کانون محبت: رهنمودهای اخلاقی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله درباره خانواده

مشخصات کتاب

کانون محبت (رهنمودهای اخلاقی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله درباره خانواده)

کد: 1087

نویسنده: سیدحسین اسحاقی

ویراستار: محمدصادق دهقان

تهیه کننده: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

ناشر: کتاب طه

چاپ: زلال کوثر

نوبت چاپ: اول / 1385

شمارگان: 2500

بها: 20000 ریال

حق چاپ برای ناشر محفوظ است

نشانی: قم، بلوار امین، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

پست الکترونیکی: Email: IRC@IRIB.ir

تلفن: 2919670-0251 دورنگار: 2915510

شابک: 3-4-96873-964ISBN: 964-96873-4-3 \

ص :1

دیباچه

ص :2

دیباچه

خانواده در اسلام از جایگاه والایی برخوردار است به گونه ای که نخستین کلاس تربیتی افراد شمرده می شود. گرچه در تربیت افراد، عوامل محیطی و مانند آن نیز مؤثر است، ولی به یقین، در رتبه جایگاه نهاد خانواده نیستند. ازاین رو، اسلام، دستورها و راهکارهای دقیق و سنجیده ای درباره چگونگی تربیت خانوادگی دارد.

از آنجا که مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، امسال را به نام مبارک خاتم الانبیاء، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آلهآراسته است، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما به سفارش دبیرخانه شورای معارف سیما و همکاری جناب آقای فارسیحانی بر آن شد تا مجموعه ای از رهنمودهای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله را در موضوع خانواده فراهم آورد و از آن برای انجام مسابقه های دینی، به تقویت رفتار محمدی صلی الله علیه و آله میان خانواده های جامعه اسلامی یاری رساند.

در پایان از بخش فوریت های پژوهشی اداره کل پژوهش به ویژه آقایان مظهری، بهرامیان و آقاجانی که در کوتاه ترین زمان ممکن در تهیه و تنظیم این اثر کوشیدند، سپاس گزاریم و دیدگانمان را همواره به سوی رهنمودهای سودمند خوانندگان می گشاییم.

انه ولی التوفیق

اداره کل پژوهش

مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

ص :3

پیش گفتار

پیش گفتار

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، نعمت های الهی را گرچه کم بود، بزرگ می شمرد و هرگز نکوهش نمی کرد. برای مسائل مادی و دنیوی عصبانی نمی شد. خنده او تبسم بود، نه قهقهه، به بزرگ هر قومی احترام می گذاشت. هنگامی که وارد جمعی می شد، محل نشستن خود را آخرین نقطه مجلس قرار می داد. به گونه ای برخورد می کرد که هر کسی می پنداشت محبوب ترین فرد نزد پیامبر، خود اوست. هر کسی از او حاجتی می خواست، یا آن را انجام می داد یا با زبان خوش، او را رد می کرد. برای مردم، پدر بود و همه نزد او مساوی بودند. مجلس او مجلس حلم و حیا و صدق و امانت بود و در آن مجلس صداها بلند نمی شد. به پیران احترام می گذاشت و به کودکان محبت و ترحم می کرد. گشاده رو، نرم خو و خوش برخورد بود. خشونت، ناروا گویی، عیب جویی و ستایش گری نابجا در نهاد او نبود. نسبت به آنچه نمی خواست، به جای انتقاد، تغافل می کرد و می گذشت. کسی را از خودش ناامید نمی ساخت.

اهل جدال، چانه زنی و سرگرم شدن به حرف های بیهوده نبود. کسی را نکوهش نمی کرد. جز در اموری که امید پاداش بود، سخن نمی گفت. هنگام خنده، با مردم می خندید و هنگام تعجب و تحسین نیز آنان را همراهی می کرد. اگر کسی که ناآشنا و غریب بود، در گفتار و رفتار به حضرت جفا می کرد، او را تحمل می کرد. تا گفتار کسی از حق تجاوز نمی کرد، سخن او راقطع نمی کرد و هنگامی که می دید سخنان کسی از مرز حق می گذرد یا با نهی خود و یا با ترک جلسه، سخن او را

ص :4

قطع می کرد. مانند بردگان، روی زمین می نشست. با دست خودش، کفش خود را پینه می کرد. به اهل خانه می فرمود: «پرده ای را که در آن تصویر است، از جلوی چشم من بردارید».

از خوف خداوند، بسیار می گریست. هماره به ذکر الهی مشغول بود. هر روز هفتاد مرتبه استغفار می کرد. سخی ترین و راست گوترین، باوفاترین و نرم خوترین مردم بود. هرچه داشت، در راه خدا می داد و فقط به اندازه احتیاج سال، نگه داری می کرد. با فقیران می نشست و با مسکینان غذا می خورد. نسبت به فرهیختگان عنایت داشت. با خویشاوندان صله رحم می کرد، ولی به صرف خویشاوند بودن، آنها را بر کسانی که افضل بودند، ترجیح نمی داد. عذر مقصران را می پذیرفت. درخوراک و پوشاک با بردگانش یکسان بود. لحظه ای وقت خود را تلف نمی کرد. (هنگام خستگی) به باغ های اصحاب خود می رفت. نه کسی را به خاطر فقرش تحقیر می کرد و نه کسی را به خاطر قدرتش تکریم. دیر عصبانی می شد، ولی زود راضی می گشت. موعظه اش، جدی و غضبش الهی بود. در برابر حوادث از خداوند هدایت می خواست و کار را به او تفویض می کرد و به خودش تکیه نمی کرد. نمونه و مصداق روشن وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» (ابراهیم: 12) و «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللّهِ» (مؤمن: 44) بود. لباسش را وصله می کرد. شیر حیوان را می دوشید. با بردگان غذا می خورد. نیاز خودش را از بازار می خرید. با توانگر و فقیر به طور یکسان دست

ص :5

می داد و تا آنها دست خود را نمی کشیدند، دست خود را نمی کشید. به همه سلام می کرد و می فرمود تا آخر عمر، سلام کردن به کودکان را رها نمی کنم تا این عادت پس از من بماند. در مجلس، پای خود را دراز نمی کرد. در انتخاب میان دو کار، سخت ترین آنها را می پذیرفت. در حال تکیه دادن، غذا نمی خورد.خدابه را خلاصه می خواند. به بوی خوش معروف بود. در سفره، دست خود را به اطراف دراز نمی کرد و از پیش خودغذا برمی داشت. آب آشامیدنی را به سه نفس می نوشید. به همه مردم یکسان می نگریست. گاهی مزاح می فرمود، ولی جز حرف حق نمی زد. در نشستن رو به قبله می نشست. هرگز از کسی انتقام نگرفت، بلکه او را می بخشید.

اگر سه روز، یارانش را نمی دید، سراغشان را می گرفت؛ اگر مسافر بود، در حقش دعا می کرد و اگر بیمار بود، از او عیادت می کرد و اگر سالم بود، به دیدارش می رفت. مردم را با احترام نام می برد (با کنیه و لقب). حتی نسبت به کودکان این گونه رفتار می کرد و بدین وسیله آنان را جذب می کرد. از هدایایی که به محضرش می آوردند، می خورد، ولی از صدقه نمی خورد. پس از طلوع خورشید برای کار از خانه بیرون می رفت. شارب و ناخن خود را کوتاه و آن را دفن می کرد. برای سفر، روز پنج شنبه را انتخاب می کرد و در سفر، آینه، سرمه و مسواک را همراه خود برمی داشت. راه رفتنش طبیعی بود و در سفر در سراشیبی ها، «لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ» و در سر بالایی ها، تکبیر می گفت. در سفر، هنگامی که جایی را برای اتراق در نظر می گرفت، هنگام انتقال دادن بار، دو رکعت نماز می خواند و می فرمود: «این قطعه زمین شاهد نماز ما باشد.» هنگام وداع با یکی از مسافران مسلمان، چنین دعا می خواند: «خداوند تقوا را

ص :6

زاد شما قرار دهد و شما را به هر خیری برساند و از هر جهت کامروا باشید و دین و دنیای شما سالم باشد و با سلامت و دست پر برگردید».

از لباس سبز و سفید، شاد بود. برای روز جمعه، لباس ویژه داشت. عمامه بر سر می گذاشت و انگشتر در دست راست می کرد. لباس را از سمت راست در برمی کرد و آن را از ناحیه چپ از تن در می آورد و می گفت: «خدا را شکر که مرا لباس پوشاند تا وسیله حفظ و زیبایی ام باشد.» بر حصیر می خوابید.لباسش از پنبه بود و فقط در موارد خاص از لباس پشمی استفاده می کرد. برای نسل خود (حسن و حسین علیه السلام) در روز هفتم تولد عقیقه می کرد و به مقدار وزن موی نوزادان، نقره به فقیر می داد. بین هر دو لقمه، خدا را شکر می کرد. پس از غذا خوردن خلال می کرد. هنگام آب نوشیدن «بِسْمِ اللّه» می گفت. برای خوردن غذا، دست خود را به خوبی می شست. از غذای داغ پرهیز می کرد. (پیش از ملاقات با مردم) سیر و پیاز نمی خورد. به تنهایی غذا نمی خورد (و دیگران را مهمان می کرد).

روز عید قربان، دو حیوان می کشت: یکی از جانب خود و یکی برای آن دسته از امتش که توانایی قربانی نداشتند. هنگام تشییع جنازه، غمناک و کم حرف بود. با مقدار بسیار کمی آب (ده سیر) وضو می گرفت. مسواکش همیشه همراه و حتی زیر متکایش بود. نمازهای مستحبی اش دو برابر نمازهای واجبش بود. هنگامی که برای نماز شب بیدار می شد، ابتدا به طرف آسمان نگاه می کرد و آیات آخر سوره آل عمران را می خواند. به نمازهای مستحبی خود در ماه رمضان می افزود. هنگامی که کسی در کنار او می نشست

ص :7

و کاری با ایشان داشت، نماز خود را کوتاه می کرد تا اگر حاجتی دارد، بگوید. در دهه سوم ماه رمضان در مسجد معتکف می شد و اگر در رمضانی موفق نمی شد، در رمضان دیگر، دو برابر آن یعنی بیست روز معتکف می شد. در دهه سوم رمضان، رخت خواب خود را جمع می کرد و نمی خوابید. برای بیدار داشتن اهل خود در شب بیست و سوم رمضان، به صورت آنان آب می پاشید. فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز برای فرزندان خود همین کار را انجام می داد و می فرمود: «محروم کسی است که از خیر این شب محروم بماند».(1)

ص :8


1- نک: علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 6، ص 321.

1. خدامحوری

1. خدامحوری

خانواده مطلوب از دیدگاه اسلام، خانواده ای است که اعضای آن در همه کارها، رضای الهی را محور قرار می دهند و کارهای خود را با آن تنظیم می کند. هر جا که کاری را هم سو با رضایت الهی نیافتند، ترک می کنند، هرچند منافع مادی زیادی برای آنها داشته باشد. در مقابل، اگر کاری را پرمشقت، ولی مقبول الهی دیدند، زحمت هایش را به جان می خرند تا آن را به انجام رسانند. دوستی و دشمنی های اعضای چنین خانواده ای نیز تنها برای خدا خواهد بود. اگر با کسی دوستی می کند، چون او را بنده خوب خدا می داند و هم نشینی با او را مطلوب می پندارد؛ زیرا دیدار و رفتار آن دوست، او را به یاد خدا می اندازد و بر درجه یقین و حضورش می افزاید. اگر کسی را نیز از خود می راند، به این سبب است که او مسیر رحمانی را رها کرده و به جاده شیطانی وارد شده است. به راستی که رسیدن به این مقام، بسیار دشوار است و به خاطر دشواری آن، چنین آدمی را می توان از برگزیدگان خاص الهی به شمار آورد، چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهمی فرماید:

وُدُّ الْمُؤمِنِ اَلْمُؤمِنَ فِی اللّهِ مِنْ اَعْظَمِ شُعَبِ الاِیْمانِ وَ مَنْ اَحَبَّ فِی اللّهِ وَ

ص :9

اَبْغَضَ فِی اللّهِ وَ اَعْطَی فِی اللّهِ وَ مَنَعَ فِی اللّهِ فَهُوَ مِنَ الاَصْفِیاءِ.(1)

دوستی مؤمن با مؤمن برای رضای خدا، از بزرگ ترین رشته های ایمان است و کسی که برای خدا دوست بدارد و برای خدا با کسی دشمن باشد و برای خدا بخشش داشته باشد و برای خدا از دادن، خودداری کند، از برگزیدگان است.

خانواده ای که برای انجام وظایف و مسئولیت های خود در مسیر خشنودی خداوند گام برمی دارد، اگر به نتیجه هم نرسد، اندوهگین نمی شود؛ زیرا به وظیفه خویش عمل کرده است. چه بسیار نتایجی که آدمی به گمان خود، آنها را نیکو می شمارد، ولی در واقع، جز زیان نصیبش نمی شود. درباره نعمت ها نیز انسان باید خدامحور باشد و بخشنده واقعی را بشناسد و از او سپاس گزاریکند. ممکن است واسطه هایی این نعمت ها را به آدمی برسانند، ولی نباید هرگز سبب اصلی را فراموش کند. پیامبر گرامی اسلام در توصیه ای می فرماید:

اِنَّ مِنَ الْیَقِینِ اَنْ لاتُرْضِیَ اَحَداً بِسَخدا اللّهِ وَ لاتَحْمَدَ اَحَداً بِما آتَاکَ اللّهُ وَ لاتَذُمَّ اَحَداً عَلَی مَا لَمْ یُؤتِکَ اللّهُ.(2)

از نشانه های یقین آن است که برای رضای کسی، خدا را از خود خشمگین نسازی. در برابر نعمت هایی که خداوند به تو داده است، فردی را سپاس نگویی و در مورد آنچه خدا به تو نداده است، کسی را نکوهش نکنی.

ص :10


1- تحف العقول، ص 48.
2- همان، ص 6.

2. دوستی خدا

2. دوستی خدا

برترین گونه عشق و محبت که به آن عشق واقعی می گویند، حب به ذات لایزال الهی است. عاشق خداوند، دوستی او را بر هر چیزی مقدم می دارد و همه هستی خویش را برای محبت او فدا می کند. محبت به خدا در زندگی دنیوی، با کمک به نیازمندان، انجام خدمات خداپسندانه و اصلاح امور هم نوعان تجلی می یابد. پیامبر گرامی اسلام درباره کسی که محبت خدا را بر محبت بندگان ترجیح می دهد، می فرماید:

مَنْ اثَرَ مَحَبَّةَ اللّه ِ عَلی مَحَبَّةِ النّاسِ کَفاهُ اللّه ُ مَؤُنَةَ النّاسِ.(1)

هر که محبت خدا را بر محبت مردم ترجیح دهد، خداوند، او را از نیازمندی به مردم، کفایت می کند.

ص :11


1- نهج الفصاحه، ش 2837.

3. تلاوت قرآن

3. تلاوت قرآن

آدمی در طول زندگی و در رویارویی با مسائل گوناگون مادی به زنگارها و آلودگی هایی دچار می شود که برای زدودن آن، به تصفیه معنوی و درونی نیاز دارد. یکی از بهترین راه های تصفیه ناخالصی ها، تلاوت قرآن است. قرآن، اکسیر گران بهایی است که با هر چه برخورد کند، به آن رنگ خدایی می دهد و ناخالصی ها را به نورانیت و صفا تبدیل می کند. در حقیقت، کلام قرآن، معجون شفابخش و داروی هر دردی است که خدای بزرگ، آن را برای تصفیه دل های بیمار قرار داده است. با تلاوت آیات الهی، قلب انسان نورانی می شود و معنویت خاصی، سراسر وجود آدمی را فرا می گیرد و احساس آرامش و آسایش به او دست می دهد. پس بیاییم ساعتی از شب یا روز را به این مهم اختصاص دهیم که پیامبر اسلام فرموده است:

إِنَّ هذِهِ الْقُلوُبَ تَصْدَءُ کَمایَصْدَءُ الحَدیدُ. قِیل فَما جَلاءُها؟ قالَ: ذِکْرُ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةُ الْقُرْانِ.(1)

دل ها مانند آهن زنگ می زند. گفتند: «صیقل آن چیست؟» فرمود: «یاد مرگ و خواندن قرآن».

ص :12


1- نهج الفصاحه، ش 934.

4. مهربانی و محبت

4. مهربانی و محبت

دایره عطوفت و مهربانی آنچنان در رسول گرامی اسلام گسترده بود که از نزدیک ترین فرد خانواده اش گرفته تا اصحاب و یاران و نیز کودکان و یتیمان و حتی گمراهان و اسیران را دربرمی گرفت. در حقیقت، این رفتار، شعاعی تابناک از انوار الهی در سرزمین وجود پاک پیامبر گرامی اسلام بود که: «فبمارَحْمَةٍ مِن اللّه ِ لِنْتَ لَهُمْ؛ رحمت خدا، تو را با ایشان مهربان گردانید». (آل عمران: 159)

پیامبر به مؤمنان و دوستداران رسالتش محبت و عاطفه ای خاص داشت. آن حضرت پیوسته جویای حال اصحاب خود بود و از آنان دل جویی می کرد. اگر سه روز یکی از آنها را نمی دید، احوال او را می پرسید. اگر می گفتند به سفر رفته است، برای او دعا می کرد و اگر حاضر بود، به دیدن او می رفت و چنانچه بیمار بود، از وی عیادت می کرد.(1)

ص :13


1- سنن النبی، ص 51.

5. حیا

5. حیا

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهمی فرمود: «اَلاِسْلامُ عُرْیانٌ فَلِباسُهُ الْحَیاء؛ اسلام، برهنه است و لباس آن حیاست».(1)

به درستی که حیا و پاک دامنی از ویژگی های اخلاقی اهل ایمان و خوی آزادگان است. الگوی کامل بشر یعنی پیامبر اسلام نیز مظهر حیا و عفت بود. ایشان چنان به زیور حیا و عفت آراسته بود که از کارهای مباحی هم که تا اندازه کمی شایبه کم عفتی در آن می رفت، دوری می جست. امام صادق علیه السلام درباره این خصلت پسندیده حضرت می فرماید:

اذا جَلَس لَمْ یَحُلَّ حِبْوَتَهُ حَتّی یَقومَ جَلیسُهُ.(2)

وقتی پیامبر با کسی می نشست، تا او حضور داشت، حضرت لباسش را از تن درنمی آورد.

همچنین از ابی سعید خدری نقل شده است که:

کانَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله اَشَدَّ حَیاءً مِنَ الْعَذراءِ فی خِدْرِها وَ کانَ اِذا کَرِهَ شَیْئا عَرَفْناهُ فِی وَجْهِهِ.(3)

رسول خدا صلی الله علیه و آله از دختران پس پرده باحیاتر بود و چنان بود که هنگامی چیزی را دوست نمی داشت، از قیافه آن حضرت می فهمیدیم.

ص :14


1- اصول کافی، ج 2، ص 46.
2- بحارالانوار، ج 16، ص 184.
3- مکارم الاخلاق، ج 1، ص 17.

پیوند حیا با ایمان چنان است که در زبان پیشوایان حق، قرین یکدیگر تعبیر شده اند که با رفتن یکی از آن دو، دیگری نیز می رود و کثرت حیا نشانه زیادی ایمان انسان است. حیا، از بهترین ویژگی های انسانی و عاقل ترین انسان ها باحیاترین آنهاست انسانی که حیا ندارد، خیری ندارد؛ چون همه حیا، خیر و نیکی است. آن گاه که حیا نباشد، هر کاری مجاز می شود. از پیامبر نقل شده است که اگر حیا نمی کنی، پس هر کاری برای تو مجاز است و آنچه خواستی، انجام می دهی؛(1) زیرا انسان آزاد از خدا و اباحی مذهب، هیچ قید و بندی بر خود نمی بیند، مگر آنچه حافظ منافع و تعلق های نفسانی اوست. آن را که حیا نیست، دارویی برای دردش نیست؛ چون بی حیایی، درد بی درمان است.

حیا از خدا، زمینه های بسیاری از گناهان را از بین می برد و انسان را از زشت کاری باز می دارد و آدمی را از عذاب و آتش نگه می دارد. از سوی دیگر، حیا و عفت چنان با یکدیگر پیوند دارند که گویا دوروی یک سکه اند. به بیان امیرمؤمنان علی علیه السلام، حیا و عفت دوشادوش یکدیگرند.(2) رابطه حیا و عفت دوسویه و تنگاتنگ است و ثمره حیا، عفت است. پس حیا عامل پاک دامنی است.(3)

ص :15


1- عیون الاخبار، ج 1، ص 279.
2- غرر الحکم، ج 1، ص 32.
3- سیره نبوی، دفتر اول، ص 322.

6. عزت نفس

6. عزت نفس

پیشوایان حق به پیروان خود آموختند که عزت مؤمن در بی نیازی از مردم است. نبی مکرم اسلام می فرماید:

عِزُّ الْمُؤمِنِ اِسْتِغْناؤُهُ عَنِ النّاسِ.(1)

عزت مؤمن در بی نیازی او از مردم است.

البته این سخن به معنای بی نیازی انسان ها از یکدیگر در روابط اجتماعی نیست، بلکه به این معنا است که آدمی در روابط اجتماعی و رفع نیازها، همواره باید حفظ عزت نفس خود را در نظر داشته باشد. پیامبر عزت مند اسلام در سخنی دیگر می فرماید:

اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّةِ النَّفْسِ.(2)

خواسته های خود را با حفظ عزت نفس بخواهید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در برخورد با مردم چنین رفتار می کرد تا جلوه بی نیازی از دیگران در آنها شکوفا شود. در این زمینه، از امام صادق علیه السلامروایت شده است که مردی از اصحاب پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله دچار تنگ دستی و سختی شد. روزی همسرش به وی گفت: کاش خدمت پیامبر می رسیدی و

ص :16


1- شیخ عباس قمی، انوار البهیه، ص 221.
2- نهج السعادة، ج 8، ص 276.

از او چیزی می خواستی. مرد خدمت پیامبر آمد و چون حضرت، او را دید، فرمود: هرکس از ما درخواستی داشته باشد، به او عطا کنیم و هرکس بی نیازی جوید، خداوند بی نیازش کند. مرد با خود گفت: منظور پیامبر جز من نیست. پس به سوی همسرش بازگشت و او را از این ماجرا آگاه کرد. زن گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز بشر است و از حال تو آگاه نیست. او را آگاه ساز. مرد دوباره نزد پیامبر آمد و چون حضرت، او را دید، همان جمله را فرمود و این کار سه بار تکرار شد. در نتیجه، مرد رفت و کلنگی عاریه گرفت و راهی صحرا شد. قدری هیزم برید و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد و خوردند. فردای آن روز هیزم بیشتری آورد و فروخت. او پیوسته کار می کرد و می اندوخت تا کلنگی خرید. او هر روز بر اندوخته های خود می افزود تا دو شتر و غلامی خرید و توانگر شد و حال او نیکو گشت. روزی خدمت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله آمد و گزارش داد که چگونه برای درخواست آمده بود و از پیامبر چه شنید. حضرت فرمود: من که گفتم: «هر کس از ما چیزی درخواست کند، به او عطا کنیم و هر کس بی نیازی جوید، خداوند بی نیازش کند».(1)

عزت و کرامت انسان چنان ارزشمند است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

اِسْتَغْنُوا عَنِ النّاسِ وَلَوْ بِشَوْصِ السِّواکِ.(2)

ص :17


1- مشکاة الانوار، صص 184و185.
2- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 71.

از مردم بی نیاز باشید، هر چند با ترکِ خواستن چوب مسواک.

پیامبر کرامت و عزت در همین باره برای پرهیز از درخواست کردن می فرماید:

لَوْ یَعْلَمُونَ ما فِی الْمَسْأَلَةِ ما هَشَی اَحَدٌ یَسْأَلُهُ شَیْئاً.(1)

اگر مردم می دانستند در درخواست کردن چه (زشتی ها و آبروریزی هایی) نهفته است، هرگز کسی از کسی چیزی درخواست نمی کرد.

پیامبران، الگوی مناعت طبع و بی نیازی از مردم بودند و می کوشیدند تا دیگران را به نیازمندی همراه با عزت دعوت کنند. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در یکی از سفارش های خود به ابوذر غفاری رحمه الله می فرماید:

یا اَباذَر اِیّاکَ وَ السُّؤالَ فَاِنَّهُ ذُلٌّ حاضِرٌ وَ فَقْرٌ تَتَعَجَّلُهُ وَ فِیهِ حِسابٌ طَوِیلٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ.(2)

ای ابوذر! از درخواست کردن (اظهار نیاز و نداری) بپرهیز؛ چون این کار، ذلت نقد است و فقری است که خود به استقبال آن رفته ای و این کار در روز قیامت، حساب طولانی خواهد داشت.

حضرت علی علیه السلام نیز می فرماید:

این سخن پیامبر را بپذیرید که فرمود: هر کس درِ درخواست بر خود بگشاید، خداوند درِ نیاز بر او باز کند.(3)

ص :18


1- الجامع الصغیر، ج 2، ص 431.
2- وسائل الشیعه، ج 6، ص 308.
3- کافی، ج 4، ص 19.

7. وقت شناسی

7. وقت شناسی

فرصت همانند ابر است و به سرعت می گذرد و بازگشتی ندارد. هنر مردان خردمند در بهره برداری از وقت است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

اِنّ لِرَبِّکُمْ فی اَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٍ اَلا فَتَعَرَّضُوا لَها.(1)

در ایام زندگی تان نسیم های رحمتی می وزد. مراقب باشید خود را در معرض آنها قرار دهید.

ایشان در سخنی دیگر در بهره برداری نیکو از فرصت ها می فرماید:

مَنْ فُتِحَ لَهُ بابٌ مِنَ الخَیرِ فَلْینْتَهِزْهُ فَإنَّهُ لایَدْری مَتی یُغْلَقُ عَنْهُ.(2)

هر کس که برای او دری از خیر گشوده شد، آن را غنیمت شمارد؛ چون او نمی داند چه زمانی آن را بر او می بندد.

به راستی که زندگی کوتاه است و فرصت ها زودگذر و تنها سرمایه گران بهای آدمی برای دست یابی به کمال وخودسازی، بهره برداری درست از وقت است. اگر آن را قدر نداند و در راه خدمت به هم نوعان و رضایت خداوند به کار نگیرد، جز حسرت و پشیمانی چیزی برای او به همراه ندارد.

ص :19


1- بحارالانوار، ج 68، ص 221.
2- متقی هندی، کنزالعمال، ج 15، ص 791.

حضرت رسول می فرماید:

اِغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ شَبابَکَ قَبْلَ هِرَمِکَ وَ صِحَّتَکَ قَبْلَ سُقْمِکَ و فَراغَکَ قَبْلَ شُغْلِکَ وَحَیاتَکَ قَبْلَ مَوْتِکَ و غِناکَ قَبْلَ فَقْرِکَ.(1)

پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمار: جوانی را پیش از پیری؛ سلامتی را پیش از بیماری؛ فراغت را پیش از سرگرم شدن؛ زنده بودن را پیش از مرگ و بی نیازی را پیش از فقر و نداری.

یکی از مصداق های برجسته وقت شناسی و ارزشمند شمردن آن، تنظیم کارها است. رسول گرامی اسلام، اوقات خود را به سه بخش تقسیم کرده بود: بخشی برای خدا که در این بخش به عبادت و نماز و نیایش و تهجد می پرداخت. بخشی برای خانواده و گفت وگو و انس گرفتن با آنان و تأمین نیازهای روحی و عاطفی آنان و بخش دیگر را برای رسیدگی به امور مردم گذاشته بود.(2)

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:

کُن عَلی عُمْرِکَ أَشَحَّ مِنکَ عَلی دِرْهَمِکَ وَ دینارِکَ.(3)

بر عمر خود، بخیل تر از درهم و دینارت باش.

ص :20


1- مشکاة الانوار، ص 298.
2- مکارم اخلاق، ص 13.
3- همان، ص 460.

8. غیرت مندی

8. غیرت مندی

غیرت؛ یعنی احساس مسئولیت در برابر حفظ ناموس از لغزش ها و پرتگاه های خلاف عفت و نگهبانی از حریم عفت همسران، خواهران و دختران و دیگر افراد خانواده و در یک نگاه گسترده، غیرت نسبت به خواهران دینی. رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

کانَ أَبِی إِبراهِیمُ غَیُورا وَ أَنا أَغْیَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اللّه ُ أَنْفَ مَن لایَغارُ مِنَ المُؤمِنینَ.(1)

پدرم ابراهیم خلیل علیه السلام بسیار غیرتمند بود و من از او غیرتمندتر هستم و خداوند بینی مؤمنانی را که بی غیرت هستند، به خاک بمالد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در سخنی دیگر می فرماید: «إِنَّ اللّه َ لَیُبْغِضُ الرَّجُلَ یَدخُلُ عَلَیهِ فِی بَیتِهِ فَلا یُقاتِلُ؛

همانا خداوند مبغوض دارد آن مردی را که بیگانه ای (برای هتک ناموس) وارد خانه او می شود، ولی با آن بیگانه نمی جنگد».

در همین زمینه آمده است حَکَم بن ابی العاص، پدر مروان و عموی عثمان

روزی وارد خانه پیامبر شد. پیامبر که متوجه چشم چرانی او گشته بود،

حربه ای به دست گرفت و از حجره بیرون آمد و حَکَمْ را دنبال کرد تا

دستگیرش کند و به مجازات برساند. حَکَمْ گریخت. پیامبر دستور داد: «او و

ص :21


1- من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 444، ح 4540.

فرزندش را از شهر بیرون کنید و آن گاه آن دو را به طایف تبعید کردند».

رسول گرامی اسلام می فرماید: «إِنَّ الغَیرةَ مِنَ الإیمانِ؛ به راستی که غیرت جزو

ایمان است.» نیز می فرمود: «إِنَّ مُوسی کانَ غَیُورا؛ همانا موسی علیه السلام بسیار غیرتمند

بود.» ایشان در سفارشی همگانی می فرماید: «یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّخِذُوا السَّراوِیلاتِ

فَإِنَّها مِن أَسْتَرِ ثِیابِکُمْ وَ حَصِّنُوا بِها نِسائَکُم إذا خَرَجْنَ؛ ای مردم! شلوارهای (پوشاننده

پاها) برگیرید که پوشاننده ترین لباس شما است و به وسیله آنها عفت زن های

خود را هنگام بیرون آمدن از خانه حفظ کنید».

رسول خدا صلی الله علیه و آله سوگند یاد کرد که چند نفر وارد بهشت نمی گردند. از

جمله فرمود: «کسی است که غیرت نمی ورزد، وارد بهشت نمی شود.» از سوی دیگر

فرمود: «همانا بوی خوش بهشت از فاصله مسیر پانصد سال به مشام می رسد، ولی به مشام

عاق والدین و بی غیرت نمی رسد».

در روایات، شخص بی غیرت به شدت نکوهش شده است؛ زیرا

بی اعتنایی او سبب رها شدن زن و دختر و خواهر او و گسترش فحشا و

منکرات و انحراف های جنسی می شود.

ص :22

9. همسر داری

9. همسر داری

رسول اکرم صلی الله علیه و آله با همسران خود با عطوفت و عدالت رفتار می کرد.(1) در مورد زنان نهایت رفق و مدارا را به کار می برد و تندخویی و بدزبانی همسران خود را تحمل می کرد.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در لحظه های آخر حیاتش نیز مدارا با زنان و رعایت مقتضیات فطرت آنان را یادآور شد. در مقام توضیح و تمثیل فرمود:

زن به استخوان خمیده دنده ها می ماند و در همان وضعی که هست، سودمند است و اگر بخواهند آن را راست کنند، می شکند و ضایع می شود.(2)

ایشان با تأکید بر حسن معاشرت با زنان می فرمود:

همه مردمان دارای خصلت های نیک و بد هستند و مرد نباید تنها جنبه های ناپسند را در نظر بگیرد و همسر خود را ترک کند؛ چون هرگاه از یک خصلت او ناراضی می شود، خُلق دیگرش مایه خشنودی اوست و این دو را باید روی هم به شمار آورد.(3)

ص :23


1- صحیح بخاری، ج 4، ص 34.
2- همان، ج 7، ص 26.
3- صحیح مسلم، ج 4، ص 178.

آن حضرت، کسانی را که از تلاش برای آسایش خانواده خودشان کوتاهی می کنند، لعن و نفرین می کرد و می فرمود:

از رحمت خدا دور باد کسی که خانواده خود را ضایع کند و آنها را به حال خود واگذارد.(1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله به مردان سفارش می کرد:

کسی که همسری گرفته است، باید او را گرامی بدارد.(2) اگر مرد به زنش بگوید «تو را دوست دارم»، هرگز از دل زن بیرون نمی رود.(3)

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، محبت به زنان و چشم پوشی از اشتباه های آنها را مستحب می شمرد(4) و می فرمود:

بهترین شما کسانی هستند که برای زنان خود بهترین باشند و من از همه شما برای خانواده ام بهترم.(5)

ص :24


1- گوشه ای از اخلاق محمد صلی الله علیه و آله، ص 17؛ برگرفته از: وسائل الشیعه، باب العفوعن الزوجه.
2- سنن ابی داوود، ج 2، ص 214.
3- اصول کافی، ج 5، ص 569.
4- وسائل الشیعه، ج 14، ص 121.
5- من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 443.

10. کار در خانه

10. کار در خانه

رسول اللّه صلی الله علیه و آله به مردان می فرمود: «خدمت شما به همسرانتان صدقه به شمار می آید.»(1) ایشان در کلامی به حضرت علی علیه السلاممی فرماید:

ای علی! از من بشنو و من جز آنچه خدایم فرمان داده است، نمی گویم. هر مردی که همسرش را در (کار) خانه کمک کند، به تعداد موهای اندامش، یک سال عبادت برایش به شمار می آورند؛ سالی که روزهایش روزه بوده و شب هایش را به پاخاسته باشد. ای علی! کسی که در خدمت خانواده اش در خانه باشد و خودخواهی نورزد، آفریدگار، نامش را در دیوان شهیدان می نگارد و برای هر قدمش، یک حج و یک عمره پاداش می دهد.

ای علی! ساعتی را در خدمت همسر بودن، برتر از هزار سال پرستش و هزار حج و هزار عمره و آزاد کردن هزار برده و شرکت در هزار جهاد و عیادت هزار بیمار و حضور در هزار نماز جمعه و شرکت در هزار تشییع جنازه و سیرکردن هزار گرسنه و آزاد کردن هزار اسیر است. چنین کسی چشم از جهان فرونخواهد بست، جز آنکه جایگاهش را در بهشت خواهد دید. ای علی! خدمت به همسر، کفاره گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را فرو می نشاند.(2)

در سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله، کار مرد در خانه با ارزش تلقی شده است و خود ایشان در خانه به همسرانش کمک می کرد.(3)

ص :25


1- کنز العمال، ج 16، ص 408.
2- بحارالانوار، ج 101، ص 132؛ برگرفته از: هم نام گل های بهاری، ص 201.
3- معارف و معاریف، ج 4، ص 1831.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خانه، لباس خود را می دوخت، در را باز می کرد و گوسفند و شتر را می دوشید. هرگاه خدمت کارش خسته می شد، گندم یا جو دستاس می کرد. گوشت را قطعه قطعه می کرد و در گرفتاری های خانواده اش به آنان یاری می رساند. به هنگام خواب، آب وضوی خود را آماده می ساخت.(1) پیامبر اسلام درباره احترام به زنان می فرمود:

اَلا خَیْرُکم خَیْرُکُمْ لِنِسائِهِ (لاَِهْلِهِ) وَاَنَا خَیْرُکُمْ لِنسائی (لاَِهْلی).(2)

آگاه باشید که بهترین شما کسانی هستند که با زن های خود مهربان تر باشند و من از این نظر بهترین شمایم.

ص :26


1- سنن النبی، ص 73.
2- وسائل الشیعه، ج 14، ص 122.

11. تحکیم روابط زناشویی

11. تحکیم روابط زناشویی

عفو و گذشت(1)

انسان ها کم و بیش اهل لغزشند و بهترین شان کسانی هستند که از اشتباه های دیگران چشم بپوشند و عیب های همدیگر را بزرگ جلوه ندهند که این خود، به خوشی ها و زیبایی زندگی می افزاید. این صفت نیکو، در زندگی زناشویی اهمیت ویژه ای می یابد؛ زیرا زن و شوهر در کنار هم زندگی می کنند و در صورت چشم نپوشیدن از لغزش های طرف مقابل، وجودشان برای همدیگر تحمل ناپذیر خواهد بود.

زن و شوهر باید رضایت همدیگر را جلب کنند و از انجام دادن کارهایی که کدورت و ناراحتی به دنبال دارد، بپرهیزند. البته ناممکن است که زن و شوهر به طور کامل بدون خداا و لغزش باشند. بنابراین، در این گونه موارد باید از خدااهای یکدیگر درگذرند تا زندگی به کام آنها گوارا و شیرین شود؛ زیرا چنانچه در این باره سخت گیری کنند و از اشتباه هم چشم نپوشند، زندگی یا به کام آنان تلخ می شود یا آن را از دست می دهند. بیشترین سفارش اسلام در مورد مسائل خانوادگی نیز گذشت و چشم پوشی زن و شوهر از کج خلقی ها و اشتباه های یکدیگر است.

ص :27


1- مجله طوبی، ش 8 ، صص 146 _ 152 با تلخیص.

رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز می فرمود: «زن بد، عذر شوهرش را نمی پذیرد خدااهایش را نمی بخشد».(1)

هرگاه اختلافی میان همسران پدید آید، شایسته است هر کدام چند لحظه با خود خلوت کنند و ازخود بپرسند: آیا اشتباه از من نبود؟ و وقتی به پاسخ مثبت رسیدند، با کمال شهامت، از همسر خود عذرخواهی کنند و بدانند با این کار، هرگز کوچک نخواهند شد؛ چون به دستور خدا عمل می کنند. طرف مقابل نیز باید بدون منت گذاری، پذیرای پوزش او باشد تا بدین ترتیب، صفا و صمیمیت بر خانه حکم فرما و نشاط و شادابی آن حفظ شود.

نشان دادن علاقه

بنای خانواده بر پایه محبت استوار است. با مهر و دوستی، بسیاری از کاستی ها جبران می شود و بدون آن، بسیاری از خصلت های پسندیده دیگر درک نمی شود. در زندگی زناشویی، الفت و مهربانی، دل ها را به هم نزدیک می سازد و امید و اطمینان را در وجود همسر می نشاند. محبت زن و شوهر نسبت به یکدیگر می تواند به وسیله زبان یا با روش های مختلف در عمل و در موقعیت های گوناگون بیان شود. اظهار دوستی نیز باید با بیان کلماتی صریح و عاشقانه شکل بگیرد تا روح غبار گرفته در مسیر زندگی به پاکی بدل شود و نشاط و شادابی در رگ های زندگی جریان یابد.

محبت، امری قلبی است، ولی تا در قالب رفتارها و واکنش های متقابل نمود

ص :28


1- بحارالانوار، ج 103، ص 235.

نیابد، کسی از آن آگاه نمی شود. برخی با این فکر که من همسرم را دوست دارم و خدا نیز می داند، پس چه نیازی است او را از این علاقه آگاه کنم، از محبت کردن به همسر خود غافل می شوند، در حالی که بنا بر روایت امامان معصوم علیهم السلام، دوست داشتن تنها کافی نیست، بلکه باید همسر را از میزان عشق و مهربانی خود باخبر سازیم.

از رسول گرامی اسلام روایت است: «هر چه ایمان انسان کامل تر باشد، به همسرش بیشتر اظهار محبت می کند».(1)

پرهیز از چشم و هم چشمی

یکی از موضوع های مهمی که از آغاز زندگی مشترک می تواند بنیان خانواده را برهم زند، توقع های نامحدود و حاکم شدن روح تجمل گرایی و رقابت مادی است.

زنان خانه دار اگر مدیریت امور خانه را بر محور قناعت و پرهیز از خرج های بیهوده و تشریفاتی تنظیم نکنند و از شوهر خود انتظارهای بی جا و خارج از توان مالی او داشته باشند، باید در انتظار رخ دادن تنش باشند؛ زیرا یا همسرشان به خواسته های افزون طلبانه آنان بی توجهی می کند که این کار به بگومگو و درگیری می انجامد یا به دنبال برآوردن خواسته های بی حساب آنان می رود. در صورت دوم، افزون بر آنکه باید بسیاری از گرفتاری ها را

ص :29


1- همان، ص 228.

تحمل کند، امکان دارد زندگی شان به حرام نیز آلوده شود.

بی شک اگر بانوی خانه این عادت زشت اخلاقی را کنار بگذارد، احساس رضایت و بی نیازی خواهد کرد و محیطی سرشار از صفا و صمیمیت ایجاد می شود و خود و همسرش از آن لذت می برند.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

هر زنی که با شوهرش سازگار نباشد و او را به چیزهایی وادار کند که بیش از توانایی اوست، اعمالش به درگاه خدا پذیرفته نمی شود و در قیامت به غضب پروردگار جهان گرفتار می آید.(1)

ص :30


1- همان، ص 244.

12. پاسداشت مقام مادر

12. پاسداشت مقام مادر

مقام مادر نزد رسول اللّه صلی الله علیه و آله از اهمیت خاصی برخوردار بود. ایشان هم خود به والدین سببی و نسبی احترام می نهاد و هم دیگران را به این کار تشویق می کرد. روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله به بالین جوانی رفت که در حال جان دادن بود، ولی جان دادن بر او بسیار سخت و دشوار می نمود. حضرت او را صدا زد. پاسخ داد. پیامبر فرمود: «چه می بینی؟» عرض کرد: دو نفر سیاه چهره را می بینم که روبه روی من ایستاده اند و از آنها می ترسم. آن جناب پرسید: آیا این جوان مادر دارد؟ مادرش آمد و عرض کرد: بلی یا رسول اللّه ! من مادر او هستم. حضرت پرسید: آیا از او راضی هستی؟ عرض کرد: راضی نبودم، ولی اکنون به واسطه شما راضی شدم. آن گاه جوان بی هوش شد. وقتی به هوش آمد، باز حضرت او را صدا زد. پاسخ داد. فرمود: چه می بینی؟ عرض کرد: آن دو سیاه چهره رفتند و اکنون دو نفر سفیدرو و نورانی آمدند که از دیدن آنها من خشنود می شوم. سپس از دنیا رفت.(1)

کسانی که به مادر خود خدمت می کردند، نزد پیامبر خدا ارزش والایی داشتند. داستان اویس قرنی در این میان جذابیت ویژه ای دارد. گویند اویس شتربانی می کرد و از مزد آن، مخارج خود و مادرش را تأمین می کرد. یک

ص :31


1- داستان ها و پندها، ج 1، ص 140.

روز از مادر اجازه خواست که برای زیارت پیامبر به مدینه رود. مادرش گفت: اجازه می دهم به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنی. اویس حرکت کرد. وقتی به خانه حضرت رسید، پیامبر نبود. به ناچار اویس پس از یکی دو ساعت توقف، بدون دیدن پیامبر به یمن بازگشت. چون حضرت به خانه برگشت، پرسید: این نور کیست که در این خانه تابیده است؟ گفتند: شتربانی که اویس نام داشت، به اینجا آمد. هرچه منتظر ماند، شما نیامدید و بازگشت. پیامبر فرمود: آری، اویس در خانه ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت. آن گاه درباره او فرمود:

تَفُوحُ رَوائِحُ الْجَنَّةِ مِنْ قِبَلِ قَرَنٍ وا شَوْقَاه اِلیْکَ یَا اُوَیْسَ الْقَرنِی.(1)

نسیم بهشت از جانب یمن و قرن می وزد. چه بسیار مشتاقم به دیدارت، ای اویس قرنی!

همچنین آورده اند که مردی مادر سالخورده اش را به دوش گرفته بود و او را در اطراف کعبه، طواف می داد. هنگام طواف، پیامبر را دید. از آن حضرت پرسید: آیا حق مادرم را ادا کردم؟ پیامبر فرمود: نه، حتی یک نفس او را جبران نکرده ای.(2)

پیامبر همواره خاطره رحلت مادر مهربان را با خود داشت، به گونه ای که پس از گذشت پنجاه و پنج سال، در سفر عمرة القضاء همین که گذارش به مزار

ص :32


1- بحارالانوار، ج 42، ص 155.
2- تفسیر فی ظلال القرآن، ج 7، ص 415.

مادر افتاد، چنان اشک از دیدگانش فروریخت که همه حاضران را به گریه انداخت. ایشان می فرمود: «مهر و محبت مادرم را به خاطر آوردم».(1)

ص :33


1- همان، ص 125.

13. تربیت دینی فرزندان1

13. تربیت دینی فرزندان(1)

مسئولیت پدر و مادر در تربیت دینی فرزندان، از هنگام انتخاب همسر، آغاز و در زمان انعقاد نطفه و سپس دوران بارداری سنگین تر می شود. نگاهی گذرا به دستورهای اسلام در این باره، اهمیت نهاد خانواده را در این مکتب نشان می دهد. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله برای داشتن فرزند خوب، ابتدا بر گزینش همسر شایسته تأکید دارد. ایشان می فرمود:

أُنْظُرْ فی أَیِّ شَی ءٍ تَضَعُ وَلَدَکَ فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌّ.(2)

ببین نطفه خود را در چه محلی قرار می دهی؛ زیرا رگ و ریشه خانوادگی بر فرزندان اثر می گذارد.

هر چند تربیت، خود، واژه ای عالی است که همه کردارها و فعالیت های والدین را در تمامی زمینه ها شامل می شود، منظور ما در اینجا آراستن فرزند به آداب اسلامی است. این مهم، از پیش از انعقاد نطفه آغاز می شود و در دوران بارداری، زمان تولد و دوران کودکی و دوره های پس از آن ادامه می یابد. این مسئولیت به اندازه ای با اهمیت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهمی فرماید:

لَأَنْ یُؤدِّبَ اَحَدُکُم وَلَدَه خَیرٌ لَه مِنْ أنْ یَتَصدَّقَ بِنِصْفِ صاعٍ کُلَّ یَوْمٍ.(3)

اگر هر یک از شما به تربیت فرزند خود بپردازد، برای او نیکوتر از آن

ص :34


1- مجله طوبی، ش 4، صص 151 _ 155 با تلخیص.
2- شیخ عباس قمی، تتمة المنتهی، ص 12.
3- مستدرک الوسائل، ج15، ص 166.

است که هر روز نیمی از درآمد خود را در راه خدا صدقه بدهد.

همچنین ایوب بن موسی از پیامبر خدا روایت می کند: «ما نَحَلَ والِدٌ وَلَدا نَحْلاً أَفْضَلَ مِن أَدَبٍ حَسَنٍ؛ هیچ هدیه ای از طرف پدر به فرزند، بهتر از حُسن ادب و تربیت نیکو نیست».(1)

والدین با تربیت صحیح، بهترین میراث را برای فرزندان خود بر جای می گذارند؛ زیرا بنا به فرمایش پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله: «ما وَرَّثَ والِدٌ ولَدَهُ أَفْضَلَ مِنْ أدَبٍ؛ هیچ میراثی از ادب و تربیت صحیح برای فرزند بهتر نیست».(2)

معمولاً بر نوزاد نامی نهاده می شود که تا پایان عمر بدان خوانده می شود. نام های زیبا و با معنا و محتوای اسلامی، نشان دهنده شخصیت خانوادگی هر فرد است. بنابراین، پدر و مادر باید بر این مسئولیت خویش آگاه باشند و برای فرزندان خود نام های نیک انتخاب کنند. ابن عباس از پیامبر خدا نقل می کند که فرمود: «حَقُّ الوَلَدِ عَلَی الْوالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یُحَسِّنَ أَدَبَهُ؛ حق فرزند بر پدر آن است که نام خوبی بر او بگذارد و به بهترین شکل تربیتش کند».(3)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام از رسول گرامی اسلام روایت می کند: «اولین هدیه ای که هر یک از شما به فرزندش می بخشد، نام خوب است. پس، بهترین نام را برای فرزند خود انتخاب کنید».(4)

ص :35


1- همان، ص 164.
2- کنز العمال، ج16، ص 460.
3- کنز العمال، ج16، ص 477.
4- شیخ حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص 122.

در اخبار اسلامی آمده است روزی مردی درحالی که دست فرزندش را گرفته بود، به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آلهرسید و پرسید: این فرزند من چه حقی بر من دارد؟ حضرت فرمود: «نام خوبی برایش برگزینی و خوب تربیتش کنی و او را در جایگاهی نیکو قرار دهی».(1)

مسئولیت دیگر والدین، سوادآموزی به فرزندان است. تلاش در ایجاد انگیزه برای آموختن، ویژگی ارزشمند و برجسته یک خانواده فرهنگی و رشدیافته است و این علاقه را باید والدین در فرزندان خود به وجود آورند.

در روایتی زیبا از پیامبر اکرم نیز آمده است:

از حقوقی که فرزند بر پدر دارد، سه چیز است: نام نیکی برای او انتخاب کند، خواندن و نوشتن یادش دهد و چون به سن بلوغ برسد، همسری برایش برگزیند.(2)و(3)

پیامبر گرامی اسلام چون صبح می شد، بر سر فرزندان و نوه هایش دست (مِهر) می کشید. بوی فرزند را از بوهای بهشت می دانست و می فرمود: «فرزندانتان را زیاد ببوسید.» روزی یکی از فرزندان را روی زانوی خود نشانده بود و می بوسید و به او محبت می کرد. در این هنگام، مردی از اشراف خدمت حضرت رسید و با دیدن این صحنه به حضرت عرض کرد: من ده

ص :36


1- همان، صص 123 و 124.
2- همان، ص 210.
3- از ابتدای مطالب مربوط به تربیت دینی فرزندان، انتخاب نام نیک و سوادآموزی تا این قسمت برگرفته از نشریه طوبی است.

پسر دارم و تا به حال هیچ کدامشان را برای یک بار نبوسیده ام. پیامبر از این سخن چنان عصبانی شد که رنگ صورتش برافروخته و سرخ شد. آن گاه فرمود: «کسی که به دیگران رحم نکند، خدا نیز به او رحم نخواهد کرد».(1)

آن حضرت می فرمود: «کودکان، گل های خوش بوی خداوندند.» به همین دلیل، آنها را در دامن خویش می نشانید و می بوسید. بسیار دیده می شد که بر دهانشان بوسه می زد و می فرمود:

فرزندانتان را بسیار ببوسید. برای هر بوسه تان در بهشت، مقامی است. حتی فرشتگانی می آیند و مرتبه هایی برایتان به تعداد بوسه هایتان می نویسند.

همچنین می فرمود:

دادن هدیه باید از دختران آغاز شود، همانا پروردگار والامرتبه با دختران و زنان مهربان است و کسی که با آنان مهربان تر باشد، بسان کسی است که از بیم خداوند والامرتبه گریسته است.(2) کسی که دختری داشته باشد و او را نیازارد و تحقیر نکند و پسرانش را بر او برتری ندهد، خداوند او را وارد بهشت می کند.(3) آن کس که سه دختر داشته باشد و آنان را تربیت کند و شوهر دهد و با آنان به نیکی رفتار کند، پاداش وی بهشت است.(4)

پیامبر اسلام به والدین سفارش می کرد:

ص :37


1- همنام گل های بهاری، صصص 212 و 213.
2- بحارالانوار، ج 9، ص 212.
3- همان، ص 321.
4- جامع الصغیر، ج 2، ص 622.

با فرزندانتان به عدالت رفتار کنید، همان گونه که دوست دارید با شما به نیکی و مهربانی و عدالت رفتار شود.(1)

روزی مردی را دید که یکی از دو فرزندش را می بوسد و دیگری را نمی بوسد. فرمود: «چرا با آنها به عدالت رفتار نمی کنی؟»(2)

تبعیض میان فرزندان، در روحیه فرزندان آثار نامطلوبی به جا می نهد. والدین نباید به یکی از فرزندان محبت فراوان نشان دهند، ولی با دیگری، سرد و عادی برخورد کنند. این گونه برخوردها، بذر حسادت و دشمنی را در فرزندان، بارور و آنان را به عقده خودکم بینی دچار می سازد. بکوشیم همیشه محبت را به مساوات میان فرزندانمان تقسیم کنیم؛ زیرا پیامبر گران قدر اسلام می فرماید:

إِنَّ اللّهَ تَعالی یُحِبُّ أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ اَوْلادَکُمْ حَتّی فِی الْقُبَلِ.(3)

خداوند، عدالت و برابری میان فرزندان را دوست دارد، حتی در بوسیدن هایتان.

در حدیثی می فرماید: «زمانی که به خردسالان وعده ای دادید، بدان وفا کنید؛ چون آنان شما را روزی دِه خود می پندارند».(4)

عبداللّه بن عامر می گوید: من کودک بودم که حضرت به خانه ما آمد. رفتم که بازی کنم، مادرم صدایم زد و گفت: عبداللّه ، بیا تا چیزی به تو بدهم.

ص :38


1- بحارالانوار، ج 101، ص 92.
2- همان، ج 71، ص 84 .
3- نهج الفصاحه، ش 754.
4- همان، ج 101، ص 73.

پیامبر فرمود: چه می خواهی به او بدهی؟ مادرم گفت: خرما. رسول گرامی فرمود: اگر به او نمی دادی، دروغ گو به شمار می آمدی.(1)

ایشان می فرمود: «فردی که کودک دارد، باید با او کودکی کند.»(2) آن حضرت نیز می فرمود: «اَکْرِمُوا اَوْلادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدابَهُمْ؛ به فرزندان احترام گذارید و آداب شان را نیکو کنید [آداب نیکو را به آنها بیاموزید]».(3)

پیامبر کرامت همچنین می فرمود:

اِذَا سَمَّیْتُم الْولَدَ فَأَکْرِمُوهُ وَ أَوْسِعُوا لَهُ فِی الْمَجالِسِ وَ لَاتُقَبِّحوا لَهُ وَجْها.(4)

وقتی نام فرزندتان را می برید، او را گرامی دارید و در مجالس جای نشستن را برای او باز کنید (احترامش کنید) و نسبت به او ترش رو نباشید.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله می کوشید با بازی کردن و هدیه دادن به کودکان، آنان را خوشحال کند. پس در این باره سفارش می کرد:

کسی که دختربچه خویش را خوشحال کند، مانند این است که برده ای از فرزندان اسماعیل علیه السلام را آزاد کرده باشد و کسی که پسر بچه خود را خوشحال کند، همانند این است که از خوف خدا، اشک ریخته باشد.(5)

ص :39


1- سنن ابی داوود، ج 2، ص 475.
2- کنز العمال، ج 16، ص 457.
3- همان، ص 456.
4- جامع الاخبار، ص 124.
5- بحارالانوار، ج 101، ص 69 ، ص 94.

خود ایشان با همه عظمتی که داشت، در کوچه و بازار به کودکان سلام می کرد و می فرمود این کار را می کنم تا پس از من نیز سنت گردد.(1)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چون در نماز می شنید که کودکی گریه می کند، نمازش را طول نمی داد تا مادرش به او رسیدگی کند.(2)

چون نوزاد کوچکی را برای دعا یا نام گذاری به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می آوردند، حضرت برای احترام صاحبش، او را در دامن خود می گذارد. گاهی اتفاق می افتاد که کودکی دامن پیامبر را آلوده می کرد. کسی که این صحنه را می دید، بر سر کودک فریاد می کشید، ولی نبی اکرم صلی الله علیه و آلهمی فرمود: با تندی، از ادرار کودک جلوگیری نکنید تا اینکه ادرارش تمام شود. هنگامی که دعا یا نام گذاری تمام می شد، والدین کودک با خوشحالی، کودک خویش را می گرفتند و آزردگی و ملالت خاطری در پیامبر احساس نمی کردند. هنگامی که آنان می رفتند، حضرت، لباس خود را تطهیر می کرد.(3)

نیز آورده اند که زنی با دو فرزند کوچکش بر عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد. عایشه، سه دانه خرما به زن داد. مادر به هریک از بچه هایش، یک دانه خرما داد و خرمای دیگر را نیز نصف کرد و باز به هریک از بچه ها نیمی از آن را داد. وقتی پیامبر به خانه بازگشت، عایشه جریان را برای آن

ص :40


1- همان، ج 3، ص 209.
2- علل الشرایع، ج 2، ص 33.
3- مکارم الاخلاق، ج 1، ص 25.

حضرت تعریف کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: آیا از عمل آن زن تعجب کردی؟ خدا به خاطر رعایت عدالت و مساوات، آن زن را به بهشت خواهد برد.(1)

ص :41


1- سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1210.

14. خوردن و آشامیدن

14. خوردن و آشامیدن

آن حضرت به خوردن نوع خاصی از غذا مقید نبود. «کانَ رَسُولُ اللّهِ یَأکُلُ الاَْصْنافَ مِنَ الطَّعامِ؛ پیامبر خدا هر نوع غذایی را می خورد». (1)

آن حضرت هیچ گاه از غذا بدگویی نمی کرد و آن را، نوعی ناسپاسی در برابر نعمت الهی می دانست:

ماذَمَّ طَعَاماً قَطٌّ، کَانَ اِذَا اَعْجَبَهُ اَکَلَهُ وِ اِذَا کَرِهَهُ تَرَکَهُ وَ لا یُحَرِّمُهُ عَلَی غَیْرِهِ.(2)

هرگز از طعامی بدگویی نکرد. اگر از غذایی خوشش می آمد، می خورد و اگر دوست نداشت، نمی خورد و برای دیگران هم ممنوع نمی کرد.

ایشان ظرف غذا را با انگشتان مبارکش پاک می کرد و می فرمود: «برکت غذای آخر ظرف بیشتر است.»(3) هرگاه طعام و سفره را در مقابل حضرت می نهادند، ابتدا بسم اللّه می گفت؛ آن گاه چنین دعا می کرد:

اَللّهُمَّ اجْعَلْها نِعْمَةً مَشْکُورَةً تَصِلُ بِها نِعْمَةَ الْجَنَّةِ.(4)

خدایا، این را نعمتی سپاس گزاری شده قرار بده؛ نعمتی که آن را به نعمت بهشت پیوند دهی.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «آن حضرت از آغاز بعثت تا دم مرگ، هرگز درحال تکیه دادن غذا نخورد».(5)

ص :42


1- مکارم الاخلاق، ص 26.
2- وسایل الشیعه، ج 24، ص 435.
3- همان.
4- مکارم الاخلاق، ص 143.
5- سنن النبی، ص 162.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در آغاز و پایان غذا خوردن و آب نوشیدن «بسم اللّه» و «الحمدللّه» می گفت. هرگاه آب می نوشید، آب را به صورت مکیدن می نوشید، نه با یک نفس و به صورت بلعیدن و می فرمود: «درد کبد، از بلعیدن آب به یک نفس پدید می آید.»(1) ابن مسعود می گوید: «حضرت رسول، آب را با سه نفس می نوشید، نه یک سره و پیوسته و در هر بار «بسم اللّه» می گفت و در پایانش خدا را شکر می کرد.»(2) ابن عباس نیز روایت کرده که آن حضرت را دیده که با دو نفس آب می خورد.(3) رسول خدا صلی الله علیه و آله گاه در ظرف های بلوری که از شام می آوردند، آب می نوشید. گاهی نیز در کاسه های چوبی یا سفالی و زمانی در مشت های خویش آب می نوشید و می فرمود: «هیچ ظرفی به گوارایی دست نیست.» گاهی هم از دهانه مشک آب می نوشید. گاهی ایستاده، گاهی سواره و در هر ظرفی که پیش می آمد. شربت خنک را هم دوست داشت، ولی می فرمود:

سَیِّدُ الاَْشْرِبَةِ فی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ الْماءُ.(4)

آب، سرور همه نوشیدنی ها در دنیا و آخرت است.

امام حسین علیه السلام فرموده است:

ص :43


1- همان، ص 169.
2- همان.
3- همان.
4- مکارم الاخلاق، ص 31.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی غذایی می خورد، می گفت: بارخدایا! در آن به ما برکت عطا کن و بهتر از آن را روزی ما گردان. هنگامی که شیر یا شربتی می نوشید، می گفت: بارخدایا! در آن به ما برکت عطا کن و از آن روزی ما گردان.(1)

حضرت امام رضا علیه السلام فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برترین خوردنی اهل دنیا و آخرت، گوشت است و پس از آن، برنج. و فرمود: شربت عسل را هر کس به شما تعارف کرد، رد نکنید. فرمود: انار بخورید که هر دانه آن در معده قرار می گیرد، دل را روشن می سازد و شیطان را چهل روز بیرون می راند. و فرمود: سرکه، نان خورش نیکویی است. خانواده ای که سرکه داشته باشند، فقیر نمی شوند. و فرمود: بر شما باد به روغن زیتون که آن تلخی صفرا و سودا را می گشاید و بلغم را می برد و عصب را قوی می سازد و بیماری را برطرف می کند و اخلاق را نیکو و وجود (یا نَفَس) را پاکیزه و غم را برطرف می سازد. و فرمود: برترین خوراک دنیا و آخرت، گوشت است و برترین نوشیدنی دنیا و آخرت، آب است و من سرور فرزندان آدمم و فخر نمی کنم.(2)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سرکه و روغن زیتون را بیشتر از نان خورش ها دوست می داشت. یک بار بر ام سلمه وارد شد و آن بانو پاره نانی خدمت پیامبر آورد. پیامبر فرمود: خورشی داری؟ عرض کرد: نه ای رسول خدا، جز سرکه چیزی ندارم. فرمود: «سرکه، خورش خوبی است. خانه ای که در آن سرکه باشد،

ص :44


1- عیون الاخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 39.
2- همان، ج 1، صص 34 و 36.

بی چیز نیست».(1)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، خربزه را با شکر و با خرما می خورد و خوردن هندوانه را نیز با خرما دوست داشت و از سبزی ها، ریحان را دوست داشت و از نگاه کردن به ترنج سبز و سیب سرخ خوشش می آمد.(2) روزی غذایی داغ برای پیامبر آوردند. حضرت فرمود:

خداوند آتش را طعام ما نساخته است. بگذارید خنک و قابل خوردن شود که غذای داغ، بی برکت است و شیطان در آن بهره ای دارد.(3)

گفته اند: پیامبر شامگاه پنج شنبه در مسجد قبا روزه اش را گشود و فرمود: آیا چیزی برای نوشیدن هست؟ اوس بن خولی الانصاری قدح بزرگی از شربت شیر و عسل برای ایشان آورد. پیامبر آن را چشید و از دهان دور کرد و فرمود:

این دو نوشیدنی است؛ یکی از آنها کافی است. من آن را نمی خورم و بردیگران حرام هم نمی کنم، ولی خودم برای خدا فروتنی می ورزم و هرکس برای خدا فروتنی کند، خدا او را بالا می برد و هر کس تکبر کند، خداوند او را پایین می کشد و هر کس در معاش به اقتصاد و میانه روی عمل کند، خدا به او روزی می بخشد و هر کس تبذیر و زیاده روی کند،

ص :45


1- فروع کافی، ج 2، ص 172.
2- همان، ص 181.
3- همان، صص 170 و 171.

خدا او را محروم می سازد و هر کس از مرگ بسیار یاد کند، خدا او را دوست می دارد.(1)

ص :46


1- اصول کافی، ج 2، ص 122.

15. بهداشت و آراستگی

15. بهداشت و آراستگی

دین اسلام، همگان را به رعایت بهداشت و سلامت جسم فرا خوانده است. پیامبر گرامی اسلام نیز که رفتارش همواره الگوی مسلمانان است، در مورد بهداشت، سیره پسندیده ای داشت. در این باره آمده است:

کانَ رَسوُلُ اللّهِ لا یَتَنَفَّسُ فِی الاِناءِ اِذَا شَرِبَ فَإِذَا اَرَادَ أَنْ یَتَنَفَّسَ اَبْعَدَ الاِناءَ عَنْ فِیهِ، حَتَّی یَتَنَفَّسَ.(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی آب می نوشید، در ظرف آب، نفس نمی کشید، (بازگشت نفس را در آب داخل نمی کرد) بلکه هر وقت می خواست نفس بکشد، ظرف آب را از دهان دور نگه می داشت.

ایشان در پاسخ به این پرسش که چرا مسلمانان کمتر بیمار می شوند، فرمود:

نَحْنُ قَوْمٌ لانَأکُلُ حَتّی نَجوُعَ وَ إِذَا اَکَلْنَا لانَشْبَعُ.(2)

ما جمعیتی هستیم که تا وقتی کاملاً گرسنه نشویم، غذا نمی خوریم و چون غذا می خوریم، خود را کاملاً سیر نمی کنیم.

ایشان به مسواک دهان و دندان بسیار توجه می کرد، به گونه ای که:

دیده نشد رسول خدا صلی الله علیه و آله قضای حاجت کند، مگر اینکه پس از آن وضو می ساخت و وضو را با

ص :47


1- مکارم الاخلاق، ج 1، ص 32.
2- سنن النبی، ص 181.

مسواک کردن آغاز می کرد. (1)

دندان های حضرت پیوسته براق و سفید بود. ایشان در خواص و آثار مسواک می فرمود:

اَلسِّوَاکُ مُطَهِّرَةٌ لِلْفَمِ وَ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ وَ جَعَلَهَا مِنَ السُّنَّةِ الْمُؤَکَّدَةِ.(2)

مسواک هم پاکیزه کننده دهان است، هم موجب رضای الهی است و از سنت های مؤکدی است که خداوند قرار داده است.

رسول گرامی اسلام با گرفتن ناخن، مالیدن روغن به بدن، سرمه کشیدن، زدودن موهای زاید و کوتاه کردن شارب، مسلمانان را به اهمیت دادن به بهداشت فرا می خواند. ایشان درباره کوتاه کردن ناخن می فرماید:

مَنْ قَلَّمَ اَظْفارَهُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ اَخْرَجَ اللّهُ مِنْ اَنامِلِهِ داءً وَ اَدْخَلَ فِیها شِفاءً.

هر کس ناخنش را روز جمعه بگیرد، خداوند درد را از انگشتانش بیرون کند و شفا را در آن وارد سازد.(3)

آراستگی و زیبایی ظاهری در سنت رسول الله صلی الله علیه و آله جایگاه ویژه ای داشت. ایشان همواره موهایش را شانه می زد و لباسش همیشه تمیز بود. هنگام خروج از خانه، در آینه نگاه می کرد. رنگ کفش و لباس آن حضرت نیز با هم متناسب بود. عمامه ای که بر سر می نهاد، به قامتش برازندگی ویژه ای می داد و

ص :48


1- محجة البیضاء، ج 1، ص 296.
2- محدث قمی، سفینة البحار، ج 1، ص 674 .
3- مکارم الاخلاق، ج 1، ص 123.

بر جذبه و ابهتش می افزود. ایشان می فرمود: اِنَّ اللّهَ جَمِیلٌ وَ یُحِبُّ الْجَمالِ.(1)

همانا خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.

محمد بن جریر طبری دراین باره می نویسد:

عادت رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که به آینه نگاه می کرد و موی سرش را صاف می کرد و شانه می زد و چه بسا در برابر آب، موی سر خود را منظم می کرد و خود را نه تنها برای خاندانش، بلکه برای اصحاب خویش می آراست و می فرمود: خدا دوست دارد که بنده اش وقتی برای دیدن برادران از خانه بیرون می رود، خود را آماده کند و بیاراید.(2)

پیامبر گرامی اسلام همواره از بوی خوش استفاده می کرد، چنان که دراین باره آمده است:

کَانَ رَسوُلُ اللّه صلی الله علیه و آله یُنْفِقُ عَلَی الطِّیبِ اَکْثَرَ مِمّا یُنْفِقُ عَلَی الطَّعامِ.(3)

رسول الله صلی الله علیه و آله برای عطر و بوی خوش، بیش از غذا پول خرج می کرد.

وارد شده است مردی ژولیده و با ریش بلند و نامنظم خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد. حضرت فرمود:

این مرد روغن پیدا نکرده است، تا موهایش را صاف و منظم کند؟ بعضی از شما نزد من می آیید، درحالی که قیافه شیطان را دارید.(4)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در جایی دیگر می فرماید:

ص :49


1- نهج الفصاحه، ص 159.
2- مکارم الاخلاق، ج 1، ص 36.
3- همان، ص 66.
4- محجة البیضاء، ج 1، ص 309.

اِنَّ اللّهَ یُبْغِضُ الْوَسَخَ وَ الشَّعَثَ.(1)

پروردگار، چرک و ژولیدگی را دشمن می دارد.

امام باقر علیه السلام می فرماید:

پیامبر خدا از هیچ راهی نمی گذشت مگر آنکه هر کس پس از ساعت ها از آنجا گذر می کرد، از بوی خوشی که از ایشان مانده بود، می فهمید آن حضرت از آنجا گذشته است. هیچ نوع عطری برایش نمی آوردند، مگر آنکه از آن به خود می مالید و می فرمود: بوی عطر، مطبوع و خوب و حمل آن، آسان است.(2)

ص :50


1- نهج الفصاحه، ح 741.
2- مکارم الاخلاق، ج 1، ص 66.

16. نرم خویی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

16. نرم خویی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

رسول اللّه صلی الله علیه و آله، مدارا و نرم خویی با دیگران را زینت آدمی می شمارد و می فرماید: «إِنَّ الرِّفقَ لَمْ یُوضَعْ عَلی شَی ءٍ إِلا زانَهُ وَ لانُزِعَ مِن شَی ءٍ إِلا شانَهُ؛ نرمی با هیچ چیز همراه نشد جز اینکه آن را آراست و از هیچ چیز برداشته نشد، مگر اینکه آن را زشت ساخت».(1)

ایشان نرم خویی را مایه استحکام دوستی ها می داند و نرم خویان را از پاداش و ثواب بهره مند می شمارد و می فرماید:

هیچ دو نفری با هم دوستی نکنند جز اینکه پاداش آن کس که با دوستش نرم تر باشد، بیشتر و نزد خداوند عزوجل محبوب تر است.

پیامبر رحمت در سخنی دیگر فرموده است: «إِذا أَرادَ اللّه ُ بِأَهلِ بَیْتٍ خَیرا أدْخَلَ عَلَیْهِمْ بابَ رِفقٍ؛ هرگاه خداوند خیر خانواده ای را بخواهد، در نرمی را به روی آنان می گشاید.»(2) همچنین رسول گرامی می فرماید: «إِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفقَ فِی الأَمْرِ کُلِّهِ؛ خداوند عزوجل، مهربان است و نرمی در هر کاری را دوست دارد.»(3) در حقیقت، بهره مندی از مدارا به فرموده پیامبر اسلام، نشان دهنده خردمندی آدمی است: «اَعْقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ؛ خردمندترین مردم با مداراترین آنها با مردم است.» رسول اللّه از پیروانش می خواهد که با یکدیگر با ملایمت برخورد کنند و بر یکدیگر سخت نگیرند. ایشان می فرماید:

ص :51


1- میزان الحکمه، ج 5، ص 2106.
2- همان، ص 2106.
3- همان، ص 2110.

همانا این دین استوار است. پس با ملایمت در آن وارد شوید و عبادت خدا را بر بندگان خدا تحمیل نکنید که در آن صورت، به سوار درمانده ای می مانید که نه راهی پیموده و نه مرکبی (با نشاط) بر جای نهاده است.(1)

در سخنی دیگر می فرماید: «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الاْءِیمانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَیْشِ؛ مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان نصف زندگی است».(2)

امام صادق علیه السلام نقل می کند که پیامبر گرامی اسلام فرمود: «أَمَرَنی رَبِّی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِی بِأدَاءِ الْفَرائِضِ؛ خداوند به من، به مدارا کردن با مردم دستور داد، همان گونه که به انجام واجبات دستور داد».(3)

امام حسین علیه السلام به نقل از پدرش درباره این صفت رسول اللّه صلی الله علیه و آله می فرماید: «کانَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله دائِمَ البِشْرِ سَهْلَ الخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لا غَلِیظٍ؛ پیامبر همیشه خوش رو و خوش خو و نرم خو بود و خشن و درشت خوی نبود».(4)

خداوند متعال نیز از این صفت حضرت محمد صلی الله علیه و آله با عظمت یاد کرده است و می فرماید:

ص :52


1- همان، ص 2110؛ کافی، ج 2، ص 86.
2- میزان الحکمه، ج 4، ص 1638.
3- اصول کافی، ج 2، ص 117.
4- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 318.

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ. (آل عمران: 159)

در پرتو رحمت الهی در برابر آنان نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگ دل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند. بنابراین، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه.

ص :53

17. همسایه داری

17. همسایه داری

از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است:

کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، همسایه اش را آزار نمی دهد.(1)

همسایه خوب آن نیست که همسایه اش را آزار ندهد، بلکه همسایه خوب آن است که آزار همسایه را هم تحمل کند.(2)

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

مردی از انصار خدمت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: من خانه ای در فلان محله خریده ام. نزدیک ترین همسایه ام کسی است که نه از شر او ایمنم و نه به نیکی او امیدوارم. پیامبر به علی علیه السلام و سلمان و اباذر (راوی می گوید چهارمی را فراموش کرده ام گمان می کنم مقداد باشد) دستور داد در میان مسجد با صدای بلند بگویند: «لاَإیمانَ لِمَنْ لَم یَأمَنْ جارُهُ بَوائِقَهُ؛ ایمان ندارد کسی که همسایه خویش را از آزار و شر خود ایمن نگرداند.» پس از آن فرمود: «اعلام کنید تا چهل خانه از چهار طرف چپ و راست، جلو و عقب، همسایه به شمار می روند».(3)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در تفسیر آیه «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» (ماعون: 4) می فرماید:

کسی که همسایه اش را از ماعون (یعنی نیازهای ضروری زندگی) منع کند، خداوند در قیامت او را از خیر خود منع می کند و او را به خودش

ص :54


1- همان، ج 43، ص 62 .
2- همان، ج 77، ص 320.
3- وسایل الشیعه، ج 12، ص 125.

وامی گذارد و کسی که خدا او را به حال خود واگذار کند، در بدترین حالت خواهد بود.(1)

حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله می فرمود:

هماره جبرئیل درباره همسایه سفارش می کرد، تا بدان جا که گمان کردم همسایه ارث می برد؛ کسی که به پروردگار و روز رستاخیز، باور دارد، همسایه اش را نیازارد.(2)

ایشان نیازردن همسایه را تا بدان جا گسترش داد که فرمود: «اگر سگ همسایه ات را بزنی، همسایه ات را آزرده ای.»(3) در نبرد تبوک نیز فرمود: کسی که همسایه اش را می آزارد، همراه ما نیاید. به ایشان گفتند: فلان زن روزها روزه می گیرد و شب ها عبادت می کند و در راه خدا انفاق می کند، ولی همسایه اش را با زبانش می آزارد. فرمود: خیری در او نیست و از دوزخیان است. گفتند: بانوی دیگری است که تنها نمازهای واجبش را می خواند و تنها ماه مبارک رمضان روزه می گیرد، ولی همسایه اش را نمی آزارد. حضرت فرمود: او از بهشتیان است.(4)

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می فرمود:

حق همسایه بر آدمی این است: اگر همسایه اش از او پول طلبید، به او وام

ص :55


1- نورالثقلین، ج 5، ص 679 .
2- مستدرک الوسائل، ج 8 ، ص 422.
3- همان، ص 423.
4- همان، صص 423 _ 424.

دهد. اگر به همسایه اش نیکی رسید، به او تبریک بگوید. اگر به همسایه اش گزندی رسد، دلداری اش دهد، اگر میوه ای می خرد، به او هدیه دهد. اگر به رایگان چیزی نمی بخشد، پس آن را پنهانی به خانه خویش بَرَد. خانه اش را چنان بلند نسازد که مانع عبور باد و نسیم شود، مگر با اجازه او. به فرزندش چیزی ندهد که بچه های همسایه خشمگین شوند.

همسایه ها سه دسته اند: دسته اول سه حق دارد: حق مسلمان بودن؛ حق همسایگی و حق خویشاوندی. دسته دوم دو حق دارد: حق اسلامی و حق همسایگی. گروه سوم نیز همسایگان کافرند که تنها از حق همسایگی برخوردارند.(1)

ص :56


1- مستدرک الوسائل، ج 8 ، ص 424.

18. صله رحم

18. صله رحم

پیامبر گرامی اسلام می فرمود:

کسی که پیوند خویشاوندی را گسسته است، با ما هم نشین نمی شود؛ چون لطف خداوند بر گروهی که میان آنان قطع رحم شده است، فرود نمی آید.(1)

به گفته جابر بن عبداللّه ، روزی رسول گرامی خطاب به مسلمانان فرمود:

ای مسلمانان! از خداوند پروا کنید و با خویشان پیوند برقرار سازید. همانا بوی بهشت از فاصله هزار سال راه استشمام می شود، ولی کسی که پیوند خویشی بگسلد، آن را استشمام نمی کند.(2)

همچنین نقل است که فردی خدمت حضرت رسید و گفت: خویشاوندی دارم که با آنها رابطه دارم، ولی آنان آزارم می دهند. تصمیم گرفته ام آنان را ترک کنم. رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرمود: آن گاه خدا هم تو را ترک می کند! گفت: پس چه کنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به کسی که محرومت کرده است، عطا کن. با کسی که از تو بریده است، رابطه برقرار کن. از کسی که بر تو ستم روا داشته، درگذر. هرگاه چنین کردی، خداوند پشتیبان تو خواهد بود.(3)

ص :57


1- مازندرانی، شرح اصول کافی، ج 9، ص 202.
2- مستدرک الوسائل، ج 9، ص 206.
3- بحارالانوار، ج 7، ص 92.

با خویشاوندان خود می پیوست، بی آنکه آنان را بی جهت بر دیگران برتری دهد. ایشان می فرمود:

نیکوکاری و صله رحم، عمرها را طولانی؛ شهرها را آباد و دارایی را زیاد می کند، گرچه انجام دهندگان آن بدکاران باشند. کسی که به سوی خویشاوندی می رود تا با مال و جانش با او پیوند برقرار کند، آفریدگار والا، پاداش صد شهید را به وی عطا می فرماید و برای هر گامش چهل هزار پاداش می نویسد و چهل هزار گناه از وی می زداید و به همین مقدار بر درجه اش بیفزاید و گویا صد سال صبورانه خداوند را عبادت کرده است.(1)

آورده اند هنگامی که خواهر رضاعی پیامبر، شیماء را میان اسیران هوازن خدمت پیامبر آوردند و آن حضرت او را شناخت، ردای خویش را گسترد و به او فرمود: اگر دوست داری نزد ما باش. ما تو را محترم می داریم و محبت خواهیم کرد و اگر بخواهی نزد قوم خود بازگردی، تو را به سوی آنان بازمی گردانیم. شیماء خواست که نزد قوم خویش بازگردد. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز او را با هدایایی به سوی قومش روانه کرد.(2)

در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسیده شد: برترین مردم کیست؟ حضرت فرمود: «کسی که بیشتر از دیگران از خدا بترسد، و پیوند خویشاوندی را به جا آورد و بیشتر امر به معروف و نهی از منکر کند.(3)

ص :58


1- همان، ج 71، ص 89.
2- سفینة البحار، ج 1، ص 417.
3- محجة البیضاء، ج 3، ص 428.

19. میهمان دوستی و آداب میهمانی

19. میهمان دوستی و آداب میهمانی

میهمان دوستی و میهمان نوازی از ویژگی های سخاوتمندان است. این کار در سیره رسول گرامی اسلام بسیار دیده می شود.

اگر مسلمانی به میهمانی پیامبر دعوت می شد، همراه آنان، نشسته بر زمین و بر روی هر چه که دیگران طعام می خورند، غذا می خورد. اگر میهمان داشت ترجیح می داد با میهمانش غذا بخورد. محبوب ترین غذا و سفره در نظر پیامبر، غذایی بود که شرکت کنندگان بیشتری بر سر طعام باشند.(1)

در سفره های جمعی، رسول خدا صلی الله علیه و آله، زودتر از همه دست به غذا می برد و دیرتر از همه دست از غذا می کشید تا دیگران بدون خجالت کشیدن، غذا بخورند.(2) می فرمود، هرکس از جلوی خودش غذا بخورد. آن حضرت غذا خوردن به تنهایی را دوست نداشت و تنها غذا نمی خورد.(3)

هرگاه با جمعی به میهمانی می رفت، اگر کسی که دعوت نبود، با او و یارانش همراه می شد، نزدیک خانه میزبان که می رسیدند، می فرمود: تو را که

ص :59


1- سنن النبی، ص 166.
2- محاسن، ص 448.
3- سنن النبی، ص 177.

دعوت نکرده اند، همین جا باش تا برای تو هم از میزبان، اجازه بگیریم.(1) هرگاه میهمان به خانه وی می آمد، با میهمان غذا می خورد و از سفره دست نمی کشید تا آنکه میهمان از طعام دست بکشد.(2)

سلمان فارسی می گوید: بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم و دیدم آن بزرگوار به پشتی تکیه داده است. آن پشتی را برای من گذاشت و فرمود: ای سلمان هر مسلمانی که برادر مسلمانش بر او وارد شود و جهت احترام و بزرگداشت برای او پشتی بگذارد، خداوند او را می آمرزد.(3)

معاذ بن جبل می گوید: روزی میهمانی بر من وارد شد و من چیزی در خانه نداشتم، مگر مقداری نان خشک و آب گوشت که با خجالت آنها را نزد او گذاشتم. بعدها از پیامبر پرسیدم: آیا این کار اجری هم داشته است؟ حضرت فرمود: «اگر تمام فرشتگان آسمان ها جمع شوند، قادر نخواهد بود که ثواب این اطعام و اکرام را ذکر کنند».(4)

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است:

هنگام ملاقات و اولین برخورد، سلام کنید و مصافحه کنید (یعنی به هم

ص :60


1- مکارم الاخلاق، ص 22.
2- سنن النبی، ص 67 .
3- مکارم الاخلاق، ص 20.
4- بحر المحبه، ص 118؛ برگرفته از: سیدمهدی شمس الدین، اخلاق اسلامی در برخوردهای اجتماعی، ص 97.

دست دهید) تا گناهانتان ریخته شود.(1)

بنابراین، پیشوازی از میهمان و مصافحه کردن با او از وظایف میزبان است.

باز از آن حضرت روایت است:

کسی که میهمان خود را غذا بدهد، خداوند از طعام ها و میوه های بهشتی به او می خوراند.(2)

رسول گرامی صلی الله علیه و آله اسلام در اهمیت دعوت از مهمان می فرماید: «کُلُّ بَیْتٍ لایَدْخُلُ فِیهِ الضَّیفُ لاتَدْخُلُه المَلائِکَةُ؛ خانه ای که مهمان به آن وارد نشود، فرشتگان واردش نمی شوند.»(3) همچنین فرمودند: «أَلضَّیفُ دَلیلُ الجَنَّةِ؛(4) مهمان راهنمای بهشت است.» رسول اللّه مهمانان را مایه برکت می شمارند و می فرمایند: «أَلْبَرَکَةُ أَسْرَعُ إِلی مَنْ یُطعِمُ الطَّعامَ مِنَ السِّکِّین فِی السَّنامِ.(5) آن کس که غذا می دهد، برکت به سوی او سریع تر از برندگی کارد در کوهان شتر به او می رسد.» چنانکه فرمودند: «أَلضَّیفُ یَأتِی القَومَ بِرِزْقِهِ فَإِذا إِرْتَحَلَ إرْتَحَلَ بِجَمِیعِ ذُنُوبِهِم؛(6) مهمان روزی خود را همراه خود می آورد و وقتی از خانه میزبان بیرون رود، همه گناهان اهل خانه میزبان را با خود می برد و بیرون می ریزد.» همچنین پیامبر فرمودند:

ص :61


1- بحارالانوار، ج 74، ص 153.
2- اصول کافی، ج 2، ص 204.
3- میزان الحکمه، ج 7، ص 3272.
4- بحارالانوار، ج 75، ص 460.
5- همان.
6- همان، ص 460.

هرگاه خداوند خیر و سعادت قومی را خواست، هدیه ای را به آن قوم اهدا کند. حاضران پرسیدند آن هدیه چیست؟ پیامبر فرمود: «اَلضَّیفُ یَنْزِلُ بِرِزقِهِ وَ یَرْتَحِلُ بِذُنُوبِ أَهلِ الْبَیتِ؛(1) آن هدیه مهمان است که همراه روزی خود وارد می گردد و با گناهان اهل خانه میزبان بیرون می رود.» پیامبر در کلامی دیگر می فرمایند: «مَنْ کانَ یُؤمِنُ بِاللّه ِ وَ الْیَومِ الاخِرِ فَلیُکْرِمْ ضَیفَهُ؛(2) هر که به خدا و روز واپسین ایمان دارد، باید میهمانش را گرامی دارد».

از سوی دیگر اجابت دعوت مؤمن برای مهمانی از نظر اسلام، ارزش والایی دارد و موجب پاداش خواهد بود. رسول اکرم صلی الله علیه و آله دراین باره می فرمایند: «أُوصِی الشَّاهِدَ مِنْ أُمَّتِی وَ الغائِبَ أَنْ یُجِیبَ دَعْوَةَ المُسْلِمِ وَ لَو عَلی خَمسْةِ أَمیالٍ فَإِنَّ ذلِکَ مِنَ الدِّین.»(3) به حاضران و غایبان از امتم توصیه می کنم که دعوت مسلمان را اگر چه پنج میل (حدود ده کیلومتر) با او فاصله باشد، اجابت کنند زیرا اجابت دعوت مسلمان جزء برنامه های دین است و نیز فرمودند: «مِنَ الجَفاءِ... أَنْ یُدْعَی الرَّجُلُ إِلی طَعامٍ فَلا یُجِیبُ أَو یُجِیبُ فَلا یَأْکُلُ.(4) از جفا و نامهربانی است که انسانی به غذا دعوت شود ولی اجابت نکند یا اجابت کند ولی از آن غذا نخورد.» رسول اللّه اجابت نکردن مهمانی را دلیل عجز و ناتوانی می دانند و می فرمایند: «مِنْ أَعْجَزِ العَجزِ رَجُلٌ دَعاهُ أَخُوهُ اِلی طَعامٍ فَتَرَکَهُ؛(5) بالاترین عجز آن

ص :62


1- همان.
2- میزان الحکمه، ج 7، ص 3272.
3- بحارالانوار، ج 75، ص 447.
4- همان.
5- همان، ج 72، ص 448.

است که مردی برادر دینیش او را به غذا دعوت کند، ولی او آن را ترک نماید و اجابت نکند.» نکته حائز اهمیت اینکه انسان نباید بدون دعوت بر کسی وارد شود چه اینکه این عمل از نظر رسول اکرم صلی الله علیه و آلهناپسند شمرده شده، ایشان به علی علیه السلاممی فرمایند: ای علی! هشت نفرند اگر اهانت شوند، جز خود را سرزنش نکنند، آن کسی که بدون دعوت به کنار سفره شخصی می رود... .(1)

در اسلام تاکید شده است که میزبان تنها ثروتمندان را دعوت نکند بلکه فقرا و مستمندان را نیز جزو دعوت شدگان قرار دهد پیامبر اکرم در این راستا می فرمایند:

شَرُّ الطَّعامِ طَعامُ الوَلِیمَةِ یُدعی إِلَیها الشَّبْعانُ وَ یُحبَسُ عَنْه اْلجِیعانُ.(2)

بدترین غذا، آن سوری است که افراد سیر (و ثروتمند) به آن دعوت می شوند و از گرسنگان دریغ می گردد.

و نیز فرمودند: «اجابت دعوت کسی که در کنار سفره ولیمه او ثروتمندان حاضرند نه فقیران، ناپسند است».(3)

رسول گرامی اسلام محبوب ترین مهمانان را دوستان خداوند می شمارند و می فرمایند در دعوت کردن از میهمانان به این مهم توجه کنید. ازاین رو می فرماید: «أَضِفْ بِطَعامِکَ مَنْ تُحِبُّ فِی اللّه ؛ کسی را که به خاطر خدا دوستش داری به غذای خود میهمان کن.» رسول اکرم صلی الله علیه و آله سفارش می فرمایند که

ص :63


1- خصال، صدوق، ج 2، ص 40.
2- میزان الحکمه، ج 5، ص 522.
3- بحارالانوار، ج 75، ص 448.

میزبان همراه مهمانانش غذا بخورد. «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُحِبَّهُ اللّه ُ وَ رَسُولُهُ فَلْیَأکُلْ مَعَ ضَیفِهِ؛(1) کسی که دوست دارد تا خدا و رسولش او را دوست بدارند باید همراه مهمانش غذا بخورد.» پیامبر توصیه می کردند برای پذیرایی از مهمان خود را به زحمت نیاندازند و با همان چیزی که در منزل دارید از او پذیرایی کنید. دو نفر مهمان مسلمانی شدند، مسلمان نان و نمک برای آنها حاضر کرد و گفت: اگر پیامبر از تکلف نهی نکرده بود برایتان از بیرون چیزی تهیه می کردم.(2)

ص :64


1- همان، ص 457.
2- همان، ج 22، ص 384.

20. احترام به سالمندان

20. احترام به سالمندان

پیامبر اسلام می فرمود: «احترام به پیرمرد [و پیرزن] مسلمان، بزرگداشت خداوند است.»(1) جوانان را به احترام نهادن به کهن سالان تشویق می کرد و می فرمود:

هیچ جوانی، کهن سالی را به خاطر پیری اش گرامی نمی دارد، جز آنکه هنگام پیری خودش، خداوند کسی را برایش فراهم می کند که احترامش گذارد.(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: «روزی دو مرد نزد حضرت آمدند. یکی پیر و دیگری جوان. مرد جوان پیش از همراه کهن سالش لب به سخن گشود. پیامبر فرمود: (ابتدا) بزرگ(تر) و بزرگ(تر)».(3)

رسول رحمت همواره خانواده ها را به احترام پیران فرا می خواند و می فرمود:

کهن سال در میان خاندانش بسان پیامبر در میان امتش است.(4) از ما نیست کسی که کهن سالان ما را احترام نکند؛(5) (زیرا) برکت با بزرگان شماست.(6)

ص :65


1- اصول کافی، ج 2، ص 165.
2- مشکاة الانوار، ص 293.
3- مستدرک الوسائل، ج 8 ، ص 393.
4- جامع الصغیر، ج 2، ص 90.
5- اصول کافی، ج 2، ص 165.
6- بحار الانوار، ج 72، ص 137؛ برگرفته از: همنام گل های بهاری، ص 218.

21. یتیم نوازی

21. یتیم نوازی

ماه مبارک رمضان به پایان رسیده بود و مراسم جشن روز عید فطر، به شکل مخصوصی برگزار می شد. مردم به فقیران و بینوایان انفاق می کردند و صدقه و فطریه بین آنان تقسیم می گشت. نماز عید و دعا وخدابه نمازعید نیزمثل همیشه برگزار شد. جشن روز عید فرا رسید و خوراکی ها و شیرینی ها را میان مسلمانان پخش کردند. اسباب بازی هایی در دسترس بچه ها گذاشته شده بود و کوچک و بزرگ سرگرم تفریح بودند. کودکان، در اطراف میدان به بازی و جست وخیز مشغول بودند. آنها لباس های نو بر تن داشتند و همراه پدر و مادرشان، در گردش و حرکت بودند. همه جا صدای خنده و شادی به گوش می رسید.

در چنین هنگامه ای، چشم کنجکاو و پرمهر رسول خدا صلی الله علیه و آله به کودکی افتاد که جامه کهنه و پاره ای پوشیده و با قیافه ای اندوهگین و دلی پر از آرزو ایستاده بود و به بچه هایی که به مجلس جشن آمده بودند، نگاه می کرد. همین که پیامبر او را دید، دانست که کودکی یتیم است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله به طرف آن کودک رفت و با لبخند شیرینی فرمود: امروز من می خواهم پدر شما باشم! پس کودک را از زمین بلند کرد و در آغوش گرفت و او را بسیار نوازش کرد. کودک از این محبت پدرانه خوشحال شد، تبسمی بر لبانش نقش بست و

ص :66

همراه پیامبر، وارد میدان جشن عمومی شد.(1)

همچنین آورده اند: زمانی که خبر شهادت جعفر بن ابی طالب به مدینه رسید، رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خانه جعفر آمد و به همسر او اسماء بنت عمیس فرمود: کودکان جعفر را بیاور. وقتی اسماء کودکان یتیم جعفر را نزد پیامبر آورد، حضرت آنان را در آغوش گرفت و به آنها بسیار محبت کرد. عبداللّه پسر جعفر می گوید: خوب به خاطر دارم روزی را که پیامبر نزد مادر آمد و خبر مرگ پدرم را به او داد و دست محبت بر سر من و برادرم کشید.(2)

در خبر دیگری نیز آمده است: کودک یتیمی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: پدرم از دنیا رفته و مادرم تنگ دست و فقیر است. خواهرم شوهر و سرپرستی ندارد. از چیزهایی که خدا به شما عنایت فرموده است، به من اطعام کن تا خدای تعالی خشنود گردد. پیامبر تحت تأثیر سخنان کودک قرار گرفت و به او فرمود: چقدر نیکو سخن می گویی! پس به بلال حبشی فرمود: با شتاب به حجره های همسران من برو و ببین اگر غذایی هست، با خود بیاور. بلال رفت و به جست وجو پرداخت و 21 دانه خرما یافت و به خدمت پیامبر آورد. حضرت خرماها را به سه قسمت تقسیم کرد. هفت عدد آن را به کودک یتیم داد و فرمود: بقیه را بگیر. نصف آن را به مادرت بده و نصف دیگر را به خواهرت. کودک یتیم درحالی که خوشحال و خندان بود، به طرف خانه خود حرکت کرد.

ص :67


1- سعیدی، داستان هایی از زندگی پیغمبر، ص 123.
2- بحارالانوار، ج 18، ص 212.

در این هنگام، یکی از یاران پیامبر به نام معاذ از جا برخاست و دست نوازش و محبت بر سر آن کودک یتیم کشید و با سخنان مهرانگیز، وی را تسلی خاطر داد و گفت: خداوند یتیمی تو را جبران کند و تو را جانشین پدرت قرار دهد.

پیامبر به معاذ فرمود: ای معاذ! کار تو را دیدم. بدان که هرکس یتیمی را سرپرستی کند و دست نوازش بر سر او بکشد، خداوند به هر تارمویی که از زیر دستش می گذرد، پاداش نیکویی به او می دهد و گناهی از گناهان او را محو می کند و بردرجه و مقام او می افزاید.(1)

ایشان در سخنی دیگر می فرماید: آیا دوست داری دلت نرم شود و به حاجت خود برسی؟ به یتیم مهرورزی کن، او را نوازش کن و از غذای خویش به او بخوران تا دلت نرم شود و به حاجت خود برسی.(2)

همچنین فرمود:

محبوب ترین خانه های شما در نظر خداوند، خانه ای است که در آن به یتیمی احترام نهاده شود.(3)

حضرت در روایت دیگری می فرماید:

در بهشت خانه ای به نام خانه شادمانی هست. تنها و تنها کسی به این خانه

ص :68


1- ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج 27، ص 147.
2- جامع الصغیر، ج 1، ص 39.
3- همان.

می رود که یتیمان دین باور را شاد سازد.(1)

22. مسکین نوازی

22. مسکین نوازی

پیامبر رحمت و هدایت، وسیله نزدیک شدن به خداوند را دوست داشتن مسکینان و نزدیک شدن به آنان اعلام کرد. رسول گرامی اسلام، بینوایان را بسیار دوست می داشت و می فرمود:

اَمَرَنِی رَبِّی أُحِبَّ الْمَساکینَ الْمُسلمینَ.(2)

پروردگارم به من فرمان داده است که مسلمانان بی چیز را دوست بدارم.

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده است خداوند در شب معراج به او فرمود:

ای احمد! دوست داشتن خدا؛ در دوست داشتن فقیران و نزدیک شدن به ایشان است... . به فقیران و مجلسشان نزدیک شو تا تو را به خود نزدیک کنم و از ثروتمندان و مجلسشان دور شو که فقیران، دوستان من هستند.(3)

پیامبر خدا، یاران خود را به نزدیک شدن به مستضعفان و دوستی ایشان سفارش می کرد. سلمان فارسی می گوید:

ص :69


1- همان، ج 2، ص 433.
2- کافی، ج 8، ص 49.
3- بحارالانوار، ج 77، ص 23.

حبیبم، رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا به هفت خصلت سفارش فرمود که در هیچ حالی آنها را ترک نکنم: اینکه به پایین تر از خود بنگرم و به آنکه برتر از من است، ننگرم و اینکه مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزدیک شوم.(1)

آن حضرت فرموده است:

إِنَّما یَنْصُرُ اللّه ُ هَذِه الاُمَّةَ بِضَعیفها، بِدَعْوَتِهم وَ صَلاتِهم وَ اِخْلاَصِهم.(2)

خداوند این امت را به واسطه ناتوانانش و دعای ایشان و نماز و اخلاصشان یاری می کند.

همچنین رسول گرامی اسلام می فرمود:

اَللَّهُمَّ أَحْیِنی مِسْکینا وَ أَمِتْنی مِسْکِینا وَ احْشُرْنی فِی زُمْرَةِ الْمَساکِینِ.(3)

خدایا! مرا مسکین زنده بدار و مسکین بمیران و با مسکینان محشور کن.

خاتم پیامبران الهی، خود را از مسکینان می دانست و هرگز از این شأن و روحیه دور نگشت. قاضی عیاض می نویسد:

کانَ أَحَبُّ الْأَسامیِ اِلیْهِ أَنْ یُقالَ لَهُ مِسْکینٌ.(4)

محبوب ترین نام ها برای آن حضرت، آن بود که وی را مسکین بنامند.

پیامبر خدا هرگز اجازه کوچک شمردن فقیران را نمی داد و می فرمود:

بدانید که هرکس فقیر مسلمانی را تحقیر کند، همچون کسی است که حق خدا را تحقیر کرده باشد و خداوند در روز قیامت او را تحقیر کند، مگر

ص :70


1- الخصال، ج 2، ص 345.
2- الدر المنثور، ج 1، ص 237.
3- سفینة البحار، ج 2، ص 378.
4- الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج 1، ص 196.

اینکه توبه کند. کسی که فقیر مسلمانی را گرامی بدارد، در روز قیامت، خدا را در حالی دیدار کند که از وی راضی است.(1)

23. عیادت و پرستاری از بیمار

23. عیادت و پرستاری از بیمار

عیادت از بیمار در سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله جایگاه ویژه ای داشت؛ چون عیادت از بیمار عامل تذکر و بیداری است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهفرمود:

عُودُوا الْمَریضَ وَ اَتْبِْعُوا الْجَنَازةَ یُذَکِّرْکُمْ الْآخِرَة.(2)

به عیادت بیمار بروید و در تشییع جنازه شرکت کنید که شما را به یاد آخرت می اندازد.

پیامبر، عیادت کننده را در رحمت الهی غوطه ور می بیند و می فرماید:

عائِدُ الْمَریضِ یَخُوضُ فِی الرَّحْمَةِ.(3)

عیادت کننده از بیمار در رحمت الهی غوطه ور می شود.

ایشان از بیمار در دورترین بخش شهر عیادت می کرد، حتی اگر بیماری اش چشم درد بود.(4)

رسول رحمت درباره آداب عیادت از بیمار می فرماید:

ص :71


1- مکارم الاخلاق، ص 429.
2- میزان الحکمه، ج 11، ص 553.
3- همان.
4- فیض القدیر، ج 5، ص 143.

تَمامُ عِیادَةِ المَریضِ أنْ یَضَعَ أَحَدُکُم یَدَه عَلَیْه وَ یَسْألَهَ کَیْفَ اَنْتَ؟ کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ وَ کَیْفَ أَمْسَیْتَ؟(1)

کمال عیادت بیمار در آن است که عیادت کننده دست بر (سر) مریض بگذارد، حالش را بپرسد و از اینکه شب و روز خود را چگونه می گذراند، بپرسی.

خوب است عیادت از بیمار کوتاه باشد تا مایه ناراحتی بیمار نگردد. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «خَیْرُ الْعِیادَةِ أَخَفُّها؛(2) بهترین عیادت آن است که سبک تر برگزار شود».

در روایتی آمده است آفریدگار در روز رستاخیز می فرماید: آدمی زاد! بیمار شدم، مرا عیادت نکردی. آدمی گوید: خدایا، چگونه تو را که پروردگار جهانیانی، عیادت کنم؟ خداوند پاسخ می دهد: مگر نمی دانستی که فلان بنده ام بیمار بود و او را عیادت نکردی؟ مگر نمی دانستی که اگر او را عیادت می کردی، مرا نزد او می یافتی».(3)

رسول خدا صلی الله علیه و آله با تأکید بر عیادت بیمار، پاداش آن را در پیشگاه خدای متعال، چنین یادآور می شود:

مَنْ عادَ مَریضا فَجَلَسَ عِنْدَهُ ساعَةً أَجْزَی اللّهُ لَهُ عَمَلَ أَلْفِ سَنَةٍ لا یعْصی اللّهَ فیها طَرْفَةَ عَیْنٍ.(4)

ص :72


1- مکارم الاخلاق، ص 359.
2- میزان الحکمه، ج 11، ص 5530.
3- بحارالانوار، ج 64، ص 156.
4- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 79.

کسی که بیماری را عیادت کند و ساعتی نزد او بنشیند، خداوند، پاداش عمل هزار سال را که لحظه ای در آن معصیت نکرده باشد، به او ارزانی می دارد.

پیامبر گرامی اسلام در آخرین روزهای عمر خود، در آخرین خدابه ای که در مدینه ایراد کرد، پس از دعوت همه مردم به مسجد، بر فراز منبر قرار گرفت. ایشان در موعظه و پیامی رسا که اشک ها را جاری ساخت، فرمود:

مَنْ قامَ عَلی مَریضٍ یَوْما وَ لَیْلَةً بَعَثَهُ اللّه ُ مَعَ ابراهیمَ الْخَلیلِ علیه السلام فَجازَ عَلَی الصِّراطِ کَالْبَرْقِ اللّامِعِ وَ مَنْ سَعی لِمَریضٍ فی حاجَةٍ فَقَضاها خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمٍ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ.(1)

کسی که یک روز و یک شب پرستاری بیماری را به عهده بگیرد، خداوند، او را با ابراهیم خلیل علیه السلام محشور می کند. پس همچون درخشش برقی از صراط می گذرد و کسی که در برطرف کردن نیازهای بیمار تلاش کند و نیاز او را برآورد، همانند روزی که از مادر متولد شده است، از گناهان پاک می شود.

ایشان علاوه بر یادآوری پاداش ها و آثار معنوی پرستاری، خود نیز به این عمل ارزشمند اقدام می کرد. علامه مجلسی از حضرت علی علیه السلام نقل کرده است: «شبی تب وجودم را فرا گرفت و خواب را از من ربود. بدین جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز تا صبح بیدار بود و شب را بین من و نماز تقسیم می کرد.

ص :73


1- بحارالانوار، ج 76، ص 368.

پس از نماز نزد من می آمد و جویای حال من می شد و با نگاه کردن به من از وضعیت بیماری ام اطلاع می یافت. پس از آنکه حضرت با اصحاب نماز گزارد، در حق من دعا کرد که: خدایا علی را شفا ده و سلامتی بخش که به خاطر بیماری اش تا صبح نخوابیدم».(1)

24. ساده زیستی و بی آلایشی

24. ساده زیستی و بی آلایشی

دیلمی درباره ساده زیستی رسول اللّه صلی الله علیه و آله می نویسد: «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زندگی کم خرج و کم هزینه بود.»(2) ایشان روی زمین می نشست و زیراندازش، قطعه حصیری بود و بالشی از چرم که درونش را از لیف خرما انباشته بودند، زیر سر می نهاد. قوت غالبش، نان جوین و خرما بود و هرگز سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد. روزه اش را با چند دانه خرما و اگر در دسترس نداشت، با نوشیدن آبی افطار می کرد.(3) حضرت علی علیه السلام که با پیامبر بیشترین انس و هم نشینی را داشت، درباره ایشان می گوید:

این سیره مسلّم رسول خداست _ درود خدا بر او و خاندانش - که نشسته بر خاک غذا می خورد. نشست و برخاستی برده وار داشت. خود به دست خویش، پینه بر کفش می زد و جامه اش را وصله می کرد. بر الاغ برهنه می نشست و دیگری را نیز بر پشت می نشاند. روزی پرده ای رنگین و

ص :74


1- بحارالانوار، ج 43، ص 173.
2- ارشاد القلوب، دیلمی، ص 115.
3- بحارالانوار، ج 16، ص 244.

پرنقش و نگار بر در خانه آویخته دید. به همسری از همسرانش فرمود: آن را از برابر دیدگانم دور بدار. هرگاه نگاهم بدان می افتد، به یاد دنیا و زرق و برقش می افتم. بدین سان روی دل از دنیا برتافت و یاد آن را از صفحه جانش زدود. همواره دوست می داشت که جاذبه های دنیا از نگاهش پنهان بماند تا مبادا از آن پیرایه ای برگیرد یا جاودانه اش انگارد و به جایگاه و مقام خاصی از آن دل ببندد و بدین سان دنیا را از صفحه جان و از خانه قلب بیرون راند و بر هر چه دنیایی بود، چشم فرو پوشید. آری! چنین است که هر کس به راستی چیزی را منفور شمارد، نگاه و یاد آن را نیز ناخوش دارد.(1)

امام محمدباقر علیه السلام درباره این ویژگی پیامبر به محمد بن مسلم فرمود:

ای محمد! شاید پیش خود فکر می کنی که پیامبر در سراسر زمان پیامبری خود سه روز پشت سر هم از نان گندم سیر نشد. نه به خدا که چنین نیست. از زمان بعثت تا زمان رحلت سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد. البته من نمی گویم که به آن دسترسی نداشت حتی حضرت زمانی یکصد شتر به عنوان جایزه به یک نفر بخشید. اگر می خواست بخورد، می خورد.(2)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حجره کوچکی زندگی می کرد که مساحتش اندکی افزون از دو متر و مواد ساختمانی آن مقداری گِل و چند شاخه خشکیده نخل بود که با طناب های مویین به هم پیوسته بود. سقفش چندان کوتاه بود

ص :75


1- نهج البلاغه، خطبه 159؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 55.
2- اصول کافی، ج 8، ص 13.

که یکی از یارانش می گوید: «من در زمان نوجوانی آن حجره را دیده بودم و در حال ایستادن، دست بر سقف آن می سودم. فرش آن گاهی گلیمی مویین و خشن و زمانی بوریایی بود که درشتی آن در پهلوها نقش می بست».(1)

امام خمینی رحمه الله در بیان این اصل از زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهمی فرماید:

شاید بسیاری گمان کنند که رفاه مادی و اموال زیاد داشتن برای انسان سعادت می آورد. انسان گمان می کند سعادتش به این است که چند باغ یا ده یا سرمایه ای در بانک ها داشته باشد، ولکن وقتی ما ملاحظه می کنیم و سعادت ها را سنجش می نماییم، می بینیم سعادتمند کسانی بودند که در کوخ ها زندگی کردند. یک کوخ پنج نفری در صدر اسلام داشتیم و آن کوخ فاطمه زهرا علیهاالسلام است و برکات آن جهان را پر کرده است. خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله از همین حجره کوچک، نورش به ملک و ملکوت افتاده است و سعه تربیت وی در تمام جهان توسعه پیدا کرده است.(2)

حضرت علی علیه السلام در کلام دیگری، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله را حتی در میان پیامبران نیز زاهدترین دانسته و فرموده است: «کانَ رَسُولُ اللّه ِ أَزْهَدَ النّاسِ أَو أَزْهَدَ الأَنْبِیاءِ؛ حضرت رسول، زاهدترین مردم یا بی آلایش ترین پیامبران الهی بود.»(3) به راستی که رسول اللّه صلی الله علیه و آله نسبت به دنیا و زرق و برق آن بی رغبت بود، هر چند همه امکانات دنیا در اختیار قرار داشت. برادر و آینه تمام نمای او علی علیه السلام در جایی دیگر می فرماید:

ص :56


1- سیره نبوی، مطلبی، ص 167 و 168.
2- صحیفه نور، ج 17، ص 217.
3- اسد الغابه، ج 1، ص 28.

قَضَمَ الدُّنیا قَضما وَ لَمْ یُعِرها طَرْفا أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنیا کَشحا وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنیا بَطنا عُرِضَت عَلَیهِ الدُّنیا فَأَبی أَنْ یَقْبَلَها.(1)

از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهی گاه او از همه مردم دنیا لاغرتر بود و شکم او از همه خالی تر. دنیا را به او نشان دادند، ولی آن را نپذیرفت.

25. میانه روی در زندگی

25. میانه روی در زندگی

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله همگان را به میانه روی و اعتدال فرا می خواند: «بر شما باد میانه روی، بر شما باد میانه روی، بر شما باد میانه روی.»(2) عایشه می گوید: پیامبر نزد من آمد و زنی از قبیله بنی اسد با من بود. حضرت پرسید: او کیست؟ گفتم: فلانی است که شب ها (به خاطر عبادت) نمی خوابد. حضرت فرمود: بس کن. به اندازه توانتان کار کنید. محبوب ترین (کارها) نزد خداوند آن است که کننده آن بر آن عمل مداومت داشته باشد. (نه اینکه بسیار انجام دهد و خود را خسته کند).(3)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله حفظ توازن را در امور معاش و معاد و نیازهای روح و بدن لازم می دید و اجازه نمی داد کسی راه افراط و تفریط بپیماید. ایشان،

ص :77


1- نهج البلاغه، خطبه 160.
2- خصال، ص 68.
3- صحیح بخاری، ج 1، ص 16.

رهبانیت و غوطه ور شدن در شهوت های حیوانی را به یک نسبت محکوم می ساخت و حد وسط این دو را با گفتار و رفتار خود نشان می داد. همچنین آنها را که همه وقت خود را در نماز و روزه صرف می کردند و به کارهای زندگی بی اعتنا بودند، از انحراف بازمی داشت. پس می فرمود: «بدن شما و زن و فرزند و یارانتان همگی حقوقی بر شما دارند و باید آنها را رعایت کنید.»(1) در یکی از سفرها، بعضی از اصحاب به دلیل کج فهمی، روزه گرفته و از شدت گرما، هریک به گوشه ای افتاده و از حال رفته بودند. دیگران نیز در نصب چادرها و سیراب کردن چارپایان و خدمات دیگر می کوشیدند. ایشان فرمود: «همه ثواب متعلق به کسانی است که این کارها را انجام می دهند.»(2) حضرت علی علیه السلام درباره سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می فرماید: «سیرته القصد؛ سیره آن حضرت، میانه روی بود».(3)

میانه روی و اعتدال در امور اقتصادی نیز هم پای اعتدال در امور عبادی مورد عنایت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل است:

اَلْبِسُوا وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا فی أَنْصافِ الْبُطُونِ؛ فَإِنَّهُ جُزْءٌ مِنَ النُّبُوَّةِ.(4)

بپوشید و بخورید و بیاشامید، ولی با میانه روی. میانه روی، از ویژگی های

ص :78


1- صحیح مسلم، ج 3، ص 163.
2- همان، ص 144.
3- نهج البلاغه، خطبه 94.
4- میزان الحکمة، ج 1، ص 116.

نبوت است.

میانه روی و اعتدال در مسائل اقتصادی مورد تاکید اسلام است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این زمینه می فرماید: کسی که مقتصد و میانه رو باشد، هرگز فقیر و نیازمند نمی شود.(1)

یکی از اصول مسلّم زندگی، توجه به میانه روی در هزینه ها و درآمدها است، به گونه ای که اگر بین آن دو اعتدال برقرار نباشد، زندگی دچار اختلال خواهد شد.

حضرت در جایی می فرماید: خوشا به حال آن مسلمانی که درآمدش به قدر کفاف باشد.(2)

ایشان میانه روی را ضامن بی نیازی می دانست و مصرف بیش از نیاز را سبب فقر و نیازمندی برمی شمرد. ایشان می فرماید:

هرکس میانه رو باشد خدا او را بی نیاز می کند و هر کس که تبذیر کند و بیشتر از آنچه نیاز دارد، مصرف کند خدا او را فقیر می گرداند.(3)

ص :79


1- تنبیه الخواطر، مکتبة الفقیه، قم، ج 1، ص 167.
2- اصول کافی، ج 3، ص 210.
3- تنبیه الخواطر، ج 1، ص 167.

26. ارزش کار و کارگری

26. ارزش کار و کارگری

در مکتب نبوی، بیکاری، فقر و بیچارگی و در نتیجه دست نیاز به سوی این و آن دراز کردن از صفات بسیار زشت و ناپسند است، رسم پیامبر بر این بود که هرگاه با مردی ملاقات می کرد که نیرو و قوتش مایه شگفتی آن حضرت می شد، می پرسید: آیا به کاری اشتغال دارد؟ اگر پاسخ منفی بود می فرمود: «سَقَطَ؛ مِنْ عَیْنِی؛ از چشم من افتاد.»(1) پیامبر اکرم می فرمودند: «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقی کَلَّهُ عَلَی النّاسِ؛ آن کس که بار زندگی خود را بر دوش دیگران بیفکند و از دسترنج مردم استفاده کند، ملعون و مطرود درگاه خدا است.»(2) ایشان در سخنی زیبا به همه مسلمانان توصیه می کردند که: «طَلَبُ الْحَلالِ فَرِیضَةٌ عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ؛(3) کسب روزی و رزق حلال (با کار و کوشش) بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.» و نیز می فرمودند: «أَلْفَقْرُ سَوادُ اَلْوَجْهِ فِی الدّارَیْنِ؛(4) فقر و ناداری روسیاهی دو جهان است.» خدای متعال انسان را به گونه ای آفریده است که قادر است از قابلیت های وجودی و استعدادهای فراوان خویش در جهت برآوردن نیازهای خود بهره گیرد. بی تردید برخورداری از امکانات رفاهی در زندگی فردی و اجتماعی تنها و تنها بسته به میزان کار و تلاش است که فرد یا اجتماع بر خود هموار ساخته است خداوند متعال می فرماید: «لَیْسَ لِلاِنْسانِ اِلاّ ما سَعی وَ أَنَّ

ص :80


1- بحار الانوار، ج 23، ص 9.
2- تحف العقول، ص 37.
3- بحارالانوار، ج 103، ص 9.
4- مواعظ العددیه، ص 110.

سَعْیَهُ سَوْفَ یُری ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفی؛ و همانا برای انسان جز حاصل تلاش و کوشش او نیست و (نتیجه) کوشش او به زودی (در این جهان) دیده می شود. پس پاداشی تمام تر (در آن جهان) به او خواهند داد.» (نحل: 97) پیامبر اکرم در کلامی می فرمایند: «مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ نَظَرَ اللّه ُ اِلَیْهِ بِالرَّحْمَةِ ثُمَّ لایُعَذِّبُهُ أَبَدا؛(1) آن که از دسترنج خود می خورد، خدا به او با نظر رحمت می نگرد و هرگز او را عذاب نمی کند.» همچنین می فرماید: «مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّیَدِهِ حَلالاً فُتِحَ لَهُ اَبْوابُ الْجَنَّةِ یَدْخُلُ مِنْ اَیِّها شاءَ؛(2) آن که از دسترنج خود می خورد درهای بهشت به روی او گشوده خواهد شد و از هر دری بخواهد وارد آن می شود.» امام صادق علیه السلام از پیامبراکرم صلی الله علیه و آلهروایت می کند: «مَنْ باتَ کالّا مِنْ طَلَبِ الْحَلالِ باتَ مَغْفُورا لَهُ؛(3) هر کس شب را برای دست یابی روزی حلال با خستگی به روز رساند، آمرزیده شده شب را به روز رسانده است.» رسول اکرم در حدیث دیگری می فرمایند: «مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ مَرَّ عَلَی الصِّراطِ کَالْبَرْقِ الْخاطِفِ؛(4) کسی که از رزق و دسترنج خود بخورد مانند برق درخشنده از روی پل صراط عبور کند.» در روایت آمده است که: روزی پیامبر اکرم با یاران خود نشسته بودند. پیامبر جوان نیرومندی را دید که اول صبح مشغول کار و کوشش می باشد، بعضی از حاضران گفتند، این جوان شایسته تمجید و ستایش بود اگر نیروی جوانی خود را در راه خدا به کار می انداخت. پیامبر

ص :81


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 24.
2- همان.
3- وسائل الشیعه، ج 17، ص 24.
4- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 23.

فرمودند: چنین نگویید اگر این جوان کار می کند، تا نیازمندی های خود را تأمین کند و از دیگران بی نیاز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنین اگر به نفع پدر و مادر ناتوان و کودکان خردسالش کار کند، و آنها را از مردم بی نیاز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است.(1) به رسول خدا صلی الله علیه و آلهخبر رسید که یکی از مسلمانان انصار (اهل مدینه) نیازمند و فقیر شده است. پیامبربه خانه او رفت و به او فرمود: در خانه چه داری؟ هر چه داری بیاور و آن را کوچک نشمار. او یک فرش کم ارزش و یک کاسه آورد. پیامبر به مردم فرمود: چه کسی اینها را می خرد؟ شخصی گفت: من آنها را به یک درهم خریدارم. پیامبر فرمود: چه کسی بیشتر می خرد؟ شخصی آنها را به دو درهم خرید. پیامبر دو درهم را گرفت و به آن مسلمان فقیر داد و فرمود: با یک درهم آن زندگی روزانه ات را تأمین کن و با درهم دیگر یک عدد تیشه خریداری کن. او رفت و تیشه ای خرید و نزد پیامبر آورد. پیامبر آن را محکم نمود و به او داد و فرمود: «این تیشه را بگیر و به بیابان برای خار کنی برو. هیچ گاه کار را کوچک و ناچیز نشمار و در بیابان هرگونه تیغ و خار و هیزم دیدی جمع کن و به فروش برسان.» او پانزده روز هیزم جمع می کرد و به شهر می آورد و می فروخت تا اینکه از همین راه زندگیش سامان گرفت و توانست معاش خود و خانواده اش را تأمین کند.

پیامبر به او فرمود: «هذا خَیْرٌ مِنْ أَنْ تَجِی ءَ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ فِی وَجْهِکَ کُدُوحُ الصَّدَقَةِ:

ص :82


1- محجة البیضاء، ج 3، ص 140.

این کار برای تو بهتر از آن است که (صدقه بگیر شوی و در نتیجه) در روز قیامت وارد محشر شوی درحالی که در چهره ات خراش صدقه باشد.»(1) در مورد دیگری انس بن مالک می گوید: پس از آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آلهاز جنگ تبوک بازگشت، سعد انصاری به استقبال آن حضرت شتافت و با پیامبر دست داد و مصافحه کرد. پیامبر به او فرمود: چه صدمه و آسیبی به دست تو رسیده که دستت زبر و خشن شده است؟ سعد عرض کرد: ای رسول خدا! با طناب و بیل کار می کنم و درآمدی برای معاش خود و خانواده ام کسب می نمایم. ازاین رو دستم خشن شده است.(2) پیامبر دست سعد را بوسید و فرمود: «هذا یَدٌ لاتَمَسُّها النّارُ؛(3) این دستی است که آتش دوزخ با آن تماس پیدا نمی کند».

27. صدقه و بخشش

27. صدقه و بخشش

پیامبر اسلام خود به سخاوت و بخشش در راه خدا بسیار اهمیت می داد و با تعبیرهای گوناگون، پیروان خود را نیز به این ویژگی ارزشمند دعوت می کرد. برای نمونه، فرمود: «أَلسَّخِیُّ قَریِبٌ مِنَ اللّه ِ قَرِیبٌ مِنَ النّاسِ قَریبٌ مِنَ الجَنَّةِ؛ انسان سخاوتمند، به خدا، مردم و بهشت، نزدیک است.»(4) آن حضرت به عدّی، پسر حاتم طایی فرمود: «دُفِعَ عَنْ أَبیکَ العَذابُ الشَّدِیدُ لِسَخاءِ نَفْسِهِ؛ از پدرت (حاتم) به دلیل

ص :83


1- بحارالانوار، ج 103، ص 10؛ شیخ مفید، اختصاص، ص 249.
2- اسدالغابه، ج 2، ص 269.
3- صدوق، امالی، ص 344.
4- بحارالانوار، ج 73، ص 308.

سخاوتمند بودنش، عذاب سخت، دفع و برطرف شد.»(1) علی علیه السلام درباره سیره پیامبر خدا می فرماید:

هرگاه پیامبر می خواست غذا بخورد، به من می فرمود: در را باز بگذار تا هر کس می خواهد، بیاید و غذا بخورد.(2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام می فرمود: «تا می توانی صدقه بده تا حدی که بگویند اسراف کردی، درحالی که این اسراف نیست.»(3) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهخدااب به کسانی که روح سخاوت ندارند، می فرماید:

هر که مال خود را به اختیار از نیکان دریغ کند، خداوند، مالش را به اجبار، نصیب بدان گرداند.(4)

روزی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به طواف کعبه مشغول بود. مردی را دید که پرده کعبه را گرفته است و می گوید: خدایا! به حرمت این خانه، مرا بیامرز. حضرت پرسید: گناهت چیست؟ او گفت: من مردی ثروتمند هستم. هر وقت فقیری به سوی من می آید و چیزی از من می خواهد، گویا شعله آتشی به من رو می آورد. پیامبر به او فرمود: «از من دور شو و مرا به آتش خود مسوزان.» سپس فرمود: «اگر تو بین رکن و مقام (کنار کعبه) دو هزار رکعت نماز بگزاری و آن قدر گریه کنی که از اشک هایت، نهرها جاری گردد، ولی با

ص :84


1- همان، ج 71، ص 354.
2- همان، ج 16، ص 79.
3- فروع کافی، ج 4، ص 3.
4- میزان الحکمه، ج 13، ص 6450.

خصلت بخل بمیری، اهل دوزخ خواهی بود.»(1) رسول اللّه صلی الله علیه و آلهدر سخنی زیبا می فرماید: «ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَةٍ قَطُّ فَأعطُوا وَ لاتَجْبُنُوا؛ هیچ مالی هرگز به جهت صدقه دادن کم نشد.پس عطا کنید و نترسید.»(2) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یکی از راه های درمانی بیماران را درصدقه دادن دانسته است و می فرماید:

صدقه بدهید و بیماران خود را با صدقه درمان کنید؛ زیرا صدقه از پیش آمدهای ناگوار و بیماری ها جلوگیری می کند و بر عمر و حسنات شما می افزاید.(3)

پیامبر رحمت، صدقه را سایه سار مؤمن در روز قیامت می شمارد و می فرماید: «أَرْضُ القِیامَةِ نارٌ ماخَلا ظِلَّ المُؤمِنِ فَإِنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ؛ زمین قیامت (یک پارچه) آتش است به جز سایه مؤمن؛ زیرا صدقه اش بر او سایه می افکند».(4)

رسول خدا صلی الله علیه و آله در جای دیگر درباره صدقه دادن فرموده است: «تَصَدَّقُوا مِنْ غَیرِ مَخِیلَةٍ فَإِنَّ المَخِیلَةَ تُبطِلُ الْأَجْرَ؛ بی چشم داشت و بدون توقع، صدقه بدهید؛ زیرا چشم داشت، پاداش را از بین می برد».(5)

نکته آخر اینکه رسول رحمت و مهربانی، صدقه دادن را عامل فرونشاندن خشم پروردگار دانسته و فرموده است: «إِنَّ الصَّدَقَةَ لَتُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ؛ صدقه خشم

ص :85


1- علامه نراقی، جامع السادات، ج 2، ص 154.
2- میزان الحکمه، ج 13، ص 64.
3- همان، ج 7، ص 3038.
4- همان، ص 3034.
5- همان، ص 3056.

پروردگار را فرو می نشاند».(1)

فرجام سخن

فرجام سخن

از آنچه گذشت، درمی یابیم هدف اصلی بعثت پیامبران به ویژه حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله، یاری رساندن به بشر برای دست یابی به هدف آفرینش است. سعادت انسان، رسیدن به قرب الهی و مقامی است که خدای متعال برای انسان مقدر فرموده است و این جز با تلاش اختیاری در راه بندگی او به دست نمی آید. سعادت انسان در دنیا و آخرت در گرو راهنمایی های پیامبران است. مردم دو دسته اند. هدف عده ای همین دنیاست و تمام همّ و غمشان، دست یابی به امیال دنیوی است. اگر انسان ها فریفته نعمت های دنیا شوند، دیگر به ماورای آن نمی اندیشند و چنان غافل می شوند که تو گویی از حقایق اصیل و اهداف اصلی خود بازمانده اند. این درحالی است که زندگانی دنیا جز کالای فریبنده ای، بیش نیست: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ». (حدید:20)

دسته دیگر، فطرتی بیدار دارند و در کمال لطف الهی می زیند: «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ

ص :86


1- همان، ص 3034.

شَرابًا طَهُورًا». (انسان: 21) اینان مؤمنان واقعی و کسانی هستند که: «لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لابَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ». (نور: 37)

اگر لذتی هم می برند، آنچنان است که برای آخرتشان نتیجه داشته باشد. بدیهی است انسان وقتی می خواهد خدایی شود، بدین معنا نیست که از همهلذت های دنیا چشم بپوشد، بلکه نباید تمام توجهش را به دنیا معطوف کند که: «مَنْ أَبْصَرَ إِلَی الدُّنْیا أَعْمَتْهُ»؛(1) چون اگر همه نظرها را به دنیا متمرکز کند، کور می شود. آدمی باید به دنیا نگاه ابزاری داشته باشد؛ یعنی از دنیا عبرت بگیرد و نیز زیبایی های آفریننده اش را ببیند. آن گاه در مقابل عظمت او سر بر خاک بندگی گذارد. بندگی خدا را باید از سرسلسله مخلوقات حضرت ختمی مرتبت بیاموزد؛ چون به فرموده حضرت حق، پیامبر برای شما اسوه ای است که باید از او پیروی کنید اگر «لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ اْلآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثیرًا». (احزاب: 21)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره پیروی از پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «وَلَقَدْ کانَ فِی رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ لَکَ فِی الْأُسْوَةِ وَ دَلِیلٌ لَکَ عَلَی ذَمِّ الدُّنْیا وَ عَیْبِها.»(2) الگو بودن حضرت رسول برای شما کافی است؛ زیرا دنیا بسیار نارسا و معیوب است. «وَ کَثْرَةِ مَخازیها وَ مَساویها»؛ زشتی ها و پلیدی هایش چقدر زیاد است. «إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرافُها»؛ چیزی از دنیا در اختیار او قرار داده «وَ وُطِّئَتْ لِغَیْرِهِ أَکْنافُها»؛ و

ص :87


1- نهج البلاغه، خطبه 82، ص 106.
2- همان، خطبه 160، ص 226.

اکناف دنیا در اختیار غیر او قرار داشت. «وَفُطِمَ عَنْ رَضاعِها»؛ مثل بچه ای که از شیر گرفته می شود، از دنیا گرفته شد. «وَ زُوِیَ عَنْ زَخارِفِها»؛ از زیورهای دنیا دور شد. پس «فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّی عَزَاءً لِمَنْ تَعَزّی»؛ اگر می خواهی الگو بگیری، به پیامبر اقتدا کن؛ زیرا «وَ أَحَبُّ الْعِبادِ إِلیَ اللّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبیِّهِ»؛ کسی نزد خدا محبوب تر است که به پیامبر اقتدا کند. «وَالْمُقْتَصُّ لِأَثَرِةِ»؛ و کسی که آثار او را دنبال کند.

باری، پیامبر «قَضَمَ الدُّنْیا قَضْما»؛ به اندازه ضرورت از دنیا استفاده کرد. «وَ لَمْ یُعِرْها طَرْفا»؛ حتی گوشه چشمی هم به دنیا نکرد. «عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیا فَأَبی أَنْ یَقْبَلَها»؛ جبرئیل به او عرض کرد که کلید گنج های زمین در اختیار شما است. فرمود: من دوست دارم یک روز از نعمت خدا بهره مند شوم و شکر خدا کنم. روز دیگر گرسنه باشم و باز احتیاج خودم را از خدا بخواهم.

با این وصف، بی شک، راه رسیدن به سعادت دنیا و آخرت جز با پیروی از نبوت و امامت میسّر نیست. پیمودن همان راهی که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام رفتند؛ راه بندگی خدا و ما ناگزیریم از این پیمودن. امید می رود در چنین سال مبارکی، حرکتی همه جانبه، جریانی روشنگر و موجی تأثیرگذار را شاهد باشیم و هدایت بشر را برابر آموزه های آسمانی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به انتظار بنشینیم.

ص :88

گلچینی از سخنان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

اشاره

گلچینی از سخنان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

زیر فصل ها

1. وظایف متقابل زن و شوهر

2. تربیت فرزندان

1. وظایف متقابل زن و شوهر

اشاره

1. وظایف متقابل زن و شوهر

زیر فصل ها

الف) وظایف شوهر

ب) وظایف زن

الف) وظایف شوهر

الف) وظایف شوهر

1. آموزش احکام الهی

لِلْمَرْأَةِ عَلی زَوْجِها أَنْ یَشْبَعَ بَطْنَها، وَ یَکْسُوَ ظَهْرَها، وَیُعَلِّمَهَا الصَّلاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الزَّکاةَ إِنْ کانَ فِی مالِها حَقٌّ، وَ لاتُخالِفَهُ فی ذلِکَ.(1)

حق زن بر مرد این است که خرجی او را بدهد، لباس بپوشاند، نماز و روزه و زکات را _ اگر در مال زن حق زکاتی است _ به او یاد دهد و زن نیز در این کارها با او مخالفت نورزد.

2. خوش اخلاقی

أَحْسَنُ النّاسِ اِیمانا أَحْسَنُهُمْ خُلْقا وَ أَلطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُکُمْ بِأَهْلی.(2)

شایسته ترین مردم از نظر ایمانی، خوش اخلاق ترین آنان و مهربان ترین آنها با خانواده اش است و من مهربان ترین شما با خانواده ام هستم.

3. مهربانی

... فَأَشْفِقُوا عَلَیْهِنَّ وَ طَیِّبُوا قُلُوبَهُنَّ، حَتّی یَقِفْنَ مَعَکُمْ، وَ لاتُکْرِهُوا النِّساءَ وَ

ص :89


1- مستدرک الوسائل، ج 14، ص 238، ح 2.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 507، ح 25.

لاتَسْخداوا بِهِنَّ.(1)

با زنان مهربانی کنید و دل هایشان را به دست آورید تا با شما همراهی کنند و آنان را مجبور و خشمگین نکنید.

4. ترحم و نوازش

خَیْرُ الرِّجالِ مِنْ اُمَّتِی الَّذین لایَتَطاولُونَ عَلی أهْلیهِمْ وَ یَحِنُّونَ عَلَیْهِمْ وَ لایَظْلِمُونَهُمْ.(2)

بهترین مردان امت من آن کسانی هستند که نسبت به خانواده خود خشن و متکبر نباشند و بر آنان ترحّم و نوازش روا دارند و به آنان آزار نرسانند.

5. پرهیز از توهین

أَخْبَرَنی أَخی جَبْرَئیلُ، وَ لَمْ یَزَلْ یُوصینی بِالنِّساءِ حَتّی ظَنَنْتُ أَنْ لایَحِلَّ لِزَوجها أنْ یَقُولَ لَها: أُفٍّ.(3)

برادرم، جبرئیل به من خبر می داد و همواره سفارش زنان را می کرد تا آنجا که گمان کردم برای شوهر جایز نیست به زنش حتی «اُفّ» هم بگوید.

6. محبت

کُلَّما اِزْداد الْعَبْدُ ایمانا اِزْدادَ حُبًّا لِلنِّساءِ.(4)

هر بنده ای که ایمانش به خدا بیشتر باشد، به همسرش بیشتر اظهار علاقه و

ص :90


1- مستدرک الوسائل، ج 14، ص 252، ح 2.
2- مکارم الاخلاق، باب 8 ، فصل 5، ص 216.
3- مستدرک الوسائل، ج 14، ص 252، ح 2.
4- بحارالانوار، ج 103، ص 228، ح 28.

محبت می کند.

7. اظهار محبت

قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنّی اُحِبُّکِ لایَذْهَبُ مِنْ قَلْبِها أَبَدا.(1)

این گفتار شوهر به همسرش که «من تو را دوست دارم»، هرگز از قلب زن بیرون رفتنی نیست.

8. تحمل اخلاق ناپسند

هر مردی که بداخلاقی زنش را تحمل کند، خداوند به او همان پاداشی را می دهد که به حضرت داوود برای صبرش بر بلا عطا فرمود. و هر زنی که بداخلاقی مردش را تحمل کند، خداوند به او ثواب آسیه (دختر مزاحم و همسر فرعون) را عطا می فرماید.(2)

9. خدمت به خانواده

مَنْ لَمْ یَأْنِفْ مِنْ خِدْمَةِ الْعَیالِ فَهُوَ کَفّارَةٌ لِلْکَبائِرِ وَ یُطْفی غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ الْحُورِ الْعَیْنِ وَ تَزیدُ فِی الْحَسَناتِ وَ الدَّرَجاتِ.(3)

هر کس از خدمت به خانواده اش روی برنتابد و شکایت نکند، این کار کفاره گناهان بزرگ و خاموش کننده خشم الهی و مهریه حورالعین و زیادکننده حسنات و درجات اوست.

10. خریدن هدیه برای خانواده

هر کس به بازار رود و هدیه ای برای خانواده اش خریداری کند، پاداش

ص :91


1- وسائل الشیعه، ج 14، ص 10، ح 9.
2- بحارالانوار، ج 103، ص 247، ح 30.
3- بحارالانوار، ج 104، ص 132، ح 1.

او مانند کسی است که برای نیازمندان صدقه می برد. وقتی که هدیه را به خانه برد، اول به دختران بدهد؛ زیرا کسی که دخترش را خوشحال کند،مانند کسی است که یک بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است. هر کس با دادن هدیه، چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خدا گریه کرده است و هر کس از ترس خدا بگرید، خداوند، او را به بهشت پرنعمتش وارد می کند.(1)

11. عفت

عِفُّوا عَنْ نِساءِ غَیْرِکُمْ تُعَفُّ نِساءُکُمْ.(2)

نسبت به زنان دیگران عفت داشته باشید، تا دیگران نیز نسبت به زنان شما عفت داشته باشند.

ب) وظایف زن

ب) وظایف زن

1. هماهنگی با شوهر

یک _ إِنَّ لِلرَّجُلِ حَقّا عَلی امْرَأَتِهِ إذا دَعاها تَرْضیهِ، وَ إِذا أَمَرَها لاتَعْصیهِ وَ لاتُجاوِبُهُ بِالْخِلافِ وَ لاتُخالِفُهُ.(3)

مرد حقی بر همسرش دارد و آن حق این است که چنانچه او را صدا بزند، پاسخ دهد و هنگامی که به او دستوری بدهد، سرپیچی نکند و جواب مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد.

دو _ لایَنْبَغِی لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَتَصَدَّقَ بِشَی ءٍ مِنْ بَیْتِ زَوْجِها اِلاّ بِأِذْنِهِ، فَإِنْ فَعَلَتْ

ص :92


1- وسائل الشیعه، ج 15، ص 227، ح 1.
2- مستدرک الوسائل، ج 15، ص 174، ح 5.
3- همان، ج 14، ص 238، ح 2.

ذلِکَ کانَ لَهُ الأَجْرُ وَ عَلَیْهَا الْوِزْرُ.(1)

برای زن سزاوار نیست که از خانه شوهرش چیزی را صدقه بدهد مگر با اجازه او. پس اگر زن چنین کاری کرد، پاداش صدقه برای مرد و گناه برای زن است.

سه _ اَیُّهَا النّاسُ إنَّ لِنساءِکُمْ عَلَیْکُمْ حَقّا وَ لَکُمْ عَلَیْهِنَّ حَقّا حَقُّکُمْ عَلَیْهِنَّ... وَ [أَنْ] لایُدْخِلَنَّ اَحَدا تُکْرِهُونَهُ بُیُوتَکُمْ اِلاّ بِإِذْنِکُمْ.(2)

مردم! زن ها بر شما حقی دارند و شما هم بر آنها حقی دارید. حق شما بر زنانتان این است که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه به خانه تان نیاورند.

2. مهر و محبت

لِلرَّجُلِ عَلَی الْمَرْأَةِ أَنْ تَلْزَمَ بَیْتَهُ وَ تُوَدِّدَهُ وَ تُحِبَّهُ وَ تُشْفِقَهُ وَ تَجْتَنِبَ سَخداهُ وَ تَتَبَّعَ مَرْضاتِهِ وَ تُوَفِّیَ بِعَهْدِهِ وَ وَعْدِهِ.(3)

حق مرد بر زن این است که زن ملازم خانه باشد و به شوهرش دوستی و محبت و مهربانی ورزد و از خشم او دوری کند و آنچه را مورد رضایت اوست، انجام دهد و به پیمان ها و وعده های وی وفادار باشد.

3. خودداری از آزار همسر

یک _ وَیْلٌ لاِمْرَأَةٍ أَغْضَبَتْ زَوْجَها وَ طُوبی لاِمْرَأَةٍ رَضِیَ عَنْها زَوْجُها.

وای بر زنی که شوهرش را به خشم آورد و خوشا به حال زنی که

ص :93


1- همان، ج 14، ص 238، ح 2.
2- بحارالانوار، ج 76، ص 348، ح 13.
3- مستدرک الوسائل، ج 14، ص 238، ح 2.

شوهرش از او راضی باشد.

دو _ زنی که شوهرش را آزار دهد، خداوند، نماز و کار نیک زن را قبول نمی کند تا اینکه به مرد، کمک و او را راضی کند، اگرچه تمام عمر را روزه بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و اموالش را در راه خدا انفاق کند. چنین زنی نخستین کسی است که وارد دوزخ می شود. مرد همچنین عذابی دارد اگر زنش را آزار دهد و به او ستم کند.(1)

سه _ أَیُّمَا امْرَأةٍ آذَتْ زَوْجَها بِلِسانِها لَمْ یَقْبَلِ اللّهُ مِنْها صَرْفا وَ لاعَدْلاً وَ لاحَسَنَةً مِنْ عَمَلِها حَتّی تُرْضِیَهُ وَ اِنْ صامَتْ نَهارَها وَ قامَتْ لَیْلَها.(2)

هر زنی که شوهرش را با زبانش بیازارد، خداوند هیچ کار واجب و مستحبی را از او نمی پذیرد و هیچ کار نیکش را قبول نمی کند تا وقتی که شوهرش را راضی کند، اگرچه روزها را روزه بگیرد و شب ها عبادت کند.

4. پرهیز از منت نهادن

أَیُّمَا امْرَأَةٍ مَنَّتْ عَلی زَوْجِها بِمالِها فَتَقُولُ: إِنَّما تَأْکُلُ أَنْتَ مِنْ مالِی، لَوْ أَنَّها تَصَدَّقَتْ بِذلِکَ الْمالِ فِی سَبیلِ اللّهِ لایَقْبَلُ اللّهُ مِنْها إلاّ أَنْ یَرْضی عَنْها زَوْجُها.(3)

هر زنی که با ثروتش بر شوهرش منت گذارد و به او بگوید: «تو از ثروت من می خوری»، اگر این ثروت را در راه خدا صدقه بدهد، خدا از او نمی پذیرد تا آنکه شوهرش از او راضی شود.

ص :94


1- وسائل الشیعه، ج 14، ص 116، ح 1.
2- بحارالانوار، ج 103، ص 244، ح 15.
3- مکارم الاخلاق، باب 8 ، فصل 2، ص 202.

5. کمک به همسر

أَیُّمَا امْرَأَةٍ أَعانَتْ زَوْجَها علی الْحَجِّ وَ الْجِهادِ أَوْ طَلَبِ الْعِلْمِ أَعْطاها اللّهُ مِنَ الثَّوابِ ما یُعْطیِ اِمْرَأَةَ أَیُّوبَ عَلَیْهِ السَّلامُ.(1)

هر زنی که در حج و جهاد و دانش اندوزی به شوهرش کمک کند، خداوند آن پاداشی را که به زن حضرت ایوب علیه السلام داده است، به او می دهد.

6. تأمین امنیت روانی همسر

وظیفه زن نسبت به شوهرش این است که چراغ خانه را روشن کند. غذای مطبوع و نیکو بپزد و تا در خانه به پیشواز شوهرش برود و به او خوش آمد بگوید. سپس آب و حوله و تشت فراهم کند و دست های او را بشوید و... .(2)

7. پرهیز از لباس و زیور نامناسب در بیرون از خانه

نُهِیَ أَنْ تَلْبَسَ الْمَرْأَةُ إِذا خَرَجَتْ ثَوْبا مَشْهُورا أَوْ تَتَحلّی بِمالَهُ صَوْتٌ یُسْمَعُ.(3)

نهی شده است که زنان هنگامی که از خانه بیرون می روند، لباس شهرت و انگشت نما بپوشند یا زینت صدادار داشته باشند.

8. پرهیز از نگاه به نامحرم

اِشْتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلَی امْرَأَةٍ ذاتِ بَعْلٍ مَلأَتْ عَیْنَها مِنْ غَیْرِ زَوْجِها أَوْ غَیْرَ ذِی

ص :95


1- همان، ص 201.
2- مستدرک الوسائل، ج 14، ص 254، ح 2.
3- همان، ص 280، ح 5.

مَحْرَمٍ مِنْها فَإِنَّها إنْ فَعَلَتْ ذلِکَ أَحْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْهُ.(1)

هر زن شوهرداری که چشمش را از نگاه کردن به غیرشوهرش و غیرمحارمش پر کند، مورد غضب شدید پروردگار قرار می گیرد. پس اگر این زن چنین کند، خداوند، پاداش هر کاری را که انجام داده است، از بین می برد و محو می کند.

9. آراستن خود برای همسر

إِنَّ مِنْ خَیْرِ نِسائِکُمْ... اَلْمُتَبَرِّجَةَ مِنْ زَوْجِها الْحِصانَ عَنْ غَیْرِهِ.

بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند، ولی خود را از بیگانگان می پوشاند.

2. تربیت فرزندان

2. تربیت فرزندان

1. حَقُّ الْوَلَدِ عَلی والِدِهِ أَنْ یُحَسِّنَ إسْمَهُ وَ یُعَلِّمَهُ الْکِتابَة وَ یُزَوِّجَهُ إذا بَلَغَ.(2)

حق فرزند بر پدرش این است که اسم نیکو بر او بگذارد و هنگام بالغ شدن برای ازدواج او اقدام کند و به او خواندن و نوشتن بیاموزد.

در روایتی دیگر افزوده است: «وَ مُحَسِّنَ أَدَبَهُ؛(3) یعنی ادب او را نیکو گرداند».

2. اَحَبُّ الأَسْماءِ اِلَی اللّهِ عَبْدُاللّهِ وَ عَبْدُالرَّحْمنِ.(4)

دوست داشتنی ترین نام ها برای خداوند، عبدالله و عبدالرحمان است.

ص :96


1- وسائل الشیعه، ج 14، ص 171، ح 2.
2- بحارالانوار، ج 71، ص 80 .
3- کنزالعمال، ج 16، ص 418.
4- همان.

3. علی علیه السلام فرمود:

اِذا سَمَّیْتُمْ الْوَلَدَ مُحَمَّدا فَأَکْرِمُوهُ وَ اَوْسِعُوا لَهُ فی الْمَجْلِسِ وَ لاتُقَبِّحُوا لَهُ وَجْها.(1)

وقتی اسم فرزندتان را محمد گذاشتید، به او احترام بگذارید و برای او در مجلسی، جای وسیع فراهم کنید و برای او رو ترش نکنید.

در حدیث دیگری افزوده است: «فلاتضربوه و لاتحرموه؛(2) او را نزنید و (از چیزی که نیاز دارد) محروم نگذارید.

4. کُلُّ غُلامٍ رَهینَةٌ عَقیقَة، تُذْبَح عَنْهُ یَوْمَ السّابِعَةِ وَ یُحْلَقُ رَأْسُهُ وَ یُسَمّی.

هر فرزندی (پسری) در گرو عقیقه است و برای او در روز هفتم ولادت باید (حیوانی) ذبح شود و سر او تراشیده شود و بر او اسم نهاده شود.

5. اِذا غَرُبَتْ الشَّمْسُ فَکُفُّوا صِبْیانَکُمْ، فَإنَّها ساعَةٌ تَنْتَشِرُ فِیها الشَّیاطِینُ.(3)

وقتی خورشید غروب کرد، جلو بچه هایتان را حفظ کنید؛ چون آن لحظه، لحظه ای است که شیطان ها پخش می شوند.

6. فرزندانتان را وقتی به هفت سالگی رسیدند، به نماز وادارید، و آن گاه که به ده سالگی رسیدند، اگر نماز نخواندند، آنها را تنبیه کنید و میان رخت خواب فرزندانتان فاصله اندازید.(4)

ص :97


1- همان، ح 45198.
2- همان، ح 45197.
3- همان، ح 45319.
4- همان، ص 442، ح 45329.

7. اَلْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنینَ، وَ خادِمٌ سَبْعَ سِنینَ، وَ وَزیرٌ سَبْعَ سِنیِنَ.(1)

فرزند تا هفت سالگی آقاست (به او دستور ندهید) و تا هفت سال بعد (تا 14 سالگی) خادم است (از او خدمت بکشید و به او امر و نهی کنید) و در هفت سال بعد (تا 21 سالگی) وزیر است (با او مشورت کنید).

8 . مَنْ سَقی وَلَدَهُ شَرْبَةَ ماءٍ فی صِغَرِهِ سَقاهُ اللّهُ سَبْعینَ شَرْبَةً مِنْ ماءِ الْکَوْثَرِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.(2)

آنکه به فرزندش در کوچکی یک جرعه آب بنوشاند، خداوند در قیامت به او هفتاد جرعه از آب کوثر خواهد نوشانید.

9. حَقُّ الْوَلَدِ عَلَی وَالِدِهِ أَنْ یُعَلِّمَهُ الْکِتابَةَ وَ السَّبَاحَةَ وَ الرِّمایَةَ وَ أَنْ لایَرْزُقَهُ إِلاّ طِیبا.(3)

حق فرزند بر پدر آن است که به او خواندن و نوشتن و شناگری و تیراندازی بیاموزد و جز مال پاکیزه و حلال به او ندهد.

ص :98


1- همان، ص 443، ح 45338.
2- همان، ح 45339.
3- همان، ص 444، ح 45340.

کتاب نامه

کتاب نامه

* قرآن کریم

* نهج البلاغه

1. ابن اثیر جزری، عزالدین، اسد الغابه فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.

2. ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین، من لایحضره الفقیه، منشورات جماعة المدرسین، چاپ دوم، بی تا.

3. ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، خصال، تهران، مکتبة الصدوق، 1389 ه . ق.

4. ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، تحقیق: شیخ حسین اعلمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، بی تا.

5. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، علل الشرایع، تهران، ساوه، 1382.

6. ابن شعبه حرانی، ابومحمد الحسن بن علی بن الحسین، تحف العقول، قم، مکتبه بصیرتی، 1394 ه . ق.

7. ابی داوود سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داوود، بیروت، دارالفکر، 1414 ه . ق.

8. القشیری النیشابوری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ه . ق.

9. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دار احیاء التراث، 1313ه . ق.

10. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، انتشارات جاویدان، 1371.

11. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تهران، دارالمکتب الاسلامیه، 1366.

12. حسینی دشتی، مصطفی، معارف و معاریف، قم، دانش، 1376.

13. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1373.

14. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1372.

15. زمانی وجدانی، مصطفی (گردآورنده)، داستان ها و پندها، تهران، پیام عدالت، 1374.

16. سعیدی، غلام رضا، داستان هایی از زندگی پیغمبر ما، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1369.

ص :99

17. سیدی، حسین، هم نام گل های بهاری، قم، نسیم اندیشه، 1383.

18. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر فی الاحادیث البشیر النذیر، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1410 ه . ق.

19. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، قم، مکتبة المرعشی النجفی، 1404 ه . ق.

20. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1393 ه . ق.

21. طباطبایی، سیدمحمدحسین، سنن النبی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1422 ه . ق.

22. طبرسی، ابوالفضل علی بن ابی نصر رضی الدین، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، بیروت، مؤسسه النور للمطبوعات، چاپ دوم، بی تا.

23. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، تهران، کتابسرای اعلمی، 1382.

24. طوسی، محمد بن الحسن، الامالی، دارالثقافة، چاپ اول، 1414 ه . ق.

25. فیض کاشانی، ملامحسن، محجة البیضاء، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، بی تا.

26. قاضی، عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ابوالفضل عیاض بن موسی بن عیاض.

27. قطب، سید، تفسیر فی ظلال القرآن، تهران، امیران، 1362.

28. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، قم، مؤسسه انتشارات فراهانی، 1373.

29. قمی، عباس، تتمة المنتهی، قم، انوار الهدی، 1423ه . ق.

30. کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388 ه . ق.

31. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، الجامعه لعلوم الائمة الاطهار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403 ه . ق.

32. مجله طوبی، مرکز پژوهش های اسلامی.

33. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1362 ه . ق.

34. محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1386 ه . ق.

35. مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورام)، بیروت، دارالتعارف، 1368.

36. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، قم، انتشارات مدرسین حوزه علمیه قم، 1416 ه . ق.

ص :100

37. مناوی، محمد بن الرئوف، فیض القدیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415 ه . ق.

38. موسوی زنجانی، ابوالفضل، گوشه ای از اخلاق محمد صلی الله علیه و آله ، قم، آل عبا، بی تا.

39. مهدی، شمس الدین، اخلاق اسلامی در برخوردهای اجتماعی، قم، شفق، 1373.

40. نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، نجف، منشورات جامعیة النجف الدینیة، چاپ دوم، 1383 ه . ق.

41. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، بیروت، چاپ دوم، 1408ه . ق.

42. هندی، علاءالدین متقی بن حسام الدین، کنز العمال فی احادیث الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرسالة، 1409 ه . ق.

ص :101

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109