پژوهه مهدوی

مشخصات کتاب

سرشناسه : مهدی پور، علی اکبر، 1324 -

عنوان و نام پدیدآور : پژوهه مهدوی / علی اکبر مهدی پور.

مشخصات نشر : قم: رسالت، 1388.

مشخصات ظاهری : 296 ص.

شابک : 30000 ریال: 978-964-6838-30-7

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : این کتاب توسط سازمان تبلیغات اسلامی استان خوزستان به عنوان کتاب "کنگره مهدویت" در سال 1388 ارائه گردید.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق -

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- غیبت

موضوع : مهدویت-- انتظار

رده بندی کنگره : BP51/م9پ4 1388

رده بندی دیویی : 297/5644

شماره کتابشناسی ملی : 1793787

ص: 1

اشاره

پژوهه مهدوی

علی اکبر مهدی پور

ص: 2

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

تصویر

ص: 7

تصویر

ص: 8

تصویر

ص: 9

تصویر

ص: 10

امام شناسی

امام در لغت به معنای : « پیشوا » و « مقتدا » می باشد .

خلیل بن احمد ، پیشوای ارباب لغت می گوید :

کُلُّ مَنْ اُقْتُدِیَ بِهِ وَقُدِّمَ فِی الاُمُورِ فَهُوَ إِمامٌ ؛

هر کسی که جلودار امور باشد و به او اقتدا کنند ، او « امام » است .(1)

راغب در این رابطه گوید :

الإمام : اَلْمُؤْتَمُّ بِهِ إِنْساناً ؛

امام انسانی است که او را پیشوا قرار دهند .(2)

ابوبشر لغوی می گوید :

امام در لغت عرب جلودارِ مردم را گویند ... که در طول سفر و تاریکی شب راهبر راهروان است .(3)

امام و پیشوا در اصطلاح به کسی گفته می شود که جلودار جماعتی باشد و رهبری

ص: 11


1- 1 . خلیل بن احمد ، کتاب العین ، مادّه « امم » ؛ ترتیب العین ، ص 55 .
2- 2 . راغب اصفهانی ، المفردات فی غریب القرآن ، ص 24 .
3- 3 . شیخ صدوق ، معانی الأخبار ، ص 96 .

ایشان را در یک مسیر اجتماعی ، یا مرام سیاسی ، یا مسلک علمی و یا دینی برعهده بگیرد .(1)

امامت ریاست فراگیر دینی ، همراه با ترغیب و تشویق مردمان بر حفظ مصالح دینی و دنیایی و منعِ آنها از هر چیزی که بر مصالح دینی و دنیوی آنها لطمه می زند .(2)

امام رضا علیه السلام در یک حدیث گسترده از جایگاه امام علیه السلام سخن گفته ، که فرازهایی از آن در اینجا تقدیم می شود :

جایگاه امام والاتر ، ابعادش گسترده تر و ژرفایش عمیق تر از آنست که مردمان با اندیشه و درایت خود به آن دست یابند ، یا امامی را از سوی خود برگزینند ...

امام همانند خورشید فروزان نورافشانی می کند ، دست ها و دیده ها به جایگاه بلندش نمی رسد .

امام ماه تابان ، ستاره ی فروزان ، مشعل درخشان و اختر هدایتگر در تاریکی های شب دیجور و تیرگی های دریاها و صحراها می باشد .

امام آب گوارای هدایت بر دلهای تشنه ، راهبر مطمئن بر شاهراه هدایت ، نجات بخش انسانها از لغزش و سقوط در پرتگاهها می باشد ...

امام یگانه ی دهراست ، هرگز احدی با او برابری نکند ، هیچ دانشوری با او قیاس نشود ، هیچ شبیه و نظیری برای او پیدا نشود ، که همه ی فضایلش اختصاصی است ، هرگز به دنبال کسب دانش نرود که همه معلوماتش از سوی خداوند منّان به او افاضه شده است ، دیگر چه کسی می تواند جایگاه او را بشناسد ، یا درصدد گزینش او برآید ؟ ! هیهات !(3)

ضرورت وجود امام

اشاره

هر عاقل فرزانه ای که از وضع جهان و رفتار مردمان آگاه باشد ، در ضرورت وجود

ص: 12


1- 4 . علامه طباطبایی ، شیعه در اسلام ، ص 109 .
2- 1 . خواجه نصیر ، قواعد العقاید ؛ علامه حلّی ، کشف الفوائد ، ص 77 .
3- 2 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 198 - 205 ؛ نعمانی ، الغیبة ، ص 216 - 224 .

رئیسی نافذ ، مدیر و مدبر ، برای جلوگیری از خصومت ها ، تجاوزها و تباهی ها تردیدی به خود راه نمی دهد .

با توجه به خاتمیت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و استمرار شریعت و عدم نسخ آن تا روز

رستاخیز ، وجود شخصی به عنوان نگهبان ، مرزبان و مرزدار آیین اسلام از هرگونه تغییر ، تبدیل و تباهی ضروری می باشد .(1)

بزرگان شیعه ضرورت وجود امام را از روی قاعده ی لطف به صورت گسترده تشریع نموده ، اثبات کرده اند که وجود تکلیف و ادامه ی آن در طول قرون و اعصار ، ضرورت وجود امام را در هر عصر و زمانی ضروری می نماید .(2)

شرایط امام :

اشاره

با توجه به جایگاه رفیع امام در اجتماع ، برای او شرایط ویژه ای هست که او را از هر فرد دیگری از افراد امت ممتاز می سازد که از آن جمله است :

1 . عصمت :

انسان برای ادامه ی زندگی به خوراک ، پوشاک ، مسکن و ... نیاز دارد ، او نمی تواند همه ی آنها را شخصاً تأمین کند و لذا جامعه ی بشری به تعاون و همیاری نیاز دارد .

این تعاون و تعامل آنها را در معرض تجاوز به حقوق همدیگر قرار می دهد .

برای جلوگیری از بروز فتنه ، بازستاندن حق مظلوم و ایصال حق به صاحب حق نیاز مبرم به وجود امام معصوم - که از هر لغزشی مصون باشد - احساس می شود وگرنه او نیز به امامی دیگر محتاج خواهد بود .(3)

امام در تنفیذ احکام ، اقامه ی حدود ، حفظ شریعت و تأدیب امت جانشین پیامبر است ،

ص: 13


1- 1 . علم الهدی ، الذّخیرة ، ص 410 - 424 .
2- 2 . شیخ مفید ، تمهید الاصول ، ص 445 - 463 ؛ علم الهدی ، الشّافی فی الامامة ، ج 1 ، ص 47 - 102 .
3- 3 . علامه حلّی ، منهاج الکرامة ، ص 137 .

ز این رهگذر عصمت در امام دقیقاً همانند عصمت در پیامبر است ، که باید هرگز گناه صغیره و کبیره از او سر نزد و سهو و نسیان بر او راه نداشته باشد و این عقیده ی همه ی شیعیان است ، به جز آنان که از راه صحیح منحرف شده اند .(1)

اعتقاد شیعه ی امامیه در مورد پیامبران و امامان این است که هرگز گناه صغیره یا

کبیره از آنها سر نزند ، چه پیش از نبوت و امامت یا بعد از آن .(2)

2 . نصّ :

شرط عصمت در امام ایجاب می کند که از سوی خداوند بالخصوص « منصوص » باشد ، زیرا جز خداوند کسی از اسرار و مکنونات قلبی افراد آگاه نیست .

امام سجاد علیه السلام در این رابطه می فرماید :

اَلاِْمامُ مِنّا لا یَکُونُ اِلاّ مَعْصُوماً ، وَلَیْسَتِ الْعِصْمَةُ فی ظاهِرِ الْخِلْقَةِ فَیُعْرَفَ بِها ، وَلِذلِکَ لا یَکُونُ اِلاّ مَنْصُوصاً ؛(3)

امام از ما خاندان باید معصوم باشد ، نشانه ی معصوم بودن در ظاهر خلقت نیست تا همگان آن را بازشناسند ، از این رهگذر باید منصوص باشد .

ضرورتِ عصمت امام از ضرورت نصّ از سوی خدا حکایت می کند ، که تنها او واقف بر سرایر و ضمایر افراد می باشد ، از این رهگذر حق انتخاب و گزینش به مردم داده نشده ، بلکه باید از سوی پروردگار نصب شده ، توسط پیامبر معرفی شده ، به وسیله ی امام پیشین اعلام گردد ، چنانکه قرآن کریم می فرماید :

« وَرَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَیَخْتارُ ، ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ » ؛(4)

پروردگارت آنچه بخواهد می آفریند و برمی گزیند ، آنها حق انتخاب و گزینش ندارند .

ص: 14


1- 4 . شیخ مفید ، اوائل المقالات ، ص 35 .
2- 1 . علم الهدی ، تنزیه الأنبیاء ، ص 15 .
3- 2 . شیخ صدوق ، معانی الأخبار ، ص 132 .
4- 3 . سوره قصص ( 28 ) ، آیه 68 .

امام علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود :

امام را خداوند برمی گزیند ، مردم حق گزینش امام را ندارند .(1)

3 . افضلیت :

امام علاوه بر عصمت و نص ، باید افضل انسانهای موجود در روی زمین باشد ، یعنی نسبت به احکام شریعت ، اقسام سیاست و تدبیر امور امت از همه داناتر ، در کمالات از همه برتر ، از نظر نیروی بدنی از همه قوی تر و در رغبت به موجبات اجر و پاداش الهی از همه نیرومندتر باشد .(2)

امام و پیشوای امت باید از همه ی افراد امت افضل باشد ، زیرا تقدیم مفضول بر فاضل عقلاً و نقلاً قبیح است ، امّا عقلاً ، پس همه ی عقلا بر آن اعتراف دارند و امّا نقلاً ، قرآن کریم می فرماید :

« أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ » ؛(3)

آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند برای پیروی کردن شایسته تر است ، یا کسی که خود هدایت نمی شود مگر اینکه هدایتش کنند ؟ شما را چه می شود ، چگونه داوری می کنید ؟

ضرورت شناخت امام

دلایل عقلی و نقلی فراوانی دلالت می کنند بر اینکه باید همه ی انسانها در همه ی

قرون و اعصار امام زمان خود را بشناسند وگرنه رشته ی اتّصال آنها با دین مقدس اسلام خواهد گسست و به عهد جاهلیت و بربریت خواهند پیوست .

ص: 15


1- 1 . علی بن ابراهیم ، تفسیر قمی ، ج 2 ، ص 143 .
2- 2 . علم الهدی ، الذّخیرة ، ص 429 ؛ همو ، الشّافی ، ج 2 ، ص 41 .
3- 3 . سوره یونس ( 10 ) ، آیه 35 .

یکی از دلایل روشن آن حدیث معروفی است که محدّثان بزرگ شیعه و سنّی با سلسله اسناد صحیح و معتبر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که فرمود :

مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً ؛

هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است .

این حدیث شریف را بدون هیچ کم و کاست ، در منابع مهم حدیثی شیعه ، بزرگان جهان تشیع روایت کرده اند ، که از آن جمله است :

1 . ابوالقاسم علی بن محمّد بن علی خزاز - قرن چهارم -(1)

2 . ابوجعفر محمّد بن علی بن بابویه ، مشهور به : شیخ صدوق ، متوفّای 381 ه .(2)

3 . سید مرتضی علم الهدی ، متوفّای 436 ه .(3)

4 . امین الاسلام ، ابوعلی فضل بن حسن طبرسی ، متوفّای 548 ه .(4)

5 . سید ابوالقاسم ، علی بن موسی بن جعفر ، مشهور به سید ابن طاووس ، متوفّای 664 ه .(5)

6 . علی بن عیسی اربلی ، متوفّای 693 ه .(6)

7 . حسن بن یوسف بن مطهر حلّی ، متوفّای 726 ه .(7)

8 . علی بن حسین بن عبدالعالی ، مشهور به محقق کرکی ، متوفّای 940 ه .(8)

9 . شیخ بهاءالدین محمّد عاملی ، متوفّای 1030 ه .(9)

ص: 16


1- 1 . خزاز ، کفایة الاثر ، ص 292 .
2- 2 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 409 .
3- 3 . علم الهدی ، الذّخیرة فی الکلام ، ص 495 .
4- 4 . امین الاسلام طبرسی ، اعلام الوری ، ج 2 ، ص 253 .
5- 5 . سید ابن طاووس ، اقبال الأعمال ، ص 460 .
6- 6 . اربلی ، کشف الغمة ، ج 3 ، ص 318 .
7- 7 . علامه حلی ، منهاج الکرامة ، ص 27 .
8- 8 . محقق کرکی ، نفحات اللاهوت ، ص 13 .
9- 1 . فیض کاشانی ، گلزار قدس ، به نقل محدّث قمی در سفینة البحار ، ج 6 ، ص 75 .

10 . ملامحسن فیض کاشانی ، متوفّای 1091 ه .(1)

11 . محمّد بن حسن ، حرّ عاملی ، متوفّای 1104 ه .(2)

12 . مولی محمّدباقر مجلسی ، متوفّای 1110 ه .(3)

اما راویان این حدیث به همین تعبیر از بزرگان اهل سنت :

1 . مسلم بن حجّاج نیشابوری ، متوفّای 261 ه .(4)

2 . قاضی عبدالجبار معتزلی ، متوفّای 415 ه .(5)

3 . محمّد بن فتوح حمیدی ، متوفّای 488 ه .(6)

4 . مسعود بن عمر بن عبداللّه تفتازانی ، متوفّای 791 ه .(7)

5 . علی بن سلطان محمّد قاری ، متوفّای 1014 ه .(8)

6 . مولی حیدرعلی فیض آبادی هندی ، متوفّای 1205 ه .(9)

7 . حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی ، متوفّای 1294 ه .(10)

این متن با تعبیرهای مختلف و طرق متعدد در کتب حدیثی ، تاریخی و عقیدتی تشیّع و تسنّن آمده ، که مجموعاً به 32 تعبیر بالغ می گردد ، گاهی تفاوت آنها یک واو ، فاء ، قد و فقد می باشد(11) که ما در اینجا به متن یاد شده بسنده می کنیم .

ص: 17


1- 2 . شیخ بهائی ، الأربعین ، ص 206 .
2- 3 . شیخ حر عاملی ، وسائل الشیعة ، ج 16 ، ص 246 .
3- 4 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 8 ، ص 368 ؛ ج 32 ، ص 321 و 331 ؛ ج 51 ، ص 160 ؛ ج 68 ، ص 339 .
4- 5 . مسلم ، الصحیح ، به نقل ملا علی قاری در الجواهر المضیئة ، ج 2 ، ص 475 .
5- 6 . قاضی عبدالجبار ، المغنی ، ج 1 ، ص 116 .
6- 7 . حمیدی ، الجمع بین الصّحیحین ، ج 2 ، ص 306 .
7- 8 . تفتازانی ، شرح المقاصد ، ج 5 ، ص 239 .
8- 9 . ملاعلی قاری ، الجواهر المضیئة ، ج 2 ، ص 509 .
9- 10 . فیض آبادی ، ازالة الغین ، به نقل شناخت امام ، ص 42 .
10- 11 . قندوزی ، ینابیع المودة ، ج 3 ، ص 372 .
11- 12 . برای دسترسی به منابع دیگر متن ها ر . ک : نگارنده ، او خواهد آمد ، ج 12 ، ص 94 - 115 .

گروهی از علمای شیعه و شماری از علمای اهل تسنن به تواتر حدیث یاد شده تأکید کرده ، به صراحت اعلام کرده اند که این حدیث در منابع اهل تشیع و تسنن متواتر ، اجماعی و مورد اتفاق می باشد .(1)

براساس این روایت و ده ها روایت دیگر که به یک مضمون با تعبیرهای مختلف از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در کتب پایه و مرجع آمده است ، اگر کسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است ، یعنی همانند کسی است که پیش از بعثت نبی مکرم به حال بت پرستی ، کفر و الحاد از دنیا رفته باشد .

در اینجا یک سؤال به طور طبیعی در اذهان نقش می بندد و آن اینکه :

کدامین امام ؟

این کدامین امام است که اگر کسی او را نشناسد ، شناخت خدا و پیامبر بدون شناخت او انسان را از مرگ جاهلی نجات نمی دهد ؟

پیروان مکتب خلفا می گویند : امامت با نصّ امام قبلی ، همچنین با انتخاب اهل حلّ و عقد و راههای دیگر محقق می شود ، امامت مفضول با وجود افضل مانعی ندارد ، هاشمی بودن ، عصمت و داشتن معجزه شرط نیست و استدلال می کنند که خلافت خلفای راشدین ثابت است و هر چند آنها فاقد این صفات بودند .(2)

آنگاه روایات نصّ بر خلفای اثناعشر را از بخاری و مسلم نقل کرده ،(3) بر صحت آنها

ص: 18


1- 1 . شیخ مفید ، الافصاح ، ص 28 ؛ سید ابن طاووس ، اقبال الأعمال ، ص 460 ؛ شیخ بهائی ، الاربعین ، ص 206 ؛ علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 8 ، ص 368 ؛ قندوزی ، ینابیع المودة ، ج 3 ، ص 456 ؛ قاضی زنگنه زوری ، تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمّد ، ص 166 .
2- 2 . ابن حجر مکّی ، الصواعق المحرقه ، ص 9 .
3- 3 . روایات دوازده امام ، دوازده امیر و دوازده خلیفه در همه ی منابع حدیثی آمده ، که به شماری از آنها براساس تسلسل زمانی اشاره می کنیم : ا ) سلیمان بن داود طیالسی ، متوفّای 204 ه . در : مسند ، ج 3 ، ص 105 ، ح 767 . 2 ) نعیم بن حماد مروزی ، متوفّای 229 ه . در : الفتن ، ج 1 ، ص 39 . 3 ) احمد حنبل ، متوفّای 241 ه . در : مسند ، ج 5 ، 87 ، 92 ، 97 و 107 . 4) محمّد بن اسماعیل بخاری ، متوفّای 256 ه . ، در صحیح ، ج 9 ، ص 101 . 5 ) مسلم بن حجاج نیشابوری ، متوفّای 261 ه . در صحیح ، ج 3 ، ص 1451 - 1453 . 6) ابوداود ، سلیمان بن اشعث سجستانی ، متوفّای 275 ه . در سنن ، ج 4 ، ص 106 . 7 ) ترمذی ، محمّد بن عیسی بن سوره ، متوفّای 297 ه . در سنن ، ج 4 ، ص 501 ، ح 2223 . 8 ) ابن منادی ، احمد بن جعفر بن محمّد ، متوفّای 336 ه . در الملاحم ، ص 268 - 271 . 9) ابوالقاسم ، سلیمان بن احمد طبرانی ، متوفّای 360 ه . در المعجم الکبیر ، ج 2 ، ص 214 - 286 . 10 ) حاکم نیشابوری ، متوفّای 405 ه . در المستدرک علی الصحیحین ، ج 3 ، ص 17 .

تأکید کرده ، اینگونه توجیه می کنند که منظور از خلفای دوازده گانه دوازده تن از خلفا در طول تاریخ هستند ، که همه ی امت بر خلافت آنها اعتراف کرده اند و در تعیین آنها گفته اند :

آنچه اتفاق افتاده این است که مردم بر خلافت ابوبکر ، عمر ، عثمان و علی اتفاق کرده اند ، تا حادثه ی حکمین رخ داده ، آنگاه معاویه به عنوان خلافت شناخته شده ، بعد از صلح امام حسن مردم بر او نیز اتفاق نموده اند ، سپس بر پسرش یزید اتفاق نموده اند ، پس از مرگ یزید اختلافی پدید آمده ، تا بر عبدالملک بن مروان اتفاق حاصل شده ، آنگاه بر چهار پسرش ولید ، سلیمان ، یزید و هشام اتفاق نظر بوده ، عمر بن عبدالعزیز نیز در میان سلیمان و یزید قرار گرفته ، این هفت نفر بعد از خلفای راشدین و دوازدهمین آنها ولید بن یزید بن عبدالملک است .

این بهترین دست چینی است که ابن حجر عسقلانی در شرح خود بر صحیح بخاری ، در ذیل حدیث دوازده امیر آورده(1) و بسیاری از بزرگان اهل سنت آن را بهترین توجیه برای دوازده خلیفه دانسته اند .(2)

ما در اینجا به چهار نکته در کلمات ابن حجر اشاره می کنیم :

1 . افرادی که ایشان برای مصداق دوازده خلیفه نام برده اند سیزده تن می شوند که باید یکی از آنها به قید قرعه و یا به هر عنوان دیگر حذف شود .(3)

ص: 19


1- 1 . ابن حجر عسقلانی ، فتح الباری ، ج 13 ، ص 214 .
2- 2 . ابن حجر مکی ، الصواعق المحرقة ، ص 20 .
3- 3 . خلفای دوازده گانه در کلام ابن حجر عبارتند از : ابوبکر ، عمر ، عثمان ، علی ، معاویه ، یزید ، عبدالملک ، ولید ، سلیمان ، عمر بن عبدالعزیز ، یزید و هشام ( پسران عبدالملک ) و ولید بن یزید بن عبدالملک ، که سیزده تن می باشند .

2 . یکی از دوازده تن در لیست ابن حجر « یزید بن معاویه » است که جنایات او

صفحات تاریخ را سیاه کرده است ، شهادت امام حسین علیه السلام با بیش از هفتاد تن از بهترین اصحابش ، یکی از جنایات اوست که برای همه ی خوانندگان معلوم است .

یکی از جنایات دیگر او داستان « حَرّه » است که صفحات تاریخ را لکه دار کرده است ، گوشه ای از این فاجعه ی بزرگ تاریخ را از کتاب « تاریخ الاسلام » ذهبی نقل می کنیم :

یزیدْ مسلم بن عقبه را با 12000 سوار به مدینه فرستاد و دستور داد که اگر یک تن از بنی امیه کشته شود ، شمشیر بکشد ، به کسی رحم نکند ، زخمی ها و فراری ها را بکشد ، سه روز مدینه را غارت کند .(1)

مسلم بن عقبه وارد مدینه شد ، از مردم بیعت گرفت که برده ی یزید باشند ، او هر چه بخواهد در مورد جان ، مال و ناموسشان تصمیم بگیرد ! هر کس امتناع کرد او را گردن زد !

در فاجعه ی حرّه 306 تن از افراد سرشناس مهاجر و انصار کشته شدند که اسامی آنها در منابع تاریخی ثبت شده(2) 700 تن از حاملان قرآن کشته شدند و به حریم هزار تن از دوشیزگان تعدّی شد !(3)

جالب تر اینکه این همه جنایت به قصد قربت و برای خشنودی خلیفه انجام شده ، و لذا مسلم بن عقبه که این همه جنایت را به فرمان یزید انجام داده ، در لحظات سکرات موت می گوید :

بارالها ، من بعد از شهادتین ، کاری انجام ندادم که از کشتار اهل مدینه برای من محبوب تر - و برای روز رستاخیزم - امیدوار کننده تر باشد ! !(4)

آخرین جنایت یزید لشکرکشی به مکه ی معظمه بود که در ماه صفر 64 هجری مکه

ص: 20


1- 1 . ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 5 ، ص 25 .
2- 2 . همان ؛ خلیفه بن خیاط عصفری ، ص 250 .
3- 3 . همان ، ص 26 - 30 .
4- 4 . همان ، ص 33 .

را محاصره کرد ، با منجنیق اهل مکه را سنگباران نمود ، سپاهیانش در اطراف کعبه

آتش به پا کردند ، شعله های آن پرده ی کعبه را طعمه ی حریق نمود ، سقف کعبه که از چوب بود آتش گرفت ، شاخ های قوچی که به عنوان فدیه برای حضرت اسماعیل آمده بود و از سقف کعبه آویزان بود ، در میان شعله های آتش سوخت .(1)

کدام شخص عاقلی می تواند به خود تحمیل کند که یزید بن معاویه با این جنایات و کارنامه ی سیاه خلیفه ی پیامبر ، واجب الاطاعة و مخالفتش حرام باشد .

سوکمندانه اینکه اهل حل و عقد او را امام زمان دانسته ، معرفتش را بر همگان واجب دانسته اند :

ذهبی با سلسله اسنادش از زید بن اسلم روایت کرده که عبداللّه بن مطیع در ایام « حَرّه » به نزد عبداللّه بن عمر رفته ، از او کسب تکلیف کرده ، وی در پاسخ گفته : از پیامبر اکرم شنیدم که فرمود :

مَنْ نَزَعَ یَداً مِنْ طاعَةٍ لَمْ یَکُنْ لَهُ حُجَّةٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ ، وَمَنْ ماتَ مُفارِقاً لِلْجَماعَةِ فَاِنَّهُ یَمُوتُ مَوْتَةً جاهِلِیَّةً ؛(2)

هر کس دست از اطاعت بکشد روز قیام حجتی نخواهد داشت و هر کس در حال جدایی از جماعت بمیرد به مرگ جاهلی مرده است .

3 . دوازدهمین فردی که ابن حجر او را پایان بخش خلفای دوازده گانه شمرده ، ولید بن یزید بن عبدالملک ، ششمین خلیفه ی عباسی می باشد .

ولید در حدود سال 90 ه . متولد شد ، به هنگام فوت پدرش خردسال بوده ، پدرش یزید ، برادرش هشام را جانشین خود و ولید را ولیعهد او معیّن کرده است .

احمد در مسند با سلسله اسنادش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود :

لَیَکُونَنَّ فی هذِهِ الاْءُمَّةِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ الْوَلیدُ ، لَهُوَ شَرٌّ عَلی هذِهِ الاُْمَّةِ

ص: 21


1- 1 . همان ، ص 34 .
2- 2 . همان ، ص 25 .

مِنْ فِرْعَوْنَ لِقَوْمِهِ ؛(1)

بی گمان در این امت مردی خواهد بود به نام « ولید » که شرِّ او بر این امت از فرعون بر قوم خود بیشتر است .

ولید در ربیع الآخر 125 ه . پس از فوت عمویش هشام بر مسند خلافت نشست و در جمادی الآخر 126 ه . به دست مردم کشته شد ، مدت خلافتش در حدود یکسال و دو ماه بود .

در این مدت کوتاه هر جنایتی را انجام داد ، که شماری از آنها به قرار زیر است :

ا ) با دخترش آمیخت و بکارتش را از بین برد ! !

2 ) به قرآن تفأّل زد ، این آیه آمد :

« وَاسْتَفْتَحُوا وَخابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنیدٍ » ؛(2)

طلب گشایش کردند و هر گردنکش کینه توز نومید گردید .

قرآن را بست ، آنقدر به آن تیراندازی کرد که پاره پاره گردید ، پس گفت :

أتوعد کل جبّار عنید

فها أناذاک جبّار عنید

إذا لاقیت ربّک یوم حشر

فقل یا ربّ مزّقنی الولید

آیا هر گردنکش کینه توز را تهدید می کنی ؟ بدان که آن گردنکش کینه توز من هستم !

هنگامی که در روز رستاخیز پروردگارت را ملاقات کردی ، بگو که « ولید »

مرا پاره پاره کرد ! !(3)

3) عازم حج بود ، گفت : به حج می روم که بر پشت بام کعبه شراب بخورم .(4)

4) برکه ای از مشروب فراهم کرده بود ، چون حال طرب او را رخ می نمود ،

ص: 22


1- 1 . احمد حنبل ، المسند ، ج 1 ، ص 49 ، ح 109 .
2- 2 . سوره ابراهیم ( 14 ) ، آیه 15 .
3- 1 . دیار بکری ، تاریخ الخمیس ، ج 2 ، ص 320 .
4- 2 . همان .

خود را در برکه می انداخت ، آنقدر مشروب می خورد که در آن آثار کاهش ظاهر می شد !(1)

ه ) شبی تا سحر با کنیزش به میگساری مشغول بود ، چون اذان صبح گفته شد ، سوگند یاد کرد که باید همان کنیز برای مردم امامت کند ، پس جامه هایش را بر او پوشانید و او در حالیکه مست و جنب بود بر مردم امامت کرد ! !(2)

6) هنگامی که مردم شورش کردند و او را دستگیر کردند و کشتند و سرش را در دمشق بر نیزه زدند ، برادرش سلیمان گفت :

از رحمت خدا دور باد ، که من گواهی می دهم که در میگساری افراط می کرد ، در فسق و فجور غوطه ور بود ، حتی به من هم سوء قصد نمود .(3)

برای رعایت عفت قلم بیش از این فجایع او را به تصویر نمی کشیم و به همین مقدار بسنده می کنیم .

آیا کدام عاقل به خود اجازه می دهد که او را با این کارنامه ی سیاه که قلم از شرح آن شرم دارد ، خلیفه ی مسلمانان بداند ، اطاعتش را واجب بداند ، و خیال کند که بر همگان لازم است که او را بشناسند وگرنه با مرگ جاهلی از دنیا می روند ؟ !

ابن حجر عسقلانی او را دوازدهمین خلیفه ی پیامبر و پایان بخش خلفایی معرفی

کرده که شاهرگ حیاتی اسلام به آنها وابسته است ، تا آنها هستند هیچ آسیبی اسلام را تهدید نمی کند .(4) و ابن حجر مکی آن را بهترین چینش و توجیه خلفای اثناعشر دانسته است .(5)

بسیار جای شگفت است که ذهبی پس از آنکه از غوطه ور شدن او در معاصی ، حتی

ص: 23


1- 3 . دمیری ، حیاة الحیوان ، ج 1 ، ص 103 .
2- 4 . دیار بکری ، همان .
3- 5 . ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 8 ، ص 294 .
4- 1 . ابن حجر عسقلانی ، فتح الباری ، ج 13 ، ص 214 .
5- 2 . ابن حجر مکی ، الصواعق المحرقه ، ص 20 .

تعدی او به همسران پدرش سخن گفته(1)4 . همان ، ص 291 .

ساکت باش ، خلافت اللّهی در نزد خداوند بالاتر از آنست که آن را در یک زندیق قرار دهد !

بسیار جالب است که بعد از این همه جنایت و ارتکاب معاصی و تعدی به محارم خود ، مهدی عباسی مقام « خلافة اللّهی » برای او معتقد است ! !

اینجا نوبت به بازرگانان حدیث می رسد که برای اثبات مقام خلافة اللّهی برای یزیدها و ولیدها دست به جعل حدیث زده ، به پیامبر اکرم نسبت می دهند که فرمود :

یَکُونُ بَعْدی اَئِمَّةٌ لا یَهْتَدُونَ بِهُدایَ وَلا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتی ، وَسَیَقُومُ فیهِمْ رِجالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیاطینَ فی جُثْمانِ اِنْسٍ ؛

پس از من پیشوایانی خواهند بود که با هدایت من هدایت نمی شوند و با سنت من رفتار نمی کنند ، در میان آنها افرادی متصدی امر می شوند که به ظاهر انسان هستند ، ولی در باطن دلهای شیاطین در سینه های آنها می تپد .

پرسیدند : اگر چنین روزگاری را درک کنیم چه کنیم ؟ فرمود :

تَسْمَعُ وَتُطیعُ لِلاَْمیرِ ، وَاِنْ ضَرَبَ ظَهْرَکَ وَاَخَذَ مَالَکَ ، فَاسْمَعْ وَاَطِعْ ؛

گوش به فرمان امیر باش و از او اطاعت کن ، اگر بر پشت تو تازیانه بزنند و مال ترا از تو بگیرند ، گوش کن و اطاعت کن ! !

ص: 24


1- 3 . ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 8 ، ص 293 . می نویسد : کفر و الحاد ولید ثابت نشده ، فقط به جهت اشتهارش به شرب خمر و لواط بر علیه او خروج کردند . آنگاه نقل می کند که در نزد مهدی عباسی نام « ولید » برده شد ، مردی گفت که او « زندیق » بود ، مهدی عباسی گفت : مه ، خلافة اللّه عنده أجلّ من أن یجعلها فی زندیق ؛

آنگاه حدیث دیگری را ضمیمه می کند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :

مَنْ خَرَجَ مِنَ الطّاعَةِ وَفارَقَ الْجَماعَةَ ، فَماتَ ، ماتَ مَیْتَةً جاهِلِیَّةً ؛(1)

هر کس از اطاعتِ - سلطان - بیرون رود و از جماعت جدا شود و از دنیا بمیرد ، به مرگ جاهلی مرده است .

سپس نوبت به متکلّمانی چون ابوبکر باقلانی می رسد که در کتاب « تمهید » که کتاب درسی دانشگاه الازهر می باشد و در رشته های فلسفه و کلام تدریس می شود ، می نویسد :

امام هرگز با فسق ، ظلم ، غصب اموال ، ریختن خون ناحق ، تضییع حقوق و تعطیل حدود از امامت خلع نمی شود و خروج بر علیه او واجب نمی باشد ! !(2)

و لذا می بینیم که عبداللّه بن عمر شبانه به نزد حجاج بن یوسف می شتابد و اظهار می دارد که آمدم به وسیله ی تو با عبدالملک بیعت کنم ، زیرا شنیدم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :

مَنْ ماتَ وَلا اِمامَ لَهُ ماتَ مَیْتَةً جاهِلِیَّةً ؛

هر کس بمیرد و امامی برای او نباشد ، به مرگ جاهلی مرده است .

ولی همین شخص با امیرمؤمنان بیعت نکرد و از اینکه بدون امام بمیرد ترسی به خود راه نداد .

و لذا حجاج او را تحقیر کرد ، پایش را از رختخواب بیرون کرد و گفت : بیا با پای من بیعت کن .(3)

آیا عقل سلیم باور می کند که انسان با کشیدن دست بر پای حجاج بن یوسف ثقفی از مرگ جاهلی رهایی یابد و بدون آن به مرگ جاهلی بمیرد ؟ !

سوگمندانه باید گفت که پیروان مکتب خلافت ، نه تنها خلیفه ، بلکه هر یک از کارگزاران

ص: 25


1- 1 . همان ، ح 1848 .
2- 1 . ابوبکر باقلانی ، التمهید ، ص 186 .
3- 2 . ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغة ، ج 13 ، ص 242 .

دولتی را از مصادیق خلیفة اللهی دانسته، هرگونه مخالفت با او را حرام می پندارند:

زیاد بن کسیب عدوی می گوید : با ابوبکره پای منبر « ابن عامر » بودیم ، لباس نازک پوشیده بود و خطبه می خواند . ابوبلال گفت : به امیرِ ما نگاه کنید که لباس فاسقان را می پوشد !

ابوبکره گفت : ساکت باش که از پیامبر شنیدم که گفت :

مَنْ أهانَ سُلْطانَ اللّه ِ فِی الاْءَرْضِ ، أهانَهُ اللّه ُ ؛(1)

هر کس به « سلطانِ خدا در زمین » اهانت کند ، خداوند او را خوار می سازد !

ابوبکره آزاد شده ی پیامبر است، در بصره اقامت گزید، از فقهای بصره به شمار می رفت، هنگامی که به والیِ معاویه اهانت می شود ، او را « سلطانِ خدا در روی زمین » می نامد و به اصطلاح نهی از منکر می کند ، ولی هنگامی که احنف بن قیس را می بیند که لباس رزم پوشیده به قصد یاری امیرمؤمنان و جنگ با سپاه معاویه حرکت کرده ، به او می گوید :

این کار را نکن که اینها برای دنیا می جنگند و حکومت را بدون مشورت به دست گرفته اند ! !(2)

ظاهراً جای تعجب نیست ، زیرا « ابوبکره » در دامن « سمیّه » تربیت شده ، و با زیاد بن ابیه از یک پستان شیر خورده است .(3)

نگارنده از قدیم الایام در مورد پیروان مکتب خلفاء از خود می پرسید : آنانکه از کارنامه ی سیاه خلفای بنی امیه و بنی مروان آگاه هستند ، چگونه آنها را خلیفه ی خداوند و سلطانِ خدا در روی زمین می دانند ؟ ! چگونه آنها را واجب الاطاعه می پندارند و هر گونه خروج بر علیه آنها را حرام می دانند ؟ !

ص: 26


1- 1 . ترمذی ، سنن ، ج 4 ، ص 502 .
2- 2 . ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 3 ، ص 8 .
3- 3 . همان ، ص 6 .

اخیراً با دانشمند فرهیخته ی مصری استاد « صالح الوردانی » آشنا شدم که قبلاً از پیروان مکتب خلافت بود ، اخیراً به مکتب اهلبیت پیوسته است(1) او گفت :

هنگامی که تاریخ را ورق زدم ، کارنامه ی سیاه خلفای بنی امیه ، بنی مروان و بنی عباس را مشاهده کردم ، با خود گفتم : اینها کیانند که من ناگزیر از شناخت اینها باشم ؟ !

نزدیک بود از اسلام برگردم ، لکن خداوند بر من منت نهاد ، مرا با مکتب اهلبیت آشنا ساخت ، از زیر خروارها خاک که در طول 14 قرن بر روی مکتب راستین نشسته بود ، اسلام راستین علوی را با تحقیق و پژوهش بیرون کشیدم ، به آغوش اسلام بازگشتم ، اسلامی ناب از سرچشمه ی زلال علوی .

4 . در ده ها روایت معتبر و مستند اهل سنت ، حضرت مهدی علیه السلام پایان بخش خلفای دوازده گانه معرفی شده ، ولی ابن حجر به این عنوان توجه نکرده « ولید » را با آنهمه جنایت و خباثت دوازدهمین خلیفه معرفی کرده است ! !

***

ص: 27


1- 4 . محقق برجسته ، دانشمند فرهیخته ، استاد صالح الوردانی ، از علمای برجسته ی مصری ، اخیراً به مکتب اهلبیت پیوسته ، و به همین دلیل سه سال تمام در پشت میله های زندان در مصر باستان ، از والاترین حقوق بشر برخوردار شده ! دین خود را به پیروان مکتب خلفا ادا کرده ، با نشر آثار ارزشمندی چون : ا ) اهل السنة شعب اللّه المختار ب ) ابن باز فقیه آل سعود ج ) الامام علی سیف اللّه المسلول د ) تثبیت الامامة لآل بیت النّبی ه ) تصحیح العبادات و ) الحرکة الاسلامیة فی مصر ز ) الخطر الوهابی ح ) فقهاء النفط ط ) مذکرات معتقل سیاسی ی ) موسوعة آل البیت و دهها اثر دیگر به دفاع از حریم اهلبیت عصمت و طهارت پرداخته است .

سیمای امام در آیینه ی قرآن

خداوند منان در آیات فراوان پیرامون امام و امامت سخن گفته ، ابعاد مختلف آن را در لابه لای آیات قرآن بیان فرموده ، که به جهت محدودیت صفحات این نوشتار به

شماری از آنها اشاره می کنیم :

1 . « وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ » ؛(1)

به یاد آورید هنگامی را که ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیآزمود ، پسْ از عهده ی آنها برآمد .

فرمود : من ترا برای مردم « امام » قرار دادم .

گفت : از عترت من نیز ؟

فرمود : عهد من به ستمکاران نمی رسد .

بی گمان واژه ی « امام » در این آیه غیر از نبوت و فراتر از آن است ، زیرا این گفت وگو در اواخر عمر حضرت ابراهیم علیه السلام ، یعنی ده ها سال پس از نبوّت او رخ داده است ، زیرا :

1 . حضرت ابراهیم تا سنین بالا فرزند نداشت و لذا هنگامی که فرشتگان به او نوید فرزند دادند ، فرمود :

آیا پس از آنکه من پیر شدم به من بشارت فرزند می دهید ؟ .(2)

2 . همسرش نیز با اظهار شگفتی گفت :

آیا من در حالی که پیرزن هستم فرزند می آورم و این شوهرم پیری کهنسال است ؟ به راستی این شگفت آور است .(3)

ص: 28


1- 1 . سوره بقره ( 2 ) ، آیه 124 .
2- 2 . سوره حجر ( 15 ) ، آیه 54 .
3- 3 . سوره هود ( 11 ) ، آیه 72 .

3 . چون صاحب فرزند شد ، عرضه داشت :

حمد خدای را که در پیری اسماعیل و اسحاق را به من عطا فرمود .(1)

4 . تقاضای امامت برای عترت خود پس از اعطای اسماعیل و اسحاق بوده ، زیرا تعبیر « ذریّه » به کار برده ، که به معنای فرزندان خردسال می باشد .(2)

5 . این تقاضا پس از آزمون وی با ذبح حضرت اسماعیل بود که منطق وحی در این رابطه به صراحت می گوید :

به راستی این امتحان آشکاری است .(3)

روی این بیان حضرت ابراهیم علیه السلام در سنین کهنسالی پس از انجام مأموریت خطیر ذبح فرزند و دیگر آزمونهای سخت به مقام : « امامت » مفتخر شده است ، یعنی سالیان دراز پیامبر بود ، ولی امام نبود ، چنانکه در احادیث فراوان به آن تصریح شده است :

امام باقر علیه السلام در این رابطه می فرماید :

خداوند ابراهیم را به « بندگی » برگزید ، پیش از آنکه او را به پیامبری برگزیند .

سپس او را به « نبوت » برگزید ، پیش از آنکه به رسالت برانگیزد .

آنگاه او را به « رسالت » برانگیخت ، پیش از آنکه به « خُلَّت » برگزیند .

آنگاه او را به « خُلَّت » ( دوستی ) برگزید ، پیش از آنکه امامت را به او عطا کند .

هنگامی که همه ی این مقامات برای او گرد آمد فرمود :

« إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً » ؛

من ترا برای مردم « امام » قرار دادم .

این مقام به قدری در نظرش باشکوه جلوه کرد که برای فرزندانش نیز آرزو کرد ، خطاب شد که : عهد من به ستمگران نمی رسد .(4)

ص: 29


1- 1 . سوره ابراهیم ( 14 ) ، آیه 39 .
2- 2 . ثعلبی ، الکشف والبیان ، ج 1 ، ص 269 .
3- 3 . سوره صافات ( 37 ) ، آیه 106 .
4- 1 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 175 ؛ شیخ مفید ، الاختصاص ، ص 23 .

امام رضا علیه السلام در همین رابطه می فرماید :

امامت مقام بسیار بلندی است که خداوند آن را پس از نبوّت و خُلَّت ، به عنوان سومین فضیلت و شرف به ابراهیم عطا نمود و او را با مدال :

« إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً » مفتخر فرمود .

ابراهیم خلیل از روی خوشحالی برای ذریه اش نیز این مقام را تقاضا نمود ، خطاب شد :

« لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ » .

فَأبْطَلَتْ هذِهِ الاْآیَةُ اِمامَةَ کُلِّ ظالِمٍ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَصارَتْ فِی الصَّفْوَةِ ؛(1)

این آیه امامت هر ستمگری را تا روز قیامت مُهر بطلان زده و منحصراً امامت در میان برگزیدگان قرار گرفته است .

شماری از مفسران عامه نیز با این آیه ی شریفه استدلال کرده اند که هرگز ستمگر به مقام امامت و منصب خلیفة اللّهی نمی رسد :

1 . طبری در تفسیر این آیه از مجاهد و عکرمه نقل کرده که گفته اند :

شخص ستمگر هرگز امام نمی شود .(2)

2 . آنگاه طبری نتیجه می گیرد که :

هرگز از ظالم پیشوایی که مردم از او پیروی کنند نخواهد بود . خداوند در پاسخ تقاضای ابراهیم خبر داد که تقاضای او را پذیرفته ، جز در مورد آن عدّه از ذریّه ی او که ستمگر باشند .(3)

3 . قرطبی در تفسیر این آیه می نویسد :

ابراهیم علیه السلام در مورد ذریّه اش تقاضای امامت کرد ، خداوند به او خبر داد که در میان آنها افراد گنهکاری خواهند بود .

ص: 30


1- 2 . شیخ صدوق ، عیون الأخبار ، ج 1 ، ص 171 ، ب 20 ، ح 1 .
2- 3 . طبری ، جامع البیان ، ج 1 ، ص 418 .
3- 1 . همان . 4 . قرطبی ، الجامع لأحکام القرآن ، ج 2 ، ص 107 .

4 . آنگاه از گروهی از اهل فضل نقل کرده که آنها گفته اند :

این آیه دلالت می کند که امام باید اهل فضل ، احسان ، عدل و صاحب توان بر اداره ی امور باشد ، پس اهل فسق و فجور شایستگی امامت را ندارند .(1)

5 . قرطبی سپس از « ابن خویز منداد » نقل می کند که گفت :

هیچ ستم پیشه ای نمی تواند : پیامبر ، امام ، خلیفه ، حاکم ، مفتی یا امام جماعت باشد .2

6 . سیوطی در تفسیر این آیه از مجاهد نقل کرده که گفت :

خداوند هیچ ستمگری را به امامت نصب نمی کند که مردم از او پیروی کنند .(2)

7 . نظام الدین حسن بن محمّد بن حسین نیشابوری ، متوفّای 728 ه . در تفسیر خود می نویسد :

کسی که کفر بورزد ، ولو به اندازه یک چشم به هم زدن ، شایستگی پیامبری را ندارد ، همچنین شخص فاسق در حال فسق ، به اتفاق جمهور مسلمین عقد امام بر او جایز نیست ، زیرا هر فاسق و گنهکاری ظالم می باشد .

سپس می افزاید :

میزان در عدالت ظاهر افراد است ، ما به ظاهر افراد نگاه می کنیم ، خدا از باطن اشخاص آگاه است . برخلاف شیعیان که آنها عصمت را شرط می دانند و می گویند : امام باید معصوم باشد ، ظاهراً و باطناً .(3)

آری شیعه ی امامیه براساس منطق عقل و رهنمودهای قرآن کریم معتقد هستند که باید امام معصوم و منصوص باشد ، چنانکه از این آیه ی شریفه به خوبی استفاده می شود .(4)

ص: 31


1- 2 . همان ، ص 108 . 2 . همان ، ص 109 .
2- 1 . سیوطی ، الدرّ المنثور ، ج 1 ، ص 118 .
3- 2 . نیشابوری ، غرائب القرآن و رغائب الفرقان - در حاشیه تفسیر طبری - ج 1 ، ص 392 .
4- 3 . علامه طباطبائی با دلایل بسیار محکم و استوار اثبات کرده که این آیه شریفه دلالت می کند که باید امام معصوم و منصوص باشد . ر . ک : علامه طباطبائی ، تفسیر المیزان ، ج 1 ، ص 267 - 279 .

2 . « وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ » ؛(1)

آن را کلمه ای پایدار در نسل او قرار داد .

در این آیه ی شریفه از اجابت دعای ابراهیم و قرار گرفتن عهد امامت در دودمان او سخن رفته است .

جالب توجه است که گزارش این دعا و استجابت آن در تورات نیز آمده و در کتاب مقدس که هزاران بار توسط انجمن پخش کتاب مقدسه چاپ و منتشر شده و به بیش از یکهزار زبان ترجمه شده ، تا به امروز دست نخورده باقی مانده است و اینک متن تورات :

و اما در خصوص اسماعیل ترا اجابت فرمودم ، اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم ، دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم .(2)

در تفسیر آیه ی فوق ده ها حدیث از پیامبر اکرم ، اصحاب و اهلبیت علیهم السلام وارد شده که توضیح می دهد منظور از ضمیر « جَعَلَها » امامت و منظور از ضمیر « عَقِبِهِ » ابراهیم خلیل می باشد ، که به شماری از آنها اشاره می کنیم :

1 . سُدّی در این رابطه می گفت :

منظور از تبار حضرت ابراهیم آل محمّد علیهم السلام می باشند .(3)

2 . امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود :

یعنی امامت را تا روز قیامت در نسل حضرت ابراهیم قرار داد .(4)

3 . امیرمؤمنان علیه السلام به هنگام تلاوت این آیه فرمود :

رسول خدا از تبار ابراهیم بود ، ما اهلبیت نیز از تبار ابراهیم و از تبار پیامبر هستیم .(5)

ص: 32


1- 4 . سوره زخرف ( 43 ) ، آیه 28 .
2- 1 . کتاب مقدس ، عهد عتیق ، سِفر پیدایش ، ب 17 ، فراز 20 .
3- 2 . ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابی طالب ، ج 1 ، ص 307 .
4- 3 . همان .
5- 1 . سید شرف الدین ، تأویل الآیات الظاهرة ، ج 2 ، ص 555 .

4 . از ابوهریره پرسیدند : آیا منظور از « اهلبیت » همسران پیامبر هستند ؟

گفت :

نه ، بلکه منظور از اهلبیت ایل و تبار آن حضرت می باشند و آنها امامان دوازده گانه هستند ، که خداوند آنها را در آیه ی : « وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ » بیان فرموده است .(1)

5 . امام باقر علیه السلام با توضیح بیشتر به جابر جعفی فرمود :

امامان همانها هستند که پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را با اسم معرفی کرده و فرموده : در شب معراج اسامی امامان را دیدم که با نور بر عرش الهی نوشته شده بود ، و آنها دوازده تن بودند .

سپس امام باقر علیه السلام آنها را اینگونه برشمرد :

علی ، دو سبط ، علی ، محمّد ، جعفر ، موسی ، علی ، محمّد ، علی ، حسن و حجّت قائم علیهم السلام که اینها امامان برگزیده از خاندان عصمت و طهارت می باشند .(2)

در این رابطه احادیث فراوان از طریق پیشوایان معصوم رسیده است ، که به نمونه های یاد شده بسنده کردیم .(3)

3 . « وَ ما کانَ لِمُوءْمِنٍ وَ لا مُوءْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ » ؛(4)

هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبر در موضوعی فرمان دادند - در برابر فرمان خدا و پیامبر - از خود حق گزینش داشته باشند .

امام رضا علیه السلام در ضمن خطبه ی بسیار مفصلی که در نخستین روزهای ورودش به مرو

ص: 33


1- 2 . خزاز ، کفایة الأثر ، ص 87 .
2- 3 . همان ، ص 246 .
3- 4 . ر . ک : سید هاشم بحرانی ، تفسیر البرهان ، ج 8 ، ص 546 - 556 .
4- 1 . سوره احزاب ( 33 ) ، آیه 36 .

ایراد فرموده ، با این آیه ی شریفه به انتصابی بودن امام استشهاد نموده ، می فرماید :

یَخْتارُ اللّه ُ الاِْمامَ وَلَیْسَ لَهُمْ اَنْ یَخْتارُوا ؛(1)

امام را خداوند برمی گزیند ، آنها حق گزینش ندارند .

روزی خلیفه ی دوم در ضمن یک گفتگوی طولانی به ابن عباس گفت :

قریش نمی خواست که نبوت و خلافت در خاندان شما جمع شود ، از این رهگذر رایزنی کردند و خلیفه ی خود را برگزیدند و انتخاب درستی نمودند .

ابن عباس گفت : آیا در امان هستم ؟ خلیفه گفت : آری ، هر چه می خواهی بازگوی .

ابن عباس گفت : این که گفتی : « قریش نمی خواست » خداوند می فرماید :

« ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ » ؛(2)

این بدان جهت است که آنها دوست نداشتند آنچه را که خداوند برای ایشان نازل کرده بود ، پس اعمالشان را حبط و نابود کرد .

و اما این که گفتی : « قریش رایزنی کرد و برگزید » ، خداوند می فرماید :

« وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ » ؛(3)

پروردگارت آنچه را بخواهد می آفریند و هر چه را بخواهد برمی گزیند . آنها حق گزینش ندارند .

تو خود آگاهی که خداوند از میان بندگانش کسی را که می خواست برگزید ، پس اگر قریش برگزیده ی خدای را برمی گزیدند ، در آن صورت انتخاب درستی بود .(4)

این گفتگو بسیار طولانی است ، علاقمندان به متن کامل آن مراجعه کنند .(5)

ص: 34


1- 2 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 198 - 205 ؛ علی بن ابراهیم ، تفسیر القمی ، ج 2 ، ص 143 .
2- 3 . سوره محمّد ( 47 ) ، آیه 9 .
3- 1 . سوره قصص ( 28 ) ، آیه 68 .
4- 2 . عبدالفتاح عبدالمقصود ، الامام علی بن ابی طالب ، ج 1 ، ص 220 .
5- 3 . همان ، ص 217 - 221 .

آیه ی بعدی راز این حقیقت را برملا کرده می فرماید :

« وَ رَبُّکَ یَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ » ؛(1)

پروردگار تو می داند آنچه را که در سینه های خود مخفی داشته و آنچه را که ابراز می دارند .

این دو آیه(2) به صراحت و شفافیّت کامل اعلام می کند حق گزینش منحصراً از آنِ

خداست ، جز او احدی حق گزینش ندارد ، زیرا تنها او از اعماق دل مردمان و فرجام کار آنان خبر دارد .

4 . « وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا » ؛(3)

آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند .

قرآن کریم در آیه ی دیگری در همین رابطه می فرماید :

« وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ » ؛(4)

آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند ، زیرا شکیبایی پیشه کردند و به آیات ما باور داشتند .

علامه ی طباطبایی از مقرون گشتن هدایت در آیات مربوطه به امام به این نتیجه رسیده که در قرآن کریم همه جا امامت مقرون به هدایت و مقیّد به « بِأَمْرِنا » می باشد ، یعنی : امام هادی امت است ، لکن به فرمان خدا ، نه به فرمان مردم . آنگاه به تفصیل در مورد فرمانِ خدا سخن گفته است .(5)

*

ص: 35


1- 4 . سوره قصص ( 28 ) ، آیه 69 .
2- 5 . یعنی : آیه 68 قصص و 36 احزاب .
3- 1 . سوره انبیاء ( 21 ) ، آیه 73 .
4- 2 . سوره سجده ( 32 ) ، آیه 24 .
5- 3 . علامه طباطبایی ، المیزان ، ج 1 ، ص 272 .

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید :

از آنها پیشوایانی قرار دادیم که به فرمانِ ما هدایت می کنند ، نه به فرمان مردم . آنها فرمان خدا را بر فرمان مردم مقدم می دارند و حکم خدا را بر حکم آنها

مقدم می دارند .(1)

و در حدیث دیگری فرمود :

این آیه منحصراً درباره اولاد فاطمه علیهاالسلام نازل شده است .(2)

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه از پدر بزرگوارشان روایت کرده اند که فرمود :

منظور امامان از تبار حضرت فاطمه می باشند ، که خداوند به وسیله ی روح - بزرگترین فرشته - به سینه های آنها وحی می کند .(3)

زید شهید در یک حدیث طولانی از جابر بن عبداللّه انصاری نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ایشان فرموده بود :

چون پسرم محمّد ( باقر ) را درک کردی ، سلام مرا به او برسان ، او همنام من و شبیه ترین مردمان به من می باشد . دانش او دانش من و داوریِ او داوریِ من است .

هفت امام معصوم از نسل او پدید آیند ، که آنها امین ، معصوم ، امام و نیکوکار می باشند .

هفتمین آنها مهدی آنهاست که زمین را پر از عدل و داد کند ، آنگونه که پر از جور و ستم شده باشد .

آنگاه آیه ی شریفه را تلاوت نمود .(4)

*

ص: 36


1- 1 . علی بن ابراهیم ، تفسیر القمی ، ج 2 ، ص 170 .
2- 2 . فرات بن ابراهیم کوفی ، تفسیر فرات ، ج 1 ، ص 329 ؛ حاکم حسکانی ، شواهد التّنزیل ، ج 1 ، ص 583 .
3- 3 . بحرانی ، البرهان ، ج 6 ، ص 488 .
4- 1 . خزاز ، کفایة الأثر ، ص 298 .

5 . « یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ » ؛(1)

به یاد آورید روزی را که هر گروهی از مردمان را با امامشان می خوانیم .

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود :

اِمامُهُمُ الَّذی بَیْنَ اَظْهُرِهِمْ وَهُوَ قائِمُ اَهْلِ زَمانِهِ ؛(2)

هر کسی با امامی خوانده می شود که در عهد او می زیسته ، که او قائم اهل آن زمان می باشد .

امام باقر علیه السلام در این رابطه فرمود :

پیامبر اکرم با قوم خود ، امیرمؤمنان با قوم خود ، امام حسن با قوم خود ، امام حسین با قوم خود می آیند و هر کسی در زمانِ هر امامی درگذشته با او می آید .(3)

هنگامی که این آیه نازل شد ، اصحاب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله عرضه داشتند :

یا رسول اللّه ! مگر شما امام همه ی مسلمانان نیستید ؟ فرمود :

من رسول خدا هستم بر همه ی مسلمانان ، لکن پس از من امامانی از اهلبیت من از سوی خدا خواهند بود که در میان مردم به امر امامت قیام کنند ، مورد

ایذاء و تکذیب قرار می گیرند . هر کس از آنها پیروی کند از من است ، با من است و مرا دیدار می کند .

آگاه باشید که هر کس به آنها ستم کند ، یا بر ستمِ آنها اعانت کند ، یا آنها را تکذیب نماید ، از من نیست ، با من نیست و مرا دیدار نخواهد کرد .4

امام رضا علیه السلام از طریق پدران بزرگوار خود از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که در تفسیر این آیه فرمود :

یُدْعی کُلُّ اُناسٍ بِاِمامِ زَمانِهِمْ وَکِتابِ رَبِّهِمْ وَسُنَّةِ نَبِیِّهِمْ ؛(4)

ص: 37


1- 2 . سوره اسراء ( 17 ) ، آیه 71 .
2- 3 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 536 .
3- 4 و 4 . عیاشی ، التفسیر ، ج 3 ، ص 63 .
4- 1 . ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابی طالب ، ج 3 ، ص 80 .

هر گروهی با امام زمان خود ، با کتاب پروردگار خود و با سنت پیامبر خود فراخوانده می شوند .

سیوطی و آلوسی در ذیل این آیه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که فرمود :

یُدْعی کُلُّ قَوْمٍ بِاِمامِ زَمانِهِمْ ؛(1)

هر قومی با امام زمان خود خوانده می شوند .

عین همین تعبیر در منابع شیعه نیز از طریق اهلبیت علیهم السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است .(2)

از محضر سالار شهیدان امام حسین علیه السلام پرسیدند : معنایِ « شناخت خدا » چیست ؟ امام حسین علیه السلام فرمود :

مَعْرِفَةُ اَهْلِ کُلِّ زَمانٍ اِمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ ؛(3)

شناخت خدا عبارت است از شناخت اهل هر زمانی امامی را که اطاعتش بر آنها واجب است .

علامه طباطبائی در تفسیر این آیه می فرماید :

با توجه به فراگیر بودن عنوان « کُلُّ اُناسٍ » که همه ی انسانها را در طول قرون و اعصار شامل می شود ، آیه ی شریفه دلالت می کند که باید هیچ زمانی از امام حق خالی نباشد .(4)

مفسّر کبیر قرآن کریم در عصر حاضر از بررسی همه ی آیات مربوط به امامت در قرآن کریم به این نتیجه رسیده است که :

1 . امام باید منصوص و منصوب از طرف خداوند باشد .

ص: 38


1- 2 . سیوطی ، الدرّ المنثور ، ج 4 ، ص 194 ؛ آلوسی ، روح المعانی ، ج 15 ، ص 112 .
2- 3 . شیخ صدوق ، عیون الاخبار ، ج 2 ، ص 32 ، ح 61 ؛ مشهدی ، کنزالدقایق ، ج 7 ، ص 455 .
3- 1 . شیخ صدوق ، علل الشرایع ، ص 9 ؛ کراجکی ، کنزالفواید ، ج 1 ، ص 328 .
4- 2 . علامه طباطبائی ، المیزان ، ج 1 ، ص 273 .

2 . امام باید معصوم به عصمت الهی باشد .

3 . تا یک انسان در روی زمین هست ، باید روی زمین خالی از امام حق نباشد .

4 . امام باید مؤیَّد به تأییدات الهی باشد .

5 . باید اعمال مردم از امام پوشیده نباشد .

6 . امام باید بر همه ی آنچه مورد نیاز مردم در امور دین و دنیاست ، عالم باشد .

7 . هرگز امکان ندارد که در میان مردم کسی پیدا شود که در فضایل نفسانی از او برتر باشد .

سپس می فرماید : این ها هفت مسأله از امّهات مسائل امامت است که از بررسی آیات مربوط به امامت در قرآن کریم به دست می آید .(1)

آنگاه در پرتو آیات قرآن و تعمق در معانی آن به این نتیجه می رسد که هدایت امامان با هدایت پیامبران متفاوت است :

1 . هدایتی که برعهده ی پیامبران بوده ، از نوعِ « اِرائَةُ الطَّریق » بود .

2 . هدایتی که برعهده ی امامان هست ، از نوعِ « ایصال به مطلوب » می باشد .(2)

* * *

ص: 39


1- 3 . همان ، ص 272 - 275 .
2- 1 . همو ، ج 14 ، ص 304 .

ص: 40

فراتر از خورشید

اشاره

در محیط زیست ما نورهای فراوانی هستند که همه روزه با آنها سر و کار داریم ، همانند نور شمع ، چراغ ، مشعل ، ماه ، اختران و خورشید فروزان ، که همواره محیط زندگی ما را روشن نگه داشته ، تیرگی ها را کنار زده ، دیدگان ما را نوازش داده ، دلهایمان را صفا بخشیده ، ارتباط ما را با آنچه در پیرامون ما هست ممکن ساخته اند .

آیا تا به حال در مورد انواری فراتر از نور خورشید ، مفیدتر از نور خورشید و سریع تر از سرعت نور اندیشیده اید ؟

در این بخش از کتب ، در پرتو انوار درخشان آیات قرآن ، از انواری سخن می گوییم که فراتر از نور خورشید می باشند :

1 . خدا

خداوند منان در قرآن کریم خود را « نور » نامیده می فرماید :

« اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الاْءَرْضِ » ؛(1)

خدای نور آسمانها و زمین است .

ص: 41


1- 1 . سوره نور ( 24 ) ، آیه 35 .

راغب گوید : خدای را از این جهت « نور » می نامند که او « منوِّر » است ، یعنی : نوربخش و نورانی کننده ، که از باب مبالغه در فعلِ تنویر خود را « نور » نامیده است .(1)

علامه ی طبرسی گوید : سه معنا برای این آیه گفته شده :

1 . هدایتگر آسمانها و زمین است به آنچه مصلحت آنهاست .

2 . نوربخش آسمانها و زمین است به وسیله ی خورشید ، ماه و ستارگان .

3 . زینت بخش آسمانهاست با فرشتگان و زینت بخش زمین است ، پیامبران و دانشوران .(2)

امام رضا علیه السلام در تفسیر این فراز از آیه فرمود :

هادٍ لاَِهْلِ السَّماواتِ وَهادٍ لاِءَهْلِ الاْءَرْضِ ؛(3)

خدا هدایتگر اهل آسمانها و هدایتگر اهل زمین است .

*

2 . قرآن

در برخی از آیات قرآن ، از آن نور تعبیر شده ، از جمله :

« وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ » ؛(4)

و پیروی می کنند از نوری که با او نازل شده است .

بسیاری از مفسّران نور را در این آیه به قرآن تفسیر کرده اند و در نقلی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز روایت شده است .(5)

*

ص: 42


1- 2 . راغب اصفهانی ، المفردات ، ص 508 .
2- 3 . طبرسی ، مجمع البیان ، ج 7 ، ص 224 .
3- 1 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 89 ؛ شیخ صدوق ، التوحید ، ص 155 ؛ همو ، معانی الأخبار ، ص 15 .
4- 2 . سوره اعراف ( 7 ) ، آیه 157 .
5- 3 . طبرسی ، مجمع البیان ، ج 4 ، ص 750 .

3 . پیامبر صلی الله علیه و آله

در شماری از آیات قرآن از رسول عالمیان نور تعبیر شده ، از جمله :

« قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ »(1)

برای شما از سوی خداوند نور و کتابی بیانگر آمده است .

که منظور از نور رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، امیرمؤمنان و امامان علیهم السلام می باشند .(2)

*

4 . امیرمؤمنان علیه السلام

در بسیاری از آیات قرآن از امیرمؤمنان علیه السلام نور تعبیر شده است ، از جمله :

1 . « وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا »؛(3)

لکن ما او را نوری قرار دادیم که به وسیله ی او هر کسی از بندگان خود را بخواهیم هدایت می کنیم .

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود : منظور از نور در این آیه علی علیه السلام است .(4)

و در حدیث دیگری فرمود : منظور از نورْ علی بن ابی طالب علیه السلام است .(5)

2 . « أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِلاْءِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ » ؛(6)

آیا آن کسی که خداوند سینه اش را برای اسلام گشوده است ، پس او بر نوری از پروردگار خود می باشد .

واحدی گفته این آیه در حق حمزه سیدالشهداء و علی علیه السلام نازل شده است .(7)

ص: 43


1- 4 . سوره مائده ( 5 ) ، آیه 15 .
2- 5 . علی بن ابراهیم ، تفسیر القمی ، ج 1 ، ص 164 .
3- 1 . سوره شوری ( 42 ) ، آیه 52 .
4- 2 . علی بن ابراهیم ، تفسیر القمی ، ج 2 ، ص 279 .
5- 3 . شرف الدین ، تأویل الآیات ، ج 2 ، ص 551 .
6- 4 . سوره زمر ( 39 ) ، آیه 22 .
7- 5 . واحدی ، اسباب النزول ، ص 248 ؛ ابن شهر آشوب ، مناقب علی بن ابی طالب ، ج 3 ، ص 80 .

3 . « یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً » ؛(1)

هان ای مردم برای شما برهانی از سوی پروردگارتان آمده و به سوی شما نوری آشکار فرستادیم .

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود :

منظور از برهان حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و منظور از نور علی علیه السلام است .(2)

*

5 . ولایت علی علیه السلام

در شماری از آیات قرآن از ولایت امیرمؤمنان و دیگر امامان علیهم السلام نور تعبیر شده ، که از آن جمله است :

1 . « لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ » ؛(3)

تا شما را از تاریکی ها به سوی نور بیرون آورد .

امام باقر و امام صادق علیهماالسلام در تفسیر این آیه فرمودند :

یعنی شما را از کفر به ایمان ، یعنی به سوی ولایت علی علیه السلام بیرون آورد .(4)

2 . « یُرِیدُونَ لِیُطْفِوءُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ » ؛(5)

می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند .

از امام کاظم علیه السلام پرسیدند : منظور از نور خدا چیست ؟ فرمود :

ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد .(6)

ص: 44


1- 6 . سوره نساء ( 4 ) ، آیه 174 .
2- 7 . عیاشی ، التفسیر ، ج 1 ، ص 285 .
3- 1 . سوره حدید ( 57 ) ، آیه 9 .
4- 2 . سید هاشم بحرانی ، تفسیر البرهان ، ج 9 ، ص 380 .
5- 3 . سوره صف ( 61 ) ، آیه 8 .
6- 4 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 358 .

3 . « یَهْدِی اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ » ؛(1)

خداوند هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند .

امام زین العابدین علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود :

خداوند هر کس را بخواهد به ولایت ما هدایت می کند .(2)

امام رضا علیه السلام نیز در تفسیر این آیه فرمود :

خداوند هر کس را دوست بدارد به ولایت ما هدایت کند .(3)

ابن مغازلی نیز با اسناد خود از امام کاظم علیه السلام روایت کرده که فرمود :

خداوند هر کس را بخواهد به ولایت ما هدایت می کند .(4)

*

6 . امامان علیهم السلام

در آیات فراوان از امامان معصوم علیهم السلام نور تعبیر شده ، از جمله :

1 . « نُورٌ عَلی نُورٍ » ؛(5)

نوری بر فراز نور .

امام صادق علیه السلام در تفسیر این فراز از آیه ی نور فرمود :

یعنی : امام به دنبال امامی دیگر .(6)

امام باقر علیه السلام در همین رابطه فرمود :

یعنی : اِماماً مُؤَیَّداً بِنُورِ الْعِلْمِ وَالْحِکْمَةِ فی أَثَرِ إِمامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام ؛(7)

ص: 45


1- 5 . سوره نور ( 24 ) ، آیه 35 .
2- 6 . بحرانی ، البراهان ، ج 7 ، ص 87 .
3- 1 . طبرسی ، مجمع البیان ، ج 7 ، ص 226 .
4- 2 . ابن مغازلی ، مناقب علی بن ابی طالب ، ص 316 ، ح 361 .
5- 3 . سوره نور ( 24 ) ، آیه 35 .
6- 4 . شیخ صدوق ، التوحید ، ص 157 .
7- 5 . همان ، ص 158 .

یعنی : امامی تأیید شده با نور دانش و فضیلت ، به دنبال امام دیگری از

آل محمّد علیهم السلام .

حافظ ابن مغازلی از امام کاظم علیه السلام روایت کرده که در این رابطه فرمود :

یعنی : امامی پشت سرِ امامی دیگر .(1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر آن فرمود :

یعنی : امامی پشت سرِ امامی دیگر از تبار فاطمه علیهاالسلام .(2)

2 . « وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ » ؛(3)

برای شما نوری قرار می دهد که در پرتو آن حرکت کنید .

امام صادق علیه السلام در تفسیر آن فرمود :

منظور از نور امامی است که از او پیروی کنید .(4)

امام باقر علیه السلام نیز در تفسیر این آیه فرمود :

برای شما امامی قرار می دهد که از او پیروی نمایید .(5)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در تفسیر این آیه مصداق را مشخص کرده فرمود :

منظور از نور در این آیه علی علیه السلام است .(6)

امام باقر علیه السلام با بیان شفاف تر فرمود :

یعنی : برای شما امام عادلی قرار می دهد که از او پیروی کنید و آن علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد .(7)

ص: 46


1- 1 . ابن مغازلی ، مناقب علی بن ابی طالب ، ص 317 ، ح 361 .
2- 2 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 195 .
3- 3 . سوره حدید ( 57 ) ، آیه 28 .
4- 4 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 194 و 430 ، ح 86 .
5- 5 . شرف الدین ، تأویل الآیات ، ج 2 ، ص 668 .
6- 1 . همان ، ص 669 .
7- 2 . بحرانی ، البرهان ، ج 9 ، ص 415 .

3 . « وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ » ؛(1)

برای او نوری قرار دادیم که در پرتو آن در میان مردم گام بسپارد .

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه نیز فرمود :

منظور از نور امامی است که از او پیروی کنند .(2)

4 . « فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا » ؛(3)

به خدا ، پیامبر خدا و نوری که فرو فرستادیم ایمان بیاورید .

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه خطاب به ابوخالد کابلی فرمود :

ای اباخالد ، سوگند به خدا نور همان امامان از آل محمّد علیهم السلام هستند تا روز رستاخیز ، به خدا سوگند آنها همان نور خداوند هستند که فرو فرستاده ، به خدا سوگند آنها نور خدا هستند در آسمانها و زمین .(4)

*

7 . حضرت مهدی علیه السلام

در آیات فراوان از جان جانان ، حجت یزدان ، ماه تابان ، خورشید فروزان ، کعبه ی مشتاقان ، امام عصر و زمان ، حضرت بقیة اللّه ارواح العالمین له الفداء ، به نور تعبیر شده ، که از آن جمله است :

1 . « یَهْدِی اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ » ؛(5)

خداوند هر کس را بخواهد به نور خودش هدایت می کند .

جابر بن عبداللّه انصاری تفسیر کامل آیه ی نور را از مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام

ص: 47


1- 3 . سوره انعام ( 6 ) ، آیه 122 .
2- 4 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 185 ؛ عیاشی ، التفسیر ، ج 1 ، ص 375 ، ح 89 .
3- 5 . سوره تغابن ( 64 ) ، آیه 8 .
4- 6 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 194 .
5- 1 . سوره نور ( 24 ) ، آیه 35 .

روایت کرده ، امیرمؤمنان در این تفسیر ، « مشکات » را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، « مصباح » را به خویشتن ، هر فراز دیگری را به یکی از امامان نور تطبیق نموده ، سرانجام فراز « یَهْدِی اللّه ُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ » را به آن حضرت تطبیق نموده فرمود :

منظور از آن مهدیِ قائم علیه السلام می باشد .(1)

2 . « الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ » ؛(2)

آن بلور همانند ستاره ی فروزانی است که از درختی فرخنده برافروخته می شود .

امام صادق علیه السلام در ضمن یک حدیث طولانی پاسخ های مولای متقیان علیه السلام را از چند پرسش تفسیری نقل کرده ، در تفسیر فراز بالا از آیه ی نور فرمودند :

منظور از « زُجاجَة » ( بلور ) فاطمه ی زهرا و منظور از « شَجَرة مُبارَکَة » رسول اکرم صلی الله علیه و آله و منظور از « کَوْکَب دُرِّیّ » همان قائم منتظر است که زمین را پر از عدل

و داد می نماید .(3)

3 . « وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ » ؛(4)

خدا نور خود را به اتمام خواهد رسانید .

امام کاظم علیه السلام در تفسیر این فراز از آیه فرمود :

خداوند با ولایت قائم علیه السلام نور خود را به اتمام می رساند .(5)

4 . « فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا » ؛(6)

به خدا ، پیامبر خدا و نوری که فرو فرستادیم ایمان بیاورید .

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ضمن خطبه ی غدیر خم مضمون این آیه شریفه را تلاوت کردند ،

ص: 48


1- 2 . سید هاشم بحرانی ، البرهان ، ج 7 ، ص 88 ؛ همو ، المحجّة ، ص 147 ؛ همو ، اللّوامع القرآنیّة ، ص 247 .
2- 3 . سوره نور ( 24 ) ، آیه 35 .
3- 1 . نعمانی ، رساله محکم و متشابه ، ص 4 .
4- 2 . سوره صف ( 61 ) ، آیه 8 .
5- 3 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 432 ، ح 91 .
6- 4 . سوره تغابن ( 64 ) ، آیه 8 .

سپس فرمودند :

مَعاشِرَ النّاسِ اَلنُّورُ مِنَ اللّه ِ فِیَّ مَسْلُوکٌ ثُمَّ فی عَلِیٍّ ، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ اِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللّه ِ وَبِکُلِّ حَقٍّ هُوَلَنا ؛(1)

هان ای مردمان ، این نور در من قرار گرفته ، سپس در علی ، سپس در نسل او تا قائم مهدی ، که حق خدا و همه ی حقوق ما را می گیرد .

آنگاه به تفصیل ویژگیهای حضرت مهدی علیه السلام را برشمرده ، در پایان می فرماید :

اَلا اِنَّهُ الْباقی حُجَّةً وَلا حُجَّةَ بَعْدَهُ ، وَلا حَقَّ اِلاّ مَعَهُ ، وَلا نُورَ اِلاّ عِنْدَهُ ، اَلا اِنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَلا مَنْصُورَ عَلَیْهِ ؛(2)

آگاه باشید که او بازمانده ی حجت ها می باشد ، پس از او حجتی نیست ، حق تنها با اوست ، نور تنها در نزد اوست ، هرگز احدی به او غالب نمی شود و کسی بر او چیره نمی گردد .

5 . « وَ أَشْرَقَتِ الاْءَرْضُ بِنُورِ رَبِّها » ؛(3)

زمین با نور پروردگارش روشن گردد .

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود :

رَبُّ الاَْرْضِ یعنی اِمامُ الاَْرْضِ ؛

منظور از « رَبُّ الاَْرْضِ » ، امام زمین است .

مفضل پرسید : هنگامی که او خروج کند چه اتفاقی رخ می دهد ؟ فرمود :

اِذَنْ یَسْتَغْنِی النّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَنُورِ الْقَمَرِ ، وَیَجْتَزُونَ بِنُورِ الاِْمامِ ؛(4)

ص: 49


1- 5 . طبرسی ، الاحتجاج ، ج 1 ، ص 61 .
2- 1 . همان ، ص 64 .
3- 2 . سوره زمر ( 39 ) ، آیه 69 .
4- 3 . علی بن ابراهیم ، تفسیر القمی ، ج 2 ، ص 253 .

در آن هنگام مردم از نور خورشید و ماه بی نیاز می شوند و به نور امام علیه السلام بسنده می کنند .

و در حدیث دیگر با بیان روشن تر فرمود :

اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ اَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَاسْتَغْنَی النّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَذَهَبَتِ الظُّلْمَةُ ؛(1)

چون قائم ما قیام نماید ، زمین با نور صاحبش روشن گردد و مردم از نور خورشید بی نیاز شوند و تاریکی از بین برود .

در برخی نقلها این فراز نیز آمده است که :

وَصارَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ واحِداً ؛(2)

شب و روز یکی شود .

جالب توجه است که این مضمون در کتب آسمانی نیز آمده است ، به عنوان نمونه دو فراز از انجیل را در اینجا می آوریم :

شهر احتیاج ندارد که آفتاب یا ماه آن را روشنایی دهد ، زیرا که جلال خدا آن را منور می سازد .(3)

دیگر شب نخواهد بود و احتیاج به چراغ و نور آفتاب ندارند ، زیرا که خداوند خدا برایشان روشنایی می بخشد .(4)

این بود نمی از یم ، قطره ای از دریا و اندکی از بسیار ویژگیهای امامان نور در آیات نورانی قرآن کریم ، که تحت عنوان « فراتر از خورشید » تقدیم گردید .

*

ص: 50


1- 1 . شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 381 ؛ طبرسی ، اعلام الوری ، ج 2 ، ص 293 .
2- 2 . طبری ، دلائل الامامة ، ص 454 و 486 .
3- 3 . کتاب مقدس ، عهد جدید ، مکاشفه یوحنا ، 21 : 24 .
4- 4 . همان ، 23 : 5 .

این بخش را با حدیثی از امام باقر علیه السلام در همین رابطه حُسن ختام می بخشیم :

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه ی هشتم از سوره تغابن خطاب به ابوخالد کابلی فرمود :

وَاللّه ِ یا اَبا خالِدٍ : لَنُورُ الاِْمامِ فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضیئَةِ بِالنَّهار ؛

وَهُمْ وَاللّه ِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤمِنینَ ، وَیَحْجُبُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشاءُ فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ ؛(1)

به خدا سوگند ای اباخالد ، نور امام در دلهای مؤمنان از نور خورشید فروزان در وسط روز پرنورتر است .

به خدا سوگند امامان دلهای مؤمنان را منوّر می سازند ، لکن نور آنها را از هر کس بخواهد در حجاب قرار می دهد ، پس دلهای آنها تاریک می گردد .

* * *

ص: 51


1- 1 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 194 .

ص: 52

نقش امام در زدودن تاریکی ها

نور و ظلمت دو واژه ی متقابل هستند ، و هر دو بر دو قسم هستند :

1 . محسوس

2 . غیرمحسوس

خداوند منان از روی حکمت بالغه و رحمت واسعه اش برای زدودن ظلمتهای مادی ، انوار مادی و برای زدودن ظلمتهای معنوی ، انوار معنوی قرار داده است .

خداوند برای زدودن تاریکی های محسوس ، خورشید ، ماه ، ستارگان ، چراغ ، شمع ، انواع پرتو افکن های نفتی ، گازی ، برقی و غیره در اختیار انسانها قرار داده است .

این خورشید جهان افروز ملیونها سال است که با نور خود به کرات منظومه نور و حرارت داده ، با خاصیت میکروب زدایی خود محیط زیست را قابل زیست نموده ، با خاصیت پرورش خود گیاهان و جانداران را پرورش داده است .

ماه و ستارگان در غیاب خورشید نقش او را در سطحی فروتر انجام داده اند ، ولی هرگز خورشید ، ماه ، ستارگان و دیگر ابزار پرتوافکن و انرژی زا نمی توانند تاریکی دلها را بزدایند و از انوار درخشان خود بر دلهای تاریک بتابانند و تاریکی جهل ، حرص ، شقاوت و ... را از آن ها بزدایند .

برای زدودن تاریکی های معنوی انوار معنوی لازم است ، که با تابش آنها بر دلهای تاریک ، هر گونه تاریکی را از آنها بزدایند و با انوار الهی آنها را روشن و منور بنمایند .

ص: 53

در بخش پیشین با جلوه هایی از نور امام آشنا شدیم و دانستیم که نور امام از نور خورشید فراتر و پرفروغتر است .

برای زدودن تاریکی های معنوی خداوند نور امام را با قدرت و وسعت بسیار والایی قرار داده ، که بر هر دلی بتابد زوایای تاریک آن را منور می سازد و او را از تاریکی بیرون آورد به ساحل نجات ، سعادت ، رحمت و نور می رساند .

نور امام برافروخته از نور خدا و نور رسول خدا است ، از این رهگذر این عمل امام را قرآن کریم ، گاهی به خدا ، گاهی به رسول خدا و گاهی به امامان نور

نسبت می دهد :

1 . « اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ » ؛(1)

خدا ولی کسانی است که ایمان آورده اند ، آنها را از تاریکی ها به سوی نور بیرون می برد .

ظلمات در این آیه بی گمان ظلمتهای معنوی ، از قبیل گناه ، جهل و پیروی خلفای جور می باشد و نور در مقابلْ عبارت از توبه ، ایمان و پیروی از اولیای الهی است ، چنانکه امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود :

از ظلمت های گناه به سوی نور توبه و مغفرت به وسیله ی پیروی از امام عادلِ انتخاب شده از سوی خدا بیرون می برد .(2)

2 . « کِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ » ؛(3)

این کتابی است که آن را به سوی تو فروفرستادیم تا مردمان را از تاریکی ها به سوی نور بیرون ببری .

در این آیه نیز منظور از تاریکی ها ، تاریکی های معنوی می باشد .

3 . « أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها » ؛(4)

ص: 54


1- 1 . سوره بقره ( 2 ) ، آیه 257 .
2- 2 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 375 .
3- 3 . سوره ابراهیم ( 14 ) ، آیه 1 .
4- 4 . سوره انعام ( 6 ) ، آیه 122 .

آیا کسی که مرده است ، پس او را زنده کردیم و برای او نوری قرار دادیم که به وسیله ی آن در میان مردم گام می سپارد ، آیا او همانند کسی است که در میان تاریکی ها باشد و از آن بیرون شدنی نباشد ؟ !

در آیه ی نخستین از بیرون آمدن انسانها از تاریکی های معنوی به وسیله ی خدا ، در آیه ی دوم به وسیله ی پیامبر اکرم و در آیه ی سوّم به وسیله ی امامان گفتگو شده است .

در آیات فراوان تأکید شده که هدایت نور و ضلالت ظلمات است ، هدایت زندگی

و ضلالت مرگ است ، از این رهگذر معلوم می شود که مهم ترین نقش امامان نور ، زنده کردن دلهای مرده و بیرون آوردن آنها از تاریکی ها به سوی نور ایمان می باشد .

از تقابل نور و ظلمات در این آیات استفاده می شود که امام عادل مشعل هدایت و خلفای جور کانون ظلمات هستند ، چنانکه در احادیث فراوان به این حقیقت اشاره شده است :

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود :

« مَیْت » یعنی کسی که چیزی نمی داند ، « نُور » یعنی امامی که از او پیروی کنند ، « ظُلُمات » یعنی کسی که امام را نشناسد .(1)

و در حدیث دیگری فرمود :

مَیْت ؛ کسی که امامت را نمی داند ، نُور ؛ امامی که از او پیروی کنند ، که علی بن ابی طالب است و ظُلُمات ؛ این مردمانی که چیزی نمی دانند .(2)

و در تفسیر قمی آمده است :

مَیْت ؛ جاهل به حق و ولایت ، نُور ؛ ولایت و ظُلُمات ؛ ولایتِ غیرامامان می باشد .(3)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به هنگام گفتگو از خلقت نوری امامان فرمود :

خداوند بعد از من و بعد از علی ، یازده تن امام برگزید ، یکی پس از دیگری ،

هر کدام درگذرد دیگری جای او برخیزد ، همانند ستارگان آسمان ، که هر

ص: 55


1- 1 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 185 .
2- 2 . عیاشی ، التفسیر ، ج 1 ، ص 376 .
3- 3 . علی بن ابراهیم ، تفسیر القمی ، ج 1 ، ص 215 .

ستاره ای غروب کند ، ستاره ای دیگر طلوع می کند ، که هدایتگرانِ هدایت یافته هستند ، هر کس به آنها حیله کند ، یا آنها را خوار سازد ، به آنها صدمه نمی زند ، آنها حجت خدا در روی زمین و گواهان خدا در میان بندگان خدا هستند ، هر کس از آنها اطاعت کند ، از خدا اطاعت کرده و هر کس آنها را نافرمانی کند ، خدا را نافرمانی کرده ، آنها همواره با قرآن و قرآن با آنهاست ، از یکدیگر جدا نشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند .(1)

همه ی انوار حسّی و ظاهری محیط ظاهری و مادی را روشن می سازند ولی انوار درخشان الهی هم محیط زندگی معنوی انسان را در این سرای روشن می سازند ، هم در آن سرای ، پیشوایان نور هم در این جهان راهبر و راهنما هستند و دلهای مستعد را از نور ایمان آکنده می سازند ، هم در سرای آخرت پیشوا و پشتیبان هستند و اهل ایمان را تا مراتب والای رحمت الهی رهنمون می شوند :

« یَوْمَ تَرَی الْمُوءْمِنِینَ وَ الْمُوءْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ » ؛(2)

روزی که مردان و زنان با ایمان را می بینی که نورشان در پیشاپیش آنها و از سوی راست آنها پیش می تازد .

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود :

امامان نور روز رستاخیز پیشاپیش مؤمنان و از سوی راست آنان پیش می تازند تا آنها را به جایگاه خود در بهشت برسانند .(3)

انوار درخشان الهی همانند انوار حسّی جهان طبیعت است ، اگر کسی نخواهد از نور خورشید استفاده کند ، بین خود و نور خورشید عایق ایجاد کند ، از نور خورشید محروم خواهد بود ، شرط استفاده از انوار الهی نیز پیروی از نور الهی است ، چنانکه در شماری از آیات قرآن این معنی به صراحت آمده است ،

ص: 56


1- 1 . سید هاشم بحرانی ، البرهان ، ج 9 ، ص 497 .
2- 2 . سوره حدید ( 57 ) ، آیه 12 .
3- 3 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 195 .

از جمله :

« وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ » ؛(1)

و پیروی کردند از نوری که با او نازل شده است .

پس اگر کسی از این نور پیروی نکند و از تابش نور الهی بر دلش جلوگیری نماید ، از آثار حیاتبخش آن محروم خواهد بود ، و لذا می بینیم که قرآن کریم در مورد هدایتگری خود می فرماید :

« ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ » ؛(2)

این کتاب که شکی در آن نیست ، هدایت است برای پارسایان .

قرآن برای همه ی انسانها هدایتگر است ، ولی تنها تقوا پیشگان از هدایت آن سود می برند .

امام نیز خورشید فروزانی است که هر لحظه نورافشانی می کند ، ولی تنها کسانی از این انوار بیکران بهره می برند که از آنها پیروی کنند و بین خود و این انوار درخشانْ با گناهان سدّ ایجاد نکنند .

قرآن کریم شرط استفاده از انوار الهی را ایمان و عمل صالح معرفی کرده می فرماید :

« رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ » ؛(3)

پیامبری آیه های روشنگر خداوند را برای شما تلاوت می کند ، تا کسانی را که ایمان آورده عمل صالح انجام دهند ، از تاریکی ها به سوی نور بیرون آورد .

روی این اساس شرط استفاده از نور الهی ایمان و عمل صالح است ، اگر ایمان و عمل نباشد ، انسان از این نور محروم می شود .

ص: 57


1- 1 . سوره اعراف ( 7 ) ، آیه 157 .
2- 2 . سوره بقره ( 2 ) ، آیه 2 .
3- 3 . سوره طلاق ( 65 ) ، آیه 11 .

اگر مردم نخواهند از نور امام استفاده کنند ، امام در پشت پرده ی غیبت قرار می گیرد و همگان از ارتباط مستقیم - دو سویه - محروم می شوند .

وجود مقدس امام عصر علیه السلام به علی بن مهزیار فرمود :

یَابْنَ الْمازِیارِ ، اَبی : اَبُومُحَمَّدٍ عَهِدَ اِلَیَّ اَنْ اُجاوِرَ قَوْماً غَضِبَ اللّه ُ عَلَیْهِمْ ؛(1)

ای پسر مهزیار ، پدرم ابومحمّد ( امام حسن عسکری علیه السلام ) با من پیمان بسته که با قومی که خداوند به آنها غضب کرده مجاورت نکنم .

امیرمؤمنان علیه السلام در بیان شفافی راز این محرومیت را توضیح می دهد :

وَاعْلَمُوا اَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ للّه ِِ عَزَّوَجَلَّ ، وَلکِنَّ اللّه َ سَیُعْمی خَلْقَهُ عَنْها بِظُلْمِهِمْ وَجَوْرِهِمْ وَاِسْرافِهِمْ عَلی اَنْفُسِهِمْ ؛(2)

بدانید که زمین هرگز خالی از حجت خدای عزوجل نمی شود ، لکن خداوند آفریده هایش را به جهت جور ، ستم و اسرافشان بر خودشان ، - از دیدار حجت خدا - نابینا می سازد .

* * *

ص: 58


1- 1 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 52 ، ص 12 .
2- 2 . نعمانی ، الغیبة ، ص 141 .

واژه و اصطلاح شناسی مهدویت

اشاره

« مَهْدَوِیَّت » منسوب به « مَهْدِی » است .

« مَهْدیّ » اسم مفهول از واژه « هَدْی » است .

واژه « هَدْی » مطابق گفته اهل لغت دو اصل دارد .

ابن فارس پیشتاز واژه شناسانِ ریشه یاب در این رابطه می گوید :

لهُ اَصْلاَنِ :

1 . اَلتَقَدَّمُ لِلاِْرْشَادِ ؛

2 . بَعْثَةُ لَطَف .

برای واژه « هَدی » دو ریشه هست :

1 . جلو افتادن و پیشی جستن به جهت راهنمایی

2 . هدیه و پیشکش فرستادن .(1)

آنگاه برای توضیح بیشتر می فرماید :

هَدَیْتُهُ الطرَّیقَ ؛ یعنی : از او پیشی جستم تا راه را به او نشان دهم ، و هر کس به این منظور جلو بیفتد ، به او : « هادی » می گویند .

« الْهُدی » خلاف « الضَّلاَلَةِ » ؛ یعنی : هدایت ، که معنای مقابل ضلالت است . نیز

ص: 59


1- 1 . ابن فارس ، معجم مقاییس اللّغة ، ج 6 ، ص 42 .

از همان معنی نشأت گرفته است .

به سر و گردن حیوان « هادی » گویند ، زیرا از حیوان پیشی می گیرد . و پیکرش را به دنبال خود می کشد .

به عصا « هادی » گویند ، زیرا از صاحب عصا پیشی می گیرد ، گویی او را هدایت می کند.(1)

سپس در مورد ریشه دوم توضیح می دهد :

« اَلْهَدِیَّةُ » مَا اُهْدِیَتْ مِنْ لَطَفٍ اِلی ذِی مَوَدَّةٍ ؛ یعنی : « هدیّه » چیزی است که به عنوان پیشکش به دوستی اهدا می شود .

به عروس « هَدِیّ » گفته می شود ، زیرا به داماد اهدا می گردد .

به قربانی « هَدْی » گفته می شود ، زیرا به حرم مکه بیت الحرام تقدیم می گردد .(2)

خلیل پیشتاز اهل لغت سخنانی در همان مقوله آورده ، می افزاید :

« هادی » از هر چیزی اولِ آن است ، جوانه هر درختی را « هادی » گویند .

« هُدی » نقیضِ « ضلالت » است .

« هَدْی » در لغت « غَوْر » به معنای « تبیین » می باشد ، آیه شریفه : « اَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ »(3) نیز به لغت آنها نازل شده است .(4)

« غَوْر » سرزمین پست را گویند ، در اینجا سرزمین « تهامه » منظور شده است .(5)

ص: 60


1- 2 . همان .
2- 1 . همان ، ص 43 .
3- 2 . یعنی : آیا برای آنها آشکار نشده است ؟ سوره طه ( 20 ) ، آیه 128 .
4- 3 . خلیل بن احمد ، کتاب العین ، ترتیب کتاب العین ، ص 879 .
5- 4 . غَوْر ؛ دره ، جلگه و سرزمین پست را گویند ، شماری از سرزمین هایی که به غَور مشهورند ، عبارتند از : ا ) غَوْر تهامه ، از ذات عرق تا دریا ، در سرزمین حجاز . ب ) غَوْر اردن ، از دمشق تا بیت المقدس . ج ) غَوْر عماد ، محلی در دیار بنی سُلیم . د ) غَوْر مَلَح ، آب بنی عدویه . همه اینها « غَوْر » به فتح غین است ( یاقوت ، معجم البلدان ، ج 4 ، ص 216 ) ولی رشته کوهی در افغانستان هست که « غُور » نامیده می شود ، این رشته کوه در میان غزنه و هرات واقع است ( یاقوت ، همان ، ص 218 ) و امروزه « هزارستان » نامیده می شود ، ساکنان آن منطقه به « هزاره » مشهوراند ، زبان آنها فارسی و مذهبشان تشیع است . ( مُعین ، فرهنگ فارسی ، ج 6 ، ص 2276 ) .

ابن اثیر گوید : « هادی » از نامهای خداوند متعال است ، زیرا خداوند بندگان را بینش عطا کرده ، راه شناخت را به آنها ارایه داده ، آنها را به آنچه برای بقا و ادامه زندگی لازم است ، رهنمون شده است .(1)

از دیگر معانی « هدی » سمت و سوی می باشد ، در حدیث آمده است :

« وَ اهْدُوا هَدی عَمَّار » .

یعنی : مطابق سیره عمار حرکت کنید و خود را بر اساس سیرت و صورت او شکل دهید .(2)

ابن منظور می افزاید :

« هُدی اللّه ِ »(3) یعنی آن صراط و طریقی که خدا به سوی آن فرا خوانده .

« اِنَّ عَلینَا لَلْهُدی »(4) یعنی : بر ماست که راه را تبیین کنیم .(5)

« هُدیً » به معنای « هادی » نیز آمده ، مانند : « اَوْ اَجِدُ عَلی النَّارِ هُدیً »(6)

« تَهَادِی » به معنای به یکدیگر هدیه دادن است ، چنانکه در حدیث آمده :

« تَهَادُوا تَحَابُّوا » .

به یکدیگر هدیه بدهید تا محبت یکدیگر را جلب نمایید .(7)

*

ص: 61


1- 5 . ابن اثیر ، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر ، ج 5 ، ص 253 .
2- 1 . همان .
3- 2 . سوره بقره ( 2 ) ، آیه 120 .
4- 3 . سوره اللیل ( 92 ) ، آیه 12 .
5- 4 . ابن منظور ، لسان العرب ، ج 15 ، ص 59 .
6- 5 . سوره طه ( 20 ) ، آیه 10 .
7- 6 . ابن منظور ، لسان العرب ، ص 61 ؛ کلینی ، الکافی ، ج 5 ، ص 144 .

گلواژه مهدی

ابن اثیر در تشریح واژه مهدی می نویسد :

اَلْمَهْدی ؛ الَّذِی قَدْ هَدَاهُ اللهُ اِلی الْحَقِّ ، وَ قَدِ اسْتُعْمِلَ فی الاَْسْمَاءِ حَتَّی صَارَ کَالاَْسْمَاءِ الْغَالِبَةِ ، وَ بِهِ سُمِّیَ الْمَهْدیُّ الَّذی بَشَّرَ بِهِ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله اَنَّهُ یَجِی ءُ فی آخِرِ الزَّمَانِ ؛(1)

مهدی ، یعنی : کسی که خدا او را به حق هدایت نموده ، این واژه به عنوان نام آن قدر به کار رفته که همانند عَلَم به غَلَبَه شده است .

آن مهدی که پیامبر نوید آمدنش را در آخر الزمان داده ، به همین عنوان : « مهدی » نامیده شده است .

طریحی در این رابطه می نویسد :

اَلْمَهْدی اِسْمٌ لِلْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّد علیهم السلام ، الَّذِی بَشَّرَ بِمَجِیئِهِ فی آخِرِ الزَّمَانِ ... وَ هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری ( عج ) ؛(2)

مهدی نام قائم آل محمد علیهم السلام است ، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آمدنش در آخر الزمان بشارت داده ... او محمد بن الحسن العسکری علیه السلام می باشد .

دستور زبان عربی و قوانین نحوی ایجاب می کند که « مَهْدی » اسم مفعول از واژه « هَدی » به معنای هدایت یافته باشد .

در این صورت آن در اصل « مَهْدویٌ » بر وزن « مَنْصُورٌ » بوده ، با توجه به سنگینی خروج از واو ساکنه به سوی یاء ، واو تبدیل به یاء ، و در یاء ادغام شده ، و ضمه دال به جهت رعایت یاء تبدیل به کسره ، و در نتیجه « مَهْدیٌ » شده ، چنانکه در همه جا این شیوه رایج است ، پس « مَهْدی » اسم مفعول است ، همانند ، مَرْمی ، مَقْضی ، مَنْفی ،

ص: 62


1- 7 . ابن اثیر ، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر ، ج 5 ، ص 254 .
2- 1 . طریحی ، مجمع البحرین ، ج 1 ، ص 475 .

مَشْوی ، مَأْتِی ، مَنْسی و امثال آنها .

ولی در اینجا یاقوت حموی سه احتمال دیگر نیز داده است :

1 . مَهْدی ، به معنای کسی که خود به خود هدایت یافته ، بدون اینکه دیگری او را هدایت نموده باشد .

2 . مَهْدی ، اسم مکان از ریشه هَدی باشد ، یعنی هدایتگاه .

3 . منسوب به « مَهْد » به معنای گهواره باشد ، برای تشبیه آن حضرت به حضرت عیسی علیه السلام که در گهواره سخن گفت .(1)

ما در عین اینکه جولان فکری یاقوت را می ستاییم ، به پیروی از اهل لغت و بزرگان علم نحو ، آن را اسم مفعول می دانیم ، ولی معتقدیم که اینجا اسم مفعول به معنای اسم فاعل است .

در ادب عربی و آیات قرآنی مواردی داریم که اسم مفعول به معنای فاعل آمده ، مانند « مَأْتِی » در آیه شریفه :

« اِنَّ وَعْدَهُ کَانَ مَأْتِیا » ؛(2)

به راستی وعده او آمدنی است .

« مَأْتِی » دقیقا همانند « مَهْدی » اسم مفعول از ریشه « أَتَی » می باشد ، لکن بسیاری از مفسران و محدثان تصریح کرده اند که « مَأْتِی » در این آیه به معنای « آت » می باشد ، یعنی : اسم مفعول به معنای اسم فاعل آمده است .(3)

آمدن اسم مفعول به معنای اسم فاعل در ادب عربی سابقه دارد ، به عنوان یک مثال : اعشی در قول شاعر :

« وَ سَاعَیْتُ مَعْصّیا اِلیهَا وُشَاتَهَا » .

ص: 63


1- 1 . یاقوت ، معجم البلدان ، ج 5 ، ص 229 .
2- 2 . سوره مریم ( 19 ) ، آیه 61 .
3- 3 . طبرسی ، مجمع البیان ، ج 6 ، ص 804 ؛ قرطبی ، الجامع لأحکام القرآن ، ج 11 ، ص 126 ؛ علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 6 ، ص 282 و ج 8 ، ص 90 .

گفته که « مَعْصّیا » به معنای « عَاصِیا » می باشد .(1)

یکی از شواهدی که می توان برای گلواژه مهدی آورد و ادعا کرد که « مهدی »

به معنای « هادی » می باشد ، این است که در صدها مورد این دو واژه در کنار هم آمده ، و همه جا « هادی » بر « مهدی » مقدم شده ، و اگر مهدی به معنای اسم مفعول بود ، بلاغت ایجاب می کرد که مهدی بر هادی مقدم شود ، زیرا شخص راهنما باید نخست خود هدایت یافته باشد ، سپس در صدد هدایت دیگران باشد و اینک اشاره ای کوتاه به چند مورد از مواردی که این دو واژه در کنار یکدیگر آمده است :

1 . یَا اَبَا الْقَاسِمِ امْضِ هَادیا مَهْدیّا .(2)

2 . اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ هَادِیا مَهْدیّا .(3)

3 . اِنْ تُوَلّوُهُ تَجِدُوهُ هَادِیا مَهْدیّا .(4)

4 . اِنْ تَسْتَخْلِفُوا عَلیّا تَجِدُوهُ هَادِیا مَهْدیّا .(5)

5 . اِنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدی هَادِیا مَهْدیّا .(6)

6 . اَقْدِمْ حُسَیْنُ هَادِیا مَهْدیّا .(7)

7 . فَهُنَاکَ یَظْهَرُ مُبَارَکا زَکیّا وَ هَادِیا مَهْدیّا .(8)

8 . فَمَنْ اَحَبَّهُ وَ اتَّبَعَهُ کَانَ هَادِیا مَهْدیّا .(9)

ص: 64


1- 4 . ثعلبی ، الکشف و البیان ، ج 6 ، ص 222 .
2- 1 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 18 ، ص 314 .
3- 2 . همان ، ج 21 ، ص 371 .
4- 3 . همان ، ج 34 ، ص 323 .
5- 4 . همان ، ج 35 ، ص 398 .
6- 5 . همان ، ج 43 ص 334 .
7- 6 . همان ، ج 45 ، ص 25 .
8- 7 . همان ، ج 51 ، ص 163 .
9- 8 . همان ، ج 81 ، ص 195 .

9 . اَلَّذِی اصْطَفیتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیا مَهْدیّا .(1)

10 . جَعَلْتَهُ هَادِیا مَهْدیّا لِمَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ .(2)

ذوق سلیم ایجاب می کند که اگر « مهدی » به معنای « ره یافته » و « هادی » به معنای « راهبر » باشد ، در تمام مواردی که این دو واژه در کنار یکدیگر به کار می روند « مهدی » مقدّم بر « هادی » باشد ، در حالی که در سخنان فصیح ترین انسانِ روی زمین حضرت خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله ، و در بیانات امرای کلام ، حضرات معصومین علیهم السلام همه جا « هادیا » مقدّم بر « مهدیا » آمده ، که ده نمونه آن تقدیم گردید .

فرق هادی و مهدی

اگر « مهدی » اسم مفعول و به معنای اسم فاعل باشد ، این سؤال پیش می آید که آیا در میان « هادی » و « مهدی » فرقی هست یا هر دو مترادف می باشند ؟

با توجّه به وسعت ادبیات عرب ، و اصرار بسیاری از ادیبان بر اینکه هیچ واژه ای در زبان عربی مترادف نیستند ، بلکه فرقه ایی دارند ، اگر چه در مواردی بر ما پوشیده باشد ، ما تصور می کنیم :

1 . واژه « مهدیّ » رساتر و بالاتر از واژه « هادی » است ، زیرا : « کثرة المبانی تدلّ علی کثرة المعانی » .(3)

2 . علمای لغت در معنای « مهدی » گفته اند : « اَلَّذِی قَدْ هَدَاهُ اللهُ اِلی الْحَقِّ ؛ مهدی به کسی گویند که خداوند او را به راستی به حق رهمنون شده باشد »(4) در حالی که « هادی » به مطلق راهبر گفته می شود .

ص: 65


1- 9 . همان ، ج 94 ، ص 75 .
2- 10 . همان ، ج 101 ، ص 263 .
3- 1 . تشدید یاءِ مهدی موجب می شود که آن پنج حرفی ، و یک حرف بیش از هادی داشته ، مشمول قاعده کثرت مبانی دلالت بر کثرت معانی می کند باشد .
4- 2 . ابن اثیر ، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر ، ج 5 ، ص 254 ؛ ابن منظور ، لسان العرب ، ج 15 ، ص 59 .

3 . هنگامی که « مهدی » را به معنای فاعل می گیریم ، به جای تعریف فوق می توانیم بگوییم : المهدی ، الّذی قد جعله اللّه هادیا ؛ مهدی کسی است که خداوند او را به عنوان راهبر قرار داده است . و این معنی را از آیات شریفه :

« وَ جَعَلْنَاهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنَا » .

ما آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند ؛(1) و نظایر آنها ؛(2) استفاده می کنیم ، که این پیشوایانْ امت را به سوی حق راهبری می کنند ، لکن به فرمان خدا ، و این شرط در واژه هادی منظور نشده است .

4 . « مهدی » بی گمان از مصادیق « اَفَمَنْ یَهْدی اِلی الْحَقِّ اَنْ یُتَّبَعَ »(3) می باشد ، ولی « هادی » به دلیل اعمّ بودنش ممکن است از مصادیق : « اَمَّنْ لاَیَهِدیّ إِلاّ اَنْ یُهْدی »(4) باشد .

5 . امام باقر علیه السلام در مورد اینکه چرا مهدی آل محمد علیهم السلام « مهدی » نام گذاری شد ؟ فرمود :

فَاِنَّمَا سُمِّیَ الْمَهْدیُّ ، لاَِنَّهُ یَهْدی لاَِمْر خَفیَ ؛(5)

او را از این جهت مهدی نامیدند که به رازی پنهان هدایت می کند .

و در نقلی فرمود :

وَ اِنَّمَا سُمی الْمَهْدیُّ مَهْدیّا ، لاَِنَّهُ یَهْدی اِلی اَمْرِ خَفیَ .(6)

این حدیث در منابع اهل سنت نیز از امام باقر علیه السلام روایت شده است .(7)

ص: 66


1- 1 . أنبیاء ( 21 ) : 73 .
2- 2 . سجده ( 32 ) : 24 .
3- 3 . یعنی : آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند شایسته پیروی است ؟
4- 4 . یعنی : و یا کسی که خود هدایت نمی شود ، جز اینکه دیگری او را هدایت کند ؟ ( سوره یونس (10 ) ، آیه 35 ) .
5- 5 . شیخ صدوق ، علل الشرایع ، ج 1 ، ص 161 ، ب 129 ، ح 3 ؛ شیخ حر عاملی ، اثبات الهداة ، ج 3 ، ص 498 ، ب 32 ، ح 268 .
6- 6 . نعمانی ، الغیبة ، ص 237 ، ب 13 ، ح 26 .
7- 7 . سلمی ، عقد الدرر ، ص 40 ، مقدسی ، فرائد فوائد الفکر ، ص 253 .

این نکته نیز در واژه هادی منظور نشده است .

در این حدیث شریف ، اگر کلمه « یُهْدی » را به صیغه معلوم ( یَهْدی ) بخوانیم ،

دلیل دیگری می شود بر اینکه « مَهْدی » به معنای اسم فاعل ( هدایتگر ) می باشد ، نه اسم مفعول ( هدایت شده ) ، ولی چون می توان آن را « یُهْدی » به صیغه مجهول خواند ، از این نظر آن را به عنوان یک دلیل مستقل نیاوردیم .

نکته ظریف دیگری راغب در مفردات آورده و بر آن پا فشرده و آن اینکه :

اَلْهِدَایَةُ دَلاَلَةٌ بِلُطْفٍ ؛

هدایت ، یعنی : راهبری و راهنمایی از روی مهرورزی .(1)

سپس می فرماید : اگر معنای هدایت ، راهبری از روی مهر و محبت است ، پس چگونه قرآن کریم می فرماید : « وَ یَهْدیهِ اِلی عَذَابِ السَّعِیرِ » ؛(2) او را به سوی عذاب جهنم رهنمون می شود ؟ در پاسخ می فرماید : آن از باب تهکّم و مبالغه در ادای مقصود است ، از قبیل : « فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلیم » ؛ « آنان را با عذابی جانکاه بشارت بده » .(3) یعنی : به طوری که « بشارت » به معنای مژده دادن است ، ولی در مواردی در مقام تهدید به شر به کار می رود ، « هدایت » نیز به معنای رهبری و راهبری از روی لطف و مهرورزی است ، ولی ممکن است در مواردی به دلایل خاصی در رهبری به قهر و شر نیز استعمال شده باشد .(4)

با توجه به همه مطالب یاد شده ، معنای اصطلاحی « مهدی » عبارت می شود از : « کسی که خداوند او را به راستی به حق هدایت کرده و او را به راهبری خلق برگزیده ، او نیز خلق را از روی مهر و محبت به سوی حق رهنمون می شود » .

و آنْ نامِ نامی و لقب گرامی مصلح و منجی آخر الزّمان است که در همه ادیان نوید

ص: 67


1- 1 . راغب اصفهانی ، المفردات فی غریب القرآن ، ص 538 .
2- 2 . سوره حج ( 22 ) ، آیه 4 .
3- 3 . سوره آل عمران ( 3 ) ، آیه 21 .
4- 4 . راغب اصفهانی ، همان .

آمدنش داده شده ، در اسلام نیز در آیات قرآن و کلمات درر بار پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام به روشنی و شفافی بیان شده است .(1)

مهدی در آیینه وحی

گلواژه « مهدی » در قرآن کریم نیامده ، ولی بیش از سیصد آیه ، از آیات قرآن کریم ، در احادیث اهل بیت عصمت و طهارت به حضرت مهدی علیه السلام تفسیر و تأویل شده است .(2)

دیگر مشتقات واژه « هدی » 320 بار در قرآن کریم آمده است .(3)

مشتقات این واژه در قالب 70 شکل در قرآن به کار رفته است .(4)

مهدی در آیینه عترت

اشاره

گلواژه « مهدی » در سخنان درر بار پیامبر اکرم و ائمه اطهار صلوات اللّه علیهم اجمعین صدها بار آمده و احصای آنها غیر ممکن می نماید ، صرفا به عنوان تبرّک به یک مورد از آثار بر جای مانده از قرن اول اشاره می کنیم :

کتاب سلیم بن قیس

در تنها کتاب بر جای مانده از قرن اول هجری ، کتاب سلیم بن قیس ، از اصحاب

ص: 68


1- 5 . ابن اثیر ، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر ، ج 5 ، ص 254 ؛ طریحی ، مجمع البحرین ، ج 1 ، ص 475 .
2- 1 . در این رابطه آثار مستقل فراوان تألیف شده ، که از آن جمله است : ا ) المحجة فیما نزل فی القائم الحجة ، از سید هاشم بحرانی ، شامل 110 آیه . ب ) المهدی فی القرآن ، از آیت اللّه سید صادق شیرازی ، شامل 106 آیه . ج ) سیمای امام زمان در آیینه قرآن ، از نگارنده سطور ، شامل 300 آیه . کتاب شناسی عناوین فوق با 20 عنوان دیگر را در کتابنامه حضرت مهدی علیه السلام ملاحظه فرمایید . ( نگارنده ، کتابنامه حضرت مهدی ، ج 2 ، ص 808 ) .
3- 2 . محمد فؤاد عبدالباقی ، المعجم المفهرس ، ص 731 - 736 .
4- 3 . هیئت تحریریه مجمع اللغة العربیه مصر ، معجم الفاظ القرآن الکریم ، ج 2 ، ص 785 .

امیرالمؤمنین علیه السلام ، گلواژه « مهدی » مکرر آمده ، از جمله :

1 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود :

مِنَّا وَالَّذِی نَفسی بیدِهِ ، مَهْدِیُ هذِهِ الاُْمَّةُ ؛(1)

سوگند به خدایی که جانم در دست قدرت اوست ، مهدی این امت از ماست .

2 . آنگاه در مقام بیان فضیلت امامان ، اشاره به امام حسین علیه السلام کرد و فرمود :

سپس اوصیای من از نسل این فرزندم می باشد، که از آن جمله است مهدی.(2)

3 . امیرمؤمنان اسامی دوازده امام را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده ، در پایان خطاب به سلیم بن قیس فرمود :

مِنْهُمْ وَ اللهِ یَا بنی هِلاَلٍ مَهْدیُ هذِهِ الاُْمَّةِ ؛(3)

ای سلیم بن قیس هلالی ، به خدا سوگند مهدی این امت نیز از آنهاست .

4 . امیرمؤمنان در ضمن یک حدیث طولانی عملکرد سیاه سپاه سفیانی را برای معاویه شرح می دهد و در پایان می فرماید :

وَ یَبْعَثُ اللهُ لِلْمَهْدیِ أَقْوَاما یُجْمَعُونَ مِنَ الاَْرْضِ ، قَزَعَ کَقَزَعِ الْخَریفِ ؛(4)

آنگه خداوند مردانی را برای یاری مهدی بر می انگیزاند ، که همانند قطعات ابر پاییزی از اطراف زمین گرد آورده می شوند .

5 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مقام بیان مناقب اهل بیت فرمود :

اَلاَ وَ نَحْنُ بَنُو عَبْدِ الْمُطَّلِبِ سَادَةُ اَهْلِ الْجَنَّةِ ، اَنَا وَ عَلیٌ وَ جَعْفَرُ وَحَمْزَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسینُ وَ فَاطِمَةُ وَ الْمَهْدیُ ؛(5)

ص: 69


1- 1 . سلیم بن قیس ، کتاب سلیم ، ص 18 .
2- 2 . همان ، ص 19 .
3- 3 . همان ، ص 65 .
4- 4 . همان ، ص 160 .
5- 1 . همان ، ص 204 .

آگاه باشید که ما فرزندان عبدالمطلب سروران بهشت هستیم ، من ، علی ، جعفر ، حمزه ، حسن ، حسین ، فاطمه و مهدی .

کتاب سلیم بن قیس در عهد امیرالمؤمنین علیه السلام به رشته تحریر در آمده ، در آن ایام بیش از دو قرن به میلاد مسعود حضرت مهدی موعود باقی بود .

نگاهی گذرا به احادیث مهدویت در این تنها اثر بازمانده از نیمه اولِ قرن اول ، این حقیقت را به وضوح اثبات می کند که عنوان « مهدی » به عنوان یکی از نام های رائج حضرت ولی عصر ( عج ) در آن زمان مطرح بوده است .

گستره واژه مهدی

در کنار استعمال گلواژه مهدی در مهدی آخر الزّمان ، به مفهوم عام خود در مورد هر یک از معصومین علیهم السلام نیز به کار می رفت ، که به چند نمونه از آنها می پردازیم :

1 . یک نفر اعرابی به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله شرفیاب شده ، پس از مشاهده معجزه ای اسلام پذیرفته ، آنگاه مدیحه ای در مورد آن حضرت سروده ، به مطلع زیر :

اَلاَ یَا رَسُولَ اللهِ اِنَّکَ صَادِقٌ فَبُورِکْتَ مَهْدیا وَ بُورِکْتَ هَادیا

هان ای فرستاده خدا ، تو راستگوی هستی ، چه راهبر مبارکی و چه راهنمای با برکتی هستی .(1)

2 . حسان بن ثابت ، شاعر معروف روز غدیر ، چندین چکامه در سوک رسول خدا سروده ، در یکی از ابیات آن می گوید :

جَزَعا عَلی الْمَهْدیِ اَصْبَحَ ثَاویا یَا خَیْرَ مَنْ وَطی ءَ الْحِصی لاَتَبْعَدِ

افسوس بر راهبری که در زیر خاک ها نهان شد ، ای بهترین انسانی که گام در ریگستان حیات نهادی ، از ما دور مشو .(2)

در این دو نمونه ای که تقدیم شد ، واژه « مهدی » در مورد رسول خدا به کار رفته ،

ص: 70


1- 2 . خزاز ، کفایة الأثر ، ص 173 .
2- 1 . ابن سعد ، الطبقات الکبری ، ج 2 ، ص 322 .

که در این موارد به مفهوم عام خود ( راهبر معصوم و الهی ) به کار رفته است .

3 . ام سنان بنت خیثمه ، شاعر شیرزن مذحج در قصیده ای که در سوک امیرمؤمنان علیه السلام سروده ، می گوید :

اَمَا هَلَکْتَ اَبَا الْحُسینِ فَلَمْ تَزَلْ بِالْحَقِّ تُعْرَفُ هَادِیا مَهْدیّا

ای پدرِ حسین ، تو هرگز نمرده ای ، که همواره به حق راهبر و راهنما هستی .(1)

در این سوکنامه نیز واژه « مهدی » به مفهوم عام خود در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام به کار رفته است .

4 . حجاج بن مسروق جعفی ، از شهدای پاک باخته کربلا ، در رجزی که روز عاشورا می خواند ، خطاب به سالار شهیدان می گفت :

اَقْدِمْ حُسینا هَادیا مَهْدیا فَالیوْمَ تَلْقَی جَدَّکَ النَّبیا

ای حسین عزیز ، ای راهبر و راهنما ، به پیش ، که امروز جدّ بزرگوارت پیامبر اکرم را دیدار می کنی .(2)

حجاج بن مسروق مؤذن امام حسین علیه السلام در این رجز خود سالار شهیدان را مهدی

تعبیر کرده است .

در احادیثی که ده نمونه آن قبلا در همین بخش تقدیم گردید ، واژه « مهدی » در مورد رسول خدا ، امیرمؤمنان و دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام به همان مفهوم عام و وسیع خود به کار رفته است .

به طوری که در طول تاریخ افرادی ادعای الوهیت و رسالت نموده اند ، افرادی نیز ادعای مهدویت کرده اند و از این نام مقدس سوء استفاده نموده اند ، برخی از این موارد را در ادامه همین فصل برخواهیم شمرد .(3)

* * *

ص: 71


1- 2 . ابن عبدربه ، العقد الفرید ، ج 1 ، ص 350 .
2- 3 . ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابی طالب ، ج 4 ، ص 112 .
3- 1 . به هنگام گفتگو از زیدیه و اسماعیلیه .

ص: 72

موعودباوری در ادیان آسمانی

اشاره

در تمام ادیان آسمانی و مذاهب مختلف جهانی ، اعم از وثنیت ، کلیمیت ، مسیحیت ، مجوسیت ، اسلام و ... از مصلحی که در آخر الزمان ظهور کرده ، به جنایت ها و خیانت های انسان ها خاتمه خواهد داد ، و شالوده حکومت واحد جهانی را ، بر اساس عدالت و آزادی استوار خواهد کرد ، گفت و گوی شده و نوید آن مصلح آسمانی علاوه بر قرآن کریم ، در تمام کتاب های آسمانی ، چون : تورات ، انجیل ، زبور و ... آمده است .

اگر چه به جز قرآن ، همه کتاب های آسمانی دست خوش تحریف شده اند ، لکن باز جملاتی در آنها از دستبرد متولیان مصون مانده است ، که در آنها از آمدن مصلح آسمانی و بنیانگذار حکومت واحد جهانی سخن رفته است .

با توجه به اینکه این مطالب به صورت پیش گویی و مربوط به آینده بوده ، و مضامین آنها در قرآن کریم و اخبار متواتر اسلامی وارد شده ، از این رهگذر روشن می شود که این عبارت ها از منطق وحی سرچشمه گرفته و از دستبرد انسان ها درطول تاریخ مصون و محفوظ مانده است .

اینک ما متن قسمتی از نویدهای مهدی موعود را از کتب مقدسه یهودیان ، مسیحیان ، زرتشتیان و سایر کتاب هایی که در میان پیروان خود به عنوان کتاب آسمانی مطرح هستند ، نقل می کنیم ، تا اصالت موعودباوری و جهانی بودن اعتقاد به مهدی موعود روشن تر گردد .

ص: 73

مهدی موعود در زبور داود

اشاره

در زبور داود که تحت عنوان : « مزامیر » در لابه لای « عهد عتیق » به همه زبان های دنیا ترجمه شده و از سوی « انجمن پخش کتب مقدسه » در سراسر دنیا منتشر شده ، بیش از هر کتاب آسمانی دیگر پیرامون موعود آخر الزمان گفتگو شده است .

به جرأت می توان گفت : در هر بخشی از زبور اشاره ای به انتظار ، ظهور موعود ، پیروزی صالحان بر شریران ، تشکیل حکومت واحد جهانی ، تبدیل ادیان به یک آیین

محکم و استوار سخن رفته است .

ما به دلایل مختلف پیش از هر کتاب آسمانی ، زبور حضرت داود علیه السلام را مورد بررسی قرار می دهیم ، که برخی از دلایل آن به قرار زیر است :

1 . قرآن کریم در میان کتاب های انبیای سلف تنها زبور را مورد عنایت قرار داده ، در کنار تورات ، حتی مقدم بر تورات نام برده و به امت اسلامی اطلاع داده که در این کتاب در مورد موعود آخر الزمان اطلاع رسانی کرده است :

« وَلَقَدْ کَتَبْنَا فی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ، اَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُهَا عِبَادی الصَّالِحُونَ »؛(1)

ما علاوه بر ذکر ( تورات ) در زبور نیز نوشتیم که براستی زمین را بندگان شایسته ام به ارث خواهند برد .

طبق روایات متواتر اسلامی از طریق اهل تشیع و تسنن ، این آیه مربوط به ظهور حضرت مهدی علیه السلام است . قرآن کریم این عبارت را از زبور نقل کرده و جالب توجه است که این عبارت عینا در زبور فعلی موجود است :

اما حلیمان وارث زمین خواهند شد ... زیرا که بازوان شریر شکسته خواهد شد . و اما صالحان را خداوند تأیید می کند . خداوند روزهای کاملان را می داند . و میراث آنها خواهد بود تا ابد الآباد .(2)

ص: 74


1- 1 . سوره انبیا ( 21 ) ، آیه 105 .
2- 2 . عهد عتیق ، کتاب مزامیر ، مزمور 37 ، بندهای 11 ، 17 و 18 .

2 . علاوه بر قرآن کریم در انجیل نیز حضرت عیسی علیه السلام از زبور به طور مستقل نام برده می فرماید :

ضروری است که آنچه در تورات موسی ، صحف انبیا و زبور ، درباره من

مکتوب است به انجام رسد .(1)

3 . کتاب زبور به همان اندازه که مورد پذیرش و توجه قوم یهود است ، به همان اندازه مورد توجه مسیحیان نیز می باشد ، و لذا می بینیم که هاکس آمریکایی گوید :

امری غریب و بسیار عجیب است که مزامیری را که اسرائیلیان متقی و پرهیزکار قرن های متعدده قبل از مسیح نگاشتند ، فعلا در عبادت کلیسای مسیحی معمولٌ بِه ، و مناسب ذوق جمیع طوائف مسیحی می باشد .(2)

وی از آنجا به یک نتیجه منطقی رسیده می گوید :

و همین مطلب دلیل قوی بر صحت آنها می باشد که الهامی ، و از جانب خداست .

4 . در کتاب زبور بیش از هر کتاب آسمانی دیگر نوید موعود آمده است ، نگارنده در حدود چهل سال پیش کتاب زبور را به دقت بررسی کرده ، در 55 مزمور از 150 مزمور کتاب زبور ، نویدهای مربوط به موعود را یادداشت نمود .

از این رهگذر پیش از دیگر کتاب های آسمانی کتاب زبور حضرت داود علیه السلام را مورد بررسی قرار می دهیم :

شماری از نویدهای موعود در زبور داود

در اینجا فرازهای کوتاهی از کتاب زبور را از کتاب مقدس که توسط انجمن پخش کتب مقدسه از زبان های اصلی عبرانی ، کلدانی و یونانی ترجمه شده ، به سال 1904 میلادی در لندن به چاپ رسیده ، برای آگاهی خوانندگان عینا نقل می کنیم :

ص: 75


1- 1 . هاکس آمریکایی ، قاموس کتاب مقدس ، ص 798 .
2- 2 . همان .

1 . پیرامون وراثت صالحان :

1 . جان او در نیکویی شب را به سر خواهد برد ، و ذریت او وارث زمین خواهند شد .(1)

2 . زیرا که شریران منقطع خواهند شد . و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند شد .(2)

3 . هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود . و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد .(3)

4 . و اما صالحان را خداوند تأیید می کند . خداوند روزهای کاملان را می داند . و میراث ایشان خواهد بود تا ابد الآباد .(4)

5 . و اما نسل شریر منقطع خواهد شد . صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود .(5)

2 . پیرامون انتظار :

1 . بلی هر که انتظار تو را می کشد خجل نخواهد شد .(6)

2 . زیرا تو خدای نجات من هستی ، تمامی روز منتظر تو بوده ام .(7)

3 . زیرا که منتظر تو هستم .(8)

4 . برای خداوند منتظر باش و قوی شو ، او دلت را تقویت خواهد داد . بلی

منتظر خداوند باش .(9)

ص: 76


1- 1 . کتاب مقدس ، عهد عتیق ، کتاب مزامیر ، مزمور 25 ، بند 13 .
2- 2 . همان ، مزمور 37 ، بند 9 .
3- 3 . همان ، بند 11 .
4- 4 . همان ، بند 17 .
5- 5 . همان ، بند 29 .
6- 6 . همان ، مزمور 25 ، بند 2 .
7- 7 . همان ، بند 5 .
8- 8 . همان ، بند 22 .
9- 1 . همان ، مزمور 27 ، بند 14 .

5 . قوی باشید . او دل شما را تقویت خواهد داد ، ای همگانی که برای خداوند انتظار می کشید .(1)

6 . منتظر خداوند باش و طریق او را نگهدار ، تا ترا به وراثت زمین برافرازد .(2)

7 . انتظار بسیار برای خداوند کشیده ام .(3)

8 . چشمانم از انتظار خدا تار گردیده است .(4)

9 . منتظر خداوند هستم ، جان منتظر است و به کلام او امیدوار .(5)

10 . جان من منتظر خداوند است ، زیاده از منتظران صبح ، بلی زیاده از منتظران صبح .(6)

3 . پیرامون روز موعود :

1 . امت ها شادی و ترنّم خواهند نمود ، زیرا قوم ها را به انصاف حکم خواهی نمود .(7)

2 . آنگاه زمین محصول خود را خواهد داد .(8)

3 . اما صالحان شادی کنند و در حضور خدا به وجد آیند و به شادمانی خرسند شوند .(9)

4 . او قوم ترا به عدالت داوری خواهد نمود و مساکین ترا به انصاف .(10)

5 . مساکین قوم را دادرسی خواهد کرد و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد .(11)

ص: 77


1- 2 . همان ، مزمور 31 ، بند 24 .
2- 3 . همان ، مزمور 37 ، بند 34 .
3- 4 . همان ، مزمور 40 ، بند 1 .
4- 5 . همان ، مزمور 69 ، بند 3 .
5- 6 . همان ، مزمور 130 ، بند 5 .
6- 7 . همان ، بند 6 .
7- 8 . همان ، مزمور 67 ، بند 4 .
8- 9 . همان ، بند 6 .
9- 10 . همان ، مزمور 68 ، بند 3 .
10- 11 . همان ، مزمور 72 ، بند 2 .
11- 1 . همان ، بند 4 .

6 . در زمان او صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهد بود .(1)

7 . او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا ، و از نهر تا اقصای جهان .2

8 . فراوانی غلّه در زمین بر قلّه کوه ها خواهد بود .(2)

9 . اهل شهرها مثل علف زمین نشو و نما خواهند کرد .4

10 . جمیع امت های زمین او را خوشحال خواهند خواند .(3)

3 . چند نکته

ا ) اگر نویدهای زبور را به دقت مورد بررسی قرار دهیم ، همسویی عجیبی بین نویدهای زبور با نویدهای موعود در اسلام می یابیم ، این همسویی ها منحصر به وراثت صالحان ، مسأله انتظار و ویژگی های روز موعود نیست ، بلکه در مسائل بسیار جزیی نیز همسویی دارد که به یک نمونه اشاره می کنیم :

شمشیر دو دمه در دست ایشان ، تا از امت ها انتقام بکشد .6

بر اساس روایات همه مواریث انبیای و ودایع امامت در محضر حضرت ولی عصر (عج) می باشد ، که از آن جمله است : « ذوالفقار ».

تعبیر « شمشیر دو دمه » از « ذوالفقار » تعبیر بسیار لطیفی است .

ب ) قرآن کریم از کتاب حضرت داود علیه السلام زبور تعبیر کرده ، ولی در کتاب مقدس به عنوانِ « مزامیر » آمده است ، پس از کنگاش دو مورد در عهد جدید یافتم که در آنها « زبور » تعبیر شده :

1 . و خود داود در کتاب زبور می گوید .(4)

2 . زیرا که در کتاب زبور مکتوب است .(5)

ص: 78


1- 2 . همان ، بند 7 . 2 . همان ، بند 8 .
2- 3 . همان ، بند 16 . 4 . همان .
3- 4 . همان ، بند 17 . 6 . همان ، مزمور 149 ، بند 7 .
4- 1 . کتاب مقدس ، عهد جدید ، انجیل لوقا ، باب 20 ، بند 42 .
5- 2 . همان ، اعمال رسولان ، باب 1 ، بند 20 .

ج ) « زَبُور » ، از ریشه « زبر » به معنای کتاب و نوشته است .

« زبور » به معنای مفعول ، یعنی : « مکتوب » .(1)

« زِبْر » به معنای کتاب و جمع آن « زُبُور » می آید ، مانندِ : « قِدْر » و « قُدُور » به معنای دیگ .(2)

« زبر » دو معنای ریشه ای دارد : 1 . محکم کاری 2 . خواندن و نوشتن .(3)

هر دو معنی را می توان در کتاب حضرت داود ملحوظ کرد : 1 . کتابی است محکم و استوار 2 . کتابی است نوشته شده و قرائت شده .

اما « مزامیر » جمعِ « مزمورة » از ریشه « زمر » مربوط به لحن و جنس صوت می شود .(4)

کتاب حضرت داود را از این جهت « مزامیر » می گفتند که آن را با لحن زیبا می خواند .(5)

یکی از اصحاب قرآن را با لحن زیبا تلاوت می کرد ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را شنید و صدایش را ستود و به او فرمود :

اُعْطیتَ مِزْمَارا مِنْ مَزَامیرِ آلِ دَاوُدَ ؛(6)

لحنی از الحان حضرت داود به تو داده شده .

در اینجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله لحن زیبای او را به لحن حضرت داود علیه السلام تشبیه نموده است .(7)

قرآن کریم از تأثیر لحن داود بر کوه ها و پرندگان سخن گفته(8) و در احادیث از نغمه سرایی کوه و دشت و دمن ، همراه با تسبیح و تقدیس وی گفتگو شده است .(9)

ص: 79


1- 3 . طریحی ، مجمع البحرین ، ج 3 ، ص 314 .
2- 4 . ابن منظور ، لسان العرب ، ج 6 ، ص 11 .
3- 5 . ابن فارس ، معجم مقاییس اللغة ، ج 3 ، ص 44 .
4- 6 . همان ، ص 23 .
5- 7 . ابن منظور ، لسان العرب ، ج 6 ، ص 79 .
6- 8 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 6 ، ص 309 .
7- 9 . طریحی ، مجمع البحرین ، ج 3 ، ص 318 .
8- 1 . انبیا ( 21 ) : 79 .
9- 2 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 524 ؛ طبرسی ، الاحتجاج ، ج 1 ، ص 326 .

اگر روزی انسان موفق شود که لحن زیبای حضرت داود علیه السلام را از دل صخره ها بازیابی کند ، زیباترین سرود جهان آفرینش را پیرامون موعود آسمانی با گوش جان خواهد شنید .(1)

کتاب شریف « صحیفه سجادیه » به زبور آل محمد صلی الله علیه و آله مشهور شده ، و لحن زیبای آن حضرت به حضرت داود تشبیه شده و در برخی منابع از هم خوانی دشت و دمن با تسبیح آن حضرت سخن رفته است .(2)

* * *

ص: 80


1- 3 . با دقت در مضامین زبور تصدیق خواهید نمود که کتاب زبور ، سرود انتظار و اظهار اشتیاق به موعود آخر الزمان در خیمه تاریخ است .
2- 4 . ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابیطالب ، ج 4 ، ص 149 .

سیمای موعود در عهد عتیق

اشاره

در آیین یهود یکی از مسائل ریشه ای اعتقاد به « ماشیح » ، یعنی : منجی و « گئولا » ، یعنی : روز ظهور و دوران رهایی می باشد .

بسیاری از فرهیختگان یهود کتاب های فراوان در این رابطه نگاشته ، از ضرورت این عقیده برای هر یهودی سخن گفته اند .

به عنوان یک نمونه : « موسی بن میمون » معروف به: « هارامبام »(1) در این رابطه می گوید :

هر فرد یهودی که به « ماشیح » اعتقاد نداشته باشد و یا چشم به راهِ آمدن او نباشد ، منکر سخنان حضرت موسی و سایر پیامبران بنی اسرائیل است ، زیرا موضوع ماشِیَح به کرّات در متون مقدس عنوان شده است .(2)

« ایمانوئل شوحط » پیراون جایگاه رفیع و مقام منیع ما شیح می نویسد :

طبق عقیده هارامبام ، عقل و دانش او از حضرت سلیمان نیز بیشتر خواهد بود .

او از پدران قوم یهود ( ابراهیم ، اسحاق و یعقوب ) و نیز از همه انبیای بنی اسرائیل

ص: 81


1- 1 . شخصیت برجسته قوم یهود ، در قرن 12 میلادی ، موسی بن میمون ، مشهور به : « هارامبام » ، که در سال 1135 م . در قرطبه متولد شده ، در طب سرآمد شده ، به ریاست معنوی قوم یهود برگزیده شد ، 37 سال در قاهره اقامت نمود ، ده ها اثر به عبری و عربی نوشت ، که همه اش به چاپ رسیده ، به سال 1204 م . در فلسطین درگذشت و در طبریه خاکسپاری شد . ( زرکلی ، الأعلام ، ج 7 ، ص 329 ) .
2- 2 . انجمن کلیمیان تهران ، « نشریه بینا » ، س 1 ، ش 4 ، مرداد شهریور 78 ش .

که پس از حضرت موسی برانگیخته شده اند ، بلند مرتبه تر خواهد بود .(1)

« جولیوس کرینستون » در کتاب گرانسنگ خود از مقام عصمتِ « ماشِیَح » ، همواره زیر نظر روح القدس بودن او ، آگاهی او از ژرفترین رازها و قدرت او بر زنده

کردن مردگان به تفصیل سخن می گوید .(2)

« اریه نیومن » دیگر نویسنده و متفکر یهود می گوید :

هر گونه تحقیق و پژوهش پیرامون یهود ، نمی تواند از اعتقاد به ظهور « ماشِیَح » غافل گردد .(3)

مؤلّف واژه نامه فرهنگ یهود می افزاید :

بنابر سنن آیین یهودی ، که در گفتار پیامبران ، ادبیات مذهبی ، فلسفه دینی و ادعیه نماز بیان گردیده ، در آینده برای قوم یهود ناجی و رهاننده ای ظهور خواهد کرد که : « ما شیح صیدْقِنو »(4) و « ماشِیَح بِن داوید »(5) نامیده می شود ، او قوم یهود را از بردگی و آشفتگی رهایی خواهد داد .

ایمان به ظهور « ماشِیَح » یکی از اصول دین یهود می باشد .(6)

ما به این مقدار مقدمه کوتاه بسنده کرده ، شماری از نویدهای عهد عتیق را پیرامون منجی می آوریم .

پیشتر گفتیم که خداوند منان در قرآن کریم نوید داده که صالحان وارث زمین خواهند شد و گزارش داده که قبلا این بشارت در تورات و زبور نیز آمده است .

در فصل پیشین متن زبور را آوردیم و اینک همین متن را در سرآغاز نویدهای

ص: 82


1- 3 . همان .
2- 1 . جولیوس کرینستون ، انتظار مسیحا در آیین یهود ، ص 48 .
3- 2 . شلموا شمیدت ، واژه های فرهنگ یهود ، ص 36 .
4- 3 . یعنی : نجات بخش حقیقی ما ، در مقابل مدعیان دروغین .
5- 4 . یعنی : نجات بخش از تبار حضرت داود ، که بر اساس اعتقاد رایج یهودیان ، ما شیَح ( نجات بخش ) از نسل حضرت داود علیه السلام خواهد بود .
6- 5 . شلمو اشمیدت ، همان ، ص 216 .

تورات می آوریم :

ا ) در سِفر پیدایش ، اولین سِفر از اسفار پنج گانه تورات آمده است :(1)

1 . خداوند بر ابراهیم ظاهر گشته گفت : به ذریت تو این زمین را می بخشم ، تمام این زمین را که می بینی ، به تو و ذریه تو تا به ابد خواهم بخشید .(2)

2 . به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار ، هرگاه توانی آنها را شمرد ... ذریت تو نیز چنین خواهند بود ... من هستم یهوه که تو را از کلدانیان بیرون آوردم ، تا این زمین به ارثیت تو بخشم .(3)

3 . نام تو بعد از این « اَبْرام » خوانده نشود ، بلکه نام تو « ابراهیم » خواهد بود ، زیرا که تو را پدر امت های بسیار گردانیدم . تو را بسیار بارور نمایم ، و امت ها از تو پدید آورم و پادشاهان از تو به وجود آیند . و عهد خویش را در میان خود و تو ، و ذریت بعد از تو استوار گردانم . که نسلا بعد نسل عهد جاودانی باشد .(4)

4 . اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم ، اینک او را برکت داده ، بارور گردانم ، و او را بسیار کثیر گردانم ، دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم .

از ابراهیم امتی بزرگ و زور آور پدید خواهد آمد و جمیع امت های جهان از او برکت خواهند یافت .(5)

ص: 83


1- 1 . سِفر ، به کسرِ سین به معنای کتاب می باشد و جمع آن اسفار می آید . تورات شامل پنج سِفر به نام های زیر می باشد : ا ) سِفر پیدایش ب ) سِفر خروج ج ) سِفر لاویان د ) سِفر اعداد ه ) سِفر تثنیه
2- 2 . کتاب مقدس ، عهد عتیق ، سِفر پیدایش ، فصل 12 ، بند 7 .
3- 3 . همان ، فصل 13 ، بند 15 ، و فصل 15 ، بندهای 5 - 8 .
4- 4 . همان ، فصل 17 ، بندهای 5 - 8 .

اهمیت فرازهای یاد شده بسیار فراوان است ، از جمله :

1 . آنچه در سوره انبیا ، آیه 105 ، از وراثت صالحان به نقل از تورات آمده بود ، در اینجا به صراحت آمده است .

2 . تصریح شده که این صالحان از تبار حضرت ابراهیم علیه السلام می باشند .

3 . به تعداد امامان از نسل حضرت ابراهیم علیه السلام تصریح شده است .

4 . به صراحت اعلام شده که امامان دوازده گانه از تبار حضرت اسماعیل هستند .

5 . از عظمت ، وسعت و توانمندی امت اسلامی سخن رفته است .

6 . به کثرت و وسعت نسل پیامبر کوثر که شاخه ای از ریشه حضرت ابراهیم علیه السلام می باشد ، تصریح شده است .

7 . همانطوری که در سوره بقره ، آیه 124 ، در رابطه با امامت حضرت ابراهیم و ذریت او ، از امامت به عنوان « عهد خدایی » تعبیر شده ، در اینجا نیز دقیقا همین تعبیر به کار رفته است .

8 . در آیه فوق آمده بود که حضرت ابراهیم از خداوند برای ذریه اش مقام امامت را طلب کرد ، در فرازهای نقل شده نیز به این مطلب تصریح شده است .

9 . در سوره حج ، آیه 78 ، حضرت ابراهیم سرچشمه و اساس شریعت ، اسلام تداوم راه او ، و او نامگذارِ مسلمانان به این نام مقدس معرفی شده ، به این معانی در فرازهای بالا نیز اشاراتی وجود دارد .

10 . فرازهای یاد شده از متن تورات ، آن هم سفر پیدایش که استوارترین بخش تورات است ، نقل شده است .

ب ) در کتاب اشعیاء نبی آمده است :

1 . و نهالی از تنه « یَسی »(1) بیرون آمده ، شاخه ای از ریشه هایش خواهد

شگفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت .(2)

ص: 84


1- 1 . همان ، بند 20 و فصل 18 ، بند 18 .
2- 1 . کتاب مقدس ، عهد قدیم ، کتاب اشعیاء نبی ، فصل 11 ، بندهای 1 - 2 .

2 . مسکینان را به عدالت ، داوری خواهد کرد ، و به جهت مظلومانِ زمین به راستی حکم خواهد کرد .(1)

3 . گرگ با بره سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر پرواری با هم ... در تمام کوه مقدس من ، ضرر و فسادی نخواهند کرد ، زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد .(2)

4 . بلکه نسلی از یعقوب و وارثی برای کوه های خویش از یهود به ظهور خواهم رسانید . برگزیدگانم ورثه آن و بندگانم ساکن آن خواهند شد .(3)

در فراز اول و چهارم تصریح شده که منجی از تبار حضرت داود علیه السلام است ، و این یکی از عقاید رائج کلیمیان در طول قرون و اعصار بوده است ، و لذا او را « ماشِیَح بن داوید » می نامند ، از این رهگذر کلیمیان گویند که نجات بخش ما منحصرا از تبار حضرت داود علیه السلام است و مسیحیان گویند که حضرت عیسی علیه السلام از طرف مادرش حضرت مریم ، نسب شریفش به حضرت داود علیه السلام می رسد . جالب توجه و شایان دقت است که نسب شریف حضرت مهدی علیه السلام نیز از طرف مادر به حضرت داود علیه السلام می رسد ، زیرا حضرت نرجس بدون تردید از تبار شمعون بن صفا می باشد ، چنانکه خودش به آن تصریح کرده است .(4)

شمعون بن صفا بر اساس روایات اسلامی پسر عمه حضرت مریم(5) و حضرت مریم از تبار حضرت داود علیه السلام می باشد .(6)

از این رهگذر « ماشِیَح » موعود کلیمیان ، چه حضرت مسیح باشد یا حضرت

ص: 85


1- 2 . همان ، بند 4 .
2- 3 . همان ، بندهای 6 - 9 .
3- 4 . همان ، فصل 65 ، بند 9 .
4- 5 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 420 ، ب 41 ، ح 1 ؛ شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 210 و 178 ؛ طبری ، دلائل الامامة ، ص 492 ، ح 488 ؛ ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابیطالب ، ج 4 ، ص 473 .
5- 6 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 25 ، ص 186 .
6- 7 . مستر هاکس آمریکایی ، قاموس کتاب مقدس ، ص 371 .

مهدی علیهماالسلام هر دو از طرف مادر از تبار حضرت داود علیه السلام هستند .

ج ) در کتاب دانیال نبی آمده است :

1 . و در آن زمان میکائیل امیر عظیمی که برای پسران قوم تو ( خطاب به حضرت دانیال ) ایستاده است(1) خواهد برخاست .(2)

2 . و بسیاری از آنان که در خاک زمین آرمیده اند ، بیدار خواهند شد .(3)

3 . و آنان که بسیاری را به راه عدالت رهبری می نمایند ، مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد . اما تو ای دانیال ، کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مهر کن ، بسیاری به سرعت تردد خواهند کرد .(4)

4 . خوشا به حال آنان که انتظار کشند .(5)

5 . لکن درازی عمر تا زمانی و وقتی به ایشان داده شد . و در رؤیای شب نگریستم ، اینک مثل پسر انسان با ابرهای آسمان آمد و نزد قدیم الایام رسید و او را به حضور وی آوردند . سلطنت و جلال و ملکوت به او داده شد . تا جمیع قوم ها و امت ها و زبان ها او را خدمت نمایند . سلطنت او سلطنت جاودانی و بی زوال است و ملکوت او زایل نخواهد شد .(6)

به جهت گویا بودن متن نویدها هیچ توضیحی نمی دهیم ، فقط یادآور می شویم که در ضمن نویدهای عهد جدید ، پیرامون : « پسر انسان » توضیح خواهیم داد .

ص: 86


1- 1 . در اینجا از آن امیر عظیم ( موعود بنی اسرائیل ) ایستاده ( قائم ) تعبیر شده ، و در متن عربی عهدین به همان تعبیر « القائم » آمده است . ( الکتاب المقدس ، العهد القدیم ، دانیال ، الاصحاح الثانی عشر ، رقم 1 ) ، به جز کتاب دانیال در ابواب دیگر عهد عتیق نیز عنوان : « القائم » در مورد موعود کلیمیان آمده است ، از جمله : کتاب اشعیاء نبی . ( همان ، الأشعیاء ، الاصحاح الحادی عشر ، رقم 10 ) . نسخه عربی کتابخانه نگارنده ، چاپ ششم کتاب مقدس است ، که در سال 1903 م . در بیروت ، از روی نسخه 1816 م . چاپ نیویورک افست شده است .
2- 2 . کتاب مقدس ، عهد عتیق ، کتاب دانیال نبی ، فصل 12 ، بند 1 .
3- 3 . همان ، بند 2 .
4- 4 . همان ، بندهای 3 و 4 .
5- 5 . همان ، بند 12 .
6- 6 . همان ، فصل 7 ، بندهای 12 - 14 .

د ) در کتاب حبقوق نبی می خوانیم :

اگر چه تأخیر نماید برایش منتظر باش ، زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود .(1)

نام این پیامبر عظیم الشّأن در کتاب مقدس حَبَقُّوق ضبط شده ، ولی در روایات اسلامی حیقُوق آمده است .(2)

بشارت مربوط به بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در کتاب او بدون تحریف مانده(3) و حضرت رضا علیه السلام در ضمن احتجاجات خود با « رأس الجالوت » به آن استناد نمود و ایشان پذیرفت و اعتراف کرد .(4)

این بود اشاره ای کوتاه به نوید منجی در تورات و ملحقات آن .

در این میان بیشترین نویدها به کتاب مزامیر ( زبور ) مربوط بود که به جهت اهمیت ویژه آن ، پیش از متون عهد عتیق ، آن را تقدیم نمودیم .

همسویی و همخوانی بشارات عهد عتیق با روایات اسلامی

اشاره

در پایان این بخش به شماری از نویدهای عهد عتیق فهرست وار اشاره می کنیم که دقیقا در روایات اسلامی نیز آمده است :

1 . فراگیر شدن توحید

زیرا که در آن زمان زبان پاک به امت ها باز خواهم داد تا جمیع ایشان اسم یهوه را

ص: 87


1- 1 . همان ، کتاب حبقوق نبی ، فصل 2 ، بند 3 .
2- 2 . حیقوق نبی در تویسرکان مدفون است و پیکر پاکش پس از 2600 سال ، در تاریخ 27/2/1372 ش . تَر و تازه مشاهده شد . ( نگارنده ، اجساد جاویدان ، ص 26 ) .
3- 3 . کتاب مقدس ، عهد عتیق ، کتاب حبقّوق نبی ، فصل 3 ، بند 3 .
4- 4 . شیخ صدوق ، عیون الأخبار ، ج 1 ، ص 134 ؛ همو ، التوحید ، ص 428 ؛ طبرسی ، الاحتجاج ، ج2 ، ص 422 ؛ علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 14 ، ص 163 .

بخوانند و به یک دل او را عبادت کنند .(1)

امام باقر علیه السلام در این رابطه می فرماید :

فرمانروایی او به شرق و غرب جهان می رسد ، خداوند به وسیله او دینش را بر همه ادیان پیروز می گرداند ، اگر چه مشرکان را خوش نیاید .(2)

2 . فراگیر شدن عدالت

مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومانِ زمین به راستی حکم خواهد کرد ... کمر بند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت .(3)

گذشته از صدها حدیثی که به عنوانِ « یَمْلاَءُ الاَْرْضَ قِسْطا وَ عَدْلا » آمده ، امام صادق علیه السلام می فرماید :

حق و مظلمه ای را فرو نمی گذارد ، جز اینکه آن را به صاحبش برمی گرداند .(4)

3 . آسایش همگانی

گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پروازی با هم .5

امیرمؤمنان علیه السلام در این رابطه می فرماید :

حتی درندگان و چهارپایان با یکدیگر آشتی کنند .(5)

4 . امنیت جهانی

کمان و شمشیر جنگ را از زمین خواهم شکست و ایشان را به امنیت خواهم رسانید .7

ص: 88


1- 1 . کتاب مقدس ، عهد عتیق ، کتاب صفنیای نبی ، باب 3 ، بند 9 .
2- 2 . امین الاسلام طبرسی ، إعلام الوری بأعلام الهدی ، ج 2 ، ص 291 .
3- 3 . کتاب مقدس ، کتاب اشعیاء نبی ، باب 11 ، بند 4 - 5 .
4- 4 . عیاشی ، التفسیر ، ج 1 ، ص 165 . 5 . کتاب اشعیاء نبی ، باب 11 ، بند 6 .
5- 1 . شیخ صدوق ، الخصال ، ج 2 ، ص 419 . 7 . کتاب هوشع نبی ، باب 2 ، بند 18 .

امیرمؤمنان علیه السلام در این رابطه می فرماید :

چون قائم ما قیام کند با عدالت رفتار کند ، ظلم و ستم در زمان او رخت بر می بندد و راه ها امن می شود .(1)

5 . بهداشت جهانی

آنگاه چشمان کوران باز خواهد شد و گوش های کران مفتوح خواهد گردید ، آنگاه لنگان مثل غزال جست و خیز کنند و زبان گنگ خواهد سرایید .(2)

امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرماید :

در روی زمین نابینا ، زمین گیر و شخص گرفتاری نمی ماند .(3)

6 . وفور نعمت

زمین ایشان از نقره و طلا پر شده و خزائن ایشان را انتهایی نیست و زمین ایشان از اسبان پر است و ارابه های ایشان را انتهایی نیست .(4)

پیامبر رحمت در این رابطه می فرماید :

امت من در زمان او آنقدر در نعمت غوطه ور می شوند که در هیچ زمانی چنین نعمت و رفاهی دیده نشده است .(5)

7 . بی نیازی از نور خورشید

بار دیگر آفتاب در روزْ نورِ تو نخواهد بود و ماه با درخشندگی برای تو نخواهد

ص: 89


1- 2 . شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 384 .
2- 3 . کتاب اشعیاء نبی ، فصل 35 ، بند 6 .
3- 4 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 53 ، ص 62 .
4- 5 . کتاب اشعیاء نبی ، باب 2 ، بند 7 .
5- 1 . طبری ، دلائل الامامة ، ص 478 .

تابید ، زیرا که یهوه نور جاودانی تو و خدایت زیبایی تو خواهد بود .(1)

امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرماید :

چون قائم ما قیام کند ، زمین با نور صاحبش روشن گردد ، مردمان از نور خورشید بی نیاز شوند ، شب و روز همسان گردند و ظلمت رخت بربندد .(2)

8 . سیمای جهان در آستانه ظهور

لکن خطایای شما در میان شما و خدای شما حایل شده است و گناهان شما روی او را از شما پوشانیده است تا نشنود . زیرا که دست های شما به خون و انگشت های شما به شرارت آلوده شده است ...(3)

این نشانه ها یادآور حدیث مفصل و بسیار عجیبی است که امام صادق علیه السلام در تصویر سیمای جهان در پیشقدم ظهور بیان فرموده است .(4)

9 . شور انتظار

ای خداوند بر ما ترحم فرما که منتظر تو می باشیم .(5)

پیامبر رحمت پیرامون فضیلت انتظار فرمود :

اَفْضَلُ اَعْمَالِ اُمَّتِی اِنْتِظَارُ الْفَرَجِ ؛(6)

برترین عمل امت من انتظار فرج می باشد .

ص: 90


1- 2 . کتاب اشعیاء نبی ، باب 60 ، بند 19 .
2- 3 . طبری ، دلائل الامامة ، ص 486 .
3- 4 . کتاب اشعیاء نبی ، باب 59 ، بند 1 و 2 .
4- 5 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 52 ، ص 260 - 256 .
5- 1 . کتاب اشعیاء نبی ، باب 33 ، بند 2 .
6- 2 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 644 ، ب 55 ، ح 3 .

10 . گستره دانش

جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود .(1)

امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرمود :

دانش 27 حرف است ، همه آنچه پیامبران آورده اند دو حرف است ، و تا کنون مردم جز با دو حرف آشنا نشده اند ، هنگامی که قائم ما بیاید ، 25 حرف دیگر را بیرون آورد ، و در میان مردم منتشر نماید ، تا 27 حرف کامل شود .(2)

تبلور اعتقاد به موعود در نیایش ها

پرشورترین و پر هیجان ترین مظاهر اعتقاد به موعود در تعالیم یهودی را باید در نمازها و نیایش های یهود جستجو کرد .

قوم یهود در نمازهای روزانه ، نمازهای سبت و اعیاد ، در مناجات های نمازنامه ها ، به ویژه در نماز اصلی خود : « شِمُونَه عِسْرَه » یعنی : 18 ، که « عَمیدا » و « تِفیلا » نیز نامیده می شود ، بر منجی و موعود فراوان تکیه کرده ، برای تأسیس

حکومت جهان شمول نیایش فراوان شده است .

نیایش نماز « شِمُونَه عِسْرَه » 18 بند است 7 هفت بند از آنها پیرامون موعود و دیگر بندها نوعی مربوط به موعود است .

در نیایش های مختلف که برای سال نو ، روز کفاره ، مراسم عبادی صبح و شام ، مراسم خاک سپاری اموات و جز آنها تنظیم شده ، بندهایی برای موعود اختصاص یافته ، از خداوند منان تعجیل در فرج او خواسته می شود .

به عنوان یک نمونه ، دعای سفرهای که در مراسم ختنه سوران خوانده می شود

ص: 91


1- 3 . کتاب اشعیاء نبی ، باب 11 ، بند 9 .
2- 4 . راوندی ، الخرائج و الجرائح ، ج 2 ، ص 841 .

و به دعای « فیض » معروف است ، در اینجا آورده می شود :

خدای مهربان که به شایستگی افراد مقرب ، از طرق خون ختنه ، توجه می کند ، مسیحای خود را برای ما بفرستد ، تا در وحدت او گام بردارد و به قومی که میان اقوام پراکنده و متفرق است ، مژده و تسلی دهد . خدای مهربانْ کاهن عادل را به سوی ما بفرستد ، همان که رانده شده در پس پرده غیبت خواهد ماند ، تا تختی به روشنی خورشید و درخشندگی الماس برای او آماده شود .(1)

* * *

ص: 92


1- 1 . جولیوس کرینستون ، انتظار در آیین یهود ، ص 179 .

سیمای موعود در عهد جدید

اشاره

موعودباوری در میان ، مسیحیان ، از موعودباوری قوم یهود جدا نیست ، زیرا مسیحیت در یک بستر یهودی متولد شد و با یک هویت دینی مجزا پدیدار شد .

مسیحیان اولیه خود را از یهودیت جدا نمی دانستند ، بلکه خود را شاخه ای از قوم یهود می شمردند ، که وجه تمایز آنان از قوم یهود در اعتقاد به مسیحا بودن حضرت عیسی علیه السلام بود .

فهم عیسویان از رسالت عیسی علیه السلام ناشی از کتاب مقدس عبری بود و در نتیجه آنها معتقد بودند که عیسی آمده تا یهودیان را گرد هم آورده ، آنها را برای دوره آخرالزمان مهیا سازد .

موعودباوری در میان همه اقوام مسیحی مشترک است ، اگرچه در تصویر آن اختلاف های فاحشی در میان آنها وجود دارد ، مثلا :

1 . شیکرها ،(1) که عنوان رسمی آنها : جمعیت متحد مؤمنان به رجعت مسیح می باشد ، که در نیمه دوم قرن هجدهم به وجود آمدند و معتقد شدند که خداوند متعال در شکل مذکر در حضرت مسیح و به شکل مؤنث در مادر آن لی(2) بنیانگذار جمعیت یاد شده ، ظاهر شده است .(3)

ص: 93


1- 1 . shakers .
2- 2 . Mother Ann lee .
3- 3 . مری جو ویور ، درآمدی به مسیحیت ، ص 217 .

2 . گروه های هزاره گرا که براساس اظهارات یوحنا(1) معتقدند که مسیح یک دوره سعادت هزار ساله ایجاد خواهد کرد ، بنابراین شادمانه منتظر فرا رسیدن هزاره اند .(2)

در قرن نوزدهم سه گروه هزاره گرا به وجود آمد که عبارت بودند از :

ا ) ادونتیست ها ،(3) که براساس پیشگویی ویلیام میلر(4) درباره پایان جهان و برداشت

او از کتاب دانیال و مکاشفه یوحنّا ، منتظر رجعت حضرت عیسی در سال 1843 م . شدند و چون کشف خلاف شد ، بسیاری از منتظران کلیسای خود را رها کردند .

ب ) شاهدان یهوه ، که براساس مطالعات چارلز راسل(5) عقیده پیدا کردند که حضرت عیسی علیه السلام در سال 1874 م . مخفیانه بازگشته و در سال 1924 م . جهان به پایان خواهد رسید.

ج ) دیسپینساشنالیست ها ،(6) که براساس تفسیر سایرس آی . اسکوفیلد(7) از کتاب مقدس ، به مقطع باوری رسیدند .(8)

3 . پنجاهه گراها ، که توسط چارلز فوکس پارهام(9) به وجود آمدند ، قویا به رجعت قریب الوقوع حضرت مسیح معتقد بودند .

4 . بنیادگرایان ، که بر مصونیت کتاب مقدس از خطا پای می فشرند ، رجعت حضرت عیسی را در سرلوحه عقاید بنیادین خود قرار داده اند .(10)

ص: 94


1- 4 . کتاب مقدس ، عهد جدید ، مکاشفه یوحنّا ، باب 20 ، بندهای 1 - 8 .
2- 5 . هنوز تب و تاب اجتماع هزاران کشیش ، اسقف ، کاردینال و ... را در آستانه سال دو هزار میلادی در سرزمین فلسطین برای تماشای حضرت عیسی علیه السلام به هنگام فرود شکوه مندش فراموش نکرده ایم ، این گرایش هزاره ای از مکاشفه یوحنّا سرچشمه گرفته است .
3- 6 . Adventists .
4- 7 . William Miller ( 1782 - 1849 م . ) .
5- 1 . Charles Taze Russell ( 1852 - 1916 م. ) .
6- 2 . Dispensationalists .
7- 3 . Cyrus I.Scofield ( 1841 - 1923 م. ) .
8- 4 . مری جو ویور ، درآمدی بر مسیحیت ، ص 271 - 275 .
9- 5 . Charles Fox Parham ( 1937 - 1873 م . ) .
10- 6 . مری جو ویور ، همان ، ص 287 - 302 .

با این اشاره کوتاه به برخی از فرقه های مسیحیت ، متون و نصوص موعودباوری را از انجیل و دیگر کتب وابسته به عهد جدید پی می گیریم .

سیمای موعود در منابع عهد جدید

اشاره

جامع ترین ، جالبترین و صحیح ترین نویدهای عهد جدید را باید در انجیل برنابا جستجو کرد ،(1) ولی نظر به اینکه متولیان مسیحیت آن را به رسمیت نمی شناسند ، ما نویدهای موعود را منحصرا از اناجیل اربعه و کتاب های وابسته به آنها ، که از سوی انجمن پخش کتب مقدسه ، از عبرانی ، کلدانی و یونانی به فارسی ترجمه و منتشر شده است(2) نقل می کنیم :

1 . انجیل متی :

1 . هم چنانکه برق از مشرق ساطع شده ، تا به مغرب ظاهر می شود ، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد .(3)

2 . آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد . و در آن وقت جمیع طوائف زمین سینه زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال می آید .(4)

3 . آسمان و زمین زایل خواهد شد ، اما سخن من زایل نخواهد شد . اما از آن روز و ساعت هیچ کس اطلاع ندارد ، حتی ملائکه آسمان ، جز پدر من و بس .(5)

4 . لهذا شما نیز حاضر باشید ، زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می آید .(6)

ص: 95


1- 7 . از ویژگی های انجیل برنابا این است که برخلاف اندیشه رایج در میان مسیحیت ، بر کشته نشدن حضرت عیسی علیه السلام پای می فشرد و همانند قرآن کریم بر مشتبه شدن داستان و کشته شدن یهودا تصریح می کند . ( انجیل برنابا ، ص 397 ، 399 ، 400 ، 401 و 403 ) .
2- 8 . چاپ لندن ، 1904 م .
3- 1 . کتاب مقدس ، عهد جدید ، انجیل متی ، باب 24 ، بند 27 .
4- 2 . همان ، بند 30 .
5- 3 . همان ، بند 35 - 36 .
6- 4 . همان ، بند 44 .

5 . اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس خود آید ، آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست ، و جمیع امت ها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می کنند .(1)

2 . انجیل مرقس :

6 . آنگاه پسر انسان را ببینند که با قوت و جلال عظیم بر ابرها می آید .(2)

7 . ولی از آن روز و ساعت ، غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد ، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم ، پس بر حذر باشید و بیدار شده ، دعا کنید ، زیرا

نمی دانید که آن وقت کی می شود .(3)

3 . انجیل لوقا :

8 . کمرهای خود را بسته ، چراغ های خود را افروخته بدارید ، و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند ، که چه وقت از عروسی مراجعت کند ، تا هر وقت آید و در را بکوبد ، بیدرنگ برای او باز کنند .(4)

9 . خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید ، ایشان را بیدار یابد .(5)

10 . پس شما نیز مستعد باشید ، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید ، پسر انسان می آید .(6)

11 . و زلزله های عظیم در جای ها ، و قحطی ها ، و وباها پدید و چیزهای هولناک و علامات بزرگ از آسمان ظاهر خواهد شد .(7)

12 . و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود .(8)

ص: 96


1- 5 . همان ، باب 25 ، بند 31 و 32 .
2- 6 . عهد جدید ، انجیل مرقس ، باب 13 ، بند 26 .
3- 1 . همان ، بند 32 و 33 .
4- 2 . عهد جدید ، انجیل لوقا ، باب 12 ، بند 35 و 36 .
5- 3 . همان ، بند 37 .
6- 4 . همان ، بند 40 .
7- 5 . همان ، باب 21 ، بند 11 .
8- 6 . همان ، بند 25 .

13 . و آنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر ابری سوار شده با قوت و جلال عظیم می آید .(1)

4 . مکاشفه یوحنّا :

14 . و شهر احتیاج ندارد که آفتاب یا ماه آن را روشنایی دهد ، زیرا که جلال خدا آن را منور می سازد .(2)

15 . و دیگر شب نخواهد بود و احتیاج به چراغ و نور آفتاب ندارند . زیرا که خداوند خدا بر ایشان روشنایی می بخشد .(3)

پسر انسان کیست ؟

براساس تحقیقات مسترهاکس آمریکایی ، واژه پسر انسان 80 بار در انجیل و ملحقات آن به کار رفته است که تنها 30 مورد آن با حضرت عیسی علیه السلام قابل تطبیق است .(4)

همسویی ویژگی های موعود در اسلام و مسیحیت

در مورد اعتقاد به موعود دو وجه اشتراک بسیار مهم بین مسلمانان و مسیحیان وجود دارد :

1 . هر دو ، منجی را موجود و زنده می دانند .

برخلاف قوم یهود ، مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی علیه السلام اندکی پس از آنکه به دار زده شد ، زنده شده ، در قید حیات است .

ص: 97


1- 7 . همان ، بند 27 .
2- 8 . عهد جدید ، مکاشفه یوحنا ، باب 21 ، بند 24 .
3- 1 . همان ، باب 23 ، بند 5 .
4- 2 . مستر هاکس آمریکایی ، قاموس کتاب مقدس ، ص 219 .

مسلمانان به ویژه شیعیان اعتقاد راسخ دارند که موعود جهانی و مصلح آسمانی ، شب نیمه شعبان 255 ه . دیده به جهان گشوده و هم اکنون زنده است و در انتظار فرا رسیدن فرمان حق تعالی است ، که پرده غیبت را کنار زده ، چهره پرفروغ و عالم آرای خود را ظاهر سازد .

نقش سازنده موجود بودن موعود و تأثیر شگرف آن در دل باورداران بر احدی پوشیده نیست .

2 . مسلمانان نیز همانند مسیحیان بر نزول حضرت عیسی علیه السلام اعتقاد قطعی دارند ، جز اینکه مسیحیان او را نجات بخش و مسلمانان او را یار و یاور منجی می دانند .

و اما دیگر نقاط مشترک :

1 . حضرت عیسی تأکید می کند که از روز و ساعت ظهور احدی اطلاع ندارد ، از نظر ما نیز احدی از وقت ظهور خبر ندارد :

از پیامبر رحمت پرسیدند : قائم شما کی ظهور می کند ؟

در پاسخ فرمود :

مثل او مثل رستاخیز است که جز خداوند منان احدی از وقت آن مطلع نیست .(1)

2 . حضرت عیسی علیه السلام تأکید می کند که در ساعتی که گمان نمی برید او می آید ، در احادیث اسلامی نیز بر آن تأکید شده :

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این رابطه فرمود :

جز به صورت ناگهانی ظاهر نشود .(2)

3 . حضرت عیسی علیه السلام تأکید می کند که جهان با نور خداوند روشن شود و نیازی به خورشید و ماه نباشد ، این تعبیر عینا در احادیث اسلامی آمده :

ص: 98


1- 1 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 372 .
2- 2 . خزاز ، کفایة الاثر ، ص 248 .

امام صادق علیه السلام در این رابطه فرمود :

چون قائم ما قیام کند ، زمین با نور صاحبش منور گردد ، مردم از نور خورشید بی نیاز شوند ، تاریکی رخت بربندد و شب و روز یکسان شوند .(1)

4 . حضرت عیسی علیه السلام تأکید می کند که نشانه ظهور در خورشید و ماه ظاهر می شود ، در احادیث اسلامی نیز تأکید شده که نشانه ظهور در قرص خورشید ظاهر می شود :

رسول اکرم صلی الله علیه و آله از نشانه های موعود در آستانه ظهور گفتگو کرده ، در ضمن می فرماید :

پیکری را می بینند که همراه قرص خورشید نمایان شده ، ندا می کند : فلانی پسر فلانی برانگیخته شد .(2)

5 . حضرت عیسی علیه السلام برای درک حضور و رهایی از شرور توصیه می کند که همواره به دعا و نیایش بپردازند ، آنجا که می فرماید :

پس هر وقت دعا کرده بیدار باشید تا شایسته آن گردید که از جمیع این چیزهایی که به وقوع خواهد پیوست نجات یابید و در حضور پسر انسان باشید .(3)

امام عسکری علیه السلام نیز در این رابطه می فرماید :

به خدا سوگند او غایب می شود ، غیبتی که در آن رهایی پیدا نمی کند از هلاکت ، جز کسی که خداوند او را در اعتقاد بر امامت آن حضرت ثابت قدم بدارد و او را برای دعا کردن به تعجیل فرجش موفق بدارد .(4)

6 . حضرت عیسی علیه السلام به هنگام گفتگو از ناجی و موعود می فرماید :

سوگندی که برای پدر ما ابراهیم یاد کرده ، که ما را فیض عطا فرماید ، تا از دست دشمنان خود رهایی یافته ، او را بی خوف عبادت کنیم .(5)

ص: 99


1- 3 . طبری ، دلائل الامامة ، ص 241 .
2- 1 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 51 ، ص 109 .
3- 2 . عهد جدید ، انجیل لوقا ، باب 21 ، بند 36 .
4- 3 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 52 ، ص 24 .
5- 1 . انجیل لوقا ، باب 1 ، بند 73 و 74 .

و این دقیقا مضمون آیه شریفه ایست که می فرماید :

خداوند به کسانی که ایمان آورده ، عمل صالح انجام دهند ، وعده فرموده که آنها را در روی زمین خلیفه گرداند ، چنانکه افرادی را که پیش از آنها بودند جانشین قرار داد ، و آنها را متمکّن سازد از دینی که برای آنها برگزیده و خوف آنها را به امنیت مبدل نماید ، تا مرا عبادت کنند و چیزی را شریک من قرار ندهند .(1)

در ذیل این آیه شریفه ده ها حدیث داریم که این آیه پیرامون دولت کریمه حضرت مهدی علیه السلام نازل شده است .(2)

7 . در انجیل از حکومت بسیار طولانی موعود سخن رفته(3) در احادیث اسلامی نیز از 309 سال گفتگو شده :

امام باقر علیه السلام در این رابطه می فرماید :

قائم ( عج ) 309 سال حکومت می کند ، همان مقدار که اصحاب کهف در کهف خود درنگ نمودند .(4)

8 . حضرت عیسی علیه السلام از وقوع زلزله ها ، قحطی ها ، جنگ ها و اغتشاش ها در آستانه ظهور خبر می دهد ،(5) و این مطلب درصدها حدیث مربوط به علایم ظهور از پیشوایان نور آمده است .(6)

ص: 100


1- 2 . سوره نور ( 24 ) ، آیه 55 .
2- 3 . خزاز ، کفایة الاثر ، ص 56 ؛ نعمانی ، التفسیر ( المحکم و المتشابه ) ، ص 112 ؛ طبرسی ، الاحتجاج ، ج 1 ، ص 256 ؛ حلی ، مختصر بصائر الدرجات ، ص 99 ؛ کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص194 ؛ طبرسی ، مجمع البیان ، ج 7 ، ص 152 ؛ نعمانی ، الغیبة ، ص 240 ؛ شیخ حر عاملی ، اثبات الهداة ، ج 3 ، ص 581 ؛ شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 110 ؛ شیخ صدوق ، الخصال ، ج 2 ، ص474 .
3- 4 . عهد جدید ، مکاشفه یوحنا ، باب 20 ، بند 4 .
4- 5 . شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 474 ، ح 496 .
5- 1 . انجیل مرقس ، باب 13 ، بند 8 .
6- 2 . نعمانی ، الغیبة ، ص 286 - 248 .

9 . حضرت عیسی علیه السلام تأکید می کند که پسر انسان سوار بر ابر با یک شوکت و احتشام خاص می آید(1) در احادیث اسلامی حتی در مورد شماری از یاران خاص آن حضرت تأکید شده که در روز روشن و در معرض دید همگان سوار بر ابر از شهری به شهر دیگر منتقل می شوند .(2)

10 . حضرت عیسی علیه السلام در ده ها مورد بر انتظار فرج ، کیفیت انتظار ، نقش انتظار و سختی آن گفتگو کرده ، در موردی به لزوم ادامه آن تأکید کرده می فرماید :

لکن هر که تا به انتها صبر کند نجات می یابد .(3)

در احادیث اسلامی نیز در صدها حدیث از انتظار فرج ، نقش انتظار ، پاداش انتظار ، اوصاف منتظران و از دیگر ویژگی های آن سخن رفته ، از جمله امام رضا علیه السلام در حدیثی می فرماید :

مَا اَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ اِنْتِظَارَ الْفَرَجِ ؛(4)

چه قدر نیکوست که انسان شکیبایی را پیشه خود ساخته ، فرج را انتظار کشد .

* * *

ص: 101


1- 3 . انجیل لوقا ، باب 21 ، بند 27 .
2- 4 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 52 ، ص 368 .
3- 5 . انجیل متی ، باب 24 ، بند 13 .
4- 6 . عیاشی ، التفسیر ، ج 2 ، ص 150 ، ح 1594 .

ص: 102

سیمای موعود در آیین زرتشت

اشاره

بی گمان عنوان زرتشت یا اوستا در قرآن کریم و کتاب های مقدس ( عهدین ) نیامده ، آنچه در منابع آسمانی آمده ، واژه مجوس می باشد .

قدیمیترین منبعی که در آن واژه مجوس آمده ، کتاب ارمیا نبی است ، که در آن به مناسبت دستگیری حضرت ارمیا از افراد متنفّذ در دستگاه بخت نصّر از جمله رئیس مجوسیان نام برده شده .(1)

در عهد جدید نیز یک بار واژه مجوسی و سه بار مجوسیان به مناسبت آمدن جمعی مجوس برای تحقیق پیرامون تولد حضرت مسیح به اورشلیم آمده است .(2)

مجوس یک واژه کلدانی است ، به خادمان دین زرتشت نیز مجوس می گفتند . اینها لباس خاص داشتند و موظف بودند که آتش را در آتشکده های اورمزد روشن نگهدارند .(3)

در قرآن کریم فقط یکبار نام مجوس آمده است :

« اِنَّ الَّذِینَ امَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ الصَّابِئِینَ وَ النَّصَاری وَ الْمَجوُسَ وَ الَّذینَ اَشْرَکُوا ... » ؛(4)

ص: 103


1- 1 . عهد عتیق ، کتاب ارمیا نبی ، باب 39 ، بند 13 .
2- 2 . عهد جدید ، انجیل متی ، باب 2 ، بندهای : 1 ، 7 و 16 .
3- 3 . مستر هاکس آمریکایی ، قاموس کتاب مقدس ، ص 785 .
4- 4 . سوره حج ( 22 ) ، آیه 17 .

آنانکه ایمان آوردند و کسانی که یهودی ، صائبی ، نصرانی ، و مجوس شدند ، و کسانی که شرک ورزیدند ...

در این آیه شریفه خداوند مؤمنان ، مشرکان و اهل کتاب را با لفظ « اَلَّذِی » از یکدیگر جدا کرده است .

در این فراز از آیه چهار گروه را با یک « اَلَّذِی » تحت یک مجموعه آورده است :

1 . یهودیان

2 . صابئین(1)

3 . مسیحیان

4 . مجوس

از این آیه می توان استفاده کرد که مجوس نیز اهل کتاب هستند .

سیمای مجوس در احادیث

با سیری گذرا در منابع حدیثی ، اهل کتاب بودن مجوس تقویت می شود ، که از آن جمله است :

1 . رسول اکرم صلی الله علیه و آله نامه ای به هَجَر(2) نوشته آنها را به اسلام دعوت کرد ، از مشرکان

ص: 104


1- 1 . صُبّی ها ، که در اصطلاح قرآن « صابئین » نامیده می شوند ، خود را پیرو حضرت یحیی علیه السلام می پندارند ، برای تاریخچه و عقاید آنها : بنگرید به : ا ) اصول الصابئة و معتقداتهم الدّینیّة ؛ عزیز سباهی ، چاپ دمشق . ب ) تاریخ الصابئة المندائیین ، محمدعمر حمادة ، چاپ بیروت . ج ) الصابئة ، غضبان روحی ، چاپ بغداد . د ) صابئة حران ، محمد عبدالحمید ، چاپ دمشق . ه ) الصابئون ، عبداللّه علی سمک ، چاپ قاهره . و ) الصابئون فی حاضرهم و ما ضیهم ، سید عبدالرزاق حسنی ، چاپ بغداد .
2- 2 . « هَجَر » نام شهری در بحرین و مناطقی در نجران ، جازان ، حصنه ، یمن و روستایی در اطراف مدینه می باشد . ( یاقوت ، معجم البلدان ، ج 5 ، ص 393 ) .

جز اقرار به اسلام را نپذیرفت ، ولی از یهود ، نصاری و مجوس جزیه قبول کرد .(1)

می دانیم که جزیه منحصرا از اهل کتاب پذیرفته می شود ، چنانکه در حدیث زیر به صراحت آمده است :

2 . از امام صادق علیه السلام پرسیدند : آیا برای مجوس پیامبری بود ؟ فرمود : آیا نمی دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله به اهل مکه نامه نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد ، آنها پیشنهاد جزیه دادند ، حضرت به آنها نوشت :

اِنِی لَسْتُ آخُذُ الْجِزیةَ إِلاّ مِنْ اَهْلِ الْکِتَابِ ؛

من هرگز جزیه را جز از اهل کتاب نمی پذیرم .

آنها در پاسخ نوشتند :

پس چگونه است که از مجوس هجر جزیه گرفتید ؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ آنها نوشت :

اِنَّ الْمَجوُسَ کَانَ لَهُمْ نَبی فَقَتَلُوهُ ، وَ کِتَابٌ اَحْرَقُوهُ ؛(2)

برای مجوس پیامبری بود که او را کشتند و کتابی بود که آن را آتش زدند .

3 . امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری فرمود :

نام کتاب آنها « جاماسب » بود .(3)

4 . امیرمؤمنان علیه السلام در این رابطه فرمود :

مجوس از این جهت به یهود و نصاری ملحق می شود ، در جزیه و دیات ، که در گذشته کتاب داشتند .(4)

ص: 105


1- 3 . ثعلبی ، الکشف والبیان ، ج 4 ، ص 117 .
2- 1 . کلینی ، الکافی ، ج 3 ، ص 567 ؛ شیخ طوسی ، تهذیب الاحکام ، ج 4 ، ص 113 .
3- 2 . شیخ طوسی ، تهذیب الاحکام ، ج 6 ، ص 175 ، ح 350 .
4- 3 . شیخ مفید ، المقنعة ، ص 44 .

5 . و در حدیث دیگری فرمود :

آری ، ای اشعث ، خداوند برای آنها کتابی فرستاده بود و پیامبری برانگیخته بود .(1)

6 . امام سجاد علیه السلام می فرماید : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حق مجوس فرمود :

سَنُّوا بِهِمْ سُنَّةَ اَهْلِ الْکِتَابِ ؛(2)

با آنها همانند اهل کتاب معامله کنید .

7 . امام صادق علیه السلام فرمود :

ازدواج موقّت با زن مجوسی مانعی ندارد .(3)

8 . از امام رضا علیه السلام در مورد ازدواج موقّت با زن یهودی و نصرانی پرسیدند ، فرمود : مانعی ندارد . سپس در مورد زن مجوسی پرسیدند ، فرمود : آنهم مانعی ندارد .(4)

9 . از امام صادق علیه السلام پرسیدند : آیا می توان ذبیحه یهود ، نصاری و مجوس را خورد ؟ فرمود :

اگر بشنوید که نام خدا را بر زبان جاری کردند ، و یا گواهان شهادت دهند که دیدند که نام خدا را بر زبان آوردند ، پس بخور . ولی اگر خود نشنوید و گواهان گواهی ندهند ، پس ذبیحه آنها را نخورید .(5)

شیخ طوسی پس از نقل این حدیث ، احادیث دال بر عدم جواز را پذیرفته ، و این حدیث را به استناد حدیثی دیگر حمل بر مقام ضرورت نموده است .(6)

10 . شیخ طوسی در کتاب الخلاف می فرماید : مجوس کتاب داشتند ، ولی از میان

ص: 106


1- 4 . شیخ صدوق ، الأمالی ، ص 280 .
2- 1 . شیخ طوسی ، الأمالی ، ج 1 ، ص 375 .
3- 2 . همو ، تهذیب الاحکام ، ج 7 ، ص 256 .
4- 3 . همو ، الاستبصار ، ج 3 ، ص 144 ، ح 521 .
5- 4 . شیخ طوسی ، تهذیب الاحکام ، ج 9 ، ص 69 ، ح 295 ؛ همو ، الاستبصار ، ج 4 ، ص 86 ، ح327 .
6- 5 . همو ، تهذیب الاحکام ، ج 9 ، ص 70 ، ذیل حدیث 297 ؛ همو ، الاستبصار ، ج 4 ، ص 86 ، ذیل حدیث 329 .

آنها برداشته شد و آن صحیح ترین قول شافعی است ، ولی در قول دیگرش گفته که برای آنها کتابی نبود ابوحنیفه نیز با او هم عقیده است .

آنگاه شیخ طوسی برای نظر خود چنین استدلال می کند :

دلیل ما اجماع فرقه حقّه و روایات آنهاست . از علی علیه السلام روایت کرده اند که فرمود :

برای آنها کتابی بود که آن را سوزانیدند و پیامبری بود که او را کشتند .

پس ثابت شد که آنها اهل کتاب می باشند .(1)

مجوس از دیدگاه دانشمندان

به طوری که شیخ طوسی در کتاب الخلاف فرموده اند : اجماع فرقه امامیه بر آن است که مجوس اهل کتاب می باشند .

برای استفاده از نظرات فقهای شیعه در طول تاریخ ، شماری از فقهای شیعه را ، از عصر شیخ طوسی تا عصر علّامه حلی ، به ترتیب تسلسل زمانی نام می بریم ، که همه آنها فتوا داده اند که مجوس اهل کتاب می باشد و یا حداقل شبهه کتابی بودن دارند و در نتیجه در حکم اهل کتاب می باشند :

1 . ابوجعفر محمد بن حسن طوسی ، مشهور به : شیخ طوسی (385 - 460 ه . ) .(2)

2 . قاضی عبدالعزیز بن برّاج طرابلسی ، مشهور به : ابن برّاج (400 - 481 ه . ) .(3)

3 . سعید بن عبداللّه بن حسین بن هبة اللّه ، مشهور به : قطب راوندی ( م : 573 ه . ) .(4)

4 . عمادالدین ، ابوجعفر محمد بن علی بن حمزه طوسی ، مشهور به : ابن حمزه(5)

5 . ابو منصور محمد بن ادریس عجلی حلی ، مشهور به : ابن ادریس (558 - 598 ه . ) .(6)

ص: 107


1- 1 . همو ، کتاب الخلاف ، ج 3 ، ص 184 ، کتاب الجزیه ، مسأله سوم .
2- 2 . شیخ طوسی ، النّهایة ؛ همو ، الجمل و العقود ، سلسلة الینابیع الفقیة ، ج 9 ، ص 50 و 61 .
3- 3 . ابن برّاج ، المهذب ، سلسلة الینابیع الفقهیه ، ج 9 ، ص 81 .
4- 4 . قطب راوندی ، فقه القرآن ، سلسلة الینابیع الفقهیه ، ج 9 ، ص 123 .
5- 5 . ابن حمزه ، الوسیلة اِلی نیل الفضیلة ، سلسلة الینابیع الفقهیه ، ج 9 ، ص 162 .
6- 1 . ابن ادریس ، الحاوی لتحریر الفتاوی ، سلسلة الینابیع الفقهیه ، ج 9 ، ص 177 .

6 . ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن بن ابی زکریا یحیی بن حسن بن سعید هذلی ، مشهور به : محقق حلی (602 - 676 ه . ).(1)

7 . ابوزکریا ، یحیی بن احمد بن یحیی بن حسن بن سعید هذلی ، پسر عموی محقق حلی (601 - 689 ه . ) .(2)

8 . جمال الدین ، ابومنصور حسن بن سدیدالدین یوسف بن زین الدین علی بن محمد بن مطهر حلی ، مشهور به : علامه حلی.(3)

روی این بیان هیچ تردیدی نیست که مجوس اهل کتاب هستند و اگر کسی بخواهد با احتیاط داوری کند می تواند بگوید : بی گمان مجوس شبهه کتابی بودن دارند و از نظر احادیث اهل بیت و فقه شیعه در حکم اهل کتاب هستند .

در اینجا فقط یک شبهه اساسی باقی می ماند و آن عبارت است از ارتباط زرتشت با مجوس !

زرتشت کیست ؟

هاله ای از ابهام زندگی زرتشت را فراگرفته ، 36 قرائت در نام او و بیش از سه قرن اختلاف در تاریخ تولد او موجود است .

زرتشتیان را گمان بر این است که او در حدود 600 سال قبل از میلاد در عهد گشتاسب دیده به جهان گشود .

پدرش : پوروشسپ اهل آذربایجان و مادرش : دوغدو ( دوغدویه ) اهل ری بود .

گفته می شود او سرانجام در حمله دوم ارجاسپ تورانی به بلخ ، به دست یک تن تورانی از خاندان کرپ به نام بر اترک رش کشته شد .

موبدان تلاش فراوان کردند که مجوس را با زرتشت تطبیق بدهند تا به عنوان

ص: 108


1- 2 . محقق حلی ، شرایع الاسلام ، سلسلة الینابیع الفقهیه ، ج 9 ، ص 212 .
2- 3 . یحیی بن احمد ، الجامع للشرایع ، سلسلة الینابیع الفقهیه ، ج 9 ، ص 234 .
3- 4 . علامه حلی ، قواعد الاحکام ، سلسلة الینابیع الفقهیة ، ج 9 ، ص 244 .

یک آیین آسمانی از نظر مسلمانان پذیرفته شود .

البته به هنگام فتح ایران ، مسلمانان با یک تسامح اسلامی با آنان رفتار کردند و به حدیث شریف پیامبر صلی الله علیه و آله استناد کردند که فرمود :

سَنُّوا بِهِمْ سُنَّةَ اَهْلِ الْکِتَابِ ؛(1)

با مجوسیان همانند اهل کتاب رفتار کنید .

ما این حدیث را از منابع شیعه روایت کردیم(2) اضافه می کنیم که در منابع حدیثی اهل سنت نیز عینا آمده است(3) ولی در همه منابع به عنوان مجوس است ، و در فتح ایران آن را به زرتشتیان نیز تعمیم دادند .

اهل تحقیق تردیدی ندارند که مجوس به معنای زرتشتی نیست ، و اگر در منابع اسلامی مجوس اهل کتاب به شمار آمده ، الزاما به این معنی نیست که زرتشتیان را نیز اهل کتاب بدانیم .

شهرستانی مجوس را به سه دسته تقسیم کرده و به تفصیل سخن گفته که خلاصه اش این است :

مجوس در اصل به دو نیروی نور و ظلمت معتقد بودند ولی می گفتند : امکان ندارد که هر دو قدیمی باشند ، آنها نور را ازلی و ظلمت را حادث می دانستند ولی در مورد اینکه ظلمت چگونه پدید آمد اختلاف داشتند .

آنها اولین مبدأ را کیومرث پنداشتند و کیومرث را آدم ابوالبشر دانستند . کَیُومَرثیه ، به دو اصل : یزدان و اهریمن معتقد بودند ، یزدان را قدیم و ازلی ، اهریمن را حادث و مخلوق می دانستند .(4)

ص: 109


1- 1 . بلاذری ، فتوح البلدان ، ص 162 .
2- 2 . شیخ طوسی ، الأمالی ، ج 1 ، ص 375 .
3- 3 . بیهقی ، السنن الکبری ، ج 9 ، ص 189 ؛ مالک ، الموطأ ، ص 278 ؛ شافعی ، المسند ، ص 209 ؛ سیوطی ، الدرّ المنثور ، ج 3 ، ص 279 ، متقی هندی ، کنزالعمّال ، ج 4 ، ص 502 ، ح 11490 .
4- 4 . شهرستانی ، الملل و النحل ، ج 1 ، ص 233 .

زُرْوَانیه ، نیز به دو اصل معتقد بودند و عقایدی شبیه خرمدینان داشتند ، و مهمترین عامل انحراف در میان مجوس ( در مورد حلول ، تناسخ و اباحیگری ) آنها بودند .(1)

زردشتیّه ، پیروان زردشت بن یورشت ( پورشسپ ) می باشند که در عهد گشتاسب ظهور کرد .(2)

آنان نیز نور و ظلمت ، یزدان و اهریمن را مبدأ جهان دانسته ، به نبرد دائم بین این دو نیرو معتقد هستند .

زرتشت در کتاب : زند اوستا بشارت داده که مردی در آخرالزمان به نام أشیزریکا ظهور کرده ، جهان را با زیور علم ودین مزین خواهد کرد .(3)

روی این بیان زرتشت پیامبر مجوس نیست ، بلکه پیشوای یکی از شاخه های مجوس می باشد .

کتاب معروف او : اوستا مهمترین منبع باقیمانده از متن های پهلوی است .

گفته می شود اوستا در اصل 21 بخش بوده که در طول تاریخ دو سوم آن از بین رفته ، فقط یک سوم آن باقی است .

بخش های موجود آن به شرح زیر است :

1 . یسنا ، مخصوص تعالیم دینی در 7 بخش ، شامل 72 سرود .

2 . یشت ها ، نیایش خطاب به فرشته ها ، شامل 22 سرود .

3 . ویس پرت ، سروده ایی که در جشن ها خوانده می شود .

4 . وی دئودات ( وندیداد ) ، شامل تزکیه نفس ، بهداشت آب و نفرین بر اهریمنان .

5 . خورتک اپستاک ( خرده اوستا ) ، پیرامون نمازهای پنچگانه روزانه و نیایش های ماهانه و سالانه .(4)

ص: 110


1- 1 . همان ، ص 234 .
2- 2 . همان ، ص 235 .
3- 3 . همان ، ص 239 .
4- 4 . شهرستانی ، توضیح الملل ، ج 1 ، ص 380 .

از دیگر منابع پهلوی عصر کهن : می نوخرد ، دینکرد ، بوندهشن و زندبهمن یسن را می توان نام برد .(1)

براساس منابع عهد کهن ، کتاب زند و اوستا به فرمان گشتاسب در 12000 پوست گاو به آب طلا نوشته شد و در موزه اصطخر پارس ، که دژنبشت نامیده می شد ، محافظت می شد ، به هنگام حمله ددمنشانه اسکندر ، همه آنها به فرمان اسکندر طعمه حریق شد .(2)

با توجه به نصّ رسول عالمیان و پیشوایان معصوم علیهم السلام بر این که برای قوم مجوس پیامبر و کتابی بوده ، به جرأت می توان گفت که ، آیین مجوس در آغاز یک دین صحیح براساس یکتاپرستی بوده ، بعدا ثنویت « دوگانه پرستی » توسط موبدان در آن پدید آمد ، همانگونه که آیین مسیحیت در اصل دین یکتاپرستی بوده ، بعدها مسئله تثلیث ( اقانیم سه گانه ) در آن پدید آمد .

ولی در مورد آیین زرتشت چنین سند محکم و قابل استنادی در دست نداریم .

در آیین زرتشت و منابع موجود آن دستمایه هایی وجود دارد که پژوهشگر را اطمینان می دهد که زرتشت پیامبر مجوس نبود ، بلکه یکی از مجدّدان آیین مجوس بود ، فی المثل زرتشت درگات ها گوید :

قصد من این بود که صفای قدیمی مذهب را برگردانم .

در اینجا حدیثی داریم که صداقت و نبوت زرتشت را به شدّت زیر سؤال می برد :

یکی از زنادقه به محضر مقدس امام صادق علیه السلام رسید ، ده ها مسأله از آن حضرت پرسید و حضرت پاسخ داد ، از جمله پرسید : آیا خداوند برای قوم مجوس پیامبری فرستاد ؟

امام علیه السلام فرمود :

هیچ امتی نیست جز اینکه خداوند برای آنها هشدار دهنده ای فرستاده است ،

ص: 111


1- 5 . همان ، ص 381 .
2- 1 . ابوریحان بیرونی ، الآثار الباقیة ، ص 633 . ( تعلیقات اذکایی ) .

آری برای آنها نیز خداوند پیامبری فرستاد و کتابی آورد ، که خودش و

کتابش را انکار نمودند .

گفت : بعضی ها گمان می کنند که خالد بن سنان بر آنها مبعوث شده ، حضرت فرمود :

خالد یک عرب بدوی بود و پیامبر نبود ، این سخن را مردم می گویند .

عرض کرد : آیا پیامبر آنها زرتشت بود ؟ حضرت فرمود ؟

اِنَّ زَرْدَشْتَ أَتَاهُمْ بِزَمْزَمَة وَ ادَّعَی النُّبُوَّةَ ، فَآمَنَ مِنْهُمْ قَوْمٌ وَ جَحَدَهُ قَوْمٌ ، فَأَخْرَجُوهُ فَأَکَلَتْهُ السِّبَاعُ فی بَریة مِنَ الاَْرْضِ ؛(1)

زرتشت سخنانی ساز کرد و برای آنها آورد و ادّعای نبّوت کرد ، گروهی از آنها به او گرویدند و گروهی دیگر او را انکار کردند ، پس در یکی از صحراهای زمین درندگان او را دریدند .

این حدیث را علامه مجلسی نقل کرده(2) سپس فرموده : « أَتَاهُمْ بِزَمْزَمَة » یعنی برای آنها سخنانی آورد که مفهوم نبود ، به دور از اذهان و برخلاف حق بود .(3)

تعبیر : « وَادَّعَی النُبُّوَّةَ » تقریبا صریح است در این اینکه او پیامبر نبود ، بلکه مدّعی نبوت بود .

ولی ما به دلایل زیر نویدهای زرتشت را در شمار نویدهای اهل کتاب می آوریم :

1 . نویدهای اوستا و دیگر آثار منسوب به زرتشت بسیار شفاف و روشن است و بدون تردید نشأت گرفته از منبع وحی است ، زیرا این مطالب مربوط به آینده است و

افراد غیر وابسته به مکتب انبیاء از آنها بی بهره هستند .

2 . این بشارت ها کاملا با آنچه در منابع اسلامی از معصومین علیهم السلام رسیده همسو و همگام می باشد .

ص: 112


1- 1 . طبرسی ، الاحتجاج ، ج 2 ، ص 346 .
2- 2 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 10 ، ص 179 و ج 14 ، ص 462 .
3- 3 . همان ، ج 10 ، ص 193 .

3 . کتب زرتشتیان تنها منابع بازمانده از مجوس می باشد .

با این مقدمات ثابت می شود که حقایق نهفته در این کتاب ها برگفته از تعالیم انبیاءست ، چنانکه خود زرتشت در گات ها تصریح کرده که هدفش باز گردانیدن مذهب به صفای قدیمی خود می باشد ، در نتیجه او یک فرد اصلاح طلب در تعالیم مذهب می باشد ، اگرچه در آثارش مطالب نادرست فراوان ، از جمله مسأله ثنویت موجود می باشد ، ولی این مانع از آن نیست که به حقایق موجود در آن توجه نشود ، چنانکه سخنان بیهوده و باطلی چون تثلیث ، مانع از استناد به کتب مسیحیت نمی باشد .

سیمای موعود در آیینه زرتشت

بیشترین واژهای که در منابع زرتشت برای موعود به کار رفته ، واژه سوشیانس می باشد .

سوشیانس ، سوشیانت ، سئوشیانت ، سوشانس و سیوسوش ، کلا از ماده سو به معنای سودمند ، سودآور و سودرسان می باشند .

در زند و اوستا ، همه جا سوشیانس به معنای رهایی بخش و نجات دهنده به کار رفته و غالبا از سه رهایی بخش در سه مقطع ، از مقاطع عمر جهان ، گفتگو شده است . ولی هنگامی که از موعود آخرالزّمان گفتگو شده ، معمولا همراه با واژه ورثرغن یعنی : پیروزگر و همیشه پیروز آمده است .(1)

واژه خاصی که از آخرین منجی یا سوشیانت پیروزگر در منابع زرتشتی تعبیر می شود ، واژه اَسْتْوَت اِرِتَ می باشد .

این در خود متون زرتشتی اینگونه تفسیر شده است :

او را از این جهت « اَستْوَت اِرِتَ » گویند ، برای آنکه آنچه در این جهان دارای جسم و جانی است ، از پرتو او به یک زندگانی فناناپذیر رسد .(2)

ص: 113


1- 1 . این واژه از دو واژه اوستایی : « ورثر » و « غن » ترکیب یافته ، که جزء اول آن به معنای : حمله ، هجوم ، فتح و پیروزی ، و جزء دوم آن به معنای : زننده و کشنده می باشد ، این واژه در تفسیر پهلوی اوستا به : « پیروزگر » ترجمه شده و معادل « بهرام » به معنای فرشته نصرت و نگهبان فتح و ظفر می باشد . ( مصطفوی ، سوشیانت ، ص 79 ) .
2- 1 . فروردین یشت ، بند 129 ( پور داود ، سوشیانت موعود مزد یسنا ، ص 14 ) .

در منابع زرتشتی ، هر کجا واژه سوشیانتِ اوستایی ، یا سوشیانسِ پهلوی ، به صورت مفرد آمده ؛ یا با عنوان اَستْوَت اِرِتَ همراه باشد ، مقصود از آن آخرین نجات بخش جهان است که تمام آدمیان را از ستم و بیداد خواهد رهانید .(1)

در بسیاری از پیشگویی های زرتشت از او بهرام تعبیر شده که به یک نمونه از زراتشت نامه که متن منظوم بهمن یشت می باشد ، بسنده می کنیم :

بیاید پس آن شاه فرخنده نام که « بهرام » خواند ورا خاص و عام

بگیرد سر تخت و تاج شهان جهان را رهاند از آن گمرهان

زعالم ببرّند تخم بدان نشینند با کامِ دل بخردان(2)

در اینجا شماری از نویدهای منابع زرتشتی را از مورد اعتمادترین نسخ موجود ، با اشاره به پایگاه های پالایش شده آنها می آوریم ؛ در این نویدها از موعود آخرالزمان ، سیره و صورت او ، یاران فداکار او ، فرو ریختن نظام های فاسد و بنیاد جهانی آباد ، آرام ، بی کینه و بی خدعه به روشنی و شفافیت تمام خبر می دهند :

1 . سوشیانس ، دین را به جهان رواج دهد ، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد ، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده ، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار سازد .(3)

2 . پس سوشیانس آفرینش را دوباره پاک بسازد و رستاخیز و تن پسین باشد .(4)

در بخش واژه شناسی زند بهمن یسن آمده : سوشیانس آخرین نجات بخش دین زرتشتی است .(5)

3 . بدان جهت که مردگان دگرباره برخیزند و زندگانی جاودانه آغاز گردد و « سوشیانت » به درآید و جهان را به آروزی خویش دگرگون سازد .(6)

ص: 114


1- 2 . زامیاد یشت ، بندهای 89 - 97 ( سوشیانت موعود مزدیسنا ، ص 16 و 24 ) .
2- 3 . صادق هدایت ، درباره ظهور و علائم ظهور ، ص 80 .
3- 4 . جاماسب نامه ، ص 121 و 122 .
4- 5 . زند بهمن یسین ، ص 19 .
5- 1 . همان ، ص 150 .
6- 2 . یشتها ، زامیادیشت ، کرده اول ؛ بند 11 و کرده دوم ، بند 19 ؛ اوستا ، نامه مینوی آیین زرتشت ، ص 290 .

در این فراز به رجعت و بازگشت مردگان در هنگامه ظهور تصریح شده است .

4 . بدان هنگام که « اَستْوَت اِرِتَ » به درآید ، گرزی پیروزمند به دست دارد ، گرزی که فریدون دلیر به هنگام کشتن اژدهاک در دست داشت ... استوت ارت با این گرز دروغ را از گیتی خانه راستی بیرون خواهد راند .(1)

5 . یارانِ « استوت ارت » پیروزمندانی به در آیند : نیک اندیش ، نیک گفتار و نیک دین ، آنان هرگز سخن دروغ بر زبان نیاورند .(2)

در این فراز از اصحاب خاص موعود ستایش شده و در فرازهایی دیگر از برخی از آنان نام برده شده ، که از آن جمله است :

1 . توس ، فرزند نوذر(3)

2 . گرشاسب(4)

3 . اَشَوَذَ دَنگَهَه(5)

6 . کی ، ای مزدا ، سپیده دم به درآید ، و جنس بشر به سوی راستی روی کند ؟ کی ، نجات دهنده بزرگ با گفتار پر از حکمت خویش به مراد رسد ؟ کدامند کسانی که و هومن به یاری آنان آید ؟(6)

7 . به « فَرَوَهَر اَستْوَت اِرِتَ » درود می فرستیم ، آن کسی که « سوشیانت پیروزگر » موسوم خواهد شد و « اَستْوَت اِرِتَ » موسوم خواهد شد .

او را از این رو « سوشیانت » نامند ، برای آنکه او به همه موجودات مادی سود بخشد .

او را از این جهت « استوت ارت » گویند ، برای اینکه آنچه در جهان دارای جسم و جانی است ، از پرتو او به یک زندگانی فناناپذیر رسد .(7)

ص: 115


1- 3 . اوستا ، ص 309 ؛ یشتها ، زامیاد یشت ، کرده 15 ، بندهای 92 - 93 .
2- 4 . اوستا ، ص 310 ، کرده 15 ، بند 95 .
3- 5 . اوستا ، ص 149 ؛ یشتها ، آبان یشت ، کرده 14 ، بند 53 .
4- 6 . اوستا ، ص 253 ؛ یشتها ، فروردین یشت ، کرده 19 ، بند 61 .
5- 7 . اوستا ، ص 154 ؛ یشتها ، آبان یشت ، کرده 18 ، بند 72 .
6- 8 . گاتها ، اشتودگات ، یسنا 46 .
7- 1 . یشتها ، فروردین یشت ، بندهای 128 - 129 ؛ پور داود ، سوشیانت موعود مزدیسنا ، ص 14 .

8 . ای زرتشت سپیتمان ، هنگامی که زمان سر شود ، دشمنان چنان نابود شوند ، مانند ریشه درختی که به یک شب زمستان سرد که فرا رسد ، به یک شب برگ بیفکند .(1)

9 . مهر دارنده چراگاه فراخ ، و سروش دلیر و رشنِ راست ، و بهرام نیرومند و اشتادِ پیروزگر ، ( و ) فره دین مزدیسنان ، نیروی آینده رهبری جهان ، به فرمان من دادار برسند .(2)

مهر یکی از ایزدان توانای آیین زرتشتی ؛ رشن نام ایزدی دیگر که به همراه مهر و سروش کارهای بندگان را می سنجد ؛ اشتاد به معنای راستی و درستی ، نام ایزدی که به همراه زامیاد ، روان را به ترازو می گذارد تا رشن کارهای او را بسنجد .(3)

10 . درباره بهرام و رجاوند پیداست که به پر فرهی فراز رسد و دیهیم فراز بندد ، گمارده در مقام موبدان موبدی و مقام داور راست دین ، و این ده های ایران ، که من اورمزد آفریدم ، دوباره بیاراید . آز و نیاز وکین و خشم و شهوت ، رشک و گناهکاری از جهان کاستی گیرد ، گرگ زمان برود و میش زمان آید .(4)

11 . فر کیانی مزدا آفریده نیرومند ، ابرکار ، پرهیزگار ، ارجمند ، ماهر و برتر از دیگر آفریدگان را می ستاییم ، که از آنِ سوشیانس و یاران دیگرش خواهد بود .(1)

12 . پس باشد از آنانی باشیم که جهان را نورانی کنیم ای مزدا ، و شما ای اهوره های دیگر ، که حمایت و راستی را بیاوریم ، وقتی که اندیشه ها آنجا یکی شوند .(5)

13 . می خواهیم که سوشیانس ها شویم ، می خواهیم که پیروزمند شویم .(6)

ص: 116


1- 2 . زند بهمن یسین ، ص 14 ( باب 7 ، بند 16 ) .
2- 3 . همان ، ص 15 ، بند 28 .
3- 4 . همان ، ص 44 .
4- 5 . همان ، ص 16 ( باب 8 ، بندهای 1 - 3 ) .
5- 2 . یشتها ، زامیاد یشت ، بند 88 .
6- 3 . همان ، بند 9 ، یسن 30 .

14 . رو به امشاسپندان و سوشیانس ها آوریم ، که داناترین ، راست گفتارترین ، یاری کننده ترین ، به جنبش آورنده ترین و بزرگترین هستند .(1)

15 . ما فر کیانی توانا را می ستاییم که در میان سوشیانت ها به آن پیروزمند و یارانش مختص خواهد شد ، که جنس بشر را نو کند که هیچ وقت پیر نشود .(2)

16 . وقتی که « اَستْوَتِ اِرِتَ » پیک مزدا اهورا ... ظهور کند ... جهان راستی را از دروغ پاک خواهد نمود . او با دیدگان دانا به سوی مخلوقات خواهد نگریست .(3)

17 . فروهر نیک توانای پاک پرهیزگاران را از « کیومرث » تا « سوشیانس پیروزگر » می ستاییم .(4)

18 . هدف سوشیانس ها با آموزش های کامل تو هماهنگ است ، به سوی که برای یاری دادن اندیشه نیک باید رفت ؟ ( ای مزدا )(5)

19 . آنها سوشیانس های کشورها خواهند بود ، آنان که شناخت خود را از آموزش تو به وسیله کردارهای هماهنگ با اشه ، همراه اندیشه نیک پیروی می کنند .(6)

20 . تا که آنان ( سوشیانت ها و یاوران وی ) زندگی را تازه سازند ، پیر نشدنی ، نمردنی ، نگندیدنی ، نپوسیدنی ، جاودان زنده ، جاودان بالنده ، کامروا .

در آن هنگام که دیگر باره مردگان برخیزند به زندگانی بی مرگی روی کنند ، پس آنگاه او ( سوشیانت ) به درآید و به آرزوی خویش جهان را تازه ساخته ، گیتی را نو کند .

پس جهانی که فرمان بردار راستی است ، آسیب ناپذیر شود . دروغ دیگر باره به همان جایی رانده شود که از آنجا برای گزند راستی پرست و نژاد و هستی وی آمده بود .(7)

ص: 117


1- 4 . همان ، بند 4 ، یسن 70 .
2- 5 . ویسپرد 3 ، بند 5 .
3- 6 . یشتها ، زامیاد یشت ، بند 89 .
4- 7 . همان ، بندهای 91 - 94 ؛ پور داود ، سوشیانت موعود مزدیسنا ، ص 24 .
5- 8 . همان ، فروردین یشت ، بند 145 .
6- 9 . اوستای کاهانی ، یسن 46 ، بند 3 .
7- 1 . همان ، یسن 48 ، بند 12 .

در این بخش نیز بر رجعت و بازگشت مردگان در هنگامه ظهور تأکید شده ، جهان پر فروغ ، دیدنی و دوست داشتنی ایام ظهور را به تصویر کشیده ، از نقش اصحاب خاص در اداره کشورها و ایجاد نظم و عدالت ، و تأسیس دنیایی نو با روح تعاون ، براساس مهر و محبت سخن گفته است .

علیرغم تأکید ما بر آسمانی نبودن آیین زرتشتی ، همسویی فراوان بین آموزه های زرتشت و معارف عالیه اسلام ، پیرامون موعود روزگاران می بینیم ، راز این همسویی را پیشتر یادآور شدیم و گفتیم که : این تعلیم عالیه و معارف والا هرگز از مغز افراد غیر مرتبط به عالم وحی تراوش نمی کند ، ولذا اگر نبوت زرتشت ثابت نشود ( که نشده ) ، بی گمان آموزه های پیامبری راستین از انبیای سلف ( پیامبر مجوس ، یا پیامبری دیگر ) در دسترس او بوده و این حقایق از مکتب وحی برخاسته ، اگرچه با سخنان سست ، بی ارزش و گاهی ضدارزش نیز آمیخته شده است .

همسویی بشارت های زرتشت با بشارت های اسلام پیرامون موعود

1 . در آموزه های زرتشت تأکید شده که بهداشت و دارو و درمان به قدری رونق می گیرد که هرگز احدی جز به مرگ طبیعی فوت نکند ،(1) در منابع اسلامی نیز تأکید

شده که حتی یک نفر نابینا ، زمین گیر و بیمار در روی زمین نمی ماند .(2)

2 . در تعالیم جاماسب آمده است که : دروغ ، خیانت و مغبونی از جهان برخیزد ، غم و اندوه از دل مردم دور شود ، نشاط ، خرمی و عیش در دل ها جای گیرد .(3)

در منابع اسلامی نیز تأکید شده که همه آسمانی ها و زمینی ها خوشحال و خشنود شوند.(4)

3 . در آموزه های زرتشتی تأکید شده که زمین ، دهان باز کند ، هر گوهر و فلزی ،

ص: 118


1- 2 . یشتها ، زامیاد یشت ، بندهای 9 - 12 .
2- 1 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 53 ، ص 62 .
3- 2 . جاماسب نامه ، ص 89 .
4- 3 . طبری ، دلائل الامامة ، ص 471 ؛ حاکم نیشابوری ، مستدرک الصحیحین ، ج 4 ، ص 465 .

مانند زر ، سیم ، روی ، ارزیز و سرب آشکار شود ،(1) در منابع اسلامی نیز تأکید شده که زمین آنچه در دل دارد برای او ظاهر می کند .(2)

4 . در اوستا تأکید شده که اندیشه ها یکی می شود ،(3) در اسلام نیز تأکید شده که او همه افکار و اندیشه ها را به سوی قرآن هدایت می کند و از تشتت آرا باز می دارد .(4)

5 . در منابع زرتشتی تأکید شده که پیش از ظهور موعود زمین لرزه زیاد باشد(5) و بسیار ویرانی از خود بر جای گذارد ،(6) و در احادیث اسلامی نیز تأکید شده که حضرت مهدی علیه السلام در سالی پر زلزله ظهور می کند .(7)

6 . در تعالیم زرتشت در میان نشانه های ظهور بیش از همه بر نشانه هایی که در خورشید و ماه و آسمان ظاهر می شود ، تکیه شده است ،(8) در روایات اسلامی نیز بر کسوف خورشید و خسوف ماه در پیش قدم ظهور ،(9) و بروز نشانه در قرص خورشید تأکید شده است .(10)

7 . در ده ها مورد درباره موعود واژه « پیروزگر » تأکید شده(11) در منابع اسلامی نیز از او « مغلولب » یعنی همیشه پیروز تعبیر شده است .(12)

8 . در منابع زرتشتی از یاران خاص موعود تقدیس و تمجید فراوان شده ،(13) در

ص: 119


1- 4 . زند بهمن یسن ، ص 8 ، ب 4 ، بند 57 .
2- 5 . علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 51 ، ص 68 .
3- 6 . اوستای گاهانی ، ب 9 ، یسن 30 .
4- 7 . سید رضی ، نهج البلاغه ، خطبه 138 .
5- 8 . زند بهمن یسن ، ص 11 ، ب 6 ، بند 4 .
6- 9 . جاماسب نامه ، ب 1 ، بند 5 .
7- 10 . احمد بن حنبل ، المسند ، ج 4 ، ص 75 ، ح 11326 .
8- 11 . زند بهمن یسن ، ص 11 ، ب 6 ، بند 4 .
9- 12 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 655 ، ب 57 ، ح 25 .
10- 13 . عبدالرزاق ، المصنف ، ج 11 ، ص 28 ، ح 207750 .
11- 1 . یشتها ، فروردین یشت ، بندهای 128 و 145 ؛ زند بهمن یسن ، ص 15 ، بند 28 .
12- 2 . نعمانی ، الغیبة ، ص 212 .
13- 3 . اوستا ، ص 310 ، کرده 15 ، بند 95 .

منابع اسلامی نیز تمجید و توصیف فراوان از اصحاب خاص حضرت شده است .(1)

9 . در آموزه های زرتشتی از فروکش کردن آز ، حرص ، کین ، خشم ، رشک و گناه سخن رفته ،(2) در منابع اسلامی نیز بر ریشه کن شدن آنها تأکید شده است .(3)

10 . در منابع زرتشتی بر زنده شدن مردگان در عهد موعود تأکید شده(4) و آن یکی از اعتقادات اصیل ، محکم و خلل ناپذیر ما می باشد و به عنوان « رجعت » شهرت یافته است .

بسیاری از بزرگان بر تواتر احادیث رجعت تصریح کرده اند(5) و شماری از فرزانگان کتاب های مستقل و مبسوط پیرامون آن به رشته تحریر در آورده اند .(6)

* * *

ص: 120


1- 4 . شیخ مفید ، الاختصاص ، ص 208 .
2- 5 . زند بهمن یسن ، ص 16 ، ب 8 ، بندهای 1 - 3 .
3- 6 . شیخ صدوق ، الخصال ، ج 2 ، ص 419 ؛ نیلی ، منتخب الأنوار المضیئة ، ص 356 ؛ علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 52 ، ص 316 .
4- 7 . یشتها ، زامیاد یشت ، بند 19 .
5- 8 . طبرسی ، مجمع البیان ، ج 7 ، ص 235 ؛ شیخ حر عاملی ، الایقاظ من الهجعة ، ص 82 ؛ قزوینی ، بیان الفرقان ، ج 5 ، ص 275 ؛ علامه مجلسی ، بحارالانوار ، ج 53 ، ص 123 .
6- 9 . نگارنده کتابشناختی 74 اثر مستقل پیرامون رجعت را در رجعت یا دولت کریمه ص 216 - 209 ؛ و بیش از 100 عنوان مستقل را در کتابنامه حضرت مهدی آورده است .

موعودباوری در ادیان زمینی

اشاره

از دیدگاه قرآن کریم واژه دین منحصر به آیین مقدس اسلام است ، و جز آن دین به شمار نمی آید و لذا این واژه که در قرآن 62 بار آمده ، همه اش به عنوان مفرد آمده و هرگز به صیغه تثنیه یا جمع نیامده است .

منطق وحی به صراحت اعلام می دارد :

« اِنَّ الدینَ عِنْدَاللَّهِ الاِْسْلاَمُ » ؛(1)

بی گمان دین در نزد خدا همانا اسلام است .

« وَمَنْ یَبْتَغِ غیرَ الاِْسْلاَمِ دینا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ » ؛(2)

هر کس به جز اسلام آیین دیگری را طلب کند ، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد .

« اَلیوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ ، وَ اَتْمَمْتُ عَلیکُمْ نِعْمَتِی و رَضیتُ لَکُمُ الاِْسْلاَمَ دینا » ؛(3)

امروز دین را برای شما به کمال رسانیدم ، نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما برگزیدم .

ص: 121


1- 1 . سوره آل عمران ( 3 ) ، آیه 19 .
2- 2 . همان : 85 .
3- 3 . سوره مائده ( 5 ) ، آیه 3 .

« شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدینِ مَا وَصَّی بهِ نُوحا ، وَ الَّذِی اَوْحینَا اِلیکَ وَ مَا وَ صینَا بِهِ اِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی ، اَنْ اَقِیموُا الدینَ و لاَ تَتَفَرَّقُوا فیهِ » ؛(1)

از دین همان را بر شما تشریع کرد که به نوح نیز توصیه نمود . آنچه را که به تو

وحی کردیم ، به ابراهیم ، موسی و عیسی نیز توصیه نمودیم که دین را برپا دارید و در آن پراکنده نشوید .

« وَوَصَّی بهَا اِبرَاهیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یَا بَنِیَ اِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدینَ ، فَلاَ تَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ » ؛(2)

ابراهیم آن را به فرزندانش توصیه نمود ، یعقوب نیز که ای فرزندان من خداوند دین را برای شما برگزیده ، از دنیا بیرون نروید جز در حالی که مسلمان باشید .

قرآن کریم در این آیات و آیات دیگر اسلام را معادل دین دانسته و آن را در همه موارد به صیغه مفرد آورده است .

شایان دقت است که قرآن کریم واژه صراط را نیز فقط به صورت مفرد آورده ، راه های دیگر را با واژه سبیل مطرح نموده است :

« وَ اَنَّ هذَا صِرَاطی مُسْتَقِیما فاَتَّبِعُوهُ ، و لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ ، فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ » ؛(3)

این راه ( صراط ) من است که مستقیم است ، پسْ از آن پیروی کنید ، از دیگر راه ها پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده کنند .

روی این بیان راه منحصر به راه خدا و آن دین مقدس اسلام است .

آیین یهود ، آیین مسیح و آیین همه پیامبران ، در مقطع خود اسلام بود و آیین توحید بود و صراط مستقیم و راه راست بود .

اما مسلک های زمینی و آیین های غیر آسمانی در واقع دین نمی باشند و از احدی پذیرفته

ص: 122


1- 4 . سوره شوری ( 42 ) ، آیه 13 .
2- 1 . سوره بقره ( 3 ) ، آیه 132 .
3- 2 . سوره انعام ( 6 ) ، آیه 153 .

نیستند ، ولی ما در سر فصل همین بخش عنوان : ادیان زمینی به کار بردیم ، چرا ؟

1 . از راه تسامح و تعامل ، که در عرف هر کیشی که به نوعی به مبدأ و معاد معتقد باشند ، بر آن واژه دین را اطلاق می کنند .

2 . از قرآن کریم پیروی نمودیم که به ادیان باطل نیز واژه دین را اطلاق نموده است :

« وَمَنْ یَبْتَغِ غیرَ الاِْسْلاَمِ دینا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ » ؛(1)

هر کس به جز اسلام ، دینی را طلب کند از او پذیرفته نمی شود .

« هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی و دِینِ الْحَقِّ ، لیظْهِرَهُ عَلی الدینِ کُلِّهِ » ؛(2)

او خداوندی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد ، تا آن را بر همه ادیان پیروز سازد .

3 . همه مکتب هایی که در پهندشت زمین به عنوان دین مطرح هستند ، ریشه آسمانی دارند ، به این معنی که یا واقعا در اصل آیین یکتاپرستی بوده ، با گذشت زمان آنقدر دستخوش تغییر و تحریف شده که کاملا رنگ توحید و اعتقاد به مبدأ و معاد از آنها گرفته شده ، و یا بنیانگذاران آنها معارف یکی از کتب آسمانی را به دست آورده ، آن را براساس اهداف خود تغییر داده ، به عنوان یک روش و منش در میان مردم منتشر ساخته است .

و به همین دلیل است که ما در میان ادیان زمینی به دنبال نویدهای موعود می گردیم :

موعودباوری در کتب مقدسه هندوها

در لابه لای کتاب هایی که از روزگار باستان در میان هندوان به عنوان کتاب آسمانی شناخته شده ، نویدهای فراوانی پیرامون مصلح آسمانی با صراحت و شفافیت کامل دیده می شود .

ما هیچ سندی در دست نداریم که این کتاب ها آسمانی و آورندگان آنها پیامبران

ص: 123


1- 1 . سوره آل عمران ( 3 ) ، آیه 85 .
2- 2 . سوره توبه ( 9 ) ، آیه 33 ؛ سوره فتح ( 48 ) ، آیه 28 ؛ سوره صف ( 61 ) ، آیه 9 .

الهی باشند ، ولی اطمینان کامل داریم که یا آورندگان آنها از پیامبران آسمانی بوده اند و یا معارف و تعالیم پیامبری در دسترس آنها بوده و آنها در تدوین این کتاب ها از آن معارف عالیه بهره جسته اند . زیرا اینها مطالب مربوط به آینده است و هرگز افکار و اندیشه های مردم ، اگرچه نابغه دوران و نادره زمان باشند به آنها نمی رسد و این پیشگویی ها منحصرا باید از سرچشمه وحی نشأت گرفته باشد .

از این رهگذر ما شماری از نویدهای موجود در کتب مذهبی هندوها را پیرامون موعود در اینجا می آوریم ؛ تا جهانی بودن این ایده و عقیده بیش از پیش آشکار گردد :

1 . در کتاب باسک از کتب مقدسه هندوها آمده است :

دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخرالزمان ، که پیشوای فرشتگان ، پریان و آدمیان باشد و حق و راستی با او باشد .

او هرچه در دریاها ، کوه ها و دل زمین پنهان باشد ، همه را به دست آورد و اخبار آسمان ها و زمین را بیان می کند .

از او بزرگتر کسی به دنیا نیاید .

2 . در کتاب شاکمونی از کتب مقدسه هندوها آمده است :

پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سید خلایق در دو جهان : « کشن »(1) تمام شود .

او کسی باشد که بر کوه های شرق و غرب جهان حکم براند و فرمان دهد .

او بر ابرها سوار شود و فرشتگان کارکنان او باشند و جن و انس در خدمت او درآیند .

از « سودان » که زیر خط استوا است ، تا سرزمین « تسعین » که زیر قطب شمال است ، و ماوراء بحار را صاحب شود و دین خدا را زنده گردد .

نام او « ایستاده » باشد و خداشناس باشد .

3 . در کتاب ریک ودا از کتب مقدسه هندوها چنین آمده :

« ویشنو » در میان مردم ظاهر گردد .(2)

ص: 124


1- 1 . « کشن » نام مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به زبان هندی .
2- 1 . « ویشنو » دومین خدا ، از خدایان سه گانه هندوها می باشد ، که او را حافظ و حامی جهان ، مقتدر و شکست ناپذیر ، صاحب 1000 نام و 10 مظهر می دانند . نشاط ، سرور و بقای جهان هستی را به او نسبت می دهند .

او از همه کس قوی تر و نیرومندتر است .

در یک دست ویشنو ، شمشیری به مانند ستاره دنباله دار ، و در دست دیگر انگشتری درخشنده دارد .

هنگام ظهور وی ، خورشید و ماه تاریک شونده و زمین خواهد لرزید .(1)

4 . در کتاب دید از کتب مقدسه هندوها آمده است :

پس از خرابی دنیا ، پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نام او « منصور » باشد .(2)

تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا بخواهد بیاورد .

5 . در کتاب وشن جوک از کتب مقدسه هندوها می خوانیم :

سرانجام دنیا به کسی برگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او

باشد ، نام او « فرخنده » و « خجسته » باشد .(3)

6 . در کتاب دادتک از کتب مقدسه برهمائیان هند چنین آمده :

بعد از آنکه مسلمانی بهم رسد ، در آخرالزمان اسلام در میان مسلمانان از ظلم ظالمان ، فسق عالمان ، تعدی حاکمان ، ریای زاهدان ، بیدیانتی امینان ، حسد حاسدان و ... برطرف شود و به جز نام از آن چیزی نماند ... دست حق برآید و جانشین آخر « ممتاطا »(4) ظهور کند ، مشرق و مغرب عالم را بگیرد و بگردد همه جا ... و خلایق را هدایت کند .

7 . در کتاب پاتیکل از کتب مقدسه هندیان چنین آمده است :

چون مدت روز تمام شود ، دنیای کهنه نو شود و زنده گردد و صاحب ملک

ص: 125


1- 2 . ریک ودا ، ماندالای 4 ، 16 و 24 .
2- 3 . « منصور » از القاب حضرت مهدی علیه السلام است . ( عراقی ، دارالسلام ، ص 48 ) .
3- 1 . فرخنده و خجسته ، معادل « محمد » و « محمود » می باشد .
4- 2 . « ممتاطا » در زبان هندی به معنای « محمد » است .

تازه پیدا شود ، از فرزندان دو پیشوای جهان :

یکی ناموس آخرالزمان .

دیگری وصیّ بزرگتر وی ، که « پشن » نام دارد .

و نام آن ملک تازه « راهنما » است .(1)

به حق پادشاه شود و خلیفه « رام » باشد .(2)

حکم براند و او را معجزه بسیار باشد .

8 . در کتاب اوپانیشاد در شرح واژه کلی دهمین مظهر ویشنو آمده است :

این مظهر ویشنو در انقضای کلی یا عصر آهن ، سوار بر اسب سفیدی ، در حالی که شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنباله دار ، در دست دارد ظاهر می شود و شریران را تماما هلاک می سازد و خلقت را از نو تجدید و پاکی را رجعت خواهد داد .(3)

9 . در کتاب شاپورگان کتاب مقدس مانویه ، ترجمه مولر آمده :

باید « خرد شهرایزد » در آخرالزمان ظهور کند و عدالت را در جهان بگسترد .(4)

10 . 25 سال پیش ، در اردیبهشت 1359 ش . توفیقی دست داد ، یک سفر 25 روزه به کشور پهناور هند نمودم ، در کشمیر در مورد زبان سانسکریت جویا شدم ، معلوم شد که دو تن از اساتید دانشگاه سری نگر آگاهی کامل بر این زبان دارند . ترتیبی داده شد که با آنها دیدار کردم و از آنها در مورد آخرالزمان و موعود جهانی پرسیدم ، گفتند : آنچه در کتابهای مذهبی ما موجود است این است که :

یک مرد آسمانی در آخرالزمان ظهور کند ، ظلم و ستم از پهنه جهان ریشه کن سازد . حکومتی براساس عدالت و آزادی در سطح جهان تأسیس کند ، در

ص: 126


1- 3 . راهنما به عربی « هادی » و « مهدی » می شود ، که هر دو از القاب امام زمان علیه السلام می باشد .
2- 4 . « رام » در لغت سانسکریتی به معنای خدا است .
3- 1 . اوپانیشاد ، ص 737 .
4- 2 . شاپورگان ، به نقل صادق هدایت ، درباره ظهور و علایم ظهور ، ص 31 .

جهانْ دیگر از جهل و شر و تبهکاری اثری نمی ماند . و همه انسان ها در برابر او تعظیم کنند و همه جهان زیر یک پرچم و تحت فرمان یک فرمانروا اداره شود .

از آنها خواستم که متن مکتوبی را به من معرفی کنند که حاوی مطالب یاد شده باشد ، آنها کتاب گرگوارنهم نهمین پیامبر سیک ها را معرفی کردند و متن سانسکریت آن را به من ارایه دادند و فرازهایی را از روی آن برای من خواندند و ترجمه کردند .(1)

این بود خلاصه ای از نویدهای موجود در کتب مقدسه هندوها پیرامون موعود آخرالزمان ، که نسبت به دیگر کتب مقدسه از صراحت و شفافیت بیشتری برخوردار بودند ، و به روشنی حاکی از آن بودند که تدوین کنندگان کتب یاد شده به تعالیم پیامبران دسترسی داشتند و این حقایق والا و معارف بلند را از مکتب وحی آموخته بودند .

* * *

ص: 127


1- 3 . این دیدار در منزل مسکونی صدیق ارجمند ، محقق توانمند ، حجت السلام و المسلمین سیدمحمد مختاری در سری نگر رخ داد ، که ایشان در آن سال ها مقیم هند و متصدی امور شیعیان بودند .

ص: 128

موعودباوری در میان اهل سنت

اشاره

واژه سنّت در لغت به معنای راه و روش است ، و از نظر اهل سنّت به معنای حرکت طبق شیوه و روش شرع نبوی می باشد .

اهل سنّت ، واژه « سنّت » را در مقابل « بدعت » به کار می برند .

در قرن اول و نیمه اول قرن دوم به سخنان منقول از پیامبر اکرم ، اصحاب و تابعین نیز سنّت می گفتند .

در نیمه دوم قرن دوم با تألیف رساله ای واژه سنّت را در محدوده سخنان پیامبر محدود کردند ، به تدریج سنت منحصرا در : گفتار پیامبر ، رفتار پیامبر و تقریر و تبیین پیامبر به کار رفت و سخنان صحابه و تابعین به عنوان : « اثر » شناخته شد .

در اویل قرن سوم عبارت « اصحاب حدیث » جای خود را به « اهل سنت » داد و این واژه به تدریج رواج یافت و به همه پیروان مکتب خلفا ، در مقابل پیروان مکتب اهل بیت اطلاق شد .

آنگاه احمد حنبل رساله ای تدوین کرده ، ارکان اعتقادی اهل سنت را به شرح زیر مقرّر نمود :

1 . تمسک به اصحاب

2 . ایمان به قَدَر

3 . قدیم بودن قرآن

ص: 129

4 . رؤیت خداوند در قیامت

5 . افضلیت صحابه به ترتیب خلافت

6 . اطاعت از خلیفه ، عادل یا فاسق

7 . عدم خروج بر خلیفه

8 . منع بیان مثالب اصحاب

9 . مخلوق بودن بهشت و جهنم

10 . عدم کفر اهل قبله

این اصول به تدریج از طرف دیگر مکتب ها نیز پذیرفته شد .

در قرن دوم و سوم مکتب های فقهی اهل سنت به شرح زیر پدید آمد :

1 . اوزاعی

2 . سفیان ثوری

3 . طبری

4 . حنفی

5 . لیثی

6 . ظاهری

7 . شافعی

8 . حنبلی

9 . مالکی

10 . کرامی و ...

بعدها چهار مکتب براساس مصالح و مقتضیات تثبیت شده ، بقیه به کنج عزلت و غربت غنودند .

به موازات تدوین کتب حدیثی ، احادیث مربوط به موعود در مجامع حدیثی جایگاه خاصی پیدا کرد و در همه منابع و کتب حدیثیِ پایه و مرجع به صورت شفاف و روشن با اسناد صحیح و معتبر جای گرفت ، از جمله در کتب پایه و مرجع زیر :

1 . بخاری

ص: 130

2 . مسلم

3 . ترمذی

4 . ابوداود

5 . ابن ماجه

6 . مسند احمد

7 . المصنَّفِ عبدالرزاق

8 . المصنَّفِ ابن ابی شیبه

9 . معجم کبیر و متوسط طبرانی

10 . صحیح ابن حبان و ...

به جز صحیح بخاری احادیث حضرت مهدی در دیگر منابع حدیثی اهل سنت به صراحت آمده ، ولی بخاری آن را در باب « نزول عیسی بن مریم » آورده ، به این بیان :

کَیْفَ اَنْتُمْ اِذَا نَزَلَ ابن مَریمَ فیکُمْ وَ اِمَامُکُمْ مِنْکُمْ ؛(1)

چگونه خواهید بود هنگامی که پسر مریم در میان شما فرود آید و امام شما از خود شما باشد .

این حدیث بی گمان در شأن حضرت مهدی علیه السلام است ، ولی نام آن حضرت به صراحت نیامده است ، ولی جای این پرسش باقی است که بخاری با وجود آن همه احادیث صحیحی که در آن به نام حضرت تصریح شده ، تنها به نقل حدیثی بسنده کرده که نام حضرت در آن به صراحت نیامده است .

کسانی که به بخاری حسن ظن دارند ، او را معذور می دارند و می گویند که بخاری در زمانی می زیست که ستیزه های کلامی و عقیدتی سایه سنگین خود را بر سراسر جهان اسلام انداخته بود .

یک نمونه آن زندان ، شکنجه و تازیانه های دستگاه خلافت بود که بر پیکر نحیف

ص: 131


1- 1 . بخاری ، صحیح البخاری ، ج 4 ، ص 205 ، باب نزول عیسی بن مریم علیهاالسلام .

احمد حنبل بر سر بحث حدوث یا قدمت قرآن نواخته می شد .(1)

در همین رابطه بخاری را از نیشابور ، سمرقند و زادگاهش بخارا بیرون رانده ، به اقامت اجباری در روستای خرتنک وادار کردند .

در یک چنین جوّ خفقان و خطرناک باید به او حق داد که خود را درگیر مسائل حساسی چون مهدویت نکند .

ولی آنانکه با ژرف نگری بیشتری به مسأله می نگردند ، معتقدند باید راز اصلی دوری بخاری را از اهل بیت در جای دیگری جستجو کرد .

بخاری از همه ملاحده روزگار ، چون عمران بن حِطّان(2) روایت کرده ، حتی یک حدیث به عنوان نمونه از امام صادق علیه السلام روایت نکرده است .

برای آشنایی کامل از اعمال ، رفتار ، قضاوت های ناروا و جبهه گیری های مغرضانه و دور از انصافش ، به کتاب ارزشمند : الامام البخاری مراجعه فرمایید .(3)

و اینک با این مقدمه کوتاه سرگذشت موعودباوری را در میان فرهیختگان مذاهب چهارگانه اهل سنت پی می گیریم .

موعودباوری در میان حنفیان

نعمان بن ثابت ، مشهور به ابوحنیفه ( 80 - 150 ه . ) پیشوای حنفیان(4) در کتاب

ص: 132


1- 2 . ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 11 ، ص 243 .
2- 1 . عمران بن حطّان مذهب خوارج داشت ، در ستایش ابن ملجم مرادی ، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را « أشقی الأشقیاء » تعبیر کرده ، چکامه سروده ، دار قطنی او را به عنوان : سوء عقیده و خبث مذهب ، متروک الحدیث دانسته ، بخاری از او روایت کرده ، ولی از امام صادق علیه السلام حتی یک حدیث روایت نکرده است . ( بنگرید به : تهذیب التهذیب ، ج 4 ، ص 398 ، رقم 5977 ) .
3- 2 . این کتاب توسط یک محقق ارجمند توانمند ، در دو مجلد تحت عناوین : ا ) الامام البخاری و فقه اهل العراق ، در 250 صفحه وزیری ب ) الامام البخاری و صحیحه الجامع المختصر ، در 595 صفحه وزیری در ایران ، لبنان و لندن ، چاپ و منتشر شده است .
4- 3 . شرح حال جامع ابوحنیفه را در کتاب سیر اعلام النبلاء ، ج 6 ، ص 390 ، و دیگر منابع ترجمه اش را در پاورقی آن ملاحظه فرمایید .

معروفش : الفقه الاکبر از نزول عیسی علیه السلام به عنوان یکی از اشراط الساعه سخن گفته ، ملاعلی قاری در شرح آن آورده است :

حضرت مهدی علیه السلام در حرمین شریفین ظاهر می شود ، سپس به بیت المقدس تشریف می برد ، دجال می آید ، او را در آنجا محاصره می کند ، در این حال حضرت عیسی علیه السلام فرود می آید ، در دمشق شام ، از سوی مناره شرقی ، از آسمان ، و مهیای نبرد با دجال می شود ، ضربتی بر او فرود می آورد ، با نزول

عیسی دجال آب می شود ، همانند نمک که در آب ذوب می شود .

حضرت عیسی با حضرت مهدی گرد می آیند ، وقت نماز فرا می رسد ، حضرت مهدی به حضرت عیسی اشاره می کند که مقدم شود ، حضرت عیسی امتناع می کند و می گوید : این نماز برای شما برپا شده ، برای امامتْ شما شایسته تر هستید ، پس عیسی به او اقتدا می کند تا پیروی اش از پیامبر ما صلی الله علیه و آله آشکار شود .(1)

آنگاه فرهیختگان حنفی به دنبال پیشوای خود حرکت کرده ، احادیث روشن و شفاف و اعتراف های قاطع و صریح پیرامون موعود بشریت ، خلیفه حضرت احدیت ، سامان بخش جهان خلقت ، مهدی امت حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه ، در کتاب های گرانسنگ خود به ودیعت نهادند ، که به شماری از آنها به ترتیب تسلسل زمانی اشاره می کنیم :

1 . ابو محمد عبدالغنی بن عبدالواحد مقدسی جماعیلی حنفی (600 ه . )

وی به سال 541 ه . در جماعیل ، از توابع نابلس دیده به جهان گشود ، در دمشق ، بغداد ، همدان ، اصفهان و دیگر مراکز علمی به آموزش حدیث پرداخت ، احادیث موعود را در کتابش : اشراط الساعه ثبت نموده و سرانجام در 23 ربیع الاول 600 ه . در قاهره درگذشت .(2)

ص: 133


1- 1 . ابوحنیفه ، الفقه الاکبر ، ص 92 .
2- 2 . ابن تغری بردی ، النجوم الزاهرة ، ج 6 ، ص 185 .

2 . یوسف بن قِزْ اُوغْلی بن عبداللّه دمشقی (581 - 654 ه . )

ابوالمظفر ، شمس الدین حنفی ، مشهور به : « ابن جوزی » به تفصیل پیرامون موعود سخن گفته ، از نماز خواندن حضرت عیسی به امامت حضرت مهدی ، از طول عمر و احادیث مهدویت دفاع کرده و تصریح کرده که او فرزند امام حسن عسکری و آخرین امام از ائمه اثناعشر می باشد .(1)

3 . ابوالولید محمد ابن شحنه حنفی (815 ه . )

ابن شحنه در کتاب خود به صراحت اعلام کرده که مهدی منتظر در شب نیمه شعبان 255 ه . متولد گردید .(2)

4 . شمس الدین ، احمد بن سلیمان بن کمال پاشا حنفی (940 ه . )

او کتابی به نام : « تلخیص البیان فی علامات مهدی آخرالزمان » دارد ، که نسخه های دست نویسی از آن موجود است .(3)

وی شیخ الاسلام و مفتی استانبول بود ، بیش از یک صد اثر از خود به یادگار گذاشت .(4)

5 . شمس الدین محمد بن طولون حنفی دمشقی (880 - 953 ه . )

ابن طولون در صالحیه ، از محلات دمشق متولد شد ، فقه ، اصول ، ادبیات ، طب و نجوم را فراگرفت ، 746 جلد کتاب نوشت ، در کتاب الشذرات الذهبیه که پیرامون 12 امام نوشته ، به صراحت اعلام کرده که ایشان در شب 15 شعبان 255 ه . متولد شده(5) و گفته :

ص: 134


1- 3 . ابن جوزی ، تذکرة الخواص ، ص 325 .
2- 1 . ابن شحنه ، روض المناظر ، ج 1 ، ص 294 .
3- 2 . سه نسخه دستنویس از این کتاب به شرح زیر موجود است : ا ) کتابخانه لوس آنجلس ، به شماره 1/393 - B ب ) کتابخانه عارف حکمت ، مدینه منوره ، به شماره : 62/240 ، 7 - ق ج ) کتابخانه عاشر افندی ، استانبول ، در ضمن مجموعه ای به شماره : 446 .
4- 3 . بغدادی ، هدیة العارفین ، ج 1 ، ص 141 .
5- 4 . ابن طولون ، الشذرات الذهبیة ، ص 117 .

کتاب مستقلی در این رابطه به نام : المهدی الی ما ورد فی المهدی تألیف کرده است .(1)

6 . نورالدین ، علی بن سلطان محمد قاری هروی (1014 ه . )

ملاعلی قاری در هرات متولد شده ، به مکه مهاجرت نموده ، تا پایان عمر در حرم

مکه مجاورت نموده ، آثار فراوانی از خود به یادگار نهاده ، که چهار جلد آن به حوزه مهدویت اختصاص دارد :

1 . الرد علی من حکم و قضی بان المهدی الموعود جاء و مضی(2)

2 . رسالة فی حق المهدی(3)

3 . المشرب الوردی فی المهدی(4)

4 . مهدی آل الرسول(5)

وی در کتاب مرقاة المفاتیح نیز به تفصیل احادیث حضرت مهدی علیه السلام را آورده است .(6)

متن نوشته ایشان را در شرح الفقه الاکبر در آغاز همین بخش آوردیم .(7)

7 . قطب الدین ، مصطفی بن کمال الدین حنفی بکری (1099 - 1162 ه . )

وی در دمشق متولد شده ، صدها کتاب در رجال ، تراجم ، سیره ، حدیث ، تفسیر ، ادعیه ، زیارات، مناقب و غیره تألیف کرده، دو مجلد از آنها را به حوزه مهدویت اختصاص داده است:

1 . النوافح القریبة الکاشفة عن خصائص الذّات المهدیة .(8)

ص: 135


1- 5 . همان ، ص 118 .
2- 1 . نسخه ای از این کتاب در کتابخانه مسجدالحرام ، در مکه معظمه ، به شماره : 6/59 در بخش ردود موجود است .
3- 2 . نسخه دست نویس آن در کتابخانه بلدیه اسکندریه مصر موجود است .
4- 3 . این کتاب در استانبول سپس در قاهره چاپ شده و 25 نسخه خطی آن در کتابخانه های عمومی جهان موجود است . ( نگارنده ، کتابنامه حضرت مهدی ، ج 2 ، ص 647 ) .
5- 4 . این کتاب چاپ سنگی شده ، هفت نسخه خطی و سه نسخه چاپی آن در کتابخانه های عمومی موجود است . ( نگارنده ، همان ، ص 700 ) .
6- 5 . ملاعلی قاری ، مرقاة المفاتیح فی شرح مشکاة المصابیح ، ج 5 ، ص 179 - 186 .
7- 6 . ابوحنیفه ، الفقه الاکبر ، ص 92 .
8- 7 . بغدادی ، هدیة العارفین ، ج 2 ، ص 450 .

2 . الهدیة الندیة فیما جاء فی فضل الذات المهدیة .(1)

8 . شهاب الدین ، احمد بن علی بن عمر بن صالح منینی (1089 - 1173 ه . )

وی کتاب ادبی بسیار والایی در شرح قصیده الفوز و الامان شیخ بهایی نوشته ، و آن را : فتح المنان ، شرح الفوز و الأمان ، فی مدح صاحب الزمان نام نهاده است .(2)

9 . حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی (1220 - 1294 ه . )

شیخ سلیمان قندوزی ، فرزند ابراهیم ، مشهور به : « خواجه کلان » فرزند محمد ، مشهور به : « خواجه بابا » فرزند ابراهیم ، مشهور به : « سید ترسون » حسینی بلخی قندوزی(3) شیخ الاسلام دولت عثمانی ، صاحب کتاب گرانسنگ ینابیع المودة در این کتاب ارزشمند که ده ها بار در استانبول ، ایران ، لبنان ، هند و غیره به طبع رسیده ، به صراحت اعلام کرده که امام حسن عسکری علیه السلام تنها یک فرزند به نام : « ابوالقاسم ، محمد و حجت » داشت که عمرش به هنگام ارتحال پدرش به 5 سال رسیده بود ، لکن علم و حکمت را خداوند به وی عطا کرده بود ، او به « قائم منتظر » نامیده می شد ، زیرا غائب و پشت پرده غیبت بود .(4)

آنگاه بخش مهمی از کتاب خود را به احادیث مهدویت اختصاص داده، و جمعا 285 حدیث پیرامون موعود اعم ، هادی سبل ، یوسف زهرا ، با اسناد و منابع آورده است .(5)

وی کتاب دیگری در حوزه مهدویت تألیف کرده و آن را مُشْرِقُ الاَْکْوَان یعنی : ضیاء بخش عوالم هستی ، نام نهاده ، و در کتاب ینابیع به آن ارجاع داده است .(6)

ص: 136


1- 8 . همان .
2- 9 . این کتاب به سال 1288 ه . در قاهره به پیوست کشکول شیخ بهایی ، در 103 صفحه رحلی ( ج 2 ، ص 429 - 502 ) چاپ شده است .
3- 1 . قندوزی ، ینابیع المودة ، ج 1 ، ص 31 .
4- 2 . همان ، ج 3 ، ص 131 .
5- 3 . همان ، ص 235 - 408 ، باب 96 - 71 .
6- 4 . همان ، ج 2 ، ص 495 ؛ ج 3 ، ص 265 ، 456 و 458 .

نسخه خطی این کتاب با خط بسیار نفیس در کتابخانه مرحوم گلپنارلی موجود است .(1)

10 . ابوالبرکات ، خیرالدین ، نعمان بن محمود بن عبداللّه آلوسی حنفی (1252 - 1317 ه . )

آلوسی در بغداد نشأت یافته ، در شهرهایی چون حلّه ، عهده دار منصب قضاوت شده ، مدتی در استانبول اقامت نموده ، به عنوان مدرسان به بغداد بازگشته ، تا پایان عمر به تألیف و تدریس پرداخته است .

وی بابی را به « اشراط الساعه » اختصاص داده ، احادیث حضرت مهدی علیه السلام را در آن جا آورده است .(2)

11 . اسماعیل بن عبداللّه مناستری رومی حقی (1330 ه . )

اسماعیل حقی ، مشهور به : « ازمیرلی » مقیم استانبول ، خطیب مسجد ایاصوفیا و از اعضای مجلس سنا بود ، که در 25 ذیحجه 1330 ه . درگذشت .(3)

او رساله ای به ترکی استانبولی به نام مسأله مهدویت در موعودباوری نوشته ، 20 حدیث پیرامون حضرت مهدی علیه السلام نقل و بررسی کرده است .

این رساله در مجله هفتگی سبیل الرَّشاد در عهد خلافت عثمانی ، در استانبول چاپ و منتشر شده است .(4)

این بود 12 نمونه از 12 دانشمند فرزانه ، از فرهیختگان حنفیان در طول قرون و اعص-ار .

ص: 137


1- 5 . نگارنده در سال های اقامتش در ترکیه ( 1354 - 1359 ش . ) در محضر فقید علم و ادب ، شادروان پرفسور عبدالباقی گلپنارلی (1317 - 1403 ه . ) به شهر قونیه سفر کرده ، نسخه نفیس و منحصر به فرد آن را در کتابخانه عمومی مرحوم گلپنارلی مشاهده نمود . ( برای شرح زندگانی این نادره زمان : بنگرید به : سید حسن امین ، مستدرکات اعیان الشیعة ، ج 3 ، ص 115 - 117 ) .
2- 1 . آلوسی ، غالیة المواعظ ، ج 1 ، ص 76 - 79 .
3- 2 . کحاله ، معجم المؤلفین ، ج 2 ، ص 266 .
4- 3 . مجله هفتگی سبیل الرَّشاد شماره 285 ، سال 13 ، به تاریخ 30 ربیع الاول 1332 ه . برابر 13 شباط 1329 .

موعودباوری در میان مالکیان

ابوعبداللّه ، مالک بن انس بن مالک ، حمیری ، اصبحی ، مدنی (93 - 179 ه . ) پیشوای مالکی ها ، در کتاب معروف خود الموطّأ از احادیث مهدویت چیزی روایت نکرده و دیگر آثارش به دست ما نرسیده است .(1)

از کتاب الموطّأ ستایش فراوان شده ، حتی از امام شافعی نقل شده که در زیر آسمان

بعد از قرآن کریم ، کتابی صحیح تر از کتاب الموطّأ وجود ندارد .(2)

نیامدن احادیث حضرت مهدی علیه السلام در کتاب الموطّأ یا به این جهت است که این کتاب یک مجموعه فقهی است و سر فصلی متناسب با احادیث موعود ندارد .

و یا به دلیل جوّ خفقان عجیبی است که در ایام او از سوی دستگاه خلافت در همه جا ، به ویژه در مدینه حاکم بود وگرنه مالک در مورد جنبش زیدیه نظر مثبت داشت ، حتی به هنگام خروج محمد بن عبداللّه ، مشهور به نفس زکیه از او اجازه خواستند که به همراه او بر علیه منصور دوانیقی خروج کنند ، ایشان اجازه داد . گفتند : بیعت منصور بر گردن ماست ، گفت : مانعی ندارد ، زیرا شما از روی اجبار با او بیعت کرده اید ، کسی که مجبور باشد بیعتش تأثیر ندارد ، پس اهالی مدینه براساس فتوای مالک با او خروج کردند .(3)

هنگامی که جعفر بن سلیمان والی مدینه شد به او گفتند : مالک بیعت شما را بیهوده می داند و به حدیث ثابت بن احنف پیرامون « طلاق مُکْرَه » استناد می کند .

والی او را طلبید ، مالک به روایتی که به دست او رسیده بود استناد کرد و از آن دفاع نمود ، والی خشمگین شد ، دستور داد جامه های مالک را از تنش بیرون آوردند و با تازیانه بر پیکر لختش نواختند .

ص: 138


1- 4 . شرح حال جامع مالک را در کتاب سیر أعلام النبلاء ، ج 8 ، ص 48 - 135 ، و دیگر منابع ترجمه اش را در ذیل آن ملاحظه فرمایید .
2- 1 . محب الدین خطیب ، الموطأ ، ج 2 ، ص 1006 .
3- 2 . ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 9 ، ص 23 ؛ سیوطی ، تاریخ الخلفاء ، ص 261 .

هنگامی که او را می بردند ، طوری دستش را کشیدند که دستش از شانه در رفت .

از آن تاریخ به بعد ، هنگامی که مالک از جایش بر می خاست ، آن دستش را با دست دیگرش حرکت می داد .(1)

عالمان فرزانه و فرهیختگان با فضیلت از راهیانِ راه مالک ، در مورد حضرت مهدی علیه السلام بیان صریح و سخنان شفّافی دارند که به شماری از آنها اشاره می کنیم :

1 . شمس الدین ، ابوعبداللّه ، محمد بن احمد بن أبی بکر مالکی قرطبی (671 ه . )

حافظ قرطبی در کتاب معروفش : التذکرة به دنبال فصل « أشراط الساعه » چندین

باب به احادیث مهدویت اختصاص داده ، احادیث فراوانی پیرامون ظهور حضرت ، خروج سفیانی ، نزول حضرت عیسی ، خروج دابة الأرض و دیگر موضوعات مربوطه نقل کرده است .(2)

2 . نورالدین علی بن محمد بن احمد بن عبداللّه ، ابن صباغ مالکی (784 - 855 ه .)

ابن صباغ در کتاب ارزشمند خود ، شرح مبسوطی از حضرت مهدی آورده ، احادیث فراوانی نقل کرده ، بر تولدش در شب 15 شعبان 255 ه . تصریح کرده ، نسب شریفش را از امام حسن عسکری تا امیرمؤمنان صلوات اللّه علیهم بر شمرده ، نام مادرش را « نرجس » ذکر کرده ، از او به عنوان : ابوالقاسم ، محمد ، حجت ، خلفِ صالح ، قائم ، منتظر و صاحب الزمان نام برده است .(3)

وی پس از آنکه از امامت آن حضرت در سنین کودکی گفتگو کرده ، به آیاتی از قرآن استشهاد نموده ، می نویسد :

او پیش از آنکه قیام کند دو غیبت دارد ، یکی از دیگری طولانی تر است .

غیبت کوتاه که اولین غیبت است از لحظه تولدش آغاز شده ، تا پایان دوران سفارت ادامه دارد .

ص: 139


1- 3 . ذهبی ، سیراعلام النبلاء ، ج 8 ، ص 80 .
2- 1 . قرطبی ، التذکرة ، ص 607 - 625 .
3- 2 . ابن صباغ ، الفصول المهمة ، ص 292 .

هنگامی که سفارت بین ایشان و شیعیانش منقطع شد غیبت طولانی اش آغاز می شود و در پایان آن با شمشیر قیام می کند .(1)

آنگاه به تفصیل از سیرت ، خصلت ، سیما ، کارکرد ، بیعت ، غیبت و ظهور آن حضرت سخن گفته ، از نزول عیسی ، حوادث آخرالزمان ، سرانجام قیام جهانی آن حضرت در روز شنبه دهم محرم گفتگو نموده است .(2)

3 . علی بن محمّد میلی جمالی مغربی مالکی (1248 ه . )

جمالی اهل مراکش و مقیم مصر بود ، کتاب مستقلی در حوزه مهدویت نوشته و آن را : اشراط الساعة و خروج المهدی نام نهاده است .(3)

نسخه دست نویس این کتاب در کتابخانه دارالکتب المصریه موجود است .

4 . ابوعبداللّه، محمد بن جعفر بن ادریس بن محمد کتانی فاسی مالکی (1274 - 1345 ه .)

در فاس متولد شده ، در مدینه مجاور گشته ، به دمشق عزیمت نموده ، به مغرب بازگشته ، تا پایان عمر در آنجا اقامت نموده ، در حدود 60 مجلد کتاب نوشته ، از جمله : نظم المتناثر من الحدیث المتواتر .

کتانی در این کتاب به شدت از متواتر بودن احادیث مهدویت دفاع کرده ، به شدت بر ابن خلدون تهاجم کرده و گفته : ایشان مرد این میدان نبود ، در چیزی که اهلیت نداشته مداخله نموده است .(4)

آنگاه راویان احادیث حضرت مهدی ، نزول حضرت عیسی ، خروج دابة الأرض ، خروج دجال و دیگر اشراط ساعه را بررسی کرده است .

ص: 140


1- 3 . همان ، ص 291 .
2- 4 . همان ، ص 291 - 304 .
3- 1 . بغدادی ، هدیة العارفین ، ج 1 ، ص 773 ؛ زرکلی ، الأعلام ، ج 5 ، ص 17 .
4- 2 . کتانی ، نظم المتناثر ، ص 144 - 147 .

این بود شماری از فرهیختگان مالکی که در حوزه مهدویت تلاش های ارزشمندی انجام داده بودند .

موعودباوری در میان شافعیان

محمّد بن ادریس بن عباس شافعی (150 - 204 ه .) پیشوای شافعی ها ،(1) به بنی هاشم

نسب می رسانید و در میان چهار پیشوای اهل سنت بیش از همه به محبت اهل بیت علیهم السلام شهره بود .

و لذا او را به تشیع نسبت دادند و به احمد حنبل گفتند : یحیی و ابوعبید ، شافعی را نمی پسندیدند و او را به تشیع نسبت می دادند ، احمد بن حنبل گفت : من نمی دانم که آنها چه می گویند ، به خدا سوگند ما از او جز خیر ندیدیم .(2)

ربیع بن سلیمان می گوید : من در معیّت شافعی به حج مشرف شدم ، هیچ تپه ای را بالا نمی رفتیم و هیچ دره ای را فرود نمی آمدیم جز اینکه گریه می کرد و این چکامه را می سرود . آنگاه آن چکامه را نقل کرده که در آخرین بیت آن می گوید :

اِنْ کَانَ رَفْضا حُبُّ آلِ مُحَمَّد فَلیشْهَدِ الثَّقَلاَنِ أَنِی رَافِضی

اگر محبت آل محمّد صلی الله علیه و آله « رفض » باشد ، همه جن و انس گواه باشند که من « رافضی » هستم .(3)

وی در چکامه دیگری در همین رابطه می سراید :

اِذَا فی مَجْلِسٍ نَذْکُرُ عَلیا

وَسِبْطیهِ وَ فَاطِمَةَ الزَّکیَّةَ

یُقَالُ تَجَاوَزُوا یَا قَوْمُ هذَا

فَهذَا مِنْ حَدیثِ الرَّافِضیةِ

بَرِئْتُ اِلی الْمُهیمِنِ مِنْ اُنَاس

یَرَوْنَ الرَّفْضَ حُبَّ الْفَاطِمیةِ

ص: 141


1- 3 . شرح حال جامع امام شافعی را در کتاب سیر اعلام النبلاء ، ج 10 ، ص 5 - 99 ، و منابع ترجمه اش را در ذیل آن ملاحظه فرمایید .
2- 1 . ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 10 ، ص 58 .
3- 2 . محمّد عفیف زعبی ، دیوان الامام الشافعی ، ص 55 .

چون در مجلسی از حضرت علی ، دوسبط او و فاطمه اطهر یاد می کنیم ؛ می گویند که ای مردم اینها از حد بیرون رفتند ، اینها سخنان رافضی ها می باشد .

من به سوی خداوند منان بیزاری می جویم از مردمانی که محبت فاطمی را « رفض » می پندارند .(1)

از امام شافعی پرسیدند که نظر شما در مورد امام جعفر صادق علیه السلام چیست ؟ در

پاسخ گفت :

او ثقه است ، ما 400 حدیث از او به وسیله ابراهیم بن یحیی روایت کردیم .(2)

اهمیت این طرز تفکر هنگامی روشن می شود که توجه داشته باشیم که بخاری حتی یک حدیث هم از امام صادق علیه السلام روایت نکرده است .

و شاید به هین جهت است که از امام شافعی نیز حتی یک حدیث روایت نکرده است .

اگرچه خطیب برای این رفتار بخاری عذرهایی تراشیده است(3) ولی ظاهرا علتش همین تظاهر شافعی به محبت اهل بیت بوده است .

جالب توجه است که از یک سو شافعی را به تشیع متهم می کنند ، از سویی دیگر حدیثی بر علیه مهدی موعود به زبان او می بندند ، و اینک متن حدیث مجعول :

ابن ماجه از یونس بن عبدالأعلی ، از محمد بن ادریس شافعی ، از محمد بن خالد جندی ، از ابان بن صالح ، از حسن ، از انس بن مالک ، از پیامبر که فرمود :

لاَیَزْدَادُ الاَْمْرُ إِلاّ شِدَّةً ، وَ لاَ الدُّنیا إِلاّ اِدْبَارا ، وَ لاَ النَّاسُ إِلاّشُحّا ، و لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ إِلاّ عَلی شِرَارِ النَّاسِ ، وَ لاَ المَهدی إِلاّ عِیسی بْنُ مَریمَ ؛(4)

همواره کار شدت می یابد ، دنیا روی برمی گرداند ، بر بخل و آز مردم افزوده می شود ، رستاخیز جز بر سر بدترین مردمان بر نمی خیزد ، و جز عیسی بن مریم ، مهدی دیگری وجود ندارد ! .

ص: 142


1- 3 . همان ، ص 90 .
2- 1 . ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 10 ، ص 71 .
3- 2 . همان ، ص 95 .
4- 3 . ابن ماجه ، السنن ، ج 2 ، ص 1340 ، کتاب الفتن ، ب 24 ، ح 4039 .

همه کارشناسان حدیث آن را نقل و رد کرده اند ، ما در اینجا وارد این بحث نمی شویم فقط یادآور می شویم که ذهبی آن را به منظور دفاع از شافعی در شرح حال او آورده و به شدت آن را نفی کرده و با قاطعیت گفته :

این حدیث مُنْکَر است و هرگز احتمال نمی دهم که احدی آن را از شافعی شنیده باشد .(1)

ما در اینجا به گونه ای دیگر از امام شافعی دفاع می کنیم و می گوییم :

شاید شافعی این حدیث را به طور صحیح روایت کرده باشد ، ولی کسانی که از او روایت کرده اند ، به عمد یا سهو آن را ناقص نقل کرده باشند ، زیرا متن حدیث این است :

لاَ مَهْدی إِلاّ عِیسی بْنُ مَریمَ مَعَهُ ؛(2)

مهدی نیست جز اینکه عیسی بن مریم با اوست .

در این صورت حدیث ، این حقیقت را بیان می کند که نزول حضرت عیسی علیه السلام قطعی است و اگر فردی مدعی مهدویت باشد ، ولی حضرت عیسی علیه السلام همراه او نباشد ، او دروغ پرداز است و مهدی واقعی نیست .

اما اینکه چرا این اندیشه وارد فرهنگ دشمنان اهل بیت شده و از هر چندی یکی پیدا می شود و نغمه : لامهدی الا عیسی را ساز می کند .(3) دلیلش این است که این مطلب

ص: 143


1- 1 . ذهبی ، سیراعلام النبلاء ، ج 10 ، ص 67 .
2- 2 . عمادالدین طبری ، تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار ، ص 184 .
3- 3 . آخرین نغمه ای که در این رابطه ساز شده ، کتاب : لامهدی ینتظر بعد الرسول خیر البشر از شیخ عبداللّه بن زید بن محمود ، رئیس محکمه های شرعی قطر می باشد ، که همه احادیث مربوط به حضرت مهدی علیه السلام را به باد مسخره گرفته است . ده ها نفر از فرزانگان اهل تسنن بر او پاسخ دادند و سخنانش را نقد علمی کردند و تعدادی از آنها ردّیه مستقل نوشتند که از آن جمله است : ا ) الاحتجاج بالأثر علی من انکر المهدی المنتظر ، از شیخ حمّود بن عبداللّه تویجری ، چاپ 1406 ه . سعودی ، بریده ، در 424 صفحه . 2) اقامة البرهان فی الرد علی من انکر خروج المهدی فی آخرالزمان ، از ابوالفضل عبداللّه بن محمد بن صدیق ادریسی غماری ، چاپ بیروت . 3 ) الرد علی من کذب بالأحادیث الصحیحة الواردة فی المهدی ، از شیخ عبدالمحسن عبّاد ، استاد دانشگاه مدینه ، چاپ 1402 ه . مدینه منوره ، در 224 صفحه وزیری .

را معاویه بر زبان مردم انداخته و در یک مجلس عمومی خطاب به بنی هاشم گفته :

شما خیال می کنید که دولت هاشمی در انتظار شماست و یک مهدی قائم از شما هست ، در حالی که مهدی همان عیسی بن مریم است و این حکومت در دست ماست تا به او تسلیم کنیم !(1)

رویکرد خاص امام شافعی نسبت به اهل بیت علیهم السلام موجب شده که فرهیختگان شافعی بیش از هر مذهب دیگر به فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام روی آورند و در هر عرصه ای از عرصه های این خاندان شاهکارهایی تألیف کرده ، به جامعه اسلامی تقدیم کنند .

عالمان با فضیلت شافعی به موازات همه عرصه ها در حوزه مهدویت نیز بیش از همه عالمان وابسته به دیگر مذاهب کتاب و رساله نوشته اند ، که به شماری از آنها به ترتیب تسلسل زمانی اشاره می کنیم :

1 . حافظ ابونعیم ، احمد بن عبداللّه اصفهانی (336 - 430 ه . )

ابونعیم شش کتاب مستقل در حوزه مهدویت تألیف کرده و به جامعه اسلامی تقدیم کرده که عناوین آنها به شرح زیر است :

1 . الاربعون حدیثا فی المهدی(2)

ص: 144


1- 1 . سید بن طاووس ، التشریف بالمنن ، ص 238 ، ب 27 ، ح 345 ، به نقل از طبری در کتاب عیون اخبار بنی هاشم .
2- 2 . متن این چهل حدیث را سیوطی در العرف الوردی ، اربلی در کشف الغمّة ، بحرانی در غایة المرام و هیئت تحریریه « نامه دانشوران » در جلد دوم آن آورده اند . این کتاب در حوزه های درسی مشایخ اجازه قرائت می شد و اجازه دریافت می شد ، فی المثل در اوایل قرن ششم ، گروهی در مرسیه ، در محضر « ابوعلی صدفی » آن را خوانده و اجازه دریافت کرده اند ، از جمله حافظ عیاض به سال 508 ه . ( المعجم فی اصحاب القاضی ابن علی الصدفی ، ص 295 ) .

2 . ذکر المهدی و نعوته(1)

3 . صفة المهدی(2)

4 . کتاب المهدی(3)

5 . مناقب المهدی(4)

6 . نعت المهدی(5)

ابونعیم در دیگر آثار خود نیز احادیثی پیرامون حضرت مهدی علیه السلام روایت کرده است .(6)

2 . ابوعبداللّه ، محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری (405 ه . )

حاکم در کتاب بسیار معتبر المستدرک علی الصحیحین فصلی را به ملاحم و فتن اختصاص داده ، ده ها حدیث پیرامون ظهور حضرت ، نزول عیسی ، خسف بیدا و دیگر مسائل موعود آورده است .(7)

3 . حسین بن مسعود بن محمد شافعی بغوی (436 - 516 ه . )

بغوی در کتاب مصابیح السنة در ضمن اشراط الساعة احادیث حضرت مهدی علیه السلام را روایت کرده است .(8)

ص: 145


1- 3 . در این کتاب جمعا 156 حدیث پیرامون حضرت مهدی علیه السلام آمده است . ( سید بن طاووس ، الطّرائف ، ص 183 ) .
2- 1 . سلمی مقدسی ، 29 حدیث از این کتاب نقل کرده است . ( سلمی ، عقدالدرر فی المهدی المنتظر ) .
3- 2 . چلبی ، کشف الظنون ، ج 2 ، ص 1465 ؛ بغدادی ، هدیة العارفین ، ج 1 ، ص 75 .
4- 3 . از این کتاب 15 حدیث ، گنجی در « البیان فی اخبار صاحب الزمان » و 13 حدیث ، مقدسی در « عقد الدرر » روایت کرده اند .
5- 4 . حدیثی از این کتاب گنجی شافعی در کتاب البیان ص 91 نقل کرده است .
6- 5 . ابونعیم اصفهانی ، حلیة الاولیاء ، ج 5 ، ص 75 .
7- 6 . حاکم نیشابوری ، مستدرک الصحیحین ، ج 4 ، ص 429 ، 446 ، 454 ، 464 ، 478 و 504 .
8- 7 . بغوی ، مصابیح السنة ، ج 1 ، ص 192 .

4 . ابوالسعادات ، مجدالدین ، مبارک بن محمد بن عبدالکریم شیبانی شافعی (544 - 606 ه . )

وی که به : « ابن اثیر جزری » معروف است ، در کتاب جامع الاصول فصلی را به اشراط الساعة اختصاص داده ، احادیث رسول خدا را پیرامون آخرین موعود آسمانی

آورده است .(1)

5 . کمال الدین محمد بن طلحه قرشی نصیبی شافعی (582 - 652 ه . )

وی در کتاب مطالب السّؤول بخشی را به حضرت مهدی علیه السلام اختصاص داده ، روایات مهدویت را نقل کرده ، و تأکید نموده که : منظور از حضرت مهدی ( عج ) حجة بن الحسن العسکری علیه السلام می باشد ، آنگاه سلسله نسب آن حضرت را تا امیرمؤمنان علیه السلام برشمرده ، هر احتمال دیگر را با استناد به احادیث صحیحه محکوم نموده است .(2)

6 . ابومحمد ، عبدالعظیم بن عبد القوی منذری شافعی (581 - 656 ه . )

منذری در گزیده معالم السنن که آن را المجتبی نام نهاده ، بخشی را به حضرت مهدی علیه السلام اختصاص داده ، احادیث صحیح و متقن حضرت مهدی علیه السلام را آورده است .(3)

7 . یوسف بن یحیی مقدسی سلمی شافعی (685 ه . )

وی کتاب گرانسنگی در حوزه مهدویت تألیف کرده و آن را عقدالدرر فی أخبار المنتظر نام نهاده است .

این کتاب بارها در قاهره ، بیروت ، ریاض ، تهران و قم چاپ شده است .(4)

ص: 146


1- 1 . ابن اثیر ، جامع الاصول من احادیث الرسول ، ج 11 ، ص 47 - 50 .
2- 2 . ابن طلحه ، مطالب السئول ، ص 312 .
3- 3 . منذری ، المجتبی ( با تعلیقات ابن قیم جوزیه ، مختصر سنن ابی داود ) ج 6 ، ص 160 ، ح 4116 .
4- 4 . این کتاب اولین بار از روی نسخه کتابخانه سلطنتی برلین غربی ، با تلاش های طاقت فرسای مرحوم آیت اللّه شیخ محمد حسین کلباسی ، به سال 1399 ه . در قاهره چاپ و منتشر شده ، سپس در تهران افست شده ، بعدها در بیروت ، زرقا ( اردن ) ، ریاض ( سعودی ) ، تهران و قم منتشر شد . از این کتاب نسخه های خطی فراوانی در نجف ، کربلا ، مشهد ، استانبول ، برلین ، قاهره ، اسکندریه و سوهاج موجود است .

8 . شمس الدین ، احمد بن محمد ، ابن خلّکان (681 ه . )

وی در کتاب بسیار ارزنده وفیات الاعیان از موعود به عنوان : ابوالقاسم محمد بن

حسن عسکری نام برده ، تصریح کرده که آن حضرت روز جمعه نیمه شعبان 255 ه . بوده و به هنگام ارتحال پدر بزرگوارش پنج ساله بود .(1)

9 . ابوالعباس ، محب الدین ، احمد بن عبداللّه بن محمد طبری شافعی (615 - 694 ه .)

محب الدین طبری در مکه متولد شده و در همان جا دیده از جهان بربسته ، او مفتی حجاز و شیخ شافعی ها در عصر خود بود ، آثار فراوان نوشته ، در کتاب ذخائر العقبی بخشی را به موعود اختصاص داده و در ضمن روایات حضرت مهدی از پیامبر رحمت نقل کرده که دست بر شانه امام حسین نهاده فرمود :

اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نباشد ، خداوند آن را به قدری طولانی گرداند که مردی از تبار من ، از نسل این پسرم برانگیخته شود ، که هم نام من است .(2)

10 . ابوحفص ، سراج الدین عمر بن مظفر بن عمر حلبی شافعی (749 ه . )

او که به « ابن الوردی » مشهور بود ، در معرّة النعمان سوریه متولد شد ، منصب قضاوت را به عهده گرفت ، آثار فراوان در شعر ، ادبیات ، تاریخ و لغت نوشت و سرانجام در حلب درگذشت .

در کتاب خریدة العجائب در ضمن بحث ملاحم ، احادیث مهدی منتظر ( عج ) را

ص: 147


1- 1 . ابن خلّکان ، وفیات الاعیان ، ج 4 ، ص 176 .
2- 2 . طبری ، ذخائر العقبی ، ص 136 .

گردآوری کرده ، از نزول عیسی ، خروج سفیانی ، قحطانی و خراسانی سخن گفت ، سیرت و صورت موعود را ترسیم نمود .(1)

11 . ابوالفداء ، عمادالدین اسماعیل بن عمر بن کثیر شافعی (774 ه . )

ابن کثیر صاحب تألیفات فراوان ، بر کتاب معروفش البدایة و النّهایه تکمله ای در دو مجلد نوشته و آن را به فتن و ملاحم اختصاص داده و احادیث مهدی موعود را در جای جای آن آورده است .(2)

ابن کثیر در این کتاب می نویسد : من رساله مستقلی پیرامون مهدی ( عج ) نوشته ام .(3)

12 . سعدالدین مسعود بن عمر بن عبداللّه تفتازانی هروی شافعی (712 - 793 ه . )

تفتازانی در کتاب کلامی عقیدتی خود شرح المقاصد بابی را به خروج حضرت مهدی ( عج ) و نزول حضرت عیسی علیه السلام اختصاص داده ، روایات حضرت مهدی علیه السلام را نقل و بررسی کرده است .(4)

13 . نورالدین ، ابوالحسن علی بن ابی بکر بن سلیمان هیثمی شافعی (735 - 807 ه . )

هیثمی در کتاب معروفش : مجمع الزوائد و منبع الفوائد فصلی را به احادیث مهدی موعود اختصاص داده و روایات فراوانی در این رابطه نقل کرده است .(5)

او همچنین در کتاب دیگرش : موارد الظّمآن بابی را به احادیث حضرت مهدی علیه السلام اختصاص داده است .(6)

ص: 148


1- 3 . ابن الوردی ، خریدة العجائب و فریدة الغرائب ، ص 196 - 219 .
2- 1 . این کتاب با تحقیقات شیخ محمد فهیم ابوعبیّه ، در دو مجلد ، در 791 صفحه ، به سال 1968 م . در ریاض ، پایتخت سعودی به نام نهایة البدایة و النهایه منتشر شده است .
3- 2 . ابن کثیر ، نهایة البدایة و النهایه ، ج 1 ، ص 43 .
4- 3 . تفتازانی ، شرح المقاصد ، ج 1 ، ص 302 .
5- 4 . هیثمی ، مجمع الزوائد ، ج 7 ، ص 313 - 318 .
6- 5 . همو ، موارد الظّمآن الی زوائد ابن حبان ، ص 330 .

14 . ابوزرعه ، ولی الدین ، احمد بن عبدالرحیم بن حسین کردی مصری شافعی (762 - 826 ه . )

ابوزرعه در قاهره متولد شد ، آثار فراوان در فقه ، اصول ، حدیث و ریاضیات

نوشت ، به سال 824 ه . عهده دار منصب قضاوت شد ، در 17 شعبان 826 ه . درگذشت .(1)

سخاوی و ابن فهد در شرح حالش از کتابی به نام طرق احادیث المهدی در شماره تألیفاتش نام برده اند .(2)

15 . جلال الدین ، عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی (911 ه . )

سیوطی از مفسران ، مورّخان ، محدثان ، متکلّمان ، تراجم نگاران و ادیبان با برکتی است که آثار ماندگار فراوانی در رشته های مختلف از خود به یادگار نهاده ، در حوزه مهدویت نیز آثار ارزشمندی نوشته که سرآمد آنها : العرف الوردی فی اخبار المهدی می باشد .

سیوطی کتاب الاربعون حدیثا فی المهدی ابونعیم را تلخیص کرده ، در حدود 225 حدیث بر آن افزوده ، کتاب گرانسنگی را در حوزه مهدویت به یادگار نهاده است .(3)

کتاب دیگری از سیوطی در حوزه مهدویت به نام ظهور المهدی در دست می باشد .(4)

16 . شهاب الدین ، احمد بن محمد بن علی بن حجر هیتمی شافعی (909 - 974 ه .)

ابن حجر در محله « ابوالهیتم » مصر متولد شده ، در الأزهر تحصیل کرده ، در مکه

ص: 149


1- 1 . ابن تغری بردی ، النجوم الزاهره ، ج 15 ، ص 118 .
2- 2 . سخاوی ، الضوء اللّامع ، ج 1 ، ص 343 ؛ ابن فهد مکی ، ذیل تذکرة الحفّاظ ذهبی ، ص 288 .
3- 3 . تعداد 78 رساله از سیوطی در مجموعه ای به نام الحاوی للفتاوی گردآوری شده ، و ده ها بار چاپ و منتشر شده است . کتاب العرف الوردی پنجاه و دومین رساله این مجموعه می باشد . ( الحاوی للفتاوی ، ج 2 ، ص 55 - 81 ) . نسخه های خطی فراوانی از این کتاب در کتابخانه های استانبول ، برلین ، پتنه ، بنگلادش ، قاهره و مکه معظمه موجود است . ( نگارنده ، کتابنامه حضرت مهدی ، ج 2 ، ص 509 ) . این کتاب به زبان های مختلف ترجمه شده ، از جمله دوبار به ترکی استانبولی ، توسط محمد چلبی و مشرف گوزجو ترجمه و منتشر شده است .
4- 4 . دو نسخه دست نویس از این کتاب در استانبول موجود است : یکی در ضمن مجموعه ای به شماره 88383 و دیگری به شماره 68180 ، هر دو در کتابخانه سلیمانیه ، بخش رشید افندی .

معظمه درگذشته و لذا به هیتمی و مکّی نیز شناخته می شود .

وی کتاب ارزشمندی در حوزه مهدویت تألیف کرده و آن را : القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر نام نهاده است .

او در مقدمه به تواتر احادیث حضرت مهدی تصریح کرده ، 63 حدیث از

پیامبر صلی الله علیه و آله ، 39 حدیث از اصحاب و 56 حدیث از تابیعن روایت کرده است .(1)

این کتاب مکرر به چاپ رسیده و نسخه های خطی فراوان در کتابخانه های عمومی جهان دارد .(2)

این کتاب به ترکی استانبولی نیز ترجمه شده است .(3)

ابن حجر در کتاب الصّواعق المحرقه و الفتاوی الحدیثیه نیز احادیث حضرت مهدی علیه السلام را آورده است .(4)

17 . شمس الدین محمد بن محمد بن عبدالرحمن بن علی عقیلی خلوتی شافعی ( 1001 ه . )

او کتاب مستقلی در حوزه مهدویت نوشته و آن را النجم الثاقب فی بیان ان المهدی من اولاد ابیطالب نامیده است .

او در این کتاب با احادیث مورد اعتماد و استناد اثبات کرده که موعود از عترت پیامبر ، از نسل فاطمه و از صلب امیرمؤمنان علیهم السلام می باشد .(5)

ص: 150


1- 1 . این کتاب یکبار باتحقیقات مصطفی عاشور ، بار دیگر با تحقیقات استاد محمد زینهم محمد ، در قاهره چاپ و منتشر شده است .
2- 2 . محقق طباطباطبایی 30 نسخه خطی آن را معرفی کرده ( اهل البیت فی المکتبة العربیة ، ص 422 - 425 ) ، نگارنده نیز 5 نسخه بر آن افزوده است ( کتابخانه حضرت مهدی ، ج 2 ، ص 579 ) .
3- 3 . علامات مهدی منتظر ، ترجمه مشرف گوزجو ، چاپ 1985 م . انتشارات شفق ، مانیسا ، ترکیه .
4- 4 . ابن حجر ، الصواعق المحرقة ، ص 162 - 169 ؛ همو ، الفتاوی الحدیثیة ، ص 38 - 43 .
5- 5 . نسخه ای از این کتاب در کتابخانه سلیمانیه استانبول بخش لاله لی ، به شماره 679 موجود است ، که آن را سلطان سلیم به تاریخ 1217 ه . به این کتابخانه اهدا کرده است . نسخه دیگری در کتابخانه بیازید استانبول ، به شماره 2986 موجود است . این نسخه به تاریخ 997 ه . در عهد مؤلف استنساخ شده است .

18 . زین الدین ، محمد ، عبدالرؤف بن تاج العارفین بن علی بن زین العابدین حدادی مناوی شافعی (952 - 1031 ه . )

مناوی در شرح خود بر الجامع الصغیر سیوطی ، احادیث موعود را گردآورده ، بررسی سندی کرده ، از سخنان عرفا و علمای حروفیه بهره جسته ، از حضرت مهدی به عنوان : ابوالحق ، ابوالأخیار ، حبیب العشاق و ... نام برده ، بر معاندان پاسخ گفته است .(1)

19 . رضی الدین بن عبدالرحمن بن احمد بن محمد بن حجر هیتمی مصری شافعی (1010 - 1071 ه . )

رضی الدین نواده ابن حجر هیتمی است که کتاب جدش را تلخیص کرده و آن را مختصر القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر نام نهاده است .(2)

20 . جعفر بن حسن بن عبدالکریم بن محمد بن عبدالرسول برزنجی شافعی (1179 ه . )

مفتی شافعیان در مدینه « برزنجی » کتاب مستقلی در حوزه مهدویت نوشته و آن را روض وردی فی اخبار المهدی نام نهاده است .(3)

نسخه ای از این کتاب در کتابخانه صاحب عبقات در لکهنو هند موجود است .

21 . ابوالعرفان ، محمد بن علی صبان مصری شافعی (1206 ه . )

ابن صبان در کتاب اسعاف الراغبین به تفصیل احادیث حضرت مهدی علیه السلام را آورده و به صراحت اعلام کرده که آن حضرت در شب نیمه شعبان 255 ه . متولد شده و همچنان در قید حیات است ، تا با حضرت عیسی علیه السلام اجتماع نماید .(4)

ص: 151


1- 6 . مناوی فیض القدیر ، ج 6 ، ص 360 - 362 ، حدیث 9241 - 9245 .
2- 1 . بغدادی ، هدیة العارفین ، ج 1 ، ص 369 .
3- 2 . محقق طباطبایی ، اهل البیت فی المکتبة العربیة ، ص 202 ، به نقل از : بغدادی ، هدیة العارفین ، ج 1 ، ص 256 ؛ کحاله ، معجم المؤلفین ، ج 3 ، ص 137 ؛ زرکلی ، الأعلام ، ج 2 ، ص 123 ؛ بروکلمان ، ج 2 ، ص 384 ( متن آلمانی ) .
4- 3 . ابن صبان ، اسعاف الراغبین ، ص 142 .

22 . احمد بن عبداللطیف بربیر دمیاطی شافعی (1228 ه . )

دمیاطی دو کتاب در حوزه مهدویت نوشته ، یکی را رسالة فی تحقیق ظهور المهدی(1) و دیگری را رسالة فی المهدی نام نهاده است .(2)

23 . شهاب الدین ، احمد بن احمد بن اسماعیل حلوانی شافعی (1308 ه . )

چکامه ای نغز و پرمغز حلوانی شافعی پیرامون یوسف زهرا سروده و آن را : القطر الشهدی فی اوصاف المهدی نام نهاده است .

این چکامه همراه با شرح آن و به پیوست « فتح رب الارباب » در بولاق ، سپس قاهره به چاپ رسیده است .(3)

24 . محمد بن محمد بن الیاس بلبیسی مصری ( بعد از 1308 ه . )

بلبیسی ، چکامه یاد شده دمیاطی را شرح کرده و آن را العطر الوردی فی شرح القطر الشهدی فی اوصاف المهدی نام نهاده است .(4)

این شرح به پیوست متن در سال فوت مؤلف (1308 ه . ) در بولاق به چاپ رسیده ، تاریخ فوت شارح به دست نیامده .(5)

25 . ابوالفیض ، احمد بن محمد بن صدیق حسنی غماری شافعی (1380 ه . )

غماری کتاب استدلالی پر محتوایی در اثبات تواتر احادیث حضرت مهدی علیه السلام

ص: 152


1- 4 . نسخه ای از آن در کتابخانه ظاهریه دمشق ، در ضمن مجموعه ای به شماره 234 موجود است .
2- 5 . دو نسخه دست نویس از این کتاب در سلیمانیه استانبول بخش حاج محمود افندی ، به شماره های : 1930 و 2330 موجود است .
3- 1 . برای این چکامه تقریظ های فراوان توسط ادبای مصر نوشته شده ، به سال 1308 ه . در بولاق ، سپس به سال 1345 ه . در قاهره به چاپ رسیده است .
4- 2 . این شرح ادبی ارزشمند ، همراه متن القطر الشهدی در بولاق ، سپس در قاهره چاپ شده است .
5- 3 . بغدادی اشتباها تاریخ فوت بلبیسی را به سال 749 ثبت کرده ( ایضاح المکنون ، ج 2 ، ص 102 و هدیة العارفین ، ج 2 ، ص 155 ) کحاله و زرکلی نیز از او پیروی کرده اند ( زرکلی ، الاعلام ، ج 7 ، ص 36 و کحاله ، معجم المؤلفین ، ج 9 ، ص 66 ) در حالی که بغدادی خود تصریح کرده که وی این شرح را به سال 1308 ه . انجام داده است . ( ایضاح المکنون ، ج 2 ، ص 234) .

تألیف کرده ، اشتباهات ابن خلدون را رد کرده و آن را : ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون نام نهاده است .(1)

26 . ابوالفضل، عبداللّه بن محمد بن صدیق حسنی غماری شافعی (1328 - 1413ه .)

ابوالفضل غماری برادر ابوالفیض غماری است که در بالا یاد شد ، او نیز در حوزه مهدویت تلاش فراوان نموده ، کتاب مستقلی به نام المهدی المنتظر تألیف کرده ، تواتر احادیث حضرت مهدی را اثبات کرده ، در حدود یکصد حدیث در این رابطه ذکر نموده ، بر مخالفانْ پاسخ های علمی داده است .(2)

غماری علاوه بر مهدی منتظر کتاب های دیگری نیز در این رابطه نوشته است که از آن جمله است .

1 . اقامة البرهان علی نزول عیسی فی آخرالزمان

2 . عقیدة اهل الاسلام فی نزول عیسی علیه السلام

3 . حسن البیان فی لیلة النصف من شعبان(3)

این بود شماری از فرهیختگان شافعیان ، که در پشت سر پیشوای فرهیخته شان حرکت کرده ، در هر بُعدی از ابعاد مربوط به اهل بیت ، از جمله حوزه مهدویت تلاش های طاقت فرسا نموده ، آثار پربار و ماندگار از خود به یادگار نهادند .

موعودباوری در میان حنبلیان

ابوعبداللّه ، احمد بن محمد بن حنبل هلال شیبانی (164 - 241 ه . ) پیشوای حنابله ، بعد از امام شافعی بیش از دیگر پیشوایان اهل سنت به خاندان عصمت و طهارت اظهار ارادت می ورزید و به محبّت آنها اشتهار یافته و در این رابطه

ص: 153


1- 4 . این کتاب در تاریخ 1347 ه . در 160 صفحه وزیری ، در چاپخانه ترقی دمشق به چاپ رسیده است .
2- 1 . این کتاب به سال 1405 ه . در بیروت چاپ شده است .
3- 2 . دکتر نزار أباظه و محمد ریاض مالح ، إتمام الأعلام ، زرکلی ، ص 173 .

مشکلاتی را تجربه کرده است .(1)

در مطالعه شرح حال احمد حنبل نشانه این عشق و ارادت ، به روشنی دیده می شود ، از جمله :

1 . احمد حنبل به آنچه در فضائل الصحابه از مناقب امیرالمومنین علیه السلام آورده ،

بسنده نکرده ، شرح حال مستقلی به نام : فضائل علی علیه السلام در مناقب آن حضرت ، علیرغم آن جوّ خطرناک و اختناق شدید زمانش تألیف کرده است .(2)

2 . وی در این کتاب 369 حدیث با سلسله اسنادش در فضائل و مناقب امیرمؤمنان علیه السلام روایت کرده است .(3)

3 . در کتاب المسند تعداد 819 حدیث از امیرمؤمنان علی علیه السلام روایت کرده است ،(4) در حالی که از مجموع سه خلیفه پیشین 561 حدیث نقل کرده است .(5)

4 . وی با صراحت علی علیه السلام را بر همه اصحاب برتری می دهد و می گوید :

اُوتِی عَلِیٌّ مِنَ الْفَضَائِلِ مَا لَمْ یُؤْتَ اَحَدٌ مِنَ الصَّحَابَةِ ؛(6)

به علی علیه السلام آنقدر فضائل داده شده ، که به احدی از اصحاب داده نشده است .

ص: 154


1- 3 . شرح حال جامع او را در «سیر اعلام النبلاء»، ج 11، ص 177 - 358 و منابع ترجمه اش را در ذیل آن ملاحظه فرمایید.
2- 1 . نسخه های فراوانی از این کتاب در کتابخانه های عمومی جهان یافت می شود ، از جمله : ا ) نسخه ای از قرن هفتم در کتابخانه آیت اللّه مرعشی در قم ، به شماره 113 . ب ) نسخه ای از قرن ششم در کتابخانه های استانبول . ج ) نسخه ای از آن در کتابخانه یمن ، که تاریخ استنساخ آن سال 1027 ه . می باشد . د ) نسخه دیگری در کتابخانه جامع کبیر صنعا یمن به تاریخ 1063 ه . ه ) نسخه ای در اصفهان ، در کتابخانه علامه روضاتی ، به تاریخ 1056 ه . و ) نسخه ای دیگر در موزه آثار باستانی صنعاء یمن به تاریخ 1058 ه . این کتاب اخیرا با تحقیقات حسن حمید سنید ، از سوی مجمع جهانی اهلبیت در 555 صفحه وزیری چاپ و منتشر شده است .
3- 2 . احمد حنبل ، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ، ص 23 - 473 .
4- 3 . احمد حنبل ، المسند ، ج 1 ، ص 164 - 338 ، ح 562 - 1380 .
5- 4 . همان ، ص 15 163 ، ح 1 561 .
6- 5 . احمد حنبل ، فضائل امیرالمؤمنین ، ص 9 .

آنگاه از ابن مسعود نقل می کند که می گفت :

کُنَّا نَتَحَدَّثُ اَنَّ اَفْضَلَ اَهْلِ الْمَدینَةِ عَلی بْنَ اَبی طَالِب ؛(1)

ما همواره گفتگو می کردیم که برترین اهل مدینه علی بن ابیطالب علیه السلام می باشد .

5 . در مورد حدیث معروف :

مَنْ حَفِظَ عَلی اُمَّتِی اَرْبَعِینَ حَدیثا ... بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقیها عَالِما ؛(2)

هر کس برای امت من چهل حدیث از احادیثی که مورد نیاز آنها در امور دینی باشد ، محافظت نماید ، خداوند او را در روز قیامت فقیه و عالم محشور می کند .

شافعی و احمد حنبل گفته اند :

هر کس چهل حدیث از احادیث حضرت رسول صلی الله علیه و آله که در مناقب أئمه طاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین باشد ، محافظت نماید ، در روز قیامت از فقیهان و عالمان محشور می شود .(3)

6 . اینگونه تظاهر احمد بن حنبل به محبت اهل بیت موجب شده بود که سادات بنی هاشم همواره به خانه اش رفت و آمد می کردند و در لحظات واپسین او ، هنگامی که فرستاده والی آمد و اجازه خواست که والی به عیادتش بیاید عذر خواست و اجازه نداد ، ولی در آن هنگام جمعی از بنی هاشم آمدند و از او عیادت کردند ، پیرامونش نشستند و بر احوالش گریه ها سر دادند ، در آن هنگام گروهی از قضات به عیادتش آمدند ، به آنها نیز اجازه ورود نداد .(4)

7 . به متوکل گزارش داند که احمد حنبل یک سید علوی را مخفی کرده تا با وی بیعت کند و از مردم برای او بیعت بگیرد .

ص: 155


1- 6 . همان ، ص 299 ، ح 221 .
2- 1 . شیخ بهایی فرموده : این حدیث مستفیض بلکه متواتر است ( شیخ بهایی ، الاربعین ، ص 11) . نگارنده در مقدمه : چهل حدیث پیرامون یوسف زهرا ، چهل منبع از منابع حدیثی آورده است .
3- 2 . خاتون آبادی ، کشف الحق ، ص 14 .
4- 3 . ذهبی ، سیراعلام النبلاء ، ج 11 ، ص 336 .

احمد این تهمت را رد کرد ، آنها قبول نکردند و گفتند : باید سوگند یاد کند . او

ناگزیر شد سه بار به طلاق سوگند یاد کند . در عین حال به خانه اش ریختند و خانه اش را تفتیش کردند ، حتی صندوق های کتاب و لباس های زنانه را نیز بازرسی کردند ولی چیزی نیافتند .(1)

هنگامی که بی اساس بودن این تهمت روشن شد ، او را به پرستش مانی متهم کردند و قاضی بغداد بر این تهمت سوگند یاد کرد و به آن شهادت داد .(2)

8 . احمد حنبل در کتاب مسند خود احادیث فراوانی پیرامون موعود ، سیرت و صورت مهدی موعود ، نزول حضرت عیسی ، راز غیبت ، ظهور موفور السّرور و ویژگی های روزگار ظهور به تفصیل آورده است .

گستره احادیث موعود در مسند احمد به قدری گسترده بود که یکی از فضلای حوزه علمیه قم آنها را در کتاب مستقلی گردآوری کرده ، آن را احادیث المهدی من مسند احمد بن حنبل نام نهاده است .(3)

قرار گرفتن احمد حنبل در حومه مغناطیسی اهل بیت موجب شد که او به هیچ وجه به هیئت حاکمه وقعی نگذارد ، از زندان و شکنجه نهراسد ، هیچ ستمی را قبول نکند ، هیچ هدیه ای را نپذیرد .

رئیس شرطه معتصم به صراحت می گوید : ما در نظر احمد هیچ ارزشی نداشتیم ، او به ما همانند یک مگس می نگریست .(4)

به او آنقدر شلاق می زدند که از هوش می رفت ، ولی هرگز به خواسته های هیئت حاکمه وقعی نمی نهاد .(5)

ص: 156


1- 1 . همان ، ص 266 .
2- 2 . همان ، ص 273 .
3- 3 . سید محمد جواد جلالی ، احادیث المهدی ، 76 صفحه وزیری ، شامل 136 حدیث ، و این به تنهایی بیش از کل احادیث موعود در کتب صحاح سته می باشد .
4- 4 . ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 11 ، ص 240 .
5- 5 . همان ، ص 253 - 414 .

او در رمضان 220 ه . دستگیر شد ، در حالی که پاهایش در زنجیر بود ، از بغداد تا انبار بردند ، با دهان روزه 150 ضربه شلاق زدند ، او هرگز در اعتقاد خود سست و

متزلزل نشد .

روزی معتصم که ناظر شلاق خوردن احمد بود به قاضی خود « ابن ابی دُواد » گفت : در حق این مرد خیلی مرتکب گناه شدی . وی گفت : نه ، به خدا قسم او کافر است ، او از چندین جهت به خدا شرک ورزیده است .(1)

او با این همه مشکلات ، خطرات ، اختناق ، اتهام ، شکنجه و زندان ، کتاب المسند را به عنوان گسترده ترین کتاب پایه و مرجع حدیثی به رشته تحریر درآورد و از خود به یادگار نهاد .

مسند احمد شامل : 27718 حدیث می باشد ، که 136 حدیث از آنها در رابطه با کعبه مقصود ، قبله موعود ، مصلح جهانی ، موعود آسمانی ، حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه می باشد .

گروهی از فرهیختگان حنبلی ، راه پیشوای خود را در پیش گرفتند ، از سرزنش ، سرزنش کنندگان نهراسیدند و کتاب های مستقلی در رابطه با موعود تألیف کردند و یا در کتاب های خود فصلی را به احادیث حضرت مهدی ( عج ) اختصاص دادند ، که از آن جمله است :

1 . شمس الدین ، ابوعبداللّه ، محمد بن ابی بکر حنبلی دمشقی ، ابن قیم جوزیه (691 - 751 ه .)

ابن قیم جوزیه ، شخصیت برجسته علمای حنبلی و از پایه گذاران مکتب وهابی ، علاوه بر کتاب مستقلی که به نام کتاب المهدی پیرامون حضرت مهدی علیه السلام نوشته ،(2) در کتاب ارزشمند المنار المنیف به تواتر احادیث مهدویت تأکید کرده ، 18 حدیث در

ص: 157


1- 1 . همان ، ص 253 .
2- 2 . حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، ج 2 ، ص 1465 .

این رابطه نقل کرده ، بر نزول حضرت عیسی علیه السلام و به اقتدا کردنش به حضرت مهدی علیه السلام تصریح نموده است .(1)

2 . بدرالدین ، حسن بن محمد بن صالح نابلسی حنبلی (772 ه . )

ابن حجر عسقلانی در شرح حال او می نویسد : کتابی به خط او دیدم که آن را پیرامون اخبار مهدی ( عج ) که در آخرالزمان ظهور می کند ، گردآوری کرده بود و برای آن تلاش فراوان کرده بود .(2)

سپس می افزاید : دامادش فخرالدین عمر انباری با من دوست بود ، او به من گفت که نابلسی خصوصی به وی گفته بود که : علی علیه السلام در میان اصحاب از همه افضل بود .(3)

بسیار شایان دقت است که پرورش یافتگان مکتبِ پیکارگرِ خستگی ناپذیری چون احمد حنبل ، باید افضلیت علی علیه السلام را برای دامادش به طور خصوصی بگوید ! ! ، از ترس متولیان خلافت اسلامی و ریزه خواران سفره امیرالمؤمنین علیه السلام !(4)

3 . مرعی بن یوسف بن ابی بکر بن احمد کرمی مقدسی حنبلی (1033 ه . )

این پیرو راستین مکتب احمد ، کتاب گرانسنگ مستقلی در حوزه مهدویت تألیف کرده ، که آن را فوائد فرائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر نام نهاده ، بیش از 200 حدیث پیرامون سیرت ، صفت ، نشانه های ظهور ، فتنه های پیش از ظهور ، نزول

ص: 158


1- 3 . ابن قیم جوزیه ، المنار المنیف ، ص 141 - 151 ، ح 326 - 344 .
2- 1 . ابن حجر ، الدرر الکامنة ، ج 2 ، ص 37 .
3- 2 . همان .
4- 3 . ابوعبدالرحمن ، احمد بن شعیب بن علی خراسانی نسایی ( 215 - 303 ه . ) صاحب سنن ( یکی از صحاح سته ) به جرم اینکه کتاب خصائص علی را نوشت و برتری امیرالمؤمنین علیه السلام را اثبات کرد ( اسنوی ، طبقات الشافعیه ، ج 2 ، ص 480 ) او را گرفتند ، به قدری لگد زدند که به شهادتش منتهی شد . ( ابن کثیر ، البدایة والنهایة ، ج 11 ، ص 124 ) ولذا احمد حنبل پس از تجربه زندان ، شکنجه و تازیانه ، سال ها در کنج خانه می نشیند و به کسی حدیث نمی گوید و تا دم مرگ آثار تازیانه در پشت او مشخص بود ، یعنی بعد از 20 سال ( ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 11 ، ص 217 و 264 ) و پیروش نابلسی برتری مولی را به اعضای خانواده اش خصوصی می گوید .

عیسی و دیگر مسائل مربوطه نقل کرده است .(1)

مقدسی همچنین کتاب دیگری در این رابطه به نام ارشاد ذوی الافهام لنزول عیسی تألیف کرده است .(2)

4 . شمس الدین، محمد بن احمد بن سالم سفارینی حنبلی نابلسی (1114 - 1188 ه .)

سفارینی عقاید اهل سنت و جماعت را در چکامه یا به نظم درآورده و آن را الدرة المضیة فی عقد اهل الفرق المرضیة نام نهاده است .(3)

سفارینی در این اشعار نغز و پر مغز در ضمن شمارش « اشراط الساعه » می گوید :

منها الامام الخاتم الفصیح

محمد المهدی والمسیح

یکی دیگر از اشراط الساعة ، امامی است که خاتم امامان است ، زبان فصیح و رسایی دارد ، نام شریفش محمّد ، لقب گرامی اش مهدی است و یکی دیگر از آنها نزول حضرت مسیح علیه السلام است .

این چکامه سفارینی که سرلوحه نامه اعمالش می باشد ، توسط نواده اش : « سیدمحمد بن عمر بن عبدالغنی بن محمد بن محمد غزی » مفتی دیار شام و متوفّای 1177 ه . شرح شده به : « الکواکل الدّریة فی شرح الدریة المضیة » موسوم گشته است .(4)

سفارینی شخصا این چکامه را شرح کرده و آن را لوائح الأنوار البهیة و سواطع الأسرار الالهیة نام نهاده است .

ص: 159


1- 4 . نسخه دست نویس این کتاب به خط مؤلف ، در کتابخانه ملی پاریس به شماره 2026 موجود است ، که مؤلف در اواخر ربیع الثانی 1022 ه . به تألیف آن پرداخته است ، نسخه های دیگری در کتابخانه مسجد جامع بمبئی هند و سلیمانیه استانبول بخش اسعد افندی ، در دو مجموعه به شماره های 1446 و 22970 موجود است و اخیرا با تحقیقات استاد سامی الغریری ، در 412 صفحه به چاپ رسیده است .
2- 1 . نسخه ای از این کتاب در « پتنه » هند موجود است .
3- 2 . بغدادی ، ایضاح المکنون ، ج 1 ، ص 460 .
4- 3 . همان .

سفارینی در شرح بیت یاد شده ، احادیث فراوانی پیرامون حضرت مهدی علیه السلام روایت کرده ، بر تواتر احادیث مهدی تأکید کرده ، بر وجوب اعتقاد به خروج مهدی علیه السلام فتوا داده است .(1)

ص: 160


1- 4 . سفارینی ، لوائح الأنوار البهیة ، ج 2 ، ص 70 - 85 .

موعودباوری و مهدویت در میان شیعیان اثناعشریه، اسماعیلیه و زیدیه

اشاره

ص: 161

ص: 162

گلواژه شیعه

اشاره

شیعه در لغت به معنای : یار ، یاور ، تابع و پیرو می باشد . مقدّمِ اهل لغت خلیل بن احمد گوید :

الشیعة قومٌ یتشیعون ، أی : یَهْوُونَ أهواءَ قوم و یُتابعونهم .

شیعةُ الرّجلِ : أصحابُهُ و أتباعُهُ .

کلُّ قوم إجتمعوُا علی أمر فهم شیعةٌ .(1)

به گروهی که خواسته های قومی را می خواهند و از آنها پیروی می کنند « شیعه » می گویند .

شیعه یک فرد ، یاران و پیروان اوست . هر قومی که بر یک موضوع اتفاق کنند ، شیعه می باشند .

ابن فارس در این رابطه گوید :

برای واژه « شیع » دو ریشه هست :

1 . همیاری و هم پیوستگی

2 . نشر و انتشار

ص: 163


1- 1 . خلیل بن احمد ، ترتیب العین ، ص 436 .

در پایان گوید :

الشیعة : الأعوان و الأنصار ؛(1)

شیعه به معنای یار و یاور می باشد .

واژه شیعه ریشه قرآنی دارد ، خداوند منّان در مورد حضرت ابراهیم خلیل الرّحمان می فرماید :

« وَ اِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لاَِبْرَاهیمُ » ؛(2)

یکی از شیعیان او به راستی ابراهیم می باشد .

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه ، در پایان یک حدیث طولانی فرمود :

حضرت ابراهیم از خداوند خواست که او را از شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دهد ، خداوند نیز در کتابش خبر داد که به راستی ابراهیم از شیعیان اوست .(3)

ابن خلدون در این رابطه می گوید :

شیعه در لغت به معنای یاران و پیروان می باشد ، امّا در عرف فقیهان و متکلّمان از پیشینیان و پسینیان به پیروان حضرت علی و فرزندان او گفته می شود .(4)

ابومحمد حسن بن موسی نوبختی ، پیشتاز متکلّمان پیش از سده سوم و پس از آن ،(5) در این رابطه می فرماید :

« شیعه » گروه علی بن ابیطالب علیه السلام است که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و پس از آن به نام « شیعه علی » علیه السلام نامیده می شدند ، با دلبستگی کامل به علی علیه السلام ، انقطاع به

او و اعتقاد به امامت او مشهور بودند .

از آن جمله است : مقداد بن اسود ، سلمان فارسی ، ابوذر - جندب بن جناده -

ص: 164


1- 2 . ابن فارس ، معجم مقاییس اللّغة ، ج 3 ، ص 235 .
2- 1 . سوره صافات ( 37 ) ، آیه 83 .
3- 2 . سیدهاشم بحرانی ، البرهان ، ج 8 ، ص 217 ، ح 8992 .
4- 3 . ابن خلدون ، مقدمه ، ص 196 ، فصل 27 .
5- 4 . نجاشی ، الرّجال ، ص 63 ، رقم 148 .

غفاری ، عمّار یاسر و کسانی که مودت علی علیه السلام را دارا بودند . آنها نخستین کسانی بودند که در میان این امت به نام « شیعه » شناخته شدند .(1)

واژه « شیعه » در سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله

اشاره

گلواژه « شیعه » در صدها حدیث درباره شیعیان مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام به کار رفته ، که عمادالدین طبری 589 حدیث از آنها را در کتابی گرد آورده ، آن را بشارة المصطفی لشیعة المرتضی نام نهاده است .

ما در اینجا به نقل چند حدیث از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در این رابطه از منابع اهل تسنّن تبرک می جوییم :

1 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در فرازی از خطبه ای فرمود : هر کس ما را دشمن بدارد ، خداوند او را یهودی محشور نماید ... در پایان فرمود :

مُثِّلَ لی اُمَّتِی فی الطینَ فَمَرَّ بی أَصْحابُ الرَّایَاتِ ، فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلیٍّ وَ شیعَتِهِ ؛2

امّت من در عالمِ طینت بر من مجسّم شدند ، صاحبان پرچمها بر من گذشتند ، من فقط برای علی و شیعیان او استغفار نمودم .

2 . و در حدیث دیگری فرمود :

أنْتَ وَ شیعَتُکَ فی الجَنَّةِ ؛(2)

تو و شیعیانت در بهشت هستید .

3 . و در حدیث دیگری فرمود :

یَا عَلی أنتَ وَ اَصْحَابُکَ فی الجَنَّة ، اَنْتَ وَ شیعَتُکَ فی الجَنَّةِ ؛4

ای علی ! تو و یارانت در بهشت هستید ، تو و شیعیانت در بهشت هستید .

ص: 165


1- 1 . نوبختی ، فرق الشیعة ، ص 17 . 2 . ابن حجر ، مجمع الزّوائد ، ج 9 ، ص 172 .
2- 2 . خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد ، ج 12 ، ص 289 . 4 . ابن حجر ، الصّواعق المحرقة ، ص 161 .

4 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : هفتاد هزار نفر از امت من بدون حساب وارد بهشت می شوند . آنگاه به سوی علی علیه السلام رو کرد و فرمود :

هُمْ شیعَتُکَ وَ اَنْتَ اِمَامُهُمْ ؛(1)

آنها شیعیان تو هستند و تو امام آنها می باشی .

5 . در حدیث دیگری فرمود : چون روز رستاخیز فرا رسد ، علی بن ابیطالب علیه السلام را با هفت نام : صدیق ، رهبر ، عبادتگر ، هدایت گر ، هدایت شده ، جوانمرد و بلند مرتبه ، ندا می کنند و می گوید :

مُرَّ اَنْتَ وَ شیعَتُکَ اِلی الجَنَّةِ بِغیرِ حِسَاب ؛(2)

ای علی ! تو و شیعیانت بدون حساب به سوی بهشت رهسپار شوید .

6 . و در حدیث دیگری فرمود :

یَا عَلی ! اِنَّ اللّه َ قَدْ غَفَرَ لَکَ وَ لِذُریتِکَ وَ لِوُلدِکَ وَ لاَِهْلِکَ وَ شیعَتِکَ وَ

لِمُحِبِّی شیعَتِکَ ؛(3)

ای علی ! خداوند ، ترا ، ذریه ات را ، فرزندانت را ، خاندانت را ، شیعیانت را و دوستداران شیعیانت را آمرزید .

7 . و در حدیث دیگری فرمود :

اِذَا کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ دُعِی النَّاسُ بِاَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ اُمَّهَاتِهِمْ ، اِلاَّ هَذَا یعنی : علیا وَ شیعَتُهُ ، فَاِنَّهُمْ یُدْعَوْنَ بِاَسْمَائِهِمْ وَ اَسْمَاءِ آبَائِهِمْ لِصَحَّةِ وِلاَدَتِهِمْ ؛(4)

چون رستاخیز به پا شود ، همه مردمان با نام خود و نام مادرانشان خوانده

ص: 166


1- 1 . مغازلی ، المناقب ، ص 293 .
2- 2 . خوارزمی ، المناقب ، ص 228 .
3- 1 . ابن حجر ، الصّوائق المحرقة ، ص 96 ، 139 و 140 .
4- 2 . مسعودی ، مروج الذّهب ، ج 2 ، ص 51 .

می شوند ،

به جز این ( یعنی علی علیه السلام ) و شیعیانش ، که آنها با نام خود و نام پدرانشان خوانده می شوند به جهت طیب مولدشان .

8 . در ضمن یک حدیث طولانی آمده است که چون علی علیه السلام وارد شد ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : برادرم آمد ، آنگاه با دست خود کعبه را لمس کرد و فرمود :

وَ الَّذِی نَفْسی بیدِهِ ، اِنَّ هَذَا وَ شیعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامِةِ ؛(1)

سوگند به کسی که جانم در دست قدرت اوست ، این علی علیه السلام و شیعیانش در روز قیامت رستگارانند .

9 . و در حدیث دیگری خطاب به علی علیه السلام فرمود :

اَنْتَ اَوَّلُ دَاخِلِ الْجَنَّةِ مِنْ اُمَّتِی ، وَ اِنَّ شیعَتَکَ عَلی مَنَابِرَ مِنْ نُور مَسْرُورُونَ مُبیَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلی ، اَشْفَعُ لَهُمْ ، فیکُونُونَ غَدا فی الْجَنَّةِ جِیرَانِی ؛(2)

تو در میان امت من نخستین کسی هستی که وارد بهشت می شوی ، و شیعیان تو بر فراز منبرهایی از نور قرار می گیرند ، در حالی که شادمان و سپیدچهرگان هستند در اطراف من ، من برای آنها شفاعت می کنم ، آنها فردا در بهشت همسایگان من هستند .

10 . هنگامی که آیه شریفه : « اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ اُولئِکَ هُمْ خَیْرُ البِریةِ » ؛(3) به راستی آنانکه ایمان آورده ، عمل شایسته انجام دادند ، آنها بهترین مردمان هستند نازل شد ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود :

هُوَ أنْتَ وَ شیعَتُکَ ، تَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ أنْتَ وَ هُمْ رَاضینَ مَرْضیینَ ، وَ یَأْتِی اَعْدَاؤکَ غِضابا مُقْمَحینَ ؛(4)

ص: 167


1- 3 . سیوطی ، الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 379 .
2- 1 . گنجی شافعی ، کفایة الطالب ، ص 135 .
3- 2 . سوره بیّنة ( 98 ) ، آیه 7 .
4- 3 . ابن صباغ مالکی ، الفصول المهمّة ، ص 122 .

منظور از خیر البریه تو و شیعیان تو می باشد ، تو و شیعیانت در روز قیامت شاداب و شادمان می آیید ، ولی دشمنانت خشمناک و لگام بر دهان می آیند .

اینها نمی از یم ، قطره ای از دریا ، اندکی از بسیار روایات وارده از رسول گرامی

اسلام در منابع اهل سنت بود ، که در آنها از پیروان علی بن ابیطالب علیه السلام به عنوانِ « شیعه » یاد شده است .

ابن خلدون پس از آنکه به صراحت اعلام می کند که در عرف فقیهان و متکلمان ، از پیشینیان و پسینیان ، واژه « شیعه » به پیروان حضرت علی و فرزندان آن حضرت اطلاق می شود ، عقیده شیعیان را در مورد امامت چنین تشریح می کند :

همه شیعیان در این عقیده متفق القول هستند که امامت از آن مصالح عامه نیست که تصمیم گیری در مورد آن به امت موکول باشد و متولی منصب امامت با تعیین مردم معیّن شود ، بلکه امامت رکن دین و پایه ایمان است . بر پیامبر روا نیست که آن را فرو گذارد و یا به امت موکول نماید ، بلکه باید امام را معین کند و امام باید از گناهان صغیره و کبیره معصوم باشد و علی علیه السلام همان کس می باشد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را تعیین کرده است .(1)

ما در نخستین فصل کتاب با دلایل روشن ضرورت وجود امام ، ضرورت عصمت امام ، لزوم نصّ بر امام و لزوم افضلیت امام را براساس آیات قرآن ، دلایل عقلی و احادیث معصومین علیهم السلام بیان کردیم ، در اینجا اشاره ای کوتاه به شمار امامان در احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می نماییم :

دوازده امام در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله

1 . بخاری با سلسله اسنادش از جابر بن سمره روایت کرده که گفت : از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود :

یَکُونُ اِثْنا عَشَرَ اَمیرا ؛ دوازده امیر خواهد بود .

ص: 168


1- 1 . ابن خلدون ، مقدمه ، ص 196 .

آنگاه جمله ای فرمودند که آن را نشنیدم ، از پدرم پرسیدم ، گفت که آن حضرت فرمود :

کُلُّهُمْ مِنْ قُریش ؛(1)

همه آنها از قریش می باشند .

2 . مسلم با سلسله اسنادش روایت کرده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :

لا یَزالُ هذَا الدینُ عَزیزا مَنیعا اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَةً ؛

این دین تا دوازده خلیفه عزیز و استوار است .

جابر گوید : آنگاه مطلبی فرمود که سر و صدای مردم مانع شد که بشنوم ، از پدرم پرسیدم ، گفت که فرمود :

کُلُّهُمْ مِنْ قُریش ؛(2)

همه آنها از قریش خواهند بود .

3 . احمد حنبل نیز همین مضمون را از ده ها طریق روایت کرده است .(3)

4 . طبرانی نیز این مضمون را از ده ها طریق روایت کرده است .(4)

5 . شیرویه نیز همین متن را روایت کرده است .(5)

روی این بیان در احادیث فراوان به سند صحیح از رسول عالمیان روایت شده که شمار خلفا دوازده تن می باشد(6) و اینک اشاره ای کوتاه به اسامی آنان :

ص: 169


1- 1 . بخاری ، صحیح البخاری ، ج 9 ، ص 101 ، کتاب الأحکام .
2- 2 . مسلم ، صحیح مسلم ، ج 3 ، ص 1453 ، ب 33 ، کتاب الامارة ، ح 9 .
3- 3 . مسند احمد ، ج 7 ، ص 420 - 447 ، ح 20933 - 21095 .
4- 4 . طبرانی ، المعجم الکبیر ، ج 2 ، ص 195 - 255 ، ح 1791 - 2070 .
5- 5 . شیرویه ، الفردوس بمأثور الخطاب ، ج 5 ، ص 91 ، ح 7562 .
6- 1 . در این رابطه آیت اللّه صافی گلپایگانی 148 حدیث از طریق شیعه و اهل تسنن نقل کرده اند . بنگرید به : منتخب الأثر ، ج 1 ، ص 19 - 99 .

اسامی مقدسه امامان در گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله

نام نامی و یاد گرامی امامان شیعه در ده ها حدیث معتبر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده(1) و کتب مستقلی در این رابطه توسط بزرگان اهل سنت به رشته تحریر در آمده که به دو نمونه از آنها اشاره می کنیم :

1 . سید بن طاووس متوفّای 664 ه . می نویسد : کتابی دیدم از تألیفات بزرگان چهارگانه که اسم آن تاریخ اهل البیت من آل الرسول بود . این کتاب درباره اسامی امامان دوازده گانه از آل محمّد صلی الله علیه و آله به روایت نصر بن جهضمی(2) بود .(3)

2 . سید بن طاووس گوید : کتاب دیگری دیدم از علمای اهل تسنّن ، که نام آن تاریخ موالید و وفیات اهل البیت و أین دفنوا بود ، که به روایت « ابن خشّاب نحوی حنبلی »(4) در رابطه با اسامی دوازده امام از آل محمد صلی الله علیه و آله بود .(5)

ابوالقاسم علی بن محمد خزاز قمی از علمای قرن چهارم هجری کتاب گرانسنگی در

ص: 170


1- 2 . در این رابطه نیز آیت اللّه صافی گلپایگانی 162 حدیث در کتاب گرانسنگ منتخب الأثر ، ج 1 ، ص 103 - 254 ، از منابع معتبر روایت کرده است .
2- 3 . نصر بن علی جهضمی از محدثان معروف اهل سنت ، استاد بخاری ، مسلم ، ترمذی ، ابوداود ، ابن ماجه ، بغوی و ... می باشد ، حجت ، ثبت و ثقه می باشد [ سمعانی ، الأنساب ، ج 3 ، ص 392 ] او حدیثی روایت کرد که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله از دست امام حسن و امام حسین علیه السلام گرفته بود ، فرمود : « هر کس ، مرا ، این دو پسرم را ، پدر و مادر اینها را دوست بدارد روز قیامت در رتبه من خواهد بود » . متوکل دستور داد که 1000 ضربه شلاق به او بزنند [ ابن حجر ، تهذیب التهذیب ، ج 5 ، ص 617 ، رقم 8259 ] ذهبی گوید : متوکل سنّی بود ولکن ناصبی بود [ ذهبی ، سیر أعلام النّبلاء ، ج 12 ، ص 135 ] خطیب گوید : متوکل به تصور اینکه او رافضی است چنین دستوری صادر کرد ولی هنگامی که فهمید او از اهل سنت می باشد او را رها کرد . [ خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد ، ج 13 ، ص 288 ] .
3- 4 . سید بن طاووس ، الطرائف ، ص 174 ، ح 272 ؛ الهامی ، ترجمه طرائف ، ص 345 .
4- 5 . ابومحمد عبداللّه بن احمد بن احمد بغدادی ، ابن خشاب ، سرآمد علمای نحو ، متولد 492 و متوفای567 ه . ذهبی ، [ سیر اعلام النّبلاء ، ج 20 ، ص 325 - 725 ] .
5- 6 . سید بن طاووس ، همان .

این رابطه تألیف کرده و آن را کفایة الأثر فی النّص علی الأئمة الاثنی عشر نام نهاده است .(1)

آیت اللّه صافی از مراجع تقلید نیز جلد اول کتاب منتخب الأثر را به این موضوع اختصاص داده ، 310 حدیث در این رابطه نقل فرموده است .(2)

اخیرا یکی از علمای لبنان استاد محمود قانصوه عاملی نیز کتاب ارزشمندی در این رابطه تألیف کرده و آن را الحجة علی البشر فی النَّصّ علی الأئمة الاثنی عشر نام نهاده است .(3)

اگر بخواهیم به شماری از این احادیث بپردازیم ، از موضوع کتاب خارج می شویم ، فقط اشاره می کنیم که شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد جوینی ، متوفّای 730 ه . با سلسله اسنادش از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود :

اَنَا سیدُ الْمُرْسَلینَ وَ عَلی بْنُ اَبی طَالِب سیدُ الْوَصیینَ ، وَ اِنَّ اَوْصیائِی بَعْدی اِثْنَا عَشَرَ ، اَوَّلُهُمْ عَلی بْنُ اَبی طَالِب ، وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ ؛(4)

من سرور پیامبران و علی بن ابیطالب سرور اوصیا می باشد ، اوصیای من پس از من دوازده تن می باشند ، نخستین آنها علی بن ابیطالب و آخرین آنان قائم می باشد .

آنگاه در ضمن یک حدیث طولانی اسامی یکایک دوازده امام را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ نعثل یهودی ، از امیرمؤمنان تا حجة بن الحسن المهدی علیه السلام نقل کرده و در پایان قصیده نعثل را در جایگاه امامان آورده که در یکی از ابیات آن می گوید :

آخرهم یَشفی الظَّمَا و هو الامامُ المنتظَرُ

آخرین آنها تشنگان را سیراب می کند و او همان امام منتظَر می باشد .(5)

حافظ سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی ، شیخ الاسلام سلاطین عثمانی در تطبیق

ص: 171


1- 1 . تحقیق سید عبداللطیف کوه کمری ، انتشارات بیدار ، 1401 ه . ، قم ، 342 صفحه وزیری .
2- 2 . چاپ قم ، 1422 ه . ، 327 صفحه وزیری .
3- 3 . چاپ دار المهدی ، بیروت ، 1425 ه . ، 496 صفحه وزیری .
4- 4 . حموینی ، فرائد السمطین ، ج 2 ، ص 313 ، ح 564 .
5- 1 . همان ، ص 132 - 135 ، ب 31 ، ح 431 .

احادیث اثناعشر بر امامان اهل بیت تحقیق جالبی دارد که ترجمه آن از نظر خوانندگان گرامی می گذرد :

احادیث دالّ بر اینکه جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله دوازده تن می باشند ، با طُرُق مختلف روایت شده و مشهور است ، با گذشت زمان معلوم شده که مراد آن حضرت از این حدیث همان دوازده امام از اهل بیت او می باشند ، زیرا این حدیث با دیگران قابل انطباق نمی باشد ، اما خلفا از اصحاب کمتر از دوازده بودند ، اما پادشاهان اموی بیشتر از دوازده بودند و به شدت ظالم و ستمگر بودند ، به جز عمر بن عبدالعزیز ، و از بنی هاشم نبودند ، زیرا پیامبر فرموده بود : « کلهم من بنی هاشم » ...

و قابل انطباق با سلاطین بنی العباس نمی باشد ، زیرا شمار آنها نیز بیش از دوازده بود ، و آیه مودت و حدیث کسا را کمتر رعایت می کردند ، و لذا باید این روایات را به امامان اهل بیت منطبق بدانیم که اعلم اهل زمان ، بزرگوارترین ، پارساترین ، با تقواترین ، با شرف ترین ، با فضیلت ترین و گرامیترین مردمان در نزد خداوند بودند و دانش آنها متصل به دانش جدّ بزرگوارشان بود ، از طریق وراثت و لدنی ، که اهل دانش و تحقیق ، همچنین ارباب کشف و شهود اینگونه شناخته اند .

حدیث ثقلین و احادیث فراوان دیگر نیز مؤیّد این معنی می باشد که منظور از احادیث امامان دوازده گانه همان امامان اهل بیت می باشند .(1)

پس از تقدیم این مقدمه کوتاه به بیان موعودباوری از دیدگاه شیعیان زیدی ، اسماعیلی و اثناعشری می پردازیم .

* * *

ص: 172


1- 2 . قندوزی ، ینابیع المودّة ، ج 3 ، ص 292 ، ب 77 ، ج 12 .

موعودباوری در میان شیعیان اثناعشری

اشاره

پیروان امامان معصوم از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله به جهت پیروی از امامان : « شیعه » و به مناسبت اعتقاد به امامت : « امامیه » و به سبب اعتقاد به دوازده امام : « اثنا عشریة » نامیده می شوند .

به طوری که قبلا اشاره شد در بیش از 300 حدیث شمار امامان و نام شریف آنان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به صراحت آمده است .(1)

یکی از این احادیث ، حدیث معروف « لوح » است که آن را خداوند منان به خاتم پیامبران اعطا فرموده ، پیامبر اکرم نیز آن را به تنها یادگارش حضرت زهرا علیهاالسلام اهدا فرموده و متن آن در مجامع حدیثی آمده است .(2)

ص: 173


1- 1 . بنگرید به : آیت اللّه صافی گلپایگانی ، منتخب الأثر ، ج 1 ، ص 19 - 254 .
2- 2 . برای دسترسی به متن حدیث لوح به منابع زیر مراجعه فرمایید : ا ) کلینی ، اصول کافی ، ج 1 ، ص 527 . ب ) مسعودی ، اثبات الوصیة ، ص 260 . ج ) شیخ صدوق ، عیون الأخبار ، ج 1 ، ص 34 . د ) نعمانی ، الغیبة ، ص 62 . ه ) شیخ مفید ، الاختصاص ، ص 210 . و ) شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 143 . ز ) ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابیطالب ، ج 1 ، ص 359 .8 ) طبرسی ، اعلام الوری ، ج 2 ، ص 174 . ط ) حموینی ، فرائد السّمطین ، ج 2 ، ص 136 . ی ) شیخ حر عاملی ، اثبات الهداة ، ج 1 ، ص 468 . برای کتابنامه حدیث لوح : بنگرید به : کتابنامه آثار ماندگار تنها یادگار پیامبر ، ص 73 - 76 ، از نگارنده .

ویژگی های حضرت مهدی ( عج ) از دیدگاه شیعیان اثناعشری را به طور فشرده در چند بخش می آوریم :

1 . نسب والا

در 407 حدیث تصریح شده که حضرت مهدی علیه السلام از عترت پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد .

در 225 حدیث بیان شده که از نسل امیرمؤمنان علیه السلام است .

در 202 حدیث آمده است که از تبار حضرت فاطمه علیهاالسلام می باشد .

در 208 حدیث تأکید شده که از فرزندان سالار شهیدان علیه السلام است .

در 160 حدیث آمده است که نهمین فرزند امام حسین علیه السلام می باشد .

در 197 حدیث بیان شده که از نسل امام سجاد علیه السلام است .

در 121 حدیث بیان شده که از تبار امام باقر علیه السلام است .

در 120 حدیث تصریح شده که از فرزندان امام صادق علیه السلام می باشد .

در 121 حدیث از اولاد امام کاظم علیه السلام معرفی شده است .

در 111 حدیث تصریح شده که چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام است .

در 109 حدیث از نسل امام جواد علیه السلام شناسانده شده .

در 107 حدیث آمده که از تبار امام هادی علیه السلام است .

در 107 حدیث تصریح شده که فرزند بلافصل امام حسن عسکری علیه السلام است .(1)

2 . مادر والاگهر آن حضرت

مادر گرامی حضرت مهدی علیه السلام « ملیکه » دخت یشوعا ، پسر قیصر روم ، از تبار

ص: 174


1- 1 . این آمار براساس کتاب منتخب الأثر تنظیم شده است .

شمعون صفا ، مشهور به « پطرس » ، وصی حضرت عیسی علیه السلام می باشد .(1)

ملیکه پس از انتقال به دودمان امامت به « نرجس » ، « سوسن » ، « سبیکه » ، « ریحانه » ، « صقیل » و نام های دیگر شهرت یافت .(2)

سرگذشت نرجس خاتون و انتقال او از کاخ قیصر به خاندان پیامبر در منابع حدیثی به تفصیل آمده است .(3)

امام صادق علیه السلام از حضرت نرجس خاتون به عنوانِ « سیدة الاماء » ؛ « بانوی کنیزان » یاد نموده است .(4)

امام هشتم نیز به عنوانِ « سیدة الاماء » تعبیر کرده است .(5)

هنگامی که از امام حسن عسکری علیه السلام پرسیدند : مادرِ حجت خدا چه کسی خواهد بود ؟ فرمود :

مِنْ اِبْنَةِ اِبْنِ قَیْصَر مَلِکِ الرُّومِ ؛(6)

او فرزند دخترِ پسر قیصر ، نواده پادشاه روم می باشد .

نگارنده پس از تلاش فراوان ، از بررسی نکات تاریخی به این نتیجه رسید که یشوعا پسرِ « تئوفیل » سی و پنجمین امپراطوری روم می باشد .

از تئوفیل (829 - 842 م . ) به عنوان پادشاهی مدیر ، مدبر ، مصلح ، بت شکن و آبادگر یاد شده است .(7)

تئوفیل در سال 217 ه . با مأمون(8) و در سال 223 ه . با معتصم درگیر شد .9

ص: 175


1- 2 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 420 .
2- 3 . کامل سلیمان ، روزگار رهایی ، ج 1 ، ص 177 .
3- 4 . گزارش لحظه به لحظه از میلاد نور ، از نگارنده سطور ، ص 9 - 43 .
4- 5 . علامه مجلسی ، بحارالأنوار ، ج 51 ، ص 146 .
5- 6 . طبرسی ، اعلام الوری ، ج 2 ، ص 241 .
6- 1 . شیخ حرّ عاملی ، اثبات الهداة ، ج 3 ، ص 569 .
7- 2 . ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، ج 4 ، ص 550 .
8- 3 . ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج 6 ، ص 521 . 9 . ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 16 ، ص 14 .

3 . نام نامی و یاد گرامی آن حضرت

در 54 حدیث از رسول اکرم صلی الله علیه و آله این مضمون رسیده که :

« اَلْمَهْدی مِنْ وُلْدی ، اِسْمُهُ اِسْمی وَ کُنیتُهُ کُنیتِی » .(1)

مهدی از فرزندان منست ، نام او نام من و کنیه اش کنیه منست .

در شماری از احادیث از جمله حدیث لوح نام مقدس آن حضرت به صراحت آمده که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم :

1 . جابر بن عبداللّه انصاری متن حدیث لوح را که در دست حضرت فاطمه علیهاالسلام دیده بود به محضر امام باقر علیه السلام نقل می کند و در آخرین فراز می گوید :

اَبُوالْقَاسِمِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، هُوَ حُجَّةُ اللهِ الْقَائِمُ ، اُمُّهُ جَاریةٌ ، اِسْمُهَا نَرْجِسُ ؛(2)

ابوالقاسم محمد بن حسن ، حجّت خدا و قائم به امر خدا می باشد ، که مادرش کنیزی است به نام نرجس .

2 . در کافی شریف پس از یاد امام حسن عسکری علیه السلام چنین آمده :

و اُکَمِّلُ ذَلِکَ بِابنِهِ « مُ حَ مَّ د » رَحْمَةً لِلْعَالَمینَ ؛(3)

اوصیای ترا با فرزندش : « م ح م د » که رحمت برای جهانیان است کامل می گردانم .

3 . در غیبت طوسی از ابوسهل نوبختی روایت شده که امام حسن عسکری علیه السلام در

ص: 176


1- 4 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 1 ، ص 286 ؛ خزاز ، کفایة الأثر ، ص 67 ؛ طبرسی ، اعلام الوری ، ج 2 ، ص 226 ؛ صافی گلپایگانی ، منتخب الأثر ، ج 1 ، ص 133 .
2- 1 . شیخ صدوق ، عیون الأخبار ، ج 1 ، ص 33 ، ب 6 ، ح 1 .
3- 2 . کلینی ، اصول کافی ، ج 1 ، ص 528 . در اینجا برای رعایت احادیث فراوان که در آنها از بردنِ نام اصلی حضرت در عهد غیبت نهی شده ، نام شریفش از سوی مؤلّف و یا ناسخین به صورت تقطیع شده نوشته شده ، تا به هنگام قرائت تلفّظ نشود .

آخرین لحظات عمر شریفش خطاب به حضرت بقیة اللّه ارواحناه فداه فرمود :

أَبْشِرْ یَا بُنی فَأَنْتَ صَاحِبُ الزَّمَانِ ، و أَنْتَ الْمَهْدی ، وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللهِ عَلی أَرْضِهِ ، و أَنْتَ وَلَدی وَ وَصیی ، وَ أنَا وَلَّدْتُکَ ، وَ أَنْتَ مُحَمَّدُ بْنُ الحسنِ بنِ علی بنِ محمد بنِ علی بنِ مُوسی بن جعفر بنِ محمد بنِ علی بنِ

الحسینِ بنِ علی بنِ ابی طالِب علیهمُ السَّلامُ ؛(1)

پسرم بشارتت باد که تو صاحب الزمان ، مهدی ، حجت خدا در روی زمین ، پسر و جانشین من هستی ، من ترا به دنیا آوردم ، تو محمد ، فرزند حسن ، فرزند علی ، فرزند محمد ، فرزند علی ، فرزند موسی ، فرزند جعفر ، فرزند محمد ، فرزند علی ، فرزند حسین ، فرزند علی بن ابی طالب علیهم السلام هستی .

4 . رسول اکرم صلی الله علیه و آله در فرازی از یک حدیث طولانی به شمارش امامان پرداخته ، پس از امام حسن عسکری علیه السلام از آخرین وصی خود چنین نام می برد :

ثُمَّ ابنُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْهَادی الْمَهْدی النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِحَقِّ اللهِ ؛2

سپس فرزندش محمد فرزند حسن عسکری مهدی هدایت گر ، قائمِ ناطق به حق خداوند .

5 . هنگامی که « ابوسوره » به محضر حضرت بقیة اللّه شرفیاب شد ، از او پرسید : شما کی هستید ؟ فرمود :

أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ؛(2)

من محمد فرزند حسن می باشم .

اینها چند نمونه از مواردی بود که نام شریف آن حضرت به صورت صریح و

شفاف در کلمات معصومین علیهم السلام آمده است .

ص: 177


1- 1 . شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 273 ، ح 237 . 2 . طبری امامی ، دلائل الامامة ، ص 449 ، ح 424 .
2- 2 . شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 269 ، ح 234 ؛ قطب راوندی ، الخرائج و الجرائح ، ج 1 ، ص 471 ، ب 13 ، ح 15 ؛ ابن حمزه ، الثاقب فی المناقب ، ص 597 ، ح 539 ؛ نیلی ، منتخب الأنوار المضیئة ، ص 288 ؛ سیدهاشم بحرانی ، تبصرة الولی ، ص 162 ، ح 66 .

بسیاری از علمای اهل سنت نیز در کتب حدیث ، تاریخ ، رجال ، سیره و تراجم خود ، نام آن حضرت را به صورت صریح آورده اند .(1)

4 . میلاد نور

تاریخ دقیق میلاد مسعود آن کعبه مقصود شب نیمه شعبان 255 ه . می باشد .

قدیمیترین منبعی که تاریخ تولد آن امام نور در آن ثبت شده ، کتاب ارزشمند اثبات الرجعة از فضل بن شاذان نیشابوری ، متوفّای 260 هجری می باشد .

مؤلف که در عهد امام حسن عسکری علیه السلام دیده از جهان فروبسته ، با یک واسطه از امام حسن عسکری علیه السلام روایت کرده که فرمود :

قَدْ وُلِدَ وَلی اللهِ وَ حُجَّتُهُ عَلی عِبَادِهِ ، وَ خَلیفَتِی مِنْ بَعْدی ، مَخْتُونا لیلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ ، سَنَةَ خَمْس وَ خَمْسینَ وَ مِأَتَیْنِ ، عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ ؛(2)

حجت خدا بر بندگان ، ولی خدا و جانشین من پس از من ، در شب نیمه شعبان ، به سال 255 ه . به صورت ختنه شده ، به هنگام طلوع فجر ، دیده به جهان گشود .

ص: 178


1- 1 . در اینجا شماری از منابع اهل سنت را می آوریم که از آن حضرت به عنوان « محمد بن الحسن » یاد کرده و تصریح نموده اند که آن حضرت فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است ، از آن جمله است : ا ) ابن طلحه شافعی ( م : 652 ه . ) ، مطالب السؤول ، ص 311 . ب ) سبط ابن جوزی ( م : 654 ه . ) ، تذکرة الخواص ، ص 325 . ج ) ابن خلّکان ( م : 681 ه . ) ، وفیات الأعیان ، ج 4 ، ص 176 . د ) ابوالفداء ( م : 732 ه . ) ، المختصر فی تاریخ البشر ، ج 2 ، ص 45 . ه ) ابن صباغ مالکی ( م : 855 ه . ) ، الفصول المهمة ، ص 291 . و ) ابن طولون ( م : 953 ه . ) ، الائمة الاثنا عشر ، ص 117 . ز ) خواند میر ( م : 942 ه . ) ، تاریخ حبیب السیر ، ج 2 ، ص 100 . ح ) دیاربکری ( م : 966 ه . ) ، تاریخ الخمیس ، ج 2 ، ص 343 . ط ) ابن حجر هیثمی ( م : 974 ه . ) ، الصواعق المحرقة ، ص 208 . ی ) شبلنجی ( م : بعد از 1290 ه . ) ، نور الأبصار ، ص 257 .
2- 2 . شیخ حر عاملی ، اثبات الهداة ، ج 3 ، ص 570 .

اصل ولادت حضرت مهدی علیه السلام از ضروریات مذهب و از مسلّمات تاریخ است و همه علمای امامیه در طول قرون و اعصار بر آن اتفاق نظر داشتند . جالب تر اینکه گروهی از بزرگان علمای عامه نیز با علمای امامیه هم عقیده هستند و تولد آن حضرت را در شب نیمه شعبان 255 ه . ثبت کرده اند .(1)

5 . شاهدان عینی

در شب میلاد حضرت ولیعصر ارواحنا فداه فرزانه خاندان عصمت و طهارت ، حکیمه دخت گرامی امام جواد علیه السلام به دعوت امام حسن عسکری علیه السلام در خانه امام عسکری علیه السلام حضور داشته ، شاهد طلوع خورشید امامت بود که در منابع حدیثی فراوان با اسناد معتبر آمده است .(2)

امام حسن عسکری علیه السلام براساس یک سلسله مصالح از قابله ای از اهل سنت نیز دعوت به عمل آورد که در لحظه میلاد نور در خاندان عصمت و طهارت حضور یافته ، شاهد میلاد نور باشد .(3)

شماری از غلامان و کنیزان خاندان امامت نیز در روز تولد آن خورشید فروزان امامت در کنار گهواره آن حضرت حضور یافته ، جمال باهر النّور آن امام نور را مشاهده کرده ، گزارش آن را به شیعیان مورد اعتماد بشارت و نوید داده اند .

امام حسن عسکری علیه السلام گروهی از شیعیان مورد اعتماد را در سومین روز میلاد مسعود آن کعبه مقصود به منزل خود فراخوانده ، میلاد مسعود آن قبله موعود را به آنان خبر داده ، چهره فروزان آن مهر تابان را به آنان ارایه نمود .(4)

ص: 179


1- 1 . در کتاب « او خواهد آمد » منابع حدیثی و تاریخی 20 تن از علمای عامه آمده که به ولادت آن حضرت در شب نیمه شعبان 255 ه . تصریح شده است .
2- 2 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 424 ؛ شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 243 ؛ طبرسی ، اعلام الوری ، ج2 ، ص 214 ؛ طبری امامی ، دلائل الامامة ، ص 497 .
3- 3 . شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 240 .
4- 4 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 431 .

در طول 5 سال (255 - 260 ه . ) صدها نفر در محضر امام عسکری علیه السلام به دیدار

جمال دلربای یوسف زهرا نایل آمده اند که اسامی شماری از آنها در دیگر آثار نگارنده آمده است .(1)

6 . غیبت صغری

یکی از ضروریات اعتقادی شیعیان امامیه پنهان زیستی حضرت ولیعصر ارواحنا فداه می باشد که آن را « غیبت » می نامند .

دوران غیبت به دو بخش مشخص به نام : « غیبت صغری » و « غیبت کبری » تقسیم می شود .

در احادیث فراوان تصریح شده که برای آن حضرت دو غیبت هست ، برخی از این احادیث در اصول کافی با اسناد معتبر از امام صادق علیه السلام روایت شده است .

با توجه به این که مرحوم کلینی در اواخر غیبت صغری و پیش از آغاز غیبت کبری دیده از جهان فروبسته ، بودن این احادیث در اصول کافی از اهمیت خاصی برخوردار است .

مرحوم کلینی با سلسله اسنادش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود :

لِلْقَائِمِ غیبَتَانِ ، اِحْدَاهُمَا قَصیرَةٌ وَ الاُْخْری طَویلَةٌ ، اَلْغیبَةُ الاُْولی لاَیَعْلَمُ بِمَکَانِهِ اِلاّ خَاصَّةُ شیعَتِهِ، وَالاُْخْری لاَیَعْلَمُ بِمَکَانِهِ فیهَا اِلاّ خَاصَّةُ مَوَالیهِ؛(2)

برای قائم علیه السلام دو غیبت است : یکی کوتاه ، دیگری طولانی ، در غیبت نخستین جز شیعیان خاص کسی از جایگاهش مطلع نمی شود و در غیبت دومی به جز متصدیان خدمتش کسی از محل آن حضرت آگاهی نخواهد داشت .

علامه طبرسی پس از نقل حدیثی از کتاب مشیخه حسن بن محبوب زرّاد متوفّای 224 ه .

ص: 180


1- 1 . فهرست چهل مورد از آنها در مقدمه جزیره خضرا آمده است .
2- 2 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 340 .

یادآور می شود که او بیش از یک قرن پیش از آغاز غیبت کبری دیده از جهان فرو بسته ، آنگاه می فرماید :

خوب بنگر که چگونه دو غیبت برای آن حضرت حاصل شد ، همانگونه که پدران بزرگوارش پیش از تولد آن حضرت پیش بینی کرده بودند .(1)

برخی از علمای عامه نیز به روایات دو غیبت تصریح کرده اند ، به عنوان مثال :

ابن صبّاغ مالکی ، متوفّای 855 ه . می نویسد :

در روایت صحیح آمده است که برای آن حضرت دو غیبت است ، که یکی از آنها طولانی تر از دیگری است . اما غیبت نخستین که کوتاه تر است ، از تولد آن حضرت آغاز می شود و تا پایان وجود سفیران بین او و شیعیان ادامه می یابد .

غیبت دوم از روز انقطاع سفارت آغاز می شود و در پایان آن با شمشیر خروج می کند .2

7 . نوّاب اربعه

مهمترین شاخصه دوران غیبت صغری وجود چهار سفیر شناخته شده بود که بین شیعیان و آن حضرت رابط بودند .

نواب اربعه که به عنوان « نایب خاص » شناخته می شدند به ترتیب عبارت بودند از :

1 . ابوعمرو عثمان بن سعید عمری

2 . ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید

3 . ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی

4 . ابوالحسن علی بن محمد سمری

چهار نایب خاص پرسش ها و مشکلات شیعیان را به محضر حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه تقدیم داشته ، پاسخ های لازم را با خطّ مبارک آن حضرت که برای شیعیان شناخته شده بود به آنها ارسال می نمودند .

ص: 181


1- 1 . علامه طبرسی ، اعلام الوری ، ج 2 ، ص 259 . 2 . ابن صباغ ، الفصول المهمّة ، ص 291 .

8 . مدت سفارت

روز هشتم ربیع الاول 260 هجری پدر بزرگوارشان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به شهادت رسید و از همان روز امامت و زعامت به آن حضرت منتقل شد . و در نتیجه دوران سفارت چهار سفیر و نایب خاص نیز از همان روز آغاز گردید .

دوران سفارت در روز 15 شعبان 329 ه . با درگذشت آخرین سفیر به پایان رسید .

بر این اساس دوران سفارت چهار نایب خاص قریب هفتاد سال طول کشید .

در مورد آغاز سفارت و پایان آن هیچ اختلافی وجود ندارد ، زیرا همه علمای شیعه در طول قرون و اعصار در مورد آغاز و انجام آن متفق القول هستند .

ولی در مورد مدت دوران غیبت صغری دو تعبیر وجود دارد :

1 . 70 سال

2 . 74 سال

کسانی که آن را هفتاد سال ثبت کرده اند ، از روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در نظر گرفته اند ، اما کسانی که آن را 74 سال ثبت کرده اند ، آن را از روز میلاد مسعود حضرت ولیعصر علیه السلام منظور کرده اند .

راز این نگرش به جهت پنهان زیستی امام عصر علیه السلام در دوران امامت پدر بزرگوارش می باشد ، زیرا خورشید فروزان امامت از روزی که طلوع کرده ، همواره در پشت ابر غیبت بود ، از این رهگذر بسیاری از بزرگان دوران غیبت صغری را 74 سال و مبدأ آن را از روز تولد ثبت کرده اند ، که از آن جمله است : شیخ مفید ،(1)

علامه طبرسی ،(2) محدث قمی(3) و بیشتر مورخان و محدثان .

ولی دوران سفارت نواب اربعه بی گمان 70 سال می باشد .

ص: 182


1- 1 . شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 340 .
2- 1 . طبرسی ، اعلام الوری ، ج 2 ، ص 259 .
3- 2 . محدث قمی ، تتمة المنتهی ، ص 475 .

9 . غیبت کبری

در روزهای پایانی غیبت صغری ، توقیعی از ناحیه مقدسه به آخرین سفیر از سفیران چهارگانه « علی بن محمد سمری » رسید که در آن از درگذشت او پس از شش روز و بسته شدن سفارت و آغاز غیبت کبری خبر داده بود . دقیقا شش روز پس از وصول این توقیع ، علی بن محمد سمری درگذشت و طبق دستور کسی را به جای خود تعیین نکرد و باب سفارت بسته شد .(1)

ابوالحسن علی بن محمد سمری روز نیمه شعبان 329 ه . درگذشت .(2)

روی این بیان هیچ تردیدی نیست که غیبت کبری ، روز نیمه شعبان 329 ه . آغاز شده و در پایان آن به فرمان حق تعالی آن دست نیرومند الهی از آستین غیبت بیرون آمده ، حکومت واحد جهانی را براساس عدالت و آزادی در پهندشت گیتی استوار خواهد نمود .

10 . راز بقا

در بخش ضرورت وجود امام به تفصیل بیان کردیم که اگر یک لحظه حجت خدا در روی زمین نباشد ، زمین ساکنان خود را در کام خود فرو می برد . از همانجا نقش امام زمان در جهان هستی روشن می شود ، از این رهگذر در دوران غیبت که آن خورشید فروزان در پشت پرده غیبت نهان است ، جهان هستی به طفیل وجود او ادامه زندگی می دهد .

هنگامی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیرامون غیبت امام عصر علیه السلام سخن می گفت ، جابر بن

عبداللّه انصاری پرسید : آیا شیعیان در دوران غیبت از وجود مقدس آن حضرت بهره

ص: 183


1- 3 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 516 .
2- 4 . شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 395 .

می برند ؟ فرمود :

اِی ، وَ الَّذِی بَعَثَنِی بالنُّبُوَّةِ ، اِنَّهُمْ لیسْتَضیئُونَ بِنُورِهِ وَ یَنْتَفِعُونَ بِوِلایَتِهِ فی غیبَتِهِ ، کَاِنْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ اِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ ؛(1)

آری ، سوگند به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخت ، از وی نفع می برند و از نور ولایتش سود می برند ، همانگونه که مردمان از خورشید بهره می برند ، هنگامی که در پشت ابر نهان باشد .

براساس هیئت جدید ، خورشید در مرکز منظومه قرار دارد و کرات دیگر در فواصل معین و در مدارهای منظمی به دور آن می گردند .

با توجه به حجم بزرگ و جرم سنگین خورشید و رابطه مستقیم نیروی جاذبه با وزن جسم جاذب ، نیروی جاذبه خورشید کرات منظومه را به سوی خود جذب می کند ، در مقابلْ این کرات نیز با نیروی مرموزی به نام گریز از مرکز با سرعت سرسام آوری از مرکز خود ( خورشید ) دور می شوند ، تعادل دو نیروی جاذبه و گریز از مرکز کرات منظومه را در مدار خود با فاصله ثابتی در اطراف خورشید به گردش در می آورد .(2)

روی این بیان نقش خورشید در امر بقای کرات منظومه به خوبی روشن می شود ، اگر چهره دل آرای خورشید در پشت ابر نهان شود ، نور ، حرارت و دیگر آثار ارزشمند به طور کامل به اهل این کرات نرسد ، یک خاصیت مهم آن همواره به این کرات می رسد و آن بقای نظام کرات منظومه در پرتو تعادل دو نیروی جاذبه و دافعه می باشد .

و از همین جا وجه تشبیه امام زمان در عصر غیبت به خورشید نهان در پشت ابر روشن می گردد .

پس اگر خورشید فروزان امامت در پشت پرده غیبت نهان شود و جهان هستی از فیوضات بی کران آن منبع فیض به طور کامل برخوردار نشوند ، ابرهای تیره غیبت در مورد یکی از ویژگی های وجود آن حضرت تأثیر ندارد و آن بقای جهان هستی به

ص: 184


1- 1 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 1 ، ص 253 .
2- 2 . در کتاب او خواهد آمد به تفصیل در این رابطه سخن گفته ایم .

طفیل وجود آن راز بقا و رمز تداوم این چرخ گردون می باشد .

در احادیث فراوان آمده است که اگر یک لحظه حجت خدا در روی زمین نباشد ، زمین ساکنانش را در کام خود فرو می برد .

ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام پرسید : آیا ممکن است روی زمین خالی از حجت باشد ؟ امام علیه السلام فرمود :

لَوْ بَقِیَتِ الاَْرْضُ بِغیرِ اِمَام لَسَاخَتْ ؛(1)

اگر زمین خالی از امام باشد ، فرو می ریزد .

امام رضا علیه السلام در همین رابطه فرمود :

لا ، اِذا لَساخَتْ بِأَهْلِهَا ؛(2)

نه ، هرگز ، زیرا در آن صورت اهل خود را در کام خود فرو می برد .

11 . طول عمر

از عقاید قطعی شیعیان اعتقاد به طول عمر حضرت ولی عصر علیه السلام می باشد ، در 363 حدیث پیرامون دیرزیستی آن حضرت گفتگو شده ،(3) از نظر قرآن ، کتب آسمانی ، احادیث اهل بیت و یافته های دانش زیست شناسی هیچ محدودیتی برای عمر انسان بیان نشده است .(4)

هم اکنون عمر شریف حضرت عیسی علیه السلام از مرز دو هزار سال و عمر شریف حضرت خضر علیه السلام از مرز شش هزار سال گذشته است .

عمر طولانی حضرت عیسی علیه السلام برای این است که روزی از آسمان فرود آمده ، یار

ص: 185


1- 1 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 179 .
2- 2 . شیخ صدوق ، عیون الأخبار ، ص 212 .
3- 3 . برای دسترسی به آمار یادشده : بنگرید به : منتخب الأثر ، ج 2 ، ص 272 - 284 .
4- 4 . برای آگاهی از امکان دیرزیستی از دیدگاه کتب آسمانی ، قرآنی ، حدیث و علوم جدید : بنگرید به : راز طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان ، از نگارنده .

و یاور حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه باشد ، ولی عمر طولانی حضرت خضر علیه السلام صرفا برای اتمام حجت و قطع عذر می باشد . امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرماید :

در علم خدا گذشته بود که قائم آل محمد علیه السلام عمر بسیار طولانی داشته باشد ، چون خدا می دانست که بسیاری از مردمان در زمان غیبت در اثر عمر طولانی آن حضرت دچار تردید خواهند شد ، به بنده صالح خود حضرت خضر علیه السلام عمر طولانی عطا فرمود .

و این عمر طولانی صرفا برای آن بود که مؤمنان بتوانند به استناد عمر طولانی او به عمر طولانی قائم ما استدلال کنند ، تا حجت بر مخالفان تمام شود و کسی را بر خدا عذری نباشد .(1)

12 . تشرفات

در طول یازده قرنی که از آغاز غیبت کبری می گذرد ، صدها نفر از علما ، مراجع ، شیعیان با اخلاص و درماندگان از ادیان و مذاهب مختلف ، توفیق تشرّف به محضر آن خورشید فروزان پیدا کرده ، به وسیله این دیدار از عنایات خاص آن منبع جود و سخا برخوردار شده اند .

برخی از بزرگان شرح این دیدارها را در کتاب های مستقل گرد آورده اند ، که با عناوین شماری از آنها آشنا می شویم :

1 . بغیة الطالب فیمن رأی الامام الغائب ، از شیخ محمدباقر بیرجندی .

2 . تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی ، از سیدهاشم بحرانی .

3 . جنة المأوی فی ذکر من فاز بلقاء الحجة ، از میرزا حسین نوری .

4 . دارالسلام فیمن فاز بسلام الامام ، از شیخ محمود میثمی عراقی .(2)

برای جلوگیری از هرگونه سوء استفاده از این تشرّفات ، در آخرین توقیعی که از ناحیه

ص: 186


1- 1 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 1 ، ص 357 .
2- 1 . کتاب شناختی عناوین یادشده را در کتاب کتابنامه حضرت مهدی علیه السلام از نگارنده سطور ملاحظه فرمایید .

مقدسه در تاریخ نهم شعبان 329 ه . توسط علی بن محمد سمری صادر شده آمده است :

وَ سیأْتِی شیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ ، اَلاَ فَمَنْ اِدَّعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السّفیانِی وَ الصیحَةِ فَهُوَ کَذَّابٌ مُفْتَر ؛(1)

کسانی به نزد شیعیان ما آمده ادعای مشاهده خواهند نمود ، آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانی و بانگ آسمانی ادعای مشاهده کند ، دروغگو و افتراپرداز می باشد .

بسیاری از بزرگان در طول قرون و اعصار تصریح کرده اند که در غیبت کبری راه دیدار بسته نیست و افرادی به طور یقین به محضر آن خورشید تابان راه یافته اند . به فرازهایی از کلمات بزرگان اشاره می کنیم :

1 . سید مرتضی علم الهدی ، متوفّای 436 ه . در تعدادی از آثار خود می نویسد :

ما هرگز یقین نداریم که احدی به خدمت آن حضرت نمی رسد ، هر یک از ما فقط از حال خود آگاه است ، منعی نیست که امام برای برخی از شیعیان ظاهر شود ، آنها را اصلاح ، ارشاد ، موعظه ، تأدیب و یا تعلیم فرماید .(2)

2 . شیخ طوسی پس از نقل کلمات استادش علم الهدی می افزاید :

کسی که امام علیه السلام بر او ظاهر نمی شود ، او متوجه می شود که لابد در او قصور و یا تقصیری هست ، که امام علیه السلام بر او ظاهر نمی شود .(3)

3 . سید بن طاووس در این رابطه می نویسد :

بعد از غیبت صغری نیز بسیاری از شیعیان و غیر آنها ، آن حضرت را ملاقات کرده ، از معجزات و کراماتی که به دست آن حضرت به وقوع پیوسته فهمیده اند که او همان مهدی موعود است .(4)

ص: 187


1- 2 . شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 395 .
2- 3 . بنگرید به : سیدمرتضی علم الهدی ، تنزیه الأنبیا ، ص 235 ؛ الشّافی ، ج 1 ، ص 149 ؛ المقنع فی الغیبة ، ص 75 .
3- 1 . شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 99 .
4- 2 . سید بن طاووس ، الطرائف ، ص 356 .

بسیاری از مراجع تقلید نیز به صراحت از امکان تشرف به محضر آن حضرت سخن گفته اند ، که از آن جمله اند :

آیات عظام آخوند خراسانی ، میرزای نائینی ، میرزا محمد حسین اصفهانی ، سیدمحسن حکیم ، سید محمدهادی میلانی و سید محمدرضا گلپایگانی قدس اللّه اسرارهم .(1)

تنها موضوعی که در برابر این تشرفات مطرح می شود ، ناسازگاری آنها با توقیع شریف می باشد ، که در این رابطه بسیاری از بزرگان بیاناتی فرموده اند ، که از آن جمله است :

1 . علامه مجلسی پس از نقل توقیع شریف می نویسد :

شاید این توقیع مربوط به کسانی باشد که ادعای نیابت کنند و همانند نواب خاص حامل پیام هایی باشند از آن حضرت به سوی شیعیان ، تا با اخباری که

متضمن تشرف به محضر آن حضرت می باشند ، منافات پیدا نکند .(2)

2 . محدث نوری جمعا شش توجیه برای توقیع نقل کرده و اثبات کرده که این تشرفات با توقیع شریف منافاتی ندارد .(3)

3 . آیت اللّه صافی بیان علامه مجلسی را نقل کرده و تأیید نموده ، سپس از محدث نوری نقل کرده که فرمود :

توقیع شریف خبر واحد است ، سندش ضعیف و مرسل می باشد ، شیخ صدوق که آن را نقل کرده به آن عمل نکرده ، اصحاب نیز از آن اعراض کرده اند ، این توقیع با این ضعف سند قدرت مقابله با رخدادها و حکایت های فراوانی که پیرامون تشرفات نقل شده و از مجموع آنها قطع حاصل می شود را ندارد ، به ویژه برخی از آنها که متضمن کرامات و معجزاتی است که صدور آنها از غیر آن حضرت امکان ندارد .(4)

ص: 188


1- 3 . برای دسترسی به متن گفتارشان: بنگرید به: مجله موعود ، شماره یک ، مقاله « تشرفات بین نفی و ایجاب » از نگارنده.
2- 1 . علامه مجلسی ، بحارالأنوار ، ج 52 ، ص 151 .
3- 2 . محدث نوری ، جنّة المأوی ، ص 145 - 153 .
4- 3 . صافی گلپایگانی ، منتخب الأثر ، ج 2 ، ص 520 .

در پایان این مقال تذکر این سخن ضرورت دارد که در عصر ما داستان تشرفات به شکل دیگری درآمده ، برای هر فرد برجسته ای که یادنامه و یادواره ای منتشر می شود ، تلاش فراوان می شود که چند تشرف برای او ذکر شود و این مسأله بسیار خطرناک است که موجب می شود تشرفات مسلّم و تردید ناپذیری چون تشرّفات مقدس اردبیلی ، سید بحرالعلوم ، سید ابن طاووس و نظایر آنها نیز زیر سؤال برود .

بحث پیرامون حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه از دیدگاه شیعه ابعاد گسترده ای دارد و ما در فصل های مختلف این کتاب در این رابطه سخن بسیار گفته ایم ، از این رهگذر بخش موعودباوری در میان شیعیان اثناعشری را در همینجا پایان داده ، علاقمندان به تحقیقی

وسیع تر را به دیگر فصول این کتاب و دیگر آثار نگارنده این سطور ارجاع می دهیم .

* * *

ص: 189

ص: 190

موعودباوری در میان شیعیان اسماعیلی

اشاره

پس از شیعیان اثناعشری ، یکی از مشهورترین فرقه های شیعی ، شیعیان اسماعیلی می باشد .

فرقه اسماعیلیه در نیمه های قرن دوم هجری به دنبال شهادت امام جعفر صادق علیه السلام در سال 148 ه . پدیدار گشته ، به شاخه های مختلف انشعاب یافته ، برخی از شاخه های آن تا زمان ما ادامه دارند .

شیعیان اسماعیلی شش تن از امامان معصوم حضرت علی تا امام صادق علیه السلام را به امامت پذیرفته ، پس از امام صادق علیه السلام به امامت فرزندش اسماعیل معتقد شده ، بعد از ایشان امامت را در فرزندان او جستجو کردند .

بیوگرافی اسماعیل

شیخ مفید قدس سره فرزندان امام جعفر صادق علیه السلام را به شرح زیر آورده :

اسماعیل ، عبداللّه و امّ فروه ، که مادرشان فاطمه دخت حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام بود .(1)

ص: 191


1- 1 . شیخ مفید و علامه طبرسی مادر اسماعیل را فاطمه دخت حسین بن امام سجاد علیه السلام مشهور به « حسین اصغر » دانسته که مردی دانشمند ، زاهد ، پارسا و متقی بوده ، از امام سجاد ، امام باقر و امام صادق علیهم السلام حدیث نقل کرده ، به سال 157 ه . وفات کرده ، در بقیع مدفون شده است . [ تستری ، قاموس الرجال ، ج 3 ، ص 494 [ولی ابن طباطبا و ابن عنبه او را فاطمه دخت حسین اثرم فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام ثبت کرده اند . [ ابن طباطبا ، ابناء الامام ، ص 132 ؛ ابن عنبه ، عمدة الطالب ، ص 233 ].

موسی ، اسحاق و محمد که مادرشان کنیز بود .

عباس ، علی ، اسماء و فاطمه که از مادران مختلف بودند .(1)

آنگاه شیخ مفید می افزاید :

اسماعیل در میان برادرانش از همه بزرگتر بود ، پدرش به او محبت فراوان داشت و به شدت به او مهر می ورزید ، از این رهگذر گروهی از شیعیان تصور می کردند که بعد از امام صادق علیه السلام او جانشین پدر و قائم به امر امامت می باشد ، زیرا او بزرگترین فرزندان و مورد عنایت و محبت پدرش بود .

اسماعیل در عهد پدر در « عُریض » در گذشت(2) و بر دوش مردم به مدینه ، به محضر پدرش تشییع شده ، در بقیع خاکسپاری شد .(3)

در حدیث آمده است که امام صادق علیه السلام برای درگذشت اسماعیل به شدت محزون شد ، بدون کفش و عبا پیشاپیش تابوت حرکت می کرد ، چندین بار پیش از دفن امر فرمود تابوت را بر زمین نهاده ، صورتش را باز کرده ، به صورتش می نگریست ، درگذشت او را برای همگان تثبیت می کرد ، تا کسانی که تصور می کردند که او جانشین امام صادق علیه السلام می باشد ، از مرگ او آگاه شده ، از اشتباه خود برگردند .

پس از درگذشت اسماعیل بسیاری از کسانی که در حق او دچار اشتباه شده بودند از اشتباه خود برگشتند ، ولی تعداد اندکی بر خیال باطل خود باقی مانده به زنده بودن

ص: 192


1- 2 . شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 209 .
2- 1 . عُرَیض نام یکی از روستاهای معروف مدینه بود که در اثر توسعه مدینه منوره اینک یکی از محلاّت مدینه به شمار می آید ، قبر شریف علی بن جعفر ( فرزند امام صادق علیه السلام ) در آنجا بود که به سال 1425 ه . توسط وهابیان تخریب شد و پیکر پاکش به صورت ترو تازه مشاهده گردید و به قبرستان بقیع انتقال یافت .
3- 2 . شیخ مفید ، همان .

وی معتقد شدند ، این گروه از خواص امام صادق علیه السلام و از راویان احادیث آن حضرت نبودند ، بلکه بیگانه و از مناطق دوردست بودند .

پس از شهادت امام صادق علیه السلام گروهی از آنها به امامت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام معتقد شدند و برخی به دو گروه منقسم شدند :

1 . گروهی از اعتقاد به زنده بودن اسماعیل برگشتند و به امامت پسرش محمد بن اسماعیل معتقد شدند ، زیرا آنان گمان می کردند که اسماعیل امام است ، حالا که او در گذشته فرزندش به مقام امامت از برادر شایسته تر است .

2 . گروهی دیگر بر زنده بودن اسماعیل پای فشردند و اینها تعداد اندکی هستند و در زمان ما کسی بر این عقیده شناخته نمی شود .

هر دو گروه اینک به عنوان « اسماعیلیه » نامیده می شوند و در زمان ما تنها گروه اول معروف هستند که امامت را پس از اسماعیل در فرزندان او تا آخر الزمان معتقد می باشند .(1)

در مورد اسماعیل احادیث فراوانی از معصومین علیهم السلام رسیده که ما به شماری از آنها اشاره می کنیم :

1 . عمرو بن ابان گوید : در محضر امام صادق علیه السلام بودم ، آن حضرت پیرامون اوصیاء سخن گفت ، من نام اسماعیل را بر زبان راندم ، امام علیه السلام فرمود :

لاَ وَاللّه ِ یَا اَبَامُحَمَّد مَا ذَاکَ اِلینَا ، مَا هُوَ اِلاَّ اِلی اللّه ِ ، یُنَزِّلُ وَاحِدا بَعْدَ وَاحِد ؛(2)

ای ابا محمّد ، به خدا سوگند آن به ما مربوط نمی باشد ، منحصرا به خدا مربوط می شود ، یکی را به دنبال دیگری می فرستد .

2 . مفضل بن مزید گوید : در حال حیات اسماعیل ، از امام صادق علیه السلام پرسیدم : آیا خداوند منان اطاعت فرزندت اسماعیل را همانند نیاکانش بر ما واجب کرده است ؟

ص: 193


1- 1 . شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 210 ؛ طبرسی ، اعلام الوری ، ج 1 ، ص 546 .
2- 2 . صفار ، بصائر الدرجات ، ج 10 ، ص 471 ، ح 4 .

فرمود :

یَکْفی ذَلِکَ ؛

خداوند از این پرسش بی نیاز می کند .

من تصور کردم که امام علیه السلام در پاسخ من تقیه نمود ، ولی طولی نکشید که اسماعیل درگذشت .(1)

3 . فیض بن مختار در ضمن یک حدیث طولانی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که در مورد اسماعیل فرمود :

اِنَّ اِسْمَاعِیلَ لیسَ مِنی کَأَنَا مِنْ اَبی ؛(2)

اسماعیل از من ، همانند من از پدرم نمیباشد .

4 . ولید بن صبیح گوید : به محضر امام صادق علیه السلام عرض کردم که شخصی به نام عبدالجلیل به من گفت که شما سه سال پیش از وفات اسماعیل به او وصیت کرده بودید ؟ امام علیه السلام فرمود :

یَا وَلیدُ لاَ وَاللهِ ، فَاِنْ کُنْتُ فَعَلْتُ فَاِلی فُلاَن یعنی : اباالحسن موسی علیه السلام وَ سَمَّاها ؛(3)

ای ولید به خدا سوگند نه ، اگر وصیتی بوده به فلانی یعنی ابوالحسن حضرت موسی کاظم علیه السلام بوده و از او نام برد .

5 . عبید بن زراره گوید : در محضر امام صادق علیه السلام در مورد اسماعیل سخن گفتم ، فرمود :

وَ اللّه ِ لاَیُشْبِهُنِی وَ لاَیُشْبِهُ اَحَدا مِنْ آبَائِی ؛4

به خدا سوگند شبیه من نیست و به هیچکدام از پدرانم شباهت ندارد .

ص: 194


1- 3 . قطب راوندی ، الخرائج و الجرائح ، ج 2 ، ص 637 ، ح 39 .
2- 1 . نعمانی ، الغیبة ، ص 324 - 326 ، باب 24 ، ح 2 .
3- 2 . همان ، ص 326 ، ح 3 . 4 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 1 ، ص 70 .

6 . حسن بن راشد گوید : از امام صادق علیه السلام در مورد اسماعیل پرسیدم ، فرمود :

عَاصٍ ، لاَیُشْبِهُنِی وَ لاَیُشْبِهُ اَحَدا مِنْ آبَائِی ؛(1)

او معصیت کار است ، به من شباهت ندارد ، و به هیچکدام از پدرانم شباهت ندارد .

بزرگان علمای شیعه به جلالت قدر اسماعیل معترف هستند و این دو حدیث را برخلاف جلالت قدر او نمی دانند ، بلکه می فرمایند :

حسن بن راشد از امام صادق علیه السلام می پرسد که آیا اسماعیل لیاقت امامت رادارد ؟ و امام علیه السلام با نفی عصمت او به عدم لیاقتش برای تصدی مقام امامت پاسخ می دهد ، اما تعبیر « عاص » با جلالت قدر او منافات ندارد ، زیرا از هر شخص عادل متّقی نیز امکان صدور معصیت هست ، جز اینکه هر وقت متذکر شود ، توبه می کند .(2)

7 . ولید بن صبیح گوید : مردی به نزد من آمد و گفت : بیا فرزند این مرد را به تو نشان دهم ، همراه او رفتم و اسماعیل را دیدم که همراه گروهی مشروب می خورد ، بسیار اندوهگین شدم ، به مسجدالحرام آمدم و دیدم که اسماعیل از پرده کعبه آویخته ، آنقدر اشک ریخته که پرده کعبه خیس شده است . با تعجب برگشتم و دیدم که اسماعیل در میان آن جمع نشسته ، به مسجد بازگشتم و اسماعیل را مشاهده کردم که از استار کعبه آویخته و اشک خود را بر پرده کعبه روان ساخته است .

این واقعه را به محضر امام صادق علیه السلام عرضه داشتم ، فرمود :

لَقَدْ اُبْتُلی اِبْنِی بِشَیْطَانٍ یَتَمَثَّلُ فی صُورَتِهِ ؛(3)

پسرم به شیطانی مبتلا شده که به شکل او ظاهر می شود .

این حدیث اگرچه دلالت می کند بر عدم لیاقت اسماعیل به امامت ، زیرا

ص: 195


1- 1 . همان .
2- 2 . آیت اللّه خوئی ، معجم رجال الحدیث ، ج 3 ، ص 126 .
3- 3 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 1 ، ص 70 .

امام باقر علیه السلام می فرماید :

مَا یَقْدِرُ الشَّیْطَانُ اَنْ یَتَمَثَّلَ فی صُورِةِ نَبی وَ لاَ وَصِیِّ نَبِیٍّ ؛(1)

هرگز شیطان نمی تواند به شکل پیامبر و یا وصی پیامبر تمثّل پیدا کند .

ولی دلالت می کند بر برائت اسماعیل از شرب خمر ، زیرا دشمنان اهل بیت همواره او را به می گساری متهم می کردند و می گفتند او شرابخوار و می گسار می باشد .(2)

موعودباوری در کیش اسماعیلی

اشاره

دکتر مصطفی غالب ، داعی مشهور اسماعیلیان در زمان معاصر در کتاب معروفش « الامامة و قائم القیامه » پیرامون موعودباوری در کیش اسماعیلی می نویسد :

اعتقاد به قائم القیامة یا مهدی منتظر عقیدهای رائج در غالب ادیان و مذاهب شرقی است که پیامبران ، حکیمان ، به ویژه پیامبران بنی اسرائیل نوید داده اند که خداوند منان برای نجات انسان ها از ستمها و اضطراب ها و ناهنجاری ها نجات بخشی را خواهد فرستاد که جامعه بشری را از همه لغزش ها و ناملایمات نجات داده ، روی زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود و اینک بسیاری از مردمان در انتظار این نجات بخش ثانیه شماری می کنند .(3)

آنگاه دکتر مصطفی غالب شرح می دهد که یهودیان همانند پیروان دیگر ادیان در انتظار این نجات بخش به سر می برند ، همانگونه که بسیاری از مسیحیان به بازگشت حضرت مسیح و نجات انسان ها توسط وی معتقد می باشند . به ویژه مسیحیان حبشه که در انتظار بازگشت پادشاه خود « تیودر » هستند که به عنوان « مهدی » در آخرالزمان

ص: 196


1- 1 . شیخ طوسی ، اختیار معرفة الرجال ، ص 304 ، ح 548 .
2- 2 . همان ، ص 474 ، ح 899 .
3- 3 . دکتر مصطفی غالب ، الامامة و قائم القیامة ، ص 270 ؛ فان فلوتن ، السیادة العربیة ، ص 107 .

ظهور کند ، در آن هنگام که خداوند فرمان رستاخیز را صادر کند .(1)

وی در ادامه اضافه می کند که در میان ادیان زمینی و آیین های بشری نیز آراء و باورهایی وجود دارد که از دکترین مهدویت و باورداشت قائم القیامة در آیین اسلام تفاوت نمی کند ، فی المثل :

1 . مغول معتقد است که چنگیزخان پیش از مرگ خود وعده داد که یکبار دیگر به دنیا بازگشته ، پیروان خود را از ستم چینی ها رهایی خواهد داد .

2 . از خلال قصه های فارسی معلوم می شود که قوم مجوس در انتظار یکی از نوادگان زرتشت به نام : « اشیدر بابا » می باشند .

3 . در مصر باستان نیز چنین باورداشتی وجود داشت .

4 . در کتب چینی ها نیز چنین اعتقادی موجود است .

5 . در اعتقاد هندوهای معتقد به تناسخ برهمایی نیز شبیه این باور وجود داشت .

6 . اعتقاد به انتظار نجات بخش و بازگشت او به روی زمین از مرز ادیان و مذاهب شرقی بیرون رفته به اهالی شبه جزیره اسکاندیناوی نیز رسیده است .

7 . در میان ساکنان مکزیک نیز این باور موجود است .

8 . ولتر تأکید می کند که هندی ها و چینیها معتقدند که مسیح از مغرب خارج می شود ، در حالی که غربی ها انتظار او را از مشرق زمین می کشند .(2)

9 . گلدزیهر ، خاورشناس معروف می نویسد : یهود معتقد است که حضرت ایلیا

( الیاس ) به آسمان ها برده شده ، روزی به ناگزیر برای اقامه عدالت و حقیقت در آخرالزمان به زمین باز می گردد .

وی معتقد است که « الیاس » یکی از نمونه های بارز امام غایب در مذاهب اسلامی است که زنده است و احدی او را نمی بیند ولی روزی به عنوان هدایت گر و نجات بخش

ص: 197


1- 1 . این تعبیر گواه دیگری است که اسماعیلیان عصر ظهور را آغاز رستاخیز و سقوط احکام و نسخ شریعت می دانند ، چنانکه در بخش معاد اشارت رفت .
2- 2 . دکتر مصطفی غالب ، الامامة و قائم القیامة ، ص 271 ؛ فان فلوتن ، السیادة العربیة ، ص 108 .

برای نجات جامعه بشری به روی زمین باز می گردد .(1)

10 . کوتاه سخن اینکه پیروان همه ادیان در اعتقاد به وجود نجات بخش و انتظار مصلح با مسلمانان هم عقیده هستند ، مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی زنده است و در آسمان است ، یهودیان معقدند که الیاس مردم را به سوی تورات دعوت کرد و به مدت 500 سال غایب شد ، سپس ظاهر شده باز هم به سوی تورات دعوت کرد ، باز هم غیبت نمود و اینک زنده است و عمرش از 3000 سال می گذرد ، همچنین حضرت خضر در قید حیات است ، برهماییان برهمن را زنده می دانند و بوداییها به زنده و جاوید بودن بودا معتقد می باشند و هرگز عقیده ای پیدا نمی شود جز اینکه در مورد فردی معتقد هستند که او زنده است و روزی ظهور کرده جهان را پر از عدل و داد می نماید .(2)

با توجه به نکات خاصی که در مورد موعودباوری اسماعیلیه لازم به بررسی می باشد ، مطالب این بخش را تحت عنوان چند نکته بیان می داریم :

1 . شش امامی یا هفت امامی ؟

از دیدگاه ما اسماعیلیان شش امامی هستند زیرا آنها تنها به شش تن از امامان معصوم معتقد هستند و بعد از امام صادق علیه السلام امامت را در فرزندان اسماعیل تداوم می دهند ولی آنها خود را هفت امامی می دانند ، زیرا محمد بن اسماعیل را امام هفتم می دانند .(3)

اسماعیلیان فقط امام هفتم را امام ظاهر و امام ناطق می نامند و لذا به « سبعیّه » شهرت یافتند .(4)

آنها در مورد امامت امام هفتم به کواکب سبعه ،(5) آیه شریفه : « وَ لَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعا

ص: 198


1- 1 . همو ، ص 272 ؛ گلدزیهر ، العقیدة و الشریعة ، ص 194 .
2- 2 . همو ، ص 282 .
3- 3 . سعد بن عبداللّه ، المقالات و الفرق ، ص 213 ، فراز 156 .
4- 4 . شریف یحیی ، معجم الفرق و المقالات ، ص 133 .
5- 1 . منظور از کواکب سبعه : زحل ، مشتری ، مریخ ، زهره ، خورشید ، عطارد و ماه می باشد .

مِنَ الْمَثَانِی » ؛(1) اقالیم سبعه ، بحار سبعه ، ایام هفته و دیگر مسائلی که در جهان طبیعت هفت عدد می باشد استناد می کنند .(2)

2 . هفت ناطق

اسماعیلیان در میان 124000 پیامبر هفت تن را « ناطق » و دیگران را صامت می نامند ، پیامبران ناطق که اولوالعزم و صاحب شریعت می باشند عبارتند از : آدم ، نوح ، ابراهیم ، موسی ، عیسی ، محمّد صلی الله علیه و آله و محمد بن اسماعیل ، که همه آنها همانند پاره های یک تن می باشند ، حضرت آدم یک جزء ، حضرت نوح دو جزء ، و ... حضرت محمّد صلی الله علیه و آله شش جزء و محمد بن اسماعیل هفت جزء کامل را دارا می باشد .(3)

اخوان الصّفا شریعت را به یک مولود تشبیه می کنند که در عهد حضرت آدم به صورت خاک ، در عهد حضرت نوح ، به صورت نطفه ، در عهد حضرت ابراهیم ، به صورت علقه ، در عهد حضرت موسی ، به صورت مضغه ، در عهد حضرت عیسی ، به صورت جنین ، در عهد رسول اکرم صلی الله علیه و آله استخوانبندی شده ، سرانجام در عهد محمّد بن اسماعیل با گوشت پوشیده می شود .(4)

3 . هفت دَوْر

در بخش نبوت ادوار هفت گانه را بحث کرده ، دور کبیر و دور صغیر را به طور فشرده شرح دادیم .

4 . هفتمین دَوْر

هر دوری حدودا هزار سال است که با بعثت پیامبری اولوالعزم آغاز می شود ، هر

ص: 199


1- 2 . سوره حجر ( 15 ) ، آیه 87 .
2- 3 . شریف یحیی ، معجم الفرق و المقالات ، ص 133 .
3- 4 . حامدی ، کنزالولد ، ص 269 .
4- 5 . اخوان الصفا ، الرسالة الجامعة ، ص 519 - 523 .

پیامبر اولوالعزم « ناطق » نامیده می شود ، وصی او « اساس » یا « صامت » نام دارد ، پس از هر وصی صامت هفت امام می باشد ، که آنها را امامان مستقر می نامند .

ناطق ششم پیامبر اکرم ، وصی او حضرت علی و امامان مستقر بعد از او : امام حسن ، امام حسین ، امام سجاد ، امام باقر ، امام صادق ، اسماعیل و محمد بن اسماعیل می باشند .(1)

ناطق هفتم « محمد بن اسماعیل » است که در این دوره ناطق و اساس در یک نفر متمرکز می شود ، با ظهور او دوران پایانی جهان آغاز می شود ، او به عدالت حکم می راند و به داوری روز رستاخیز بر می خیزد .(2)

5 . قائم القیامة

ناطق هفتم « قائم القیامه » نامیده می شود ، زیرا با ظهور او قیامت بر پا می شود ، حساب و کتاب ، ثواب و عقاب به دست او خواهد بود .(3)

اسماعیلیان آیات مربوط به بهشت و جهنم ، ثواب و عقاب ، بعث و نشر ، نفخ صور ، تعطیل فرائض و نسخ شرایع را به ناطق هفتم مربوط می دانند .(4)

دکتر مصطفی به هنگام نقل اعتقاد مسیحیان حبشه در مورد بازگشت « تیودر » توضیح می دهد که : یعنی هنگامی که خداوند فرمان قیام رستاخیز را صادر می کند .(5) و به هنگام نقل مطالب اخوان الصفا می گوید :

تحلیل های اخوان الصفا در اینجا پایان نمی یابد ، بلکه در مورد ختم شریعت و

نسخ آن به وسیله قائم منتظر سخن می گویند .(6)

ص: 200


1- 1 . در شمارش امامان دور ششم در میان اسماعیلیان دو نظر وجود دارد ، برخی حضرت علی علیه السلام را به عنوانِ « اساس » می دانند و در شمار نمی آورند ، گروهی دیگر او را نیز جزء امامان به شمار آورده ، اسماعیل را در شمار نمی آورند .
2- 2 . برنارد لوئیس ، اصول الاسماعیلیة ، ص 90 .
3- 3 . کرمانی ، راحة العقل ، ص 584 .
4- 4 . همو ، ص 516 ، 575 ، 585 .
5- 5 . مصطفی غالب ، الامامة و قائم القیامة ، ص 271 .
6- 1 . همو ، ص 306 .

عارف تامر در مقدمه خود بر کتاب اخوان الصّفا ، با صراحت بیشتر می نویسد :

واژه آسمان در آیه شریفه : « یَوْمَ نَطْوی السَّمَاءَ کَطی السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ » ؛(1) روزی که آسمان را همانند طوماری درهم می پیچیم . به معنای شریعت می باشد و تأویل آن در نزد اسماعیلیان این است که به هنگام ظهور هفتمین قائم منتظر همه شریعت ها برچیده می شود .(2)

قاضی نعمان نیز در این رابطه می نویسد :

قائم الزمان صاحب رستاخیز است ، زیرا تکلیف در زمان او برداشته می شود ، باطن شفاف و ظاهر ساقط می گردد .(3)

داعی یمن نیز با صراحت بیشتر اعلام می دارد :

در عهد قائم شریعتی نخواهد بود ، بلکه او شریعت ها را از بین می برد و آنها را با اقامه تأویل محض نسخ می کند .(4)

عمادالدین می گوید :

محمد بن اسماعیل ناطق هفتم و خاتم بخش ناطق های هفتگانه و مقتدرترین آنان است که شریعت ناطق ششم را نسخ می کند .(5)

المعزلدین اللّه ، چهارمین خلیفه فاطمی (341 - 365 ه . ) در فرازی از دعای روز شنبه می گوید :

خدایا درود بفرست بر امام قائم به حق و ناطق به صدق ، که نهمین از تبار پیامبر و هشتمین نسل کوثر و هفتمین امام نور می باشد که او را گرامی داشته ، عالم طبیعت را به وسیله او پایان داده ، ظاهر شریعت حضرت محمد را به دست او تعطیل نمودی .(6)

ص: 201


1- 2 . سوره انبیا ( 21 ) ، آیه 104 .
2- 3 . عارف تامر ، جامعة الجامعة ، ص 58 ، مقدمه .
3- 4 . قاضی نعمان ، اساس التأویل ، ص 62 .
4- 5 . جعفر بن منصور ، داعی یمن ، تأویل الزکاة ، ص 119 ؛ محمد عبدالحمید ، صائبة حران ، ص 139 .
5- 6 . ادریس عمادالدین ، زهر المعانی ، ص 53 .
6- 1 . المعز لدین اللّه ، ادعیة الایام السبعة ، دعای روز شنبه ؛ ادریس عماد الدین ، زهر المعانی ، ص 56 ؛ طاهر یمانی ، الانوار اللّطیفة ، ص 130 .

حامدی در تفسیر آیه شریفه : « تَعْرُجُ الْمَلاَئِکَةُ وَ الرُّوحُ اِلیهِ فی یَوْم کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسینَ اَلْفَ سَنَة » ؛(1) روح الامین و فرشتگان به سوی او بالا می روند در روزی که مقدار آن 50000 سال می باشد ؛ می نویسد :

از زمان حضرت آدم تا حضرت خاتم 7000 سال است که قِران اصغر می باشد و زمانِ قائم 50000 سال می باشد که قِران اکبر و دوره کشف است .(2)

کرمانی در تفسیر همین آیه می نویسد :

یعنی ای محمّد صلی الله علیه و آله تو و شریعت تو در عهد قائم القیامه عروج می کنی ، که زمان او 50000 سال است و جامع همه ادوار می باشد .(3)

6 . موعودباوری در انشعابات مختلف اسماعیلیه

اسماعیلیه خالصه ، از شاخه های اسماعیلیانِ نخستین به مهدویت اسماعیل ، غیبت و ظهور او در آخر الزمان عقیده داشتند ، ولی قرمطی ها از شاخه اکثریت مبارکیّه نه تنها او را مهدی نمی دانستند ، بلکه به امامت او نیز معتقد نبودند ، آنها می گفتند : محمد پسر اسماعیل امام و مهدی و قائم القیامه است ، او نمرده ، بلکه زنده

است و در سرزمین روم از دیدگان پنهان است ، روزی ظهور کرده جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود .

این گروه محمد بن اسماعیل را از پیامبران اولوالعزم به شمار آورده ، او را خاتم پیامبران می دانند و معتقدند که شریعت اسلام به دست او نسخ می شود ، بهشت حضرت آدم در اختیار او قرار می گیرد و همه محارم برای او مباح می شود .(4)

آنها برای اثبات سخنان بی پایه خود به دلایلی استناد می کنند که هیچ ربطی به

ص: 202


1- 2 . سوره معارج ( 70 ) ، آیه 4 .
2- 3 . حامدی ، کنزالولد ، ص 136 .
3- 4 . کرمانی ، راحة العقل ، ص 576 .
4- 1 . اشعری ، المقالات و الفرق ، ص 84 .

ادعای آنها ندارد ، مثلا می گویند :

آیه شریفه « فَکُلا مِنْهَا رَغَدا حیثُ شِئْتُمَا » ؛(1)

« هرچه می خواهید بدون هیچ زحمت و محدودیتی از نعمت های بهشتی استفاده کنید » . در حق محمد و پدرش اسماعیل می باشد ، ولی آیه « وَ لاَ تَقْرَبُوا هَذِهِ الشَّجَرَةَ » ؛(2) « به این درخت نزدیک نشوید » در حق حضرت موسی بن جعفر و فرزندان او می باشد .(3)

اسماعیلیه خالصه به امامت اسماعیل معتقد شده ، او را همان قائم و مهدی موعود می دانند که در آخر الزمان ظهور کرده ، جهان را پر از عدل و داد می کند . آنها می گویند : اسماعیل در عهد امام صادق علیه السلام فوت نکرده ، بلکه امام علیه السلام برای حفاظت از جان او چنین وانمود کرد ، زیرا امام صادق علیه السلام به او اشارت کرده و اطاعتش را واجب اعلام نموده ، و امام هرگز دروغ نمی گوید ، پس اسماعیل نمرده و او همان قائم می باشد .(4)

مبارکیه گویند : امامت از آنِ اسماعیل بود ، ولی چون او در عهد پدر درگذشت ، امامت به پسرش محمد منتقل شد ، زیرا بعد از امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هرگز امامت در دو برادر جمع نمی شود ، از این رهگذر امام کاظم علیه السلام در امامت سهم نداشت ، چنانکه محمد حنفیه سهم نداشت .(5)

خطابیه ، پیروان ابوخطاب محمد بن ابی زینب اسدی اجدع ، به نبوت ابوالخطاب معتقد شده ، پس از کشته شدن او به امامت و نبوت محمد بن اسماعیل معتقد شدند .(6)

ابوالخطاب به الوهیت امام صادق علیه السلام معتقد شده ، خود را فرستاده آن حضرت معرفی می کرد ، بهشت را همان نعمت های دنیا و دوزخ را همان الآم و اسقام دنیا

ص: 203


1- 2 . سوره بقره ( 2 ) ، آیه 35 .
2- 3 . همان .
3- 4 . نوبختی ، فرق الشیعة ، ص 74 .
4- 5 . همو ، ص 67 ؛ اشعری ، المقالات و الفرق ، ص 80 .
5- 6 . همو ، ص 68 ؛ اشعری ، همان ، ص 81 .
6- 1 . همو ، ص 69 - 71 ؛ اشعری ، همان ، ص 81 و 82 .

دانسته ، همه محرمات را مباح اعلام کرده بود و به سال 138 ه . کشته شد .(1)

پس از کشته شدن ابوالخطاب « خطابیه » به شاخه های مختلفی منشعب شدند که از آن جمله است : مفضلیه ، عجلیه ، عمریه ، معمریه و بزیعیّه .(2)

گروهی از خطابیه کشته شدن ابوالخطاب را منکر شده به غیبت او معتقد شدند .

آنها می گویند : روح امام صادق علیه السلام در ابوالخطاب حلول کرده بود ، پس از غیبت او به محمد بن اسماعیل منتقل شد .

آنها می گویند : روز عید غدیر ، پس از نصب امیرمؤمنان علیه السلام به امامت ، رسالت از پیامبر منقطع شده ، و به امیرمؤمنان علیه السلام منتقل گردید ، چنانکه امامت در حیات امام صادق علیه السلام از آن حضرت منقطع شده ، به پسرش اسماعیل منتقل گردید و او همان مهدی و قائم است که با شریعت جدید به رسالت مبعوث شده ، شریعت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را نسخ می کند . این گروه به جهت انتساب به یکی از رهبران خود به نام « قرمطویه » ؛ « قرامطه » نامیده می شوند .(3)

در این رابطه سخن بسیار فراوان است ، ولی چندان فایده ای عاید نمی شود و لذا به همین مقدار بسنده کرده ، طالبان تفصیل بیشتر را به کتابهای ملل و نحل و کتب اسماعیلیان حواله می نماییم .(4)

* * *

ص: 204


1- 2 . شریف یحیی ، معجم الفرق الاسلامیة ، ص 110 .
2- 3 . همان .
3- 4 . نوبختی ، فرق الشیعة ، ص 71 - 73 .
4- 5 . تعداد بیشماری از آثار داعیان اسماعیلی در دنیا چاپ و منتشر شده ، که 700 عنوان از آنها را ولادیمیر ایوانف ، متوفای 1970 م . در سال 1933 م . معرفی کرده است .

موعودباوری در میان شیعیان زیدی

اشاره

یکی دیگر از فرقه های مشهور شیعیان ، فرقه « زیدیه » می باشد .

فرقه زیدیه در نیمه اول قرن دوم هجری پدیدار گشته برخی از شاخه های آن تا زمان ما ادامه دارند .

همه گروه های زیدی در اعتقاد به امامت جناب « زید » فرزند امام سجاد علیه السلام اتفاق نظر دارند .

زیدیه به چهارتن از امامان معصوم اعتقاد دارند ، از این رهگذر از نظر ما چهار امامی به شمار می آیند .

در این بخش پس از شرحی فشرده پیرامون جناب زید و فرقه های زیدی به موعودباوری از منظر شیعیان زیدی خواهیم پرداخت .

زید بن علی علیه السلام

جناب زید ، فرزند امام زین العابدین علیه السلام شخصیت بسیار ممتاز و چهره بسیار برجسته ای بود که همه معصومین علیهم السلام از او به نیکی و عظمت یاد کرده اند و همه دانشمندان در مورد مقام والای ایشان متفق القول می باشند .

1 . شیخ مفید قدس سره در حق وی می نویسد :

« زید » فرزند علی بن الحسین علیه السلام بعد از ابوجعفر امام محمدباقر علیه السلام چشم

ص: 205

و چراغ برادران ، برترین آنان ، مردی پارسا ، عبادت پیشه ، سخاوتمند و شجاع بود ، با شمشیر قیام کرد ، امر به معروف و نهی از منکر نمود ، و به خون خواهی امام حسین علیه السلام قیام کرد .(1)

2 . زیاد بن منذر ، مشهور به ابوالجارود ، بنیانگذار آیین زیدی جارودی می گوید :

وارد مدینه شدم ، از هر کس در مورد زید بن علی پرسیدم ، گفتند که او « حلیف القرآن » بود .(2)

3 . از ابوحنیفه نقل شده که در مورد زید گفت :

من زید بن علی را دیدم ، در زمان او کسی در فقه ، در سرعتِ انتقال و در سلاستِ بیان از او برتر نبود ، او فردی بی نظیر بود .(3)

4 . عبداللّه ، پدرِ نفس زکیه ، به حسین فرزند زید گفت :

کمترین نیاکانِ تو پدرت بود که نه در میان ما و نه در میان دیگران همانندی برای او سراغ نداریم .(4)

5 . خالد بن صفوان که در « رصافه » او را دیده بود می گفت :

آنقدر از ترس خدا می گریست که اشک دیدگانش بر چهره اش سرازیر می شد .(5)

6 . از امام باقر علیه السلام روایت شده که زید بن علی علیه السلام می گفت :

من سیزده سال با قرآن خلوت کردم ، آن را تلاوت می کردم و در مورد آن

تدبّر می نمودم .(6)

ص: 206


1- 1 . شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 171 .
2- 1 . همو ، ص 172 .
3- 2 . ابوزهره ، تاریخ المذاهب الاسلامیة ، ص 637 .
4- 3 . همان .
5- 4 . شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 172 .
6- 1 . دخیل ، زید بن الامام علی بن الحسین علیه السلام ، ص 23 ، به نقل از : حسین بن احمد سیاغی ، الروض النضیر ، ج 1 ، ص 54 .

7 . به هنگام شهادت زید ، عاصم بن عبداللّه بن عمر گفت :

مردی را از دست دادید که تصور نمی کنم در آینده نیز همانندی برای او پیدا شود ، او زید بن علی است ، من او را به هنگام نوجوانی اش دیدم ، چون نام خدا در نزد او برده می شد ، آنچنان حالتی بر وی رخ می داد که انسان تصوّر نمی کرد که او زنده شود .(1)

8 . عمر بن موسی وُجَیهی در مورد زید می گوید :

من کسی را سراغ ندارم که بر کتاب خدا ، ناسخ و منسوخ آن ، بر مشکلات و اعراب آن از زید بن علی داناتر باشد .(2)

9 . ابن ابی الحدید معتزلی به هنگام بحث از « اُباةِ ضیم »(3) می نویسد :

یکی دیگر از کسانی که روش و منش پیشوایان و نیاکان خود را شیوه خود قرار داده ، از پذیرش هرگونه ستم و حقارت امتناع ورزیده و هرگز زیر بار ظلم و مذلّت نرفته ، مرگ سرخ را برگزیده و تصمیم گرفته که شرافتمندانه بمیرد ، ابوالحسن زید بن علی بن الحسین علیه السلام می باشد .(4)

10 . نسابه معروف ابن عنبه می نویسد :

مناقبش فراتر از آن است که به شمار آید و فضائلش بیش از آن است که وصف شود .(5)

سیمای زید در آیینه پیشوایان

در احادیث فراوان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام از جناب زید و شهادت او خبر

ص: 207


1- 2 . همو ، به نقل از مقریزی ، الخطط المقریزیّه ، ج 4 ، ص 307 .
2- 3 . شیخ طوسی ، الفهرست ، ص 327 ، رقم 509 .
3- 4 . « اُباة » جمع « آبی » به معنای ممتنع و « ضیم » به معنای « ظلم » می باشد ، « اُباةِ ضیم » یعنی کسانی که به زیر بار ظلم نمی روند .
4- 5 . ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 3 ، ص 285 .
5- 1 . ابن عنبه ، عمدة الطالب ، ص 255 .

داده اند که به شماری از آنها اشاره می کنیم :

1 . پیامبراکرم صلی الله علیه و آله خطاب به امام حسین علیه السلام فرمود :

یا حُسینُ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ « زیدٌ » یَتَخَطی هُوَ وَ اَصْحَابُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ رِقَابَ النَّاسِ ، غُرّا مُحَجَّلینَ ، یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغیرِ حِسَاب ؛(1)

ای حسین ، از صلب تو مردی خارج شود که « زید » نامیده می شود ، او و یارانش در روز رستاخیز سرفراز و پیشانی سپیدانند ، بدون حساب وارد بهشت شوند .

2 . و در حدیث دیگری فرمود :

یُقْتَلُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بیتِی ، فیُصْلَبُ ، لاَ تَری الْجَنَّةَ عَیْنٌ رَأتْ عَوْرَتَهُ ؛(2)

مردی از اهل بیت من کشته می شود ، سپس به دار زده می شود ، هر کس به

عورتش بنگرد بهشت را مشاهده نمی کند .

3 . روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله زید بن حارثه را دید ، پس به سوی او نگریست ، آنگاه گریه کرد و فرمود :

اَلْمَظْلُومُ مِنْ اَهْلِ بیتِی سَمِیُّ هَذَا ، وَ الْمَقْتُولُ فی اللهِ وَ الْمَصْلُوبُ مِنْ اُمَّتِی سَمِیُّ هَذَا ؛(3)

مظلومِ خاندانم هم نام اوست ، آنکه در راه خدا کشته می شود و آنکه از امت من به دار زده می شود ، هم نام اوست .

4 . آنگاه زید بن حارثه را به نزد خود طلبید و فرمود :

یَا زیدُ زَادَکَ اللّه ُ حُبّا عِنْدی ، فَاِنَّکَ سَمی الْحَبیبِ مِنْ وُلْدی زید ؛(4)

ص: 208


1- 2 . شیخ صدوق ، الأمالی ، ص 270 ، مجلس 53 ، ح 9 ؛ همو ، عیون الأخبار ، ج 1 ، ص 195 .
2- 3 . ابوالفرج اصفهانی ، مقاتل الطالبیین ، ص 123 .
3- 1 . متقی هندی ، کنز العمال ، ج 13 ، ص 399 ، ح 37075 .
4- 2 . ابن عساکر ، تاریخ دمشق ، ج 21 ، ص 324 .

ای زید ! خداوند محبت ترا در نزد من افزون کرده ، زیرا تو هم نام محبوب من از فرزندانم « زید » می باشی .

5 . از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود :

یُصْلَبُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بیتی بِالْکُوفَةِ عُریان ، لاَیَنْظُرُ اَحَدٌ اِلی عَوْرَتِهِ مُتَعَمِّدا اِلاّ اَعْمَاهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ؛(1)

مردی از اهل بیت من بدون جامه در کوفه به دار آویخته می شود ، احدی عمدا به عورتش نمی نگرد جز اینکه خداوند او را در روز رستاخیز نابینا محشورش می کند .

6 . و در حدیث دیگری فرمود :

یُقْتَلُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدی یُقَالُ لَهُ « زیدٌ » بِمَوْضِع یُعْرَفُ بِالْکُنَاسَةِ ، یَدْعُو اِلی الْحَقِّ ، یَتَّبِعُهُ عَلیهِ کُلُّ مُؤْمِن ؛(2)

مردی از فرزندانم کشته می شود که زید نامیده می شود ، در محلی معروف به « کناسه » ، او به سوی حق فرا می خواند ، هر مؤمنی از او پیروی می کند .

7 . ابن حجر عسقلانی از جریر بن حازم نقل کرده که می گفت : در عالم رؤیا حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم که به چوبه داری که زید بن علی بر آن آویخته بود ، تکیه کرده بود و می فرمود :

هَکَذَا تَفْعَلُونَ بِوَلَدی ؛(3)

با فرزند من اینگونه رفتار می کنید ؟ !

8 . روزی امیرمؤمنان علیه السلام در کوفه ، در محلی که بعدها زید در آنجا به دار زده شد ،

ص: 209


1- 3 . دخیل ، زید بن الامام علی بن الحسین ، ص 19 ؛ به نقل از حمد بن احمد یمانی ، الحدائق الوردیة ، ج 1 ، ص 144 .
2- 1 . همو ، به نقل از حسین بن احمد سیاغی ، الروض النضیر ، ج 1 ، ص 59 .
3- 2 . ابن حجر ، تهذیب التهذیب ، ج 2 ، ص 245 ، رقم 2520 .

ایستاد ، آنقدر گریست که محاسن شریفش تر شد و همه اصحاب به گریه افتادند ، از علت گریه اش پرسیدند ، فرمود : برای مردی از فرزندانم گریه می کنم که در اینجا به دار آویخته می شود .(1)

9 . خوارزمی با اسنادش از امیرمؤمنان روایت کرده که فرمود :

شهید فرزندانم ، قیام کننده به حق از تبارم ، به دار آویخته شده در کناسه کوفه ، پیشوای مجاهدان ، سرور پیشانی سپیدان ، خود و یارانش روز رستاخیز می آیند ، در حالی که فرشتگان آنها را استقبال می کنند و ندا سر می دهند که وارد بهشت شوید که هیچ حزن و اندوهی بر شما نیست .(2)

10 . امیرمؤمنان علیه السلام در ضمن خطبه مفصلی بر فراز منبر کوفه به تفصیل از شهادت امام حسین علیه السلام ، آنگاه از کشته شدن جناب زید و طعمه حریق شدن پیکر مقدسش سخن گفته ، به شدت اشک می ریزد .(3)

خروج زید از دیدگاه معصومان

از نگاهی گذرا به روایات یاد شده در بخش پیشین مقام والا و جایگاه رفیع زید بن علی علیه السلام معلوم گردید و اینک شماری از بیانات شفاف و صریح معصومین علیهم السلام را در دفاع از حرکت زید و خروج او در اینجا می آوریم :

1 . هنگامی که « زید » برادر امام رضا علیه السلام در بصره خروج کرد و خانه های بنی العباس را به آتش کشید ، مأمون او را عفو کرد و خطاب به امام رضا علیه السلام گفت : اگر برادرت « زید » خروج کرده این حوادث را به وجود آورد ، پیش از او نیز زید بن علی خروج کرده کشته شد ، کار او کار کوچکی نبود ، اگر رعایتِ جایگاه شما نبود من او را می کشتم .

ص: 210


1- 3 . سید بن طاووس ، التشریف بالمنن ، ص 244 ، ب 31 ، ح 355 .
2- 1 . اخطب خوارزم ، مقتل الحسین ، ج 2 ، ص 119 .
3- 2 . سید بن طاووس ، همان ، ص 271 ، ب 59 ، ح 393 .

امام رضا علیه السلام در پاسخ مأمون فرمود :

برادرم زید را هرگز با زید بن علی مقایسه نکن که زید بن علی از علمای آل محمد بود ، برای خدا خشمگین شد ، و با دشمنان خدا نبرد کرد تا در راه خدا کشته شد .

پدرم موسی بن جعفر علیه السلام از پدرش امام صادق علیه السلام شنیده بود که می فرمود :

خدای رحمت کند عمویم زید را که به سوی « رضا از آل محمد » فرا می خواند ، و اگر به قدرت می رسید به گفته اش وفا می کرد .

سپس امام صادق علیه السلام می افزاید :

زید در مورد خروج خود با من مشورت کرد ، من گفتم :

عموجان اگر می پسندی که مقتول و مصلوب در کناسه تو باشی ، مانعی ندارد .

هنگامی که زید از محضر امام صادق علیه السلام بیرون رفت ، حضرت فرمود :

وای بر کسی که فراخوانی او را بشنود و به یاری اش نشتابد .

مأمون گفت : ای اباالحسن ، مگر نه این است که در مورد مدّعیانِ دروغین امامت آن همه روایات رسیده است ؟ !

امام رضا علیه السلام در پاسخ او فرمود :

زید بن علی هرگز چیزی را به ناحق ادعا نکرد ، او در نزد پروردگار پارساتر از این معنی بود . او همواره می گفت : من شما را به رضا ( فرد پسندیده ) از آل محمّد علیهم السلام فرا می خوانم .

امام رضا علیه السلام در پایان فرمود :

به خدا سوگند زید از کسانی بود که با این آیه شریفه(1) مورد خطاب قرار گرفته که خداوند فرمود : « وَ جَاهِدُوا فی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ »؛(2) « در راه خدا جهاد کنید همانگونه که شایسته است ، او شما را برگزید . »

ص: 211


1- 1 . سوره حج ( 22 ) ، آیه 78 .
2- 2 . شیخ صدوق ، عیون الأخبار ، ج 1 ، ص 194 ، ب 25 ، ح 1 .

2 . امام صادق علیه السلام در مقام نهی از جنبش های پراکنده فرمود :

نگویید که زید خروج کرد ، او دانشمند بود ، او راستگو بود ، او هرگز به سوی خودش دعوت نکرد ، او شما را به سوی رضا از آل محمد فرا خواند و اگر پیروز می شد به آنچه دعوت می کرد وفا می نمود .(1)

3 . فضیل بن یسار که در رکاب زید نبرد کرده ، پس از شهادت او به مدینه رفته به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شده ، در فرازی از یک حدیث طولانی نقل می کند که امام علیه السلام فرمود :

مَضی وَاللهِ زیدٌ عَمّی ، وَ اَصْحْابُهُ الشُّهَداءُ ، مِثْلَ مَا مَضی عَلیهِ عَلی بْنِ اَبیطَالِب علیه السلام وَ اَصْحَابُهُ ؛(2)

به خدا سوگند عمویم زید و یاران شهیدش همان راهی را رفتند که امیرمؤمنان و یاران او رفتند .

4 . در حدیث دیگری در مورد کسانی که از زید بیزاری می جستند فرمود :

خداوند بیزاری می جوید از کسی که از زید بیزاری بجوید ، به خدا سوگند او در تلاوت قرآن ، فهم دین و عمل به صله رحم از همه ما پیشروتر بود ، او در میان ما کسی را جایگزین نکرد که همانند او باشد برای دین و دنیای ما .(3)

5 . هنگامی که خبر شهادت جناب زید در محضر امام صادق علیه السلام مطرح شد فرمود :

« اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلیهِ رَاجِعُونَ » ؛

ما از آنِ خداییم و به سوی او باز می گردیم .

سپس فرمود :

عمویم را در نزد خدای محسوب می دارم ، او مردی بود برای دنیای ما

ص: 212


1- 3 . کلینی ، الکافی ، ج 8 ، ص 220 ، ح 381 .
2- 4 . شیخ صدوق ، عیون الأخبار ، ج 1 ، ص 198 ، ب 25 ، ح 7 .
3- 1 . ابن عساکر ، ج 21 ، ص 325 ؛ به نقل از : بغیة الطّلب ، ج 2 ، ص 4029 .

و آخرت ما ، به خدا سوگند عمویم شهید از دنیا رفت ، همانند شهیدانی که با رسول خدا ، امیرمؤمنان ، امام حسن و امام حسین علیهم السلام به شهادت رسیدند .(1)

6 . امام صادق علیه السلام از ابی ولاّد کاهلی پرسید : آیا عمویم زید را دیدی ؟ گفت : آری ، او را در حالی که به دار آویخته بود دیدم ، گروهی از مردمان شماتت جانکاهی می کردند و گروهی از شدت اندوه می سوختند ، فرمود :

اَمَّا الْبَاکِی فَمَعَهُ فی الْجَنَّةِ ، وَ اَمَّا الشَّامِتُ فَشَریکٌ فی دَمِهِ ؛(2)

گریه کن ها در بهشت همراه اویند ، و شماتت کنندگان در خون او شریک می باشند .

7 . فضیل بن رسان گوید : به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم ، مرا به اندرون خانه رهنمون شدند ، در آنجا به من فرمودند : یا فضیل ! عمویم زید کشته شد ، گفتم : آری ، جانم به فدای شما . فرمود :

رَحِمَهُ اللّه ، اَمَا اِنَّهُ کَانَ مُؤْمِنا وَ کَانَ عَارِفا وَ کَانَ عَالِما وَ کَانَ صَدُوقا ، اَمَا اِنَّهُ لَوْ ظَفَرَ لَوَفی ، اَمَا اِنَّهُ لَوْ مَلِکَ لَعَرَفَ کَیْفَ یَضَعُهَا ؛

خدایش رحمت کند ، به راستی او مؤمن بود ، او عارف ، دانشمند و راستگو بود ، اگر پیروز می شد به عهدش وفا می کرد ، اگر به قدرت می رسید می دانست که آن را در کجا قرار دهد .

عرضه داشتم اجازت می فرمایید چکامه ای بخوانم ؟ فرمود : مهلت ده ، آنگاه دستور داد پرده ای آویختند و درهایی را گشودند ، سپس فرمود بخوان . من چکامه ای خواندم و ناله هایی را از پشت پرده شنیدم ، فرمود : این چکامه از کیست ؟ گفتم : از سید حمیری ، فرمود : خدایش رحمت کند .(3)

8 . پس از شهادت زید حضرت صادق علیه السلام به شدت متأثر شد و آثار حزن و اندوه در

ص: 213


1- 2 . شیخ صدوق ، همان ، ص 197 ، ح 6 .
2- 3 . علامه مجلسی ، بحارالأنوار ، ج 46 ، ص 193 ، ح 63 .
3- 1 . شیخ طوسی ، اختیار معرفة الرجال ، ص 285 ، ح 505 .

سیمای آن حضرت آشکار شد ، آنگاه ابوخالد واسطی را فراخواند و هزار دینار از اموال شخصی خود به او داد و به او امر فرمود که آنها را در میان خانواده های افرادی که در محضر زید کشته شده اند تقسیم کند .

ابوخالد گوید که من آن را در میان خانواده ها تقسیم کردم ، به خانواده عبداللّه بن زبیر ، برادر فضیل بن رسّان چهار دینار رسید .(1)

به نقلی دیگر هزار دینار به عبدالرحمان بن سیابه دادند و امر فرمودند که آن را در

میان خانواده های مصیبت دیده تقسیم کند ، پس به هر خانواده ای چهار دینار رسید .(2)

در شهادت جناب زید امام صادق علیه السلام به سوک نشستند ، مردم به محضرش می شتافتند و تسلیت می گفتند .(3)

اساتید و شاگردان زید

زید شهید سه امام معصوم را درک کرده :

1 . پدر بزرگوارش امام سجاد علیه السلام

2 . برادر بزرگوارش امام باقر علیه السلام

3 . برادرزاده بزرگوارش امام صادق علیه السلام

بیشترین استفاده جناب زید از پدر بزرگوارش فخر الساجدین زین العابدین امام سجاد علیه السلام بوده است .

با نگاهی گذرا به کتاب « مجموعه فقهی » زید که به عنوان « مسند زید » چاپ شده و منتشر شده(4) میزان استفاده و کسب دانش زید در محضر امام سجاد علیه السلام روشن می شود .

ص: 214


1- 2 . شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 173 .
2- 1 . شیخ طوسی ، همان ، ص 338 ، ح 622 ؛ ابن عنبه ، عمدة الطالب ، ص 258 .
3- 2 . ابوالفرج اصفهانی ، الأغانی ، ج 7 ، ص 251 .
4- 3 . این کتاب مجموعه احادیث فقهی زید بن علی علیه السلام ( مستشهد 122 ه . ) می باشد که توسط عبدالعزیز بن اسحاق ، متوفای 313 ه . گردآوری شده ، متن عربی آن به پیوست ترجمه لاتینی احادیث به سال 1919 م . به همت استاد غرفینی در میلانو ایتالیا به چاپ رسیده ، سپس در مطبعه المعارف العلمیة به سال 1340 ه . در مصر و اخیرا از سوی دارالکتب العلمیه به سال 1401 ه . در بیروت چاپ و منتشر شده است . [ سرکیس ، معجم المطبوعات العربیة ، ج 1 ، ص 984 ؛ تهرانی ، الذریعه ، ج 21 ، ص 26 ] .

در کتاب مسند زید بیش از 600 حدیث گرد آمده که سندِ همه آنها بدون استثناء به شرح زیر می باشد :

« حَدَّثَنی زیدُ بْنُ عَلی ، عَنْ اَبیهِ ، عَنْ جَدِّهِ ، عَنْ عَلی رضی اللّه عنهم » .(1)

مرا حدیث گفت : « زید بن علی ، از پدرش ، امام زین العابدین ، از جدش ، امام

حسین ، از حضرت علی رضی اللّه عنهم » .

گوینده حدّثنی « عبدالعزیز بن اسحاق بغدادی » متوفّای 313 ه . می باشد که این مجموعه را با سلسله اسنادش از زید بن علی علیه السلام گرد آورده است .

نقل بیش از 600 حدیث در یک کتاب با یک مسند ، میزان استفاده و کسب فیض او را از محضر پدر بزرگوارش به روشنی اثبات می کند .

مخصوصا اگر به این نکته توجه کنیم که تولد زید در حدود سال 80 هجری و شهادت امام سجاد علیه السلام به سال 95 هجری بوده است .(2)

نقل این همه حدیث که همه اش حدیث فقهی و پایه استنباط احکام می باشد در اوان نوجوانی بسیار جالب و ارزنده است .

یکی دیگر از میراث های ارزشمند زید بن علی به جهان بشریت صحیفه کامله سجادیه است ، که متن آن به خط زید و املاء امام سجاد علیه السلام می باشد .

متوکل بن هارون هنگامی که آن را از یحیی بن زید گرفته همراهِ خود به مدینه آورد و به امام صادق علیه السلام ارایه داد ، امام علیه السلام فرمود : به خدا سوگند این خط عمویم زید و دعای جدم حضرت علی بن الحسین علیه السلام می باشد .(3)

ص: 215


1- 4 . عبدالعزیز بن اسحاق ، مسند الامام زید ، ص 47 - 382 .
2- 1 . شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 137 .
3- 2 . صحیفه سجادیه ، مقدمه ، ص 46 .

استنساخ صحیفه سجادیه که به حق زبور آل محمّد علیهم السلام نامیده می شود ، توسط جناب زید در آن سن نوجوانی بسیار حائز اهمیت می باشد .

بعد از امام سجاد علیه السلام بزرگترین استاد و معمار فکری زید برادر بزرگوارش امام محمدباقر علیه السلام می باشد .

جناب زید به امام محمدباقر علیه السلام به شدت عشق می ورزید و معالم دینش را از او می آموخت و احادیث فراوانی از آن حضرت روایت کرده است .(1)

هشام بن عبدالملک برای به غضب آوردن زید به امام باقر علیه السلام جسارت کرد ،

زید آنقدر برآشفت که نزدیک بود قالب تهی کند ، آنگاه با شجاعت مخصوص به خود به او فرمود :

رسول خدا صلی الله علیه و آله او را « باقر » نام نهاد و تو اینگونه تعبیر می کنی ؟ چقدر با رسول خدا مخالفت می کنی ؟ خوب توجه کن ، همانگونه که در دنیا با وی از درِ مخالفت رفتار می کنی ، در آخرت نیز مخالفت خواهی نمود ، او وارد بهشت و تو وارد دوزخ خواهی شد .(2)

بعد از امام باقر علیه السلام بیشترین استفاده زید از محضر امام صادق علیه السلام بود ، او را حجت خدا می دانست ، و در تعبیر بسیار زیبایی فرمود :

فی کُلِّ زَمَان رَجُلٌ مِنَّا اَهْلَ الْبَیْتِ ، یَحْتَجُّ اللهُ بِهِ عَلی خَلْقِهِ وَ حُجَّةُ زَمَانِنَا ابن اَخِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّد ، لاَیَضِلُّ مَنْ تَبَعَهُ وَ لاَیَهْتَدی مَنْ خَالَفَهُ ؛(3)

در هر زمانی مردی از ما خاندان حجت خدا در میان مخلوقات می باشد ، حجتِ زمان ما برادرزاده ام جعفر بن محمد علیه السلام می باشد ، هر کس از او پیروی کند گمراه نمی شود و هر کس با او مخالفت کند راه به جایی نبرد .

ص: 216


1- 3 . ابن حجر ، تهذیب التهذیب ، ج 2 ، ص 244 .
2- 1 . ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 3 ، ص 286 .
3- 2 . شیخ صدوق ، الامالی ، ص 637 ، ب 81 ، ح 6 .

مشهور است که زید بن علی علیه السلام در فراخوان های خود می گفت :

مَنْ اَرَادَ الْجِهَادَ فَاِلی وَ مَنْ اَرَادَ الْعِلْمَ فَإِلی ابنِ اَخِی جَعْفَرَ ؛(1)

هر کس آماده نبرد باشد به سوی من بشتابد و هر کس طالب علم باشد به سوی برادرزاده ام جعفر علیه السلام .

در میدان نبرد نیز چون از زید بن علی در مورد امام صادق علیه السلام پرسیدند گفت :

جَعْفَرُ اِمَامُنَا فی الحَلاَلِ وَ الْحَرامِ ؛(2)

در احکام خدا حلال و حرام جعفر صادق امام ما است .

هنگامی که خواستند او را با امام صادق علیه السلام قیاس کنند ، فرمود :

به خدا سوگند کتاب های امیرمؤمنان علیه السلام در نزد اوست .(3)

مهدویت از دیدگاه زیدیّه

از زید بن علی علیه السلام روایات فراوان پیرامون حضرت مهدی علیه السلام در منابع حدیثی آمده، که به برخی از آنها در اینجا تبرک می جوییم:

1 . محمّد بن بکیر در ضمن یک حدیث طولانی از جناب زید روایت کرده که فرمود :

یَابن بُکَیْر! بِنا عُرِفَ اللّهُ، وَ بِنا عُبِدَ اللّهُ، وَ نَحْنُ السَّبیلُ اِلی اللّهِ، وَ مِنَّا الْمُصْطَفی وَالْمُرْتَضی، وَ مِنّا یَکوُنُ الْمَهْدی، قائِمُ هذِهِ الاُْمَّةِ ؛

ای پسر بکیر، خداوند به وسیله ما خاندان شناخته شده، و به وسیله ما پرستیده شده، ما راه به سوی خداوندیم، پیامبر برگزیده و وصی انتخاب شده از ماست

و مهدی قائمِ این امت از خاندانِ ما است.

ص: 217


1- 3 . خزاز ، کفایة الاثر ، ص 302 .
2- 1 . شیخ طوسی ، اختیار معرفة الرجال ، ص 361 ، ح 668 .
3- 2 . همو ، ص 376 ، ح 706 .

ابن بکیر گوید: پرسیدم ای فرزند پیامبر خدا، آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به شما میثاق فرموده که قائم شما چه وقتی قیام می کند؟ فرمود:

یَا بْنَ بُکَیْر اِنَّکَ لَنْ تُلْحِقَهُ، وَ اِنَّ هذَا الْاَمْرَ یَلیهِ سِتَّةٌ مِنَ الاْءوْصیاءِ بَعدَ هذا، ثُمَّ یَجْعَلُ اللَّهُ خُرُوجَ قائِمِنا، فیمْلاَءُها قِسطا وَ عَدْلا کَما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلُما ؛

ای پسر بکیر، تو او را درک نمی کنی، بعد از این شش تن این مقام را بر عهده می گیرند، سپس خداوند خروج قیام ما را قرار می دهد ، پس زمین را پر از عدل و داد می کند، همانگونه که پر از جور و ستم شده است.

ابن بکیر می گوید: پرسیدم از پسر رسول خدا، مگر تو صاحب این امر نیستی؟ فرمود:

أَنَا مِنَ الْعِتْرَةِ ؛(1)

من از عترت پیامبرم .

2 . عمرو بن موسی الوجیهی از زید بن علی علیه السلام در ضمن یک حدیث طولانی نقل کرده که در محضر پدرش امام زین العابدین علیه السلام بوده، جابر بن عبداللّه انصاری آمده، با امام باقر علیه السلام دیدار کرده، سلام پیامبر اکرم را به آن حضرت ابلاغ نموده و سپس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که در حق امام باقر علیه السلام فرمود:

سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِهِ اُمَناءُ مَعْصُومُونَ اَئِمَّةُ اَبْرار، وَالسَّابِعُ مَهْدیهُمُ الَّذی یَمْلاَءُ

الدُّنیا قِسْطا وَ عَدْلا، کَما مُلِئَتْ جَوْرًا وَ ظُلْما ؛(2)

هفت تن از فرزندان او امین، معصوم و امام نیکوکار می باشند و هفتمین آنها مهدی آنهاست، که زمین را پر از عدل و داد کند، همانگونه که پر از جور و ستم شده است.

3. ابوخالد واسطی از جناب زید روایت کرده که گفت: پدرم از پدرش امام حسین علیه السلام

ص: 218


1- 1 . خزاز ، کفایة الأثر ، ص 296 .
2- 1 . همان، ص 298.

روایت کرد که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود:

یَا حُسینُ اَنْتَ الاِمامُ وَ اَخُو الاِمَامِ وَ ابن الاِمَامِ، تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِکَ اُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ وَ التَّاسِعُ مَهْدیهُمْ، فَطُوبی لِمَنْ اَحَبَّهُمْ وَ الْویلُ لِمَنْ اَبْغَضَهُمْ ؛(1)

ای حسین، تو امام، برادر امام و پسر امام هستی، نُه تن از فرزندانت امین و معصومند که نهمین آنها مهدی آنهاست. خوشا به حال کسی که آنها را دوست بدارد و وای به حال کسی که آنها را دشمن بدارد .

4. یحیی فرزند زید می گوید: از پدرم در مورد امامان پرسیدم، فرمود:

امامان دوازده تن می باشند، چهار تن از گذشته ها و هشت تن از آیندگان.

گفتم: پدرجان! آنها را برای من نام ببر. فرمود:

اما از گذشته ها: علی بن ابیطالب، حسن، حسین و علی بن الحسین علیهم السلام .

اما از آیندگان، برادرم باقر، پسرش جعفر صادق، پسرش موسی، پسرش علی، پسرش محمد، پسرش علی، پسرش حسن، سپس مهدی علیهم السلام .

پرسیدم: پدرجان، مگر تو از آنها نیستی؟ فرمود: نه، لکن من از عترت می باشم.

پرسیدم: پس اسامی آنها را از کجا می دانی؟ فرمود:

پیمان معهودی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را برای ما پیمان بسته است.(2)

5. محمد بن مسلم می گوید: به خدمت زید بن علی رسیدم و عرض کردم: گروهی خیال می کنند که تو صاحب این امر هستی !

فرمود : نه من از عترت هستم .

پرسیدم: بعد از شما چه کسی این مقام را برعهده می گیرند؟ فرمود:

سَبْعَةٌ مِنَ الْخُلَفَاءِ وَ الْمَهْدی مِنْهُمْ ؛3

هفت تن از جانشینان پیامبر، که مهدی از آنهاست .

ص: 219


1- 2 . همان ، ص 299.
2- 1 . همان ، ص 300 . 3 . همان ، ص 300.

6 . متوکل بن هارون بجلی از یحیی پسر زید می پرسد: آیا پدرت ادعای امامت کرد و خروج نمود؟ یحیی در پاسخ می گوید:

مَهْ یَا عَبْدِاللهِ! اِنَّ اَبی کَانَ اَعْقَلَ مِنْ أَنْ یَدَّعِی مَا لیسَ لَهُ بِحَقٍّ، وَ اِنَّمَا قَالَ: اَدْعُوکُمْ اِلی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّد علیهم السلام ، عَنی بِذَلِکَ ابن عَمی جَعْفرَا ؛

ای بنده خدا، ساکت باش، پدرم عاقلتر بود از اینکه چیزی را به ناحق ادعا کند، او می گفت: من شما را به فرد برگزیده از آل محمد فرا می خوانم، منظورش

پسر عمویم جعفر بود.

متوکل پرسید : پس الآن صاحب این امر، امام جعفر صادق علیه السلام می باشد، یحیی گفت:

نِعَمْ، هُوَ اَفْقَهُ بَنِی هاشِم ؛(1)

آری، او فقیه ترین بنی هاشم می باشد .

7. جناب زید بن علی نیز در این رابطه فرمود:

فی کُلِّ زَمَان رَجُلٌ مِنَّا اَهْلَ الْبیتِ یَحْتَجُّ اللهُ بِهِ عَلی خَلْقِهِ، وَ حُجَّةُ زَمَانِنَا ابن اَخِی جَعْفَرُبْنُ مُحَمّد، لاَیَضِلُّ مَنْ تَبِعَهُ وَ لاَیَهْتَدی مَنْ خَالَفَهُ ؛(2)

در هر زمانی مردی از ما خاندان هست که خداوند به وسیله او بر مخلوقاتش احتجاج می کند و حجتِ زمانِ ما پسر برادرم جعفر بن محمّد علیه السلام می باشد. هر کس از او پیروی کند گمراه نمی شود و هر کس با او مخالفت کند هدایت پیدا نمی کند .

این بود شماری از احادیث معتبر و مستند که با اسناد قابل اعتماد از جناب زید و پسرش یحیی روایت شده و جناب زید صریحا به امامت امام صادق علیه السلام و امامان معصوم از نسل او تا حضرت مهدی علیه السلام اعتراف نموده است.

* * *

ص: 220


1- 1 . تستری ، قاموس الرجال، ج 4، ص 566.
2- 2 . شیخ صدوق ، الأمالی ، ص 437، ب 81، ح 6.

مهدویت از نظر امامان زیدی

اشاره

در صفحات پیشین چندین نصّ صریح از جناب زید نخستین امام زیدیان از منابع حدیثی نقل کردیم و اینک چند نمونه از منابع زیدیه :

1 . زید بن علی ، نخستین امام زیدیه ، مستشهد 122 ه . در ضمن ابیاتی می فرماید :

ما سروران قریش هستیم .

اساس و پایه حق در میان ماست .

ما همان انوار درخشانیم که پیش از آفرینش مخلوقات بودیم .

پیامبر برگزیده و انتخاب شده از ماست ، مهدی نیز از ماست .(1)

2 . ابراهیم بن عبداللّه ظاهر ، برادر نفس زکیه ، که در ربیع الاول سال 145 ه . در زندان منصور درگذشت ،(2) در پاسخ این پرسش که آیا محمد نفس زکیه همان مهدی است که از او گفت وگو می شود ، گفت :

مهدی وعده الهی است که به پیامبرش وعده فرموده ، که او را در اهل بیت پیامبرش قرار داده است ، نام و عصر و زمان خروجش برای ما مشخص نیست ، اما برادرِ من به امر به معروف و نهی از منکر برخاست که امری واجب بود .(3)

ص: 221


1- 1 . قاسم بن ابراهیم رسّی ، مجموع کتب و رسائل الامام زید بن علی ، ص 360 .
2- 2 . ابوالفرج اصفهانی ، مقاتل الطالبیین ، ص 165 .
3- 3 . یحیی بن حسین بن هارون ، تیسیر المطالب فی أمالی ابیطالب ، ص 194 . این کتاب در صنعا و بیروت î چاپ شده و نسخه دستنویس آن در کتابخانه الجامع الکبیر صنعا موجود است .

3 . ابو محمد ، قاسم بن ابراهیم الرّسّی ، از امامان زیدی ، متوفّای 246 ه . در مجموعه خود به تفصیل از نام ، نسب ، صورت و سیرت حضرت مهدی علیه السلام سخن گفته است .(1)

4 . یحیی بن حسین بن قاسم بن ابراهیم ، مشهور به امام هادی ، متوفّای 298 ه . در موضوع وصایت می نویسد :

خداوند به وسیله پیامبرش مردم را وصیت کرد به امامت علی بن ابی طالب ، امام حسن ، امام حسین و برترین های نسل آن دو ، که نخستین آنها علی بن الحسین و آخرین آنها مهدی است .(2)

وی از زید بن علی قیام قائم آل محمّد علیهم السلام را در زمانی بعد از نفس زکیه روایت کرده(3) و خود در اشعاری از آن حضرت به عنوان : مهدی ، فاطمی ، عادل ، قائم ، ملجأ ؛ و پناه شرق و غرب تعبیر کرده است .(4)

5 . یحیی بن حسین بن هارون ، متوفّای 424 ه . از ابراهیم برادر نفس زکیه نقل می کند که مهدی وعده الهی است ، خداوند به پیامبرش وعده فرمود که او را در نسل آن حضرت قرار خواهد داد .(5)

6 . ابوعبیداللّه حمیدان بن یحیی القاسمی ، از بزرگانِ زیدیه در قرن ششم ، می نویسد :

مهدی منتظر در آخرالزّمان ظهور خواهد کرد .(6)

ص: 222


1- 4 . قاسم بن ابراهیم ، همان ، ص 192 . این کتاب در صنعا ، پایتخت یمن چاپ شده و نسخه دست نویس آن در کتابخانه الجامع الکبیر موجود است .
2- 1 . امام هادی ، مجموع الرسائل الاصولیة ، ص 62 .
3- 2 . همو ، الأحکام فی الحلال و الحرام ، ص 470 .
4- 3 . همان ، ص 40 .
5- 4 . یحیی بن حسین بن هارون ، تیسیر المطالب ، ص 194 .
6- 5 . حمیدان ، مجموع السید حمیدان ، ص 427 . این مجموعه شامل نُه رساله است و در صنعا به چاپ رسیده است .

7 . ابومحمد عبداللّه بن حمزة بن سلیمان ، متوفّای 614 ه . ، در این رابطه می نویسد :

مهدی از نسل پیامبر ظهور خواهد کرد ولی نام و زمان ظهورش معلوم نیست .(1)

8 . قاضی ابومحمد ، عبداللّه بن محمد بن ابی النّجم صعدی ، متوفّای 646 ه . از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود :

مهدی هنگامی ظهور می کند که فتنه ها فراوان ، کتاب و سنت تعطیل ، فساد و تباهی فراگیر ، ربا و رشوه رایج ، ستم زمامداران شایع ، امر به معروف و نهی از منکر فراموش ، و ... شده باشد . آنگاه با ظهور او عدل در سطح جهان فراگیر شده و ظلم و ستم رخت بر می بندد .(2)

9 . امیرحسین بن بدرالدین ، متوفّای 663 ه . ، از ابن مسعود ، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود :

دنیا به پایان نمی رسد ، جز اینکه مردی از اهل بیت من بر عرب سیطره پیدا می کند که هم نام من است و نام پدرش هم نام پدر من می باشد .(3)

10 . مجدالدین بن محمد بن منصور ، از علمای زیدیه در قرن اخیر ، روایات فراوانی پیرامون حضرت مهدی آورده ، به تواتر آنها اعتراف کرده ،(4) می نویسد :

امامان اهل بیت همواره به او بشارت داده ، برای فرج او دعا کرده ، انتظار کشیده ، هر امامی به امام بعدی وصیت نموده است .(5)

آنگاه از وفور نعمت در عصر ظهور ، فراگیر شدن عدالت ، نزول عیسی و نماز خواندنش به امامت حضرت مهدی ، خشنودی همگان از حکومت او ، صورت ، سیرت ، نام ، نشان و نسب آن حضرت در پرتو احادیث واصله سخن گفته است .6

ص: 223


1- 1 . عبداللّه بن حمزه ، شرح الرسالة الناصحة بالأدلة الواضحة ، ص 279 .
2- 2 . قاضی ابومحمد صعدی ، درر الأحادیث النبویة بالأسانید الیحیویة ، ص 142 .
3- 3 . امیرحسین بن بدرالدین ، ینابع النصیحة فی العقائد الصحیحة ( مخطوط ) .
4- 4 . مجدالدین بن محمد بن منصور ، لوامع الأنوار بجوامع العلوم و الآثار ، ج 1 ، ص 58 .
5- 5 . همان . 6 . همان ، ص 60 - 63 .

سپس در باب انتظار حضرت مهدی ، از یحیی بن حسین روایت می کند که گفت :

هر کس منتظر قائم ما باشد ، همانند کسی است که در راه خدا نبرد کرده ، به خون خود آغشته شده ، در میان شمشیر و سپرش دست و پا می زند .(1)

این بود نمونه هایی چند از کلمات امامان زیدی پیرامون حضرت مهدی علیه السلام .

مدعیان مهدویت از ائمه زیدیه
اشاره

بدون تردید زید بن علی علیه السلام که نخستین امام زیدیه به شمار می آید ، هرگز ادعای امامت و یا مهدویت نکرده است .

پسرش یحیی نیز ادعای امامت و یا مهدویت نکرد ، بلکه براساس اجازه ای که از پدرش تحصیل نمود ، خروج کرد و در سنّ 18 سالگی کشته شد .

اولین فردی که از امامان زیدی ادعای مهدویت نمود ، محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب ، مشهور به « نفس زکیه » می باشد .

نفس زکیه هم خودش ادعای مهدویت کرد ، هم دیگران برای او چنین ادعایی نمودند :

1 . ابوالفرج اصفهانی نقل می کند منصور دوانیقی یکی از غلامانش را فرستاد که در پای منبر وی بنشیند و خطبه اش را گوش دهد .

او می گوید : من در پای سخنان نفس زکیه نشستم و شنیدم که می گفت :

اِنَّکُمْ لاَتَشُکُّونَ اَنِّی اَنَا الْمَهْدی ، وَ اَنَا هُوَ ؛(2)

شما شک نمی کنید در اینکه من مهدی هستم و من همان مهدی موعود می باشم .

2 . آنگاه از پدرش عبداللّه محض نقل می کند که در ضمن خطبه ای گفت :

هَلُمَّ نُبَایِعْ مُحَمَّدا ، فَقَدْ عَلِمْتُمْ اَنَّهُ الْمَهْدی ؛3

بیایید با محمد نفس زکیه بیعت کنیم ، به راستی می دانید که او مهدی است .

ص: 224


1- 1 . همان ، ص 64 .
2- 1 . ابوالفرج اصفهانی ، مقاتل الطالبیین ، ص 203 . 3 . همان ، ص 214 .

3 . جالب تر اینکه منصور دوانیقی در حق او چنین اعتقادی داشت و می گفت :

او محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن ، مهدی ما خاندان است .(1)

4 . شهرستانی می نویسد :

ابوحنیفه با او بیعت کرده بود و از پیروان او بود ، هنگامی که منصور دوانیقی از وضع او مطلع شد او را به حبس ابد محکوم کرد و در زندان درگذشت .(2)

5 . سوکمندانه باید گفت که چندین بار عبداللّه پدر نفس زکیه به خدمت امام صادق علیه السلام رسید و از آن حضرت خواست که با نفس زکیه بیعت کند ، هنگامی که امام علیه السلام او را نصیحت کرد و از این کار منع کرد ، عیسی بن زید به خدمت آن حضرت رسیده ، عرضه داشت :

أَسْلِمْ تَسْلِمْ ؛

اسلام بیاور تا سالم بمانی ! !

امام علیه السلام فرمود : مگر بعد از پیامبر اکرم آیین جدیدی پدید آمده ؟ !

گفت : چاره نیست ، باید بیعت کنی ، تا جان و مال و خانواده ات سالم بماند . چون امام علیه السلام استنکاف نمود ، امام را به زندان انداختند و اموالش را مصادره کردند .(3)

6 . عبداللّه بن جعفر پسری داشت کهنسال به نام اسماعیل ، او را وادار به بیعت کردند ، چون استنکاف نمود ، آنقدر لگد به او زدند که جان سپرد .(4)

7 . مروان روزی به عبداللّه پدر نفس زکیه گفت : مهدی شما چه می کند ؟ عبداللّه گفت : اینطور نگو ، اینگونه نیست که به شما رسیده ، مروان گفت : نخیر ، همین طور است ، خداوند اصلاحش کند و به راه راست رهنمونش شود .(5)

ص: 225


1- 2 . همان ، ص 203 .
2- 3 . شهرستانی ، الملل و النحل ، ج 1 ، ص 158 .
3- 1 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 363 - 385 .
4- 2 . همان ، ص 364 .
5- 3 . ابوالفرج ، مقاتل الطالبیین ، ص 218 .

8 . به هنگام خروج محمد نفس زکیه محمد بن عجلان فقیه اهل مدینه نیز با او خروج کرد ، پس از کشته شدن نفس زکیه ، جعفر بن سلیمان والی مدینه او را احضار کرد که زبانش را قطع کنند ، حاضران شفاعت کردند و گفتند :

ای امیر ، او فقیه اهل مدینه و اهل عبادت است ، امر بر او مشتبه شده ، او خیال کرده که نفس زکیه همان مهدی موعودی است که در روایات آمده است .(1)

9 . عبداللّه بن جعفر بن عبدالرحمان بن مسور ، از نزدیکان نفس زکیه بود ، پس از کشته شدن نفس زکیه ، والی مدینه - جعفر بن سلیمان - به او گفت : تو با این همه فضل و دانش چرا به دنبال نفس زکیه رفتی ؟ او در پاسخ گفت :

من به هنگام خروج شکی نداشتم که او همان مهدی موعود است ، چون کشته شد به اشتباه خود پی بردم ، دیگر به احدی فریفته نمی شوم .(2)

10 . ابوالفرج اصفهانی نقل کرده که نفس زکیه از دوران کودکی مختفی می شد و برای مردم پیک می فرستاد و آنها را به سوی خود فرا می خواند و مهدی نامیده می شد .(3)

جعل احادیث برای اثبات مهدویت نفس زکیه

جای شگفت است که برای اثبات مهدویت محمد بن عبداللّه مشهور به نفس زکیه احادیث فراوانی جعل شده که غالب آنها را ابوالفرج اصفهانی نقل کرده است ، که از آن جمله است :

1 . از ابوهریره نقل کرده اند که نام مهدی : محمد بن عبداللّه است و در زبانش گیر هست .(4)

نفس زکیه در زبانش گیر داشت ، به هنگام سخنرانی سخنان در سینه اش موج می زد ،

ص: 226


1- 4 . همان ، ص 242 ؛ ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 9 ، ص 22 .
2- 1 . همان ، ص 243 .
3- 2 . همان ، ص 203 .
4- 3 . همان ، ص 205 .

با دست بر سینه اش می زد تا سخن را رها سازد .(1)

2 . از عبداللّه بن موسی نقل کرده اند که به هنگام ولادت نفس زکیه ، خال سیاهی به بزرگی یک تخم مرغ در میان دو کتف او بود ، او را صریح قریش(2) و مهدی می نامیدند و سلمة بن اسلم جهنی در این رابطه سروده است :

هنگامی که فرزند عبداللّه شانه اش را برهنه کند ، آنچه روایت گران نقل

می کنند ، هویدا می شود .

برای او مُهری هست که خداوند به دیگری عطا نفرموده ، نشانه های هدایت و نیکی در آن هست .(3)

3 . به فاطمه دختر امام حسین علیه السلام نسبت می دهند که قابلگی می کرد ، فرزندانش اعتراض کردند ، گفت : به دنبال چیزی هستم ، هر وقت به آن دسترسی پیدا کنم این کار را رها می کنم ، در شب تولد نفس زکیه گفت : من گمشده ام را پیدا کردم .(4)

4 . از ام کلثوم دخت وهب نقل می کنند که در روایات آمده است :

مردی هم نام پیامبر به قدرت می رسد ، هم نام پیامبر است و نام مادرش سه حرفی ، اولش هاء و آخرش دال است ! !

نفس زکیه نامش محمد و نام مادرش هند بود . و لذا تصور می کردند که او همان فرد موعود می باشد .(5)

5 . به فاطمه دخت علی علیه السلام نسبت داده که کیف مُهر شده ای را در حضور مردم به

ص: 227


1- 4 . طبری ، تاریخ الامم و الملوک ، ج 6 ، ص 493 .
2- 5 . نفس زکیه را از این جهت « صریح » می گفتند که در میان مادرانش کنیزی نبود ، بلکه همه از بانوان شناخته شده قریش بودند ، مادرش « هند » دختر ابوعبیدة بن عبداللّه بن زمعة بن اسود بن عبدالمطلب ؛ مادر او نیز : « قریبه » و مادرش : « خدیجه » و مادرش : « ام مسلم » و مادرش : « قدة » و مادرش : « دنیبة » و مادرش : « بنت العداء » و مادرش : « رزا » و ... همگی از خاندان های مشهور قریش بودند . [ ابوالفرج ، مقاتل الطالبیین ، ص 197 ] .
3- 1 . ابوالفرج اصفهانی ، مقاتل الطالبیین ، ص 205 .
4- 2 . همان ، ص 201 .
5- 3 . همان ، ص 203 .

نفس زکیه داد و گفت : این کیف را برادرم امام حسین علیه السلام به صورت مهر شده به من داده تا به محمد بن عبداللّه بدهم ، او نیز آن را گرفت و به خانه اش برد .(1)

6 . باز به فاطمه دختر امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت داده اند که گفته : پدرم می فرمود که کوچکترین فرزندش مهدی را درک می کند ، من کوچکترین فرزند او می باشم و نشانه هایی می گفت که در غیر او نمی بینم .(2)

7 . احتمالا جمله معروف : « اِسْمُ اَبیهِ اِسْمُ اَبی » را نیز برای اثبات مهدویت او جعل کرده اند ، زیرا این حدیث با ده ها سند از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده ، در هیچکدام جمله : « اِسْمُ اَبیهِ اِسْمُ اَبی » وجود ندارد ،(3) فقط در نقل عبداللّه بن موسی ، از زائده ، از عاصم ، این فراز افزده شده(4) حافظ گنجی شافعی در کتاب ارزشمند البیان به تفصیل در این رابطه سخن گفته ، سپس فرموده :

کسی که « و اسم ابیه اسم ابی » را افزوده ، « زائدة » می باشد و او همواره در احادیث می افزاید .(5)

با توجه به اینکه زائده در کوفه در میان شیعیان اهلبیت زندگی می کرد و ایام خروج نفس زکیه او بر کرسی حدیث تکیه داشت و سرانجام در سال 161 ه . در سرزمین روم کشته شد و این غزوه به فرماندهی حسن بن قحطبه بود و او از هم سنگرهای ابومسلم خراسانی بود ،(6) می توان نتیجه گرفت که وی این فراز را برای حمایت از حرکت نفس زکیه بر متن حدیث افزوده است .

بعدها منصور دوانیقی نیز از این حدیث مجعول ، برای مهدویت پسرش

ص: 228


1- 4 . همان ، ص 204 .
2- 5 . همان ، ص 205 .
3- 1 . بنگرید به : آیت اللّه صافی گلپایگانی ، منتخب الأثر ، ج 2 ، ص 202 .
4- 2 . ابی داود ، صحیح سنن المصطفی ، ج 2 ، ص 207 .
5- 3 . گنجی شافعی ، البیان فی اخبار صاحب الزمان ، ص 26 ، ب 1 ، ح 7 .
6- 4 . ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 7 ، ص 377 .

« مهدی عباسی » بهره جست .(1)

منصور که روزی از پیروان نفس زکیه بود و او را « مهدی » می خواند ، هنگامی که به قدرت رسید و نفس زکیه خروج کرد و بر فراز منبر اعلام می کرد که من مهدی هستم ، منصور گفت : او دروغ می گوید ، مهدی پسرِ من می باشد ! .(2)

منصور روزی مسلم بن قتیبه را طلبید و به او گفت : محمد بن عبداللّه خروج کرده و خود را « مهدی » ملقب ساخته ، ولی سوگند به خدا او مهدی نیست .

سپس به مسلم بن قتیبه گفت : من رازی به تو می گویم که به احدی نگفته ام و بعد از تو به احدی نخواهم گفت ، و آن اینکه :

پسر من نیز به خدا سوگند آن مهدی موعود که در روایات آمده ، نیست ، من او را تیمّنا « مهدی » نامیدم ، خواستم فال نیک زده باشم .(3)

با توجه به همه آنچه گفته شد ، آیت اللّه صافی می نویسد :

بعید نیست که این فراز از حدیث برای تقویت حکومت بنی العباس جعل شده باشد ، تا به این وسیله مأمون خلافت پسرش : محمد بن عبداللّه ( مهدی عباسی ) را استوار سازد . و یا برای تقویت نهضت محمد بن عبداللّه ، مشهور به نفس زکیه جعل شده باشد .

و در پایان می فرماید : این احتمال در نظر من بسیار نزدیک است .(4)

ابن طقطقا در این رابطه می نویسد :

نفس زکیه در میان مردم شایع کرده بود که او همان مهدی موعود است و پدرش نیز این معنی را در دل ها استوار نموده بود .

از پیامبر روایت شده که اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی باشد ، خداوند آن را به

ص: 229


1- 5 . مأمون نامش عبداللّه بود ، پسرش را محمد نام نهاد و به مهدی ملقب ساخت تا این حدیث مجعول با او تطبیق کند .
2- 6 . ابوالفرج ، مقاتل الطالبیین ، ص 203 .
3- 1 . همان ، ص 208 .
4- 2 . آیت اللّه صافی گلپایگانی ، منتخب الأثر ، ج 2 ، ص 204 .

قدری طولانی نماید که مهدی ما ( قائم ما ) در آن برانگیخته شود ، نامش هم نام من و نام پدرش هم نام پدر من می باشد .

آنگاه ابن طقطقا می افزاید : امامیه این حدیث را خالی از تعبیر « وَاِسْمُ اَبیهِ اِسْمُ اَبی » روایت می کنند .

عبداللّه محض می گفت : این پسر من همان مهدی است که بشارت داده شده ، او محمد بن عبداللّه است .(1)

اینها چند نمونه از احادیثی بود که برای حمایت از نهضت نفس زکیه جعل شده بود .

در مورد نفس زکیه مبالغه های گزافی ثبت شده که موجب شرمساری است : عیسی بن زید می گفت :

اگر خداوند اراده می کرد که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شخص دیگری را به پیامبری مبعوث کند ، او بی گمان محمد بن عبداللّه بن الحسن بود !(2)

نفس زکیه سرانجام در چهاردهم رمضان 145 ه . در مدینه کشته شد و در بقیع مدفون شد و سرش را در طبقی نهاده در کوچه و بازار کوفه گردانیدند ، سپس به شهرها فرستادند .(3)

با توجه به اینکه نفس زکیه در برابر دژخیمان بنی عباس قیام کرد و سرانجام به دستور منصور که روزی با او بیعت کرده ، او را مهدی می دانست و می گفت :

در میان آل محمد کسی از او به دین خدا آگاه تر نیست ، و کسی به تصدی منصب ولایت امر از او شایسته تر نیست .(4)

کشته شد ، ما از قاتلانش بیزاری می جوییم و چیزی از نسبت های یاد شده را به عهده

نمی گیریم ، زیرا ما براساس آنچه در منابع حدیثی و تاریخی ثبت شده داوری کردیم .(5)

ص: 230


1- 1 . ابن طقطقا ، الفخری ، ص 165 .
2- 2 . ابوالفرج ، مقاتل الطالبیین ، ص 213 .
3- 3 . طبری ، تاریخ الامم و الملوک ، ج 6 ، ص 523 - 527 ؛ ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج 5 ، ص 554 ؛ ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 9 ، ص 31 .
4- 4 . ابوالفرج ، همان ، ص 213 .
5- 1 . براساس منابع تاریخی نفس زکیه ، رسما ادعای مهدویت داشت ، حتی در نامه اش به منصور در ردّ امان نامه مینویسد : « من المهدی محمد بن عبداللّه» [ ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 9 ، ص 24 ] .

موعود منتظَر از دیدگاه زیدیه

با توجّه به اینکه زیدیه هر یک از امامان خود را ، امام ، مهدی و امام زمان(1) می نامند ، اعتقاد به منتظَر در میان آنها بسیار کم رنگ است ، ولی در مورد جمعی از امامان زیدیه به شرح زیر اعتقاد و انتظار دارند :

1 . گروهی از زیدیه محمد بن عبداللّه نفس زکیّه را مهدی منتظر می دانند و معتقد هستند که او نمرده و کشته نشده ، روزی خارج شده بر پهنه زمین سیطره پیدا خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود .(2)

در حالی که او بی گمان روز دوشنبه ، 14 رمضان 145 ه . در مدینه در یک نبرد خونین کشته شد .(3)

اینها گروهی از جارودیه هستند که « محمدیه » نیز نامیده می شوند به جهت اعتقاد به مهدویت « محمد بن عبداللّه » . اینها معتقدند که نفس زکیه کشته نشده در منطقه نجد

ص: 231


1- 1 . قاسم بن الحسین ، ناظر داخلی اوقاف یمن ، در مورد کتاب « مسند زید » می نویسد : من این کتاب را از امام زمان ما « المتوکل علی اللّه ... » روایت می کنم . [ مسند زید ، ص 385 ] .
2- 2 . شهرستانی ، الملل و النحل ، ج 1 ، ص 159 ؛ نوبختی ، فرق الشیعه ، ص 63 ؛ اسفراینی ، الفرق بین الفرق ، ص 31 ؛ ذهبی ، تاریخ اسلام ، ج 9 ، ص 272 .
3- 3 . ذهبی ، تاریخ اسلام ، ج 9 ، ص 31 ؛ طبری ، تاریخ الامم و الملوک ، ج 6 ، ص 523 ؛ ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج 5 ، ص 554 .

در کوهی به نام « حاجر » اقامت دارد(1) از دیده ها مخفی است ، تا روزی که فرمان خروج برسد ، پس خروج کرده جهان را تحت سیطره خود درمی آورد .(2)

2 . گروه دیگری از جارودیه در انتظار خروج محمد بن قاسم بن عمر بن امام زین العابدین علیه السلام می باشد .

محمد بن قاسم به صاحب طالقان معروف است به سال 219 ه . در خراسان خروج کرده ، پیروانی پیدا کرد ، در طالقان به قدرت رسید ، روز 15 ربیع الاوّل دستگیر و زندانی شد ، شب عید فطر از زندان گریخت ، دیگر خبری از وی به دست نیامد .(3)

عده ای گویند به واسط گریخت و در آنجا درگذشت ، عده ای دیگر معتقدند که در عهد معتصم و واثق مختلفی شد ، در عهد متوکل دستگیر و زندانی شد و در زندان درگذشت .(4)

مسعودی گوید : در مورد محمد بن قاسم اختلاف هست ، برخی گویند : به زهر کشته شد ، برخی گویند : گروهی از پیروانش از خراسان آمده او را نجات دادند ، جمع کثیری به امامت او از زیدیه معتقد شدند و الآن که سال 332 هجری می باشد گروه کثیری از زیدیه معتقد هستند که محمد بن قاسم نمرده ، زنده است ، تا روزی که خارج شده ، جهان را پر از عدل و داد کند و او مهدی این امت می باشد .(5)

سپس اضافه می کند که پیروان او در اطراف کوفه ، دیلم ، طبرستان و بسیاری از نواحی خراسان موجود می باشند .(6)

3 . گروه دیگری از جارودیه در انتظار ابوالحسن یحیی بن عمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی می باشند .

یحیی بن عمر به سال 250 ه . در عهد مستعین در کوفه خروج کرد ، گروهی از

ص: 232


1- 4 . « حاجر » نام کوهی است نرسیده به « فید » . [ یاقوت حموی ، معجم البلدان ، ج 2 ، ص 204 ] .
2- 5 . اسفراینی ، الفرق بین الفرق ، ص 58 ؛ اشعری ، المقالات و الفرق ، ص 76 .
3- 6 . ابن تغری بردی ، النجوم الزاهرة ، ج 2 ، ص 230 ؛ ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج 6 ، ص 442 .
4- 1 . ابوالفرج ، مقاتل الطالبیین ، ص 452 .
5- 2 . مسعودی ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص 348 .
6- 3 . همان ، ص 349 .

زیدیه با او بیعت کردند ، پس از یک درگیری نافرجام کشته شد ، سرش به نزد مستعین برده شد ، لحظه ای در سامرا به دار زده شد ، سپس به بغداد ارسال گردید ، چکامه های فراوان در سوگ او سروده شد .(1)

گروهی از جارودیه در فوت او تشکیک کرده ، در انتظار بازگشت او می باشند ، آنها می گویند : او نمرده ، زنده است ، او همان مهدی منتظر است ، او نمی میرد تا اینکه روی زمین را پر از عدل و داد نماید .(2)

4 . گروه حسینیه ، پیروان حسین بن قاسم بن علی بن عبداللّه ، متولد 378 ه . و متوفّای 404 ه . معتقد هستند که او زنده است ، نمرده ، نمی میرد تا زمین را پر از عدل

و داد کند ، او همان مهدی منتظر قائم می باشد در نزد آنها .(3)

آنگاه پیروان او به دو گروه منقسم می شوند :

گروهی می گویند : او در دوران غیبتش مخفیانه به آنها سر می زند و آنها کاری جز به فرمان او انجام نمی دهند .

گروهی دیگر می گویند : تا به هنگام ظهورش دیدار غیر ممکن است باید به محتوای آثارش عمل کرد .(4)

او روز شنبه 4 صفر 404 ه . در صنعا به دست قبیله همدان کشته شد .(5)

5 . گروه دیگری از زیدیه معتقدند که حسن بن قاسم ، از امامان زیدی ، نمرده و زنده است و روزی خواهد آمد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد ، او همان مهدی منتظر است .(6)

ص: 233


1- 4 . طبری ، تاریخ الامم و الملوک ، ج 8 ، ص 229 - 234 ؛ مسعودی ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص 409 - 413 ؛ ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج 7 ، ص 126 - 130 .
2- 5 . دکتر فؤاد ، الفرق الاسلامیة ، ج 2 ، ص 293 .
3- 1 . همان ، ص 300 .
4- 2 . نشوان حمیری ، الحور العین ، ص 211 .
5- 3 . همان ؛ دکتر فؤاد ، همان ، ص 301 .
6- 4 . فضیلت شامی ، تاریخ زیدیه ، ص 250 ؛ نشوارن حمیری ، الحور العین ، ص 156 .

ابومحمد ، حسن بن قاسم ، مشهور به داعی جلیل پس از چند سال حکومت در طبرستان به سال 316 ه . کشته شد .(1)

6 . گروهی از مغیریه نیز در انتظار بازگشت پیشوای خود « مغیرة بن سعید عجلی » می باشند .(2)

پیشتر گفتیم که خالد بن عبداللّه قسری مغیره را دستگیر کرده وادار به توبه نمود ، پس از استنکاف او را به دار زد و پیکرش را طعمه آتش نمود .(3)

روی این بیان عقیده رایج در میان زیدیه آن است که حضرت مهدی علیه السلام هنوز متولد نشده ، در آینده متولد می شود و جهان را پر از عدل و داد می کند ، نام و نسب او روشن نیست ، آنچه مسلم است این است که از نسل امیرمؤمنان از تبار حضرت فاطمه و از فرزندان امام حسن یا امام حسین علیهم السلام می باشد .

ولی به طوری که بیان شد ، برخی از گروه ها افراد خاصی را انتظار می کشند .

در پایان این مقال به چند نکته اشاره می شود :

1 . زیدیه به عصمت ، نص ، علم لدنی ، تقیه ، رجعت و غیبت معتقد نیستند .

2 . زیدیه هر فرد فاطمی را که شمشیر کشیده به سوی خود دعوت کند و واجد شرایط امامت باشد ، مفترض الطاعة می دانند .

3 . ائمه اهل بیت علیهم السلام را اولیای الهی می دانند ، ولی واجب الاطاعة نمی دانند ، الاّ امیرمؤمنان ، امام حسن و امام حسین علیهم السلام را .

4 . زیدیه هر یک از امامان خود را امام ، مهدی و قائم به معنای لغوی آنها می نامند ، مگر در مورد زید و نفس زکیه .

5 . زیدیه ای که امروزه در یمن هست کلاً جارودی هستند و در میان آنها زیدی غیر جارودی وجود ندارد و آنها در صنعا ، صعده و اطراف آنها پراکنده اند .(4)

ص: 234


1- 5 . ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج 8 ، ص 189 .
2- 6 . شریف یحیی ، معجم الفرق الاسلامیة ، ص 234 .
3- 7 . نوبختی ، فرق الشیعه ، ص 63 ؛ اشعری ، المقالات و الفرق ، ص 77 .
4- 1 . نشوان حمیری ، الحور العین ، ص 207 .

6 . از عبداللّه بن حمزه ، یکی از امامان زیدی نقل شده که بعد از جناب زید هیچ امام غیر جارودی نبوده است .(1)

7 . در کتب حدیثی ، تاریخی ، سیره و تراجم مشهور است که یاران زید از او خواستند که از خلفای پیش از امیرمؤمنان علیه السلام بیزاری بجوید ، زید نپذیرفت ، پس بیعت او را شکستند و از او دوری جستند ، زید گفت : مرا رفض ترک کردند ، پس از آن روز شیعیان رافضی نامیده شدند .(2)

مقدسی این نامگذاری را به دوران خلافت امیرمؤمنان علیه السلام نسبت می دهد ،(3) بغدادی پیروان عبداللّه بن سبا را « رافضی » می نامد ،(4) آنگاه می گوید : رافضی ها بعد از زمان علی علیه السلام به چهار گروه منقسم شدند : زیدی ، امامی ، کیسانی و غُلات ،(5)

ابن عبدربه نیز از زیدی ها به عنوان « زیدی های رافضی » تعبیر کرده است .(6)

روی این بیان نمی توان به طور قطع و یقین نامگذاری شیعیان به رافضی را به جناب زید نسبت داد .

8 . پیشنهاد برائت از خلفا به جناب زید یک توطئه بود ، تا او را با مشکل روبرو کنند و امتناع وی از برائت و بیزاری یک تاکتیک ، تقیه و جلوگیری از بروز فتنه بود و لذا می بینیم که جناب زید در لحظات آخر پرده ها را کنار می زند و چهره غاصبان خلافت را به صورت شفاف ترسیم می کند :

سید صلاح بن علی بن محمد قاسمی ، از علمای مشهور زیدیه در قرن یازدهم می نویسد :

از زید بن علی پرسیدند که نظر شما در مورد خلفای پیش از علی علیه السلام چیست ؟

ص: 235


1- 2 . ابوالقاسم صلاح قاسمی ، الرسالة الموضحة للحق ، به نقل دکتر فؤاد ، الفرق الاسلامیه ، ج 2 ، ص 294 .
2- 3 . بلاذری ، انساب الاشراف ، ج 3 ، ص 436 ؛ ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج 5 ، ص 243 ؛ ابن حجر ، الصواعق المحرقة ، ص 168 .
3- 4 . مقدسی ، احسن التقاسیم ، ص 38 .
4- 5 . بغدادی ، الفرق بین الفرق ، ص 21 .
5- 6 . همان .
6- 1 . ابن عبدربه ، العقد الفرید ، ج 2 ، ص 409 .

زید پاسخ نداد .

هنگامی که تیر به چشمش اصابت کرد فرمود : آن پرسشگر دیروزی کجاست ؟ او را حاضر کردند ، خطاب به او فرمود :

هَذَا السَّهْمُ مِنْ اَصْحَابِ السَّقِیفَةِ ؛(1) این تیر از اصحاب سقیفه به من اصابت کرد .

و در نقلی دیگر فرمود :

هُمَا رَمیانِی ، هُمَا قَتَلاَنِی ، هُمَا اَقَامَانِی هَذَا الْمَقَامَ ، هُمَا اَوَّلُ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا وَ حَمَلاَ النَّاسَ عَلی اَکْتَافِنَا ، فَدِمَاءُنَا فی رِقَابِهِمْ اِلی اَنْ تَقُومَ الْقِیَامَةُ ؛(2)

آن دو نفر به من تیر انداختند ، آن دو تن مرا کشتند ، آن دو نفر مرا در این جایگاه قرار دادند ، آنها نخستین کسانی هستند که به ما ستم کردند و مردم را بر گردن ما سوار کردند ، تا روز قیامت هر خونی از ما ریخته شود بر گردن آنهاست .

شبیه این پاسخ از یحیی بن زید نیز روایت شده است .(3)

* * *

ص: 236


1- 2 . سید صلاح قاسمی ، الرسالة الموضحة ( مخطوط ) ؛ دکتر فؤاد ، الفرق الاسلامیة ، ج 2 ، ص 290 ؛ همو ، الامام الزیدی ، ص 25 .
2- 3 . همان .
3- 1 . همان .

شخصیت وجودی حضرت مهدی علیه السلام در منابع حدیثی اهل تسنّن و تشیع

اشاره

مسأله مهدویت و اعتقاد به منجی بشریت یکی از مهمترین و ریشه دارترین مسائل حیاتی جهان اسلام است و با سایر مسائل عقیدتی و احکام اسلامی پیوند ناگسستنی دارد .

بیش از 300 آیه از آیات قرآن کریم در احادیث واصله از پیشوایان معصوم علیهم السلام به مهدی موعود تفسیر شده ، در کتب تفسیر و مجامع حدیثی به تفصیل بیان شده است .(1)

در لابه لای روایات متواتری که از رسول عالمیان و دیگر پیشوایان معصوم صلوات اللّه علیهم اجمعین به دست ما رسیده ، کلیه اوصاف و تمام جزئیات زندگی آن مصلح آسمانی از ولادت تا ظهور ، و از ظهور تا تحقق یافتن آرزوی دیرینه انبیاء و اولیای الهی به روشنی ترسیم شده است .

هم اکنون بیش از 2000 کتاب مستقل در دست داریم که در طول قرون و اعصار توسط عالمان با فضیلت پیرامون آن واپسین حجت پروردگار به رشته تحریر در آمده ، روایات و مطالب مربوط به حوزه مهدویت را در خود جای داده است .(2)

ص: 237


1- 1 . بنگرید به : بحرانی ، تفسیر البرهان ؛ فیض کاشانی ، تفسیر صافی ؛ حسکانی ، شواهد التنزیل ؛ المحجة فیما نزل فی القائم الحجة ؛ شیرازی ، المهدی فی القرآن ؛ سید شرف الدین ، تأویل الآیات الظاهرة ؛ میرصابری ، الآیات الباهرة .
2- 2 . کتاب شناختی بیش از 2000 عنوان کتاب پیرامون حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ، توسط نگارنده در کتابنامه حضرت مهدی علیه السلام آمده است .

در حدود یک دهم این آثار توسط علمای اهل سنت تألیف شده است .

نخستین کتابی که از طرف علمای اهل سنت پیرامون آن حضرت به رشته تحریر در آمده ، کتاب اخبار المهدی از عبّاد بن یعقوب رواجنی ، متوفّای 250 ه . می باشد .(1)

رواجنی از بزرگان اهل سنت است ، بخاری ، ترمذی ، ابن ماجه ، ابوحاتم ، بزار و دیگر محدثان اهل سنت از او روایت کرده ، همگی به وثاقت او اتفاق نظر دارند .

اهمیت کتاب رواجنی در این است که این کتاب پیش از تولّد حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه تألیف شده ، زیرا رواجنی به سال 250 ه . یعنی پنج سال قبل از تولد آن

حضرت در گذشته است .(2)

شیخ طوسی از کتاب او اخبار المهدی تعبیر کرده(3) ولی زرکلی از آن : اخبار المهدی المنتظر یاد کرده است .(4)

بعد از رواجنی ، ابوالعنبس محمد بن اسحاق ، از ندیمان متوکل ، قاضی صیمره ، متوفّای 275 ه . کتاب مستقلی به نام صاحب الزّمان به رشته تحریر درآورده است .(5)

همزمان با او ابو داود سلیمان بن اشعث سجستانی ، صاحب کتاب سنن متوفّای 275 ه . کتابی به نام : کتاب المهدی نوشت و آن را در میان کتاب سنن خود ، که یکی از سنن و صحاح شش گانه اهل سنت است ، جای داد .(6)

در قرون بعدی شخصیت های برجسته اهل سنت کتاب های مستقل فراوان در این رابطه تألیف کرده از خود به یادگار نهاده اند ، که از آن جمله است :

1 . ابو نعیم اصفهانی ، متوفّای 430 ه . که از آثار اوست :

ا ) الأربعون حدیثا فی الهدی

ص: 238


1- 3 . نگارنده ، کتابنامه حضرت مهدی علیه السلام ، ج 1 ، ص 70 ، رقم 116 .
2- 1 . بخاری ، التاریخ الکبیر ، ج 6 ، ص 44 .
3- 2 . شیخ طوسی ، الفهرست ، ص 192 ، رقم 540 .
4- 3 . زرکلی ، الأعلام ، ج 3 ، ص 258 .
5- 4 . ابن ندیم ، الفهرست ، ص 169 .
6- 5 . ابوداود ، سنن ابی داود ، ج 2 ، کتاب المهدی .

2) کتاب المهدی

3) صفة المهدی

4 ) مناقب المهدی

ه ) نعت المهدی(1)

2 . گنجی شافعی، مستشهد 658 ه . صاحب کتاب کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب.

حافظ ابو عبداللّه محمد بن یوسف گنجی شافعی کتاب ارزشمندی در این رابطه تألیف کرده و آن را البیان فی اخبار صاحب الزمان نام نهاده است .(2)

3 . مقدسی شافعی ، متوفّای 685 ه .

یوسف بن یحیی بن علی بن عبد العزیز مقدسی سلمی شافعی ، کتاب ارزشمندی به نام عقد الدّرر فی أخبار المنتظر تألیف کرده است .(3)

ص: 239


1- 6 . چلبی ، کشف الظنون ، ج 2 ، ص 1465 ؛ بغدادی ، هدیة العارفین ، ج 1 ، ص 75 .
2- 7 . این کتاب ده ها بار در ایران ، عراق ، ترکیه ، لبنان و پاکستان چاپ شده ، از جمله : ا ) چاپ سنگی تبریز ، به سال 1324 ه . ب ) چاپ کربلا ، به سال 1327 ه . ج ) چاپ استانبول ، به سال 1331 ه . د ) چاپ اصفهان ، به سال 1343 ه . ه ) چاپ نجف ، به سال 1352 ه . و ) چاپ نجف ، با تحقیقات علامه سید مهدی خرسان ، به سال 1382 ه . ز ) چاپ بیروت ، به سال 1397 ه . ح ) چاپ تهران ، به سال 1404 ه . ط ) چاپ قم ، به سال 1409 ه . با تعلیقات استاد سید محمد جواد جلالی . ی ) چاپ بیروت ، با تحقیقات استاد فتلاوی ، به سال 1421 ه .
3- 1 . از این کتاب نسخه های خطی فراوان در کتابخانه های : استانبول ، اسکندریه ، برلین ، سوهاج ، قاهره ، کربلا ، مشهد و نجف اشرف موجود است . نخستین چاپ آن به همت آیت اللّه کلباسی ، با تحقیقات دکتر عبدالفتاح محمد حلو ، به سال 1399 ه . در قاهره به چاپ رسید . آن چاپ در ایران و لبنان افست شد . سپس با تحقیقات استاد مهیب صالح عبدالرحمن اردنی به سال 1403 ه . در ریاض ، و به سال 1405 ه . در اردن ، به عنوان رساله دکترای ایشان منتشر شد . و اخیرا چندین بار در قم از سوی مسجد مقدس جمکران چاپ و منتشر شده است .

4 . جلال الدین سیوطی ، متوفّای 911 ه .

جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی ، که صدها اثر حدیثی و اعتقادی از وی منتشر شده ، کتاب ارزشمندی به نام العرف الوردی فی اخبار المهدی به حوزه مهدویت اختصاص داده است .

سیوطی چهل حدیث ابونعیم اصفهانی را تلخیص کرده ، در حدود 225 حدیث به آن افزوده و اثر ارزشمندی از خود به یادگار نهاده است .(1)

5 . ابن حجر مکی ، متوفّای 974 ه .

ابوالعباس محمد بن حجر هیتمی ، مشهور به : ابن حجر مکی ، صاحب 88 اثر

ارزنده ، کتابی پیرامون حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه تألیف کرده و آن را القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر نام نهاده است .(2)

6 . متقی هندی ، متوفّای 975 ه . صاحب کنزالعمال .

علاءالدین ، علی بن حسام الدین ، مشهور به « متقی هندی » کتاب ارزشمندی در حوزه مهدویت به نام : البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان تألیف کرده است .(3)

ص: 240


1- 2 . این کتاب پنجاه و دومین رساله ، از 78 رساله مؤلف است که در کتابی به نام الحاوی للفتاوی گرد آمده ، ده ها بار به چاپ رسیده است . نسخه های خطی فراوانی از این کتاب در کتابخانه های : استانبول ، برلین ، بنگلادش ، پتنه ، صنعاء ، قاهره ، لکهنو و مکه معظمه موجود است .
2- 1 . از این کتاب 35 نسخه خطی در کتابخانه های عمومی جهان یافت می شود ، مکرر به چاپ رسیده ، از جمله دوبار در قاهره : ا ) با تحقیقات مصطفی عاشور ، به سال 1407 ه . از سوی مکتبة القرآن . ب ) با تحقیقات استاد محمد زینهم محمد ، به سال 1407 ه . از سوی دارالصّحوة .
3- 2 . از این کتاب ده ها نسخه خطی در کتابخانه های مهم دنیا موجود است و مکرر به چاپ رسیده است ، از جمله : ا ) تهران ، نشر رضوان ، به سال 1399 ه . ب ) کویت ، ذات السلاسل ، به سال 1408 ه . با تحقیقات جاسم بن مهلهل یاسین ، در دو مجلد و 1039 صحفه وزیری .

7 . مقدسی حنبلی ، متوفّای 1033 ه .

مرعی بن یوسف مقدسی حنبلی ، کتاب بسیار ارزشمندی به حوزه مهدویت اختصاص داده ، آن را فرائد فوائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر نام نهاده است .(1)

8 . شوکانی ، متوفّای 1250 ه . صاحب نیل الأوطار

محمد بن علی بن محمد شوکانی ، صاحب 114 جلد اثر ارزنده ، کتاب ارزشمندی در اثبات تواتر احادیث مهدویت نوشته و آن را التوضیح فی تواتر ما جاء فی المهدی المنتظر و الدّجال و المسیح نام نهاده است .(2)

9 . محمد بن احمد بن اسماعیل ( معاصر )

مؤلف که از شخصیت های برجسته اهل سنت است ، به سال 1400 ه . براساس کهن ترین منابع اهل سنت کتابی ارزشمند فراهم آورده ، آن را : المهدی حقیقة لاخرافة نام نهاده است .(3)

10 . عبدالعلیم بستوی ( معاصر )

دکتر عبدالعلیم بن عبدالعظیم بستوی ، از اساتید دانشگاه مکه معظمه ، کتاب ارزشمندی پیرامون احادیث حضرت مهدی علیه السلام گرد آورده ، احادیث را به دو بخش تقسیم کرده :

1 . احادیث صحیح و معتبر از نظر سند ، که آن را : المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصّحیحة نام نهاده است .

2 . احادیثی که سند آنها از نظر مؤلف محکم و استوار نیست ، و آن را : الموسوعة فی احادیث المهدی الضعیفة و الموضوعة نامیده است .(4)

ص: 241


1- 3 . نسخه دستنویس مؤلف در کتابخانه ملی پاریس موجود است و نسخه های دیگری در استانبول و بمبئی موجود است . و با تحقیقات ارزشمند استاد سامی الغریری ، به سال 1424 ه . در قم به چاپ رسیده است .
2- 4 . همه دانشمندان معاصر به ویژه وهابیان از کتاب او بهره جسته ، در آثار تحقیقی خود تواتر احادیث حضرت مهدی علیه السلام را از او نقل کرده اند . قنوجی در الاذاعة ، منصور علی ناصف در غایة المأمول ، عبدالمحسن العباد در عقیدة اهل السنة و الأثر و کنانی در رساله رابطة العالم الاسلامی تواتر احادیث مهدویت را از کتاب شوکانی نقل کرده اند .
3- 5 . این کتاب ده ها بار در مصر ، لبنان ، عربستان و هلند به چاپ رسیده است .
4- 1 . هر دو مجلد به سال 1420 ه . در مکه معظمه و همزمان در بیروت به چاپ رسیده است .

از آثار بزرگان اهل سنت که مستقلا پیرامون حضرت مهدی علیه السلام تألیف شده و تعداد آنها از مرز 200 جلد گذشته ، به ده نمونه یاد شده بسنده می کنیم و اشاره می کنیم که در منابع حدیثی اهل سنت ده ها اثر مستقل پیرامون : فتن ، ملاحم و اشراط السّاعه وجود دارد ، که در هر یک از آنها فصل مهمی به احادیث مهدویت اختصاص داده شده ، که از هر کدام به معرفی یک نمونه بسنده می کنیم :

1 . الفتن

تألیف : نعیم بن حماد بن معاویة بن حارث خزاعی مروزی ، متوفّای 229 ه . شامل بیش از 2000 حدیث از طریق اهل سنت ، که بخش عمده آن به علایم ظهور اختصاص دارد .(1)

2 . الملاحم

تألیف : حافظ احمد بن جعفر بن محمد ، معروف به : « ابن المنادی » متوفّای 336 ه . شامل 297 حدیث پیرامون علایم ظهور .(2)

3 . الاذاعة لما کان و مایکون بین یدی السّاعة

تألیف : سید محمد صدیق بن حسن بن علی قنوجی ، متوفّای 1307 ه .(3)

مجامع حدیثی اهل سنت

در کتب صحاح ، سنن و دیگر مجامع حدیثی اهل سنّت 657 حدیث پیرامون حضرت مهدی علیه السلام وارد شده ، و تعدادی از آنها فصلی را به این منظور اختصاص داده اند .

ص: 242


1- 2 . مکرر به چاپ رسیده ، از جمله : ا ) با تحقیقات سمیر بن امین زهره ، مکتبة التوحید ، قاهره ، 1412 ه . ب ) با تحقیقات دکتر سهیل زکار ، دارالفکر ، بیروت ، 1414 ه . ج ) با تحقیقات ایمن محمد محمد عرفه ، المکتبة الحیدریه ، 1424 ه .
2- 3 . چاپ دار السیرة ، قم ، 1418 ه . با تحقیقات عبدالکریم عقیلی .
3- 1 . در جدّه ، مدینه ، قاهره و بیروت مکرر به چاپ رسیده است .

نگارنده کتابی به نام چهل حدیث پیرامون نور یزدان دارد ، که در آن چهل حدیث ، از چهل کتاب ، از چهل دانشمند فرزانه از بزرگان اهل سنت ، که بابی را به احادیث حضرت مهدی علیه السلام اختصاص داده اند ، با تسلسل زمانی آورده است .(1)

در اینجا به عنوان تبرک ، سه حدیث از سه کتاب معروف و معتبر اهل سنت می آوریم که مؤلفین آنها قبل از تولد حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه ، دیده از جهان فرو بسته اند :

1 .المصنَّف

تألیف : حافظ ابوبکر ، عبدالرزاق بن همام صنعانی ، استاد بخاری ، متولد 126 ه . و متوفّای 211 ه .

وی در فصلی که به احادیث حضرت مهدی اختصاص داده از طریق ابن عباس روایت کرده که فرمود :

لاَ یَخْرُجُ الْمَهْدی حَتَّی تَطْلَعَ مَعَ الشَّمْسِ آیةٌ .(2)

مهدی علیه السلام خروج نمی کند ، جز هنگامی که همراه با خورشید نشانه های ظاهر شود .

2 . المصنَّف

تألیف : حافظ ابوبکر ، عبداللّه بن محمد بن ابراهیم کوفی ، مشهور به : « ابن ابی شیبه » متولد 159 ه . و متوفّای 235 ه .

او نیز در بابی که به این موضوع اختصاص داده ، از طریق عبداللّه بن عمرو روایت کرده که گفت :

یَا اَهْلَ الکُوفَةِ أَنْتُمْ أَسْعَدُ النَّاسِ بِالْمَهْدی ؛(3)

ای اهل کوفه شما در رابطه با مهدی خوشبخت ترین انسان روی زمین هستید .

وه چه سعادتی که به هنگام ظهور موفور السرور حضرت مهدی علیه السلام و استقرار

ص: 243


1- 2 . چاپ قم ، نشر حاذق ، 1414 ه .
2- 3 . عبدالرزّاق ، المصنَّف ، ج 1 ، ص 317 ، ب 241 ، ح 20940 .
3- 1 . ابن ابی شیبه ، المصنَّف ، ج 8 ، ص 678 ، ح 189 .

پایتخت دولت کریمه در کوفه ، اهل کوفه سعادت آن را دارند که همه نمازهای یومیه را به امامت یوسف زهرا بخوانند .

3 . المسند

تألیف : امام احمد بن حنبل ، متولد 164 ه . و متوفّای 241 ه . پیشوای حنابله .

مسند احمد حنبل جامع ترین کتاب حدیثی اهل سنت و بنابر مشهور شامل 000/40 حدیث مسند می باشد .(1)

احمد حنبل در بابی که به احادیث مهدی علیه السلام اختصاص داده از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود :

اُبَشِّرُکُمْ بِالْمَهْدی ، یُبْعَثُ فی اُمَّتِی عَلی اخْتِلاف مِنَ النَّاسِ ، وَ زَلاَزِلَ ، فیمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطا وَ عَدْلا ، کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما ، یَرْضی عَنْهُ سَاکِنُ السَّماءِ وَ سَاکِنُ الاَْرْضِ ، یَقْسِمُ الْمَالَ صِحَاحا ؛(2)

شما را نوید می دهم با مهدی علیه السلام ، که به هنگام اختلاف مردم و در سالی پر زلزله ، در میان امت من برانگیخته می شود ، پس زمین را پر از عدل و داد کند ، آنگونه که پر از جور و ستم شده است .

ساکنان زمین و آسمان از او خشنود می شوند .

او ثروت را به صورت « صِحَاحا » تقسیم می کند .

یکی از اصحاب پرسید : « صِحَاحا » یعنی چه ؟ فرمود :

بِالسَّویةِ بینَ النَّاسِ ؛

به طور مساوی در میان مردمان .

برای توجه به کثرت احادیث وارده در مسند احمد حنبل ، یادآور می شویم که یکی از فضلای حوزه علمیه ، احادیث مربوط به آن حضرت را از مسند احمد حنبل

ص: 244


1- 2 . در مسند احمد حنبل 27718 حدیث از 876 صحابی پیامبر روایت شده است .
2- 3 . احمد حنبل ، المسند ، ج 3 ، ص 37 ؛ چاپ جدید 12 جلدی : ج 4 ، ص 75 ، ح 11326 .

استخراج کرده و به صورت کتاب مستقلی منتشر نموده است .(1)

در پایان این مقال یادآوری این نکته لازم است که جمعی از بزرگان جهان تشیع با تلاش پیگیر و همت والای خود احادیث موجود در کتب اهل سنت را گردآوری کرده به صورت کتابی مستقل منتشر نموده اند که از آن جمله است :

1 . آیت اللّه سید صدرالدین صدر ، متوفّای 1371 ه . در کتابی به نام : المهدی .(2)

2 . علامه شیخ نجم الدین جعفر بن محمد طهرانی عسکری ، متوفّای 1395 ه . در کتابی به نام : المهدی الموعود المنتظر عند علماء اهل السّنة و الامامیة .(3)

3 . علامه سید عبدالعزیز طباطبایی ، متوفّای 1416 ه . در کتابی به نام : المهدی فی السّنّة النّبویة.(4)

4 . علامه شیخ مهدی فقیه ایمانی معاصر در کتابی به نام : الامام المهدی عند اهل السّنّة .(5)

* * *

ص: 245


1- 1 . جلالی ، احادیث المهدی من مسند احمد بن حنبل ، چاپ جامعه مدرسین ، 1409 ه .
2- 2 . این کتاب مکرر در ایران و لبنان به چاپ رسیده ، به فارسی و انگلیسی نیز ترجمه شده است .
3- 3 . این کتاب در دو مجلد مکرر در ایران و لبنان به چاپ رسیده و جمعا 992 حدیث از منابع اهل سنت گرد آورده است .
4- 1 . شرح حال نابغه دوران ، نادره زمان ، محقق طباطبائی رحمه الله در منابع فراوان ، از جمله : المحقق الطباطبائی فی ذکراه السنویة الاولی در سه مجلد از سوی مؤسسه اهل لبیت ، به سال 1417 ه . چاپ و منتشر شده است .
5- 2 . مکرر به چاپ رسیده ، از جمله در اصفهان ، به سال 1402 ه . در دو مجلد ، شامل 10 رساله مستقل و 46 فصل مخصوص حضرت از 46 کتاب معتبر اهل سنت .

ص: 246

مجامع حدیثی اهل تشیع

اشاره

تلاشگران حوزه مهدویت به خوبی می دانند که در میان کتب حدیثی شیعیان ، شاید کتابی یافت نشود که در آن به مسائل مهدویت تعرّض نشده باشد ، از این رهگذر ما در این جا فقط به آمار احادیث حضرت مهدی علیه السلام در مجامع حدیثی شیعه اشاره می کنیم ، سپس به شماری از احادیث آن حضرت در منابع تدوین شده پیش از میلاد مسعود حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه را تبرکا می آوریم :

آمار احادیث مهدویت

1 . در 1092 حدیث نوید ظهور حضرت مهدی علیه السلام آمده است .

2 . در 555 حدیث از نشانه های ظهور سخن رفته است .

3 . در 407 حدیث تصریح شده که مهدی موعود از عترت پیامبر است .

4 . در 225 حدیث آمده است که آن حضرت از نسل امیرمؤمنان است .

5 . در 202 حدیث تصریح شده که از نسل حضرت فاطمه است .

6 . در 208 حدیث تأکید شده که از تبار سالار شهیدان است .

7 . در 160 حدیث آمده که نهمین فرزند امام حسین علیه السلام است .

8 . در 197 حدیث تصریح شده که از نسل امام سجاد علیه السلام است .

9 . در 121 حدیث بیان شده که هفتمین فرزند امام باقر علیه السلام است .

ص: 247

10 . در 120 حدیث تصریح شده که از تبار امام صادق علیه السلام است .

11 . در 112 حدیث تأکید شده که ششمین فرزند امام صادق علیه السلام است .

12 . در 121 حدیث تصریح شده که از تبار امام کاظم علیه السلام است .

13 . در 115 حدیث تأکید شده که پنجمین فرزند امام کاظم علیه السلام است .

14 . در 111 حدیث تصریح شده که چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام است .

15 . در 109 حدیث آمده است که از نسل امام جواد علیه السلام است .

16 . در 107 حدیث بیان شده که از تبار امام هادی علیه السلام است .

17 . در 107 حدیث تصریح شده که فرزند بلافصل امام حسن عسکری علیه السلام است .

18 . در 426 حدیث از میلاد مسعود و مادر و الاتبار کعبه مقصود سخن رفته است .

19 . در 363 حدیث از عمر طولانی آن حضرت گفتگو شده است .

20 . در 100 حدیث از غیبت طولانی آن حجت بالغه الهی سخن رفته .

21 . در 148 حدیث آمده که جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود .

22 . در 83 حدیث از سیرت و صورت آن ماه تابان گفتگو شده .

23 . در 63 حدیث از علایم حتمی ظهور گفتگو شده است .

24 . در 29 حدیث از مدت حکومت دولت حقه سخن رفته .

25 . در 39 حدیث از نزول عیسی و اقتدارش به مقتدای جهان گفتگو شده .

26 . در 10 حدیث تصریح شده که برای آن حضرت دو غیبت هست .

27 . در 25 حدیث از پاداش انتظار گفتگو شده است .

28 . در 60 حدیث از تکالیف منتظران در عهد غیبت سخن رفته .

29 . در 162 حدیث آمده که تعداد اوصیای پیامبر 12 تن می باشد .

30 . در 148 حدیث آمده که شمار خلفای پیامبر به تعداد نقبای بنی اسرائیل و حواریون حضرت عیسی علیه السلام می باشد .

در بسیاری از آنها تصریح شده که امیرالمؤمنین نخستین آنها و حضرت مهدی علیه السلام آخرین آنها می باشد .(1)

ص: 248


1- 1 . این آمار با نگاهی گذرا به کتاب ارزشمند منتخب الأثر استخراج شده است .

اینها نمی از یم ، مشتی از خروار و اندکی از بسیار احادیث وارده از پیشوایان معصوم ، پیرامون آخرین حجت پروردگار بود که تنها به آمار شماری از آنها بسنده شد .

در اینجا یادآور می شویم که علاوه بر مجامع حدیثی شیعه ، بیش از 4000 عنوان کتاب مستقل پیرامون حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه تدوین شده و بسیاری از آنها در دسترس می باشد .(1)

در میان مجامع حدیثی فوق شماری از آنها به عنوان کتاب مرجع شناخته شده که به معرفی تعداد اندکی از آنها بسنده می کنیم :

کتاب های پایه و مرجع در حوزه مهدویت

1 . غیبت نعمانی ، از ابو عبداللّه محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانی ، مشهور به : « ابن ابی زینب » که در سال 342 ه . تألیف شده و شامل 500 حدیث معتبر با اسناد قابل اعتماد و استناد می باشد .

2 . کمال الدین و تمام النعمه ، از ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه ، مشهور به : « شیخ صدوق » متوفّای 381 ه . شامل 700 حدیث .

3 . غیبت شیخ طوسی ، از ابو جعفر محمد بن حسن طوسی ، متوفّای 460 ه . شامل 505 حدیث و استوارترین دلایل عقلی و نقلی در اثبات وجود اقدس آن کعبه مقصود .

4 . بحار الأنوار ، از علامه محمد باقر مجلسی ، متوفّای 1110 ه . در سه مجلد ، گسترده ترین متن حدیثی در حوزه مهدویت .

5 . منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر ، از آیت اللّه حاج شیخ لطف اللّه صافی ، از مراجع معاصر ، در سه مجلد ، شامل 1200 حدیث .

ص: 249


1- 2 . بیش از 2000 جلد از این آثار در کتابخانه شخصی نگارنده موجود است و کتاب شناسی توصیفی بیش از 2000 مجلد از آنها را در کتاب کتابنامه حضرت مهدی آورده ایم .
سیری در متون حدیثی صدر اسلام
اشاره

برخی از دشمنان قسم خورده اسلام برای تضعیف احادیث مهدویت به شبهه پراکنی پرداخته و اظهار کرده اند که احادیث مهدویت در عهد صفویه جعل شده اند ! !

برای رفع این تهمت از ریشه و بن ، به بررسی متون تدوین شده ، در قرن های اولیه ، و تألیف شده پیش از تاریخ میلاد مسعود آن قبله موعود می پردازیم :

الف ) قرن اول
اشاره

تنها کتاب حدیثی بر جای مانده از قرن اول هجری ، کتاب ارزشمند سلیم بن قیس هلالی متوفّای حدود 90 ه . می باشد .

سلیم بن قیس در حدود چهار سال پیش از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله دیده به جهان گشوده است .(1)

از بررسی دقیق روایات سلیم استفاده می شود که او در عصر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و خلیفه اول در مدینه نبوده است .

نخستین سرنخی که از اقامت او در مدینه در دست داریم به عهد خلیفه دوم مربوط می شود .

هنگامی که امیرمؤمنان علیه السلام به کوفه مهاجرت نمود و روز 12 رجب 36 ه . وارد کوفه شده ، آنجا را به عنوان پایتخت دولت علوی برگزید ،(2) سلیم نیز در کوفه رحل اقامت افکنده ، ملازم محضر مولا شده ، حوادث را به دقت دنبال کرده ، خطبه ها و نامه های امیرمؤمنان علیه السلام را بدون واسطه در کتاب خود روایت کرده است.(3)

ص: 250


1- 1 . در جنگ صفین سلیم بن قیس حضور فعال داشت . هنگامی که ابان بن ابی عیاش از او می پرسد : در جنگ صفین شما چند ساله بودید ؟ او در پاسخ می گوید : من در آن هنگام چهل ساله بودم . ( کتاب سلیم ، ص 176 ) . با توجه به آغاز جنگ صفین در روز پنجم شوال 36 ه . ( نصر بن مزاحم ، وقعة صفین ، ص 131 ) روشن می شود که تولد سلیم حدودا چهار سال قبل از هجرت بوده است .
2- 2 . نصر بن مزاحم ، وقعة صفین ، ص 3 .
3- 3 . کتاب سلیم ، ص 111 ، 115 ، 119 ، 124 ، 145 ، 153 ، 173 ، 177 ، 179 ، 197 .

وی رخدادهای صدراسلام را از افراد مورد اعتماد و استناد استماع کرده(1) سپس آنها را به عرض امیرمؤمنان علیه السلام رسانده ، پس از آنکه آن حضرت بر آنها صحه گذاشته ، در کتاب خود ثبت نموده است .

کلینی در کافی ، شیخ صدوق در فقیه ، شیخ طوسی در تهذیب و دیگر محدثان در آثار حدیثی خود بر کتاب سلیم اعتماد کرده ، احادیث آن را نقل کرده اند .(2)

جایگاه سلیم

سلیم بن قیس در محضر امیرمؤمنان علیه السلام بسیار مقرّب و به تصریح شیخ مفید در زمره شرطة الخمیس آن حضرت قرار داشت .(3)

سلیم به قدری در نزد اهل بیت تقرّب داشت که در مجلسی که امیرمؤمنان علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام وصیت می فرمود ، به او افتخار حضور ارزانی شده بود .(4)

به همین دلیل او مورد ایذاء دشمنان اهل بیت قرار داشت و هنگامی که حجاج بن یوسف در صدد قتل وی برآمد ، از کوفه فرار کرد ، به نواحی فارس رفت و در « نوبندجان »(5) به ابان بن ابی عیاش پناه برد .(6) و هنگامی که اجلش فرا رسید کتابش را به

ص: 251


1- 4 . کسانی که سلیم در کتاب خود روایت کرده عبارتند از : امیرمؤمنان ، امام حسن مجتبی ، امام حسین ، سلمان ، ابوذر ، مقداد ، عمار ، حذیفه ، محمد بن ابی بکر ، عبداللّه بن عباس ، عبداللّه بن جعفر ، براء بن عازب ، ابوسعید خدری و عبدالرحمن بن غنم .
2- 5 . بنگرید به : کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 297 ؛ شیخ طوسی ، تهذیب الأحکام ، ج 9 ، ص 176 ، ح 714 ؛ شیخ صدوق ، الفقیه ، ج 4 ، ص 139 ، ح 484 ؛ نعمانی ، الغیبة ، ص 68 - 84 .
3- 1 . شرطة الخمیس به سران ارتش و پیشگامان لشکر مولای متقیان علیه السلام گفته می شد . امیرمؤمنان با آنها شرط کرده بود که اگر آنها به وظیفه شرطة الخمیس عمل کنند ، حضرت نیز بهشت را برای آنها تضمین می کند . ( شیخ مفید ، الاختصاص ، ص 2 - 3 ) .
4- 2 . کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 297 ؛ شیخ صدوق ، الفقیه ، ج 4 ، ص 139 ، ح 484 .
5- 3 . نوبندجان نام شهری در 26 فرسخی شیراز بود ( حموی ، معجم البلدان ، ج 5 ، ص 307 ) و اینک با عنوان « نوبندگان » یکی از بخش های پنجگانه شهرستان فسا می باشد ، که از 13 ده تشکیل یافته ، مرکز دهستان نیز به همین نام شناخته می شود . ( دکتر محمد معین ، فرهنگ فارسی ، ج 6 ، ص 2149 ) .
6- 4 . شیخ طوسی از او به عنوان « ابان بن ابی عیاش فیروز ابو اسماعیل » یاد کرده ، او را از اصحاب امام سجاد ، î امام باقر و امام صادق بر شمرده است . ( شیخ طوسی ، الرجال ، ص 83 ، 106 ، 152 ) . برای شرح حال ، مصادر ترجمه و مقدار اعتبارش بنگرید به . مامقانی ، تنقیح المقال ، ج 3 ، ص 64 - 71 .

او سپرد و ابان تنها راوی کتاب او می باشد ،(1) ولی مرحوم نجاشی طریق دیگری برای نقل کتاب سلیم دارد که آن را در ضمن شرح حال سلیم آورده است .(2)

ابن ندیم در بخش آغازین فقهای شیعه از کتاب سلیم نام برده و آن را نخستین کتابی معرفی کرده که در جهان تشیع پدید آمده است .(3) ولی بی گمان کتاب ابورافع بر آن مقدم است ، جز اینکه نسخه ای از آن به دست ما نرسیده است .(4) و مقدم بر آن کتاب امیرمؤمنان علیه السلام می باشد .(5)

اعتبار کتب سلیم

ابوزینب محمد بن ابراهیم نعمانی ، در کتاب غیبت ، که در سال 342 ق . از تألیف آن پرداخته می نویسد :

در میان همه شیعیان ، از راویان حدیث و حاملان علم ، که از امامان معصوم علیهم السلام حدیث کرده اند ، اختلافی نیست در این که کتاب سلیم بن قیس هلالی یکی از بزرگترین کتاب های پایه و اصل می باشد و قدیمیترین کتابی است که حاملان حدیث آن را از پیشوایان اهل بیت روایت کرده اند . زیرا همه آنچه در این کتاب اصل آمده ، از شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام ، از سلمان ، مقداد ، ابوذر و امثال آنها ، از افرادی که پیامبر اکرم و امیرمؤمنان را درک کرده اند و از آنها بدون واسطه روایت کرده اند ، می باشد . این کتاب از آن کتاب های اصل است که شیعیان به آن مراجعه و اعتماد می کنند .(6)

ص: 252


1- 5 . علامه حلّی ، الرجال ، ص 83 .
2- 6 . نجاشی ، الرجال ، ص 8 .
3- 7 . ابن ندیم ، الفهرست ، ص 275 .
4- 8 . ابن شهرآشوب ، معالم العلماء ، ص 2 .
5- 9 . ابطحی ، تهذیب المقال ، ج 1 ، ص 158 .
6- 1 . نعمانی ، الغیبة ، ص 101 .

ابان بن ابی عیاش می گوید :

بعد از ارتحال سلیم بن قیس در همان سال به حج رفته ، به محضر امام زین العابدین علیه السلام مشرف شدم ، متن کامل کتاب سلیم را ملاحظه نمودند و فرمودند :

خداوند سلیم را رحمت کند ، او راست گفته ، همه اینها سخنان ما می باشد ، ما آنها را می شناسیم .(1)

وی بعدها به محضر امام باقر علیه السلام شرفیاب شده ، برخی از احادیث سلیم را برای آن

حضرت نقل کرده ، امام باقر علیه السلام آن را تصدیق فرموده است .(2)

حجت تاریخ شیخ آغا بزرگ تهرانی می فرماید : از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود :

مَنْ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ مِنْ شیعَتِنَا وَ مُحِبینَا کِتَابُ سُلیمِ بْنِ قَیْسِ الْهِلاَلی ، فَلیسَ عِنْدَهُ مِنْ أَمْرِنا شی ءٌ ، وَلاَ یَعْلَمُ مِنْ أَسْبَابنا شیئا ، وَهُوَ أَبَجدُ الشیعَةِ وَ هُوَ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِ آلِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله ؛

هر یک از شیعیان و دوستداران ما ، کتاب سلیم بن قیس را نداشته باشد ، چیزی از امر ما در نزد او نیست و چیزی از اسباب ما را نمیداند . این کتاب ابجد شیعه(3) و سری از اسرار آل محمّد علیهم السلام می باشد .(4)

ابن الغضائری آن را تضعیف کرده و ادعا نموده که در آن آمده است که امامان سیزده تن می باشند !(5)

آنچه ابن الغضائری به کتاب سلیم نسبت داده بی گمان در کتاب سلیم وجود ندارد ،

ص: 253


1- 2 . کتاب سلیم ، ص 11 ؛ حلّی ، مختصر بصائر الدرجات ، ص 40 .
2- 1 . شیخ طوسی ، اختیار معرفة الرجال ، ص 105 ، ح 167 .
3- 2 . « ابجد » نام نخستین صورت از صور هشتگانه حروف جمل ، به ترتیب حروف عبری آرامی است ، ابجد شیعه یعنی : الفبای معارف شیعه .
4- 3 . تهرانی ، الذریعة ، ج 2 ، ص 152 .
5- 4 . ابن الغضائری ، الرجال ، ص 63 ، رقم 55 .

آنچه در کتاب سلیم است این است که :

یک راهب نصرانی به نام « شمعون بن حمّون » به هنگام بازگشت امیرمؤمنان علیه السلام از جنگ صفین به محضر آن حضرت رسید . او کتابی در دست داشت که در آن نام 13 تن از فرزندان حضرت اسماعیل آمده بود . آنگاه به تفصیل از رسول اکرم ، امیرمؤمنان و یازده امام از تبار آنان یاد

شده است .(1)

احتمالاً ابن الغضائری در اثر شتابزدگی تعبیر : « ثَلاَثَةَ عَشَرَ رَجُلا مِنْ وُلْدِ اِسْمَاعِیلَ » را بد متوجه شده و یا به کتاب هبة اللّه بن احمد کاتب اعتماد کرده ، که جناب زید را به امامان افزوده و تعداد آنها را 13 تن دانسته و آن را به کتاب سلیم نسبت داده است .(2)

چنین مطلبی در کتاب سلیم وجود ندارد ، آنچه در کتاب سلیم آمده این است که پیامبر صلی الله علیه و آله در تفسیر آیه 77 از سوره حج فرمود :

خداوند در این آیه 13 انسان اراده فرموده ؛ من ، برادرم ( علی علیه السلام ) و 11 تن از تبار من .(3)

و این حدیث در کتب حدیث و تفسیر از کتاب سلیم روایت شده است .(4)

برای تحقیق بیشتر پیرامون استواری کتاب سلیم ، بنگرید به :

1 . علامه تهرانی ، الذریعه ، ج 2 ، 152 9- 15 .

2 . آیت اللّه خویی ، معجم رجال الحدیث ، ج 8 ، ص 216 - 228 .

3 . آیت اللّه ابطحی ، تهذیب المقال ، ج 1 ، ص 183 - 198 .

4 . سید احمد صفایی ، کشف الاستار ، ج 2 ، ص 123 - 132 .

ص: 254


1- 1 . سلیم بن قیس ، کتاب سلیم ، ص 116 .
2- 2 . نجاشی ، الرجال ، ص 440 ، رقم 1185 .
3- 3 . سلیم بن قیس ، کتاب سلیم ، ص 151 .
4- 4 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 1 ، ص 279 ؛ فیض کاشانی ، تفسیر صافی ، ج 5 ، ص 165 ؛ سید هاشم بحرانی ، تفسیر البرهان ، ج 6 ، ص 597 ؛ ابن المشهدی ، تفسیر کنز الدقایق ، ج 9 ، ص 152 .
احادیث حضرت مهدی علیه السلام در کتاب سلیم

پس از توضیح مختصر پیرامون کتاب سلیم و اشاره کوتاه به تاریخ زندگی او ، فرازهایی از احادیث مربوط به امام جن و انس حضرت مهدی موعود ( عج ) را از

کتاب سلیم بن قیس ، تنها اثر بازمانده از قرن اول هجری در اینجا می آوریم :

1 . سلیم بن قیس هلالی ، از جناب سلمان بدون واسطه روایت می کند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در بستر بیماری ، خطاب به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود :

وَ مِنَّا وَ الَّذِی نَفْسی بیدِهِ مَهْدی هَذِهِ الاُْمَّةِ ، الَّذی یَمْلاَُ اللَّهُ بِهِ الاَْرْضَ قِسْطا وَعَدْلاً ، کَما مُلِئَتْ ظُلْما و جَوْرا ؛(1)

سوگند به خدایی که جان من در دست اوست ، مهدی این امت ، که خداوند به وسیله او زمین را پر از عدل و داد کند ، آنگونه که پر از جور و ستم شده باشد ، از ماست .

2 . سلیم بن قیس ، از مولای متّقیان ، از پیامبر عالمیان حدیث مفصّلی پیرامون امامان نور روایت می کند ، در پایان خطاب به سلیم می فرماید :

مِنْهُمْ وَاللَّهِ یَا بَنِی هِلاَلَ مَهْدی هَذِهِ الاُْمَّةِ ، الَّذی یَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطا وَعَدْلا ، کَمَا مُلِئَتْ ظُلْما وَجَوْرا ، وَاللَّهِ اِنِی لاَءَعْرِفُ جَمیعَ مَنْ یُبَایِعُهُ بینَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ ، وَاَعْرِفُ اَسْمَاءَ الْجَمیعِ وَ قَبَائِلِهِمْ ؛(2)

ای فرزند هلال ، به خدا سوگند مهدی این امت از آنهاست ، همان مهدی که جهان را پر از عدل و داد کند ، همانگونه که پر از جور و ستم شده باشد ، به خدا سوگند من همه کسانی را که در میان رکن و مقام با او بیعت می کند می شناسم ، نام همه آنها و قبایل آنها را می دانم .

3 . سلیم بن قیس می گوید : به هنگام بازگشت از جنگ صفین سپاه امیرمؤمنان علیه السلام در نزدیکی دیر یک راهب نصرانی منزل کردند ، پیرمردی زیبا ، با وقار و خوش سیما

ص: 255


1- 1 . سلیم بن قیس ، کتاب سلیم ، ص 18 .
2- 2 . همان ، ص 65 .

از دیر بیرون آمد ، او شمعون بن حمون نام داشت و از تبار شمعون صفا ، از حواریون حضرت عیسی علیه السلام بود ، او کتابی در دست داشت ، به محضر پیشوای پرواپیشگان شرفیاب شد و از روی کتاب خود به تفصیل از فضایل و مناقب سیزده انسان که از تبار حضرت اسماعیل پدید می آیند ( حضرت پیامبر و دوازده امام علیهم السلام ) سخن گفت . در پایان از نزول حضرت عیسی و نماز خواندنش پشت سر آخرین امام نور گفت و گو نموده و افزود : عیسی علیه السلام می فرماید :

شما پیشوایانی هستید که شایسته نیست که احدی بر شما پیشی بگیرد .

پس او جلو می ایستد و نماز را به جماعت می خواند و عیسی علیه السلام پشت سر او در صف اول نماز می گذارد .

آنگاه به تفصیل از بعثت پیامبر اکرم ، وصایت امیرمؤمنان ، امامت نه تن از تبار امام حسین علیهم السلام سخن گفت و در پایان افزود :

آخِرُهُمُ الَّذِی یُصَلی عِیسی بْنُ مَریمَ خَلْفَهُ ... یَمْلاَُ جَمیعَ بِلادِ اللَّهِ قِسْطا وَعَدْلا، ویمْلِکُ مَا بینَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، حَتَّی یُظْهِرَهُ اللّه ُ عَلی الاَْدیانِ کُلِّها ؛(1)

آخرین آنها کسی است که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می خواند ... او همه ممالک خداوند را پر از عدل و داد نماید ، شرق و غرب جهان را تحت سیطره خود در می آورد ، تا خداوند او را بر همه ادیان پیروز گرداند .

4 . سلیم بن قیس که در جنگ صفین حضور داشت ، نامه معاویه به امیرمؤمنان علیه السلام و پاسخ آن حضرت به معاویه را به تفصیل نقل کرده ، در فرازی از آن مولای متقیان از خروج سفیانی و خسف لشکر سفیانی در سرزمین بیدا سخن گفته ، آنگاه در مورد یاران حضرت مهدی علیه السلام می نگارد :

ویبْعَثُ اللَّهُ لِلْمَهْدی أَقْوَاما یُجْمَعُونَ مِنَ الاَْرْضِ قُزَعَ کَقُزَعِ الْخَریفِ .

ص: 256


1- 1 . همان ، ص 115 - 117 .

وَاللَّهِ اِنِی لاَءَعْرِفُ أَسْماءَ هُمْ وَاسْمَ اَمیرِهِمْ وَ مُنَاخَ رِکَابِهِمْ ؛

خداوند برای حضرت مهدی علیه السلام اقوامی را برانگیخته می کند که همانند قطعات ابر پاییزی ، گروه گروه ، از اطراف زمین گردآوری می شوند . به خدا من اسامی آنها و اسم فرمانده آنها را می دانم و محل فرود آمدن مرکب هایشان را می شناسم .(1)

5 . سلیم بن قیس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت می کند که در یکی از خطبه های خود پیرامون خلقت نورانی خاندان خود فرمود :

اَلاَ وَنَحْنُ بَنُو عَبْدِ الْمُطَّلِبِ سَادَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ ، أَنَا وَ عَلیٌّ وَجَعْفَرُ وَ حَمْزَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسینُ وَ فَاطِمَةُ وَالْمَهْدی ؛

آگاه باشید که ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشت هستیم : من ، علی ، جعفر ، حمزه ، حسن ، حسین ، فاطمه و مهدی .(2)

ب ) قرن دوم
اشاره

بیشتر کتاب هایی که در قرن دوم هجری به رشته تحریر درآمده ، جزء کتب پایه و مرجع و به اصطلاح اصل می باشند .

اصل به کتابی گفته می شود که مؤلّف آن را از اثر مکتوب دیگری گردآوری نگرده باشد ، بلکه همه نصوص آن را از امام و یا راویانی که بی واسطه یا با واسطه از امام علیه السلام شنیده اند ، استماع کند و آن را بدون هیچ دخل و تصرفی در اثر خود ثبت نماید .

در میان اصحاب ائمّه 400 تن صاحب اصل بودند که بدون بهره گیری از آثار مکتوب ، متن مسموع خود را در کتابی گرد آورده بودند .

این چهارصد اصل به عنوان اصول اربعمائه شهرت یافته است .(3)

ص: 257


1- 1 . همان ، ص 160 .
2- 2 . همان ، ص 204 .
3- 1 . ابن شهرآشوب ، معالم العلماء ، ص 3 .

صاحبان اصل هرگز حدیثی را نقل به معنی نمی کردند ، بلکه عین الفاظ متن و سند را بدون هیچ تغییری در نوشتاری به رشته تحریر در می آوردند ، سپس نسخه خود را بر شیخ و استاد خود عرضه می کردند ، یا با نسخه او مقابله می نمودند و از او به دریافت اجازه نقل نایل می شدند .

از این رهگذر آنچه اصل نامیده می شود ، از لحاظ استواری متن بر دیگر مصنّفات برتری روشن دارد ، تا جایی که برخی از پیشگامان در علم حدیث ، روایت از غیر اصل را مجاز نمی دانستند و نبودن حدیثی را در یکی از اصول موجب تشکیک و تردید بر آن برمی شمردند .(1)

شیخ بهایی در کتاب مشرق الشمس در میان اموری که موجب می شد قدما حکم به صحت حدیث نمایند ، از امور زیر نام برده است :

1 . وجود حدیث در شماری از اصول چهارصد گانه مشهور و متداول در نزد آنها .

2 . تکرار یک حدیث در یک یا چند اصل با اسناد مختلف .

3 . وجود حدیث در اصل یکی از اصحاب اجماع .(2)

محقق داماد در این رابطه می فرماید :

صاحبان اصل تا حدیثی را از معصوم می شنیدند بدون تأخیر آن را در اصل خود ثبت می کردند ، و لذا وجود حدیث در یک اصل مورد اعتماد به تنهایی برای حکم کردن به صحّت حدیث در میان قدما کافی بود .(3)

راوی این بیان کتاب های موسوم به اصل در مقایسه با دیگر تألیفات در تصنیفات از نظر اعتماد ، استناد ، اطمینان به صدور آن از معصوم ، محفوظ بودن از دخل و تصرف ، حکم به صحّت و اثبات حجّیت برتری آشکار دارد .

ص: 258


1- 2 . برای اطلاع وسیع تر بنگرید به : علامه تهرانی ، الذریعه ، ج 2 ، ص 125 - 167 ؛ فرامرز حاج منوچهری ، دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، ج 9 ، ص 218 - 220 .
2- 3 . تهرانی ، الذریعه ، ج 2 ، ص 126 .
3- 1 . همان ، ص 127 ؛ میرداماد ، الرّواشح السماویه ، راشحه 29 .

صاحبان اصول هنگامی که به محضر معصومین علیهم السلام می رسیدند ، قلم و کاغذ با خود می بردند ، تا مطلبی از امام علیه السلام می شنیدند آن را ثبت می کردند .(1)

تعداد اصحاب ائمه که آثار مکتوب از خود به یادگار نهادند بالغ بر 4500 نفر می باشند .(2)

با توجه به کثرت اصحاب امام صادق علیه السلام که تعداد 4000 نفر از آنها را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید ، مشهور به ابن عقده ، متوفّای 332 ق . در کتاب رجال خود آورده و از هر یک حدیثی نقل کرده ،(3) و پژوهشگر معاصر شیخ عبدالحسین شبستری بیوگرافی 3759 تن از آنها را در سه مجلد گردآورده(4) و فقید علم و تحقیق علامه قزوینی(5) بالغ بر 5000 نفر از آنها را در دائرة المعارف ارزشمند خود با ذکر احادیث آنها یاد کرده است ؛ اگر همه آنها را صاحب اصل بدانیم ، تعداد صاحبان اصل از

اصحاب دیگر امامان در حدود 500 نفر خواهد بود .

در نتیجه بیشتر اصول چهارصد گانه به اصحاب امام صادق علیه السلام اختصاص خواهد یافت . لکن شیخ مفید قدس سره تصریح کرده که اصول چهارصد گانه مربوط به اصحاب امامان ، از امیرمؤمنان تا امام حسن عسکری علیهم السلام می باشد .(6)

ص: 259


1- 2 . سید بن طاووس ، مهج الدعوات ، ص 411 .
2- 3 . تهرانی ، الذریعه ، ج 2 ، ص 133 .
3- 4 . علامه حلّی ، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال ، ص 204 .
4- 5 . شبستری ، عبدالحسین ، الفائق فی رواة و اصحاب الامام الصادق علیه السلام ، در سه مجلد .
5- 6 . علامه سید محمد کاظم قزوینی ، متوفای 1415 ه . موسوعة الامام الصادق ، که بیش از 30 مجلد آن تا کنون منتشر شده ، دیگر مجلدات آن در دست انتشار است .
6- 1 . ابن شهرآشوب ، معالم العلماء ، ص 3 ؛ در مقابل بیان شیخ مفید قدس سره از برخی از شخصیت های برجسته جهان تشیع نقل شده که اصول اربعمائه را به اصحاب امام صادق علیه السلام اختصاص داده اند : علامه تهرانی از امین الاسلام طبرسی نقل فرموده که در کتاب اعلام الوری فرموده : 400 نفر از مشهورین اهل دانش از امام صادق علیه السلام حدیث روایت کرده ، از پاسخ های آن حضرت در مسائل ، 400 کتاب تألیف کرده ، آنها را « اصول » نامیده اند . این 400 اصل را اصحاب امام صادق و اصحاب فرزندش امام کاظم علیهم السلام روایت کرده اند . ( تهرانی ، الذریعة ، ج 2 ، ص 129 ) . محقق حلی نیز در این رابطه می فرماید : از پاسخ های امام صادق علیه السلام چهارصد کتاب توسط چهارصد نفر نوشته شد که آنها را اصول نام نهادند . ( محقق ، المعتبر ، ج 1 ، ص 26 ) . مرحوم شهید نیز می نویسد : از پاسخ های امام صادق علیه السلام چهارصد کتاب توسط چهارصد نفر تألیف شده و از شاگردان معروف آن حضرت تعداد هزار نفر گردآوری شده اند . ( شهید اول ، الذکری ، ص 6 ) .
سرگذشت اصول اربعمائه

در میان بیش از 4500 کتاب اصل و پایه که از اصحاب ائمه علیهم السلام به یادگار مانده ، تعداد 400 اصل از آنها اعتبار ، اشتهار و رواج خاصی برخوردار شده به اصول اربعمائه معروف گشته است .

همه اصول چهارصد گانه تا قرن سوم و چهارم موجود بود و تقریبا همه احادیث آنها در چهار کتاب پایه و مرجع که کتب اربعه معروف هستند(1) با ترتیب و تبویت خاصی در باب های مناسب خود آمده است .

اولین فاجعه ای که بر کتب شیعه و اصول اربعمائه پیش آمد حادثه دلخراش آتش سوزی کرخ بغداد در سال 448 ق . بود ، که همه کتاب های موجود در کتابخانه شیخ طوسی و کتابخانه شاپور کرخ در آتش کین سوخت .(2)

ص: 260


1- 2 . کتب اربعه عبارتند از : 1 ) کافی شریف ، تألیف : محمد بن یعقوب کلینی ، متوفای 329 ه . 2 ) من لایحضرة الفقیه ، تألیف : محمد بن علی بن حسین بن بابویه ، مشهور به شیخ صدوق ، متوفای 381 ه . 3 ) تهذیب 4 ) استبصار ، تألیف : شیخ الطائفة ، محمد بن الحسن ، مشهور به شیخ طوسی ، متوفای 460 ه .
2- 3 . خوشبختانه این فاجعه هنگامی رخ داد که شیخ طوسی از تألیف کتاب تهذیب و استبصار پرداخته بود و احادیث موجود در اصول را در آن دو کتاب گردآورده بود ( تهرانی ، الذریعة ، ج 2 ، ص 134 ) . این فاجعه هنگامی رخ داد که طغرل بک به قصد نابود کردن حکومت شیعیان ( آل بویه ) وارد بغداد شد ( ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 30 ، ص 22 ، حوادث سال 447 ق . ) . در آن ایام کرخ بغداد کلا شیعه بودند ، حتی یک نفر غیر شیعه در آنجا یافت نمی شد ( حموی ، معجم البلدان ، ج 4 ، ص 448 ) . در این فاجعه سپاهیان طغرل حوادث خونباری پدید آوردند و از هیچ جنایتی دریغ نکردند ( ذهبی ، همان ، ص 26 ) . در این فاجعه بیش از 80000 جلد کتاب نفیس در کتابخانه شیخ طوسی و بیش از 10000 جلد کتاب نفیس در کتابخانه شاپور بن اردشیر وزیر بهاءالدوله ، پسر عضدالدوله طعمه حریق شد . ( علی دوانی ، هزاره شیخ طوسی ، ص 18 ) . به دنبال این فاجعه بود که شیخ طوسی از بغداد خارج شده به نجف اشرف شرفیاب شد ( ابن کثیر ، البدایة و النهایة ، ج 12 ، ص 69 ، 97 ) و حوزه علمیه نجف اشرف را در کنار حرم مطهر امیرمؤمنان علیه السلام بنیاد نهاد .

قسمت عمده اصول اربعمائه به دست ابن ادریس و سید ابن طاووس رسیده ، آنها در تألیف مستطرفات و کشف المحجه از آنها بهره برده اند ، ولی بعدها بیشتر آنها از بین رفته است .

حجت تاریخ ، علامه تهرانی گزارش 117 اصل از اصول چهارصد گانه را با معرفی پدید آورندگان آنها آورده است .(1)

بقایای اصول اربعمائه

جای بسی خوشوقتی است که تعداد 16 اصل از اصول چهارصد گانه در طول قرون و اعصار ، از حوادث خانمان سوز جان سالم به در برده تا زمان ما بدون هیچ کم و کاستی باقی مانده است .

غالب این اصول شانزده گانه از روی نسخه ای استنساخ شده که توسط منصور بن حسن بن حسین آبی ، به سال 374 ق . از روی دستنویس محمد بن الحسن قمی استنساخ شده ، که او نیز از ابومحمد هارون بن موسی تلعکبری روایت نموده است .(2)

این اصول شانزده گانه توسط علامه حاج شیخ حسن مصطفوی در 171 صفحه در تهران چاپ و منتشر شده است .

نسخه این کتاب در اختیار علامه مجلسی بوده و مورد استفاده او در تألیف بحارالانوار بوده است .(3)

علامه تهرانی به هنگام گزارش هر یک از این اصول تصریح کرده که نسخه آن تا زمان ما عینا باقی مانده است .

علامه تستری نیز هر یک از آنها را در ضمن شرح حال صاحبانش معرفی کرده و تصریح نموده که نسخه آن را در کتابخانه جزایری شوشتر مشاهده کرده است .

ص: 261


1- 1 . تهرانی ، الذریعه ، ج 2 ، ص 135 - 167 .
2- 2 . تهرانی ، همان ، ص 163 ؛ الاصول الستة عشر ، ص 13 ، 19 ، 41 ، 58 ، 97 ، 132 ، 169 .
3- 3 . مجلسی ، بحارالانوار ، ج 1 ، ص 43 .
سیمای موعود در اصول موجود
اشاره

اینک ما تعدادی از احادیث حضرت مهدی علیه السلام را از این اصول بر جای مانده از قرن دوم که همگی از اصحاب امام صادق علیه السلام می باشند ، نقل می کنیم :

1 . اصل زید زرّاد

مقدم علمای رجال مرحوم نجاشی می نویسد : زید زرّاد اهل کوفه بود و از امام صادق علیه السلام روایت کرده است .

آنگاه سلسله سندش را از طریق ابن ابی عمیر به کتاب او می شمارد .(1)

ابن الغضائری نیز تصریح می کند که کتاب او توسط ابن ابی عمیر روایت شده است .(2)

ابن ابی عمیر از اصحاب اجماع می باشد(3) و لذا روایت کردن او از زید زرّاد بر اعتبار ، شخصیت و وثاقت او می افزاید و بر اهمیت اصل او دلالت می کند .

خوشبختانه اصل او عینا تا زمان ما باقی مانده است .(4)

زید زرّاد در این اصل خود می نویسد : من به امام صادق علیه السلام عرض کردم : می ترسم که ما از زمره مؤمنان نباشیم ! فرمود : چرا ؟ گفتم : برای اینکه ما در میان خود کسی را نمی یابیم که برادر دینی اش در نزد او از درهم و دینار عزیزتر باشد ، بلکه درهم و

دینار در نزد ما از برادری که رشته ولایت امیرمؤمنان علیه السلام بین ما و او پیوند داده است ، عزیزتر می باشد . فرمود :

کَلا اِنَّکُمْ مُؤْمِنُونَ ، وَ لَکِنْ لاَتَکْمُلُونَ ایمَانَکُمْ حَتَّی یَخْرُجَ قَائِمُنَا ، فَعِنْدَهَا

ص: 262


1- 1 . نجاشی ، الرجال ، ص 175 ، رقم 461 .
2- 2 . ابن الغضائری ، الرجال ، ص 62 ، رقم 53 .
3- 3 . اصحاب اجماع به کسانی گفته می شود که اصحاب امامیه اجماع کرده اند که سند هر حدیثی اگر تا به آنها صحیح باشد ، دیگر نیازی به بررسی نیست ، زیرا آنها ملتزم هستند که هرگز از افراد ضعیف روایت نکنند ، یکی از آنها محمد بن ابی عمیر است . ( شیخ طوسی ، اختیار معرفة الرجال ، ص 556 ، رقم 1050 ) .
4- 4 . تهرانی ، الذریعه ، ج 2 ، ص 151 .

یَجْمَعُ اللَّهُ اَحْلامَکُمْ ، فَتَکُونُونَ مُؤْمِنینَ کَامِلینَ ؛(1)

نه شما نیز مؤمن هستید ، لکن ایمان شما به حد کمال نمی رسد تا هنگامی که قائم ما ظهور کند ، در آن هنگام خداوند عقل های شما را گرد می آورد ، پس مؤمن کامل می شوید .

2 . اصل درست بن ابی منصور

شیخ طوسی از او نام برده و طریق خودش را به کتاب او برشمرده ،(2) نجاشی نیز از او یاد کرده و کتابش را از طریق ابن ابی عمیر روایت کرده است(3) چنانکه قبلا یادآور شدیم روایت کردن ابن ابی عمیر از او بر اعتبار وثاقت او می افزاید .

درست بن ابی منصور با یک واسطه از معلی بن خنیس روایت کرده که از محضر امام صادق علیه السلام پرسیدم : آیا قائم علیه السلام برخلاف سیره امیرمؤمنان علیه السلام رفتار می کند ؟ فرمود : آری ، معلی پرسید : برای چه ؟ فرمود :

لاَِنَّ عَلیا سَارَ بِالنَّاسِ سیرَةً وَ هُوَ یَعْلَمُ اَنَّ عَدُوَّهُ سَیَظْهَرُ عَلی وَلیهِ مِنْ بَعْدِهِ ، وَاِنَّ الْقَائِمَ اِذَا قامَ لیسَ اِلاَّ السیفَ ؛(4)

زیرا علی علیه السلام می دانست که پس از او دشمن بر دوستان او چیره می شود و لذا با

شیوه خاصی با آنها رفتار نمود ، ولی چون قائم علیه السلام قیام کند ، چیزی جز شمشیر نخواهد بود .

به طوری که پژوهشگران معاصر یادآور شده اند این حدیث در مورد آن عده از دشمنان اهل بیت می باشد که در مقابل آن حضرت ایستادگی می کنند و به روی آن حضرت اسلحه می کشند ،(5) چنانکه در روایات فراوان آمده سیره حضرت مهدی علیه السلام

ص: 263


1- 1 . الاصول الستة عشر ، اصل زید زرّاد ، ص 6 .
2- 2 . شیخ طوسی ، الفهرست ، ص 126 ، رقم 288 .
3- 3 . نجاشی ، الرجال ، ص 162 ، رقم 430 .
4- 4 . الاصول الستة عشر ، اصل درست بن ابی منصور ، ص 164 .
5- 1 . گروه تحقیق ، معجم الحادیث الامام المهدی ، ج 4 ، ص 40 ، ذیل حدیث 1107 .

همان سیره امیرمؤمنان علیه السلام می باشد .(1)

3 . اصل جعفر بن محمد بن شریح حضرمی

شیخ طوسی از او و کتابش نام برده(2) و نجاشی در طریق خود به حمید بن شعیب از او نام برده است .(3)

وی با سلسله اسنادش از امام باقر علیه السلام روایت کرده که خطاب به جابر بن یزید جعفی فرمود :

یَا جَابِرُ اِنَّ لِبَنی الْعَبَّاسِ رَایِةً وَلِغیرِهِمْ رَایَات ، فَاِیَّاکَ ، ثُمَّ اِیَّاکَ ثَلاَثا حَتّی تَری رَجُلا مِنْ وُلْدِ الْحُسینِ علیه السلام یُبَایَعُ لَهُ بینَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ ، مَعَهُ سِلاَحُ رَسُولِ اللّه ِ ، وَ مِغْفَرُ رَسُولِ اللّه ِ ، وَدِرْعُ رَسُول اللّه ِ ، وَسیفُ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ؛(4)

ای جابر برای بنی عباس پرچمی است ، برای دیگران نیز پرچمهایی است ، دور باش ، باز هم دور باش سه بار فرمود تا مردی را از فرزندان امام

حسین علیه السلام ببینی که در میان رکن و مقام با او بیعت کنند ، اسلحه ، کلاه خود ، زره و شمشیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با او باشد .

4 . اصل ابوسعید عباد عصفری

نجاشی از او یاد کرده و طریق خودش را برای نقل از این کتاب برشمرده است .(5)

وی در این کتاب هیچ حدیثی را بدون واسطه از امام علیه السلام روایت نکرده ، بلکه همه احادیث خود را با یک یا دو واسطه از امام سجاد ، امام باقر و امام صادق علیه السلام روایت کرده است .

ص: 264


1- 2 . امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرماید : ان قائمنا اذا قام لبس لباس علی علیه السلام و سار بسیرته : قائم ما هنگامی که قیام کند جامه علی علیه السلام را در بر می کند و با سیره آن حضرت رفتار می کند . ( کلینی ، کافی ، ج 6 ، ص 444 ) .
2- 3 . شیخ طوسی ، الفهرست ، ص 93 ، رقم 148 .
3- 4 . نجاشی ، الرجال ، ص 133 ، رقم 341 .
4- 5 . الاصول الستة عشر ، اصل جعفر بن محمد بن شریح حضرمی ، ص 79 .
5- 1 . نجاشی ، الرجال ، ص 293 ، رقم 793 .

با توجه به روایت او از عمر بن ابی المقدام ثابت بن هرمز ، که از امام سجاد علیه السلام روایت می کند(1) معلوم می شود که او در قرن دوم می زیسته ، و ربطی به عباد بن یعقوب رواجنی ( متوفّای 250 ق . ) ندارد .(2)

ابو سعید عباد عصفری از طریق امام باقر علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت می کند که فرمود :

مِنْ وُلْدی اَحَدَ عَشَرَ نَقِیبا نَجیبا مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ ، آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ ، یَمْلاَُهَا عَدْلا کَمَا مُلِئَتْ جَورا ؛(3)

یازده تن نقیب ، نجیب ، محدث و فرزانه از فرزندان من هستند ، که آخرین آنها قائم به حق است که زمین را پر از عدل کند ، همان گونه که پر از ستم باشد .

ج ) احادیث غیبت در آثار بر جای مانده از دوران پیش از غیبت
اشاره

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پیشوایان معصوم علیهم السلام در صدها حدیث ، از غیبت آخرین امام

نور خبر داده اند و هنگامی که این خبرها به حقیقت پیوسته و آن امام نور پس از شهادت پدر بزگوارش امام حسن عسکری علیه السلام (4) در پشت پرده غیبت قرار گرفته ، هر یک از این حدیث ها ، یکی از معجزات آن پیشوای معصوم به شمار آمده است .(5)

با توجه به شبهه افکنی خفاشان کوردل ، که تاب دیدن فروغ جهان تاب آفتاب

ص: 265


1- 2 . همان ، ص 290 ، رقم 777 .
2- 3 . بسیاری از تراجم نگاران « عباد عصفری » را با « عباد بن یعقوب رواجنی » خلط کرده اند ( سید احمد صفائی ، کشف الاستار ، ج 2 ، ص 265 ؛ محمد حسین جلالی ، فهرس التراث ، ج 1 ، ص 264 ) ولی شیخ طوسی به تعدد آنها توجه داشته به عنوان دو نفر آورده و تصریح کرده که رواجنی از اهل سنت بوده است . ( شیخ طوسی ، الفهرست ، ص 192 ، رقم 540 و 541 ) .
3- 4 . الاصول الستة عشر ، اصل ابی سعید عباد العصفری ، ص 15 .
4- 1 . شهادت امام حسن عسکری علیه السلام روز هشتم ربیع الاول 260 هجری واقع شد . ( کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 420 ؛ شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 313 ؛ شیخ طوسی ، تهذیب الأحکام ، ج 6 ، ص 92 ؛ ابن فتّال ، روضة الواعظین ، ج 1 ، ص 565 ؛ طبرسی ، إعلام الوری ، ج 2 ، ص 131 ؛ ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابیطالب ، ج 4 ، ص 455 ) .
5- 2 . و لذا ابونعیم احادیث غیبت را در کتاب دلائل النبّوة به عنوان معجزات رسول اکرم صلی الله علیه و آله آورده است .

امامت را ندارند ، یکی از آثار برجسته تدوین شده پیش از غیبت و امامت آن حضرت را در این فصل بررسی نموده ، احادیث غیبت آن را به عنوان سندی زنده بر بطلان شبهات ایادی ابلیس نقل می کنیم .

قرعه فال به نام فضل بن شاذان افتاد و علت گزینش کتاب ایشان این بود که :

اولا : او شخصیت برجسته قرن سوم هجری است .

ثانیا : مورد تأیید رسمی امام حسن عسکری علیه السلام است .

ثالثا : آثارش جامعترین ، جالترین و پربارترین اثر برجای مانده از قرن سوم هجری است .

رابعا : تاریخ وفاتش معلوم است و اختلافی در آن نیست .

جایگاه فضل بن شاذان

فرزانه زمان ، یگانه دوران ، پیشوای اهل ایمان ، افتخار خطه خراسان ، فضل بن شاذان علیه الرحمة والغفران از پیشگاه چهار معصوم کسب فیض کرده ، در برابر ده ها محدث زانو زده ، از خرمن علمی فرهیختگان زمان خود خوشه ها چیده ، اندوخته های علمی خود را در 180 تألیف گرانبها گردآورده ،(1) حداقل 6 مجلد از آنها را به حوزه مهدویت اختصاص داده است .

از امام حسن عسکری علیه السلام در حق فضل بن شاذان سه تعبیر بلند ، و در واقع سه مدال

افتخار ، صادر شده که هر سه تعبیر را مرحوم کشی در رجال خود با سلسله اسنادش آورده ، و شیخ طوسی آنها را در گزیده رجال کشی نقل فرموده است . و اینک متن تعبیر امام علیه السلام :

1 . امام حسن عسکری علیه السلام به هنگام مشاهده یکی از تألیفات ارزشمند فضل بن شاذان فرمود :

أَغْبِطُ أهْلَ خُرَاسَانَ بِمکَانِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ ، وَکَوْنِهِ بینَ أظْهُرِهِمْ ؛(2)

ص: 266


1- 3 . نجاشی ، الرجال ، ص 307 ، رقم 840 .
2- 1 . شیخ طوسی ، اختیار معرفة الرجال ، ص 542 ، رقم 1027 ؛ ابن داود ، الرجال ، ص 151 ؛ ابن شهرآشوب ، معالم العلماء ، ص 90 ؛ آیت اللّه خویی ، معجم رجال الحدیث ، ج 13 ، ص 293 .

من به حال اهل خراسان غبطه می خورم که شخصیتی چون فضل بن شاذان در میان آنهاست .

2 . امام حسن عسکری علیه السلام کتاب یومٌ و لیله فضل بن شاذان را صفحه به صفحه ملاحظه نموده ، فرمودند :

هَذَا صَحیحٌ یَنْبَغی أنْ یُعْمَلَ بِهِ ؛(1)

این کتاب صحیح است و شایسته است که به آن عمل شود .

3 . چند روز پیش از شهادت امام حسن علیه السلام گروهی از اهالی نیشابور در سامرا به محضر امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب شد ، امام علیه السلام از احوال فضل بن شاذان جویا شدند ، اظهار کردند که الحمدللّه حالش خوب بود ، امام علیه السلام سه بار فرمود :

رَحِمَ اللَّهُ الْفَضْلَ ؛(2)

خداوند فضل را رحمت کند .

هنگامی که آنها به خراسان بازگشتند و به نیشابور رسیدند مطلع شدند که در همان ایام فضل بن شاذان دیده از جهان فروبسته است .(3)

پس از نقل تعبیرهای بسیار بلند امام حسن عسکری علیه السلام نیازی به نقل سخنان علمای رجال نیست ، فقط به شماری از آنها اشاره می کنیم :

1 . جلالت قدر او مشهورتر از آن است که ما او را وصف کنیم .(4)

2 . او رئیس طائفه امامیه است و بزرگوارتر از آن است که کسی بر او خرده بگیرد .(5)

ص: 267


1- 2 . شیخ طوسی ، همان ، ص 538 ؛ سید بن طاووس ، التحریر الطاووسی ، ص 455 ؛ تهرانی ، مصفی المقال ، ص 361 ؛ محدث قمی ، سفینة البحار ، ج 7 ، ص .101
2- 3 . شیخ طوسی ، همان ، ص 542 ؛ سید بن طاووس ، همان ، ص 459 ؛ شوشتری ، مجالس المؤمنین ، ج1 ، ص 400 .
3- 1 . مجلسی ، بحارالانوار ، ج 50 ، ص 300 ؛ مامقانی ، تنقیح المقال ، ج 2 ، ص 9 .
4- 2 . نجاشی ، الرجال ، ص 307 ، رقم 840 .
5- 3 . علامه حلی ، الرجال ، ص 133 .

3 . همه رجالیون او را توثیق نموده ، از جلالت قدرش سخن گفته اند .(1)

4 . همه ارباب تراجم بر جلالت قدرش اتفاق کلمه دارند .(2)

5 . جلالت قدر او چون خورشید نیمروز واضح و آشکار است ، دیگر نیازی به اقامه بینه و برهان ندارد .(3)

فضل بن شاذان به محضر چهار امام ( امام رضا تا امام حسن عسکری علیه السلام ) شرفیاب شده و از همه آن بزرگواران به شرف دریافت حدیث مفتخر شده است .(4)

آثار پربار فضل بن شاذان

مرحوم نجاشی از گنجی(5) نقل کرده که تعداد کتاب هایی که فضل بن شاذان به رشته

تحریر درآورده به 180 مجلد می رسد .(6)

آنگاه نجاشی عناوین 48 مجلد از آنها را ثبت کرده است .(7)

برای آشنایی با قدرت علمی ، استواری بیان ، زیبایی تعبیر ، گیرایی سخن و نیروی استدلال ایشان یک نگاه اجمالی به کتاب الایضاح کافی است .(8)

ص: 268


1- 4 . مامقانی ، تنقیح المقال ، ج 2 ، ص 9 ( چاپ سنگی ) .
2- 5 . قزوینی ، الامام الهادی من المهد الی اللحد ، ص 361 .
3- 6 . خیابانی ، ریحانة الأدب ، ج 8 ، ص 41 .
4- 7 . نجاشی ، الرجال ، ص 307 ؛ شیخ طوسی ، الرجال ، ص 420 و 434 ؛ علامه ، الرجال ، ص 133 ؛ ابن داود ، الرجال ، ص 151 ؛ تفرشی ، نقد الرجال ، ص 267 ؛ شرف الدین ، تأسیس الشیعة ، ص 377 ؛ همان ، عیون الرجال ، ص 69 .
5- 8 . مظنور از گنجی ، ابوالقاسم یحیی بن زکریا می باشد که در اواخر قرن دوم دیده به جهان گشوده و در اوایل قرن چهارم دیده از جهان فروبسته است . تلعکبری به سال 318 ق . از او روایت کرده که در آن تاریخ 120 ساله بوده است . ( تهرانی ، مصفی المقال ، ص 361 ) .
6- 1 . نجاشی ، الرجال ، ص 307 .
7- 2 . نجاشی ، همان .
8- 3 . این کتاب با تحقیقات ارزشمند پژوهشگر فقید ، مرحوم محدث ارموی ، در 727 صفحه وزیری ، از سوی دانشگاه تهران انتشار یافته است .

فضل بن شاذان تعدادی از آثار خود را به حوزه مهدویت اختصاص داده ، کتاب های ارزشمندی در این رابطه از خود به یادگار نهاده که از آن جمله است :

1 . اثبات الرّجعة

2 . اثبات الغیبة

3 . القائم ( عج )

4 . الملاحم

5 . التّنبیه من الحیرة و التّیه

6 . حذو النّعل بالنّعل(1)

با توجه به تاریخ درگذشت فضل بن شاذان در سال 260 هجری ، اندکی قبل از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام (2) کتاب های ایشان از اهمیت خاصی برخوردار است ، زیرا پیش از آنکه حضرت مهدی علیه السلام به امامت برسد و دوران غیبت صغری آغاز شود.(3) فضل بن شاذان دیده از جهان فرو بسته و اغلب آثارش پیش از ولادت امام

ص: 269


1- 4 . نجاشی ، الرجال ، ص 307 ؛ ابن شهر آشوب ، معالم العلماء ، ص 90 ؛ بغدادی ، هدیة العارفین ، ج 1 ، ص 817 .
2- 5 . در منابع فراوان تصریح شده که فضل بن شاذان به سال 260 وفات کرده ( شیخ طوسی ، اختیار معرفة الرجال ، ص 543 ، رقم ، 1028 ؛ خیابانی ، ریحانة الادب ، ج 8 ، ص 41 ؛ زرکلی ، الأعلام ، ج 5 ، ص 149 ، تهرانی ، الذریعة ، ج 1 ، ص 93 ) و در کتب تراجم تصریح شده که امام حسن عسکری علیه السلام برای او طلب مغفرت نموده ، هنگامی که حاضران به نیشابور بازگشته اند معلوم شده که فضل بن شاذان در همان ایام در گذشته بود . ( شیخ طوسی ، همان ، ص 538 ، رقم 1023 ؛ تستری ، قاموس الرجال ، ج 8 ، ص 408 ) روی این بیان ایشان در اوایل سال 260 هجری ، چند روزی قبل از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام دیده از جهان فروبسته است .
3- 6 . پایان غیبت صغری دقیقا روز 15 شعبان 329 هجری می باشد ، زیرا در توقیعی که روز نهم شعبان 329 ق . از ناحیه مقدسه به آخرین سفیر ، علی بن محمد سمری صادر شده ، به صراحت آمده است که شش روز بعد تو از دنیا خواهی رفت ، کسی را به جای خود تعیین نکن ، دیگر غیبت کامل فرا رسید ، و ایشان شش روز بعد ، روز 15 شعبان 329 ق . درگذشت ( شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 516 ؛ شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 395 ؛ طبرسی ، الاحتجاج ، ج 2 ، ص 478 ) ولی در مورد آغاز غیبت صغری از معصوم علیه السلام چیزی به صورت صریح نرسیده ، برخی از بزرگان آغاز غیبت صغری را از روز ولادت حضرت حجت عجل اللّه فرجه الشریف ، یعنی از روز 15 شعبان 255 ق . دانسته اند ، ( شیخ مفید ، الارشاد ، ج 2 ، ص 340 ؛ طبرسی ، اعلام الوری ، ج 2 ، ص 259) . روی این حساب مدت غیبت صغری دقیقا 74 سال می شود . ( از نیمه شعبان 255 تا نیمه شعبان 329 ق . ) ولی علامه مجلسی پس از نقل کلام طبرسی می نویسد : ظاهر این است که آغاز غیبت صغری را از آغاز امامت آن حضرت تا روز وفات سمری باید محاسبه کنیم و در این صورت کمتر از 70 سال می شود ، زیرا ابتدای امامت آن حضرت از روز هشتم ربیع الاول 260 ه . ق . و وفات سمری روز نیمه شعبان 328 ق . می باشد ( مجلسی ، بحارالانوار ، ج 51 ، ص 366 ) . ولی شیخ طوسی تصریح کرده که وفات علی بن محمد سمری روز 15 شعبان 329 ق . بود ( طوسی ، الغیبة ، ص 394 ) و یقینا 329 صحیح است ، زیرا وفات سمری بعد از علی بن بابویه می باشد و علی بن بابویه در سال تناثر نجوم (329) وفات کرده است . ( نجاشی ، الرجال ، ص 262 ، رقم 684 ) روی این بیان مدت غیبت صغری 69 سال و 5 ماه و یک هفته خواهد بود ( از هشتم ربیع الاول 260 تا نیمه شعبان 329 ) . هدف از این تفصیل ، بیان این معنی بود که تاریخ رحلت فضل بن شاذان پیش از آغاز غیبت صغری بود و لذا کتاب اثبات الغیبة ایشان از اهمیت خاصی برخوردار می باشد .

غایب به رشته تحریر درآمده است . زیرا به هنگام درگذشت ایشان تنها چهار سال و نیم از تولد خورشید امامت می گذشت .

حتی اگر فرض کنیم که آثار ایشان در آخرین روزهای عمر شریفش به رشته تحریر درآمده باشد ، باز هم پیش از آغاز غیبت صغری می باشد و لذا از اهمیت ویژه ای برخوردار است .

سرگذشت کتاب اثبات الرجعة

کتاب ارزشمند اثبات الرجعة نه قرن تمام در دست محدثان بود ، هر محدثی در حد توان از آن بهره مند می شد ، تا در قرن نهم نسابه پر آوازه سید علی نیلی نجفی(1) آن را تلخیص کرده ، تعداد 20 حدیث از آن برگزید .

گزینش نیلی از اثبات الرجعة به دست شیخ حر عاملی رسیده ، شیخ حر آن را با خط خود استنساخ نموده و با اصل آن مقابله کرده است .

دستنویس شیخ حر در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است .(2)

ص: 270


1- 1 . سید علی بن عبدالکریم نیلی ، شاگرد فخرالمحققین ( م : 771 ق . ) و استاد ابن فهد ( م : 841 ق . ) صاحب منتخب الانوار المضیئة .
2- 2 . محمّد آصف فکرت ، فهرست الفبایی کتب خطی ، ج 13 ، ص 17 .

نسخه دیگری از آن با دست خط و تملک شیخ حر در کتابخانه مرحوم آیت اللّه حکیم در نجف اشرف موجود است .(1)

این رساله در مجله تراثنا با تحقیق باسم موسوی به طبع رسیده است .(2)

متن کامل اثبات الرجعة تا قرن دوازدهم هجری از حوادث روزگار جان سالم به در برده ، به دست سید محمد میرلوحی ( معاصر علامه مجلسی ) رسیده است .(3)

میرلوحی 40 حدیث از آن برگزیده ، کتابی به نام کفایة المهتدی تألیف نموده است . از این کتاب نسخه های خطی فراوانی موجود است از جمله در کتابخانه های :

1 . الزّهراء ، اصفهان ، در ضمن مجموعه ای به شماره 102 - 107 .

2 . وزیری یزد ، به شماره 1655 .(4)

3 . مجلس(5)

4 . محدث ارموی

5 . آیت اللّه بروجردی ، نجف اشرف .(6)

6 . مرکزی دانشگاه ، به شماره 619 ( در ضمن کتب اهدایی سید محمد مشکات ) .

اصل کتاب اثبات الرجعة به دست ما نرسیده ، ولی احادیث آن در ضمن مجامع حدیثی ، چون : غیبت شیخ طوسی ، ارشاد مفید ، اثبات الهداة شیخ حر عاملی ، بحارالانوار علامه مجلسی ، اربعین خاتون آبادی ، و کفایة المتهدی میرلوحی به دست ما رسیده است .(7)

ص: 271


1- 1 . ایرج افشار و محمد تقی دانش پژوه ، نسخه های خطی ، دفتر پنجم ، ص 424 .
2- 2 . مجله تراثنا ، سال چهارم ، شماره دوم ( مسلسل 15 ) ص 433 - 462 .
3- 3 . میرمحمد میرلوحی پیش از سال 1000 دیده به جهان گشوده ، بعد از 1083 ه . دیده از جهان فروبسته است . ( تهرانی ، طبقات اعلام الشیعه ، قرن 11 ، ص 480 ) .
4- 4 . محمد شیروانی ، فهرست نسخه های خطی کتابخانه وزیری ، ج 2 ، ص 448 .
5- 5 . فهرست کتابخانه مجلس ، ج 3 ، ص 60 - 62 .
6- 6 . تهرانی ، الذریعه ، ج 18 ، ص 101 .
7- 7 . نگارنده براساس نسخه کتابخانه الزهرا ، آستان قدس و کتابخانه الهیات مشهد مقدس ، چهل حدیث برگزیده ، در سال 1415 ه . تحت عنوان : چهل حدیث از غیبت فضل بن شاذان منتشر نمود .

با توجه به اهمیت خاص اثبات الرجعه فضل بن شاذان ، شماری از احادیث غیبت

را از این کتاب نقل می کنیم :

احادیث غیبت در اثر برجای مانده از پیش از دوران غیبت

با توجه به تاریخ رحلت فضل بن شاذان در سال 260 ه . یعنی پیش از وقوع غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ، شماری از احادیث غیبت را از کتاب اثبات الرجعة به وسیله کتاب کفایة المهتدی نقل می کنیم :

1 . فضل بن شاذان ، از عبدالرحمن بن ابی نجران ، از عاصم بن حمید ، از بوحمزه ثمالی ، از امام باقر علیه السلام روایت کرده ، که رسول اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرموده :

ای علی ، قریش به زودی کینه های درونی اش را نسبت به تو آشکار می کند ، همگی با اتفاق کلمه برای ظلم و شکست تو برخیزند ، اگر یار و یاوری پیدا کردی با آنها نبرد کن و اگر یاوری نیافتی دست نگهدار و خونت را حفظ نما ، که شهادت از پی تست . بدانکه فرزندم از کسانی که به تو ، فرزندان و شیعیانت ستم کنند ، در همین دنیا انتقام خواهد گرفت و خداوند آنها را در آخرت به عذابی سخت معذّب فرماید .

سلمان فارسی پرسید : ای رسول خدا ! او کیست ؟ فرمود :

التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ ابنی الْحُسینِ ، الَّذِی یَظْهَرُ بَعْدَ غیبَتِهِ الطَّویلَةِ ، فیعْلِنُ أمْرَ اللَّهِ ، ویظْهِرُ دینَ اللَّهِ ، وَ یَنْتَقِمُ مِنْ أعْدَاءِ اللَّهِ ، وَ یَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطا وَعَدْلا کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما ؛

او نهمین فرزند پسرم حسین است ، که بعد از غیبت طولانی اش ظاهر می شود ، امر خدا را آشکار نماید ، دین خدا را پیروز گرداند ، از دشمنان خدا انتقام گیرد و زمین را پر از عدل و داد نماید ، آن چنان که پر از جور و ستم شده است .

سلمان عرضه داشت : ای رسول خدا ! او کی ظاهر می شود ؟ فرمود :

لاَ یَعْلَمُ ذلِکَ اِلاَّ اللَّهُ ، وَلکِنْ لِذَلِکَ عَلاَمَاتٌ ، مِنْهَا نِدَاءٌ مِنَ السَّمَاءِ ،

ص: 272

وَخَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ ، وَخَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ ، وَخَسْفٌ بِالْبیدَاءِ ؛(1)

وقت ظهورش را جز خداوند احدی نمی داند ، ولکن برای آن نشانه هایی است ، که از آن جمله است : ندایی از آسمان ، خسفی در شرق ، خسفی در غرب ، و خسفی در سرزمین بیدا .

بیدَا نام دشت شن زاری در میان مکه و مدینه است.(2)

براساس روایات فراوان بانگ آسمانی و خسف بیدا از نشانه های حتمی ظهور است .(3)

2 . فضل بن شاذان ، از فضالة بن ایوب ، از ابان بن عثمان ، از محمد بن مسلم ، از امام باقر علیه السلام از رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده ، که خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود :

أنَا أوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أنْفُسِهِمْ ، ثُمَّ أنْتَ یَا عَلی ... ثُمَّ الْجُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ ، الَّذِی یَنْتَهی اِلیهِ الْخِلاَفَةُ وَالْوِصَایةُ ، ویغیبُ مُدَّةً طَویلَةً ، ثُمَّ یَظْهَرُ وَ یَمْلاَُ الاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطا ، کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا و ظُلْما ؛(4)

من برای مؤمنان از خود آنان شایسته تر ( اولی به نفس ) هستم ، سپس تو ای علی ... آنگاه ائمّه علیهم السلام را تا امام حسن عسکری علیه السلام یکایک برشمرده ، سپس فرمود : سپس حجّت بن الحسن ، که خلافت و وصایت به او منتهی می شود و مدتی طولانی غایب می شود ، سپس ظاهر شده ، جهان را پر از عدل و داد می کند ، آنچنان که پر از جور و ستم شده باشد .

3 . فضل بن شاذان ، از حسن بن علی بن سالم ، از پدرش ، از ابوحمزه ثمالی ، از سعید بن جبیر ، از عبداللّه بن عباس ، از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که در ادامه یک

ص: 273


1- 1 . فضل بن شاذان ، مختصر اثبات الرجعه ، ( مخطوط ) ، حدیث سوم ؛ میرلوحی ، کفایة المهتدی ، ( مخطوط ) ، برگ 21 ؛ منتخب کفایة المهتدی ، ص 115 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 33 ؛ تراثنا ، شماره 15 ، ص 206 .
2- 2 . حموی ، معجم البلدان ، ج 1 ، ص 523 .
3- 3 . نعمانی ، الغیبة ، ص 257 ؛ شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 650 .
4- 4 . فضل بن شاذان ، مختصر اثبات الرجعة ، ( مخطوط ) حدیث پنجم ؛ کفایة المهتدی ( مخطوط ) برگ 36 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 67 ؛ تراثنا ، شماره 15 ، ص 207 .

حدیث طولانی پیرامون خلقت نوری پنج تن و امامان از تبار امام حسین علیه السلام فرمود :

اَلتَّاسِعُ مِنْهُمْ قَائِمُ أهْلِ بیتِی وَ مَهْدی اُمَّتِی ، أشْبَهُ النَّاسِ بی ، فی شَمَائِلِهِ وَ أقْوَالِهِ وَ أفْعَالِهِ ، یَظَهَرُ بَعْدَ غیبَة طَویلَة وَ حیرَة مُضِلَّة ، فیعْلِنُ أمْرَ اللَّهِ ، وَیُظْهِرُ دینَ اللَّهِ وَ یُؤَیَّدُ بِنَصْرِ اللَّهِ ، وینْصَرُ بِمَلاَئِکَةِ اللَّهِ ، فیمَلاَُ الاَْرْضَ قِسْطا وَعَدْلا کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا و ظُلْما ؛(1)

نهمین آنها قائم اهل بیت من و مهدی امت من می باشد ، که در سیرت ، صورت ، گفتار و رفتار ، شبیه ترین مردمان است به من . او پس از غیبتی طولانی و سرگردانی همگانی ، ظاهر می شود ، امر خدا را آشکار و دین خدا را پیروز می گرداند . او با نصرت خداوند و یاری فرشتگان مؤید است . او زمین را پر از عدل و داد کند ، آنچنان که پر از جور و ستم شده باشد .

شیخ صدوق نیز این حدیث را با سلسله اسانید خود از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده است .(2)

4 . فضل بن شاذان با سلسله اسنادش از جابر بن عبداللّه انصاری حدیث می کند که به هنگام نزول آیه شریفه : « یَا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُؤا اَطیعُؤا اللَّهَ وَ أطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولی الاَْمْرِ مِنْکُمْ »(3) عرضه داشتیم : ای رسول خدا ، خدا و رسولش را شناختیم ، آیا اولی الأمر چه کسانی هستند که خداوند اطلاعت آنها را به اطاعت شما مقرون ساخته است ؟ فرمود :

آنها جانشینان من هستند ای جابر و پیشوایان مسلمانها هستند بعد از من ، اولین آنها علی بن ابیطالب ...

سپس آنها را تا امام حسن علیه السلام برشمرد ، آنگاه فرمود :

ثُمَّ سَمیی وَ کَنِیی ، حُجَّةُ اللَّهِ فی أرْضِهِ ، وَ بَقِیَّتُهُ فی عِبَادِهِ ، ابن الْحَسَنِ بْنِ

ص: 274


1- 1 . میرلوحی ، کفایة المهتدی ( مخطوط ) برگ 40 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 87 ؛ خاتون آبادی ، کشف الحق ، ص 108 .
2- 2 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 1 ، ص 257 ؛ خزاز ، کفایة الأثر ، ص 10 ؛ طبرسی ، اعلام الوری ، ج 2 ، ص 182 .
3- 1 . سوره نساء ( 4 ) ، آیه 59 .

عَلی ، ذَاکَ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالی ذِکْرُهُ عَلی یَدیهِ مَشَارِقَ الاَْرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ، ذَاکَ الَّذِی یَغیبُ عَنْ شیعَتِهِ وَ أوْلیائِهِ غیبَةً لاَ یَثْبُتُ فیهَا عَلی الْقَوْلِ بِاِمَامَتِهِ اِلاَّ مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلَبَهُ لِلاْیمَانِ ؛

سپس هم نام و هم کنیه من ، حجت خدای متعال در روی زمین ، ذخیره الهی در میان بندگان ، فرزند حسن بن علی ، که خداوند شرق و غرب جهان را به دست او فتح می کند ، همو است که از دوستان و شیعیانش غایب می شود ، آنچنان غیبتی که بر اعتقاد به امامت او باقی نمی ماند به جز کسی که خداوند قلبش را با ایمان آزموده باشد .

جابر می پرسد : آیا شیعیان در زمان غیبت از او سود می برند ؟ می فرماید :

آری سوگند به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخت ، آنان از پرتو نورش کسب نور می کنند و از ولایتش بهره مند می شوند ، همانند بهره وری مردمان از خورشید هنگامی که ابر آن را بپوشاند .(1)

ای جابر ! این از گنجینه اسرار پروردگار و از رازهای دانش خداوند است ، آن را مکتوم بدار ، مگر از اهلش .(2)

شیخ صدوق و دیگر محدثان نیز این حدیث را با سلسله اسناد خود روایت کرده اند .(3)

5 . فضل بن شاذان از ابن ابی عمیر ؛ و احمد بن محمد بن ابی نصر ؛ هر دو از ابان بن عثمان احمر ، از ابان بن تغلب ، از عکرمه ، از ابن عباس روایت کرده که یک نفر یهودی به نام نعثل به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شرفیاب شده ، مسائل فراوانی پرسیده ، سرانجام از اوصیای آن حضرت پرسید ، در پایان از دوازدهمین امام پرسید ، پیامبر رحمت فرمود :

یَغیبُ حَتَّی لاَ یُری ، وَ یَأْتِی عَلی اُمَّتِی زَمَانٌ لاَ یَبقَی مِنَ الاْسْلاَمِ إلاَّ

ص: 275


1- 2 . در مورد راز تشبیه امام غایب به خورشید نهان در پشت ابر بنگرید به : او خواهد آمد ، ص 141 - 157 ، چ 12 .
2- 1 . میرلوحی ، کفایة المهتدی ( مخطوط ) برگ 28 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 45 .
3- 2 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 1 ، ص 253 ؛ خزاز ، کفایة الأثر ، ص 53 ؛ طبرسی ، اعلام الوری ، ج 2 ، ص 181 ؛ شیخ حرّ ، اثبات الهداة ، ج 1 ، ص 501 .

إسْمُهُ ، وَمِنَ الْقرآن إلاَّ رَسْمُهُ ، فَحینَئِذ یَأْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُروُجِ ؛

او غایب می شود و از دیده ها ناپدید می گردد ، بر امت من زمانی می رسد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقش و نگاری باقی نماند ، در آن هنگام خداوند به او اذن خروج دهد .(1)

خزاز این حدیث را با سلسله اسنادش نقل کرده است .(2)

6 . فضل بن شاذان ، از علی بن حکم از جعفر بن سلیمان ضبعی ، از سعد بن ظریف ، از اصبغ بن نباته ، از سلمان فارسی روایت کرده که روزی رسول عالمیان خطبه ای ایراد فرموده ، از نزدیک شدن رحلت خود خبر داده ، امت را به ستارگان فروزان امامت توجه دادند .

سلمان از اسامی آنان پرسیدند ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از امیرمؤمنان تا امام حسن عسکری برشمردند ، سپس فرمودند :

ثُمَّ ابنهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ فی غیبَتِهِ ، الْمُطَاعُ فی ظُهوُرِهِ ، فَإنَّهُمْ عِتْرَتِی ، مِنْ لَحْمی وَدَمی ، عِلْمُهُمْ عِلْمی وَ حُکْمُهُمْ حُکْمی ، مَنْ آذَانِی فیهِمْ فَلاَ أنَالَهُ اللَّهُ شَفَاعَتِی ؛(3)

سپس فرزندش حجت قائم ، که در زمان غیبت ظهورش را انتظار می کشند و به هنگام ظهور از او فرمان می برند . آنها از تبار من و از گوشت و خون من هستند . دانش آنها دانش من ، فرمان آنها فرمان من است . هر کس مرا در رابطه با آنان بیازارد ، خداوندن شفاعتم را به او قسمت نکند .

خزاز این حدیث را نیز با سلسله اسنادش روایت کرده است .(4)

7 . فضل بن شاذان ، از محمد بن حسن واسطی ، از زخر بن هذیل ، از سلیمان بن

ص: 276


1- 3 . میرلوحی ، کفایة المهتدی ( مخطوط ) برگ 34 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 61 .
2- 4 . خزاز ، کفایة الأثر ، ص 11 ؛ مجلسی ، بحارالأنوار ، ج 36 ، ص 283 .
3- 1 . میرلوحی ، کفایة المهتدی ( مخطوط ) برگ 41 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 81 .
4- 2 . خزاز ، کفایة الأثر ، ص 40 ؛ مجلسی ، بحارالانوار ، ج 36 ، ص 289 .

مهران أعمش ، از مورق ، از جابر بن عبداللّه انصاری روایت می کند که یکی از یهودیان خیبر به نام : جندل بن جناده به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله شرفیاب شده ، پس از گفتگوی فراوان ، از اوصیای حضرت پرسیده ، رسول خدا در آخرین فراز فرمود :

فَاِذَا أذِنَ اللَّهُ لِلْحُجَّةِ خَرَجَ وَطَهَّرَ الاَْرْضَ مِنَ الظَّالِمینَ ، فیمْلَاُهَا قِسَطا وَعَدْلا ، کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما ، طُوبی لِلصَّابِرینَ فی غیبَتِهِ ، طوُبی لِلسَّالِکینَ فی مَحَجَّتِهِ وَ الثّابِتینَ فی مُوَالاَتِهِ وَ مَحَبَّتِهِ ، اوَُلئِکَ مِمَّنْ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فی کِتَابِهِ ، فَقَالَ : « الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغیبِ »(1) وَقَالَ : « اوُلَئِکَ

حِزْبُ اللَّهِ ، ألاَ إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » ؛(2)

هنگامی که خداوند حجت خود را اذن دهد ، او خارج می شود و زمین را از لوث ستمگران پاک می سازد و زمین را پر از عدل و داد نماید ، آنچنانکه پر از جور و ستم شده باشد . خوشا به حال آنانکه در دوران غیبتش شکیبایی پیشه کنند و در راه او گام بسپارند و در محبت و ولایت او پابرجا بمانند . آنها از جمله کسانی هستند که خداوند آنها را در کتاب خود ستایش کرده و فرموده : « آنانکه به غیبت ایمان و باور دارند » و فرموده : « آنها حزب خدایند ، آگاه باش که حزب خداوند رستگارانند » .(3)

این حدیث بسیار طولانی بود و با اسناد دیگر نیز روایت شده است .

اینها جمعا هفت حدیث بود که فضل بن شاذان پیرامون غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه پیش از وقوع غیبت از شخص حضرت ختمی مرتبت(4) با سلسله اسنادش روایت کرده است . و اینک شماری از احادیث غیبت از دیگر پیشوایان معصوم که فضل بن شاذان در کتاب گرانسنگ اثبات الرجعه آورده است :

ص: 277


1- 3 . سوره بقره ( 2 ) ، آیه 4 .
2- 1 . سوره مجادله ( 58 ) ، آیه 22 .
3- 2 . میرلوحی ، کفایة المهتدی ( مخطوط ) برگ 37 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 69 ؛ خاتون آبادی ، کشف الحق ، ص 117 .
4- 3 . خزاز ، کفایة الأثر ، ص 57 ؛ مجلسی ، بحارالانوار ، ج 36 ، ص 304 .

8 . فضل بن شاذان ، از حسن بن محبوب ، از مالک بن عطیه ، از ابوحمزه : ثابت بن ابی صفیه دینار ،(1) از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود :

شب عاشورا سالار شهیدان امام حسین علیه السلام پس از آنکه اصحاب خود را آزمودند و هیچکدام حاضر نشدند که از دشت کربلا بیرون بروند ، خطبه مفصلی خواندند و در فرازی از آن فرمودند :

فَأبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ ، فَوَاللَّهِ إنَّمَا نَمْکُثُ مَا شَاءَاللَّهُ تَعَالی بَعْدَ یَجْری عَلینَا ، ثُمَّ

یُخْرِجُناَ اللَّهُ وَ إیَّاکُمْ حینَ یَظْهَرُ قَائِمُنَا ، فینْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ ، وَ أَنا وَ أنْتُمْ نُشَاهِدُهُمْ فی السَّلاسِلِ وَ الاَْغْلاَلِ وَ أَنْوَاعِ الْعَذَابِ وَ النَّکَالِ ؛(2)

شما را به بهشت بشارت باد ، به خدا سوگند پس از آنکه به شهادت رسیدیم ، تا خدا بخواهد در کرامت الهی می مانیم ، سپس خداوند به هنگام ظهور قائم ما ، ما و شما را خارج می نماید ، پس او انتقام ما را از ستمگران می گیرد . ما و شما آنها را در غل و زنجیر و انواع شکنجه و عذاب مشاهده می کنیم .

پرسیدند : قائم شما کیست ؟ فرمود :

اَلسَّابِعُ مِنْ وُلْدِ ابنی مُحَمَّدِ بْنِ عَلی الْبَاقِرِ ،(3) وَهُوَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلی بْنِ مُحَمَّد بْن عَلِیّ بْن مُوسی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد بْنِ عَلی : ابنی ، وَهُوَ الَّذِی یَغیبُ مُدَّةً طَویلَةً ، ثُمَّ یَظْهَرُ ویمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطا وَعَدْلا ، کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما ؛(4)

ص: 278


1- 4 . ابوحمزه ثمالی ، ثابت نام داشت و پدرش دینار به ابوصفیه مکنی بود .
2- 1 . براساس روایات فراوان نخستین کسی که در رجعت باز می گردد ، حضرت حسین علیه السلام است که با شهدای کربلا رجعت می کند و به مدت پنجاه هزار سال حکومت می کند . ( شیخ حرّ عاملی ، الایقاظ من الهجعة ، ص 338 ) .
3- 2 . حضرت باقر علیه السلام در کربلا حضور داشت و ظاهرا امام سجاد علیه السلام در اثر شدت بیماری در محفل اصحاب حضور نداشت ، و لذا امام حسین علیه السلام در مقام بیان نسبت امام زمان علیه السلام را به امام محمدباقر علیه السلام نسبت داده فرمود : هفتمین فرزند پسرم محمد بن علی ( امام باقر علیه السلام ) .
4- 3 . فضل بن شاذان ، مختصر اثبات الرجعة ( مخطوط ) حدیث هفتم ؛ میرلوحی ، کفایة المهتدی ( مخطوط ) برگ 50 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 105 ؛ تراثنا ، شماره 15 ، ص 208 .

او هفتمین فرزند پسرم محمد بن علی الباقر است ، او حجت خدا فرزند حسن ، بن علی ، بن محمد ، بن علی ، بن موسی ، بن جعفر ، بن محمد ، بی علی ( پسرم ) ، می باشد ، که مدتی بس دراز غایب می شود ، سپس ظاهر شده ، زمین را پر از عدل و داد نماید ، آنچنانکه پر از جوز و ستم شده باشد .

این حدیث را شیخ حر عاملی نیز از کتاب اثبات الرجعه روایت کرده است .(1)

9 . فضل بن شاذان ، از صفوان بن یحیی ، از ابوایوب ابراهیم بن زیاد خزاز ، از ابوحمزه ثمالی ، از ابو خالد کابلی روایت کرده که گفت :

به محضر مولایم علی بن الحسین علیه السلام رسیدم ، در دست مبارکش ورقی بود که در آن می نگریست و به شدت می گریست .

عرض کردم : ای فرزند پیامبر خدا ، پدر و مادرم به فدای شما ، این ورق چیست ؟ امام سجاد علیه السلام فرمود :

این نسخه لوحی است که خداوند آن را به رسولش اهدا نمود ، نام خدا ، پیامبر خدا ، امیرمؤمنان و ... در آن بود .

آنگاه اسامی یکایک امامان را برشمرد و در آخر فرمود :

وَابنهُ حُجَّةُ اللَّهِ الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللّهِ ، الْمُنْتَقِمُ مِنْ أعْدَاءِ اللَّهِ ، الَّذی یَغیبُ غیبَةً طَویلَةً ، ثُمَّ یَظْهَرُ وَ یَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطا وَعَدْلا ، کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما ؛(2)

آنگاه پسرش حجت خدا ، قائم به فرمان خدا و منتقم از دشمنان خدا ، که مدتی بس دراز غایب می شود ، سپس ظهار شده ، جهان را پر از عدل و داد کند ، آنچنان که پر از جور و ستم شده باشد .

این حدیث به حدیث لوح معروف است ، و در منابع فراوان با اسناد معتبر از امام

ص: 279


1- 4 . شیخ حر عاملی ، اثبات الهداة ، ج 3 ، ص 569 .
2- 1 . فضل بن شاذان ، مختصر اثبات الرجعة ، مخطوط ، حدیث چهارم ؛ میرلوحی ، کفایة المهتدی ، مخطوط ، برگ 27 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 43 ؛ تراثنا ، شماره 15 ، ص 207 ؛ منتخب کفایة المهتدی ، مخطوط ، ص 64 .

سجاد ، امام باقر و امام صادق علیه السلام روایت شده است .(1)

10 . فضل بن شاذان ، از محمد بن عبدالجبار روایت کرده که گفت :

به محضر مولایم امام حسن عسکری علیه السلام عرض کردم : ای فرزند پیامبر ! خداوند مرا فدای شما کند ، دوست دارم بدانم که حجت خدا بر بندگان و امام بعد از شما کیست ؟

امام عسکری علیه السلام فرمود :

إنَّ الاْءمَامَ وَ الْحُجَّةَ بَعْدی ابنی سَمی رَسُولِ اللَّهِ وَ کَنِیهُ صلی الله علیه و آله الَّذی هُوَ خَاتَمُ حُجَجِ اللَّهِ وَ آخِرُ خُلَفَائِهِ ؛

امام و حجت خدا بعد از من پسرم می باشد ، که هم نام پیامبر خدا و هم کنیه آن حضرت است . او پایان بخش حجت های پروردگار و آخرین خلیفه الهی است .

پرسیدم : مادرش کیست ؟ فرمود :

مِنْ ابنةِ ابن قَیْصَرَ ، مَلِکِ الرُّوم ، إلاَّ أنَّهُ سیولَدُ ، فیغیبُ عَنِ النَّاسِ غیبَةً طَویلَةً ، ثُمَّ یَظْهَرُ وَ یَقْتُلُ الدَّجَّالَ ، فیمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطا وَعَدْلا ، کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما . فَلاَ یَحِلُّ لاِءحَد أنْ یُسَمیهُ أوْ یُکَنِیهُ بِإسْمِهِ وَ کُنیتِهِ قَبْلَ خُروُجِهِ صلوات اللّه علیه ؛(2)

مادرش دختر پسر قیصر پادشاه روم است . جز اینکه او به زودی متولد می شود ، پس برای مدتی بس طولانی از دیده ها ناپدید می شود ، آنگاه ظاهر شده ، دجال را می کشد و زمین را پر از عدل و داد نماید ، آنگونه که پر از جور و ستم شده باشد . برای هیچ کس روا نیست که او را پیش از ظهورش به نام و

کنیه نام ببرد ، که درود خداوند بر او باد .

ص: 280


1- 2 . بنگرید به : کلینی ، الکافی ، ج 1 ، ص 527 ؛ مسعودی ، اثبات الوصیة ، ص 260 ؛ شیخ صدوق ، عیونالأخبار ، ج 1 ، ص 34 ؛ همو ، کمال الدین ، ج 1 ، ص 308 ؛ نعمانی ، الغیبة ، ص 62 ؛ شیخ مفید ، الاختصاص ، ص 210 ؛ شیخ طوسی ، الغیبة ، ص 143 ؛ ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابیطالب ، ج 1 ، ص 359 ؛ طبرسی ، إعلام الوری بأعلام الهدی ، ج 2 ، ص 174 ؛ حموینی ، فرائد السمطین ، ج 2 ، ص136 ؛ شیخ حرّ عاملی ، اثبات الهداة ، ج 1 ، ص 468 .
2- 1 . فضل بن شاذان ، مختصر اثبات الرجعة ، مخطوط ، حدیث نهم ؛ میرلوحی ، کفایة المهتدی ، مخطوط ، حدیث 28 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 133 ؛ خاتون آبادی ، کشف الحق ، ص 15 و 149 .

این حدیث در دیگر منابع حدیثی نیز از طریق فضل بن شاذان از امام حسن عسکری علیه السلام روایت شده است .(1)

در این حدیث میان فضل بن شاذان و امام عسکری علیه السلام فقط یک واسطه هست و او محمد بن عبدالجبار است ، که شیخ طوسی بر وثاقتش تأکید نموده است .(2)

11 . فضل بن شاذان ، از احمد بن اسحاق بن عبداللّه اشعری ، از امام حسن عسکری علیه السلام روایت کرده که فرمود :

اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی لَمْ یُخْرِجْنی مِنَ الدُّنیا حَتَّی أرَانِی الْخَلَفَ بَعْدی ، أشْبَهُ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَلْقا وَ خُلْقا ، یَحْفَظُهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعالی فی غیبَتِهِ ، ثُمَّ یُظْهِرُهُ فیمَلاَُ الاَْرْضَ قِسْطا وَعَدْلا ، کَمَا مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا ؛(3)

سپاس خدایی را که مرا از دنیا بیرون نبرد ، تا جانشین پس از خودم را به من نشان داد ، که در خلقت و سیرت شبیه ترین مردمان به رسول خداست . خداوند او را در زمان غیبتش در کنف حمایت خود نگه می دارد ، سپس او را ظاهر می کند و زمین را پر از عدل و داد می کند ، آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد .

این حدیث در دیگر منابع حدیثی نیز به همین تعبیر روایت شده است .(4)

12 . فضل بن شاذان ، از محمد بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیداللّه بن عباس بن امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه از امام حسن عسکری علیه السلام روایت کرده که فرمود :

قَدْ وُلِدَ وَلی اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ عَلی عِبَادِهِ ، وَ خَلیفَتی مِنْ بَعْدی ، مَخْتُونا لیلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ ، سَنَةَ خَمَس وَ خَمْسینَ وَ مِأَتَیْنِ ، عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ ،

ص: 281


1- 1 . شیخ حر عاملی ، اثبات الهداة ، ج 3 ، ص 569 ؛ محدث نوری ، مستدرک الوسائل ، ج 12 ، ص 280 .
2- 2 . شیخ طوسی ، الرجال ، ص 423 و 435 .
3- 3 . فضل بن شاذان ، مختصر اثبات الرجعة ، مخطوط ، حدیث دهم ؛ میرلوحی ، کفایة المهتدی ، مخطوط ، برگ 64 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 143 .
4- 4 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 2 ، ص 409 ؛ خزاز ، کفایة الأثر ، ص 291 ؛ شیخ حرّعاملی ، اثبات الهداة ، ج 3 ، ص 569 ؛ مجلسی ، بحارالانوار ، ج 51 ، ص 161 .

وَکَانَ اَوَّلُ مَنْ غَسَلَهُ رِضْوانُ خَازِنُ الْجِنَانِ ، مَعَ جَمْع مِنَ الْمَلاَئِکَةِ الْمُقَرَّبینَ بِمَاءِ الْکَوْثَرِ وَ السَّلْسَبیلِ ، ثُمَّ غَسَلَهُ عَمَّتِی حَکِیمَةُ ، بِنْتُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلی الرِّضَا علیهم السلام ؛(1)

ولی خدا و حجت خدا بر بندگان ، و جانشین من بعد از من ، در شب نیمه شعبان ، سال 255ه . ، به صورت ختنه شده ، به هنگام طلوع فجر متولد شد . نخستین کسی که او را غسل داد رضوان خازن بهشت بود ، که با گروهی از فرشتگان مقرب با آب کوثر او را شستشو داد ، سپس عمه ام حکیمه دخت امام جواد علیه السلام او را شستشو داد .

از محمد بن علی بن حمزه پیرامون مادر آن حضرت پرسیدند ، او در پاسخ گفت :

مادرش : ملیکه است ، که او را سوسن ، ریحانه ، صیقل و نرجس نیز صدا می کنند .(2)

محمد بن علی حمزه از تبار امیرمؤمنان علیه السلام ، از نسل حضرت ابوالفضل علیه السلام می باشد ، از امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام روایت کرده و همواره با آنها مکاتبه می نمود و در حد اعلای وثاقت بود .

پیشتاز علمای رجال مرحوم نجاشی پس از آنکه او را به وثاقت ، درستی اعتقاد و چشم و چراغ محدثان بودن ، ستوده ؛ می افزاید :

پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام مادر حضرت صاحب الأمر علیه السلام در خانه او اقامت گزید .(3)

اهمیت حدیث یاد شده در این است که فضل بن شاذان آن را فقط با یک واسطه از امام عسکری علیه السلام روایت کرده ، و او از اصحاب برجسته حضرت امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام بوده و همواره با آن دو بزرگوار مکاتبه داشته و خود از خاندان عصمت و طهارت بوده ، که نسبش با چهار واسطه به حضرت ابوالفضل علیه السلام می رسید و اهل قلم

ص: 282


1- 1 . فضل بن شاذان ، مختصر اثبات الرجعة ، مخطوط ، حدیث یازدهم ؛ میرلوحی ، کفایة المهتدی ، ( مخطوط ) ، برگ 67 ؛ گزیده کفایة المهتدی ، ص 149 ؛ خاتون آبادی ، کشف الحق ، ص 33 .
2- 2 . همان .
3- 1 . نجاشی ، الرجال ، ص 347 .

بوده و کتابی به نام مقاتل الطّالبیین از او به یادگار مانده است .(1)

بسیاری از علمای رجال عامه نیز از او یاد کرده ، او را به صداقت و وثاقت ستوده اند .(2)

این محدث گرانمایه ارتباطش با خاندان وحی به قدری محکم بود که به هنگام ناامن شدن اوضاع همسر امام حسن عسکری علیه السلام به خانه او منتقل شده است .

علامه مقرّم پس از نقل فراز بالا می نویسد :

خانه ای که مادر گرامی امام عصر در آن زندگی کند ، طبعا محل رفت و آمد ناموس دهر ، امام عصر ، حضرت بقیة اللّه علیه السلام خواهد بود .(3)

این محدث والا مقام با این ویژگی ها ، تاریخ ولادت دقیق خورشید فروزان امامت را بدون واسطه از امام حسن عسکری علیه السلام روایت کرده ، آنگاه شخصیت بی نظیری چون فضل بن شاذان آن را در کتاب ماندگار خود اثبات الرجعة بدون واسطه از او ثبت کرده است .

این حدیث در دیگر منابع حدیثی نیز از طریق فضل بن شاذان روایت شده است .(4)

نصّ صریح بر غیبت صغری و کبری از عهد رسالت تا عصر غیبت

در احادیث فراوان از خاتم پیامبران و امامان راستین صلوات اللّه علیهم اجمعین تأکید شده که برای حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه دو غیبت است ، یکی کوتاه تر و دیگری بلندتر .

در غیبت کوتاه ، که غیبت صغری مشهور شده ، شیعیان توسط وکلای آن حضرت ، که نواب خاص نامیده می شدند ، با آن حضرت در ارتباط بودند ، ولی در غیبت بلند که به

ص: 283


1- 2 . همان ، ص 348 .
2- 3 . بنگرید به : رازی ، الجرح و التعدیل ، ج 8 ، ص 28 ؛ خطیب ، تاریخ بغداد ، ج 3 ، ص 63 ؛ ابن حجر ، تهذیب التهذیب ، ج 5 ، ص 227 .
3- 4 . سید عبدالرزاق مقرّم ، العباس ، ص 203 ؛ همو ، سردار کربلا ، ص 349 .
4- 5 . شیخ حرّ عاملی ، اثبات الهداة ، ج 3 ، ص 570 ؛ محدث نوری ، نجم ثاقب ، ص 24 ؛ تستری ، تواریخ النبی و الآل ، ص 96 ؛ صافی گلپایگانی ، منتخب الأثر ، ج 2 ، ص 369 .

غیبت کبری معروف شده ، نایب مشخص و وکیل شناخته شده ای در میان مردم نیست و امکان ارتباط مستمر برای احدی وجود ندارد .

در یک حدیث بسیار طولانی رسول اکرم صلی الله علیه و آله از تسلسل وصایت از حضرت آدم تا حضرت خاتم ، سپس از مولای متقیان تا حضرت صاحب الزمان ، صلوات اللّه علیهم اجمعین ، به تفصیل نام برده ، در آخرین فراز آن می فرماید :

وَالْحَسَنُ یَدْفَعُهَا اِلی ابنهِ الْقَائِمِ ، ثُمَّ یَغیبُ عَنْهُمْ اِمَامُهم ما شاءَاللَّهُ ، ویکُونُ لَهُ غیبَتَانِ ، إحْدَاهُما أطْوَلُ مِنَ الاُْخْری ؛

آنگاه حسن عسکری آن را به فرزندش قائم علیه السلام می سپارد ، سپس امامشان از آنها غایب می شود ، هر قدر که خدای بخواهد .

برای او دو غیبت خواهد بود ، که یکی از آنها از دیگری طولانی تر می باشد .(1)

برخی از بیماردلان برای ایجاد شک و تردید در دل باورداران گفته اند که قرن های اولیه تنها صحبت از غیبت بود ، هنگامی که غیبت صغری سپری شد و ظهور واقع نشد ، سخن از دو غیبت مطرح گردید ! .

در پاسخ این شبهه افکنی ها سیر احادیث نصّ بر تعدّد غیبت را در قرون متوالی بررسی می کنیم :

1 . ابوحمزه ثمالی ، از اصحاب امام سجاد ، امام باقر و امام صادق علیه السلام که به سال 148 ه .(2) یا 150 ه .(3) دیده از جهان فروبسته ، در تفسیر خود ، در ذیل آیه شریفه : « وَجَعَلَهَا کِلَمَةً بَاقِیَةً فی عَقِبِهِ »(4) از امام زین العابدین علیه السلام روایت کرده که فرمود :

این آیه در حق ما نازل شده ، آن « کلمه پایدار » امامت است که در پشت امام حسین علیه السلام قرار گرفته تا روز رستاخیز .

ص: 284


1- 1 . خزاز ، کفایة الأثر ، ص 150 .
2- 1 . ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 8 ، ص 85 .
3- 2 . نجاشی ، الرجال ، ص 115 ، رقم 296 .
4- 3 . سوره زخرف ( 43 ) ، آیه 28 .

سپس فرمود :

وَاِنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غیبَتَیْنِ ، إحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الاُْخْری ؛

برای قائم ما دو غیبت است که یکی از دیگری طولانی تر است .(1)

این حدیث را شیخ صدوق نیز به همین تعبیر با سلسله اسناد خود از طریق ابوحمزه ثمالی از امام سجاد علیه السلام روایت کرده است .(2)

ابوحمزه ثمالی شخصیت بسیار ممتاز و برجسته ای است که حضرت صادق علیه السلام در ستایش او می فرماید :

ابو حمزه در زمان خود همانند سلمان در زمان خویش می باشد .(3)

ابوحمزه بیش از یک قرن پیش از ولادت امام زمان علیه السلام در گذشته ، و این حدیث را که به صراحت از دو غیبت سخن گفته ، در کتاب تفسیر خود آورده است .

2 . حسن بن محبوب در کتاب گرانسنگ مشیخه خود ، از ابراهیم بن اسحاق خارقی ، از ابوبصیر روایت کرده که گفت :

به محضر امام صادق علیه السلام عرض کردم :

حضرت امام باقر علیه السلام می فرمود :

لِقَائِمِ آلِ مُحَمَّد علیه وعلیهم السّلام غیبَتَانِ: وَاحِدَةٌ طَویلَةٌ وَالاُْخْری قَصیرَةٌ ؛

برای قائم آل محمّد ( عج ) دو غیبت است ، یکی طولانی و دیگری کوتاه .

فرمود :

نَعَمْ ، یَا أبَا بَصیرُ ! إحْدَاهُمَا أطْوَلُ مِنَ الاُْخْری ، ثُمَّ لاَ یَکُونُ ذَلِکَ حَتَّی یَخْتِلَفَ وُلْدُ فُلاَن وَ تَضیقَ الْحَلَقَةُ وَ یَظْهَرَ السُّفیانِی وَ یَشْتَدَّ الْبَلاَءُ ویشْمُلَ النَّاسَ مَوْتٌ وَقَتْلٌ یَلْجَأوُنَ مِنْهُ إلی حَرَمِ اللّه ِ وَحَرَمِ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ؛

ص: 285


1- 4 . ابوحمزه ثمالی ، تفسیر القرآن الکریم ، ص 298 .
2- 5 . شیخ صدوق ، کمال الدین ، ج 1 ، ص 323 ، ب 31 ، ح 8 .
3- 6 . نجاشی ، الرجال ، ص 115 .

آری ای ابوبصیر ، یکی از آنها طولانی تر از دیگری است . لکن آن تحقق پیدا نمی کند تا هنگامی که فرزندان فلانی اختلاف کنند ، حلقه تنگتر شود ، سفیانی خروج کند ، گرفتاریها شدت یابد ، کشت و کشتار فراگیر شود ، به طوریکه مردم به حرم خدا و حرم رسول خدا پناه ببرند .

این حدیث را حسن بن محبوب با ده ها حدیث دیگر در مشیخه خود آورده است .

حسن بن محبوب از اصحاب اجماع و از یاران امام هشتم علیه السلام بود ،(1) او مقام بسیار والایی داشت و یکی از ارکان اربعه زمان خود بود.(2)

مشیخه حسن بن محبوب را گروهی تبویب کرده اند ، که از آن جمله است :

1 . ابوسلیمان ، داود بن کورة .(3)

2 . ابوجعفر ، احمد بن حسین بن عبدالملک .(4)

شهید ثانی نیز آن را انتخاب کرده و در حدود 1000 حدیث از آن برگزیده است ، شیخ حرّعاملی آن را به خط شهید دیده است .(5)

کتاب مشیخه اگرچه به دست ما نرسیده ، ولی این حدیث را سعد بن عبداللّه اشعری در کتاب بصائر الدرجات از کتاب مشیخه نقل کرده است .

اهمیت کتاب سعد بن عبداللّه در این است که اولا مؤلّف از شخصیت های برجسته شیعه در قرن سوم می باشد ، ثانیا او به سال 299 یا 301 ه . درگذشته است .(6)

روی این بیان حدیث یاد شده را حسن بن محبوب بیش از یکصد سال پیش از آغاز غیبت کبری در مشیخه و اشعری سی سال پیش از غیبت کبری در بصائر الدرجات نقل کرده است .

حسن بن سلیمان حلی ، شاگرد برجسته شهید اول کتاب اشعری را تلخیص نموده

ص: 286


1- 1 . شیخ طوسی ، اختیار معرفة الرجال ، ص 556 ، رقم 1050 .
2- 2 . همو ، الفهرست ، ص 96 ، رقم 162 .
3- 3 . نجاشی ، الرجال ، ص 158 ، رقم 416 .
4- 4 . شیخ طوسی ، الفهرست ، ص 67 ، رقم 71 .
5- 5 . شیخ حرّ عاملی ، امل الآمل ، ج 1 ، ص 87 .
6- 1 . نجاشی ، الرجال ، ص 178 ، رقم 467 .

و حدیث فوق را در آن درج نموده است .(1)

این حدیث را نعمانی با سلسله اسنادش از حسن بن محبوب روایت کرده است .(2)

امین الاسلام طبرسی نیز این حدیث را از کتاب حسن بن محبوب روایت کرده ، می فرماید :

از محدثان و مؤلفان مورد اعتماد و استناد شیعه ، حسن بن محبوب زرّاد ( سرّاد ) کتابی به نام مشیخه تألیف کرده که از کتاب های پایه و مرجع می باشد و بیش از کتاب مزنی و امثال آن شهرت دارد .

وی این کتاب را بیش از یکصد سال پیش از غیبت تألیف کرده است .(3)

وی این اخبار را در کتاب مشیخه روایت کرده ، و همه آنچه در حدیث آمده ، اتفاق افتاده است .

آنگاه متن حدیث یاد شده را به عنوان یک نمونه نقل کرده ، سپس افزوده :

اینک ببین چگونه دو غیبت برای حضرت صاحب الأمر علیه السلام رخ داده ، و مضمون احادیثی که پیش از تولد آن حضرت از پدران و نیاکانش روایت شده ، اتفاق افتاده است .

آنگاه به توضیح و تشریح منظور از غیبت صغری و کبری پرداخته است .(4)

علی بن عیسی اربلی نیز همین متن را به نقل از طبرسی آورده است .(5)

شیخ مفید در این رابطه می فرماید :

روایات فراوان از پیشوایان پیشین از آل محمّد علیهم السلام رسیده است که حضرت قائم منتظر علیه السلام را دو غیبت است ، که یکی از آنها طولانی تر از دیگری است ، در غیبت کوتاه خواص شیعیان از اخبار او مطلع هستند ، ولی در غیبت طولانی محل استقرارش از عموم پوشیده است ، به جز نزدیکانش که متصدی خدمت او می باشند .

ص: 287


1- 2 . حسن بن سلیمان حلّی ، مختصر بصائر الدرجات ، ص 195 ؛ چاپ جدید ، ص 434 ، ح 521 .
2- 3 . نعمانی ، الغیبة ، ص 172 ، ب 10 ، ح 7 .
3- 4 . زیرا او به سال 224 ه . وفات کرده و غیبت کبری به سال 329 ه . رخ داده است .
4- 5 . طبرسی ، إعلام الوری بأعلام الهدی ، ج 2 ، ص 258 - 260 .
5- 1 . اربلی ، کشف الغمّة ، ج 3 ، ص 319 .

پیش از ولادت امام حسن عسکری و پدران بزگوارش ، اخبار فراوان در این رابطه رسیده است ، هنگامی که وکلا و سفیران یاد شده در گذشتند ، نویدهای مربوط به غیبت کبری تحقق پیدا کرد. و این یکی از دلایل روشن بر حقانیت شیعه و اعتقادات راسخ آنان می باشد.(1)

3 . مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی با اسناد خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود :

لِلْقَائِمِ غیبَتَانِ ، یَشْهَدُ فی إحدَاهُماَ الْمَوَاسِمَ ، یَری النّاسَ وَلاَیَرَوْنَهُ ؛(2)

برای قائم علیه السلام دو غیبت است که در یکی از آنها در موسم حج شرکت می کند ، او مردمان را می بیند ، ولی مردم او را نمی بینند .

4 . مرحوم کلینی در حدیث دیگری از آن حضرت روایت می کند که فرمود :

لِلْقَائِمِ غیبَتَانِ ، إحدَاهُمَا قَصیرَةٌ ، وَ الاُْخْری طَویلَةٌ ، اَلْغیبَةُ الاُْولی لاَیَعْلَمُ بِمَکَانِهِ فیهَا اِلاَّ خَاصَّةُ شیعَتِهِ ، وَالاُْخْری لاَیَعْلَمُ بِمَکَانِهِ فیهَا اِلاَّ خَاصَّةُ مَوَالیهِ ؛

برای قائم علیه السلام دو غیبت است ، یکی کوتاه و دیگری طولانی ؛ در غیبت اولی به جز خواص شیعیان کسی از محل اقامت او خبر ندارد و در غیبت دیگری فقط خواص نزدیکانش از جایگاه او مطلع هستند .(3)

5 . و در حدیث دیگری از آن حضرت روایت کرده که فرمود :

لِصَاحِبِ هَذَا الاَْمْرِ غیبَتَانِ ، إحْدَاهُمَا یَرَجِعُ مِنْهَا اِلی أَهْلِهِ ، وَالاُْخْری یُقَالُ : هَلَکَ ، فی أی وَادٍ سَلَکَ ؛

برای صاحب این امر دو غیبت است ، در یکی از آنها به نزدیکانش مراجعه می کند ، ولی در دیگری گفته می شود : هلاک شده ، یا در کدام وادی گام نهاده ؟ .

ص: 288


1- 2 . شیخ مفید ، الفصول العشرة ، ص 18 ؛ مصنّفات الشیخ المفید ، ج 3 ، الفصول العشرة ، ص 82 .
2- 3 . کلینی ، اصول کافی ، ج 1 ، ص 339 ، کتاب الحجة ، باب نادر فی الغیبة ، ح 12 .
3- 1 . همان ، ص 340 ، ح 19 .

راوی پرسید : اگر چنین وضعی پیش آید ما چه کنیم ؟ فرمود :

إذَا إدَّعَاهَا مُدَّع فَاسْأَلُوهُ عَنْ أَشیاءَ یُجیبُ فیهَا مِثْلُهُ ؛(1)

اگر کسی آن را ادعا کند ، از او در مورد مطالبی بپرسید که امثال او می تواند پاسخ دهد .

محمد بن یعقوب کلینی ، برجسته ترین ، استوارترین و مورد اعتمادترین محدث

در عصر غیبت صغری بود و پیش از آغاز غیبت کبری ، به سال 329 ه . دیده از جهان فروبسته است ، از این رهگذر آمدن این احادیث در کتاب شریف کافی با این صراحت و شفافیت ، هرگونه تردید را از همگان می زداید و جای ابهامی برای احدی باقی نمی گذارد .

کتابنامه غیبت پیش از وقوع غیبت

هزاران حدیث در طول دو قرن و نیم از عهد رسالت تا عصر امام حسن عسکری علیه السلام از حضرت ختمی مرتبت و پیشوایان معصوم ، از امیرمؤمنان تا امام عسکری علیهم السلام پیرامون حضرت بقیه اللّه ، به ویژه در مورد غیبت آن حضرت صادر شده که هر یک از آنها یک معجزه به شمار می آید ، زیرا این احادیث ده ها و در مواردی صدها سال پیش از ولادت و غیبت آن حضرت نقل شده و سپس طبق همان نقل واقع شده است ، و لذا سیره نویسان ، احادیث مربوط به حضرت مهدی علیه السلام را در کتب دلائل النّبوة آورده اند .(2)

در طول چهارده قرنی که از صدر اسلام گذشته ، هزاران کتاب پیرامون مهدی علیه السلام تألیف شده ، که ما در اینجا فقط به تعدادی از آنها که پیش از تولد حضرت مهدی علیه السلام به رشته تحریر درآمده است اشاره می کنیم و تنها کتاب هایی را معرفی می کنیم که

ص: 289


1- 2 . همان ، ح 20 .
2- 1 . ابونعیم اصفهانی ، دلائل النبوة ، ص 550 ، ح 458 - 487 .

به نام الغیبة موسوم شده اند :

1 . کتاب الغیبة

تألیف : ابواسحاق ابراهیم بن صالح انماطی ، از اصحاب امام باقر علیه السلام .(1)

او شیعه اثناعشری است(2) و این کتاب را بیش از یکصد سال پیش از ولادت حضرت مهدی علیه السلام تألیف نموده است .

2 . کتاب الغیبة

تألیف : ابوالحسن علی بن حسن بن محمد طائی جرمی ، از اصحاب امام کاظم علیه السلام .(3)

3 .کتاب الغیبة

تألیف : ابوعلی حسن بن محمد بن سماعه ، از اصحاب امام کاظم علیه السلام .(4)

4 . کتاب الغیبة

تألیف : حسن بن علی ابی حمزه بطائنی ، از اصحاب امام کاظم علیه السلام .(5)

او علاوه بر کتاب الغیبة ، آثار دیگری در حوره مهدویت نوشته ، که از آن جمله است :

1 .کتاب الرجعه

2 .کتاب الملاحم

3 . کتاب القائم ( الصغیر )(6)

5 . کتاب الغیبة

تألیف: ابوالفضل عباس بن هاشم ناشری، مشهور به « عُبیس » از اصحاب امام رضا علیه السلام .(7)

ص: 290


1- 2 . نجاشی ، الرجال ، ص 15 ، رقم 13 ؛ شیخ طوسی ، الفهرست ، ص 34 ، رقم 2 .
2- 3 . مامقانی ، تنقیح المقال ، ج 4 ، ص 84 ، رقم 321 .
3- 1 . نجاشی ، الرجال ، ص 255 ، رقم 667 .
4- 2 . شیخ طوسی ، الفهرست ، ص 103 ، رقم 193 .
5- 3 . نجاشی ، الرجال ، ص 37 ، رقم 73 .
6- 4 . از قید « صغیر » معلوم می شود که مولف دو کتاب به نام « القائم » دارد ، یکی بزرگ ، دیگری کوچک ، که فقط کوچک آن به دست مرحوم نجاشی رسیده بود .
7- 5 . نجاشی ، الرجال ، ص 280 ، رقم 741 .

با توجه به تاریخ درگذشت او به سال 220 ه . این کتاب حداقل 35 سال پیش از میلاد حضرت مهدی علیه السلام تألیف شده است .

6 . کتاب الغیبة

تألیف : ابوالحسن علی بن محمد بن علی سوّاق ، معاصر امام رضا علیه السلام .(1)

7 . کتاب الغیبة

تألیف : ابوالحسن علی بن عمراعرج ، معاصر امام رضا علیه السلام .(2)

8 . کتاب الغیبة

تألیف : علی بن حسن فضال ، از اصحاب امام صادق علیه السلام .(3)

9 . کتاب الغیبة

تألیف : ابراهیم بن اسحاق احمری ، معاصر امام حسن عسکری علیه السلام .(4)

10 . کتاب الغیبة

تألیف : ابوالعباس ، عبداللّه بن جعفر حمیری ، از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام .(5)

حمیری آثار دیگری در رابطه با حضرت بقیة اللّه دارد ، که از آن جمله است :

1 . الغیبة و الحیرة

2 . قرب الاسناد الی صاحب الامر علیه السلام (6)

3 . الفترة و الحیرة(7)

4 . التوقیعات(8)

ص: 291


1- 6 . همان ، ص 260 ، رقم 679 .
2- 7 . همان ، ص 256 ، رقم 670 .
3- 8 . همان ، ص 258 ، رقم 676 .
4- 1 . همان ، ص 19 ، رقم 21 ؛ مامقانی ، تنقیح المقال ، ج 3 ، ص 383 .
5- 2 . شیخ طوسی ، الفهرست ، ص 168 ، رقم 439 .
6- 3 . نجاشی ، الرجال ، ص 220 ، رقم 573 .
7- 4 . شیخ طوسی ، همان .
8- 5 . جلالی ، فهرس التراث ، ج 1 ، ص 310 .

اینها ده مورد از موارد بسیاری است که پیش از وقوع غیبت پیرامون غیبت کتاب مستقل به رشته تحریر درآورده اند ، و اگر بخواهیم همه آثاری را که اصحاب ائمه در حوزه مهدویت پدید آورده اند ، بشماریم به درازا می کشد .

در اینجا لازم است اشاره کنیم که برخی از مؤلفین این آثار از گروه واقفیه هستند و آنها در امامت امام کاظم علیه السلام توقف نموده و امام هفتم راهمان مهدی موعود پنداشته اند ، ولی ما به دو جهت عناوین کتب آنها را نیز در این بخش یادآور شدیم :

1 . در متن این کتاب انحراف و لغزشی نبود و لذا شیخ طوسی و دیگران از این کتاب ها نقل حدیث فرموده اند .

2 . کثرت این کتاب ها از فرقه های مختلف ، دلیل رسوخ اعتقاد به غیبت موعود در طول و قرون و اعصار بوده و بیانگر این حقیقت است که احادیث مهدی منتظر از نظر شهرت ، کثرت و تواتر در میان امت اسلامی در سطحی بوده که ده ها نفر از اصحاب

ائمه در طول قرن های اول ، دوم و سوم کتاب مستقل در این رابطه تألیف نموده و آن را در کتاب الغیبة نام نهاده اند .

تعدّد این کتاب ها مشت محکمی است بر مخالفان لجاجت پیشه ای که عمدا شبهه پراکنی نموده ، و می گویند : احادیث غیبت بعد از غیبت حضرت مهدی علیه السلام گردآوری شده است .

پدید آورندگان یاد شده عموما از فرق وابسته به اهل بیت می باشند ، در اینجا به عنوان نمونه از یک اثر مهم از یک نویسنده ای پر آوازه یاد می کنیم که پیش از تولد موعود کتاب ارزنده ای در حوزه مهدویت از خود به یادگار نهاده است و او عباد بن یعقوب رواجنی صاحب کتاب أخبار المهدی می باشد .

اهمیت کتاب رواجنی در این است که این کتاب پیش از تولد حضرت مهدی علیه السلام تألیف شده است ، زیرا رواجنی به سال 250 ق . وفات کرده(1) و حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه در سال 255 ق . دیده به جهان گشوده است .

ص: 292


1- 1 . بخاری ، التاریخ الکبیر ، ج 6 ، ص 44 ، رقم 1645 .

و اهمیت دیگر آن در این است که مؤلف از شخصیت های برجسته اهل سنت است ، بخاری ، ترمذی ، ابن ماجه ، ابوحاتم ، بزّار و دیگر محدثین اهل سنت از او روایت کرده اند و همه رجالیون بر وثاقت و صداقت او تاکید کرده اند .

دلبستگی رواجنی به حضرت مهدی علیه السلام در حدی بود که شمشیری بالای سرش آویخته بود و می گفت :

آن را مهیا کرده ام که با آن در محضر حضرت مهدی علیه السلام شمشیر بزنم .(1)

از این رهگذر برخی از علمای اهل سنت او را به تشیع متهم می کردند ، در حالی که همه رجالیون شیعه تأکید کرده اند که وی از اهل سنت بود .(2)

* * *

ص: 293


1- 2 . ذهبی ، میزان الاعتدال ، ج 2 ، ص 379 ؛ همو ، سیر اعلام النبلاء ، ج 11 ، ص 538 ، رقم 155 .
2- 3 . شیخ طوسی ، الفهرست ، ص 192 ، رقم 540 ؛ ابن شهرآشوب ، معالم العلماء ، ص 88 ؛ ابن داود ، الرجال ، ص 292 .

ص: 294

برخی از آثار چاپ شده ی مؤلّف

1 - ابو ریحان بیرونی / چاپ دوّم / دارالتبلیغ اسلامی / قم.

2 - اجساد جاویدان / چاپ دوم / نشر حاذق / قم.

3 - ارزیابی تمدن غرب / چاپ سوّم / انتشارات رسالت / قم.

4 - ارمغان صافی / چاپ اول / انتشارات دلیل ما / قم.

5 - ارمغان مجلسی / چاپ پانزدهم / انتشارات رسالت / قم.

6 - از تبار محدثان ( سکینه دخت امیر مؤمنان ) / چاپ اول / انتشارات رسالت / قم.

7 - ازدواج ام کلثوم افسانه یا حقیقت / چاپ اول / انتشارات رسالت / قم.

8 - از شب عاشور تا آدینه ظهور / چاپ اول / انتشارات عطر عترت / تهران.

9 - اسرار نماز / چاپ چهارم / انتشارات رسالت / قم.

10 - اعتقادات علاّمه ی مجلسی / چاپ سوم / انتشارات رسالت / قم.

11 - او خواهد آمد / چاپ چهاردهم / انتشارات رسالت / قم.

12 - با دعای ندبه در پگاه جمعه / چاپ اول / نشر موعود / تهران.

13 - تاریخ شیعه ی زیدیّه / چاپ اوّل / دانشگاه شیراز.

14 - تاریخ وهابیان / چاپ اول / نشر طوفان / تهران.

15 - تاریخچه ی عاشورا / ترکی استانبولی / انتشارات زمان / استانبول.

16 - تشرّف در سرداب مقدس / چاپ اول / انتشارات رسالت / قم.

ص: 295

17 - تشیّع یا اسلام راستین / چاپ ششم / بنیاد بعثت / تهران.

18 - جزیره ی خضراء / چاپ چهاردهم / انتشارات رسالت / قم.

19 - چهل حدیث از غیبت فضل بن شاذان / چاپ اوّل / نشر حاذق / قم.

20 - چهل حدیث پیرامون نور یزدان / چاپ اوّل / نشر حاذق / قم.

21 - چهل حدیث پیرامون یوسف زهرا / چاپ اوّل / نشر حاذق / قم.

22 - چهل حدیث در مناقب اوّلین پیشوا / چاپ اوّل / انتشارات رسالت / قم.

23 - چهل حدیث در مناقب امّ ابیها / چاپ اوّل / انتشارات رسالت / قم.

24 - روزگار رهائی / چاپ سوّم / نشر آفاق / تهران.

25 - زندگانی کریمه ی اهلبیت / نشر حاذق / قم.

26 - زیارت عاشورا وآثار معجزآسای آن / چاپ ئپنجم / انتشارات رسالت / قم.

27 - سرچشمه کوثر / چاپ سوم / انتشارات راه وداد / کرج.

28 - سند حدیث کساء / چاپ دوّم / انتشارات رسالت / قم.

29 - طول عمر امام زمان علیه السلام / چاپ سوّم / انتشارات طاووس بهشتیان / قم.

30 - علی اول / چاپ دوم / نشر موعود / تهران.

31 - علی و فلسفه ی الهی / چاپ اوّل / بنیاد علاّمه ی طباطبائی / قم.

32 - کتابنامه ی آثار ماندگار تنهار یادگار پیامبر / چاپ اول / انتشارات دلیل ما / قم.

33 - کتابنامه ی حضرت مهدی علیه السلام / چاپ اول / انتشارات الهادی / قم.

34 - کرامات معصومیه / چاپ دوم / انتشارات حاذق / قم.

35 - کریمه ی اهلبیت / چاپ اوّل / انتشارات حاذق / قم.

36 - گزارش لحظه به لحظه از میلاد نور / چاپ اول / انتشارات رسالت / قم.

37 - میثم تمّار / چاپ اوّل / انتشارات توحید / تهران.

38 - میلاد نور / چاپ اوّل / مسجد صدریّه / تهران.

39 - نبراس الزائر / چاپ اول / انتشارات رسالت / قم.

40 - نبراس الفائزین بزیارة امیرالمؤمنین علیه السلام / چاپ اول / مولود کعبه / قم.

ص: 296

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109