تنها راه

مشخصات کتاب

سرشناسه : مهدی پور، علی اکبر، 1324 -

عنوان و نام پدیدآور : تنها راه/ علی اکبر مهدی پور.

مشخصات نشر : قم: حبل المتین، 1392.

مشخصات ظاهری : [80] ص.

شابک : 20000ریال: 978-964-93462-6-0

یادداشت : کتاب حاضر قبلا تحت عنوان "تنها ره رهایی" توسط انتشارات عطر عترت در سال 1391 منتشر شده است.

عنوان دیگر : تنها ره رهایی.

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- دعاها

موضوع : مهدویت-- انتظار

رده بندی کنگره : BP224/4/م9ت9 1392

رده بندی دیویی : 297/462

شماره کتابشناسی ملی : 3422241

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

مقدمه

این خورشید جهان افروز که روشنگر پهنه ی زندگی است، چه بی رحمی ها و سنگدلی ها دیده و بر چه شاخ و برهای برومند که به ستم در درختزار زندگی خشک شده اند، تابیده است!.

این مهتاب غمرنگ که با هاله ای اندوهبار، همچون اشک در چشم آسمان می غلطد، شاهد چه جنایاتی است که بر مظلومان تاریخ رفته است!.

این خزان که خشمگین از راه می رسد و برگ درختان را بی رحمانه می ریزد، خود می بیند که در گلستان زندگی برگ و گلی نمی ماند!.

این غروب غمبار زمستان که از شب سرد تیره روزان، رنگ تیره به خود گرفته، شاهد جنایات بی شماری است که در شهر و روستا، دشت و صحرا، بر مردم ستمدیده رفته است!.

کابوس یأس و نومیدی سایه ی سنگین خود را بر پهنه ی گیتی گسترده و روزنه ی امیدی برای محرومان و دردمندان باقی نگذاشته است!.

دنیایی که در آن زندگی می کنیم درد آلود و درد زاست، سراسر درد و اندوه است و آینده ای که در برابر دیدگانمان ترسیم می شود، ابهام آمیز و

ص: 5

یأس آور است!.

رواشناسان و روانکاوان تنها راه درمان این دردها را در بازگشت به معنویت جستجو می کنند، تا با کمک ادیان کابوس یأس و نومیدی را از افق زندگی به دور انداخته، فروغ امید را به دیدگان نگران انسان ها باز گردانند!.

کتب آسمانی در این میان سراسر امید و آکنده از نوید بهروزی است، به پیروان ادیان ابراهیمی بشارت می دهد که شب دیجور غم ها به سر آمده، صبح پیروزی و بهروزی در راه است، تنها راه رسیدن به چنین صبحی خجسته و روزی مبارک، انتظار ظهور و دعا برای تعجیل در فرج آن مصلح آسمانی است.

ص: 6

انتظار فرج

اشاره

واژگان

1. گلواژه ی انتظار

انتظار از ریشه ی: «نظر» است.

«نظر» نگریستن و به نظاره نشستن می باشد.

«انتظار» چشم به راهی و چشم دوختن به فرا رسیدن وقت چیزی است.(1)

همانند تشنه ای سوخته و کوفته، در دشت و صحرا در جستجوی آب زلال.

همانند رهنورد خسته، در شب ظلمانی و طولانی، در جستجوی یک پناهگاه.

همانند کوهنوردی که به هنگام صعود بر قله ی کوه پایش لغزیده و دست بر سنگی گرفته، در انتظار سرنوشت.

همانند کشاورزی فلک زده، در کنار مزرعه ای افسرده، که چشم به افق دوخته، به امید قطعه ی ابری.

ص: 7


1- 1 _ ابن فارس، معجم مقاییس اللّغة، ج5، ص 444.

همانند تیمارگر بیماری که در بحرانی ترین لحظات، در انتظار پزشکی ثانیه شماری می کند.

همانند عاشق منتظری که در آتش هجر محبوب سوخته، در انتظار ظهور امام نور ثانیه ها را می شمارد.

2. گلواژه ی فرج

ارباب لغت در تفسیر و تبیین گلواژه ی «فرج» تعبیراتی دارند که تقریبا همه ی آنها به یک معنی بر می گردد:

1) ابن فارس: فرج به معنای گشایش است.(1)

2) خلیل بن احمد: به معنای رفع غم و اندوه می باشد.(2)

3) جوهری: در معنای رهایی از غم و اندوه به کار می رود.(3)

4) طریحی: به معنای راهگشایی و باز کردن جا برای افراد در مجالس می باشد.(4)

گلواژه «فرج» در اصطلاح در دو معنی استعمال می شود:

1. مطلق گشایش

2. ظهور موفور السرور حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه.

انتظار فرج نیز در هر دو مورد به کار رفته است:

1. چشم به راهی گشایش

2. چشم به راهی ظهور مولا

ص: 8


1- 1 _ ابن فارس، همان ج 4، ص 498.
2- 2 _ خلیل، ترتیب العین، ص 620.
3- 3 _ رازی، مختار الصّحاح، ص 495.
4- 4 _ طریحی، مجمع البحرین، ج2، ص 322.

جالب توجّه است که «انتظار فرج» در هر دو مورد از افضل اعمال شمرده شده است:

1) در مورد انتظار کلی فرج احادیث فراوانی رسیده است که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:

1. مولای متقیان در حدیث اربعمائه می فرماید:

إِنْتَظِرُوا الْفَرَجَ، وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّه ِ، فَإِنَّ أَحَبَّ الأَعْمالِ إِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ، إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مادامَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ؛

انتظار فرج را پیشه سازید، از الطاف خدا نومید نشوید، که محبوب ترین اعمال در نزد خداوند متعال انتظار فرج می باشد.(1)

2. درحدیث دیگری فرمود:

أَفْضَلُ الْعِبادَةِ الصَّبْرُ وَ الصَّمْتُ وَ انْتِظارُ الْفَرَجِ؛

برترین عبادت شکیبایی، حفظ متانت و انتظار فرج می باشد.(2)

3. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این رابطه فرمود:

بِالصَّبْرِ یُتَوَقَّعُ الْفَرَجُ؛

به وسیله ی صبر و شکیبایی امید فرج پدید آید.(3)

4. امام رضا علیه السلام در این زمینه می فرماید:

ما أَحْسَنَ الصَّبْرُ وَ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ؛

چه نیکوست شکیبایی و انتظار فرج.(4)

ص: 9


1- 1 _ شیخ صدوق، الخصال، ج2، ص 616.
2- 2 _ ابن شعبه، تحف العقول، ص 142.
3- 3 _ مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 96.
4- 4 _ همان، ج 12، ص 379.

5. امیر بیان، پیشوای پرواپیشگان نیز می فرماید:

إِنَّ مُحِبَّنا یَنْتَظِرُ الرَّوحَ وَ الْفَرَجَ فی کُلِّ یَومٍ وَ لَیْلَةٍ؛

محبّین ما در هر شب و روز گشایش و بشارت را انتظار می کشند.(1)

گلواژه ی فرج در میان امّت های پیشین در مورد گشایش های خاص به وفور به کار رفته است، که به چند مورد از آنها فقط اشاره می کنیم:

1) فرج و گشایش اصحاب حضرت نوح علیه السلام .(2)

2) فرج و گشایش در امر حضرت ایوب علیه السلام .(3)

3) فرج و گشایش در امر حضرت یوسف علیه السلام .(4)

4) فرج و گشایش اصحاب کهف.(5)

5) فرج و رهایی جناب عبداللّه، پدر بزرگوار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ذبح.(6)

در امّت اسلامی نیز در مواردی گلواژه ی فرج به کار رفته، که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:

1) معتز عباسی، امام حسن عسکری علیه السلام را به حاجب خود «سعید» سپرد، که آن حضرت را به سوی کوفه حرکت دهد و در اثنای راه به شهادت برساند. شیعیان از شنیدن این خبر وحشتناک مضطرب شدند، امام علیه السلام فرمود:

بَعْدَ ثالثٍ یَأتِیکُمُ الْفَرَجُ؛

پس از سه روز فرج و گشایش برای شما پدید خواهد آمد.

ص: 10


1- 1 _ همان، ج 68، ص 38.
2- 2 _ همان، ج 11، ص 326.
3- 3 _ همان، ج 44، ص 275.
4- 4 _ همان، ج 12، ص 231.
5- 5 _ همان، ج 14، ص 425.
6- 6 _ همان، ج 15، ص 83.

روز سوم «معتز» از خلافت خلع شد.(1)

2) «مستعین» نیز تصمیم گرفته که آن حضرت را به شهادت برساند، شیعیان خیلی مضطرب شدند، حضرت فرمود:

پس از سه روز برای شما فرج حاصل می شود.

روز سوم مستعین را از خلافت خلع کردند، به واسط برده، به قتل رسانیدند و شیعیان از آن اضطراب رهایی یافتند.(2)

3) عبد الرحمن بن کثیر، مشکلاتش را برای امام صادق علیه السلام بازگو کرد، امام علیه السلام دعایی برای او تعلیم کرد، سه شب بر آن مداومت کرد و فرج حاصل شد.(3)

4) ریان بن صلت دعایی از امام رضا علیه السلام فرا گرفت، درهر مشکلی آن را خواند، خداوند گشایش و فرج عنایت فرمود. (4)

5) شیخ صدوق از استادش نقل کرده، که برای رفع مشکلی به حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه متوسل شده، دو رکعت نماز استغاثه به حضرت را خوانده، دعای: «سلام اللّه الکامل التام» را در زیر آسمان خوانده، آفتاب طلوع نکرده، فرج حاصل شده است.(5)

در میان دعاهای مأثور از پیشوایان معصوم علیهم السلام شماری از دعاها به دعای فرج، کلمات فرج و کلام فرج نامیده شده، که به تعدادی از آنها اشاره می کنیم، علاقمندان به منابع یاد شده در پاورقی مراجعه فرمایند:

ص: 11


1- 1 _ شیخ طوسی، الغیبة، ص 208، ح 177.
2- 2 _ سید ابن طاووس، مهج الدعوات، ص 491.
3- 3 _ همو، فلاح السائل، ص 257.
4- 4 _ ابن باقی، اختیار المصباح الکبیر،ج 2، ص 510.
5- 5 _ مجلسی، بحارالانوار، ج 94، ص 31.

1. دعای: اللّهم أنت ثقتی... (1)

2. دعای: اللّهم احرسنی بعینک الّتی لا تنام... (2)

3. دعای: الهی طموح الامال قد خابت إلاّ لدیک... (3)

4. دعای: اللّهم إنّی أدرأ بک فی نحورهم... (4)

5. دعای: اللّهم إن کانت ذنوبی قد اختلقت وجهی عندک... (5)

6. دعای: یا من یکفی من کلّ شی ء... (6)

7. دعای: اللّهم إنّی أسالک یا اللّه... (7)

8. دعای: لا اله إلاّ اللّه الحلیم الکریم... (8)

9. دعای: یا من أظهر الجمیل و ستر القبیح... (9)

10. دعای: یا نور النّور، یا مدبّر الأمور... (10)

عوامل تأخیر در امر فرج

در حدیثی از مولای متقیان امیرموءمنان علیه السلام به برخی از عوامل تأخیر در امر فرج اشاره شده است:

عمرو بن حمق خزاعی پس از ضربت خوردن مولی، به پیشگاه آن

ص: 12


1- 1 _ ابن باقی، همان.
2- 2 _ مجلسی، بحار الانوار، ج 94، ص 316.
3- 3 _ همان، ج 87، ص 280؛ کفعمی، المصباح، ص 53.
4- 4 _ طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 270.
5- 5 _ طبرسی، مجمع البیان، ج 5، ص 360.
6- 6 _ مجلسی، بحارالانوار، ج 95، ص 208.
7- 7 _ سید ابن طاووس، مهج الدعوات، ص 198.
8- 8 _ شیخ طوسی، الأمالی، ص 622، ح 1284.
9- 9 _ طبری، دلائل الامامة، ص 552، ح 525.
10- 10 _ کفعمی، المصباح، ص 305.

حضرت شرفیاب شده، عرضه داشت: ان شاءاللّه خطری شما را تهدید نمی کند، این فقط یک ضربت است.

حضرت فرمود: نه، به جان خود سوگند، من از میان شما خواهم رفت. سپس فرمود:

إلَی السَّبعینَ بَلاءٌ؛

تا سال هفتاد بلاها ادامه دارد.

این جمله را سه بار تکرار نمودند.

عمرو بن حمق پرسید: آیا پس از آن گشایشی خواهد بود؟

حالت ضعف بر آن حضرت مستولی شد، پس از آن فرمود:

نَعَم، وَ إِنَّ بَعْدَ الْبَلاءِ رَخاءٌ؛

آری، پس از بلا گشایش هست.

آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند:

«یَمْحُو اللّه ُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ»؛(1)

خداوند آنچه را که بخواهد محو می کند و آنچه را که بخواهد اثبات می کند، و ام الکتاب در نزد اوست.(2)

ابوحمزه ی ثمالی می گوید: به محضر امام باقر علیه السلام عرض کردم: علی علیه السلام می فرمود: تا سال 70 بلاها ادامه دارد و می فرمود: بعد از 70 گشایش هست. سال 70 گذشت و گشایشی ندیدیم، فرمود:

یا ثابِتُ! إِنَّ اللّه َ تَعالی کانَ وَقَّتَ هذَا الأَمْرَ فِی السَّبْعینَ، فَلَمّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ علیه السلام إِشْتَدَّ غَضَبُ اللّه ِ عَلی أَهْلِ الأَرْضِ، فَأَخَّرَهُ اللّه ُ إِلی أَرْبَعینَ وَ مِائة

ص: 13


1- 1 _ سوره ی رعد، آیه ی 39.
2- 2 _ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 178، ح 11.

سَنَةٍ، فَحَدَّثْناکُمْ، فَأَذَعْتُم الْحَدیثَ وَ کَشَفْتُمْ قِناعَ السِّرِّ، فَأَخَّرَهُ اللّه ُ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ بَعْدَ ذلِکَ عِنْدَنا وَقْتاً؛

ای ثابت (نام ابوحمزه) خداوند این فرج و گشایش را در سال 70 مقدر فرموده بود، چون امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، غضب خدا بر اهل زمین شدت یافت، پس آنرا به سال 140 به تأخیر انداخت. ما به شما گفتیم، شما آن را شایع کردید و از اسرار پرده برداشتید، خداوند آن را به تأخیر انداخت، و دیگر وقتی برای آن در نزد ما قرار نداد.

آن گاه آیه ی شریفه ی: «یمحو اللّه ما یشاء و یثبت» را تلاوت نمود.(1)

ابوحمزه گوید: آن را به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم، فرمود: آری این چنین شد.(2)

امام صادق علیه السلام در این رابطه می فرماید:

کانَ هذَا الأَمْرُ فِیَّ، فَأَخَّرَهُ اللّه ُ، وَ یَفْعَلُ بَعْدُ فی ذُرِّیَتی ما یَشاءُ؛

این فرج و گشایش مقدر بود که به دست من انجام شود، ولی خداوند آن را به تأخیر انداخت، در آینده نیز آنچه را که بخواهد به دست ذریه ام انجام می دهد.(3)

منظور از فرج و گشایش در این سه حدیث، یک گشایش نسبی برای شیعیان می باشد، نه فرج کلی و جهانی، زیرادر آن زمان حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه هنوز متولد نشده بود.

بر اساس روایات فوق قرار بوده در سال 70 ق. گشایشی برای شیعه

ص: 14


1- 1 _ شیخ طوسی، الغیبة، ص 428، ح 417.
2- 2 _ همان.
3- 3 _ همان، ص 429، ح 418.

فراهم شود، که به سبب فاجعه ی کربلا و شهادت جانگداز سالار شهیدان به تأخیر افتاد.

سپس مقدر شد که در سال 140 گشایشی حاصل شود، که به سبب عدم رعایت وظیفه ی راز داری باز هم به تأخیر افتاد.

این سه حدیث با مسأله ی «بدا» ارتباط پیدا می کند که یکی از اعتقادات قطعی شیعیان می باشد. لذا شیخ طوسی پس از نقل سه حدیث فوق، به تفصیل در مورد بدا گفت و گو نموده است.(1)

از این سه حدیث دو عامل از عوامل تأخیر در امر فرج روشن گردید:

1) حادثه ی کربلا، شهادت سالار شهیدان، کوتاهی امّت در حفظ حریم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، قصور در وظیفه ی مودّت ذوی القربی، که منتهی شد به غصب خلافت، خانه نشینی مولا، شهادت صدیقه ی طاهره، حضرت محسن، امام حسن و امام حسین صلوات اللّه علیهم اجمعین

2) افشای سرّ و پرده برداری از اسرار آل محمد علیهم السلام که در احادیث فراوان از آن نهی شده است.

نعمانی نخستین باب کتاب خود را به احادیث وارده در وجوب حفظ اسرار اهل بیت علیهم السلام اختصاص داده، 12 حدیث در این رابطه نقل فرموده است.(2)

حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه در نامه ی خود به شیخ مفید عامل دیگری برای تأخیر در امر فرج بیان فرموده و آن ارتکاب اعمالی است که شایسته ی یک شیعه ی منتظر نمی باشد. و اینک فرازی از نامه ی آن

ص: 15


1- 1 _ همان، ص 429_ 432؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 4، ص 114_ 134.
2- 2 _ نعمانی، الغیبة، ص 33.

حضرت:

وَلَو أَنَّ أَشْیاعَنا _ وَفَّقَهُمُ اللّه ُ عَلی طاعَتِهِ _ عَلی إِجْتِماعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ، لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمْ الْیُمْنُ بِلِقائِنا. وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلی حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِها مِنْهُم بِنا، فَما یَحْبِسُنا عَنْهُم إلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَکْرَهُهُ وَ لا نُوءْثِرُهُ مِنْهُمْ؛

اگر شیعیان ما _ که خداوند آنها را به اطاعت خود موفق بدارد _ یکدله می شدند در وفا کردن به آن عهد و میثاقی که بر گردن آنهاست، هرگز یمن دیدار ما از آنها به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما با معرفت کامل و بصیرت لازم برای آنها محقق می شد.

چیزی دیدار ما را از آنها مانع نمی شود، جز رفتار ناهنجار آنها که از آنها به ما می رسد، و ما چنین اعمالی را دوست نمی داریم و از آنها انتظار نداریم.(1)

علی بن ابراهیم بن مهزیار در موسم حج از اهواز به حجاز رفته، حج و عمره اش را انجام داده، کسی از سوی حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه به سراغش آمده، در ضمن گفت و گو فرموده:

اینک چه می خواهی؟

پس مهزیار گفته:

ألإِمامَ الْمَحْجُوبَ عَنِ الْعالَمِ؛

آن امام محجوب از جهانیان را.

آن فرستاده در پاسخ فرموده:

ص: 16


1- 1 _ طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 499.

ما هُوَ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ، وَ لکِن حَجَبَهُ سُوءُ أَعْمالِکُم؛

او از شما در حجاب نیست، این اعمال زشت شما هست که او را از شما در حجاب کرده است.(1)

بر این اساس سوّمین عامل در تأخیر فرج اعمال زشت ما هست که آن امام همام را در پشت پرده ی غیبت نگه داشته است.

نکته ی ظریفی که در نامه ی امام علیه السلام به شیخ مفید جهت کاربردی دارد، تعبیر: «علی اجتماع من القلوب» است، یعنی باید همه ی شیعیان یکدل و یک جهت متوجّه قصور و تقصیر خود بشوند، به صورت اجتماعی توبه و تضرع کنند، به سوی خداوند باز گردند، عهد و پیمانی را که با خداوند منان بسته اند، به یاد بیاورند، همگی بر انجام آن ملتزم شوند، که در غیر این صورت به نتیجه نخواهند رسید، زیرا خداوند منّان در آیات نورانی قرآن می فرماید:

«إِنَّ اللّه َ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»؛

خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد؛ جز هنگامی که آنان در وضع خود تغییر ایجاد کنند.(2)

بر اساس این آیه ی شریفه تا انسان ها به خود نیایند، از کرده ی خود پشیمان نشوند، به صورت دسته جمعی دعا و تضرع نکنند، خداوند وضع آنها را تغییر نخواهد داد، و دوران غیبت را به حضور مبدل نخواهد نمود.

خداوند منان برای قوم حضرت یونس عذاب رامقدر کرد و به آنها خبر داد. هنگامی که وقت عذاب رسید، حضرت یونس از میان آنها بیرون رفت. با هشدار یکی از عالمان، آنها به خود آمدند، توبه کردند و به صورت دسته

ص: 17


1- 1 _ طبری، دلائل الامامة، ص 540، ح522.
2- 2 _ سوره ی رعد، آیه ی 11.

جمعی تضرع کردند، خداوند عذاب را از آنها برگردانید.(1)

امّت اسلامی نیز اگر به خود آیند، توبه کنند، تضرع نمایند، خداوند منان به دوران غیبت خاتمه داده، به حجت خود اذن ظهور داده، امّت اسلامی را از چشمه ی زلال امامت برخوردار خواهد فرمود. در غیر این صورت دوران غیبت ادامه یافته، تا آخرین حد تعیین شده اش خواهد رسید. چنانکه امام صادق علیه السلام به هنگام تشریح داستان بنی اسرائیل بر آن تأکید فرموده است و اینک متن کامل داستان را تقدیم نموده، به بحث سندی و محتوایی آن می پردازیم:

ص: 18


1- 1 _ بحرانی، تفسیر البرهان، ج5، ص 71؛ کلینی، الکافی، ج8، ص 92، ح 64.

داستان بنی اسرائیل

اشاره

محمد بن مسعود عیاشی در تفسیر خود از «فضل بن ابی قره» روایت کرده که از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:

خداوند به حضرت ابراهیم علیه السلام وحی فرمود که فرزندی برای تو متولّد خواهد شد.

حضرت ابراهیم آن را به «ساره» گفت. ساره گفت:

«أَ أَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ »؛

آیا من فرزند به دنیا می آورم، در حالی که من پیرزن فرتوت هستم؟(1)

خداوند به حضرت ابراهیم وحی فرمود که آری او فرزند به دنیا می آورد، ولی چون سخن مرا برگردانید، 400 سال فرزندانش در آزار و اذیت خواهند بود.

هنگامی که دوران آزار و اذیت بنی اسرائیل به طول انجامید، به درگاه خداوند، چهل روز ناله و تضرع کردند.

پس خداوند به حضرت موسی وهارون علیهماالسلام وحی فرمود که آنها را از

ص: 19


1- 1 _ سوره ی هود، آیه ی 72.

دست فرعون نجات دهند.

پس 170 سال از دوران آزار و اذیت آنها کاسته شد.

آن گاه امام صادق علیه السلام فرمود:

وَ هکَذا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللّه ُ عَنّا، فَأَمّا إذا لَمْ تَکُونُوا، فَإِنَّ الاْءَمْرَ یَنْتَهی إِلی مُنْتَهاهُ؛

همچنین شما نیز اگر چنین کنید خداوند برای ما گشایش ایجاد می کند، ولی اگر این گونه نباشید، امر فرج تا آخرین وقت تعیین شده اش به تأخیر می انجامد.(1)

منابع حدیث

این حدیث شریف درمنابع زیر به نقل ازتفسیر عیاشی آمده است:

1. بحار الانوار، تألیف: علامه مجلسی، متوفای 1110 ق.(2)

2. تفسیر صافی، تألیف: ملا محسن فیض، متوفی 1091 ق.(3)

3. تفسیر البرهان، تألیف: سید هاشم بحرانی، متوفای 1107 ق.(4)

4. تفسیر کنز الدقایق، تألیف: محمد بن محمد رضا مشهدی، قرن دوازدهم.(5)

5. عوالم العلوم، تألیف: شیخ عبداللّه بحرانی، قرن دوازدهم. (6)

ص: 20


1- 1 _ عیّاشی، التّفسیر، ج 2، ص 315، ح 49.
2- 2 _ مجلسی، بحارالانوار، ج 4، ص 118؛ ج 13، ص 140؛ ج 52، ص 131.
3- 3 _ فیض، صافی، ج 4، ص 58.
4- 4 _ بحرانی، البرهان، ج 5، ص 163.
5- 5 _ ابن مشهدی، کنزالدّقایق، ج 6، ص 200.
6- 6 _ بحرانی، عوالم، ج 26، قسم سوّم، ص 49.

6. مستدرک وسائل الشیعه، تألیف: محدث نوری، متوفای 1320 ق.(1)

7. مکیال المکارم، تألیف: سید محمد تقی موسوی اصفهانی، متوفای 1348 ق. (2)

8. تفسیر المیزان، تألیف: علامه سید محسن طباطبایی، متوفای 1402ق.(3)

اعتبار سندی حدیث

از بررسی حدیث روشن شد که در همه ی منابع این حدیث شریف از تفسیر عیاشی نقل شده است.

محمد بن مسعود عیاشی، متوفای 320 ق. بیش از 200 کتاب تألیف کرده که عناوین 158 عنوان آن را نجاشی ثبت کرده است.(4)

همه ی آثار عیاشی در کشاکش روزگار به دلایل مختلف، از جمله تهاجم دشمنان اهل بیت به کتابخانه های شیعیان از بین رفته، فقط کتاب تفسیر ایشان، آن هم فقط نیمه ی اوّل آن به دست ما رسیده است، که در سه مجلد به چاپ رسیده و در دسترس ما قرار دارد.(5)

عیاشی قبلا عامی بود، در نوجوانی به آیین تشیع گرویده و از هر جهت مورد وثوق و اعتماد می باشد.

پیشتاز علمای رجال، نجاشی در حق او می نویسد:

ص: 21


1- 1 _ نوری، مستدرک وسائل، ج 5، ص 239.
2- 2 _ موسوی، مکیال المکارم، ج 2، ص 63.
3- 3 _ طباطبائی، المیزان، ج 12، ص 331.
4- 4 _ نجاشی، رجال، ص 350_ 352.
5- 5 _ چاپ 1421 ق. بنیاد بعثت، قم.

ابو نضر محمد بن مسعود بن محمد بن عیاش سلمی سمر قندی، مشهور به: «عیاشی» ثقه، صدوق و نور چشم جهان تشیع می باشد.(1)

عیاشی این حدیث را از: «فضل بن ابی قره» روایت می کند.

فضل بن ابی قره از اصحاب امام صادق علیه السلام می باشد، که شیخ طوسی او رادر ضمن اصحاب امام صادق علیه السلام بر شمرده است.(2)

و در فهرست فرموده: برای او کتابی هست که جماعتی آن را از ابومفضل از حمید، از ابراهیم بن سلیمان بن حیان خزاز، از فضل بن ابی قرّه، برای ما روایت کرده اند.(3)

نجاشی طریق خود را به کتاب وی چنین بر می شمارد:

برای او کتابی است که جمعی آن را روایت می کنند: محمد بن جعفر، از احمد بن محمد بن سعید، از محمد بن احمدکلابی، از علی بن اسحاق بن عار، از شریف بن سابق، از فضل بن ابی قره آن را برای ما روایت کرده است.(4)

احادیث فضل بن ابی قره در کتب اربعه

آیة اللّه خویی قدس سره می نویسد:

در کتب اربعه 25 مورد از احادیث وی از امام صادق علیه السلام آمده است، که 24 مورد آن از طریق شریف بن سابق روایت شده است. (5)

ص: 22


1- 1 _ نجاشی، رجال، ص 350، رقم 944.
2- 2 _ شیخ طوسی، الرّجال، ص 271، رقم 12.
3- 3 _ همو، الفهرست، ص 364، رقم 569.
4- 4 _ نجاشی، رجال، ص 308.
5- 5 _ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج 13، رقم 109.

توثیق فضل بن ابی قره

ابن الغضائری او را تضعیف کرده و روایاتش را تضعیف نموده است.(1)

آیة اللّه خویی می فرماید:

به تضعیف ابن الغضائری اعتماد نیست، او ثقه است، زیرا در سند تفسیر قمی قرار گرفته است.(2)

علامه ی مامقانی از سید بحر العلوم نقل می کند که فرموده است:

هر کس که فضل بن ابی قره را تضعیف کرده، از ابن الغضائری پیروی کرده است، به تضعیف وی هیچ اعتمادی نیست، زیرا او بسیاری از پاکان را تضعیف کرده است.(3)

شیخ صدوق در مشیخه ی فقیه، طریق خود را به روایات فضل بن أبی قرّه نقل کرده است.(4)

مولی محمد تقی مجلسی در شرح مشیخه ی فقیه به شماری از احادیث فضل بن ابی قره اشاره کرده و آنها را قوی دانسته است.(5)

آیة اللّه سید حسن خرسان در مقدمه ی خود بر شرح مشیخه می فرماید:

بسیاری از راویان حدیث شرح حالشان در کتب رجالی نیامده است، جز این که وحید بهبهانی در تعلیقه ی خود بر منهج المقال استرآبادی، از دائی خود علامه ی مجلسی نقل فرموده که ایشان بر

ص: 23


1- 1 _ ابن الغضائری، الرّجال، ص 84، رقم 109.
2- 2 _ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 281.
3- 3 _ مامقانی، تنقیح المقال، چاپ سنگی، ج 2، ص 2، باب فاء، ص 6.
4- 4 _ شیخ صدوق، الفقیه، ج 4، قسم مشیخه، ص 81.
5- 5 _ مجلسی اول، روضة المتقین، ج 14، ص 218.

حُسن حال برخی از آنها نظر داده و تعلیل فرموده که در طریق شیخ صدوق قرار گرفته اند.(1)

آیة اللّه خوئی قدس سره به توثیق او تصریح کرده و فرموده:

او ثقة است، زیرا در سند تفسیر قمی قرار گرفته است.(2)

علامه ی مامقانی در مورد شریف بن سابق که بیشترین روایت را از فضل بن ابی قره نقل کرده است، اقوال رجالیون را نقل فرموده، در پایان می فرماید:

لکن روایاتش محکم و استوار است.(3)

پیشتاز رجالیون مرحوم نجاشی طریق خودرا به کتاب «فضل بن ابی قره» نقل می کند.(4)

سید بحر العلوم پس از نقل تعبیر نجاشی، در مورد کتاب جمعی از مشایخ خود، به این نتیجه می رسد که همه ی کسانی که در طریق مشایخ او قرار گرفته اند، مورد وثوق هستند و نهایت اجتناب را از نقل کتاب و حدیث از افراد غیر موثق داشته اند.(5)

بر این اساس فضل بن ابی قره نیز جزء مشایخ نجاشی و ثقه می باشد. شادروان شیخ غلامرضا عرفانیان در «مشایخ الثقات» از شیخ حر عاملی نقل کرده که در کتاب «وسائل الشیعه» [ج 8، ص 478، ذیل حدیث 3] از کتاب «مستطرفات سرائر» [ص 62، ح14] نقل کرده که «احمد بن محمد بن

ص: 24


1- 1 _ شیخ صدوق، الفقیه، ج 4، قسم مشیخه، ص 2.
2- 2 _ خوئی، معجم رجال الحدیث، ح 13، ص 281.
3- 3 _ مامقانی، تنقیح المقال، ج 35، ص 13، رقم 91.
4- 4 _ نجاشی، رجال، ص 308، رقم 842.
5- 5 _ سید بحرالعلوم، الفوائد الرجالیة، ج 4، ص 145، فائدة 26.

ابی نصر بزنطی» از «فضل بن ابی قره» روایت می کند.

اگر این نقل ثابت شود، دلیل دیگری بر توثیق او خواهد بود، زیرا بزنطی از اصحاب اجماع هست(1)، که هرگز از غیر ثقه روایت نمی کند.(2)

جز این که در کتب اربعه روایت بزنطی از فضل بن ابی قره یافت نشد.(3) آیة اللّه سید محمد مهدی خرسان، در مستطرفات سرائر، آن را از کتاب «الاجماع بزنطی» نقل فرموده، جز این که در اوّل حدیث «عنه، عن الفضل بن ابی قره» آمده است و حدیث اصطلاحاً «مضمر» می باشد و در مورد مرجع ضمیر دو احتمال بیان فرموده:

1) یونس بن ضبیان

2) ابو بصیر(4)

علامه ی مامقانی در مورد ثقه بودن فضل بن ابی قره می نویسد:

امامی بودن او از منابع حدیثی استفاده می شود.

از تعبیر نجاشی که در مورد شریف بن سابق تفلیسی گفته:

وی از اصحاب فضل بن ابی قره بوده؛(5)

معروفیت او معلوم می شود.

و تعبیرش در اینجا که فرموده:

جماعتی کتاب او را روایت کرده اند؛(6)

ص: 25


1- 1 _ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرّجال، ص 556، ح 1050.
2- 2 _ مامقانی، تنقیح المقال، ج 7، ص 158.
3- 3 _ ابطحی، معجم رواة الحدیث و ثقاته، ج 5، ص 2554.
4- 4 _ خرسان، موسوعة ابن ادریس، ج 14، ص 102_ 103.
5- 5 _ نجاشی، رجال، ص 195، رقم 522.
6- 6 _ همان، ص 308، رقم 842.

اشاره به ثقه بودن او می باشد. (1)

ابن داود و اردبیلی از نجاشی نقل کرده اند که نجاشی گفته: او ضعیف است.(2)

ولی در رجال نجاشی این تعبیر وجود ندارد.

با توجّه به واقع شدن او در سند تفسیر قمی و التزام علی بن ابراهیم به روایت از افراد مورد اعتماد ثقه بودن او معلوم می شود.(3)

شایان دقت است که برخی از رجالیون در روایت او از امام صادق علیه السلام تردید کرده اند، در حالی که روایات او در کتب اربعه ثبت شده و تعبیرهایی در این روایات آمده که صراحت در نقل بدون واسطه دارد:

1. شیخ طوسی با سلسله اسنادش از فضل بن ابی قره روایت کرده که گفت:

امام صادق علیه السلام در مورد شخصی پرسید و من حاضر بودم...(4)

2. علی بن ابراهیم از پدرش، از فضل بن ابی قره روایت کرده که گفت:

امام صادق علیه السلام را دیدم که از اوّل شب تا به صبح طواف می کرد و در حال طواف می گفت:

اللّهُمَّ قِنی شُحَّ نَفْسی؛

خدایا! مرا از بخل و حرص خویشتن باز دار.(5)

3. شیخ صدوق، از طریق شریف بن سابق تفلیسی، از فضل بن ابی قره

ص: 26


1- 1 _ مامقانی، همان.
2- 2 _ ابن داود، الرّجال، ص 151، رقم 1192؛ اردبیلی، جامع الرّواة، ج 2، ص 4.
3- 3 _ موسوی اصفهانی، ثقات الرواة، ج3، ص 129، رقم 938.
4- 4 _ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ح 7، ص 3، ح6.
5- 5 _ علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 2، ص 372.

روایت کرده که گفت:

به محضر امام صادق علیه السلام مشرف شدیم، در خانه اش کار می کرد، گفتیم: جان ما به فدای شما، اجازه بدهید ما این کار را انجام بدهیم، یا خادمان انجام دهند، فرمود: نه، مرا به حال خود رها کنید، می خواهم خداوند ببنید که من با دست خود کار می کنم و در حال به دست آوردن حلال، خود را به رنج می اندازم.(1)

4. شیخ صدوق از همین طریق از وی روایت کرده که گفت:

به امام صادق علیه السلام گفتم که اینها می گویند: اجرت معلم حرام است، فرمود:

دشمنان خدا دروغ می گویند، اینها می خواهند که کسی به فرزندان آنها قرآن تعلیم نکند...(2)

نگاهی گذرا به احادیث یاد شده به روشنی اثبات می کند که فضل بن ابی قره، آنها را از محضر امام صادق علیه السلام دریافت کرده و نقل نموده است.

راویان حدیث از فضل بن ابی قره

25 روایتی که در کتب اربعه از فضل بن ابی قره روایت شده، کلاًّ از امام صادق علیه السلام می باشد، اما راویانی که از وی روایت کرده اند عبارتند از:

1. ابراهیم بن سلیمان بن حیان الخزاز.(3)

2. ابراهیم بن هاشم قمی(4)

ص: 27


1- 1 _ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 99، ح 382.
2- 2 _ همان، ح 384.
3- 3 _ اردبیلی، جامع الرّواة، ج 2، ص 4؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص 364، رقم 569.
4- 4 _ علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج2، ص 372.

3. حسین بن سعید (1)

4. سیاری (2)

5. شریف بن سابق تفلیسی (3)

و اینک شماری از روایات فضل بن ابی قره در کتب اربعه:

1) کافی شریف، ج 1، ص 39، ح 3

2) همان، ج 2، ص 322، ح 1

3) همان، ج 3، ص 487، ح 5

4) همان، ج 4، ص 45، ح 7

5) همان، ج 5، ص 74، ح 2

6) همان، ج 6، ص 3، ح 12

7) تهذیب الاحکام، ج 6، ص 326، ح 896

8) همان، ج 7، ص 3، ح 6

9) الاستبصار، ج 3، ص 65، ح 216

10) من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 99، ح 382

هویت فضل بن أبی قُرّه

فضل بن ابی قره، از نظر مذهب شیعه ی امامی، از محدثان شیعه، از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام و از راویان حدیث از آن حضرت می باشد و از نظر حسب و نسب و تابعیت به شرح زیرمی باشد:

ص: 28


1- 1 _ شبستری، الفائق، ج2، ص 567.
2- 2 _ کلینی، الکافی، چ3، ص 487، ح5.
3- 3 _ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص 98_99، و 120.

1) از بنی تمیم بود. (1)

2) کوفی الاصل بود و مدتی در آن سکونت داشت.(2)

3) سپس به بلاد آذربایجان رفته و در آن سکونت نموده است. (3)

4) سپس به ارمنستان رفته.(4)

5) در تفلیس اقامت نموده است.(5)

6) در آذربایجان در محلی به نام: «سهند» اقامت داشته است.(6)

7) در بسیاری از منابع رجالی و حدیثی به جای سهند، «سمند» ذکر شده است. (7)

8) و در همه ی آنها تصریح شده که «سمند» از بلاد آذربایجان است. (8)

سهند یا سمند؟

در سه منبع رجالی نسبت ایشان به «سهند» از بلاد آذربایجان داده شده:

1. رجال نجاشی، با تحقیقات آیة اللّه شبیری زنجانی.

2. رجال ابن الغضائری، با تحقیقات استاد سید محمد رضا جلالی.

3. جامع الرواة اردبیلی، با مقدمه ی مرحوم آیة اللّه بروجردی قدس سره.

در دیگر منابع رجالی و حدیثی به: «سمند» از بلاد آذربایجان منسوب

ص: 29


1- 1 _ نجاشی، رجال، ص 308، ابن الغضائری، الرّجال، ص 84، علامه، الرجال، ص 246.
2- 2 _ ابن الغضائری، الرّجال، ص 84.
3- 3 _ همان .
4- 4 _ نجاشی، رجال، ص 308، ابن داود، رجال، ص 151.
5- 5 _ شیخ طوسی، الرّجال، ص 271؛ اردبیلی، جامع الرّواة، ج2، ص 4.
6- 6 _ نجاشی، رجال، ص 308؛ ابن الغضائری، الرّجال، ص 84، اردبیلی، همان.
7- 7 _ شیخ صدوق، الفقیه، ج3، ص98_120؛ علامه، الرجال، ص 246؛ ابن داود، رجال، ص151.
8- 8 _ علامه، همان؛ ابن داود، همان؛ خرسان، شرح مشیخه، به پیوست فقیه، ج 4، ص 81.

شده است.(1)

پس از گشت و گذار در کتب تاریخ و جغرافیا، در آذربایجان و غیر آن شهر یا روستایی به نام: «سمند» پیدا نشد.

به احتمال قوی لفظ «سهند» به «سمند» تصحیف شده است.

«سهند» نام کوه مشهوری است در آذربایجان، در 50 کیلومتری جنوب غربی تبریز که 3700 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و همیشه پوشیده از برف است.(2)

سهند کوه آتشفشان قدیمی و خاموش و مخروطی شکل بین تبریز و مراغه می باشد.(3)

«سهند» نام دهی متصل به کوه سهند است، که آن کوه به آن منسوب است.(4)

دهستان سهند شامل 40 آبادی بزرگ و کوچک در جنوب بستان آباد و شرق مراغه و آذر شهر می باشد.

بنا بر تحقیق «فضل بن ابی قره» به این دهستان منسوب می باشد، که در تمام منابع به عنوان «یکی از بلاد آذربایجان» یاد شده است.

علامه ی مامقانی در مورد «سمند» فرموده:

من وجهی برای «سمندی» پیدا نکردم.(5)

وی در شرح حال حماد سمندی فرموده:

ص: 30


1- 1 _ علاّمه حلّی، ایضاح الاشتباه، ص 253، رقم 515.
2- 2 _ عمید، تاریخ و جغرافیا، ص 525.
3- 3 _ معین، فرهنگ فارسی، ج5، ص832.
4- 4 _ خلف تبریزی، برهان قاطع، ج2، ص 1197.
5- 5 _ مامقانی، تنقیح المقال، ج3، بخش خاتمة الخاتمة،ص 121، (سنگی).

شاید «سمندی» در اصل «سمندری» بوده، راء آن افتاده است.(1)

«سمندر» نام شهری در پشت باب الابواب، از سرزمین خزر می باشد، که انوشیروان آن را بنا کرده است.(2)

باب الابواب همان دربند، پایتخت داغستان، در کنار بحر خزر می باشد.(3)

سمندر همچنین نام دهی از دهات چناران مشهد و نام شهری در هندوستان می باشد، که چوب عود را از آنجا می آورند.(4)

علامه ی مامقانی همچنین احتمال داده که «سمندی»به «سمندو» منسوب باشد،(5) که نام قلعه ای در روم می باشد و اینک «بلگراد» نامیده می شود. که سیف الدوله آن را به سال 339 ق. فتح نمود.(6)

شهر دیگری در هند، در نزدیکی ملتان به نام «سمندور» یافت می شود.(7) شهر دیگری در صربستان، در 44 کیلومتری جنوب شرقی بلگراد هست، به نام «سمندره» که سلطان مراد دوم به سال 842 ق. آن را فتح کرد.(8)

ص: 31


1- 1 _ همان، ج 24، ص 45.
2- 2 _ یاقوت، معجم البلدان، ج 3، ص 253.
3- 3 _ معین، فرهنگ فارسی، ج 5، ص 522.
4- 4 _ دهخدا، لغتنامه، حرف سین، ص 632.
5- 5 _ مامقانی، همان، ج3، ص 121، (سنگی).
6- 6 _ زبیدی، تاج العروس، ج2، ص 381.
7- 7 _ یاقوت، همان.
8- 8 _ شمس الدّین سامی، قاموس الأعلام، ج5، ص 2629.

«ساره» یا «یساره»؟

ابن عساکر با سلسله اسنادش از ضحاک روایت کرده که نام همسر حضرت ابراهیم علیه السلام «یساره» بود و آن به معنای زن عقیم و نازا می باشد.

هنگامی که حضرت جبرئیل اورا به عنوان: «یاساره» خطاب کرده، او دچار شگفت شد، زیرا «ساره» به معنای زن ولود، که رحم او آمادگی بارداری دارد می باشد.

از این رهگذر گفت: نام من یساره است، چگونه مرا ساره خطاب کردی؟ جبرئیل گفت: آری تو یساره (نازا) بودی و اینک ساره می باشی.(1)

سیوطی نیز این مطلب را از ابن عساکر نقل کرده است. (2)

شیخ طوسی درمقام تبیین سخن ساره می فرماید:

این سخن بر اساس تعجب بود و گرنه ساره بانوی با ایمان و آشنا با قدرت بی کران پروردگار بود.(3)

سپس اضافه می کند:

شخص با ایمان نباید از کار خداوند تعجب کند، زیرا او می داند که خداوند بر هر چیزی قادر است.(4)

در مورد این که یک عمل انسان، چگونه ممکن است آثارش در نسل و تبارش سالیان متمادی جاری و ساری باشد، علامه ی طباطبائی تحقیقاتی دارند، علاقمندان به تفسیر شریف المیزان مراجعه فرمایند.(5)

ص: 32


1- 1 _ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 73، ص 135.
2- 2 _ سیوطی، الدّر المنثور، ج 3، ص 341.
3- 3 _ شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج6، ص 33.
4- 4 _ همان، ص 34.
5- 5 _ طباطبائی، المیزان، ج4، ص 201_ 205؛ ج 10، ص 331 _ 332.

پیام کلام امام علیه السلام

تعبیر زیبا و بیان شیوایی که امام به حق ناطق، حضرت امام صادق علیه السلام در تفسیر و تبیین داستان بنی اسرائیل برای امّت اسلامی فرمودند، تکلیف سنگین و وظیفه ی مهمی را برای امّت مشخص می کند و آن دعا و تضرع برای تعجیل در امر فرج می باشد.

بر اساس بیان امام علیه السلام همه ی امّت باید توبه کرده، به صورت دسته جمعی به درگاه خدا روی آورده، برای تعجیل در امر فرج تضرع نمایند.

در اینجا این سؤال پیش می آید که آیا دعا در خلوت مطلوب تر است یا در جلوت؟

در پاسخ باید گفت: اگر موضوع دعا به شخص انسان مربوط باشد، بدون تردید اگر در خلوت باشد، مطلوب تر است. چنانکه در منطق وحی آمده است:

«ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»؛

پروردگار خود را با تضرع و در پنهانی بخوانید، که او تجاوز کاران را دوست ندارد.(1)

در این آیه به چندین نکته اشاره شده است:

1) دعا باید همراه با تضرع، گریه، التماس و زاری باشد.

2) دعا اگر در نهان و به دور از دید دیگران باشد، به اجابت نزدیک تر است.

ص: 33


1- 1 _ سوره ی اعراف، آیه ی 55.

3) تارک دعا و یا تارک شرایط دعا، تجاوزگر است. یعنی کسی که دعا نمی کند و سر تعظیم بر آستان پروردگار نمی ساید و یا به هنگام دعا کردن، به جای تقاضا و التماس، طلبکارانه مطالبه می کند و به جای خلوت و اخلاص، ریا کارانه و مزورانه دعا می کند، تجاوز گر است و خداوند تجاوز گران را دوست ندارد.

ولی اگر حادثه همگانی باشد، باید همگان در مساجد و حسینیه ها گرد آیند، تضرع نمایند، از اعمال خود توبه کنند، دست به درگاه خدا بردارند و رفع آن مشکل را از خداوند منان بخواهند، چنانکه در داستان بنی اسرائیل چنین شد.

مرحوم آیة اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائری از استاد خود آیة اللّه سید محمد فشارکی نقل می کند که به هنگام شیوع وبا درسامرا ایشان بر همه ی مردان و زنان از شیعیان سامرا حکم کردند، که در مساجد، تکایا، حرم عسکریین و سرداب مقدس گرد آیند، برای دفع بلای وبا، زیارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را به حضرت نرجس خاتون اهداء کنند و ایشان را در نزد فرزند بزرگوارشان شفیع قرار دهند، تا خداوند این بلا را از شیعیان دفع نماید.

مرحوم فشارکی فرمودند: من ضمانت می کنم که هر کس این عمل را انجام دهد، مبتلا به وبا نشود.

آیة اللّه حائری می فرماید: همه ی شیعیان سامرا این عمل را انجام دادند، در آن مدت شیوع وبا حتی یک نفر از شیعیان فوت نکرد و چون این حادثه دلیل حقانیت شیعیان شد، سنی های سامرا، مردگان خود را شبانه دفن می کردند و برخی از آنها به حرم مطهر عسکریین علیهماالسلام مشرف می شدند و

ص: 34

عرضه می کردند: ما به شما درود می فرستیم، همانگونه که شیعیان می فرستند.(1)

در عهد زعامت مرحوم آیة اللّه حاج سید محمد حجت کوهکمری قحطی و گرانی سختی پدید آمد، آن مرحوم چهل نفر از طلاب متدین را انتخاب کردند و به آنها امر فرمودند که به مسجد مقدس جمکران مشرف شوند، در پشت بام مسجد، به صورت دسته جمعی زیارت عاشورا را با صد سلام و صد لعن و دعای علقمه بخوانند، آن گاه به سه باب الحوائج: 1) حضرت موسی بن جعفر؛ 2) حضرت ابوالفضل؛ 3) حضرت علی اصغر علیه السلام متوسل شده، رفع گرانی و نزول باران را از خداوند بخواهند.

چهل تن از طلاب فاضل و متدین به امر مرجعیت شیعه به میعادگاه عاشقان شرفیاب شده، زیارت عاشورا را طبق دستور آن مرجع آگاه انجام دادند و مسجد جمکران رابه قصد قم ترک کردند، هنوز به ده جمکران نرسیده بودند که باران رحمت سیل آسا فرو ریخت.(2)

روی این بیان اگر حادثه همگانی باشد، لازم نیست که شبانه و مخفیانه انجام شود، بلکه لازم است همگان به سوی مساجد و تکایا بسیج شوند، به صورت دسته جمعی توبه کرده، تضرع نموده، رفع آن بلا و فاجعه را از خداوند منان بخواهند.

پس همانگونه که قوم حضرت یونس به صورت دسته جمعی توبه و تضرع کردند و خداوند عذاب را از آنها برگردانید و قوم بنی اسرائیل به صورت دسته جمعی توبه و انابه کردند و خداوند 170 سال از دوران

ص: 35


1- 1 _ این داستان به خط مرحوم آیة اللّه شیخ مرتضی حائری در نزد اینجانب موجود است.
2- 2 _ نگارنده، کریمه اهل بیت، ص 481.

حیرت و سرگردانی آنها کاهش داد، باید شیعیان جهان با یک بسیج همگانی در مساجد، مشاهد مشرفه و اماکن مقدسه گرد آمده، به صورت دسته جمعی برای فرج مولا دعا کنند، تا إن شاء اللّه خداوند از بقیه ی دوران غیبت صرف نظر بفرماید و به حجت خود اذن ظهور عنایت فرماید.

چرائی حرمت توقیت

در احادیث اهل بیت علیهم السلام به شدت از تعیین وقت برای ظهور مولا نهی شده و در تعدادی از احادیث به این تعبیر آمده است:

کَذِبَ الوَقّاتُونَ؛

آنان که وقت تعیین کردند، دروغ گفتند.(1)

ابو بصیر از امام صادق علیه السلام در موقع قائم علیه السلام پرسید، حضرت فرمود:

کَذِبَ الوَقّاتُونَ، إِنّا أَهْلُ بَیْتٍ لا نُوَقِّتُ؛

توقیت کنندگان دروغ گفتند، ما خاندانی هستیم که وقت تعیین نمی کنیم.(2)

یکی از علل حرمت تعیین وقت آن است که وقت ظهور اگر چه در نزد خدا مشخص است، ولی هرگز به احدی از انبیا و اولیاء اعلام نشده، زیرا اگر مردم احساس اضطرار کنند و به صورت دسته جمعی توبه و تضرع کنند، وقت ظهور جلو خواهد افتاد.

برخی از پژوهشگران تعبیر: «اختیاری بودن ظهور» را به کار می برند و می گویند که مقداری از وقت ظهور به دست مردم است، زیرا اگر همگان به

ص: 36


1- 1 _ کلینی، الکافی، ج 1، ص 368، ح 2،3،5.
2- 2 _ همان، ح 3.

سوی خدا تضرع کنند، ظهور اتفاق می افتد.

نگارنده این تعبیر را نمی پسندد، ولی سخن بی جایی نیست، زیرا بیان امام صادق علیه السلام در ذیل داستان بنی اسرائیل در این معنی صراحت دارد.

یکی از موءیدات این معنی تشبیه وقت ظهور به وقت رستاخیز است، قرآن کریم صراحت دارد در این که وقت برپایی رستاخیز را جز خدا احدی نمی داند:

«یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ»؛

در مورد قیامت از تو می پرسند، که کی فرا می رسد، بگو علم آن فقط در نزد پروردگار من است، وقت آن را کسی جز او آشکار نمی سازد.(1)

بزرگ مفسر قرآن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تفسیر این آیه فرمود:

مَثَلُهُ مثلُ السّاعَةِ الَّتی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُو؛

مثل آن حضرت (قائم علیه السلام ) مثل رستاخیز است که جز خداوند احدی وقت آن را آشکار نمی سازد.(2)

تنها چیزی که می تواند وقت آن را جلو بیندازد، دعا و تضرع به درگاه خداوند می باشد.

ص: 37


1- 1 _ سوره ی اعراف، آیه ی 187.
2- 2 _ شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 372.

ص: 38

تأثیر نیایش از دیدگاه دین و دانش

امام صادق علیه السلام خطاب به: میسر بن عبد العزیز فرمود:

ای میسر دعا کن، مگو که قلم تقدیر آنچه می بایست آن را مقدر نموده است.

زیرا در نزد خداوند جایگاهی هست که جز با تقاضا و درخواست کسی به آن نمی رسد.

اگر کسی دهانش را ببندد و چیزی طلب نکند، خداوند چیزی به او عطا نمی کند.

پس طلب کن تا عطا شوی.

ای میسر کسی دری را نمی کوبد، جز این که امید است به رویش گشوده شود.(1)

امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب فرمود:

اُدعُ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ وَ لا تَقُلْ: إِنَّ الاْءَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ؛

خدای را بخوان و مگو که دیگر امر تمام شده است.

ص: 39


1- 1 _ کلینی، الکافی، ج2، ص 466، ح3.

زراره در تبیین سخن امام علیه السلام می گوید:

منظور حضرت این است که اعتقاد به قضا و قدر ترا از دعا و تلاش بر دعا و اصرار بر دعا مانع نشود.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

إنَّ الدُّعاءَ یَرُدُّ الْقَضاءَ وَ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ وَ قَدَ أُبْرِمَ إِبْراماً؛

دعا قضای حتمی راکه از آسمان نازل شده و کاملاً حتمی شده است را بر می دارد.(2)

امام رضا علیه السلام فرمود:

عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الاْءَنْبِیاءِ؛

برشما باد به اسلحه ی پیامبران.

پرسیدند: اسلحه ی پیامبران چیست؟ فرمود: «دعا».(3)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

آیا شما را راهنمایی بکنم به اسلحه ای که شما را از دست دشمن نجات دهد و روزی را به سوی شما سرازیر نماید؟

گفتند: آری، فرمود:

تَدْعُونَ رَبَّکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ، فَإِنَّ سِلاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعاءُ؛

شب و روز پروردگارتان رابخوانید، که اسلحه ی مؤمن دعاست.(4)

خداوند منان می فرماید:

ص: 40


1- 1 _ همان، ص 467، ح7.
2- 2 _ همان، ص 469، ح3.
3- 3 _ همان، ص 468، ح5.
4- 4 _ همان، ح3.

«ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛

مرا بخوانید، تا شما را اجابت نمایم.

و در ادامه می فرماید:

«إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»؛

آنان که از عبادت من سر بتابند، به زودی ذلیلانه وارد دوزخ شوند.(1)

امام ساجدان و فخر عابدان، در ضمن دعای وداع ماه رمضان به این آیه استناد کرده، می فرماید:

فَسَمَّیْتُ دُعاءَکَ عِبادَةً، وَ تَرْکَهُ إِسْتِکْباراً، وَ تَوَعَّدْتَ عَلی تَرْکِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ داخِرینَ؛

بار خدایا! دعا ونیایش خود را عبادت نام نهادی وترک آن را کبر و سرکشی نامیدی و بر ترک آن ورود ذلیلانه به دوزخ را وعده دادی.(2)

در آیه ی دیگر دعا را تنها ملاک عنایت پروردگار معرفی کرده می فرماید:

«قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَدُعَاوءُکُمْ»؛

بگو اگر دعایتان نباشد، پروردگارم به شما اعتنا نمی کند.(3)

در آیه ای دیگر وعده ی اجابت داده می فرماید:

«أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»؛

نیایش نیایش کننده را اجابت می کنم هنگامی که مرا بخواند.(4)

ص: 41


1- 1 _ سوره ی غافر (مؤمن)، آیه ی 6.
2- 2 _ صحیفه سجادیه، دعای 45، فیض الاسلام، ص 300.
3- 3 _ سوره ی فرقان، آیه ی 77.
4- 4 _ سوره ی بقره، آیه ی 186.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مَنْ لَمْ یَسْأَلِ اللّه َ مِنْ فَضْلِهِ إفْتَقَرَ؛

هر کس از فضل خدا مسألت نکند، فقیر می شود.(1)

امیر بیان فرمود:

اَحَبُّ الاْءَعْمالِ إِلیَ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ فِی الاْءَرْضِ الدُّعاءُ؛

محبوب ترین اعمال اهل زمین در نزد پروردگار متعال دعاست.(2)

بر اساس آیات نورانی قرآن و احادیث رسیده از پیشوایان معصوم علیهم السلام تأثیر نیایش از دیدگاه آموزه های دینی تردید ناپذیر است، اما از نظر دانش روز نیز تأثیر آن به اثبات رسیده، که به نقل چند فراز از دانشمندان زیست شناس می پردازیم:

1. رالف والدو امرسون می نویسد:

هیچکس نیایش را به طور مستمر انجام نداده، جز این که نتیجه ای را به دست آورده است، که سود فراوانی را برای او در بر داشته است.(3)

2. دکتر الکسیس کارل می نویسد:

دعای حقیقی می تواند کودک مرده را زنده کند، یا درد را از بدن بیرون براند.(4)

3. وی اضافه می کند.

ص: 42


1- 1 _ کلینی، الکافی، ج2، ص 467، ح 4.
2- 2 _ همان، ح8.
3- 3 _ الکسیس کارل، دعا معجزه حیات، ص 49.
4- 4 _ همان، ص 73.

من به عنوان یک پزشک، بیمارانی را دیده ام که پس از مأیوس شدن از هر نوع مداوا، در نتیجه ی تأثیر دعا، از بستر بیماری برخاسته اند.(1)

4. این زیست شناس بزرگ قرن می نویسد:

نیایش اصولا کشش روح است به سوی جهان متافیزیک و کانون غیر مادی جهان.

نیایش عبارت است از بیان دردی جانکاه، فریاد قلبی پر آه، و یا استغاثه ی انسانی بی پناه.

نیایش پرواز روح است به سوی پروردگار متعال و یک نوع پرستش عاشقانه ی خداوند منان است، که نعمت حیات را به ما ارزانی داشته و این معجزه ی آفرینش را پدید آورده است.(2)

5. وی اضافه می کند:

نیایش معراج روح انسان به سوی خداوند است، و انسان به وسیله ی نیایش، خداوند را با همه ی سلول های خود احساس می کند. نیایش تنها وسیله ی پرواز به عالم بالاست و هرگز هیچ انسانی بدون نیایش نمی تواند به عالم بالا بال بگشاید.(3)

6. دیل کارنگی در این رابطه می نویسد:

امروز جدیدترنی دانش ها _ یعنی روان پزشکی _ همان چیزی را توصیه می کند که پیامبران تعلیم می کردند. زیرا پزشکان روانی

ص: 43


1- 1 _ همان، ص 72.
2- 2 _ همان، ص 40.
3- 3 _ همان، ص 64.

دریافته اند که دعا و نماز و داشتن ایمان محکم به دین، نگرانی و تشویش و هیجان و ترس را که موجب بیش از نیمی از ناراحتی های ماست، برطرف می کند.(1)

7. کارل در آثار دیگر خود می نویسد:

حالت دعا و مناجات آثاری در اعضای بدن ما ایجاد می کند که در نوع خود بی سابقه است. در روز اوّل آن قدرها جالب توجّه نیست، اما کم کم وقتی که عادی شد، هیچ لذتی در مقابل آن برابری نمی کند.(2)

8. وی درمورد آثار جانکاه حوادث تلخ می نویسد:

بعضی از پزشکان معتقد هستند که غصه های طولانی ونگرانی های مداوم، باعث بیماری سرطان می شود.

موهای سر یک زن محکوم به مرگ در کشور بلژیک از شنیدن خبر اعدام خود تا صبح سفید شده بود.

در بمباران یکی از شهرهای اروپا دردوران جنگ دیده شد که از شدت ترس، بازوی زنی شکافته شد و خون ازآن فوران کرد.(3)

9. مسیوگوئه پزشک طب نخوانده ی فرانسوی، که بیماران را پس ازاظهار ناتوانی همه ی پزشکان نامی معالجه می کرد، از جمله روش های او این بود که جملاتی را می ساخت و بیمار را موظف می کرد که آنها را در اوقات و شرایط معینی، به ویژه بامدادان به محض بیدار شدن تکرار

ص: 44


1- 1 _ دیل کارنگی، آئین زندگی، ص 152.
2- 2 _ آلکسیس کارل، انسان موجود ناشناخته، ص 94.
3- 3 _ همان، ص 92.

نماید.(1)

10. کارل می نویسد:

قدرت درمانی نیایش بسیار سریع است که آن را می توان به سرعت انفجار تشبیه کرد.(2)

ص: 45


1- 1 _ همو، دعا معجزه حیات، ص 114.
2- 2 _ همان، ص 55.

ص: 46

فرهنگ انتظار

اشاره

از روزی که انسان بر فراز این کره ی خاکی گام نهاده، نوید منجی و بشارت ظهور موفور السرور مصلح آسمانی، از سوی پیامبران الهی به امّت ها داده شده، به آنها فرمان انتظار آن روز موعود ودعا برای تعجیل فرا رسیدن آن روزگار مسعود به طور شفاف رسیده است.

در اینجا بطور فشرده به فرهنگ سازی برای انتظار، توسط پیامبران اشاره می کنیم:

1. در کتاب «دانیال نبی» آمده است:

خوشا به حال آنان که انتظار کشند.(1)

2. درکتاب «حیقوق نبی» آمده است:

اگر چه تأخیر نماید برایش منتظر باش، که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد.(2)

3. سرودها و درودهای حضرت داود علیه السلام برگهای زرین عهد عتیق را به بشارت ظهور و انتظار آن روزهای سرور اختصاص داده، که به شماری از آنها

ص: 47


1- 1 _ کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب دانیال نبی، فصل 12، فراز 12.
2- 2 _ همان، کتاب حیقوق نبی، فصل 2، فراز 2.

اشاره می کنیم:

1) بلی هر که انتظار ترا می کشد خجل نخواهد شد.(1)

2) زیرا تو خدای نجات من هستی، تمامی روز منتظر تو بودم.(2)

3) زیرا که منتظر تو هستم. (3)

4) برای خداوند منتظر باش و قوی شو، او دلت را تقویت خواهد داد. بلی منتظر خداوند باش.(4)

5) قوی باشید. او دل شما را تقویت خواهد داد، ای همگانی که برای خداوند انتظار می کشید.(5)

6) منتظر خداوند باش و طریق او را نگه دار، تا ترا به وراثت زمین بر افرازد. (6)

7) انتظار بسیار برای خداوند کشیده ام.(7)

8) چشمانم از انتظار خداوند تار گردیده است.(8)

9) منتظر خداوند هستم. جان منتظر من است و به کلام او امیدوار.(9)

10) جان من منتظر خداوند است، زیاده از منتظران صبح، بلی زیاده از منتظران صبح.(10)

ص: 48


1- 1 _ همان، مزامیر داود، مزمور 25، فراز2.
2- 2 _ همان، فراز 5.
3- 3 _ همان، فراز22.
4- 4 _ همان، مزمور 27، فراز 14.
5- 5 _ همان، مزمور31، فراز 24.
6- 6 _ همان، مزمور 37، فراز 34.
7- 7 _ همان، مزمور 40، فراز 1.
8- 8 _ همان، مزمور 69، فراز 3.
9- 9 _ همان، مزمور 130، فراز 5.
10- 10 _ همان، فراز 6.

4. در کتاب «اشعیانبی» آمده است:

ای خداوند بر ما ترحم فرما که منتظر تو هستیم.(1)

5. در انجیل متی آمده است:

لهذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می آید.(2)

6. در انجیل مرقس آمده است:

ولی از آن روز و ساعت، غیر از پدر(3) هیچ کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم(4). پس بر حذر باشید و بیدار شده دعا کنید. زیرا نمی دانید که آن وقت کی می شود.(5)

7. در انجیل لوقا آمده است:

کمرهای خود را بسته، چراغ های خود را افروخته بدارید. شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت می کند. تا هر وقت آید و در را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنند.(6)

و در ادامه می فرماید:

پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید، پسر انسان می آید.(7)

ص: 49


1- 1 _ همان، کتاب اشعیا نبی، باب 33، فراز 2.
2- 2 _ کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل متّی، باب 24، فراز 44.
3- 3 _ پدر در اصطلاح اناجیل یعنی خداوند متعال.
4- 4 _ پسر در اصطلاح اناجیل یعنی حضرت عیسی علیه السلام .
5- 5 _ همان، انجیل مرقس، باب 13، فراز 33.
6- 6 _ همان، انجیل لوقا، باب 12، فراز 35.
7- 7 _ همان، فراز 60.

بر اساس تحقیقات مستر هاکس آمریکایی واژه ی «پسر انسان» 80 بار در اناجیل و ملحقات آن به کار رفته، که تنها 30 مورد آن با حضرت عیسی علیه السلام قابل انطباق است(1) و 50 مورد آن پیرامون موعود اسلام می باشد.

نمونه های کوتاهی که از تورات، انجیل، زبور و دیگر کتب انبیای پیشین در مورد انتظار تقدیم گردید، دقیقا با آموزه های اسلام منطبق است و حکایت از وحیانی بودن آنها می کند.

ما معتقدیم که همه ی کتاب های آسمانی به جز قرآن کریم دستخوش تحریف شده اند، ولی همسویی و انطباق کامل نویدهای مربوط به منجی با آموزه های اسلامی، دلالت می کند که این فرازها به لطف پروردگار از تحریف مصون مانده است.

خاتم پیامبران سرخیل منتظران

به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شب معراج وحی شد که آیا می خواهی اوصیای خود را ببینی؟

عرض کرد: آری.

خطاب شد: سرت را بالا بیاور.

چون سر مبارکش را بالا آورد، انوار طیبه ی علی و فاطمه و حسن و حسین و نه تن دیگر از امامان را در قائمه ی عرش الهی مشاهده کرد.

در آن میان حضرت حجة ابن الحسن، مهدی قائم (عج) را همانند ستاره ای فروزان به حالت ایستاده مشاهده کرد. پرسید: بار خدایا! اینها

ص: 50


1- 1 _ مسترهاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 219.

کیانند؟ خطاب شد: اینها امامان هستند و آن ستاره ی فروزان که به حالت ایستاده می بینی، همان قیام کننده ایست که حلال مرا حلال و حرام مرا حرام گرداند و من به وسیله ی او از دشمنان خود انتقام می گیرم، او وسیله ی آرامش اولیای من است، دل های شیعیانت را بهبودی می دهد، انتقام آنها را از ستمگران، کافران و ملحدان می گیرد. لات و عزی را به صورت تر و تازه از زمین بیرون می کشد و طعمه ی حریق می سازد. آزمون آن روز از آزمایش گوساله ی سامری شدیدتر است.(1)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از آن شب به خیل منتظران پیوست و منطق وحی از این دلبستگی و چشم به راهی پرده برداشت:

«فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ للّه ِِ فَانْتَظِرُواْ إِنِّی مَعَکُمْ مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ»؛

بگو: که «غیب» از آن خداست، شما چشم به راه باشید، من نیز همراه شما از چشم به راهان هستم.(2)

امام صادق علیه السلام در تفسیر واژه ی غیب فرمود:

منظور از غیب حجت غائب می باشد.(3)

در این آیه ی مبارکه خداوند منان به خاتم رسولان امر می فرماید که به امّت بگوید: امام غائب از آنِ خداست، همگی چشم به راه او باشید، که من پیامبر نیز همراه شما از خیل منتظران هستم.

از این رهگذر هنگامی که از آن امام منتظر سخن می گوید، با یک ادبیات خاص، میزان عشق و علاقه و دلبستگی اش را بیان می کند و می فرماید:

ص: 51


1- 1 _ شیخ صدوق، عیون الأخبار، ج1، ص 47.
2- 2 _ سوره ی یونس، آیه ی 20.
3- 3 _ شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص 340.

طُوبی لِمَنْ لَقِیَهُ؛

خوشا به حال کسی که او را دیدار کند.

طُوبی لِمَنْ أَحَبَّهُ

خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد.

طُوبی لِمَنْ قالَ بِهِ؛

خوشا به حال کسی که به او معتقد باشد.(1)

سرور اولیاء در اشتیاق خاتم اوصیا امیر بیان، پیشوای پرواپیشگان، در وصف کعبه ی خوبان و قبله ی مشتاقان فرمود:

شیر بیشه ی شجاعت، ویرانگر کاخهای ظلم و استبداد،

پیکارگر همیشه پیروز، قهرمان دشمن شکن و...

در پایان دست مبارک خود را بر سینه نهاد و فرمود:

شَوقاً إِلی رُؤیَتِه؛

آه، منِ علی چقدر به دیدارش مشتاقم.(2)

در حدیث دیگر از یاران حضرت سخن گفته، در پایان می فرماید:

وَ یا شَوقاهُ إِلی رُؤیَتِهِمْ فی حالِ حُضُورِ دَوْلَتِهِمْ؛

آه، چقدر مشتاقم که آنهارا به هنگام طلوع ستاره ی دولتشان دیدار نمایم.(3)

مولای متقیان بیش از دو قرن پیش از ولادت آن ستاره ی فروزان، در قنوت نمازهای خود می فرمود:

ص: 52


1- 1 _ جوینی، فرائد السمطین، ج2، ص 159.
2- 2 _ نعمانی، الغیبة، ص 213.
3- 3 _ کلینی، الکافی، ج1، ص 270.

اَللّهُمَّ إِنّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا وَ غَیْبَةَ إِمامِنا، فَفَرِّجْ ذلِکَ اللّهُمَّ بِعَدْلٍ تُظْهِرُهُ وَ اِمامِ حَقٍّ نَعْرِفُهُ؛

بار خدایا! ما به تو شکایت می کنیم که پیامبر ما از دست ما رفته و امام ما دردسترس ما قرار نگرفته است.

بار خدایا! این غم و اندوه را با عدالتی که ظاهر سازی و امام حقی که از او شناخت داریم، از ما بزدای.(1)

امام باقر علیه السلام این متن را به زراره تعلیم نمود که در روزهای جمعه در قنوتهای نمازهایش بخواند.(2)

شهید اوّل پس از نقل این متن می فرماید:

امام صادق علیه السلام آن را به شیعیان خود تعلیم می کرد و می فرمود:

این قنوت امیر مؤمنان علیه السلام را پس از کلمات فرج در قنوت های نمازهای خود بخوانید.(3)

فخر ساجدان در اشتیاق امام عارفان

زینت عابدان، فخر ساجدان، حضرت امام سجاد علیه السلام در صحرای عرفات، بخشی از دعای عرفه ی خود را به اظهاراشتیاق به موعود آخر الزمان اختصاص داده در فرازی از آن می فرماید:

وَ أَصْلِحْ لَنا إِمامَنا؛

بار خدایا! امر امام ما را اصلاح بفرما.

اَللّهُمَّ امْلاَءِ الاْءَرْضَ بِهِ عَدْلاً وَ قِسْطاً؛

ص: 53


1- 1 _ محدّث نوری، مستدرک وسائل، ج4، ص 404.
2- 2 _ شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ص 367؛ سید ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 413.
3- 3 _ شهید اوّل، ذکری، ص 184.

بار خدایا! روی زمین را به وسیله ی او آکنده از عدل وداد بفرما.

وَ اجْعَلْنی مِنْ خِیارِ مَوالیهِ وَ شِیعَتِه؛

مرا از بهترین یاران و شیعیانش قرار بده.

وَ ارْزُقْنِی الشَّهادَةَ بَیْنَ یَدْیْهِ؛

به من توفیق شهادت در رکابش روزی بفرما.(1)

امام زین العابدین علیه السلام بیش از یک قرن و نیم پیش از میلاد مسعود آن کعبه ی موعود، در صحرای عرفات، در دعای عرفه، به هنگام مناجات با پروردگار متعال این تعبیرهای بلند را در حق آن امام عزیز بر زبان می آورد.

در برابر این تعبیرات شگرف پیامبر اکرم، امیر مؤمنان و امام سجاد علیهم السلام ما واژگانی پیدا نمی کنیم که بتوانیم عرض ادب و اشتیاق خود را به آن رشک ملک و پیشوای انس و جان بر زبان جاری کنیم.

وجوب انتظار

علاوه بر آیه ی شریفه ی سوره ی یونس، که در آن به انتظار امر شده، در احادیث فراوان به ضرورت و وجوب انتظار تصریح شده، که از آن جمله است:

1. امام جواد علیه السلام خطاب به حضرت عبدالعظیم حسنی فرمود:

إِنَّ الْقائِمَ مِنّا هُوَ الْمَهْدِیُّ، الَّذی یَجِبُ أَنْ یُنْتَظَرَ فی غَیْبَتِهِ، وَ یُطاعَ فی ظُهُورِهِ، وَ هُوَ الثّالِثُ مِنْ وُلْدی؛

قائم ما اهل بیت آن مهدی است که انتظار کشیدنش در دوران غیبتش

ص: 54


1- 1 _ شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ص 698.

واجب است و پس از ظهور باید از او اطاعت نمود و او سومین فرزند من است.(1)

2. امام باقر علیه السلام در پاسخ این پرسش که: دینی که خداوند بدون آن عملی را نمی پذیرد، کدام است؟ فرمود:

شهادت دادن به وحدانیت خداوند یکتا و بی شریک، رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، اعتراف به آنچه از سوی پروردگار آمده، اعتقاد به ولایت ما اهل بیت، بیزاری جستن از دشمنان ما، تسلیم فرمان ما، پرهیزکاری، تواضع و انتظار قائم ما، که برای ما دولتی است، که خداوند هر وقت بخواهد آن را می آورد.(2)

3. در حدیث دیگری در پاسخ ابوالجارود که گفت: به من خبر دهید، آنچه را که شما و خاندانتان به آن معتقد هستید؟ فرمود:

شهادت به یکتایی خدا، رسالت پیامبر، اقرار به آنچه از سوی خداوند آورده، ولایت ولیّ ما، بیزاری از دشمنان ما، تسلیم به فرمان ما، انتظار قائم ما، تلاش و پارسایی.(3)

4. رئیس مذهب ما، امام صادق علیه السلام فرمود: آیا به شما خبر دهم، چیزی را که خداوند هیچ عملی را بدون آن نمی پذیرد؟

ابو بصیر گفت: آری. فرمود:

شهادت به وحدانیت خدا، رسالت و بندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، اعتراف به اوامر پروردگار، ولایت ما، برائت از دشمنان ما، تسلیم در

ص: 55


1- 1 _ شیخ صدوق، کمال الدّین، ج2، ص 377.
2- 2 _ کلینی، الکافی، ج2، ص 22، ح 13.
3- 3 _ همان، ص 21، ح 10.

برابر امامان، پارسایی، تلاش و انتظار قائم ما.(1)

سپس فرمود: هر کس بخواهد از یاران قائم ما باشد، باید انتظار بکشد، تقوا پیشه کند، با اخلاق نیکو رفتار کند، در حالی که منتظر باشد.

5. امام صادق علیه السلام در مورد تکلیف شیعیان در عصر غیبت فرمود:

وَ انْتَظِرِ الفَرَجَ صَباحاً وَ مَساءً؛

هرروز بامدادان و شامگاهان در انتظار فرج باش.(2)

وجوب انتظار در آیین یهود

در آیین یهود از منجی به عنوان: «ماشِیَح» تعبیر شده است.

برخی از علمای یهود کتاب مستقل در مورد ماشیح و وجوب انتظار او نوشته اند.

موسی بن میمون، مشهور به: «هارامبام» (1204-1135 م) رئیس معنوی یهود می گوید:

هر فرد یهودی که به «ماشیح» اعتقاد نداشته باشد و یا چشم به راه آمدن او نباشد، منکر سخنان حضرت موسی و سایر پیامبران بنی اسرائیل است، زیرا موضوع ماشیح به کرّات در متون مقدس عنوان شده است.(3)

«ایمانوئل شوحط» پیرامون مقام رفیع منجی می نویسد:

طبق عقیده ی هارامبام، عقل و دانش او از حضرت سلیمان نیز بیشتر است.

ص: 56


1- 1 _ نعمانی، الغیبة، ص 200، ح 16.
2- 2 _ مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 133.
3- 3 _ انجمن کلیمیان تهران، نشریّه بینا، سال اول، شماره 4، چاپ 1378 ش.

سپس اضافه می کند:

او از پدران قوم یهود (ابراهیم، اسحاق و یعقوب) و نیز از همه ی پیامبران بنی اسرائیل که پس از حضرت موسی بر انگیخته شده اند، بلند مرتبه تر خواهد بود.(1)

«جولیوس کرینستون» در کتاب ارزشمند خود از مقام عصمت ماشیح، همواره زیر نظر روح القدس بودن او، آگاهی گسترده اش از ژرف ترین رازها و قدرتش برزنده کردن مردگان به تفصیل سخن گفته است.

«شلمو اشمیدت» در کتاب خود به تفصیل از منجی سخن گفته، در پایان می نویسد:

ایمان به ظهور ماشیح یکی از اصول دین یهود می باشد.(2)

آن گاه از «اریه نیومن» نقل می کند که گفته است:

هر گونه تحقیق و پژوهش پیرامون یهود، نمی تواند از اعتقاد به ظهور ماشیح غافل باشد.(3)

نگاهی گذرا به فرازهای یاد شده از کتاب مقدس (تورات، انجیل و دیگر کتب انبیای پیشین) و سخنان فرهیختگان مسیحیان و کلیمیان به روشنی اثبات می کند که انتظار منجی و اعتقاد به ضرورت انتظار، منحصر به مسلمانان نمی باشد، بلکه ریشه در همه ی ادیان ابراهیمی و کتب آسمانی دارد.

تعبیر شفاف و صریح هارامبام در مورد منکران ماشیح، ما را به یاد حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می اندازد که فرمود:

ص: 57


1- 1 _ جولیوس کرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 48.
2- 2 _ شلمواشمیدت، واژه های فرهنگ یهود، ص 216.
3- 3 _ همان، ص 36.

مَنْ کَذَّبَ بِالْمَهْدِیِّ فَقَدْ کَفَرَ؛

هر کس حضرت مهدی علیه السلام راتکذیب کند کافر شده است.

این حدیث به همین تعبیر در بسیاری از منابع حدیثی عامه آمده است، از آن جمله:

1. عقد الدرر، تألیف: یوسف بن یحیی مقدسی سلمی _ قرن هفتم _

2. فوائد الاخبار، تألیف: ابوبکر اسکاف، متوفای 352 ق.

3. الروض الانف، تألیف: ابوالقاسم سهیلی، متوفای 581 ق.

4. العرف الوردی، تألیف: جلال الدین سیوطی، متوفای 911 ق.

5. فرائد فوائد الفکر، تألیف: مرعی بن یوسف مقدسی _ قرن یازدهم _

6. البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، تألیف: متقی هندی، متوفای 975 ق.

7. القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، تألیف: ابن حجر هیثمی مکی، متوفای 974 ق.

8. شیخ الاسلام، ابراهیم بن محمد جوینی، متوفای 730 ق. که آن را به این تعبیر نقل کرده است:

مَنْ أَنْکَرَ خُرُوجَ الْمَهْدِیِّ فَقَدْ کَفَرَ بِما أُنْزِلَ عَلی مُحَمَّدٍ؛

هر کس خروج مهدی را انکار کند، به آنچه به حضرت محمد صلی الله علیه و آله نازل شده، کافر گشته است.(1)

9. شیخ الاسلام، سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، متوفای 1294 ق. نیز به همان تعبیر نقل کرده است.(2)

ص: 58


1- 1 _ جوینی، فرائد السمطین، ج2، ص 334.
2- 2 _ قندوزی، ینابیع المودة، ج 3، ص 295.

10. محمد انور شاه کشمیری، متوفای 1352 ق. نیز آن را متواتر دانسته و به همان تعبیر نقل کرده است.(1)

فضیلت انتظار

در احادیث فراوان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و دیگر پیشوان معصوم علیهم السلام بر ضرورت، اهمیّت و فضیلت انتظار و منتظران تأکید شده، که به شماری از آنها در اینجا اشاره می کنیم:

1. وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

أَفْضَلُ أَعْمالِ أُمَّتی إِنْتِظارُ فَرَجِ اللّه ِ؛

برترین عمل امّت من انتظار فرج از خدا می باشد.(2)

2. از محضر مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام پرسیدند: کدامین عمل درنزد پروردگار محبوب تر است؟

فرمود: انتظار فرج.(3)

3. امیر بیان در فرازی از حدیث: «اربعمائة» فرمود:

أَفْضَلُ أَعْمالِ الْمَرْءِ، إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ اللّه ِ؛

برترین عمل انسان، انتظار فرج از خداوند منان می باشد.(4)

4. در فراز دیگری از آن حدیث فرمود:

اَلاْآخِذُ بِأَمْرِنا مَعَنا غَداً فی حَضیرَةِ الْقُدْسِ، وَ الْمُنْتَظِرُ لاِءَمْرِنا کَالْمُتَشَحِّطِ

ص: 59


1- 1 _ کشمیری، التّصریح بما تواتر فی نزول المسیح، ص 242، ح 60.
2- 2 _ شیخ صدوق، عیون الأخبار، ج2، ص 36، ب 31، ح 87.
3- 3 _ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 122.
4- 4 _ شیخ صدوق، الخصال، ج2، ص 621.

بِدَمِهِ فی سَبیلِ اللّه ِ؛

کسی که به امر ما چنگ بزند، فردا در بهشت با ماست، و کسی که امر ما را انتظار بکشد، همانند کسی است که در راه خدا به خون خود آغشته شده باشد.(1)

5. فخر ساجدان و زینت عابدان به ابو خالد کابلی فرمود:

إِنَّ أَهْلَ زَمانِ غَیْبَتِهِ، الْقائِلینَ بِإِمامَتِهِ، وَ الْمُنْتَظِرینَ لِظُهُورِهِ، أفْضَلُ أهْلِ کُلِّ زَمانٍ؛

اهل زمان غیبت آن حضرت ، که قائل به امامت او و منتظر ظهور او هستند، از اهل هر زمان دیگر برترند.

و در پایان فرمود:

اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ؛

انتظار فرج خود از برترین فرج ها می باشد.(2)

6. رئیس مذهب، حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:

مَنْ ماتَ مِنْکُمْ عَلی هذَا الاْءَمْرِ مُنْتَظِراً لَهُ، کانَ کَمَنْ فی فُسطاطِ الْقائِمِ علیه السلام ؛

کسی که از شما بر ولایت ما و در انتظار امر ما بمیرد، همانند کسی است که در چادر فرماندهی قائم علیه السلام باشد.(3)

7. در حدیث دیگری فرمود:

اَلْقائِلُ مِنْکُمْ: إِنْ أَدْرَکْتُ الْقائِمَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ نَصَرْتُهُ، کَالْمُقارِعِ مَعَهُ بِسَیْفِهِ، وَ الشَّهیدِ مَعَهُ لَهُ شَهادَتانِ؛

ص: 60


1- 1 _ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 123.
2- 2 _ طبرسی، الإحتجاج، ج 2، ص 318.
3- 3 _ برقی، المحاسن، ج1، ص 277، ح 544.

کسی که از شما بگوید: اگر من قائم آل محمد علیه السلام را درک کنم، او را یاری می کنم، همانند کسی است که در رکاب او شمشیر بزند. و اگر در رکاب آن حضرت شهید شود پاداش دو شهید دارد.(1)

8. در بیان دیگری فرمود:

إِنَّ الْمَیِّتَ مِنْکُمْ عَلی هذَا الاْءَمْرِ، بِمَنْزِلَةِ الضّارِبِ بِسَیْفِهِ فی سَبیلِ اللّه ِ؛

کسی که از شما بر این امر _ اعتقاد به ولایت و انتظار فرج _ بمیرد، همانند کسی است که در راه خدا شمشیر بزند.(2)

9. امام جواد علیه السلام فرمود:

أَفْضَلُ أعْمالِ شیعَتِنا إِنْتِظارُ الْفَرَجِ؛

برترین عمل شیعیان ما انتظار فرج است.(3)

10. امام حسن عسکری علیه السلام به شیخ صدوق نوشت:

عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ وَ إِنْتِظارِ الْفَرَجِ، قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أَفْضَلُ أَعْمالِ أُمَّتی إِنْتِظارُ الْفَرَجِ؛

بر تو باد شکیبایی و انتظار فرج، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: برترین اعمال امّت من انتظار فرج می باشد.(4)

ص: 61


1- 1 _ همان، ص 278، ح 545.
2- 2 _ همان، ح 547.
3- 3 _ شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص 377.
4- 4 _ ابن شهرآشوب، المناقب، ج4، ص 459.

ص: 62

فرهنگ تحسّس

اشاره

حضرت یعقوب به مدت 20 سال فرهنگ انتظار را آزمود، در این مدت طولانی در فراق فرزند دلبندش حضرت یوسف علیه السلام اشک ریخت، سرانجام دیدگانش در اثر غم و اندوه کم سو شد و بینایی اش را از دست داد.

در این مدت همواره از عزیزش یاد می کرد و با یاد او شب را به سحر می رسانید. در این مدت زخم زبان ها شنید و امیدش را از دست نداد و همچنان در انتظار فرا رسیدن روز وصال بود.

پس از 20 سال گریه، تضرع، سوختن و ساختن، گامی فراتر نهاد و فرمان تحسس به فرزندانش صادر نمود:

«یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِنْ رَّوْحِ اللّه ِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِنْ رَّوْحِ اللّه ِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ»؛

ای فرزندان من! بروید از یوسف و برادرش جست وجو کنید، از رحمت خدا مأیوس نشوید، که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند.(1)

ص: 63


1- 1 _ سوره ی یوسف، آیه ی 87.

حضرت یعقوب پس از 20 سال گریه و سوز و گداز در فراق حضرت یوسف، فرمان تحسس صادر نمود.(1)

گلواژه ی تحسس

دو واژه ی «تحسس» و «تجسس» هر دو به معنای جست وجو می باشد، جز این که واژه ی «تحسس» در خیر و واژه ی تجسس در شر به کار می رود.(2)

کسی که تحسس می کند، بر اساس عواطف و احساسات به دنبال گمشده اش می گردد، تا از او سر نخی پیدا کند، ولی کسی که تجسس می کند، او جاسوس دیگران است، به دنبال عیوب مردم می گردد، تا خبر آن را به دیگران بدهد.

پس از تحسس بود که خداوند به حضرت یوسف اذن فرمود که خود را برای برادرانش معرفی کند و پیراهنش را برای پدرش بفرستد، تا به برکت آن بینایی اش به او برگردد.

در روایات فراوان آمده است که آن پیراهن، پیراهن بهشتی بود، هنگامی که قهرمان توحید را به آتش می انداختند، پیک وحی فرود آمد و آن پیراهن را از بهشت برای آن حضرت آورد، که آتش در آن تأثیر نکرد و آتش برای حضرت ابراهیم علیه السلام سرد و سلامت شد.

حضرت ابراهیم آن پیراهن را به فرزندش اسحاق و او نیز به فرزندش یعقوب عطا کرد.

ص: 64


1- 1 _ عیّاشی، التّفسیر، ج2، ص 360، ح 65.
2- 2 _ طبرسی، مجمع البیان، ج5، ص 392.

حضرت یعقوب هنگامی که حضرت یوسف را با برادرانش به صحرا می فرستاد آن را به بازوی او بست.

آن پیراهن جزء ودایع نبوت است، که به پیامبر اکرم، از آن حضرت به مولای متقیان و هکذا به محضر حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه رسیده است.(1)

پس از نقل این فراز از زندگانی پر بار حضرت یعقوب علیه السلام بر امّت اسلامی است که از مکتب حضرت یعقوب علیه السلام فرهنگ تحسس را بیاموزند و برای به دست آوردن رد پایی از یوسف زهرا به جست و جو بپردازند.

بر مراجع تقلید، علمای اعلام و دلسوختگان دردآشناست که با یک بسیج همگانی در ایام خاص، به مظان وجود آن حضرت رهسپار شوند، با تضرع، گریه، ناله، سوز و گداز به دنبال آن محبوب به جستجو بپردازند.

بر اساس روایات فراوان، درموسم حج همه ساله آن حضرت در مراسم حج شرکت می کنند، به دعای حاجیان آمین می گویند، ایشان حجاج را می بیند و می شناسد، ولی انبوه حجاج آن حضرت را نمی بینند و یا می بینند و نمی شناسند.(2)

بر اساس آیه ی شریفه ی «وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ» یعنی: مردمان را به سوی حج فرا خوان که به سویت بیایند، اصولاً فراخوانی حضرت ابراهیم علیه السلام به سوی کعبه ی معظمه، برای رسیدن به محضر حجت خدا می باشد، و گرنه به جای: «یأتوک» می بایست «یأتونه» گفته شود.

از این رهگذر علی بن ابراهیم بن مهزیار، بیست بار به قصد زیارت

ص: 65


1- 1 _ کلینی، الکافی، ج1، ص 232، ح5.
2- 2 _ شیخ صدوق، کمال الدین، ص 347، 351؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 151 و 156.

حجت خدا از اهواز تا سرزمین وحی مشرف شده، چون به محضر آن حضرت نرسیده، سال دیگر باز این همه راه دور و دراز را با امکانات آن روزی طی کرده، خود را در ایام حج به سرزمین حجاز رسانیده، سرانجام توفیق رفیق شده، به محضر مقدس کعبه ی مقصود مشرف شده، دیگر به زیارت خانه ی خدا نرفته است.(1)

مطمئن ترین نقطه برای عاشقان کوی محبوب، عصر روز عرفه، سرزمین عرفات است، که یوسف زهرا بی گمان در آن نقطه همه ساله حضور دارند.

شیخ طوسی از برخی دیگر از نیک بختان روایت کرده که در روز ششم ذیحجة الحرام، به سال 293 ق. در کنار کعبه، به زیارت آن حضرت مشرف شده اند.(2)

در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام سؤال شده که اگر برای شما حادثه ای رخ دهد، در کجا از فرزند بزرگوارتان سراغ بگیریم؟ فرمود: مدینه.(3)

امام باقر علیه السلام فرمود:

لا بُدَّ لِصاحِبِ هذَا الاْءَمْرِ مِنْ عُزْلَةٍ، وَ لا بُدَّ فی عُزْلَتِهِ مِنْ قُوَّةٍ، وَ ما بِثَلاثینَ مِنْ وَحْشَةً، وَ نِعْمَ الْمَنْزِلُ طَیْبَة؛

برای صاحب این امر یک دوران عزلت نشینی هست، در آن ایام برای او نیرو لازم است، با سی نفر دیگر وحشتی نیست، وه مدینه چه جایگاه خوبی است.(4)

ص: 66


1- 1 _ شیخ طوسی، الغیبة، ص 263، ح 228.
2- 2 _ همان، ص 259، ح 227.
3- 3 _ همان، ص 232، ح 199.
4- 4 _ همان، ص 162، ح 121.

از این حدیث شریف چندین نکته استفاده می شود:

1. در روزگار غیبت قسمتی از اقامت آن حضرت در مدینه می باشد.

2. در آن دوران افرادی در محضر آن حضرت هستند.

3. تعداد این افراد 30 نفر می باشد.

4. اگر یکی از این افراد از دنیا برود شخص دیگری جایگزین او می شود.(1)

تعداد تشرفات به محضر قبله ی موعود در مکه و مدینه به قدری زیاد است، که یکی از عزیزان کتاب مستقلی در این رابطه تألیف کرده و آن را «دیدار با امام زمان در مکه و مدینه» نام نهاده است.

در طول سال شب ها و روزهایی به زیارت سالار شهیدان اختصاص یافته، که از آن جمله است: شب عاشورا، شب اوّل رجب، شب نیمه ی رجب، شب نیمه ی شعبان، شبهای قدر، شب عید فطر، شب عید قربان، شبهای جمعه، روز عرفه و روز اربعین، که برای هر یک از آنها زیارتهای مخصوص از معصومین علیهم السلام رسیده است.(2)

با توجّه به اهمیّت زیارت امام حسین علیه السلام در این اوقات و این که تمام دنیا در برابر امام زمان علیه السلام همانند کف دست آن حضرت می باشد، هرگز احتمال نمی رود که در این روزها و شبهای خاص حضرت بقیة اللّه درحرم سالار شهیدان حضور پیدا نکند و چنین فضیلت بزرگی را از دست بدهد.

از این رهگذر شایسته است که عاشقان کوی آن حضرت در این ایام به

ص: 67


1- 1 _ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 158.
2- 2 _ نگارنده زیارت های مطلقه و مخصوصه ی امام حسین علیه السلام را در کتاب: «نبراس الزّائر فی زیارة الحائر» گرد آورده است.

جستجوی آن حضرت در حرم امام حسین علیه السلام بپردازند.

در طول سال روزهایی به زیارت مولای متقیان، امیر مؤمنان علیه السلام اختصاص دارد، چون روز غدیر، شب مبعث، روز میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، روز ولادت و شهادت آن حضرت، روز فتح مکه، روز فتح خیبر، روز مباهله، روز خاتم بخشی، روز ردّ الشمس و دیگر ایامی که به آن حضرت اختصاص دارد(1) و برای بسیاری از آنها زیارت مخصوص از معصومین علیهم السلام رسیده است. (2)

در این ایام زیارتی بسیار بعید است که حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه به زیارت حرم مطهر مولای متقیان مشرف نشود و چنین فضیلت بزرگی را از دست بدهد.

برخی از نیک بختان در طول تاریخ در حرم مطهر مولای متقیان توفیق تشرف پیدا کرده اند که یک نمونه ی آن تشرف شیخ علی بحرانی است، که آن کعبه ی مقصود و قبله ی موعود را در حرم آن حضرت دیده بود که برای فرج خود این گونه دعا می کند:

اَللّهُمَّ هذا دِینُکَ أَصْبَحَ باکِیاً لِفَقْدِ وَلِیِّکَ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَ وَلِیِّکَ رَحْمَةً لِدِینِکَ؛

خداوندا! این دین تست که در نبود ولیّت گریان است، پس بر محمد و آل محمد درود بفرست و در فرج ولیّت، از باب ترحم بر دین خود تعجیل فرما.

اَللّهُمَّ هذا کِتابُکَ أصْبَحَ باکِیاً لِفَقْدِ وَلِیِّکَ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَ وَلِیِّکَ رَحْمَةً لِکِتابِکَ؛

ص: 68


1- 1 _ نگارنده، نبراس الفائزین بزیارة امیرالمؤمنین، ص 199.
2- 2 _ همان، ص 142_ 198.

خداوندا! این کتاب تست که در نبود ولیّت گریان است، بر محمد و آل محمد درود بفرست و از باب ترحم بر کتاب خود، در فرج ولیّت تعجیل فرما.

اَللّهُمَّ وَ هذا أَعْیُنُ الْمُؤْمِنینَ أَصْبَحْتَ باکِیاً لِفَقْدِ وَلِیِّکَ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَ وَلِیِّکَ رَحْمَةً لِلْمُؤمِنینَ؛

خداوندا! این دیدگان مؤمنان است که در نبود ولیّت گریان است، بر محمد و آل محمد درود بفرست و از باب ترحم بر مؤمنان، در فرج ولیّت تعجیل فرما.(1)

در طول سال، روزهایی به زیارت امام رضا علیه السلام اختصاص دارد، که از آن جمله است: روز ولادت، شهادت، ولایت عهدی و حرکت آن حضرت از مدینه ی منوره (23 ذیقعده) و روز دحو الارض (25 ذیقعده) و روز اوّل رجب.(2)

هرگز تصور نمی شود که آن امام همام در چنین ایامی به زیارت جدّ بزرگوارش تشریف نیاورد و از فیض زیارت آن حضرت در چنین روزهایی چشم بپوشد.

اماکن زیارتی منتسب به امام زمان علیه السلام

از دیگر اماکن مقدسی که لازم است شیفتگان کوی حضرت به آنها مشرف شده، در آنها به جستجوی محبوب خود بپردازند، اماکنی است که به قدوم آن حضرت زینت یافته است.

ص: 69


1- 1 _ رک، نگارنده، تنها ره رهایی، ص 78.
2- 2 _ میرداماد، أربعة ایّام، ص 52.

صاحب مکیال از مسجد سهله، مسجد اعظم کوفه، سرداب مقدس و مسجد جمکران به عنوان نمونه نام برده می فرماید:

اینها مواضعی است که بعضی از صلحا در آنها به محضر آن حضرت مشرف شده اند.(1)

نگارنده یکی از معجزات باهره ی حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه را در مسجد مقدس جمکران، در مورد یک نوجوان زاهدانی، به نام «سعید چندانی»، به چشم خود دیده و شرح آن را در آثار خود آورده است.(2)

شبهای چهارشنبه مسجد سهله و مسجد جمکران، میعاد گاه عاشقان شیفته ارادتمندان دل سوخته است، که از اقطار و اکناف جهان، به عشق مولا و امید دیدار یوسف زهرا، به این اماکن مقدس روی می آورند و جمعی از آنها به دیدار آن حضرت موفق می شوند.

نگارنده تعداد چهل تن از باریافتگان به دیدار یار در مسجد سهله را از منابع مورد اعتماد گرد آورده است.(3)

نگارنده تعداد 50 ویژگی از ویژگی های مسجد سهله را بر اساس روایات وارده از معصومین علیهم السلام بیان کرده است.(4)

نگارنده همچنین تعداد 75 حدیث پیرامون مسجد اعظم کوفه بر شمرده(5) سپس داستان تشرف ده تن از سعادتمندان را به محضر آن

ص: 70


1- 1 _ موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج2، ص 314.
2- 2 _ فصلنامه انتظار، شماره 5، ص 347_350؛ کریمه اهل بیت، ص 474_479.
3- 3 _ نگارنده، میعاد نور، ص 76_ 96.
4- 4 _ همان، ص 52_76.
5- 5 _ همان، ص 104_141.

کعبه ی خوبان آورده است.(1)

قدمگاه های امام نور به مسجد سهله و کوفه و جمکران منحصر نمی باشد، بلکه اماکن مقدس دیگری چون: مقام حضرت مهدی در حله، در کربلا، در نجف اشرف، مسجد امام حسن مجتبی در قم و مسجد المحدثین در بابل به آن حضرت منسوب است وجمعی از نیکبختان در این اماکن مقدسه به دیدار آن حضرت توفیق یافته اند.

نگارنده در مورد مقام حضرت مهدی علیه السلام در وادی السلام نجف اشرف به تفصیل بحث کرده و تعدادی از بار یافتگان را بر شمرده است.(2)

در میان اماکن زیارتی منتسب به آن حضرت، سرداب مقدس از قداست خاصی برخوردار است، که محل تولد آن امام نور و محل اقامت آن حضرت از سال 255 تا 260 ق. یعنی از ولادت آن حضرت تا شهادت پدر بزرگوارش می باشد، که صدها نفر در آن ایام به محضر آن حضرت شرفیاب شده اند(3) و جمع کثیری در طول قرون و اعصار، در دوران غیبت صغری و کبری در آن مکان مقدس توفیق تشرف پیدا کرده اند که به برخی از آنها در آثار خود اشاره کرده ایم.(4)

اینک بر شیفتگان کوی محبوب و راهیان دیار یار لازم است که دراماکن یاد شده، حضور یافته، در به در به دنبال یوسف زهرا بگردند، با نغمه های «یا ابن الحسن» مولا را مخاطب ساخته، با گریه، تضرع، توبه و استغفار

ص: 71


1- 1 _ همان، ص 142_ 166.
2- 2 _ همان، ص 243_300.
3- 3 _ شیخ طوسی، الغیبة، ص 229_251.
4- 4 _ نگارنده، تشرف در سرداب مقدس، ص 80_ 84.

قلب مولا را به خود منعطف سازند، همانگونه که برادران یوسف به اشتباه خود پی برده، از اعماق دل توبه نموده، از پدر خود تقاضای طلب مغفرت کردند و گفتند:

«یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ»؛

پدر جان! برای ما طلب مغفرت کن که ما گنهکار بودیم.(1)

ما نیز باید به قصور و تقصیر خود اعتراف کرده، از ته دل توبه کرده؛ با همه ی سلول ها مغزمان متوجّه یوسف زهرا شده، از او بخواهیم که در درگاه حضرت احدیت شفاعت کند و در حق ما طلب مغفرت نماید.

آن گاه با احساس خاصّ و دل پاک به تحسس پرداخته، مولای خود را مخاطب قرار داده عرضه بداریم:

« یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّه َ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ»؛

ای عزیز _ فاطمه _ دردی جانگاه بر ما و اهل ما فرو ریخته، با بضاعتی اندک به سویت آمده ایم، پیمانه ی ما را پر کن و بر ما تصدق فرما، که خداوند متصدق ها را پاداش می دهد.(2)

ص: 72


1- 1 _ سوره ی یوسف، آیه ی 97.
2- 2 _ همان، آیه ی 88.

پیش شرط های درک ظهور

برای توفیق درک ظهور موفور السرور آن امام نور، پیش شرط هایی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1. استواری در عقاید حقّه(1)

2. دعا برای تعجیل در امر فرج(2)

3. انتظار فرج (3)

4. تقوا و پارسایی (4)

5. متخلّق شدن به محاسن اخلاقی. (5)

6. پیروی از منویّات آن حضرت در عهد غیبت.(6)

7. دوستی با دوستان مولا و بیزاری از دشمنان مولا.(7)

هر یک از این پیش شرط ها و ارتباط آن با درک محضر مولا تفصیلی دارد که در این صفحات نمی گنجد، فقط در توضیح آخرین فراز، از یک دانشمند نامی نام می بریم که پیش از میلاد مسعود حضرت بقیة اللّه از دنیا رفته و کتاب مستقلی به نام: «اخبار المهدی» پیرامون آن حضرت تألیف

ص: 73


1- 1 _ شیخ صدوق، کمال الدّین، ج2، ص 384.
2- 2 _ همان.
3- 3 _ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 140.
4- 4 _ همان.
5- 5 _ همان.
6- 6 _ همان، ص 139.
7- 7 _ همان.

کرده و خود از خیل منتظران بود.

او عباد بن یعقوب رواجنی، متوفای 250 ق. استاد بخاری، ترمذی، ابن ماجه، ابوحاتم، بزار و دیگر محدثان اهل سنت بود، که همه ی علمای رجال بر صداقت ووثاقت او تصریح کرده اند و از او روایت کرده اند که گفت:

هر کس همه روزه در نماز خود از دشمنان آل محمد علیهم السلام بیزاری نجوید، با آنها محشور می شود.(1)

ذهبی از شاگردان اوروایت کرده که وی شمشیری بالای سرش آویخته بود، از او پرسیدند که این شمشیر برای چیست؟ گفت:

آن را مهیا کرده ام که با آن در محضر حضرت مهدی علیه السلام شمشیر بزنم.(2)

رواجنی که 5 سال پیش از ولادت حضرت مهدی علیه السلام وفات کرده، کتابی تألیف کرده و آن را: «اخبار المهدی المنتظر» نام نهاده است.(3)

شیخ طوسی از کتاب او نام برده و تصریح کرده که وی از عامه بود.(4)

آنچه از «رواجنی» نقل کردیم، منحصر به ایشان نیست، درمیان بزرگان اهل سنت هستند کسانی که برائت از دشمنان اهل بیت را واجب می دانند و معتقد هستند که تولی و تبری جزء ایمان است.

فضل اللّه بن روز بهان، متوفای 927 ق. در آخرین فراز از شرح صلوات چهارده معصوم خود می گوید:

ص: 74


1- 1 _ ذهبی، سیر أعلام النّبلاء، ج 11، ص 537.
2- 2 _ ذهبی، میزان الاعتدال، ج 2، ص 379.
3- 3 _ زرکلی، الأعلام، ج3، ص 258.
4- 4 _ شیخ طوسی، الفهرست، ص 343، رقم 542.

اَللّهُمَّ هؤُلاء أئمَّتُنا وَ سادَتُنا وَ کُبَرائِنا، بِهِمْ نَتَوَلّی وَ مِنْ أَعْدائِهِمْ نَتَبَرَّأُ؛

بار خدایا! اینها پیشوایان، سروران و بزرگان ماهستند، که به آنها تولی می جوییم و از دشمنان آنها بیزاری می جوییم.(1)

سپس ایشان به تفصیل پیرامون تولی و تبری از دیدگاه امامیه و عامه بحث کرده، در پایان گفته:

پس ظاهر شد که تولی وتبری به اتفاق فریقین جزو ایمان است.(2)

وی برای اثبات وجوب تولی و تبری استناد کرده به حدیثی که بخاری با سلسله اسنادش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود:

لا یُؤمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّی أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ والِدِهِ وَ وَلَدِهِ وَ النّاسِ أجْمَعینَ؛

هیچیک از شما نمی تواند مؤمن باشد، تا هنگامی که من برای او از پدرش، فرزندش و همه ی مردمان محبوب تر باشم.(3)

در پایان صیغه ی موالات و معادات را این گونه آورده:

اللّهم و ال من والاهم و عاد من عاداهم، و انصر من نصرهم، و اخذل من خذلهم، و العن من ظلمهم، و عجّل فرجهم، و اهلک عدوهم، من الإنس و الجنّ، برحمتک یا ارحم الرّاحمین.

سپس گفته: این است صیغه ی تولی و تبری.(4)

روزبهان با استدلال ظریف به آیه ی: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»می گوید:

حق آن است که حضرت مهدی متولد شده و امروز موجود است.(5)

ص: 75


1- 1 _ روزبهان، وسیلة الخادم إلی المخدوم، ص 299.
2- 2 _ روزبهان، همان، ص 301.
3- 3 _ بخاری، الصّحیح، ج1، ص 10.
4- 4 _ روزبهان، همان.
5- 5 _ همان، ص 283.

در ادامه ی داستان اسماعیل هرقلی و شفا یافتن ایشان را به اعجاز حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه، از اربلی نقل کرده(1) در پایان می نویسد:

این فقیر را از شوق آن جمال، هنگام کتابت این حکایت، این غزل روی نمود:

در رهی دیدم مهی، حیران آن ما هم هنوز عمر رفت و من مقیم آن سر راهم هنوز

چون نسیم صبحگاهی بر من بی دل گذشت من نسیم وصل آن مه را هوا خواهم هنوز

می فزاید مهر او هر روز در خاطر مرا گرچه من کاهیده ام از درد می کاهم هنوز

گر چه آه آتشینم خرمن جان سوخته می رود تا اوج گردون آتش آهم هنوز

شوق آن دیدار، غافل کرده از عالم مرا تو نپنداری که من از خویش آگاهم هنوز

انتظار «شاه مهدی» می کشد عمری «امین»(2) رفت عمر و در امید طلعت شاهم هنوز(3)

برخی از این پیش شرط ها در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده، آنجا که فرموده:

طُوبی لِمَنْ أَدْرَکَ قائِمَ أَهْلِ بَیْتی وَ هُوَ مُقْتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِیامِهِ، یَتَوَلّی وَلِّیَهُ، وَ

ص: 76


1- 1 _ اربلی، کشف الغمّة، ج3، ص 283_ 287.
2- 2 _ امین، تخلص روزبهان است.
3- 3 _ روزبهان، همان، ص 294.

یَتَبَرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ، وَ یَتَوَلَّی الاْءَئِمَّةَ الْهادِیَةِ مِنْ قَبْلِهِ، أُولئِکَ رُفَقائی وَ ذَوو وُدِّی وَ مَوَدَّتی، وَ أَکْرَمُ أُمَّتی عَلَیَّ؛

خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک کند، در حالی که پیش از قیام او از او پیروی کرده باشد، با ولی او دوست باشد و از دشمنش بیزاری جسته باشد و امامان هدایتگر پیش از او را ولی خود قرار داده باشد. اینان دوستان، محبان، صاحبان مودّت من و گرامی ترین امّت من در نزد من می باشند.(1)

رئیس مذهب در همین رابطه فرمود:

مَنْ سَرَّ أنْ یَکُونَ مِنْ أصْحابِ الْقائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ، وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الاْءَخْلاقِ، وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ؛

هر کس مسرور باشد که از یاران قائم علیه السلام باشد، باید منتظر باشد و در حال انتظار به تقوا و اخلاق نیکو متخلق باشد.(2)

اگر مدعیان انتظار، با اوصاف یاد شده متصف نباشند، و در یک جمله:

خود صالح نباشند، با این انتظار رفع غربت از آن پیشوای مظلوم نخواهد شد و شب دیجور غیبت همچنان ادامه خواهد یافت.

مرحوم سید اسماعیل شرفی که از منتظران دلسوخته مولا بود، نقل می کرد که به عتبات عالیات مشرف شدم، در بالای سر سالار شهیدان که محل استجابت دعاست، از خداوند منان خواستم که دیدگانم را با جمال باهر النّور آن امام نور منور فرماید.

ص: 77


1- 1 _ شیخ طوسی، الغیبة، ص 456، ح 466.
2- 2 _ مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 140؛ نعمانی، الغیبة، ص 200، ح 16.

.در این اثنا طلعت جمال خورشید امامت طالع گشت، اگر چه من در آن لحظه آن حضرت را نشناختم، ولی احساس عجیبی به من روی داد، نزدیک رفتم، سلام کردم و عرضه داشتم: «شما کی هستید؟». فرمود:

أَنَا أَوَّلُ مَظْلُومٍ فِی الْعالَمْ؛

من منظور حضرت را متوجّه نشدم، خیال کردم از علمای نجف اشرف است، مورد توجّه واقع نشده، و لذا خود را مظلوم جهان معرفی می کند، چون از دیدگانم غایب شد، متوجّه شدم که حاجتم روا شده، دعایم مستجاب گشته و نیم رخی از جمال عالم آرای آن امام غریب و مظلوم نصیبم شده است.

از دیگر پیش شرط ها کسب حلال، طعام حلال، اجتناب از لقمه ی حرام می باشد، که رئیس مذهب ما فرمود:

اگر یکی از شما بخواهد که دعایش مستجاب شود، کسب خود را پاکیزه قرار دهد، از مظالم عباد بیرون برود، که خداوند دعای کسی را که لقمه ی حرام در درونش باشد، یا مظلمه ی کسی بر گردنش باشد، مستجاب نمی کند.(1)

سخن پایانی

در این نوشتار داستان بنی اسرائیل را نقل کرده، بررسی سندی نموده و وثاقت راوی آن را بیان کردیم، پیام های داستان را از کلام امام علیه السلام تقدیم نمودیم.

ص: 78


1- 1 _ همان، ج 93، ص 321.

در مورد انتظار، نقش انتظار، وجوب انتظار و جایگاه منتظران سخن گفتیم.

درمورد فرهنگ تحسس و پایه گذار آن، حضرت یعقوب علیه السلام و اماکن لازم برای جستجوی آن امام محبوب بحث کردیم.

پیش شرط های انتظار و عوامل تأخیر فرج سخن گفته، به این نتیجه رسیدیم که برای ظهور موفور السرور حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه، وقتی تعیین نشده، این امّت اسلامی است که می توانند احساس اضطرار نموده، به صورت دسته جمعی به درگاه حضرت احدیت روی آورده، برای تعجیل در امر فرج دعا کنند و ظهور را جلو بیندازند. وگرنه به منتهی الیه خود خواهد رسید.

ص: 79

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109