بر او واجب بوده بجا نیاورد تا از دنیا برود، ولیّ او باید به جای او قضای آن را بجا آورد، یا از دیگری بخواهد به جای او بجا آورد.

(مسئله 638) اگر طواف نساء را فراموش کرد یا در اثر ندانستن

ص: 265

مسئله آن را ترک کرد و به وطن خود برگشت، پس اگر می تواند باید خودش برگردد و آن را بجا آورد؛ و اگر نمی تواند یا مشقت دارد باید نایب بگیرد؛ و تا زمانی که آن را خودش یا نایبش بجا نیاورده زن یا شوهر بر او حلال نمی شود. و اگر در این مدت با زن نزدیکی کرده، پس اگر بعد از توجه به ترک طواف نزدیکی کرده بایدکفاره بدهد؛ همچنین است بنابراحتیاط اگر پیش از توجه نزدیکی کرده باشد. کفارة آن بنابراحتیاط واجب قربانی کردن یک شتر است؛ اگر طواف واجب در حج بوده آن را درمنی، و اگر در عمره بوده آن را در مکه قربانی کند. و وظیفة کسی که طواف واجب حج یا عمره را ترک کرده در مسئلة 367 و 369 گذشت.

مستحبات طواف حج و نماز آن و سعی

(مسئله 639) آنچه برای طواف و نماز طواف و سعی در عمره مستحب بود در اینجا نیز جاری است؛ و مستحب است طواف حج را در روز عید یا حدّاقل فردای آن بجا آورد و تأخیر نیندازد؛ و مستحب است وقتی که به درب مسجد رسید بایستد و بگوید:

أللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَی نُسُکِکَ وَ سَلِّمْنِی لَهُ وَ سَلِّمْهُ لِی. أسْأَلُکَ مَسْألةَ اْلعَلِیلِ الذَّلِیلِ الْمُعْتَرِفِ بَذَنْبِهِ أَنْ

ص: 266

تَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی وَ أنْ تُرْجِعَنِی بِحَاجَتِی. أللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ وَ الْبَلَدُ بَلَدُکَ وَ الْبَیْتُ بَیْتُکَ جِئْتُ اَطْلُبُ رَحْمَتَکَ وَ أؤُمُّ طَاعَتکَ مُتَّبِعاً لِاَمْرِکَ رَاضِیاً بِقَدَرِکَ، أسْأَلُکَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَیْکَ الْمُطِیعِ لِاَمْرِکَ الْمُشْفِقِ مِنْ عَذَابِکَ الْخَائِفِ لِعُقُوبَتِکَ أَنْ تُبَلِّغَنِی عَفْوَکَ وَ تُجِیرَنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ.

پس به طرف حجرالاسود برود و آن را استلام کند و ببوسد؛ و اگر نتواند پس از استلام دست خود را ببوسد؛ و اگر نتوانست رو به حجرالاسود بایستد و تکبیر بگوید و پس از آن بجا آورد آنچه را در طواف عمره بجا آورد.

اعمال منی در ایام تشریق (یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیحجّه)

اشاره

سیزدهم و چهاردهم از واجبات حج: «بیتوته در منی» یعنی ماندن شب در منی و «رمی جمرات سه گانه» است در روز. هر چند از بعضی اخبار معتبره استفاده می شود که این دو واجب جزو حج نیستند؛ (1)بلکه مانند طواف نساء واجب مستقل می باشند، و در نتیجه ترک آنها گناه است ولی موجب بطلان حج نیست.

ص: 267


1- مثل صحیحة معاویه بن عمار که در وسائل الشیعه ، کتاب الحج ، باب 4 از ابواب زیاره البیت ، حدیث 1 آمده است.

1- بیتوته در منی «یعنی ماندن شب در آنجا»:

(مسئله 640) بنابر مشهور بر حجاج واجب است شب یازدهم و دوازدهم ذیحجّه را از اول شب تا نصف شب در منی بیتوته کنند؛ یعنی در آنجا بمانند.

(مسئله 641) بر چند طائفه واجب است در شب سزدهم نیز در منی بمانند:

اول: کسی که در حال احرام صید کرده است؛ و بنابراحتیاط واجب اگر صید را گرفته ولی آن را نکشته نیز همین حکم جاری است. ولی بر کسی که صید نکرده ولی گوشت شکار را خورده یا مثلا صید را به صیاد نشان داده بنابر اقوی واجب نیست در شب سیزدهم بماند؛ هر چند احوط است و تا ممکن است ترک نشود.

دوم: بنابراحتیاط واجب کسی که در حال احرام با زن خود یا دیگری نزدیکی کرده است. ولی اگر غیر از نزدیکی کارهای دیگر مانند بوسیدن یا لمس و یا عقد را انجام داده بنابر اقوی واجب نیست بماند؛ هر چند احوط است و تا ممکن است ترک نشود.

سوم: کسی که در روز دوازدهم تا مغرب شرعی در منی مانده و از آنجا خارج نشده؛ هر چند در صدد کوچ کردن بوده ولی موفق نشده است.

ص: 268

(مسئله 642) کسی که یکی از محرمات در حال احرام را غیر از آنچه گذشت انجام داده بنابر اقوی واجب نیست در شب سیزدهم در منی بماند؛ هر چند احوط است، بخصوص نسبت به محرماتی که کفاره دارد؛ و تا ممکن است ترک نشود.

(مسئله 643) بنابر اقوی کسی که در احرام عمرة تمتّع نیز از صید یا زن اجتناب نکرده باید شب سیزدهم در منی بماند.

(مسئله 644) در بیتوتة در منی کافی است از مغرب شرعی تا نصف شب در آنجا بماند؛ پس جایز است پس از نیمه شب از منی خارج شود. و بهتر است پیش از اذان صبح وارد مکه نشود؛ هر چند مانعی ندارد. و بنابراحتیاط شب را از اول مغرب تا طلوع آفتاب حساب نماید.

(مسئله 645) از برخی اخبار معتبره استفاده می شود که جایز است پیش از غروب آفتاب یا اول شب از منی خارج شود؛ به شرط اینکه پیش از نصف شب به منی برگردد و تا اذان صبح بماند. و از بعضی استفاده می شود کافی است به نحوی برگردد که اذان صبح در منی باشد.

و هر چند عمل به اخبار دستة اول خالی از قوت نیست و در نتیجه در ماندن شب در منی مخیّر است بین نصف اول شب یا نصف دوم آن،

ص: 269

ولی بنابراحتیاط و مشهور نصف اول را اختیار کند و از اول تا نصف شب در منی بماند؛ لیکن اگر تصادفا نتوانست سر شب در منی باشد سعی کند پیش از نصف شب به منی برگردد و بنابراحتیاط در این صورت شب را از مغرب تا اذان صبح حساب کند.

(مسئله 646) بیتوتة در منی مانند سایر اعمال حج از عبادات است و باید به قصد قربت انجام شود.

(مسئله 647) لازم نیست در منی بیدار بماند: بلکه جایز است پس از نیّت و قصد قربت در آنجا بخوابد.

(مسئله 648) بر چند طایفه بیتوته و ماندن شب در منی واجب نیست:

اول: بیماران و پرستاران آنان که نمی توانند بمانند؛ و همچنین دیگر کسانی که برای آنان حرج و مشقت دارد.

دوم: کسانی که بر جان یا ناموس یا بستگان و یا مال خود می ترسند. در صورتی که مال قابل اعتنا باشد و تلف شدن آن به حال صاحبش مضرّ باشد.

سوم: چوپانهایی که ناچارند برای چراندن و حفظ حیوانات خود در خارج منی باشند.

چهارم: کسانی که ناچارند برای سقایت و آب دادن به حجاج در

ص: 270

مکه بمانند.

پنجم: کسانی که شب را در مکه به عبادت می گذرانند و کار دیگری انجام نمی دهند، بجز کارهای ضروری مانند خوردن و آشامیدن به مقدار نیاز و تجدید وضو. ولی ماندن در غیر مکه برای عبادت محل اشکال است؛ و اگر از عبادت در مکه فارغ شد کوشش کند پیش از اذان صبح در منی باشد.

(مسئله 649) اگر بعد از ظهر روز دوازدهم از منی کوچ کرد و خارج شد ولی پس از مغرب برای کاری به منی برگشت واجب نیست شب سیزدهم را در منی بماند. ولی اگر پیش از مغرب به منی برگشت بنابراحتیاط واجب باید شب سیزدهم را در منی بماند.

(مسئله 650) در ایام تشریق واجب نیست روزها در منی بماند، مگر به مقدار رمی جمرات؛ ولی اگر بماند خوب است.

(مسئله 651) اگر بیتوتة در منی را بدون عذر ترک کرد، علاوه بر اینکه گناه کرده و باید توبه کند باید برای هر شب نیز یک گوسفند کفاره دهد و آن را قربانی نماید. و اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسئله یا اضطرار و ناچاری بیتوته را ترک کرده نیز بنابراحتیاط کفارة آن را بدهد.

(مسئله 652) اگر اول شب در منی ماند ولی پیش از نصف شب

ص: 271

خارج شد بنابراحتیاط واجب کفاره را بدهد. ولی برکسی که پس از نصف شب از منی خارج شده یا شب را در مکة معظّمه به عبادت گذرانده کفاره واجب نیست؛ همچنین است بنابر اقوی اگر از منی خارج شده ولی پیش از نصف شب خود را به منی رسانده و تا صبح در آنجا بیتوته کرده است؛ و نیز کسی که برای سقایت حجاج ناچار بوده شب را در مکه بماند.

(مسئله 653) اگر شب را به قصد عبادت در مکه ماند ولی خوابش برد در صورتی که خواب او طولانی شده به گونه ای که صدق نمی کند همة شب را در مکه به عبادت گذرانده در این صورت کفاره را بدهد.

(مسئله 654) اگر در اثر اشتباه در خارج منی به گمان اینکه جزو منی است بیتوته کرد، بنابراحتیاط کفاره را بدهد.

(مسئله 655) اگر برای طواف و سعی به مکه رفته بود پس به قصد بیتوته در منی از مکه و حدود آن خارج شد و لی نرسیده به منی در بین راه خوابید، بنابر اقوی گناه نکرده و کفاره نیز ندارد.

(مسئله 656) بنابراحتیاط جای قربانیِ کفارات حج منی است؛ ولی اگر فرضا قربانیها در منی ضایع می شود و به مصرف نمی رسد، در غیر کفارة صید بهتر است آنها را در وطن خود قربانی کند و بین نیازمندان تقسیم نماید. ولی قربانی عید قربان که از اعمال حج است باید در منی

ص: 272

ذبح شود و تصور اسراف و تبذیر نسبت به آن بیجا و اجتهاد در برابر نصّ است و غرض، پیروی از حضرت ابراهیم(ع) و به یاد آوردن اطاعت و فداکاری و روحیة تسلیم آن حضرت است.

(مسئله 657) کسانی که از منی روز دوازدهم کوچ می کنند جایز نیست پیش از ظهر کوچ کنند؛ ولی کسانی که روز سیزدهم کوچ می کنند جایز است پس از رمی جمرات پیش از ظهر کوچ کنند و خارج شوند.

(مسئله 658) اگر در اثر عذر شرعی رمی جمرات را در شب دوازدهم انجام داده بنابراحتیاط واجب پیش از ظهر آن روز کوچ نکند؛ مگر اینکه از ماندن در منی عذر داشته باشد.

2- رمی جمرات سه گانه در روزها

(مسئله 659) شبهایی که باید در منی بیتوته کند در روزِ آنها واجب است جمرات سه گانه (اولی و وسطی و عقبه) را به ترتیب رمی کند؛ یعنی به هر کدام هفت ریگ بیندازد. و اگر عمدا آن را ترک کند، هر چند حج او باطل نمی شود ولی گناه کرده است.

(مسئله 660) کسانی که باید شب سیزدهم را در منی بمانند در روز سیزدهم نیز باید جمرات را رمی کنند.

(مسئله 661) در هر روز باید به هر یک از جمرات سه گانه هفت

ص: 273

ریگ بزند که مجموع آنها برای کسانی که شب سیزدهم نیز می مانند به ضمیمة رمی جمرة عقبه در روز عید هفتاد عدد، برای غیر آنها چهل و نه عدد می باشد.

(مسئله 662) کیفیت، واجبات، شرایط، احکام، آداب و موارد نایب گرفتن در رمی جمرات سه گانه به همان گونه ای است که در رمی جمرة عقبه در روز عید گفته شد.

(مسئله 663) وقت رمی جمرات از اول آفتاب تا مغرب است. و رمی در شب یا بین اذان صبح و طلوع آفتاب برای افراد غیر معذور جایز نیست.

(مسئله 664) کسانی که می دانند در روز نمی توانند رمی کنند - مانند بیماران و معلولین و سالخوردگان و چوپانان و کسانی که ترس دارند - جایز است در شبِ قبل رمی کنند و اگر شبِ قبل رمی نکردند و در روز نیز نمی توانند رمی کنند، در شب بعد رمی نمایند.

(مسئله 665) رمی جمرات نیز از عبادات است و باید آن را با نیّت و به قصد قربت انجام دهد.

(مسئله 666) رمی جمرات سه گانه باید به ترتیب واقع شود؛ یعنی اول جمرة اُولی، و پس از آن جمرة وُسطی، و در آخر جمرة عقبه - که در گردنة بین منی و مکة معظّمه واقع شده است - را رمی کند. و اگر

ص: 274

برخلاف این ترتیب عمل کرده - هر چند از روی فراموشی یاندانستن مسئله باشد - باطل است؛ پس باید دوباره به گونه ای که ترتیب حاصل شود رمی کند. ولی اگر فرضا جمرة اُولی را که باید اول رمی شود در آخر رمی کرده اعادة رمی آن لازم نیست؛ مگر اینکه عمدا و با توجه این کار را کرده باشد و در نتیجه قصد اطاعت و قربت از او محقق نشده باشد، که در این صورت باید همه را از سرگیرد.

(مسئله 667) اگر پس از رمی جمرات متوجه شد از برخی گذشته ها سه ریگ یا کمتر باقی مانده یا به جمره اصابت نکرده، کافی است همان را تکمیل کند و در این صورت ترتیب ساقط است و لازم نیست دوباره جمره یا جمرات بعد را رمی کند. مثلا اگر پس از رمی جمرات سه گانه متوجه شد سه ریگ از جمرة اُولی و یک ریگ از جمرة وُسطی را نزده است کافی است همانها را به ترتیب تکمیل نماید.

(مسئله 668) اگر رمی همة جمرات یا بعضی از آنها را در برخی از روزها - عمدا یا از روی فراموشی یا ندانستن مسئله - ترک کرده است یا معلوم شود صحیح نبوده است، باید در روز بعد قضای آنها را بجا آورد؛ همچنین است اگر وظیفة چند روز را ترک کرده باشد.

پس اگر تا روز سیزدهم اصلا جمرات را رمی نکرده است باید در آن روز قضای همه را به ضمیمة وظیفة خود روز بجا آورد؛ و قضای

ص: 275

جمرة عقبه را که در روز عید واجب بوده اول بجا آورد؛ بلکه بنابراحتیاط واجب همة قضاها را به ترتیب بجا آورد، و سپس وظیفة خود روز را انجام دهد. وافضل بلکه احوط این است که بین وظیفة دو روز ساعتی فاصله بیندازد؛ و اگر قضا را در صبح و وظیفة خود روز را هنگام ظهر بجا آورد بهتر است.

(مسئله 669) اگر پس از مغرب متوجه شود چند عدد از هفت ریگِ همة جمرات یا بعضی از آنها را نزده یا صحیح نبوده است، باید در روز بعد قضا نماید. پس اگر از یک جمره چهار ریگ یا بیشتر باقی مانده باید رمی آن جمره را از سرگیرد؛ و اگر سه ریگ یا کمتر باقی مانده همان باقیمانده را انجام دهد. و بنابراحتیاط واجب قضای گذشته را بر وظیفة روز مقدم بدارد.

(مسئله 670) اگر پس از مغرب یقین کرد یکی از سه جمره را رمی نکرده است یا صحیح نبوده و نمی داند کدام است، بنابراحتیاط در روز بعد قضای هر سه را بجا آورد.

(مسئله 671) اگر پس از رمی جمرات سه گانه متوجه شود سه ریگ یا کمتر، از یک جمره باقی مانده یا صحیح نبوده، پس اگر می داند ازکدام جمره باقی مانده به همان بزند؛ و اگر نمی داند ازکدام باقی مانده است باید به هرکدام از آنها مقدار باقیمانده را بزند تا یقین

ص: 276

کند وظیفة خود را نسبت به همه انجام داده است.

(مسئله 672) اگر رمی جمرات یا برخی از آنها را عمدا یا از روی فراموشی یا ندانستن مسئله ترک کرده یا صحیح انجام نداده و به مکة معظّمه کوچ کرده است، پس اگر ایام تشریق منقضی نشده باید برگردد و رمی را انجام دهد؛ و اگر منقضی شده بنابراحتیاط برگردد و انجام دهد و در سال بعد نیز در ایام تشریق قضا نماید؛ و در هر صورت اگر خودش نمی تواند برگردد نایب بگیرد تا به جای او بجا آورد. و اگر از مکه خارج شده و در راه یا وطن خود متوجه شد، پس اگر خودش در سال بعد به مکه برگشت بنابراحتیاط واجب در ایام تشریق قضای آن را بجا آورد؛ و اگر برنگشت نایب بگیرد تا در ایام تشریق به جای او انجام دهد.

(مسئله 673) اگر به گونه ای بیمار شود که نمی تواند رمی جمرات یا برخی از آنها را انجام دهد، پس اگر به سالم شدن خود امید دارد صبر کند؛ و اگر امید بهبودی ندارد باید در همان روز نایب بگیرد تا به جای او رمی کند. و در صورت امکان بیمار را نزد جمره ببرند و به جای او رمی کنند. و اگر پس از عملِ نایب بهبودی یافت، بنابراحتیاط خودش دوباره آن را بجا آورد.

(مسئله 674) اگر بیمار در روز نمی تواند رمی کند ولی در شب

ص: 277

می تواند، بنابر اقوی رمی در شب بر نایب گرفتن مقدم است؛ هر چند جمع بین هر دو احوط است.

(مسئله 675) نایب باید اعمال اختیاری را انجام دهد؛ پس اگر در رمی نایب شده باید آن را در روز بجا آورد؛ و اگر معذور است نباید نایب شود. و شخص معذور نیز باید به کسی نیابت دهد که بتواند در روز رمی را انجام دهد.

(مسئله 676) زنها که شبانه از مشعر به منی کوچ می کنند جایز است در همان شب جمرة عقبه را رمی کنند؛ ولی رمی جمرات سه گانه در ایام تشریق را باید در روز انجام دهند، مگر اینکه معذور باشند.

(مسئله 677) کسانی که به جهتی از جهات قربانی و سرتراشیدن را از روز عید عقب انداخته اند، بیتوتة در منی و رمی جمرات سه گانه را باید در ایام تشریق انجام دهند. صحت آنها بر قربانی و سر تراشیدن توقف ندارد؛ بلکه واجب مستقل می باشند.

(مسئله 678) اگر پس از گذشتن روز در انجام وظیفة روز یا در صحت آن شک کرد به شک خود اعتنا نکند.

(مسئله 679) اگر پس از تمام شدن رمی و گذشتن از محل آن در صحت آن شک کرد به شک خود اعتنا نکند؛ و اگر در حالی که مشغول رمی است شک کرد باید آن را از سرگیرد. همچنین است

ص: 278

بنابراحتیاط اگر رمی را تمام کرده ولی بدون فاصله و گذشتن از محل در صحت آن شک کرد.

(مسئله 680) اگر پس از شروع در رمی جمرة بعد در عدد ریگهایی که به جمرة پیش زده یا در رسیدن آنها به جمره شک کرد، به شک خود اعتنا نکند؛ و اگر در حالی که مشغول رمی جمره است در عدد ریگها شک کرد باید مقداری را که شک دارد بزند تا یقین کند هفت عدد اصابت کرده است؛ و مجرد مظنّه و گمان کافی نیست. همچنین است بنابراحتیاط اگر پس از فراغت از رمی و پیش از شروع در رمی جمرة بعد در عدد ریگها شک کند؛ و در این صورت اگر به چهار عدد یقین دارد کافی است باقیمانده را بزند؛ و ا گر به چهار عدد یقین ندارد و فاصلة زمانی زیاد شده به گونه ای که به موالات ضرر می زند، بنابراحتیاط، اصل رمی را از سرگیرد.

مستحبات منی در ایام تشریق

(مسئله 681) در ایام تشریق در منی چند چیز مستحب است:

1- در منی بماند و برای هیچ کاری حتی طواف مستحب از منی بیرون نرود؛ ولی اگر طواف و سعی واجب را در روز عید بجا نیاورده خوب است در روز یازدهم برای انجام آنها به مکه برود.

2- در منی بعد از پانزده نماز و در جاهای دیگر بعد از ده نماز که

ص: 279

اول آنها نماز ظهر روز عید است تکبیراتی را که وارد شده بگوید. و بعضی از علما واجب دانسته اند؛ و احوط عدم ترک است؛ هر چند اقوی و مشهور استحباب آنهاست. و بهتر است بدین کیفیت بگوید:

اَللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ، لَاإِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُوَ لِلهِ الْحَمْدُ، اَللهُ اَکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا، اَللهُ اَکْبَرُ عَلَی مَا رَزَقَنا مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ، وَالْحَمْدُ لِلهِ عَلَی مَا اَبْلَانَا.

3- تا زمانی که در منی اقامت دارد نمازهای واجب و مستحب خود را در مسجد خیف بجا آورد.

در حدیث صحیح وارد شده که هزار پیغمبر در آن مسجد نماز خوانده اند و پیامبر اکرم(ص) در نزد منارة آن نماز می خوانده اند.

و در حدیث دیگر وارد شده: «هر کس در مسجد خیف پیش از اینکه از منی خارج شود صد رکعت نماز بخواند با عبادت هفتاد سال برابر است؛ و هر کس در آن صد مرتبه: «سُبْحَانَ اللهُ» بگوید ثواب آزاد کردن بنده برای او نوشته می شود؛ و هر کس صد مرتبه: «لَا اِلَهَ اِلَّا اللهُ» بگوید با ثواب احیای نفس برابر است؛ و هر کس صد مرتبه: «اَلْحَمْدُلِلهِ» بگوید با ثواب خراج عراقین که در راه خدا صدقه داده شود برابر است.»

ص: 280

و در حدیث دیگر شش رکعت نماز در آن مسجد وارد شده است.(1)

ضمنا یادآوری می شود که در بحث رمی جمرة عقبه در روز عید «مسئله 548» مستحبات در حال رمی جمرات به تفصیل بیان شده است.

ص: 281


1- وسائل الشیعه ، کتاب الصلاه ، باب 51 از ابواب احکام المساجد ، ح 1 و 2

فصل چهارم

اشاره

آداب مکة معظّمه، عمرة مفرده

احکام مصدود و محصور و برخی مسائل متفرقه ...

ص: 282

ص: 283

آداب مکة معظّمه

(مسئله 682) حجاج محترم اگر در روز عید قربان یا در ایام تشریق، طواف حج و سعی و طواف نساء را به طور کامل بجا آورده باشند لازم نیست پس از تمام شدن بیتوته و رمی جمرات در منی دوباره به مکة معظّمه برگردند؛ ولی خوب است برای برخی آداب و مستحبات و از جمله طواف وداع و عمرة مفرده برگردند.

اینکه قسمتهایی از آداب و مستحبات مکه و از جمله طواف وداع را به طور اجمال بیان می کنیم:

1- خواندن نماز و قرآن و سجده و ذکر خدا و ختم قرآن و روزه گرفتن. در احادیث وارده شده: یک نماز در مسجدالحرام افضل است از صد هزار نماز در مساجد دیگر.

و گفتن یک «سبحان الله» در مکه افضل است از انفاق خراج عراقین در راه خدا؛ و کسی که قرآن را در مکه ختم کند از دنیا نمی رود مگر

ص: 284

اینکه رسول خدا(ص) و جای خود را در بهشت می بیند؛ و ثواب کسی که یک سجده در مکه بجا آورد و یا کسی که در مکه بخوابد ثواب کسی است که در خون خود در راه خدا غلطان باشد؛ و ثواب یک روز روزه در مکه ثواب یک سال روزه است در جاهای دیگر؛ و کسی که در مکه راه برود در حال عبادت خدا می باشد.

2- بسیار نگاه کردن به کعبه که در احادیث وارد شده: نگاه کردن به کعبه عبادت است، و از برای خدا در اطراف کعبه صد و بیست درجة رحمت است؛ بیست درجة آن مخصوص نگاه کنندگان به کعبه است.

3- آشامیدن از آب زمزم که شفای دردهاست و مستحب است در آن حال بگوید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلماً نَافِعاً، وَ رِزْقاً واسِعاً، وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَ سُقْم.» و بگوید: «بِسْمِ اللهِ، اَلْحَمْدُ لِلهِ، اَلشُکْرُ لِلهِ.»

4- در هر شبانه روز ده طواف کامل بجا آورد: سه طواف اول شب، سه طواف آخر شب، دو طواف در صبح و دو طواف بعد از ظهر؛ و چنانکه نقل شده رسول خدا(ص) آنها را این چنین انجام می دادند.

5- سیصد و شصت طواف کامل به عدد ایام سال بجا آورد؛ و اگر نمی تواند سیصد و شصت شوط بجا آورد، و در نتیجه در آخر آنها چهار شوط اضافه کند تا پنجاه و دو طواف شود؛ و اگر نمی تواند به اندازة توان خود طواف کند. و برای هر طواف دو رکعت نماز طواف

ص: 285

بخواند.

6- هر چه می تواند به نیابت رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) و ائمة اطهار(ع) و گذشتگان و غائبین از صلحا و مؤمنین و خویشان و دوستان خود طواف کند؛ و می تواند یک طواف به نیابت چند نفر بجا آورد. و بر حسب روایت وارده شخصی از حضرت موسی بن جعفر(ع) پرسید من زمانی که عازم مکه می شوم بسا کسی از من می خواهد به جای او طواف بجا آورد و من فراموش می کنم و نمی دانم در جواب آنان چه گویم؛ آن حضرت فرمود:

«پس از انجام اعمال خود یک طواف و دو رکعت نماز بجا آور و بگو: خدایا این طواف و نماز را به نیابت پدر و مادر و همسر و اولاد و یاران و همشهریان خود بجا می آورم؛ و در این صورت به هرکس بگویی: به نیابت تو طواف و نماز بجا آوردم راست گفته ای.» (1)

7- مستحب است داخل کعبه برود، بخصوص کسی که سفر اول اوست؛ و پیش از داخل شدن غسل کند، و پای برهنه با آرامش و وقار داخل شود و هنگام داخل شدن بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنَّکَ قُلْتَ: وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً فَآمِنِّی مِنْ عَذابِ النَّارِ.»

ص: 286


1- وسائل الشیعه ، کتاب الحج ، باب 17 از ابواب العود الی منی ، ح 1

پس دو رکعت نماز بین دو ستون کعبه بر سنگ قرمز بجا آورد؛ در رکعت اول پس از حمد سورة: «حم سجده» و در رکعت دوم پس از حمد پنجاه و پنج آیه از جاهای دیگر قرآن بخواند؛ سپس در هر یک از چهار زاویة کعبه دو رکعت نماز بجا آورد و پس از آنها این دعا را بخواند:

أللَّهُمَّ مَنْ تَهَیَّأَ اَوْ تَعَبَّاَ اَوْ اَعَدَّ اَوْ اِسْتَعَدَّ لِوِفَادَةِ اِلی مَخْلُوقِ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَ جَائِزَتِهِ وَ نَوَافِلِهِ وَ فَوَاضِلِهِ. فَاِلَیْکَ یَا سَیِّدی تَهْیِئَتِی وَ تَعْبِئَتِی وَ اِعْدادِی وَ اَسْتِعْدادِی رَجاء رِفْدِکَ وَ نَوافِلِکَ وَ جَائِزَتِکَ فَلَا تُخَیِّبُ الْیَوْمَ رَجَائِی. یا مَنْ لَا یَخِیبُ عَلَیْهِ سَائِلٌ وَ لَا یَنْقُصُهُ نَائِلٌ. فَاِنِّی لَمْ آتِکَ الْیَوْمَ بِعَمَلِ صَالِحِ قَدَّمْتُهُ، وَ لَاشَفَاعَةِ مَخْلُوق رَجَوْتُهُ، وَ لَکِنِّی اَتَیْتُکَ مُقِرّاً بِالظُّلْمِ (بِالذُّنُوبِ خ ، د) وَ الْاِسَائَةِ عَلَی نَفْسی فَاِنَّه لاحُجَّةَ لِی وَ لا عُذْرَ، فَأسْألُکَ یا مَنْ هُوَ کَذالِکْ أنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تُعْطِیَنِی مَسْألَتِی وَ تُقِیلَنِی عَثْرَتِی وَ تَقْبَلَنِی (وَ تَقْلِبَنِی خ د) بِرَغْبَتِی وَ لا تَرُدَّنِی مَجْبُوهاٌ مَمْنُوعاً وَ لاخَائِباً یا عَظِیمُ یا عَظِیمُ یا عَظِیمُ. أرْجُوکَ لِلْعَظِیم ، أسْألُکَ یا عَظِیمُ أنْ تَغْفِرَلِیَ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ لا إلهَ إلَّا أنْتَ.

ص: 287

و هنگام خارج شدن از کعبة معظّمه سه مرتبه تکبیر بگوید و سپس بگوید: «أللَّهُمَّ لا تَجْهَدْ بَلَائَنَا رَبَّنَا، وَ لَا تُشْمِتْ بِنَا أعْدَائَنَا فَإنَّکَ أنْتَ الضَّارُّ النَّافِعُ.»

8 - یک طواف به عنوان طواف وداع با نماز آن بجا آورد و در صورت امکان در هر شرایطی حجر الأسود و رکن یمانی را استلام نماید. و سپس نزد مستجار برود و کارهایی را که در مستحبات طواف گفته شد انجام دهد (1)و آنچه می خواهد دعا کند. پس از آن حجرالاسود را استلام نماید و شکم خود را به خانة خدا بچسباند. یک دست بر حجرالاسود و دست دیگر را به طرف درب خانة کعبه بگذارد و حمد و ثنای خدا گوید و صلوات بفرستد، پس بگوید:

أللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أمِینِکَ وَ حَبِیبِکَ وَ نَجِیِّکَ (و نجیبک، خ د) وَ خِیَرتِکَ مِن خَلْقِکَ. أللَّهُمَّ کَمَا بَلَّغَ رِسَالَاتِکَ وَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِکَ وَ صَدَعَ بِأمْرِکَ وَ اُوذِیَ فِی جَنْبِکَ وَ عَبَدَکَ حَتَّی أتَاهُ الْیَقِینُ. أللَّهُمَّ أقْلِبْنِی مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً لِی بِأفْضَلِ مَا یَرْجِعُ بِهِ أحَدٌ مِن وَفْدِکَ مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَ

ص: 288


1- مستحبات طواف در مسئله 440 بیان شده است.

الْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ وَ الْعَافِیَّةِ. أللَّهُمَّ إنْ أمَتَّنِی فَاغْفِرْ لِی، وَ إن أحْیَیْتَنِی فَارْزُقْنِیهِ مِنْ قَابِل. أللَّهُمَّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَیْتِکَ. تا آخر دعا.(1)

پس به طرف زمزم رود و از آب زمزم بنوشد؛ و در حال خارج شدن از مسجدالحرام بگوید: «آئِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، إلَی رَبَّنَا رَاغِبُونَ، إلَی اللهِ رَاجِعُونَ إنْ شاء الله.»

و درب مسجدالحرام یک سجدة طولانی بجا آورده، و از درب حنّاطین(2) خارج شود.

9- از خدا بخواهد که به او توفیق بازگشتن به مکة معظّمه را عنایت فرماید.

10- زمانی که می خواهد از مکه خارج شود مقدار یک درهم خرما بخرد و صدقه دهد تا کفارة خلافهایی باشد که احیانا در حال احرام یا در حرم از او سرزده است.

11- شهید اول(ره) در دروس فرموده است: «نهم از مستحبات مکه زیارت جاهای باشرافت مکه است؛ مانند زیارت زادگاه رسول خدا(ص)

ص: 289


1- الکافی 4/531
2- درب حنّاطین در مقابل رکن شامی بوده است.

که الآن به صورت مسجدی است؛ و زیارت خانة خدیجه(ع) که محل سکونت آن حضرت و پیامبر اکرم(ص) بوده تا زمان هجرت پیامبر(ص) و آن هم به صورت مسجدی است؛ و زیارت قبر خدیجه(ع) در «حجون» در دامنة کوه، و مسجد «ارقم» که مخفیگاه پیامبر(ص) در صدر اسلام بوده است؛ و «غار حرا» که عبادتگاه آن حضرت بوده و «غار ثور» که مخفیگاه آن حضرت هنگام هجرت بوده است.»(1)

عمرة مفرده

(مسئله 683) از جمله مستحبات مؤکده «عمرة مفرده» است که در همة ایام سال می توان آن را بجا آورد؛ و در روایات از آن به «حج اصغر» تعبیر شده است. و مستحب است در هر ماه یک عمرة مفرده بجا آورده شود؛ بخصوص نسبت به عمرة ماه رجب بسیار تأکید شده است.

واجبات عمرة مفرده هشت چیز است:

اول: نیّت

دوم: احرام

سوم: طواف خانة خدا

چهارم: نماز طواف

ص: 290


1- یادآوری می شود زادگاه پیامبر گرامی اسلام(ص) در حال حاضر به صورت کتابخانه درآمده است اما از خانة خدیجه - مولد فاطمه(س) - و مسجد ارقم اثری وجود ندارد.

پنجم: سعی بین صفا و مروه

ششم: تراشیدن سر یا تقصیر یعنی گرفتن مقداری از مو یا ناخن

هفتم و هشتم: طواف نساء و نماز آن

و در معتبر بودن فاصلة زمانی بین دو عمره و مقدار فاصله، بین فقها اختلاف است؛ و مشهور بین فقها فاصلة یک ماه است. ولی بجا آوردن زیاده بر آن به قصد رجاء و امیدواری مانعی ندارد؛ مخصوصا اگر ده روز فاصله شده است. و بر فرض فاصله معتبر باشد ظاهرا در صورتی است که همه را به نیّت خودش بجا آورد؛ پس اگر چند عمره پشت سر هم به نیّت چند نفر بجا آورد بنابرا اقوی مانعی ندارد.

(مسئله 684) میقات عمرة مفرده برای کسانی که در مکه تصمیم می گیرند عمرة مفرده بجا آورند «ادنی الحلّ» است؛ و برای کسانی که از شهر های دور به قصد عمرة مفرده حرکت کرده اند یکی از میقاتهای پنجگانه ای است که در فصل میقاتها گفته شد. و مقصود از «ادنی الحلّ» نزدیکترین منطقة خارج از حرم است به حرم؛ پس باید از مکه به قصد احرام به خارج حرم بروند و در آنجا محرم شوند. و بهتر است به «جعرانه یا حدیبیه یا تنعیم» بروند؛ و از همه نزدیکتر به مسجد الحرام تنعیم است.

ص: 291

ضمنا یادآور می شود که بر حسب موثقة «زراره»(1) حرم خدا چهار فرسخ در چهار فرسخ است که مجموعا شانزده فرسخ مربع می شود. و هر چند مکة معظّمه در میان حرم واقع شده ولی در وسط حقیقی آن نیست؛ بلکه فاصلة حدود حرم نسبت به آن تفاوت دارد و از همه نزدیکتر طرف تنعیم است.

و چون در فصل ششم از باب اول اجمالا مسائل عمره گفته شده است در اینجا به همین مقدار اکتفا می کنیم.(2)

احکام مصدود و محصور

اشاره

(مسئله 685) «صدّ» به معنای منع «و حصر» به معنای حبس(3) است. و اصطلاحا «مصدود» به کسی گفته می شود که او را به زور و نا حق از عمره یا حج منع کرده باشند؛ و «محصور» به کسی گفته می شود که در اثر بیماری سخت از عمره یا حج بازمانده باشد.

(مسئله 686) اگر کسی به قصد عمره یا حج احرام ببندد، در صورت امکان واجب است آن را تمام کند؛ و اگر تمام نکند در احرام باقی می ماند.

ص: 292


1- وسائل الشیعه ، کتاب الحج، باب 87 از ابواب تروک الاحرام ، ح 4
2- برای اطلاع بیشتر به مسائل 122 و بعد از آن مراجعه شود.
3- «حبس» به معنای باز ماندن از انجام کاری.

1- احکام مصدود:

(مسئله 687) اگر کسی احرام بست برای عمرة تمتّع یا عمرة مفرده، پس او را به ناحق بازداشت کردند یا از رفتن به مکة معظّمه منع کردند و راه دیگری جز آن راه نیست یا اگر هست مخارج آن را ندارد، می تواند در همان جایی که منع شده یک شتر یا یک گاو یا یک گوسفند به نیّت خارج شدن از احرام قربانی کند و بنابراحتیاط واجب به همین نیّت نیز تقصیر نماید؛ یعنی مقداری از مو یا ناخن خود را بزند. و در این صورت از احرام خارج می شود و همة محرمات احرام حتی زن بر او حلال می گردد.

(مسئله 688) اگر کسی با احرام عمره وارد مکة معظّمه شد و پس از ورود او را به ناحق بازداشت کردند یا از بجا آوردن اعمال عمره یا بعضی از آنها منع کردند، پس اگر می تواند برای اعمال نایب بگیرد بنابراحتیاط جمع کند بین نایب گرفتن و عمل به وظیفة مصدود؛ یعنی پس از عمل نایب، قربانی و تقصیر را نیز انجام دهد و از احرام خارج شود. واگر نمی تواند نایب بگیرد به قربانی و تقصیر از احرام خارج می شود.

(مسئله 689) کسی که از عمرة مفرده یا حج منع شده برای خارج شدن از احرام می تواند به جای تقصیر سرخود را بتراشد، بلکه بهتر

ص: 293

است؛ و اولی و احوط جمع است. ولی کسی که از عمرة تمتّع منع شده پس از قربانی برای خارج شدن از احرام بنابراحتیاط به تقصیر اکتفا کند.

(مسئله 690) اگر پس از احرام عمره یا حج برای بدهی که دارد او را بازداشت کردند یا از انجام اعمال منع کردند، پس اگر می تواند بدهی خود را بدهد باید بدهد و به عمل خود ادامه دهد و در احرام باقی است؛ ولی اگر نمی تواند بدهد، حکم مصدود بر او جاری است.

(مسئله 691) اگر پس از احرام عمره یا حج برای وارد شدن در مکه یا انجام اعمال از او پولی را به ناحق مطالبه می کنند باید آن را بدهد مگر اینکه برای او حرج و مشقت داشته باشد یا مفسدة خیلی مهمی برآن مترتب باشد که در این صورت واجب نیست بدهد و حکم مصدود بر او جاری است.

(مسئله 692) اگر پس از احرام راه را بر او بستند ولی راه دیگری هر چند دورتر باز است و مخارج و امکانات آن را نیز دارد، در این صورت واجب است در احرام بماند و از آن راه برود؛ هر چند احتمال بدهد که حج از او فوت می شود. و اگر از آن راه رفت و برحسب اتفاق حج از او فوت شد باید با انجام یک عمرة مفرده از احرام خارج شود.

(مسئله 693) اگر پس از احرام حج از وقوف به عرفات و مشعر یا یکی از آنها - به گونه ای که سبب فوت حج می شود (وتفصیل آن در

ص: 294

مسئلة 525 گذشت) - منع شد و راه دیگری نیز ندارد، در این صورت حکم مصدود بر او جاری است و با قربانی و تقصیر یا سرتراشیدن از احرام خارج می شود.

(مسئله 694) اگر پس از وقوف در مشعر به طور کلی از رفتن به منی و مکة معظّمه منع شد و اطمینان دارد که منع ادامه دارد، پس اگر می تواند برای اعمال منی و مکه نایب بگیرد بنابراحتیاط جمع کند بین نایب گرفتن و عمل به وظیفة مصدود؛ بدین گونه که پس از رمی جمرة عقبه و قربانی نایب، خودش تقصیر یا سرتراشیدن را انجام دهد، و پس از طواف و سعی و طواف نساء از طرف نایب، خودش وظیفة مصدود را انجام دهد و از احرام خارج شود. و اگر نمی تواند نایب بگیرد، با عمل به وظیفة مصدود از احرام خارج شود. و اگر می تواند صبر کند و امید دارد که در ایام تشریق منع از منی، و تا آخر ذیحجّه منع از مکه برطرف شود در این صورت بنابراحتیاط صبر کند و از احرام خارج نشود تا اعمال را انجام دهد، و در نتیجه حج او صحیح خواهد بود.

(مسئله 695) اگر پس از وقوف در مشعر فقط از رفتن به منی یا انجام اعمال آن منع شد، برای رمی جمرة عقبه و قربانی در منی نایب بگیرد و پس از عمل نایب، خودش تقصیر یا سرتراشیدن را انجام دهد و سپس طواف و سعی و طواف نساء را بجا آورد و حج او صحیح است.

ص: 295

و اگر نمی تواند برای رمی جمرة عقبه و قربانی درمنی نایب بگیرد، جاری شدن حکم مصدود بر او محل اشکال است؛ هر چند خالی از وجه نیست.

(مسئله 696) اگر پس از انجام اعمال منی در روز عید از ورود به مکه یا انجام اعمال آن منع شد چنانچه می تواند تا اواخر ذیحجّه صبر کند بنابراحتیاط در احرام بماند؛ پس اگر پیش از انقضای ذیحجّه مانع برطرف شد خودش طواف و سعی و طواف نساء را بجا آورد و از احرام خارج شود و حج او صحیح است؛ و اگر مانع برطرف نشد جمع کند بین نایب گرفتن و عمل به وظیفة مصدود؛ همچنین است اگر نمی تواند تا آخر ذیحجّه صبر کند. و اگر نمی تواند نایب بگیرد در این صورت بنابر اقوی جایز است به وظیفة مصدود عمل کند و از احرام خارج شود، ولی حج او صحیح نیست.

(مسئله 697) اگر پس از انجام اعمال منی در روز عید و انجام اعمال مکه فقط از اعمال منی در ایام تشریق یعنی از بیتوته در منی و رمی جمرات سه گانه منع شد، حکم مصدود بر او جاری نیست و حج او صحیح است؛ پس اگر می تواند، برای رمی جمرات سه گانه نایب بگیرد؛ و اگر نمی تواند بنابراحتیاط واجب در سال بعد خودش یا نایبش آن را قضا نماید.

ص: 296

(مسئله 698) کسی که مصدود شد اگر اطمینان یا مظنّه دارد که مانع برطرف نمی شود می تواند فورا به وظیفة مصدود عمل نماید و از احرام خارج شود و به شهر خود برگردد؛ ولی اگر مظنّه دارد که پیش از فوت وقت حج مانع برطرف می شود بنابراحتیاط صبر کند و از احرام خارج نشود. و چنانچه صبر کرد و زمانی مانع برطرف شد که وقت حج تمتّع گذشته است، در این صورت حج إفراد بجا آورد و پس از آن یک عمرة مفرده بجا آورد و حج او صحیح است و از حجَّه الاسلام کافی است؛ و اگر وقت حج به طور کلی گذشته است، در این صورت بنابراحتیاط جمع کند بین عمرة مفرده و عمل به وظیفة مصدود، هر چند بنابر اقوی انجام عمرة مفرده کافی است.

(مسئله 699) کسی که از انجام عمرة تمتّع و حج تمتّعِ واجب منع شده و به دستوری که گفته شد از احرام خارج شد، پس اگر مانع در همان سال برطرف شد و می تواند دوباره محرم شود و عمره و حج را در همان سال بجا آورد باید بجا آورد. و اگر مانع برطرف نشد، پس اگر عمره و حج از سالهای گذشته بر او واجب و ثابت بوده و یا استطاعت او تا سال بعد باقی ماند باید در سال بعد عمره و حج را بجا آورد. و اگر سال اول استطاعت او بوده و استطاعت او تا سال بعد باقی نماند لازم نیست در سال بعد حج بجا آورد و معلوم می شود استطاعت نداشته

ص: 297

است؛ ولی اگر وقت باقی است و می تواند در همانجا به کسی نیابت دهد که به جای او عمره و حج بجا آورد بنابراحتیاط واجب این کار را انجام دهد.

همچنین است حکم کسی که حج إفراد یا حجِ قران یا عمرة مفرده براو واجب بوده و در حال انجام آن مصدود شد و از احرام خارج گردید. و اگر در حج مستحب یا عمرة مستحب مصدود شد قضای آن در سال بعد واجب نیست؛ هر چند خوب است.

(مسئله 700) اگر کسی احرام عمره بسته و در اثر بیماری نمی تواند وارد مکه شود و می خواهد از احرام خارج شود، باید با این قصد یک قربانی دهد؛ و بنابراحتیاط واجب قربانی یا پول آن را به وسیلة شخص مورد اعتمادی به مکه بفرستد و با او قرار گذاردکه در روز خاصی، در ساعت معینی به نیابت او آن را ذبح کند، و پس از رسیدن ساعت تعیین شده خودش تقصیر کند. و در نتیجه همة محرمات احرام بر او حلال می شود مگر زن؛ و بنابراحتیاط در حلال نشدن زن بین عمرة تمتّع و عمرة مفرده فرقی نیست. و بنابر احتیاط ذبح کنندة قربانی نیز به نیّت خارج شدن منوب عنه از احرام آن را ذبح نماید.

(مسئله 701) اگر احرام عمره بسته و وارد مکة معظّمه شده و در اثر بیماری خودش نمی تواند طواف و سعی را بجا آورد، پس در صورت

ص: 298

امکان او را به دوش گیرند یا بر تخت روان و مانند آن بخوابانند و طواف و سعی دهند؛ اگر به هیچ گونه ممکن نیست او را طواف دهند، به نیابت او طواف و سعی را بجا آورند و پس از آن خودش تقصیر کند و از احرام خارج شود.

و در عمرة مفرده طواف نساء را نیز در حد امکان خودش هر چند به کمک دیگران بجا آورد؛ و اگر ممکن نیست به نیابت او بجا آورند. و در نتیجه همة محرمات حتی زن بر او حلال می شود.

(مسئله 702) اگر کسی احرام حج بسته ولی در اثر بیماری نمی تواند به عرفات و مشعر برود و می خواهد از احرام خارج شود، باید با این قصد یک قربانی بدهد؛ و بنابراحتیاط واجب قربانی یا پول آن را به وسیلة شخص مورد اعتمادی به منی بفرستد تا در روز عید به نیابت او به قصد خارج شدن از احرام قربانی شود؛ پس در روز عید در ساعت تعیین شده تقصیر کند. و در این صورت همة محرمات احرام بر او حلال می شود مگر زن بنابر مشهور و احتیاط.

(مسئله 703) آنچه راجع به شخص مصدود از اعمال منی و مکه یا فقط از اعمال مکه یا از اعمال منی در روز عید یا در ایام تشریق گفته شد، و همچنین آنچه راجع به وظیفة مصدود نسبت به انجام حج و عمرة ناتمام گفته شد (در مسائل «699 - 694») در محصور نیز جاری است؛

ص: 299

هر چند بین آنها فرقهایی وجود دارد که مهم آنها دو چیز است:

اول: مصدود قربانی خود را در جای خود ذبح می کند، هر چند خارج حرم باشد؛ ولی محصورِ در احرام عمره آن را به مکة معظّمه، و محصورِ در احرام حج به منی می فرستد و تا زمان ذبح آن صبر می کند؛ چنانکه گذشت.

دوم: بر مصدود پس از قربانی و تقصیر، همة محرمات حلال می شود حتی زن؛ ولی در محصورِ در عمرة مفرده و حج، زن حلال نمی شود تا در آینده وظیفة خود را به گونه ای که خواهیم گفت انجام دهد؛ همچنین است در عمرة تمتّع بنابراحتیاط .

(مسئله 704) چنانکه گفته شد پس از قربانی و تقصیر، زن بر محصور حلال نمی شود. پس اگر احرام او برای عمرة واجب یا حج واجب بوده باید از زن اجتناب کند تا زمانی که عمره یا حج واجب خود را انجام دهد و طواف و سعی واجب در آن را بجا آورد؛ هر چند اگر پیش از زمان حج واجب، به عمرة مفرده نیز موفق شد زن بر او حلال می شود. و اگر احرام او برای حج مستحب یا عمرة مستحب بوده، هر چند قضای آنها واجب نیست ولی چنانچه برای قضای آنها برگشت، زمانی زن بر او حلال می شود که آنها را با طواف و سعی آنها انجام دهد؛ و اگر برنگشت باید برای طواف نساء نایب بگیرد، و بهتر است

ص: 300

برای مجموع طواف و سعی و طواف نساء نایب بگیرد؛ پس بعد از عمل نایب، زن بر او حلال می شود. و اگر در حج یا عمرة واجب به طور کلی از قضای آنها عاجز شد، برای آنها نایب بگیرد؛ و اگر نمی تواند برای حج و عمره نایب بگیرد، برای طواف و سعی و طواف نساء نایب بگیرد. و در این صورت بنابر اقوی زن بر او حلال می شود.

(مسئله 705) اگر معلوم شد نایبِ شخص محصور قربانی را انجام نداده و محصور به اعتماد او برخی از محرمات احرام را مرتکب شده است، محصور گناه نکرده و کفاره نیز بدهکار نیست؛ ولی بنابر احتیاط واجب از زمانی که معلوم شد قربانی انجام نشده از محرمات احرام اجتناب کند و دوباره قربانی یا پول آن را بفرستد تا به نیابت او قربانی شود.

(مسئله 706) اگر محصور پس از فرستادن قربانی یا پول آن حالش بهتر شد به گونه ای که می تواند به راه خود ادامه دهد واجب است وظیفة خود را تعقیب کند. پس اگر احرام عمرة تمتّع بسته باید به مکه رود و عمره و حج تمتّع را بجا آورد؛ و اگر وقت تنگ شده به گونه ای می ترسد حج فوت شود نیّت خود را به حج إفراد برگرداند، پس اگر دو وقوف یا دست کم وقوف به مشعر را درک کرد حج او صحیح است و باید پس از تمام شدن حج یک عمرة مفرده بجا آورد و از حجَّه الاسلام

ص: 301

کفایت می کند.

و اگر وقوفها را درک نکرده ولی هنوز قربانی که فرستاده بود ذبح نشده نیّت خود را به عمرة مفرده برگرداند و آن را تمام کند و بدین وسیله از احرام خارج شود؛ همچنین است بنابراحتیاط واجب و مشهور اگر قربانی او ذبح شده باشد. و در صورتی که حج از سالهای پیش واجب بوده یا استطاعت او باقی ماند، در سال بعد عمره و حج تمتّع را بجا آورد.

(مسئله 707) محصور اگر پیش از رسیدن قربانی به مقصد از روی ضرورت و ناچاری سر خود را تراشید باید کفاره دهد؛ و کفارة آن چنانکه در «مسئله 325» گفته شد ذبح گوسفند یا سه روز روزه یا اطعام شش مسکین است، که به هر کدام باید دو مدّ طعام که حدود یک کیلو و نیم طعام است بدهد. و این کفاره برای تراشیدن سر است نه برای خارج شدن از احرام .

(مسئله 708) چنانکه گفته شد زمان و مکان مقرر برای ذبح قربانی محصور در احرامِ حج روز عید در منی است؛ و در احرام عمره مکان آن مکة معظّمه است؛ و بنابراحتیاط زمان آن پیش از رفتن به حجاج به عرفات تعیین می شود.

(مسئله 709) اگر کسی تصادف کرد و با همان حال او را به میقات

ص: 302

بردند و مُحرم شد احرام او صحیح است. پس اگر می تواند اعمال را هر چند با کمک دیگران و با نایب گرفتن نسبت به اعمالی که نیابت بردار است انجام دهد؛ و اگر احساس کرد نمی تواند در این صورت به وظیفة محصور عمل کند و از احرام خارج شود.

و اگر می تواند با احرام ذکر شده عمرة مفرده بجا آورد بنابراحتیاط جمع کند بین وظیفة محصور و عمرة مفرده، ودر این صورت زن نیز براو حلال می شود.

(مسئله 710) اگر پس از احرام در اثر مانعی غیر از منع ظالم، یا بیماری مانند شکستن پا، یا گم کردن راه، یا از بین رفتن مخارج راه یا تصادف یا خرابی راه یا مرکب سواری و یا گرما یا سرمای سخت نتواند عمره و حج خود را تمام کند بنابر اقوی حکم مصدود و محصور بر او جاری است. پس می تواند خود را از احرام خارج کند؛ و بنابراحتیاط به وظیفة محصور عمل نماید.

(مسئله 711) مستحب است انسان هنگام احرام عمره یا حج با پروردگار خود شرط کند که هر جا در اثر مانعی نتواند اعمال را ادامه دهد خداوند او را آزاد و از احرام خارج نماید. و آیا این شرط فقط مستحب است و جنبة تشریفات دارد و یا نتیجة عملی نیز بر آن مترتب است - چنانکه جمعی از فقها فرموده اند که نتیجه شرط، خارج شدن

ص: 303

مصدود و محصور است از احرام بدون قربانی - مسئله مورد اختلاف است. و احوط اجرای احکام احکامی است که برای مصدود و محصور گفته شد؛ خواه در احرام شرط واقع شده باشد یا نه.

برخی مسائل متفرقه

(مسئله 712) مُحرم نمی تواند به قصد رفتن به زیارت مدینة منوّره یا مقاصد دیگر احرام خود را به هم زند. و اگر لباس احرام را در آورد و بنا گذارد در احرام نباشد از احرام خارج نمی شود؛ بلکه محرمات احرام بر او حرام است؛ و آنچه را موجب کفاره است اگر مرتکب شود علاوه بر اینکه گناه کرده کفارة آن را نیز باید بدهد.

(مسئله 713) سجده نمودن بر سنگهایی که در مسجدالحرام یا مسجد النبی(ص) یا مساجد دیگر به کار رفته جایز است؛ هر چند سنگ سیاه یا سنگ مرمر یا سایر سنگهای معدنی باشد.

(مسئله 714) شرکت در نمازهای جماعت که در مسجدالحرام یا مسجدالنبی(ص) یا مساجد دیگر مسلمین منعقد می شود با رعایت احکام و آداب آن مستحب مؤکد است؛ پس بجاست حجاج و زوار محترم از شرکت در جماعتها تخلف نکنند و به نماز جماعت اهمیت دهند. ولی بنابراحتیاط واجب حمد و سوره را خودشان بخوانند؛ هر چند به نحو حدیث نفس و خطور در ذهن باشد.

ص: 304

(مسئله 715) اگر کسی پس از انجام عمرة تمتّع و خارج شدن از احرام مریض شد به گونه ای که قدرت انجام حج ندارد و می خواهند او را به وطن خود برگردانند، پس اگر ممکن است بنابراحتیاط خودش را به قصد طواف نساء طواف دهند؛ و اگر ممکن نیست به کسی نیابت دهد یک طواف نساء به نیابت او بجا آورد. و چنانچه حج از سالهای پیش بر او واجب بوده یا استطاعت او تا سال بعد باقی ماند باید در سال بعد عمره و حج تمتّع را بجا آورد و عمرة سال پیش کافی نیست.

و اگر سال اول استطاعت او بوده و استطاعت او باقی نماند، حج بر او واجب نیست؛ ولی اگر می تواند در همانجا به کسی نیابت دهد که در همان سال به نیابت او عمره و حج بجا آورد بنابراحتیاط واجب این کار را انجام دهد.

(مسئله 716) اگر زن بعد از اعمال منی در روز عید حائض شد و همراهان او مهلت نمی دهند تا پاک شود و طواف و سعی خود را بجا آورد و راهی برای ماندن ندارد، واجب است نایب بگیرد تا طواف حج و نماز آن را به جای او بجا آورد وسپس خودش سعی را انجام دهد و پس از آن نایب طواف نساء و نماز آن را به نیابت او بجا آورد و اعمال منی در ایان تشریق را نیز خودش انجام دهد.

(مسئله 717) اگر زن پس از انجام اعمال خود خون دید و شک

ص: 305

کرد آیا در حال طواف حائض شده یا بعد از آن، در این صورت به شک خود اعتنا نکند و طواف و نماز او صحیح است.

(مسئله 718) بنابراحتیاط واجب برای زنها نیز پوشیدن دو لباس احرام به عنوان لنگ و رداء لازم است؛ هر چند جایز است دوخته باشد و لباسهای دیگری را هم پوشیده باشند. پس می توانند شلوار را به قصد ازار بپوشند و چادر را به قصد رداء بر سر بیندازند.

(مسئله 719) روزه گرفتن در ایام تشریق (یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیحجّه) برای کسانی که در منی هستن جایزنیست. و روزه گرفتن در عید اضحی و عید فطر بر همة مسلمین حرام است.

(مسئله 720) قربانیهایی که به عنوان کفاره بر مُحرم واجب می شود باید گوشت آنها را به فقرای مسلمین صدقه دهد و خودش نمی تواند از آن استفاده کند؛ و به واجب النفقة خودش نیز ندهد.

(مسئله 721) کسی که به نیّت عمرة تمتّع بسته اگر بر حسب اتفاق حج از او فوت شود، نیّت خود را به عمرة مفرده برگرداند؛ و با اتمام آن از احرام خارج می شود.

(مسئله 722) اگر با عین پول یا جنسی که زکات یا خمس به آن تعلّق گرفته جامة احرام بخرد، و یا به خود جامه خمس تعلق گرفته باشد، احرام در آن جایز نیست؛ همچنین است بنابراحتیاط واجب اگر

ص: 306

آن را به پول کلی بخرد ولی هنگام معامله بنا داشته باشد بدهی خود را از پولی که به آن خمس تعلق گرفته یا از مال حرام دیگری بپردازد. ولی اگر آن را به پول کلی در ذمه خریده باشد و پس از معامله بر حسب اتفاق بدهی خود را از مال حرام یا مالی که به آن خمس یا زکات تعلق گرفته باشد بدهد، هر چند ذمة او بری نمی شود ولی تصرف و نماز و طواف او در آن مانعی ندارد. و حکم گوسفند قربانی در آنچه گفته شد نظیر حکم لباس احرام است.

(مسئله 723) بنابراحتیاط لقطة حرم، یعنی مالی را که صاحبش در حرم خدا گم کرده است کسی برندارد؛ هر چند کمتر از درهم باشد و اگر برداشت تا یک سال معرفی کند و پس از معرفی و یأس از پیدا شدن صاحبش آن را صدقه دهد و تملک نکند. و اگر صاحبش پیدا شد و مطالبه کرد قیمت آن را به او بدهد؛ مگر اینکه صدقه را اجازه کند.

ص: 307

فصل پنجم

اشاره

اعمال مدینة منوّره، آداب زیارت رسول خدا(ص) و فاطمة زهرا(س)، زیارت ائمة بقیع(علیهم السلام) شهدای احد و برخی مساجد مشرفه و دعاهای مأثوره ...

ص: 308

ص: 309

اهمیت زیارت مدینة منوّره

مستحب است پس از انجام حج خانة خدا برای زیارت حضرت رسول خدا(ص) و حضرت زهرا(س) و ائمة بقیع(ع) و سایر مشاهد مشرّفه به مدینة منوّره مشرف شوند.

از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است: «زیارت بیت الله الحرام را به زیارت رسول خدا(ص) و زیارت قبوری که خداوند حق آنها و زیارت آنها را بر شما لازم نموده تمام کنید؛ شما به زیارت آن حضرت امر شده اید و ترک آن جفاست.»

و از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است: «هر یک از شما حج بجا آورد پایان حج خود را زیارت ما قرار دهد که زیارت ما متمّم حج است.»

پس مبادا نسبت به تشرف مدینة منوّره مسامحه شود و حق آن ادا نشود و بجاست زوار محترم اوقات تشرف خود را مغتنم شمرده به

ص: 310

بطالت و سیاحت و کارهای بیهوده نگذرانند؛ بلکه در عبادت و زیارت و دعا و نماز مخصوصا در مسجد رسول الله(ص) صرف نمایند.

بر حسب احادیث مستفیضه یک نماز در مسجد رسول خدا(ص) برابر است با هزار نماز؛ و برحسب بعضی اخبار برابر است با ده هزار نماز. خوب است برادران و خواهران با اخلاص از فرصت زمان و شرافت مکان استفاده نمایند و علاوه بر نمازهای یومیه و نمازها و زیارتهای وارده، چنانچه نمازهای قضای قطعی یا احتمالی بر عهده دارند در گوشه های آن مکان شریف آنها را بجا آورند و خود را بریء الذمه نمایند. و احیانا هنگام شکستن دل در حق خود و خویشان و یاران و همة مؤمنین و مسلمین گرفتار ایادی شیاطین و طواغیت زمان دعا کنند.

ضمنا یادآوری می شود که بر حسب احادیث معتبره: «مکه حرم خداست و مدینه حرم پیامبر خداست و صید در مدینه و قطع درختان و گیاهان (خودروی) آن همچون صید و قطع درختان و گیاهان حرم خدا نارواست.» و هر چند بنابر اقوی این احادیث حمل بر کراهت شدیده می شود، ولی احوط اجتناب است؛ و این احتیاط نسبت به صید بین دو «حَرّه» یعنی دو رشته سنگلاخ ممتد که شهر مدینه بین آنها واقع شده ترک نشود، و به خصوص نسبت به زوار محترم که بر رسول الله(ص) وارده شده و مهمان آن حضرت می باشند.

ص: 311

زیارت رسول خدا(ص) و کیفیت آن

1- نقل است از آن حضرت که فرمودند: «هر کس به زیارت من آید، در روز قیامت شفیع او خواهم بود.»

و فرمودند: «هر کس مرا در حیات من یا پس از مرگ زیارت کند خدا را زیارت کرده است.»

و فرمودند: «هر کس مرا در حیات من یا پس از مرگ زیارت کند در روز قیامت در جوار من خواهد بود.»

و به امام حسین(ع) فرمودند: «کسی که مرا در حیات من یا پس از مرگ، یا پدر تو را یا برادر تو را و یا تو را زیارت کند بر من است که در روز قیامت او را زیارت می کنم و از گناهانش خلاصش نمایم»

2 - آداب زیارت به طور کلی:

کسی که می خواهد به زیارت رسول خدا(ص) یا ائمة هدی(ع) مشرف شود مستحب است غسل کند و لباسهای پاک و پاکیزه بپوشد و قدمها را کوتاه بردارد و با آرامش و وقار حرکت کند و در وقت رفتن به حرم مطهر زبان خود را به ذکر و صلوات مشغول کند.

و خوب است برای داخل شدن در حرم، اذن ورود بخواند؛ چنانکه کفعمی(ره) در مصباح فرموده است: هنگامی که خواستی داخل شوی بر پیامبر خدا(ص) یا یکی از مشاهد مشرفه بگو:

ص: 312

اَللَّهُمَّ اِنِّی وَقَفْتُ عَلَی بَابٍ مِنْ اَبْوَابِ بُیُوتِ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ قَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ اَنْ یَدْخُلُواِلَّا بِاِذْنِهِ فَقُلْتَ: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ اِلَّا اَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ.» أَللَّهُمَّ اِنِّی اَعْتَقِدُ (اِعْتَقَدتُ) حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّرِیفِ فِی غَیْبَتِهِ کَمَا اَعْتَقِدُهَا فِی حَضْرَتِهِ، وَ اَعْلَمُ اَنَّ رَسُولَکَ وَ خُلَفَائَکَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ اَحْیَاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ، یَرَوْنَ مَقَامِی وَ یَسْمَعُونَ کَلامِی وَ یَرُدُّونَ سَلامِی، وَ اَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی کَلامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِی بِلَذِیذِ مُناجاتِهِمْ، وَ اِنِّی اَسْتَأْذِنُکَ یا رَبِّ اَوَّلاً وَ اَسْتَأْذِنُ رَسُولَکَ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثانِیاً، وَ اَسْتَأْذِنُ خَلِیفَتَکَ الْإِمامَ الْمُفْتَرِضَ (الْمَفْرُوضَ) عَلَیَّ طَاعَتُهُ (و در اینجا نام امامی را که زیارت می کنی و نام پدرشان را بر زبان جاری می کنی) وَالْمَلَائِکَةَ الْمُوَکَّلِینَ بِهَذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ ثَالِثاً. ءَأَدْخُلُ یا رَسُولَ اللهِ؟ ءَأَدْخُلُ یا حُجَّةَ اللهِ؟ ءَأَدْخُلُ یا مَلائِکَةَ اللهِ الْمُقَرَّبِینَ الْمُقِیمِینَ فِی هذَا الْمَشْهَدِ؟ فَأْذَن لِی یا مَوْلَایَ فِی الدُّخُولِ اَفْضَلَ ما اَذِنْتَ لِاَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ فَاِنْ لَمْ اَکُنْ اَهْلاً لِذلِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ لِذلِکَ.

ص: 313

پس از آن آستانه را ببوس و داخل شو و بگو:

بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ(ص) أَللَّهُمَّ اغْفِرْلِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَُبْ عَلَیَّ اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ.(1)

3 - آداب زیارت رسول خدا(ص):

محدّث قمی(ره) فرمود: «چون خواستی داخل مسجد آن حضرت شوی بایست نزد در و بخوان آن اذن ورود را و داخل شو از در جبرئیل(ع) و مقدّم بدار پای راست را در وقت ورود؛ پس صد مرتبه: «الله اکبر» بگو، پس دو رکعت نماز تحیّت مسجد بگذار و برو به سمت حجرة شریفه و دست بمال بر آن و ببوس آن را و بگو:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نَبِیَّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَاتَمَ النَّبِیّینَ. اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسَالَةَ وَ اَقَمْتَ الصَّلَوةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ عَبَدْتَ اللهُ مُخْلِصاً حَتَّی أَتَاکَ الْیَقِینُ فَصَلَواتُ اللهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ وَ عَلَی اَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ.(2)

ص: 314


1- مصباح کفعمی فصل 41 ، ص 472
2- بحارالانوار ج 97 ، ص 161 چاپ بیروت

4 - کیفیت زیارت آن حضرت :

زیارت آن حضرت به چند کیفیت وارد شده است و بر هر یک از آنها عنوان زیارت آن حضرت صدق می کند:

زیارت اول: آنچه کافی و تهذیب به سند صحیح از حضرت امام صادق(ع) نقل کرده اند. و شیخ صدوق(ره) نیز آن را ذکر کرده و ما آن را از کافی نقل می کنیم.

حضرت فرمودند: به طرف قبر پیامبر(ص) می روی و می ایستی و بر آن حضرت سلام می کنی، پس در زاویة قبر نزد سر آن حضرت در کنار ستون رو به قبله می ایستی در حالی که شانة چپت به طرف قبر باشد و شانة راستت به طرف منبر و می گویی:

أشْهَدُ أن لاإلَهَ الّا اللهُ وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهْ، وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه، وَ أشْهَدُ أنَّکَ رَسُولُ اللهِ ، وَ أشْهَدُ أنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللهِ، وَ أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالَاتِ رَبِّکَ وَ نَصَحْتَ لأمتکَ، وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَ عَبَدْتَ اللهَ(مُخْلِصاً) حَتَّی أتَاکَ الْیَقِینُ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَ أدَّیْتَ الَّذِی عَلَیْکَ مِنَ الْحَقِّ. وَ أنَّکَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنینَ وَ غَلُظْتَ عَلَی الْکَافِرِینَ، فَبَلَّغَ اللهُ بِکَ أفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُکَرَّمِینَ. ألْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنَا بِکَ مِنَ

ص: 315

الشِّرْکِ وَ الضَّلَالَةِ. أللَّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِکَ وَ صَلَواتِ مَلَائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ وَ أنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ وَ أهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأرْضِینَ، وَ مَنْ سَبَّحَ لَکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ، عَلَی مُحَمَّد عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ اَمِینِکَ وَ نَجِیِّکَ وَ حَبِیبِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ خَاصَّتِکَ وَ صَفْوَتِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِن خَلْقِکَ . أللَّهُمَّ أعْطِهِ الدَّرَجَةَ وَ الْوَسِیلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ ابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً یَغْبِطُهُ بِهِ الْأوَّلُونَ وَ الْآخِرُون.

أللَّهُمَّ إنَّکَ قُلْتَ: وَ لَوْ أنَّهُم إذْ ظَلُمُوا أنْفُسَهُمْ جَائُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً. وَ إنِّی أتَیْتُ نَبِیِّکَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِن ذُنُوبِی. وَ إنِّی أتَوَجَّهُ بِکَ إلَی اللهِ رَبِّی وَ رَبِّکَ لِیَغْفِرَلِی ذُنُوبِی.

و اگر حاجتی داری قبر آن حضرت را در پشت شانه های خود قرار بده و رو به قبله کن و حاجت خود را طلب کن که انشاء الله برآورده می شود. (1)

5- می توانی دعا کنی به گونه ای که از امام چهارم حضرت

ص: 316


1- الکافی 4/550 - التهذیب 6/5 - من لایحضره الفقیه 2/565

زین العابدین(ع) نقل شده که آن حضرت پشت خود را به قبر تکیه می داد و رو به قبله می ایستاد و عرض می کرد:

أللَّهُمَّ إلَیْکَ ألْجَأْتُ ظَهْرِی، وَ إلَی قَبْرِ مُحَمَّد(ص) عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ أسْنَدْتُ ظَهْرِی، وَ الْقِبْلَةَ الَّتِی رَضِیتَ لِمُحَمَّد(ص) إسْتَقْبَلْتُ. أللَّهُمَّ إنِّی أصْبَحْتُ لا أمْلِکُ لِنَفْسِی خَیْرَ مَا أرْجُو، وَ لا أدْفَعُ عَنْهَا شَرَّ مَا أحْذَرُ عَلَیْهَا. وَ أصْبَحَتِ الْاُمُورُ بِیَدِکَ فَلَا فَقِیرَ أفَقْرُ مِنِّی. إنِّی لِمَا أنْزَلْتَ إلَیَّ مِنْ خَیْر فَقِیرٌ. أللَّهُمَّ أرْدُدْنِی مِنْکَ بِخَیْر فَإنَّهُ لارَادَّ لِفَضْلِکَ. أللَّهُمَّ إنِّی أعُوذُ بِکَ مِنْ أنْ تُبَدِّلَ إسْمِی أوْ تُغَیِّرَ جِسْمِی أو تُزِیلَ نِعْمَتِکَ عَنِّی. أللَّهُمَّ کَرِّمْنِی بِالتَّقْوَی وَ جَمِّلْنِی (وَ حَمِّلْنِی) بِالنِّعَمِ وَ اغْمُرْنِی بِالْعَافِیَّةِ وَ ارْزُقْنِی شُکْرَ الْعَافِیَّةِ. (1)

6- و روایت شده که حضرت امام صادق(ع) زمانی که به قبر پیغمبر(ص) رسیدند دست بر قبر گذاشتند و گفتند:

أسْألُ اللهِ الَّذِی اجْتَبَاکَ وَ اخْتَارَکَ وَ هَدَاکَ وَ هَدَی بِکَ أنْ یُصَلِّیَ عَلَیْکَ.

سپس گفتند:

ص: 317


1- الکافی 4/551 - وسائل الشیعه 10/267

إنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِی، یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً. (1)

مرحوم مجلسی(ره) در بحار فرموده است که هر چند به حسب ظاهر پشت کردن به قبر پیغمبر(ص) مخالف ادب است ولی در صورتی که با توجه به خدا باشد و غرض استمداد از حضرت رسول خدا(ص) باشد مانعی ندارد؛ ولی در این زمانها بهتر است به سبب تقیه ترک شود.(2)

7- زیارت دوم: زیارتی است که «ابراهیم بن ابی البِلاد» از حضرت ابی الحسن(ع) (ظاهرا امام هفتم باشد) نقل می کند . ابراهیم می گوید حضرت به من فرمودند: هنگام سلام بر پیغمبر اکرم(ص) چه می گویی:

عرض کردم: آنچه را می شناسم و برای ما روایت شده؛ فرمودند: می خواهی آنچه را افضل از این است به تو یاد دهم؟ عرض کردم: آری؛ حضرت آن را به خط خود نوشتند و بر من خواندند بدین گونه: زمانی که در کنار قبر آن حضرت ایستادی بگو:

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مُحَمَّدُ

ص: 318


1- الکافی 4/552 - وسائل الشیعه 10/269
2- بحارالانوار ج 97 ، ص 151 چاپ بیروت

بْنَ عَبْدِاللهِ. وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ رَسُولُ اللهِ، وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ خَاتَمُ النَّبِیِّینَ، وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالَةَ رَبِّکَ وَ نَصَحْتَ لاُمَّتِکَ، وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّی اَتاکَ الْیَقِینُ وَ اَدَّیْتَ الَّذِیْ عَلَیْکَ مِنَ الْحَقِّ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ نَجِیبِکَ وَ اَمِینِکَ وَ صَفِیِّکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ اَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی اَحَدٍ مِنْ اَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ. اَللّهُمَّ سَلِّمْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد کَمَا سَلَّمْتَ عَلَی نُوح فِی الْعَالَمِینَ. وَ امْنُنْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد کَمَا مَنَنْتَ عَلَی مُوسَی وَ هَارُونَ. وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد کَمَا بَارَکْتَ عَلَی اِبْرَاهِیمَ وَ آلِ اِبْرَاهِیمَ اِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ تَرَحَّمْ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد. اَللّهُمَّ رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ، وَ رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ. وَ رَبَّ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ. وَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ، وَ رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحَرَامِ، وَ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ(ص) مِنَّی السَّلامَ.(1)

8 - زیارت سوم: زیارتی است که بزنطی از امام هشتم(ع) نقل

ص: 319


1- بحارالانوار ج 97 ، ص 154 به نقل از کامل الزیارات

کرده:

اَلسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ(ص) (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَفْوَةَ اللهِ. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَمِینَ اللهِ. اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لاُمَّتِکَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ عَبَدْتَه حَتَّی اَتَاکَ الْیَقِینُ. فَجَزَاکَ اللهُ اَفْضَلَ مَا جَزَی نَبِیّاً عَنْ اُمَّتِهِ. اَللّهُمّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد اَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی اِبْرَاهِیم وَ آلِ اِبْرَاهِیمَ اِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ. (1)

9- زیارت چهارم: زیارتی است که شیخ کفعمی (ره) در مصباح ذکر کرده است:

اَلسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ اَمِینِ اللهِ عَلَی وَحْیِهِ وَ عَزَائِمِ اَمْرِهِ، اَلْخَاتِمِ لِما سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتَقْبَلَ وَ الْمُهَیْمِنِ عَلَی ذَلِکَ کُلِّهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه. اَلسَّلامُ عَلَی صَاحِبِ السَّکِینَةِ، اَلسَّلامُ عَلَی الْمَدْفُونِ بِالْمَدِینَةِ. اَلسَّلامُ عَلَی الْمَنْصُورِ الْمُؤَیَّدِ، اَلسَّلامُ عَلَی اَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه.(2)

ص: 320


1- الکافی 4/552 - التهذیب 6/6 - وسائل الشیعه 10/268
2- مصباح کفعمی ، فصل 41 ، ص 474

ضمنا مخفی نماند که برای آن حضرت زیارتهای طولانی بسیاری نقل شده است؛ ولی ما برای اختصار به همین چهار زیارت اکتفا می کنیم. و آنچه مهم است خضوع و خشوع و شکستن دل و ارتباط معنوی با آن بزرگواران می باشد. و هر کس مایل باشد می تواند به کتابهای مفصل از جمله بحارالانوار مرحوم مجلسی مراجعه کند. (1)

آداب مسجدالنبی(ص)

برخی از اعمال و دعاهایی که در مسجد رسول الله(ص) پس از زیارت آن حضرت وارد شده است:

1- بر حسب حدیث صحیح حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «زمانی که از دعا نزد قبر پیغمبر(ص) فارغ شدی به طرف منبر آن حضرت برو و دست خود را بر آن بمال، و دو قبّة پایین آن را که مانند دو انار می باشند بر صورت و چشمان خود بمال که گفته می شود در آن شفای چشم است و در آنجا بایست و حمد و ثنای خدا را بجا آور و حاجت خود را طلب کن که رسول خدا(ص) فرمودند: بین منبر من و خانة من باغی از باغهای بهشت است و منبر من بر دری از درهای بهشت واقع شده. پس از آن به طرف مقام پیغمبر(ص) می روی و هر چه

ص: 321


1- بحارالانوار ج 97

خواستی در آنجا نماز می خوانی. و هنگام ورود و خروج از مسجد صلوات بر آن حضرت بفرست و در آن مسجد بسیار نماز بخواند.»(1)

2- و برحسب آنچه مرحوم مجلسی در بحارالانوار(2) از شیخ مفید و سید بن طاووس و شهید اول و دیگران نقل کرده، پس از زیارت و دعا نزد قبر آن حضرت یازده مرتبه: «إنا أنزلناه» بخوان، پس به طرف مقام پیغمبر(ص) که بین قبر و منبر واقع شده برو و در کنار ستون پهلوی منبر بایست و منبر را در جلوی خود قرار بده و چها رکعت نماز زیارت بخوان، و اگر نمی توانی دو رکعت بخوان. و پس از سلام و تسبیح بگو:

اَللّهُمَّ هَذَا مَقَامُ نَبِیِّکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ جَعَلْتَهُ رَوْضَةً مِنْ رِیَاضِ جَنَّتِکَ، وَ شَرَّفْتَهُ عَلَی بِقَاعِ اَرْضِکَ بِرَسُولِکَ، وَ فَضَّلْتَهُ بِهِ، وَ عَظَّمْتَ حُرْمَتَهُ وَ اَظْهَرْتَ جَلالَتَه، وَ اَوْجَبْتَ عَلی عِبَادِکَ التَّبَرُّکَ بِالصَّلاةِ وَ الدُّعَاءِ فِیهِ. وَ قَدْ اَقَمْتَنِی فیهِ بِلا حَوْلَ وَ لا قُوَّة کَانَ مِنِّی فِی ذَلِکَ اِلاّ بِرَحْمَتِکَ. اَللّهُمَّ وَ کَمَا اَنَّ حَبِیبَکَ لا یَتَقَدَّمُهُ فِی الْفَضْلِ خَلِیلُکَ فَاجْعَلِ اِسْتِجَابَةَ الدُّعَاءِ فِی مَقَامِ حَبِیبِکَ اَفْضَلَ مَا جَعَلْتَه فِی مَقَامِ خَلِیلِکَ. اَللّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ فِی هَذَا الْمَقَامِ الطَّاهِرِ اَنْ

ص: 322


1- الکافی 4/553 - وسائل الشیعه 10/270
2- بحارالانوار ج 97 ، ص 164

تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تُعِیذَنِی مِنَ النَّارِ وَ تَمُنَّ عَلَی بِالْجَنَّةِ وَ تَرْحَمَ مَوْقِفِی وَ تَغْفِرَ زَلَّتِی وَ تُزَکِّیَ عَمَلِی وَ تُوَسِّعَ لِی فِی رِزْقِی وَ تُدِیمَ عَافِیَتِی وَ رُشْدِی وَ تُسْبِغَ نِعْمَتَکَ عَلَیّ، وَ تَحْفَظَنِی فِی اَهْلِی وَ مَالِی، وَ تَحْرُسَنِی مِنْ کُلِّ مُتُعَدٍّ عَلَیَّ وَ ظَالِم لِی، وَ تُطِیلَ عُمْرِی وَ تُوَفِّقَنِی لِمَا یُرضِیکَ عَنِّی، وَ تَعْصِمَنِی عَمّا یَسْخَطُکَ عَلَیّ. اَللَّهُمَّ اِنِّی اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ وَ اَهْلِ بَیْتِه حُجَجِکَ عَلَی خَلْقِکَ وَ آیَاتِکَ فِی اَرْضِکَ اَنْ تَسْتَجِیبَ لِی دُعَائِی وَ تُبَلِّغَنِی فِی الدِّینِ وَ الدُّنْیَا اَمَلِی وَ رَجَائِی. یَا سَیِّدِی وَ مَوْلایَ قَدْ سَألْتُکَ فَلا تُخَیِّبْنِی، وَ رَجَوْتَ فَضْلَکَ فَلا تَحْرِمْنِی، فَاَنَا الْفَقِیرُ اِلَی رَحْمَتِکَ الَّذِی لَیْسَ لِی غَیْرُ اِحْسَانِکَ وَ تَفَضُّلِکَ، فَاَسْألُکَ اَنْ تُحَرِّمَ شَعْرِی وَ بَشَرِی عَلَی النَّارِ. وَ تُؤْتِیَنِی مِنَ الْخَیْرِ مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ اَعْلَمْ، وَ ادْفَعْ عَنِّی وَ عَنْ وُلْدِی وَ اِخْوَانِی وَ اَخَوَاتِی مِنَ الشَّرِّ مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ اَعْلَمْ. اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِجَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.

3- پس نزد منبر برو و آن را با دست خود مسح کن و دو قبّة پایین آن را بگیر و بر صورت و چشمان خود بمال و کلمات فرج را بخوان:

ص: 323

لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ، لا اِلَهِ الاَّ اللهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ، سُبْحَانَ اللهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاَرْضینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمُ، وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.

پس بگو: اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ. وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ(ص). اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی عَقَدَ بِکَ عِزَّ الاِسْلامِ وَ جَعَلَکَ مُرْتَقی خَیْرَ الأنامِ . وَ مَصْعَدَ الدَّاعِی اِلی دَارِ السَّلامِ. اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی خَفَضَ بِانْتِصَابِکَ عُلُوَّ الْکُفْرِ وَ سُمُوَّ الشِّرْکِ. وَ نَکَسَ بِکَ عَلَمَ الْبَاطِلِ وَ رَایَةَ الضَّلالِ، اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تُنْصَبْ اِلاّ لِتَوْحِیدِ اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَمْجِیدِهِ، وَ تَعْظِیمِ اللهِ وَ تَحْمِیدِهِ، وَ لِمَوَاعِظِ عِبادِاللهِ وَ الدُّعاء اِلَی عَفْوِهِ وَ غُفْرَانِهِ. اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدِ اسْتَوْفَیْتَ مِنْ رَسُولِ اللهِ(ص) بِإرْتِقَائِهِ فِی مَرَاقِیکَ وَ اسْتِوَائِهِ عَلَیْکَ حَظَّ شَرَفِکَ وَ فَضْلِکَ وَ نَصِیبَ عِزِّکَ وَ ذُخْرِکَ، وَ نِلْتَ کَمَالَ ذِکْرِکَ وَ عَظَّمَ اللهُ حُرْمَتَکَ وَ اَوْجَبَ التَّمَسُّحَ بِکَ. فَکُمْ قَدْ وَضَعَ الْمُصْطَفَی(ص) قَدَمَهُ عَلَیْکَ، وَ قَامَ لِلنَّاسِ خَطِیباً فَوْقَکَ، وَ وَحَّدَ اللهَ وَ حَمِدَهُ. وَ

ص: 324

اَثْنَی عَلَیْهِ وَ مَجَّدَهُ، وَ کَمْ بَلَّغَ عَلَیْکَ مِنَ الرِّسَالَةِ وَ اَدّی مِنَ الاَمَانَةِ وَ تَلا مِنَ الْقُرْآنِ وَ قَرَأَ مِنَ الْفُرْقَانِ وَ اَخْبَرَ مِنَ الْوَحْیِ وَ بَیَّنَ الأمْرَ وَ النَّهَی، وَ فَصَّلَ بَیْنَ الْحَلالِ وَ الْحَرَامِ، وَ اَمَرَ بِالصَّلاةِ وَ الصِّیَامِ، وَ حَثَّ الْعِبَادِ عَلَی الْجِهَادِ وَ اَنْبَأَ عَنْ ثَوَابِهِ فِی الْمَعَادِ.

4- پس از آن بایست در روضه که بین منبر و قبر واقع شده و بگو:

اَللّهُمَّ اِنَّ هَذِهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ جَنَّتِکَ، وَ شُعْبَةٌ مِنْ شُعَبِ رَحْمَتِکَ الَّتِی ذَکَرَهَا رَسُولُکَ وَ اَبَانَ عَنْ فَضْلِهَا وَ شَرَّفَ التَعَبُّدَ لَکَ فِیهَا، فَقَدْ بَلَّغْتَنِیهَا فِی سَلامَةِ نَفْسِی فَلَکَ الْحَمْدُ یَا سَیِّدِی عَلَی عَظِیمِ نِعْمَتِکَ عَلَیَّ فِی ذَلِکَ وَ عَلَی مَا رَزَقْتَنِیهِ مِنْ طَاعَتِکَ وَ طَلَبِ مَرْضَاتِکَ وَ تَعْظِیمِ حُرْمَةِ نَبِیِّکَ(ص) بِزِیَارَةِ قَبْرِهِ وَ التَّسْلِیمِ عَلَیْهِ وَ التَّرَدُّدِ فِی مَشَاهِدِهِ وَ مَوَاقِفِهِ. فَلَکَ الْحَمْدُ یَا مَوْلایَ حَمْداً یَنْتَظِمُ بِهِ مَحَامِدُ حَمَلَةِ عَرْشِکَ وَ سُکَّانِ سَمَاوَاتِکَ لَکَ، وَ یَقْصُرُ عَنْهُ حَمْدُ مَنْ مَضَی، وَ یَفْضُلُ حَمدَ مَنْ بَقِیَ مِنْ خَلْقِکَ، وَ لَکَ الْحَمْدُ یَا مَوْلایَ حَمْدَ مَنْ عَرَفَ الْحَمْدَ لَکَ وَ التَّوْفِیقَ لِلْحَمْدِ مِنْکَ. حَمْداً یَمْلَأُ مَا خَلَقْتَ وَ یَبْلُغُ حَیْثُ مَا اَرَدْتَ وَ لا یَحْجُبُ عَنْکَ وَ لا یَنْقَضِی دُونَکَ وَ یَبْلُغُ اَقْصَی رِضَاکَ، وَ لا یَبْلُغُ آخِرُهُ

ص: 325

اَوَائِلَ مَحَامِدِ خَلْقِکَ لَکَ، وَ لَکَ الْحَمْدُ مَا عُرِفَ الْحَمْدُ وَ اعْتُقِدَ وَ جُعِلَ ابْتِدَاءُ الْکَلامِ الْحَمْدُ. یَا بَاقِیَ الْعِزِّ وَ الْعَظَمَةِ، وَ دَائِمَ السُّلْطَانِ وَ الْقُدْرَةِ، وَ شَدِیدَ الْبَطْشِ وَ الْقُوَّةِ، وَ نَافِذَ الاَمْرِ وَ الاِرَادَةِ، وَ وَاسِعَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ، وَ رَبَّ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ، کَمْ مِنْ نِعْمَةٍ لَکَ عَلَیَّ یَقْصُرُ عَنْ اَیْسَرِهَا حَمْدِی وَ لا یَبْلُغُ اَدْنَاهَا شُکْرِی. وَ کَمْ مَنْ صَنَایِعَ مِنْکَ اِلَیَّ لا یُحِیطُ بِکَثْرَتِهَا وَ هْمی وَ لا یُقَیِّدُهَا فِکْرِی. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی نَبِیِّکَ الْمُصْطَفَی عَیْنِ الْبَرِیَّةِ طِفْلاً وَ خَیْرِهَا شَاباً وَ کَهْلاً، اَطْهَرُ الْمطَهَّرِینَ شِیمَةً، وَ اَجْوَدُ الْمُسْتَمْطِرِینَ دِیمَةً وَ اَعْظَمُ الْخَلْقِ جُرْثُومَةً، اَلَّذِی اَوْضَحْتَ بِهِ الدَّلالاتِ وَ اَقَمْتَ بِهِ الرِّسَالاتِ وَ خَتَمْتَ بِهِ النُّبُوَّاتِ وَ فَتَحْتَ بِهِ بَابَ الْخَیْرَاتِ، وَ اَظْهَرْتَهُ مَظْهَراً وَ ابْتَعَثْتُه نَبِیّاً وَ هَادِیاً اَمِیناً مَهْدِیّاً دَاعِیاً اِلَیْکَ وَ دَالاً عَلَیْکَ وَ حُجَّةً بَیْنَ یَدَیْکَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْمَعْصُومِینَ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ اُسْرَتِهِ وَ شَرِّفْ بِهِ لَدَیْکَ مَنَازِلَهُمْ وَ عَظِّمْ عِنْدَکَ مَرَاتِبَهُمْ، وَ اجْعَلْ فِی الرَّفِیقِ الاَعْلَی مَجَالِسَهُمْ، وَ ارْفَعْ اِلَی قُرْبِ رَسُولِکَ دَرَجَاتِهِمْ، وَ تَمِّمْ بِلِقَائِهِ سُرُورَهُمْ وَ وَفِّرْ بِمَکَانِهِ اُنْسَهُمْ.

5- پس به طرف مقام جبرئیل(ع) که زیر ناودانی است و هنگام

ص: 326

خارج شدن از باب فاطمه(س) بالای سر تو قرار می گیرد - و آن دری است که به طرف بقیع واقع شده - برو و در آنجا دو رکعت نماز بخوان و بگو:

یَا مَنْ خَلَقَ السَّمَاواتِ وَ مَلاَهَا جُنُوداً مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَهُ مِنْ مَلائِکَتِهِ وَ الْمُمَجِّدِینَ لِقُدْرَتِهِ وَ عَظَمَتِهِ، وَ اَفْرَغَ عَلَی اَبْدَانِهِمْ حُلَلَ الْکَرَامَاتِ، وَ اَنْطَقَ اَلْسِنَتَهُمْ بِضُرُوبِ اللُّغَاتِ، وَ اَلْبَسَهُمْ شِعَارَ التَّقْوَی، وَ قَلَّدَهُمْ قَلائِدَ النُّهَی، وَ اَجْعَلَهُمْ اَوْفَرَ اَجْنَاسِ خَلْقِهِ مَعْرِفَةً بِوَحْدَانِیَّتِهِ وَ قُدْرَتِه وَ جَلالَتِه وَ عَظَمَتِه. وَ اَکْمَلَهُمْ عِلْماً بِهِ وَ اَشَدَّهُمْ فَرَقاً وَ اَدْوَمَهُمْ لَهُ طَاعَةً وَ خُضُوعاً وَ اِسْتِکَانَةً وَ خُشُوعاً. یَا مَنْ فَضَّلَ الاَمِینَ جِبْرِئِیلَ(ع) بِخَصَائِصِهِ وَ دَرَجَاتِهِ وَ مَنَازِلِهِ وَ اخْتَارَهُ لِوَحْیِهِ وَ سِفَارَتِهِ وَ عَهْدِهِ وَ اَمَانَتِهِ وَ اِنْزَالِ کُتُبِهِ وَ اَوَامِرِهِ عَلَی اَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ. وَ جَعَلَهُ وَاسِطَةً بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَهُمْ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَلَی جَمِیعِ مَلائِکَتِکَ وَ سُکَّانِ سَمَاوَاتِکَ اَعْلَمِ خَلْقِکَ بِکَ وَ اَخْوَفِ خَلْقِکَ لَکَ وَ اَقْرَبِ خَلْقِکَ مِنْکَ وَ اَعْمَلِ خَلْقِکَ بِطَاعَتِکَ، اَلَّذِینَ لا یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَ لا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لا فَتْرَةُ الاَبْدَانِ، اَلْمُکَرَّمِینَ بِجِوَارِکَ، وَ الْمُؤْتَمَنِینَ

ص: 327

عَلَی وَحْیِکَ الْمُجْتَنَبِینَ الآفَاتِ وَ الْمُوقَیْنِ السَّیِّئَاتِ. اَللَّهُمَّ وَ اخْصُصِ الرُّوحَ الأمِینَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ بِاَضْعَافِهَا مِنْکَ وَ عَلَی مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ طَبَقَاتِ الْکَرُّوبِیِّینَ وَ الرُّوحَانِیِّینَ، وَ زِدْ فِی مَرَاتِبِهِ عِنْدَکَ وَ حُقُوقِهِ الَّتِی لَهُ عَلَی اَهْلِ الاَرْضِ بِمَا کَانَ یَنْزِلُ بِهِ مِنْ شَرَایعَ دِینِکَ وَ مَا بَیَّنْتَهُ عَلَی اَلْسِنَةِ اَنْبِیَائِکَ مِنْ مُحِلّاتِکَ وَ مُحَرَّمَاتِکَ. اَللِّهُمَّ اَکْثِرْ صَلَوَاتِکَ عَلَی جِبْرِئِیلَ فَاِنَّهُ قُدْوَةُ الاَنْبِیَاءِ وَ هَادِی الاَصْفِیَاءِ وَ سَادِسُ اَصْحَابِ الْکِسَاءِ. اَللَّهُمَّ اجْعَلْ وُقُوفِی فِی مَقَامِهِ هَذَا سَبَباً لِنُزُولِ رَحْمَتِکَ عَلَیَّ وَ تَجَاوُزِکَ عَنِّی.

پس بگو: اَیْ جَوَادُ اَیْ کَرِیمُ، اَیْ قَرِیبُ اَیْ بَعِیدُ، اَسْألُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تُوَفِّقَنِی لِطَاعَتِکَ وَ لا تُزِیلُ عَنِّی نِعْمَتَکَ، وَ اَنْ تَرْزُقَنِی الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ تُغْنِیَنِی عَنْ شِرَارِ خَلْقِکَ وَ تُلْهِمَنِی شُکْرَکَ وَ ذِکْرَکَ وَ لا تُخَیِّبَ یَا رَبِّ دُعَائِی وَ لا تَقْطَعَ رَجَائِی بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.

6- پس دو رکعت نماز نزد ستون «اَبِی لُبابه» که ستون توبه است بخوان و سپس بگو:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، اَللَّهُمَّ لا تُهِنِّی بِالْفَقْرِ، وَ لا تُذِلَّنِی

ص: 328

بِالدَّیْنِ، وَ لا تَرُدَّنِی اِلَی الْهَلَکَةِ، وَ اعْصِمْنِی کَیْ اَعْتَصِمَ، وَ اَصْلِحْنِی کَیْ اَنْصَلِحَ، وَ اهْدِنِی کَیْ اَهْتَدِیَ. اَللَّهُمَّ اَعِنِّی عَلَی اجْتِهادِ نَفْسِی، وَ لا تُعَذِّبْنِی بِسُوءِ ظَنِّی، وَ لا تُهْلِکْنِی وَ اَنْتَ رَجَائِی، وَ اَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَغْفِرَلِی وَ قَدْ اَخْطَأتُ، وَ اَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَعْفُوَ عَنِّی وَ قَدْ اَقْرَرْتُ، وَ اَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تُقِیلَ وَ قَدْ عَثَرْتُ، وَ اَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تُحْسِنَ وَ قَدْ اَسَأتُ، وَ اَنتَ اَهْلُ التَّقْوَی وَ الْمَغْفِرَةِ فَوَفِّقْنِی لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی وَ یَسِّرْ لِیَ الْیَسِیرَ وَ جَنِّبْنِی کَلَّ عَسِیر. اَللَّهُمَّ اَغْنِنِی بِالْحَلالِ مِنَ الْحَرَامِ، وَ بِالطَّاعَاتِ عَنِ الْمَعَاصِی، وَ بِالْغِنَی عَنِ الْفَقْرِ وَ بِالْجَنَّةِ عَنِ النَّارِ، وَ بِالاَبْرَارِ عَنِ الْفُجَّارِ. یَا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ وَ اَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.(1)

7- و در مقام جبرئیل(ع) این دعا نیز وارد شده است:

یَا جَوَادُ یَا کَرِیمُ، یَا قَرِیبُ غَیْرَ بَعَید، اَسْاَلُکَ بِاَنَّکَ اَنَتَ اللهُ لَیْسَ کَمِثْلَکَ شَیْءٌ اَنْ تَعْصِمَنِی مِنَ الْمَهَالِکِ، وَ اَنْ تَسَلِّمَنِی مِنْ آفَاتِ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ وَعْثَاء السَّفَرِ وَ سُوءِ الْمُنْقَلَبِ، وَ اَنْ تُرَدَّنِی

ص: 329


1- بحارالانوار ج 97 ، ص 164

سَالِماً اِلَی

ص: 330

وَطَنِی بَعْدُ حَجٍّ مَقْبُولٍ وَ سَعْی مَشْکُورٍ وَ عَمَلٍ مُتَقَبَّل، وَ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ حَرَمِکَ وَ حَرَمِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه. (1)

وداع و خروج از مدینه

1- کافی و تهذیب به سند صحیح از حضرت امام صادق (ع) نقل کرده اند: زمانی که خواستی از مدینه کوچ کنی، پس از انجام همة کارهایت غسل کن و به طرف قبر پیغمبر(ص) برو، و آنچه را در اول ورود انجام داده ای انجام بده و بگو:

اَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ فَاِنْ تَوَفَّیْتَنِی قَبْلَ ذَلِکَ فَاِنِّی اَشْهَدُ فِی مَمَاتِی عَلَی مَا شَهِدْتُ عَلَیْهِ فِی حَیَاتِی اَنْ لا اِلَهَ اِلاّ اَنْتَ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُک.(2)

2- و کفعمی در مصباح فرموده برای وداع پیغمبر اکرم(ص) چنین می گویی:

اَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَةِ نَبِیِّکَ، فَاِنْ تَوَفَّیْتَنِی قَبْلَ ذَلِکَ فَاِنِّی اَشْهَدُ فِی مَمَاتِی عَلَی مَا اَشْهَدُ عَلَیْهِ فِی حَیَاتِی اَنْ لا اِلَهَ

ص: 331


1- بحارالانوار ج 97 ، ص 159
2- الکافی 4/563 - التهذیب 6/11 - وسائل الشیعه 10/280

اِلاّ اَنْتَ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ وَ اَنَّکَ قَدِ اخْتَرْتَهُ مِنْ خَلْقِکَ ثُمَّ اخْتَرْتَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ الاَئِمَّةَ الطَّاهِرِینَ الَّذِینَ اَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیراً فَاحْشُرْنَا مَعَهُمْ وَ فِی زُمْرَتِهِمْ وَ تَحْتَ لِوَائِهِم وَ لا تُفَرِّقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمین.(1)

3- و این زیارت نیز برای وداع آن حضرت مناسب است؛ هر چند ظاهرا در وداع از راه دور وارد شده است:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ الله، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَشِیرُ النَّذِیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السِّرَاجُ الْمُنِیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّفِیرُ بَیْنَ اللهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ، اَشْهَدُ یَا رَسُولَ اللهِ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الاَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الاَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِاَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیَابِهَا. اَشْهَدُ یَا رَسُولَ اللهِ اَنِّی مُؤمِنٌ بِکَ وَ بِالاَئِمَّةِ مِنْ اَهْلِ بَیْتِکَ مُوقِنٌ بِجَمِیعِ مَا اَتَیْتَ بِهِ رَاضٍ مُؤمِنٌ. وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِکَ اَعْلامُ الْهُدَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ

ص: 332


1- مصباح کفعمی ، فصل 41 ، ص 475

الْحُجَّةُ عَلَی اَهْلِ الدُّنْیَا. اَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَةِ نَبِیِّکَ،

ص: 333

وَ اِنْ تَوَفَّیْتَنِی فَاِنِّی اَشْهَدُ فِی مَمَاتِی عَلَی مَا اَشْهَدُ عَلَیْهِ فِی حَیَاتِی انَّکَ اَنْتَ اللهُ لا اِلَهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَرِیکَ لَکَ. وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ، وَ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ اَوْلِیَاؤُکَ وَ اَنْصَارُکَ وَ حُجَجُکَ عَلَی خَلْقِکَ وَ خُلَفَاؤُکَ فِی عِبَادِکَ وَ اَعْلامُکَ فِی بِلادِکَ وَ خُزَّانُ عِلْمِکَ وَ حَفَظَةُ سِرِّکَ وَ تَرَاجِمَةُ وَحْیِکَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ بَلِّغْ رُوحَ نَبِیِّکَ مُحَمَّد فِی سَاعَتِی هَذِهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٌ تَحِیَّةً مِنِّی وَ سَلاماً. وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه، لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ تَسْلِیمِی عَلَیْکَ. (1)

زیارت حضرت زهرای مرضیّه(س) و محل دفن آن حضرت

مخفی نماند که قبر آن مظلومة کبری(س) همچون قدر آن بزرگوار مخفی مانده و در محل آن اختلاف است:

1- از حضرت امام رضا (ع) نقل شده که آن حضرت در اطاق خودشان دفن شدند، و زمانی که بنی امیه مسجد پیغمبر را توسعه دادند قبر آن حضرت در مسجد واقع شد. این قول اقرب به واقع می باشد.

ص: 334


1- بحارالانوار ج 97 ، ص 187 ، به نقل از سید بن طاووس

2- از حضرت امام صادق (ع) روایت شده که: «رسول خدا (ص) فرمودند: بین قبر من و منبر من باغی از باغهای بهشت است، زیرا قبر فاطمه(س) بین قبر رسول خدا(ص) و منبر آن حضرت است.»

3- شیخ صدوق (ره) فرموده: «روایات در جای قبر فاطمه(س) مختلف است: برخی روایت کرده اند آن حضرت در بقیع دفن شدند؛ و برخی روایت کرده اند بین قبر رسول خدا(ص) و منبر دفن شدند، و اینکه پیامبر(ص) فرمودند: بین قبر من و منبر من باغی از باغهای بهشت است، بر این اساس که قبر فاطمه(س) بین قبر رسول خدا و منبر است.

و برخی روایت کرده اند آن حضرت در اتاق خویش دفن شدند و زمانی که بنی امیه مسجد را توسعه دادند قبر آن حضرت در مسجد واقع شد. و این قول نزد من صحیح است.» (1)

و نظیر این کلام از شیخ مفید و شیخ طوسی نیز نقل شده است. (2)

کیفیت زیارت آن حضرت:

زیارت اول: زیارت مختصری است که تهذیب آن را از حضرت ابی جعفر(ع) نقل کرده، (و ظاهرا مقصود، ابوجعفر دوم، امام نهم(ع)

ص: 335


1- من لایحضره الفقیه 2/572
2- وسائل الشیعه ، کتاب الحج از ابواب المزار و ما یناسبه ، ذیل حدیث 4

باشد.) حضرت به «ابراهیم عریضی» می فرماید: زمانی که به قبر جدّه ات فاطمه(س) رسیدی بگو:

یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أنَّا لَکِ أوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أتَانَا بِهِ أبُوکِ(ص) وَ أتَانَا بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْألُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ ألْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَی لِنُبَشِّرَ أنْفُسَنَا بِأنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ.(1)

زیارت دوم: زیارت مختصری است که در بحار از اقبال نقل کرده:

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ. اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا وَالِدَةَ الْحُجَجِ عَلَی النَّاسِ اَجْمَعِینَ. اَلسَّلامُ عَلَیّکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَمْنُوعَةُ حَقُّهَا. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی اَمَتِکَ وَابْنَةِ نَبِیِّکَ وَ زَوْجَةِ وَصِیِّ نَبِیِّکَ صَلاةً تُزْلِفُهَا فَوقَ زُلْفَی عَبَادَکَ الْمُکَرَّمِینَ مِنْ اَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ اَهْلِ الأرْضِینَ.

پس روایت شده هر کس حضرت فاطمه(س) را بدین نحو زیارت کند و استغفار کند خدا را، خداوند او را می بخشد و داخل بهشت

ص: 336


1- التهذیب 6/10 - وسائل الشیعه 10/287

می کند. (1)

زیارت سوم: زیارتی است که شیخ صدوق آن را به اضافة صلوات بر پیغمبر(ص) و ائمه(ع) ذکر کرده است(2) و شیخ طوسی نیز در تهذیب اصل زیارت را ذکر کرده است (3)و فرموده اند در یکی از دو محل مسجد یعنی روضه که بین قبر رسول خدا(ص) و منبر است و یا جای بیت فاطمه(س) می ایستی و می گویی:

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أفْضَلِ أنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا ابِنْةَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا اُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أهْلِ الْجَنَّةِ

ص: 337


1- بحارالانوار ج 97 ، ص 198
2- من لایحضره الفقیه 2/573
3- التهذیب 6/10

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْحَوْرَیّةُ الْإِنْسِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَی رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ أشْهَدُ أنَّکِ مَضَیْتِ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَی رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) لِأنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ(ص) عَلَیْهِ أفْضَلُ سَلامِ اللهِ وَ صَلَوَاتِهِ اُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَی مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ أبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أحْبَبْتِ وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً.

ص: 338

پس بگو: اَللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلمْ عَلَی عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ مُحَمَّد بْنَ عَبْدِاللهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ، وَ خَیْرِ الْخَلائِقِ اَجْمَعِینَ. وَ صَلِّ عَلَی وَصِیِّهَ عَلیِّ بْنّ اَبی طالِب اَمِیرَالْمُؤمِنِینَ وَ اِمَام الْمُسْلِمِینَ وَ خَیْرِ الْوَصِیِّینَ، وَ صَلِّ عَلَی فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّد سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالمین، وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدَیْ شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ، وَ صَلِّ عَلَی زَیْنِ الْعَابِدِینَ عَلی بْنِ الْحُسَیْنِ، وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد بْنِ عَلیّ بَاقِرِ عِلْمِ النَّبِیِّینَ، وَ صَلِّ عَلَی الصَّادِقِ عَنِ اللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد، وَ صَلِّ عَلَی کَاظِمِ الْغَیْظِ فِی اللهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَر، وَ صَلِّ عَلَی الرِّضَا عَلیِّ بْنِ مُوسَی، وَ صَلِّ عَلَی التَّقی مُحَمَّدِ بْنِ عَلیّ، وَ صَلِّ عَلَی النَّقی عَلی بْنِ مُحَمَّد، وَ صَلِّ عَلَی الزَّکِی الْحَسَنِ بْنِ عَلیّ، وَ صَلِّ عَلَی الْحُجَّةِ الْقَائِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلیّ، اَللِّهُمَّ اَحْیِ بِهِ الْعَدْلَ، وَ اَمِتْ بِهِ الْجَوْر، وَ زَیِّنْ بِطُولِ بِقَائِهِ الأرْضَ وَ اَظْهِر بِهِ دِینَکَ وَ سُنَّةَ نَبیِّکَ حَتَّی لایَسْتَخْفَی بِشَیْء مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ اَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ وَاجْعَلْنَا مِن اَعْوَانِهِ وَ اَشْیَاعِهِ، وَ الْمَقْبُولینَ فِی زُمْرَةِ اَوْلِیَائِهِ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ. اَللَّهُمّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ اَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ اَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ

ص: 339

طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیراً.

و مخفی نماند که زیارتهای دیگری نیز برای آن حضرت ذکر شده، ولی برای اختصار به همین سه زیارت اکتفا می کنیم.

بر حسب آنچه نقل شده از سید بن طاووس در اقبال: پس از زیارت حضرت زهرا(س) دو رکعت نماز زیارت بخوان، در هر رکعت یک مرتبه «حمد» و شصت مرتبه سورة «قل هو الله»، و اگر نمی توانی در رکعت اول «حمد» و «قل هو الله» و در رکعت دوم «حمد» و «قل یا ایها الکافرون»، و پس از سلام این دعا را بخوان:

اَللَّهُمَّ اِنِّی اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّنَا مُحَمَّد(ص) وَ بِاَهْلِ بَیْتِهِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِمْ، وَ اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ الْعَظِیمِ عَلَیْهِمُ الَّذِی لا یَعْلَمُ کُنْهَهُ سِوَاکَ. وَ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مَنْ حَقُّهُ عِنْدَکَ عَظِیمٌ، وَ بِاَسْمَائِکَ الْحُسْنَی الَّتِی اَمَرْتَنِی اَنْ اَدْعُوَکَ بِهَا. وَ اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الاَعْظَمَ الَّذِی اَمَرْتَ بِهِ اِبْرَاهِیمَ اَنْ یَدْعُوَ بِهِ الطَّیْرَ فَاَجَابَتْهُ، وَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الَّذِی قُلْتَ لِلنَّارِ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلَی اِبْرَاهِیمَ فَکَانَتْ بَرْداً، وَ بِاَحَبِّ الاَسْمَاءِ اِلَیْکَ وَ اَشْرَفِهَا وَ اَعْظَمِهَا لَدَیْکَ وَ اَسْرَعِهَا اِجَابَةً وَ اَنْجَحِهَا طَلِبَةً، وَ بِمَا اَنْتَ اَهْلُهُ وَ مُسْتَحِقُّهُ وَ مُسْتَوْجِبُهُ وُ اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ وَ

ص: 340

اَرْغَبُ اِلَیْکَ وَ اَتَضَرَّعُ وَ اُلِحُّ عَلَیْکَ، وَ اَسْئَلُکَ بِکُتْبِکَ الَّتِی اَنْزَلْتَهَا عَلَی اَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ مِنَ التَّوْراةِ وَ الإنْجیلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ فَاِنَّ فِیهَا اسْمُکَ الاَعْظَمُ، وَ بِمَا فِیهَا مِنْ اَسْمَائِکَ الْعُظْمَی، اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ اَنْ تُفَرِّجُ عَنْ آلِ مُحَمَّد وَ شیعَتِهِمْ وَ مُحِبِّیهِمْ وَ عَنِّی، وَ تَفْتَحَ اَبْوَابَ السَّمَاءِ لِدُعَائی وَ تَرْفَعَهُ فی عِلِّیِّینَ، وَ تَأذَنَ فی هَذَا الْیَوْمِ وَ فی هَذِهِ السَّاعَةِ بِفَرَجِی وَ اِعْطَاءِ اَمَلِی وَ سُؤْلی فِی الدُّنیَا وَ الآخِرَةِ، یَا مَنْ لا یَعْلَمُ اَحَدٌ کَیْفَ هُوَ وَ قُدْرَتَهُ اِلاّ هُوَ، یَا مَنْ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ، وَ کَبَسَ الاَرْضَ عَلَی الْمَاءِ، وَ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ اَحْسَنَ الاَسْمَاءِ، یَا مَنْ سَمَّی نَفْسَهُ بِالاِسْمِ الَّذِی یَقْضَی بِهِ حَاجَةَ مَنْ یَدْعُوهُ، اَسْئَلُکَ بِحَقِّ ذَلِکَ الاِسْمِ فَلا شَفِیعَ اَقْوَی لِی مِنْهُ، اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ اَنْ تَقْضِیَ لِی حَوَائِجِی وَ تُسْمَعُ بِمُحَمَّد وَ عَلیّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلیِّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد وَ مُوسَی بْنِ جَعْفَر وَ عَلیِّ بْنِ مُوسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلیّ وَ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّد وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلیّ وَ الْحُجَّةِ الْمُنْتَظِرِ لاِذْنِکَ، صَلَوَاتُکَ وَ

ص: 341

سَلامُکَ وَ رَحْمَتُکَ وَ بَرَکَاتُکَ عَلَیْهِم صَوْتِیَ لِیَشْفَعُوْا لِی اِلَیْکَ وَ تُشَفِّعَهُمْ فِیَّ وَ لا تَرَدَّنِی خَائِباً بِحَقِّ لا اِلَهَ الاّ اَنْتَ.

ص: 342

پس حاجات خود را از خدا بخواه که انشاء الله برآورده می شود. (1)

زیارت ائمة بقیع (علیهم السلام)

زیارت ائمة بقیع، یعنی حضرت امام حسن مجتبی(ع) و حضرت امام زین العابدین(ع) و حضرت امام محمد باقر(ع) و حضرت امام صادق(ع) که قبور مطهرشان در وسط بقیع و کنار هم قرار گرفته است:

1- چون خواستی به زیارت این چهار امام بزرگوار بروی آنچه را از آداب زیارت از غسل و پوشیدن لباس پاک و پاکیزه و اذن ورود در آداب زیارت به طور کلی گفته شد انجام بده و بگو:

یا مَوالِیَّ یا اَبْناءَ رَسُولِ اللّهِ عَبْدُکُمْ وَ ابْنُ اَمَتِکُمُ الذَّلیلُ بَیْنَ اَیْدیکُمْ، وَالْمُضْعَفُ فی عُلُوِّ قَدْرِکُمْ وَالْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکُمْ جائَکُمْ مُسْتَجیراً بِکُمْ قاصِداً اِلی حَرَمِکُمْ مُتَقَرِّباً اِلی مَقامِکُمْ مُتَوَسِّلاً اِلَی اللهِ تَعالی بِکُمْ. ءَاَدْخُلُ یا مَوالِیَّ؟ ءَاَدْخُلُ یا اَوْلِیآءَ اللهِ؟ ءَاَدْخُلُ یا مَلائِکَةَ اللهِ الْمُحْدِقینَ بِهذَا الْحَرَمِ الْمُقیمینَ بِهذَا الْمَشْهَدِ؟

و با خضوع و خشوع و دل شکسته داخل شو و پای راست را مقدم بدار و بگو:

ص: 343


1- بحارالانوار ج 97 ، ص 200 ، نقل از اقبال

اَللّهُ اَکْبَرُ کَبیراً وَالْحَمْدُ لِلّهِ کَثیراً وَ سُبْحانَ اللّهِ بُکْرَةً وَ اَصیلاً، وَالْحَمْدُ لِلّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْماجِدِ الاْحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ الَّذی مَنَّ بِطَوْلِهِ وَ سَهَّلَ زِیارَةَ ساداتی بِاِحْسانِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْنی عَنْ زِیارَتِهِمْ مَمْنُوعاً بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ.

پس نزدیک قبور آن بزرگواران برو و پشت به قبله رو به قبور مطهّره کن و زیارت را بخوان.

و ما در اینجا دو زیارت را نقل می کنیم: یکی مفصّل و دیگری مختصر؛ زیارت اول را کافی و تهذیب و فقیه نقل کرده اند و ما آن را از متن فقیه نقل می کنیم؛ و زیارت دوم را کفعمی(ره) در مصباح نقل کرده است.

2- زیارت اول:

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَئِمَّةَ الْهُدی، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ التَّقْوی، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا حُجَجَ اللهِ عَلی اَهْلِ الدُّنْیا، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَیُّهَا الْقُوّامُونَ فِی الْبَرِیَّةِ بِالْقِسْطِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الصَّفْوَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ النَّجْوی اَشْهَدُ اَنَّکُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فی ذاتِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ کُذِّبْتُمْ وَ اُسیءَ اِلَیْکُمْ فَغَفَرْتُمْ، وَ اَشْهَدُ اَنَّکُمُ

ص: 344

الاْئِمَّةُ الرّاشِدُونَ، وَ اَنَّ طاعَتَکُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَ اَنَّ قَوْلَکُمُ الصِّدْقُ، وَ اَنَّکُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوا وَ اَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا، وَ اَنَّکُمْ دَعائِمُ الدِّینِ، وَ اَرْکانُ الاْرْضِ، لَمْ تَزالُوا بِعَیْنِ اللهِ یَنْسَخُکُمْ فی اَصْلابِ الْمُطَهَّرینَ وَ یَنْقُلُکُمْ فی اَرْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْکُمُ الْجاهِلِیَّةُ الْجَهْلاءُ، وَ لَمْ تَشْرَکْ فیکُمْ فِتَنُ الاَهْوَاءِ، طِبْتُمْ وَ طابَتْ مَنْبَتُکُمْ، اَنْتُمُ الَّذِینَ مَنَّ بِکُمْ عَلَیْنَا دَیّانُ الدِّینِ فَجَعَلَکُمْ فی بُیُوتٍ اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ، وَ جَعَلَ صَلَواتِنا عَلَیْکُمْ رَحْمَةً لَنا وَ کَفّارَةً لِذُنُوبِنا اِذِا اخْتارَکُمُ اللهُ لَنا وَ طَیَّبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَیْنا مِنْ وِلایَتِکُمْ، وَ کُنّا عِنْدَهُ بِفَضْلِکُمْ مُعْتَرِفینَ، بِتَصْدِیقِنا اِیّاکُمْ مُقِرِّینَ. وَ هذا مَقامُ مَنْ اَسْرَفَ وَ اَخْطَأَ وَ اسْتَکانَ وَ اَقَرَّ بِما جَنَی، وَ رَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ وَ اَنْ یَسْتَنْقِذَهُ بِکُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْکَی مِنَ النّارِ، فَکُونُوا لی شُفَعآءَ فَقَدْ وَفَدْتُ اِلَیْکُمْ اِذْ رَغِبَ عَنْکُمْ اَهْلُ الدُّنْیا، وَ اتَّخَذُوا آیاتِ اللهِ هُزُواً، وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها. یا مَنْ هُوَ قائِمٌ لا یَسْهُو وَ دائِمٌ لا یَلْهُو وَ مُحیطٌ بِکُلِّ شَیْءٍ. لَکَ الْمَنُّ بِما وَفَّقْتَنِی وَ عَرَّفْتَنِی بِما اَئْتَمَنْتَنِی عَلَیْهِ اِذْ صُدَّ عَنْهُ عِبادُکَ، وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ وَاسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ وَ مالُوا اِلی

ص: 345

سِواهُمْ فَکانَتِ الْمِنَّةُ مِنْکَ عَلَیَّ مَعَ اَقْوامٍ خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَنی بِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ اِذْ کُنْتُ عِنْدَکَ فی مَقامی هذا مَذْکُوراً مَکْتُوباً فَلا تَحْرِمْنی ما رَجَوْتُ وَ لا تُخَیِّبْنی فیما دَعَوْتُ.

پس دعا کن برای خود به آنچه دوست داری و هشت رکعت نماز در مسجدی که آنجا هست بجا آور.

نویسندة این رساله می گوید: این هشت رکعت نماز عبارت است از چهار دو رکعت نمازِ زیارت برای چهار امام، و چون فعلا در آنجا مسجدی وجود ندارد مانعی ندارد به قصد رجاء پس از خروج از بقیع در جای دیگر خوانده شود.

3- زیارت دوم ائمة بقیع:

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا خُزَّانَ عِلْمِ اللهِ وَ حَفَظَةَ سِرِّهِ وَ تَرَاجِمَةَ وَحْیِهِ، اَتَیْتَکُمْ یَا بَنِی رَسُولِ اللهِ عَارِفاً بِحَقِّکُمْ مُسْتَبْصُراً بِشَأنِکُمْ مُعَادِیاً لاَعْدَائِکُمْ، بِاَبِی اَنْتُمْ وَ اُمِّی، صَلَّی اللهُ عَلَی اَرْوَاحِکُمْ وَ اَبْدَانِکُمْ. اَللَّهُمَّ اِنِّی اَتَوَلَّی آخِرَهُمْ کَمَا تَوَلَّیْتُ اَوَّلَهُمْ وَ اَبْرَاُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَة دُونَهُمْ، آمَنْتُ بِاللهِ وَ کَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ اللاّتِ وَ الْعُزَّی

ص: 346

وَ کُلِّ نِدّ یُدْعَی مِنْ دُونِ اللهِ.(1)

زیارت ائمة بقیع هنگام وداع

1- اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَئِمَّةَ الْهُدَی وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ، اَسْتَوْدِعُکُمُ اللهَ وَ اَقْرَءُ عَلَیْکُمُ السَّلامَ، آمَنَّا بِاللهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ بِمَا جِئْتُمْ بِهِ وَ دَلَلْتُمْ عَلَیْهِ، اَللَّهُمَّ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ.

پس خدا را بخوان و از خدا بخواه آخرین زیارت تو نباشد.(2)

2- زیارتی است که در «فقیه و تهذیب» در ذیل زیارت جامعه به عنوان وداع ذکرکرده اند و ما آن را از «فقیه» نقل می کنیم:

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ سَلامَ مَوَدِّع لاسَئْم وَ لا قال وَ لا مالٌ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ اِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ، سَلامَ وَلِیّ لَکُمْ غَیْرِ راغِب عَنْکُمْ، وَ لا مُسْتَبْدِل بِکُمْ، وَ لا مُؤْثِر عَلَیْکُمْ، وَ لا مُنْحُرِف عَنْکُمْ، وَ لا زَاهِدْ فِی قُرْبِکُمْ، لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَةِ قُبُورِکُمْ، وَ اِتْیَانِ مَشَاهِدِکُمْ. وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ حَشَرَنِیَ اللهُ فِی زُمْرَتِکُمْ، وَ اَوْرَدَنِی حَوْضَکُمْ، وَ جَعَلَنِی فِی حِزْبِکُم، وَ اَرْضَاکُمْ

ص: 347


1- مصباح کفعمی ، فصل 41 ، ص 475
2- التهذیب 6/80 - مصباح کفعمی ، فصل 41 ، ص 476

عَنِّی وَ مَکَّنَنِی فِی دَوْلَتِکُمْ، وَ اَحْیَانِی فِی رَجْعَتِکُمْ، وَ مَلَّکَنِی فِی اَیَّامِکُمْ، وَ شَکَرَ سَعْیِی بِکُمْ، وَ غَفَرَ ذَنْبِی بِشَفَاعَتِکُمْ، وَ اَقَالَ عَثْرَتِی بِمُحَبَّتِکُمْ، وَ اَعْلَی کَعْبِی بِمُوَالاتِکُمْ، وَ شَرَّفَنِی بِطَاعَتِکُمْ، وَ اَعَزَّنِی بِهُدَاکُمْ. وَ جَعَلَنِی مِمَّنِ انْقَلَبَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً، غَائِماً سَالِماً، مُعَافاً غَنِیّاً فَائِزاً بِرِضْوَانِ اللهِ وَ فَضْلِهِ وَ کِفَایَتِهِ بِاَفْضَلِ مَا یَنْقَلِبُ بِهِ اَحَدٌ مِنْ زُوَّارِکُمْ وَ مَوَالِیکُمْ وَ مُحِبِّیکُمْ وَ شِیعَتِکُمْ، وَ رَزَقَنِیَ اللهُ الْعودَ ثُمَّ الْعودَ اَبَداً مَا اَبْقَانِی رَبِّی، بِنِیَّة صَادِقَة وَ ایمَان وَ تَقْوَی وَ اِخْبَات وَ رِزْق وَاسع حَلال طَیِّب. اَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِهِمْ وَ ذِکْرِهِمْ وَ الصَّلاةِ عَلَیْهِمْ، وَ اَوْجِبْ لِیَ الْمَغْفِرَةَ وَ الرَّحْمَةَ وَ الْخَیْرَ وَ الْبَرَکَةَ وَ التَّقْوَی وَ الْفَوْزَ وَ النُّورَ وَ الایمانَ وَ حُسْنَ الاِجَابَةِ، کَمَا اَوْجَبْتَ لاَوْلِیَائِکَ الْعَارِفینَ بِحَقِّهِمُ الْمُوجِبِینَ طَاعَتَهُمْ، اَلرَّاغِبِینَ فِی زِیَارَتِهِم الْمُتَقَربینَ اِلَیْکَ وَ اِلَیْهِمْ. بِاَبِی اَنْتُمْ وَ اُمِّی وَ نَفْسِی وَ اَهْلِی وَ مَالِی، اِجْعَلُونِی فِی هَمِّکُمْ، وَ صَیِّرُونِی فِی حِزْبِکُمْ وَ اَدْخِلُونِی فِی شَفَاعَتِکُمْ، وَاذْکُرُونی عِنْدَ رَبِّکُمْ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَبْلغْ اَرْوَاحَهُمْ وَ اَجْسَادَهُمْ مِنِّی السَّلامَ. وَالسَّلامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ

ص: 348

رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ. وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلّمَ کَثِیراً، وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ.(1)

زیارت مشاهد مشرفة بقیع

زیارت ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیر(ع) و حضرت حمزه عموی آن دو بزرگوار و سایر شهدای احد:

1- ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) بود از ماریة قبطیه که پیغمبر اکرم(ص) به او بسیار علاقه داشت و قبل از دو سالگی از دنیا رفت و در بقیع دفن شد؛ و زیارت آن حضرت برحسب آنچه مرحوم مجلسی در بحارالانوار از شیخ مفید و سید بن طاووس و دیگران نقل کرده بدین نحو است:

اَلسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی نِبِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی حَبِیبِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی صَفِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ نَجِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِالله سَیِّدِ الاَنْبِیَاء وَ خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ وَ خِیَرَةِ اللهِ مِنْ خَلْقِهِ فِی اَرْضِهِ وَ سَمَائِهِ، اَلسَّلامُ عَلَی جَمِیعِ اَنْبِیَاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ،

ص: 349


1- من لایحضره الفقیه 2/617 - التهذیب 6/101

اَلسَّلامُ عَلَی السُّعَدَاءِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْنَا وَ عَلَی عِبَادِاللهِ الصَّالِحِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الرُّوحُ الزَّاکِیَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیَّتُهَا النَّفْسُ الشَّرِیفَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیَّتُهَا السُّلالَةُ الطَّاهِرَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیَّتُهَا النَّسْمَةُ الزَّاکِیَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ خَیْرِ الْوَرَی، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ النَّبِیِّ الْمُجْتَبَی، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْمَبْعُوثِ اِلَی کَافَّةِ الْوَرَی، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْمُؤَیّدِ بِالْقُرْآنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْمُرْسَلِ اِلَی الاِنْسِ وَ الْجَانِّ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ صَاحِبِ الرَّایَةِ وَ الْعَلامَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الشَّفِیعِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ مَنْ حَبَاهُ اللهُ بِالْکَرَامَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ، اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدِ اخْتَارَ اللهُ لَکَ دَارَ اِنْعَامِهِ قَبْلَ اَنْ یَکْتُبَ عَلَیْکَ اَحْکَامَهُ اَوْ یُکَلِّفَکَ حَلالَهُ وَ حَرَامَهُ، فَنَقَلَکَ اِلَیْهِ طَیِّباً زَاکِیاً مَرْضِیّاً طَاهِراً مِنْ کُلِّ نَجَس، مُقَدَّساً مِنْ کُلِّ دَنَس، وَ بَوَّاَکَ جَنَّةَ الْمَاْوَی، وَ رَفَعَکَ اِلَی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی، وَ صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ صَلَاةً یُقِرُّبِهَا عَیْنَ رَسُولِه، وَ یُبَلِّغُهُ اَکْبَرَ مَأمُولِهِ. اَللَّهُمَّ اجْعَلْ اَفْضَلَ

ص: 350

صَلَوَاتِکَ وَ اَزْکَاهَا، وَ اَنمَی بَرَکاتِکَ وَ اَوْفَاهَا عَلَی رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ خِیَرَتِکَ مِن خَلْقِکَ مُحَمَّد خَاتَمِ النَّبِیِّینَ، وَ عَلَی مَا نَسَلَ مِنْ اَوْلادِهِ الطَّیِّبِینَ وَ عَلَی مَا خَلَّفَ مِنْ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرِینَ بِرَحْمَتِکَ یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّد صَفِیِّکَ وَ اِبرَاهِیمَ نَجْلِ نَبِیِّکَ اَنْ تَجْعَلَ سَعْیِی بِهِمْ مَشْکُوراً، وَ ذَنْبِی بِهِمْ مَغْفُوراً وَ حَیَاتِی بِهِمْ سَعِیدَةً، وَ عَافِیَتِی بِهِمْ حَمِیدَةً، وَ حَوَائِجِی بِهِمْ مَقْضِیَّةً، وَ اَفْعَالِی بِهِمْ مَرْضِیَّةً وَ اُمُورِی بِهِمْ مَسْعُودَةً، وَ شُئُونِی بِهِمْ مَحْمُودَةً، اَللَّهُمَّ وَ اَحْسِنْ لِیَ التَّوْفِیقَ، وَ نَفِّسْ عَنِّی کُلَّ هَمَّ وَ ضِیق، اَللَّهُمَّ جَنِّبْنِی عِقَابِکَ، وَ امْنَحْنِی ثَوَابَکَ، وَ اَسْکِنِّی جِنَانِکَ وَ ارْزُقْنِی رِضْوَانَکَ وَ اَمَانَکَ، وَ اَشْرِکْ فِی صَالِحِ دُعَائِی وَالِدَیَّ وَ وُلْدِی وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، اَلاَحْیَاء مِنْهُمْ وَ الاَمْوَاتِ اَنَّکَ وَلِیُّ الْبَاقِیَاتِ الصَّالِحَاتِ. آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.

پس از آن حاجات خود را طلب کند و دو رکعت نماز زیارت نیز بخوان. (1)

ص: 351


1- بحارالانوار ج 97 ، ص 217

2- زیارت فاطمة بنت اسد مادر مولی امیرالمؤمنین(ع) در کنار ائمة بقیع(ع):

اَلسَّلامُ عَلَی نَبِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی مُحَمَّد سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ، اَلسَّلامُ عَلَی مُحَمَّد سَیِّدِ الاَوَّلِینَ، اَلسَّلامُ عَلَی مُحَمَّد سَیِّدِ الآخِرِینَ، اَلسَّلامُ عَلَی مَنْ بَعَثَهُ اللهُ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیَّهُا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَی فَاطِمَةَ بِنْتِ اَسَد الهَاشِمِیَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْکَرِیمَةُ الرَّضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا کَافِلَةَ مُحَمَّد خَاتَمِ النَّبِیِّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا وَالِدَةَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا مَنْ ظَهَرَتْ شَفَقَتُهَا عَلَی رَسُولِ اللهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا مَنْ تَرْبِیَتُهَا لِوَلِیِّ اللهِ الاَمِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَ عَلَی رُوحِک وَ بَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَ عَلَی وُلْدِکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِ الْکِفَالَةَ وَ اَدَّیْتِ الاَمَانَةَ، وَ اجْتَهَدْتِ فِی مَرْضَاتِ اللهِ وَ بَالَغْتِ فِی حِفْظِ رَسُولِ اللهِ(ص) عَارِفَةً بِحَقِّهِ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِ، مُعْتَرِفَةً بِنُبُوَّتِهِ، مُسْتَبْصِرَةً بِنِعْمَتِهِ، کَافِلَةً بِتَرْبِیَتِهِ، مُشْفِقَةً عَلَی

ص: 352

نَفْسِهِ، وَاقِفَةً عَلَی خِدْمَتِهِ، مُخْتَارَةً رِضَاهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَی الاِیمَانِ وَ التمسُّکِ بِاَشْرَفِ الاَدْیَانِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً طَاهِرَةً زَکِیَّةً تَقِیَّةً نَقِیَّةً، فَرَضِیَ اللهُ عَنْکِ وَ اَرْضَاکِ، وَ جَعَلَ الْجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَ مَأوَاکِ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ انْفَعْنِی بِزِیَارَتِهَا، وَ ثَبِّتْنِی عَلَی مَحَبَّتِهَا، وَ لا تَحْرِمْنِی شَفَاعَتَهَا وَ شَفَاعَةَ الاَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتِهَا، وَ ارْزُقْنِی مُرَافَقَتَهَا وَ احْشُرْنِی مَعَهَا وَ مَعَ اَوْلادِهَا الطَّاهِرِینَ. اَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِی اِیَّاهَا وَ ارْزُقْنی الْعَوْدَ اِلَیْهَا اَبَداً مَا اَبْقَیْتَنِی، وَ اِذَا تَوَفَّیْتَنِی فَاحْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهَا وَ اَدْخِلْنِی فِی شَفَاعَتِهَا بِرَحْمَتِکَ یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. اَللَّهُمَّ بِحَقِّهَا عِنْدَکَ وَ مَنْزِلَتِهَا لَدَیْکَ اِغْفِرْلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِجَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ. وَ آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا بِرَحْمَتِکَ عَذَابَ النَّارِ.

پس دو رکعت نماز زیارت بجا آور و برای آنچه می خواهی دعا کن.(1)

3- زیارت حضرت حمزه عموی پیامبر اکرم(ص) در احد:

مرحوم محدّث قمی از رسالة فخرالمحققین نقل می کند که:

ص: 353


1- بحار الانوار ج 97 ، ص 218

«مستحب است زیارت حمزه و سایر شهدای احد، زیرا از حضرت رسول (ص) روایت شده: هر که زیارت کند مرا و زیارت نکند عمویم حمزه را به من جفا کرده است.» و از شیخ مفید(ره) نقل می کند که پیغمبر(ص) در زمان حیات خود امر کردند به زیارت حمزه و خودشان به زیارت آن حضرت و سایر شهدا می رفتند، و حضرت زهرا(س) نیز پس از وفات پیغمبر(ص) صبحگاه و شبانگاه به زیارت حمزه می رفتند.

و اما زیارت آن حضرت:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمَّ رَسُولِ اللهِ(ص) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَیْرَ الشَّهدَاءِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَسَدَ الله وَ اَسَدَ رَسُولِهِ، اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ جَاهَدْتَ فِی اللهِ عَزَّوَجَلَّ ، وَجُدْتَ بِنَفْسِکَ وَ نَصَحْتَ رَسُولَ اللهِ(ص) وَ کُنْتَ فِیمَا عِنْدَ اللهِ سُبْحَانَهُ رَاغِباً، بِاَبِی أنْتَ وَ اُمِّی، اَتَیْتُکَ مُتَقَرِّباً اِلَی رَسُولِ اللهِ (ص) بِذَالِکَ رَاغِباً اِلَیْکَ فِی الشَّفَاعَةِ، اَبْتَغِی بِزِیَارَتِکَ خَلاصَ نَفْسِی مَتَعَوِّذًا بِکَ مِنْ نَار اِسْتَحَقَّهَا مِثْلِی بِمَا جَنَیْتُ عَلَی نَفْسِی هَارِباً مِنْ ذُنُوبِیَ الَّتِی احْتَطَبْتُهَا عَلَی ظَهْرِی، فَزِعًا اِلَیْکَ رَجَاءَ رَحْمَةِ رَبِّی، اَتَیْتُکَ مِنْ شُقَّة بَعِیدَة طَالِباً فَکَاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَ قَدْ اَوْقَرَتْ ظَهْرِی ذُنُوبِی وَ اَتَیْتُ مَا اَسْخَطَ رَبِّی،

ص: 354

وَ لَمْ اَجِدْ اَحَداً اَفْزَعُ اِلَیْهِ خَیْراً لِی مِنْکُمْ اَهْلِ بَیْتِ الرَّحْمَةِ ، فَکُنْ لِی شَفِیعاً یَوْمَ فَقْرِی وَ حَاجَتِی فَقَدْ سِرْت اِلَیْکَ مَحْزُوناً، وَ اَتَیْتُکَ مَکْرُوباً، وَ سَکَبْتُ عِبْرَتِی عِنْدَکَ بَاکِیاً، وَ صِرْت اِلَیْکَ مُفْرَداً وَ اَنْتَ مِمَّنْ اَمَرَنِیَ اللهُ بِصِلَتِهِ، وِ حَثَّنِی عَلَی بِرِّهِ، وَ دَلَّنِی عَلَی فَضْلِهِ، وَ هَدَانِی لِحُبِّهِ، وَ رَغَّبَنِی فِی الْوِفَادَةِ اِلَیْهِ وَ اَلْهَمَنِی طَلَبَ الْحَوَائِجِ عِنْدَهُ، اَنْتُمْ اَهْلُ بَیْت لایَشْقَی مَنْ تَوَلَّاکُمْ ، وَ لایَخِیبُ مَنْ اَتَاکُمْ ، وَ لایَخْسَرُ مَن یَهْویکُمْ وَ لایَسْعَدُ مَنْ عَادَاکُمْ.

پس رو به قبله بایست و دو رکعت نماز زیارت بخواند. (1)

4- زیارت سایر شهدای احد:

اَلسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَی نَبِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِالله، اَلسَّلامُ عَلَی اَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَیُّهَا الشُّهَدَاءُ الْمُؤْمِنُونَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا اَهْل بَیْتِ الْایمَانِ وَ التَّوْحِیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَنْصَارَ دِینِ اللهِ وَ اَنصَارَ رَسُولِهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ، سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ، اَشْهَدُ اَنَّ اللهَ

ص: 355


1- بحارالانوار ج 97 ، ص 220

اخْتَارَکُمْ لِدِینِهِ وَ اصْطَفَاکُمْ لِرَسُولِهِ، وَ اَشْهَدُ اَنَّکُمْ قَدْ جَاهَدْتُمْ فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دِینِ اللهِ وَ عَنْ نَبِیِّهِ وَجُدْتُمْ بِاَنْفُسِکُمْ دُونَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّکُمْ قُتِلْتُمْ عَلَی مِنْهَاجِ رَسُولِ اللهِ فَجَزَاکُمُ اللهُ عَنْ نَبِیِّهِ وَ عَنِ الْاِسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزَاءِ، وَ عَرَّفَنَا وُجُوهَکُمْ فِی مَحَلِّ رِضْوَانِهِ وَ مَوضِعِ اِکْرَامِهِ، مَعَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ اُولَئِکَ رَفِیقاً، اَشْهَدُ اَنَّکُمْ حِزْبُ اللهِ، وَ اَنَّ مَنْ حَارَبَکُمْ فَقَدْ حَارَبَ اللهَ، وَ اَنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ الْفَائِزِینَ، اَلَّذِینَ هُمْ اَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْزَقُونَ، فَعلَی مَنْ قَتَلَکُمْ لَعْنَةُ اللهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ اَجْمَعِینَ. اَتَیْتُکُمْ یَا اَهْلَ التَّوْحِیدِ زَائِراً وَ بِحَقِّکُمْ عَارِفاً، وَ بِزِیارَتِکُمْ اِلَی اللهِ مُتَقِرّباً، وَ بِمَا سَبَقَ مِنْ شَرِیفِ الاَعْمَالِ وَ مَرْضِیِّ الاَفْعَالِ عَالِماً، فَعَلَیْکُمْ سَلامُ اللهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَکَاتُهُ، وَ عَلَی مَنْ قَتَلَکُمْ لَعْنَةُ اللهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ، اَللَّهُمَّ انْفَعْنِی بِزِیَارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْنِی عَلَی قَصْدِهِمْ وَ تُوَفنی عَلَی مَا تَوَفَّیْتَهُمْ عَلَیْهِ وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فِی مُسْتَقَر دَارِ رَحْمَتِکَ، اَشْهَدُ اَنَّکُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِکُمْ لاحِقُونَ.

و بسیار «إنّا أنْزَلْناهُ» بخوان، و برای هر شهیدی که او را زیارت

ص: 356

می کنی دو رکعت نماز زیارت بخوان.(1)

زیارت سایر مساجد و مشاهد مدینة منوّره

بر حسب حدیث صحیح، حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «رفتن به هیچ یک از مشاهد (مدینه) را ترک نکن: «مسجد قبا»، زیرا مسجدی است که از روز اول بر اساس تقوا پایه گذاری شده؛ و «مشربة ام ابراهیم و مسجد فضیخ و قبور شهداء و مسجد احزاب که همان مسجد فتح است.»

و نیز فرمودند: به ما خبر رسیده پیامبر زمانی که به زیارت قبور شهدا می رفتند می فرمودند:

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عَقْبَی الدّارِ.

و در مسجد فتح بگو:

یا صَریخَ الْمَکْرُوبِینَ وَ یا مُجِیبَ دَعْوَهِ الْمَضْطَرِّینَ اکْشِفْ هَمِّی وَ غَمِّی وَ کَرْبِی کَما کَشَفْتَ عَنْ نَبِیِّکَ هَمَّهُ وَ غَمَّهُ وَ کَرْبَهُ وَ کَفَیْتَهَ هَوْلَ عَدُوِّهِ فِی هَذَا الْمَکانِ.(2)

و در حدیث دیگر وارد شده: از امام صادق(ع) سوال شد: ما به

ص: 357


1- بحار الانوار ج 97 ، ص 221
2- الکافی 4/560 - التهذیب 6/17

زیارت مسجدها که در اطراف مدینه است می رویم، به کدام از آنها ابتدا کنیم؟ فرمودند: به مسجد قبا و در آن بسیار نماز بخوان، زیرا اول مسجدی است که پیامبر(ص) در آن نماز خوانده؛ پس به مشربة ام ابراهیم برو و در آنجا نماز بخوان که آنجا محل سکونت و نماز رسول خدا(ص) بوده؛ و زمانی که از این ناحیه فارغ شدی به طرف احد برو و در مسجدی که نزدیک سنگلاخ است نماز بخوان، پس به طرف قبر حمزه برو و بر او سلام کن و سپس طرف قبور سایر شهدا برو.»(1)

مخفی نماند که به غرفه و به باغچه «مشربه» گفته می شده و مشربة ام ابراهیم محل سکونت «ماریة قبطیه» مادر ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) بوده، و در نتیجه یکی از منازل مسکونی آن حضرت بوده و بعد به صورت مسجد درآمده است.

و «مسجد فضیخ» نزدیک مسجد قبا بوده و «فضیخ» به معنای درخت خرماست و چون در آن مسجد درخت خرما وجود داشته به آن مسجد فضیخ می گفته اند. و روایت شده که داستان ردّ شمس در آن مسجد واقع شده(2) و از این جهت به آن «مسجد ردّ شمس» نیز می گفته اند. (و غیر از این مسجد، مسجد دیگری در محلة بنی نضیر هست که نقل شده

ص: 358


1- الکافی 4/562
2- بحارالانوار ج 97 ، ص 215 به نقل از کامل الزیارات

پیامبر اکرم(ص) در جنگ با بنی نضیر شش روز در آنجا نماز گذارده اند و به آن نیز «مسجد فضیخ» می گویند.)

و در ناحیة احد یک مسجد نزدیک سنگلاخ مدینه واقع شده که به آن مسجد «حَرّه» می گویند، و دیگری در کنار کوه احد که پیامبر اکرم(ص) هنگام جنگ احد در آن نماز خوانده اند. و مسجد احزاب که به آن مسجد فتح گفته می شده نیز در جنگ احزاب محل نماز آن حضرت بوده است.

و نیز از مساجد مشهورة مدینه «مسجد امیرالمؤمنین(ع)» در مقابل قبر حمزه(ع) و «مسجد مباهله و مسجد سلمان» می باشد.

و از جمله مساجدی که بسیار تأکید شده که در آن نماز خوانده شود «مسجد غدیر» است که در غدیر خم در وسط راه بین مکه و مدینه بوده، و در آنجا پیامبر اکرم(ص) امیرالمؤمنین(ع) را به امامت منصوب فرمودند. ولی چنانکه گذشت بیش از همه نسبت به نماز در مسجد قبا تأکید شده و بر حسب روایت وارده: رسول خدا(ص) فرمودند: «هر کس به مسجد قبا آید و دو رکعت نماز در آن به جا آورد ثواب یک عمره دارد.» (1)

و بالاخره در مدینه و اطراف آن به مناسبتهای مختلف مساجد

ص: 359


1- بحارالانوار ج 97 ، ص 215 به نقل از کامل الزیارات

بسیاری بنا شده و همة آنها دارای شرافت و برکات بوده و هر یک از آنها یادآور خاطره و داستانی مهم و تاریخی از خاطرات و داستانهای پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت آن حضرت و دیگر یاران باارزش و فداکار اسلام و توحید می باشد که با کمیِ عده و امکانات در سخت ترین شرایط از حریم مقدس نبوّت و قرآن و ولایت در برابر اکثریت طالب دنیا و مقام دفاع کرده اند. و زیارت چنین اماکن مقدس در حقیقت موجب احیای ارزشهای معنویِ فراموش شده و الگو قرار دادن آن بزرگواران و تأسی به آنان می باشد، و از این جهت رفتن به آن مساجد بسیار مفید و با ارزش است؛ هرچند متأسفانه برخی از آنها مخروبه شده است. و بجاست زوّار محترم اگر به زیارت هر یک از آنها موفق شدند علاوه بر توجه به ریشة تاریخی آن لااقل دو رکعت نماز تحیّت بجا آورند و برای خود و خویشان و یاران و گذشتگان و همة مسلمین گرفتار دعا کنند.

ص: 360

خاتمه

اشاره

زیارت امین الله، زیارت وارث، زیارت جامعه

ص: 361

ص: 362

زیارت امین الله، زیارت وارث

و زیارت جامعه صغیره

1- زیارت امین الله:

بر حسب حدیث معتبر، امام زین العابدین(ع) آن را با دعای آن نزد قبر مولا امیرالمؤمنین(ع) خواندند، و برحسب نقل جابر از امام پنجم می توان آن را نزد قبور سایر ائمه(ع) نیز خواند (البته در این صورت جملة سلام بر امیرالمؤمنین از آن حذف می شود.) و مرحوم مجلسی آن را از صحیح ترین زیارتها شمرده است؛ و ما آن را از بحار به نقل از «کامل الزیارات» نقل می کنیم؛ بدین گونه که حضرت زین العابدین(ع) بر قبر امیرالمؤمنین(ع) ایستادند، پس گریستند و فرمودند:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ فی اَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلی عِبادِهِ، اَشْهَدُ اَنَّکَ

ص: 363

جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکِتابِهِ، وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، حَتّی دَعاکَ اللّهُ اِلی جِوارِهِ و قَبَضَکَ اِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ وَ اَلْزَمَ اَعْدائَکَ الْحُجَّةَ فِی قَتْلِهِم اِیَّاکَ، مَعَ مالَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلی جَمیعِ خَلْقِهِ، اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ، راضِیَةً بِقَضَائِکَ، مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَ دُعَائِکَ، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِیائِکَ، مَحْبُوبَةً فی اَرْضِکَ وَ سَمائِکَ، صابِرَةً عَلی نُزُولِ بَلائِکَ، شاکِرَةً لِفَواضِلِ نَعْمائِکَ، ذاکِرَةً لِسَوابِغِ آلائِکَ، مُشْتاقَةً اِلی فَرْحَةِ لِقائِکَ، مُتَزَوِّدَةً التَّقْوی لِیَوْمِ جَزَائِکَ، مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِیَائِکَ، مُفارِقَةً لاِخْلاقِ اَعْدائِکَ، مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِکَ وَ ثَنَائِکَ.

پس صورت مبارک خود را بر قبر گذاشت و گفت:

اَللّهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتینَ اِلَیْکَ والِهَةٌ، وَ سُبُلَ الرّاغِبینَ اِلَیْکَ شارِعَةٌ، وَ اَعْلامَ الْقاصِدینَ اِلَیْکَ واضِحَةٌ، وَ اَفْئِدَةَ الْعارِفینَ مِنْکَ فازِعَةٌ، وَ اَصْواتَ الدّاعینَ اِلَیْکَ صاعِدَةٌ، وَ اَبْوابَ الاِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ، وَ دَعْوَةَ مَنْ ناجاکَ مُسْتَجابَةٌ، وَ تَوْبَةَ مَنْ اَنابَ اِلَیْکَ مَقْبُولَةٌ، وَ عِبْرَةَ مَنْ بَکی مِنْ خَوْفِکَ مَرْحُومَةٌ، وَالاِغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِکَ مَوْجُودَةٌ، وَالاِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِکَ مَبْذُولَةٌ، وَ

ص: 364

عِداتِکَ لِعِبادِکَ مُنْجَزَةٌ، وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقالَکَ مُقالَةٌ، وَ اَعْمالَ الْعامِلینَ لَدَیْکَ مَحْفُوظَةٌ، وَ اَرْزاقَ الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْکَ نازِلَةٌ، وَ عَوَائِدَ الْمَزیدِ اِلَیْهِمْ واصِلَةٌ، وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرینَ مَغْفُورَةٌ، وَ حَوَائِجَ خَلْقِکَ عِنْدَکَ مَقْضِیَّةٌ، وَ جَوَائِزَ السّآئِلینَ عِنْدَکَ مُوَفَّرَةٌ، وَ عَوَائِدَ الْمَزیدِ مُتَواتِرَةٌ، وَ مَوائِدَ الْمُسْتَطْعِمینَ مُعَدَّةٌ، وَ مَناهِلَ الظِّمَاءِ مُتْرَعَةٌ، اَللّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعَائی، وَاقْبَلْ ثَنَائی، وَ اَعْطنی جَزَائِی، وَاجْمَعْ بَیْنی وَ بَیْنَ اَوْلِیَائی، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ (ع) اِنَّکَ وَلِیُّ نَعْمَائی وَ مُنْتَهی مُنایَ وَ غایَةُ رَجائی فی مُنْقَلَبی وَ مَثْوایَ، اَنْتَ اِلهی وَ سَیِّدی وَ مَوْلایَ اِغْفِرْ لاَوْلِیَائِنا وَ کُفَّ عَنّا اَعْدَائَنا وَاشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا وَ اَظْهِرْ کَلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْیا وَ اَدْحِضْ کَلِمَةَ الْباطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلی اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءْ قَدیرٌ. (1)

2 - زیارت وارث:

اشاره

از امام صادق(ع) برای زیارت امام حسین(ع) نقل شده است و چون این زیارت با خصوصیاتی که نقل شده در کربلا بر مزار آن حضرت

ص: 365


1- بحارالانوار ج 97 ، ص 264

خوانده می شود ما در اینجا مقداری را که متعارف است از راه دور به قصد رجاء می خوانند برای استفادة حجاج محترم نقل می کنیم.

زیارت خود آن حضرت:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوح نَبِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ اِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُوسَی کَلِیمِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عِیسی رُوحِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُحَمَّد حَبِیبِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ اَمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ مُحَمَّدَ الْمُصْطَفَی، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ عَلِیِّ الْمُرْتَضَی، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاء، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ خَدِیجَةَ الْکُبْرَی، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَالله وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمُوتُورَ، اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصُّلَاةَ، وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ، وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ اطْعَتَ اللهَ وَ رَسُولَهُ حَتَّی اَتَاکَ الْیَقِینُ، فَلَعَنَ اللهُ اُمُّةً قَتَلَتْکَ، وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتْکَ، وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ، یَا مَوْلایَ یَا اَبَاعَبْدِاللهِ، اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الاَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الاَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِاَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ

ص: 366

مُدْلَهِمّات ثِیَابِهَا، وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ اَرْکَانِ الْمُؤمِنِینَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُ الزَّکِیُّ الْهَادِیِ الْمَهْدِیُّ وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَئِمَةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةَ التَّقْوَی، وَ اَعْلامُ الْهُدَی، وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی، وَ الْحُجَّةُ عَلَی اَهْلِ الدُّنْیُا، وَ اُشْهِدُ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ وَ اَنْبِیَائَهُ وَ رُسَلَهُ اَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌّ وَ بِاِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَایِعِ دِینی وَ خَوَاتِیمَ عَمَلِی . وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُم سِلْمٌ، وَ اَمْرِی لاَمْرِکُمْ مُتَّبعٌ، صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُم، وَ عَلَی اَرْوَاحِکُمْ وَ عَلَی اَجْسَادِکُمْ، وَ عَلَی اَجْسَامِکُمْ وَ عَلَی شَاهِدِکُمْ وَ عَلَی غَائِبِکُمْ، وَ عَلَی ظَاهِرِکُمْ وَ عَلَی بَاطِنِکُمْ.

زیارت حضرت علی بن الحسین(ع):

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ نَبِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ اَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْحُسَیْنِ الشَّهِیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهِیدُ وَ ابْنُ الشَّهِیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْمَظْلُومُ وَ ابْنُ الْمَظْلُومِ، لَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکَ، وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتْکَ، وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ .

زیارت سایر شهدای کربلا:

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا اَوْلِیَاءَ اللهِ وَ اَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا اَصْفِیَاءَ

ص: 367

اللهِ وَ اَوِدَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا اَنْصَارَ دِینِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا اَنْصَارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا اَنْصَارَ اَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا اَنْصَارَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا اَنْصَارَ اَبِی مُحَمَّدِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ الزَّکِیِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا اَنْصَارَ اَبِی عَبْدِاللهِ، بِاَبِی اَنْتُمْ وَ اُمِّی، طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الاَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ، وَ فُزْتُمْ فَوزاً عَظِیماً فَیَالَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَاَفُوزَ مَعَکُمْ. (1)

3 - زیارت جامعة صغیره:

در کافی و فقیه و تهذیب از حضرت امام رضا(ع) نقل شده و برای همة ائمة معصومین(ع) مناسب است خوانده شود؛ و ما آن را از فقیه نقل می کنیم:

اَلسَّلامُ عَلَی اَوْلِیَاءِ اللهِ وَ اَصْفِیَائِهِ، اَلسَّلامُ عَلَی اُمَنَاءِ اللهِ وَ اَحِبَّائِهِ، اَلسَّلامُ عَلَی اَنْصَارِ اللهِ وَ خُلَفَائِهِ، اَلسَّلامُ عَلَی مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی مَسَاکِنِ ذِکْرِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی مُظْهِرِی اَمْرِ اللهِ وَ نَهْیِهِ، اَلسَّلامُ عَلَی الدُّعَاةِ اِلَی اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی الْمُسْتَقِرِّینَ فِی

ص: 368


1- بحارالانوار ج 98 ، ص 199 - مصباح المتهجد ص 663

مَرْضَاتِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی الْمُخْلِصِینَ فِی طَاعَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی الاَدِلاَّءِ عَلَی اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَی الَّذِینَ مَنْ وَالاهُم فَقُدْ وَالَی اللهُ، وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَی اللهُ، وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللهُ، وُ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللهُ، وَ مَنْ اِعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللهِ، وَ مَنْ تَخَلِّی مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلِّی مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ. وَ اُشْهِدُ اللهَ اَنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُم، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ عَلانِیَتِکُمْ، مُفَوِّضٌ فِی ذَلِکَ کُلِّهِ اِلَیْکُمْ، لَعَنَ اللهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّد مِنَ الْجِنِّ وَ الاِنْسِ، وَ اَبْرَاُ اِلَی اللهِ مِنْهُمْ، وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد.

و این زیارت در همة زیارتهای مشاهد مشرّفه کافی است و بسیار صلوات بر پیغمبر و آل او یعنی ائمه(ع) بفرست، و هر یک را نام ببر، و از دشمنانشان بیزاری جوی، و هر دعایی که می خواهی اختیار کن برای خود و همة مؤمنین و مؤمنات. (1)

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد وآله الطیبین الطاهرین. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

محمد باقر موحدی نجفی - 1390 ه.ش

ص: 369


1- الکافی 4/578 - من لایحضره الفقیه 2/608 - التهذیب 6/102

ص: 370

فهرست

موقعیت زمانی و مکانی حج7

طواف ملائکه10

فصل اول: بیان وجوب حج و عمره، آداب و سنن عمره و حج و برخی مسائل نیابت

شرایط وجوب حجه الاسلام16

استطاعت مالی19

استطاعت بذلی28

رجوع به کفایت30

مسائل متفرقه استطاعت34

وصیت به حج41

نیابت در حج46

حج استحبابی56

احکام و اقسام عمره57

اقسام حج62

اعمال صورت حج تمتع65

شرایط حج تمتع67

صورت حج افراد و حج قران71

میقات ها و محل احرام74

احکام میقات ها79

فصل دوم: اعمال و شرایط عمره تمتع آداب ورود به مکة معظمه و مسجدالحرام

واجبات احرام، شرایط، تروک و محرمات و آداب آن85

ص: 371

مستحبات احرام98

مکروهات احرام102

تروک و محرمات احرام29 چیز می باشد103

1- شکار حیوان وحشی صحرایی103

2- جماع و تماس گرفتن با زن106

3- بوسیدن زن109

4- لمس بدن زن و بازی با آن110

5- نگاه کردن به زن110

6- استمنا111

7- عقد ازدواج و نیز گواه شدن بر عقد ازدواج111

8 - استعمال بوی خوش113

9- روغن مالی بدن116

10- سرمه کشیدن117

11- به دست کردن انگشتر به قصد زینت118

12- زینت کردن و پوشیدن زیور برای زن118

13- نگاه کردن در آیینه119

14- پوشیدن لباس دوخته بر مردان120

15- دکمه گذاشتن و گره زدن جامه های برای احرام124

16- پوشیدن جوراب و چکمه برای مردان124

17- پوشاندن سر برای مردان125

18- پوشاندن صورت بر زنها128

19- سایه قرار دادن مرد بالای سر خود هنگام سیر و حرکت129

20- فسوق131

21- جدال132

ص: 372

22- کشتن جانوران بدن134

23- جدا کردن مو از بدن خود یا از بدن دیگری135

24- بیرون آوردن خون از بدن خود138

25- بنا بر احتیاط کندن دندان139

26- ناخن گرفتن139

27- برداشتن سلاح142

28- جنگ کردن و کشتی گرفتن142

29- کندن و بریدن درخت و گیاه حرم143

جای ذبح و نحر کفارات145

مستحبات ورود به حرم145

مستحبات ورود به مکة معظمه147

آداب ورود به مسجدالحرام147

طواف خانه خدا149

شرایط طواف151

1- از شرایط طواف نیت است با قصد قربت152

2- از شرایط طواف طهارت از حدث اکبر و اصغر می باشد153

3- از شرایط طواف پاک بودن بدن و لباس است159

4- از شرایط طواف ختنه است در مردها161

5- از شرایط طواف ستر عورت است162

واجبات طواف163

مسائل کم کردن از طواف یا قطع طواف171

مسائل شک در طواف176

مسائل متفرقه طواف178

آداب و مستحبات طواف180

ص: 373

نماز طواف184

مستحبات نماز طواف188

سعی صفا و مروه189

زیاد و کم کردن در سعی193

شک در سعی195

مستحبات سعی197

تقصیر و احکام آن201

فصل سوم: احکام حج تمتع، اعمال عرفات، مشعر، منی طواف نساء و ...

واجبات حج تمتع207

احرام حج و مستحبات آن207

مستحبات احرام حج209

وقوف به عرفات211

مستحبات وقوف به عرفات215

وقوف به مشعر222

اجمال احکام صورتهای دوازده گانه وقوف اختیاری و اضطراری225

مستحبات وقوف به مشعر230

واجبات منی در روز عید قربان233

1- رمی جمره عقبه233

مستحبات رمی جمره239

2- قربانی و شرایط آن241

روزه به جای قربانی247

مسائل متفرقه قربانی250

ص: 374

مستحبات قربانی در منی253

3- تقصیر یا سر تراشیدن254

مسائل متفرقه تقصیر و سر تراشیدن257

مستحبات سر تراشیدن259

اعمال مکه معظمه259

مسائل طواف نساء262

مستحبات طواف حج و نماز آن و سعی265

اعمال منی در ایام تشریق266

1- بیتوته در منی«یعنی ماندن شب در آنجا»267

2- رمی جمرات سه گانه در روزها272

مستحبات منی در ایام تشریق278

فصل چهارم: آداب مکة معظمه، عمره مفرده و احکام مصدود و محصور و برخی مسائل متفرقه ...

آداب مکه معظمه283

عمره مفرده289

احکام مصدود و محصور291

برخی مسائل متفرقه303

فصل پنجم: اعمال مدینه منوره، آداب زیارت رسول خدا(ص) و فاطمة زهرا(س)، زیارت ائمة بقیع(ع)، شهدای احد و برخی مساجد مشرفه و دعاهای مأثوره ...

اهمیت زیارت مدینه منوره309

ص: 375

زیارت رسول خدا(ص) و آداب آن311

آداب مسجدالنبی(ص)320

وداع و خروج از مدینه329

زیارت حضرت زهرای مرضیه(س) و محل دفن آن حضرت331

زیارت ائمه بقیع(ع) 339

زیارت ائمه بقیع(ع) هنگام وداع343

زیارت مساجد مشرفه بقیع345

زیارت حضرت حمزه349

زیارت سایر مساجد و مشاهد مدینه منوره353

خاتمه: زیارت امین الله، زیارت وارث، زیارت جامعه

زیارت امین الله359

زیارت وارث361

ص: 376

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109