احکام مهریه درفقه شیعه

مشخصات کتاب

احکام مهریه درفقه شیعه

تالیف : حسین حلبیان

ناشر: آبادگران

ویراستارادبی : محمودنعمتی

نمایه سازی : صالح صادقی

چاپ اول : 1390

قیمت : 70000ریال

شمارگان : 100نسخه

شابک: 2-151-472-989

انتشارات تهران، بزرگراه شهید چمران، خیابان ملاصدرا، کوی بهار،پلاک 250

صندوق پستی: 159-1465

همه حقوق محفوظ ومتعلق به مولف است

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه1

فصل اول: ماهیت و اسباب

مبحث اوّل: ماهیت عقد نکاح و مهر4

مبحث اوّل: اسباب مهر5

فصل دوم: بررسی تفصیلی مهر در نظام حقوقی اسلام

مبحث اوّل: حکم تکلیفی مهر7

مبحث دوم: اقسام مهر10

مبحث سوم: چیزهایی که می توان مهر قرار داد22

مبحث چهارم: شرایط مهر23

مبحث پنجم: مهریه در نکاح منقطع27

مبحث ششم: مهریه در نکاح نابالغ30

مبحث هفتم: تعهد ثالث به پرداخت مهر32

مبحث هشتم: شرط مدت یا قرار اقساط برای پرداخت مهر33

مبحث نهم: حق حبس33

مبحث دهم: حداقل مهر در اسلام37

مبحث یازدهم: حداکثر مهر در اسلام39

مبحث دوازدهم: مهرالسنه44

مبحث سیزدهم: مهریه در طلاق قبل از دخول46

مبحث چهاردهم: مهریه در موت زوجین قبل از دخول46

مبحث پانزدهم: مهریه در صورت تفویض مهر47

مبحث شانزدهم: مهریه در نکاح سفیه49

مبحث هفدهم: مهریه در زنی که مشخص می شود باکره نبوده50

ص: 5

مبحث هجدهم: مهریه ی زن ناشزه52

مبحث نوزدهم: لعان53

مبحث بیستم: مهریه ی زنی که زنا کند54

مبحث بیست و یکم: مهریه ی زنی که تغییر جنسیت داده55

مبحث بیست ودوم: مهریه در صورت عدم امکان استمتاع56

مبحث بیست و سوم: دو مهر برای یک زن و یک مهر برای دو زن56

مبحث بیست و چهارم: مهریه در نکاح فضولی58

مبحث بیست و پنجم: افزایش توافقی مهر59

مبحث بیست وششم: محاسبه ی مهر به نرخ روز60

مبحث بیست و هفتم: مهریه های سنگین و زندان64

مبحث بیست و هشتم: بذل مهر به شرط عدم ازدواج مجدّد زوج64

مبحث بیست و نهم:کاهش مهریه در نشوز مرد65

فصل سوم: تفویض مهریه

مبحث اول: تفویض بضع66

مبحث دوم: تفویض مهر68

مراجع و مآخذ71

ص: 6

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

« إنّما یریدُ الله لیذهبَ عنکم الرجسَ أهلَ البیت و یطهّرکم تطهیراً »(1)

بعضی خاندان ها در قرآن کریم ستوده شده اند؛ از جمله خاندان ابراهیم و خاندان عمران، و آیه ی تطهیر در حق خاندان پاک پیامبر خاتم )صلی الله علیه و آله( نازل شده است(2) و از آن خاندان پاک تعبیر به شجره ی طیبه شده است(3) و در مقابل، بعضی خانواده ها نکوهش شده اند واز آنها تعبیر به شجره ی خبیثه شده است.(4) در قرآن کریم در آیات بسیاری به مساله ی خانواده، نسل و ذریه و روابط زن و مرد در جنبه های مختلف پرداخته و از دیدگاه های گوناگون بشر را در این زمینه راهنمایی کرده است. قرآن مجید بشر را به راهی که سازگار با فطرت و مقتضای عفت است رهنمون ساخته. خداوند (تبارک و تعالی) در قرآن به تکوینی بودن مسأله ی ازدواج اشاره می کند؛(5) ولی، طبیعی و غریزی بودن این نیاز جنسی و روانی باعث آن نمی شود که شارع مقدس از جهات اخلاقی و معنوی آن چشم بپوشد. (6)در روایات اسلامی ما به امر ازدواج و تشکیل خانواده اهمیت بسیار داده

ص: 7


1- سوره ی احزاب، آیه ی 33 .
2- همان.
3- سوره ی ابراهیم، آیه ی 24
4- سوره ی ابراهیم، آیه ی 26 .
5- نساء،آیه ی1، سوره ی اعراف، آیه ی 189، سوره ی، روم آیه ی 21 .
6- آیات 33، 31، 30 سوره ی نور.

شده است، تا آنجا که نکاح«سنت نبوی» معرفی شده (1)و محبوب ترین و عزیزترین بنیان نزد خداوند (تبارک و تعالی) معرفی شده است. و ازدواج در جوانی را موجب حفظ دین و حفظ دو ثلث دین دانسته اند.(2)

تنها کارکرد نکاح در اثرات جنسی و روانی آن خلاصه نمی شود بلکه آثار و تبعات گوناگون اجتماعی، حقوقی، اقتصادی درپی دارد که فقها و حقوق دانان به بیان بخشی از آن ها پرداخته اند و آنرا تنقیح نموده اند و توضیح داده اند که در این زمینه به بخش های عمده ای از کتب فقهی تحت عنوان «کتاب النکاح» می توان اشاره کرد و در علم حقوق رشته ا ی با نام «حقوق خانواده» متکفل تبیین چگونگی شکل گیری و آثار و تبعات حقوقی این نهاد می باشد.

این نوشتار در رابطه با یکی از نهادهای زیر مجموعه ی عقد نکاح است به نام «مهر» که بحثی کاربردی و مورد ابتلاء می باشد بحث می نماید. امید است که این تحقیق مورد توجه حضرات معصومین (علیهم السلام) قرار گیرد و در راستای سوق دادن خانواده ها به سوی سیره ی نبوی و روش عقلایی در برخورد با مقوله ی مهریه مؤثر واقع شود.

این اثر بر گرفته ای است مختصر از رساله ی دوره ی کارشناسی ارشد اینجانب که در دانشگاه علوم اسلامی رضوی باعنوان «تعدیل مهر از منظر فقه و حقوق» با مشورت و راهنمایی اساتید محترم آیة الله دکتر سید مصطفی محقق داماد و دکتر امیر حسین آبادی تنظیم شده.

در این مجال از حضرت آیة الله سید محمد مهدی خلخالی، و آیة الله شیخ هادی نجفی جهت بذل محبت و عنایت قدر دانی می نمایم و از اساتید محترمی که در زمینه ی تألیف و تدوین این رساله از راهنمایی های آنان بهره مند شده ام تشکر می کنم و امیدوارم

ص: 8


1- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج5، ص 2248 .
2- همان، ص 2250 .

از تذکرات اساتید و دوستان در جهت ارتقاء سطح این رساله بهره مند شوم. از فاضل ارجمند جناب آقای دکتر احسان علی اکبری که در انتشار این اثر همیاری داشته اند و محقق گرانقدر جناب استاد دکتر محمود نعمتی که ویرایش این اثر را بر عهده داشته اند تشکر می کنم و توفیقات ایشان را از پروردگار بزرگ مسألت دارم.

حسین حلبیان

فروردین1392

ص: 9

فصل اول: ماهیت و اسباب

مبحث اوّل: ماهیت عقد نکاح و مهر

عقد نکاح که از آن تعبیر به عقد ازدواج، زواج، تزویج، پیمان زناشویی می شود در حقیقت نهادی اجتماعی دارای احکام فقهی - حقوقی خاص و با آداب و رسوم گوناگون در نزد ملل مختلف است. «فإنَّ لِکُلِّ قَومٍ نکاحاً »(1)

بیان شده: «نکاح رابطه ای است حقوقی- عاطفی که به وسیله ی عقد بین زن و مرد حاصل می گردد و به آنها حق می دهد که با یکدیگر زندگی کنند و مظهر بارز این رابطه حق تمتع جنسی است»(2)

عقد نکاح آمیزه ای است از تعهدات ، وظایف و حقوق طرفین نسبت به هم که به لحاظ مهریه معاوضه ای را نیز در بر دارد.

برخی صاحب نظران نکاح را در شمار عقود شخصی می دانند ، و نه عقود مالی(3) و نیز نکاح را عقدی غیر معاوضی می دانند که تنها در خصوص مهریه احکام معاوضیات در

ص: 10


1- حر عاملی، وسایل الشیعة، ج21، ص200.
2- سید مصطفی محقَق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ، ص22.
3- میر حسین عابدیان

آن جاری می باشد.(1)

و مهر عبارت است از : «مالی است که زن بر اثر ازدواج مالک آن می گردد و مرد ملزم به دادن آن به زن می شود»(2)

مهر در تعریف یاد شده، شامل مهر المسمی، مهر المثل، مهر مفوض و مهر المتعه و حتی نفقه نیز می شود؛ ولی باید توجه داشت که مهر چیزی افزون بر نفقه و مخارجِ عمومیِ زن در زندگی زناشویی است و همچنین اطلاق مهر بر «مهر المتعه» اگرچه در قانون مدنی آمده، ولی خالی از مسامحه نبوده و متعه ای که به زن داده می شود در صورت عدم تعیین مهر و ط-لاقِ قبل از دخول مقوله ای متفاوت از مهر است؛ چنانچه در روایت منصور بن حازم از امام صادق (علیه السلام)نقل می کند - در مورد مردی که ازدواج کرده بود و مهر معین نکرده بود- فرمودند: مهری برای زن نیست و اگر دخول کرده باشد مانند مهر زنان [هم شان] آن زن به او پرداخت می شود. (3)

همچنین واضح است که ارث زن از تعریف خارج است؛ چه اینکه ارث به موجب فوت زوج برای زن لازم می شود ، نه به موجب صِرف عقد نکاح.

مبحث دوم: اسباب مهر

در پاسخ به این پرسش که: مهر از چه راهی و به چه سبب بر مرد واجب می شود؟ اسبابی ذکر شده از قبیل:

1- عقد ؛

2- وطی به شبهه؛

3- وطی اِکراهی؛

4- اِزاله ی بکارت؛

ص: 11


1- سید مصطفی محقق داماد
2- سید حسین صفایی و اسد الله امامی، مختصر حقوق خانواده، ص 148.
3- «لاشیء لها من الصداق فإن کان دخل بها فلها مهر نسائها».حر عاملی،وسائل الشیعة،ج21، ص 269.

5- تفویت بضع.

که شاید بتوان این موارد را به عنوان «سبب مهر» برشمرد. که البته برای تفویت بضع نیز مصادیقی ذکرشده از قبیل:

1- شیردادن، مثل اینکه مادرِشوهر به زوجه(درسن صغر)؛(1)

2- کذب و یا رجوع شهود؛ مثل اینکه شهادت بر طلاق داده اند و بعد کذب آنان روشن می شود؛ (2)

3- درصورتی که پدر با زوجه ی پسرش وطی به شبهه کند؛(3)

4- درصورتی که پسر با زوجه ی پدرش وطی به شبهه کند؛(4)

5- درصورتی که پدر کنیز پسر را وطی کند؛(5)

6- برگشتن زن از اقرار قبلی خود به نفع زوج اول. (6)

ص: 12


1- ر.ک: فاضل اصفهانی، کشف اللثام، ج7، ص147.
2- ر.ک: جامع عباسی، ص680.
3- ر.ک: محمد حسن نجفی،جواهر الکلام،ج31،ص2 .
4- همان.
5- همان.
6- همان

فصل دوم: بررسی تفصیلی مهر در نظام حقوقی اسلام

مبحث اوّل: حکم تکلیفی مهر

خداوند درقرآن کریم امر به اعطای مهریه ی زنان نموده همچنین از مهر تعبیر به «فریضه» شده است،(1) و بیان داشته است: « فآتوهنّ اُجورهنّ فریضةً »(2) به این معنا که:«و زنانی را که متعه می کنید مهر آنها را به عنوان فریضه بپردازید»(3) همچنین در روایات آمده است: اگر کسی زنی را به ازدواج خود در آورَد و قصد پرداخت مهریه ی او را نداشته باشد به منزله ی سارق و زانی است.(4)

در اسلام از نکاح شغار نهی شده و نکاح شغار را «نکاح بدون مهر» دانسته اند.(5) نکاح شغار به فرموده ی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله): «لاشغار فی الإسلام»(6) ممنوع و

ص: 13


1- سوره ی بقرة، آیه ی 236و237، سوره ی نساء، آیه ی 24.
2- سوره ی نساء، آیه ی 24.
3- سید محمد باقر حجتی و عبدالکریم بی آزار شیرازی، تفسیر کاشف، ج2، ص 235.
4- حر عاملی، وسایل الشیعة، ج21، ص 266تا 268.
5- «تحرم نکاح الشغار و هو أن یزوج کل من الولیین الآخر علی أن یکون بضع کل واحدة مهراً للاُخری». شهید اول، اللمعة الدمشقیة، کتاب النکاح، ص167؛ «أنَّ رسول الله (صلی الله علیه[وآله]و سلم) نهی عن الشغار و الشغار أن یزوج الرجلُ ابنته علی أن یزوجه الآخر ابنته لیس بینهما صداق». صحیح بخاری، ج6، ص 128 و ج8،ص61.
6- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 14 ،ص323 ؛ مالک بن انس، المدونة الکبری، ج2، ص153 .

تحریم گردید. درحدیث نبوی آمده است: «نهی(صلی الله علیه وآله)عن الشغار»(1) ، و از دیدگاه امامیه این نکاح، حرام است. (2)

در روایت مشهوری از شیعه و عامه آمده است که: پیامبر مرد فقیری را در مقابل تعلیم آنچه از قرآن به نیکی آموخته بوده تزویج نمودند.(3) و ازاین مطلب در می یابیم که پیامبر(صلی الله علیه وآله) حتی در شرایط فقر و ناداری زوج حاضر نشده اند که مهر را الغاءکنند. از حضرت ابوالحسن(علیه السلام) نقل شده که: « در نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مرد، زن را به ازدواج خود درمی آورد و مهر او را تعلیم سوره ای از قرآن و یا درهمی و یا مشتی گندم قرار می داد»(4) در حدیث حلبی از امام صادق(علیه السلام): نکاح بدون مهر را - به گونه ای که زن خود را هبه کند- برای پیامبر(صلی الله علیه وآله) جایز دانسته اند، ولی برای غیر آن حضرت این نوع نکاح را صالح ندانسته اند.(5) همچنین در روایتی از حضرت امام رضا(علیه السلام) نقل شده که به تبیین «علت وجوب مهر بر مردان » پرداخته اند که تعبیر«وجوب» به صراحت ذکر شده است. (6)

در روایت از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) معادن طلا و نقره را مهریه ی حوا و برای انتفاع اولاد آدم و حوا ذکر می کنند و می فرمایند: سزاوار نیست کسی ازدواج کند مگر همراه با صداق.(7) همچنین از شواهد تاریخی می توان استظهار کرد که سنت پرداخت مهریه به زن یک سنت پذیرفته شده در قبل از اسلام بود که اسلام آن را امضا نموده و بسیار نیز

ص: 14


1- حر عاملی،وسائل الشیعة،ج20،ص304 و ج21،ص242 ؛ صحیح بخاری، ج6، ص 128 و ج8،ص61.
2- شهید اوّل, اللمعة الدمشقیة، ص 167.
3- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص242 ؛ صحیح بخاری، ج6، ص 138.
4- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 15،ص60.
5- «لایصلح هذا حتی یعوضها شیئاً». حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص255
6- «علة المهر و وجوبه علی الرجال.. ». حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص267.
7- «لاینبغی لأحد أن یزوج إلا بصداق». محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج103، ابواب المهور، باب 17، ح35.

برآن تاکیدکرده و بر نظام مند شدن و نهادینه شدن آن پای فشرده است، و حال آنکه با توجه به فقر بسیاری از مردم واصحاب انگیزه برای برداشتن و حذف آن قابل تصور است.

یکی دیگر از ادله ی لزوم مهر،«مهرقهری»است. در این باره علامه ی حلی می فرمایند: «در شرع اسلام، نکاح بی مهر نیست، و حتی اگر مهر تعیین نکنند، باز هم قهراً ثابت می شود»(1)

علامه محمد جواد مغنیه نیز ثبوت مهرالمثل در صورت عدم تعیین مهر و دخول را متفق علیه بین مذاهب پنجگانه می دانند.(2) و این اشعار به اجماع جمیع فرق اسلامی بر لزوم مهریه می باشد.

ولی آیا بر زوجین واجب است که تعیین مهریه کنند؟ آیا لازم است که در ضمن عقد نکاح مهریه تعیین شود؟ سید ابوالمکارم ابن زهره ذکر مهر در نکاح دائم را لازم ندانسته بلکه آن را «مستحب» می دانند.(3)

و از سیاق آیه ی 236سوره ی بقره که در مورد مهر المتعه است و جواز تفویض مهر و «عدم دلیل» بر وجوب تعیین مهریه در حین عقد نکاح دائم می توان نتیجه گرفت که جایز است عدم تعیین مهریه در نکاح و در نتیجه تفویض بضع، ولی گرچه ظاهراً زوجین می توانند به لحاظ تکلیفی از تعیین مهر خودداری کنند ولی مهر بصورت قهری در صورت دخول بر آنان واجب و لازم می شود.

ص: 15


1- علامه ی حلی، تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ترجمه ی: ابوالحسن شعرانی، ص 542.
2- محمد جواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسة، ص342.
3- سیدحمزة بن علی بن زهرة الحلبی، غنیة النزوع، ص 346

مبحث دوم: اقسام مهر

اشاره

مهریه در یک تقسیم بندی مشهور به دو قسم تقسیم می شود: یکی مهرالمسمی و دیگری مهر المثل. البته در کتب فقهی و حقوقی ما باعناوینی از قبیل مهر السنه، مهر المتعه، المهرالمفوض و حتی مهرالبغی مواجهیم.

گفتار اول: مهر المسمی

در صورتی که عقد مشتمل بر مهر باشد و این مهر هم از حیث خصوصیات مشخص باشد، چنین مهری مهر المسمی است؛ زیرا در عقد «نام برده» شده است.(1) مهر المسمی مهری است که ضمن عقد و یا پس از آن به تراضی طرفین معین می شود.(2)

نکته قابل توجه در تفویض مهر این است که پس از تعیین مهریه، مهر معین شده «مهرالمسمی» می باشد.

گفتار دوم: مهر المثل

اشاره

«مهر المثل عبارت از مقدار مالی است که به عنوان مهر، برای امثال و اقران زن مزبور در نکاح معین می گردد»(3) در تعریف مهرالمثل آورده اند: «مهری [است] که نوعاً در چنان شرایط و احوال و در سطح چنین ازدواجی در نظر می گیرند»(4)

الف) موارد مهر المثل

زن در موارد زیر طبق قانون مدنی، مستحق مهر المثل می باشد:

ص: 16


1- سید حسن طاهری خرم آبادی، رسالة فی المهر، ص 32.
2- ناصر کاتوزیان، دوره ی حقوق مدنی خانواده، ج1، ص132.
3- سید حسن امامی، حقوق مدنی، ج 4 ، ص 419.
4- محمد هادی معرفت، احکام شرعی، ص134.

1- اگر ضمن عقد سخن از مهرگفته نشود، یا عدم استحقاق زن در گرفتن مهر شرط شده باشد، پس ازوقوع نزدیکی، زن استحقاق مهر المثل دارد(ماده ی 1087ق.م) و در صورت شرط عدم استحقاق زن نسبت به مهر در عقد نکاح، شرط نافذ نیست، ولی عقد صحیح است.

2- اگر توافق طرفین درباره ی مهر المسمی به جهتی باطل باشد - چنانچه مال تعیین شده مجهول باشد یا مالیت نداشته باشد - در این صورت زن مستحق مهرالمثل خواهدبود(ماده ی 1100ق.م)

3- در مورد جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی، زن طبق ماده ی 1099قانون مدنی، مستحق مهر المثل خواهد بود.(1)

ب): مقدار مهر المثل

ماده ی 1091 قانون مدنی بیان می دارد: «برای تعیین مهرالمثل باید حال زن از حیث شرافت خانوادگی و سایر صفات و وضعیت او نسبت به اماثل و اقران و اقارب و همچنین معمول محل و غیره در نظر گرفته شود». استاد محقق داماد نوشته اند: «قانون مدنی برای مهر المثل سقفی معین نکرده و در این جهت از یکی از دو قول موجود میان فقها، تبعیت نموده،(2) و قول دیگر آن است که مهرالمثل نباید از مهرالسنه (پانصد درهم) تجاوز نماید،(3) و چون این قول توسط بسیاری از فقهای بزرگ ابراز گردیده، لذا احتیاط در مصالحه ی مازاد است». (4)

ص: 17


1- ناصر کاتوزیان، دوره ی حقوق مدنی خانواده، ج1، ص140و 141.
2- شهید اول و شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج2، ص333.
3- ر.ک: محقق حلّی و محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج31، ص54.
4- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ، ص 257.

آنچه از ظاهر کلام حضرت آیة الله سید ابوالقاسم خوئی استفاده می شود این است که مهرالمثل محدود به مهر السنه نیست،(1) و همچنین است ظهورفتوای حضرت آیة الله سیستانی. جالب توجه اینکه ایشان توجه به حال زوج را نیز دخیل در تعیین مقدار مهرالمثل می دانند.(2)

و لی آنچه از عبارت امام خمینی در تحریرالوسیله استفاده می شود تفصیل بین موارد مهرالمثل است. در بحث پیش گذشت که در سه مورد مهرالمثل لازم می آید. مورد اول جایی بود که عقد نکاح بدون ذکر مهر منعقد شود و دخول انجام شود. حضرت امام خمینی در این مورد می فرمایند: احوط مصالحه ی در مبلغ زیادتر از مهرالسنه می باشد و در غیر این مورد ملاحظه ی حال زن به حسب سن و بکارت و نجابت و... را ملاک تعیین مهر قرار می دهند.(3)

شیخ طوسی می نویسند: «و إن لم یکن قد سمّی لها مهراً، و أعطاها شیئاً، ثم دخل بها، لم یکن لها شیءٌ، سوی ما أخَذَتْه، و ان لم یُسَمِّ المهرَ، و لم یُعْطِهَا شیئاً، و دخل بها، لزمه مهر المثل، و لا یتجاوز بذلک خمسمائةِ درهمٍ جیاد»(4)

گفتار سوم: مهر مفوّض

تفویض مهر به این صورت که تعیین مهر در اختیار زوج یا زوجه و یا شخص ثالث قرار داده شده باشد.(5)

ص: 18


1- سید ابوالقاسم موسوی خوئی، منهاج الصالحین، ج2، ص 279 تا 281.
2- «المعتبر فی مهر المثل فی کل مورد یحکم بثبوته ملاحظه حال المرأة و صفاتها من السنّ والبکارة و... و الظاهر دخالة حال الزوج فی ذلک ایضاً». سید علی حسینی سیستانی، منهاج الصالحین، ج3، ص92.
3- «الأحوط هنا [لووقع العقد بلامهر و دخل بها] التصالح فیمازاد عن مهرالسنة، وفی غیر المورد مما نحکم بمهرالمثل ملاحظة حال المرأة وصفاتها من السن و البکارة...». امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج2، ص267.
4- شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص470.
5- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ، ص252.

قدر متیقن از تفویض، تفویض به یکی از زوج یا زوجه است، و در تفویض مهر به شخص ثالث تردیدهایی وجود دارد. (1)ولی قانون مدنی در ماده ی 1089 تفویض به شخص ثالث را پذیرفته است.

در مباحث آینده در باره ی تفویض مهر مطالب بیشتری ارائه خواهد شد.

گفتار چهارم: مهر المتعه

اشاره

«متعه» در اصطلاح فقهی دارای دو معنا است:

1- ازدواج موقت؛

2- مالی که مرد به زن می دهد و زن را بهره مند می سازد.

در سوره ی بقره آیات 236 و 241 به متعه در معنای دوم اشاره شده،و ماده ی 1093 قانون مدنی نیز ناظر به آن می باشد و بیان می دارد: «هرگاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر، زنِ خود را طلاق دهد زن مستحق مهرالمتعه است». در تعریف مهرالمتعه(2) گفته اند: «مهری است که شوهر در نکاحِ مفوضة البضع به زن مطلقه ی خود که با وی نزدیکی نکرده می دهد و به آن «متعه» هم می گویند»(3)

برخی حقوقدانان نیز سه شرط را برای تعلق مهرالمتعه به زن ذکر کرده اند:

1- در عقد نکاح مهری ذکر نشده باشد؛

2- نزدیکی واقع نشده باشد؛

3- جدایی میان زوجین از طریق طلاق باشد.(4)

ص: 19


1- «تفویض المهر و هو أن یذکر المهر علی الجملة مبهماً و یفوض تقدیره إلی أحد الزوجین أو أجنبی علی إشکال». ر.ک: فخر المحققین، ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، ج3، ص219.
2- در رساله ی «آیات الزواج فی سورة البقرة» ذکر کرده ام که: «و هو لیس بمهرٍ حقیقةً بل متاعٌ بالمعروف شرعاً و عرفاً بحسب المروءة و ان عبر عنه فی القانون المدنی بمهر المتعة».
3- فاطمه فهیمی، حقوق مالی زن، ص146.
4- ناصر کاتوزیان، دوره ی حقوق مدنی خانواده، ج1، ص141و 142.

البته شرط سوم محل تأمّل است. (1)

الف: وجوب متعه

سید مرتضی علم الهدی در «المسائل الناصریات» می فرمایند:

«فقها اختلاف دارند در وجوب متعه در زنی که طلاق داده شده و مهری برای او نام برده نشده. ابوحنیفه و اصحاب او گفته اند: متعه واجب است برای زنی که مرد قبل از دخول او را طلاق دهد و مهری برای او نام نبرد، پس اگر مرد دخول کرد، متعه را همو می پردازد ولی اجباری نیست. و قول ثوری و حسن بن حیّ نیز همین گونه می باشد. و اوزاعی گمان برده که اگر یکی از زوجین برده باشد متعه واجب نیست، اگرچه مرد، زن را طلاق دهد قبل از دخول و مهر برای زن نام نبرد.

ابن ابی لیلی و ابو زنّاد گفته اند: متعه واجب نیست، اگر مرد خواست می پردازد و اگر نخواست مجبور نمی شود، و فرقی بین زوجه ی مدخولٌ بها و غیر مدخولٌ بها نگذاشته اند و همچنین بین کسی که مهر برای او نام برده شده باشد و یا مهری نام برده نشده باشد.

و مالک و لیث گفته اند: هیچ کس مجبور بر متعه نمی شود مهریه خواه برای زن مهریه نام برده شده باشد و خواه نام برده نشده باشد و خواه مرد دخول کرده باشد و خواه دخول نکرده باشد. و متعه مطلبی است که سزاوار است مرد بپردازد و مجبور به پرداخت آن نمی شود.

و شافعی گفته است: متعه واجب است برای هر زن مطلقه ای و برای هر زوجه ای در صورتی که جدایی از جانب مرد باشد، مگر زنی که مهریه برای او نام برده اند و او را قبل از دخول طلاق داده اند»(2)

ص: 20


1- «درعقدی که مهریه تعیین نشده اگرپیش از عروسی یکی از طرفین بمیرد در اینجا نیز بنابر احتیاط واجب باید چیزی مطابق شأن و امکانات مالی مرد به زن داده شود». سید محمد سعید طباطبایی حکیم، رساله ی احکام فقهی، ج2(معاملات) ص314.
2- علی بن الحسین الموسوی علم الهدی، المسائل الناصریات، ص 335و336.

و سپس با اشاره به آیه ی 236 سوره ی بقره و آیه ی 49 سوره ی احزاب به عنوان دلیل وجوب متعه می فرمایند: «و ظاهرُ الأمر یقتضی الوجوب»(1)

استاد محقق داماد نیز آورده اند: «پرداخت مهرالمتعه از ناحیه ی زوج به نظر فقهای امامیّه الزامی است»(2)

ب: متعه ی مستحب

شیخ حر عاملی در باب 50 ابواب المهور تحت عنوان «باب استحباب المتعة للمطلقة بعد الدخول» شش روایت آورده اند که «متعه» را در تمام زنان مطلقه - مگر زنی که با طلاق خلع جدا شده باشد - و در زنان مدخولٌ بها ثابت کرده اند و آن را حمل بر استحباب مؤکّد نموده اند. (3)

ج: متعه در صورت موت یکی از زوجین
اشاره

در صورت موت یکی از زوجین یا مهر معین شده و یا اینکه اگر مهر معین نشده دخول صورت گرفته و در این دو مورد، متعه یِ واجب مطرح نیست. محل بحث در جایی است که یکی از زوجین فوت می کنند و تفویض مهر یا تفویض بضع شده است.

1- موت یکی از زوجین با تفویض مهر

در این باره شیخ طوسی می فرمایند: «فإن مات الرجل أو ماتت المرأة قبل أن یحکما لم یکن لها مهر، و کان لها المتعة»(4)

ص: 21


1- همان، ص336.
2- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ، ص263.
3- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص312و313.
4- شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، ص472.

محقق حلّی می فرمایند: «و لو مات الحاکم قبل الدخول و قبل الحکم، فالمروی لها المتعة»(1) از این عبارت استفاده می شود که در صورت تفویض مهر و موت شخصی که زمام تعیین مهریه در دست او است، مهریه ساقط و «متعه» جایگزین آن می شود.

حدیث محمد بن مسلم از حضرت امام باقر(علیه السلام) نیز دلالت بر همین مطلب دارد که حضرت امام (علیه السلام) در مورد مردی که با زنی ازدواج کرده و تعیین مهر را به عهده ی مرد یا زن نهاده اند و قبل از اینکه دخولی صورت گیرد، مرد یا زن می میرند. حضرت فرمودند: «برای زن متعه و میراث هست و مهری برای او نیست»(2) و این روایت با تحقیقی که استاد حجة الاسلام و المسلمین سید علی دلبری انجام دادند دارای چهار سند صحیح می باشد.

آیة الله سیستانی نیز آورده اند: «إذا مات الحاکم قبل الحکم و تقدیر المهر و قبل الدخول فللزوجة المتعة »(3)

و لی با توجه به روایت می توان نتیجه گرفت تفاوتی ندارد که حاکم در تعیین مهر بمیرد یا محکوم، و در هر دو صورت حکم به متعه می شود چه اینکه در روایت آمده است:«فی رجلٍ تزوج امرأةً علی حکمها أو علی حکمه فمات أو ماتت قبل أن یدخل بها» اما از این عبارت برداشت نمی شود که موت حاکم موضوع برای حکم به متعه است. و امّا اینکه به چه خاطر برخی فقها موضوع حکم را موت حاکم قرار داده اند شاید به این خاطر باشد که در صورتی که شخص حاکم زنده باشد هنوز جا برای تعیین مهر وجود دارد و نوبت به جایگزین شدن «متعه» نمی رسد، ولی مسأله خالی از تأمّل نیست. چنانچه آیة

ص: 22


1- محقق حلّی، المختصر النافع، ص298.
2- «لها المتعة و المیراث و لامهر لها». حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص279.
3- سید علی حسینی سیستانی، منهاج الصالحین، ج3، ص 93.

الله سید محمد سعید حکیم به طور مطلق متعه را احتیاط واجب می داند خواه میت حاکم باشد یا محکوم.(1)

ولی قول به متعه در این مورد ظاهراً مخالفینی هم دارد. فاضل آبی پس از نقل روایت امام باقر(علیه السلام) : « لها المتعة و المیراث و لا مهر لها »(2) می نویسد: «شیخ [طوسی] در «نهایه» طبق این [روایت] فتوا داده و در «مبسوط» فرموده است: هر زمان یکی از زوجین قبل از تعیین مهر بمیرد مهری وجود ندارد. و در خلاف فرموده: در اینکه آیا زن استحقاق متعه دارد یا نه اختلاف وجود دارد؛ گفته شده: [استحقاق] ندارد، و گفته شده: [استحقاق] دارد »(3) و سپس - ظاهراً - قول به عدم استحقاق را برمی گزیند و آن را به جناب ابن ابی عقیل نیز نسبت می دهد. (4)

2- موت یکی از زوجین با تفویض بضع

و آن موردی است که ذکری از مهر به میان نیامده و تعیین آن هم برعهده ی کسی گذاشته نشده است. دراین مورد آیة الله سیستانی فرموده اند: « و لو انفصلا قبل الدخول بأمر غیر الطلاق لم تستحق شیئاً لا مهراً و لا متعة، و کذا لو مات أحدهما قبله »(5)

و از این عبارت استفاده می شود که در صورت تفویض بضع و جدایی افتادن بواسطه ی موت، زن استحقاق متعه ندارد، و همین مطلب از عبارت آیة الله خوئی برداشت می شود.(6) و از تحریر الوسیله نیز همین استفاده می شود. (7)

ص: 23


1- « فإن مات أحدهما قبل الحکم و قبل الدخول فلا حکم حینئذٍ بل تستحق المتعة إن کان المیت هوالحاکم، بل مطلقاً علی الأحوط وجوباً». سید محمد سعید طباطبایی حکیم، منهاج الصالحین، ج3، ص41.
2- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص279.
3- فاضل آبی، کشف الرموز، ج2، ص186.
4- همان
5- سیدعلی حسینی سیستانی، منهاج الصالحین، ج3، ص92.
6- «لو لم یذکر المهر صح العقد.. و لو مات احدهما قبل الدخول فلا مهر و لا متعة». سید ابوالقاسم موسوی خوئی، منهاج الصالحین، ص280.
7- امام خمینی، تحریر الوسیله، ج2، ص267.

ولی فتوای آیة الله سید محمد سعید طباطبایی حکیم حتی در صورت تفویضِ بضع حکم به متعه است. ایشان در این باره آورده اند: «در عقدی که مهریه تعیین نشده اگر پیش از عروسی یکی از طرفین بمیرد در اینجا نیز بنابراحتیاط واجب باید چیزی مطابق شأن و امکانات مالی مرد به زن داده شود»(1)

همچنین در منهاج الصالحین می نویسند: «الأحوط وجوباً ثبوت المتعة ایضاً بموت أحدهما قبل الدخول فلا بدّ من التصالح »(2)

شاید بتوان در جهت استدلال به فتوای اخیر به روایت زید شحّام تمسک کرد که در آن حضرت ابوعبدالله(علیه السلام) در مورد مردی که با زنی ازدواج کرده و مهری برای آن زن نام نبرده و پیش از دخول به زن مرد، مُرده است، فرمودند: «آن زن به منزله ی مطلقه است»(3) و این روایت نیز با تحقیقی که استاد حجة الاسلام و المسلمین سید علی دلبری انجام داده اند صحیح می باشد. البته جناب شیخ حر عاملی در ذیل این حدیث ظاهراً استدلال به این روایت جهت ثبوت «متعه» برای زن را نپذیرفته اند و احتمالات دیگری را مطرح نموده اند.(4)

و همچنین شاید بتوان به روایت محمد بن مسلم سابق الذکر تمسّک کرد،(5) وگفت: حضرت حکم را جهت موردی بیان کرده اند که مهر معین نبوده و با موت، ازدواج به جدایی کشیده شده و تفویض مهر در موضوع حکم به متعه دخالت ندارد. ولی شاید این استدلال خالی از تأمل نباشد.

ص: 24


1- سید محمد سعید طباطبایی حکیم، رساله ی احکام فقهی، ج2 (معاملات)، ص314.
2- سید محمد سعید طباطبایی حکیم، منهاج الصالحین، ج3، ص41.
3- «هی بمنزلة المطلقة». حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص335.
4- «أقول: لعله محمول علی الاستحباب بالنسبة إلی الوارث لما مرّ، أو علی کونها، بمنزلة المطلّقة فی سقوط المهر لا فی ثبوت المتعة». حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص335.
5- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص279.
د) متعه در طلاق خلع

در روایتی در قرب الاسناد از حضرت علی(علیه السلام) آمده است که حضرت فرمودند: «لکلّ مطلقة متعة إلاّ المختلعة »(1)

همچنین شیخ حر عاملی در کتاب الخلع و المبارات باب یازدهم تحت عنوان «باب عدم ثبوت المتعة للمختلعة » چهار روایت به این مضمون آورده اند که برای زن در طلاق خلع «متعه» وجودندارد.(2)

و نیز در روایت اول باب دهم از کتاب الخلع نیز روایتی آورده اند دالّ بر اینکه متمتع به متعه نمی شود.(3) حدیث اول باب یازدهم را از کافی شریف نقل می کند: محمد بن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، ابن ابی عمیر، عن حمّاد، عن الحلبی، عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: المختلعة لا تمتّع.

گفتار پنجم: مهر السنه (مهرمحمّدی)

اشاره

شیخ حرّ عاملی در کتاب بی بدیل وسائل الشیعه باب چهارم از ابواب المهور یازده روایت در زمینه ی مهرالسنه آورده اند.(4)

روایت اوّل چنین است: محمد بن یعقوب، عن محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد بن عیسی، عن علی بن الحکم، عن معاویة بن وهب قال: سمعت اباعبدالله(علیه السلام)قول: ساق رسول الله (صلی الله علیه وآله) اثنتی عشرة أوقیة و نشّاً، و الأوقیة

ص: 25


1- همان، ص313.
2- همان، ج22، ص299.
3- همان، ص297.
4- همان، ج21، ص244تا249

أربعون درهماً، و النش نصف الأوقیة عشرون درهماً، و کان ذلک خمسمائة درهم، قلت: بوزننا؟ قال: نعم.(1)

و مطابق این روایت و روایات بسیار دیگر مهر السنه 500 درهم می باشد. و همین مقدار مهریه ی دختران پیامبر و زنان پیامبر بوده است.(2) وحضرت محمد بن علی الجواد (علیه السلام) نیز همین مقدار از مهر را برای ام الفضل دختر مأمون معین نمودند.(3)

شیخ الطائفه نیز می نویسند: «مستحب است مهریه بیش از مهر السنه ی محمدی نباشد و آن پانصد درهمِ نیکو می باشد»(4)

وهم اکنون آن را معادل 5/262 مثقال نقره ی مسکوک می دانند.

الف) مقدار مهر السنه به قمیت روز

روشن است که ارزش مالی مهر السنه و معادل مناسب برای آن با توجه به خصوصیات مکانی و زمانی واوضاع واحوال اقتصادی، همواره متغیر خواهد بود. جهت به دست آوردن مهریه به قیمت روز(5/262)مثقال نقره ی مسکوک را ضرب در قیمت نقره می کنیم.

مثلاً اگر قمیت نقره 700تومان باشد(183750=700×5/262)مقدار مهرالسنه یکصد و هشتاد وسه هزار و هفتصدو پنجاه تومان خواهد بود.

ص: 26


1- همان، ص244.
2- همان، حدیث3، 4، 6، 11.
3- همان، حدیث11.
4- «ویستحب ألّایتجاوز بالمهر السنة المحمدیة، و هو خمسمائة درهمٍ جیادٍ». شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، ص469.
ب: حکمت مهر السنه

زندگی ائمه و پیامبران(علیهم السلام) سرشار است از حوادث و اتفاقاتی که در ورای ظاهر آن حوادث، حکمتی وجود داشته است. در ارتباط با مبحث مهر السنه این بحث مطرح است که حکمت مهر السنه چیست؟

در این زمینه حدیثی در کتاب «علل الشرایع» شیخ صدوق بدین بیان وارد شده که:

خداوند متعال برخود واجب کرده که اگر مؤمنی 100مرتبه تکبیر گوید و 100مرتبه حمد خداوند را به جا آورد و 100مرتبه تسبیح گوید و 100مرتبه لااله الا الله بگوید و 100مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و سپس بگوید خدایا مرا به حورالعین تزویج کن، خداوند او را به ازدواج حوریه ای از بهشت درآورد و این اذکار را مهر او قرار دهد و به همین خاطر خداوند بر پیامبر وحی نمود که500 درهم را به عنوان مهر زنان مومن سنت قرار دهد و رسول الله(صلی الله علیه وآله) نیز چنین کردند.

این مضمون به دو طریق از حضرت ابوالحسن وارد شده است. (1)

گفتار ششم: مهر البغی (أجرالفاجرة)

شیخ حرّ عاملی در کتاب بی بدیل وسائل الشیعه در ابواب مایکتسب به، باب پنجم احادیثی روایت کرده اند مبنی بر حرام بودن و «سُحت» بودن مهر البغی و اُجرت زن فاجر و زانیه.(2)

در روایت هفتم این باب آمده است: عن أبی بصیر، عن ابی عبدالله (علیه السلام) - فی حدیث - اَنَّ رسول الله(صلی الله علیه وآله) قال: ثمن الخمر و مهر البغی و ثمن الکلب الذی لا یصطاد من السحت. (3)

ص: 27


1- شیخ صدوق،علل الشرایع، ج2، ص449؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص245.
2- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج17، ص92 به بعد؛ صحیح بخاری، ج6، ص188.
3- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج17،ص94.

و اسلام عزیز مهر و اجری را که در عمل نامشروع و غیر اخلاقی معین شده است حرام اعلام کرده است، و هم به لحاظ تکلیفی حرام می باشد و هم به لحاظ وصفی بی اعتبار می باشد؛ چه اینکه نفس مهر سحت و حرام است، به این معنا که علاوه بر حرمت زنا، استفاده ی از پول حاصل شده ی به وسیله ی آن نیز حرام است و این خود دلالت دارد بر بی اعتبار بودن قراردادها و توافقاتی که در این زمینه بوده است.

همچنین در «وطی به شبهه » نیز اگر زن آگاه باشد و اشتباه فقط از جانب مرد باشد زن مستحق مهر نیست. (1)

مبحث سوم: چیزهایی که می توان مهر قرار داد

شیخ طوسی می فرمایند: «موضوع مهر، آن چیزی است که زوجین نسبت به آن توافق می نمایند.آن چیزی که دارای قیمت و ارزش است و تملک آن نیز حلال باشد»(2) و محقق حلّی می فرمایند: «هرچه را مسلمان می تواند مالک شود، می توان مهر قرار داد»(3) صاحب جواهر نیز در بیان موضوع مهر معتقدند: «مدار و اساس در مهر، مالیت است؛ مالیتی که صحیح باشد عوض واقع شود»(4)

در ماده ی 1078قانون مدنی آمده است: «هر چیزی که مالیت داشته و قابل تملیک نیز باشد می توان مهر قرار داد».

مال ممکن است به اَشکال زیر باشد:

1- عینِ معین مثل خانه، باغ، اتومبیل، زمین؛

2-کلّی فی الذمه باشد مانند مقداری پول، سکه، گندم، ماشین کلّی؛

ص: 28


1- « و أمّا لو کانت الموطوءة بالشبهة عالمة بالحال بأن کان الاشتباه من طرف الواطئ فقط فلا مهر لها». سید علی حسینی سیستانی، منهاج الصالحین، ج3، ص98.
2- شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص468.
3- محقق حلی، المختصر النافع، ترجمه ی سید محمد نجفی و سعید رزمجو، ج2، ص34.
4- محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج31، ص7.

3- کلّیِ در معین باشد مانند: یکی از آپارتمانهای یک واحد مسکونی یا یکی از چند ماشینی که تعداد و کم و کیف آن مشخص است؛

4- منفعت باشد؛ مثل سکونت شش ماهه در خانه ای معین یا بهره برداری منفعت مغازه در مدت ده سال؛

5- عمل باشد اعم از کار حلال و آموزش مثل ساختن خانه، تعلیم قرآن، تعلیم زبان خارجی، تعلیم رایانه؛

6- حق باشد اعم از:

الف: حقِ دینی: مثل اینکه شوهر تعهد می کند که زن را به سفر عتبات ببرد؛

ب: حق عینی: مانند حق انتفاع و حق ارتفاق؛

ج: حقوق اقتصادی: مثل حق علامت تجاری؛

د: حقوق ناشی از مالکیت های فکری مثل حق التألیف و حق تکثیر.(1)

و اما در حق خیار برفرض پذیرفتن این مطلب که حق الخیار قابل نقل نیست، شاید باز بتوان اسقاط آن را به عنوان یک عمل حقوقی دارای ارزش مالی مهر قرار داد.

مبحث چهارم: شرایط مهر

اشاره

برای مهر انواع و اقسامی ذکر شد و مهریه در تمام این اقسام دارای شرایط عامی است ولی این اقسام افزون بر شرایط عمومی دارای شروط اختصاصی نیز می باشند.

گفتار اول: شرایط عمومی

برخی از این شرایط مهر در قانون مدنی به صراحت بیان شده و برخی دیگر را هم از باب شرایط عمومی قرارداد و شرایط ثمن و مثمن در قراردادها ذکر کرده اند:

ص: 29


1- ر.ک: ابراهیم پولادی، مهریه و تعدیل آن، ص 55- 54 ؛ عالیه رجائیان، مهریه حق زن تکلیف مرد، ص22.

1- مهر باید مالیت داشته و دارای ارزش مالی باشد، به نحوی که در بازار اقتصادی قابل داد و ستد و معاوضه بوده و مورد معامله قرار گیرد مانند زمین، اتومبیل و گندم.

در قانون مدنی در بحث مهریه ماده ی 1078آمده: «هر چیزی را که مالیت داشته و قابل تملک نیز باشد می توان مهر قرار داد».

2- قابل تملک باشد بدین معنی که زن بتواند نسبت به آن تملک نماید.بنابراین، مالی که به ملکیت اشخاص در نمی آید مثل اموال عمومی و موقوفات را نمی توان مهر زن قرار داد.این شرط نیز در ماده ی 1078تصریح شده است.

3- نامعین و مجهول نباشد. ماده ی1079قانون مدنی بیان داشته:«مهرباید بین طرفین تاحدی که رفع جهالت بشود معلوم باشد». در برخی نوشته ها شرط دیگری تحت عنوان «تعیین مصداق» و اینکه مورد مهریه باید مصداقاً معین باشد ذکر شده. (1)

ولی ظاهراً این شرط بی دلیل و غیرلازم است؛ چه اینکه بیان شد که مهریه می تواند کلی فی الذمه یا کلیِ در معین باشد.

این سه شرط مورد تصریح قانونگذار است. ولی شروط دیگری هم ذکر شده که در این بحث به آنها تصریح نشده است که بدان اشاره خواهد شد.

4- دارای منفعت عقلایی مشروع باشد، که این شرط خود در دو قسمت قابل بحث است:

الف: منفعت عقلایی: این شرط از ماده ی 1078قابل استنباط است چه اینکه تا شیء منفعت عقلایی نداشته باشد مالیت پیدا نمی کند و منفعت عقلایی و مالیت لازم و ملزوم اند.

ب: منفعت مشروعه: بعضی اشیاء ممکن است منفعت عرفی داشته باشد ولی به لحاظ شرعی یا قانونی استفاده از آن و یا نگهداری و یا حتی تملک آن جایز نباشد مانند: کلب، خنزیر، مشروبات الکلی و مواد مخدر.

ص: 30


1- سید حسین شرف الدین، تبیین جامعه شناختی مهریه، ص126.

در برخی نوشته ها شرط مشروعیت منافع را از شرایط مهر دانسته و بر این عقیده اند که: چیزهایی از قبیل مواد مخدر و مشروبات الکلی که فروش و یا استعمال آنها دارای منع قانونی است نمی تواند مهر قرار داده شود. (1)

با این حال در بحث مهر قانونی مدنی اشاره ای به این شرط نشده است. برخی صاحبنظران این شرط را استنباط شده از ملاک ماده ی 215و 348 قانون مدنی می دانند.(2)

5- قدرت بر تسلیم، این شرط نیز در نوشته های حقوقی آمده است،(3) ولی در قانون مدنی در بحث مهر ذکری از آن به میان نیامده است، با این حال در برخی نوشته های حقوقی این شرط را استنباط شده از ملاک ماده ی 348 قانون مدنی در مورد بیع دانسته اند و نتیجه گرفته شده که: «در صورتی که میزان مهر چندان زیاد باشد که با وضع مالی زوج و امکانات اقصادی او متناسب نباشد، با توجه به مطلب فوق و مواد قانون مدنی در مورد قدرت بر تسلیم در تعهد است، می توان نسبت به صحت چنین تعهدی شک کرد. مثلاً هرگاه شخصی که درآمد سالانه ی او از یکصدهزار تومان تجاوز نمی کند، تعهد به پرداخت مهر چند ده میلیون تومانی بنماید، عده ای معتقدندکه چنین تعهدی به علت عدم قدرت به تسلیم، باطل است؛ زیرا عادتاً ایفای آن غیر مقدور است.در چنین موردی نیز مانند این است که مهر در عقد ذکر نشده ولی عقد نکاح صحیح است»(4)

لازم به ذکر است که برخی حقوقدانان این شرط را اینگونه توضیح داده اند: «چنانچه شوهر مالی را به عنوان مهر به زن تملیک نماید که قدرت بر تسلیم آن نداشته باشد و زن

ص: 31


1- ابراهیم پولادی، مهریه و تعدیل آن، ص61 ؛ سید حسین شرف الدین، تبیین جامعه شناختی مهریه، ص 126.
2- ابراهیم پولادی، مهریه و تعدیل آن، ص61.
3- ابراهیم پولادی، مهریه و تعدیل آن، ص62 ؛ محمدرضا زمانی در مزاری، مهریه، ص40
4- ابراهیم پولادی، مهریه و تعدیل آن، ص62.

هم فاقد قدرت برتسلّم و تصرف آن باشد مانند انگشتری که در دریا غرق شده و یا باغی که در ید غاصبانه ی غیر باشد، تملیک بلا اثر خواهد بود»(1)

تفسیر اول از این شرط ناظر به جایی است که مهر کلی فی الذمه باشد و تفسیر دوم ناظر به جایی است که مهر عینِ معین باشد.

در مقام بررسی این شرط می توان گفت: قدرت بر تسلیم در مورد ثمن و مثمن در بیع شرط است،(2) ولی آیا مهر همان کارکردهای ثمن بر بیع را دارد؟ آیا قیاس این دو با هم صحیح است.آیا کارکردهای اجتماعی و حقوقی این دو یکسان است؟با توجه به اینکه مهریه در بسیاری موارد نقش نوعی ضمانت را ایفاء می کند و باتوجه به اینکه قانونگذار در بخش مهریه در قانون مدنی اشاره ای به این شرط نکرده شاید سرایت دادن شرط در ثمن به مهریه قابل تأمل باشد.خصوصاً اینکه دریافت فوری ثمن نسبت به دریافت فوری مهریه مطلوبیت بیشتری دارد و متداول تر است.

گفتار دوم: شرایط اختصاصی انواع مهر

شرط اساسی مهر المسمی این است که با توافق طرفین باشد. و شروط مهرالمثل عبارتند از:

1-عدم تعیین مهر؛

2- دخول. (3)

و اما شروطِ اساسیِ مهر مفوض، عدم تعیین مهر و تفویض تعیین مهر به یکی از زوجین و یا شخص ثالث می باشد.

ص: 32


1- محمدرضا زمانی در مزاری، مهریه، ص40.
2- ماده ی 348 ق.م: «بیع چیزی که خریدو فروش آن قانوناً ممنوع است و یاچیزی که مالیت یامنفعت عقلایی ندارد یا چیزی که بایع قدرت برتسلیم آن ندارد باطل است مگر اینکه مشتری خود قادر برتسلیم باشد».
3- ابراهیم پولادی، مهریه و تعدیل آن، ص63 و64.

و شروط مهر المتعه عبارت است از :

1-عدم تعیین مهر؛

2-عدم دخول؛

3-اینکه جدایی از طریق طلاق باشد. ولی این شرط قابل خدشه است.

مبحث پنجم: مهریه در نکاح منقطع

متعه، ازدواج موقت، و به تعبیر قانون مدنی نکاح منقطع، یکی از ازدواج های رایج و مشروع در زمان پیامبر بوده.

احمدِ حنبل در مسند خود با سلسله سندی که همه ی آنها ثقه هستند از عمران بن حصین نقل می کند که: آیه ی متعه در کتاب الله نازل شد و ما در زمان رسول الله(صلی الله علیه وآله) به آن عمل می کردیم و آیه ا ی نازل نشد که آن را نسخ کند و پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز از آن نهی نفرمود تا اینکه وفات یافت. (1)

متعه به حسب شواهد و قراین تاریخی و حدیثی در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) حلال بوده و عمر پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) آن را حرام نموده؛ لذا پیروان سنت نبوی قائل به حلیت بلکه استحباب(2) آن می باشند و پیروان سنت عمر آن را حرام می دانند.

از حضرت امام جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) روایت شده که: از ما نیست کسی که ایمان به رجعت نداشته باشد و متعه را حلال نداند.(3)

مشخصات و ممیزات متعه عبارتند از:

1- أجر (مهر)؛

ص: 33


1- احمد حنبل، المسند: ج4،ص436؛ ر.ک: سید طاهر موسوی، المتعتان بین النص و الاجتهاد، ص156.
2- محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج30، ص151.
3- «لیس منّا من لم یؤمن بکرّتنا ولم یستحلّ متعتنا». حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص7و8.

2- اَجَل (زمان مشخص و سررسید معلوم)؛

3- عقد مشتمل بر ایجاب و قبول؛

4-جدا شدن زن و مرد با انقضاء مدت، یا بذل مدت توسط مرد؛

5- عده؛

6- عدم میراث.(1)

این نوع نکاح توسط قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران نیز به رسمیت شناخته شده و در ماده ی 1075آمده است «نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد»، و ماده ی 1076بیان می دارد: «مدت نکاح منقطع باید کاملاً معین شود».

مهریه در نکاح منقطع از ارکان و شرط صحت نکاح منقطع است و ماده ی 1095 بیان می دارد: «در نکاح منقطع عدم مهر در عقد موجب بطلان است».

اگر در ازدواج دائم مهر ذکر نشود خللی به عقد نمی رساند و فقط عند اللزوم به مهرالمثل برمی گردد، ولی در ازدواج موقت لازم است که مهر ذکر شود و گرنه عقد باطل است. (2)

همچنین ماده ی 1096قانون مدنی می گوید: «در نکاح منقطع موت زن در اثناء موجب سقوط مهر نمی شود و همچنین است که اگر شوهر تا اخر مدت با او نزدیکی نکند».

در کتاب «المتعه» چنین آمده است: «اگر مدت سپری شد و بخاطر سببی مرد دخول نکرد زن استحقاق تمام مهر را دارد و گفته شده که استحقاق نصف مهر را دارد»(3)

حال اگر زن بعد از دخول ناشزه شد برخی حقوقدانان با توجه به ملاک این ماده در مورد فوت زن قائلندکه مهریه تجزیه نشده و زن مستحق مهر می باشد(4) ولی استاد محقق

ص: 34


1- ر.ک: سید طاهر موسوی، المتعتان بین النص و الاجتهاد، ص169و170.
2- « یشترط فی النکاح المنقطع ذکر المهر فلو أخَلَّ به بطل ». امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج2،ص259.
3- المتعة، تألیف مجموعة من العلماء و المفکرین، ص 119.
4- ابراهیم پولادی، مهریه و تعدیل آن، ص80.

داماد قائلند که «هرگاه زن بعد از نزدیکی و قبل از پایان مدت ناشزه شود، از مقدار مهریه نسبت به مدت کسر می گردد»(1)

حال این سؤالات مطرح است که:

اولاً: حکم نشوز قبل از دخول چیست؟

ثانیاً: کدام یک از این دو قول معتبر است ؟ و به چه دلیل؟

درماده ی 1097قانون مدنی میخوانیم: «در نکاح منقطع هرگاه شوهر قبل از نزدیکی تمام مدت را ببخشد باید نصف مهر را بدهد».

منظور از تمام مدت، باقیمانده ی آن است، بنابراین اگر بعد از چند ماه شوهر باقی مدت را به زن ببخشد، در صورتی که نزدیکی واقع نشده باشد زن مستحق نصف مهر است.(2)

البته با توجه به این ماده و ماده ی قبل، استبعادی در مسأله وجود دارد و آن اینکه زوج یک دقیقه یا یک روز قبل از تمام شدن مدت نکاح که یک سال بوده است بذل مدت می کند، حال اگر یک دقیقه را صبرکند و بذل مدت نکند باید تمام مهر را بپردازد واگر قبل از اتمام یک دقیقه بذل مدت کند فقط نصف مهر بر عهده ی اوخواهد آمد.

همچنین این سؤال قابل طرح است که اگر در عقد شرط عدم دخول شده باشد و مهر متبانیاً علی هذا الشرط قرارداده شده باشد وضع مهریه چگونه است؟

در ماده ی 1098آمده است: «در صورتی که نکاح اعم از دائم یا منقطع باطل بوده و نزدیکی واقع نشده، زن حق مهر ندارد و اگر مهر را گرفته شوهر می تواند آن را استرداد نماید».

ص: 35


1- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ،ص 268.
2- ابراهیم پولادی، مهریه و تعدیل آن، ص80.

و در ماده ی1099 قانونگذار بیان داشته: «در صورت جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی زن مستحق مهرالمثل است».

در این ماده کلمه ی نکاح مطلق و در مقام بیان است و هم شامل نکاح دائم و هم شامل نکاح منقطع می گردد.

نکته ی قابل تذکر دیگر اینکه مهر المتعه ویژه ی نکاح دایم است؛ زیرا حکم آن (ماده ی1093ق.م) ناظر به موردی است که مهر در عقد ذکر شده باشد و مرد پیش از نزدیکی زن را طلاق دهد و گفته شد که نیامدن مهر در نکاح منقطع موجب بطلان آن است و طلاق هم در نکاح منقطع راه ندارد. (1)

مبحث ششم: مهریه در نکاح نابالغ

در حدیث از امام صادق علیه السلام در رابطه با مردی که برای فرزند صغیرش زن گرفته بود پرسیدند و آن بزرگوار فرمود: « اگر صغیر در هنگام عقد دارای مال بوده است، پس مهر به عهده ی خود اوست و اگر دارای مالی نبوده است پدر ضامن مهر می باشد، خواه آنرا به عهده گرفته باشد یا نه»(2) و نیز در رساله ی توضیح المسائل حضرت آیة الله العظمی حاج سیدحسین بروجردی که با خودشان حاوی نظرات جمعی از مراجع سلف می باشد در مساله ی2388 چنین آمده: «اگر پدر، یا جد پدری برای پسرنابالغ خود زن بگیرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالی داشته، مدیون مهر زن است و اگر در موقع عقدمالی نداشته پدر و یا جد او باید مهر زن را بدهند»(3) و در این مسأله برای هیچ یک از این مراجع عالیقدر حاشیه ای ذکر نشده که این به معنای تلقی به قبول و پذیرش این مسأله

ص: 36


1- همان، ص79و80.
2- حر عاملی، وسائل الشیعة ،ج21، ص288؛ محمد جواد مغنیه، فقه الإمام جعفر الصادق، ج5، ص288؛ مرتضی فهیم کرمانی، فقه دانشگاهی، ج1، ص167.
3- سید حسین بروجردی، رساله ی توضیح المسائل، ص500 (با حواشی آیات عظام امام خمینی، خوئی، حکیم، گلپایگانی، شریعتمداری، میلانی، مرعشی، شاهرودی، خوانساری).

است. لازم به ذکر است که نظر آیات عظام اراکی(1) حاج شیخ جواد تبریزی،(2) وحید خراسانی،(3) مظاهری(4) نیز چنین است.

آیة الله سیستانی در مورد مهریه در نکاح نابالغ چنین آورده اند: «اگر پدر و یا جد پدری، صغیر را زن دادند و صغیر مالی ندارد، مهریه بر عهده کسی است که او را زن داده، و اگر خودش مال دارد ولی کسی که او را زن داده ضامن مهریه شده، ضامن باید مهر را بدهد؛ و اگر ضامن نشد، مهریه در مال طفل است اگر زیادتر از مهرالمثل نباشد و یا مصلحت در ازدواج به زیادتر از مهرالمثل وجود داشته باشد، والاّ [اگر مهر زیادتر از مهرالمثل باشد و مصلحتی هم در کار نباشد] اظهر این است که عقد [نکاح] صحیح است و ثبوت مهرالمسمی در مال طفل متوقف بر اجازه ی بعد از بلوغ او است، پس اگر اجازه نداد مهرالمثل ثابت است»(5)

در این مورد نیز به صغیر اجازه داده شده مهریه را تا حدّ مهرالمثل تغییر دهد . و شهید اول نیز در کتاب اللمعة الدمشقیة چنین آورده اند: «ولی و وکیل امر تزویج را انجام نمی دهند به کمتر از مهرالمثل»(6) که نشانگر این نظر است که در صورتی که مهر دختر صغیر، کمتر از مهرالمثل بود باید تا حد مهرالمثل تغییر یابد.

در کتاب «الفقه علی المذاهب الخسمة» چنین آمده: «شافعیه، مالکیه و حنابله بر این اعتقادند که اگر پدر، پسر فقیر خود را به ازدواج درآورد مسؤول مهر او خواهد بود اگر چه پسر فقیر، کبیر باشد و پدرش به وکالت از او متولی امر ازدواج او باشد. و اگر پدر قبل از ادای مهرفوت کند، مهر از اصل ترکه اش برداشته می شود.

ص: 37


1- محمد علی اراکی، توضیح المسائل، ص381.
2- جواد تبریزی، توضیح المسائل، ص 365.
3- حسین وحید خراسانی، توضیح المسائل، ص 657.
4- حسین مظاهری، توضیح المسائل، ص345.
5- سید علی حسینی سیستانی، منهاج الصالحین، ج 3، ص 26، و المسائل المنتخبة، ص390.
6- « لایزوج الولی، ولاالوکیل بدون مهرالمثل...» شهید اول، اللمعة الدمشقیة، ص 162.

حنفی ها می گویند: پرداخت مهر بر پدر واجب نیست، خواه طفل غنی باشد و خواه فقیر وخواه کبیر باشد و خواه صغیر.

و امامیه می گوید: اگر فرزند صغیر مالی داشت و پدرش او را به ازدواج در آورد مهر در مال طفل است و بر پدر چیزی نیست و اگر صغیر در هنگام عقد مالی نداشت ، مهر بر عهده ی پدر خواهد بود و بر زوج چیزی نیست.و اگر چه بعد از آن غنی شود.و پدر به مهر زوجه ی فرزند کبیر خود ملزم نمی شود مگر آنکه آن را بعد از اجراء عقد ضمانت کند »(1)

مبحث هفتم: تعهد ثالث به پرداخت مهر

ممکن است پرداخت مهر برعهده ی فرد ثالثی قرار گیرد. از این رو بسیاری از خانواده ها به هنگام خواستگاری و ازدواج دخترشان، با آگاهی از عدم تمکن مالی داماد و اطلاع از دارایی های فراوان خانواده یا آشنایان وی، تقاضای تضمین و تعهد پرداخت مهر توسط یکی از آشنایان یا اعضای خانواده ی مرد را به ترتیب فوق مطرح نموده و برآن نیز تاکید می نمایند. در چنین حالتی، علاوه بر مرد، شخص ثالث نیز متعهد به پرداخت مهر به زوجه بوده و نامبرده می تواند آن را از هر یک از آنها و یا از هر دوی آنان مطالبه نماید.

همچنین ممکن است مال(عین)متعلق به شخص ثالثی به عنوان مهر زن قرار داده شود و لزومی نداردکه عین مهر، حتماً متعلق به شوهر باشد.چنانچه برخی از شهرها مرسوم است که به داماد نسبتی از باغ، زمین یا ملک متعلق به خود را بعنوان مهر پسر خود قرار داده و در سند نکاحیه نیز قدیم گردد. (2)

مهر ممکن است عین معین باشد و یا کلی فی الذمه. اگر مهریه به یکی از دو صورت فوق بر عهده ی ثالث قرار گیرد، دو پرسش پیش می آید، یکی این که آیا برخورد زوج هم

ص: 38


1- محمد جواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخسمة ، ص346و347.
2- محمد رضا زمانی در مزاری، مهریه، ص40و41.

چیزی هست؟ و دیگری این که آیا می شود تمام مهر برعهده ی ثالث باشد؟ باید متذکر شد که ما در اینجا با دو مقوله روبرو هستیم:

1- تعهد ثالث به پرداخت مهر؛

2- تضمین مهر توسط ثالث.

مبحث هشتم: شرط مدت یا قرار اقساط برای پرداخت مهر

برابر ماده ی 1083 قانون مدنی، می توان برای پرداخت تمام یا قسمتی از مهر مدت یا اقساطی قرار داد.(1) لذا ضروری نیست که مهریه یکجا و به طور نقدی پرداخت گردد، بلکه می توان ضمن عقد نکاح برای آن به ترتیب فوق عمل نمود.همچنین، قسمتی از مهریه می تواند حال باشد و برای پرداخت بقیّه ی آن، مدت قرار داد. (2)

مبحث نهم: حق حبس

اشاره

در«الفقه علی المذاهب الخمسة» آمده است: «اتفاق شده بر اینکه زوجه به مجرد عقد می تواند تمام مهر را از زوج مطالبه کند و می تواند امتناع کند از زوج تا هنگام قبض مهر، و اگر قبل از قبض مهر به دلخواه خود تمکین کرد، به اتفاق تمام فِرق نمی تواند امتناع کند مگر ابوحنیفه که گفته، می تواند بعد ازتسلیم خود امتناع کند. و اگر قبل از قبض مهر امتناع کرده استحقاق نفقه دارد زیرا که امتناع او به سبب شرعی است»(3)

درباره ی اینکه: آیا پس از تمیکن، زن حق امتناع دارد یا نه؟ دکتر سید حسن امامی می نویسد: «قول دیگری که از مفید در «مقنعه» و از شیخ در «مبسوط» حکایت شده آن

ص: 39


1- ماده ی 1083:«برای تأدیه ی تمام یا قسمتی از مهر میتوان مدت یا اقساطی قرار داد».
2- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ، ص238.
3- محمد جواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسة ، ص345.

است که هرگاه زن قبل از گرفتن مهر خود تمکین نمود، می تواند سپس امتناع از آن نماید تا مهر خود را دریافت دارد»(1)

در این باره ماده ی 1085قانون مدنی می گوید: «زن می تواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفاء وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند مشروط بر اینکه مهرِ او حال باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود».

این ماده با اطلاقی که دارد شامل می شود موردی را نیز که مرد فقیر و ناتوان باشد و ماده ی 1086نیز می گوید: «اگر زن قبل از اخذ مهر به اختیار خود به ایفاء وظایفی که در مقابل شوهر دارد قیام نمود دیگر نمی تواند از حکم ماده ی قبل استفاده کند، معذلک حقی که برای مطالبه دارد ساقط نخواهد شد».

گفته شده: «حتی پرداخت قسمتی از مهر نیز مسقط حق حبس نیست و زوجه می تواند تا پرداخت کامل مهر از حق حبس استفاده نماید»(2) که ظاهراً این نظر با نظر آیة الله مکارم که در گفتار چهارم از همین مبحث مطرح می شود ناسازگار است.

اینجا چند نکته نیاز به ذکر دارد که ذیل چهار گفتارِ پرسش گونه ارائه خواهد شد.

گفتار اول: منظور از تمکین و وظایف زن چیست ؟

آیا مراد، تمکین دربرابر التذاذات است و یا تمکین در مورد دخول؟منظور ایفای کدام وظیفه از وظایف زن نسبت به شوهر می باشد؟

دکتر سید حسن امامی در این زمینه می نویسد: «ماده(1085)اگر چه به زن اجازه داده که بتواند از ایفاء وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند تا مهر خود را دریافت دارد، ولی باید متذکر بود که در حقوق امامیه زن فقط از نزدیکی با شوهر می تواند امتناع

ص: 40


1- سیدحسن امامی، حقوق مدنی ، ج4، ص396.
2- فاطمه فهیمی، حقوق مالی زن، ص 148.

بنماید تا مهر خود را بگیرد و الا زن نمی تواند انجام وظایف دیگر را از قبیل حسن معاشرت و سکونت در منزل شوهر و اطاعت از او را موکول به گرفتن مهر کند. بدین جهت به نظر می رسد که باید ماده را تفسیر نموده و حق امتناع را از ایفاء وظایفی که در مقابل شوهر دارد، منحصر به نزدیکی دانست»(1)

گفتار دوم: حالّ و یا نسیه بودن مهر چه تاثیری در حق حبس دارد؟

در صورت وعده دار ومؤجّل بودن مهر، حق حبس برای زن متصوّر نبوده و نمی تواند به بهانه ی آن از تمیکن به همسر خود خودداری کند؛ زیرا وی با قبول اجل و مدت برای مهر به هنگام عقدنکاح، در واقع حق استفاده از امتناع را از خویش سلب نموده و موجبی برای ثبوت و تحقق مجدد آن وجود ندارد.

هرگاه مهر به طور اقساطی باشد، زوجه نمی تواند از تمکین خودداری نماید و چنانچه زوج در بعضی از اقساط در رعایت مدت های تعیین شده، تخلف ورزد، زوجه نمی تواند پس از آنکه قبلاً تمکین نموده، از انجام وظایف خودداری نماید.(2)

دکتر سیدحسن امامی در این باره می نویسد: «چنانچه مهر مؤجَّل باشد یعنی موعدی برای پرداخت آن بین زوجین قرارداده شده باشد، مانند آنکه شرط شود که پس از دو سال مهر به زوجه داده شود، خواه عین خارجی است یا کلی فی الذمه، زن نمی تواند امتناع از تمکین بنماید، زیرا زن با موافقت خود به قرار دادن موعدی برای تسلیم مهر، حق حبس خود را ساقط نموده است»(3)

ص: 41


1- سید حسن امامی، حقوق مدنی ، ج4، ص394و395.
2- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ، ص 250.
3- سید حسن امامی، حقوق مدنی ، ج4، ص 395.

ولی این استدلال که زن با پذیرفتن مدت دار بودن مهریه از حق حبس خود صرف نظر کرده استدلال تمامی نیست. البته ظهور ماده ی 1085با نتیجه ی این استدلال یکسان و هماهنگ است.

گفتار سوم: تعیین یا عدم تعیین مهر در عقد چه اثری در حق حبس دارد؟

بیان شده: «اگر مهر در ضمن عقد ذکر نگردد، قطعاً این سکوت استحقاق زن را نسبت به اخذ مهریه زایل نمی کند. لذا حق امتناع زوجه از تمکین نیز پابرجاست. اما در موردنکاح بدون مهر (شرط عدم مهر)عده ای رأی به استفاده از حق حبس را در چنین موردی نیز صادر کرده اند»(1)

ولی برخی حقوقدانان بر این عقیده اند که: در نکاحی که مهر درآن تعیین شده یا عدم مهر در آن شرط شده باشد.برای زن حق حبس نیست.(2)

گفتارچهارم: حکم حق حبس در تقسیط مهر به سبب اعسار زوج چیست؟

مطابق رأی وحدت رویه شماره 708 مورخه 22/5/1387 هیات عمومی دیوان عالی کشور: « به موجب ماده 1085 قانون مدنی زن می تواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفاء وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند، مشروط بر اینکه مهر او حال باشد. ضمناً در صورت احراز عسرت زوج، وی می تواند که مهر را به نحو اقساط پرداخت کند. با توجه به حکم قانونی ماده مذکور که مطلق مهر مورد نظر بوده و با عنایت به میزان مهر که با توافق طرفین تعیین گردیده، صدور حکم تقسیط که صرفاً ناشی از عسر و حرج زوج در پرداخت یک جای مهر بوده مسقط حق حبس زوجه نیست و حق او را مخدوش و حاکمیت اراده ی وی را متزلزل نمی سازد، مگر به رضای مشارالیها، زیرا اولاً حق حبس و

ص: 42


1- عالیه رجائیان، مهریه حق زن تکلیف مرد، ص 32.
2- ناصر کاتوزیان، قانون مدنی درنظم کنونی، ص669.

حرج دو مقوله جداگانه است که یکی در دیگری مؤثر نیست. ثانیاً موضوع مهر در ماده مزبور دلالت صریح به دریافت کل مهرداشته و اخذ قسط یا اقساطی از آن دلیل بر دریافت مهر به معنای آنچه مورد نظر زوجه در هنگام عقد نکاح بوده، نیست»(1)

ولی آیة الله مکارم شیرازی بر این عقیده اند که: «اگر اعسار کسی ثابت شد و بعد حکم شد که مهریه را قسطی پرداخت کند بعد از پرداخت قسط اول زن باید تمکین کند و حق ندارد تمکین را تا اتمام اقساط به تأخیر بیندازد. با پرداخت اولین قسط حق حبس عوض می شود زیرا موضوع عوض می شود همانطور که اگر کسی جنس اقساطی بخرد جنس را از همان اول تحویل می گیرد. دقیقاً مثل اینکه اگر قرار بود که زوج، مهر را از همان اول بعد از اجرای عقد اقساطی پرداخت کند زن حق حبس نداشت و از همان اول بعد از اولین قسط می بایست تمکین کند و به خانه ی شوهر بیاید»(2)

مبحث دهم: حداقل مهر در اسلام

با توجه به شهرت عظیم فقهی و وجود روایات،(3) مهریه در فقه شیعه، حداقل خاصی ندارد و تعیین مهریه بستگی به تراضی طرفین دارد.

شیخ الطائفه فرموده: «مهر آن چیزی است که زوجین بر آن تراضی می کنند، از آن چیزهایی که دارای قیمت بوده و تملّک آن صحیح است خواه کم باشد و خواه زیاد.... و جایز است عقد بستن بر تعلیم آیه ای از آیات قرآن یا تعلیم چیزی از حکمت ها و آداب؛ زیرا این امور دارای اجر معین و قیمت مقدّر می باشند»(4) همچنین فرموده: «هر آنچه بتواند ثمن کالا یا اجرت در اکتراء باشد جایز است که صداق قرار گیرد، کم باشد یا زیاد»(5)

ص: 43


1- ر.ک: پایگاه اینترنتی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.
2- ناصر مکارم شیرازی، درس خارج مسجد اعظم، 11/8/1390، ر.ک: www.eshia.ir
3- حر عاملی،وسائل الشیعة، ج 21، ص 239و 240.
4- شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، ص 469.
5- شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج 4، ص 272.

فتوای محقق حلّی نیز چنین است و صاحب جواهر نیز می فرماید: خلافی در این مسأله نیافتم و شاید هر دو قسم اجماع[محصل و منقول] بر این مطلب قائم باشد.(1)

آیة الله سید حسن طاهری خرم آبادی پس از نقل کلماتی از بزرگان فقها در تأیید این مطلب که در فقه امامیه اندازه ی حداقل خاصی وجود ندارد می فرماید: در صحیحه ی محمد بن مسلم از حضرت ابی عبدالله(علیه السلام) درباره ی کمترین چیزی که در مهر کفایت می کند پرسید و حضرت فرمودند: تمثالی از شِکر.(2) و (3)

همچنین ایشان روایت نوادر احمد بن محمد بن عیسی از صفوان از ابی الحسن(علیه السلام) (4)و نیز حدیثی که از آن به صحیحه ی(5) احمد بن محمد بن ابی نصر (6) یاد می کنند را نقل نموده اند که در آن دو روایت آمده است که: نکاح به یک مشت گندم نیز جایز است.

روایت وهب بن وهب و روایت جعفریات

وهب بن وهب روایت کرده از حضرت جعفر بن محمد(علیه السلام) از پدرانش از علی(علیه السلام) که فرمود: من کراهت دارم که مهر کمتر از ده درهم باشد تا مبادا شبیه « مهر بغی» شود.(7)

آیة الله طاهری خرم آبادی در تحلیل این روایت بر این عقیده اند که این روایت افزون بر ضعف سند به سبب وهب بن وهب، ظهور در کراهت داشته و ظهوری در تحریم

ص: 44


1- محقق حلی،محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج31، ص 13.
2- سید حسن طاهری خرم آبادی، رسالة فی المهر، ص 34و35.
3- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21،ص239.
4- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج15، ص60.
5- در سند سهل بن زیاد هست، مجلسیّان آن را حسنِ مانند صحیح یاد کرده اند. ر.ک: محمد تقی مجلسی،روضة المتقین،ج8، ص281، محمد باقر مجلسی،مرآة العقول،ج20، ص167.
6- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21،ص280.
7- -«انّی لأکره أن یکون المهر أقلّ من عشرة دراهم لئلا یشبه مهر البغی». حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21،ص253.

ندارد تا بتواند - بر فرض صحت سند - روایات صحیحه را تقیید بزند.(1) و همچنین ایشان روایت جعفریات(2) را نیز که به همین مضمون است ضعیف می دانند.

آیة الله فاضل لنکرانی نیز در «تفصیل الشریعة» در بحث نکاح منقطع چنین آورده اند: «مهر مذکور باید مالیت داشته باشد... بدون اینکه اندازه ی خاصی داشته باشد و حتی کف دستی از آرد یا کمتر کفایت می کند. بله از صدوق (رحمه الله) در رابطه با اندازه ی مهر در جانب حداقل حکایت شده است که یک درهم باشد،(3) با در نظر گرفتن روایت ابی بصیر از امام محمد باقر (علیه السلام) که از حضرت می پرسد درباره ی متعه ی زنان و حضرت جواب می فرماید: حلال است و در آن یک درهم و بیشتر کفایت می کند.(4)

ولی ظاهر روایت - با اینکه ضعیف السند نیز می باشد - این است که هر آنچه که بر آن تراضی صورت گیرد کافی است و صلاحیت دارد و عوض واقع شود - و نه اینکه یک درهم حداقل مهر است - کما اینکه در روایت احول آمده که از حضرت ابی عبدالله(علیه السلام) از کمترین چیزی که با آن متعه می شود پرسیدم، حضرت فرمود: یک کف دست آرد.(5) »(6)

مبحث یازدهم: حداکثر مهر در اسلام

اشاره

صاحب جواهر می فرمایند: «همچنین حدّی برای مهر در زیادی نیست، بنابر مشهور، آنچنان شهرت عظیمی که نزدیک به اجماع است، بلکه شاید اجماع باشد و این به دلیل اطلاق و عموم ادله ای است که در کتاب و سنت آمده است از آیه ی اُجور و ما فرضتم و

ص: 45


1- سید حسن طاهری خرم آبادی، رسالة فی المهر، ص 36
2- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 15،ص68.
3- «و أدنی ما یجزی فی المتعة درهم فما فوقه، و روی کفّین من برّ». شیخ صدوق، المقنع، ص 339.
4- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص18.
5- همان، ج21، ص48.
6- محمد فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة، کتاب النکاح، ص 333 و 334.

غیر آن، و چون نکاح نوعی معاوضه است پس پیروی می شود اراده ی متعاوضین در اندازه ی [مهر] مانند بقیه ی معاوضیات، و روایت معتبره ای که مهر را در محدوده ی تراضی طرفین می داند خواه کم باشد و خواه زیاد، (1)و قول خداوند تبارک و تعالی «و آتیتم إحداهنّ قِنطاراً »(2) که قنطار مال عظیم است و یا چهل اوقیه از طلا یا نقره است و یا یکصد و بیست اوقیه است و یا هفتاد هزار دینار است و یا هشتاد هزار دینار است و یا یکصد رطل از طلا و یا نقره است... و همچنین ماجرای عمر که یک زن با او به همین آیه احتجاج کرد در آن هنگام که نهی می کرد از زیادی در مهر تا آنجا که گفت: «همه ی مردم داناتر از عمر هستند حتی زنان درون خانه». که ماجرایی معروف است (3)و صحیح وشّاء از حضرت امام رضا (علیه السلام) که می گوید شنیدم که می فرماید: اگر مردی با زنی ازدواج کند و مهر او را بیست هزار قرار دهد و برای پدرش ده هزار قرار دهد آنچه مهر است جایز است و آنچه برای پدرش معین کرده فاسد است (4)... و...»(5)

خلاصه ی مطلب اینکه صاحبِ جواهر ادله و شواهد تاریخی مبنی بر اینکه مهر اندازه ی حداکثر ندارد ذکر می کند.

مخفی نماند که قول دیگری نیز در بین فقهای متقدم مبنی بر اینکه مهر نباید زیاد تر از مهرالسنه باشد و حداکثر مهر، مهرالسنه است وجود داشته است. صاحب جواهر در ادامه می نویسد: «ولکن با این وصف، گفته شده و گوینده سید مرتضی است بلکه از اسکافی و صدوق نیز نقل شده که ممنوع است مهر زیادتر از مهرالسنه باشد. بلکه در «الانتصار» ادعای اجماع طایفه ی امامیه بر این مطلب شده است.

ص: 46


1- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص240.
2- سوره ی نساء، آیه ی 20 .
3- بیهقی، السنن الکبری، ج 7، ص 233؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 182؛ کنز العمال، ج 16، ص 537 و 538؛ الغدیر ج 6، ص 98.
4- حر عاملی، وسایل الشیعة، ج21، ص263.
5- محمد حسن نجفی، جواهر الکلام،ج31، ص 13تا 15.

سید مرتضی در «الانتصار» در جانب حداقل، قائل به این هستند که مهر حداقلی ندارد، کما اینکه شافعی نیز همین قول را نسبت می دهد.(1) ولی در جانب حداکثر مهر چنین می نویسد: «از آن چیزهایی که مخصوص طایفه ی امامیه است، این است که مهر از پانصد درهم خوب - که قیمت آن پنجاه دینار باشد - تجاوز نمی کند، و هر چه زیادتر از این بود به این سنت [نبوی] بر می گردد، و دیگر فقها در این مسأله مخالفت ورزیده اند. و دلیل ما بر این مطلب، بعد از اجماعِ طایفه اینکه «مهر» احکام شرعی [خاص] را در پی دارد و اگر عقد بر آن «مهر» واقع شود آن احکام در پی «مهر» می آیند، و زیادتر از [مهر السنه] را اجماعی نداریم که «مهر» باشد و همچنین دلیل شرعی [بر مهر بودن آن] نداریم، پس واجب است نفیِ زیاده»(2)

ولی این گفتار سید مرتضی از جهاتی قابل قبول نیست.

همچنین این نظر به شیخ صدوق و ابن جُنید اسکافی نیز نسبت داده شده است. صدوق در کتاب «الهدایه» چنین آورده است: «مهر السنه پانصد درهم است و هر کس بر مهر السنه درهمی بیفزاید برگردانده می شود به مهر السنه...»(3) و همو در «فقیه من لایحضره الفقیه» فرموده: «سنت محمدی(صلی الله علیه وآله) در صداق پانصد درهم است و اگر کسی زیاد کند بر سنت، به سنت برگردانده می شود »(4)

و همین قول را در «جامع المقاصد» نسبت داده اند به ظاهر کلام ابن جنید.(5) ولی شهید ثانی این نسبت را قبول نمی کند.(6)

ص: 47


1- سید علی بن الحسین الموسوی علم الهدی، الانتصار، ص289و290.
2- همان، ص 292.
3- شیخ صدوق، الهدایة، ص 259.
4- شیخ صدوق، فقیه من لا یحضره الفقیه، ج3، ص399.
5- محقق ثانی، جامع المقاصد، ج13، ص338.
6- شهید ثانی، مسالک الافهام،ج8، ص166.

الف: دلیل قول سید مرتضی و شیخ صدوق

مهمترین دلیل قابل ذکر برای این قول روایت مفضّل بن عمر است، و امّا اجماعی که سید مرتضی ادعا فرموده اند موهون است به دلیل مخالفت جمع کثیری از علمای متقدم. شیخ مفید که استاد سید مرتضی می باشد در رساله ی مهر خود نظری مخالف سید مرتضی بیان داشته اند.(1)

و شهید ثانی در مسالک بیان می دارد: «سید مرتضی برای مسلک خود به اجماع طایفه احتجاج کرده و این عجیب است، پس به درستی که موافقی برای او شناخته نشده تا چه رسد به اجماع. و ایشان در مسائل زیادی در کتاب انتصار ادعای اجماع نموده است و حال آنکه کسی موافق او نیست و بعضی از آنها را در بعضی رساله ها ذکر نموده ایم»(2)

آیة الله طاهری خرم آبادی نیز پس از ذکر ادعای اجماع از سید مرتضی می نویسد: «و به درستی دانستی که [نظر] مشهور برخلاف این [نظر] است و شهرت بلکه اجماع برخلاف آن نقل شده »(3)

ب:روایت مفضَّل بن عمر

شیخ طوسی نقل می کند با سند خود از محمد بن احمد بن یحیی، از محمد بن الحسین از محمد بن سنان، به نقل از مفضّل بن عُمر که می گوید وارد شدم بر حضرت ابی عبدالله(علیه السلام) و به ایشان گفتم: به من خبرده از مهری که جایز نیست مؤمنین از آن بگذرند. مفضل بن عمر می گوید: حضرت فرمودند: «سنت محمدی پانصد درهم است پس

ص: 48


1- شیخ مفید، رسالة المهر، ص 20.
2- شهید ثانی، مسالک الافهام، ج 8، ص 168.
3- سید حسن طاهری خرم آبادی، رسالة فی المهر، ص 80.

کسی که زیاد کند بر آن، برگردانده می شود به سنت و بیش تر از مهرالسنه چیزی بر او نیست»(1)

در رابطه با این روایت پنج تأمّل مطرح شده:

1- ضعف سند بواسطه ی محمد بن سنان و مفضَّل بن عمر؛

2- طعن در متن حدیث چون در ادامه شامل احکامی است که جای خدشه دارد، تا جایی که شهید ثانی در مسالک می گوید: «پس بنگر به این مطالب خلاف و عجیب، و احکامِ غریب در این خبر واهی. و پس از این، چگونه نیکو باشد استناد به این خبر در حکمی از این احکام و حال آنکه مدلول خبر در تمام احکام آن مخالف است با رأی علمای اسلام؟! بلکه شایسته نیست مثل این خبر که در کتب حدیثی نهاده شود، تا چه رسد که سند برای حکمی قرار داده شود»؛(2)

3- اِعراض اصحاب از روایت؛

4- تعارض این روایت با روایات دیگر؛

5- حمل بر استحباب.

جناب آیة الله طاهری خرم آبادی ضعف سند را نمی پذیرند و محمد بن سنان و مفضل بن عمر را ثقه می دانند و اعراض اصحاب را نیز نمی پذیرند؛ چه اینکه معتقدند شیخ صدوق به قسمتی از مضمون حدیث فتوی داده و همچنین نظر شهید ثانی در «مسالک» را نیز بواسطه ی همین فتوای «صدوق» نمی پذیرند و فتوای «صدوق» و «سید مرتضی» را دلیل بر عدم اعراض اصحاب می دانند و حمل بر استحباب را نیز خلاف ظاهر می دانند، و ایشان فقط تأمّل چهارم را می پذیرند که بین این روایت و روایات دیگر تعارض وجود

ص: 49


1- «السنّة المحمدیة خمسمائة درهم، فمن زاد علی ذلک ردّ إلی السنّة و لا شئ علیه أکثر من خمسمائة درهم...».حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21،ص261.
2- شهید ثانی، مسالک الافهام، ج8، ص 170.

دارد،(1) و می نویسند: «در نتیجه روایات در مسأله متعارض می شوند و مقتضای این روایت صحیحه (روایت مفضل بن عمر) عدم جواز تجاوز از مهرالسنه است و مقتضای اخبار متقدم جواز این تجاوز است و این روایات قابل جمع عرفی نیست و به ناچار باید به ادله ی علاجیه مراجعه کنیم و چون که اخبار مجوزه با شهرت فتوایی و شهرت روایی یاری می شوند و صحیحه نسبت به اخبار ، شاذّ و نادر است، اخبار مجوزه بر این خبر مقدم می شوند. پس شهرت عظیمی که نزدیک به اجماع می باشد مرحج است برای اخبار کثیره و مستفیضه ای که ادعای علم اجمالی به صدور آن روایات از معصومین(علیهم السلام) بعید نیست، و افزون بر آن روایات مجوزه با آیه ی قنطار یاری می شوند، پس این روایات موافق کتاب و شهرت هستند»(2)

و سر انجام به نظر می رسد مضمون حدیث غریب است و قاطبه ی علمای امامیه - به جز چند نفر - بر طبق آن فتوا نداده اند و قابل حمل بر استحباب نیز نمی باشد. و در نهایت اگر کار به تعارض بانجامد روایات مجوزه ترجیح داده می شوند.

مبحث دوازدهم: مهرالسنه

آیا مهرالسنه یک میزانِ اجباری است و یا میزان مهریه یِ توصیه شده توسط شارع مقدس می باشد؟ و آیا صرفاً نظر شخصی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بوده و یا حکمی از احکام شریعت می باشد که تا روز قیامت پایدار است؟ با توجه به روایتی که در بیان فلسفه ی مهرالسنه بیان شده(3) و با توجه به مقام تشریعی ختم انبیاء (صلی الله علیه وآله) و سیره ی قطعی و مستمر آن حضرت که مشهور بین تمام فِرق مسلمین است، نمی توان گفت

ص: 50


1- ر.ک: سید حسن طاهری خرم آبادی، رسالة فی المهر، ص 83 تا85.
2- همان، ص 85 و86.
3- شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 449 .

که نظر شخصی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بوده، بلکه باید با آن به صورت یک حکم فقهی و شرعی و یک سنت نبوی برخورد شود.

و امّا آیا اجباری است و یا توصیه ای؟ شاید بتوان ادعای اجماع مسلمین نمود که اجباری نیست بلکه توصیه ای است، چنانچه کم و بیش از مباحث پیشین روشن شد.

شیخ مفید در رساله ی خود چنین می آورند: «و حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود ند: رسول الله(صلی الله علیه وآله) با هیچ یک از زنان خود ازدواج نکرد و هیچ یک از دختران خود را شوهر نداد بر بیش از دوازده اوقیه و نشّی و اوقیه چهل درهم است و نش نصف اوقیه است که بیست درهم می شود،(1) پس مهر پانصد درهم بوده، صحیح است و اعتقاد ما بر آن است و به آن ملتزم هستیم، ولی این حدیث آنچه را گفتیم [که مهر در جانب زیادی و کمی محدود نیست] نقض نمی کند زیرا که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) آنرا به وجه استحباب و به جهت فروتنی برای خداوند تعالی و مهربانی بر امتش انجام داده است تا اینکه امت با اقتدای به آن حضرت اجر و برای تبعیت از آن حضرت ثواب ببرند. [مهر السنه] بر سبیل فضل و ثواب و نه بر سبیل فرض و وجوب و اگر آن واجب بود جایز نبود کمتر از پانصد درهم. آیا نمی بینی که اگر مردی، زنی را به ازدواج خویش درآورد و یکصد درهم صداق او کند، بیش از آن بر واجب نیست؟ و اگر عملکرد پیامبر واجب بود آنکس که پایین تر از مهر السنه مهر نهاده [گویا] مطابق سنت با آن زن ازدواج نکرده و باید پانصد درهم بدهد؛ و بدین دلیل که قول به جواز بیش از مهرالسنه و کمتر از آن و جایگزین آن صحیح است، در می یابیم که مهرالسنه به گونه ی فضل و ثواب بوده و نه بر گونه ی فرض و وجوب»(2)

ص: 51


1- شیخ کلینی، کافی، ج5، ص376.
2- شیخ مفید، رسالة المهر، ص26و 27.

مبحث سیزدهم: مهریه در طلاق قبل از دخول

آیا مهر در صورت طلاق زوجه قبل از دخول تغییر می یابد یا نه؟

خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم سوره ی بقره آیه ی 237 چنین می فرماید:

«و إن طلقتموهن من قبل أن تمسوهن و قد فرضتم لهنّ فریضة فنصف ما فرضتم»

و اگر آنان را پیش از آنکه نزدیکی کنید طلاق دادید در حالی که مهری معین کرده اید پس نصف آنچه تعیین کرده اید [بر عهده ی شماست].

در تفسیر،منظور از «فریضه»، صداق دانسته شده،(1) و واژه ی «مسیس» در این آیه را به معنای مجامعت دانسته اند.(2) و در زمینه ی تنصیف مهر در این مورد روایاتی نیز وجود دارد،(3) به هر حال این مطلب از مسلّمات فقه است. ماده ی 1092 قانون مدنی نیز مقرر می دارد: «هرگاه شوهر قبل از نزدیکی، زن خود را طلاق دهد زن مستحق نصف مهر خواهد بود و اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلاً داده باشد حق دارد مازاد از نصف را عیناً یا مثلاً یا قیمتاً استرداد کند».

مبحث چهاردهم: مهریه در موت زوجین قبل از دخول

آیا با موت زوج یا زوجه،و یا هر دو، قبل از دخول لازم است که تغییری در مهر صورت گیرد؟

جناب استاد محقق داماد در این زمینه می نویسد: «مشهور فقهای امامیه معتقدند که چنانچه زوج و یا زوجه قبل از نزدیکی بمیرند، تمامی مهر المسّمی به نفع زوجه مستقر می گردد ولی اکثر فقهای قرن معاصر خلاف مشهور فتوا می دهند»(4)

ص: 52


1- شیخ طوسی، التبیان، ج2، ص269.
2- سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ص 46.
3- ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 21، ص290 و291.
4- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ،ص235و 236.

و در این زمینه اختلاف شدیدی وجود دارد و شیخ حرّ عاملی در کتاب «وسائل الشیعه» باب مبسوطی که مشتمل بر 25 روایت است به این مسأله اختصاص داده اند،(1) و ظاهراً خود ایشان مایل به تنصیف مهر در این صورت می باشند و در مقام تعارض روایات تنصیف را بر روایاتی که کُلّ مهر را واجب می دانند مقدم و مرجَّح می دارند.(2) علامه شیخ عبدالله مامقانی نیزکتابی دارند تحت عنوان «غایة السؤول فی انتصاف المهر بموت أحد الزوجین قبل الدخول» که در آن کتاب به این مسأله پرداخته اند و در مقام نتیجه گیری فرموده اند: « از جمع آنچه گفتیم روشن شد که حق و قولی که نمی توان از آن عدول کرد همانا انتصاف [مهریه] است با موت هر کدام از زوج و یا زوجه »(3)

و اما در قانون مدنی با توجه به ماده ی 1082 - که مقرّر می دارد: «به مجرد عقد، زن مالک مهر می شود و می تواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید» - و تنها استثنای از این مالکیت که در ماده ی 1092 آمده است، ظاهراً باید حکم نمود که: در صورت موت احدالزوجین، زوجه مستحق کل مهر است. البته جا برای اظهار نظر مخالف نیز وجود دارد و اگر قاضی به اجتهاد خود قائل به تنصیف شد می تواند با استناد به اصل یکصد و شصت و هفتم قانون اساسی و ماده ی 2 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، رأی به تنصیف بدهد.

مبحث پانزدهم: مهریه در صورت تفویض مهر

ممکن است در عقد نکاح اختیار تعیین مهریه به زوج یا زوجه و یا شخص ثالث داده شود .

ص: 53


1- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج21، ص226تا 234.
2- همان، ص233و 234.
3- عبدالله مامقانی، غایة السؤول، ص 26.

در حدیث جناب زراره از امام باقر (علیه السلام) چنین آمد که زراره می گوید پرسیدم از امام باقر(علیه السلام) از مردی که ازدواج کرده با زنی بر حکم آن زن، حضرت فرمودند: حکم او نباید تجاوز کند از مهرهای آل محمد 12 اوقیه و نشّی و آن بر وزن پانصد درهم از نقره است. باز زراره می پرسد: نظر شما در مورد صورتی که زن را به ازدواج خود برآورده است بر حکم خود مرد و زن نیز راضی شده است چیست؟ زراره گوید: حضرت فرمودند: هر آنچه حکم کند جایز است بر زن، کم باشد یا زیاد باشد»(1)

شهید اول نیز در «اللمعة الدمشقیة» همین مطلب را بیان می دارند.(2) و امّا قانون مدنی در ماده ی 1090 چنین مقرر داشته: «اگر اختیار تعیین مهر به زن داده شود زن نمی تواند بیشتر از مهرالمثل معیَّن نماید».

آیة الله محقق داماد در این باره چنین آورده اند: «آنچه در فتاوای فقها دیده می شود حداکثر اختیار زوجه در این فرض مهرالسنه یعنی پانصد درهم است». و در ادامه می فرمایند: «فقها در این مسأله اجماع دارند، روایت زراره نیز دالّ بر همین موضوع است و بر مدلول روایت فوق اجماع فقها منعقد گردیده است»(3)

ایشان در مقام نقد و بررسی این ماده از قانون مدنی فرموده اند: « معلوم نیست که قانون مدنی به چه جهت از آنچه که فقها باتفاق آراء معیَّن نموده اند پیروی نکرده و جای این سوال است که چنانچه پایبندی به مدلول اجماع نداشته و دلالت روایت مشارٌ الیها را مخدوش بدانیم و در نتیجه دست از فتوای فقها برداریم، چه جهتی دارد که میان دو حالت فوق الذکر تفاوت گذاریم، در حالی که قواعد و اصول حقوقی خلاف آنرا اقتضاء دارد؟ »(4)

ص: 54


1- «لایجاوز حکمها مهور آل محمد اثنتی عشره اوقیة و نشاً و هو وزن خمسمائة درهم من الفضّة». حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 21، ص 278.
2- شهید اول، اللمعة الدمشقیة، ص 170.
3- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ، ص 252 و253.
4- همان.

مبحث شانزدهم: مهریه در نکاح سفیه

در نکاح سفیه دو بحث مطح است:

اولاً : حکم نکاح او چیست؟

و ثانیاً مهر معیّن در نکاح چه حکمی دارد؟

و اما بحث اول: آیة الله سید محمد کاظم یزدی در عروة الوثقی فرموده اند: «صحیح نیست نکاح سفیه مبذِّر مگر به اذن ولی»(1) و آیة الله سیستانی در منهاج الصالحین فرموده اند: « ظاهر این است که هیچ کسی ولایتی بر سفیه ندارد به نحو استقلال، ولی مستقل عمل کردن خود او نیز محل اشکال است»(2) که جمع بین این دو رأی به این است که در ازدواج سفیه هم باید رأی ولی باشد و هم نظر خود سفیه.

آیة الله سید محسن حکیم درباره ی دلیل عدم نفوذ نکاح سفیه می نویسند: «وجه عدم نفوذ نکاح او این است که نکاح تصرف در مالی است بخاطر آنچه مترتب بر نکاح است از مهر و نفقه و سفیه محجور است از آن اجماعاً و در این مطلب اشکالی وجود ندارد»(3)

ولی آیة الله سید محمد حسینی شیرازی اشکال نموده اند که:«چه بسا [نکاح سفیه] مستلزم تصرف مالی نباشد مانند جایی که ازدواج بدون مهر و به شرط عدم نفقه بوده باشد یا اینکه نکاح مستلزم نفقه نیست از جهت اینکه خود زن می تواند نفقه ی خود را تأمین کند و از مرد نفقه نمی خواهد، یا اینکه مرد فقیر است و نفقه بر او واجب نیست، یا اینکه نکاح با مهری است که دیگری می پردازد به صورت دائم [و] به صورت متعه، پس اینکه به صورت مطلق قائل به منع شویم وجیه نیست»(4)

ص: 55


1- سید محمد کاظم یزدی، العروة الوثقی، ص655.
2- سید علی حسینی سیستانی، منهاج الصالحین، ج 3، ص 27.
3- سید محسن طباطبایی حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج 14، ص 459.
4- سید محمد حسینی شیرازی، الفقه، کتاب النکاح، ج 64، ص 52.

و اما بر فرضی که احتیاج به اذن داشته باشد و او بدون اذن ازدواج کند دو وجه وجود دارد:

1-عدم نفوذ عقد او؛

2-نفوذ عقد او و عدم نفوذ تصرفات مالی او. (1)

و اطلاق کلام صاحب عروة الوثقی تمایل به وجه اول را اقتضا می کند.(2)

و امّا بحث دوم:

محقق حلی در این زمینه فرموده اند: «اگر زیادتر از مهرالمثل را مهر قرارداد، مهر در زیادتر از مهرالمثل باطل است»(3)

و این عبارت می رساند که مهریه در نکاح سفیه قابل تغییر است و تا مهرالمثل باید تعدیل شود. البته شاید به بتوان گفت که مهریه تا میزان صلاح دید ولی قابل تغییر باشد.

مبحث هفدهم: مهریه در زنی که مشخص می شود باکره نبوده

در موردی که شرط بکارت شده باشد و یا بنا بر اینکه زوجه بکر باشد عقد واقع شده است، دو بحث مطرح است:

اولاً: آیا زوج حق فسخ دارد یا خیر؟

ثانیاً: آیا می توان مهر را بالنسبه به تفاوت مهر زنهای باکره و غیر باکره (ثیّبه) تعدیل کرد یا خیر؟

در پاسخ پرسش اول، شهید اول فرموده اند: «اگر شرط کرده که زن باکره باشد و بعد مشخص شد که ثیّبه است و ثابت شد که ثیّبه بودن قبل از عقد بوده مرد می تواند فسخ کند»(4)

ص: 56


1- ر.ک: مرتضی انصاری، کتاب النکاح، ص 150.
2- «ولو تزوج بدون إذنه وقف علی إجازته».سید محمد کاظم یزدی، العروة الوثقی، ص655.
3- محقق حلی، شرایع الاسلام، ج2، ص 502.
4- شهید اول، اللمعة الدمشقیة، ص 173.

و در پاسخ پرسش دوم شیخ حرّ عاملی در وسائل حدیثی آورده اند از حضرت ابوالحسن(علیه السلام)(1) این حدیث را محمد بن یعقوب کلینی (ره) نقل می کند از عبدالله بن جعفر از محمد بن جزک که گفت: نامه ای به ابوالحسن(علیه السلام) نوشتم و سؤال کردم درباره ی مردی که با جاریه ی بکری ازدواج می کند و سپس درمی یابد که او را ثیّب است، آیا مهر کامل را باید بپردازد یا از مهر کم می کند؟ حضرت فرمودند: «کم می کند»(2) و آیة الله سیستانی در منهاج الصالحین بیان داشته اند که به آن نسبتی که از مهرالمثل باید کم می شد، از مهرالمسمی کم می شود. (3)

مبحث هجدهم: مهریه ی زن ناشزه

در فقه اسلامی با دو واژه ی «نشوز» و «شقاق» مواجهیم. محقق حلی درباره ی نشوز می نویسد: «نشوز خارج شدن از اطاعت است... و گاهی از طرف زوج می باشد، همانطور که از طرف زوجه نیز تحقق پیدا می کند»(4)

و در تحریرالوسیله امام خمینی فرموده: «[نشوز عبارتست از] خروج زوجه از اطاعت زوج - آن اطاعتی که واجب است بر زوجه - از قبیل تمکین نکردن و ازاله نکردن آنچه باعث نفرت است و در تضاد با تمتع و لذت بردن از زن است، بلکه ترک نظافت و زینت در صورتی که زوج آن را بخواهد و همچنین خارج شدن او از خانه ی مرد و

ص: 57


1- حدیث صحیح ارزایابی شده. ر.ک: محمد باقر مجلسی، مرآة العقول، ج20،ص164 و ملاذ الأخیار، ج12، ص244.
2- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج21، ص223.
3- «إذا تزوجها علی أنّها بکر فبانت ثیباً ففسخ حیث یکون له الفسخ، فإن کان قبل الدخول فلا مهر، و إن کان بعده استقرالمهر و رجع به علی المدلّس، و إن کانت هی المدلّس لم تستحق شیئاً، و إذا اختار البقاء أو لم یکن له الفسخ – کما فی صورة اعتقاد البکارة من دون اشتراط أو توصیف أو بناء – کان له أن ینقص من مهرها بنسبة ما به التفاوت بین مهرمثلها بکراً و ثیباً، فإذا کان المهر المسمی مائة دینار و کان مهر مثلها بکراً ثمانین دیناراً و ثیباً ستین دیناراً تنقص من المائة ربعها و هو خمسة و عشرون دیناراً». سید علی حسینی سیستانی، منهاج الصالحین، ص 89.
4- محقق حلی، شرایع الاسلام، ج2، ص 560.

چیزهای دیگر و نشوز تحقق پیدا نمی کند به ترک اطاعت در اموری که بر زن واجب نیست پس اگر زن امتناع کرد از کارهای خانه و اموری که مربوط به استمتاع نیست از قبیل جارو و خیاطی و آشپزی و چیزهای دیگر حتی آب دادن و پهن کردن بستر، نشوز تحقق پیدا نمی کند»(1) و در توضیح المسائل مراجع آمده: «اگر زن در کارهایی که در مساله ی پیش گفته شد اطاعت شوهر را نکند گناهکار است و حق غذا و لباس و منزل و همخوابی ندارد ولی مهر او از بین نمی رود»(2)

قرآن کریم در مقابل نشوز زن تدابیری بیان نموده است:

1-موعظه ؛

2-دوری گزیدن در بستر؛

3-زدن.(3)

و در مورد تأثیر نشوز بر مهریه سخنی به میان نیامده است و در بررسی های انجام شده در جایی ندیده و نیافتم که نشوز در مهریه در عقد دائم تأثیری داشته باشد. بله در مهر عقد منقطع مؤثر است که بیان آن گذشت. و همچنین در نفقه مؤثر است و فقها فرموده اند: ناشزه نفقه ندارد.(4)

مبحث نوزدهم: لعان

سبب لعان دو امر می تواند باشد:

1- نسبت زنا به زوجه؛(5)

ص: 58


1- امام خمینی، تحریر الوسیلة،ج2، ص273.
2- توضیح المسائل مراجع (دوازده مرجع)، ج 2، ص 407.
3- «و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فإن أطعنکم فلاتبغوا علیهن سبیلاً». سوره ی نساء، آیه ی 34.
4- ر.ک: امام خمینی، تحریر الوسیلة،ج2، ص 280.
5- «و الذین یرمون أزواجهم و لم یکن لهم شهداء إلا أنفسهم فشهادة أحدهم أربع شهادات بالله إنه لمن الصادقین». سوره ی نور ، آیه ی 6.

2- نفی ولد.

این مطلب نیز تأثیری در مهریه ندارد. همچنین ذکر این نکته ضروری است که شیخ حر عاملی هشت حدیث مبنی بر اینکه پیش از دخول «لعان» صورت نمی پذیرد، ذکر می کند.(1) و شیخ طوسی نیز در «نهایه» به همین مطلب فتوی داده.(2) و همچنین شیخ طوسی در همان مصدر می نویسد: «اگر زوجه متعه باشد لعان بین آن دو نیست»(3) محقق حلّی دائم بودن ازدواج را شرط لعان می داند ولی در مورد شرط بودن دخول می نویسد: «در اعتبار دخول اختلاف وجود دارد. روایت شده که لعان قبل از دخول نیست و قولی در جواز هست و قول سوم اینکه دخول در قذف معتبر است و در نفی ولد معتبر نیست»(4) و امام خمینی مدخوله بودن زن را شرط لعان می دانند.(5)

با بررسی های انجام شده ندیدم جایی را که برای لعان تأثیری در مهر قائل شده باشند، بلکه روایاتی داریم که تأثیر لعان را در مهریه نفی می کنند.(6)

ص: 59


1- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 22، ص412 تا414
2- «ولا یکون اللعان بین الرجل و امرأته إلاّ بعد الدخول بها. فإن قذفها قبل الدخول بها، کان علیه الحّد و هی امرأته و لایفرق بینهما». شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، ص 522.
3- همان، ص 523.
4- محقق حلی، شرایع الاسلام، ج2، ص 654.
5- امام خمینی، تحریر الوسیله، ج2، ص 294. ر.ک: محمد فاضل لنکرانی،تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة (محمد فاضل لنکرانی)، کتاب الطلاق و المواریث، کتاب اللعان، ص 296.
6- 1- محمد بن یعقوب، عن محمد بن یحیی، عن العمرکیّ بن علی، عن علیّ بن جعفر، عن أخیه أبی الحسن(علیه السلام) - فی حدیث - قال: سألته عن رجل طلّق امرأته قبل أن یدخل بها، فادّعت أنّها حامل؟ فقال: «إن أقامت البینه علی أنّه أرخی علیها ستراً، ثم أنکر الولد لاعنها، ثم أبانت منه، و علیه المهر کملاً». حر عاملی، وسائل الشیعة، ج22، ص 412. 2- حدّثنی عمرو بن زراره أخبرنا إسمعیل عن أیّوب عن سعید بن جبیر قال: قلت لابن عمر رجل قذف امرأته، فقال: فرق النبّی بین أخوی بنی العجلان و قال: الله یعلم أنّ أحدکما کاذب فهل منکما تائب؟ فأبیا ففرّق بینهما. قال أیّوب قال لی عمرو بن دینار إنّ فی الحدیث شیئاً لا أراک تُحدّثه؛ قال: قال الرجل مالی؟ قال: قیل: «لامال لک إن کنت صادقاً فقد دخلت به أو إن کنت کاذباً فهو أبعد منک». صحیح بخاری، ج6، ص180.

مبحث بیستم: مهریه ی زنی که زنا کند

آنچه به نظر می رسد اینکه زنای بعد از دخول زوج، تأثیری در مهریه زن نداشته باشد و امّا بحثی که مطرح می شود اینکه در صورتی که زن قبل از دخول شوهر زنا کند - خواه با ازاله ی بکارت و خواه بدون آن - مهریه ی او چه حکمی پیدا می کند؟

در توضیح المسائل مراجع چنین آمده است: «زن شوهر دار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمی شود و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقی باشد، بهتر است که شوهر، او را طلاق دهد ولی باید مهرش را بدهد»(1)

ولی آیا این حکم جاری در زنای زوجه ی باکره قبل از دخول زوج نیز می باشد؟ در این باره جای بحث و بررسی وجود دارد.

مبحث بیست و یکم: مهریه ی زنی که تغییر جنسیت داده

این بحث بر فرضی است که تغییر جنسیت را ممکن بدانیم و اگر کسی منکر آن باشد این بحث برای او فقط یک بحث فرضی و بدون ثمره ی عملی است.

آیة الله خرازی که در مقاله ی خویش این بحث را طرح نموده اند و می نویسند: «قوی تر، وجه اوّل است یعنی شوهر به طور مطلق باید تمام مهر را بپردازد و چه تغییر جنسیت قبل از دخول انجام شده باشد یا بعد از آن و چه زن از شوهرش اجازه گرفته باشد یا خیر»(2)

و در استدلال بر وجه اول چنین آورده اند: «با عقد، مهریه ملک زن می شود و با آمیزش، تمام آن در ملک زن استقرار پیدا می کند و هیچ سببی برای انتفای آن وجود ندارد؛ بلکه اگر آمیزش هم نکرده باشد مطلب از این قرار است؛ زیرا گفتیم که مهر به مقتضای

ص: 60


1- توضیح المسائل مراجع (داوازده مرجع)، ج 2، ص 401.
2- سید محسن خرازی، تغییر جنسیت، فصلنامه ی فقه اهل بیت، شماره 23، ص122.

عقد است و بعد از تغییر جنسیت به مقتضای استصحاب نیز همچنان در ملک زن باقی است و هیچ دلیلی برای الحاق تغییر جنسیت به طلاق - در تفصیل دادن بین آمیزش و تمام مهر و عدم آن و نصف مهر - وجود ندارد؛ زیرا ادله مخصوص طلاق است و شامل فرض تغییر جنسیت نمی شود؛ از گروهی از فقهاء در مرگ و ارتداد و ارضاع، بین دخول و عدم دخول تفصیل نداده اند»(1)

البته این تذکر را داده اند: «در ازدواج موقت به مقدار مدّت تخلف، از مهر برگردانده می شود؛ لذا اگر زن تغییر جنسیت دهد، بر او واجب است که به مقدار زمان تخلف، مهر را برگرداند.(2)

بله، اگر با اجازه ی شوهر تغییر جنسیت داده باشد، ضامن نیست؛ زیرا در این صورت خود شوهر بر آن اقدام کرده است و شاید اجازه دادن او به ابراء و بخشیدن مدت برگردد».

مبحث بیست ودوم: مهریه در صورت عدم امکان استمتاع

سؤال که: اگر پس از عقد امکان استمتاع بواسطه ی موت زوجین پس از اجرای عقد و یا مرض زوج و یا زوجه میسّر نشد مهریه چه حکمی پیدا می کند؟ این بحث رابطه ی وثیقی با ماهیت مهریه دارد که آیا عوض است و یا هدیه است و یا حق است؟ و همچنین چه چیزی در مقابل مهریه واقع شده؟ و آیا می توان مهریه در نکاح را به اجرت در عقد اجاره قیاس نمود در فرضی که امکان استفاده از عین مستأجره وجود ندارد؟

به طور خلاصه می توان گفت که اگر مهر را حقی بدانیم که به محض وقوع عقد بر عهده ی زوج می آید باید قائل به استقرار مهر شویم و بعد این بحث را مطرح کنیم که مهر

ص: 61


1- همان، ص115 و116.
2- همان، ص123 و124.

مستقر با عدم امکان دخول و عدم تحقق آن تنصیف می شود. ولی اگر در مهر جنبه ی عوض بودن را در نظر گرفتیم بعید نیست که بتوانیم قائل به کاهش یا اسقاط مهر شویم. وشاید در این بحث بین ازدواج دائم و موقت تفاوت وجود داشته باشد.

مبحث بیست و سوم: دو مهر برای یک زن و یک مهر برای دو زن

در بیان این بحث ابتدا به قرآن کریم مراجعه می کنیم،آنجا که حضرت شعیب مخیر کرد حضرت موسی را بین هشت سال و ده سال(1) که دلالت دارد بر جواز دوگانه بودن آنچه بخاطر ازدواج ارائه می شود. و امّا از سنت روایت علی بن رئاب از حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) (2)دلا لت دارد بر جواز قرار دادن دو مهر برای یک زن به صورت تخییری.

تا کنون بحث در این بود که دو مهر برای یک زن تعیین شده بوده و امّا آیا می توان یک مهر برای دو زن تعیین کرد. برخی حقوقدانان بر بیان داشته اند: «ممکن است در یک عقد نکاح، یک مهر را برای دو زن قرار داد، مانند آنکه کسی به وکالت از دو نفر، دو زن را برای آنها نکاح نماید، چنانکه بگوید: به نکاح درآوردم منیر را برای پرویز و ستاره را برای جمشید به یک میلیون ریال مهر، و یا این که، دو زن را برای خود ازدواج کند و یک مهر برای آنها قرار دهد. در چنین حالتی، مهر و عقد نکاح صحیح می باشد؛ زیرا، این مقدار آگاهی برای صحت مهر کافی است»(3)

ص: 62


1- سوره ی قصص، آیه ی 27.
2- «عن علی بن رئاب، عن أبی الحسن موسی (علیه السلام) قال: سئل و أنا حاضر عن رجلٍ تزوّج امرأةً علی مائة دینار علی أن تخرج معه إلی بلاده فإن لم تخرج معه فَإنَّ مهرها خمسون دیناراً إن أبَت أنْ تخرج معه إلی بلاده قال: فقال: إنْ أراد أنْ یخرج بها إلی بلاد الشرک فلاشرط علیها فی ذلک، و لها مائة دینار التی أصدقها إیّاها، و إنْ أراد أنْ یخرج بها إلی بلاد المسلمین و دارالإسلام فله ما اشترط علیها، و المسلمون عند شروطهم، و لیس له أن یخرج بها إلی بلاده حتی یؤدّی إلیها صداقها أو ترضی منه من ذلک بما رضیت و هو جائزٌ له» . حر عاملی، وسایل الشیعة، ج 21، ص 299.
3- ر.ک: سید حسن امامی، حقوق مدنی، ج 4، ص 382و383؛ محمد رضا زمانی درمزاری، مهریه، ص 47.

بنا بر فرض صحت چنین مطلبی، این سؤال مطرح می شود که این مهریه چگونه بین آن دو تقسیم و توزیع شود. باید گفت که روشهایی در توزیع قابل تصور است، یک روش تنصیف است، و روش دیگر اینکه هر یک از آنها به نسبتِ مهرالمثلِ خودش، از کل مهریه سهم ببرد. و روش سوّم این که مصالحه کنند. و بهترین روش مصالحه ی بر روش دوم است.

شیخ طوسی در مبسوط ظاهراً قائل به تقسیم مساوی بین زوجین یا ازدواج شده اند و فرمود ه اند:«اگر در عقد واحد و با هزار درهم مهریه، با چهار زن ازدواج کند عقد و مهر، صحیح است... برای هر کدام از آنها یک چهارم هزار درهم [250 درهم] می باشد»(1)

وآیة الله حائری قول شیخ را اقوی می داند و بیان می دارد: «این مطلب بخاطر این است که مهر عوض حقیقی نیست تا اینکه به ازاء معاوضی تقسیط شود مانند تقسیط ثمن در دو مبیع که هر کدام مالک جدایی دارند بلکه مهر «نحله» و «عطیه» است که زوج در عقد به آن ملتزم شده است. پس اگر شیء واحد را مهر برای دو زن قرار داد مانند این است که یک شیء را به دو شخص هدیه کرده، در این جهت که باید در هر دو مورد بین آندو بالسویه تقسیم گردد، بدون در نظر گرفتن تساوی شأن آن دو یا اختلاف شأن آن دو»(2)

ولی به نظر می رسد چشم پوشی از نقش معاوضی مهریه صحیح نیست و قیاس مهر دو زن ، به هبه ی به دو نفر، قیاس مع الفارق است.

مبحث بیست و چهارم: مهریه در نکاح فضولی

علامه سید محمد کاظم یزدی فرموده اند: «اگر فضولی عقد را بر مهر معینی واقع سازد، آیا اجازه ی عقد بدون آن مهر و یا با تعیین مهر به صورت دیگری از حیث جنس و

ص: 63


1- «کان لکلّ واحدة منهنّ ربع الألف».شیخ طوسی، المبسوط، ج 4، ص291 و292.
2- «ذلک لان المهر لیس عوضاً حقیقیاً... بل هو نحلة و عطیة التزم بها الزوج فی العقد فاذا جعل شیئاً واحداً مهراً لامرأتین یکون نظیر ما اذاوهب شیئاً واحداً من شخصین فی کونه بینهما بالسویة من غیر فرق بین کونهما متساویین فی الشأن او مختلفین». عبد الکریم حائری یزدی، کتاب النکاح ،تألیف: میرزا محمود آشتیانی ، ص 267.

کمی و زیادی جایز است؟ در این مطلب اشکال وجود دارد، بلکه اظهر عدم صحت است در صورت دوم و آن موردی است که تعیین مهر کند به صورت دیگری، و همینطور صحیح نیست اجازه نمودن با شرطی که در عقد ذکر نشده یا با الغاء شرطی که در قرارداد ذکر شده است»(1)

و ظاهر این مسأله این است که طرف عقد حق کم کردن و زیاد کردن و تعدیل مهریه در عقد فضولی را ندارد و باید تابع اراده ی فضول و طرف اصیل دیگر باشد.

حضرت آیة الله سید محسن حکیم نیز بدون تفصیل بین صورت اول و دوم قائل به بطلان شده اند زیرا بین عقد و اجازه باید تطابق باشد.(2) همچنین حضرت آیة الله سید ابوالقاسم خوئی (رحمة الله علیه) نیز قائل به بطلان در هر دو صورت شده اند و فرموده اند: «معتبر است تطابق بین ایجاب و قبول و اجازه به منزله ی قبول است... پس با اختلاف آن دو عقد صدق نمی کند، زیرا آنچه را اولی ایجاب کرده دومی قبول نکرده و آنچه را قبول کرده، اولی واقع نساخته است... و حاصل اینکه معتبر است تطابق بین مجاور اجازه همانطور که تطابق معتبر است در ایجاب و قبول»(3)

ولی عبارت صاحب عروه از جهاتی قابل دقت است:

«عدم صحت» به چه معنا است؟

آیا به معنای عدم جواز و حرمت تکلیفی است و یا به معنای بی اثر بودن از لحاظ وضعی است؟

نکته ی قابل تأمل اینکه به هیچ یک از دو معنا نمی تواند باشد بلکه به معنای سومی است و آن اینکه اثر تام ندارد و با چنین اجازه ای، عقدِ صحیح و تام شکل نمی گیرد. قول

ص: 64


1- سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، عروة الوثقی، کتاب النکاح، فی اولیاء العقد، ص657 و658.
2- ر. ک: سید محسن طباطبایی حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج14،ص505 و506.
3- سید ابوالقاسم موسوی خوئی، مستند العروة الوثقی، کتاب النکاح، ج2، ص335و336.

اقرب این است که چنین اجازه ای به منزله ی ایجاب مجدد بوده و جا برای تعدیل قراردادی مهریه و تصحیح قانونی چنین تعدیلی بر مهریه وجود دارد.

مبحث بیست و پنجم: افزایش توافقی مهر

در فقه شیعه نظر فقهای شیعه را می توان در چهار نظر زیر بیان کرد:

1- بی تأثیر بودن توافق بر افزایش مهر؛

2-مبلغ افزوده حکم هدیه را دارد؛

3-مبلغ افزوده بر عهده ی زوج می آید ولی حکم مهریه را ندارد؛

4-مبلغ افزوده حکم مهریه را دارد. (1)

شورای محترم نگهبان در نظریه شماره ٣5٠٧٩/٣٠/٨٨ مورّخ ١٢/5/1388اعلام نموده: «مهریه شرعی همان است که در ضمن عقد واقع شده است و ازدیاد مهر بعد از عقد شرعا صحیح نیست و ترتیب آثار مهریه بر آن خلاف موازین شرع شناخته شد»(2) و بر حسب تتبعات و استفتاءات نیز اشهر در بین مراجع ازفقها این است که حکم مهر را ندارد.

ولی قول مختار این است که حکم مهر را دارد. (3)

در این زمینه دو قول هم از عامه نقل شده:

قول اول: ملحق شدن مبلغ زاید به مهریه که از حنفیه، حنابله و مالکیه نقل شده؛

قول دوم: عدم الحاق به مهر که از قول شافعی نقل شده، با این توضیح که اگر مرد چیزی افزود، هبه است و باید شروط هبه رعایت شود.(4)

ص: 65


1- ر.ک: فصلنامه ی گفتمان حقوقی، شماره ی 12 بهار 1386، ص151تا 153(نشریه ی دانشگاه علوم اسلامی رضوی)، همچنین ر.ک: مجمع المسائل، ج2، ص163، س455، بحث مهر.
2- روزنامه ی رسمی شماره 18809 مورّخ 5/7/1388.
3- ر.ک: حسین حلبیان، تعدیل مهر از منظر فقه و حقوق، ص184 تا251.
4- محمود محمد الشیخ، المهر بین الماضی و الحاضر فی الإسلام، ص 96.

مبحث بیست وششم: محاسبه ی مهر به نرخ روز

اشاره

در کتاب «حقوق مالی زن» به نقل از مرکز تحقیقات فقهی قوه ی قضائیه معاصر آورده اند که در زمینه ی محاسبه به نرخ روز اختلاف نظر وجود دارد:

نظریه ی اول: کاهش ارزش پول تأثیری در مبلغ مهر ندارد (امام خمینی (ره) و آیات عظام تبریزی، فاضل لنکرانی، سیستانی، صافی گلپایگانی)

نظریه ی دوم: زن و مرد در این مورد باید با هم مصالحه نمایند؛ یعنی مهر طوری محاسبه شود که هم مرد راضی باشد و هم زن (آیات عظام بهجت، فاضل لنکرانی، صافی گلپایگانی، سبحانی، مرعشی شوشتری)

نظریه ی سوم: مهر باید به نرخ روز محاسبه شود (آیات عظام خامنه ای، مکارم شیرازی، نوری همدانی، سید محمد موسوی بجنوردی، سبحانی، محمدی گیلانی، بهشتی). (1)

ولی در صفحه ی 151 فتوای حضرت آیة الله خامنه ای را چنین نقل می کند: «در فرض مذکور احوط مصالحه است، والله العالم ». (2)

آراء صاحبنظران

جناب حجة الإسلام و المسلمین احمد علی یوسفی می نویسد: «اصل تورم و کاهش ارزش پول حادثه ی جدیدی نیست و در پول های طلا و نقره نیز اتفاق افتاده و اقتصاد صدر اسلام هم دچار آن بود؛ اما بیان کردیم که در صدر اسلام، تورم پدیده ی بلند مدّت و مداوم نبود؛ بلکه واقعه ی کوتاه مدت بود. برخی منابع نقل می کنند که در زمان ابو یوسف که از عالمان قرن دوم اهل سنت است، ارزش پول در مقایسه با دوران خلفا ... فقط 15 در

ص: 66


1- ر.ک: فاطمه فهیمی، حقوق مالی زن ، ص 148.
2- همان، ص 152.

صد کاهش یافته بود.(1) روشن است که این مقدار کاهش ارزش پول در طول نزدیک دو قرن، به هیچ وجه با کاهش ارزش پول های اعتبار ی قابل مقایسه نیست»(2)

حضرت آیة الله شیخ مهدی آصفی در این باره بیان می دارد: «یکی از مشکلات اساسی پول، مسأله ی کاهش ارزش آن است. پول در بسیاری از کشورهای جهان با کاهش چشمگیری مواجه است و مشکلات خاصی را نیز به دنبال دارد. مثلاً دینار عراقی در زمان جنگ سه و یک، سوم دلار بود و بعد از جنگ طوفان صحرا، تقریباً ده هزار بار تنزل کرد؛ یعنی هر دلار تا سه هزار دینار مبادله می شد. با این حساب در صورتی که کسی در دوران جنگ هزار دینار از کسی می خواست و یا به کسی داده بود، در آن تاریخ برابر با 3300 دلار بود و بعد از تنزل چیزی کمتر از یک، سوم دلار ارزش داشت. و این تفاوت فاحش (تقریباً ده هزار بار کاهش) فاصله ی زیاد و حادّی است آن هم در مدتی کوتاه که شاهد بودیم. این تنزل سریع برخی از پول ها و واحدهای نقدینگی دنیا مشکلات زیادی همراه دارد.

مثال دیگری از ریال می آوریم. در سال 1321 قیمت یک سکه ی طلای رایج دولت ایران 100 ریال بوده امسال (1374) قیمت همان سکه به 000/430 ریال رسیده است. این بدان معنی است که در این مدّت قیمت ریال چهار هزار و سیصد مرتبه کاهش یافته است. نمونه ی دیگر لیر ترکیه است که در بیست و پنچ سال اخیر نزدیک به بیست و پنج هزار بار کاهش یافته است...»(3)

جناب آقای احمد علی یوسفی در این باره مجموع نظریه ها را به پنج دسته ی کلّی زیر تقسیم نموده:

ص: 67


1- به نقل از: حکم المحکمة الشرعیة الاتحادیة الپاکستانیة بشأن الفائدة [الربا]، ص 94.
2- احمد علی یوسفی، ربا و تورم، ص 224.
3- پول در نگاه اقتصاد و فقه، ص 25و 26.

1- جبران کاهش ارزش پول، به طور مطلق (تورم شدید، خفیف یا متوسط باشد و نیز در قرض، غصب و...) واجب و از مصادیق ربا نیست.

2- جبران کاهش ارزش پول، به طور مطلق جایز نیست.

3- تعدادی از نظریه ها بین موارد غصب و غیر غصب، یا به حسب شدّت و ضعف نرخ تورم و... تفصیل قائل شده اند.

4- برخی فقیهان و صاحبان نظریه ها، مصالحه را راه چاره شمرده اند.

5- بعضی ها برای جبران زیان وارد بر دائن، راه کارهایی را ارائه داده اند.

ایشان می افزایند: «در همه ی این نظریه ها دقت و سرانجام جبران کاهش پول را در سه حالت بررسی کرده ایم:

الف: تورم شدید باشد؛ به گونه ای که عرف عام در مقابل آن در قراردادهای مدت دار، از خود واکنش قابل ملاحظه ای نشان می دهد. در این حالت اثبات کردیم که جبران کاهش ارزش پول، لازم و واجب بوده، از مصادیق ربا به شمار نمی رود.

ب: تورم خفیف باشد، به طوری که عرف عام در مقابل آن در قراردادها مدت دار از خود هیچ گونه واکنش قابل ملاحظه ای نشان نمی دهد. نتیجه ی بررسی ما در این حالت آن شد که جبران کاهش ارزش پول جایز نبوده، از مصادیق ربا است.

ج: تورم و کاهش ارزش پول، متوسط باشد؛ به صورتی که نوع واکنش عرف عام در مراجهه ی با آن، قابل تشخیص نیست.

رأی نهایی ما در این حالت آن شد که جبران کاهش ارزش پول جایز نیست؛ امّا مصالحه، طریق احتیاط است»(1)

ص: 68


1- احمد علی یوسفی، ربا و تورم، ص 17و 18.

وضعیت قانونی

تبصره ی ماده ی 1082 قانون مدنی بیان داشته: « چنانچه مهریه وجه رایج باشد، متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه ی زمان تأدیه نسبت به سال اجرای عقد که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می گردد محاسبه و پرداخت خواهد شد، مگر این که زوجین در حین اجرای عقد به نحو دیگری تراضی کرده باشند ».

مبحث بیست و هفتم: مهریه های سنگین و زندان

بسیاری از افراد به خاطر عدم توانایی در پرداخت مهریه زندان شده اند، در حالی که آیة الله سید محمود هاشمی شاهرودی بیان داشته: «زندان برای دیه و مهریه خلاف شرع است و برخی از مراجع به تازگی اعلام کرده اند که حکم زندان برای مهریه خلاف شرع محسوب می شود.» و افزوده: «خیلی از افراد شرور زندان نمی روند، در حالی که برخی افراد برای مهریه و دیه در زندان به سر می برند و در این موارد خود قانون هم باید اصلاح شود»(1)

همچنین آیة الله مکارم شیرازی بیان فرموده: «فرد اگر بدهی خود را ندهد به زندان می اندازند تا عسر او ثابت شود و حال آنکه عسر مطابق اصل است؛ زیرا فرد که از مادر متولد می شود چیزی ندارد و معسر است، همان استصحاب می شود. ابتدا باید یسر او ثابت شود که بعد اگر نداد او را به زندان بیندازند و روایت هم بر این امر دلالت دارد (لَیُّ الْوَاجِدِ بِالدَّیْنِ یُحِلُّ عِرْضَهُ وَ عُقُوبَتَه)(2) این زندان انداختن مخالف حکم شرع است»(3)

ص: 69


1- روزنامه ی قدس، یکشنبه 3 آذر 1387، صفحه ی اول.
2- شیخ طوسی، الأمالی، ص520 .
3- ناصر مکارم شیرازی، درس خارج مسجد اعظم، 11/8/1390، ر.ک:www.eshia.ir

مبحث بیست و هشتم: بذل مهر به شرط عدم ازدواج مجدّد زوج

در این باره آیة الله وحید خراسانی بیان داشته اند: اگر زن مهر خود را به شوهر صلح کند که زن دیگر نگیرد، زن نمی تواند مهر را بگیرد و بر شوهر هم واجب است که زن دیگر نگیرد. (1)آیة الله سیستانی نیز شرط عدم ازدواج مجدد زوج را - خواه در ضمن عقد نکاح و خواه در ضمن عقد دیگر - نافذ دانسته اند.(2)

مبحث بیست و نهم:کاهش مهریه در نشوز مرد

قرآن کریم در موردی که زن از «نشوز» و یا «اِعراض» شوهرش می ترسد، اجازه ی «صلح» داده است (3)و این صلح می تواند به صورت بخشیدن مهر و یا تغییر مهریه باشد.

شیخ حر عاملی نیز در این زمینه، هفت روایت در باب یازدهم از ابواب قسم و نشوز و شقاق آورده اند(4) مبنی بر اینکه جایز است زن در مورد حقوق خود در جایی که بیم نشوز مرد می رود مصالحه کند تا ازدواج پایدار بماند.

ص: 70


1- حسین وحید خراسانی، توضیح المسائل، ص670.
2- «اذا اشترطت الزوجة علی الزوج فی عقد النکاح او فی غیره ان لا یتزوج علیها صَحّ الشرط و یلزم الزوج العمل به، ولکن لوتزوج صحّ زواجه و اِن کان آثماً». سید علی حسینی سیستانی، منهاج الصالحین، ج3، ص 102.
3- «و إن امرأة خافت من بعلها نشوزا أو إعراضاً فلا جناح علیهما أن یصلحا بینهما صلحاً والصلح خیرٌ ». سوره ی نساء،آیه ی 128.
4- حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 21، ص 349 تا351

فصل سوم: تفویض مهریه

اشاره

فقها تفویض را بر دو قسم تقسیم کرده اند:(1)

قسم اول: تفویض بُضع که عبارت است از واقع ساختن عقد بدون مهر؛(2)

قسم دوم: تفویض مهر به این صورت که تعیین مهر در اختیار زوج یا زوجه و یا شخص ثالث قرار داده شده باشد.(3)

مبحث اول: تفویض بضع

اشاره

امام خمینی در «تحریرالوسیلة» پس از اشاره به این مطلب که «ایقاع عقد بلامهر تفویض بضع است» می فرمایند: «اگر عقد بدون مهر واقع شد زن تا قبل از دخول استحقاق چیزی را ندارد، مگر اینکه مرد او را طلاق دهد که در این صورت استحقاق پیدا می کند که مرد به او چیزی عطا کند - در خور حال مرد از حیث غنا و فقر و گشاده دستی و تنگ دستی - از دینار یا درهم یا لباس یا حیوان یا غیر اینها، به آنچه مرد می دهد «متعه»

ص: 71


1- ر.ک: فخر المحققین، ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، ج3، ص213 تا219؛ شهید اول و شهید ثانی، الروضة البهیة، ج2، ص334 تا337.
2- سید علی حسینی سیستانی، منهاج الصالحین، ج3، ص92 ؛ سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده، ص252.
3- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده، ص252.

گفته می شود، و اگر عقد قبل از دخول به واسطه ی امری غیر از طلاق منفسخ شود زن استحقاق چیزی ندارد، و همینطور است اگر یکی از زوجین قبل از دخول بمیرند، و امّا اگر به زن دخول کند، زن مستحق مهرالمثل می شود», و در ادامه می فرمایند: احوط این است که چنین مهرالمثلی را در زیادتر از مهر السنه تصالُح کنند.(1)

این کلام امام خمینی از جهاتی جای بحث دارد، یکی محدود بودن مهر المثل به مهر السنه در این مورد و جهت دیگر اینکه ظهور کلام ایشان در این است که اگر در تفویض بضع جدایی با موت زوج بود، زن استحقاق متعه ندارد.(2)

در تفویض بضع دو صورت متصور است:

1- عدم ذکر مهر

در این مورد مشکل خاصی وجود ندارد و اصل نکاح صحیح بوده و طرفین بعد از عقد می توانند بر تعیین مهر توافق کنند و آیه ی 236 سوره ی بقره نیز مشعر به صحت چنین نکاحی می باشد. (3)

2- شرط عدم مهر

به این صورت است که شرط می کنند که در نکاح مهری وجود نداشته باشد در اینجا اختلاف فتوا وجود دارد. محقق حلّی می فرمایند: «ذکر المهر لیس شرطاً فی العقد، فلو تزوّجها و لم یذکر مهراً، أو شرط أن لامهر صَحَّ العقد».و این عبارت می رساند که ایشان

ص: 72


1- امام خمینی ، تحریر الوسیلة،ج2، ص267.
2- آیة الله سید ابوالقاسم موسوی خوئی نیز در این باره می فرمایند: «لو لم یذکر المهر صح العقد و کان لها مع الدخول مهر المثل و مع الطلاق قبله لها المتعة علی الموسر و علی الفقیر بحسب قدر هما و لو مات احدهما قبل الدخول فلا مهر و لا متعة». منهاج الصالحین، ج2، ص280.
3- (لا جناح علیکم) أیها الأزواج فلا إثم و لا مهر (إن طلقتم النساء ما لم تمسوهن) ای لم تجامعوهُنّ (أو تفرضوا لهن فریضة) أی لم تذکروا لهن مهراً حال العقد فطلقوهن(و متعوهن). سیدمحمدحسینی شیرازی،تبیین القرآن،ص49.

شرط عدم مهر را مبطل نمی دانند، و صاحب جواهر نیز قول به صحت عقد را خالی از قوت نمی دانند.(1)

ولی شهید ثانی می فرمایند: « نعم، لو صَرَّح بنفیه فی الحال و المآل علی وجه یشمل ما بعد الدخول فسد العقد فی قول قویّ، لمنافاته مقتضاه لأن من مقتضیاته وجوب المهر فی الجملة »(2)

با توجه به این عبارت شهید ثانی قول به بطلان را در صورت نفی صریح مهر در حال و آینده، قوی می دانند(3) و چنین شرطی را خلاف مقتضای عقد نکاح می دانند.

در مقابل حضرت آیة الله سید محمد صادق حسینی روحانی فرموده اند: «چنین شرطی مخالف با مقتضای عقد نیست و مقتضای عقد نکاح همان التزام به زوجیت هریک از زوجین برای دیگری است». (4)

قانون مدنی ایران نیز در ماده ی 1087 بیان داشته: اگر در نکاح دائم مهر ذکر نشود یا عدم مهر شرط شده باشد نکاح صحیح است.

مبحث دوم: تفویض مهر

اشاره

قدر متیقن از تفویض، تفویض به یکی از زوج یا زوجه است، و در تفویض مهر به شخص ثالث تردیدهایی وجود دارد.(5) ولی قانون مدنی در ماده ی 1089 تفویض به شخص ثالث را پذیرفته است.

ص: 73


1- محقق حلی، محمدحسن نجفی، جواهر الکلام،ج31، ص49 و50.
2- شهید ثانی، مسالک الافهام،ج8، ص202.
3- همچینین آیة الله سید محمد سعید طباطبایی حکیم در آورده اند: «لابد فی الزواج من المهر، و ان ابتنی علی عدم المهر بطل، اما لو اهملا ذکره فی العقد من دون ان یبتنی علی عدمه فان کان العقد منقطعاً بطل ایضاً کما تقدم، و ان کان دائماً صَحَّ لکنّها تستحق مهر المثل بالدخول ». منهاج الصالحین، ج3، ص40.
4- - سید محمد صادق حسینی روحانی، فقه الصادق، ج22، ص 157.
5- «تفویض المهر و هو ان یذکر المهر علی الجملة مبهماً و یفوض تقدیره الی احد الزوجین او اجنبی علی اشکال». ر.ک: فخر المحققین، ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، ج3، ص219.

مقدارمهر مفوض

شیخ طوسی بیان داشته اند : «اگر مرد، زنی را به ازدواج خود درآورد و زن را حاکم در مهر قرار داد، و زن از یک درهم تا پانصد درهم زن حکم کرد، حکم او نافذ است و اگر به زیادتر از آن حکم کرد به پانصد درهم ردّ می شود. اگر مرد حاکم در مهر باشد، به هرچند حکم کند، حق دارد؛ خواه کم باشد یا زیاد باشد»(1) استاد محقق داماد نیز بیان نموده حداکثر اختیار زوجه در این فرض [تفویض مهر به زوجه] مهرالسنه، یعنی پانصد درهم است وفقها در این مسأله اجماع دارند.(2)

ماده ی1089 قانون مدنی بیان می دارد: «ممکن است تعیین مهر به شوهر یا شخص ثالثی داده شود در این صورت شوهر یا شخص ثالث می تواند مهر را هرقدر بخواهد معین کند». و ماده ی 1090 مقرر می کند: «اگر در اختیار تعیین مهر به زن داده شود زن نمی تواند بیشتر از مهر المثل معیّن نماید».

استاد محقق داماد می نویسد: «معلوم نیست که قانون مدنی به چه جهت از آنچه که فقها باتفاق آرا معین نموده اند (3)(مهرالسنه) پیروی نکرده»(4)

دکتر سید حسن امامی نیز می نویسند: «فقها برآنند که هرگاه زوجه داور در تعیین مهر خود باشد نمی تواند از مهر السنه که پانصد درهم است تجاوز کند و این امر بین فقهای امامیه اجماعی است. [در] قانون مدنی حداکثر آنچه را زوجه می تواند به عنوان داور، مهر خود قرار دهد مهر المثل است. باری چنان چه زوجه کمتر از مهرالمثل یا به مقدار آن معیّن

ص: 74


1- «فان تزوج الرجل امرأةً علی حکمها، فحکمت بدرهم فمافوقه إلی خمسمائة درهم، کان حکمها ماضیاً فإن حکمت بأکثر من ذلک ردّ إلی الخمسمائة درهم. فإن تزوجها علی حکمه، فبأی شیءٍ حکم کان له قلیلاً أو کثیراً». شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه والفتوی، ص472.
2- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ،ص 253.
3- ر.ک: جواهر الکلام ج31، ص 68؛ مناهج المتقین، ممقانی، افست قم، ص372 ؛ تحریرالوسیلة، ج2، ص268 ؛ سید ابوالقاسم موسوی خوئی، منهاج الصالحین، ج2، ص280، و... .
4- سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده ،ص 253.

کند، حکم زوجه نافذ است و هرگاه بیشتر معین کند و زوج آن را بپذیرد، مانند آن است که در تعیین مقدار توافق نموده اند»(1)

نکته:

اگر در تفویض مهر، مرد یا زن قبل از تعیین مهر بمیرند حکم مسأله چگونه است؟

علامه در قواعد الاحکام فرموده اند: «اگر حاکم قبل از تعیین و قبل از دخول بمیرد، برای زن مهرالمثل می باشد، و احتمال هست که مستحق متعه باشد، به خلاف مفوضة البضع زیرا که در آن مورد زن رضایت [به ازدواج] بدون مهر و گفته شده که زن مستحق هیچ کدام از مهر و متعه نیست»(2)

ولی دو روایت یافتم که در این مورد، مهریه را نفی می کند.(3)

ص: 75


1- سید حسن امامی، حقوق مدنی،ج4، ص 423.
2- علامه حلّی، قواعد الاحکام، ص 41. در تعلیل قول سوم در حاشیه آمده: «لان اسباب المهر منتفیة و المتعة مختصة».
3- حر عاملی، وسایل الشیعه،ج21،ص279، باب 21 ابواب المهور، ح 2 : «لها المتعة و المیراث و لامهر لها» و ح 3 : «لیس لها صداق و هی ترث»، کما اینکه در مورد تفویض بضع نیز روایاتی دال بر نفی مهر در صورت عدم تعیین مهر و موت احد الزوجین داریم، ر.ک: وسائل الشیعة،ج21،ص334، باب 59 از ابواب المهور.

منابع و مآخذ

1-قرآن مجید (ترجمه ی آیة الله علی مشکینی)

2.حدیث امامیه

3-الأمالی، محمد بن الحسن الطوسی، چاپ اول، قم، تحقیق مؤسسة البعثة، نشر دارالثقافة، 1414ه-. ق.

4- بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ه- . ق، 1983 م.

5-روضة المتقین، محمد تقی مجلسی، چاپ دوم، قم، مؤسسه ی فرهنگی اسلامی کوشانبور، 1406ه- .ق.

6-علل الشرایع، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، نجف اشرف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1385 ه- . ق، 1966 م.

7-فروع کافی، محمد بن یعقوب کلینی، چاپ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1384 ه- .ش.

8-فقیه من لایحضره الفقیه، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، چاپ دوم، قم، منشورات جماعة المدرسین.

ص: 76

9-مرآة العقول، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1404ه-.ق.

10-مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری (محدث نوری)، چاپ اول، قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، 1407 ه- . ق.

11-میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، مترجم: حمید رضا شیخی، چاپ چهارم، قم، دارالحدیث، 1383ه- .ش.

12-وسائل الشیعة، محمد بن الحسن الحر العاملی، چاپ دوم، بیروت، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، 1424 ه- . ق، 2003 م.

13.مصادر عامه

14-السنن الکبری، ابوبکر احمد بن الحسین بن علی البیهقی، دار الفکر.

15-صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل البخاری، دارالفکر.

16-کنز العمّال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1409ه- .ق.

17-المسند، احمد بن حنبل، بیروت، دارصادر.

18.تفاسیر شیعه

19-التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن الحسن الطوسی، چاپ اول، دار إحیاء التراث، 1409ه- .ق.

20-تبیین القرآن، سید محمد حسینی شیرازی، چاپ سوم، بیروت، دارالعلوم، 1423 ه- . ق.

ص: 77

21-التفسیر القرآن الکریم، سید عبدالله شُبرَّ، چاپ اول، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1415 ه-.ق، 1995 م.

22-تفسیر کاشف، سید محمد باقر حجّتی، عبدالکریم بن آزار شیرازی، چاپ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370 ه- . ش.

23.فقه امامیه

24-احکام شرعی، محمد هادی معرفت، چاپ اول، قم، مؤسسه ی فرهنگی تمهید، 1382 ه- . ش.

25-الانتصار، علی بن الحسین الموسوی علم الهدی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، 1415 ه- . ق.

26-إیضاح الفوائد فی شرح القواعد، فخر المحققین، چاپ اول، قم، مؤسسه ی مطبوعاتی اسماعیلیان، 1373 ه- . ش.

27-تبصرة المتعلمین، علامه حلی، مترجم: ابو الحسن شعرانی، چاپ اول، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1375 ه- . ش.

28-تحریر الوسیلة، امام خمینی، تهران، مکتبة الاعتماد،1403ه- .ق.

29-تعدیل مهر از منظر فقه و حقوق، حسین حلبیان، پایان نامه ی کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، مشهد مقدس، 1388ه- .ش.

30-تغییر جنسیت، سید محسن خرّازی، فصلنامه ی فقه اهل بیت، شماره ی 23، پاییز 1379ه- . ش.

ص: 78

31-تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیله (کتاب الطلاق و المواریث)، محمد فاضل لنکرانی،چاپ اول، قم، مرکز فقه ائمه ی اطهار، 1421 ه- . ق.

32-تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیله (کتاب النکاح)، محمد فاضل لنکرانی، چاپ اول، قم، مرکز فقه ائمه ی اطهار، 1421 ه- . ق.

33-توضیح المسائل (با تعلیقات نه تن از مراجع)، سید حسین طباطبائی بروجردی، سازمان انتشارات جاویدان و مؤسسه ی انتشارات فراهانی.

34-توضیح المسائل، محمد علی اراکی، انتشارات ایران، 1372 ه- . ش.

35-توضیح المسائل، جواد تبریزی، چاپ چهارم، انتشارات باقر العلوم 1380 ه- . ش.

36-توضیح المسائل، حسین مظاهری، چاپ ششم، 1381 ه- . ش.

37-توضیح المسائل، حسین وحید خراسانی، مدرسه ی باقر العلوم، 1379 ه- . ش.

38-توضیح المسائل دوازده مرجع، امام خمینی و...، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه ی مدرسین، 1377 ه- .ش.

39-جامع عباسی، شیخ بهائی و نظام الدین ساوه ای، چاپ اول، قم، جامعه ی مدرسین، 1429ه- .ق.

40-جامع المقاصد، محقق ثانی، چاپ اول، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1420 ه- . ق.

41-جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، محمد حسن نجفی،چاپ هفتم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1981 م.

ص: 79

42-رساله ی احکام فقهی، سید محمد سعید طباطبایی حکیم.

43-رسالة فی المهر،شیخ مفید، چاپ اول، کنگره ی جهانی هزاره ی شیخ مفید،(ج9 مصنفات)، 1413ه- .ق.

44-رسالة فی المهر، سید حسن طاهری خرّم آبادی، چاپ اول، کنگره ی هزاره ی شیخ مفید، 1413 ه- . ق.

45-الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، زین الدین الجبعی العاملی (شهید ثانی)، چاپ اول، قم،مؤسسه ی اسماعیلیان، 1373 ه-.ش،

46-شرایع الاسلام، محقق حلّی، چاپ سوم، قمّ، دارالهدی للطباعة و النشر.

47-العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، چاپ دوم، طهران، دارالکتب الاسلامیه، 1397 ه- . ق.

48-غایة السؤول فی انتصاف المهر بموت احد الزوجین قبل الدخول، عبدالله مامقانی، چاپ دوم.

49-غنیة النزوع، سید حمزة بن علی بن زهرة الحلبی، چاپ اول، قم، مؤسسة الامام الصادق، محرم الحرام 1417ه- . ق.

50-الفقه، سید محمد حسینی شیرازی، چاپ دوم، بیروت، دارالعلوم، 1409 ه- .ق.

51-فقه الإمام جعفر الصادق، محمد جواد مغنیه، چاپ اول، بیروت، 1966م.

52-فقه دانشگاهی، مرتضی فهیم کرمانی، قم، انتشارات مهر امیر المؤمنین، 1381ه- .ش.

ص: 80

53-فقه الصادق، سید محمد صادق حسینی روحانی، چاپ دوم، قم، مؤسسه دارالکتاب، 1414ه-. ق.

54-الفقه علی المذاهب الخمسة، محمد جواد مغنیه، چاپ چهارم، مؤسسة الصادق، 1377ه-.ش.

55-قواعد الاحکام، علامه حلّی، قم، منشورات رضی.

56-کتاب النکاح، عبدالکریم حائری یزدی، تألیف: میرزا محمود آشتیانی، مشهد مقدس، چاپخانه خراسان.

57-کتاب النکاح، مرتضی انصاری، چاپ اول، المؤتمر العالمی بمناسبة الذکری المئویة الثانیة لمیلاد الشیخ الانصاری، 1415 ه-. ق.

58-کشف الرموز، فاضل آبی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین.

59-کشف اللثام، فاضل اصفهانی(هندی)،چاپ اول، قم، جامعه ی مدرسین، 1420ه- . ق.

60-اللمعة الدمشقیة، محمد بن جمال الدین مکّی (شهید اول)، چاپ شانزدهم، قم، منشورات دارالفکر، 1380 ه- . ش.

61-المبسوط فی فقه الامامیة، ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی (شیخ طوسی)، چاپ دوّم، المکتبة المرتضویة، 1388 ه- . ق.

62-المتعة، مجموعة من العلماء و المفکّرین، بیروت، دارالزهراء.

63-المتعتان بین النصّ و الاجتهاد (دراسات من الغدیر للعلامة الامینی)، سید طاهر موسوی، چاپ اول، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، 1419 ه-. ق.

ص: 81

64-مجمع المسائل، سید محمد رضا موسوی گلپایگانی، چاپ دوم، قم، مؤسسة دارالقرآن الکریم، 1404ق، 1363ش.

65-المختصر النافع، محقق حلّْی، چاپ دوم، طهران، مؤسسة البعثة، 1416 ه-. ق.

66-المختصر النافع، محقق حلّی، مترجمان: سید محمد نجفی یزدی، سعید رزمجو، چاپ دوم، 1377 ه-. ش.

67-المسائل الناصریات، سید علی بن الحسین الموسوی علم الهُدی، طهران، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیة، 1417 ه-. ق.

68-المسائل المنتخبة، سید علی سیستانی، چاپ اول، مؤسسة المنار، 1413 ه-. ق، 1992م.

69-مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، شهید ثانی، چاپ اول، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1416 ه-. ق.

70-مستمسک العروة الوثقی، سید محسن طباطبائی حکیم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

71-مستند العروة الوثقی، سید ابوالقاسم موسوی خوئی، نجف اشرف، مطبعة الآداب، 1404 ه- . ق.

72-المقنع، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، قم، مؤسسة الإمام الهادی، 1415ه- .ق.

73-مناهج المتقین فی فقه ائمة الحق و الیقین، عبدالله مامقانی، قم، مؤسسه آل البیت، 1404ق.

ص: 82

74-منهاج الصالحین، سید علی حسینی سیستانی، چاپ اول، مشهد مقدّس، دفتر آیة الله سیستانی، 1427 ه- . ق.

75-منهاج الصالحین، سید محمد سعید طباطبائی حکیم، چاپ سوم، نجف اشرف، دارالهلال.

76-منهاج الصالحین، سید ابوالقاسم موسوی خوئی، چاپ بیست و هشتم، قم، مدینة العلم، ذی الحجة 1410 ه- . ق.

77-النهایة فی مجرّد الفقه و الفتوی، ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی (شیخ طوسی)، چاپ اول، بیروت، دارالکتاب العربی، 1390ه- . ق.

84-الهدایة، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، چاپ اول، قم، مؤسسة الإمام الهادی، 1418ه- . ق.

79.فقه عامه

80-المدونة الکبری. مالک بن انس،بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

81-المهر بین الماضی و الحاضر فی الاسلام، محمود محمد الشیخ، چاپ اول، بیروت، المکتبة العصریة، 1420 ه- . ق.

82.حقوق

83-بررسی فقهی حقوق خانواده، سید مصطفی محقق داماد، چاپ سیزدهم، تهران، نشر علوم اسلامی، 1385 ه- . ش.

84-حقوق مالی زن، فاطمه فهیمی، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه قم، 1385ه-. ش.

ص: 83

85-حقوق مدنی، سید حسن امامی، چاپ سیزدهم، کتابفروشی اسلامیه، شهریور1375.

86-دوره ی حقوق مدنی خانواده، ناصر کاتوزیان، چاپ دوّم، تهران، شرکت سهامی انتشار ، 1390 ه- . ش.

87-قانون مدنی در نظم کنونی، ناصر کاتوزیان، چاپ دهم، تهران، نشر میزان، 1383 ه- . ش.

88-مختصر حقوق خانواده، سید حسین صفایی، اسدالله امامی، چاپ چهارم، تهران، نشر دادگستر، 1380ه-. ش.

89-مهریه، محمد رضا زمانی درمزاری، چاپ دوم، تهران، انتشارات بهنامی، 1386ه- . ش.

90-مهریه حق زن، عالیه رجائیان، تکلیف مرد، چاپ اول، قم، انتشارات اندیشه ی ماندگار، 1385ه- . ش.

91-مهریه و تعدیل آن، ابراهیم پولادی، چاپ اول، تهران، نشر دادگستر، 1383 ه- . ش.

92.اقتصاد

93-پول در نگاه اقتصاد و فقه، چاپ اول پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی، مهر 1375ه- . ش.

94-ربا و تورم، احمد علی یوسفی، چاپ اول، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی، بهار 1381ه- . ش.

ص: 84

95.سایر منابع

96-تبیین جامعه شناختی مهریه، سید حسین شرف الدین، چاپ اول، قم، انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، تابستان 1380ه-. ش.

97-شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید المعتزلی، چاپ اول، داراحیاء الکتب العربیة، 1378 ه- . ق، 1959 م.

98-الغدیر، عبدالحسین امینی، چاپ سوم، بیروت، دارالکتاب العربی، 1387ه- . ق، 1967م.

99.مجلات و روزنامه ها

100-روزنامه ی رسمی شماره ی 18809 مورّخ 5/7/1388ه- .ش.

101-روزنامه ی قدس، 3/9/1387 ه- . ش.

102-فصلنامه ی گفتمان حقوقی، شماره ی 12، بهار 1386 ه- . ش.

103.نرم افزارها

104-مکتبة اهل البیت.

105-جامع فقه اهل البیت.

106-درایة النور.

107.پایگاههای اینترنتی

108-پایگاه مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.

109-پایگاه ارتباط شیعی (مدرسه ی فقاهت).

ص: 85

نمایه

آبی ،حسن بن علی : 78،17

آشتیانی، محمود : 59

آصفی : مهدی : 63

ابن عقیل ،عبدالله بن عبدالرحمان : 17

ابن ابی عمیر،محمدبن زیاد:20

ابن ابی لیلی ، عبدالرحمان : 14

ابن بابویه :محمدبن علی : 40،22،21، 42 ،43 ،45 ،46 ،73 ،80،79

استمتاع : 57،54

ابن جنیداسکافی : محمد بن احمد : 43

ابن حنبل ، احمدبن حنبل : 28

ابن زهره حلبی ،محمدبن عبدالله : 77،9

ابوحنیفه ،نعمان بن ثابت : 34،14

ابوزناد: 14

ابی بصیر : 40

احمدبن محمدبن ابی نصر: 39

احمدبن محمدعیسی : 39،20

اراکی ، محمدعلی : 79،32

ازدواج : 5،4 ،7 ،8 ،13 ،16 ،18 ،19 ،21 ، ،28 ،29 ،32 ،33 ،41 ،46 ،49 ،51 ،53، 55 ،58،57، 59، 66، 67، 71، 72

ازدواج موقت:13 ،28 ،29 ، 57

استمتاع : 54، 57

اسلام :حداقل مهردر:38،حداکثرمهردر:41

اعسار : 38،37

ام الفضل : 20

امام باقر (ع)نک محمدبن علی الباقر(ع)،امام پنجم

امام جعفر بن محمدالصادق : نک جعفربن محمدالصادق (ع) ،امام ششم

امام رضا (ع)،نک علی بن موسی الرضا(ع)، امام هشتم :41،8

امامی : اسدالله : 5

امامی ،حسن : 36،35،10 ،81،72،59،37

ص: 86

امامیه :،8 ،33 ،36 ،39 ،42 ،46 ،48 ،72 ،73

،75

انصاری : مرتضی : 78، 52

اوزاعی : 14

بروجردی ، حسین:31

بهجت، محمدتقی:62

بهشتی : 62

بی آزارشیرازی : عبدالکریم : 7

بیهقی: 41

یولادی ،ابراهیم:،24 ،25 ،26 ،27 ،29 ، 30 ،81

پیامبر(ص): نک محمد(ص)،پیامبر اسلام

تبریزی : جواد : 32، 62، 76

تفویض بضع :6 ،9 ،15 ،18 ،68 ،69 ،72

تفویض مهر: 6 ،9 ،10 ،12 ،13 ،15 ،16 ، 71

،68،19

تمکین : 34، 35، 36، 37

ثوری : 14

جعفربن محمدالصادق (ع)، امام ششم : 5، 8 28، 31، 40، 46

حایری یزدی ، عبدالکریم : 78،59

حبس : حکم حق درتقسیط مهر : 37

حجتی ، محمدباقر: 7

حرعاملی ، محمد بن حسن : 5، 8 ، 20، 22، 31، 39، 44، 53، 55

حسن بن حی: 14

حسین بن علی (ع)، امام سوم: 44،40،39،18

حسینی روحانی ، محمدصادق : 78،70

حسینی سیستانی : علی : 12، 32،22،16، 51

،53،68،66،53

حسینی شیرازی : محمد: 69،51، 74، 77

حضرت ابوالحسن : نک موسی بن جعفر الکاظم امام هفتم

حضرت ابوعبدالله : نک حسین بن علی (ع)امام سوم

حضرت علی (ع) نک علی ابن ابی طالب (ع)

امام اول

حکیم ، محسن : 60،51

حکیم ،محمدسعید :17

حلبی : 9، 20

حلبیان ، حسین : 3، 62، 75

حماد: 20

حنابله : 32، 62

حنیفه : 33،62

خامنه ای ،علی : 62

خانواده : 1، 2، 4، 5، 10، 11، 13، 14، 15، 36،34،33،29، 36، 48، 50، 68،71، 71،72، 72، 80، 81

ختم انبیاء : نک محمد (ص) ، پیامبر اسلام

خرازی ، محسن : 56

خمینی ، روح الله : 12 ،18 ،29 ،31 ،53 ،55،54، 62، 62، 68، 69، 82،76

ص: 87

خوانساری : 31

خویی ، ابوالقاسم : 12، 18، 31، 60، 69، 72، 79، 80

دلبری ، عالیه :16، 19

رجاییان ، عالیه : 24، 37، 81

رسول اکرم (ص) : نک محمد(ص) ، پیامبر اسلام .

زراره : 49، 50، 56

زمانی ، محمدرضا: 26

زنا : 22، 55، 56

زناشویی : 5، 5

زنان : مهریه که زناکند: 6، 56

زوجین : 9، 14، 15، 16، 17، 18، 23، 27، 36، 38، 57، 59، 65، 69، 70.

سبحانی : 62

سوره ابراهیم : آیه 24: 1، آیه 26: 1

سوره احزاب : آیه 33: 1، آیه 49: 15

سوره اعراف : آیه 189: 1

سوره بقره : آیه 236: 7، 9، 15، 69، آیه 237 ، 7، 47، آیه 241: 13

سوره روم : آیه 21: 1

سوره قصص : آیه 27: 58

سوره نساء : آیه 1: 1، آیه 20: 41، آیه 24 : 7، آیه 128 : 66

سوره نور : آیات 30، 31، 33، 2

سیدمرتضی : نک علم الهدی ، علی بن حسین

سیستانی ، علی : 12، 16، 18، 32، 51، 53، 62، 66، 79، 80

شافعیه : 15، 32، 42، 62،

شاهرودی : 31

شبر، 48

شخص ثالث : تعهدبه پرداخت مهر: 5، 23، 34

شرف الدین ، حسین : 25: 82

شریعتمداری : 31

شعیب ، پیامبر: 58

شهیداول ، محمدبن مکی : 7،8، 11، 32، 50، 52، 68، 78

شهیدثانی ، زین الدین بن علی : 11، 43، 44، 45، 68، 70، 77، 79

شیخ الطا یفه : نک طوسی ، محمد حسن

شیخ ،محمود محمد: 62، 80

شیخ صدوق : نک ابن بابویه ، محمدبن علی : 21، 22، 45

صاحب جواهر، محمدحسن : 6، 11 ، 23، 28، 39، 41، 42، 70، 76

صفایی گلپایگانی ، لطف الله : 31، 62، 79

صفایی ، حسین : 5، 81

صفوان : 39

ص: 88

طاهری خرم آ بادی ، حسن : 10، 39، 40، 44، 45

طباطبایی یزدی ، محمد کاظم : 51، 52، 60،

طوسی ، محمد حسن : 12، 16، 17، 20، 23، 38، 39، 44، 55، 59، 71، 78، 80

عابدیان ، میرحسین :4

عبدالله بن جعفر: 53

علامه حلی ، حسن بن یوسف : 9

علم الهدی ، علی بن حسین : 14، 15، 42، 43، 44، 45، 75

علی ابن ابی طالب (ع) ، امام اول : 19، 40

علی بن ابراهیم : 20

علی بن حکم : 20

علی بن رعاب : 58

عمران بن حصین : 28

فاضل آبی : نک آبی ، حسن بن ابی طالب

فاضل اصفهانی : نک فاضل هندی ، محمدبن حسن

فاضل لنکرانی ، محمد: 40، 41، 55، 62، 76

فاضل هندی ، محمدحسن : 6، 78

فخرالمحققین ، محمدبن حسن : 13، 68، 71، 75

فهیمی ،فاطمه :13، 35، 62، 80

فهیم کرمانی ، مرتضی : 31، 77

قانون مدنی : ماده 215: 25، ماده : 348: 25، 26 ، ماده 1075، 29، ماده 1076: 29، ماده 1078: 24، ماده 1079: 25، ماده 1082: 49، ماده 1085: 35، ماده 1086: 35، ماده 1087: 70،ماده1089:13،71، ماده 1090: 50، 71، ماده 1091: 11، ماده1092، 48، 49، ماده 1095: 29، ماده 1096: 29، ماده 1097: 30، ماده 1098: 30، ماده 1099: 30

کاتوزیان ، ناصر: 10، 11، 14

کلینی ، محمدبن یعقوب : 47، 53، 73

لعان : 6، 54، 55سبب : 54

لیت : 14

مالک بن انس : 8، 14

مالکیه : 32، 62

مامقانی ، عبدالله : 49، 72، 77، 79

متعه : 7، 13، 14، 15، 16، 17، 18، 19، 28، 41، 51، 55، 69، 72، درصورت موت یکی از زوجین 15، مشخصات وممیزات : 28، وجوب : 14، 15

مجلسی ، محمدباقر: 39، 53، 74

مجلسی ، محمدتقی : 39، 73

محقق ثانی : نک محقق کرکی ، علی بن ح محقق حلی ، جعفر بن حسن : 11، 16، 23، 39، 52، 53، 55، 69، 77، 79

ص: 89

محقق داماد، مصطفی : 2، 5، 11، 13، 15، 29، 34، 36، 48، ، 50، 68، 71، 72، 80

محقق کرکی ، علی بن حسین : 76، 76

محمدبن احمدبن یحیی: 44

محمدبن جزک: 53

محمدبن حسن : 44

محمدبن سنان : 44، 45

محمدبن علی الباقر(ع)، امام پنجم : 16، 17، 40، 49

محمدبن علی الجواد ، امام نهم: 20

محمدبن مسلم : 16، 19، 39

محمدبن یحیی : 20، 55

محمدبن یعقوب : 19، 20، 53، 55، 73

محمد(ص)، پیامبراسلام : 7، 8، 20، 21، 23، 28، 46

محمدری شهری ، محمد، 2، 74

محمدگیلانی ، محمد: 62

مرعشی شوشتری ، محمدحسن : 31، 62

مظاهری ، حسین : 32، 76

معاویه بن وهب : 20

معرفت ، محمدجواد: 10، 75

مغینیه ،محمدهادی : 9، 33، 34، 78

مفضل بن عمر: 44، 45

مفید، محمدبن محمد: 43، 46، 47، 77

مکارم شیرازی ، ناصر : 35، 38، 66

منصوربن حازم: 5

مهرالبنی : 10، 22، 40

مهرالسنه : 5، 10، 11، 12، 20، 21، 42، 43، 44، 45، 46، 47، 50، 69، 71، 72، حکمت : 21: مقدار: 21

مهرالمتعه : 5، 9، 10، 13، 15، 31، : سه شرط تعلق : 13، شروط : 27

مهرالمثل : 9: 10، 11، 12، 29، 30، 32، 50، 52، 53، 69، 70، 71، 72، شروط : 27، مقدار: 11 موارد : 10

مهرالمسمی : 5، 10، 11، 32، 53، شرط اساسی : 27

مهرقهری : 9

مهریه : اغلب صفحات ، درزنی که باکره نبوده : 5: 52، درصورت تفویض مهر: 5، 49، درصورت عدم امکان استمتاع : 6، 57، درطلاق قبل از دخول : 5، 47درموت زوجین قبل از دخول : 48، 5 ، درنکاح فضولی : 6، 60 ، درنکاح منقطع : 5، 28، 29 ،درنکاح نابالغ 5، 31، زن ناشزه : 6، 56، زنی که زنا کند : 6، 56 سنگین : 6، 65، اسباب : 5، 4، 5،افزایش توافقی : 6، 61، اقسام : 5، 10، بذل به شرط عدم

ص: 90

ازدواج مجددزوج : 66 ، تعریف : 5،تعهدثالث به پرداخت : 5، 33، 34، تعیین یاعدم تعیین : 137، چیزهایی که میتوان قرارداد: 5، 23، حال یانسیه بودن : 36؛حداقل دراسلام : 5، 41؛حکم تکلیفی : 5، 7؛حکم حق حبس درتقسیط : 37؛شرایط : 5 : 24، 25؛ شرایط اختصاصی انواع : 27؛ شرط مدت یاقراراقساط برای پرداخت : 5، 34؛کاهش درنشوزمرد: 6، 66؛ماهیت : 4؛محاسبه به نرخ روز : 6، 62

موسوی بجنوردی ، محمد: 62

موسوی طاهر : 28، 29، 78

موسی بن جعفر الکاظم ، امام هفتم : 8، 22، 53، 58

موسی ، پیامبر : 58

میلانی : 31

نجفی ، محمدحسن : نک صاحب جواهر محمدحسن

نشوز : 30، 53، 54، 66، 67؛ کاهش مهریه درمرد: 6، 66

نکاح: 2، 4، 7، 8، 9، 10، 11، 26، 28، 29، 30، 31، 34، 66، 70؛دایم: 9، 31، 70؛ سفیه : 50، 51 ؛ شنار: 7؛منقطع : 28، 29، 30، 31؛ماهیت : 4

نوری همدانی ، حسین : 32، 66،76

وهب بن وهب : 40

هاشمی شاهرودی ، محمود: 65

یوسفی ، احمد علی: 63، 64، 65، 81

ص: 91

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109