سوژه سخنرانی فاطمیه

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : سوژه سخنرانی فاطمیه/ تالیف جمعی از نویسندگان مجله مبلغان[به سفارش] معاونت تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه قم.

مشخصات نشر : قم: حوزه علمیه قم، مرکز مدیریت، 1394.

مشخصات ظاهری : 1001ص.

فروست : کتابهای مبلغان؛ 1.

یادداشت : چاپ اول.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- سوگواری ها

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- فضایل

موضوع : احادیث -- مقاله ها و خطابه ها

موضوع : واعظان -- راهنمای آموزشی

موضوع : اسلام -- تبلیغات-- اشعار

رده بندی کنگره : BP27/2/م822ت2 1388

رده بندی دیویی : 297/973

شناسه افزوده : مبلغان (مجله)

شناسه افزوده : حوزه علمیه قم. دفتر تبلیغات اسلامی. معاونت تبلیغ و آموزشهای کاربردی

وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری.

ص: 1

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

مقدمه

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

مقدمه

ایزد یکتا به طاق عرش اعلی برنگاشت نام پاک و عزت و شأن و وقار فاطمه

ام سبطین است و جفت مرتضی سلطان دین زهره برج رسالت مَه عِذار فاطمه

پیش سرو قامتش شرمنده طوبای بهشت عرشیان تکبیرگویان بر شعار فاطمه

طاهر طُهر مطهّر، ظِلّ نور لم یزل آیت تطهیر نازل شد به دار فاطمه (1)

چه دشوار است سخن گفتن از بانویی که لباس هستی بر اندامش تنگی می نمود، و آیینه آفرینش از نمایاندن چهره کامل او ناتوان بود.

زمین، تنها هیجده سال حضور او را گرامی داشت و به او بالید؛ و تو گویی، بیش از آن تحمل چنان بار سنگین و گرانبهایی را نداشت.

چه کسی می تواند قصه غم رنگ زهراعلیهاالسلام را آن گونه که هست بازگو کند؛ و اینکه چرا، تنها دختر رسول خاتم صلی الله علیه وآله که دستش بوسه گاه پدر بود، و خاطرش نزد بابا از همگان عزیزتر، در اوج جوانی و شکوفایی، پنهان و به دور از چشم آدمیان دو رو و بی وفا، و در دل شب، برای همیشه در آغوش خاک جای می گیرد؛ و بدین گونه برگی خونین از دفتر تاریخ ورق می خورد.

باری:

زمین به پشت خود الوند و بیستون داردغبار ماست که بر دوش او گران بود است (2)

در این نوشتار، ضمن ارائه نُه سخنرانی کوتاه، برخی از جلوه های رفتاری حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام را بیان نموده و نام و یاد مبارک و مقدس او را گرامی می داریم.

* * *

ص: 2


1- (1). دیوان حکیم آیة اللّه الهی قمشه ای، روزنه، تهران، 1377، چاپ سوم، ص 352.
2- (2). دیوان اقبال لاهوری، سنایی، تهران، 1376، چاپ هفتم، ص 142.

بلندهمّتی به هنگام دعا

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

بلندهمّتی به هنگام دعا

گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را (1)

انسانها در آرزو و درخواست از خداوند، گوناگون می باشند. همّت و آرزوی برخی از آدمیان در همین دنیای زودگذر و ناچیز خلاصه می شود. آنها جز دنیا نمی خواهند و جز برای دنیا، چیز دیگری سعی و تلاش نمی کنند. به فرموده زیبای حضرت علی علیه السلام: «وَاِنَّمَا الدُّنْیا مُنْتَهَی بَصَرِ الْاَعْمَی لاَ یبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیئاً وَالْبَصِیرُ ینْفُذُهَا بَصَرُهُ وَیعْلَمُ اَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالْاَعْمَی اِلَیهَا شَاخِصٌ وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَالْاعْمَی لَهَا مُتَزَوِّدٌ؛ (2) همانا دنیا نهایت دیدگاه کسی است که دیده اش کور است، و از دیدنِ جز دنیا مهجور. و آنکه بیناست، نگاهش از دنیا بگذرد و بداند در پَس آن، خانه `آخرت ` است. پس بینا از دنیا رخت بردارد و نابینا رخت خویش در آن گذارد. بینا از دنیا توشه گیرد و نابینا برای دنیا توشه فراهم آرد.»

و امّا گروه دوم از آدمیان، کسانی هستند که همّت خویش را فراتر از جهان مادی قرار داده اند. و اگر هم برای دنیای خویش تکاپو دارند، به انگیزه توشه برداشتن برای جهان دیگر، حفظ آبرو و مانند آن است. آنها دنیا را محلّ گذر و پل رسیدن به جهان دیگر می دانند و همه تلاش خود را بکار می گیرند تا در جهان دیگر رستگار شده، در بهشت ابدی پروردگار جای گیرند.

ص: 3


1- (3). سعدی.
2- (4). نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه 133.

سرانجام، اندکی از آدمیان نیز هستند که نه تنها از دام جاذبه های فریبنده دنیوی رها می شوند؛ بلکه از نعمتهای انبوه بهشت نیز می گذرند و از خداوند، تنها دیدار جمال او را می طلبند و به جای بهشت، بهشت آفرین را تمنّا می کنند؛ همان گونه که سعدی شیرازی سروده است:

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّاحلوا به کسی ده که محبّت نچشیدست (1)

در ضمن حکایتی، درباره حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین می خوانیم: «روزی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از دخترش زهراعلیهاالسلام پرسید: دخترم! چه درخواست و حاجتی داری؟ هم اکنون فرشته وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است که هر چه بخواهی، تحقق می پذیرد. حضرت فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «شَغَلَنِی عَنْ مَسْئَلَتِهِ لَذَّةُ خِدْمَتِهِ لاَ حَاجَةَ لِی غَیرُ النَّظَرِ اِلَی وَجْهِهِ الْکَرِیمِ؛ (2) لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی باز داشته است. حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.»

غوغای عارفان و تمنّای عاشقان حرص بهشت نیست که شوق لقای تُست

ص: 4


1- (5). کلیات سعدی، ص 383.
2- (6). نهج الحیاة، محمد دشتی، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المؤمنین علیه السلام، قم، 1385، چاپ سوم، ص 91.

قومی هوای نعمت دنیا همی پزندقومی هوای عُقبی و ما را هوای تست

قُوت روان شیفتگان التفات توآرام جان زنده دلان مرحبای تست (1)

ص: 5


1- (7). کلیات سعدی، ص 723.

شرم و حیا

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

شرم و حیا

یکی بیم و آزرم و شرم خدای که باشد ترا یاور و رهنمای (1)

«حیا حالتی همراه با احساس شرم، ملاحظه و فروتنی در مواجهه با دیگران، به ویژه در مقابل بزرگ تران، یا در مواجهه با امور را می گویند.» (2)

امام صادق علیه السلام درباره ارزشمندی حیا و آثار آن می فرماید: «لَوْلاَهُ (الْحَیاءُ) لَمْ یقَر ضَیفٌ وَلَمْ یوفَ بِالْعِدَاتِ وَلَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَلَمْ یتَحَرَّ الْجَمِیلُ وَلَمْ یتَنَکَّبُ الْقَبِیحُ فِی شَی ءٍ مِنَ الْاَشْیاءِ حَتَّی اِنَّ کَثِیراً مِنَ الْاُمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ اِیضاً اِنَّمَا یفْعَلُ لِلْحَیاءِ فَاِنَّ کَثَیراً مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْلاَ الْحَیاءُ لَمْ یرْعَ حَقَّ وَالِدَیهِ وَلَمْ یصِلْ ذَارَحِمٍ وَلَمْ یؤَدِّ اَمَانَةً وَلَمْ یعِفَّ عَنْ فَاحِشَةٍ اَفَلاَ تَرَی کَیفَ وَفَّی لِلْاِنْسَانِ جَمِیعَ الْخِلاَلِ الَّتِی فِیهَا صَلاَحُهُ وَتَمَامُ اَمْرِه؛ (3) اگر حیا نبود، حرمت مهمان نگاه داشته نمی شد، و به وعده ها عمل نمی شد، و حاجتها برآورده نمی شد، زیبایی `و هنجارها` انجام داده نمی شد، و از زشت `و ناهنجاریها` پرهیز نمی شد. حتّی بسیاری از کارهای واجب نیز تنها به دلیل حیامندی انجام می شود. همانا اگر حیا نبود، بسیاری از مردم حقوق پدر و مادر خویش را رعایت نمی کردند، و صله رحم انجام نمی دادند، و امانت را `به صاحبش` برنمی گرداندند، و نسبت به فحشا عفّت نمی ورزیدند؛ پس آیا نمی بینی که چگونه `خداوند` به انسان خصلتی را عطا فرمود که صلاح `دنیا و آخرتش ` و کامل کننده امورش در آن است.»

ویل دورانت درباره حیا می نویسد: «شرم، نوعی عقب نشینی مدبّرانه است که از ترس و پاکی می زاید. در اقوام متمدّن، حیا یکی از بهترین صوَر تعالی روح عشق است و تا شکوه و درخشندگی بی مانندی بالا می رود، و گاهی بر عمیق ترین دواعی نفسانی غالب می شود. این رفتار ظریفانه، از لطف و رقّتی عالی خبر می دهد. حیا پاداشهای خود را پس انداز می کند.» (4)

ص: 6


1- (8). شاهنامه فردوسی، براساس چاپ مسکو، به کوشش: دکتر سعید حمیدیان، قطره، تهران، 1379، چاپ پنجم، ج 7، ص 183.
2- (9). فرهنگ فشرده سخن، دکتر حسن انوری، سخن، تهران، 1382، ج 1، ص 881.
3- (10). سفینة البحار، شیخ عباس قمی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1416 ه. ق، چاپ اوّل، ج 1، ص 828.
4- (11). لذّات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1385، چاپ هجدهم، ص 128 و 129.

یکی از ویژگیهای آشکار حضرت زهراعلیهاالسلام، حیا و آزرم بوده است. در حقیقت، اهتمام فوق العاده ایشان به پوشش و حجاب در برابر نامحرمان، ریشه در حیامندی آن حضرت داشت، تا آنجا که در این باره نقل می کنند:

«مردی نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام علی علیه السلام شد. پیامبرصلی الله علیه وآله مشاهده فرمود که حضرت زهراعلیهاالسلام برخاست. فرمود: دخترم! این مرد نابینا است. پاسخ داد: «اِنْ لَمْ یکُنْ یرَانِی فَاِنِّی اَرَاهُ وَهُوَ یشُمُّ الرِّیحَ؛ (1) اگر او مرا نمی بیند، من او را می نگرم! `اگرچه او نمی بیند` و او بو `ی زن ` را استشمام می کند. رسول خداصلی الله علیه وآله پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن من هستی.»

اسماء بنت عمیس می گوید: «روزهای آخر زندگانی حضرت زهراعلیهاالسلام با او بودم. روزی مرا به یاد چگونگی حمل جنازه توسط مردم انداخت و ابراز نگرانی کرد که: چرا جنازه زن را روی تخته ای می گذارند و بالای دست مردان حمل می کنند؟!

ص: 7


1- (12). ر. ک: بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث، بیروت، 1403 ه. ق، چاپ سوم، ج 43، ص 91.

آنگاه فرمود: «اِنِّی قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یصْنَعُ بِالنِّسَاءِ اَنَّهُ یطْرَحُ عَلَی الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ فَیصِفُهَا لِمَنْ رَأی فَلاَ تَحْمِلِینِی عَلَی سَرِیرٍ ظَاهِرٍ اُسْتُرْنِی سَتَرَکَ اللّهُ مِنَ النَّارِ؛ (1) من بسیار زشت می دانم که `جنازه ` زنان را `پس از مرگ ` بر روی تابوت رو باز گذاشته و بر روی آن پارچه ای می افکنند که حجم بدن را برای بینندگان آشکار می سازد. مرا بر روی تابوتی آن چنانی مگذار و بدن مرا بپوشان! خداوند ترا از آتش جهنم محفوظ بدارد.»

نمونه ای دیگر از حیاورزی حضرت زهراعلیهاالسلام را در این حکایت می خوانیم: «روزی آن حضرت به پدرش گفت: آیا اهل دنیا روز قیامت برهنه اند؟ فرمود: بلی ای دخترم. گفت: آیا من هم برهنه ام؟ فرمود: بلی شما هم؛ ولی آنجا کسی به کسی توجه ندارد.

حضرت زهراعلیهاالسلام به پدر گفت: چقدر جای خجالت است آن روز، مقابل خدای متعال. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! به فاطمه سلام برسان و بگو به جهت حیا و شرمش از خدا، خدا وعده فرموده که او را روز قیامت به دو حلّه از نور بپوشاند.

ص: 8


1- (13). نهج الحیاة، محمد دشتی، ص 84 و 85.

آن گاه که حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد حضرت علی علیه السلام برگشت، به فاطمه گفت: آیا درباره پسرعمویت نپرسیدی؟ فرمود: چرا، پرسیدم؛ رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: علی `علیه السلام ` در پیشگاه خداوند بالاتر از این است که روز قیامت او را برهنه محشور کند.» (1)

حکیم ابو القاسم فردوسی، در ستایش حیامندی بانوان چنین می سراید:

به سه چیز باشد زنان را بهی که باشند زیبای تخت مهی

یکی آنکه با شرم و با خواستست که جفتش بدو خانه آراستست...

سوم آنکه بالا و رویش بوَدبه پوشیدگی نیز مویش بوَد (2)

ص: 9


1- (14). ر. ک: بحار الانوار، ج 43، ص 55.
2- (15). شاهنامه فردوسی، ج 9، ص 287.

ادب

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

ادب

مولوی در بیان اهمیت و آثار ادب می گوید:

از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم گشت از فیض رب

بی ادب تنها نه خود را داشت بدبلکه آتش در همه آفاق زد (1)

در معنای ادب گفته اند:

«نگاهداشتن و رعایت شرایط هر چیز؛ و در اصطلاح، ملکه ای است در شخص که او را از کارهای زشت باز می دارد. همچنین رعایت کردن حدود هر کسی عبارت است از ادب نسبت بدان کس.» (2)

حضرت علی علیه السلام درباره ادب می فرمایند: «اَشْرَفُ حَسَبٍ حُسْنُ اَدَبٍ؛ (3) بهترین شرافت `و افتخار خانوادگی `، ادب نیکوست.»

همچنین فرمود: «کُلُّ شَیْ ءٍ یحْتاجُ اِلَی الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یحْتاجُ اِلَی الْاَدَبِ؛ (4) هر چیزی نیازمند خرد است و خرد نیازمند ادب.»

ص: 10


1- (16). مثنوی معنوی، مولوی، تصحیح: نیکلسون، پژوهش، تهران، 1378، چاپ پنجم، دفتر اوّل، بیتهای 88 و 89.
2- (17). فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، دکتر سید جعفر سبحانی، طهوری، تهران، 1375، چاپ سوم، ص 68.
3- (18). تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1378، چاپ دوم، ص 248.
4- (19). تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1378، چاپ دوم، ص 248.

اشرف آدمیان رسول اکرم صلی الله علیه وآله نیز با افتخار می فرمایند: «اَدَّبَنِی رَبِّی فَاَحْسَنَ تَأْدِیبِی؛ (1) خداوند، مؤدّبم کرد و نیکو مؤدّبم ساخت.»

امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ اَدَّبَ نَبِیهُ فَاَحْسَنَ اَدَبَهُ فَلَمَّا اَکْمَلَ لَهُ الْاَدَبَ قالَ «وَاِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ» ثُمَّ فَوَّضَ اِلَیهِ اَمْرَ الدِّینِ وَالْاُمَّةِ لِیسُوسَ عِبادَهُ؛ (2) خدای بزرگ پیامبر خود را ادب آموخت و نیکو ادب آموخت. و چون ادب را در او به حدّ کمال رساند فرمود: «همانا تو دارای خلق عظیم هستی.» آن گاه کار دین و امّت را به او سپرد تا بندگان را اداره کند.»

بی گمان یکی از برجسته ترین ویژگیهای حضرت زهراعلیهاالسلام نیز ادب آن حضرت بوده است. آن حضرت به عنوان دختر رسول خداصلی الله علیه وآله و یک معصوم، ادب را در خویش به حدّ کمال رساند، و آن را در همه مراحل زندگی مراعات می نمود.

ص: 11


1- (20). تفسیر نور الثقلین، الحویزی، تصحیح: سید هاشم رسولی محلاتی، دار الکتب العلمیة، قم، ج 5، ص 392.
2- (21). میزان الحکمة، محمدی ری شهری، دار الحدیث، قم، 1379، چاپ دوم، ج 1، ص 104.

در تاریخ آمده است که یکی از آداب و رسوم زمان آن حضرت این بود که یکدیگر را به اسم صدا می کردند.

حتی رسول اکرم صلی الله علیه وآله را به نام آن حضرت صدا می زدند؛ در حالی که این امر خلاف ادب و به دور از شأن آن حضرت بود.

تا اینکه خداوند برای مؤدّب ساختن این افراد در پیشگاه رسول خداصلی الله علیه وآله، این آیه شریفه را نازل فرمود: «لَّا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَینَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُم بَعْضًا»؛ (1) «خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن بعضی از خودتان به بعضی `دیگر` قرار مدهید.»

از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده است که حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «وقتی که آیه «لَّا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَینَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُم بَعْضًا» بر رسول خداصلی الله علیه وآله نازل شد، من هم تصمیم گرفتم از آن پس، آن حضرت را به جای «ای پدر»، «رسول خدا» خطاب نمایم؛ لذا آن حضرت را «یا رسول اللّه» گفتم. رسول خداصلی الله علیه وآله به من فرمودند: «ای فاطمه! این آیه درباره تو و خانواده ات نازل نشده، تو از منی و من از تو هستم. این آیه درباره درشت خویان از قریش و اهل کبر و غرور نازل شد. شما مرا، «پدر» صدا کن که قلبم را زنده و خدا را خشنود می کند!» (2)

ص: 12


1- (22). نور/63.
2- (23). بحار الانوار، ج 34، ص 31، به نقل از: فی سیرة النبی وآله الاطهار، عباس الحسن الموسوی، انصاریان، قم، 1384، چاپ اوّل، ص 127.

حافظا! علم و ادب ورز که در مجلس شاه هر که را نیست ادب لایق صحبت نبوَد (1)

ص: 13


1- (24). دیوان حافظ، تصحیح: غنی - قزوینی، ققنوس، تهران، 1377، چاپ اوّل، ص 199.

زهد و ساده زیستی

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

زهد و ساده زیستی

تکلّف گر نباشد خوش توان زیست تعلّق گر نباشد خوش توان مرد

زهد و ساده زیستی، شرطی است که خداوند با پیامبران خویش مطرح نموده است؛ همان گونه که در دعای ندبه می خوانیم: «وَشَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیةِ؛ و با آنها در درجه های این دنیای پست زهد را شرط نمودی.»

ساده زیستی و بی رغبتی نسبت به جاذبه های دنیوی، افزون بر آنکه آدمی را از بسیاری از لغزشها و گناهان باز می دارد، رمز اصلی آرامش قلبی و شادابی روحی نیز می باشد.

به تعبیر زیبای سعدی:

ص: 14

آن کس از دزد بترسد که متاعی داردعارفان جمع نکردند و پریشانی نیست

وانکه را خیمه به صحرای فراغت زده اندگر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست (1)

استاد شهید مطهری درباره آثار مثبت و سازنده ساده زیستی می گویند: «به هر اندازه که انسان بیشتر به اشیاء عادت داشته باشد، بیشتر به آنها بسته است و اسیر آنهاست. و به هر اندازه که انسان اسیر باشد، آزادی ندارد. انسانهایی که آرزو دارند آزاد زندگی کنند و به آزادی علاقمندند، همیشه کوشش می کنند زنجیرها را تا آنجا که ممکن است از دست و پای خودشان برگیرند.... و لهذا زندگی پیامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگی ساده ای بود. ما در شرح حال رسول اکرم صلی الله علیه وآله می خوانیم: «کانَ رَسُولُ اللَّه خَفِیفَ الْمَؤُونَةِ.» اوّلین چیزی که در سیره پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله به چشم می خورد، این است که مردی بود سبک خرج. لباس و خوراکش و همچنین در نشست و برخاست و مسافرت، بسیار ساده بود.... گاندی، این مرد هندو، وقتی می خواهد هند را رهبری کند و جمعیت هندوستان را از چنگال استعمار رها کند، چاره ای ندارد جز اینکه راه پیامبران را در پیش گیرد، یک زندگی ساده برای خودش انتخاب کند، پارچه ساده ای روی دوشش بیندازد و تمام دارایی اش یک بز باشد و بگوید من با همین می توانم زندگی کنم.

روزی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله به خانه دخترش زهراعلیهاالسلام وارد می شود و می بیند که او یک دستبند نقره در دست دارد و پرده الوانی را از در آویخته است؛ به علامت اعتراض برمی گردد. حضرت زهرا که از خلق و خوی پدر بزرگوارش آگاه بود، فوراً دستبند را از دست درآورد و پرده را هم از در کند و آنها را خدمت پدر بزرگوارش فرستاد و پیغام داد که در هر راه که خودتان صلاح می دانید، مصرف فرمایید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز فوراً همه آنها را به اصحاب صفّه بخشید.» (2)

ص: 15


1- (25). کلیات سعدی، ص 653.
2- (26). احیای تفکر اسلامی، شهید مطهری، صدرا، تهران، چاپ بیست و یکم، 1383، برگرفته از صفحات: 90، 91، 95، 97 و 98.

مقام معظم رهبری از وانهادن ساده زیستی و روی آوردن به مصرف گرایی با عنوان «بلای جامعه» یاد کرده و می فرماید: «برای جامعه بلای بزرگی است که میل به مصرف، روز به روز در آن زیاد شود، و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع خوردن، متنوّع پوشیدن و دنبال نشانه های مد و هر چیز تازه برای وسایل زندگی و تجملات آن رفتن، تشویق بشوند.» (1)

باید اذعان داشت که در عصر حاضر، نقش الگویی حضرت زهراعلیهاالسلام درباره زهد و ساده زیستی بیش از هر زمان دیگر آشکارتر است و ما بیش از پیش به تأثیرپذیری از این الگوی مبارک نیازمندیم؛ چرا که در هیچ روزگاری به اندازه روزگار ما، انسانها در برابر انواع جاذبه های رنگارنگ دنیا و انبوه کالاهای مصرفی آن قرار نگرفته اند؛ در نتیجه، در هیچ زمانی همانند این عصر و زمان، دلهای آدمیان - به واسطه تعلّق به این دستاوردهای تمدّن مادّی و تکنولوژی - گرفتار اضطراب و دلهره و تشویش نشده است.

پیام ساده زیستی حضرت زهراعلیهاالسلام، پیام آسودگی خاطر، آرامش و صفای روحی است که امروزه می تواند به عنوان یکی از عوامل نجات آدمیان از این گرداب دل بستگیها به شمار آید.

ص: 16


1- (27). خطبه های عید فطر، 15 آذر 1381، به نقل از باربی،اکبر مظفری، شاکر، قم، 1384، چاپ اوّل، ص 114 و 115.

از سلمان فارسی چنین نقل شده است که می گوید: «روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر داشت. در شگفتی ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر تختهای طلا می نشینند و پارچه های زربافت به تن می کنند؛ وه که این دختر رسول خداست! نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهای زیبا!

فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «ای سلمان! خداوند بزرگ، لباسهای زینتی وتختهای طلا را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»

حضرت زهراعلیهاالسلام سپس خدمت پدر رفت و شگفتی سلمان را مطرح کرد و فرمود: «ای رسول خدا! سلمان از سادگی لباس من تعجب نمود. سوگند به خدایی که تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندی است که روزها بر روی آن شترمان علف می خورد و شبها بر روی آن می خوابیم. و بالش ما چرمی است که از لیف خرما پر شده است.» (1)

ناگفته نماند که گرچه در عصر حاضر نمی توان همانند حضرت زهراعلیهاالسلام زندگی کرد و ساختار ساده زیستی را براساس ساده زیستی ایشان پی ریزی نمود، اما در این زمان نیز می توان ساده زیستی را متناسب با مقتضیات روز تبیین نمود و براساس آن، زندگی پاکیزه ای بنا کرد؛ زندگی ای که در آن از زیاده روی در مصرف و انباشتن کالاهای غیر ضروری و پرورش نیازهای کاذب خبری نیست و تنها براساس نیازمندیهای راستین انسان استوار است.

ص: 17


1- (28). ر. ک: بحار الانوار، ج 8، ص 303؛ به نقل از: نهج الحیاة، ص 144 و 145.

توجّه به همسایگان

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

توجّه به همسایگان

از نگاه اسلام، همسایه جایگاه والایی دارد و لازم است همواره در حفظ حرمت او کوشید و از آزار وی پرهیز نمود.

در حقیقت، رضامندی همسایه ها به واسطه نیکی در حق آنان، تأثیر خوبی بر زندگی فرد به جا می گذارد. چه بسا برای آدمی حوادث و مشکلاتی پیش آید و نیازمند یاری شود. در چنین احوالی، این همسایگان هستند که می توانند زودتر از دیگران به کمک شخص بشتابند. در واقع، ضرب المثل معروف «همسایه از همسایه ارث می برد»، افزون بر آنکه همسایه ها را مدیون همدیگر معرفی می کند، آنها را در حلقه بستگان و فامیل نیز قرار می دهد.

از عبد اللّه بن مسعود روایت شده است که گفت: «مردی حضور حضرت فاطمه علیهاالسلام شرفیاب شد و عرض کرد: ای دختر رسول خداصلی الله علیه وآله! آیا از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله نزد شما چیزی مانده است که به من مرحمت فرمایید؟

ص: 18

حضرت فاطمه علیهاالسلام به خدمتکار خانه خود فرمود: آن نوشته را نزد من بیاور. خدمتکار به جستجو برآمد و آن را پیدا نکرد.

حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: وای بر تو! آن نوشته نزد من مساوی است با حسن و حسین، آن را پیدا کن!

خدمتگزار دوباره پی گیری کرد و معلوم شد که آن را جارو کرده بود. آن را برداشت و به خدمت حضرت زهراعلیهاالسلام آورد. نوشته این بود: «قال محمد النبی علیهاالسلام لَیسَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَمْ یأْمَنْ جارُهُ بَوائِقَهُ وَمَنْ کانَ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ فَلا یؤْذِی جارَه؛ (1) از مؤمنین نیست کسی که همسایه از بلای او در امان نباشد. و هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایه اش را آزار نمی دهد.»

حق همسایه را در دفتر عشق سفارشها نموده دلبر عشق

ص: 19


1- (29). ر. ک: سفینة البحار، ج 1، ص 555، «ماده حدث».

به احسان کوش با همسایه و خویش ز آزار دل آنان بیندیش

دل همسایه گر شاد از تو باشدبسی به تا به فریاد از تو باشد (1)

شهید مطهری در کتاب داستان راستان در رابطه با توجّه حضرت فاطمه علیهاالسلام به همسایگان این گونه می نویسد: «در آن شب، همه اش به کلمات مادرش - که در گوشه ای از اطاق رو به طرف قبله کرده بود - گوش می داد.

رکوع و سجود و قیام و قعود مادر را در آن شب که شب جمعه بود، تحت نظر داشت. با اینکه هنوز کودک بود، مراقب بود ببیند مادرش که این همه درباره مردان و زنان مسلمان دعای خیر می کند و یک یک را نام می برد و از خدای بزرگ برای هر یک از آنها سعادت و رحمت و خیر و برکت می خواهد، برای شخص خود از خداوند چه چیزی مسألت می کند؟

امام حسن علیه السلام آن شب را تا صبح نخوابید و مراقب کار مادرش، صدیقه مرضیه علیهاالسلام بود و همه اش منتظر بود که ببیند مادرش درباره خود چگونه دعا می کند و از خداوند برای خود چه خیر و سعادتی می خواهد.

ص: 20


1- (30). شکوفه های عرفان، حکیم الهی قمشه ای، امیر کبیر، ص 57.

شب صبح شد و به عبادت و دعا درباره دیگران گذشت و امام حسن علیه السلام حتی یک کلمه نشنید که مادرش برای خود دعا کند.

صبح به مادر گفت: مادر جان! چرا هر چه گوش کردم، تو درباره دیگران دعای خیر کردی؛ ولی درباره خودت یک کلمه دعا نکردی؟

مادر مهربان جواب داد: پسرک عزیزم! «الْجارُ ثُمَّ الدَّارُ؛ (1) اوّل همسایه، بعد خانه خود.»

ص: 21


1- (31). داستان راستان، شهید مطهری، صدرا، تهران، 1377، چاپ بیست و هفتم، ص 87 و 88.

ایثار

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

ایثار

«ایثار به معنی برتر داشتن و مقدم داشتن دیگران نسبت به خود و کرم کردن به آنها است. این اصطلاح در مقابل خودخواهی قرار دارد. به جای لفظ ایثار، غیر خواهی نیز به کار می رود، که ناشی از خودفراموشی و دوستی و احترام به دیگران و صفای طبع است.» (1)

در روایتی از حضرت علی علیه السلام می خوانیم: «خَیرُ الْمَکارِمِ الْاِیثار؛ (2) بهترین مکارم `اخلاق `، ایثار است.»

و باز از آن حضرت است که: «الْاِیثارُ اَعْلی مَراتِبِ الْکَرَمِ وَاَفْضَلُ الشِّیمِ؛ (3) ایثار، والاترین درجه کرامت و برترین خصلتهاست.»

در کتاب «عوارف المعارف» آمده است: یکی از عرفا گفت: هیچ کس بر من چنان غلبه نکرد که جوانی از بلخ. از حج می آمد، مرا گفت: حدّ زهد نزد شما چیست؟ من گفتم: چون بیابیم، بخوریم و چون نیابیم، صبر کنیم.

ص: 22


1- (32). فرهنگ فلسفی، دکتر جمیل صلیبا، ترجمه منوچهر صانعی درّه بیدی، حکمت، تهران، 1385، چاپ سوم، ص 180 و 181.
2- (33). غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، چاپ چهارم، ج 3، ص 421، ح 4953.
3- (34). غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 372، ح 1419.

گفت: سگان بلخ همین صفت دارند. پس من او را گفتم: حدّ زهد نزد شما چیست؟ گفت: ما چون نیابیم، صبر کنیم و چون بیابیم، ایثار کنیم.» (1)

در حکایت است که عرب تازه مسلمان نیازمندی در مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله اظهار نیاز کرد. سلمان فارسی که خود هیچ نداشت، او را به در خانه سرچشمه نیکیها، فاطمه زهراعلیهاالسلام برد. حضرت فرمود: «ای سلمان! به خدا سوگند سه روز است غذا نخورده ایم و فرزندانم گرسنه اند؛ ولی نیکی و نیکوکاری را که درِ خانه مرا کوبیده است، رد نمی کنم.» آن گاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه شمعون یهودی گرو بگذارد و مقداری خرما و جو قرض بگیرد. وقتی سلمان این کار را کرد، مقداری از همان خرما و جو را به منزل فاطمه علیهاالسلام برد؛ ولی آن حضرت فرمود: ای سلمان! این کار را فقط برای خدای بزرگ انجام داده ام و هرگز چیزی از این غذاها برنمی دارم.» (2)

همچنین درباره ایثار آن حضرت چنین نقل می کنند که مرد گرسنه ای در مسجد مدینه بپا خاست و گفت: ای مسلمانان! از گرسنگی به تنگ آمده ام، مرا مهمان کنید!

ص: 23


1- (35). عوارف المعارف، شهاب الدین سهروردی، ترجمه: ابو منصور بن عبد المؤمن اصفهانی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1386، چاپ چهارم، ص 112.
2- (36). نهج الحیاة، ص 119 و 120.

پیامبر اسلام علیهاالسلام فرمود: چه کسی این مرد را امشب مهمان می کند؟ حضرت علی علیه السلام فرمود: من یا رسول اللّه!

حضرت، اندکی بعد وارد منزل شد و از فاطمه زهراعلیهاالسلام پرسید: آیا غذایی در منزل داریم؟ مهمان گرسنه آورده ام. حضرت زهراعلیهاالسلام ایثارگرانه فرمود: «ما عِنْدَنا اِلَّا قُوت الصَّبِیةِ وَلکِنَّا نُؤْثِرُ بِهِ ضَیفَنا؛ (1) در خانه ما غذایی نیست مگر به اندازه خوراک دختر بچه؛ اما `امشب ایثار می نماییم و گرسنگی را تحمل می کنیم، و` همین مقدار غذا را به مهمان می بخشیم.»

به خلق آسایش آرد، خویش را رنج که جوید در خراب خویشتن گنج

همه راحت بوَد بر خلق، بی رنج وجودش خلق را شادیست چون گنج

بکوش ای جان که بر بیگانه و خویش وجودت نوش شاید بود بی نیش

چو بتوان شد دوای دردمندان نشاید گشت درد مستمندان (2)

ص: 24


1- (37). نهج الحیاة، ص 119.
2- (38). شکوفه های عرفان، حکیم آیة اللّه الهی قمشه ای، ص 60.

کار در خانه

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

کار در خانه

یکی از عوامل شادابی، نشاط و تکامل خانواده ها، تعیین حدود مسئولیتها در خانواده است. و اینکه هر کدام از زن و مرد، کارهایی را که با ویژگیهای جسمی و روحی آنان هماهنگ است به عهده گیرند و از کارهایی که با ساختار وجودی شان ناهماهنگ است، پرهیز نمایند.

در این باره بهترین الگو، زندگی حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهراعلیهاالسلام می باشد.

امام باقرعلیه السلام فرمودند: «حضرت فاطمه علیهاالسلام کارهای منزل را این گونه با حضرت علی علیه السلام تقسیم کرد: خمیر کردن آرد، نان پختن، تمیز کردن و جارو زدن خانه، به عهده فاطمه باشد و کارهای بیرون خانه، مانند: جمع آوری هیزم و تهیه مواد اولیه غذایی به عهده علی علیه السلام باشد. که این تقسیم کار، با رهنمود رسول خداصلی الله علیه وآله انجام گرفت. آن گاه که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: کارهای داخل خانه را فاطمه علیهاالسلام و کارهای بیرون منزل را علی علیه السلام انجام دهد، حضرت زهراعلیهاالسلام با خوشحالی فرمود: «فَلا یعْلَمُ ما داخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ اِلَّا اللَّهُ بِاِکْفائِی رَسُولُ اللَّهِ تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ؛ (1) جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، باز داشت.»

باری، حضرت زهراعلیهاالسلام مانند دیگر زنان جامعه کار می کرد، گندم را با آسیاب دستی آرد می نمود، نان می پخت، کار روزانه را انجام می داد. تا آنجا که دستهای مبارکش زخمی شد و روزی این گونه با پدر به درد دل نشست: «قَدْ مَجِلَتْ یدایَ مِنَ الرَّحی؛ (2) هر دو دستم `به علت آرد کردن گندم ` با آسیاب دستی ورم کرده و زخم شده است.»

ص: 25


1- (39). ر. ک: بحار الانوار، ج 43، ص 81.
2- (40). احقاق الحق، قاضی نور اللّه شوشتری، ج 10، ص 266؛ به نقل از: نهج الحیاة، ص 146.

مقام معظم رهبری درباره اهمیت کار زن در منزل می فرماید: «وظایف داخل خانه زنان، نه اهمیتش کمتر از وظایف بیرونی است و نه اینکه زحمتش کمتر است. خیلی کار پرزحمتی است، خیلی کار ظریفی است. برخی فکر می کنند اگر زنی مثلا کارش عبارت شد از همان کارِ خانه، این اهانت به زن است؛ نه! هیچ اهانت نیست؛ بلکه مهم ترین کار برای زن این است که زندگی را سرپا نگه دارد.» (1)

ص: 26


1- (41). مطلع عشق، «گزیده ای از رهنمودهای حضرت آیت اللّه سید علی خامنه ای به زوجهای جوان»، گردآورنده: محمدجواد حاج علی اکبری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1384، چاپ پنجم، ص 82.

با فرزندان

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

با فرزندان

الف. بچه داری

هنر بزرگ زن و میزان شخصیت او را می توان از چگونگی بچه داری او تشخیص داد؛ چرا که سلامت روحی و جسمی فرزند، در گرو بچه داری درست مادر است. شرایط جسمی و روحی افراد و اینکه آنان در این باره در چه وضعیتی می باشند، نموداری است که اندازه تلاش، زحمت، دلسوزی، فرهنگ و اندیشه مادر را آشکار می سازد.

در حقیقت، خوشبختی واقعی مادران در پرورش فرزندانی سالم و صالح می باشد. و پرواضح است که رساندن فرزندان به چنین فرجامی، کاری دشوار و طاقت فرسا است که تنها زن می تواند از عهده آن برآید. به تعبیر مقام معظم رهبری:

«بعضی از کارهای خانه خیلی سخت است. شما هر کاری را در نظر بگیرید که خیلی دشوار باشد، در مقابل بچه داری در واقع آسان است. بچه داری هنر خیلی بزرگی است. مردها یک روز هم نمی توانند این کار را انجام دهند. زنها با دقت، با حوصله و با ظرافت این کار بزرگ را انجام می دهند. خدای متعال در غریزه آنها این توان را قرار داده است.» (1)

ص: 27


1- (42). مطلع عشق، ص 82 و 83.

روزی از روزها حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله در مسجد به انتظار بلال به سر می بردند که بیاید و اذان بگوید. بلال با اندکی تأخیر به مسجد آمد. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: چرا دیر کردی؟

عرض کرد: هنگام آمدن به مسجد خدمت حضرت فاطمه علیهاالسلام رفتم، او مشغول آرد کردن بود و فرزندش حضرت حسن علیه السلام نزد آسیاب روی زمین قرار داشت. گفتم: یا فاطمه! کدام یک از پیشنهادهای مرا قبول داری؟ یا من بچه را نگاه دارم و شما آسیاب کنید و یا بر عکس.

فرمود: من به فرزند مهربان ترم و بهتر می توانم کار بچه داری را انجام دهم. آن گاه آسیاب را گرفتم و آرد کردم؛ و این بود علت تأخیر من. (1)

ب. بازی با فرزندان

ص: 28


1- (43). ر. ک: بحار الانوار، ج 43، ص 76؛ به نقل از: اخلاق حضرت فاطمه علیهاالسلام، مهدی تاج لنگرودی، ممتاز، تهران، 1377، چاپ هفتم، ص 32 و 33.

هم بازی شدن پدر و مادر با کودک، افزون بر اینکه او را غرق لذّت و شادی می کند و بر صمیمیت میانشان می افزاید، اعتماد به نفس و احساس ارزش مندی را در کودک تقویت می کند. همچنین هنگام بازی، بسیاری از نکته های اخلاقی را می توان به طور مستقیم و غیر مستقیم به کودک آموخت و این فرصت مناسبی است که نباید آن را از دست داد.

در شرح حال حضرت زهراعلیهاالسلام آمده است که آن حضرت با کودکان خود بازی می کرد. و البته در این هنگام فرصت آموزش نکات اخلاقی را از دست نمی داد و در کنار پرورش جسمی آنان،از تربیت روحی شان باز نمی ماند.

به عنوان نمونه، آن حضرت هنگام بازی با امام حسن علیه السلام این اشعار ادیبانه را می خواند:

ص: 29

1. اَشْبِهْ اَباکَ یا حَسَنُ َاخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ

2. وَاعْبُدْ اِلهاً ذَا الْمِنَنِ وَلا تُوالِ ذَا الْاِحَنِ (1)

«حسن جان! مانند پدرت علی علیه السلام باش و ریسمان را از گردن حق بردار! خدای احسان کننده را پرستش کن و با افراد کینه توز دوستی مکن!»

یکی از دانشمندان درباره آثار سازنده بازی پدر و مادر با کودک خویش می نویسد: «رمز و کلید تربیت کودک در این است که پدر و مادر از نو بتوانند مانند کودکان بشوند و از مقام و درجه ای که دارند پایین بیایند و با برابری خالصانه با کودک خود بازی کنند. شاید با این صمیمیتی که از روی فروتنی است، بتوانیم اطمینان و محبّت کامل کودک را که سنگ بنای تربیت است، به دست آوریم.» (2)

چونکه با کودک سر و کارم فتادهم زبان کودکان باید گشاد (3)

ص: 30


1- (44). نهج الحیاة، ص 156.
2- (45). لذّات فلسفه، ص 188.
3- (46). مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 2577.

رعایت عدالت میان فرزندان

سخنرانی های کوتاه

9 منبراز جلوه های رفتاری حضرت زهرا(س)

رعایت عدالت میان فرزندان

هر جا عدالت رعایت شود، پی آمدهای نیکی به دست می آید. و در مقابل، هر وقت در حق کسی ستم شود، آثار ویران گری به جای خواهد گذاشت.

رعایت عدالت در محبت ورزی و توجه به فرزندان و پرهیز از تبعیض در حق آنان، نمونه های والای عدالت به شمار می رود که اثر بسیار سازنده ای در حفظ تعادل روحی فرزندان، وجلوگیری از کینه توزی و احساس حقارت در آنان دارد.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله در این باره می فرمایند: «اِعْدِلُوا بَینَ اَوْلادِکُمْ بِالنُّحْلِ کَما تُحِبُّونَ اَنْ یعْدِلُوا بَینَکُمْ فِی الْبِرِّ وَاللُّطْفِ؛ (1) میان فرزندانتان در بخشش، به عدالت رفتار کنید؛ همان گونه که دوست دارید در نیکی و محبت، با شما به عدالت رفتار کنند.»

باز از آن حضرت است که: «اِتَّقُوا اللَّهَ وَاعْدِلُوا بَینَ اَوْلادِکُمْ کَما تُحِبُّونَ اَنْ یبَرُّوکُمْ؛ (2) از خدا بترسید و میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید؛ همان طور که می خواهید با شما به نیکی رفتار کنند.»

ص: 31


1- (47). نهج الفصاحة، گردآورنده: مرتضی فرید تنکابنی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1380، چاپ ششم، ص 447.
2- (48). نهج الفصاحة، گردآورنده: مرتضی فرید تنکابنی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1380، چاپ ششم، ص 447.

نقل شده است که روزی حضرت رسول صلی الله علیه وآله مردی را دید که یکی از دو کودک خود را بوسید و دیگری را نبوسید. حضرت فرمود: «فَهَلَّا ساوَیتَ بَینَهُما؛ چرا میان دو کودک مساوات برقرار نکردی؟» (1)

استاد شهید مرتضی مطهری درباره پی آمدهای ناگوار تبعیض و بی عدالتی میان فرزندان می گوید: «پدر و مادری در میان فرزندانشان هستند. در آن خانه، غذا و میوه و شیرینی و لباس، میان اهل خانه تقسیم می شود. فکر و قضاوت بچه ها و تأثیراتی که در این گونه موارد پیدا می شود، با فکر و قضاوت پدر و مادر و نوع تأثری که به آنها دست می دهد، فرق دارد. آن احساسی که بچه ها نسبت به یکدیگر دارند، این است که از آنها، هر کدام ببیند سهم او از میوه یا غذا یا شیرینی یا لباس، از سهم دیگری کمتر است، ناراحت می شود، قهر می کند، گریه می کند و چون احساس مظلومیت و محرومیت می کند، در صدد انتقام برمی آید؛ بنابراین، لازم است پدران و مادرانی که به سعادت فرزندانشان علاقمند هستند و میل دارند بچه هایشان از کودکی روحیه سالم داشته باشند، از اوّل هیچ گونه تبعیضی میان آنها قائل نشوند. تبعیض، تخم اختلاف کاشتن است، تخم حسادت کاشتن است، تخم انتقام کاشتن است. تبعیض موجب می شود هم روح آن بچه محروم، فشرده و آزرده و ناراحت بشود و هم آن بچه عزیز کرده، متّکی به غیر، ضعیف النفس، زودرنج، لوس و نُنُر بار بیاید.» (2)

در سیره تربیتی حضرت زهراعلیهاالسلام نیز می خوانیم که آن حضرت اهتمام ویژه ای نسبت به رعایت عدالت میان فرزندان و پرهیز از تبعیض در بین آنان می ورزیدند، و در این باره حتی ظریف ترین رفتارها را از خود نشان می دادند. حکایت زیبای زیر در این باره شنیدنی است:

ص: 32


1- (49). مکارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسی، ترجمه سید ابراهیم میرباقری، فراهانی، تهران، 1381، ج 1، ص 432.
2- (50). بیست گفتار، شهید مطهری، صدرا، تهران، 1377، چاپ چهاردهم، ص 102.

7 درس از فاطمه(س) برای زنان

مقدمه

«روزی `امام ` حسن علیه السلام و `امام` حسین علیه السلام هر کدام به طور جداگانه چیزی را بر صفحه ای نوشتند و آن گاه آن را برای داوری نزد مادرشان حضرت فاطمه علیهاالسلام آوردند.

حضرت زهرا که دوست نداشت یکی از آنها را برنجاند، فرمود: بروید از پدرتان داوری بخواهید. حضرت علی علیه السلام نیز آنها را برای داوری نزد رسول خداصلی الله علیه وآله فرستاد. رسول خداصلی الله علیه وآله هم فرمود: من بین شما قضاوت نمی کنم تا آنکه خداوند متعال داوری نماید. و خداوند نیز - از طریق وحی - داوری بین آن دو را به مادرشان فاطمه علیهاالسلام ارجاع داد. در این هنگام حضرت زهراعلیهاالسلام گفت: خدایا! اینک داوری می کنم. و آنگاه گردن بندی برداشت و فرمود: بچه های من! من دانه های این گردن بند را بر روی زمین می ریزم، هر کس که بیشترین دانه ها را جمع کند، خط او بهتر است. حضرت چنین کرد، و آنها نیز شروع به جمع نمودن دانه های گردن بند نمودند، و سرانجام معلوم شد که هر دو به یک اندازه آن دانه ها را جمع کرده اند.»

سخنرانی های کوتاه

7 درس از فاطمه(س) برای زنان

مقدمه

بدون تردید وجود مقدس حضرت زهراعلیها السلام و سیره و رفتار و گفتار آن گرامی برای تمام زنان مسلمان مایه مباهات و اسوه کامل می باشد. بانوی بزرگواری که حضرت خاتم الانبیاءصلی الله علیه وآله در ستایش او فرمود: «أَنَّ ابْنَتِی فَاطِمَةَ سَیدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ (1) دخترم فاطمه سرور بانوان بهشتی است.»

ص: 33


1- (1). بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج 37، ص 39.

طبق این گفتار ارزشمند نبوی صلی الله علیه وآله، حضرت زهراعلیها السلام سرآمد تمام زنان سعادتمند عالم است که در اثر کوشش در راه حق به مقامات عالیه معنوی نائل شده اند.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله در گفتار دیگری به عظمت و بزرگواری حضرت زهراعلیها السلام اشاره کرده و به دخترش فرموده است: «یا فَاطِمَةُ أَ لَا تَرْضَینَ أَنْ تَکُونِی سَیدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ و سَیدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّة و سَیدَةَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ؛ (1) ای فاطمه! آیا `به این کرامتی که خداوند به تو داده` خشنود نیستی که تو سرور زنان جهان و سرور زنان این امت و بانوی بانوان اهل ایمان باشی؟»

آری حضرت زهراعلیها السلام جلوه ای کامل از تمام کمالاتی است که یک زن در طول حیات خود ممکن است به آن نائل شود. حضرت امام خمینی رحمه الله در این باره می فرماید: «تمام ابعادی که برای زن متصور است، برای یک انسان `کامل` متصور است، در فاطمه زهراعلیها السلام جلوه کرده و بوده است.» (2)

ص: 34


1- (2). مستدرک حاکم، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفة، ج 3، ص 156.
2- (3). صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، تهران، ج 7، ص 337.

امام خمینی رحمه الله برای شناساندن ویژگی یک بانوی کمال یافته با اشاره به وجود مقدس حضرت زهراعلیها السلام می فرماید: «آن بزرگوار یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان. او موجودی ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است. زنی که تمام خاصه های انبیاء در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود، به جای رسول الله بود. معنویات، جلوه های ملکوتی، جلوه های الهی، جلوه های جبروتی، همه در این موجود مجتمع است.» (1)

با توجه به این ویژگیهای کم نظیر، بهترین کسی که می تواند درس زندگی را به بانوان عصر ما بیاموزد، شخص فاطمه زهراعلیها السلام است. از این رو، در این مقال بخشهایی از سیره و سخن آن بزرگوار را که قابلیت الگو برداری و درس آموزی برای زنان مسلمان دارد، تقدیم می کنیم. به امید آنکه بتوانیم - در عصری که از هر سو دشمنان اسلام و شیاطین و سوسه گر، ایمان و ارزشهای اصیل جامعه و امنیت اخلاقی جوانان و زنان را هدف گرفته اند و با هر وسیله ای برای تضعیف باورهای دختران و زنان مسلمان تلاش می کنند - رفتارهای خود را با آن حضرت هماهنگ نماییم و درسهایی از آن بانوی مخدّره فرا گیریم.

ص: 35


1- (4). صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، تهران، ج 7، ص 337.

قناعت، سادگی و شکرگزاری

سخنرانی های کوتاه

7 درس از فاطمه(س) برای زنان

قناعت، سادگی و شکرگزاری

یک زن مسلمان در پرتو تعالیم قرآن و اهل بیت علیهم السلام همواره زی سادگی و ساده زیستی را نصب العین خود قرار داده، و تمام همت خود را برای تربیت فرزندان صالح و حرکت به سوی کمال قرار می دهد؛ چرا که دلدادگی به دنیا و مظاهر فریبنده آن مانع رشد و ترقی معنوی و کمال انسانی است. زنی که فقط به دنبال تشریفات، دنیاگرایی و زندگی شاهانه و اشرافی و لباسهای آن چنانی باشد، نمی تواند به اهداف والای زندگی پاک معنوی دست یابد و فرزندانی شایسته تربیت کند. به همین جهت، حضرت زهراعلیها السلام با اینکه دختر بزرگ رهبر جهان اسلام بود و می توانست از موقعیت خود بهره برداری مادّی بکند، امّا چنین نکرد. سلمان فارسی می گوید:

روزی حضرت فاطمه علیها السلام را دیدم که چادری ساده بر سر داشت. با تعجب عرضه داشتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر کرسیهای طلایی می نشینند و پارچه های زربافت و اشرافی به تن می کنند؛ امّا دختر رسول خداصلی الله علیه وآله که عظمت و جلالتش از همه آنها بالاتر و بیشتر است، نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهای فاخر و زیبا! حضرت زهراعلیها السلام فرمود: یا سَلْمَانُ اِنَّ اللَّهَ ذَخَّرَ لَنَا الثِّیابَ وَ الْکَرَاسِی لِیوْمٍ آخِرٍ؛ای سلمان! خداوند `بزرگ` لباسهای `زینتی` و تختهای `طلایی` را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»

ص: 36

حضرت فاطمه علیها السلام آن گاه به محضر رسول خداصلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: «یا رسول الله! سلمان از لباس ساده من تعجب کرد. قسم به خدایی که تو را به رسالت در راه حق بر انگیخت! من و همسرم علی علیه السلام همواره زندگی ساده را پیشه خود کرده ایم. فرش خانه ما پوست گوسفندی است که روزها شترمان بر روی آن علف می خورد و شبها بر روی آن می خوابیم و بالش ما چرمی است که از لیف خرما پر شده است.» (1)

همچنین روزی رسول خداصلی الله علیه وآله وارد منزل حضرت زهراعلیها السلام شد و دخترش را مشاهده کرد که روی زمین نشسته، با یک دست فرزندش را در آغوش گرفته، شیر می دهد و با دست دیگر با آسیاب دستی گندمها را آرد می کند. از دیدن زندگی ساده، امّا گرم و پرعاطفه حضرت فاطمه علیها السلام اشک در چشمان رسول خداصلی الله علیه وآله حلقه زد و فرمود: یا بِنْتَاهْ تَعَجَّلِی مَرَارَةَ الدنیا بِحَلاوَةِ الْآخِرَةِ؛ دخترم! مشکلات دنیا را به یاد شیرینی `و حلاوت زندگی در` جهان آخرت بر خود هموار ساز و تحمل کن!»

حضرت فاطمه علیها السلام نیز عرضه داشت: «یا رَسُولَ اللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی نَعْمَائِهِ وَ الشُّکْرُ لِلَّهِ عَلَی آلَائِهِ؛ (2) ای رسول خدا! حمد و سپاس خداوند را در مقابل این همه نعمتی که به ما داده است.»

ص: 37


1- (5). بحار الانوار، ج 8، ص 303.
2- (6). مکارم الاخلاق، رضی الدین حسن طبرسی، قم، نشر شریف رضی، 1412، ص 117.

البته ساده زیستی یک بانوی مسلمان به این معنی نیست که ژولیده و آلوده و بد لباس زندگی کند؛ بلکه سادگی او باید توأم با پاکی و تمیزی باشد.

ص: 38

کار و تلاش و خیرخواهی

سخنرانی های کوتاه

7 درس از فاطمه(س) برای زنان

کار و تلاش و خیرخواهی

یک زن با ایمان همواره در راه احیای ارزشهای الهی و پیشرفت جامعه و خانواده اش تلاش می کند و حضرت زهراعلیها السلام نمونه بارزی از بانوان پر تلاش در طول تاریخ است. آن حضرت علاوه بر تلاشهای معنوی در عرصه های عبادت و تقوا، در مورد خانواده و فرزندانش نیز الگویی تمام عیار می باشد. کار شبانه روزی برای تعالی و استحکام خانواده، تربیت و پرورش فرزندان شایسته، آموزش علم برای تشنگان دانش، ایراد خطابه و روشنگری مردم در صحنه اجتماع و در یک کلام حرکت با تمام وجود به سوی رشد و کمال از ویژگیهای بارز آن بانوی بانوان عالم است.

حضرت زهراعلیها السلام در گزارشی که در مورد کوششهایش در خانه و خانواده اش برای رسول خداصلی الله علیه وآله بیان می کند، چنین می فرماید: «لَیلَتِی جَمِیعاً اُدِیرُ الرَّحَی حَتَّی اُصْبِحَ وَ اَبُو الْحَسَنِ یحْمِلُ حَسَناً وَ حُسَیناً؛ (1) شب تا صبح به آرد کردن گندم مشغول بودم، در حالی که ابوالحسن، `فرزندانم` حسن و حسین علیهما السلام را نگه داری می کرد.»

ص: 39


1- (7). کنز العمال، علی متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرساله، ج 15، ص 507.

مهمان نوازی

سخنرانی های کوتاه

7 درس از فاطمه(س) برای زنان

مهمان نوازی

پذیرایی از مهمان از زیباترین آموزه های دین ماست. و این مهمان نوازی را که یکی از این اوصاف بزرگوارانه است، به شکلی زیبا و شایسته می توان در سیره حضرت زهراعلیها السلام به نظاره نشست. روزی حضرت علی علیه السلام مهمانی را به همراه خود به منزل آورد و از حضرت زهراعلیها السلام پرسید: «آیا غذایی در منزل داریم که این مهمان گرسنه را سیر کنیم؟» حضرت زهراعلیها السلام با کمال بزرگواری فرمود: «مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصِّبْیةِ وَ لَکِنَّا نُؤْثِرُ بِهِ ضَیفَنَا؛ (1) در خانه ما فقط به اندازه خوراک یک دختر بچه است؛ امّا `امشب` ایثار کرده، `گرسنگی را تحمل می کنیم و` این مقدار غذا را به مهمان می بخشیم.»

ص: 40


1- (8). فرهنگ سخنان فاطمه علیها السلام، محمد دشتی، نشر مشهور، 1380، ص 98.

تواضع و همدلی با شوهر

سخنرانی های کوتاه

7 درس از فاطمه(س) برای زنان

تواضع و همدلی با شوهر

از دیگر ویژگیهای یک بانوی مسلمان، همراهی و همدلی با شوهر است. او برای گرم نگه داشتن کانون خانواده، و استحکام روابط بین اعضای خانواده، همواره کنار همسر و پشتیبان و حامی اوست. امام باقرعلیه السلام فرمود: علی علیه السلام و فاطمه زهراعلیها السلام برای همدلی بیشتر در نظام خانواده به حضور رسول خداصلی الله علیه وآله رفتند تا رهنمودی بگیرند. رسول خداصلی الله علیه وآله حضرت فاطمه علیها السلام را به کارهای درون خان ه گماشت و کارهای بیرون را به علی علیه السلام واگذار کرد. بعد از این رهنمود شایسته، حضرت زهراعلیها السلام با خوشحالی اظهار داشت: «فَلَا یعْلَمُ مَا دَاخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِکْفَائِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَالِ؛ (1) جز خداوند متعال کسی نمی داند که از این تقسیم کار چقدر خوشحال شدم؛ زیرا رسول خداصلی الله علیه وآله مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.» حضرت زهراعلیها السلام چنان به همسر گرامی خود علاقه مند بود و با آن حضرت همدلی داشت که بعد از وقایع تلخ ماجرای سقیفه و فدک که دل زهراعلیها السلام را شکستند و به خانه اش حمله کردند، آن گاه که حضرت علی علیه السلام وارد منزل شد و فرمود: «فاطمه جان! ابوبکر و عمر در پشت در اجازه ملاقات می خواهند؟ نظرت دراین باره چیست؟ حضرت با آن همه خون دلی که از آنان داشت با کمال تواضع فرمود: «الْبَیتُ بَیتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ افْعَلْ مَا تَشَاءُ؛ (2) `علی جان!` خانه خانه توست و من همسر تو هستم؛ هرآنچه می خواهی انجام بده!»

ص: 41


1- (9). بحار الانوار، ج 43، باب 4، ح 1.
2- (10). کتاب سلیم بن قیس، قم، انتشارات الهادی، 1415 ق، ص 868، ح 48.

مهم ترین راز موفقیت در همسرداری

سخنرانی های کوتاه

7 درس از فاطمه(س) برای زنان

مهم ترین راز موفقیت در همسرداری

از امتیازات یک بانوی مسلمان توفیق او در امر همسرداری است. اگر در میان زن و شوهر، یکی از آنان فداکاری و عفو و گذشت بیشتری داشته باشد، مطمئناً کار به مشاجره و نزاع خانوادگی منجر نخواهد شد. بنابراین، کم توقع بودن، گلایه نکردن و صبر و استقامت در سختیهای زندگی توسط زنان با ایمان می تواند کمک شایانی به استحکام ارکان خانواده بکند. فرازی از زندگی و سخن حضرت زهراعلیها السلام در این زمینه راهکار جالبی برای همسران شایسته می باشد.

در یکی از روزهای پر مشقت، غذا در منزل امام علی علیه السلام و حضرت زهراعلیها السلام کمیاب شده بود. امام از همسرش پرسید: «فاطمه جان! غذایی داری که مقداری تناول کنیم؟» فاطمه علیها السلام پاسخ داد: «سوگند به آن خدایی که مقام و عظمت تو را بالا برد! سه روز است که غذای کافی در منزل نداریم و مقدار اندکی هم که داشتیم به شما بخشیدم و خودم رنج گرسنگی را تحمل کردم.»

ص: 42

امام علی علیه السلام فرمود: چرا به من اطلاع ندادی؟» حضرت زهراعلیها السلام پاسخ داد:

«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله نَهَانِی أَنْ أَسْأَلَکَ شَیئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِی ابْنَ عَمِّکِ شَیئاً إِنْ جَاءَکِ بِشَی ءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِیهِ؛ (1) رسول خداصلی الله علیه وآله مرا نهی فرموده است که از تو چیزی بخواهم و به من سفارش کرده که: از پسر عمویت چیزی درخواست نکن! اگر خودش چیزی آورد، بپذیر وگرنه خودت درخواست نکن!»

ص: 43


1- (11). تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، 1380 ق، ج 1، ص 171.

پاسدار حریم عفت و حیا

سخنرانی های کوتاه

7 درس از فاطمه(س) برای زنان

پاسدار حریم عفت و حیا

حضرت زهراعلیها السلام از زیباترین درسهایی که به بانوان آموخت، حفظ عفت و عصمت و حجاب بود. روزی مردی نابینا برای ورود به منزل علی علیه السلام اجازه خواست. حضرت زهراعلیها السلام با ورود وی به پشت پرده رفت و حجاب خود را کامل کرد. رسول خداصلی الله علیه وآله که در آنجا حضور داشت، پرسید: «دخترم! او که نابیناست و تو را نمی بیند، چرا پشت پرده رفتی و حجاب خود را کامل کردی؟» حضرت فاطمه علیها السلام پاسخ داد: «إِنْ لَمْ یکُنْ یرَانِی فَإِنِّی أَرَاهُ وَ هُوَ یشُمُّ الرِّیحَ؛ اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم و او بو `ی زن نامحرم` را حس می کند.» رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنِّی؛ (1) گواهی می دهم که تو پاره تن منی.»

بنابراین، بانوان محترم باید به مسئله محرم و نامحرم با تمام وجود دقت کرده، آن را رعایت کنند؛ چراکه در صورت عدم رعایت، فرجام ناشایست آن دامنگیرشان خواهد شد. اساساً امنیت اخلاقی جامعه در گرو حفظ حریم زنان و مردان نامحرم است. حفظ ایمان، آرامش درونی، سلامت جسمانی، استحکام بنیان خانواده ها، عزت و سربلندی جامعه و جلوگیری از بزهکاریها و مفاسد متعدد اخلاقی از جمله دستاوردهای حفظ حجاب و رعایت حریم زنان از معرض دید نامحرمان می باشد. به همین جهت، رسول خداصلی الله علیه وآله طبق فرمان الهی دستور داد که: «بِاَعِدُوا بَینَ اَنْفاسِ النِّساءِ وَ اَنْفاسِ الرِّجالِ؛ (2) میان زنان و مردان `نامحرم فاصله ایجاد کنید!»

ص: 44


1- (12). دعائم الاسلام، نعمان ابن محمد مغربی، مصر، دارالمعارف، 1385 ق، ج 2، ص 214.
2- (13). مواهب الجلیل، محمد مغربی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1416 ق، ج 2، ص 578.

بالاترین ارزش

سخنرانی های کوتاه

7 درس از فاطمه(س) برای زنان

بالاترین ارزش

از منظر حضرت زهراعلیها السلام نزدیک ترین حالات زن به خداوند متعال هنگامی است که خود را از دید نامحرمان دور نماید و در منزل خود به خانه داری و تربیت فرزند و پذیرایی از همسر خود بپردازد. امام صادق علیه السلام به نقل از حضرت فاطمه علیها السلام دراین باره فرمود: «أَنَّ أَدْنَی مَا تَکُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیتِهَا، (1) نزدیک ترین حالات یک زن به خداوند متعال زمانی است که در منزل می ماند `و به امور خانه داری و تربیت فرزند می پردازد` .»

آری، یک زن مسلمان هرگز فرمان خداوند متعال را در مورد حفظ عفت و عصمت خود فراموش نمی کند و در طول زندگی حجاب خود را همانند گوهری گرانبها پاسداری می کند. این سخن معروف حضرت زهراعلیها السلام که ضامن پایداری جوامع و مایه استحکام خانواده هاست، همواره باید در معرض دید بانوان مسلمان به ویژه دختران جوان باشد که فرمود: «خَیرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یرَینَ الرِّجَالَ وَ لَا یرَاهُنَّ الرِّجَالُ؛ (2) بهترین و نیکوترین عمل زنان آن است که `بدون ضرورت` مردان `نامحرم` را نبینند و مردان `نامحرم` نیز آنان را ننگرند.»

ص: 45


1- (14). نوادر راوندی، سید فضل الله راوندی، قم، درالکتاب، ص 14.
2- (15). وسائل الشیعة، شیخ حرعاملی، قم، آل البیت، ج 20، ص 67.

مجالس حضرت زهرا(س)

عدالت

خوشبختی و سعادت زن و جامعه در همین جمله نهفته است که تا می تواند از نامحرمان دوری کند و کمترین ارتباط را با آنان داشته باشد؛ امّا متأسفانه در عصر ما شیاطین وسوسه گر و دشمنان اسلام تلاش می کنند به هر وسیله و عنوانی زنان مسلمان را از هویت خود جدا کنند و به مجامع عمومی و معرض دید نامحرمان بکشانند و به این وسیله آنان را از اهداف اصلی خلقتشان بازدارند.

فرانس فانون نویسنده فرانسوی می گوید:

«نیروهای اشغالگر در کشور مسلمان الجزائر مأموریت داشتند تا هویت و اصالت فرهنگی ملت الجزائر را نابود سازند و در این راه حداکثر کوشش خود را بر تخریب مسئله حجاب و چادر زنان متمرکز کرده بودند؛ زیرا آن را نشانه مهم اصالت ملی زنان الجزائری تلقی می کردند. از دیدگاه استعمارگران هجوم به تار و پود جامعه اسلامی الجزائر ابتدا باید از تحت تأثیر قرار دادن زنان آغاز می شد. دستگاه استعماری فرانسه برای مبارزه با حجاب زنان و بیرون کشیدن آنان از کانون خانواده، مبالغ هنگفتی را اختصاص داده بود. آنها بر این باور بودند که حجاب زن سدّ محکم و دژ عظیمی در برابر نفوذ غربیهاست. هر چادری که کنار گذاشته شود، افق جدید و گام بلندی در تسلط استعمارگران بر کشورهای اسلامی است. پس از دیدن هر زن مسلمانی که حجاب را کنار گذاشته است، امید تسلط آنان ده برابر می گردد. با هر چادری که رها می گردد، گویی جامعه اسلامی برای پذیرش و تسلیم در برابر استعمارگران آماده تر می شود.» (16)

سخنرانی های کوتاه

مجالس حضرت زهرا(س)

عدالت

فاطمه زهرا علیهاالسلام با توجه به اهمیت عدالت، مهم ترین فلسفه آن را آرامش دلها می داند؛ از اینرو فرمود: «جعل الله... و الْعَدلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوب؛ (1) عدل را برای استواری (و آرامش) دلها قرار داد.»

ص: 46


1- (4). بحارالانوار، ج 43، ص158.

بحث عدالت، به ویژه عدالت اجتماعی در اسلام، جایگاه مهم و ویژه ای دارد. یکی از مهم ترین اهداف بعثت پیامبران و تلاش معصومان، اقامه عدل و قسط بوده است.

همچنین بر مؤمنان و متدینان سفارش شده است که برای برپایی عدالت اجتماعی تلاش کنند. روایات نیز به اهمیت و آثار و برکات عدالت اجتماعی پرداخته اند.

استاد مطهری می گوید: «`عدالت` رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذی حق، حق او را؛ ظلم، عبارتست از: پامال کردن حقوق و تجاوز به حقوق افراد دیگر و تصرف در حقوق دیگران. معنای حقیقی عدالت بشری؛ یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند، همین معنا است. این عدالت، متکی بر دو چیز است: یکی حقوق و اولویتها؛ یعنی افراد بشر نسبت به یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر نوعی حقوق و اولویت پیدا می کنند... .

یکی دیگر، خصوصیت ذاتی بشر است که طوری آفریده شده است که در کارهای خود الزاماً نوعی اندیشه که آنها را اندیشه اعتباری می نامیم، استخدام و با استفاده از آن اندیشه های اعتباری به عنوان «آلت فعل» به مقاصد طبیعی خود نائل می آید. آن اندیشه ها یک سلسله اندیشه هایی «انشائی» است که با «باید»ها مشخص می شود؛ از آن جمله این است که برای اینکه افراد جامعه بهتر به سعادت خود برسند، «باید» حقوق و اولویتها رعایت شود و این است، مفهوم عدالت بشری که وجدان هر فرد آن را تأیید می کند و نقطه مقابلش را که ظلم نامیده می شود، محکوم می سازد.» (1)

ص: 47


1- (5). عدل الهی، مرتضی مطهری، صدرا، قم، 1357 ش، چاپ دهم، ص62.

مولوی می گوید:

عدل چه بود؟ وضع اندر موضعشظلم چه بود؟ وضع در ناموضعش

عدل چه بود؟ آب ده اشجار راظلم چه بود؟ آب دادن خار را

به نمونه هایی از آیات و روایات درباره عدالت اجتماعی توجّه کنید:

در قرآن کریم می خوانیم: «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِی بَینَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یظْلَمُون»؛ (1) «برای هر امتی، رسولی است. هنگامی که رسولشان `به سوی آنان` بیاید، به عدالت در میان آنها داوری می شود و ستمی به آنها نخواهد شد.»

در آیه دیگر می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت، گواهی دهید. دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیک است و از `معصیت` خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام می دهید، باخبر است.» (2)

در روایات نیز تعبیرات بسیار حیاتی از عدالت شده است که به چند نمونه اشاره می شود:

ص: 48


1- (6). یونس/47.
2- (7). مائده/8.

1. حضرت علی علیه السلام فرمودند: جَعَلَ اللَّهُ الْعَدْلَ قِوَاماً لِلْأَنَام؛ (1) خداوند، عدل را برای قوام و استواری مخلوقات قرار داد.»

2. آن حضرت در سخن دیگری می فرماید: «الْعَدْلُ أَحْلَی مِنَ الْمَاءِ یصِیبُهُ الظَّمْآنُ؛ عدالت شیرین تر از آب برای تشنه ای است که به آن دست یابد.» (2)

3. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «عَدْلُ سَاعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبَادَةِ سِتّینَ سَنَةً قِیامٌ لَیلُهَا وَ صِیامٌ نَهَارُهَا وَ جَوْرُ سَاعَةٍ فِی حُکْمٍ أَشَدُّ وَ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مَعَاصِی سِتِّینَ سَنَةً؛ (3) یک ساعت رعایت عدالت، بهتر از شصت سال عبادت است که شبهای آن عبادت کنند و روزهای آن روزه باشند و یک ساعت حکم و قضاوت ستمکارانه `نزد خدا` از شصت سال گناه شدیدتر و بزرگ تر است.»

علی علیه السلام و عدالت

ص: 49


1- (8). غرر الحکم، عبدالواحد آمدی، مکتب الاعلام، قم، شماره 1697، 1366 ش، ج1، ص37،
2- (9). کافی، کلینی، دار الصعب، بیروت، چهارم، 1401 ق، ج2، ص146، ح11.
3- (10). جامع الاخبار، تاج الدین الشعیری، دار الرضی، قم، 1405ق، ج1، ص154 و بحارالانوار، ج72، ص352.

یکی از دختران امیرمؤمنان علیه السلام گردنبندی را به عنوان عاریه به مدّت سه روز برای استفاده کردن در روز عید قربان از ابن رافع خزانه دار بیت المال امام علی علیه السلام گرفت. وقتی خبر به علی علیه السلام رسید، به شدّت غضبناک شد، وی را احضار کرد و فرمود: «آیا برای همة زنان مسلمانان، ممکن است که از بیت المال عاریه بگیرند؟» سرانجام، حضرت، گردنبند را در اسرع وقت به بیت المال برگرداند و فرمود: «اگر به عنوان عاریه نبود دست دخترم را قطع می کردم.» (1)

عدالت در بین فرزندان

از جمله اموری که باید در آن به عدالت رفتار شود، مسائل مربوط به خانواده و فرزندان متعدد در یک خانواده است. اگر چه ممکن است بعضی از آنها مورد علاقه بیش تر باشند؛ ولی باید دقت کرد که اظهار و ابراز علاقه، منجر به عدم رعایت عدالت و تبعیض در بین آنان نگردد که در این صورت مرتکب ظلم شده و باید منتظر عواقب ناگوار آن بود.

نعمان بن شبیر می گوید که روزی پدرم به من هدیه ای داد؛ ولی به دیگر برادران و خواهرانم چیزی نداد. مادرم عمرة بنت رواحه به پدرم گفت: «من به این تبعیض راضی نمی شوم؛ مگر آنکه رسول خدا درستی عمل تو را گواهی کند.» سپس پدرم به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شرفیاب شد و عرض کرد: «ای رسول خدا صلی الله علیه وآله! من به فرزندم هدیه ای داده ام و همسرم مرا واداشته که شما را بر صحت آن گواه بگیرم.» پیامبر پرسید: «آیا به همة فرزندانت چنین هدیه ای داده ای؟» وی گفت: «نه!» حضرت فرمود: «پس از خدا بترس و بین فرزندانت به عدالت رفتار کن، من بر کار ظالمانه گواهی نمی دهم.» (2)

ص: 50


1- (11). وسائل الشیعه، حر عاملی، آل البیت، ج28، ص262.
2- (12). میزان الحکمة، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ج10، ص707.

دیوار عدالت

هیچ عمران و آبادی و ساخت و سازی مانند عدالت، یک شهر را آباد نمی کند. در حالی که اگر یک شهر و مملکت از حیث ظاهر و ساختمانها با شکوه گردد؛ ولی این شکوه بر اساس ظلم باشد، در واقع آباد و پایدار نیست. امام علی علیه السلام می فرماید: «ما عُمِرَتِ الْبُلْدانُ بِمِثلِ الْعَدْلِ؛ (1) هیچ چیز مانند عدل سبب آبادی شهرها نمی شود.»

فرماندار حمص به عمر بن عبدالعزیز در نامه ای نوشت: «دیوارهای شهر در حال خراب شدن است. برای تعمیر آن چه دستور می فرمایید؟» خلیفه در پاسخ نوشت: «شهر حمص را از عدالت دیوار بکش و راهها را از ظلم و ستم نسبت به مردم، پاکسازی کن. در این صورت به دیوار خشت و سنگ و گچ نیازی نیست.» (2)

توسل

ص: 51


1- (13). غرر الحکم، ج1، ص 339.
2- (14). هزار و یک حکایت تاریخی، ص 196.

بر اساس همین عدالت بود که حضرت فاطمه علیهاالسلام علیه ابابکر چنین احتجاج و استدلال کرد: «آیا از عدل است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟» از اینرو فرمود: «... یا ابْنَ أَبِی قُحَافَةَ، أَفِی کِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاکَ وَ لَا أَرِثَ أَبِی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیئاً فَرِیا؛ ای پسر ابی قحافه! آیا در کتاب خدا آمده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟! براستی بدعت تازه و زشتی آورده ای.» (1)

راستی این از عدالت بود که خانه ولی خدا را در مدینه آتش زدند و به ناموس خدا اهانت کردند؟ راستی با این اهانتها و بی حرمتیها به دنبال چه چیزی بودند؟!

شیطان به بیت وحی تعالی چه می کند؟آتش به گرد جَنّت اعلی چه می کند؟

ص: 52


1- (15). دلائل الامامة، طبری، منشورات الرضی، قم، ص30؛ عوالم العلوم، بحرانی، مدرسة الامام المهدی علیه السلام، قم، ج11، ص467؛ احتجاج، ج1، ص108 و امالی، صدوق، ج1، ص384.

دار الزیارة نبی و آستان وحیای وای من مغیرة در آنجا چه می کند؟

رویش سیاه گردد و دستش بریده بادقنفذ، کنار خانه مولا چه می کند؟

باید زتازیانه، بپرسم که در بهشتآثار خون به قامت طوبی چه می کند؟

گیرم روا است سوختن خانه میخ دربر سینه شکستة زهرا چه می کند؟

آری، این بی عدالتی همچنان ادامه یافت و این آتش همچنان شعله ور ماند تا عصر عاشورا، خیمه گاه آل الله را به آتش کشید و نوامیس خدا و آل بیت علیهم السلام را به اسارت برد. اینجا فریاد دختر زهرا علیهاالسلام بلند شد که «أَمِنَ الْعَدْلِ یا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایا قَدْ هُتِکَتْ سُتُورهُنَّ وَ أُبْدِیتْ وُجُوهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ وَ یسْتَشْرِفُهُنَّ؟ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ یتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ وَ الدَّنِی وَ الشَّرِیفُ لَیسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِی وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِی؛ (1) ای پسر آزاد شدة `جدّ ما` ! آیا از عدل است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و دختران رسول خدا را اسیر کنی و از شهری به شهر دیگر ببری؟! پرده آبروی آنها را هتک کنی و صورت آنان را آشکار سازی که مردم بدانها چشم دوزند، و نزدیک و دور و فرومایه و شریف چهره آنها را بنگرند. از مردان آنان کسی به همراهشان نیست، نه یار و نه نگه دار و نه مددکاری.»

ص: 53


1- (16). بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1404 ق، ج45، ص133، باب 39.

صبر

سخنرانی های کوتاه

مجالس حضرت زهرا(س)

صبر

از لوازم انفکاک ناپذیر زندگی اجتماعی و فردی دنیا، این است که زحمات، گرفتاریها، بیماریها، بلاها و... دامنگیر انسان می شود و همین طور در مقابل وسوسه های نفسانی و شیطانی قرار می گیرد و عبادتهایی چون نماز و روزه و حج و امثال آن را باید انجام دهد. تمامی این موارد سخت، نیاز به استقامت و صبر دارد. صبر، آثار بسیار سازنده و محصولات بسیار شیرینی برای انسان به ارمغان می آورد. تمامی کسانی که به مقامات عالیه راه یافته اند از انبیا گرفته تا امامان و اولیاء الهی، عامل اصلی و رمز حقیقی این راهیابی، بردباری بوده است.

حضرت زهرا علیهاالسلام یکی از آثار و حکمتهای صبر را پاداش عظیم آن معرفی می کند و می فرماید: «وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتِیجَابِ الْأَجْر؛ (1) و `خداوند` صبر را برای به دست آوردن پاداش قرار داده است.»

ص: 54


1- (17). بحار الانوار، ج43، ص158.

در قرآن کریم تعبیرات بسیار بزرگ و پرمعنایی درباره صبر شده است که باعث تشویق و دلگرمی انسان می شود. همچنین در روایات، آثار گرانبها و مهمّی برای بردباری بیان شده است که به اهمّ آیات و روایات در این زمینه اشاره می شود:

1. صابران، محبوب خداوند

«وَ اللَّهُ یحِبُّ الصَّابِرِینَ»؛ (1) «خداوند بردباران را دوست دارد.»

2. خداوند، یاور صابران

«وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِین»؛ (2) «خدا و رسولش را اطاعت کنید و با هم نزاع نکنید که سست شوید و قدرت (و شوکت) شما از میان برود و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است.»

این معیت، معیت خاص و ویژه است؛ غیر از معیتی است که خداوند با همه دارد؛ «اِنَّ اللهَ مَعَکُمْ» و «نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ».

ص: 55


1- (18). آل عمران/146.
2- (19). انفال /46.

3. تسلط بر زمین، پاداش صبر

در قرآن کریم می خوانیم: «سرانجام از فرعونیان انتقام گرفتیم... و مشرقها و مغربهای پربرکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ستم) واگذار کردیم»: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا»؛ (1) «وعده نیک پرورگارت بر بنی اسرائیل، به سبب صبری که به خرج دادند، تحقق یافت.»

گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفانبلا بگردد و کام هزار ساله برآید (2)

4. امامت و هدایت، پاداش شکیبایی

«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یوقِنُون»؛ (3) «و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما `مردم را` هدایت می کردند؛ چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند.»

ص: 56


1- (20). الاعراف/136 و 137.
2- (21). حافظ.
3- (22). السجدة/24.

صبر تلخ آمد ولیکن عاقبتمیوه شیرین دهد پرمنفعت (1)

5. درود و رحمت خدا

در قرآن به پاداش دیگری برای صابران اشاره کرده، می فرماید: «... وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ أُولئِکَ عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُون»؛ (2) «به بردباران بشارت بده، آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان می رسد، می گویند: ما از آن خداییم، و به سوی خدا برمی گردیم. اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده است. و آنها هستند، هدایت یافتگان.»

در این آیه به سه پاداش صابران اشاره شده است: 1. درود خدا (در واقع، همان الطاف ویژه الهی)؛ 2. رحمت خاص الهی؛ 3. هدایت خاص الهی.

ص: 57


1- (23). مولوی.
2- (24). بقره/155 _ 157.

6. اساس ایمان

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «الصَّبْرُ رَأْسُ الْإِیمَانِ؛ بردباری سرِ ایمان است.» (1)

7. راه رسیدن به اهداف

از مسیح علیه السلام نقل شده است که فرمود: «إِنَّکُمْ لَا تُدْرِکُونَ مَا تُحِبُّونَ إِلَّا بِصَبْرِکُمْ عَلَی مَا تَکْرَهُون؛ (2) براستی به آنچه دوست دارید نمی رسید، مگر با صبر شما بر آنچه بد می دانید.»

امام علی علیه السلام فرمود: «بِالصَّبْرِ تُدْرَکُ مَعالِی الأُمُورِ؛ (3) با صبر است که به امور عالیه می توان رسید.»

گویند سنگ لعل شود در مقام صبرآری شود ولیک به خون جگر شود (4)

ص: 58


1- (25). کافی، ج2، ص87، ح1.
2- (26). بحار الانوار، ج79، ص137، باب 18 و مستدرک، ج2، ص425.
3- (27). غرر الحکم، ص283، ش6317 و منتخب میزان الحکمة، ص287.
4- (28). حافظ.

حتی راه رسیدن به خداوند، صبر در مقابل معاصی، بلاها و بردباری بر طاعت و بندگی است. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «مَنْ صَبَرَ عَلَی اللَّهِ وَصَلَ إِلَیهِ؛ (1) کسی که بر `اطاعت و ترک معاصی` خدا صبر کند، به او خواهد رسید.»

8. صبر و ظفر

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «بِالصَّبْرِ یتَوَقَّعُ الْفَرَجُ وَ مَنْ یدْمِنْ قَرْعَ الْبَابِ یلِجْ؛ (2) با صبر، انتظار گشایش می رود و کسی که بر کوبیدن دری مداومت کند، وارد می شود.»

در حدیثی دیگر فرمود: «أَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْکَرْب؛ (3) پیروزی با صبر و گشایش با سختی است.»

9. راحتی دائمی

ص: 59


1- (29). بحارالانوار، همان، ج71، ص95، ح60.
2- (30). بحارالانوار، ج71، ص96، ح61.
3- (31). بحارالانوار، ج77، ص88، ح2.

حضرت علی علیه السلام دربارة صفات متقین می فرماید: «صَبَرُوا أَیاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَة؛ (1) مدت کوتاهی را صبر کردند، به دنبال آن به راحت طولانی مدّت دست یافتند.»

صبر کن حافظ به سختی روز و شبعاقبت روزی بیابی کام را (2)

10. پاداش هزار شهید

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مَنِ ابْتُلِی مِنْ شِیعَتِنا فَصَبَرَ عَلَیهِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِیدٍ؛ (3) کسی از شیعیان که گرفتار شود، پس بر آن گرفتاری صبر کند، برای او اجر `و پاداش` هزار شهید خواهد بود.»

حکایت

ص: 60


1- (32). نهج البلاغه، ترجمه دشتی، 193، ص402.
2- (33). حافظ.
3- (34). التمحیص، ص59، ح125 به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص288 و کافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیّه، 1365 ش، ج1، ص352.

«امّ عقیل» زن مسلمان و بادیه نشینی بود. روزی دو میهمان بر او وارد شدند. فرزند آن زن، همراه شتران در بادیه بود، در همان لحظه به او خبر دادند که شتر خشمگین، فرزندش را در چاهی انداخته و کشته است. زن با ایمان به کسی که خبر مرگ فرزند او را آورده بود، گفت: «از مرکب پیاده شو و در پذیرایی از میهمانان کمک کن!» گوسفند را به او داد تا آن را ذبح کند و سرانجام، غذا آماده شد. «ام عقیل» غذا را نزد میهمانان گذاشت. پس از صرف غذا نزد آنان رفت و گفت: «آیا در میان شما کسی هست که از قرآن به خوبی آگاهی داشته باشد؟» یکی از حاضران گفت: «بله! من آگاهم.» زن گفت: «آیاتی از قرآن را برایم بخوان تا در برابر مرگِ فرزندم مایة تسلّی خاطر من شود.» او می گوید: «من،این آیات را برای آن زن خواندم «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَی ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِین...»؛ (1) «و به تحقیق شما را با ترس و گرسنگی و کمبود در اموال و جانها و فرزندانتان می آزماییم و صبر کنندگان را بشارت بده...» زن خداحافظی کرد. سپس رو به قبله ایستاد و چند رکعت نماز گذارد. سپس عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ فَعَلْتُ مَا أَمَرْتَنِی بِهِ فَاَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی؛ خداوندا! اوامرت را انجام دادم `و رشتة شکیبایی را رها نساختم`، تو هم آنچه را `از رحمت و صلوات` به من وعده داده ای بر من ارزانی دار!» سپس اضافه کرد: «اگر بنا بود در این جهان، کسی برای کسی بماند... .» یکی از حاضران می گوید: «من فکر کردم می خواهد بگوید که فرزندم برای من باقی می ماند؛ اما چنین ادامه داد که پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه وآله برای امّتش باقی می ماند.» (2)

توسل

ص: 61


1- (35). ادامه آیه و ترجمه آن، پیش تر گذشت.
2- (36). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1370 ش، ج1، ص534 و 535.

بر اثر لطمات و ضربات وارده بر بدن حضرت زهرا علیهاالسلام در جریان هجوم به خانه وحی، آن بانوی مکرّمه در بستر بیماری افتاد. در روزهای سخت بیماری آن بانو، زنان مهاجر و انصار به عیادتش آمدند و عرض کردند: «ای دختر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله! چگونه صبح کردی؟ با بیماری چه می کنی؟» حضرت زهرا علیهاالسلام پس از حمد خدا و درود بر پدرش فرمود: «أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیاکُنَّ قَالِیةً لِرِجَالِکُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَطَلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاء...؛ (1) صبح کردم در حالی که به خدا سوگند دنیای شما را دوست نمی دارم و از مردان شما خشمناک و بیزارم؛ درون و بیرونشان را آزمودم و نامشان را از دهان خویش به دور افکندم، از آنچه کرده اند، ناخشنودم چه زشت است کندی شمشیرها و سستی و بازیچه بودن `مردانتان` پس از آن همه تلاشها. چه زشت است سر بر سنگ خارا زدن، و شکاف برداشتن نیزه ها و فساد آرا و اندیشه و انحراف آرمان و انگیزه ها... .»

زبان حال

ص: 62


1- (37). بحارالأنوار، همان، ج43، ص159؛ احتجاج، ج1، ص108 و امالی، صدوق، ج1، ص384.

جز غم کسی به خانه من سر نمی زنداینجا که مرغ شوق دگر پر نمی زند

در شهر خود غریبم و با درد آشنادر خانه غریب کسی سر نمی زند

من دختر پیامبر و زان همه یکیدم از سفارشات پیمبر نمی زند

می زد مرا مغیره و یک کس به او نگفتزن را کسی مقابل شوهر نمی زند

بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت(آخر)، مادر، کسی مقابل دختر نمی زند

آری اینجا مادر را مقابل فرزندان زدند و در کربلا فرزندان و دختران را کنار جنازه بابا تازیانه زدند.

بابا!

سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برندنمی روم ولی مرا به تازیانه می برند

سیر تو را نموده اند به نوک نی ستمگراننمی روم ولی مرا به این بهانه می برند.

ص: 63

نیکی به پدر و مادر

سخنرانی های کوتاه

مجالس حضرت زهرا(س)

نیکی به پدر و مادر

احسان به پدر و مادر از حقوق انسانی است، نه فقط اسلامی؛ منتهی در اسلام، بهترین و بیش ترین تأکید بر آن شده است و در قرآن در کنار توحید، احسان به والدین مطرح است؛ تا آنجا که حتی اگر آنان مسلمان هم نباشند باید به آنها احسان و احترام کرد. مقام و پست، نباید انسان را از احترام به والدین غافل کند. انسان در هر مقامی باشد باید پدر و مادر خویش را برتر از خود بداند و در مقابل آنها کرنش و تواضع کند. سفارش به احسانِ به پدر و مادر، متوجه فرزندان است؛ ولی به آنها توصیه نشده است که به فرزندان نیکی کنید؛ گویا عاطفه پدر و مادری برای این امر کافی است.

حدّ و مرزی در احسان به والدین وجود ندارد؛ همچون فقیر نیست که کمک تا زمان سیر شدن باشد و همچون جهاد نیست که تا رفع فتنه یا مثل روزه نیست که تا افطار باشد؛ بلکه حتی بعد از مرگ آنان نیز نباید آنها را فراموش کرد و تا زنده هستیم باید به والدین احسان کنیم.

ص: 64

فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: ».. بِرَّ الْوالِدَیْن وِقَایَةً مِنَ السَّخَط؛ نیکی به پدر و مادر را برای دوری از عذابش قرار داده است.»

قرآن مجید، رسول خدا صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام، دستورهایی درباره احسان به ایشان دارند که در هیچ کتاب و مذهبی همانند آن را نمی توان یافت. اکنون به برخی از این آیات و روایات اشاره می شود:

1. بزرگ ترین توصیه

«وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلی والِدَی وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاه وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»؛ (1) «به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد. دوران حمل و از شیر گرفتنش سی ماه است، تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ شود، می گوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی به جا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی و فرزندان مرا صالح قرار بده. من به سوی تو باز می گردم و توبه می کنم، و من از مسلمانانم.»

2. کم ترین اهانت ممنوع

ص: 65


1- (38). احقاف/15.

«وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیانِی صَغِیراً»؛ (1) «و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه یکی از آنها یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، (کم ترین اهانتی به آنها روا مدار) و به آنها اف نگو و بر آنها فریاد مزن! و گفتار `لطیف و سنجیده و` بزرگوارانه به آنها بگو! و بالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف در برابر آنان فرود آر! و بگو: پرورگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، آنان را مشمول رحمت قرار ده.»

در آیه فوق 7 دستور حیاتی و گره گشا به فرزندان نسبت به والدین داده شده است که اگر فرزندان مراعات کنند، مشکل سالمندان و والدین حل خواهد شد.

ص: 66


1- (39). اسراء / 23 و 24.

ابی ولّاد حنّاط می گوید که از امام صادق علیه السلام درباره این آیه «وَ بِالْوَالِدَینِ اِحْسَاناً» پرسیدم و گفتم: «این نیکی چیست؟» حضرت فرمود: «نیکی این است که با آنان خوشرفتاری کنی و ایشان را وانداری که آنچه را به آن نیازمندند از تو درخواست کنند، اگرچه بی نیاز هم باشند؛ مگر خداوند عزوجل نمی فرماید: «هرگز به نیکی نمی رسید؛ مگر از آنچه دوست می دارید، ببخشید.» (1) سپس فرمود: «و امّا این آیه که فرمود: «إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما...»؛ (2) »... یعنی اگر تو را زدند بگو خدا شما را بیامرزد که این سخن بزرگوارانه از سوی توست و سخن کریمانه است که قرآن بدان امر می کند.» و فرمود: «معنای «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّل...» این است که نگاهت را جز به مهر و دلسوزی به آنان ندوز، صدایت را بالا نبر، دستت را بالاتر از دستشان نبر و از آنان پیش نیفت.» (3)

خدا را پرست و پدر را ستایولی جان به قربان مادر نمای (4)

ص: 67


1- (40). آل عمران/92.
2- (41). اسراء/23.
3- (42). کافی، همان، ج2، ص158، ح1.
4- (43). ملک الشعرای بهار.

3. احسان در کنار توحید

در آیات متعددی از قرآن، در کنار امر به توحید و نهی از شرک، امر به احسان والدین شده است؛ از جمله آیه ای که گذشت (1) و آیات ذیل:

یک _ «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْسانا»؛ (2) «بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید.»

دو _ «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْسانا»؛ (3) «و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر، نیکی کنید.»

سه _ «وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْسانا»؛ (4) «و `به یاد آورید` زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید، و به پدر و مادر `و نزدیکان` احسان کنید.»

ص: 68


1- (44). اسراء/23.
2- (45). انعام/ 151.
3- (46). نساء/36.
4- (47). بقره/83.

4. غضب خدادر غضب پدر

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «رضا اللهِ فی رِضا الْوالِدِ وَ سَخَطُ الله فی سَخَطِهِ؛ (1) رضای خدا در رضای پدر است و غضب خدا در خشم او.»

نبایست کردن خلاف پدرکه آخر پشیمانی آرد به بر (2)

5. ذلت و خواری

امام هادی علیه السلام فرمود: «الْعُقُوقُ یعَقِّبُ الْقِلَّةَ وَ یؤَدِّی إِلَی الذِّلَّةِ؛ (3) ترک احسان به پدر و مادر، سبب تنهایی و منتهی به خواری می شود.»

6. شقاوت عاق والدین

حضرت صادق علیه السلام: «عُقُوقُ الْوَالِدَینِ مِنَ الْکَبَائِرِ لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْعَاقَّ عَصِیاً شَقِیاً؛ ترک احسان به پدر و مادر از گناهان کبیره است؛ چون خداوند عاق والدین را معصیت کار و شقی قرار داده است.»

نیکی به مادر بیش تر

ص: 69


1- (48). مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، آل البیت، قم، 1408، ج15، ص176 و الترغیب و الترهیب، ج3ف ص314، ح1، به نقل از: منتخب میزان الحکمة، ص551.
2- (49). فردوسی.
3- (50). مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج15، ص195 و بحار الانوار، ج74، ص84، ح95.

نکته پایانی در این باب، این است که باید به مادر بیش تر نیکی کرد. امام صادق فرمود: «مردی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! به چه کسی نیکی کنم؟» «قَالَ: أُمَّکَ، قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمَّکَ، قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمَّکَ، قَالَ ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ أَبَاک؛ فرمود: به مادرت. گفت: سپس به چه کسی؟ فرمود: مادرت. `باز` گفت: آن گاه به چه کسی؟ فرمود: مادرت. `باز` گفت: سپس به چه کسی؟ فرمود: پدرت.» (1)

سر ز مادر مکش که تاج شرفگردی از راه مادران باشد

خاک شو زیر پای او که بهشتدر قدمگاه مادران باشد (2)

حق مادر

ص: 70


1- (51). اصول کافی، ج2، ص159، ح9.
2- (52). جامی.

مردی مشغول طواف خانه خدا بود و مادرش را نیز بر دوش گرفته بود و طواف می داد. در همان حال، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را دید. از آن حضرت پرسید: «آیا با این کار، حق مادرم را انجام داده ام؟» آن حضرت فرمود: «خیر. تو حتّی با این کار، جبران یکی از ناله های او را (به هنگام وضع حمل) نکرده ای.» (1)

توسل

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به علی علیه السلام وصیت کرد: «یا عَلِی... أَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ غَیرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَی وُلْدِی السَّلَامَ إِلَی یوْمِ الْقِیامَة؛ (2) ای علی!... تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن مرا در شب انجام بده و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچ کس اطلاع مده. تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم.»

دل غریب من از گردش زمانه گرفتبه یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

ص: 71


1- (53). تفسیر نمونه، ج 12، ص78.
2- (54). بحار الانوار، ج43، ص214؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، دار احیاء التراث، بیروت، ج13، ص311 و دلائل الامامه، طبری، ص42.

شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیعشکست و چشم زدل اشک دانه دانه گرفت

کنار پنجره ها چشم پراشکمسراغ قبر بی نام و بی نشانه گرفت

نشان شعله و دودِ سرای زهرا راتوان هنوز زدیوار و بام خانه گرفت؟

مصیبتی است علی را پیش چشمانعدو امید دلش را به تازیانه گرفت

فراق فاطمه بوتراب باور کردشبی که چوبة تابوت او به شانه گرفت

امام علی علیه السلام طبق وصیت حضرت زهرا علیهاالسلام شبانه بدن او را غسل داد و کفن کرد و در محل نامعلومی (1) به خاک سپرد. در لحظه دفن، دو دست، شبیه دستهای پیامبر صلی الله علیه وآله از قبر بیرون آمد و جنازه را تحویل گرفت. آن گاه علی علیه السلام به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله رو کرد و عرضه داشت: «... سلام بر تو و دخترت! سلام وداع. اگر باز گردم، نه از روی ملال و خسته شدن و اگر بمانم، نه از بدگمانی به وعده های الهی به صابران است. شکیبایی زیباتر است.» (2) آن گاه این اشعار را انشاء کرد:

«لِکُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَینِ فُرْقَةٌو کُلُّ الذی دُونَ الْمَماتِ قَلیلٌ

ص: 72


1- (55). خانه خود حضرت علی، روضه پیامبر صلی الله علیه وآله و یا بقیع.
2- (56). اصول کافی، کلینی، مکتبة الصدوق، تهران، ص458، ح3.

وَ إِنَّ افْتِقَادِی فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدُدَلِیلٌ عَلَی أَنْ لَا یدُومَ خَلِیلٌ (1)

برای اجتماع هر دو دوستی جدایی است و تمام جداییها غیر از مرگ کم (و قابل تحمل) است و به راستی از دست دادن فاطمه بعد از احمد، دلیلی است بر این که دوستی دوام ندارد.»

خدا حافظ، همه بود و نبودمخدا حافظ، گل یاس کبودم

ببوس از جانب من روی محسنرسان بر خدمت بابا درودم

ص: 73


1- (57). امالی، صدوق، موسسة البعثة، قم، ص580، مجلس 74، ح797 و الموفقیات، 193، ح106.

صلة ارحام

سخنرانی های کوتاه

مجالس حضرت زهرا(س)

صلة ارحام

حقوق، دارای مراتبی است: اوّل، حق خداوند و سپس والدین و بعد، خویشاوندان که باید با آنها رابطه داشت؛ اگرچه در حدّ نوشاندن آب و رساندن سلام. صله رحم آثار بسیاری دارد؛ همچون زیاد شدن عمر، آسان شدن حساب و روز قیامت، تزکیه عمل و... و ترک آن نیز، آثار زیانباری دارد؛ همچون: ملعون شدن نزد خداوند و استشمام نکردن بوی بهشت.

زخویشان هر کسی ببرید پیوندبه تیشه ریشه و پیوند خود کند

بمال خویش باید مرد عاقلنماید قوم و خویش خویش خوشدل

از آنان خوش نماید، میهمانیکند از جان و از دل میزبانی

ص: 74

که آنها هم زجان گردند یارشبه هر پیش آمدی تیمار خوارش

باید با خویشان ارتباط داشت؛ هر چند از نیکان نباشد. در قرآن کریم، آیات فراوانی در این باره آمده است که به نمونه هایی اشاره می شود:

1. نشانه عاقبت به خیری

«الَّذِینَ یوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا ینْقُضُونَ الْمِیثاقَ وَ الَّذِینَ یصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یخافُونَ سُوءَ الْحِساب... أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّار»؛ «آنها که به عهد الهی وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند و آنها که پیوندهایی را برقرار می دارند که خدا به برقراری آن، دستور داده است؛ و از پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب (روز قیامت) بیم دارند...، پایان نیک سرای دیگر، از آن آنهاست.»

2. ملعون در سه جای قرآن

ص: 75

امام صادق علیه السلام از پدرش نقل کرده است که فرمود: «پدرم علی بن الحسین علیهما السلام به من فرمود که به پنج کس توجّه نکن و با آنان رفیق مشو: دروغگو، فاسق، بخیل، احمق و کسی که قطع رحم می کند که او را در کتاب خداوند در سه جا لعن شده یافتم؛ خداوند فرمود: «فَهَلْ عَسَیتُمْ إِنْ تَوَلَّیتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُم«؛ (1) وَ قالَ اللهُ عَزَوَجَلَّ: «الَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»؛ (2) وَ قَالَ فِی الْبَقَرَةِ: «الَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ«؛ (3) «پس `ای منافقان!` آیا امید بستید که چون از خدا برگشتید `و یا سرپرست مردم شدید` در روی زمین فساد کنید و خویشاوندیهای خود را از هم بگسلید؟ اینان همان کسانی هستند که خدا آنان را لعنت کرده و گوش `دل` ایشان را ناشنوا و چشمهایشان را نابینا کرده است» و خدای عزیز و جلیل فرمود: `فاسقان،` کسانی هستند که پیمان خدا را پس از محکم ساختن آن می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع، و در روی زمین فساد می کنند. برای اینان است لَعنَت `خدا و دوری از رحمت او` و برای آنان، جایگاه بدی است.» و در سوره بقره فرمود: « `فاسقان،` کسانی هستند که پیمان خدا را پس از محکم ساختن آن می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع، و در روی زمین فساد می کنند. اینها زیانکاران اند.» (4)

در روایات نیز آثار نیک صله رحم و زیانهای قطع رحم بیان شده است.

ص: 76


1- (58). محمد/22.
2- (59). بقره/25.
3- (60). بقره/ 27.
4- (61). کافی، ج2، ص641.

حضرت زهرا علیهاالسلام از بین این آثار، به دو نمونه اشاره کرده است؛ آنجا که فرموده است:

«... وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ؛ (1) `خداوند` صله رحم را، باعث تأخیر مرگ و فزونی عددی `خویشاوندان` قرار داده است.»

در روایات بسیاری اشاره شده است که صله رحم عامل تأخیر مرگ و مردن است.

امام حسین علیه السلام فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ ینْسَأَ فِی أَجَلِهِ وَ یَزْدادَ فِی رِزْقِهِ فَلْیصِلْ رَحِمَهُ؛ (2) کسی که دوست دارد مرگش به تأخیر افتد و رزقش افزوده شود، پس با رحمش ارتباط داشته باشد.»

گاه، همین معنا به صورت افزایش عمر بیان شده است که تعبیر روشن تر از تأخیر مرگ است.

ص: 77


1- (62). بحار، ج74، ص94، ح23.
2- (63). بحار، ص91، ح15.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مَا نَعْلَمُ شَیئاً یزِیدُ فِی الْعُمُرِ إِلَّا صِلَةَ الرَّحِمِ حَتَّی إِنَّ الرَّجُلَ یکُونُ أَجَلُهُ ثَلَاثَ سِنِینَ فَیکُونُ وَصُولًا لِلرَّحِمِ فَیزِیدُ اللَّهُ فِی عُمُرِهِ ثَلَاثِینَ سَنَةً وَیَکوُنُ اَجَلُهُ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِینَ سَنَةً فَیکُونُ قَاطِعاً لِلرَّحِمِ فَینْقُصُهُ اللَّهُ ثَلَاثِینَ سَنَةً وَ یجْعَلُ أَجَلَهُ إِلَی ثَلَاثِ سِنِینَ؛ (1) چیزی سراغ نداریم که به مانند صله رحم، عمر را افزونی بخشد تا آنجا که اجل شخص، سه سال دیگر است؛ پس بسیار صله رحم می کند و خداوند بر عمر او سی سال می افزاید و اجلش می شود سی و سه سال. و اگر قطع رابطه با رحم کند، خداوند، سی سال عمر او را کم می کند و اجل او را در `ظرف` سه سال قرار می دهد.»

توسل

ص: 78


1- (64). کافی، ج2، ص152.

فردای آن شب که حضرت فاطمه علیهاالسلام دفن شد، چهل قبر جدید در بقیع به چشم می خورد. مسلمانان، وقتی این صحنه را دیدند و قبر آن بانو در میان آن قبور مشخص نبود، ضجّه سر دادند. آنان، یکدیگر را ملامت کردند و گفتند: «فقط یک دختر از پیامبر باقی مانده بود که از دنیا رفت و دفن شد و ما در مراسم تشییع و نماز او حضور نیافتیم.»

سلطه گران گفتند: «از زنان مسلمان، عدّه ای بیایند و این قبور را نبش کنند تا بدن فاطمه را بیابند تا بر آن نماز گزاریم و قبر او را زیارت کنیم.»

این خبر به امیرمؤمنان علیه السلام رسید. او غضبناک بیرون آمد. چشمانش سرخ و رگهای گردنش برآمده بود و قبایی زرد رنگ _ که در مواقع سختی می پوشید _ بر تن داشت و بر شمشیر خود، ذوالفقار، تکیه زنان به سمت بقیع آمد. شخصی به سوی مردم رفت و گفت: این علی است که می آید و سوگند می خورد که اگر سنگی از این قبور برداشته شود، با شمشیر پاسخ خواهد داد. عمر و تعدادی از اصحابش گفتند: یا ابا الحسن! سوگند به خدا! قبر فاطمه را نبش می کنیم و بر او نماز می گزاریم.

علی علیه السلام لباس او را گرفت و بر زمین زد و فرمود: «یا ابْنَ السَّوْدَاءِ أَمَّا حَقِّی فَقَدْ تَرَکْتُهُ مَخَافَةَ أَنْ یرْتَدَّ النَّاسُ عَنْ دِینِهِمْ وَ أَمَّا قَبْرُ فَاطِمَةَ فَوَ الَّذِی نَفْسُ عَلِی بِیدِهِ لَئِنْ رُمْتَ وَ أَصْحَابُکَ شَیئاً مِنْ ذَلِکَ لَأَسْقِینَّ الْأَرْضَ مِنْ دِمَائِکُمْ فَإِنْ شِئْتَ فَاعْرِضْ یا عُمَرُ؛ (1) یابن السوداء! امّا حق خودم، از بیم ارتداد مردم از آن گذشتم؛ امّا قبر فاطمه، سوگند به آن کس که جانم به دست اوست! اگر تو و اصحابت متعرض این قبور شوید، زمین را از خونتان سیراب می کنم،ای عمر! اگر می خواهی اقدام کن.»

ص: 79


1- (65). دلائل الامامه، ابی جعفر محمد بن جریر طبری، منشورات المطبعة الحیدریّة، نجف، 1369 ق، 1949 م، ص47 و شبیه آن در: بحار الانوار، ج43، ص205؛ ر.ک: قصّه هجرت، نظری منفرد، انتشارات سرور، قم، اول، 1383 ش، ص283 و 284.

ابوبکر جلو آمد و گفت: ای اباالحسن! به حق رسول خدا و به حقّ کسی که روی عرش است! از او دست بردار که ما هرگز کاری انجام ندهیم که تو را ناخوش آید. علی علیه السلام او را رها کرد و مردم متفرق شدند و دیگر باز نگشتند. جملة «یتَوَکَّأُ عَلَی سَیفِه...؛ بر عصایش تکیه می کرد» نشان می دهد که داغ زهرا آن قدر اثر گذاشته بود که حضرت بسان انسان سالخورده ای، تکیه زنان به شمشیر می آمد.

زبان حال حضرت علی(ع)

مدینه گریه کن با من که زهرا رفته از دستمغریب و بی کس و تنها درون خانه بنشستم

غریبی مرا مردم همه با چشم خود دیدندمیان شعله آتش گُلم را با لگد چیدند

صدای ناله زهرا زپشت در شنیدم منخدا داند که از زینب خجالت می کشیدم من

ص: 80

5 منبر بر اساس خطبه فدکیه

مقدمه

سخنرانی های کوتاه

5 منبر بر اساس خطبه فدکیه

مقدمه

سخنان یگانه دخت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، همانند سایر معصومین علیهم السلام برای عموم مردم؛ به ویژه نسل جدید مطالبی آموزنده و درسهای تربیتی و اخلاقی به همراه دارد؛ چرا که جهان بینی متعالی، پیوند با سرچشمة هستی، تبلور ارزشهای الهی، انسانی، جامعیت و کمال، از مهم ترین شاخصه های این کلمات نورانی است. ما نیز در این فرصت با شرح فرازهایی کوتاه از خطبة فدکیة حضرت فاطمه علیهاالسلام، سعی می کنیم اندکی از وظیفة خود را نسبت به گسترش فرهنگ وحیانی آن گرامی به انجام برسانیم. انشاء الله!

زیدبن علی از عمه اش زینب، خواهر امام حسین علیه السلام در مورد آن خطبة ارزشمند نقل می کند که حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: «لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَةَ عَلَیهَا السَّلَامُ إِجْمَاعُ أَبِی بَکْرٍ عَلَی مَنْعِهَا فَدَکَ لَاثَتْ خِمَارَهَا وَ خَرَجَتْ فِی حَشَدَةِ نِسَائِهَا وَ لُمَةٍ مِنْ قَوْمِهَا، تَجُرُّ أَدْرَاعَهَا، مَا تَخْرِمُ مِنْ مِشْیةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ `وَ آلِهِ ` شَیئاً، حَتَّی و َقَفَتْ عَلَی أَبِی بَکْر؛ (1) هنگامی که به `مادرم،` فاطمه علیهاالسلام خبر رسید که ابوبکر قصد دارد او را `از ارث پدری محروم نماید و` از فدک منع کند، آن حضرت مقنه اش را بر سر گذاشت و در میان بانوان و گروهی از قومش خارج شد؛ در حالی که دستهایش را می کشید. چیزی از راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه وآله کم نگذاشت تا در مقابل ابی بکر `ایستاد و آن خطبة غرّا را ایراد نمود`.

ص: 81


1- (1). مواقف الشیعه، علی احمدی میانجی، مؤسسه نشر اسلامی، ج1، ص480؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، دار الذخائر، قم، ص31؛ بلاغات النساء، احمد بن طیغور، نشر شریف رضی، ص26؛ بحار الانوار، علّامه مجلسی، مؤسسة الوفاء، ج29، ص239.

ایمان و نماز

سخنرانی های کوتاه

5 منبر بر اساس خطبه فدکیه

ایمان و نماز

حضرت صدیقة طاهره علیهاالسلام در خطبة معروف خود، بعد از آنکه حمد و ثنای حضرت حق را بجای آورد و از زحمات پدر ارجمندش، حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه وآله به نحو شایسته ای قدردانی نمود، به اهمیت و فلسفه برخی از دستورات مهم اسلامی پرداخته و فرمود: «فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر؛ خداوند متعال ایمان را وسیلة پاکی شما از شرک و نماز را برای دوری از کبر و غرور شما قرار داده است.»

در این کلام حکیمانه، بانوی بزرگوار اسلام بعد از ذکر ایمان، نماز را بیان می کند که این دو از هم جدایی ناپذیرند. در حقیقت نماز ثمره ایمان به خداست و بدون نماز ایمان معنا ندارد.

ص: 82

این سخن ناظر به کلام وحیانی قرآن است که در مورد صفات پرهیزگاران به دو شاخصة مهم ایمان و نماز اشاره کرده و می فرماید: «الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ»؛ (1) «پرهیزکاران، کسانی هستند که به غیب ایمان می آورند و نماز را برپا می دارند.»

ایمان به خدا

خداوند در قرآن، ایمان را پاک کننده از آلودگیهای فکری و معنوی معرفی کرده و در مورد کسانی که طاغوت را پرستش و اطاعت می کنند، فرموده است: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمات»؛ «آنهایی که کافر شدند، طاغوتها را سرپرست خود قرار داده اند، `طواغیت` آنان را از نور `فطرت خداپرستی` به تاریکیها سوق می دهند.» آری، انسان دور از ایمان حقیقی به خداوند، گرفتار ظلمتها و تاریکهاست و با ایمان به خدا افکارش پاکیزه و زلال می شود.

علی علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه وآله، در توضیح معنای ایمان می فرماید: «الْإِیمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ؛ (2) ایمان اعتراف به زبان و معرفت به دل و عمل با اعضا و جوارح است.»

ص: 83


1- (2). بقره/3.
2- (3). امالی صدوق، شیخ صدوق، کتابفروشی اسلامیه، ص 268، مجلس 45.

از منظر حضرت زهرا علیهاالسلام ظهور این ایمان در عملی همچون نماز می باشد که فرمود: «وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر؛ و خداوند نماز را برای شما قرار داد تا شما را از کبر پاک نماید.»

نماز در کلام نبوی

بر هر مسلمان وظیفه شناس و عاشق الهی شایسته است که این گفتار نبوی صلی الله علیه وآله را نصب العین خود قرار دهد که آن حضرت شدّت علاقه خود را به نماز این گونه توصیف کرده است: «یا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُرَّةَ عَینِی فِی الصَّلَاةِ وَ حَبَّبَهَا إِلَی کَمَا حَبَّبَ إِلَی الْجَائِعِ الطَّعَامَ وَ إِلَی الظَّمْآنِ الْمَاءَ وَ إِنَّ الْجَائِعَ إِذَا أَکَلَ الطَّعَامَ شَبِعَ وَ الظَّمْآنَ إِذَا شَرِبَ الْمَاءَ رَوِی وَ أَنَا لَا أَشْبَعُ مِنَ الصَّلَاةِ؛ ای اباذر! خداوند نور دیده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانید؛ همچنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب انسان تشنه قرار داده است `امّا با این تفاوت` که گرسنه هرگاه غذا بخورد، سیر می شود و تشنه هرگاه آب بنوشد، سیراب می شود؛ امّا من از نماز سیر نمی شوم.»

خاطره ای آموزنده

ص: 84

حضرت امام خمینی رحمه الله در این زمینه گوی سبقت را از بسیاری پیروان و شیعیان حضرت زهرا علیهاالسلام ربوده بود. روزی که شاه از ایران فرار کرد، امام در پاریس، در نوفل لوشاتو مورد توجه تمام خبرنگاران کشورهای مختلف از آفریقا، آسیا، اروپا و آمریکا قرار گرفته بود و حدود 150 دوربین فقط صحبت امام را مستقیم پخش می کردند. آنان تلاش می کردند خبر بزرگ ترین حادثه سال را مخابره کنند؛ شاه رفته بود و می خواستند ببینند که امام چه تصمیمی دارد؟. امام بر روی صندلی ایستاده و در کنار خیابان، تمام دوربینها بر روی او متمرکز شده بود. امام چند دقیقه صحبت کردند. دقیقاً در همان لحظه که امام خمینی کانون توجه جهانیان قرار گرفته بود، او متوجه خدای جهانیان شد و از فرزندش احمد که در کنارش ایستاده بود، پرسید: «احمد! ظهر شده؟» گفت: بله، الآن ظهر است. بی درنگ امام گفتند: «و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» امام درست در لحظه ای حساس، صحبتهایشان را رها کردند تا نمازشان را اول وقت بخوانند؛ یعنی جایی که تلویزیونهای سراسری که هر کدام میلیونها بیننده دارد.C. N. N بود،B. B. C بود، تمام تلویزیونها، چه در آمریکا و چه در اروپا بودند، خبرگزاریها همه بودند: آسوشیتیدپرس، یونایتدپرس، رویتر و تمام خبرنگاران روزنامه ها، مجلات، رادیو، تلویزیون، در چنین موقعیت حساسی، امام حرفشان را قطع کردند و سراغ نماز رفتند. (1)

آداب نماز

ص: 85


1- (4). روزنامه کیهان، شماره 3659.

امام رضا علیه السلام در مورد آداب نماز فرمود: «اگر برای نماز ایستادی، تلاش کن با حالت کسالت، خواب آلودگی، سستی و تنبلی نباشد؛ بلکه با آرامش و وقار نماز را بجای آور و بر تو باد که در نماز خاشع و خاضع باشی و برای خدا تواضع کنی و خشوع و خوف را بر خود هموار سازی، در آن حال که بین بیم و امید ایستاده ای و پیوسته با طمأنینه و نگران باشی، همانند بنده گریخته و گنهکار که در محضر مولایش ایستاده، در پیشگاه خدای عالمیان بایست. پاهای خود را کنار هم بگذار و قامتت را راست نگهدار و به راست و چپ توجه نکن! و چنان باش که گویی خدا را می بینی که اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند» (1) آری:

مرا غرض ز نماز آن بود که یک ساعتحدیث درد فراق تو با تو بگزارم

ص: 86


1- (5). فقه الرضا علیه السلام، نشر کنگره امام رضا علیه السلام، مشهد مقدس، ص101.

وگرنه این چه نمازی بود که من بی تونشسته روی به محراب و دل به بازارم

عواقب سبک شمردن نماز

روزی حضرت زهرا علیهاالسلام از پدربزرگوارش پرسید: «پدر جان! جزای هر مرد و زنی که نمازش را سبک بشمارد چیست؟ حضرت فرمود: یا فاطمه! هر مرد و زنی که نمازش را سبک بشمارد، خداوند به پانزده بلا گرفتارش می کند: شش بلا در دنیا و سه تا هنگام مرگ و سه تا در قبر و سه تا هنگام بیرون آمدن از قبر و در قیامت.

اما آنهایی که در دنیا به او می رسد: خداوند برکت را از عمرش برمی دارد و برکت از روزی او می رود. چهرة بندگان شایسته را از صورت او محو می کند. هر عملی که انجام دهد، به او اجر داده نمی شود. دعایش به آسمان بالا نمی رود. بهره و نصیبی در دعای صالحین ندارد.

آنچه هنگام مرگ به او می رسد: ذلیل و خوار می میرد. گرسنه می میرد. تشنه می میرد که اگر نهرهای دنیا را بنوشد، سیراب نمی شود.

ص: 87

آنچه در قبر به او می رسد: خداوند ملکی را بر او موکل می کند که او را در قبرش آزار دهد. قبرش بر او تنگ می شود. قبرش تاریک می شود.

اما آنچه روز قیامت، وقتی که از قبر خارج می شود، به او می رسد: خداوند ملکی را بر او مسلط می کند که به صورت او می زند و خلایق به او می نگرند. با سختی از او حساب کشیده می شود. خداوند به او نظر رحمت نمی کند و او را پاک نمی گرداند و عذاب دردناک برای اوست. (1)

توسل

حضرت زهرا علیهاالسلام هنگام شهادت وصیت فرمود: «علی جان! وقتی من وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، مساوی کن و بر بالینم رو به روی من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه هایی میت به انسان گرفتن با زندگان محتاج است. من تو را به خدا می سپارم و درباره فرزندانم به نیکوکاری سفارش دارم.» (2)

دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمهقلب من و محبت و مهر و ولای فاطمه

ص: 88


1- (6). فلاح السائل، سید بن طاووس، نشر انصاری، فصل اول، ص59.
2- (7). بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، نشر دار الحکمه، قم، 1412 ق، ص 176.

طبع من و قصیده و مدح و ثنای فاطمهجرم من و شفاعت روز جزای فاطمه

ببذل دست فاطمه! بخاک پای فاطمهمنم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه (1)

ص: 89


1- (8). غلامرضا سازگار (میثم).

فلسفه و اهمیت زکات

سخنرانی های کوتاه

5 منبر بر اساس خطبه فدکیه

فلسفه و اهمیت زکات

حضرت در فراز دیگری از خطبه اش به اهمیت و فلسفه زکات اشاره کرده و فرمود: «وَ الزَّکَاةَ تَزْکِیةً لِلنَّفْسِ، وَ نَمَاءً فِی الرِّزْق؛ خداوند متعال زکات را برای پاکی نفس و فزونی روزی قرار داد.»

پرداخت زکات که یکی از دستورات واجب الهی است، دست آوردهای مهمی برای اهل ایمان دارد که تزکیه نفس و افزایش اموال در رأس آنهاست. به همین جهت، در موارد متعددی در قرآن شریف زکات در کنار نماز آمده است که حاکی از اهمیت و ارزش زکات است.

زکات مال بدر کن که فضلة رَز راچون باغبان بِبُرد، بیش تر دهد انگور

ص: 90

فرجام دنیا طلبی

ثعلبة بن حاطب انصاری از کسانی بود که در جنگ بدر از جبهه اسلام دفاع کرده و همواره در محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله بود؛ امّا این امتیازات، او را نتوانست حفظ کند و سرنوشت خوبی برای خود انتخاب نکرد. ماجرای عبرت آموز وی را که هم موضوع زکات را دربردارد و هم درسها و پیامهای مهمی برای عصر ما و نسل جدید، با هم می خوانیم:

روزی وی خدمت پیغمبر صلی الله علیه وآله آمد، عرض کرد: یا رسول الله! دعا کن خداوند به من ثروتی عنایت کند. فرمود: ثعلبه! مقدار کمی که سپاسگزاری آن را بکنی، بهتر از ثروت زیاد است که توان سپاس آن را نداشته باشی. ثعلبه رفت، باز مراجعه نمود و تقاضای خود را تکرار کرد. این بار حضرت به او فرمود: تو را پیروی و اقتدا به من نیست؟ به خدا سوگند اگر بخواهم کوهها برایم طلا شود و در اختیارم باشد، خواهد شد. باز رفت، سومین بار مراجعه نموده، عرض کرد: برایم دعا فرما! «لَئِنْ رَزَقَنِی اللَّهُ مَالًا لَأُعْطِینَّ کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّه؛ اگر خدا مرا ثروتی بدهد، هر که را حقی در آن مال باشد، حقش را خواهم داد.» آن جناب دعا کرد: «خدایا! به ثعلبه مالی عنایت کن!»

بعد از آن، ثعلبه چند گوسفند تهیه کرد. کم کم گوسفندان او رشد کرده و رو به افزایش گذاشت. (ابتدا ثعلبه تمام نمازهای خود را پشت سر پیغمبر صلی الله علیه وآله بجا می آورد)، بعد که گرفتاریش زیاد شد، فقط ظهر و عصر را به مسجد می آمد و بقیه نمازها را در محل دامداری خود می خواند. اشتغال ثعلبه از زیادی گوسفندان، کار را به جایی رسانید که روز جمعه به مدینه می آمد و نماز جمعه را می خواند. آن هم بعد از مدتی ترک شد و روز جمعه نیز دیگر نمی آمد. بعضی روزها بر سر راه می آمد و از عابرین اخبار مدینه را می پرسید. روزی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله جویای حال ثعلبه شد، گفتند: گوسفندان او به اندازه ای زیاد شده که در این نزدیکی، محلی که گنجایش آنها را داشته باشد، نیست. حضرت سه بار فرمود: وای بر ثعلبه!

ص: 91

آیة زکات نازل شد. پیغمبر صلی الله علیه وآله دو نفر؛ یکی از بنی سلیم و دیگری از جهنیه انتخاب نمود و دستور گرفتن زکات را برای آنها نوشت و فرمود: پیش ثعلبه و مرد دیگری از بنی سلیم بروید و زکات مال آنها را بگیرید. پیش ثعلبه آمدند. نامة پیغمبر صلی الله علیه وآله را برایش خواندند و درخواست زکات کردند. ثعلبه فکری کرده، گفت: این جزیه یا شبیه جزیه است. فعلاً بروید از دیگران که گرفتید، برگردید.

نزد مرد سلیمی رفتند، از جریان مطلع شد. از بهترین شترهای خود انتخاب نمود و سهمیه زکات را داد. به او گفتند: تو را امر نکرده اند شترهای ممتاز را انتخاب کنی. گفت: من خود مایلم این کار را بکنم. به دیگران نیز رجوع کرده، زکات را گرفتند، آنگاه نزد ثعلبه برگشتند. گفت: نامه را بدهید ببینم. پس از خواندن، باز پاسخ داد: این جزیه یا شبیه آن است. بروید تا من در این باره فکر کنم. فرستادگان، خدمت پیغمبر صلی الله علیه وآلهآمدند، بعد از نقل جریان، آن جناب فرمود: وای بر ثعلبه! و برای سلیمی دعا کرد و این آیه در مورد ثعلبه بر پیغمبر صلی الله علیه وآله نازل شد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یکْذِبُون»؛ (1) «بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان `و شاکران` خواهیم بود!؛ امّا هنگامی که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و روی برتافتند! این عمل، `روح` نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند و بخاطر آن است که دروغ می گفتند.»

یکی از خویشاوندان ثعلبه هنگام نزول آیه حضور داشت. جریان را شنیده، نزد ثعلبه رفت، او را از نزول آیه آگاه کرد. ثعلبه خدمت پیغمبر صلی الله علیه وآله شرفیاب شد، تقاضا کرد زکاتش را قبول فرماید. آن جناب فرمود: خدا امر کرده زکات تو را نپذیرم. ثعلبه از آشفتگی و ناراحتی خاک بر سر می ریخت. پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمود: این کیفر عمل توست؛ زیرا تو را امری کردم، نپذیرفتی. ثعلبه به جایگاه گوسفندان برگشت.

ص: 92


1- (9). توبه/75 تا 77.

پیغمبر صلی الله علیه وآله تا زمانی که از دنیا رفت، زکات او را قبول نکرد. بعد از درگذشت آن حضرت، به ابوبکر مراجعه نمود. او نیز گفت: چون پیغمبر نپذیرفته، من هم نخواهم گرفت. در زمان عمر آمادگی خود را برای پرداخت زکات اعلام کرد. عمر هم نپذیرفت. خلافت به عثمان رسید، به او نیز مراجعه کرد، از گرفتن امتناع ورزید. سرانجام او در زمان عثمان از دنیا رفت. (1)

انواع زکات

زکات، گذشته از معنای اخص فقهی، معنای عامی نیز دارد که فراتر از موضوع اقتصادی می باشد و پیامهای تربیتی و اخلاقی را به همراه دارد. حضرت علی علیه السلام در روایتی به انواع زکات اشاره کرده و فرمود: «زَکَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ زَکَاةُ الْجَاهِ بَذْلُهُ زَکَاةُ الْحِلْمِ الِاحْتِمَالُ زَکَاةُ الْمَالِ الْإِفْضَالُ زَکَاةُ الْقُدْرَةِ الْإِنْصَافُ زَکَاةُ الْجَمَالِ الْعَفَافُ زَکَاةُ الظَّفَرِ الْإِحْسَانُ زَکَاةُ الْبَدَنِ الْجِهَادُ وَ الصِّیامُ زَکَاةُ الْیسَارِ بِرُّ الْجِیرَانِ وَ صِلَةُ الْأَرْحَامِ زَکَاةُ الصِّحَّةِ السَّعْی فِی طَاعَةِ اللَّهِ زَکَاةُ الشَّجَاعَةِ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ زَکَاةُ السُّلْطَانِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ؛ (2) زکات دانش، نشر آن `و تعلیم به دیگران` است. زکات پست و مقام، آن را در خدمت دیگران گذاشتن است. زکات حلم و بردباری، تحمّل و چشم پوشی است. زکات مال، بخشیدن است. زکات قدرت و توانایی، انصاف است. زکات زیبایی، عفّت و پاکدامنی است. زکات پیروزی، احسان است. زکات بدن، تلاش و روزه داری است. زکات رفاه و آسایش، نیکی به همسایگان و صله رحم می باشد. زکات تندرستی، کوشیدن در راه طاعت خداست. زکات شجاعت، جهاد کردن در راه خداست. زکات ریاست، دادرسی از بیچاره گان و بی پناهان است.»

فواید پرداخت زکات

ص: 93


1- (10). تفسیر نورالثقلین، عبد علی بن جمعه حویزی، نشر اسماعیلیان، قم، 1415،ج2، ص246.
2- (11). مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت، قم، ج7، ص46.

شخصی خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رحمه الله آمده و گفت: آقا! یک سری ملخ آمده اند و مزرعه مرا می خورند.

آقا فرمود: تو حق فقرا (زکات) را نمی دهی و ملخها حق فقرا را می خورند؛ چون زکات نمی دهی، آنها برمی دارند، آیا قول می دهی زکات بدهی؟ گفت: بله آقا.

آقا برایش دعا نوشت و فرمود: برو این دعا را در آن زمین چال کن و از قول من به آن ملخها بگو: ملخها! شیخ حسنعلی گفته: بروید پای این ساقه های گندم و علفهای هرزة زمین را بخورید! من زکات می دهم.

آن مرد می گوید: من آمدم دعا را در زمین چال کردم و حرف شیخ حسنعلی را برای ملخها گفتم. ملخها از روی خوشه های گندم برخاستند و پای ساقه های گندم نشستند و شروع کردند علفهای هرزه را خوردن. کم کم گندمها رشد کردند و مزرعة ما آن سال محصول بسیار عالی داد و ما هم به قول خودمان عمل کردیم. (1)

روضه

ص: 94


1- (12). داستانهایی از مردان خدا، ملخ.

حضرت زهرا علیهاالسلام ماجرای مظلومیت خود را این گونه بیان فرموده است:

«قنفذ را با عمر بن خطاب و خالد بن ولید به خانة ما فرستادند تا پسر عمویم علی علیه السلام را برای بیعت زیانبار خود به سقیفه بنی ساعده بیرون برند. علی که مشغول انجام وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله و تألیف قرآن بود، با آنان بیرون نرفت. آنان نیز برای عقده گشایی، هیزم زیادی در مقابل درِ خانة ما جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را به آتش کشند. من در پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.

عمر، تازیانه را از دست قنفذ _ غلام ابوبکر_ گرفت و با آن به بازویم زد؛ چنانکه تازیانه همچون بازوبند به دور بازویم حلقه زد. سپس وی لگدی به در کوبید و آن را به طرف من فشار داد و من که آبستن بودم، به صورت روی زمین افتادم. آتش شعله می کشید و صورتم را می گداخت. عمر چنان به صورتم سیلی زد که گوشواره ام بر زمین افتاد و درد زایمان به سراغم آمد. پس محسنم کشته شد. این است امّتی که می خواهد بر من نماز بخواند؟! در حالی که خدا و رسول از آنان بیزاری جسته اند. من نیز از آنان برائت می جویم.» (1)

ص: 95


1- (13). بحار الانوار، ج 30، صص 348 - 350.

به وقت مرگ، پر کردم زخون، چشم تر خود راکه تنها می گذارم بین دشمن، همسر خود را

خدایا! اولین مظلوم عالم را تو یاری کنکه امشب می دهد از دست، تنها یاور خود را

دلم خواهد که برخیزم زجا و بازویش گیرمدل شب چون نهم بر قبر پنهانم، سر خود را

اجل ای کاش در آن ماجرا می بست چشمم رانمی دیدم نگاه دردناک دختر خود را!

شهادت می دهد فردا به محشر عضو عضو منکه کشتند این جماعت، دختر پیغمبر خود را!

علی جان! گریه کن تا عقده ای از سینه بگشاییمکن حبس اینقدر آه دل غم پرور خود را

ص: 96

حج

سخنرانی های کوتاه

5 منبر بر اساس خطبه فدکیه

حج

حضرت زهرا علیهاالسلام در مورد عظمت و اهمیت مراسم حج می فرماید: «وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدِّین؛ خداوند متعال مراسم حج را برای برپایی دین قرار داد.» حضرت فاطمه علیهاالسلام در این فراز به یکی دیگر از برنامه های حیاتبخش دین مبین اسلام اشاره دارد و حکمت آن را تفسیر می کند که مراسم سیاسی _ عبادی حج یکی از مهم ترین ارکان جاودانگی این مکتب متعالی است.

ضامن بقای اسلام

وجود مکانهای مقدس و مراکز عبادی، معنوی و زیارتی، همواره در تبلیغ و ثبات دین مبین اسلام نقش به سزایی داشته است. این کانونهای توحید و بندگی و معرفت، محور وحدت مسلمانان و ضامن بقای این آیین آسمانی بوده و هست. در این میان، نقش خانة خدا و مسجدالحرام بیش تر از سایر مراکز اسلامی است؛ چرا که همة گروههای اسلامی، بدون در نظر گرفتن گرایشهای خاص خویش، خود را به زیارت این کانون عبادت و مرکز اسلام موظف می دانند و همه ساله در شهر مکه خود را به زیارت خانة خدا می رسانند. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «لَا یزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ؛ (1) پیوسته دین استوار خواهد بود تا زمانی که کعبه استوار است.»

ص: 97


1- (14). الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ج4، ص271.

در سیرة امامان معصوم علیهم السلام نیز اهتمام به زیارت خانه خدا از جایگاه والایی برخوردار است. آنان نه تنها خود برای شرکت در این مراسم می کوشیدند؛ بلکه به یاران خود نیز دستور می دادند تا دیگران را به مراسم عظیم حج ترغیب کنند. به عنوان نمونه، علی بن یقطین، یار وفادار امام کاظم علیه السلام، با اشارة آن حضرت هر ساله دویست و پنجاه الی سیصد نفر را با هزینة خود به حج اعزام می کرد و علاوه بر کسب ثواب اخروی، به آن مراسم معنوی رونق بیش تری می بخشید. (1)

عظمت خانه خدا

حسین بن علی، یکی از دوستان امام ششم علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: مردی به من وصیت کرده که اموالش را در راه خدا مصرف کنم، در چه راهی صرف نمایم؟ امام فرمود: در راه حج». عرض کردم: او تعیین نکرده و گفته در راه خدا.

امام فرمود: «اصْرِفْهُ فِی الْحَجِّ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ شَیئاً مِنْ سَبِیلِهِ أَفْضَلَ مِنَ الْحَج؛ آن را در امور حج مصرف کن؛ چرا که من از راههای خدا چیزی را بهتر از حج نمی دانم.» (2)

ص: 98


1- (15). وسائل الشیعه، شیخ طوسی، مؤسسه ال البیت علیهم السلام، قم، 1404 ق، ج11، ص21 و رجال کشی، ص434.
2- (16). معانی الاخبار، شیخ صدوق، نشر جامعه مدرسین، قم، ص167.

آری، مکه محور تمام مکاتب توحیدی از زمان حضرت آدم و ابراهیم علیهم السلام تا به امروز بوده است. این مکان مقدس حرم امن خداست و از سوی مسلمانان جهان محل اجتماع سالانه محسوب می شود.

پیامهای معنوی حج

شبلی، از عرفای سرشناس، به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج به حضور حضرت سیدالساجدین علیه السلام مشرف شد. امام علیه السلام از وی پرسید:ای شبلی حج گزاردی؟ شبلی: آری، یا ابن رسول الله!

امام علیه السلام: «فَحِینَ نَزَلْتَ الْمِیقَاتَ نَوَیتَ أَنَّکَ خَلَعْتَ ثَوْبَ الْمَعْصِیةِ وَ لَبِسْتَ ثَوْبَ الطَّاعَة؟!؛ زمانی که به میقات فرود آمدی، آیا نیت کردی که جامة معصیت را از خود به درآوری و جامة طاعت بپوشی»؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: زمانی که از جامة خود برهنه شدی، آیا نیت کردی که از ریا و نفاق برهنه شوی؟ شبلی: نه.

ص: 99

امام علیه السلام: زمانی که غسل کردی، آیا نیت کردی خویشتن را از بدیها و گناهان شستشو دهی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام آیا خویشتن را پاکیزه کردی و احرام بستی و عقد حج بستی؟ شبلی: آری.

امام علیه السلام: زمانی که خود را پاکیزه کردی و عقد بستی، آیا نیت کردی که آنچه را خداوند متعال حرام کرده است، بر خویشتن حرام کنی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: زمانی که عقد حج بستی، آیا نیت کردی که هر عقدی را که برای غیر خداوند عزّوجلّ بسته ای، بگشایی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: پس خویشتن را پاکیزه نکرده ای و احرام و عقد حج نبسته ای!

امام علیه السلام فرمود: آیا داخل میقات شدی و تلبیه گفتی؟ شبلی: آری.

ص: 100

امام علیه السلام: آنگاه که داخل میقات شدی، آیا نیت کردی که به نیت زیارت داخل شوی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام آنگاه که دو رکعت نماز گزاردی، نیت کردی که به خداوند متعال به بهترین اعمال و بزرگ ترین حسنات عباد که نماز است، تقرب جویی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: آنگاه که تلبیه گفتی، آیا نیت کردی که برای خداوند به هر طاعتی گویا شوی و از معصیت او خود را بازداری؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: پس در میقات داخل نشده ای و نماز نخوانده ای و تلبیه نگفته ای!

سپس امام علیه السلام فرمود: آیا در حرم داخل شدی و کعبه را دیدی و نماز خواندی؟ شبلی: آری.

امام علیه السلام: آنگاه که داخل حرم شدی، آیا نیت کردی که بر خود هرگونه عیب اهل امت اسلام را حرام کنی؟ شبلی: نه.

ص: 101

امام علیه السلام: آنگاه که به مکه رسیدی و کعبه را دیدی و دانستی که آن خانه خدا است، آیا قصد خداوند سبحان کردی و از غیر او بریدی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: پس نه داخل مکه شدی و نه داخل حرم. سپس امام علیه السلام فرمود: آیا طواف بیت را به جای آوردی و ارکان را مس کردی و عمل سعی را انجام دادی؟ شبلی: آری.

امام علیه السلام: آنگاه که سعی کردی، آیا نیت کردی که از همه گریخته و به سوی خداوند فرار کنی و صدق این نیت را علّام الغیوب شناخت؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: پس نه طواف بیت کردی و نه سعی بجا آوردی.

سپس امام علیه السلام فرمود: آیا در مقام ابراهیم علیه السلام وقوف کردی و در آن مقام دو رکعت نماز گزاردی؟ شبلی: آری.

امام علیه السلام در این هنگام صیحه ای برآورد که نزدیک بود از دنیا مفارقت کند، سپس فرمود: هر کس با حجرالاسود مصافحه کند، با خداوند متعال مصافحه کرده است. دقت کن!ای بندة مسکین! ضایع نکن حرمت کسی را که حرمتش بزرگ است و مصافحه و بیعت با او را با مخالفت و ارتکاب حرام، نقض نکن! پس از آن فرمود: آنگاه که در مقام ابراهیم ایستادی، آیا نیت کردی که بر انجام هر طاعت بایستی و پشت به هر معصیت کنی؟ شبلی: نه.

ص: 102

امام علیه السلام: آنگاه که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردی، آیا نیت کردی که چون نماز ابراهیم علیه السلام نماز گزاری و با نمازت بینی شیطان را به خاک بمالی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: پس در مقام نایستاده ای و در آن نماز نخوانده ای. پس از آن فرمود: آیا بالای چاه زمزم برآمدی؟ شبلی: آری. امام علیه السلام: آنگاه که بر بالای چاه زمزم برآمدی، آیا نیت کردی که بر طاعت برآیی و چشمت را از معصیت بپوشانی؟ شبلی: نه. امام علیه السلام: آیا سعی میان صفا و مروه را بجای آوردی و در میان آن دو، مشی و تردّد داشتی؟ شبلی: آری.

امام علیه السلام: در سعی میان صفا و مروه، آیا نیت کردی که در میان خوف و رجا باشی؟ شبلی: نه. امام علیه السلام: پس نه سعی کردی و نه مشی و تردّد بین صفا و مروه. پس از آن فرمود: آیا از مکه خارج شدی و به منی رفتی؟ شبلی: آری.

ص: 103

امام علیه السلام: وقتی به منی رفتی، آیا نیت کردی که مردم را از زبان و دل و دست خود ایمن گردانی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: پس به منی نرفتی. بعد از آن امام علیه السلام فرمود: آیا در موقف عرفه وقوف کردی و بر جبل الرحمة برآمدی و خداوند متعال را در جبل الرحمة و جمرات با معرفت خواندی؟ شبلی: آری.

امام علیه السلام: در موقف عرفه، آیا معرفت حق سبحانه و تعالی و اطلاع او را بر سرائر و قلب خود شناختی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: وقتی از جبل الرحمة بالا رفتی، آیا نیت کردی که خداوند هر مؤمن و مؤمنه ای را رحمت کند؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: آیا به مزدلفه (مشعر) رفتی و از آنجا سنگ ریزه ها را از زمین برکندی و بر مشعرالحرام مرور کردی؟ شبلی: آری.

ص: 104

امام علیه السلام: آنگاه که در مزدلفه مشی می کردی و از آن سنگ ریزه ها بر می کندی، آیا نیت کردی که هر معصیت و جهل را از خود برکنی و هر علم و عمل را در خود بنشانی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: وقتی به مشعرالحرام مرور کردی، آیا نیت کردی که شعایر اهل تقوا و اهل خوف را شعار قلب خود قرار دهی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: پس در مزدلفه مشی نکردی و آن سنگ ریزه ها را برنداشتی و به مشعرالحرام مرور نکردی.

پس از آن امام علیه السلام فرمود: در منی نماز گزاردی و رمی جمره کردی و حلق رأس (سر تراشیدن) را انجام دادی و فدیه (قربانی) خود را ذبح کردی و در مسجد خیف نماز خواندی و به مکه بازگشتی و طواف افاضه بجای آوردی؟ شبلی: آری.

امام علیه السلام: آنگاه که به منی رسیدی و رمی جمره کردی، آیا نیت کردی که به مطلب خود برسی و هرگونه حاجت تو برآورده شود؟ شبلی: نه.

ص: 105

امام علیه السلام: آنگاه که سر تراشیدی، آیا نیت کردی که از پلیدیها پاک شوی و از هر گناه و بد عاقبتی که بنی آدم را است به درآیی، مثل آن روزی که از مادر متولد شدی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: آنگاه که در مسجد خیف نماز خواندی، آیا نیت کردی که نترسی، مگر از خداوند و امیدوار نباشی مگر به رحمت او؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: آنگاه که قربانی خود را ذبح کردی، آیا نیت کردی که طمع را سر بریده و به ابراهیم علیه السلام به ذبح فرزندش اقتدا کنی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام: آنگاه که به مکه بازگشت کردی و طواف افاضه بجای آوردی، آیا نیت کردی که افاضه (کوچ کردن) به رحمت خدا کنی و به طاعت او بازگشت کرده، به سوی او تقرّب بجویی؟ شبلی: نه.

امام علیه السلام فرمود: پس به منی نرسیدی و رمی جمره نکردی و حلق رأس انجام ندادی و قربانیت را ذبح نکردی و در مسجد خیف نماز نگزاردی و طواف افاضه بجای نیاوردی و به سوی خداوند تقرّب نجستی؛ چه اینکه تو حج نکردی.

ص: 106

پس شبلی از غفلتهای حجّش به ندبه و زاری افتاد و پیوسته آداب حج می آموخت تا سال دیگر از روی معرفت و یقین حج بگزارد. (1)

حج، آزمونی بزرگ

حضرت علی علیه السلام در مورد مراسم اسرارآمیز حج می فرماید: «أَلَا تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الْأَوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ علیه السلام إِلَی الْآخِرِینَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ بِأَحْجَارٍ لَا تَضُرُّ وَ لَا تَنْفَعُ وَ لَا تُبْصِرُ وَ لَا تَسْمَعُ فَجَعَلَهَا بَیتَهُ الْحَرَامَ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ لِلنَّاسِ قِیاماً؛

آیا مشاهده نمی کنید که همانا خداوند سبحان، انسانهای پیشین از آدم علیه السلام تا آیندگان این جهان را با سنگهایی `در مکّه` آزمایش کرد که نه زیان می رسانند و نه نفعی دارند، نه می بینند و نه می نشوند؟ این سنگها را خانة محترم خود قرار داده و آن را عامل پایداری مردم گردانید.» آن حضرت در ادامه می فرماید: «سپس کعبه را در سنگلاخ ترین مکانها، بی گیاه ترین زمینها و کم فاصله ترین درّه ها، در میان کوه های خشن، سنگریزه های فراوان و چشمه های کم آب و آبادیهای از هم دور قرار داد که نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هیچ کدام در آن سرزمین آسایش ندارند.

ص: 107


1- (17). مستدرک الوسائل، ج 10، ص172. هزار و یک کلمه، حسن حسن زاده آملی، بوستان کتاب، 1377 ش، ج2، ص428 _ 422.

سپس آدم علیه السلام و فرزندانش را فرمان داد که به سوی کعبه برگردند و آن را مرکز اجتماع و سرمنزل مقصود و باراندازشان گردانند تا مردم با عشق و علاقه و از صمیم قلب به سرعت از میان فلات و دشتهای دور و از درون شهرها، روستاها، درّه های عمیق و جزایر از هم پراکنده دریاها به مکّه روی آورند، شانه های خود را بجنبانند و گرداگرد کعبه «لا اله الا الله» بر زبان جاری سازند و در اطراف خانه طواف کنند و با موهای آشفته و بدنهای پرگرد و غبار در حرکت باشند. لباسهای خود را که نشانة شخصیت هر فرد است، درآورند و با اصلاح نکردن موهای سر، چهرة خود را تغییر دهند که آزمونی بزرگ و امتحانی سخت و آزمایشی آشکار است برای پاکسازی و خالص شدن که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داد.

اگر خداوند خانه محترمش و مکانهای انجام مراسم حج را در میان باغها، نهرها و سرزمین های سبز و هموار و پردرخت و میوه، مناطقی آباد و دارای خانه ها و کاخهای بسیار و آبادیهای به هم پیوسته، در میان گندم زارها و باغات خرّم و پر از گل و گیاه، دارای مناظری زیبا و پر آب،در وسط باغستانی شادی آفرین و جادّه های آباد قرار می داد، به همان اندازه که آزمایش ساده بود، پاداش نیز سبک تر می شد. اگر پایه ها و بنیان کعبه و سنگهایی که در ساختمان آن به کار رفته، از زمرّد سبز و یاقوت سرخ و دارای نور و روشنایی بود، دلها دیرتر به شک و تردید می رسیدند و تلاش شیطان بر قلبها کم تر اثر می گذاشت و وسوسه های پنهانی او در مردم کارگر نبود؛ در صورتی که خداوند بندگان خود را با انواع سختیها می آزماید و با مشکلات زیاد به عبادت می خواند و به اقسام گرفتاریها مبتلا می سازد، تا کبر و خودپسندی را از دلهایشان خارج کند و به جای آن فروتنی آورد و درهای فضل و رحمتش را به روی شان بگشاید و وسائل عفو و بخشش را به آسانی در اختیارشان گذارد.» (1)

ص: 108


1- (18). نهج البلاغه/ خطبه 192.

حاجیان حقیقی

ابوبصیر می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: «مَا أَکْثَرَ الْحَجِیجَ وَ أَعْظَمَ الضَّجِیج؛ چقدر حاجی زیاد است و صدای داد و فریاد همه جا را گرفته.» امام علیه السلام فرمود: نه؛ داد و فریاد زیاد است؛ ولی حاجی چقدر کم است. «أَتُحِبُّ أَنْ تَعْلَمَ صِدْقَ مَا أَقُولُهُ وَ تَرَاهُ عِیانا؛ علاقه داری راستی سخن مرا با چشم خود ببینی؟» در این موقع با دست روی دو چشمم کشید و دعایی خواند، بینا شدم. فرمود: اکنون به حاجیها نگاه کن. نگاه کردم، دیدم بیش تر مردم به شکل بوزینه و خوک هستند و مؤمن چون ستاره درخشان در شب تار در میان آنها از دور دیده می شود. عرض کردم: «مَا أَقَلَّ الْحَجِیجَ وَ أَکْثَرَ الضَّجِیج؛ آری، حاجی کم است و سر و صدا زیاد است.» باز دعایی خواند، دو باره نابینا شدم. ابوبصیر در مورد چشم خود التماس نمود. امام علیه السلام فرمود: ما از بینایی چشم تو مضایقه نداریم؛ امّا بدان! خدا نیز به تو ستم روا نداشته است، آنچه صلاحت بوده، انتخاب کرده. می ترسیم مردم نیز فریفتة ما شوند و فضل و عنایت خداوند را نسبت به ما فراموش کنند و ما را در مقابل خدا بپرستند، با اینکه بندة او هستیم و از عبادتش سرپیچی نداریم و از فرمانبرداری او خسته نمی شویم و تسلیم او هستیم.» (1)

کنیز حضرت زهرا(س) و برکات حج

ص: 109


1- (19). بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج46، ص261.

ام ایمن از زنان بسیار بلندمرتبه و عالیقدر صدر اسلام است که همواره در خدمت خاندان نبوت بود. پس از آنکه حضرت فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفت،ام ایمن آنچنان ناراحت بود که دیگر نمی توانست در مدینه بماند؛ بنابراین عازم مکه شد. در راه در بیابان جحفه، تشنگی بر او غلبه کرد و آبی نیز به همراه نداشت و تشنگی او آنچنان شدید گردید که به حد خطر مرگ رسید. در این لحظه متوجه خدا گردید و با چشمانی اشکبار عرض کرد: «یا رَبِّ! أَ تُعْطِشُنِی وَ أَنَا خَادِمَةُ بِنْتِ نَبِیکَ؛ پروردگار من! آیا مرا تشنه می گذاری با اینکه من کنیز دختر پیامبرت (فاطمه) هستم؟» پس از دعا، دلوی پر از آب بهشت بر او نازل شد، از آن آب آشامید و تا هفت سال دیگر تشنه و گرسنه نشد. (1)

روضه از زبان حضرت علی(ع)

ص: 110


1- (20). بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج43، ص 44.

سلیم بن قیس هلالی می گوید: در حلقه ای در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله حاضر شدم که به غیر از سلمان، ابوذر، مقداد، محمّد بن ابی بکر، عمر بن ابی سلمه، قیس بن سعد بن عباده، همه از بنی هاشم بودند. عباس به حضرت علی علیه السلام عرض کرد: به نظر شما، چرا عمر قنفذ را مانند دیگر کارمندانش وادار به پرداخت غرامت نکرد؟

حضرت علی علیه السلام نگاهی به اطراف انداخت. چشمانش پر از اشک شد، پس فرمود: این پاداش ضربة تازیانه ای بود که به حضرت فاطمه علیهاالسلام زد، وقتی او از دنیا رفت، اثر این ضربه همچون بازوبندی روی بازوی او بود... . (1)

آنکه قدش، فلک از غصه دو تا کرد، منمآنکه با قامت خم، ناله به پا کرد، منم

ص: 111


1- (21). بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 30، صص 302 _ 303.

آنکه بین در و دیوار، زبی یاری خویشفضه را از پی امداد صدا کرد، منم

آنکه از سوز دل خویش، به ایام شبابطلب مرگ زدرگاه خدا کرد، منم!

آنکه جز محنت و آزار زهمسایه ندیددر عوض باز به همسایه دعا کرد، منم!

آنکه هنگام فداکاری خود در ره دوستزودتر محسن شش ماهه فدا کرد، منم!

آنکه با گمشده قبر و بدن مخفی خویشظلم را یکسره انگشت نما کرد، منم! (1)

ص: 112


1- (22). غلامرضا سازگار( میثم)

امامت و رهبری

سخنرانی های کوتاه

5 منبر بر اساس خطبه فدکیه

امامت و رهبری

حضرت زهرا علیهاالسلام در فراز دیگری از کلام گهربار خویش می فرماید: «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة؛ خداوند متعال اطاعت از ما (اهل بیت علیهم السلام) را برای ایجاد نظم در میان ملت و امامت ما را برای ایمنی از تفرقه و تشتت `در جامعه` قرار داد.

مقام امامت

منصب امامت همانند نبوت با گزینش و نصب خداوند متعال و با راهنمایی و اعلام رسول خدا صلی الله علیه وآله و یا از طریق امامی که با نص رسول خدا صلی الله علیه وآله منصوب به امامت گردیده است، معین می شود؛ چه اینکه مردم توانایی تشخیص و انتخاب امام دارای شرایط ویژه امامت و رهبر جهانی را ندارند؛ زیرا انفاس قدسی انسانهای والا که به مقام خطیر امامت برگزیده می شوند و دارای شرایط ویژه امامت می باشند، فقط از سوی خداوند قابل شناسایی و درک است.

بجز خدای نداند امام عالم کیستکه قدر گوهر یک دانه گوهری داند

ص: 113

مقام راهبری گر به حق بود، نیکوستوگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

به همین جهت از روزی که رسول خدا صلی الله علیه وآله مأموریت یافت تا جانشین خود را معین کند و تداوم بخش وظیفه رسالت باشد، در فرصتهای مناسب به معرفی جانشینان دوازده گانه خود که برگزیدة الهی بودند، پرداخته و بر امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام تا امامت حضرت مهدی علیه السلام به طور مکرر و به صورت تصریحی و تلویحی تأکید نمود.

خواجه نصیر الدین طوسی، نظریه پرداز بزرگ جهان تشیع در موضوعات کلامی و... در این زمینه می نویسد: «اَلْاِمَامُ لُطْفٌ فَیَجِبُ نَصَبُهُ عَلَی اللهِ تَعَالَی تَحْصِیلاً لِلْغَرَضِ؛ (1) وجود امام لطف `بر امت` است؛ پس لازم است که خداوند امام را بر `امت` نصب و معین نماید تا غرض حاصل شود.»

آری! با وجود امام، مردم به اطاعت نزدیک و از معصیت دور می شوند و اگر امام نباشد، فتنه و فساد برمی خیزد و در صورت نصب امام از سوی خداوند، سعادت دین و دنیای انسانها تأمین خواهد شد و این هدف متعالی خداوند و همان معنای سخن حضرت فاطمه علیهاالسلام است که خداوند اطاعت از رهبری اهل بیت علیهم السلام را موجب نظم، و امامت معصومین علیهم السلام را سرچشمة امنیت و وحدت قرار داده است.

ص: 114


1- (23). کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلی، نشر اسلامیه، ص284.

تمثیلی روشن برای امامت

روزی جمعی از اصحاب و یاران امام صادق علیه السلام جمع بودند که امام علیه السلام به هشام بن حکم که تازه جوانی بود، رو کرده، فرمود:ای هشام! او پاسخ داد: لبّیک،ای زادة رسول خدا صلی الله علیه وآله. امام فرمود: آیا گزارش نمی دهی که با عمرو بن عبید (یکی از علمای بزرگ اهل سنت) چگونه مناظره نمودی؟ عرض کرد: جلالت شما مرا می گیرد و شرم می دارم و زبانم نزد شما به کار نمی افتد که از خود تعریفی کرده باشم! امام علیه السلام فرمود: «إِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَی ءٍ فَافْعَلُوا؛ چون به شما امری نمودم، بجای آورید.»

هشام عرض کرد: وقتی خبر مجلس مسجدِ بصرة عمرو بن عبید به من رسید، بر من گران آمد؛ به سویش رفته و روز جمعه ای وارد مسجد بصره شدم. جماعت بسیاری را دیدم که در اطراف عمرو بن عبید گرد آمده بودند. او جامه پشمینة سیاهی به کمر بسته و عبایی به دوش انداخته و مردم از او سؤال می کردند، من هم از مردم راه خواستم، به من راه دادند تا در مقابل او نشستم، آنگاه گفتم:

ص: 115

ای مرد دانشمند! من مردی غریبم، اجازه دارم مسئله بپرسم؟ گفت: بپرس! گفتم: شما چشم دارید؟، گفت: پسر جانم! این چه سؤالی است؟ چیزی را که می بینی، چگونه از آن می پرسی؟! گفتم: سؤال من همین طور است. گفت: بپرس پسر جانم! اگر چه پرسشت احمقانه است. گفتم: شما جواب همان را بفرمایید. گفت: بپرس.

گفتم: شما چشم دارید؟ گفت: آری، گفتم با آن چه کار می کنید؟ گفت با آن رنگها و اشخاص را می بینم. گفتم: بینی دارید؟ گفت: آری، گفتم: با آن چه می کنی؟گفت می بویم. گفتم: دهان دارید؟ گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنید؟ گفت مزه را می چشم. گفتم: گوش دارید؟ گفت: آری، گفتم: با آن چه می کنید؟ گفت: با آن صدا را می شنوم، گفتم: شما دل دارید؟ گفت: آری، گفتم: با آن چه می کنید؟ گفت: با آن هر چه بر اعضا و حواسم درآید، تشخیص می دهم.

گفتم: مگر با وجود این اعضا، از دل بی نیازی نیست؟ گفت: نه، گفتم: چگونه با آنکه اعضا صحیح و سالم باشد (دیگر چه حاجت به دل داری) ؟

ص: 116

گفت: پسر جانم! هر گاه اعضای بدن در چیزی که ببوید یا ببیند یا بچشد یا بشنود تردید کنند، آن را به دل ارجاع دهد تا تردیدش برود و یقین حاصل کند. من گفتم: پس خدا دل را برای رفع تردید اعضا گذاشته است؟ گفت: آری، گفتم: دل لازم است، وگرنه اعضا را یقینی نباشد؟ گفت: آری. گفتم:ای عمرو بن عبید! خدای تبارک و تعالی که اعضایت را بدون امامی که صحیح را تشخیص دهد و تردید را متیقّن کند وانگذاشته، چگونه این همه مخلوق را در سرگردانی و تردید و اختلاف واگذارد و برای ایشان امامی که در تردید و سرگردانی خود به او رجوع کنند قرار نداده؛ در صورتی که برای اعضای تو امامی قرار داده که حیرت و تردیدت را به او ارجاع دهی؟!!

او ساکت شد و جوابی نداد، سپس متوجّه شده وگفت: اهل کجایی؟ گفتم: اهل کوفه. گفت: پس تو همان هشام بن حکم هستی. سپس مرا در آغوش گرفته و بجای خود نشانید و خودش از آنجا برخاست و تا من آنجا بودم، سخن نگفت. در اینجا حضرت صادق علیه السلام خندید. و فرمود: این را چه کسی به تو آموخت؟ عرض کردم:ای زادة رسول خدا! بر زبانم جاری شد. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطالب در صحف ابراهیم و موسی مکتوب است. (1)

ص: 117


1- (24). الاحتجاج علی اهل اللجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، 1403، ج2، ص367.

دفاع از امامت

محمد بن ابی حذیفه، پسر دایی معاویه بود؛ ولی یکی از یاوران و طرفداران پایدار امام علی علیه السلام به شمار می رفت. معاویه به واسطه علاقه ای که او به علی علیه السلام داشت، دستگیرش نموده، مدتی او را به زندان انداخت. روزی با اطرافیان خود مشورت کرد که اگر صلاح می دانید، این نادان (محمد بن ابی حذیفه) را از زندان خارج کنیم، به سوی خود راهنمایی کرده، امر نماییم علی را سبّ کند و در ضمن از گرفتاری زندان راحت گردد.

همه موافقت کردند. دستور داد او را از زندان بیاورند. وقتی حاضر شد، معاویه گفت: محمد! هنوز وقت آن نرسیده که دست از محبت و پشتیبانی علی برداری و از این گمراهی برگردی؟ نمی دانی که عثمان کشته شد، عایشه و طلحه و زبیر به خونخواهی او قیام کردند، چون علی پنهانی مردم را به ریختن خون عثمان وادار کرده بود. ما انتقام خون او را می خواهیم بگیریم. محمد بن ابی حذیفه پاسخ داد:

معاویه! تو می دانی من از همة خویشان تو به تو نزدیک ترم و بهتر از همه به حال تو آشنایی دارم؟ معاویه جواب داد: بله! همین طور است. محمد گفت: پس با این خصوصیات، سوگند به خدا کشندة عثمان را جز تو نمی دانم؛ زیرا هنگامی که عثمان تو و امثال تو (افراد ستمگر) را به حکومت منصوب کرد، مهاجر و انصار پیوسته پیشنهاد می کردند که شماها را از حکومت عزل نماید و ریشة ظلم را براندازد. او نیز از برکنار کردن شما امتناع می ورزید؛ از اینرو، آنچه به او رسید، به واسطة کردار تو و امثال تو بود. طلحه و زبیر نیز از کسانی بودند که مردم را بر کشتن عثمان تحریص می نمودند.ای معاویه! خدا را گواه می گیرم، از هنگامی که در جاهلیت و اسلام تو را می شناسم، هیچ گونه تغییری نکرده ای و از اسلام و فضائل اخلاقی آن کم ترین بهره ای نبرده ای و ذره ای از کردار ناپسندت کاسته نشده است. دلیل گفتارم همین است که مرا به واسطه حب و دوستی علی علیه السلام سرزنش می کنی، با اینکه سپاهیان و هواداران امیرالمؤمنین علی علیه السلام همه از مردمان شب زنده دار و پیوسته روزه گیر و از مهاجرین و انصارند؛ اما اطرافیان تو را مردمانی منافق و دو رو تشکیل داده اند. آزادشدگانی که از ترس، اسلام آوردند و بندگانی که از قید بردگی، رهایی یافتند، آنها را تو در دینشان فریب دادی، گوهر ایمانشان را گرفتی، ایشان نیز دنیای تو را پسندیده، از آن راه تو را فریب دادند. آنچه انجام داده ای، خودت خوب می دانی و آنها نیز آنچه کرده اند، خبر دارند!

ص: 118

سوگند به خدا که برای همیشه علی علیه السلام را به خاطر رضای خدا و پیامبرش دوست می دارم و تو را به خاطر خدا و پیامبرش دشمن و تا جان در بدن دارم، در این عقیده استوار و ثابت خواهم ماند.

معاویه که از شدت خشم و غضب به خود می پیچید، دستور داد او را به زندان برگردانند و آنقدر در زندان نگاه داشتند تا از دنیا رفت. (1)

روضه

در ایام بیماری خدیجه علیهاالسلام که به مرگ وی انجامید، روزی اسماء بنت عمیس به عیادتش آمد. او خدیجه را گریان و ناراحت مشاهده کرد و به او دلداری داده و گفت: تو از بهترین زنان عالم محسوب می شوی؛ زیرا تمام اموالت را در راه خداوند بخشیدی. تو همسر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله هستی و ایشان بارها تو را به بهشت بشارت داده است. با این همه چرا گریان و نگران هستی؟

خدیجه علیهاالسلام فرمود: اسماء! من در این فکرم که دخترم هنگام زفاف به مادر نیاز دارد تا نگرانیها و اسرارش را به مادر بگوید و خواسته هایش را به عنوان محرم اسرار مطرح نماید، فاطمة من کوچک است، می ترسم بعد از مرگ من کسی نباشد که هنگام عروسی متکفل کارهای وی شود و برایش مادری کند.

ص: 119


1- (25). منتهی الامال، شیخ عباس قمی، نشر اسلامیه، تهران، ج1، ص214.

اسماء بنت عمیس گفت:ای بانوی من! نگران نباش. من با تو عهد می کنم که اگر تا آن موقع زنده ماندم، به جای تو برای فاطمه مادری کنم و نیازهای روحی و عاطفی وی را برطرف نمایم. بعد از وفات خدیجه علیهاالسلام هنگامی که شب زفاف حضرت فاطمه علیهاالسلام فرا رسید، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: همه زنها از اتاق عروس خارج شوند و کسی در آنجا باقی نماند. همه رفتند، اما پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله متوجه شد که هنوز اسماء بنت عمیس در اتاق باقی مانده است. فرمود: آیا نگفتم همة زنان بیرون روند؟ اسماء گفت: چرا یا رسول الله! من شنیدم و قصد مخالفت با فرمایش شما را نداشتم؛ ولی عهد من با خدیجه مرا بر آن داشت که در اینجا بمانم؛ چون با خدیجه پیمان بسته ام که در چنین شبی برای فاطمه مادری کنم. حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله با شنیدن این سخن به گریه درآمد و فرمود: تو را به خدا سوگند برای این کار ایستاده ای؟ اسماء عرض کرد: آری. پیامبر صلی الله علیه وآله دست به دعا برداشته و برای اسماء بنت عمیس دعا کرد.

همچنین حضرت خدیجه علیهاالسلام در مورد آینده دختر خردسال خویش خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دغدغه هایی را به این ترتیب بیان نمود: یا رسول الله! این دختر من _ با اشاره به حضرت فاطمه علیهاالسلام _ بعد از من غریب و تنها خواهد شد. مبادا کسی از زنان قریش او را آزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی صدای خود را بر روی او بلند کند. مبادا کسی با او رفتاری تند و خشن داشته باشد. (1)

ص: 120


1- (26). اعیان الشیعه، محسن امین،نشر دار التعارف، ج1، ص 380. شجره طوبی، شیخ محمد مهدی حائری، نشر حیدریه، نجف، ج2، ص334.

امّا نگرانیهای خدیجه علیهاالسلام به واقعیت پیوست و حضرت فاطمه علیهاالسلام غریب و تنها ماند و از منافقان بسیار اذیت کشید و سرانجام در آستانه شهادت قرار گرفت. در آن حال اسماء بنت عمیس طبق عهدی که داشت، در کنارش بود: (1)

بیا بنشین به غمخواری، کنار بسترم اَسما!که می دانم بود این شام، شام آخرم اَسما!

بیا بنشین و مادروار همدرد دل من شوتو می دانی که من از کودکی بی مادرم اَسما!

دلم چون شمع غم، تنها میان سینه می سوزدگهی بر کودکان و گه به حال همسرم اَسما!

چو یک دست مرا قنفذ زکار انداخت، بی پرواحمایت کردم از مولا به دست دیگرم، اَسما!

مرا کشتند مظلومانه نااهلان و می دانمشود از خون سر چون لاله فرق شوهرم اَسما

پس از من جمع کن این بستر و پیراهن خونینکه آثاری نبیند دیگر از من، دخترم اَسما! (2)

ص: 121


1- (27). وسائل الشیعه، ج2، ص 534.
2- (28). سید تقی قریشی (فراز).

جهاد و صبر

سخنرانی های کوتاه

5 منبر بر اساس خطبه فدکیه

جهاد و صبر

حضرت زهرا علیهاالسلام در ادامة سخن شریفش می فرماید: « وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتِیجَابِ الْأَجْر؛ (1) خدای بزرگ جهاد را مایة عزت اسلام و صبر و پایداری `در برابر مشکلات` را وسیلة نیل به اجر الهی قرار داده است.»

اهمیت جهاد

امام علی علیه السلام در مورد اهمیت جهاد در راه خدا می فرماید: «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَی وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَةُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَی قَلْبِهِ بِالْأَسْهَابِ وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَف؛ جهاد، (2) دری است از درهای بهشت که خدا به روی گزیدة دوستان خود گشوده و جامه تقوا و زره الهی است که حفظ کننده می باشد و سپر محکم اوست. هر که جهاد را واگذارد و ناخوشایند داند، خدا جامه خواری بر تن او پوشاند و فوج بلا بر سرش کشاند و در زبونی و فرومایگی بماند. دل او در پرده های گمراهی نهان و حقّ از او روی گردان شود؛ به جهت ترک جهاد به خواری محکوم و از عدالت محروم خواهد شد.»

ستایش قرآن از جهادگران

ص: 122


1- (29). بحارالانوار، ج29، ص223.
2- (30). نهج البلاغه/خطبه 27.

قرآن مجید به طور شایسته ای از مجاهدان در راه حق ستایش کرده و بارها به مصادیق آن نیز می پردازد: در شأن نزول آیه 23 احزاب آمده است:

یکی از مسلمانان به نام انس بن نضر در جنگ بدر حاضر نبود. بعداً که آگاه شد، خیلی ناراحت گردید که چرا نبوده و در آن جنگ شرکت نکرده است. با خدا عهد و پیمان بست که اگرجنگ دیگری رخ داد، حتماً شرکت کند و تا سرحد شهادت جانبازی نماید تا اینکه جنگ احد پیش آمد و او به عهد خود وفا کرده، در آن جنگ شرکت نمود و هنگامی که گروهی فرار کردند، او همچنان ایستادگی کرد و جنگید تا به شهادت رسید. آنگاه در ارزش کار این شخص فداکار این آیة معروف نازل گردید: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»؛ (1) «در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند، صادقانه ایستادند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.»

به این ترتیب انس بن نضر، مطابق این آیه به عنوان منتظران برای ادای پیمان از طرف خدا به شمار آمد. (2)

ص: 123


1- (31). احزاب/23.
2- (32). تفسیر نمونه، ج17، ص246.

فضیلت جهاد و شهادت

امام رضا علیه السلام فرمود: روزی امیرالمؤمنین علیه السلام برای مردم خطبه می خواند و آنها را به جهاد در راه خدا برمی انگیخت. جوانی از میان مردم برخاست و عرض کرد: یا علی! مرا از فضیلت جهادکنندگان در راه خدا با خبر کن. پس علی علیه السلام در پاسخ او فرمود: من و رسول خدا صلی الله علیه وآله در حالی که ایشان بر ناقه غضبای خود سوار بود، در یک ردیف قرار داشتیم؛ در حالی که از غزوه ذات السلاسل باز می گشتیم؛ پس من از آن حضرت آنچه را که تو از من سؤال کردی، پرسیدم، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «إِنَّ الْغُزَاةَ إِذَا هَمُّوا بِالْغَزْوِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ فَإِذَا تَجَهَّزُوا لِغَزْوِهِمْ بَاهَی اللَّهُ بِهِمُ الْمَلَائِکَةَ فَإِذَا وَدَّعَهُمْ أَهْلُوهُمْ بَکَتْ عَلَیهِمُ الْحِیطَانُ وَ الْبُیوتُ وَ یخْرُجُونَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ کَمَا تَخْرُجُ الْحَیةُ مِنْ سِلْخِهَا وَ یوَکِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمْ بِکُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَرْبَعِینَ مَلَکاً یحْفَظُونَهُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِه... وَ ینَادِی مُنَادِی الْجَنَّةُ تَحْتَ ظِلَالِ السُّیوفِ فَتَکُونُ الضَّرْبَةُ وَ الطَّعْنَةُ عَلَی الشَّهِیدِ أَهْوَنَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ الْبَارِدِ فِی الْیوْمِ الصَّائِفِ؛ (1) هنگامی که رزمندگان `در راه خدا` اراده جنگ می کنند، خدای دوری از آتش را برای ایشان مقرّر می فرماید و هنگامی که برای جهاد `در راه خدا` آماده می شوند، خدا به وجود آنها به فرشتگان مباهات و افتخار می کند و زمانی که با خانوادة خود وداع می کنند، دیوارها و خانه ها برایشان می گریند و در این حال از گناهان خود بیرون می آیند، به مانند ماری که از پوست خود بیرون می شود و خدای بر هر یک از این مردان مجاهد چهل فرشته می گمارد تا او را از روبرو و پشت سر و سمت راست و سمت چپ حفاظت و نگهداری کنند... در این هنگام منادی فریاد می زند: بهشت در سایة شمشیرهاست؛ پس فرود آمدن هر نیزه و ضربت شمشیری بر پیکر شهید آسان تر و دلنشین تر از نوشیدن آب سرد در روز تابستان می باشد.»

با توجه به مطالب فوق، شرح سخن حضرت زهرا علیهاالسلام در مورد جهاد کاملاً واضح و روشن می شود.

ص: 124


1- (33). صحیفة الرضا علیه السلام، ص93.

در فراق فاطمه(س)

رسول خدا صلی الله علیه وآله به دختر دلبندش بیش از حد علاقه داشت و آن حضرت، فاطمه علیهاالسلام را آنچنان مورد مهر و محبت قرار می داد که موجب شگفتی دیگران می شد؛ چرا که فاطمه علیهاالسلام خلاصة وجود پیامبر صلی الله علیه وآله، نسیم آرام بخش پدر، کوثر قرآن، سرور بانوان جهان، ریحانه بهشتی، یادگار خدیجه، همسر علی و مادر حسنین بود. وقتی به پیامبر صلی الله علیه وآله گفته شد: شما فاطمه را در آغوش می گیری، بسیار می بوسی و این همه عطوفت و مهربانی برایش ابراز می داری؛ در حالی که به سایر دخترانت این همه اظهار محبت نمی کنی؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «نطفه فاطمه از غذاهای بهشتی است؛ من بوی بهشت را از وجود او استشمام می کنم.»

وقتی عایشه در مورد علاقة زیاد پیامبر صلی الله علیه وآله به دخترش فاطمه علیهاالسلام اعتراض کرد، حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله فرمود: «ای عایشه! هنگامی که در شب معراج مرا به آسمانها بردند، داخل بهشت شدم. جبرئیل مرا به نزد درخت طوبی برد و از میوه های آن درخت خوردم و خداوند متعال از همان میوه های درخت طوبی وجود فاطمه را خلق کرد. هر وقت او را می بوسم و می بویم، بوی دلپذیر درخت طوبی و عطرهای بهشتی به مشامم می رسد.»

ص: 125

رسول خدا صلی الله علیه وآله همواره به حضرت زهرا علیهاالسلام می فرمود: «یا فَاطِمَة! إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَیغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یرْضَی لِرِضَاک؛ فاطمه جان! به راستی که خدای تبارک و تعالی به خاطر خشم تو خشم می گیرد و به خاطر خشنودی تو خشنود می شود.» (1)

اما با این شخصیت چه کردند که حضرت علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد؟ امام حسین علیه السلام می فرماید: وقتی فاطمه زهرا علیهاالسلام قبض روح شد، امیرالمؤمنین مخفیانه دفنش کرد و موضع قبرش را محو نمود، سپس برخاست و صورتش را به طرف قبر رسول خدا برگرداند و گفت: «السَّلَامُ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ السَّلَامُ عَلَیکَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ الْبَائِتَةِ فِی الثَّرَی بِبُقْعَتِکَ وَ الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِکَ؛ یا رسول الله! سلام من و سلام دخترت فاطمه بر تو باد، همان دخترت که به زیارت تو آمده و در بقعة تو خوابیده و خدا خواست به سرعت به تو ملحق شود.»

و ادامه داد: «یا رسول الله! از فراق دختر برگزیدة تو صبر و شکیبایی من قلیل و اندک شده است، قدرت من از دوری بزرگ ترین زنان؛ یعنی فاطمه اطهر ضعیف گردید؛ ولی برای مفارقت تو تأسی نمودن موجب تسلیت من خواهد شد. من تو را به دست خود به خاک سپردم، در صورتی که جان مقدس تو در گلو و سینه من بود. آری، آنچه که در قرآن است، می پذیرم و می گویم: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُون» یا رسول الله! آن امانتی را که به من دادی، پس گرفته شد! سپرده باز گرفته شد! فاطمة زهرا را بردی یا رسول الله! چقدر این آسمان سبز و زمین غبارآلود در نظر من تیره و تار است!! غم و اندوه من همیشگی گردیده! شب من با بی خوابی می گذرد! این غم از قلب من خارج نمی شود تا آن موقعی که خدا مرا در آن خانه ای که تو در آن هستی وارد نماید! در دلم دردی است که آن را جریحه دار می کند و هم غمی است تحریک کننده! چه زود بود که بین ما جدایی افتاد!! من درد دل خود را برای خدا می گویم.

ص: 126


1- (34). علل الشرایع، شیخ صدوق، نشر داوری، قم، ج1، ص183. و تفسیر عیاشی، ج2، ص212. و دلائل الامامه، ص52.

دخترت به زودی تو را از اینکه امت تو متحد شدند و حق او را پایمال نمودند، آگاه خواهد کرد! جریان را از فاطمه ات جویا شو و شرح حال را از وی بخواه! چه غم و غصه هایی که در دل او جایگزین شدند و نمی توانست برای کسی درد دل کند. وی همة آنها را برای تو خواهد گفت. خدا که بهترین حکم کنندگان است، حکم خواهد کرد. سلام من بر شما باد! سلامی که به منزلة وداع من باشد، نه آن سلامی که شما را ترک نمایم، اگر باز گردم از ملالت و خستگی نیست و اگر نزد قبر تو اقامت گزینم، به علت بدگمانی نیست که خدا به صابرین وعده ثواب داده است.

صبر و شکیبایی مبارک تر و نیکوتر است. اگر برای غلبه بر افرادی که بر او مستولی شدند، نبود، بر خود لازم می دانستم که نزد قبر تو اقامت گزینم و معتکف گردم و برای این مصیبت بزرگ نظیر زن جوانمرده ناله و فریاد می کردم. خدا می بیند که دختر تو مخفیانه دفن می شود! حق وی غصب شد! از گرفتن ارث ممنوع گردید! در صورتی که از زمان تو تا به حال چندان مدتی نگذشته و ذکر تو متروک نشده است! یا رسول الله! من به خدا شکایت می کنم و پیمودن راهی که تو رفتی، برای من بهترین تسلیت است. یا رسول الله! صلوات خدا بر تو و سلام و خوشنودی خدا بر فاطمة اطهر باد.»

ص: 127

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

13 نکته کوتاه

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

13 نکته کوتاه

سوره کوثر که در شأن و منزلت حضرت زهرا(س) نازل شده، دارای ویژگی ژرف و شگرفی است، به گونه ای که تمام کلمات کلیدی آن؛ یعنی «أعطینا»، «کوثر»، «فصلّ»، «انحر»، «شانی ء» و «أبتر»، فقط یک بار در کل قرآن به کار رفته اند.

در زبان عربی هنگامی که گفته می شود: «قامَ لَها»، یعنی این مرد به احترام آن زن از جای خود برخاست؛ ولی هنگامی که گفته می شود: «قامَ اِلَیها»، یعنی این مرد به احترام آن زن از جای خود برخاست و به جهت احترام ویژه ای که برای آن زن قائل بود، چند قدمی نیز به طرف او حرکت کرد. در بحار الانوار گفته شده است که هرگاه حضرت زهرا(س) نزد پیامبر خدا(ص) می آمدند «قامَ اِلَیها»، (1) یعنی پیامبر(ص) نه فقط به احترام حضرت زهرا(س) از جای خود برمی خاستند؛ بلکه به جهت احترام ویژه ای که برای حضرت زهرا(س) قایل بودند، چند قدمی نیز به طرف او حرکت می کردند و سپس حضرت زهرا(س) را در جای خود می نشاندند.

گاهی حضرت امیرمؤمنان علی(ع) برای تبیین سخنان خود به دیگران، به گفتار و رفتار حضرت فاطمه زهرا(س) استناد و استشهاد می کردند. شاید این کار حضرت بدین سبب بوده است که به مخاطبان خود بگویند: دختر رسول خدا(ص) که در دامان وحی پرورش یافته اند نیز این سخن را گفته و این کار را کرده اند.

ص: 128


1- (1). بحار الانوار، ج 37، ص 71.

هرگاه امام باقر(ع) دچار تب می شدند، از پارچه ای که با آب سرد مرطوب شده بود استفاده می کردند و برای شفای خویش به مادرشان حضرت فاطمه زهرا(س) توسل می جستند و با صدای بلند می گفتند: «یا فاطمة بنت محمّد!».

امام صادق(ع) به شخصی که نام دخترش را فاطمه گذاشته بود، فرمودند: حالا که نام او را فاطمه گذاشته ای، مبادا که دشنامش دهی یا نفرینش کنی و یا کتکش بزنی!.

البته این سخن بدین معنی نیست که کارهای ناپسند مذکور را نسبت به دختران دیگر روا بدانیم؛ بلکه نشان دهندة احترام ویژه برای دخترانی است که نامشان همسانِ نام حضرت فاطمه(س) است.

هنگامی که امام جواد(ع) همسری برای خویش برگُزیدند، مَهر حضرت زهرا(س) را مَهر همسرشان قرار دادند. شایان توجه است که مَهر حضرت زهرا(س) پانصد درهم نقره و حدوداً معادل یک کیلو و دویست و پنجاه گرم نقره است.

ص: 129

پس از رحلت حضرت رسول(ص) نخستین شهید از خاندان رسالت، حضرت محسن(ع)، فرزند حضرت زهرا(س) بود که هنگام هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و بر اثر فشار در از سوی ظالمان و در شش ماهگی سِقط شد. شهید کردن حضرت محسن(ع) در حقیقت باعث به شهادت رسیدن 31 سادات جهان؛ یعنی سادات محسنی شد. توجه دادنی است که انتخاب نام محسن از سوی شخص رسول خدا(ص) و پیش از تولد حضرت محسن(ع) صورت پذیرفته است.

از فرزند محدّث قمی پرسیدند: چه چیز باعث شد که مردم این همه از کتاب پدرتان «مفاتیحُ الجِنان» استقبال کنند و آن را در خانه خود داشته باشند؟ وی در پاسخ گفت: یکی اخلاص پدرم و دیگر اینکه ایشان ثواب همه این کتاب را به حضرت فاطمه زهرا(س) هدیه کرده بود.

عالِم ربّانی و عارف صمدانی، مرحوم آیت اللّه ملاعلی معصومی همدانی، فرموده بودند که برای برآورده شدن حاجات و توسل به حضرت فاطمه زهرا(س)، 530 بار بگویید: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ و أَبیها و بَعلِها و بَنیها بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُکَ؛ خدایا! به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد، بر فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش درود فرست.» یا 530 بار بگویید: «إِلهی بِحَقِّ فاطِمَةَ و أَبیها وبَعلِها وبَنیها والسِّرِّ الْمُسْتَودَعِ فیها؛ خدای من! به حق فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش و آن راز به ودیعه نهاده شده در وجود او، `حاجاتم را برآورده کن`.» شایان توجه است نام مبارک فاطمه که حرف پایانی آن تاء گِرد عربی است، طبق حساب حروف اَبجَد با عدد 530 برابر است. همچنین طبق همین حساب، نام «زهراء» با عدد 214 و «یا زهراء» با عدد 225 برابر است.

ص: 130

شماری از حدیث پژوهان عقیده دارند اینکه گفته می شود: عبارتِ «لَولاکَ لَما خَلَقتُ الأَفلاکَ و لَولا عَلِیٌّ لَما خَلَقْتُکَ ولَولا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما؛ اگر تو نبودی، هستی را نمی آفریدم و اگر علی(ع) نبود، تو را نمی آفریدم و اگر فاطمه(س) نبود، تو و علی(ع) را نمی آفریدم»، حدیث قدسی و از سوی خداوند بزرگ و خطاب به پیامبر اکرم(ص) بوده، در کتابهای معتبر حدیثی و جوامع مستند روایی دیده نشده است. از این رو، هم معنی و دلالت این حدیث را باید دوباره پژوهید و هم سند و مدرک آن را؛ به ویژه نباید این حدیث را به گونه ای معنی و تبیین کنیم که از آن، برتری مقام و منزلت حضرت امیرمؤمنان علی(ع) نسبت به پیامبر اکرم(ص) و برتری مقام و منزلت حضرت زهرا(س) نسبت به آن دو برداشت شود.

شنیده و یا خوانده اید هنگامی که حضرت زهرا(س) را میان کفن گذاشته و فرزندانشان کنار ایشان بودند، ناگهان حضرت ناله ای کردند و دستان خود را از میان کفن بیرون آوردند و امام حسن و امام حسین(ع) را در آغوش گرفتند و.... گفتنی است مرحوم علامه مجلسی هنگام نقل این حدیث می فرمایند: این حدیث را در برخی از کتابهایی دیدم که معتبر نیستند و نمی توان به آنها استناد کرد؛ ولی دوست داشتم که این حدیث رابیان کنم. (1)

ص: 131


1- (2). بحار الانوار، ج 43، ص 174.

از این رو، همة ما و به ویژه سخنوران و مداحان اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، در نقل و بیان این گونه احادیث، خصوصاً برای مخاطبانی که پذیرش فرا عقلی و ماورای طبیعی شان کم تر است، دقت و تحقیق بیش تری کنیم و سپس با دلیلهای معتبر علمی و استنادهای صحیح حدیثی، به نقل و بیان آن بپردازیم؛ زیرا: «رُبَّ مَشهورٍ لاأَصلَ لَهُ؛ چه بسا چیزهای مشهوری که بی پایه و ریشه اند.»

یکی از القاب حضرت زهرا(س) حانیه (با حرف حاء) است، نه هانیه (با حرف هاء). شایان توجه است که حانیه به معنای زن دلسوز و مهربان (نسبت به همسر و فرزندان) و اما هانیه به معنای زن خدمتکار است. از این رو، هنگام نامگذاری دختران و گرفتن شناسنامه برای آنان، به تلفظ و املای درست این کلمه توجه داشته باشیم.

13. میان برخی از مردم، معروف است صدقه دادن به فقیرهایی که سید و از فرزندان حضرت زهرا(س) هستند حرام است و بدین جهت نباید به آنها صدقه داد. گفتنی است که صدقه بر دو نوع است: یکی صدقة واجب، مانند زکات مال و زکات فطرة و دیگری صدقه مستحب، مانند کمک کردن و پول دادن به فقیران. آنچه از نظر شرعی و فقهی حرام است، فقط دادن زکات مال و زکات فطره از سوی افراد غیرسید به سید است. پس دادن زکات واجب از سوی سید به سید و نیز دادن صدقه مستحب از سوی غیرسید به سید اشکالی ندارد.

ص: 132

احترام نام فاطمه(س)

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

احترام نام فاطمه(س)

احترام حضرت فاطمه(س) و قداست آن بانوی بزرگوار برای تمام مسلمانان بدیهی و مسلم است.

«سکونی» می گوید: خدمت امام صادق(ع) رسیدم، در حالی که غمگین بودم. آن حضرت به من فرمودند: ای سکونی! چرا غمگین هستی؟ عرض کردم: خداوند به من دختری داده است. فرمودند: ای سکونی! سنگینی آن دختر بر زمین است و روزی اش با خدا و عمرش جداگانه. سپس فرمودند: چه نامی برای او انتخاب کرده ای؟ عرض کردم: فاطمه. فرمودند: آه، آه، آه. و دست خود را بر پیشانی نهادند و آن گاه فرمودند: «إِذَا سَمَّیْتَهَا فَاطِمَةَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا؛ (1) اگر نام او را فاطمه نهادی، به او بد مگو و لعن مکن و او را مزن.»

ص: 133


1- (3). وسائل الشیعۀ، ج 15، ص 200.

دو مسئله

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

دو مسئله

1. برای فرد بی وضو حرام است که نام خداوند متعال را مس نماید و همچنین است بنا بر احتیاط واجب مس اسامی مبارک پیغمبر(ص) و ائمه(ع) و حضرت زهرا(س). (1)

2. یکی از محرمات بر شخص جنب، رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا - به هر لغت که باشد - و بنا بر احتیاط اسم پیامبران، امامان و حضرت زهرا(س) است. (2)

ص: 134


1- (4). توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 199، مسئله 319؛ آیات عظام فاضل، سیستانی، تبریزی، زنجانی: بهتر آن است که اسم مبارک پیامبر و ائمه معصومین(ع) و حضرت زهرا(س) را مس ننماید. آیت الله العظمی مکارم: مس اسم مبارک پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع) و حضرت زهرا(س) اگر هتک حرمت و بی احترامی باشد حرام است.
2- (5). توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص226؛ آیات عظام صافی، سیستانی، بهجت.

کیفر بی حرمتی

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

کیفر بی حرمتی

کیفر دشنام گفتن به فاطمه(س) قتل است، و بر اساس فقه اسلامی، فردی که نسبت به آن بانوی مقدس هتک حرمت کند و به فحاشی و دشنام گویی زبان بگشاید، مستوجب مرگ است و باید به قتل رسانده شود. این شدت عمل و سخت گیری شاید بدین جهت باشد که حرمت و منزلت آن بانوی بزرگوار، هم پایة احترام ائمه و پیشوایان معصوم(ع) است و بازگشت به فحاشی و هتک حرمت و سبّ رسول الله(ص) دارد. از این رو کسی که به آن بانوی مطهره سب کند، حکم کسی را دارد که به رسول الله(ص) سب نماید و باید به قتل برسد. (1)

امام خمینی می فرماید: الحاق صدیقه طاهره به ائمه اطهار خالی از وجه نیست؛ بلی اگر دشنام به صدیقه طاهره(س) بازگشت به سب رسول الله(ص) نماید، بدون شبهه دشنام دهنده کشته می شود. (2)

ص: 135


1- (6). صدیقه طاهره، ص 203، به نقل از علامه در «تحریر الاحکام» و شهید در «لمعه.»
2- (7). تحریر الوسیله، ج 2، ص 477.

امام خمینی(ره) طی حکمی در سال 1367 به آقای محمد هاشمی، مدیر عامل صدا و سیمای جمهوری اسلامی نوشتند: با کمال تأسف از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج می گردد و دست اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهینی در کار بوده است، بلاشک فرد توهین کننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید مسئولین بالای صدا و سیما خواهد شد؛ البته در تمامی زمینه ها قوه قضائیه اقدام می نماید. (1)

ص: 136


1- (8). صحیفه نور، ج 21، ص 76.

تسبیحات زهرا(س)

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

تسبیحات زهرا(س)

یکی از تعقیبات نماز، گفتن تسبیحات حضرت زهرا(س) است که بسیار فضیلت دارد؛ بلکه برتر از سایر تعقیبات نماز محسوب می شود.

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: «تسبیح حضرت فاطمه(س) بعد از هر نماز نزد من از هزار رکعت نماز در هر روز محبوب تر است.» (1)

همچنین امام صادق(ع) درباره تسبیح فاطمه زهرا(س) فرمودند: «چون به خوابگاه خود رفتی، سی و چهار بار «الله اکبر»، سی و سه بار «الحمد لله» و سی و سه بار «سبحان الله» بگو و آیة الکرسی و دو سوره معوذتین را با ده آیة اول سوره صافات و ده آیه از آخرش بخوان.» (2)

و نیز آن امام بزرگوار به یکی از یاران خود به نام ابو هارون فرمودند: «ما خردسالان خود را به تسبیح حضرت زهرا فرمان می دهیم، همچنان که آنان را مأمور به برگزاری نماز می نماییم.» (3)

ص: 137


1- (9). العروة الوثقی، ج 1، ص 703.
2- (10). فروع کافی، ج 6، ص 207.
3- (11). امالی صدوق، ص 579.

چند مسئله

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

چند مسئله

1. در تسبیحات حضرت زهرا(س) ابتدا 34 مرتبه «الله اکبر»، سپس 33 مرتبه «الحمد لله» و پس از آن 33 مرتبه «سبحان الله» گفته می شود. (1)

2. جایز است ذکر «سبحان الله» جلوتر از ذکر «الحمد لله» گفته می شود؛ ولی بهتر آن است که ذکر «الحمد لله» جلوتر گفته شود. (2)

3. تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد از هر نماز مستحب است؛ چه نماز واجب و چه نماز مستحب؛ ولی در نماز واجب، خصوصاً در نماز صبح مستحب مؤکد است. (3)

4. مستحب است ذکر تسبیحات حضرت زهرا(س) با تسبیح تربت امام حسین(ع) باشد.

ص: 138


1- (12). امالی صدوق، ص 579.
2- (13). امالی صدوق، ص 579.
3- (14). تحریر الوسیله، ج 1، ص184.

5. اگر تسبیح گوینده در تعداد تکبیرات یا تسبیحات شک کند، در صورتی که از محل آن تجاوز نکرده باشد، باید بنا را بر مقدار کم تر بگذارد؛ و الا باید بنا بر این بگذارد که به طور کامل انجام شده است و اگر زیادتر هم گفته باشد، مانعی ندارد. (1)

دروغ بستن به حضرت زهرا(س)

اگر روزه دار با گفتن، نوشتن، اشاره و مانند اینها به خدا و پیامبر(ص) و جانشینان آن حضرت عمداً نسبت دروغ بدهد، روزه اش باطل می شود و احتیاط واجب آن است که نام حضرت زهرا(س) و سایر پیامبران(ع) و جانشینان آنان هم در این حکم فرقی ندارد. (2)

ص: 139


1- (15). العروة الوثقی، ج 1، ص 704.
2- (16). توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 934؛ عروة الوثقی، ج 2، ص 242.

صلوات بر فاطمه(س)

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

صلوات بر فاطمه(س)

یکی از عبادتهای دینی درود و صلوات فرستادن بر حضرت ختمی مرتبت و اهل بیت معصوم(ع) آن حضرت است. این عبادت ریشة قرآنی دارد و خداوند متعال در قرآن به آن دستور داده است: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً؛ (1)

در روایتی از پیامبر(ص) آمده است که درود فرستادن بر فاطمه زهرا(س) آثار معنوی بالایی دارد و در قیامت شایستگی الحاق به پیامبر اکرم(ص) را برای انسان فراهم می کند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «یا فاطمة! مَنْ صَلَّی عَلَیْکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّة؛ ای فاطمه! هر کس بر تو صلوات بفرستد، خداوند او را می آمرزد و در هر جای بهشت که باشم، وی را به من ملحق می سازد.»

کیفیت صلوات بر حضرت زهرا(س) چنین است:

ص: 140


1- (17). احزاب/56.

«اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.» (1)

ص: 141


1- (18). معجم صحیفة الزهراء.(س)

عقد و عروسی

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

عقد و عروسی

برپایی مجلس عقد و عروسی در روزها و شبهای شهادت ائمه معصومین(ع) اگر موجب توهین و هتک باشد، اجتناب از آن لازم است. (1)

سؤال: برخی برای اینکه برنامه های موسیقی و لهو و لعب در مجالس عروسی خود را توجیه کنند، می گویند: این برنامه ها در شب عروسی حضرت زهرا(س) نیز وجود داشته است. آیا این نسبتها صحیح است؟

پاسخ: چنین نسبتی صحیح نیست.(20)

ص: 142


1- (19). الف: آیت الله العظمی خامنه ای: اگر موجب توهین و هتک باشد اجتناب لازم است.

نماز حضرت زهرا(س)

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

نماز حضرت زهرا(س)

نماز حضرت زهرا(س) دو رکعت است؛ بدین صورت که در رکعت اول بعد از حمد 100 مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد 100 مرتبه سوره توحید خوانده می شود.(21)

ص: 143

نماز استغاثه به حضرت زهرا(س)

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

نماز استغاثه به حضرت زهرا(س)

در مفاتیح الجنان روایت شده است که: هر گاه حاجتی داری دو رکعت نماز به جای آور و پس از سلام سه مرتبه تکبیر بگو و پس از آن تسبیحات حضرت فاطمه(س) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو: «یَا مَولَاتِی! یَا فَاطِمَةُ! اَغِیثِینِی؛ ای مولای من! یا فاطمه! کمکم کن.»، سپس جانب راست صورت را بر زمین بگذار و همان ذکر را صد مرتبه بگو، سپس جانب چپ صورت را بر زمین بگذار و صد مرتبه همان ذکر را بگو و حاجت خود را بخواه، به خواست خداوند حاجتت برآورده می شود.(22)

ص: 144

زیارت حضرت فاطمه(س)

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

زیارت حضرت فاطمه(س)

«قال رسول الله(ص): مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ فَکَأَنَّمَا زَارَنِی وَ مَنْ زَارَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَکَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ؛ هر که فاطمه را زیارت کند، مثل این است که مرا زیارت کرده و هر کس علی بن ابی طالب را زیارت کند، مانند آن است که فاطمه را زیارت کرده است.»(23)

همچنین راوی نقل می کند که: «قَالَتْ فَاطِمَةُ: قَالَ أَبِی وَ هُوَ ذَا حَیٌّ إِنَّ مَنْ سَلَّمَ عَلَیَّ وَ عَلَیْکِ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ فَلَهُ الْجَنَّةُ. قَالَ: فَقُلْتُ لَهَا: هَذَا فِی حَیَاتِهِ وَ حَیَاتِکِ أَوْ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ مَوْتِکِ قَالَتْ فِی حَیَاتِنَا وَ بَعْدَ مَوْتَنَا؛ فاطمه(س) فرمودند: پدرم آن زمان که در قید حیات بود `به من` فرمود: هر که سه روز بر من و تو سلام کند، بهشت برای اوست. به حضرت `زهرا(س)` گفتم: این مسئله در زمان حیات پیامبر(ص) و شما یا بعد از مرگتان است؟ حضرت زهرا(س) فرمودند: در حیات و ممات ما.»(24)

امام جواد(ع) هر روز هنگام زوال به مسجد رسول الله(ص) رفته و پس از سلام و صلوات بر رسول خدا(ص)، به سراغ خانه مادرش زهرا(س) که در همان نزدیکی قبر پیامبر(ص) است می رفت و کفشها را در آورده و با نهایت ادب و خضوع، داخل خانه شده و در آنجا نماز و دعا می خواند و دقایقی طولانی به عبادت مشغول می شد و هرگز دیده نشد به زیارت رسول(ص) برود و سراغ مادرش را نگیرد.(25)

ص: 145

روز زیارتی مخصوص حضرت زهرا(س)

سخنرانی های کوتاه

نکته ها و احکامی درباره حضرت زهرا(س)

روز زیارتی مخصوص حضرت زهرا(س)

در روایات، هر یک از روزهای هفته و ساعات شبانه روز به نام یکی از معصومین(ع) نامگذاری شده و برای هر روز و هر هفته با توجه به همین نامگذاریها، ادعیه و اعمالی بیان شده است.

از بین روزهای هفته، روز یکشنبه متعلق به امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(ع) می باشد و از بین ساعات شبانه روز، ساعت آخر شب، نزدیک اذان صبح، متعلق به فاطمه زهرا(س) می باشد. زیارت مخصوص حضرت زهرا(س) در روز یکشنبه چنین است:

«یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ(ص) وَ أَتَی بِهِ وَصِیُّهُ(ع) فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکَ»(26)

ص: 146

ب: آیت الله العظمی مکارم: در فرض مسئله حرام است.

ج: آیت الله العظمی سیستانی: جایز نیست.

د: آیت الله العظمی صافی: این گونه حرکات مناسب دوستان اهل بیت نیست و باید مؤمنین از آن بپرهیزند.

ه_ : آیت الله العظمی بهجت: در صورت صدق عنوان هتک، حکم آن نزد متشرعه واضح است. (مسائل جدید، ج 2، ص 49).

(20). مسائل جدید، ج 2، ص 75، به نقل از آیات عظام صافی، فاضل، تبریزی و مکارم.

(21). مفاتیح الجنان، انتشارات فاطمة الزهرا(س)، ص 67.

(22). مفاتیح الجنان، انتشارات فاطمة الزهرا(س)، ص 423.

(23). بحارا الانوار، ج 43، ص 58.

(24). کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین(ع)، ص354.

(25). کشف الیقین، ص 354.

(26). مفاتیح الجنان، ص 91.

(26). مفاتیح الجنان، ص 91.

ص: 147

سخنرانی های بلند

برگی از فضایل فاطمه (س)

مقدمه

سخنرانی های بلند

برگی از فضایل فاطمه(س)

مقدمه

فاطمه ای پاک بانوی بهشت

بر مشام آید ز تو بوی بهشت

فاطمه ای شاهکار ذو الجلال

کوثر عشقی و خورشید کمال

لیلة القدر علیّ و احمدی

تو بهار عشق حیِّ سرمدی

حضرت صدیقة اطهر، فاطمه زهرا(س) از نظر فضایل و عظمت آنچنان در اوج قرار دارد که شناخت او جز برای معدودی از انسانها میسّر نیست.

ص: 148

نام فاطمه

سخنرانی های بلند

برگی از فضایل فاطمه(س)

نام فاطمه

«إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛ )(1)(  فاطمه، فاطمه نامیده شده است؛ چون خلق از (کنه) شناخت او عاجز هستند.»

با اینکه قرنها تلاش شده است مقام او آنچنان که هست معرّفی شود؛ ولی باز هم قدر و عظمت او همچون قبرش مخفی است.

مقام معنوی حضرت در حدّی است که حضرت صادق(ع) می فرماید: «وَ هِیَ الصِّدِّیقَةُ الْکُبْرَی وَ عَلَی مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَی؛ )(2)(  او صدیقة کبری است که بر محور شناخت او قرنهای گذشته دور زده است.»

شاعر عرب به همین نکته اشاره کرده، می گوید:

ص: 149


1- . بحار الانوار، محمّدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، مؤسسة الوفاء، بیروت، دوم، 1403 ق، ج 43، ص 65، ح 511.
2- . بحار الانوار، ج 43، ص 105.

وَحُبُّهَا مِنَ الصَّفَاتِ الْعَالِیَةِ

عَلَیْهِ دَارَتِ الْقُرُونُ الْخَالِیَةِ

«دوستی او از صفات ارزنده است، و قرنهای گذشته بر محور او چرخیده.»

با این حال، به صورت اجمالی و سربسته باید فضایل حضرت را باور داشت و انکار نکرد؛ چرا که رسول خدا(ص) فرمود: «اَلْوَیْلُ ثُمَّ الْوَیْلُ، اَلْوَیْلُ لِمَنْ شُکَّ فِی فَضْلِ فَاطِمَة؛ )(1)(  وای! وای بر کسی که در فضیلت زهرا(س) شک روا دارد.»

آنچه پیش رو دارید، بیان یکی از فضایل آن بانوی باعظمت است که در روایات، تحت عنوان «لیلة مبارکه» آمده است.

ص: 150


1- . الثاقب فی المناقب، ابن حمزه طوسی، مؤسسه انصاریان، قم، 1412 ق، ص 294؛ الاسرار الفاطمیة، شیخ محمّدفاضل مسعودی، تحقیق عادل علوی، مؤسسة الزائر، قم، 1420 ق، ص 177.

لیلة مبارکه

سخنرانی های بلند

برگی از فضایل فاطمه(س)

لیلة مبارکه

قرآن ظاهری دارد و باطن و یا بطونی. امامان معصوم(ع) به عنوان عِدل، ثقل و همراه قرآن، آنجایی که ظرفیّت افراد را بالا دیدند، گاه باطن قرآن و یا تأویل آن را بیان نموده اند که به نمونه هایی اشاره می شود:

1. مرحوم کلینی با سند صحیح از یعقوب بن جعفر نقل می کند، که گفت: نزد ابی الحسن موسی بن جعفر(ع) در عُریض (روستایی در اطراف مدینه) بودم که شخصی مسیحی نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: من از شهری دور دست و سفر پرمشقّت نزد شما آمده ام، و 30 سال است که از پروردگارم درخواست نموده ام مرا به بهترین دینها و بالاترین و داناترین بندگان خود هدایت کند `بعد از سی سال تلاش` سرانجام شخصی در خواب من آمد و مردی را که در علیاء )(1)(  دمشق است، به من معرفی نمود `که نزد او روم` من نزد او رفتم و با او جریان و داستان خود را گفتم: او گفت: من از تمام هم کیشان خود داناترم؛ ولی از من داناتر نیز هست.

گفتم: مرا به کسی که از تو داناتر است، راهنمایی کن؛ زیرا مسافرت برای من دشوار و سنگین نیست. من تمام انجیل و مزامیر داود و چهار سفر از تورات و ظاهر تمام قرآن را خوانده ام.

ص: 151


1- . قسمت بالای شهر دمشق.

آن دانشمند به من گفت: اگر علم نصرانیت (و آگاهی در مسیحیّت) می خواهی، من از تمامی عرب و عجم به آن داناترم و اگر علم یهودیت خواهی (و دنبال عالم ترین عالم در مذهب یهود باشی) «باطی بن شرجبیل سامری» در این زمان داناترین مردم است، و اگر علم اسلام و تورات و انجیل و زبور و کتاب و هر کتابی که بر هر پیغمبری در زمان شما و زمانهای دیگر نازل شده و هر خبری که از آسمان نازل شده می خواهی کتابی که در آن است بیان هر چیز (و هر علمی) و شفا و درمان برای جهانیان و رحمت است برای رحمت جویان و مایة بصیرت، است برای کسی که خدا خیر او را بخواهد و انس با حق داشته باشد. (اگر چنین شخصی را می خواهی): «فَأْتِهِ وَ لَوْ مَشْیاً عَلَی رِجْلَیْکَ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرْ فَحَبْواً عَلَی رُکْبَتَیْکَ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرْ فَزَحْفاً عَلَی اسْتِکَ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرْ فَعَلَی وَجْهِک؛ اگر می توانی پیاده نزد او برو و اگر نتوانی، با سر زانو و اگر نتوانی، با خزیدن برو و اگر نتوانی، با چهره (به صورت و سینه خیز) بر زمین کشیدن، خود را نزد او برسان. گفتم: من با تن و مال خود توانایی مسافرت را دارم.(نیازی به پیاده روی نیست.)

گفت: فوراً به یثرب می روی، گفتم: یثرب را نمی دانم کجاست؟ گفت: برو تا برسی به مدینه و شهر. پیغمبری که در میان عرب مبعوث شده است و او همان پیغمبر عربی و هاشمی است. چون وارد مدینه شدی، قبیلة «بنی غنم بن مالک بن نجّار» را بپرس که نزدیک در مسجد مدینه است و خود را به هیئت و زیور و لباس مسیحیها در آور؛ زیرا والی مدینه بر آنها `موسی بن جعفر(ع) و شیعیانش که بنا است نزد آنها بروی` سخت گیر است و خلیفة وقت (هارون) سختگیرتر.

ص: 152

آنگاه نشانی «بنی عمرو بن مبذول» را که در بقیع زبیر )(1)(  است، بگیر! پس بپرس موسی بن جعفر(ع) کیست و منزلش کجاست و آیا به سفر رفته یا حاضر است؟ اگر به سفر رفته بود، نزدش برو که مسافرت او از راهی که (اکنون) به سویش می روی، نزدیک تر است. آن گاه به او خبر ده که «مطران علیای دمشق» مرا به سوی شما راهنمایی کرده است و او به شما سلام بسیار رسانده و می گوید: من با پروردگار خود بسیار مناجات می کنم و از او می خواهم که مرا به دست شما مسلمان کند.» )(2)( 

این مرد نصرانی (بر موسی بن جعفر(ع) وارد شد) بر عصای خود تکیه داد و سرگذشت خود (و خواب خود) را بیان کرد. آنگاه عرض کرد: آقای من! اجازه می دهی تکفیر )(3)(  کنم و بنشینم. حضرت فرمود: اجازه می دهم که بنشینی؛ ولی اجازه نمی دهم که تکفیر کنی `و خود را در مقابل من خوار نمایی`. مرد نصرانی نشست و کلاه نصرانیت را از سر برداشت. آنگاه عرض کرد: فدایت شوم! آیا به من اجازة سخن می دهی؟ «قَالَ نَعَمْ مَا جِئْتَ إِلَّا لَهُ فَقَالَ لَهُ النَّصْرَانِیُّ ارْدُدْ عَلَی صَاحِبِی السَّلَام؛ فرمود: آری (اجازه می دهم) تو فقط برای همین (پرسش) آمده ای. مسیحی گفت: جواب سلام رفیقم (مطران) را بده، مگر شما جواب سلام را نمی دهی؟» حضرت فرمود: «عَلَی صَاحِبِکَ أَنْ هَدَاهُ اللَّهُ فَأَمَّا التَّسْلِیمُ فَذَاکَ إِذَا صَارَ فِی دِینِنَا؛ جواب رفیقت این است که خدا هدایتش کند السَّلَامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی  و امّا (جواب) سلام، زمانی است که به دین ما در آید (و مسلمان شود) مرد نصرانی عرض کرد: «اصلحک الله» )(4)(  من از محضر شما پرسشی دارم. حضرت فرمود: بپرس!

ص: 153


1- . در شهر مدینه پنج بقیع بوده است: 1. بقیع مصلّی؛ که پیغمبر(ص) در آنجا نماز عید می خوانده است. 2. بقیع غرقد؛ که قبرستان مردم مدینه و بقیع معروف است. 3. بقیع زبیر؛ زمینی که پیامبر(ص) به او واگذار نمود. 4. بقیع جنجنه؛ محلّی است که درختی در آنجا روییده است. 5. بقیع بطحان؛ که نزدیک رودخانه بوده. (اصول کافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ترجمه مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، ج 2، ص346.
2- . اصول کافی، ج 2، ص 388، ح 4؛ بحار الانوار، ج24، ص 319، ح 28، و ج 48، ص 87.
3- . تکفیر؛ تواضع و کرنش مخصوصی است که در برابر سلاطین و بزرگان انجام می دادند. به این صورت که اندکی خم شده، دو کف دست را در میان رانها پنهان می کردند.
4- . اصلحک الله در آن زمان دعای مرسوم و مناسب بوده است و معنای امروزی آن این است که خدا کار را درست کند.

مسیحی و پرسش از تفسیر قرآن

سخنرانی های بلند

برگی از فضایل فاطمه(س)

مسیحی و پرسش از تفسیر قرآن

«قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی الَّذِی أُنْزِلَ عَلَی مُحَمَّدٍ(ص) وَ نَطَقَ بِهِ ثُمَّ وَصَفَهُ بِمَا وَصَفَهُ بِهِ فَقَالَ حم. وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ. إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ. فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ مَا تَفْسِیرُهَا فِی الْبَاطِنِ؛ گفت: به من خبر ده از کتاب خدای بلند مرتبه (قرآن حکیم) که آن را بر محمّد(ص) نازل کرده و بدان سخن گفته و آن را به آنچه که وصف نموده (و لازم است وصف شود) معرّفی نموده است. پس فرمود: "حم، سوگند به کتاب روشن که آن را در شبی مبارک نازل کردیم به راستی ما بیم دهنده ایم. در آن شب هر کار محکم و استواری (از حوادث سال و ...) از هم باز می شود (و به مأمورین اجرا) ابلاغ می شود." تفسیر باطنی این آیات چیست؟».

«فَقَالَ أَمَّا حم، فَهُوَ مُحَمَّدٌ(ص) وَ هُوَ فِی کِتَابِ هُودٍ الَّذِی أُنْزِلَ عَلَیْهِ وَ هُوَ مَنْقُوصُ الْحُرُوفِ وَ أَمَّا الْکِتابِ الْمُبِینِ فَهُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ(ع) وَ أَمَّا اللَّیْلَةُ فَفَاطِمَةُ(س) وَ أَمَّا قَوْلُهُ فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ یَقُولُ یَخْرُجُ مِنْهَا خَیْرٌ کَثِیرٌ فَرَجُلٌ حَکِیمٌ وَ رَجُلٌ حَکِیمٌ وَ رَجُلٌ حَکِیم؛ امّا حم، محمّد(ص) است و این نام در کتابی که بر هود نازل شده آمده است و از حروفش کاسته شده (یعنی در کتاب هود از محمّد(ص) به حم تعبیر شده و دو حرف «م» و «د» آن، به جهت تخفیف یا جهت دیگری حذف شده است) و امّا کتاب روشن امیرالمؤمنین علی(ع) است و امّا شب مبارک، فاطمه(س) است، و امّا اینکه می فرماید: در آن شب هر امر محکمی را باز می کند؛ یعنی از آن فاطمه خیر بسیاری به وجود می آید و آن مردی حکیم و مردی حکیم و مردی حکیم است (یعنی مادر امام حسن، امام حسین، زین العابدین(ع) و دیگر امامان است.»

ص: 154

«فَقَالَ الرَّجُلُ صِفْ لِیَ الْأَوَّلَ وَ الْآخِرَ مِنْ هَؤُلَاءِ الرِّجَالِ فَقَالَ إِنَّ الصِّفَاتِ تَشْتَبِهُ وَ لَکِنَّ الثَّالِثَ مِنَ الْقَوْمِ أَصِفُ لَکَ مَا یَخْرُجُ مِنْ نَسْلِهِ وَ إِنَّهُ عِنْدَکُمْ لَفِی الْکُتُبِ الَّتِی نَزَلَتْ عَلَیْکُمْ إِنْ لَمْ تُغَیِّرُوا وَ تُحَرِّفُوا وَ تُکَفِّرُوا وَ قَدِیماً مَا فَعَلْتُمْ؛ مرد مسیحی گفت: اوّلین و آخرین این مردان `و دوازده امام` را معرّفی کن! فرمود: اوصاف آنان به یکدیگر شباهت دارد (و ممکن نیست شخصی را با بیان اوصافش کاملاً مشخص و ممتاز ساخت)؛ ولی من سوّمی آن قوم (یعنی امام حسین(ع)) را برای تو معرّفی می کنم که چه کسی از نسل او ظاهر می شود (یعنی نُه امام و از جمله حضرت قائم(عج) و اوصاف او در کتابهایی که بر شما نازل شده، هست. اگر تغییرش نداده و تحریفش نکنید و کفر نورزید؛ ولی از قدیم این کار را کرده اید.» )(1)( 

البته این حدیث ادامه دارد و ما فقط به آن مقداری که مربوط به حضرت فاطمه زهرا(س) بود، اکتفا کردیم.

ص: 155


1- . کافی، ج 2، ص 390؛ تفسیر الصافی، محسن فیض کاشانی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، دوم، 1403 ق، ج 4، ص 404.

مرحوم مجلسی(ره) در توضیح این حدیث می فرماید: «وَ أمَّا التَعْبیرُ عَنْ فَاطِمَةَ(س) بِاللَّیْلَةِ فَبِاعْتِبَارِ عِفَافِهَا وَ مَسْتُورِیَتِهَا عَنِ الْخَلَائِق صُورَةَ وَ رُتْبَةً؛ و امّا تعبیر از فاطمه به اعتبار عفاف و پوشیدگی از مردم بوده؛ چه از نظر ظاهری و چه از نظر رتبه (مخفی است).»

و در ادامه می گوید: «آنچه در کلام حضرت موسی بن جعفر(ع) آمده، باطن آیه است و ظاهر قرآن با دلالت التزامی بر آن دلالت دارد؛ زیرا نزول قرآن در شب قدر برای هدایت و ارشاد خلق به سوی دستورات دین است و برپایی دستورات دین را تا روز قیامت، و این کار انجام نمی پذیرد، مگر اینکه در هر عصری امامی باشد که تمام نیازهای (هدایتی) بشر را بداند و این امر با نصب امیر مؤمنان(ع) تحقق یافت؛ زیرا او مخزن علوم ظاهری و باطنی قرآن بود.

به این جهت، مصداق «کتاب مبین» است. و ازدواج حضرت با فاطمه(س) سیدة زنان _ برای این بود که امامانی هدایتگر مردم تا روز قیامت، از او به وجود آیند. در نتیجه، ظاهر با باطن سازگاری دارد.» )(1)(  و آنچه ظاهر آیات مذکور است، با آنچه به عنوان باطن از حرف امام موسی بن جعفر(ع) بیان شده است، هماهنگی دارد.

ص: 156


1- . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 48، ص 90.

این حدیث به عنوان باطن قرآن، حضرت صدیقة اطهر، فاطمه زهرا(س) را به عنوان لیلة مبارکه معرّفی می کند که علاوه بر وجود پربرکت خویش، یازده امام به عنوان حکیمان این امّت با برکت ترین افرادی بوده اند که به امّت اسلامی و جهان بشریت خدمت کرده اند، و حضرت فاطمه زهرا(س) افتخار دارد که ما در چنین امامانی است حدیث دیگر شاهدی بر اینکه منظور از لیلة القدر حضرت فاطمه(س) است، در ذیل می آید.

ص: 157

لیلة القدر ناشناخته

سخنرانی های بلند

برگی از فضایل فاطمه(س)

لیلة القدر ناشناخته

«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ(س) حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ(س) لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛ از امام صادق(ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود: `اینکه خدا می فرماید:` ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم `منظور از` شب فاطمه، و مراد از قدر، خداست، در نتیجه هر کسی فاطمه را آنچنان که باید بشناسد. به حقیقت، شب قدر را درک کرده است و اینکه فاطمه، فاطمه نامیده شده، برای این است که مخلوق از `کنه` معرفت او عاجزند.»

«وَقَوْلُهُ: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر؛ یَعْنِی خَیْرٌ مِنْ ألْفِ مُؤمِنٍ وَ هِیَ اُمُّ الْمُؤمِنِین؛ و سخن خدا که می فرماید: و تو چه دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار شب بهتر است؛ یعنی از هزار مؤمن بهتر است و امّ المؤمنین `واقعی` او `فاطمه` است.»

ص: 158

تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها وَ الْمَلاَئِکَةُ الْمُؤمِنُونَ الَّذِینَ یَمْلِکُونَ علم آلِ مُحَمَّد(ص) وَ الرُّوحُ الْقُدسُ هِیَ فَاطِمَة(س) ... ؛ )(1)(  مراد از ملائکه، مؤمنانی هستند که مالک علوم آل محمّد(ص) می باشند و مراد از روح القدس، فاطمه(س) است.»

البته این روایت نیز به عنوان بیان مصداق و باطن آیات است.

ص: 159


1- . تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم کوفی، مؤسسه چاپ و نشر، قم، 1410 ق، ص 581؛ بحار الانوار، محمّدباقر مجلسی، ج 43، ص 65.

فاطمه(س) در بستر شهادت

سخنرانی های بلند

برگی از فضایل فاطمه(س)

فاطمه(س) در بستر شهادت

ابو بصیر در حدیثی از حضرت صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: «وَ کَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِکَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا؛ )(1)(  سبب وفات فاطمه این بود که قنفذ _ غلام عمر _ به امر او به وسیلة غلاف شمشیر به آن حضرت آسیب رساند، پس فاطمه فرزند جنین خود را سقط کرد و بدان سبب به شدّت بیمار شد و اجازه نداد هیچ کس از آن افراد که او را اذیّت کردند، بر او وارد شوند.»

اسماء گوید: روز آخر آن بانو داخل حجره شد. بعد از دو رکعت نماز، خوابید. من مدّتی صبر کردم و سپس او را صدا زدم. جوابی نشنیدم. پس گفتم: ای دختر محمّد مصطفی! ای دختر بهترین کسی که بر زمین گام نهاد! پس جوابی نشنیدم. وارد حجره شدم و پوشش را از روی صورت او برداشتم. دیدم شهید شده و از دنیا رفته است. پس خود را روی او انداخته و او را بوسیدم و گفتم: ای فاطمه! هنگامی که نزد پدرت رفتی، سلام مرا به او برسان!

ص: 160


1- . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 170، ح 11؛ دلائل الامامة، محمّد بن جریر طبری، منشورات الرضی، قم، اوّل، ص 45.

در این هنگام حسن و حسین(ع) وارد شدند و گفتند: اسماء! مادرمان کجاست؟ اسماء گوید: من ساکت شدم و چیزی نگفتم؛ ولی آنان وارد حجره شدند و دیدند مادرشان خوابیده است. حسین مادر را حرکت داد و متوجه شد که از دنیا رفته است. گفت: ای برادر! خدا دربارة مادرمان، تو را اجر دهد! پس خود را روی مادر انداخت و او را می بوسید و می گفت: «یَا أُمَّاهُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی؛ ای مادر! با من سخن بگو! پیش از آنکه روح از بدنم جدا شود. حسین هم پای مادر را می بوسید و می گفت: «یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ(ع) کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوت؛ )(1)(  ای مادر! من فرزندت حسینم، با من سخن بگو! پیش از آنکه بند دلم پاره شود و بمیرم.»

حسنین از خانه بیرون آمدند، و فریاد می زدند: «یَا مُحَمَّدَاهْ یَا أَحْمَدَاهْ الْیَوْمَ جُدِّدَ لَنَا مَوْتُکَ إِذْ مَاتَتْ أُمُّنَا؛ ای محمّد! ای رسول خدا(ص)! امروز مردن تو برای ما تجدید شد، هنگامی که مادر ما از دنیا رفت.»

ص: 161


1- . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 186، ح18.

سپس به مسجد آمدند و پدرشان علی(ع) را خبر کردند «وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّی رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ فَحَمَلَهُمَا حَتَّی أَدْخَلَهُمَا بَیْتَ فَاطِمَة(س)؛ )(1)(  در حالی که حضرت در مسجد بود، (آن حضرت از شنیدن خبر مرگ فاطمه) غش کرد، پس آب بر روی او پاشیدند تا اینکه به هوش آمد و با کمک حسنین وارد خانة فاطمه(س) شد.»

امام علی(ع) که در جنگ احد بیش از 70 زخم برداشت؛ ولی غش نکرد، وقتی شمشیر مسموم «ابن ملجم ملعون» بر فرقش اصابت کرد، غش نکرد، داغ حضرت زهرا(س) آنچنان بر مولا سنگین آمد که از هوش رفت.

من علیّم که خدا قبله نما ساخت مرا

ص: 162


1- . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 214، ذیل حدیث 44.

جز خدا و نبیّ و فاطمه نشناخت مرا

من که یکباره در از قلعه خیبر کندم

داغ زهرا(س) به خدا از نفس انداخت مرا

ص: 163

برکات قیام حضرت زهرا (س)

چکیده

سخنرانی های بلند

برکات قیام حضرت زهرا(س)

چکیده

قیام حضرت زهرا(س)، به گونه ای بود که در آن راه صحیح از باطل، شناخته شد و چهره منافقین، آشکار گردید، ایشان با دفاع از حریم ولایت و امامت، حق را به همگان نشان داد و با معرفی منحرفان، چهره واقعی آنها را ترسیم نمود، آن حضرت(س) در جمع زنان مهاجر و انصار و زنان قریش با زبان شکوه، لب به سخن گشود و از غصب حق امام علی(ع) سخن گفت، ایشان در اثبات مظلومیت اهل بیت و اعلان نفرت از خلفا، نقش تعیین کننده ای را در تاریخ رقم زد.

کلید واژه

حضرت زهرا(س)، قیام، خلافت، حق، غصب.

ص: 164

اشاره

سخنرانی های بلند

برکات قیام حضرت زهرا(س)

اشاره

بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) و جریان سقیفه و خارج شدن خلافت از مسیر اصلی خود، حضرت زهرا(س) آرام ننشست؛ بلکه از طرق مختلف، قیام همه جانبه ای را شروع کرد؛ گاه از طریق خواندن خطبه، دست به افشاگری و ترسیم راه صحیح و معرّفی خلیفه زد، و گاه با گریه های طولانی، مظلومیت خود و امام خویش را به گوش مردم آن زمان رساند، و گاه با احتجاجها و محاکمه، غاصبان را رسوا نمود. زمانی نیز با رفتن در خانة مهاجر و انصار، حجّت را بر مردم تمام نمود و حقیقت را به مردم نشان داد. و همین طور از ملاقات با مردم و صحابه، بیش ترین بهره را بُرد و در روزهای آخر نیز در رویارویی و محاجّه با دو خلیفه، صریحاً نارضایتی و نفرت خویش را از آن دو اعلام نمود، و سرانجام با وصیتهای خویش در چگونگی تشییع و تدفین خود، مبارزه ای دایمی و یک علامت سؤال همیشگی را در مقابل روی تاریخ قرار داد.

در این مقال به دنبال بیان اهم آثار و برکات قیام حضرت(س) `در شکلهای مختلف` هستیم. امید است که روح پاک آن بانوی عصمت ما را یاری کند.

ص: 165

1. ترسیم راه صحیح و مستقیم

سخنرانی های بلند

برکات قیام حضرت زهرا(س)

1. ترسیم راه صحیح و مستقیم

جریان سقیفه و انحراف خلافت از مسیر اصلی و وحشتی که به وجود آورده بودند از یک طرف و سکوت خواص از سوی دیگر، و مأمور به صبر بودن امیرمؤمنان علی(ع)، فتنة کوری بوجود آورده بود تا آنجا که عده ای در تشخیص حق به شک افتاده بودند؛ اینجا بود که حرکات و سخنان حضرت زهرا(س) در این جوّ تاریک، راهگشا بود؛ از این رو در روایات از حضرت به عنوان کسی یاد شده است که رضای او رضایت خدا و غضب او غضب خدا است: «اِنَّ اللهَ یغْضِبُ لِغَضَبِ فَاطِمَة وَیرْضَی لِرِضَاهَا؛ )(1)(  به راستی خداوند با غضب فاطمه، غضب می کند و با خشنودی او خشنود می شود.»

حضرت با حمایتهای بی دریغ خود از حضرت علی(ع) و ایستادن در مقابل سران سقیفه، به مردم نشان داد که راه راست و مستقیم کدام است. از یک طرف فرمود: اگر علی(ع) و فرزندان او به خلافت می رسیدند، دو نفر هم با یکدیگر اختلاف نمی کردند: «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلَی أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ اثْنَان؛ )(2)(  قسم به خدا اگر حق را به اهلش واگذار می کردند و از عترت رسول خدا(ص) اطاعت می کردند، دو نفر هم درباره `حکم` خداوند با یکدیگر اختلاف نمی کردند.»

ص: 166


1- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 21، ص 279.
2- بحار الانوار ، ج 36، ص 353.

و از طرف دیگر در بخشی از خطبة خود، مسیر سقیفه را راه شیطان و متابعت از او معرفی کرد و فرمود: «وَ أَطْلَعَ الشَّیطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفَاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فِیهِ مُلَاحِظِینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفَافاً، وَ أَحْمَشَکُمْ فَأَلْفَاکُمْ غِضَاباً؛ )(1)(  شیطان از مخفی گاه خود سرش را بیرون آورد و بر شما فریاد زد و دریافت که دعوت او را اجابت می نمایید و به فریفتن او روی آورده اید، سپس خواست شما برخیزید و دریافت که شما آماده اید و شما را بر خشم دعوت کرد و یافت که به خشم می آیید.»

در این سخنان، راه راست و صراط مستقیم به روشنی از راه باطل متمایز شده است؛ راه راست، رفتن به دنبال امام علی(ع) و فرزندان او(ع) و راه شیطان، راه سران و رهروان سقیفه است.

ص: 167


1- احتجاج، طبرسی، ج 1، ص 131

2. رسوا نمودن چهرة نفاق

سخنرانی های بلند

برکات قیام حضرت زهرا(س)

2. رسوا نمودن چهرة نفاق

شناخت جریان نفاق، از مشکل ترین و پیچیده ترین کارهایی است که در هر قیام و نهضتی وجود دارد. در اوایل نهضت بزرگ پیامبر اکرم(ص)، شناخت چهره های نفاق راحت تر بود، چرا که وحی الهی در این زمینه، قاطع عمل نموده و چهرة منافقین را به سرعت رسوا می کرد. نمونه بارز آن را در جریان نزول سورة منافقین می توان مشاهده کرد. و همین طور در جریان مسجد ضرار و تخریب آن، که در قرآن کریم می خوانیم: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَینَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»؛ )(1)(  «آن کسانی که مسجدی برای زیان اسلام بر پا کردند و مقصود آنها کفر `و عناد` و تفریق کلمه بین مسلمانان و مَساعدت با دشمنان دیرینة خدا و رسول بود و قسمهای مؤکد یاد می کنند که ما جز قصد خیر نداریم، و خداوند گواهی می دهد که به تحقیق آنها دروغ می گویند.»

امّا هر چه عمر پیامبر اکرم(ص) رو به پایان می رفت و خصوصاً بعد از رحلت آن حضرت، چهرة نفاق پیچیده تر می شد. تنها کسی که در آن موقعیت سخت می توانست به صورت علنی از چهرة نفاق پرده بردارد، و این جریان خطرناک تر از دوران پیامبر(ص) را معرفی کند، حضرت زهرا(س) بود، چرا که همگان به عظمت و عصمت او معترف بودند.

ص: 168


1- توبه / 107.

حضرت زهرا(س) وقتی می بیند نفاق به میدان آمده و با نبود پیامبر اکرم(ص) میدان را برای فعالیت خود باز دیده است، در خطبه معروف خود پرده از چهرة آنها برمی دارد و می فرماید: «فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِیهِ دَارَ أَنْبِیائِهِ، وَ مَأْوَی أَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَةُ )(1)(  النِّفَاق؛ )(2)(  پس هنگامی که خداوند برای پیامبرش خانة پیامبران و جایگاه برگزیدگان خود را اختیار کرد، در میان شما خارهای نفاق ظاهر کردید.»

پیامبر اکرم(ص) چهره نفاق سران سقیفه را به برخی از اصحاب خاص `مخصوصاً بعد از جریان غدیر` معرّفی کرده بود. این گروه با وجود مبارک پیامبر(ص) کاری از پیش نمی بردند؛ اما بعد از وفات آن حضرت، هزینة سنگینی را بر اهل بیت(ع) و خصوصاً امیرمؤمنان علی(ع) و فاطمه زهرا(س) وارد کردند. بعد از پرداخت این هزینة سنگین، حضرت زهرا(س) زمینه را برای معرّفی آنان آماده دید و برای جلوگیری از گمراهی و ضلالت امّت پیامبر(ص) و نسلهای آینده، آنها را معرّفی نمود. آنها تلاش داشتند کارهایشان را اسلامی جلوه دهند؛ ولی حضرت زهرا(س) چهرة واقعی آنان را به خوبی نمایان ساخت و در ملاقات با «امّ سلمه» این امر را گوشزد نمود که: شب را با غصّه و اندوه به روز آوردم... به وصی، ظلم شد... و حق او غصب گردید، «وَ لَکِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِیةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِیةٌ کَانَتْ عَلَیهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُکْتَمِنَةً لِإِمْکَانِ الْوُشَاة؛ )(3)( ولکن کینه و حقدهای بدر و خون خواهی کشته های احد بود که قلب نفاق آنها را پنهان نموده بود.»

و در خطاب به ابو بکر صریحاً فرمود: «یا أَبَا بَکْرٍ مَا أَسْرَعَ مَا أَغَرْتُمْ عَلَی أَهْلِ بَیتِ رَسُولِ اللَّه؛ )(4)( ای ابو بکر! چه زود کینه های پنهانی خود را علیه اهل بیت رسول خدا(ص) ظاهر کردید؟»

ص: 169


1- «حسیکه»: حَسَک به معنای خار خشنی است که به موی گوسفندان می چسبد و یا وسیلة دفاعی است که دور لشکریان نصب می شود. «حَسَکُ الصَّدْر»: یعنی کینه ها و عداوتهای پنهانی که در سینه پنهان شده است (و گاهی آشکار می شود). (ترتیب کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ص 179).
2- . بحار الانوار، ج 29، ص 223.
3- بحار الانوار، ج 43، ص 156، ح 5
4- بحار الانوار، ج 28، ص 322 و ص 339؛ الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 77؛ الامامة والسیاسة، ابن قتیبه، ج1، ص 20.

3. دفاع از حریم ولایت و امامت

سخنرانی های بلند

برکات قیام حضرت زهرا(س)

3. دفاع از حریم ولایت و امامت

سران سقیفه با پیش دستی در امر خلافت، به بهانة مشورت و بیعت، به حکومت غاصبانه و ظالمانه خویش به ظاهر مشروعیت بخشیدند و آن را امری دینی و خداپسندانه جلوه دادند و با این خدعه در واقع تمامی آنچه پیامبر اکرم(ص) به صورت مکرر در «یوم الدار»، آیة ولایت، غدیر خم، حدیث منزلت و مناسبتهای دیگر دربارة ولایت و امامت علی(ع) بیان نموده بود، نادیده گرفته و به دست فراموشی سپردند تا دیگر کسی نه جرأت کند و نه به خود حق دهد که مسئلة خلافت و امامت منصوص امیرمؤمنان علی(ع) را از طرف خدا مطرح نماید.

حضرت زهرا(س) این امر را دقیقاً متوجه بود؛ از این رو هم در خطبه های عمومی این مسئله را گوشزد نمود و هم در ملاقاتهای گروهی و انفرادی که به نمونه هایی اشاره می شود:

ص: 170

الف. خطبه ها

در خطبة تاریخی فدکیه با صراحت اعلام کرد که خداوند امامت را برای ما قرار داده و فلسفه آن را چنین بیان کرد: «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة؛ )(1)( و اطاعت ما `اهل بیت` را برای نظم یافتن ملّت اسلام و امامت را برای ایمن ماندن از تفرقه قرار داد.»

و در جای دیگر فرمود: «قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ بَینَکُمْ لَمْ تَسْتَأْمِرُونَّا وَ صَنَعْتُمْ بِنَا مَا صَنَعْتُمْ وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً؛ )(2)(  امر خلافت را میان خودتان قطعی کردید و از ما نظرخواهی نکردید و آنچه را خواستید، انجام دادید و حقی برای ما قائل نشدید.»

در بخش دیگر از این خطبة معروف فرمود: «اَنْتُمْ عِِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیهِ، وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیهِ، وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَی أَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَی الْأُمَمِ، وَ زَعَمْتُمْ حَقٌّ لَکُمْ، لِلَّهِ فِیکُمْ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَیکُمْ، وَ بَقِیةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَیکُمْ؛ )(3)(  شما ای بندگان خدا! که پرچمداران امر و نهی خدا و حاملان دین و وحی می باشید، امانت داران خدا بر خودتان، و رسانندگان آن به امتها هستید، و گمان کردید که حقی برای شما است، برای خدا در میان شما پیمانی است که به سوی شما عرضه کرده است، و پس از پیامبر(ص) جانشینی است که برای شما باقی مانده است.»

ص: 171


1- بحار الانوار، ج 43، ص 158؛ کشف الغمّه، اربلی، ج 2، ص 40؛ معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص354.
2- الامامة والسیاسة، ج 1، ص 19
3- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 158؛ کشف الغمّة، اربلی، ج 2، ص 40.

ب. ملاقاتها

اول: ملاقاتهای عمومی:

حضرت زهرا(س) برای احقاق حق امام علی(ع) از مهاجرین و انصار و یاری خواستن به دیدار آنان رفت که به نمونه هایی اشاره می شود:

1. «ابن قتیبه» می گوید: امام علی(ع) فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) را شبانه بر مرکب سوار می کرد و او را به مجالس انصار می برد و فاطمه(س) از آنها درخواست نصرت می کرد و آنها در پاسخ او می گفتند:ای دختر رسول خدا(ص)! ما با این مرد بیعت کرده ایم و اگر همسر و پسرعمویت پیش از ابو بکر به سوی ما آمده بود، ما از او عدول نمی کردیم. سپس علی(ع) می فرمود: آیا من بدن رسول خدا(ص) را در خانة خودش رها می کردم و دفن نمی نمودم و بیرون می آمدم و برای سلطنت و در دست گرفتن قدرت با مردم به نزاع می پرداختم؟! فاطمه(س) می فرمود: ابو الحسن(ع) کاری جز آنچه شایسته و سزاوار بوده، انجام نداده است و خداوند هم مردم را به سبب آنچه کرده اند محاسبه و مطالبه خواهد کرد.» )(1)( 

2. «عبد الله بن سنان» از امام صادق(ع) نقل کرده است که آن حضرت(ع) فرمود: وقتی که ابو بکر شهادت علی(ع) و ام ایمن را رد کرد، فاطمه(س) در حالی که غضبناک بود، برخاست و فرمود: «خدایا! این کسانی که به حق دختر محمد(ص)، پیامبر تو ظلم کردند خشم خود را بر آنها شدید کن» و سپس بیرون آمد و علی(ع) او را بر مرکبی که بر آن عبایی انداخته بود، سوار کرد و تا چهل روز او را در خانه های مهاجرین و انصار، در حالی که حسن و حسین علیهما السلام با او بودند، می گرداند و فاطمه(س) می فرمود: «ای جماعت مهاجر و انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم و شما با رسول خدا(ص) بیعت کردید که او و ذرّیة او را حفظ کنید، همان گونه که از خودتان و خاندانتان حفاظت می نمایید.

ص: 172


1- الامامة والسیاسة، ابن قتیبه، ج 1، ص 19.

پس به بیعت خود با رسول خدا(ص) وفا کنید!»؛ ولی کسی به فاطمه(س) کمک نکرد و کسی `سخن` او را اجابت و او را یاری نکرد. )(1)( 

3. «عبدالله بن حسن بن حسن» از مادرش «فاطمه بنت الحسن» نقل کرده است: هنگامی که بیماری فاطمه(س)، دختر رسول خدا(ص) شدید شد و بستری گردید، گروهی از زنان مهاجرین و انصار نزد او آمدند و گفتند:ای دختر رسول خدا(ص)! شب را چگونه به روز آوردی؟ حضرت(س) فرمود: به خدا سوگند! صبح کردم در شرایطی که از دنیای شما بیزارم و از مردان شما خشمگین، پس از آنکه آنان را در خواب `غفلت` دیدم، به دور انداختم، چه زشت است شکسته شدن لبة شمشیر و سستی بعد از عزم و جدّیت و صلابت... . «وَیحَهُمْ أَنَّی زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِی الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ مَهْبَطِ الْوَحْی الْأَمِینِ وَ الطَّبِینِ بِأَمْرِ الدُّنْیا وَ الدِّینِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ وَ مَا نَقَمُوا مِنْ أَبِی الْحَسَنِ نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَکِیرَ سَیفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْئِهِ وَ نَکَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل؛ وای بر آنان! `آیا می دانند که خلافت را از کدام جایگاه حرکت دادند؟` از کوه های بلند و استوار رسالت و جایگاه روح الامین و آگاه به امور دنیا و دین، به راستی که این خسرانی آشکار است؛ به راستی چه چیز باعث شد که بر ابو الحسن سخت گرفتند؟ به خدا سوگند! ناخشنودی آنها به سبب شمشیر برّان و گامهای استوار و بی اعتنایی او به مرگ و ضربه های سخت او در راه خدا بود. «وَ اللَّهِ لَوْ تَکَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَیهِ لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیراً سُجُحاً لَا یکْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا یتَعْتِعُ رَاکِبَهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِیراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَحَیرَ بِهِمُ الرَّی غَیرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ شَرَرَهُ السَّاغِبَ وَ لَفُتِحَتْ عَلَیهِمْ بَرَکَاتٌ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَیأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِمَا کَانُوا یکْسِبُون؛ )(2)(  به خدا سوگند! اگر مسئولیت خلافت را که رسول خدا(ص) به وی سپرده بود، به او واگذار می کردند، او آن مرکب خلافت را مهار می کرد و با نرمی می راند که کم ترین آسیبی به آنها نمی رسید و آنان خسته و ملول نمی شدند و آنان را به کنار چشمة زلال حقیقت می برد که آب گوارا و شیرین بنوشند و سیراب بیرون آیند. از زیادی آن حیران شوند، در حالی که او خود از زینت دنیا بهرة زیادی برنگیرد و جز قدحی کوچک از آب برای رفع تشنگی برندارد، `و اگر خلافت را به او واگذار کرده بودند` برکات از آسمان و زمین به روی آنها گشوده می شد `و آنان چنین نکردند` و به زودی خداوند آنان را به آنچه می کنند، `از عصیان و نافرمانی،` کیفر خواهد نمود.»

حضرت زهرا(س) در این بیانات هم به آثار خلافت امام علی(ع) اشاره کرده است که باعث: 1. مهار کردن خلافت؛ 2. آسیب نرسیدن به مردم؛ 3. رساندن به سرچشمة زلال حقیقت؛ 4. باز شدن برکات از آسمان و زمین می شود، و هم به علت اینکه چرا زیر بار خلافت مولا(ع) نرفتند، اشاره می کند که در واقع کینه های جنگهای صدر اسلام و ضربه هایی بوده است که در حال کفر به آنان وارد شد.

ص: 173


1- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 29، ص 189، باب 11؛ تنها یادگار، نظری منفرد، ص 331؛ اختصاص، شیخ مفید، ص 182؛ امالی، شیخ صدوق، ج 1، ص 384.
2- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 235.

4. حضرت زهرا(س) در تداوم دفاع از امامت و آگاهی بخشی به مردم و بیدار نمودن وجدانهای خفته، خطاب به مهاجرین و انصار فرمود: «یا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ وَ ابْنَةَ نَبِیکُمْ، وَ قَدْ بَایعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یوْمَ بَایعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّیتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ ذَرَارِیکُمْ، فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بِبَیعَتِکُم؛ )(1)(  ای جماعت مهاجرین و انصار! خدا و دختر پیامبرتان را یاری کنید `با یاری نمودن ولی خدا` به راستی که شما با رسول خدا(ص) بیعت کردید که از پیامبر(ص) و فرزندانش(ع) دفاع کنید، همان گونه که از خود و فرزندان خودتان دفاع می کنید، پس بر بیعت خود با رسول خدا وفادار باشید.»

5. اشاره شد که حضرت زهرا(س) از کم ترین فرصت برای دفاع از ولایت و طرح امامت حضرت علی(ع) استفاده می کرد. از «یعقوبی» نقل شده است که: در زمان بیماری فاطمه(س) زنان رسول خدا(ص) و زنان قریش به عیادت او آمدند و گفتند: چگونه هستی؟ `حضرت` فاطمه(س) فرمود: چنانم که سوگند به خدا دنیای شما را ناخشنود دارم و به جدایی از شما شادم و خدا و رسولش را با اندوهی که از شما دارم ملاقات می نمایم. حق من حفظ و ذمّة من رعایت نشد و وصیت `درباره امام علی(ع)` پذیرفته نگشت و حرمت ما شناخته نشد.»

ص: 174


1- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 8، ص 103؛ اختصاص، شیخ مفید، ص 178 _ 183.

6. گاه حضرت زهرا(س) کنار قبر پیامبر(ص) با زبان شکوه، از امامت دفاع می کرد و می فرمود: «اللَّهُمَّ إِلَیکَ نَشْکُو فَقْدَ نَبِیکَ وَ رَسُولِکَ وَ صَفِیکَ وَ ارْتِدَادَ أُمَّتِهِ عَلَینَا وَ مَنْعَهُمْ إِیانَا حَقَّنَا الَّذِی جَعَلْتَهُ لَنَا فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ عَلَی نَبِیکَ الْمُرْسَل؛ )(1)(  پروردگارا! به سوی تو شکایت می کنیم به خاطر اندوه از دست دادن پیامبر(ص) و فرستاده و برگزیده ات و `به تو شکایت می کنیم از` ارتداد امّت پیامبر علیه ما، و اینکه حق ما را بازداشتند، همان حق `ولایت و رهبری` که در کتابت `قرآن` که بر پیامبر(ص) نازل فرمودی، برای ما قرار دادی.»

دوم: ملاقاتهای انفرادی:

ص: 175


1- تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج 2، ص 115؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 53، ص 19.

1. حضرت فاطمه(س) نزد «معاذ بن جبل» آمد و فرمود: «ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم، از تو یاری می طلبم، تو با رسول خدا(ص) بیعت کردی که او و ذرّیه اش را یاری نمایی و او را حفظ کنی از آنچه خود و خاندانت را حفظ می کنی، ابو بکر فدک را از من غصب کرده و وکیل مرا از آن بیرون رانده است. معاذ گفت: با من غیر از خودم کسی هست؟ فاطمه(س) فرمود: نه، کسی مرا اجابت نکرد. معاذ گفت: من کجا می توانم تو را یاری دهم؟ پس فاطمه(س) از نزد معاذ بن جبل بیرون آمد و پسر معاذ وارد خانه شد `و بعد از گفتگوی با پدر` گفت: من نزد خدا با تو منازعه می نمایم تا اینکه بر رسول خدا(ص) وارد شوم؛ زیرا تو درخواست دختر محمد(ص) را اجابت نکردی.» )(1)( 

2. عایشه، دختر طلحه بر فاطمه(س) وارد شد و او را گریان دید، عرض کرد: پدر و مادرم فدایت! چه چیز شما را گریانده است؟ حضرت(س) در جواب فرمود: از من سؤال می کنی از شر و فسادی که اخبار آن را مرغان بر بالها نوشته و در جهان پراکنده شده است، گویا پیکهای چابک سوار به سرعت آن را به همة جهانیان ابلاغ کرده اند که گرد و غبار آن تا آسمان بالا رفته و تاریکی مصیبت آن زمین را فرا گرفته است.

ص: 176


1- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 8، ص 103؛ اختصاص، شیخ مفید، ص 183.

می دانی مصیبتها چگونه شکل گرفته اند؟ از پست ترین قبایل عرب، قبیلة تیم `ابو بکر بن قحافه` و از حیله بازترین آنها قبیلة عدی `عمر بن خطاب` بر علی(ع) ستم روا داشتند، پرچم مسابقه برافراشتند: تا بر علی(ع) پیشی بگیرند. چون موفق نشدند، بغض و کینه علی(ع) را در دل گرفتند؛ امّا پنهان داشتند. آن گاه که نور دین به خاموشی گرایید، و پیامبر(ص) رحلت کرد، آن بغض و کینه ها را به زبان آوردند و بر مرکب آرزو سوار شدند و ستمها روا داشتند و «فدک» را غصب کردند... . )(1)( 

3. «محمد بن لبید» می گوید: پس از رحلت پیامبر(ص) فاطمه(س) را کنار قبر حضرت حمزه در قبرستان اُحُد، در حال غزاداری و گریه مشاهده کردم، فرصت را غنیمت شمرده، سؤال کردم: آیا برای امامت علی(ع) از سخنان رسول گرامی اسلام(ص) می توان دلیلی آورد؟ حضرت(س) فرمود:

شگفتا! آیا روز غدیر خم را فراموش کرده اید؟ «سَمِعْت رَسُولَ الله یقُولُ: عَلِی خَیرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِیکُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ بَعْدِی وَ سِبْطَای وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَینِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِینَ مَهْدِیینَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَیکُونُ الِاخْتِلَافُ فِیکُمْ إِلَی یوْمِ الْقِیامَة؛ )(2)(  شنیدم که رسول خدا(ص) می فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم. او امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم `حسن و حسین علیهما السلام` و نه نفر از فرزندان حسین(ع) پیشوایان و امامانی پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، آنها را هدایت کننده و هدایت شده خواهید دید و اگر با آنان مخالفت ورزید تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.» «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلَی أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ اثْنَان؛ آگاه باش! قسم به خدا، اگر حق را به اهلش واگذار می کردند و از عترت رسول خدا(ص) اطاعت می کردند، دو نفر هم `دربارة حکم خداوند` با یکدیگر اختلاف نمی کردند.»

ص: 177


1- بحار الانوار، ج 29، ص 182؛ ریاحین الشریعه، محلاتی، ج 2، ص 41؛ امالی، شیخ صدوق، ج 1، ص207.
2- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 36، ص 353؛ احقاق الحق، قاضی نور الله شوشتری، ج 21، ص 26.

به راستی چه کسی غیر از زهرای اطهر(س) در آن جوّ خفقان می توانست این گونه شفاف سخن بگوید و این گونه صریح از امامت علی(ع) دفاع کند، و آیندة تاریک غصب خلافت را گوشزد نماید؟

4. یکی از کسانی که به عیادت حضرت فاطمه(س) آمد،ام سلمه همسر پیامبر(ص) بود. فاطمه(س) از همین فرصت نیز به نفع امامت امام علی(ع) بهره برداری نمود. وقتی ام سلمه عرض کرد: چگونه صبح کردی؟ فرمود: «أَصْبَحْتُ بَینَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ فُقِدَ النَّبِی وَ ظُلِمَ الْوَصِی هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُهُ مَنْ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مَقْبَضَةً عَلَی غَیرِ مَا شَرَعَ اللَّهُ فِی التَّنْزِیلِ وَ سَنَّهَا النَّبِی(ص) فِی التَّأْوِیلِ وَ لَکِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِیةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِیةٌ کَانَتْ عَلَیهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُکْتَمِنَةً لِإِمْکَانِ الْوُشَاة؛ شب را با غصه و اندوه به روز آوردم، رسول خدا(ص) از میان ما رفت و به وصی پیامبر ظلم شد، سوگند به خدا! حجاب او هتک گردید، کسی که امامت او غصب و گرفته شد، بر غیر آنچه خداوند در کتاب خود تشریع کرده بود و پیامبر خدا(ص) در تأویل آن را پایه گذاری نمود؛ ولی کینه ها و حقدهای بدر و خون خواهی کشته های اُحُد بود که قلب نفاق آنها را نهفته و پنهان نموده بود.»

«فَلَمَّا اسْتُهْدِفَ الْأَمْرُ أَرْسَلَتْ عَلَینَا شَآبِیبَ الْآثَارِ مِنْ مَخِیلَةِ الشِّقَاقِ فَیقْطَعُ وَتَرَ الْإِیمَانِ مِنْ قِسِی صُدُورِهَا وَ لَبِئْسَ عَلَی مَا وَعَدَ اللَّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسَالَةِ وَ کَفَالَةِ الْمُؤْمِنِینَ أَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْیا بَعْدَ اسْتِنْصَارٍ مِمَّنْ فَتَکَ بِآبَائِهِمْ فِی مَوَاطِنِ الْکَرْبِ وَ مَنَازِلِ الشَّهَادَاتِ؛ )(1)(  پس هنگامی که امر `خلافت`، مورد هدف قرار گرفت، آنها باران تیر را از اوهام دشمنی بر ما باریدند تا اینکه ریسمان ایمان از کمان سینه ها قطع شود و این نبود آنچه خداوند وعده داده بود از حفظ رسالت و کفالت مؤمنین. آنها در پی احراز منافع خود بودند و دنیا آنها را فریفت، بعد از طلب یاری نمودن از کسانی که `علی` پدرانشان را در هنگامة سختی و منازل شهادات از پای درآورد.»

ص: 178


1- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 156، ح 5؛ ر. ک: مناقب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 49.

4. شناخته شدن فضایل و شخصیت زهرا(س)

سخنرانی های بلند

برکات قیام حضرت زهرا(س)

4. شناخته شدن فضایل و شخصیت زهرا(س)

وجود پیامبر اکرم(ص) و امیر مؤمنان علی(ع) باعث شده بود که حضرت فاطمه(س) کم تر در جامعه مطرح و شناخته شود، و از طرف دیگر حیا و نجابت او نیز مانع از شناخته شدن او بود. هر چند مردم از رسول خدا(ص) سخنان فراوانی در عظمت ایشان(س) شنیده بودند، و رفتارهای احترام آمیز او را با دخترش دیده بودند. و بالاتر از همه، سخنان وحی و کتاب الهی بود که دربارة فاطمه(س) وارد شده بود؛ مانند: آیات تطهیر، مباهله، مودت، سوره انسان و کوثر...؛ اما کم تر پیش آمده بود که زمینة عینی و شایستگیهای آن بانو همچون: علم، معرفت، شجاعت، صلابت در مقابل خصم، فصاحت و بلاغت او درک و شناخته شود. در جریان قیام آن حضرت سخنان پیامبر اکرم(ص) و تعریفات او تبلور عینی یافت و علم وسیع آن بانو، دلسوزی عمیق و به دور از اهانت او نسبت به سرنوشت و آیندة امت و آینده نگری ژرف و خطراتی را که گوشزد نمود و خطابه های فصیح و غرایی که ایراد نمود، همگی کمالات حضرت فاطمه(س) را به مرحلة ظهور و فعلیت رساند. به قول شاعر:

تَعِظُ الْقَوْمَ فِی اَتَمِّ خِطَابِحَکَتِ الْمُصْطَفَی بِهِ وَحَکَاهَا )(1)( 

ص: 179


1- تنها یادگار، نظری منفرد، ص 424.

حضرت فاطمه(س) مردم را با بهترین و کامل ترین خطاب موعظه کرد، `گویا` پیامبر(ص) به واسطة او سخن می گفت و او از پدر حکایت می کرد.

ص: 180

5. اثبات مظلومیت اهل بیت(ع)

سخنرانی های بلند

برکات قیام حضرت زهرا(س)

5. اثبات مظلومیت اهل بیت(ع)

در جو خفقان آن زمان، آن چنان دستگاه سلطه خود را مستحق و صاحب حق می دانست که حتی مظلومیت اهل بیت(ع) و تضییع حق و حرمت آنان بر مردم مشتبه شده بود.

فاطمه زهرا(س) در گام اوّل با بیان خطبه ها و سخنان و اعتراضات خود، دستگاه غاصب را با برهان و حجّت به محکومیت و رسوایی کشاند؛ ولی هیئت حاکم که قافیه را باخته بود، از بدترین و زشت ترین جسارتها نیز کوتاهی نکرد؛ به خانة فاطمه(س) هجوم بردند و او را در این ماجرا مجروح ساختند و فرزند او را به شهادت رساندند و فدک را غصب کردند، که با شهادت حضرت(س) و دفن شبانه و مخفیانه ایشان، رسوایی بزرگی برای مهاجمان و حاکمان، در سینه تاریخ ثبت شد و مظلومیت خود، همسر و اهل بیت(ع) را به تاریخ نشان داد.

حضرت زهرا(س) به امیر مؤمنان علی(ع) این گونه وصیت کرد: «أُوصِیکَ أَنْ لَا یشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لَا تَتْرُکْ أَنْ یصَلِّی عَلَی أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَار؛ )(1)(  تو را وصیت می کنم که هیچ کس از آنان که به من ظلم کرده و حق مرا غصب نموده اند، نباید در تشییع جنازة من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و رسول خدا(ص) می باشند، و اجازه نده که احدی از آنها و پیروانشان بر من نماز گزارد. مرا شبانه دفن کن، آن هنگام که چشمها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشد.»

ص: 181


1- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 209؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 188؛ احتجاج، طبرسی، ص 59.

و با این وصیت علامت سؤال بزرگی در مقابل تمام تاریخ قرار داد که: چرا دختر پیامبر را شبانه دفن کردند و قبرش مخفی است؟»

ص: 182

6. نفرت از خلفا

سخنرانی های بلند

برکات قیام حضرت زهرا(س)

6. نفرت از خلفا

دستگاه حاکم خود را به عنوان خلیفة رسول الله(ص) معرّفی می کرد؛ ولی حضرت زهرا(س) بر اساس حدیث مورد اتفاق فریقین که پیامبر(ص) فرمود: «اِنَّ اللهَ یغْضِبُ لِغَضَبِ فَاطِمَة وَیرْضَی لِرِضَاهَا؛ )(1)(  به راستی خداوند با غضب فاطمه غضب می کند، و با خشنودی او خشنود می شود.» به خوبی این مسئله را درک کرده بود که سکوت او نوعی رضایت تلقی می شود؛ از این رو علاوه بر دفاع از امامت علی(ع) و اثبات مظلومیت او، انزجار و تنفر خود را از دستگاه خلافت اعلان نمود و بارها این نفرت را به زبان آورد که به نمونه هایی اشاره می شود:

الف. روزی حضرت(س) خطاب به ابوبکر فرمود: «وَ اللَّهِ لَا أُکَلِّمُکَ أَبَداً. وَ اللَّهِ لَأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَیکَ فِی کُلِّ صَلَوةِ؛ )(2)(  سوگند به خدا! `از این پس` هرگز با تو سخن نگویم. به خدا سوگند! `شکایت تو را به خداوند خواهم نمود و` در هر نماز تو را نفرین خواهم کرد.»

ص: 183


1- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 21، ص 279.
2- الامامة والسیاسة، ابن قتیبه، همان، ج 1، ص 20؛ الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 230، اعیان الشیعه، سیدمحسن امین عاملی، ص 318.

این اظهار تنفر برای دستگاه غاصب خلافت، بسیار سنگین تمام شد؛ از این رو ابوبکر و عمر در روزهای واپسین حیات دختر پیامبر(ص)، برای جلب افکار عمومی و کاستن از این نفرت، به فکر عیادت و دلجویی از حضرت زهرا(س) افتادند و زبان به عذرخواهی گشودند، و می خواستند بفهمانند که حضرت زهرا(س) خصومت شخصی دارند؛ ولی اظهار تنفر آن حضرت به خاطر انحراف امّت و بیچاره شدن مسلمین؛ بلکه بشریت بود؛ از این رو قاطعانه فرمود: «وَ اللَّهِ لَا أُکَلِّمُکُمَا مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً حَتَّی أَلْقَی رَبِّی فَأَشْکُوَکُمَا إِلَیهِ بِمَا صَنَعْتُمَا بِهِ وَ بِی وَ ارْتَکَبْتُمَا مِنِّی؛ )(1)(  سوگند به خدا! بعد از این با شما دو نفر سخن نمی گویم تا به ملاقات خدا بشتابم و شکایت شما را به خدا می برم به خاطر آنچه نسبت به خدا `و دین او` و نسبت به من روا داشتید `و انحرافها و اهانتهایی که انجام دادید`.»

بعد از هجوم دستگاه حاکمه به خانه علی(ع) و شکستن حریم و مجروح ساختن فاطمه(س)، حضرت(س) فرمود: «وَ اللَّهِ لَا أُکَلِّمُ عُمَرَ حَتَّی أَلْقَی اللَّه؛ )(2)(  سوگند به خدا! تا زنده ام با «عمر» سخن نخواهم گفت تا خداوند را ملاقات کنم.»

ص: 184


1- الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج 1، ص 13؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 185.
2- الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 17؛ الامامة والسیاسة، ابن قتیبه، ج 1، ص 20، بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 28، ص 322 و 339.

بخاری از عایشه نقل کرده است که او گفت: فاطمه(س) از دنیا رفت، در حالی که از ابو بکر دوری می گزید.» )(1)( 

ص: 185


1- تنها یادگار، نظری منفرد، ص 425

جمع بندی

سخنرانی های بلند

برکات قیام حضرت زهرا(س)

جمع بندی

از مجموع آنچه گفته شد به خوبی روشن می شود که قیام حضرت زهرا(س) برکات و آثار فراوانی داشته و دارد، از جمله: ترسیم راه صحیح و مستقیم در آن فتنه، رسوا نمودن چهرة نفاق که سالها در پس پرده بود، دفاع از امامت و ولایت امیر مؤمنان علی(ع) `از طریق خطبه ها، ملاقاتها و رفتن به در خانة مهاجر و انصار`، شناخته شدن فضایل و شخصیت خود بانوی دو جهان در جریان قیام، اثبات مظلومیت اهل بیت و شخص امام علی(ع) و انزجار و نفرت از دستگاه خلافت و سران سقیفه و... .

فهرست منابع

ص: 186

1. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1378ق.

2. ابن شهر آشوب، مناقب، انتشارات علامه، قم، 1379ق.

3. ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، دار المعرفة، بیروت، 1382ق.

4. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، دار صادر، بیروت، چاپ اول، 1379ق.

5. اربلی، کشف الغمّه، بنی هاشمی، تبریز، 1381ق.

6. خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب ا لعین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1414 ق.

7. شیخ صدوق، علل الشرایع، دار البلاغه، بی جا، بی تا.

8. شیخ صدوق، معانی الاخبار، مکتبة المفید، 1361ق.

9. شیخ مفید، اختصاص، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ق.

10. طبرسی، احتجاج، دار الاسوۀ، بیروت، چاپ اول، 1413ق.

ص: 187

11. علامه امینی، الغدیر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1366ق.

12. علامه مجلسی، بحار الانوار، دار احیاء التراث، بیروت، چاپ سوم، 1403 ق.

13. قاضی نور الله شوشتری، احقاق الحق، مکتبة آیة الله مرعشی، قم، 1388ق.

14. محمد آخوندی، ریاحین الشریعه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، بی تا.

15. نظری منفرد، تنها یادگار، انتشارات جلوة کمال، چاپ دوم، 1389ش.

ص: 188

سیری در سیرة فاطمی (س)

الف) سیرة فاطمی(س) پیش از ازدواج

سخنرانی های بلند

سیری در سیرة فاطمی(س)

الف) سیرة فاطمی(س) پیش از ازدواج

دفاع از رسول خدا(ص)

عبد الله بن مسعود می گوید: «روزی رسول خدا(ص) در مکّه، مشغول نماز بود. جماعتی از قریش نیز بودند که در میان آنها ابوجهل بن هشام قرار داشت. ابوجهل گفت: چه چیز مانع شده که یکی از شما به کشتارگاه فلان قوم برود و شکنبة شتری را بیاورد و وقتی محمد(ص) به سجده رفت، آن را روی کمر او بگذارد. عبد الله می گوید: بدترین آن قوم برخاست، در حالی که من او را می دیدم و رفت و شکنبه ای را برداشت و روی کمر رسول خدا(ص) گذاشت. عبد الله می گوید: اگر من در آن روز، قدرتی داشتم از این کار جلوگیری می کردم. فاطمه(س) آمد؛ در حالی که در آن روز، کودک بود و آن کثافات را از پشت پدر کنار زد. سپس در برابر آنان ایستاد و به آنها اعتراض کرد. عبد الله بن مسعود می گوید: به خدا سوگند! برخی را دیدم به حدی می خندیدند که از شدّت خنده روی هم می افتادند... .» )(1)( 

ص: 189


1- صحیح بخاری، بخاری، دار الجیل، بیروت، بی تا، ج 1، ص 69؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دار القلم، بیروت، 1987 م، ج 3، ص 1418.

ب) سیرة فاطمی(س) پس از ازدواج

سخنرانی های بلند

سیری در سیرة فاطمی(س)

ب) سیرة فاطمی(س) پس از ازدواج

حضرت زهرا(س) مصداق بارز انسان کامل بود؛ پس سیرة ایشان می تواند برای دیگران الگو باشد. اکنون به بخشی از سیرة حضرت اشاره می کنیم:

1. ایثار و از خود گذشتگی

اول: ایثار در مال

یکی از صفات حضرت فاطمه(س) ایثار و گذشت است. ده ها روایت دربارة ایثار و از خود گذشتگی آن بانو وجود دارد که برخی را به اختصار بیان می کنیم:

تازه مسلمانی در مسجد مدینه از مردم کمک خواست. پیامبر اکرم(ص) به اصحاب خود نگریست. سلمان فارسی برخاست تا نیاز آن بیچاره را برطرف سازد، هر جا رفت با دست خالی برگشت. با امیدی به طرف مسجد می آمد که چشمش به منزل حضرت فاطمه زهرا(س) افتاد. با خود گفت: فاطمه(س) سرچشمة نیکوکاری است. درب خانه را کوبید و داستان عرب مستمند را شرح داد.

ص: 190

حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: «یَا سَلْمَانُ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ لَنَا ثَلَاثاً مَا طَعِمْنَا وَ إِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَدْ اضْطَرَبَا عَلَیَّ مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ ثُمَّ رَقَدَا کَأَنَّهُمَا فَرْخَانِ مَنْتُوفَانِ وَ لَکِنْ لَا أَرُدُّ الْخَیْرَ إِذَا نَزَلَ الْخَیْرُ بِبَابِی؛ ای سلمان! سوگند به خداوندی که حضرت محمد(ص) را به پیامبری برگزید، سه روز است که غذا نخوردیم و فرزندانم حسن و حسین از شدت گرسنگی بی قراری می کنند و خسته و مانده به خواب رفته اند. اما من، نیکی و نیکوکاری را که در خانة مرا کوبیده است، ردّ نمی کنم.»

آن گاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازة شمعون یهودی گرو بگذارد و مقداری خرما و جو قرض بگیرد. سلمان فارسی می گوید: پس از دریافت جو و خرما به طرف منزل فاطمه(س) آمدم و گفتم: دختر رسول خدا(ص)! مقداری از این غذاها را برای فرزندان گرسنه ات بردار.

ص: 191

حضرت پاسخ داد: «یَا سَلْمَانُ هَذَا شَیْ ءٌ أَمْضَیْنَاهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْنَا نَأْخُذُ مِنْهُ شَیْئا؛ )(1)(  ای سلمان! این کار را فقط برای خدای بزرگ انجام دادیم و هرگز از آن چیزی برنمی داریم.»

حضرت زهرا(س) جو را آرد کرد و با آن نان پخت و به سلمان فرمود: «خُذْهُ وَ امْضِ بِهِ إِلَی النَّبِیِّ(ص) قَالَ: فَقَالَ لَهَا سَلْمَانُ: یَا فَاطِمَةُ خُذِی مِنْهُ قُرْصاً تُعَلِّلِینَ بِهِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ. فَقَالَتْ: یَا سَلْمَانُ! هَذَا شَیْ ءٌ أَمْضَیْنَاهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْنَا نَأْخُذُ مِنْهُ شَیْئا...؛ )(2)(  این را بگیر و نزد پیامبر ببر. سلمان گفت: ای فاطمه! یکی از این نانها را بردار تا حسن و حسین را سیر کنی. حضرت فرمود: ای سلمان! این کاری است که با خدای عزّ و جلّ معامله کرده ایم و ما هیچ چیز از آن را برنمی داریم... .»

فاطمة زهرا(س)، مظهر ایثار و از خود گذشتگی بود. وقتی سه روز پشت سر هم فقیر و مسکین و یتیم به درب خانة او آمد و تقاضای کمک کرد، حضرت از جمله کسانی بود که قرص نان خود را به آنان ایثار کرد و به همین سبب، خداوند متعال در شأن ایشان، آیه ای نازل کرد: وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً؛ )(3)(  «و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه و (نیاز) دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می دهند (و می گویند) ما شما را برای خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم.»

ص: 192


1- . احقاق الحق، تستری، بی تا، بی جا، بی تا، ج 10ف ص 321.
2- . مقتل الحسین، خوارزمی، دار الانوارالمهدی، قم، 1418 ق، ج 1، ص 73 _ 76، فصل پنجم.
3- . انسان / 8 و 9.

دوم: ایثار و از خود گذشتگی در دعا

از امام حسن(ع) نقل شده است که فرمود: «رَأَیْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ(ع) قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَیْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاکِعَةً سَاجِدَةً حَتَّی اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّیهِمْ وَ تُکْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَیْ ءٍ. فَقُلْتُ لَهَا: یَا أُمَّاهْ ! لِمَ لَا تَدْعُوِنَّ لِنَفْسِکِ کَمَا تَدْعُوِنَّ لِغَیْرِکِ؟ فَقَالَتْ: یَا بُنَیَّ ! الْجَارُ ثُمَّ الدَّارُ؛ )(1)(  مادرم فاطمة زهرا(س) را مشاهده کردم که شب جمعه در محراب عبادت ایستاده و تمام وقت در حال رکوع و سجود بود تا آنکه سفیدی صبح آشکار شد، از او می شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می کرد و نام آنان را می برد و برایشان بسیار دعا می کرد؛ ولی برای خود هیچ گونه دعایی نمی کرد. به او عرض کردم: ای مادرم! چرا برای خودت دعا نمی کنی، همان گونه که برای دیگران دعا می نمایی؟ حضرت فرمود: ای فرزندم! اول همسایه، سپس اهل خانه.»

2. عبادت

ص: 193


1- . بحار الأنوار، مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1983 م، ج 43، ص 81.

صدوق به سندش از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: «فَأَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَهِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ الْمَلَائِکَةُ مَرْیَمَ فَیَقُولُونَ: یَا فَاطِمَةُ ! إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ...؛ )(1)(  و اما دخترم فاطمه؛ او بهترین زنان عالم از اولین و آخرین است. او هنگامی که در محراب عبادت می ایستاد هفتاد هزار ملک از ملائکة مقرب براو درود می فرستادند و به آنچه مریم را خطاب می کردند ندا می دادند و می گفتند: ای فاطمه! همانا خداوند تو را برگزیده و پاک کرده و تو را بر زنان عالم برتری داده است.»

در منابع اهل سنّت این چنین آمده که ابن عباس می گوید: روزی پیامبر خدا(ص) نشسته بود که به ترتیب، امام حسن، امام حسین، حضرت فاطمه و حضرت علی(ع) به حضورش رسیدند و در کنارش آرمیدند. رسول خدا(ص) از دیدن آنان شروع به گریه کرد و مصائب آتی و ستمهای وارده را پس از رحلت خویش متذکر شد... . آن گاه دربارة فاطمه چنین فرمود: و اما دخترم فاطمه، سرور زنان عالمیان، از اولین و آخرین است. او پارة تن من و نور چشمم و میوة دلم و روح و روان من است. فاطمه، حوری ای به صورت بشر است، هر گاه او در محراب عبادت، ظاهر شود و در پیشگاه خدا قرار گیرد، نورش بر ملائکه آسمانها می تابد، همان گونه که نور ستارگان بر اهل زمین می درخشد، در آن حال خداوند به ملائکه اش می فرماید:

ص: 194


1- . امالی صدوق، شیخ صدوق، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1988 م، ص 437؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 24.

ای ملائکه من! بنگرید به فاطمه(س) سرور زنان و کنیزانم که چگونه در برابر من به عبادت ایستاده است؟ و چگونه از ترس و خشیت بر من می لرزد؟ و با چه روح معنوی و حضور قلب من را پرستش می کند؟ من شما ملائکه ام را گواه می گیرم که پیروان واقعی او را در آتش نمی سوزانم. )(1)( 

3. تعظیم پدر

ابن مغازلی به سندش از حضرت زهرا(س) نقل کرده است که فرمود: «لمّا نزلت علی النبیّ(ص) «لَا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً، قالت فاطمة(س): فتهیّبت النبی(ص) أن أقول له: یا أبة ! فجعلت أقول له: یا رسول الله! فأقبل علیّ و قال لی: یا بنیة ! لم تنزل فیک و لا فی أهلک من قبل، أنت منّی و أنا منک، و إنما نزلت فی أهل الجفاء و البذخ و الکبر، فقولی: یا أبة ! فإنّه أحبّ للقلب و أرضی للرب، ثم قبّل النبی(ص) جبهتی...؛ )(2)(  چون بر پیامبر(ص) این آیه نازل شد: صدا زدن و خواندن پیامبر(ص) را در بین خود همانند صدا زدن یکدیگر قرار ندهید، فاطمه فرمود: هیبت پیامبر(ص) مانع شد تا به او بگویم: ای پدرم، از این رو به او عرض می کردم: ای رسول خدا! حضرت به من رو کرد و فرمود: ای دخترم! این آیه در حق تو و اهل بیتت از قبل نازل شده است، تو از من و من از تو هستم، بلکه این آیه در حق اهل جفا، سرکشان و متکبران آمده است. تو بگو: ای پدرم؛ زیرا این گونه خطاب خوش تر برای قلب من و مورد رضایت پروردگار است. آن گاه پیامبر اکرم(ص) پیشانی من را بوسید... .»

4. کمک به پدر

ص: 195


1- . فرائد السمطین، جوینی، مؤسسة المحمودی للطباعة و النشر، بیروت، 1978 م، ج 2، ص 34، ش 371.
2- . مناقب الامام علی بن ابی طالب(ع)، ابن مغازلی، المکتبة الاسلامیة، تهران، 1494 ق، ص 365.

از امیر المؤمنین(ع) نقل شده است که فرمود: «کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ(ص) فِی حَفْرِ الْخَنْدَقِ، إِذْ جَاءَتْ فَاطِمَةُ وَ مَعَهَا کُسَیْرَةٌ مِنْ خُبْزٍ، فَدَفَعَتْهَا إِلَی النَّبِیِّ. صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ النَّبِیُّ(ص): مَا هَذِهِ الْکُسَیْرَةُ ؟ فَقَالَتْ: خَبَزْتُهُ قُرصاً لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، جِئْتُکَ مِنْهُ بِهَذِهِ الْکُسَیْرَةِ. فَقَالَ النَّبِیُّ(ص): یَا فَاطِمَةُ! أَمَا إِنَّهُ أَوَّلُ طَعَامٍ دَخَلَ جَوْفَ أَبِیکَ مُنْذُ ثَلَاثٍ؛ )(1)(  هنگام حفر خندق، ما همراه پیامبر(ص) بودیم که فاطمه(س) آمد، در حالی که تکه نانی به دستش بود و آن را به پیامبر(ص) تقدیم کرد. حضرت فرمود: این تکه نان چیست؟ حضرت زهرا(س) عرض کرد: آن قرص نان را برای حسن و حسین(ع) پخته بودم و این قسمت را برای شما آوردم. پیامبر(ص) فرمود: ای فاطمه! آگاه باش! این اولین غذایی است که بعد از سه روز، دخل شکم پدرت شده است.»

ابن کثیر ذیل آیه إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُم ؛ )(2)(  می گوید: ابی حازم نقل می کند که شنیدم از سهل بن سعد دربارة جراحت رسول اکرم(ص) در روز احد، سؤال شد و سهل در جواب گفت: صورت رسول خدا(ص) زخمی شد و دندان رباعی آن حضرت شکست و کلاهخود بر سرش خورد شد. (در این میان) فاطمه خودن را (از چهرة آن حضرت) می شست و علی با سپر، آب می ریخت. چون فاطمه دید آب (نه تنها خون را نشست بلکه) بر شدت جریان خون افزود، قطعه حصیری بر گرفت و سوزانید تا خاکستر شود، پس خاکستر را بر روی زخم گذارد تا آنکه خونریزی قطع شد. )(3)( 

ص: 196


1- . ذخائر العقبی، احمد طبری، دار المعرفة، بیروت، بی تا، ص 471.
2- .
3- . تفسیر القرآن ا لعظیم، ابن کثیر دمشقی، ج 1، ص 426.

5. صدق در گفتار

حاکم نیشابوری به سندش از عایشه نقل کرده که گفت: «مَا رَأَیْتُ أَحَداً کَانَ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْ فَاطِمَة إِلَّا أَنْ یَکُونَ الَّذِی وَلَدَهَا؛ )(1)(  من کسی را در گفتار، از فاطمه، راستگوتر نیافتم، جز کسی که او را به دنیا آورد (پدرش).»

6. مقدم داشتن علی(ع) بر ثروتمندان عرب

حضرت فاطمه(س) خواستگارهای ثروتمندی هم چون عثمان و عبد الرحمان بن عوف داشت؛ ولی پیامبر(ص) همه را رد کرد و چون حضرت زهرا(س) اهل کمال و معنویات بود تنها به هم کفو ایشان که حضرت علی(ع) بود، پاسخ مثبت داد.

عبد الرحمان بن عوف به پیامبرخدا(ص) چنین گفت: ای رسول خدا! اگر فاطمه را به همسری من در آوری، حاضرم فلان مقدار شتر، گوسفند، غلام، کنیز، طلا و نقره را مهریه اش قرار دهم.

ص: 197


1- . مستدرک حاکم، حاکم نیشابوری، دار المعرفة، بیروت، بی تا، ج 3، ص 160.

برخی به نقل از «تذکرة الخواص» آورده اند که عبد الرحمان بن عوف گفت: حاضرم صد شتر سیاه و آبی چشم که همگی آنها بارشان پارچه های کتان اعلای مصری باشد، با ده هزار دینار، مهریه اش کنم.

عثمان گفت: من هم حاضرم همین مهریه را بدهم. پیامبر خدا(ص) خشمناک شد، مشتی سنگریزه به طرف عبد الرحمان بن عوف پاشید و فرمود: آیا می پنداری بندة پول و ثروتم که با پول و ثروت خویش بر من افتخار می کنی؟!

7. تسلیم شوهر بودن

روزی ابوبکر و عمر، در بستر بیماری به عیادت حضرت زهرا(س) آمدند و حضرت راضی نشد با آنها ملاقات کند. هنگامی که آنان حضرت علی(ع) را واسطه قرار دادند؛ آن بانوی بزرگوار، به او می گوید: «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ اَمَتِک؛ )(1)(  خانه، خانة تو،و من آزاد، کنیز توام.»

8. برطرف کردن همّ و غم از شوهر

ص: 198


1- . بحار الأنوار، ج 43، ص 197، باب 7.

از سیرة حضرت زهرا استفاده می شود که زن باید طوری با شوهرش رفتار کند که همّ و غم را از دل شوهرش بزداید؛ از این رو نقل شده است که حضرت علی(ع) فرمود: «وَ لَقَدْ کُنت انظر الیها فتکشف عنّی الغموم والاحزان بنظری إلیها؛ )(1)(  من به او نگاه می کردم و با این نگاه، غمها و حزنها از من دور می شد.»

زن نباید وقتی شوهرش وارد خانه می شود، غمها را بر سر او فرو بریزد.

9. کمک کردن (تقسیم کار)

رسول گرامی اکرم(ص) پس از سالها تحمل مشکلات و سفارش به بردباری، کارگری برای حضرت زهرا(س) انتخاب و سفارشهای لازم را ارائه فرمود. روزی مشاهده کرد که کارگر منزل در حال استراحت و فاطمة زهرا(س) مشغول کار است. علت آن را پرسید. حضرت زهرا(س) پاسخ داد: «ای رسول خدا! عَلَی یَوْمٍ وَ عَلَیْهَا یَوْمُ؛ ای رسول خدا(ص)! (کار منزل را عادلانه تقسیم کردم) روزی به عهدة من و روزی دیگر به عهدة اوست.» سپس اشک در چشمان پیامبر اکرم(ص) حلقه زد و فرمود: خدا آگاه تر است که رسالت را در کدام خانواده قرار دهد. )(2)( 

10. تحمل فقر

ص: 199


1- . مناقب خوارزمی، خوارزمی، مکتبة نینوی الحدیثة، تهران، بی تا، ص 353.
2- . مقتل الحسین، خوارزمی، ص 69؛ احقاق الحق، تستری، ج 10، ص 277.

روزی امام علی(ع) فرمود: فاطمه جان! آیا غذایی موجود است تا بیاوری؟ حضرت فاطمه زهرا(س) پاسخ داد: «وَ الَّذِی عَظَّمَ حَقَّکَ مَا کَانَ عِنْدَنَا مُنْذُ ثَلَاثٍ إِلَّا شَیْ ءٌ آثَرْتُکَ بِه؛ سوگند به خداوندی که حق و قدر تو را بزرگ شمرد! سه روز است که غذای کافی در منزل نداریم و همان مقدار ناچیز خوراکی را به شما بخشیدم و خود گرسنگی را تحمل کردم.»

امام علی(ع) فرمود: چرا اطلاع ندادی؟ پاسخ داد: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) نَهَانِی أَنْ أَسْأَلَکَ شَیْئاً فَقَالَ(ص) لَا تَسْأَلِی ابْنَ عَمِّکِ شَیْئاً إِنْ جَاءَکِ بِشَیْ ءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِیهِ؛ )(1)(  رسول خدا(ص) مرا نهی فرمود که چیزی از تو در خواست کنم و به من فرمود: چیزی از پسر عمویت درخواست مکن، اگر چیزی برای تو آورد، بپذیر، وگرنه تو چیزی را درخواست مکن.»

امام علی(ع) پس از شنیدن سخنان و مشاهدة ایثارگری فاطمه(س) از منزل خارج شد و با وام گرفتن از دوستان، مشکلات خانواده را برطرف کرد.

ص: 200


1- . احقاق الحق، تستری، ج 10، ص 314؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 6، ص 111.

11. تحمل کمبودهای رفاهی

روزی حضرت زهرا(س) خدمت پدر، از مشکلات زندگی و کمبودهای رفاهی، سخن به میان آورد و فرمود: «اِنِّی وَ ابْنَ عَمِّی مَا لَنَا فِرَاشٌ اِلَّا جِلْدُ کَبْشٍ نَنَامُ عَلَیْهِ بِاللَّیْلِ وَ نَعلِفُ عَلَیْهِ نَاضِحْنَا بِالنَّهَارِ؛ من و پسر عمویم چیزی از وسایل رفاهی نداریم، مگر پوست گوسفندی که شبها روی آن می خوابیم و روزها بر روی آن، شتر خود را علف می دهیم.»

رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «یَا بُنَیَّةَ اِصْبِرِی فَاِنَّ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ اَقَامَ مَعَ امْرَاَتِهِ عَشْرَ سِنِینَ لَهُمَا فِرَاشٌ اِلَّا عَبَادَةِ قَطْوَانِیَّةٌ؛ )(1)(  دختر عزیزم، تحمل داشته باش، زیرا موسی بن عمران، ده سال با همسرش زندگی کرد و فرشی جز یک قطعه عبای قطوانی نداشت.»

12. شکوه ها با پدر

ص: 201


1- . سنن ابن ماجه، ابن ماجه، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی تا، ج 2، ص 3؛ تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص 316، و 16، ذخائر العقبی، طبری، ص 34 و 49.

حضرت زهرا(س) مشکلات اقتصادی و سختیهای بچه داری را با بردباری تحمل می فرمود و نزد کسی افشا نمی کرد. گاهی رسول خدا(ص) با اصرار می پرسید: چرا رنگ تو پریده است؟ چرا رنگ فرزندانم حسن و حسین(ع) پریده است؟ ناچار می شد وضعیت زندگی را با پدر در میان بگذارد و می فرمود: «یَا أَبَتِ إِنَّ لَنَا ثَلَاثاً مَا طَعِمْنَا طَعَاماً وَ إِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَدِ اضْطَرَبَا عَلَیَّ مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ ثُمَّ رَقَدَا کَأَنَّهُمَا فَرْخَانِ مَنْتُوفَانِ؛ )(1)(  پدر جان! سه روز است که غذا نخورده ایم و فرزندانم حسن و حسین از شدت گرسنگی بی تاب شده اند، هم اکنون مانند دو جوجه پرکنده از گرسنگی به خواب رفته اند.»

سلیمان بن بریده روایت کرده است که رسول خدا(ص) پرسید: دخترم چرا نگران و ناراحتی؟ وی در جواب پدر عرض کرد: «قِلَّةُ الطُّعْمِ وَ کَثْرَةُ الْهَمِّ وَ شِدَّةُ السُّقْم؛ )(2)(  فشار گرسنگی و کمی طعام و غذا، فراوانی اندوه و شدت بیماری و گرفتاری، من را نگران کرده است.»

ص: 202


1- . احقاق الحق، تستری، ج 10، ص 320 و 321.
2- . مناقب خوارزمی، خوارزمی، ص 106؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، دار الفکر، دمشق، بیروت، 2000 م، ج 1، ص 242.

13. سفارش پدر به دخترش درباره درخواست از شوهر

از حضرت زهرا(س) نقل شده که خطاب به حضرت علی(ع) عرض کرد: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) نَهَانِی أَنْ أَسْأَلَکَ شَیْئاً. فَقَالَ: لَا تَسْأَلِی ابْنَ عَمِّکِ شَیْئاً، إِنْ جَاءَکِ بِشَیْ ءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِیهِ؛ )(1)(  رسول خدا(ص) مرا نهی کرده که از تو چیزی بخواهم و فرموده: از پسر عمویت چیزی درخواست مکن؛ اگر چیزی برای تو آورد که هیچ، وگرنه از او تقاضا مکن.»

14. فاطمه(س) و پوشش بانوان

حضرت زهرا(س) نماد پاکدامنی بود و در سراسر زندگی اش قداست، پاکی جلوه گری می کرد. حضرت علی(ع) می فرماید: روزی در محضر رسول خدا(ص) نشسته بودیم. آن حضرت این سؤال را مطرح کردند که بهترین و شایسته ترین چیز برای زنان چیست؟ همگی در پاسخ آن درماندند. چون متفرق شدیم، نزد حضرت فاطمه زهرا(س) رفتم و جریان را گفتم. ایشان فرمود: «خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَال؛ نیکوترین چیز برای بانوان، آن است که مردان بیگانه را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند.»

آن گاه نزد رسول خدا(ص) بازگشتم و پاسخ فاطمه را بیان کردم. آن حضرت فرمود: پاسخ را از چه کسی گرفتی؟ عرض کردم: از فاطمه(س). حضرت با شگفتی فرمود: به راستی که او پارة وجود من است. )(2)(  حضرت موسی بن جعفر(ع) از پدران بزرگوارش روایت می کند که حضرت علی(ع) فرمود: مرد نابینایی اجازه گرفت و وارد منزل شد. حضرت فاطمه زهرا(س) خود را از او پوشانید. رسول خدا(ص) پرسید: او که نابینا است، چرا خود را پوشاندی؟ پاسخ داد: او نمی بیند، اما من که وی را می نگرم؛ (افزون بر این) حس بویایی که دارد. پیامبر خدا(ص) فرمود: گواهی می دهم که تو پارة وجود منی.» )(3)( 

ص: 203


1- . البدایة و النهایة، ابن کثیر، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1408 ق، ج 6، ص 111.
2- . حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دار الکتاب العربی، بیروت، 1987 م، ج 2، ص 40؛ مقتل الخوارزمی، خوارزمی، ج 1، ص 62؛ مجمع الزوائد، نور الدین هیثمی، دار الکتب العربیه، بیروت، 1988 م، ج 4، ص 255، و ج 9، ص 202.
3- . مناقب، ابن مغازلی، ص 380، ح 428.

ذهبی از علمای اهل سنت آورده است که حضرت علی(ع) به همسرش فاطمه زهرا(س) فرمود: فاطمه جان! نیکوترین چیز برای زن چیست؟ پاسخ داد: او مردها را نبیند و آنان او را نبینند. )(1)( 

ص: 204


1- . احقاق الحق، تستری، ج 1، ص 258؛ الکبائر، ذهبی، ج 1، ص 176.

ج) سیرة فاطمی بعد از وفات پدر

سخنرانی های بلند

سیری در سیرة فاطمی(س)

ج) سیرة فاطمی بعد از وفات پدر

1. عزاداری برای پدر

از امام علی(ع) نقل شده که فرمود: «غَسَلْتُ النَّبِیَّ(ص) فِی قَمِیصِهِ فَکَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تَقُولُ: أَرِنِی الْقَمِیصَ، فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْهَا. فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ غَیَّبْتُهُ؛ )(1)(  من پیامبر(ص) را در لباسش شستم. فاطمه می فرمود: آن لباس را به من نشان ده و چون بوی آن را استشمام نمود غش کرد و چون از او چنین مشاهده کردم آن لباس را مخفی نمودم.»

از حضرت زهرا(س) نقل شده است که فرمود: «یَا اَبَتَاهُ إلَیّ جَبْرَئیل نَنْعاهُ، اِنْقَطِعَتْ عنّا أخْبارُ السَّماءِ، یَا اَبَتاهُ لا ینزِلُ الْوَحْیُ اِلَیْنا مِنْ عِنْدِ اللهِ أبَداً؛ )(2)(  آه ای پدر! بعد از تو باید شکوه های دل را به جبرئیل گفت. `با وفات تو` خبرهای آسمانی از ما قطع شد. آه ای پدر! دیگر برای همیشه از طرف خداوند، وحی فرستاده نمی شود.»

ص: 205


1- . بحار الأنوار، مجلسی، ج 43، ص 157.
2- . الطبقات الکبری، ابن سعد، دار الفکر، بیروت، 1994 م، ج 2، ص 311.

2. جواز سخن گفتن زن با نامحرم برای دفاع از حق

با آنکه از حضرت زهرا(س) رسیده که بهترین حالت برای زن، آن است که نه او مرد نامحرم را ببیند و نه نامحرم او را، ولی وقتی حضرت(س) در جامعه، انحراف مشاهد می کند و می بیند که حق شوهرش حضرت علی(ع) ضایع شده است، از خانه بیرون می آید و در ملأ عام برای مردم سخن می گوید.

3. مبارزه منفی حضرت زهرا(س)

در منابع اهل سنت فراوان نقل شده است که پس از ماجرای زشت تهاجم به خانة امام علی(ع) و جسارتهای فراوان درون مسجد و غصب فدک، و بی اثر ماندن گواهی شاهدان و مباحث استدلالی حضرت زهرا(س) و تداوم سیاستهای کودتایی سران سقیفه، حضرت زهرا(س) در مبارزة منفی با آنان خطاب به ابوبکر فرمود: :وَ اللهِ لَا اُکَلِّمُکَ اَبَداً، وَ اللهِ لاَدعُوَنَّ اللهَ عَلَیْکَ فِی کُلِّ صَلَوةٍ؛ )(1)(  سوگند به خدا! از این پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت. سوگند به خدا! شکایت تو را به خداوند خواهم نمود و در هر نماز، تو را نفرین خواهم کرد.»

و پس از آنکه آبها از آسیاب افتاد و هر ظلمی که خواستند روا داشتند، در روزهای واپسین حیات دختر پیامبر اکرم(ص) ، برای جلب افکار عمومی، ابوبکر و عمر به فکر عیادت و دلجویی از حضرت فاطمه زهرا(س) افتادند و به عذر خواهی، زبان گشودند و فکر می کردند که حضرت زهرا(س) با آنان دشمنی خصوصی دارد؛ ولی پاسخ قاطعی دریافت کردند که فرمود: «لَا أُکَلِّمُکُمَا مِنْ رَأْسِی کَلِمَةً وَاحِدَةً حَتَّی أَلْقَی أَبِی وَ أَشْکُوَکُمَا إِلَیْهِ وَ أَشْکُوَ صُنْعَکُمَا وَ فِعَالَکُمَا وَ مَا ارْتَکَبْتُمَا مِنِّی؛ )(2)(  سوگند به خدا! بعد از این با شما دو نفر (عمر و ابوبکر)، حتی یک کلمه سخن نمی گویم تا به ملاقات خدا بشتابم و شکایت شما دو نفر را به خدا می برم و توضیح خواهم داد که شما با خدا (و دین او) با من چه کردید و چه اعمالی را مرتکب شدید.»

ص: 206


1- . همان، ابن قتیبیة، ج 1، ص 14 _ 30.
2- . الامامة والسیاسة، ص 13؛ صحیح مسلم، مسلم، ج 2، ص 72.

4. افشاگری و سرزنش مردم

پس از آنکه برای ابوبکر بیعت گرفتند و مردم، سکوت و انزوا را برگزیدند. حضرت زهرا(س) فرمود: «مَا رَأَیْتُ کَالْیَوْمِ قَطُّ حَضَرُوا أَسْوَأَ مَحْضَرٍ وَ تَرَکُوا نَبِیَّهُمْ(ص) جِنَازَةً بَیْنَ أَظْهُرِنَا وَ اسْتَبَدُّوا بِالْأَمْرِ دُونَنَا؛ )(1)(  من هرگز روزی همانند امروز ندیدم که امت اسلامی، زشت ترین صحنه ها را پدید آوردند، جنازة رسول خدا(ص) را در برابر ما وا گذاشتند و خودسرانه و مستبدانه، دیگران را به جای ما نشاندند.»

5. دعا برای شیعیان

اسماء می گوید: در لحظه های پایانی زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) متوجه شدم که چنین دعا می کند: «الهی و سیدی اسألک بالذین اصطفیتهم و ببکاء ولدیّ فی مفارقتی ان تغفر لعصاة شیعتی و شیعة ذریتی؛ )(2)(  بار خدایا! ای مولای من! از تو می خواهم به حق کسانی که آنان را برگزیدی و به گریة فرزندانم در فراق من، اینکه گناهکاران از شیعیان من و شیعیان ذریة او را ببخشی.»

ص: 207


1- . الامامة و السیاسة، ج 1، ص 12 _ 14.
2- . ذخائر العقبی، طبری، ص 53.

6. گریه بر مظلوم

فاطمة زهرا(س) در لحظه های غمبار احتضار خویش به شدت گریست. امام علی(ع) پرسید: چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد: »أبکی لما تلقی بعدی؛ )(1)(  به خاطر آنچه پس از من به تو خواهد رسید می گریم.»

7. اوج عفت و حجاب

اسماء می گوید: حضرت زهرا(س) در روزهای آخر عمرش به من فرمود: «إِنِّی قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ إِنَّهُ یُطْرَحُ عَلَی الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ فَیَصِفُهَا لِمَنْ رَأَی فَلَا تَحْمِلْنِی عَلَی سَرِیرٍ ظَاهِرٍ اسْتُرِینِی سَتَرَکِ اللَّهُ مِنَ النَّارِ؛ )(2)(  من بسیار زشت می دانم که جنازة زنان را پس از مرگ روی تابوت سر باز می گذارند و روی آن پارچه هایی می افکنند که حجم بدن را برای بینندگان نمایش می دهد. مرا بر روی تابوت آن چنانی نگذار و بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش جهنم باز دارد.»

اسماء گفت: در سرزمین حبشه تابوتی برای جنازه می سازند که بدن آنان را می پوشاند آن گاه با چوب و شاخة درخت، آن را ساخت. حضرت فاطمه زهرا(س) با خوشحالی فرمود: ای اسماء! برای تابوتی مثل این تهیه کن تا مرا بپوشاند که خداوند تو را از آتش دوزخ بپوشاند. )(3)( 

ص: 208


1- . ذخائر العقبی، ص 92.
2- . ذخائر العقبی، ص 53.
3- . طبقات الکبری، ج 8، ص 28؛ کنز العمّال، متقی هندی، ج 13، ص 686، ح 37756.

حضرت زهرا(س) به حضرت علی(ع) عرض کرد: «أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ! أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَةَ صَوَّرُوا صُورَتَه؛ )(1)(  ای پسر عمو! وصیت می کنم که تابوتی برای من درست کنی، همان گونه که ملائکه، شکل آن را به من نشان دادند.»

از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: نخستین کسی که در اسلام برای او تابوت قرار داده شد، حضرت فاطمه(س) بود.

بدون تردید، وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا(س) و سیرة رفتار و گفتار آن گرامی برای تمام زنان مسلمان، مایة مباهات و اسوة کامل است؛ بانوی بزرگواری که حضرت خاتم الانبیا(ص) در ستایش او فرمود: دخترم فاطمه(س) سرور بانوان بهشتی است. آری، حضرت فاطمه زهرا(س) جلوه ای کامل از تمام کمالات است که یک زن در طول حیات خود ممکن است به آن مایل شود.

ص: 209


1- . بحار الأنوار، ج 43، ص 192.

سیمای فاطمه(س) از دیدگاه قرآن

اشاره:

سخنرانی های بلند

سیمای فاطمه(س) از دیدگاه قرآن

اشاره:

ماه های جمادی الأولی و جمادی الثانی رنگ و بوی فاطمی(س) دارند؛ زیرا شهادت بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمة زهرا(س) در سیزدهم جمادی الأولی )(1)(  یا در سوم جمادی الثانی واقع شده و ولادتش نیز در بیستم جمادی الثانی بوده است. )(2)( 

ازاین رو، برخی از آیات مرتبط به آن حضرت مطرح می شود؛ بدین گونه که اشارة کوتاهی به برخی از آیه های مربوط به وجود مقدس آن حضرت می آید.

ص: 210


1- . تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، دلیل ما، چاپ نهم، 1388ش، ص 153.
2- . همان، ص 161 و 170؛ بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسی، دار الاحیاء التراث العربیه، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 43، صص 6 و 8 و 196؛ مسار الشیعة، شیخ مفید، ص 31 (67)؛ و توضیح المقاسد، شیخ بهایی، صص 13، 14، (525 و 526) هر دو کتاب در ضمن مجموعه نفیسه مکتبة بصیرتی، قم، 1396ق.

آیات مرتبط با فاطمه(س)

سخنرانی های بلند

سیمای فاطمه(س) از دیدگاه قرآن

آیات مرتبط با فاطمه(س)

در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که طبق روایات معصومین(ع) و نظر برخی مفسران، هرکدام به نوعی (با تنزیل یا تأویل خود) بر عظمت شأن و مقام آن حضرت دلالت می کنند. مرحوم شیخ عبدالله بحرانی اصفهانی (از علمای قرن دوازدهم هجری) در بیان فضایل و مناقب حضرت زهرا(س) دو باب مستقل منعقد کرده است؛ یکی تحت عنوان «الآیات النّازلة بشأنها الدّالة علی علوّ مکانها...» و دیگری تحت عنوان «فضائلها المشترکة مع سائر الخمسة و غیرهم فی القرآن» و در آن دو باب به بیش از صد آیة مرتبط با آن حضرت اشاره کرده است )(1)(  که فقط به برخی از آنها به صورت مختصر اشاره می شود. )(2)( 

1. سورة کوثر که در آن، وجود مقدس حضرت زهرا(س) به عنوان «کوثر» معرفی شده است.

ص: 211


1- . عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار و الاقوال، عبدالله بحرانی اصفهانی، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1413ق، ج 11، قسم اول، صص 97 - 116. این کتاب توسط عالم عامل مرحوم آیت الله سید محمد باقر موحد ابطحی تحقیق و احیاء گردیده است در آستانه آماده شدن این مقاله در تاریخ 17/11/92 خبر در گذشت این آیت اخلاص و تحقیق منتشر گردید.حشره الله مع اجداده المعصومین(ع).
2- . لازم به ذکر است آیاتی که در این مقاله ذکر می شوند، دو دسته هستند: دسته ای اختصاص به حضرت زهرا(س) دارد، و دستة دیگر به بقیة اهل بیت(ع).

2. سورة آل عمران، آیة 61 که مربوط به داستان مباهله است.

3. سورة شوری، آیة 23 که در آن مودّت اهل بیت پیامبر(ص) به عنوان مزد رسالت معرفی گردیده است.

4. سورة اسراء، آیة 26 که در آن به دادن حق «ذوی القربی» دستور داده شده است و پیامبر اسلام(ص) در مقام عمل به آن آیه، در زمان حیاتش «فدک» را به دخترش فاطمه(س) اعطا کرده است.

5. سورة انسان (هل أتی) که در شأن حضرت فاطمة زهرا و شوهر و فرزندانش(ع) نازل شده است. )(1)( 

6. سورة احزاب، آیة 33 که به عنوان «آیة تطهیر» معروف شده است. )(2)( 

7. سورة قدر، آیات 1 - 3: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ * لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و تو چه می دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر، بهتر از هزار ماه است.»

ص: 212


1- . چهار مورد اول در مقاله ای تحت عنوان «فاطمه زهرا، روشن ترین مصداق کوثر» با همین قلم، به صورت فشرده تفسیر شده و در مجله مبلّغان، شماره 140 چاپ گردیده و مورد پنجم نیز با عنوان «گزارشی از سوره هل أتی» در شماره 158 همین مجله به چاپ رسیده است.
2- . مطالب پیرامون آیه تطهیر نیز در شماره بعدی همین مجله چاپ خواهد شد، انشاء الله!

شب قدر که در ظاهر یکی از شبهای 19، 21 و 23 ماه مبارک رمضان است، و قرآن در آن نازل شده، طبق برخی روایات بر وجود مقدس حضرت فاطمه(س) تطبیق داده شده است، از جمله اینکه امام صادق(ع) فرموده است: «اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛ منظور از «لیلة» فاطمه و منظور از «قدر» خداست. هر کس فاطمه را به طور کامل بشناسد، در واقع حقیقت شب قدر را درک کرده است و علت نامیده شدن حضرتش به «فاطمه» این است که مردم از شناخت حقیقی او محروم گشته و جدا شده اند.» )(1)( 

در سورة دخان، آیة 3 نیز آمده است: لَیْلَةُ المُبَارَکَةُ که بر وجود مقدس حضرت زهرا(س) تطبیق شده است. )(2)( 

ص: 213


1- . تفسیر فرات، فرات بن ابراهیم کوفی، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1410ق، ص 581؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 65، ح 58؛ عوالم العلوم، بحرانی، ج 11، قسم اول، ص99.
2- . عوالم العلوم، بحرانی، ج 11، ص107.

8. سورة آل عمران، آیة 37: فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ یا مَرْیمُ أَنَّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ؛ «پس پرودگارش او را به صورت نیکویی پذیرفت، و به طرز شایسته ای نشو و نما داد، و زکریا را کفیلِ `رشد و تربیت معنوی` او قرار داد. هر زمان که زکریا در محراب `عبادت` بر او وارد می شد، رزق ویژه ای نزدش می یافت. `روزی در کمال شگفتی` گفت: ای مریم! این رزق ویژه برای تو از کجاست؟! گفت: از سوی خداست، یقیناً خدا هر کس را بخواهد، رزق بی حساب می دهد.»

این آیه دربارة حضرت مریم(س) نازل شده است؛ ولی طبق روایات متعددی شامل حضرت فاطمه زهرا(س) نیز می گردد؛ زیرا در موارد متعدد برای آن حضرت نیز غذای بهشتی نازل شده است، از جمله:

ص: 214

از امام باقر(ع) روایت شده است: امور خانه بین علی و فاطمه(ع) تقسیم شده بود، کارهای بیرون بر عهدة علی(ع) و امور داخل خانه به عهده فاطمه(س). روزی حضرت علی(ع) از فاطمه(س) پرسید: آیا غذایی در منزل هست؟ گفت: خیر، سه روز است که غذایی در منزل نیست. فرمود: چرا مرا آگاه نساختی؟! عرض کرد: سفارش رسول خدا(ص) است که چیزی از شما درخواست نکنم، فقط هر چه آوردید، آن را بپذیرم. حضرت علی(ع) از خانه بیرون رفت و یک دینار قرض کرد. در بین راه به مقداد برخورد کرد، پرسید: چه باعث شد که در این ساعت از خانه بیرون شده ای؟ عرض کرد: گرسنگی. فرمود: من یک دینار قرض گرفته ام؛ ولی تو را بر خود مقدم می دارم و آن دینار را به او داد و دست خالی به منزل برگشت. مشاهده کرد که رسول خدا(ص) تشریف آورده و در منزل نشسته اند و فاطمه(س) مشغول نماز است و میان آنها سینی سرپوشیده ای وجود دارد. وقتی فاطمه از نماز فارغ شد، و سرپوش آن سینی را برداشت، معلوم شد که پر از طعام است.

هنگامی که حضرت علی(ع) آن غذا را دید، از فاطمه پرسید: «أنّی لکِ هذا؟!؛ این غذا از کجا آمده است؟!» فاطمه عرض کرد: «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ؛ این از جانب پروردگار است که بدون حساب هر کدام از بندگانش را که بخواهد، روزی می دهد.»

ص: 215

اینجا بود که رسول خدا(ص) فرمود: این جریان همانند زکریا است که کنار محراب مریم(س) آمد و غذای مخصوصی در آنجا یافت، پرسید: ای مریم! این غذا از کجاست؟ مریم گفت: از ناحیة خداست.

امام باقر(ع) در ادامة این حدیث فرمود: «فَأَکَلوا مِنْهَا شَهْراً وَ هِیَ الجَفنَةُ الَّتی یَأکُلُ مِنْهَا اَلْقَائِم وَ هِیَ عِنْدَنَا؛ آنان تا یک ماه از غذای آن ظرف مخصوص خوردند و آن همان ظرفی است که قائم(عج) از آن غذا خواهد خورد و اکنون آن ظرف نزد ما می باشد.» )(1)( 

9. سورة آل عمران، آیة 42: وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ(؛ «و `یاد کنید` هنگامی که فرشتگان گفتند: ای مریم! قطعاً خدا تو را برگزیده و `از آلودگیهای ظاهری و باطنی` پاک ساخته، و بر زنان جهانیان برتری داده است.» این آیه گواه بر این است که حضرت مریم(س) بزرگ ترین شخصیت زن در زمان خود بوده است و این موضوع با آنچه دربارة بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمه(س) رسیده که او برترین بانوی جهانیان است، منافاتی ندارد؛ زیرا در روایات متعددی وارد شده است که حضرت زهرا(س) از تمام زنان عالم، حتی حضرت مریم(س) برتر می باشد. )(2)( 

در اینجا به سه نمونه روایت اشاره می شود:

ص: 216


1- . تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، چاپخانه علمیه، تهران، 1380ق، ج 1، ص 172 و 171؛ تفسیر فرات، صص 83 و 85، ح 60؛ تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ 42، سال 1385ش، ج 2، صص 618 و 619 قریب به مضمون فوق در تفسیر کشّاف زمخشری، ج 1، صص 358 و 359 نیز نقل شده است.
2- . تفسیر نمونه، ج 2، ص 632.

الف) سیوطی از طریق «مقاتل» از «ضحاک» از «ابن عباس» از رسول خدا(ص) روایت کرده اند که فرمود: «أَرْبَعُ نِسْوَةٍ سَادَاتُ عَالَمِهِنَّ: مَرْیَمُ بِنْتَ عِمْرَان وَ آسِیَةُ بِنْتَ مُزاحِم وَ خَدِیجَةُ بِنْتَ خُوَیلِد وَ فاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّد وَ أفضَلُهُنَّ عالماً فَاطِمَةُ؛ چهار زن سادات زنان دوران خود هستند: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد که بهتر از زنان همة دوران فاطمه(س) است.» )(1)( 

ب) شیخ صدوق(ره) با اسناد خود نقل کرده که رسول خدا(ص) فرموده است: «هر زنی که در شبانه روز پنج نماز واجب را بخواند، روزة ماه رمضان را بگیرد، حج بیت الله را (در صورت استطاعت انجام دهد) زکات مالش را بدهد، از شوهرش اطاعت کند و ولایت علی را قبول نماید، با شفاعت دخترم فاطمه(س) داخل بهشت می شود؛ زیرا او بانوی زنان تمام دورانهاست.»

سؤال شد: یا رسول الله! فاطمه بانوی زنان زمان خودش است؟ فرمود: مریم دختر عمران آن گونه بود «أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَهِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ الْمَلَائِکَةُ مَرْیَمَ فَیَقُولُونَ یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِین؛ )(2)(  اما دخترم فاطمه، بانوی زنان تمام زمانها از اولین و آخرین است. هنگامی که او در محراب عبادت می ایستد، هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرب به وی سلام می دهند و همان گونه که مریم را صدا زده اند، او را صدا می زنند، پس می گویند: ای فاطمه! قطعاً خدا تو را برگزیده و `از آلودگیهای ظاهری و باطنی` پاک ساخته، و بر زنان جهانیان برتری داده است.»از امام صادق(ع) نقل شده است که: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ(س) مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلَائِکَةَ کَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِیهَا کَمَا تُنَادِی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ یَا فَاطِمَةُ اللَّهُ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ یَا فَاطِمَةُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ فَتُحَدِّثُهُمْ وَ یُحَدِّثُونَهَا فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَیْلَةٍ أَ لَیْسَتِ الْمُفَضَّلَةُ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ؟ فَقَالُوا: إِنَّ مَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَکِ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِکِ وَ عَالَمِهَا وَ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ؛ )(3)(  فاطمه به این دلیل "محدثه" نامیده شده است که فرشتگان از آسمان نازل می شدند و او را نیز همانند مریم دختر عمران صدا می زدند و می گفتند: فاطمه! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برتری داده است. ای فاطمه! ( به شکرانة این نعمت) برای پروردگار خود خضوع کن و سجده به جای آور و با رکوع کنندگان رکوع کن. شبی فاطمه(س) به آنان گفت: مگر مریم دختر عمران نیست که بر زنان جهان برتری داده شده است؟ فرشتگان گفتند: مریم بانوی زنان دوران خودش بود؛ ولی تو را خدای متعال بانوی دوران خودت و دوران او و بانوی تمام زنان از اولین و آخرین قرار داده است.»

ص: 217


1- . الدّر المنثور، جلال الدین سیوطی، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، چاپ 1404ق، ج 2، ص 23؛ المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، مؤسسة اعلمی، بیروت، چاپ سوم، 1391ق، ص 215.
2- . تفسیر نور الثقلین، عبد علی حویزی، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق، ج 1، صص 338 و 337، ح 135.
3- . تفسیر نور الثقلین، حویزی، ج 1، ص 137، ح 131؛ بحار الانوار مجلسی، ج 43، ص 78، ح 65.

10. سورة روم، آیات 4 و 5: وَیوْمَئِذٍ یفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ ینْصُرُ مَنْ یشَاءُ؛ «و آن روز `که رومیان پیروز شوند` مؤمنان شادمان و خوشحال خواهند شد. به سبب نصرت و یاری خدا، `آری او` هرکس را بخواهد یاری می دهد.» در روایتی که امام صادق(ع) از طریق پدرانش از رسول خدا(ص) نقل کرده، آمده است که پیامبر پس از اشاره به «حوراء انسیه» بودن فاطمه و خلقت نوری او قبل از آدم(ع) فرمود: جبرئیل با یک سیب نزد من آمد و پس از ابلاغ سلام خدا و شنیدن جواب از من گفت: یا محمد! این سیب را خدای سبحان برای تو هدیه داده است، آن را گرفتم و به سینه چسباندم. جبرئیل گفت: یا محمد! خدا می فرماید: آن را بخور! هنگامی که آن را شکافتم، یک نور قوی از آن بیرون زد، ترسیدم. جبرئیل گفت: نترس! بخور! آن نور کسی است در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» است. گفتم: به چه علت در آسمان منصوره و در زمین فاطمه نامیده شده است؟ جبرئیل گفت: «سُمِّیَتْ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِیَ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عزَّ وَجَلّ:وَیوْمَئِذٍ یفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ ینْصُرُ مَنْ یشَاءُ؛ یَعْنِی نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبّیها؛ )(1)(  او در زمین فاطمه نامیده شده؛ زیرا شیعیانش از آتش دوزخ جدا و دشمنانش از محبّت او دور شده اند و اما اینکه در آسمان منصوره نامیده شده است از مضمون کلام خدای متعال است که در قرآن می فرماید: و آن روز `که رومیان پیروز شوند` مؤمنان شادمان و خوشحال خواهند شد. به سبب نصرت و یاری خدا، `آری او` هرکس را بخواهد، یاری می دهد.» مقصود آیه یاری کردن فاطمه بر شیعیانش می باشد.

علامه مجلسی(ره) در توضیح روایت مذکور می گوید: شاید این تأویل بر این اساس باشد که کلمة «من بعد» پیش از کلمة «وَ یَومئذٍ» اشاره به روز قیامت دارد.

ص: 218


1- . بحار الانوار، ج 43، صص 4 و 5، ح 3 و ص 18، ح17؛ تفسیر فرات، صص 321 و 322، ح 435، شبیه روایت فوق آمده است.

از این حدیث به ضمیمة بیان علامه مجلسی استفاده می شود که حضرت فاطمه از این جهت در آسمان منصوره نامیده شده است که در قیامت با شفاعت، دوستانش را یاری خواهد کرد و مؤمنان در آن روز به سبب این یاری خوشحال می شوند.

11. سورة الرحمن، آیات 19 تا 22: مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ* بَینَهُمَا بَرْزَخٌ لَا یبْغِیانِ * فَبِأَیّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * یخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ؛ «دو دریای `شیرین و شور` را روان ساخت، در حالی که همواره با هم تلاقی و برخورد دارند؛ `ولی` میان آن دو حایلی است که به هم تجاوز نمی کنند `در نتیجه با هم مخلوط نمی شوند!` پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان بیرون می آید.»

در تفسیر آیات فوق میان مفسران نظریه های گوناگونی وجود دارد که تمام آنها مربوط به ظاهر و تنزیل آیات است. )(1)( 

ص: 219


1- . تفسیر نمونه، ج 23، صص 13 تا 44؛ درّ المنثور، ج6، صص 142 تا 143.

اما در روایات برای این آیات معانی دیگری نیز بیان شده است، از جمله اینکه: دو دریا؛ یعنی حضرت علی و فاطمه(ع) و برزخ؛ یعنی پیامبر(ص) و لؤلؤ و مرجان به حسنین(ع) تطبیق داده شده است. البته این معنا با معانی دیگری که مفسران گفته اند منافاتی ندارد؛ زیرا کلام آنها مربوط به ظاهر و تنزیل قرآن است و این تفسیر مربوط به باطن و تأویل قرآن.

ص: 220

روایات دو دریای به هم پیوسته

الف) سیوطی از ابن عباس نقل کرده است که: منظور از «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ» علی و فاطمه، «بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَایَبغیِانِ» رسول خدا(ص) و «یَخْرُجُ مَنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانِ» حسن و حسین(ع) است. )(1)( 

علامه طباطبایی(ره) پس از نقل این روایت و اشاره به چند روایت دیگر در این مضمون می گوید: «وَ هُوَ مِنَ البَطْنِ؛ )(2)(  مضمون این روایت از باطن قرآن است.»

مرحوم طبرسی نیز پس از نقل این روایت گفته است: «وَ لا غَروَ أن یَکُونَا بَحْرَینِ لِسِعَةِ فَضلِهُِمَا وَ کَثرَةِ خَیرَهُما فَإنَّ البَحْرَ سُمِّیَ بَحْراً لِسِعَةِ؛ )(3)(  هیچ بعید نیست که آن دو (علی و فاطمه) را به خاطر وسعت فضل و کثرت خیر و برکتشان بحر بنامند؛ زیرا بحر به خاطر وسعتش چنین نامیده شده است.»

ب) یحیی بن سعید می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که در تفسیر آیات فوق فرمود: «عَلِیٌ وَ فَاطِمَةُ بَحْرَانِ عَمِیقَانِ لَا یَبْغِی أَحَدُهُمَا عَلَی صَاحِبِهِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْن؛ )(4)(  علی و فاطمه(ع) دو دریای عمیق اند که هیچ یک بر دیگری تجاوز نمی کند و از این دو دریا لؤلؤ و مرجان؛ یعنی حسن و حسین خارج شده اند.» )(5)( 

ص: 221


1- . درُّ المنثور، ج 6، ص 143؛ مجمع البیان طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1420، ج 9، ص 306؛ نورالثقلین، حویزی، ج 5، ص 191، ح 19؛ البرهان، سید هاشم بحرانی، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416ق، ج 5، ص 234، ح 8.
2- . المیزان، ج 19، ص 103.
3- . مجمع البیان، ج 9، ص 306.
4- . تفسیر نمونه، ج 23، ص 145.
5- . تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش، ج 2، ص 344؛ البرهان، بحرانی، ج 5، ص 233، ح 2 و 3 و 4؛ نور الثقلین، حویزی، ج 5، ص 191، ح 17.

در تفسیر نمونه، پس از نقل این حدیث می نویسد: می دانیم که قرآن مجید دارای بطونی است و یک آیه ممکن است چندین معنا و یا ده ها معنا داشته باشد و آنچه در این حدیث آمده، از بطون قرآن می باشد که منافاتی با معنی ظاهر آن ندارد.ج) علی بن فضیل می گوید: از امام رضا(ع) دربارة آیة: مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ سؤال کردم، فرمودند: «ذلک علیٌ و فاطمةُ بینهُما بَرزَخٌ لایَبغیانِ، قال: العَهدُ الَّذی أخَذَهُ علیهِمَا النَّبیُّ یَعنی لا یَزنیانِ، یَخرُجُ مِنهُما اللؤلؤُ وَ المَرجان، قال الحَسَنُ وَ الحُسِینُ وَ ذُریَتِهِما؛ منظور از دو دریا، علی و فاطمه(ع)، و منظور از برزخ همان عهد و پیمانی است که پیامبر(ص) از آنان گرفت که خلاف نکنند و منظور از لؤلؤ و مرجان، حسن و حسین(ع) و ذریة آنان است.» )(1)( 

از این حدیث معلوم می شود که لؤلؤ و مرجان بودن، تنها به امام حسن و امام حسین(ع) اختصاص ندارد؛ بلکه فرزندان معصومین (و شاید به فرزندان غیر معصوم) آنان نیز اطلاق شود.

ص: 222


1- . تفسیر فرات، فرات کوفی، ص 460.

د) از ابوذر غفاری نقل شده است که وی پس از تطبیق «مرج البحرین...» به امیرمؤمنان و فاطمه و تطبیق «لؤلؤ و مرجان» به امام حسن و امام حسین(ع) گفته است: «فَمَن رَأی مِثلَ هؤلاءِ الأربَعَة؟ لایُحِبُّهُم إلّا مؤمِنٌ وَ لایُبغِضُهُم إلّا کافِرٌ، فَکونوا مؤمِنینَ بِحُبِّ أهلِ البِیتِ وَ لاتَکونوا کُفّاراً بِبُغضِ أهلُ البِیتِ فَتُلقوا فِی النّار؛ )(1)(  چه کسی مثل این چهار نفر را دیده است؟ آنان را دوست نمی دارد، مگر مؤمن و دشمن نمی دارد، مگر کافر، پس با دوست داشتن اهل بیت، مؤمن شوید، و هرگز با دشمنی آنان کافر نشوید که به آتش (دوزخ) خواهید افتاد.»

12. سورة بقره، آیة 37: فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ «پس آدم کلماتی را `مانند کلمة استغفار و توسّل به اهل بیت(ع) که مایة توبه و بازگشت بود` از سوی پروردگارش دریافت کرد و `پروردگار` توبه اش را پذیرفت؛ زیرا او بسیار توبه پذیر و مهربان است.»

ص: 223


1- . تفسیر فرات، ص 461.

در این «کلمات» و سخنانی که خدا برای توبة حضرت آدم به او تعلیم داد چه کلماتی بوده است؟ در میان مفسران مورد گفتگو قرار گرفته. مرحوم طبرسی(ره) در این مورد، چهار قول را نقل کرده است:

الف) منظور از کلمات همان آیات 23 سورة اعراف می باشد: قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ «گفتند: پروردگارا! ما بر خود ستم ورزیدیم، و اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی، مسلماً از زیانکاران خواهیم بود.»

ب) منظور از کلمات، این دعا بوده است: «أللّهُمَ لا إلهَ ألّا أنتَ سُبحانََکَ وَ بِحَمْدِکَ رَبِّ إنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَارْحَمْنِی إنَّکَ خَیْرُ الرَّاحِمینَ، أللّهُمَ لا إلهَ ألّا أنتَ سُبْحَانََکَ وَ بِحَمْدِکَ رَبِّ إنّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَتُبْ عَلَیَّ إنَّکَ أنتَ التَّوابُ الرّحیم».

قریب به همین مضمون در روایت صحیحی از امام باقر و صادق(ع) نقل شده است. )(1)( 

ص: 224


1- . روضة کافی، شیخ کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج 8، صص 306 و 305، حدیث 472؛ تفسیر قمی، علی بن ابراهیم، ج 1، صص 44 و 45.

ج) منظور از کلمات، ذکر معروف تسبیحات اربعه بوده است.

د) در روایات متعددی وارد شده است که مقصود از کلمات، اسامی پنج تن بوده است که حضرت آدم(ع) مشاهده کرده بود این نامهای مقدس بر عرش نوشته شده است. هنگامی که توضیح خواست، پاسخ داده شد: اینها اسامی شریف ترین مخلوقات در پیشگاه خدای متعال است، سپس حضرت آدم(ع) با توسّل به آنان توبه اش مورد قبول واقع شد. )(1)( 

در تفسیر نمونه نیز پس از ایراد قولهای اول، دوم و چهارم می نویسد: این تفسیرهای سه گانه هیچ گونه منافاتی با هم ندارند؛ چراکه ممکن است مجموع این کلمات به حضرت آدم(ع) تعلیم شده باشد تا با توجه به حقیقت و باطن آنها، انقلاب روحی تمام عیاری برای او حاصل گردیده، خدا او را مشمول لطف و هدایتش قرار دهد. )(2)( 

ص: 225


1- . مجمع البیان ، طبرسی، ج 1، ص 200.
2- . تفسیر نمونه، ج 1، ص 242.

کیفیت توسل حضرت آدم(ع)

سخنرانی های بلند

سیمای فاطمه(س) از دیدگاه قرآن

کیفیت توسل حضرت آدم(ع)

در کیفیت توسّل و عبارات دعای حضرت آدم(ع) روایات مختلفی نقل شده است. از جمله:

الف) مفضل بن عمر می گوید: دربارة آیة وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ از امام صادق(ع) پرسیدم: مقصود از این «کلمات» چیست؟ فرمود: «هِیَ الکَلماتُ الَّتی تَلَقَیهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتَابَ عَلیْهِ وَ هُوَ أنَّهُ قَالَ: یا رَبِّ أسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الحَسنِ وَ الحُسَیْنِ إلّا تُبْتَ عَلیَّ. فَتَابَ اللهُ عَلَیْهِ إنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحیم؛ مقصود از آن همان کلماتی است که آدم از خدا دریافت نمود و توبة او را قبول فرمود و آن این بود که گفت: خدایا! از تو می خواهم به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین که توبة مرا بپذیری! پس خدا توبة او را پذیرفت که همانا او بسیار توبه پذیر و مهربان است.»

ب) ابن عباس می گوید: رسول خدا(ص) فرمود: وقتی آدم از بهشت در اثر خطای خود رانده شد، جبرئیل به او گفت: ای آدم! خدا را بخوان! (دعا کن)! گفت: ای دوست من جبرئیل! چگونه دعا کنم؟ عرض کرد: بگو: «رَبِّ أسْئَلُکَ بِحَقِّ الخَمْسَةِ الَّذِینَ تُخْرِجُهُم مِنْ صُلْبیِ آخِرَ الزَّمان إلّا تُبْتَ عَلیَّ و رَحِمتَنِی؛ پروردگارا! به حق پنج تن که در آخر الزمان از صلب من به دنیا می آیند، از تو می خواهم که توبة مرا بپذیری و به من رحم کنی!»

ص: 226

آدم گفت: ای جبرئیل! نام آنان را برای من بیان کن! پس جبرئیل گفت: بگو: «رَبِّ أسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبیُّکَ وَ بِحَقِّ عَلیٍّ وَصِیِّ نَبیِّکَ وَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ بِنْتِ نبیِّک وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سِبْطَی نَبیِّکَ إِلّا تُبْتَ عَلَیَّ و رَحِمتَنِی؛ بار خدایا! از تو می خواهم به حقّ محمد پیامبرت و به حق علی جانشین پیامبرت و به حقّ فاطمه دختر پیامبرت و به حقّ حسن و حسین دو سبط پیامبرت، از تو می خواهم توبه ام را بپذیری و بر من رحم کنی!»

حضرت آدم(ع) با این کلمات دعا کرد و خدا توبه اش را پذیرفت و همین است تفسیر آیة: فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ و هر بندة گرفتاری که با نیت خالص خدا را با این کلمات بخواند، خدا دعایش را اجابت فرماید.» )(1)( 

13. سورة ضحی، آیات 4 و 5: وَ لَلْآخِرَةُ خَیرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَی * وَ لَسَوْفَ یعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی؛ «و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد کرد تا خشنود شوی.»

ص: 227


1- . تفسیر فرات، ص 57.

از امام باقر(ع) روایت شده است: روزی رسول خدا(ص) به منزل دخترش فاطمه(س) وارد شد. دید او لباس کهنه ای به تن دارد و در حالی که فرزند خود را شیر می دهد، با آسیاب دستی آرد تهیه می کند، چشمان مبارکش با دیدن این منظره از اشک پر شد و فرمود: «یَا بِنْتَاه! تَعَجَّلی فَتَجَرَّعی مَرارَةَ الدُّنیا بِحَلاوَةِ الآخِرَة؛ ای دخترم! برای رسیدن به شیرینی آخرت تلخیهای دنیا را بچش و آنها را بر خود هموار کن!»

حضرت فاطمه(ع) در پاسخ عرض کرد: «ألْحَمدُلِلّهِ عَلَی نَعْمَائِهِ وَ شُکرُ لِلّهِ عَلَی آلائِهِ؛ خدا را سپاس به خاطر نعمتهایش و شکر به خاطر الطافش.»

در اینجا بود که آیة: وَ لَسَوْفَ یعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی نازل شد. )(1)( 

ص: 228


1- . تفسیر نور الثقلین، ج 5، صص 594 و 595، ح 10.

همین مضمون از امام صادق(ع) نیز روایت شده است که ذیل این آیه فرموده است: «رِضَا جَدِّی أَنْ لایَبْقَی فِی النَّارِ مُوَحِّدٌ؛ )(1)(  رضایت جدّم در این است که هیچ موحّدی در آتش دوزخ باقی نماند.»

14. سورة انبیا، آیات 101 تا 103: إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَی أُولَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ * لَا یسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ * لَا یحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ هَذَا یوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛ «بی تردید کسانی که پیش تر از سوی ما وعدة نیک به آنان داده اند، از دوزخ دورشان نگه می دارند. کم ترین صدای آن را `هم` نمی شنوند، و آنان در آنچه `از نعمتهای الهی` دلشان بخواهد جاودانه اند. `در آن روز` بزرگ ترین ترس و واهمه آنان را اندوهگین نمی کند و فرشتگان `با درود و سلام` به استقبالشان آیند `و گویند:` این است روز شما که شما را به آن وعده می دادند.»

امام باقر(ع) از جدش رسول خدا(ع) روایت فرموده است: روز قیامت منادی از عرش ندا می کند: ای مردم! چشمانتان را ببندید تا دختر حبیب خدا، فاطمه به سوی قصر خود برود. در این حال دخترم زهرا در حالی که چادر سبز بر سر دارد و هفتاد هزار حوریه او را همراهی می کنند وارد محشر می شود، هنگامی که به در قصر خود می رسد، امام حسن(ع) را ایستاده و جنازة بی سر امام حسین(ع) را آنجا می بیند. از امام حسن(ع) می پرسد: این کیست؟ می گوید: این برادرم حسین است که امت پدر تو او را کشته و سرش را بریده اند. در این حال از جانب پروردگار ندا می رسد: «یا بِنتَ حَبیبِ الله! إنِّی إنَّما أرَیتُکِ ما فَعَلَت بِهِ أُمَةُ أبیکِ أنّی إدَّخَرتُ لَکِ عِندی تَعزیةً بِمُصیبَتُکِ فیه وَ إنِّی جَعَلتُ تَعزیتُکِ ألیوم إنّی لاأنظُرَ فی مُحاسِبَةِ العِباد حتّی تَدخُلی الجَنَة أنتِ و ذُریتُکِ و شیعَتُکِ وَ مَن والاکُم معروفاًمِمَن لیس هُوَ مِن شیعَتِک قبلَ أن أنظُرَ فی مُحاسبَةِ العِباد؛ ای دختر حبیب خدا! من آنچه را که امت پدرت انجام داده اند به تو نشان دادم و تعزیت تو را برای امروز ذخیره کردم که آن تعزیت امروز چنین است که حساب هیچ یک از بندگان را رسیدگی نکنم تا اینکه تو و فرزندانت و شیعیانت و کسانی که از غیر شیعیان دوست دار تواند، وارد بهشت شوید.» در این هنگام فاطمه(س) و فرزندان و شیعیان و دوستدارانش وارد بهشت می شوند. و این است تفسیر آیة لا یَحْزُنُهُم فَزَعُ الأَکبَرُ.

ص: 229


1- . همان، ص 595، حدیث 11؛ مجمع البیان طبرسی، ج 10، ص 565.

سپس پیامبر(ص) فرمود: «هُوَ یَوْمُ القِیامَةِ وَ هُمْ فِیمَا اْشتَهَتْ أنْفُسُهُم خَالِدُون هِیَ والله فاطمةُ وَ ذُریَّتُها وَ شیعَتُها وَ مَن وَالاهُمْ مَعْرُوفاً مِمَّن لَیْسَ هُوَ مِنْ شیعَتُها؛ مقصود از فزع اکبر روز قیامت است. سوگند به خدا! مقصود از آیة وَ هُم فِیمَا اْشتَهَتْ أنفُسُهُم خَالِدُون دخترم فاطمه و فرزندانش و شیعیانش و دوستداران غیر شیعة اواست.» )(1)( 

تا اینجا به چهارده مورد از آیاتی که بر گوشه ای از فضایل اختصاصی حضرت فاطمه(س) یا مشترک با بقیة اهل بیت(ع) دلالت دارد، اشاره شد؛ ولی باید دانست که در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که با توجه به شأن نزول و یا روایات وارده، بیانگر این فضایل می باشند و ما فقط به چند نمونه اشاره کردیم. )(2)(  از این باب که:

آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید

ص: 230


1- . تفسیر فرات، ص 269.
2- . در کتاب عوالم العلوم، بحرانی، ج 11، قسم 1،صص 97 تا 116؛ بحارالانوار، ج 35، ص 183؛ ج 36، ص 191 به بعد اغلب آیات مربوط به اهل بیت(ع) اشاره گردیده است.

روش تربیتی حضرت زهرا (س)

مقدمه

سخنرانی های بلند

روش تربیتی حضرت زهرا(س)

مقدمه

در تکوین شخصیت هر انسان عوامل مختلفی مؤثر است. سه عامل مهم وراثت، محیط و مربی بیش ترین و مؤثرترین تأثیر را دارند. در این میان، مربی در مسائل تربیتی جایگاه خاصی دارد. حضرت زهرا(س) در عمر کوتاه خود، فرزندانی تربیت کرد که معلم بشریت بودند و بی شک، سیره تربیتی ایشان می تواند الگوی مناسبی برای همه بانوان باشد. ما در این مقاله به اختصار درباره روشهای تربیتی حضرت زهرا(س) بحث خواهیم کرد.

ص: 231

فضاسازی

سخنرانی های بلند

روش تربیتی حضرت زهرا(س)

فضاسازی

براساس آموزه های دینی، پدران و مادران مکلّفند تا شوق عبادت و تقرب به خالق بی همتا را در فرزندان پرورش دهند.

عبادت، وظیفه بالغان و مکلّفان است؛ ولی کودکان نیز باید در سنین خردسالی با عبادت و بندگی آشنا و برای این امور آماده شوند.

اگر کودکان از نخستین روزهای حیات خویش با ایمان به خدا تربیت شوند، اراده ای قوی و روانی نیرومند خواهند داشت. آن چنان که از همان دوران کودکی رشید و با شهامت می شوند و نتایج درخشان ایمان از خلال گفتار و رفتارشان به خوبی مشهود خواهد بود.

توجه به روحیه عبادت و حس خداپرستی از مسائل مهمی است که بزرگ بانوی اسلام در منطق رفتاری خود در تربیت کودکانشان بر آن تأکید می ورزید.

ص: 232

آن مربی یگانه، چنان شوق بندگی و خضوع و عبودیت در برابر معبود را در دل و جان فرزندان خود تقویت می کردند که آنان بهترین کارها و پاک ترین لذتها و زیباترین دقایق زندگی خویش را عبادت و تقرب به خدا می دانستند.

حضرت زهرا(س) روحیه تعبّد و بندگی را از کودکی به فرزندان خود می آموختند و آنها را در حد طاقتشان با عبادت آشنا می کردند. برای نمونه، حضرت بارها در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، کودکان خود را بیدار نگه می داشتند تا از فیض شب قدر بهرمند شوند.؛ از این رو آنان را در روز می خوابانیدند و غذای کمتری به آنان می دادند تا زمینه و موقعیت جسمی و روح بهتر و مطلوب تری برای شب زنده داری داشته باشند. به حدی در این کار جدی و قاطع بودند که نمی گذاشتند احدی از اهل خانه به خواب رود و هر گاه خوابشان می گرفت به صورت آنها آب می پاشید. خود نیز از روز بیست و دوم برای شب زنده داری شب بیست و سوم مهیا می شدند و می فرمودند: «محروم `واقعی` کسی است که از برکات شب قدر محروم بماند.» )(1)( 

ص: 233


1- . مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی(، مؤسسه و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1366 ش، ص 236.

روش الگویی

سخنرانی های بلند

روش تربیتی حضرت زهرا(س)

روش الگویی

روش الگویی ازجمله روشهای تربیتی است؛ بدین معنا که آنچه ما از فرزندان انتظار داریم، در برابر ایشان انجام دهیم. حضرت همواره از این روش استفاده می کردند و در مقابل دیدگان فرزندان خود الگویی الهی بودند.

برای نمونه: فرزندش امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: «رَأَیْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ(س) قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَیْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاکِعَةً سَاجِدَةً حَتَّی اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْح؛ )(1)(  مادرم فاطمه(س) را در شب جمعه دیدم که در محرابش پیوسته تا صبح در رکوع و سجود بود.»

مقدم داشتن دیگران بر خود، اصلی بسیار ارزشمند و انسانی است که مورد تأیید و تأکید دین مبین اسلام است و حضرت زهرا(س) فرزندانش را با چنین روحیه ای پرورش داده بود.

ص: 234


1- . وسایل الشیعة، شیخ حرّ عاملی(ره)، مؤسسه آل البیت، قم، 1404 ق، ج 7، ص 113.

آنجا که در پس از یک روز گرسنگی وقت افطار به صدا درمی آید و گرسنه بی سر پرستی درخواست طعام می کند حضرت علی و فاطمه(س) طعامشان را که قرصی نان بود تقدیم آن فقیر می کنند و فرزندان آنها نیز قرص نان خود را به فقیر می دهند و این عمل تا سه شب تکرار می شود و نتیجه این روحیه، ایثار و از خودگذشتگی آن است که فرزندان بزرگوار آن حضرت تمام هستی خود را برای پیشرفت و تکامل انسان فدا می کنند. امام حسن(ع) نیز چندین بار اموال خود را در راه خدا با فقرا تقسیم کرد: «أَنَّ الْحَسَنَ(ع) قَاسَمَ مَالَهُ مَعَ الْفُقَرَاءِ مِرَاراً؛ )(1)(  همانا `امام` حسن(ع) اموالش را چندین بار با فقرا تقسیم کرد.»

گذشته دستور شرع مقدس اسلام، انسانها به حکم انسانیت باید به یکدیگر احترام بگذارند و مشکلات یکدیگر را رفع کنند. حضرت امیر(ع) در سفارش به مالک اشتر برای نوعدوستی و رعایت حال همه مردم می فرماید: قلبت را از محبت به مردم پر کن: «أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ بِالرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُم؛ چرا که: «إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق؛ )(2)(  یا برادر دینی تو هستند یا همنوع تو در خلقت، از این رو مناسب است برای پرورش فرزند این موضوع از کودکی به فرزندان القا شود. حضرت زهرا(س) نیز با توجه به این موضوع فرزندان خویش را با عواطف انسانی آشنا و آنها را به نوعدوستی تحریک می کردند. امام حسن(ع) می فرماید: شبی مادرم را در محراب عبادت دیدم «... وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّیهِمْ وَ تُکْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَیْ ءٍ فَقُلْتُ لَهَا یَا أُمَّاهْ لِمَ لَا تَدْعُوِنَّ لِنَفْسِکِ کَمَا تَدْعُوِنَّ لِغَیْرِکِ فَقَالَتْ یَا بُنَیَّ الْجَارُ ثُمَّ الدَّارُ؛ )(3)(  `در تمام این مدت` می شنیدم که برای مؤمنین دعا می کرد و آنان را نام می برد و زیاد برایشان دعا می کرد و هیچ گاه برای خود دعا نکرد. به ایشان گفتم: مادرجان چرا برای خود دعا نکردی؟ فرمود: فرزندم! اول همسایه بعد خانه. این چنین حضرت از راه عبودیت و بندگی الهی در برابر دیدگان فرزندانش توانست برای آنان نمود عینی از کمال مطلوب و بندگی الهی باشد.

ص: 235


1- . بحار الانور، علامه مجلسی(ره)، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 71، ص 86 _ 89.
2- . نهج البلاغه، محمد دشتی، نشر امام علی(ع)، 1369ش، ص 172.
3- . وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 7، ص 113.

ابراز عواطف

سخنرانی های بلند

روش تربیتی حضرت زهرا(س)

ابراز عواطف

انسان به گونه ای ساخته و پرداخته شده است که نیاز به محبت و عطوفت یکی از نیازهای روحی اساسی او محسوب می شود؛ بدین جهت، کودکان محروم از این نیاز فطری دچار کمبودها و مشکلات روانی خواهند شد.

حضرت فاطمه(س) خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا(ص) سیراب شده و قلبش کانون محبت به همسر و فرزندان خود بود؛ به همین دلیل در این زمینه هم نیز وظیفه مادری خود را به بهترین شکل انجام داد.

سلمان می گوید: «روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود در این هنگام، فرزندش حسین(ع) گریه می کرد و بی تاب بود. عرض کردم برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام کنم؟ ایشان فرمود: «أَنَا بِتَسْکِینِهِ أَرْفَق...؛ )(1)(  من به آرام کردن فرزندم اولی هستم، `شما آسیاب را بچرخانید`.»

ص: 236


1- . بحار الانوار، ج 43، ص 28.

ملاطفت با کودکان

سخنرانی های بلند

روش تربیتی حضرت زهرا(س)

ملاطفت با کودکان

یکی از نیازهای مهم هر کودک برخورداری از عواطف پاک و محبت خانواده، خویشاوندان و والدین است اگر کودک از زلال محبت خانواده سیراب شود، محبت و نیاز عاطفی او برطرف می شود و با روانی آرام و سلامت و پرنشاط پا به عرصه اجتماع می گذارد تا همگان از برکات وجود او بهره مند شوند. یکی از راه های پرورش شخصیت عاطفی، ابراز محبت و بوسیدن فرزندان است.

درباره کودکی حضرت زهرا(س) آمده است: «أَنَّ فَاطِمَةَ کَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَامَ لَهَا مِنْ مَجْلِسِهِ وَ قَبَّلَ رَأْسَهَا؛ )(1)(  همانا وقتی فاطمه بر رسول خدا(ص) وارد می شد، حضرت در برابر ایشان می ایستاد و سر او را می بوسید.»

بوسه های مکرر پیامبر اکرم(ص) بر رخسار فاطمه(س) نشانه ای از ابراز علاقه آن حضرت به فرزندش است. پیامبر(ص) به محبت کردن و توجه به کودکان بسیار اهمیت می داد؛ چنان که روزی رسول خدا(ص) امام حسن(ع) را بوسید و نوازش کرد. اقرع بن حابس عرض کرد: من ده فرزند دارم؛ ولی تا به حال هیچ یک از آنان را نبوسیده ام. پیغمبر(ص) غضبناک شد و فرمود: اگر خدا محبت را از قلب تو گرفته است من چه کنم؟ و فرمود: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا وَ لَمْ یُوَقِّرْ کَبِیرَنَا؛ )(2)(  هر کس به اطفال ترحم نکند و احترام بزرگسالان را نگه ندارد از ما نیست.»

ص: 237


1- . بحار الانوار، ج 43، ص 40، به نقل از عایشه.
2- . مستدرک الوسایل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1408 ق، ج 8، ص 354.

حضرت زهرا(س) نیز تربیت یافته چنین مکتبی بود که با بوسیدن مکرر فرزندان خود، شخصیت عاطفی آنها را پرورش می داد.

ص: 238

بازی با فرزند

سخنرانی های بلند

روش تربیتی حضرت زهرا(س)

بازی با فرزند

بازی بر روحیه فرزند تأثیرات مثبت دارد؛ خلاقیت او را شکوفا و عواطف کودکانه او را از محبت سیراب می کند. بازی کودکانه مادر با فرزندان، رشد جسمی و فکری کودک را سرعت می بخشد و احساسات پاک مادری را به او منتقل می کند. نشاط، شادابی، خلاقیت، ابتکار، نوآوری و اعتماد به نفس را در او ایجاد کرده، زمینه را برای ظهور استعدادهای نهفته کودک فراهم می آورد. )(1)( 

تحرک و بازی از جمله مواردی است که در شیوه تربیتی حضرت زهرا(س) جایگاه خاصی داشت. ایشان از همان دوران کودکی با فرزندانشان هم بازی می شدند و به این نکته نیز توجه می کردند که در بازی، نوع الفاظ و حرکات مادر سرمشق کودک قرار می گیرد؛ بنابراین باید از کلمات و جملات مناسبی استفاده کرد؛ افزون بر این، باید در قالب بازی و شوخی، شخصیت کودک را تقویت کرد و او را به داشتن نیکی ها و مفاخر و ارزشهای اکتسابی تهییج کرد. تمام اینها مرهون استفاده از شیوه های صحیح در این زمینه است. اینک به نمونه ای در این زمینه اشاره می کنیم:

حضرت زهرا(س) وقتی فرزندش امام حسن(ع) را بازی می داد و او را بالا می انداخت، می فرمود:

ص: 239


1- . نسیم مهر، حسین دهنوی، انتشارات خادم الرضا، 1378 ش، ج 3، ص 89 _ 86 .

«أَشْبِهْ أَبَاکَ یَا حَسَنُ وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ



وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَن )(1)( 



حسن جان! مانند پدرت علی(ع) باش. ریسمان ظلم را از گردن حق بردار؛ خدای احسان کننده را پرستش کن و هیچ گاه با صاحبان ظلم و تعدی دوستی مکن.»

و وقتی امام حسین(ع) را بازی می داد این گونه می فرمود:

«أَنْتَ شَبِیهٌ بِأَبِی لَسْتَ شَبِیهاً بِعَلِی )(2)(  ؛



تو به پدر من `پیامبر(ص)` شبیه هستی و به پدرت شباهت نداری.»

طبق همین نقل، این بیت موجب خنده و تبسم حضرت علی(ع) می شد. از این قطعات تاریخی استفاده می شود که حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) با وجود تمام مشکلات و گرفتاریهای موجود با کودکان خود خوشحال و خندان رفتار می کردند. این لازمه و جوهره جوانمردی است که انسان گرفتاریهای خارج از خانه را با خود به خانه نیاورد و غصه های خود را هر قدر که در ظاهر خود نمایان نکند. بدون تردید چنین خانواده هایی فرزندانی تربیت می کنند که از روانی سالم، روحیه ای قوی و نفسی مطمئن برخوردار هستند.

ص: 240


1- . بحار الانوار،علامه مجلسی(ره)، ج 43، ص 286.
2- . بحار الانوار،علامه مجلسی(ره)، ج 43، ص 286.

عدالت و عدم تبعیض بین فرزندان

سخنرانی های بلند

روش تربیتی حضرت زهرا(س)

عدالت و عدم تبعیض بین فرزندان

پدر و مادر نباید در میان فرزندانشان بدون جهت فرق بگذارند و از این طریق حسادت و کینه توزی را در میان آنان ایجاد کنند.

رسول خدا(ص) فرمود: «اعْدِلُوا بَیْنَ أَوْلَادِکُمْ کَمَا تُحِبُّونَ أَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ فِی الْبِرِّ وَ اللُّطْفِ؛ )(1)(  بین فرزندان خود `در نهان` به عدالت رفتار کنید؛ همان گونه که دوست دارید دیگران درباره شما به نیکی و محبت رفتار کنند.»

حضرت فاطمه(س) در پرورش فرزندان عزیز خود طوری رفتار می کرد که همه را از عدالت پروری خویش خشنود می کرد و با عواطف محبت آمیز مادرانه تک تک آنان را به این صفت انسانی و اسلامی تشویق می کرد.

ص: 241


1- . بحار الانوار، ج 101، ص 92.

روزی حسنین (ع) در حضور پیامبر خدا(ص) کشتی می گرفتند در این میان حضرت فاطمه(س) شنید که پدر بزرگوارشان امام حسن(ع) را به پیروزی بر امام حسین(ع) ترغیب می کند. حضرت زهرا(س) بر اساس روح دادگری عرض کرد: «تُشَجِّعُ الْکَبِیرَ عَلَی الصَّغِیر؛ )(1)( 

`پدرجان` فرزند بزرگ را علیه فرزند کوچک تحریک می کنی؟» رسول گرمی اسلام(ص) فرمودند: »تو اطلاع نداری که برادرم جبرئیل حسینم را بر حسنم تحریک می کند.»

رسول خدا(ص) در برابر تحریک جبرئیل، امام حسن(ع) را علیه امام حسین(ع) تحریک می کرد؛ ولی در ظاهر حضرت فاطمه(س) از آن اطلاع نداشت؛ لذا به صورت سؤالی، خواسته خود را مطرح کرد تا روح دادگریش را درباره فرزندشان نشان دهد.

این قضیه نمونه ای از صدها دادگری و سعی در عدم تبعیض حضرت فاطمه(س) بین فرزندانش است و نشان می دهد که حضرت، طوری عمل می کردند که فرزندانش ضمن کمال یابی و کمال جویی با یکدیگر، مهربان و دلسوز باشند و در برخورد و رفتار خانوادگی، احترام یکدیگر را حفظ کنند؛ به همین جهت امام حسین(ع) به امام حسن(ع) احترام خاصی می گذاشت و در حضور او صحبت نمی کرد و به خواهرش زینب(س) فوق العاده علاقه مند بود. او از زینب(س) بزرگ تر بود؛اما به احترام وی از جایش بلند می شد و متقابلاً زینب(س) نیز به برادرش با احترام و محبت رفتار می کرد.

ص: 242


1- . بحار الانوار، ج 43، ص 261.

تشویق و ارتباط علمی با فرزندان

سخنرانی های بلند

روش تربیتی حضرت زهرا(س)

تشویق و ارتباط علمی با فرزندان

یکی از چیزهای ضروری برای کمال انسان تحصیل مطالب ارزشمند علمی است. در این زمینه مهم ترین راه برای دریافت دانشها و بینشها چشم و گوش است. در ا ین میان، کودکان، شنونده خوبی هستند که می توان استعداد آنها را به بهترین نحوه شکوفا کرد؛ یعنی باید به آنها آموزش بازخواست کردن همراه با محبت بی شائبه واظهار عواطف خالصانه مادری آن دانش ها را از کودکان طلب کرد.

حضرت مجتبی(ع) در پنج سالگی هر روز به مسجد می رفت و از کلمات و مواعظ پیغمبر اکرم(ص) مطالبی به ذهن مبارک خود می سپردند؛ سپس به خانه می آمدند و برای مادر بزرگوار خود بیان می کردند و چون امیرالمؤمنین، علی(ع) به خانه تشریف می آورد حضرت صدیقه طاهره(س) آنها را برای آن جناب بازگو می کردند. روزی حضرت علی(ع) پرسید: ای فاطمه! تو به مسجد حاضر نبودی از کجا این کلمات را فهمیدی؟ فرمود: هر روز فرزندم حسن(ع) آنچه پدر بزرگوارم بر منبر می گوید بدون کم و کاست و به همان ترتیب برایم بیان می کند. )(1)( 

ص: 243


1- . بحار الانوار، ج 43، ص 338.

این کار مادر، افزون بر انس امام حسن(ع) با مسجد سبب می شد که وی با شوق و اشتیاق، همه مواعظ کلمات پیامبر(ص) را به ذهن بسپارد.

ص: 244

نکات تربیتی

سخنرانی های بلند

روش تربیتی حضرت زهرا(س)

نکات تربیتی

از مجموع این روایات و مشابه آنها نکات تربیتی ظریفی خطاب به والدین مخصوصاً به مادران درباره تربیت فرزندان به دست می آید.

1. توجه مادر به فرزندان در همه لحظه ها و غافل نشدن از آنها؛

2. مستقیم و غیر مستقیم آموزش دادن مبانی دینی بدون زور و اجبار؛

3. اولویت قراردادن دیگران (همسایه) در خیرها و خوبی ها؛

4. ارزشمندی دعا و شب های قدر؛

5. پاکی درون کودکان و آمادگی برای معارف دین؛

6. اهمیّت پرهیز والدین از تبعیض میان کودکان؛

7. تأثیر عمیق اشعار پرمعنی در رفتار سازی کودکان و نهادینه کردن رفتارهای خوب به این طریق؛

8. همراهی همسر در تربیت کودکان؛

9. اهمیّت نرنجاندن کودکان از سوی والدین.

امید است با تأسی به آن حضرت در جهت رشد اخلاقی و معنوی و اجتماعی نسل آینده گام مؤثرتری برداشته شود.

ص: 245

همسرداری را از علی و فاطمه (س) بیاموزیم

طلیعه

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

طلیعه

چندی پیش در جلسة مشاوره، خانمی مراجعه کرد و مشکلات خانوادگی دخترش را شرح می داد و می گفت که شوهرش رفتار مناسبی ندارد و دخترم با بچه هایش گرفتار رفتارهای ناشایست اوست. این مرد در حالی که خود را انسانی پیشرفته و مسلمان می داند؛ ولی هرگز به باورها و حرفهای خانواده اش توجهی نمی کند و نگرانی من آن است که با عدم تغییر رفتار دامادم، آنها از هم جدا شوند و زندگی پانزده ساله آنان از هم بپاشد.

با مشاهده رفتارهای افراطی و تفریطی که متأسفانه در جامعه ما کم هم نیستند به این می اندیشیدم که امروزه یکی از مهم ترین نگرانیهای خانواده ها نداشتن مدیریت صحیح در زندگی است. اختلافات؛ چالشها و بگو مگوی بیجا است که زمینه فروپاشی خانواده ها را فراهم می کند و ناشی از نداشتن الگویی کامل در اداره خانواده است.

ص: 246

آری، برای رسیدن به خوشبختی و مدیریت موفق یک خانواده، داشتن راهنما و الگوی کامل امری ضروری است و هرگز بدون آن نمی توان به اهداف مقدس زندگی دست یافت. بنابراین برای رسیدن به یک زندگی سعادتمندانه به تمام زنان و شوهران اکیداً توصیه می کنیم که این مقال را بخوانند و به کار گیرند و از داشتن یک زندگی زیبا و رشک برانگیز لذت ببرند.

ص: 247

نقش الگو در زندگی

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

نقش الگو در زندگی

من درین بادیه، صاحب نظری می جویم راه گم کرده ام و راهبری می جویم

زندگی مشترک حضرت فاطمه و علی(ع) برای ما و تمامی خانواده های مسلمان، بهترین الگو است. آنان چنان با عشق، صفا، محبت و صداقت با همدیگر زندگی می کردند که مطالعه فرازهایی از زندگانی آن دو بزرگوار، برای همه درس آموز است. در این مقاله چند درس از زندگی حیاتبخش آن گرامیان را به نظاره می نشینیم:

ص: 248

گل باصفای خانه

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

گل باصفای خانه

صفا و شادابی کانون خانواده، به حضور بانشاط «زن» بستگی دارد؛ امّا نشاط و سرزندگی یک زن به محبت «مرد» وابسته است. حضرت علی(ع) در باره لطافت شخصیت زن فرمود: « فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٌ؛ )(1)(  زن، گل بهاری است، نه پهلوانی سخت کوش.» )(2)(  زن همانند گل است و به راستی، طراوت یک گل، مرهون مراقبت های باغبانی مهربان است تا در سایه مواظبت و انس با آن، از جلوه، زیبایی، عطر و رنگش، بهره و لذت برد و روحش از دیدار آن تازه گردد. بنابراین هر گونه رفتار خشونت آمیز و قهرگونه، آرامش و نشاط خانه را به هم می ریزد.

ص: 249


1- . الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیة، 1388 ق، ج 5، ص 510.
2- . نهج البلاغه، سیدرضی، نشر هجرت، قم، 1404 ق، نامه 13.

آرامش زندگی در سایه مدارا

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

آرامش زندگی در سایه مدارا

کوتاه آمدن در مسایل خانوادگی مانند خطای همسر و فرزندان و یا حساس نشدن در مقابل عادات و سلیقه های ناموزون اعضای خانواده، سعادت دنیا و آخرت و عزّت و سربلندی در پی دارد و بنیان خانواده را از تزلزل و فروپاشی باز می دارد. خداوند در توصیف مؤمنان می فرماید: «آنان خشم خود را فرو می برند، لغزشهای مردم را عفو می کنند و خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.» )(1)(  علی(ع) هم در توضیح این آیه فرمود: «در هر حال با همسرت مدارا کن و با او به شیوه ای نیکو رفتار نما تا زندگی باصفا و آرامی داشته باشی!» )(2)( 

ص: 250


1- . آل عمران/ 135.
2- . من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، مؤسسه الاعلمی، بیروت، بی تا، ج 3، ص 556.

کدام یک خسته ترید؟

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

کدام یک خسته ترید؟

امام باقر(ع) فرمود: «حضرت فاطمه(س) همسر بزرگوار علی(ع) خانه داری می کرد، خمیر کردن و نظافت منزل از جمله کارهای او بود و علی(ع) نیز بیشتر به کارهای بیرونی منزل مانند آوردن هیزم و تأمین مواد خوراکی اقدام می نمود.» )(1)( 

روزی رسول خدا(ص) به منزل آنان وارد شد و مشاهده کرد که این زن و شوهرِ نمونه، گندمها را با آسیاب دستی آرد می کنند. پیامبر فرمود: کدام یک خسته ترید؟ علی(ع) فرمود: فاطمه، خسته تر است. پیامبر به او فرمود: دخترم برخیز! من کار تو را انجام دهم. فاطمه(س) برخاست و پیامبر(ص) خود، علی(ع) را در آرد کردن گندم، یاری نمود. )(2)( 

ص: 251


1- . تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، مکتبة العلمیة، تهران، ج 1، ص 171.
2- . الفضائل، شاذان بن جبرئیل قمی، نشر رضی، قم، 1363 ش، ص 112.

یاری به همسر

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

یاری به همسر

حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) در آغاز زندگی مشترک برای تقسیم مسئولیتها خدمت رسول خدا(ص) رسیدند و از ایشان درخواست تعیین تکلیف نمودند.

پیامبر(ص) کارهای داخل منزل را به فاطمه(س) و کارهای بیرون منزل را به حضرت علی(ع) سپرد. پس از این رهنمود واقع بینانه، حضرت زهرا(س) فرمود: «فَلَا یَعْلَمُ مَا دَاخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِکْفَائِی رَسُولُ اللَّهِ(ص) تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَالِ؛ )(1)(  خدا می داند که چقدر از این تقسیم کار خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا(ص) مرا از انجام کارهای مربوط به مردان معاف فرمود و مرا وادار نکرد که دوشادوش مردان نامحرم به کار بپردازم.»

با این حال، علی(ع) در کارهای خانه نیز شرکت می جست. آن گرامی با علاقه ای که به زهرا(س) داشت، به او یاری می رساند؛ مثلاً در پاک کردن عدس ، جارو کردن خانه و دستاس کردن، همسرش را یاری می نمود. امام صادق(ع) می فرماید: علی(ع) هیزم و آب می آورد و خانه را جارو می کرد. حضرت زهرا(س) نیز گندمها را آرد می کرد، خمیر آماده می نمود و نان می پخت. )(2)( 

ص: 252


1- . مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ق، ج 13، ص 48.
2- . من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 169.

رابطه ایمان و محبت به همسر

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

رابطه ایمان و محبت به همسر

امام صادق(ع) می فرماید: «الْعَبْدُ کُلَّمَا ازْدَادَ لِلنِّسَاءِ حُبّاً ازْدَادَ فِی الْإِیمَانِ فَضْلًا؛ )(1)(  هر چه محبت همسر در قلب مرد زیادتر می شود، فضیلت ایمانش زیادتر گردد.» حضرت علی(ع) آن چنان با متانت، دلجویی و احترام در برابر ناراحتی و شکوه حضرت زهرا(س) برخورد می نماید که حضرت فاطمه(س) آرام می گیرد و می فرماید: خداوند، مرا کفایت می کند. و بدین گونه کار آنها را به خدا وامی گذارد و ساکت می شود. )(2)( 

امام علی(ع) درباره چگونگی برخورد با همسرش می فرماید: به خدا سوگند! هرگز کاری نکرده ام که فاطمه، خشمگین شود و او را به هیچ کاری مجبور نکرده ام، او نیز هرگز مرا خشمگین نکرد و برخلاف میل باطنی من، قدمی برنداشت. )(3)( 

ص: 253


1- . من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 384.
2- . احتجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق، ج 1، ص 108.
3- . کشف الغمة، علی بن عیسی اربلی، مکتبة بنی هاشم تبریز، 1381 ق، ج 1، ص 362.

روزی حضرت فاطمه به امیر مؤمنان(ع) فرمود: از روزی که با تو زندگی مشترک را آغاز کرده ام هرگز با تو مخالف نکرده ام.» )(1)( 

ص: 254


1- . بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1402 ق، ج 43، ص 191.

رابطه مهرانگیز علی(ع) و فاطمه(س)

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

رابطه مهرانگیز علی(ع) و فاطمه(س)

علی(ع) درباره بانوی بانوان و همسر نمونه تاریخ می فرماید: «لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان؛ )(1)(  ... به او نگاه می کردم و با نگاه کردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد.»

حضرت فاطمه(س) در خانه علی(ع) با عشق، صفا و صمیمیت زندگی کرد و در آخرین لحظات زندگی به شوهر وفادار خویش، صادقانه اظهار داشت: «یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی؛ ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی که با من زندگی مشترک آغاز نمودی، هرگز با دستورهایت مخالفت نکردم.» امام علی(ع) هم در جواب او فرمود: «مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَی وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَکِ بِمُخَالَفَتِی؛ )(2)(  پناه بر خدا! تو نسبت به خدا داناتر، نیکوتر، پرهیزگارتر، بزرگوارتر و هراسناک تر از آنی که بخواهم درباره مخالفت با خود، تو را سرزنش و توبیخ کنم.»

ص: 255


1- . مناقب خوارزمی، موفق خوارزمی، مؤسسة نشر اسلامی، 1411 ق، ص 354؛ بحار الانوار،، ج 43، ص 134.
2- . بحار الانوار، ج 43، ص 191.

پاداش خدمت به زن در خانه

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

پاداش خدمت به زن در خانه

رسول گرامی اسلام(ص) همسران را به کمک در کارهای خانه توصیه می کرد و دست آوردهای بزرگ این امر مقدس را یادآور می شد. علی(ع) در این باره فرمود: روزی رسول اکرم(ص) به حجره ما وارد شد؛ در حالی که فاطمه(س) کنار دیگ غذا نشسته بود و من عدس پاک می کردم. به من فرمود: یا ابا الحسن! عرض کردم: لبیک یا رسول الله(ص). فرمود: گوش فرادار که آنچه می گویم به فرمان پروردگار من است:

1. «مَا مِنْ رَجُلٍ یُعِینُ امْرَأَتَهُ فِی بَیْتِهَا إِلَّا کَانَ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَةٍ عَلَی بَدَنِهِ عِبَادَةُ سَنَةٍ صِیَامُ نَهَارِهَا وَ قِیَامُ لَیْلِهَا وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الثَّوَابِ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ الصَّابِرِینَ وَ دَاوُدَ النَّبِیَّ وَ یَعْقُوبَ وَ عِیسَی(ع)؛ هیچ مردی نیست که در خانه به همسرش کمک دهد، جز آنکه به عوض هر موی بدنش، ثواب یک سال عبادت که شبهایش به نماز و روزهایش به روزه گذشته برای او مقرّر شود و خدایش همانند ثواب صابران: داود پیغمبر، یعقوب و عیسی(ع) ببخشد.»

ص: 256

2. «یَا عَلِیُّ مَنْ کَانَ فِی خِدْمَةِ الْعِیَالِ فِی الْبَیْتِ وَ لَمْ یَأْنَفْ کَتَبَ اللَّهُ اسْمَهُ فِی دِیوَانِ الشُّهَدَاءِ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِیدٍ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِکُلِّ عِرْقٍ فِی جَسَدِهِ مَدِینَةً فِی الْجَنَّة؛ یا علی! هر که در خانه به خدمت عیال پردازد و تکبّر نورزد، خدا نامش را در دفتر شهدا ثبت فرماید و به عوض هر شب و روزی که می گذراند، ثواب هزار شهید در حقّ او می نویسد و به عوض هر گامی که برمی دارد، ثواب حجّ و عمره برای او می نویسد و به عوض هر رگی که در تن دارد، شهری در بهشت به وی می بخشد.»

3. «یَا عَلِیُّ سَاعَةٌ فِی خِدْمَةِ الْعِیَالِ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ أَلْفِ حَجٍّ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ خَیْرٌ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ أَلْفِ عِیَادَةِ مَرِیضٍ وَ أَلْفِ جُمُعَةٍ وَ أَلْفِ جَنَازَةٍ وَ أَلْفِ جَائِعٍ یُشْبِعُهُمْ وَ أَلْفِ عَارٍ یَکْسُوهُمْ وَ أَلْفِ فَرَسٍ یُوَجِّهُهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ دِینَارٍ یَتَصَدَّقُ عَلَی الْمَسَاکِینِ وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَقْرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ مِنْ أَلْفِ أَسِیرٍ اُسَرَ فَأَعْتَقَهَا وَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ بَدَنَةٍ یُعْطِی لِلْمَسَاکِینِ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی یَرَی مَکَانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ؛ یا علی! یک ساعت در خدمتِ عیال بودن، بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و هزار بنده آزاد کردن و هزار بار جهاد کردن، عیادت کردن هزار بیمار و گزاردن هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و سیر کردن هزار گرسنه و پوشاندن هزار برهنه و تجهیزات هزار اسب برای جهاد در راه خدا است، و بهتر از دادن هزار دینار صدقه به مساکین و خواندن تورات، انجیل، زبور و قرآن کریم و گرفتن هزار اسیر و آزاد کردنشان، و بهتر است از هزار شتر که به تهیدستان ببخشد، و از دنیا نمی رود تا جایگاه خود را در بهشت ببیند.»

ص: 257

4. «یَا عَلِیُّ مَنْ لَمْ یَأْنَفْ مِنْ خِدْمَةِ الْعِیَالِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَابٍ؛ یا علی! هرکس از خدمت به همسرش شانه خالی نکند و تکبر نورزد، بدون حساب به بهشت می رود.»

5. «یَا عَلِیُّ خِدْمَةُ الْعِیَالِ کَفَّارَةٌ لِلْکَبَائِرِ وَ یُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ حُورِ الْعِینِ وَ یَزِیدُ فِی الْحَسَنَاتِ وَ الدَّرَجَات؛ یا علی! خدمت کردن به عیال، کفّاره گناهان بزرگش می شود و خشم پروردگار را خاموش می کند و مهریه حوریان بهشتی می گردد و بر حسنات و درجات می افزاید.»

6. «یَا عَلِیُّ لَا یَخْدُمُ الْعِیَالَ إِلَّا صَدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ أَوْ رَجُلٌ یُرِیدُ اللَّهُ بِهِ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة؛ یا علی! به عیال خدمت نمی کند، مگر صدّیق یا شهید یا مردی که خدا برایش خیر دنیا و آخرت بخواهد.» )(1)( 

راز فرمایش پیامبر اکرم(ص) در بیان این همه ثواب برای خدمت در خانه، زمانی کشف می شود که بدانیم طبق آمار رسمی از جمله علتهای فروپاشی خانواده ها، عدم همکاری مردان در امور خانه و خانواده است. اگر مرد در انجام امور خانه کمک نکند، این احساس در زن پیدا می شود که کلفت خانه است، وانگهی چون کارهای خانه، یکنواخت و خسته کننده است و به علاوه شوهر را شریک زندگی خود می داند، این سؤال برای او پیش می آید که چرا همسرش در کارهای خانه کمک نمی کند.

ص: 258


1- .عن علی(ع) دَخَلَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ فَاطِمَةُ(س) جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّی الْعَدَسَ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اسْمَعْ وَ مَا أَقُولُ إِلَّا مَا أَمَرَ رَبِّی... مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ورام بن ابی فراس مالکی، انتشارات فقیه، ج 1، ص 42.

ادب کردن شوهر بی معرفت

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

ادب کردن شوهر بی معرفت

علی(ع) نه تنها خود شوهری نمونه بود؛ بلکه می کوشید خانواده ها را نیز اصلاح کند و شوهرانی را هم که حقوق همسر خویش را رعایت نمی کردند ادب می کرد. آن گرامی در یکی از روزهای بسیار گرم، خسته و عرق کرده به مقرّ حکومت مراجعت کرد. زنی ستمدیده جلوی مقرّ حکومتی اش سرگردان بود. وقتی چشم زن به علی(ع) افتاد. جلو آمد و گفت: شکایتی دارم: شوهرم مرا از خانه بیرون کرده و تهدید کرده است که اگر به خانه بروم مرا کتک خواهد زد. اکنون به دادخواهی نزد تو آمده ام.

حضرت علی(ع) فرمود: بنده خدا! الآن هوا خیلی گرم است، صبر کن هنگام عصر هوا قدری بهتر بشود، آن گاه خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد.

ص: 259

زن گفت: اگر توقف من در بیرون خانه، طول بکشد، می ترسم خشم او افزون شود و بیشتر مرا اذیت کند. امام علی(ع) لحظه ای سر خویش را پایین انداخت. سپس سر را بلند کرد؛ در حالی که با خودش زمزمه می کرد و می گفت: «نه، به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را تأخیر انداخت. حقّ مظلوم را حتماً باید از ظالم ستاند و رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون کرد تا با شهامت و بدون ترس در مقابل ظالم بایستد و حقّ خویش را مطالبه کند.»

آن گرامی، همراه زن حرکت کرد تا به خانه اش رسید؛ سپس پشت در ایستاد و فریاد کرد: «سلام بر اهل خانه!» جوانی بیرون آمد که شوهر همین زن بود. جوان، علی(ع) را نشناخت. دید مردی که حدود شصت سال دارد به اتفاق زنش آمده است. فهمید که زنش این مرد را برای حمایت و شفاعت آورده است؛ امّا حرفی نزد. امام علی(ع) فرمود: این بانو که زن تو است از تو شکایت دارد، می گوید: تو به او ظلم کرده ای و او را از خانه بیرون رانده ای؛ همچنین تهدید کرده ای که او را کتک خواهی زد؛ آمده ام بگویم از خدا بترس و با زن خویش نیکی و مهربانی کن. آن مرد با گستاخی گفت: به تو چه مربوط است که من با زنم خوب رفتار کرده ام یا بد؟! آری، من او را تهدید کرده ام که کتک خواهم زد؛ امّا حالا که تو را آورده و تو از جانبش حرف می زنی او را زنده زنده آتش خواهم زد.

حضرت از گستاخی جوان برآشفت، دست به قبضه شمشیر برد و از غلاف بیرون کشید. آن گاه گفت: من تو را اندرز می دهم و امر به معروف و نهی از منکر می کنم، تو این طور، جواب مرا می دهی؟! صریحاً می گویی من این زن را خواهم سوزاند؟! خیال کرده ای دنیا این قدر بی حساب است؟! فریاد علی که بلند شد، عابران از گوشه و کنار جمع شدند. هر کس که می آمد، در مقابل علی(ع) تعظیمی می کرد و می گفت: السلام علیک یا امیر المؤمنین.

ص: 260

جوان مغرور که تازه متوجه شد با چه کسی روبه رو است، خود را باخت و به التماس افتاد و گفت: یا امیر المؤمنین! مرا عفو کن، به خطای خود اعتراف می کنم. از این ساعت قول می دهم مطیع زنم باشم و هر چه فرمان دهد اطاعت کنم. علی(ع) به آن زن رو کرد و فرمود: اکنون به خانه خود برو! امّا مواظب باش طوری رفتار نکنی که وی را به چنین اعمالی وادار کنی. )(1)( 

ص: 261


1- . مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، نشر صدرا، تهران، ج 18، ص 492.

دلجویی و دلداری

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

دلجویی و دلداری

حضرت زهرا(س) پس از رحلت رسول مکرّم اسلام(ص) وقتی «فدک» را به ناحق از او گرفتند، برای دفاع از حقّ خویش و بازگرداندن آن، نزد خلیفه وقت رفت؛ امّا با استدلالهای منطقی، موفق نشد آن را بستاند. بنابراین با ناراحتی و تأثر شدید، وارد منزل شد و اظهار ناراحتی کرد. حضرت زهرا(س) به شوهرش علی(ع) گفت: ... هیچ کس از من، دفاع و از ظلم آنها جلوگیری نکرد. خشمگین از خانه بیرون رفتم و پریشان و افسرده بازگشتم، و تو این گونه پریشان نشسته ای! تو همان بودی که گرگهای عرب را صید می کردی و اکنون زمین گیر شده ای! یا علی! نه گویندگان را مانع هستی و نه یاوه گویان را دافع! اختیار از کفم رفته... ؛ از اینکه با تو این گونه سخن می گویم از خدا عذر می خواهم، خواه مرا یاری کنی یا واگذاری! ای وای بر من در هر صبح و شام که تکیه گاهم از کف بیرون رفت و بازویم بی رمق شد.

حضرت علی(ع) با لحنی محترمانه، همسر مهربانش را دلداری داد و فرمود: «لَا وَیْلَ لَکِ بَلِ الْوَیْلُ لِشَانِئِکِ نَهْنِهِی عَنْ وَجْدِکِ یَا بُنَیَّةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِیَّةَ النُّبُوَّةِ فَمَا وَنَیْتُ عَنْ دِینِی وَ لَا أَخْطَأْتُ مَقْدُورِی؛ )(1)(  وای بر تو مباد، بلکه وای بر دشمنان تو باد! ای دختر برگزیده خدا و یادگار نبوت، از اندوه و غصه، دست بردار. به خدا سوگند! من در انجام وظیفه، سستی نکردم و آنچه قدرت و توان داشتم، انجام دادم.»

ص: 262


1- . احتجاج، طبرسی، نشر مرتضی، تهران، ج 1، ص 108.

پرستاری از همسر

سخنرانی های بلند

همسرداری را از علی و فاطمه(س) بیاموزیم

پرستاری از همسر

هنگامی که زمان ارتحال حضرت زهرا(س) نزدیک شد، درباره تشییع بدن، محلّ دفن و چگونگی غسلش به شوهرش علی(ع) سفارشهایی کرد. آن حضرت نیز وصیتهای همسر خویش را انجام داد. همچنین علی(ع) هنگام بیماری همسرش، مانند پرستاری دلسوز از او مراقبت می نمود.

امام سجاد(ع) از پدرش امام حسین(ع) نقل می کند: وقتی حضرت زهرا(س) بیمار شد، به علی(ع) سفارش کرد جریان کسالت او را به کسی خبر ندهد. علی(ع) نیز چنین کرد و کسی را در جریان کسالت زهرا(س) قرار نداد و خود آن حضرت، پرستاری و مراقبت از همسرش را عهده دار شد و اسماء نیز به او یاری می رساند. وقتی هنگام ارتحال فرا رسید حضرت زهرا(س) به شوهرش سفارش کرد که او عهده دار مراسم تجهیز و دفنش شود، شبانه او را دفن نماید و محلّ دفن را پنهان نگه دارد. علی(ع) نیز چنین کرد؛ امّا پس از دفن آن حضرت، حزن و اندون فراوان، وی را فرا گرفت و اشکهای مبارکش بر گونه هایش جاری شد، سپس به مرقد مبارک پیامبر(ص) رو کرد و فرمود: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی ... لَقَدْ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّد؛ سلام و درود من بر تو ای رسول خدا! و سلام دختر عزیزی که پس از رحلت به سرعت به تو پیوست! یا رسول الله! بر اثر مفارقت زهرا، توانم به ناتوانی و صبرم به کم صبری تبدیل شده.

یا رسول الله! امانت از من گرفته شد! امّا بدان که پس از این، دیگر حزن و اندوه من همیشگی است و شبها از فراق فاطمه، خواب به چشمم نخواهد آمد.» )(1)( 

ص: 263


1- . نهج البلاغه، سیر رضی، خطبه 202.

نگرشی بر مسألة فدک (1)

اشاره

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسألة فدک (1)

اشاره

طبق آیات، روایات و فقه اسلامی، اموالی در اختیار پیامبر(ص) به عنوان رهبر حکومت اسلامی قرار داشت که در ادارة امور جامعة اسلامی نقش مهمّی ایفا می کرد، و این اموال بعد از پیامبر(ص) به امامان معصوم(ع) و در زمان غیبت به مجتهد جامع الشرایط (ولیّ فقیه) تعلّق دارد.

این اموال که در فقه اسلامی تحت عنوان «انفال» آمده و در کتب فقهی به طور مفصّل مورد بحث قرار گرفته است، بالغ بر دوازده موضوع است:

1. زمینهایی که اهلش آن را ترک کرده و از آنجا کوچ نموده اند، (مانند اراضی یهود بنی نضیر)؛

ص: 264

2. زمینهایی که صاحبانش با میل خود آن را به رهبر مسلمین واگذار نمایند، مانند فدک (در فقه اسلامی از این دو موضوع به عنوان «فیء» یاد شده است)؛

3. اراضی موات؛

4. سواحل دریاها؛

5. بلندی کوه ها؛

6. درّه ها؛

7. بیشه ها و جنگلها؛

8. اموال برگزیدة شاهان که در جنگها به دست مسلمین می افتد؛

9. آنچه را رهبر مسلمین از میان غنایم برای خود انتخاب می کند؛

10. غنایمی که به وسیلة جنگهایی که بدون اذن پیشوای مسلمین صورت گرفته است، به دست می آید؛

11. معادن؛

12. میراث کسی که وارثی ندارد. )(1)( 

اینها عناوینی هستند که هم در روایات وارد شده اند و هم در کتب فقهی مورد بحث قرار گرفته اند.

در اینجا تنها روی یک عنوان از عناوین مذکور؛ یعنی مسئلة «فیء» بحث می کنیم؛ یعنی اموال و زمینهایی که بدون جنگ و خونریزی به دست مسلمانان بیفتد. همان گونه که قبلاً اشاره شد، این اموال و زمینها در اختیار رهبر مسلمین قرار می گیرد، و بین مسلمانان تقسیم نمی شود.

ص: 265


1- . تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ج 23، ص 509.

در سورة مبارکه حشر می خوانیم: وَمَا أفَآءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یَشَاءُ وَاللهُ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ؛ )(1)(  «آنچه را خداوند از آنان (یهود) به رسولش باز گردانده (بخشیده)، چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید) نه اسبی تاختید و نه شتری؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد، مسلّط می سازد، و خدا بر هر چیزی تواناست.»

طبق این آیه هر غنیمتی که برای به دست آوردن آن، جنگی صورت نگرفته و خونی ریخته نشده باشد، میان جنگجویان تقسیم نمی شود؛ بلکه در اختیار رهبر مسلمین قرار می گیرد و او نیز با صلاحدید خود در مواردی که مصلحت می داند، مصرف می کند.

در آیة بعد موارد مصرف نیز ذکر شده است: مَا أفَاءَ اللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَمَی وَالْمَسَکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لاَ یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأغْنِیَاءِ مِنْکُم، وَمَا ءَاتَیکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ )(2)(  «آنچه را خداوند از اهل آبادیها به رسولش بخشیده، از آنِ خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا این اموال در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد. آنچه را رسول خدا برای شما آورد، بگیرید (و اجرا کنید) و از آنچه نهی کرده، خودداری نمایید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که کیفر خداوند شدید است.»

ص: 266


1- . حشر/ 6.
2- . حشر/ 7.

گرچه آیة اوّل این اموال را از آن شخص پیامبر(ص) دانسته است؛ امّا آیة دوم مصارف ششگانه ای را به عنوان اولویّت در مصرف ذکر کرده که نشان می دهد پیامبر(ص) و رهبر مسلمین این ثروت را برای خود نمی خواهد؛ بلکه به عنوان رهبر و رئیس حکومت اسلامی در هر موردی که صلاح می داند، مصرف می کند.

شأن نزول آیه: یکی از سه گروه یهود مدینه، یهودیان بنی نضیر بودند که با رسول خدا(ص) پیمان داشتند، و طبق یکی از مواد پیمان در مواقع نیاز و ضرورت، آنان باید پیامبر(ص) را کمک می کردند؛ چون در قلمرو حکومت اسلامی زندگی می کردند.

پیامبر(ص) جهت مذاکره پیرامون پرداخت دیة دو عربی که به دست «عمرو بن امیه» کشته شده بودند، به دژ آنان رفت و در حالی که با تعدادی از مسلمانان کنار دیوار دژ نشسته بود، یهودیان بنی نضیر پیمان را نادیده گرفته، تصمیم گرفتند سنگ بزرگی را از بالای بام بر سر پیامبر(ص) بیندازند و حضرت را به شهادت برسانند. جبرئیل، رسول خدا(ص) را باخبر کرد و حضرت بلافاصله حرکت کردند و راهی مدینه شدند و از مدینه پیغام فرستادند که یهود بنی نضیر ده روز مهلت دارند که مدینه و سرزمینش را ترک کنند.

ص: 267

پس از ده روز، ابتدا یهودیان تصمیم بر مقاومت گرفتند؛ امّا رسول خدا(ص) دژ آنان را محاصره کرد. این محاصره شش، یا پانزده روز به طول انجامید. یهودیان باز هم تسلیم نشدند. بنابراین، رسول خدا(ص) برای اینکه دندان طمع آنان را قطع کرده و به تسلیم وادارشان کند، دستور داد نخلهای اطراف دژ را قطع نمایند. سرانجام یهودیان تصمیم گرفتند آنچه را از اموال خود می توانند، بردارند و از سرزمین خود کوچ کنند.

بعد از بیرون رفتن یهود بنی نضیر از مدینه، باغها و زمینهای کشاورزی، خانه ها و قسمتی از اموال آنان در مدینه باقی ماند. سران مسلمین نزد رسول خدا(ص) آمده و درخواست کردند حضرت این اموال را بین آنان تقسیم نماید. اینجا بود که آیات 6 و 7 سورة مبارکة حشر نازل شد و این قاعدة کلّی را بیان کرد که تمام غنایمی که بدون جنگ و خونریزی به دست مسلمین می افتد، متعلّق به پیامبر(ص) است و او در هر موردی که مصلحت بداند، صرف می کند. رسول خدا(ص) این زمینها را در اختیار مهاجران _ که دستشان از اموال تهی بود _ قرار داد. )(1)( 

ص: 268


1- . ر.ک، تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، ج 23، ص 58.

منطقة فدک

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسألة فدک (1)

منطقة فدک

«فدک» قریه و دهکده ای در نزدیک مدینه است که با مدینه دو روز فاصله دارد. بعضی گفته اند: فاصلة آن تا مدینه حدود 140 کیلومتراست. فدک دارای باغ و بستان، چشمة پرآب و درختان خرمای فراوان بود و درآمد بسیار فراوانی داشت. نوشته اند: «سالی حدود بیست هزار دینار و به قولی هفتاد هزار دینار درآمد داشت.» )(1)( 

در سال هفتم هجری، وقتی مسلمانان خیبر را با آن استحکام فتح کردند، اهالی فدک که نزدیک ترین افراد به خیبر بودند، از این فتح و پیروزی به وحشت افتادند و قاصدی نزد رسول خدا(ص) فرستادند که ما حاضریم نصف فدک را در اختیار شما بگذاریم و در مقابل جان و مال ما محفوظ بماند و در پناه اسلام زندگی همراه با امنیّت داشته باشیم. رسول خدا(ص) تقاضای آنان را پذیرفت و بدین صورت نصف فدک خالصة پیامبر(ص) گردید. طبق آن قانون کلی که از آیات سورة حشر ذکر شد؛ چون فدک بدون جنگ و خونریزی در اختیار رسول خدا(ص) قرار گرفت، مسلمانان در آن سهمی نداشتند و در اختیار شخص پیامبر (ص) بود که هر گونه مصلحت می داند، درآمد آن را مصرف نماید. رسول خدا(ص) تا مدتی درآمد فدک را که مقدار قابل توجهی نیز بود بین فقرا، مساکین و درماندگان تقسیم می کرد. این وضع ادامه داشت، تا اینکه آیة 38 سورة مبارکة روم نازل شد: فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ؛ «حق نزدیکان را ادا کن!» اینجا بود که رسول خدا(ص) فاطمه(س) را خواستند و فدک را تملیک وی نمودند. بنابراین، فدک به امر خداوند توسط رسول خدا(ص) در اختیار حضرت زهرا(س) قرار گرفت.

این مطلبی است که بسیاری از مفسران و مورخان بزرگ شیعه و سنّی به آن تصریح کرده اند؛ از جمله سیوطی در «در المنثور» از ابن عباس نقل می کند که گفت: «هنگامی که آیة فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ نازل شد، رسول خدا(ص) فدک را به فاطمه(س) بخشید و تملیک وی کرد». )(2)( 

ص: 269


1- . بحار الانوار، محمّد باقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 48، ص 131.
2- . سفینة البحار، شیخ عباس قمی، دار الاسوه، بیروت، 1414 ق، مادة فدک.

از «ابو سعید خدری» نیز همین مطلب نقل شده است. دیگران نیز نقل کرده اند و روایات متعددی از فریقین رسیده است و مجموع اینها بر مدّعای ما دلالت دارند.

در این زمینه روایتی از امام موسی بن جعفر(ع) رسیده است که مسئلة فدک را به صورت شفاف تر و مشخص تر بیان می کند. آن حضرت در حدیثی می فرمایند: «إِنَّ اللهَ لَمَّا فَتَحَ عَلَی نَبِیِّهِ فَدَکَ وَمَا وَالَاهَا لَمْ یَوْجَفْ عَلَیْهِ بَخِیلٍ وَلَا رِکَابٍ فَاَنْزَلَ اللهُ عَلَی نَبِیَّهُ فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَلَمْ یُدْرِ رَسُولُ اللهِ(ص) مَنْ هُمْ فَرَاجِع فِی ذَلِکَ جِبْرِئِیلُ رَبَّهُ فَاَوْحَی اللهُ إِلَیْهِ أنْ اِرْفَعْ فَدَکَ إِلَی فَاطِمَةَ؛ )(1)(  وقتی فدک بدون جنگ و خونریزی در اختیار رسول خدا(ص) قرار گرفت، و از طرفی آیه نازل شد که حق ذوی القربی را پرداخت کن، رسول خدا(ص) نمی دانست منظور از ذوی القربی چه کسی است؟ بنابراین، به جبرئیل مراجعه کرد. جبرئیل به خداوند رجوع کرد. در این هنگام خداوند به رسولش وحی فرستاد که فدک را در اختیار فاطمه قرار ده.»

از روایات قبل استفاده شد که با نازل شدن این آیه، پیامبر(ص) فدک را به فاطمه(س) بخشید، و کار حضرت نیز حجت است؛ زیرا در ذیل همین آیات سورة مبارکه حشر فرمود: «آنچه رسول خدا(ص) برای شما آورده است بگیرید و اجرا کنید و آنچه را از آن نهی کرده است، خودداری کنید»؛ یعنی در هر صورت امر اوامر خداوند است.

ص: 270


1- . در المنثور، جلال الدین سیوطی، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق، ج 4، ص 177..

اما روایت امام موسی بن جعفر(ع) صراحت دارد که خداوند دستور داد فدک به حضرت فاطمه داده شود؛ یعنی خداوند حضرت فاطمه(س) را به عنوان مصداق ذوی القربی مشخص نموده و هم فدک به عنوان حق تعیین شده است، پس چیزی مبهم و نامشخص باقی نمانده است.

مرحوم محدث قمی در «سفینة البحار» روایتی آورده است که پیامبر(ص) به حضرت فاطمه(س) فرمود: «قَدْ کَانَ لِاُمِّکَ خَدِیجَةَ(س) عَلَی اَبِیکَ مُحَمَّدٍ مَهْرٌ وَأنَّ أبَاکَ قَدْ جَعَلَهَا أی فَدَک لَکَ بِذَلِکَ وَانْحَلَتَکَهَا تَکُونُ لَکَ وَلِوَلَدِکَ بَعْدَکَ وَکَتَبَ کِتَابُ النِحْلَةِ عَلِیٍ(ع) فِی ادِیم وَ شَهِدَ( عَلَی ذَلِکَ وَ اُمِّ اَیْمَنِ وَ مَوْلَی لِرَسُولِ اللهِ(ص)؛ )(1)(  مادرت خدیجه مهرش را از من طلبکار است و من فدک را به جای طلب او قرار داده و در اختیار تو می گذارم. این فدک برای تو، و فرزندانت بعد از تو باشد، سپس حضرت دستور داد علی(ع) بر روی پوستی قبالة آن را بنویسد، و علی(ع)، ام ایمن و غلام رسول خدا(ص) نیز به عنوان شاهد آن قباله را امضا نمودند.»

ص: 271


1- . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، موسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 4، ص 366؛ کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 543؛ سفینة البحار، شیخ عباس قمی، مادة فدک.

چرا فدک در اختیار حضرت زهرا(س) قرار گرفت؟

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسألة فدک (1)

چرا فدک در اختیار حضرت زهرا(س) قرار گرفت؟

حال ممکن است این سؤال مطرح شود که به چه منظوری فدک در اختیار حضرت زهرا(س) قرار گرفت؟

رسول خدا(ص) خود زندگی بسیار ساده ای داشت، و رغبتی به مال و ثروت نشان نمی داد، و حتی ثروت انبوه حضرت خدیجه(س) را نیز در راه ترویج دین خدا مصرف نمود، و خود، دختر و دامادش در کمال مضیقه و سختی زندگی می کردند، پس چرا فدک را با آن درآمد سرشار به دخترش سپرد؟

مسلّم است که پیامبر(ص) کسی نبود که بخواهد از موقعیت خود سوء استفاده کند، و برای فرزندانش مال و املاکی قرار دهد. مگر همین پیامبر(ص) نبود که وقتی دید حضرت زهرا(س) پرده ای بر در اتاقش آویخته، و گردنبندی به گردن انداخته است، چهره در هم کشید و وقتی زهرا(س) احساس کرد رسول خدا(ص) از اینکه زندگی دخترش با تجملات همراه شود، خوشحال نیست، پرده را از اتاق خود باز کرد و گردنبند را نیز در راه خدا انفاق نمود. )(1)( 

ص: 272


1- . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 20.

یقیناً کار رسول خدا(ص) که به امر خداوند صورت گرفت،باید علتی اساسی داشته باشد. حال سؤال این است که این علت چه بود؟

می دانیم که پیامبر(ص) از طرف خدا مأمور بود که حضرت علی(ع) را به خلافت و جانشینی خود معرفی کند، و می داند که خلافت و ادارة ملت بدون یک پشتوانة مالی ممکن نیست؛ زیرا کسی که می خواهد جامعه را اداره کند، غیر از بیت المال که مربوط به عموم مردم است، باید اموالی نیز در اختیار خودش باشد تا بتواند در اموری که صلاح می داند، مصرف کند و کار را به پیش ببرد.

به بیان دیگر، رسول خدا(ص) فدک را به حضرت فاطمه(س) بخشید؛ اما در واقع آن را در اختیار خلیفة آیندة خود قرار داد، تا درآمد چشمگیر آن را بین فقرا و درماندگان تقسیم نماید، و دلهای مردم را متوجه بیت امام علی(ع) کند.

حضرت زهرا(س) در همان زمان حیات پیامبر(ص) فدک را اداره می کرد و به اندازة گذران زندگی ساده از آن استفاده می نموده و بقیه را در راه خدا بین بیچارگان تقسیم می نمود.

ص: 273

امیر المؤمنین(ع) در نامه ای که به «عثمان بن حنیف» می نویسد، چنین اظهار می دارد: «بَلَی کَانَتْ فِی أیْدِینَا فَدَکَ مِمَّا أظِلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتَ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللهُ؛ )(1)(  آری، از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده است، فقط فدک در دست ما بود که آن هم گروهی بر آن بخل ورزیدند، و گروهی سخاوت به خرج دادند، و خدا خوب داوری است.»

از این بیان نیز روشن می شود که قبل از رحلت رسول خدا(ص) فدک در دست اهل بیت پیامبر(ص) بوده است و از آن استفاده می کردند؛ اما وقتی رسول خدا(ص) چشم از دنیا فرو بست، عده ای در سقیفة بنی ساعده جمع شدند و ابوبکر را به عنوان جانشین رسول خدا(ص) معین کردند، و هنگامی که ابوبکر بر اوضاع مسلط شد (یعنی ده روز بعد از خلافت) عده ای را فرستاد تا نمایندة حضرت زهرا(س) و کارگران آن حضرت را از فدک بیرون کردند و فدک را نیز عدواناً تصرف نمودند. )(2)( 

ص: 274


1- . نهج البلاغه، سید رضی، نشر هجرت، قم، نامه 45.
2- . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 48، ص 131.

علت غصب فدک

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسألة فدک (1)

علت غصب فدک

غصب فدک که به دنبال غصب خلافت صورت گرفت، می توانست دو هدف داشته باشد:

1. از بین بردن یک امتیاز معنوی:

وجود فدک در دست حضرت زهرا و علی(ع) یک امتیاز بزرگ معنوی به شمار می رفت؛ زیرا فدک یادآور یک جریان قرآنی و وحی آسمانی بود که به نفع اهل بیت(ع) بود و همگان می دانستند که بعد از نزول آیة شریفة فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ پیامبر(ص) فدک را به حضرت زهرا(س) بخشید. همچنین وجود فدک در دست حضرت یادآور عظمت و بزرگی مقام ایشان بود و تداعی شایستگی علی(ع) برای خلافت را می نمود، و این مسئله برای غاصبان خلافت قابل تحمل نبود.

2. تضعیف بنیة مالی جریان مخالف

ص: 275

هدف دیگری که غاصبین خلافت، از غصب فدک داشتند، تضعیف بنیة مالی حضرت علی و اهل بیت(ع) بود. آنان می دانستند که حضرت علی(ع) از نظر علم، فضایل و کمالات دیگر چیزی کم ندارد، و محتاج آنان نیست؛ بلکه آنان هستند که دستشان از هر فضیلتی تهی است و مردم در مشکلات علمی، باید به حضرت مراجعه کنند. همچنین می دانستند تنها علی(ع) است که تمام فضایل را داراست. اگر او مال فراوانی در اختیار داشته باشد که بتواند از فقیران و مستمندان دست گیری کند، ممکن است مردم را دور خود جمع نماید و در برابر خلافت آنان بایستد.

بنابراین، فضایل و اموال می توانستند دو بازوی قدرتمند برای امیر المؤمنین(ع) باشند تا از حق خود دفاع کند و خلافت از دست رفته را باز پس گیرد. علم و فضیلت را که نمی شد از علی(ع) گرفت؛ ولی فدک که پشتوانه و بازوی دیگر او بود، باید گرفته می شد تا او از نظر مالی در تنگنا قرار گیرد.

در دنیا معمول است که هر گاه بخواهند شخص، گروه، یا کشوری را منزوی کنند، وی را محاصرة اقتصادی می نمایند. در صدر اسلام، وقتی مشرکین مکه نتوانستند با شیوه های دیگر جلوی پیامبر(ص) را بگیرند، آن حضرت را محاصرة اقتصادی کرده، سه سال در شعب ابی طالب در مضیقة مالی قرار دادند.

ص: 276

همچنین در تاریخ آمده است که هارون الرشید در سفری به مدینه، وقتی مردم به دیدن وی می آمدند و او نیز هدایایی به آنان پرداخت می کرد، فرزندش مأمون می گوید: دیدم پدرم به فرزندان مهاجر و انصار، حتی کسانی که حسب و نسب چندانی نداشتند، هزار، دو هزار حتی تا پنج هزار دینار پرداخت می نمود. در این هنگام، دیدم حضرت موسی بن جعفر(ع) بر هارون وارد شد. هارون فوق العاده از آن حضرت تجلیل کرد؛ ولی هنگام پرداخت هدیه با کمال تعجب دیدم به امام فقط دویست دینار پرداخت کرد. به پدرم گفتم: تو به فرزندان مهاجر و انصار تا پنج هزار دینار پرداخت کردی، پس چرا به موسی بن جعفر(ع) 200 دینار می دهی؟ هارون گفت: تو از سیاست آگاهی نداری! اینان اگر دستشان از مال باز باشد، ما در امان نخواهیم بود. )(1)( 

ما در انقلاب اسلامی ایران نیز شاهد این نوع دشمنی از سوی استکبار بوده و هستیم که علاوه بر اِعمال دشمنیهای گوناگون علیه ملّت ایران، کشورمان را محاصرة اقتصادی کرده اند و تا کنون نیز اموال فراوانی از ایران اسلامی در آمریکا بلوکه شده است و حاضر به پرداخت آن به جمهوری اسلامی نیستند.

ص: 277


1- . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 29، ص 194.

غصب فدک نیز همین هدف را در پی داشت. این چیزی است که حتی دانشمندی مثل «ابن ابی الحدید» به آن تصریح کرده است. وی می نویسد: «ابوبکر و عمر در منع کردن فاطمه(س) از فدک قصدی نداشتند، جز اینکه نمی خواستند علی(ع) به کمک محصول و درآمد آن با خلافت آنان مقابله کند. به همین جهت، خمس را نیز از بنی هاشم منع کردند؛ زیرا فقیر بی پول کاری را از پیش نمی برد و حربه اش کند می شود؛ چون باید برای روزی خود تلاش کند و زمینه ای برای ریاست پیدا نمی کند.» )(1)( 

در همین زمینه امام صادق(ع) به «مفضل بن عمر» فرمود: «لَمَّا وُلِّیَ أَبُوبَکْرِ بْنُ أَبِی قُحَافَةَ قَالَ لَهُ عُمَرُ: إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ هَذِهِ الدُّنْیَا لَا یُرِیدُونَ غَیْرَهَا، فَامْنَعْ عَنْ عَلِیٍّ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الْخُمُسَ، وَ الْفَیْ ءَ، وَ فَدَکاً، فَإِنَّ شِیعَتَهُ إِذَا عَلِمُوا ذَلِکَ تَرَکُوا عَلِیّاً وَ أَقْبَلُوا إِلَیْکَ رَغْبَةً فِی الدُّنْیَا وَ إِیثَاراً وَ مُحَابَاةً عَلَیْهَا، فَفَعَلَ أَبُوبَکْرٍ ذَلِکَ وَ صَرَفَ عَنْهُمْ جَمِیعَ ذَلِک؛

وقتی ابو بکر به خلافت رسید، عمر به وی گفت: مردم برده های دنیا هستند، و غیر از دنیا چیزی را نمی خواهند. روی این حساب، علی(ع) و اهل بیت او را از خمس، فیء و فدک محروم کن؛ زیرا وقتی شیعیان علی(ع) ببینند دست رهبرشان از مال دنیا تهی است، او را ترک کرده و به تو روی می آورند، تا به دنیا و مال و منالی دست پیدا کنند. ابوبکر به توصیة عمر عمل کرد و با این کار مردم را از علی(ع) دور نمود.» )(2)( 

ص: 278


1- . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1404 ق، ج 16، ص 236.
2- . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 29، ص 194.

ادامه دارد...

ص: 279

نگرشی بر مسئله فدک (2)

اشاره:

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسئله فدک (2)

اشاره:

در شمارة گذشته موضوع «نگرشی بر مسئلة فدک» بحث شد و در آن پس از بیان مبحثی پیرامون ویژگیهای فردی، به سؤالاتی در این رابطه پاسخ داده شد و اکنون ادامة آن مقاله ارائه می گردد.

بعد از غصب فدک به وسیلة ابوبکر، حضرت فاطمه(س) اقدام به دفاع از حق از دست رفتة خود نمود. ابتدا نزد ابوبکر رفت و فرمود: به چه دلیل کارگران مرا از فدک بیرون کردی و آن را از تصرّف من خارج ساختی؟ تو خود می دانی که رسول خدا(ص) در زمان حیات خود به امر خداوند فدک را در اختیار من قرار داده است.

ابوبکر در پاسخ گفت: شما باید بر ادّعای خود شاهد بیاوری، وگرنه ادّعای شما پذیرفته نیست!!

ص: 280

جای تعجّب است که چگونه ابوبکر از حضرت زهرا(س) درخواست می کند که برای صدق ادّعای خویش شاهد بیاورد؟! فاطمه ای که دارای مقام عصمت است و رسول خدا(ص) درباره اش فرمود: «إنَّ اللهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةُ وَیَرْضَی لِرِضَاهَا؛ )(1)(  خدا با خشم فاطمه خشم می کند و با رضایت فاطمه راضی می شود.» و... .

چگونه می شود دربارة چنین بانویی احتمال دروغگویی داد که ابوبکر از وی شاهد می طلبد؟! ولی به هر حال ابوبکر باید برای توجیه کار خلاف خود (غصب فدک) عذری بیاورد.

حضرت(س) برای از بین بردن هرگونه عذر و بهانه، برای خود «امّ ایمن» را به عنوان شاهد نزد ابوبکر آورد؛ امّا قبل از شهادت دادن گفت: ای ابوبکر! من ابتدا از تو یک سؤال می کنم، سپس شهادت می دهم: آیا تو از رسول خدا(ص) شنیده ای که فرمود: «امّ ایمن» از زنان بهشت است؟ ابوبکر جواب داد: آری. امّ ایمن گفت: قبول داری که کسی که اهل بهشت است، دروغ نمی گوید؟ ابوبکر گفت: آری. امّ ایمن گفت: بنابراین من شهادت می دهم که وقتی این آیه بر پیامبر(ص) نازل شد که حقّ ذوی القربی را ادا کن، حضرت فدک را به زهرا(س) بخشید.

آنگاه امیرالمؤمنین(ع) آمد و به همین نحو شهادت داد. ابوبکر که دیگر عذری برای خود نمی دید، نوشته ای مبنی بر واگذاری فدک نوشت و به حضرت زهرا(س) تحویل داد. حضرت نوشته را گرفت. وقتی به سوی خانه می آمد، با عمر برخورد کرد. هنگامی که عمر متوجه شد نوشتة واگذاری فدک است، آن را از دست حضرت زهرا(س) گرفت و آب دهان در آن انداخت و پاره پاره کرد!! )(2)( 

ص: 281


1- . بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم،1403 ق، ج 21، ص 279.
2- . اصول کافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، محمّد بن یعقوب کلینی، ج 1، ص 543.

پس از این جریان بود که امیرالمؤمنین(ع) خود به مسجد آمد و ابوبکر را که در میان مهاجران و انصار قرار داشت، مخاطب قرار داد و فرمود: چرا فدک را که رسول خدا(س) در زمان حیات خویش به زهرا(س) بخشیده بود، از وی گرفتی و او را از حقّ خویش منع نمودی؟!

ابوبکر پاسخ داد: این فدک مربوط به تمام مسلمین است و فاطمه باید شاهد بیاورد که رسول خدا(ص) فدک را به وی بخشیده است!! شهادت تو و امّ ایمن نیز پذیرفته نیست؛ زیرا «امّ ایمن» زن است و تو نیز چون همسر زهرا(س) و ذی نفع هستی، نمی توانی شهادت بدهی!!

حضرت فرمود: آیا نسبت به ما برخلاف دستور اسلام و قضای اسلامی حکم می کنی؟ ابوبکر جواب داد: خیر. حضرت فرمود: از تو می پرسم: اگر چیزی در دست کسی باشد و من ادّعا کنم که این مال من است، آیا من باید شاهد بیاورم یا آن کسی که مال در دست اوست و به اصطلاح «ذوالید» است؟ ابوبکر: شما باید شاهد بیاوری. حضرت فرمود: پس چرا در این مورد از فاطمه(س) که فدک در دست او بوده و «ذوالید» می باشد، شاهد می خواهی؟! ابوبکر که پاسخی نداشت، گفت: ما نمی توانیم با تو بحث کنیم، یا شاهد بیاورید، یا اینکه فدک به شما برنمی گردد!!

حضرت فرمود: از تو پرسش دیگری دارم: آیا قرآن خوانده ای؟ ابوبکر گفت: آری. حضرت فرمود: آیا این آیه دربارة ما نازل شده است یا دربارة شما:إنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْس .... )(1)( 

ص: 282


1- . احزاب/ 33.

ابوبکر گفت: دربارة شما. حضرت فرمود: حال اگر شاهدانی شهادت بدهند که زهرا(س) کار خلافی مرتکب شده است، چه می کنی؟ ابوبکر عرض کرد: بر او حد جاری می کنم، همان گونه که اگر زن دیگری خلاف کند، حد بر او جاری می شود!! حضرت فرمود: در این صورت تو کافر شده ای!! برای اینکه تو شهادت خدا را که بر پاکی و طهارت زهرا(س) شهادت می دهد، نپذیرفته ای و شهادت مردم را می پذیری!! در این هنگام، زمزمه ای در میان مردم بلند شد که: علی راست می گوید. )(1)( 

ص: 283


1- . احتجاج، طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، چ اوّل، 1403 ق، ج 1، ص 93.

تبیین حقّ فدک

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسئله فدک (2)

تبیین حقّ فدک

از گفتگوی حضرت زهرا و علی(ع) با ابوبکر و عمر استفاده می شود که استدلالهای حضرات بسیار محکم بود، شهادت هم در کار بود، جریان برای غاصبین فدک نیز روشن بود، پس چرا حاضر نشدند فدک را به حضرت زهرا(س) برگردانند؟ علّت این همه پافشاری و لجاجت چه بود؟ آیا صرفاً درآمد فراوان و سرشار فدک آنها را به طمع انداخته بود؟ یا اینکه برای در مضیقه قرار دادن حضرت علی(ع) چاره ای جز این نداشتند؟ یا دلیل دیگری داشت؟

پاسخ این پرسش را خوب است از گفتگویی که بین «ابن ابی الحدید» و استادش صورت گرفته است، به دست آوریم. او می گوید: من از استادم پرسیدم: آیا فاطمه(س) در ادّعای خویش نسبت به مالکیّت فدک صادق نبود؟ گفت: چرا، صادق بود. گفتم: پس چرا خلیفه فدک را به وی برنگرداند؟ او تبسّمی کرد و با مزاح گفت: اگر آن روز ابوبکر با ادّعای فاطمه(س)، فدک را برمی گرداند، فردای آن روز باز به سراغش می آمد و ادّعای خلافت برای همسرش می کرد، و ابو بکر را از مقام خودش کنار می زد، و او هیچ گونه عذر و دفاعی برای خودش نداشت؛ زیرا با پس دادن فدک، پذیرفته بود که فاطمه(س) هر چه را ادّعا می کند، راست می گوید و نیازی به بیّنه و شاهد ندارد. آنگاه ابن ابی الحدید می گوید: این یک واقعیت است، هر چند استاد من آن را به صورت مزاح بیان کرد. )(1)( 

ص: 284


1- . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چ اوّل، 1404 ق، ج 16، ص 283.

ابوبکر و عمر می دانستند که با پس دادن فدک، راهی باز می شود که مسأله خلافت را نیز از آنان مطالبه کنند و همین کشمکشها صورت گیرد، لذا غاصبان خلافت خواستند در همین گام اوّل جلوی این مسئله را بگیرند. فدک سرنوشتی جدای از مسئلة خلافت نداشت و این دو امر با یکدیگر مرتبط بودند.

در تاریخ ذکر شده است که روزی هارون الرشید به امام موسی بن جعفر(ع) عرض کرد: حدود فدک را مشخص کن تا آن را به شما بازگردانم. امام(ع) فرمود: اگر آن را با حدود واقعیش ذکر کنم، پس نخواهی داد!! هارون سوگند یاد کرد که پس خواهم داد. امام(ع) فرمود: حدّ اوّل آن سرزمین عدن، حدّ دوم سمرقند، حدّ سوم آفریقا، و حد چهارم سواحل دریای خزر و ارمنستان (یعنی تمام کشورهای پهناوری اسلامی). هارون ناراحت شد و گفت: پس چه چیزی برای ما می ماند؟! و تصمیم بر قتل حضرت گرفت. )(1)( 

ص: 285


1- . بحار الانوار، محمّد باقر مجلسی، ج 48، ص 144.

خطبة فدکیّه و روشنگری

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسئله فدک (2)

خطبة فدکیّه و روشنگری

حضرت فاطمه(س) تصمیم گرفت به روشنگری افکار عمومی پرداخته، تودة مردم را روشن سازد تا از این طریق علاوه بر دفاع از حقّ خود، بزرگ ترین ضربة تبلیغاتی را بر خلافت غاصبانه داشته باشد، لذا مصمّم شد دوباره به مسجد بیاید و در جمع مهاجران و انصار و با حضور خلیفه خطبه ای بخواند و پرده از روی حقایق بردارد.

گرچه حضرت فاطمه(س) می دانست که سخنرانی در مسجد نیز روی این گروه اثر نمی گذارد و آنها فدک را پس نخواهند داد؛ امّا برای اتمام حجّت و تنویر افکار عمومی، لازم بود چنین کاری صورت گیرد. باید این خطبه ایراد می شد تا قرنها؛ بلکه تا قیامت بماند که هم سند مظلومیت حضرت زهرا(س) باشد، و هم دلیل بر باطل بودن کسانی که بعد از رسول خدا(ص) خلافت را غصب نمودند.

راستی چه سندی بالاتر از خطبة غرّای حضرت زهرا(س)؟ این خطبه، مقام علمی، فصاحت، بلاغت، عظمت روحی، قدرت استدلال و احتجاج حضرت زهرا(س) را بیان می کند. حضرت زمانی را برای رفتن به مسجد انتخاب نمود که بسیار مناسب بود؛ یعنی زمانی که مسجد آکنده از مهاجران و انصار بود و شخص خلیفه نیز در مسجد حضور داشت!!

ص: 286

لذا در حالی که گروهی از زنان مهاجر و انصار و بنی هاشم گرداگرد حضرتش را گرفته بودند، وارد مسجد شد، و در محلّی که از قبل برای ایشان مهیّا شده بود، و پرده ای آویخته بودند تا پشت آن پرده به ایراد خطبه بپردازد، قرار گرفت و به دور از هرگونه نقص و نارسایی کلامی، و منزّه بودن از هرگونه مغالطه، بدگویی، زشت گویی، و آنچه که با شخصیت عظیم ایشان منافات داشته باشد، خطبه خواند. خطبه ای به عنوان جاوید ترین سند تاریخ که به راستی قلم از بازگو کردن و نوشتن نقش و عظمت این خطبه عاجز است و نمی تواند آن را توصیف نماید و به عمق مفهوم آن دست یابد.

همه منتظر شنیدن سخنان حضرت زهرا(س) هستند. او که از سویی تازه پدر را از دست داده است، و در این داغ چون شعله می سوزد، و از سویی مورد بی مهری امّت پدر قرار گرفته است، و به جای تسلیت و تعزیت، حقّش را غصب و حرمتش را شکسته اند، سخت آزرده خاطر است، لذا قبل از هر سخن، آهی از سینة سوزان خود برکشید. آهی جانسوز که تمامی اهل مسجد را به گریه انداخت و لحظاتی صدای گریه و شیون مردم فضای مسجد را پر کرد. سپس حضرت لختی سکوت کرد تا فریاد و همهمة مردم خاموش گردید، و ضجّه ها ساکت شد.

ص: 287

آنگاه کلام خود را با حمد و ثنای خدا آغاز نمود، و بر پیامبر(ص) درود فرستاد که مجدداً صدای ناله از مردم بلند شد. باز حضرت سکوت کرد تا صدای گریة مردم فرو نشست، سپس خطبة خویش را ادامه داد.

این خطبه دارای بخشهای مختلفی است:

1. بخشی از آن مربوط به توحید و استدلال بر آن است؛

2. بخشی مربوط به نبوت؛

3. بخشی مربوط به فلسفه احکام؛

4. بخشی مربوط به حوادث زمان رسول خدا(ص)؛

5. بخشی مربوط به دگرگون شدن اوضاع پس از رسول خدا(ص)؛

6. بخش معظّمی از خطبه نیز مربوط به جریان غصب فدک است، تا جایی که این خطبه، به خطبة فدکیّه مشهور شده است.

در این خطبه، حضرت زهرا(س) خلیفه را مورد خطاب قرار داد و با آیاتی از قرآن، بر خلافکاری وی استدلال و اعتراض نمود. حضرت با مقدّماتی خطاب به ابو بکر فرمود: «ای پسر ابی قحافه! آیا در قرآن آمده است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ به کدام قانون چنین حکم می کنی؟ با قانون قرآن؟ عجب افترایی به قرآن می زنی و دروغ بزرگی می گویی! آیا از روی عمد، عمل کردن به قرآن را ترک کرده و آن را پشت سر انداخته اید؟ مگر این قرآن نیست که می فرماید: «سلیمان از پدرش داوود ارث برده است»؟ )(1)( 

ص: 288


1- .  وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ؛ «و سلیمان وارث داود شد.»

حضرت(س) آیات ارث را یکی پس از دیگری تلاوت کرد و مورد استشهاد قرار داد، آنگاه فرمود: با این آیات شریفة قرآن شما باز هم گمان می کنید که من بهره و سهمی از ارث پدرم ندارم؟! آیا خدا آیه ای از قرآن را مخصوص شما کرد و پدر مرا از آن آیه و حکم خارج ساخت؟

شاید می گویید اهل دو ملت از هم ارث نمی برند؟ آیا من و پدرم از یک کیش و یک ملت نیستیم؟ آیا شما به عموم و خصوص قرآن آگاهی بیش تری از پدر و پسر عمّ من دارید؟

اینک این تو و این شتر مهار زده و رحل شده؛ بگیر و ببر تا روز محشر تکلیف من و تو روشن گردد. روزی که حاکم، خدا و شاکی، رسول خدا(ص) است. روزی که اهل باطل زیان خواهند کرد، روزی که پشیمانی هیچ سودی نخواهد داشت و ... آنگاه انصار را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ای انجمن نقباء و ای بازوان ملت و ای حافظان اسلام! شما چرا ضعف و سستی نشان می دهید و در مقابل حق دختر پیغمبر که غصب شده، سکوت کرده اید؟!

پس از انصار، قبیلة اوس و خزرج را مخاطب قرار داد و فرمود: شما با این عده و عُدّه و قدرت، می بینید و می شنوید که به پارة تن رسول خدا(ص) ظلم می شود و بی تفاوت هستید؟! آیا نالة من به گوشتان می رسد و سکوت می کنید؟!... چرا بعد از ایمانتان حیران شدید و شرک اختیار کرده اید؟ و... .» )(1)( 

ص: 289


1- . بحار الانوار، علام مجلسی، ج 29، ص 226.

به راستی تاریخ درس عبرت است. کسانی با سوابق درخشان، با خدمات ارزشمند، با شرکت در جنگ و جهاد، چگونه در مقطعی از تاریخ راه خود را گم کرده، فریب یک عده دنیاطلب را می خورند و مجذوب آنان شده، دست از حق برمی دارند و به باطل گرایش پیدا می کنند؟ آیا آنان سفارشات پیامبر(ص) را نسبت به حضرت زهرا(س) نشنیده بودند؟ آیا آنان سوابق حضرت علی(ع) را نمی دانستند؟ چه شد که این گونه مسخ شده و راه حق را رها کردند و به باطل کشیده شدند؟!

به هر حال، با سخنان حضرت زهرا(س) سکوت مرموزی مسجد را فرا گرفت. ابوبکر احساس کرد ممکن است از پس این سکوت مرموز حرکتی صورت گیرد که برای خلافت وی ایجاد خطر کند، بنابراین سکوت مجلس را شکست و با حیلة خاصی بلند شد و با لحنی عوام فریبانه و همراه با احترام، حضرت زهرا(س) را مورد خطاب قرار داد و گفت: ای دختر رسول خدا(ص)! پدر شما رحیم و عطوف بود، همگان شما را دوست دارند، مگر کسی که شقیّ باشد. شما عترت پیغمبر می باشید و در گفتارتان راستگو هستید. به خدا سوگند! من مخالف نظر رسول خدا(ص) عمل نکردم، و بدون اذن ایشان عملی انجام ندادم!!

به خدا سوگند! من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «ما گروه انبیا چیزی به ارث نمی گذاریم و هر چه از ما می ماند، صدقه است.» همان حدیثی که ابن ابی الحدید می گوید: این حدیث دروغ است و اولین بار ابوبکر آن را به پیامبر(ص) نسبت داد. )(1)( 

ص: 290


1- . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 226، و ج 20، ص 21.

این کاری را که من کردم، با رأی و نظر مردم بود. مردم با رأی و نظر خود مرا برگزیدند و از من چنین خواستند. آیا شما نظرتان این است که من بر خلاف نظر رسول خدا(ص) و مردم عمل کنم؟ )(1)( 

حضرت زهرا(س) با آیات قرآن به ابوبکر پاسخ داد و فرمود: «شما تمام اینها را می دانید؛ اما هواهای نفسانی شما را فریب داده است، و مرا صبری باید جمیل و... .» )(2)( 

ادامه دارد....

ص: 291


1- . احتجاج، مرحوم طبرسی، ج 1، ص 104.
2- . احتجاج، مرحوم طبرسی، ج 1، ص 106.

نگرشی بر مسئله فدک (3)

اشاره:

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسئله فدک (3)

اشاره:

موضوع «نگرشی بر مسئلة فدک» از شماره های گذشته (164 و 165) آغاز گردید و در آن مباحثی همچون «معرفی فدک»، «سؤالاتی پیرامون فدک»، «روشنگری حضرت زهرا(س) در خطبة فدکیه» و... مطرح گردید. اکنون ادامة آن مقاله ارائه می گردد.

ص: 292

جسارت خلیفه به اهل بیت(ع)

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسئله فدک (3)

جسارت خلیفه به اهل بیت(ع)

پس از غصب فدک، حضرت فاطمة زهرا(س) به شیوه های مختلف به دفاع از حق خود پرداخت و با ابوبکر مناظره کرد، شاهد آورد و بالاخره خطبه ای غرّا و بلیغ در جمع مهاجرین و انصار و با حضور خلیفه ایراد نمود؛ خطبه ای که به عنوان بالاترین سند حقّانیّت حضرت زهرا(س) و کینه توزی دشمنان وی و غاصبان فدک در تاریخ به یادگار مانده است. حضرت در این خطبه با استفاده از آیات شریفة قرآن کریم، بهترین و محکم ترین استدلالها را علیه خلیفه ارائه نمود، به گونه ای که در میان مردم همهمه و اختلاف افتاد و خلیفه احساس کرد ممکن است شورشی ایجاد شود و نتواند پاسخگو باشد، لذا برای جلوگیری از این شورش و آرام ساختن اجتماع حاضر در مسجد، بر فراز منبر رفت و جسارت بسیار زشت و ناروایی نسبت به خاندان پیامبر(ص)، به ویژه به حضرت زهرا(س) ایراد کرد و چنین گفت: «أَیُّهَا النَّاسُ مَا هَذِهِ الرِّعَةُ إِلَی کُلِّ قَالَةٍ أَیْنَ کَانَتْ هَذِهِ الْأَمَانِیُّ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَلَا مَنْ سَمِعَ فَلْیَقُلْ، وَ مَنْ شَهِدَ فَلْیَتَکَلَّمْ، إِنَّمَا هُوَ ثُعَالَةٌ شَهِیدُهُ ذَنَبُهُ؛ ای مردم! این چه سست عنصری است که در برابر هر سخنی که می شنوید، از شما می بینم؟! این ادعاها و آرزوها، کی در زمان رسول خدا(ص) بود؟! هر کس شنیده است، بیان کند! هر کس شاهد بوده است، شهادت دهد!

آن کس که سخن گفت، روباه ماده ای بود که شاهدش دمش بود!!! آنچه گفتید، باعث ایجاد فتنه خواهد شد!! علی کسی است که می خواهد جنگ خلافت را از سر بگیرد و این موضوع کهنه را تازه سازد، و برای این منظور از زنان کمک و یاری می طلبد، مانند «ام طحال» که محبوب ترین افراد نزد وی زنان بدکاره است!!!

ص: 293

بدانید! اگر می خواستم، می گفتم و اگر می گفتم، مطالب را صریح و روشن بیان می کردم؛ ولی تا وقتی کسی با من کار نداشته باشد، من هم ساکت خواهم ماند.» )(1)( 

ابن ابی الحدید می گوید: من این سخن را برای «نقیب أبی یحیی جعفر بن یحیی بن ابی زید بصری» خواندم و به او گفتم: ابوبکر به چه کسی کنایه و تعریض می زند؟ وی گفت: بلکه بگو به چه کسی با صراحت می گوید؟ گفتم: اگر صریح بود که من از تو سؤال نمی کردم. مقصودش چه کسی است؟ خندید و گفت: مقصود وی علی بن ابی طالب (ع) است.

گفتم: آیا آنچه ابوبکر گفته، خطاب به علی بن ابی طالب(ع) است؟ گفت: آری فرزندم! بحث، بحث خلافت است. گفتم: دراین میان انصار چه گفتند؟ گفت: آنان نیز گفتند که حق با علی است، لذا ابوبکر ترسید که در بین مردم اضطراب و اختلاف ایجاد شود، و لذا آنان را از هر گونه اقدامی بر حذر داشت. )(2)( 

پس از این سخنان رکیک و زشت خلیفه نسبت به حضرت زهرا(س)، «ام سلمه» که در جلسه حضور داشت، خلیفه را مورد اعتراض قرار داد و گفت: «آیا در مورد کسی مانند فاطمة زهرا(س) دختر رسول خدا(ص) چنین سخنانی باید بر زبان جاری شود، در حالی که والله او حوریه ای است در میان انسانها، و جان برای تن. وی در دامان پاکان تربیت شده، و در حین ولادت در میان فرشتگان دست به دست گشته، و دامان زنان پاکیزه وی را بزرگ نموده و به بهترین وجهی رشد کرده و به نیکوترین وضعیتی تربیت یافته است. آیا گمان می برید که رسول خدا(ص) میراث خود را بر وی حرام فرموده، و او از این مطلب بی خبر بوده است؟در حالی است که خدای تعالی می فرماید: وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ؛ )(3)(  آیا پیامبر(ص) حضرت فاطمه(س) را بیم داده؛ ولی حضرت زهرا(س) مخالفت کرده، و چیزی را که مال او نیست و در آن حقی ندارد، مطالبه کرده است؟ او بهترین و برگزیدة زنان است و مادر جوانان اهل بهشت است و عدیله و نظیر مریم(س) که به پدر بزرگوارش رسالت تمام شد. به خدا سوگند که پدرش بر او از سرما و گرما بیمناک بود و یک دست خود را زیر سر او می نهاد و دست دیگرش را پوشش وی قرار می داد.

ص: 294


1- . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چ اول، 1404 ق، ج 16، ص 214.
2- . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چ اول، 1404 ق، ج 16، ص 215.
3- . شعراء / 214.

آرام باشید! شما را پیامبر(ص) می بیند و روزی بر خدا وارد خواهید شد. وای بر شما! آنگاه نتیجه و ثمرة اعمال خود را خواهید دانست.» )(1)( 

تعجب اینجاست که در برابر این سخنان ام سلمه _ که تماماً واقعیت داشت و هیچ گونه خلاف و گزافی در آن نبود _ دستور داده شد که سهمیة ام سلمه از بیت المال قطع شود، و آن سال چیزی به وی داده نشد. )(2)( 

به هر حال حضرت زهرا(س) بعد از ایراد خطبه و شنیدن کلمات و سخنان زشت ابوبکر به خانه بازگشت، در حالی که از یک طرف خوشحال بود که هم با استدلال و احتجاج مسائل را بر همگان روشن ساخته، و ذی حق بودن خود را به اثبات رسانده و اتمام حجت کرده و در جمع مهاجر و انصار مسائل اساسی و مهمی در باب توحید، نبوت، امامت و فلسفة احکام و شرایع را بیان فرموده است.

و از طرفی دیگر غمزدة و محزون از اینکه چرا کسی که خود را جانشین رسول خدا(ص) می داند، از پذیرفتن هرگونه سخن حقی سر باز می زند و بر رفتار ناحق خود پافشاری می کند!

ص: 295


1- . فاطمه زهرا(س) از ولادت تا شهادت، سید محمد کاظم قزوینی، نشر فراروی، تهران، 1383 ش، ص 489.
2- . فاطمه زهرا(س) از ولادت تا شهادت، سید محمد کاظم قزوینی، نشر فراروی، تهران، 1383 ش، ص 489.

و چرا مسلمانان و یاران رسول خدا(ص) (از مهاجران و انصار) در برابر این حق کشی و ظلم آشکار، آن هم به دختر رسول خدا(ص)، بی تفاوت مانده، عکس العملی از خود نشان ندادند؟

آری، حضرت فاطمه(س) به خانه بازگشت و همسر بزرگوار و تنهای خود را مورد خطاب قرار داد، و عرض کرد: «یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْکَ السَّلَامُ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْأَجْدَلِ، فَخَانَکَ رِیشُ الْأَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی نَحِیلَةَ أَبِی وَ بُلْغَةَ ابْنَیَّ، لَقَدْ أَجْهَرَ فِی خِصَامِی؛ ای پسر ابو طالب! آیامانند جنین پرده نشین شده ای؟! و مانند فرد متهم گوشة خانه نشسته ای؟! تو درگذشته با شجاعت بی نظیر بالهای شجاعان را می شکستی و اکنون گوشه نشینی را برگزیده ای و پسر ابوقحافه با وجود تو بر من ستم می کند و عطیة پدرم را از من باز می ستاند؟!

... ای کاش قبل از این جفاها مرده بودم، قبل از اینکه به چنین خواری مبتلا شوم. از اینکه با تو این گونه سخن می گویم، در نزد خدا عذر می خواهم. وای بر من، در هر صبحی که خورشید در آن طلوع کند!»

ص: 296

این سخنان جانسوز حضرت زهرا(س) دل علی(ع) را شکست، لذا همسرش را مورد دلجویی قرار داد و فرمود: هرگز وای بر شما نیست؛ بلکه وای بر دشمنی است که به شما ستم کرده است. ای دختر برگزیدة خدا! از اندوه و خشم دست بردار. ای باقیماندة نبوت! من هرگز بر دینم سست نشده ام، و از آنچه در حد توانایی من است، مضایقه نمی نمایم. خداوند در مقابل آنچه از تو قطع کرده اند، بهتر از آن را برایت آماده فرموده است، پس برای خدا صبر کن (و به خدا واگذار).

حضرت فاطمه(س) پس از شنیدن سخنان همسر مهربان خود حضرت علی(ع) فرمود: خدا برای من کافی است. به خدا وا می گذارم، و ساکت شد. )(1)( 

ص: 297


1- . جلاء العیون، سید عبد الله شبّر، انتشارات باقیات، قم، چ اول، 1385 ش، ج 1، ص 210.

پافشاری در پس گرفتن فدک

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسئله فدک (3)

پافشاری در پس گرفتن فدک

به راستی چرا حضرت فاطمه(س) این همه روی مسئلة پس گرفتن فدک پافشاری کرد؟ و این همه رنج و سختی را متحمل شد؟ چرا با ابوبکر مناظره کرد، شاهد آورد، استدلال کرد، در مسجد خطبه خواندو همسرش را به قیام دعوت کرد و...؟

در حالی که بر کسی پوشیده نیست که حضرت زهرا(س) به دنیا و زخارف آن دلبستگی نداشت. فاطمه ای که حتی شب عروسی تنها پیراهن عروسی خود را به سائل بخشید و خود با پیراهن کهنه به خانة شوهر آمد. فاطمه ای که با شوهر و فرزندانش سه روز با آب افطار کرد و طعام خود را به مسکین، یتیم و اسیر داد. )(1)( 

این فاطمه چگونه به فدک دلبستگی داشته که برای بازپس گرفتن آن، این همه خود را به درد و رنج و گرفتاری بیاندازد؟

ص: 298


1- . بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چ دوم، ج 21، ص 388.

در پاسخ باید گفت: اولاً، دفاع از حق یک امر خداپسندانه است، و انسان باید از حق خود دفاع کند، و این کار هیچ منافاتی با زهد و ساده زیستی ندارد، مخصوصاً دراین مورد که غاصب ادعای اصلاحگری داشت، و اظهار تقوا و تدین می نمود، و به عنوان دفاع از حق مردم و بیت المال، فدک را غصب کرد.

ثانیاً، دفاع حضرت فاطمه(س) از فدک در حقیقت دفاع از مقام ولایت و حکومت بود. ایشان به فدک و درآمد آن دلبستگی نداشت؛ ولی می دانست غصب فدک برای بستن دست ولایت و رهبری است، لذا باز پس گرفتن فدک را نیز مقدمه ای برای بازپس گیری خلافت و رهبری می دانست.

در واقع حضرت(س) می خواست به مردم ثابت کند که متصدیان امر خلافت، همان گونه که در تصرف فدک غاصبانه عمل کردند و منطق و دلیل شرعی و قانونی برای خویش ندارند، در امر خلافت نیز چنین هستند. خلافتی که حق حضرت علی(ع) بود و رسول خدا(ص) در موارد عدیده ای آن را بیان کرده بود، و در غدیر خم به صورت رسمی و علنی در جمع ده ها هزار نفر از مسلمین جانشینی امیرالمؤمنین را به مردم ابلاغ نمود، اکنون ریاست طلبان و طالبان مقام تحمل ننموده، با حضرت به مخالفت پرداختند و هم خلافت را غصب کردند، هم فدک را عدواناً تصرف نمودند. برای همین منظور حضرت زهرا(س) ابتدا از مسئلة فدک دفاع می کند تا از طریق دروازة فدک، خلافت و رهبری را به مسیر اصلی خودش بازگرداند.

ص: 299

صبر برای مصلحت اسلام

سخنرانی های بلند

نگرشی بر مسئله فدک (3)

صبر برای مصلحت اسلام

سؤالی که اینجا ممکن است به ذهن بیاید، این است که چرا امیرالمؤمنین(ع) دست به شمشیر نبرد، و برای دفاع از حق خود و همسرش اقدام به دفاع مسلحانه ننمود؟ مگر حضرت همان شخصیتی نبود که در شجاعت، جهاد و مبارزه حرف اول را می زد؟ مگر با کشتن «مرحب خیبری» قلعه های مستحکم خیبر را یکی پس از دیگری نگشود؟ مگر در جریان خندق با کشتن «عمر بن عبدود»، ترس و وحشت را به دل شجاعان عرب نیانداخت؟ پس چرا در مورد غصب خلافت و فدک که سرنوشت تاریخ را رقم می زد و سنگ بنای بسیاری از انحرافها و جریانات باطل بود، اقدام به دفاع و مبارزه ننمود، و تنها به مناظره و اقامة شاهد اکتفا کرد؟

پاسخ کامل این پرسش نیاز به بررسی و تحلیل تاریخ و اوضاع و شرایط آن زمان دارد که از حوصلة این نوشته خارج است؛ ولی به طور اجمال می توان به این امور اشاره کرد:

ص: 300

1. اوضاع و شرایط به گونه ای بود که امام(ع) اقدام حاد و جنگ مسلحانه را موفق نمی دید؛ یعنی از یک طرف غاصبان خلافت و فدک بر رفتار ناشایست خود مصمم بودند، و از طرف دیگر، افکار عمومی نیز آمادگی دفاع از اهل بیت(ع) را نداشت.

امام و رهبر جامعه زمانی می تواند به اهداف خود دست پیدا کند که تودة مردم آگاه و روشن باشند؛ چون مردم بیدار و آشنای به امور، بازوی توانای اجرایی ولیّ امر مسلمین می باشند، و اگر مردم از آگاهی لازم برخوردار نباشند گرفتار انحراف و ارتداد شده، تحت تأثیر عوام فریبی عده ای فرصت طلب قرار می گیرند. در چنین اوضاعی اگر رهبر، امام معصوم(ع) هم باشد، نمی تواند کاری از پیش ببرد. امیرالمؤمنین(ع) در جریان غصب خلافت و فدک در چنین شرایطی قرار گرفته بود، لذا اقدام مسلحانه را مؤثر نمی دانست.

در تاریخ آمده است که دوازده نفر از مهاجرین و انصار که مخالف خلافت ابوبکر بودند، تصمیم گرفتند ابوبکر را در حالی که بر فراز منبر قرار دارد، استیضاح نموده و از منبر به زیر آورند؛ ولی قبل از این حرکت با حضرت علی(ع) به مشورت نشستند، ولی آن حضرت این اقدام را مناسب ندانست، و به آنان فرمود: «لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ مَا کُنْتُمْ إِلَّا حَرْباً لَهُمْ وَ لَا کُنْتُمْ إِلَّا کَالْکُحْلِ فِی الْعَیْنِ أَوْ کَالْمِلْحِ فِی الزَّادِ وَ قَدِ اتَّفَقَتْ عَلَیْهِ الْأُمَّةُ التَّارِکَةُ لِقَوْلِ نَبِیِّهَا وَ الْکَاذِبَةُ عَلَی رَبِّهَا؛ اگر چنین کنید، با آنان اعلان جنگ کرده اید، و شما در جنگ با آنان بیش از سرمة در چشم و نمک در طعام نمی باشید. این مردم در حال حاضر سخن رسول خدا(ص) را نادیده گرفته، خدا را نیز تکذیب کرده و به اتفاق به ابوبکر گرایش پیدا نموده اند، و من با اهل بیت خود مشورت کرده ام. آنان نیز جز سکوت برایم جایز ندانسته اند... به خدا سوگند اگر چنین کنید، آنان علیه شما شمشیر می کشند و آمادة جنگ می شوند، آن گونه که با من چنین کردند، و مرا تهدید به قتل نمودند و گفتند: اگر بیعت نکنی، تو را خواهیم کشت.» )(1)( 

ص: 301


1- . بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 28، ص 208.

2. عمل به وصیت رسول خدا(ص): عامل دیگری بود که سبب شد حضرت علی(ع) دست به شمشیر نبرد. حضرت بر خود لازم می دانست به تمام دستورات و سفارشات رسول خدا(ص) عمل کند که در این مورد فرموده بود: «إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَیْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً کُفَّ یَدَکَ وَ احْقُنْ دَمَک؛ اگر یار و یاوری برای خود یافتی، با آنان جهاد کن و حق خویش را باز پس گیر! و اگر یاوری نداشتی، بیعت نما و خون خود را حفظ کن!» )(1)( 

این سفارش رسول خدا(ص) مانع می شد تا امیرالمؤمنین(ع) دست به شمشیر برد، و از حق خود دفاع کند، وگرنه حضرت نه از مرگ می هراسید و نه از جهاد گریزان بود. همان گونه که خود در پاسخ «اشعث بن قیس» که پرسید: چرا برای مظلومیت خود شمشیر نکشیدی؟ فرمود: «یَا ابْنَ قَیْسٍ اسْمَعِ الْجَوَابَ لَمْ یَمْنَعْنِی مِنْ ذَلِکَ الْجُبْنُ وَ لَا کَرَاهَةٌ لِلِقَاءِ رَبِّی وَ أَنْ لَا أَکُونَ أَعْلَمُ أَنَّ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِی مِنَ الدُّنْیَا وَ الْبَقَاءِ فِیهَا وَ لَکِنْ مَنَعَنِی مِنْ ذَلِکَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ عَهْدُهُ إِلَی؛ نه از مرگ هراسی داشتیم و نه لقاء پروردگارم را خوش نداشتم، و نه دنیا و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادم؛ بلکه آنچه مرا از شمشیر کشیدن باز داشت، امر رسول خدا(ص) بود که فرمود: اگر یاوری نداشتی، دست نگه دار و حافظ خون خود باش.» )(2)( 

3. حفظ وحدت امت اسلامی: رهبر جامعة اسلامی که جز برای خدا و مکتب پیامبر(ص) و مصلحت جامعه نمی اندیشد، گاهی باید برای حفظ دین و مصالح جامعه، خون دل بخورد و اموری را که می داند انحراف و کج روی است، تحمل کند، تا به وحدت امت اسلامی آسیبی وارد نشود.

ص: 302


1- . بحارالأنوار، ج 28، ص 189.
2- . مستدرک الوسائل، ج 11، ص 74.

درست به همین منظور است که امیر المؤمنین(ع) در حالی که می بیند خلافت را غصب کرده و به انحراف کشیده اند و نیز فدک را که حق همسر و فرزندانش می باشد، عدواناً تصرف نموده اند، از اقدام عملی و جهاد مسلحانه صرف نظر می کند.

خود آن حضرت در بیانی فرمود: «وَ إِنِّی خَشِیتُ أَنْ یَقُولَ ذَلِکَ أَخِی رَسُولُ اللَّهِ(ص) لِمَ فَرَّقْتَ بَیْنَ الْأُمَّةِ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی وَ قَدْ عَهِدْتُ إِلَیْکَ أَنَّکَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ تَکُفَّ یَدَکَ وَ تَحْقِنَ دَمَکَ وَ دَمَ أَهْلِکَ وَ شِیعَتِک؛ من خوف آن را داشتم که رسول خدا(ص) (در قیامت) به من بگوید: چرا بین امت تفرقه ایجاد کردی و سفارش مرا عمل نکردی که گفتم: اگر یاوری نداری، دست به شمشیر نبر!!» )(1)( 

4. پرهیز از ریخته شدن خون مسلمین: رهبر الهی و شایسته کسی است که برای جان و مال مردم حرمت و احترام قایل باشد و اگر لازم شد، از حق خود گذشت نماید و راضی به ریخته شدن خون مردم نباشد.

ص: 303


1- . مستدرک الوسائل، ج 11، ص 74.

به همین دلیل حضرت علی(ع) که می داند اگر دست به شمشیر ببرد، قهراً طرف مقابل نیز اقدام به جنگ می کند و در نتیجه تعدادی از مردم به خاک و خون کشیده می شوند،بدون اینکه هدفی مقدّس تأمین شود. لذا از حق خود می گذرد تا خونی به زمین ریخته نشود.

زمانی که خلیفة دوم با اصرار بیعت آن حضرت را ابوبکر را طلب می کرد، حضرت فرمود: اگر بیعت نکنم، چه می شود؟ وی گفت: تو را با ذلت و خواری خواهیم کشت!! )(1)( 

به همین جهت بود که فرمود: «فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنْ تَفْرِیقِ کَلِمَةِ الْمُسْلِمِینَ، وَ سَفْکِ دِمَائِهِم؛ دیدم صبر کردن بر این حق کُشی از به هم خوردن وحدت مسلمین و ریخته شدن خون مردم بهتر است، پس صبر کردم. )(2)( 

5. تنهایی امام(ع): از جمله شعارهایی که امروز ملت وفادار ما بر آن اصرار دارد، این است: «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند» این شعار چنین می نمایاند که امام علی(ع) فقط در کوفه و زمان خلافتش تنها مانده بود، در حالی که تاریخ نشان می دهد که آن حضرت بعد از رحلت رسول خدا(ص) تنها بود و یاوری نداشت؛ زیرا گروهی از مسلمانان مخلص و فداکار در زمان رسول خدا(ص) به شهادت رسیده بودند، و کسانی که شهید نشده بودند و از حضرت حمایت می کردند، نیز با سرکوب حکومت منزوی شده بودند.

ص: 304


1- . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 28، ص 270.
2- . بحار الأنوار، ج 29، ص 632.

ابوذر، مقداد و سلمان را آن قدر کتک زدند که سلمان می گوید: «ثُمَّ أَخَذُونِی فَوَجَئُوا عُنُقِی حَتَّی تَرَکُوهَا کَالسِّلْعَةِ؛ گردنم مثل غده ای ورم کرده و بالا آمده است.» «بریده اسلمی» را کتک زدند و از مسجد بیرون کردند، به جرم اینکه به خلیفه اعتراض کرد و گفت: «شما دروغگو هستید و به خدا سوگند در شهری که تو امیر باشی، من نمی مانم.» )(1)( 

گروهی نیز نسبت به حضرت علی(ع) حسد و کینه داشتند؛ زیرا محبوبیت حضرت نزد رسول خدا(ص)، ازدواج آن حضرت با حضرت زهرا(س)، لیاقتها، شایستگیها، شجاتها، عدالت، حق طلبی و مأموریتهای مهمی که از طرف رسول خدا(ص) به آن حضرت محوّل می شد، برای آنان قابل تحمل نبود، لذا نسبت به امیرالمؤمنین(ع) حسد می ورزیدند و کینة او را در دل داشتند. علاوه بر اینکه گروهی بودند که خویشان و نزدیکان آنان به دست امیرالمؤمنین(ع) کشته شده بود و آنان از حضرت دل خوشی نداشتند.

اینها عوامل تنهایی امام(ع) بود و سبب شد تا حضرت بی یار و یاور بماند و نتواند اقدامی عملی نماید. یقیناً اگر حضرت یاوری می داشت، به گونه ای دیگر عمل می کرد.

ص: 305


1- . بحار الأنوار، ج 28، ص 276.

خود آن حضرت به این امر اشاره نموده است و در حالی که ایشان را با اجبار برای بیعت به مسجد می بردند، ناله کنان می فرمود: «وَا جَعْفَرَاهْ وَ لَا جَعْفَرَ لِیَ الْیَوْمَ، وَاحَمْزَتَاهْ وَ لَا حَمْزَةَ لِیَ الْیَوْمَ؛ )(1)(  جعفر کجا است؟ من امروز جعفر ندارم. حمزه کجاست؟ من امروز حمزه ندارم.»

و در جای دیگر می فرماید: «وَ لَوْ کَانَ لِی بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَمِّی حَمْزَةُ وَ أَخِی جَعْفَرٌ لَمْ أُبَایِعْ مُکْرَهاً الْخَبَرَ؛ )(2)(  اگر بعد از رسول خدا(ص) عمویم حمزه و برادرم جعفر را داشتم، هرگز مجبور به بیعت نمی شدم.»

ص: 306


1- . بحار الأنوار، ج 29، ص 623.
2- . مستدرک الوسائل، ج 11، ص 78، ح 28.

لقمه های حرام و محرومیتهای معنوی و علمی

اشاره

سخنرانی های بلند

لقمه های حرام و محرومیتهای معنوی و علمی

اشاره

انبیای الهی سختیهای بسیاری را به جان خریدند تا در فکر و زندگی غفلت زدگان، اصلاحات اساسی ایجاد کنند؛ اما هرگز نتوانستند برخی را هدایت کرده، به سعادت برسانند. البته این اشکال به انبیا مربوط نیست؛ بلکه به عملکرد خود آن مردم باز می گردد. یکی از مهم ترین عواملی که می تواند علت این شقاوت باشد، لقمه های حرامی است که به پوست و خون تبدیل شده است.

زمانی که حضرت اباعبدالله(ع) به کربلا رسید، فرمود: «اِنَّ النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ؛ )(1)(  مردم، بندة دنیا می باشند. دین، لقلقة زبان ایشان است، `آنها` تا آن موقعی دیندارند که معیشت شان تأمین شود؛ اما وقتی به وسیلة بلا آزمایش شوند، دینداران، اندک خواهند بود.»

ابن زیاد از عمر سعد خواست تا با امام حسین (ع)بجنگد؛ اما او از قبول این امر خودداری کرد؛ ولی پس از وعده های ابن زیاد مبنی بر اعطای حکومت ری، جنگ با حضرت را پذیرفت و همراه چهار هزار نفر حرکت کرد. امام حسین(ع) قبل از آغاز جنگ، چند بار با عمر سعد صحبت کرد و او را از عواقب این کار بر حذر داشت و فرمود که هیچ گاه به آرزویش برای حکومت بر ری نخواهد رسید.

ص: 307


1- . بحار الانوار، علامه مجلسی، دار الاحیاء التراث عربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 44، ص 383.

حضرت سیدالشهداء(ع) در روز عاشورا خطبه خواند تا شاید این انسانهای غافل از خواب سنگین غفلت بیدار شوند و کسانی که فریب خورده اند (ص) چه کسانی که به آنها وعدة پول و ریاست داده شده و چه کسانی که ترسانیده شده اند (ص) از این راه هلاکت بار نجات یابند؛ اما آنان به سخنان حضرت بی اعتنایی کردند. اینجاست که حضرت از راز این بی اعتنایی برمی دارد و می فرماید: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَام؛ )(1)( شکمهایتان از حرام پر شده است.»

یعنی چون لقمة حرام خورده اید، هیچ سخن حقی در شما اثر نمی کند و همین باعث می شود که به حرفهای من گوش ندهید.

افرادی که عمر سعد به صحرای کربلا آورده بود، مسلماً به غذا و خوراک نیاز داشتند. تمامی هزینه ها و غذاهای سربازان از بیت المال مسلمین تأمین می شد. عمر سعد اموال مسلمانان را به شکمهای آنها می ریخت. هر چند نماز می خواندند و عبادت می کردند؛ اما مال حرام در دل آنها چنان اثر کرده بود که در واقع نه گوشهایشان می شنید و نه چشمانشان می دید.

ص: 308


1- . عوالم العلوم والمعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال، عبدالله بن نورالله بحرانی، نشر ایران، قم، چاپ اول، 1413ق، ج 17، ص 252.

رشوه خواری و حادثه عاشورا

سخنرانی های بلند

لقمه های حرام و محرومیتهای معنوی و علمی

رشوه خواری و حادثه عاشورا

یکی از عوامل مهم انحراف انسان از مسیر حق و عدالت، قدرت طلبی و دنیاپرستی است. دلبستگی قاتلان امام حسین(ع) به زرق و برق دنیا و آرزوهای طولانی، عامل ارتکاب آن جنایات بزرگ شد.

به طور قطع، دنیاخواهی در کار عاملان اصلی جنگ، همچون یزید، ابن زیاد و فرماندهانی چون عمر سعد و شمر (لعنة الله علیهم)، در واقعة کربلا نقش اساسی داشته است. این افراد برای رسیدن به منافع مادی و نیل به قدرت، به قتل جگرگوشة رسول خدا(ص) راضی شدند؛ چنان که عامر بن مجمع بن عبدالله عائذی به امام گفت: رؤسای آنها رشوة فراوان گرفته اند و خورجینهاشان پر شده است؛ از این رو همگی علیه تو هستند. البته تمام کسانی که در کربلا حضور داشتند به علت قدرت طلبی نیامده بودند؛ بلکه عده ای نیز به خاطر مال دنیا در مقابل فرزند رسول خدا(ص) ایستادند.

ص: 309

هواپرستی

سخنرانی های بلند

لقمه های حرام و محرومیتهای معنوی و علمی

هواپرستی

هوا و هوس و گرایش به باطل، نقطة مقابل حقیقت است. هوس از شهواتِ نفسانی نیرو می گیرد. عالم بزرگوار، صاحب کتاب «نزهة النواظر» می نویسد: «ریشة هوا از چهار چیز است:

1. از خوردن مال حرام؛

2. از غفلت کردن در انجام فرایض و تکالیف واجب؛

3. از سستی و مسامحه در به جا آوردن آداب و سنن الهی؛

4. از بی باکی در فرو رفتن در شهوات نفسانی و لهو و لغو.

بنابراین، انسان باید از مال حرام اجتناب کند؛ زیرا اشدّ انواع مهلکات و اعظم موانع وصول به سعادات است و اکثر مردم که از فیوضات و توفیقات محروم هستند، به واسطة همین امر است. پس کسی که می خواهد نجات یابد، باید از به دست آوردن حلال دست نکشد و دست و شکم خود را به هر غذایی (حرام و شبهه ناک)آلوده نکند و از ظلم، عدوان، خیانت در امانت، حیله، غضب، دزدی، کم فروشی، رشوه، ربا و ... بپرهیزد و لباس ورع و تقوا را بر خود بپوشاند: (لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ(؛ )(1)(  «و لباس تقوا برای شما بهتر است.»

آنچه اندر شرع باشد ناپسند



ص: 310


1- . اعراف / 26.

گِرد آن هرگز مگرد، ای هوشمند



هر چه را کرده است بر تو حق، حرام



دور باش از وی که گردی نیکنام



پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) در حجة الوداع فرمود: آگاه باشید که روح الامین در قلب من دمید که: هیچ کس نمی میرد، مگر آنکه روزیش را کاملاً دریافت می دارد، پس کمتر دنبال طلب دنیا باشید. اگر روزیتان به تأخیر افتاد، مبادا از طریق معصیت، آن را بجویید، همانا خداوند متعال، روزی حلال را بین مردم تقسیم نمود؛ ولی حرامی را تقسیم نکرده است. کسی که صبر کند و تقوا را مراعات نماید، روزی حلال خدایی به او می رسد و کسی که پرده دری کند و عجله نماید و از غیر طریقِ حلال، آن را دریافت کند، در دنیا از روزی حلالش به همان مقدار، کم خواهد گردید و در آخرت نیز برای آن به میز محاکمه کشیده خواهد شد.» )(1)( 

ص: 311


1- . عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، بی تا، بی جا، چاپ اول، 1407 ق، ص 84.

اثرات لقمة حرام:

سخنرانی های بلند

لقمه های حرام و محرومیتهای معنوی و علمی

اثرات لقمة حرام:

1. پذیرفته نشدن نماز و دعا:

طبق روایات بسیاری که از اهل بیت(ع) به ما رسیده است، اثر لقمة حرام تا چهل روز در بدن انسان باقی می ماند و دعای شخص در این مدت پذیرفته نمی شود. خاتم الانبیا حضرت محمد مصطفی(ص) فرمود: «مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحا؛ )(1)(  و «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُسْتَجَابَ دُعَاؤُهُ فَلْیُطَیِّبْ مَطْعَمَهُ وَ مَکْسَبَهُ؛ )(2)(  هر که لقمة حرامی بخورد، تا چهل شب نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نگردد.» و «هر کس دوست دارد که دعایش مستجاب شود، خوراک و کسبش را پاکیزه کند» و در حدیث قدسی آمده است: «فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ؛ )(3)(  از تو دعا و از من اجابت است. هیچ دعایی از من محجوب نمی شود، جز دعای حرام خور.»

2. مانع بهشت:

ص: 312


1- . بحار الانوار، مجلسی، ج 63، ص 314.
2- . عدة الداعی و نجات الساعی، ابن فهد حلی، ص 139.
3- . عدة الداعی و نجات الساعی، ابن فهد حلی، ص 139.

هر گوشتی که از لقمة حرام بروید، مانع ورود به بهشت می شود. امام باقر(ع) فرمود: «الذُّنُوبُ کُلُّهَا شَدِیدَةٌ وَ أَشَدُّهَا مَا نَبَتَ عَلَیْهِ اللَّحْمُ وَ الدَّمُ لِأَنَّهُ إِمَّا مَرْحُومٌ وَ إِمَّا مُعَذَّبٌ وَ الْجَنَّةُ لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا طَیِّبٌ؛ )(1)(  تمام گناهان، سخت است (از نظر نافرمانی خدا و کیفر و عقوبت آنها)؛ ولی سخت ترین آنها گناهانی است که با آن، گوشت و خون بروید (مانند خوردن مال حرام)؛ زیرا آن گنهکار یا بخشوده و یا معذب گردد، و جز شخص پاک به بهشت وارد نشود (پس چنین گنهکاری باید در برزخ و یا محشر عذاب کشد تا آن گوشت و خونش بریزد و تصفیه گردد، و سپس داخل بهشت شود).»

3. لعن فرشتگان:

ص: 313


1- . کافی، محمد بن یعقوب کلینی،الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج 2، ص 270.

حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: «إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْخَبَرَ بِطُولِه؛ )(1)(  هر گاه یک لقمه حرام در معده بنده قرار گیرد، تمامی فرشتگان آسمانها و زمین او را لعنت کنند.»

لقمه کامد از طریق مشتبه



خون خور و خاک و بر آن دندان منه



کان تو را در راه دین مفتون کند



نور عرفان از دلت بیرون کند



4. شفاعت نشدن در قیامت:

امیر المؤمنین(ع) در وصیت خود به امام حسن(ع) فرمود: «وَ لَا یَرِدُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(ص) مَنْ أَکَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ )(2)(  کسی که مال حرام بخورد، در قیامت بر رسول خدا(ص) وارد نمی شود؛ به خدا سوگند! به خدا سوگند! به خدا سوگند!» «وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ )(3)(  و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد.»

ص: 314


1-  مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، علی بن حسن، طبرسی، المکتب الحیدریه، نجف، چاپ: دوم، 1385ق / 1965م / 1344ش – ص316
2- . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، میرزاحسین نوری، بی نا، قم، چاپ اول، 1408 ق، ج 12، ص 192.
3- . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 17، ص 59.

5. مشارکت شیطان:

خداوند متعال در کتاب محکم خود فرموده است: (وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد.( ابلیس برای فریب دادن از راه های مختلف و متناسب با روحیه و شغل افراد وارد می شود، مانند: تبلیغات رنگارنگ، وعده ها، آرزوها، وسوسه ها، همراهی، مشارکت و... انسان را محاصره می کند و در این میان، عد ه ای همراه او می شوند.

در بعضی از روایات، مصادیق شریک شدن شیطان در اموال و اولاد انسان، بیان شده است؛ از جمله: کسی که باکی ندارد چه می گوید و یا درباره او چه گفته می شود و دست به هر کاری می زند و علناً گناه یا غیبت می کند، مولود مشارکت شیطان است. همچنین: کسب لقمة حرام، حرام خوری، زنا و به وجود آوردن نسلی فاسد، منحرف و... از موارد شریک شدن شیطان هستند. )(1)( 

6. بی برکت شدن اموال و زندگی:

ص: 315


1- . کافی، کلینی، ج 5، ص 502؛ بحار الانوار، مجلسی، ج 101، ص 136.

امام کاظم(ع) می فرماید: «إِنَّ الْحَرَامَ لَا یَنْمِی وَ إِنْ نَمَی لَمْ یُبَارَکْ لَهُ فِیه؛ )(1)(  مال حرام افزون نمی گردد و اگر هم افزون گردد، برکت نمی یابد.»

7. بی اثر بودن حرف امام معصوم(ع):

حضرت سیدالشهداء(ع) در روز عاشورا دو بار خطبه خواند؛ ولی سخن ایشان بر کوفیان، اثر نکرد. در آخر، حضرت فرمود که بی اثر بودن نصیحت من بر شما به دلیل، لقمه های حرامی است که در شکمهای شما انباشته شده است.

8. اثر در نسل آدمی:

امام صادق(ع) فرمود: «کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّةِ؛ )(2)(  مال حرام در فرزندان آشکار می شود و روی آنها اثر می گذارد.»

9. بی اثر شدن عبادت:

ص: 316


1- . کافی، شیخ کلینی، ج 5، ص 125.
2- . وسائل الشیعه، حر عاملی، بی نا، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 17، ص 82.

پیامبر(ص) فرمودند: «الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَی الرَّمْلِ وَ قِیلَ عَلَی الْمَاءِ؛ )(1)(  کسی که مال حرام می خورد و عبادت می کند، مثل کسی است که روی ماسه (و به قولی روی آب)، ساختمان می سازد.»

چون شکم را پاک داری از حرام



مرد ایماندار باشی، والسلام



هر که دارد این صفت، باشد شریف



ور ندارد، دارد ایمان ضعیف



هر که باطن از حرامش پاک نیست



روح او را ره سوی افلاک نیست



ص: 317


1- . عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، ص 154.

10. دشمنان علی(ع):

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لَیْسَ بِوَلِیٍّ لِی مَنْ أَکَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً؛ )(1)(  کسی که به حرام، مال مؤمنی را بخورد، هرگز دوستدار من نیست.»

آثار لقمة حلال

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً وَ أَفْضَلُهَا جُزْءاً طَلَبُ الْحَلَالِ؛ )(2)(  عبادت، هفتاد جزء است و افضل آن کسب حلال است.» این جمله، اهمیت لقمة حلال را بیان می کند که به مواردی اشاره می شود:

1. امام صادق(ع) فرمود: «تَرْکُ لُقْمَةِ حَرَامٍ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ صَلَاةِ أَلْفَیْ رَکْعَةٍ تَطَوُّعاً؛ )(3)(  ترک لقمة حرام نزد خدا بهتر از خواندن هزار رکعت نماز مستحبی است.»

دهد رزق حلال، آسایش دل



ص: 318


1- . مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، مرحوم طبرسی، ص 154.
2- . وسائل الشیعه، حر عاملی، ج 17، ص 24.
3- . بحار الانوار، مجلسی، ج 92، ص 373.

شود بر طاعت دلدار مایل



حرام از دل بَرَد مهر و وفا را



کند ناپاک، قلب باصفا را



2. از پیامبر گرامی اسلام(ص) روایت شده است: «مَنْ أَکَلَ الْحَلَالَ أَرْبَعِینَ یَوْماً نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ؛ )(1)(  هر کسی چهل روز، غذای حلال بخورد، خدای تعالی، قلبش را نورانی می کند.»

3. اثر دیگر تلاش برای به دست آوردن مال حلال، بخشش خداوند است. پیامبر اعظم(ص) فرمود: «مَنْ بَاتَ کَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ؛ )(2)(  کسی که با خستگی به سبب تلاش روزانه برای کسب روزی حلال شب را به صبح برساند، آمرزیده می شود.»

ص: 319


1- . بحار الانوار ، ج 100، ص 16.
2- . جامع الاخبار، شعیری، بی نا، نجف، چاپ دوم، 1385 ق، ص 139 و وسائل الشیعه، حر عاملی، ج 17، ص 24.

آیه تطهیر، برهان عصمت اهل بیت (ع)

اشاره

سخنرانی های بلند

آیه تطهیر، برهان عصمت اهل بیت(ع)

اشاره

ماه جمادی الثانیه، از چند جهت با حضرت زهرا(س) ارتباط دارد، نخست ولادت با سعادت آن بانو که در بیستم این ماه واقع شده، و دیگر شهادت آن حضرت در سوم این ماه بوده است. )(1)( 

همچنین در این ماه، آیه تطهیر (احزاب/33) در شأن ایشان و پدر، شوهر و فرزندان بزرگوارانشان نازل شده است. )(2)(  البته نزول این آیه،در بیست و چهارم ذی الحجه نیز گفته شده است. )(3)( 

با توجه به نظر علامه سید جعفر مرتضی عاملی _ که معتقد بر نزول مکرر این آیه می باشد )(4)(  _ می توان گفت که هر دو تاریخ مزبور در مورد نزول این آیه، صحیح می باشد.

ص: 320


1- . مسار الشیعه، شیخ مفید، دارالمفید، بیروت، 1993 م، ص 31؛ و توضیح المقاصد، شیخ بهایی، ص 13 و 14 (525 و 526)، هر دو کتاب در ضمن مجموعه نفیسه، مکتبة بصیرتی، قم، 1396 ق.
2- . تقویم شیعه، عبد الحسین نبشابوری، انتشارات دلیل ما، قم، چاپ نهم، 1388 ش، ص 179.
3- . درسنامه ایام غدیریه، گروه پژوهش غدیریه، نشر عطر عترت، قم، چاپ هفتم، 1392 ش، ص 82.
4- . ر.ک: اهل بیت در آیه تطهیر، سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه: محمد سپهری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1372 ش، ص 89 تا 91.

در هر صورت، مهم مضمون آیه،و دلالت آن بر عصمت اهل بیت(ع) و تعیین مصادیق اهل بیت(ع) می باشد که در این مقاله بصورت گذرا مورد بررسی قرار می گیرد.

دربارة «آیة تطهیر» مسائل بسیاری از صدر اسلام تاکنون، از طرف علمای عامه و خاصه در ضمن کتابهای تاریخی، تفسیری و حدیثی به صورت مستقل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، )(1)(  لذا در یک مقاله نمی توان آن را به طور کامل بررسی کرد و حق مطلب را ادا نمود.

از این رو، به برخی از مطالب مهم این آیة شریفه اشاره اجمالی خواهیم کرد.

ص: 321


1- . یکی از فضلای معاصر، در این باره کتاب مستقل (840 صفحه ای) نوشته و در مقدمة آن از بیست و دو کتاب مستقل دربارة آیه تطهیر نام برده است. (پژوهشی جدید دربارة آیه تطهیر، عبد الرحمن باقرزاده، بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، 1392 ش، ص 28 تا 30).

مضمون آیة تطهیر

سخنرانی های بلند

آیه تطهیر، برهان عصمت اهل بیت(ع)

مضمون آیة تطهیر

خدای حکیم، درمیان آیات مربوط به همسران پیامبر اسلام(ص) که با خطاب یَا اَیُّهَا النَّبِیَّ قُلْ لِاَزْواجِکَ... شروع نموده است، پس از مخیّر ساختن آنان میان زینت دنیا و آخرت، و با خطاب جدید یَا نِسَاءَ النَّبِیَّ...؛ ادامه داده و پس از بیان شش دستور، (مربوط به کیفیت سخن گفتن و محتوای سخن، رعایت عفت و حجاب، اقامة نماز،ادای زکات و اطاعت از خدا و رسولش)، لحن آیه را تغییر داده، می فرماید: اِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ )(1)(  «خدا فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»

کلمه «اِنّمَا» از ادات حصر است و بر انحصار ارادة خدا بر تطهیر و دور کردن پلیدی دلالت دارد. و کلمة «اَهْلَ الْبَیْت» خواه برای «اختصاص» باشد _ که تقدیرش می شود «اَخُصُّ اَهْلَ الْبَیْتِ» _ خواه برای مدح _ که تقدیرش «اَعْنِی اَهْلَ الْبَیْتِ» باشد _ و یا به عنوان «منادای مضاف» دلالت دارد بر اینکه دوری از پلیدی و تطهیر مختصّ به کسانی است که مخاطب کلمة «عنکم» می باشند.

ص: 322


1- . احزاب / 33.

بنابراین، در آیة شریفه دو نوع «حصر» وجود دارد: نخست انحصار ارادة خدا در تطهیر و دور کردن پلیدی، و دیگری انحصار این تطهیر در مورد «اهل البیت» است. )(1)( 

جملة «یُرِیدُ اللهُ» اشاره به ارادة تکوینی خدا دارد وگرنه ارادة تشریعی (لزوم پاک نگهداشتن خویش) به اهل بیت(ع) اختصاص ندارد و تمام مردم، بدون استثنا و به حکم شرع،موظفند از هرگونه گناه و پلیدی پاک باشند. )(2)( 

واژة «رجس» در لغت به معنی شیء آلوده و ناپاک است، خواه از نظر طبع آدمی آلوده و منفور باشد، یا به حکم عقل یا شرع، و غیر اینها. )(3)( 

و اینکه در برخی عبادات، «رجس» به معنی «گناه»، «شرک»، «اعتقاد باطل» یا «بخل و حسد» تفسیر شده، که بیان مصداقهایی از آن مفهوم گسترده است. با توجه به اینکه کلمة «الرجس» با الف و لام جنس آمده است، معنی عموم را می رساند، و هرگونه آلودگی، پلیدی و گناه را شامل می گردد؛ چرا که هر گناهی رجس و پلیدی است، لذا مفهوم آیه چنین است: خدا اراده کرده است هر آلودگی ای را از اهل بیت(ع) دور سازد.

ص: 323


1- . المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، مؤسسة اعلمی، بیروت، چاپ دوم، 1393 ق، ج 16، ص 309.
2- . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ بیست و سوم، 1384 ش، ج17، ص 315.
3- . مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، دار القلم، دمشق، چاپ اوّل، 1412 ق، ص 342، «رجس».

جملة «وَیُطَهِّرُکُمْ تَطْهِیراً» با توجه به معنی «تطهیر» _ که پاک ساختن است _ تأکید مجددی است بر مسئلة نفی رجس و پلیدیها که در جملة لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ آمده است، و کلمة «تطهیراً» که به اصطلاح نحو بودن «مفعول مطلق» است، باز هم تأکید دیگری بر این معنی است.

در نتیجه خداوند _ با انواع تأکیدها _ اراده فرموده است که اهل بیت را از هرگونه پلیدی و گناه پاک و مبرّا سازد، و چون ارادة الهی تخلّف ناپذیر است و جملة اِنَّمَا یُرِیدُ اللهَ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ دلیل بر ارادة حتمی او می باشد، روشن می شود که طبق ارادة قطعی و حتمی خدا اهل بیت از هرگونه رجس و پلیدی پاک شوند، و این همان مقام عصمت است. )(1)(  پس این آیه، یکی از دلایل روشن و قطعی عصمت اهل بیت(ع) می باشد.

ص: 324


1- . ر. ک: المیزان، طباطبایی، ج 16، ص 312 و 313؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج 17، ص 316 _ 317 و 320؛ پیام قرآن، مکارم شیرازی و همکاران، مطبوعاتی هدف، قم، چاپ اوّل، 1373 ش، ج 9، ص 139 و 140.

مخاطب آیة تطهیر

سخنرانی های بلند

آیه تطهیر، برهان عصمت اهل بیت(ع)

مخاطب آیة تطهیر

از ملاحظة آیات قبل و بعد (از آیة 27 تا 37) روشن می گردد که مخاطب این آیه پیامبر اسلام(ص) است؛ زیرا در آیات مذکور، خدای سبحان به پیامبرش فرمان داده است زنان خود را بین دو چیز مخیّر سازد؛ بین خدا و رسول او، و زندگانی دنیا همراه با زیب و زینت آن.

و دوباره فرمان داده، بگو یَا نِسَاءَ لَسْتُنَّ کَاَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ و به دنبال آن دستوراتی صادر فرموده تا پیامبر به همسران خود ابلاغ نماید، و در ادامة آن، کلام خود را با پیامبر(ص) و بیت رسالت پی می گیرد و آیة تطهیر را نازل می فرماید. معلوم می شود که مخاطب آیات یازده گانه ای که آیة تطهیر نیز جزیی از آنهاست، شخص پیامبر(ص) است.

ممکن است گفته شود: آیة «یَا نِسَاءَ النَّبیّ...» خطاب مستقیم به زنان پیامبر(ص) است! در پاسخ می گوییم: به فرض که خطاب آن و جملات بعد از آن، به زنان پیامبر(ص) باشد، باز خلاف مطلب فوق نیست؛ زیرا این تغییر مخاطب از باب «التفات» می باشد؛ )(1)(  بدین گونه که در آغاز آیات فوق، خطاب به شخص پیامبر(ص) است، بعد خطاب به زنان حضرت، سپس از آیة تطهیر تا پایان آیة سی و هفتم، بر سبیل «التفات» به پیامبر(ص) خطاب شده است.

ص: 325


1- . التفات؛ تغییر سیاق کلام از غیبت به خطاب یا متکلّم و بالعکس و یا از مخاطبی به مخاطب دیگر است، همان گونه که در سوره «حمد» از غیبت به خطاب (اِِِیَّاکَ نَعْبُدُ) التفات شده است.

بنابراین، در هر دو فرض، فقط مخاطب آیة تطهیر شخص پیامبر اکرم(ص) خواهد بود. )(1)( 

ص: 326


1- . اهل بیت در آیه تطهیر، سیّد جعفر مرتضی عاملی، ص 45 تا 49.

مصادیق اهل بیت(ع)

سخنرانی های بلند

آیه تطهیر، برهان عصمت اهل بیت(ع)

مصادیق اهل بیت(ع)

شکی نیست که در درجة اوّل شخص پیامبر(ص) مشمول عنوان «اهل البیت» می باشد؛ امّا غیر از پیامبر(ص) چه کسانی از مصادیق اهل بیت می باشند؟ به شدت مورد اختلاف است و دربارة آن اقوال مختلفی نقل شده است.

علامه سیّد جعفر مرتضی عاملی، هفت قول را در این باره نقل کرده، سپس مجموع آن اقوال را در سه قول زیر خلاصه کرده است:

1. مقصود از اهل بیت، زنان پیامبرند؛ البته صاحبان این قول، اختلاف دارند که مقصود از اهل بیت، فقط زنان پیامبرند یا اصحاب کساء )(1)(  یا سایر بنی هاشم و یا افراد دیگر؟

2. منظور، خویشاوندان نسبی پیامبر از بنی هاشم هستند؛ یعنی کسانی که صدقه بر آنان حرام است.

3. منظور، فقط اصحاب کساء، و طبق تصریح برخی از روایات، سایر امامان دوازده گانه نیز به آنان افزوده می شوند. )(2)( 

ص: 327


1- . پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) است.
2- . اهل بیت در آیه تطهیر، ص 16 تا 20.

آیة تطهیر از نگاه پیامبر(ص)

سخنرانی های بلند

آیه تطهیر، برهان عصمت اهل بیت(ع)

آیة تطهیر از نگاه پیامبر(ص)

بدون شک رسول خدا(ص) آگاه ترین مردم به قرآن و اشارات و اهداف آن می باشد. از آن حضرت روایات فراوانی نقل شده است که عنوان «اهل البیت» را به اصحاب کساء تفسیر فرموده و این روایات، با عبادات مختلف از طریق شیعه و سنّی به حدّ تواتر معنوی رسیده است. )(1)( 

تنها «حاکم حسکانی» در این زمینه 138 روایت نقل کرده است. )(2)( 

همچنین «جلال الدین سیوطی» در این باره هجده روایت نقل کرده است که پنج روایت از امّ سلمه، سه روایت از ابو سعید خدری، یک روایت از عایشه، یک روایت از انس، دو روایت از ابن عباس، دو روایت از ابی الحمراء، یک روایت از واثلة بن اسقع، یک روایت از سعد، یک روایت از ضحّاک بن مزاحم و یک روایت از زید بن ارقم است. )(3)( 

فخر رازی (مفسّر معروف اهل سنّت) در تفسیر آیة 61 آل عمران، پس از نقل جریان مباهله، به گرد آمدن اهل بیت زیر کساء پرداخته، می گوید: روایت شده است: هنگامی که پیامبر اسلام(ص) آن عبای پشمی سیاه را پوشید حسن، حسین، فاطمه و علی(ع) را به ترتیب به زیر عبا وارد کرد و این آیه را تلاوت نمود: اِنَّمَا یُرِیدُ اللهَ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلُ الْبَیْتَ وَیُطَهِّرُکُمْ تَطْهِیراً، سپس اضافه می کند: «واعلم أنّ هذه الروایة کالمتّفق علی صحتّها بین اهل التفسیر و الحدیث؛ بدان که این روایت از روایتهای مورد اتّفاق بین اهل تفسیر و اهل حدیث می باشد.» )(4)( 

ص: 328


1- . همان، صص 23 _ 25.
2- . ر. ک: شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، عبیدالله بن احمد حسکانی، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اوّل، ج 2، ص 18 تا 140.
3- . الدرّ المنثور فی تفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، چاپ 1404 ق، ج 5، ص 198 تا 199.
4- . مفاتیح الغیب، محمّد بن عمر فخر الدین رازی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420 ق، ج 8، ص 247.

نظام الدین نیشابوری (از مفسّران اهل سنّت) نیز همین روایت را از عایشه نقل کرده و سپس او نیز مثل فخر رازی گفته است: «و هذه الروایة کالمتّفق علی صحتّها بین اهل التفسیر و الحدیث». )(1)( 

فخر رازی در تفسیر آیة تطهیر می گوید: «و اختلف الاقوال فی اهل البیت، و الأولی ان یقال: هم اولاده و ازواجه و الحسن والحسین منهم و علیّ منهم لانه کان من اهل بیته بسبب معاشرته ببنت النبیّ و ملازمته للنبی؛ )(2)(  دربارة اهل بیت، اقوال مختلفی وجود دارد؛ ولی بهتر آن است که گفته شود: اهل بیت عبارتند از فرزندان و همسران پیامبر و حسن و حسین و علی نیز به خاطر ملازمت با پیامبر و معاشرت با دختر او از اهل بیت پیامبر(ص) بود.»

اگرچه فخر رازی، همسران پیامبر را از اهل بیت شمرده است؛ ولی خود آنان در ضمن نقل روایاتی اعتراف کرده اند که مشمول عنوان «اهل البیت» مذکور در آیة تطهیر نیستند. )(3)( 

ص: 329


1- . غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدین حسن بن محمّد نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1416 ق، ج 2، ص 178.
2- . مفاتیح الغیب، ج 25، ص 168.
3- . در صفحات آینده به برخی از این روایات، اشاره خواهد شد.

نظام الدین نیشابوری در تفسیر آیة تطهیر، شمول عنوان «اهل البیت» را بر شخص پیامبر(ص)، فاطمه، حسن و حسین(ع) یقینی و مورد اتّفاق دانسته و بر علی(ع) نیز مطابق قول صحیح می داند؛ ولی شمول آن بر همسران پیامبر را به صورت احتمال و ظنّی معرفی کرده است. )(1)( 

آلوسی (از مفسّران اهل سنّت) در تفسیر آیة تطهیر، پس از نقل چند روایت در این مورد می نویسد: «واخبار ادخاله(ص) علیاً و فاطمة و ابنیهما تحت الکساء، و قوله علیه الصلاة والسلام «الَلهُّمَ هَوُلاءِ اَهْلُ بَیْتِی» و دعاوُه لهم و عدم ادخال اُمّ سلمة اکثر من أن تحصی و هی مخصّصة لعموم اهل البیت بأیّ معنی کان البیت فامراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم ازواجه؛ )(2)(  روایات مربوط به وارد نمودن پیامبر(ص)، علی، فاطمه و دو فرزندشان را زیر عبا، و فرمایش آن حضرت: «خدایا! اینها اهل بیت من هستند»، و راه ندادن «امّ سلمه» به زیر عبا، بیش از آن است که به شمارش آید، و همین روایات، موجب تخصیص عموم «اهل البیت» می شود _ بیت به هر معنی که باشد _ پس منظور از «اهل البیت» همان کسانی هستند که عبا بر آنان کشیده شد و همسران پیامبر در این عنوان داخل نمی باشند.»

ابوبکر حضرمی شافعی نیز دربارة «حدیث کساء» می گوید: «إنّه من الاحادیث الصحیحة المستفیضة المتواترة معنیً، اتفقت الامّة علی قبوله، فهم بین من یحتجّ به کالشیعة و مؤوِّل له کغیرهم و التأویل فرع القبول؛ حدیث کساء از احادیث صحیح مستفیض؛ بلکه متواتر معنوی است که امّت اسلام بر قبول آن اتّفاق نظر دارند. بعضی از مسلمانان مثل شیعه با آن احتجاج کرد. و بعضی دیگر مثل غیر شیعه آن را تأویل می کنند. روشن است که تأویل و توجیه یک حدیث، فرع بر قبول آن است ...» و در ادامة این سخن، اسامی گروهی از حافظان قائل به صحت حدیث کساء و گروهی از روایان را ذکر کرده است. )(3)( 

ص: 330


1- . غرائب القرآن، نیشابوری، ج 5، ص 460.
2- . روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، سیّد محمود آلوسی، دار الکعب العلمیه، بیروت، چاپ اوّل، 1415 ق، ج 11، ص 195.
3- . ر. ک: احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نور الله حسینی مرعشی شوشتری با تعلیقات سیّد شهاب الدین نجفی، کتابخانة مرعشی نجفی، قم، بی تا، قم، بی تا، ج2، ص 537؛ پژوهشی جدید دربارة آیة تطهیر، عبد الرحمن باقرزاده، بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، 1392 ش، ص 353 _ 354.

علمای اهل سنّت و مخاطبان آیة تطهیر

سخنرانی های بلند

آیه تطهیر، برهان عصمت اهل بیت(ع)

علمای اهل سنّت و مخاطبان آیة تطهیر

اختصاص آیة تطهیر به خمسة طیّبه(ع) و عدم مشارکت کسی با آنان در این فضیلت بزرگ، از مطالبی است که علاوه بر پیروان مذهب حقّ تشیّع، بسیاری از علمای اهل سنّت نیز آن را قبول نموده و روایات مربوط به آن را در کتابهای خود آورده اند که به برخی از آنها اشاره شد.

لازم به ذکر است که یکی از علمای معاصر متن کلمات سی و هفت نفر از علمای اهل سنّت را در این مورد، با ذکر مأخذ آنها نقل کرده است. )(1)( 

ذکر چند نمونه از سخنان برخی از بزرگان شیعه در اختصاص آیة تطهیر به خمسة طیّبه(ع):

ص: 331


1- . پژوهشی جدید دربارة آیه تطهیر، باقرزاده، ص 421 تا 449.

1. قاضی نورالله شوشتری در تفسیر آیه تطهیر می نویسد: «اجمع المفسّرون و روی الجمهور کأحمد بن حنبل و غیره: انّها نزلت فی علی و فاطمة و الحسن و الحسین(ع)؛ مفسّران اجماع نموده اند و جمهور (علمای عامّه) از قبیل احمد بن حنبل و دیگران روایت کرده اند که این آیه دربارة علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) نازل شده است.» )(1)( 

2. آیت الله مرعشی نجفی در توضیح عبارت فوق می نویسد: «انّ شمول الآیة لعلّی و فاطمة والسبطین متّفق علیه بین الفرقتین...؛ با شمول این آیه بر علی، فاطمه و دو سبط پیامبر(ص)، مورد اتّفاق شیعه و سنّی است ... و صدها و بلکه هزاران نفر از حاملان احادیث نبوی در کتابهای حدیثی، تفسیری و کلامی خود، نزول آیة تطهیر را در حقّ علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) روایت کرده اند. و سند آن روایات، معتبر و دلالت آنها نیز چنان واضح و روشن است که کسی نمی تواند انکار نماید، مگر کسی که بر خلاف وجدان و فطرت سلیم بشری قدم بردارد. )(2)( 

3. مرحوم طبرسی(ره) می گوید: «تمام امّت اسلام اتّفاق کرده اند که مقصود از «اهل البیت» در این آیه شریفه، اهل بیت پیامبر ما محمّد(ص) است، سپس در بیان مصادیق آن اختلاف کرده اند:

ص: 332


1- . احقاق الحق، مرعشی شوشتری، ج 2، ص 502.
2- . همان.

عکرمه گفته است: مراد آیه، همسران پیامبر است؛ ولی ابو سعید خدری، انس بن مالک، وائلة بن اسقع، عایشه و امّ سلمه گفته اند: «انّ الآیة مختصّة برسول الله(ص) و علیّ و فاطمة والحسن و الحسین(ع)؛ آیة تطهیر، مختصّ به رسول خدا(ص) و علی و حسن و حسین(ع) است و به غیر آنها شامل نمی شود.»

و پس از نقل شش روایت در این مورد، می نویسد: در این مورد، از طریق سنّی و شیعه روایات زیادی وجود دارد که اگر ما بخواهیم آنها را نقل کنیم، کتاب ما طولانی خواهد شد و آنچه را که نقل کردیم، کافی است.» )(1)( 

4. علامه طباطبایی(ره) پس از بیان مطالبی در توضیح جملات آیة تطهیر، می گوید: «با این بیانی که گذشت، آن روایاتی که در شأن نزول آیه وارد شده تأیید می شود؛ چون در آن روایات آمده که آیة شریفه در شأن رسول خدا(ص)، علی، فاطمه و حسنین(ع) نازل شده است، و هیچ کس دیگری در این فضیلت با آنان مشارکت ندارد.»

و آن روایات بیش از هفتاد حدیث است که بیش تر آنها از طریق اهل سنّت نقل گردیده، از طرق بسیاری از جمله امّ سلمه، عایشه، ابی سعید خدری، سعد، وائلة بن اسقع، ابی الحمراء، ابن عباس، ثوبان (غلام آزادشدة پیامبر)، عبدالله بن جعفر، حضرت علی و حسن بن علی(ع) که تقریباً از چهل طریق نقل کرده اند.

ص: 333


1- . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش، ج 8، ص559 و 560.

و شیعه آن را از حضرت علی، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا(ع) و از امّ سلمه، ابی ذر، ابی لیلی، ابی الاسود دؤلی، عمرو بن میمون اودی و سعد بن ابی وقاص، از بیش از سی طریق نقل کرده اند. )(1)( 

5. علامه مجلسی(ره)، در مبحث آیات نازل شده در شأن امام علی(ع)، سی و نُه باب منعقد نموده، )(2)(  و باب پنجم آن را به بررسی آیة تطهیر اختصاص داده است. )(3)( 

ایشان پس از نقل چندین حدیث در این مورد می نویسد: «فاقول: قد ظهر من تلک الأخبار المتواترة من الجانبین، بطلان القول بأنّ ازواج النبیّ(ص) داخلة فی الآیة و کذا القول بعمومها لجمیع الاقارب؛ پس می گویم: از روایات زیادی که از هر دو طریق (شیعه و سنی) به حدّ تواتر رسیده است، روشن می شود که قول به دخول همسران پیامبر(ص) در مفهوم آیه، و همچنین قول به شمول آیه خویشاوندان آن حضرت، باطل می باشد.» )(4)( 

از جمع این سخنان که نقل تمام آنها امکان پذیر نمی باشد، معلوم می گردد که منظور از «اهل البیت» در آیة تطهیر، فقط خمسة طیّبه اهل کساء می باشد، و این مطلب مورد قبول تمام شیعیان و بیش تر اهل سنت است.

ص: 334


1- . المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج 16، ص 311.
2- . بحار الانوار، مخمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 35، ص 183 تا آخر و ج 36، ص 191.
3- . ر.ک: همان، ج 35، ص 206 تا 236.
4- . همان، ص 233.

اصرار پیامبر(ص) بر تعیین مصادیق اهل بیت(ع)

سخنرانی های بلند

آیه تطهیر، برهان عصمت اهل بیت(ع)

اصرار پیامبر(ص) بر تعیین مصادیق اهل بیت(ع)

رسول خدا(ص) اصرار زیادی داشت که به هر صورت ممکن مصادیق حقیقی «اهل البیت» را به مردم معرفی نماید؛ زیرا اگر آن حضرت این کار را نمی کرد، دیگران خود را به دروغ، از مصادیق «اهل البیت» معرفی می کردند، همچنان که امام صادق(ع) در روایتی خطاب به ابو بصیر فرمود: «... فَلَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ تَصْدِیقاً لِنَبِیِّهِ(ص) إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فَکَانَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ(ع) فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(ع) تَحْتَ الْکِسَاءِ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أَهْلاً وَ ثَقَلاً وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ ثَقَلِی، فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَلَسْتُ مِنْ أَهْلِکَ؟ فَقَالَ إِنَّکِ إِلَی خَیْرٍ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی وَ ثِقْلِی؛ )(1)(  اگر رسول خدا(ص) سکوت می کرد و بیان نمی کرد که اهل بیتش چه کسانی هستند، قطعاً آل فلان و آل فلان ادعا می کردند که ما هم از اهل بیت پیامبر هستیم؛ اما خدای حکیم برای تصدیق پیامبرش آیة تطهیر را نازل کرد که: اِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ...؛ پس چون، علی، حسن، حسین و فاطمه در آن زمان بودند، پیامبر(ص) آنان را در خانة امّ سلمه، زیر عبا قرار داد و فرمود: خدایا! هر پیامبری اهل و اطرافیانی دارد و اینها نیز اهل بیت و اطرافیان خاص من هستند. امّ سلمه عرض کرد: آیا من از اهل تو نیستم؟ فرمود: تو بر خیر و نیکی هستی؛ ولی اینها اهل بیت من و اطرافیان خاص من هستند.»

یکی از راه های مشخص کردن مصادیق «اهل بیت» و زدودن هر نوع شک و تردید در مورد آن، شیوة خاصی بود که پیامبر اکرم(ص) اجرا نمود، و آن این است که پس از نزول آیة تطهیر، هر روز هنگام رفتن به نماز صبح، جلوی درِ خانة حضرت علی و فاطمه(ع) می ایستاد و ساکنان خانه را با عنوان «اهل بیت» مورد خطاب قرار می داد و دعوت به نماز می نمود و آیة تطهیر را تلاوت می کرد. )(2)( 

ص: 335


1- . الکافی، شیخ کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1365 ش، ج 1، ص 287.
2- . در این مورد نیز روایات بسیاری با عبارات مختلف وارد شده و مدت آن از چهل روز و شش ماه تا نوزده ماه و در برخی از روایات تا پایان عمر پیامبر ذکر شده است. (ر.ک: پژوهشی جدید درباره آیه تطهیر، باقرزاده، ص 407 _ 420.)

این نکته قابل توجه است که تکرار این برنامه و ادامة آن به مدت چندین ماه یا سال به وسیلة پیامبر(ص) مسئلة حساب شده ای بوده، می خواسته با تأکید پی در پی روشن سازد که منظور از «اهل بیت» در آیه شریفه، تنها اهل این خانه اند، تا در آینده تردیدی برای کسی باقی نماند و همگان بدانند که این آیه فقط در شأن این گروه نازل شده است.

به خصوص اینکه در آن زمان فقط خانة پیامبر(ص) و علی(ع) بود که درِ ورودی آن به مسجد النبی باز می شد. وَ سَدَّ الْأبوَابَ إِلَّا بَابَهُ

طبیعی است که همیشه جمعی از مردم این سخن را در آنجا از پیامبر(ص) می شنیدند. با این حال جای تعجب است که برخی از مفسران عامه اصرار دارند مفهوم آیه را توسعه دهند تا همسران پیامبر را نیز شامل گردد، با اینکه خود همسران حضرت در روایاتی که نقل کرده اند، اعتراف نموده اند که جزء اهل بیت پیامبر(ص) نیستند. )(1)( 

اعتراف امّ سلمه در روایت قبلی گذشت و اعتراف عایشه نیز به صراحت در روایت ذیل آمده است.

ص: 336


1- . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج 17، ص 324 تا325؛ پیام قرآن، مکارم شیرازی و همکاران، ج 9، ص 145.

عده ای از مفسران اهل سنت از قیبلی ثعلبی، حاکم حسکانی و ابن کثیر روایتی را نقل کرده اند که در آن آمده است: «هنگامی از «عایشه» دربارة جنگ جمل و دخالتش در آن جنگ ویرانگر سؤال شد، (با تأسف) گفت: این یک تقدیر الهی بود! و هنگامی که دربارة حضرت علی(ع) از وی سؤال کردند، چنین گفت: «تَسئَلُنِی عَنْ أَحَبِّ النَّاسِ کَانَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ زَوْجِ أَحَبّ ّ النَّاسِ کَانَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(ص)، لَقَدْ رَأَیْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَیْناً(ع) وَ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ بِثَوْبٍ عَلَیْهِمْ- ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ حَامَّتِی- فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً، قَالَتْ فَدَنَوْتُ مِنْهُمْ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللهِ! وَ اَنَا مِنْ اَهْلِ بَیْتِکَ؟ فَقَالَ تَنِحِّی فَاِنَّکِ اِلَی خَیْرٍ؛ )(1)(  دربارة کسی از من سؤال می کنی که محبوب ترین مردم نزد پیامبر(ص) و همسر محبوب ترین مردم نزد رسول خدا(ص) بود. من با چشم خود دیدم که علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را که رسول خدا(ص) آنان را در زیر لباسی جمع کرد و گفت: خدایا! اینها اهل بیت من و حامیان من هستند، رجس و پلیدی را از آنان ببر و از آلودگیها پاکشان فرما! من نزدیک آنان رفتم و عرض کردم: ای رسول خدا! آیا من هم از اهل تو هستم؟ فرمود: دور باش! تو بر خیر و نیکی هستی.»؛ یعنی جزء این جمع نیستی.

این گونه روایات، با صراحت می گویند که همسران پیامبر جزء عنوان اهل بیت در آیة تطهیر نیستند و این عنوان، از مختصات خمسة طیّبه می باشد.

ص: 337


1- . شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج 2، ص 62، ح684؛ تفسیر القرآن العظیم، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1419ق، ج 6، ص 368؛ مجمع البیان، طبرسی، ج 8، ص559.

شمول آیة تطهیر بر امامان شیعه

سخنرانی های بلند

آیه تطهیر، برهان عصمت اهل بیت(ع)

شمول آیة تطهیر بر امامان شیعه

اگر منظور آیه فقط پنج نور مقدسند، پس سایر امامان چگونه مشمول این آیه می شوند؟

پاسخ این است که در زمان نزول آیة تطهیر، از مجموع چهارده معصوم(ع) فقط پنج نفر موجود بودند که پیامبر(ص) کساء را روی آنان کشید و بدین وسیله آنان را مشخص نمود و معرفی کرد؛ ولی بقیة امامان بعداً به وجود آمدند و همان صفات را از پیامبر(ص) و پدران خود به ارث بردند. )(1)( 

و می توان گفت: آیة تطهیر از نظر تنزیل، در پنج نور مقدس منحصر می باشد؛ ولی از نظر تأویل، به انضمام روایات رسیده از معصومین(ع) بر سایر امامان(ع) نیز صادق است. )(2)(  در اینجا تنها به یک روایت در این زمینه اشاره می شود:

ص: 338


1- . پیام قرآن، مکارم شیرازی و همکاران، ج 9، ص 149.
2- . پژوهشی جدید درباره آیه تطهیر، باقرزاده، ص 582.

امام حسین(ع) از پدرش امیرمؤمنان علی(ع) نقل کرده است که فرمود: روزی در خانة «امّ سلمه» محضر پیامبر(ص) رسیدم، در حالی که آیه تطهیر بر آن حضرت نازل شد، فرمود: «یَا عَلِیُّ! هَذِهِ الآیَةُ نَزَلَتْ فِیکَ وَ فِی سِبطَیَّ وَ الأئِمَّةِ مِن وُلدِکَ؛ علی جان! این آیه در شأن تو و دو سبط من (حسن و حسین) و امامان از اولاد تو نازل شده است.» گفتم: بعد از تو، امامان چند نفر و چه کسانی هستند؟ فرمود: تو ای علی، بعد از تو دو فرزندت حسن و حسین، بعد از حسین فرزندش علی، بعد از فرزندش محمد، سپس فرزندش جعفر، بعد فرزندش موسی، سپس فرزندش علی، بعد فرزندش محمد، سپس فرزندش علی، بعد فرزندش حسن و بعد از فرزندش حجة بن الحسن است، این اسامی را به همین ترتیب در ساق عرش مکتوب یافتم و از خدای عزّ و جلّ پرسیدم، فرمود: «یَا مُحَمَّدُ! هُمُ الأئِمَّةُ بَعدَکَ مُطَهَّرُونَ مَعصُومُونَ وَ اَعدَائُهُمْ مَلعُونُونَ؛ ای محمد! آنان امامان پس از تو هستند، و آنان پاک و معصومند و دشمنانشان ملعون هستند.» )(1)( 

ص: 339


1- . بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج 36، ص 336 و 337؛ کفایة الاثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، علی بن محمد خزاز قمی رازی، بیدار، قم، 1401 ق، ص156.

آیه تطهیر در میان آیات مربوط به همسران پیامبر(ص)

سخنرانی های بلند

آیه تطهیر، برهان عصمت اهل بیت(ع)

آیه تطهیر در میان آیات مربوط به همسران پیامبر(ص)

سؤال دیگری که در اینجا مطرح می شود این است که چگونه آیه تطهیر در میان آیات مربوط به زنان پیامبر و حتی جزء یکی از آیات قرار گرفته؛ ولی بر آنان را شامل نمی شود؟

در پاسخ می گوییم: از دقت در کلمات آن آیات معلوم می شود که «آیة تطهیر» مربوط به زنان پیامبر(ص) نمی باشد؛ زیرا در جملات قبل و بعد از «آیه تطهیر» تمام فعلها و ضمیرها به صورت مؤنث آمده است؛ ولی در «آیه تطهیر»، نوع ضمیر عوض شده و به صورت مذکر کُمْ آمده است. امّا در مورد علت قرار گرفتن این آیه در لابلای بحث از وظایف همسران پیامبر، نظریه هایی مطرح شده که به سه مورد اشاره می شود:

1. مرحوم طبرسی(ره) می گوید: این اولین بار نیست که در آیات قرآن، به آیاتی برخورد می کنیم که در کنار هم قرار دارند؛ ولی از موضوعات مختلفی سخن می گویند، قرآن پر است از این گونه موارد. همچنین در کلام فصحای عرب و اشعار آنان نیز نمونه های فراوانی از این گونه موارد موجود است. )(1)( 

ص: 340


1- . مجمع البیان، ج 8، ص 560.

2. علامه طباطبایی(ره) می گوید: ما هیچ دلیلی نداریم که «آیه تطهیر» همراه آیات مربوط به زنان پیامبر نازل شده باشد؛ بلکه این آیه، جدای از آنها نازل شده است (همان گونه از روایتهای گذشته نیز استفاده می شود)؛ اما به هنگام جمع آوری آیات قرآن در عصر پیامبر(ص) یا بعد از او، در کنار آن آیات قرار داده شده است. )(1)( 

3. آیت الله مکارم شیرازی و همکارانش پاسخ سومی داده اند، و آن این است که: قرآن می خواهد به همسران پیامبر(ص) بگوید: شما در میان خانواده ای قرار دارید که گروهی از آنان معصومند. کسی که در زیر سایة درخت عصمت و کانون معصومان قرار گرفته، سزاوار است که بیش از دیگران مراقب خود باشد، و فراموش نکند که انتساب او به خانواده ای که پنج معصوم پاک در آن است، مسئولیتهای سنگینی برای او ایجاد می کند، و خدا و خلق انتظارات فراوانی از او دارند. )(2)( 

البته پاسخ سوم، با هر دو پاسخ قبلی سازگار می باشد؛ زیرا فایدة قرار گرفتن «آیة تطهیر» در میان آن آیات، _ چه هنگام نزول و چه هنگام جمع آوری _ آن است که همسران پیامبر را متوجه نکتة مزبور نماید.

ص: 341


1- . المیزان، ج 16، ص 311 _ 312.
2- . تفسیر نمونه، ج 17، ص 318.

در پایان، تذکر این نکته ضروری است که شبیه آن روایاتی که از امّ سلمه، عایشه و دیگران نقل شده ، از فاطمه زهرا(س) نیز نقل شده و به «حدیث کساء» مشهور است. )(1)(  از مقایسه آن روایات، این احتمال تقویت می شود که آن جریان در خانه حضرت زهرا(س) نیز واقع شده است. )(2)( 

ص: 342


1- . ر.ک: احقاق الحق، ج 2، ص 554 _ 557.
2- . تجلی ولایت در آیه تطهیر، برگرفته از آثار آیت الله جوادی آملی، تنظیم از محمد صفایی، مرکز نشر إسراء، چاپ اول، 1379 ش، ص 92.

جایگاه همسایه داری در اسلام

اشاره

سخنرانی های بلند

جایگاه همسایه داری در اسلام

اشاره

زندگی اجتماعی و جمعی بشر، در عین حال که محسّنات و نقطه های مثبت و قابل تمجیدی دارد، برخی آثار منفی و زیانبار را نیز در پی دارد، مانند: آلودگی شهرها، بالا رفتن قیمت مسکن، تراکم جمعیت بیش از حد و اندازه که بر اثر ازدحامها به وجود می آید؛ ندا می طلبد که قوانین و دستوراتی وضع شود تا زندگی جمعی را سر و سامان بدهد و بشر به راحتی بتواند به زندگی و زندگانی فردی خویش در کنار جمع ادامه دهد. یکی از مواردی که نیاز به وجود قوانین و دستورات فقهی و اخلاقی دارد، همسایه داری است.

اسلام به عنوان یک دین کامل و اجتماع ساز و تأمین کننده سعادت دنیوی و اخروی انسان، قرنها بیش تر از توسعه زندگی شهری امروزی، دستورات و توصیه های اخلاقی و حقوقی را برای همسایه داری در نظر گرفته است که با مراعات آن انسانها می توانند در کنار هم به راحتی و آسایش زندگی کنند. آنچه پیش رو دارید، گامی است در این مسیر، امید که برای همه مفید و قابل استفاده باشد.

ص: 343

اهمّیت همسایه داری

سخنرانی های بلند

جایگاه همسایه داری در اسلام

اهمّیت همسایه داری

قرآن کریم این کتاب جاوید و ماندگار الهی، در کنار دستور به پرستش الهی و احسان به پدر و مادر و بستگان و خویشاوندان، توصیه به نیکی و احسان در حق همسایگان نموده است؛ آنجا که می فرماید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ»؛ )(1)(  «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر و همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و همسایه دور و دوست و همنشین و واماندگان در سفر نیکی کنید!»

قرار گرفتن مراعات حق همسایه در کنار حق بندگی و نیکی به والدین، نشان از اهمّیت همسایه داری در منظر قرآن دارد. در روایات نیز تعبیرات نغر و زیبایی درباره اهمّت همسایه داری آمده که به نمونه هایی اشاره می شود:

ص: 344


1- نساء / 36.

1. احترام همسایه

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَی الْإِنْسَانِ کَحُرْمَةِ أُمِّهِ؛ )(1)(  حرمت همسایه بر `عهده` انسان مانند احترام به مادرش می باشد.»

2. نشانه سعادت

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءُ الْمَسْکَن وَ الْجَارُ الصَّالِحُ وَ الْمَرْکَبُ الْهَنِی ءُ؛ )(2)( خانه و همسایه خوب و مرکب راهوار از خوشبختی مرد است.» البته این موارد، مربوط به سعادت دنیا است، نه سعادت آخرت.

3. سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله

ص: 345


1- منتخب میزان الحکمة، محمدی ری شهری، دارالحدیث، 1382، ص 116؛ مکارم الاخلاق، ج 1، ص 274، ح 834.
2- نهج الفصاحة، ابراهیم احمدیان، قم، گلستان، 1385 ش، ص 476، ح 4679

علی علیه السلام فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیةُ نَبِیکُمْ مَا زَالَ یوصِی بِهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیوَرِّثُهُمْ؛ )(1)(  خدا را! خدا را! درباره همسایگان `و حقوقشان را رعایت کنید` که وصیت پیامبر شماست و همواره به خوشرفتاری با همسایگان سفارش می کرد تا آنجا که گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد کرد.»

4. معیار نیکوکار بودن

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِذا اَثنی عَلَیکَ جیرانُکَ اَنَّکَ مُحْسِنٌ فَاَنْتَ مُحْسِنٌ وَ اِذا اَثْنی عَلَیکَ جیرانُکَ اَنَّکَ مُسِی ءٌ؛ )(2)(  هر گاه همسایگانت هنگام ثنا و سخن گفتن درباره تو، تو را نیکوکار بدانند، پس تو نیکوکاری، و اگر همسایه گانت بدکارت شمارند، تو بدکاری.» چرا که ممکن است انسان در غیر محل خود عیوب خویش را پنهان کند و خوبی و بدی او شناخته نشود؛ ولی در همسایگی واقعیت انسان آشکار می شود. به این جهت، فردی که همسایه ها نیکوکار بدانند، واقعاً نیکوکار است.

5. رفع بلا

ص: 346


1- نهج البلاغة، محمد دشتی، نامه 47.
2- نهج الفصاحة، ص 473، ح 4652

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِنَّ اللَّه تَعالی لَیدْفَعُ بِالْمسْلِمِ الصَّالِحِ عَنْ مِأَةِ اَهْلِ بَیتٍ مِنْ جیرانِهِ الْبَلاءَ؛ به راستی خداوند بلند مرتبه به واسطه مسلمانان درستکار، بلا را از صد خانه همسایه اش دور می کند.» )(1)(  بنابراین همچنان که خدا به برکت مکه عذاب را از اهل آن و به برکت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بلا را از مکّه و مدینه دور کرده، وجود همسایه مؤمن باعث رفع بلا از همسایه می شود.

6. اوّل همسایه، بعد خرید خانه

همسایه آن قدر در آرامش و امنیت انسان نقش دارد که قبل از خرید منزل گرفتن امتیاز است مکانی و ساختمانی باید نسبت به همسایه ها دقت نمود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الْتَمِسُوا الْجَارَ قَبْلَ شِرَاءِ الدَّارِ وَ الرَّفِیقَ قَبْلَ الطَّرِیقِ؛ )(2)(  پیش از خانه خریدن، همسایه را بجویید و پیش از سفر کردن، رفیق را بیابید!»

ص: 347


1- نهج الفصاحة، ح 4651.
2- نهج الفصاحة، ص 474، ح 4655.

چون عیب خانه را می توان با تعمیر بر طرف کرد، ولی همسایه معیوب را به راحتی نمی توان اصلاح نمود.

7. امان از همسایه بد

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِسْتَعیدُوا بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ جارِ الْمُقامِ فَاِنَّ جارَ الْمُسافِرِ اِذا شاءَ اَنْ یزایلَ زایلَ؛ )(1)(  از شرّ همسایه ماندنی به خدا پناه آورید؛ زیرا همسایه ی مسافر هرگاه بخواهد برود می رود.»

و همچنین فرمود: «ثَلاثَۀٌ هُنَّ اُمُّ الفُواقِرِ... وَ جارٌ عَینُهُ تَرعاکَ و قَلبُهُ یَنعاکَ، اِن رَأی حَسَنَۀً دَفَنَها و لَم یُفشِها، وَ اِن رَأی سَیِّئَۀً اَظهَرَها و أَذاعَها؛ )(2)(  سه چیز در راس مصیبت های کمرشکن است.... و همسایه ای که چشمانش تو را می پاید و دلش خواهان رسوایی توست، اگر خوبی ببیند آن را می پوشاند و فاش نمی سازد و اگر بدی ببینید آن را آشکار و همه جا پخش می کند.»

ص: 348


1- نهج الفصاحة، ح 473.
2- میزان الحکمۀ، محمدی ری شهری، ج2، ص 918، ح3014

آداب همسایه داری

سخنرانی های بلند

جایگاه همسایه داری در اسلام

آداب همسایه داری

در هر جامعه ای آداب و رسومی وجود دارد که مراعات آن در حق همسایه لازم و ضروری است. در کنار آنچه هر انسان از برخوردهای مناسب دار درک می کند، اسلام نیز سفارشاتی در مورد همسایه داری دارد که به اهمّ موراد آنها اشاره می شود:

1. احسان و نیکی

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِنْ اَجْبَبْتُمْ اَنْ یحِبّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَأَدُّوا اِذَا ائْتُمِنْتُمْ وَ اصْدَقُوا اِذا حَدَثْتُمْ وَ اَحْسِنُوا جِوارَ مَنْ جاوَرَکُمْ؛ )(1)(  اگر می خواهید خدا و پیامبرصلی الله علیه وآله شما را دوست بدارند، `سه کار انجام دهید:` چون امانت به شما می سپارند، وفا کنید و چون سخن می گویید، راست گویید و به همسایگان نیکی کنید.»

همچنین فرمود: «خَیرُ الْاَصْحابِ عِنْدَ اللَّهِ خَیرُهُمْ لِصاحِبِهِ وَ خَیرُ الْجیرانِ عِنْدَ اللَّهِ خَیرُهُمْ لِجارِهِ؛ )(2)( بهترین دوستان نزد خدا کسی است که برای دوستش بهتر است و بهترین همسایه کسی است که برای همسایه اش بهتر است.»

ص: 349


1- نهج الفصاحة، ص 473، ح 4657.
2- نهج الفصاحة، ص 473،ح 4663

و نیز فرمود: «اَحْبِبْ لِلنَّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ تَکُنْ مُؤْمِناً وَ اَحْسِنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جاوَرَکَ تَکُنْ مُسْلِماً؛ )(1)(  برای مردم همان را بخواه که برای خویش می خواهی و به همسایه نیکی کن تا مسلمان باشی.»

2. تفقد و دلجویی

امام علی علیه السلام فرمود: «مِنْ حُسْنِ الْجَوارِ تَفَقُّدُ الْجارِ؛ از `نشانه های` نیکو همسایه داری کردن، دلجویی `از` همسایه است.» )(2)( 

3. مبادا همسایه گرسنه بخوابد

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «لا یشْبَعُ الْمُؤْمِنُ دُونَ جارِهِ؛ )(3)(  نباید مؤمن بدون همسایه اش سیر شود `و همسایه گرسنه باشد` .»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «ما آمَنَ بی مَنْ باتَ شَبْعانَ وَ جارُهُ جائِعٌ قالَ وَ ما مِنْ اَهْلِ قَرْیةٍ یبیتُ وَ فیهِمْ جائِعٌ ینْظُرُ اللَّهُ اِلَیهِمْ یوْمَ اِلْقیامَةِ؛ )(4)(  به من ایمان نیاورده است کسی که سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد. و نیز فرمود: اهل قریه ای که `سیر` بخوابد، در حالی که در بین آنها گرسنه ای `خوابیده` است، خداوند به آنها در روز قیامت نظر `رحمت` نمی کند.»

ص: 350


1- نهج الفصاحة، ص 473، ح 465.
2- منتخب میزان الحکمة، ص 116؛ تحف العقول، ص 85.
3- نهج الفصاحة، ص 474، ح 4665
4- منتخب میزان الحکمة، ص 116؛ الکافی، ج 2، ص 668، ح 14.

نقل کرده اند که سید بحرالعلوم شبانگاهی یکی از شاگردانش را خواست و با تمام خشم و عصبانیت بر او خروشید و گفت: در همسایگی تو فردی است بینوا که با چند کودک خود گرسنه به سر می برد.

چرا به حال آنها رسیدگی نمی کنی؟ شاگرد گفت: به خدا سوگند نمی دانستم که آنها چنین مشکلی دارند. سید گفت: همین که نمی دانستی مرا خشمگین کرده و الا اگر می دانستی و اقدام نمی کردی، کافر بودی. )(1)( 

4. آزار نرساندن

اگر کسی نمی تواند خدمتی به همسایه کند، لااقل به او آزار و ازیت نرساند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ کانَ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیوْمِ الآخِرِ فَلا یؤْذی جارَهُ؛ )(2)(  کسی که ایمان به خدا و روز آخر (قیامت) دارد، همسایه اش را آزار ندهد.» و امام رضاعلیه السلام فرمود: «لَیسََْ مِنَّا مَنْ لَمْ یأْمَنَ جارُهُ بَوائِقَهُ؛ )(3)(  از ما نیست کسی که همسایه اش از شرّ او در امان نباشد.»

فقط با اعمال عبادی، انسان بهشتی نمی شود؛ باید در کنار آن ارتباطات اجتماعیش نیز سالم و صحیح باشد. یکی از آنها این است که همسایه ها از انسان راضی بوده و مورد آزار قرار نگرفته باشند.

ص: 351


1- حساس ترین فراز تاریخ یا داستان غدیر، ص 216؛ عبرتها در آینه داستانها، احمد دهقان، نهاوندیع 1378، ص 27.
2- منتخب میزان الحکمة، ص 116؛ الکافی، ج 2، ص 667، ح 6.
3- عیون اخبار الرضاعلیه السلام ج 2، ص 24، ح 2، منتخب میزان الحکمة، ص 116.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یَدخُلُ الجَنَّةَ عَبدٌ لَا یَامَنُ جارُهُ بَوَائِقَهُ؛ )(1)(  کسی که همسایه اش از شرّش در امان نباشد به بهشت نمی رود.» چراکه خداوند برای بنگان خویش ارزش و عظمت قائل است و هر کس امنیت بندگانش را بر هم زند، در پیشگاه او نیز از عذاب در امان نخواهد بود.

هر گناهی متناسب با خود مجازاتی دارد؛ از جمله، گناه همسایه آزاری است که در روز قیامت شخص همسایه آزار با دست و پای بریده محشور می شود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درباره آیه «یوْمَ ینْفَحُ فی الصُّورِ فَتَأْتُونَ اَفْواجاً»؛ )(2)(  روزی که در صور دمیده می شود و شما فوج فوج وارد محشر می شوید.

فرمود: «ده گروه از امّت من به صورت پراکنده و جدا از دیگر مسلمانان محشور می شوند:... هفتمین گروه کسانی هستند که «مُقَطَّعَةٌ اَیدیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ؛ با دستها و پایهای بریده محشور می شود.»

ص: 352


1- نهج الفصاحة، ص 474. ح4665
2- نبأ / 18.

و آنها همانهای هستند که «یؤْذُونَ الْجیرانَ؛ همسایه ها را آزار می دهند.» )(1)( 

5. صبر در مقابل آزار همسایه

در مواردی لازم است انسان در مقابل آزار و اذیت همسایه نادان و غافل صبر نماید. امام کاظم علیه السلام فرمود: «لَیسَ حُسْنُ الْجَوارِ کَفَّ الأَذی وَلکِنْ حُسْنَ الْجِوارِ الصَّبْرُ عَلَی الْاَذی؛ )(2)(  خوب همسایه داری کردن `فقط` این نیست که از اذیت خودداری کنی؛ بلکه نیکو همسایه داری نمودن این است که بر آزار و اذیت `های همسایه` صبر کنی.»

6. اکرام همسایه

پیامبر اکرم علیه السلام فرمود: «مَنْ کانَ یؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ فَلْیکْرِمْ جارَهُ؛ )(3)(  هر کس به خدا و آخرت ایمان دارد، باید همسایه اش را گرامی بدارد.» چرا که همه مردم بندگان خدا هستند و آنهایی که مؤمن و متدین هستند، قلبشان عرش الهی است و مؤمن به خدا، بنده خدا را آزار نمی دهد و دل کسی را نمی شکند.

ص: 353


1- تفسیر الصافی، فیض کاشانی، بیروت، مؤسسة اعلمی للمطبوعات، ج 5، ص 275.
2- تحف العقول، ص 409؛ منتخب میزان الحکمة، ص 116، ح 1308
3- نهج الفصاحة، ص 475، ح 4674.

میازارم ز خود هرگز دلی راو از آن ترسم در آن جای تو باشد

ص: 354

آثار همسایه داری نیکو

سخنرانی های بلند

جایگاه همسایه داری در اسلام

آثار همسایه داری نیکو

هر کار خیر و نیک آثاری دارد و از جمله خوب همسایه داری کردن، دارای آثار و برکات فراوانی است که در بخش های قبل به آثاری همچون: دفع بلا، کسب سعادت دنیا و آخرت و محبوبیت در نزد خدا و رسولش اشاره کردیم و در همین باب، آبادی شهرها و طولانی شدن عمرها را نیز می توان از برکات همسایه داری نیکو برشمرد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «حُسْنُ الْجَوارِ یعْمُرُ الدِّیارَ وَ ینْسِی ءُ فی الْاَعْمارِ؛ )(1)(  همسایه داری نیکو، شهرها را آباد می کند و عمرها را دراز می سازد.»

انسانی که با همسایه ها خوب است و همسایه ها نیر با او خوبند، محلّه ای آرام خواهد داشت و در نتیجه، سلامتی ها بیشتر و عمرها طولانی تر خواهد شد.

ص: 355


1- نهج الفصاحة، ص 474، ح 4662.

حق همسایگان

سخنرانی های بلند

جایگاه همسایه داری در اسلام

حق همسایگان

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «لِلْجارِ حَقُّ؛ )(1)(  برای همسایه حقی `بسیاری` است.» در این بخش، به اهم آنها اشاره می شود:

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درباره حقوق همسایه فرمود: «اِنِ اسْتَغاثَکَ اَغَثْتَهُ وَ اِنِ اسْتَقْرَضَکَ اَقْرَضْتَهُ وَ اِنِ افْتَقَرَ عُدْتَ عَلَیهِ وَ اِنْ اَصابَتْهُ عَزَّیتُهُ وَ اِنْ اَصابَهُ خَیرٌ هَنَّأْتَهُ وَ اِنْ مَرِضَ عُدْتَهُ وَ اِنْ ماتَ اتَّبَعْتَ جَنازَتُهُ؛ اگر کمک خواست، کمکش کنی و اگر قرض خواست، قرضش دهی و اگر ندار شد، تأمینش کنی و اگر مصیبت دید، تغریت گویی اگر خیری به او رسید، به او تبریک گویی و اگر بیمار شد، به عیادتش روی و اگر از دنیا رفت، به تشییع جنازه او روی.»

و در ادامه فرمود: «وَ لا تَسْتَطِلْ عَلَیهِ بِالْبَناءِ فَتَحْجُبَ عَنْهُ الرّیحِ اِلَّا بِأِذْنِهِ وَ اِذا اشْتَرَیتَ فاکِهَةٍ فَاهْدِلَهُ فَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَادْخِلْها سِرّاً وَ لا تُخْرِجْ بِهاوُلْدَکَ تَغیظُ بِها وُلْدَهُ وَ لا تُؤْذِهِ بِریحِ قِدْرِکَ اِلَّا اَنْ تَعْرِفَ لَهُ مِنْها؛ )(2)(  و نباید خانه و ساختمان `خود را` بلندتر از او بسازی که راه هوا را بر او ببندی، مگر خود اجازه دهد و هرگاه میوه خریدی، به او هدیه بده و اگر این کار را نکردی، `لااقل` مخفیانه به منزل ببر و مبادا فرزندانت میوه به دست از خانه خارج شوند که باعث ناراحتی فرزندان او می شود و با بوی دیگ `غذا` او را اذیت نکن، مگر بدانی او نیز `چنان` غذایی دارد.»

ص: 356


1- نهج الفصاحة، ص 475، ح 4671.
2- نهج الفصاحة، ص 475؛ منتخب میزان الحکمة، ص 116؛ مسکّن الفؤاد، ص 105.

و در ادامه فرمود: «اَلْجارُ اَحَقُّ بِشُفْعَةِ جارِهِ ینْظَرُ بِهاءَ اِنْ کانَ غائِباً اِذا کانَ طَریقَهُما واحِداً؛ )(1)(  همسایه برای خرید سهم همسایه مقدم است و اگر غایب باشد، منتظر او بماند؛ در صورتی که راهشان یکی باشد.»

نه تنها همسایه در خرید خانه حق تقدّم دارد، بلکه در خرید زمین و املاک نیز حق تقدّم دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِذا اَحَدُکُمْ اَنْ یبیعَ عَقارَهُ فَلْیعْرِضْهُ عَلی جارِهِ؛ )(2)(  هرکس بخواهد زمین و آب خویش را بفروشد، `نخست` باید به همسایه اش عرضه کند.»

ص: 357


1- نهج الفصاحة، ص 475.
2- نهج الفصاحة، ص 475.

تذکر یک نکته

سخنرانی های بلند

جایگاه همسایه داری در اسلام

تذکر یک نکته

آنچه از حقوق بیان شد، برای عموم همسایگان است؛ ولی گاه همسایه به خاطر جهات دیگر حق بیشتری برخوردار است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اَلْجیرانُ ثَلاثَةٌ فَجارٌ لَهُ حَقٌّ واحِدٌ وَ هُوَ اَدْنَی الْجیرانِ حَقّاً وَ جارٌ لَهُ حَقَّانِ وَ جارٌ لَهُ ثَلاثَ حُقُوقٍ؛ )(1)(  همسایگان سرگروه اند: همسایه ای که یک حق دارد که این گروه از همه حقّشان کمتر است، و همسایه ای که دو حق دارد و گروهی که سه حق دارد.»

«فَاَمَّا الَّذی لَهُ حَقٌّ واحِدٌ فَجارٌ مَشْرِکٌ لا رَحِمَ لَهُ حَقُّ الْجَوارِ وَ امَّا الَّذی لَهُ حَقَّانِ فَجارٌ مُسْلِمٌ لَهُ حَقُّ الْاِسْلامِ وَ حَقُّ الْجِوارِ وَ امَّا الَّذی لَهُ ثَلاثَةٌ حُقُوقٍ فَجارٌ مُسْلِمٌ ذُورَحِمٍ لَهُ حَقُّ الْاِسْلامِ وَ حقُّ الْجَوارِ وَ حَقُّ الرَّحِمِ؛ )(2)(  امّا کسی که یک حق دارد، همسایه مشرکی است که از بستگان `انسان` نیست. برای او فقط حق همجواری است `که قبلاً بیان شد` و امّا کسی که دو حق دارد، همسایه مسلمان است که حق اسلام و حق همسایگی دارد و امّا کسی که سه حق دارد، همسایه مسلمان خویشاوند است که حق اسلام `و مسلمان بودن` و حق همسایگی و حق خویشاوندی دارد.»

ص: 358


1- نهج الفصاحة، ص 475، ح 4669.
2- نهج الفصاحة، ص 475، ح 4669.

از مجموع آنچه بیان شد، اهمیت همسایه داری و جایگاه و منزلت آن در اسلام روشن گردید و مشخص شد که سعادت دنیا و آخرت انسان و آرامش دنیایی و سعادت آخرتی او به اموری بستگی دارد که یکی از آنه همسایه داری کردن و همسایه نیک داشتن است.

ص: 359

احسان و نیکوکاری در قرآن و سنت

اشاره:

سخنرانی های بلند

احسان و نیکوکاری در قرآن و سنت

اشاره:

در شمارة گذشته به مناسبت هفتة «احسان و نیکوکاری» به بررسی موضوع «احسان در قرآن و سنت» پرداختیم و احسان را از نگاه قرآن و سنّت بررسی کردیم. در ابتدای این مقاله مباحثی همچون: «اهمیت احسان»، «انگیزه احسان»، «آثار دنیوی احسان» و... بررسی شد و اکنون ادامة این مقاله تقدیم می گردد.

ص: 360

آثار اخروی

سخنرانی های بلند

احسان و نیکوکاری در قرآن و سنت

آثار اخروی

بر اساس آیات قرآنی، گرچه اثرات دنیوی احسان و نیکوکاری قابل انکار نیست؛ اما آثار اخروی آن بیش تر، بهتر و ماندگارتر است. )(1)(  برخی از آثار اخروی احسان عبارت است از:

1. محبوبیّت

احسان و نیکوکاری، باعث محبوبیت انسان نزد خدا و خلق می شود. جدای از تعابیر بسیاری که دربارة انسانهای نیکوکار در قرآن کریم آمده است، جمله زیبای: وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ(؛ )(2)(  «و نیکی کنید! که خدا نیکوکاران را دوست می دارد.» بیانگر جایگاه و ارزش احسان و نیکوکاری در پیشگاه خدا می باشد.

2. پر منفعت ترین معامله

ص: 361


1- . نحل/ 30.
2- . بقره/ 195.

کسانی که از قدرت جسمی، اقتصادی و اجتماعی خود برای کمک به دیگران استفاده می کنند، در حقیقت با خدا وارد معامله می شوند. به همین خاطر، محبوب پروردگار شده، او جایگاه ویژه ای برای شان در نظر می گیرد. حضرت علی(ع) می فرماید: «عَلَیْکَ بِالْإِحْسَانِ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ زِرَاعَةٍ وَ أَرْبَحُ بِضَاعَةٍ؛ )(1)(  بر شما باد به احسان و نیکوکاری در حق دیگران، که آن برترین و پرمنفعت ترین کشت و زرع و سود آخرتی برای شما خواهد بود.»

پیامبر گرامی اسلام(ص) برای نشان دادن اهمیت احسان به ایتام، دو انگشت سبابه و میانی خود را نشان داد و فرمود: «أَنَا وَ کَافِلُ الْیَتِیمِ کَهَاتَیْنِ فِی الْجَنَّة؛ )(2)(  من و آن کسی که سرپرستی یتیمی را بپذیرد، در بهشت بسان این دو انگشت در کنار یکدیگر خواهیم بود.»

3. بهترین توشة آخرت

ص: 362


1- . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، تحقیق: مصطفی درایتی و حسین درایتی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1378 ش، ص 383.
2- . روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، سید محمود آلوسی، تحقیق علی عبدالباری عطیه، اول، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1415 ق، ج 1، ص 308؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق، ج 2، ص 158؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج35، ص 117.

احسان به عنوان بهترین توشة آخرت معرفی شده است. قرآن کریم با تأکید بر این مطلب فرموده است: وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ...؛ )(1)(  «و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره ات را از دنیا فراموش مکن و همان گونه که خدا به تو نیکی کرده است، نیکی کن!»

امام علی(ع) می فرماید: «طُوبَی لِمَنْ أَحْسَنَ إِلَی الْعِبَادِ وَ تَزَوَّدَ لِلْمَعَادِ؛ )(2)(  خوشا به حال کسی که به بندگان خدا نیکی کند و برای روز قیامت توشه بردارد.»

ص: 363


1- . قصص/ 77.
2- . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 149.

آداب احسان

سخنرانی های بلند

احسان و نیکوکاری در قرآن و سنت

آداب احسان

آثار احسان و نیکوکاری پرشمار است اما برای برخورداری از این آثار، رعایت برخی از نکات ضروری است. در آموزه های اسلامی «آداب احسان و نیکوکاری» ذکر شده است؛ با مرورِ اخلاق اسلامی و آداب معاشرت به نکاتی پی می بریم که شایسته است مورد توجه مؤمنان قرار گیرد.

الف) نیّت خالص

بر اساس آیات و روایات، «اخلاص» اساس دین و شالودة محکم آن است و هیچ عملی بدون آن پذیرفته نمی شود. در اسلام افراد با اخلاص کسانی هستند که علاوه بر همراه کردن اعمال خویش با قصد قربت، انتظار و توقّع تعریف و ستایش نداشته، )(1)(  به هیچ کس جز پروردگار امید ندارند، )(2)(  ظاهر و باطن آنها یکی است )(3)(  و تعریف و مذمّت مردم نزدشان مساوی است؛ )(4)(  چرا که آنان در هر کاری فقط رضای خدای متعال را در نظر می گیرند و تنها به خاطر اوعملی انجام می دهند.

در مقابل، خدا کار با اخلاص آنان را می پذیرد، )(5)(  آن را زمینه ساز برترین موفقیتها قرار می دهد، )(6)(  و امور دنیوی و اخروی آنان را خود به عهده می گیرد، چنانکه امام سجاد(ع) می فرماید: «... فَإِذَا فَعَلْتَ بِالإِخْلاصِ جَعَلَ لَکَ عَلَی نَفْسِهِ أَنْ یَکْفِیَکَ أَمْرَ الدُّنْیَا وَ الآخِرَة؛ )(7)(  زمانی که کارهایت را بااخلاص انجام دادی، خدای متعال عهده دار کارهای دنیا و آخرتت می شود.»

ص: 364


1- . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش، ج 1، ص 409.
2- . عیون الحکم و المواعظ، علی بن محمد لیثی واسطی، تصحیح حسین حسینی بیرجندی، دارالحدیث، قم، چاپ اول، 1376 ش، ص 65.
3- . نهج البلاغه، سید محمد حسین موسوی(سید رضی)، ترجمه محمد دشتی، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمومنین، بوستان کتاب، قم، نامه26.
4- . بحارالأنوار، ج 70، ص 294.
5- . مکارم الأخلاق، حسن بن فضل طبرسی، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412ق، ص 453.
6- . بحارالأنوار، ج 68، ص 184.
7- . الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1403 ق، ج2، ص566.

بنابراین، آنچه که در نظام ارزشی اسلام اهمیّت دارد، کیفیّت (کار با اخلاص) است و با این ملاک و معیار کارِ انسان ارزش گذاری می شود، نه کمیّت و مقدار آن. قطعاً انفاق یک دانه خرمای حلال و به دور از ریا، از هزاران اطعام دیگران با مال حرام یا به قصد ریا بهتر است. )(1)( 

ب) رعایت اولویتها

خدا می فرماید: یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ؛ )(2)(  «از تو سؤال می کنند که چه چیز انفاق کنند؟ بگو: هر خیر و نیکی (و سرمایة سودمند مادی و معنوی) که انفاق می کنید، باید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد و هر کار خیری که انجام دهید، خدا از آن آگاه است.» و لازم نیست تظاهر کنید.

براساس این آیة شریفه، در صورتی که پدر و مادرِ شخص انفاق کننده نیازمند باشند، بر سایرین مقدّم هستند، پس از آنها، حق تقدّم با دیگر خویشاوندان است، سپس ایتام و بچّه های بی سرپرست، سپس نیازمندان و مستمندان جامعه و بالاخره مسافران در راه مانده و مانند آن، که باید مورد دستگیری باشند. این ترتیب و رعایت این اولویّتها، چقدر زیبا و هماهنگ با فطرت انسانی است!

ص: 365


1- . مثالهای زیبای قرآن، ناصر مکارم شیرازی، انتشارات امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، ج 1، ص 113.
2- . بقره/ 215.

علامه طبرسی(ره) ذیل این آیه به نکتة مهمی اشاره می کند و آن اینکه: جدّ و جدّه و هر چه بالا روند نیز مشمول اسم والدین می باشند. )(1)( 

اینکه انسان بتواند احسان خویش را به مستحقین واقعی برساند، و در تشخیص اولویتها دچار اشتباه نشود، نکتة مهم دیگری است که رسیدن به آن تنها با لطف الهی محقَّق می شود. اهمیت این نکته تا جایی است که امام سجاد(ع) در «دعای مکارم الاخلاق» از خدا می خواهد که او را به درست انفاق کردن هدایت کند تا احسان را در مسیر درست و صحیح به مصرف برساند: «وَ أَصِبْ بِی سَبِیلَ الْهِدَایَةِ لِلْبِرِّ فِیمَا أُنْفِقُ مِنْه»ّ )(2)( 

ج) احسان از مال حلال

ص: 366


1- . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش، ج 2، ص 548.
2- . صحیفه سجادیه، منسوب به امام سجاد(ع)، دعای مکارم الاخلاق.

گرچه در تعالیم اسلامی، احسان مورد سفارش بسیار قرار گرفته است؛ اما باید توجه داشت که احسان و کمک مالی به دیگران، زمانی باارزش است که با مال حلال پرداخت شود، در غیر این صورت نه تنها چنین حمایتی ارزشی ندارد؛ بلکه گناه آن دامن گیر انفاق کننده خواهد شد. رسول خدا(ص) در آخرین خطبه ای که ایراد کردند، فرمودند: «...مَنِ اکْتَسَبَ مَالاً حَرَاماً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لاعِتْقاً وَ لاحَجّاً وَ لااعْتِمَاراً وَ کَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِکَ أَوْزَاراً؛ )(1)(  هر کس مالی را از راه حرام به دست آورد، خدا هیچ گونه عمل خیری(همچون) صدقه، آزاد کردن بنده، حج و عمره از او نمی پذیرد، و به اندازة ثواب این کارهای خیر، در نامة اعمال او گناه نوشته می شود.»

د) رعایت اعتدال

ص: 367


1- . ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ سوم، 1364 ش، ص 283.

در روایتی می خوانیم: جوان مستمندی بر درِ خانه پیامبر(ص) آمد. چون در خانة حضرت چیزی برای بخشش آماده نبود، جوان تقاضای پیراهن کرد، پیامبر(ص) پیراهن خود را به او داد، و همین امر سبب شد که نتواند آن روز برای نماز به مسجد برود... در این هنگام این آیه نازل شد: وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛ )(1)(  «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما)! و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی!» و به پیامبر(ص) هشدار داد که این کار تکرار نشود. )(2)( 

سؤالی در اینجا به ذهن می رسد که: آیا میانه روی در انفاق با ایثار تضادّ دارد؟! با در نظر گرفتن آیاتی که دستور به «رعایت اعتدال در انفاق» می دهد، این سؤال پیش می آید که چرا در سورة «دهر» و آیات دیگر قرآن و همچنین روایات، ستایش و مدح ایثارگرانی شده که حتی در نهایت سختی از خود می گذرند و به دیگران می دهند، این دو چگونه با هم سازگار است؟! دقت در شأن نزول آیات، و همچنین قرائن دیگر، پاسخ این سؤال را روشن می سازد و آن این است که: دستور به رعایت اعتدال در جایی است که بخشش فراوان سبب نابسامانیهای فوق العاده ای در زندگی خود انسان گردد، و یا ایثار سبب ناراحتی و فشار بر فرزندان شود و نظام خانوادگی اش را به خطر افکند، در صورتی که هیچ یک از اینها تحقّق نیابد، مسلماً ایثار بهترین راه است. )(3)( 

ص: 368


1- . اسراء/ 29.
2- . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی،.ج 6، ص635؛ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج 12، ص 91.
3- . برگرفته از تفسیر نمونه، ج 12، ص 98.

ه_) حفظ کرامت انسانها

در نظام اسلام، حفظ کرامت انسان و به تبع آن کرامت خانواده مورد توجه جدّی قرار گرفته است، )(1)(  گرچه حفظ کرامت انسان، مصادیق متعددی دارد؛ اما در این مجال به چگونگی کمک به خانواده ها اشاره می شود که مناسب است مورد توجه نیکوکاران قرار گیرد.

آموزه های اسلامی نشان می دهد کمکی باارزش تر است که در آن آبرو و شخصیت افراد حفظ شود، و خواری یا سرافکندگی نیازمندان را به همراه نداشته باشد، در حالی که برخی مواقع کمک مستقیم و بی واسطه به خانواده های مستمند، و یا بخشیدن اجناس فرسوده و غیر قابل استفاده و... در حقیقت به سرمایه های معنوی و عزّت نفس آنان لطمه می زند و به همین خاطر برخی از آنان حاضرند آتش فقر و تنگدستی را تحمل کنند؛ ولی دچار تخریب منزلت و شخصیت خود نشوند.

در سیرة امامان معصوم(ع)، به خصوص حضرت علی(ع) مراجعة شبانه و ناشناس به منازل نیازمندان و یتیمان، و برآورده کردن نیاز مالی و خوراکی آنان پرشمار است. در سیرة امام سجاد(ع) نیز می خوانیم که با استفاده از تاریکی شب و در حالی که صورتش را پوشانده بود، به خانواده های مستمند کمک می کرد. )(2)(  و حتی پسرعمویی داشت که شبانه به او کمک می کرد؛ اما او امام(ع) را نمی شناخت و از اینکه دیگران به او کمک می کنند؛ اما امام از او دستگیری نمی کند، ناراحت بود، و امام را نفرین می کرد. امام(ع) نیز گفته های او را می شنید؛ اما هرگز خود را به او معرفی نکرد. زمانی که امام به شهادت رسید و کمکهای شبانه قطع شد، او متوجه موضوع شد. )(3)( 

ص: 369


1- . اسراء/ 70.
2- . تحلیلی از زندگانی امام سجاد(ع)، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1372ش، ج 1، ص 133.
3- . همان.

این نکته نشانگر اهمّیّت فوق العادة آبروی مؤمن از دیدگاه اسلام است. هرگز اسلام اجازه نمی دهد که به خاطر کمک و احسان، عزت و آبروی مسلمانی لکّه دار و قلبش جریحه دار گردد. قرآن مجید می فرماید: قَوْلٌ مَعْروُفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَا أَذًی وَ اللَّهُ غَنِیُّ حَلِیمٌ؛ )(1)(  «گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان) و عفو (و گذشت از خشونتهای آنها)، از بخششی که آزار به دنبال داشته باشد، بهتر است، و خداوند بی نیاز و بردبار است.»

طبق این آیة شریفه، هرگاه جواب منفی دادن به فقیر، همراه با ادب و احترام باشد، بهتر از پاسخ مثبتی است که همراه با آزار و اذیّت باشد.

و چه زیباست انفاقهایی که همراه با ادب و احترام باشد. و چه زیباتر، انفاقی که کمک کننده از اینکه توان بیش تری نداشته، عذرخواهی می کند! و این حالت روحانی عالی در سیرة ائمّة معصومین(ع) فراوان به چشم می خورد. )(2)( 

ص: 370


1- . بقره / 263
2- . سوگندهای پر بار قرآن، ناصر مکارم شیرازی، گردآوری و تحقیق: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ دوم، 1386ش، ص 417.

و) احسان در حدّ توان

هرگاه سخن از نیکوکار به میان می آید، انسانهای ثروتمند به ذهن تبادر می کند، در حالی که هر کس به میزان توانایی خود می تواند نام خود را به عنوان نیکوکار ثبت کند. پیامبر گرامی اسلام(ص) مسلمانان را برای یکی از جنگهای صدر اسلام آماده کرده بود و آنها آذوقه تهیّه می کردند. هر کس به میزان توانایی خود کمک می کرد. حتّی یکی از مسلمانان چهار هزار مَن خرما به پیامبر(ص) تقدیم کرد. «ابوعقیل انصاری» که یکی از مسلمانان فقیر مدینه بود، علاقمند به مشارکت در این بسیج مالی و شرکت در این همیاری عمومی بود؛ ولی تمامی درآمد روزانة او تنها به میزان حداقل معاش خانوادة خودش بود. به ناچار تصمیم گرفت، شبها نیز کار کند و درآمد آن را به عنوان کمک به پیامبر(ص) تقدیم نماید. وی شبها از بیرون مدینه آب آشامیدنی می آورد و به مردم می فروخت. حاصل و درآمد این کار شبانه و تلاش خستگی ناپذیر او تنها به اندازة تهیّه یک مَن خرمای نامرغوب شد که آن را خالصانه به پیامبر اکرم(ص) تقدیم کرد و عرضه داشت: یا رسول اللّه! این هم کمک من برای سربازان اسلام. جمعیّت منافق حاضر در آنجا، شروع به تمسخر این مسلمان مخلص کردند که: «عجب خرمایی! اگر سربازها آن را بخورند، حتماً پیروز می شوند. ابوعقیل! این همه خرما را چطور آوردی؟»

پیامبر اکرم(ص) از این سخنان و رفتار منافقان ناراحت شد و خطاب به ابوعقیل انصاری فرمود: «ابوعقیل! جلو بیا و خرماهایت را روی این تلّ خرما بریز تا باعث برکت آنها شود.» در این هنگام آیة 79 سورة توبه در شأن ابوعقیل و در مذمّت منافقان نازل شد: الَّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لا یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ؛ «آنهایی که از مؤمنان مطیع در صدقاتشان عیبجویی می کنند، و کسانی را که (برای انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچیز) توانایی خود دسترسی ندارند، مسخره می نمایند، خدا آنها را مسخره می کند (و کیفر استهزاکنندگان را به آنها می دهد) و برای آنها عذاب دردناکی است!»

ص: 371

گفتنی است که احسان در طول سال و عدم اکتفا به انفاق موسمی، )(1)(  انفاق از بهترین چیزها، )(2)(  به اندازه بر طرف کردن نیاز دیگران، )(3)(  سعی در خدمت رسانی، )(4)(  عدم افراط و تفریط در نیکوکاری )(5)(  و احسان به کسی که به انسان بدی کرده، از دیگر مواردی است که باید در احسان و نیکوکاری مورد توجه قرار گیرد. رسول خدا(ص) می فرماید: «أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ خَلَائِقِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَی مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ؛ )(6)(  آیا شما را خبر ندهم به بهترین شیوه های دنیا و آخرت؟ گذشت از هر که به تو ستم کرده، پیوست با هر که از تو بریده، احسان به هر که به تو بدی کرده و بخشش به هر کس که از تو دریغ داشته است.»

ص: 372


1- . در زیارت جامعة کبیره در توصیف معصومان(ع) می خوانیم: «وَ عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ؛ احسان جزء عادت (و سیرة دایمی) شماست». بر این اساس پیروان آن بزرگواران نیز احسان و نیکی خود را در طول زندگی ادامه می دهند و منتظر برپایی مراسمی خاص نمی نشینند.
2- . آل عمران /92.
3- . امام سجاد(ع) می فرماید: «حَقُّ السَّائِلِ إِعْطَاوهُ عَلَی قَدْرِ حَاجَتِهِ؛ حق نیازمند آن است که به مقدار نیازش به او ببخشی ( و نیازش را برطرف سازی).» من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413ق، ج 2، ص 625.
4- . امام کاظم(ع): «أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مُوسَی(ع) أَنَّ مِنْ عِبَادِی مَنْ یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالْحَسَنَةِ، فَأُحَکِّمُهُ فِی الْجَنَّةِ، فَقَالَ مُوسی: یَا رَبِّ، وَ مَا تِلْکَ الْحَسَنَةُ؟ قَالَ: یَمْشِی مَعَ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ فِی قَضَاءِ حَاجَتِهِ، قُضِیَتْ أَوْ لَمْ تُقْض؛ خدای بزرگ به موسی(ع) چنین وحی فرستاد: برخی از بندگان من با حسنه به من تقرّب می جویند، و من در بهشت به آنان فرمانروایی می دهم. موسی عرض کرد: پروردگار من! این حسنه چیست؟ خدا فرمود: با برادر دینی خود برای برآوردن نیاز او به راه می افتد، خواه این نیاز برآورده شود، یا نشود.» الکافی، شیخ کلینی، ج 2، ص 196.
5- . اسراء /29.
6- . الکافی، شیخ کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ش، ج 2، ص 107.

عواقب ترک احسان و نیکوکاری

سخنرانی های بلند

احسان و نیکوکاری در قرآن و سنت

عواقب ترک احسان و نیکوکاری

قرآن کریم در سورة «ماعون» با بازگویی اثرات شوم انکار معاد در اعمال منکران می فرماید: أَرَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ؛ )(1)(  «آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار می کند دیدی؟ او همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند، و (دیگران را) به اطعام مسکین تشویق نمی کند.»

در سورة «الحاقه» نیز پس از توصیف شرایط برخی از جهنمیان، علت آن را این گونه بیان می فرماید: إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظیمِ وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ ؛ )(2)(  «چراکه او هرگز به خدای بزرگ ایمان نمی آورد، و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمی نمود.»

ص: 373


1- . ماعون/ 1تا 3.
2- . الحاقه/ 33 تا 34.

بر اساس این آیات شریفه یکی از اثرات انکار معاد و عدم ایمان، نه تنها عدم احسان؛ بلکه عدم تشویق دیگران به اطعام مساکین است، پس اولاً احسان و نیکوکاری و رسیدگی به فقرا بر اغنیا لازم است. چنانکه امیرمؤمنان(ع) در وصیتی به امام حسن(ع) می فرماید: «... وَ أُوصِیکُمْ بِمَحَبَّتِنَا وَ الْإِحْسَانِ إِلَی شِیعَتِنَا فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَلَیْسَ مِنَّا؛ )(1)(  وصیت می کنم شما را به محبت و دوستی ما و احسان و نیکی به شیعیان ما، پس (بدانید) کسی که این گونه عمل نکند، از شیعیان و پیروان ما نیست.»

و ثانیا ممکن است انسان شخصاً توانایی بر اطعام نداشته باشد؛ اما بیش تر افراد توانایی ترغیب و تشویق دیگران را دارند. به تعبیر دیگر، کسانی که از دارایی و امکانات برای احسان و نیکوکاری برخوردار نیستند، باید از اعتبار، آبرو و امکانات محدود خویش برای کمک به نیازمندان استفاده کنند.

قرآن کریم در سورة «آل عمران» به کسانی که به احسان و فضل خدا ثروتمند شده ولی بخل می ورزند، هشدار می دهد که: گمان نکنید این عمل به سودتان است؛ بلکه بدانید مأموران دوزخ در قیامت تمام ثروت اندوخته تان را به صورت حلقه های آتش بر گردنتان می آویزند و می گویند: «این ثروت شماست که آن را در دنیا اندوخته بودید!» )(2)( 

ص: 374


1- . دعائم الإسلام، نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دارالمعارف، مصر، چاپ دوم، 1385 ق، ج 2، ص 350.
2- . آل عمران / 180.

در آیة دیگر نیز می فرماید: وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ؛ )(1)(  و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) می سازند، و در راه خدا انفاق نمی کنند، به مجازات دردناکی بشارت ده!»

گرچه به برکت انقلاب اسلامی ایران، سنّت احسان و نیکوکاری در کشورمان روبه گسترش است؛ اما فاصلة طبقاتی و تفاوت میان ثروتمندان و فقرای جامعه نگران کننده است. امام باقر(ع) فرمود: «یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ یَعَضُّ کُلُّ امْرِئٍ عَلَی مَا فِی یَدَیْهِ وَ یَنْسَی الْفَضْلَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ...؛ )(2)(  زمانی سخت بر مردم خواهد آمد که هر کس بر آنچه در اختیار دارد، دندان فرو می برد، و احسان به یکدیگر را فراموش می کنند، در صورتی که خدا فرموده است: « احسان به یکدیگر را فراموش نکنید!.»

«محمد بن عجلان» می گوید: خدمت امام صادق(ع) بودم که مردی آمد و سلام کرد. حضرت از او پرسید: حال برادرانت چطور بود؟ او حال آنان را بسیار خوب توصیف نمود. امام(ع) فرمود: آیا ثروتمندان، فقرا را عیادت می کنند؟ عرض کرد: خیلی کم. فرمود: دیدار و احوالپرسی ثروتمندان از فقرا چگونه است؟ عرض کرد: اندک. فرمود: دستگیری توانگران از بینوایان چگونه است؟ عرض کرد: شما اخلاق و صفاتی را ذکر می کنید که در میان مردم ما کمیاب است، حضرت فرمود: چگونه اینان خود را شیعه می دانند (در حالی که نسبت برادری میان پولداران با فقراء وجود ندارد)؟». )(3)( 

ص: 375


1- . توبه /34.
2- . کافی، ج 5، ص 310.
3- . کافی، ج 2، ص 173.

امام صادق(ع) می فرماید: «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَیْئاً مِمَّا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَیْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَیْنَاهُ مَغْلُولَةً یَدَاهُ إِلَی عُنُقِهِ فَیُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِی خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّارِ؛ )(1)(  «هر مؤمنی که بتواند نیاز مؤمن دیگر را رفع کند - خواه ازخودش و خواه از دیگری و با وساطت - و چنین نکند، خدا در روز قیامت او را با چهرة سیاه و چشمان برگشته و دستهای به گردن آویخته بر می انگیزد و گفته می شود: این است آن خائنی که به خدا و رسول خدا خیانت کرده است؛ آنگاه فرمان می رسد تا او را در آتش افکنند.»

ص: 376


1- . المحاسن، احمد بن خالد برقی، دارالکتب الإسلامیه، قم، 1371 ق، ج1، ص100.

آسیب شناسی احسان

سخنرانی های بلند

احسان و نیکوکاری در قرآن و سنت

آسیب شناسی احسان

در آموزه های دینی برخی مسائل به عنوان موانع احسان مطرح شده است تا مردمان با شناخت و دوری از آنها بتوانند به مقام نیکوکار واقعی دست یابند. از جملة این موانع می توان به «تفاخر و تکبر» )(1)(  اشاره کرد؛ خصلت و ویژگی ای که موجب رانده شدن ابلیس از درگاه ایزد منّان شد و بسیاری از انسانها نیز به خاطر چنین خصلتی از راه هدایت دور و دچار گمراهی شدند. امیرمؤمنان(ع) می فرماید: «وَ إِیَّاکَ وَ الْإِعْجَابَ بِنَفْسِکَ وَ الثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا وَ حُبَ الْإِطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِین؛ )(2)(  مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی! و به خوبیهای خود اطمینان کنی، و ستایش را دوست داشته باشی، که اینها همه از بهترین فرصتهای شیطان برای هجوم آوردن به توست، و کردار نیکِ نیکوکاران را نابود می سازد.»

آسیبهای دیگر که می تواند احسان و نیکوکاری را نابود سازد، عبارتند از:

ص: 377


1- . نساء/ 36.
2- . نهج البلاغه، نامه 53.

1. منت و آزار: قرآن کریم با یادآوری این نکته که شرط قبولی انفاق در راه خدا، پرهیز از منّت و آزار است، می فرماید: الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذیً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ )(1)(  «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، سپس به دنبال انفاقی که کرده اند، منّت نمی گذارند و آزاری نمی رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسی دارند، و نه غمگین می شوند.»

بر این اساس، در صورتی انفاق در راه خدا مورد قبول خدای متعال قرار می گیرد که به دنبال آن منّت و چیزی که موجب آزار و رنجش نیازمندان است، نباشد. لازم است به این واقعیت توجه داشته باشیم که معمولاً محرومان جامعه به جهت ضعف اقتصادی از حسّاسیت عاطفی بیش تری برخوردارند و چه بسا کم ترین اشاره دربارة کمکهای گذشته و حال، سنگین ترین ضربه ها را به شخصیت و شئون خانوادگی آنها وارد سازد، که گاه به هیچ صورت قابل جبران نیست. )(2)(  بنابراین، کسانی که کمکهای مالی، هزینة ادامة تحصیل، ازدواج و جهیزیه، و... را به نیازمندان یادآوری می کنند، پاداش خود را ضایع کرده، بهره و ثوابی از کار خود به دست نخواهند آورد. اهمیت این نکته به حدی است که امام زین العابدین(ع) می فرماید: «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن؛ )(3)(  و خیر و نیکی را به دست من برای تمام مردم جاری ساز و آن را با آلوده شدن به منت نابود مکن!»

ص: 378


1- . بقره/ 262.
2- . مقدمه ای بر خدمات اجتماعی اسلام، محمدی زاهدی اصل، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، چاپ دوم،1387ش، ص52.
3- . صحیفه سجادیه، دعای 20.

2. بزرگ نشمردن کارهای نیک: یکی از آموزه های دینی این است که همواره کارهای نیک خود را کوچک و ناچیز بدانیم. امام سجاد(ع) در «دعای مکارم الاخلاق» از خدا می خواهد: «وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ وَ إِنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی؛ (خدایا! به من توفیق بده) احسان و نیکی در گفتار و کردارم را کم و کوچک شمرم، اگر چه بسیار باشد.» و امام صادق(ع) می فرماید: «رَأَیْتُ الْمَعْرُوفَ لَا یَصْلُحُ إِلَّا بِثَلَاثِ خِصَالٍ تَصْغِیرِهِ وَ تَسْتِیرِهِ وَ تَعْجِیلِهِ فَإِنَّکَ إِذَا صَغَّرْتَهُ عَظَّمْتَهُ عِنْدَ مَنْ تَصْنَعُهُ إِلَیْهِ وَ إِذَا سَتَّرْتَهُ تَمَّمْتَهُ وَ إِذَا عَجَّلْتَهُ هَنَّأْتَهُ وَ إِنْ کَانَ غَیْرُ ذَلِکَ سَخَّفْتَهُ وَ نَکَّدْتَهُ؛ )(1)(  احسان و کار نیک را جز به سه خصلت آراسته و درست ندیدم: کوچک دانستن آن، پنهان انجام دادنش، و شتاب در تحقّقش. هنگامی که آن را کوچک دانستی، نزد کسی که به او احسان کرده ای آن را بزرگ و عظیم نموده ای، و چون پنهانش داشتی، کار خود را کامل و تمام کرده ای، و وقتی در انجامش شتاب ورزیدی، آن را گوارا نموده ای و اگر غیر از این باشد، آن را نابود و ناگوار کرده ای.»

3. عدم بخشش اموال بی ارزش: بعضی از مردم عادت دارند از اموال بی ارزش و غیر قابلی استفاده ای که به دردشان نمی خورد، احسان و بخشش کنند. این گونه بخششها علاوه بر آنکه سود چندانی به حال نیازمندان ندارد، نوعی اهانت و تحقیر نسبت به آنها است و مانع تربیت معنوی و پرورش روح انسانی نیز می شود. به همین خاطر قرآن کریم صریحاً مردم را از این کار نهی کرده و یادآور می شود شما خودتان حاضر نیستید این گونه اموال را بپذیرید، مگر از روی کراهت و ناچاری، پس چرا دربارۀ برادران مسلمان و از آن بالاتر، خدایی که در راه او انفاق می کنید و همه چیز شما از او است، راضی به این کار می شوید؟ )(2)( 

ص: 379


1- . الکافی، ج 4، ص 30.
2- . بقره/267.

در حقیقت، آیه به این نکتۀ لطیف اشاره می کند که یک طرف انفاق در راه خدا، مؤمنان نیازمندند و طرف دیگرش خدا و با این حال، اگر اموال پست و بی ارزش برای احسان انتخاب شود، از یک سو تحقیری نسبت به نیازمندان است که شاید علی رغم تهیدستی، از نظر ایمان و انسانیت مقام بلندی داشته باشند و روحشان آزرده شود و از سوی دیگر نسبت به مقام پروردگار بی ادبی محسوب می گردد.

پس اولاً باید توجه داشته باشیم که احسان به نیازمندان، لطف ما به آنان نیست؛ بلکه وظیفه ای است که خدا بر عهد ۀ تک تک افراد جامعۀ اسلامی گزارده است. ثانیاَ قبل از آنکه دیگران به کمک ما نیازمند باشند، ما نیازمند احسان هستیم تا بتوانیم از ثمرات آن بهره مند شویم و ثالثاً گرچه با تلاش مسئولان، روزی به عنوان «احسان و نیکوکاری» اعلام شده است و مناسب است آحاد جامعه به شکلی نام خود را در این کار پسندیده به ثبت برسانند؛ اما فراموش نکنیم که احسان و نیکوکاری زمان بردار نیست و لازم است این فرمان الهی در تمام سال مورد توجه قرار گیرد.

ص: 380

تحلیل عوامل اسراف

مقدمه

سخنرانی های بلند

تحلیل عوامل اسراف

مقدمه

در نظام اقتصاد اسلامی، تجمّل گرایی، اسراف، خسّت و تنگ نظری مذموم شمرده شده و بر اعتدال، میانه روی و قناعت در مصرف توصیه شده است. در دو شمارة قبل تلاش کردیم تا به «مصداق شناسی اسراف در جامعة کنونی ایران» بپردازیم، اکنون در ادامة به بررسی پیرامون «تحلیل عوامل اسراف و پیامدهای آن در جامعة کنونی ایران» می پردازیم. سپس در شماره های آینده به سومین عنصر تأثیرگذار در سبک زندگی دینی در اقتصاد خانواده؛ یعنی «خسّت و تنگ نظری در اقتصاد خانواده» می پردازیم.

ص: 381

عوامل اسراف

سخنرانی های بلند

تحلیل عوامل اسراف

عوامل اسراف

در علم اخلاق، برای مبارزه با یک صفت زشت، ابتدا به شناخت عوامل یا ریشه ها و سپس مبارزه با آن، توصیه می شود و تنها در این صورت است که انسان را از رنجی که از ناحیة ابتلای بدان دامنگیر اوست، رهایی می بخشد.

مبارزة سطحی با یک رذیلة اخلاقی، درست مثل این است که برای خشکاندن درختی، به جای نابود کردن ریشه های آن، به قطع شاخه ها بپردازیم؛ چرا که در این صورت گرچه ممکن است آن درخت، به سبب این عمل برای مدتی بی شاخ و برگ باقی بماند؛ ولی پس از مدّتی دوباره، از قسمتهای مختلف آن شاخه ها جوانه خواهند زد.

به عنوان مثال، صفت «تکبّر» حاکی از وجود عُجب و خودپسندی در روحیّه و نفس انسان است، و در حقیقت، خاستگاه کبرورزی و فخرفروشی در برخوردهای اجتماعی، همان صفت خودخواهی است که در روح و روان انسان ریشه می گستراند و سپس در حرکات بیرونی و روابط اجتماعی شخص اثر می گذارد، و به همین دلیل، درمان واقعی تکبّر، جز با قطع ریشة آن با تیشة معرفت نفس، میسّر نیست.

ص: 382

اسراف نیز مانند بسیاری از اعمال، برخاسته از ریشه ها و عواملی است که بدون توجّه بدانها، حذف آن از زندگی فردی و اجتماعی عملی نخواهد بود. ما در اینجا به بررسی این عوامل خواهیم پرداخت.

1. خودنمایی:

شخصی که در دوران زندگی همواره در نیل به خواسته ها و آرزوهای خویش ناکام مانده و با تنگدستی و محرومیت دست به گریبان بوده است، این سرخوردگیهای انباشته شده اش به تدریج به عقده های روانی تبدیل شده، در شخصیّت او ایجاد اختلال می نماید.

در این صورت شخص سرخورده برای حفظ شخصیت خود به ابزارهایی متوسل می شود که در روان شناسی از آن به عنوان «مکانیسمهای روانی» و یا «واکنشهای دفاعی» یاد می شود و از جمله آنها می توان «تصعید» و «جبران» را نام برد.

در این نوع واکنش روانی، فردِ دچار اختلال سعی می کند برای سرپوش گذاردن بر ناکامیها و عقده های متراکم خود دست به عملی بزند که او را در اجتماع مطرح کند و شخصیّت دهد.

ص: 383

اسراف، ولخرجی و ریخت و پاشهای غیرمعقول را می توان از همین موارد به شمار آورد؛ زیرا شخص مسرف با این عمل خود در جستجوی بازیافتن شخصیت سرکوب شدة خویش است، و فکر می کند با این روش در اجتماع به عنوان انسانی دست و دل باز و بی اعتنا به ثروت مطرح می شود.

در حدیثی رسول اکرم(ص) هر کسی را که ساختمانی از روی ریا و سمعه بسازد، تهدید به عذاب الهی فرمود. شخصی پرسید: چگونه بنایی با این وصف ساخته می شود؟ حضرت فرمودند: بدین صورت که برای فخرفروشی بر همسایگان و برادران دینی اش بیش از حدّ لازم برای خود ساختمان بسازد. )(1)( 

در این روایت با صراحت، خودنمایی و نمایش به دیگران ریشة زیاده روی و خروج از حد شرعی معرفی شده است.

ص: 384


1- . وسائل الشیعه، محمّد بن حسن حرّ عاملی، مکتبة الاسلامیة، بی جا، تهران، 1391 ق، ج 3، باب 25.

2. تربیت خانوادگی:

از ویژگیهای اساسی انسان، تربیت پذیری اوست. شالودة شخصیت انسان برخلاف سایر حیوانات که اساس حرکات آنها منشأ غریزی دارد، تربیت خانوادگی او است.

روان شناسان سه عامل: وراثت، خانواده و محیط خارج را از عوامل مهمّ تربیت انسان شمرده اند و از نظر بعضی، عامل خانواده از دو عامل دیگر؛ یعنی وراثت و محیط، اهمیت بیش تری دارد. یکی از روان شناسان می گوید:

«یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار می ارزد. طفلی که در دامان مادر خود به خواب رفته، نسل آتیه را تشکیل می دهد و کیفیت اخلاقی و شخصیت وی در آتیه، مربوط به سرمشق و تربیتی است که از نخستین مربّی خود (مادر) گرفته است.» )(1)( 

تو اوّل بگو با کیان زیستی

ص: 385


1- . چرا رنج می بریم؟، مجید رشید پور، بنیاد فرهنگی امام مهدی(عج)، قم، 1371 ش، ج 2، ص 171.

پس آنکه بگویم که تو کیستی

بهترین سخن در این زمینه از امیرالمؤمنین(ع) صادر شده که حضرت به فرزندش امام حسن(ع) می فرمایند: «همانا قلب نوجوان همچون زمین خالی از هر بذری است که هر چه در آن بپاشی، می پذیرد، پس من به تربیت تو پرداختم، قبل از اینکه وقت آن بگذرد و قلبت سخت شود. )(1)( 

این نکته در روایات اهل بیت عصمت(ع) و نیز در علوم تربیتی مسلّم است که مؤثّرترین روش در تربیت، روش عملی است و کودک قبل از اینکه به گفته های والدین خود توجه داشته باشد، از حرکات و اعمال آنان الگو می گیرد.

بر این اساس، روشن است فردی که در خانواده ای تربیت و رشد یافته که بزرگ ترهای آن، الگوی صحیحی برای مصرف نداشته و به هر دلیلی به زیاده روی و اسراف در مصرف خو گرفته است، این روش نیز همانند سایر جهات اخلاقی در ساختار روحی او تأثیر خواهد گذاشت و وی این صفت به دست آمده از خانواده را به اجتماع و نیز خانواده ای که خود آن را تشکیل خواهد داد، منتقل خواهد کرد، مگر اینکه با تغییر اخلاق و تربیت، خویش را از آن نجات بخشد.

ص: 386


1- . نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح ، دار الاسوة، تهران، 1415 ق، نامه 31، ص 393.

3. فساد اخلاقی:

در بعضی مردم، زمینة اسراف را باید در شخصیت اخلاقی و روحی آنان جستجو کرد؛ زیرا شخصی که خود را به تجاوز و قانون شکنی عادت داده و به گناه و سرکشی خو گرفته است، معمولاً نمی تواند در امور مالی اش فرد معتدلی باشد و همواره بر اساس پیروی از هوا و هوس، در پی ارضای تمایلات افسارگسیختة خویش می باشد و سرمایة خود را در راه تأمین خواسته ها و عادات زشت و هوسبازانه اش به هدر خواهد داد. به عنوان مثال، فردی که به موادّ مخدّر _ و حتی به سیگار _ اعتیاد دارد، در عین حالی که یقین دارد این اعتیاد بخش مهمّی از سرمایه های زندگی خود و خانواده اش را بلعیده و نابود می کند و از این راه ضررهای بی شمار جسمی و روحی نیز بر او وارد می آورد؛ ولی باز هم از این عمل نادرست خویش دست برنمی دارد، این نشانگر شخصیت غیر معتدل و اراده سست برای تصمیم گیری و کنترل خواهشهای نفسانی است.

از همین رو، در بعضی از آیات قرآن کریم، عنوان اسراف در کنار برخی گناهان دیگر ذکر شده است. مثلاً می فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ؛ )(1)(  «همانا خدا اسرافگر دروغگو را هدایت نمی کند.»

ص: 387


1- . غافر/ 28.

و یا اینکه می فرماید: کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ؛ )(1)(  «این گونه خدا هر اسراف پیشة گرفتار شک را `گمراه و به خود واگذار` می کند.»

البته اسراف در این دو آیة شریفه در تجاوز از حدود شرعی به کار رفته است که اسراف اقتصادی یکی از مصادیق آن است و همین معنا نشان می دهد که در برخی از موارد اسراف، این عمل حاکی از روحیة تجاوزگری، آلودگی روحی و عدم اعتدال عمومی در شخصیّت آنان است.

4. تقلید:

از عوامل بسیار مهم در تربیت بشر «تقلید» است. انسان همیشه می خواهد زندگی اش را با کسانی که در نظر او شرافت و موفقیّت دارند، هماهنگ سازد. اگر این احساس همراه با هدایت عقل و انتخاب الگوهای مناسب و صحیح باشد، انسان را در جهت رشد کمالات و فضایل اخلاقی به پیش می برد. و بر عکس، چنانچه این خوی انسانی با تعصّب، جهل و خواسته های نفسانی همراه شود، نتایجی خطرناک و زیانبار در زندگی انسان دارد که این خود به بزرگ ترین مانع در طریق هدایت انسان مبدّل خواهد شد.

تقلید و پیروی کورکورانه از این و آن نیز، از عوامل اسراف شمرده می شود. از مهم ترین مصداقهای این عامل، اسوه پذیری و تأثیرگیری نوع مردم از رهبران و مدیران جامعه و نظام حاکم بر خود است.

ص: 388


1- . غافر/ 34.

نحوة زندگی و چگونگی محیط کار مسئولان حکومتی نقش تعیین کننده و مؤثری در انتخاب نوع زندگی از سوی عامّة مردم دارد و بی اصلاح آن، هر کوششی در جهت تعدیل مصرف و تصحیح شیوه های آن در جامعه، ناکام و یا بسیار کم فایده خواهد بود.

وضعیّت معیشتی طبقة حاکم، در معرض توجّه و دید توده های مردم قرار دارد و لذا طبقات مختلف اجتماع، سطح زندگی و میزان برخورداری خود از امکانات مادّی را با اندازه و نوع مصرف مدیران جامعه مقایسه کرده، به شدّت تحت تأثیر آن قرار می گیرند.

بدین جهت امیر مؤمنان(ع) می فرمایند: «خدای متعال بر رهبران صالح و عادل اجتماع واجب کرده است تا اوضاع _ پوشاک، خوراک، مسکن و سایر نیازمندیهای _ خود را هم وزن اقشار ضعیف مردم قرار دهند، تا تحمّل فقر و سختی معیشت بر مردم آسان شود و از داشتن زندگی فقیرانه، در خود احساس حقارت و شرم نداشته باشند.» )(1)( 

غیر از آنچه گفته شد، تقلید چهره های مختلفی دارد، به عنوان مثال: کسی که الگوی مصرف خود را، به خصوص در آنچه در معرض دید مردم است؛ مانند نوع پوشش، وسیلة نقلیّه و یا منزل و لوازم زندگی و به ویژه وسایل و لوازم پذیرایی و ضیافت، بر اساس نوع و کیفیت مصرف دیگران قرار دهد و مبنای زندگی خود را بر پایة تبعیّت از برخورداری آنان، به خصوص دوستان، همکاران، اقوام و یا کسانی که با آنان ارتباط نزدیک دارد، بنا نهد؛ چه بسا در بسیاری موارد خود را ملزم ببیند که پا از حدّ خویش فراتر بگذارد و از حدود اجتماعی و اقتصادی خود تجاوز نماید و به اسراف مبتلا شود.

ص: 389


1- . نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه 209، ص325.

این افراد نیز باید بدانند که تفاوتهای مادی، ملاک ارزش انسانها نیست و اگر شخصی بخواهد بدون توجّه به امکانات و درآمد زندگی اش، به زندگی و وضع مادّی دیگران چشم بدوزد و از آنان در نوع زندگی تقلید کند، تنها راحتی و آسایش خاطر را از خود و خانواده اش سلب کرده، خویش را در زحمت و رنجی بی پایان قرار خواهد داد؛ زیرا هرچند انسان در برخورداری مادّی پیش رود، باز هم کسانی هستند که سطح زندگی و امکانات آنها از او بالاتر باشد، و لذا هیچ گاه چنین شخصی در زندگی به امنیّت و اطمینان خاطر دست نخواهد یافت. در حدیثی امام باقر(ع) فرمودند: إِیَّاکَ أَنْ تُطْمِحَ بَصَرَکَ إِلَی مَنْ فَوْقَک؛ )(1)(  زنهار که (در مادیّات) چشم خود را به زندگی بالاتر از خویش بدوزی.»

5. وسواس:

ص: 390


1- . اصول کافی، محمّد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1385 ش، بی جا، ج 2، ص 37.

وسواسی بودن از بیماریهای روانی است که اضافه بر هدر دادن عمر و فرسودن اعصاب و قوای روحی و جسمی، از موجبات و ریشه های اسراف محسوب می شود.

به عنوان نمونه، ممکن است کسی در موضوع ضیافت و پذیرایی از میهمان دچار وسواس باشد که با وجود تهیّة غذایی مناسب برای میهمان، باز هم مرتّب از اینکه نکند به طور شایسته از او پذیرایی به عمل نیاورده باشد، دچار ناراحتی شود و به دنبال آن، در جهت فراهم کردن سفره ای پرخرج و سنگین، به ورطة اسراف و تبذیر در افتد.

و نیز کسی که در نوع پوشش، از کفش، لباس و ... یا وسایل و لوازم منزل دچار وسواس است، همواره در اندیشة تعویض آنها به سر می برد و به سختی از داشتن نوع معیّنی از پوشش و یا وسیلة زندگی راضی می شود و همیشه فکر می کند آنچه دارد، در خور او نیست و با شأن او مناسبتی ندارد. وقتی این گونه افراد، برای خرید به بازار می روند، تا جان خود و همراهانشان را به لب نرسانند، به چیزی برای خرید رضایت نمی دهند و مجبورند اوقاتی از عمر گرانبهای خود را در حال خرید به سر ببرند و ناگفته پیداست که در این میان چه بلایی بر سر وقت، اموال و سرمایة زندگی خویش وارد می آورند.

همین طور شخصی که در وضو یا غسل گرفتار وسواس است، خیال می کند با این عمل وضو و غسلش بهتر و کامل تر انجام می گیرد و چه بسا اعمال دیگران را نیز باطل فرض می کند؛ ولی توجه ندارد که خود این عمل، مخالف سیرة رسول اکرم(ص) است؛ زیرا طبق روایات معتبر، آن حضرت برای تمام اعمال وضو، تنها سه مشت آب به مصرف می رسانید: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) اغْتَسَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) هُوَ وَ زَوْجَتُهُ مِنْ خَمْسَةِ أَمْدَادٍ مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ فَقَالَ لَهُ زُرَارَةُ کَیْفَ صَنَعَ فَقَالَ بَدَأَ هُوَ فَضَرَبَ یَدَهُ فِی الْمَاءِ قَبْلَهَا فَأَنْقَی فَرْجَهُ ثُمَّ ضَرَبَتْ هِیَ فَأَنْقَتْ فَرْجَهَا ثُمَّ أَفَاضَ هُوَ وَ أَفَاضَتْ هِیَ عَلَی نَفْسِهَا حَتَّی فَرَغَا وَ کَانَ الَّذِی اغْتَسَلَ بِهِ النَّبِیُّ (ص) ثَلَاثَةَ أَمْدَادٍ وَ الَّذِی اغْتَسَلَتْ بِهِ مُدَّیْنِ وَ إِنَّمَا أَجْزَأَ عَنْهُمَا لِأَنَّهُمَا اشْتَرَکَا فِیهِ جَمِیعاً وَ مَنِ انْفَرَدَ بِالْغُسْلِ وَحْدَهُ فَلَا بُدَّ لَهُ مِنْ صَاعٍ وَ لَا بُدَّ لِلْوُضُوءِ مِنْ ثَلَاثَةِ أَکُفٍّ مِلْ ءاً مِنْ مَاءٍ کَفٌّ لِلْوَجْهِ وَ کَفَّانِ لِلذِّرَاعَیْنِ فَمَنْ لَمْ یَقْدِرْ إِلَّا عَلَی مِقْدَارِ کَفٍّ وَاحِدٍ فَرَّقَهُ ثَلَاثَ فِرَقٍ؛ )(1)(  امام باقر(ع) فرمود: خود رسول خدا(ص) و همسرش با پنج مدّ آب از یک ظرف غسل می فرمودند، پس زراره به آن حضرت عرض کرد: چگونه غسل می کرده است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: ابتدا پیامبر شروع کرده و دست خود را پیش از همسرش در آب زده و عورت خود را می شست، سپس همسر پیامبر دست خود را در آب زده و عورت خود را می شست. آنگاه پیامبر آب بر سر و تن خود می ریخت و بعد همسر پیامبر آب بر خویشتن می ریخت تا اینکه هر دو از غسل فارغ می شدند، و آن مقدار که پیامبر(ص) با آن غسل می کرد، سه مدّ آب و مقداری که همسر وی با آن غسل می کرد دو مدّ آب بود، و (این پنج مدّ آب) برای ایشان کفایت می کرد؛ زیرا آن دو در آن مقدار با هم شریک بودند و کسی که به تنهایی به غسل بپردازد، ناگزیر از داشتن یک صاع آب است، و برای وضو ناگزیر باید سه کف `پر` از آب موجود باشد: یک کف برای شستن صورت و دو کف برای دو دست، پس کسی که قادر نیست، مگر بر مقدار یک کف آب، باید همان را به سه بخش تقسیم کند.»

ص: 391


1- . من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1413 ق، ج 1، ص 25؛ وسائل الشیعه، حرّ عاملی، مؤسسه آل بیت(ع)، قم، 1409 ق، 1391 ق، ج 1، باب 15.

و نیز مفاد روایات دربارة غسل، حاکی است که صرف رسیدن آب و جریان آن بر پوست بدن کفایت می کند. )(1)(  و لذا آنچه را وسواسی اِعمال می کند، چیزی جز اسراف و تبذیر نخواهد بود.

و همچنین ممکن است بعضی در مورد نظافت شخصی دچار این عذاب روحی باشند و در حال استحمام و یا شستن لباسها و ظروف غذا و مانند آن، گرفتار حالت وسواس گردند و بدین وسیله، این نعمت عظیم خدایی و مایة حیات را به نابودی بکشانند. بنابراین، اسراف و تبذیر _ به خصوص در مصرف آب _ که امروزه صرفه جویی کامل در آن از ضرورتهای حیاتی جامعه است، از ثمره های تلخ وسواس و از نتیجه های ناگوار آن به شمار می آید.

6. ثروت اضافی:

ص: 392


1- . وسائل الشیعه، محمّد بن حسن حرّ عاملی، ج 1، باب 31.

خانواده ای که درآمد مالی و سرمایه اش تنها به اندازة ضرورتها و نیازهای اوست، به ناچار برای پاسخگویی به آنها در صدد کنترل مصرف و اندازه گیری در آن بر خواهد آمد؛ ولی اگر میزان ثروت آن بر مقدار احتیاجات و نیازهای واقعی آن افزوده شود، چنانچه اعضا و به ویژه مدیر خانواده از تربیت اخلاقی و فرهنگ صحیح مصرف بی بهره باشند، به خیال اینکه زیاده روی و اسراف، به بُنیة مالی آنان خلل نمی رساند، به این عمل کشیده خواهند شد. ولی باید توجه داشت که: اوّلاً همیشه روال زندگی به یک منوال نبوده، فراز و نشیبهای زیادی بر سر راه آن وجود دارد و چه بسا خانواده هایی که زمانی در اوج عزّت و رفاه به سر برده اند و پس از مدّتی به مسکنت و فقر مبتلا شده اند. از این رو، انسان معتدل و آینده نگر در روزگار وسعت به فکر روز محنت نیز هست و با پرهیز از اسراف و تبذیر، آیندة خویش را نیز تدبیر می کند.

ثانیاً، چه اشکال دارد که انسان به قدر ضرورت و رفع نیازهای معمولی از ثروت خود استفاده کند و اضافة آن را در راه برطرف نمودن احتیاجها و نیازمندیهای سایر همنوعان خویش به کار گیرد؟

ص: 393

این از حیله های شیطان است که هر چه انسان به اسراف و تبذیر رو بیاورد، به او وعدة فقر نمی دهد و آن را به عنوان دست و دلبازی در نظرش جلوه می دهد؛ ولی همین که بخواهد مقداری از ثروت خویش را در راه رفاه جامعه به مصرف برساند، با هزاران وعده و وعید، او را از آیندة خویش می ترساند و از ابتلای به تنگدستی و فقر نگران می سازد. قرآن کریم می فرماید: الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ؛ )(1)(  «شیطان به شما وعدة فقر و فرمان به گناهان می دهد و خدا وعدة آمرزش و زیادی، و خدا داناست و فضل او گسترده.»

7. طغیان و استکبار:

ص: 394


1- . بقره/ 268.

آن گاه که روحیة استکبار و طغیان در وجود انسانی ریشه دواند، با سرعت و شتاب وصف ناپذیری به سوی زندگی همراه با اسراف و تبذیر پیش می رود. این حرکت معلول دو امر است:

الف) غریزة بی نهایت طلبی انسان؛ ب) انگیزة استکباری و سلطه طلبی انسان بر جامعه.

بر اساس امر اوّل، از آنجا که انسان موجودی مرزنشناس و مطلق گراست، طالب قدرت و امکانات بی حدّ و مرز است، و لذا همین که خود را در مسیر وصول به تمنیّات خویش یافت و امکان بهره وری هرچه بیش تر را برای خویش پیدا کرد، بر اساس همان روح افزون طلبی، به سوی برخورداری از یک زندگی غرق در رفاه و آمیخته با اسراف و تبذیرهای بی حساب حرکت می کند.

بر اساس امر دوم، شخص مستکبر و نظام استکبار از این جهت که دوام قدرت و سلطة خود بر جامعه و تسلیم بودن توده های مردم در برابر خویش را هر چه باشکوه تر جلوه دادن دستگاه حاکمیّت و امکانات و برخورداریهای بیش از حدّ خویش می داند، کوشش بی امانی را در جهت بلعیدن ثروت مردم و جذب آن به هزینه های کاخ سازی، تجمّلات رؤیایی، اسراف و تبذیرهای بی پایان خویش آغاز و تعقیب می نماید، و به این عمل در جهت تحکیم موقعیّت خود در بین مردم سخت احساس نیاز می کند.

ص: 395

در قرآن کریم، آنجا که فرعون در مقام تثبیت حاکمیّت خود و تضعیف حضرت موسی(ع) به اظهار قدرت و امکانات خویش می پردازد، این چنین آمده است: وَ نادی فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَ فَلا تُبْصِرُونَ * أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُ * فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنینَ * فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ؛ )(1)(  «و فرعون خطاب به مردم خود گفت: آیا پادشاهی مصر از آن من نیست؟ در حالی که این نهرها از زیر قصرهای من جاری است. `این شکوه را` مگر نمی بینید؟ بی گمان من از این انسان ضعیف و بی مقدار که از بیان شیوا نیز بی بهره است، برترم؛ چرا او با دست بندهایی از طلا مزیّن نشده و یا فرشتگانِ پیوسته به هم، `در جهت اظهار عظمت و همکاری` با او فرود نیامده اند؟ بدین صورت، فرعون مردم خود را `تحقیر کرد و` خوار شمرد و در نتیجه، آنان نیز از او اطاعت کردند. آنها گروهی خارج از قید عبودیّت خدا بودند.» بنابراین، ریشة روآوری طاغوتیان به اسراف و تبذیر را باید در دو امر مذکور جستجو کرد.

مدتی است هرگاه از ثروتمندترین مردان جهان گفتگو می شود، بسیاری از حکّام و سلاطین کشورهای اسلامی در ردیف اوّل قرار می گیرند. خبرگزاری «آسوشیتدپرس» در 22 مارس 1990 گزارشی منتشر کرده که قسمتی از آن را می خوانید:

ص: 396


1- . زخرف/ 51 _ 54.

«شاه فهد که از سال 1982 م بر تخت سلطنت نشسته است، طبق نظرات موجود، دومین ثروتمند جهان است. مجلة «فورچون» دارایی او را در سال 1988 م حدود 18 میلیارد دلار برآورد کرد؛ امّا سلطان برونئی چند میلیارد دلار بیش تر دارد.

فهد یک بوئینگ 747 با دکوراسیونی بسیار تجمّلی دارد. و بر این بیفزایید یک کشتی مسافربری را که توسّط موشکهای ضدّ هوایی استینگر محافظت می شود و خانه های باشکوهی در اسپانیا، بریتانیا و فرانسه.

زندگی خصوصی این پادشاه سیگاری را رمز و رازی فرا گرفته؛ امّا همین قدر معلوم است که وی در زمان جوانی اش شاهزادة فاسدی بوده که پاتوقش کلوپهای قمار اروپا بود.» )(1)( 

آیا به راستی ننگ عالم اسلام نیست که مدّعی رهبری عالم اسلام و خادم الحرمین در همان حالی که فقر و بدبختی در بسیاری از نقاط جهان اسلام _ و حتّی خود عربستان _ بیداد می کند، با این کارنامة سیاه و شوم در روزنامه ها و مجلاّت رسمی دنیای کفر مطرح شود و این همه اسرافگریها و تجاوز به حقوق و منابع ثروت مسلمانان مظلوم و محروم را باید در کجا ریشه یابی کرد؟

ص: 397


1- . روزنامه اطلاعات، شماره 19081.

قرآن کریم در پاسخ به این پرسش می فرماید: وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ؛ )(1)(  «و به درستی که فرعون در روی زمین استکبار ورزید و همانا او از اسراف پیشگان بود.»

و در جای دیگری می فرماید: وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنی إِسْرائیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهینِ * مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفینَ؛ )(2)(  «و به تحقیق ما بنی اسرائیل را از عذاب خوارکننده ای که از ناحیة فرعون متوجه شان بود، رهانیدیم و همانا فرعون برتری جو و از اسرافگران بود.»

فرعون تنها در این دو آیه، با صفت «مسرف» معرفی شده است، و در هر کدام، این صفت پس از ذکر استکبارورزی و برتری طلبی او بیان گردیده است که این خود گویای ارتباطی تنگاتنگ و جدایی ناپذیر بین این دو خصیصة شیطانی است و بیانگر این نکته که طاغوت منشی و استکبار، خود از عوامل اساسی تجاوز به حقوق و اموال مردم و زیاده روی در بهره جوییها و اسراف در سرمایه های عمومی و شخصی به حساب می آید.

ص: 398


1- . یونس/ 83.
2- . دخان/ 30 _ 31.

8. استعمار و گسترش اسراف:

غارتگران جهانی که در صدد تحمیل سلطة شوم خود بر ملّتهای ضعیف اند، بیداری و هوشیاری توده های مردم را بالاترین خطر برای خود در راه نیل به اهدافشان احساس می کنند، و لذا همواره می کوشند تا این مانع بزرگ را از مسیر خود بردارند، و این مقصود را از طریق گرفتن فرصت اندیشه و فهم واقعیتها از مردم و ناتوان کردن آنان از شناخت صحیح دوست و دشمن واقعی عملی می کنند. از همین رو، به روشها و ابزارهای گوناگونی توسل می جویند. از جمله: مشغول نمودن اقشار مردم به انواع سرگرمیهای تخدیرآمیز، همچون اشاعة فحشا بین جوانان _ که مهم ترین نیروی خلاّق جامعه هستند _ و نیز توزیع موادّ مخدّر و به اعتیاد کشیدن افراد جامعه و یا ترویج خرافات و مطالب پوچ و بی اساس، از مهم ترین آن روشها به حساب می آید.

ولخرجی حربة استعمار

ص: 399

گسترش فرهنگ ولخرجی و اسراف نیز در جوامع بشری _ خصوصاً در ملل تحت سلطه _ می تواند به عنوان حربة بسیار کارآمدی برای این منظور باشد؛ زیرا استعمار از این طریق، هم توانسته بازارِ فروشی برای کالاهای مصرفی اضافی خویش فراهم کند و هم موفق شده توده های مردم را همواره درگیر تأمین هزینة سنگین زندگی، برای پر کردن خلأهای ناشی از مصرف بی رویة ثروت سازد. بنابراین، مردم فرصتی برای اندیشیدن صحیح نخواهند یافت و مجبور خواهند بود تمام لحظات زندگی خویش را در راه تأمین بهتر رفاه مادّی و رقابت در آن صرف نمایند.

مقابله و دفاع در برابر تهاجمات فرهنگی و اقتصادی استعمار، تنها با توجه و تبعیّت از این دو اصل مهمّ و بنیادین عملی است؛ یعنی نخست، توجه و آگاهی به وجود دشمن و دسیسه های او و غافل نشدن از حیله و مکرش، که بنا به فرمودة قرآن )(1)(  جز پشت کردن مسلمانان به دین و دست کشیدن از تعقیب هدفهای والای خود، پایانی برای آن متصور نیست.

و سپس آگاهی به راههای مقابله و مبارزه با آنان در ابعاد مختلف نظامی، فرهنگی و اقتصادی. و تنها در این صورت است که می توان با در پیش گرفتن خلاف آنچه را که استعمار در صدد تحمیل آن بر جامعة اسلامی است، او را از کامیابی و وصول به خواسته های شوم و آرزوهای باطلش ناامید کرد.

ص: 400


1- . بقره/ 217.

آثار اسراف

سخنرانی های بلند

تحلیل عوامل اسراف

آثار اسراف

بدون شک اسراف در امور زندگی، به ویژه در نعمتهای خدادادی، پیامدها و تأثیرات سوء فراوانی به دنبال دارد که از جنبه های مختلف روانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی قابل تحلیل و بررسی است؛ امّا در این مجال اندک، تلاش ما بر این است تا پیامدهای عمدة اسراف را تنها از منظر قرآن و روایات به طور اجمال بیان کنیم و بررسی تفصیلی هر یک را با رویکردهای مختلف به پژوهشگران توصیه نماییم:

آثار اسراف در قرآن

1. مسرفان اهل دوزخند: وَ أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّار. )(1)( 

ص: 401


1- . غافر/ 43.

2. برای اسرافکاران اعمالشان زینت داده می شود: کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ. )(1)( 

3. اسراف موجب انکار آیات الهی می شود: کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ. )(2)( 

آثار اسراف در روایات

الف) زوال نعمت؛ «قال الکاظم(ع): «مَنْ بَذَّرَ وَ أَسْرَفَ زَالَتْ عَنْهُ النِّعْمَة؛ )(3)(  هر که ریخت و پاش و اسراف کند، نعمت از دستش می رود.»

ب) نابود کنندة فراوانی؛ «قال علی(ع): الإِسْرَافُ یُفْنِی الْجَزِیلَ؛ )(4)(  اسراف، نعمتهای فراوان را نابود می کند.»

ج) اندک شدن برکت؛ «قال الصادق(ع): «إِنَّ مَعَ الْإِسْرَافِ قِلَّةَ الْبَرَکَةِ؛ )(5)(  اسراف، کم شدن برکت را به همراه دارد.»

ص: 402


1- . یونس/ 12.
2- . غافر/ 34.
3- . بحار الانوار، محمّد باقر مجلسی، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 78، ص 327؛ تحف العقول، دار الحدیث، قم، حسن بن علی بن شعبه حرانی، 1404 ق، ص 403.
4- . عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمد لیثی واسطی، تصحیح: حسین حسنی، دار الحدیث، قم، 1376 ش، ص 39.
5- . بحار الانوار، محمّد باقر مجلسی، ج 16، ص 186.

د) عدم ستایش و ترحّم اسرافکار؛ «قال علی(ع): «ذَرِ السَّرَفَ فَإِنَّ الْمُسْرِفَ لَا یُحْمَدُ جُودُهُ وَ لَا یُرْحَمُ فَقْرُهُ؛ )(1)(  اسراف را کنار بگذار که بخشش اسرافگر مورد ستایش قرار نمی گیرد و اگر فقیر شود، مورد ترحّم واقع نمی شود.»

ص: 403


1- . مرآة العقول، محمّد باقر بن محمّد تقی مجلسی، تصحیح: هاشم رسولی محلاتی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1403، ج 50، ص 292.

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت (ع)

جایگاه خانواده

سخنرانی های بلند

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت(ع)

جایگاه خانواده

هدف اساسی دین اسلام، تربیت انسان ها و تامین سعادت بشر در تمام ابعاد وجود و در سرتاسر مراحل زندگی است. پیامبران الهی، به ویژه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله برای این هدف مقدس مبعوث شده و در این راه نهایت سعی خود را مبذول نموده اند و در انجام این ماموریت به نیازها و ویژگی ها و علایق فطری بشر به عنوان یک اصل مسلم توجه فراوان داشتند. به همین جهت دستورات تربیتی اسلام و فرهنگ حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام دقیقا در راستای پرورش فطری انسان ها تدوین شده است.

خداوند متعال برای تربیت افراد بشر کانون پر مهر خانواده را بهترین محیط تربیتی انسان قرار داده و خانواده را آیه ای از آیات خود دانسته و می فرماید: «ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون» ؛ )(1)(  «از نشانه های او این است که برای شما از (جنس) خودتان همسرانی آفرید تا به وسیله آنان آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد، البته در این امر برای کسانی که بیاندیشند نشانه ها و عبرت هایی وجود دارد» براساس این آیه، خانواده آیتی الهی و جلوه ای از عظمت خداوند متعال می باشد.

ص: 404


1- روم/ 21.

پیروی از فرهنگ غنی اسلام و معارف حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام بهترین راه برای تقویت و استحکام خانواده است. ارتباط قلبی بین زن و شوهر که اساسی ترین ارکان یک خانواده هستند، براساس رهنمودهای معصومین علیهم السلام تداوم می یابد.

در این مقاله به بررسی راه های تقویت عواطف اعضای خانواده در پرتو سیره و سخن اهل بیت علیهم السلام می پردازیم.

راه های تقویت عواطف در خانواده

ص: 405

1 - گفت وگوهای محبت آمیز

سخنرانی های بلند

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت(ع)

1 - گفت وگوهای محبت آمیز

یکی از راه های استحکام بنیان خانواده توجه به ارتباط کلامی است. سخنان عاطفی و بهره گیری از کلمات دلنشین و خطاب های شایسته و محبت آمیز مخاطب را جذب می کند. خواسته یا ناخواسته از گوینده راضی شده و در دلش نوعی احساس محبت سبت به او ایجاد می شود.

اگر در خانواده ای مرد یا زن با عبارات زیبا و دلپذیر همسرش را صدا کند، علاوه بر اینکه به فرزندان چگونه سخن گفتن را می آموزد، در قلب او جایگاه ویژه ای خواهد یافت. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الجواب؛ )(1)(  زیبا سخن بگویید تا سخن زیبا بشنوید.»

خطاب های ملاطفت آمیز و دلربا روح و جسم را نوازش داده، همسر را تحت تاثیر قرار می دهد. بعضی از عبارات، آن قدر قشنگ و دوست داشتنی است که هرگز تا آخر عمر فراموش نمی شوند.

ص: 406


1- غررالحکم، ص 436.

رسول گرامی اسلام با توجه به این نکته فرمود: «قول الرجل للمراة انی احبک لا یذهب من قلبها ابدا؛ )(1)(  مردی که به زنش بگوید: من ترا دوست دارم، `اثر این سخن` هرگز از دل زن بیرون نمی رود.» اساسا مرد و زن مسلمان باید زبان خویش را به سخن نیک عادت دهند، زیرا انسان فطرتا از عبارت های جذاب و مهرافزا استقبال می کند و نسبت به انسان های نیکو سخن، در دل خویش احساس محبت می نماید.

امام علی علیه السلام در گفتار نغز و حکیمانه خویش فرمود: «عود لسانک لین الکلام و بذل السلام یکثر محبوک و یقل مبغضوک؛ )(2)(  زبانت را به سخنان ملایم و لطیف و سلام کردن به دیگران عادت بده تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند.»

البته سخن گفتن محبت آمیز به ویژه در میان زن و شوهر باید با ادب خاصی همراه باشد. چرا که به زبان آوردن کلمات مهرانگیز و عاطفه آمیز که محترمانه در محیط خانواده ادا می شود با عبارات سبک و شخصیت شکن کاملا متفاوت است، به ویژه در میان فرزندان و بیگانگان شدیدا مذموم بوده و تاثیر منفی در دیگران خواهد داشت. از سوی دیگر از گفتار زشت در روایات نهی شده است. بعضی از کلمات مستهجن و نامناسب به ویژه آن که زمان و مکان هم در آن رعایت نشده باشد، در دیگران ایجاد خشم و تنفر می کند. مولای متقیان در سخن دیگری به این گفتارهای زشت و مستهجن اشاره کرده و می فرمایند: «ایاک و مستهجن الکلام فانه یوغر القلب )(3)(  ؛ از گفتن سخنان مستهجن و ناپسند بپرهیز که دل را پر از خشم و کینه می کند.»

ص: 407


1- وسائل الشیعه، ج 20، ص 23، الکافی، ج 5، ص 569.
2- غررالحکم، ص 435؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 340.
3- عیون الحکم و المواعظ، ص 214.

تاثیر بعضی از کلمات زشت و گزنده در روح انسان سال ها بلکه تا آخر عمر باقی می ماند، چنانکه شاعر عرب گفته است:

جراحات السنان لها التیامو لا یلتام ما جرح اللسان

زخم های نیزه و شمشیر که به جسم انسان وارد می شود بعد از مدتی خوب می شود و بهبود می یابد اما زخم ها و صدماتی که توسط زبان و عبارات گزنده بر روح انسان فرود می آید، مرهم پذیر نبوده و جبران نمی شود.»

ص: 408

2 - صدا کردن با بهترین نام

سخنرانی های بلند

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت(ع)

2 - صدا کردن با بهترین نام

صدا کردن همسر با نامی که بیشتر دوست دارد، در ایجاد انس و الفت در میان زوجین تاثیر به سزایی خواهد داشت. پیامبر گرامی اسلام توصیه فرموده است که برای افزایش مهر و صفا در میان مسلمانان، همدیگر را با نام زیبا و محترمانه صدا بزنند: «ثلاث یضفین ود المرء لاخیه المسلم یلقاه بالبشر اذا لقیه و یوسع له فی المجلس اذا جلس الیه و یدعوه باحب الاسماء الیه؛ )(1)(  سه چیز دوستی و محبت بین دو مسلمان را افزایش داده `و صفا و صمیمیت را در میان آن ها تقویت می کند.` 1. هنگام ملاقات، با خوشرویی و چهره ای گشاده برخورد کند. 2. اگر می خواهد در کنار او بنشیند برایش جا باز کند. 3. به بهترین نامی که دوست دارد او را صدا بزند.»

ص: 409


1- اصول کافی، ج 2، ص 643.

3 - سلام کردن به همدیگر

سخنرانی های بلند

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت(ع)

3 - سلام کردن به همدیگر

طبق آموزه های اسلام، سلام کردن با صدای رسا و واضح و با آهنگی عاطفی و جذاب موجب تقویت روابط بین زن و شوهر خواهد شد. سلام با لحنی عاطفی، کینه ها را از بین برده، روحیه ها را تقویت کرده و دل ها را به هم نزدیک می نماید. سلام دادن به جمع خانواده و به ویژه زن و شوهر به یکدیگر، نشاط آور و فرح بخش است.

امام صادق علیه السلام فرمود: «یسلم الرجل اذا دخل علی اهله )(1)(  ؛ وقتی شوهر به خانه وارد می شود باید به اعضای خانواده (به ویژه همسرش) سلام کند.»

ص: 410


1- بحارالانوار، ج 76، ص 2.

4 - اظهار علاقه و ابراز محبت

سخنرانی های بلند

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت(ع)

4 - اظهار علاقه و ابراز محبت

زوج جوانی که با هم پیمان زناشویی می بندند، معمولا بر مبنای علاقه درونی و عشق پاکی است که به یکدیگر دارند. اما آنچه که در اسلام تاکید شده و بنیان خانواده را تقویت می کند و محبت و الفت را میان زوج جوان افزایش می دهد اظهار و ابراز آن است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «اذا احببت رجلا فاخبره بذلک فانه اثبت للمودة بینکما؛ )(1)(  هرگاه شخصی را دوست داشتی، دوستی خود را به او اعلام کن، زیرا این عمل انس و الفت را بین شما پایدارتر می کند.»

البته ابراز محبت از طرف خانم ها نسبت به شوهرشان از ویژگی خاصی برخوردار است. امام صادق علیه السلام در روایتی به خانم های مسلمان توصیه می کند که نه تنها به شوهران خود اظهار محبت نمایند، بلکه اظهار علاقه آنان، همراه با دلربایی باشد.

ص: 411


1- اصول کافی، ج 2، ص 644.

«ولا غنی بالزوجة فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال... و اظهار العشق له بالخلابة والهیئة الحسنة لها فی عینه؛ )(1)(  زن برای موفقیت در زندگی مشترک با همسر خویش از مراعات سه چیز ناگزیر است... `که از جمله آن ها` اظهار عشق و محبت به همراه طنازی و دلربائی و جلوه گری برای شوهر محبوب خویش است.»

ص: 412


1- بحارالانوار، ج 75، ص 237 و تحف العقول، ص 323.

5 - دلجویی، استقبال، بدرقه

سخنرانی های بلند

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت(ع)

5 - دلجویی، استقبال، بدرقه

خانواده کانون آرامش و راحتی بخش انسان است. مردی که در بیرون منزل با انواع مشکلات درگیر است و با ناملایمات فراوانی برخورد می کند و گاهی در راه کسب حلال و تهیه معیشت خانواده خود سخنان ناروا شنیده و لطمه های روحی را متحمل می شود؛ دوست دارد هنگام برگشت به خانه کسی از او دلجوئی کند، حرف دلش را بشنود و با سخنان آرامبخش خود مرهم دردهای انباشته دل او باشد. دلش می خواهد هنگامی که در منزل را باز می کند، کسی با چهره ای گشاده و لبی خندان و لحنی عاطفی از او استقبال نموده و آنچه را که در دست دارد با تکریم و رضایتمندی از او تحویل بگیرد و این فرد جز همسر صالح و مهربان او فرد دیگری نخواهد بود. در این صورت چنین زنی از دوستان خدا بوده و پاداش بزرگی خواهد داشت. این همسر مهربان با عمل خود شوهر خود را راضی نموده، پاداش معنوی کسب کرده و رضایت و خشنودی پروردگار متعال را بجان خریده است.

* مردی به محضر رسول خداصلی الله علیه وآله آمده و عرضه داشت: «ان لی زوجة اذا دخلت تلقتنی و اذا خرجت شیعتنی و اذا راتنی مهموما قالت لی: ما یهمک؟ ان کنت تهتم لرزقک فقد تکفل لک به غیرک و ان کنت تهتم لامر آخرتک فزادک الله هما.

ص: 413

فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: ان لله عمالا و هذه من عماله، لها نصف اجر الشهید؛ )(1)( 

یا رسول الله! من همسری دارم که هرگاه وارد خانه شوم به استقبالم می آید و چون می خواهم از منزل بیرون روم مرا بدرقه می کند. هر گاه مرا اندوهگین ببیند می گوید: چه چیز تو را اندوهگین کرده؟ اگر برای مخارج زندگی ات ناراحتی، مطمئن باش که دیگری (خداوند) عهده دار آن است (و با داشتن چنین ضامن معتبری که روزی تو را تضمین کرده، تو نباید اندوهگین باشی) و اگر برای آخرت `و گرفتاری های قبر و قیامت` غصه می خوری، خداوند اندوهت را زیاد کند. (و باید چنین باشی.) رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند `در روی زمین` کارگزارانی دارد و این زن یکی از آن ها است. برای او نصف پاداش شهید می باشد.»

* علی علیه السلام در مورد بانوی بانوان و همسر نمونه تاریخ می فرماید: «فوالله ما اغضبتها و لا اکرهتها من بعد ذلک علی امر حتی قبضهاالله عزوجل الیه و لا اغضبتنی و لا عصت لی امرا، و لقد کنت انظر الیها فتکشف عنی الغموم و الاحزان بنظری الیها؛ )(2)(  به خدا سوگند بعد از ازدواج با فاطمه علیها السلام بر او خشمگین نشدم و او را به کاری مجبور نکردم تا زمانی که خداوند متعال او را گرفت. و او مرا ناراحت نکرد و هیچگاه با من مخالفت ننمود، و به او نگاه می کردم و با نگاه کردنم به او تمام غم و اندوه های دلم برطرف می شد.»

ص: 414


1- وسائل الشیعه، ج 20، ص 32.
2- مناقب خوارزمی، ص 354.

حضرت فاطمه علیها السلام در خانه علی علیه السلام با عشق و صفا و صمیمیت زندگی کرد و در آخرین لحظات زندگی به شوهر وفادار خویش صادقانه اظهار داشت: «یابن عم ما عهدتنی کاذبة ولا خائنة ولا خالفتک منذ عاشرتنی؛ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی که با من زندگی مشترک آغاز نمودی، هرگز با دستورات تو مخالفت نکردم.» علی نیز در جواب او فرمود: «معاذالله انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اکرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخک بمخالفتی؛ )(1)(  پناه به خدا. `ای دختر پیامبر!` تو نسبت به خدا داناتر و نیکوتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر و هراسناک تر از آنی که بخواهم در مورد مخالفت با خود، تو را سرزنش و توبیخ نمایم.

* ابوطلحه انصاری از اصحاب بزرگ پیامبرصلی الله علیه وآله بود. او پسری داشت که بسیار مورد علاقه وی بود، اتفاقا این طفل مریض شد. مادرش ام سلیم از زنان با شخصیت صدر اسلام بود، و چون به محبت و علاقه بیش از حد ابوطلحه به پسر آگاه بود، هنگامی که فهمید بچه از دست خواهد رفت، ابوطلحه را نزد رسول خداصلی الله علیه وآله فرستاد و بعد از بیرون رفتن شوهر از منزل، بچه از دنیا رفت.ام سلیم او را در جامه ای پیچیده در کنار اطاق گذاشت و فورا غذای مطبوعی برای شوهر تهیه کرد و خودش را برای پذیرایی شوهر با عطر و وسائل آرایش آراست.

ص: 415


1- بحارالانوار، ج 43، ص 191.

وقتی ابو طلحه بازگشت و حال فرزند خویش را پرسید، او جواب داد: خوابیده است. سؤال کرد: غذایی هست؟ام سلیم خوراکی را که تدارک دیده بود آورد... و سپس در حالی که مرد آرامش خود را باز یافته بود،ام سلیم به وی گفت:ای ابوطلحه! چندی پیش امانتی از شخصی نزد ما بود، حال اگر ما آن را به صاحبش بازگردانیم نارحت می شوی؟ مرد گفت: چرا باید ناراحت بشوم؟ نه!.

زن گفت: پسر تو نزد ما یک امانت خدایی بود، خداوند امروز او را از ما گرفت.

ابوطلحه بدون تغییر حالت گفت: در این صورت من به صبرو شکیبایی (از تو که مادرش هستی) سزاوارترم!. آنگاه دو رکعت نماز خوانده و دوباره به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و ماجرا را بازگو نمود.

پیامبر گرامی اسلام ضمن سخنانی فرمود: «الحمدلله الذی جعل فی امتی مثل صابرة بنی اسرائیل؛ سپاس خدای را که در امت من نیز مانند زن صابره و شکیبای بنی اسرائیل قرار داد.» )(1)(  در اثر دعای پیامبر، خداوند به آن زوج با ایمان و خوشبخت فرزندی عنایت کرد که او را عبدالله نامیدند. ابوطلحه صاحب نه پسر شد که همه قاری قرآن بودند. )(2)( 

ص: 416


1- بحارالانوار، ج 79، ص 15.
2- صحیح بخاری، ج 2، ص 104، مسکن الفؤاد، ص 68.

6 - همدلی در انتخاب نوع غذا

سخنرانی های بلند

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت(ع)

6 - همدلی در انتخاب نوع غذا

هماهنگی و همدلی در انتخاب نوع غذا از جمله عواملی است که ارتباط زن و شوهر را تقویت کرده و بنیان خانواده را استحکام می بخشد. اگر زوجین در مساله غذا و خوراک تفاهم داشته باشند و شرایط همدیگر را مراعات کنند، بسیاری از مشکلات و اختلافات خانواده ها حل می شود. اگر مرد غذایی را دوست دارد وانتظار دارد که در منزلش تهیه شود، می تواند علاوه بر اینکه لوازم مورد نیاز را تهیه می کند، همسر خویش را از آن آگاه سازد. ولی اگر برای او فرقی نمی کند که معمولا هم شوهران مسلمان و متعهد چنین اند و در مورد غذای روزانه خویش سخت گیری و موشکافی نمی کنند، در این صورت از غذای تهیه شده استفاده کرده و با کمال متانت و بزرگواری از همسر هنرمند خویش قدردانی و تشکر می نماید و با بهانه های مختلف زحمات وی را نادیده نمی گیرد. رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «المؤمن یاکل بشهوة عیاله والمنافق یاکل اهله بشهوته؛ )(1)(  انسان با ایمان، مطابق میل و خواسته عیالش غذا می خورد و خانواده انسان منافق، مطابق میل و خواسته وی غذا می خورند.»

در سیره و روش پیامبرصلی الله علیه وآله آمده است که آن حضرت هیچگاه در مورد انتخاب نوع غذا سختگیری نمی کرد و با خانواده اش همراه می شد: «کان رسول الله صلی الله علیه وآله یاکل کل الاصناف من الطعام و کان یاکل ما احل الله له مع اهله و خدمه اذا اکلوا؛ )(2)(  رسول خداصلی الله علیه وآله از هر نوع غذا می خورد و غذایی که خداوند آن را برایش حلال نموده است به همراه خانواده و خدمتگزارش تناول می کرد.»

ص: 417


1- جامع السعادات، ج 2، ص 145.
2- مکارم الاخلاق طبرس، ص 26، چهل حدیث تغذیه، ص 5

آنچه در این مورد لازم است مورد توجه بانوان مسلمان قرار گیرد این است که تهیه خوراک لذیذ و پختن غذاهای خوشمزه در جلب رضایت شوهر و تمایل قلبی وی به سوی همسرش تاثیر بسزایی دارد. کدبانوی شایسته با هنرنمایی خویش، در آفریدن دست پخت های لذیذ و نشاط آور، بذر محبت را در قلب شوهر خویش کاشته، و صفا و صمیمیت را به کانون پر مهر خانواده به ارمغان می آورد.

امام صادق علیه السلام هنگامی که می خواهد زن خوب و شایسته را معرفی نماید، به دو ویژگی مهم که از هنرمندی و شایستگی های زنان پسندیده نشات می گیرد اشاره کرده و می فرماید: «خیر نسائکم الطیبة الریح، الطیبة الطبیخ؛ )(1)(  بهترین زنان شما زنی است که خوشبو بوده و در آشپزی، خوش دست پخت باشد.»

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خیر نسائکم الطیبة الطعام؛ )(2)(  بهترین زنان شما زنی است که غذای پاکیزه و دلپسند درست کند.»

ص: 418


1- المهذب البارع، ابن فهد حلی، ج 3، ص 17.
2- الکافی، ج 5، ص 325.

7 - فراهم نمودن مخارج خانواده

سخنرانی های بلند

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت(ع)

7 - فراهم نمودن مخارج خانواده

مهم تر از فراهم نمودن سفره های پاکیزه و غذاهای لذتبخش که از هنرهای اساسی بانوان مسلمان بوده و به پاکیزگی و آرایش ظاهری مربوط می شود، تهیه آذوقه و خوراک حلال از سوی مرد است که به عنوان مدیر خانواده، مسؤولیت فراهم کردن خوراک اعضای خانواده به عهده اوست. در این مورد اگر مردان با ایمان وظیفه خویش را در مورد به دست آوردن روزی حلال و پاکیزه به خوبی انجام دهند مقام بس بلندی را در پیشگاه خداوند متعال کسب خواهند نمود. آنان روز قیامت رو سفید و با چهره ای گشاده و نورانی همچون ماه شب چهارده به محشر وارد خواهند شد.

امام باقرعلیه السلام می فرماید: «من طلب الرزق فی الدنیا استعفافا عن الناس و سعیا علی اهله و تعطفا علی جاره لقی الله عزوجل یوم القیامة و وجهه مثل القمر لیلة البدر؛ )(1)(  هر کس در دنیا به دنبال روزی حلال برود به قصد اینکه نیازمند و محتاج دیگران نباشد و مخارج زن و فرزندش را تامین نماید و به همسایه ها `و هم نوعان مستمند خود` یاری رساند، چنین فردی در روز قیامت با سیمایی `نورانی` مانند ماه شب چهارده با خداوند ملاقات خواهد کرد.» و امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:

ص: 419


1- التحفة السنیة جزایری، ص 227.

«الکاد علی عیاله من حلال کالمجاهد فی سبیل الله؛ )(1)(  مرد تلاشگری که برای تهیه روزی حلال و مشروع برای خانواده اش می کوشد، مانند مجاهدی است که در راه خدا جهاد می کند.» امام رضا علیه السلام نیز فرمود: «الذی یطلب من فضل الله عزوجل ما یکف به عیاله اعظم اجرا من المجاهد فی سبیل الله عزوجل؛ )(2)(  کسی که از فضل و عنایت پروردگار به دنبال روزی حلال می رود به اندازه ای که مخارج خانواده خود را تامین کند، از رزمنده ای که در راه خداوند متعال جهاد می کند پاداش افزونتری دارد.»

ص: 420


1- من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 124؛ وسائل الشیعه، ج 17، ص 67.
2- الکافی، ج 5، ص 88.

8 - تقویت محبت علی(ع)

سخنرانی های بلند

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت(ع)

8 - تقویت محبت علی(ع)

به تجربه ثابت شده است کسانی که با دین و شعائر دینی و محبت اهل بیت بزرگ می شوند معمولا انسان هایی با کمال و منضبط بوده و سعی می کنند در معاشرت خود با دیگران حقوق آنان را مراعات کرده و از ظلم و بی عدالتی بپرهیزند. آنان در اثر علاقه ای که به کامل ترین انسان ها دارند، خواسته یا ناخواسته به سوی کمال قدم بر می دارند و می خواهند اهل بیت علیهم السلام را اسوه و الگوی خویش در زندگی قرار دهند.

در مورد نقش سازنده و الفت آفرین عشق اهل بیت علیهم السلام در میان انسان ها، در زیارت جامعه کبیره چنین می خوانیم: «بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا و بموالاتکم اتلفت الفرقة؛ خداوند به سبب دوستی شما نشانه های دینمان را به ما آموخت و آنچه از دنیایمان تباه شده بود اصلاح کرد و به سبب موالات و دوستی شما تفرقه ها به همدلی گرائید.»

ص: 421

9 - هدیه دادن به همسر

سخنرانی های بلند

عوامل تقویت عواطف در خانواده از منظر اهل بیت(ع)

9 - هدیه دادن به همسر

احترام به شخصیت افراد، در وجود آنان عشق و محبت می آفریند. هدیه دادن نوعی احترام به طرف مقابل محسوب می شود و انسانی که هدیه را می گیرد بی اختیار و از روی فطرت خدادادی خویش، مهر و محبت هدیه دهنده را در دل خود جای می دهد. این نکته در روابط زناشویی از اهمیت خاصی برخوردار است و عامل مهمی در ایجاد انس و الفت و همگرایی نسبت به زن و مرد به شمار می رود تا آن جا که پاداش هدیه دادن مرد به همسر خویش مانند نیکی به نیازمندان است.

پیامبر عظیم الشان اسلام در این مورد می فرماید: «من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها علی عیاله کان کحامل صدقة الی قوم محاویج؛ )(1)(  مردی که وارد بازار شود و تحفه ای برای خانواده اش بخرد، اجر و پاداش او برابر با کسی است که نیازهای نیازمندان را برآورد.»

ص: 422


1- امالی صدوق، ص 672؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 514.

هدیه، دل ها را پر از صفا و صمیمیت کرده و غبار کدورت را از دل ها پاک می کند. به ویژه آن که اهدای تحفه در مناسبت های خاصی باشد که خاطرات خوش آن روز با شادمانی اهدای تحفه عجین گردیده و تاثیر نشاط آور آن را چندین برابر نموده و در خاطره ها، ماندگار و همیشگی می سازد. به همین خاطر برای روزهای نشاط و سرور و عیدها، دستورات مخصوصی از طرف پیشوایان دینی در مورد رفاه و آسایش و توسعه اقتصادی خانواده به ما رسیده است.

امام صادق علیه السلام در ضمن شمارش وظایف مرد نسبت به همسرش در خانه می فرماید: «ولا یکون فاکهة عامة الا اطعم عیاله منها ولا یدع ان یکون للعید عندهم فضل فی الطعام ان ینیلهم من ذلک شیئا مما ینیلهم فی سائر الایام؛ )(1)(  هر میوه ای که همه مردم از آن می خورند، باید به خانواده اش بخوراند و خوراکی هایی که مخصوص ایام عید است و در غیر ایام عید به آن هانمی رساند، در روزهای شادی و عید به آنان برساند.»

ص: 423


1- جامع المدارک، ج 4، ص 485؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 513.

گناه و برخی آثار آن (1)

اشاره

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

اشاره

حوادث و اتفاقات طبیعی و غیرطبیعی، مانند سرمای شدید و برف و یخبندان بی سابقه در زمستان، که علاوه بر از بین رفتن محصولات کشاورزی، سبب خسارات بسیار و بروز مشکلاتی در زندگی مردم می شود، کاهش شدید نزولات آسمانی و به تبع آن خشکسالی و کمبود آب، تورم بی سابقه جهانی، فوت دور از انتظار بسیاری از دوستان و آشنایان در سنین پایین، تصادفات فردی و گروهی بسیار، گسترش اختلافات خانوادگی، سردرگمیِ فقیر و غنی و دهها مشکل گوناگون دیگر، اموری است که در اطراف، و زندگی ما رخ می دهد.

با نگاهی گذرا می توان برای هر یک از موارد فوق، یک یا چند علت جستجو کرد و شاید بتوان به راهکارهای عملی دست یافت که در این باره نویسندگان و گویندگان به تفصیل سخن گفته و از آن بحث کرده اند. برخی به جای بررسی علل و عوامل اصلی و زیربنایی، گناه را به گردن عوامل کم اهمیت می اندازند که نقش اساسی را به عهده نداشته اند و یا عوامل موهوم و خرافی و خیالی را مطرح می کنند.

ص: 424

برخی نیز تمام علت بدبختی خود را به بیگانگان و سیاستهای مخرّب آنها نسبت می دهند و عده ای، همه این حوادث را مولود گردش موافق و مخالف افلاک می پندارند. سرانجام، عده ای دست به دامن قضا و قدر - به مفهوم تحریف یافته اش - و یا شانس و طالع و اقبال می زنند و همه حوادث تلخ و شیرین را از این طریق توجیه می کنند؛ امّا متأسفانه کم تر کسی از نگاه دین به این مسئله پرداخته و آن را تحلیل می کند.

از نگاه دین اسلام، بلاها و گرفتاریها علل مختلفی دارد؛ از جمله: آزمایش، شکوفایی، تکامل، تقویت ایمان، هشدار، تأدیب، اجر و پاداش و... که در رابطه با هر یک، آیات و روایات متعددی وجود دارد؛ امّا در این نوشتار به یکی از مهم ترین علل بلاها، یعنی گناه پرداخته شده است.

ص: 425

عامل مهم حوادث

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

عامل مهم حوادث

اسلام، اعمال بشر را عاملی مهم برای حوادث برمی شمارد و بر آن تأکید می ورزد؛ چنانکه قرآن می فرماید: «وَ مَآ أَصَبَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیدِیکُمْ وَ یعْفُواْ عَن کَثِیرٍ»؛ )(1)( «هر مصیبتی به شما رسد، به سبب اعمالی است که انجام داده اید، و بسیاری را نیز عفو می کند.»

در این آیه، نکاتی است که باید به آن توجه داشت:

1. این آیه به خوبی نشان می دهد، برخی از مصائبی که دامنگیر آدمی می شود، یک نوع مجازات الهی و هشدار است؛ هر چند استثنائاتی دارد و به این ترتیب، یکی از دلائل حوادث دردناک و مشکلات زندگی روشن می شود.

جالب اینکه در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام می خوانیم که پیامبر گرامی خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خَیرُ آیةٍ فِی کِتَابِ اللّهِ هَذِهِ الْآیةُ یا عَلِیُّ مَا مِنْ خَدْشِ عُودٍ وَلاَ نَکْبَةِ قَدَمٍ اِلاَّ بِذَنْبٍ وَمَا عَفَا اللّهُ عَنْهُ فِی الدُّنْیا فَهُوَ اَکْرَمُ مِنْ أنْ یعُودَ فِیهِ وَمَا عَاقَبَ عَلَیهِ فِی الدُّنْیا فَهُوَ أعْدَلُ مِنْ أنْ یثَنِّیَ عَلَی عَبْدِهِ؛ )(2)( این آیه (وَمَا أصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ...) بهترین آیه در قرآن مجید است. ای علی! هر خراشی که از چوبی `بر تن انسان ` وارد می شود، و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است `که از او سر زده است ` و آنچه خداوند در دنیا عفو می کند، گرامی تر از آن است که `در قیامت ` در آن تجدید نظر فرماید، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده است، عادل تر از آن است که در آخرت، بار دیگر کیفر دهد.»

ص: 426


1- شوری/ 30.
2- بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 70، ص 316.

2. ظاهر آیه، عام است و همه مصائب را در برمی گیرد؛ ولی باید دانست مصائب و مشکلاتی که دامنگیر انبیا و ائمه اطهارعلیهم السلام و برخی از اولیاء الهی می شده است، برای ترفیع مقام یا آزمایش آنها بوده است. همچنین برخی از گرفتاریهایی که گریبان افراد غیرمعصوم را می گیرد یا جنبه آزمایش و امتحان دارد؛ چنانکه قرآن به صراحت می فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْ ءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَ لِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّبِرِینَ»؛ )(1)(  «قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش می کنیم و به استقامت کنندگان بشارت ده.»

گاهی نیز بر اثر بی دقتی، مشورت نکردن و سهل انگاری در امور حاصل می شود که اثر تکوینی اعمال خود انسان است.

ص: 427


1- بقره/ 155

3. گاه مصائب، جنبه دسته جمعی دارد، و محصول گناهان جمعی است؛ همان گونه که در قرآن چنین می خوانیم: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»؛ )(1)(  «فساد در خشکی و دریا به سبب اعمال مردم آشکار شد تا نتیجه برخی اعمالشان را به آنها بچشاند؛ شاید باز گردند.»

و در آیه دیگری چنین آمده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ»؛ )(2)(  «خداوند، سرنوشت هیچ جمعیتی را تغییر نمی دهد؛ مگر اینکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی `به خاطر اعمالشان ` کند؛ هیچ چیز مانع آن نخواهد شد.»

گاه ممکن است این قضیه در باره فرد فرد انسانها صادق و هر کس در مقابل گناهی که مرتکب می شود به مصیبتی در جسم و جان یا اموال و متعلقاتش گرفتار شود؛ همان گونه که در آیه فوق آمده است. )(3)( 

ص: 428


1- روم/ 41.
2- رعد/ 11.
3- ر. ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، اوّل، 1374 ش، ج 20، ص 441 - 443.

بر شما هرچه از مصیبت می رسدزان بود که کسب کردید آن به بد

ص: 429

گناهان جدید و بلاهای جدید

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

گناهان جدید و بلاهای جدید

به راستی اگر نافرمانی از فرمان خدا، عامل این همه مشکلات فردی و اجتماعی است و اگر گناهِ عده ای، گریبانگیر همه جامعه می شود، پس چرا به آن بی توجه اند و گناه کاران شرمنده نمی شوند؟ چرا قبح گناه در جامعه کنونی از بین رفته است؟ چرا برخی، میان مال حلال و حرام فرقی نمی گذارند و فقط ثروت و تجملات و مقام، عامل تفاخر است؟ چرا از یکی از مهم ترین واجبات، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، خبری نیست؟ چرا به نماز که ستون اصلی دین است، بی توجهی شده و پرداخت خمس و زکات، به فراموشی سپرده شده است؟ چرا حجاب و عفاف که نقش مهمی در اجتماع دارد، با بی توجهی مواجه شده است؟ آیا اختلاط زن و مرد در برخی مجالس، گناهی بزرگ محسوب نمی شود و چرا نظارت والدین بر فرزندان، جدی گرفته نمی شود؟

متأسفانه آنچه بلای اجتماع، خانواده ها و به ویژه جوانان و نوجوانان شده است، معاصی جدید و سرگرمیهای متنوع و انحرافات تازه ای است که روز به روز بر آنها افزوده می شود. متأسفانه امروزه، روابط و دوستیهای پسر و دختر، استفاده از انواع مواد مخدر، استفاده ناصحیح از وسایلی همچون: ماهواره، اینترنت، موبایل و... به مسئله ای عادی تبدیل شده است؛ همان گونه که مشاهده می شود، گرفتن عکسهای غیراخلاقی با موبایل و ارسال آن توسط بلوتوس و... به وسایلی برای اشاعه فحشا تبدیل شده است و برخی والدین در مقابل هجوم فیلمها و عکسهای غیراخلاقی و مبتذل، جوانان را آزاد گذاشته و آنان ناخواسته، در حال فاصله گرفتن از ضروریات دین اند. حضرت علی علیه السلام در کلامی، گناهان جدید را عامل بلاهای جدید معرفی کرده، می فرماید:

ص: 430

«کُلَّمَا اَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یکُونُوا یعْمَلُونَ، أَحْدَثَ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاَءِ مَا لَمْ یکُونُوا یعُدُّون؛ )(1)(  هرچه مردم گناه تازه بکنند، خداوند بلای تازه ای برای آنها به وجود می آورد که سابقه نداشته است.»

از طرف دیگر، بی توجهی جامعه و والدین باعث شده است تا بسیاری از جوانان از مفاسد مخرب چنین سرگرمیهایی بی اطلاع باشند که افزون بر ضررهای فردی، باعث اشاعه فحشا در جامعه می شود.

قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَحِشَةُ فِی الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْأَخِرَةِ وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»؛ )(2)(  «کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است و خداوند می داند و شما نمی دانید.»

ص: 431


1- بحار الانوارج 75، ص 322.
2- نور/ 19.

اشاعه فحشا

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

اشاعه فحشا

از آنجا که انسان، یک موجود اجتماعی است، جامعه بزرگی که در آن زندگی می کند، از یک نظر همچون خانه او است، و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب می شود؛ پاکی جامعه به پاکی او کمک می کند و آلودگی آن به آلودگی اش. طبق همین اصل، در اسلام با هر کاری که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند، به شدت مبارزه شده است. اگر می بینیم در آموزه های دینی، با غیبت به شدت مبارزه شده است، یکی از فلسفه هایش این است که غیبت، عیوب پنهانی را آشکار می سازد و حرمت جامعه را جریحه دار می کند.

اگر می بینیم در اسلام، از تظاهر به گناه )(1)( به شدت منع شده و دستور عیب پوشی داده شده است، یک دلیلش این است که گناه، همگانی نشود. اگر می بینیم معصیت آشکار، اهمیتش بیش از گناه مستور و پنهان است، بر همین اساس است.

ص: 432


1- مُجاهَرَةُ اللَّهِ سُبْحانَهُ بِالْمَعاصی تُعَجِّلُ النَّقِمَ؛ آشکارا خدای سبحان را نافرمانی کردن، به کیفرها شتاب می بخشد»؛ (غرر الحکم و درر الکلم، ص 100).

اصولاً گناه، همانند آتش است. وقتی این آتش در نقطه ای از جامعه روشن شود، باید کوشید تا خاموش، یا دست کم محاصره شود؛ اما اگر به آن، دامن زده شود و از نقطه ای به نقطه دیگر برده شود، حریق، همه جا را فرا خواهد گرفت و کسی قادر بر کنترل آن نخواهد بود.

از این گذشته، پلیدی گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها، خود سدّ بزرگی در برابر فساد است که اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق، این سد را می شکند، گناه را کوچک می کند و آلودگی به آن را ساده می نماید.

در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله می خوانیم: «اَلْمُذِیعُ بِالسَّیئَةِ مَخْذُولٌ وَالْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه؛ )(1)(  فردی که گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آنکه آن را پنهان می دارد، مشمول آمرزش الهی است.»

ذکر این نکته نیز لازم است که «اشاعه فحشا» اَشکال مختلفی دارد:

ص: 433


1- الکافی، کلینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ش چهارم، 1365 ش، ج 4، ص 24.

گاه به این است که به دروغ و تهمتی دامن بزنند و برای این و آن بازگو کنند. زمانی به این است که مراکز فساد و نشر فحشا به وجود آید. گاهی به این است که وسائل معصیت در اختیار مردم قرار گیرد و یا به نحوی، آنها را به گناه تشویق کنند. گاه هم به این است که پرده حیا دریده و ارتکاب گناه در ملأ عام ترویج شود. همه اینها مصداق «اشاعه فحشا» است.

بر خلاف آنکه برخی در برابر امر به معروف و نهی از منکر دیگران ایستادگی می کنند و آن را مربوط به خود می دانند، اسلام برخی آثار گناه را فردی و برخی را اجتماعی معرفی می کند:

ص: 434

آثار فردی گناه

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

آثار فردی گناه

با بررسی آیات و روایات به این نتیجه می رسیم که بسیاری از مشکلات در زندگی، متأثر از معصیت الهی است و افراد، بدون در نظر گرفتن این مهم، فرد یا جامعه را مقصر مشکلات خویش می پندارند. علت این پندار، آن است که در برخی موارد، رابطه گناه با مصیبتی که از آن ناشی می شود، کم و بیش قابل درک است؛ امّا در بسیاری موارد، محسوس نیست و شخص، دنبال علت دیگری می گردد.

گاه ارتکاب گناه سبب می شود انسان از انجام عبادتی محروم شود؛ چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیذْنِبُ الذَّنْبَ فَیحْرَمُ صَلاَةَ اللَّیلِ وَاِنَّ عَمَلَ السَّیی ءِ اَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْمِ؛ )(1)(  آدمی گاهی گناه می کند و بر اثر آن از نماز شب محروم می شود. تأثیر کار زشت در انسان سریع تر از تأثیر کارد در گوشت است.»

به سبب ارتباط بین محرومیتها و مصیبتها و گناه است که وقتی مشکل برای برخی بزرگان پیش می آمد، فکر می کردند چه خطایی کرده اند که باعث این مصیبت شده است. قساوت قلب، )(2)(  ذلّت و بیچارگی، )(3)( گرفتاری و رنج، )(4)(  بسته شدن مراکز ادراک، )(5)(  سختی و تنگدستی در زندگی، )(6)(  تغییر نعمتهای الهی )(7)(  و... برخی از آثار گناه به شمار می رود.

ص: 435


1- المحاسن، محمّد بن خالد برقی، قم، دار الکتب الاسلامیه، دوم، 1371 ش، ج 1، ص 115.
2- انعام/ 42 و 43.
3- بقره/ 61.
4- شوری/ 30.
5- نحل/ 108.
6- طه/ 124.
7- انفال/ 53.

1. سختی و تنگدستی در زندگی

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

1. سختی و تنگدستی در زندگی

بسیار مشاهده می شود که انسان دست به هر کاری می زند با درهای بسته رو به رو می شود، و گاهی به عکس به هر جا روی می آورد، خود را در برابر درهای گشوده می بیند، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست.

گاهی تنگی معیشت به این علت نیست که درآمد کمی دارد. ای بسا! پول و درآمدش هنگفت است؛ ولی بخل و حرص و آز، زندگی را بر او تنگ می کند؛ نه تنها میل ندارد در خانه اش باز باشد و دیگران از زندگی او استفاده کنند؛ بلکه گویی نمی خواهد آن را به روی خویش بگشاید. چنین فردی، به فرموده علی علیه السلام همچون فقیران زندگی می کند و همانند اغنیا و ثروتمندان حساب پس می دهد.

«عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ یسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِی مِنْهُ هَرَبَ وَیفُوتُهُ الْغِنَی الَّذِی اِیاهُ طَلَبَ فَیعِیشُ فِی الدُّنْیا عَیشَ الْفُقَراءِ وَیحَاسَبُ فِی الْآخِرَةِ حِسَابَ الْاَغْنِیاءِ؛ )(1)(  از بخیل در شگفتم که برای رسیدن به فقری که از آن گریزان است، شتاب می ورزد و به آن بی نیازی که خواستار آن است دسترسی پیدا نمی کند؛ در دنیا همچون فقیران زندگی می کند، و در آخرت باید حسابی چون حساب ثروتمندان پس دهد.»

ص: 436


1- نهج البلاغه، حکمت 126.

قرآن کریم عامل اصلی این مسائل را اعراض از یاد حق دانسته، می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا»؛ )(1)(  «و هر کس از یاد من روی بگرداند، زندگی `سخت و` تنگی خواهد داشت.»

همان گونه که یاد خدا مایه آرامش جان، تقوا و شهامت است، فراموش کردن او مایه اضطراب، ترس، نگرانی و سختی در زندگی می شود.

در روایات اسلامی می خوانیم که از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «منظور از آیه «مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً» چیست؟» فرمود: «اعراض از ولایت امیر مؤمنان (علیه السلام) است.» )(2)( 

آری، شخصی که از حضرت علی علیه السلام الگو بگیرد، زندگی گشاده و وسیعی خواهد داشت؛ زیرا الگویش همان ابرمردی است که تمام دنیا در نظرش از یک برگ درخت کم ارزش تر بود. در نتیجه او آن چنان به خدا دل می بندد که جهان در نظرش کوچک می شود و زندگی اش وسعت می یابد؛ اما آنها که این الگوها را فراموش کنند، در هر شرایطی، گرفتار زندگی سخت هستند.

ص: 437


1- طه/124.
2- تفسیر نور الثقلین، عروسی حویزی عبد علی بن جمعه، قم، انتشارات اسماعیلیان، چهارم، 1415

2. زنگار قلب

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

2. زنگار قلب

قلب برخی انسانها به سبب اعمالشان زنگار گرفته، و نور و صفای فطریِ نخستین را از دست داده است. به همین دلیل، چهره حقیقت که همچون آفتاب عالمتاب می درخشد، هرگز در آنان بازتابی ندارد، و پرتو انوار وحی در وجودشان منعکس نمی شود. قرآن در باره این افراد می فرماید: «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یکْسِبُونَ»؛ )(1)(  «چنین نیست که آنها می پندارند؛ بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است.»

آیات متعددی از قرآن با صراحت از تأثیر گناه در تاریک ساختن دل، سخن به میان آورده و بر آن تأکید کرده است؛ چنان که در سوره مؤمن می فرماید: «کَذَلِکَ یطْبَعُ اللّهُ عَلَی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ»؛ )(2)( «خداوند، این گونه بر قلب هر متکبر طغیانگری مهر می نهد.»

ص: 438


1- ق، ج 3، ص 405.
2- مؤمن/ 35.

همچنین در جای دیگر در باره گروهی از گنه کاران لجوج و عنود می فرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ عَلَی سَمْعِهِمْ وَ عَلَی أَبْصَرِهِمْ غِشَوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»؛ )(1)(  «خداوند بر دلهای آنها مهر نهاده، و همچنین بر گوشها و بر چشمهایشان پرده ای فرو افتاده است و برای آنها عذاب بزرگی است.»

در آیه دیگری می خوانیم: «فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَی الْاَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»؛ )(2)( «چشمهای ظاهر، نابینا نمی شود؛ بلکه دلهایی که در سینه ها جای دارد، نابینا می شود.»

آری، بدترین اثر گناه و ادامه آن، تاریک ساختن قلب، و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است. گناهان از اعضا و جوارح به سوی قلب سرازیر می شود، و قلب را به یک باتلاق متعفن و گندیده مبدل می سازد. اینجاست که آدمی، راه و چاه را تشخیص نمی دهد، و مرتکب اشتباهات عجیبی می شود که همه را حیران می کند؛ یعنی با دست خود تیشه به ریشه سعادت خویش می زند و سرمایه خوشبختی خویش را به باد فنا می دهد.

ص: 439


1- بقره/ 7.
2- حج/ 46.

رسول خداصلی الله علیه وآله می فرماید: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذَا اَذْنَبَ کَانَتْ نُکْتَةُ سَوْدَاءَ فِی قَلْبِهِ فَاِنْ تَابَ وَنَزَعَ وَاسْتَغْفَرَ صَقَلَ قَلْبَهُ مِنْه وَاِنْ زَادَ زَادَتْ فَذَلِکَ الرَّینُ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ «کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یکْسِبُونَ»؛ )(1)(  هنگامی که بنده گناه کند، نکته سیاهی در قلب او پیدا می شود، اگر توبه کند و از گناه دست بردارد و استغفار کند، قلبش را از گناه صیقل داده است و اگر گناه را زیاد کند، سیاهی افزون می شود `تا تمام قلبش را فرا می گیرد.` این، همان زنگاری است که خداوند در قرآن ذکر کرده است: «چنین نیست که آنها می پندارند؛ بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است.»

ص: 440


1- روضة الواعظین، محمّد بن حسن فتال نیشابوری، قم، انتشارات رضی، ج 2، ص 414.

3. کوتاهی عمر

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

3. کوتاهی عمر

عمر، بزرگ ترین سرمایه اهل ایمان برای کسب درجات عالیه است؛ از اینرو اولیای الهی، همیشه طول عمر خویش را از خداوند منان طلب می کرده اند؛ چنان که امام حسن عسکری علیه السلام از خداوند، این گونه طلب می کند: «اَسْأَلُکَ اَنْ تُطِیلَ عُمُرِی فِی طَاعَتِکَ؛ )(1)(  خدایا! از تو می خواهم عمرم را برای اطاعتت طولانی فرمایی.»

طبق روایات متعددی از ائمه اطهارعلیهم السلام همان گونه که برخی کارها، باعث افزایش عمر انسان می شود، برخی موارد نیز از عمر انسان می کاهد. یکی از آنها، گناه است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَتُقَرِّبُ الْآجَالَ وَتُخْلِی الدِّیارَ وَهِیَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَالْعُقُوقُ وَتَرْکُ الْبِرِّ؛ )(2)(  به خدا پناه می بریم از گناهانی که نابودی را شتاب دهند و مرگها را نزدیک سازند و خانه ها را ویران کنند و آنها قطع رحم، و آزردن و نافرمانی پدر و مادر، و واگذاردن احسان و نیکی است.»

ص: 441


1- بحار الانوار، ج 94، ص 358.
2- الکافی، ج 2، ص 448.

و نیز می فرماید: «مَنْ یمُوتُ بِالذُّنُوبِ اَکْثَرُ مِمَّنْ یمُوتُ بِالْآجَالِ؛ )(1)(  کسانی که بر اثر گناهان می میرند، بیش ترند از کسانی که بر اثر رسیدن اجل می میرند.»

ص: 442


1- الامالی، شیخ طوسی، قم، انتشارات دار الثقافة، 1414 ق، ص 701.

4. فراموشی

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

4. فراموشی

گناه، باعث فراموشی می شود. فراموشی، عوامل مختلف فیزیوژیکی و روانی می تواند داشته باشد. نافرمانی خدا، یکی از آن عوامل به شمار می آید. رسول خداصلی الله علیه وآله یکی از عقوبتهای الهی برای گناهکاران را ضعف قوه یادآوری بیان کرده، می فرماید: «اِتَّقُوا الذُّنُوبَ فَاِنَّهَا مَمْحَقَةٌ لِلْخَیرَاتِ اِنَّ الْعَبْدَ لَیذْنِبُ الذَّنْبَ فَینْسَی بِهِ الْعِلْمَ الَّذِی کَانَ قَدْ عَلِمَه؛ )(1)(  از گناهان دوری کنید که نیکیها را از بین می برد. آدمی مرتکب گناهی می شود و بر اثر آن، علمی که قبلاً فرا گرفته را فراموش می کند.»

افزون بر اینکه معصیت باعث می شود انسان، خود را از یاد ببرد، سبب فراموشی مرگ و قیامت، )(2)(  گناهان گذشته و )(3)(  نشانه های الهی )(4)(  می شود و در نتیجه باعث می شود انسان، خداوند متعال را فراموش کند؛ چنان که قرآن کریم در باره چنین افرادی می فرماید: «نَسُوا اللّهَ فَنَسِیهُمْ»؛ )(5)(  «خدا را فراموش کردند، و خدا `نیز` آنها را فراموش کرد `و رحمتش را از آنها قطع کرد`.»

ص: 443


1- بحار الانوار، ج 70، ص 377.
2- اعراف/ 51.
3- مجادله/ 6.
4- طه/ 126.
5- توبه/ 67.

5. مستجاب نشدن دعا

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

5. مستجاب نشدن دعا

دعا مهم ترین راه ارتباط با خالق هستی و تنها راه جلب توجه خداوند متعال به خویش است؛ چنان که قرآن می فرماید: «قُلْ مَا یعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَآؤُکُمْ»؛ )(1)(  «بگو: پروردگارم برای شما ارج و ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»

همچنین معصیت، سبب سلب توفیق، از بین رفتن حال معنوی هنگام دعا، و نیز باعث حبس دعا می شود و چنین است که دعا مستجاب نمی شود.

امام باقرعلیه السلام می فرماید: «اِنَّ الْعَبْدَ یسْأَلُ اللّهَ الْحَاجَةَ فَیکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا اِلَی اَجَلٍ قَرِیبٍ اَوْ اِلَی وَقْتٍ بَطِی ءٍ فَیذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَیقُولُ اللّهُ تَعَالَی لِلْمَلَکِ لاَ تَقْضِ حَاجَتَهُ وَاحْرِمْهُ اِیاهَا فَاِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِی وَاسْتَوْجَبَ الحِرْمَانَ مِنِّی؛ )(2)(  بنده ای حاجتی را از خداوند می خواهد، و اقتضاء این است که خداوند، حاجت او را یا در وقتی نزدیک و یا در مدتی طولانی برآورده کند. `در این فاصله،` بنده ای که طلب حاجت کرده است، مرتکب گناهی می شود، خداوند به فرشته `مأمور برآوردن خواسته های او،` دستور می دهد حاجتش را بر نیاور و محرومش کن! زیرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق محرومیت از ناحیه من شده است.»

ص: 444


1- فرقان/ 77.
2- الاختصاص، شیخ مفید، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، 1413 ق، ص 31.

6. الحاد و انکار

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

6. الحاد و انکار

رسول اکرم صلی الله علیه وآله در ضمن گفتاری فرمود: «فَاِنَّ الْمَعَاصِیَ یسْتَوْلِی بِهَا الْخِذْلاَنُ عَلَی صَاحِبِهَا حَتَّی تُوقِعَهُ فِی رَدِّ وَلاَیةِ وَصِیِّ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه وآله وَرَفْعِ نُبُوَّةِ نَبِیِّ اللّهِ وَلاَ یزَالُ اَیضاً بِذَلِکَ حَتَّی تُوقِعَهُ فِی دَفْعِ تَوْحِیدِ اللّهِ وَالْاِلْحَادِ فِی دِینِ اللّهِ؛ )(1)(  همانا گناهان، بی یار و یاوری `و گمراهی ` را بر گنه کار مسلط می کند تا آنجا که او را به ردّ ولایت و امامت وصی رسول خداصلی الله علیه وآله و انکار نبوت پیامبرصلی الله علیه وآله و به همین منوال، انکار یکتایی خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده می سازد.»

ص: 445


1- مستدرک الوسائل، محدث نوری، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، اوّل، 1408 ق، ج 11، ص 337.

7. عذاب الهی در آخرت

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (1)

7. عذاب الهی در آخرت

قرآن مجید، عذاب سخت و آتش سوزان قیامت را از آثار نافرمانی خدا برشمرده، می فرماید: «وَ مَن جَآءَ بِالسَّیئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ )(1)(  «و آنها که اعمال بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده می شوند `و به آنها گفته می شود` آیا جزایی جز آنچه عمل می کردید، خواهید داشت؟!»

در جای دیگر می فرماید: «وَ مَن یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و فَإِنَّ لَهُ و نَارَ جَهَنَّمَ خَلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا»؛ )(2)(  «هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن می ماند.»

شاید برخی ادعا کنند که ما هر چقدر گناه می کنیم، نه تنها سختی و تنگدستی مشاهده نمی کنیم؛ بلکه هر روز زندگی ما بهتر می شود. در جواب این گونه افراد باید گفت: اوّلاً: بسیاری از نکبتها و کمبودها در زندگی به علت سرپیچی از فرمان خدا پدید می آید؛ در حالی که انسان، علت آن را نمی داند و ثانیاً: این سؤالی است که مردی از شعیب پیامبرعلیه السلام پرسید و گفت: «چرا من این همه گناه می کنم؛ ولی خداوند مرا عقوبت نمی کند؟» از سوی خداوند متعال پاسخ آمد: «تو گرفتار بدترین عقوبتها هستی و نمی دانی.» مولوی این داستان را این گونه بیان می کند:

ص: 446


1- نمل/ 90.
2- جن/ 23

آن یکی می گفت در عهد شعیب که خدا از من بسی دیده است، عیب

چند دید از من گناه و جرمهاوز کرم یزدان نمی گیرد مرا

حقتعالی گفت در گوش شعیب در جواب او فصیح از راه غیب

که بگفتی چند کردم من گناه وز کرم نگرفت در جرمم اله

عکس می گویی و مغلوب ای سفیه ای رها کرده ره و بگرفته تیه

چند چندت گیرم و تو بی خبردر سلاسل مانده ای پا تا به سر

زنگ تو بر توست ای دیگ سیاه کرد، سیمای درونت را تباه

بر دلت زنگار بر زنگارهاجمع شد تا کور شد ز اسرارها

یعنی تو بر عکس فکر می کنی. اگر خداوند، تو را عقوبت می کرد و تو قابلیت چنین مجازاتی را داشتی، آن وقت ممکن بود عقوبت تو، عذاب نباشد؛ بلکه لطف و رحمت باشد؛ زیرا احیاناً سبب بیداری تو می شد؛ اما آنچه اکنون، گرفتار آن هستی، صد در صد عقوبت است. )(1)( 

ادامه دارد... .

ص: 447


1- عدل الهی، مرتضی مطهری، ص 160.

گناه و برخی آثار آن (2)

آثار اجتماعی گناه

در شماره قبل، بحث از ماهیّت گناه و آثار فردی آن به میان آمد و در ادامه آثار اجتماعی گناه را مورد بررسی قرار می دهیم.

ص: 448

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (2)

7. عذاب الهی در آخرت

آنچه از قرآن و فرموده های معصومان علیهم السلام به ما رسیده، آن است که حتی آثار گناهان فردی، جامعه را نیز در برمی گیرد.استاد شهید مطهری رحمه الله در تبیین اثر گناه فرد بر جامعه می فرماید:

«اجتماع روی فرد اثر می گذارد و فرد روی اجتماع.واقعاً مجموعش یک واحد است، خودش روح دارد، عمر دارد.این، یک مطلب عجیبی است که البته کسی که این را خوب استنباط کرده و پرورانده است، علامه طباطبایی است.ایشان در کمال وضوح از قرآن استنباط می کند که قرآن برای اجتماع، شخصیت قائل است.برای اجتماع عمر قائل است: «وَلِکُلِ ّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لَا یسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یسْتَقْدِمُونَ» )(1)( همچنین، برای اجتماع، بیماری و سلامت قائل است، برای اجتماع سعادت و شقاوت قائل است، برای اجتماع شرکت در مسئولیت قائل است.

گاهی افرادی می پرسند چرا اگر `اکثریت ` یک قومی گناه کرده اند، اقلیت صالحی هم که در میان آن قوم است به عذاب آن قوم معذب می شوند؟ نمی دانند که افراد اجتماع، حکم اعضای یک پیکر را دارند.وقتی که در عضوی از یک پیکر سرطان پیدا بشود، اعضای دیگر نمی توانند بگویند چرا ما هم باید از بین برویم.به همان دلیل که شما با یکدیگر اتصال و هم ریشگی و پیوند دارید و به همان دلیل که از سعادت او بهره مند هستید، به همان دلیل از بدبختی او هم باید در اجتماع متضرر باشید.فقط آن دنیا است که دنیای جدایی است.در این دنیا افراد اجتماع واقعاً به یکدیگر متصل اند و واقعاً در ناخوشی و خوشی یکدیگر شریک اند و واقعاً در عذاب و سعادتِ یکدیگر شریک هستند.

ص: 449


1- .برای هر قوم و جمعیّتی، زمان و سرآمد (معیّنی) است و هنگامی که سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتی از آن تأخیر می کنند، و نه بر آن پیشی می گیرند: اعراف/ 34.

در این دنیا قانون و قاعده علمی هم ایجاب می کند که اگر جناحی از اجتماع، آن قدر فاسد شد که توانست بلایی را به سوی اجتماع بکشد، این بلا شامل افراد دیگر هم می شود و سالم و ناسالم را با هم می گیرد.در این دنیا،تر و خشک با هم می سوزند، منتها از نظر آنها که به اصطلاح خشک اند، یعنی آماده سوختن هستند، عذاب الهی است و شاید در آن دنیا هم دنباله داشته باشد؛ ولی از نظر آنها که استحقاق نداشته اند، مصیبت و ابتلا است و در آن دنیا به آنها اجر داده می شود.» )(1)( 

بنابر این، سخن کسانی که گناه را مربوط به خویش دانسته و از امر به معروف و نهی از منکر به خشم می آیند، خارج از منطق است؛ چرا که عقل و منطق حکم می کند آلودگی فرد، خواسته یا ناخواسته، جامعه را نیز آلوده می کند.

برخی آثار اجتماعی نافرمانی خداوند عبارت اند از:

ص: 450


1- ر. ک: اسلام و مقتضیات زمان، مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا، 1368 ش، ج 1، ص 329 و 330.

1. خشکسالی و نباریدن باران

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (2)

1. خشکسالی و نباریدن باران

طبق روایات متعدد از ائمه اطهار علیهم السلام، یکی از کردارهایی که باعث نازل نشدن باران می شود، نپرداختن زکات است؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «خَمْسٌ إِنْ أَدْرَکْتُمُوهُنَّ فَتَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْهُنَّ لَمْ تَظْهَرِ الْفَاحِشَةُ فِی قَوْمٍ قَطُّ حَتَّی یعْلِنُوهَا إِلَّا ظَهَرَ فِیهِمُ الطَّاعُونُ وَ الْأَوْجَاعُ الَّتِی لَمْ تَکُنْ فِی أَسْلَافِهِمُ الَّذِینَ مَضَوْا وَ لَمْ ینْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزَانَ إِلَّا أُخِذُوا بِالسِّنِینَ وَ شِدَّةِ الْمَئُونَةِ وَ جَوْرِ السُّلْطَانِ وَ لَمْ یمْنَعُوا الزَّکَاةَ إِلَّا مُنِعُوا الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ لَوْ لَا الْبَهَائِمُ لَمْ یمْطَرُوا وَ لَمْ ینْقُضُوا عَهْدَ اللَّهِ وَ عَهْدَ رَسُولِهِ إِلَّا سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ عَدُوَّهُمْ وَ أَخَذُوا بَعْضَ مَا فِی أَیدِیهِمْ وَ لَمْ یحْکُمُوا بِغَیرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَأْسَهُمْ بَینَهُمْ؛ )(1)(  پنج چیز است که اگر به آنها برخورد کردید از آنها به خدا پناه برید: هرگز در مردمی زنا پیدا نشود که آن را آشکار کنند؛ جز اینکه در ایشان طاعون و دردهایی که در گذشتگان آنها سابقه نداشته پدیدار شود و از پیمانه و ترازو کم نگذارند، جز اینکه به قحطی و سختی مخارج زندگی و ستم سلطان گرفتار شوند، و از دادن زکات منع نکنند؛ جز اینکه آمدن باران آسمان بر آنها ممنوع شود و اگر به سبب چهار پایان نبود، هیچ باران بر آنها نبارد.و عهد و پیمان خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله را نشکنند مگر آنکه دشمنانشان بر آنها مسلط شوند و بخشی از آنچه در دست آنهاست، بگیرند و حکم به غیر آنچه خدا نازل کرده است نکنند مگر آنکه خداوند عزیز و جلیل، سختی و شدت را در بین آنها قرار دهد.»

امام باقر علیه السلام نیز می فرماید: «اَما اِنَّهُ لَیسَ مِنْ سَنَةٍ اَقَلَّ مَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یضَعُهُ حَیثُ یشاءُ اِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلالَهُ اِذا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعاصِی صَرَفَ عَنْهُ ما کانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِی تِلْکَ السَّنَةِ اِلَی غَیرِهِمْ وَاِلی الْفَیافِی وَالْبِحارِ وَالْجِبالِ وَاِنَّ اللَّهَ لَیعَذِّبُ الْجُعَلَ فِی حُجْرِها بِحَبْسِ الْمَطَرِ عَنِ الْاَرضِ الَّتِی هِیَ بِمَحَلَّتِها لِخَطایا مَنْ بِحَضْرَتِها وَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَها السَّبِیلَ اِلی مَسْلَکٍ سِوَی مَحَلَّةِ اَهْلِ الْمَعاصِی قالَ ثُمَّ قالَ اَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَاعْتَبِرُوا یا اُولِی الْاَبْصار؛ )(2)(  سالی از سالی کم باران تر نیست؛ ولی خدا آن را هر جا خواهد ببارد، به راستی چون مردمی نافرمانی کنند، خدای جل جلاله آنچه باران برای آنها مقدر است در آن سال برای دیگران و به بیابانها و دریا و کوه می فرستد.به راستی خدا جُعَل (سوسک سرگین غلطان) را در سوراخش به خطای کسانی که در محل اویند با نباریدن باران در زمینی که او قرار دارد، عذاب می کند؛ چون خداوند برایش راه را باز گذاشته که به محل دیگری برود که اهل معصیت نباشند.سپس امام پنجم علیه السلام فرمود: ای صاحبان بصیرت! عبرت بگیرید.»

ص: 451


1- الکافی، ج 2، ص 373.
2- امالی، شیخ صدوق، ص 308.

2. نزول بلا و آفات

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (2)

2. نزول بلا و آفات

گناه، باعث نزول بلا و آفات برای فرد و جامعه می شود و چنانچه پیش تر گفته شد، معاصی جدید در جامعه، بلا و آفات و گرفتاریهای جدیدی را به همراه خواهد داشت.بیماریهای جدیدی مثل: ایدز، گسترش مواد مخدر جدید، افزایش فوت ناگهانی؛ به ویژه در جوانان، افزایش بیش از حد بیماریهای روحی و روانی و...به نوعی اثرات وضعی گناهان جدید است.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ سَطَوَاتِ اللّهِ بِاللَّیلِ وَالنَّهَارِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَمَا سَطَوَاتُ اللّهِ قَالَ الْاَخْذُ عَلَی الْمَعَاصِی؛ )(1)(  همواره از غلبه و چیرگی خدا در روز و شب، به خدا پناه ببرید از ایشان سؤال شد که غلبه خدا چیست؟ فرمود: مؤاخذه و عذاب بر گناهان.»

ص: 452


1- الکافی، ج 2، ص 269.

3. تغییر نعمتهای الهی

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (2)

3. تغییر نعمتهای الهی

در قرآن کریم یکی از آثار گناه، تغییر نعمتهای الهی، معرفی شده است؛ چنان که در سوره انفال می خوانیم: «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یکُ مُغَیرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»؛ )(1)(  «این، برای آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمی دهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند و خداوند، شنوا و داناست.»

در احادیث متعدّد، عواملی مانند: ظلم و گناه، سبب تغییر نعمتهای الهی به حساب آمده اند؛ چنان که بازگشت از گناه و انحراف و حرکت در مسیر حق، سبب سرازیر شدن انواع نعمتهای پروردگار است. )(2)( 

ص: 453


1- انفال/53.
2- الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، محمّد صادقی تهرانی، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، دوم، 1365 ش، ج 12، ص 264.

گناهان و ستمها، انسان را از لیاقت بهره وری از لطف خداوند دور می کند؛ چنان که حضرت علی علیه السلام در خطبه قاصعه بدان اشاره کرده است و در دعای کمیل می خوانیم: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیِ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیرُ النِّعَمْ... .»

در این دنیا قانون و قاعده علمی هم ایجاب می کند که اگر جناحی از اجتماع، آن قدر فاسد شد که توانست بلایی را به سوی اجتماع بکشد، این بلا شامل افراد دیگر هم می شود و سالم و ناسالم را با هم می گیرد

در نامه حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر می خوانیم: «لَیسَ شَی ءٌ اُدْعَی اِلَی تَغْییرِ نِعْمَةِ اللّهِ وَتَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ اِقَامَةٍ عَلَی ظُلْم؛ )(1)(  هیچ چیز مانند ظلم و ستم، موجب تغییر نعمت خداوند و تعجیل در فرود آمدن بلا و نعمتش نمی شود.»

ص: 454


1- نهج البلاغه، سید رضی، ترجمه محمّد دشتی، قم، بوستان کتاب، اوّل، 1384 ش، نامه 53.

4. تغییر سرنوشت انسان

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (2)

4. تغییر سرنوشت انسان

خداوند متعال در سوره مبارکه رعد یکی از قوانین کلی و عمومی الهی را بیان می کند؛ چنان که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ»؛ )(1)(  «خداوند، سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی دهد؛ مگر آنکه آنان، آنچه را در خودشان است، تغییر دهند.»

آنچه دراین آیه آمد، قانونی سرنوشت ساز و حرکت آفرین و هشداردهنده است.این قانون که یکی از پایه های اساسی جهان بینی و جامعه شناسی در اسلام است، به ما می گوید مقدّرات شما قبل از هر چیز و هر کس در دست خود شما است، و هرگونه دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجه اوّل به خود شما بازگشت می کند.

شانس، طالع، اقبال، تصادف، تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچ کدام پایه و اساس ندارد.مهم آن است که ملتی خود بخواهد سربلند، سرفراز، پیروز و پیشرو باشد، و یا به عکس، خودش به ذلت و زبونی و شکت، تن در دهد؛ حتی لطف خداوند یا مجازات او، بی مقدمه، دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت؛ بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست که ایشان را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می سازد.

ص: 455


1- رعد/ 11.

یکی از دستورهای دین مبین اسلام آن است که برای پایان دادن به بدبختیها و ناکامیها باید دست به انقلابی از درون بزنیم، یک انقلاب فکری و فرهنگی، یک انقلاب ایمانی و اخلاقی، و به هنگام گرفتاری در چنگال بدبختیها باید بی درنگ به جستجوی نقطه های ضعف خویشتن بپردازیم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوی حق، از دامان روح و جان خود بشوییم تا در پرتو آن بتوانیم ناکامیها و شکستها را به پیروزی مبدل سازیم؛ نه اینکه این نقطه های ضعف که عوامل شکست است، در زیر پوششهای خودخواهی مکتوم بماند و به جستجوی عوامل شکست در بیرون جامعه بگردیم و خود در بیراهه ها سرگردان بمانیم. )(1)( 

ص: 456


1- ر.ک: تفسیر نمونه، ج 10، ص 145

5. فساد در جامعه

سخنرانی های بلند

گناه و برخی آثار آن (2)

5. فساد در جامعه

بدون شک، هر کار خلافی در وضع جامعه و از طریق آن در وضع افراد اثر می گذارد، و باعث نوعی فساد در سازمان اجتماعی می شود.گناه و کار خلاف و قانون شکنی، همانند یک غذای ناسالم و مسموم است که در سازمان بدن انسان چه بخواهیم و چه نخواهیم تأثیر نامطلوب خواهد گذارد، و انسان، گرفتار واکنش طبیعی آن می شود.قرآن کریم می فرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»؛ )(1)(  «فساد، در خشکی و دریا به سبب کارهایی که مردم انجام داده اند، آشکار شده است.خدا می خواهد نتیجه بعضی اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند.»

خلاصه آنکه بسیاری از مشکلات اجتماع ما ناشی از گناه و بی مبالاتیهایی است که در سالهای اخیر با وسایل جدید و البته با تبلیغات دشمنان در اختیار همگان، به ویژه جوانان قرار گرفته است.

ص: 457


1- روم/41.

بر مربیان و مبلّغان است تا طرز استفاده صحیح و شایسته از این وسایل و ابزار را به همگان، به ویژه جوانان یادآور شوند، آنان را از عواقب گناهان شایع و جدید آگاه کنند، و راههای جلب توجه و عنایت پروردگار را یادآور شوند؛ )(1)(  چرا که گسترش بدحجابی، دوستیهای پسران و دختران و نیز استفاده مخرب و فاسدکننده از وسایلی همچون: موبایل، اینترنت و...جامعه را به انحطاط خواهد کشاند و خداوند متعال، وعده نداده است این نعمت نظام اسلامی را برای همیشه حفظ کند؛ چنان که طبق روایات متعددی از پیشوایان معصوم علیهم السلام برخی گناهان، باعث تسلط اشرار و ستمگران بر جامعه است.

امام باقر علیه السلام می فرماید: «وَجَدْنا فِی کِتابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله اِذا ظَهَرَ الزِّنا مِنْ بَعْدِی کَثُرَ مَوْتُ الْفَجْاَةِ وَاِذا طُفِّفَ الْمِکْیالُ وَالْمِیزانُ اَخَذَهُمُ اللَّهُ بِالسِّنِینَ وَالنَّقْصِ وَاِذا مَنَعُوا الزَّکاةَ مَنَعَتِ الْاَرْضُ بَرَکَتَها مِنَ الزَّرْعِ وَالثِّمارِ وَالْمَعادِنِ کُلَّها وَاِذا جارُوا فِی الْاَحْکامِ تَعاوَنُوا عَلَی الظُّلْمِ وَالْعُدْوانِ وَاِذا نَقَضُوا الْعَهْدَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ عَدُوَّهُمْ وَاِذا قَطَّعُو الْاَرْحامَ جُعِلَتِ الْاَمْوالُ فِی اَیدِی الْاَشْرَارِ وَاِذا لَمْ یاْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَلَمْ ینْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلَمْ یتَّبِعُوا الْاَخْیارَ مِنْ اَهْلِ بَیتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ شِرارَهُمْ فَیدْعُوا خِیارُهُمْ فَلا یسْتَجابُ لَهُمْ؛ )(2)(  در کتاب حضرت رسول صلی الله علیه وآله یافتیم که هرگاه زنا بعد از من آشکار شود، مرگ ناگهانی زیاد می شود.و هرگاه در وزن و کیل خیانت شود، خداوند مردم را به قحطی و خشکسالی مؤاخذه می کند.و هرگاه مردم زکات ندهند، زمین، برکات خود را از زراعت، میوه ها و معدنها منع می کند.و هرگاه حکم ظالمانه بدهند، مردم همدیگر را بر ستم و دشمنی کمک می کنند.و هرگاه نقض عهد کنند، خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط می کند.و هرگاه قطع رحم کنند، اموال آنها در دست دشمنان قرار می گیرد.و هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر نکنند، واز نیکان خاندان من پیروی نکنند، خداوند بدهایشان را بر آنها مسلط می سازد و نیکان هر چه دعا کنند مستجاب نمی شود.»

ص: 458


1- ائمّه اطهار علیهم السلام عوامل بسیاری را برای جلب عنایت پروردگار و آمرزش گناهان ذکر فرموده اند که استغفار، توبه، صدقه دادن زیاد، توسل، نماز و عبادت، از جمله آنان است.
2- الکافی، ج 2، ص 374.

لقمه حلا ل و حرام و آثار آن

اشاره

سخنرانی های بلند

لقمه حلا ل و حرام و آثار آن

اشاره

نیاز به غذا از جمله امور فطری و غریزی انسان است. )(1)(  آنچه از اهیمت ویژ ه ای برخوردار است، این است که این نیاز چگونه و از چه راهی برآورده می شود؟ چرا که تاریخ نشان می دهد این نیاز و عواملی که رسیدن به آن را میسر می سازد، سرنوشت بسیاری از افراد را تغییر داده است. گاه به اصطلاح «خوردن یک لقمه نان» است که افراد را به خضوع در برابر اربابان زر و زور وامی دارد، که گاهی تا سرحدّ پرستش در مقابل آنها کرنش می کنند.

دین مبین اسلام، همانند ادیان گذشته، پیروان خویش را به تأثیرات شگرف غذا در زندگی انسان آگاه ساخته است، مسئله ای که امروزه نیز برخی انسانها از آن غفلت نموده اند.

ص: 459


1- برگرفته از مجموعه آثار استاد شهید مطهری، انتشارات صدرا، تهران، اوّل، 1370، ج 3، ص483.

لقمه

سخنرانی های بلند

لقمه حلا ل و حرام و آثار آن

لقمه

تا قبل از دستورات روح بخش اسلام و حتی پس از آن، باور نمی کردند که غذا علاوه بر «ویتامین» و «پروتئین»، در مسائل روحی – روانی انسان نیز تأثیر داشته باشد. با گسترش مرزهای دانش بشری، تأثیرات غذاها بر روحیات انسانی مورد توجه دانشمندان قرار گرفت. آنان باور کردند که بسیاری از پدیده های اخلاقی به خاطر هورمونهایی است که غده های بدن تراوش می کند و تراوش غده ها رابطه نزدیکی با تغذیة انسان دارد؛ اما هنوز به این باور نرسیده اند که اولاً یک لقمه نیز می تواند آثار خاصی را بر انسان بگذارد و ثانیاً راه بدست آوردن غذا و چگونگی تهیة آن نیز تأثیرات بسیاری را در وجود انسان بر جا می نهد؛ در حالی که در کلمات بزرگان دین ما به جای غذا به «لقمه» تعبیر شده است که بیانگر این نکته است که اثر غذا با یک لقمه نیز منتقل می شود و اثر خود را بر جان و روح انسان منتقل می نماید. از منظر اسلام طریقة بدست آوردن مال که سرانجام به لقمه و غذا تبدیل می شود، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و عدم توجه به این امر عواقب بسیاری را به همراه دارد.

در روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «لَیجِیئَنَّ اَقْوَامٌ یوْمَ الْقِیامَةِ لَهُمْ مِنَ الْحَسَنَاتِ کَجِبَالِ تِهَامَةَ فَیؤْمَرُ بِهِمْ اِلَی النَّارِ، فَقِیلَ: یا نَبِی اللهِ! مُصَلُّونَ؟ قَالَ: کَانُوا یصَلُّونَ وَیصُومُونَ وَیأخُذُونَ وَهْناً مِنَ اللَّیلِ لَکِنَّهُمْ کَانُوا اِذَا لَاحَ لَهُمْ شَیءٌ مِنَ الدُّنْیا وَثَبُوا عَلَیهِ؛ )(1)(  در روز قیامت اقوامی با داشتن حسناتِ بسیار، به اندازة کوه های مکّه، می آیند و امر می شود که به آتش افکنده شوند. برخی به رسول خدا صلی الله علیه وآله عرض می کنند: یا رسول الله! آیا این افراد نمازگزار بودند؟ حضرت می فرماید: آری، نماز می خواندند، روزه می گرفتند و پاره ای از شب را به عبادت مشغول بودند؛ لکن هرگاه بر اینان چیزی از دنیا پیدا می شد، خود را بر آن می افکندند.»

ص: 460


1- عدة الداعی، ابن فهد حلی، دار الکتاب اسلامی، اول، 1407 ق، ص 314.

بنابراین، انسان مسلمان موظف است در آنچه بدست می آورد دقت نماید؛ چرا که هر چه بدست می آید و وارد زندگی انسان می گردد، با واسطه و یا بی واسطه، در غذای انسان وارد می شود و در درون شکم انسان جای می گیرد؛ درحالی که از این سه حالت بیرون نیست:

ص: 461

الف. لقمه حلال

سخنرانی های بلند

لقمه حلا ل و حرام و آثار آن

الف. لقمه حلال

در تعالیم الهی لقمه حلال مقدّمه عمل صالح شمرده شده است. به تعبیر دیگر، همان گونه که گیاه از آب بی نیاز نیست، و هر قدر آبی پاک تر باشد، آن گیاه هم پاک و میوه اش شیرین خواهد بود و هر قدر آبی پلید باشد، آن گیاه هم پلید و میوه آن تلخ خواهد شد، میوه عمل انسان نیز گویای نوع تغذیة او می باشد. اثر غذای حلال در سبکی روح، نور باطن، توجه به عبادات، و اثر غذای حرام در سنگینی، کدورت و کسالت در عبادات به خوبی مشهود است. در تفسیر «روح البیان» بعد از اشاره به ارتباط عمل صالح با بهره گیری از غذای حلال، به اشعار زیر استناد شده است:

علم و حکمت زاید از لقمه حلالعشق و رقت آید از لقمه حلال

ص: 462

چون ز لقمه تو حسد بینی و دامجهل و غفلت زاید آن را دان حرام

لقمه تخم است و بَرَش اندیشه هالقمه بحر و گوهرش اندیشه ها )(1)( 

به همین جهت در سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله می بینیم که با دقت بسیار، چیزی را از کسی می پذیرفت و تا یقین به حلال بودن آن پیدا نمی کرد، آن را نمی خورد.

داستان «امّ عبد الله» خواهر «شدّاد بن اوس» به خوبی روایت فوق را تبیین می نماید. در تاریخ نقل است: «پس از روزی دراز و بس سوزان،ام عبد الله ظرف شیری برای افطار رسول خدا صلی الله علیه وآله فرستاد. حضرت ظرف را به وی بازگرداند و به وی پیغام فرستاد که: این شیر را از کجا آورده ای؟ام عبد الله گفت: از گوسفند خویش. سپس فرمود: این گوسفند را از کجا آورده ای؟ام عبد الله گفت: از مال خود خریده ام. سپس ایشان، شیر را آشامید. فردای آن روز،ام عبد الله نزد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد:ای پیامبر خدا! به خاطر گرمی هوا و درازی روز، ظرف شیری برایتان فرستادم؛ امّا شما آن را همراه پیکی باز گرداندی؟ پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «بِذَلِکَ اُمِرَتِ الرُّسُلُ اَنْ لَا تَأکُلَ اِلَّا طَیباً وَلَا تَعْمَلَ اِلَّا صَالِحاً؛ )(2)(  به همین، پیامبران، فرمان یافته اند که جز حلال نخورند و جز کار نیک، انجام ندهند.»

بر همین اساس در وصیتش به امام علی علیه السلام می فرماید: «یا عَلِی! اثْنَتَا عَشْرَةَ خَصْلَةً ینْبَغِی لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ اَنْ یتَعَلَّمَهَا فِی الْمَائِدَةِ اَرْبَعٌ مِنْهَا فَرِیضَةٌ وَاَرْبَعٌ مِنْهَا سُنَّةٌ وَاَرْبَعٌ مِنْهَا اَدَبٌ فَاَمَّا الْفَرِیضَةُ فَالْمَعْرِفَةُ بِمَا یأکُلُ...؛ )(3)(  یا علی! دوازده خصلت است که سزاوار است انسان مسلمان در رابطه با غذا خوردن فرا گیرد؛ که چهارتا از آن واجب و چهارتای دیگر سنت و مابقی `جزء` ادب `سفره` است: `یکی از واجبات` شناخت به آن چیزی است که می خورد... .»

ص: 463


1- تفسیر روح البیان، اسماعیل حقی بروسوی، دار الفکر، بیروت، ج 6، ص 88.
2- امتاع الأسماع بما للنبی من الاحوال والاموال والحفدة و...، تقی الدین المقریزی، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیة، اوّل، 1420 ق، ج 2، ص 334؛ حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، محمد محمدی ری شهری، دار الحدیث، قم، اول، 1386 ش، ج13، ص348.
3- الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 2، ص486.

اثر لقمه حلال

از دیدگاه اسلام به دست آوردن روزی حلال از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده و آثار بسیاری را به دنبال دارد، به گونه ای که در کلمات گهربار رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده است که: «مَنْ بَاتَ کَالّاً مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ؛ )(1)(  کسی که شب را از خستگی طلب حلال بخوابد، آمورزیده خوابیده است.»

خداوند متعال چنین انسانی را که برای به دست آوردن لقمه حلال زحمت می کشد، دوست دارد؛ چنانکه رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید: «اِنَّ اللهَ یحِبُّ اَنْ یرَی عَبْدَهُ تَعِباً فِی طَلَبِ الْحَلَالِ؛ )(2)(  خداوند دوست دارد بنده اش را در زحمت طلب حلال ببیند.»

در سخنان معصومین علیهم السلام آثار و فواید گوناگونی از روزی حلال ذکر شده است که استجابت دعا )(3)( ، و ثبات قدم در دین از جملة آن است. «عمرو بن سیف ازدی» از قول امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: «لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ فَاِنَّهُ عَوْنٌ لَکَ عَلَی دِینِکَ؛ )(4)(  طلب روزی حلال را فرو مگذار، که روزی حلال تو را در دینداری کمک می کند.»

ص: 464


1- کنز العمال، حسام الدین هندی، تحقیق صفوة السقا، الرسالة، بیروت، 1405 ق، ص 7، ش9215.
2- همان، ج 4، ص 4، ش 9200.
3- عدة الداعی، ص 139.
4- امالی، شیخ طوسی، انتشارات دار الثقافة، قم، 1414 ق، ص 193.

به تجربه ثابت شده است که کسانی که به دنبال روزی حلال هستند و بر مخلوط نشدن مالشان با مال حرام اصرار می ورزند، رغبت و توفیق بیش تری برای انجام کارهای خیر، مخصوصاً امور عبادی دارند. در مقابل، کسانی که شکمشان را با هر مال و لقمه ای پر می کنند، از بسیاری از معنویات دورند و اگر عبادتی انجام دهند، کسالت و بی میلی تمام وجودشان را فرا می گیرد.

دقت علمای اسلام درباره لقمه حلال تا بدان حدّ است که نقل است: «یکی از پادشاهان، آهویی برای یکی از علمای بزرگ فرستاد، و پیام داد که این آهو حلال است، از گوشت آن بخور؛ زیرا من آن را با تیری که به دست خودم ساخته ام، صید کرده ام، و هنگام صید آن، بر اسبی سوار بودم که آن اسب را از پدرم ارث برده ام.

آن عالم در پاسخ گفت: به یاد دارم یکی از پادشاهان به حضور استادم آمد و دو پرنده دریایی به او تقدیم کرد و گفت: از گوشت این دو بخور، من این دو پرنده را با سگ شکاری خودم صید کرده ام. استادم گفت: سخن درباره این دو پرنده نیست، سخن در غذایی است که به سگ شکاری خود می دهی؟ آن سگ، مرغ کدام پیره زنی را خورده تا برای صید، نیرومند شده است؟ بنابراین، اگر فرض بگیریم این آهویی که خودت با تیر ساختة خودت، در حالی که بر اسب به ارث رسیده از پدرت سوار بودی، صید کرده باشی؛ باز مهم آن است که این اسب، علف کدام ستم کشیده را خورده است که نیروی حمل تو را برای صید یافته است؟» )(1)( 

ص: 465


1- برگرفته از سرگذشتهای عبرت انگیز، محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات روحانی، قم، چاپ دوم، ص66.

ب. لقمه حرام

سخنرانی های بلند

لقمه حلا ل و حرام و آثار آن

ب. لقمه حرام

چنانکه گذشت، دانشمندان به برخی از تأثیرات غذا بر روح و جسم انسان پی برده اند؛ اما تأثیرات بسیاری، از دید ظاهری آنان مخفی مانده است؛ چرا که هر چیزی با درک مادی انسان و آزمایشات، قابل مشاهده و بررسی نیست.

یکی از این موارد، تأثیر لقمة حرام بر وجود انسان است. گرچه در دید ظاهری فرقی بین غذای حلال و حرام نیست؛ امّا لقمة حرام تأثیری بر جان آدمی دارد که کشف آن از محدودة علوم ظاهری بشر خارج است، و وظیفة ادیان الهی، بیان همین امور باطنی است که در دسترس بشر نیست.

اینکه حرام خواری چه اثرات سویی بر جان و دل آدمی دارد، بحث مفصّلی است؛ ولی اجمالاً باید دانست که بسیاری از گناهان، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد و لقمة حرام، همانند آب آلوده که جسم را بیمار می کند، جان آدمی را آلوده می سازد. وقتی جان انسان آلوده گشت، نه تنها هیچ عبادت و دعایی از انسان مورد قبول واقع نمی شود؛ بلکه ناخواسته در سراشیبی سقوط قرار می گیرد.

ص: 466

امام حسین علیه السلام در تحلیل علل واقعه عاشورا خطاب به مردمی که در روز عاشورا به جنگ او آمده بودند و حاضر به سکوت و گوش دادن به سخنانش نبودند، می فرماید: «وای بر شما! چرا ساکت نمی شوید و سخن مرا گوش نمی کنید؛ در حالی که من شما را به راه هدایت دعوت می کنم؟ کسی که از من اطاعت کند، هدایت می شود و کسی که نافرمانی نماید، هلاک و کافر خواهد شد. شما مرا اطاعت نمی کنید، گوش به سخن من نمی دهید.»

بعد حضرت در علت این مسئله می فرماید: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ؛ )(1)(  به تحقیق که شکمهای شما از حرام پر شده و به قلبهای شما مُهر `قساوت` زده شده است.»

لقمه های حرامِ یاران یزید - که به اصطلاح مسلمان نیز بودند - باعث شد که امام معصوم علیه السلام و فرزندان او را تشنه به شهادت برسانند و خانواده اش را به اسارت بگیرند و برای این اقدام جشن و پایکوبی به راه بیاندازند.

ص: 467


1- بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 45، ص 8.

از نظر رابطه معنوی نیز آثار خوردن غذای حرام غیر قابل انکار است. غذای حرام قلب را تاریک و روح را ظلمانی می کند و فضائل اخلاقی را ضعیف می سازد.

مورخ معروف «مسعودی» در «مروج الذهب» نقل می کند که: «فضل بن ربیع، رئیس تشریفات دربار «مهدی» سومین خلیفة عباسی، می گوید: روزی شریک بن عبد الله نخعی (قاضی مشهور، که از دانشمندان نامی اهل تسنن بود و در علم فقه و حدیث مهارت داشت و دارای هوشی سرشار و استعدادی قابل ملاحظه بود. اهل تسنن او را بزرگ می داشتند، و برای قضاوت از دیگران بهتر و لایق تر می دانستند و عدالتش را در محکمة قضا می ستودند.) به ملاقات خلیفه آمد. مهدی او را گرامی داشت و از وی خواست که یکی از سه کار را انتخاب کند: یا منصب قضاوت پایتخت را بپذیرد، یا به فرزندان خلیفه علم و حدیث بیاموزد، و یا یک وعده غذا با او صرف کند. شریک از تماس زیاد با دربار و رجال دولت آن روز احتراز می جست و سعی می کرد به هر نحو شده خود را در دستگاه آنها وارد نسازد و دامنش آلوده نگردد؛ و لذا از پذیرش هر سه پیشنهاد خلیفه عذر خواست؛ ولی مهدی عباسی عذر او را نپذیرفت و گفت: حتماً یکی از آنها را اختیار کن. شریک فکری کرد و بعد پیش خود گفت: خوردن غذا آسان تر از تقبل آن دو کار دیگر است. از اینرو، آمادگی خود را برای صرف غذا با خلیفه اعلام داشت. خلیفه هم دستور داد غذای بسیار لذیذ (و طبعاً حرام) تهیه کنند، سپس سفره گستردند و انواع غذای رنگارنگ بر آن نهادند و شریک و خلیفه مشغول صرف آن شدند. بعد از صرف غذا، ناظر آشپزخانة دربار رو به خلیفه کرد و گفت: این پیرمرد بعد از خوردن این غذا هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!

فضل بن ربیع گوید: مطلب همین گونه شد، و شریک بن عبد الله بعد از این ماجرا، هم به تعلیم فرزندان آنها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوی آنها پذیرفت. پس از آنکه مستمری او را به دفتر نویس (حسابدار دربار) حواله دادند، درباره مبلغ آن چانه می زد، دفتر نویس گفت: مگر پارچه فروخته ای. گفت: به خدا مهم تر از پارچه فروخته ام، دینم را فروخته ام.» )(1)( 

ص: 468


1- مروج الذهب و معادن الجوهر، ابو الحسن المسعودی، تحقیق اسعد داغر، دار الهجرة، قم، دوم، 1409 ق، ج 3، ص 310.

اثر لقمه حرام

مرحوم ملا احمد نراقی رحمه الله در کتاب «معراج السعادة» مال حرام را از بزرگ ترین عوامل هلاکت انسان و مهم ترین موانع رسیدن به سعادت `دنیوی و اُخروی` معرفی می کند و می فرماید: «بیش تر کسانی که به هلاکت رسیده اند، به سبب خوردن مال حرام بوده و اکثر مردمی که از فیوضات و سعادات محروم مانده اند، به واسطة آن است... کسی که تأمل کند، می داند که خوردن حرام، اعظم حجابی است که بندگان را از وصول به درجة ابرار `باز داشته` و قوی تر مانعی است برای اتصال به عالم انوار.»

ایشان در ادامه می فرماید: «آری، دلی که از لقمة حرام روییده شده باشد کجا و قابلیت انوار عالم قدس کجا؟ و نطفه را که از مال مردم به هم رسیده باشد با مرتبه رفیعة انس با پروردگار چه کار؟ چگونه پرتو لمعات عالم نور، به دلی تابد که بخار غذای حرام، آن را تاریک کرده؟ و کی پاکیزگی و صفا از برای نفس حاصل می شود که کثافات مال مشتبه آن را آلوده و چرک نموده باشد؟» )(1)( 

برخی از اثرات لقمة حرام که از سخنان و کلمات گهربار معصومین علیهم السلام به دست می آید عبارت است از:

ص: 469


1- برگرفته از کتاب معراج السعاده، ملا احمد نراقی، انتشارات هجرت، قم، نهم، 1382 ش، ص 428.

آثار فردی لقمه حرام

کسب مال حرام و دوری نکردن از آن، باعث هلاکت انسان می شود؛ چنانکه بسیاری از افراد به سبب آلوده شدن به آن، از سعادت محروم شده و توفیق رسیدن به درجات کمال را پیدا نکرده اند، در نتیجه به نکبتهای دنیا و آخرت دچار شده اند. قطعاً در مسیر زندگی به افراد بسیاری برخورده ایم که از همه نظر مورد تأیید همة مردم بوده اند؛ اما به ناگاه مسیر زندگیشان عوض شده و انگشت تعجب را بر دهان همه گذارده اند. اگر به درستی زندگی این افراد بررسی شود، به خوبی رد پای مال حرام مشاهده می گردد. به همین خاطر است که لقمان حکیم در لابلای وصایای خویش به فرزندش می فرماید: «یا بُنَی! اِعْلَمْ اَنِّی خَدَمْتُ اَرْبَعَمِائَةَ نَبِی وَ أَخَذْتُ مِنْ کَلَامِهِمْ اَرْبَعَ کَلَمَاتٍ وَ هِی: اِذَا کُنْتَ فِی الصَّلَاةِ فَاحْفَظْ قَلْبَکَ، وَ اِذَا کُنْتَ عَلَی الْمَائِدَةِ فَاحْفَظْ حَلْقَکَ، وَ اِذَا کُنْتَ فِی بَیتِ الْغَیرِ فَاحْفَظْ عَینَکَ، وَ اِذَا کُنْتَ بَینَ الْخَلْقَ فَاحْفَظْ لِسَانَکَ؛ )(1)(  پسرجان! بدان که من چهار صد پیغمبر را خدمت کردم و از سخنان آنان چهار جمله انتخاب کردم: 1. در حال نماز دلت را نگه دار `و با حضور قلب باش`. 2. سر سفره مواظب گلویت باش. 3. در خانة مردم چشمت را نگه دار. 4. میان مردم زبانت را حفظ کن.»

معنای این کلام، حفاظت از حلق به معنای نخوردن لقمه بزرگ یا گیر کردن استخوان نیست؛ بلکه این وصیت که از لابلای معاشرت با چهار صد نبی الهی به دست آمده گویای این نکته است که نباید اجازه داد هر لقمه ای از گلوی فرد مسلمان رد شود و به گوشت و خون تبدیل شود.

ص: 470


1- تفسیر روح البیان، ج 7، ص 73؛ تحریر المواعظ العددیة، علی مشکینی، الهادی، قم، 1424 ق، هشتم، ص 366.

در سخنان اولیای دین: عدم استجابت دعا )(1)( ، عدم قبولی اعمال )(2)( ، سیاهی دل )(3)( ، لعن فرشتگان )(4)(  و عدم شفاعت اهل بیت علیهم السلام از جمله آثار لقمة حرام است.

«ابی العباس مکبر» روایت می کند که: «در محضر امام باقر علیه السلام شرفیاب بودم که مردی به نام ابو ایمن حضور آن حضرت رسید و گفت:ای ابا جعفر! مردم مغرور شده و مدعی هستند که برای امت، شفاعت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله کافی است. حضرت سخت متغیر و خشمگین شد، به طوری که آثار غضب از چهره مبارکش هویدا گشت و فرمود: وای بر تو ای ابا ایمن! چگونه این مردم فکر می کنند که `اگر` مرتکب هر منکری شده و شهوات خود را انجام دهند و هر لقمه حرامی را خورده و دست درازی به اموال و نوامیس دیگران بکنند، `باز می توانند` چشم به شفاعت پیغمبر صلی الله علیه وآله داشته باشند؟» )(5)( 

همچنین علاوه بر آنکه مال حرام به معنی شریک نمودن شیطان در آن است )(6)(  و موجب عذاب الهی می شود، )(7)(  بر فرزندان و نسلهای بعد نیز تأثیر می گذارد. امام صادق علیه السلام دربارة تأثیر لقمة حرام بر فرزندان می فرماید: «کَسْبُ الْحَرَامِ یبِینُ فِی الذُّرِّیةِ؛ )(8)(  آثار کسب حرام در نسلهای بعد آشکار می شود.»

ص: 471


1- بحار الانوار، ج 63، ص 314.
2- عوالی اللئالی، ابن فهد حلی، دار الکتاب الاسلامی، اول، 1407 ق، ج 1، ص 365.
3- بحار الانوار، ج 45، ص 8.
4- مکارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسی، شریف رضی، قم، چهارم، 1412 ق، ص 150؛ بشارة المصطفی، عماد الدین طبری، چاپ کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، 1383 ق، ص28.
5- تفسیر جامع، سید محمد ابراهیم بروجردی، انتشارات صدر، تهران، 1366 ش، ششم، ج 5، ص 413.
6- عیاشی نقل می نماید که امام باقر علیه السلام فرمود: «مَا کَانَ مِنْ مَالٍ حَرَامٍ فَهُوَ شِرْکُ الشَّیطَانِ؛ هر چیزی که از مال حرام به دست آید، شیطان در آن شریک است. (التفسیر، محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، چاپخانه علمیه، تهران، 1380 ق، ج 2، ص 299).
7- مکارم الاخلاق، ص 468.
8- وسائل الشیعه، حر عاملی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، اول، 1409 ق، ج 17، ص 82.

آثار اجتماعی لقمه حرام

بررسی آثار اجتماعی مال حرام نشان می دهد که وقتی فرد فرد اجتماع از گرفتن مال حرام ابایی نداشته باشند و هر کس تنها به این فکر باشد که چگونه جیب خود را پر نموده و جیب دیگران را خالی کند، روح برادری و نوع دوستی از جامعه رخت برمی بندد، و در نتیجه، اخلاق اجتماعی در جامعه به خطر می افتد؛ چه اینکه تغییر سرنوشت اجتماع در گرو تغییر اخلاق و رفتار مردم است.

بنابراین، لقمه هایی که برگرفته از درآمدهای حرام است، بر رفتار و اخلاق اجتماعی اثر نامطلوب می گذارد؛ چرا که درآمدهای حرام در جامعه، منشأ ایجاد کینه و دشمنی می شود و صلح و صفا را از بین می برد. به تعبیر واضح تر، وقتی انسان راه خود را بر کسب حرام باز دید و برای لقمه حلال و حرام تفاوتی قائل نشد، حریمهای اجتماعی را نیز نادیده خواهد گرفت و دیگر فرقی میان خیانت، دزدی، کلاه برداری، و... نخواهد گذارد، و لذا امنیت جامعه از بین خواهد رفت.

همچنین گسترش لقمة حرام در جامعه موجب از بین رفتن فضایل می گردد، و نه تنها فرد را از انسانیت ساقط، و نسل انسانی را فاسد می کند؛ بلکه اجتماع را به مخاطره می اندازد و باعث متلاشی شدن اصول اخلاق اجتماعی شده، در اثر فروپاشی این اصول، جامعه دچار هرج و مرج و بی بندوباری می شود.

ص: 472

این بخش را با سخنی هشدار دهنده از رسول اکرم صلی الله علیه وآله به پایان می بریم: «اِنَّ اَخْوَفَ مَا اَخَافُ عَلَی اُمَّتِی مِنْ بَعْدِی هَذِهِ الْمَکَاسِبُ الْحَرَامُ؛ )(1)(  بیمناک ترین چیزی که بر امت خود از آن می ترسم، این درآمدهای حرام است.»

ص: 473


1- الکافی، ثقة الاسلام کلینی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش، ج 5، ص 24.

ج. غذای شبهه ناک

سخنرانی های بلند

لقمه حلا ل و حرام و آثار آن

ج. غذای شبهه ناک

لقمه شبهه ناک مالی است که حلال و حرام بودن آن معلوم نیست. امروزه کم تر انسانی را می توان یافت که در اندیشة مال و ثروت نباشد؛ بلکه می توان عصر حاضر را عصر ثروت و مال اندوزی نامید. علاقة شدید به مال و منال، انسانها را به کار دو چندان واداشته است، تا آنجا که گاه غافل از حلال و حرام بودن مال، تنها در پِی به دست آوردن آن می دوند و گاه در شک میان حلال و حرام،علاقه و عشق ثروت آنان را به خود جذب می نماید. این مطلب همان پیشگویی رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله است که می فرماید: «لَیأتِینَّ عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یبَالِی الْمَرْءُ بِمَا أخَذَ الْمَالَ اَمِنْ حَلَالٍ ام مِنْ حَرَامٍ؛ )(1)(  برای مردم زمانی فرا می رسد که برای آنان تفاوتی نمی کند که مال را از کجا به دست آورده اند، آیا از حلال است یا حرام؟»

دستور اسلام این است که انسان مسلمان به مال یا غذای شبهه ناک نزدیک نشود؛ چرا که نزدیک شدن به پرتگاه معصیت و حرام، احتمال پرت شدن را افزایش می دهد و این تعبیر رسول خدا صلی الله علیه وآله است که می فرماید: «مَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ، وَقَعَ فِی الْحَرَامِ کَالرَّاعِی حَوْلَ الْحِمَی یوشِکُ أَنْ یقَعَ فِیهِ أَلَا إِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًی وَ إِنَّ حِمَی اللَّهِ تَعَالَی مَحَارِمُهُ؛ )(2)(  هر که در چیزهای شبهه ناک افتد، `ناخواسته` در حرام خواهد افتاد، همانند چوپانی که در اطراف قُرُق، گوسفند بچراند `که هر آینه` بیم می رود که در قرق افتد. بدانید که هر پادشاهی قرقی دارد و قرق خداوند در زمین محرمات اوست.»

ص: 474


1- کنز العمال، ج 11، ص 137، ش 30937.
2- مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت، قم، اول، 1408 ق، ج 17، ص 323.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «اَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ؛ )(1)(  پرهیزکارترین مردم کسی است که در کنار امور شبهه ناک (که معلوم نیست حلال است یا حرام) توقف نماید.»

نقل است: «روزی پدر جناب مقدس اردبیلی در کنار نهر آبی نشسته بود. دید سیبی بر روی آب روان است. سیب را برداشته و از آن قدری تناول کرد؛ اما ناگهان پشیمان شد که چرا بدون اجازه صاحبش در آن تصرف کرده است. بدین جهت در مسیر آب حرکت کرد تا ببیند این سیب از کجا آمده است. بالاخره به باغی رسید که درخت سیب داشت و آب از آن باغ بیرون می آمد. مالک آن را یافت و ماجرا را شرح داد و از او طلب رضایت کرد. آن مرد رضایت نداد. گفت: قیمتش را می دهم. گفت: راضی نمی شوم. بالاخره بعد از اصرار زیاد صاحب باغ گفت: من با یک شرط از شما راضی می شوم. دختری دارم کر و کور و کچل و لال و مفلوج. اگر با او ازدواج می نمایی، رضایت می دهم. پدر مقدس اردبیلی که دید چاره ای جز این ندارد، پذیرفت و تن به این ازدواج داد. عقد را جاری کردند. شب زفاف داخل حجله شد و دختر خوش جمال و صحیح و سالمی را در حجله دید. از حجله بیرون آمد و نزد پدر عروس رفت و گفت: آن دختری که برای من وصف کردی، این نیست! گفت: این همان است؛ اما اینکه گفتم کور است؛ چون چشمش نامحرمی را ندیده، و اینکه گفتم کچل است؛ یعنی مویش را نامحرمی ندیده. گفتم لال است؛ یعنی با مرد بیگانه سخن نگفته و گفتم مفلوج است؛ یعنی از خانه بیرون نرفته است. من مدتها انتظار داشتم که این دختر را به همسری مثل شما بدهم و چون جدیت شما را در رضایت گرفتن برای خوردن یک سیب دیدم، این شرط را قرار دادم.» )(2)(  و البته از چنین پدری باید پسری همچون مقدس اردبیلی تربیت شود.

خلاصه آنکه: همان گونه که انسان سعی دارد غذایش از هر نوع آلودگی ظاهری به دور باشد، به همین خاطر غذاها را در ظرفهای سرپوشیده و دور از دستهای آلوده و گرد و غبار نگهداری می کند، باید تلاش نماید غذای خود و خانواده اش را از هر نوع آلودگی به حرام نیز حفظ نماید.

ص: 475


1- الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم، دوم، 1403 ق، ج 1، ص 16.
2- روزی حلال، محمدعلی قاسمی، انتشارات نور الزهرا، قم، دوم، 1388، ص176.

برخی از آثار یاد مرگ

مرگ، حقیقتی قطعی و غیر قابل انکار

سخنرانی های بلند

برخی از آثار یاد مرگ

مرگ، حقیقتی قطعی و غیر قابل انکار

مرگ حقیقتی قطعی و غیرقابل انکار برای هر موجود زنده می باشد که خداوند چشیدن طعم آن را به عنوان یک قانون کلّی بیان نموده، می فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»؛ )(1)(  «همه کس چشنده مرگ است.»

این آیه دلالت بر عمومیت سخن حق تعالی دارد و اینکه هر صاحب نفسی ناچار و ناگزیر است از چشیدن طعم مرگ، و تفاوتی نمی کند که این موجود حیوان باشد یا گیاه و یا فرشته؛ پس هر موجود زنده ای به ناچار خواهد مرد. مگر خداوند تعالی که او زنده است و نمی میرد و او اوّل و آخر تمام اشیاء است.»کُلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ * وَ یبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ »؛ )(2)(  «هر کس که بر زمین موجود است در معرض فنا است و پاینده است ذات پروردگار تو.»

مرگ حقیقتی است که هر روز به طور آشکار آن را مشاهده می کنیم و یا چیزی در رابطه با آن می شنویم؛ امّا انسانی که علاقمند به زندگی دنیایی است و به بازیهای دنیایی سرگرم شده و گمان می کند که مرگ، نابودی است و زندگی بعد از آن هرگز معنایی ندارد، از یاد مرگ می ترسد و از نشانه های آن فرار می کند؛ در حالی که خداوند چنین انسانهایی را مورد خطاب خویش قرار داده، می فرماید: «أَینَمَا تَکُونُوا یدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیدَةٍ»؛ )(3)(  «هر کجا باشید، مرگ شما را فرا می گیرد؛ اگر چه در کاخهای بسیار محکم باشید.»

ص: 476


1- آل عمران/185
2- الرحمن 26 و 27.
3- نساء/78.

«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ و مُلَقِیکُمْ»؛ )(1)(  «بگو: مرگی که شما از آن می گریزید حتماً شما را ملاقات خواهد کرد.»

خداوند در آیات فوق به این مطلب مهم اشاره می فرماید که فرار از مرگ فایده ای ندارد و یقیناً روزی مرگ انسان فرا می رسد و این حقیقتی قطعی در عالم وجود است.

ص: 477


1- جمعه/8.

اهمّیت یاد مرگ

سخنرانی های بلند

برخی از آثار یاد مرگ

اهمّیت یاد مرگ

یاد مرگ، نقشی بسیار سازنده در زندگی انسان دارد به گونه ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به یاد آورندگان آن را، هم درجه شهدا معرفی می کند: «قِیلَ یا رَسُولَ اللَّه هَلْ یحْشَرُ مَعَ الشُّهَداءِ اَحَدٌ. قالَ نَعَمْ مَنْ یذْکُرُ الْمَوْتَ بَینَ الْیوْمِ وَاللَّیلَةِ عِشْرِینَ مَرَّةً؛ )(1)(  به رسول خداصلی الله علیه وآله عرض کردند: آیا کسی با شهدا محشور خواهد شد؟ فرمود: بلی، کسی که در شبانه روز بیست مرتبه مرگ را یاد کند.»

ایشان همچنین این افراد را زیرک ترین مردم می داند: «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله ای الْمُؤْمِنِینَ اَکْیسُ. فَقالَ أَکْثَرُهُمْ ذِکْراً لِلْمَوْتِ وَأَشَّدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْداداً؛ )(2)(  از حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله سؤال شد: زیرک ترین مردم چه کسی می باشد؟ فرمود: آن کس که بیشتر یاد مرگ کند و زیادتر مهیای آن شده باشد.»

ص: 478


1- مستدرک الوسائل، محدث نوری، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1408 ق، ج 2، ص 104.
2- وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1409 ق، ج 2، ص 435.

و این یاد مرگ به قدری مهم است که حضرت علی علیه السلام برای آن حقّی قائل شده، می فرماید: «ما اَنْزَلَ الْمَوتَ حَقَّ مَنْزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَداً مِنْ اَجَلِهِ؛ )(1)(  کسی که فردا را از زندگی خود بشمارد، حق مرگ را چنان که در خور آن است رعایت نکرده است.»

چگونه ممکن است انسان از کنار این مسئله به راحتی بگذرد و آن را نادیده بگیرد؛ درحالی که امام صادق علیه السلام می فرماید: «ما مِنْ اَهْلِ بَیتِ شَعَرٍ وَلا وَبَرٍ اِلّا وَمَلَکُ الْمَوْتِ یتَصَفَّحُهُمْ فِی کُلِّ یوْمٍ خَمسَ مَرَّاتٍ؛ )(2)(  هیچ خانواده ای؛ از شهر نشین و بادیه نشین نیست مگر اینکه فرشته مرگ شبانه روزی پنج بار آنان را از نظر می گذراند.»

اهمّیت یاد مرگ به اندازه ای است که حضرت مسیح علیه السلام در جواب حواریین که سؤال کردند؛ «مَنْ اَولِیاءُ الَّذِینَ لا خَوفٌ عَلَیهِمْ وَلاهُمْ یحْزَنُونَ؛ اولیایی که هیچ ترس و اندوهی بر آنها نیست چه کسانی هستند؟» یکی از ویژگیهای اولیای خدا را دوست داشتن یاد مرگ و رها نمودن یاد دنیا معرفی می کند و می فرماید: «اَحَبُّوا ذِکْرَ الْمَوْتِ وَتَرَکُوا ذِکْرَ الْحَیاةِ؛ )(3)(  یاد مرگ را دوست دارند و یاد زندگی را رها می کنند.»

ص: 479


1- الکافی، کلینی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1365 ش، ج 3، ص 259.
2- بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 6، ص 143.
3- الفرقان فی تفسیر القرآن، محمد صادقی، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1365 ش، چاپ دوم، ج 14، ص 127.

همچنان که سیره عملی ائمّه معصومین علیهم السلام نیز در هنگام یاد مرگ این گونه بوده است.

به عنوان نمونه در مورد حالات امام حسن مجتبی علیه السلام نقل شده است که: «اِذا ذَکَرَ الْمَوْتَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْقَبْرَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْبَعْثَ وَالنُّشُورَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْمَمَرَّ عَلَی الصِّراطِ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْعَرْضَ عَلَی اللَّهِ ذِکْرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً یغْشَی عَلَیهِ مِنْها؛ )(1)(  وقتی یاد مرگ می کرد، می گریست. و چون یاد قبر می کرد، می گریست. و چون از `قیامت و` بعث و نشور یاد می کرد، می گریست. و چون متذکّر عبور از صراط می شد، می گریست. و هر گاه به یاد توقف در پیشگاه خدای تعالی `در محشر` می افتاد، فریادی می زد و بی هوش `روی زمین` می افتاد.»

فکر کردن در مورد مرگ به قدری دارای تأثیرات مفید است که از برترین اندیشه ها و برجسته ترین عبادتها شمرده شده است؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این باره می فرماید: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ ذِکْرُ الْمَوتِ وَاَفْضَلُ التَّفَکُّرِ ذِکْرُ الْمَوتِ؛ )(2)(  برترین عبادت یاد مرگ است و برترین تفکّر یاد مرگ است.»

ص: 480


1- بحار الانوار، ج 43، ص 331.
2- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 104.

آثار یاد مرگ

سخنرانی های بلند

برخی از آثار یاد مرگ

آثار یاد مرگ

یاد مرگ دارای آثار بسیاری می باشد که در منابع اسلامی به آنها اشاره شده است. ما در این نوشتار به برخی از آنها خواهیم پرداخت:

1. غفلت زدایی و آگاهی بخشی

از جمله آثار یاد مرگ، رهایی از غفلت و هشیاری نسبت به حقایق مهم پیرامونمان می باشد. در واقع، ما انسانها از یاد مرگ می ترسیم و فریب دنیا را می خوریم و به بازیچه سرگرم می شویم؛ در حالی که برای آخرت آفریده شده ایم؛ ولی این دنیا را که در آن هستیم دوست داریم. هیچ گاه نباید فراموش کنیم که زندگی ما نَفَسهایی است که شمرده می شود و چون نَفَسی بگذرد، قسمتی از آن کاسته شده و قدمی به مرگ نزدیک تر شده ایم. و باید گفت: «جثّه های خاموش، تو را موعظه می کند و مرده ساکت به تو می گوید، استخوانهای پوسیده و تنهای خفته سخن می گوید و قبر تو را که هنوز زنده مانده ای میان قبرها نشان می دهد.» )(1)( 

امام صادق علیه السلام در مورد تأثیر عمیق یاد مرگ بر بیداری روح و جان آدمی می فرماید: «ذِکْرُ الْمَوتِ یمِیتُ الشَّهَواتِ فِی النَّفْسِ وَیقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَیقَوِّی النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللَّهِ وَیرِقُّ الطَّبْعَ وَیکْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَی وَیطْفِی ءُ نارَ الْحِرْصِ وَیحَقِّرُ الدُّنْیا؛ )(2)(  یاد مرگ خواهشهای باطل را از دل زایل می کند و ریشه های غفلت را می کند و دل را به وعده های الهی قوی و مطمئن می گرداند و طبع را رقیق و نازک می سازد و عَلَمهای هوا و هوس را می شکند و آتش حرص را فرو می نشاند و دنیا را حقیر و بی مقدار می سازد.»

ص: 481


1- ترجمه مروج الذهب و معادن الجواهر، ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 2، ص 361.
2- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 105

به همین دلیل است که هر امر مربوط به مرگ، می تواند عامل بیداری و دوری فرد از غفلت محسوب گردد؛ همچنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «مَنْ کانَ مَعَهُ کَفَنُهُ فِی بَیتِهِ لَمْ یکْتَبْ مِنَ الْغافِلِینَ؛ )(1)( کسی که کفنش با او در خانه اش باشد، از غافلان به شمار نمی آید.»

و یا اینکه می فرماید: «اِذا اَنْتَ حَمَلْتَ جَنازَةً فَکُنْ کَاَنَّکَ اَنْتَ الْمَحمُولُ؛ )(2)(  هنگامی که جنازه کسی را برداشتی، فکر کن که گویا تو خود آن کسی هستی که `در تابوت است و` آن را برداشته اند.»

قلب و دل انسان بر اثر اشتغال به امور دنیوی زنگار غفلت و بی خبری به خود می گیرد و یاد مرگ می تواند زداینده این آلودگیها و روشنی بخش قلب و وجود آدمی باشد؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در ضمن سؤالی به این موضوع اشاره فرمودند: «اِنَّ الْقُلُوبَ تَصدَأُ کَما یصدَأُ الْحَدِیدُ. قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَما جَلاَؤُها قالَ قِراءَةُ الْقُرْآنِ وَذِکْرُ الْمَوْتِ؛ )(3)(  همچنان که آهن زنگ می زند، این دلها نیز زنگار می بندد. عرض شد:ای رسول خدا! صیقل دادن آنها به چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن و به یاد مرگ بودن.»

گوید اندر نزع از جان آه مرگای_ن زم_ان ک_ردت ز خود آگ_اه م_رگ

ص: 482


1- الکافی، ج 3، ص 256.
2- الکافی، ج 3، ص 258.
3- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 104.

این گلوی مرگ از نعره گرفتطبل او بشکافت از ضرب ای شگفت )(1)( 

2. زهد و بی رغبتی به دنیا

غفلت از مرگ، دنیا را در نظر انسان زیبا و با ارزش جلوه می دهد و او را سخت شیفته و واله خویش می گرداند، به طوری که عقل او را از درک هر حقیقت و واقعیتی همچون مرگ محروم می سازد؛ امّا انسان غافل، در راه رسیدن به خواسته های نفسانی از هیچ سعی و تلاشی فروگذاری نمی کند و از پای نمی نشیند. یاد مرگ این میل و رغبت به دنیا را از دل انسان بیمار می شوید و می زداید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اَکثِرُوا مِنْ ذِکْرِ الْمَوتِ فَاِنَّهُ یزْهَدُ فِی الدُّنْیا؛ )(2)(  مرگ را بسیار یاد کنید؛ زیرا یاد مرگ از میل و رغبت به دنیا می کاهد.»

ابی عبیده از امام باقرعلیه السلام تقاضای موعظه ای کرد، ایشان به عملی توصیه نمودند که اثر آن زهد در دنیاست: «قُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍعلیه السلام حَدِّثْنِی بِما اَنتَفِعُ بِهِ فَقالَ یا اَبا عُبَیدَةَ اَکْثِر ذِکْرَ الْمَوتِ فَاِنَّهُ لَمْ یکْثِر الْاِنسانُ ذِکْرَ الْمَوتِ اِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنْیا؛ )(3)(  به امام باقرعلیه السلام عرض کردم: چیزی بفرمای که از آن سود برم. فرمود:ای ابا عبیده! زیاد مرگ را یاد کن! چه هر انسانی آن را بسیار یاد کند، نسبت به دنیا بی رغبت می شود.»

ص: 483


1- مثنوی معنوی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، تصحیح نیکلسون، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ دوازدهم، 1371 ش، دفتر ششم، ص 959، بیت 775 و 774.
2- مجموعه ورام، ورام بن ابی فراس، قم، انتشارات مکتب فقهیه، ج 1، ص 269.
3- الکافی، ج 2، ص 131.

رسول خداصلی الله علیه وآله در تفسیر زهد می فرماید: «الزُهدُ فِی الدُّنیا قَصرُ الْاَمَلِ وَشُکرُ کُلِّ نِعْمَةٍ وَالْوَرَعُ عَنْ کُلِّ ما حَرَّمَ اللَّه؛ )(1)(  زهد در دنیا `همان` کوتاه کردن آرزو و به جای آوردن شکر هر نعمت و پرهیز از تمامی محرمات الهی است.»

مسلّم است که آدمی با داشتن این اوصاف، دارای مقامی با ارزش می گردد و سزاوار مدح دیگران می شود و بدون آن از تمام ارزشها سقوط می کند. روایت شده است که در نزد پیامبرصلی الله علیه وآله از مردی یاد کردند و زیاد او را ستودند. پیامر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «کَیفَ کانَ ذِکرُ صاحِبِکُمْ لِلْمَوتِ؛ رفیق شما با یاد مرگ چگونه است؟ آنها عرض کردند؛ «ما کُنَّا نَکادُ نَسْمَعُ یذْکُرَ الْمَوتَ؛ نشنیده ایم که از مرگ یاد کند.» آنگاه رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «فَاِنَّ صاحِبَکُمْ لَیسَ هُناکَ؛ )(2)(  رفیق شما دارای موقعیتی نیست که شما می گویید.»

انسانی که دلبستگیهایی به دنیا پیدا کرده، بعضی از این دلبستگیها به دلبستگی دیگری می انجامد تا او را هلاک می کند؛ همچنان که حضرت عیسی علیه السلام فرمود: «مَثَلُ طالِبِ الدُّنیا مَثَلُ شارِبِ ماءِ الْبَحرِ کُلَّما اِزدادَ شُرباً اِزدادَ عَطَشاً حَتّی یقْتُلَهُ؛ )(3)(  حکایت طالب دنیا، حکایت کسی است که از آب دریا می نوشد. هر چه بیشتر بنوشد، بر عطش او افزوده شود تا او را بکشد.»

ص: 484


1- الکافی ج 5، ص 71.
2- مجموعه ورام، ج 1، ص 269.
3- مجموعه ورام، ج 1، ص 149.

با یاد مرگ، به تدریج دیدگاه انسان نسبت به دنیا تغییر می کند؛ به طوری که به مقدار اندکی از آن راضی می گردد. امیر المؤمنین علیه السلام در این باره می فرماید: «مَنْ اَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوتِ رَضِی مِنَ الدُّنْیا بِالْیسِیرِ؛ )(1)(  کسی که بسیار یاد مرگ کند، به مقدار کمی از دنیا راضی می شود.»

همچنین، با کسب زهد که در اثر یاد مرگ پدید می آید تحمل سختیها و مشکلات دنیا بر او دشوار نمی باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنیا هانَتْ عَلَیهِ الْمُصِیبات؛ )(2)(  هر که دل از دنیا برکند، مصیبتهای آن بر او آسان می شود.»

ای_ن خانه که خانه وبال استپی_داست که وقف چند سال است

ص: 485


1- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 103
2- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 104.

چون قامت ما برای غرق استکوتاه و دراز او چه فرق است )(1)( 

3. کوتاهی آرزو

گاهی انسان در اثر فراموشی مرگ، غرق در دنیا و امور دنیوی می گردد و برای آنچه که هنوز به دست نیاورده، در دل، آرزوی وصال می نماید؛ اما هزار دریغ و افسوس که اجل به او مهلت نمی دهد و مرگ او را در کام خود فرو می کشد و آرزوهای دور و دراز را به خانه گور می برد.

یاد مرگ می تواند آرزوها را کوتاه کند و موجب بی قراری و کناره گیری از خانه فریب (دنیا) گردد و آدمی را برای سرای جاودان آماده سازد؛ زیرا که آرزوهای طولانی، انسان را بیشتر در دنیا غرق و او را اسیر هوا و هوس نموده، در نتیجه عملش را بد می سازد؛ همچنان که حضرت علی علیه السلام به این نتیجه ناپسند اشاره و به عنوان یک قانون کلی مطرح می نماید و می فرماید: «مَا اَطَالَ عَبدٌ الْاَمَلَ إلاَّ أَسَاءَ الْعَمَلَ؛ )(2)(  هیچ بنده ای آرزویش را طولانی نمی کند، جز اینکه عملش را بد می کند.»

به همین علت، ایشان آرزوی طولانی را به عنوان یکی از مواردی که از گسترش آن در امت اسلامی ترس داشت معرفی نموده، می فرماید: «إنَّ اَخَوفَ مَا أخَافُ عَلیکُم خِصلَتَانِ، إتِّبَاعُ الْهَوَی وَطُولُ الْاَمَلِ، فَأمَّا إتِّبَاعُ الْهَوَی فَیصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَأمَّا طُولُ الْاَمَلِ فَینسِی الْآخِرَةَ؛ )(3)(  وحشتناک ترین چیزی که از آن بر شما می ترسم دو خصلت است: پیروی هوی و آرزوی دراز. پیروی هوی `شما را` از حق باز می دارد و آرزوی دراز `شما را` از یاد آخرت به فراموشی می اندازد.»

ص: 486


1- معراج السعادة، ص 668.
2- الکافی، ج 3، ص 259.
3- بحار الانوار، ج 70، ص 163

در دستورات اسلامی نیز بر کوتاهی فکر و اندیشه در مورد ساعتهای آینده دنیا، و منع از مشغول ساختن ذهن به امور دنیایی آتی، و مغتنم شمردن فرصتها بسیار سفارش شده است؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: «اِذَا أصبَحْتَ فَلاَ تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالْمَسَاءِ وَإذَا اَمسَیتَ فَلاَ تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالصَّبَاحِ وَخُذْ مِنْ صِحَّتِکَ لِسُقمِکَ، وَمِنْ شَبَابِکَ لِهَرَمِکَ وَمِنْ حَیاتِکَ لِوَفَاتِکَ، فَاِنَّکَ لاَ تَدْرِی مَا اسْمُکَ غَداً؛ )(1)(  چون به صبح می رسی درباره عصر فکر نکن و چون به عصر رسیدی درباره صبح فکر نکن. از سلامتی برای بیماریت و از جوانی برای پیریت، و از زندگی برای مرگت استفاده کن؛ زیرا نمی دانی فردا زنده ای یا مرده.»

همچنین ذکر شده است که هرگاه کسی کاری را به زمان آینده محوّل می کرد، حضرت مسئله مرگ را به او یادآوردی می کرد و وی را سخت مورد توبیخ قرار می داد.

ص: 487


1- بحار الانوار، ج 74، ص 75.

ابوسعید خدری نقل می کند که اسامة بن زید از زید بن ثابت کنیزکی به بهای صد دینار و به مهلت یک ماه خرید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هنگامی که از این مسئله مطلع شد، فرمود: «ألاَ تَعجَبُونَ مِنْ أُسَامَةِ الْمُشتَرِی إلَی شَهرٍ اِنَّ أُسَامَةَ لَطَوِیلُ الْأمَلِ وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ مَا طَرَفَتْ عَینَای إلاَّ ظَنَنتُ أنَّ شُفرَی لاَ یلْتَقِیانِ حَتَّی یقْبِضَ اللّهُ رُوحِی وَمَا رَفَعتُ طَرفِی وَظَنَنتُ أنِّی خَافِضُهُ حَتَّی أُقبَضَ وَلاَ تَلَقَّمتُ لُقمَةً إلاَّ ظَنَنتُ أنْ لاَ أُسِیغَهَا أنحَصِرُ بِهَا مِنَ الْمَوتِ ثُمَّ قَالَ یا بَنِی آدَمَ إنْ کُنْتُم تَعْقِلُونَ فَعُدُّوا أنْفُسَکُمْ مِنَ الْمَوتَی وَالَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ إنَّمَا تُوعَدُونَ لآتٍ وَمَا أنْتُم بِمُعْجِزِینَ؛ )(1)(  آیا از اسامه در شگفت نیستید که خریدار تا یک ماه است؟ اسامه دراز آرزوست. به خدایی که جان محمد در قبضه قدرت اوست، چشمانم به هم نمی خورد، جز اینکه گمان می کنم پیش از آنکه مژه هایم به هم رسد، خداوند جانم را بگیرد. و چشم باز نمی کنم، جز اینکه گمان می برم پیش از آنکه چشم بر هم نهم جانم گرفته شود. و لقمه ای بر دهان نمی گذارم، جز اینکه گمان می کنم پیش از آنکه آن را فرو برم، بر اثر مرگ گلوگیرم گردد. سپس فرمود:ای فرزندان آدم! اگر خِرَد دارید، خود را در زمره مردگان شمارید! سوگند به آنکه جانم به دست اوست! آنچه به شما وعده داده می شود، خواهد آمد و شما نمی توانید `خدا را` به عجز درآورید.»

بسیار روشن است انسانی که همواره در یاد مرگ باشد، هیچ گاه عملی انجام نمی دهد که در قیامت نتواند پاسخگوی آن باشد و بدین سبب، عذاب الهی را بر خود هموار سازد؛ بلکه آرزوها را کوتاه نموده، سعی در طاعت و بندگی خدا خواهد داشت تا بهشت الهی را جایگاه خویش قرار دهد؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به اصحاب خود فرمودند: «أکُلُّکُمْ یحِبُّ أنْ یدخُلَ الْجَنَّةَ. قَالُوا نِعَمْ یا رَسُولَ اللّهِ. قَالَ قَصِّرُوا الْأمَلَ وَثَبِتُوا آجَالَکُم بَینَ أبْصَارِکُم وَاسْتَحْیوا مِنَ اللّهِ حَقَّ حَیائِهِ؛ )(2)(  آیا همه شما دوست دارید وارد بهشت شوید؟ عرض کردند: آری ای پیامبر خدا! فرمود: آرزوها را کوتاه کنید، مرگ را پیش چشم خویش قرار دهید و از خداوند چنان که سزاوار است شرم کنید!»

ص: 488


1- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 109.
2- مجموعه ورام، ج 1، ص 272.

نتیجه سخن

سخنرانی های بلند

برخی از آثار یاد مرگ

نتیجه سخن

بدون شک، ساعتی فکر کردن در مورد آخرت و بی اعتباری دنیا، مردن و کوچ کردن از دنیا، و باز کردن طنابهای خیمه های دنیا و خیمه زدن در آخرت، بهتر است از عبادت یک سال؛ چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «فِکْرُ سَاعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبَادَةٍ سَنَةٍ؛ )(1)( یک ساعت فکر کردن از یک سال عبادت کردن بهتر است.» این فکر کردن، علفهای هرز غفلت دل را می خشکاند، غریزه شهوت را به زانو در می آورد، اراده انسان را در مقابل سختیها دوچندان می کند، آمال آدمی را کوتاه می سازد و دل را روشنی بخشیده، دلگرم به وعده های الهی می نماید؛ زیرا که دارویی است بر تمام دردهای جسمی و روحی انسان.

پس بسیار نیکوست که دست نیاز به درگاه بی نیاز دراز نماییم و دعایمان همان سخن امام سجادعلیه السلام باشد در آن هنگام که خبر مرگ کسی به ایشان می رسید و یا خود مرگ را یاد می کرد: «سَلِّمنَا مِن غُرُورِهِ، وَآمِنَّا مِنْ شُروُرِهِ، وَانصِبِ الْمَوتَ بَینَ اَیدِینَا نَصباً وَلاَ تَجعَل ذِکرَنَا لَهُ غِبّاً؛ )(2)(  `خداوندا!` ما را از فریب دنیا به سلامت بدار و از شرّ و فساد آن ایمن بخش و مرگ را در برابر ما بنمایان و روزی مباد که از یاد مرگ غافل باشیم.»

ص: 489


1- بحار الانوار، ج 6، ص 133.
2- صحیفه سجادیه، دعای چهلم.

در پایان، این نکته را متذکر می شویم که بسیار یاد مرگ کردن، به معنای از دست دادن شور و نشاط برای فعالیتهای دنیایی نیست و نباید چنین برداشتی از آیات و روایات مزبور کرد؛ بلکه اگر با این مقوله درست برخورد شود، سبب می گردد تا اعمال و رفتار ما جهت صحیح خود را بیابد و نه تنها در کارزار زندگی و فعالیتها سست نشویم، بلکه نشاط مضاعف داشته باشیم؛ همانطور که معصومین علیهم السلام و بزرگان با وجود اینکه زیاد به یاد مرگ بودند و همیشه خود را مهیای این امر می نمودند، در عین حال هیچ گاه از تلاش، حرکت و فعالیتهای خود نمی کاستند.

در پایان، این نکته را متذکر می شویم که بسیار یاد مرگ کردن، به معنای از دست دادن شور و نشاط برای فعالیتهای دنیایی نیست و نباید چنین برداشتی از آیات و روایات مزبور کرد؛ بلکه اگر با این مقوله درست برخورد شود، سبب می گردد تا اعمال و رفتار ما جهت صحیح خود را بیابد و نه تنها در کارزار زندگی و فعالیتها سست نشویم، بلکه نشاط مضاعف داشته باشیم؛ همانطور که معصومین علیهم السلام و بزرگان با وجود اینکه زیاد به یاد مرگ بودند و همیشه خود را مهیای این امر می نمودند، در عین حال هیچ گاه از تلاش، حرکت و فعالیتهای خود نمی کاستند.

ص: 490

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

شعر

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

شعر

بازخوانی فرازهایی از زندگی فاطمۀ زهرا علیهاالسلام به مناسبت میلاد آن بانوی نور

باز امشت قدسیان سرمست بوی مکّه اندشب نشینان فلک در گفتگوی مکّه اند

می رسد انسیۀ حورا که حوران بهشتهر طرف دامن کشان مشتاق بوی مکّه اند

از گریبان سحر خورشید عصمت می دمدزین جهت ذرّات عالم رو به سوی مکّه اند

کهکشان ها در طواف کعبه اند امشب زشوقتا سحر منظومه ها تسبیح گوی مکّه اند

مهبط وحی و نبوت پر شد از عطر بهشتزین سبب گلواژه ها در جستجوی مکّه اند

ص: 491

با وجود زهرۀ زهرا چه جای حیرت استمریم و حوّا اگر مهمان کوی مکّه اند

در شب میلاد کوثر از شعف کرّوبیاندر نماز عشق و مستی رو به روی مکّه اند

یازده کوکب که از دامان او برخاستندآبروی آفرینش آبروی مکّه اند (1)

* * *

ص: 492


1- (1). محمدجواد غفورزاده «شفق».

تولد نور

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

تولد نور

امام صادق علیه السلام می فرمود: «وقتی خدیجه علیهاالسلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به همسری برگزید، زنان مکّه به دلیل دشمنی با آن حضرت، از او دور شدند، آنان نه تنها به خدیجه علیهاالسلام سلام نمی کردند؛ حتّی از رفت و آمد زنان دیگر هم جلوگیری می نمودند. به این ترتیب وحشتی عجیب بر وجود خدیجه مستولی شد؛ البته او بیشتر از این می ترسید که به پیامبر صلی الله علیه و آله آسیبی برسانند.

وقتی خدیجه به فاطمه حامله شد، فاطمه در شکم مادر با او سخن می گفت و مونس مادر بود و او را به صبر توصیه می فرمود امّا خدیجه این حالت را از پیامبر مخفی می داشت تا آن که روزی حضرت داخل شد و شنید که خدیجه با کسی سخن می گوید. حضرت به اطراف نگریست؛ امّا کسی را ندید، پرسید: «ای خدیجه! با چه کسی سخن می گویی؟، خدیجه در پاسخ به کودکی که در شکم داشت، اشاره کرد و پاسخ داد: «فرزندی که در شکم دارم، با من سخن می گوید و مونس من است.» حضرت فرمود: «در همین لحظه جبرییل به من خبر داد که این فرزند دختر است. او و نسل او طاهر، بابرکت و خجسته است و خداوند نسل مرا از او به وجود خواهد آورد. از نسل او امامان دین متولّد می شوندو حق تعالی بعد از قطع وحی، آن ها را جانشین خود در زمین قرار می دهد.»

ص: 493

خدیجه علیهاالسلام همواره در چنین حالتی بود تا آن که موعد ولادت فرا رسید و درد زایمان را احساس کرد. شخصی را نزد زنان قریش و فرزندان هاشم فرستاد که به سوی او بشتابند؛ امّا همان فرستاده بازگشت و چنین جواب آورد که: «تو به حرف ما گوش ندادی و به همسری یتیم عبدالله درآمدی؛ مردی که فقیر است و دارایی ندارد. حالا ما نیز به سخن تو گوش نمی دهیم و به خانه ات نمی آییم.» شنیدن این پیغام، خدیجه را به شدت اندوهگین کرد؛ امّا در همان لحظات غم و اندوه به یک باره چهار زن گندمگون بلند بالا را دید که پیش رویش ایستاده اند. خدیجه از مشاهدۀ آنان ترسید؛ امّا یکی از آن بانوان گفت: «ای خدیجه! نترس ما فرستادۀ پروردگار و پشتیبان تو هستیم. من ساره همسر ابراهیم خلیل، دومی آسیه دختر مزاحم، رفیق تو و همسر شوهرت در بهشت، سومی مریم دختر عمران و چهارمی کلثوم خواهر موسی بن عمران هستیم. خداوند ما را فرستاد تا در وقت ولادت، نزد تو باشم و تو را کمک کنیم.» بعد از این گفت وگو بانوان اطراف حضرت خدیجه را گرفتند و فاطمه پاک و پاکیزه به دنیا آمد.

هنگامی که فاطمه متولّد شد، نوری از او ساطع شد چنان که خانه های مکّه را روشن کرد و در مشرق و مغرب جایی نماند که از آن نور، روشن نشود. ده نفر از حورالعین به آن خانه وارد شدند، هر یک دو ظرف پر از آب کوثر به دست داشتند. بانویی که پیش روی خدیجه بود، فاطمه را برداشت و با آب کوثر غسل داد. او لباس سفیدی را که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بود، بیرون آورد، فاطمه را در یک پارچه پیچید و پارچه دیگر را مقنعۀ او کرد. آن گاه با او سخن گفت. فاطمه فرمود:

ص: 494

«اشهد ان لا اله الا الله و انَّ ابی رسول الله سید الانبیاء و ان بَعْلی سید الاوصیاء ووُلدی سادَةُ الأسباط؛ گواهی می دهم به یگانگی خدا و این که پدرم رسول الله، بهترین پیامبران و همسرم بهترین جانشین پیامبران و فرزندانم بهترین فرزندزاده های پیغمبران هستند.» آن گاه به یکایک آن بانوان سلام کرد و هر یک را به اسم صدا زد. آن زنان نیز شادی کردند و حوری های بهشتی خندان شدند و به یکدیگر بشارت دادند. اهل آسمان ها نیز ولادت سیدۀ زنان عالمیان را به یکدیگر بشارت دادند. در آن لحظه، نور روشنی در آسمان پیدا شد که تا آن روز چنان نوری دیده نشده بود. این بار بانوان رو به خدیجه کردند و گفتند: «این دختر را بگیر که پاک کننده، پاک شده (طاهر و مطهر) و با برکت است. خداوند به او و نسل او برکت داده است.»

خدیجه آغوش گشود و چون کودک دلبندش در دامن او جای گرفت، خوشحالی از سیمایش نمودار شد و سینه اش را در دهان فرزندش جای داد. (1) و این چنین بود که فاطمه علیهاالسلام دختر رسالت در سال پنجم بعثت، بیستم جمادی الثانی به دنیا آمد. (2)

ص: 495


1- (2). امالی شیخ صدوق، ص 475.
2- (3). اصول کافی، ج 1، ص 457، «به سال تولد به نقل از روایت امام باقر علیه السلام» و کشف الغمّه، ج 2، ص 76. شیخ طوسی و اکثر محقّقان بیستم جمادی الثانی دانسته اند و در روز جمعه سال دوم بعثت، سال پنجم، پنج سال پیش از بعثت و... نیز نقل کرده اند ولی نظریۀ قوی همان روایت امام باقر و صادق علیهماالسلام است.

پاکیزه نسب (پیوند آسمانی)

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

پاکیزه نسب (پیوند آسمانی)

فاطمه علیهاالسلام در خانۀ پدری متولّد شد که خود بهترین مربی و راهنمای بشریت و از حیث کمالات شخصیتی اشرف انسان ها بود؛ اما مادرش خدیجه بانویی پاکدامن و دختر خُویلد بود. خدیجه علیهاالسلام از دوران طفولیت تجربیات گران سنگی اندوخته بود، او با ترتیب دادن کاروان های تجارتی به کسب درآمد می پرداخت و با مدیریت قوی و به دور از رباخواری که رسم زمانه بود به تجارت مضاربه ای روی آورده بود. برخی معتقدند قبل از روی آوردن به تجارت با عقیق بن خالد مخزومی و بعد از مرگ او با ابن هالة بن منذر اسدی ازدواج کرد و از وی صاحب فرزندی به نام هند شد. (1)

تاریخ نگاران بارها از وی با عناوینی چون «امرأة حازمة لبیبة» بانوی دوراندیش و خردمند و «امرأة عاقله» بانوی عاقل یاد کرده اند. کانت خدیجه امرأة عاقله شریفه مع ما اراد الله بها من الکرامة والخیر و هی یومئذٍ افضلهم نسبا و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالاً. (2)

ص: 496


1- (4). برخی معتقدند وی دوشیزه بود که با پیامبر ازدواج کرد. بحارالانوار، ج 8، باب زنان پیامبر از احمد بلاذری، خدیجه، علی محمد علی دخیل، دکتر فیروز حریرچی، ص 11.
2- (5). تاریخ خمیس، ج 1، ص 263.

آری هرچند مدیریت قوی و درایت بی نظیر وی در تجارت خود مقوله ای مهم است امّا تابناکترین صفحات زندگی او زمانی شکل می گیرد که با وجود زیبایی ظاهر و برخورداری از تمام صفات عالی زنانه هرگز در جامعۀ فاسد آن روز خود را نباخت و به چنان درجه ای از کمال رسید که به وی لقب «طاهره» دادند. او از یاری فقرا روی بر نمی تافت و خانه اش مأمن و محل پناه بی سرپرست ها و نیازمندان بود. کرم و سخاوت، دوراندیشی و درایت و عفت و پاکدامنی از وی بانویی پارسا ساخت و لقب «سیدة نساء قریش» که در آن زمان به وی داده شد، از عمق نفوذ اجتماعی و نهایت احترام مردم به وی پرده برمی دارد.

کمالات روحی و عقلی و حسن ظاهر وی سبب شد گروه زیادی از مردان همچون عقبة بن ابی معیط، صلت بن شهاب، ابوجهل و ابوسفیان اندیشۀ همسری اش را در سر بپرورانند؛ اما خدیجه همۀ این درخواست ها را رد کرد. او در بخشی از گفت وگوی خود با «ورقة بن نوفل اسد بن عبدالعزی» پسر عمویش، نیافتن شخص مورد نظر را دلیل عدم تمایل به ازدواج می دانست. خدیجه بر آیین حنیف ابراهیم باقی بود و از همین رو اوقاتی از روز را با علمای مذهبی به گفت وگو می گذراند و از سخنان و معارف آنان بهره می برد. در این نشست ها گاه صحبت از ظهور پیامبری از قریش به میان می آمد که خدیجه را سخت به فکر فرو می برد.

ص: 497

روزی همراه گروهی از زنان با یکی از علمای یهود گفت وگو می کرد که رهگذری جوان و بلند قامت توجّهشان را جلب کرد. عالم یهودی از خدیجه خواست او را به مجلس خود دعوت کند و او نیز رهگذر را به منزل آورد. عالم یهودی از جوان خواست که کتف خود را نشان دهد. رهگذر گونه پیراهنش را کنار زد. او به دقّت نگریست. درخشش نور نبوّت را که در کتاب هایشان بشارت داده بودند. در کتف او دید و گفت: «این مُهر پیامبری است.» خدیجه بعد از سؤال از دلیل عالم یهودی و دریافت پاسخ، گفت: «اگر عموهایش این جا بودند، اجازه نمی دادند تو چنین کاری انجام دهی. زیرا به شدّت از وی مراقبت می کنند.» عالم یهودی سخنانش را پی گرفت و گفت: «این جوان با زنی از قریش که بزرگ قبیلۀ خود است ازدواج می کند...» خدیجه یک بار نیز در خواب دید خورشید بالای مکه چرخید و در خانه اش فرود آمد. او این خواب را ب ا پسرعمویش «ورقة» که مسیحی بود در میان گذاشت. وی که با کتب آسمانی آشنایی داشت در پاسخ گفت: «با مردی بزرگ و صاحب شهرت جهانی ازدواج خواهی کرد.»

این شواهد خدیجه را به فکر انداخت و او نتیجه گرفت که باید با شیوه ای عاقلانه گمشده اتش را به سوی خود بکشاند. پس شخصی را نزد محمّد فرستاد و پیام داد که با مقداری از اموال او به تجارت بپردازد. خدیجه شرح موفّقیت محمّد در تجارت را توسط غلام خود شنید و به این ترتیب جوانۀ مهر او را به دل نشاند. چنان که خود تقاضای ازدواج کرد و گفت: «ای پسر عمو! من به خاطر خویشاوندی، شرافت نسب تو در میان مردم، امانت، خوش اخلاقی و راستگویی ات به تو تمایل پیدا کرده ام.»

ص: 498

محمد صلی الله علیه و آله پیشنهاد خدیجه را پذیرفت و عمویش ابوطالب را از آنچه رخ داده بود، آگاه کرد. ابوطالب نزد «عمر بن اسد» عموی خدیجه رفت و تقاضای ازدواج کرد و به این ترتیب خورشید مکّه که بیست وپنج سال از عمرش می گذشت (15 سال قبل از بعثت) با خدیجه ازدواج کرد.

خدیجه بارها علاقه اش به محمّد امین را به اثبات رساند و البته در کنار این، تلخی هایی را نیز به جان خرید.

زنان آن روزگار عموما با مفاهیم چون خوش رفتاری، راستگویی و امانتداری بیگانه بودند، لذا فلسفه ازدواج خدیجه با یتیم عبدالله را نمی توانستند درک کنند. از این رو لب به طعنه می گشودند و خواسته و ناخواسته سرور زنان را در اندوه فرو می بردند تا جایی که روابط خود را با او قطع کردند. خدیجه علیهاالسلام در مقام تذکّر به زنان قریش، بزرگ بانوان را گردآورد و گفت: «از زنان عرب شنیده ام شوهران شما بر من خرده می گیرند که چرا با محمّد وصلت کرده ام؟ اینک از شما می پرسم آیا مانند محمّد در جمال، خوش رفتاری، ویژگی های پسندیده و فضل و شرف در اصل و نسب در مکّه و غیر آن سراغ دارید؟» و به این ترتیب ثبات خود را در مسیری که برگزیده بود به طور مستدل به آنان اطلاع داد.

ص: 499

شکوفۀ خدیجه

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

شکوفۀ خدیجه

روایات فراوان و گوناگونی در باب چگونگی حمل، دوران حمل و... از سوی معصومان علیهم السلام نقل شده است که همه حکایت از اهمیت موضوع تولد کوثر رسول صلی الله علیه و آله دارند.

تنها به تعدادی از این روایات اشاره می کنیم.

پیامبر صلی الله علیه و آله در جمع یارانی چون حضرت علی علیه السلام عمار، حمزه و... نشسته بود که ناگهان فرشته وحی بر او نازل شد و پیام آورد که چهل شبانه روز از خدیجه دوری کن. پیامبر صلی الله علیه و آله به این دستور عمل کرد و به غار حرا رفت.

حضرت در این دورۀ چهل روزه، روزها را به روزه و شب ها را به نیایش گذراند. به خدیجه صلی الله علیه و آله نیز پیام فرستاد که «نیامدن من نه از روی بی مهری که به حکم وظیفه و تکلیف الهی است».

ص: 500

به تدریج آخرین شب میقات فرا رسید هنگام افطار غذایی بهشتی برایش نازل شد و حضرت با آن افطار کرد و دیگر بار برای عبادت برخاست.

امّا فرمان الهی چنین رسید که:

«به سمت خانه برو و با خدیجه باش» و این چنین بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی خانه آمد و نور فاطمه در دامان خدیجه جای گرفت. (1) رسول خدا صلی الله علیه و آله خود در موقعیت های مختلف از نحوۀ شکل گیری نور فاطمه علیهاالسلام سخن می گفت و از تمام آن ها به یک حقیقت واحد؛ یعنی، آسمانی بودن فاطمه تأکید می نمود. (2)

ص: 501


1- (6). بحارالانوار، ج 16، ص 78؛ عوالم، ج 16، ص 15. برای مطالعۀ بیشتر به زندگی حضرت خدیجه علیهاالسلام در ماهنامۀ فرهنگ کوثر، ش اول، نوشتۀ نگارنده مراجعه کنید.
2- (7). در طول سال های حیات پیامبر، همچنین بعد از رحلت وی فاطمه علیهاالسلام بارها به این سخنان استشهاد می کرد ولی مخالفان هرگز پردۀ غفلت را از دیدۀ خود کنار نزدند.

نذر خدیجه

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

نذر خدیجه

هنگامی که خدیجه علیهاالسلام فاطمه علیهاالسلام را باردار بود، مانند «حنّه» مادر مریم علیهاالسلام چنین نذر کرد:

«خدایا من از مادر مریم بهترم و محمّد صلی الله علیه و آله، شوهرم، از عمران، شوهر مادر مریم، برتر است. این کودکی را که در رحم دارم، برای تو «مُحَرَّر» کردم.» به این معنا که: آزادش کردم پس از رشد تا آخر عمر در خدمت مسجد و دین بماند و از عبادت کنندگان مسجد شود. جبرییل از طرف خداوند بر پیامبر نازل شد و عرض کرد: «به خدیجه بگو. خداوند فرمود: ««لا اعتاقَ قَبْلَ المُلکِ. خَلّی بَینی و بین صَفِیتی فَاِنّی اَمْلکُها و هی ام الائمةِ و عَتیقی من النارِ؛ آزاد کردن قبل از ملکیت روا نیست. این فرزندِ برگزیده ام را به من واگذار. او مملوکۀ من و مادر امامان است و من او را از آتش آزاد کرده ام.»، (1) و البته این چنین مهر و علاقۀ مادری به واگذاری فرزندش جهت خدمت و بندگی خدا، خود گویای بعدی دیگر از فضایل بی کران خدیجۀ کبری است.

ص: 502


1- (8). ریاحین الشریعة، ج 2، صص 255 و 256.

مونس مادر

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

مونس مادر

همان گونه که شکل گیری وجود فاطمه علیهاالسلام شگفت انگیز است، دوران حمل او نیز قضایای عجیبی را در پی داشت که سخن گفتن او با مادر از جملۀ این شگفتی هاست. از جمله زمانی که کفّار از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خواستند ماه را دو نیم کند، خدیجه از چنین درخواست عجیبی هراسان شده بود و در دل احساس ناراحتی می کرد. او با خود گفت: «زهی تأسف برای کسانی که محمّد را تکذیب می کنند، با این که او از طرف پروردگارم فرستاده شده است.»

در این لحظات که خدیجه علیهاالسلام دلشوره عجیبی داشت به ناگاه فاطمه لب به سخن گشود _ خدیجه با تمام وجود صدای او را شنید که _ می گفت:

«ای مادر! نترس و محزون نباش خدا با پدر من است.» (1)

ص: 503


1- (9). روض الفائق. ص 214 نقل از 360 داستان از فضایل مصائب... عباس عزیزی، موضوع سخن گفتن حضرت زهرا را چند تن از محدّثان اهل سنّت نیز نقل کرده اند از جمله حسن بن مولوی در تجهیز الجیش، عبدالرحمن صغوری، علامه قندوزی و... برای اطلاع بیشتر به احقاق الحق رجوع شود.

نامگذاری

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

نامگذاری

روایات فراوان حکایت از آن دارند که نام آسمانی «فاطمه» از سوی خداوند متعال برای دختر رسول الله علیهاالسلام انتخاب شد و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بر این اساس نام او را فاطمه نهاد تا همه بدانند او از بدی ها برکنار است، (1) شیعیان راستین او در پناهش از آتش جهنّم محفوظ می مانند، (2) به سبب او، طمع دشمنان اسلام از وراثت پیامبر صلی الله علیه و آله قطع می شود (3) و دانش همراه شیر به او ارزانی می گردد. (4)

یکی از روایاتی که بر آسمانی بودن این نام تأکید دارد روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که فرمود: .».. جبریل آن سیب (خداوند نور فاطمه را به شکل سیب در آورده بود) را از بهشت برای من آورد... و گفت: «این سیبی است که خداوند به عنوان هدیه از بهشت برای تو فرستاده است.» من سیب را گرفتم و به سینۀ خود چسباندم، جبرییل به من گفت:

ص: 504


1- (10). بحارالانوار، ج 43، ص 10.
2- (11). بحارالانوار ، ص 12 و 14.
3- (12). بحارالانوار ، ص 13.
4- (13). بحارالانوار ، ص 13.

«خداوند می فرماید این سیب را بخور.» وقتی سیب را پاره کردم، نوری از آن برخاست که من ترسیدم.

جبرییل پرسید: «چرا نمی خوری؟ بخور و نترس. این نور کسی است که نام او در آسمان منصوره است و در زمین فاطمه.» من از علّت آن پرسیدم، گفت:

«چون در زمین شیعیانش را از آتش جهنم و دشمنانش را از محبت خود قطع کرده و در آسمان دوستداران خود را یاری می کند. چنان که خدا می فرماید: «یومئذٍ یفرح المؤمنون، بنصرالله ینصره من یشاء.» (1)

امام موسی بن جعفر علیهماالسلام دلیل این نام گذاری را چنین بیان می فرماید: «خداوند می دانست که پیامبرش از قبایل زیادی دختر خواهد گرفت و هر یک نیز در جانشینی او طمع خواهند کرد؛ به همین جهت وقتی فاطمه به وجود آمد او را فاطمه نامید. زیرا که خبر راد خلافت او در شوهر و فرزندان فاطمه خواهد بود. به این ترتیب با ولادتش از دیگران نسبت به خلافت قطع طمع شد.» (2)

همچنین طبق فرمودۀ امام باقر علیه السلام این نام از سوی خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله القاء شد.

ص: 505


1- (14). سورۀ روم، آیات 4 و 5؛ معانی الاخبار، ص 396.
2- (15). علل الشرایع، ص 178.

او نام دخترش را فاطمه گذاشت. حضرت می فرماید: «وقتی حضرت «سیدة النساء» متولّد شد خداوند فرشته ای را فرستاد، او بر زبان پیامبر صلی الله علیه و آله جاری گردانید که آن حضرت را فاطمه بنامد. پس به فاطمه خطاب کرد که: تو را به علم بریدم از جهل و تو را بریدم از حائض شدن....» (1)

ص: 506


1- (16). بحارالانوار ، ص 179.

نام ها و القاب فاطمه(س)

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

نام ها و القاب فاطمه(س)

نام ها و القاب فاطمه علیهاالسلام هر یک بیان کنندۀ گوشه ای از شخصیت نورانی او هستند، از این روی می توان آشنایی با این نام ها را سرفصل و منبعی مختصر و مطمئن برای شناخت همه جانبۀ او دانست. در این بخش برخی از نام ها و القاب او را برمی شمریم.

سیدة (بانو)، انیسه حوراء (انسان بهشتی)، نوریه (موجودی از نور)، حانیه (دلسوز فرزندان)، عذراء (دوشیزه)، کریمه (بزرگوار)، رحیمه (با محبت)، شهیده (شهید شده _ گواه)، عفیفه (پاکدامن)، قانعه (قانع _ کم توقع)، رشیده (به حد رشد رسیده)، شریفه (شرافتمند)، حبیبه (دوست)، محرّمه (گرامی)، صابره (پایدار)، سلیمه (بی عیب)، مکرّمه (بزرگوار)، صفیه (برگزیده)، عالمه (دانشمند)، علیمه (دانا)، معصومه (بی گناه)، مغصوبه (حقش غصب شده)، مظلومه، میمونه (با برکت)، منصوره (یاری شده)، محتشمه (با احترام)، جمیله، جلیله، معظّمه، حاملة البلوی بغیر شکوی (بلاکش بی شکایت)، حلیفة العبادة و التقوی (قسم خورده پرستش و پرهیزکاری)، حبیبة الله، بنت الصفوة (دختر برگزیده)، رکن الهدی (پایه هدایت)، آیة النبوّة، شفیعة العصاة (شفاعت کنندۀ گناهکاران)،ام الخیره (مادر نیکوکاران)، تفّاحة الجنة (سیب بهشتی)، مطهره، سیدة النساء، بنت المصطفی، صفوة ربها (برگزیدۀ پروردگار)، موطن الهدی (جایگاه هدایت)، قرّة العین المصطفی (نور چشم پیامبر)، بضعة المصطفی (پارۀ تن پیامبر)، مهجة قلب المصطفی، بقیة المصطفی (بازمانده پیامبر)، حکیمه، فهمیه، محزونه، مکروبه (دل شکسته)، علیله (بیمار)، عابده، زاهده، قوامه (شب زنده دار)، باکیه (گریه کننده)، بقیة النبوة، صوّامه (بسیار روزه گیر)، عطوفه، رئوفه، حنّانه (غمخوار و با محبت)، برّه (نیکوکار)، شفیعه، انّانه (دردمند)، والدة السبطین (مادر دو نواده پیامبر)، دوحة النبی (شاخسار پیامبر)، نور سماوی (نور آسمانی)، زوجة الوصی (همسر جانشین پیامبر)، بدر تمام (ماه شب چهارده)، غرّة غرّاء (سپیدروی نورانی)، روح ابیه، درّة بیضا (گوهر تابناک)، واسطة قلادة الوجود (حلقه اتصال زنجیره هستی)، درّة بحر الشرف و الجود (درّ دریای شرف و سخاوت)، ولیة الله (دوست خدا)، سرّالله، امینة الوحی (امین وحی الهی)، عین الله (دیدۀ خدایی)، مکینة فی عالم السماء (دارندۀ جایگاه در عالم آسمان)، جمال الآباء (موجب زیبایی پدران)، شرف الابناء، درّة بحر العلم و الکمال، جوهرة العزّة و الجلال، قطب رحی المفاخر السّنیة (چرخ آسیای افتخارات والا)، مجموعة المآثر العلیة (گرد آورندۀ یادگارهای برین)، مشکوة نور الله (چراغدان نور خدا)، زجاجة (شیشه نور خدا)، کعبة امال اهل الحاجة، لیلة القدر، لیلة مبارکة، ابنة من صلّت به الملائکه، قرار قلب امّها، عالیة المحل (بلند جایگاه)، سرّ العظمة، مکسورة الضلع (پهلو شکسته)، رفیض الصدر (سینه شکسته)، مغصوبة الحق، خفی القبر، مجهولة القدر، ممتحنه (آزمایش شده)، المظلوم زوجها، المقتول ولدها و کوثر. (1)

ص: 507


1- (17). فاطمه زهرا. شادمانی دل پیامبر، صص 286 _ 290.

از چشمۀ نور

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

از چشمۀ نور

در این بخش به تعدادی از القابی که براساس نزول آیات قرآن به حضرت فاطمه اعطا شده است می پردازیم.

1 _ کوثر

«انّا اعطیناک الکوثر. فصلّ لربّک وانحر. انّ شانئک هوالابتر»

زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دو تن از فرزندان پسر خود (عبدالله _ قاسم) را از دست داد، دشمنان او لب به کنایه و شماتت گشودند. از جمله عاص بن وائل، (1) حضرت را «ابتر» (مقطوع النسل) خواند، چنین شماتتی برای پیامبر سخت آزار دهنده بود، لذا خداوند به وسیلۀ نزول سورۀ کوثر پیامبرش را خشنود کرد. برای «کوثر» بیست وپنج معنا ذکر کرده اند و علامۀ طباطبایی معتقد است با توجّه به معنای آخرین آیه که دشمن پیامبر صلی الله علیه و آله را ابتر معرفی می کند، فقط «کثرت نسل پیامبر صلی الله علیه و آله.» منظور خواهد بود. (2)

امام فخر رازی مفسّر بزرگ و متعصّب اهل سنّت نیز می نویسد: «مراد از کوثر، فرزندان پیامبر است، چون این سوره در رد کسی که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله طعن زد و گفت او فرزند ندارد، نازل شد. پس معنای کوثر آن است که خداوند نسلی به او عطا کرد که در گذر زمان باقی می مانند...» (3)

ص: 508


1- (18). الدر المنثور، ج 6، ص 402.
2- (19). المیزان، ج 7، ص 370.
3- (20). تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 32، ص 122.

2 _ مطهره

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (1)

ام سلمه، همسر گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید: «روزی فاطمه در حالی که ظرف سفالی در دست داشت و حسن و حسین در کنارش بودند، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. حضرت فرمود: «پسر عمویت را نیز صدا کن.» علی هم آمد. پیامبر امام حسن را روی زانوی راست و امام حسین را روی زانوی چپ نشاند. علی و فاطمه هم یکی در پشت سر و دیگری در جلو نشستند. رسول خدا فرمود: «بار الها! این ها اهل بیت من هستند. تمام پلیدی ها را از این ها برطرف کن و آنان را پاکیزه کن.» (2) در منابع اهل سنت نیز به طرق مختلف از ام سلمه (با تفاوت هایی در متن حدیث) روایت شده که این آیه در خانۀ او نازل شد. (3) این مضمون در بیش از هفتاد روایت که در میان آن ها راویان اهل سنت بیش از شیعه هستند نقل شده است. فخر رازی نیز می نویسد: «در جریان مباهلۀ پیامبر با علمای نجران، رسول اکرم بعد از بازگشت از مباهله، آیۀ تطهیر را در حق علی، فاطمه، حسن، حسین، تلاوت فرمود.» (4)

3 _ محبوبه

ص: 509


1- (21). احزاب/ 33.
2- (22). بحار الانوار، ج 17، ص 359.
3- (23). البرهان _ علامه سید هاشم حسینی بحرانی، ج 3، ص 38.
4- (24). تفسیر کبیر، ج 8، ص 85.

«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا ان الله غفور شکور» (1)

ابن عباس می گوید: «چون اسلام پس از هجرت به مدینه استحکام یافت، انصار گفتند نزد پیامبر برویم وبگوییم در گرفتاری هایی که پیش می آید، اموال ما در اختیار تو است و می توانی استفاده کنی. آیۀ شریفه نازل شد که: «بگو من جز مودت و دوستی خویشاوندانم اجر و پاداشی از شما نمی خواهم و هر که کار نیکو کند ما بر نیکویی او می افزاییم که خدا بسیار آمرزنده و پذیرندۀ شکر بندگان است»

محی الدین عربی در تفسیر آیه می نویسد: «معنای آیه به طور کلی نفی پاداش خواستن است. زیرا ثمرۀ دوستی و محبت اهل بیت نصیب دوستداران آنان است، روشن است که محبت اقتضای تناسب روحانی بین محب و محبوب دارد و سبب حشر آنان با یکدیگر است... بنابراین دوستدار آنان جز کسی که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند نیست، چرا که اگر محبوب خدا نبودند، رسول الله هم آنان را دوست نمی داشت. مراد از اهل بیت همان چهار نفری هستند که در روایت ذکر شده اند.» (2) سپس روایت ابن عباس را ذکر می کند که از رسول خدا پرسیدیم: «قربی» که دوست داشتن شان بر ما واجب شده چه کسانی هستند؟ فرمود: «علی، فاطمه و دو فرزندش» (3)

علامۀ طبرسی نیز می نویسد رسول خدا فرمود: «خداوند پیامبران را از درختان مختلفی آفرید و من و علی از یک درخت آفریده شدیم. من ساقۀ درختم و علی شاخۀ آن، فاطمه شکوفه، حسن و حسین میوه های آن و پیروان ما برگ های آن، هرکس به شاخه ای از شاخه های آن دست گیرد نجات می یابد و آن که انحراف یابد، سقوط خواهد کرد؛ حتی اگر بنده ای هزار سال عبادت کند و هزار سال دیگر و هزار سال دیگر هم عبادت کند. چنان که چون مشک کهنه شود ولی ما را دوست نداشته باشد، خداوند او را با سر در آتش می افکند سپس آیۀ مودّت را تلاوت فرمود.» (4)

ص: 510


1- (25). شوری/ 23.
2- (26). تفسیر القرآن الکریم، ج 2، ص 433.
3- (27). کشاف، ج 4، ص 219.
4- (28). مجمع البیان، ج 5، ص 29.

4 _ برّ (نیکوکار)

«ان الابرار یشربون من کأس، کان مزاجها کافورا، عینا یشرب بها عبادالله یفجّرونها تفجیرا. یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شرّه مستطیرا و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» (1)

ابن عباس می گوید: «حسن وحسین علیهماالسلام مریض شدند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همراه تعدادی از یاران به عیادت آنان آمد و خطاب به علی علیه السلام فرمود: «خوب بود برای شفای فرزندان خود نذر می کردی!،

علی، فاطمه (بنابر قولی حسن و حسین) و فضه نذر کردند که اگر آن دو شفا یابند، سه روز روزه بگیرند. چندی نگذشت که آن دو شفا یافتند. خانواده نیز به نذر خود عمل کرد و چون در منزل چیزی نبود، علی علیه السلام سه مَن جو قرض کرد. فاطمه یک سوم آن را آسیاب کرد «به تعداد اعضای خانواده نان پخت؛ امّا لحظۀ افطار مسکینی آمد و تقاضای نان کرد. آن ها نیز نان خود را به او دادند. روز دوم یتیم و روز سوم نیز اسیری آمد و آنان باز طعام خود را به آن ها دادند و خود با آب افطار کردند. روز بعد علی علیه السلام دست فرزندانش را گرفت و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت. پیامبر صلی الله علیه و آله مشاهده کرد که آنان از شدت گرسنگی بر خود می لرزند. فرمود: چقدر ناراحت شدم که شما را این گونه دیدم. آن گاه برخاست و به همراه آنان به خانۀ دخترش فاطمه آمد. فاطمه را دید که از شدت گرسنگی شکمش به پشت چسبیده ولی با این حال در محراب عبادت است. در این لحظه جبرییل نازل شد و گفت: «بگیر ای محمد! خداوند تو را دربارۀ خاندانت تبریک می گوید و آن گاه حضرت را به خواندن آیاتی از سوره دهر واداشت.» (2)

5 _ بحر

ص: 511


1- (29). دهر/ 5 _ 8.
2- (30). الغدیر، ج 3، ص 107 به بعد، علامه امینی نام 34 نفر از اهل سنت را که با تفاوت های اندک این شأن نزول را نقل کرده اند، می نویسد.

«مرج البحرین یلتقیان * بینهما برزخ لایبغیان» (1)

علامۀ بحرانی می نویسد: «مراد از بحرین علی و فاطمه هستند که هیچ گاه بر یکدیگر سرکشی نمی کنند.» (2)

ابن عباس معتقد است برزخ میان آن دو مهر و محبتی است که از بین رفتنی نیست. بعضی دیگر از روایات بحرین را دو دریای علم علی و حلم فاطمه دانسته اند. (3)

6 _ مشکوة

«الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح* المصباح فی زجاجة* الزجاجة کانّها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لاشرقیه ولاغربیة...» (4)

طبق روایت امام صادق علیه السلام (مشکوة) بر فاطمه علیهاالسلام تطبیق شده است و او را ستارۀ درخشان در آسمان زنان دنیا، زنان بهشت و زنان دو عالم و (کوکب دری بین نساء العالمین) شمرده اند. (5)

7 _ ذریه

ص: 512


1- (31). الرحمن/19 و 20.
2- (32). تفسیر البرهان، ج 4، ص 265.
3- (33). تفسیر البرهان. ج 4، ص 265.
4- (34). نور/35.
5- (35). تفسیر برهان، ج 3،ص 136.

«والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرّة اعین واجعلنا للمتّقین اماما» (1)

ابوسعید خدری به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله در معنای آیه می نویسد: «منظور از (ازواجنا) خدیجه، (ذریاتنا) فاطمه و (قرة اعین) حسنین و (امام) علی است.» (2)

8 _ سیدة النساء

«فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین» (3)

شأن نزول این آیه چنین است که:

مسیحیان نجران که عیسی را فرزند خدا می دانستند و تولّد فرزند را بدون پدر باور نمی کردند، به سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله دربارۀ تولّد حضرت عیسی ایراد می گرفتند. پس از لجاجت آن ها دستور مباهله نازل شد.

و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «طرفین دست به سوی آسمان بلند کنیم و از خدا بخواهیم حق را پیروز و باطل را ریشه کن کند.

ص: 513


1- (36). فرقان/ 74 و شواهد التنزیل، ج 1، ص 539.
2- (37). تأویل الآیات الظاهرة، ص 381.
3- (38). آل عمران/ 61.

پس از قرار مباهله، اسقف نجران به نمایندگانش رو کرد و گفت: «اگر دیدید محمد تنها با فرزندان و اهل بیت خود آمد،، مباهله نکنید، همین طور هم شد و روز موعود همه پیامبر صلی الله علیه و آله را به همراه فاطمه، علی، حسن و حسین علیهم السلام دیدند. پیامبر فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی.

سپس به آن ها گفت: «وقتی دعا کردم. آمین بگویید.» رئیس گروه نجرانی ها وقتی آن ها را شناخت به همراهانش گفت: «ای جماعت نصاری، صورت هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از زمین برکند، به دعای آنان این کار را می کند. با اینان مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و تا روز قیامت دیگر هیچ نصرانی روی زمین نخواهد ماند.» (1)

مفسران شیعه و سنی در این که مراد از انفسنا علی و ابناءنا حسن و حسین و نساءنا فقط فاطمه است اتفاق نظر دارند. (2)

ص: 514


1- (39). تفسیر کبیر، ج 8، ص 85.
2- (40). نور الثقلین، ج 1، ص 349، ح 163.

نکته ظریف این است که دعوت آیۀ شریفه شامل همۀ فرزندان، زنان و جان ها می شود (1) و در عین حال پیامبر صلی الله علیه و آله فقط این چهار نفر را آورد و این دلیل برتری آن ها بر همه فرزندان، زنان و جان های دیگر است. و البته در مواردی دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده بود:

«ابنتی فاطمه سیدة نساء العالمین؛

دخترم فاطمه بانوی زنان عالم است.» (2)

ص: 515


1- (41). کلمۀ جمع «ابناء، نساء، انفس» اگر اضافه شود «به ضمیر نا اضافه شده اند» شامل تمامی افراد می شود.
2- (42). بحار الانوار، ج 43، ص 22.

دوران زندگی

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

دوران زندگی

دوران کوتاه زندگی فاطمه زهرا علیهاالسلام را می توان به ترتیب زیر ترسیم کرد (بر اساس سال بعثت)

واقعه/ سال /سن فاطمه

1 تولد فاطمه علیهاالسلام / 20 جمادی الثانی، پنجم بعثت / تولد

2 محاصرۀ شب /سال هفتم بعثت 2/ ساله

3 وفات ابوطالب وخدیجه / سال دهم بعثت / 5 ساله

4 هجرت به مدینه / سال سیزدهم بعثت /8 ساله

5 ازدواج حضرت زهرا علیهاالسلام / سال شانزدهم بعثت / 11 ساله

6 وفات پیامبر / سال بیست و سوم بعثت / 18 ساله

7 شهادت فاطمه / 75 روز بعد از رحلت پیامبر / 18 سال و...

ص: 516

دورۀ کودکی (قبل از هجرت)

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

دورۀ کودکی (قبل از هجرت)

این دوره همزمان با اوج دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و از طرف دیگر فشارهای مشرکان مکه بود. زیرا حدود یک سال از دعوت علنی پیامبر صلی الله علیه و آله می گذشت و مشرکان به دلیل رویکرد طبقۀ فقیر به پیامبر، بی اندازه به خشم آمده بودند. ما در صفحات تاریخ موارد زیادی از این آزار و اذیت ها را می یابیم که گاه در حضور فاطمۀ زهرا علیهاالسلام انجام می شده است که یک نمونه ذکر می شود.

عبدالله بن مسعود می گوید: «هیچ وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله را ندیده بودم که به قریش نفرین کند، مگر یک روز که پیامبر صلی الله علیه و آله در حال نماز بود و یک عده از قریش نشسته بودند و نزدیک آن ها بچه دان شتری افتاده بود. آن ها با خود گفتند آیا کسی می تواند این بچه دان شتر را بردارد و بر پشت پیامبر صلی الله علیه و آله بگذارد. یکی از آن جمع برخاست و بچه دان را برداشت و بر پشت پیامبر صلی الله علیه و آله انداخت. در این لحظه پیامبر صلی الله علیه و آله در حال سجده بود. فاطمه علیهاالسلام خود را به پدر رساند و آن را از پشت پدر برداشت و سر و صورت او را تمیز کرد.

ص: 517

صحنۀ غمباری بود و پیامبر صلی الله علیه و آله چنان از این بی حرمتی غمگین شد که بعد از نماز عرض کرد: «خدایا! خودت به حساب این ها برس» آن گاه یک به یک اهانت کنندگان را اسم برد و فرمود: «خدایا! بر توست جزای عتبه فرزند ربیعه، خدایا! بر توست جزای شیبه فرزند ربیعه، خدایا! خودت کار ابوجهل را تمام کن. خدایا! خودت به حساب عقبه فرزند ابی معیط برس. خدایا! خودت ابی بن خلف و امیة بن خلف را نابود فرما.»

ابن مسعود در ادامه می گفت: دعای پیامبر صلی الله علیه و آله به اجابت رسید و در جنگ بدر همۀ این افراد به دست پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام کشته شدند. جنازه های آن ها را بعد از قتل به چاه ریختند و ابی و امیه چون قوی هیکل بودند، ابتدا پیکرشان را قطعه قطعه کردند، سپس در چاه انداختند. (1)

در هر صورت فاطمه سال های آغازین رشد و نمو خود را در محیطی خفقان آور و هراس انگیز و ناامن می گذراند.

ص: 518


1- (43). ذخایر العقبی، ص 47 و صحیح مسلم، ج 3، ص 167؛ بحارالانوار، ج 18، ص 188.

او هنوز کودکی 2 ساله بود که واقعۀ تلخ شُعب ابی طالب علیه السلام را نیز تجربه کرد. براساس ای واقعه که به ابتکار ابوسفیان در جلسۀ مشورتی دار الندوه اتخاذ شد، آنان تعهد نامه ای در سال هفتم هجری نوشتند که به موجب آن قرار شد؛ هیچ نوع مواد غذایی به محمّد و پیروانش نفروشند؛ هیچ چیز از آن ها نخرند؛ هیچ نوع معامله ای ننمایند؛ با آنان معاشرت و رابطه ای نداشته باشند؛ به آن ها دختر ندهند؛ از آنان دختر نگیرند؛ و در هر حادثه ای که روی داد به طرفداری از مخالفان آنان برخیزند. جمعیت حاضر بعد از امضای تعهدنامه برخاستند و به سوی کعبه رفتند. ورقۀ تعهد را در داخل کعبه نهادند و در برابر بت ها قسم یاد کردند که به پیمان وفادار بمانند. این پیمان موجب شد حتّی به مسلمانان آذوقه هم نفروشند. و عرصه را چنان برایشان تنگ کردند که آنان ناچار شدند، از مکّه خارج شوند و در درّه ای به نام شعب ابوطالب پناه گیرند.

ابوطالب، خدیجه، فاطمه و... نیز در بین این جمع بودند.

ص: 519

دوستان ابوطالب و خدیجه برایشان به طور مخفیانه غذا می آوردند و پیامبر صلی الله علیه و آله این آذوقه را بین اصحاب تقسیم می کرد. این سکونت اجباری سه سال طول کشید و البته در تمام سختی ها و گرفتاری ها فاطمۀ کوچک نیز همراه پدر و شریک سختی های او بود. (1)

ص: 520


1- (44). خرایج، ج 1، ص 80.

وفات مادر

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

وفات مادر

به فاصله ای اندک از پایان محاصرۀ شعب ابوطالب عموی پیامبر و خدیجه همسر او وفات یافتند و به این ترتیب فاطمه در پنج سالگی مادر خود را از دست داد. آری آن شب دیگر چشمان مهربان خدیجه نمی توانست چشم معصوم فاطمه را ببیند، به همین جهت بانوان حاضر او را بیرون بردند و سرانجام اولین بانوئی که اسلام را پذیرفت درگذشت.

امام صادق علیه السلام می فرمود: «وقتی خدیجه از دنیا رفت، فاطمه نزد پدر آمد او که مضطرب بود، پرسید: «مادرم کجاست؟، حضرت به او جواب نداد؛ اما فاطمه دست بردار نبود و پشت سرهم از مادر می پرسید. از اهل خانه نیز سراغ مادرش را می گرفت. در آن حال جبرییل از جانب خداوند نازل شد و به پیامبر گفت: «پروردگارت امر می کند به فاطمه سلام برسان و بگو مادر تو در خانه ای از خانه های بهشت است که از نی ساخته شده است و نی ها را در طلا نصب کرده اند، ستون های آن از یاقوت سرخ است و در میان قصر آسیه زن فرعون و مریم دختر عمران هستند.»

و این چنین بود که قلب فاطمه آرام گرفت و گفت: «حق تعالی سالم از نقص و عیب است و سلامتی ها از اوست و سلام ها به او برمی گردد.» (1) ،

ص: 521


1- (45). خرایج، ج 2، ص 529؛ بحارالانوار، ج 43، ص 28.

از آنجا که پیامبر صلی الله علیه و آله دو تن از استوارترین حامیان خود را از دست داده بود، فرصتی طلایی برای آزار و اذیت و حتی نابوی پیامبر صلی الله علیه و آله فراهم شده بود. در این شرائط فرزند خردسال رسول با انبوهی از حزن و غم و مظلومیت پدر رو به رو شد. این هشام یکی از این مصیبت ها را این گونه نقل می کند:

«پس از رحلت ابوطالب روزی یکی از سفیهان جلوی پیامبر صلی الله علیه و آله را گرفت و مقداری خاک بر سرش ریخت.

رسول خدا هم چنان که خاک ها روی سرش بود به خانه آمد. در این وقت یکی از دختران _ که فاطمه بود _ برخاست و خاک ها را از سر و روی پدر پاک کرد و آن گاه گریست. رسول خدا او را دلداری داد و فرمود: «دخترکم گریه نکن، خدا پدرت را محافظت خواهد کرد.» (1)

این فشارها همچنان ادامه داشت تا این که در سال سیزدهم بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد.

ص: 522


1- (46). نقل از زندگانی حضرت فاطمه و دختران آن حضرت، سید هاشم رسولی محلاتی، ص 23؛ سیرۀ ابن هشام، ج 1، ص 416.

حضرت بعد از خروج خود از مکه به علی علیه السلام پیام فرستاد که فاطمه علیهاالسلام و تعدادی از زنان را به مدینه بیاورد و مسلمانان را نیز به هجرت دعوت کند. وقتی پیام رسید، فاطمه علیهاالسلام همراه فاطمه بنت اسد وفاطمه بنت زبیر با کمک علی سوار بر اشتران عازم مدینه شدند.

البته در مسیر راه کفّار راه را بر کاروان بستند امّا علی با رشادت یکی از مهاجمان را به هلاکت رساند و به این ترتیب کاروان سلامت به منزل رسید. (1)

ص: 523


1- (47). بحار الانوار، ج 19، ص 115.

فاطمه بعد از هجرت

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

فاطمه بعد از هجرت

ازدواج با علی علیه السلام

در این دوره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با ام سلمه ازدواج کرد و سرپرستی و تربیت فاطمه علیهاالسلام را به او سپرد ولی فاطمه نوری الهی بود که خود به دیگران نور می بخشید،ام سلمه می گوید: «به خدا قسم من از او ادب می آموختم و او را نیازی به آموختن آداب از من نبود و همه چیز را بهتر از من و دیگران می دانست.» (1)

روایات فراوانی حاکی از عشق و علاقه و مهر پدری رسول خدا نسبت به فاطمه علیهاالسلام در این دوره نقل شده است. ابراز علاقه ای که گاه تا ایجاد حسادت برخی از همسران وی نیز می کشید (2) امّا مهم ترین حادثه در این دوره را می توان ازدواج فاطمه علیهاالسلام با علی علیه السلام دانست. شیخ مفید و ابن طاووس زمان ازدواج را شب پنج شنبه بیست و یکم ماه محرم سال سوم هجری دانسته اند. (3)

ص: 524


1- (48). بحار الانوار، ج 43، ص 10.
2- (49). علل الشرایع، ص 183.
3- (50). بحارالانوار، ج 43، ص 92. برای آگاهی بیشتر به کشف الغمه، ج 1، ص 374 و امالی طوسی، ص 43 مراجعه کنید.

خواستگاران فاطمه علیهاالسلام

انس بن مالک می گوید:

«روزی عبدالرحمن بن عوف زهری و عثمان بن عفّان که در بین اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از همه مشهورتر بودند، نزد حضرت آمدند عبدالرحمن عرض کرد: «یا رسول الله! دخترت را به همسری من در آور، من مهریه او را صد ناقۀ سیاه کبود چشم که همگی از شتران باردار مصری هستند، همراه با ده هزار دینار قرار می دهم.»

عثمان هم گفت:

«من نیز به همان اندازه مهریه قرار می دهم به علاوه من پیش از عبدالرحمن اسلام آورده ام.»

رسول خدا صلی الله علیه و آله از سخنان آن دو ناراحت شد و... به عبدالرحمن فرمود:

«تو اموال خود را به رخ من می کشی.» (1) عمر و ابوبکر هم از خواستگاران فاطمه بودند که پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ آنان فرموده بود: اختیار او در دست خداوند است. (2)

ص: 525


1- (51). دلایل الامامة، صص 12 و 13.
2- (52). انشراح نور، صص 5 و 6.

خواستگاری علی علیه السلام از فاطمه علیهاالسلام

ابوبکر و عمر و سعد بن معاذ در مسجد بودند که سخن از ازدواج فاطمه علیهاالسلام به میان آمد. ابوبکر گفت:

«بزرگان قریش از او خواستگاری کرده اند ولی پیامبر صلی الله علیه و آله جواب داده که امر او با پروردگار است. اگر بخواهد او را تزویج خواهد کرد. ولی این علی پیرامون خواستگاری تا به حال چیزی نگفته است. کسی هم به علی پیشنهادی نکرده است. فکر می کنم چیزی جز تنگدستی مانع تقاضای او نیست و البته می دانم خدا و پیامبر هم فاطمه را فقط برای او نگاه داشته اند.» ابوبکر به عمر و سعد بن معاذ گفت: «برخیزید به نزد علی برویم و از او بخواهیم به خواستگاری برود و اگر تنگدستی را بهانه کرد، ما کمکش می کنیم.» سعد بن معاذ گفت: «بسیار درست گفتی.»

آن گاه برخاستند و به خانۀ علی علیه السلام رفتند امّا او را در خانه اش نیافتند. در آن موقع روز علی علیه السلام شتر خود را برای آب کشی به باغ مردی از انصار برده بود تا اجرتی بگیرد. آن ها نیز به باغ رفتند و خدمت او رسیدند. ابوبکر گفت: «ای علی هیچ ویژگی وجود ندارد که تو در آن از همه پیشی نگرفته باشی، رابطۀ تو با پیامبر صلی الله علیه و آله هم از جهت خویشاوندی، همنشینی دائمی، نصرت و یاری و روابط معنوی معلوم است. همۀ بزرگان فاطمه را خواستگاری کرده اند ولی پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ یک را نپذیرفت و فرمود امر او با پروردگار است. پس چه مانعی وجود دارد که نمی توانی خواستگاری کنی؟ من گمان دارم خدا و حضرت، او را برای تو نگاه داشته اند.»

ص: 526

امام با شنیدن این جملات متأثر شد و گفت: ... کیست که فاطمه را نخواهد امّا به خاطر تنگدستی از اظهار تمایل خود شرم دارم. آن گروه به هر صورت بود او را راضی کردند. علی علیه السلام شتر خود را گشود و به خانه آورد.

آن گاه نعلین پوشید و راهی منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله شد. تا علی در زد،ام سلمه پرسید: کیستی؟ امّا قبل از آن که علی جواب دهد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ای ام سلمه! برخیز و در را باز کن. او مردی است که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند.»

ام سلمه پرسید: «پدر و مادرم فدای تو باد! کیست که تو در حق او چنین می گویی، با این که او را هنوز ندیده ای.»

حضرت فرمود: «ساکت باش ای ام سلمه! که این مردی است که سفاهت ندارد و زود از جا به در نمی رود.

ص: 527

این برادر و پسر عم من و محبوب ترین خلق خدا به سوی من است.»

ام سلمه می گفت: «من برجستم تا زود در را باز کنم که لباسم به پایم پیچید و چیزی نمانده بود که به زمین بخورم. وقتی در را باز کردم علی علیه السلام را دیدم. از حیا و شرم سر به زیر افکنده بود.

بعد از درخواست پیامبر پیرامون حاجت خود گفت: «پدر و مادرم فدای تو باد. می دانی یا رسول الله که وقتی من کودک بودم مرا از عموی خودت ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتی. از غذای خود به من دادی و با آداب خود مرا تربیت کردی؛ نسبت به من از پدر و مادر مهربانتر بودی؛ حق تعالی مرا به برکت تو هدایت کرد و.... یا رسول الله به درستی که تو ذخیرۀ من در دنیا و آخرت هستی. به آن کرامت ها که حق تعالی به برکت تو نسبت به من کرده می خواهم همسر و خانه داشته باشم و نزد شما برای خواستگاری آمده ام.»

ام سلمه گفت در این هنگام چهرۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله از شنیدن آن سخنان شکفته شد و با تبسّم به او گفت: «آیا خود چیزی داری که او را به تو تزویج کنم؟، حضرت پاسخ داد: «پدر و مادرم فدایت، به خدا سوگند چیزی از دارایی من از شما پنهان نیست، شمشیری دارم و زرهی و شتری که با آن آب می کشم و مالک چیز دیگری نیستم.» رسول خدا فرمود: «شمشیر تو برای جهاد و شتر برای آب کشی نخلستان و رفع نیاز اهل خود و سفر لازم است. تو را به زره تزویج کردم و به آن راضی هستم.ای علی! می خواهی بشارتی به تو بدهم. علی علیه السلام عرض کرد: «بلی یا رسول الله.» پیامبر فرمود: «بشارت باد بر تو به درستی که خداوند فاطمه را به تو تزویج کرد در آسمان پیش از آن که من او را به تو در زمین تزویج کنم.....» (1)

ص: 528


1- (53). کشف الغمه، ج 1، ص 363.

بعد از این امور، مراسم اعلام عمومی و تأیید پیامبر صلی الله علیه و آله و سپس ولیمه دادن انجام شد. و بعد از یک ماه علی علیه السلام حضرت زهرا علیهاالسلام را به خانه برد. (1)

ص: 529


1- (54). امالی طوسی، ص 40، در روایتی دیگر هست که وقتی پیامبر خواست حضرت زهرا را به علی تزویج کند، نظر فاطمه علیهاالسلام را جویا شد «تفسیر قمی، ج 2، ص 336.»

فاطمه و زندگی مشترک

از تولد تا شهادت

کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

فاطمه و زندگی مشترک

همان گونه که ازدواج فاطمه و علی بر پایۀ ملاک های انسانی و کمالات آسمانی شکل گرفت، ادامه و قوام زندگی آن دو نیز خود حکایت از ایثار و گذشت و فداکاری و خداجویی آن دو دارد. در این بخش به برخی از ارزش ها در زندگی مشترک حضرت زهرا علیهاالسلام اشاره می کنیم:

1 _ رضایت شوهر

امیرمؤمنان علیه السلام می فرمود: «تا فاطمه زنده بود کاری نکردم که او را به خشم آورد و بر هیچ کاری او را مجبور نکردم. او نیز هیچ گاه مرا به خشم نیاورد و در هیچ کاری از من نافرمانی نکرد. به راستی هر وقت به او نظر می کردم، غم و اندوهم برطرف می شد.» (1)

2 _ تقسیم کار

ص: 530


1- (55). بحار الانوار، ج 43، ص 134؛ قرب الاسناد، ص 52.

حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و تقاضا کردند کارهای خانه و زندگی را برای هریک معین کند. حضرت، کارهای داخلی منزل را برای فاطمه علیهاالسلام و بیرون از خانه را برای علی علیه السلام تعیین کرد. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «فقط خدا می داند که من چه قدر خوشحالم از این که رسول خدا مرا مأمور به کارهایی نکرد که فقط از عهده مردان بر می آید.» (1) در عمل نیز چنین شد. امام صادق می فرمود:

«رسم این بود که علی آب و هیزم می آورد و فاطمه آرد آسیاب می کرد....» (2)

3 _ ساده زیستی

سلمان از ملاحظۀ لباس های ساده و کم قیمت و کهنۀ زهرا علیهاالسلام تعجب کرد.

ص: 531


1- (56). ناسخ التواریخ، حالت فاطمه علیهاالسلام، ص 417.
2- (57). فضائل الزهرا، ص 77.

حضرت زهرا علیهاالسلام به نزد رسول خدا رفت و فرمود:

«یا رسول الله! سلمان از لباس من تعجّب کرده است. سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث کرد، من و علی پنج سال است که چیزی نداریم به جز پوست قوچی که روزها شترمان روی آن علف می خورد و شب آن را فرش خود می کنیم و نیز بالش ما چرمی است که اطرافش از لیف خرما درست شده است.» (1)

و اما سلمان خود می گوید:

«روزی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر دارد. در شگفت ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاه ایران و قیصر روم به کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربفت به تن می کنند و این دختر رسول خداست که نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباس های زیبا. فاطمه در جوابم فرمود:

«ای سلمان! خدای بزرگ لباس های زینتی و تختهای طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»، (2)

ص: 532


1- (58). عوالم المعارف، ج 11، ص 130.
2- (59). تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 594.

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

اشاره

4 _ تحمل سختی کار

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به خانه حضرت فاطمه آمد، او را دید که لباسی از پشم شتر دارد و با دست آسیاب را می گرداند و در همان حال فرزند خود را شیر می دهد. پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن این وضع، متأثر شد و گریست و فرمود: «ای دخترگرامی امروز تلخی های دنیا را برای شیرینی های آخرت بچش.

فاطمه فرمود: «یا رسول الله! حمد می کنم خدا را بر نعمت هایش و شکر می کنم بر کرامت هایش. آن گاه این آیه نازل شد. «و لسوف یعطیک ربّک فترضی» حق تعالی در قیامت آن قدر به تو خواهد داد که راضی شوی. (60) _ (61)

از تولد تا شهادت

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

اشاره

بازخوانی مختصری از زندگی فاطمۀ زهراعلیها السلام بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله

ص: 533

شرح مظلومیت فاطمه علیها السلام از توان این قلم خارج است.

بانوی آسمانی که گروهی دنیاطلب فرصت جوی به خاطر سیطرۀ چند روزه، بر امور مسلمانان، او را به شهادت رساندند.

مقالۀ حاضر ابتدا جایگاه، مقام و ویژگی های فاطمه علیها السلام را مرور می کند تا بتواند هنگام شرح مظلومیت او، خواننده را با عمق جفا و ظلم به ساحت کوثر محمدی، آشنا سازد.

ص: 534

فاطمه کیست؟

از تولد تا شهادت

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

فاطمه کیست؟

1 - ولایت فاطمه

خداوند در ضمن حدیث معراج به پیامبرصلی الله علیه وآله می فرماید: «ای محمّد! تو، علی، فاطمه، حسن، حسین و امامان از فرزندان حسین را از نور خودم آفریدم و ولایت شما را بر اهل آسمان ها و زمین عرضه کردم، هر کس آن را پذیرفت، نزد من در جرگۀ مؤمنان داخل شده و آن که انکار کند نزد من از گمراهان خواهد بود.ای محمد! اگر بنده ای از بندگان من، آن قدر مرا بپرستد و عبادت کند که از کار بیفتد و از لاغری و ناتوانی مانند مشک فرسوده شودو بعد به هنگام ورود نزد من ولایت شما را انکار کند، او را نخواهم آمرزید تا این که اقرار به ولایت شما نماید.ای محمد! آیا دوست داری آنان را ببینی؟ پیامبر عرض کرد: «آری.» خداوند فرمود: «نگاه کن.» پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می گوید: «به طرف راست عرش نگاه کردم. نام خود، علی، فاطمه، حسن، حسین، علی، محمد، جعفر، موسی، علی، محمد، علی، حسن را دیدم و نام مهدی را در وسط دیدم که مانند ستاره ای می درخشید. خداوند فرمود: این ها حجت های من بر آفریدگانم هستند...» (1)

2 - علم فاطمه

ص: 535


1- (1). تأویل الایات، ج 1، ص 98.

عمار یاسر می گوید: «روزی علی علیه السلام نزد فاطمه علیه السلام رفت. تا چشم فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام افتاد، گفت: «یا علی! نزدیک من بیا تا از آنچه بوده و آنچه تا قیامت خواهد شد... تو را مطلع سازم.»

علی علیه السلام با شنیدن این سخن، برگشت و خود را به رسول خداصلی الله علیه وآله رساند. پیامبرصلی الله علیه وآله تا او را دید... فرمود:

«می خواهی من به تو خبر دهم یا تو به من خبر می دهی؟» علی علیه السلام فرمود:

«سخن گفتن شما بهتر است.»

پیامبرصلی الله علیه وآله آنچه میان او و فاطمه علیها السلام روی داده بود را بیان کرد. آن گاه علی علیه السلام پرسید: «آیا نور فاطمه هم از نور ماست؟»

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:

ص: 536

«یا علی! مگر نمی دانی که نور فاطمه از نور ماست.» در این لحظه بود که امیرمؤمنان به سجده افتاد و آن گاه نزد فاطمه علیها السلام برگشت.» (1)

همچنین است روایت ابن عباس دربارۀ «فاسئلوا اهل الذکر»؛ بپرسید از صاحبان ذکر، او می گوید: «هو محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین هم اهل الذکر و العلم و العقل و البیان و هم اهل بیت النبوّة» (2)

منابع این علم و دانش گستردۀ حضرت عبارتند از:

قرآن (3) ، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله (4) ، فرشتگان (5) ، نور الهی و... که طرح آن خود بحثی دیگر می طلبد.

مصحف فاطمه زهراعلیها السلام نیز یکی از تجلیات همین علم الهی است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

ص: 537


1- (2). جلاء العیون، ص 159؛ عوالم العلوم، ج 11، جزء 6، ص 859.
2- (3). احقاق الحق، ج 3، ص 482.
3- (4). کنز الدقایق، ج 3، ص 486.
4- (5). عوالم العلوم، ج 11، جزء 3، ص 839.
5- (6). کافی، ج 1، ص 240.

«مصحف فاطمه نزد من موجود است. در آن تمام دانش هایی که مردم در رابطه با آن ها به ما نیاز دارند، جمع شده است و ما به مردم نیازی نداریم.» (1)

از برخی روایات استفاده می شود که اخبار گذشته و آینده تا قیامت در مصحف فاطمه موجود است. (2)

3 - عصمت فاطمه

فاطمه علیها السلام همچون پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام، معصوم بود و این اعتقاد از آیۀ «انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً»

اخذ می شود که خداوند اهل بیت خود را مطهر و پاکیزه و زدوده از ناپاکی ها معرفی می کند.

عایشه می گوید:

ص: 538


1- (7). و فیه مایحتاج الناس الینا و لانحتاج الی احد. اصول کافی، ج 1، ص 240.
2- (8). عوالم العلوم، ج 11، جزء 2، ص 832.

«بامداد یکی از روزها رسول خداصلی الله علیه وآله بالاپوش خود را به دوش انداخت و خواست به بیرون از خانه برود. در این موقع حسن، حسین، فاطمه و سپس علی وارد شدند. هر یک که می آمدند، پیامبرصلی الله علیه وآله عبای خود را بالای سر او می گذاشت تا این که همه زیر عبا جمع شدند.

در این لحظه پیامبرصلی الله علیه وآله آیه تطهیر را تلاوت کرد.

در این موقع ام سلمه یکی از همسران پیامبرصلی الله علیه وآله نیز خواست به آن ها ملحق شود که پیامبرصلی الله علیه وآله مانع شد.» (1)

4 - فاطمۀ صدیقه

عایشه می گفت: «کسی را از فاطمه علیها السلام راستگوتر، جز پدرش، ندیدم.» هرگاه بین فاطمه علیها السلام و عایشه مطلبی رخ می داد، عایشه می گفت: «ای رسول خدا! از فاطمه علیها السلام سؤال کن. او دروغ نمی گوید.» (2)

صدیقه به کسی که هرگز دروغ نگوید و سخنش را با عمل خود تصدیق کند، می گویند. (3)

ص: 539


1- (9). صحیح ترمذی، ج 2 ص 308 و 209؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 150.
2- (10). چهل حدیث در فضایل محمد، ص 44.
3- (11). لسان العرب.

رسول خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: «سه چیز به تو داده شده که به هیچ کس حتی به من داده نشده است:

1 - تو داماد رسول خداصلی الله علیه وآله هستی و من داماد کسی نیستم که پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.

2 - همسری صدیقه مانند دختر من داری که من چنین همسری ندارم.

3 - فرزندانی مانند حسن و حسین داری که من ندارم با این وصف شما از من و من از شما هستم. (1) »

«علّت این که فاطمه علیها السلام را علی علیه السلام غسل داد، این بود که فاطمه علیها السلام صدیقه بود و صدیقه را جز صدیق نباید غسل دهد. همان طور که مریم را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.» (2)

5 - فاطمۀ محدثه

ص: 540


1- (12). فاطمه زهرا من المهد الی اللحد، سید محمد کاظم قزوینی، ص 59.
2- (13). علل الشرایع، باب 148، ص 22.

ابن بابویه از امام صادق علیه السلام نقل کرده است: حضرت فاطمه علیه السلام را به این سبب محدثه می گفتند که ملائکه از آسمان فرود می آمدند و او را ندا می دادند همان طور که مریم دختر عمران را ندا می دادند سپس می گفتند:

«خداوند عالمیان تو را برگزیده و مطهر و معصوم گردانیده است و تو را اختیار کرده است بر زنان عالمیان.ای فاطمه! عبادت کن و برای پروردگار خود خاضع شو. و سجود کن و رکوع کن با رکوع کنندگان. پس او با ملائکه سخن می گفت و ملائکه با او سخن می گفتند. پس شبی با ملائکه گفت: آیا کسی مثل مریم دختر عمران برگزیده زنان عالمیان نیست؟ ایشان گفتند: مریم بهترین زنان زمان خود بود، خدای تعالی تو را بهترین زنان زمان خود و زمان مریم و بهترین زنان اولین و آخرین قرار داد.» (1)

6 - شفاعت

ص: 541


1- (14). علل الشرایع، ص 182.

امام باقرعلیه السلام به جابر فرمود: «ای جابر! به خدا سوگند فاطمه در آن روز شیعیان و محبان خود را از صحرای محشر جدا می کند همان طور که مرغ دانه خوب را از دانه بد جدا می کند. وقتی شیعیان فاطمه به در بهشت می رسند، حق تعالی به دل ایشان می اندازد که به پشت سر نگاه کنند. چون چنین می کنند خداوند می پرسد:ای دوستان من! چرا به پشت سر نگریستید با این که شفاعت فاطمه حبیب خودم را در حق شما پذیرفتم؟ آن ها می گویند:

«پروردگارا! می خواستیم در این روز قدر ما نزد تو، بر اهل محشر معلوم شود.» خداوند می فرماید: «ای دوستان من برگردید به سوی محشر و بنگرید که هر کسی را شما برای دوستی فاطمه دوست دارید، و هر که شما را برای محبت فاطمه غذا داده باشد، هر که جامه پوشانیده باشد برای محبت فاطمه یا آب داده باشد برای محبت فاطمه و هر که از شما غنیمتی را رد کرده باشد به خاطر محبت فاطمه، دست ایشان را بگیرید و داخل بهشت کنید.» (1)

7 - عفت فاطمه

ص: 542


1- (15). تفسیر فرات کوفی، ص 298.

رسول گرامی در مسجد نشسته بود، از یارانش پرسید: «بهترین چیز برای زن چیست.» کسی نتوانست جواب دهد. علی به خانه آمد و ماجرا را گفت. فاطمه علیها السلام فرمود: «خیر لهن ان لایرین الرجال ولا یرونهن؛ بهترین چیز برای زنان این است که به مردان نگاه نکنند و مردان نیز به آن ها ننگرند.» حضرت به مسجد آمد و جواب پیامبر را داد پیامبر فرمود: «از کجا آموختی.» علی فرمود: «این پاسخ فاطمه است، و پیامبر فرمود: «فاطمه پاره تن من است.» (1)

امام موسی بن جعفرعلیه السلام نیز می فرمود: «فرد نابینایی اجازه خواست تا به منزل فاطمه بیاید. آن بانو خود را پوشاند.

رسول خدا پرسید: «او نمی بیند. چرا خود را می پوشانی؟» پاسخ داد: «ان لم یکن یرانی فانّی اراه و هو یشم الریح؛ او مرا نمی بیند ولی من او را می بینم. و او عطر مرا می بوید.» رسول خدا فرمود: «گواهی می دهم که تو پاره تن من هستی.» (2)

ص: 543


1- (16). بحار الانوار، ج 43، ص 54.
2- (17). بحار الانوار ، ص 30.

8 - عبادت فاطمه

حسن بصری می گفت: «ما کان فی هذه الامة اعبد من فاطمه. کانت تقوم حتّی تورّم قدماها؛ (1)

عابدتر از فاطمه در میان امّت نمی توان یافت چرا که به حدّی به عبادت می ایستاد که پاهایش ورم می کرد.» حتی در شب ازدواج آن حضرت نقل شده است که علی علیه السلام همسرش را نگران دید علّت را پرسید، فاطمه فرمود: «درباره حال و وضع خود فکر کردم و پایان عمر و قبر را به یاد آوردم، و انتقال از خانه پدر به منزل خودم، مرا به یاد ورود به قبر انداخت، تو را به خدا قسم بیا در آغاز زندگی مشترک، به نماز برخیزیم و امشب را به عبادت خدا بپردازیم.» (2)

فاطمه علیها السلام یک بار نیز از پدر پیرامون کسانی که نماز خود را سبک می شمارند سؤال کرد، که حضرت فرمود:

ص: 544


1- (18). علل الشرایع، ص 182، مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 341.
2- (19). احقاق الحق، ج 6، ص 33.

«فاطمه جان، هر کسی از مردان و زنان نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا گرفتار می سازد، شش بلای دنیوی سه مورد در وقت مردن، سه بلا در قبر، و سه گرفتاری در قیامت، زمانی که از قبر خارج می شود.

شش بلای دنیوی عبارتند از: خداوند برکت را از عمرش برمی دارد. از روزی او برکت را دور می کند. سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند. به اعمالش پاداش نمی دهد. دعایش به آسمان نمی رود. بهره ای از صالحین ندارد.

سه بلای وقت مرگ: ذلیل از دنیا می رود. گرسنه می میرد، تشنه از دنیا می رود هرچند آب نهرهای دنیا را به او بدهند.

سه بلای قبر: خداوند فرشته ای در قبر می گمارد که او را عذاب دهند. قبرش را تنگ می کند. گرفتار ظلمت قبر می شود.

ص: 545

سه بلای روز قیامت: خداوند ملکی را موکّل می سازد تا او را با صورت بر زمین بکشد، در حالی که خلایق تماشا می کنند. محاسبه اعمالش به سختی انجام می شود. خدا به نظر لطف به او نمی نگرد و برای اوست عذاب همیشگی.» (1)

رسول خدا نیز درباره عبادت فاطمه می فرمود: «وقتی زهرا در محراب عبادت می ایستد همچون ستاره ای برای ملائکه آسمان می درخشد، خدا به ملائکه می گوید: «ای ملائکه! بنگرید به بهترین بندۀ من فاطمه.

او در مقابل من ایستاده و از خوف من تمام وجودش می لرزد و با تمام حضور قلب خود، به عبادت من روی آورده است.» (2)

ص: 546


1- (20). نماز و عبادت زهراعلیها السلام، صص 81 و 82.
2- (21). بحار الانوار، ج 43 ص 172.

شرح مظلومیت

از تولد تا شهادت

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

شرح مظلومیت

فاطمه علیها السلام سرور بانوان دو جهان و صاحب چنین مقام و منزلتی نزد خداوند و مخلوقاتش با انبوهی از غم و اندوه روبرو می شود، وقایعی روی می دهد که موقعیت او را کاملاً تغییر داده، هاله ای سنگین از مظلومیت را بر سیمایش می نشاند. رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، غصب خلافت، ماجرای فدک و... عنوان های این حوادث اند که فاطمه علیها السلام را سرانجام در بستر شهادت انداختند.

فراق پدر

ص: 547

ابن عباس می گفت: «وقتی زمان وفات رسول خداصلی الله علیه وآله رسید، حضرت آن قدر گریست که آب دیده اش بر محاسن مبارکش جاری شد. پرسیدند: «یا رسول الله! برای چه می گریید؟» پاسخ داد:

«برای فرزندانم و آنچه بدهای امت من، بعد از من نسبت به ایشان خواهند کرد، می گریم؛ گویا می بینم فاطمه دخترم را که بعد از من بر او ستم می کنند و او فریاد می کشد که یا ابتاه، یا ابتاه و کسی از امّت من او را یاری نمی کند.» فاطمه با شنیدن این سخنان گریست، پیامبر فرمود: «دخترم! گریه نکن.» فاطمه پاسخ داد: «برای آنچه با من خواهد شد، گریه نمی کنم ولی از جدایی تو گریه می کنم.» حضرت فرمود: «بشارت باد تو را ای دخترم که زود به من ملحق خواهی شد و تو اولین شخصی از اهل بیتم هستی که به من ملحق خواهد شد.» (1)

آری، رسول خداصلی الله علیه وآله در 28 صفر رحلت فرمود و فاطمه علیها السلام را در میان حزن و اندوه فراوان تنها گذاشت.

ص: 548


1- (22). امالی شیخ طوسی، ص 188.

امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «پیامبرصلی الله علیه وآله را در پیراهنش غسل دادم. فاطمه همان پیراهن را از من خواست، وقتی آن را دید، بی هوش شد به این خاطر آن را پنهان کردم.» (1)

محمود بن لبید می گفت: «پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله، دختر آن بزرگوار فاطمه زهراعلیها السلام همواره کنار قبر شُهدای احد می رفت و از فراق پدر گریه می کرد. روزی برای زیارت قبر حضرت حمزه رفتم. فاطمه علیها السلام را دیدم که با سوز و گداز مشغول گریه است، صبر کردم تا ساکت شد. گفتم: «ای سرور زنان جهان! به خدا سوگند از گریه شما رگ های قلبم پاره شد.» فرمود: «ای ابا عمر! سزاوار است گریه کنم زیرا با مصیبت رحلت بهترین پدرها رو به رو شده ام. آه! چقدر مشتاق دیدار رسول خداصلی الله علیه وآله هستم.» (2)

بیت الاحزان فاطمه علیها السلام

ص: 549


1- (23). بحار الانوار، ج 43، ص 157.
2- (24). داستان ها و پندها، ج 4، ص 174. بحار الانوار، ج 36 ص 352. حکایت اذان بلال را نیز در من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 297 ببینید.

فضه، خادم فاطمه زهراعلیها السلام، روشن ترین تصویر را از این غم جانکاه تصویر می کند او در ملاقاتی با ورقة بن عبدالله ازدی می گوید: «از اهل زمین، اصحاب و نزدیکان و دوستان، کسی به اندازۀ مولایم فاطمه غمگین و گریان نبود. هر لحظه اندوهش تجدید می شد و گریه اش افزونتر. او هفت روز نشست. ناله اش خاموش نشد. و هر روز گریه اش بیشتر از روز قبل شد. وقتی روز هشتم رسید... طاقت نیاورد، بیرون آمد و فریاد زد، گویی از زبان رسول خدا سخن می گفت زنان رو به او کردند و پسران و دختران بیرون آمدند. مردم گریه می کردند، ضجّه می کشیدند و از هر گوشه ای آمده بودند. چراغ ها خاموش شد تا صورت های زنان دیده نشود.

زنان گمان کردند که رسول خدا از قبر برخاسته است. مردم در وحشت فرو رفتند و فاطمه ندا زد و ندبه کرد:

ص: 550

«وا ابتاه، وا صفیاه، وا محمداه، وا ابا القاسماه، وا ربیع الارامل و الیتامی من للقبلة و المصلی و من لابنتک الوالهة الثکلی؛ وای پدر، وای برگزیده خدا، وای محمد، وای ابا القاسم، وای بهار بیوه زنان و یتیمان، چه کسی رو به قبله ایستد و نماز گذارد. چه کسی برای دختر مصیبت زده و حیران تو هست؟»... آن گاه برگشت و از شدّت گریه دیگر چیزی را نمی دید تا این که از قبر محمدصلی الله علیه وآله دور شد. وقتی نگاهش به خانه افتاد، یک سمتش به سوی مأذنه قرار گرفت قدم هایش را کوتاه کرد و همچنان ناله بر می آورد تا این که بیهوش شد. زنان به سویش شتافتند و آب به صورتش پاشیدند تا به هوش آمد و ادامه داد: «پدر جان! قوّتم و خویشتن داریم را از دست داده ام دشمن مرا سرزنش می کند، حزن و اندوه مرا می کشد. پدر جان یکه و تنها باقی مانده و در کار خود سر گردانم. صدایم خاموش، پشتم شکسته، زندگی ام درهم ریخته و روزگارم تیره شده است. پدر جان بعد از تو برای وحشتم، مونس ندارم و مانعی برای گریه ام و یاوری برای ضعفم پیدا نمی کنم... پدر جان بعد از تو روابط انسان ها دگرگون شد و درها به روی من بسته شد» (1) ... فاطمه به خانه اش برگشت. شب و روز گریست و اشکش قطع نشد. بزرگان مدینه جمع شدند، به نزد علی رفتند و گفتند: «ای ابا الحسن فاطمه شب و روز گریه می کند و کسی از ما نیست که شب را به راحتی به صبح برساند... از او بخواه یا شب گریه کند یا روز.»علی به نزد فاطمه رفت و تقاضای آنان را طرح کرد. فاطمه فرمود: «ای ابا الحسن چقدر اندک است ماندن من در میان مردم و چقدر نزدیک است پنهان شدن من از جمعشان. سوگند به خدا هرگز سکوت نخواهم کرد، نه شب و نه روز گریه ام را رها نمی کنم تا به پدرم رسول خدا بپیوندم.»از آن پس علی علیه السلام خانه ای برای فاطمه علیها السلام در بقیع ساخت که به بیت الاحزان مشهور شد. فاطمه با حسن و حسین به آن جا می رفت و بین قبرها گریان بود وقتی شب از راه می رسید، علی علیه السلام می آمد و او را به خانه می برد، وضع به همین صورت بود تا این که بیست و هفت روز گذشت و فاطمه در بستر بیماری افتاد.» (2)

راز گریه اش چه بود؟

ص: 551


1- (25). نهج الحیاة، ص 71.
2- (26). بحار الانوار، ج 43، ص 178؛ بیت الاحزان، ص 164؛ کوکب درّی، ج 1، ص 242.

آنچه به این همه عزاداری عجیب و طولانی فاطمه معنا می بخشید و او را در ردیف بسیار گریه کنندگان قرار داد، (1) چه می توانست باشد، غیر از این که فاطمه علیها السلام به عیان می دید نفاق رخ نموده و بعد از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله اسلام و دین محمّدصلی الله علیه وآله در معرض آسیب فراوان قرار گرفته است. آری گریه فاطمه برای انحراف اسلام بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله توسط مردمانی بود که نقاب دین بر چهره زده و به نابودی نسل محمدصلی الله علیه وآله کمر همّت بسته بودند و مهم ترین جلوه این انحراف همانا غصب مقام خلافت امیرمؤمنان علیه السلام بود که بلافاصله بعد از وفات رسول خداصلی الله علیه وآله روی داد و فاطمه بخش اعظم عمر مختصرش را برای تصحیح این انحراف صرف کرد. این دوره از حیات مظلوم دو عالم را می توان بدین صورت بیان کرد.

غصب خلافت

ص: 552


1- (27). خصال شیخ صدوق، ص 272، از ذکر غسل و کفن و رفتن و نماز بر پیامبر به دلیل طولانی شدن مقاله خودداری شد.

بعد از پایان مراسم حجة الوداع، به دستور فرشتۀ وحی، پیامبرصلی الله علیه وآله در منطقۀ غدیر فرود آمد و او را با آیۀ «بلغ ما انزل الیک من ربّک وان لم تفعل فما بلغت رسالته» مخاطب ساخت. لحن آیه از خطیر بودن آن حکایت می کرد. پیامبرصلی الله علیه وآله نماز ظهر را خواند، بر بالای جهاز شتران رفت و فرمود:... هان ای مردم بر قرآن و عترت من پیشی نگیرید و در عمل به هر دو کوتاهی نورزید که هلاک می شوید. در این لحظه دست علی را بلند کرد آن قدر که سفیدی زیر بغل هر دو دیده شد. او را به مردم معرفی کرد و فرمود:

«سزاوارتر از مؤمنان بر خودشان کیست؟ همه گفتند: «خدا و رسولش داناتر هستند.» پیامبر فرمود:

«خدای مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آن ها از خودشان اولی تر هستم. هان ای مردم! «من کنت مولاه فهذا علی مولاه سه بار تکرار کرد اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ مَن احبّه وابغض من ابغضه وانصر من نصره واخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار» پیرامون این واقعه دو آیه نیز (مائده 67 و 3) نازل شده و موجب جاودانی آن شد.

ص: 553

اما به زودی موعد وفات پیامبرصلی الله علیه وآله نزدیک می شد و منافقان سر از لاک خود بیرون می آوردند یکی از راه هایی که شخص پیامبرصلی الله علیه وآله جهت جلوگیری از ایجاد فتنه توسط این عده به کار برد این بود که دستور اعزام به سپاه اسامه را صادر کرد و بر آن تأکید ورزید امّا گروه و سران منافقان که قبل از وفات پیامبرصلی الله علیه وآله نقشه ربودن خلافت بعد از رسول را کشیده بودند و پیامبرصلی الله علیه وآله آن را افشا کرده بود، با این حربه نیز از میدان به در نرفتند، آنان حتّی مانع نوشتن وصیت نامۀ پیامبرصلی الله علیه وآله شدند چرا که می دانستند پیامبرصلی الله علیه وآله چه می خواهد بنویسد. پیامبرصلی الله علیه وآله از نرفتن این عده به شدّت برآشفت و فرمود:

«ایها النّاس سعرت النّار واقبلت الفتن کقطع اللیل المظلم و انی واللّه ما تمسکون علی بشی ءٍ انی لم احل الا ما احل القرآن ولم احرم الا ما حرم القرآن؛ای مردم آتش (فتنه) برافروخته شده و فتنه ها مانند پاره های شب تاریک روی آورده و شما هیچ نوع دستاویزی بر ضد من ندارید. من حلال نکردم مگر آنچه را که قرآن حلال کرده و تحریم نکردم مگر آنچه را که قرآن حرام کرده است.» (1)

ص: 554


1- (28). سیرۀ ابن هشام، ج 2، ص 654؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ص 216.

پیامبر از این که مانع نوشتن نامه شدند به شدت ناراحت بود او چاره ای اندیشید و با وجود بیماری سخت، خود را به پای منبر رساند و به طور شفاهی و علنی فرمود: «میان شما دو چیز گران بها می گذارم. در این لحظه مردی برخاست و گفت: «منظورتان چیست؟» پیامبرصلی الله علیه وآله برافروخت و فرمود: «خود می گویم، یکی قرآن و دیگری همان عترت من است.» (1)

ابن حجر نیز می نویسد پیامبرصلی الله علیه وآله در یکی از این روزها دست علی را گرفت و فرمود: «هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لایفترقان.» (2)

شگفت آور این که با این همه تأکید و بلافاصله بعد از رحلت پیامبر گروه نفاق به سوی سقیفه شتافتند و در آن جا با تشریفات و حقه هایی خاص ابوبکر را خلیفه کردند و به زور از مردم برای او بیعت گرفتند آری این بود راز آن همه ناله های فاطمه زیرا بعد از این انحراف آشکار بود که تمام فتنه ها رخ نمود و فاطمه از همۀ آن ها مطلع بود.

فاطمه علیها السلام که علاوه بر ملاحظۀ تأکیدهای فراوان رسول خداصلی الله علیه وآله دربارۀ ولایت علی، بنا بر تحقیق در حجة الوداع و به تبع آن غدیر حضور داشت، (3) در این برهه وظیفۀ حمایت از ولایت علی را بر دوش می کشد و سعی در افشای حقایق می نماید. برخی از این حمایت های تبلیغی عبارتند از:

ص: 555


1- (29). بحار الانوار، ج 22، ص 476.
2- (30). کشف الغمّه، ص 43.
3- (31). مجموعۀ مقالات برگزیده پیرامون حضرت زهراعلیها السلام، ص 110؛ چشمه در بستر، ص 317.

1 - حضرت زهراعلیها السلام روایات پیامبرصلی الله علیه وآله پیرامون علی علیه السلام را برای مردم بازگو می کرد. از جمله فرمود:

«از پدرم رسول خداصلی الله علیه وآله - در مرضی که منجر به وفاتش شد، در حالی که حجره او مملو از اصحاب بود - شنیدم که فرمود: «ای مردم! نزدیک است که به زودی از میان شما رخت بربندم. آگاه باشید که در میان شما کتاب پروردگار عزّوجلّ و اهل بیتم را به یادگار می گذارم.» آن گاه دست علی را گرفت و فرمود: «این علی با قرآن است و قرآن با علی است. این دو از هم جدا نمی گردند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. آن گاه است که از شما سؤال خواهم کرد چرا از آن دو سرپیچی کردید؟»

2 - ابن قتیبه در کتاب الامامة والسیاسة می نویسد: «علی بن ابی طالب علیه السلام شب ها فاطمه علیها السلام را سوار بر مرکبی می کرد و به مجالس مدینه می برد و فاطمه آن ها را به یاری شوهرش می خواند ولی آن ها در پاسخ فاطمه می گفتند: «ای دختر رسول خدا! بیعت ما با این مرد (ابوبکر) پایان یافته و اگر شوهر تو پیش از ابوبکر به نزد ما می آمد، ما کسی را به او ترجیح نمی دادیم و با او بیعت می کردیم.»

ص: 556

علی علیه السلام که این گفتار را می شنید، می فرمود: «آیا جایز بود من جنازۀ پیامبرصلی الله علیه وآله را در خانه اش بگذارم و برای منازعه بر سر خلافت بیرون آیم؟ سخن که به این جا می رسید، فاطمه می گفت:

«ابوالحسن کاری را که شایسته بود، انجام داد و آن ها نیز کاری کردند که مورد بازخواست خدای تعالی قرار خواهند گرفت.» (1)

3 - حضرت در ملاقات زنان که برای عیادت وی آمده بودند فرمود:... به خدا سوگند اگر زمام مرکب خلافت را که رسول خداصلی الله علیه وآله به دست او سپرده بود، در دست او می گذاردند و از وی دفاع و پیروی می کردند، به خوبی آن را مهار می کرد، آن گاه به نرمی و راحتی آنان را به راهشان می برد و هدایت می کرد که او پایگاه اشرار و اساس محکم نبوت و مهبط روح الامین و در کار دنیا و آخرت خبیر بود...

اینک روزگار آبستن است پس بنگرید تا چه می زاید! آن گاه قدح های بزرگ بیاورید و آن ها را از خون تازه و زهر کشنده پر کنید.» (2)

ص: 557


1- (32). الامامة و السیاسة، ج 1، صص 12 و 29 و 30؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 13 و ج 11، ص 14.
2- (33). هدایتگران راه نور، ص 242.

4 - محمود بن لبید - که حضرت زهراعلیها السلام را در قبرستان شهدای احد ملاقات کرد - از وی پرسید: «آیا رسول خدا کسی را برای خلافت و رهبری تعیین کرد؟ فرمود: «عجب آیا روز غدیر را فراموش کردید؟» گفت نه ولی می خواهم سخنی ویژه از شما بشنوم.» فاطمه علیها السلام فرمود: «خدا را گواه می گیرم که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:

«علی خیر من اخلّفه فیکم و هو الامام بعدی و سبطای و تسعة من صلب الحسین ائمه...؛ علی بهترین انسانی است که من او را در میان شما جانشین خود کردم. او امام بعد از من است و دو سبط من و نه نفر از صلب حسین امامان به حق هستند.» (1)

ص: 558


1- (34). بحار الانوار، ج 43، ص 177.

اقدامات جبهه نفاق

از تولد تا شهادت

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

اقدامات جبهه نفاق

امّا اقدامات جبهه نفاق نیز خود قابل مطالعه است در این بخش به خلاصه ای از این اقدامات می پردازیم.

1 - تلاش برای مجبور ساختن علی علیه السلام به بیعت

در پس اقدامات متعدد علی علیه السلام از جمله حضور شبانه او و همسرش فاطمه علیها السلام در خانه های مردم جهت دعوت آنان به بیعت با علی تنها چهل و چهار یا بیست وچهار نفر حاضر به بیعت شدند. حضرت فرمود:

«اگر راست می گویید، سرهای خود را بتراشید و اسلحه خود را بردارید و بامداد نزد من بیایید که به مرگ با من بیعت کنید امّا فردا صبح تنها سلمان، ابوذر، مقداد و عمار (یا زبیر) آمدند.

سه شب متوالی چنین برنامه ای اجرا شد ولی کسی غیر از چهار نفر حاضر نشد. علی علیه السلام که به این ترتیب با مردم خدعه گر و دروغگو اتمام حجت نمود، رفت و درون خانه اش نشست و مشغول جمع آوری قرآن شد.

ص: 559

در همین ایام بود که ابوبکر شخصی را فرستاد تا علی را دعوت به بیعت کند، امّا حضرت فرمود: سوگند یاد کرده ام ردا بر دوش نگیرم مگر برای نماز تا قرآن را جمع کنم. چند روز بعد که قرآن جمع شد، آن را به مسجد آورد و گفت:

«ای مردم! وقتی رسول خدا از دنیا رفت مشغول غسل و تجهیز و تکفین او شدم. بعد از آن مجموع قرآن را در این جامه جمع کردم و هیچ آیه ای نازل نشد مگر این که حضرت بر من خوانده و تأویلش را به من گفته است در قیامت نگویید که ما از این غافل بودیم و نگویید که من شما را به یاری خود نخواندم و حق خود را به یاد شما نیاوردم و شما را به کتاب خدا دعوت نکردم.»

حضرت بعد از این به خانه برگشت ولی عمر به خلیفه گفت:

ص: 560

«علی را بخواه تا بیعت کند وگرنه ایمن نیستم، و به این ترتیب بود که ابوبکر شخصی را فرستاد که بگوید خلیفه رسول خدا را اجابت کن. علی علیه السلام در پاسخ گفت:

«چه زود دروغ بر پیامبر بستید. ابوبکر و جماعت دور او همه می دانند که خدا و رسول غیر مرا خلیفه نکرده اند...» آن شب نیز حضرت همسر و فرزندانش را برای اتمام حجت به در خانه اصحاب رسول برد که باز فقط چهار نفر حاضر به حمایت شدند.» (1)

2 - ورود بی اجازه به خانه فاطمه

در پی نپذیرفتن پیشنهاد فرستاده خلیفه، مشاورش به او گفت: «چرا نمی فرستی علی را برای بیعت بیاورند.»

خلیفه پرسید: «چه کسی را بفرستم» او پاسخ داد: «قنفذ را بفرست که مردی درشت، غلیظ و بی شرم از قبیله بنی عدی است.» به این ترتیب قنفذ همراه عده ای به درب منزل علی آمد ولی علی علیه السلام اجازه ورود نداد و او بازگشت و گزارش عملیات ناموفق خود را به خلیفه داد. عمر از آنان خواست بی اجازه داخل شوند. این بار که آنان به خانه علی آمدند فاطمه علیها السلام آنان را سوگند داد که بی اجازه به خانه اش وارد نشوند.

ص: 561


1- (35). حق الیقین، ص 162.

قنفذ ماند و بقیه به مشاور خلیفه خبر بردند. او خشمگین شد و دستور داد هیزم جمع کنند و به سوی خانه رفتند. او فریاد زد: «یا علی بیرون بیا و با خلیفه رسول خدا بیعت کن وگرنه خانه ات را آتش می زنم.» سپس حضرت فاطمه علیها السلام برخاست و گفت: «چه می خواهی از ما، گفت: «در را باز کن وگرنه خانه را با شما می سوزانم.» فاطمه فرمود: «از خدا نمی ترسی و می خواهی بی اجازه به خانه من وارد شوی.» (1)

فاطمه زهراعلیها السلام خود می فرماید: «هیزم بسیار به خانه می آوردند تا خانه و اهلش را بسوزانند. من پشت در ایستاده بودم و آن قوم مهاجم را به خدا و رسولش سوگند دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری نمایند. او تازیانه را از دست قنفذ غلام آزاد شده ابوبکر گرفت و با آن به بازویم زد و اثر آن چون رگه های بازوبند در بازویم باقی ماند. آن گاه لگدی به در زد و در را به طرف من فشار داد. در این هنگام به صورت بر زمین افتادم. در حالی که فرزند در رحم داشتم. آتش زبانه می کشید و صورتم را می سوزانید او با دستش مرا می زد، گوشواره ام قطع و پراکنده شد. درد مخاض مرا فرا گرفت. محسن من بی گناه سقط و کشته شد.» (2)

4 - 3 - خارج کردن حضرت با اهانت از منزل، سقط فرزند فاطمه

ص: 562


1- (36). کتاب سلیم بن قیس. بیت الاحزان، ص 90.
2- (37). بحار الانوار، ج 30، صص 348 و 349 به نقل از ارشاد القلوب.

اقدام دیگری که جبهه نفاق حاکم انجام داد این بود که به خانه حضرت ریختند و بعد از مقاومت علی علیه السلام او را گرفتند و کشان کشان به سوی مسجد حرکت دادند. فاطمه علیها السلام بار دیگر مانع شد و گفت:

«به خدا قسم نمی گذارم علی را به زور به مسجد ببرید...» جمعیت که دیدند، چنین است امام را رها کردند. عمر به قنفذ دستور داد که در صورت مقاومت فاطمه او را بزند. او فاطمه را به تازیانه گرفت تا آن جا که اثرش در جسم او باقی ماند و فرزندش نیز سقط شد. (1)

سلیم بن قیس می گوید:

«عمر در یک سال نصف حقوق همه کارگزارانش را به عنوان غرامت و کمبود بیت المال کم کرد امّا از حقوق قنفذ چیزی نکاست. و نیز می گوید: «به مسجد رسول خدا رفتم، گروهی را دیدم که در گوشه ای نشسته اند، همۀ آن ها از بنی هاشم بودند جز سلمان، ابوذر، مقداد و محمد بن ابی بکر و عمر بن ابی سلمه و قیس بن سعد بن عباده... عباس عموی پیامبر به علی گفت:

چرا عمر مانند همه کارگزاران از حقوق قنفذ نکاست؟ علی به اطراف نگاه کرد. قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد. و فرمود:

ص: 563


1- (38). علم الیقین، فیض کاشانی، ج 2، ص 687؛ حق الیقین، ص 164.

«شکر له ضربة ضربها فاطمه بالسوط فماتت و فی عضدها اثره کانّه الدّملج؛ حقوق قنفذ را کم نکرد تا از او تشکر کند به خاطر ضربت تازیانه ای که بر فاطمه نواخت که وقتی فاطمه وفات یافت، اثر آن همانند بازوبند بر بازوی او بود.» (1)

5 - هتک حجاب

امام موسی بن جعفرعلیهما السلام به نقل از امام صادق فرمود: «پیامبر اکرم هنگام رحلت فرمود: «آگاه باشید که درِ خانۀ فاطمه، درِ خانۀ من و خانه اش خانۀ من است هر کس از او هتک حرمت کند، حجاب خدا را دریده است.»عیسی که راوی این حدیث است می گوید: حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام مدتی طولانی گریست و بقیۀ سخن حضرت رسول را قطع کرد و فرمود:

«به خدا سوگند که حجاب خداوند هتک شد به خدا سوگند حجاب خدا هتک شد به خدا سوگند حجاب خدا هتک شد.ای مادر درود خدا بر تو باد.» (2)

ص: 564


1- (39). رنج ها و فریادهای فاطمه، صص 143 و 144.
2- (40). بحار الانوار، ج 22، ص 477.

امام حسن علیه السلام در مجلس معاویه به مغیرة بن شعبه فرمود: «تو بودی که فاطمه دختر رسول خدا را زدی تا خون از بدن او جاری شد و آنچه که در شکم داشت، سقط نمود و تو چیزی به جز خار کردن رسول الله، مخالفت با دستورات وی و هتک حرمت او در نظر نداشتی، مگر رسول خدا به او نفرمود:

«تو سرور زنان اهل بهشتی.»به خدا سوگند سرنوشت تو در آتش جهنم است.» (1)

ص: 565


1- (41). هدایتگران راه نور، ص 252، سید محمدتقی مدرّسی.

حربه ای دیگر

از تولد تا شهادت

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

حربه ای دیگر

غصب فدک

بعد از غصب خلافت در صدد بودند فدک را نیز از فاطمه بگیرند. فدک چند قلعه بود که پیامبر آن ها را بدون جنگ گرفته بود و حق تعالی آیۀ «و آت ذاالقربی حقّه» را نازل کرد و جبرییل گفت: «خداوند می فرماید: «فدک را به فاطمه بده که از برای او و فرزندان او باشد تا روز قیامت.» پیامبرصلی الله علیه وآله به امر الهی آن را به فاطمه علیها السلام داد و در تصرّف وکلای آن حضرت بود تا وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله درگذشت. خلیفه و مشاورش فکر کردند چون حاصل بلاد فدک مبلغ عظیمی است، اگر این مبلغ نزد اهل بیت باشد، مردم به طرف آن ها متمایل خواهند شد لذا اتفاق کردند که حدیثی جعل کنند که پیامبر فرمود: «ما پیامبران میراث از خود بر جای نمی گذاریم و هرچه از ما بماند تصدّق است برای همۀ مسلمانان.»و با این بهانه تراشی فدک را گرفتند.

طلب گواهی برای رد فدک

ص: 566

وقتی خبر به فاطمه علیها السلام رسید با گروهی از زنان بنی هاشم نزد خلیفه آمد و فرمود: «می خواهی زمینی را که پیامبر به امر خدا به من داد و حضرت غیر از آن، چیزی برای فرزندان خود نگذاشت، از من بگیری؟ مگر نشنیدی که رسول خدا فرمود: «حرمت هر کس را باید در باب فرزندان او رعایت کرد؟» خلیفه از ترس تحریک مردم دوات خواست که نامه ای مبنی بر برگرداندن فدک بنویسد. ولی عمر مانع شد و گفت: «تا گواه نیاورد ننویس.» فاطمه فرمود: آیا حکمی که دربارۀ همۀ مسلمانان است دربارۀ من جاری می کنی که بینه را از مدّعی می خواهند، تو از من بینه و گواه می خواهی با این که فدک در تصرّف من است. تو که می خواهی فدک را از من بگیری باید گواه بیاوری. در هر صورت عمر مانع شد و گفت: «بی گواه نمی دهم.»

حضرت رفت و علی، حسن، حسین،ام ایمن را گواه آورد. عمر گفت:

ص: 567

«شهادت علی نفعی ندارد چون ذی نفع است، حسن و حسین کودک اند و ام ایمن اعجمی است و گواهیش اعتبار ندارد.» (42)

به روایت دیگر ابوبکر نامه ای برای فاطمه نوشت و فدک را رد کرد امّا در راه به عمر برخورد و او نامه را گرفت و پاره کرد و به حضرت نیز اهانت نمود. (43)

فاطمه علیها السلام نیز به عمر نفرین کرد.

استدلال علی دربارۀ فدک

حضرت علی به مسجد نزد ابوبکرآمد. دید مهاجران و انصار در اطراف ابوبکر حلقه زده اند. به ابوبکر فرمود: «چرا فاطمه را از ملک مورثی اش منع کردی، با این که پیامبر در زمان حیاتش آن را به فاطمه داد؟ او گفت: «فدک فیی ء است و به همۀ مسلمانان تعلق دارد. اگر فاطمه شاهد دارد بیاورد.» علی فرمود: «تو دربارۀ ما بر خلاف حکم خدا در حق مسلمانان حکم می کنی، هرگاه مُلکی در دست مسلمانی باشد و در اختیار او قرار گرفته باشد و من ادعا کنم که آن ملک مال من است از چه کسی بینه می طلبی؟»

گفت: «از تو، علی علیه السلام فرمود: «پس چرا از فاطمه که ملک در دست اوست بینه و گواه می خواهی؟» ابوبکر ساکت ماند و عمر گفت: «این سخنان را رها کن گواه داری بیاور.» علی علیه السلام به خلیفه فرمود: «به من خبر بده این آیه (33 سوره احزاب) در شأن چه کسی نازل شد. «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً»

ص: 568

خلیفه گفت: «در حق شما.» علی علیه السلام سؤال کرد: «اگر چند شاهد گواهی دهند که فاطمه (خدای ناکرده) کار بدی کرده تو چه می کنی؟» گفت: «حد الهی به او جاری می کنم.» علی علیه السلام فرمود: «در این صورت از کافران شده ای.» ابوبکر گفت:

چرا، علی علیه السلام فرمود: «چون گواهی خدا را در مورد پاکی فاطمه رد کرده و گواهی مردم را پذیرفته ای همان طور که حکم خدا و رسول را رد کردی آن جا که رسول خدا به امر خدا فدک را به فاطمه داد و فاطمه در زمان حیات رسول خدا آن را تصرّف نموده است. این قرارداد را رد می کنی امّا گواهی یک نفر اعرابی که روی پاشنه اش بول می کند (اوس بن حدثان که گواهی داد پیامبر ارث نمی گذارد) را می پذیری با این که رسول خدا فرمود: «گواهی بر مدعی و سوگند بر منکر است.»

در این لحظه مردم با قیافه های خشمگین به هم نگاه می کردند و گاه زمزمه می کردند که حق با علی است.»(44)

ص: 569

ایراد خطبۀ فدکیه

وقتی ابوبکر عزم خود را برای گرفتن فدک جزم کرد، حضرت فاطمه علیها السلام روسری بر سر افکند و خود را در چادری پیچید و با گروهی از زنان به جانب مسجد رفت. ابوبکر نیز در مسجد نشسته بود. پرده ای آویختند، حضرت پشت آن قرار گرفت، ناله ای دلخراش سر داد که مسجد را لرزاند. اندکی سکوت کرد، آن گاه خطبه فدکیه را بیان کرد. خطبه ای که کالبد شکافی نفاق مردم و علل آن بود.

در بخشی از این خطبه فرمود: «شما خیال می کنید ما هیچ ارثی از رسول خدا نمی بریم آیا از احکام جاهلیت پیروی می کنید؟ افحکم الجاهلیة یبغون و من احسن من اللّه حکماً لقوم یوقنون؛ آیا آن ها حکم جاهلیت را می خواهند و چه کسی برای افراد با ایمان بهتر از خدا حکم می کند. آیا نمی فهمید آیا تردید دارید که من دختر پیغمبر هستم؟ با این که چون آفتاب روشن است که من دختر پیامبرم.ای مسلمانان آیا رواست که من از ارث خود محروم شوم؟ای پسر قحافه آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببری ولی به عقیده تو من از پدرم ارث نبرم. کار بسیار عجیبی و بدی انجام دادی. آیا عمداً کتاب خدا را ترک کرده و احکام آسمانی را پشت سرانداختی؟ آن جا که خداوند فرمود: «و وَرِثَ سلیمانُ داودَ» و... آیا من و پدرم از افراد یک امت و آیین نیستیم؟ آیا شما در تشخیص عموم و خصوص و دلالت آیات از پدرم و پسر عمویم آگاهتر هستید.

امروز چنین کنید ولی فردای قیامت خدای بزرگ بین من و شما داوری می کند...»(45)

ص: 570

در بستر بیماری

از تولد تا شهادت

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

در بستر بیماری

ملاقات آن دو

مجموعۀ آنچه گذشت فاطمه زهراعلیها السلام را در بستر بیماری انداخت. حضرت علی علیه السلام خود پرستار همسرش بود و اسماء بنت عمیس نیز به او کمک می کرد. حتّی از بانوانی که اطرافش بودند، می خواست صورت او را برگردانند.

روزی خلیفه و مشاورش اجازه ورود خواستند. او اجازه داد. وقتی آمدند زهرا روی خود را پوشاند و حتّی جواب سلام آن دو را نداد و فرمود تا جواب سؤالم را ندهید، کلامی نخواهم گفت. آن دو اعلام آمادگی کردند که پاسخ بگویند. حضرت پرسید: «آیا شما دو نفر شنیدید که پدرم فرمود: فاطمه پارۀ تن من است. هرکس او را بیازارد، مرا آزرده و هر که مرا اذیت کند، خدا را آزرده است.»هر دو جواب دادند که به دفعات شنیده اند. فاطمه فرمود: «خدایا! آگاه باش که این ها مرا اذیت کردند و شکایتشان را به تو و رسول توصلی الله علیه وآله خواهم کرد. نه! هرگز از شما راضی نخواهم شد تا پدرم را ملاقات کنم و رفتار زشت شما را نزد او باز گویم تا بین ما قضاوت کند.»(46)

ساخت تابوت

ص: 571

اسماء بنت عمیس می گوید: «فاطمه زهراعلیها السلام هنگام وفات به من فرمود: «مادر جان! من از این وضعی که دربارۀ حمل جنازۀ زن ها مرسوم است شرم می کنم و خوش ندارم. جنازه زنان را روی تخته ای می گذارند و پارچه ای روی آن می اندازند و پستی و بلندی بدنش آشکار است.

اسماء می گوید: «من دربارۀ تابوتی که در حبشه دیده بودم، توضیح دادم و آن را ساختم، فاطمه با دیدن آن تبسّم کرد. او از روزی که رسول خداصلی الله علیه وآله از دنیا رفته بود، تا به آن روز تبسّمی نکرده بود.»(47)

سفارش فاطمه

هنگام وفات، حضرت علی علیه السلام از او خواست هر وصیتی دارد، بگوید. فاطمه فرمود: «خدا پاداش نیک به تو بدهد ای پسر عموی رسول خدا! نخستین وصیت من این است که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج کن چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است... وصیت دیگرم این است که کسی از این مردم که به من ستم کردند و حق مرا گرفتند، در تشییع جنازه ام و دیگر مراسم شرکت نکنند زیرا اینان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند...ای اباالحسن مرا شب هنگام که همه خواب هستند، دفن کن.»(48)

ص: 572

کار در آخرین روز

از تولد تا شهادت

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

کار در آخرین روز

در روز آخر حیات فاطمه علیها السلام گاه نشسته و گاه ایستاده به طرف محلی که در خانه برای شست و شو بود، رخت و لباس اطفال را با دست های لرزان خود شست. آن گاه یک یک کودکان را فرا خواند و شست و شو داد.

حضرت علی وارد خانه شد... فاطمه زهرا به او گفت: «چون امروز آخرین روز عمر من است، خود بلند شده ام تا سر ولباس فرزندام را بشویم زیرا که آنان به زودی یتیم و بی مادر خواهند شد.»(49)

فاطمه علیها السلام هنگام رحلت به مظلومیت علی بعد از خود، گریه کرد. (50)

ص: 573

درباره ی ام کلثوم و دادن اثاثیه به او به عنوان جهازیه توصیه کرد، و به زینب که دختری 5 ساله بود سفارش کرد از دو برادرش جدا نشود و از آنان نگهداری کند و برایشان به جای مادر باشد. (51)

در کشف الغمه روایت است که: «وقتی وفات فاطمه زهراعلیها السلام نزدیک شد، به اسماء فرمود: «آبی بیاور تا وضو سازم.» بعد از وضو - یا غسل - بوی خوش زد و لباسی نو پوشید و فرمود: «ای اسماء جبرییل در وقت وفات پدرم چهل درهم کافور از بهشت آورد. حضرت آن را سه قسمت کرد. یک بخشش را برای خود گذاشت. بخش دوم برای من و بخشی برای علی. آن کافور را بیاور.» وقتی کافور را آورد. فرمود: «نزدیک سر من بگذار.» آن گاه پای خود را رو به قبله کرد و خوابید و پارچه ای را به سرش کشید و فرمود: «ای اسماء! لحظاتی صبر کن. بعد مرا صدا بزن اگر جواب ندادم، علی را بخواه و بدان من به پدرم ملحق شده ام؛ او نیز چنین کرد و هرچه صدا زد، فاطمه جوابی نداد. او خود را به روی حضرت انداخت. او را می بوسید و می گفت: «وقتی به خدمت رسول خدا رفتی، سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.» در همان حال حسن و حسین وارد شدند و پرسیدند: «ای اسماء! مادرمان در این وقت خوابیده است؟» اسماء گفت:

«مادرتان نخوابیده بلکه به رحمت خدا رفته است.» آن دو خود را به روی مادر افکندند و هر یک با سوز دل سخن گفتند. اسماء گفت: «ای جگر گوشه های رسول نزد پدر بروید و او را مطّلع کنید.» آن دو از خانه بیرون رفتند و چون نزدیک مسجد شدند ناله شان بلند شد. و به پدر وفات مادر را خبر دادند. علی علیه السلام با شنیدن این خبر با خود می گفت: «بعد از تو خود را به که تسلّی دهم...»(52)

ص: 574

به سوی پدر

از تولد تا شهادت

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

به سوی پدر

هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله سرانجام فاطمه نیز درگذشت. طبق وصیت او، علی علیه السلام در همان ساعت مشغول تجهیز و تکفین او شد. پس از غسل و کفن، جنازه را بیرون آورد و او را به خاک سپرد. صبح هنگام، ابوبکر و عمر به عیادت فاطمه آمدند. در راه مردی را دیدند. از او پرسیدند از کجا می آیی؟ گفت: «از تعزیت فاطمه!» گفتند:

مگر وفات یافت؟ گفت: «بله» آن دو از ترس مردم متغیر شدند و نزد علی علیه السلام آمدند و گفتند: «به خدا سوگند هیچ فرو نگذاشتی از مکر و حیله و بد کردن با ما. این ها همه از کینه هایی است که از ما داری. این مثل آن است که حضرت رسول را غسل دادی و ما را خبر نکردی.» (53)

ص: 575

ائمه و فاطمه (س)

از تولد تا شهادت

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

ائمه و فاطمه (س)

بشار مکاری می گفت: «در کوفه، نزد امام صادق علیه السلام رفتم. دیدم طبقی از خرما برایش آورده بودند و از آن می خورد، به من هم فرمود: «بیا جلو و خرما بخور.»

عرض کردم: «گوارا باد، در راه می آمدم، حادثه ای دیدم که غیرتم به جوش آمد و قلبم درد گرفت و گریه گلویم را فشرد. فرمود: «به حقی که بر گردنت دارم جلو بیا و بخور، جلو رفتم و خوردم، آن گاه فرمود: «چه حادثه ای دیدی؟» گفتم: «در راه می آمدم که یکی از مأموران حکومت را دیدم که برسر زنی می زند و او را به سوی زندان می برد و او با صدای بلند می گوید: «پناه می برم به خدا و رسولش و به غیر خدا و رسولش پناهی ندارم.» امام صادق پرسید: «چرا آن زن را می زد و به زندان می برد؟»

گفتم: «از مردم شنیدم که پای آن زن لغزید و به زمین افتاد و گفت: «ای فاطمه! خداوند آنان را که به تو ظلم کردند از رحمت خود دور سازد، گماشتگان او را دستگیر کردند. امام تا این را شنید از خرما دست کشید و گریه کرد به گونه ای که دستمال، محاسن و سینه اش پر از اشک شد. سپس فرمود: «ای بشّار! برخیز با هم به مسجد سهله برویم و برای نجات او دعا کنیم و از خدا بخواهیم او را حفظ کند و با دعای امام بود که آن زن آزاد شد و آزاری به او نرسید.»(54)

ص: 576

کرامتی از فاطمه (س)

از تولد تا شهادت

یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

کرامتی از فاطمه (س)

یکی از ذاکرین نقل می کرد در محضر آیت ا... العظمی سید محمد هادی میلانی بودم. یک مرد و زن آلمانی همراه دختر خود وارد شدند پس از تعارفات معمول گفتند: «ما آمده ایم به شرف اسلام نائل شویم. آیت ا... میلانی علّت را پرسید. آن مرد گفت: «پهلوی دخترم در اثر حادثه ای شکست و استخوان هایش خورد شد. چنان که پزشکان از معالجه آن عاجز شدند. و گفتند: «باید عمل شود ولی خطرناک است.» دخترم راضی نشد و گفت: «اگر در خانه بمیرم، بهتر از این است که زیر عمل جان دهم.»

به هر حال او را به خانه آوردیم. ما یک خدمتکار ایرانی داشتیم که او را بی بی صدا می زنیم. دخترم به او می گوید حاضر است تمام دارایی خود را بدهم تا سلامت خود را باز یابم ولی می دانم که چنین چیزی نمی شود.

ص: 577

بی بی می گوید: «من یک طبیب سراغ دارم که می تواند تو را شفا دهد.» دخترم خوشحال می شود و می گوید:

«من هم تمام پولم را می دهم.» بی بی می گوید: «پول ها مال خودت. بدان که من علویه هستم و جدّه ام زهراعلیها السلام است که پهلوی او را به ظلم شکستند تو با دل شکسته بگو یا فاطمه مرا شفا بده.»

دخترم با دل شکسته شروع می کند به صدا زدن و از آن بانو یاری خواستن. بی بی هم در گوشه ای از اتاق گریه می کند و می گوید: «یا فاطمة الزهرا! این بیمار آلمانی را با خود آورده ام و شفای او را از شما می خواهم.

مادر جان کمکم کن و آبرویم را حفظ فرما.»

من هم از دیدن این صحنه منقلب شدم و در گوشۀ اتاق با خود زمزمه کردم یا فاطمۀ پهلوی شکسته! دیدم دخترم ساکت شد، ناگاه مرا صدا زد و گفت: «بابا بیا که دردم آرام شد.» جلو رفتم و دیدم کاملاً شفا یافته است. دخترم گفت: «الان بانوی مجلّله ای نزد من آمد و دست به پهلویم کشید، پرسیدم شما کیستید؟» فرمود: «من همانم که او را صدا می زدی.»

ص: 578

دخترم برخاست و راهی شد و دانستم که اسلام حق است. آیت ا... میلانی از این معجزه مسرور شد و اسلام را به آنان آموخت.»(55)

در روایات در مورد ضربت زدن مغیره به حضرت زهراعلیها السلام به صورت مستقیم سخنی به میان نیامده است. ولی به عنوان شیطانی که افراد را بر علیه خاندان رسالت بر می انگیخت از او یاد کرده اند. ولذا نظر امام علیه السلام این است که او نقش اصلی را در این ضربت داشته است. البته بعضی نیز نقل کرده اند که آن گاه که قنفذ با تازیانه بر حضرت زهراعلیها السلام می زد، مغیره نیز با غلاف شمشیر بر بدن حضرت زهراعلیها السلام ضربه زد.

(42). کتاب سلیم بن قیس، 253 «با اندک اختلاف».

ص: 579

(43). بحار الانوار، ج 29، ص 129.

(44). رنج ها و فریادهای فاطمه، صص 173 تا 175.

(45). رنج ها و فریادهای فاطمه ص 194.

(46). علل الشرایع، باب 148، ص 187.

(47). احقاق الحق، ج 10، ص 474؛ کشف الغمّه، ج 2، ص 126.

(48). بحارالانوار، ج 43، ص 191.

(49). ترجمۀ بیت الاحزان، ص 247.

(50). بحار الانوار، ج 43، ص 218؛ رنج ها و فریادهای فاطمه، ص 241.

(51). بطله کربلا، ص 43.

(52). علل الشرایع، ص 185.

(53). کشف الغمّه، ج 2، ص 122.

(54). رنج ها و فریادهای فاطمه، ص 157.

(55). فضایل الزهرا. ص 109.

ص: 580

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

چکیده

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

چکیده

پس از رحلت پیامبر خدا(ص) دختر جلیل القدر ایشان، حضرت فاطمه(س) شاهد کناره گیری امت اسلام از «اصل ولایت» بودند؛ اصلی که پدر بزرگوارشان در طی بیست و سه سال رسالت الهی خویش همواره از آن به عنوان ادامة مسیر نبوت، رکن اساسی اسلام و ضامن سعادت جامعة اسلامی یاد می کرد.

حضرت فاطمه(س) که به واسطة فضایل و کمالات نفسانی و خدمت به پدر به درجات و عناوین عالیه ای چون: بضعة الرسول، سیدة نساء اهل الجنّة، مصداق آیه تطهیر و نظیر اینها نائل آمده بود، اینک در جایگاهی به مثابه یک «معیار» برای درک حقیقت قرار داشت. ایشان در این موقعیت، احساس وظیفه کرد و پا به عرصه گذاشت و با حمایت صریح از حق امام علی(ع) تلاش کرد تا جامعه را به مسیر مورد نظر خدا و پیامبر(ص) باز گرداند. حضور حضرت(س) در جبهه امام علی(ع) و روشن گریهای ایشان در تبیین انحراف صورت گرفته، رهبران سیاسی جامعه آن روز مدینه را وا داشت تا برای حفظ حکومت و تداوم مشروعیت آن ناچار به تحمیل فشارهای جسمی و روحی بر دختر رسول الله(ص) رو آورند.

اسناد این وقایع طی قرون متمادی در صفحات تاریخ و حدیث فریقین نقل شده است.

ص: 581

کلیدواژه

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

کلیدواژه

حضرت فاطمه(س)، امام علی(ع)، شهادت، متون عامّه، خلافت، بیعت

ص: 582

مقدمه

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

مقدمه

طبق قول مشهور، حضرت فاطمه(س) در بیست جمادی الثانیۀ سال پنجم بعثت، در شهر مکه چشم به هستی گشود. مادرش «خدیجه بنت خویلد» یکی از چهار زن بی همتای عالم بود. لقب مشهور ایشان «زهرا» و دیگر القاب ایشان نظیر: محدثه، صدیقه، طاهره و... هر یک خبر از جلالت مقام ایشان دارد. شهادت حضرت در سال یازده هجری و هفتاد و پنج یا نود و پنج روز پس از رحلت پدر بزرگوارشان واقع گشت. (1) سن ایشان در هنگام شهادت را هیجده ساله نوشته اند.

جریان مصایب حضرت فاطمه(س)از همان قرون اولیه مورد اهتمام مورّخین و محدثین قرار گرفته است. (2) علاقه و احترام وافر پیامبر(ص) به دخترش و کثرت نقل فضایل ایشان از زبان حضرت(ص) عامل مضاعفی برای این اهتمام در میان کاتبان، از هر فرقه و مذهب بوده است، به طوری که هریک در میان دست نوشته هایشان، `و عمدتاً به صورت پراکنده` گوشه ای از روایات این وقایع تلخ را به رشتة تحریر کشانده اند.

ص: 583


1- (1). کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 458.
2- (2). برای نمونه می توان به کتاب سلیم بن قیس در میان شیعیان، یا الامامة والسیاسة، دینوری، در میان اهل سنّت اشاره کرد.

در این مقاله سعی شده است با تمسک به اسناد تاریخی و حدیثی، به ویژه آنچه که در منابع اهل سنّت ثبت شده، سیر وقایع منجر به شهادت حضرت فاطمه(س)، احوالات جسمی و روحی، موضع گیریهای سیاسی و هم چنین پاسخ ضمنی به برخی شبهات در زمینة شهادت حضرت(س)، به گونه ای جامع، مستند و مختصر مورد بررسی مجدّد قرار گیرد.

ص: 584

حضرت فاطمه(س) در کلام و سیره رسول الله(ص)

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

حضرت فاطمه(س) در کلام و سیره رسول الله(ص)

آگاهی از میزان و چگونگی ابراز علاقة پیامبر اکرم(ص) به دخترش فاطمه(س) کلید فهم و تحلیل درست حقایقی است که در فاصلة بین رحلت پیامبر(ص) تا شهادت دخترشان روی داد. به راستی نمی توان پذیرفت پیامبر(ص) که به تصریح قرآن از طرفی: «هرگز به هوای نفس سخن نمی گوید»؛ «وَ مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَی»؛ (1) و از طرفی بدون هیچ گونه تقیید و محدودیت، دستور صریح به اطاعت محض از ایشان صادر شده است: «اَطِیعُوا اللهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُوا اَعْمَالَکُمْ»؛ (2) «از خداوند و رسولش اطاعت کنید و اعمال خود را باطل نسازید»، در مدایح یا مذمتهایشان نسبت به اطرافیان جانب حق را مراعات نکرده باشند و یا صرفاً از روی ابراز احساسات عوامانه، آن هم مشوب به خطا یا مبالغه، به تمجید، تکریم یا تضعیف افراد بپردازند، که اگر چنین بود، دستور به اطاعت محض و بی قید از سوی خداوند معنا نداشت، امری که بارها در قرآن با تعبیرات مختلف مورد تأکید قرار گرفته است. با عنایت به این پیش زمینه، تعدادی از گزارشهای وارد شده با موضوع سیرة پیامبر اکرم(ص) در قبال حضرت زهرا(س) را به عنوان نمونه نقل می کنیم:

1. «نور الدین سمهودی»، مفتی و مورّخ شافعی مذهب در «وفاء الوفاء» می آورد (3) : ابو لبابه، `که در ماجرای بنی قریظه مرتکب خطای بزرگی شده بود` برای پذیرش توبه اش خود را به ستون مسجد بست. هنگامی که توبه اش پذیرفته شد، حضرت فاطمه(س) برای آزاد کردن او آمد؛ اما ابو لبابه پاسخ داد: سوگند یاد کرده ام که جز حضرت رسول(ص) کسی مرا باز نکند. `سخن او به گوش پیامبر(ص) رسید` پس فرمودند: همانا فاطمه(س) پارة تن من است `یعنی اگر او بند تو را گشود، مانند آن است که من گشوده ام`.

ص: 585


1- (3). نجم / 3.
2- (4). محمد / 33.
3- (5). وفاء الوفاء، سمهودی، ج 2، ص 41.

2. بخاری و مسلم `که هر دو در صدر محدثین اهل سنّت قرار دارند` در روایاتی متعدد و با عباراتی مشابه آورده اند که پیامبر اکرم(ص) درباره دخترشان می فرمودند (1) :

«فاطمه(س) پارة تن من است، هر کس او را به غضب در آورد، گویی مرا غضبناک کرده است.»

3. «ابن عبد البر» محدّث و مورّخ مالکی مذهب در «الاستیعاب» که به بیان شرح حال صحابه و تابعین پرداخته است، و همین طور «صالحی شامی» در «سبل الهدی» `که از منابع مهم اهل سنت در موضوع سیره پیامبر(ص) است` در بخش مربوط به حضرت فاطمه(س) می آورند (2) : «هرگاه پیامبر(ص) از غزوه یا سفری برمی گشتند، ابتدا به مسجد رفته و دو رکعت نماز می خواندند، بعد نزد فاطمه(س) می رفتند و سپس به سراغ همسرانشان.»

«ابن اثیر» می نویسد: «هنگامی که پیامبر(ص) از سفر باز می گشت، ابتدا نزد فاطمه(س) می رفت و او را می بوسید.» (3)

ص: 586


1- (6). صحیح بخاری، بخاری، ج 12، ص 115؛ صحیح مسلم، مسلم، ج 12، ص 203.
2- (7). الاستیعاب، ابن عبد البر، ج 4، ص 1895؛ سبل الهدی، صالحی شامی، ج 5، ص 474.
3- (8). أسد الغابة، ابن اثیر، ج 6، ص 224.

4. در نقلهای متواتر از منابع فریقین (1) می خوانیم که پیامبر(ص) از دخترشان با عنوان «سیدة نساء الجنة» یا «سیدة نساء العالمین» یاد می کردند، از جمله «ابن عساکر» در «تاریخ مدینة دمشق» می آورد: «پیامبر(ص) به فاطمه(س) فرمود: آیا خشنود نیستی از این که سرور زنان عالم باشی؟ فاطمه(س) فرمود: پس مریم بنت عمران در چه جایگاهی قرار دارد؟ پیامبر(ص) فرمود: او سرور زنان عصر خودش بود و تو سرور زنان زمانه ات هستی `در احادیث دیگر تصریح به برتری فاطمه(س) بر تمام زنان عالم شده است` و به خدا سوگند که همسرت علی(ع) در دنیا و آخرت سرور است و دوست ندارد او را مگر مؤمن و دشمن ندارد او را مگر منافق.» (2)

نظیر این احادیث در قالب ده ها روایت، با اسناد مختلف به دست ما رسیده است، به طوری که هر منصفی پس از اطلاع کامل از آنها کوچک ترین تردیدی به خود راه نمی دهد که پیامبر(ص) تلاش می کردند نگاه قدسی خود به حضرت فاطمه(س) را با هدفی خاص که همانا تثبیت حجّیت کلامی و رفتاری در میان مردم بود، به سطح جامعه سرایت دهند؛ از این رو حضرت(ص) در منظر جامعه، آشکارا به بیان فضایل دخترشان می پرداختند.

ص: 587


1- (9). امالی، شیخ صدوق، ص599؛ الصواعق المحرقه، ابن هیثم، ج 2، ص 351؛ سنن نسائی، نسائی، ج 4، ص 251؛ مستدرک الحاکم، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 170.
2- (10). تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج 42، ص 134.

پیش بینی مصائب و شهادت حضرت فاطمه(س) توسط پیامبر(ص)

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

پیش بینی مصائب و شهادت حضرت فاطمه(س) توسط پیامبر(ص)

در گزارشهای تاریخی _ حدیثی شیعه و گاه اهل سنّت، شاهد بیان اخبار آتی حضرت فاطمه(س) از زبان رسول خدا(ص) هستیم، از جمله:

1. عایشه می گوید: پیامبر اکرم(ص) دربارة فاطمه(س) می فرمود: او بهترین دختران من است؛ زیرا به خاطر من بر او مصیبت وارد می شود.

این روایت را قاضی و مورّخ اندلسی، عبد الرحمن سهیلی `متوفای 581 ق` در «الروض الانف» و دیگر ائمة تاریخ نگار اهل سنت نقل می کنند (1) نقل این حدیث از زبان عایشه همسر رسول الله(ص) موجب اهمیت افزون تر آن می شود. برخی از مورّخین تلاش کرده اند که این مصیبت را صرفاً غم فاطمه(س) در عزای پدر عنوان کنند. (2)

2. در منابع متعدد آمده است (3) : پیامبر(ص) بارها و با تعابیر مختلف از وفات زودهنگام دخترشان خبر می دادند، از جمله «ابن عساکر شافعی» در «تاریخ دمشق» و «سبط بن الجوزی» حنبلی مذهب در «تذکرة الخواص» به نقل روایتی می پردازند که شیخ صدوق در «امالی» آن را از قول «جابر بن عبد الله انصاری» و مربوط به سه روز قبل از وفات رسول الله(ص) ذکر کرده است:

ص: 588


1- (11). الروض الأنف فی شرح السیرۀ النبویۀ، عبد الرحمن سهیلی، ج 2، ص 431؛ السیرة الحلبیة، ابو الفرج الحلبی، ج 2، ص 267؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج 10، ص 327.
2- (12). السیرة الحلبیة، ابو الفرج الحلبی، ج 2، ص 267.
3- (13). الاستیعاب، ابن عبد البرّ، ج 4، ص 1898؛ البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 6، ص 332.

سه روز قبل از رحلت پیغمبر اسلام(ص) از آن حضرت شنیدم که به حضرت علی بن ابی طالب(س) می فرمود:ای پدر دو نوگل من! سلام بر تو باد. من دربارة دو نوگل دنیوی خود توصیه و سفارش می نمایم: طولی نمی کشد که تو دو رکن خویشتن را از دست خواهی داد. من تو را به خدا می سپارم. هنگامی که پیامبر اسلام(ص) از جهان رحلت کرد، علی بن ابی طالب(ع) فرمود: این یکی از آن دو رکن من بود که رسول خدا(ص) به من خبر داد. موقعی که حضرت فاطمه زهرا(س) از دنیا رفت، حضرت امیر فرمود: این دومین رکنی بود که پیغمبر خدا(ص) به من خبر داد. (1)

همچنین پیامبر خدا(ص) در ساعات آخر حیات به دخترش فاطمه(س) که در غم جان دادن پدر بی تابی می کرد، خبر دادند: «چون شدّت جزع و حزن و بی تابی فاطمه(س) را دید، او را به آغوش کشید و مطلبی را در گوش او گفت. فاطمه(س) سخت گریست. دوباره او را به خود نزدیک کرد و چیزی به او گفت، `فاطمه(س)` خندید، چون پیغمبر(ص) وفات کرد، عایشه از فاطمه(س) سبب گریه و خنده را پرسید. فرمود: نخسین بار به من گفت: مرگ من فرا رسیده، که سخت گریستم، بار دوم به من گفت: تو نخستین کسی از خاندانم هستی که به من خواهد رسید، و من مسرور گشتم.» (2)

ص: 589


1- (14). امالی، شیخ صدوق، ص 135؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج 14، ص 167.
2- (15). الکامل، ابن اثیر، ج 2، ص 323.

3. آنچه تاکنون آمد، بیان اجمالی از اخبار حضرت فاطمه(س) بود؛ امّا به استناد آنچه از گزارشها در منابع فریقین آمده است، حضرت رسول(ص) به این میزان اکتفا نکرد و گاه به بیان مفصّل وقایع پس از خود می پرداخت که ذکر تمام این گزارشها در این مبحث نمی گنجد؛ ولی از مهم ترین آنها خبر «حموی شامی» در کتب اهل سنّت معروف به «جوینی» است. وی علی رغم شافعی بودن و نقل فضایل خلفا در آثارش، به ذکر روایتی مفصّل در باب مصائب فاطمه(س) از زبان رسول خدا(ص) پرداخته است که در آن به مغصوبه و مقتوله بودن تصریح شده است. در میان متقدمین شیعه نیز بزرگانی چون «شیخ صدوق» و «سید بن طاووس» به نقل این روایت پرداخته اند. (1)

پیامبر خدا(ص) فرمود: هر گاه زهرا(س) را مشاهده می کنم، به یاد ستمهایی می افتم که بعد از من در حقّ او خواهد شد. گویا می بینم که ذلّت داخل خانه اش می شود. احترامش از دست داده است و حقش را غصب نموده اند. از دریافت ارث خود ممنوع شده است و پهلوی او را شکسته اند. جنین وی سقط شده است و او فریاد می زند: یا محمّداه! ولی کسی به دادش نمی رسد. استغاثه می کند، ولی کسی به فریادش نمی رسد. بعد از من پیوسته محزون، غصّه دار و گریان است. گاهی یادآور می شود که وحی از خانه اش قطع شده است و گاهی مفارقت مرا بخاطر خواهد آورد. هر گاه شب می رسد، برای این که صدای تلاوت قرآن مرا در نماز شب نمی شنود، دچار وحشت می شود، سپس خویشتن را بعد از آن که در ایام پدر، عزیزترین افراد بود، ذلیل خواهد دید، در همین موقع است که خدای رئوف ملائکه را مونس او قرار می دهد، ملائکه زهرا(س) را به همان چیزهایی ندا می کنند که حضرت مریم(س) را ندا کردند و به وی می گویند:ای فاطمه! خدا تو را از میان زنان جهانیان انتخاب کرده است.ای فاطمه! فرمانبردار پروردگار خود باش و با افراد سجده کننده و رکوع کننده ساجد و راکع باش. سپس بیماری بر او غلبه خواهد کرد. آنگاه خدای سبحان حضرت مریم(س) را می فرستد تا پرستار و مونس وی باشد.

ص: 590


1- (16). فرائد السمطین، حموی شامی، ج 2، ص 35؛ امالی، صدوق، ص 114؛ بشارة المصطفی، عماد الدین طبری، ص 19؛ طرف من الأنباء، سید بن طاووس، ص 414.

آنگاه زهرا(س) می گوید: پروردگارا! من از زندگی سیر شده و از مردم دنیا بیزارم. مرا به پدرم ملحق نما! خدای توانا او را به من ملحق می نماید و زهرا(س) اول کسی از اهل بیت من است که به من ملحق خواهد شد، و در حالی که محزون، مغموم، با حق غصب شده و شهیده است، بر من وارد می شود. من در آن موقع می گویم:

«اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَیهَا حَتَّی أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین؛ بار خدایا! هر کسی را که به فاطمه(س) ظلم کرده، لعن کن! آن کسی را که حق زهرا(س) را غصب نموده، عقاب و عذاب کن! آن کسی را که فاطمه(س) را ذلیل کرده، ذلیل کن! آن کسی را که ضربه به پهلوی فاطمه(س) زد تا فرزند خود را سقط نمود، در دوزخت جاودانی کن! ملائکه می گویند: آمین.»

ص: 591

برگ سیاه تاریخ

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

برگ سیاه تاریخ

با وجود تلاشها برای کتمان و یا نادیده انگاشتن حقایق، از آنجا که خداوند متعال اراده کرده است که حدیث مظلومیت پاره تن رسول خدا(ص) عالم گیر شود، صفحات تاریخ و حدیث فریقین نشانه های عیانی از علّت و چگونگی شهادت دختر پیامبر(ص) را در خود جای داده است. حضرت فاطمه(س) که پس از پدرش، همسرش علی(ع) را یگانه تکیه گاه خود، در فراز و نشیب ایام می دید، امید داشت که به واسطة رعایت حقی که خداوند در غدیر `و قبل از آن` بر امت رسول خاتم(ص) واجب کرده بود، مصیبت فراق پدر را مرهم نهد؛ امّا هنوز ساعتی از فوت پیامبر(ص) نگذشته بود که خبر پایمال شدن حق ولایت شوهرش، علی(ع) را شنید و پس از آن مشاهده کرد که امت، نه تنها خواستة خداوند و رسول(ص) در اطاعت از «ولی الله» را مراعات نکردند؛ بلکه اقلِّ حقوق خاندان پیامبر(ص) را نیز پایبند نبودند، سفارشهای مکرّر حضرت(ص) از طرف پروردگار دربارة وجوب مودّت اهل بیت علیهم السلام را زمین گذاشتند و برای رسیدن به اهداف خود `که همانا بیعت گیری اجباری و حکومت بر مسلمین بود` از هیچ کاری فرو گذار نکردند.

چند روزی از بیعت با خلیفة انتصابی توسط شورای سقیفه گذشت و هنوز خلیفة واقعی و یاران اندکش در صف بیعت کنندگان حاضر نشده بودند، گرچه مدعیان خلافت رسول الله(ص) با ایجاد فضای رُعب و وحشت توانسته بودند حکومت خود را تثبیت کنند، ولی سرپیچی تعدادی از مهاجرین و انصار به رهبری امام علی(ع) آسودگی خیال ایشان را بر هم می زد، بنابراین لازم بود تا برای پایان دادن به وضع موجود چاره ای بیاندیشند. امام علی(ع) پس از مشاهدة غصب خلافت، آنچه مقتضی احیای حق از طریق مسالمت آمیز بود به کار گرفت، تا آنجا که «ابن ابی الحدید» معتزلی و دیگران می آورند:

ص: 592

«`علی(ع)` به همراه فاطمه(س) حسنین(ع) را برداشت و به در خانه های اهل بدر از انصار و مهاجر آمد تا حجّت را بر ایشان تمام کند؛ امّا جز چهار یا پنج نفر `سلمان، مقداد، ابوذر و زبیر` کسی از برادر رسول خدا(ص) حمایت نکرد.» (1)

بعدها معاویه همین قضیة عدم حمایت از حضرت امیر(ع) را شاهدی علیه ایشان قرار می داد که او حقّی برای خلافت نداشته است. (2) بدین ترتیب و با عدم پشتیبانی امّت از وصی رسول الله(ص)، امیر المؤمنین(ع) تصمیم گرفت که خانه نشین شود و به جمع آوری قرآن و تربیت افراد خاص بپردازد. این مسأله حربه ای برای رهایی از بیعت اجباری بود، چنان که «بلاذری» و دیگر مورّخین گزارش می دهند (3) :

«چون پیامبر(ص) از دنیا رفت، علی(ع) سوگند خورد که عبا بر دوش نگیرد تا قرآن را میان دو لوح جمع آوری کند، پس عبا بر دوش نگرفت تا قرآن را جمع آوری کرد.»

ص: 593


1- (17). کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس، ص 765؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 11، ص 14؛ الاحتجاج علی اهل اللجاج، طبرسی، ج 1، ص 82.
2- (18). شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 2، ص 47.
3- (19). انساب الاشراف، بلاذری، ج 1، ص 587؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 2، ص 258.

امام علی(ع) با هدف حفظ مصالح اولیة اسلام و عدم تفرقه بین مسلمین، صبر پیشه کرد. (1) امّا جبهة نفاق مصمّم شد که از آن حضرت نیز بیعت بگیرد تا به گمان خود مشروعیت خلافت شان خدشه دار نشود، از این رو دستور هجوم به خانة امیر المؤمنین(ع) و اخذ اجباری بیعت صادر شد. در این زمان بود که حضرت فاطمه(س) به دفاع از ولی زمانه پرداخت و فداکارانه روح و جانش را در راه حمایت از ولایت بذل کرد.

این مقاله در مقام بازگویی جریان کامل این واقعة تلخ تاریخ نیست، از این رو تنها به ذکر تعدادی از اسناد مربوط به روز هجوم و دفاع حضرت زهرا(س) از امیر المؤمنین(ع) اکتفا می کنیم.

ص: 594


1- (20). شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 308.

دستور به اخذ بیعت

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

دستور به اخذ بیعت

1. از قدیمی ترین منابع تاریخ موجود اهل سنّت کتاب «انساب الاشراف» تألیف بلاذری است. وی در بخش موسوم به «امر السقیفه» می آورد (1) :

«ابن عباس گفت: وقتی علی(ع) از بیعت با خلیفه خودداری کرد، او دیگری را نزد علی(ع) فرستاد و گفت: او را با خشونت هر چه تمام تر نزد من بیاور.»

2. «ابن قتیبه دینوری» در کتاب «الامامة والسیاسة» به تشریح دقیق این وقایع می پردازد، و ابتدا بخش مستقلّی را به نقل فضائل خلفاء و حدیث جانشینی ابو بکر اختصاص می دهد `این مطلب از آن رو حائز اهمیت است که نمی توان او را به صرف نقل حقایق تاریخ، شیعه اعتقادی معرفی کرد` و سپس در بخش «ذکر السقیفه» می آورد:

«خلیفه از کسانی که همراه علی(ع) بودند و از بیعت با او خودداری کردند، پرسید. هنگامی که آگاه شد آنان در خانة علی(ع) گرد آمده اند، عمر را به سوی آنان فرستاد. عمر به در خانة علی(ع) آمد و از آنها خواست تا بیرون بیایند و با ابو بکر بیعت کنند؛ ولی آنها از این کار خودداری کردند.»

ص: 595


1- (21). انساب الأشراف، بلاذری، ج 1، ص 587.

هجوم به بیت النور

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

هجوم به بیت النور

یعقوبی، مورّخ شیعی قرن سوم می نویسد (1) : «خبر داده شد که گروهی از مهاجران و انصار با علی بن ابی طالب(ع) در خانة فاطمه(س)، دختر پیغمبر(ص) جمع شده اند، پس با گروهی آمدند و به خانه هجوم آوردند و علی(ع) بیرون آمد و شمشیری حمایل داشت. پس با او برخورد کردند و گلاویز شدند. او را بر زمین زدند و شمشیرش را شکستند و همگی به درون خانه ریختند.»

ص: 596


1- (22). تاریخ یعقوبی، یعقوبی، ج 2، ص 126.

تهدید به آتش زدن

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

تهدید به آتش زدن

1. بلاذری در جای دیگری از کتابش می آورد (1) : «خلیفه به دنبال علی(ع) فرستاد تا بیعت بگیرند؛ ولی علی(ع) نیامد، پس `عده ای` با دسته ای از آتش راهی شدند. فاطمه(س) در آستانة خانه اش به آنها برخورد و گفت: می بینم که می خواهی درِ خانه ام را آتش بزنی؟! گفت: بله، و این بهترین کار برای تقویت دین پدرت می باشد.»

2. محمد بن جریر طبری، مورّخ بزرگ اهل سنّت نیز از قول «زیاد بن کلیب» می نویسد (2) : «به خانه علی(ع) رفتند که طلحه و زبیر و عده ای از مهاجران آنجا بودند و گفتند: اگر برای بیعت نیایید، خانه را آتش می زنیم.»

ص: 597


1- (23). أنساب الاشراف، بلاذری، ج 1، ص 586.
2- (24). تاریخ طبری، جریر طبری، ج 3، ص 202؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ابن عبد البر، ج 3، ص 975 و نهایة الارب فی فنون الأدب، نوری، ج 19، ص 40.

آتش زدن خانه پاره تن رسول(ص)

آتش زدن خانه پاره تن رسول(ص) (25)

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

آتش زدن خانه پاره تن رسول(ص) (1)

1. «سید بن طاووس» می نویسد (2) :

«زید بن اسلم می گوید: هنگامی که علی(ع) و یارانش از بیعت امتناع کردند، از کسانی بودم که هیزم به در خانه فاطمه(س) آوردم. به فاطمه(س) گفته شد: کسانی که در خانه هستند، بیرون فرست، و الّا خانه را با هر که در آن است، آتش می زنم. او می گوید: علی و حسن و حسین(ع) و جماعتی از اصحاب پیغمبر(ص) در خانه بودند. فاطمه(س) گفت: پس خانه را به روی فرزندانم آتش می زنی؟! گفت: آری، به خدا قسم! یا بیرون می آیند تا بیعت کنند.»

2. «خواجه نصیر الدین طوسی» در کتاب «تجرید الاعتقاد» چنین می آورد (3) :

ص: 598


1- (25). «علی بن یونس نباطی» از علمای قرن نهم هجری می نویسد: «اگر گفته شود تهدید مخالف با اجماع امت به وسیلة این روشها `آتش و...` برای امام جایز است، گفته می شود: این در صورتی است که اجماع بر امامت فردی محقق شده باشد و در این ماجرا هنوز علی(ع) بیعت نکرده بود و اجماع محقق نبود.» صراط المستقیم، نباطی بیاضی، ج 3، ص 10.
2- (26). الطرائف، ابن طاووس، ج 1، ص 239.
3- (27). تجرید الاعتقاد، خواجه نصیر الدین طوسی، ص 250.

«گروهی به درِ خانة امیر المؤمنین(ص) فرستاده شدند، آن هنگام که ایشان از بیعت امتناع کرد، پس خانه را به آتش کشیدند، در حالی که فاطمه(س) و جماعتی از بنی هاشم در آن بودند.»

در تأیید کلام خواجه همین بست که «شمس الدین اسفراینی» و «علاء الدین قوشچی» که هر دو از علمای سرشناس اهل تسنن هستند، بر «تجرید الاعتقاد» ردیه نوشته اند؛ امّا زمانی که به جملات فوق رسیده اند، آن را منکر نشده و تضعیف نیز نکرده اند.

3. «ابن ابی الحدید» معتزلی در «شرح نهج البلاغه» به نقل از «مُرُوج الذهب» مسعودی می آورد (1) : «عروة بن زبیر برادرش عبد الله را در ماجرای آتش زدن بنی هاشم معذور می دانست؛ چرا که این کار برای جلوگیری از تفرقة مسلمین بود و پیش از این نیز خلیفه که تأخیر بنی هاشم از بیعت را دیده بود، هیزم جمع کرد تا خانه شان را آتش بزند.»

بعدها زبیریان در مشروعیت عملِ خود در آتش گشودن به روی محمد بن حنفیه و بنی هاشم `در ماجرای اخذ بیعت اجباری که مختار ثقفی به کمک محمد حنفیه و بنی هاشم آمد` به عمل خلفا تمسک کردند.

ص: 599


1- (28). شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 147.

«ابن واضح یعقوبی» در تاریخش می آورد که (1) : پس از حمله به خانه، حضرت فاطمه(س) بیرون آمد و گفت:

«به خدا قسم! یا بیرون روید یا حجاب از مویم بردارم و نزد خدا ناله و زاری کنم، پس بیرون رفتند و هر که در خانه بود برفت و چند روزی بماندند، سپس یکی پس از دیگری بیعت می کردند؛ امّا علی(ع) جز پس از شش ماه و به قولی پس از چهل روز بیعت نکردن.»

ص: 600


1- (29). تاریخ یعقوبی، یعقوبی، ج 2، ص 126.

ریسمان بر گردن امیر المؤمنین(ع)

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

ریسمان بر گردن امیر المؤمنین(ع)

«ابن ابی الحدید» دربارة چگونگی بردن حضرت علی(ع) به مسجد می نویسد: «علی(ع) از بیعت تخلّف کرد؛ پس او را ریسمان بر گردن، کشان کشان آوردند. او می گفت:ای مسلمانان! به چه جرمی گردن مردی از مسلمانان زده می شود که نه به واسطه مخالفت، بلکه به خاطر حاجتی از بیعت تخلّف کرده است؟! علی(ع) از مجلسی نمی گذشت، مگر این که به او گفته می شد: برو بیعت کن.»

گزارش «بلاذری» در «انساب الاشراف» نیز مؤید این خبر است. (1)

ص: 601


1- (30). شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 6، ص 45؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج 2، ص 207.

صدمات وارده بر حضرت فاطمه(س)

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

صدمات وارده بر حضرت فاطمه(س)

حضرت فاطمه(س) که تا دیروز در کنار پدر بود، اینک شاهد ستم بر آرام جان پیامبر(ص) بود. مردی که پیش از آن که همسر او باشد، وصی راستین پیامبر(ص) و امام او بود.

امّا مدافعی از حریم ولایت یافت نمی شد و حضرت فاطمه(س) با مشاهدة این صحنه بی تاب شد و خود به دفاع از امیر المؤمنین(ع) شتافت.

ابن حجر عسقلانی، شمس الدّین محمد ذهبی و ابن ابی الحدید معتزلی در منابع اهل سنّت هر یک به گوشه ای از این جنایت اشاره می کنند؛ اما شیخ طبرسی در بیانی مفصّل تر گزارش می کند (1) :

«فاطمه(س) خواست که میان همسر و پسر عمویش و آنان حائل و مانع شود، که قنفذ تازیانه اش را به تندی بر بازوی مبارک صدّیقة طاهر(س) فرود آورد!! اثر این ضربه تا زمان وفات بر بازوی آن حضرت(س) همچون دُمَل باقی بود. در این حال به قنفذ پیغام فرستاده شد که علی(ع) را بیاورید، و اگر فاطمه(س) ممانعت کرد، او را بزنید و از نزد علی(ع) دورش کنید. با این پیغام کار بالا گرفت و قنفذ با شدّت عمل بالاتری وارد صحنه شد و در نهایت قساوت و شدّت، دخت گرامی پیامبر(ص) را میان فشار در و دیوار قرار داد و شدّت این کار به حدّی بود که پهلوی آن بانو شکست و فرزند حضرت(س)، سقط شد. در اثر این عمل وحشیانه، حضرت فاطمه(س) تا آخر عمر پیوسته زمین گیر و بستری شد تا این که به همین دلیل، مظلومانه به شهادت رسید.»

ص: 602


1- (31). الاحتجاج علی اهل اللجاج، طبرسی، ج 1، ص 83؛ در منابع اهل سنت ر. ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 2، ص 60.

«ابن شهر آشوب» نیز در «المناقب» به نقل از کتاب «المعارف» ابن قتیبه که از قدیمی ترین تواریخ موجود است، نقل می کند (1) : «أنَّ مُحسِناً فَسَدَ مِنْ زَخْمِ قُنْفُذٍ الْعَدَوِی؛ (2) همانا محسن به واسطة ضربة خصمانة قنفذ سقط شد.»

شیخ طوسی نیز در «تلخیص الشافی» تازیانه بر حضرت زهرا(س) و سقط حضرت محسن(ع) را مورد اتفاق شیعه ذکر می کند. (3)

ص: 603


1- (32). این گزارش در نسخ امروزی کتاب المعارف دیده نمی شود و خود شاهدی بر تحریفات در مسئلة شهادت حضرت فاطمه(س) می باشد.
2- (33). المناقب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 357.
3- (34). تلخیص الشافی، شیخ طوسی، ج 3، ص 156.

سندی روشن بر حوادث روز واقعه

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

سندی روشن بر حوادث روز واقعه

اگر تمام آنچه از اسناد روایی و تاریخی هجوم به خانه حضرت زهرا(س) انکار شود، گزارشی از وصایای خلیفة اول، خود به تنهایی برای اثبات مدعا کافی است؛ آنجا که فارغ از اسناد و منابع شیعه، طبری، ابن عساکر، ابن حجر، ابن عبد البرّ، و دیگر بزرگان تاریخ و حدیث اهل سنت آورده اند (1) :

«ابو بکر در آن بیماری که از دنیا رفت، گفت: همانا من اندوه دنیا را نمی خورم، مگر برای سه کاری که کردم و دوست داشتم که آنها را انجام نمی دادم، و سه کاری که نکردم و دوست داشتم که آنها را انجام می دادم، و سه کاری که دوست داشتم آنها را از پیامبر خدا(ص) می پرسیدم؛ امّا آن کارهایی که دوست داشتم که آنها را انجام نمی دادم: دوست داشتم درِ خانه فاطمه(س) را نمی گشودم، اگر چه با من اعلام جنگ می کرد... .»

ابراز این گفتار در آخرین لحظات حیات، سؤالات متعددی را برای مخاطب به جا می گذارد، از جمله این که: مگر در آن روز چه رخ داده بود که این چنین خلیفه را در آخرین لحظات زندگی برآشفته کرده بود.

ص: 604


1- (35). تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 3، ص 430؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج 30، ص 420.

سؤال اساسی اینجا است که: مگر نه این است که خانه فاطمه(س) به تصریح پیامبر(ص) (1) `در حضور صحابه ای چون ابوبکر` مصداق عیان این آیه از قرآن بود که: «فِی بُیوتٍ أذِنَ اللهُ أنْ تُرْفَعَ وَ یذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»؛ (2) «`این چراغ پر فروغ` در خانه هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند `تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد` خانه هایی که نام خدا در آنها برده می شود و صبح و شام در آنها تسبیح او می گویند»

وقتی خانه فاطمه(س) چنین فضیلتی داشته است، آیا روا بود که با ثمرة قلب پیامبر(ص) چنین رفتار کنند؟

ص: 605


1- (36). شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حاکم حسکانی، ج 1، ص 53؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی، ج 5، ص 50.
2- (37). نور / 36.

غصب فدک؛ مصیبتی افزون بر دردهای فاطمه(س)

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

غصب فدک؛ مصیبتی افزون بر دردهای فاطمه(س)

فدک روستایی سبز و حاصل خیز، با چشمه هایی جوشان و درختان نخل فراوانی بود که در نزدیکی قلعه های خیبر و 140 کیلومتری مدینه قرار داشت و تقریباً دو روز تا آنجا فاصله بود. در زمان رسول الله(ص) یهودیان ساکن این منطقه بودند. زمینهای فدک، تولیدات کشاورزی قابل توجّهی داشت، به طوری که «سید بن طاووس» در «کشف المحجّه» نقل می کند (1) که: عواید و درآمد فدک هر سال بیست و چهار هزار دینار و در روایتی دیگر هفتاد هزار دینار بود و شاید این اختلاف در رقم درآمد، مربوط به سالهای مختلف است. به هر حال، از این ثروت فراوان نمی توان بی جهت چشم پوشی کرد.

در سال هفتم هجری و به دنبال غلبه مسلمانان بر یهودیان خیبر، فدک از راه صلح به پیامبر(ص) رسید. ایشان در همان روز نخست فتح، فدک را به دخترشان فاطمه(س) بخشیدند. این امر در کتب بسیاری مورد اشاره قرار گرفته است، از جمله علامه طبرسی در «اعلام الوری» از امام باقر(ع) روایت کرده است: رسول خدا(ص) با یهودیان فدک مصالحه کرد که خونشان را نریزد و در عوض باغهای فدک مختص آن حضرت(ص) باشد، سپس می نویسد: جبرئیل نازل شد و فرمود: خدا امر فرموده است که حق خویشاوندان را بده. پیامبر اکرم(ص) سؤال کرد:ای جبرئیل! خویشاوندان من چه کسانی هستند و چه حقی دارند؟ فرمود: او فاطمه(س) است، حق خدا و رسول او(ص) در باغهای فدک را به او عطا کن! در ادامه می نویسد: پس از آن رسول خدا(ص)، حضرت فاطمه(س) را فرا خواند و قبالة فدک را به نام او نوشت. همان طور که در این روایت آمده است، اعطای فدک به اهل بیت پیامبر(ص)، خواستِ شخصی پیامبر(ص) نبود؛ بلکه به دستور خداوند انجام شده بود.

ص: 606


1- (38). کشف المحجّة لثمرة المهجة، سید بن طاووس، ص 18.

با این حال مدعیان خلافت، کارگران حضرت فاطمه(س) را اخراج، محصول آن را تصرف و فدک را غصب کردند (1) ، تا بتوانند پایگاه اجتماعی اهل بیت پیامبر(ص) را که از استحکام، قدرت معنوی و توان مالی مناسبی برخوردار بود، تضعیف کنند و با افزایش فشار روحی و اقتصادی بنی هاشم، تسلط خویش را افزون سازند.

از جمله اقدامات روشن گرانة حضرت زهرا(س) در مقابل این فشارها، تلاش برای احیای حقّ مسلم خویش بود؛ چرا که با اثبات حقّانیت خود و محکوم کردن غاصبان فدک و آشکار کردن ماهیت ایشان در برابر وجدانهای بیدار، پرده از چهرة واقعی مهاجمان برداشته می شد. حضرت فاطمه(س) و امام علی(ع) چندین بار در مقابل این اقدام اعتراض کردند، شهادت دادند و ام ایمن را شاهد گرفتند. حضرت فاطمه(س) در این رابطه منبر غرائی را که سراسر مستند به قرآن و سنت پیامبر(ص) بود، در مسجد مدینه ایراد کرد، چنان که دیوارهای مسجد را به لرزه انداخت و اشک از دیدگان مستمعین جاری شد؛ (2) امّا مخالفین مدعی بودند پیامبران ارثی به جا نمی گذارند `و حال آنکه فدک ارث نبود و در زمان حیات پیامبر(ص) اعطا شده بود` و چون حضرت فاطمه(س) آیة «وَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُودَ»؛ (3) «سلیمان وارث داوود شد.» را خواند، خلیفه از پاسخ حکیمانة او درمانده شد و سرانجام در یکی از دفعات که حضرت فاطمه(س) با سندِ مکتوبِ فدک نزد او رفت، سند را پاره کردند و...

حضرت فاطمه(س) به سوی قبر رسول خدا(ص) پناه برد، در حالی که گریه می کرد و محزون بود؛ (4) چرا که غم فراق پدر را بیش از پیش ناگوار می یافت.

ص: 607


1- (39). الاحتجاج علی اهل اللجاج، طبرسی، ج 1، ص 9؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 19.
2- (40). الاحتجاج علی أهل اللجاج، طبرسی، ج 1، ص 98.
3- (41). نمل / 16.
4- (42). مختصر البصائر، حسن الحلی، ص 456.

«ابن ابی الحدید» معتزلی در «شرح نهج البلاغه» در موضوع فدک ماجرایی را می آورد که قابل تأمل است. او می گوید: از «علی بن فارقی» مدرس مدرسة غربی بغداد پرسیدم: آیا فاطمه(س) در ادعایش صادق بود؟ پاسخ داد: بله. پرسیدم: پس چرا ابوبکر فدک را به او واگذار نکرد، با این که می دانست فاطمه(س) راستگو است؟ استاد تبسّم کرد، سپس با این که چندان اهل شوخی و مزاح نبود، جمله لطیف و زیبا و طنزگونه ای گفت: اگر روز اول به مجرد ادعای فاطمه(س) فدک را باز می گرداند، فردا فاطمه(س) ادعای خلافت همسرش را مطرح می ساخت و می بایست ابوبکر از مقام خلافت کناره گیری کند و در این مورد عذر زمام دار خلافت پذیرفته نبود؛ چرا که با عمل نخستین، اقرار به صداقت و راستگویی دختر پیامبر(ص) کرده بود، و باید پس از آن بدون نیاز به بینه و شهود، هر گونه ادعایی می کرد، قبول نماید. ابن ابی الحدید می افزاید: این سخن صحیح و درست است، گرچه استاد آن را به صورت شوخی بیان نمود. (1)

جریان احتجاج حضرت فاطمه(س) بر غاصبین فدک در بسیاری از کتب فریقین نقل شده است (2) ، به گونه ای که جای کوچک ترین تردیدی باقی نمی ماند. این ماجرا به سندی تاریخی برای حقّانیت حضرت فاطمه(س) در طول تاریخ تبدیل شد، چنان که «عمر بن عبد العزیز»، «مأمون»، «مهدی» و تعدادی دیگر از خلفا اقدام به باز پس دادن آن کردند.

ص: 608


1- (43). شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 284.
2- (44). صحیح بخاری، بخاری، ج 4، ص 96 و ج 5، ص 177؛ صحیح مسلم، مسلم، ج 5، ص 25.

حضرت فاطمه(س) در بستر بیماری

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

حضرت فاطمه(س) در بستر بیماری

سرانجام حضرت زهرا(س) در اثر ضربات شدیدی که در روز هجوم به ایشان وارد کردند، فرزندشان محسن(ع) سقط شد و خود در بستر بیماری افتاد. (1) فشارهای مضاعف روحی، آن هم در مدتی کوتاه، ناشی از فوت پدر، غصب خلافت از برادر رسول الله(ص)، محروم ساختنش از فدک، شکستن حرمت ناموس پیامبر(ص)، نادیده گرفتن سفارشهای رسول خدا(ص) و دگرگونیهایی که در سنت مسلمانان پدید آمده بود، توان زندگی عادی را از ایشان دریغ کرد. روح و جسم آزرده حضرت زهرا(س) بیش از این تاب تحمل رنجها را نداشت؛ از این روحضرت زهرا(س) به بستر بیماری افتاد.

از جمله وقایع مهم روزهای آخر عمر حضرت زهرا(س) درخواست ملاقات غاصبان خلافت بود که وقتی از بیماری ایشان مطلع شدند، تقاضای ملاقات کردند. خبر این ملاقات در کتب متعدد چون «طبقات» ابن سعد `که تعصّب مذهبی اش میان مورّخین مشهور است`، علل الشّرایع صدوق، کامل بهایی و دیگر منابع فریقین آمده است. (2)

ص: 609


1- (45). دلائل الامامة، طبری، ص 13؛ تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، ص 285؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 186.
2- (46). الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 8، ص 22؛ کامل بهایی، عماد طبری، ص 31؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 186.

حضرت زهرا(س) تمایلی به این دیدار نداشت؛ اما به درخواست امیر المؤمنین(س)، اذن ورود دادند؛ امّا حضرت(س) سلامشان را پاسخ ندادند و روی از آنها برگرفتند. آنها هر چه تلاش کردند تا با کلمات خود از غضب زهرا(س) بکاهند، فایده ای نداشت و ایشان در پاسخ فرمود:

«شما را به خدا آیا نشنیده اید که پیامبر خدا(ص) می گفت: خشنودی فاطمه خشنودی من و خشم او خشم من است و هر کس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته و هر کس او را به خشم آورد، مرا خشمگین ساخته است؟ گفتند: چرا، شنیده ایم که چنین سخنی گفته است. آنگاه حضرت(س) دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: من خدا و فرشتگان و پیامبرانش را گواه می گیرم که شما مرا به خشم آوردید و هنگامی که پیامبر خدا(ص) را ملاقات کنم، شکایت شما را به او خواهم کرد.»

هر چند که در برخی منابع وانمود شده است که حضرت زهرا(س) از ایشان راضی شدند؛ ولی این خلاف واقع است؛ چرا که امام المحدثین اهل سنّت؛ یعنی بخاری و مسلم روایت می کنند:

ص: 610

«فاطمه(س) از ایشان غضبناک بود و تا دم مرگ با آنها قهر کرد و سخن نگفت و برای دفن فاطمه(س) نیز ایشان را خبر نکردند.» (1)

ص: 611


1- (47). صحیح بخاری، بخاری، ج 13، ص 135؛ صحیح مسلم، مسلم، ج 9، ص 207؛ البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 5، ص 28؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 2، ص 240.

حضرت فاطمه(س) در واپسین روزها

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

حضرت فاطمه(س) در واپسین روزها

در أمالی شیخ مفید و طوسی از جناب «عمّار یاسر» روایت شده است که گفت: «در آن بیماری که فاطمه زهرا(س) از دنیا رفت و حال او وخیم شد و «عبّاس بن عبد المطلب» برای عیادت آن حضرت آمد، به عبّاس گفتند: حالِ فاطمه(س) مساعد نیست و کسی نزد او نمی رود. عبّاس به سوی خانه خویش بازگشت و شخصی را نزد حضرت علی(ع) فرستاد و گفت: از قول من به حضرت امیر بگو: عموی تو به تو سلام می رساند و می گوید: به خدا سوگند که غم و اندوه حبیبه و نور چشم رسول خدا و نور چشم من مرا به شدّت رنج می دهد، من این طور گمان می کنم که آن بانو زودتر از ما به رسول خدا(ص) ملحق شود و خدا او را برمی گزیند و به رحمت خود نزدیک می کند.

فدایت شوم! اگر فاطمه(س) رحلت کرد، مهاجرین و انصار را آگاه و جمع کن تا برای تشییع جنازه اش و نماز خواندن بر بدنش حاضر شوند و ثواب ببرند؛ زیرا این عمل باعث سرافرازی دین می شود.

ص: 612

حضرت امیر(ع) به فرستاده عبّاس بن عبد المطلب فرمود: سلام مرا به عمویم برسان و به او بگو: لطف و مرحمت تو زیاد باد! من از مشورت تو آگاه شدم. نظر تو بسیار نیکو است. دختر پیغمبر(ص) دائماً مظلوم، از حق خود ممنوع و از میراث خویشتن محروم بوده است...ای عمو جان! من از تو خواهش می کنم از این مطلبی که گفتی صرف نظر فرمایی؛ زیرا فاطمه(س) به من وصیت کرده است که امر وفات او را مخفی نگه دارم.

فرستادة عبّاس نزد او بازگشت و جواب حضرت امیر(ع) را برای او شرح داد. عبّاس گفت: خدا برادرزادة مرا بیامرزد؛ زیرا رأی برادرزادة من محکم و صحیح است. غیر از رسول خدا(ص) نوزادی برای عبد المطلب متولّد نشد که از لحاظ خیر و برکت از علی(ع) برتر باشد. حقاً که علی(ع) در هر بزرگواری و فضیلتی بر آنان سبقت گرفت.»

ص: 613

وصیت به عدم حضور ظالمین در تشییع و لزوم دفن مخفیانه

وصیت به عدم حضور ظالمین در تشییع و لزوم دفن مخفیانه (48)

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

وصیت به عدم حضور ظالمین در تشییع و لزوم دفن مخفیانه (1)

«حضرت فاطمه(س) به حضرت علی(ع) وصیت کرد: مبادا احدی از این گروهی که در حقّ من ظلم روا داشتند و حقّ مرا غصب کردند برای تشییع جنازه ام حاضر شوند؛ زیرا ایشان دشمن من و دشمن رسول خدا(ص) می باشند. مبادا بگذاری احدی از آنان و پیروانشان به جنازه ام نماز بخوانند. مرا شبانه در آن هنگام که چشمها همه به خواب رفته باشند، تشییع کن!»

ص: 614


1- (48). امالی، مفید، ص 128؛ امالی، شیخ طوسی، ص 109؛ اعیان الشیعة، محسن امین، ج 1، ص 321.

لحظات پایانی

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

لحظات پایانی

محقق اربلی در «کشف الغمة» لحظات آخر عمر حضرت فاطمه(س) را چنین گزارش می کند:

«حضرت فاطمه(س) پس از این که برای نماز وضو گرفت، به اسماء بنت عمیس فرمود: آن عطری را که من استعمال می کنم بیاور و آن لباسهایی را که با آنها نماز می خوانم حاضر کن! آن گاه سر مبارک خود را به زمین گذاشت و به اسماء فرمود: بالای سر من بنشین، هنگامی که وقت نماز فرا رسید، مرا صدا کن، اگر بلند شدم که هیچ، و الّا شخصی را به دنبال علی(ع) بفرست. هنگامی که وقت نماز شد، اسماء صدا زد:ای دختر رسول خدا(ص)! وقت نماز است. ناگاه اسماء دریافت که آن جگر گوشه پیغمبر اسلام(ص) از عالم خاکی رخت بر بسته است. وقتی حضرت امیر(ع) آمد، اسماء به آن حضرت خبر رحلت فاطمه(س) را داد. علی(ع) به اسماء دستور داد تا فاطمه(س) را غسل دهد `در منابع دیگر به غسل توسط حضرت علی(ع) اشاره شده است`. (1)

علی، حسن و حسین(ع)، عمار، مقداد، عقیل، زبیر، ابوذر، سلمان، بریده و تنی چند از بنی هاشم و خواص دوستان علی(ع) جنازه را بیرون آوردند و بر آن نماز خواندند و در دل شب به خاک سپردند، علی(ع) اطراف آرامگاه فاطمه(س)، صورت هفت قبر دیگر پدید آورد تا آرامگاه آن حضرت(س) شناخته نشود. گفته شده است که مرقد فاطمه زهرا(س) در بقیع و یا در فاصلة قبر پیامبر(ص) و منبر آن حضرت قرار دارد.» (2)

ص: 615


1- (49). کشف الغمۀ فی معرفة الائمة، اربلی، ج 1، ص 50.
2- (50). المناقب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 363؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 8، ص 25.

نتیجه گیری

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

نتیجه گیری

با رحلت پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه(س) به یک باره با کوهی از مشکلات و مصیبتها مواجه شد. انقطاع وحی، انحراف از اسلام ناب محمّدی(ص)، مظلومیت امیر المؤمنین(ع)، جسارت گروه حاکم، سرپیچی مردم، غصب فدک و مهم تر از همه، ضربه های جسمی و روحی بر پیکر ناتوان فاطمه(س) و سقط فرزندش محسن(ع)، موجبات خانه نشینی اش را فراهم ساخت، آن چنان که در بستر بیماری از خداوند طلب مفارقت دنیا و دیدار با رسول الله(ص) را می نمود. ایشان در تمام این مصائب وظیفه اصلی اش را که همانا حمایت و اطاعت از ولی رسول الله(ص) بود فراموش نکرد و تا جان در بدن داشت، در مسیر ولایت گام برداشت، سرانجام نیز با وصیت تاریخی و هوشمندانه اش نسبت به دفن مخفیانه، سندی متقن و مبرهن از مظلومیت خود و همسرش به یادگار گذاشت که اگر نبود تمام آنچه که در منابع مکتوب به دست ما رسیده است، همین نشانه، حقیقت جویان را کفایت می کرد.

ص: 616

فهرست منابع

از تولد تا شهادت

شهادت نامه حضرت زهرا(س)در منابع اهل سنّت

فهرست منابع

1. ابن ابی الحدید معتزلی، عبد الحمید، شرح نهج البلاغه، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.

2. ابن اثیر، عز الدین بن الأثیر ابو الحسن علی بن محمد الجزری، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، دار الفکر، بیروت، 1409 ق.

3. ابن الکلبی، ابو المنذر هشام بن محمد، الأصنام، تحقیق احمد زکی پاشا، القاهرة، نشر نو، چاپ دوم، 1364 ش.

4. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412 ق.

5. ابن جوزی، یوسف بن حسام الدین، تذکرة الخواص، منشورات الشریف الرضی، قم، 1413 ق.

ص: 617

6. ابن حجر، أحمد بن علی، لسان المیزان، مؤسسة الأعلمی، بیروت، چاپ سوم، 1406ق.

7. ابن حنبل، أحمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، مؤسسة الرسالة، 1420 ق.

8. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410ق.

9. ابن شبه، ابو زید عمر بن شبه النمیری البصری، تاریخ المدینة المنورة، دار الفکر، قم، 1368 ش.

10. ابن طاووس رضی الدین، علی بن موسی، طرف من الأنباء والمناقب، نشرتاسوعا، مشهد، چاپ اوّل،1420ق.

11. ابن طاووس، سید رضی الدین علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، نشرخیام، قم، چاپ اوّل، 1400ق.

12. ابن طیفور، ابو الفضل، احمد بن ابی طاهر،بلاغات النساء، انتشارات شریف رضی، قم.

ص: 618

13. ابن عبد البرّ، ابو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، دار الجیل، بیروت، چاپ اول، 1412 ق.

14. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن بن هبة الله شافعی، تاریخ مدینة دمشق، دار الفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1415 ق.

15. ابن قتیبه دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، الامامة والسیاسة، تحقیق علی شیری، دار الأضواء، بیروت، چاپ اول، 1410 ق

16. ابن قیس، سلیم، کتاب سلیم بن قیس، انتشارات هادی، قم، چاپ اول،1405ق.

17. ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، البدایة والنهایة، دار الفکر، بیروت، 1407ق.

18. ابن منظور، لسان العرب، دار الفکر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.

ص: 619

19. امین، سید محسن، أعیان الشیعۀ، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406 ق.

20. اندلسی، ابن عبد ربّه، العقد الفرید، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1404ق.

21. باعونی، شمس الدین، جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب(ع)، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، قم، چاپ اوّل، 1415 ق،.

22. البخاری، محمد بن اسماعیل أبو عبد الله، الجامع الصحیح المختصر، دار ابن کثیر، بیروت، چاپ سوم، 1407 ق.

23. بلاذری، أبو الحسن أحمد بن یحیی البلاذری، فتوح البلدان، دار ومکتبة الهلال، بیروت، 1988م.

24. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، کتاب جمل من انساب الأشراف، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1417 ق.

25. البیهقی، ابو بکر احمد بن الحسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة،، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1405ق.

ص: 620

26. حسکانی، عبید الله بن احمد،، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اوّل، 1411 ق.

27. حلبی شافعی، ابو الفرج، السیرة الحلبیة، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، 1427 ق.

28. حلی، حسن بن سلیمان بن محمد، مختصر البصائر، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1421 ق.

29. حموی شامی، ابراهیم بن سعد الدین، فرائد السمطین، مؤسسة المحمود، بیروت، چاپ اوّل،1400ق.

30. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الإسلام، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، 1413ق.

31. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1995 ق.

ص: 621

32. راوندی، سعید بن هبة الله قطب الدین، الخرائج و الجرائح، مدرسه امام مهدی، قم، چاپ اوّل، 1409 ق.

33. سبحانی، محمد تقی، رسائل و مقالات، مؤسسة الإمام الصادق(ع)، قم، چاپ دوم،1425 ق.

34. السمهودی، نور الدین علی بن أحمد، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی،دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 2006 م.

35. سهیلی، عبد الرحمن، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1412ق.

36. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404 ق.

37. شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، تلخیص الشافی، انتشارات المحبین، قم، چاپ اوّل،1382 ش.

38. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، اسلامیه، تهران، چاپ دوم،1362ش.

ص: 622

39. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1414ق.

40. صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، الخصال، جامعه مدرسین، قم، چاپ اوّل،1362 ش.

41. صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه، أمالی، جامعه مدرسین، قم، چاپ اوّل، 1398 ق.

42. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، نشر داوری، قم، چاپ اوّل.

43. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نشرمرتضی، مشهد،چاپ اول، 1403ق.

44. طبرسی، فضل بن حسن بن فضل، إعلام الوری بأعلام الهدی، اسلامیة، تهران، چاپ سوم، 1390 ق.

45. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، داراحیاء التراث، بیروت، چاپ دوم، 1967م.

46. طبری، عماد الدین محمد بن ابی القاسم، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ دوم، 1383 ق.

ص: 623

47. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، بعثت، قم، 1413 ق.

48. طوسی، خواجه نصیر الدین، تجرید الاعتقاد، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اوّل، 1407ق،.

49. العاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، دار الحدیث، قم، چاپ اوّل، 1426 ق.

50. العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415 ق.

51. فتال نیشابوری، محمد بن حسن بن علی بن احمد بن علی، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، انتشارات رضی، قم.

52. القشیری النیسابوری، ابوالحسن مسلم بن الحجاج بن مسلم، صحیح مسلم، دار الجیل، بیروت.

53. قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران،چاپ اول، 1368ش.

ص: 624

54. مازندرانی، محمد بن علی بن شهر آشوب، المناقب، نشر علامه، قم، 1379ش.

55. مجلسی اصفهانی اول، محمد تقی، لوامع صاحبقرانی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، 1414 ق،

56. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب، قم، دار الهجرة، 1409ق.

57. مسعودی، ابو الحسن، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب(ع)، الصدر، قم، 1417 ق.

58. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، نشرشریف رضی، قم، چاپ اول، 1412 ق.

59. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، أمالی المفید، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.

60. نباطی بیاضی، شیخ علی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ اوّل،1384ق.

61. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، بیروت، بی تا.

(50). المناقب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 363؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 8، ص 25.

ص: 625

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

جایگاه اهلبیت پیامبر عشق و رحمت

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

جایگاه اهلبیت پیامبر عشق و رحمت

قالَتْ (سلام الله علیها): نحن وسیلته فی خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثه أنبیائه (1)

فرمود: ما اهل بیت رسول خدا (ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان خداییم و جایگاه نیکی ها، ما دلیل های روشن خداییم و وارث پیامران الهی.

قالَتْ (سلام الله علیها): فجعل الله…اطاعتنا نظاما للملة و امامتنا أمانا للفرقة (2)

فرمود: خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و در امان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.

قالَتْ (علیها السلام): أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلی أهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَهَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِی اللّهِ اثْنانِ، وَ لَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَف، وَ خَلْفٌ بَعْدَ خَلَف، حَتّی یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام). (3)

ص: 626


1- (1). شرح نهج البلاغه ج 16، ص 211
2- (2). بحار الانوار، ج 43، ص 158
3- (3). الإمامه والتبصره: ص 1، بحارالأنوار: ج 36، ص 352، ح 224

فرمود: به خدا سوگند، اگر حقّ _ یعنی خلافت و امامت _ را به اهلش سپرده بودند; و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروی و متابعت کرده بودند حتّی دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا _ و دین _ اختلاف نمی کردند. و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکی پس از دیگری منتقل می گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد (عجّل اللّه فرجه الشّریف، و صلوات اللّه علیهم اجمعین) می گردید که او نهمین فرزند از حسین (علیه السلام) می باشد

قالَتْ (سلام الله علیها): مَثَلُ الإمام مَثل الکَعبة إذ تُؤتی وَ لا تَأتی (1)

از حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) روایت شده که رسول خدا فرمودند: امام همچون کعبه است که باید به سویش روند، نه آنکه (منتظر باشند تا) او به سوی آن ها بیاید.

ص: 627


1- (4). بحار الانوار، ج 36، ص 353

قالَتْ (علیها السلام): وَهُوَ الإمامُ الرَبّانی، وَالْهَیْکَلُ النُّورانی، قُطْبُ الأقْطابِ، وَسُلالَةُ الاْطْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الإمامَةِ. (1)

فرمود: حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در تعریف امام علیّ (علیه السلام) فرمود: او پیشوائی الهی و ربّانی است، تجسّم نور و روشنائی است، مرکز توجّه تمامی موجودات و عارفان است، فرزندی پاک از خانواده پاکان می باشد، گوینده ای حقّ گو و هدایتگر است، او مرکز و محور امامت و رهبریت است.

قالَتْ (علیها السلام): إنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ أحَبَّ عَلیّاً فی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ. (2)

فرمود: همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگاری ها در دوستی علیّ (علیه السلام) در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.

ص: 628


1- (5). ریاحین الشّریعة: ج 1، ص 93٫
2- (6). شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 2، ص 449 مجمع الزّوائد: ج 9، ص 132٫

عن عَبْدُ اللّهِ بْنِ مَسْعُود، فالَ: أتَیْتُ فاطِمَةَ صَلَواتُ اللّهِ علیها، فَقُلْتُ: أیْنَ بَعْلُکِ؟ فَقالَتْ (علیها السلام): عَرَجَ بِهِ جِبْرئیلُ إلَی السَّماءِ، فَقُلْتُ: فیما ذا؟ فَقالَتْ: إنَّ نَفَراً مِنَ الْمَلائِکَةِ تَشاجَرُوا فی شَیْیء، فَسَألُوا حَکَماً مِنَ الاْدَمِیّینَ، فَأَوْحیَ اللّهُ إلَیْهِمْ أنْ تَتَخَیَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلیِّ بْنِ أبی طالِب (علیه السلام). (1)

عبد اللّه بن مسعود گوید: روزی بر فاطمه زهراء (علیها السلام) وارد شدم و عرضه داشتم: همسرت کجا است؟ فرمود: همراه جبرائیل به آسمان عروج نموده است، گفتم: برای چه موضوعی؟ فرمود: بین عدّه ای از ملائکه الهی مشاجره ای شده است؛ و تقاضا کرده اند یک نفر از آدم ها بین ایشان حکم و قضاوت نماید؛ و خداوند به ملائکه وحی فرستاد: خودتان یک نفر را انتخاب نمائید؛ و آن ها هم حضرت علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) را برگزیدند.

قالَتْ (علیها السلام): أبَوا هِذِهِ الاْمَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلیٌّ، یُقْیمانِ أَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ أطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما. (2)

ص: 629


1- (7). اختصاص شیخ مفید: ص 213، س 7، بحارالأنوار: ج 37، ص 150، ح 15٫
2- (8). تفسیر الإمام العسکری (علیه السلام): ص 330، ح 191، بحارالأنوار: ج 23، ص 259، ح 8٫

فرمود: حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله) و علیّ (علیه السلام)، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروی کنند آن ها را از انحرافات دنیوی و عذاب همیشگی آخرت نجات می دهند؛ و از نعمت های متنوّع و وافر بهشتی بهره مندشان می سازند.

قالَتْ (سلام الله علیها): إذا حُشِرْتُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، أشْفَعُ عُصاةَ أُمَّةِ النَّبیَّ (1)

فرمود: هنگامی که در روز قیامت برانگیخته و محشور شوم، خطاکاران امّت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، را شفاعت می نمایم.

قالَتْ (سلام الله علیها): یا أبَة، ذَکَرْتُ الْمَحْشَرَ وَوُقُوفَ النّاسِ عُراةً یَوْمَ الْقیامَةِ، وا سَوْأتاهُ یَوْمَئِذ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. (2)

فرمود: اظهار داشت: ای پدر، من به یاد روز قیامت افتادم که مردم چگونه در پیشگاه خداوند با حالت برهنه خواهند ایستاد _ و فریاد رسی ندارد، جز اعمال و علاقه نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) _.

ص: 630


1- (9). إحقاق الحقّ: ج 19، ص 129٫
2- (10). کشف الغمّة: ج 2، ص 57، بحار الأنوار: ج 8، ص 53، ح 62٫

قالَتْ (سلام الله علیها): أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلی أهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِی اللّهِ اثْنانِ، وَ لَوَرِثَ ها سَلَفٌ عَنْ سَلَف، وَ خَلْفٌ بَعْدَ خَلَف، حَتّی یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام). (1)

فرمود: به خدا سوگند، اگر حقّ _ یعنی خلافت و امامت _ را به اهلش سپرده بودند؛ و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروی و متابعت کرده بودند حتّی دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا _ و دین _ اختلاف نمی کردند. و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکی پس از دیگری منتقل می گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد (عجّل اللّه فرجه الشّریف، و صلوات اللّه علیهم اجمعین) می گردید که او نهمین فرزند از حسین (علیه السلام) می باشد.

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ (علیها السلام) قالَتْ: قالَ لی رَسُولُ اللّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) یا فاطِمَةُ مَنْ صَلّی عَلَیْکِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ. (2)

ص: 631


1- (11). الإمامة والتبصرة: ص 1، بحارالأنوار: ج 36، ص 352، ح 224٫
2- (12). بهجه ، ج 1، ص 287

رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به من گفت: ای فاطمه! هر که بر تو صلوات فرستد، خداوند او را بیامرزد و به من، در هر جای بهشت باشم، ملحق گرداند.

ص: 632

شیعیان و محبان اهلبیت

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

شیعیان و محبان اهلبیت

عَنْ فَاطِمَةُ بِنْتَ مذوسَی بْن ر جَعْفَر (ع) … عَنْ فَاطِمَةَ بِنْت رَسُول اللّهِ صَلَّی اللّه عَلَیه وَ آلِهِ وِ سَلَّمَ، قالَتْ (سلام الله علیها): قَالَ رَسُولُ اللّه صَلَّی اللّه عَلَیه وَ آلِه وَ سَلَّمَ: «ألا مَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آل مُحَمَّد ماتَ شَهِیداً. (1)

فاطمه معصومه (س)، از دختر امام صادق (ع) روایتی نقل می کند که سلسله سندش به حضرت فاطمه زهرا (س) می رسد که آن حضرت می فرماید: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: «آگاه باشید! هرکس با محبّت آل محمّد ازدنیا برود شهید از دنیا رفته است.»

قالَتْ (سلام الله علیها): ان السعید، کل السعید، حق السعید من أحب علیا فی حیاته و بعد موته (2)

ص: 633


1- (13). عوالم العلوم، ج ٢١، ص ٣٥٣
2- (14). شرح نهج البلاغه ج 2، ص 449 مجمع الزّوائد: ج 9، ص 132

فرمود: همانا سعادتمند (به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی (ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.

قالَتْ (علیها السلام): یا أبَه، ذَکَرْتُ الْمَحْشَرَ وَوُقُوفَ النّاسِ عُراهً یَوْمَ الْقیامَهِ، وا سَوْأتاهُ یَوْمَئِذ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. (1)

اظهار داشت: ای پدر، من به یاد روز قیامت افتادم که مردم چگونه در پیشگاه خداوند با حالت برهنه خواهند ایستاد _ و فریاد رسی ندارد، جز اعمال و علاقه نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) _.

قالَتْ (سلام الله علیها): إلهی وَ سَیِّدی، أسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی أَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی، وَشیعَةِ ذُرّیتَی. (2)

فرمود: خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانی که آن ها را برگزیده ای، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائی من با ایشان، از تو می خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشی.

ص: 634


1- (15). کشف الغمّه: ج 2، ص 57، بحار الأنوار: ج 8، ص 53، ح 62٫
2- (16). کوکب الدّریّ: ج 1، ص 254٫

قالَتْ (سلام الله علیها): شیعَتُنا مِنْ خِیارِ أهْلِ الْجَنَّةِ وَکُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالی اَوْلیائِنا وَ مُعادی أعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا. (1)

فرمود: شیعیان و پیروان ما، و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان که دشمن دشمنان ما باشند، نیز آن هائی که با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.

قالَتْ (علیها السلام): إنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما أمَرْناکَ وَ تَنْتَهی عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ، قَأنْتَ مِنْ شیعَتِنا، وَ إلاّ فَلا. (2)

فرمود: اگر آنچه را که ما _ اهل بیت عصمت و طهارت _ دستور داده ایم عمل کنی و از آنچه نهی کرده ایم خودداری نمائی، تو از شیعیان ما هستی وگرنه، خیر.

ص: 635


1- (17). بحارالأنوار: ج 68، ص 155، س 20، ضمن ح 11٫
2- (18). تفسیر الإمام العسکری (علیه السلام): ص 320، ح 191٫

علی(ع) و ماجرای غدیر و رحلت پیامبر(ص)

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

علی(ع) و ماجرای غدیر و رحلت پیامبر(ص)

قالَتْ (سلام الله علیها): إلَیْکُمْ عَنّی، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِکُمْ، وَ الاَْمْرُ بعد تقْصیرکُمْ، هَلْ تَرَکَ أبی یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِحَد عُذْراٌ. (1)

فرمود: خطاب به مهاجرین و انصار کرد و فرمود: از من دور شوید و مرا به حال خود رها کنید، با آن همه بی تفاوتی و سهل انگاری هایتان، عذری برای شما باقی نمانده است. آیا پدرم در روز غدیر خم برای کسی جای عذری باقی گذاشت؟

قالَتْ (سلام الله علیها): ما صَنَعَ أبُو الْحَسَنِ إلاّ ما کانَ یَنْبَغی لَهُ، وَ لَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَ طالِب2ُهُمْ. (2)

فرمود: آنچه را امام علیّ (علیه السلام) _ نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت _ انجام داد، وظیفه الهی او بوده است، و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آن ها را محاسبه و مجازات می نماید.

ص: 636


1- (19). خصال: ج 1، ص 173، احتجاج: ج 1، ص 146٫
2- (20). الإمامة والسّیاسة: ص 30، بحارالأنوار: ج 28، ص 355، ح 69٫

مخالفان اهلبیت

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

مخالفان اهلبیت

قالَتْ (سلام الله علیها): وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا أنّی أکْرَهُ أنْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ أنّی سَأُقْسِمُ عَلَی اللّهِ ثُمَّ أجِدُهُ سَریعَ الاْجابَةِ. (1)

فرمود:ای پسر خطّاب! سوگند به خداوند، اگر ناپسند نمی داشتم که عذاب الهی بر بی گناهی، نازل گردد؛ متوجّه می شدی که خدا را قسم می دادم و نفرین می کردم. و می دیدی چگونه دعایم سریع مستجاب می گردید.

قالَتْ (سلام الله علیها): وَاللّهِ! لا کَلَّمْتُکَ أبَداً، وَاللّهِ! لاَدْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْکَ فی کُلِّ صَلوة. (2)

ص: 637


1- (21). اصول کافی: ج 1، ص 460، بیت الأحزان: ص 104، بحارالأنوار: ج 28، ص 250، ح 30
2- (22). صحیح مسلم: ج 2، ص 72، صحیح بخاری: ج 6، ص 176٫

فرمود: پس از ماجرای هجوم به خانه حضرت، خطاب به ابوبکر کرد و فرمود: به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا، در هر نمازی تو را نفرین خواهم کرد.

قالَتْ (سلام الله علیها): إنّی أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ، أنَّکُما اَسْخَطْتُمانی، وَ ما رَضیتُمانی، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لأشْکُوَنَّکُما إلَیْهِ. (1)

فرمود: هنگامی که ابوبکر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود: خدا و ملائکه را گواه می گیرم که شما مرا خشمناک کرده و آزرده اید، و مرا راضی نکردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات کنم شکایت شما دو نفر را خواهم کرد.

قالَتْ (سلام الله علیها): لا تُصَلّی عَلَیَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللّهِ وَ عَهْدَ أبی رَسُولِ اللّهِ فی أمیر الْمُؤمنینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لی حَقیّ، وَ أخَذُوا إرْثی، وَ خَرقُوا صَحیفَتی اللّتی کَتَب ها لی أبی بِمُلْکِ فَدَک. (2)

ص: 638


1- (23). بحارالأنوار: ج 28، ص 303، صحیح مسلم: ج 2، ص 72، بخاری: ج 5، ص 5٫
2- (24). بیت الأحزان: ص 113، کشف الغمّة: ج 2، ص 494٫

فرمود: افرادی که عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤمنین علیّ (علیه السلام) شکستند، و در حقّ من ظلم کرده و ارثیه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدک پاره کردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.

قالَتْ (سلام الله علیها): جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشّ_ِرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِی الرِّزقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلاْخْلاصِ، وَ الْحَّجَ تَشْییداً لِلدّینِ (1)

فرمود: خداوند سبحان، ایمان و اعتقاد را برای طهارت از شرک و نجات از گمراهی ها و شقاوت ها قرار داد. و نماز را برای خضوع و فروتنی و پاکی از هر نوع تکبر، مقرّر نمود. و زکات (و خمس) را برای تزکیه نفس و توسعه روزی تعیین نمود. و روزه را برای استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست. و حجّ را برای استحکام أساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.

قالَتْ (سلام الله علیها): أصْبَحْتُ وَ اللهِ! عاتِقَةً لِدُنْیاکُمْ، قالِیَةً لِرِجالِکُمْ. (2)

ص: 639


1- (25). ریاحین الشّریعة: ج 1، ص 312، فاطمة الزّهراء (س) ص 360، خطبه آنحضرت. احتجاج طبرسی، ج 1٫
2- (26). دلائل الإمامة: ص 128، ح 38، معانی الأخبار: ص 355، ح 2٫

فرمود: بعد از جریان غصب فدک و احتجاج حضرت، بعضی از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وی را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد کردم و هیچ علاقه ای به آن ندارم، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.

قالَتْ (سلام الله علیها): خابَتْ أُمَّةٌ قَتَلَتْ إبْنَ بِنْتِ نَبِیِّ ها. (1)

فرمود: رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهی که فرزند پیامبر خود را به قتل رسانند.

ص: 640


1- (27). مدینة المعاجز: ج 3، ص 430٫

سخن حضرت زهرا(س) با بانوان

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

سخن حضرت زهرا(س) با بانوان

قالَتْ (سلام الله علیها): خَیْرٌ لِلِنّساءِ أنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ. (1)

فرمود: بهترین چیز برای حفظ شخصیت زن آن است که مردی را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.

قالَتْ (سلام الله علیها): إنّی قَدِاسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إنّهُ یُطْرَحُ عَلیَ الْمَرْئَةِ الثَّوبَ فَیَصِفُ ها لِمَنْ رَأی، فَلا تَحْمِلینی عَلی سَریر ظاهِر، اُسْتُرینی، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ. (2)

فرمود: در آخرین روزهای عمر پر برکتش ضمن وصیتی به اسماء فرمود: من بسیار زشت و زننده می دانم که جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه ای روی بدنش تشییع می کنند. و افرادی اندام و حجم بدن او را مشاهده کرده و برای دیگران تعریف می نمایند. مرا بر تخت _ و بلانکاردی _ که اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده _ بلکه مرا با پوشش کامل تشییع کن _، خداوند تو را از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.

ص: 641


1- (28). بحارالأنوار: ج 43، ص 54، ح 48٫
2- (29). تهذیب الأحکام: ج1، ص 429، کشف الغمّه: ج 2، ص 67، بحار: ج 43، ص 189، ح 19٫

قالَتْ (سلام الله علیها): … إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانی فَإنّی أراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح. (1)

فرمود: مرد نابینائی وارد منزل شد و حضرت زهراء (علیها السلام) پنهان گشت، وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) علّت آن را جویا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت: اگر آن نابینا مرا نمی بیند، من او را می بینم، دیگر آنکه مرد، حسّاس است و بوی زن را استشمام می کند.

ص: 642


1- (30). بحارالأنوار: ج 43، ص 91، ح 16، إحقاق الحقّ: ج 10، ص 258٫

سخن زهرا(س) و علی(ع)

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

سخن زهرا(س) و علی(ع)

قالَتْ (سلام الله علیها): أوُصیکَ یا أبَا الْحَسنِ أنْ لا تَنْسانی، وَ تَزُورَنی بَعْدَ مَماتی. (1)

فرمود: ضمن وصیتی به همسرش اظهار داشت: مرا پس از مرگم فراموش نکن؛ و به زیارت و دیدار من _ بر سر قبرم _ بیا.

قالَتْ (سلام الله علیها): أُوصیکَ اَوّلاً أنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدی بِإبْنَةِ اُخْتی أمامَةَ، فَإنَّ ها تَکُونُ لِوُلْدی مِثْلی، فَإنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ. (2)

فرمود: در آخرین لحظات عمرش به همسر خود چنین سفارش نمود: پس از من با دختر خواهرم أمامه ازدواج نما، چون که او نسبت به فرزندانم مانند خودم دلسوز و متدین است. همانا مردان در هر حال، نیازمند به زن می باشند.

ص: 643


1- (31). زهرة الرّیاض _ کوکب الدّری: ج 1، ص 253٫
2- (32). بحارالأنوار: ج 43، ص 192، ح 20، أعیان الشّیعة: ج 1، ص 321٫

قالَتْ (سلام الله علیها): یا أبَا الحَسَن، إنّی لأسْتَحی مِنْ إلهی أنْ أکَلِّفَ نَفْسَکَ ما لا تَقْدِرُ عَلَیْهِ. (1)

فرمود: خطاب به همسرش امیرالمؤمنین علیّ (علیه السلام) کرد و اظهار نمود: من از خدای خود شرم دارم که از تو چیزی را در خواست نمایم و تو توان تهیه آنرا نداشته باشی.

عَبْدُ اللّهِ بْنِ مَسْعُود، فالَ: أتَیْتُ فاطِمَهَ صَلَواتُ اللّهِ علیها، فَقُلْتُ: أیْنَ بَعْلُکِ؟ فَقالَتْ (علیها السلام): عَرَجَ بِهِ جِبْرئیلُ إلَی السَّماءِ، فَقُلْتُ: فیما ذا؟ فَقالَتْ: إنَّ نَفَراً مِنَ الْمَلائِکَهِ تَشاجَرُوا فی شَیْیء، فَسَألُوا حَکَماً مِنَ الاْدَمِیّینَ، فَأَوْحیَ اللّهُ إلَیْهِمْ أنْ تَتَخَیَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلیِّ بْنِ أبی طالِب (علیه السلام). (2)

عبد اللّه بن مسعود گوید: روزی بر فاطمه زهراء (علیها السلام) وارد شدم و عرضه داشتم: همسرت کجا است؟ فرمود: همراه جبرائیل به آسمان عروج نموده است، گفتم: برای چه موضوعی؟! فرمود: بین عدّه ای از ملائکه الهی مشاجره ای شده است; و تقاضا کرده اند یک نفر از آدم ها بین ایشان حکم و قضاوت نماید; و خداوند به ملائکه وحی فرستاد: خودتان یک نفر را انتخاب نمائید; و آن ها هم حضرت علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) را برگزیدند.

ص: 644


1- (33). أمالی شیخ طوسی: ج 2، ص 228٫
2- (34). اختصاص شیخ مفید: ص 213، س 7، بحارالأنوار: ج 37، ص 150، ح 15٫

قرآن و حضرت زهرا(س)

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

قرآن و حضرت زهرا(س)

قالَتْ (سلام الله علیها): قاریءُ الحدید، و اذا وقعت، و الرحمن، یدعی فی السموات و الارض، ساکن الفردوس (1)

فرمود: تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمان ها و زمین اهل بهشت خوانده می شوند.

قالَتْ (علیها السلام): فَأکْثِرْ مِنْ تِلاوَهِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإنَّ ها ساعَهٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فی ها إلی أُنْسِ الاْحْیاءِ. (2)

ضمن وصیّتی به امام علیّ (علیه السلام) اظهار نمود: پس از آنکه مرا دفن کردی، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا کن، چون که می ّت در چنان موقعیّتی بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان می باشد.

ص: 645


1- (35). کنزالعمال، ج 1، ص582
2- (36). بحارالأنوار: ج 79، ص 27، ضمن ح 13٫

فضائل اخلاقی

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

فضائل اخلاقی

قالت فاطمة الزهراء سلام الله علیها: من أصعد إلی الله خالص عبادته، أهبط الله عزوجل إلیه أفضل مصلحته. (1)

فرمود: کسی که عبادت خالص خود را به خداوند متعال تقدیم می کند (و فقط برای رضای او عمل می کند﴾ خداوند نیز بهترین مصلحت خود را بر او نازل می کند.

قالَتْ (سلام الله علیها): خیارکم الینکم مناکبة و اکرمهم لنسائهم (2)

فرمود: بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمند ترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.

قالَتْ (سلام الله علیها): حبب الی من دنیاکم ثلاث: تلاوة کتاب الله و النظر فی وجه رسول و الانفاق فی سبیل الله (3)

ص: 646


1- (37). تحف العقول ص960
2- (38). دلال الامامه ص76 و کنزالعمال، ج 7، ص225
3- (39). وقایع الایام خیابانی، جلد صیام، ص295

فرمود: از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1- تلاوت قرآن 2- نگاه به چهره رسول خدا 3-انفاق در راه خدا.

قالَتْ (سلام الله علیها): فجعل الله الایمان تطهیرا لکم من الشرک، و الصلاة تنزی ها لکم عن الکبر (1)

فرمود: خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از شرک قرار داد، و نماز را برای دوری از تکبر و خودخواهی.

قالَتْ (سلام الله علیها): جعل الله … الجهاد عز للإسلام، و الصبر معونة علی استیجاب الأجر (2)

فرمود: خداوند جهاد را موجب عزت و هیبت اسلام، و صبر را وسیله استحقاق و شایستگی پاداش حق تعالی قرار داد.

قالَتْ (سلام الله علیها): فَفَرَضَ اللّه ُ الایمانَ تَطهیرا مِنَ الشِّرکِ… وَ العَدلَ تَسکینا لِلقُلوبِ (3)

فرمود: خداوند ایمان را برای پاکی از شرک… و عدل و داد را برای آرامش دل ها واجب نمود.

ص: 647


1- (40). احتجاج طبرسی، ج1، ص258
2- (41). احتجاج طبرسی، ج 1، ص 258
3- (42). من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 568

قالَتْ (سلام الله علیها): اَلْبُشْری فی وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّةَ، وَ بُشْری فی وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقی صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ. (1)

فرمود: تبسّم و شادمانی در برابر مؤمن موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنی از عذاب خواهد بود.

قالَتْ (علیها السلام): مَنْ أصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. (2)

فرمود: هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و برکات خود را برای او تقدیر می نماید.

ص: 648


1- (43). تفسیر الإمام العسکری (ع) ص 354، ح 243، مستدرک الوسائل: ج 12، ص 262، بحار: ج 72، ص 401، ح 43٫
2- (44). تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورّام: ص 108 و 437، بحار: ج 67، ص 249، ح 25٫

اولین کسی که به پیامبر(ص) ملحق می شود

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

اولین کسی که به پیامبر(ص) ملحق می شود

قالَتْ (سلام الله علیها): یا أبَا الْحَسَنِ! إنَّ رَسُولَ اللّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) عَهِدَ إلَیَّ وَ حَدَّثَنی أنّی اَوَّلُ أهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ وَ لا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِمْرِاللّهِ تَعالی وَ ارْضَ بِقَضائِهِ. (1)

فرمود: ای ابا الحسن! _ همسرم _، همانا رسول خدا با من عهد بست و اظهار نمود: من اوّل کسی هستم از اهل بیتش که به او ملحق می شوم و چاره ای از آن نیست، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهی خوشنود باش.

ص: 649


1- (45). بحارالأنوار: ج 43، ص 200، ح 30٫

روزه چگونه باید باشد؟

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

روزه چگونه باید باشد؟

قالَتْ (سلام الله علیها): ما یَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ إذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ. (1)

فرمود: روزه داری که زبان و گوش و چشم و دیگر اعضاء و جوارح خود را کنترل ننماید هیچ سودی از روزه خود نمی برد.

ص: 650


1- (46). مستدرک الوسائل: ج 7، ص 336، ح 2، بحارالأنوار: ج 93، ص 294، ح 25٫

بهترین موقع دعا در روز جمعه

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

بهترین موقع دعا در روز جمعه

قالَتْ (سلام الله علیها): اصْعَدْ عَلَی السَّطْحِ، فَإنْ رَأیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّی لِلْغُرُوبِ فَأعْلِمْنی حَتّی أدْعُو. (1)

فرمود: روز جمعه نزدیک غروب آفتاب به غلام خود می فرمود: بالای پشت بام برو، هر موقع نصف خورشید غروب کرد مرا خبر کن تا برای خود _ و دیگران _ دعا کنم.

ص: 651


1- (47). دلائل الإمامة: ص 71، س 16، معانی الأخبار: ص 399، ضمن ح 9٫

حق مرد بر مرکب و منزل

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

حق مرد بر مرکب و منزل

قالَتْ (سلام الله علیها): الرَّجُلُ اُحَقُّ بِصَدْرِ دابَّتِهِ، وَ صَدْرِ فِراشِهِ، وَالصَّلاةِ فی مَنْزِلِهِ إلاَّ الاْمامَ یَجْتَمِعُ النّاسُ عَلَیْهِ. (1)

فرمود: هر شخصی نسبت به مرکب سواری، و فرش منزل خود و برگزاری نماز در آن از دیگری در اولویت است، مگر آنکه دیگری امام جماعت باشد و مردم بخواهند با او نماز جماعت را إقامه نمایند.

ص: 652


1- (48). مجمع الزّوائد: ج 8، ص 108، مسند فاطمه: ص 33 و 52٫

نتائج اجتناب از گناهان کبیره

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

نتائج اجتناب از گناهان کبیره

قالَتْ (سلام الله علیها): … وَ النَّهْیَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْکَ السِّرْقَةِ ایجاباً لِلْعِّفَةِ. (1)

فرمود: خداوند متعال منع و نهی از شرابخواری را جهت پاکی جامعه از زشتی ها و جنایت ها؛ و دوری از تهمت ها و نسبت های ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد؛ و دزدی نکردن، موجب پاکی جامعه و پاکدامنی افراد می گردد.

ص: 653


1- (49). ریاحین الشّریعة: ج 1، ص 312، فاطمة الزهراء (س) ص 360، خطبه معروف. احتجاج طبرسی ج1٫

علل حرمت شرک

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

علل حرمت شرک

قالَتْ (علیها السلام): وَ حَرَّمَ – اللّه – الشِّرْکَ إخْلاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ أطیعُوا اللّه فیما أمَرَکُمْ بِهِ، وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ. (1)

فرمود: خداوند سبحان شرک را (در امور مختلف) حرام گرداند تا آنکه همگان تن به ربوبیت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طوری که شایسته است باید تقوای الهی داشته باشید و کاری کنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید. بنابر این باید اطاعت و پیروی کنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهی کرده است، زیرا که تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت) از خدای سبحان خوف و وحشت خواهند داشت.

قالَتْ (علیها السلام): جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشّ_ِرْکِ، وَ الصَّلاهَ تَنْزیهاً لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاهَ تَزْکِیَهً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِی الرِّزقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلاْخْلاصِ، وَ الْحَّجَ تَشْییداً لِلدّینِ . (2)

ص: 654


1- (50). ریاحین الشّریعة: ج 1، ص 312، فاطمة الزهراء (س﴾ ص 360، خطبه معروف. احتجاج طبرسی ج1٫
2- (51). ریاحین الشّریعه: ج 1، ص 312، فاطمه الزّهراء (علیها السلام): ص 360، قطعه ای از خطبه طولانی و معروف آن مظلومه در جمع مهاجرین و انصار.

فرمود: خداوند سبحان، ایمان و اعتقاد را برای طهارت از شرک و نجات از گمراهی ها و شقاوت ها قرار داد. و نماز را برای خضوع و فروتنی و پاکی از هر نوع تکّبر، مقرّر نمود. و زکات (و خمس) را برای تزکیه نفس و توسعه روزی تعیین نمود. و روزه را برای استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست. و حجّ را برای استحکام أساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.

ص: 655

آداب دوازده گانه سفره

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

آداب دوازده گانه سفره

قالَتْ (سلام الله علیها): فی المائدة اثنتا عشرة خصلة یجب علی کل مسلم ان یعرفھا اربع فیھا فرض؛ و اربع فیھا سُنَّة و اربع فیھا تأدیب: فامّا الفرض فالمعرفة و الرضا والتسمیة و الشکر؛ و اما السنة فالوضو ء قبل الطعام و الجلوس علی الجانب الایسر و الاکل بثلاث اصابع و لعق الاصابع؛ فامّا التأدیب فاکل بما یلیک و تصغیر اللقمہ و المضغ الشدید وقلة النظر فی وجوہ الناس. (1)

فرمود: آداب سفره دوازده چیز است که واجب است هر مسلمانی آن را بداند. چهار چیز آن واجب است؛ چهار چیز مستحب است و چهار چیز نشانه مراعات ادب است: اما واجبات سفره عبارتند از: معرفت خدا، رضای الهی، شکر پروردگار و قرائت بسم الله الرحمن الرحیم قبل از شروع غذا۔ مستحبات سفره عبارتند از وضوء قبل از غذا، نشستن بر طرف چپ (و گذاشتن سنگینی بدن بر سمت چپ)، لقمه با سه انگشت برداشتن و لیسیدن انگشتان، و اما چهار چیزی که رعایت ادب مقتضی آن است عبارتند از: آنچه در برابرت گذاشته شود بخور، لقمه های کوچک بردار، غذا را خوب بجو و به چهره دیگران (هم سفره ها) کمتر نگاه کن (و به آن ها خیره نشو).

ص: 656


1- (52). تحف العقول ص 962

بهترین بهشتی

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

بهترین بهشتی

قالَتْ (علیها السلام): شیعَتُنا مِنْ خِیارِ أهْلِ الْجَنَّهِ وَکُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالی اَوْلیائِنا وَ مُعادی أعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا. (1)

فرمود: شیعیان و پیروان ما، و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان که دشمن دشمنان ما باشند، نیز آن هائی که با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.

ص: 657


1- (53). بحارالأنوار: ج 68، ص 155، س 20، ضمن ح 11٫

شکایت به پیامبر(ص)

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

شکایت به پیامبر(ص)

قالَتْ (علیها السلام): إنّی أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ، أنَّکُما اَسْخَطْتُمانی، وَ ما رَضیتُمانی، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لأشْکُوَنَّکُما إلَیْهِ. (1)

هنگامی که ابوبکر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود: خدا و ملائکه را گواه می گیرم که شما مرا خشمناک کرده و آزرده اید، و مرا راضی نکردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات کنم شکایت شما دو نفر را خواهم کرد.

ص: 658


1- (54). بحارالأنوار: ج 28، ص 303، صحیح مسلم: ج 2، ص 72، بخاری: ج 5، ص 5٫

وصیت حضرت زهرا(س)

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

وصیت حضرت زهرا(س)

_ قالَتْ (علیها السلام): لا تُصَلّی عَلَیَّ اُمَّهٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللّهِ وَ عَهْدَ أبی رَسُولِ اللّهِ فی أمیر الْمُؤمنینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لی حَقیّ، وَ أخَذُوا إرْثی، وَ خَرقُوا صَحیفَتی اللّتی کَتَب ها لی أبی بِمُلْکِ فَدَک. (1)

فرمود: افرادی که عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤمنین علیّ (علیه السلام) شکستند، و در حقّ من ظلم کرده و ارثیّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدک پاره کردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.

ص: 659


1- (55). بیت الأحزان: ص 113، کشف الغمّه: ج 2، ص 494٫

نتیجه سلام به پیامبر(ص)

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

نتیجه سلام به پیامبر(ص)

قالَتْ (علیها السلام): مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ اَوْ عَلَیَّ ثَلاثَهَ أیّام أوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّهَ، قُلْتُ لَ ها: فی حَیاتِهِ وَ حَیاتِکِ؟ قالَتْ: نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا. (1)

فرمود: هر که بر پدرم _ رسول خدا _ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند. راوی گوید: عرضه داشتم: آیا در زمان حیات و زنده بودن؟ فرمود: چه در زمان حیات ما باشد; و یا پس از مرگ.

ص: 660


1- (56). بحارالأنوار: ج 43، ص 185، ح 17٫

دفن رسول خدا(ص) و جریان بیعت

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

دفن رسول خدا(ص) و جریان بیعت

قالَتْ (علیها السلام): ما صَنَعَ أبُو الْحَسَنِ إلاّ ما کانَ یَنْبَغی لَهُ، وَ لَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَ طالِب2ُهُمْ. (1)

فرمود: آنچه را امام علیّ (علیه السلام) _ نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت _ انجام داد، وظیفه الهی او بوده است، و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آن ها را محاسبه و مجازات می نماید.

ص: 661


1- (57). الإمامه والسّیاسه: ص 30، بحارالأنوار: ج 28، ص 355، ح 69٫

حضرت زهرا(س)، مهاجر و انصار

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

حضرت زهرا(س)، مهاجر و انصار

قالَتْ (علیها السلام): أصْبَحْتُ وَ اللهِ! عاتِقَهً لِدُنْیاکُمْ، قالِیَهً لِرِجالِکُمْ. (1)

بعد از جریان غصب فدک و احتجاج حضرت، بعضی از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وی را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد کردم و هیچ علاقه ای به آن ندارم، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.

قالَتْ (علیها السلام): إلَیْکُمْ عَنّی، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِکُمْ، وَ الاَْمْرُ بعد تقْصیرکُمْ، هَلْ تَرَکَ أبی یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِحَد عُذْوٌ (2) .

خطاب به مهاجرین و انصار کرد و فرمود: از من دور شوید و مرا به حال خود رها کنید، با آن همه بی تفاوتی و سهل انگاری هایتان، عذری برای شما باقی نمانده است. آیا پدرم در روز غدیر خم برای کسی جای عذری باقی گذاشت؟

ص: 662


1- (58). دلائل الإمامه: ص 128، ح 38، معانی الأخبار: ص 355، ح 2٫
2- (59). خصال: ج 1، ص 173، احتجاج: ج 1، ص 146٫

علائق حضرت زهرا(س)

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

علائق حضرت زهرا(س)

قالَتْ (علیها السلام): حُبِّبَ إلَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَهُ کِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فی وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فی سَبیلِ اللّهِ. (1)

فرمود: سه چیز از دنیا برای من دوست داشتنی است: تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا; و انفاق و کمک _ به نیازمندان _ در راه خداوند متعال.

ص: 663


1- (60). نهج الحیاة، ح 164، وقایع الایام خیابانی، جلد صیام، ص295

مقام مادر از نگاه حضرت زهرا(س)

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

مقام مادر از نگاه حضرت زهرا(س)

_ قالَتْ (علیها السلام): الْزَمْ رِجْلَ ها، فَإنَّ الْجَنَّهَ تَحْتَ أقْدامِ ها، و الْزَمْ رِجْلَ ها فَثَمَّ الْجَنَّهَ. (1)

فرمود: همیشه در خدمت مادر و پای بند او باش، چون بهشت زیر پای مادران است; و نتیجه آن نعمت های بهشتی خواهد بود.

ص: 664


1- (61). کنزل العمّال: ج 16، ص 462، ح 45443٫

تبسم و شادمانی از نگاه حضرت زهرا(س)

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

تبسم و شادمانی از نگاه حضرت زهرا(س)

قالَتْ (علیها السلام): اَلْبُشْری فی وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّهَ، وَ بُشْری فی وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقی صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ. (1) فرمود: تبسّم و شادمانی در برابر مؤمن موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنی از عذاب خواهد بود.

ص: 665


1- (62). تفسیر الإمام العسکری (علیه السلام): ص 354، ح 243، مستدرک الوسائل: ج 12، ص 262، بحارالأنوار: ج 72، ص 401، ح 43٫

رعایت بهداشت هنگام غذا خوردن

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

رعایت بهداشت هنگام غذا خوردن

قالَتْ (علیها السلام): لا یَلُومَنَّ امْرُءٌ إلاّ نَفْسَهُ، یَبیتُ وَ فی یَدِهِ ریحُ غَمَر. (1)

فرمود: کسی که بعد از خوردن غذا، دست های خود را نشوید دست هایش آلوده باشد، _ چنانچه ناراحتی برایش بوجود آید _ کسی جز خودش را سرزنش نکند.

ص: 666


1- (63). کنزل العمّال: ج 15، ص 242، ح 40759٫

میزان بخشندگی خداوند متعال

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

همانا فاطمه(س) ...

احادیث

کلام حضرت زهرا (س)

میزان بخشندگی خداوند متعال

قالَتْ (علیها السلام): إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً وَلایُبالی.(64)

فرمود: همانا خداوند متعال تمامی گناهان بندگانش را می آمرزد و از کسی باکی نخواهد داشت.

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

همانا فاطمه(س) ...

قال الامام الباقر(ع) :

وُلِدَتْ فاطمةُ بنت محمدٍ (ص) بعدَ مبعثِ الرسولِ بخمسِ سنینَ و تُوَفِّیَتْ و لها ثمانَ عَشَرةَ سنةً. (1)

امام باقر (ع)فرمود: فاطمه(س) دختر محمد (ص) پنج سال بعد از به نبوت رسیدن پیامبر اکرم (ص)متولد شد و هیجده ساله بود که وفات کرد.

ص: 667


1- (1). اصول کافی، ج 1، ص 457.

عن الامام جعفر بن محمد (ع)عن ابیه(ع) قال:

اِنَّ فاطمةَ (س) کانتْ تُکَنَّی امَ ابیها. (1)

امام صادق (ع) از قول پدرشان (امام باقر(ع) ) فرمود: همانا فاطمه (س) به ام ابیها کنیه گذاری شده است.

قال ابو عبدالله (ع) :

لِفاطمةَ (س) تِسْعَةُ اسماءٍ عند اللهِ عز و جلّ:فاطمةُ و الصِّدِّیقةُ و المبارکةُ و الطاهرةُ و الزکیةُ و الراضیةُ و المرضیةُ و المحدثةُ و الزهراءُ. (2)

امام صادق(ع) فرمود: نزد خداوند متعال برای فاطمه (س) نُه اسم وجود دارد: 1. فاطمه 2. صدیقه 3. مبارکه 4. طاهره 5. زکیه 6. راضیه 7. مرضیه 8. محدثه 9. زهراء.

عن ابی عبداللهِ الحسین (ع) :

ص: 668


1- (2). بحار الانوار، ج 43، ص 16.
2- (3). بحار الانوار، ج 43، ص 10.

لما قُبِضَتْ فاطمةُ (س) دفنَها امیرُ المومنین سِراً و عفا علی مَوضِعِ قَبرِها. (1)

امام حسین (ع) فرمود: چون فاطمه (س) وفات کرد، امیرالمومنین (ع) او را پنهانی به خاک سپرد و محل قبرش را ناپدید کرد.

امام کاظم(ع) می فرمایند:

«ان فاطمة علیها السلام صدیقة شهیدة...؛ (2)

فاطمه (س) بانوی بسیار راست گویی است که او را به شهادت رسانده اند.»

امام رضا(ع) می فرمایند:

«اول من جعل له النعش فاطمة ابنة رسول الله، (س) وعلی ابیها وبعلها وبنیها؛ (3)

نخستین کسی که پس از مرگش برای او تابوت ساخته شد، فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) بود؛ درود و صلوات خدا بر او و پدر و شوهر و فرزندانش باد.»

امام صادق(ع) می فرمایند:

«ان اطفال شیعتنا من المؤمنین تربیهم فاطمة (س) ؛ (4)

بی شک خردسالان شیعه ما از مؤمنان را فاطمه (س) پرورش می دهد.»

ص: 669


1- (4). اصول کافی، ج 2، ص 356.
2- (5). کافی، ج 1، ص 458.
3- (6). بحارالانوار، ج 78، ص 249.
4- (7). بحارالانوار، ج 6، ص 229؛ تفسیر علی بن ابراهیم، ج 2، ص 332.

ارزش شخصیت فاطمه (س)

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

ارزش شخصیت فاطمه (س)

امام صادق (ع) می فرمایند:

فمن عرف فاطمة حق معرفت ها فقد ادرک لیلة القدر؛ (1)

هر کس به شناخت حقیقی فاطمه (س) دست یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است.»

امام باقر (ع) می فرمایند:

«... ولقد کانت – (س) - مفروضة الطاعة علی جمیع من خلق الله من الجن والانس والطیر والوحش والانبیاء والملائکة...؛ (2)

اطاعت از فاطمه (س) بر تمامی آفریدگان خدا از جن و آدمیان و پرندگان و وحوش و پیامبران و فرشتگان واجب است.»

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

ص: 670


1- (8). بحارالانوار، ج 43، ص 65
2- (9). دلائل الامامة، ص 28.

«... یا علی انفذ لما امرتک به فاطمة فقد امرت ها باشیاء امر بها جبرئیل (ع). (1)

ای علی! آنچه را فاطمه (س) بدان امر می کند، انجام ده؛ زیرا من چیزهایی را به او امر کرده ام که جبرئیل (ع) به آن ها امر کرده است.»

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«ان فاطمة خلقت حوریة فی صورة انسیة...؛ (2)

بی شک فاطمه (س) حوریه ای است که به صورت انسان آفریده شده است.»

قال رسول الله(ص):

فاطمةُ حوراءُ انسیةٌ. (3)

پیامبر اکرم(ص)فرمود: فاطمه حوریه ای انسانی است.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«انا الشمس وعلی علیه السلام القمر وفاطمة الزهرة والفرقدان الحسن والحسین؛ (4)

من خورشیدم و علی (ع) ماه و فاطمه (س) ، زهره (ناهید) است و حسن(ع) و حسین(ع) دو ستاره نور افشان فرقدان هستند.»

ص: 671


1- (10). بحارالانوار، ج 22، ص 484.
2- (11). بحارالانوار، ج 78، ص 112.
3- (12). عوالم، ج 6، ص 9.
4- (13). بحارالانوار، ج 24، ص 74؛ معانی الاخبار، ص 114.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«... من زار فاطمة فکانما زارنی...؛ (1)

هر کس فاطمه (س) را زیارت کند، مانند این است که مرا زیارت کرده است.»

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«... نور ابنتی فاطمة من نور الله وابنتی فاطمة افضل من السماوات والارض...؛ (2)

نور دخترم فاطمه (س) از نور خداست، و دخترم فاطمه (س) برتر از آسمانها و زمین است.»

ص: 672


1- (14). بحارالانوار، ج 43، ص 58.
2- (15). بحارالانوار، ج 15، ص 10.

ارزش و آثار نام فاطمه (س)

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

ارزش و آثار نام فاطمه (س)

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«انی سمیت ابنتی فاطمة لان الله عزوجل فطمها وفطم من احبها من النار؛ (1)

من نام دخترم را فاطمه (س) گذاشتم؛ زیرا خدای - عزوجل - فاطمه (س) و هر کس که او را دوست دارد، از آتش دوزخ دور نگه داشته است.»

امام کاظم (ع) می فرمایند:

«لایدخل الفقر بیتا فیه اسم محمد او احمد او علی او الحسن او الحسین او جعفر او طالب او عبدالله او فاطمة من النساء؛ (2)

در خانه ای که نام محمد یا احمد یا علی یا حسن یا حسین یا جعفر یا طالب یا عبدالله و یا از میان زنان، فاطمه باشد، فقر `و تنگدستی` وارد نمی شود.»

ص: 673


1- (16). عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 46.
2- (17). کافی، ج 6، ص 19.

امام صادق(ع) به شخصی که نام دخترش را فاطمه گذاشته بود، فرمود:

«... اذا سمیتها فاطمة فلا تسبها و لاتلعنها ولاتضربها؛ (1)

حالا که نام او را فاطمه گذاشته ای، پس دشنامش مده، نفرینش مکن و کتکش مزن.»

عن ابی جعفر(ع) عن آبائه (ع) قال:

اِنّما سُمِّیَتْ فاطمةُ بنتِ محمدٍ الطاهرةَ لِطَهارَتها مِنْ کُلِّ دَنَسٍ و طهارَتِها مِنْ کُلِّ رَفَثٍ و ما رأَتْ قَطُّ یوماً حُمْرةً و لا نِفاسَاً. (2)

امام باقر(ع) از قول پدرانشان (ع) فرمود: همانا فاطمه دختر محمد، طاهره نامیده شد، چرا که او از هر گونه پلیدی و آلودگی و نیز کلام ناپاک طاهر بود و هیچ روزی خون حیض و نفاس ندید.

قال ابو عبدالله (ع) :

ص: 674


1- (18). کافی، ج 6، ص 48.
2- (19). بحار الانوار، ج 43، ص 19.

... اتدری ایَّ شیءٍ تفسیرُ فاطمةَ قلت: اخبرنی یا سیدی قال فُطِمَتْ مِنْ الشَّرِ. (1)

امام صادق (ع) فرمود: آیا می دانی معنی و مفهوم فاطمه چیست؟ گفتم آقای من شما مرا آگاه کنید، حضرت فرمود: یعنی که از بدی ها دور شده است.

ص: 675


1- (20). بحار الانوار، ج 43، ص 10.

الگوی نمونه

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

الگوی نمونه

امام زمان(ع) در یکی از نامه هایشان می فرمایند:

«وفی ابنة رسول(ص) لی اسوة حسنة...؛ (1)

در دختر پیامبر خدا (ص) برای من الگوی نیکویی است.»

ص: 676


1- (21). بحارالانوار، ج 53، ص 180.

محبوبیت و عزت فاطمه(س)

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

محبوبیت و عزت فاطمه(س)

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«... فاطمة اعز البریة علی..؛ (1)

فاطمه (س) عزیزترین مردم در نزد من است.»

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«... ان فاطمة بضعة منی و هی نور عینی وثمرة فؤادی...؛ (2)

فاطمه (س) پاره تن و نور چشم و میوه دل من است.»

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«یا فاطمة... انت منی وانا منک...؛ (3)

ای فاطمه! تو از من هستی و من از تو هستم.»

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«... فداک ابوک یا فاطمة؛ (4)

ص: 677


1- (22). الامالی، شیخ مفید، ص 259.
2- (23). الامالی، شیخ صدوق، ص 486.
3- (24). بیت الاحزان، ص 19؛ بحارالانوار، ج 43، ص 32.
4- (25). بحارالانوار، ج 22، ص 490.

پدرت به قربان تو باد ای فاطمه (س)!»

حضرت امیرالمؤمنین، علی(ع) می فرمایند:

«... ان الحسن والحسین سبطا هذه الامة وهما من محمد کمکان العینین من الراس واما انا فکمکان الید من البدن واما فاطمة فکمکان القلب من الجسد...؛ (1)

حسن(ع) و حسین(ع) دو سبط این امت هستند، و آن دو برای محمد صلی الله علیه و آله همانند دو چشم برای سرند، و من `برای محمد (ص)` همانند دست برای بدن هستم، و فاطمه (س) `برای محمد (ص)` همانند قلب برای بدن است.»

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«من احب فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی ومن ابغض ها فهو فی النار؛ (2)

هر کس فاطمه (س) دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش `دوزخ` است.»

ص: 678


1- (26). کتاب سلیم بن قیس، ص 830.
2- (27). بحارالانوار ، ج 27، ص 116

عن ابی جعفر(ع) قال:

کان رسول الله (ص) اذا ارادَ السفرَ سلَّمَ علی مَنْ اراد ... . (1)

امام باقر(ع) فرمود: پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله هرگاه می خواستند به سفر بروند با هر کس از اهلبیت خود می خواستند خدا حافظی کنند، خداحافظی می کردند، سپس آخرین کسی که از او خداحافظی می کردند، فاطمه سلام الله علیها بود، پس سفرشان را از خانه فاطمه آغاز می کردند و زمانی که از سفر باز می گشتند اول از همه به خانه فاطمه سلام الله علیها می رفتند.

قال النبی (ص):

فاطِمةُ اَعَزُّ الناسِ علیَّ. (2)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: فاطمه عزیزترین و محبوب ترین مردم برای من است.

ص: 679


1- (28). بحار الانوار، ج 43، ص 83.
2- (29). بحار الانوار، ج 43، ص23.

خشم و شادی فاطمه (س)

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

خشم و شادی فاطمه (س)

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«ان الله لیغضب لغضب فاطمة ویرضی لرضاها؛ (1)

بی شک خداوند با خشم فاطمه (س) به خشم می آید و با خشنودی او خشنود می شود.»

قال رسول الله (ص) :

مَنْ ارضی فاطمةَ فقد ارضانی و مَنْ اَسخطَ فاطمةَ فقد اسخطنی. (2)

پیامبر اکرم (ص)فرمود: هرکس فاطمه را راضی کند، مرا راضی نموده و هر کس فاطمه را خشمگین کند، مرا خشمگین نموده است.

قال رسول اللّه(ص):

ص: 680


1- (30). الامالی، شیخ مفید، ص 94.
2- (31). احقاق الحق، ج 10، ص 217.

فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّی یُؤلِمُها ما یُؤْلِمُنِی وَ یَسَرُّنِی ما یَسُرُّها (1)

فاطمه پاره وجود من است، هر چه او را بیازارد مرا آزرده است و هر چه او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است.

قال رسول اللّه(ص):

فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّی مَنْ آْذاهَا فَقَدْ آذانِی (2)

فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده است.

قال رسول الله (ص) :

فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی (3)

فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«ملعون ملعون من یظلم بعدی فاطمة ابنتی ویغصبها حقها ویقتلها...؛ (4)

مورد نفرین است، مورد نفرین است هر کس پس از من به فاطمه (س) دخترم ستم کند و حقش را غصب نماید و او را بکشد.»

ص: 681


1- (32). مناقب الخوارزمی ص 353.
2- (33). السنن الکبری ج 10 باب من قال: لا تجوز شهادة الوالد لولده ص 201/ کنز العمّال ج 13 ص 96/نور الأبصار ص52/ ینابیع المودّة ج 2 ص 322.
3- (34). امالی(صدوق) ص104 ،بحار الانوار(ط-بیروت) ج67 ، ص3
4- (35). بحارالانوار، ج 73، ص 354

فاطمه (س) و زنان عالم هستی

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

فاطمه (س) و زنان عالم هستی

امام صادق(ع) می فرمایند:

«... فاطمة کوکب دری بین نساء اهل الدنیا...؛ (1)

فاطمه (س) اختری تابناک در میان زنان دنیاست.»

امام صادق(ع) می فرمایند:

«... فاطمة سیدة نساء العالمین من الاولین والاخرین؛ (2)

فاطمه (س) سرور زنان جهانیان از اولین تا آخرین است.»

قال النبی (ص):

اما اِبْنَتی فاطمةُ فهی سیدةُ نِساءِ العالمینَ من الاوّلینَ و الآخرینَ. (3)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: اما دخترم فاطمه پس او سرور زنان جهان هستی از گذشتگان و آیندگان است.

ص: 682


1- (36). کافی، ج 1، ص 195.
2- (37). معانی الاخبار، ص 107.
3- (38). تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 338.

قال النبی (ص):

اِنَّ اللهَ تعالی اِختارَ مِنْ النِساءِ اربعَ: مریمَ و آسیةَ و خدیجةَ و فاطمةَ. (1)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: همانا خداوند متعال چهار تن از زنان را برگزید: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه را.

قال النبی(ص):

الحسنُ و الحسینُ خیرُ اهلِ الارضِ بَعدِی و بعدَ اَبِیهما و اُمُّهما اَفْضَلُ نِساءِ اهلِ الارض. (2)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: حسن و حسین بعد از من و پدرشان بهترین اهل زمین اند و مادرشان برترین زنان اهل زمین است.

ص: 683


1- (39). بحار الانوار، ج 43، ص 19.
2- (40). بحار الانوار، ج 43، ص 20.

تسبیحات فاطمه(س)

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

تسبیحات فاطمه(س)

عن ابی جعفر(ع)قال:

ما عُبِدَ اللهُ بشیءٍ مِنْ التحمیدِ افضلَ مِنْ تسبیحِ فاطمةَ (س) و لو کانَ شیءٌ لَنَحَلَهُ رسولُ اللهِ (ص) فاطمةَ (س). (1)

امام باقر (ع) فرمود: خداوند به هیچ نوع ستایشی بالاتر از تسبیح فاطمه (س) عبادت نشده است و اگر چیزی بالاتر از این بود، حتماً پیامبر اکرم (ص) آن را به فاطمه (س) می آموخت.

قال الامام الصادق (ع) :

تسبیحُ فاطمةَ (س) فی کلِ یومٍ دَبْرَ کلِ صلاةٍ احبُّ الیَّ مِنْ الفِ رکعةٍ فی کل یومٍ. (2)

ص: 684


1- (41). اصول کافی، ج 2، ص 504.
2- (42). مکارم الاخلاق، ص 281.

امام صادق (ع) فرمود: تسبیح فاطمه(س) در هر روز بعد از نماز، نزد من از هزار رکعت نماز در هر روز پسندیده تر است.

امام باقر (ع) می فرمایند:

«ما عبد الله بشی ء من التحمید افضل من تسبیح فاطمة (س)...؛ (1)

خداوند در حمد و ستایش به چیزی برتر از تسبیح فاطمه (س) عبادت نشده است.»

ص: 685


1- (43). کافی، ج 3، ص 343.

اعمال عبادی حضرت زهرا (س)

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

اعمال عبادی حضرت زهرا (س)

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«یا سلمان! ان ابنتی فاطمة ملا الله قلبها وجوارحها ایمانا ویقینا الی مشاشها تفرغت لطاعة الله...؛ (1)

ای سلمان! به راستی که خداوند قلب و اعضای فاطمه (س) تا استخوانهایش را از ایمان و یقین آکنده ساخته است؛ به گونه ای که در طاعت خدا جدیت دارد.»

امام صادق(ع) می فرمایند:

«ان فاطمة علیها السلام کانت تاتی قبور الشهداء فی کل غداة سبت...؛ (2)

فاطمه (س) در هر بامداد شنبه به مزار شهیدان می رفت.»

امام صادق(ع) می فرمایند:

«من صلی اربع رکعات فقرا فی کل رکعة بخمسین مرة «قل هو الله احد» کانت صلوة فاطمة (س)...؛ (3)

هر کس چهار رکعت نماز بخواند `هر دو رکعت به یک سلام` و در هر رکعت `پس از سوره حمد` پنجاه مرتبه سوره «قل هو الله احد» را بخواند، این نماز، نماز فاطمه (س) است.»

ص: 686


1- (44). بحارالانوار، ج 43، ص 46؛ مناقب، ج 3، ص 337.
2- (45). وسائل الشیعة، ج 2، ص 879.
3- (46). من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 564.

پیوند آسمانی

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

پیوند آسمانی

امام صادق(ع) می فرمایند:

«... لولا ان امیرالمؤمنین علیه السلام تزوجها لما کان لها کفو الی یوم القیامة علی وجه الارض آدم فمن دونه؛ (1)

به راستی اگر امیرالمؤمنین علیه السلام فاطمه (س) را به ازدواج خود در نیاورده بود، تا روز قیامت بر روی زمین از آدم تا پس از آدم برای فاطمه (س) همتایی نبود.»

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«ما زوجت فاطمة الا لما امرنی الله بتزویجها؛ (2)

من فاطمه (س) را به ازدواج در نیاوردم، مگر پس از آنکه خداوند مرا به ازدواج او فرمان داد.»

لمّا زَوَّجَ رسولُ اللهِ(ص) فاطمةَ مِنْ علیٍ (ع) اتاه ناسٌ من قریشٍ ... . (3)

ص: 687


1- (47). خصال، ج 2، ص 414.
2- (48). عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 59.
3- (49). من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 253.

زمانی که پیامبر اکرم (ص) فاطمه را به همسری علی (ع) در آورد، عده ای از قریش به نزد حضرت آمدند و گفتند: آیا تو فاطمه را در مقابل مهریه ای ناچیز به تزویج علی در آوردی؟ حضرت فرمود: من او را به تزویج علی در نیاوردم بلکه خداوند متعال در شب معراج در کنار درخت (سدرة المنتهی) او را به تزویج علی (ع) در آورد.

قال الامام الصادق (ع) :

لو لا انَّ اللهَ تبارک وتعالی خَلَقَ امیرَالمؤمنین لفاطمةَ (س) ما کان لها کفْوٌ علی الارضِ مِنْ آدمَ و مِنْ دونه. (1)

امام صادق (ع) فرمود: اگر خدای تبارک و تعالی امیرالمؤمنین را برای فاطمه (س) نمی آفرید، در روی زمین، از آدم گرفته تا هر بشری بعد از او، همسری برای او نبود.

عن الامام جعفر بن محمد (ع) عن آبائه (ع) قال:

ص: 688


1- (50). اصول کافی، ج 2، ص 480.

لمّا حضرَتْ فاطمةَ الوفاةُ بَکَتْ، فقالَ لها امیرالمؤمنین یا سیدتی ما یبکیکِ ؟ قالتْ: ابکی لِما تَلقی بَعدی. (1)

امام صادق (ع) از قول پدرانشان (ع) فرمود: زمانی که حضرت فاطمه (س) در حال احتضار بودند و وفاتشان نزدیک شد، شروع به گریه کردند، امیرالمؤمنین (ع) فرمود: ای بانوی من چرا گریه می کنی. حضرت زهرا (س) فرمود: بر آنچه بعد از من (از رنجها و سختی ها) می بینی گریه می کنم

ص: 689


1- (51). بحار الانوار، ج 43، ص 218.

فاطمه(س) در نگاه علی(ع)

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

فاطمه(س) در نگاه علی(ع)

حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند:

«... انا زوج البتول سیدة نساء العالمین...؛ (1)

من همسر بتول (س) هستم؛ همان کسی که سرور زنان جهانیان است.»

پیامبر اکرم (ص) از حضرت امیرالمؤمنین، علی(ع) درباره حضرت فاطمه زهرا (س) پرسیدند، حضرت پاسخ دادند: «نعم العون علی طاعة الله؛ (2)

`فاطمه (س)` خوب یاوری در راه اطاعت و بندگی خداست.»

حضرت امیرالمؤمنین(ع) درباره حضرت فاطمه زهرا (س) می فرمایند:

«انها استقت بالقربة حتی اثرفی صدرها وطحنت بالرحی حتی مجلت یدها وکسحت البیت حتی اغبرت ثیابها واوقدت النار تحت القدر حتی دکنت ثیابها فاصابها من ذلک ضرر شدید؛ (3)

ص: 690


1- (52). معانی الاخبار، ص 58.
2- (53). بحارالانوار، ج 43، ص 117.
3- (54). علل الشرایع، ج 2، ص 366.

حضرت فاطمه زهرا (س) آن قدر با مشک، آب کشید که اثر آن در سینه اش آشکار شد و چندان با دست خود آسیاب کرد که دستهایش پینه زد و آن قدر خانه را جاروب کرد که لباسهایش خاک آلود گردید. و چندان آتش در زیر دیگ روشن کرد که لباسهایش سیاه و دود آلود شد و از این کارها رنج و سختی زیادی به او رسید.»

حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند:

«فوالله... لا اغضبتنی ولاعصت لی امرا ولقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم والاحزان؛ (1)

سوگند به خدا که فاطمه (س) هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و در هیچ کاری از من سرپیچی ننمود. و من هرگاه به فاطمه (س) نگاه می کردم، غم و اندوه از من زدوده می شد.»

ص: 691


1- (55). بحارالانوار، ج 43، ص 134.

بهشت و فاطمه (س)

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

بهشت و فاطمه (س)

قال النبی (ص):

اَوَّلُ شخصٍ تدْخُلُ الجنةَ فاطمةُ. (1)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: اولین کسی که داخل بهشت می شود، فاطمه (س)است.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«... ففاطمة حوراء انسیة وکلما اشتقت الی رائحة الجنة شممت رائحة ابنتی فاطمة (س) ؛ (2)

فاطمه (س) حوریه ای است به صورت انسان که من هر گاه مشتاق بوی بهشت می شوم، دخترم فاطمه (س) را می بویم.»

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«اشتاقت الجنة الی اربع من النساء: مریم بنت عمران، وآسیة بنت مزاحم زوجة فرعون وخدیجة بنت خویلد وفاطمة بنت محمد (ص) ؛ (3)

ص: 692


1- (56). بحار الانوار، ج 43، ص 44.
2- (57). التوحید، شیخ صدوق، ص 117.
3- (58). بحارالانوار، ج 43، ص 53.

بهشت مشتاق چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم و زن فرعون، خدیجه دختر خویلد و فاطمه(س) دختر محمد (ص).»

قال النبی (ص) :

اذا کانَ یومَ القیامةِ تَقْبَلُ ابنتی فاطمةُ علی ناقةٍ مِنْ نُوَقِ الجنّة مُدَبجَةَ الجَنْبینِ خِطامُها مِنْ لؤلؤِ رَطْبٍ، قَوائِمُها مِنْ الزُّمردِ الاخضرِ، ذَنْبُها مِنْ المِسْک الاَذْفَرِ عَیناها یاقوتتان حمراوان. (1)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: زمانی که قیامت فرا رسد، دخترم فاطمه سوار بر شتری از شترهای بهشت می آید در حالی که دو پهلوی آن شتر آراسته و نقش و نگار دار است و مهارش از لؤلؤیی نازک، پاهایش از زمرد سبز، دمش از مُشکی تیز بوی و دو چشمش از دو یاقوت قرمز است.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

ص: 693


1- (59). بحار الانوار، ج 43، ص 219.

«رائحة الانبیاء رائحة السفرجل ورائحة الحور العین رائحة الآس ورائحة الملائکة رائحة الورد ورائحة ابنتی فاطمة الزهراء رائحة السفرجل والآس والورد...؛ (1)

بوی پیامبران بوی به و بوی حورالعین بوی آس و بوی فرشتگان بوی گل سرخ است، ولی بوی دخترم فاطمه (س) بوی به و آس و گل سرخ روی هم است.»

ص: 694


1- (60). بحارالانوار، ج 66، ص 177.

حشر، شفاعت و فاطمه (س)

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

حشر، شفاعت و فاطمه (س)

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«... یا فاطمة ابشری فلک عندالله مقام محمود تشفعین فیه لمحبیک وشیعتک؛ (1)

ای فاطمه (س) مژده باد! که در پیشگاه خدا مقامی شایسته داری که در آن مقام برای دوستان و شیعیانت شفاعت می کنی.»

قال رسول الله (ص) :

اِنَّ فاطمةَ لتشفع یومَ القیامةِ فیمن اَحَبَّها و تَولّاها و احبَّ ذُرِّیتها و تولّاهم و یَشْفَعُها الله فیهم و یدْخلُهم الجنةَ بِشفاعَتها. (2)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: همانا فاطمه در روز قیامت برای کسی که محب و دوست دار او و فرزندانش باشد، شفاعت می کند و خداوند شفاعت او را در مورد این افراد می پذیرد و آنها را با شفاعت او وارد بهشت می کند.

ص: 695


1- (61). بحارالانوار، ج 76، ص 359.
2- (62). القطره من بحار مناقب النبی و العترة، ج 2، ص 189.

امام باقر(ع) و امام صادق(ع) می فرمایند:

«حرام علی روح ان تفارق جسدها حتی تری الخمسة: محمدا وعلیا وفاطمة وحسنا وحسینا بحیث تقر عینها او تسخن عینها...؛ (1)

بر روح آدمی حرام است که از بدنش جدا شود، مگر آنکه پنج تن را ببیند: محمد و علی و فاطمه و حسن(ع) و حسین(ع) ، و آن هم به گونه ای است که یا چشم آدمی روشن و یا تاریک و محزون می شود.»

عن ابی عبد الله (ع) قال:

اذا کانَ یومُ القیامةِ جَمَعَ اللهُ الاولینَ و الآخِرینَ فی صعیدٍ واحدٍ فینادی منادٍ: غُضُّوا ابصارَکم و نَکِّسُوا رُؤُسَکم حتّی تَجُوزَ فاطمةُ بنتُ محمدٍ (ص) الصراطَ. (2)

امام صادق (ع) فرمود: وقتی روز قیامت فرا رسد، خداوند تمامی بشر از اولین و آخرین را در یک جا جمع می کند پس منادی ندا می دهد: چشمانتان را ببندید و سرهایتان را پایین بیندازید تا فاطمه دختر محمد (ص) از صراط بگذرد.

ص: 696


1- (63). کشف الغمة، ج 1، ص 414.
2- (64). بحار الانوار، ج 43، ص 224.

قال رسول الله (ص) :

تُحْشَرُ ابنتی فاطمةُ (س) یومَ القیامةِ و معها ثیابٌ مصبوغهٌ ... . (1)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: دخترم فاطمه (س) در روز قیامت در حالی محشور می شود که همراه او پیراهنی است خونین که به یکی از ساقهای عرش آویزان است، حضرت زهراء (س) می گوید: ای خداوند عادل میان من و قاتل فرزندم داوری کن. پیامبر (ص) فرمود: قسم به پروردگار کعبه که خداوند برای دخترم داوری می کند.

قال النبی (ص) :

یا سلمانُ حُبُّ فاطمةَ یَنْفَعُ فی مائةِ مَوطنٍ ایسَرُ تلکَ المواطنِ: الموتُ و القبرُ و المیزانُ و المحشرُ و الصراطُ و المحاسبةُ. (2)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: ای سلمان محبت فاطمه و دوست داشتن او در صد موقف و جایگاه از مواقف قیامت سودمند است، آسان ترین این مواقف: مرگ و قبر و میزان و محشر و (پل) صراط و موقف محاسبه اعمال است.

ص: 697


1- (65). بحار الانوار، ج 43، ص 220.
2- (66). بحار الانوار، ج 27، ص 116.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

«... یا فاطمة! لو ان کل نبی بعثه الله وکل ملک قربه شفعوا فی کل مبغض لک غاصب لک ما اخرجه الله من النار ابدا؛ (1)

ای فاطمه! اگر تمام پیامبرانی که خدا برانگیخته و تمام فرشتگانی که مقرب درگاه خود گردانده است، برای هر کینه توزی که حق تو را غصب نموده است، شفاعت کنند، هرگز خدا او را از آتش `دوزخ` خارج نمی سازد.»

ص: 698


1- (67). بحارالانوار، ج 76، ص 354.

مصحف فاطمه (س)

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

فاطمه(س) در قیامت

احادیث

حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین

مصحف فاطمه (س)

عن ابی بصیر قال: دخلت علی ابی عبد الله (ع) قال: و انَّ عندنا لَمُصْحَفَ فاطمةَ و ما یُدْریهم ما مُصْحَفُ فاطمةَ. قلتُ له: و ما مُصْحَفُ فاطمةَ؟ قال: مصحفٌ ... . (68)

ابو بصیر گوید بر حضرت صادق (ع) وارد شدم، (پس از چندی سخن) حضرت فرمود: همانا مصحف فاطمه (س) نزد ما است و مردم چه می دانند مصحف فاطمه چیست. گفتم: مصحف فاطمه چیست. حضرت فرمود: کتابی است که در آن مطالبی همانند قرآن است در حالی که (حجمش) سه برابر آن است.

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

فاطمه(س) در قیامت

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «إذا کانَ یَوْمُ القیامَةِ نادی مُنادٍ: یا أَهْلَ الجَمْعِ غُضُّوا أَبْصارَکُمْ حَتی تَمُرَّ فاطِمَة».

ص: 699

روز قیامت یک صدائی بلند می شود که إی مردم غضّ بصر کنید که فاطمه (س) می خواهد عبور کند.

منابع: کنز العمّال ج 13 ص 91 و 93/ منتخب کنز العمّال بهامش المسند ج 5 ص 96/ الصواعق المحرقة ص 190/ أسد الغابة ج 5 ص 523/ تذکرة الخواص ص 279/ ذخائر العقبی ص 48/ مناقب الإمام علی لابن المغازلی ص 356/ نور الأبصار ص 51 و 52/ ینابیع المودّة ج 2 باب 56 ص 136.

بوی فاطمه(س)

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «کُنْتُ إذا اشْتَقْتُ إِلی رائِحَةِ الجنَّةِ شَمَمْتُ رَقَبَةَ فاطِمَة».

اگر به بوی بهشت اشتیاق می کردم فاطمه را بو می کردم.

منابع: منتخب کنز العمّال ج 5 ص 97/ نور الأبصار ص 51/ مناقب الإمام علی لابن المغازلی ص 360.

ص: 700

بهترین زنان

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

بهترین زنان

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «حَسْبُک مِنْ نساءِ العالَمیَن أَرْبَع: مَرْیمَ وَآسیَة وَخَدیجَة وَفاطِمَة».

از زنان عالم 4 نفر بهترینانند: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه (س).

منابع: مستدرک الصحیحین ج 3 باب مناقب فاطِمَة ص 171/ سیر أعلام النبلاء ج 2 ص 126/ البدایة والنهایة ج 2 ص 59/ مناقب الإمام علی لابن المغازلی ص 363.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «کَمُلَ مِنَ الرِّجال کَثِیرُ وَ لَمْ یَکْمُلْ مِنَ النساءِ إِلاّ أَرْبَع: مَرْی___م وَ آسِیَة وَ خَدیج___َة وَ فاطِم___َة»

از مردان خیلی به کمال رسیدند، ولی از زنان فقط 4 نفر: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه.

ص: 701

منبع: نور الأبصار ص 51.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «خَیْرُ نِساءِ العالَمین أَرْبَع: مَرْیَم وَآسیة وَخَدِیجَة وَفاطِمَة.

سروران زنان عالم 4 نفرند: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه.

منابع: الجامع الصغیر ج 1 ح 4112 ص 469/ الإصابة فی تمییز الصحابة ج 4 ص 378/ البدایة والنهایة ج 2 ص 60/ ذخائر العقبی ص 44.

ص: 702

ازدواج آسمانی

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

ازدواج آسمانی

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «یا عَلِی هذا جبریلُ یُخْبِرنِی أَنَّ اللّهَ زَوَّجَک فاطِمَة».

یاعلی! جبرئیل الآن به من خبر داد که خدا فاطمه را به ازدواج تو درآورد.

منبع: مناقب الإمام علی من الریاض النضرة: ص 141.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «یا عَلِیّ إِنَّ اللّهَ أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَکَ فاطِمَة».

یا علی! خدا به من دستور داد تا تو را به ازدواج فاطمه در آورم.

منابع: الصواعق المحرقة باب 11 ص 142/ ذخائر العقبی ص 30 و 31/ تذکرة الخواص ص 276/ مناقب الإمام علی من الریاض النضرة ص141/ نور الأبصار ص53.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «إِنّ اللّهَ زَوَّجَ عَلیّاً مِنْ فاطِمَة».

خدا علی و فاطمه را به ازدواج در آورد.

منبع: الصواعق المحرقة ص 173.

ص: 703

رضایت فاطمه(س)

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

رضایت فاطمه(س)

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «ما رَضِیْتُ حَتّی رَضِیَتْ فاطِمَة»

هیج گاه راضی نشدم تا فاطمه راضی می شد.

منبع: مناقب الإمام علی لابن المغازلی: ص 342.

ص: 704

محبوب ترین

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

محبوب ترین

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «أَحَبُّ أَهْلِی إِلیَّ فاطِمَة».

فاطمه محبوب ترین أهل من است نزد من.

منابع: الجامع الصغیر ج 1 ح 203 ص 37/ الصواعق المحرقة ص 191/ ینابیع المودّة ج 2 باب 59 ص 479/ کنز العمّال ج 13 ص93.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة أَحَبُّ إِلیَّ مِنْکَ یا عَلِیّ وَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَیَّ مِنْها».

فاطمه از تو یا علی نزد من محبوب تر است، و تو نزد من از او عزیزتر می باشی.

منابع: مجمع الزوائد ج 9 ص 202/ الجامع الصغیر ج 2 ص 654 ح 5761/ منتخب کنز العمّال ج 5 ص 97/ أسد الغابة ج 5 ص 522/ ینابیع المودّة ج 2 باب 56 ص 79/ الصواعق المحرقة الفصل الثالث ص 191.

ص: 705

سرور زنان بهشت

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

سرور زنان بهشت

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «سیّدَةُ نِساءِ أَهْلِ الجَنَّةِ فاطِمَة».

سرور زنان بهشت فاطمه است.

منابع: کنز العمّال ج13 ص94/ صحیح البخاری، کتاب الفضائل، باب مناقب فاطمة/ البدایة والنهایة ج 2 ص61.

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «لو کان الحسن شخصا لکان فاطمة، بل هی أعظم، إن فاطمة ابنتی خیر أهل الأرض عنصرا و شرفا و کرما».

اگر نیکویی شخص بود، فاطمه می بود، بلکه او أعظم است، فاطمه دختر من بهترین اهل زمین است در کرم و عنصر و شرف.

منبع: مقتل الحسین : 1/60.

ص: 706

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة سِیِّدةُ نِساءِ أَهْلِ الجَنِّة».

فاطمه سرور زنان أهل بهشت است.

منابع: صحیح البخاری ج 3 کتاب الفضائل باب مناقب فاطِمَة ص 1374/ مستدرک الصحیحین ج 3 باب مناقب فاطِمَة ص 164/ سنن الترمذی ج 3 ص 226/ کنز العمّال ج 13 ص 93/ منتخب کنز العمّال ج 5 ص 97/ الجامع الصغیر ج 2 ص 654 ح 5760/ سیر أعلام النبلاء ج 2 ص 123/ الصواعق المحرقة ص 187 و 191/ خصائص الإمام علیّ للنسائی ص 118/ ینابیع المودّة ج 2 ص 79/ الجوهرة فی نسب علیّ وآله ص 17/ البدایة والنهایة ج 2 ص 60.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «أَفْضَلُ نِساءِ أَهْل الجَنَّةِ: مَرْیَمُ وَآسیةُ وَخَدیجَةُ وَفاطِمَة.

بهترین زنان اهل بهشت مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه هستند.

منابع: سیر أعلام النبلاء: ج 2 ص 126/ذخائر العقبی: ص 44.

ص: 707

اولین بهشتی ها

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

اولین بهشتی ها

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «أَوَّلُ مَنْ دَخَلَ الجَنَّةَ فاطِمَة».

أوّلین کسی که وارد بهشت می شود، فاطمه است.

منبع: ینابیع المودّة ج2 ص322 باب56.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ الجَنَّةَ: عَلیٌّ وَفاطِمَة».

اولین کسانی که وارد بهشت می شوند : علی و فاطمه هستند.

منابع: نور الأبصار ص 52/ شبیه به آن در کنز العمّال ج 13 ص 95.

ص: 708

مصداق آیه تطهیر

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

مصداق آیه تطهیر

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «أُنْزِلَتْ آیَةُ التطْهِیرِ فِیْ خَمْسَةٍ فِیَّ، وَفِیْ عَلیٍّ وَحَسَنٍ وَحُسَیْنٍ وَفاطِمَة»

آیه تطهیر بر 5 نفر نازل شد: بر من و علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام.

منابع: إسعاف الراغبین ص 116/ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة.

از ولد فاطمه(س)

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «المَهْدِیِ مِنْ عِتْرَتی مِنْ وُلدِ فاطِمَة».

مهدی از عترت من از ولد فاطمه است.

منبع: الصواعق المحرقة ص237.

ص: 709

چرا فاطمه

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

چرا فاطمه

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَط___َمَ ابْنَتِی فاطِمَ___ة وَ وُلدَه___ا وَ مَنْ أَحَبًّهُمْ مِنَ النّارِ فَلِذلِکَ سُمّیَتْ فاطِمَة.

خدای تبارک و تعالی آتش را بر دخترم فاطمه و پسرانش و کسی که آنان را دوست بدارد دور و منع کرده است، و به همین دلیل است که اسمش فاطمه است.

منبع: کنز العمال ج6 ص 219.

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «إنّما سمّیت فاطمة لأنّ الله عزّوجلّ فطم من أحبّها من النّار»

فاطمه، فاطمه نامیده شد چون که خدا محبّان او را از آتش دور گردانیده است.

منبع: مجمع الزوائد : 9/201

ص: 710

خبر شهادت

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

خبر شهادت

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة أَنْتِ أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتی لُحُوقاً بِی».

ای فاطمه، تو أوّلین نفری هستی که از عترتم بعد از من به نزد من می آیی.

منابع: حلیة الأولیاء ج 2 ص 40/ صحیح البخاری کتاب الفضائل/کنز العمّال ج 13 ص 93/ منتخب کنز العمّال ج 5 ص 97.

ص: 711

پاره تن من

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

پاره تن من

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّی یَسُرُّنِی ما یَسُرُّها».

فاطمه پاره تن من است، هر چه او را خوش حال کند مرا خوش می کند.

منابع: الصواعق المحرقة ص 180 و 232/ مستدرک الحاکم / معرفة ما یجب لآل البیت النبوی من الحق علی من عداهم ص 73/ ینابیع المودّة ج 2 باب 59 ص 468.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة بَضْعَةُ مِنّی فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنِی».

فاطمه پاره وجود من است، هر چه او را غضبناک کند مرا غضبناک کرده است.

ص: 712

منابع: صحیح البخاری ج 3 کتاب الفضائل باب مناقب فاطِمَة ص 1374/ خصائص الإمام علیّ للنسائی ص 122/ الجامع الصغیر ج 2 ص 653 ح 5858/ کنز العمّال ج 3 ص 93 _ 97/ منتخب بهامش المسند ج 5 ص 96/ مصابیح السنّة ج 4 ص 185/ إسعاف الراغبین ص 188/ ذخائر العقبی ص 37/ ینابیع المودّة ج 2 ص 52 _ 79.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّی وَهِیَ قَلْبِیْ وَهِیَ روُحِی التی بَیْنَ جَنْبِیّ».

فاطمه پاره وجود من است، او قلب من است و روحی که بین من است.

منبع: نور الأبصار ص 52.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّی یُؤلِمُها ما یُؤْلِمُنِی وَ یَسَرُّنِی ما یَسُرُّها».

فاطمه پاره وجود من است، هر چه او را بیازارد مرا آزرده است و هر چه او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است.

ص: 713

منبع: مناقب الخوارزمی ص 353.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة بَضْعَةٌ مِنّی مَنْ آْذاهَا فَقَدْ آذانِی».

فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده است.

منابع: السنن الکبری ج 10 باب من قال: لا تجوز شهادة الوالد لولده ص 201/ کنز العمّال ج 13 ص 96/نور الأبصار ص52/ ینابیع المودّة ج 2 ص 322.

ص: 714

سرور زنان امت

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

سرور زنان امت

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة سیِّدَةُ نِساءِ أُمَّتِی»

فاطمه سرور زنان أمّت من است.

منابع: سیر أعلام النبلاء ج 2 ص 127/صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب مناقب فاطمة/مجمع الزوائد ج 2 ص 201/إسعاف الراغبین ص 187.

ص: 715

حوریه

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

حوریه

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة خُلِقَتْ حورِیَّةٌ فِیْ صورة إنسیّة»

فاطمه یک حوریّه خلق شد به صورت إنسان.

منبع: مناقب الإمام علی لابن المغازلی ص 296.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة حَوْراءُ آدَمیّةَ لَم تَحضْ وَلَمْ تَطْمِث»

فاطمه حوریّه إنسیّه است، حیض و نفاس ندارد.

منابع: الصواعق المحرقة ص 160/ إسعاف الراغبین ص 188/ کنز العمّال ج 13 ص 94/ منتخب کنز العمّال ج 5 ص 97.

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة لَیْسَتْ کَنِساءِ الآدَمیّین».

فاطمه مثل زنان آدمیان نیست.

منبع: مجمع الزوائد ج 9 ص 202.

ص: 716

سرور قلب و میوه دل

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

سرور قلب و میوه دل

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة بَهْجَةُ قَلْبِی وَابْناها ثَمْرَةُ فُؤادِی».

فاطمه بهجت و سرور قلب من است و دو پسرش میوه دل من هستند.

منبع: ینابیع الموّدة ج 1 باب 15 ص 243.

ص: 717

برگزیده خدا

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

برگزیده خدا

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «لیلة عرج بی إلی السماء رأیت علی باب الجنّة مکتوبا : لا إله إلا الله محمّد رسول الله علیّ حبیب الله الحسن والحسین صفوة الله فاطمة خیرة الله علی مبغضیهم لعنة الله»

شبی که به معراج رفتم بر در بهشت دیدم نوشته شده بود: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله، حسن و حسین مصطفایان خدا، فاطمه برگزیده خدا، لعنت خدا بر مبغضین آنان.

منابع: تاریخ بغداد: 1/259 تاریخ دمشق: 14/170 لسان المیزان: 5/70

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة إِنّ اللّهَ غَیْرُ مُعَذِّبِکِ وَلا أَحَدٍ مِنْ وُلْدِکِ».

ص: 718

ای فاطمه خدا نه تو را عذاب می دهد نه کسی از پسرانت را.

منابع: کنز العمّال ج13 ص96/ منتخب کنز العمّال بهامش مسند أحمد ج5 ص97/ إسعاف الراغبین بهامش نور الأبصار ص118.

پیامبر(ص) معرفی می کند

خرج رسول الله صلی الله علیه وآله و هو آخذ بید فاطمة سلام الله علیها فقال: «من عرف هذا فقد عرفها و من لم یعرفها فهی فاطمة بنت محمّد وهی قلبی و روحی التی بین جنبی».

پیامبر أکرم (ص) خارج شدند در حالی که دست حضرت فاطمه (س) را گرفته بودند، سپس فرمودند: هر کس او را می شناسد شناخته است و هر که که او را نمی شناسد پس او فاطمه دختر محمد است و او قلب من است و روحی که بین من است.

منبع: الفصول المهمّة : 146 نور الأبصار : 53

ص: 719

خدا فاطمه(س) را دوست دارد

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

خدا فاطمه(س) را دوست دارد

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «أتانی جبرئیل قال : یا محمّد إنّ ربّک یحبّ فاطمة فاسجد فسجدت ثمّ قال: إنّ الله یحبّ الحسن والحسین فسجدت ثمّ قال: إنّ الله یحبّ من یحبّهما.

جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمّد، خدا فاطمه را دوست دارد، پس سجده کن، سجده کردم، سپس گفت: خدا حسن و حسین را هم دوست دارد، پس سجده کردم، سپس گفت: خدا دوست دارد هر کس که آن دو را دوست بدارد.

منبع: لسان المیزان : 3/275

ص: 720

آزار فاطمه(س) آزار خدا

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

آزار فاطمه(س) آزار خدا

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «إن فاطمة شعرة منی فمن آذی شعرة منی فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذی الله لعنه ملء السماوات و الأرض.

فاطمه مویی از من است، پس کسی که مویی از من را بیازارد مرا آزرده است و کسی که مرا بیازارد خدا را آزرده است و کسی خدا را بیازارد خدا او را به اندازه زمین و آسمان لعنتش می کند.

منبع: حلیة الأولیاء : 2/40

قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: «فاطِمَة إِنّ اللّهَ یَغْضِبُ لِغَضَبَکِ».

ای فاطمه، خدا با غضب تو غضبناک می شود.

منابع: الصواعق المحرقة ص 175/ مستدرک الحاکم، باب مناقب فاطمة / مناقب الإمام علی لابن المغازلی ص 351.

ص: 721

دستگیری در 100 جا

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

دستگیری در 100 جا

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «یا سلمان، حبّ فاطمة ینفع فی مئة من المواطن أیسر تلک المواطن: الموت و القبر والمیزان و المحشر و الصراط و المحاسبة فمن رضیت عنه ابنتی فاطمة رضیت عنه و من رضیت عنه رضی الله عنه و من غضبت علیه ابنتی فاطمة غضبت علیه و من غضبت علیه غضب الله علیه یا سلمان ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها أمیر المؤمنین علیا و ویل لمن یظلم ذرّیتها و شیعتها».

ای سلمان، حبّ فاطمه در 100 جا نافع و مفید است، میسّرترین و راحت ترین آنجاها: هنگام مردن، در قبر، در میزان، در محشر، در صراط، در محاسبه، پس هر که که دخترم فاطمه از او راضی شود من هم از او راضی می شوم و کسی که من از او راضی شوم خدا از او راضی می شود و هر کس که دخترم فاطمه بر او غضب کند من هم بر او غضبناک می شوم و هر کس که من بر او غضبناک شوم خدا بر او غضبناک می شود. ای سلمان وای بر کسی که به او و به شوهر او أمیر المؤمنین علی ظلم و ستم کند و وای بر کسی که به نسل و شیعه او ظلم و ستم کند.

منابع: فرائد السمطین: 2 باب 11 ح 219 کشف الغم: 1/467

ص: 722

فی بیوت اذن الله

احادیث

حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت

فی بیوت اذن الله

قرأ رسول الله صلی الله علیه وآله هذا الآیة: «فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه» فقام إلیه رجل فقال: أی بیوت هذه یا رسول الله؟ قال: بیوت الأنبیاء، فقام إلیه أبوبکر فقال: یا رسول الله أهذا البیت منها ؟- مشیرا إلی بیت علی و فاطمة علیهما السلام- قال: نعم من أفاضلها»

رسول خدا (ص) این آیه را خواند: (در خانه هائی که خدا اجازه داده است که بالا روند و ذکر او در آنها به بزرگی یاد شود) پس کسی بلند شد و سؤال کرد: کدام بیوتی هستند اینها یا رسول الله ؟ فرمودند: بیوت أنبیاء. پس ابوبکر بلند شد و گفت: یا رسول الله این خانه هم ضمن آنان است؟ -اشاره به خانه حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام کرده بود- پیامبر (ص) فرمودند: بله از بهترینان آن بیوت است.

منابع: الدر المنثور : 6/203 تفسیر آیة النور، روح المعانی: 18/174 تفسیر الثعلبی: 7/107 الکشف والتبیان للمسفوی : 72

ص: 723

خطبه فدکیه حضرت زهرا در 7 محور

مقدمه

احادیث

خطبه فدکیه حضرت زهرا در 7 محور

مقدمه

خطبتها علیهاالسلام بعد غصب الفدک روی انّه لمّا أجمع أبوبکر و عمر علی منع فاطمة علیهاالسلام فدکاً و بلغها ذلک،لاثت خمارها علی رأسها، و اشتملت بجلبابها، و أقبلت فی لمّة من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیة رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله،حتّی دخلت علی أبی بکر، و هو فی حشد من المهاجرین و الانصار و غیر هم، فنیطت دونها ملاءة فجلست، ثم أنّت أنّة أجهش القوم لها بالبکاء، فارتجّ المجلس، ثم أمهلت هنیئة. حتّی اذا سکن نشیج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت الکلام بحمداللَّه و الثناء علیه و الصلاة علی رسوله، فعاد القوم فی بکائهم، فلمّا أمسکوا عادت فی کلامها فقالت علیهاالسلام:

خطبه آن حضرت بعد از غصب فدک روایت شده: هنگامی که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند فدک را از حضرت فاطمه علیهاالسلام بگیرند و این خبر به ایشان رسید، لباس بتن کرده و چادر بر سر نهاد، و با گروهی از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوی مسجد روانه شد، در حالیکه چادرش به زمین کشیده می شد، و راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، بر ابوبکر که در میان عده ای از مهاجرین و انصار و غیر آنان نشسته بود وارد شد، در این هنگام بین او و دیگران پرده ای آویختند، آنگاه ناله ای جانسوز از دل برآورد که همه مردم بگریه افتادند و مجلس و مسجد بسختی به جنبش درآمد. سپس لحظه ای سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آنگاه کلامش را با حمد و ثنای الهی آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صدای گریه مردم برخاست، وقتی سکوت برقرار شد، کلام خویش را دنبال کرد و فرمود:

ص: 724

توحید، صفات خداوند و هدف آفرینش

احادیث

خطبه فدکیه حضرت زهرا در 7 محور

توحید، صفات خداوند و هدف آفرینش

بخش اول: تحلیل فشرده و عمیقی پیرامون مساله ی توحید و صفات پروردگار و اسماء حسنی و هدف آفرینش است.

اَلْحَمْدُلِلَّهِ عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها، جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأی عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراکِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّکْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلَی الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنی بِالنَّدْبِ اِلی اَمْثالِها.  وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ. اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَیْ ءٍ کانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلی تَکْوینِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِهِ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلی جَنَّتِهِ.

حمد و سپاس خدای را برآنچه ارزانی داشت، و شکر او را در آنچه الهام فرمود، و ثنا و شکر بر او بر آنچه پیش فرستاد، از نعمتهای فراوانی که خلق فرمود و عطایای گسترده ای که اعطا کرد، و منّتهای بی شماری که ارزانی داشت، که شمارش از شمردن آنها عاجز، و نهایت آن از پاداش فراتر، و دامنه آن تا ابد از ادراک دورتر است، و مردمان را فراخواند، تا با شکرگذاری آنها نعمتها را زیاده گرداند، و با گستردگی آنها مردم را به سپاسگزاری خود متوجّه ساخت، و با دعوت نمودن به این نعمتها آنها را دو چندان کرد.

ص: 725

و گواهی می دهم که معبودی جز خداوند نیست و شریکی ندارد، که این امر بزرگی است که اخلاص را تأویل آن و قلوب را متضمّن وصل آن ساخت، و در پیشگاه تفکر و اندیشه شناخت آن را آسان نمود، خداوندی که چشم ها از دیدنش بازمانده، و زبانها از وصفش ناتوان، و اوهام و خیالات از درک او عاجز می باشند. موجودات را خلق فرمود بدون آنکه از ماده ای موجود شوند، و آنها را پدید آورد بدون آنکه از قالبی تبعیّت کنند، آنها را به قدرت خویش ایجاد و به مشیّتش پدید آورد، بی آنکه در ساختن آنها نیازی داشته و در تصویرگری آنها فائده ای برایش وجود داشته باشد، جز تثبیت حکمتش و آگاهی بر طاعتش، واظهار قدرت خود،و شناسائی راه عبودیت و گرامی داشت دعوتش، آنگاه بر طاعتش پاداش و بر معصیتش عقاب مقرر داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را بسوی بهشتش رهنمون گردد.

ص: 726

مقام والای پیامبر، ویژگیها و اهداف او

احادیث

خطبه فدکیه حضرت زهرا در 7 محور

مقام والای پیامبر، ویژگیها و اهداف او

بخش دوم: مقام والای پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم و مسئوولیتها و ویژگیها و اهداف او مورد بحث قرار گرفته.

وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ.

و گواهی می دهم که پدرم محمّد بنده و فرستاده اوست، که قبل از فرستاده شدن او را انتخاب، و قبل از برگزیدن نام پیامبری بر او نهاد، و قبل از مبعوث شدن او را برانگیخت، آن هنگام که مخلوقات در حجاب غیبت بوده، و در نهایت تاریکی ها بسر برده، و در سر حد عدم و نیستی قرار داشتند، او را برانگیخت بخاطر علمش به عواقب کارها، و احاطه اش به حوادث زمان، و شناسائی کاملش به وقوع مقدّرات.

ص: 727

اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلی اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ، فَرَأَی الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْکِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها. فَاَنارَ اللَّهُ بِاَبی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ ظُلَمَها، وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلی عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها، وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایَةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایَةِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایَةِ، وَ هَداهُمْ اِلَی الدّینِ الْقَویمِ، وَ دَعاهُمْ اِلَی الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ. ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ ایثارٍ، فَمُحَمَّدٌ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدَّارِ فی راحَةٍ، قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِکَةِ الْاَبْرارِ وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ، وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ، صَلَّی اللَّهُ عَلی أَبی نَبِیِّهِ وَ اَمینِهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیِّهِ، وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُاللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.

او را برانگیخت تا امرش را کامل و حکم قطعی اش را امضا و مقدّراتش را اجرا نماید، و آن حضرت امّتها را دید که در آئینهای مختلفی قرار داشته، و در پیشگاه آتشهای افروخته معتکف و بت های تراشیده شده را پرستنده، و خداوندی که شناخت آن در فطرتشان قرار دارد را منکرند. پس خدای بزرگ بوسیله پدرم محمد صلی اللَّه علیه و آله تاریکی های آن را روشن، و مشکلات قلبها را برطرف، و موانع رؤیت دیده ها را از میان برداشت، و با هدایت در میان مردم قیام کرده و آنان را از گمراهی رهانید، و بینایشان کرده،و ایشان را به دین استوار و محکم رهنمون شده، و به راه راست دعوت نمود. تا هنگامی که خداوند او را بسوی خود فراخواند، فراخواندنی از روی مهربانی و آزادی و رغبت و میل، پس آن حضرت از رنج این دنیا در آسایش بوده، و فرشتگان نیکوکار در گرداگرد او قرار داشته، و خشنودی پروردگار آمرزنده او را فراگرفته، و در جوار رحمت او قرار دارد، پس درود خدا بر پدرم، پیامبر و امینش و بهترین خلق و برگزیده اش باد، و سلام و رحمت و برکات الهی براو باد.

ص: 728

اهمیت کتاب الله و اسرار و فلسفه ی احکام

احادیث

خطبه فدکیه حضرت زهرا در 7 محور

اهمیت کتاب الله و اسرار و فلسفه ی احکام

بخش سوم: از اهمیت قرآن مجید و عمق تعلیمات اسلام، فلسفه و اسرار احکام، و پند و اندارزهائی در این رابطه سخن می گوید

ثم التفت الی اهل المجلس و قالت: اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلی اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَی الْاُمَمِ، زَعیمُ حَقٍّ لَهُ

فیکُمْ، وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیْکُمْ، وَ بَقِیَّةٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیْکُمْ: کِتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَیِّنَةً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَةً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَةً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَةً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَی الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَی النَّجاةِ اسْتِماعُهُ. بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَةُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیَةُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ. آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم کرده و فرمود: شما ای بندگان خدا پرچمداران امر و نهی او، و حاملان دین و وحی او، و امینهای خدا بر یکدیگر، و مبلّغان او بسوی امّتهایید، زمامدار حق در میان  شما بوده، و پیمانی است که از پیشاپیش بسوی تو فرستاده، و باقیمانده ای است که برای شما باقی گذارده، و آن کتاب گویای الهی و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان است، که بیان و حجّتهای آن روشن، اسرار باطنی آن آشکار، ظواهر آن جلوه گر می باشد، پیروان آن مورد غبطه جهانیان بوده، و تبعیّت از او خشنودی الهی را باعث می گردد، و شنیدن آن راه نجات است. بوسیله آن می توان به حجّتهای نورانی الهی، و واجباتی که تفسیر شده، و محرّماتی که از ارتکاب آن منع گردیده، و نیز به گواهیهای جلوه گرش و برهانهای کافیش و فضائل پسندیده اش، و رخصتهای بخشیده شده اش و قوانین واجبش دست یافت.

فَجَعَلَ اللَّهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِما مَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ، وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ. وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَةً لِلْعامَّةِ، وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَةً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَةَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَ تَوْفِیَةَ الْمَکائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ.

ص: 729

پس خدای بزرگ ایمان را برای پاک کردن شما از شرک، و نماز را برای پاک نمودن شما از تکبّر، و زکات را برای تزکیه نفس و افزایش روزی، و روزه را برای تثبیت اخلاص، و حج را برای استحکام دین، و عدالت ورزی را برای التیام قلبها، و اطاعت ما خاندان را برای نظم یافتن ملتها، و امامتمان را برای رهایی از تفرقه، و جهاد را برای عزت اسلام، و صبر را برای کمک در بدست آوردن پاداش قرار داد.

و امر به معروف را برای مصلحت جامعه، و نیکی به پدر و مادر را برای رهایی از غضب الهی، و صله ارحام را برای طولانی شدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را وسیله حفظ خونها، و وفای به نذر را برای در معرض مغفرت الهی قرار گرفتن، و دقت در کیل و وزن را برای رفع کم فروشی مقرر فرمود.

وَ النَّهْیَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْکَ السِّرْقَةِ ایجاباً لِلْعِصْمَةِ، وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْکَ اِخْلاصاً لَهُ بِالرُّبوُبِیَّةِ. فَاتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُنَّ اِلاَّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اَطیعُوا اللَّهَ فیما اَمَرَکُمْ بِهِ وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنَّهُ اِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.

ص: 730

و نهی از شرابخواری را برای پاکیزگی از زشتی، و حرمت نسبت ناروا دادن را برای عدم دوری از رحمت الهی، و ترک دزدی را برای پاکدامنی قرار داد، و شرک را حرام کرد تا در یگانه پرستی خالص شوند. پس آنگونه که شایسته است از خدا بترسید، و از دنیا نروید جز آنکه مسلمان باشید، و خدا را در آنچه بدان امر کرده و از آن بازداشته اطاعت نمائید، همانا که فقط دانشمندان از خاک می ترسند.

ص: 731

بیان موضع خود در برابر نظام حاکم

احادیث

خطبه فدکیه حضرت زهرا در 7 محور

بیان موضع خود در برابر نظام حاکم

بخش چهارم: بانوی اسلام علیهاسلام ضمن معرفی خویش، خدمات پدرش رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم را به این امت بازگو می کند، و در اینجا بانوی اسلام علیهاالسلام دست آنها را گرفته و به گذشته ی نزدیک جاهلی خود، برای یک دیدار عبرت انگیز، و مقایسه با وضعشان بعد از اسلام، و گرفتن درس از این دگرگونی، رهنمون می شود.

ثم قالت:

اَیُّهَا النَّاسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبی مُحَمَّدٌ، اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً، لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ. فَاِنْ تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی دُونَ نِسائِکُمْ،وَ اَخَا ابْنِ عَمّی دُونَ رِجالِکُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ اِلَیْهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ. فَبَلَّغَ الرِّسالَةَ صادِعاً بِالنَّذارَةِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ، اخِذاً بِاَکْظامِهِمْ، داعِیاً اِلی سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ و الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَجُفُّ الْاَصْنامَ وَ یَنْکُثُ الْهامَّ، حَتَّی انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَ لَّوُا الدُّبُرَ.

آنگاه فرمود: ای مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز می گویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمی در آن نیست، پیامبری از میان شما برانگیخته شد که رنجهای شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است. پس اگر او را بشناسید می دانید که او در میان زنانتان پدر من بوده، و در میان مردانتان برادر پسر عموی من است، چه نیکو بزرگواری است آنکه من این نسبت را به او دارم. رسالت خود را با انذار انجام داد، از پرتگاه مشرکان کناره گیری کرده، شمشیر بر فرقشان نواخت، گلویشان را گرفته و با حکمت و پند و اندرز نیکو بسوی پروردگارشان دعوت نمود، بتها را نابود ساخته، و سر کینه توزان را می شکند، تا جمعشان منهزم شده و از میدان گریختند.

ص: 732

حَتَّی تَفَرَّی اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، و نَطَقَ زَعیمُ الدّینِ، وَ خَرَسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطینِ، وَ طاحَ وَ شیظُ النِّفاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَ الشَّقاقِ، وَ فُهْتُمْ بِکَلِمَةِ الْاِخْلاصِ فی نَفَرٍ مِنَ الْبیضِ الْخِماصِ. وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِی ءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکُمْ، فَاَنْقَذَکُمُ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتی، وَ بَعْدَ اَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجالِ، وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْکِتابِ.

تا آنگاه که صبح روشن از پرده شب برآمد، و حق نقاب از چهره برکشید، زمامدار دین به سخن درآمد، و فریاد شیطانها خاموش گردید، خار نفاق از سر راه برداشته شد، و گره های کفر و تفرقه از هم گشوده گردید، و دهانهای شما به کلمه اخلاص باز شد، در میان گروهی که سپیدرو و شکم به پشت چسبیده بودند. و شما بر کناره پرتگاهی از آتش قرار داشته، و مانند جرعه ای آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتید، همچون آتش زنه ای بودید که بلافاصله خاموش می گردید، لگدکوب روندگان بودید، از آبی می نوشیدید که شتران آن را آلوده کرده بودند، و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده می کردید، خوار و مطرود بودید، می ترسیدند که مردمانی که در اطراف شما بودند شما را بربایند، تا خدای تعالی بعد از چنین حالاتی شما را بدست آن حضرت نجات داد، بعد از آنکه از دست قدرتمندان و گرگهای عرب و سرکشان اهل کتاب ناراحتیها کشیدید.

ص: 733

کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلا یَنْکَفِی ءُ حَتَّی یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ، مَکْدُوداً فی ذاتِ اللَّهِ، مُجْتَهِداً فی اَمْرِ اللَّهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَیِّداً فی اَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً کادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لائِمٍ. وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیْشِ، و ادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَکَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ.   هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام که شیطان سر برآورد یا اژدهائی از مشرکین دهان بازکرد، پیامبر برادرش را در کام آن افکند، و او تا زمانی که سرآنان را به زمین نمی کوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمی کرد، باز نمی گشت، فرسوده از تلاش در راه خدا، کوشیده در امر او، نزدیک به پیامبر خدا، سروری از اولیاء الهی، دامن به کمر بسته، نصیحت گر، تلاشگر، و کوشش کننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامت کننده نمی هراسید. و این در هنگامه ای بود که شما در آسایش زندگی می کردید، در مهد امن متنعّم بودید، و در انتظار بسر می بردید تا ناراحتی ها ما را در بر گیرد، و گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام کارزار عقبگرد می کردید، و به هنگام نبرد فرار می نمودید.

ص: 734

طوفانی که بعد از پیامبر برخاست

احادیث

خطبه فدکیه حضرت زهرا در 7 محور

طوفانی که بعد از پیامبر برخاست

بخش پنجم: حوادث و رویدادهای بعد از رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم و حرکت و تلاش حزب منافقین را برای محو اسلام بازگو کرده است.

فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوی اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَرَ فی عَرَصاتِکُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَکُمْ فَاَلْفاکُمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ غَیْرَ اِبِلِکُمْ، وَ وَرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبِکُمْ. هذا، وَ الْعَهْدُ قَریبٌ، وَالْکَلْمُ رَحیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلُ، وَ الرَّسُولُ لَمَّا یُقْبَرُ، اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ، اَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا، وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ. فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ، وَ کَیْفَ بِکُمْ، وَ اَنَّی تُؤْفَکُونَ، وَ کِتابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ، اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ، وَ اَحْکامُهُ زاهِرَةٌ، وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ، و زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، أَرَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظَّالمینَ بَدَلاً، وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِی الْاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینِ.

و آنگاه که خداوند برای پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین کهنه، و سکوت گمراهان شکسته، و پست رتبه گان با قدر و منزلت گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانه هایتان بیامد، و شیطان سر خویش را از مخفی گاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده کرد پاسخگوی دعوت او هستید، و برای فریب خوردن آماده اید، آنگاه از شما خواست که قیام کنید، و مشاهده کرد که به آسانی این کار را انجام می دهید، شما را به غضب واداشت، و دید غضبناک هستید، پس بر شتران دیگران نشان زدید، و بر آبی که سهم شما نبود وارد شدید. این در حالی بود که زمانی نگذشته بود، و موضع شکاف زخم هنوز وسیع بود، و جراحت التیام نیافته، و پیامبر به قبر سپرده نشده بود، بهانه آوردید که از فتنه می هراسید، آگاه باشید که در فتنه قرار گرفته اید، و براستی جهنم کافران را احاطه نموده است. این کار از شما بعید بود، و چطور این کار را کردید، به کجا روی می آوردید، در حالی که کتاب خدا رویاروی شماست، امورش روشن، و احکامش درخشان، و علائم هدایتش ظاهر، و محرّماتش هویدا، و اوامرش واضح است، ولی آن را پشت سر انداختید، آیا بی رغبتی به آن را خواهانید؟ یا بغیر قرآن حکم می کنید؟ که این برای ظالمان بدل بدی است، و هرکس غیر از اسلام دینی را جویا باشد از او پذیرفته نشده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.

ص: 735

غصب فدک، بهانه های غاصبان و پاسخهای کوبنده

احادیث

خطبه فدکیه حضرت زهرا در 7 محور

غصب فدک، بهانه های غاصبان و پاسخهای کوبنده

بخش ششم: از غصب فدک و بهانه های واهی که در این زمینه داشتند، و پاسخ به این بهانه ها سخن می گوید

ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا اِلی رَیْثَ اَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتَها، وَ یَسْلَسَ قِیادَها،ثُمَّ اَخَذْتُمْ تُورُونَ وَ قْدَتَها، وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَها، وَ تَسْتَجیبُونَ لِهِتافِ الشَّیْطانِ الْغَوِیِّ، وَ اِطْفاءِ اَنْوارِالدّینِ الْجَلِیِّ، وَ اِهْمالِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِیِّ، تُسِرُّونَ حَسْواً فِی ارْتِغاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِاَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ فِی الْخَمَرِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْکُمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ الْمَدی، وَ وَخْزِالسنان فی الحشا. وَ اَنْتُمُ الانَ تَزَعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ، أَفَلا تَعْلَمُونَ؟ بَلی، قَدْ تَجَلَّی لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ أَنّی اِبْنَتُهُ. اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَاُغْلَبُ عَلی اِرْثی؟ یَابْنَ اَبی قُحافَةَ! اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً، اَفَعَلی عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، إذْ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» (1) وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَکَرِیَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ یَعْقُوبَ»، (2) وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی

آنگاه آنقدر درنگ نکردید که این دل رمیده آرام گیرد، و کشیدن آن سهل گردد، پس آتش گیره ها را افروخته تر کرده، و به آتش دامن زدید تا آن را شعله ور سازید،و برای اجابت ندای شیطان، و برای خاموش کردن انوار دین روشن خدا، و از بین بردن سنن پیامبر برگزیده آماده بودید، به بهانه خوردن، کف شیر را زیر لب پنهان می خورید، و برای خانواده و فرزندان او در پشت تپه ها و درختان کمین گرفته و راه می رفتید، و ما باید بر این امور که همچون خنجر برّان و فرورفتن نیزه در میان شکم است، صبر کنیم. و شما اکنون گمان می برید که برای ما ارثی نیست، آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و برای اهل یقین چه حکمی بالاتر از حکم خداوند است، آیا نمی دانید؟ در حالی که برای شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر او هستم. ای مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، ای پسر ابی قحافه،آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و از ارث پدرم محروم باشم امر تازه و زشتی آوردی، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر می اندازید، آیا قرآن نمی گوید «سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «پروردگار مرا فرزندی عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «و خویشاوندان رحمی به یکدیگر سزاوارتر از

ص: 736

بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ»، (3) وَ قالَ «یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»، (4) وَ قالَ «اِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقینَ». (5) وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حَظْوَةَ لی، وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبی، وَ لا رَحِمَ بَیْنَنا، اَفَخَصَّکُمُ اللَّهُ بِایَةٍ اَخْرَجَ اَبی مِنْها؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟ اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟ فَدُونَکَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ. فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ، وَ عِنْدَ السَّاعَةِ یَخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ، وَ لا یَنْفَعُکُمْ اِذْ تَنْدِمُونَ، وَ لِکُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ، وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ، وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ.

دیگرانند»، و فرموده: «خدای تعالی به شما درباره فرزندان سفارش می کند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و می فرماید: «هنگامی که مرگ یکی از شما فرارسد بر شما نوشته شده که برای پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّی است برای پرهیزگاران». و شما گمان می برید که مرا بهره ای نبوده و سهمی از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه ای به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا می گوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمی برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمی دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شتری مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد. چه نیک داوری است خداوند، و نیکو دادخواهی است پیامبر، و چه نیکو وعده گاهی است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان می برند، و پشیمانی به شما سودی نمی رساند، و برای هرخبری قرارگاهی است، پس خواهید دانست که عذاب خوارکننده بر سر چه کسی فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل می شود.

ص: 737

استمداد از انصار جهت اتمام حجت

احادیث

خطبه فدکیه حضرت زهرا در 7 محور

استمداد از انصار جهت اتمام حجت

بخش هفتم: به عنوان یک اتمام حجت از گروه انصار و اصحاب راستین پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم استمداد می کند و گفتار خود را با تهدید به عذاب الهی پایان می دهد.

ثم رمت بطرفها نحو الانصار، فقالت:

یا مَعْشَرَ النَّقیبَةِ وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الْاِسْلامِ! ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟ اَما کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ اَبی یَقُولُ: «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ»، سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلانَ ذا اِهالَةٍ، وَ لَکُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ، وَ قُوَّةٌ عَلی ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ. اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ؟ فَخَطْبٌ جَلیلٌ اِسْتَوْسَعَ وَ هْنُهُ، وَاسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ، وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ اُظْلِمَتِ الْاَرْضُ لِغَیْبَتِهِ، وَ کُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ انْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصیبَتِهِ، وَ اَکْدَتِ الْامالُ، وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ، وَ اُضیعَ الْحَریمُ، وَ اُزیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ. فَتِلْکَ وَاللَّهِ النَّازِلَةُ الْکُبْری وَ الْمُصیبَةُ الْعُظْمی، لامِثْلُها نازِلَةٌ، وَ لا بائِقَةٌ عاجِلَةٌ اُعْلِنَ بِها، کِتابُ اللَّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ فی اَفْنِیَتِکُمْ، وَ فی مُمْساکُمْ وَ مُصْبِحِکُمْ، یَهْتِفُ فی اَفْنِیَتِکُمْ هُتافاً وَ صُراخاً وَ تِلاوَةً وَ اَلْحاناً، وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّ بِاَنْبِیاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، حُکْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ. «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی اَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ

آنگاه رو بسوی انصار کرده و فرمود:

ص: 738

ای گروه نقباء، و ای بازوان ملت، ای حافظان اسلام، این ضعف و غفلت در مورد حق من و این سهل انگاری از دادخواهی من چرا؟ آیا پدرم پیامبر نمی فرمود: «حرمت هرکس در فرزندان او حفظ می شود»، چه بسرعت مرتکب این اعمال شدید، و چه با عجله این بز لاغر، آب از دهان و دماغ او فروریخت، در صورتی که شما را طاقت و توان بر آنچه در راه آن می کوشیم هست، و نیرو برای حمایت من در این مطالبه و قصدم می باشد. آیا می گوئید محمد صلی اللَّه علیه و آله بدرود حیات گفت، این مصیبتی است بزرگ و در نهایت وسعت، شکاف آن بسیار، و درز دوخته آن شکافته، و زمین در غیاب او سراسر تاریک گردید، و ستارگان بی فروغ، و آرزوها به ناامیدی گرائید، کوهها از جای فروریخت، حرمتها پایمال شد، و احترامی برای کسی پس از وفات او باقی نماند. بخدا سوگند که این مصیبت بزرگتر و بلیّه عظیم تر است، که همچون آن مصیبتی نبوده و بلای جانگدازی در این دنیا به پایه آن نمی رسد، کتاب خدا آن را آشکار کرده است، کتاب خدایی که در خانه هایتان، و در مجالس شبانه و روزانه تان، آرام و بلند، و با تلاوت و خوانندگی آن را می خوانید، این بلائی است که پیش از این به انبیاء و فرستاده شدگان وارد شده است، حکمی است حتمی، و قضائی است قطعی، خداوند می فرماید: محمد پیامبری است که پیش از وی پیامبران دیگری درگذشتند، پس اگر او بمیرد و یا کشته گردد به عقب برمی گردید، و آنکس که به عقب برگردد

فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ». (6) ایهاً بَنی قیلَةَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأی مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدی وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَةُ، وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوافیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ، وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ، وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ، وَ النُّخْبَةُ الَّتی انْتُخِبَتْ، وَ الْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتیرَتْ لَنا اَهْلَ الْبَیْتِ. قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْکَدَّ وَ التَّعَبَ، وَ ناطَحْتُمُ الْاُمَمَ، وَ کافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لا نَبْرَحُ اَوْ تَبْرَحُونَ، نَأْمُرُکُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتَّی اِذا دارَتْ بِنا رَحَی الْاِسْلامِ، وَ دَرَّ حَلَبُ الْاَیَّامِ، وَ خَضَعَتْ نُعْرَةُ الشِّرْکِ، وَ سَکَنَتْ فَوْرَةُ الْاِفْکِ، وَ خَمَدَتْ نیرانُ الْکُفْرِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرَجِ، وَ اسْتَوْسَقَ نِظامُ الدّینِ، فَاَنَّی حِزْتُمْ بَعْدَ الْبَیانِ، وَاَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْاِعْلانِ، وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الْاِقْدامِ، وَاَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الْایمانِ؟ بُؤْساً لِقَوْمٍ نَکَثُوا اَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ، وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ، اَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ.

ص: 739

بخدا زیانی نمی رساند، و خدا شکرکنندگان را پاداش خواهد داد». ای پسران قیله- گروه انصار- آیا نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع شوم در حالی که مرا می بینید و سخن مرا می شنوید، و دارای انجمن و اجتماعید، صدای دعوت مرا همگان شنیده و از حالم آگاهی دارید، و دارای نفرات و ذخیره اید، و دارای ابزار و قوه اید، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صدای دعوت من به شما می رسد ولی جواب نمی دهید، و ناله فریاد خواهیم را شنیده ولی به فریادم نمی رسید، در حالی که به شجاعت معروف و به خیر و صلاح موصوف می باشید، و شما برگزیدگانی بودید که انتخاب شده، و منتخباتی که برای ما اهل بیت برگزیده شدید! با عرب پیکار کرده و متحمّل رنج و شدتها شدید، و با امتها رزم نموده و با پهلوانان به نبرد برخاستید، همیشه فرمانده بوده و شما فرمانبردار، تا آسیای اسلام به گردش افتاد، و پستان روزگار به شیر آمد، و نعره های شرک آمیز خاموش شده، و دیگ طمع و تهمت از جوش افتاد، و آتش کفر خاموش و دعوت ندای هرج و مرج آرام گرفت، و نظام دین کاملاً ردیف شد، پس چرا بعد از اقرارتان به ایمان حیران شده، و پس از آشکاری خود را مخفی گرداندید، و بعد از پیشقدمی عقب نشستید، و بعد ایمان شرک آوردید. وای بر گروهی که بعد از پیمان بستن آن را شکستند، و خواستند پیامبر را اخراج کنند، با آنکه آنان جنگ را آغاز نمودند، آیا از آنان هراس دارد در حالی که خدا سزاوار است که از او بهراسید، اگر مؤمنید.   اَلا، وَ قَدْ أَری اَنْ قَدْ اَخْلَدْتُمْ اِلَی الْخَفْضِ، وَ اَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ اَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ، وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ، وَ نَجَوْتُمْ بِالضّیقِ مِنَ السَّعَةِ، فَمَجَجْتُمْ ما وَعَبْتُمْ، وَ دَسَعْتُمُ الَّذی تَسَوَّغْتُمْ، فَاِنْ تَکْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ جَمیعاً فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ. اَلا، وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هذا عَلی مَعْرِفَةٍ مِنّی بِالْخِذْلَةِ الَّتی خامَرْتُکُمْ، وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُکُمْ، وَ لکِنَّها فَیْضَةُ النَّفْسِ، وَ نَفْثَةُ الْغَیْظِ، وَ حَوَزُ الْقَناةِ، وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ، وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ، فَدُونَکُمُوها فَاحْتَقِبُوها دَبِرَةَ الظَّهْرِ، نَقِبَةَ الْخُفِّ، باقِیَةَ الْعارِ، مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَ شَنارِ الْاَبَدِ، مَوْصُولَةً بِنارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةِ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْاَفْئِدَةِ. فَبِعَیْنِ اللَّهِ ما تَفْعَلُونَ، وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ، وَ اَنَا اِبْنَةُ نَذیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٌ شَدیدٌ، فَاعْمَلُوا اِنَّا عامِلُونَ، وَ انْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ.

آگاه باشید می بینم که به تن آسائی جاودانه دل داده، و کسی را که سزاوار زمامداری بود را دور ساخته اید، با راحت طلبی خلوت کرده، و از تنگنای زندگی به فراخنای آن رسیده اید، در اثر آن آنچه را حفظ کرده بودید را از دهان بیرون ریختید، و آنچه را فروبرده بودید را بازگرداندند، پس بدانید اگر شما و هرکه در زمین است کافر شوید، خدای بزرگ از همگان بی نیاز و ستوده است. آگاه باشید آنچه گفتم با شناخت کاملم بود، به سستی پدید آمده در اخلاق شما، و بی وفائی و نیرنگ ایجاد شده در قلوب شما، و لیکن اینها جوشش دل اندوهگین، و بیرون ریختن خشم و غضب است، و آنچه قابل تحمّلم نیست، و جوشش سینه ام و بیان دلیل و برهان، پس خلافت را بگیرید، ولی بدانید که پشت این شتر خلافت زخم است، و پای آن سوراخ و تاول دار، عار و ننگش باقی و نشان از غضب خدا و ننگ ابدی دارد، و به آتش شعله ور خدا که بر قلبها احاطه می یابد متصل است. آنچه می کنید در برابر چشم بینای خداوند قرار داشته، و آنانکه ستم کردند به زودی می دانند که به کدام بازگشتگاهی بازخواهند گشت، و من دختر کسی هستم که شما را از عذاب دردناک الهی که در پیش دارید خبر داد، پس هرچه خواهید بکنید و ما هم کار خود را می کنیم، و شما منتظر بمانید و ما هم در انتظار بسر می بریم.

ص: 740

فأجابها أبوبکر عبداللَّه بن عثمان، و قال:

یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ! لَقَدْ کانَ اَبُوکِ بِالْمُؤمِنینَ عَطُوفاً کَریماً، رَؤُوفاً رَحیماً، وَ عَلَی الْکافِرینَ عَذاباً اَلیماً وَ عِقاباً عَظیماً، اِنْ عَزَوْناهُ وَجَدْناهُ اَباکِ دُونَ النِّساءِ، وَ اَخا اِلْفِکِ دُونَ الْاَخِلاَّءِ، اثَرَهُ عَلی کُلِّ حَمیمٍ وَ ساعَدَهُ فی کُلِّ اَمْرٍ جَسیمِ، لا یُحِبُّکُمْ اِلاَّ سَعیدٌ، وَ لا یُبْغِضُکُمْ اِلاَّ شَقِیٌّ بَعیدٌ. فَاَنْتُمْ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ الطَّیِّبُونَ، الْخِیَرَةُ الْمُنْتَجَبُونَ، عَلَی الْخَیْرِ اَدِلَّتُنا وَ اِلَی الْجَنَّةِ مَسالِکُنا، وَ اَنْتِ یا خِیَرَةَ النِّساءِ وَ ابْنَةَ خَیْرِ الْاَنْبِیاءِ، صادِقَةٌ فی قَوْلِکِ، سابِقَةٌ فی وُفُورِ عَقْلِکِ، غَیْرَ مَرْدُودَةٍ عَنْ حَقِّکِ، وَ لا مَصْدُودَةٍ عَنْ صِدْقِکِ. وَ اللَّهِ ما عَدَوْتُ رَأْیَ رَسُولِ اللَّهِ، وَ لا عَمِلْتُ اِلاَّ بِاِذْنِهِ، وَ الرَّائِدُ لا یَکْذِبُ اَهْلَهُ، وَ اِنّی اُشْهِدُ اللَّهَ وَ کَفی بِهِ شَهیداً، اَنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ: «نَحْنُ مَعاشِرَ الْاَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ ذَهَباً وَ لا فِضَّةًّ، وَ لا داراً وَ لا عِقاراً، وَ اِنَّما نُوَرِّثُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ، وَ ما کانَ لَنا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِیِّ الْاَمْرِ بَعْدَنا اَنْ یَحْکُمَ فیهِ بِحُکْمِهِ».

آنگاه ابوبکر پاسخ داد:

ص: 741

ای دختر رسول خدا! پدر تو بر مؤمنین مهربان و بزرگوار و رئوف و رحیم، و بر کافران عذاب دردناک و عقاب بزرگ بود، اگر به نسب او بنگریم وی در میان زنانمان پدر تو، و در میان دوستان برادر شوهر توست، که وی را بر هر دوستی برتری داد، و او نیز در هر کار بزرگی پیامبر را یاری نمود، جز سعادتمندان شما را دوست نمی دارند، و تنها بدکاران شما را دشمن می شمرند. پس شما خاندان پیامبر، پاکان برگزیدگان جهان بوده، و ما را به خیر راهنما، و بسوی بهشت رهنمون بودید، و تو ای برترین زنان و دختر برترین پیامبران، در گفتارت صادق، در عقل فراوان پیشقدم بوده، و هرگز از حقت بازداشته نخواهی شد و از گفتار صادقت مانعی ایجاد نخواهد گردید. و بخدا سوگند از رأی پیامبر قدمی فراتر نگذارده، و جز با اجازه او اقدام نکرده ام، و پیشرو قوم به آنان دروغ نمی گوید، و خدا را گواه می گیرم که بهترین گواه است، از پیامبر شنیدم که فرمود: «ما گروه پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمی گذاریم، و تنها کتاب و حکمت و علم و نبوت را به ارث می نهیم، و آنچه از ما باقی می ماند در اختیار ولیّ امر بعد از ماست، که هر حکمی که بخواهد در آن بنماید.»

وَ قَدْ جَعَلْنا ما حاوَلْتِهِ فِی الْکِراعِ وَ السِّلاحِ، یُقاتِلُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ وَ یُجاهِدُونَ الْکُفَّارَ، وَ یُجالِدُونَ الْمَرَدَةَ الْفُجَّارَ، وَ ذلِکَ بِاِجْماعِ الْمُسْلِمینَ، لَمْ اَنْفَرِدْ بِهِ وَحْدی،وَ لَمْ اَسْتَبِدْ بِما کانَ الرَّأْیُ عِنْدی، وَ هذِهِ حالی وَ مالی، هِیَ لَکِ وَ بَیْنَ یَدَیْکِ، لا تَزْوی عَنْکِ وَ لا نَدَّخِرُ دُونَکِ، وَ اَنَّکِ، وَ اَنْتِ سَیِّدَةُ اُمَّةِ اَبیکِ وَ الشَّجَرَةُ الطَّیِّبَةُ لِبَنیکِ، لا یُدْفَعُ مالَکِ مِنْ فَضْلِکِ، وَ لا یُوضَعُ فی فَرْعِکِ وَ اَصْلِکِ، حُکْمُکِ نافِذٌ فیما مَلَّکَتْ یَدایَ، فَهَلْ تَرَیِنَّ اَنْ اُخالِفَ فی ذاکَ اَباکِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ) فقالت: سُبْحانَ اللَّهِ، ما کانَ اَبی رَسُولُ اللَّهِ عَنْ کِتابِ اللَّهِ صادِفاً، وَ لا لِاَحْکامِهِ مُخالِفاً، بَلْ کانَ یَتْبَعُ اَثَرَهُ، وَ یَقْفُو سُوَرَهُ، اَفَتَجْمَعُونَ اِلَی الْغَدْرِ اِعْتِلالاً عَلَیْهِ بِالزُّورِ، وَ هذا بَعْدَ وَفاتِهِ شَبیهٌ بِما بُغِیَ لَهُ مِنَ الْغَوائِلِ فی حَیاتِهِ، هذا کِتابُ اللَّهِ حُکْماً عَدْلاً وَ ناطِقاً فَصْلاً، یَقُولُ: «یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ یَعْقُوبَ»، وَ یَقُولُ: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»

ص: 742

و ما آنچه را که می خواهی در راه خرید اسب و اسلحه قرار دادیم، تا مسلمانان با آن کارزار کرده و با کفّار جهاد نموده و با سرکشان بدکار جدال کنند، و این تصمیم به اتفاق تمام مسلمانان بود، و تنها دست به این کار نزدم، و در رأی و نظرم مستبدّانه عمل ننمودم، و این حال من و این اموال من است که برای تو و در اختیار توست، و از تو دریغ نمی شود و برای فرد دیگری ذخیره نشده، توئی سرور بانوان امّت پدرت، و درخت بارور و پاک برای فرزندانت، فضائلت انکار نشده، و از شاخه و ساقه ات فرونهاده نمی گردد، حُکمت در آنچه من مالک آن هستم نافذ است، آیا می پسندی که در این زمینه مخالف سخن پدرت عمل کنم. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: پاک و منزه است خداوند، پدرم پیامبر، از کتاب خدا روی گردان و با احکامش مخالف نبود، بلکه پیرو آن بود و به آیات آن عمل می نمود، آیا می خواهید علاوه بر نیرنگ و مکر به زور او را متهم نمائید، و این کار بعد از رحلت او شبیه است به دامهائی که در زمان حیاتش برایش گسترده شد، این کتاب خداست که حاکمی است عادل، و ناطقی است که بین حق و باطل جدائی می اندازد، و می فرماید:- زکریا گفت: خدایا فرزندی به من بده که- «از من و خاندان یعقوب ارث ببرد»، و می فرماید: «سلیمان از داود ارث برد».

بَیَّنَ عَزَّ وَ جَلَّ فیما وَزَّعَ مِنَ الْاَقْساطِ، وَ شَرَعَ مِنَ الْفَرائِضِ وَالْمیراثِ، وَ اَباحَ مِنْ حَظِّ الذَّکَرانِ وَ الْاِناثِ، ما اَزاحَ بِهِ عِلَّةَ الْمُبْطِلینَ وَ اَزالَ التَّظَنّی وَ الشُّبَهاتِ فِی الْغابِرینَ، کَلاَّ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ اَنْفُسُکُمْ اَمْراً، فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ. فقال أبوبکر: صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَتْ اِبْنَتُهُ، مَعْدِنُ الْحِکْمَةِ، وَ مَوْطِنُ الْهُدی وَ الرَّحْمَةِ، وَ رُکْنُ الدّینِ، وَ عَیْنُ الْحُجَّةِ، لا اَبْعَدُ صَوابَکِ وَ لا اُنْکِرُ خِطابَکِ، هؤُلاءِ الْمُسْلِمُونَ بَیْنی وَ بَیْنَکِ قَلَّدُونی ما تَقَلَّدْتُ، وَ بِاتِّفاقٍ مِنْهُمْ اَخَذْتُ ما اَخَذْتُ، غَیْرَ مَکابِرٍ وَ لا مُسْتَبِدٍّ وَ لا مُسْتَأْثِرٍ، وَ هُمْ بِذلِکَ شُهُودٌ.

ص: 743

و خداوند در سهمیه هائی که مقرر کرد، و مقادیری که در ارث تعیین فرمود، و بهره هائی که برای مردان و زنان قرار داد، توضیحات کافی داده، که بهانه های اهل باطل، و گمانها و شبهات را تا روز قیامت زائل فرموده است، نه چنین است، بلکه هواهای نفسانی شما راهی را پیش پایتان قرار داده، و جز صبر زیبا چاره ای ندارم، و خداوند در آنچه می کنید یاور ماست. ابوبکر گفت: خدا و پیامبرش راست گفته، و دختر او نیز، که معدن حکمت و جایگاه هدایت و رحمت، و رکن دین و سرچشمه حجت و دلیل می باشد و راست می گوید، سخن حقّت را دور نیفکنده و گفتارت را انکار نمی کنم، این مسلمانان بین من و تو حاکم هستند، و آنان این حکومت را بمن سپردند، و به تصمیم آنها این منصب را پذیرفتم، نه متکبّر بوده و نه مستبدّ به رأی هستم، و نه چیزی را برای خود برداشته ام، و اینان همگی گواه و شاهدند.

فالتفت فاطمة علیهاالسلام الی النساء، و قالت: مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ الْمُسْرِعَةِ اِلی قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیَةِ عَلَی الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ، اَفَلا تَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها، کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِکُمْ ما اَسَأْتُمْ مِنْ اَعْمالِکُمْ، فَاَخَذَ بِسَمْعِکُمْ وَ اَبْصارِکُمْ، وَ لَبِئْسَ ما تَأَوَّلْتُمْ،

ص: 744

وَ ساءَ ما بِهِ اَشَرْتُمْ، وَ شَرَّ ما مِنْهُ اِعْتَضْتُمْ، لَتَجِدَنَّ وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقیلاً، وَ غِبَّهُ وَ بیلاً، اِذا کُشِفَ لَکُمُ الْغِطاءُ، وَ بانَ ما وَرائَهُ الضَّرَّاءُ، وَ بَدا لَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ، وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ. ثم عطفت علی قبر النبیّ صلی اللَّه علیه و آله، و قالت: قَدْ کانَ بَعْدَکَ اَنْباءٌ وَهَنْبَثَةٌ - لَوْ کُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَکْثِرِ الْخُطَبُ اِنَّا فَقَدْ ناکَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها - وَ اخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لا تَغِبُ وَ کُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبی وَ مَنْزِلَةٌ - عِنْدَ الْاِلهِ عَلَی الْاَدْنَیْنِ مُقْتَرِبُ اَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوی صُدُورِهِمُ - لمَّا مَضَیْتَ وَ حالَتْ دُونَکَ التُّرَبُ تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنا - لَمَّا فُقِدْتَ وَ کُلُّ الْاِرْثِ مُغْتَصَبُ وَ کُنْتَ بَدْراً وَ نُوراً یُسْتَضاءُ بِهِ- عَلَیْکَ تُنْزِلُ مِنْ ذِی الْعِزَّةِ الْکُتُبُ

آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم کرده و فرمود: ای مسلمانان! که برای شنیدن حرفهای بیهوده شتابان بوده، و کردار زشت را نادیده میگیرید، آیا در قرآن نمی اندیشید، یا بر دلها مهر زده شده است، نه چنین است بلکه اعمال زشتتان بر دلهایتان تیرگی آورده، و گوشها و چشمانتان را فراگرفته، و بسیار بد آیات قرآن را تأویل کرده، و بد راهی را به او نشان داده، و با بدچیزی معاوضه نمودید، بخدا سوگند تحمّل این بار برایتان سنگین، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه که پرده ها کنار رود و زیانهای آن روشن گردد، و آنچه را که حساب نمی کردید و برای شما آشکار گردد، آنجاست که اهل باطل زیانکار گردند. سپس آن حضرت رو به سوی قبر پیامبر کرد و فرمود: بعد از تو خبرها و مسائلی پیش آمد، که اگر بودی آنچنان بزرگ جلوه نمی کرد. ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینی که از باران محروم گردد، و قوم تو متفرّق شدند، بیا بنگر که چگونه از راه منحرف گردیدند. هر خاندانی که نزد خدا منزلت و مقامی داشت نزد بیگانگان نیز محترم بود، غیر از ما. مردانی چند از امت تو همین که رفتی، و پرده خاک میان ما و تو حائل شد، اسرار سینه ها را آشکار کردند. بعد از تو مردانی دیگر از ما روی برگردانده و خفیفمان نمودند، و میراثمان دزدیده شد. تو ماه شب چهارده و چراغ نوربخشی بودی، که از جانب خداوند بر تو کتابها نازل می گردید.

ص: 745

وَ کانَ جِبْریلُ بِالْایاتِ یُؤْنِسُنا- فَقَدْ فُقِدْتَ وَ کُلُّ الْخَیْرِ مُحْتَجَبُ فَلَیْتَ قَبْلَکَ کانَ الْمَوْتُ صادِفُنا- لَمَّا مَضَیْتَ وَ حالَتْ دُونَکَ الْکُتُبُ ثم انکفأت علیهاالسلام و امیرالمؤمنین علیه السلام یتوقّع رجوعها الیه و یتطلّع طلوعها علیه، فلمّا استقرّت بها الدار، قالت لامیرالمؤمنین علیهماالسلام: یَابْنَ اَبی طالِبٍ! اِشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ الْجَنینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنینِ، نَقَضْتَ قادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخانَکَ ریشُ الْاَعْزَلِ. هذا اِبْنُ اَبی قُحافَةَ یَبْتَزُّنی نِحْلَةَ اَبی وَ بُلْغَةَ ابْنَیَّ! لَقَدْ اَجْهَرَ فی خِصامی وَ اَلْفَیْتُهُ اَلَدَّ فی کَلامی حَتَّی حَبَسَتْنی قیلَةُ نَصْرَها وَ الْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَ غَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونی طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَ لا مانِعَ، خَرَجْتُ کاظِمَةً، وَ عُدْتُ راغِمَةً. اَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّکَ، اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَشت التُّرابَ، ما کَفَفْتَ قائِلاً وَ لا اَغْنَیْتَ باطلاً وَ لا خِیارَ لی، لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هَنیئَتی وَ دُونَ ذَلَّتی، عَذیرِیَ اللَّهُ مِنْکَ عادِیاً وَ مِنْکَ حامِیاً.

جبرئیل با آیات الهی مونس ما بود، و بعد از تو تمام خیرها پوشیده شد. ای کاش پیش از تو مرده بودیم، آنگاه که رفتی و خاک ترا در زیر خود پنهان کرد. آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام به خانه بازگشت و حضرت علی علیه السلام در انتظار او بسر برده و منتظر طلوع آفتاب جمالش بود، وقتی در خانه آرام گرفت به حضرت علی علیه السلام فرمود: ای پسر ابوطالب! همانند جنین در شکم مادر پرده نشین شده، و در خانه اتهام به زمین نشسته ای، شاه پرهای شاهین را شکسته، و حال آنکه پرهای کوچک هم در پرواز به تو خیانت خواهد کرد. این پسر ابی قحافه است که هدیه پدرم و مایه زندگی دو پسرم را از من گرفته است، با کمال وضوح با من دشمنی کرد، و من او را در سخن گفتن با خود بسیار لجوج و کینه توز دیدم، تا آنکه انصار حمایتشان را از من باز داشته، و مهاجران یاریشان را از من دریغ نمودند، و مردم از یاریم چشم پوشی کردند، نه مدافعی دارم و نه کسی که مانع از کردار آنان گردد، در حالی که خشمم را فروبرده بودم از خانه خارج شدم و بدون نتیجه بازگشتم. آنروز که شمشیرت را بر زمین نهادی همان روز خویشتن را خانه نشین نمودی، تو شیرمردی بودی که گرگان را می کشتی، و امروز بر روی زمین آرمیده ای، گوینده ای را از من دفع نکرده، و باطلی را از من دور نمی گردانی، و من از خود اختیاری ندارم، ای کاش قبل از این کار و قبل از اینکه این چنین خوار شوم مرده بودم، از اینکه اینگونه سخن می گویم خداوندا عذر می خواهم، و یاری و کمک از جانب توست.

ص: 746

وَیْلایَ فی کُلِّ شارِقٍ، وَیْلایَ فی کُلِّ غارِبٍ، ماتَ الْعَمَدُ وَ وَهَنَ الْعَضُدُ، شَکْوایَ اِلی اَبی وَ عَدْوایَ اِلی رَبّی، اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ حَوْلاً، وَ اَشَدُّ بَأْساً وَ تَنْکیلاً. فقال امیرالمؤمنین علیه السلام: لا وَیْلَ لَکِ، بَلِ الْوَیْلُ لِشانِئِکِ، نَهْنِهْنی عَنْ وُجْدِکِ، یا اِبْنَةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِیَّةَ النُّبُوَّةِ، فَما وَنَیْتُ عَنْ دینی، وَ لا اَخْطَأْتُ مَقْدُوری، فَاِنْ کُنْتِ تُریدینَ الْبُلْغَةَ فَرِزْقُکِ مَضْمُونٌ، وَ کَفیلُکِ مَأْمُونٌ، وَ ما اُعِدَّ لَکِ اَفْضَلُ مِمَّا قُطِعَ عَنْکِ، فَاحْتَسِبِی اللَّهَ. فقالت: حَسْبِیَ اللَّهُ، و أمسکت.

از این پس وای بر من در هر صبح و شام، پناهم از دنیا رفت، و بازویم سست شد، شکایتم بسوی پدرم بوده و از خدا یاری می خواهم، پروردگارا نیرو و توانت از آنان بیشتر، و عذاب و عقابت دردناکتر است. حضرت علی علیه السلام فرمود: وای بر تو نیست، بلکه سزاوار دشمن ستمگر توست، ای دختر برگزیده خدا و ای باقیمانده نبوت، از اندوه و غضب دست بردار، من در دینم سست نشده و از آنچه در حدّ توانم است مضائقه نمی کنم، اگر تو برای گذران روزیت ناراحتی، بدانکه روزی تو نزد خدا ضمانت شده و کفیل تو امین است، و آنچه برایت آماده شده از آنچه از تو گرفته شده بهتر است، پس برای خدا صبر کن. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا مرا کافی است، آنگاه ساکت شد.

ص: 747

منابع خطبه فدکیه گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که این خطبه در منابع مربوط به نیمه دوم قرن دوم هجری آمده است. لوط بن یحیی، معروف به أبو مخنف أزدی(م 157 ه)، کتابی مستقل به نام خطبة الزهرأ(ع) داشته که البته این کتاب از بین رفته است.( الذریعة، ج 7، ص 203.) همچنین ابوالفرج اصفهانی، از محدثان و مورخان مشهور قرن چهارم هجری، نیز کتابی تحت عنوان کلام فاطمة فی فدک داشته که آن هم چون دیگر آثار مربوط به این واقعه از میان رفته است.( همان، ج 18، ص 109.) همچنین احمد بن عبدالواحد بن احمد البزّاز، معروف به ابن عبدون (330-423ه)، از مشایخ مرحوم نجاشی و شیخ طوسی، کتابی به نام تفسیر خطبة فاطمة الزهرأ داشته است.( رجال النجاشی، ص 87 ؛ ایضاح الاشتباه، ص 104 ؛ اَمل ال آمل، ج 2، ص 26 ؛ الذریعة، ج 4، ص 348.( علاوه بر این سه کتاب مستقل که پیرامون این خطبه به رشته تحریر درآمده و گزارشهای آن به ما رسیده است، بسیاری از محدثان و مورخان اسلامی، تمامی خطبه یا بخشی از آن را، با ذکر سلسله اسناد و رجال آن یا بدون اسناد، در کتب خود آورده اند و برخی دیگر نیز اشاره ای به وجود این خطبه نموده اند. ما در این بخش به منابع مکتوبی که هم اکنون در دسترس است و خطبه حضرت در آن وجود دارد، به ترتیب زمانی حیات موءلفان، اشاره می کنیم. این منابع عبارتند از:

1) بلاغات النسأ، تألیف أحمد بن طیفور أبوالفضل أحمد بن أبی طاهر، معروف به ابن طیفور، در سال 204 هجری در بغداد متولد شد و به سال 280 هجری در شام بدرود حیات گفت. تألیف حدود پنجاه کتاب را به او نسبت داده اند. اثر مشهور او تاریخ بغداد و اثر دیگر او المنثور و المنظوم است. ابن طیفور این کتاب را در چهارده جزء تألیف نمود که تنها دو جزء یازدهم و دوازدهم آن باقی مانده و بقیه اجزای آن مفقود گردیده است. بخشی از جزء یازدهم کتاب فوق، به نام بلاغات النسأ هم اکنون در دسترس است. این کتاب که اکنون به صورت مستقل تحت همین عنوان چاپ شده است، حاوی سخنان برخی از زنان اندیشمند و خطبای عرب زبان است. ابن طیفور خطبه حضرت فاطمه (ع) را پس از سخنان عایشه، همسر پیامبر(ص)، ذکر کرده است.( بلاغات النسأ، ص26) این کتاب از قدیمی ترین منابع مکتوبی است که خطبه حضرت با سلسله اسناد در آن موجود است و هم اکنون در دسترس ما قرار دارد.

ص: 748

2) مختصر بصائر الدرجات، تألیف حسن بن سلیمان حلّی سعد بن عبدالله اشعری قمی از علمای بزرگ و از محدثان جلیل القدر شیعه (م 300 ه)، کتابی به نام بصائر الدرجات را تألیف نمود. این کتاب که حاوی احادیث اعتقادی و تاریخی در اثبات عقاید شیعه بود، تا قرن هشتم هجری در دست علمای شیعه بوده و بنا به نقل مرحوم مجلسی از کتب مورد اعتماد نزد آنان به شمار می آمده است. حسن بن سلیمان حلّی که او نیز از علمای شیعه در قرن هشتم بود، بخشی از احادیث کتاب بصائر الدرجات را گزینش کرد و ضمن اضافه نمودن برخی احادیث دیگر به این مجموعه، آن را مختصر بصائر الدرجات نامید. مرحوم حسن بن سلیمان، در ضمن ذکر حدیث مفصلی از امام صادق(ع)، به گونه ای مختصر و گذرا و بدون ذکر اصل خطبه، اشاره ای به محتوای آن نموده است.( مختصر بصائر الدرجات، ص 456)

3) السقیفة و فدک، تألیف أحمد بن عبدالعزیز جوهری أحمد بن عبدالعزیز از محدّثان اهل سنت در قرن دوم هجری است. او مورخ و ادیب و شاعر توانایی بود و در علم حدیث نیز تبحر داشت و از جمله محدثان مشهور آن عصر به شمار می آمد. کتاب السقیفة و فدک و اخبار الشعرأ از جمله تألیفات اوست. جوهری در سال 323 ه در بصره بدرود حیات گفت.( الذریعة، ج 12، ص 206.) کتاب السقیفة و فدک چنان که از نام آن پیداست، حاوی مطالبی درباره دو واقعه مهم تاریخی صدر اسلام است. این کتاب اکنون موجود نیست، اما ابن ابی الحدید معتزلی در کتاب گرانسنگ خود به نام شرح نهج البلاغه، بخشهایی از این کتاب را نقل نموده است. کتابی که اکنون به نام السقیفه و فدک، از احمد بن عبدالعزیز جوهری، وجود دارد، در اصل مطالب جمع آوری شده از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید است. جوهری بخشهایی از خطبه حضرت را به دو طریق با ذکر سلسله اسناد آورده است.( السقیفة و فدک، ص 98.)

ص: 749

4) قاتل الطالبیین، تألیف أبوالفرج اصفهانی گذشت که علی بن الحسین، معروف به ابوالفرج اصفهانی، متوفای 356ه ، کتابی مستقل پیرامون خطبه حضرت نگاشته که حوادث روزگار آن را از بین برده است. ابوالفرج در سال 284ه در اصفهان زاده شد. او پس از طی مراحل مقدماتی در علوم مختلف چون تاریخ، ادب، شعر، حدیث، و... ، شهرت یافت. از آثار او کتاب ذی قیمت مقاتل الطالبیین است. او در این کتاب به ذکر زندگینامه فرزندان عبدالمطلب و شهدای طالبی از عصر نبوت تا زمان حیات خود پرداخته است ابوالفرج در این کتاب اشاره ای به صدور این خطبه نموده و در شرح حال زینب کبری(س) نوشته است:والعَقیلة هی الّتی روی ابن عباس عنها کلام فاطمة فی فدک، فقال: حدثتنی عقیلتنا زینب بنت علی(ع).( مقاتل الطالبیین، ص 60.)

5) شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، تألیف نعمان بن محمد این کتاب توسط نعمان بن محمد، معروف به قاضی نعمان مغربی، متوفای 363ه و از علمای شیعی اسماعیلی، نگاشته شده است. موضوع کتاب بیان احادیث در فضایل و مناقب ائمه اهل البیت(ع) است. قاضی نعمان، بخشی از خطبه حضرت زهرا را بدون ذکر سند، به صورت مرسل از عبدالله بن سلام از فاطمه زهرا نقل نموده است.( شرح الاخبار، ج 3، ص 34، ح 174(.

ص: 750

6) من لا یحضره الفقیه، تألیف شیخ صدوق (ره) محمد بن الحسین، معروف به شیخ صدوق در سال 381ه وفات یافت. مرحوم صدوق یکی از علمای طراز اول جهان تشیع و یکی از ارکان مهم مذهب شیعه است. کتاب من لا یحضره الفقیه که یکی از چهار منبع اصلی حدیث نزد شیعه امامیه به شمار می رود، از تألیفات اوست. شیخ صدوق در این کتاب بخشی از خطبه فدک را از حضرت زینب نقل نموده و در آخر نوشته است:و الخطبة طویلة أخذنا منها موضعَ الحاجة.( من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 372، ح 1754.)

7) علل الشرائع، تألیف مرحوم صدوق(ره) مرحوم صدوق در حوزه تألیف و تصنیف یکی از پرکارترین عالمان شیعه است. کتاب علل الشرائع که از زاویه فلسفی احکام به احادیث نظر افکنده است، از جمله مصنفات او به شمار می رود. شیخ در این کتاب، آن مقدار از خطبه را که در کتاب من لا یحضر آورده بود، با دو سند مختلف دیگر ذکر کرده است.( علل الشرائع، ج 1، ص 289.)

8) المناقب، تألیف احمد بن موسی بن مَردُویَه اصفهانی، متوفای 410 ه این کتاب هم اکنون مفقود است. اسعد بن شقروه، متوفای 635 ه ، در کتاب خود به نام الفائق، خطبه حضرت را از این کتاب نقل نموده است. اکنون کتاب فوق الذکر نیز وجود ندارد، اما سید بن طاووس در کتاب الطرائف، خطبه فدک را از کتاب الفائق نقل نموده است.( الطرائف، ص 263، ح 368.) بنابراین، کتابی که هم اکنون تحت عنوان المناقب ابن مردویه منتشر شده است، در حقیقت احادیثی است که مرحوم سید بن طاووس در کتاب الطرائف خود از کتاب الفائق، از کتاب المناقب نقل نموده است.

ص: 751

9) نثر الدرر، تألیف منصور بن حسین رازی منصور بن حسین رازی، معروف به ابو سعد آبیِ وزیر، یکی از علمای شیعی مذهب و از اهالی ری بود. او از ادبا و دانشمندان قرن پنجم هجری است که مدتی وزارت مجد الدوله رستم بن فخرالدوله را عهده دار بود.از مصنفات او کتاب هفت جلدی نثر الدرر است که البته به نام نثر الدر چاپ شده و معروف است. نزهة الأدیب و التاریخ از دیگر آثار او به شمار می رود. کتاب نثر الدرر حاوی بخش زیادی از خطبه حضرت است، که متأسفانه بدون ذکر سند آمده است.( نثر الدر، ج 4، ص 8 .)

10) الشافی فی الإمامة، تألیف مرحوم سید مرتضی علی بن الحسین موسوی، معروف به سید مرتضی، یکی از ارجمندترین و بزرگ ترین مصنفان و از قدمای دانشمندان شیعه امامیه به شمار می رود. او در موضوعات مختلف از قبیل فقه، حدیث، اصول فقه و تاریخ، صاحب تألیف و تصنیف است. کتاب الشافی فی الإمامة چنان که از نام آن پیداست، در بیان احادیث مربوط به مسئله امامت و از جمله تألیفات هم این دانشمند شیعه به شمار می آید. مرحوم سید مرتضی بخشی از خطبه فدک را به سه طریق از استادش ابوعبداللّه مرزبانی نقل نموده است.( الاعلام، ج 4، ص 278.)

11) دلائل الامامة، تألیف محمد بن جریر طبری باید توجه داشت که علی رغم تشابه اسمی و اشتراک در آبا و اجداد و حتی اشتراک در کنیه، این محمد بن جریر، غیر از محمد بن جریر مشهور، صاحب تفسیر و تاریخ، است. همچنین این شخص، کسی غیر از محمد بن جریر شیعی، صاحب کتاب المُسْتَرشَدُ فی الإمامة است. این شخص معروف به طبری صغیر در مقابل طبری کبیر است که به صاحب تفسیر و تاریخ اطلاق می شود. او از علمای قرن پنجم هجری به شمار می آید. مفصل ترین متن موجود و متنی که بیشتر علمای متأخر و معاصران از آن بهره جسته اند، متن خطبه حضرت در این کتاب است. مرحوم طبری این خطبه را به نُه طریق مختلف با ذکر سلسله اسناد آن آورده است.( دلائل الامامة، ج 4، ص 111.)

ص: 752

12) مقتل الحسین(ع)، تألیف موفق بن احمد مکی موفق بن احمد، مشهور به خطیب خوارزمی، متوفای 568ه است. او در این کتاب بخشی از خطبه را به نقل از عایشه ذکر کرده است.( مقتل الحسین، ص 121، ح 59.)

13) الاحتجاج، تألیف أبو منصور طبرسی أحمد بن علی بن ابی طالب، مشهور به ابو منصور طبرسی، یکی از علمای شیعه و از محدثان و موءلفان قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری است. کتاب الاحتجاج که مشتمل است بر احتجاجات پیامبر(ص) و ائمه (ع) و بعضی از صحابه و برخی از علمای اسلام با مخالفین خود، یکی از تألیفات اوست. متاسفانه احادیث این کتاب به غیر از آنچه از تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) نقل شده، به صورت مرسل و بدون سند است. مرحوم طبرسی این خطبه را به صورت مشروح از عبدالله بن حسن نقل نموده است.( الاحتجاج، ج 1، ص253)

14) منال الطالب فی شرح طَوال الغرائب، تألیف مبارک بن محمد الجزری این دانشمند سنی مذهب به ابن اثیر معروف است و به سال 606 هجری وفات یافته است. ابن اثیر در این کتاب، خطبه حضرت را مفصل و با شرح لغات آن، در فصل احادیث الصّحابیات، به صورت مرسل از زینب کبری، دختر امیر مومنان (ع)، نقل نموده است.( منال الطالب، ص 501 507.)

ص: 753

15) تذکرة الخواص من الأمّة فی ذکر مناقب الأئمة، تألیف سبط ابن الجوزی ابو مظفر یوسف بن قُزُغْلی بن عبدالله، معروف به سبط ابن جُوزی حنفی، این کتاب را در خصوص ذکر مناقب و فضایل ائمه اهل البیت به رشته تحریر درآورده است. ابن جوزی بخش مختصری از خطبه فدک را به صورت مرسل از شعبی نقل نموده است.( تذکرة الخواص، ص 317.) وی در سال 654ه بدرود حیات گفته است.

16) شرح نهج البلاغه، تألیف ابن ابی الحدید معتزلی این کتاب که یک دوره کامل تفسیر و شرح سخنان امام علی(ع) در نهج البلاغه است، از شروح معتبر و قابل استفاده به شمار می رود و حاوی اطلاعات تاریخی مفیدی است. ابن ابی الحدید این خطبه را از کتاب السقیفة و فدک جوهری نقل نموده است.( شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 263.) و دهها مورد دیگر...(7)

ص: 754

(1). النمل: 16 (2). مریم: 6 (3). الاحزاب: 6. (4). النساء: 11. (5). البقره: 180. (6). آل عمران: 144.

(7). سایت پرسمان دانشجویی- نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها.

(7). سایت پرسمان دانشجویی- نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها.

ص: 755

اشعار

دوبیتی ها

محمد زهراست

اشعار

دوبیتی ها

محمد زهراست

چون فاطمه مظهر خدای یکتاست

انوار خدا ز روی زهرا پیداست

همتای علی، در دو جهان بی همتاست

زهراست محمد و محمد زهراست

(حسان)

ص: 756

ایام عزای مادرم زهرا شد

اشعار

دوبیتی ها

ایام عزای مادرم زهرا شد

از گریه عرش ، آسمان دریا شد

یک قطره چکید و مثل عاشورا شد

با شال عزا مرد غریبی می گفت

ایام عزای مادرم زهرا شد

ص: 757

همه دار و ندارم

اشعار

دوبیتی ها

همه دار و ندارم

الا ای چاه یارم را گرفتند

گلم، باغم، بهارم را گرفتند

میان کوچه ها با ضرب سیلی

همه دار و ندارم را گرفتند

ص: 758

زائر قبرش

اشعار

دوبیتی ها

زائر قبرش

دل از غم فاطمه توان دارد، نه

وز تربت او کسی نشان دارد، نه

آن تربت گم شده به بَر زوّاری

جز مهدی صاحب الزمان دارد، نه

ص: 759

ناموس خدا

اشعار

دوبیتی ها

ناموس خدا

زهرا که شهید گشت بی جرم و گناه

هست از غم او سینه ی عالم پر آه

ناموس خدا کجا و سیلی خوردن

لا حول و لا قوة الا بالله

ص: 760

کوثر قرآن

اشعار

دوبیتی ها

کوثر قرآن

بر عالمیان رحمت رحمان زهراست

در هر دو جهان سرور نسوان زهراست

نوری که دهد شاخه ی طوبی از اوست

کوثر که خدا گفته به قران زهراست

ص: 761

فقط زهرا بود

اشعار

دوبیتی ها

فقط زهرا بود

اندر آن برهه حساس علی تنها بود

خانه تحت نظر و کوچه پر از اعدا بود

هیچ کس یاری آن سید مظلوم نکرد

از علی آنکه دفاع کرد فقط زهرا بود

ص: 762

خدا می داند

اشعار

دوبیتی ها

خدا می داند

فاطمه کیست مقامی است خدا می داند

خطبه اش چیست کلامی خدا می داند

چه کسی هست که تعریف کند فاطمه را

به خدا فاطمه نامی است خدا می داند

ص: 763

انتقام

اشعار

دوبیتی ها

انتقام

لعنت به عدو که روح تقوا را کشت

ایمان و کمال و عشق و معنا را کشت

باز آ و بگیر انتقامی سنگین

از آنکه ز راه ظلم زهرا را کشت

ص: 764

عباس داشت

اشعار

دوبیتی ها

عباس داشت

کاش ثانی ذره ای احساس داشت

احترام باغبان و یاس داشت

کاش زهرا پشت در تنها نبود

مادر سادات هم عباس داشت

ص: 765

از فاطمه اکتفا به نامش نکنید

اشعار

دوبیتی ها

از فاطمه اکتفا به نامش نکنید

از فاطمه اکتفا به نامش نکنید

نشناخته توصیف کمالش نکنید

هر کس که در او محبت زهرا نیست

علامه اگر هست سلامش نکنید

ص: 766

دلسوخته ی عمر کم فاطمه ایم

اشعار

دوبیتی ها

دلسوخته ی عمر کم فاطمه ایم

ما گوشه نشینان غم فاطمه ایم

محتاج عطا و کرم فاطمه ایم

یک عمر چو شمع گر بسوزیم کم است

دلسوخته ی عمر کم فاطمه ایم!؟؟؟

ص: 767

واویلا

اشعار

دوبیتی ها

واویلا

مسلمانان چرا شب دفن شد صدّیقه کبری

چرا گم شد نشان قبر آن انسیّه حوراء

هنوز از رحلت ختم رُسُل نگذشته ایّامی

نگین خاتم پیغمبران بشکست، واویلا

ص: 768

قرآن علی کوثر ندارد

اشعار

دوبیتی ها

قرآن علی کوثر ندارد

دگر پروانه بال و پر ندارد

نه بال و پر که خاکستر ندارد

مفسرها همه با خون نویسید

که قرآن علی کوثر ندارد

ص: 769

همسرش را نزنید

کن بوسه باران حسین

اشعار

دوبیتی ها

همسرش را نزنید

نخلی که شکسته ثمرش را نزنید

مرغی که زمین خورده پرش را نزنید

دیدید اگر که دست مردی بسته

دیگر درِ خانه همسرش را نزنید

اشعار

دوبیتی ها

کن بوسه باران حسین

می روم زینب تو و جان حسین

کربلا و یوم الاحزان حسین

گرچه من در قتلگه آیم ولی

جای من کن بوسه باران حسین

ص: 770

کردی عوض پیراهنت را

اشعار

دوبیتی ها

کردی عوض پیراهنت را

گرفتی لطف حیدر گفتنت را

دریغ از من نمودی دیدنت را

ولی با من بگو ساعت به ساعت

چرا کردی عوض پیراهنت را

ص: 771

پیش چشم دختر نزنید

اشعار

دوبیتی ها

پیش چشم دختر نزنید

بر باغ خزان گرفته ام سر نزنید

این خانه ی آتش زده را در نزنید

از ما گذشت مادری را دیگر

در خانه به پیش چشم دختر نزنید

ص: 772

شاکی ام

اشعار

دوبیتی ها

شاکی ام

بانوی مهربان غزل های خاکی ام

مرهون چادر تو همه نقد پاکی ام

سوگند بر شهادت و بر قبر مخفی ات

من تا ابد ز هرچه ضد ولایی ست شاکی ام

ص: 773

أین الفاطمیون

اشعار

دوبیتی ها

أین الفاطمیون

به روز حشر در دلهای محزون شود هول قیامت هردم افزون رسد چون نوبت عفو و شفاعت ندا آید که " أین الفاطمیون " (حسان)

ص: 774

دلم ز روز ازل مبتلای زهرا بود...

اشعار

دوبیتی ها

دلم ز روز ازل مبتلای زهرا بود...

دلم ز روز ازل مبتلای زهرا بود

غلام خانه به دوشی برای زهرا بود

نه من ، که عالم امکان سراسرش هر دم

ز روز اوّل خلقت گدای زهرا بود . . .

(وحید محمدی)

ص: 775

اشفعی لنا عندالله

اشعار

دوبیتی ها

اشفعی لنا عندالله

هر دم به ضریح بی نشانت ای ماه

بسته ست دخیل قلب من با هر آه

عمری ست تپش های دلم می گوید:

«یا فاطمه اشفعی لنا عندالله»

(یوسف رحیمی)

ص: 776

به پناه مادر

اشعار

دوبیتی ها

به پناه مادر

دریاست نبی و گوهرش فاطمه است

مولاست علی و همسرش فاطمه است

با آنکه حسین است پناه دو جهان

او خود به پناه مادرش فاطمه است

(سیدرضا مؤید)

ص: 777

بضعه

اشعار

دوبیتی ها

بضعه

سینه اش بویید پیغمبر که مینوی من است

فاطمه هم فکر و هم سیما و هم خوی من است

یاد از بشکستن پهلوی او چون کرد گفت

بضعه من، روح ما بین دو پهلوی من است

(حبیب چایچیان/ حسان)

ص: 778

گل محمدی

اشعار

دوبیتی ها

گل محمدی

بزمی به حریم کبریا برپا شد

کوثر زخدا به مصطفی اعطا شد

یک قطره زآب کوثر افتاده به خاک

صد شاخه گُل محمدی پیدا شد

(محمدعلی مردانی)

ص: 779

نام تو

اشعار

دوبیتی ها

نام تو

با نام تو دل چه با صفا می گردد

با مهر تو دل زغم رها می گردد

باشی تو کلید راز هستی زهرا

با نام تو قفل بسته وا می گردد

(محمد خراطی)

ص: 780

دریای امامت

اشعار

دوبیتی ها

دریای امامت

یکتا گُهر بحر رسالت زهراست

محبوبه حق، ظرف ولایت زهراست

همتای علی، نور دو چشم احمد

سرچشمه دریای امامت زهراست

(سید رضا طباطبایی/طبا)

ص: 781

قبر

اشعار

دوبیتی ها

قبر

یا فاطمه از تو دلْ بریدن سخت است

پا از سر کوی تو کشیدن سخت است

بر زائر تو که از ره دور آید

برگشتن و قبر تو ندیدن سخت است

(سیدمحمد خسرونژاد/ خسرو)

ص: 782

پدرت قربانت

اشعار

دوبیتی ها

پدرت قربانت

یا فاطمه جان! دست من و دامانت

ای چشم امید همه بر احسانت

بادا به فدایت پدر و مادر من

ای گفته پیمبر، پدرت قربانت

(سید رضا مؤید)

ص: 783

چه غم

اشعار

دوبیتی ها

چه غم

ای خاک ره تو تاج سرها زهرا

ای قبر تو مخفی ز نظرها زهرا

تا باب شفاعت تو باز است چه غم؟

گر بسته شود تمام درها زهرا

(محمدجواد غفور زاده/ شفق)

ص: 784

اختر آسمان حیا

اشعار

دوبیتی ها

اختر آسمان حیا

ختم رُسُل چو فاطمه گر دختری نداشت

بی شبهه آسمان حیا اختری نداشت

گر خلقت بتول نمی کرد، کردگار

در روزگار، شیر خدا همسری نداشت

(وصال شیرازی)

ص: 785

نور علی

اشعار

دوبیتی ها

نور علی

همت و توفیق خواهم از خدای فاطمه

تا بگویم روز و شب مدح و ثنای فاطمه

گر نمی شد خلقت نور علی در روزگار

همسری پیدا نمی شد از برای فاطمه

(جوهری)

ص: 786

اعطای کوثر

اشعار

دوبیتی ها

اعطای کوثر

شب میلاد زهرای بتول است

ز یمن او دعا امشب قبول است

شب فیض و شب قرآن، شب نور

شب اعطای کوثر بر رسول است

(حبیب چایچیان/ حسان)

ص: 787

عیدی ما

اشعار

دوبیتی ها

عیدی ما

ای روی تو جلوه گاه سرمد زهرا

وی سینه تو بهشت احمد زهرا

عید تو بوَد، ببخش عیدی ما را

زان دست که بوسیده محمد زهرا

(سیدرضا مؤید)

ص: 788

روح نماز

اشعار

دوبیتی ها

روح نماز

ای آنکه فدایت ز هواداران است

نازل به جهانْ فیض تو چون باران است

یا فاطمه مِهر تو بوَد روح نماز

مهر تو شفاعت گنهکاران است

(سید رضا مؤید)

ص: 789

آتش

اشعار

دوبیتی ها

آتش

نگاه سرد مردم بود و آتش صدا بین صدا گم بود و آتش

بجای تسلیت با دسته ی گل هجوم قوم هیضم بود و آتش

محسن عرب خالقی ***

پیراهن

گرفتی از مدینه گفتنت را دریغ از من نمودی دیدنت را

ولی با من بگو ساعت به ساعت چرا کردی عوض پیراهنت را

محسن عرب خالقی ***

ص: 790

بی کفن

کمی از غسل زیر پیرهن ماند کمی از خون خشک بر بدن ماند

کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند

محسن عرب خالقی

ص: 791

دست مرتضی

اشعار

دوبیتی ها

دست مرتضی

من بودم باب هل اتی را بستند امکان رسیدن به خدا را بستند

ای کاش بمیرم که خجالت زده ام من بودم و دست مرتضی را بستند جواد حیدری ***

پیرغلام

عمریست رهین منت زهرائیم مشهور شده به عزت زهرائیم

مُردیم اگر به قبر ما بنویسید ماپیر غلام حضرت زهرائیم جواد حیدری ***

شفاعت

ص: 792

ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم

روزی که تمام خلق حیران هستند ما منتظر شفاعت زهرائیم

جواد حیدری

***

ص: 793

مادر

اشعار

دوبیتی ها

مادر

یتیمان جز دو چشم تر ندارند

به غیر از خاک غم بر سر ندارند

چو مادر مرده ها باید فغان کرد

که طفلان علی مادر ندارند

جواد حیدری

ص: 794

سیلی

اشعار

دوبیتی ها

سیلی

چه حالی داده دل را دست مادر

که می شستی زدنیا دست مادر

از آن سیلی مگر چشمت نمی دید

که می جستی مرا با دست مادر

محمدزمانی

***

ص: 795

تلافی

اشعار

دوبیتی ها

تلافی

آنان که بر این خانه هجوم آوردند

در خاک نهال کینه را پروردند

در کعبه علی شکسته بتها شان را

اکنون به در خانه تلافی کردند

محمدزمانی

***

ص: 796

باغ بهشت

اشعار

دوبیتی ها

باغ بهشت

خون است که روی خاک خشت افتاده است

داغ است به قلب سر نوشت افتاده است

خیزید وفرشته را به بیرون ببرید

آتش به در باغ بهشت افتاده است

محمدزمانی

***

ص: 797

مدال قهرمانی

اشعار

دوبیتی ها

مدال قهرمانی

بر چهره شکوه آسمانی داری

یک پنجره باغ ارغوانی داری

ای رزم تو بین کوچه ودرپس در

بر سینه مدال قهرمانی داری

محمدزمانی

ص: 798

اشک دیده

اشعار

دوبیتی ها

اشک دیده

الهی داد از این دل داد  از این دل

کنار قبر زهرا کرده منزل

بگو زهرا زجا خیزد ببیند

که ا شک دیده کردخاک او گل

احمد آرونی

***

ص: 799

محبت زینب

اشعار

دوبیتی ها

محبت زینب

چه فخری خالق از تو بنده کرده

که خونت دین حق زیبنده کرده

ولی زهرا: محبتهای زینب

علی را روز و شب شرمنده کرده

احمد آرونی

***

ص: 800

مظلومه

اشعار

دوبیتی ها

مظلومه

چنان داغت دلم غمناک کرده

که دست من تو را در خاک کرده

بجایت زینب مظلومه تو

غبار غم ز رویم پاک کرده

احمد آرونی

***

ص: 801

درو دیوار

اشعار

دوبیتی ها

درو دیوار

ز سوزدل کنم گریه برایت

که دیگر نشنوم زهرا صدایت

در و دیوار خانه با نگاهم

بیادم آورد آ ن ناله هایت

احمد آرونی

***

ص: 802

زینب

اشعار

دوبیتی ها

زینب

کنار تربتت اندر دل شب

بود نام تو زهرا جاری از لب

به خانه تا روم با دیده تر

کشد ناز مرا مظلومه زینب

احمد آرونی

***

ص: 803

گریان

اشعار

دوبیتی ها

گریان

اگر محور به هر امکان علی بود

ولی بر فاطمه مهمان علی بود

کنار تربتت مظلومه زهرا

سر شب تا سحر گریان علی بود

احمد آرونی

***

ص: 804

نهان

اشعار

دوبیتی ها

نهان

چه شبهایی به یادت گریه کردم

زدیده دامنم پر لاله کردم

دگر نبود توانم خیزم از جا

نهان تا که تو هجده ساله کردم

احمد آرونی

***

ص: 805

میخ در

اشعار

دوبیتی ها

میخ در

چنان دست علی آتش برافروخت

که حتی میخ در در شعله اش سوخت

نداند کس بجز مولی الموالی

چگونه میخ در آن سینه را دوخت

احمد آرونی

***

ص: 806

پهلو شکسته

اشعار

دوبیتی ها

پهلو شکسته

سوزاند دل فاطمه را آتش کین

بین در و دیوار شده نقش زمین

با پهلوی فاطمه چها کرد لگد

کاندر یم خون از او شده سقط جنین

احمد آرونی

***

ص: 807

مظلوم علی

اشعار

دوبیتی ها

مظلوم علی

بر خلق جهان که گشته معلوم علی

از حق خودت شدی تو محروم علی

بر کنگره ی عرش بجان حسنین

با اشک نوشته است، مظلوم علی

احمد آرونی

***

ص: 808

عالم

اشعار

دوبیتی ها

عالم

چون مرغ سحر شکسته باشد بالم

یک تن نبود فاطمه پرسد حالم

رفتی تو ولی جان نبی روح علی

بی تو به خدا صفا ندارد عالم

احمد آرونی

ص: 809

زبان حال زینب(س)

اشعار

دوبیتی ها

زبان حال زینب(س)

غم دوران من گردد یتیمی

که هم پیمان من گردد یتیمی

من از قد کمانت حتم دارم

بلای جان من گردد یتیمی

جواد حیدری

***

ص: 810

آغوش

اشعار

دوبیتی ها

آغوش

نمی گویم که تو نا مهربانی

زبس خون رفته از تو ناتوانی

دلم خواهد در آغوشم بگیری

چه سازم که شکسته استخوانی

جواد حیدری

***

ص: 811

گل مادر

اشعار

دوبیتی ها

گل مادر

مکن مخفی به سینه آه، مادر

مرا کن از غمت آگاه ،مادر

مشو راضی پس از تو زنده باشم

گل خود را ببر همراه ،مادر

جواد حیدری

***

ص: 812

صفا نیست

اشعار

دوبیتی ها

صفا نیست

همی گردم به دنبال بهانه

زنم بوسه به جای تازیانه

چو لبخند از لبانت رفته مادر

صفائی نیست در این آشیانه

جواد حیدری

***

ص: 813

عجل وفاتی

اشعار

دوبیتی ها

عجل وفاتی

تو که رکن تمام کائناتی

چرا با کودکان کم التفاتی

گمانم قبل تو زینب بمیرد

شنیده ناله ی عجل وفاتی

جواد حیدری

***

ص: 814

روی مادر

اشعار

دوبیتی ها

روی مادر

تمنای دل زینب همینه

که روی زانو مادر بشینه

الهی این چه درد بی دوائی است

که دختر روی مادر را نبینه

جواد حیدری

ص: 815

محسن

اشعار

دوبیتی ها

محسن

چو می اُفتد به چشمم گاهواره

نفس می گردد از غم پُر شماره

الهی کاش محسن در برم بود

نمی شد قلبم از کین پاره پاره

کمال مومنی

ص: 816

مدینه

اشعار

دوبیتی ها

مدینه

تو هم با کوفه هم دستی مدینه

نمک خوردی ولی پستی مدینه

کسی بر بازوی زهرا نمی زد

اگر دستم نمی بستی مدینه

شیخ رضا جعفری

ص: 817

چوبه های بیت الاحزان

اشعار

دوبیتی ها

چوبه های بیت الاحزان

اینها که بسوی خانه ام تاخته اند اینها که مرا به گریه انداخته اند

با چادر و چوبه های بیت الاحزان از بغض تو مشعل همگی ساخته اند

رضا رسول زاده

ص: 818

طلیعه ی فاطمیه

اشعار

دوبیتی ها

طلیعه ی فاطمیه

تسلیت یابن الحسن گشته عزای مادرت آسمان دارالعزاست بر مزار مخفی او خاک ریزی بر سرت آسمان دارالعزاست (رضا رسول زاده)

ص: 819

فراق پیامبر (ص)

اشعار

دوبیتی ها

فراق پیامبر (ص)

ای پدر جان رفتی ومحزون تو زهرا شده حیدرم تنها شده بعد تو پای غریبه در سرایم واشده حیدرم تنها شده (رضا رسول زاده)

ص: 820

دیوار و در

اشعار

دوبیتی ها

دیوار و در

پهلویم بشکسته دیگر در پس این در شده فضه بر دادم برس با علی چیزی نگو که غنچه ام پرپر شده فضه بر دادم برس (رضا رسول زاده)

ص: 821

آتش گرفتن در خانه

اشعار

دوبیتی ها

آتش گرفتن در خانه

بین آتش درب خانه بر سرم آوار شد دیده هایم تار شد سینه ی من داغ از گلبوسه ی مسمار شد دیده هایم تار شد (رضا رسول زاده)

ص: 822

کوچه ی بنی هاشم

اشعار

دوبیتی ها

کوچه ی بنی هاشم

ضربه ای از ثانی و یک ضربه از دیوار خورد مادرم ای مادرم خواست برخیزد زجا سیلی دیگر بار خورد مادرم ای مادرم (رضا رسول زاده)

ص: 823

بلال

اشعار

دوبیتی ها

بلال

با اذانت شهر یثرب بیقراری می کند ای اذان گوی نبی فاطمه یاد پدر افتاده زاری می کند ای اذان گوی نبی (رضا رسول زاده)

ص: 824

بیت الاحزان

اشعار

دوبیتی ها

بیت الاحزان

بعد از این قبر عمویم بیت الاحزان من است عرش گریان من است میزبان ناله های قلب سوزان من است عرش گریان من است (رضا رسول زاده)

ص: 825

بستر بیمادری

اشعار

دوبیتی ها

بستر بیمادری

بس که لاله می چکد از جای جای پیکرت شد گلستان بسترت باغبان گشته این ایام کار همسرت شد گلستان بسترت (رضا رسول زاده)

ص: 826

وداع

اشعار

دوبیتی ها

وداع

می شود خاموش از امشب ناله های یاربم جانم آمد بر لبم یا علی جان تو و جان حسین و زینبم جانم آمد بر لبم (رضا رسول زاده)

ص: 827

شهادت

اشعار

دوبیتی ها

شهادت

ای مسیحای علی بار دگر اعجاز کن دیده بر من باز کن ای پرستویم بمان یا با علی پرواز کن دیده بر من باز کن (رضا رسول زاده)

ص: 828

شام غریبان

اشعار

دوبیتی ها

شام غریبان

باغبان تنها شده گلخانه ی او سوخته قلب او افروخته دیده بر تکه لباس بر روی در دوخته قلب او افروخته (رضا رسول زاده)

ص: 829

غسل

اشعار

دوبیتی ها

غسل

می دهم با فضه امشب شستشویت فاطمه وای از پهلوی تو بازویت دارد ورم، سرخ است رویت فاطمه وای از پهلوی تو (رضا رسول زاده)

ص: 830

تشییع

اشعار

دوبیتی ها

تشییع

من امیرالمومنینم پهلوان خیبرم خورده سیلی همسرم جسم بی جان گلم را روی دوشم می برم خورده سیلی همسرم (رضا رسول زاده)

ص: 831

تدفین

اشعار

دوبیتی ها

تدفین

خاک می ریزم به روی جسم چون نیلوفرت ای فدایت حیدرت لرزه افتاده به زانویم کنار پیکرت ای فدایت حیدرت (رضا رسول زاده)

ص: 832

بعد از شهادت

اشعار

دوبیتی ها

بعد از شهادت

رفتی و تاریک شد بعد از تو این کاشانه ام ای صفای خانه ام چادرت بر سر نماید دختر دردانه ام ای صفای خانه ام

(رضا رسول زاده)

ص: 833

چند بیتی ها

ای چراغ خانه ام سو سو نزن

اشعار

چند بیتی ها

ای چراغ خانه ام سو سو نزن

ای چراغ خانه ام سو سو نزن مرغ حقّم ناله ی کو کو نزن حال که دستت شکسته لا اقل چند روزی خانه را جارو نزن ای جوان نیمه جان پیرم نکن زیر چادر دست بر پهلو نزن چند روزی هم اگر شد دست بر زخم های گوشه ی ابرو نزن یا دگر در پیش پایم پا نشو یا دگر پیش علی زانو نزن خواستی برخیزی از بستر بگو یا که بر دیوار خانه رو نزن ای همه دار و ندار بو تراب ای چراغ خانه ام سو سو نزن

(وحید محمدی)

ص: 834

آرزوی علی

اشعار

چند بیتی ها

آرزوی علی

ت_ا ع_ل__ی ماهَ_ش ب_ه س__وی قب___ر بُرد م_اه، رخ از ش__رم، پ_ش_ت اب_____ر بُرد آرزوه__ا را ع_ل__ی در خ____اک ک___رد خ_اک ه__م گ_ویی گ__ریب_ان چاک کرد زد ص__دا: ای خ__اک، ج_ان_ان__م بگی__ر ت__ن ن_م_ان__ده هی_چ از او، ج_ان___م بگیر ن__اگ__ه_ان ب_ر ی__اری دس____ت خ______دا دس_ت__ی آم_د، همچو دست مص_ط_ف__ی گ_وه__رش را از ص__دف، دریا گرفت اح_م____د از دام_اد خ_ود، زه__را گرفت گ_ف_ت_ش ای ت_اج س__ر خی__ل رُسُ________ل وی بَ__ر ت___و خُ__رد، یکسر جزء و کل از م__ن ای__ن آزرده ج_ان___ت را ب_گ_ی_ر ب_ازگ__ردان__دم، ام_ان__ت را ب_گی__________ر ب__ار دی__گر، ه_دی_ه ی داور ب_گ_ی________ر ک__وث___رت از س_اق____ی ک_وث________ر بگیر م__ی کِ_ش__د خجل__ت ع_ل__ی از محض_رت ی__اس دادی، می دهد نیلوف__رت

علی انسانی

ص: 835

گریه میکند

اشعار

چند بیتی ها

گریه میکند

گل، بر من و جوانی من گریه می کند بلبل به خسته جانی من گریه می کند از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست مهمان به میزبانی من گریه می کند از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست بازو به ناتوانی من گریه می کند گل های من هنوز شکوفا نگشته اند شبنم به باغبانی من گریه می کند در هر قدم نشینم و خیزم میان راه پیری، بر این جوانی من گریه می کند گردون، که خود کمان شده، با چشم ابرها بر قامت کمانی من گریه می کند این آبشار نیست که ریزد، که چشم کوه بر چهره ی خزانی من گریه می کند فردا مدینه نشنود آوای گریه ام بر مرگ ناگهانی من گریه می کند

علی انسانی

ص: 836

زخم فدک

اشعار

چند بیتی ها

زخم فدک

تمام اهل عالم دم گرفتند

به حال خانه ی ما غم گرفتند

که روزی روزگاری خانه ی ما

صفایی داشت آن را هم گرفتند

کنون افتاده ناله در دل باد

و حتی آسمان هم ناله سر داد

نمی دانی چه شد در آن سیاهی

ص: 837

خودم دیدم که بین کوچه افتاد

ز چشمش سیلی کین سو گرفته

که حتی از علی هم رو گرفته

خودم دیدم که مادر زیر چادر

دو دستی دست بر پهلو گرفته

به قلب مادرم زخم فدک خورد

دل ریش پدر جانم نمک خورد

خرابم شد به سر انگار دنیا

که پیش چشم من مادر کتک خورد

ص: 838

کمی با درد و شبنم راه می رفت

و با دنیایی از غم راه می رفت

اگر چه دست بر دیوار می زد

ولی با قامتی خم راه می رفت

شدم این روزها غمخوار زهرا(س)

و مدیون سوال چشم بابا

همین الان حدود چند روز است

که می ترسم ببوسم صورتش را

و دارد می رود از خانه کم کم

ص: 839

و چشمان پدر با اشک نم نم

و در زانوی او دیگر رمق نیست

به روی شانه اش دنیای ماتم

(وحید محمدی)

جدایی

درون قصه ی ما آسمان زمین افتاد

و عشق خط زده شد ، قاف و عین و شین افتاد

و پاره شد یکی از برگ های مصحف نور

ترک به چینی گل واژه های دین افتاد

دوباره فاصله در بین ماه و خورشیدش

سرود شعر جدایی و این چنین افتاد . . .

(وحید محمدی)

ص: 840

زائر تربت

اشعار

چند بیتی ها

زائر تربت

آسمانی ترین من امشب

آسمان را چه تیره می بینم

امشبی را چگونه تا به سحر

سر قبر ستاره بنشینم

ای گلم خواب هم نمی دیدم

قاری ختم امشبت باشم

فاطمه جان چه قدر دشوار است

من پرستار زینبت باشم

ص: 841

آسمانی ترین من امشب

آسمانت چه دیدنی شده است

حال و روز غریبی علی و

کودکانت شنیدنی شده است

دائما پیش چشم خونبارم

صحنه درب و خانه می گذرد

چند وقتی است روزگارم با

گریه های شبانه می گذرد

روضه خوان شبانه ی خانه

ص: 842

سوز دل های غربت حسن است

روضه اش دائما : کسی راه

کوچه را روی مادر ما بست

زینبت ، وارث دعای شبت

سر سجاده ات دعا می خواند

زیر لب ، زمزمه کنان می گفت

کاش مادر کمی دگر می ماند

در دلها تمام ناشدنی است

باید اما ز تو جدا بشوم

می روم تا شبی دگر بانو

زائر تربت شما بشوم

(وحید محمدی)

ص: 843

جامانده است

اشعار

چند بیتی ها

جامانده است

بعد رفتن از کنار لاله ها در شهر فتنه

یاس طاها و علی در شهر تنها مانده است______

رفت پیغمبر زدنیا و زدنیا بهر حیدر

علت تشکیل دنیا فاطمه جامانده است______

در میان بیت الاحزان بهترین مخلوق عالم

در فغان و شیون فقدان بابا مانده است______

ص: 844

بهر امت یادگاریست پر اجر و بها

اهل بیت مصطفی هر چند تنها مانده است______

بعد پیغمب___ر عناد و بدعت و کینه زح____یدر

در عمل گشته پدیدار-تنها مولا مانده است_____

قلب زه___را بر خلاف اهل بدعت بیشتر

درمقام جانفشانی مست و شیدا مانده است____

عزم او جزم است در راه ولایت فاطم___ه

همچو شیری شیر زن در پای آقا مانده است_____

ص: 845

رفت______ زه___را پشت درب______ خانه حبل المتین

بعد ضرب آن لگد مضروبه زه____را مانده است______

من نمیدانم چه ش____د در پشت_ در اما عل____ی

دید زینب____ در نوای وای أُمَّاهْ مانده است_______

در میان دود و آتش کاش مولایم نبین____د

خون پهلوی شهیده روی در جامانده است______

ص: 846

نیمه شب

اشعار

چند بیتی ها

نیمه شب

حضرت زهرا دلش از یاس بود

طره های اشکش از الماس بود

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه

می چکانید اشک حیدر را به چاه ...

گریه آری، گریه چون ابر چمن

بر کبود یاس و سرخ نسترن ...

این دل یاس است و روح یاسمین

ص: 847

این امانت را امین باش ای زمین

نیمه شب، دزدانه باید زیر خاک

ریخت بر روی گل خورشید، خاک

مدفن این ناله غیر از چاه نیست

جز تو کس از قبر او آگاه نیست

(غلامرضا سازگار)

ص: 848

گریه می کنم

اشعار

چند بیتی ها

گریه می کنم

امشب به رنگ فصل خزان گریه می کنیم

هم ناله با زمین و زمان گریه می کنیم

هر چند گفته اند که آرام گریه کن

اما بلند و ضجه زنان گریه می کنیم

امشب که خانه ی دلمان غم گرفته است

مانند ابرهای روان گریه می کنیم

هم پای کوچه های مدینه نشسته ایم

ص: 849

با روضه های تازه جوان گریه می کنیم

تازه جوان و قد کمانی تعجب است

از غصه های قد کمان گریه می کنیم

داریم پای روضهءتان پیر می شویم

اما هنوز از غمتان گریه می کنیم

این خانهء غمی است پر از غربت بقیع

از داغ قبر های نهان گریه می کنیم

آری دوباره بر سر سفره نشسته ایم

امشب برای مادرمان گریه می کنیم

(وحید محمدی)

ص: 850

مادر چه زود رفت

اشعار

چند بیتی ها

مادر چه زود رفت

آن شب میان هاله ای از ابر و دود رفت

روشن ترین ستاره صبح وجود رفت

آن شب صدای گریه باران بلند بود

دریا به روی شانه زخمی رود رفت

روشن تر از زلالی نور آمد و چه حیف

با چند یادگاری سرخ و کبود رفت

بال و پری برای پرستو نمانده بود

ص: 851

آخر چگونه نیمه شب پر گشود رفت

آتش زده به جان علی با وصیتش

غمگین ترین چکامه خود را سرود، رفت

رحمی به قبر خاکی او هم نمی کنند

این شد که مخفیانه و بی یادبود رفت

مولا خوشی ندیده ز دنیای بعد او

می گفت بعد فاطمه ام هر چه بود رفت

شب ها کنار تربت او یاس کوچکش

زانو بغل گرفته که مادر چه زود رفت

(یوسف رحیمی)

ص: 852

دل شب خاکسپاری سخت است

اشعار

چند بیتی ها

دل شب خاکسپاری سخت است

خسته ام ،منتظرم ،لحظه شماری سخت است روز و شب از غم تو گریه و زاری سخت است می روم گاه به صحرا که فقط گریه کنم گریه وقتی به سرت سایه نداری سخت است می روم تا در و همسایه نگویند به تو گوش دادن به غم فاطمه کاری سخت است طاقت آوردن این زخم زبان ها دیگر بیش از آن سیلی و آن ضربه ی کاری سخت است فرض کن پیش تو لیلای تو را آزردند بعد از آن سر به بیابان نگذاری سخت است بال و پر زخم ،قفس تنگ ،در این وضعیت زندگی از نظر هر دو قناری سخت است منتظر باش علی جان پدرم می آید تک و تنها دل شب خاکسپاری سخت است (کاظم بهمنی)

ص: 853

آه می کشید

اشعار

چند بیتی ها

آه می کشید

ز بازی غریب فلک آه می کشید از زخم های خورده نمک آه می کشید آن چهره ای که تاب نسیم سحر نداشت حتی ز باد بال ملک آه می کشید حالا چه آمده به سرش که تمام شب از جای زخم های فدک آه می کشید او بار شیشه داشت که در کوچه خرد شد آئینه بود و غرق ترک آه می کشید وقتی که می برید لباس حسین را تنها خودش بدون کمک - آه می کشید (حسن لطفی)

ص: 854

گویا وجود تو همه خیرات حیدر است

اشعار

چند بیتی ها

گویا وجود تو همه خیرات حیدر است

چشم تو کعبه ی همه حاجات حیدر است گلخنده ات صفای مناجات حیدر است مادر ، تو گفته ای که فدائی حق شدن راه رسیدن به ملاقات حیدر است ای ذوالفقار شیر خدا ، قدرت علی نام تو رمز هر عملیّات حیدر است صبر علی... به پای غمی... چون فراق تو یک ذره از تمام کمالات حیدر است از این غریب خسته چه دیدی که هر سحر چشم کبود و زخمی تو مات حیدر است در اوج گریه ات به علی خنده می زنی این خنده هم برای مراعات حیدر است در عشق ورزی به علی بی بهانه ای این مایه ی غرور و مباهات حیدر است هم سینه ات شکسته و هم دست و هم دلت گویا وجود تو همه خیرات حیدر است (مجتبی روشن روان)

ص: 855

وداع با زینب(س)

اشعار

چند بیتی ها

وداع با زینب(س)

با چشم های نیمه بازت گاه گاهی چشمان خیس و خسته ام را کن نگاهی وقتی تنور خانه روشن شد برایت گفتم خدا را شکر کم کم رو براهی دستاس را چرخاندی اما رنگ خون شد دستاس فهمید از نگاهت بی گناهی از بس به پای گریه هایت آب رفتی چیزی نمانده از وجودت مثل کاهی پهلو به پهلو می شوی و می چکد خون از زخم های پیکرت خواهی نخواهی از درد شانه ، شانه می افتد ز دستت خون می نشیند کنج لبهایت ز آهی در خواب بودی چادرت را باز کردم شاید ببینم چهره ات را در پگاهی دیدم که پائین تر ز چشمان تو پیداست زخم عمیق پنج انگشت سیاهی این چند شب از سرنوشتم روضه خواندی از سر گذشتم از جدایی بی پناهی گفتی غروبی شعله می پیچد به بالم گفتی که می سوزم میان خیمه گاهی در حلقه ی نامحرمان و نیزه داران هرجا که می گردم ندارم تکیه گاهی (حسن لطفی)

ص: 856

گر نگاهی به ما کند زهرا

اشعار

چند بیتی ها

گر نگاهی به ما کند زهرا

گر نگاهی به ما کند زهرا دردها را دوا کند زهرا   بر دل وجان ما صفا بخشد گوشه چشمی به ما کند زهرا کم مخواه از عطای بسیارش کآنچه خواهی عطا کند زهرا نه عجب به شأن او گویند خاک را کیمیا کند زهرا این مق_ام کنیز او باشد تا دگر خود چه ه_ا کند زهرا روز محشر که از شفاعت خویش حشر دیگر به پا کند زهرا همچو مرغی که دانه برچیند دوستان را جدا کند زهرا (سید رضا موید)

ص: 857

شد حرمت بیت خدا شکسته

اشعار

چند بیتی ها

شد حرمت بیت خدا شکسته

شد حرمت بیت خدا شکسته خاکم به سر ، این در چرا شکسته آل کسا در این سرا چو جمعند شد حرمت آل کسا شکسته مرآت حق نماست قلب آنان سنگ جفا ، آئینه ها شکسته این در چو قبله گاه جبرئیل است باب حریم کبریا شکسته اینجا ملک اذن ورود گیرد از چیست باب این سرا شکسته؟ چون خانه ی مولود کعبه اینجاست شد حرمت بیت خدا شکسته این خانه بیت رحمت الهی ست دشمن چرا این باب را شکسته مابین این دیوار و در خدایا آئینه احمد نما شکسته زهرا بُوَد چون بضعه ی پیمبر زین ضربه صدر مصطفی شکسته از کشتن ششماهه محسن او قلب علیّ مرتضی شکسته بر سینه دست غم چگونه کوبد؟ چون سینه ی صاحب عزا شکسته (حسان)

ص: 858

قصد معما شدن نداشت

اشعار

چند بیتی ها

قصد معما شدن نداشت

نای نفس کشیدن و رعنا شدن نداشت سرو علی دگر کمر پا شدن نداشت این بر همه طبیب ، ز خود دست شسته بود کی گفته او توان مسیحا شدن نداشت آب از سرش گذشته ، علی را خبر کنید کوثر که میل راهی دریا شدن نداشت پیچیده است اگر، کمرش درد می کند او هیچ گاه قصد معما شدن نداشت امروز کار خانه خود را تمام کرد گویا که قصد عازم فردا شدن نداشت حتی حسین آب ز دستش گرفت و خورد گویا خبر ز راهی گرما شدن نداشت می شست رخت خویش ، ولی طول می کشید چون دست لاغرش رمق واشدن نداشت اسماء کمی خلاصه بینداز بسترش تصویر فاطمه که غم جا شدن نداشت می خواست دختر پدر خویشتن شود گویا که میل حضرت زهرا شدن نداشت با قصد قربت از پسرانش برید دل هرچند قصد قربت مولا شدن نداشت (محمد سهرابی)

ص: 859

گلستان بقیع

اشعار

چند بیتی ها

گلستان بقیع

بس که پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع

بوی گل می آید از چاک گریبان بقیع

مرغ شب در سوگ گلهایی که بر این خاک ریخت

از سر شب تا سحر باشد غزل خوان بقیع

ناله های حضرت زهرا(س) هنوز آید به گوش

از فضای حسرت آلود غم افشان بقیع

ص: 860

گوش ده تا گریة زار علی(ع) را بشنوی

نیمه شبها از دل خونین و حیران بقیع

این حریم عشق دارد عقده ها پنهان به دل

شعله ها سر می کشد از جان سوزان بقیع

از دل هر ذرّه بینی جلوه گر صد آفتاب

گر شکافی ذرّه ذرّه خاک رخشان بقیع

هر گل اینجا دارد از خون جگر نقش و نگار

وه چه خوش رنگ است گلهای گلستان بقیع

ص: 861

بسته ام پیمان الفت با مزار عاشقان

خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع

ای ولیّ حق، تسلّی بخش دلهای حزین

خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع

سینة این خاک گلگون، هست مالامالِ درد

کوش ای غمخوار رنجوران به درمان بقیع

ای جهان آباد کن برخیز و مهر و داد کن

باز کن آباد از نو کوی ویران بقیع

چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب

سیل خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع

(محمد حسین بهجتی)

ص: 862

تفسیر کوثر، ولادت

اشعار

چند بیتی ها

تفسیر کوثر، ولادت

امشب رواق منظر هستی منور است

امشب زمین و هفت فلک نور گستر است

امشب به رغم کوردلان جاودانه شد

نسل پیمبری که عدو گفت ابتر است

ای دل سرود صف به صف قدوسیان شنو

ص: 863

میلاد با سعادت زهرای اطهر است

یا رب چه الفتی است میان سماء و ارض

ماه فلک ز ماه زمینی منوّر است

بنگر کنون به سوره کوثر که ذات حق

زهرا عیان نمود که تفسیر کوثر است

خورشید احمد است و علی ماه و فاطمه

ص: 864

بر آسمان وحی فروزنده اختر است

نادیده چشم دهر چنین دختری که او

بهر پدر ز راه محبت چو مادر است

دختی که از عفاف به دامان روزگار

رخشنده زیور است و گرانمایه گوهر است

آن دختری که آیه تطهیر بهر او

در مصحف شریف گواهی زداور است

ص: 865

چون او مقام و مرتبه ای نیست در زنان

او همسر ولایت و دخت پیمبر است

(وحیده مهدویان)

ص: 866

خورشید عصمت، ولادت

اشعار

چند بیتی ها

خورشید عصمت، ولادت

باز امشب قدسان سرمست بوی مکه اند

شب نشینان فلک در گفتگوی مکه اند

می رسد انسیه ای حورا که حوران بهشت

هر طرف دامن کشان مشتاق بوی مکه اند

از گریبان سحر خورشید عصمت می دمد

ص: 867

زین جهت ذرّات عالم رو به سوی مکه اند

کهکشانها در طواف کعبه اند امشب زشوق

تا سحر منظومه ها تسبیح گوی مکه اند

مهبط وحی و نبوت پر شد از عطر بهشت

زین سبب گلواژه ها در جستجوی مکه اند

با وجود زهره زهرا چه جای حیرت است

مریم و حوّا اگر مهمان کوی مکه اند

ص: 868

در شب میلاد کوثر از شعف کرّ و بیان

در نماز عشق و مستی رو به سوی مکه اند

یازده کوکب که از دامان او برخاستند

آبروی آفرینش آبروی مکه اند

(محمدجواد غفورزاده (شفق))

ص: 869

فصل فراق

اشعار

چند بیتی ها

فصل فراق

باز هم موسم پرپر شدن گل آمد

باز هم فصل فراق گل و بلبل آمد

آسمان دل ما ابری و بارانی شد

دیده را موسم اشک و گهر افشانی شد

دل بی سوز و گداز از غم زهرا دل نیست

دل اگر نشکند از ماتم او جز گِل نیست

ص: 870

خون و اشک از دل و از دیده ما می جوشد

فاطمه صورت خود را زعلی می پوشد

عمر کوتاه تو ای فاطمه فهرست غم است

قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است

رفتی اما زتو منظومه غم برجا ماند

با دل خسته و بشکسته علی تنها ماند

اثر دست ستم از رخ نیلی نرود

ص: 871

هرگز از یاد علی ضربت سیلی نرود

با علی راز نگفتی تو زبازوی کبود

با پدر گوی که بعد از تو چه بود و چه نبود

شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا؟

مرگ جانسوز چرا؟ دفن غریبانه چرا؟

داغ ما آتش و میخ در و سینه است هنوز

مدفن گمشده در شهر مدینه است هنوز

(جوادمحدثی)

ص: 872

آفتاب خانه حیدر

اشعار

چند بیتی ها

آفتاب خانه حیدر

یک گل نصیبم از دو لب غنچه فام کن یا پاسخ سلام بگو یا سلام کن ای آفتاب خانه حیدر مکن غروب این سایه را تو بر سرمن مستدام کن پیوسته نبض من به دو پلک توبسته است بر من تمام من نگهی را تمام کن تا آیدم صدای خدای علی به گوش یک بار با صدای گرفته صدام کن از سرو قدشکسته نخواهدکسی خرام ای قامتت قیامت من کم قیام کن در های خلد بر رخ من باز می کنی از مهر همره دو لبت یک کلام کن این کعبه بازویش حجرالاسودعلیست زینب بیا و با حجرم استلام کن

علی انسانی

ص: 873

سینه سوخته

اشعار

چند بیتی ها

سینه سوخته

ای شمع سینه سوخته ی انجمن علی تقدیر تست سوختن و ساختن، علی ای رهبری که منزوی ات کرده جهل خلق ای آشنای درد، غریب وطن علی من پهلویم شکسته و تو دل شکسته ای من بر تو گریه می کنم و تو، به من علی من سینه خُرد گشته و تو سینه سوخته من با تو گفتم و تو به کس دم مزن علی من بازویم سیه شده تو دست، روی دست بر گو کجاست بازوی خیبر شکن علی سربسته به، که بعد حمایت ز حقّ تو در اختیار من نَبُوَد دست من علی گفتم به شب کفن کن و شب دفن کن ولیک از تن نمانده هیچ برای کفن علی

علی انسانی

ص: 874

پرستاری ندارم

اشعار

چند بیتی ها

پرستاری ندارم

چه غم گر هر کسی از من بجز غم رو بگرداند مبادا از سرم رو کاسه ی زانو بگرداند رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم به بستر، او مرا زین سوی، بر آن سو بگرداند نگاه شوهر تنهای من این راز می گوید که دیده؛ همسری از همسر خود رو بگرداند ز بس بیزارم از دشمن عیادت چون کند از من کمک از فضّه گیرم تا رخم از او بگرداند دلم را مژده دادم تا اجل آید به امدادم کجا بیمار رو، از کاسه ی دارو بگرداند پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند فدایی علی هستم پی حفظش دلم خواهد اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند

علی انسانی

ص: 875

هجده نفس

اشعار

چند بیتی ها

هجده نفس

از آسمان آمدم من از سمت عرش یگانه از آن طرف_ها که بامش هرگ_ز ندارد کرانه اول بن_ا بود چندین و چن_د روزی بمانم در گوشه ای از مدینه در بره_ه ای از زمانه نزدیک هجده نفس بود عمرم در این خاک خاکی یک عمر هجده بهاره یک عمر پیغمبران_ه می خواستم پر بگیرم برگردم آنج_ا که ب_ودم بالم شکست و نشستم دو ماه در کنج لانه کردند کاری که هر شب پیش ن_گاه مدینه سر می زدم کوچه کوچه ، در می زدم خانه خانه هم دستم از شانه افت_اد هم شانه از دستم افت_اد ت_ا که پریشان بمان_د این گیسوی دخت_رانه بالم اگر پربگیرد پ_رواز از سر بگی_رد دیگ_ر نمی ماند از من حتی نشان ِ نشانه من مال اینج_ا ن_بودم ت_ا که در اینج_ا بمان_م از آسمان آمدم من پس می روم سمت خ_انه

علی انسانی

ص: 876

غسل آیینه

اشعار

چند بیتی ها

غسل آیینه

بُرد در شب تا نبیند بی نقاب ماه نورانی تر از خود، آفتاب بُرد در شب پیکری همرنگ شب بعد از آن شب، نام شب شد ننگ شب شسته دست از جان، تن جانانه شست شمع شد، خاکستر پروانه شست روشنانش را فلک خاموش کرد ابرها را پنبه های گوش کرد تا نبیند چشم گردون، پیکرش نشنود تا ضجّه های همسرش هم مدینه سینه ای بی غم نداشت هم دلی بی اشک و خون، عالم نداشت نیست در کس طاقت بشنیدنش با علی یا رب چه شد؟ با دیدنش درد آن جان جهان، از تن شنید راز غسل از زیر پیراهن شنید جان هستی گشته بود از تن جدای نیستی می خواست، هستی از خدای دست دست حق چو بر بازو رسید آنچنان خم شد که تا زانو رسید دست و بازو گفتگوها داشتند بهر هم، باز آرزوها داشتند دست، از بازوی بشکسته خجل بازو از دستی که شد بسته خجل با زبان زخم، بازو، راز گفت دست حق، شد گوش و آن نجوا شنفت سینه و بازو و پهلو از درون هر سه بر هم گریه می کردند خون گفت بازو، من که رفتم خونفشان تو، یدالله، فوق ایدیهم، بمان راز هستی در کفن پیچیده شد لاله ای با یاسمن پوشیده شد

علی انسانی

ص: 877

نماز و رکوع

اشعار

چند بیتی ها

نماز و رکوع

چه می شد؟ گر مرا با غربت خود آشنا می کرد چه می شد سفره اش گر، گل برای غنچه وا می کرد چرا می کرد دور از چار طفلش بستر خود را گل از چه خویش را از غنچه های خود جدا می کرد اگر از گریه اش همسایگان را شکوه بر لب بود دل شب ها نمی زد پلک و آنان را دعا می کرد به چشم خویشتن دیدم که بشکستند بازویش ولی مادر مگر دامان حیدر را رها می کرد هم از سینه هم از بازوش خون می رفت در آن روز ولیکن می دوید و باز بابم را صدا می کرد نماز عشق نیّت کرد ما بین در و دیوار ولی زان پس رکوع خود میان کوچه ها می کرد مرا می برد و دست او به روی شانه ی من بود قد دختر، کنار مادرش کار عصا می کرد

علی انسانی

ص: 878

نگاه بی رمق

اشعار

چند بیتی ها

نگاه بی رمق

علی که آینه ی روشن خدای تو بود همیشه آینه اش روی حق نمای تو بود حدیث قدسی «لولاک» معتبر سندی است که هر چه کرد خدا خلق، از برای تو بود  به خشت خشت سرایت، بهشت بَرد حسد که توتیای مَلک گَردِ بوریای تو بود  ملک حضور تو را در نماز عاشق شد ولیک شیفته تر از مَلک خدای تو بود ز پا نشست علی تا تو راه می رفتی که دید دوش حسین و حسن عصای تو بود نگاه بی رمقت با علی سخن می گفت زبان درد دلت در نگاه های تو بود به خانه ی دل او نور داد و دلگرمی جواب گرم سلامی که با صدای تو بود ز گریه ات همه هستی به گریه می افتاد همین نه شهر مدینه پر از نوای تو برد

علی انسانی

ص: 879

احرام آیینه

اشعار

چند بیتی ها

احرام آیینه

یافتم میقات من پشت دَرَست حفظ «رب البیت» از حج برترست رَمی شیطان کردم از امر جلیل تا بگیرم کعبه از اصحاب فیل بسته بودم پشت در احرام خود رهسپر کردم به مسجد گام خود سعی کردم تا نماند فاصله از صفا تا مروه کردم هروَله گفتم او شمع است و من پروانه ام بر نگردم بی علی در خانه ام حجّ من رخسار حیدر دیدن است طوف من دور علی گردیدن است آنقدر ای قبله ی بیت الحرام دور تو گشتم که شد حجّم، تمام

علی انسانی

ص: 880

رهبر مظلوم

اشعار

چند بیتی ها

رهبر مظلوم

نه چون پروانه ام کز سوز غم بال و پرم سوزد من آن شمعم که از شب تا سحر پا تا سرم سوزد همان بهتر نگردد هیچ کس نزدیک این بستر که دانم هر کسی آید کنار بسترم، سوزد گذارد دست خود بر سینه سوزان من زینب ولی من بیم آن دارم که دست دخترم سوزد مگیر ای رهبر مظلوم! زانو در بغل دیگر که این دیدار طاقت سوز، جان و پیکرم سوزد نه تنها چشم عین اللَّه، سراپای علی گرید چو از من می کند پنهان، به نوع دیگرم سوزد چنان چیدند امّت نارسیده میوه دل را که هرگه می کنم یادش، ز غم برگ و برم سوزد

علی انسانی

ص: 881

معنی عشق

اشعار

چند بیتی ها

معنی عشق

عشق یعنی معنی بالا بلند عشق یعنی دوری از هر دام و بند گر که خواهی عشق را معنی کنم بحر باشم بایدت باشی چو نم عشق یعنی آتش اندر جان شدن سوختن در آتش و درمان شدن عشق یعنی ناله های فاطمه خطبه خواندنهای او بیواهمه عشق یعنی در تب و تاب علی نام مولا بر زبان راندن جلی عشق یعنی ماجرای کوچه ها دانی آیا بر سرش آمد چه ها فاطمه معنای عشق برتر است ذوب در مولا و میرش حیدر است فاطمه دستش بدامان علیست عشق بازیهای زهرا منجلیست عشق یعنی جان نثاری پشت در از پی مولا دوید آسیمه سر دست مولا را به هم پیچیده دید از پی مولا و عشق خود دوید گفت مولایم رهانیدش ز بند روبهان حیله گر گیرید پند بر سر پیمان خود جان را نهاد هر چه جانانش بگفت آنرا نهاد گفتش او جانم چه باشد بهر یار میکنم قربانیش دار و ندار عشق یعنی عشق زهرا و علی جان یکی اندر دو قالب تن گلی اینچنین مولای من تعلیم داد درس عشق اندر نهاد من نهاد نام زهرا دین و هم دنیای ماست عشق پاکش آخرین سودای ماست اول و آخر رضای فاطمه منتهای آرزوی ما همه

مجید امیری

ص: 882

عزای یاس کبود

اشعار

چند بیتی ها

عزای یاس کبود

پوشانده است ابر کبودی مدینه را برلب نمانده شوق سرودی مدینه را قندیل ماه رنگ پرید ه است تاگرفت گرد عزای یاس کبودی مدینه را ای ماه خسته!مرثیه ای سازکرده ای؟ ای ابربغض!عقده گشودی مدینه را؟! یک عرش ازستاره ببین گریه می کنند درپردۀ فرازوفرودی مدینه را زخم شناسنامۀ تاریخ مافدک! آیینۀ بهار کبودی مدینه را!! دنیا بدون فاطمه،تاریک،سوت وکور فرقی نداشت بودو نبودی مدینه را اندازۀ تمام جهان نور هدیه داد یک جانماز وعطرسجودی مدینه را بر گنبد بقیع دلم آشیان گرفت با قاصدک نوشت درودی مدینه را این کفتر ضریح درنیم سوخته است لب تشنۀ دوقطره شهودی مدینه را آتش گرفت اگر چه دری کرد شعله ور دست پلید،دست یهودی مدینه را بایک اشاره صاعقه می ریخت آسمان تشباد قهر عادوثمودی مدینه را لب وانکرده غیر دعای قبیله را نفرین کجا؟ که فاطمه بودی مدینه را آیینه نیستم که بچینم گل حضور یک استغاثه،اذن ورودی مدینه را خاکم به سرکه قافیه اندیش ماند ه ام خالی است جای سنگ صبوری مدینه را

محمد حسین انصاری نژاد

ص: 883

نشان فاطمه (س)

اشعار

چند بیتی ها

نشان فاطمه (س)

عاقبت از بند غم شد خسته جان فاطمه پرگرفت از آشیان مرغ روان فاطمه گر بسوزد عالمی از این مصیبت نی عجب سوخته یکسر زآتش کین آشیان فاطمه وامصیبت بعد مرگ احمد ختمی مآب دادن جان بود هردم آرمان فاطمه آسمان شد نیلگون چون دید نیلی روی او خُرد شد از ضربت در استخوان فاطمه محسن شش ماهه اش در راه داور شد شهید ریخت خون در ماتمش از دیدگان فاطمه نیمه ی شب بهر تدفینش مهیّا شد علی عاقبت شد در دل صحرا مکان فاطمه منع کرد از ناله طفلان را ولی ناگه ز دل ناله ها زد همسر والانشان فاطمه ای فلک ترسم شوی وارون که افکندی شرر از غم مرگش به جان کودکان فاطمه نیست «مردانی» نشان از تربت پاکش ولی مهدی (عج) یی آید کند پیدا نشان فاطمه

محمّد علی مردانی

ص: 884

زهرا اگر نبود

اشعار

چند بیتی ها

زهرا اگر نبود

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت توحید انعکاس نمایانتری نداشت جز در مقام عالی زهرا فنا شدن ملک وجود فلسفه دیگری نداشت زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت فرموده اند در برکات وجود او زهرا اگر نبود علی همسری نداشت محشر بدون مهریه ی همسر علی سوگند می خوریم شفاعتگری نداشت حتی بهشت با همه نهرهای خود چنگی به دل نمی زد اگر کوثری نداشت دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند دنیا ادامه داشت، دگر محشری نداشت

علی اکبر لطیفیان

ص: 885

ای همسرم مرو

اشعار

چند بیتی ها

ای همسرم مرو

ای آفتاب روشنم ای همسرم مرو اینگونه از مقابل چشم ترم مرو با تو تمام زندگیم بوی سیب داشت ای میوه بهشتی پیغمبرم مرو جان مرا بگیر خدا حافظی مکن از روبروی دیده ی نا با ورم مرو تا قول ماندن از تو نگیرم نمی روم ای سایه بلند سرم. از سرم مرو لطف شب عروسی دختر به مادر است پس لااقل به خاطر این دخترم مرو

علی اکبر لطیفیان

ص: 886

نیمه دیگر

اشعار

چند بیتی ها

نیمه دیگر

آهسته می شوید یگانه همسرش را با آب زمزم آیه های کوثرش را آهسته می شوید غریب شهر یثرب پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را تنها کنار نیمه های پیکر خود می شوید امشب نیمه های دیگرش را آهسته می شوید مبادا خون بیاید آن یادگاریهای دیوار و درش را پی می برد آن دستهای مهربانش بی گوشواره بودن نیلوفرش را می گرید اما باز مخفی می نماید با آستینی بغضهای حنجرش را در خانه ی او پهلوی زهرا ورم کرد حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را با گریه های دخترانه زینب آمد بوسد کبودی های روی مادرش را بر شانه های آفتابی اش گرفته مهتاب هجده ساله ییغمبرش را دور از نگاه آسمانها دفن می کرد در سرزمین های سئوالی همسرش را

علی اکبر لطیفیان

ص: 887

خاکستر

اشعار

چند بیتی ها

خاکستر

وقتش شده نگاه به دور و برت کنی فکری برای این همه خاکسترت کنی

عذر مرا ببخش، دوایی نداشتم تا مرهم کبودی چشم ترت کنی امشب خودم برای تو نان می پزم ولی با شرط اینکه نذر تب پیکرت کنی مجبور نیستی، که برای دل علی یک گوشه ای بنشینی و چادر سرت کنی من قبله و تو در شرف روبه قبله ای پس واجب است روی به این همسرت کنی زحمت مکش خودم به حسین آب می دهم تو بهتر است، فکری برای پرت کنی ای کاش از بقیه ی پیراهن حسین معجر ببافی و کفن دخترت کنی من، زینب، حسن، همه ناراحت توایم وقتش شده نگاه به دورو برت کنی

علی اکبر لطیفیان

ص: 888

نرومادر

اشعار

چند بیتی ها

نرومادر

نرو ای همدم تنهایی بابا، مادر

می شود بعد تو بابا تک و تنها، مادر

چه مگر بر سر تو رفته در آن کوچه ی شوم

پس از آن حادثه افتاده ای از پا، مادر

آخرین بار که گیسوی مرا شانه زدی

لرزه دست تو لرزانده دلم را مادر

من و بی مادری ، ای وای، برایم زود است

کاش می شد که از اینجا بروم با مادر

سید محمد جواد شرافت

ص: 889

درد دلی با بقیع

اشعار

چند بیتی ها

درد دلی با بقیع

من عاشق و سرگشته ی کوی تو هستم دلداده ام، دیوانه ی روی تو هستم یا فاطمه! دایم ثناگوی تو هستم هر سو روم، بینم که در سوی تو هستم عقده ز قلبم وانشد ای وای ازاین غم گم کرده ام پیدا نشد ای عاشقان! من نوگلی گم کرده دارم چون مرغ بسمل از فراقش بیقرارم اندر مدینه، جستجو گردیده کارم یا رب! سحر کی می شود این شام تارم؟ عقده ز قلبم وانشد ای وای ازین غم! گم کرده ام پیدا نشد گاهی کنم رو جانب قبر پیمبر گاهی ز غم کوبم به دیوار بقیع سر سر می کشم در جستجویش من به هر در آخر کجا هستی بگو مظلومه مادر؟ عقده ز قلبم وانشد ای وای ازین غم! گم کرده ام پیدا نشد  ای جان فدای دیدگان خونفشانت ای من بمیرم بهر قبر بی نشانت آتش چسان زد غاصب حق آشیانت؟ گوید (فراز) اندر غم و درد نهانت: عقده ز قلبم وانشد ای وای ازین غم! گم کرده ام پیدا نشد! گم کرده ام پیدا نشد!

فراز

ص: 890

فهرست غم

اشعار

چند بیتی ها

فهرست غم

دل بی سوز و گداز از غم زهرا دل نیست دل اگر نشکند از ماتم او، جز ِگل نیست خون و اشک از دل و از دیده ما می جوشد فاطمه صورت خود را ز علی می پوشد عمر کوتاه تو، ای فاطمه فهرست غم است قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است رفتی، اما ز تو منظومه غم بر جا ماند با دل خسته و بشکسته علی تنها ماند اثر دست ستم از رخ نیلی نرود هرگز از یاد علی، ضربت سیلی نرود با علی راز نگفتی تو زبازوی کبود باپدرگوی که بعد از تو چه بود و چه نبود شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا مرگ جانسوز چرا؟ دفن غریبانه چرا؟ داغ ما آتش و میخ در و سینه است هنوز مدفن گمشده در شهر مدینه است هنوز

قاسم نصیر پور

ص: 891

ماجرای تلخ گل

اشعار

چند بیتی ها

ماجرای تلخ گل

باغ از یک سو در آتش، خرمن گل یک طرف غنچه ی نشکفته یک سو، دامن گل یک طرف می زند آتش به جان بلبل حسر نصیب غارت گلچین ز یک سو، چیدن گل یک طرف شعله در باغ ولایت سر کشیها کرد و، سوخت غنچه ی را پیراهن از یک سو، تن گل یک طرف ای دریغا در میان شعله های کینه سوخت غنچه را تن یک طرف، پیراهن گل یک طرف بلبل پر بسته را از باغ بیرون می برند خس ز یک سو، خار یک سو، دشمن گل یک طرف می زند این تازیانه، می زند آن با غلاف قنفذ از یک سو، مغیره، دشمن گل، یک طرف یک طرف، بیشرمی آتش بیار معرکه ماجرای تلخ سیلی خوردن گل، یک طرف یک طرف، بر روی نازکترز گل سیلی زدن دیدن بر روی خاک افتادن گل ، یک طرف یک طرف گستاخی گلچین و ظلم خار و خس سوختن از بعد پرپر کردن گل، یک طرف عاقبت دست خدا را این محن از پا فکند کشتن گل یک طرف، سوزاندن گل یک طرف طاقت از دست تماشا برد در آن گیرو دار شعله از یک سو، به خون غلطیدن گل یک طرف در میان دودها و شعله ها پیچیده بود ناله ی بلبل ز یک سو، شیون گل یک طرف

محمد علی مجاهدی

ص: 892

آتش کین

اشعار

چند بیتی ها

آتش کین

چنان در آتش کین سوخت گلچین، خرمن گل ر ا که از بلبل ربود آرام و، از دلها تحمّل را مدینه! باغبان را گو به باغ گل چه می آیی که می بندند پیش دیده ی گل، بال بلبل را در آغوش محبت غنچه ی نشکفته یی دارد خدا را رحم کن گلچین و، مشکن شاخه ی گل را مدینه! گو به بلبل آشیان از باغ بیرون بر که می سوزند اینجا در کنار غنچه، سنبل را مگر بلبل چه فیضی می برد از صحبت این گل که یکدم برنمی دارد از او چشم توسل را؟ مدینه! غنچه ی پرپر، گل خزان، گلزار در آتش ببین بیرحمی گلچین و میزان تطاول را چرا امشب به سوی باغ گل، بلبل نمی آید؟ مگر از یاد خود برده ست گلهای قرنفل را؟

محمد علی مجاهدی

ص: 893

گل خوشبو

اشعار

چند بیتی ها

گل خوشبو

گواهی ای خدا زهرای خود را با اشک دیده ام می شویم امشب برای آخرین بار ای خدایا گل خوشبوی خود می بویم امشب مصیبت های پی در پی الهی هجوم آورده از هرسویم امشب هر آنچه دیده ام امشب ززهرا خدایا با تو من می گویم امشب نمودم در میان خاک تیره بدست خود نهان بانویم امشب بیاد سینه سوزان زهرا بریزد ژاله ها بر رویم امشب زجا خواهم اگر خیزم من زار بیفتد لرزه بر زانویم امشب عزای فاطمه هرجا که باشد من ای آرام دل می پویم امشب

ص: 894

خانه وحی

اشعار

چند بیتی ها

خانه وحی

چه سبب گشته خدایا که چنین خانه وحی امین می لرزد

گوئیا از غم فقدان نبی همه ارکان زمین می لرزد

یا که آتش بگرفته حرمش که چنین محور دین می لرزد

از فشار لگد و ضربه ی در قلب زهرای حزین می لرزد

فاطمه دخت نبی رکن علی دلش از سقط جنین می لرزد

حنجر و سینه ناموس خدا تا صف حشر، یقین می لرزد

ص: 895

آه از آن صدمه سیلی عدو پیکر و چشم و جبین می لرزد

بهر مظلومی زهرای جوان به خدا عرش برین می لرزد

آری آرام دل از این ماتم بهر اسلام مبین می لرزد

مرحوم حاج احمد آرونی

ص: 896

رسم اهل عزا

اشعار

چند بیتی ها

رسم اهل عزا

این سخن هست ز آل معصوم بین اعراب بود این مرسوم تا که یک مؤمنی از اهل عرب رود از دار فنا جانب رب چند روزی دگر از بیت عزا نرود سوی سما دود غذا گفت راوی که پس از مرگ رسول درعزاخانه زهرای بتول دیده ام دید به کاشانه او دود بالا رود از خانه او در تعجب بشدم از چه سبب شده در خانه او ترک ادب بدویدم به سوی اهل عزا که بپرسم سبب طبخ غذا ناگهان چشم من از دور بدید طعم آن دود غذا را بچشید راه آن کوچه که مسدود شده خانه وحی پر از دود شده آتش از بس که برافروخته بود در و دیوار همه سوخته بود آنچه دیدم به ظهور و به شهود فاطمه بود در آن آتش و دود هاتفی گفت علی خانه نشست پهلوی فاطمه از دربشکست بهر مظلومی زهرای عزیز اشک ای دیده آرام بریز

مرحوم حاج احمد آرونی

ص: 897

پا به پای اشک

اشعار

چند بیتی ها

پا به پای اشک

بر دیده ام، که موج زند قطره های اشک ای کاش بوده جلوه رویت به جای اشک! بعد از غروب ماه رخت، خانه ام پدر! ماتم سرای دل شد و خلوت سرای اشک دود دلم ز سینه برآید به جای آه خون دلم ز دیده بریزد به جای اشک وقتی که همرهان ز برم پا کشیده اند اشکم انیس گشته، بنازم وفای اشک روز و شبم که می گذرد با هزار درد پیوند می زنند به هم دانه های اشک! تا نخل سایبان مرا قطع کرده اند هر روز می روم به «اُحُد» پا به پای اشک!

سید رضا مؤید

ص: 898

اول شهیده داده و اول شهیده ام

اشعار

چند بیتی ها

اول شهیده داده و اول شهیده ام

اول شهید داده و اول شهیده ام خون است بهر سرخی رنگ پریده ام

ماهم ولی چو صحنه شب گشته نیلگون سروم ولی به سان نهالی خمیده ام سنگینی اش بهم شکند چرخ پیر را بار غمی که من به جوانی کشیده ام حتی اجل نکرد عیادت ز حال من با آنکه دل ز عمر ، ز دنیا بریده ام از دود و آه من شده گردون سیه ولی با اشک خود ستاره به کهسار چیده ام تشییع من دی شب و قبرم نهان ز خلق از این طریق پردهدشمن دریده ام نشنیده ماند ناله و فریاد و شکوه ام من کز رسول ام ابیها شنیده ام رنجی که از تحمل آن عاجز است کوه بر جان و تن به حفظ امامم خریده ام شش ماه ام شهید شدو پهلویم شکست ز آن صدمه ای که از در و دیوار دیده ام تاریخ شاهد است که من در ره علی اول شهید داده و اول شهیده ام بی دست و پای ((میثمم)) ای خاندان وحی کر ابتدا ثنای شما بوده ، ایده ام

حاج غلامرضا سازگار

ص: 899

اختیار ناله

اشعار

چند بیتی ها

اختیار ناله

اولین مظلوم عالم آه را گم کرده است

رهبر راه خدا همراه را گم کرده است

یک توقف پشت در صد بغض مانده در گلو

تا کنار قبر مخفی چاه را گم کرده است

هیچ فانوسی دگر در کوچه ها روشن نبود

نیمه شب خورشید یثرب ماه را گم کرده است

انتهای شب صدای زخمی اش آید بگوش

ص: 900

اختیار از ناله ی شبگاه را گم کرده است

تا اذان صبح از بس ناله زد خوابش گرفت

خواب دید آن شب حسینش راه را گم کرده است

ابرهای بی صدا از دیده اش دریا گرفت

رعد و برق نعره اش ناگاه را گم کرده است

یاد آن روزی که گفتا مجتبی نجوا کنان

گامهای مادرم درگاه را گم کرده است

درد تنهایی خود را با که گوید مرتضی

ص: 901

با که گوید شیعه ای آگاه را گم کرده است

شهر اشباه الرجال اینجاست ای زهرائیان

امت بی درد اردوگاه را گم کرده است

کاش از این بیشتر پنهان نماند منتقم

عصر عاشورائیان خونخواه را گم کرده است

سروده محمود ژولیده

ص: 902

زبانحال حضرت زهرا(س)

اشعار

چند بیتی ها

زبانحال حضرت زهرا(س)

منکه از عشق علی چون شمع شیدا سوختم

صاحب جنت منم، اما در اینجا سوختم

سوختم تا یک سر مویی نسوزد از علی

تا بماند رهبرم من بی مهابا سوختم

بی گنه بودم ولی در آتشم انداختند

محسنم شد کشته، نالیدم که بابا سوختم

زینبم می دید آتش زائر رویم شده

ص: 903

از پریشانی او در بین اعدا سوختم

صورت آتش گرفته تا زسیلی شد کبود

شکر کردم، بهر حفظ جان مولاسوختم

مثل چشم مجتبی مسمار یارب سرخ بود

من نمی گویم چه شد تنهای تنها سوختم

هرکه نان از سفره ی ما برده بود استاده بود

بسکه نامردی بود در این تماشا سوختم

سوختم تا شعله ی عشقت بماند جاودان

پای تا سر یا علی با این تمنا سوختم

(برگرفته از کتاب بهار سوخته جلد2(

ص: 904

شعر بلند

ما بی خیال سیلی زهرا نمی شویم

اشعار

شعر بلند

ما بی خیال سیلی زهرا نمی شویم

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

ماه عزای فاطمه روح مُحرم است

خون گریه کن ز غم،که عقیق یمن شوی

رخصت دهد خدا که تو هم سینه زن شوی

در فاطمیه از دل و جان گریه می کنیم

همراه با امام زمان گریه می کنیم

ص: 905

در فاطمیه رنگ جگر سرخ تر شود

آتش فشان غیرت ما شعله ور شود

شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود

وقتی که حرف کوچه و دیوار می شود

ما بی خیال سیلی زهرا نمی شویم

راضی به ترک و نهی تبرا نمی شویم

قرآن و اهل بیت نبی اصل سنت است

هر کس جدا ز این دو شود،اهل بدعت است

ص: 906

ما همکلام منکر حیدر نمی شویم

«با قنفذ و مغیره برادر نمی شویم»

ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم

ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم

امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم

فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم

ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد

روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد

ص: 907

از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم

ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم

از اما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم

جان برکفان جبهه ی فتوای رهبریم

از جمعه ای بترس که روز سوارهاست

پشت سر امام زمان ذوالفقارهاست

از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست

فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست

از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم

از هرم عشق مالک ومقداد می شویم

(وحید قاسمی)

ص: 908

ای مسیحا نفسم از چه بریده نفست

اشعار

شعر بلند

ای مسیحا نفسم از چه بریده نفست

ای مسیحا نفسم از چه بریده نفست رفتی و زود برآرورده شد آخر هوست با پرزخم چگونه تو شکستی قفست زتو شرمنده نشد تاکه شوم دادرست بی وداع از برمن رفتی وحسرت خوردم کاش ای فاطمه جان قبل تو من می مردم خبرت را که شنیدم بدنم لرزان شد دیده ام سیل شد و رود شد و باران شد شعله شد آه من و ناله من طوفان شد گریه کردم بخدا قاتل تو خندان شد وقت پیروزی دشمن شد و حیدر افتاد پیش مردم به خدا شیر تو با سر افتاد ای جوانی که خوشی زعمر ندیده برخیز هیجده ساله از غصه خمیده برخیز ای گلی که به تنت چکه دویده برخیز چه کسی پارچه بر روت کشیده برخیز شاه این عالمم و بی تو بدون تاجم قبله حاجت من ،سخت به تو محتاجم چه کنم کار من افتاده به اینجا چه کنم رفتی و مانده ام و دست تمنّا چه کنم ای سپاهم تو بگو من تک و تنها چه کنم مانده ام مات که با غسل تو زهرا چه کنم تن حوریه نمای تو پر از آثار است بدنت نقش پراز میخ در و دیوار است می روی خاطره کوچه تو می ماند حسنم خون زبصر از غم تو می راند راز آن چادر خاکی تو را می داند زیر لب روضه سیلی تو را می خواند عقده اش این شده که از تو دفاعی ننمود خود خوری میکند از اینکه نشد کوچک بود سر نهاده است به پای تو حسینت زهرا تا که او را بکنی یاد تو در عاشورا سرنهاده ست بپایت که بیایی آنجا تا که آرام دهد جان وسط آن دریا خس خس زیر گلویش به زیر آن خنجر به خدا یک کلمه هست بیا ای مادر ذوالجناحی خبرش غرق بخون یال بَرد زخم وخونریزی پهلو تنش از حال بَرد بدنش را نوک نیزه ته گودال بَرَد نعل ، دندان زلبش کَنده و پامال بَرد از پس سر  ،سر او را ز جنایت کندند خواهرش لطمه زنان ، وای همه می خندند (مجتبی صمدی شهاب)

ص: 909

زهرا، زهرا

اشعار

شعر بلند

زهرا، زهرا

دنیاست چو قطره ایّ و ، دریا زهرا کی فرصت جلوه دارد اینجا ، زهرا قدرش بود امروز نهان چون دیروز هنگامه کند و لیک فردا ، زهرا خالق چو کتاب خلقت انشا فرمود عالم چو الفبا شد و معنا ، زهرا احمد که خدا گفت به مدحش : لولاک کی می شدی آفریده ، لولا ، زهرا طاها و علی دو بیکران دریایند وآن برزخ ما بین دو دریا زهرا او سرّ خدا و لیلة القدر نبی است خیر دو سرا ، درخت طوبی ، زهرا بر تخت جلال ، از همه والاتر بر مسند افتخار ، یکتا ، زهرا در آل کسا محور شخصیّتهاست مابین اَب و بَعل و بنیها ، زهرا سر سلسله ی نسل پیمبر کوثر سرچشمه ی نور چشم طاها ، زهرا تنها نه همین مادر سبطین است او فرمود نبی : اُمّ ابیها ، زهرا آن پایه که دیروز پیمبر بنهاد امروز نگهداشته بر پا ، زهرا از احمد و مرتضی چه باقی ماند از مجمعشان شود چو منها ، زهرا حرمت بنگر که در صفوف محشر یک زن نبود سواره الا زهرا هنگام شفاعت چو رسد روز جزا کافی است برای شیعه ، تنها ، زهرا حیف است ( حسانا ) که در آتش سوزد آن شیعه که ورد اوست : زهرا ، زهرا (حسان)

ص: 910

اینجا کجاست؟! چادر خاکی! چه می کنی؟!

اشعار

شعر بلند

اینجا کجاست؟! چادر خاکی! چه می کنی؟!

باران گرفت و قصه ی دریا شروع شد تکبیرهای جنگل و صحرا شروع شد بابا که رفت دختر خود را بغل کند بغضش گرفت و عشق همانجا شروع شد صف بسته بود جمع ملائک در انتظار پرده کنار رفت و تماشا شروع شد کوثر به جوش آمد و رضوان خروش کرد جشن و  سرور عالم بالا شروع شد چشمش به چشمهای پدر خورد و بعد از آن لبخندهای ام ابیها شروع شد *** تا سالها برای پدر، مادری کند همراه او بماند و پیغمبری کند تا عشق را نفس بکشد در هوای او بابا برای او شود و او برای او هی دور او بچرخد و پروانه ای شود دستش برای موی پدر شانه ای شود خیره شود به صورت او تا به ماه خود- بوی بهشت هدیه کند با نگاه خود تا پاره ی تنش بشود، میوه ی دلش آئینه ای مقابل شکل و شمایلش تا سالها همین بشود ماجرای او: بابا برای او شود و او برای او *** بادی وزید و خنده ی دریا تمام شد احساس خوب جنگل و صحرا تمام شد خورشید او غروب خودش را بغل گرفت یخ بست قلب عالم  و گرما تمام شد آئینه ای شکست و غمی انعکاس کرد آئین مهربانی دنیا تمام شد تنها بهانه بود برای وجود او راهی شد و بهانه ی  زهرا تمام شد *** این کار، کار کیست؟! چه بد می زند به در باور نکردنیست ، لگد می زند به در؟! مشعل گرفته است که آتش به پا کند یا با طناب دست شما را جدا کند شاید تو بی علی شوی و او بدون تو... از پشت در صدا بزنی یا علی نرو! یعنی که قطره قطره بریزی به کوچه ها نامش نیفتد از دهنت تا به انتها یعنی بجنگ! وقت تماشا نمانده است یعنی به او نشان بده تنها نمانده است *** اینجا کجاست؟! چادر خاکی! چه می کنی؟! تنها ترین نشانه ی پاکی چه می کنی؟! اینجا غریبه نیست، چرا رو گرفته ای؟! آیا تویی که دست به زانو گرفته ای؟! دیر آمدم بگو که چه کردند کوچه ها بانوی قد خمیده! زمین می خوری چرا؟! این کودکت چه دیده که هی زار می زند؟! هی دست مشت کرده به دیوار می زند *** حق دارد او که طاقت این روز را نداشت روزی که خانه دست کم از کربلا نداشت روزی که از صدای غمت شهر خسته شد روزی که چشمهای تو یکباره بسته شد روزی که زخمهای عمیقت دوا نداشت روزی که گریه های تو دیگر صدا نداشت ای کاش بر زمین اثری از فدک نبود ای کاش دست شوهر تو بی نمک نبود *** توفان گرفت و آن شب یلدا شروع شد خون گریه های عالم بالا شروع شد... (حسن اسحاقی)

ص: 911

مزار کعبه ی دلها کجاست؟

اشعار

شعر بلند

مزار کعبه ی دلها کجاست؟

باز کن بر روی من آغوش جان را ای بقیع! تا ببینم دوست داری میهمان را ای بقیع؟ خاکی، اما برتر از افلاک داری جایگاه در تو می بینم شکوه آسمان را، ای بقیع! پنج خورشید جهان افروز در آغوش توست کرده یی رشگ فلک این خاکدان را، ای بقیع! می رسیم از گرد ره با کوله بار اشک و آه بار ده این کاروان خسته جان را ای بقیع! بیت الاحزان بود و زهرا، هیچکس باور نداشت تا کنند از او دریغ این سایبان را ای بقیع! عاقبت ار جور گلچین شاخه ی این گل شکست! در بهاران دید تاراج خزان را ای بقیع! گر چه باغ یاس او پر شد زگلهای کبود! با علی هرگز نگفت این داستان را ای بقی سیلی گلچین چو گردد با رخ گل آشنا بلبل از کف می دهد تاب و توان را ای بقیع! پای آتش را به بیت وحی، دشمن باز کرد! سوخت همچون برق خرمن سوز، آن را ای بقیع حامل وحی الهی، گاه البلاغ پیام بوسه می زد بارها آن آستان را ای بقیع! ای دریغا روز روشن، دشمن آتش فروز بی امان می سوخت آن دارالامان را ای بقیع! قهر گلچین آنقدر دامن به آتش زد، که سوخت عاقبت آن طایر عرش آشیان را ای بقیع! ای دریغا درمیان شعله، صاحبخانه سوخت! سوخت این ناخوانده مهمان، میزبان را! ای بقیع! دیگر از آن شب، علی از درد، آرامی نداشت داده بود از دست چون آرام جان را ای بقیع! با دلی لرزان، زبلبل پیکر گل را گرفت! یا داری گریه های باغبان را ای بقیع؟! لرزه می افتد به جانت، تا که می آری به یاد لرزش آن دستهای مهربان را ای بقیع! جز تو غمهای علی را هیچکس باور نکرد! می کشی بر دوش خود باری گران را، ای بقیع! بازگو با ما: مزار کعبه ی دلها کجاست؟! در کجا کردی نهان آن بی نشان را ای بقیع؟! قطره یی، اما در آغوش تو دریا خفته است! کرده یی پنهان تو بحری بیکران را ای بقیع! چشم تو خون گرید و، (پروانه) می داند کجاست چشمه ی جوشان این اشک روان را، ای بقیع

محمد علی مجاهدی

ص: 912

از دستم رفت

اشعار

شعر بلند

از دستم رفت

بار الها چه کنم گوهرم از دستم رفت همدم و مونس و غم پرورم از دستم رفت ماه من در شب تاریک نهان شد در خاک آخر آن مرغ شکسته پرم از دستم رفت ناگزیرم دگر از شهر مدینه بروم چه کنم گر نروم همسرم از دستم رفت فاتح خیبرم و خانه نشینم کردند کشته شد فاطمه و یاورم از دستم رفت درگهم مقتل محبوب جوانمرگ من است هیجده ساله حمایتگرم از دستم رفت غسل میدادم و  دیدم بدنش مجروح است وا مصیبت گل نیلوفرم از دستم رفت فاطمه یک تنه بر من عوض لشگر بود موج زد فوج بلا ، لشگرم از دستم رفت صِهر پیغمبرم و خسته ز جور امّت*(صِهر:داماد) ساقی کوثرم و کوثرم از دستم رفت دگر از ناله اش اهل وطن آسوده شدند راحتی بخش دل مضطرم از دستم رفت آبِ رفته که شنیدست به جو برگردد عاقبت نور دو چشم ترم از دستم رفت کاش میبود خدیجه سر قبرش میگفت وای بر حال علی دخترم از دستم رفت نفسی میکشم و همنفسی میجویم درد دل با که کنم دلبرم از دستم رفت ترسم از آن که بُوَد زندگیم طولانی سیرم از جان که ز جان بهترم از دستم رفت گردد از ناله ی زینب جگرم خون شبها گوید ای وای خدا مادرم از دستم رفت (ولی الله کلامی زنجانی)

ص: 913

بلور اشک

اشعار

شعر بلند

بلور اشک

الا که عطر دل انگیز یار داری تو

صفای شبنم و لطف بهار داری تو

تو سرفرازترین نخل باغ توحیدی

که از خلوص و یقین برگ و بار داری تو

به آفتاب دل عارفان علی، سوگند

که جلوه ای ابدیت شعار داری تو

ص: 914

ستاره ها همه پیمانه نوش نور تواند

مدام این همه آینه دار داری تو

صفای باغ سحر تا خدا خداست تویی

که دلنوازی صبح بهار داری تو

به گرد شمع ولای تو جای پایی نیست

ز بس که عاشق پروانه وار داری تو

محبت تو نه تنها بود کلید بهشت

ص: 915

بهشت از تو بود، اختیار داری تو

تو قبله دل مایی و از قبیله عشق

هزار سلسله سربدار داری تو

تو زهره فلکی وز دعای نیمه شبی

چراغ صاعقه روزگار داری تو

بلور اشک تو را می برند دست به دست

چه دست و دامن گوهر نثار داری تو

ص: 916

به بردباری زینب قسم در این گلزار

عجب بنفشه گلی در کنار داری تو

چمن چمن گل صحرای کربلا از توست

امید روشن از این لاله زار داری تو

به برگ برگ شقایق نوشته اند به خون

که عمر کوته و پرافتخار داری تو

ص: 917

زشعله نفس گرم خویش در محراب

چراغ روشن شبهای تار داری تو

چرا به رهگذر خاطرم گذر نکنی

مگر چه خاطره از رهگذار داری تو

مدینه با تو سرود وصال می خواند

دگر به کلبه احزان چه کار داری تو

بقیع با تو شد ای نازنین شقایق پوش

ص: 918

که همچو لاله دلی داغدار داری تو

به شوق دیدن آن یوسف بیابان گرد

به ره نشسته ای و انتظار داری تو

چه حاجت است به گلهای ارغوانی باغ

که گل به سینه خود یادگار داری تو

به بوی عاطفه گل بیا به باغ شفق

مگر ارادت کمتر زخار داری تو

(محمدجواد غفورزاده (شفق))

ص: 919

سهمیه هر نیزه

اشعار

شعر بلند

سهمیه هر نیزه

مردم شهر چه ها بر جگرت آوردند

شعله بر سوختن بال و پرت آوردند

دست سمت رخ همچون قمرت آوردند

گل یاسم چه بلایی به سرت آوردند

خواب بودی ورم پلک ترت را دیدم

رفتی از هوش کنارم، به خودم لرزیدم

بعد از آن روز که من سوختنت را دیدم

ص: 920

مُردم و زنده شدم زخم تنت را دیدم

باورم نیست بمانی کفنت را دیدم

غیرت کوچه و اشک حسنت را دیدم

چند وقتیست که خوابش پر کابوس شده

غیرت کودکمان زخمی ناموس شده

وای اگر بال و پرت میل به پرواز کند

زخم سر بسته ی پهلوت دهن باز کند

از تب نیمه شب تو سخن آغاز کند

ص: 921

باید امروز نگاهت کمی اعجاز کند

ورنه از خس خس راه نفست می میرم

آه، از شهر مدینه چقدر دلگیرم

اشک چشمان ترت کاش امانت می داد

سوزش بال و پرت کاش امانت می داد

دنده ی دردسرت کاش امانت می داد

شب و درد کمرت کاش امانت می داد

نقشی از صورت خورشید در این شام بکش

ص: 922

بسترت سرخ شده پس نفس آرام بکش

بشکند دست بزرگی که به رویت بد زد

از لج من به روی بازوی تو آمد زد

خواست تا دست بیافتد چقدر بی حد زد

دشمنت زخم پیاپی به دلم خواهد زد

با زمین خوردن تو سینه ی من تیر کشید

دست من را نفس خسته به زنجیر کشید

در نگاه تو غم سوختنی معلوم است

ص: 923

غمت از دوختن پیرهنی معلوم است

در سراشیبی گودال تنی معلوم است

کشتۀ بی سر و پاره بدنی معلوم است

تکه های بدنش سهمیه هر نیزه است

زیر و رو کردن او زیر سر سر نیزه است

(مسعود اصلانی)

ص: 924

غنچه طاها، ولادت

اشعار

شعر بلند

غنچه طاها، ولادت

کوثر و یاسین به هم آمیختند

طرح گل فاطمه را ریختند

روزی گل پیرهنان می دهد

فاطمه چون بوی جنان می دهد

شعله به جای گل و نسرین زده

غنچه طاها که زیاسین زده

ص: 925

عطر بهشت از چمن فاطمه است

بوی گل و یاسمن از فاطمه است

ساقی کوثر، گل وی می دهد

فاطمه می جوشد و می می دهد

فاطمه جان رشک جنانم تویی

مثل محمد به زبانم تویی...

ای دل عاشق ره صحرا بگیر

ص: 926

چنگ بزن دامن زهرا بگیر

علم نبی گر چه کف حیدر است

نشئه این باده ولی کوثر است

هر دم از این باغ گل دین دهد

مریم از این سوره یاسین دمد

گر چه محمد دُر تنزیه سُفت

حضرت زهراست که تسبیح گفت

ص: 927

حکم ولایت به غلامان اوست

دست نبوت چو به دامان اوست

عرش خدا رقعه منشور او

نور علی نور علی نور او

نور نداریم چنین قاهره

عالمه و طیبه و طاهره

آیه قرآن که گل دفتر است

ص: 928

معرفت فاطمه و کوثر است

آی محمد که تو را کوثر است

دشمن تو شانئک الابتر است

معنی واللیل اذا عسعس است

فاطمه داری تو محمد! بس است

دین محمد به همین خاتمه است

ذکر علی، فاطمه یا فاطمه است

(لاله های زهرایی، احمد عزیزی)

ص: 929

بسم رب العشق، رب العالمین

اشعار

شعر بلند

بسم رب العشق، رب العالمین

بسم رب العشق، رب العالمین عشق مولایم، امیرالمومنین فاطمه تعبیر دوری از عذاب بهترین تفسیر از ام الکتاب مادر یکتای هستی از عدم مادر لوح و قلم، روح قسم جسم ناسوتی او روح فلک روح لاهوتی او جسم ملک دست تقدیر خدا بر عالمین مادر ارباب مظلومم حسین حجت کبری است بر کل حجج با دعایش می رسد یوم الفرج جنتی که زیر پای مادر است خاک پای دختر پیغمبر است آنکه حق جنت به او تقدیم کرد نار را جنت به ابراهیم کرد انبیا درند و دریا فاطمه لم یکن ایجاد لولا فاطمه ارث مادر بر تمام اولیاء علم و حلم و صدق و تسلیم و رضا در امامت گر علی تکثیر شد بچه شیر از شیر مادر شیر شد تا امید جود از دادار از اوست رونق بازار استغفار از اوست حق چو در محشر هویدا می شود مومن از مجرم مجزا می شود روح در عشاق او چون می دمند صور این الفاطمیون می دمند خلق در محشر پیاده او سوار هاتفی آواز می دارد کنار کور باد و دور باد هر کس که هست هان که اجلال نزول فاطمه ست آمده عرش خدا را قائمه آمده ناموس یزدان فاطمه گفت احمد: مرتضی جان من است حافظ زهرا و قرآن من است ناجی کل بشر هستیم ما امت خود را پدر هستیم ما حال اگر باب مسلمانان علی ست مادر خود خوب فهمیدیم کیست روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران، یاد باد یاد پشت خاکریز جبهه ها یاد یاران عزیز جبهه ها یاد مجنون و شلمچه یاد هور یاد کارون و فرات و کرخه، نور نام سرداران برادر بود و بس فاطمه در جبهه مادر بود و بس مادریّش را چو باور داشتیم گرد خود صدها برادر داشتیم داغ مادر جان ما را شمع کرد گرد فرزند رشیدش جمع کرد ای برادر حال مادر خوب نیست پای بستر، حال حیدر خوب نیست فاطمه در غشوه های احتزار مرتضی در رعشه های اضطرار گوش دل های همه بر پشت در بر وصیت های مادر با پدر فاطمه یک نغمه دارد زیر لب صحبت از کفن است و دفن نیمه شب صحبت از بی یار و بی یاور شدن غسل دادن از ورای پیرهن صحبت سجاده و چادر نماز نیمه ی شب، زینب و راز و نیاز ای که غم ها را عسل کردی علی پس چرا زانو بغل کردی علی ای به جنت همنشین فاطمه ای امیر المومنین فاطمه ای  که بر ارض و سما هستی امیر جان زهرایت سرت بالا بگیر آن که باید این چنین باشد منم شرمگین و دل غمین باشد منم خواستم یاری کنم اما نشد ریسمان از دست هایت وا نشد مرگ چون آید برایت کام من گریه کن بر من و بر ایتام من شد صدای فاطمه آرام تر ای برادر ها همه آرام تر ناله ی جانسوز می آید به گوش صحبت از یک روز می آید به گوش صحبت از یک روز گرم و آتشین داستان یک بدن روی زمین داستان خیمه ی افروخته دختران و گیسوان سوخته ماجرای مادر بی طفل چیست ساقی تشنه کنار آب کیست قصه ی سرباز در گهواره چیست داستان گوش های پاره چیست داستان سر بریدن از قفا غارت دار و ندار خیمه ها بارش باران سنگ از روی بام صحبت از بازار شوم شهر شام زینب و بند اسارت وای وای اهل بیت و این جسارت وای وای (محمود کریمی)

ص: 930

یاس علی

اشعار

شعر بلند

یاس علی

عشق من! پاییز آمد مثل پار

باز هم، ما باز ماندیم از بهار

احتراق لاله را دیدیم ما

گُل دمید و خون نجوشیدیم ما

باید از فقدان گل، خونجوش بود

در فراق یاس، مشکی پوش بود

ص: 931

یاس بوی مهربانی می دهد

عطر دوران جوانی می دهد

یاسها یادآور پروانه اند

یاسها پیغمبران خانه اند

یاس ما را رو به پاکی می برد

رو به عشقی اشتراکی می برد

یاس در هر جا نوید آشتی ست

ص: 932

یاس دامان سپید آشتی ست

در شبان ما که شد خورشید؟ یاس

بر لبان ما که می خندید؟ یاس

یاس یک شب را گُل ایوان ماست

یاس تنها یک سحر مهمان ماست

بعد روی صبح پرپر می شود

راهی شبهای دیگر می شود

ص: 933

یاس مثل عطر پاک نیت است

یاس استنشاق معصومیت است

یاس را آیینه ها رو کرده اند

یاس را پیغمبران بو کرده اند

یاس بوی حوض کوثر می دهد

عطر اخلاق پیمبر می دهد

حضرت زهرا دلش از یاس بود

ص: 934

دانه های اشکش از الماس بود

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه

می چکانید اشک حیدر را به چاه

عشق محزون علی یاس است و بس

چشم او یک چشمه الماس است و بس

اشک می ریزد علی مانند رود

بر تن زهرا، گل یاس کبود

(احمد عزیزی)

ص: 935

السلام علیک یا خورشید،ولادت

اشعار

شعر بلند

السلام علیک یا خورشید،ولادت

ای نخستِ همیشگی، یکتا

آفتاب قدیمی دنیا

سیب سرخ بهشت پیغمبر

یک سبد یاس بر جمال شما

ابتدایت همیشه نا معلوم

انتهای تو نیز ناپیدا

راستی گر نباشی ای بانو

چه غریب است حرفهای خدا

ص: 936

خانه ات پایتخت این عالم

حجت من حدیث سبز کسا

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

چشمهایت ستاره می بارد

مثل خورشید روشنی دارند

نور ماه و ستاره و خورشید

چقدر پیش چشم تو تارند

جلوه کردی و از مکان خودت

ص: 937

آمدی وفرشته ها دارند ...

از بلندای عرش تا مکه

سر راه تو یاس می کارند

آمدی و تمام هر چه که هست

به مقام تو سجده می آرند

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

تو فرادا، تو فرد، تو تو حید

تو مساوی سیزده خورشید

ص: 938

تو همان سیب روشنی که ازل

از درخت خدا پیمبر چید

تو رسولی ولی به طرز دگر

مرتضایی ولی به شکل جدید

معجر روشن تو هجده سال

به خودش رنگ آفتاب ندید

شب ندارد مدینه ام با تو

السلام علیک یا خورشید

فاطمه ای فرشته خیرات

ص: 939

بر توو خاندان تو صلوات

سر تو روی بالش پر بود

جلوه ات جلوه ای معطر بود

نان تو از بهشت می آمد

آب نوشیدنیت کوثر بود

مثل یک گنبد طلایی شهر

پشت بامت پر از کبوتر بود

آمدی و ملائک بالا

عرض تبریکشان به حیدر بود

ص: 940

روز میلاد تو برای رسول

به خداوند "روز مادر "بود

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

(علی اکبر لطیفیان)

ص: 941

کوثر عشق

اشعار

شعر بلند

کوثر عشق

فاط___مه ای پاک بانوی ب__ه_شت

بر م_شام آی_د ز ت_و بوی ب__ه_شت

ت___و خ___دای خویش را آئینه ای

م_ص__طفی را م__ح__رم دی_رینه ای

فاطمه ای شاه__ک_ار ذوال__جلال

کوثر عشقیّ و خ_ورشید کم____ال

دست تو این چرخ گردون را مدار

ص: 942

هر دو عالم از تو دارد اف___ت__خار

ع__صمت تو در زلال جان ماست

کوثر تو زمزم ای___م_ان م___است

ای ولای تو به م___ا آب ح__یات

م__ی کند حُبّ تو تضمین ن__جات

دل ز تص__ویرت ح_کایت می کند

سوی ت_و ما را ه__دایت می ک__ند

در ره ع__شق ت__و ای روح روان

ص: 943

طایر جان پر زند تا ک___ه__کشان

راز گ__فتن با تو شوق ج___برئیل

تشنة بحر سخایت س__لس____بیل

پای تا سر ع___صمت و تقوا توئی

آن__که زن با او شود معنا ت__وئی

ب__ا ورود ت__و پی__مب_ر در ق_یام

نی پیمب_ر بل رس__ولان ک___رام

ای ک__لید ب__اب رضوان دست تو

ص: 944

هستی ع__ال__م همه از هست تو

با تو باشد ح__قّ و ب__ا داور توئی

ف____اط_مه ای روح پیغمبر توئی

لیله القدر علی و اح_______مدی

تو ب___هار عشق حیّ سرم___دی

م___ثل ذاتِ ک__بریا تنها ت__وئی

مادر دو مری_____م و عیسی توئی

زهره الزّه____را س__رور سینه ای

ص: 945

تو ف____روغ ی___ازده آئ__ینه ای

خاک پایت سرم_ة چشم م___لک

خم به تعظیمت شده پشت ف_لک

ما ز ج_ام عشق تو مُل می زنی__م

خار هستیم و دم از گل م_ی زنیم

روز محشر هست ما را زم___زمه

ف__اطمه یا ف__اطمه یا ف__اطمه

سروده ابوالفضل سماوی

ص: 946

قبر تو مستور ماند

اشعار

شعر بلند

قبر تو مستور ماند

ای حرم خاص خداوندگار دست خداوند، ترا پرده دار اُمِّ اَب و، بضعه ی خیر الانام مادر دو رهبر صلح و قیام خوانده خدا، عصمت کبری ترا گفته نبی، اُمِّ ابیها ترا چیست حیا؟ ریشه ی دامان تو کیست ادب؟ بنده ی فرمان تو وقت خوشت، وقت مناجات توست شاد، پیمبر ز ملاقات توست کس نبرد راه به سامان تو جز پدر و همسر و یزدان تو هم ز پی عرض ادب، گاه گاه یافته جبریل در آن خانه، راه مکتب تو، مکتب صدق و صفا خانه ی تو، گلشن مهر و وفا نیست عجب گر به چنین مکتبی تربیت آموخته، چون زینبی ای پدرت رحمةُ للعالمین مرحمتی کن به منِ دلْ غمین منکه ز احسان تو شرمنده ام دست به دامان تو افکنده ام قدر تو یا فاطم! نشناختند بر حرم حرمت تو، تاختند تا که صنم جای صمد نصب شد حق تو و همسر تو غصب شد حاصل آن طرح که بس شوم بود تو و محسن مظلوم بود قتل شد سبب قتل تو بی اختلاف ضرب در و، ضربت سخت غلاف ای شده محروم ز ارث پدر عالم و آدم ز غمت خونْ جگر عصمت یزدانی و، معصومه یی زوج تو مظلوم و، تو مظلومه یی داغ غمت بر دل رنجور ماند قدر تو و قبر تو، مستور ماند فاطمه! ای آنکه خرد مات توست چشم (مؤیّد) به کرامات توست

سید رضا مؤید

ص: 947

گفت و گویی با بقیع

اشعار

شعر بلند

گفت و گویی با بقیع

باز کن بر روی من آغوش جان را ای بقیع تا ببینم دوست داری میهمان را ای بقیع خاکی اما برتر از افلاک داری جایگاه در تو می بینم شکوهِ آسمان را ای بقیع پنج خورشیدِ جهانافروز در دامان تست کرده ای رشک فلک این خاکدان را ای بقیع می رسیم از گرد ره با کوله بار اشک و آه بار ده این کاروانِ خسته جان را ای بقیع بیت الاحزان بود و زهرا، هیچ کس باور نداشت تا کنند از او دریغ آن سایبان را ای بقیع عاقبت از جور گلچین، سایه این گل شکست در بهاران دید تاراج خزان را ای بقیع گرچه باغ یاس او پُر شد ز گلهای کبود با علی، زهرا نگفت این داستان را ای بقیع سیلی گلچین چو گردد با رخ گل آشنا بلبل از کف می دهد تاب و توان را ای بقیع حامل وحی الهی، گاهِ ابلاغ پیام بوسه می زد بارها آن آستان را ای بقیع ای دریغا روز روشن، دشمنِ آتش فروز بی امان می سوخت آن دارالأمان را ای بقیع قهر دشمن آنقدر دامن به آتش زد، که سوخت عاقبت آن طایر عرش آشیان را ای بقیع ای دریغا در میان شعله، صاحبخانه سوخت سوخت این ناخوانده مهمان، میزبان را ای بقیع دیگر از آن شب علی از درد، آرامی نداشت داده بود از دست چون آرام جان را ای بقیع با دلی لرزان، ز بلبل پیکر گل را گرفت یاد داری گریه های باغبان را ای بقیع لرزه می افتد به جانت، تا که می آری به یاد لرزش آن دست های مهربان را ای بقیع جز تو غم های علی را هیچ کس باور نکرد می کشی بر دوش خود باری گران را ای بقیع باز گو با ما، مزار کعبهی دلها کجاست در کجا کردی نهان آن بی نشان را ای بقیع قطره ای، اما در آغوش تو دریا خفته است کرده ای پنهان تو موجی بیکران را ای بقیع چشم تو خون گرید و «پروانه» می داند کجاست چشمه ی جوشان این اشکِ روان را ای بقیع

محمد علی مجاهدی

ص: 948

تشیع آیینه

اشعار

شعر بلند

تشیع آیینه

نیمه شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی آن هفت تن، هفت آسمان این طرف، خیل رُسُل دنبال او آن طرف احمد به استقبال او ظاهراً تشییع یک پیکر ولی باطناً تشییع زهرا و علی امشب ای مَه، مهر ورزو، خوش بتاب تا ببیند پیش پایش آفتاب دو عزیز فاطمه همراه شان مشعل سوزان شان از آه شان ابرها گریند بر حال علی می رود در خاک آمال علی چشم، نور از دست داده، پا، رمق اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت مُرده ای تابوت، روی دوش داشت آه، سرد و بغض، پنهان در گلوی بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی آه آه ای همرهان، آهسته تر می برید اسرار را، سر بسته تر این تنِ آزرده باشد جان من جان فدایش، او شده قربان من همرهان، این لیله ی قدر من است من هلال از داغ و این بدر من است اشک من زین گل، شده گلفام تر هستی ام را می برید، آرام تر وسعت اشکم به چشم ابر نیست چاره ای غیر از نماز صبر نیست چشم من از چرخ، پُر کوکب ترست بعد از امشب روزم از شب، شب ترست زین گل من باغ رضوان نفحه داشت مصحف من بود و هجده صفحه داشت مرهمی خرج دل چاکم کنید همرهان، همراه او خاکم کنید

علی انسانی

ص: 949

شعر تبلیغی

عشق به خدا

اشعار

شعر تبلیغی

عشق به خدا

ف_ره_اد شو و ت_یشه ب_ر ای_ن ک_وه ب_زن

از عشق به تیشه ریشه کوه بکن

طور است و جمال دوست همچون موسی

ی_اد همه چیز را جز او دور فک_ن

(امام خمینی رحمه الله)

ص: 950

علم بی عمل

اشعار

شعر تبلیغی

علم بی عمل

علمی که جز اصطلاح و الفاظ نبود

جز تیرگی و حجاب چیزی نفزود

ه_ر چند تو حکمت اله_ی خ_وانیش

راهی به سوی کعبه عاشق ننمود

(امام خمینی رحمه الله)

ص: 951

خودسازی

اشعار

شعر تبلیغی

خودسازی

از هست_ی خ_ویشت_ن ره__ا ب_ای__د ش_د

از دیو خودی خود جدا باید شد

آن کس که به شیطان درون سرگرم است

ک_ی راه_ی راه انبیا خواهد شد

(امام خمینی رحمه الله)

ص: 952

گذر عمر

اشعار

شعر تبلیغی

گذر عمر

افسوس ک_ه ای_ام ج_وانی بگذشت

ح_الی نشد و جهان فانی بگذشت

مطلوب همه جهان، نهان است هنوز

دیدی همه عمر در گمانی بگذشت

(امام خمینی رحمه الله)

ص: 953

عید نوروز

اشعار

شعر تبلیغی

عید نوروز

باد نوروز وزیده است به کوه و صح_را

ج_ام_ه عی_د بپوشند، چ_ه شاه و چ_ه گدا

بلب_ل ب_اغ جن_ان را نبود راه ب_ه دوست

ن_ازم آن مط_رب مجلس که ب_ود قبله نما

صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند

جامِ می گیر ز مطرب که رَوی سوی صفا

ص: 954

همه در عید به صحرا و گلست_ان برون_د

مَ_نِ سرمست ز می_خان_ه کنم رو به خ_دا

عید نوروز مب_ارک ب_ه غن_ی و درویش

ی_ار دل_دار! ز ب_ت_خ_ان_ه دری را ب_گش_ا

گ_ر م_را ره ب_ه در پی_ر ختراب_ات دهی

به سر و جان به سویش ره نوردم، نه به پا

ساله_ا در ص_ف ارب_اب عمائ_م ب_ودم

ت_ا ب_ه دل_دار رسیدم، ن_کن_م ب__از خ_ط_ا

امام خمینی رحمه الله

ص: 955

حضرت معصومه(ع)

اشعار

شعر تبلیغی

حضرت معصومه(ع)

بارگاه بنت موسی دلربایی می کند

می دهد بر دل صفا و غم زدایی می کند

دختر موسی بن جعفر منبع جود و سخا

در دو عالم از کرم مشکل گشایی می کند

تربت پاکش معطّر همچو مشک و عنبر است

جلوه حق در حریمش روشنایی می کند

ص: 956

هر که بر خاک درش صورت نهد با معرفت

سر فراز اندر جوارش پادشاهی می کند

از شرف اخت الرضا و بنت موسی الکاظم است

بس چو حاتم بر سر کویش گدایی می کند

در طواف مرقدش، خیل ملک اندر صفند

زائر قبرش به محشر خودستایی می کند

منصبی والا بود بر خادمین درگهش

ص: 957

بر خلایق از شرف فرمانروایی می کند

افتخار این بس بود بر اهل قم دربانیش

سائل کویش در عالم پادشاهی می کند

اشک می ریزد ز حسرت در قیامت همچو شمع

آنکه اکنون از حریم او جدایی می کند

(کلانتری)

ص: 958

لزوم کسب معرفت

اشعار

شعر تبلیغی

لزوم کسب معرفت

گر نداری معرفت خاموش بنشین دم مزن

پسته بی مغز اگر لب وا کند رسوا شود

ص: 959

سکوت نشانه پختگی

اشعار

شعر تبلیغی

سکوت نشانه پختگی

این دیگ زخامی است که درجوش وخروش است

گر پخته شد ولذت دم دید، خموش است

ص: 960

تقدیر الهی

اشعار

شعر تبلیغی

تقدیر الهی

در دایره هستی، ما نقطه تسلیمیم

رأی آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی

ص: 961

اجل و مرگ

اشعار

شعر تبلیغی

اجل و مرگ

از قعر گل سیاه تا اوج زحل

کردم همه مشکلات گیتی را حلّ

بیرون جستم ز قید هر مکر و حیل

هر بند گشاده شد مگر بند اجل

(ابوعلی سینا)

ص: 962

غم دین

اشعار

شعر تبلیغی

غم دین

غم دین، شادی هر دو جهان است

غم دنیای دون خوردن زیان است

چو خوش گفت آن حکیم ذوق پرور

غم دین خور مخور اندوه دیگر

غم دین خور که دنیا غم ندارد

عروس یک شبه ماتم ندارد

ص: 963

دار مکافات

اشعار

شعر تبلیغی

دار مکافات

جهان دار المکافات است زنهار

حذر کن زیردستان را میازار

که بیداد ار کنی بر ناتوانی

کشی کیفر ز داد آسمانی

ص: 964

عدم استجابت به خاطر محبّت

اشعار

شعر تبلیغی

عدم استجابت به خاطر محبّت

دنیات ندادم نه از خواری تست

کونین فدای یک نفس زاری تست

هر چند دعا کنی اجابت نکنم

زیرا که مرا محبت زاری تست

ص: 965

حرص و آز

اشعار

شعر تبلیغی

حرص و آز

مبادا بار سنگین نیازت

در اندازد به چاه حرص و آزت

ز حال پارسایان راز بشنو

سبک رو زیر این چرخ سبک رو

ص: 966

باطن گناه، آتش جهنم

اشعار

شعر تبلیغی

باطن گناه، آتش جهنم

جهنم را بگوش دل زفیری است

که گویی اژدهای خورده تیری است

که هر بیداد و عصیان در جهان است

شرار دوزخی در وی نهان است

ص: 967

عشق الهی

اشعار

شعر تبلیغی

عشق الهی

الهی در تب عشقم بسوزان

چو شمعم ز آتش غم بر فروزان

دلم چون چشم او بیمار گردان

به رویش چشم دل بیدار گردان

به درد عشق، جانم مبتلا ساز

ز لعل یار، دردم را دوا ساز

ص: 968

صبر

اشعار

شعر تبلیغی

صبر

تلخی صبر اگر گلوگیر است

عاقبت خوشگوار خواهد بود

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

در کنار خار هجران صبر بلبل بایدش

ص: 969

رزق و روزی

اشعار

شعر تبلیغی

رزق و روزی

بر سر هر دانه بنوشته عیان

کان بود رزق فلان بن فلان

غم مخور بر هم مزن اوراق دفتر را

که پیش از طفل، ایزد پر کند پستان مادر را

رو توکل کن مشو بی پا و دست

رزق تو بر تو ز تو عاشق تر است

ص: 970

بر سر هر لقمه بنوشته خدا

این نصیب است بر فلان شه یا گدا

ص: 971

قضای الهی

اشعار

شعر تبلیغی

قضای الهی

کار ما چیدن و آیین فلک بر چیدن

عمر، واکردن و پیچیدن طومار قضاست

ص: 972

گذر عمر و جوانی

اشعار

شعر تبلیغی

گذر عمر و جوانی

بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین

کاین اشارت ز جهان گذرا ما را بس

جوانی گفت با پیری دل آگاه

که خم گشتی چه می جویی در این راه؟

جوابش گفت پیر خوش تکلّم

که ایام جوانی کرده ام گم

ص: 973

حکمت الهی

اشعار

شعر تبلیغی

حکمت الهی

آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد

هر کسی را هر چه لایق بود داد

گربه مسکین اگر پر داشتی

تخم گنجشک از جهان برداشتی

وان دو شاخ گاو اگر خر داشتی

آدمی را نزد خود نگذاشتی

ص: 974

راضی بودن به قسمت

اشعار

شعر تبلیغی

راضی بودن به قسمت

یکی گربه در خانه زال بود

که برگشته ایام و بد حال بود

روان شد به مهمانسرای امیر

غلامان سلطان زدندش به تیر

برون جست و خون از تنش می چکید

همی گفت و از هول جان می دوید

ص: 975

که گر جستم از دست این تیرزن

من و موش و ویرانه پیرزن

نیرزد عسل جان من زخم نیش

قناعت نکوتر بدوشاب خویش

خداوند از آن بنده خرسند نیست

که راضی به قسم خداوند نیست

ص: 976

غفلت

اشعار

شعر تبلیغی

غفلت

ترسمت فرصت توفیق به فردا ندهند

باری، امروز کن آن توبه که طوق فرداست

در سکوت ابدی وحشت گورستان بین

گویی از هر طرفش ناله و فریاد به پاست

که هلا، روی زمین پای به غفلت ننهید

که سر پادشهان زیر کف پای شماست

ص: 977

مادر

اشعار

شعر تبلیغی

مادر

آن بهشتی را که قرآن می کند توصیف آن

صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است

ص: 978

شرم از خدا

اشعار

شعر تبلیغی

شرم از خدا

در مقامی که کنی قصد گناه

گر کند کودکی از دور نگاه

شرم داری، ز گنه در گذری

پرده عصمت خود را ندری

شرم بادت ز خداوند جهان

که بود واقف اسرار نهان

ص: 979

نگهش بر تو بود بی گه و گاه

تو کنی در نظرش قصد گناه؟

پروین اعتصامی

ص: 980

روزی فرزند

اشعار

شعر تبلیغی

روزی فرزند

یکی طفل دندان برآورده بود

پدر سر به فکرت فرو برده بود

که من نان و برگ از کجا آرمش

مروت نباشد که بگذارمش

چو بیچاره گفت این سخن پیش جفت

نگر تا زن او را چه مردانه گفت:

ص: 981

مخور هول ابلیس تا جان دهد

که هر کس که دندان دهد نان دهد

توانا است آخر خداوند روز

که روزی رساند، تو چندین مسوز

نگارنده کودک اندر شکم

نویسنده عمر و روزیست هم

(سعدی)

ص: 982

از پیش فرستادن برای آخرت

اشعار

شعر تبلیغی

از پیش فرستادن برای آخرت

خور و پوش و بخشای و راحت رسان

نگه می چه داری برای خسان؟!

زر و نعمت اکنون بده کان تُست

که بعد از تو بیرون ز فرمان تست

تو با خود ببر توشه خویشتن

ص: 983

که شفقت نیاید ز فرزند و زن

غم خویش در زندگی خور که خویش

به مرده نپردازد از حرص خویش

به غمخوارگی چون سرانگشت تو

نخارد کسی در جهان پشت تو

ص: 984

انقطاع الی اللَّه

اشعار

شعر تبلیغی

انقطاع الی اللَّه

نی همین از خود به راه یار می باید گذشت

کز دو عالم در رهش یک بار می باید گذشت

عشق را راهیست ناهموار و این باشد عجب

کز سر از این راه ناهموار می باید گذشت

گر نهی پا در طریق عاشقی زاهد بدان

اولین گام از سر و دستار می باید گذشت

ص: 985

خاک شد بس استخوانها زیر دیوار هوس

با شتاب از پای این دیوار می باید گذشت

اندک و بسیار این عالم همه رنج است و غم

اندک اندک ز اندک و بسیار می باید گذشت

(صغیر اصفهانی)

ص: 986

دقّت و احتیاط

اشعار

شعر تبلیغی

دقّت و احتیاط

دانی چرا در سیر خود بر خویش می لرزد قلم

ترسد که ظلمی را کند در حق مظلومی رقم

در این ره پر ابتلا هان پا منه سر در هوا

ترسم از آن کافتی ز پا بر سر زنی دست ندم

(صغیر اصفهانی)

ص: 987

فداکاری برای درخشیدن دیگران

اشعار

شعر تبلیغی

فداکاری برای درخشیدن دیگران

شاهدی گفت به شمعی کامشب

در و دیوار مزین کردم

دیشب از شوق نخفتم تا صبح

دوختم جامه و بر تن کردم

کس ندانست که چه سحرآمیزی

به پرند از نخ و سوزن کردم

ص: 988

تو به گرد هنر من نرسی

زان که من بذل سر و تن کردم

***

شمع خندید که بس تیره شدم

تا ز تاریکی ات ایمن کردم

پی پیوند گهرهای تو من

گهر اشک به دامن کردم

ص: 989

خرمن عمر من ار سوخته شد

حاصل شوق تو خرمن کردم

کارهایی که شمردی بر من

تو نکردی همه را من کردم

پروین اعتصامی

ص: 990

هدایت و ضلالت

اشعار

شعر تبلیغی

هدایت و ضلالت

راه است و چاه و دیده بینا و آفتاب

تا آدمی نگاه کند، پیش پای خویش

چندین چراغ دارد و بی راهه می رود

بگذار تا بیفتد و بیند، سزای خویش

ص: 991

قبله مردم

اشعار

شعر تبلیغی

قبله مردم

قبله شاهان بود، تاج و کمند

قبله ارباب دنیا، سیم و زر

قبله صورت پرستان، آب و گل

قبله معنا شناسان، جان و دل

قبله تن پروران، خواب و خورشت

قبله انسان، به دانش پرورش

ص: 992

قبله عاشق، وصال بی زوال

قبله عارف، کمال ذی الجلال

ص: 993

موسی و فرعون

اشعار

شعر تبلیغی

موسی و فرعون

آن گذشت از نیل، با یاران چو برق

وین به خواری گشت در رودابه غرق

ناظران بینند با چشم شهود

کان کجا رفت، این کجا ماند از جحود

ص: 994

هواپرستی و گمراهی

اشعار

شعر تبلیغی

هواپرستی و گمراهی

حقیقت سرایی است آراسته

هوا و هوس گرد بر خاسته

نبینی که هر جا که برخاست گرد

نبیند نظر، گر چه بیناست مرد

ص: 995

گل روی علی (ع)

اشعار

شعر تبلیغی

گل روی علی (ع)

ف_ارغ از ه_ر دو جه_ان_م ب_ه گ_ل روی عل_ی

از خم دوست جوانم به خم موی علی

ط_ی کن_م عرصه ملک وملکوت از پی دوست

ی_اد آرم به خراب_ات چ_و ابروی علی

(امام خمینی رحمه الله)

ص: 996

کعبه، محل تولد علی (ع)

اشعار

شعر تبلیغی

کعبه، محل تولد علی (ع)

این خانه را باید خدا در اصل معماری کند

آید خلیل اللّه در او، یک چند حجّاری کند

تا ساعتی از دوستی، یک چند مهمانی کند

آدم بن_ایش ب_رنه_د، جب_ری_ل ه_م ی_اری کن_د

او را اولو العزمی دگ_ر منقوش و گچ کاری کند

ای_ن سان خ_دا از خان_ه اش چندی نگه داری کند

ص: 997

عشق حسینی (ع)

اشعار

شعر تبلیغی

عشق حسینی (ع)

ای ک_ه ب_ه عشقت اسیر، خیل بنی آدمن_د

سوخت_گان غم_ت ب_ا غ_م دل خ_رّمند

هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت

ب_ا خب_رانِ غمت ب_ه خب_ر از ع_المن_د

در شک_ن ط_رّه ات بست_ه دل ع_الم_ی است

وان همه دل بستگان عقده گشای همند

ص: 998

ت_اج سر ب_والبشر خ__اک شهی_دان ت_وست

ک_ای_ن شهدا ت_ا ابد فخر بنی آدمند

در طلب_ت اشک م_است رون_ق م_رآت دل

کای_ن دُرَر ب_ا فروغ پرتو جام جمند

چون به جهان خرمی جز غم روی تو نیست

ب_اده کشان غمت مست شراب غمند

عق_د ع_زای ت_و بست سن_ت اسلام و ب_س

ص: 999

سلسل_ه کائن_ات حلق_ه ای_ن ماتمند

گشت چ_و در کرب_لا رای_ت عشق_ت ب_لن_د

گشت چو در کربلا رایت عشقت بلند

خ_اک سر ک_وی ت_و زن_ده کن__د م_رده را

زانکه شهیدان تو جمله مسیح_ا دمن_د

هر دم از این کشتگان گ_رطلبی ب_ذل ج_ان

در قدمت جان فشان با قدمی محکمند

(فؤاد کرمانی - اشک شفق)

ص: 1000

امام زمان (ع)

اشعار

شعر تبلیغی

امام زمان (ع)

آفتاب_ا بس ک_ه پیدایی نمی دان_م کج_ایی

دور از م_ایی و ب_ا م_ایی، نمی دانم کجایی

هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم

جلوه گر از بس به هر جایی نمی دانم کجایی

کعبه ای یا کربلا ی_ا در نجف ی_ا کاظمینی

ی_ا کن_ار قب_ر زه_رای_ی نمی دان_م کج_ایی

ی_ا کن_ار قب_ر زه_رای_ی نمی دان_م کج_ایی

ص: 1001

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109