زیور هستی

مشخصات کتاب

سرشناسه : نعیم الدین خانی، علی

عنوان و نام پدیدآور : زیور هستی/ مولفان علی نعیم الدین خانی، حوریه عظیمی، زهرا اردستانی.

مشخصات نشر : قم: آستانه مقدسه قم، انتشارات زائر، 1383.

مشخصات ظاهری : ح،.ص 220

فروست : مجموعه آثار کنگره بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه علیه السلام و مکانت فرهنگی قم: 30.

شابک : 95000 ریال: 964-8567-14-x

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : این کتاب به مناسبت کنگره بزرگداشت شخصیت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و مکانت فرهنگی قم منتشر شده است.

یادداشت : کتابنامه: ص. 220 - 219؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : معصومه(س)بنت موسی کاظم(ع)، 183؟ - 201؟ق.

موضوع : معصومه(س)بنت موسی کاظم(ع)، 183؟ - 201؟ق. -- کنگره ها.

موضوع : قم -- تاریخ

شناسه افزوده : عظیمی، حوریه، - 1355

شناسه افزوده : اردستانی، زهرا، - 1348

شناسه افزوده : کنگره بزرگداشت شخصیت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و مکانت فرهنگی قم (1383:قم)

شناسه افزوده : آستانه مقدسه قم. انتشارات زائر

رده بندی کنگره : BP52/2/م 6ن 7

رده بندی دیویی : 297/976

شماره کتابشناسی ملی : م 83-31148

ص: 1

اشاره

ص: 2

زیور هستی

مؤلفان:

علی نعیم الدین خانی

حوریه عظیمی

زهرا اردستانی

ص: 3

به مناسبت کنگره بزرگداشت شخصیت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و مکانت فرهنگی قم

زیور هستی

نویسندگان: علی نعیم الدین خانی _ حوریه عظیمی _ زهرا اردستانی

صفحه آرا: محمدعلی محمدی

ناشر: زائر _ آستانه مقدّسه قم

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

نوبت چاپ: اوّل _ 1383

شمارگان: 1000 نسخه

بهاء: 9500 تومان

شابک: x-14-8567-964

کلیه حقوق نشر برای آستانه مقدّسه قم محفوظ است.

مرکز پخش: قم، میدان شهداء (چهار راه بیمارستان)

تلفن: 7742519 ص.پ. 3597-37185

ص: 0

فهرست مطالب

مقدمه کنگره··· 1

قصیده امام خمینی قدس سره

12-5

مدیحه نوریْنِ نیّریْن فاطمه مَعصومه سَلامُ الله علیهما··· 7

تجلّی نور (شرح و تحلیل قصیده عرفانی امام خمینی قدس سره )

114-13

طلیعه··· 15

مشکات اوّل: منزلت و منقبت معنوی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام ··· 19

1. ازلی و ابدی··· 20

2. تجلّی آیت رحمت··· 24

3. فیض مقدس··· 27

4. عصمت فاطمی··· 29

5. مظهر سرّ مختفی··· 31

6. واجب ممکن نما··· 36

7. یگانه واسطه فیض··· 38

8 . سلسله نورانی··· 39

ص: 5

مشکات دوم: تجلّی نور قدس فاطمی در وجود حضرت معصومه علیهاالسلام ··· 43

1. فروغ مشیّت··· 43

2. زیور دوشیزگان··· 46

3. نور هدایت··· 47

4. حقیقت هستی··· 49

5. عصاره رسالت و ولایت··· 53

6. معجزه ولایی··· 58

7. یگانه های آفرینش··· 60

مشکات سوم: فضایل حمیده و خصال ستوده فاطمه رسالت و ولایت··· 65

1. علم و حلم الهی··· 66

2. خطاب و عتاب ربوبی··· 69

3. عزّت انبیا و شوکت اولیا··· 71

4. کعبه جلال و مشعر جمال··· 73

5. مرآت تمام نمای الهی··· 76

6. طریقت مستقیم الهی··· 77

7. حجاب عصمت و نقاب عفّت··· 79

8. مسند نشین سریر حقیقت··· 81

9. پرتو جمال و سایه جلال··· 82

مشکات چهارم: کریمه اهل بیت علیهم السلام و مکانت معنوی قم··· 87

1. روشنایی بخش قم··· 87

2. منزلت بهشتی··· 89

ص: 6

3. رَشک برین··· 93

4. افتخار آفرینش··· 95

5. مأوای خلایق··· 98

برترین ترنّ_م عش_ق (حسن ختام)··· 101

فهرست منابع··· 109

سیمای عرفانی حضرت معصومه علیهاالسّلام از دیدگاه امام خمینی قدس سره

170-115

مقدمه··· 117

انسان کامل، مظهر ازلیت و ابدیت حق تعالی··· 118

انسان کامل، مظهر رحمت و قدرت الهی··· 120

انسان کامل، بستر فیض مقدس··· 122

معصومیت حضرت معصومه علیهاالسلام ··· 123

حضرت معصومه علیهاالسلام نور خدا در آسمانها و زمین··· 125

انسان کامل، شعاع نور حق··· 127

مظاهر نور حق··· 134

همه موجودات عینی به منزله اعضا و جوارح انسان کامل هستند··· 137

فاطمه علیهاالسلام کوکب دری··· 139

غفلت شیطان از نور آدم علیه السلام ··· 141

بقای عالم امکان به وجود انسان کامل··· 143

جوهریت اشیا به واسطه انسان کامل··· 146

ص: 7

افضلیت اهل بیت بر انبیای قبل از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم ··· 148

معجزه فعلی حضرت امام موسی کاظم علیه السلام ··· 152

انسان کامل، کعبه اسما··· 154

حضرت معصومه علیهاالسلام مشعر ملک کبریایی··· 158

حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام آینه تمام نمای حق··· 159

عالم امکان، رشحه ای از رشحات انسان کامل··· 163

قم و عرش الهی··· 164

فهرست منابع··· 167

حضرت معصومه علیها السلام تجلّی انسان کامل

171

مقدمه··· 173

شرح قصیده··· 177

منابع··· 219

ص: 0

مقدمه کنگره

حضرت امام صادق علیه السلام :

«حرم ما اهل بیت علیهم السلام ، شهر قم است. آنجا بانویی از فرزندانم به نام فاطمه دفن می شود، بهشت بر هر که اورا زیارت کند، واجب می گردد»(1).

قم که به لقب «حرم اهل بیت علیهم السلام » مفتخر گردید، نه تنها به جهت وجود مردمی است که در آن به حسنِ عبادت و توحید عبادی در قیام و رکوع و سجود شناخته شده اند(2)، و در آرمان شهر اسلامی گرد حضرت مهدی علیه السلام اجتماع کرده و به یاری آن حضرت قیام خواهند نمود، و نه صرفا به جهت وجود بزرگ ترین حوزه علمی و حدیثی و معرفتی شیعه در آن، بلکه این شهر مفتخر است که چونان صدفی زمینی، گوهر آسمانی و ملکوتی فرزند باب الحوائج الی الله را در بر گرفته و مسجد اولیای الهی گردیده است. اگر در گذشته شهر قم محل محدّثان بزرگ و معبد و سجده گاه فاطمه معصومه علیهاالسلام بوده، امروزه نیز پرچم دار فرهنگ ناب فقه جعفری علیه السلام و معنویت و عرفان بوده و ضمن تربیت و پرورش یاران امام عصر ارواحنا فداه، زائران حضرتش را با معارف بلند دینی

ص: 1


1- 1. «سفینة البحار»، ج 2، ص 446.
2- 2. «مستدرک الوسائل» ج 10، ص 206.

میزبانی می کند. آری، «زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر(1)».

قم، شهری است که بر ولایت و مودّت اهل بیت علیهم السلام پایه گذاری شده و به همین جهت، پایگاهی برای علویان و شیعیان و دژ تسخیرناپذیری علیه ستمگران بوده است و ائمه علیهم السلام با تعبیراتی خاص و بلند از این شهر یاد کرده اند(2).

از هنگامی که شهر قم، مسکن حضرت ستی، فاطمه معصومه علیهاالسلام گردید، بُعد فرهنگی و معنوی آن در کنار تحوّلات اجتماعی و سیاسی متحوّل و شکوفا شد، و از چنان موقعیتی برخوردار شد که جناب حسین بن روح رضوان الله علیه، از نوّاب اربعه، تأیید محتوای یک کتاب علمی و فقهی را مشروط به نظر مساعد علمای قم نمود(3). وجود حوزه غنی و بزرگ شیعه، در این شهر و دفاع علمی از اسلام راستین به وسیله تألیف کتابها، اعزام مبلّغان و زادگاه انقلاب اسلامی بودن و... همه و همه به برکت وجود فرزند رسول خدا، کریمه اهل بیت علیهم السلام در این شهر است.

از آنجا که سال 1383 ه .ش. با یک هزار و دویست و پنجاهمین سالگرد ولادت آن حضرت، و نیز با پایان تجدید طلاکاری گنبد مطهر _ که در زیبایی کم نظیر و بلکه بی نظیر است _ مقارن شده، به منظور معرفی بیشتر آن حضرت و تبیین جایگاه ویژه شهر قم در ترویج

ص: 2


1- 1. «دیوان امام خمینی» ص 257.
2- 2. «بحار الانوار» ج 57، ص 217.
3- 3. «کتاب الغیبه» شیخ طوسی، ص 240.

فرهنگ تشیّع، به دستور تولیت عظمای آستانه مقدّسه، حضرت آیة الله مسعودی دام عزه «کنگره بزرگداشت شخصیت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و مکانت فرهنگی قم» شروع به فعالیت نمود. و در چهار موضوع ذیل:

الف. حضرت معصومه علیهاالسلام و آستانه مقدسه؛

ب. قم و فرهنگ تشیّع؛

ج. حوزه علمیه قم؛

د. انقلاب اسلامی در قم،

با محوریّت آستانه مقدّسه، دهها جلد کتاب در موضوعات فوق که اکثر آنها جنبه تألیف داشته و برخی دیگر جنبه تراثی دارد و توسط محققان تألیف و تصحیح شده، اهتمام ورزیده است.

آثاری که در محورهای فوق تدوین و نگارش یافته تنها قدم کوچکی است که می تواند نقطه شروعی برای تحقیقات گسترده و عمیقی باشد که سزاوار موضوعات یاد شده است.

امام خمینی رضوان الله علیه قصیده ای در مدح حضرت معصومه سلام الله علیه دارد که ابعاد وجودی و عرفانی آن حضرت را با اصطلاحات عرفانی و مقایسه با حضرت زهراء سلام الله علیها بیان کرده است. نظر به اهمیت والای این شعر و مشکل بودن مباحث عرفان نظری برای نوع مخاطبان، سه نفر از فرهیختگان ادب و عرفان به شرح این قصیده پرداخته اند که مجموع آنها در این دفتر تقدیم خوانندگان می شود.

ص: 3

در اینجا وظیفه خود می دانم از تولیت آستانه مقدسه، حضرت آیة الله مسعودی، معاون محترم اداری مالی آستانه، جناب آقای فقیه میرزایی و مدیریت فرهنگی آستانه که تلاش فراوانی در این امر داشته اند و مؤلفان اثر حاضر، سرکار خانم زهرا اردستانی، سرکار خانم حوریه عظیمی و جناب آقای علی نعیم الدین خانی نهایت امتنان و سپاس را بنمایم.

بر خود لازم می دانم که اذعان و اعتقاد قلبی خود را ابراز دارم که اگر توفیقات خدای متعال و عنایات کریمه اهل بیت علیهم السلام نبود، از برداشتن کوچک ترین قدمی در این راه عاجز و ناتوان بودیم.

و ما توفیقی الا بالله، علیه توکلت و الیه انیب.

احمد عاب_دی

دبیر کنگره

ص: 4

قصیده امام خمینی قدس سره

مدیحه نوریْنِ نیّریْن

ص: 5

ص: 6

مدیحه نوریْنِ نیّریْن حضرت فاطمه زهرا

و حضرت فاطمه مَعصومه سَلامُ الله علیهما

ای ازلیّت به تربت تو مُخمّر وی اَبدیّت به طَلعت تو مُقرّر

آیت رحمت ز جلوه تو هویدا رایَتِ قدرت در آستینِ تو مُضْمَر

جودت همْ بسترا به فیض مقدس لطفت همْ _ بالشا به صَدر مُصَدَّر

عِصْمَتِ تو تا کشید پَرده به اجسام عالَم اجسام گردد عالَم دیگر

جلوه تو نور ایزدی را مَجْلی عصمتِ تو سرِّ مُختفی را مَظهَر

گویم واجب تو را نه آنَتْ رُتبت خوانم ممکن تو را ز مُمکِن بَرتر

ممکن اندر لباسِ واجب پیدا واجبی اندر رَدای امکان مَظْهَر

ص: 7

ممکن امّا چه ممکن، علّتِ امکان واجب امّا شعاعِ خالقِ اکبر

ممکن امّا یگانه واسطه فیض فیض به مِهْتر رسد وَ زان پس کهتر

ممکن امّا نمودِ، هستی از وی ممکن امّا ز مُمْکِناتْ فزونتر

وین نه عجب زانکه نور اوست ز زهرا نور وی از حیدر است و او ز پیمبر

نور خُدا در رَسول اکرم پیدا کرد تجلّی ز وی به حیدر صفدر

وزوی تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر ز دُختِ موسیِ جعفر

این است آن نور کز مشیّت «کن» کرد عالم، آنکو به عالم است مُنوّر

این است آن نور کز تجلّی قدرت داد به دوشیزگان هستی زیور

شیطانْ عالِم شدی اگر که بدین نور ناگفتی آدم است خاک و من آذر

آبِرویِ مُمکِناتْ جُمله از این نور گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر

جلوه این خود عَرَض نمود عَرَض را ظِلّش بخشود جوهریّتِ جوهر

ص: 8

عیسی مریم به پیشگاهش دَربان موسیِ عمران به بارگاهش چاکر

آن یک چون دیده بان فرا شده بر دار وین یک چون قاپقان معطّی بر در

یا که دو طفل اند در حریم جلالش از پی تکمیل نفس آمده مُضطر

آن یک، «انجیل» را نماید از حفظ وین یک «تورات» را بخوانَد از بر

گر که نگفتی امام، هستم بر خلق موسیِ جعفر ولیِّ حضرتِ داور

فاش بگفتم که این رَسول خدایَست مُعجزه اش می بُوَد، همانا دختر

دختر جُز فاطمه نیاید چون این صُلْبِ پدر را وهم مَشیمه مادر

دختر چون این دو از مَشیمه قدرت نامد و ناید دگر هَماره مُقدّر

آن یک امواج علم را شده مبدأ وین یک افواج حلم را شده مَصْدَر

آن یک موجود از خطابش مَجْلی وین یک مَعدوم از عقابش مُسْتَر

آن یک بَر فرق انبیا شده تارک وین یک اندر سرْ اولیا را مغفِر

ص: 9

آن یک دَر عالم جلالت «کعبه» وین یک در مُلک کبریایی «مشْعَر»

«لَمْ یَلِد»م بسته لب و گر نه بگفتم دختِ خُدایند این دو نور مُطهّر

آن یک کوْن و مکانْش بسته به مَقْنَع وین یک مُلکِ جَهانْش بسته به مِعْجَر

چادر آن یک حِجابِ عصمت ایزد مِعْجَرِ این یک نقابِ عفّتِ داور

آن یک بر مُلک لا یَزالی تارُک وین یک بر عرش کبریایی افسر

تابشی از لطفِ آن، بهشتِ مُخَلّد سایه ای از قهر این جحیمِ مُقَعّر

قطره ای از جودِ آن، بِحارِ سَماوی رَشْحه ای از فیضِ این، ذخایر اغیر

آن یک، خاکِ مدینه کرده مُزیّن صفحه قم را نموده این یک انور

خاک قم این کرده از شرافتِ جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر

عرصه قم غیرت بهشت بَرین است بلکه بهشتش یَساولی است برابر

زیبد اگر خاک قم به «عرش» کند فخر شاید گر «لوح» را بیابد همسر

ص: 10

خاکی عجب خاک! آبروی خلایق ملجأ بر مُسلم و پناه به کافر

گر که شنیدندی این قصیده «هندی» شاعر شیراز و آن ادیب سخنور

آن یک طوطی صفت همی نسرودی «ای بجلالت ز آفرینش بَرتر»

وین یک قمری نمط هماره نگفتی «ای که جهان از رُخ تو گشته منوّر»

ص: 11

ص: 12

شرح و تحلیل قصیده عرفانی امام خمینی

اشاره

شرح و تحلیل قصیده عرفانی امام خمینی _ قدس سره _

علی نعیم الدّین خانی

ص: 13

ص: 14

طلیعه

حمد و سپاس بی نهایت، خداوند رحمانی را سزاست که در مقام ربوبیت، قلم را آفرید تا دستان مطهر ولایت به تحریر حقایق کمال و ترسیم لطایف جمال بنشیند و حدیث عشق و معرفت را در گوش دل عاشقان معنا و عارفان ولا بسراید. هم اینک که به عنایت و تفضل ربّ شریف و مدد انفاس قدسی روح پاک خدا، خمینی عزیز _ قدّس سرّه _ توفیق آن حاصل شد که در راستای برگزاری «کنگره بزرگداشت شخصیت حضرت معصومه علیهاالسلام و مکانت فرهنگی قم» سطوری چند بنگارم، خلوص و صداقت در نیت را از محضر کبریایی پروردگار کریمم خواستارم و لطف و نظر کریمه اهل بیت علیهم السلام را خالصانه مسألت دارم.

در این مقاله، به لطف ربوبی و استعانت از پیشگاه رحمانی به شرح و تحلیل قصیده عرفانی امام خمینی _ قدس سره _ که آن را در مدح دو نور قدسی فاطمه زهرا و فاطمه معصومه علیهماالسلام سروده اند، می پردازم و در حدّ بضاعت خویش به تبیین شمه ای از معارف و لطایف عرضه شده در این قصیده ارزشمند معنوی همت می گمارم و از آنجا که فاطمه اطهر علیهاالسلام در لسان روایات نورانی به مشکات منوّر الهی تعبیر شده است،(1) این نوشتار را تحت عنوان «تجلّی نور» و در طیّ چهار مشکات ارائه می نمایم.

از این رو، در مشکات اوّل، مناقب معنوی و آسمانی حضرت

ص: 15


1- 1. «تفسیر علی بن ابراهیم قمی» ج 2، ص 102. امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «اَللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَ_لُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ»فرمود: «اَلْمِشْ_کاةُ فاطِمَة ...؛ منظور از مشکات (چراغدان)، فاطمه است».

فاطمه معصومه علیهاالسلام را توصیف نموده، در مشکات دوم، به بیان تجلّی نور فاطمه اطهر علیهاالسلام در ضمیر مطهر فاطمه ثانی علیهاالسلام و اسراری چند درباره عظمت غیبی و روحانی این نور قدسی مبادرت می ورزم. در مشکات سوم که بیانگر اوصاف حمیده این دو بانوی بزرگ آفرینش می باشد، گوشه ای از فضایل ستوده ایشان را برشمرده، در مشکات آخر نیز به ارائ_ه برکات وجود دردانه عصمت و طهارت، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و آثار پر خیر و برکت این جلوه جمیل رحیمی بر شهر مقدس قم و اهل راستین آن، می پردازم.

در دیوان شعری امام خمینی _ قدس سره _ مجموعاً سه قصیده وجود دارد که از آن جمله، قصیده «مدیح_ه نورَیْ_ن نَیِّ_رَیْن، فاطمه زهرا و فاطمه معصومه علیهما السلام» می باشد که حضرت امام آن را طیّ 44 بیت در فاصله سالهای 1324 _ 1309 ش. مطابق با 1355_ 1340 ق. سروده اند.(1) سبک امام در قصیده سرایی تلفیقی از سبک عراقی و خراسانی است؛ ولی سبک اخیر در قصاید ایشان غلبه دارد. از نشانه های سبک عراقی، صنایع بدیعی است که در قصیده های امام به کار رفته است و از مشخصات سبک خراسانی سادگی الفاظ، روانی فکر، خالی بودن از تخیلات دور از ذهن، کمی لغات دشوار و عدم ارائ_ه صنایع ادبی است.(2) به هر حال، قصیده مورد بحث، سرشار از مضامین بلند عارفانه و اسرار شگرف معنوی در رسای گوهر درخشان

ص: 16


1- 1. «دیوان امام» ص 425.
2- 2. «فرهنگ دیوان امام خمینی» ص 11.

صدف وجود، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام است که به نوعی گویای مقام و منزلت والای زن در آیین مبین اسلام ناب محمدی و بیانگر نگرش و اندیشه سترگ امام راحل دراین باره می باشد.

امید است که در پرتو تمسک به رهنمودهای ماندگار و سیره ولایی آن یار سفر کرده، به زیور شناخت و بصیرت دینی نایل آییم و از رهگذر بینش عمیق عرفانی، به زیارت مقربان حق بشتابیم و در حرم امن اهل بیت علیهم السلام ، طائف کعبه جمال گردیم و خاک آستان کاملان وادی توحید را توتیای دیده سازیم و زبان به ستایش و ثنای انوار قدسی قمر ولایت بگشاییم. اگر چه قلم این حقیر در شرح کلمات طیبه آن امام عارفان، ناتوان، و در بیان مناقب و عظایم کریمه اهل بیت علیهم السلام ، عاجز است، اما خاکبوسی آن رواق دلستان، پیوسته آرزوی این کمترین است و تلألؤ مهتاب جمیل جمالش، همواره فروغ چشمان منتظر و تمنای قلب نیازمندم می باشد.

الفاظ در معانی مدح تو قاصر است ای نازنین که جسم تو باشد روان قم

چشم دلم ز گرد ضریح تو روشن است آری چو توتیا بود این ارمغان قم(1)

و اینک، پیش از تحلیل اشعار سرشار از اسرار آن امام همام سرآغاز سخن را با کلامی از پیشوای فرزانه و رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیة الله خامنه ای _ مد ظله العالی _ زینت می بخشیم :

ص: 17


1- 1. «فروغی از کوثر» ص 87 (شعر از حیدر معجزه به نام «درّ پر بهاء»).

«قم، شهر محبوب، شهر قیام و انقلاب، شهر علم و اجتهاد، شهر ولایت و امامت، شهر حوزه علمیه، شهر علماء بزرگ، پرورشگاه تاریخی و فراموش نشدنی امام بزرگوار ما حضرت آیة الله العظمی خمینی _ قدس سره _، شهر مراجع عظیم الشأن، شهر محدّثان و فقیهان و عالمان و مفسّران و مؤلفان بزرگ اسلام... . در این شهر عزیز، سه نقطه برجسته در میان این همه نقاط روشن، چشم را به خود جلب می کند: اوّل، حرم مطهر و مضجع شریف حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام است؛ آن بزرگواری که این سرچشمه جوشان و خروشان، نخستین بار از کنار مرقد او جوشید و برکاتش به همه عالم و به خصوص به دنیای اسلام رسید.

دوم، علم و فقاهت و حدیث است که این شهر پرچمدار آن بوده است. حوزه علمیه ای که از هزار و دویست سال قبل تا امروز در این شهر مقدس همیشه پابرجا بوده است. علماء بزرگ، فقهاء بزرگ، فلاسفه باارزش، محدّثان عالی مقام و مؤلفان عالی قدر از این شهر برخاستند، یا به این شهر پناه آوردند و در زیر پرتو مطهر پاره تن امامت و ولایت، یعنی حضرت معصومه علیهاالسلام اقامت گزیدند.

نقطه سوم، برجستگی شما مردم مؤمن و شجاع و آگاه و زمان شناس این شهر است. در اوّلی که این نهضت پا به عرصه وجود گذاشت، مردم این شهر بودند که پاسخ گفتند و دست یاری به سوی امام دراز کردند».(1)

علی نعیم الدین خانی

ص: 18


1- 1. سخنان رهبر معظم انقلاب در اجتماع مردم قم، 14/7/1379.

مشکات اوّل منزلت و منقبت معنوی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام

اشاره

در این مشکات، به بیان مرتبت روحانی و منزلت آسمانی فاطمه معصومه علیهاالسلام از زبان سلاله پاک بتول و محرم آل رسول، حضرت امام خمینی _ قدّس سرّه _ می پردازیم. حضرت امام در ده بیت نخست با عالی ترین تعابیر و بلندترین مضامین عرفانی، به بیان مناقب ملکوتی و فضایل قدسی این بانوی گرامی پرداخته که در نوع خود بی نظیر است. گفتنی است که آنچه در خلال این مقاله برای سیّده زنان عالمین، حضرت زهرا علیهاالسلام برمی شماریم، بالتّبع در مورد شأن و منزلت کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام نیز جاری است و هر چه از عظایم و فضایل در رسای زهره آسمان ولایت و عصمت عرضه می گردد، در مرآت تمام نمای فاطمه ثانی علیهاالسلام جلوه ای آشکار و نقشی ماندگار دارد؛ چرا که این دو وجود الهی، یک نور واحدند که در دو کالبد مقدس جلوه گر شده اند.

اخت رضا آن که بر قضاست مقدّر فاطمه آن که بود به فاطمه همسر

ص: 19

بهر نبی کرد حق دو فاطمه خلقت هر دو به معنی یکی ولی به دو صورت(1)

1. ازلی و ابدی

(1) ای ازلیّت به تربت تو مخمّر وی ابدیّت به طلعت تو مقرّر

ترجمه:

(1) ای کسی که دیرینگی و همیشگی، با خاک پاک وجود تو سرشته شده! و ای کسی که جاودانگی و پایندگی، با طلوع وجود تو محقق گشته و قرار و ثبات یافته است!

شرح و تحلیل:

حضرت امام در اوّلین بیت قصیده خود به این نکته پرداخته که ازلیّت با تربت فاطمی تخمیر شده است. همان گونه که پیکر پاک آدم صفی الله علیه السلام ، در اربعینی خجسته به دو دست جلال و جمال ربوبی با زلال قدس فاطمی سرشته شد و نشأه انسانی شکل گرفت و صورت الهی رخ نمود؛ «خَمَّرْتُ طِینَةَ آدَمَ بِیَدی أَرْبَعِینَ صَباحا؛(2) گل آدم را با دو دستم در چهل صبح سرشتم» ، قبل از ظهور آفرینش و تجلّی اسما و صفات الهی نیز، آنچه باعث جلوه گشایی ذات احدی گردید، حبّ ذاتی بود

ص: 20


1- 1. «زندگانی حضرت معصومه و تاریخ قم» سید مهدی صحفی، ص 108. (شعر از سید ناجی قمی).
2- 2. «عوالی اللئالی» ج 4، ص 98، ح 138.

و این حبّ ذاتی، همان حقیقت فاطمی است که ازلیّت با آن تخمیر شده است.

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله سؤال شد که: «أَیْنَ کانَ رَبُّنا قَبْلَ خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْأرْض؛ پروردگار ما پیش از آفرینش موجودات، کجا بود؟» حضرت صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: «کانَ فِی عَمآءٍ ما فَوْقَهُ هَواءٌ وَ ما تَحْتَهُ هَواءٌ؛(1) در عماء بود که در بالا و پایینش هوا وجود داشت».

«عَماء» در لغت به معنای ابر مرتفع و رقیقی است که میان آسمان و زمین حایل می شود و انباشته از باران است.(2) حضرت امام در بیان حقیقت عماء می فرماید:

«أنَّ حَقیقَتَها عِبارةٌ عَنِ الْفَیْضِ الأقْدَسِ و التَّجَلِّی الْغَیْبِی الأَحَدِی الأوَّل، و هُوَ باطنُ الإسْمِ اللهِ الأعْظَم مِنْ حَیْثُ وِجْهَتِهِ الغَیْبِیّة وَظاهِرُه حَضْرةُ الإسْمِ اللهِ مِن حَیْثُ أَحَدِیّة جَمْعِ الأسْماء الإِلهیّة؛(3) همانا حقیقت عماء، عبارت است از: فیض اقدس و تجلّی غیبی احدی اوّل. و آن، باطن اسم اعظم الله است از جهت وجهه غیبی اش. و ظاهر آن، حضرت اسم الله است از جهت احدیت جمع اسما الهی».

بنابراین، حقیقت عماء، فیض اقدس است و آن، اوّلین تجلّی غیبی

ص: 21


1- 1. همان، ج 1، ص 54، ح 79. این روایت در کتاب «الصراط المستقیم» ج 3، ص 235 و «الطرائف» ج 2، ص 354 بدین شکل آمده است: «این کان ربّنا قبل ان یخلق الخلق؟ قال: فی غمام تحته هواء و فوقه هواء».
2- 2. «فرهنگ نوین» ذیل کلمه عماء: ابر بلند برآمده تو بر تو، ابر بارنده یا ابر بر کوه نشسته؛ «فرهنگ عمید» ذیل واژه عماء: ابر مرتفع، ابر بلند برآمده، ابر پرباران.
3- 3. «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس» ص 291.

احدی می باشد که دو حیثیت دارد: یکی جهت غیبی آن، که باطن اسم اعظم الله تعالی است و دیگری جهت ظهوری آن، که حضرت اسم اعظم الله است از نظر احدیت جمعی یا جامعیت در اسماء الهی. آنچه در این میان، مق_ام و م_رتب_ت معنوی ف_اطمه معصومه علیهاالسلام را روش_ن می سازد، ادام_ه بیان بسیار لطی_ف و دقی_ق امام است که می فرماید: تمامی اسما و حقایق الهی نیز دارای این دو حیثیت غیبی و ظهوری می باشند، مانند کره ماه که نیمه ای از آن، تاریک و نیمه دیگر، روشن است. از جمله این حقایق، عماء است که وجهه غیبی آن را «فیض اقدس» می نامیم و وجهه ظاهری اش را «فیض مقدس» یا تجلّی ظهوری و فعلی می گوییم.(1)

اما حقیقت فاطمی که ازلیّت با آن سرشته شده، همان تجلّی اوّل احدی در مقام غیبی و آب زلال نهفته در ابر رقیق و باران زای غیب احدی است که ازلیّت با آن تخمیر شده تا ظهوری مقدّس و جلوه ای مبارک به ثمر بنشیند. از این رو، چون این حقیقت ازلی یا فیض اقدس در اسم اعظم الله جلوه کرد، مایه بسط وجود گردید و به یمن فروغ حُسنش اسما و صفات الهی جلوه گر شدند. و این چنین، اساس و بنیان وجود بر حقیقت غیبی فاطمی استوار گشت و تمامی اسماء الله علاوه بر صبغه شهودی و ظهوریشان از جنبه باطنی و غیبی نیز برخوردار گردیدند و در واقع، آنچه موجبات حیات و شکوفایی وجود را فراهم ساخته، همین وجهه مکنون و غیبی آنهاست.

ص: 22


1- 1. ر.ک: همان، صص 293 _ 292.

در مثال، ابر سفید و باران زایی که در درونش قطرات حیات بخش آب پنهان شده، به هنگام بارش، بذرهای نهفته در دل خاک را روح زندگی می بخشد و سبب تجلّی نباتات ارض می گردد و مایه رشد و پویایی موجودات را فراهم می نماید: «وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ»؛(1) «و قرار دادیم از آب، هر چیز زنده ای را». افزون بر این، همان گونه که ظهورات ارض به موجب آب رخ می نماید، استقرار و دوام آنها نیز وابسته و مرهون وجود آب است.

حقیقت لطیف و زلال فاطمه معصومه علیهاالسلام نیز این چنین است؛ هم ازلیّت به یمن تربت مرطوب فاطمی (حقیقت غیبی) تخمیر شده و موجب تجلّی اسما و صفات الهی گردیده، هم ابدیّت و پایندگی به واسطه طلوع زهره فاطمی محقق شده است. تعبیر به «تربت» در مصرع اوّل، و «طلعت» در مصرع دوم، از آن روست که حقیقت فاطمی در ازل و پیش از ظهور موجودات، چون قطرات نهفته در ابر، مستور بوده است؛ چنان که حقایق خاک نیز قبل از رویش گیاهان پوشیده است.اما پس از ظهور خلقت، آنچه پیش تر در گنجینه ذات نهان بود، اینک ظاهر و آشکار گشته است و از سوی دیگر، جاودانگی و حیات این ظهورات الهی نیز در گرو طلعت عالم تاب فاطمی است؛ به بیان دیگر، به موجب حقیقت پاک فاطمه معصومه علیهاالسلام ازلیّت تخمیر شده، و به یمن طلعت قدس حضرتش، وجه همیشه باقی حق آشکار گردیده است و هر موجودی که بتواند این فروغ آسمانی را در باطن خویش به تلألؤ

ص: 23


1- 1. سوره انبیاء: 21، آیه 30.

درآورد، به منقبت جاودانگی نایل گشته، ثبات و قراری پاینده و حیاتی جاوید و فرخنده می یابد. امیر مؤمنان، علی علیه السلام ، این مظهر تامّ رحمانیّت و ساقی عاشقان ولایت که زهره رحیمیت فاطمی در باطن مطهرش به تمامه طالع گردیده، می فرماید: «أَنَا حَیٌّ لا أَمُوتُ؛(1) من زنده ای هستم که نمی میرم».

2. تجلّی آیت رحمت

(2) آیت رحمت زجلوه تو هویدا رایت قدرت در آستین تو مضمَر

ترجمه:

(2) ای فاطمه! نشانه رحمت خداوندی به یمن ظهور تو آشکار شده و نشانه و علامت قدرت و سطوت الهی در وجود تو پنهان گشته است.

شرح و تحلیل:

همان طور که در عالم ظاهر، بارش باران بهاری و جریان چشمه ساران در روی زمین، موجب سرسبزی و حیات می گردد، فاطمه معصومه علیهاالسلام نیز زمزم جوشیده از ذات خدای احدی و باران ریزان ابر رحمت الهی است که با ظهور خویش بساط فیض و رحمت را برای مخلوقات هستی گسترده و ابر عنایتش پیوسته سرای وجود را فیض بخشی می کند.

در اعتقاد اندیشمندان و متفکران اسلامی، قدرت و توانمندی در

ص: 24


1- 1. «المناقب» ج 2، ص 385.

انجام هر کاری، نتیجه علم و آگاهی است و آن که در عمل و اراده گرفتار تردید و ناتوانی است، از علم و بصیرت یقینی حظّی نبرده است.(1) پس هر کسی که شناختش بیشتر باشد، از قدرت افزون تری نیز برخوردار خواهد بود؛ آنان که در عرصه دنیا بر قدرتهای مادی تسلط یافته اند و به فنّاوریهای پیشرفته ظاهری نایل شده اند، به جهت اطلاع و آگاهی شان به رموزات و اسرار جهان طبیعت است. و در مقابل، کسانی که از معرفت قلبی و بصیرت معنوی بهره وافری برده اند، از قدرت روحانی بالایی برخوردار بوده، گستره تصرفات و احاطه روحی شان وسعت بیشتری دارد.

از آنجا که وجود بهشتی فاطمه علیهاالسلام به دلالت حدیث «أَنَا [ الَّ_تی [ مِنْ بَحْرِ عِلْمِی یَغْتَرِفُونَ»(2) دریای سرشار علم و معرفت الهی است و موجودات گیتی هر یک به اندازه ظرف وجودی شان از آن کسب فیض می کنند، گنجینه عظمت و قدرت ربّانی نیز در حرم رحیمی حضرتش مکنون شده و مفتاح کرامات روحی در محرم سرای فاطمی قرار دارد. آری، از فروغ علم و معرفت فاطمی، رحمت عالم گستر الهی و قدرت عظیم رحمانی جلوه گر است و ابر باران زای رحمت ربوبی و صاعقه قدرت و انوار کرامت از وجود آسمانی فاطمه علیهاالسلام رخ می نماید و عرش الهی که چیزی جز علم و قدرت ربوبی نیست،(3) بر کوثر همیشه جاری

ص: 25


1- 1. «معارج القدس فی معارج معرفة النفس» ص 37 و بعد از آن.
2- 2. «الفضائل» ص 81، فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «من کسی هستم که از دریای علمم برمی گیرند».
3- 3. «اصول کافی» ج 1، ص 130، ح 2، فقال ابو الحسن علیه السلام : «العرش لیس هو الله و العرش اسم علم و قدرة و عرش فیه کلّ شی ء؛ عرش، خدا نیست؛ عرش، اسم علم و قدرت و سریر پادشاهی است که در آن همه چیز وجود دارد».

او قرار یافته است؛ چنان که به بیان صریح روایات اسلامی، فاطمه زهرا علیهاالسلام در سراپرده عرش رحمانی مأوا گرفته و مأمن حقیقی حضرتش جز نهانخانه غیب عرش نمی باشد.(1)

احتمال دیگری که در شرح این بیت از قصیده امام می رود، آن است که مراد از «آیت رحمت» وجود الهی نبی اکرم صلی الله علیه و آله ، و منظور از «رایت قدرت» وجود رحمانی امیر مؤمنان علیه السلام باشد؛ چه اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به صراحت قرآنی«وَما أَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»(2)، خورشید رحمت اَلله تعالی است و علی مرتضی علیه السلام که به منقبت «أَسَدُ اللهِ الْغالِب»(3) زیور یافته، مظهر قدرت و سطوت ربّانی، و جلوه جلال و هیبت رحمانی است و این دو جلوه مبارک، به یمن وجود رحیمی فاطمه علیهاالسلام به ظهور رسیده و رحمت هویدای مصطفوی و قدرت مکنون علوی از حقیقت ازلی فاطمی متجلّی گردیده است: «لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الاْءَفْلاکَ وَلَوْلا عَلِیٌّ لَما خَلَقْتُکَ وَلوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما؛(4)[ای محمد! [اگر تو نبودی، افلاک را نمی آفریدم و اگر علی نبود، تو را خلق نمی کردم و اگر فاطمه نبود، شما دو تن را نمی آفریدم».

ص: 26


1- 1. «معانی الاخبار» ص 396، ح 53، قال رسول الله (ص): «خلق نور فاطمة قبل أن تخلق الارض و السّماء ... کانت فی حقّة تحت ساق العرش».
2- 2. سوره انبیاء: 21، آیه 107.
3- 3. «بحار الانوار» ج 34، ص 267.
4- 4. «علم الیقین» ج 1، ص 381، حدیث قدسی.

3. فیض مقدس

(1) جودت هم بسترا به فیض مق_دّس لطفت هم بالشا به صدر مص_دّر

ترجمه:

(3) بخشش و فیض و کرم تو هم بالین فیض مقدّس است و لطف و لطافت تو هم مسندِ صدرنشین هستی می باشد.

شرح و تحلیل:

به دلالت قدسی «کُنْتُ کَنْزا مَخْفِیّا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ؛(2) من گنج پوشیده بودم. پس دوست داشتم که شناخته شوم» تمام اسمای الهی و به عبارتی، همه وجود(3) در گنجینه ذات حق مکنون بوده اند و آنچه باعث شد که این گنج پنهان به منصه ظهور بنشیند، حبّ ذاتی بوده است. سرکار خانم فاطمه طباطبایی در این باره می فرماید: «عشق، هم عامل خلقت و راز آفرینش محسوب می شود و هم عامل هدایت و استکمال موجودات به سوی خالق هستی؛ یعنی هم در قوس نزول کارساز است و هم در قوس صعود».(3)

در ازل پرتو حسنت ز تجلّی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد(4)

ص: 27


1- 3. «سخن عشق» صص 59 _ 58.
2- 1. «اسرار الحکم» ص 20. روایت مذکور در کتاب شرح نهج البلاغة، ج 5، ص 163 بدین گونه آمده است: «کنت کنزاً لا أعرف، فأحببت أن أعرف».
3- 2. «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم» ص25:«فَاِنَّ الْوُجُودَ هُوَالْحَقُّ».عروس بزرگوار حضرت امام _ قدّس سرّه _ سرکارخانم فاطمه طباطبایی دراین باره می نگارد: «کثرت چیزی جز مراتب و ظهورات آن حقیقت واحد نخواهد بود» (سخن عشق، ص 52).
4- 4. «آیینه جام» (دیوان حافظ)، غزل 152، ص 103.

حضرت فاطمه علیهاالسلام این حوریه انسیه و جلوه جمیل رحیمی، حقیقت حبّ و عشق ذات الهی است که به یمن فروغش، مشیت الهی به ظهور معدن عظمت تعلق گرفت و بساط آفرینش گسترده شد تا معرفت به حق حاصل آید: «فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ أُعْرَفَ؛(1) پس موجودات را آفریدم تا شناخته شوم».

در منظر عرفانی امام خمینی _ قدّس سرّه _ جود و بخشش فاطمه معصومه علیهاالسلام هم بستر و هم افق فیض مقدّس است و به برکت فیض مقدس فاطمی است که همه اسماء الله تجلّی نمودند و الله تعالی به ظهوری اشراقی نشست و مقام تجلّیات فعلی حق تحقق یافت.(2)

«لطف» در اصطلاح تصوّف آن است که معشوق بر اساس رفق و مواسات، عاشق را تربیت می کند تا قوت و تاب جمالش به تمامه برای عاشق حاصل گردد.(3) همچنان که فیض و جود فاطمی، هم بالین فیض مقدس الهی است، لطف و لطافت باطنی اش نیز هم افق فیض اقدس حقّ است که مسندنشین سریر آفرینش و ستاره پرفروغ جان اهل بینش است و عاشقان را با پرتو حُسن جمالش تربیت می کند و لوح ضمیرشان را به نقش دلربای خویش می آراید تا شایستگی جمال بی نهایت را بیابند؛ چنان که در منقبت زهرای اطهر علیهاالسلام آمده است: «فاطمه علیهاالسلام ، دختر پیامبر صلی الله علیه و آله ، الگو و اسوه زیبایی برای مردم است».(4)

ص: 28


1- 1. «اسرار الحکم» ص 20.
2- 2. ر.ک: «فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعابیر عرفانی» ص 631.
3- 3. «لغت نامه دهخدا» ذیل واژه لطف.
4- 4. «مروارید عفاف» ص 92.

حضرت امام در اشاره به این حقیقت معنوی می فرماید: «کُلُّ اسْمٍ کانَ أُفُ_قُهُ أَقْ_رَبُ مِنْ أُفُقِ الْفَیْضِ الْأَقْدَسِ، کانَتْ وَحْدَتُهُ أَتَمَّ وَ جَهَةُ غَیْبِهِ أَشَدَّ وَ أَقْوَمَ؛(1) هر اسمی که افقش به افق فیض اقدس نزدیک تر باشد، وحدتش کامل تر، و جهت غیبی اش شدیدتر و باقوام تر خواهد بود».

4. عصمت فاطمی

پ

(4) عصمت تو تا کشیده پرده به اجسام عالم اجسام گردد عالم دیگر

ترجمه:

(4) ای فاطمه! از آن زمانی که فروغ طهارت و پاکی تو سراسر هستی را پوشانده، عالم اجسام منزلتی دیگر یافته و ارزشی والا پیدا نموده است.

شرح و تحلیل:

حقیقت فاطمی، نور منزّه و پاک حقّ است که از هر گونه ظلمتی پیراسته است. با تابش این نور قدسی بود که عالم موجودات جلوه گر شد و قوس نزول خلقت به یمن طلعت آسمانی اش شکل گرفت.(2) از این رو، هر موجودی ضمن برخورداری از «مظهریت» یا «تحقق عینی» که از فیض مقدس ناشی گردیده، به اندازه استعداد خویش از فروغ عصمت فاطمی نیز که از فیض اقدس برخاسته، بهره مند می باشد و در

ص: 29


1- 1. «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة» ص 19.
2- 2. ر.ک: «بحار الانوار» ج 36، ص 73.

واقع، پرتو قدسی فاطمه معصومه علیهاالسلام پرده عصمت و پاکی را بر روی موجودات کشیده است. تعبیر «پرده» در این بیت، کنایه از احاطه این نور شریف بر عالم آفرینش است و گویای آن است که تمامی مظاهر الهی زیر پوشش و سیطره این نور باطنی قرار دارند و این امر، خصیصه شگرف جلوه های روحانی است که با آنکه در باطن اشیا قرار یافته اند، اما بر ظاهر آنها محیط هستند.(1)

به عبارت دیگر، عالم اجسام، یک عالم مادّی صرف نیست؛ بلکه تمامی تجلّیات و مظاهر وجود علاوه بر حیثیت جسمانی یا امکانی شان، از بُعد الهی یا وجوبی نیز برخوردارند و هستی ما، یک هستی «ملکی _ ملکوتی» یا «خلقی _ حقی» یا «امکانی _ وجوبی» است و از طریق این مظاهر و جلوه های ملکی می توان بدان حقایق نورانی و الهی نایل شد و ظاهر، پلی است برای رسیدن به باطن و نیل به معرفة الله.(2) امام حسین علیه السلام در دعای بسیار ارزشمند خود در صحرای عرفات فرمود: «إلهی عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الاْثارِ وَتَنَقُّلاتِ الاْءَطْوارِ أَنَّ مُرادَکَ مِنِّی أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْ ءٍ؛(3) خدایا! از ا ختلاف آثار و گوناگون شدن تحوّلات دانستم که هدف

ص: 30


1- 1. «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة» ص 37، مصباح 45.
2- 2. «شرح فصِ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیةٍ» علامه حسن زاده آملی،ص 256، قال الصّادق علیه السلام : «ان الله خلق الملک علی مثال ملکوته، و أسّس ملکوته علی مثال جبروته لیستدلّ بملکه علی ملکوته، و بملکوته علی جبروته؛ همانا خداوند عالم ملک را بر مثال ملکوتش خلق نموده است و ملکوتش را بر مثال جبروتش تأسیس کرده است تا به ملکش بر ملکوتش، و به ملکوتش بر جبروتش استدلال شود».
3- 3. «مفاتیح الجنان» دعای حضرت امام حسین علیه السلام در روز عرفه، ص 495.

تو از آفرینشم آن است که خودت را در هر چیزی به من بشناسانی».

توجه به جلوات الهی و تدبر در آیات ربوبی، یک مرتبه از شناخت است و روی گرداندن از آثار حق و دل سپردن به حقیقت مظاهر و بُعد نورانی و غیبی آثار پروردگار، مرتبه والاتری از معرفة الله به شمار می رود که در خور کاملان وادی تجرید و واصلان عرصه توحید می باشد. از این رو، آن کشتی نجات رهروان و مصباح هدایت عارفان، فرمود: «إِلهی تَرَدُّدِی فِی الاْثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ... إِلهی أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَی الاْآثارِ فَارْجِعْنِی إِلَیْکَ بِکِسْوَةِ الاْءَنْوارِ و َهِدایَةِ الاْءِسْتِبْصار؛(1) بارالها! توجه من به آثار راه وصول را بر من دور می گرداند... خدایا! برای شناختت مرا به رجوع به آثارت امر کردی، اما مرا با تجلّیات انوار و هدایت مشاهده، به سوی خودت رهنمون باش».

5. مظهر سرّ مختفی

(5) جلوه تو نور ایزدی را مَجْلی عصمت تو سرّ مختفی را مَظهَر

ترجمه:

(5) ظهور تو تجلی بخش نور خداوندی است و عصمت و پاکی تو جلوه گر سرّ پوشیده و راز نهان الهی است.

شرح و تحلیل:

وجود منوّر حضرت معصومه علیهاالسلام در حقیقت، تجلّی گاه نور ایزدی

ص: 31


1- 1. همان، ص 496.

است؛ نور عالم تابی که در خور ستایش و تحیت است. «ایزد» واژه ای اوستایی است که از «یَزْتَه» مشتق شده و به معنای ستایش سزاست(1) و خداوند را ایزد می نامند؛ زیرا شایسته ثنا و ستایش می باشد.

فروغ عالم گستر الهی در وجود قدسی و مطهری انعکاس یافت که وجهه ملکوتی اش در ملأ اعلا به نام «منصوره» نامیده می شد(2) و این گونه، ضمیر قدسی معصومه علیهاالسلام مظهر و مجلای سرّ پوشیده خداوندی گشت؛ سرّ خفی ای که حق تعالی آن را از دست رس خلایق پنهان داشته و هر کسی شایستگی معرفت به آن را ندارد: «اِنَّما سُمِّیَتْ فاطِمَة لاَِنَّ الْخَلْقَ فَطَمُوا عَنْ مَعْرِفَتِها؛(3) فاطمه را فاطمه نامیدند؛ چون مردم از شناخت او ناتوان اند».

حقیقت فاطمی به مثابه شب تاریکی است که آدمیان توانایی رؤیت حقایق نهفته در ضمیر او را ندارند. از این روست که در لسان گهربار اهل بیت علیهم السلام از وجود عظیم القدر فاطمه علیهاالسلام به «اَللَّیْلَة: شب» تعبیر شده است. امام موسی بن جعفر علیه السلام ، پدر بزرگوار حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام در تفسیر باطن آیه شریفه: «ح_مآ * وَ الْکِتَ_بِ الْمُبِینِ * إِنَّ_آ أَنْزَلْنَ_هُ فِی لَیْلَةٍ مُب_ارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ * فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ »؛(4) فرمود: «مراد از ح_مآ، محمد است... و منظور از کتاب مبین، امیر مؤمنان است و مراد

ص: 32


1- 1. «لغت نامه دهخدا».
2- 2. «بحار الانوار» ج 43، ص 183، ح 17، قال رسول الله صلی الله علیه و آله : «... اسمها فی السّماء منصورة و فی الارض فاطمة».
3- 3. همان، ص 65.
4- 4. سوره دخان: 44، آیات 4 _ 1.

از لیله مبارکه، فاطمه است».(1)

در مکتب عرفانی امام خمینی _ قدس سره _ هیچ اسمی از اسماء الله بدون جلوه و مظهر وجود ندارد؛ حتی اسما مستأثره(2) نیز مظاهر مستأثره دارند: «... فَإِنَّ الاَْسْماءَ الْمُسْتَأْثَرَةَ عِنْدَنا لَها الْمَظاهِرُ الْمُسْتَأْثَرَةُ وَلا یَکُونُ إِسْمٌ بِلا مَظْهَرٍ أَصْلاً بَلْ مَظْهَرُهُ مُسْتَأْثَرٌ فِی عِلْمِ غَیْبِهِ، فَالْعالَمُ لَهُ حَظٌّ مِنَ الْواحِدِیَّةِ وَلَهُ حَظٌّ مِنَ الاْءَحَدِیَّةِ وَحَظٌّ الْواحِدِیَّةِ مَعْرُوفٌ لِلْکُمَّلِ وَالْحَظُّ الاْءَحَدِی سِرٌّ مُسْتَأْثَرٌ عِنْدَ اللهِ وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها؛(3) پس همانا در نزد ما، اسمای پوشیده، مظاهری پوشیده دارند و هیچ گاه اسمی بدون جلوه وجود نخواهد داشت، بلکه مظهر آن در علم غیبی خداوند به نحو پوشیده وجود دارد. پس هستی بهره ای از واحدیت و احدیت دارد که حظّ و نصیب واحدیت آن برای اولیای کامل الهی ثابت و معروف است و حظّ و بهره احدی، رازی است که در نزد خداوند پنهان و برای هر چیزی وجهه ای است که او روی آورنده آن است».

حضرت امام در تعلیقه خود بر شرح فصوص قیصری می فرماید: تمامی اشیا ارتباطی خاص با حضرت احدیت دارند که از آن به «سرّ وجودی» تعبیر می شود».(4) حضرت ایشان در بیت بلند عرفانی

ص: 33


1- 1. «تأویل الآیات» ص 555.
2- 2. مُستَأثِر: صفت فاعلی از مصدر استیثار است، به معنای «برگزیدن چیزهای نیکو برای خود و نه یاران خود؛ برای خود برگزیدن؛ برای خویش برگزیدن امری». (لغت نامه دهخدا) اما «مستأثَرة» صفت مفعولی به معنای برگزیده شده. و اسمای مستأثره، اسمایی است که خداوند آنها را برای خود برگزیده و در نزد او پوشیده است.
3- 3. «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم» صص 27 _ 26.
4- 4. همان، ص 26.

مورد بحث، ضمن بیان این امر که حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام مظهر نور ایزدی است، بیان می دارد که عصمت فاطمی، مظهر سرّ پوشیده و راز خفیّ احدی است؛ حقیقت مستور و گنج بی کرانی که جز پاکان بدان دست نمی یابند: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»؛(1) «مس نمی کنند آن را مگر پاکان».

به عبارت دیگر، عصمت فاطمی مظهر سرّ پنهان و اسم مستأثر و خاصّ الهی است که اسوه حسنه طهارت و زیبایی عارفان و مورد توجه خاصّ تمامی حضرات ائمّه هدی علیهم السلام بوده و هست و در پرتو این سرّ مختفی و اسم مستأثر الهی به مقام زیبنده کمال و جمال مطلق نایل گردیده، به خزاین علم و معرفت دست یافته اند: «نَحْنُ حُجَّةُ اللهِ وَ فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَیْنا؛(2) ما حجّت خدا بر مردمانیم و فاطمه حجّت بر ماست». طاووس زیباروی اهل بهشت، حضرت مهدی علیه السلام (3) در این باره می فرماید: «فِی إِبْ_نَةِ رَسُولِ اللهِ لی أُسْوَةٌ حَسَنَة؛(4) فاطمه، دختر رسول خدا، برای من اسوه نیکویی است».

حضرت امام در آغاز وصیت نامه الهی خویش بدین حقیقت متذکر شده اند که اولیای معصومین علیهم السلام مصادیق اکمل جمال و جلال حق ، محرم اسرار ربوبی و مجلای حقایق قرآن کریم می باشند؛ قرآن شریفی که غیب و شهود بی کران الهی در آن تجلّی یافته و لطایف و دقایق

ص: 34


1- 1. سوره واقعة: 56، آیه 79.
2- 2. «اطیب البیان» ج 13، ص 235.
3- 3. «الصراط المستقیم» ج 2، ص 241، قال النّبی (ص): «المهدیّ طاوس اهل الجنّة».
4- 4. «الغیبة» شیخ طوسی، ص 173.

مکنونش در ضمیر منیر اولیاء الله جلوه ای مبارک دارد: «اَلْحَمْدُ لِلهِ وَسُبْحانَکَ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ مَظاهِرِ جَمالِکَ وَجَلالِکَ وَخَزائِنِ أسْرارِ کِتابِکَ الَّذِی تَجَلّی فِیهِ الاْءَحَدِیَّةِ بِجَمِیعِ أَسْمائِکَ حَتّی الْمُسْتَأْثَرِ مِنْها الَّذِی لا یَعْلَمُهُ غَیْرُکَ...؛(1) ستایش برای خداست و تو پاک و منزهی. خدایا! درود فرست بر محمد و آل او که مظاهر جمال و جلال تو و خزاین اسرار کتاب تواند که احدیت با جمیع اسمایت حتی اسمای مستأثره که کسی غیر از تو بدان آگاه نیست، در آن تجلّی نموده است».

بدین سان، وجهه قدسی و باطنی فاطمه معصومه علیهاالسلام جلوه اسم مستأثر و مظهر سرّ خفیّ الهی و حقیقت لیلة القدر است که بحر حقایق قرآنی در آن نازل گشته و اسرار و علوم لدنی در گنجینه وجودش نهفته و جز کمّلین از اولیاء الله کسی بدان معرفت ندارد و خلایق از معرفت و مشاهدت این وجه جمیل غیبی ناتوان اند. امام خمینی _ قدس سره _ در منزلت والای فاطمه زهرا علیهاالسلام می فرماید:

«[فاطمه] زنی که هر کسی با هر بینش در باره او گفتاری دارد و از عهده ستایش او برنیامده، که احادیثی که از خاندان وی رسیده، به اندازه فهم مستمعان بوده و دریا را در کوزه نتوان گنجاند و دیگران هر چه گفته اند، به مقدار فهم خود بوده، نه به اندازه مرتبت او. پس اولی آنکه از این وادی شگفت درگذریم».(2)

ص: 35


1- 1. «صحیفه انقلاب» وصیت نامه سیاسی _ الهی امام خمینی، ص 1.
2- 2. «جایگاه زن در اندیشه امام خمینی» تبیان، دفتر هشتم، ص 33، پیام امام خمینی _ قدس سره _ به مناسبت روز زن.

6. واجب ممکن نما

(6) گویم واجب تو را نه آنَتْ رُتبت خوانم ممکن تو را ز مُمکِن برتر

(7) ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبی اندر رَدای امکان مَظْهَر

(8) ممکن اما چه ممکن، علتِ امکان واجب اما شعاع خالق اکبر

ترجمه:

(6) ای فاطمه! تو را واجب می نامم، ولی رتبه و منزلت تو آن نیست. تو را ممکن می خوانم، اما از ممکنات بالاتر هستی.

(7) او ممکنی است که لباس واجب بر تن نموده و واجبی است که عبای امکان را پوشیده و در مقام ظهور، ممکن الوجود می باشد.

(8) تو ممکن هستی، اما از ممکنات برتری، تا جایی که علت امکان را باید وجود تو دانست و واجب هستی، ولی شعاعی از خورشید احدی و پرتوی از بزرگ ترین خالق وجود می باشی.

شرح و تحلیل:

فاطمه معصومه علیهاالسلام از نظر جنبه غیبی و وجهه باطنی اش، رنگ و بوی وجوبی دارد. از این رو، نمی توان او را ممکن صرف دانست و از طرف دیگر، چون حیثیت خلقی یافته و آن گنج مستور اینک در عالم امکان ظهور یافته، پس ممکن الوجود است. اما حضرتش اگر چه از نظر شهودی و ظاهری، «ممکن» است، ولی به لحاظ آنکه وجهه غیبی

ص: 36

حق به نحو اتم و اکمل در مرآت وجودش جلوه گر شده، از دیگر ممکنات متمایز گشته است.

به اشارت آسمانی «هُوَ... الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ»،(1) فاطمه علیهاالسلام ممکنی است که در لباس واجب تجلّی یافته و مظهریت تام خداوند جمیل را داراست و به بیان رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله حوریه ای است که به صورت انسانی متجلّی شده و در حقیقت، تمثال جمیل ملکوتی است که در قالب انسانی تبلور یافته است.

تعبیر بسیار لطیفی که حضرت امام در اینجا ارائه نموده، «لباس واجب» و «ردای امکان» است. «لباس»، جامه و پوشش اصلی بدن است و «ردا» یا عبا چیزی است که روی لباس می پوشند(2)؛ یعنی مقام غیبی و وجوبی فاطمه معصومه علیهاالسلام _ که وجوب بالغیر است _ مستور است، و مقام ظهوری و امکانی ایشان آشکار است. همین جنبه وجوبی اوست که علّت آفرینش و مایه تجلّی ذات و تحصل اعیان ثابته و استعدادهای آنها در عالم علم ربوبی ، و نیز موجب تجلّی اعیان ثابته در عالم خارج به همراه لوازم و توابعشان گردیده است و به حق، فروغ حُسنش شعاع قدسی برخاسته از خورشید الله تعالی است که درخشش و روشنایی اش همه مخلوقات را از ظلمت عدم رهایی بخشیده و تمامی خلق را نور الهی یا حیثیت حقّی عطا نموده است؛ چنان که امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال از سرّ نامیده شدن حضرت فاطمه به «زهرا»

ص: 37


1- 1. سوره حدید: 57، آیه 3.
2- 2. «لغت نامه دهخدا».

فرمود: «او را زهرا نام نهادند؛ زیرا خداوند او را از نور عظمت خودش آفرید و چون آن نور درخشیدن گرفت، آسمانها و زمین روشن شدند».(1)

7. یگانه واسطه فیض

(9) ممکن اما یگانه واسطه فیض فیض به مِهْتر رسد و زان پس کِهتر

(10) ممکن اما نمودِ هستی از وی ممکن اما ز ممکنات فزون تر

ترجمه:

(9) فاطمه معصومه علیهاالسلام وجودی ممکن است، ولی ممکنی است که یگانه واسطه فیض الهی به موجودات می باشد؛ بدین گونه که نخست فیض به بهترین مظاهر، و سپس از سوی آنها به دیگر جلوه ها _ با توجه به مرتبه و منزلت وجودی شان _ افاضه می شود.

(10) حضرتش ممکن الوجودی است که ظهور تمام هستی به یمن فروغ اوست و از نظر فضیلت و مقام، نسبت به دیگر ممکناتْ جایگاهی بسیار والا دارد.

شرح و تحلیل:

همچنان که سرای ارض مستقیما نمی تواند از آب دریا بهره مند شود و تنها به وسیله انبوه ابرهای برخاسته از دریا برخوردار از باران

ص: 38


1- 1. «کلیات حدیث قدسی» ص 474.

حیات بخش و دیگر نعمات و ثمرات می گردد، موجودات هستی نیز به طور مستقیم توانایی دریافت فیض و رحمت الهی را ندارند و محتاج واسطه ای کریم و رئوف و رحیم اند تا قطرات رحمت بی کران حق را بر آنها فرو ریزد و هر موجودی در حدّ ظرفیت و به مقتضای خلقت خویش از آن مستفیض گردد. به بیان معنوی امام راحل فاطمه معصومه علیهاالسلام یگانه واسطه فیض به موجودات است؛ به طوری که نخست فیض اقدس در مهتر اسما، یعنی اسم اعظم الله، تجلّی می کند و سپس از طریق اسم اعظم الله تعالی، فیض به سایر اسما که تحت سیطره و احاطه اویند، می رسد.

آری، حضرت معصومه علیهاالسلام مظهر کوثر زلال الهی و آب حیات و زندگانی است که نمود و ظهور، و رشد و تعالی را برای یکایک خلایق به ارمغان می آورد و به بیان رساتر، «تحقق» و «بقا»ی هر موجودی مرهون و مربوط به این سرچشمه حیات می باشد؛ خیر کثیر و حقیقت واحدی که در هر ظرفی به میزان سعه وجودی اش قرار می گیرد: «أَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها»؛(1) «او آب را از آسمان نازل کرد. پس رودخانه ها به اندازه خود روان شدند».

8. سلسله نورانی

(11) وین نه عجب زانکه نور اوست ز زهرا نور وی از حیدر است و او ز پیمبر

ص: 39


1- 1. سوره رعد: 13، آیه 17.

(12) نور خدا در رسول اکرم پیدا کرد تجلّی ز وی به حیدر صفدر

(13) وز وی تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر ز دُختِ موسیِ جعفر

ترجمه:

(11) جای شگفتی و حیرت نیست که این همه مقام و منزلت را برای کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام برمی شماریم ؛ چرا که نور او از فاطمه زهرا علیهاالسلام است که از سوی علی بن ابی طالب علیه السلام بر او تابیده و نور علی علیه السلام نیز از جانب رسول اکرم صلی الله علیه و آله بدو افاضه گردیده است.

(12) نور خداوند در وجود الهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آشکار شده و از سوی حضرتش بر وجود رحمانی علی علیه السلام تابیده است.

(13) آن گاه نور خدا از طرف مهتاب منوّر علی علیه السلام بر نهاد آسمانی حضرت فاطمه علیهاالسلام تابانده شده و اکنون انوار آن زهره درخشنده ربوبی از مرآت تمام نمای دختر موسی بن جعفر، حضرت معصومه علیهاالسلام ، به ظهور رسیده است.

شرح و تحلیل:

حضرت امام در این ابیات، دلیل عظمت و بزرگی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام را برشمرده و متذکر این معنا شده اند که اگر هستی و دایره وجود به یمن آن حضرت نمود یافته، از آن روست که نور او از «زهرا» است و زهرا، یعنی ستاره درخشنده ای که فروغ عالم گسترش ظلمات عدم را به روشنایی وجود آراسته و بی کران هستی وامدار پرتو انوار

ص: 40

اوست. و اما امیر مؤمنان، حضرت علی علیه السلام که در حرم پاک نبوی رشد و نمو یافته و قمر تابانش به عنایت و موهبت شمس جهان تاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله منوّر گشته ، به عنوان یگانه کفو و همتای فاطمه علیهاالسلام حافظ و امین والاترین امانت گیتی، وجود لطیف و شریف فاطمی شده است و به بیان دیگر، علی بن ابی طالب علیه السلام انوار قمرش را مرهون تابش خورشید فروزان محمدی می داند و فاطمه زکیه علیهاالسلام تلألؤ زهره جمالش را در حرم امن و آسمان رفیع علوی می بیند.

در نشأه ظهور (قوس نزول) و عرصه تربیت و ربوبیت، نور الله تعالی بر مرآت تمام نمای محمدی تابیدن گرفته و آن گاه این نور الهی از مرآت حقیقت محمدی در آیینه تمام و کامل علی مرتضی علیه السلام ، آن شیر بیشه فتوت و شجاعت و شکننده صف کفر و جهالت، تجلّی یافته و سپس این نور رحمانی در جام جهان نمای فاطمی تجلّی نموده تا مقصود از خلقت افلاک و آفرینش وجود پاک محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و علی مرتضی علیه السلام عیان گردد. و این گونه، نور قدس الهی به بیان قرآنی «نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشآءُ»(1) آیینه در آیینه انعکاس یافت و اصلاب طاهر و ابدان پاک و مقدس شایسته حمل این امانت عظیم گشتند. شعاع شمس نبوی و نور قمر علوی در وجود با قدر و منزلت فاطمی جمع آمده، عصاره رسالت و ولایت در ضمیر منیرش رخ نمود و به معیت کوثر حیات بخش فاطمه علیهاالسلام سلسله نورانی اهل بیت علیهم السلام

ص: 41


1- 1. سوره نور: 24، آیه 35: «نوری بر نور است. خداوند هر کسی را که بخواهد برای نورش هدایت می کند».

شکل گرفت.

بدین ترتیب، نور فاطمی در عصر امام موسی بن جعفر علیه السلام در وجود دختری از تبار زهرا علیهاالسلام عیان گشت که به القاب شریف و بزرگی چون: «معصومه»، «محدّثه»، «عالمه»، «عابده»، «زکیه»، «طاهره» و «حمیده»(1) مفتخر است و به عنوان «فاطمه کبری» و «کریمه اهل بیت» فضایل و مناقب شگفت فاطمه زهرا علیهاالسلام را در خود جلوه بخشیده است. در اعتقاد امام خمینی _ قدس سره _ حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام مرآت تمام نمای فاطمی است که سیرت بهشتی و حقایق باطنی حضرتش را به ارث برده و آن نور غیبی و تجلّی ازلی، اینک در ضمیر گوهر دردانه حرم اهل بیت علیهم السلام به ظهور رسیده و همان لطایف شگرف و عظایم شگفت معنوی را تبلوری دیگر بخشیده است.

بضعه زهرایی و سلاله حیدر نور دو چشم نبی حبیبه داور

فاطمه ثانیی به عالم ظاهر لیک به معنی تویی همان و نه دیگر(2)

ص: 42


1- 1. «نگین قم» ص 13؛ «دلائل الامامة» ص 309؛ «انوار المشعشعین» ص 211.
2- 2. «فروغی از کوثر» ص 85 ، برگرفته از قصیده آیة الله میرزا محمد ثقفی تهرانی در مدح فاطمه معصومه علیهاالسلام .

مشکات دوم تجلّی نور قدس فاطمی در وجود مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام

اشاره

در ادامه، حضرت امام به توصیف بیشتر نور قدس فاطمی که در وجود پاک سرشت معصومه اهل بیت علیهم السلام تجلّی یافته، می پردازد و از اسرار و لطایفی پرده می گشاید که همگی نشانگر مقام معنوی و منزلت والای کریمه اهل بیت علیهم السلام می باشد. امید است که در پرتو معرفتی برخاسته از کلمات طیبه و سخنان نورانی امام راحل _ قدّس سرّه _ به شناخت راستین این بانوی مکرمه نایل گردیم و به زیارت عارفانه حرم بهشتی اش توفیق یابیم.

1. فروغ مشیّت

(14) این است آن نور کز مشیّت «کُنْ» کرد عالم، آنکو به عالم است منوّر

ترجمه:

(14) نور هستی بخش فاطمه معصومه علیهاالسلام همان نوری است که با مشیت مطلقه حق عالم وجود را پدید آورد؛ نوری که به موجب ظهور هستی، نمایان شده است.

ص: 43

شرح و تحلیل:

اوّلین چیزی که صبح ازل را شکافت و پرده اسرار را خرق نمود و باب گنجینه پنهان ذات را گشود، مشیت مطلقه بود که از مقام امر است و فوق تعینات خلقی می باشد(1): «خَلَقَ اللهُ الْمَشِیئَةَ بِنَفْسِها ثُمَّ خَلَقَ الاْءَشْیاءَ بِالْمَشِیئَةِ؛(2) خداوند مشیّت را به وسیله خود او خلق کرد و سپس اشیا را به موجب مشیّت آفرید».

مشیت مطلقه دو مقام دارد: یکی مقام لا تعیّن و لا ظهور بالوحدت، و دوم مقام کثرت و تعین به صورت خلق و امر. مشیت مطلقه به حسب مقام اوّلش، مرتبط با حضرت غیب یا فیض اقدس است و هیچ گونه ظهوری ندارد و به حسب مقام دومش، ظهور تمام اشیا، بلکه تمام اشیاست و با فیض مقدس مرتبط است.(3)

حضرت امام در تعریف مشیت مطلقه می فرماید: «فَهِیَ ظُهُورُ الذّاتِ الأَحَدِی فِی هَیاکُلِ الْمُمْکِناتِ عَلی قَدْرِ اسْتِحْقاقِها، وَ بُروزِ الجَمالِ السَّرْمَدی فِی مِرْآةِ الْکائِناتِ عَلی قَدْرِ صَفائِها، وَ بِها یَکْسُو کِسْوَةَ الْإِمْکانِ وَ یَتَلَبَّسُ بِلِباسِ الْأَکْوان؛(4) پس مشیت، ظهور ذات احدی در هیکل ممکنات به اندازه استحقاقشان، و بروز جمال سرمدی در آیینه کائنات به قدر صفای هر یک از آنهاست. و این جمال الهی است که به واسطه همین آیینه ها جامه امکان در بر نموده و به لباس اکوان در آمده است».

ص: 44


1- 1. «مصباح الهدایة» ص 61.
2- 2. «اصول کافی» ج 1، ص 110، ح 4.
3- 3. «مصباح الهدایة» صص 46 _ 45.
4- 4. همان، ص 47.

در این بیت، امام راحل _ قدّس سرّه _ نور انعکاس یافته در وجود پاک طینت معصومه علیهاالسلام را نور خدا می داند که با مشیت مطلقه اش عالم را جامه ظهور بخشیده و همان جمال سرمدی است که در مرآت موجودات به قدر صفا و جلایشان تجلّی یافته است. در مصرع نخست بیت مورد بحث، صنعت ادبی «تلمیح» به کار رفته و واژه «کُنْ» بدین آیه شریفه اشاره دارد: «بَدِیعُ السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ وَإِذا قَضی أَمْرا فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»؛(1) «او آفریننده آسمانها و زمین است و هر گاه امری را اراده کند، جز این نیست که به او می گوید: بشو! پس می شود».

گفتنی است که نور خورشید در صورتی به رؤیت می رسد که بر اجسام بتابد و در واقع، نور موجب جلوه اشیا می گردد و اشیا نیز باعث آشکار شدن نور می شوند. بیان لطیفی که در مصرع دوم بدان اشاره شده، گویای این حقیقت است که از رهگذر نور مطلق فاطمی، موجودات جامه ظهور بر تن پوشیدند و در پرتو این نور، تمامی اسمای الهی ظاهر گشت و از سوی دیگر، به یُمن مظاهر حق نیز این نور غیبی تبلور عینی یافت و حضرت حق در مرآت کثرات رخ نمود؛ تلألؤ جمال فاطمی هستی را عیان ساخته و ظهورات و تجلّیات حق نیز فروغ حُسن جمالش را پدیدار کرده است : «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه»؛(2) «به هر طرف که روی کنید، پس آنجا وجه خداست».

ص: 45


1- 1. سوره بقرة: 2، آیه 117.
2- 2. همان، آیه 115. امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریف می فرماید: «... نَحْنُ کَعْبَةُ الله وَ نَحْنُ قبْلَةُ الله وَ نَحْنُ وَجْهُ الله، قالَ اللّهُ تَعالی: «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه»...» «بحار الانوار» ج 24، ص 303، ح 14).

جز فیض وجود او نباشد هرگز جز عکس نمود او نباشد هرگز

مرگ است اگر هستی دیگر بینی بودی جز بود او نباشد هرگز(1)

2. زیور دوشیزگان

(15) این است آن نور کز تجلّی قدرت داد به دوشیزگان هستی زیور

ترجمه:

(15) نور فاطمه معصومه علیهاالسلام که نشانه قدرت و عظمت الهی است، به زنان پاک گیتی زیبایی داده است.

شرح و تحلیل:

در عالم ظاهر، زنان خویشتن را به وسیله زر و زیور دنیایی می آرایند و بر جمال خود می افزایند؛ اما در منطق اولیاء الله، زینت حقیقی به میزان بهره مندی از نور قدسی فاطمه معصومه علیهاالسلام است که سیرت جمیل ملکوتی را برای زنان به ارمغان می آورد. بنابراین، هرگاه زنْ خود را در مکتب اولیاء الله به زیور طهارت و پاکی آراسته نماید، چون آیینه ای شفاف تجلّیگاه نور فاطمی شده، سیرتش آیینه دار جمال جمیل فاطمه کبری علیهاالسلام می گردد.

«دوشیزه» به دختر (زن باکره) می گویند و در حقیقت، این نور مقدس در زنانی جلوه گر می شود و در مرآت وجود کسانی انعکاس می یابد که چون مریم عذرا علیهاالسلام از زنگار معاصی مصونیت یافته و چون

ص: 46


1- 1. «دیوان امام» رباعی فیض وجود، ص 217.

فاطمه معصومه علیهاالسلام در حریم اهل الله از هر گونه غفلت و کثرتی به دور باشند. بنابراین، شایسته می نماید که زنان مسلمان از وادی ظاهر به حرم کمال پرور باطن گام نهند و دل و جان خود را با نور فضایل و حقایق چنین زنان بزرگی زیور دهند و معصومه وار مسیر رشد و تعالی را بپیمایند.

و اما در مورد باکره بودن حضرت معصومه علیهاالسلام باید گفت همچنان که اگر امام علی بن ابی طالب علیه السلام وجود نداشت، هرگز همتایی برای فاطمه زهرا علیهاالسلام پیدا نمی شد، برای کریمه اهل بیت علیهم السلام نیز چون کفو و همتایی وجود نداشته، حضرتش هرگز مبادرت به ازدواج ننموده است؛ چنان که مرحوم شیخ عباس قمی در این باره می نگارد: «چنین رسیده که رضائیه دختران خود را به شوهر نمی دادند؛ زیرا کسی را که همسر و هم کفو ایشان بود، نمی یافتند و حضرت موسی بن جعفر (ع) را بیست و یک دختر بوده است و هیچ یک شوهر نکرده اند».(1)

کفو تو را چون نکرد خلق خداوند زان ننمودی به عمر خویش تو شوهر

خلق جهان جمله اند زوج و خدا فرد تو چو خدا فردی و نداری همسر(2)

3. نور هدایت

(16) شیطان عالم شدی اگر که بدین نور ناگفتی آدم است خاک و من آذر

ص: 47


1- 1. «منتهی الآمال» صص 846 - 845.
2- 2. «گنجینه دانشمندان» ج1، ص 24 (قصیده ای از آیة الله ثقفی تهرانی به نام فاطمه ثانی).

ترجمه:

(16) اگر شیطان به این نور که در نهاد آدم علیه السلام به ودیعت سپرده شده بود، علم داشت، هیچ گاه خود را برتر از آدم علیه السلام نمی دید و نمی گفت که او از خاک خلقت یافته و من از آتش آفریده شده ام.

شرح و تحلیل:

آن گاه که دو دست جمال و جلال الهی در آفرینش آدم علیه السلام رفت، او را معجونی از خاک و نور و یا ترکیبی از غیب و شهود قرار داد و در واقع، حضرت حق نور خود را در وجود خاکی آدم علیه السلام به ودیعت سپرد و مقام خلیفة اللهی را که همان مقام مرآتیّت است، بدو عطا کرد: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الاَْرْضِ خَلِیفَةً»؛(1) «همانا من در زمین جانشینی را قرار دهنده ام».

از این رو، زمانی که ملائکة الله به بُعد نورانی آدم صفی الله علیه السلام وقوف یافتند، سر بر آستان ربانی آدم علیه السلام ساییدند. در صورتی که شیطان به جهت عدم آگاهی از وجهه نوری و نظر صرف به جنبه خاکی آدم علیه السلام ، بر طبل استکبار و انکار کوبید و طریق نافرمانی را در پیش گرفت واین چنین، خویشتن را آتش منوّر دید و آدم علیه السلام را خاکی مکدّر؛ و حال آنکه در باطن این جسم خاکی، حقیقتی افلاکی نهفته بود که سروری و سیادت او را بر تمام موجودات به ارمغان می آورد؛ حقیقتی که به بیان امام جز نور قدسی صفیة الله، فاطمه معصومه علیهاالسلام نیست و تلألؤ روشنگرش پرده های جهل و بی خبری را کنار می زند و علم و بصیرت قلبی را نتیجه می بخشد.

ص: 48


1- 1. سوره بقرة: 2، آیه 30.

بنابراین، اگر شیطان به این نور معرفت بخش توجه داشت، به مقام و منزلت آدم علیه السلام وقوف می یافت و سر بر پیشگاه منوّرش می سایید. قرآن کریم در جریان سجده فرشتگان بر آدم علیه السلام ، از این نور غیبی و طلعت فاطمی به عنوان «غیب آسمانها و زمین» یاد کرده است: «أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ»؛(1) «آیا به شما (ملائکه) نگفتم که همانا من غیب آسمانها و زمین را می دانم».

از اشتیاق سجده بر خاک چهر تو آدم هنوز روی دلش سوی گندم است

ابلیس را که چنگ ندامت گلو فشرد بر درگهت امید علاج تندّم است(2)

4. حقیقت هستی

(17) آبروی ممکنات جمله از این نور گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر

(18) جلوه این خود عَرَض نمود عَرَض را ظلَّش بخشود جوهریّت جوهر

ترجمه:

(17) تمامی موجودات یا ممکنات عزّت و شرافت خود را از این نور دارند و اگر این فروغ عالم تاب وجود نداشت، جمله ممکنات باطل

ص: 49


1- 1. همان، آیه 33.
2- 2. «زندگانی حضرت معصومه و تاریخ قم» ص 86 . (شعر از تاج الشعراء).

می شدند و هرگز تجلّی نمی یافتند.

(18) ظهور نور فاطمی، عرض را عرضیّت بخشیده و سایه این نور الهی به جوهر، جوهریّت عطا نموده است.

شرح و تحلیل:

«جوهر» که فارسی آن گوهر، و در لغت به معنای سرشت و خلقت اصلی است، در اصطلاح فلسفه: «چیزی است که وقتی یافت شد، در موضوع نباشد»(1).

اما «عَرَض» به معنای چیزی است که ظاهر و آشکار است و دوام ندارد. بنابراین، جوهر، آن است که قائم به ذات است و به چیز دیگری محتاج نیست تا قائم به آن باشد. در حالی که عرض، در وجود خود محتاج به غیر است و قائم به آن می باشد، مانند: رنگ، بو، مزه و امثال اینها؛ به بیان دیگر، وجود جوهر، وجودی تحصلی و استقلالی است؛ ولی وجود عرض، وجودی اعتباری و رابطی است.(2)

آنچه در تعریف جوهر و عرض گفته شد، بیان فلسفی بود. اما حضرت امام در تعلیقات خود بر شرح فصوص، جوهر و عرض را از منظر عرفان و لسان اهل الله چنین تعریف می کند:

«الْجَوْهَرُ هُوَ الْوُجُودُ الْمُنْبَسِطُ وَالظُّهُورُ القَیُّومِی مِنَ الْحَضْرَةِ الاِْلهِیَّة وَهُوَ ظِلُّ الْفیْضِ الاَْحَدِی وَالاِْسْمِ الاَْعْظَمِ بِالْوَجْهَةِ الْغَیْبِیَّةِ الاَْحَدِیَّةِ، وَالاَْعْراضُ تَعیُّناتُ

ص: 50


1- 1. نرم افزار «نور الحکمة» بخش فرهنگ نامه، فرهنگ فلسفی، به نقل از کتاب نجات ابن سینا.
2- 2. ر.ک: «تقریرات فلسفه امام خمینی» ج 1، صص 362 _ 358.

الْفَیْضِ الْقَیُّومی مِنَ الْعَقْلِ اِلَی الْهَیُولی ظِلُّ التَّعَیُّناتِ الاَسْمائِیَّةِ فِی الْحَضْرَةِ الْواحِدِیَّةِ وَالْجَواهِرُ دائِما مُکْتَنِفاتٌ بِالتَّعَیُّناتِ الْعَرَضِیَّةِ وَهِیَ مَحْجُوبةٌ بِها وَمُخْتَفِیَةٌ تَحْتَ اسْتارِها کَما أَنَّ الْفَیْضَ الاَقْدَسِ الْأَحَدی مَحْجُوبٌ بِالاَْسْماءِ الْإلهیَّةِ وَ تَحْتَ اسْتارِها، وَالْإسْمُ هُوَ الْجَوْهَرُ الْمُکْتَنِفُ بِالاَْعْراضِ فِی الْعَیْنِ، وَالْفَیْضُ الْأحَدِیُّ الْمُکْتَنِفُ بِالتَّعَیُّناتِ الْأَسْمائِیَّة؛(1)جوهر عبارت است از وجود منبسط و ظهور قیومی از حضرت الهی، و او همان سایه فیض اقدس احدی و وجهه غیبی احدی اسم اعظم الله است. و اعراض عبارت اند از: تعیّنات آن فیض قیومی از عقل تا هیولی، که سایه تعیّنات اسمایی در حضرت واحدیت اند. جواهر همواره به وسیله تعینات عرضی احاطه گردیده و به موجب اعراض در حجاب رفته و زیر پوشش آنها نهان گشته اند؛ همچنان که فیض اقدس احدی به سبب اسمای الهی محجوب و زیر پرده آنها قرار گرفته است. اسم، همان جوهری است که هنگام تعین، به وسیله اعراض احاطه شده و همان فیض احدی است که به وسیله تعینات اسمایی پوشانده شده است».

طبق این بیان لطیف عرفانی در تعریف جوهر و عرض، می توان در شرح و تحلیل ابیات مذکور چنین گفت که جلوه نور فاطمه معصومه علیهاالسلام مایه ظهور و تحقق تعینات یا اعراض گردیده و سایه این وجود منوّر موجب تحصل جواهر گشته است و همان گونه که فیض احدی به موجب تعینات اسمایی احاطه یافته است، از رهگذر بُعد باطنی و غیب فاطمی نیز که سایه بر گستره وجود افکنده، جواهر هستی تحصل یافته اند؛ به بیان دیگر، سایه فیض احدی (حقیقت لیلة القدر) بر

ص: 51


1- 1. «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم» صص 29 _ 28.

تمامی اسماء الله گسترده شده است(1) و به یمن بُعد ظهوری و تجلّی شهودی اش جامه اعراض بر تن اسما آراسته گردیده و جوهریت اسما در ورای تعینات یا اعراض نهان گشته است و به عبارت دیگر، تمام اسمای الهی یا موجودات عرصه خلقت، جوهر یا وجود منبسط الهی اند که در حجاب تعینات یا اعراض یا کثرات نهفته اند و فیض اقدس احدی اند که در احاطه تعینات اسمایی قرار دارند.

از این رو، عزّت و اعتبار موجودات، و فضیلت و شرافت ممکنات به یُمن جلوه نور فاطمی محقق گشته است و اگر ممکنات از این فروغ قدسی بهره مند نبودند و پرتو هستی بخش فاطمی در مرآتشان انعکاس نمی یافت، هرگز بسط وجود نمی یافتند و جامه ظهور بر تن نمی آراستند و به زیور اعراض مفتخر نمی شدند و اگر از آن نور حقّی فاطمه ثانی علیهاالسلام حظّی نداشتند، جز باطل چیزی نبودند و همچنان در پرده عدم، از بروز حقایق و استعدادات مستورشان خبری نبود. بنابراین، بطون و ظهور وجود، وامدار نور قدسی و سایه مبارک فاطمه معصومه علیهاالسلام است و حضرتش به ممکنات خلقی، عزّت و شرافت بخشیده و جوهریّت و عرضیّت اسما مرهون تجلّی واحدی و ظلّ احدی اوست؛ یعنی جوهریّت جوهر، همان سایه احدی یا ظلّ غیبی فاطمی است که چشمه وجود از آن سرمنشأ گرفته است و عرضیّت اعراض، همان تجلّی واحدی یا جلوه شهودی نور فاطمی است که

ص: 52


1- 1. سوره فرقان: 25، آیه 45: «اَلَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ»؛ «آیا ندیدی که پروردگارت چگونه سایه را گسترانید».

لباس کثرات خلقی را بر تن آن وحدت حقی نموده و عالم «غیب» را به زیور «شهود» آراسته است.

5. عصاره رسالت و ولایت

(19) عیسی مریم به پیشگاهش دربان موسی عمران به بارگاهش چاکر

(20) آن یک چو دیده بان فرا شده بر دار وین یک چون قاپقان معطّی بر در

(21) یا که دو طفل اند در حریم جلالش از پی تکمیل نفس آمده مُضطر

(22) آن یک انجیل را نماید از حفظ وین یک تورات را بخواند از بَر

ترجمه:

(19) عیسی بن مریم علیه السلام در محضر والای فاطمه معصومه علیهاالسلام ، نگهبانِ در است و موسی بن عمران علیه السلام در قصر پادشاهی او چون ملازم و خادم می باشد.

(20) عیسای روح الله علیه السلام چون دیده بانی است که بر صلیب بالا رفته و موسی کلیم الله علیه السلام مانند دربانی است که جلوی بارگاه فاطمی ایستاده و مشغول عطا و بخشش است.

(21) حضرت عیسی و حضرت موسی علیهماالسلام در حریم جلال و عظمت فاطمه معصومه علیهاالسلام همانند دو کودک اند که به جهت کمال یافتن نفس خود

ص: 53

حاجتمند آستان حضرتش شده اند.

(22) عیسای مسیح علیه السلام کسی است که انجیل را از حفظ نشان می دهد و موسای کلیم علیه السلام کسی است که کتاب تورات را از حفظ می خواند.

شرح و تحلیل:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم جامع میان شریعت و معرفت یا رسالت و ولایت است و وحدت و کثرت در وجود جمعی حضرتش یکسان جلوه گر است؛ و حال آنکه در ضمیر منوّر حضرت عیسی، کلمة الله علیه السلام ، جنبه روحانیت تبلور بیشتری یافته و در نهاد پاک حضرت موسی، کلیم الله علیه السلام ، جنبه شریعت و توجه به احکام ظاهری، نمود آشکارتری داشته است.

این حقیقت متعالی در حدیث شریف نبوی که حضرت امام آن را در برخی از آثار گرانمایه خود ذکر نموده، چنین تبیین شده است: «کانَ أَخِی مُوسی عَیْنُهُ الْیُمْنی عَمْیاء وَأَخِی عِیسی عَیْنُهُ الْیُسْری عَمْیاء وَأَنَا ذُو الْعَیْنَیْنِ؛(1) برادرم موسی از چشم راست نابینا بود و برادرم عیسی چشم چپش نمی دید و من دارای دو چشم هستم». امام راحل در تأویل این روایت که منسوب به رسول خدا صلی الله علیه و آله است، فرموده: «در کتاب عیسی علیه السلام توجه به معنویات و روحانیت بیشتر بوده است. از این جهت، «عَیْنُهُ الْیُسْری» که عبارت از طرف طبیعتش بوده است، «عَمْیاء» بوده است... یعنی توجه به این جهت «یَسار» که عبارت از طبیعت است، نداشته است و کم داشته است و او (حضرت موسی علیه السلام ) هم بر حسب طبیعتش توجهش به مادیات زیاد بوده

ص: 54


1- 1. «تفسیر سوره حمد» ص 11؛ «سرّ الصلوة» ص 92.

است. «وَأَنَا ذُو عَیْنَیْنِ»؛ هم جهات معنوی، هم جهات مادی. شما احکامی را که ]در اسلام[ می بینید، شهادت بر این چیز است؛ احکامی معنوی دارد و بسیاری از احکامش سیاسی است»(1).

و یا در فرازی دیگر روایت مذکور را چنین تفسیر می نماید که: «جناب موسی علیه السلام را کثرت غلبه بر وحدت داشت، و جناب عیسی علیه السلام را وحدت غالب بر کثرت بود و رسول ختمی صلی الله علیه و آله را مقام برزخیت کبری، که حدّ وسط و صراط مستقیم است، بود».(2)

در این ابیات، حضرت امام عیسی روح الله علیه السلام را که با دیده راست (روحانیت و معنویت) به هستی می نگرد، دربان پیشگاه بلند فاطمه معصومه علیهاالسلام معرفی می کند و موسی بن عمران علیه السلام را که با چشم چپ (طبیعت و شریعت) نظاره گر هستی است، خادم و نوکر بارگاه آن حضرت می داند. گفتنی است که «پیشگاه» جایگاهی برتر و والاتر از «بارگاه» دارد؛ زیرا به قصر یا خانه پادشاه «بارگاه» گویند، ولی صحن سرا و محضر پادشاه را «پیشگاه» می نامند(3). از این رو، عیسای مسیح علیه السلام در نزد حقیقت قدس فاطمی که اینک در مرآت مصفای معصومه عالمه علیهاالسلام تجلّی یافته، همچون خضر نبی علیه السلام مقام حاضریت را داراست و موسای کلیم علیه السلام در بارگاه فاطمی، مقام محضریت را دارد؛(4) آن یک در مقام «مقرّبین» نگهبان مقرّب فاطمه ثانی علیهاالسلام است و این یک در زمره

ص: 55


1- 1. همان، ص 256، به نقل از«صحیفه نور» ج 1،ص 239،بیانات امام درتاریخ 6/7/1356.
2- 2. همان، ص 11.
3- 3. «لغت نامه دهخدا».
4- 4. «مصباح الهدایة» ص 46.

مخلَصین،(1) خادم و ملازم حرم اهل بیت علیهم السلام است.

حضرت عیسی علیه السلام به لحاظ غلبه وحدت در ضمیر منیرش، سردار حق بین گشت و بر سر دارِ فنا به منزلت بقا و منقبت «وَجِیها فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبین»(2)3. «گنجینه دانشمندان» ج 1، ص 24 (قصیده ای از آیة الله ثقفی به نام «فاطمه ثانی»).(3) واصل شد و دیدگانش به شهود وجه جمیل فاطمی روشنی یافت و منادی ولایت و معنویت گشت. اما حضرت موسی علیه السلام به لحاظ غلبه کثرت در وجود پاکش، خادم درگاه فاطمی و عطاکننده شریعت و پیام آور احکام دین گردید؛ چنان که این حقیقت، با دقت نظر و توجه به مطالب موجود در انجیل و تورات و مقایسه آن دو بایکدیگر کاملاً مشهود است.

حضرت امام، عیسی روح الله علیه السلام و موسی کلیم الله علیه السلام را دو طفل در حریم جلالی کریمه اهل بیت علیهم السلام می بیند که برای آنکه به زیور اکمال و اتمام در مسیر سلوک الی الله و نیل به معرفت نفس آراسته شوند، خویشتن را فقیر و نیازمند آستان بلندش می دانند. و این گونه است که ثمره عروج روحانی عیسی علیه السلام در انجیل رخ نمود و نتیجه بندگی و چاکری موسی علیه السلام در تورات جلوه گر شد و این دو «فرقان» الهی، نور خود را از نور قدس حبیبه خدا، فاطمه کبری علیهاالسلام برگرفتند و هر یک به نوبه خود، وامدار تلألؤ فیض حضرتش گشتند.

ص: 56


1- 1. ر.ک: سوره مریم: 19، آیه 51.
2- 2. سوره آل عمران: 3، آیه 45: «و بود صاحب زیبایی در دنیا و آخرت، و بود از تقرّب یافتگان». آدم و نوح خلیل و موسی و عیسی از مدد فیض تو شدند پیمبر
3-

در بیت «آن یک انجیل را نماید از حفظ * وین یک تورات را بخواند از بر» تعبیر به «نُماید» و «بخواند» از آن روست که در آیین عیسوی که به روحانیت بیش از هر چیز دیگر توجه می شود، از جمله والاترین ارمغانش شهود حقایق است و عیسای مسیح علیه السلام کسی است که دیدگان مشاهدتش، گستره اسرار باطنی را می نگرد و کتاب آسمانی اش، انجیل(1)، نمودی آشکار از آن زندگانی روحانی و مائده آسمانی است و حواریون آن حضرت نیز بر همان سیره مسیحایی طی طریق می کردند.

اما در آیین موسوی به شریعت بیش از هر چیز دیگر عنایت بوده، و صاحب آن، موسای کلیم علیه السلام ، به بیان احکام شرعی و خواندن آن بر پیروانش همت گمارده است؛ چنان که کتاب شریفش، تورات(2)، گواه روشنی بر این مدعاست.

بدین ترتیب، رسالت و ولایت وامدار نور مبارک فاطمی گردیده و هر آنچه از معرفت و روحانیت از ولایت متجلّی می شود و یا هر چه از احکام شریعت و اخلاق از جانب رسالت حاصل می شود، مرهون طلعت قدس فاطمی است؛ چنان که در حدیث قدسی می خوانیم: «وَلَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما؛(3) اگر فاطمه نبود، شما دو تن (محمد و علی) را نمی آفریدم».

ص: 57


1- 1. واژه انجیل به معنای «بشارت» است («عیسی» هامفری کارپنتر، ترجمه حسن کامشاد، ص 13).
2- 2. تورات، معرب «تورة» عبری است و معنای آن شریعت و وصیت است.
3- 3. «علم الیقین» ج 1، ص 381.

در الت_ماس بارق_ه گنب_دش هن_وز در ط_ور روح م_وسی ان_در تک_لم اس_ت(1)

مسیح زنده شود در حریم این بانو عجب ز فیض دمش روح پرور است اینجا

از آن پناه به کوی تو آرم ای بانو که فیض روح ز لطفت میسر است اینجا(2)

6. معجزه ولایی

(23) گر که نگفتی امام، هستم بر خلق موسی جعفر ولیِّ حضرت داور

(24) فاش بگفتم این رسول خدایَست معجزه اش می بُوَد، همانا دختر

ترجمه:

(23) و (24) ا گر امام موسی بن جعفر علیه السلام که ولیّ خدای دادور و عادل است، نمی گفت: من امام و پیشوای مردمان هستم، آشکارا این حقیقت را بیان می کردم که این امام همام، رسول خداست و معجزه اش پدیدآوردن دختری چنین بزرگ و والامقام می باشد.

ص: 58


1- 1. «فروغی از کوثر» ص 91 (شعر از تاج الشعراء در مدح فاطمه معصومه علیهاالسلام با عنوان «بارگاه رفیع فاطمی»).
2- 2. همان ، صص 90 _ 89 (شعر از تاج الشعراء، مدیحه فاطمه معصومه (س) با عنوان «ریحانه رسول»).

شرح و تحلیل:

نور پرفروغ حضرات چهارده معصوم علیهم السلام در حقیقت، یکی است و همگی در معنا از یک نور واحد خلقت یافته اند؛ همان نور مقدسی که در نشأه خلقت نخست در وجود عالم تاب محمدی جلوه یافته و سایر معصومین علیهم السلام نیز با این نور وحدت وجودی دارند. امام سجاد علیه السلام دراین باره می فرماید: « کُلُّنا واحِدٌ مِنْ نُورٍ واحِدٍ... أَوَّلُنا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنا مُحَمَّدٌ وَ اخِرُنا مُحَمَّدٌ وَ کُلُّنا مَحَمَّد؛(1) همه ما یکی هستیم و از نور واحدیم... اوّل ما محمد، و میان ما محمد، و آخر ما محمد است و تمام ما محمد می باشیم».

بنابراین، هر یک از ائمّ_ه اطهار علیهم السلام مرآت تمام نمای محمدی هستند و اگرچه ایشان مأمور به ابلاغ ولایت اند، ولی در باطن با حقیقت محمدیه اتحاد دارند و در واقع، حقیقت محمدی و علوی نور واحدی است که در مظاهری مقدس جلوه گر شده است؛ به بیان دیگر، حقیقت علویه در باطن انبیای الهی پنهان شده و در مقابل، ضیای حقیقت محمدیه در مرآت وجودشان آشکارا رخ نموده است؛ در حالی که حقیقت محمدی در وجود قدسی اولیای رحمانی مستور گشته و در برابر، نور حقیقت علوی در آیینه تمام نمایشان جلوه ای کامل دارد.

حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام فرزند پاک سرشت امام موسای کاظم علیه السلام است و همان طور که معجزه نبوی وجود منوّر فاطمه زهرا علیهاالسلام می باشد، معجزه امام هفتم علیه السلام نیز دختر عظیم الشأن ایشان حضرت معصومه علیهاالسلام است. «معجزه»، عمل خارق العاده ای است که دیگران از آوردن مثل آن

ص: 59


1- 1. «بحار الانوار» ج 26، ص 5.

عاجزند و به راستی، وجود پُر جود کریمه اهل بیت علیهم السلام که از پدری پاک و نورانی، و مادری عفیف و پرهیزکار متولد شده، معجزه نادر ولایی و کرامت عظیم ربوبی است؛ چه اینکه حضرتش در جوار امامان معصومی چون امام موسای کاظم علیه السلام و امام علی بن موسی الرضا علیه السلام رشد و نمو یافته و همواره بهره مند از تعالیم معنوی آن اختران منوّر آسمان ولایت بوده است که این امر، عاملی بسیار مهم در شکل گیری شخصیت یگانه، و تکامل علمی و معنوی آن بانوی بزرگ بوده است.

دختری کش دایه دوران نیابد همسری دختری کش مادر گیتی نزاید خواهری

دختری که اباء و اجداد گرامش یک به یک تا به آدم یا امامی بوده یا پیغمبری(1)

7. یگانه های آفرینش

(25) دختر جز فاطمه نیاید چون این صُلبِ پدر را هم مَشیمه مادر

(26) دختر چون این دو از مَشیمه قدرت نامد و ناید دگر هماره مقدّر

ترجمه:

(25) دیگر دختری مانند فاطمه معصومه علیهاالسلام از پشت هیچ پدر و از

ص: 60


1- 1. «زندگانی حضرت معصومه وتاریخ قم» ص 107 (شعر از هاتف اصفهانی با عنوان «چراغ قم»).

رحم هیچ مادری بیرون نخواهد آمد.

(26) از سراپرده قدرت الهی دختری همچون این دو بزرگوار، یعنی فاطمه زهرا و فاطمه معصومه علیهماالسلام به ظهور نرسیده و تقدیر ربوبی بر این است که دیگر چنین اسوه های نیکویی تجلّی نیابد.

شرح و تحلیل:

در منظر معنوی امام، فاطمه مرضیه و فاطمه معصومه علیهماالسلام دو مولود خجسته و دو زن والامقامی اند که هیچ پدر و مادری چونان این دو وجود مبارک نزاییده و نمی زاید و صدف هستی دیگر گوهرهایی چنین نفیس را به خود نمی بیند. پدر حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیامبر عظیم الشأنی است که تمامی انبیا از شریعت آسمانی اش جام برگرفته اند و خورشید تابناکی است که صحیفه منوّر قرآن کریم را برای هدایت و تطهیر انسانها به ارمغان آورده است و مادر بزرگ مرتبه اش خدیجه کبری است که صادقانه دل از جاه و منال دنیایی شست و تمام هستی اش را عاشقانه فدای محبوب خویش، رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ساخت. و این گونه، درّ ثمین و مروارید درخشان هستی از صلب پاک نبوی در وجود مطهّر خدیجه کبری قرار گرفت و پس از میلادی فرخنده در دامان سرشار از مهر و محبت محمدی تربیت یافت و به کمال و جمال بی نهایت نایل شد:

«[صدیقه طاهره - علیها السلام - ] از مرتبه طبیعت شروع کرده، حرکت کرده است، حرکت معنوی. با قدرت الهی، با دست غیبی، با تربیت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مراحل را طی کرده است تا رسیده است به مرتبه ای که دست همه

ص: 61

از او کوتاه است».(1)

فاطمه معصومه علیهاالسلام نیز پدر بلند اختری همچون امام موسی بن جعفر علیه السلام ملقب به کاظم، و مادر عفیف و مؤمنی به نام «خیزران»، ملقّب به نجمه داشت(2) که ولیده بهشتی و پاکی چون او را ثمر بخشیدند. نسب این دختر صاحب منزلت از طرف جدّ و جده پدرش به تندیس حلم و استقامت، امام حسن مجتبی علیه السلام ، و به مصباح هدایت و سفینه سعادت، حسین بن علی علیه السلام می رسد.(3) از این رو، در زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام می خوانیم: «السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ؛(4) سلام بر تو ای دختر حسن و حسین».

پدر شریف آن حضرت، امامی عظیم الشأن بود که در شب زنده داری بسیار کوشا و در انجام طاعات و عبادات الهی جدیت تمام داشت و عابدترین اهل زمان به شمار می رفت و به همین جهت، «عبد صالح» نامیده می شد. و اما مادر آن حضرت، تکتم یا خیزران، زن طهارت پیشه و عابدی است که مادر امام کاظم علیه السلام در وصفش خطاب به فرزندش، موسی، فرمود: «تکتم جاریه ای است که من از او بهتر ندیده ام در زیرکی و محاسن اخلاق. و می دانم هر نسلی که از او به وجود آید، پاکیزه و مطهر خواهد بود»(5).

ص: 62


1- 1. «امامت و انسان کامل» تبیان، دفتر چهل و دوم، صص 343 _ 342.
2- 2. «فروغی از کوثر» ص 32.
3- 3. «نگین قم» جواد محدثی، ص 13.
4- 4. «مفاتیح الجنان» زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام ، ص 1035.
5- 5. «منتهی الآمال» ص 861 .

زن در منطق قرآن کریم، به منزله کشتزاری است(1) که چنانچه از هر گونه خس و خاشاک و هر نوع پلیدی و مرضی پاک گردد، به زمین حاصل خیزی مبدل می شود که ثمره هایی مصفا و خالص از آن به دست خواهد آمد. گفتنی است که تمامی ائمه هدی علیهم السلام باغبانانی حاذق و کامل بوده اند، اما آنچه موجب ایجاد تفاوت معنوی در میان فرزندانشان گردیده، میزان طهارت معنوی و توجه قلبی و ایمان و اطاعت و ارادت همسرانشان خاصّه در ایام بارداری، به آن ستارگان پرفروغ ولایت و سعادت بوده است و به بیان دیگر، آب زلال در هر ظرفی که قرار گیرد، شکل و رنگ همان ظرف را به خود می گیرد.

فاطمه معصومه علیهاالسلام نهال طیبه ای است که در بوستان ولایت روییده و از کوثر فاطمی سیراب گشته است و این ولیده نورانی ثمره پدر ولایی و مادر عفیفی است که اوصاف حمید ملکوتی و مقامات شگفت معنوی و خُلق و خوی پسندیده الهی را در او به ودیعت نهاده اند. از این روست که امام راحل نقش زنان را در تربیت انسان و اصلاح جامعه بسی بالاتر از مردان می داند و می فرماید: «زن، مظهر تحقق آمال بشر است. زن، پرورش دهنده زنان و مردان ارزشمند است. از دامن زن، مرد به معراج می رود. دامن زن، محلّ تربیت بزرگ زنان و بزرگ مردان است»(2). و در جای دیگر، به صراحت بیان می دارد که: «نقش زن در جامعه بالاتر از

ص: 63


1- 1. سوره بقره: 2، آیه 223: «نِسائُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ»؛ «زنان کشتزار شمایند».
2- 2. «جایگاه زن در اندیشه امام خمینی» تبیان، دفتر هشتم، صص 58 _ 57.

نقش مرد است».(1)

در مورد بیت اخیر (دختر چون این دو از مشیمه قدرت * نامد و ناید دگر هماره مقدّر) شایان ذکر است که این فرمایش حضرت امام به معنای مسدود بودن راه کمال برای زنان و مردان نیست؛ بلکه این دو دختر پاک سرشت، اسوه های کامل هدایت انسان به سوی مدارج عالی و نیل به مراتب اعلای کمال و جمال می باشند. اگرچه تاریخ بشری، گوهرهایی درخشان نظیر این دو جلوه لطیف و متکامل غیبی به خود ندیده و نخواهد دید، ولی هدف و مقصود از تجلّی این دو نور رحیمی، واصل نمودن رهروان و حق جویان به قله های رفیع تکامل است. باشد تا آدمیان با نظر در مرآت تمام نمای ایشان به اصلاح خویش همت گمارند و مسّ وجودشان را به طلای ناب حقّ و حقیقت مبدل سازند و در پرتو عشق و ارادت قلبی بدین حوری سرشتان ملکوتی به ملأ اعلا پَر کشند و بر طریق جمال حق، رهسپار کمال مطلق گردند. زهره منوّر آسمان معنا، فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «أَنَا مَسْلَکُ نَجاةِ الرّاغِبِینَ؛(2) من طریق نجات رغبت کنندگانم».

به یک نگاه مسّ قلب ما طلا سازی تویی که با نظر خویش کیمیا داری(3)

ص: 64


1- 1. «کلمات قصار» ص 207.
2- 2. «الفضائل» ص 80 .
3- 3. «لمعات عشق» حیدر معجزه، ص 106، (غزل «حبیبه حق» در مدح حضرت معصومه علیهاالسلام .

مشکات سوم توصیف فضایل حمیده و خصال ستوده فاطمه رسالت و ولایت

اشاره

حضرت فاطمه زهرا و فاطمه معصومه علیهماالسلام در کلام گلفام امام بسان دو کفّه ترازو می باشند که با اوصافی گوناگون اما در حقیقت واحد و برابر، از خاندان بزرگ نبوت و ولایت برآمده اند و یک نور پاک اند که در دو کالبد جلوه گر شده اند و بسان دو بال عالم گستر، رهپویان حق را توان صعود بخشیده اند و جاذبه آسمانی شان تعالی بخش عارفان و طائفان کعبه جمال به رفیع اعلا می باشد.

از این رو، در مشکات حاضر به تبیین اوصاف کمالی و عظایم باطنی نور قدسی فاطمه رسالت و ولایت می پردازیم و خاصه به شرح خصایص روحانی و فضایل معنوی کریمه اهل بیت، حضرت معصومه علیهاالسلام ، مبادرت می ورزیم و به مدد انفاس مسیحایی پیر جماران و امام عارفان و آزادگان، تمثال جمیل این فرشته عروج به مقامات بلند سلوکی و مفتاح ورود به جنات الهی را ترسیم می نماییم.

ص: 65

1. علم و حلم الهی

(27) آن یک امواج علم را شده مبدأ وین یک افواج حلم را شده مصدر

ترجمه:

(27) فاطمه زهرا علیهاالسلام سرمنشأ برآمدن امواج علم و دانایی است و فاطمه معصومه علیهاالسلام محل صدور حلم و شکیبایی است.

شرح و تحلیل:

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام دریای مواج علم، و کوثر همیشه جاری معرفت است که در شهر وجود نبوی قرار دارد و باب ورود به آن جز از طریق ولایت میسور نمی باشد. رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بابُها؛(1) من شهر علم هستم و علی درِ آن است». گویند که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم جبرائیل، فرشته وحی الهی، در طیّ 75 روز به طور مکرّر بر حضرت فاطمه علیهاالسلام نازل می شد و حقایق و اسرار را برای ایشان بیان می نمود و صحیفه فاطمیه قطره ای از دریای بی کران علم فاطمی است که علم اوّلین و آخرین و اخبار مربوط به آخر الزمان در آن رخ نموده است(2). حضرت امام در وصیت نامه سیاسی _ الهی خویش فرمود: «ما مفتخریم... صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است، از ماست»(3).

ص: 66


1- 1. «نهج الحق» ص 221.
2- 2. «اصول کافی» ج 1، ص 458، ح 1.
3- 3. «صحیفه انقلاب» ص 3؛ «صحیفه نور» ج 21، ص 171.

ایشان در فرازی دیگر می فرماید: «مسأله آمدن جبرئیل برای کسی، یک مسأله ساده ای نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هرکسی می آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است بین روح آن کس که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است... جبرئیل به طور مکرّر در این 75 روز وارد می شده و مسایل آتیه ای که بر ذرّیه او می گذشته است، این مسایل را می گفته است و حضرت امیر هم ثبت می کرده است. و شاید یکی از مسایلی که گفته است، راجع به مسایلی است که در عهد ذرّیه بلند پایه او، حضرت صاحب _ سلام الله علیه _ است، برای او ذکر کرده است که مسایل ایران جزو آن مسایل باشد، ما نمی دانیم، ممکن است»(1).

در مثال، همچنان که امواج دریا از وسط دریا منشأ گرفته و به سوی ساحل روانه می شود، فاطمه اطهر علیهاالسلام نیز به اشاره «أَنَا الْبَحْرُ المَسْجُور»(2) دریای لبریز و خروشان جمال الهی است که امواج علم و بصیرت را روانه قلوب مشتاق خود می نماید و حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام نیز به یمن حقیقت فاطمی خویش، محل جوشش حلم و شکیبایی است که امواج آن از معدن ذات خداوند «حلیم» به سوی سینه های نیازمند جاری می شود تا در پرتو حلم و بردباری در برابر مصایب و بلایای گوناگون، امواج سهمگین طریق رشد و تعالی را بپیمایند و به سرچشمه حیات و آگاهی و جزیره خضرای ولایی نایل شوند:

ص: 67


1- 1. «امامت و انسان کامل» تبیان دفتر چهل و دوم، صص 340 _ 339.
2- 2. «الفضائل» ص 82 .

«أَشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ الْجَهْلَ بِالْحِلْمِ؛(1) شجاع ترین مردم کسی است که به موجب حلم بر جهل و نادانی غلبه کند». از این رو، آن کس که به زیور حلم و شکیبایی آراسته نباشد، حظّی از معرفت نمی برد و به حقیقت علم راه نمی یابد که: «لا عِلْمَ لِمَنْ لا حِلْمَ لَهُ؛(2) کسی که بردباری ندارد، هیچ علمی ندارد». بنابراین، آن که در سیر الهی خود به حلیه تحمل و استقامت مزین شده، به قله رفیع علم و شناخت بار می یابد و چشمه سار دانایی از قلب بر لسانش جاری می گردد: «رَأْسُ الْعِلْمِ اَلْحِلْمُ؛(3) سرآمد علم، شکیبایی است».

یکی از ویژگیهای بارز و خصال ستوده کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام ، خصیصه حلم و بردباری ایشان در برابر شداید روزگار همچون: فراق پدر بزرگوارشان، صبر در فراز و نشیب صراط معنویت و طهارت و نیز استقامت در طریق وصول به مقتدای همام و برادر محبوب خویش، علی بن موسی الرضا علیه السلام ، بوده است؛ خصیصه بزرگی که از پدر و مادر ارجمندش، به ویژه پدر عظیم القدر خود که به سبب بسیاری حلم و گذشت از تقصیرکنندگان در حقّ خویش به لقب «کاظم» معروف بود،(4) به ارث برده است؛ پدر شریفی که استوارتر از کوهساران در مقابل ظلم و ستم دستگاه حاکم و مصایب جانکاه ایام ایستادگی کرد و تمامی سختیها را به جان خرید و سرانجام به سال 183

ص: 68


1- 1. «تصنیف غرر الحکم و درر الکلم» ص 285، ح 6387.
2- 2. همان، ص 286، ح 6431.
3- 3. همان، ح 6427.
4- 4. «منتهی الآمال» ص 779.

هجری قمری در راه حقّ و حقیقت شهد مصفّای شهادت را نوشید و حسین وار بلانوش بزم عشق گردید.

حضرت امام خمینی _ قدس سره _ فاطمه زهرا علیهاالسلام را مظهر «علم» و فاطمه معصومه علیهاالسلام را جلوه «حلم» می دانند. در واقع، کسی از کوثر علم فاطمی بهره مند می شود که حظّی وافر از حلم معصومی داشته باشد و تنها آن کس به جمال جمیل فاطمی آراسته است که به یمن کریمه اهل بیت علیهم السلام به خلعت حلم و شکیبایی مفتخر گردیده باشد که: «جَمالُ الرَّجُلِ حِلْمُهُ؛(1) جمال مرد، در شکیبایی اوست».

2. خطاب و عتاب ربوبی

(28) آن یک موجود از خطابش مَجْلی وین یک معدوم از عقابش مستَر

ترجمه:

(28) موجودات به سبب خطاب فاطمه زهرا علیهاالسلام جامه ظهور بر تن نمودند و معدوم به موجب عتاب فاطمه معصومه علیهاالسلام پوشیده گشته و از ظهور محروم مانده است.

شرح و تحلیل:

آن دَم که مشیت ذاتی بر تجلّی موجودات یا ظهور اسما و صفات تعلق گرفت، امر الهی «کُنْ» بود که از حقیقت فاطمی طنین افکن شد و به تصریح آسمانی «فَیَکُونُ»، موجودات از سراپرده جمال حق عیان

ص: 69


1- 1. «تصنیف غرر الحکم و درر الکلم» ص 285، ح 6392.

گردیدند و خلعت ظهور بر تن آراستند.

گفتنی است که موجودات قبل از «تعیّن» یا پیش از ظهور به صورت اعیان خارجی، معدوم التعیّن هستند که این خود عذابی بس بزرگ است؛ زیرا موجود تا تعین نیابد، استعدادهای بالقوه اش، تجلّی فعلی نمی یابد و کمال و جمال آن به منصه ظهور نمی رسد.(1) همانند بذری که تا شکوفا نشود و رشد و نمو نیابد، گلها، ثمرات و دیگر نعمات و کمالاتش همچنان مستور خواهد ماند.

لطیفه ای عرفانی که حضرت امام در این بیت بدان اشاره کرده، آن است که عقاب و عتاب فاطمه ثانی، حضرت معصومه علیهاالسلام ، معدوم را پوشیده نگاه می دارد و خطاب و طنین فاطمه نبوی علیهاالسلام موجود معدوم التعین را جلوه بخشیده، در عالم اعیان به ظهور می رساند. و در واقع، گوشه چشم و عنایت این کریمه اهل بیت علیهم السلام همان فروغ تفضل فاطمی است که تجلّی نبوغ و خلاقیت معنوی و شکوفایی و بالندگی در بصیرت و طهارت را به ارمغان می آورد و آن که به سبب اعمال ناشایست و ظلمات شهوات، از الطاف این آستان بلند محروم است، مخاطب به عتاب ولیة الله گشته، استعدادهای پنهانش توانایی ظهور و فعلیت نمی یابد و از دست یابی به منازل کمال و جمال فاطمی مهجور است و در عذاب سوزناک طبیعت، پیوسته اسیر تباهی و نخوت می ماند.

ص: 70


1- 1. ر.ک: «مصباح الهدایة» صص 86 _ 84.

3. عزّت انبیا و شوکت اولیا

(29) آن یک بر فرق انبیا شده تارک وین یک اندر سَرْ اولیا را مَغْفِر

ترجمه:

(29) فاطمه زهرا علیهاالسلام همچون کلاهخود بر سر انبیا قرار دارد و فاطمه معصومه علیهاالسلام برای اولیا بسان زرهی است که زیرکلاهخود بر سرمی گذارند.

شرح و تحلیل:

حضرت امام در اثر نفیس خود، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، می فرماید: «ألْوِلایَةُ باطِنُ الْخِلافَة؛(1) ولایت ، باطنِ خلافت است». بر اساس این کلام لطیف، می توان گفت که نبوت یا خلافت محمدی، مقام شهودی و ظهوری دارد؛ اما ولایت یا حقیقت علوی، مقام غیبی و بطونی دارد و تمامی انبیا الهی موظف بودند که آنچه را در وجهه ملکوتی و غیبی انسانها نهفته است، بر حسب استعداد آنها آشکار نمایند. به همین جهت، گروه انبیا همواره مأمور به تصدیق و پذیرش ولایت بوده اند.

به بیان امام خمینی _ قدس سره _ حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام با تمامی رسولان الهی به صورت «قیُّومیّت»، و با جناب رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله وسلم به نحو «تقوُّمیّت» همراهی داشته است:(2) «کُنْتُ مَعَ الاَْنبِیاءِ

ص: 71


1- 1. همان، ص 84 .
2- 2. همان، ص 77: «وَ المَعیّةُ بالنِّسبَة الی سائر الأنبیا، علیهم السلام مَعیَّةٌ قَیّومیّةٌ وَ بالنِّسبة الی رسول الله صلّی الله علیه و آله مَعیَّةٌ تَقَوُّمیّةٌ».

باطِنا وَمَعَ رَسُولِ اللهِ ظاهِرا؛(1) من همراه انبیا در باطن بودم و همراه رسول خدا در ظاهر هستم».

«قیّوم» به معنای پاینده و قائم به ذات است و معیّت ولایت با سایر انبیا به نحو قیّومیت، بدین معناست که نبوت رسولان، قائم به ولایت، و حیات و پایندگی شان مرهون آن بوده است؛ اما در خصوص پیامبر ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله وسلم که دیگر انبیا از سرچشمه شریعت حضرتش جام برگرفته اند، معیّت ولایت با ایشان به نحو تقوّمیت می باشد و «تقوُّم» یعنی راست شدن و قوام یافتن. پس نبوت محمدی به یُمن ظهور ولایت علوی به زیور اکمال و اتمام بار یافت و راست و تمام گردید؛ به بیان دیگر، شریعت هیچ یک از پیامبران به مرتبت اتمام و اکمال بار نیافت و شریعت کامل و تام که از هر گونه افراط و تفریطی مبرّاست و تمام فضیلت و کمال و شرف را در خود جمع دارد، تنها در عصر مصطفوی صلی الله علیه و آله وسلم و در هنگام نبوت محمدی صلی الله علیه و آله وسلم رخ نمود: «اَلْیَومَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الاْءِسْلامَ دِینا»؛(2) «امروز (روز غدیر) دینتان را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم».

حضرت امام در بیان یکی دیگر از اوصاف معنوی این دو جلوه مبارک بیان می دارد که فاطمه زهرا علیهاالسلام مانند کلاهخود (تارک) بر سر انبیا

ص: 72


1- 1. همان، ص 84 ؛ «کلمات مکنونه» ص 167، قال رسول الله (ص): «بَعَثَ عَلیّاً مَعَ کُلِّ نَبیٍّ سرّاً وَ مَعی جَهْراً».
2- 2. سوره مائدة: 5، آیه 3.

(اهل رسالت) می باشد و فاطمه معصومه علیهاالسلام بر سر اولیا (اهل ولایت) به مثابه زرهی است که زیر کلاهخود قرار گرفته است. همان گونه که زره زیر کلاهخود، پنهان است و کلاهخود، آشکار است، فاطمه اطهر علیهاالسلام همچون انبیا مقام ظهوریت را داراست و کریمه اهل بیت، فاطمه معصومه علیهاالسلام بسان اولیا مقام غیبیّت را دارا می باشد.

فاطمه زهرا علیهاالسلام عزّت و شکوه را برای انبیای الهی فراهم نموده و فاطمه معصومه علیهاالسلام شوکت و لطافت را برای اولیای رحمانی به ارمغان آورده است؛ آن یک تاج علم شریعت را بر سر اهل رسالت نهاده و این یک، عقل و خرد اهل ولایت را به فروغ معرفت آراسته است.

بنابراین، می توان اذعان داشت که حضرت معصومه علیهاالسلام ، جمال مستور در سراپرده قدس فاطمی است که اولیاء الله را به حقایق و لطایف معانی مفتخر ساخته و فاطمه زهرا علیهاالسلام جمال جلوه گر در عالم شهود است که شکوه و عزّت را برای رسولان حق در پی داشته است؛ چنان که اوّلین پیامبر سلسله انبیا، آدم صفی الله علیه السلام ، به برکت نور فاطمه اطهر علیهاالسلام توبه اش پذیرفته شد: «أَنَا [ الَّ_تی [ بی قَبِلَ اللهُ تَوْبَتَهُ؛(1) من کسی هستم که خداوند به وسیله ام توبه آدم را پذیرفت».

4. کعبه جلال و مشعر جمال

(30) آن یک در عالم جلالت «کعبه» وین یک در ملک کبریایی «مشعر»

ص: 73


1- 1. «الفضائل» ص 80 .

ترجمه:

(30) فاطمه اطهر علیهاالسلام «کعبه» عالم جلال و شوکت الهی است و فاطمه معصومه علیهاالسلام «مشعر» دیار مجد و عظمت رحمانی است.

شرح و تحلیل:

حضرت فاطمه مرضیه علیهاالسلام در مثال، همچون کعبه الهی است و همان طور که ابوالائمة، علی علیه السلام ، از درون کعبه تولد یافت و مهتاب ولایی اش از سراپرده این جایگاه مقدس و مبارک رخ نمود، از وجود مطهر و منوّر فاطمی نیز، دیگر ائمه اطهار علیهم السلام جلوه گر شدند و به یُمن تلألؤ زهره رحیمی اش، سایر کواکب فروزنده ولایت و هدایت طالع گشتند. اما حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام به بیان امام همچون «مشعر» می باشد.

در توضیح مصراع دوم بیت مذکور، ارائه مقدمه ای کوتاه ضروری است و آن اینکه یکی از اعمال سیزده گانه حج تمتع، وقوف در مشعر الحرام است. حجّاج پس از مراسم توحیدی عرفات، در اوّل مغرب روز نهم ذی الحجّه به سوی صحرای مشعر کوچ می کنند و پس از طیّ یک فرسخ، به بیابان مشعر می رسند. در مشعر، پس از استراحت به اقامه نماز مغرب و عشا می پردازند و شب را تا لحظات آغازین طلوع آفتاب روز دهم در آنجا می مانند. این نشست شبانه را«وقوف در مشعر» می نامند. در این شب است که حجاج برای روز بعد که روز رمی جمره عقبه در «منی» است، به جمع سنگریزه می پردازند و هنگام طلوع آفتاب به سوی منی رهسپار می شوند تا در آنجا به رمی جمره عقبه و مراسم قربانی پرداخته ، پس از حلق و یا تقصیر به انجام طواف کعبه و سایر

ص: 74

اعمال حج مبادرت ورزند.(1)

در شرح و تحلیل عرفانی این فراز از قصیده امام راحل باید اظهار داشت که رهرو صراط توحید باید در صحرای مشعر با شعور و عرفانی برخاسته از وادی عرفات و دعای پر رمز و راز عرفه، زبان قلبش را به لطایف ذکر الهی مترنم گرداند: «فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَآذْکُرُوا اللّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ»؛(2) «هر گاه از عرفات بازگشتید، پس خداوند را در مشعر یاد کنید».

در حقیقت، ذکری انسان ساز است که بر مبنای معرفت به حق و بر پایه عرفان استوار باشد. عبارت لطیفی که در این آیه شریفه رازگشای حقایق گردیده، آن است که از وقوف در مشعر به «ذِکْرُ الله» تعبیر شده است؛ یعنی ذکر واقعی در صورتی در ضمیر آدمی تحقق می یابد که انسان در مسیر سلوک الی الله، در پرتو شعور و معرفت، با سلاح مجاهده و تزکیه، به جنگ با وساوس شیطانی نفس اماره قیام نماید(3) تا به موجب خلوص نیت، عاشقانه رهسپار مسلخ فنا گردد و به بیان نبوی «مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا؛(4) بمیرید پیش از آنکه بمیرید» با قربانی نفس اماره به دستان ربّانی حق به حیات طیبه رحمانی نایل شود و خالص و پاکیزه از هر شرک و شکی، شایسته طواف کعبه جمال رحیمی شود.

ص: 75


1- 1. «رساله نوین» ترجمه و توضیح عبد الکریم بی آزار شیرازی، صص 159_154.
2- 2. سوره بقرة: 2، آیه 198.
3- 3. «بحار الانوار» ج 17، ص 44، قال رسول الله (ص): «ما من انْسان الّا وَ معَه شَیْطانٌ؛ هیچ انسانی وجود ندارد، مگر اینکه همراه او شیطانی است».
4- 4. همان، ج 69 ، ص 59.

از این رو، فاطمه معصومه علیهاالسلام در بیان بنان امام راحل، مشعر ملک کبریایی و دیار عظمت و بزرگی است و فقط کسی به کعبه جمال فاطمی شرافت حضور می یابد که پیش تر در مشعر کبریایی معصومه علیهاالسلام به مجاهدت با نفس قیام نموده و هستی خویشتن را در طریق وصول به قبله آمال عاشقان قربانی کرده باشد تا در محرم سرای پاک کریمه اهل بیت علیهم السلام به حقیقت ذکر الله دست یابد و به زیور شعور و بصیرت آراسته گردد.

ولای حضرت معصومه راحت جان است به چشم مردم آگاه روح ایمان است

به خاک پاک تو ای بنت موسی جعفر که توتیای ضیابخش اهل عرفان است(1)

5. مرآت تمام نمای الهی

(31) «لَمْ یَلِد»م بسته لب وگرنه بگفتم دخت خدایند این دو نور مطهر

ترجمه:

(31) این فراز از کلام الهی در قرآن مجید که فرمود: «لَمْ یَلِدْ»؛ [او خدایی است که [چیزی را نزاییده است» لبان مرا مهر زده و گرنه می گفتم: این دو نور قدس الهی، دختران خدایند که در عالم ظاهر پدید آمده اند.

شرح و تحلیل:

عبارت «لَمْ یَلِد» در مصرع نخست این بیت، تلمیحی است به آیه

ص: 76


1- 1. «فروغی از کوثر» ص 94 (شعر از معجزه).

مبارکه: «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ»؛(1) «نه زاییده است و نه زاییده شده»؛ یعنی الله تعالی خالق موجودات است، ولی زاینده آنها نیست؛ واجب الوجودی است که ازلی و ابدی بالذات است و از چیزی زاییده نشده است. بنابراین، نمی توان این دو وجود مقدس را ولیده خدا نامید و دختران او نام نهاد؛ بلکه این دو جلوه مبارک، خلق حسنای الهی یا تجلّی تامّ ربوبی می باشند. اما آنچه موجب شده که حضرت امام از چنین تعبیری استفاده نماید، آن است که این دو نور قدسی، جلوه تام و تمام جمال مطلق اند و همان طور که یک فرزند خصایص ظاهری و ویژگیهای باطنی والدین خود را به ارث می برد، این دو وجود لطیف و شریف نیز اخلاق الهی و اوصاف کمالی و جمالی حق را به تمامه دارا هستند و مرآت تمام نمای ربوبی اند.

مظهر حقّ اند خانواده عصمت جلوه ربّ اند دودمان مطهر

بسته لبم لم یلد وگرنه بگویم دخت خدای است بنت موسی جعفر(2)

6. طریقت مستقیم الهی

(32) آن یک کوْن و مکانش بسته به مَقْنَع وین یک ملک جهانش بسته به مِعْجَر

ص: 77


1- 1. سوره توحید: 112، آیه 3.
2- 2. «گنجینه دانشمندان» ج 1، ص 24 (قصیده فاطمه ثانی از آیة الله ثقفی تهرانی) .

ترجمه:

(32) وجود و مکانت حضرت فاطمه علیهاالسلام در مقنعه اش پیچده شده و ملک وجود حضرت معصومه علیهاالسلام به روسری اش بسته شده است.

شرح و تحلیل:

به پارچه ای که زنان سر خود را با آن می پوشانند، مقنعه یا «مَقْنَع» می گویند که از پیش رو گشاده و باز است. و «معْجَر» به روسری زنان گویند که آن را روی سرشان می اندازند.

حقیقت و منزلت وجودی فاطمه زهرا علیهاالسلام در ورای ضیای خورشید رسالت محمدی (مقنع)، و عظمت و منقبت وجودی معصومه علیهاالسلام در ورای نور مهتاب ولایت علوی (معجر) نهفته است. و تنها از رهگذر شریعت ناب محمدی و معرفت گهرتاب علوی است که می توان به وجود لطیف و مکانت شریف زهرای مرضیه علیهاالسلام ، و جایگاه والا و عالم معنای معصومه اهل بیت علیهم السلام واصل شد. نکته دیگر اینکه مقنع و معجر هر دو پوشاننده مو هستند، ولی چهره را نمی پوشانند. پس این دو تندیس کمال و جمال، طریقت مستقیم الهی را که به تصریح احادیث، از شمشیر برّنده تر، از مو باریک تر و از شب تاریک تر است، در لیلة القدر وجودشان نهفته دارند و به حقیقت، صراط حمید وصول به سرچشمه حیات و تمثال لطیف و منوّر حقّ اند و زلف مشکین طریقت را جز برای راغبان و ارادتمندان صدیق خویش نمی گشایند؛ چنان که فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «اَنَا مَسْلَکُ نَجاةِ الرّاغِبینَ؛(1) من طریق نجات

ص: 78


1- 1. «الفضائل» ص 80 .

رغبت کنندگان هستم» ؛ همان طریقت و مسلکی که امام عارفان و شاهدان، و سرور آزادگان و شهیدان، حسین بن علی علیه السلام ، آن را در دعای خویش در صحرای عرفات از پیشگاه قدس رحمانی می طلبید: « إلهی حَقِّقْنی بِحَقائِقِ أهْلِ الْقُرْبِ وَ اسْلُکْ بی مَسْلَکَ أهْلِ الْجَذْب؛(1) بارالها! مرا به حقایق مقربان بیارای و به صراط مجذوبان و مشتاقان رهسپار ساز».

7. حجاب عصمت و نقاب عفّت

(33) چادر آن یک حجاب عصمت ایزد مِعْجَر این یک نقاب عفّتِ داور

ترجمه:

(33) چادر حضرت زهرا علیهاالسلام حجاب عصمت خداوندی است؛ یعنی عصمت الهی در زیر پوشش فاطمه علیهاالسلام نهفته است و روسری حضرت معصومه علیهاالسلام روبند عفاف و پاکی ربوبی است و در حقیقت چهره عفیف و نورانی حق ورای این وجود لطیف و روحانی پنهان گشته است.

شرح و تحلیل:

«چ_ادر» به پارچ_ه ای گویند که تمام بدن زن به ج_ز صورت را می پوش_اند و مراد از «مِ_عْجر» روس_ری است که س_ر و گردن زن را می پوش_اند و زیر چ_ادر قرار می گی_رد(2). در این بی_ت، امام راحل حضرت معصومه علیهاالسلام ، این سلاله پاک فاطمه اطهر علیهاالسلام را در پس حجاب

ص: 79


1- 1. «مفاتیح الجنان» دعای عرفه امام حسین(ع)، ص 497.
2- 2. «لغت نامه دهخدا».

فاطمی مستور می داند و اظهار می دارد که عصمت الهی در زیر پوشش فاطمی نهفته است و در واقع، انوار عصمت ایزدی از ورای حجاب فاطمه علیهاالسلام این حجت باهره حق، بر وجود قدسی ائمّه اطهار علیهم السلام تابیده است. در حالی که وجه لطیف و عفیف حق در زیر نقاب حضرت معصومه علیهاالسلام مکنون می باشد.

«عصمت» به معنای ملکه اجتناب از گناه و لغزش است و «عفت» به مفهوم پاکدامنی و پارسایی است(1) و در واقع، نتیجه و رهاورد عصمت، عفت می باشد. اگر عصمت الهی را به پیکر یک انسان تشبیه کنیم، صورت این تندیس پاکی، عفت الهی است و اوج زیبایی و جوهره عصمت ربوبی در این سیمای دلربا خلاصه می شود. بنابراین، تنها کسی از حقیقت عفت بهره مند می شود که در پوشش عصمت فاطمی قرار گیرد و صرفا کسی مَحرم حرم اهل بیت، وجود قدسی فاطمه معصومه علیهاالسلام ، خواهد بود که به یمن برخورداری از فروغ عصمت ایزدی، سلمان وار به عفاف و پاکی باطن نایل آید و از رهگذر «فَمَنْ تَبِعَنِی فَهُوَ مِنِّی»(2) به منقبت «سَلْمانُ مِنّا أهْلَ الْبَیْت»(3) واصل گردد و این گونه، به برکت ردای عصمت ربوبی از هر گونه لغزشی مصونیّت می یابد و نقاب از وجه جمیل حق به کنار رفته، چشمان تیزبین بصیرتش در جنّت لقا شاهد وجه منوّر و مطهر پروردگار خویش می گردد: «فَکَشَفْنا

ص: 80


1- 1. «فرهنگ عمید» ذیل واژه عفت.
2- 2. سوره ابراهیم: 14، آیه 36: «پس کسی که از من تبعیت کند، از من است».
3- 3. «متشابه القرآن» ج 1، ص 217.

عَنْکَ غِطآءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ»؛(1) «پس پرده ات را از تو برگرفتیم و امروز دیدگانت بینا شده است».

معصومه تو از موهبت دولت مهری هم نایره نور قمر حور سپهری

چون شد نظرم پاک بر این عصمت افلاک یا رب بده از جنّت معصومه تو فهری(2)

8. مسند نشین سریر حقیقت

(34) آن یک بر ملک لایزالی تارُک وین یک بر عرش کبریایی اَفسر

ترجمه:

(34) حضرت فاطمه علیهاالسلام بر بلندای دیار جاودانگی و ابدیّت قرار گرفته و حضرت معصومه علیهاالسلام بر سریر عظمت و بزرگی حق، همچون تاج پادشاهی است.

شرح و تحلیل:

در سرای ظاهر، «آب» مظهر حیات و زندگی است و پایندگی و بالندگی موجودات به وجود «آب» وابسته است. در عالم باطن و سرای حقیقت نیز وجود کوثری فاطمه زهرا علیهاالسلام نمود تامّی از جاودانگی حق و آب حیات در ظلمات ذات است؛ چشمه سار زلالی که نسیم حیات و

ص: 81


1- 1. سوره ق: 50، آیه 22.
2- 2. شعر از نویسنده، با نام «عصمت افلاک».

روح پایندگی را در ضمیر عارفان مقام و منزلت فاطمه علیهاالسلام نثار نموده است. بنابراین، فاطمه زهرا علیهاالسلام پادشاه خلود و پایندگی است و حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام بر سریر عظمت و شرافت همچون تاج زرّین پادشاهی است. آن یک در زیر ساق عرش، کوثر همیشه جاری و روح حیات آفرین وجود است و این یک بر عرش کبریایی نغمه سروری و سیادت بر هستی را سر می دهد.

حقیقت عرش به بیان نبوی «قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمنِ»،(1) قلب مؤمن سلیم و کاملی است که بر زمزم حیات فاطمه اطهر علیهاالسلام استقرار یافته و به یمن وجود لطیف و شریف فاطمه ثانی علیهاالسلام به تاج زیبنده مجد و کرامت مزین گشته است و این گونه، قلب مطهر ارادتمندان آستان ولایی با کوثر بهشتی فاطمه علیهاالسلام زنده شده و در پرتو شأن و شکوه کریمه اهل بیت علیهم السلام به سلطنت و عظمت بار یافته است؛ چه اینکه آن، پادشاه ملک لایزالی حقّ است و این، تاج زیبنده سیادت و عزّت است که زینت بخش قلوب مؤمنان می باشد.

9. پرتو جمال و سایه جلال

(35) تابشی از لطف آن، بهشت مُخَلّد سایه ای از قهر این جحیم مُقعَّر

(36) قطره ای از جودِ آن، بِحار سَماوی رشحه ای از فیض این، ذخایر اغیر

ص: 82


1- 1. «بحار الانوار» ج 55، ص 39، ب 4.

ترجمه:

(35) پرتوی از انوار لطف و عنایت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، خود بهشت جاودان است و سایه ای از قهر و غضب فاطمه معصومه علیهاالسلام ، خود دوزخ ژرف الهی است.

(36) قطره ای از جود و بخشش فاطمه اطهر علیهاالسلام ، خود دریاهای آسمانی است و قطره تراوش نموده از فیض و تفضل فاطمه معصومه علیهاالسلام ، گنجینه های انباشته برای دیگران می باشد.

شرح و تحلیل:

امام خمینی _ قدس سره _ در تعلیقات خود بر شرح فصوص قیصری می نگارد: «فَالْجَمالُ ظُهُورُ الْجَمالِ وَالجَلالُ باطِنٌ فِیه وَبِالْعَکْس. فَالنّارُ صُورَةُ الْغَضَبِ الإِلهِی وَباطِنُها الرَّحْمَةُ لِأَنَّها خُلِقَتْ لاَِجْلِ تَخْلیصِ الْعِبادِ عَنْ لَوازِمِ أَعْمالِهِم؛(1) جمال، در ظاهرْ جمال است و جلال در باطن آن است و همین طور برعکس (جلال، در ظاهرْ جلال است و جمال در باطن آن نهفته است). پس آتش دوزخ صورت خشم الهی است و باطن آن، رحمت است؛ زیرا جهنم به منظور خالص کردن بندگان از نتیجه کردارشان آفریده شده است».

بنابراین، در اعتقاد عرفانی امام که خاستگاه آن آیات نورانی و روایات اسلامی می باشد، بهشت، صورت جمال و رحمت الهی است و جهنم، صورت جلال و غضب الهی است؛ به بیان دیگر، همه انسانها بر حسب مراتبشان به سوی خداوند بازگشت می کنند؛ یکی به سبب

ص: 83


1- 1. «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس» ص 20.

اعمال صالح به جلوه جمالی خداوند، یعنی بهشت نایل می شود و دیگری به موجب رفتار زشت و ناپسند خویش به جلوه جلالی حق، یعنی دوزخ می رسد تا در شراره های غضب الهی از ظلمت گناهان خویش پیراسته گردد و طلای فطرتش از هرگونه ناخالصی مبرا شود و در نهایت، شایستگی بهره مندی از رحمت ربوبی و تجلّیات جمالی را داشته باشد:

«خداوند تبارک و تعالی چون به بندگانش عنایت داشته، به آنان عقل داده، نیروی تهذیب و تزکیه عنایت فرموده، انبیا و اولیا فرستاده تا هدایت شوند و خود را اصلاح نمایند و دچار عذاب الیم جهنم نگردند و اگر این پیش گیریها مایه تنبه و تهذیب انسان نگردید... خداوند کریم مهربان بنده خود را به آتش اصلاح کند، همانند طلایی که باید در آتش، خالص و پاک گردد».(1)

ازاین رو، پرتوی از ستاره درخشنده فاطمه زهرا علیهاالسلام و قطره ای از جود و بخشش آن حضرت، خودْ دریاهای بی کران آسمانی است که نعمات روح پرور و ثمرات کمال بخش معنوی را در پی دارد؛ دریایی که امواج جمالش از جمال جمیل بی نهایت حق برآمده و هر دم بر ساحل قلوب عاشقان و عارفان آستانش روان است و به عنوان فرشته نجات راغبان، آنان را به جنت عدن لقا و جزیره خضرای جمال رحیمی فرامی خواند(2) و در حقیقت، زهرای مرضیه علیهاالسلام جلوه متکامل فردوس

ص: 84


1- 1. «مبارزه با نفس یا جهاد اکبر» ص 41_40.
2- 2. «پرواز در ملکوت» جزء دوم، ص 22: «نسبت جنت عدن و جنت المأوی، مثل ساحل دریاست با ناف دریا؛ هر چه موج به ساحل می رسد، از ناف دریا است. گویی جنة المأوی موج ساحلی جنت عدن است که باید به زورق و کشتی نشست و خود را به ناف دریا رسانید. این عالم جمال که حاشیه بهشت است به این سو، ما را به جنت المأوی می رساند و جمال صافی جنت المأوی مجدّدا ما را به جنت عدن می برد؛ چون جمال این از لبریزی جمال آن است؛ موج به ساحل می آید و برمی گردد و در ناف دریا قرار می گیرد. موج جمال هم مستقر و قرارگاهی دارد و همان موج او دل ما را به همراه خود می برد ... تا به تفریحگاههای عالی تری که در جنت بالاتری است، سری بکشند. آنجا، جنّت فردوس است».

اعلاست که صالحان و مؤمنان را همواره از لطف و رحمت بهشتی خویش بهره مند می سازد و باران کرامت و عنایتش را پیوسته بر جانهای تشنه حقیقت و معنویت فرومی ریزد.

اما جحیم اسفل و آتش دوزخ، سایه ای از قهر و غضب فاطمه معصومه علیهاالسلام است و به واقع، شعله های قهاریت و خشم الهی است که تطهیر بندگان از لغزشها و پاکی آنان از زنگار کثرات را به دنبال دارد. از این رو، تنها آن که در آتش جلالیّت حضرت معصومه علیهاالسلام تطهیر یافته، شایستگی حضور در فردوس اعلای فاطمی را می یابد و آن که قطره ای از چشمه سار فیض فاطمه ثانی علیهاالسلام چشیده و قبسی از جلالت و کبریایی او برگرفته است، به معدن عظمت الهی دست یافته، سرشار از قداست و طهارت به بحر زلال و گوارای جمال فاطمی نایل می شود و این گونه، پس از طهارت و پاکی در «حرم اهل بیت علیهم السلام » است که برخوردار از رحمت باطنی و سرمست از فروغ وجه جمیل فاطمی می گردد.

ص: 85

هم نافه ولایی هم ناقه سمایی معصوم اهل بیتی هم اسوه کمالی

در گلشن معانی ریحان عارفانی مهتاب عاشقانی هم طرّه جمالی

دلها ز عشق رویت خوانده حدیث کویت هم لیلی ولایت هم شهره جلالی(1)

ص: 86


1- 1. شعر از نویسنده، با نام «معصوم اهل بیت».

مشکات چهارم کریمه اهل بیت علیهم السلام و مکانت معنوی قم

اشاره

از ابیات سی و هفتم به بعد، حضرت امام اشعار خود را به بیان آثار شگرف حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام بر شهر مقدس قم و جایگاه معنوی این سرزمین مبارک اختصاص داده و با عباراتی نغز و دلنشین به ترسیم حقایقی چند در شأن و منزلت این بلده طیبه پرداخته و مکانت روحانی و جهانی این دیار علم و معنویت را به خوبی تبیین کرده است. در ادامه سخن، به شرح و تحلیل این خصایص و فضایل روح پرور می پردازیم و حریم دل را با عطر بهشتی حرم اهل بیت علیهم السلام طراوت می بخشیم و گلهایی جان فزا و دل ربا از گلشن معارف و اسرار حضرت روح الله _ قدس سره _ برمی چینیم.

1. روشنایی بخش قم

(37) آن یک خاک مدینه کرده مزیّن صفحه قم را نموده این یک منوّر

ص: 87

ترجمه:

(37) وجود ذی جود فاطمه زهرا علیهاالسلام زینت بخش خاک مدینه گشته و وجود منوّر فاطمه معصومه علیهاالسلام در سرزمین قم، باعث شده تا این شهر روشن تر و تابناک تر جلوه نماید.

شرح و تحلیل:

«مدینه» که به یمن وجود الهی رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم قداست یافته، به برکت بارش کوثر فاطمی بر این شهر، به طراوت و سرسبزی بهشتی مزین شده و در حقیقت، خاک پاک مدینة النبی به سبب چشمه سار زلال فاطمه اطهر علیهاالسلام سجدگاه افلاکیان و زینت محفل کروبیان گردیده است.

اما شهر قم که از دیرهنگام محور قیام و جهاد بر ضدّ ظالمان و ستم پیشگان زمانه بوده است، به میمنت دختری از تبار زهرا علیهاالسلام بیش از پیش مایه عظمت و بزرگی این سرزمین مقدس شده و صفحه سپید قم به موجب فروغ شکوه و عزّت کریمه اهل بیت علیهم السلام تابناک تر گشته و کلمه حسنای معصومی مایه درخشندگی هر چه بیشتر و نورانیت و سیادت روزافزون این شهر را فراهم آورده و به مبارکی حضور فرخنده و روحانی این سلاله پاک آل رسول و مروارید رخشان صدف بتول، از گزند ظلمات و آشوب کثرات آخرالزّمان امان یافته است: «وَاِنَّ الْبَلایا مَدْفُوعَةٌ عَنْ قُم وَأَهْلِهِ وَسَیَأْتِی زَمانٌ تَکُونُ بَلْدَةُ قُم وَأَهْلُها حُجَّةً عَلَی الْخَلائِق ... ؛(1) به درستی که بلاها از شهر قم و اهلش دفع می شود و به زودی زمانی

ص: 88


1- 1. «بحار الانوار» ج 57، ص 212.

می رسد که قم و اهل آن، حجّت بر خلایق می گردند».

حضرت معصومه علیهاالسلام تنها به مدت 17 روز در شهر قم به سر برد(1) و در طیّ این ایام کوتاه نیز پیوسته در محراب عشق و عبادت که به «بیت النّور» معروف گردید،(2) پروانه وار مشغول حمد و ثنای پروردگار خویش و بندگی خالصانه در پیشگاه رحمانی بود. و این چنین، از رهگذر عبودیت عاشقانه و عارفانه به ربوبیّت حقیقی نایل گشت(3) و به عنوان «حرم اهل بیت علیهم السلام » انوار ربوبی را در فضای قم پرتوافشان ساخت و اهل قم را برخوردار از نور قدس فاطمی نمود.امام صادق علیه السلام سالها قبل از تولد فاطمه معصومه علیهاالسلام فرمود: «به راستی برای خداوند حرمی است و آن، مکه است و برای رسول خدا حرمی است و آن، مدینه می باشد و برای امیر مؤمنان حرمی است و آن، کوفه است و برای ما نیز حرمی می باشد و آن، شهر قم است. در آینده ای نزدیک، زنی از فرزندان من به نام فاطمه در آنجا دفن می شود».(4)

2. منزلت بهشتی

(38) خاک قم این کرده از شرافتِ جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر

ص: 89


1- 1. «فروغی از کوثر» ص 33.
2- 2. همان، ص 40.
3- 3. «مصباح الشریعة» ص 7، قال الصادق علیه السلام : «اَلْعُبُودِیَّةُ جَوْهَرٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّة».
4- 4. «مستدرک الوسائل» ج 10، ص 368. راوی حدیث مزبور در ادامه می افزاید: «زمانی امام صادق علیه السلام این سخنان را فرمود که هنوز امام کاظم علیه السلام به دنیا نیامده بود».

ترجمه:

(38) به یمن وجود حضرت معصومه علیهاالسلام در شهر قم، خاک این سرزمین مرتبت و قداست بهشت را یافته است و آب مدینه به برکت وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام بسان کوثر بهشتی گردیده است.

شرح و تحلیل:

در احادیث گهربار اسلامی آمده است که امام رضا علیه السلام در مدح اهل قم فرموده: «اِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمانِیَةَ أَبْوابٍ وَلاَِهْلِ قُم واحِدٌ مِنْها فَطُوبی لَهُمْ، ثُمَّ طُوبی لَهُمْ، ثُمَّ طُوبی لَهُم؛(1) بهشت را هشت در است و یکی از آن درها از آنِ اهل قم است. پس خوشا به حالشان، پس خوشا به حالشان، پس خوشا به حالشان». بدیهی است که این باب، جز وجود بهشتی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام نیست و حضرتش جنّت خوشبوی ولایت و روحانیت و گلشن خضرای ایمان و طهارت است که خاک پاک قم به میمنت آن وجود باشرافت و عظمت، منقبت بهشتی یافته و حرم امن این تندیس طراوت و سرسبزی، سرزمین قم را جلا و صفایی دیگر بخشیده است؛ همان گونه که حضور پرخیر و برکت فاطمه اطهر علیهاالسلام ، آب شهر مدینه را چون کوثر مصفا نموده است.

در یک نگرش عرفانی به این بیت، می توان ابراز داشت همچنان که حضرت زهرای اطهر علیهاالسلام کوثر علم و معرفت و چشمه سار همیشه جوشان و جاری در وجود بهشتی پیامبر است و مدینة العلمِ نبوی با کوثر عشق و معرفت فاطمی سامان یافته، خاک مقدس قم نیز به یمن

ص: 90


1- 1. «بحار الانوار» ج 60، ص 215؛ «سفینة البحار» ج 2، ص 445.

کوثر فاطمه ثانی علیهاالسلام به گلزار بهشت مبدل شده و حضرتش شمیم روح فزای جمال فاطمی خویش را در فضای قم پراکنده ساخته و این خاک خشکیده و شوره زار را به گلشن علم و بصیرت، و سرزمین ظهور رادمردان وادی توحید، و عرصه قیام مؤمنان اهل تجرید، چونان خمینی کبیر _ قدّس سرّه _ رفعت بخشیده و مستضعفان و آزادگان عالم را سرمست از عطر ذکر و نام شیرین خود نموده است. امام کاظم علیه السلام در اشاره به این معنا می فرماید:

«رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُم یَدْعُو النّاسَ اِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبُرِ الْحَدِیدِ، لا تَزِلُّهُمُ الرِّیاحُ الْعَواصِفُ وَلا یَمُلُّونَ مِنَ الْحَرْبِ وَلا یَجْبُنُونَ وَعَلَی اللهِ یَتَوَکَّلُونَ وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین؛(1) مردی از اهل قم، مردم را به سوی حق دعوت می کند. گروهی با او همراه می شوند که همانند پاره های آهن هستند. تندبادهای حوادث آنان را نمی لغزاند و از جنگ خسته نمی شوند و نمی ترسند و بر خدا توکل می کنند، و عاقبت نیک برای تقواپیشگان خواهد بود».

یادکرد این نکته جالب توجه است که در حدیث مذکور، از امام خمینی _ قدس سره _ که در شمار کامل ترین و بارزترین مصداق این روایت محسوب می شود، به عنوان «مردی از اهل قم» یاد شده است ؛ در حالی که ایشان متولد شهر خمین هستند و تنها سالیانی چند در شهر مقدس قم جهت تحصیل علم و معنویت به سر برده اند. این مطلب گویای این حقیقت است که «اهل قم» در واقع، کسی نیست که صرفا در شهر قم متولد شده باشد و یا بیشتر عمر خویش را در این سرزمین

ص: 91


1- 1. «بحار الانوار» ج 60، ص 216.

مقدس گذرانده باشد؛ بلکه اهل راستین قم کسی است که شیعه حقیقی ائمّ_ه معصومین علیهم السلام است و فراخور استعداد خویش به لیلة القدر فاطمی شناخت پیدا کرده و به نور عشق و ارادت خالصانه و زیارت عارفانه کریمه اهل بیت علیهم السلام آراسته است؛ چنان که آن امام عارفان و عاشقان، خمینی عزیز _ روحی له الفداء _ نیز این چنین بود؛ همو که رهبر معظم و فرزانه انقلاب اسلامی، حضرت آیة الله خامنه ای، در منقبتش فرمود: «او اهل خلوت، اهل عبادت، اهل گریه نیمه شب، اهل دعا، تضرع، ارتباط با خدا، شعر و معنویت و عرفان و ذوق و حال بود».(1)

آنچه مدعای فوق را از نظر نقلی به اثبات می رساند، روایتی است که حسن بن محمد بن حسن قمی آن را در «تاریخ قم»(2) نقل کرده است که گروهی از مردم «ری» به زیارت امام صادق علیه السلام شتافتند و هنگامی که به محضر آن امام همام علیه السلام شرفیاب شدند، گفتند که ما اهل «ری» هستیم. حضرت فرمود: «مَرْحَبا بِإخْوانِنا مِنْ أَهْلِ قُم؛ آفرین بر برادران ما که از اهل قم اند». پس آنها عرض کردند که ما اهل «ری» می باشیم و امام علیه السلام دوباره همان سخن را فرمود.آنان چندبار دیگر تأکید کردند که از اهل ری هستیم، اما آن حضرت همواره همان پاسخ نخست را تکرار می فرمود.(3)

بنابراین، آن که به راستی، شیعه خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است و در «حرم اهل بیت علیهم السلام » دل و جان خویش را با فروغ جمال و کمال

ص: 92


1- 1. «امام خمینی از دیدگاه مقام معظم رهبری» ص 17.
2- 2. «تاریخ قم» ص 214.
3- 3. «بحار الانوار» ج 57، ص 216، ب 36، ح 41؛ «بحار الانوار» ج 99، ص 267، ب 1، ح 5؛ «مستدرک الوسائل» ج 1، ص 368، ب 74، ح 12196.

کریمه اهل بیت علیهم السلام روشنایی بخشیده و حقیقت شب قدر را به یمن معرفت به منزلت باطنی و حقایق معنوی فاطمه ثانی علیهاالسلام دریافته، در حریم بهشتی ولایت قدم نهاده و در شمار «اهل قم» مشمول رحمت و عنایات خاصّ الهی گردیده و به زیور دیانت و معرفت دینی آراسته و به نور عبادت اهل الله و منقبت اهل ولا نایل گشته است: «سَلامُ اللهِ عَلی أَهْلِ قُم وَرَحْمَةُ اللهِ عَلی أَهْلِ قُم... هُمْ أَهْلُ الدِّینِ وَالْوِلایَةِ وَحُسْنِ الْعِبادَةِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ؛(1) سلام خدا بر اهل قم و رحمت خداوند بر اهل قم! ... ایشان اهل دین و [دوستدار و پیرو [ولایت و اهل عبادتهای شایسته اند. درود خداوند و رحمت و برکات او بر آنان باد».

3. رَشک برین

(39) عرصه قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش یساولی است برابر

ترجمه:

(39) سرزمین قم مایه حسادت و رَشک بهشت برین گردیده است؛ بلکه باید گفت سرزمین بهشتی قم، همچون فردوس برین که سرآمد همه جنّات است، جلودار جنان الهی و صف آرای تمامی سرزمینهاست.

شرح و تحلیل:

طبق روایات مأثور از حضرات معصومین علیهم السلام بهشت الهی هشت

ص: 93


1- 1. «سفینة البحار» ج 2، ص 446؛ «تاریخ قم» ص 7؛ «حضرت معصومه و شهر قم» ص 35، عَن أمیر المؤمنین(ع).

باب دارد که بالاترین آنها «فردوس برین» است. حضرت امام به جهت قداست و شرافتی که این دیار آسمانی به میمنت وجود معصومه اهل بیت علیهم السلام یافته است، آن را مایه رَشک و حسادت بهشت برین معرفی نموده است؛ چه اینکه به برکت حضور معنوی و طلعت روحانی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام بزرگانی شریف و فرهیختگانی صاحبدل در این شهر مقدس تربیت یافته اند و از دستان لطیف بهشتی اش، دلدادگان و عارفان راستین، باده توحید و تجرید برگرفته اند و پروانه وار به گرد شمع جمالش به طواف برخاسته اند و از کوثر حیات و معرفتش مستانه نوشیده اند؛ رادمردانی که بهشت عدن الهی و فردوس برین رحمانی به وجود رحیمی شان رَشک می برد و عاشقانه مشتاق وصال وجود خوشبوتر از بهشت و عظیم تر از عرش و وسیع تر از کرسی و زیباتر از ملکوتِ آن سلمان صفتان صراط مستقیم می باشد. خداوند متعال فرموده:

«مرا گنجینه ای است عظیم تر از عرش، و وسیع تر از کرسی، و خوشبوتر از بهشت، و زیباتر از ملکوت. زمینش معرفت است و آسمانش ایمان، خورشیدش شوق است و مهتابش محبت و عشق، ستارگانش خواطر و افکار است و ابرش عقل، و بارانش رحمت، و میوه هایش اطاعت و بندگی... آگاه باش که این گنجینه، قلب است».(1) قلب تزکیه شده چنین انسانهای کاملی عرش خدای رحمان است و جایگاه حضورشان قداست و شرافتی بس رفیع دارد.

ص: 94


1- 1. «بحار الانوار» ج 70، ص 59، ح 37، حدیث قدسی خطاب به حضرت داود (ع).

آن را که زمین آسمانش جا نیست بر عرش برین و کرسی اش مأوا نیست

اندر دل عاشقش بگنجد ای دوست ایمان است این و غیر از این معنا نیست(1)

گفتنی است همچنان که اهل قم در بیان اهل بیت علیهم السلام اختصاص به مردمان شریف قم ندارد، شهر مقدس قم نیز در واقع، هر سرزمینی است که شیطان نفس به امر نبوی از آن وادی هجرت نموده و در پرتو بارش باران فضل و عنایت فاطمه ثانی علیهاالسلام از نسیم جنّت نعیم مقربین طراوتی دل پذیر یافته است و هر آن که اهل قیام و مجاهدت در راه خداست و در عرصه ظاهر و باطن به مبارزه با جهل و ستم، و ظلمت غفلت و نخوت برخاسته، در شمار «اهل قم» می باشد. از این رو، قم پهنایی دارد به وسعت دلها، و هر جایی که پاکان و صاحبدلان، و آزادگان و مستضعفان باشند، آنجا سرزمین بهشتی قم است و آستان کریمانه معصومه اهل بیت علیهم السلام نه تنها محدوده جغرافیایی قم، که گستره حضور شیفتگان ولایت، و عارفان و شیعیان صدیق معناست.

4. افتخار آفرینش

(40) زیبد اگر خاک قم به «عرش» کند فخر شاید گر «لوح» را بیابد همسر

ص: 95


1- 1. «دیوان امام» ص 199، رباعی ایمان.

ترجمه:

(40) چنانچه خاک قم به عرش الهی فخر بفروشد و بدان مباهات کند، رواست. و این شایستگی تا آنجاست که سرزمین قم قدر و منزلت «لوح» الهی را یافته است.

شرح و تحلیل:

آری، بهشت برین به وجود مقدادسیرتان و سلمان صفتان کوی ولا رَشک می برد و خاک پاک قدم اهل راستین قم را توتیای دیده می سازد؛ تربت مقدسی که افتخار آفرینش است و به عرش الهی مباهات می کند؛ زیرا حقیقت عرش که به دلالت روایی «اَلْعَرْشُ ... اِسْمُ عِلْمٍ وَقُدْرَتٍ»(1) نور علم و قدرت الهی است، بر لوح قلب اهل قم رخ نموده و سرایر علم لدنی و سطوت رحمانی در قلب سلیمشان تجلّی یافته است و چشمه های علم و اندیشه و انهار بهشتی: فقه و فلسفه و اخلاق و عرفان بر بستر عقل و دل محبان و رهروان رسالت و ولایت جاری گشته و خلایق را بهره مند از ضیای شریعت و نور معرفت ساخته است. امام صادق علیه السلام در منقبت سرزمین مقدس قم، این پایگاه جهانی علم و دین، فرمود: «فَیَفِیضُ الْعِلْمُ مِنْهُ اِلی سائِرِ البِلادِ فِی الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ... فِیُتِمُّ حُجَّةُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ حَتّی لا یَبْقی أَحَدٌ عَلَی الْأَرْضِ لَمْ یَبْلُغْ إِلَیْهِ الدِّینُ وَالْعِلْمُ؛(2) پس علم در شهر قم آشکار می گردد و از آنجا به سوی دیگر سرزمینها در مشرق و مغرب عالم سرازیر می گردد... پس حجت بر خلق تمام می شود، به طوری

ص: 96


1- 1. «اصول کافی» ج 1، ص 130، ح 2، عن ابو الحسن (ع).
2- 2. «بحار الانوار» ج 60 ، ص 213؛ «سفینة البحار» ج 2، ص 445.

که کسی که دین و دانش به او نرسیده باشد، باقی نمی ماند».

«ل_وح» صحیفه نفس است که محل ارتسام صور اشیا است و همان گونه که به وسیله قلم مادی در لوح حسّی، نقوش عینی ترسیم می شود، به موجب عقل اوّل که قلم اعلاست، صور اشیا به شکل کلی، در نفوس ناطقه کلیه که قلب عالم اند، نقش می بندد و چون صور آن از هر گونه تغییر و تبدیل محفوظ و مصون است، آن را «لوح محفوظ» می گویند.(1)

شهر قم، سرزمین قداست یافته از وجود مقدس حرم اهل بیت علیهم السلام ، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام است که بهشت برین بدان رَشک می برد و به یمن جوشش چشمه سار علم و حکمت فاطمی در آن، به عرش ربوبی فخر می کند و بسان لوح محفوظ الهی لطایف و حقایق علم و بصیرت را بر صحیفه پاکش عیان ساخته و جای جای آن جلوه گر اندیشمندان سترگ دین و عالمان ربانی و تجلّی گاه حقیقت جویان بزم طهارت و دانایی است که با قلم اعلای ولایی بر لوح نفوس مستعد و تشنه معرفت، نقش حقایق رحمانی می زنند؛ جلوه های مبارکی که یاد و نامشان و کلام و راهشان جاودانه می ماند و نقش ماندگارشان نمایانگر سیرت جمیل فاطمی و آثار گهربارشان فیضان برخاسته از کوثر زلال باطنی است؛ صاحبدلانی که ابواب علم و حکمت را با مفتاح آسمانی عالمه عصمت و کریمه اهل طهارت علیهم السلام گشوده اند و آسمان قم را با

ص: 97


1- 1. برگرفته از نرم افزار درج، بزرگ ترین کتابخانه الکترونیکی شعر فارسی، بخش لغت نامه.

انوار حقّ و حقیقت روشنایی بخشیده اند: «حکیم عارف، مرحوم ملا صدرای شیرازی که مدتها در روستای کهک قم به سر می برد، هر گاه یک مشکل و گره فلسفی برایش پیش می آمد، یا از حلّ مسأله فلسفی [و معرفتی[ درمی ماند، آهنگ زیارت قبر دختر موسی بن جعفر علیهاالسلام می کرد و فاصله چهار فرسخ تا قم را می پیمود و در این زیارت قبر و التجا و استمداد از روح بلند حضرت معصومه علیهاالسلام ، مشکل علمی خود را حل می کرد و به محلّ اقامت خود برمی گشت».(1)

5. مأوای خلایق

(41) خاکی عجب خاک! آبروی خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر

ترجمه:

(41) خاک قم، تربت شگفتی است؛ زیرا مردمان را عزّت و آبرو بخشیده و پناهگاه امنی برای مسلمان و کافر می باشد.

شرح و تحلیل:

جایگاهی که شیطان به امر و اراده نبوی از آن رخت بربسته و بابی از ابواب اعلای بهشت به روی آن گشوده شده، مایه عزّت و افتخار است و اهل آن، فاتح میدان جهاد و حماسه اند و موجبات کرامت و شرافت خلایق را به ارمغان می آروند؛ چنان که انقلاب ایران از شهر مقدّس قم آغاز گردید و انفاس قدسی و نسیم بهشتی حق از حرم مطهّر و جایگاه

ص: 98


1- 1. «نگین قم» ص 32.

منوّر فاطمه معصومه علیهاالسلام بر جانهای رسته از هوا و قلوب مشحون از عرفان و معنا، روحی دوباره دمید و مستضعفان و عدالت خواهان این مرز و بوم را به زیر رایت فاطمی و توحیدی حضرت امام خمینی _ قدّس سرّه _ کشاند و آوای عزّت و شکوه اسلام را در شرق و غرب عالم سر داد و خورشید اسلام ناب محمّدی در آسمان وجود خمینی عزیز _ قدس سره _ از این سرزمین مقدس طالع گردید و به بیان صادق آل طهارت و عصمت علیه السلام : «تُرْبَةُ قُم مُقَدَّسَةٌ وَ اَهْلُها مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُم ... اَما اِنَّهُم اَنْصارُ قائِمُنا وَ دُعاةُ حَقِّنا؛(1) خاک قم، مقدس است و اهل آن، از ما هستند و ما نیز از ایشانیم ... همانا آنان یاری کنندگان قائم ما و دعوت کنندگان به حقّ ما می باشند».

زمین آسمانی قم به یمن وجود خجسته کریمه اهل بیت علیهم السلام پناهگاه امن تمامی خلایق گشته و به اعتقاد امام راحل حتی بی دینان و کافران و یا سایر مذاهب و ادیان نیز از هر قوم و ملتی به زیارت حرم شریف خانم فاطمه معصومه علیهاالسلام می شتابند و حضرتش همچون خورشید فروزان که هیچ یک از مخلوقات را از انوار خویش بی بهره نمی سازد، ارادتمندان و نیازمندان آستانش را هرگز بی نصیب نمی گرداند و گرمابخش جسم و جان خلایق بوده، باب رحمت و عنایت الهی را از هیچ کس دریغ نمی دارد و به حق، بهترین مأوای خلایق است که همگان را بر اساس فطرت انسانی شان مشمول فضل و بخشش خود نموده، گستره بشریت را در مأمن جهانی خویش به کلمه توحید و آزادی و

ص: 99


1- 1. «بحار الانوار» ج 60 ، ص 671.

آزادگی فرا می خواند:

«قُلْ یا اَهْلَ الْکِتابِ تَعالَ_وْا اِلی کَلِمَةٍ سَوآءٍ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ اِلاَّ اللّهُ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئا وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضا أَرْبابا مِنْ دُونِ اللّهِ»؛(1)2. شعر از نویسنده، با نام «پایگاه نور».(2) «بگو ای اهل کتاب! بیایید به کلمه ای که میان ما و شما یکسان است، متمسّک شویم: اینکه جز خدا کسی را نپرستیم و برای او شریکی قرار ندهیم و غیر از خدا برخی از ما برخی دیگر را ارباب نگیریم».

بنابراین، زائران حرم شریف و طائفان حریم جمال فاطمه ثانی علیهاالسلام پیوسته از خیر کثیر و فضل بی بدیل این آستان کریمانه مستفیض می گردند و هر یک فراخور نیّت و معرفت خویش از این گنجینه بی پایان ولایی توشه ای برمی گیرند و مسلمان و کافر هر کدام به نوبه خود از فیض و رحمت قمر درخشان و شمس تابان حرم ولایت برخوردار می شوند. آری، حرم شریف آن همسان و همانند معصومان، بسان ابر باران زای بهاری است که در هر کوی و برزن می بارد و سرزمینهای خشک و مرده را روح حیات و سرسبزی می دمد و خلایق را بهرمند از زلال لطف و عنایت خویش می سازد.

ص: 100


1- 1. سوره آل عمران: 3، آیه 64. قم بارگه فاطمه حور جمال است قم جایگه نایره طور جلال است در گستره ظلمت و حیرت به خلایق قم پایگه بارقه نور کمال است
2-

برترین ترنّ_م عش_ق (حسن ختام)

(42) گر که شنیدندی این قصیده «هندی» شاعر شیراز و آن ادیب سخنور

(43) آن یک طوطی صفت همی نسرودی «ای به جلالت ز آفرینش برتر»

(44) وین یک قُمری نمط هماره نگفتی «ای که جهان از رخ تو گشته منوّر»

ترجمه:

(42)، (43) و (44) اگر حکیم قاآنی، شاعر شیرازی، قصیده مرا می شنید، همچون طوطیان نمی سرود: «ای کسی که به سبب جلال و عظمتت، از آفرینش برتری». و نیز چنانچه آن دیگر ادیب سخنور این ابیات را شنیده بود، هرگز بسان قُمریان نغمه سر نمی داد: «ای کسی که جهان هستی به موجب جلوه روی تو منّور گشته است».

شرح و تحلیل:

حضرت امام خمینی _ قدّس سرّه _ در سنین جوانی، در شش غزل و یک قصیده و یک مسمط و نیز یک قطعه، به «هندی» تخلص نموده اند. این تخلّص اشاره است به شهرت جدّ بزرگوار امام، مرحوم آقا سیّد احمد، معروف به «سیّد هندی» که از کشمیر هندوستان مهاجرت نمود.(1)

عناوین اشعاری که حضرت امام در آنها بدین نام تخلّص کرده اند، عبارت است از غزلهای: «شب وصل، آیینه جان، پیر مغان، خضر راه،

ص: 101


1- 1. «زندگی نامه سیاسی امام خمینی» ص 109.

صبح امید، اخگر غم، حسرت روی، سخن دل»(1) و مسمّط «توصیف بهاران»(2) و قصیده «مدیحه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و حضرت معصومه علیهاالسلام » و قطعه «آب زندگانی».(3)

گفتنی است که حضرت امام در پایان قصیده مورد بحث، دو مصراع از شاعران بزرگ را تضمین نموده است: نخست یک مصرع از قصیده حکیم قاآنی شیرازی است که وی آن را در مدح نور حدیقه احمدی، دختر امام موسی بن جعفر علیه السلام سروده است. مطالعه و دقت نظر در این قصیده و مقایسه آن با قصیده حضرت امام و تعابیر بلند عرفانی و بیانات لطیف روحانی آن، به وضوح نشان از ارزش و مرتبت محتوایی شعر امام دارد. آنچه حیکم قاآنی، آن طوطی گلشن ادب و معنا، سروده، تنها پرتو شوق و ارادت را در دلها تابانده است؛ ولی آنچه امام عارفان و عاشقان، این بلبل غزل خوان گلشن عرفان و ایمان، مستانه سروده، قلوب حق جویان را با مهتاب عشق و بصیرت منوّر ساخته و نهرهای بهشتی طهارت و معنویت را بر بستر وجود رهروان طریق کمال و جمال مطلق روانه کرده است.

«طوطی» در عرفان، نماد جان عِلْوی پاک و مجرّد است. اما در اینجا مراد از «طوطی صفت»، معنای مصطلح بین مردم است و آن پرنده ای است که تقلیدکننده می باشد.(4) چنانچه آن شاعر شیرازی قصیده نغز و

ص: 102


1- 1. «دیوان امام» صص 156، 139، 131، 92، 81، 78، 68 و 50 (به ترتیب).
2- 2. همان، ص 279.
3- 3. همان، ص 299.
4- 4. «فرهنگ دیوان امام» ص 215.

سرشار از مضامین عرفانی امام را می شنید، همچون طوطیان که تنها کلمات دیگران را بازگو می کنند، چنین شعری را نمی سرود و این گونه زبان به مدح و ثنای آن حقیقت رحیمی نمی گشود.

آن شاعر حکیم و فرزانه، همچنان که در پایان قصیده خود بدان متذکر شده، به میزان فهم و نگرش عامه سخن به میان آورده و لطایف حقیقت را از نظرها پنهان داشته است. در حالی که حضرت امام به صراحت پرده از روی حقایق الهی و اسرار باطنی این بانوی مکرم برداشته و مقام و منزلت ایشان را به شکلی شایسته و مطلوب ترسیم نموده است. در اینجا به بیان برخی از ابیات قصیده حکیم قاآنی می پردازیم:

ای به جلالت ز آفرینش برتر ذات تو تنها به هر چه هست برابر

زاده خیر الوری رسول مکرم بضعه خیر النساء بتول مطهر

از تو تسلی گرفته خاطر گیتی کز پی روح است آفرینش پیکر

عمر تو چون لفظ کاف و نون مشیت کم بد و زو زاد هر چه زاد سراسر

هست ز یک نور پاک ذو المنن ذات تو و حیدر و بتول و پیمبر

گر ز یکی شمع صد چراغ افروزند نور نخستین بود که گشته مکرّر

ص: 103

لیک چو نامحرم است دیده عامی بکر سخن بِه نهفته در پس چادر(1)

امام خمینی _ قدس سره _ در اشاره به قصیده دیگری که در مدح حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام سروده شده، ضمن تضمین یک مصراع از آن، می فرماید که اگر این شاعر خوش بیان و ادیب سخنور(2) نیز قصیده طرب خیز و شهدآفرین ایشان را خوانده بود، چون قُمریان(3) به ترنم چنان قصیده ای مبادرت نمی ورزید؛ آن ادیب سخندان، جهان را به یمن رخساره فاطمه معصومه علیهاالسلام منوّر می داند، و حال آنکه در بیان آسمانی و اندیشه متعالی امام خمینی _ قدّس سرّه _ ازلیّت با تربت فاطمی تخمیر شده و ابدیّت نیز با طلعت حضرتش محقق گشته است؛ حقیقت غیبی فاطمه علیهاالسلام هم افق فیض اقدس احدی و مظهر سرّ نهان الهی است؛ واجبی است که لباس امکان پوشیده و نور پر فروغش علّت خلقت، و وجود لطیفش یگانه واسطه فیض است؛ معجزه نادره ولایی است که

ص: 104


1- 1. «دیوان حکیم قاآنی شیرازی» صص 211 _ 209.
2- 2. گفتنی است که نگارنده پس از جستجو در کتابخانه هایی چون: کتابخانه تخصصی ادبیات قم و کتابخانه حضرت آیة الله مرعشی نجفی و پژوهش در نرم افزارهایی مثل: «درج» ، «گنج سخن» و «کریمه اهل بیت» و همچنین سؤال از واحد ادبیات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی _ قدس سره _ در تهران و برخی از اساتید ادبیات، به مأخذ اصلی این مصراع و شاعر آن دست نیافت.
3- 3. حضرت امام در فرازی از قصیده خود در مدح ولی عصر عجل الله تعالی فرجه سروده است: «قُمریَک ماهور خواند و هدهد آواز عراقی». ماهور، آوازی است باطمأنینه و وقار که طرب انگیز و شاد است و از آنجا که آواز قمری آوایی شاد و خوب است، آن را به ماهور که یکی از دستگاههای موسیقی است، نسبت می دهند.

انبیا و اولیای حق در حریم جلالش خالصانه معتکف شده اند و نهر حلم و شکیبایی، و چشمه شعور و دانایی را بر قلوب دلدادگان حرمش جاری ساخته و تنها قطره ای از بارش عنایتش حیات طیبه رحمانی را به ارمغان آورده است؛ عصاره و چکیده بهشت برین است که خاک قم را شرافت و طراوت ارزانی داشته و به عنوان «حرم امن اهل بیت علیهم السلام » مأمن آحاد بشریت و مأوای پیروان صدیق ولایت گردیده و عزّت و افتخاری ماندگار را برای مخلَصین رهیده از خطوات شیطان و اهل راستین قم ثمر بخشیده و ابر رحمت و کرامتش گستره خلقت را فرا گرفته است.

خوشا عارفان و مقربان پیشگاه و خادمان بارگاه فاطمه معصومه علیهاالسلام که بهره مند از فیض لطف و کرامت، و ابر رحمت و عنایت حضرتش می گردند و به برکت نظر شریف او به حریم بهشت ربوبی راه می یابند. یادکرد این نکته جالب توجه است که در مورد مقام شفاعت این شفیعه روز جزا با دو گونه روایات مواجه می شویم. برخی احادیث دلالت دارند که به موجب شفاعت آن حضرت، اردتمندان و شیعیان فاطمی به طور عموم وارد بهشت می شوند و این، «شفاعت عام» است که شامل حال همه دل دادگان و محبان حضرتش می شود.امام صادق (ع) فرمود: تَدْخُلُ بِشَفاعَتِها شیعَتِیَ الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِم؛(1) به موجب شفاعت او (فاطمه معصومه)، تمامی شیعیان به بهشت داخل می گردند».

اما در زیارت مأثوره از امام رضا (ع) می خوانیم: «یا فاطِمَةُ اشْفَعی لی

ص: 105


1- 1. «سفینة البحار» ج 2، ص 376.

فِی الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ؛(1) ای فاطمه! مرا در بهشت شفاعت نما که همانا برای تو نزد خداوند مقام رفیعی است». این نوع شفاعت را که شفاعت پس از ورود به بهشت است، «شفاعت خاص» می نامیم که شامل شیعیان خاص و عارفان به حقّ حضرت معصومه علیهاالسلام و صاحبدلان و مؤمنان راستین ولایت می گردد. در این شفاعت، بعد از راهیابی به جنّت الهی، خاصان اهل معنا و شیعیان کامل ولا به توفیق ارتقا و رفعت به سوی منازل و مراتب اعلای بهشتی دست می یابند و به بیان «أَتَقَرَّبُ إِلَی اللهِ بِحُبِّکُمْ»(2) در پرتو لطف و نظر رحیمی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام به محرم سرای دیدار رب در فردوس برین نایل می شوند و در زمره مقرّبین ولایت به شناخت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام توفیق می یابند؛ چنان که در زیارت آن کریمه علیهاالسلام می خوانیم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللهُ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنا فی زُمْرَتِکُمْ ؛(3) سلام بر تو باد! خداوند در بهشتْ بین ما و شما شناسایی قرار دهد و ما را در زمره شما محشور نماید».

از این رو، زائران کعبه جمال و حرم جلال معصومه علیهاالسلام را مراتب و درجات گوناگونی است و فقط کسانی که بر اساس شناخت و بصیرت قلبی به شأن و منزلت آن حضرت، دیده ظاهر و باطن را به زیارت این جلوه منوّر و مطهر حق سرمه آذین کرده اند ، از رهگذر لطف خاصه

ص: 106


1- 1. «مفاتیح الجنان» ص 1036.
2- 2. همان: «با محبّت به شما، به سوی خدا تقرب می جویم».
3- 3. همان، ص 1035.

فاطمی مَحرم حرم اهل بیت علیهم السلام و لایق حضور در فردوس برین و شایسته شهود وجه جمیل ربوبی می گردند و صد البته که «اَلْجَنَّة» یا بهشتِ به تمام معنا از آنِ چنین کسانی است و «زیارت عارفانه، تنها از اهل بصیرت و معرفت برمی آید».(1) امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید: «مَنْ زارَها عارِفًا بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّة؛(2) کسی که معصومه را در حالی که عارف به حقّ اوست زیارت کند، پس برای او بهشت می باشد».

امید است که در حرم سرشار از جود و کرم اهل بیت علیهم السلام ندای توحیدی «اَللهُ اَکْبَر» و نوای ملکوتی «سُبْحانَ الله» و آوای بهشتی «اَلْحَمْدُ لِله» را از سر صدق و اخلاص در فضای قلبمان طنین افکن سازیم و با معرفت و عشق راستین به پیشگاه قدسی فاطمه معصومه علیهاالسلام به زیارت حضرتش بشتابیم و به یمن گوشه چشم این جلوه رحمت و کرامت و اسوه عشق و طهارت، چشمان خفته دل را به روی حقایق و معانی، و فهم و درک معارف الهی بگشاییم و همچون حضرت روح الله، خمینی عزیز _ قدّس سرّه الشّریف _ در این سرزمین مقدس و جایگاه «فاطمیین»، مرآت جان را در پرتو تربیت معنوی صاحبدلان فاطمی و عارفان ربّانی، صفا و جلایی دیگر بخشیم تا انوار ستاره درخشان کریمه اهل بیت علیهم السلام در آن تلألؤ یافته ، در ظلمت سرای ناسوت به صراط حمید انسانی راه یابیم و در زمره شاکران نعمت ولایت و بندگان آستان رحمانیّت، عاشقانه زبان به حمد و ثنای زهره منوّر فاطمی و

ص: 107


1- 1. «نگین قم» جواد محدثی، ص 31.
2- 2. «مستدرک الوسائل» ج 10، ص 368، ح 12198؛ «بحار الانوار» ج 99، ص 265، ح 4.

دیده به وجه جمیل رحیمی گشوده ، به برکت نیم نگاه کریمانه این بانوی دو عالم، خالصانه از سرای خاک به اوج افلاک علم و معنا پ_َر کشیم و عارفانه مدارج والای کمال و جمال را بپیماییم.

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند(1)

ص: 108


1- 1. «آیینه جام» (دیوان حافظ)، ص 132.

فهرست منابع

* قرآن کریم

1. آداب الصلوة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اوّل، بهار 1370 ش.

2. آیینه جام (دیوان حافظ همراه با یادداشتهای استاد شهید مطهری)، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، مهر 1380 ش.

3. اسرار الحکم، حاج ملا هادی سبزواری، مقدمه و حواشی حاج میرزا ابو الحسن شعرانی، کتاب فروشی اسلامیة، 1362 ش.

4. اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، انتشارات علمیه اسلامیّه، تهران.

5. اطیب البیان، سید عبد الحسین طیب، انتشارات اسلام، چاپ سوم، تهران، 1366 ش.

6. الصراط المستقیم، علی بن یونس بناطی بیاضی، انتشارات کتابخانه حیدریّه، چاپ اوّل، نجف اشرف، 1384 ق.

7. الطرائف، سید علی بن طاوس حسینی حلی، چاپخانه خیام، قم، 1400 ق.

8. الفضائل، ابو الفضل شاذان بن جبرئیل قمی، انتشارات رضی، چاپ دوم، قم، 1363 ش.

ص: 109

9. امامت و انسان کامل، تبیان، دفتر چهل و دوم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اوّل، تابستان 1381 ش.

10. امام خمینی از دیدگاه مقام معظم رهبری، قدرت الله بهرامی، ناشر: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، قم، چاپ اوّل، پاییز 1381 ش.

11. انوار المشعشعین، محمد علی نائینی کچوئی قمی، تحقیق: محمد رضا انصاری قمی، چاپ اوّل، 1381 ش.

12. بحار الانوار، علاّمه محمّد باقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403 ق.

13. پرواز در ملکوت، امام خمینی، به اهتمام سید احمد فهری، چاپ نهضت زنان مسلمان، تهران، بهمن 1359 ش.

14. تاریخ قم، حسن بن قمی، تصحیح و تحشیه: سید جلال الدین طهرانی، تهران، 1313 ش.

15. تأویل الآیات، سید شرف الدین علی بن حسینی استرآبادی، مؤسسه انتشارات اسلامی، چاپ اوّل، قم، 1409 ق.

16. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، الناشر: مکتب الأعلام الاسلامی، الطبعة الأولی، المحقق: المصطفی الدرایتی، قم المقدسة، 1366 ش.

17. تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، امام خمینی، الناشر: مؤسسة «پاسدار اسلام»، الطبعة الثانی، المطبعة «دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم».

18. تفسیر القمی، علی بن ابراهیم، مؤسسه دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404 ق.

ص: 110

19. تفسیر سوره حمد، امام خمینی،استخراج و تنظیم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ چهارم، خرداد 1378 ش.

20. تقریرات فلسفه امام خمینی، آیة الله سیّد عبد الغنی اردبیلی، تحقیق و نشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اوّل، بهار 1381 ش.

21. جایگاه زن در اندیشه امام خمینی، تبیان، دفتر هشتم، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم، تابستان 1378 ش.

22. حضرت معصومه و شهر قم، محمد حکیمی، ناشر: معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، شهریورماه 1365 ش.

23. دلائل الامامة، ابو جعفر محمد طبری، مؤسسة البعثة قسم الدراسات الاسلامیّة، 1413 ق.

24. دیوان امام، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ بیست و پنجم، تابستان 1378ش.

25. دیوان حکیم قاآنی شیرازی، مقدمه و تصحیح: ناصر هیری، انتشارات گلشائی، چاپ اوّل، تهران، تابستان 1363 ش.

26. رساله نوین، ترجمه و توضیح: عبد الکریم بی آزار شیرازی، ناشر: مؤسسه انجام کتاب، اردیبهشت 1360 ش.

27. زندگانی حضرت معصومه و تاریخ قم، سیّد مهدی صحفی، چاپ پنجم، انتشارات کتاب فروشی صحفی، قم.

28. زندگی نامه سیاسی امام خمینی، محمد حسن رجبی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377ش.

29. سخن عشق، فاطمه طباطبایی، ناشر: معاونت پژوهشی انتشارات

ص: 111

پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اوّل،تهران، پاییز 1380 ش.

30. سرّ الصلوة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، زمستان 1372 ش.

31. سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، شیخ عباس قمی، انتشارات کتابخانه سنائی.

32. شرح فصِّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّةٍ، علامه حسن زاده آملی، ناشر: نثر طوبی، چاپ سوم، قم، تابستان 1382 ش.

33. صحیفه انقلاب (وصیّت نامه سیاسی _ الهی رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی)، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

34. علم الیقین، فیض کاشانی، انتشارات بیدار، قم، 1358 ش.

35. عوالی اللئالی، محمد بن علی بن احسائی معروف به ابن جمهور، تحقیق: مجتبی عراقی، مطبعة سید الشهداء، قم، 1403 ق.

36. عیس_ی، هامف_ری کارپنتر، مترج_م: حسن کامشاد، انتشارات ط_رح نو، خرمش_هر، چاپ دوم، 1375 ش.

37. فروغی از کوثر، الیاس محمدبیگی، ناشر: انتشارات زائر، چاپ سوم، قم، زمستان 1380 ش.

38. فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سید جعفر سجادی، کتابخانه طهوری، تهران، 1370 ش.

39. فرهنگ بزرگ جامع نوین، عربی به فارسی، احمد سیاح، چاپ سیزدهم، انتشارات اسلام، تهران، 1370 ش.

40. فرهنگ دیوان امام خمینی، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام

ص: 112

خمینی، چاپ اوّل، زمستان 1372 ش.

41. فرهنگ عمید، حسن عمید، انتشارات امیر کبیر، چاپ ششم، تهران، 1364 ش.

42. فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ هشتم، 1371 ش.

43. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اوّل، قم، 1411 ق.

44. کلمات قصار، پندها و حکمتها، امام خمینی، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اوّل، بهار 1372 ش.

45. کلمات مکنونه، ملا محسن فیض کاشانی، تصحیح و تعلیق: عزیز الله عطاردی قوچانی، انتشارات فراهانی، تهران، 1360 ش.

46. کلّیات حدیث قدسی، محمد حسین حرّ عاملی، مترجم: زین العابدین کاظمی خلخالی، انتشارات دهقان، چاپ اوّل، تهران، زمستان 1377 ش.

47. گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، کتاب فروشی اسلامیّه، تهران، 1352 ش.

48. لغت نامه دهخدا (نرم افزار دهخدا).

49. لمعات عشق، حیدر تهرانی (معجزه)، قطع خشتی، 1361 ش.

50. مبارزه با نفس یا جهاد اکبر، امام خمینی، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، تهران، 1360 ش.

51. متشابه القرآن، ابن شهر آشوب مازندرانی، انتشارات بیدار، 1328 ش.

ص: 113

52. مروارید عفاف، محمود اکبری، قم، چاپ اوّل، تابستان 1376 ش.

53. مستدرک وسائل الشیعة، میرزا حسین نوری طبرسی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، قم، 1407 ق.

54. مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، عبد الرزاق گیلانی، تصحیح: سید جلال الدین محدث، ناشر: نشر صدوق، چاپ سوم، تهران، پاییز 1366 ش.

55. مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، امام خمینی، مقدمه استاد سیّد جلال الدّین آشتیانی، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، زمستان 1373 ش.

56. معارج القدس فی معارج معرفة النفس، غزالی، مطبعه کردی، 1327 ق.

57. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، نشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1370 ش.

58. مناقب آل ابی طالب (المناقب)، ابن شهر آشوب مازندرانی، انتشارات علامه، قم، 1379 ق.

59. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ناشر: مطبوعاتی حسینی، تهران، 1371 ش.

60. نگین قم، جواد محدّثی، نشر معروف، قم، چاپ دوم، مهرماه 1380 ش.

61. نهج الحق، حسن بن یوسف (علامه حلی)، مؤسسه دارالهجره، چاپ اوّل، قم، 1407 ق.

ص: 114

سیمای عرفانی حضرت معصومه علیها السّلام از دیدگاه امام خمینی

اشاره

سیمای عرفانی حضرت معصومه علیها السّلام از دیدگاه امام خمینی قدّس سرّه

حوریه عظیمی

ص: 115

ص: 116

مقدمه

انسان کامل به حکم آیه شریفه «و علّم آدم الاسماء کلّها»(1) مظهر جمیع اسمای حسنا و صفات علیای حق جل و علا و در دار خلقت، مرتبه ظهور آنهاست. و به حکم حدیث شریف «ان الله تعالی خلق آدم علی صورته»(2) عکس معبود در او افتاده و مسجود ملائکه گردیده است. از همین رو، انسان نیز به خدایی حق _ تبارک و تعالی _ اقرار کرد: «الست بربکم فقالوا بلی»(3).

بنابر این چنین وجود مبارکی، برزخ بین وجوب و امکان، مظهر اسمای حسنا، نور خدا در آسمانها و زمین و کون جامع و...گردید. و همان گونه که خود سرّ الهی است، کلامش نیز سر کلام الله است.

صحیفه ای که پیش روی دارید، تفسیری بر قصیده «نورین نیّرین حضرت فاطمه زهرا و فاطمه معصومه علیهاالسلام »سروده امام خمینی است و

ص: 117


1- 1. سوره بقره: 2، آیه 31.
2- 2. «الکافی» ج 1، ص 134، ح 4، از رسول اکرم علیهاالسلام .
3- 3. سوره اعراف: 7، آیه 172.

بیشتر مبنای حدیثی و عرفانی و فلسفی دارد.

روش تفسیر ابیات، موضوعی است. به این صورت که بعضی از ابیات با بیت بعد از خود وابستگی و ارتباط تنگاتنگی دارد؛ به گونه ای که جدا کردن آنها موجب نارسایی مطلب و مقصود می شود. از این رو، ناگزیر برخی از ابیات به صورت تک بیتی و برخی دیگر چند بیتی شرح داده شده است.

انسان کامل، مظهر ازلیت و ابدیت حق تعالی

ای ازلیت به تربت تو مخمر وی ابدیت به طلعت تو مقرر

واژه «ازل»، در لغت به معنای قِدم و نامی از نامهای خدا و صفاتی از صفات او است.(1) در اصطلاحات صوفیه، ازل امتداد فیض را گویند؛ از مطلق معنا و ظهور ذات احدیت در مجالی اسما، به نحوی که مسبوق به ماده و مدت نباشد.

و ابدیت در برابر ازلیت، به معنای چیزی است که آخر نداشته باشد و آن، امتداد زمان در طرف آینده است.(2)

مقصود از اینکه خداوند ازلی و ابدی است، این است که ذات الهی فراتر از چهارچوب زمان است؛ زیرا زمان از ویژگیهای موجودات مادی است. هر کدام از اسما و صفات الهی مظهری دارد و خداوند در قرآن کریم، خود را ازلی و ابدی معرفی می کند؛ امّا نه با این دو

ص: 118


1- 1. ر.ک: «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی» ص 80.
2- 2. ر.ک: همان، و «فرهنگ معارف اسلامی» ج 1، ص 153.

اصطلاح، بلکه با تعبیر «الاول» و «الاخر»، و می فرماید: «هوالاول والاخر والظاهر و الباطن».(1)

حضرت امام خمینی قدس سره از حضرت معصومه علیهاالسلام به عنوان مظهر و آینه ظهور این دو اسم شریف تعبیر نموده اند؛ به این معنا که مظهر شی ء، صورت آن است؛ به عبارت دیگر، آنچه که شی ء به واسطه آن معقول و محسوس می شود.

عرفا معتقدند که مقتضای حکمت الهی این است که برای اظهار اسما و صفات نامتناهی اش، مراتب کلیه و جزئیه انشا کند که آن مراتب مظهر اسمی از اسما حق است و احکام سلطنت آن اسم در آن مظهر به تمام و کمال ظهور یابد.(2)

بنابراین، حضرت فاطمه معصومه علیه السلام مظهر اسم شریف ازلی است؛ زیرا همان طور که بعداً خواهیم گفت، نور وجودش از نور حق تعالی است. به همین سبب، ابدی و جاودانه است که با گذشت قرنها گرد کهنگی بر آن نمی نشیند و فاصله زمانی و مکانی در وجود و ادراک او معتبر نیست. از این رو، همان طور که پیشینیان از سفره کرم او اطعام شده اند، آینده گان نیز از فیض او بهره مند خواهند شد؛ چنان که در

ص: 119


1- 1. سوره حدید، 57: آیه 3. در برخی از روایات نیز ازلیت و ابدیت خدا به همین معنا آمده است: «الاول الذی لم یکن له قبل فیکون شی ء قبله والاخر الذی لیس له بعد فیکون شی ء بعده». (ر.ک: «نهج البلاغه» خطبه 91) همچنین در حدیثی از امام صادق علیه السلام چنین آمده است: «الاول لاعن اوّل قبله ولا عن بدءٍ سبقه والاخر لا عن نهایة...لم یزل ولا یزول بلا بدءٍ ولا نهایة» (اصول کافی، ج 1، ص 116، ح 6).
2- 2. ر.ک: «مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز» ص 7.

زیارت نامه حضرت امام رضا علیه السلام می گوییم: «اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی».(1)

انسان کامل، مظهر رحمت و قدرت الهی

آیت رحمت ز جلوه تو هویدا رایَتِ قدرت در آستین تو مُضْمَر

حضرت معصومه علیهاالسلام انسان کامل و آینه تمام نمای خداست.

«اول» و «آخر» از اسمای خداست؛ امّا این تمام صفات او _ عز و جل _ نیست؛ هرچند که هر کدام از صفات حق تعالی در بردارنده صفات دیگری نیز هست.

ما حق تعالی را به رحمانیت و قادر علی الاطلاق می ستاییم. خداوند در قرآن کریم این دو صفت را صریحاً عنوان فرموده و شروع سوره های قرآن کریم را به صفت رحمانیت و رحیمیت مزین نموده است.(2) همچنین در آیات دیگری، قدرت علی الاطلاق خود را بیان فرموده: «انه علی کل شی ءٍ قدیر».(3)

بنابر آنچه گفته شد، رحمت و قدرت واقعی از آن خداست. برای روشن شدن منظور حضرت امام، علاوه بر آنچه گفتیم، ناگزیر از بیان دو مقدمه ایم:

1. یکی از صفات حق _ تبارک و تعالی _ «مؤمن» است، به دلیل «هواللّه الذی لا اله الاّ هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار

ص: 120


1- 1. «مستدرک الوسائل» ج 10، ص 345، ح 12149.
2- 2. منظور «بسم الله الرحمن الرحیم» است.
3- 3. سوره بقره: 2، آیه 109، 148، 259 و... .

المتکبر...»(1)، از صفات انسان کامل نیز است.

2. پیامبر اکرم فرمود: «المؤمن مراة المؤمن»(2). از این حدیث، تفاسیر مختلفی می توان کرد، از جمله اینکه منظور از «المومن» اول، انسان کامل و منظور از «المؤمن» دوّم حضرت حق است. بنابراین، انسان کامل، مرآت و تجلیگاه اسما و صفات حق _ عزوجل _ است. پس رحمت و قدرت نیز در او به نحو اتم و اکمل متجلی شده است.

به عبارت دیگر، انسان کامل، خلیفة الله است: «انی جاعل فی الارض خلیفة»(3) و بین خلیفه و مستخلف عنه باید سنخیتی باشد، بلکه خلیفه حق باید تمام صفات او را به تمامه دارا باشد؛ منتها با حفظ مراتب وجوب و امکان.

علامه قیصری در این باره چنین می فرماید:

«و مرتبة الانسان الکامل عبارة عن جمع جمیع المراتب الالهیة والکونیة من العقول والنفوس الکلیة والجزئیة و مراتب الطبیعیة (یعنی طبیعة الوجود) الی آخر تنزّلات الوجود و تسمی بالمرتبة العمائیة أیْضاً فهی مضاهیة للمرتبة الالهیة ولافرق بینهما الا بالربوبیة ولذلک صار خلیفة اللّه».(4)

بنابر آنچه گفته شد، حق _ تبارک و تعالی _ اول و آخر و ظاهر و باطن و حکیم و حلیم و قادر و حی و...است و این صفات در میان انسانها _ که خلیفة الله در میان آنهاست _ مصداقی می طلبد که علمشان اتم علوم،

ص: 121


1- 1. سوره حشر: 59، آیه 23.
2- 2. «مستدرک الوسائل» ج 8 ، ص 320، ح 9546.
3- 3. سوره بقره: 2، آیه 30.
4- 4. «مقدمه شرح فصوص الحکم» ص 37.

قدرتشان کامل ترین قدرتها، رحمتشان بهترین رحمتها و...باشد. و این جز انسان کامل کسی نیست.(1)

انسان کامل، بستر فیض مقدس

جودت هم بسترا به فیض مقدس لطفت هم بالشا به صدر مُصَدَّر

انسان کامل، مظهر اسما و صفات حق است. تجلی حق به حسب اوّلیت و همچنین باطنیت را فیض اقدس گویند که به واسطه فیض مقدس به اعیان و اسما و اصل می شود. فیض مقدس، تجلی به حسب ظاهریت و آخریت حق و قابلیت در اعیان است.

بنابراین، فیض مقدس مترتب بر فیض اقدس است؛ زیرا به واسطه فیض اقدس، اعیان ثابته و استعدادهای آنها در عالم علم محقق می شود.(2)

جود افاده چیزی شایسته است که بلاعوض است؛(3) به علاوه فعل فاعل که فعلش همیشگی و بی عرض و عوض باشد، به فیض نیز تعبیر می شود و از این جهت، حق را مبدأ فیض می گویند.(4)

با توجه به این معنا، می توان گفت که جود فیض حضرت حق است در مرتبه انسان کامل، و در واقع، بستر و محل آرامش و قرار فیض

ص: 122


1- 1. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: «انسان و قرآن» ص 120.
2- 2. ر.ک: مقدمه «شرح فصوص الحکم».
3- 3. «شرح اشارات» ج 3، ص 145.
4- 4. ر.ک: «مقدمه شرح فصوص الحکم».

مقدس و به عبارت دیگر بستر همه هستی است.

پس جود انسان کامل ترتب بر فیض مقدس و فیض مقدس مترتب بر فیض اقدس حضرت حق است.

لطف انسان کامل هم بالش با صدر مصدر یا عقل اول است. در باب عقل اوّل، در بحثهای بعدی به تفصیل سخن خواهیم گفت؛ امّا آنچه بیان آن در اینجا لازم است، این است که نور حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم همان صادر اول است و نور ایشان در حضرت معصومه علیهاالسلام تجلی یافته است. پس وجود مبارک حضرت معصومه علیهاالسلام واسطه فیض است که از حضرت حق به حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و از طریق ایشان به حضرت علی علیه السلام و... به حضرت معصومه علیهاالسلام می رسد و به واسطه ایشان به موجودات عالم امکان می رسد. در بحثهای بعدی بیان کامل تری در این مورد خواهیم داشت.

معصومیت حضرت معصومه علیهاالسلام

عصمت تو تاکشید پرده به اجسام عالم اجسام گردد عالمی دیگر

بحث در عصمت حضرت معصومه است. مقام عصمت حضرت معصومه علیهاالسلام بحثی بسیار مفصل می طلبد و شایسته است در این مقام مقاله ای نوشته شود.

عصمت از صفات انبیا و جانشینان آنان است. از نگاه متکلم، عصمت یعنی لطف خفی که خداوند با مکلفی از مکلفین انجام

ص: 123

می دهد؛ به گونه ای که او انگیزه ای به انجام گناه و ترک طاعت ندارد. علامه حسن زاده عصمت را چنین تعریف می کند: «حقیقت عصمت، نیرویی نوری و ملکوتی است که دارنده اش را از هرچه که موجب عیب و زشتی انسان است _ از قبیل پلیدی گناهان و آلودگیها و سهو و نسیان و دیگر رذایل نفسانی _ عاصم و حافظ است».(1)

حضرت امیرالمؤمنین، علی علیه السلام در فضایل اهل بیت علیهم السلام کلامی دارد که بیان آن در این مقام بسیار مناسب و گویای معنای عصمت است:

«هم عیش العلم، و موت الجهل، یخبرکم حِلْمُهم عن علمهم، و ظاهرهم عن باطنهم، و صمتهم عن حِکم منطقهم، لایخالفون الحقّ ولایختلفون فیه».(2)

همچنین می فرماید: «فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرحمن، ان نطقوا صدقوا و ان صمتوا لم یسبقوا».(3) پس اهل بیت علیهم السلام به واسطه عصمتشان، نیکوترین منازل قرآن هستند و گفتارشان از روی صدق و سکوتشان از روی حکمت است. بنابراین، اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مظهر کرائم قرآن هستند و حق تعالی تمام گوهرهای گرانبها و صفات پسندیده از قبیل علم و حلم وجود و شجاعت و عصمت و طهارت را در ایشان قرار داده است. از این رو، گفتارشان عین صدق و سکوتشان عین حکمت است؛ حکمتی که از احوال صاحب عصمت است.

ص: 124


1- 1. «فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة» ص 153.
2- 2. «نهج البلاغة» خطبه 239.
3- 3. همان، خطبه 153.

حضرت معصومه علیهاالسلام نور خدا در آسمانها و زمین

جلوه تو نور ایزدی را مَجْلی عصمت تو سرِّ مُختفی را مَظْهَر

به حکم آیه شریفه «اللّه نور السموات والارض»(1) نور، اسمی از اسماء الله است. نور، عبارت است از تجلی حق _ تبارک و تعالی _ به اسم «الظاهر». مراد از تجلی به اسم «الظاهر»، وجود عالم ظاهر در لباسهای گوناگون، خواه از جسمانیات باشد یا روحانیات. این اسم نیز همانند سایر اسما، در اسم اعظم خدا و انسان کامل تجلی می کند.(2)

شاید حضرت امام قدس سره در اینجا حدیث حضرت امام صادق علیه السلام را منظور نظر داشته اند که در تفسیر آیه شریفه سوره نور(3) فرمود:

«خداوند نور آسمانها و زمین است. حکایت نور او چون نور فانوسی است. آن فانوس، فاطمه علیهاالسلام است که در آن فانوس، چراغی است و آن چراغ، حسن است و چراغ، در شیشه ای است و آن شیشه، حسین است. شیشه، مانند اختر درخشانی است. آن اختر درخشان، فاطمه است در میان زنان جهان که «از درخت پربرکتی افروزد». آن درخت، حضرت ابراهیم علیه السلام است؛ درخت زیتونی است نه

ص: 125


1- 1. سوره نور: 24، آیه 35.
2- 2. ر.ک: «مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز» ص 4.
3- 3. «اللّه نور السموات والارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری یوقَدُ من شجرة مبارکة زیتونة لاشرقیة ولاغربیة یکاد زیتها یضی ءُ و لو لم تمسسه نارٌ نورٌ علی نورٍ یهدی اللّه لنوره من یشاء و یضرب اللّه الامثال للناس و اللّه بکل شی ءٍ علیم».

خاوری و نه باختری»، نه یهودی و نه نصرانی...».(1)

بحث عرفانی دیگری که حضرت امام قدس سره در مصرع دوّم بدان اشاره کرده اند، «سرّ مختفی» است. از آنجا که محور بحث، کلام حضرت امام قدس سره است، در توضیح حدیث فوق از نظر خود ایشان کمک می گیریم: «در عرفان و فلسفه اسلامی، صفات حق را به دو نوع جمال و جلال تقسیم می کنند. از مظاهر صفات جمال، قلوب عشقی است و از مظاهر صفات جلال، قلوب خوفی است؛ ولی این بدین معنا نیست که صاحبان قلوب عشقی از جلال الهی و صاحبان قلوب خوفی از عشق و محبت حق _ سبحانه _ بی بهره باشند، بلکه هر صفتی اگر جلال باشد، جمال را در باطن خود دارد و اگر جمال باشد، جلال را».(2)

کلام رفیع مولای عارفان و امیرمؤمنان علی علیه السلام که می فرماید: «هوالّذی اشتدّت نقمتُهُ عَلی أعدائه فی سعة رحمته و اتسعت رحمته لأولیائه فی شدة نقمته»(3)، مؤید این مطلب است.

بنابراین، معنای مصراع دوم چنین است: عصمت حضرت

ص: 126


1- 1. الکافی، ج 1، ص 195، ح 5: «...قال ابوعبدالله فی قول اللّه تعالی «الله نورالسموات والارض مثل نوره کمشکاة»» فاطمه علیهاالسلام. «فیها مصباح»«الحسن المصباح فی زجاجة» الحسین و «الزجاجة کانها کوکب دریٌّ» فاطمه کوکب دری بین نساء اهل الدنیا...». در احادیث دیگری، از معصومین علیهم السلام تعبیر به نور خدا شده است. ممکن است اشکال شود که منظور احادیث، چهارده معصوم علیهم السلام است، امّا به زودی روشن خواهد شد که نور حضرت معصومه علیهاالسلام نیز از نور پدر بزرگوارش امام موسی کاظم علیه السلام است.
2- 2. ر.ک: «آداب الصلوة» ص 13.
3- 3. «نهج البلاغة» خطبه 90.

معصومه علیهاالسلام مظهر سرِّ مختفی و پنهان اسماء الهی است؛ اسراری که برای آنان آشکار است و آنها محو آن اسرار شده اند، ولی برای ما سرّند.

انسان کامل، شعاع نور حق

گویم واجب تو را نه آنَتْ رتبت خوانم ممکن تو را ز ممکن برتر

ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبی اندر رَدای امکان مَظْهَر

ممکن امّا چه ممکن، علت امکان واجب امّا شعاع خالق اکبر

ممکن امّا یگانه واسطه فیض فیض به مِهْتر رسد و زان پس کهتر

ممکن امّا نمود هستی از وی ممکن امّا زممکنات فزونتر

این ابیات در واقع، بیانگر چند مسأله فلسفی است که بوی عرفانی به خود گرفته است، از جمله: بحث وجوب و امکان، برزخ بین وجوب و امکان، صادر نخستین واسطه فیض، و قاعده امکان اشرف. برای روشن شدن بحث، ابتدا به تعریف وجوب و امکان می پردازیم:

ما هر مفهومی را در نظر بگیریم یا نسبتش به وجود، ضروری است که واجب است و یا نسبتش به وجود و عدم، یکسان است که ممکن نام دارد.

از یک طرف، با توجه به تعاریف یاد شده، تمام ماسوی الله، امکان

ص: 127

ذاتی دارند؛ یعنی از طبیعیات گرفته تا مفارقات نوریه هرچه که تصوّر کنید، در دایره امکان قرار گرفته است. از طرف دیگر، هر عقل سلیمی از مقایسه انبیا و اولیا با سایر مخلوقات به این نکته اذعان خواهد کرد که آنها وجودی برتر و ممتاز دارند. دقیق تر این است که بگوییم: چنین مقایسه ای، قیاس مع الفارق است.

حضرت معصومه علیهاالسلام به عنوان یکی از این وجودات برتر، صفات حق در او متجلی و ثابت است که در ابتدای نظر چنین می نماید که واجب الوجود بالذات است. از این رو، حضرت امام او را ابتدا واجب می نامد؛ امّا از آنجا که چنین دیدگاهی با توحید منافات دارد، بلافاصله منصرف شده، متذکر می شود که رتبه تو این چنین نیست؛ امّا قابل قیاس با ممکن نیز، نیستی، بلکه ممکنی هستی که ملبس به صفات حق تعالی شده است.

نکته ای که در اینجا عنوان آن لازم به نظر می رسد، دیدگاه حضرت امام قدس سره در کیفیت واسطه بین واجب و ممکن است. ایشان حضرت مصومه علیهاالسلام را علت امکان و پرتوی از شعاع ذات مقدس می داند که در ضمن، آن واسطه فیض الهی را از دو بُعد مختلف مد نظر قرار داده است:

1. در فلسفه، بحثی است به نام وجود رابط و وجود مستقل. تنها حضرت حق تعالی است که وجودی مستقل دارد و غیراز او هرچه هست، عین تعلق و ربط به او و همگی «الفقراء الی اللّه»(1) است. نسبت

ص: 128


1- 1. سوره فاطر: 35، آیه 15 «یا ایها الناس انتم الفقراء الی اللّه واللّه هوالغنی الحمید».

آنها به حق مانند نسبت شعاع خورشید به خورشید است؛(1) یعنی هم نسبت به حق، محض فقر وفاقه اند و هم چنان صفات حق را در خود دارند که بین آنها و حق تعالی فاصله ای نیست.

2. از اهم معارف اسلامی، معرفت واسطه های فیض الهی است. بر اساس قاعده «الواحد»، اگر علّتی به تمام معنا، واحد بسیط باشد، معلول و اثری که بی واسطه از او صادر می شود، واحد است. صدور معلولهای متعدد از علّت واحد محال است؛ زیرا اگر معلولهای متعددی در عرض هم از علتی واحد صادر شوند، موجب راه یافتن تکثر در علّت خواهد بود. بنابراین، از علت واحد تنها معلول واحد صادر می شود.

حال که فرض صدور کثیر از واحد، من جمیع الجهات، مستلزم راه یافتن کثرات و جهات امکانیه در مبدأالمبادی است و او از جهات امکانی مبراست، بنابراین کثرات به واسطه صادر نخستین _ که خود واحد است _ از حق صادر شده اند.

در اصلِ یگانگی چنین وجودی بین فلاسفه و عرفا اختلافی نیست و اگر هم اختلافی باشد،(2) در این است که مصداق آن چیست؟ عقل

ص: 129


1- 1. اشاره به حدیثی است که در آن، حضرت امام صادق علیه السلام می فرماید: «ان روح المؤمن لاشد اتصالاً بروح اللّه من اتصال شعاع الشمس بها». حضرت امام خمینی در تفسیر این حدیث چنین گفته اند: «جمیع دایره وجود از اعلی مراتب غیب تا ادنی منازل شهود، عین تعلق و ربط و محض تدلی و فقر است به قیوم جلّت عظمته». («آداب الصلوة» صص 95 _ 94).
2- 2. لازم به ذکر است که حضرت امام قدس سره اختلاف بین اقوال را اساسی نمی دانند، بلکه از نظر ایشان این اختلاف صوری است. به همین سبب، ایشان در صدد جمع بین آن آرا بر آمده اند. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: «مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة» مقدمه استاد سید جلال الدین آشتیانی، صص 127 _ 126.

است یا وجود منبسط، یا قلم یا نور و...؟

در این مجال اندک، فرصت پرداختن به آرا و اقوال عرفا و حکما و بررسی آنها نیست. تنها از نظر مبارک حضرت امام قدس سره ، که در واقع، بیان دیگری از این ابیات است، مدد می جویم.

ایشان در مورد این حقیقت، از اصطلاحات گوناگونی، از جمله: وجود عالم،(1) واسطه فیض،(2) نور پیامبر و حضرت علی علیهماالسلام (3) و عقل مجرد(4) و...تعبیر آورده اند و معتقدند که فیض از حضرت حق به موجودات جزئی نمی رسد، مگر پس از اینکه از این واسطه ها بگذرد و تنها راه بهره مندی از فیض الهی وجود همین واسطه هاست.(5)

حضرت امام معتقدند که در رسالت ختمیه، تمام دایره وجود از عوالم غیب و شهود تکویناً و تشریعاً، و جوداً و هدایتاً ریزه خوار خوان نعمت آن سرور هستند و آن بزرگوار واسطه فیض حق و رابطه بین حق و خلق است و اگر مقام روحانیت و ولایت مطلقه او نبود، احدی از موجودات لایق استفاده از مقام غیب احدی نبوده و فیض حق به موجودی از موجودات نمی رسید و نور هدایت در هیچ یک از عوالم

ص: 130


1- 1. ر.ک: «تعلیقة علی مصباح الانس» ص 287.
2- 2. ر.ک: «مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة» ص 55.
3- 3. ر.ک: «آداب الصلوة» صص 138 _ 137.
4- 4. ر.ک: «طلب و اراده» ص 28.
5- 5. ر.ک: «مصباح الهدایة الی الخلاقة والولایة» ص 55.

ظاهر و باطن نمی تابید. و آن سرور نوری است که در آیه نور وارد است که «اللّه نورالسموات والارض».(1)

شاید یکی از تأویلهایی که می توان بر حدیث شریف قدسی «لولاک لما خلقتُ الافلاک»(2) آورد، همین کلام حضرت امام قدس سره باشد؛ چون اگر واسطه ای نبود، خلق افلاک و هیچ موجودی از موجودات امکان پذیر نبود. ایشان در مورد حدیث شریف «لولا نحن ما خلق اللّه آدم...»(3) می فرماید: ائمه علیهماالسلام واسطه بین حق و خلق هستند و بدون آنها حتی آدم ابوالبشر علیه السلام خلق نمی شد.»(4)

ایشان بر اساس این سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : «اوّل خلق اللّه نوری»(5)، معتقدند که همه موجودات ریزه خواران سفره رسول گرامی اسلام هستند و با توجه به اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و عترت معصومین علیهماالسلام نور واحد هستند،(6) به این نتیجه می رسند که علاوه بر پیامبر صلی الله علیه و آله ، در مورد حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام و سایر ائمه معصومین علیهم السلام و حضرت فاطمه معصومه، فرزند حضرت موسی بن جعفر علیه السلام این حکم صادق است.

شاید ذکر کلام صدرالدین قونوی در واسطه فیض و برزخ بودن

ص: 131


1- 1. همان، ص 63.
2- 2. «مناقب ابن شهرآشوب» ج1، ص 186.
3- 3. «علل الشرائع» ج 1، ص 5.
4- 4. ر.ک: «مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة» ص 78.
5- 5. «بحارالانوار» ج 1، ص 97، ح 7.
6- 6. همان، ج 26، ص 16، امیرالمؤمنین علیه السلام : «کلُّنا واحد من نور واحد».

انسان کامل بین وجوب و امکان، در اینجا خالی از فایده نباشد:

«هوالبرزخ بین الوجوب و الامکان و المرآة الجامعة بین صفات القدم و احکامه، و بین صفات الحدثان و هوالواسطة بین الحق و الخلق و به و من مرتبته یصل فیض الحق والمدد الذی هو سبب بقاء ما سوی الحق فی العالم کله علواً و سفلاً، ولولاه من حیث برزخیته لاتغایر الطرفین لم یقبل شی ء من العالم المدد الالهی الوحدانی لعدم المناسبة والارتباط لم یصل المدد الیه».(1)

مطلب دیگری که حضرت امام قدس سره در اینجا متذکر شده اند، «کیفیت واسطه فیض» است:

ممکن اندر لباس واجب پیدا واجب اندر ردای امکان مظهر

ایشان معتقدند که واسطه فیض، وجودی است که ماهیت ندارد و وجود محض است که عین تعلق و ربط به واجب _ تبارک و تعالی _ است و تنها فرق آن با حق این است:

«الواجب قیوم بذاته و مستقل فی هویته والوجود العام المتقوم به ذاتاً صرف الاحتیاج و محض الفاقه».(2)

در این مختصر، بحث توحید قرآنی «اللّه الصمد» و همچنین وحدت وجود به طور ضمنی بیان شده است که تفصیل آن گرچه خالی از فایده نیست؛ امّا منافی با اختصاراست و ما به ذکر مختصری از آن اکتفا می کنیم:

ذات مقدس باری تعالی، واحد، احدی و صمدی است که بیان جامع و مانع آن را خداوند _ عز و جل _ در سوره توحید، برای ژرف نگران

ص: 132


1- 1. «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغة» ص 131.
2- 2. «تعلیقة علی مصباح الانس» ص 287.

آخرالزمان نازل فرموده است.

براین اساس، هیچ موجودی حتی قطب عالم امکان در رتبه با او برابری نمی کند؛ امّا این بدان معنا نیست که حق تعالی از غیر خود(1) جداست؛(2) زیرا چنین نگرشی مستلزم راه یافتن جهات امکانی در ذات مقدس است، بلکه نسبت حق با موجودات، مانند نسبت دریا با موج است. از این رو، حضرت امام قدس سره در ادامه، چنین سروده اند:

ممکن امّا چه ممکن علت امکان واجب امّا شعاع خالق اکبر

بنابراین، بین حق و خلق، معاینت و مباینت تام نیست و فیوضات الهی از طریق برزخی که علت امکان است، به موجودات امکانی می رسد؛ برزخی که شعاعی از نور حق _ تبارک و تعالی _ است و وجود مستقل ندارد.

از دیگر معارفی که در این ابیات مدنظر قرار گرفته، قاعده امکان اشرف است: «فیض به مهتر رسد و زان پس کهتر».

براساس این قاعده، از آنجا که وجود ذو مراتب است، در تمام مراتبِ وجودِ ممکنات، لازم است که ممکن اشرف، تقدم وجودی بر ممکنِ اخس داشته باشد؛ به عبارت دیگر، هرگاه ممکنِ اخس موجود باشد، ناگزیر باید پیش از آن ممکنِ اشرفی موجود شده باشد، و گرنه اشکالات چندی لازم می آید که عبارت اند از:

1. صدور کثیر از واحد بسیط؛

ص: 133


1- 1. اگر تعبیر «غیر خود» درست باشد.
2- 2. «هو معکم این ما کنتم»، (سوره حدید: 57، آیه 4).

2. اشرف بودن معلول از علت خویش؛

3. وجود موجودی اعلا و اشرف از باری تعالی.

هر سه مورد محال است. پس ممکناتِ اشرف قبل از ممکناتِ اخس وجود یافته و واسطه فیض الهی شده اند و این است منظور حضرت امام قدس سره از اینکه می گوید:

ممکن امّا نمود هستی از وی ممکن امّا ز ممکنات فزونتر

مظاهر نور حق

وین نه عجب زانکه نور اوست ز زهرا نور وی از حیدر است و او ز پیمبر

نور خدا در رسول اکرم پیدا کرد تجلی ز وی به حیدر صفدر

وز وی تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر

آنچه در مدح حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام ، بنت موسی بن جعفر علیه السلام گفته شد، تنها شمه ای از فضایل ایشان بود؛ زیرا در او نوری است که همان نور رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.

قبلاً گفتیم که به حکم آیه شریفه «اللّه نور السموات والارض»،(1) ذات مقدس، نور است. بنابراین، «ظاهرٌ بذاته و مظهر لغیره»(2) است. همچنین

ص: 134


1- 1. سوره نور: 24، آیه 35.
2- 2. «بحارالانوار» ج 4، ص 20.

گفته اند که خداوند، نور است؛ زیرا تمام عالم را روشن کرده و آنها را از ظلمت عدم و نیستی به سوی نور وجود و هستی کشانده است یا ظاهری است که هیچ گاه قابل عدم نیست و وجودش نوری است که به اشیا فیض می رساند و ماسوا را به انوار خویش مدد می رساند.

پس حقیقت نور آن است که غیر را روشن سازد و هرآنچه که غیر را روشن نکند، نور نیست و حق تبارک و تعالی نور است و تمام انوار از اوست و قوام همه نیز به اوست.(1)

قبلاً گفتیم، مؤمن، آینه مؤمن است. بنابراین، نور که از اسمای حسناست، در وجود انسان کامل تجلی کرده است. از این رو، پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «اول ما خلق اللّه نوری»(2) شاید فرازهایی از دعای نور از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام اشاره به همین مطلب باشد:

«بسم اللّه النور بسم اللّه النور بسم اللّه نور علی نور...بسم اللّه الذی خلق النور من النور والحمد اللّه الذی خلق النور من النور...»(3)

بنابر آنچه گفته شد، حق _ تبارک و تعالی _ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را از نور خویش خلق کرد و پس از آن حضرت، این نور در حضرت علی علیه السلام و سپس در حضرت فاطمه علیهاالسلام تجلی یافت و همین طور در سایر معصومین از عترت پیامبر علیهم السلام .

از این رو، حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، در حدیث کساء عرض کرد: «اللهمّ ان

ص: 135


1- 1. «شرح حکمة الاشراق» ص 113.»
2- 2. «عوالی اللئالی» ج 4، ص 99؛ «بحارالانوار» ج1، ص 97.
3- 3. «مفاتیح الجنان» ص 234.

هولاء اهل بیتی و خاصّتی و حامّتی، لحمهم لحمی و دمهم دمی...»(1)

حضرت امام محمد باقر علیه السلام در تفسیر آیه «فامنوا باللّه و رسوله و النور الذی انزلنا...»(2) فرمود:

«به خدا سوگند که مقصود از نور، ائمه آل محمد صلی الله علیه و آله هستند تا روز قیامت. به خدا که ایشان همان نور خدا هستند که فرو فرستاده، به خدا که آنان نور خدا در آسمانها و زمین هستند...».(3)

جایگاه نور در فلسفه اشراق همان جایگاه وجود در فلسفه صدرالمتألهین است. شیخ اشراق فلسفه خود را براساس نور بناکرد و خداوند را نور الانوار نامید و معتقد شد که نور توسط انوار قاهره به انوار سافل می رسد؛ یعنی ایشان نیز از واسطه فیض الهی تعبیر به نور کرده است. حضرت امام قدس سره در این ابیات، به آیات شریفه قرآن اشاره و مبنای فلسفه شیخ اشراق را تبیین می کند و معتقد است نوری که در وجود حضرت معصومه علیهاالسلام است، همان نور محمدی صلی الله علیه و آله است و دقیق تر آنکه همان نور الهی است که در برزخ بین وجوب و امکان یا در انسان کامل متجلی شده است.

ص: 136


1- 1. همان، ص 1165.
2- 2. تغابن: 64، آیه 8.
3- 3. «الکافی» ج 1، ص 194، ح 1: «والله الأئمة من آل محمد الی یوم القیامة و هم و الله نورالله الذی انزل و هم والله نورالله فی السّموات و فی الارض...». اگرچه این قبیل احادیث درباره معصومین علیهم السلام است، اما چون نور حضرت معصومه علیهاالسلام از نور پدر بزرگوارش امام موسی کاظم علیه السلام است، شامل وی نیز می باشد.

همه موجودات عینی به منزله اعضا و جوارح انسان کامل هستند

این است آن نور کز مشیت «کن» کرد عالم، آنکو به عالم است منوّر

یکی از امتیازات انسان از سایر حیوانات، فکر کردن است که از معلومات خود با طی مراحلی به کشف مجهولات نائل می شود.(1)

صاحبان روح قدسی یا مؤیدین من عندالله نیاز به تفکر ندارند، بلکه آنان صاحبان حدس قوی هستند که بدون طی مراحل فکر، به کشف مجهول نائل می شوند.

چنین شخصی در عمل نیز همین حکم را دارد و نیازمند ابزار نیست؛ چون صاحب مقام مشیت الهی است و خداوند سمع و بصر و زبان و دست اوست، به حکم حدیث شریف:

«...و انه یتقرب الیّ بامنافله حتی احبّه، فاذا احببته کنتُ سمعَهُ الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به ویده التی یبطش بها...»(2)

حق تعالی عین جوارح و قوای روحانی و جسمانی او می گردد.

ص: 137


1- 1. ر.ک: «مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز» ص 47؛ «المنطق» ص 20. شیخ محمود شبستری در این باب چنین می گوید: ز ترتیب تصورهای معلوم شود تصدیق نامفهوم مفهوم
2- 2. «الکافی» ج 2، ص 352، ح 7؛ همان طور که خداوند، سمع و بصر انسان مؤید من عندالله می شود، چنین انسانی نیز یدالله، عین الله، وجه الله و جنب الله است و این مطلب به وفور در روایات به چشم می خورد، از جمله: و هو یسمع و یبصر و یبطش بالله و الله یبصر و یسمع و یبطش به...؛ علی عین الله و سمع الله و جنب الله...؛ علی ممسوس فی ذات الله. نحن وجه الله.

بنابراین، تصرف فعلی او، مثل حدس می شود که در آن زمان قول و فعل یکی است. از این رو انتقال و امتداد زمانی در آن راه ندارد.

چنین انسانی محل مشیة اللّه می گردد که مظهر مقام شریف «انّما قولنا لشی ءٍ اذا اردناه ان نقول له کن فیکون»(1) است. پس زمان قول و فعل یکی شده،(2) حتی اطلاق زمان از ضیق تعبیر است.

معانی اندر حرف ناید که بحر قلزم اندر ظرف ناید

به عبارت دیگر، عالم امکان به منزله اعضا و جوارح او می باشد و همان طور که انسان اگر حرکت دست و پا و هریک از اعضای خود را اراده کند، مانند: بستن چشم و حرکت لبها و زبان و...، بدون اینکه واسطه ای دربین باشد، آن را حرکت می دهد، موجودات دیگر نیز برای انسان کامل همین حکم اعضای بدن را دارند. بنابراین، او می تواند در اعیان خارجی تصرف کند.

برای مزید توضیح، لازم است بدانیم که انسان کامل، ظرف حقایق و خزاین اسماء الله است. اسمای خدا صرف لفظ نیستند، بلکه اعیان حقایق نوری هستند.(3) از حضرت امام صادق علیه السلام ، روایت شده است که فرمود: «و فی قوله الله عزوجل: و الله اسماء الحسنی فادعوه بها، قال: نحن و الله الاسماء الحسنی التی لایقبل الله من العباد عملاً الاّ بمعرفتنا».(4) پس باید

ص: 138


1- 1. سوره نحل: 16، آیه 40.
2- 2. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: «نهج البلاغة» صص 31 _ 29.
3- 3. این مطلب را مرحوم فیض در تفسیر صافی، به طور کامل تر بیان کرده است. ر.ک: «الصافی» صص 76_ 74.
4- 4. «الکافی» ج 1، ص 143، ح 4.

صاحب این مقام، صاحب ولایت تکوینی باشد. از این رو، می توان گفت: «وعنده مفاتیح الغیب»(1)، که می تواند به اذن الهی در موجودات تصرف کند، حتی در بیرون از ظرف وجودی خویش موجودی را ایجاد کند؛ زیرا به برهان ثابت شده است که تعلق نفس به بدن، تعلق تدبیری است و نفس، موجودی مجرد و قائم به ذات و محیط به بدن است. پس تفاوتی ندارد که تصرف در بدن خود کند یا تصرف در سایر کائنات و اعیان خارجی، که به منزله بدن است.(2) این چنین مقامی را نه تنها حضرت محمد صلی الله علیه و آله و خاندان پاکش دارند، بلکه در مورد برخی از اولیاءالله نیز صادق است و کراماتی که از بزرگان و اولیاء الله دیده می شود، از این دست است؛ البته مراتب، متفاوت است.

انسان کامل، صاحب مقام «کُن» است و عالم به وسیله این چنین انسانی منور می شود و نور وجود را در کل عالم امکان ساری و جاری می سازد.

فاطمه علیهاالسلام کوکب دری

این است آن نور کز تجلی قدرت داد به دوشیزگان هستی زیور

در مباحث قبلی گفتیم که نور فاطمه معصومه علیهاالسلام از نور حضرت زهرا علیهاالسلام است و در این ابیات به همین نور، و مباهات عالمیان به وجود چنین نوری در افراد انسانی اشاره شده است. برای اینکه به عمق معنای

ص: 139


1- 1. منظور از مفاتیح الغیب، اسمای ذات است که مقام غیب الهی و تعین اول است.
2- 2. ر.ک: «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغة» ص 174.

آن پی بریم، ابتدا باید دو اصل مهم فلسفی به خوبی روشن شود:

1. نظام کنونی عالم، نظام احسن است: در جهان بینی اسلامی، نظام عالم بهترین نظام ممکن است و حکیم بودن خداوند اقتضا دارد که از میان جهانهای بی شمار ممکن، بهترین و کامل ترین جهان را بیافریند که خود فرمود: «الذی احسن کل شی ءٍ خلقه».(1)

2. سنخیت میان علت و معلول: همیشه بین علت و معلول و خلیفه و مستخلف عنه، سنخیت است. از این رو، صادرِ نخستین و خلیفة الله و انسان کامل باید صفات کمال الهی را به بهترین وجه و در بالاترین مرتبه امکان دارا باشد؛ زیرا اوّلاً هر اثری نمودار دارایی مؤثر خود است. علاوه برآن، امساک فیض در فیّاض علی الاطلاق راه ندارد، وگرنه مستلزم راه یافتن نقص و قوه در حق تعالی است؛ حال آنکه واجب _ جلّت عظمته _ واجب من جمیع الجهات و غنی مطلق است: «انتم الفقراء الی اللّه و اللّه هوالغنی الحمید»(2) و حالت منتظره در او راه ندارد و تمام آنچه که برای ممکن به امکان عام است، در آن مقام مقدس به وجوب و فعلیت محض است و اگر قابل در فعلیت تام باشد، برای اخذ حقایق، حالت منتظره نخواهد داشت. به همین جهت، انسان کامل در قابلیت اسمای حق تام است و مظهر و مصداق آیه شریفه «و علم آدم الاسماء کلّها»(3) است.

ص: 140


1- 1. سوره سجده: 32، آیه 7.
2- 2. سوره فاطر: 35، آیه 15.
3- 3. سوره بقره: 2، آیه 31.

از آنچه که گفته شد، روشن می شود که وجود مبارک حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام مظهر همین آیه شریفه است و خداوند با دست قدرت علی الاطلاق خویش این وجود را به بهترین وجه ترسیم نموده و فرموده است: «قل کل یعمل علی شاکلته».(1)

این تجلی و این نور مایه افتخار تمام زنان، بلکه تمام انسانهاست؛ چرا که زن به طور اخص و انسان به طور اعم شایستگی پیدا کرده که مظهر چنین نوری قرار گیرد. خدای تبارک و تعالی می فرماید: «کأنها کوکبٌ دریٌّ»(2) و حضرت امام صادق علیه السلام از آن کوکب، تعبیر به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام کرد،(3) که «اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر».

غفلت شیطان از نور آدم علیه السلام

شیطان عالم شدی اگر که بدین نور ناگفتی آدم است خاک و من آذر

شیطان پس از شش هزار سال عبادت حق تعالی، با اینکه از جنّیان بود، در اثر کثرت عبادت، در صنف فرشتگان درآمد و در مقام کروبین قرار گرفت. زمانی که حضرت حق، آدم علیه السلام را آفرید، امانت خویش را از فرشتگان طلبید و انجام عهد و پیمانش را از آنان خواست و فرمود که برای سجده به آدم و فروتنی در برابر عظمت و بزرگی او حاضر شوند.

ص: 141


1- 1. سوره اسراء: 17، آیه 84.
2- 2. سوره نور: 24، آیه 35.
3- 3. «الکافی» ج 1، ص 195، ح 5، امام صادق علیه السلام می فرماید: «فاطمه کوکب دری بین نساء اهل الدنیا».

همه مقربان درگاه سجده کردند، غیر از شیطان که غرور جلوی چشم حقیقت بین را گرفت و بدبختی بر وی غلبه کرد. شیطان به اینکه از آتش آفریده شده است، تکبر نمود و آدم را که از پاره گل خشک آفریده شده بود، ناچیز دانست و مطرود درگاه الهی گردید.(1) خداوند در چند آیه از قرآن کریم، این واقعه را با تعابیر گوناگونی بیان فرموده است، از جمله: «و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابلیس و ابی واستکبر و کان من الکافرین»(2)

به جهت اینکه جنبه جسمانی آدم _ علی نبینا و آله و علیه السلام _ را می دید، از حقیقتی که در وجود حضرت آدم علیه السلام بود، غفلت و از فرمان حق _ عزوجل _ سرپیچی کرد؛ امّا اگر به نورانیت انسان علم داشت و می دانست که آتش وجود شیطان نسبت به آن نور چیزی نیست، هرگز نافرمانی نمی کرد.(3) این واقعیت را حضرت سیدالساجدین، زین العابدین، علی بن حسین علیه السلام در ضمن حدیثی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بیان می فرماید. با وجود اینکه ذکر آن، منافی با اختصار است، ولی بیانی بسیار مناسب و جامع در این زمینه است. از این رو، ما به بعض قسمتهای آن در اینجا تبرک می جوییم:

«قال علی بن الحسین علیهماالسلام : حدثنی ابی عن ابیه عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله قال: یا عباد الله ان آدم لمّا رأی النور ساطعاً من صلبه اذکان الله قد نقل اشباحنا من ذروة

ص: 142


1- 1. ر.ک: «نهج البلاغة» خطبه اوّل.
2- 2. سوره بقره: 2، آیه 34.
3- 3. اشاره به حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام است.

العرش الی ظهره، رأی النور ولم یتبین الاشباح، فقال: یارب ما هذه الانوار؟ فقال عزوجل: انوار اشباح نقلتهم من أشرف بقاع عرشی الی ظهرک، ولذلک امرت الملائکة بالسجود لک، اذکنت و عاء لتلک الاشباح، فقال آدم: یارب لو بینتها لی، فقال الله عزّوجل: انظر یا آدم الی ذروة العرش. فنظر آدم علیه السلام و وقع نور اشباحنا من ظهر آدم علی ذروة العرش فانطبع فیه صور انوار اشباحنا التی فی ظهره کما ینطبع وجه الانسان فی المرآة الصافیة فرأی اشباحنا فقال: ما هذه الاشباح یارب؟ قال الله: یا آدم هذه الاشباح أفضل خلائقی و بریاتی... هؤلاء خیار خلیقتی و کرام بریّتی بهم آخذ و بهم أعطی و بهم أعاقب و بهم أثیب فتوسل بهم الیّ...».(1)

بقای عالم امکان به وجود انسان کامل

آبروی ممکنات جمله از این نور گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر

کلام حضرت امام قدس سره را در قالب بحثهای گوناگون و به انحای مختلفی می توان تفسیر کرد؛ به این معنا که هم در قالب بحث حدیثی و هم فلسفی و هم عرفانی قابل ارائه است. از آنجا که احادیث شریف معصومین علیهماالسلام تقدم وجودی و بالشرف نسبت به بقیه بحثها دارد، ابتدای این بحث را به احادیثی چند مزین می کنیم و بعد به دیگر مباحث می پردازیم:

الف. بحث حدیثی: به برخی از این احادیث، در بحث «برزخ بین وجوب و امکان» اشاره کردیم که حاکی از عظمت وجودی مقدس

ص: 143


1- 1. «الصافی فی تفسیر القرآن» ج 1، جزء اوّل، ص 78. توضیح و تفسیر حدیث شریف، ر.ک: «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغة».

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت پاکش علیهم السلام بود، از جمله: در حدیث شریف قدسی «لولاک لما خلقت الافلاک؛(1) اگر تو ای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نبودی، زمین و آسمان (تمام ما سوای الله است) را خلق نمی کردم».

بنابراین، منظور حضرت امام از «گر نبدی باطل آمدند سراسر» این است که بدون این نور، امکان آفرینش موجودات دیگر نبود، نه اینکه بگوییم موجودات ممکن به وجود می آمدند و وجودشان باطل و بیهوده بود.

مطلب دیگری که بدان اشاره شده است، این است که آبروی تمام ماسوی الله از این نور است؛ یعنی علاوه بر اینکه تمام موجودات، نور وجود خویش را از این نور مقدس گرفته اند، به چنین نوری مباهات نیز می کنند؛ چنان که اشاره به برخی اتفاقات شب معراج، نمایانگر بخشی از این واقعیت است:

حضرت محمد صلی الله علیه و آله در معراج خویش چون به بیت المقدس رسید و داخل مسجد شد، حضرت ابراهیم و موسی و عیسی و سایر انبیا علیهم السلام دور آن حضرت حلقه زدند و بعد آماده نماز شدند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «شک نداشتم که نماز به امامت جبرئیل برپا می شود، اما وقتی صفوف نماز به هم پیوست، جبرئیل دست بر شانه ام گذاشت و مرا مقدم داشت و خود نیز به اتفاق پیامبران علیهم السلام به من اقتدا کرد.»(2)

ص: 144


1- 1. «مناقب، ابن شهر آشوب» ج1، ص 186.
2- 2. ر.ک: «نوادر الاخبار فیما یتعلق باصول» ص 143. بخشی از این کتاب که مربوط به معراج است، به نام: «معراج به روایت فیض» توسط مهدی آیت الله زاده نائینی، به چاپ رسیده است.

حکایتی دیگر که مقام این نور را بیان می کند، ملاقات حضرت محمد و حضرت علی علیهماالسلام است. حضرت محمد صلی الله علیه و آله در شب معراج، در آسمان پنجم، صورت نورانی علی بن ابی طالب علیه السلام را دید. از جبرئیل سؤال فرمود: مگر پسر عمویم قبل از من آمده است! جبرئیل عرض کرد: خیر، ملائک مشتاق دیدن علی علیه السلام بودند، خداوند ملکی را به شکل علی علیه السلام درآورد تا ملائک هم لذت ببرند.(1)

ب. بحث فلسفی: ماسوی الله، همه ممکن اند، امّا وجود ذو مراتب ابتدا به ممکن اشرف می رسد، بعد به واسطه آن به ممکنِ اخس. بنابراین، وجود مخلوقات تابع حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله است که آدم ابوالبشر علیه السلام آن را در ذروه عرش دید؛ به این معنا که خداوند اوّلاً و بالذات، وجود حقیقت احمدی را اراده کرد و بالتبع و به وسیله آن، سایر مخلوقات را.

شایان ذکر است که این بحث را در ضمن بحثهای صادر نخستین و واسطه فیض می توان مطرح کرد.

ج. بقای عالم امکان به بقای قلب عالم امکان است: تفسیر سوم احادیث شریف و کلام رفیع حضرت امام قدس سره به این صورت است که اگر بعد از

ص: 145


1- 1. ر.ک: «بحارالانوار» ج39، ص 98 و «المناقب» ج2، ص 234. البته روایات دیگری نیز هست که نشان از ارزش بالای نور حضرت محمد و حضرت علی علیهماالسلام دارد. حضرت محمد صلی الله علیه و آله در مسدرة المنتهی، چنان حب علی را در دل داشت که خداوند با لهجه حضرت علی با ایشان سخن گفت. بعد فرمود که به بالا نظر کن و حضرت نگاه کرد در ملأاعلا صورت نوریه حضرت امیرالمؤمنین را دید. ر.ک: «داستانهایی از معراج پیامبر اکرم» سید عبداللّه حسینی، صص 81 _ 80 .

وجود یافتن موجودات امکانی، این حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله وجود نداشته باشد _ از آنجا که غایت موجودات امکانی انسان کامل است، حتی معاد ماسوا نیز به واسطه او صورت خواهد گرفت _ موجودات هلاک خواهند شد که در حدیث آمده است: «لولا ذلک لساخت الارض باهلها»؛(1) یعنی همان گونه که حیات انسان به حیات قلب اوست، حیات عالم امکان نیز به بقای قلب عالم امکان و انسان کامل است. این، از جمله دلایلی است که در اثبات زنده بودن حضرت مهدی (عج) بدان استناد می شود.

جوهریت اشیا به واسطه انسان کامل

جلوه این خود عَرَض نمود عَرَض را ظِلّش بخشود جوهریّتِ جوهر

برای روشن شدن بحث، ابتدا باید تعریف جوهر و عرض را بدانیم. حکما معتقدند که جوهر چون جنس اعلا است، تعریف حقیقی ندارد. توضیحی که برای شناخت معنای جوهر ارائه می دهند، معمولاً با عنوان رسم بیان است:

الجوهر الماهیة المحصلة اذا غدت فی الغیر لاموضوع له(2)

حضرت امام قدس سره نیز در فلسفه همین را پذیرفته و عرض را چنین تعریف کرده اند:

ص: 146


1- 1. «بحارالانوار» ج 57، ص 212، ح 22.
2- 2. «شرح المنظومه» بخش حکمت، ص 461.

«عرض چیزی است که وجود فی نفسه اش عین وجودش در موضوع است و حصول عرض در موضوع، عرضی نیست تا این عرض، موضوع آن عرض که حصول عرض در موضوع است، باشد؛ بلکه وجود فی نفسه عرض عین وجود آن در غیر است.»(1)

آن چه تا کنون گفته شد، تعاریفی بود که در السنه حکما جاری است؛ امّا جوهر و عرض در زبان عرفا تعریف دیگری دارد. عارفان معتقدند اگر انسان در حقایق عینی، دقیق شود، حقایق بر دو نوع اند؛ برخی متبوع و منعوت و موصوف هستند و برخی دیگر از آنها تابع و نعت و وصف هستند. حقایق تابع را عرض و متبوع را جوهر گویند. جامع بین این دو حقیقت، اصل وجود است که گاه به صورت تابع و گاه به صورت متبوع جلوه می کند(2)

حضرت امام قدس سره در باب جوهر نیز کلامی به این مضمون دارند:

«کون الجوهریة والعرضیة نسبة لایقتضی جواز تقدم احدهما بالاخر کما ان العقلیة والجسمیة ایضاً نسبة و لایجوز احدهما بالاخر فانّ مظاهر الاسماء تابعة لها فالاسماء المتبوعة تقتضی الجوهریة و التابعة تقتضی العرضیة والمراتب محفوظة ولن تجد لسنة الله تبدیلاً».(3)

براین اساس، نور و حقیقت محمدیه و روح مقدس حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را جوهر اول گویند(4) که فرمود: «کنت نبیاً و آدم بین الماء

ص: 147


1- 1. ر.ک: «تقریرات شرح المنظومة» امور عامه، مقصد دوّم، فریده اوّل.
2- 2. ر.ک: «شرح مقدمه قیصری» ص 404.
3- 3. «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس» ص 245.
4- 4. ر.ک: «فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی» ص 158.

والطین»(1) و همین نور است که در حضرت معصومه علیهاالسلام ظهور نموده و هستی بخش سایر جواهر و اعراض شده است.

افضلیت اهل بیت علیهم السلام بر انبیای قبل از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم

(2)

عیسی مریم به پیشگاهش دَربان موسیِ عمران به بارگاهش چاکر

آن یک چون دیده بان فراشده بردار وین یک چون قاپقان معطّی بردر

یا که دو طفل اند در حریم جلالش از پی تکمیل نفس آمد مضطر

آن یک انجیل را نماید از حفظ وین یک «تورات» را بخواند از بر

آیات و احادیث زیادی ثابت می کند که حضرت علی علیه السلام و عترت طاهرة علیهم السلام ، از انبیای پیشین افضل هستند. خدای _ تبارک و تعالی _ در آیه مباهله، حضرت علی علیه السلام را نفس پیامبر خواند: «نقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل...»(3) بنابراین علی علیه السلام

ص: 148


1- 1. «بحارالانوار» ج 16، ص 402، ح 1.
2- 2. در افضلیت حضرت علی علیه السلام و سایر ائمة بر انبیای پیشین، همین بس که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی ان اللّه تبارک و تعالی فضل انبیائه المرسلین علی ملائکة المقربین و فضلنی علی جمیع النبیین والمرسلین والفضل بعدی لک یا علی و للأئمة من بعدک، و ان الملائکة لخدّامنا و خدام محبینا». «نوادرالاخبار» ص 130).
3- 3. سوره آل عمران: 3، آیه 61.

با حضرت محمد صلی الله علیه و آله مساوی است؛ زیرا نمی توان گفت که این دو، یک شخص، و نفسِ هم هستند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله برترین مردم و مساوی او نیز برترین مردم پس از رسول الله خواهد بود.

از نظر احادیث و روایات نیز همین طور است. حضرت محمد صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود: «انک تسمع ما أسمع وتری ما أری الاّ انک لست»(1) و حال آنکه آنچه را قلب عالم امکان _ حضرت ختمی مرتبت _ می شنید و می دید، انبیای پیشین قادر به آن نبودند. در بحارالانوار، یک باب (باب 101 امامت) با عنوان «انهم (الائمة علیهم السلام)_ اعلم من انبیاء علیهم السلام» در بردارنده روایاتی در این باره است.

با توجه به آنچه ذکر شد، نبوت بر دو نوع است: نبوت تشریعی و نبوت انبائی. نبوت تشریعی به حضرت محمد صلی الله علیه و آله ختم شد، ولی نبوت انبائی یا مقامی در آن حضرت پایان نپذیرفت و خبری در کتاب و سنت از ختم آن نیامده است. پس امکان دارد که کسی صاحب نبوت تشریعی نباشد، و تنها نبوت انبائی داشته باشد. این مقام اختصاصی به زن و مرد ندارد، بلکه مردان و زنان در آن یکسان اند. این چنین فردی با اینکه مقام نبوت تشریعی ندارد، امّا ممکن است بر صاحبان نبوت تشریعی _ به غیر از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله _ فضیلت و برتری داشته باشد.(2) این همان مقامی است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: انبیا به این مقام غبطه

ص: 149


1- 1. «بحارالانوار» ج 14، ص 476.
2- 2. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: «فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة»؛ «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغة».

می خورند.(1) حضرت علی و همسر و فرزندانش علیهم السلام با اینکه به حسب ولایت تشریعی، فضل نبوت را نداشته اند، امّا منافاتی ندارد که آنان در اتصاف به تحقق اسمای الهی، چنان علوّ و درجاتی داشته باشند که به حسب ولایت تکوینی، اشرف و افضل باشند و این مطلب کاملاً موافق کتاب و سنت و حکمت متعالیه و عرفان اسلامی است. این افضلیت به واسطه پیامبر صلی الله علیه و آله است که در اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نمود پیدا کرده است.

خداوند حکم به افضلیت حضرت علی علیه السلام کرد،(2) و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

ص: 150


1- 1. اشاره به حدیث «ان للّه عباداً لیسوا بانبیاء یغبطهم النبیون» است، ر.ک: «کنزل العمال» ج 9، ص 14.
2- 2. در احادیث شریفه این مطلب آمده است، از جمله در حدیثی از امام رضا علیه السلام وارد است: «فی العیون باسناده الی عبدالسلام بن صالح الهروی قال: قلت للرضا علیه السلام : یابن رسول الله اخبرنی عن الشجرة التی اکل منها آدم و حواء ما کانت؟ فقد اختلف الناس فیها فمنهم من یروی انّها الحنطة و منهم من یروی انها العنب و منهم من یروی انّها شجرة الحسد، فقال علیه السلام : کل ذلک حق، قلت فما معنی هذه الوجوه علی اختلافها؟ لّما فقال، یا ابا الصلت ان شجرة الجنة تحمل انواعاً و فکانت شجرة الحنطة و فیها عنب و لیست کشجرة الدنیا و ان آدم لمّا اکرمه الله تعالی ذکره باسجاد ملائکة له و بادخاله الجنة فقال فی نفسه هل خلق الله بشراً افضل منی فعلم الله عزوجل ما وقع فی نفسه فناداه ارفع رأسک یا ادم و انظر الی ساق العرش فرفع آدم رأسه فنظر الی ساق العرش فوجد علیه مکتوباً لا اله الا الله، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و علی بن ابی الطالب امیرالمؤمنین و زوجة فاطمة سیدة نساءالعالمین و الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة فقال آدم یارب من هؤلاء فقال عزوجل هؤلاء من ذریتک و هم خیر منک و من جمیع خلقی و لولاهم ما خلقک ولا خلقت الجنة والنار و لا السماء و لا الارض فایاک ان تنظر الیهم بعین الحسد فاخرجک عن جواری فنظر الیهم بعین الحسد و تمنی منزلتهم فتسلط علیه الشیطان حتی اکل من الشجرة التی نهی عنها و تسلط علی حواء لنظرها الی فاطمة بعین الحسد حتی اکلت من الشجرة کما اکل ادم فاخرجها اللّه تعالی. (ر.ک: «الصافی فی تفسیر القرآن» صص 80 _ 79) و همچنین در تفسیر آیه شریفه «و اذ قلنا للملائکة السجدوا لادم»مرحوم فیض چنین می فرماید: «ذلک لما کان فی صلبه من انوار نبینا صلی الله علیه و آله و اهل بیته المعصومین علیهماالسلام و کانوا قد فضلوا علی الملائکة...» (ر.ک:همان، صص 78 _ 77).

آن را تأیید کرد، از آنجا که حضرت فاطمه زهرا کفوِ علی علیهماالسلام است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود که اگر علی علیه السلام نبود، کفوی برای فاطمه وجود نداشت.(1)

گر مرتضی نبود، به عالم کسی نبود کو ناشدی به رتبه سزاوار فاطمه(2)

فاطمه علیهاالسلام مساوی پیامبر است. و همان نور حضرت فاطمه علیهاالسلام است که در حضرت معصومه علیهاالسلام تجلی نمود و شاید از آن روست که امام معصوم علیه السلام ایشان را «فاطمه» و «معصومه»، به همان نام فاطمه معصومه _ دختر پیامبر گرامی اسلام _ نام نهاد.

بنابراین، پیامبر و خاندان پاکش بر انبیای پیشین برتری دارند، حتی واسطه رسیدن فیض به آنان هستند. به همین خاطر، حضرت امام خمینی قدس سره ، حضرت عیسی و حضرت موسی _ علی نبینا و آله و علیهماالسلام _ را که صاحب کتاب و شریعت اند، دربان پیشگاه حضرت معصومه علیهاالسلام معرفی کرده و آن دو را طفلی می داند که برای تکمیل وجود خویش از محضر آن حضرت علیهاالسلام بهره ببرند.

ص: 151


1- 1. اشاره به حدیث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است که فرمود: «یا علی لولاک لما کان لها کفو علی وجه الارض». «بحارالانوار» ج 43، ص 107، ح 22).
2- 2. «فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة» ص 313.

معجزه فعلی حضرت امام موسی کاظم علیه السلام

گر که نگفتی امام، هستم بر خلق موسی جعفر ولیّ حضرت داور

فاش بگفتم که این رسول خدایست معجزه اش می بُوَد همانا دختر

دختر جز فاطمه نیاید چون این صلب پدر را هم مَشیمه مادر

از مهم ترین راه های شناخت پیامبران علیهماالسلام ، معجزه است. معجزه عبارت است از کار خارق العاده ای که دیگران از انجام آن عاجزند _ چه در قسمت ایجابی و چه در قسمت سلبی _ و همراه با ادعای نبوت است.(1)

قرآن کریم، معجزه جاودانی حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که سفره ای است پهن شده و هرکس به اندازه سعه وجودی خویش از آن بهره مند می شود. قرآن را عوالمی است که یک عالم آن همین قرآن مکتوب است که آن را می گشاییم و با زبان ظاهری تلاوت می کنیم؛ قرآنی که از مقام اسما و صفات ذات مقدس و از خزاین ربوبی و از ملکوت عالم، تنزل کرده و به صورت کتاب درآمده است.(2) پس قرآن شریف صورت کتیبه انسان کامل است و انسان کامل، قرآن ناطق است.(3) حضرت معصومه علیهاالسلام نیز انسان کامل است. به همین خاطر، حضرت

ص: 152


1- 1. ر.ک: «کشف المراد» ص 377.
2- 2. ر.ک: «انسان و قرآن» ص 99.
3- 3. ر.ک: «بحارالانوار»، ج 106، ص 152.

امام قدس سره می فرماید:

گر که نگفتی امام هستم بر خلق موسی جعفر ولیّ حضرت داور

فاش بگفتم این رسول خدایست معجزه اش می بُوَد همانا دختر

یعنی چون حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام صورت عینیه قرآن کریم است، پس شایستگی معجزه بودن را دارد؛ به عبارت دیگر، اگر کسی با وجود چنین دختری _ به عنوان معجزه _ ادعای نبوت می کند، ادعای به حقّی است؛ زیرا ارزش و عظمت هرچیزی به حسب کمالاتش است و کمالات را به نحو اتم و اکمل خدای تعالی دارد. انسان که اشرف مخلوقات است، هرچه بیشتر به کمالات حق تعالی متصف شود، به مبدأ نزدیک تر و آثار وجودی اش بهتر و کامل تر و تام تر است. بنابراین، انسان کامل مجمع اسما و صفات واجب تعالی(1) و صورت عینیه قران کریم است. از این رو، پیامبر که با صورت کتبیه وجودی، ادعای به حق نبوت کرد، اگر حضرت امام موسی کاظم علیه السلام با صورت عینیه آن ادعای نبوت می کرد، ادعای گزافی نبود؛ امّا چون نبوت تشریعی در وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله خاتمه یافت، آن حضرت تنها صاحب مقام نبوت انبائی است. آثار وجودی حضرت موسی کاظم علیه السلام در دخت گرامی اش متجلی شده است:

دختر جز فاطمه نیاید چون این صلب پدر را هم مشیمه مادر

آیه «قل کل یعمل علی شاکلته»(2) مؤید شایسته این مطلب است.

ص: 153


1- 1. ر.ک: «انسان و قرآن» ص 120.
2- 2. سوره اسراء: 17، آیه 84.

انسان کامل، کعبه اسما

دختر چون این دو از مشیمه قدرت نامد و ناید دگر هماره مقدّر

آن یک امواج علم را شده مبدأ وین یک افواج حلم را شده مَصْدَر

آن یک موجود از خطابش مَجْلی وین یک معدوم از عقابش مُسْتَر

آن یک برفرق انبیا شده تارک وین یک اندر سر اولیا را مغفِر

آن یک دَر عالم جلالت «کعبه» وین یک در ملک کبریایی «مشعر»

در مباحث قبلی گفته شد که امساک فیض بر باری تعالی محال است و در جریان فیض حالت منتظره راه ندارد، و الاّ لازم می آید حق تعالی در علّیت خود، تامه و در کمالات وجودی اش، کمال صرف نباشد و این مستلزم تناقض است. پس امساک فیض در حق تعالی راه ندارد. و وجود و عساکر آن، هر آن از ذات مقدسش فیضان می یابد. علاوه بر آن، اگر قابلی در قابلیتش تام باشد، حقایق را به نحو اتم و اکمل دریافت خواهد کرد. در مورد حضرت زهرا و فاطمه معصومه علیهماالسلام قابلیت، تام و از طرف خداوند هم فاعلیت، تام است.

بنابراین، حضرت حق با دست قدرت خویش، این دو وجود با مجد و عظمت را ترسیم کرده و آنان را به نوری آراسته که از نور پیامبر

ص: 154

اکرم صلی الله علیه و آله ساطع شده است. چنین وجودی از ابتدای خلقت نه وجود داشت و نه پس از آن خواهد آمد:

نه آرد نه آورده یزدان داور به قدر و به قیمت چو زهرای أزهر

زیرا کوثری است که از نور خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله خلق شده و همسر و کفو حضرت علی علیه السلام و مادر سایر معصومین علیهماالسلام است.(1) خداوند معصومه اش را به نور فاطمه علیهاالسلام آراست؛ حال چگونه ممکن است انسانی پا به عرصه وجود بگذارد که در شأن و رتبه با این دو بزرگوار برابری کند! حاشا و کلاّ چنین چیزی امکان پذیر نیست.

بحث دیگری که حضرت امام قدس سره در این ابیات آن را بیان فرموده اند، این است که _ همان طور که قبلاً گفتیم _ انسان کامل مظهر آیه شریفه «و علّم آدم الاسماء کلها»(2) است؛ به عبارت دیگر، «خلیفة الله» جامع جمیع اسماء الله است. پس حق، جل و علا، مطابق برهان و قرآن علیم است. آیه شریفه می فرماید: «واللّه بکل شی ءٍ علیم»(3). و براساس آن، حق تعالی احاطه علمی بر جمیع ماسوا دارد.

آیات مذکور باید مظهری در افراد انسانی داشته باشد که علمش اتم علوم است. اسمای الهی که معرف صفات جمال و جلال است، به

ص: 155


1- 1. اشاره به بخشی زیارت نامه حضرت فاطمه علیهاالسلام است: «حبیبة المصطفی و قرینة المرتضی و سیدة النساء و مبشرة الاولیاء حلیفة الورع و الزهد و تفاحة الفردوس و الخلد التی شرفت مولدها بنساء الجنة و سَللْتَ منها انوار الائمة...». («بحارالانوار» ج 97، ص 199، ح 20)
2- 2. سوره بقره: 2، آیه 31.
3- 3. سوره تغابن: 64، آیه 11.

اعتبار جامعیت، بعضی را بر بعضی دیگر فیض و امتیازی است، تا اینکه به اسم جلاله می رسد که اسم اعظم و کعبه جمیع اسماست و همه گرداگرد او طواف می کنند و این، جامع اسمای دیگر است؛ علاوه بر آن، مظهر اسم اعظم و تجلی اتم و اکمل آن در انسان کامل است که کعبه همه است. بنابراین، انسان کامل، اسم اعظم الهی است. باتوجه به مقدماتی که بیان کردیم، خواه اسم جلاله را اسم اعظم و کعبه اسما بدانیم و خواه علم را، در هر دو صورت، حضرت زهرا علیهاالسلام مظهر اسم اعظم و کعبه تمام اسماست؛ به این معنا که ایشان از آن جهت که انسان کامل اند، مظهر اسم جلاله «الله» هستند که دیگر اسما گرداگرد آن طواف می کنند. از این رو، ائمه معصومین علیهم السلام به مادر خود افتخار می کنند و همان طور که اسما حول اسم جلاله در حرکت اند، ائمه علیهم السلام نیز حول محور حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در حرکت اند.(1)

اگر علم را اسم اعظم بدانیم، همان طور که برخی از بزرگان گفته اند، باز حضرت زهرای اطهر علیهاالسلام کعبه اسماست؛ زیرا در علم آن حضرت علیهاالسلام همین بس که فرشتگان پس از رحلت حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله بر حضرت فاطمه علیهاالسلام نازل می شدند و با آن حضرت سخن می گفتند و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آن سخنان را می نوشتند(2) تا اینکه مصحف فاطمه به این صورت شکل گرفت که تمام حوادث آینده در آن آمده و

ص: 156


1- 1. در صفحه دوم کتاب «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغة» تصویری است که از نظر نگارنده، به خوبی بیانگر این مطلب است.
2- 2. آن مصحفی که جامع اسرار کائنات و ز خط مرتضی است و گفتار فاطمه

اکنون در اختیار حضرت مهدی (عج) است. پس همان طور که حق تعالی علم به گذشته و آینده دارد، علم حضرت زهرا علیهاالسلام نیز چنین است. پس حضرت زهرا علیهاالسلام کعبه اسمای دیگر است.

اکنون که کلام به اینجا رسید، سزاوار است که در شرح مطلب، به حدیثی از معصومین علیهماالسلام تبرک جوییم که نقل آن در این مقام بسی شایسته است:

حضرت امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «ان من شیعته لابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم»(1) می فرماید: ابراهیم از شیعیان حضرت علی علیه السلام بود.(2)

در روایات دیگری نیز همین معنا وارد شده است، از جمله: «مردی خدمت امام علی بن حسین علیه السلام عرض کرد: ای پسر رسول خدا، من از شیعیان مخلص شما هستم. حضرت به او فرمود: ای بنده خدا! بنابراین، تو همچون ابراهیم خلیل علیه السلام هستی؛ زیرا خداوند فرمود: همانا از جمله شیعیان او ابراهیم است؛ چون که با قلب سلیم نزد خدایش آمد. پس اگر قلب تو همچون قلب اوست، پس تو از شیعیان ما هستی».(3)

بر اساس روایات وارده از ائمه معصومین علیهم السلام ، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ، پیشوای خلیل الرحمن است. این روایات را به حدیثی که قبلاً ذکر کردیم که علی علیه السلام کفو فاطمه علیهاالسلام است، ضمیمه می کنیم و این نتیجه را به دست می آوریم که فاطمه علیهاالسلام نیز پیشوای

ص: 157


1- 1. سوره صافات: 37، آیه 84 _ 83.
2- 2. «تأویل الآیات» ص 485.
3- 3. «تفسیر الامام العسکری» ص 309، ح 155.

پیامبران و مایه افتخار شیعیان است؛ فاطمه ای که صاحب مشیت مطلقه است. مطلب دیگری که این ابیات حاکی از آن است، این است:

آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام سالیان متمادی علمای بزرگواری را در خود پرورش داده است. اگر تاریخ علوم را در قم مطالعه کنیم، می بینیم که ایشان چه اعاظم و افاضلی را در کنف لطف خویش پرورده و چه اولیایی را به عنایت خویش دستگیری کرده است. از آن مهم تر، حضرت معصومه علیهاالسلام فرزند و خواهر و عمه ولی الله است که اگر زندگانی آن حضرت را مطالعه کنیم، اقداماتی که در زمان هارون الرشید انجام داد و پس از آن هنگامی که برادرش امام رضا علیه السلام را به طوس بردند، برای یاری کردن برادرش به قصد طوس حرکت کرد و مشکلاتی که تحمل فرمود، بیانگر این است که حضرت معصومه علیهاالسلام همیشه نقش سپر و مانعی را در برابر تهاجم دشمنان برای اولیا و اوصیاء الله ایفا کرده است.

با توجه به آنچه گفتیم، معنای کلام حضرت امام خمینی قدس سره روشن می شود که «وین یک اندر سر اولیا را مغفر».(1)

حضرت معصومه علیهاالسلام مشعر ملک کبریایی

حضرت امام قدس سره در این قصیده، حضرت معصومه علیهاالسلام را مشعر ملک کبریایی معرفی می کند. معنای «کبریا» در لغت، به معنای عظمت و غرور و تکبر است که آن را چنین تعریف کرده اند: «هی عبارة عن کمال

ص: 158


1- 1. مغفر در لغت به معنای خود و کلاه آهنی است که در روز جنگ می پوشند.

الذات و کمال الوجود ولایوصف بها الاّالله...»(1)

مشعر در لغت، به معنای درخت زمین نرم که مردم از سایه آن در گرما پناه می گیرند و همچنین به معنای نشانه؛ شعار؛ معظم مناسک حجّ آمده است.(2)

حال با توجه به معنای لغوی «کبریا» و «مشعر»، شاید منظور حضرت امام قدس سره این باشد که حضرت معصومه علیهاالسلام در ملک عظمت خداوندی مشعر است؛ حال هر کدام از معانی «مشعر» را در نظر بگیریم، در مورد آن حضرت صادق است.

حضرت معصومه علیهاالسلام پناهِ مردم در گرم و سرد روزگار است و هر کسی هر عطیه ای ببخشاید و هر عملی را انجام دهد، تا در پیشگاه آن حضرت ثبت و مورد قبول واقع نشود، مورد قبول و رضای حق تعالی واقع نمی شود. بنابراین، هر عملی باید به تأیید حضرت ایشان برسد، تا مورد رضای حق تعالی قرار بگیرد.

حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام آینه تمام نمای حق

«لم یلد»م بسته لب وگرنه بگفتم دخت خدایند این دو نور مطهر

آن یک کون و مکانش بسته به مَقْنَع وین یک مُلک جهانش بسته به معجر

ص: 159


1- 1. ر.ک: «لغت نامه دهخدا» ج 35، ص 312.
2- 2. همان، ج 42، ص 498.

چادر آن یک حجاب عصمت ایزد مِعْجَر این یک نقاب عفّتِ داور

باتوجه به اندک خصوصیاتی که ذکر کردیم و از نور طاهره فاطمه زهرا و فاطمه معصومه علیهاالسلام و از تجلیات صفات حق در این دو وجود سخن گفتیم و ضمیمه کلام، آیه شریفه «قل کل یعمل علی شاکلته(1) را ساختیم، و اینکه خدا این دو را از نور وجودیش آفرید و اعلان «نفختُ فیه من روحی»(2) کرد، چنان صفات حق در این دو بزرگوار متجلی شده که اگر منافاتی با آیه شریفه «لم یلد و لم یولد»(3) نداشت، گمان می کردیم که فرزندان خدا هستند.

انسان کامل، مرآت تمام نمای اسما و صفات حق است. علامه قیصری در باب مرآتیت انسان کامل، چنین می گوید:

«و مرتبة الانسان الکامل عبارة عن جمع جمیع المراتب الالهیة والکونیة من العقول و النفوس الکلیة و الجزئیة و مراتب الطبیعیة (یعنی طبیعة الوجود) الی آخر تنزلات الوجود و تسمی بالمرتبة العمائیة أیضاً فهی مضاهیة للمرتبة الالهیة و لافرق بینهما الا بالربوبیة و المربوبیة و لذلک صار خلیفة الله».(4)

انسان کامل را به سبب مرآتیت ،کون جامع(5) نیز می گویند. در اینجا

ص: 160


1- 1. سوره اسراء: 17، آیه 84.
2- 2. سوره حجر: 15، آیه 29.
3- 3. سوره توحید: 112، آیه 3.
4- 4. «انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغة» ص 124.
5- 5. شاه نعمت الله می گوید: کون جامع مظهر ذات و صفات سایه حق آفتاب کائنات وجهی از امکان، وجهی از وجوب در شهادت آمد از غیب الغیوب صورت و معنی به هم آراسته ظاهر و باطن به هم پیراسته جمع کرده خلق و باخود همدگر همچو نوری می ماند در نظر

حضرت امام قدس سره می فرماید که چون حضرت معصومه علیهاالسلام مظهر و مجلای صفات علیا و اسمای حسنای حق است، در زیر مقنعه و حجاب خویش جهانی نهفته دارد؛ یعنی در زیر آن حجاب، جهانی از مجد و عظمت و قدرت است و وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت معصومه علیهاالسلام در بردارنده عالم صغیر است؛ زیرا «چون که صد آمد نود هم پیش ماست».(1) پس تمام مخلوقات را در آینه وجودی آنها می توان یافت:

«آن یک کون و مکانش بسته به مقنع وین یک ملک جهانش بسته به معجر»

بحث دیگری که حضرت امام قدس سره در این مقام ارائه می دهند، بحث عصمت اهل بیت علیهماالسلام است که ابیات چهارم و پنجم نیز از بعد دیگری این مبحث را مطرح کرده بودند. در این ابیات، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام را «حجاب عصمت ایزد» و «نقاب عفت داور» معرفی می کنند؛ یعنی حجاب این دو بزرگوار، حجاب عصمت الهی است.

شاید منظور حضرت امام قدس سره اشاره به مظلومیت و شهادت حضرت زهرا و حضرت معصومه علیهاالسلام باشد. احتمال دیگر این است که منظور

ص: 161


1- 1. نام احمد نام جمله انبیاست چون که صد آمد نودهم پیش ماست

حضرت امام قدس سره اشاره به بخشی از زیارت نامه حضرت زهرا علیهاالسلام باشد که در آن می خوانیم:

«...السلام علیک ایتها المضطهدة المقهورة»(1)...المظلومة المقهورة المغصوبة حقها الممنوعة ارثها المسکورة ضلعها المظلوم بعلها المقتول ولدها...»(2).

از آن جهت که این دو وجود مبارک، حجاب عصمت و نقاب عفت حق _ تبارک و تعالی _ هستند، احترام این دو، احترام خدا و بی احترامی به آنان، بی احترامی به ذات مقدس است. به همین سبب است که به حکم شریف «ان اللّه تبارک و تعالی یغضب بغضب فاطمة و یرضی لرضاها»(3)، رضای فاطمه، رضای خدا و غضب فاطمه غضب خداست.

بنابراین، آنان که پیامبر خدا را اذیت کردند، به ولایت حضرت علی علیه السلام پشت پا زدند، فدک را غصب کردند، وجود مبارک حضرت فاطمه علیهاالسلام را بین در و دیوار گذاشتند و فرزندانش را یکی پس از دیگری به شهادت رساندند، همگی حجاب عصمت حق را پاره و به حضرت حق بی احترامی کرده اند. همین طور است آنان که حضرت معصومه علیهاالسلام را به شهادت رساندند و پدر بزرگوارش علیه السلام را زندانی کرده، به شهادت رساندند و برادرش ثامن الائمه علیه السلام را به طوس بردند و...، به نقاب عفت حق بی احترامی کردند.

ص: 162


1- 1. «مفاتیح الجنان» ص 629.
2- 2. همان، ص 631.
3- 3. «عیون اخبار الرضا» ج 2، ص 26، ح 6.

عالم امکان، رشحه ای از رشحات انسان کامل

آن یک بر ملک لایَزالی تارُک وین یک بر عرش کبریایی افسر

تابشی از لطف آن، بهشتِ مُخَلّد سایه ای از قهر این جحیم مُقَعّر

قطره ای از جود آن، بِحار سَماوی رَشْحه ای از فیضِ این، ذخایر اغیر

آن یک، خاک مدینه کرده مُزیّن صفحه قم را نموده این یک انور

خاک قم این کرده از شرافتِ جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر

نکته ای که باید در اینجا یاد آور شویم، این است که تفسیر و تحقیق دقیق ابیاتی که در این بخش از مدیحه آمده است، تقریباً شبیه مطالب قبلی است و اگر این ابیات به طور کامل شرح داده شود، یک سری از مباحث تکراری مطرح خواهد شد و بیان آن اعاده مطلب است و گرچه خالی از فایده نیست، ولی منافی با اختصار است. از این رو، به اجمال به توضیح آنها می پردازیم. من از مفصل این نکته مجمل گفتم، «تو صد حدیث مفصل بخوان از این مجمل».

چنان که گفتیم، انسان کامل، خلیفة الله و واسطه فیض الهی و علت امکان است. پس آنچه که ما می بینیم و می دانیم، تنها رشحه ای از رشحات فیض آن حضرت و پرتوی از وجود کسی است که ملقب به

ص: 163

«سیدة النساء العالمین»(1) و «تفاحة الفردوس والخلد التی شرفت مولدها بنساء الجنة»(2) شده است. این هم شامل دنیا و هم شامل آخرت است؛ هر آنچه در آسمان و زمین است، ریزه خواران سفره آن حضرت هستند و رضای خدا در گرو رضای اوست. بنابراین، خشنودی آنان مجوز ورود به بهشت(3) و غضبشان باعث هلاکت و افتادن در آتش جهنم است؛ زیرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: «یؤمنی ما یؤلمهم و یحزننی ما یحزنهم».(4)

حال که خاک قم و مدینه چنین نوری را در برگرفته، عزت و شرافت یافته و کعبه آمال شیعیان گشته است.

قم و عرش الهی

عرصه قم غیرت بهشت بَرین است بلکه بهشتش یَساولی است برابر

زیبد اگر خاک قم به «عرش» کند فخر شاید اگر «لوح» را بیابد همسر

ص: 164


1- 1. «مفاتیح الجنان» ص 628.
2- 2. همان، ص 631.
3- 3. در حدیث آمده است: «ان الله تبارک و تعالی یغضب بغضب فاطمه و یرضی لرضاها». همچنین امام صادق(ع) فرمود: «الا ان الله حرماً و هو مکّه الا ان لرسول الله حرماً و هو المدینة الا ان لامیر المؤمنین حرماً و هو الکوفة الا ان حرمی و حرم ولدی من بعدی قم. الا ان قم. کوفة صغیرة الا ان للجنة ثمانیة ابواب ثلث منها الی قم تقبض فیها امرأة هی من ولدی و اسمها فاطمة بنت موسی تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم». (مجالس المؤمنین، ج1، ص 83 و بحارالانوار،ج6، ص 228، ج 59)
4- 4. «التحصین لابن طاوس» ص 634؛ «حدیث شریف کسا».

خاکی عجب خاک! آبروی خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر

گر که شنیدندی این قصیده «هندی» شاعر شیراز و آن ادیب سخنور

آن یک طوطی صفت همی نسرودی «ای بجلالت ز آفرینش برتر»

وین یک قمری نمط هماره نگفتی «ایکه جهان از رخ تو گشته منوّر»

غیرت از جمله لوازم محبت است و عرصه قم از این جهت غیرت بهشت است که گفتیم محبت حضرت معصومه علیهاالسلام سبب بخشش از طرف حق است و مطلوب صاحب جنّت، مطلوب صاحب قم است: «بلکه بهشتش یساولی برابر».

واژه «یساول» مأخوذ از زبان ترکی به معنای سواری است که ملازم امیران و رجال بزرگ است.(1) بهشت به منزله مدخل و مأمور تشریفات دربار حضرت معصومه علیهاالسلام است. بهشت در مقایسه با محضر مبارک حضرت معصومه علیهاالسلام و به تبع آن، خاک قم، به منزله ملازمی است که چماق طلا و نقره به دوش گرفته و پیشاپیش او قرار دارد.

زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر شاید اگر لوح را بیابد همسر

عرش، محل استقرار اسمای مقید الهی است و آسمان و همچنین

ص: 165


1- 1. «لغت نامه دهخدا» ج 50، ص 194.

فلک الافلاک را نیز عرش گویند و نفس کلیه را که محیط است بر اشیا، بر وجه تفصیل، عرش کریم و لوح قدر و لوح محفوظ و...می گویند.(1) سزوار است که قم مقدسه به عرش الهی فخر کند؛ زیرا راز آفرینش زن، انسان کامل، مظهر اسمای حسنا و صفات علیا را در خود گرفته است؛ به عبارت دیگر، به حکم «قلب المؤمن عرش الرحمن»، قلب مؤمن عرش حضرت حق است که مراد از «مؤمن»، انسان کامل است و قلب او عرش رحمن است. تمام وجود چنین مؤمنی را خاک پاک قم در خود جای داده است. بنابراین، خاک قم با وجود اینکه خاک است و همان چیزی است که شیطان گمان کرد که چیز پستی است و بر آدم سجده نکرد، به واسطه حضرت معصومه علیهاالسلام چنان مجد و عظمتی پیدا کرد که آبروی خلایق شده است. انسان به اینکه از چنین خاکی آفریده شده است، افتخار می کند و همین خاک پناهگاه و ملجأ المستغیثین است.

حضرت معصومه علیهاالسلام آیت رحمت حضرت حق است که هم شامل کافر و هم شامل مؤمن است؛ چنان که در حدیثی، قم به عنوان مأمن و ملجأ انسانها معرفی شده است: «...عن محمد بن جعفر عن ابیه الصادق علیه السلام قال اذا اصابتکم بلیة و عناء فعلیکم بقم، فانّه مأوی الفاطمیین و مستراح المؤمنین و سیأتی زمان ینفر اولیائنا و محبّونا عنا و یبعدون منّا و ذلک مصلحة لهم لکیلا یعرفوا بولایتنا و یحقنوا بذلک و دمائهم و اموالهم و ما اراد احد بقم و اهله سوءاً الاّ اذله الله وابعده من رحمته».(2)پایان

ص: 166


1- 1. ر.ک: «آداب الصلوة»، ص 225.
2- 2. «بحارالانوار» ج 57، ص 214، ح 32.

فهرست منابع

1. قرآن کریم.

2. فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سید جعفر سجادی، طهوری، تهران، چاپ پنجم، 1370 ش.

3. فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، انتشارات کوشش، تهران، چاپ چهارم، 1370 ش.

4. مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، شمس الدین محمد لاهیجی، مقدمه و تصحیح و تعلیقات: محمد رضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، انتشارات زوار، چاپ دوّم، 1374 ش.

5. نهج البلاغة، ترجمه فیض الاسلام، انتشارات فقیه، تهران، چاپ چهارم، 1379 ش.

6. الکافی، محمد بن یعقوب، کلینی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1365 ش.

7. انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغة، حسن حسن زاده آملی، انتشارات قیام، قم، چاپ دوّم، 1379 ش.

8. کتاب الصافی فی تفسیر القرآن، فیض کاشانی، تصحیح: شیخ

ص: 167

ابوالحسن شعرانی، کتابفروشی اسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1387 ق.

9. آداب الصلوة، روح الله الموسوی الخمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1372 ش.

10. انسان و قرآن، حسن حسن زاده آملی، انتشارات الزهراء، قم، چاپ دوّم، 1369 ش.

11. تعلیقة علی مصباح الانس، روح الله الموسوی الخمینی، پاسدار اسلام، قم، چاپ دوّم، 1490 ق.

12. علل الشرائع، شیخ صدوق، طبع حیدریه، نجف، 1386 ق.

13. عوالی اللآلی، ابن ابی جمهور الاحسائی، سیدالشهداء، قم، 1403 ق.

14. مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، روح الله الموسوی الخمینی، مقدمه: سید جلال الدین آشتیانی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ دوّم، 1373 ش.

15. مناقب آل علی ابن ابی طالب، ابن شهر آشوب، طبع حیدریه، نجف، 1376 ق.

16. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلّی، تعلیقات: سید ابراهیم موسوی زنجانی، مؤسسه علمی مطبوعات، بیروت، چاپ اوّل، 1399 ق.

17. طلب واراده، امام خمینی، ترجمه سید احمد فهری، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362 ش.

ص: 168

18. مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی، مؤمنین، قم، چاپ چهارم، 1381 ش.

19. بحارالانوار، علامه مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، 110 جلدی، 1404 ق.

20. المنطق، محمد رضا مظفر، انتشارات فیروز آبادی، قم، چاپ اوّل، 1421 ق.

21. شرح المنظومه، حاج ملاهادی سبزواری، انتشارات لقمان، قم، چاپ اول، 1372 ش.

22. شرح مقدمه قیصری، سید جلال الدین آشتیانی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم چاپ دوّم، 1370 ش.

23. فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة، حسن حسن زاده آملی، نشر طوبی، قم، 1379 ش.

24. نوادر الاخبار فیما یتعلق باصول الدین، ملامحسن بن مرتضی فیض کاشانی، تحقیق: مهدی انصاری قمی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1372 ش.

25. مجالس المؤمنین، قاضی نورالله شوشتری، کتابفروشی اسلامیه، تهران، 1365 ش.

26. داستانهایی از معراج پیامبر اکرم، سید عبدالله حسینی، انتشارات مهدی یار، قم، 1380 ش.

27. لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، 50 جلدی، 1352 ش.

ص: 169

28. تأویل الآیات الظاهرة، سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی، مؤسسه انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1409 ق.

29. تفسیر الامام العسکری، نگارش ابویعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابوالحسن علی بن محمد بن سیار، انتشارات مدرسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1409 ق.

30. عیون اخبارالرضا(ع)، شیخ صدوق، انتشارات جهان، 1378 ش.

31. مستدرک الوسائل، محدّث نوری، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، چاپ اول، 1408 ق.

32. التحصین، سید علی بن طاووس حسینی حلی، مؤسسه دارالکتاب، قم چاپ اول، 1413 ق.

33. کنزالعمال، متقی الهندی، مؤسسة الرسالة، بیروت، 16 جلدی، 1939 م.

ص: 170

حضرت معصومه علیها السلام تجلّی انسان کامل

اشاره

حضرت معصومه علیها السلام تجلّی انسان کامل

زهرا اردستانی

ص: 171

ص: 172

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

«و اکمل الاسماء هو الاسم الجامع لکل الکمالات؛ و مظهره الانسان الکامل المستجمع لجمیع الصفات و الاسماء الالهیه و المظهر لجمیع تجلیاته ففی الاسماء الالهیه، اسم الله اکمل و فی المظاهر، الانسان الکامل اکمل».(1)

سخن گفتن از انسان کامل خود رساله ای مفصل می طلبد و در اشاره به آن، به همین کلام امام اکتفا می کنیم که انسان کامل، کامل ترین مظهر حق و مجلای جمیع شؤون الهی است.

تمام تجلیات حق در قوس نزول و صعود از مجرای اسماء الله واقع می شود؛ چرا که حق تعالی به مقام غیبی اش و کنه ذاتش از دست رس همگان دور است و روشن است که اکمل اسما که مظهر تام صفات و اسمای حق و اول تجلی از مقام احدیت است، بر بقیه اسما حکومت و احاطه دارد و واسطه رسیدن فیوضات حق به آنهاست و مبدأ و مقصد آنهاست و لذا همین مقام تقدم و احاطه برای مظهر اسم اکمل نیز نسبت

ص: 173


1- 1. «امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی(ره)» تدوین: فروغ السادات رحیم پور، ص 24.

به مظاهر بقیه اسما وجود دارد. به همین جهت انسان کامل که مظهر اسم اعظم است، واسطه فیض حق به ماسوا و مبدأ و مقصد و معشوق و معبود مخلوقات است.

با این بیان بسیار اجمالی، عظمت انسان کامل و نقش او در تحقق و دوام ماسوی الله روشن می گردد. و البته، بسیار بسیار نادرند آنانی که بتوانند و توانسته اند به این مقام بلند دست یابند.

نکته ای که در اینجا لازم است اشاره شود، این است که وصول به این مقام اصالتا، مختص به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و غیر او از انبیا و اولیا، به تبعیت و شفاعت آن حضرت به این مقام نایل می شوند.

امام خمینی _ قدس سره _ در آثار خود، بارها به این نکته تصریح فرموده اند؛ چنان که در صحیفه امام می خوانیم:

«در ماه مبارک رمضان، مقام رسول اکرم صلی الله علیه و آله به ولایت کلی الهی بالاصالة تمام برکات را در این جهان بسط داده است و ماه شعبان که ماه امامان است، به برکت ولایت مطلقه به تبع رسول الله همان معانی را ادامه می دهد».(1)

و یا در کتاب شریف چهل حدیث می فرمایند:

«بدان که معرفت روحانیت و مقام کمال جناب ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله خاصّتا و انبیای معظم و اولیای معصومین علیهم السلام نیز با قدم فکر و سیر آفاق و انفس میسور نگردد؛ زیرا آن بزرگواران از انوار غیبیّه الهیّه و مظاهر تامّه و آیات باهره جلال وجمال اند و در سیر

ص: 174


1- 1. به نقل از «امامت و انسان کامل» رحیم پور، ص 103.

معنوی و سفر الی الله به غایة القصوای فنای ذاتی و منتهی العروج «قاب قوسین او ادنی» رسیده اند؛ گرچه صاحب مقام بالاصالة نبی ختمی است ودیگر سالکین در عروج، تبعِ آن ذات مقدس هستند».(1)

و البته در آثار دیگر ایشان نیز به این نکته اشاره گردیده است.

سایر عرفا نیز بر همین عقیده اند؛ ابن عربی می فرمایند:

«... و هیچ یک از اولیا جز از طریق مشکات ولیّ خاتم آن رانمی بیند و حتی انبیای مرسل نیز آن را جز از طریق مشکات خاتم الاولیاء نمی توانند ببینند».(2)

و خود سید حیدر می فرمایند:

«رجوع نبوت مطلقه و مقیده و ولایت مطلقه و مقیده به حقیقت محمدیه است که اصالتا واجد این کمالات اند و غیر او به حکم وراثت از او، واجد آن می شوند».(3)

در هر حال، همه عرفای شامخین به این عقیده متفق اند که مظهریت اسم اعظم و تحقق به مقام انسان کامل و ولایت مطلقه کلیه که از تبعات همان مقام است و فنای ذاتی، همه اصالتا از آن حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و بقیه انبیا و اولیا به تبع از ایشان و شفاعت ایشان به این مقامات دست می یابند.

با عنایت به این توضیحات، امام در قصیده ای که در مدح حضرت

ص: 175


1- 1. «چهل حدیث» امام خمینی(ره)، ص 544 و 545.
2- 2. به نقل از «نص النصوص در شرح فصوص الحکم» سید حیدر آملی، ص 154.
3- 3. «نص النصوص در شرح فصوص الحکم» سیدحیدر آملی، ص 154.

معصومه و حضرت زهرای مرضیه علیهماالسلام دارند، به ویژگیها و خصایصی نسبت به حضرت معصومه علیهاالسلام اشاره می فرمایند که از خصایص انسان کامل است و در حقیقت به نظر می رسد با این بیانات به دنبال این هدف هستند که حضرت معصومه علیهاالسلام را به عنوان مصداقی از انسان کامل و واصلان به مقام ولایت و فانیان در رتبه واحدیت و اسم اعظم معرفی نمایند.

نگارنده بر آن شد، در حد توان بسیار اندک خویش، این ابیات را با توجه به نظرات عرفانی خود امام شرح و تفسیر نماید تا شاید گوشه ای کوچک از آن شخصیت عظیم و بزرگ با تمسک به بیان امام خمینی _ قدس سره _ معلوم و آشکار گردد؛ هرچند که به بیان امام که پیش از این گذشت، معرفت این بزرگان به قدم فکر میسور نیست. امید آن دارم که این کار کوچک مورد قبول درگاه خداوند واقع شود و حضرت معصومه علیهاالسلام به عنوان خدمتی بسیار اندک بپذیرند و بزرگان خطاها و نواقص این نوشتار را بر من ببخشایند.

ای خدای پاک و بی انباز و یار لطف گیر و جرم ما را درگذر

گرچه خطا گفتیم اصلاحش تو کن مصلحی تو ای تو سلطان سخن

و الحمد لله اولا و آخرا

12 رمضان المبارک 1425

زهرا اردستانی

ص: 176

شرح قصیده

ای ازلیّت به تربت تو مخمّر وای ابدیّت به طلعت تو مقرّر

در لغت، «ازلیت» به معنای بی آغاز بودن و «ابدیّت» به معنای بی پایانی و بی انتهایی است. جرجانی می نویسد: «ازل، استمرار و امتداد وجود در زمانهای مقدر غیرمتناهی در جانب گذشته است و ابد، استمرار وجود در زمانهای مقدر غیرمتناهی در جانب آینده».(1)

«ازلیت» و «ابدیت» دو صفت از صفات ذاتی حق هستند(2) و از ذات الهی، به اعتبار این دو صفت، دو اسم «اول» و «آخر» متجلی می گردد.

در لغت، «تربت» به معنای خاک است و در این بیت، کنایه از حقیقت و باطن فاطمه معصومه علیهاالسلام است.

ص: 177


1- 1. «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی» سید جعفر سجادی.
2- 2. در عرفان، همه موجودات ازلی و ابدی اند؛ با این تفاوت که ازلیت و ابدیت در حق متعال، بالذات است. ازلیت صفت سلبی است؛ یعنی سلب می کند تحقق حق را از عدم؛ زیرا که حق تعالی عین وجود است و مسبوق به عدم نیست، ولی در ماسوی الله این ازلیت به واسطه اعیان ثابته شان است که تداوم دارند در گذشته به دوام وجود حق ضمن آنکه مستحقق از عدم اند و ابدیتشان نیز به واسطه بقای موجدشان است، یعنی حق تعالی و ازلیت و ابدیت در ماسوی الله بالغیر است. (ر.ک: «مجموعه رسائل ابن عربی» ج 1، ص 408.)

«مخمّر» به معنای سرشته شده است و سرشتن به معنای آمیختن؛ آمیختنی که مقدمه ایجاد و محقق کردن و آفریدن است.(1)

«طلعت» به معنای وجه و روی و چهره است و در اصطلاح عرفان، «وجه» به معنای تجلی ذات حق و فیاضیت اوست؛(2) چنان که ابن عربی در تفسیر آیه مبارکه «اینما تولّوا فثم وجه اللّه»(3) می فرماید: «به هر جهتی از ظاهر و باطن که توجه نمایی، ذات حق به تمام صفاتش متجلی است».(4) و در جای دیگر می فرماید: «منظور از وجه حق، نور توحید اوست که همان نور آسمانها و زمین است».(5) و این نور، همان وجود منبسط و فیض مقدّس است که در تمام موجودات و عوالم سریان دارد و موجب تحقق عینی آنهاست.(6) با توجه به آنچه گذشت، معنای بیت چنین می شود:

ای کسی که ازلیت با باطن و حقیقت تو سرشته شده و ای کسی که ابدیت با تجلی تو محقق و مقرّر گشته است.

تبیین و توضیح این توصیف چنین است که ذات حق دارای صفات نامتناهی است که مندک و مستهلک در ذات حق اند و تمام مراتب و

ص: 178


1- 1. «فرهنگ معین».
2- 2. «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی» سید جعفر سجادی.
3- 3. سوره بقره: 2، آیه 115.
4- 4. «تفسیر ابن عربی» ج 1، ص 43.
5- 5. «مجموعه رسائل ابن عربی» ج 2 ، ص 401.
6- 6. ر.ک: «شرح چهل حدیث» امام خمینی(ره)، ص 635؛ «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة» امام خمینی(ره)، ص 62 و 63؛ «التعلیقة علی الفوائد الرضویة» امام خمینی(ره)، ص 66 و 67.

عوالم هستی تجلیات حق است، به اعتبار همان صفات.

بر اساس قاعده «الواحد لایصدر عنه الا الواحد» که مقبول حکما و عرفاست از ذات حق یک تجلی بدون واسطه بیش تر متجلی و صادر نمی گردد که آن رب اسم اعظم، یعنی مرتبه احدیت ذاتیه است و از این مرتبه به فیض اقدس اسم اعظم تعبیر می شود و سپس تجلی ای دیگر در حضرت عملی رخ می دهد و صور و تعینات اسما، یعنی همان اعیان ثابته ظهور می یابند، که از این تجلی به فیض اقدس، از مرتبه احدیتِ جمع جمیع اسما (اسم اعظم) ابتدا عین ثابت انسان کامل متجلی می شود و به تبع عین ثابت انسان کامل، بقیه اعیان ثابته متجلی می شوند و سپس ظهور فیض اقدس که فیض مقدس است، به واسطه حضرت علمی، اعیان ممکنات را متحقق می سازد که این فیض اقدس و فیض مقدس، هر دو به اعتباراتی با اسم اعظم که رب انسان کامل است و با عین ثابت انسان کامل که صورت و تعین اسم اعظم است، عینیت و یگانگی دارد و لذا عین ثابت انسان کامل، باب رحمت خداوندی است و واسطه در ظهور عینی و علمی اسماست که همان ظهور تعینات آنها و اعیان ثابته آنهاست؛ زیرا فیض اقدس به تأکید امام خمینی رحمه الله بدون وساطت عین ثابت انسان کامل با اعیان ثابته بقیه اسامی هیچ ارتباطی ندارد(1). پس واسطه ظهور اعیان ثابته انسان کامل است و در ظهور عینی نیز فیض مقدس در مرتبه علمی تجلی می کند که این هردو متحد با عین ثابت انسان کامل اند و حضرت علمی خود تابع عین ثابت انسان کامل و

ص: 179


1- 1. ر.ک: «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة»، ص 34.

در دامن اوست و به تحقق او متحقق است.

بنابراین، روشن شد که تحقق و تقرر علمی و عینی اسما، به واسطه حقیقت و باطن انسان کامل صورت می گیرد و در دامن باطن و حقیقت انسان کامل رخ می دهد.

امام خمینی _ قدس سره _ با توجه به این امر، اشاره دارد به اینکه تحقق و تقرر ابدیت و ازلیت به توسط باطن حضرت معصومه علیهاالسلام صورت می پذیرد و در واقع با این اشاره، تصریح می فرماید به اینکه فاطمه معصومه علیهاالسلام انسان کامل است.

در مصرع اول می فرماید: ازلیت به باطن تو سرشته و متحقق گشته است؛ یعنی تحقق علمی ازلیت که همان ظهور تعین و صورت و عین ثابته آن است، به تحقق باطن تو و در دامن تعین تو، متحقق گردیده است. و در مصرع دوم می فرماید که ابدیت به وجه و تجلی تو مقرر و محقق است؛ یعنی تحقق عینی و خارجی ابدیت که این تحقق به ظهور مظاهر آن است، به واسطه تجلی باطن فاطمه معصومه علیهاالسلام که حقیقت انسان کامل است، رخ می دهد. این به آن جهت است که تجلیات هر مرتبه به حیثی تجلی آن است و به حیثی تجلی حق. بنابراین، ظهور مظاهر اسما که حکم وجود خارجی آنها را دارد، به تجلی و فیاضیت انسان کامل است.

اینکه در مصرع دوم، تحقق خارجی را لحاظ نمودیم، این است که به تجلی رب انسان کامل در عین ثابت انسان کامل، وجود علمی اسما متحقق می شود و به تجلی انسان کامل مظاهر خارجی اسما متحقق

ص: 180

می شود و چون امام خمینی _ قدس سره _ اشاره به تجلی فاطمه معصومه علیهاالسلام نموده اند، مناسب تر است که تحقق خارجی ابدیت لحاظ شود، نه علمی. تبیین دیگری که برای این بیت می توان داشت، این است که ظهور ازلیت و ابدیت به دو اسم اول و آخر است، که اسم اول در مورد ذات حق به معنای مبدأ تحقق عوالم و آخر به معنای منتها و معاد و محل بازگشت عوالم و موجودات است که طبق بیان و کلام عرفای مشامخین ایجاد و اعاده، هر دو به واسطه انسان کامل رخ می دهد و به بیان دیگر، مبدأ و منتها، انسان کامل است و تحقق اول و آخر به تحقق انسان کامل.(1)

بنابراین، هر انسانی که فانی در حقیقت انسان کامل شود و به مظهریت اسم اعظم دست یابد، بی واسطه و بالاصالة چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یا بالتبعیة و بالوراثة چون معصومین علیهم السلام یا بالتبعیة و الشفاعة چون کمّل اولیای معصومین علیهم السلام ، خود مبدأ و منتها می شود و اول و آخر و در نتیجه مظهر ازلیت و ابدیت.

امام خمینی در این بیت، با اشاره به نقش باطن فاطمه معصومه علیهاالسلام در تحقق اسماء الله، انسان کامل بودن آن حضرت را مطرح نموده اند.

آیت رحمت ز جلوه تو هویدا رایتِ قدرت در آستین تو مُضْمَر

با توجه به بیت قبل، روشن شد که از دیدگاه امام خمینی _ قدس سره _ حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام انسان کامل است. انسان کامل مظهر تام حق و نایل به مقام خلیفة اللهی است و کلیه صفات حق به وسیله او

ص: 181


1- 1. «التعلیقه علی الفوائد الرضویه» ص 109، 56 و 57.

به ظهور می رسد. به بیان دیگر، چنان که در سیر نزول، انسان کامل مربوب اسم اعظم است و عین ثابتش صورت اسم اعظم و قابل کلیه صفات حق به نحو جمعی است، به این معنا که حکم هیچ صفتی بر صفت دیگر غالب نیست، در سیر صعودی نیز تنها انسان کامل است که تمامی صفات را که به نحو اجمال داراست، به ظهور می رساند و مظهر تفصیلی آنها می گردد. به عبارتی، آثار و احکام کلیه صفات در او آشکار و هویدا است و آن چنان که عیسی بن مریم علیه السلام به مظهریت اسم محیی رسید و اثر آن را که زنده کردن مردگان بود، به ظهور رسانید، انسان کامل آثار کلیه اسما و صفات حق را به ظهور می رساند، و در نهایت سیر خود، به ولایت مطلقه الهیه که ولایت تکوینی و تشریعی از شؤونات آن است، دست می یابد و اراده حق در تمام جهات و با تمام شؤوناتش به واسطه او در عالم هستی جاری می شود و این وساطت اوست در تجلی ظلی حق، والاّ در مراتب مافوق نیز او دخیل است و واسطه حق. و بر همین اساس است که رحمت حق به هر دو قسمش یعنی رحمت رحمانیه که ایجاد موجودات است و رحمت رحیمیه که هدایت و وصول به کمالات است، به واسطه انسان کامل به عالمیان می رسد و با تجلی و جلوه گری انسان کامل است که عوالم هستی تحقق می یابد و هدایت می شود.(1)

در این بیت امام خمینی _ قدس سره _ اشاره به این امر دارند و

ص: 182


1- 1. ر.ک: «فصوص الحکم» 13، صص 351 و 352؛ «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة» ص 78.

می فرماید که رحمت حق به هر دو قسمش به تجلی تو متجلی می گردد؛ یعنی این تو هستی که به عنوان انسان کامل، واسطه فیض حق و باب رحمت الهی و موجب رسیدن فیض وجود به اسما و مظاهر آنها هستی و به واسطه ولایت تکوینی ات، واسطه هدایت و وصول به کمالات برای صاحبان استعداد و خواهندگان کمال هستی.

قدرت در خداوند به معنای تحقق و وجود بخشیدن با اراده و اختیار است و به اعتباری با مقام مشیت مطلقه فعلیه متّحد و این مقام نیز با انسان کامل متّحد است و لذا قدرت الهی از ناحیه انسان کامل در عوالم جاری می گردد و منشأ قدرت است و لذا انسان کامل هم مبدأ خلقت است، به این معنا که خلقت از او آغاز می شود و هم فاعل و خالق، به اعتباری اوست؛ لذا در مصرع دوم بیت می فرماید که قدرت حق در تو پنهان است؛ یعنی تو حامل قدرت حقی و آن را به ظهور می رسانی، کما اینکه انسان کامل در سیر صعودی به مقام قرب فرایض نایل شده و دست و گوش و چشم و... حق می گردد و لذا دست قدرت الهی از آستین او بیرون می آید و بر عوالم هستی حکم می راند و حکومت می کند؛ یعنی نه تنها ایجاد حق به قدرت الله به دست و واسطه انسان کامل است، بلکه مدیریت و اداره عوالم نیز به قدرت الهی به دست انسان کامل است؛ یعنی دست قدرت حق در همه موارد از کسوت او بیرون می آید و ولایت حق به اذن الله به او تفویض می شود(1) و امام خمینی _ قدس سره _ در مصرع دوم به این امر نیز

ص: 183


1- 1. ر.ک: «شرح چهل حدیث» ص 55.

اشاره می فرمایند.

جودت هم بسترا به فیض مقدس لطفت هم بالشا به صدر مصدَّر

برترین جود و نعمت خداوند، فیض وجود است که به واسطه فیض مقدس به موجودات هستی، عنایت می شود و به واسطه این فیض، ایجاد و ظهور عینی اسما و ایجاد ممکنات _ که همان رحمت رحمانیه حق است _ صورت می پذیرد.

حضرت امام در مصراع اول این بیت جود حضرت معصومه علیهاالسلام را هم سطح و هم عرض فیض مقدس معرفی می کند که می توان گفت به یک اعتبار حقیقت است و به یک اعتبار، مجاز است و تشبیه.

جهت حقیقت آن، اینکه فیض مقدس، در سیر نزول و تحقق و ایجاد عوالم، خود متجلی و مستفیض از حقیقت و رب انسان کامل است و چون شعاع وجود اوست، با او متحد است.

چنان که پیش از این هم اشاره گردید، فیض وجود حق به واسطه تجلیات انسان کامل، در هستی ساری و جاری است.

بنابراین، به آن جهت که حضرت معصومه علیهاالسلام انسان کامل است و مظهری از آن حقیقت عظما و فانی در آن، لذا واسطه ایصال فیض وجود است و خود به حیث حقیقت متحد با فیض مقدس می باشد. بدین ترتیب، یکی دانستن جود این دو حقیقت، حقیقی است.

به اعتبار و حیث دیگر هم می توان گفت امام خمینی _ قدس سره _ قصد تشبیه دارند، برای اشاره به شدت جود و بخشش وجود حضرت معصومه علیهاالسلام ؛ به آن علت که وجود (از برترین نعمتهای الهی) از طریق

ص: 184

فیض مقدس، بر مراتب مادون و اعیان ثابتات افاضه می گردد و این برخاسته از شدت جود و کرم ذات الهی است. بنابراین، امام می فرماید که حضرت معصومه علیهاالسلام به لحاظ جود و بخشش، هم سنگ فیض مقدس است.

شاید بتوان وجه تشبیه را _ با توجه به آنچه در مصرع دوم آمده که بعد از این توضیح خواهیم داد _ حیات بخشیدن دانست با به این توضیح که فیض مقدّس با خارج کردن موجودات از عدم به وجود به اذن الله، به آنها حیات می بخشد. حضرت معصومه علیهاالسلام نیز به ولایت تکوینی، با خارج کردن موجودات از نقص به کمال به آنها حیات می بخشد.

در توضیح مصرع دوم باید ابتدا معنای لطف را به لحاظ لغت و اصطلاح بدانیم. در لغت، «لطف» به معنای نرمی و نازکی در کار و کردار است و در اصطلاح عرفانی، آنچه بنده را به طاعت حق نزدیک کند و از معاصی دور کند، «لطف» است و همچنین پرورش عاشق به طریق مشاهده و مراقبه را «لطف» خوانند.(1)

صدر به یک معنا، مهمتر و بزرگ را می گویند و مصدَّر یعنی، صدرنشین و بالا قرار داده شده، و احتمالاً منظور حضرت امام از صدر مصدّر، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است که مهتر عالمیان از ازل تا ابد است و در سیر نزول و صعود، صدرنشین و مبدأ و منتها اوست.

ص: 185


1- 1. «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفان» سید جعفر سجادی.

لطف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر عالمیان روشن است که ایشان به ولایت مطلقه و تشریع و تکوین، خلایق را به طاعت و بندگی حق و زهد و تقوا و لقای حق فراخوانده و هدایت فرموده و می فرمایند.

در این مصرع، امام خمینی _ قدس سره _ چنین لطف و عنایتی که البته فقط به ولایت تکوینی صورت می پذیرد، به حضرت معصومه علیهاالسلام نسبت می دهد. نیاز به تکرار نیست که این توصیف با عنایت به مقام ولایت حضرتش علیهاالسلام بیان گردیده است.

عصمت تو تا کشید پرده به اجسام عالم اجسام گردد عالم دیگر

در لغت، «عصمت» به معنای نگاه داری نفس از گناه و پاکدامنی است.(1) و در اصطلاح کلامی و فلسفی، از صفات و ویژگیهای، پیامبران و امامان علیهم السلام است و عبارت است از مصون بودن از هر گونه خطا و گناه در طول حیات. در عرفان، «عصمت» معنایی عمیق تر دارد و افزون بر دوری از گناه و خطا، در مراتب عالی تر ترک هر نوع انانیت و توجه به غیر حق است.

امام خمینی _ قدس سره _ مراتب مختلف طهارت را که عبارتٌ اخرای عصمت است، چنین بیان می فرماید: (با تلخیص)

_ تطهیر ظاهر از ارجاس معاصی و اطلاق شهرت و غضب؛

_ تنزیه از قذارات معنویه و تطهیر از کثافات اخلاق ذمیمه؛

_ تنزیه خواطر و وساوس شیطانیّه و تطهیر از ارجاس افکار باطله و آرای ضالّه مضلّه؛

ص: 186


1- 1. «فرهنگ معین» ج 2، ص 2313.

_ تنزیه از تلوینات و طهارت از تقلبات و تطهیر از احتجاب به علوم رسمیه و اصطلاحات؛

_ تنزیه از احتجاب از مشاهدات؛

_ تنزیه از توجه به غیر و غیریت و تطهیر از حجب خلقیّه؛

_ تنزیه از رؤیت مقامات و مدارج و تنزیه از اغراض و غایات؛

_ تنزیه از تعیّنات اسمائیه و صفاتیّه؛

_ تنزیه از تلوین بعد التمکن و تطهیر از غلبه تجلیات بعضی بر بعض که مقام رؤیت مظهریت احدیة الجمع است.

این مراتب متفاوت طهارت و به بیان عصمت، به تمامه در انسان کامل محقق است.(1)

همچنین در شأن انسان کامل و ائمه هدی علیهم السلام می فرماید: «زوال شرک و شک، تطهیر از ارجاس و اخباث عالم طبیعت و ظلمات تعلقات به غیر حق تعالی و کدورت انیت و حجاب غلیظه انانیت و رؤیت غیر حق از مقام والای عصمت ایشان است».(2)

چنین عصمتی منجر می شود که انسان کامل مظهر تام و تمام و آیینه تمام نمای حق گردد؛ به طوری که اراده اش ظل اراده حق است و آنچه در گفتار و کردار و... از او صادر می شود، عین اراده الهی و به عبارتی اراده الهی است.

و چنین انسانی فانی در احدیث اسمائیه یا احدیت ذاتیه است،

ص: 187


1- 1. «سر الصلوة» ص 35.
2- 2. «شرح چهل حدیث» ص 552.

بالاصالة یا بالتبعیة و الشفاعة. اما اینکه امام _ قدس سره _ می فرمایند: «عصمت تو تا کشیده پرده به اجسام» یعنی تا تو و باطن تو تجلی نمود. پیش از این گذشت که باطن حضرت معصومه علیهاالسلام به عنوان انسان کامل و مربوب و مظهر «اسم اعظم» و مرتبه واحدیت، متحد با آن است و شاید به این علت امام از باطن حضرتش و در نتیجه، آن مرتبه به «عصمت» تعبیر می کنند که اگر «عصمت» را به معنای خالی بودن از «حجابها» بدانیم، آن مرتبه که جامع اسمای جمال و جلال الهی است، کمترین حجاب را با حق دارد و در نتیجه، از بالاترین عصمت برخوردار است.

و البته این بی حجاب همان گونه که این مرتبه و فانیان در آن را به حق نزدیک تر و هم گون تر می کند، به همان میزان آنها را از ماسوی الله دور می کند؛ یعنی عصمت پرده ای و حایلی است بین آنها با ماسوی الله.

حال اگر حق بخواهد به عشق وحب، جمال خود را که مختص و پوشیده به پرده عصمت است، اظهار نماید، با تجلی این پرده را به کناری زده، در حجاب تعینها، اسماء مجالیه و جلالیه خویش را _ که به اعتباری همه جمالیه اند _ متجلی و آشکار می سازد و روشن است که کامل ترین مظهر جمال حق انسان کامل است.

حافظ کلامی دارد که گویی بیان همین ادعاست، می فرماید:

من از آن حُسن روزافزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را(1)

ص: 188


1- 1. «دیوان حافظ».

شاید بتوان گفت منظور از حُسن، جمال الهی است که به پرده عصمت مرتبه احدیت اسمائیه مختص است و منظور از یوسف مرتبه احدیث اسمائیه ومنظور از زلیخا انسان کامل مظهر جمال حق، که به واسطه عشق حق به ظهور، تجلی می یابد و از پشت پرده عصمت ربّ خود، واحدیت، خارج می گردد.

اینکه از مرتبه احدیت به عصمت یاد می شود، شاید به این دلیل باشد که عصمت، پوشش و حجابی است بر جمال و کمال که آن را از دست نامحرمان مصون و محفوظ می دارد و مرتبه احدیت نیز مرتبه ای است که تمامی صفات حق در آن متجلی و مستقرند و دست ماسوی الله از آن کوتاه است و حتی اسم اعظم و انسان کامل که مظاهر آن مرتبه اند نیز از کنه آن مرتبه محروم اند؛ لذا از آن مرتبه به عصمت یاد می شود و فانی در آن مرتبه نیز از عصمت برخوردار است.

در هر حال، امام خمینی _ قدس سره _ گویی باطن حضرت معصومه علیهاالسلام را که فانی در مرتبه واحدیت و چه بسا احدیت ذاتیه است بالتبعیة، به خاطر خالی بودن از هر نوع حجابی، «عصمت» می خوانند و قصد دارند به تجلی ایشان و در نتیجه، وساطت ایشان در فیوضات حق اشاره فرمایند.

اما چرا از تجلی به «پرده» یاد می نمایند و تجلی نمودن ذات حضرت را به سان پرده کشیده بر چیزی می دانند، شاید بتوان چنین تبیین نمود:

در اصطلاح عرفان، «پرده» به معنای حاجب میان حق و بنده، و

ص: 189

مانعی است میان عاشق و معشوق و از جهت معشوق [که] از لوازم طریق باشد.(1)

در لغت، پرده در معانی مختلفی به کار رفته است، لکن در تمام آنها معنای حایل و مانع مستتر است.

ویژگی ای که در فیض و تجلی، وجود دارد این است که آن که موجب ظهور متجلا است و با توجه به نوع فیض و تجلی، آثار حیات بخش و روشنایی بخش متفاوتی را برای مرتبه مادون و قابل دارد؛ در عین حال حایل و مانع و حجابی نیز بین عالی و دانی و بین متجلا و قابل تجلی است. با تجلی، پرده از جمال الهی کنار می رود، ولی پرده ای دگر کشیده می شود و همواره مرتبه دانی از کنه مرتبه عالی محجوب است و هرگز مرتبه عالی به طور کامل بر مرتبه مادون تجلی نمی کند و شاید بتوان گفت که این حجاب چیزی نیست، جز حجاب تعیّن مرتبه مادون و یا تعیّن خود تجلی.

بنابراین، امام خمینی _ قدس سره _ می فرماید که شما _ حضرت معصومه علیهاالسلام _ تا پرده از عصمت برداشتید و تجلی فرمودید، عالم اجسام، یعنی قوابل تجلیات شما دگرگون شد؛ در عین حال که حجاب و مانعی نیز با این تجلی بین خود به عنوان مظهر تام حق و ماسوا کشیدی. پس در این مصرع اشاره دارد به فیوضاتی که از وجود مبارک حضرتش علیهاالسلام به ماسوایشان می رسد و با این فیوضات حیات می یابند و دگرگون می شوند.

ص: 190


1- 1. «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی» سیدجعفر سجادی.

گفتیم که انسان کامل واسطه فیض رحمانیه و رحیمیه حق است. بنابراین، آنجا که وساطت در فیض رحمانیه می فرمایند، منظور از عالم اجسامی همان قوابل و اعیان ثابته است که به این فیض وجود عینی و خارجی می یابند و آنجا که وساطت در فیض رحیمیه مدنظر است، می توان گفت: منظور از عالم اجسام، قلب سالک است که به تجلیات الهیه به واسطه انسان کامل معرفت و قرب می یابد.

نیز می توان گفت کنایه و اشاره است به انسانهایی که به خاطر دلبستگی به زندگی مادی، از حیات حقیقی که معرفت و شناخت خداوند و قرب به اوست، دور مانده اند و بسان اجسام اند که کم ترین بهره را از کمالات وجود، دارا می باشند. البته، اگر انسان کاملی چون حضرت معصومه علیهاالسلام به ولایت تکوینی، عنایت بفرماید و بر قلوب ایشان تجلی نماید، آنها حیات حقیقی یافته، دگرگون می شوند. و چنین مقامی برای ایشان حتمی است؛ به ویژه آنکه آیة الله کمپانی آن را برای کنیز فاطمه زهرا علیهاالسلام متحقق می داند:

«مفتقرا» متاب رو از در او به هیچ سو ز آنکه مس وجود را «فضّه» او طلا کند(1)

پس در بیت محل بحث به اعتباری، امام خمینی _ قدس سره _ در پی طرح این مطلب نیز هستند. که ایشان اگر اراده بفرمایند، می توانند به اذن الله به تصرف و اراده تکوینی، انسان را از شرک خفی برهانند.

جلوه تو نور ایزدی را مَجْلی عصمت تو سرّ مختفی را مظهر

ص: 191


1- 1. «دیوان کمپانی» ص 41.

در اصطلاح عرفانی، «نور» به یک اعتبار، ذات حق را گویند که روشن به ذات خود است و منور غیر؛ و به یک اعتبار، اسمی از اسامی حق است و همان فیض مقدّس و وجود منبسط که ساری در حقایق ممکن است و سبب تحقق آنها و به عبارتی وجه یلی الربی موجودات است. و به اعتبار دیگر، منظور از نور تجلیاتی است که بر قلب سالک وارد می شود و زمینه قرب و معرفت او را نسبت به حق فراهم می سازد.(1)

در مصراع اول بیت، می فرماید که تجلیات و جلوه های تو مجلا و جلوه گاه نور حق است.

پیش از این گذشت که تحقق علمی و عینی موجودات به وساطت عین ثابت انسان کامل رخ می دهد و در حقیقت، تمام عوالم هستی تجلیات او هستند و او تجلی اسم اعظم الهی است و شعاع وجود حق و قائم به او.

آنچه به تحقق عینی منجر می شود، تجلی و سریان فیض مقدس است در اعیان ممکنات که خود تجلیات انسان کامل اند.

بنابراین، چون فیض مقدس یا همان نور حق متجلی در جلوه ها و تجلیات انسان کامل است، می فرماید که جلوه های تو جلوه گاه نور حق است. اگر نور تجلیات حق در سیر صعودی بر قلب سالک باشد، باز این تجلیات به واسطه انسان کامل رخ می دهند و معنای مصرع روشن است.

در مصرع دوم می فرماید که عصمت تو مظهر سرّ مختفی است.

منظور از سرّ مختفی، مرتبه احدیت ذات است؛ مرتبه ای که اولین

ص: 192


1- 1. ر.ک: «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی» سید جعفر سجادی.

تجلی حق است و تمامی اسما و صفات حق در آن مستهلک اند و هیچ ظهور و بروزی ندارند و حضرت امام در آثار خود «هویت مطلقه»، «غیب الغیوب» و «عنقاء مغرب» را که دیگران به کنه ذات الهی اطلاق می کنند، برای این مرتبه مناسب می دانند.(1)

عرفا، مظهریت این مرتبه را بالاصالة مختص به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و بالوارثة، متعلق به معصومین علیهم السلام و بالشفاعة از آن اولیای ایشان می دانند.

امام خمینی _ قدس سره _ در این مصرع اشاره دارد به مقام مظهریت این مرتبه به تبعیت تام و تمام از معصومین علیهم السلام و به شفاعت ایشان برای حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام .

مرتبه احدیت، مرتبه ای است که در آن تمامی صفات حق مستهلک اند و هیچ ظهور و بروزی ندارند و حکم هیچ صفت و اسمی بر صفت و اسم دیگر غالب نیست. در آن مرتبه، اول، عین آخر، و آخر، عین اول؛ ظاهر، عین باطن و باطن، عین اول است و کوچک ترین اثری از تمایز وجود ندارد.

بیش ازاین، درتعریف عصمت گذشت که بالاترین مرتبه آن، مرتبه ای است که در آن هیچ تجلی بر تجلی دیگر غلبه نکند و قلب سالک با تجلی حق به اسم اول از تجلی حق به اسم آخر غفلت نمی کند و تجلی حق به اسم ظاهر او را از تجلی حق به اسم باطن محجوب نمی کند، بلکه جامع بین تجلیات ذاتی و صفاتی و فعلی، کلی و جزیی حق است.

ص: 193


1- 1. «شرح چهل حدیث» ص 624.

امام خمینی _ قدس سره _ می فرماید که این جامعیت قلب فاطمه معصومه علیهاالسلام در پذیرش تجلیات حق _ که از آن به «عصمت» یاد می شود _ مظهر آن جامعیت مرتبه احدیت است.

گویم واجب تو را، نه آنت رتبت خوانم ممکن تو را، ز ممکن برتر

وجود که به معنی هستی و بود است در مقابل عدم و نیستی، موضوع علم فلسفه است و در فلسفه به واجب و ممکن تقسیم می شود.

ممکن الوجود، به موجودی اطلاق می شود که به خودی خود و فی نفسه، وجود برای او ضروری نیست و وجود و عدم برای او مساوی است. این علت است که وجود را برای او واجب می کند و در نتیجه، از عدم به وجود خارج می شود و تحقق عینی پیدا می کند و به اصطلاح، واجب الوجود بالغیر است و ممکن الوجود بالذات. در مقابل ممکن، موجودی که وجود برای او فی ذاته و لذاته و بذاته، واجب و ضروری است و در نتیجه، وجودش ازلی و ابدی بالذات است و از عدم متحقق نشده است. به چنین موجودی «واجب الوجود بالذات» اطلاق می گردد.

امام خمینی _ قدس سره _ در این بیت می فرماید که نه شما را واجب می توانم بخوانم که مرتبه تان از واجب پایین تر است و نه ممکن می توانم بخوانم که از آن برترید.

این کلام حضرت امام منطبق با قواعد عرفانی است؛ زیرا که طبق مباحث مطرح شده در کتب عرفانی، مرتبه عالی و دانی، با هم منقطع الارتباط هستند؛ یعنی مرتبه دانی نمی تواند کسب فیض از مرتبه عالی نماید، مگر به واسطه و برزخ که دووجهی است؛ به وجهی متناسب با

ص: 194

مرتبه عالی و به وجهی متناسب با مرتبه دانی است؛ لذا واسطه ایصال فیض از عالی به دانی می شود. به عبارتی، فیض از عالی در برزخ تجلی می کند و از او در دانی. چه در تجلیاتی که در سیر نزول رخ می دهد و سبب اتحاد و تحقق مراتب هستی می گردد و چه در تجلیاتی که در سیر صعودی رخ می دهد و موجب خرق حجب و کسب معرفت و کمال برای سالک می گردد. اولین برزخ که مبدأ و منشأ تحقق و ایجاد است، انسان کامل است. به تصریح عرفا، اگر حقیقت وجودی انسان کامل نباشد، هیچ موجودی، نعمت وجود نمی یابد. و روشن است که برزخ چون دو وجهی است و با هر دو مرتبه عالی و دانی تناسب دارد، لذا دون عالی و فوق دانی است. بنابراین، انسان کامل که برزخ و واسطه بین واجب و ممکن است و به واسطه او ممکنات تحقق عینی و علمی می یابند، دون واجب و فوق ممکن است؛ چنان که شیخ کبیر در فکوک می فرماید:

انسان کامل حقیقی، برزخ بین وجوب و امکان و مرآت جامع بین صفات قدم و احکام آن و صفات حدثان است. و او واسطه بین حق و خلق است و به واسطه او و کسی که در مرتبه اوست، فیض حق و مدد حق _ که سبب بقای ماسوای حق در عالم می باشد _ به موجودات اعم از عالی و سافل می رسد.(1) اگر انسان کامل به حیث برزخیتش _ که متغایر با دو طرف نیست (با هر دو طرف متناسب است و دووجهی است؛ جهت وحدت که متناسب با مافوق است و جهت کثرت که متناسب با مادون است؛ و لذا نقش واسطه را بین آن دو بازی می کند. به همین جهت،

ص: 195


1- 1. فکوک به نقل از فصول الحکم پاورقی ص 352.

می فرماید با دو طرف مغایر نیست) نبود، هیچ شیئی در عالم، به خاطر عدم تناسب و ارتباط با حق، مدد حق به او نمی رسید.

بنابراین، انسان کامل از آن حیث که حق به تمام صفاتش در او تجلی می کند، شامل تمام حقایق عالم است به نحو اجمال، و مشتمل بر کلیه صفات الهی است؛ به نحوی که همه مندمج در حقیقت او هستند و به سان حق، به حیث حقیقتش هیچ صفتی ظهور و بروز ندارد، متناسب با واجب است، و از آن حیث که وابسته به حق است و غیر مستقل و متحقق به تجلی حق و... متناسب با ممکن است و جامع بین صفات واجب و ممکن است و برتر از دومی و دون تر از اولی.

امام خمینی _ قدس سره _ در این بیت با عنایت به انسان کامل بودن حضرت معصومه علیهاالسلام ، به همین مطلب اشاره دارند که ایشان دون واجب و فوق ممکن اند.

ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبی اندر رَدای امکان مَظهر

ممکن هستی که در لباس واجب آشکارشده ای؛ یعنی گرچه ممکنی اما رنگ واجب دارای و صفات او را دارایی.

مُظهر به معنای ظاهر است در مقابل مَظهر که مَظهر جلوه و تجلی ظاهر است. در مصرع دوم می فرماید که واجبی هستی که در لباس ممکن تجلی کرده ای؛ یعنی گرچه ظهورت در صورت و لباس ممکنات است، اما باطنت فوق ممکن است.

ممکن اما چه ممکن علت امکان واجب اما شعاع خالق اکبر

توضیح این بیت، با توجه به آنچه تا به حال بیان گردید، کاملاً واضح

ص: 196

است. می فرماید: تو ممکنی؛ اما چه ممکنی که خود علت تحقق امکانی! به عبارتی، امکان به تجلی تو معنا می یابد و اگر تو را ممکن می خوانند به خاطر نبود لفظ دیگری است و الاّ تو چگونه ممکنی و حال آنکه تحقق امکان به واسطه توست!

و تو واجب هستی و تمام صفات او را دارا هستی؛ با این حال وجودت قائم به خودت نیست، بلکه ظل و شعاع و قائم به وجود حق هست و وجودت ظلی است.

ممکن اما یگانه واسطه فیض فیض به مهتر رسد وزان پس کهتر

ممکنی اما یگانه و تنها واسطه فیض. علت اینکه امام از آن حضرت و به اعتباری، از انسان کامل، به عنوان یگانه واسطه فیض یاد می فرماید، با آنکه انسان کامل تنها برزخ نیست و برازخ دیگری هم وجود دارد، این است که فیض تحقق علمی اسما و ظهور اعیان ثابته که صور اسمایند در مرتبه علمی به واسطه انسان کامل به اسما می رسد. به حیث تحقق و وجود عینی و خارجی نیز تمام ممکنات دارای وجه

یلی الربی هستند که این وجه یلی الربی بی واسطه آنها را به حق متصل می کند و خود همان فیض مقدس است که باز به واسطه انسان کامل در ممکنات ساری و جاری است.

حق به دو فیض اقدس و مقدس در مراتب هستی تجلی می نماید که این دو، تمایز حقیقی ندارند و دوئیتشان اعتباری است، نه حقیقی و فیض مقدس ظل فیض اقدس است و شدت وحدت در آن کم تر است. و فیض اقدس و مقدس به اعتبار اتحاد ظاهر و مظهر یک نحو اتحاد و

ص: 197

یگانگی با انسان کامل دارند و تمایز آنها نیز به اعتبار است، به اعتباری متمایزند و به اعتباری متحد.

چون تنها واسطه سریان فیض مقدس و وجه الله در ممکنات، انسان کامل است، می فرماید که تو تنها واسطه فیضی.

مصرع دوم نیز معنایش واضح است. طبیعی است که مراتب طولیه هستی بر اساس قرب وجودی به حق چینش یافته اند و مسلما فیض حق ابتدا به آن مرتبه که به او نزدیک تر است، می رسد و از مجرای او و پس از او به مراتب دورتر. پس فیض اول به مهتر می رسد، سپس به کهتر.

ممکن، اما نمود هستی از وی ممکن، اما ز ممکنات فزون تر

برخلاف فلسفه که با توجه به توجیهی که برای رابطه بین حق با خلق دارند و عوالم هستی را مفعول و مخلوق حق اما بهره مند از وجود می دانند، با این تفاوت که وجودشان ضعیف تر است. به سان نور جاری در لامپ 200 و 100 وات که هر دو نور است، ولی شدت اولی بیش تر است. و با این توجیه، بوی دوئیت بین حق با خلق به مشام می رسد؛ یعنی کثرت وجود را حقیقی می دانند.

عرفا، کثرت را برای مظاهر قائل اند، نه وجود. و وجود، واحد است و از آنِ حق. پس یک وجود بیش تر نیست و آن حق است و مابقی تجلیات و مظاهر اویند و وجودشان ظلی و ربطی.

در این بیت، منظور از هستی، خداوند است که هستی حقیقی و وجود مطلق است و منظور از نمود، ماسوای اوست؛ یعنی مراتب هستی که نمودها و مظاهر و تجلیات اویند. و اینکه می فرماید که

ص: 198

حضرتش علیهاالسلام ممکن است، اما ممکنی که نمود و مظاهر هستی از اوست، به این علت است که انسان کامل نیز وجودش ظلی است و وابسته و قائم به حق؛ لذا از این حیث ممکن است و از طرفی به خاطر وساطتی که در تحقق عوالم هستی دارد، تمام عوالم هستی تجلیات او هستند که تجلیات حق می باشند؛ یعنی به حیثی مظاهر انسان کامل اند و به حیثی مظاهر حق تعالی؛ لذا می فرماید: تو ممکنی هستی که نمود و ظهور حق از ناحیه توست و تو اگر نبودی، حق نیز ظهور نمی یافت و به همین نقش و ارتباط و تناسب با حق، از ممکنات برتری.

وین نه عجب زان که نور اوست ز زهرا نور وی از حیدر است و او ز پیمبر

نور خدا در رسول اکرم پیدا کرد تجلی ز وی به حیدر صفدر

وز وی تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر

بیت اول به خوبی نشان می دهد که ابیات پیشین همه در توصیف فاطمه معصومه علیهاالسلام بوده است؛ نه فاطمه زهرا علیهاالسلام .

نوری که در این ابیات به آن اشاره می شود، همان نور ولایت مطلقه است که به واسطه فنای در احدیت و وصول به مظهریت ذاتی الله حاصل می شود. پیش ازاین گذشت که این ولایت بالاصالة ازآنِ حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است و از او به وراثت به بقیه معصومین علیهم السلام تعلق دارد.این وراثت همراه با تبعیت است.اولیاء الله و

ص: 199

غیر معصومین علیهم السلام نیز به تبعیت و شفاعت به این مقام دست می یابند.

امام خمینی _ قدس سره _ در این ابیات ضمن تأکید بر مقام ولایت حضرت معصومه علیهاالسلام ، سلسله مراتب تعلق این مقام را نیز بیان فرمودند و دقیقا مشخص کردند که اولین قابل و پذیرنده این گوهر و امانت، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.

اینکه نفرمودند این نور از موسی بن جعفر علیهماالسلام به حضرت معصومه علیهاالسلام داده شد، بلکه فرمودند از فاطمه زهرا علیهماالسلام در ایشان تجلی نمود، می تواند به دو مطلب اشاره داشته باشد:

1. برتری مقام فاطمه زهرا علیهاالسلام نسبت فاطمه معصومه علیهاالسلام به آن حیث که همیشه واسطه فیض، فوق مُفاض است. در حقیقت، فاطمه معصومه علیهاالسلام با فنای درحقیقت فاطمه زهرا علیهاالسلام به مقام ولایت، رسیده اند.

2. اشاره به قرابت ولایت این دو شریف است؛ زیرا هر دو به ولایت مطلقه دست یافته اند، لکن ولایت تشریعی در هر دو پنهان است و ظهور ندارد و لذا واجب الاطاعة نیست.

اینکه عرفا، ولایت مطلقه را مختص به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و معصومین علیهم السلام و کمّل از اولیای ایشان می دانند، به علت مظهریت مرتبه احدی است؛ چنان که امام خمینی _ قدس سره _ در تعلیقات خود بر فصوص الحکم می فرماید: «پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله چون از حضرت ذات، به حسب مقام جمعی و اسم اعظم، ظهور یافته و ایشان مظهر احدی جمعی هستند، ولی مطلق اند و بقیه اولیا مظاهر ولایت و محلهای تجلی اویند، خداوند متعال «هوی» مطلق و حضرت

ص: 200

رسول اکرم صلوات الله علیه و آله ولی مطلق است».(1)

منظور از «نور»، «ولایت» است. امام صادق علیه السلام می فرماید:

«خداوند بود آن زمان که بودی نبود، پس او کون و مکان را آفرید و نورها و نور نورها که نورهای دیگر از آن نورانی شدند را آفرید و در آن نور، نورها از نور خود جاری ساخت که نورها همه از او منور شدند و آن نور جاری، همان است که محمد و علی علیهماالسلام را از آن آفرید... ».(2)

حضرت امام در شرح این حدیث می فرماید: «و یکون المراد من نوره الذی نورت منه الانوار هو الفیض المنبسط؛ منظور از نور خدایی که بقیه نورها از آن نور، نورانی می شوند، فیض منبسط المنبسط(3) است». وی سپس به اثبات و بیان دلیل می پردازد. «فیض منبسط» و «ولایت مطلقه» متحدند به اتحاد ظاهر و مظهر. و امام می فرماید که «ولایت مطلقه» همان «فیض مقدس» است.(4)

در این ابیات، امام خمینی _ قدس سره _ می فرماید: این نور ولایت و مقام عظمای انسان کامل به ایشان از ناحیه معصومین علیهم السلام رسیده است، به واسطه تبعیت و فانی شدن در حقیقت آن اعاظم صلوات الله علیهم اجمعین؛ کما اینکه خود ایشان نیز این مقام را به تبعیت و فنای در حقیقت رسول الله صلی الله علیه و آله به دست آورده اند. امام خمینی _ قدس سره _ در مورد ولایت امام زمان رواحنا لمقدمه الفداء می فرماید: ایشان خاتم

ص: 201


1- 1. «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم» صص 41-39.
2- 2. «اصول کافی» ج 1 ص 441، کتاب الحجة، باب مولد النبی صلی الله علیه و آله ، ح 9.
3- 3. «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة» ص 63.
4- 4. «شرح چهل حدیث» ص 635.

ولایت کلی به تبعیت هستند، چنان که رسول اکرم صلوات الله علیه و آله خاتم ولایت کلی بالاصالة می باشند.(1) و نیز می فرماید که وجود سایر ائمه علیهم السلام نسبت به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله چون نفس است بر روح و رتبه سایر انبیا و اولیا رتبه سایر قوای نازله از نفس است و معیت علی علیه السلام که می فرمایند: من با انبیاء در نهان بودم و با پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله آشکارا؛ این معیت با سایر انبیا، معیت قیومیه است و با رسول اکرم صلوات الله علیه و آله معیت تقومیه می باشد.(2)

یعنی دیگران قائم به علی بن ابی طالب روحی فداه هستند و علی علیه السلام قائم به رسول الله صلوات الله علیه و آله.

نور وجود و ولایت حضرت معصومه علیهاالسلام تجلی و ظل نور وجود و ولایت ائمه علیهم السلام است، به جهت اتحاد وجودی ایشان علیهم السلام با اسم اعظم _ که به اعتباری، مقدم و محیط بر فیض مقدس است _ به حکم اتحاد ظاهر و مظهر.

این است آن نور کز مشیت «کن» کرد عالم آن کو به عالم است منور

مشیت مطلقه دارای دو مقام حفظ و ظهور است و به اعتبار مقام دومش که مقام تجلی علمی و ظهور علمی اعیان و صفات است. همان مرتبه علمی و ظهور واحدیت است. اعیان ثابتات به امر تکوینی «کن» در دامن فیض مقدس _ که ظهور فیض اقدس است _ ظهور عینی و

ص: 202


1- 1. «امامت وانسان کامل از دیدگاه امام خمینی(ره)» فروغ السادات رحیم پور، ص 105.
2- 2. «مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة» ص 77.

تحقق خارجی می یابند.

به عبارت دیگر، ظهور اعیان خارجی مترتب بر اعیان ثابته و حضرت علمی و مقام ظهور مشیت مطلقه است که اعیان ثابته در اقتران با فیض مقدس، ظهور عینی و خارجی می یابند؛ یعنی بین فیض مقدس به عنوان امر تکوینی و فیض وجود با اعیان ممکنات، دوئیت و جدایی نیست. این خود فیض مقدس است که در قالب تعینات خارجی درآمده و آنها را متحقق می سازد و فعل و ایجاد حق نیز، چیزی جز همین فیض مقدس نیست که خود دارای مراتب متفاوتی است.

امام خمینی _ قدس سره _ می فرماید: این نور وجود اهل بیت علیهم السلام است _ که متحد با فیض مقدس است _ که از مقام مشیت مطلقه که عالم علم است، عالم عین را متحقق می سازد.

و نیز اینکه می فرماید: آن کو به عالم است منور؛ یعنی آن نوری که عالم، تجلی اوست و او با این تجلی به ظهور رسیده است. و منظور از منور، متجلی شدن و خارج شدن از بطون است و الاّ عالَم بدون فیض مقدس و نور حق، سراسر ظلمت است و تاریکی.

این است آن نور کز تجلی قدرت داد به دوشیزگان هستی زیور

گفتیم که همه موجودات و مراتب هستی، مظاهر حق اند و نتیجه تجلیات الهی و قدرت که صدور فعل است از روی علم و اراده و اختیار(1) مصدر تجلی فعلی حق و تحقق مراتب عینی است که همان تجلی حق به فیض مقدس است در اعیان ثابتات و تحقق ممکنات.

ص: 203


1- 1. تقریرات فلسفه امام خمینی، شرح منظومه(1)، ص 153.

و گفتیم که فیض مقدس با ولایت مطلقه یکی است امام می فرماید: تجلی حق به فیض مقدس و تحقق عینی وجود مبارک فاطمه معصومه علیهاالسلام که به مقام مظهریت ولایت نیز متحقق است، موجب زیور و آراستگی دوشیزگان و زنان عالم است از ازل تا ابد و برگ افتخار و سربلندی ایشان.

شیطان عالِم شدی اگر که بدین نور ناگفتی آدم است خاک و من آذر

اگر شیطان به نور ولایت، علم می یافت و عظمت آن را درک می کرد، هرگز خود را برتر از آدم علیه السلام نمی دید.

آبروی ممکنات جمله از این نور گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر

عرفا برای موجودات دو جهت یا وجه قائل اند: وجه حقی و وجه خلقی. وجه حقی آنها، همان سریان فیض منبسط در صورت اعیان ثابته، یعنی اعیان ممکنات است که همین سریان نیز موجب ظهور و تحقق عینی آنها می شود و ممکنات به واسطه این جهت و وجه خود، مرتبط با حق و ظل و شعاع حق و قائم به حق اند و معیت قیومیه حق با ممکنات، ناشی از همین وجه حقی آنهاست. و ممکنات دارای تعینات و قیودی هستند که زمینه ساز اختلاف و تکثر آنهاست و از آن به وجه خلقی یاد می شود.

ممکنات به وجه خلقی خود غیر مرتبط با حق اند و «سوی الحق» نامیده می شوند.این وجه خلقی، عدمی و باطل است؛چنان که شبستری می گوید:

وجود اندر کمال خویش ساری است تعین ها امور اعتباری است(1)

ص: 204


1- 1. «شرح گلشن راز» ص 395.

یعنی تعینات عارض بر وجودند و فی نفس الامور، تحقق و وجود ندارند.

خلاصه آنچه از اثر و حیات در ممکنات دیده می شود، ناشی از وجه حقی آنهاست و برخاسته از همان فیض منبسط ساری در آنها و الاّ ممکنات به حیث تعینات و تقیداتشان اعتبار محض اند و باطل صرف و هیچ بهره ای از وجود و بود ندارند.

به همین جهت، امام خمینی _ قدس سره _ می فرماید: آبروی ممکنات از همین نور ولایت و فیض منبسط است و بدون این نور، سراسر باطل اند و غیر متحقق؛ یعنی ممکنات به حیث وجه حقی شان، از خود چیزی ندارند و وجه حقی، شعاع و ضل وجود حق است که در آنها ساری است و صاحب اثر هم در ممکنات همین وجه حقی است و به حیث وجه خلقی شان، صرف اعتبارند و قابلیت و بی بهره از وجود و تحقق. بنابراین، ممکن هر چه دارد از همین نور ولایت و فیض منبسط است و به خودی خود، هیچ و باطل است.

جلوه این، خود عرض نَمود عَرَض را ظِلّش بخشود، جوهریتِ جوهر

یعنی جوهریت جوهر و عرضیت عرض، همه ناشی از تجلی همین نور و فیض است.

در فلسفه، ممکنات _ فارغ از ارتباط و احتیاج و وابستگی شان به علت، به دو دسته: جوهر و عرض، تقسیم می شوند. جوهر ممکنی است که در تقرر وجودی خود نیازی به محل و موضوع ندارد و وجودش

ص: 205

استقلالی است و عرض ممکنی است که وجودش تبعی و وابسته به موضوع است و برای تقرر وجودی محتاج به محل و موضوع.(1)

در واقع، امام خمینی _ قدس سره _ در این بیت وابستگی محض ممکنات به نور حق را بیان می دارد و می فرماید که حتی جواهر و اعراض، جوهر بودن و عرض بودن را نیز از خود ندارند و در این ویژگیها تابع و نتیجه تجلی نور حق اند.

عیسی بن مریم به پیشگاهش دربان موسی عمران به بارگاهش چاکر

پیش از این به اشاره گذشت که ولایت تمامی پیامبران تابع ولایت معصومین علیهم السلام است و نتیجه تجلی ایشان. به عبارتی، هیچ یک از پیامبران و اولیاء الله پیش از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به مقام ولایت مطلقه دست نیافته اند و ولایتشان جزئیه است.

یکی از علل برتری امت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر امتِ پیامبران دیگر این است که پیامبر اسلام چون دارای ولایت مطلقه است، راه نیز برای ایشان باز است تا به تبعیت تامه و فنای در آنها و به شفاعت ایشان علیهم السلام به مظهریت این مقام دست یابند و شاید یک علت آن روایت معروف که می فرماید: «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل»، همین جهت باشد؛ به این معنا که چون ایشان علمشان را از ولی مطلق حق دریافت می کنند، این علم نسبت به علم انبیای بنی اسرائیل، وسیع تر است.

ص: 206


1- 1. «فرهنگ علوم فلسفی و کلامی» سیدجعفر سجادی، ص 249.

حضرت امام در ابیات پیشین، حضرت معصومه علیهاالسلام را از مظاهر انسان کامل و ولی مطلق و واصلان به آن مرتبه نامید. آن حضرت به واسطه این مقام به انبیا برتری دارند و به عبارتی، مقوم ایشان اند؛ لذا امام می فرماید که موسی و عیسی علیهماالسلام به ایشان علیهاالسلام ادب می نمایند.

آن یک چو دیده بان، فرا شده بردار وین یک چون قاپقان معطّی بر در

«معطّی» به معنای خدمتکار است. و این بیت نیز به همان معنای بیت پیشین و در پی طرح عظمت و برتری فاطمه معصومه علیهاالسلام است به نسبت بقیه انبیا علیهم السلام .

امام خمینی در این شعر می فرمایند: آن تفاوتی که بین دیده بان و نگهبان هست، بین انبیا و حضرت معصومه علیهم السلام وجود دارد. آنان دیده بان غیب و شهودند و ایشان نگهبان غیب و شهادت.

یا که دو طفل اند در حریم جلالش از پی تکمیل نفس آمده مضطر

موسی و عیسی علیهم السلام در حریم عظمت و جلال او به سان دو طفلی می مانند که مضطر به آن حریم پناه آورده اند تا به دست ولایت خود، آنها را معرفت عطا نموده، نفسشان را به کمال برساند. این نیز به آن جهت است که علمی که به انبیا عطا شده، از مجرای ولایت مطلقه بوده که حضرتش علیهاالسلام بالتبعیة به آن مقام رسیده اند.

آن یک «انجیل» را نماید از حفظ وین یک «تورات» را بخواند از بر

گفتیم که ولایت تمامی انبیای پیشین تابع ولایت مطلقه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت و اولیای آن حضرت علیهم السلام است که به

ص: 207

واسطه تبعیت به مقام ولایت، وراثةً یا شفاعةً، نائل گردیده اند.

در حقیقت شعاع وجود ایشان اند و هر آنچه از احکام و عقاید و کتاب ارائه کرده اند، از ناحیه ایشان به آن پیامبران رسیده است.

امام رحمه الله می فرماید که موسی و عیسی علیهماالسلام انجیل و تورات را از حقیقت باطن فاطمه معصومه علیهاالسلام _ که متصل به منبع ولایت گردیده و با آن یکی است _ دریافت می نمایند و کتاب دین خود را از آن مقام می آموزند و به قلبشان تجلی می کند.

گر که نگفتی: امام هستم بر خلق موسیِ جعفر ولیّ حضرت داور

فاش بگفتم که این رسول خدایست معجزه اش می بُوَد همانا دختر

در این دو بیت، باز امام در پی بیان عظمت و بلندای وجود مبارک فاطمه معصومه علیهاالسلام است که این وجود چون معجزه ای است که می توان با آن، اثبات رسالت و نبوت نمود؛ لذا می فرماید: اگر امام موسی بن جعفر علیهماالسلام خود نفرموده بود که امام هستم، من او را با این معجزه (وجود مبارک فاطمه معصومه) رسول خدا معرفی می کردم.

دختر، جُز فاطمه نیاید چون این صُلب پدر را هم مشیمه مادر

در این بیت، امام به مدح امام موسی بن جعفر علیهماالسلام و همسر گرامی شان پرداخته اند و می فرمایند: از آن صلب شامخ و رحم مطهر جز چنین دختری انتظار نمی رود. صلب و رحمی که پسرانی چون علی بن موسی الرضا علیه السلام به بار بنشاند، دخترش هم باید فاطمه معصومه ای

ص: 208

باشد که تا مقام ولایت و عصمت اوج بگیرد.

دختر چون این دو از مشیمه قدرت نامد و ناید دگر هماره مقدّر

امام خمینی _ قدس سره _ از اینجا به بعد، به مدح دو فاطمه فاطمه زهرا علیهاالسلام و فاطمه معصومه علیهاالسلام می پردازند.

منظور از قدرت همان مقام مشیت فعلیه مطلقه الهی است که مصدر فعل خداوند است و خداوند به واسطه تجلی در آن، عوالم عینی را متحقق می سازد؛ چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «خلق اللهُ المشیة بنفسها و الاشیاء بالمشیة»(1) و چون تجلی در این مرتبه صورت می گیرد، و عوالم عینی حاصل می شود، از آن به مشیمه قدرت یاد شده است که اشاره به تناکح اسمایی دارد.

امام موسی بن جعفر علیهماالسلام درباره خلقت و مراحل آن می فرماید: «لا یکون شی ء الا ماشاء الله و اَراد و قدّر و قضی، قلتُ ما معنی شاء؟ قال: ابتداءُ الفعل، قلتُ ما معنی قدّر؟ قال: تقدیر الشی ء من طوله و عرضه...»(2). بر اساس این روایت، مقدمات خلقت، مشیت است و اراده و تقدیر و قضا که قضا همان مقام «کن» است.

حضرت امام می فرماید: از مشیمه قدرت از ازل تا ابد، هیچ زنی چون این دو شریفمقدر و متحقق نشده است و نخواهد شد.

آن یک امواج علم را شده مبدأ وین یک، افواج حلم را شده مصدر

ص: 209


1- 1. «توحید صدوق» باب الارادة انها من صفات الفعل، ح 4.
2- 2. «اصول کافی» ج 1، باب مشیت و اراده، ح 1.

فاطمه زهرا علیهاالسلام مبدأ و منبع علم است و فاطمه معصومه علیهاالسلام مصدر و منبع حلم.

آن یک موجود از خطابش مَجلی وین یک، معدوم از عقابش مستر

تحقق و خلقت ناشی از خطاب کن است و اعلام موجودات نتیجه تجلی قهر و جلال الهی است.

امام خمینی _ قدس سره _ می فرماید که موجودات به واسطه خطاب «کن» خداوند که از لسان باطن و حقیقت فاطمه زهرا علیهاالسلام ادا می شود، متحقق شدند و محل جلوه حق، و آنچه از وجود، رخ پنهان می کند و به وادی عدم منتقل می شود، به تجلی قهری و جلالی حق به تجلی قهری فاطمه معصومه علیهاالسلام است. این کلمات نیز به واسطه همان نقشی است که انسان کامل در هستی دارد و مبدأ و مقصد است و به اعتباری محیی و ممیت.

آن یک بر فرق انبیا شده تارک وین یک اندر سر اولیا را مغفر

تارک به معنای قله و مغفر به معنای کلاهخود است. امام در این بیت، اشاره به بلندمرتبگی و تقدم وجودی و کمالی فاطمه زهرا و فاطمه معصومه علیهماالسلام بر انبیا و اولیا که خود برتران مردمان اند، دارند. فاطمه زهرا علیهاالسلام صدرنشین انبیاست و آنها ریزه خوار وجود مبارک حضرتش علیهاالسلام هستند و فاطمه معصومه علیهاالسلام صدرنشین و مقوم اولیا.

آن یک بر فرق انبیاء شده تارک وین یک اندرستر اولیاء را مغفر

تارک به یک معنا قله و رأس چیزی را گویند و مغفر به معنای کلاه خود و آن چیزی است که بر سر نهند. در این بیت اشاره امام به

ص: 210

همان بلندمرتبگی و تقدم وجودی و کمالی این حضرات _ علیهم السلام _ می باشد بر انبیاء و اولیاء که خود بر توان مردمانند. فاطمه زهر علیهاالسلام صدرنشین انبیاء است و آن ها ریزه خوار وجود مبارکش هستند و فاطمه معصومه علیهاالسلام صدرنشین و مقوم اولیاء.

آن یک در عالم جلالت «کعبه» وین یک در مُلک کبریایی «مشعر»

امام در کتاب شریف «سرالصلوة» می فرمایند که در تعینات اسمایی و صفاتی، مصلّی حق است و معبد نفس تعینات و تعین اسم اعظم، کعبه است و در تجلی فعلی به فیض مقدس اطلاقی معبد، تعین عالم است و حق تعالی مصلی و انسان کامل و نبی ختمی صلی الله علیه و آله است.(1) با این بیان امام روشن است که چرا ایشان، در مصرع اول فاطمه زهرا علیهاالسلام را کعبه معرفی می فرماید.

منظور از «کعبه» در عرفان توجه دل به حق و مقام وصال می باشد.(2) و به اعتباری مظهر و تجلی ذات حق است و توجه به آن و طواف و فنای در آن و وصالش، فنای در حق و وصال حق است و لذا می فرمایند: در عالم جلالت و جبروت حق، فاطمه زهرا علیهاالسلام کعبه است و مظهر ذات حق. حقایق عالم جبروت حقیقت و باطن و رب عین ثابت فاطمه زهرا _ یعنی عین ثابت انسان کامل را که تعین اسم اعظم و مرتبه واحدیت است _ قبله قرار می دهند و گرد آن حقیقت می گردند که به

ص: 211


1- 1. «سرالصلوة» امام خمینی(ره)، ص 56.
2- 2. «دیوان امام خمینی(ره)» ص 361.

حکم اتحاد ظاهر و مظهر با وجود مبارک فاطمه زهرا علیهاالسلام متحد است و در عالم ملک و ملکوت، قبله عشق، وجود شریف فاطمه زهرا علیهاالسلام است که تجلی انسان کامل و مظهر تام اسم اعظم و لذا همه عالم گرد وجود او می گردند و طالب وصال وی هستند که مقصد و منتهی اوست و فاطمه معصومه علیهاالسلام مشعر است که همگان به فنای در او، به قربانگاه حق می روند و قربانی و فانی در حق می شوند که او نیز مبدأ و منتهاست و قبله و صراط.

«لم یلدم» بسته لب وگرنه بگفتم دخت خدایند این دو نور مطهّر

فرزند هر انسانی، چکیده وجود اوست و شبیه ترین فرد به اوست. لذا می فرماید به آن حیث که این دو بزرگوار تمام صفات حق را به ظهور رسانیده اند و مظهر و جلوه تام او هستند و قریب ترین و شبیه ترین به حق به حیث کمال اند که اگر خداوند از خود فرزند داشتن را سلب نفرموده بود، این دو نور پاک را دختر خدا می شمردم.

آن یک کون و مکانش بسته به مقنع وین یک مُلک جهانش بسته به معجر

مقنع و معجر، هردو به معنای چادر و پوششی است که زنان از آن استفاده می کنند.(1)

امام خمینی _ قدس سره _ می فرماید که همه عالم وابسته و طفیلی حجاب این دو بانو و نور نیّر می باشند، و این بیان به آن جهت است که چنان که پیش از این گذشت، انسان کامل واسطه ایصال فیض حق است

ص: 212


1- 1. «فرهنگ معین».

به اعیان ثابته و ممکنات و به عبارت دیگر، اعیان به هر دو قسمش تجلیات و فیوضات انسان کامل اند و از آنجا که هر تجلی گرچه ظهور عالی است، لکن حجابی نیز بر آن است، امام می فرماید که عوالم به واسطه تجلی این دو علیهماالسلام که حجابی نیز بر آنهاست، متحقق شدند.

چادر آن یک، حجاب عصمت ایزد معجر این یک نقاب عفت داور

فاطمه زهرا علیهاالسلام را مظهر تام عصمت حق و فاطمه معصومه علیهاالسلام را مظهر تام عفت حق دانست و فرمود که حجاب ایشان که همان تجلیات و ظهور ایشان در لباس اعیان است، حجابی است که بر عصمت و عفت حق افتاده است؛ آن چنان که زنان با حجاب، خود را از دید نامحرمان حفظ می نمایند، این دو بزرگوار که عصمت و عفت حق اند، به حجاب و تجلی خود، نه خود را که عصمت و عفت الهی را از مشاهده نامحرمان می پوشانند.

آن یک بر مُلک لایزالی تارک وین یک بر عرش کبریایی افسر

این دو بانو علیهماالسلام صدرنشین و فوق همه عوالم هستی اند و به حیث حقیقت و باطن خود، مقدم بر تمام عوالم. این به واسطه همان مظهریت تام و تمام انسان کامل است.

تا بشی از لطف آن، بهشت مخلد سایه ای از قهر این جحیم مُقعّر

جهنم و بهشت، هر دو پرتو و تجلی ای از آن دو ذات مکرمه اند؛ بهشت جلوه ای از لطف فاطمه زهرا علیهاالسلام و جهنم تجلی ای از قهر فاطمه معصومه علیهاالسلام است.

ص: 213

قطره ای از وجود آن بِحار سماوی رشحه ای از فیض این ذخایر اغیر

در عرفان بحر کنایه از دریای هستی و هستی مطلق است و هم چنین به معنای ذات و صفات بی نهایت حق است که تمام کائنات امواج آن بحر نامتناهی اند.(1) به طور کلی، به هر مرتبه از مراتب هستی و هر حضرت از حضرات خمس نیز دریا می توان اطلاق نمود. امام خمینی _ قدس سره _ در مصرع اول با توجه به اینکه نعمت ظهور و وجود ناشی از جود و بخشش حق است، می فرماید: «بحار سماوی» که همان مراتب و عوالم غیب است، قطره ای از جود و بخشش وجود مبارک فاطمه زهرا علیهاالسلام است. ذخایر در عرفان به معنای اولیاءالله(2) است که مورد عنایت و توجه حق هستند و «اغیر» به معنای غیرت مندتر است.

امام در مصرع دوم می فرماید: اولیای خاص الهی رشحه و جلوه ای از وجود مبارک فاطمه معصومه علیهاالسلام و قائم به وجود مبارک اویند؛ زیرا جلوه و رشحه هر وجودی قائم به آن وجود است.

آن یک خاک مدینه کرده مزین صفحه قم را نموده، این یک انور

خاک مدینه به وجود مبارک فاطمه زهرا علیهاالسلام زینت یافته و خاک قم به وجود مبارک فاطمه معصومه علیهاالسلام نور یافته و نورانی گشته است.

خاک قم این کرده از شرافت جنت آب مدینه نموده آن یک، کوثر

به وجود فاطمه معصومه علیهاالسلام خاک قم شرافت یافته است و مبدل به

ص: 214


1- 1. ر.ک: «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی».
2- 2. همان.

بهشت گردیده و آب مدینه از برکت فاطمه زهرا علیهاالسلام کوثر و شفای صدور گردیده است؛ چرا که کوثر آب حیات است.

عرصه قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش، یساولی است برابر

امام خمینی _ قدس سره _ در بیت قبل فرمود که خاک قم، مبدل به بهشت شده و در این بیت می فرماید که این سرزمین از بهشت نیز برتر است، آن چنان که بهشت بر آن رشک می برد و به سان خادم و غلامی آماده به خدمت است در برابر آن.

بهشت، عالم ملکوت است که عالم ارواح و غیب و معناست و حریم اهل بیت علیهم السلام ، جبروت است که عالم انوار و فوق ملکوت می باشد و ملکوت، قائم به جبروت و تحت آن است و مربوب و مظهر آن. و همواره رب و ظاهر مقصد و محبوب و معشوقِ مربوب و مدبر و مطاع آن است. لذا امام به آن جهت که قم حریم و حرم فاطمه معصومه علیهاالسلام است، از آن به جبروت یاد می فرماید که بهشت و عالم ملکوت مربوب آن و چون خادم تحت تدبیر و اداره آن است. چون هر عاشقی نسبت به معشوق غیرت دارد، امام فرمود که خاک و نور قم که محبوب و معشوق بهشت است، غیرت آن است؛ یعنی بهشت نسبت به آن غیرت دارد.

زیبد اگر خاک قم به «عرش» کند فخر شاید گر «لوح» را بیابد همسر

«عرش» به اعتباری، جسم کل است و «لوح» نفس کل و نفس

ص: 215

محیط(1) و حقایق عالم از لوح به عرش منتقل شده و مراتب مادی مادون آن متحقق شده است؛ لذا امام خمینی _ قدس سره _ جهت تعظیم «قم» به واسطه دربرگرفتن جسم مطهر فاطمه معصومه علیهاالسلام ، آن را با عرش مقایسه فرموده و برتر از آن دانسته و فرموده است که این سرزمین شایسته همسری «لوح» و تجلی گاه آن است.

خاکی عجب خاک! آبروی خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر

حرمهای ملکوتی اهل بیت علیهم السلام محلهای امن الهی در زمین اند؛ اماکنی که جان و مال هر انسانی در آن در امان است و روح هر انسانی به خاطر توجه به ارواح ملکوتی اهل بیت علیهم السلام و حضور و نزول ملائکة الله در آرامش. امام در بیت فوق به همین معنا اشاره فرموده اند.

گر که شنیدی این قصیده «هندی» شاعر شیراز و آن ادیب سخنور

آن یک طوطی صفت همی نسرودی «ای به جلالت ز آفرینش برتر»

وین یک قمری نمط هماره نگفتی «ای که جهان از رخ تو گشته منوّر»

«هندی» تخلص امام خمینی _ قدس سره _ در جوانی است.(2) منظور

ص: 216


1- 1. «اسرار الآیات» ص 117 و 118.
2- 2. «دیوان امام» ص 44، پاورقی. راز عشق تو نگوید «هندی» چه کنم من که ز رنگش پیداست

از قصیده هندی همین قصیده «نورین نیّرین» است و مراد شاعر شیراز، حبیب الله شیرازی، متخلص به «قاآنی» است که در قصیده سرایی و مدح توانا بود و از سخن سرایان نامدار قرن سیزدهم است و در قصیده ای که در مدح حضرت معصومه علیهاالسلام سروده است، می گوید: «ای به جلالت ز آفرینش برتر».(1)

اما شاعر مصرع «ای که جهان از رخ تو گشته منور» را نتوانستم بیابم، ولی به قرینه مقام، این قصیده نیز در وصف کریمه اهل بیت، فاطمه معصومه علیهاالسلام است که به قلم شاعرش جاری گشته است. منظور از «طوطی صفت» و «قمری نمط» نیز همین دو شاعر هستند که با

ص: 217


1- 1. «دیوان اشعار» حکیم قاآنی شیرازی، صص 219-217. ابیاتی از آن قصیده در زیر می آید. ای به جلالت ز آفرینش برتر ذات تو تنها به هرچه هست برابر از تو تسلّی گرفته خاطر گیتی وز تو تجلی نموده ایزد داور عالم جانی و جان دو جهانی اخت رضایی و دخت موسی جعفر فاطمه است نام و از سلاله زهرا کز رخ او شرم داشت زهره زهرا ای تو به حوّا ز افتخار مقدم لیک ز حوا به روزگار مؤخّر علت ایجاد اگر عفاف تو بودی نقش جهان نامدی به چشم مصور عصمتت ار پیش چرخ پرده کشید بر زمین نامدی قضای مقدر هست ز یک نور پاک ایزد ذوالمنن ذات تو و حیدر و بتول و پیمبر گر ز یکی شمع صد چراغ فروزند نور نخستین بود که گشته مکرر تا تو به خاک سیاه رخ بنهفتی هیچ کس این حرف را نکردی باور کز در قدرت خدای هر دو جهانی را جای دهد در دو گز زمین مقعر گرچه نمردی و هم غیری از یراک جانی و جان را هلاک نیست مقرر لیک چو نامحرمست دیده عامی که سخن به نهفته در پس چادر بس کن قاآنیا ثنای کسی را کش ملک العرش مادحست و ثناگر

این اوصاف امام اشاره به روانی کلام آن دو نموده اند.

امام خمینی _ قدس سره _ می فرماید اگر این دو شاعر این قصیده مرا شنیده بودند، هرگز آن عبارات را در وصف حضرتش به کار نمی بردند.

ص: 218

منابع

1. «نص النصوص در شرح فصوص الحکم» سید حیدر آملی، ترجمه: محمدرضا جوری، تهران، روزنه، 1375 ش.

2. «تفسیر ابن عربی» بیروت، دار صادر، 1422 ق.

3. «فصوص الحکم» محی الدین ابن عربی، با مقدمه قیصری، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1375 ش.

4. «مجموعه رسائل» محی الدین ابن عربی، بیروت، دارالحجة البیضاء، 1421 ق.

5. «تقریرات فلسفه امام خمینی(ره)» سید عبدالغنی اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره)، تهران، 1381 ش.

6. «دیوان کمپانی»، محمد حسین غروی، تهران، لقمان، دوم، 1367 ش.

7. «التعلیقة علی الفوائد الرضویة» امام خمینی(ره)، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، 1375 ش.

8. «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس»، امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه پاسدار اسلام، 1410 ق.

9. «سرالصلوة» (معراج السالکین و صلوة العارفین) امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، هشتم، 1381 ش.

10. «شرح چهل حدیث»، امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، تهران، بیستم، 1378 ش.

11. «مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة» امام خمینی(ره)، مقدمه سید

ص: 219

جلال الدین آشتیانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، اول، 1372 ش.

12. «دیوان امام» امام خمینی(ره)، تعلیقات: علی اکبر رشاد، تهران، مؤسسه چاپ و نشر، سوم، 1380 ش.

13. «دیوان حافظ» نسخه قزوینی و غنی، تهران، آبنوس، 13782ش.

14. «فرهنگ علوم فلسفی و کلامی» سید جعفر سجادی، تهران، امیرکبیر، 1375 ش.

15. «امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی(ره)» فروغ السادات رحیم پور، تبیان آثار موضوعی تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، 1381 ش.

16. «فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی» سید جعفر سجادی، تهران، کتابخانه طهوری، سوم، 1375 ش.

17. «اسرارالآیات» صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، مقدمه و تصحیح: محمد خواجوی، بیروت، دارالصفوة، 1413 ق.

18. «دیوان اشعار» قاآنی شیرازی، تصحیح و مقدمه: محمد جعفر محجوب، تهران، امیرکبیر.

19. «شرح توحید صدوق» قاضی سعید محمد بن محمد مفید، تصحیح و تعلیق: نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1377 ش.

20. «شرح گلشن راز» شیخ محمد لاهیجی، مقدمه: کیوان سمیعی، تهران، سعدی، دوم، 1374 ش.

ص: 220

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109