شماره کتابشناسی ملی : 2451801
عنوان و نام پدیدآور : نهج الدعا (با ترجمه فارسی)/محمد محمدی ری شهری ؛ رسول افقی، احسان سرخه ای : ترجمه حمید رضا شیخی
مشخصات نشر : قم: دار الحدیث، 1389
مشخصات ظاهری : ج
فروست : علوم و معارف حدیث؛ 138
یادداشت : چاپ سوم: ج2
وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)
ص: 1
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
پیشگفتاریکی از بزرگترین نعمت های الهی که به انسان ارزانی داشته این است که اجازه داده او را بخواند چنان که از امام زین العابدین علیه السلام روایت شده که در مقام نیایش عرضه می دارد : ومِن أعظَمِ النِّعَمِ عَلَینا جَرَیانُ ذِکرِکَ عَلی ألسِنَتِنا وإذنُکَ لَنا بِدُعائِکَ . (1) از بزرگ ترین نعمت های تو بر ما، جاری شدن یاد تو بر زبان ما و اجازه دادنت به ما برای دعا به درگاه تو است . بزرگتر از نعمت دعا ، نعمت اجابت درخواست داعی است که خداوند متعال آن را تضمین کرده و فرموده : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ . (2) بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را» . برای بهره برداری از این دو نعمت بزرگ ، آگاهی نسبت به ارزش ، اهمیت و عظمت دعا ، شناخت آداب ، شرایط ، آفات و موانع اجابت دعا ، همچنین آشنایی با سیره عملی پیشوایان اسلام در این زمینه ضروری است .
.
ص: 8
در این باره ، کتاب های مفید و ارزنده فراوانی تألیف شده است ولی با این وصف برای پاسخگویی به نیازهای روزافزون تشنگان معارف اسلام ناب ، به ویژه مراکز پژوهشی و پژوهشگران علوم اسلامی ، میدان برای تلاش بیشتر و ارائه مجموعه هایی کاربردی تر باز است . «نهج الدعاء» گامی است متواضعانه در راه وصول به این هدف بلند که با نظمی نوین و سهل الوصول و تحلیل هایی کارآمد در خدمت فرهیختگان و همه علاقمندان به پژوهش و آشنایی با معارف اسلامی قرار می گیرد .
روش تهیه و تدوین کتابروش ما در بررسی و کاوش و مستندسازی مباحث در این مجموعه ، متّکی به عناصر زیر است : 1 . از دیدگاه ما ، احادیثی که از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده اند ، در واقع ، حدیث پیامبر خدایند ، همان گونه که امام رضا علیه السلام فرمود : «ما از طرف خدا و پیامبر او سخن می گوییم» (1) . و نیز امام صادق علیه السلام فرمود : «سخن من ، سخن پدرم است و سخن پدرم ، سخن جدّم است و سخن جدّم ، سخن حسین است و سخن حسین ، سخن حسن است و سخن حسن ، سخن امیر مؤمنان و سخن امیر مؤمنان ، سخن پیامبر خداست و سخن پیامبر خدا ، سخن خداوند متعال است» . (2) به همین دلیل در این کتاب ، از همه احادیثِ روایت شده از پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان او ، یکسان بهره گرفته شده است .
.
ص: 9
2 . کوشیده ایم در حدّ توان ، همه روایات مربوط به هر موضوع را از منابع گوناگونِ شیعه و اهل سنّت ، به طور مستقیم ، استخراج و گردآوری کنیم و با بهره گیری از نرم افزارهای رایانه ای ، آنها را روی برگه های مخصوص تنظیم نماییم تا زمینه گزینش کامل ترین ، موثّق ترین و کهن ترینِ آنها فراهم آید . در مورد استفاده از دعاها نیز جز در مواردی اندک ، تنها از ادعیه ای که مستند به معصومان است ، بهره گرفته ایم . 3 . سعی کرده ایم تا از آوردن روایات تکراری پرهیز نماییم ، جز در این موارد : الف _ آن جا که نکته مهمّی در تفاوت واژه ها و اصطلاحات ، نهفته بوده است . ب _ در مواردی که متن حدیث ، در متون شیعه و اهل سنّت ، تفاوت داشته است . ج _ آن جا که متن روایت ، بیش از یک سطر نبوده و مربوط به دو باب بوده است . 4 . در مواردی که متن های رسیده از پیامبر خدا و امامان علیهم السلام ، متعدّد بوده اند ، حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله در متن ، و نشانی روایات ائمّه دیگر با ذکر عنوان و مأخذ ، در پانوشت می آید ، مگر آن که روایت آنان ، نکته تازه ای داشته باشد که آن نیز در متن آورده می شود . 5 . در هر موضوع ، پس از ذکر آیات مربوط به آن ، روایات معصومان به ترتیب زمانی (از پیامبر خدا تا امام مهدی علیه السلام ) آورده می شوند ، مگر آن که روایتی در تفسیر آیاتِ مذکور باشد (که در این صورت ، پیش از روایات دیگر می آید) ، یا آن که تناسب موضوعی روایات ، ترتیب دیگری را ایجاب کند .
.
ص: 10
6 . در آغاز هر روایت ، تنها نام پیامبر صلی الله علیه و آله یا امامی را آورده ایم که حدیث از او نقل شده است ، مگر آن که راوی ، فعل آنان را نقل کرده ، یا سؤال و جوابی در میان بوده و یا راوی ، سخنی را در متن حدیث آورده باشد که کلام پیامبر صلی الله علیه و آله یا آن امام نیست . 7 . به خاطر تعدّد نام ها و لقب های پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام ، نام واحدی را برگزیده ایم که به صورت ثابت در اوّل روایت می آید و بر شخص مورد نظر ، دلالت می کند . 8 . در پانوشت ها ، منابع احادیث ، به ترتیب معتبرترینِ آنها تنظیم شده است ؛ لیکن گاه به دلیلی که بر محقّقان پوشیده نیست (از جمله : پرهیز از تکرار ، اختلاف منابع یا راوی و یا شخصی که از او روایت شده) ، این ترتیب را پس از نخستین منبع ، مراعات نکرده ایم . 9 . هر گاه دسترسی به منابع اوّلیه ممکن باشد ، حدیث مستقیما از آنها نقل می شود . آن گاه نشانیِ بحار الأنوار (در احادیث شیعه) و کنز العمّال (در احادیث اهل سنّت) به عنوان دو منبع اساسی و جامع حدیث شیعه و اهل سنّت ، افزوده می شود . 10 . پس از ذکر منابع ، گاه با نشانه «راجع» ، به منابع دیگر ارجاع داده می شود؛ چرا که متن ارجاعی ، با متن نقل شده تفاوت بسیار دارد؛ ولی در عین حال ، با متن اصلی و موضوع بحث ، مرتبط است . 11 . ارجاع به ابواب دیگر این کتاب ، به خاطر تناسب و اشتراک محتوایی میان احادیث آنهاست . 12 . هدف از «درآمد»هایی که برای فصل های کتاب ، نوشته شده یا
.
ص: 11
توضیحات و استنتاج هایی که در پی احادیث آمده است ، ارائه چشم انداز کلّی روایات آن بخش یا آن فصل است . گاه هم به توضیح و تبیین برخی از مفاهیم دشوار و پیچیده احادیث ، پرداخته شده است . 13 . مهم ترین نکته در این شیوه ، کوشش در حدّ توان برای تأیید اطمینان آور صدور احادیث هر باب از معصوم است که به کمک قرائن عقلی و نقلی برای اثبات محتوای احادیث ، صورت پذیرفته است . 14 . یکی از آداب مهمّ نقل حدیث، چگونگی نسبت دادن آن به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است. کلینی رحمه الله از امام علی علیه السلام روایت کرده است که : إذا حَدَّثتُم بِحَدیثٍ فَأَسنِدوهُ إلَی الَّذی حَدَّثَکُم ؛ فَإِن کانَ حَقّا فَلَکُم وإن کانَ کَذِبا فَعَلَیهِ . (1) هنگامی که حدیثی را نقل می کنید ، آن را به کسی که آن را روایت نموده ، نسبت دهید ، که اگر درست باشد ، به سود شماست و اگر دروغ باشد ، به زیان راوی است . بنا بر این ، برای رعایت احتیاط ، توصیه اکید داریم که کسانی که می خواهند از این کتاب یا سایر کتب روایی ، حدیثی نقل کنند ، آن را مستقیما به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلامنسبت ندهند ؛ بلکه حدیث را از طریق منبعی که آن را روایت کرده است ، به آنان منسوب نمایند . برای نمونه ، نگویند : «پیامبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود» یا : «امام علیه السلام چنین فرمود» ؛ بلکه بگویند : «فلان کتاب، از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین روایت کرده است» و یا بگویند : «از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین روایت شده است» .
.
ص: 12
سپاس از همکاراناز همه فضلای عزیز و بزرگوار پژوهشکده علوم حدیث که در تهیه ، تدوین ، ارزیابی ، تصحیح ، ویراستاری و نشر این مجموعه نفیس همکاری داشته اند ، بویژه فاضل ارجمند جناب آقای رسول اُفقی و فاضل گران قدر جناب آقای احسان سرخه ای که این کتاب با مساعدت آنان به ثمر رسید ، صمیمانه سپاسگزارم . همچنین از مترجم گران مایه جناب آقای حمیدرضا شیخی که با ترجمه دقیق ، روان و شیوای خود زمینه بهره برداری پارسی زبانان را از این کتاب فراهم ساخت ، تشکر می کنم . واز خداوند منان پاداشی در خور فضل خود برای همه آنان مسألت دارم . ربّنا! تقبّل منّا ؛ إنّک أنت العزیز الحکیم . محمّد محمّدی ری شهری 2 / 1 / 1385
.
ص: 13
درآمدواژه شناسی دعا«دعا» در لغت به معنای خواندن چیزی است به سوی خود با آواز و یا سخن . ابن فارس در تبیین معنای ریشه این واژه می گوید : هو أن تمیلَ الشیءَ إلیک بصوتٍ وکلامٍ یکون منک . (1) د . ع . و . به معنای متمایل کردن چیزی به سمت خود با صدا و گفته ات است . بر پایه این سخن ، اصل در «دعا» خواندن با صوت و لفظ است لیکن کثرت استعمال این واژه در دعوت با نوشته ، اشاره و امثال آن ، مفهوم این واژه را اعم از خواندن با صوت و لفظ گردانیده است . بنابراین کلمه «دعا» اعم از «ندا» است زیرا «ندا» اختصاص به باب الفاظ و اصوات دارد ولی «دعا» می تواند با لفظ باشد و می تواند با اشاره و امثال آن ، افزون بر این «ندا» در معنای حقیقی اش حتما باید با صدای بلند باشد ولی «دعا» مقید به صدای بلند نیست . (2) بنابراین «دعا» و «دعوت» به معنای توجه دادن مَدعُوّ به سوی داعی برای جلب منفعت یا دفع ضرر است ، از این رو درخواست از مَدعُوّ در واقع هدف دعا است نه خود آن . (3)
.
ص: 14
دعا در قرآن و حدیثکلمه «دعا» در قرآن و احادیث اسلامی با عنایت به مفهوم لغوی آن در معانی مختلفی استعمال شده است . به طور کلی این واژه گاه در مورد خداوند متعال به کار می رود و گاه در مورد انسان . دعای خداوند متعال دو گونه است :
الف _ دعای تکوینیدعای تکوینی خداوند متعال به معنای ایجاد چیزی است برای هدفی خاص ، گویا آن چه ایجاد می شود به آن چه خداوند می خواهد دعوت می گردد . مانند این سخن خداوند متعال : «یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ . (1) روزی که شما را فرا می خواند و شما با حمد او، اجابت می کنید» . بدین معنا که خداوند در قیامت انسان ها را به زندگی اخروی تکوینا دعوت می کند و آنان با زنده شدن پس از مرگ دعوت او را اجابت می نمایند .
ب _ دعای تشریعیدعای تشریعی ، عبارت است از مکلف کردن مردم به انجام آن چه خداوند واجب کرده و ترک آن چه تحریم نموده است ، در حقیقت تکلیف ، فرا خواندن مکلف به انجام اوامر و ترک نواهی الهی است ، مانند این سخن خداوند عزّوجلّ : «أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخِّرَکُمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی . (2)
.
ص: 15
مگر درباره خدا _ پدیدآورنده آسمان ها و زمین _ تردیدی هست؟ او شما را دعوت می کند تا پاره ای از گناهانتان را بر شما ببخشاید و تا زمان معینی شما را مهلت دهد» . به سخن دیگر ، دین پیام تکامل انسان است که خداوند متعال انسان را بدان دعوت می کند تا از طریق پیاده کردن آن در زندگی به فلسفه آفرینش خود دست یابد .
مفهوم دعا در مورد انساناین بود معنای «دعا» در مورد خداوند متعال ، اما در مورد انسان کلمه «دعا» حقیقتا و مجازا کاربردهای مختلفی در قرآن و حدیث دارد (1) که طرح آنها در مدخل «نهج الدعاء» ضروری نیست ، آن چه در این جا تبیین آن مهم و لازم است ، تبیین مفهوم حقیقی دعای انسان در برابر آفریدگار ، و جمع بندی اجمالی آیات و احادیثی است که درباره آن وارد شده است :
الف _ حقیقتِ دعابا تأمل در کاربرد کلمه «دعا» در قرآن و حدیث معلوم می گردد که دعای انسان در برابر خداوند متعال ، در حقیقت به معنایِ خود را بنده و نیازمند مطلق به خدا دیدن و با پرستش او درصدد جلب عنایت و رحمت او برآمدن است و از این رو امام صادق علیه السلام در تبیین جنود عقل و جهل می فرماید : وَالدُّعاءُ وضِدُّهُ الاِستِنکافُ . (2) دعا، و ضد آن خودداری است .
.
ص: 16
این سخن بدان معنا است که «دعا» از سپاهیان عقل است . عقل ، انسان را نیازمند مطلق می بیند و لذا او را به عبودیتِ کمال مطلق دعوت می نماید تا با عبادت و پرستش او به عنایت و رحمتش دست یابد ، از این رو هر چه انسان از معرفت و شناخت بیشتری برخوردار باشد دعای او افزون تر می گردد ، چنان که از امام علی علیه السلام روایت شده : أعلَمُ النّاسِ بِاللّهِ أکثَرُهُم لَهُ مَسأَ لَةً . (1) داناترین مردم به خداوند، پر درخواست ترین آنان است . و پیشوایان دین به دلیل آن که در بالاترین مراتب عقل و معرفت بودند بیش از دیگران خود را نیازمند به خدا می دانستند و لذا فوق العاده به دعا اهتمام داشتند . (2) در نقطه مقابل ، جهل سبب می شود که انسان خود را مستقل و بی نیاز پندارد و از عبودیت الهی و طلب رحمت و از طریق اطاعتش روی برتابد و استنکاف ورزد . این حدیث شریف ، در واقع ریشه در این آیه شریفه دارد که می فرماید : «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ . (3) و پروردگارتان فرمود : مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم . در حقیقت، کسانی که از پرستش من کبر می ورزند، به زودی خوار در دوزخ در می آیند» . این آیه کریمه به روشنی نشان می دهد که حقیقت «دعا» از نگاه قرآن ،
.
ص: 17
احساس عبودیت انسان نسبت به آفریدگار خود و طلب قرب و رحمت آن جناب از طریق پرستش اوست . و لذا از این حقیقت ابتدا با واژه «دعا» و سپس با واژه «عبادت» تعبیر می نماید . همچنین همه روایاتی که «دعا» را مغز عبادت توصیف می کنند یا عین عبادت می دانند اشاره به حقیقت مفهوم دعا دارند . همچنین روایاتی که دلالت می کنند بر این که فضیلت «دعا» از قرائت قرآن بیشتر است اشاره به این معنا است که حال عبودیتی که برای نیایشگر حقیقی دست می دهد برای قاری قرآن پدید نمی آید . با تأمل در آنچه ذکر شد معلوم می شود که مقصود از حقیقت دعا که در همه عبادات وجود دارد همان احساس عبودیت و نیاز مطلق و طلب قرب و رحمت حق به وسیله پرستش اوست ، نه این که کلمه «دعا» مرادف با همه عبادات مثل نماز و روزه و امثال آن است تا این سؤال پیش آید که اگر «دعا» به معنای «عبادت» است معنای حدیث « الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَة ؛ دعا هسته عبادت است» (1) می شود «العبادة مخّ العبادة» .
ب _ اهمیت دعا و نقش آن در زندگیدر اهمیت دعا همین بس که روح و مغز عبادت است و به همین دلیل سودمندتر از قرائت قرآن بلکه با فضیلت تر از همه عبادات از آن یاد شده است . دعا ، کلید رحمت الهی ، مایه تقرب به خدا ، موجب تأمین خواسته ها ، سلامتی از شیطان و زندگی جان است . (2)
.
ص: 18
دعا ، نه تنها در رهایی از گرفتاری ها و دردها و رنج های زندگی به انسان کمک می کند بلکه می تواند سرنوشت قطعی زندگی را تغییر دهد (1) و از بلاهای گوناگون پیشگیری نماید (2) و از این رو پیشوایان اسلام ، پیشدستی و تقدم در دعا را توصیه کرده اند ، (3) خود آنان نیز پیش از همه و بیش از همه اهل دعا و مناجات با خداوند متعال بوده اند . (4) به دلیل آثار و برکات فراوانی که «دعا» در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد ، قرآن کریم با تأکید فراوان و با بیانهای گوناگون مردم را بدان فرا می خواند (5) و نسبت به سستی در عدم بهره برداری از این کلید رحمت و سعادت هشدار می دهد . گاه می فرماید : «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ . و هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم و دعای دعا کننده را _ به هنگامی که مرا بخواند _ اجابت می کنم ، پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند ، باشد که راه یابند» . گاه می فرماید : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ .
.
ص: 19
مرا بخوانید ، اجابت می کنم شما را» . گاه می فرماید : «ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً . بخوانید پروردگارتان را به زاری و نهانی» . گاه نمونه ای از دعاهای مستجاب که برای بسیاری از مردم تجربه شده است را ارائه می نماید : «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ . یا کیست آن که اجابت می کند درمانده ات را چون وی را بخواند و گرفتاری را برطرف می گرداند» . گاه تأکید می فرماید که «دعا» میزان وزن و اعتبار و ارزش انسان نزد خداوند متعال است «قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ . (1) بگو : اگه دعای شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند» . گاه از کسانی که در دل شب بستر خواب راحت را رها می کنند و به نیایش می پردازند تجلیل و تمجید می کند و این چنین به آنان مژده می دهد که : «فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ (2) . هیچ کس نمی داند چه چیزی از آنچه روشنی بخش دیدگان است برای آنان پنهان شده است» و... . و در نقطه مقابل ، کسانی که تنها هنگام گرفتاری و بلا خدا را می خوانند ،
.
ص: 20
نکوهش می کند (1) و کسانی که از دعا کردن _ که روح بندگی است _ استنکاف می ورزند به جهنم تهدید می نماید : «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ . کسانی که از عبادت من کبر می ورزند، به زودی به خواری در دوزخ در می آیند» .
ج _ اصلی ترین مقدمات اجابت دعاخداوند متعال وعده داده که دعای نیایشگران را اجابت کند لیکن تحقق این وعده منوط به تحقق حقیقت دعا از سوی داعی است . (2) پیش از این توضیح داده شد که حقیقت دعا عبارت است از این که «انسان خود را در برابر خداوند متعال نیازمند مطلق ببیند و با پرستش او درصدد جلب عنایت و رحمت او برآید» . کسی که خود را نیازمند مطلق به بی نیاز مطلق می بیند ، از غیر او منقطع می گردد و به او می پیوندد . به سخن دیگر خواندن خداوند متعال با خواندن غیر او تفاوت جوهری دارد و تا حال انقطاع به انسان دست ندهد در واقع خدا را نمی خواند . حال انقطاع همان حالی است که از آن تعبیر به خالی کردن دل از غیر خدا شده است چنان که روایت شده از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره اسم اعظم سؤال کردند ، ایشان فرمود : کُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ ، فَفَرِّغ قَلبَکَ عَن کُلِّ ما سِواهُ ، وَادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ . (3)
.
ص: 21
هر اسمی از نام های خداست؛ پس دلت را از هر چه غیر اوست، فارغ کن و او را به هر اسمی که می خواهی بخوان . بر این اساس ، اصلی ترین مقدمات اجابت دعا ، حال انقطاع و تهی کردن دل از امید به غیر خدا است و هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود ، دعای او به اجابت نزدیکتر می گردد ، بلکه اگر چنین حالی به انسان دست دهد بدون دعا نیز خواسته او تأمین گردد (1) . بدین جهت بسیاری از اموری که تحت عنوان آداب دعا و یا شروط اجابت آن در این مجموعه خواهد آمد در حقیقت زمینه ساز پدید آمدن حال دعا است .
د _ موانع اجابت دعاآن چه در باب سوم از بخش اول «نهج الدعا» تحت عنوان موانع اجابت دعا آمده است را می توان به دو بخش تقسیم کرد : 1 . آن چه بر اساس حکمت الهی مانع اجابت دعا است ، مانند این که نیایشگر از خداوند متعال چیزی را می خواهد که به زیان اوست . 2 . مطلق گناهان ، البته برخی از کارهای ناشایسته مانند : عقوق والدین و قطع رحم ، نقش بیشتری در جلوگیری از اجابت دعا دارند . گفتنی است که نقش آداب و اسباب اجابت دعا در تحقق مطلوب و نیز نقش موانع اجابت دعا در عدم تحقق آن به صورت اقتضاء است نه علّیت تامه ، بنابراین ممکن است با وجود برخی از موانع ، دعا مستجاب گردد و در واقع برخی از مقتضیات بر برخی از موانع غلبه نماید .
.
ص: 22
الفَصلُ الأَوَّلُ : أهمّیّة الدّعاءالبابُ الأوَّلُ : الحثّ علی الدّعاء1 / 1الاِهتِمامُ بِالدُّعاءِالکتاب«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» . (1)
«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» . (2)
«ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ * وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَْرْضِ بَعْدَ إِصْلَ_حِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ» . (3)
.
ص: 23
فصل یکم : اهمّیت دعاباب یکم : تشویق کردن به دعا1 / 1اهتمام ورزیدن به دعاقرآن« هر گاه بندگانم از تو سراغ مرا گیرند ، [بگو که] من ، نزدیکم و دعای دعا کننده را _ آن گاه که مرا بخواند _ پاسخ می دهم . پس ، باید [آنان نیز] به من پاسخ دهند و به من ایمان آورند ، باشد که راه یابند» .
« و خداوندگارتان گفت : مرا بخوانید تا پاسختان دهم . همانا کسانی که از عبادت من گردن فرازی می کنند ، به زودی ، خوار در دوزخ درخواهند آمد» .
« خداوندگارتان را به زاری و نهانی بخوانید که او تجاوزکاران را دوست نمی دارد . و در زمین ، پس از اصلاح آن ، تباهی مکنید ، و با بیم و امید بخوانیدش که به راستی رحمت خدا به نیکوکاران ، نزدیک است» .
.
ص: 24
«أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَءِلَ_هٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلاً مَّا تَذَکَّرُونَ» . (1)
الحدیث729.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئِلَ عَن صُحُفِ إبراهیمَ علیه السلام _: کانَ فیها . . . : عَلَی العاقِلِ ما لَم یَکُن مَغلوبا عَلی عَقلِهِ أن یَکونَ لَهُ ساعاتٌ : ساعَةٌ یُناجی فیها رَبَّهُ عز و جل ، وساعَةٌ یُحاسِبُ نَفسَهُ ، وساعَةٌ یَتَفَکَّرُ فیما صَنَعَ اللّهُ عز و جل إلَیهِ ، وساعَةٌ یَخلو فیها بِحَظِّ نَفسِهِ مِنَ الحَلالِ ؛ فَإِنَّ هذِهِ السّاعَةَ عَونٌ لِتِلکَ السّاعاتِ ، وَاستِجمامٌ (2) لِلقُلوبِ وتَوزیعٌ لَها . (3)728.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :لِلمُؤمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ : فَساعَةٌ یُناجی فیها رَبَّهُ ، وساعَةٌ یَرُمُّ (4) مَعاشَهُ ، وساعَةٌ یُخَلّی بَینَ نَفسِهِ وبَینَ لَذَّتِها فیما یَحِلُّ ویَجمُلُ . (5)727.المعجم الأوسط ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) الإمام الکاظم علیه السلام :اِجتَهِدوا فی أن یَکونَ زَمانُکُم أربَعَ ساعاتٍ : ساعَةً لِمُناجاةِ اللّهِ ، وساعَةً لِأَمرِ المَعاشِ ، وساعَةً لِمُعاشَرَةِ الإِخوانِ وَالثِّقاتِ الَّذینَ یُعَرِّفونَکُم عُیوبَکُم ویَخلُصونَ لَکُم فِی الباطِنِ ، وساعَةً تَخلونَ فیها لِلَذّاتِکُم فی غَیرِ مُحَرَّمٍ . (6) .
ص: 25
« یا کیست که بیچاره را _ آن گاه که بخواندش _ پاسخ می دهد و گرفتاری را می زداید و شما را جانشینان [خویش در] این زمین می گردانَد ؟ آیا معبودی جز خدای یگانه هست ؟ چه اندکْ پند می پذیرید!» .
حدیث727.المعجم الأوسط عن ابن عبّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش درباره صحف ابراهیم علیه السلام _: [در صحف ابراهیم علیه السلام آمده بود :] «خردمند ، تا خِردش برجاست ، باید اوقاتی را برای خود در نظر گیرد : وقتی برای راز و نیاز با پروردگارش ، وقتی برای حسابرسی از خود ، وقتی برای اندیشیدن در آنچه خداوند عز و جل در حقّ او کرده است ، و وقتی که در آن برای استفاده از بهره های حلالش خلوت گزیند ؛ زیرا که این وقت (بهره مندی از لذّت حلال) ، کمکی است برای آن اوقات [دیگر] و آسایش یافتن دل ها و زدودن پریشانی آنها.726.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :برای مؤمن سه وقت است : وقتی برای راز و نیاز با پروردگارش ؛ وقتی برای سر و سامان دادن به زندگی اش ؛ و وقتی برای پرداختن به کامجویی های حلال و زیبایش.725.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام کاظم علیه السلام :در آن بکوشید که اوقاتتان ، چهار بخش باشد : بخشی برای راز و نیاز با خداوند ؛ بخشی برای کار معاش ؛ بخشی برای معاشرت با برادران و دوستان مورد اعتماد ، آنان که عیب هایتان را به شما گوشزد می کنند و با شما خالص و یکرنگ اند ؛ و بخشی برای بهره برداری از لذّت های حلالتان. .
ص: 26
724.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ أمِنَ یَومَ الفَزَعِ الأَکبَرِ : ... وإذا کانَت لَهُ حاجَةٌ سَأَلَ رَبَّ_هُ . (1)723.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ سَلَکَ وادِیا فَیَبسُطُ کَفَّیهِ فَیَذکُرُ اللّهَ ویَدعو ، إلاّ مَلَأَ اللّهُ ذلِکَ الوادِیَ حَسَناتٍ ، فَلیَعظُم ذلِکَ الوادی أو لِیَصغُر . (2)722.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله_ مِمّا رَأی فی لَیلَةِ المِعراجِ مَکتوبا عَلی بَعضِ أبوابِ النّارِ _: حاسِبوا أنفُسَکُم قَبلَ أن تُحاسَبوا ، وَبِّخوا نُفوسَکُم قَبلَ أن تُوَبَّخُوا ، ادعُوا اللّهَ عز و جلقَبلَ أن تَرِدوا عَلَیهِ ولا تَقدِرونَ عَلی ذلِکَ . (3)721.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ به کسی که به ایشان گفت : دوست دارم دعایم مستجاب ) عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکثَرَ الدُّعاءَ قالَتِ المَلائِکَةُ : صَوتٌ مَعروفٌ ، ودُعاءٌ مُستَجابٌ ، وحاجَةٌ مَقضِیَّةٌ . (4)726.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل لِعِبادِهِ : أیُّهَا الفُقَراءُ إلی رَحمَتی ، إنّی قَد ألزَمتُکُمُ الحاجَةَ إلَیَّ فی کُلِّ حالٍ ، وذِلَّةَ العُبودِیَّةِ فی کُلِّ وَقتٍ ؛ فَإِلَیَّ فَافزَعوا فی کُلِّ أمرٍ تَأخُذونَ فیهِ وتَرجونَ تَمامَهُ وبُلوغَ غایَتِهِ ؛ فَإِنّی إن أرَدتُ أن اُعطِیَکُم لَم یَقدِر غَیری عَلی مَنعِکُم ، وإن أرَدتُ أن أمنَعَکُم لَم یَقدِر غَیری عَلی إعطائِکُم ؛ فَأَنَا أحَقُّ مَن سُئِلَ وأولی مَن تُضُرِّعَ إلَیهِ . (5) .
ص: 27
725.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار خصلت است که هر که دارا باشد ، در آن روزِ وحشتناک بزرگ (قیامت) ، آسوده است : ... و هرگاه حاجتی داشته باشد ، از پروردگارش بخواهد.724.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که در وادی ای برود و دو دستش را بگشاید و ذکر خدا بگوید و دعا کند ، مگر این که خداوند ، آن وادی را پُر از ثواب می کند ، خواه آن وادی بزرگ باشد یا کوچک .723.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ از جمله چیزهایی که در شب معراج ، بر یکی از درهای دوزخ نوشته دید _: پیش از آن که از شما حسابرسی شود ، به حساب خود برسید و پیش از آن که شما را [در قیامت ]ملامت کنند ، خود به ملامت خویشتن بپردازید . خدا را بخوانید ، پیش از آن که بر او درآیید و دیگر ، قادر به این کار نباشید.722.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بسیار دعا کند ، فرشتگان می گویند : این ، صدایی آشنا و دعایی است که پذیرفته می شود و حاجتی است که برآورده می گردد .721.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( _ لِمَن قالَ لَهُ : اُحِبُّ أن یُستَجابَ دُعائی _ ) امام علی علیه السلام :خداوند عز و جل به بندگانش می فرماید : «ای نیازمندانِ رحمت من! شما را همواره نیازمند خود گردانیده ام و داغِ بندگی در هر وقتی را بر شما نهاده ام . پس ، در هر کاری که می آغازید و امیدوارید آن را به پایان برسانید و به مقصدش برسید ، به من متوسّل شوید ؛ زیرا اگر من بخواهم به شما بدهم ، هیچ کس نمی تواند مانع شما شود و اگر من بخواهم که به شما ندهم ، هیچ کس نمی تواند به شما بدهد . بنا بر این ، من ، سزاوارترین کسی هستم که از او چیز می خواهند و شایسته ترین کسی هستم که به او التماس می کنند. .
ص: 28
720.امام هادی علیه السلام :عنه علیه السلام :أعلَمُ النّاسِ بِاللّهِ أکثَرُهُم لَهُ مَسأَ لَةً . (1)719.امام رضا علیه السلام :عنه علیه السلام :اِعمَلوا وَالعَمَلُ یَنفَعُ ، وَالدُّعاءُ یُسمَعُ ، وَالتَّوبَةُ تُرفَعُ . (2)718.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: الدُّعاءُ زِیادَةٌ . (3)717.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :ثَلاثٌ لا یَضُرُّ مَعَهُنَّ شَیءٌ : الدُّعاءُ عِندَ الکَربِ ، وَالاِستِغفارُ عِندَ الذَّنبِ ، وَالشُّکرُ عِندَ النِّعمَةِ . (4)716.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ در بیان سخنان خداوند عز و جل به امّت شعیب _ ) حلیة الأولیاء عن ثور بن یزید :قَرَأتُ فِی التَّوراةِ (5) أنَّ عیسی علیه السلام قالَ : یا مَعشَرَ الحَوارِیّینَ ، کَلِّمُوا اللّهَ کَثیرا وکَلِّمُوا النّاسَ قَلیلاً .
قالوا : وکَیفَ نُکَلِّمُ اللّهَ ؟
قالَ : اُخلوا بِمُناجاتِهِ ، اُخلوا بِدُعائِهِ . (6)715.عیسی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام_ فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا» (7) _: الدُّعاءُ . (8)720.الإمام الهادی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَدخُلُ الجَنَّةَ رَجُلانِ کانا یَعمَلانِ عَمَلاً واحِدا ، فَیَری أحَدُهُما صاحِبَهُ فَوقَهُ ، فَیَقولُ : یا رَبِّ ، بِما أعطَیتَهُ وکانَ عَمَلُنا واحِدا ؟
فَیَقولُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : سَأَلَنی ولَم تَسأَلنی . (9) .
ص: 29
719.الإمام الرضا علیه السلام :امام علی علیه السلام :داناترینِ مردم به خدا ، پُرخواهش ترینِ آنان از اوست .718.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :عمل کنید ، که عمل ، سود می دهد و دعا شنیده می شود و توبه [به درگاه الهی ]بالا می رود .717.الإمام علیّ علیه السلام :امام علی علیه السلام_ در حکمت های منسوب به ایشان _: دعا کردن ، موجب افزونی [نعمت ]است. (1)716.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( _ مِن جُملَةِ قَولِهِ عز و جل لاُِمَّةِ شُعَیبٍ _ ) امام صادق علیه السلام :سه چیز است که با وجود آنها هیچ چیز زیان نمی زند : دعا کردن در هنگام گرفتاری ؛ آمرزش خواهی در هنگام گناه ؛ و سپاس گزاری در هنگام نعمت .715.عیسی علیه السلام :حلیة الأولیاء_ به نقل از ثور بن یزید _: در تورات خواندم که عیسی علیه السلام فرمود : «ای جماعت حواریان! با خدا بسیار سخن گویید و با مردم ، اندکْ هم سخن شوید» .
حواریان گفتند : با خدا چگونه سخن بگوییم؟
فرمود : «با او در خلوت ، راز و نیاز کنید . در خلوت ، دعا کنید».714.الزهد ، ابن مبارک ( _ به نقل از وهب بن منبّه _ ) امام صادق علیه السلام_ درباره این سخن خداوند عز و جل : «رحمتی را که خداوند برای مردم بگشاید ، بازدارنده ای برای آن نیست» _: [مقصود از رحمت] دعاست.713.عدّة الداعی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو انسان که هر دو یکسان عمل کرده اند ، وارد بهشت می شوند ، امّا یکی از آن دو ، دیگری را برتر از خود می بیند . پس می گوید : پروردگارا ! از چه رو او را برتری دادی ، در حالی که عمل هر دوی ما یکسان بوده است؟
خداوند _ تبارک و تعالی _ می فرماید : «او از من درخواست کرد و تو درخواست نکردی». .
ص: 30
1 / 2اِهتِمامُ أولِیاءِ اللّهِ بِالدُّعاءِالکتاب«إِنَّ إِبْرَ هِیمَ لَأَوَّ هٌ حَلِیمٌ» . (1)
«وَ زَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لاَ تَذَرْنِی فَرْدًا وَ أَنتَ خَیْرُ الْوَ رِثِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیَی وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُواْ یُسَ_رِعُونَ فِی الْخَیْرَ تِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُواْ لَنَا خَ_شِعِینَ» . (2)
«تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ یُنفِقُونَ * فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» . (3)
«وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لاَ تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ کَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» . (4)
«وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَیْ ءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَیْهِم مِّن شَیْ ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّ__لِمِینَ» . (5)
الحدیث712.الإمام الصادق علیه السلام :الزهد لابن المبارک عن عبد اللّه بن شدّاد :قالَ رَجُلٌ : یا رَسولَ اللّهِ ! مَا الأَوّاهُ ؟
قالَ : الأَوّاهُ الخاشِعُ الدَّعّاءُ المُتَضَرِّعُ ، ثُمَّ قَرَأَ «إِنَّ إِبْرَ هِیمَ لَأَوَّ هٌ حَلِیمٌ» . (6) .
ص: 31
1 / 2اهتمام اولیای خدا به دعاقرآن«راستی که ابراهیم ، دعاکننده ای (1) بردبار بود» .
«و زکریا را [یاد کن] آن گاه که پروردگارش را خواند که : پروردگارا ! مرا تنها مگذار و [هرچند ]تو خود ، بهترینِ وارثانی . پس [دعای] او را اجابت کردیم و یحیی را بدو بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته [و آماده حمل] کردیم ؛ زیرا آنان در کارهای نیک ، شتاب می ورزیدند و ما را از روی امید و بیم می خواندند و در برابر ما خاکسار بودند» .
«پهلوهایشان ، از بسترها دور می شود و پروردگارشان را با ترس و طمع می خوانند و از آنچه روزی شان کرده ایم ، انفاق می کنند . هیچ کس نمی داند چه مایه شادی هایی به پاداش آنچه انجام می دادند ، برایشان پنهان شده است» .
«و با کسانی که پروردگارشان را بام و شام می خوانند و خشنودی او را می خواهند ، شکیب پیشه کن و برای زیور زندگی دنیا ، دو دیده ات را از آنان برمگیر و از آن کس که دلش را از یادِمان غافل گردانیده ایم و از هوسش پیروی کرده و کارش بر زیاده روی است ، اطاعت مکن» .
«و کسانی را که پروردگار خود را در بام و شام می خوانند و خشنودی او را می خواهند ، مَران . از حساب آنان ، چیزی بر عهده تو نیست و از حساب تو نیز چیزی بر عهده آنان نیست تا ایشان را برانی و از ستمکاران باشی» .
حدیث702.امام علی علیه السلام ( _ در توصیه به فرزندش محمّد بن حنفیّه _ ) الزهد ، ابن المبارک_ به نقل از عبد اللّه بن شدّاد _: مردی گفت : ای پیامبر خدا! اَوّاه به چه معناست؟
فرمود : «اَوّاه ، یعنی کسی که خاکسار و بسیار اهل دعا و زاری است» .
سپس این آیه را خواند : «راستی که ابراهیم ، اَوّاه و بردبار بود» .
.
ص: 32
705.عنه علیه السلام :الکافی عن زرارة عن الإمام الباقر علیه السلام ، قال :قُلتُ : «إِنَّ إِبْرَ هِیمَ لَأَوَّ هٌ حَلِیمٌ» ؟ قالَ : الأَوّاهُ هُوَ الدَّعّاءُ . (1)704.عنه علیه السلام ( _ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _ ) المعجم الکبیر عن عقبة بن عامر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لِرَجُلٍ یُقالُ لَهُ ذُو البِجادَینِ : «إنَّهُ أوّاهٌ» ، وذلِکَ أنَّهُ کانَ یُکثِرُ ذِکرَ اللّهِ بِالقُرآنِ وَالدُّعاءِ . (2)703.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام رَجُلاً دَعّاءً . (3)702.الإمام علیّ علیه السلام ( _ فی وَصِیَّتِهِ لِوَلَدِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَف ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِهِ لِأَبی ذَرٍّ _: یا أباذَرٍّ ، طوبی لِلزّاهِدینَ فِی الدُّنیا ، الرّاغِبینَ فِی الآخِرَةِ ، الَّذینَ اتَّخَذوا أرضَ اللّهِ بِساطا ، وتُرابَها فِراشا ، وماءَها طیبا ، وَاتَّخَذُوا الکِتابَ شِعارا (4) ، وَالدُّعاءَ للّهِِ دِثارا . (5)701.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ للّهِِ عِبادا کَمَن رَأی أهلَ الجَنَّةِ فِی الجَنَّةِ مُخَلَّدینَ ، وأهلَ النّارِ فِی النّارِ مُعذَّبینَ ... أمَّا اللَّیلَ فَصافّونَ أقدامَهُم ، تَجری (6) دُموعُهُم عَلی خُدودِهِم ، یَجأَرونَ (7) إلی رَبِّهِم : رَبَّنا رَبَّنا ، یَطلُبونَ فَکاکَ رِقابِهِم . (8) .
ص: 33
700.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الکافی_ به نقل از زراره _: به امام [باقر علیه السلام : ]گفتم : «را ستی که ابراهیم ، اَوّاه و بردبار بود» ، به چه معناست؟
فرمود : «اَوّاه ، یعنی بسیار دعاکننده».699.امام کاظم علیه السلام :المعجم الکبیر_ به نقل از عقبة بن عامر _: پیامبر خدا ، درباره مردی که او را «ذوالبِجادین» می گفتند ، فرمود : «او اَوّاه است» ؛ چون آن مرد ، با قرآن و دعا ، بسیار خدا را یاد می کرد .698.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان ، مردی بود بسیار اهل دعا .701.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابو ذر _: ای ابو ذر! خوشا به حال آنان که از دنیا دل برکَنْده اند و به آخرت ، دل بسته اند ؛ همانان که زمین خدا را فرشِ خود ، خاکش را بستر ، آبش را خوراکِ گوارا و قرآن را جامه زیرین ، دعا به [درگاه ]خدا را جامه رویین خویش ساخته اند.700.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :خداوند ، بندگانی دارد که همچون کسی هستند که به چشم خود دیده اند که بهشتیان ، در بهشتْ جاویدان اند و دوزخیان ، در دوزخْ عذاب می کشند ... شب ها به پا می خیزند و در حالی که اشک هایشان بر گونه هایشان جاری است ، به درگاه پروردگارشان زار می زنند و «خدایا، خدایا!» می گویند و آزادی خویش [از عذاب الهی ]را می طلبند. .
ص: 34
699.الإمام الکاظم علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام :صَلّی أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام الفَجرَ ، ثُمَّ لَم یَزَل فی مَوضِعِهِ حَتّی صارَتِ الشَّمسُ عَلی قیدِ رُمحٍ ، وأقبَلَ عَلَی النّاسِ بِوَجهِهِ ، فَقالَ :
وَاللّهِ ، لَقَد أدرَکتُ أقواما یَبیتونَ لِرَبِّهِم سُجَّدا وقِیاما ، یُخالِفونَ بَینَ جِباهِهِم ورُکَبِهِم (1) ، کَأَنَّ زَفیرَ النّارِ فی آذانِهِم ، إذا ذُکِرَ اللّهُ عِندَهُم مادوا (2) کَما یَمیدُ الشَّجَرُ ، کَأَنَّمَا القَومُ باتوا غافِلینَ .
قالَ : ثُمَّ قامَ ، فَما رُئِیَ ضاحِکا حَتّی قُبِضَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ . (3)698.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الباقر علیه السلام :صَلّی أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِالنّاسِ الصُّبحَ بِالعِراقِ ، فَلَمَّا انصَرَفَ وَعَظَهُم فَبَکی وأبکاهُم مِن خَوفِ اللّهِ ، ثُمَّ قالَ :
أما وَاللّهِ ، لَقَد عَهِدتُ أقواما عَلی عَهدِ خَلیلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وإنَّهُم لَیُصبِحونَ ویُمسونَ شُعثا (4) غُبرا خُمصا (5) ، بَینَ أعیُنِهِم کَرُکَبِ المِعزی ، یَبیتونَ لِرَبِّهِم سُجَّدا وقِیاما ، یُراوِحونَ بَینَ أقدامِهِم وجِباهِهِم ، یُناجونَ رَبَّهُم ویَسأَلونَهُ فَکاکَ رِقابِهِم مِنَ النّارِ ، وَاللّهِ لَقَد رَأَیتُهُم مَعَ هذا وهُم خائِفونَ مُشفِقونَ . (6) .
ص: 35
697.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام زین العابدین علیه السلام :امیر مؤمنان، نماز صبح را خواند و آن گاه ، در جای خود همچنان مانْد تا آن که آفتاب به اندازه یک نیزه بالا آمد و رو به مردم کرد و فرمود : «به خدا سوگند ، من مردمانی را دیده ام که شب را تا به صبح ، با سجده و قیام در برابر پروردگارشان می گذراندند و یا پیشانی بر خاک داشتند و یا در رکوع بودند ؛ چنان که گویی زوزه آتش در گوش هایشان طنین انداز گشته است . هرگاه در حضورشان یاد خدا می شد ، چون بید به خود می لرزیدند . (1) تو گویی این مردم ، در خواب غفلت فرو رفته اند!».
امیر مؤمنان ، سپس برخاست و تا زنده بود ، دیگر کسی او را خندان ندید.696.امام صادق علیه السلام ( _ درباره این فرموده خداوند متعال که : {Q} «پس بای ) امام باقر علیه السلام :امیر مؤمنان ، در عراق ، نماز صبح را با مردم خواند و پس از پایان نماز به موعظه آنان پرداخت و خود ، از ترس خدا گریست و مردم را نیز به گریه انداخت . آن گاه فرمود:
«هان! به خدا سوگند ، مردمانی را در روزگار دوستم پیامبر خدا به یاد دارم که شب و روزِ خود را ژولیده موی و پریده رنگ و با شکم های گرسنه ، سپری می کردند ؛ پیشانی هایشان چون زانوی بُز پینه بسته بود ، شب را به سجده و قیام در برابر پروردگارشان می گذراندند ، در قیام و در سجود ، با پروردگارشان راز و نیاز می کردند و آزادی خویش از آتش [دوزخ ]را از او می طلبیدند . به خدا سوگند که با این وصف ، پیوسته [از عذاب الهی ]ترسان و بیمناک بودند». .
ص: 36
697.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام_ فی وَصفِ شیعَةِ أهلِ البَیتِ _: صُفرُ الوُجوهِ مِنَ السَّهَرِ ،... ذُبُلُ الشِّفاهِ مِنَ الدُّعاءِ ، عَلَیهِم غَبَرَةُ الخاشِعینَ . (1)696.الإمام الصادق علیه السلام ( _ فی قَولِهِ تَعالی : {Q} «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی ) الإمام الباقر علیه السلام_ لِعَمرِو بنِ أبِی المِقدامِ _: یا أبَا المِقدامِ ، إنَّما شیعَةُ عَلِیٍّ علیه السلام الشّاحِبونَ النّاحِلونَ الذّابِلونَ ، ذابِلَةٌ شِفاهُهُم ... إذا جَنَّهُمُ اللَّیلُ اتَّخَذُوا الأَرضَ فِراشا ، وَاستَقبَلُوا الأَرضَ بِجِباهِهِم ، کَثیرٌ سُجودُهُم ، کَثیرَةٌ دُموعُهُم ، کَثیرٌ دُعاؤُهُم ، کَثیرٌ بُکاؤُهُم ، یَفرَحُ النّاسُ وهُم یَحزَنونَ . (2)695.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :قالَ سُلَیمانُ بنُ داوُودَ علیه السلام : اُوتینا ما اُوتِیَ النّاسُ وما لَم یُؤتَوا ، وعُلِّمنا ما عُلِّمَ النّاسُ وما لَم یُعَلَّموا ، فَلَم نَجِد شَیئا أفضَلَ مِن خَشیَةِ اللّهِ فِی الغَیبِ وَالمَشهَدِ ، وَالقَصدِ فِی الغِنی وَالفَقرِ ، وکَلِمَةِ الحَقِّ فِی الرِّضا وَالغَضَبِ ، وَالتَّضَرُّعِ إلَی اللّهِ عز و جل فی کُلِّ حالٍ . (3) .
ص: 37
694.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام_ در وصف پیروان اهل بیت علیهم السلام _: رنگِ رخسارشان از شب خیزی زرد است ... ، لبانشان از بسیاریِ دعا ، خشکیده است و گَرد خاکساران بر [چهره ]آنان است.695.عنه صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام_ به عمرو بن ابی مقدام _: ای ابو مقدام! پیروان علی ، پریده رنگ و نزار و تکیده اند ، لبانشان خشکیده است ... . چون تاریکی شب ، آنان را فراگیرد ، زمین را فرش خود می سازند و پیشانی هایشان را بر خاک می گذارند . بسیار سجده می کنند ، فراوان اشک می ریزند ، فراوان دعا می کنند و فراوان می گِریند . در حالی که مردم شادند ، آنان ، اندوهناک اند.694.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :سلیمان بن داوود علیه السلام گفت : «آنچه به مردم داده شده و نشده است ، به ما داده شد و آنچه به مردم آموخته شده و نشده است ، به ما آموخته شد . با این وصف ، چیزی برتر از خداترسی در نهان و آشکار ، میانه روی در توانگری و ناداری ، حق گویی در حال خوشی و خشم ، و زاری به درگاه خداوند عز و جل در همه حال ، نیافتیم». .
ص: 38
1 / 3التَّقَدُّمُ فِی الدُّعاءِ691.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِحفَظِ اللّهَ یَحفَظکَ ، وَاحفَظِ اللّهَ تَجِدهُ أمامَکَ ، تَعَرَّف إلَی اللّهِ عز و جلفِی الرَّخاءِ یَعرِفکَ فِی الشِّدَّةِ ، إذا سَأَلتَ فَاسأَلِ اللّهَ ، وإذَا استَعَنتَ فَاستَعِن بِاللّهِ عز و جل . (1)693.الإمام الصادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ أن یَستَجیبَ اللّهُ لَهُ عِندَ الشَّدائِدِ وَالکُرَبِ ، فَلیُکثِرِ الدُّعاءَ فِی الرَّخاءِ . (2)692.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :إذا ذَکَرَ العَبدُ رَبَّهُ عز و جل فِی الرَّخاءِ ، أغاثَهُ عِندَ البَلاءِ . (3)691.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ یُدرِکُ بِهِنَّ العَبدُ رَغائِبَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ : الصَّبرُ عَلَی البَلایا ، وَالرِّضاءُ بِالقَضاءِ ، وَالدُّعاءُ فِی الرَّخاءِ . (4)690.تفسیر القمّی ( _ در داستان موسی علیه السلام و قارون _ ) عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مَن رُزِقَهُنَّ فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدّارَینِ : الرِّضا بِالقَضاءِ ، وَالصَّبرُ عَلَی البَلاءِ ، وَالدُّعاءُ فِی الرَّخاءِ . (5) .
ص: 39
1 / 3پیش دستی کردن در دعا687.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را پاس بدار ، تا تو را پاس بدارد و خدا را پاس بدار ، تا او را در برابر خود بیابی . در هنگام آسایش خدا را بشناس ، تا در هنگام سختی ، او تو را بشناسد . هرگاه چیزی خواستی ، از خدا بخواه و هرگاه کمکی طلبیدی ، از خداوند عز و جل بطلب.690.تفسیر القمّی ( _ فی خَبَرِ موسی علیه السلام وقارونَ _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خوش دارد که خداوند ، در سختی ها و گرفتاری ها دعایش را بپذیرد ، در هنگام آسایش و خوشی ، بسیار دعا کند.689.کنزالفوائد :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بنده در هنگام آسایش ، پروردگارش را یاد کند ، خداوند ، در هنگام رنج و گرفتاری به یاری اش می آید.688.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که بنده ، به واسطه آنها به خواست های دنیا و آخرت می رسد : شکیبایی در گرفتاری ها ، خرسندی به قضای الهی ، و دعا کردن در هنگام برخورداری.687.الإمام الصادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که روزی هر کس شود ، خیر هر دو سرا روزیِ او شده است : خرسندی به قضای الهی ، شکیبایی بر بلا ، و دعا کردن در هنگام آسایش.
.
ص: 40
686.امام زین العابدین علیه السلام ( _ در زیارت «امین اللّه » _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ یونُسَ النَّبِیَّ علیه السلام حینَ نادی وهُوَ فی بَطنِ الحوتِ ، قالَ : اللّهُمَّ لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمینَ . فَأَقبَلَتِ الدَّعوَةُ تَحِنُّ (1) بِالعَرشِ . فَقالَتِ المَلائِکَةُ : یا رَبِّ هذا صَوتٌ ضَعیفٌ مَعروفٌ مِن بِلادٍ غَریبَةٍ !
قالَ : أما تَعرِفونَ ذلِکَ ؟ قالوا : یا رَبَّنا مَن هُوَ ؟
قالَ : ذلِکَ عَبدی یونُسُ . قالوا : عَبدُکَ یونُسُ الَّذی لَم تَزَل تَرفَعُ لَهُ عَمَلاً مُتَقَبَّلاً ودَعوَةً مُجابَةً ؟
قالَ : نَعَم . قالوا : یا رَبِّ ، أفَلا تَرحَمُ ما کانَ یَصنَعُ فِی الرَّخاءِ فَتُنجِیَهُ مِنَ البَلاءِ ؟
قالَ : بَلی . قالَ : فَأَمَرَ الحوتَ فَطَرَحَتهُ بِالعَراءِ . (2)685.امام زین العابدین علیه السلام ( _ در «مناجات امیدواران» _ ) الإمام علیّ علیه السلام :تَقَدَّموا بِالدُّعاءِ قَبلَ نُزولِ البَلاءِ . (3)684.بحار الأنوار :عنه علیه السلام :ما مِن أحَدٍ ابتُلِیَ _ وإن عَظُمَت بَلواهُ _ بِأَحَقَّ بِالدُّعاءِ مِنَ المُعافَی الَّذی لا یَأمَنُ البَلاءَ. (4) .
ص: 41
683.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یونسِ پیامبر علیه السلام آن گاه که در شکم ماهی صدا زد ، گفت : بار خدایا! معبودی جز تو نیست . وارسته ای تو ! من ، خود از ستمکاران بودم .
این دعا ، عرش را به شفقت آورد. فرشتگان گفتند : بار پروردگارا! این آوایی ضعیف و آشنا از سرزمینی غریب است!
خداوند فرمود : «او را نمی شناسید؟».
گفتند : او کیست ، ای پروردگار ما؟
فرمود : «او بنده من ، یونس است» .
فرشتگان گفتند : همان بنده ات یونس که همواره ، هر عملِ او را فراز می آوردی و می پذیرفتی و دعایش را اجابت می کردی؟
فرمود : «آری» .
گفتند : پروردگارا! آیا به [سبب] آنچه در هنگام آسایش انجام می داد ، رحم نمی آوری و او را از بلا نمی رهانی؟
فرمود : «چرا» و به ماهی دستور داد تا او را در خشکی افکند.682.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :پیش از نازل شدن بلا ، دعا کنید.681.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :هیچ بلازده ای ، هرچند گرفتاریِ او بزرگ باشد ، به دعا کردن سزاوارتر از کسی نیست که در عافیت به سر می بَرد ، امّا از بلا ایمن نیست. .
ص: 42
680.امام علی علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام :لَم أرَ مِثلَ التَّقَدُّمِ فِی الدُّعاءِ ؛ فَإِنَّ العَبدَ لَیسَ یَحضُرُهُ الإِجابَةُ فی کُلِّ وَقتٍ . (1)679.عدّة الداعی :عنه علیه السلام :مَن تَقَدَّمَ فِی الدُّعاءِ قَبلَ أن یَنزِلَ بِهِ البَلاءُ استُجیبَ لَهُ إذا نَزَلَ بِهِ البَلاءُ ، ومَن لَم یَتَقَدَّم فِی الدُّعاءِ ثُمَّ نَزَلَ بِهِ البَلاءُ لَم یُستَجَب لَهُ . (2)686.عنه علیه السلام ( _ فی زِیارَةِ أمینِ اللّه ِ _ ) عنه علیه السلام :أوحَی اللّهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ إلی داوُودَ علیه السلام : یا داوُودُ ، اذکُرنی فی أیّامِ سَرّائِکَ ، کَی أستَجیبَ [لَکَ (3) ] فی أیّامِ ضَرّائِکَ . (4)685.الإمام زین العابدین علیه السلام ( _ فی مُناجاةِ الرّاجینَ _ ) عنه علیه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ الشِّدَّةِ _: اللّهُمَّ ... اجعَلنی مِمَّن یَدعوکَ مُخلِصا فِی الرَّخاءِ ، دُعاءَ المُخلِصینَ المُضطَرّینَ لَکَ فِی الدُّعاءِ ، إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ . (5)684.بحار الأنوار :الإمام الرضا علیه السلام :إنَّ أبا جَعفَرٍ علیه السلام کانَ یَقولُ : یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یَکونَ دُعاؤُهُ فِی الرَّخاءِ نَحوا مِن دُعائِهِ فِی الشِّدَّةِ ، لَیسَ إذا اُعطِیَ فَتَرَ ! فَلا تَمَلَّ الدُّعاءَ ؛ فَإِنَّهُ مِنَ اللّهِ عز و جلبِمَکانٍ . (6) .
ص: 43
683.عنه علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :چیزی مانند پیش دستی در دعا کردن ندیدم ؛ چرا که اجابت دعا ، همیشه برای بنده ، حاضر نیست. (1)682.عنه علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :هر کس پیش از آن که بلا [و گرفتاری] بر او فرود آید ، دعا کند ، در آن هنگام که بلا بر وی نازل گردد ، دعایش مستجاب می شود و هر کس پیش تر دعا نکند و بعد ، بلا بر او نازل گردد ، دعایش مستجاب نمی شود.681.عنه علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :خداوند _ تبارک و تعالی _ به داوود علیه السلام وحی فرمود : «ای داوود! در روزهای خوشی ات مرا یاد کن ، تا در روزهای رنج و ناخوشی ات ، تو را پاسخ گویم».680.الإمام علیّ علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام_ از دعای ایشان در هنگام سختی ها _: بار خدایا! ... مرا از آنانی قرار ده که در هنگام آسایش ، مخلصانه تو را می خوانند ، آن سان که درماندگان از سرِ اخلاص تو را می خوانند ، که به راستی ، تو ستوده صفات و بزرگواری.679.عدّة الداعی :امام رضا علیه السلام :ابو جعفر (امام باقر) علیه السلام پیوسته می فرمود : «مؤمن ، باید دعاکردنش در هنگام آسایش ، همانند دعا کردنش در هنگام سختی باشد ، نه این که هرگاه به او عطا شد، [در دعا کردن ]سست شود. پس ، از دعا کردن خسته مشو ؛ چرا که دعا ، نزد خداوند عز و جل جایگاهی والا دارد». .
ص: 44
678.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :مَن تَخَوَّفَ مِن بَلاءٍ یُصیبُهُ فَتَقَدَّمَ فیهِ بِالدُّعاءِ ، لَم یُرِهِ اللّهُ عز و جل ذلِکَ البَلاءَ أبَدا . (1)677.تحف العقول ( _ در مناجات خداوند عز و جل با موسی علیه السلام _ ) عنه علیه السلام :إنَّ الدُّعاءَ فِی الرَّخاءِ یَستَخرِجُ الحَوائِجَ فِی البَلاءِ . (2)راجع : ص 76 ح 91 و 92 . ص 82 (برکات الدعاء / دفع البلاء) . ص 100 (ذمّ من لا یدعو إلاّ عند نزول البلاء) .
.
ص: 45
677.تحف العقول ( _ مِن مُناجاةِ اللّه ِ عز و جل لِموسی علیه السلام ) امام صادق علیه السلام :هر کس بترسد بلایی به او برسد و قبل از آن دعا کند ، خداوند عز و جلهرگز آن بلا را به او نشان نمی دهد.676.الکافی ( _ به نقل از علی بن اسباط ، از معصومان علیهم السلا ) امام صادق علیه السلام :دعا کردن در هنگام آسایش ، نیازهای هنگام گرفتاری را برمی آورَد.ر . ک : ص 77 ح 91 و 92 . ص 83 (برکت های دعا / دور کردن بلا) . ص 101 (نکوهش کسی که جز در هنگام گرفتار آمدن به بلا ، دعا نمی کند).
.
ص: 46
البابُ الثّانی : فضل الدّعاء2 / 1مُخُّ العِبادَةِالکتاب«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» . (1)
الحدیث674.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ مُخُّ (2) العِبادَةِ . (3)673.الإمام الصادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ ، ولا یَهلِکُ مَعَ الدُّعاءِ أحَدٌ . (4)672.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :اِفزَعوا إلَی اللّهِ فی حَوائِجِکُم ، وَالجَؤوا إلَیهِ فی مُلِمّاتِکُم (5) ، وتَضَرَّعوا إلَیهِ وَادعوهُ ؛ فَإِنَّ الدُّعاءَ مُخُّ العِبادَةِ . (6) .
ص: 47
باب دوم : ارزش دعا2 / 1مغز عبادتقرآن«و پروردگارتان فرمود : مرا بخوانید تا پاسختان دهم . همانا کسانی که از عبادت من گردن فرازی می کنند ، به زودی با خواری به دوزخ درمی آیند» .
حدیث670.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا ، مغز عبادت است .669.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا ، مغز عبادت است و با وجود دعا کردن ، هیچ کس هلاک نمی شود.668.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در نیازهایتان ، دست به دامن خدا شوید و در گرفتاری هایتان به او پناه ببرید و به درگاهش زاری کنید و او را بخوانید ؛ زیرا دعا ، مغز عبادت است .
.
ص: 48
667.عنه صلی الله علیه و آله ( _ فی وَصِیَّتِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام لَمّا بَعَ ) سنن الترمذی عن النعمان بن بشیر :سَمِعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقولُ : الدُّعاءُ (1) هُوَ العِبادَةُ . ثُمَّ قَرَأَ : «وَ قَ_الَ رَبُّکُمُ ادْعُونِ_ی أَسْتَجِبْ لَکُ_مْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِ_رُونَ عَنْ عِبَادَتِ_ی سَیَدْخُلُ_ونَ جَهَنَّ_مَ دَاخِرِینَ» . (2)2 / 2أفضَلُ العِبادَةِالکتاب«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» . (3)
الحدیث663.صحیح مسلم ( _ به نقل از ابو مالک ، از پدرش (که شنید پیامبر صل ) الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ : «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» قالَ : هُوَ الدُّعاءُ ، وأفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ . (4)662.المستدرک ( _ به نقل از سهل بن سعد (درباره پیامبر صلی الله عل ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ . (5) .
ص: 49
663.صحیح مسلم عن أبی مالک عن أبیه ( _ أنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وأ ) سنن الترمذی_ به نقل از نعمان بن بشیر _: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید : «دعا ، همان عبادت است» . سپس ، این آیه را خواند : « «و پروردگارتان فرمود : مرا بخوانید تا پاسختان دهم . همانا کسانی که از عبادت من گردن فرازی می کنند ، به زودی با خواری به دوزخ در می آیند» .2 / 2برترین عبادتقرآن«و پروردگارتان فرمود : مرا بخوانید تا پاسختان دهم . همانا کسانی که از عبادت من گردن فرازی می کنند ، به زودی با خواری به دوزخ در می آیند»
حدیث657.بصائر الدرجات ( _ به نقل از ابن سنان _ ) امام باقر علیه السلام :خداوند عز و جل می فرماید : «کسانی که از عبادت من گردن فرازی می کنند ، به زودی با خواری به دوزخ درمی آیند» . مقصود از عبادت ، دعاست . دعا کردن ، برترین عبادت است .661.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین عبادت ، دعا کردن است.
.
ص: 50
660.الإمام الصادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :أشرَفُ العِبادَةِ الدُّعاءُ . (1)659.معانی الأخبار :عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ شَیءٌ أکرَمَ عَلَی اللّهِ تَعالی مِنَ الدُّعاءِ . (2)658.الإمام الصادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ شَیءٌ أحَبَّ إلَی اللّهِ عز و جل مِن أن یُسأَلَ . (3)657.بصائر الدرجات عن ابن سنان عن الإمام الصادق علیه ا ( _ أنَّهُ لَمّا دَعا عَلی داوُدَ بنِ عَلِیٍّ _ ) الإمام علیّ علیه السلام :أحَبُّ الأَعمالِ إلَی اللّهِ عز و جل فِی الأَرضِ الدُّعاءُ ، وأفضَلُ العِبادَةِ العَفافُ . (4)656.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام_ لَمّا سُئِلَ : أیُّ عَمَلٍ أنجَحُ ؟ _: طَلَبُ ما عِندَ اللّهِ عز و جل . (5)655.امام کاظم علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام_ لَمّا سُئِلَ : أیُّ العِبادَةِ أفضَلُ ؟ _: ما مِن شَیءٍ أفضَلُ عِندَ اللّهِ عز و جلمِن أن یُسأَلَ ویُطلَبَ مِمّا عِندَهُ ، وما أحَدٌ أبغَضَ إلَی اللّهِ عز و جل مِمَّن یَستَکبِرُ عَن عِبادَتِهِ ولا یَسأَلُ ما عِندَهُ . (6) .
ص: 51
654.الکافی ( _ به نقل از ابو بصیر _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ارجمندترین عبادت ، دعا کردن است .653.الکافی ( _ به نقل از محمّد بن مسلم و زراره _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیز در نزد خداوند متعال ، گرامی تر از دعا نیست.656.الإمام علیّ علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیز نزد خداوند عز و جل محبوب تر از آن نیست که از او درخواست شود .655.الإمام الکاظم علیه السلام :امام علی علیه السلام :محبوب ترینِ کارها نزد خداوند عز و جل در زمین ، دعا کردن است و برترین عبادت ، خویشتنداری است.654.الکافی عن أبی بصیر :امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : کدام کار ، نجات بخش تر است؟ _: طلب آنچه که نزد خداوند عز و جلاست .653.الکافی عن محمّد بن مسلم وزرارة :امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : کدام عبادت ، برتر است؟ _: هیچ چیز در پیشگاه خداوند عز و جل برتر از این نیست که از آنچه نزد اوست ، درخواست شود و هیچ کس نزد خداوند ، منفورتر از کسی نیست که از عبادت او کبر می ورزد و از آنچه در نزد اوست درخواست نمی کند. .
ص: 52
2 / 3أفضَلُ مِن کَثرَةِ القِراءَةِ وَالصَّلاةِ650.امام صادق علیه السلام :مستطرفات السرائر عن برید العجلی :قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : أیُّهُما أفضَلُ فِی الصَّلاةِ ، کَثرَةُ القِراءَةِ ، أو طولُ اللَّبثِ فِی الرُّکوعِ وَالسُّجودِ ؟
قالَ : فَقالَ : کَثرَةُ اللَّبثِ فِی الرُّکوعِ وَالسُّجودِ فِی الصَّلاةِ أفضَلُ ، أما تَسمَعُ لِقَولِ اللّهِ عز و جل : «فَاقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوةَ» (1) ، إنَّما عَنی بِإِقامَةِ الصَّلاةِ طولَ اللَّبثِ فِی الرُّکوعِ وَالسُّجودِ . قالَ : قُلتُ : فَأَیُّهُما أفضَلُ کَثرَةُ القِراءَةِ أو کَثرَةُ الدُّعاءِ ؟
فَقالَ علیه السلام : کَثرَةُ الدُّعاءِ أفضَلُ ، أما تَسمَعُ لِقَولِ اللّهِ تَعالی لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله : «قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ» . (2)649.امام علی علیه السلام :تهذیب الأحکام عن معاویة بن عمّار :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : رَجُلانِ (3) افتَتَحَا الصَّلاةَ فی ساعَةٍ واحِدَةٍ ، فَتَلا هذَا القُرآنَ فَکانَت تِلاوَتُهُ أکثَرَ مِن دُعائِهِ ، ودَعا هذا أکثَرَ فَکانَ دُعاؤُهُ أکثَرَ مِن تِلاوَتِهِ ، ثُمَّ انصَرَفا فی ساعَةٍ واحِدَةٍ ، أیُّهُما أفضَلُ ؟
قالَ : کُلٌّ فیهِ فَضلٌ ، کُلٌّ حَسَنٌ . قُلتُ : إنّی قَد عَلِمتُ أنَّ کُلاًّ حَسَنٌ وأنَّ کُلاًّ فیهِ فَضلٌ .
فَقالَ : الدُّعاءُ أفضَلُ ، أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ عز و جل : «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» ؟! هِیَ وَاللّهِ العِبادَةُ ، هِیَ وَاللّهِ أفضَلُ ، هِیَ وَاللّهِ أفضَلُ ، ألَیسَت هِیَ العِبادَةَ ؟! هِیَ وَاللّهِ العِبادَةُ ، هِیَ وَاللّهِ العِبادَةُ ، ألَیسَت هِیَ أشَدَّهُنَّ ؟! هِیَ وَاللّهِ أشَدُّهُنَّ ، هِیَ وَاللّهِ أشَدُّهُنَّ . (4) .
ص: 53
2 / 3برتری زیاد خواندن دعا بر زیاد خواندن قرآن و نمازهای مستحبّی650.الإمام الصادق علیه السلام :مستطرفات السرائر_ به نقل از بُرید عجلی _: به امام باقر علیه السلام گفتم : کدام یک در نماز فضیلتش بیشتر است : قرائتِ بسیار یا طول دادن رکوع و سجود؟
فرمود : «طول دادن رکوع و سجود در نماز ، فضیلتش بیشتر است . آیا این فرموده خداوند عز و جل را نشنیده ای که : «پس ، هرچه از آن (قرآن) میسّر شد ، بخوانید و نماز را بر پا دارید» ؟ مقصود از بر پا داشتن نماز ، طول دادن رکوع و سجود است» .
گفتم : قرائتِ بسیار ، فضیلتش بیشتر است یا دعای بسیار؟
فرمود : «دعایِ بسیار ، فضیلتش بیشتر است . آیا این سخن خداوند متعال به پیامبرش را نشنیده ای که : «بگو : اگر دعای شما نباشد ، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند» ؟» .649.الإمام علیّ علیه السلام :تهذیب الأحکام_ به نقل از معاویة بن عمّار _: به امام صادق علیه السلام گفتم : دو نفر ، هم زمان شروع به خواندن نماز می کنند . یکی تلاوتِ قرآنش بیشتر از دعا کردن اوست و دیگری ، دعا کردنش بیشتر از تلاوتش است و هر دو ، هم زمان ، نماز را به پایان می برند . کدام یک فضیلتشان بیشتر است؟
فرمود : «هر دو فضیلت دارد . هر دو خوب است» .
گفتم : من هم می دانم که هر دو خوب است و هر دو فضیلت دارد.
فرمود : «دعا ، فضیلتش بیشتر است . مگر نشنیده ای این سخن خداوند عز و جل را که : «و پروردگارتان فرمود : مرا بخوانید تا پاسختان دهم . همانا کسانی که از عبادت من گردن فرازی می کنند ، به زودی با خواری به دوزخ در می آیند» ؟! به خدا سوگند که دعا ، عبادت است . به خدا سوگند که دعا ، برتر است . به خدا سوگند که دعا ، برتر است . مگر دعا ، عبادت نیست؟! به خدا سوگند که دعا ، عبادت است . به خدا سوگند که آن ، عبادت است . مگر دعا ، قوی ترین عبادت نیست؟! به خدا سوگند که دعا ، قوی ترینِ عبادات است . به خدا سوگند که آن ، قوی ترینِ عبادات است .
.
ص: 54
648.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تهذیب الأحکام عن عبید بن زرارة عن الإمام الصادق علیه السلام_ أنَّهُ سَأَلَهُ عَن رَجُلَینِ قامَ أحَدُهُما یُصَلّی حَتّی أصبَحَ وَالآخَرُ جالِسٌ یَدعو ، أیُّهُما أفضَلُ ؟ قالَ _: الدُّعاءُ أفضَلُ . (1)647.الدعوات الکبیر ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام :قالَ لِیَ العالِمُ علیه السلام : الدُّعاءُ أفضَلُ مِن قِراءَةِ القُرآنِ ؛ لاِنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ یَقولُ : «قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامَا» . (2) .
ص: 55
646.الدعاء ( _ به نقل از عِکرِمه ، در حدیثی که سندش را به معصو ) تهذیب الأحکام_ به نقل از عبید بن زراره _: از امام صادق علیه السلام پرسیدم : دو نفر ، یکی تا به صبح ، نماز می خواند و دیگری می نشیند و دعا می کند . کدام یک برتر است؟
فرمود : «دعا کردن ، برتر است».645.المصنّف ، عبد الرزّاق ( _ به نقل از عِکرِمه ، از ابن عبّاس _ ) الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام :عالم (امام رضا) علیه السلام به من فرمود : «دعا کردن ، برتر از قرآن خواندن است ؛ چرا که خداوند عز و جل می فرماید : «بگو : اگر دعای شما نباشد ، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند . در حقیقت ، شما به تکذیب پرداخته اید و به زودی [عذاب بر شما] لازم خواهد شد» » . .
ص: 56
. .
ص: 57
توضیحی درباره برتری کثرت دعا بر کثرت نماز و قرائت قرآنهمان طور که ملاحظه شد ، حدیث اول و دوم این باب ، دلالت دارند بر این که کثرت دعا در نماز ، بر کثرت قرائت قرآن ، ترجیح دارد و حدیث سوم ، دلالت دارد بر این که کثرت دعا مطلقا بر کثرت نمازهای مستحبّی برتری دارد و حدیث چهارم ، صراحت دارد در این که مطلقِ دعا ، بر مطلقِ قرائت قرآن ، مقدّم است . در مقابل این احادیث ، حدیث دیگری از پیامبر خدا نقل شده که ظاهرا دلالت بر ارجحیت قرائت قرآن بر دعا دارد . متن آن حدیث این است : أفضَلُ عِبادَةِ اُمَّتی بَعدَ قِراءَةِ القُرآنِ الدُّعاءُ ، ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» . ألا تَری أنَّ الدُّعاءَ هُوَ العِبادَةُ؟ (1) برترین عبادت امّت من، پس از تلاوت قرآن، دعاست . آن گاه ، پیامبر خدا این آیه را تلاوت کرد : «مرا بخوانید که شما را اجابت می کنم . همانا کسانی که از پرستش من کبر می ورزند، به زودی، به خواری وارد دوزخ می شوند» . مگر نمی بینی که دعا، همان عبادت است؟ همچنین ، دسته دیگری از احادیث ، به طور مطلق ، دلالت بر این دارند که نماز ، بهترین چیزی است که در دین درنظر گرفته شده و بدان توصیه شده است
.
ص: 58
و هر کسی می تواند به میزان توان و همّتش از آن بهره مند گردد ؛ (1) اما با تأمل ، روشن می شود که تعارضی میان این احادیث نیست و مراد از برتری در این جا برتریِ مطلق نیست ؛ لیکن فهم دقیق این برتری ، نیازمند توجّه به دو نکته است : 1 . قرآن ، برنامه زندگی و دستورالعمل همه عبادات و از جمله دعاست و افزون بر این ، خواندن بخشی از قرآن در نماز ، واجب است . 2 . احادیث برتریِ دعا بر نماز یا قرآن ، از پیشوایانی صادر شده که از یک سو ، با رویکردی مبتنی بر اعتدال ، برای هریک از دعا و قرآن و نماز واجب و مستحب ، در زندگی عملی خود ، جایگاهی ویژه قرار داده اند ؛ و از سوی دیگر ، از چنان مرتبه ای برخوردار هستند که هرگز میان دو کار شایسته و شایسته تر قرار نمی گیرند ، مگر آن که شایسته ترینِ آنها را برمی گزینند . بنا بر این ، به قرینه شخصیت گوینده این احادیث ، یقینا مقصود از احادیثی که دعا را بر قرائتْ ترجیح می دهند ، این نیست که بهتر است پیروان قرآن به کلّی قرائت این کتاب آسمانی را کنار بگذارند و یا نسبت به آن ، اهتمام بلیغی نداشته باشند و به دعا که فضیلت بیشتری دارد بپردازند ؛ بلکه مقصود ، آن است که اگر هر یک از این سه ، به میزانی که به طور واجب یا مستحبْ لازم است ، انجام گرفت و آن گاه در فرصتی ، امر ، دایر بین یکی از این سه بود ، دعا مقدّم است ؛ زیرا پرداختن به دعا _ که روح عبادت است و انسان را از استکبار ، دور می کند و به فروتنی در برابر حق ، وا می دارد _ سخت تر از قرائت قرآن است و فضیلت بیشتری دارد .
.
ص: 59
به دیگر سخن ، حدیث اول و دوم و چهارم این باب و حدیث مورد بحث ، همه در واقع ، یک مطلب را می گویند و آن ، این است که پس از ادای مقدار لازم از نماز و قرائت قرآن و پس از برقراری نوعی تعادل در اهتمام به هر یک از این سه ، دعا بر قرائت قرآن و نماز مستحبّی تقدم دارد . همچنین مقصود از حدیث سوم ، برتری دعا بر کثرت نمازهای مستحبی است . گفتنی است که هیچ یک این روایات ، بجز حدیث 55 ، از نظر سند ، صحیح نیستند . برخی نیز _ در جمع میان روایات یاد شده ، در عین تأکید بر نسبی بودن برتری هر یک از دعا یا نماز و قرآن _ این احتمال را مطرح می سازند که چه بسا مخاطبان این سه دسته احادیث ، متفاوت بوده اند و پیشوایان ما ، متناسب با این که کسی دعا یا نماز یا قرآن را در جایگاه شایسته اش مورد عنایت و اهتمام قرار نمی داد ، با توصیه و تأکیدی فزون تر و به اصطلاح ، به روش « چکش تعادل» ، وی را مخاطب می ساختند . از جمله قراین این سخن ، آن است که دعا _ که مستلزم فروتنی انسان در برابر حق و دوری از استکبار است _ عملی است دشوارتر و نیازمند به حالی سخت تر از حال قرائت و نماز . از این رو ، دعا ، جز در نزد خواصّ مؤمنان ، کمتر مورد توجّه و اهتمام بوده است ، به خلاف قرآن و نماز که پیوسته مورد توجّه توده مسلمانان بوده اند ؛ زیرا توصیه های پیامبر صلی الله علیه و آله واهل بیت علیهم السلام از یک سو و تأکیدات برخی حکّام و خلفا برای جا انداختن شعار «حَسبُنا کتابُ اللّه » (1) و کوشش هایی از این قبیل از سوی دیگر ، موجب شده اند که در میان امّت اسلام ، اهتمام به قرآن و نماز ، بیش از دعا باشد .
.
ص: 60
2 / 4سِلاحُ المُؤمِنِ646.الدعاء عن عکرمة یرفع الحدیث ، قال :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ سِلاحَ المُؤمِنِ الدُّعاءُ . (1)645.المصنّف لعبد الرزّاق عن عکرمة عن ابن عبّاس :عنه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ سِلاحُ المُؤمِنِ ، وعَمودُ الدّینِ ، ونورُ السَّماواتِ وَالأَرضِ . (2)644.السنن الکبری عن الزهری :عنه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ سِلاحُ المُؤمِنِ ، وعَمودُ الدّینِ ، وزَینُ ما بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (3)643.المستدرک عن ابن عبّاس :عنه صلی الله علیه و آله :قاتِلُوا العَدُوَّ بِالدُّعاءِ ؛ فَإِنَّهُ أسرَعُ فیهِم مِنَ السِّلاحِ . (4)642.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ألا أدُلُّکُم عَلی سِلاحٍ یُنجیکُم مِن أعدائِکُم ، ویُدِرُّ أرزاقَکُم ؟ قالوا : بَلی .
قالَ : تَدعونَ رَبَّکُم بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ ؛ فَإِنَّ سِلاحَ المُؤمِنِ الدُّعاءُ . (5) .
ص: 61
2 / 4سلاح مؤمن639.تفسیر القمی ( _ درباره این سخن خداوند متعال : {Q} «و به درگاه ا ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سلاح مؤمن ، دعاست.638.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا ، سلاح مؤمن ، ستون دین و نور آسمان ها و زمین است.637.امام باقر علیه السلام ( _ درباره این سخن خداوند متعال : {Q} «و به درگاه ا ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا ، سلاح مؤمن ، عمود دین و زینتِ بین آسمان و زمین است.642.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با دشمن ، با دعا بجنگید ؛ زیرا دعا از اسلحه در آنها کارگرتر است .641.سنن أبی داوود عن سعد بن أبی وقّاص :امام صادق علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «آیا شما را به سلاحی رهنمون نشوم که شما را از دشمنانتان می رهانَد و بر روزی هایتان می افزاید؟».
گفتند : چرا.
فرمود : «شب و روز ، پروردگارتان را بخوانید ؛ زیرا سلاح مؤمن ، دعاست».
.
ص: 62
640.سنن أبی داوود عن عبد اللّه بن الزبیر :الإمام علیّ علیه السلام :الدُّعاءُ تُرسُ المُؤمِنِ ، ومَتی تُکثِر قَرعَ البابِ یُفتَح لَکَ . (1)639.تفسیر القمّی ( _ فی قَولِهِ تَعالی: {Q} «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ ت ) عنه علیه السلام :نِعمَ السِّلاحُ الدُّعاءُ . (2)638.الإمام الصادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :الدُّعاءُ أنفَذُ مِنَ السِّنانِ الحَدیدِ (3) . (4)2 / 5سِلاحُ الأَنبِیاءِ وَالأَولِیاءِ635.شرح نهج البلاغه :الإمام علیّ علیه السلام :الدُّعاءُ سِلاحُ الأَولِیاءِ . (5)636.الکافی عن الکاهلیّ :الکافی :عَنِ ابنِ فَضّالٍ عَن بَعضِ أصحابِنا عَنِ الرِّضا علیه السلام أنَّهُ کانَ یَقولُ لِأَصحابِهِ : عَلَیکُم بِسِلاحِ الأَنبِیاءِ . فَقیلَ : وما سِلاحُ الأَنبِیاءِ ؟ قالَ : الدُّعاءُ . (6)635.شرح نهج البلاغة عن الإمام علیّ علیه السلام ( _ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _ ) الإرشاد عن حارثة بن مضرب :سَمِعتُ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام یَقولُ : لَقَد حَضَرنا بَدرا وما فینا فارِسٌ غَیرُ المِقدادِ بنِ الأَسوَدِ ، ولَقَد رَأَیتُنا لَیلَةَ بَدرٍ وما فینا إلاّ مَن نامَ غَیرُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؛ فَإِنَّهُ کانَ مُنتَصِبا فی أصلِ شَجَرَةٍ یُصَلّی ویَدعو حَتَّی الصَّباحِ . (7)634.الأمالی ، طوسی ( _ به نقل از علی بن معمّر ، از مردی ، از جعفی _ ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ إذا بَعَثَ بِسَرِیَّةٍ دَعا لَها . (8) .
ص: 63
633.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :دعا ، سپرِ مؤمن است و هرگاه دری را بسیار بکوبی ، [سرانجام] آن در به رویت باز می شود.632.صحیح مسلم ( _ به نقل از اَنَس _ ) امام علی علیه السلام :نیکو سلاحی است دعا!634.الأمالی للطوسی عن علیّ بن معمر عن رجل من جعفی :امام صادق علیه السلام :دعا ، برّاتر از نیزه تیز است.2 / 5سلاح پیامبران و اولیا631.امام علی علیه السلام ( _ در بیان فضایل پیامبر خدا _ ) امام علی علیه السلام :دعا ، اسلحه اولیاست.630.امام صادق علیه السلام ( _ به مردی که گفت : برایم دعا کنید که خداوند ، مرا ) الکافی_ به نقل از ابن فضّال _: از یکی از شیعیان ، از امام رضا علیه السلام روایت شده است که ایشان همواره به یارانش می فرمود : «بر شما باد سلاحِ پیامبران» .
گفته شد : سلاح پیامبران چیست؟
فرمود : «دعا».631.الإمام علیّ علیه السلام ( _ فی بَیانِ فَضائِلِ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه ) الإرشاد_ به نقل از حارثة بن مضرب _: از علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که می فرماید : «در جنگ بدر ، تنها سواره ما مقداد بن اسود بود . در شب بدر ، همه ما خوابیدیم ، بجز پیامبر خدا که تا صبح ، زیر درختی به نماز و دعا ایستاده بود».630.الإمام الصادق علیه السلام ( _ لِرَجُلٍ قالَ : اُدعُ اللّه َ لی أن یُغنِیَنی ع ) امام صادق علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه سپاهی گسیل می داشت ، برایش دعا می کرد.
.
ص: 64
2 / 6مِنَ القَدَرِ629.الإمام علیّ علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وقیلَ لَهُ (1) : یا رَسولَ اللّهِ رُقیً یُستَشفی بِها ، هَل تَرُدُّ مِن قَدَرِ اللّهِ ؟ فَقالَ : إنَّها مِن قَدَرِ اللّهِ . (2)628.الدعاء عن أبی الغصین الطائی :سنن الترمذی عن أبی خزامة عن أبیه :سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، أرَأَیتَ رُقیً نَستَرقیها ودَواءً نَتَداوی بِهِ وتُقاةً نَتَّقیها ، هَل تَرُدُّ مِن قَدَرِ اللّهِ شَیئا ؟ قالَ : هِیَ مِن قَدَرِ اللّهِ . (3) .
ص: 65
2 / 6جزئی از تقدیر625.المزار الکبیر ( _ به نقل از ابو بصیر _ ) امام باقر علیه السلام :از پیامبر خدا سؤال شد : ای پیامبر خدا! این دعاها و افسون هایی که برای طلب شفا به کار می برند ، آیا جلوی تقدیر خدا را می گیرند؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «آنها ، خود نیز از تقدیر خدایند» .627.الإمام علیّ علیه السلام :سنن الترمذی_ به نقل از ابو خزامه ، از پدرش _از پیامبر خدا پرسیدم : ای پیامبر خدا ! آیا این افسون هایی که به خود می بندیم و دارویی که با آن ، مداوا می کنیم و محافظ هایی که برای حفظ خود به کار می بریم ، جلوی تقدیر خدا را می گیرند؟
فرمود : «اینها ، خود از تقدیر خدا هستند».
.
ص: 66
البابُ الثّالِثُ : برکات الدّعاء3 / 1نَجاحُ الحَوائِجِالکتاب«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» . (1)
الحدیث623.الإمام علیّ علیه السلام ( _ فی فَضلِ مَسجِدِ الکوفَةِ _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن نَزَلَت بِهِ فاقَةٌ فَأَنزَلَها بِالنّاسِ لَم تُسَدَّ فاقَتُهُ ، ومَن نَزَلَت بِهِ فاقَةٌ فَأَنزَلَها بِاللّهِ فَیوشِکُ اللّهُ لَهُ بِرِزقٍ عاجِلٍ أو آجِلٍ . (2)622.الإمام الرضا علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :الدُّعاءُ مَفاتیحُ النَّجاحِ ، ومَقالیدُ الفَلاحِ ، وخَیرُ الدُّعاءِ ما صَدَرَ عَن صَدرٍ نَقِیٍّ وقَلبٍ تَقِیٍّ ، وفِی المُناجاةِ سَبَبُ النَّجاةِ ، وبِالإِخلاصِ یَکونُ الخَلاصُ ، فَإِذَا اشتَدَّ الفَزَعُ فَإِلَی اللّهِ المَفزَعُ . (3) .
ص: 67
باب سوم : برکت های دعا3 / 1برآورده شدن حاجت هاقرآن«و پروردگارتان فرمود : مرا بخوانید تا پاسختان دهم» .
حدیث618.عدّة الداعی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس نیازمند شود و نیازش را نزد مردم ببَرَد ، نیازش برطرف نمی گردد و هر کس نیازمند شود و آن را بر خدا عرضه کند ، خداوند ، دیر یا زود ، او را روزی می دهد.617.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :دعا ، کلیدهای کامیابی و رمزهای رستگاری است و بهترین دعا ، دعایی است که از سینه ای پاک و دلی پارسا برآید. مناجات ، مایه نجات است و اخلاص ، مایه خلاص . پس ، هرگاه هراس و بی تابی بالا گرفت ، به خدا
باید پناه جُست .
.
ص: 68
616.تهذیب الأحکام ( _ به نقل از عبد اللّه بن فضل هاشمی _ ) الإمام الصادق علیه السلام :عَلَیکُم بِالدُّعاءِ ؛ فَإِنَّ المُسلِمینَ لَم یُدرِکوا نَجاحَ الحَوائِجِ عِندَ رَبِّهِم بِأَفضَلَ مِنَ الدُّعاءِ وَالرَّغبَةِ إلَیهِ ، والتَّضَرُّعِ إلَی اللّهِ وَالمَسأَلَةِ لَهُ ، فَارغَبوا فیما رَغَّبَکُمُ اللّهُ فیهِ ، وأجیبُوا اللّهَ إلی ما دَعاکُم إلَیهِ ؛ لِتُفلِحوا وتَنجوا مِن عَذابِ اللّهِ . (1)615.امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی بِهِ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام أن قالَ لَهُ : یا عیسی ... إنَّکَ تَفنی وأنَا أبقی ، ومِنّی رِزقُکَ وعِندی میقاتُ أجَلِکَ ، وإلَیَّ إیابُکَ وعَلَیَّ حِسابُکَ ، فَسَلنی ولا تَسأَل غَیری ، فَیَحسُنَ مِنکَ الدُّعاءُ ومِنِّی الإِجابَةُ . (2)618.عدّة الداعی :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن تَمَنّی شَیئا وهُوَ للّهِِ عز و جل رِضیً ، لَم یَخرُج مِنَ الدُّنیا حَتّی یُعطاهُ . (3)3 / 2مِفتاحُ الرَّحمَةِالکتاب«وَسْ_لُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمًا» . (4)
«قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ» . (5)
«إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ» . (6)
.
ص: 69
611.امام صادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :تا می توانید ، دعا کنید ؛ زیرا مسلمانان با چیزی برتر از دعا ، التماس به خدا ، زاری به درگاه او و خواهش از او به نیازهایشان از پروردگارشان نرسیدند . پس ، به آنچه خداوند شما را بدان ترغیب کرده است ، رغبت ورزید و به آنچه خداوند ، شما را به بدان فرا خوانده است ، پاسخ دهید تا رستگار شوید و از عذاب الهی بِرَهید.614.الإمام الباقر علیه السلام :امام صادق علیه السلام :از جمله اندرزهای خداوند _ تبارک و تعالی _ به عیسی بن مریم علیه السلام آن بود که بدو فرمود : «ای عیسی! ... تو می میری و من ، می مانم . روزی ات از من است و سررسید عمرت ، نزد من است . به سوی من بازمی گردی و حسابرسی از تو ، بر عهده من است . پس ، از من بخواه و از غیرِ من مخواه ، تا از تو خوب دعا کردن باشد و از من ، پذیرفتن».613.ثواب الأعمال عن بشیر الدهّان عن الإمام الصادق علیپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس چیزی را آرزو کند و آن چیز ، مورد رضایت خداوند عز و جلباشد ، از دنیا نمی رود تا آن که بدو داده شود.3 / 2کلید رحمتقرآن«و از فضل خداوند ، از او بخواهید ، که خدا به هر چیزی داناست» .
«بگو : اگر دعای شما نباشد پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند» .
«ما از پیش ، او را می خواندیم ، که او نیکوکار و مهربان است» .
.
ص: 70
الحدیث607.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ مِفتاحُ الرَّحمَةِ . (1)606.امام صادق علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :الدُّعاءُ مِفتاحُ الرَّحمَةِ ، ومِصباحُ الظُّلمَةِ . (2)608.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: اِعلَم أنَّ الَّذی بِیَدِهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَالأَرضِ قَد أذِنَ لَکَ فِی الدُّعاءِ ، وتَکَفَّلَ لَکَ بِالإِجابَةِ ، وأمَرَکَ أن تَسأَلَهُ لِیُعطِیَکَ وَتستَرحِمَهُ لِیَرحَمَکَ ، ولَم یَجعَل بَینَکَ وبَینَهُ مَن یَحجُبُکَ عَنهُ ، ولَم یُلجِئکَ إلی مَن یَشفَعُ لَکَ إلَیهِ ... وفَتَحَ لَکَ بابَ المَتابِ وبابَ الاِستِعتابِ ، فَإِذا نادَیتَهُ سَمِعَ نِداکَ ، وإذا ناجَیتَهُ عَلِمَ نَجواکَ ، فَأَفضَیتَ إلَیهِ بِحاجَتِکَ وأبثَثتَهُ (3) ذاتَ نَفسِکَ ، وشَکَوتَ إلَیهِ هُمومَکَ وَاستَکشَفتَهُ کُروبَکَ ، وَاستَعَنتَهُ عَلی اُمورِکَ وسَأَلتَهُ مِن خَزائِنِ رَحمَتِهِ ما لا یَقدِرُ عَلی إعطائِهِ غَیرُهُ ؛ مِن زِیادَةِ الأَعمارِ ، وصِحَّةِ الأَبدانِ ، وسَعَةِ الأَرزاقِ ، ثُمَّ جَعَلَ فی یَدَیکَ مَفاتیحَ خَزائِنِهِ ، بِما أذِنَ لَکَ فیهِ مِن مَسأَلَتِهِ ، فَمَتی شِئتَ استَفتَحتَ بِالدُّعاءِ أبوابَ نِعمَتِهِ ، وَاستَمطَرتَ شَآبیبَ (4) رَحمَتِهِ . (5)607.عنه علیه السلام :عیسی علیه السلام_ فی مَواعِظِهِ لأَِصحابِهِ _: بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّ الشَّمسَ نورُ کُلِّ شَیءٍ ، وإنَّ الحِکمَةَ نورُ کُلِّ قَلبٍ ، وَالتَّقوی رَأسُ کُلِّ حِکمَةٍ ، وَالحَقَّ بابُ کُلِّ خَیرٍ ، ورَحمَةَ اللّهِ بابُ کُلِّ حَقٍّ ، ومَفاتیحُ ذلِکَ الدُّعاءُ وَالتَّضَرُّعُ وَالعَمَلُ ، وکَیفَ یُفتَحُ بابٌ بِغَیرِ مِفتاحٍ ؟! (6) .
ص: 71
حدیث605.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا ، کلید [دَرِ] رحمت است.604.امام باقر علیه السلام :امام علی علیه السلام :دعا ، کلید رحمت و چراغِ تاریکی است.605.الإمام الصادق علیه السلام :امام علی علیه السلام_ از سفارش ایشان به فرزندش حسن علیه السلام _: بدان همان کسی که گنجینه های آسمان ها و زمین در دست اوست ، به تو اجازه دعا کردن داده است و اجابت آن را برای تو ، بر عهده گرفته و به تو فرموده است که از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او طلبِ رحمت کنی ، تا بر تو رحمت آورَد و میان تو و خودش ، حاجبی نگذاشته است و تو را به کسی که نزد او شفاعت و وساطتت کند ، حوالت نداده است ... و دَرِ بازگشت و پوزش خواهی را به رویت گشوده است .
پس ، هرگاه او را بخوانی ، صدایت را می شنود و هرگاه با او راز و نیاز کنی ، نجوایت را می داند . پس ، نیازَت را به او ابراز می کنی و رازِ درونت را برایش می گشایی و با او دردِ دل می کنی و از او می خواهی که غم و اندوهت را بگُسارد و در کارهایت از او کمک می خواهی و آنچه را که جز او کسی نمی تواند به تو دهد (مانند طول عمر و تن درستی و گشایشِ روزی) ، از خزانه های رحمتش درخواست می کنی و او که به تو اجازه درخواست از درگاهش را داده است ، با این کار ، کلیدهای خزانه هایش را به دست تو داده است ، به طوری که هر زمان بخواهی ، می توانی با دعا کردن ، درهای نعمتش را بگشایی و باران های ناگهانی رحمتش را فرو بارانی.604.الإمام الباقر علیه السلام :عیسی علیه السلام_ در اندرزهایش به یارانش _: حقیقتی را به شما بگویم : خورشید ،
روشنی بخشِ هر چیزی است و حکمت ، روشنی بخشِ هر دلی و خداپروایی ، اساس هر حکمتی و حق ، دَرِ هر خیری و رحمت خدا ، دَرِ هر حقّی است و کلیدهای آن ، در دعا و زاری و عمل است و چگونه دری بی کلید ، باز شود؟! .
ص: 72
3 / 3السَّلامَةُ مِنَ الشَّیطانِ601.امام زین العابدین علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :أکثِرِ الدُّعاءَ تَسلَم مِن سَورَةِ (1) الشَّیطانِ . (2)600.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :قالَ إبلیسُ : خَمسَةٌ لَیسَ لی فیهِنَّ حیلَةٌ وسائِرُ النّاسِ فی قَبضَتی : مَنِ اعتَصَمَ بِاللّهِ عَن نِیَّةٍ صادِقَةٍ وَاتَّکَلَ عَلَیهِ فی جَمیعِ اُمورِهِ ، ومَن کَثُرَ تَسبیحُهُ فی لَیلِهِ ونَهارِهِ ، ومَن رَضِیَ لأَِخیهِ المُؤمِنِ بِما یَرضاهُ لِنَفسِهِ ، ومَن لَم یَجزَع عَلَی المُصیبَةِ حینَ تُصیبُهُ ، ومَن رَضِیَ بِما قَسَمَ اللّهُ لَهُ ولَم یَهتَمَّ لِرِزقِهِ . (3)3 / 4حَیاةُ القَلبِ601.الإمام زین العابدین علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل لَیُحیی قَلبَ المُؤمِنِ بِالدُّعاءِ . (4)راجع : میزان الحکمة : القلب / ما یحیی القلب .
.
ص: 73
3 / 3به سلامت ماندن از شیطان597.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بسیار دعا کن تا از گزند شیطان ، در امان بمانی.596.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :ابلیس گفت : پنج کس اند که مرا به آنها راهی نیست و دیگر مردمان ، در مشتِ من اند : کسی که با خلوص نیّت به خدا پناه ببَرد و در همه کارهایش بر او توکّل کند ؛ کسی که شب و روز ، بسیار تسبیح خدا گوید ؛ کسی که برای برادر مؤمنش آن پسندد که برای خود می پسندد ؛ کسی که هرگاه به او مصیبتی برسد ، بی تابی نکند ؛ و کسی که به آنچه خدا قسمت او کرده است ، خرسند باشد و غم روزی اش را نخورد.3 / 4زنده شدن دل597.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل دل مؤمن را با دعا کردن ، زندگی می بخشد.ر . ک : میزان الحکمة : دل / آنچه دل را زنده می کند .
.
ص: 74
3 / 5اُنسٌ فِی الوَحشَةِ593.المزار الکبیر :فلاح السائل عن جمیل بن درّاج :دَخَلَ رَجُلٌ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقالَ لَهُ : یا سَیِّدی ، عَلَت سِنّی وماتَ أقارِبی ، وأنَا خائِفٌ أن یُدرِکَنِیَ المَوتُ ولَیسَ لی مَن آنِسُ بِهِ وأرجِعُ إلَیهِ .
فَقالَ لَهُ : إنَّ مِن إخوانِکَ المُؤمِنینَ مَن هُوَ أقرَبُ نَسَبا أو سَبَبا ، واُنسُکَ بِهِ خَیرٌ مِن اُنسِکَ بِقَریبٍ ، ومَعَ هذا فَعَلَیکَ بِالدُّعاءِ . (1)3 / 6التَّقَرُّبُ إلَی اللّهِ594.الکافی عن العلاء بن المقعد عن الإمام الصادق علیهالإمام علیّ علیه السلام :التَّقَرُّبُ إلَی اللّهِ تَعالی بِمَسأَلَتِهِ ، وإلَی النّاسِ بِتَرکِها . (2)578.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :الحُظوَةُ عِندَ الخالِقِ بِالرَّغبَةِ فیما لَدَیهِ . الحُظوَةُ عِندَ المَخلوقِ بِالرَّغبَةِ عَمّا فی یَدَیهِ . (3)3 / 7رَدُّ القَضاءِ576.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لأَِنَسِ بنِ مالِکٍ _: یا أنَسُ ، أکثِر مِنَ الدُّعاءِ ؛ فَإِنَّ الدُّعاءَ یَرُدُّ القَضاءَ المُبرَمَ . (4) .
ص: 75
3 / 5اُنس در وحشت579.حلیة الأولیاء ( _ به نقل از عایشه _ ) فلاح السائل_ به نقل از جمیل بن درّاج _: مردی بر امام صادق علیه السلام درآمد و گفت : سروَرَم! سنّم بالا رفته و نزدیکانم همگی مُرده اند و من نیز می ترسم که مرگ به سراغم بیاید و کسی را ندارم که با او دمخور شوم و دردِ دل کنم.
امام علیه السلام به او فرمود : «در میان برادران مؤمن تو ، کسانی هستند که از خویشاوند نسبی یا سببی به تو نزدیک ترند و دمخور شدنت با آنها ، برایت بهتر از دمخور شدن با یک خویشاوند است . با این حال ، تو را به دعا کردن [و راز و نیاز با خدا ]توصیه می کنم».3 / 6نزدیک شدن به خدا582.الإمام علیّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :نزدیک شدن به خداوند متعال ، با درخواست کردن از اوست و [نزدیک شدن ]به مردم ، با ترک درخواست [از آنها] .583.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :منزلت یافتن در نزد خالق ، به درخواست کردن از اوست و منزلت یافتن نزد مخلوق ، در بی اعتنایی به آنچه او دارد.3 / 7برگرداندن قضای الهی581.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به اَ نَس بن مالک _: ای اَ نَس! بسیار دعا کن ؛ زیرا دعا [حتّی ] قضای حتمی را برمی گردانَد.
.
ص: 76
582.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ جُندٌ مِن أجنادِ اللّهِ مُجَنَّدٌ ، یَرُدُّ القَضاءَ بَعدَ أن یُبرَمَ . (1)583.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ البَلاءَ یَتَعَلَّقُ بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ مِثلَ القَنادیلِ ، فَإِذا سَأَلَ العَبدُ رَبَّهُ العافِیَةَ صَرَفَ (2) اللّهُ تَعالَی البَلاءَ عَنهُ وقَد اُبرِمَ لَهُ إبراما . (3)584.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :لا یَرُدُّ القَضاءَ إلاَّ الدُّعاءُ . (4)585.الإمام الصادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الحَذَرَ لا یُنجی مِنَ القَدَرِ ، ولکِن یُنجی مِنَ القَدَرِ الدُّعاءُ ، فَتَقَدَّموا فِی الدُّعاءِ قَبلَ أن یَنزِلَ بِکُمُ البَلاءُ ، إنَّ اللّهَ یَدفَعُ بِالدُّعاءِ ما نَزَلَ مِنَ البَلاءِ وما لَم یَنزِل . (5)586.عنه علیه السلام :الدعاء عن عبادة بن الصامت :اُتِیَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ قاعِدٌ فِی ظِلِّ الحَطیمِ (6) بِمَکَّةَ ، فَقیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، اُتِیَ عَلی مالِ أبی فُلانٍ بِسَیفِ البَحرِ (7) فَذَهَبَ .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما تَلَفَ مالٌ فی بَرٍّ ولا بَحرٍ إلاّ بِمَنعِ الزَّکاةِ ، فَحَرِّزوا أموالَکُم بِالزَّکاةِ ، وداووا مَرضاکُم بِالصَّدَقَةِ ، وَادفَعوا عَنکُم طَوارِقَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ ، فَإِنَّ الدُّعاءَ یَنفَعُ مِمّا نَزَلَ ومِمّا لَم یَنزِل ؛ ما نَزَلَ یَکشِفُهُ وما لَم یَنزِل یَحبِسُهُ . (8) .
ص: 77
587.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا ، لشکری از لشکریان مجهّز خداوند است و حتّی قضای محتوم را برمی گردانَد.585.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلا ، همانند قندیل ها میان آسمان و زمین آویخته می شود . هرگاه بنده از پروردگارش عافیت [و دوری از بلا] طلبد ، خدای متعال ، آن بلا را که قطعی هم شده باشد ، از او برمی گردانَد.586.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قضا را چیزی جز دعا ، پس نمی زند.587.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :احتیاط ، [آدمی را] از تقدیر نمی رهانَد ؛ بلکه دعا از تقدیر می رهانَد . پس ، پیش از آن که بلا بر شما نازل شود ، دعا کنید . خداوند ، به واسطه دعا ، بلای نازل شده و نازل نشده را دور می کند.588.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الدعا_ به نقل از عبادة بن صامت _: پیامبر خدا ، در سایه حَطیم (1) در مکّه نشسته بود که شخصی آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! اموال ابو فلان در ساحل دریا ، دچار حادثه شد و از بین رفت .
پیامبر خدا فرمود : «هیچ مالی در خشکی و دریا تلف نشد ، مگر به سبب ندادن زکات . پس ، اموال خود را با دادن زکات ، حفظ نمایید و بیمارانتان را با صدقه دادن ، درمان کنید ، و مصیبت های بلا را با دعا کردن ، از خود برانید ، که
دعا برای آنچه نازل شده و آنچه نازل نشده ، سودمند است : آنچه را نازل شده است ، برطرف می کند و از آنچه نازل نشده است ، جلوگیری می کند». .
ص: 78
588.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :الدُّعاءُ یَرُدُّ القَضاءَ المُبرَمَ فَاتَّخِذوهُ عُدَّةً . (1)589.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الإمام زین العابدین علیه السلام :الدُّعاءُ یَدفَعُ البَلاءَ النّازِلَ وما لَم یَنزِل . (2)590.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی عن حمّاد بن عثمان :سَمِعتُهُ (3) یَقولُ : إنَّ الدُّعاءَ یَرُدُّ القَضاءَ ، یَنقُضُهُ (4) کَما یُنقَضُ السِّلکُ وقَد اُبرِمَ إبراما . (5)591.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ الدُّعاءَ یَرُدُّ القَضاءَ وقَد نَزَلَ مِنَ السَّماءِ وقَد اُبرِمَ إبراما . (6)589.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الکافی عن زرارة عن الإمام الباقر علیه السلام ، قال :قالَ لی : ألا أدُلُّکَ عَلی شَیءٍ لَم یَستَثنِ (7) فیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قُلتُ : بَلی .
قالَ : الدُّعاءُ ، یَرُدُّ القَضاءَ وقَد اُبرِمَ إبراما _ وضَمَّ أصابِعَهُ _ . (8) .
ص: 79
590.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :دعا، [حتّی] تقدیر قطعیّت یافته را پس می زند . پس به دعا مجهّز شوید.591.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام زین العابدین علیه السلام :دعا ، بلای فرود آمده و فرود نیامده را دفع می کند.592.عنه صلی الله علیه و آله ( _ فی ذِکرِ مَظانِّ الدُّعاءِ _ ) الکافی_ به نقل از حمّاد بن عثمان _: از امام [صادق] علیه السلام (1) شنیدم که می فرماید : «دعا ، قضا را برمی گردانَد و آن [قضایی] را که محکم هم شده باشد ، همانند رشته ای که پنبه می شود ، از هم می گُسلَد».593.المزار الکبیر :امام صادق علیه السلام :دعا ، قضایی را که از آسمان فرود آمده و قطعی شده باشد ، برمی گردانَد.748.امام علی علیه السلام :الکافی_ به نقل از زراره _: امام باقر علیه السلام به من فرمود : «آیا تو را به مطلبی رهنمون نشوم که پیامبر خدا در آن ، استثنا نکرده است؟
گفتم : چرا .
فرمود : «دعا ، قضایی را که حتمی هم شده باشد ، پس می زند » و [برای تشبیه آن ]انگشتانش را به هم چسبانید . .
ص: 80
749.امام علی علیه السلام :دعائم الإسلام :رُوِّینا عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن أبیهِ عَن آبائِهِ علیهم السلام أنَّهُ سُئِلَ عَن قَولِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی الحَبَّةِ السَّوداءِ ، فَقالَ : قَد قالَ ذلِکَ . قیلَ : وما قالَ ؟ قالَ : فیها شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ إلاَّ السّامَ _ یَعنِی المَوتَ .
ثُمَّ قالَ علیه السلام لِلسّائِلِ : ألا أدُلُّکَ عَلی ما لَم یَستَثنِ فیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قالَ : بَلی .
قالَ : الدُّعاءُ ؛ فَإِنَّهُ یَرُدُّ القَضاءَ وقَد اُبرِمَ إبراما _ وضَمَّ أصابِعَهُ مِن کَفَّیهِ جَمیعا وجَمَعَهُما جَمیعا واحِدَةً إلَی الاُخری _ . (1)750.امام علی علیه السلام :تفسیر العیّاشی عن عمّار بن موسی عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ : «یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَ_بِ» (2) ، قالَ : إنَّ ذلِکَ الکِتابَ کِتابٌ یَمحُو اللّهُ فیهِ ما یَشاءُ ویُثبِتُ ، فَمِن ذلِکَ الَّذی یَرُدُّ الدُّعاءُ القضاءَ ، وذلِکَ الدُّعاءُ مَکتوبٌ عَلَیهِ : الَّذی یُرَدُّ بِهِ القَضاءُ ، حَتّی إذا صارَ إلی اُمِّ الکِتابِ لَم یُغنِ الدُّعاءُ فیهِ شَیئا . (3)751.امام علی علیه السلام :الإمام الکاظم علیه السلام :عَلَیکُم بِالدُّعاءِ ؛ فَإِنَّ الدُّعاءَ للّهِِ وَالطَّلَبَ إلَی اللّهِ یَرُدُّ البَلاءَ وقَد قُدِّرَ وقُضِیَ ولَم یَبقَ إلاّ إمضاؤُهُ ، فَإِذا دُعِیَ اللّهُ عز و جل وسُئِلَ صَرفَ البَلاءِ صَرَفَهُ (4) . (5)752.امام علی علیه السلام :الکافی عن عمر بن یزید :سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ علیه السلام یَقولُ : إنَّ الدُّعاءَ یَرُدُّ ما قَد قُدِّرَ وما لَم یُقَدَّر .
قُلتُ : ما قَد قُدِّرَ عَرَفتُهُ ، فَما لَم یُقَدَّر ؟ قالَ : حَتّی لا یَکونَ . (6) .
ص: 81
753.امام زین العابدین علیه السلام ( _ در «مناجات انجیلیه» _ ) دعائم الاسلام :از امام صادق علیه السلام ، از پدرش ، از پدرانش برای ما روایت شده است که از ایشان درباره فرموده پیامبر صلی الله علیه و آله درباره سیاه دانه سؤال شد . فرمود : «پیامبر صلی الله علیه و آله آن را فرموده است» .
گفته شد : چه فرموده است؟
فرمود : «در آن ، شفای هر درد و بیماری ای است ، بجز مرگ».
سپس به پرسنده فرمود : «آیا تو را به چیزی رهنمون نشوم که پیامبر خدا ، در آن ، استثنا نکرده است؟
گفت : چرا .
فرمود : «دعا کردن ؛ زیرا دعا ، قضای محتوم را هم برمی گردانَد» و [برای تفهیم مطلب ]تمام انگشتان دو دستش را به هم چسباند و آن دو را بر هم نهاد.754.امام باقر علیه السلام :تفسیر العیّاشی_ به نقل از عمّار بن موسی _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه شریف : «خداوند ، آنچه را بخواهد ، محو می کند یا باقی می گذارد و کتاب اصلی در نزد اوست» سؤال شد ، فرمود : آن نبشته [نخست] ، نبشته ای است که خداوند در آن آنچه را خواهد ، محو می کند و آنچه را خواهد ، نگه می دارد . از آن جمله است این که : دعا قضا را برمی گرداند ، و بر آن دعا نوشته شده است : این دعایی است که با آن قضا دفع می شود ؛ اما چون قضا در کتاب اصلی (مامنامه) نگاشته شود ، دیگر دعا در آن هیچ تأثیری ندارد.755.الإمام الصادق علیه السلام ( _ جَوابا لِمَن قالَ : إنّا نَدعُو اللّه َ فَلا یَ ) امام کاظم علیه السلام :تا می توانید دعا کنید ؛ زیرا که خواندن خدا و درخواست از خداوند ، بلایی را که قلم تقدیر و قضا بر آن رفته ، اما هنوز امضا نشده است ، برمی گرداند ؛ در این صورت ، هر گاه به درگاه خداوند عز و جل دعا شود و برگرداندن آن بلا درخواست گردد ، آن را برمی گرداند.756.الإمام الکاظم علیه السلام :الکافی_ به نقل از عمر بن یزید _: از امام کاظم علیه السلام شنیدم که می فرماید : «دعا ، آنچه
را مقدّر شده و آنچه را مقدّر نشده است ، برمی گردانَد».
گفتم : مقدّر شده را می فهمم . مقدّر ناشده را چگونه برمی گردانَد؟
فرمود : «تا این که مقدّر نشود». .
ص: 82
راجع : العنوان الآتی (دفع البلاء) .
3 / 8دَفعُ البَلاءِ756.امام کاظم علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ یَنفَعُ مِنَ البَلاءِ ، قالَ اللّهُ عز و جل : «إِلاَّ قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا ءَامَنُواْ کَشَفْنَا عَنْهُمْ» (1) لَمّا دَعَوا . (2)757.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ الحَذَرَ لا یَرُدُّ القَضاءَ ، ولکِنَّ الدُّعاءَ یَرُدُّ القَضاءَ ، قالَ اللّهُ تَعالی : «إِلاَّ قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا ءَامَنُواْ کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ مَتَّعْنَ_هُمْ إِلَی حِینٍ» . (3)758.الأمالی ، صدوق ( _ به نقل از وهب بن منبّه _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِستَقبِلُوا البَلاءَ بِالدُّعاءِ . (4) .
ص: 83
ر . ک : عنوان بعدی (دفع بلا) .
3 / 8دفع بلا762.الإمام علیّ علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا ، برای دفع بلا ، سودمند است . خداوند عز و جل فرموده است : «بجز قوم یونس که وقتی ایمان آوردند ، بلا را از آنان برطرف نمودیم» ؛ یعنی : وقتی که دعا کردند.763.عنه علیه السلام ( _ فی کِتابِهِ إلی اُمَراءِ الأَجنادِ _ ) امام علی علیه السلام :احتیاط ، قضا را برنمی گردانَد ؛ امّا دعا ، قضا را برمی گردانَد . خداوند متعال فرموده است : «[چرا هیچ شهری نبود که ]اهل آن] ایمان بیاورد و ایمانش به حال آن [مردم ]سود ببخشد؟ [بجز قوم یونس که وقتی ایمان آوردند ، عذابِ خوارکننده را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندی برخوردارشان ساختیم» .759.إرشاد القلوب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با دعا ، به استقبال بلا بروید.
.
ص: 84
760.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :اِدفَعُوا البَلاءَ بِالدُّعاءِ . (1)761.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :اِدفَعوا أبوابَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ . (2)762.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :اِدفَعوا أمواجَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ . (3)763.امام علی علیه السلام ( _ در نامه اش به اُمرای لشکر _ ) عنه صلی الله علیه و آله :أعِدّوا لِلبَلاءِ الدُّعاءَ . (4)764.الإمام الصادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :رُدّوا نائِبَةَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ . (5)765.عنه علیه السلام :جامع الأخبار :قال النبیّ صلی الله علیه و آله : إذا ظَهَرَت فی اُمَّتی عَشرُ خِصالٍ عاقَبَهُمُ اللّهُ بِعَشرِ خِصالٍ . قیلَ : وما هِیَ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : إذا قَلَّلُوا الدُّعاءَ نَزَلَ البَلاءُ ... . (6)766.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا قَلَّ الدُّعاءُ نَزَلَ البَلاءُ . (7) .
ص: 85
767.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلا را با دعا ، پس بزنید.764.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درهای بلا را با دعا ببندید.765.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موج های بلا را با دعا برگردانید.766.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای دفع بلا ، به دعا مجهّز شوید.767.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فاجعه بلا را با دعا ]از خود] دور کنید.768.عدّة الداعی :جامع الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : و هرگاه در میان امّت من ، ده خصلت پدیدار گردد ، خداوند ، آنان را به ده چیز مجازات می کند .
گفته شد : آنها چیست ، ای پیامبر خدا؟
فرمود : «هرگاه کم دعا کنند ، بلا نازل می شود ...» .769.إحیاء علوم الدین عن سفیان الثوری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه دعا کردن کاستی گیرد ، بلا فرود می آید. .
ص: 86
770.إحیاء علوم الدین عن مالک بن دینار :عنه صلی الله علیه و آله :لا یُغنی حَذَرٌ مِن قَدَرٍ ، وَالدُّعاءُ یَنفَعُ مِمّا نَزَلَ ومِمّا لَم یَنزِل ، وإنَّ البَلاءَ لَیَنزِلُ فَیَتَلَقّاهُ الدُّعاءُ فَیَعتَلِجانِ (1) إلی یَومِ القِیامَةِ . (2)768.عدّة الداعی :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ البَلاءَ لَیَتَسَبَّبُ إلَی العَبدِ ، فَیَسأَلُ رَبَّهُ العافِیَةَ ویَذکُرُهُ ، فَیُبقِی (3) العافِیَةَ ، وَالدُّعاءُ وَالبَلاءُ یَتَوافَقانِ إلی یَومِ القِیامَةِ . (4)769.إحیاء علوم الدین ( _ به نقل از سفیان ثوری _ ) الإمام زین العابدین علیه السلام :إنَّ الدُّعاءَ وَالبَلاءَ لَیَتَرافَقانِ 5 إلی یَومِ القِیامَةِ ، إنَّ الدُّعاءَ لَیَرُدُّ البَلاءَ وقَد اُبرِمَ إبراما (5) . (6)770.إحیاء علوم الدین ( _ به نقل از مالک بن دینار _ ) الإمام الکاظم علیه السلام :إنَّ الدُّعاءَ یَستَقبِلُ البَلاءَ ، فَیَتَوافَقانِ إلی یَومِ القِیامَةِ . (7)771.الإمام الصادق علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :اِدفَعوا أمواجَ البَلاءِ عَنکُم بِالدُّعاءِ قَبلَ وُرودِ البَلاءِ ، فَوَالَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ (8) لَلبَلاءُ أسرَعُ إلَی المُؤمِنِ مِنِ انحِدارِ السَّیلِ مِن أعلَی التَّلعَةِ (9) إلی أسفَلِها ، ومِن رَکضِ البَراذینِ (10) . (11) .
ص: 87
772.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :احتیاط ، هرگز جلوی تقدیر را نمی گیرد ، در حالی که دعا ، برای دفع آنچه نازل شده و آنچه نازل نشده ، سودمند است . (1) بلا که نازل می شود دعا او را می گیرد و با هم تا روز قیامت ، دست به گریبان می شوند.773.الإمام الباقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلا به بنده می آویزد و بنده ، خدا را یاد می کند و از او عافیت درخواست می کند و در نتیجه ، خداوند ، عافیت را [برایش] نگه می دارد ، و دعا و بلا ، تا روز قیامت با یکدیگرند . (2)771.امام صادق علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :دعا و بلا تا روز قیامت ، رفیق و همراه اند . دعا ، بلای استوارگشته را نیز برمی گردانَد.772.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام کاظم علیه السلام :دعا ، به استقبال بلا می رود و تا روز قیامت با هم می سازند.773.امام باقر علیه السلام :امام علی علیه السلام :امواج بلا را ، پیش از آن که بلا درآید ، با دعا کردن از خود بگردانید ؛ زیرا سوگند به آن که دانه را شکافت و جاندار را آفرید ، حرکت بلا به سوی مؤمن ، شتابنده تر از فرود آمدن سیلاب از فراز تپّه به پایین آن و از دویدنِ اسبان تاتاری است. .
ص: 88
774.المعجم الکبیر عن القاسم أبی عبدالرحمن :عنه علیه السلام :إنَّ للّهِِ سُبحانَهُ سَطَواتٍ ونَقِماتٍ ، فَإِذا نَزَلَت بِکُم فَادفَعوها بِالدُّعاءِ ؛ فَإِنَّهُ لا یَدفَعُ البَلاءَ إلاَّ الدُّعاءُ . (1)775.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :مَن سَرَّهُ أن یُکشَفَ عَنهُ البَلاءُ ، فَلیُکثِر مِنَ الدُّعاءِ . (2)776.الإمام الباقر علیه السلام :عنه علیه السلام :ما زالَت نِعمَةٌ ولا نَضارَةُ عَیشٍ إلاّ بِذُنوبٍ اجتَرَحوا (3) ، إنَّ اللّهَ لَیسَ بِظَلاّمٍ لِلعَبیدِ ، ولَو أنَّهُمُ استَقبَلوا ذلِکَ بِالدُّعاءِ وَالإِنابَةِ لَم تَزُل ، ولَو أنَّهُم إذا نَزَلَت بِهِمُ النِّقَمُ وزالَت عَنهُمُ النِّعَمُ فَزِعوا إلَی اللّهِ عز و جل بِصِدقٍ مِن نِیّاتِهِم ، ولَم یَهِنوا ولَم یُسرِفوا ، لَأَصلَحَ اللّهُ لَهُم کُلَّ فاسِدٍ ، ولَرَدَّ عَلَیهِم کُلَّ صالِحٍ . (4)774.المعجم الکبیر ( _ به نقل از ابو عبد الرحمان ، قاسم _ ) عنه علیه السلام :بِالدُّعاءِ تُصرَفُ البَلِیَّةُ . (5)775.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :بِالدُّعاءِ یُستَدفَعُ البَلاءُ . (6) .
ص: 89
776.امام باقر علیه السلام :امام علی علیه السلام :برای خداوندِ سبحان ، خشم ها و عذاب هایی است . پس ، هرگاه بر شما نازل شدند ، آنها را با دعا کردن برگردانید ؛ زیرا بلا را چیزی جز دعا ، پس نمی زند.777.الإمام علیّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :هر که خوش دارد بلا از او برطرف شود ، بسیار دعا کند.778.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( _ لِفاطِمَةَ علیهاالسلام _ ) امام علی علیه السلام :هیچ نعمت و خرّمی زندگی ای به زوال نیامد ، مگر به سبب گناهانی که صاحبانش مرتکب شدند . خداوند ، هرگز به بندگان ستم نمی کند . اگر با دعا و توبه به استقبالش می رفتند ، آن نعمت ها و خوشی ها به زوال نمی آمدند ، و اگر زمانی که عذاب ها بر ایشان فرود آمد و نعمت هایشان گرفته شد با خلوص نیّت به خداوند عز و جل پناه می بُردند و سستی و زیاده روی [و ستم بر خویشتن ]نمی کردند ، بی گمان ، خداوند ، تباهی های آنان را به سامان می آورد و نعمت ها را به ایشان بازمی گردانْد.779.بحار الأنوار :امام علی علیه السلام :با دعاست که گرفتاری برطرف می شود .780.الإمام الصادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :با دعاست که بلا ، دفع می شود. .
ص: 90
777.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَیَدفَعُ بِالدُّعاءِ الأَمرَ الَّذی عَلِمَهُ أن یُدعی لَهُ فَیَستَجیبُ ، ولَولا ما وُفِّقَ العَبدُ مِن ذلِکَ الدُّعاءِ لَأَصابَهُ مِنهُ ما یَجُثُّهُ (1) مِن جَدیدِ الأَرضِ . (2)778.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ به فاطمه علیهاالسلام_ ) عنه علیه السلام :ما رَدَّ اللّهُ العَذابَ إلاّ عَن قَومِ یونُسَ ... فَلَمّا کانَ فی ذلِکَ الیَومِ نَزَلَ العَذابُ . فَقالَ العالِمُ لَهُم : یا قَومِ افزَعوا إلَی اللّهِ فَلَعَلَّهُ یَرحَمُکُم ویَرُدُّ العَذابَ عَنکُم .
فَقالوا : کَیفَ نَصنَعُ ؟ قالَ : اِجتَمِعوا وَاخرُجوا إلَی المَفازَةِ (3) وفَرِّقوا بَینَ النِّساءِ وَالأَولادِ ، وبَینَ الإِبِلِ وأولادِها ، وبَینَ البَقَرِ وأولادِها ، وبَینَ الغَنَمِ وأولادِها ، ثُمَّ ابکوا وَادعوا ، فَذَهَبوا وفَعَلوا ذلِکَ وضَجّوا وبَکَوا ، فَرَحِمَهُمُ اللّهُ وصَرَفَ عَنهُمُ العَذابَ وفَرَّقَ العَذابَ عَلَی الجِبالِ . (4)779.بحار الأنوار :تفسیر العیّاشی عن أبی بصیر عن الإمام الصادق علیه السلام :لَمّا أظَلَّ قَومَ یونُسَ العَذابُ ، دَعَوُا اللّهَ فَصَرَفَهُ عَنهُم .
قُلتُ : کَیفَ ذلِکَ ؟ قالَ : کانَ فِی العِلمِ أنَّهُ یَصرِفُهُ عَنهُم . (5)780.امام صادق علیه السلام :الکافی عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق علیه السلام :هَل تَعرِفونَ طولَ البَلاءِ مِن قِصَرِهِ ؟ قُلنا : لا .
قالَ : إذا اُلهِمَ أحَدُکُمُ الدُّعاءَ عِندَ البَلاءِ فَاعلَموا أنَّ البَلاءَ قَصیرٌ . (6) .
ص: 91
781.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل به وسیله دعا ، آنچه را که می داند برای آن به درگاهش دعا می شود و او ، آن دعا را اجابت می نماید ، دفع می کند و اگر بنده به آن دعا موفّق نشده بود ، هر آینه ، به او بلایی می رسید که ریشه اش را از روی زمین برمی کَنْد . (1)782.تفسیر القمّی عن جمیل عن الإمام الصادق علیه السلامامام صادق علیه السلام :خداوند ، عذاب را تنها از قوم یونس علیه السلام برگرداند ... ؛ زیرا در آن روز که عذاب بر ایشان فرود آمد ، آن مرد دانا به آنان گفت : «ای قوم من! به خدا پناه ببرید ، شاید که بر شما رحم آورَد و عذاب را از شما بگردانَد».
مردم گفتند : چه کنیم؟
گفت : «همگی فراهم آیید و به بیابان بروید و زنان و کودکان و اشتران و بچّه هایشان ، گاوها و گوساله هایشان ، گوسپندان و برّه هایشان را از هم جدا سازید . سپس گریه و دعا کنید» .
مردم رفتند و چنین کردند و فغان و مویه سر دادند . پس ، خداوند بر ایشان رحمت آورد و عذاب را از آنان گردانْد و آن را بر کوه ها پراکَنْد.781.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تفسیر العیّاشی_ به نقل از ابو بصیر _امام صادق علیه السلام فرمود : «چون عذاب بر سرِ قوم یونس علیه السلام سایه افکند ، به درگاه خدا دعا کردند و او ، عذاب را از آنان گردانْد» .
گفتم : این ، چگونه می شود؟
فرمود : «در علم خداوند بود که عذاب را از آنها می گردانَد» .782.تفسیر القمّی ( _ به نقل از جمیل _ ) الکافی_ به نقل از هشام بن سالم _: امام صادق علیه السلام فرمود : «آیا بلایِ دراز مدّت را از بلای کوتاه مدّت بازمی شناسید؟»
گفتیم : خیر.
فرمود : «هرگاه در هنگام بلا به فردی از شما دعا کردن الهام شد ، بدانید که آن بلا ، کوتاه است» . .
ص: 92
783.الاختصاص عن هشام بن سالم :الإمام الکاظم علیه السلام :ما مِن بَلاءٍ یَنزِلُ عَلی عَبدٍ مُؤمِنٍ فَیُلهِمُهُ اللّهُ عز و جل الدُّعاءَ ، إلاّ کانَ کَشفُ ذلِکَ البَلاءِ وَشیکا (1) ، وما مِن بَلاءٍ یَنزِلُ عَلی عَبدٍ مُؤمِنٍ فَیُمسِکُ عَنِ الدُّعاءِ إلاّ کانَ ذلِکَ البَلاءُ طَویلاً ؛ فَإذا نَزَلَ البَلاءُ فَعَلَیکُم بِالدُّعاءِ وَالتَّضَرُّعِ إِلَی اللّهِ عز و جل . (2)784.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :داوود علیه السلام :إنَّ للّهِِ سَطَواتٍ ونَقِماتٍ ، فَإِذا رَأَیتُموها فَداووا قُروحَکُم بِالدُّعاءِ، فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی یَقولُ : لَولا رِجالٌ خُشَّعٌ ، وصِبیانٌ رُضَّعٌ ، وبَهائِمُ رُتَّعٌ (3) ؛ لَصَبَبتُ عَلَیکُمُ العَذابَ صَبّا . (4)راجع : ص 74 (ردّ القضاء) .
3 / 9الشِّفاءُ مِن کُلِّ داءٍ784.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الکافی عن علاء بن کامل :قالَ لی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : عَلَیکَ بِالدُّعاءِ ؛ فَإِنَّهُ شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ . (5)785.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فلاح السائل عن محمّد بن مسلم :قُلتُ لأَِبی جَعفَرٍ علیه السلام : قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی هذِهِ الحَبَّةِ السَّوداءِ : «فیها شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ إلاَّ السّامَ» ؟ فَقالَ : نَعَم .
ثُمَّ قالَ : ألا اُخبِرُکَ بِما فیهِ شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ وسامٍ ؟ قُلتُ : بَلی . قالَ : الدُّعاءُ . (6)راجع : موسوعة الأحادیث الطبّیة : القسم الثانی / الفصل الرابع : واجبات المریض / الدعاء .
.
ص: 93
787.الإمام علیّ علیه السلام ( _ لِنَوفٍ البِکالِیِّ _ ) امام کاظم علیه السلام :هیچ بلایی نیست که بنده مؤمنی بدان گرفتار آید و خداوند عز و جل ، او را توفیق دعا کردن دهد ، مگر این که آن بلا ، به زودی برطرف شود و هیچ بلایی نیست که بنده ای مؤمن بدان گرفتار آید و از دعا کردن خودداری ورزد ، مگر این که آن بلا به درازا کشد . پس ، هرگاه بلا فرود آمد ، به درگاه خداوند عز و جل دعا و التماس کنید.787.امام علی علیه السلام ( _ به نوف بکالی _ ) داوود علیه السلام :برای خداوند ، خشم ها و عذاب هایی است . پس هرگاه آنها را دیدید ، زخم هایتان را با دعا درمان کنید ؛ زیرا خداوند _ تبارک و تعالی _ می فرماید : «اگر مردان خاشع ، کودکان شیرخوار و حیوانات چرنده نبودند ، سیلاب عذاب را بر شما فرو می ریختم».ر . ک : ص 75 (برگرداندن قضا)
3 / 9شفای هر دردی788.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الکافی_ به نقل از علاء بن کامل _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : «بر تو باد دعا ؛ زیرا که آن ، شفای هر دردی است» .789.الزهد ، ابن المبارک _ به نقل از یزید بن میسره _ :فلاح السائل_ به نقل از محمّد بن مسلم _: به امام باقر علیه السلام گفتم : آیا [درست است که ]پیامبر خدا درباره سیاه دانه فرموده است : «در آن ، شفای هر دردی است ، بجز مرگ»؟
فرمود : «آری» .
سپس فرمود : «آیا تو را از چیزی آگاه نسازم که شفای هر دردی و مرگی است؟» .
گفتم : چرا .
فرمود : «دعا».ر . ک : دانش نامه احادیث پزشکی : بخش دوم / فصل چهارم : وظایف بیماران / دعا کردن .
.
ص: 94
البابُ الرّابِعُ : الاستنکاف عن الدّعاء والتّوانی فیه4 / 1التَّحذیرُ مِن تَرکِ الدُّعاءِالکتاب«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» . (1)
«قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ» . (2)
الحدیث795.عنه علیه السلام ( _ مِن وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _ ) الإمام علیّ علیه السلام :أربَعٌ لِلمَرءِ لا عَلَیهِ : الإِیمانُ وَالشُّکرُ ... وَالاِستِغفارُ ... وَالدُّعاءُ ؛ فَإِنَّهُ قالَ [ تَعالی ] : «قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ» . (3)796.الإمام زین العابدین علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام_ مِن دُعائِهِ لِوَداعِ شَهرِ رَمَضانَ _: اللّهُمَّ ... وأنتَ الَّذی دَلَلتَهُم ... وقُلتَ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» فَسَمَّیتَ دُعاءَکَ عِبادَةً وتَرکَهُ استِکبارا ، وتَوَعَّدتَ عَلی تَرکِهِ دُخولَ جَهَنَّمَ داخِرینَ . (4) .
ص: 95
باب چهارم : سر باز زدن از دعا و سستی نمودن در آن4 / 1بر حذر داشتن از ترک دعاقرآن«و پروردگارتان فرمود : مرا بخوانید تا پاسختان دهم . به راستی کسانی که از عبادت من گردن فرازی می کنند ، به زودی با خواری به دوزخ در می آیند» .
«بگو : اگر دعای شما نباشد ، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند» .
حدیث800.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :چهار چیز است که به سود آدمی است نه به زیان او : ایمان و شکرگزاری ... و استغفار ... و دعا . خداوند متعال فرموده است : «بگو : اگر دعای شما نباشد ، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند» .798.امام صادق علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام_ از دعای ایشان در بدرود با ماه رمضان _: بار خدایا! ... و تو آنی
که راهنمایی شان کردی ... و فرمودی : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم . به راستی کسانی که از عبادت من گردن فرازی می کنند ، به زودی با خواری به دوزخ در می آیند» ، و دعا کردن به درگاهت را عبادت نامیدی و ترک آن را کبرورزی ، و بر ترک آن ، وعده درآمدنِ با خواری به [آتش ]جهنّم دادی.
.
ص: 96
799.امام باقر علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :اُدعُ ولا تَقُل : قَد فُرِغَ مِنَ الأَمرِ ؛ فَإِنَّ الدُّعاءَ هُوَ العِبادَةُ ؛ إنَّ اللّهَ عز و جلیَقولُ : «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» ، وقالَ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» . (1)800.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تَرکُ الدُّعاءِ مَعصِیَةٌ . (2)801.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَدعُ اللّهَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِ . (3)802.أعلام الدین :عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَعالی : مَن لا یَدعونی أغضَبُ عَلَیهِ . (4)801.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل یُمسِکُ عَن عَبدِهِ الخَیرَ الکَثیرَ ، ویَقولُ : لا اُعطی عَبدی حَتّی یَسأَلَنی . (5)802.أعلام الدین :عنه صلی الله علیه و آله :یَخرُجُ مِنَ النّارِ رَجُلٌ فَیَقولُ لَهُ رَبُّهُ تَعالی : ما تُعطینی إن أخرَجتُکَ ؟ فَیَقولُ : یا رَبِّ ! اُعطیکَ ما تَسأَ لُنی .
فَیَقولُ لَهُ : کَذَبتَ ، وعِزَّتی ! قَد سَأَلتُکَ ما هُوَ أهوَنُ مِن ذلِکَ فَلَم تُعطِنی ؛ سَأَلتُکَ أن تَسأَلَنی فَاُعطِیَکَ ، وتَدعُوَنی فَأَستَجیبَ لَکَ ، وتَستَغفِرَنی فَأَغفِرَ لَکَ . (6) .
ص: 97
803.الإمام زین العابدین علیه السلام :امام صادق علیه السلام :دعا کن و مگو که کار از کار گذشته است ؛ زیرا دعا ، عینِ عبادت است . خداوند عز و جل می فرماید : «کسانی که از عبادت من ، گردن فرازی می کنند ، به زودی با خواری به دوزخ در می آیند» و فرموده است : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» .803.امام زین العابدین علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترک دعا ، گناه است.804.الإمام الصادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خدا را نخواند ، خدا بر او خشم می گیرد.804.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرموده است : «هر که مرا نخوانَد ، بر او خشم می گیرم».805.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل خیرِ فراوان را از بنده اش باز می دارد و می فرماید : «به بنده ام نمی دهم تا از من بخواهد».806.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردی از آتش [دوزخ] بیرون می آید (/ آورده می شود) و پروردگار بلندمرتبه اش به او می فرماید : «اگر تو را بیرون آورم ، به من چه می دهی؟» .
می گوید : پروردگار من! هرچه از من بخواهی ، به تو می دهم.
خداوند می فرماید : «به عزّتم سوگند که دروغ می گویی! من ، کمتر از این را از تو خواستم و تو به من ندادی . از تو خواستم که از من بخواهی تا به تو عطا کنم ، مرا بخوانی تا پاسخت دهم و از من آمرزش بطلبی تا تو را بیامرزم [و تو هیچ یک از این خواسته های مرا انجام ندادی]». .
ص: 98
807.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام_ فی بَیانِ مُحاوَرَةِ اللّهِ تَعالَی الأَغنِیاءَ وَالفُقَراءَ یَومَ القِیامَةِ _: ثُمَّ یُدعی بِالکافِرِ الفَقیرِ فَیَقولُ : یَابنَ آدَمَ ، ما فَعَلتَ فیما أمَرتُکَ ؟
فَیَقولُ : اِبتَلَیتَنی بِبَلاءِ الدُّنیا حَتّی أنسَیتَنی ذِکرَکَ وشَغَلتَنی عَمّا خَلَقتَنی لَهُ .
فَیَقولُ لَهُ : فَهَلاّ دَعَوتَنی فَأَرزُقَکَ ، وسَأَلتَنی فاُعطِیَکَ ؟ فَإِن قالَ : یا رَبِّ نَسیتُ ، هَلَکَ ، وإن قالَ : لَم أدرِ ما أنتَ ، هَلَکَ . فَیَقولُ لَهُ : لَو تَعلَمُ ما لَکَ عِندی لَبَکَیتَ کَثیرا . (1)808.مسند ابن حنبل عن أبی سعید الخدری عن رسول اللّه صلالإمام الصادق علیه السلام :مَن لَم یَسأَلِ اللّهَ عز و جل مِن فَضلِهِ فَقَدِ افتَقَرَ . (2)4 / 2ذَمُّ المَلالِ مِنَ الدُّعاءِ807.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَمَلّوا مِنَ الدُّعاءِ ؛ فَإِنَّکُم لا تَدرونَ مَتی یُستَجابُ لَکُم . (3)808.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از ابو سعید خدری _ ) عدّة الداعی :وَرَدَ فِی الوَحیِ القَدیمِ : ولا تَمَلَّ مِنَ الدُّعاءِ ؛ فَإِنّی لا أمَلُّ مِنَ الإِجابَةِ . (4) .
ص: 99
809.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام_ در بیان گفتگوی خداوند بزرگ با توانگران و درویشان در روز قیامت _: سپس ، کافر درویش را صدا می زنند و خداوند به او می فرماید : «ای پسر آدم! با دستورهایم به تو ، چه کردی؟» .
او می گوید : مرا به بلای دنیا (فقر) گرفتار ساختی ، تا جایی که یاد خودت را از خاطرم بردی و مرا از آنچه برای آن آفریده ام بودی ، غافل نمودی.
خداوند به او می فرماید : «چرا مرا نخواندی تا روزی ات دهم و از من درخواست نکردی تا عطایت کنم؟» اگر بگوید : پروردگارا ! فراموش کردم ، به هلاکت درمی افتد و اگر بگوید : تو را نمی شناختم ، باز به هلاکت درمی افتد .
پس خداوند به او می فرماید : «اگر بدانی که برای تو چه دارم ، بسی گریه می کنی».810.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :هر که از فضل خداوند عز و جل درخواست نکرد ، به فقر در افتاد.4 / 2نکوهش خسته شدن از دعا809.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دعا کردن خسته نشوید ؛ زیرا شما نمی دانید که چه وقت ، دعایتان مستجاب می شود .810.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عدّة الداعی :در وحی قدیم (کتب آسمانی گذشته) آمده است : «از دعا کردن ، خسته مشو ؛ زیرا من از اجابت کردن ، خسته نمی شوم».
.
ص: 100
4 / 3ذَمُّ العَجزِ عَنِ الدُّعاءِ813.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ أعجَزَ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ . (1)813.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :لا تَعجِزوا فِی الدُّعاءِ ؛ فَإِنَّهُ لا یَهلِکُ مَعَ الدُّعاءِ أحَدٌ . (2)814.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا تَعجِزوا عَنِ الدُّعاءِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ أنزَلَ عَلَیَّ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» .
فَقالَ رَجُلٌ : یا رَسولَ اللّهِ ، رَبُّنا یَسمَعُ الدُّعاءَ ؟ أم کَیفَ ذلِکَ ؟ فَأَنزَلَ اللّهُ : «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ» . (3)4 / 4ذَمُّ مَن لا یَدعو إلاّ عِندَ نُزولِ البَلاءِالکتاب«قُلْ أَرَءَیْتَکُمْ إِنْ أَتَ_ل_کُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ أَغَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن کُنتُمْ صَ_دِقِینَ * بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِکُونَ» . (4)
«قُلْ مَن یُنَجِّیکُم مِّن ظُ_لُمَ_تِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَ_ذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّ_کِرِینَ * قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُم مِّنْهَا وَمِن کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِکُونَ» . (5)
.
ص: 101
4 / 3نکوهش درماندگی در دعا819.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درمانده ترینِ مردم ، کسی است که از دعا کردن ، درمانده شود.817.امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دعا کردن ، درمانده نشوید ؛ زیرا با وجود دعا کردن، اَحَدی هلاک نمی شود.818.الأسماء و الصفات ( _ به نقل از ابن عمر _ ) امام علی علیه السلام :پیامبر خدا فرمود : «از دعا کردن به عجز نیایید ؛ زیرا خداوند بر من نازل فرموده است : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» .
مردی گفت : ای پیامبر خدا ! پروردگار ما دعا را می شنود؟ آن به چه نحو است؟
در این وقت ، خداوند ، فرو فرستاد : «و هر گاه بندگانم از تو درباره من می پرسند ، [بگو که :] من نزدیکم ...» .4 / 4نکوهش کسانی که فقط هنگام گرفتاری دعا می کنندقرآن«بگو : آیا اگر عذاب خدا شما را در رسد یا رستاخیزْ شما را دریابد ، اگر راستگویید ، کسی غیر از خدا را می خوانید؟ [نه؛] بلکه تنها او را می خوانید و او ، اگر بخواهد ، آنچه را برایش دعا می کنید ، برطرف می کند ، و آنچه را شریک او می گردانید ، فراموش می کنید» .
«بگو : کیست آن که شما را از تاریکی های خشکی و دریا می رهانَد، آن گاه که او را به زاری و در نهان می خوانید [و می گویید ]که : اگر ما را از این [مهلکه ]برهانَد ، از سپاس گزاران خواهیم بود ؟ بگو : خداست که شما را از آن [مهلکه] و از هر اندوهی می رهانَد ، و باز شما شرک می ورزید» .
.
ص: 102
«وَ إِذَا مَسَّ الاْءِنسَ_نَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائمًا فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَن لَّمْ یَدْعُنَا إِلَی ضُرٍّ مَّسَّهُ کَذَ لِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» . (1)
«هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّی إِذَا کُنتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِم بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُواْ بِهَا جَاءَتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَ ظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنجَیْتَنَا مِنْ هَ_ذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّ_کِرِینَ * فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ» . (2)
«وَ مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْئرُونَ * ثُمَّ إِذَا کَشَفَ الضُّرَّ عَنکُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِّنکُم بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ» . (3)
«وَ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّ_اکُمْ إِلَی الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ کَانَ الاْءِنسَ_نُ کَفُورًا» . (4)
«فَإِذَا رَکِبُواْ فِی الْفُلْکِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ * لِیَکْفُرُواْ بِمَا ءَاتَیْنَ_هُمْ وَ لِیَتَمَتَّعُواْ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» . (5)
«وَ إِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْاْ رَبَّهُم مُّنِیبِینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ * لِیَکْفُرُواْ بِمَا ءَاتَیْنَ_هُمْ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ» . (6)
«وَ إِذَا غَشِیَهُم مَّوْجٌ کَالظُّ_لَلِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مَا یَجْحَدُ بِ_ایَ_تِنَا إِلاَّ کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ» . (7)
.
ص: 103
«و چون انسان را گزندی برسد ، ما را ، به پهلو خفته یا نشسته و یا ایستاده ، می خوانَد و چون گزندش را از او دور سازیم ، چنان می رود که گویی ما را برای گزندی که به او رسیده ، نخوانده است . این گونه ، برای زیاده روان ، آنچه انجام می دادند ، زینت داده شده است» .
«و اوست که شما را در خشکی و دریا ، روان می کند ، تا وقتی که در کشتی ها باشید و آن کشتی ها با بادی ملایم ، آنان را سیر می دهند و ایشان ، بدان باد ، شاد شوند، [به ناگاه ]بادی سخت بر آنها می وَزَد و موج از هر سو برایشان می تازد و یقین می کنند که در محاصره افتاه اند . در آن حال ، خدا را از روی اخلاص می خوانند که : اگر ما را از این [مهلکه ]بِرَهانی ، قطعا از سپاس گزاران خواهیم بود . پس چون آنان را رهانید ، آن گاه در زمین ، به ناحق سرکشی می کنند . «و هر نعمتی که شما دارید ، از خداست . سپس ، چون گزندی به شما برسد ، به او متوسّل می شوید و چون آن گزند را از شما بزُداید ، گروهی از شما به پروردگارشان شرک می ورزند» .
«و چون در دریا به شما گزندی برسد ، هر که را جز او می خوانید ، ناپدید [و فراموش ]می گردد . چون [خدا ]شما را به سوی خشکی رهانید ، روی گردان می شوید ، و انسان ، بسیار ناسپاس است» .
«و هنگامی که بر کشتی می نشینند ، خدا را از روی اخلاص می خوانند ، ولی چون به خشکی رسانْد و نجاتشان داد ، به ناگاه شرک می ورزند تا نعمتی را که به ایشان دادیم ، کفران کنند ، و بگذار تا برخوردار شوند ، زودا که بدانند» .
«و هرگاه مردمان را گزندی رسد ، پروردگار خود را ، توبه کنان ، می خوانند و آن گاه که از جانب خود رحمتی به آنان چشانید ، بازْ دسته ای از ایشان به پروردگارشان شرک می آورند . بگذار تا به آنچه عطایشان کرده ایم کفران ورزند . [بگو: ]برخوردار شوید ، زودا که بدانید» .
«و هر گاه موجی سهمگین آنان را فراگیرد ، خدا را می خوانند و اعتقاد [خود] را برای او خالص گردانند ؛ ولی چون نجاتشان داد و [آنان را] به خشکی رساند ، برخی از ایشان میانه رو هستند ، و نشانه های ما را ، جز هر پیمان شکنِ ناسپاسی انکار نمی کند» .
.
ص: 104
«وَ إِذَا مَسَّ الاْءِنسَ_نَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُواْ إِلَیْهِ مِن قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحَ_بِ النَّارِ» . (1)
«فَإِذَا مَسَّ الاْءِنسَ_نَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَ_هُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمِ بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَ لَ_کِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ» . (2)
«لاَّ یَسْئمُ الاْءِنسَ_نُ مِن دُعَاءِ الْخَیْرِ وَ إِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَیَئوسٌ قَنُوطٌ . . . وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الاْءِنسَ_نِ أَعْرَضَ وَ نَئا بِجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِیضٍ» . (3)
الحدیث830.عمل الیوم و اللیلة ، نسایی ( _ به نقل از اَ نَس بن مالک _ ) الإمام علیّ علیه السلام_ لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أن یَعِظَهُ _: لا تَکُن مِمَّن ... یُعجَبُ بِنَفسِهِ إذا عُوفِیَ ، ویَقنَطُ إذَا ابتُلِیَ ، إن أصابَهُ بَلاءٌ دَعا مُضطَرّا ، وإن نالَهُ رَخاءٌ أعرَضَ مُغتَرّا . (4)831.الإمام علیّ علیه السلام ( _ لاِبنِهِ _ ) الإمام زین العابدین علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: إلهی ... لا تَجعَلنی مِمَّن یُبطِرُهُ الرَّخاءُ ، ویَصرَعُهُ البَلاءُ ؛ فَلا یَدعوکَ إلاّ عِندَ حُلولِ نازِلَةٍ ، ولا یَذکُرُکَ إلاّ عِندَ وُقوعِ جائِحَةٍ (5) ، فَیُصرَعُ لَکَ خَدُّهُ ، وتُرفَعُ بِالمَسأَلَةِ إلَیکَ یَدُهُ . (6)832.الإمام الصادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :کانَ جَدّی یَقولُ : تَقَدَّموا فِی الدُّعاءِ ؛ فَإِنَّ العَبدَ إذا کانَ دَعّاءً فَنَزَلَ بِهِ البَلاءُ فَدَعا ، قیلَ : صَوتٌ مَعروفٌ ، وإذا لَم یَکُن دَعّاءً فَنَزَلَ بِهِ بَلاءٌ فَدَعا ، قیلَ : أینَ کُنتَ قَبلَ الیَومِ ؟! (7) .
ص: 105
«هر گاه انسان را گزندی برسد ، پروردگارش را می خوانَد و به سوی او توبه می کند . سپس ، چون از جانب خویش نعمتی به او ببخشد ، آنچه را که پیش تر خدا را به خاطر آن می خوانْد ، از یاد می بَرد و برای خدا انبازانی قرار می دهد تا [خود و دیگران را ]از راه او گم راه گردانَد . بگو : به [سبب] کفرت ، اندکی برخوردار شو که تو از اهل آتشی» .
«هر گاه انسان را گزندی برسد ، ما را می خوانَد و چون از جانب خود ، نعمتی بدو ببخشیم ، می گوید : آن را به دانش خود یافته ام . نه چنان است ؛ بلکه آن ، آزمایشی است ، ولی بیشترشان نمی دانند» .
«انسان ، از دعای خیر ، خسته نمی شود و چون آسیبی به او برسد ، نومید می گردد ... و چون انسان را نعمت بخشیم ، روی برمی تابد و خود را کنار می کشد و چون گزندی به او برسد ، بسیار دعا می کند» .
حدیث831.امام علی علیه السلام ( _ به فرزندش _ ) امام علی علیه السلام_ به مردی که از ایشان خواست تا او را اندرز بدهد _: از آنانی مباش که ... هر گاه عافیت داده شود ، خودپسند می گردد و هر گاه گرفتار آید ، نومید می شود و چون بلایی به او برسد ، از سر بیچارگی دعا می کند و هر گاه آسایشی یابد ، مغرورانه [از خدا] روی می گردانَد.832.امام صادق علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجاتش _: معبود من! ... مرا از آنانی قرار مده که خوشی سرمستش می کند و بلا ، به زمینش می زند . چنین کسی ، تنها در هنگام گرفتار آمدن تو را می خوانَد و تنها به وقت مصیبت ، به یاد تو می افتد و گونه اش را بر خاک نهاده ، دست تقاضایش به درگاه تو بلند می شود .833.امام صادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :جدّم می فرمود : «در دعا کردن ، پیش دستی کنید ؛ زیرا بنده ، چنانچه اهل دعا باشد ، وقتی بلایی بر او نازل شود و دعا کند ، گفته می شود : «صدایی آشناست» و چنانچه اهل دعایِ بسیار نباشد ، وقتی بلایی بر او نازل شود و دعا کند ، گفته می شود : «تا به حال ، کجا بودی؟!». .
ص: 106
834.الکافی ( _ به نقل از محمّد بن حمران _ ) عنه علیه السلام :مَن تَقَدَّمَ فِی الدُّعاءِ استُجیبَ لَهُ إذا نَزَلَ بِهِ البَلاءُ ، وقالَتِ المَلائِکَةُ : صَوتٌ مَعروفٌ ولَم یُحجَب عَنِ السَّماءِ .
ومَن لَم یَتَقَدَّم فِی الدُّعاءِ لَم یُستَجَب لَهُ إذا نَزَلَ بِهِ البَلاءُ ، وقالَتِ المَلائِکَةُ : إنَّ ذَا الصَّوتَ لا نَعرِفُهُ . (1)835.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :إذا دَعَا العَبدُ فِی البَلاءِ ولَم یَدعُ فِی الرَّخاءِ حَجَبَتِ المَلائِکَةُ صَوتَهُ ، وقالوا : هذا صَوتٌ غَریبٌ ، أینَ کُنتَ قَبلَ الیَومِ ؟! (2)836.امام صادق علیه السلام :الإمام الکاظم علیه السلام :کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام یَقولُ : الدُّعاءُ بَعدَما یَنزِلُ البَلاءُ لا یُنتَفَعُ بِهِ . (3) .
ص: 107
837.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :کسی که در دعا کردن ، پیش دستی کند (همیشه دعا کند ، نه فقط موقع گرفتاری) ، وقتی بلا بر او فرود آید [و دست به دعا بردارد ]فرشتگان می گویند : «این ، صدایی آشناست» و از آسمان [در کار رسیدن آن دعا به درگاه خدا ]ممانعتی صورت نمی گیرد ؛ اما کسی که در دعا کردن پیش دستی نکند ، چون بلا بر او فرود آید ، دعایش مستجاب نمی شود و فرشتگان می گویند : «این صدا برای ما آشنا نیست».838.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر گاه بنده در گرفتاری دعا کند و در خوشی و آسایش دعا نکند ، فرشتگان ، مانع [رسیدن ]صدای او [به درگاه خداوند] می شوند و می گویند : «این ، صدایی ناآشناست . تا کنون کجا بودی؟!».839.المجتنی عن اللّیث بن سعد عن الإمام الصادق علیه ال ( _ فی دُعاءِ سَریعِ الإِجابَةِ _ ) امام کاظم علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام می فرمود : «دعا کردن پس از فرود آمدن بلا ، سودی نمی بخشد». .
ص: 108
الفَصلُ الثّانی : آداب الدّعاءالبابُ الأَوَّلُ : ما ینبغی قبل الدّعاءأحادیث هذا الباب تفضّل للداعی أن یتوضّأ قبل الدعاء ، ویتوجّه إلی القبلة ویصلّی رکعتین ثمّ یطلب من اللّه تعالی حاجته . وکذلک عملُ الصالحات قبل الدعاء مؤثّر فی إجابته . وکأنّ درجة هذه الأعمال الصالحة قبل الدعاء أوطأ من الوفاء بالعهد الإلهیّ ، إذ قال سبحانه : «وَ أَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» . (1) وحریّ بالقول أنّ الأحادیث وإن لم تنصّ علی استقبال القبلة أدبا قبل الدعاء لکنّ الإشارة إلی ذلک وردت فی سیاق أحادیث کثیرة . (2)
1 / 1التَّوَضُّأُ841.الإمام الرضا علیه السلام :الإمام الحسن علیه السلام_ أنَّهُ کانَ یَقولُ _: یَابنَ آدَمَ ! مَن مِثلُکَ وقَد خَلّی رَبُّکَ بَینَهُ وبَینَکَ ، مَتی شِئتَ أن تَدخُلَ إلَیهِ تَوَضَّأتَ وقُمتَ بَینَ یَدَیهِ ، ولَم یَجعَل بَینَکَ وبَینَهُ حِجابا ولا بَوّابا ، تَشکو إلَیهِ هُمومَکَ وفاقَتَکَ ، وتَطلُبُ مِنهُ حَوائِجَکَ ، وتَستَعینُهُ عَلی اُمورِکَ . (3) .
ص: 109
فصل دوّم : آداب دعا کردنباب یکم : بایسته های پیش از دعابر پایه روایات این باب ، شایسته است نیایشگر پیش از دعا وضو بگیرد ، رو به قبله کند و دو رکعت نماز بخواند سپس حاجت خود را از خداوند متعال بخواهد ، همچنین انجام انواع کارهای نیک قبل از دعا در اجابت آن مؤثر است . گویا انجام این اعمال پیش از دعا مرتبه ای نازله از وفای به عهد الهی است که فرموده : «وَ أَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ ؛ (1) به پیمان من وفادار باشید، به پیمان شما وفا می کنم» . گفتنی است که هر چند استقبال قبله به عنوان ادب قبل از دعا در روایات بدان تصریح نشده لیکن ضمن روایات فراوانی بدان اشاره شده است . (2)
1 / 1وضو گرفتن845.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام حسن علیه السلام می فرمود :ای پسر آدم! کیست چون تو؟ پروردگارت فاصله میان خود و تو را برداشته است تا هر گاه خواستی به حضورش برسی ، وضو سازی و در برابرش بِایستی _ بی آن که میان تو و خود ، هیچ حاجب و دربانی قرار دهد _ و از گرفتاری ها و نیازت به او شِکوه کنی و نیازهایت را از او بخواهی و در کارهایت از او کمک بجویی .
.
ص: 110
راجع : ص 306 ح 473 .
1 / 2اِستِقبالُ القِبلَةِ844.مهج الدعوات ( _ به نقل از معاویة بن عمّار _ ) سنن النسائی عن اُمّ عبد الرحمن بن طارق بن علقمة :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ إذا جاءَ مَکانا فی دارِ یَعلَی (1) استَقبَلَ القِبلَةَ ودَعا . (2)845.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :المعجم الأوسط عن یزید بن عامر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أقبَلَ ومَعَهُ نَفَرٌ حَتّی وَقَفَ عَلَی القَرنِ (3) دونَ المُرَیطاءِ ، رافِعا یَدَیهِ مُستَقبِلَ القِبلَةِ یَدعو . (4)1 / 3رَکعَتانِ مِنَ الصَّلاةِ848.مهج الدعوات عن أبی اُمامة عن رسول اللّه صلی اللهرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن تَوَضَّأَ فَأَحسَنَ الوُضوءَ ثُمَّ صَلّی رَکعَتَینِ ، فَدَعا رَبَّهُ کانَت دَعوَتُهُ مُستَجابَةً ؛ مُعَجَّلَةً أو مُؤَخَّرَةً . (5) .
ص: 111
ر . ک : ص 307 ح 473.
1 / 2رو کردن به قبله848.مهج الدعوات ( _ به نقل از ابو امامه _ ) سنن النسائی_ به نقل از مادر عبد الرحمان بن طارق بن علقمه _: پیامبر صلی الله علیه و آله هر گاه به مکانی در خانه یَعلی (1) می آمد ، رو به قبله می نمود و دعا می کرد.849.المستدرک علی الصحیحین ( _ به نقل از سعد بن مالک _ ) المعجم الأوسط_ به نقل از یزید بن عامر _: پیامبر خدا ، با عدّه ای آمد تا آن که بالای قَرن ، (2) نرسیده به مُرَیطاء ، توقّف کرد و رو به قبله ، دستانش را بلند کرد و به دعا پرداخت.1 / 3خواندن دو رکعت نماز852.الإمام الصادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس وضو بگیرد و درست هم وضو بگیرد و سپس ، دو رکعت نماز بگزارد و آن گاه ، به درگاه پروردگارش دعا کند ، دعایش ، دیر یا زود ، مستجاب می شود.
.
ص: 112
853.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ تَعالی : مَن أحدَثَ ولَم یَتَوَضَّأ فَقَد جَفانی ، ومَن أحدَثَ وتَوَضَّأَ ولَم یُصَلِّ رَکعَتَینِ ولَم یَدعُنی فَقَد جَفانی ، ومَن أحدَثَ وتَوَضَّأَ وصَلّی رَکعَتَینِ ودَعانی فَلَم اُجِبهُ فیما یَسأَلُ عَن أمرِ دینِهِ ودُنیاهُ فَقَد جَفَوتُهُ ، ولَستُ بِرَبٍّ جافٍ . (1)854.سنن الترمذی عن بریدة :الإمام الصادق علیه السلام_ لِمِسمَعٍ _: یا مِسمَعُ ، ما یَمنَعُ أحَدَکُم إذا دَخَلَ عَلَیهِ غَمٌّ مِن غُمومِ الدُّنیا أن یَتَوَضَّأَ ثُمَّ یَدخُلَ مَسجِدَهُ ویَرکَعَ رَکعَتَینِ فَیَدعُوَ اللّهَ فیهِما ؟ أما سَمِعتَ اللّهَ یَقولُ : «وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ» (2) . (3)852.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن تَوَضَّأَ فَأَحسَنَ الوُضوءَ وصَلّی رَکعَتَینِ فَأَتَمَّ رُکوعَهُما وسُجودَهُما ، ثُمَّ جَلَسَ فَأَثنی عَلَی اللّهِ عز و جل وصَلّی عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ سَأَلَ اللّهَ حاجَتَهُ فَقَد طَلَبَ الخَیرَ فی مَظانِّهِ ، ومَن طَلَبَ الخَیرَ فی مَظانِّهِ لَم یَخِب . (4)853.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :إذا کانَت لَکَ حاجَةٌ فَتَوَضَّأ وصَلِّ رَکعَتَینِ ، ثُمَّ احمَدِ اللّهَ وأثنِ عَلَیهِ وَاذکُر مِن آلائِهِ (5) ، ثُمَّ ادعُ تُجَب . (6) .
ص: 113
854.سنن الترمذی ( _ به نقل از بریده _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای متعال می فرماید : «هر کس حَدَثی (آنچه موجب بطلان وضوست) ، از او سر بزند و وضو نگیرد ، به من جفا کرده است و هر کس حَدَثی از او سر بزند و وضو بگیرد ، امّا دو رکعت نماز نگزارد و به درگاهم دعا نکند ، باز به من جفا کرده است و هر کس حَدَثی از او سر بزند و وضو بگیرد و دو رکعت نماز بگزارد و به درگاهم دعا کند و من ، خواهش او را در کار دین و دنیایش برآورده نسازم ، من به او جفا کرده ام ، و من ، خداوندی جفاکار نیستم.855.مسند ابن حنبل عن أنس :امام صادق علیه السلام_ به مِسمَع _: ای مِسمَع ! چرا هر گاه غمی از غم های دنیا به سراغ یکی از شما می آید ، وضو نمی گیرد تا به مسجد برود و دو رکعت نماز بگزارد و در آن ، دو رکعت به درگاه خدا دعا کند؟ مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید : «از صبر و نماز ، کمک بجویید» ؟856.الأدب المفرد عن أنس :امام صادق علیه السلام :هر کس وضو سازد و نیکو وضو سازد و دو رکعت ، نماز بگزارد و رکوع و سجود آنها را کامل به جای آورد ، سپس بنشیند و خداوند عز و جل را ثنا گوید و بر پیامبر خدا ، درود بفرستد و آن گاه ، حاجتش را از خداوند بخواهد ، خیر را در جایگاهش جُسته است و هر کس خیر را در جایگاهش بجوید ، ناکام نمی شود.857.الإمام الحسین عن الإمام علیّ علیهماالسلام :امام صادق علیه السلام :هر گاه حاجتی داشتی ، وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان ، سپس حمد و ثنای خدا را به جای آور و نعمت هایش را یاد کن ، آن گاه ، دعا کن ، دعایت اجابت می شود . .
ص: 114
855.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از انس _ ) عنه علیه السلام_ فِی الرَّجُلِ یَحزُنُهُ الأَمرُ أو یُریدُ الحاجَةَ _: یُصَلّی رَکعَتَینِ یَقرَأُ فی إحداهُما «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» ألفَ مَرَّةٍ ، وفِی الاُخری مَرَّةً ، ثُمَّ یَسأَلُ حاجَتَهُ . (1)856.الأدب المفرد ( _ به نقل از انس _ ) عنه علیه السلام :مَن جاعَ فَلیَتَوَضَّأ وَلیُصَلِّ رَکعَتَینِ ، ثُمَّ یَقولُ : یا رَبِّ إنّی جائِعٌ فَأَطعِمنی ، فَإِنَّهُ یُطعَمُ مِن ساعَتِهِ . (2)1 / 4تَقدیمُ صَلاةٍ أو صَدَقَةٍ أو خَیرٍ أو ذِکرٍ859.الإمام الرضا علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا أرَدتَ أن تَدعُوَ اللّهَ (3) فَقَدِّم صَلاةً أو صَدَقَةً ، أو خَیرا أو ذِکرا . (4) .
ص: 115
858.امام زین العابدین علیه السلام :امام صادق علیه السلام_ درباره مردی که اندوهی به او می رسد یا حاجتی دارد _: دو رکعت نماز می گزارد و در یکی از آن دو ، هزار مرتبه و در دیگری یک مرتبه «قل هو اللّه أحد» را می خواند ، سپس ، حاجتش را تقاضا می کند.859.امام رضا علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر کس گرسنه شد [و غذایی نداشت] ، وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و سپس بگوید : «پروردگارا ! من گرسنه ام . غذایم ده» ، در دَم ، اطعام می شود.1 / 4گزاردن نمازی یا دادن صدقه ای با انجام دادن کار خیری یا گفتن ذکری860.مصباح الشریعة ( _ در حدیثی که به امام صادق علیه السلام نسبت داده ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خواستی دعا کنی ، پیش از آن ، نمازی بخوان یا صدقه ای بده یا کار خیری بکن یا ذکری بگو.
.
ص: 116
البابُ الثّانی : ما یستفتح به الدّعاء2 / 1البَسمَلَةُ864.بصائر الدرجات عن عبد اللّه بن بکیر عن أبی عبد اللرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یُرَدُّ دُعاءٌ أوَّلُهُ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِیمِ» . (1)865.الإمام الصادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :مَن حَزَنَهُ أمرٌ تَعاطاهُ فَقالَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِیمِ» وهُوَ مُخلِصٌ للّهِِ یُقبِلُ بِقَلبِهِ إلَیهِ ، لَم یَنفَکَّ مِن إحدَی اثنَتَینِ : إمّا بُلوغِ حاجَتِهِ فِی الدُّنیا ، وإمّا یُعَدُّ لَهُ عِندَ رَبِّهِ ویُدَّخَرُ لَدَیهِ ، وما عِندَ اللّهِ خَیرٌ وأبقی لِلمُؤمِنینَ . (2)2 / 2الحَمدُ وَالثَّناءُ863.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ : «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِینَ» _ أربَعَ مَرّاتٍ ، قالَ اللّهُ عز و جل : سَل تُعطَهُ . (3) .
ص: 117
باب دوم : آداب آغاز کردن دعا2 / 1آغاز کردن به نام خدا867.الإمام الرضا علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعایی که با «بسم اللّه الرحمن الرحیم ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان» آغاز گردد ، رد نمی شود.867.امام رضا علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس اندوهی بدو برسد و از روی اخلاص و با توجّه قلب به خدا بگوید : «بسم اللّه الرحمن الرحیم» ، از دو حال ، خارج نمی شود : یا در همین دنیا به حاجتش می رسد و یا نزد پروردگارش به حساب می آید و در نزد او ذخیره می گردد ، و البته آنچه نزد خداست ، برای اهل ایمان ، بهتر و ماندگارتر است.2 / 2ستایش و ثنا گفتن869.صحیح البخاری عن إسحاق بن عبد اللّه عن أنس بن مالکپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس چهار مرتبه بگوید : «الحمد للّه ربّ العالمین ؛ ستایش ، خداوندی را که پروردگار جهانیان است» ، خداوند عز و جل می فرماید : «بخواه ، تا به تو عطا شود».
.
ص: 118
870.الإمام الکاظم علیه السلام :مکارم الأخلاق عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ کُلَّ دُعاءٍ لا یَکونُ قَبلَهُ تَمجیدٌ فَهُوَ أبتَرُ ، إنَّمَا التَّمجیدُ ثُمَّ الدُّعاءُ .
قُلتُ (1) : ما أدنی ما یُجزِئُ مِنَ التَّمجیدِ ؟
قالَ صلی الله علیه و آله : قُل : اللّهُمَّ أنتَ الأَوَّلُ فَلَیسَ قَبلَکَ شَیءٌ ، وأنتَ الآخِرُ فَلَیسَ بَعدَکَ شَیءٌ ، وأنتَ الظّاهِرُ فَلَیسَ فَوقَکَ شَیءٌ ، وأنتَ الباطِنُ فَلَیسَ دونَکَ شَیءٌ ، وأنتَ العَزیزُ الحَکیمُ . (2)869.صحیح البخاری ( _ به نقل از اسحاق بن عبد اللّه ، از انس بن مالک _ ) تنبیه الغافلین عن میمونة بنت سعد خادمة رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَرَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِسَلمانَ وهُوَ یَدعو فی دُبُرِ الصَّلاةِ .
فَقالَ : یا سَلمانُ ألَکَ حاجَةٌ إلی رَبِّکَ ؟ قالَ : نَعَم یا رَسولَ اللّهِ .
قالَ : فَقَدِّم بَینَ یَدَی دُعائِکَ ثَناءً عَلی رَبِّکَ ، وصِفهُ کَما وَصَفَ نَفسَهُ ، وسَبِّحهُ تَسبیحا وتَحمیدا وتَهلیلاً . فَقالَ سَلمانُ : وکَیفَ اُقَدِّمُ ثَناءً یا رَسولَ اللّهِ ؟
قالَ : تَقرَأُ فاتِحَةَ الکِتابِ ثَلاثا ، فَإِنَّها ثَناءُ اللّهِ تَعالی . قالَ : فَکَیفَ أصِفُهُ ؟
قالَ : تَقرَأُ سورَةَ الصَّمَدِ ثَلاثا فَإِنَّها صِفَةُ اللّهِ ، وَصَفَ بِها نَفسَهُ . قالَ : فَکَیفَ اُسَبِّحُ ؟
قالَ : قُل : «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَاللّهُ أکبَرُ» ثُمَّ تَسأَلُ حاجَتَکَ . (3)870.امام کاظم علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :السُّؤالُ بَعدَ المَدحِ، فَامدَحُوا اللّهَ عز و جل ثُمَّ اسأَ لُوا الحَوائِجَ ، أثنوا عَلَی اللّهِ عز و جل وَامدَحوهُ قَبلَ طَلَبِ الحَوائِجِ . (4) .
ص: 119
871.المستدرک عن سهل بن حنیف عن عثمان بن حنیف :مکارم الأخلاق :پیامبر خدا فرمود : «هر دعایی که پیش از آن تمجیدی نباشد [در خواستی] ناقص است . نخست تمجید [خداوند] و سپس دعا!»
[راوی گوید :] گفتم : کمترین حدّ تمجید که کفایت می کند ، چیست؟
فرمود : «بگو : پروردگارا ! تو آغازینی و پیش از تو چیزی نیست . تو واپسینی و پس از تو چیزی نیست . تو پیدایی و پیداتر از تو چیزی نیست . تو نهانی و نهان تر از تو چیزی نیست . تو عزیز و حکیمی».872.الإمام علیّ علیه السلام :تنبیه الغافلین_ به نقل از میمونه دختر سعد ، خدمت گزار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _: پیامبر صلی الله علیه و آله بر سلمان _ که نمازش را خوانده و مشغول دعا کردن بود _ گذشت و فرمود : «ای سلمان! از پروردگارت حاجتی داری؟»
گفت : آری ، ای پیامبر خدا!
فرمود : «پس ، پیش از دعایت پروردگارت را ثنا گوی و او را چنان که خود ، خویشتن را وصف کرده است ، وصف کن و سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله إلاّ اللّه بگو» .
سلمان گفت : ای پیامبر خدا ! چگونه ثنایش گویم؟
فرمود : «سه مرتبه فاتحة الکتاب (سوره حمد) را بخوان ؛ زیرا آن ، ثنای خداوند متعال است» .
گفت : چگونه وصفش کنم؟
فرمود : «سه مرتبه سوره صَمَد (توحید) را بخوان ؛ زیرا آن ، وصف خداست که خداوند ، خویشتن را بدان وصف کرده است» .
گفت : چگونه تسبیح او گویم؟
فرمود : «بگو : سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ وَ لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَ اللّهُ أکبَرُ ، یعنی : پاک است خدا و ستایش ، ویژه اوست . معبودی جز خدای یگانه نیست و خدا ، بزرگ تر است . سپس ، حاجتت را از او درخواست کن».871.المستدرک ( _ به نقل از سهل بن حنیف ، از عثمان بن حنیف _ ) امام علی علیه السلام :درخواست ، پس از ستایش است . پس خداوند عز و جل را بستایید و آن گاه ، حاجت ها را از او بخواهید . پیش از درخواستِ حاجت ها ، ستایش و مدح خداوند عز و جل را به جا آورید. .
ص: 120
872.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :لا قِراءَةَ فی رُکوعٍ ولا سُجودٍ ، إنَّما فیهِمَا المِدحَةُ للّهِِ عز و جل ثُمَّ المَسأَلَةُ ، فَابتَدِئوا قَبلَ المَسأَلَةِ بِالمِدحَةِ للّهِِ عز و جل ثُمَّ اسأَلوا بَعدُ . (1)873.دلائل النبوّة لإبی نعیم عن عبدالرحمن بن أبی لیلیالإمام الصادق علیه السلام :إنَّ فی کِتابِ عَلِیٍّ علیه السلام : إنَّ الثَّناءَ عَلَی اللّهِ وَالصَّلاةَ عَلی رَسولِهِ قَبلَ المَسأَلَةِ ، وإنَّ أحَدَکُم لَیَأتِی الرَّجُلَ یَطلُبُ الحاجَةَ فَیُحِبُّ أن یَقولَ لَهُ خَیرا قَبلَ أن یَسأَلَهُ حاجَتَهُ . (2)874.الخرائج والجرائح :الکافی عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ فی کِتابِ أمیرِ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ : «إنَّ المِدحَةَ قَبلَ المَسأَلَةِ ، فَإِذا دَعَوتَ اللّهَ عز و جل فَمَجِّدهُ» . قُلتُ : کَیفَ اُمَجِّدُهُ ؟
قالَ : تَقولُ : یا مَن هُوَ أقرَبُ إلَیَّ مِن حَبلِ الوَریدِ ، یا فَعّالاً لِما یُریدُ ، یا مَن یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ ، یا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الأَعلی ، یا مَن هُوَ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ . (3)875.الخرائج والجرائح :الإمام الصادق علیه السلام :إذا أرَدتَ أن تَدعُوَ فَمَجِّدِ اللّهَ عز و جل ، وَاحمَدهُ ، وَسَبِّحهُ ، وهَلِّلهُ ، وأثنِ عَلَیهِ ، وصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وآلِهِ ، ثُمَّ سَل تُعطَ . (4)873.دلائل النبوّة ، ابو نعیم ( _ به نقل از عبدالرحمان بن ابی لیلی _ ) عنه علیه السلام :إیّاکُم إذا أرادَ أحَدُکُم أن یَسأَلَ مِن رَبِّهِ شَیئا مِن حَوائِجِ الدُّنیا وَالآخِرَةِ حَتّی یَبدَأَ بِالثَّناءِ عَلَی اللّهِ عز و جل وَالمَدحِ لَهُ ، وَالصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ یَسأَلَ اللّهَ حَوائِجَهُ . (5) .
ص: 121
874.الخرائج و الجرائح ( _ به نقل از جابر _ ) امام علی علیه السلام :در هیچ رکوع و سجده ای قرائت نیست؛ بلکه در آن دو باید ستایش خداوند عز و جل کرد و سپس ، درخواست نمود . پس ، پیش از درخواست ، ستایشِ خداوند عز و جل گویید و سپس درخواست کنید.875.الخرائج و الجرائح :امام صادق علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام آمده است : «پیش از درخواست (دعا) ، ثنای خدا گویید و بر پیامبرش درود فرستید . وقتی فردی از شما نزد مردی می رود و حاجتی می خواهد ، آن مرد ، دوست دارد که پیش از درخواست حاجتش از او به نیکی یاد کند.876.الخرائج والجرائح :الکافی_ به نقل از محمّد بن مسلم _امام صادق علیه السلام فرمود : «در کتاب امیر مؤمنان _ که درودهای خدا بر او باد _ آمده است : ستایش ، پیش از درخواست است . بنا بر این ، هر گاه به درگاه خداوند عز و جل دعا می کنی ، او را تمجید کن » .
گفتم : چگونه تمجیدش کنم؟
فرمود : «می گویی : ای آن که از شاه رگ گردن ، به من نزدیک تر است ، ای آن که هر چه بخواهد ، انجام دهد، ای آن که میان آدمی و دلش حائل می گردد ، ای آن که در چشم انداز برین است ، ای آن که چیزی همانند او نیست!».877.الخرائج والجرائح عن أسماء بنت عمیس :امام صادق علیه السلام :هر گاه خواستی دعا کنی ، نخست خداوند عز و جل را ستایش کن و به پاکی و یگانگی اش بستای (1) و ثنای او بگو و بر محمدِ پیامبر و خاندان او درود فرست . سپس ، درخواست کن تا به تو عطا شود.878.الدعاء للطبرانی عن الربیع بنت معوّذ بن عفراء :امام صادق علیه السلام :زنهار! هر گاه فردی از شما خواست از پروردگارش حاجتی از حاجت های دنیا و آخرت را درخواست کند ، پیش از آن ، خداوند عز و جل را ثناء و مدح گوید و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود بفرستد و سپس ، حاجت هایش را از خدا بخواهد. .
ص: 122
876.الخرائج و الجرائح :الدعاء المأثور وآدابه :إنَّ رَجُلاً قالَ لِجَعفَرٍ الصّادِقِ علیه السلام : عَلِّمنی دُعاءً أرجو إجابَتَهُ .
قالَ : أکثِر مِن حَمدِ اللّهِ سُبحانَهُ ، وَادعُهُ بِما شِئتَ .
فَقالَ الرَّجُلُ : ومَا الحَمدُ مِنَ الدُّعاءِ ؟
فَقالَ : إنَّ جَمیعَ مَن فِی الأَرضِ مِنَ المُسلِمینَ یَدعونَ لَیلَهُم ونَهارَهُم أن یَستَجیبَ لِلحامِدینَ ، فَما ظَنُّکَ بِمَن یَشفَعُ لَهُ عِندَ اللّهِ جَمیعُ المُسلِمینَ ؟
قالَ : وکَیفَ ذلِکَ ؟
قال : ألَیسَ یَقولونَ فی کُلِّ رَکعَةٍ یَرکَعونَها : سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ ؟ فَعَلَیکَ بِحَمدِ اللّهِ عز و جل یَستَجِبِ اللّهُ دُعاءَکَ . (1)2 / 3الإِقرارُ بِالذَّنبِ879.الإمام الرضا علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّما هِیَ المِدحَةُ ، ثُمَّ الثَّناءُ ، ثُمَّ الإِقرارُ بِالذَّنبِ ، ثُمَّ المَسأَلَةُ ؛ إنَّهُ _ وَاللّهِ _ ما خَرَجَ عَبدٌ مِن ذَنبٍ إلاّ بِالإِقرارِ . (2)880.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الکافی عن عثمان بن عیسی عمّن حدّثه عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :قُلتُ : آیَتانِ فی کِتابِ اللّهِ عز و جل أطلُبُهُما فَلا أجِدُهُما . قالَ : وما هُما ؟ قُلتُ : قَولُ اللّهِ عز و جل : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» فَنَدعوهُ ولا نَری إجابَةً .
قالَ : أفَتَرَی اللّهَ عز و جل أخلَفَ وَعدَهُ ؟ قُلتُ : لا . قالَ : فَمِمَّ ذلِکَ ؟ قُلتُ : لا أدری .
قالَ : لکِنّی اُخبِرُکَ ، مَن أطاعَ اللّهَ عز و جل فیما أمَرَهُ ثُمَّ دَعاهُ مِن جِهَةِ الدُّعاءِ أجابَهُ . قُلتُ : وما جِهَةُ الدُّعاءِ ؟
قالَ : تَبدَأُ فَتَحمَدُ اللّهَ ، وتَذکُرُ نِعَمَهُ عِندَکَ ، ثُمَّ تَشکُرُهُ ، ثُمَّ تُصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ تَذکُرُ ذُنوبَکَ فَتُقِرُّ بِها ، ثُمَّ تَستَعیذُ مِنها ، فَهذا جِهَةُ الدُّعاءِ . (3) .
ص: 123
881.الإمام الصادق علیه السلام :الدعاء المأثور و آدابه :مردی به امام صادق علیه السلام گفت : مرا دعایی بیاموز که به اجابت آن ، امیدوار باشم.
فرمود : «خداوند پاک را فراوان حمد کن . سپس ، آنچه می خواهی از او تقاضا نما».
مرد گفت : حمد ، چه ربطی به دعا دارد؟
فرمود : «همه مسلمانانِ روی زمین ، شب و روز دعا می کنند که خداوند ، دعای حمدگویان را اجابت کند . حال ، چه گمان می بَرَی درباره کسی که همه مسلمانان ، نزد خدا شفاعت او را می کنند؟
گفت : چه طور شب و روز برایش دعا می کنند؟
فرمود : «مگر نه این است که در هر رکعتی که رکوع می کنند، [هنگام بلند شدن ]می گویند : خدا ، دعای کسی را که حمدش می کند ، بپذیراد! ؟ پس ، خداوند عز و جل را حمد کن تا خدا ، دعایت را بپذیرد».2 / 3اعتراف به گناه880.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :نخست ، ستایش ، سپس ، ثنا گفتن ، بعد ، اعتراف کردن به گناه و آن گاه ، درخواست کردن ؛ زیرا به خدا سوگند ، هیچ بنده ای از گناهی بیرون نشد ، مگر با اعتراف [به آن].881.امام صادق علیه السلام :الکافی_ به نقل از عثمان بن عیسی ، از کسی که برایش نقل کرد _: به امام صادق علیه السلام گفتم : دو آیه در کتاب خدا هست که [در آنها وعده ای داده شده که ]آنها را می جویم ؛ امّا نمی یابم .
فرمود : «کدام دو آیه؟» .
گفتم : این سخن خداوند عز و جل که : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» . او را می خوانیم ؛ امّا پاسخی نمی بینیم.
فرمود : «آیا فکر می کنی خداوند عز و جل خُلف وعده کرده است؟» .
گفتم : خیر .
فرمود : «پس ، علّتش چیست؟».
گفتم : نمی دانم.
فرمود : «ولی من ، تو را آگاه می سازم : هر کس از دستورهای خداوند عز و جل پیروی کند ، سپس او را از راه دعا بخواند ، خداوند ، پاسخش دهد».
گفتم : راه دعا چیست؟
فرمود : «نخست ، خدا را می ستایی و نعمت هایی را که به تو داده است ، یاد می کنی و سپس ، او را سپاس می گزاری و بعد ، بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود می فرستی و آن گاه ، گناهانت را یادآور می شوی و بدانها اعتراف می کنی و از آنها به خدا پناه می بری . این است راه دعا کردن».
.
ص: 124
882.الکافی ( _ به نقل از کناسی ، از امام صادق علیه السلام ) فلاح السائل عن عثمان بن عیسی عن بعض أصحابنا عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : آیَتانِ فی کِتابِ اللّهِ لا أدری ما تَأویلُهُما .
فَقالَ : وما هُما ؟
قالَ : قُلتُ : قَولُهُ تَعالی : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» ثُمَّ أدعو فَلا أرَی الإِجابَةَ !
قالَ : فَقالَ لی : أفَتَرَی اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ أخلَفَ وَعدَهُ ؟ قالَ : قُلتُ : لا .
فَقالَ : الآیَةُ الاُخری ؟
قالَ : قَولُهُ تَعالی : «وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّ زِقِینَ» فَاُنفِقُ فَلا أری خَلَفا !
قالَ : أفَتَرَی اللّهَ أخلَفَ وَعدَهُ ؟ قالَ : قُلتُ : لا . قالَ : فَمَه ؟ قُلتُ : لا أدری .
قالَ : لکِنّی اُخبِرُکَ إن شاءَ اللّهُ تَعالی ، أما إنَّکُم لَو أطَعتُموهُ فیما أمَرَکُم بِهِ ثُمَّ دَعَوتُموهُ لأََجابَکُم ، ولکِن تُخالِفونَهُ وتَعصونَهُ فَلا یُجیبُکُم .
وأمّا قَولُکَ : تُنفِقونَ فَلا تَرَونَ خَلَفا ، أما إنَّکُم لَو کَسَبتُمُ المالَ مِن حِلِّهِ ثُمَّ أنفَقتُموهُ فی حَقِّهِ لَم یُنفِق رَجُلٌ دِرهَما إلاّ أخلَفَهُ اللّهُ عَلَیهِ ، ولَو دَعَوتُموهُ مِن جِهَةِ الدُّعاءِ لأََجابَکُم وإن کُنتُم عاصینَ .
قالَ : قُلتُ : وما جِهَةُ الدُّعاءِ ؟
قالَ : إذا أدَّیتَ الفَریضَةَ ، مَجَّدتَ اللّهَ وعَظَّمتَهُ وتَمدَحُهُ بِکُلِّ ما تَقدِرُ عَلَیهِ ، وتُصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وتَجتَهِدُ فِی الصَّلاةِ عَلَیهِ ، وتَشهَدُ لَهُ بِتَبلیغِ الرِّسالَةِ ، وتُصَلّی عَلی أئِمَّةِ الهُدی علیهم السلام ، ثُمَّ تَذکُرُ بَعدَ التَّحمیدِ للّهِِ وَالثَّناءِ عَلَیهِ وَالصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ما أبلاکَ وأولاکَ ، وتَذکُرُ نِعَمَهُ عِندَکَ وعَلَیکَ وما صَنَعَ بِکَ ، فَتَحمَدُهُ وتَشکُرُهُ عَلی ذلِکَ ، ثُمَّ تَعتَرِفُ بِذُنوبِکَ ذَنبٍ ذَنبٍ ، وتُقِرُّ بِها أو بِما ذَکَرتَ مِنها ، وتُجمِلُ ما خَفِیَ عَلَیکَ مِنها فَتَتوبُ إلَی اللّهِ مِن جَمیعِ مَعاصیکَ ، وأنتَ تَنوی أن لا تَعودَ ، وتَستَغفِرُ مِنها بِنَدامَةٍ وصِدقِ نِیَّةٍ وخَوفٍ ورَجاءٍ ، ویَکونُ مِن قَولِکَ :
اللّهُمَّ إنّی أعتَذِرُ إلَیکَ مِن ذُنوبی ، وأستَغفِرُکَ وأتوبُ إلَیکَ ، فَأَعِنّی عَلی طاعَتِکَ ، ووَفِّقنی لِما أوجَبتَ عَلَیَّ مِن کُلِّ ما یُرضیکَ ، فَإِنّی لَم أرَ أحَدا بَلَغَ شَیئا مِن طاعَتِکَ إلاّ بِنِعمَتِکَ عَلَیهِ قَبلَ طاعَتِکَ ، فَأَنعِم عَلَیَّ بِنِعمَةٍ أنالُ بِها رِضوانَکَ وَالجَنَّةَ .
ثُمَّ تَسأَلُ بَعدَ ذلِکَ حاجَتَکَ ، فَإِنّی أرجو أن لا یُخَیِّبَکَ إن شاءَ اللّهُ تَعالی . (1) .
ص: 125
883.المناقب لابن شهرآشوب عن إسحاق وإسماعیل ویونس بنیفلاح السائل_ به نقل از عثمان بن عیسی ، از یکی از شیعیان _: به امام صادق علیه السلام گفتم : دو آیه در کتاب خدا هست که تأویل [و حقیقت] آنها را نمی دانم.
فرمود : «آن دو آیه چیست؟».
گفتم : این سخن او که : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» . دعا می کنم و اجابتی نمی بینم!
به من فرمود : «آیا گمان می کنی که خداوند _ تبارک و تعالی _ خُلف وعده کرده است؟
گفتم : خیر.
فرمود : «آیه دیگر ، کدام است؟».
گفتم : این سخن او که : «هر آنچه انفاق کنید ، او جایگزینش می کند و او بهترین روزی دهندگان است» . من انفاق می کنم ؛ امّا جایگزینی نمی بینم!
فرمود : «آیا گمان می کنی که خداوند ، خُلف وعده کرده است؟».
گفتم : خیر.
فرمود : «پس چه؟»
گفتم : نمی دانم.
فرمود : «ولی من ، به خواست خداوند متعال ، سببش را برایت می گویم : بدانید که اگر شما از دستورهایی که او به شما داده است ، اطاعت می کردید ، سپس او را می خواندید ، پاسختان را می داد ؛ امّا شما دستورهای او را به کار نمی بندید و نافرمانی اش می کنید ، از این رو ، پاسختان را نمی دهد.
امّا این که گفتی : انفاق می کنید ، امّا جایگزینی نمی بینید ، بدانید که اگر مال را از راه حلالش به دست می آوردید و به جا انفاق می کردید ، هیچ کس دِرهمی انفاق نمی کرد ، مگر آن که خداوند ، عوضش را به او می داد . و اگر خداوند را از راه دعا می خواندید ، پاسختان را می داد ، هرچند نافرمان باشید».
گفتم : راه دعا چیست؟
فرمود : «چون نماز واجب را خواندی ، خداوند را تا جایی که می توانی ، به بزرگی و عظمت یاد کن و او را ستایش کن و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرست و در درود فرستادن بر او بکوش و گواهی ده که پیام الهی را رسانده است ، و بر امامانِ هدایتگر ، درود بفرست ، و پس از به جای آوردن حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله ، لطف ها و محبّت های او را در حقّ خودت یاد کن و نعمت هایی را که به تو داده و نواقت هایی را که در حقّ تو روا داشته است ، یادآور شو و او را بر آنها حمد و سپاس بگو . آن گاه ، به یکایک گناهانت یا به آنچه از آنها در خاطر داری ، و به آنها که بر تو پوشیده است ، اجمالاً ، اعتراف و اقرار کن و از همه نافرمانی هایت ، به درگاه خدا توبه ببر ، با این نیّت که دیگر آنها را تکرار نکنی و از سرِ پشیمانی و نیّت راستین و بیم و امید ، از همه آنها استغفار کن و از جمله بگو:
بار خدایا! من از گناهانم پوزش می خواهم و از تو آمرزش می طلبم و به درگاهت توبه می کنم . پس ، مرا بر طاعت از خودت ، یاری رسان و در هر آنچه که بر من واجب ساخته ای و مورد رضایت توست ، موفّقم بدار ، که من ندیدم کسی به طاعت تو دست یابد ، مگر با لطف و نعمت تو ، پیش از طاعتت . بنا بر این ، بر من آن نعمتی ارزانی بدار که با آن ، به خشنودی و بهشت تو نایل آیم .
سپس ، حاجتت را بطلب ، که در این صورت ، امیدوارم خداوند _ إن شاء اللّه تعالی _ ناکامت نگذارد». .
ص: 126
883.المناقب ، ابن شهر آشوب ( _ به نقل از اسحاق و اسماعیل و یونس ، پسران عمّار ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ کانَ فیما دَعا بِهِ فی حَجَّةِ الوَداعِ _: أنَا البائِسُ الفَقیرُ ، المُستَغیثُ المُستَجیرُ ، الوَجِلُ المُشفِقُ ، المُقِرُّ المُعتَرِفُ بِذَنبِهِ ، أسأَ لُکَ مَسأَلَةَ المُستَکینِ ، وأبتَهِلُ إلَیکَ ابتِهالَ المُذنِبِ الذَّلیلِ ، وأدعوکَ دُعاءَ الخائِفِ الضَّریرِ . (1)884.الکافی عن عبد اللّه بن المغیرة :الإمام الصادق علیه السلام_ فی زِیارَةِ البَیتِ یَومَ النَّحرِ _: أسأَ لُکَ مَسأَلَةَ العَلیلِ الذَّلیلِ المُعتَرِفِ بِذَنبِهِ ، أن تَغفِرَ لی ذُنوبی . (2) .
ص: 127
885.الإمام الجواد علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ از دعای ایشان در حجة الوداع _: من بینوایِ درویش یاری خواه پناه جویِ ترسانِ بیمناکِ معترف به گناه ، از تو بیچاره وار درخواست می کنم و همچون گنهکارِ خوار ، به تو التماس می کنم و به سانِ ترسانِ نابینا ، تو را می خوانم.884.الکافی ( _ به نقل از عبد اللّه بن مغیره _ ) امام صادق علیه السلام_ در زیارت خانه خدا در عید قربان _: از تو ، همچون شخص علیلِ خوارِ معترف به گناه ، درخواست می کنم که گناهانم را بیامرزی . .
ص: 128
راجع : میزان الحکمة : الذنب / ما ینبغی للمذنب .
2 / 4الصَّلاةُ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ887.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن دُعاءٍ إلاّ بَینَهُ وبَینَ السَّماءِ حِجابٌ ، حَتّی یُصَلّی عَلَی النَّبِیِّ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ ، فَإِذا فُعِلَ ذلِکَ خُرِقَ ذلِکَ الحِجابُ ودَخَلَ الدُّعاءُ ، فَإِذا لَم یُفعَل ذلِکَ رَجَعَ الدُّعاءُ . (1)888.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ الدُّعاءُ مَحجوبا حَتّی یُصَلّی عَلَیَّ وعَلی أهلِ بَیتی . (2)889.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :لا یَزالُ الدُّعاءُ مَحجوبا حَتّی یُصَلّی عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (3)890.الإمام علیّ علیه السلام :عنه علیه السلام :کُلُّ دُعاءٍ یُدعَی اللّهُ عز و جل بِهِ مَحجوبٌ عَنِ السَّماءِ حَتّی یُصَلّی عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (4) .
ص: 129
ر . ک : گناه / بایسته های گنهکار.
2 / 4درود فرستادن بر محمّد و خاندان او890.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دعایی نیست ، مگر این که میان آن و آسمان ، پرده ای است تا آن گاه که بر پیامبر و بر خاندان محمد ، درود فرستاده شود . چون درود فرستاده شود ، آن پرده می دَرَد و دعا وارد می شود ، و هرگاه درود فرستاده نشود ، دعا برگردد.891.الإمام زین العابدین علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا ، پیوسته در حجاب است [و به درگاه خدا بالا نمی رود] ، تا آن گاه که بر من و بر خانواده من ، درود فرستاده شود.892.الإمام الصادق علیه السلام ( _ مِن وَصِیَّتِهِ لِعَبدِ اللّه ِ بنِ جُندَبٍ _ ) امام صادق علیه السلام :دعا ، پیوسته در حجاب است ، تا آن گاه که بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستاده شود .893.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر دعایی که به درگاه خداوند عز و جل شود ، پیوسته از [ورود به ]آسمان ممنوع است ، مگر آن که بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستاده شود.
.
ص: 130
891.امام زین العابدین علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :صَلاتُکُم عَلَیَّ مُجَوِّزَةٌ لِدُعائِکُم ، ومَرضاةٌ لِرَبِّکُم ، وزَکاةٌ لأَِبدانِکُم . (1)892.امام صادق علیه السلام ( _ در توصیه های ایشان به عبد اللّه بن جندب _ ) عنه صلی الله علیه و آله :لا تَجعَلونی کَقَدَحِ الرّاکِبِ 2 ؛ فَإِنَّ الرّاکِبَ یَملأَُ قَدَحَهُ فَیَشرَبُهُ إذا شاءَ ، اجعَلونی فی أوَّلِ الدُّعاءِ ، وفی آخِرِهِ ، وفی وَسَطِهِ . (2)893.امام صادق علیه السلام :الکافی عن مرازم عن الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ رَجُلاً أتی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی جَعَلتُ ثُلُثَ صَلَواتی لَکَ . فَقالَ لَهُ خَیرا . فَقالَ لَهُ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی جَعَلتُ نِصفَ صَلَواتی لَکَ . فَقالَ لَهُ : ذاکَ أفضَلُ . فَقالَ : إنّی جَعَلتُ کُلَّ صَلَواتی لَکَ .
فَقالَ : إذا یَکفِیَکَ اللّهُ عز و جل ما أهَمَّکَ مِن أمرِ دُنیاکَ وآخِرَتِکَ .
فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : أصلَحَکَ اللّهُ ، کَیفَ یَجعَلُ صَلاتَهُ لَهُ ؟
فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : لا یَسأَلُ اللّهَ عز و جل شَیئا إلاّ بَدَأَ بِالصَّلاةِ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ . (3)894.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الکافی عن أبی بصیر :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام : ما مَعنی أجعَلُ صَلَواتی کُلَّها لَکَ ؟
فَقالَ : یُقَدِّمُهُ بَینَ یَدَی کُلِّ حاجَةٍ ، فَلا یَسأَلُ اللّهَ عز و جل شَیئا حَتّی یَبدَأَ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَیُصَلِّیَ عَلَیهِ ثُمَّ یَسأَلُ اللّهَ حَوائِجَهُ . (4) .
ص: 131
895.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درود فرستادن شما بر من ، پروانه عبورِ دعای شما و موجب خشنودی پروردگارتان و زکات بدن های شماست.896.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرا چون پیاله سوار قرار ندهید که هرگاه می خواهد ، پیاله اش را پُر می کند و می آشامد (1) ؛ بلکه مرا در آغاز و در آخر و در وسط دعایتان قرار دهید.897.الإمام الصادق علیه السلام :الکافی_ به نقل از مُرازِم _: امام صادق علیه السلام فرمود : مردی نزد پیامبر خدا آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! من ، یکْ سومِ درود فرستادن هایم را به تو اختصاص می دهم .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «خوب است» .
گفت : ای پیامبر خدا ! نصف درود فرستادن هایم را به تو اختصاص می دهم .
فرمود : «این ، بهتر است» .
گفت : همه درود فرستادن هایم را به تو اختصاص می دهم .
فرمود : «در این صورت ، خداوند عز و جل خواست های دنیا و آخرتت را برآورده می سازد».
مردی به امام صادق علیه السلام گفت : خداوند ، تو را به صلاح بدارد! چگونه درود خود را به او اختصاص می داد؟
فرمود : «چیزی از خداوند عز و جل درخواست نمی کرد ، مگر این که با درود فرستادن بر محمّد و خاندان او آغاز می کرد» .898.عنه علیه السلام :الکافی_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام پرسیدم : معنای این که «همه درود
فرستادن هایم را برای تو قرار می دهم» چیست؟
فرمود : «پیشاپیشِ هر درخواستی ، او (پیامبر صلی الله علیه و آله ) را بفرستد ؛ یعنی هیچ چیزی از خداوند عز و جل درخواست نکند ، مگر آن که با پیامبر صلی الله علیه و آله آغاز نماید ، پس بر او درود فرستد و سپس ، درخواست هایش را از خداوند بخواهد. .
ص: 132
894.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :مَن صَلّی عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله سَمِعَهُ النَّبِیُّ ، ورُفِعَت دَعوَتُهُ . (1)895.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :صَلّوا عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل یَقبَلُ دُعاءَکُم عِندَ ذِکرِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ودُعائِکُم لَهُ وحِفظِکُم إیّاهُ صلی الله علیه و آله . (2)896.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام_ فی بَیانِ فَضائِلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: إنَّ اللّهَ تَعالی جَعَلَ دُعاءَ اُمَّتِهِ فیما یَسأَلونَ رَبَّهُم _ جَلَّ ثَناؤُهُ _ مَرفوعا مِن إجابَتِهِ حَتّی یُصَلّوا فیهِ عَلَیهِ صلی الله علیه و آله ، فَهذا أکبَرُ وأعظَمُ مِمّا أعطَی اللّهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ لآِدَمَ علیه السلام . (3)897.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :إذا کانَت لَکَ إلَی اللّهِ سُبحانَهُ حاجَةٌ فَابدَأ بِمَسأَلَةِ الصَّلاةِ عَلی رَسولِهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ سَل حاجَتَکَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ أکرَمُ مِن أن یُسأَلَ حاجَتَینِ فَیَقضِیَ إحداهُما ویَمنَعَ الاُخری . (4)898.امام صادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :مَن کانَت لَه إلَی اللّهِ عز و جل حاجَةٌ فَلیَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ثُمَّ یَسأَلُ حاجَتَهُ ، ثُمَّ یَختِمُ بِالصَّلاةِ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل أکرَمُ مِن أن یَقبَلَ الطَّرَفَینِ ویَدَعَ الوَسَطَ إذا کانَتِ الصَّلاةُ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ لا تُحجَبُ عَنهُ . (5) .
ص: 133
899.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :هر کس بر پیامبر خدا محمّد صلی الله علیه و آله ، درود فرستد ، پیامبر آن را می شنود و دعایش [به درگاه الهی ]فراز می شود.900.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :بر محمّد و خاندان محمّد درود بفرستید ؛ زیرا با آوردن نام محمّد و دعا کردن برای او و حفظ [حرمت ]وی ، خداوند عز و جل دعای شما را می پذیرد.901.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام_ در بیان فضائل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _: خداوند متعال ، دعای امّتِ او را در آنچه از پروردگارشان می خواهند ، از اجابت ، منع کرده است تا آن گاه که در دعا ، بر او درود بفرستند و این ، بزرگ تر و با عظمت از آن چیزی است که خداوند _ تبارک و تعالی _ به آدم علیه السلام عطا فرمود.902.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :هر گاه از خداوند سبحان ، درخواستی داشتی ، ابتدا درود فرستادن بر پیامبرِ او را درخواست کن و سپس ، حاجتت را بخواه ؛ زیرا خداوند ، بزرگوارتر از آن است که از او دو حاجت خواسته شود و یکی را برآورَد و دیگری را برآورده نسازد.903.سعد السعود :امام صادق علیه السلام :هر کس از خداوند عز و جل درخواستی دارد ، ابتدا بر محمّد و خاندان او درود بفرستد و سپس ، حاجتش را بخواهد و در پایان نیز بر محمّد و خاندان محمّد ، درود بفرستد ؛ زیرا خداوند عز و جل کریم تر از آن است که اوّل و آخر [دعا] را بپذیرد ، چون درود بر محمّد و خاندان محمّد از او محجوب نیست ، و وسط آن
را رها کند. .
ص: 134
899.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن دَعا ولَم یَذکُرِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله رَفرَفَ الدُّعاءُ عَلی رَأسِهِ ، فَإِذا ذَکَرَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله رُفِعَ الدُّعاءُ . (1)900.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا صَلّی أحَدُکُم فَلیَبدَأ بِتَحمیدِ رَبِّهِ _ جَلَّ وعَزَّ _ وَالثَّناءِ عَلَیهِ ، ثُمَّ یُصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ یَدعو بَعدُ بِما شاءَ . (2)901.امام صادق علیه السلام :سنن الترمذی عن فضالة بن عبید :بَینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قاعِدٌ (3) إذ دَخَلَ رَجُلٌ فَصَلّی ، فَقالَ : اللّهُمَّ اغفِر لی وَارحَمنی .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : عَجِلتَ أیُّهَا المُصَلّی ! إذا صَلَّیتَ فَقَعَدتَ فَاحمَدِ اللّهَ بِما هُوَ أهلُهُ وصَلِّ عَلَیَّ ثُمَّ ادعُهُ .
قالَ : ثُمَّ صَلّی رَجُلٌ آخَرُ بَعدَ ذلِکَ فَحَمِدَ اللّهَ وصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله .
فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أیُّهَا المُصَلّی ، اُدعُ تُجَب . (4)902.امام صادق علیه السلام :الکافی عن أبی کهمس عن الإمام الصادق علیه السلام :دَخَلَ رَجُلٌ المَسجِدَ فَابتَدَأَ قَبلَ الثَّناءِ عَلَی اللّهِ وَالصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : عاجَلَ العَبدُ رَبَّهُ .
ثُمَّ دَخَلَ آخَرُ فَصَلّی وأثنی عَلَی اللّهِ عز و جل وصَلّی عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : سَل تُعطَهُ . (5) .
ص: 135
903.سعد السعود :امام صادق علیه السلام :هر کس دعا کند و نام پیامبر صلی الله علیه و آله را نبرَد ، آن دعا [همچنان] بر فراز سرِ او بال و پَر می زند و چون نام پیامبر صلی الله علیه و آله را بُرد ، دعا بالا برده می شود.904.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما نماز خواند ، پس ابتدا پروردگارش را حمد و ثنا گوید و سپس بر پیامبر ، درود فرستد و آن گاه ، هر دعایی خواست ، بکند .905.عنه صلی الله علیه و آله :سنن الترمذی_ به نقل از فضالة بن عبید _: پیامبر خدا نشسته بود که مردی وارد شد و نماز خواند و گفت : بار خدایا ! مرا بیامرز و بر من ، رحمت آوَر.
پیامبر خدا فرمود : «عجله کردی ، ای مرد نمازگزار ! هر گاه نماز خواندی ، بنشین و خدا را به آنچه شایسته آن است ، بستای و بر من ، درود فرست و آن گاه ، دعا کن».
پس از او مرد دیگری [آمد و] نماز خواند و حمد خدا کرد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «ای مرد نمازگزار ! دعا کن که اجابت می شوی».906.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی_ به نقل از ابو کهمس _امام صادق علیه السلام فرمود : مردی به مسجد درآمد و پیش از آن که ثنای خدا گوید و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستد ، شروع به دعا کرد . پیامبر خدا فرمود : «این بنده ، در خواهش از پروردگارش شتاب ورزید» .
سپس مرد دیگری درآمد و ابتدا ، نماز خواند و خداوند عز و جلرا ثنا گفت و بر پیامبر خدا ، درود فرستاد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «[اکنون ]بخواه تا به تو عطا شود». .
ص: 136
907.الإمام الصادق علیه السلام :فلاح السائل عن الحسین بن سعید :قالَ الحَلَبِیُّ لأَِبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّ لی جارِیَةً تُعجِبُنی فَلَیسَ یَکادُ یَبقی لی مِنها وَلَدٌ ، ولی مِنها غُلامٌ ، وهُوَ یَبکی ویَفزَعُ بِاللَّیلِ ، وأتَخَوَّفُ عَلَیهِ أن لا یَبقی .
فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : فَأَینَ أنتَ مِنَ الدُّعاءِ ؟ قُم مِن آخِرِ اللَّیلِ وتَوَضَّأ وأسبِغِ الوُضوءَ ، وصَلِّ رَکعَتَینِ ، فَاحمَدِ اللّهَ ، وإیّاکَ أن تَسأَلَهُ حَتّی تَمدَحَهُ _ رَدَّدَ ذلِکَ عَلَیهِ مِرارا یَأمُرُهُ بِالمِدحَةِ _ فَإِذا فَرَغتَ مِن مِدحَةِ رَبِّکَ فَصَلِّ عَلی نَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ سَلهُ یُعطِکَ .
أما بَلَغَکَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أتی عَلی رَجُلٍ وهُوَ یُصَلّی ، فَلَمّا قَضَی الرَّجُلُ الصَّلاةَ أقبَلَ یَسأَلُ رَبَّهُ حاجَتَهُ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : عَجَّلَ العَبدُ عَلی رَبِّهِ .
وأتی عَلی آخَرَ وهُوَ یُصَلّی ، فَلَمّا قَضی صَلاتَهُ مَدَحَ رَبَّهُ ، فَلَمّا فَرَغَ مِن مِدحَةِ رَبِّهِ صَلّی عَلی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : سَل تُعطَ ، سَل تُعطَ . (1)908.المراسیل عن أبی قلابة عن رسول اللّه صلی الله علیهالإمام الکاظم علیه السلام :مَن دَعا قَبلَ الثَّناءِ عَلَی اللّهِ وَالصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، کانَ کَمَن رَمی بِسَهمٍ بِلا وَتَرٍ . (2)909.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :عیون أخبار الرضا علیه السلام عن رجاء بن أبی الضحّاک :کانَ [الإِمامُ الرِّضا] علیه السلام یَبدَأُ فی دُعائِهِ بِالصَّلاةِ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، ویُکثِرُ مِن ذلِکَ فِی الصَّلاةِ وغَیرِها . (3)راجع : نهج الذکر : القسم العاشر / الصلاة علی محمّد وآله .
.
ص: 137
904.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فلاح السائل_ به نقل از حسین بن سعید _: حلبی به امام صادق علیه السلام گفت : کنیزی دارم که مورد علاقه من است و از او برای من ، تقریبا فرزندی نمانده است و تنها یک پسر از وی دارم که شب ها گریه و بی تابی می کند و می ترسم که او نیز زنده نماند.
امام صادق علیه السلام فرمود : «چرا دعا نمی کنی؟ آخرِ شب برخیز و وضوی کاملی بگیر و دو رکعت نماز بگزار و خدا را بستای و تا او را نستوده ای ، از او درخواست مکن» .
امام علیه السلام چندین بار این جمله را بازگفت و او را به ستودنِ خدا توصیه کرد [و افزود :] «و چون از ستایش پروردگارت فراغت یافتی ، بر پیامبرت درود فرست و آن گاه از او بخواه ، که عطایت می کند.
مگر نشنیده ای که پیامبر خدا بر مردی وارد شد که نماز می خواند و چون نمازش را تمام کرد ، شروع به درخواستِ حاجت خود از پروردگارش نمود و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : این بنده ، زود از پروردگارش تقاضا کرد و مرد دیگری را دید که نماز می خواند و چون نمازش را به پایان بُرد ، پروردگارش را ستود و پس از ستایش پروردگارش بر پیامبر او درود فرستاد و پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : بخواه که به تو داده می شود ؛ بخواه که به تو داده شود ؟».905.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام کاظم علیه السلام :هرکس پیش از ستایش خداوند و درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله دعا کند ، همچون کسی است که با کمانِ بی زه ، تیر می اندازد.906.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عیون أخبار الرضا علیه السلام_ به نقل از رجاء بن ابی ضحّاک _: امام رضا علیه السلام دعایش را با درود فرستادن بر محمد و خاندان او می آغازید و در نماز و غیر نماز ، درود بسیار می فرستاد.ر . ک : نهج الذکر : بخش دهم / درود فرستادن بر محمّد و خاندان محمد .
.
ص: 138
2 / 5الاِستِشفاعُ بِالقُرآنِ وَالأَنبِیاءِ وَالأَولِیاءِالکتاب«یَ_أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَ_هِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (1)
راجع : الإسراء : 55 و 56 .
الحدیث914.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لِعَلِیٍّ علیه السلام _: یا عَلِیُّ ، إذا هالَکَ أمرٌ أو نَزَلَت بِکَ شِدَّةٌ فَقُل :
اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تُنجِیَنی مِن هذَا الغَمِّ . (2)915.الإمام الباقر علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :اِعلَموا أنَّ هذَا القُرآنَ هُوَ النّاصِحُ الَّذی لا یَغُشُّ ... فَاسأَ لُوا اللّهَ بِهِ ، وتَوَجَّهوا إلَیهِ بِحُبِّهِ ، ولا تَسأَلوا بِهِ خَلقَهُ ، إنَّهُ ما تَوَجَّهَ العِبادُ إلَی اللّهِ تَعالی بِمِثلِهِ ، وَاعلَموا أنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ . (3)911.ثواب الأعمال ( _ به نقل از سهل بن سعد انصاری _ ) الإمام الباقر علیه السلام :تَأخُذُ المُصحَفَ فِی الثُّلُثِ الثّانی مِن شَهرِ رَمَضانَ فَتَنشُرُهُ وتَضَعُهُ بَینَ یَدَیکَ ، وتَقولُ : «اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وما فیهِ ، وفیهِ اسمُکَ الأَعظَمُ الأَکبَرُ وأسماؤُکَ الحُسنی وما یُخافُ ویُرجی أن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ» وتَدعو بِما بَدا لَکَ مِن حاجَةٍ . (4) .
ص: 139
2 / 5توسّل جستن به قرآن و پیامبران و اولیاقرآن«ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه کنید و به درگاه او وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید ، باشد که رستگار شوید» .
ر . ک : اِسراء : آیه 55 و 56.
حدیث918.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _: ای علی! هر گاه کاری تو را هراسانْد یا دچار سختی شدی ، بگو : بار خدایا! به حقّ محمّد و خاندان محمّد ، از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستی و مرا از این غم ، بِرَهانی .916.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بدانید که این قرآن ، خیرخواهی است که خیانت نمی کند ... . پس به واسطه آن ، از خداوند درخواست کنید و با دوستی آن ، به او روی آورید و آن را وسیله خواهش از خلق خدا قرار ندهید ؛ زیرا بندگان با هیچ وسیله ای به سانِ قرآن ، به خداوند متعال روی نیاوردند ، و بدانید که قرآن ، شفیعی است که شفاعتش پذیرفته می شود .917.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :در دهه دوم ماه رمضان ، قرآن را برمی داری و آن را می گشایی و در برابر خویش می گذاری و می گویی : «بار خدایا ! به حقّ این کتاب آسمانی ات و به حقّ آنچه در آن است ، و در آن است عظیم ترین و بزرگ ترین نامِ تو و دیگر نام های نیکویت و آنچه مایه بیم و امید است ، از تو درخواست می کنم که مرا در شمارِ رهیدگان از آتش ، قرار دهی» و هر حاجتی که داری ، از خدا می خواهی.
.
ص: 140
918.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإقبال عن الإمام الصادق علیه السلام :خُذِ المُصحَفَ فَدَعهُ عَلی رَأسِکَ وقُل :
اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا القُرآنِ ، وبِحَقِّ مَن أرسَلتَهُ بِهِ ، وبِحَقِّ کُلِّ مُؤمِنٍ مَدَحتَهُ فیهِ ، وبِحَقِّکَ عَلَیهِم ، فَلا أحَدَ أعرَفُ بِحَقِّکَ مِنکَ ، بِکَ یا اَللّهُ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ثُمَّ تَقولُ : بِمُحَمَّدٍ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِعَلِیٍّ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِفاطِمَةَ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِالحَسَنِ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِالحُسَینِ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِموسَی بنِ جَعفَرٍ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِعَلِیِّ بنِ موسی _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ ، بِالحُجَّةِ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ وتَسأَلُ حاجَتَکَ .
وذَکَرَ فی حَدیثِهِ إجابَةَ الدّاعی وقَضاءَ حَوائِجِهِ . (1)919.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الإمام الکاظم علیه السلام :خُذِ المُصحَفَ فی یَدِکَ وَارفَعهُ فَوقَ رَأسِکَ وقُل : اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا القُرآنِ ، وبِحَقِّ مَن أرسَلتَهُ إلی خَلقِکَ ، وبِکُلِّ آیَةٍ هِیَ فیهِ ، وبِحَقِّ کُلِّ مُؤمِنٍ مَدَحتَهُ فیهِ ، وبِحَقِّهِ عَلَیکَ ولا أحَدَ أعرَفُ بِحَقِّهِ مِنکَ .
یا سَیِّدی یا سَیِّدی یا سَیِّدی ، یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ وبِحَقِّ مُحَمَّدٍ _ عَشرَ مَرّاتٍ _ وبِحَقِّ کُلِّ إمامٍ _ وتَعُدُّهُم حَتّی تَنتَهِیَ إلی إمامِ زَمانِکَ عَشرَ مَرّاتٍ _ فَإِنَّکَ لا تَقومُ مِن مَوضِعِکَ حَتّی یُقضی لَکَ حاجَتُکَ ، وتَیَسَّرَ لَکَ أمرُکَ . (2) .
ص: 141
920.عنه صلی الله علیه و آله :الإقبال_ امام صادق علیه السلام _فرمود : «قرآن را بردار و آن را بر سر خویش گیر و بگو:
بار خدایا ! به حقّ این قرآن و به حقّ کسی که این قرآن را با او فرستادی و به حقّ هر مؤمنی که در این قرآن ، او را ستوده ای و به حقّ تو بر آنان ، حقّی که تو خود ، بهتر از هر کس ، بدان آگاهی ، به حقّ خودت ، ای خدا (ده مرتبه) .
سپس می گویی : به حقّ محمّد (ده مرتبه) به حقّ علی (ده مرتبه) به حقّ فاطمه (ده مرتبه) ، به حقّ حسن (ده مرتبه)، به حقّ حسین (ده مرتبه) ، به حقّ علی بن الحسین (ده مرتبه) ، به حقّ محمّد بن علی (ده مرتبه) ، به حقّ جعفر بن محمّد (ده مرتبه) ، به حقّ موسی بن جعفر (ده مرتبه) ، به حقّ علی بن موسی (ده مرتبه) ، به حقّ محمّد بن علی (ده مرتبه)، به حقّ علی بن محمّد (ده مرتبه) ، به حقّ حسن بن علی (ده مرتبه) ، به حقّ حجّت (ده مرتبه) و آن گاه ، حاجتت را تقاضا می کنی».
امام علیه السلام در ادامه سخنش از اجابت شدن دعایِ دعاکننده و برآوردن حاجت هایش یاد کرد.921.الإمام الحسن علیه السلام :امام کاظم علیه السلام :قرآن را به دست بگیر و آن را بر فرازِ سرت قرار ده و بگو : خدایا ! به حقّ این قرآن و به حقّ کسی که او را به سوی خلقت فرستادی و به آیه آیه هایِ قرآنت و به حقّ هر مؤمنی که در این قرآن ، او را ستوده ای و به حقّ او بر تو ، حقّی که هیچ کس به آن آگاه تر از خودِ تو نیست.
سَروَرا ، سَروَرا ، سَروَرا ! ای خدا ، ای خدا ، ای خدا ! (ده مرتبه) و به حقّ محمّد (ده مرتبه) و به حقّ هر امامی و آنان را یکایک برمی شماری تا به امام زمانت برسی و هر یک را ده مرتبه می گویی . در این صورت ، هنوز از جای خویش برنخاسته ای که حاجتت برآورده و مشکلت حل می شود. .
ص: 142
922.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ للّهِِ _ تَبارَکَ وتَعالی _ رُسُلاً مُستَعلِنینَ ورُسُلاً مُستَخفینَ (1) ، فَإِذا سَأَلتَهُ بِحَقِّ المُستَعلِنینَ فَسَلهُ بِحَقِّ المُستَخفینَ . (2)923.عنه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لِعَلِیٍّ علیه السلام _: الأَئِمَّةُ مِن وُلدِکَ بِهِم تُسقی اُمَّتِیَ الغَیثَ ، وبِهِم یُستَجابُ دُعاؤُهم ، وبِهِم یَصرِفُ اللّهُ عَنهُمُ البَلاءَ ، وبِهِم تَنزِلُ الرَّحمَةُ مِنَ السَّماءِ . (3)924.الإمام الباقر علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :أکثِرُوا الصَّلاةَ عَلَیَّ ؛ فَإِنَّ صَلاتَکُم عَلَیَّ مَغفِرَةٌ لِذُنوبِکُم ، وَاطلُبوا لِیَ الدَّرَجَةَ وَالوَسیلَةَ ؛ فَإِنَّ وَسیلَتی عِندَ رَبّی شَفاعَةٌ لَکُم . (4)919.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سنن الترمذی عن عثمان بن حنیف :إنَّ رَجُلاً ضَریرَ البَصَرِ أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : اُدعُ اللّهَ أن یُعافِیَنی .
قالَ : إن شِئتَ دَعَوتُ ، وإن شِئتَ صَبَرتَ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ . قالَ : فَادعُهُ .
قالَ : فَأَمَرَهُ أن یَتَوَضَّأَ فَیُحسِنَ وُضوءَهُ ، ویَدعُوَ بِهذَا الدُّعاءِ : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ وأتَوَجَّهُ إلَیکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحمَةِ ، [ یا مُحَمَّدُ ] (5) إنّی تَوَجَّهتُ بِکَ إلی رَبّی فی حاجَتی هذِهِ لِتُقضی لی ، اللّهُمَّ فَشَفِّعهُ فِیَّ . (6) .
ص: 143
920.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :خداوند _ تبارک و تعالی _ را فرستادگانی آشکار و فرستادگانی پنهان است . (1) پس ، هر گاه از او به حقّ آشکاران درخواست کردی ، به حقّ پنهانان نیز از او درخواست کن.921.امام حسن علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _: به برکت وجود امامانِ از نسل توست که به امّتم باران داده می شود و دعایشان مستجاب می شود ، خداوند ، بلا را از آنان می گردانَد و رحمت ، از آسمان فرود می آید.922.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بسیار بر من درود بفرستید ؛ زیرا درود فرستادن شما بر من ، موجب آمرزش گناهان شماست .
و برای من [از خداوند] درجه و وسیله طلب کنید ؛ چرا که وسیله من نزد پروردگارم ، شفاعت برای شماست.923.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سنن الترمذی_ به نقل از عثمان بن حنیف _: مرد نابینایی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : دعا کن که خدا ، مرا شفا بخشد.
فرمود : «اگر بخواهی دعا می کنم ؛ امّا اگر صبر پیشه کنی ، برایت بهتر است» .
گفت : دعا کن .
به او فرمود که وضویی نیکو بگیرد و این دعا را بخواند : «بار خدایا ! از تو درخواست می کنم و به واسطه پیامبرت محمّد ، پیامبرِ رحمت ، به درگاهت روی می آورم . [ای محمّد! ]من به واسطه تو به درگاه پروردگارم روی آوردم تا این حاجتم برآورده شود . بار خدایا ! شفاعت او را درباره من بپذیر». .
ص: 144
924.امام باقر علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :إذا أرَدتَ أمرا تَسأَ لُهُ رَبَّکَ فَتَوَضَّأ وأحسِنِ الوُضوءَ ، ثُمَّ صَلِّ رَکعَتَینِ وعَظِّمِ اللّهَ وصَلِّ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، وقُل بَعدَ التَّسلیمِ :
اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِأَنَّکَ مَلِکٌ وأنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ مُقتَدِرٌ ، وبِأَنَّکَ ما تَشاءُ مِن أمرٍ یَکونُ ، اللّهُمَّ إنّی أتَوَجَّهُ إلَیکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحمَةِ صلی الله علیه و آله ، یا مُحَمَّدُ یا رَسولَ اللّهِ إنّی أتَوَجَّهُ بِکَ إلَی اللّهِ رَبِّکَ ورَبّی لِیُنجِحَ لی طَلِبَتی ، اللّهُمَّ بِنَبِیِّکَ أنجِح لی طَلِبَتی بِمُحَمَّدٍ . ثُمَّ سَل حاجَتَکَ . (1)925.الإمام الصادق علیه السلام :الأمالی للطوسی عن یحیی بن العلاء عن الإمام الباقر علیه السلام ، قال :قالَ لی : اُدعُ بِهذَا الدُّعاءِ وأنَا ضامِنٌ لَکَ حاجَتَکَ عَلَی اللّهِ :
اللّهُمَّ أنتَ وَلِیُّ نِعمَتی ، وأنتَ القادِرُ عَلی طَلِبَتی ، قَد تَعلَمُ حاجَتی ، فَأَسأَ لُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ لَمّا قَضَیتَها . (2)926.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الکافی عن داوود الرقّی :إنّی کُنتُ أسمَعُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام أکثَرَ ما یُلِحُّ بِهِ فِی الدُّعاءِ عَلَی اللّهِ بِحَقِّ الخَمسَةِ ، یَعنی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأمیرَ المُؤمِنینَ وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ والحُسَینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم . (3) .
ص: 145
927.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :هر گاه خواستی از پروردگارت چیزی تقاضا کنی ، وضو ساز ، وضویی نیک و آن گاه ، دو رکعت نماز بگزار و خدا را به بزرگی یاد کن و بر پیامبر ، درود فرست و بعد از سلام دادن [نماز] بگو:
بار خدایا ! از تو که پادشاهی و بر هر کاری ، توانا و مقتدری ، از تو که هر کاری بخواهی انجام شَوَد ، می شود ، درخواست می کنم .
بار خدایا! پیامبرت محمّد ، پیامبر رحمت را واسطه خویش به درگاهت قرار می دهم . ای محمّد ، ای پیامبر خدا! به واسطه تو به خداوند که پروردگارِ تو و پروردگارِ من است ، روی می آورم تا خواسته ام را برآورده سازد .
بار خدایا! تو را به حقّ پیامبرت ، خواسته ام را برآورده ساز ، به حقّ محمّد» .
سپس حاجتت را بخواه.928.عنه صلی الله علیه و آله :الأمالی ، طوسی_ به نقل از یحیی بن علاء _: امام باقر علیه السلام به من فرمود : «این دعا را بخوان ، من برایت ضمانت می کنم که خداوند ، حاجتت را برآورد:
بار خدایا ! تو ولی نعمت منی و تو بر خواسته من ، توانایی . نیاز مرا می دانی . پس ، به حقّ محمّد و خاندان محمّد ، از تو درخواست می کنم که آن را برآوری.929.الإمام الصادق علیه السلام :الکافی_ به نقل از داوود رقّی _: بارها از امام صادق علیه السلام می شنیدم که در هنگام دعا ، خدا را به حقّ پنج تن ، یعنی پیامبر خدا ، امیر مؤمنان ، فاطمه ، حسن و حسین _ که درودهای خدا بر آنان باد _ بسیار سوگند می داد. .
ص: 146
925.امام صادق علیه السلام :تفسیر القمّی عن شعیب العقرقوفی عن الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ یوسُفَ أتاهُ جَبرَئیلُ فَقالَ لَهُ : یا یوسُفُ ، إنَّ رَبَّ العالَمینَ یُقرِئُکَ السَّلامَ ، ویَقولُ لَکَ : مَن جَعَلَکَ فی أحسَنِ خِلقَةٍ ؟ قالَ : فَصاحَ ووَضَعَ خَدَّهُ عَلَی الأَرضِ ، ثُمَّ قالَ : أنتَ یا رَبِّ .
ثُمَّ قالَ لَهُ : ویَقولُ لَکَ : مَن حَبَّبَکَ إلی أبیکَ دونَ إخوَتِکَ ؟ قالَ : فَصاحَ ووَضَعَ خَدَّهُ عَلَی الأَرضِ وقالَ : أنتَ یا رَبِّ .
قالَ : ویَقولُ لَکَ : مَن أخرَجَکَ مِنَ الجُبِّ بَعدَ أن طُرِحتَ فیها وأیقَنتَ بِالهَلَکَةِ ؟ قالَ : فَصاحَ ووَضَعَ خَدَّهُ عَلَی الأَرضِ ، ثُمَّ قالَ : أنتَ یا رَبِّ .
قالَ : فَإِنَّ رَبَّکَ قَد جَعَلَ لَکَ عُقوبَةً فِی استِغاثَتِکَ بِغَیرِهِ ، فَلَبِثتَ فِی السِّجنِ بِضعَ سِنینَ .
قالَ : فَلَمَّا انقَضَتِ المُدَّةُ وأذِنَ اللّهُ لَهُ فی دُعاءِ الفَرَجِ ، وَضَعَ خَدَّهُ عَلَی الأَرضِ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إن کانَت ذُنوبی قَد أخلَقَت وَجهی عِندَکَ ، فَإِنّی أتَوَجَّهُ إلَیکَ بِوَجهِ آبائِیَ الصّالحِینَ : إبراهیمَ وإسماعیلَ وإسحاقَ ویَعقوبَ . فَفَرَّجَ اللّهُ عَنهُ .
قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، أنَدعو نَحنُ بِهذَا الدُّعاءِ ؟
فَقالَ : اُدعُ بِمِثلِهِ : اللّهُمَّ إن کانَت ذُنوبی قَد أخلَقَت وَجهی عِندَکَ ، فَإِنّی أتَوَجَّهُ إلَیکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحمَةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ وَالأَئِمَّةِ علیهم السلام . (1)926.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الکافی عن سماعة :قالَ لی أبُو الحَسَنِ علیه السلام : إذا کانَ لَکَ یا سَماعَةُ إلَی اللّهِ عز و جلحاجَةٌ ، فَقُل : «اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ ، فَإِنَّ لَهُما عِندَکَ شَأنا مِنَ الشَّأنِ وقَدرا مِنَ القَدرِ ، فَبِحَقِّ ذلِکَ الشَّأنِ وبِحَقِّ ذلِکَ القَدرِ ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تَفعَلَ بی کَذا وکَذا» فَإِنَّهُ إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ لَم یَبقَ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ولا نَبِیٌّ مُرسَلٌ ولا مُؤمِنٌ مُمتَحَنٌ ، إلاّ وهُوَ یَحتاجُ إلَیهِما فی ذلِکَ الیَومِ . (2) .
ص: 147
927.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تفسیر القمی_ به نقل از شعیب عقرقوفی _امام صادق علیه السلام فرمود : «جبرئیل علیه السلام نزد یوسف علیه السلام آمد و گفت : ای یوسف! خداوندگارِ جهانیان ، به تو سلام می رساند و می فرماید : «چه کسی تو را در زیباترین شکل ، آفریده است؟».
یوسف ، بانگی زد و گونه اش را بر خاک نهاد و گفت : تو ای پروردگار من!
جبرئیل به او گفت : و خدا به تو می فرماید : «چه کسی تو را محبوبِ پدرت ساخت ، نه برادرانت را؟».
باز یوسف ، بانگی زد و گونه اش را بر خاک نهاد و گفت : تو ای پروردگار من !
جبرئیل گفت : و به تو می فرماید : «چه کسی تو را از چاهی که در آن افکنده شدی و دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتی ، بیرون آورد؟».
یوسف ، دگر باره بانگی زد و گونه بر خاک نهاد و گفت : تو ای پروردگار من!
جبرئیل گفت : پروردگارت برای تو ، به جرم کمک خواهی ات از غیر او ، کیفری قرار داده است . پس چند سالی در زندان ماندی.
چون آن مدّت گذشت و خداوند به او اجازه داد که برای آزادی اش دعا کند ، یوسف ، گونه اش را بر خاک نهاد و گفت : بار خدایا! اگر گناهانم ، مرا نزد تو بی آبرو کرده است ، به آبروی پدران نیکم : ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب ، به درگاه تو روی آورده ام .
پس خداوند ، او را از بند رَهانید.
عقرقوفی می گوید : که گفتم : فدایت شوم ! آیا ما نیز به این دعا ، دعا کنیم؟
فرمود : «به مانندِ آن ، دعا کن : «بار خدایا! اگر گناهانم ، مرا نزد تو بی آبرو کرده است ، به آبروی پیامبرت محمّد ، پیامبرِ رحمت ، و علی و فاطمه و حسن و حسین و (دیگر) امامان ، به درگاه تو روی آورده ام » .928.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الکافی_ به نقل از سماعه _: امام کاظم علیه السلام به من فرمود : «ای سماعه! هر گاه به درگاه خداوند عز و جل حاجتی داشتی ، بگو : بار خدایا! به حقّ محمّد و علی ، از تو درخواست می کنم ؛ زیرا آن دو را نزد تو ، مقام و منزلتی بزرگ است . پس به حقّ آن مقام و آن منزلت ، از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستی و فلان و بهمان حاجتم را برآوری ؛ زیرا در روز رستاخیز ، هیچ فرشته مقرّب و پیامبرِ مُرسل و مؤمن مخلصی نباشد ، مگر این که به آن دو نیازمند باشد». .
ص: 148
929.امام صادق علیه السلام :الإمام الهادی علیه السلام_ فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الکَبیرَةِ _: اُشهِدُ اللّهَ واُشهِدُکُم أنّی مُؤمِنٌ بِکُم وبِما آمَنتُم بِهِ ... مُستَشفِعٌ إلَی اللّهِ بِکُم ، مُتَقَرِّبٌ بِکُم إلَیهِ ، ومُقَدِّمُکُم أمامَ طَلِبَتی وحَوائِجی وإرادَتی فی کُلِّ أحوالی واُموری ...
اللّهُمَّ إنّی لَو وَجَدتُ شُفَعاءَ أقرَبَ إلَیکَ مِن مُحَمَّدٍ وأهلِ بَیتِهِ الأَخیارِ ، الأَئِمَّةِ الأَبرارِ، لَجَعَلتُهُم شُفَعائی، فَبِحَقِّهِمُ الَّذی أوجَبتَ لَهُم عَلَیکَ، أسأَلُکَ أن تُدخِلَنی فی جُملَةِ العارِفینَ بِهِم وبِحَقِّهِم، وفی زُمرَةِ المَرحومینَ بِشَفاعَتِهِم ، إنَّکَ أرحَمُ الرّاحِمینَ . (1)راجع : ص 578 ح 891 .
.
ص: 149
931.عنه صلی الله علیه و آله ( _ نَقلاً عَن صُحُفِ إبراهیمَ فی دَعوَةِ المَظلومِ ) امام هادی علیه السلام_ در زیارت جامعه کبیره _: خدا را و شما را گواه می گیرم که من ، به شما و به آنچه شما بدان ایمان آوردید ، ایمان دارم ... . شما را واسطه خویش به درگاه پروردگار قرار می دهم و به واسطه شما به او تقرّب می جویم و در همه کارها و امورم ، شما را پیشاپیشِ تقاضاها و نیازها و خواسته هایم [به درگاه او ]قرار می دهم.
بار خدایا! اگر واسطه هایی مقرّب تر از محمّد و خاندان نیک او ، این پیشوایان پاک ، به درگاه تو می یافتم ، بی گمان ، آنان را واسطه خود قرار می دادم . پس به حقّ آنان که بر خویشتن واجب گردانیده ای ، از تو درخواست می کنم که مرا در شمارِ شناسندگان ایشان و شناسندگان حقّ ایشان و در زمره کسانی که با شفاعت آنان مورد رحمت تو قرار می گیرند ، درآوری ، که به راستی ، تو مهربان ترینِ مهربانانی!ر . ک : ص 579 ، ح 891 .
.
ص: 150
البابُ الثّالِثُ : ما ینبغی للدّاعی حین الدّعاء3 / 1الاِستِکانَةُ وَالتَّضَرُّعُ وَالخُشوعُ وَالخُضوعُالکتاب«إِنَّهُمْ کَانُواْ یُسَ_رِعُونَ فِی الْخَیْرَ تِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُواْ لَنَا خَ_شِعِینَ» . (1)
«ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ * وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَْرْضِ بَعْدَ إِصْلَ_حِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ» . (2)
«وَ لَقَدْ أَخَذْنَ_هُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکَانُواْ لِرَبِّهِمْ وَ مَا یَتَضَرَّعُونَ» . (3)
الحدیث935.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رَفعُ الأَیدی مِنَ الاِستِکانَةِ الَّتی قالَ اللّهُ عز و جل : «فَمَا اسْتَکَانُواْ لِرَبِّهِمْ وَ مَا یَتَضَرَّعُونَ» . (4) .
ص: 151
باب سوم : بایسته های دعاکننده به هنگام دعا کردن3 / 1خاکساری و خواری و فروتنی و افتادگی نمودنقرآن«آنان ، در کارهای نیک شتاب می کردند و ما را از سرِ امید و بیم می خواندند و در برابر ما فروتن بودند» .
«پروردگارتان را به زاری و نهانی بخوانید ، که او از حد گذرندگان را دوست نمی دارد . و در زمین ، پس از اصلاح آن ، فساد نکنید و با بیم و امید ، او را بخوانید که به راستی ، رحمت خدا به نیکوکاران ، نزدیک است» .
«و به راستی ، ایشان را به عذاب ، گرفتار کردیم ؛ ولی نسبت به پروردگارشان خاکساری نکردند و خواری ننمودند» .
حدیث937.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلند کردن دست ها [به دعا] از همان خاکساری ای است که خداوند عز و جل فرموده است : «ولی نسبت به پروردگارشان خاکساری نکردند و خواری ننمودند» .
.
ص: 152
938.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی : «فَمَا اسْتَکَانُواْ لِرَبِّهِمْ وَ مَا یَتَضَرَّعُونَ» _: أی لَم یَتَواضَعوا فِی الدُّعاءِ ولَم یَخضَعوا ، ولَو خَضَعوا للّهِِ عز و جل لاَستَجابَ لَهُم . (1)939.امام حسن علیه السلام :الکافی عن محمّد بن مسلم :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «فَمَا اسْتَکَانُواْ لِرَبِّهِمْ وَ مَا یَتَضَرَّعُونَ» قالَ : الاِستِکانَةُ هِیَ الخُضوعُ ، وَالتَّضَرُّعُ رَفعُ الیَدَینِ ، وَالتَّضَرُّعُ بِهِما . (2)940.امام صادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی : «فَمَا اسْتَکَانُواْ لِرَبِّهِمْ وَ مَا یَتَضَرَّعُونَ» _: التَّضَرُّعُ رَفعُ الیَدَینِ . (3)941.الکافی ( _ به نقل از علی بن اسباط ، از امامان علیهم السلام ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :خِیارُ اُمَّتی _ فیما أنبَأَنِیَ المَلأَُ الأَعلی _ قَومٌ ... یَدعونَهُ بِأَلسِنَتِهِم رَغَبا ورَهَبا ، ویَسأَلونَهُ بِأَیدیهِم خَفضا ورَفعا ، ویُقبِلونَ بِقُلوبِهِم عَودا (4) وبَدءا . (5)942.جامع الأحادیث ، قمّی ( _ به نقل از مکحول _ ) مستدرک الوسائل عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن صَوتٍ أحَبُّ إلَی اللّهِ مِن صَوتِ عَبدٍ لَهفانَ . قیلَ : وما هُوَ ؟
قالَ : عَبدٌ یُصیبُ الذَّنبَ فَیَملأَُ جَوفَهُ فَرَقا (6) مِنَ اللّهِ ، فَیَقولُ : یا رَبِّ .
فَیَقولُ اللّهُ : أنَا رَبُّکَ ، أغفِرُ لَکَ إذَا استَغفَرتَنی ، واُجیبُکَ إذا دَعَوتَنی . (7) .
ص: 153
943.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( _ لِجابِرِ بنِ سُلَیمٍ _ ) امام علی علیه السلام_ درباره این سخن خداوند متعال که : «نسبت به پروردگارشان خاکساری نکردند و خواری ننمودند» _: یعنی در دعا کردن ، فروتنی و افتادگی ننمودند . اگر در برابر خداوند عز و جل فروتنی می کردند ، حتما دعایشان را می پذیرفت.944.الإمام الباقر علیه السلام :الکافی_ به نقل از محمّد بن مسلم _: از امام باقر علیه السلام درباره این سخن خداوند عز و جلپرسیدم که : «نسبت به پروردگارشان خاکساری نکردند و خواری ننمودند» .
فرمود : «خاکساری ، همان فروتنی است و خواری نمودن ، بلند کردن دو دست و زاری کردن با آنهاست».943.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ به جابر بن سُلَیم _ ) امام صادق علیه السلام_ درباره این سخن خداوند متعال که : «نسبت به پروردگارشان خاکساری نکردند و خواری ننمودند» _: اظهار خواری کردن ، عبارت است از بلند کردن دست ها [به هنگام دعا] .944.امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین های امّت من ، آن طور که آسمانیان (فرشتگان مقرّب الهی) به من خبر داده اند ، مردمانی اند که ... با زبان هایشان ، از سرِ امید و بیم ، او را می خوانند و دستِ خواهش آنها ، هماره در حال بالا رفتن و پایین آمدن است و با دل هایشان ، یک پارچه ، به او رو می نمایند.945.الکافی عن علیّ بن عیسی رفعه :مستدرک الوسائل :پیامبر خدا فرمود : «هیچ صدایی نزد خداوند ، دوست داشتنی تر از صدای بنده اندوهناک نیست» .
گفته شد : مقصود چیست؟
فرمود : «بنده ای گناه می کند و بر اثر آن ، ترس از خداوند ، وجودش را می آکَنَد و می گوید : پروردگارا ! و خدا می فرماید : منم پروردگار تو . تو را می آمرزم ، آن گاه که از من ، آمرزش بطلبی، و پاسخت می دهم ، آن گاه که مرا بخوانی». .
ص: 154
946.الکافی عن علیّ بن أسباط عنهم علیهم السلامالإمام علیّ علیه السلام :نِعمَ عَونُ الدُّعاءِ الخُشوعُ . (1)947.الإمام زین العابدین علیه السلام :عنه علیه السلام :عَلَیکُم بِمَسأَلَةِ ذُلٍّ وخُضوعٍ ، وتَمَلُّقٍ وخُشوعٍ ، وتَوبَةٍ ونُزوعٍ . (2)948.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :وَلتَکُن مَسأَلَتُکُم وتَمَلُّقُکُم مَسأَلَةَ ذُلٍّ وخُضوعٍ ، وشُکرٍ وخُشوعٍ ، بِتَوبَةٍ وتَوَرُّعٍ ، ونَدَمٍ ورُجوعٍ . (3)949.عنه علیه السلام ( _ مِن دُعائِهِ عِندَ الشِّدَّةِ _ ) عنه علیه السلام :إذا تَمَنَّی [ المُسلِمُ ] فَلیَسأَلِ اللّهَ عز و جل ویَبتَهِل إلَیهِ . (4)945.الکافی ( _ به نقل از علی بن عیسی ، که سند آن را به معصوم ر ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل أوحی إلی موسَی بنِ عِمرانَ علیه السلام : إذا وَقَفتَ بَینَ یَدَیَّ ، فَقِف مَوقِفَ الذَّلیلِ الفَقیرِ . (5)946.الکافی ( _ به نقل از علی بن اَسباط ، از امامان علیهم السلا ) عنه علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ اللّهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ بِهِ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام : ... یا عیسَی ، ارفُق بِالضَّعیفِ ، وَارفَع طَرفَکَ الکَلیلَ إلَی السَّماءِ ، وَادعُنی فَإِنّی مِنکَ قَریبٌ ، ولا تَدعُنی إلاّ مُتَضَرِّعا إلَیَّ ، وهَمُّکَ هَمٌّ واحِدٌ ، فَإِنَّکَ مَتی تَدعُنی کَذلِکَ اُجِبکَ . (6)947.امام زین العابدین علیه السلام :الکافی عن علیّ بن عیسی رفعه ، قال :إنَّ موسی ناجاهُ اللّهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ فَقالَ لَهُ فی مُناجاتِهِ : ... یا موسی ، ألقِ کَفَّیکَ ذُلاًّ بَینَ یَدَیَّ ، کَفِعلِ العَبدِ المُستَصرِخِ إلی سَیِّدِهِ ؛ فَإِنَّکَ إذا فَعَلتَ ذلِکَ رُحِمتَ ، وأنَا أکرَمُ القادِرینَ .
یا موسی ، سَلنی مِن فَضلی ورَحمَتی فَإِنَّهُما بِیَدی لا یَملِکُهُما أحَدٌ غَیری ، وَانظُر حینَ تَسأَ لُنی ، کَیفَ رَغبَتُکَ فیما عِندی ؟
... وَادعُ دُعاءَ الطّامِعِ الرّاغِبِ فیما عِندی ، النّادِمِ عَلی ما قَدَّمَت یَداهُ . (7) .
ص: 155
948.امام زین العابدین علیه السلام :امام علی علیه السلام :خاکساری ، نیکو یاوری برای دعاست.949.امام زین العابدین علیه السلام ( _ در دعای ایشان به هنگام سختی ها _ ) امام علی علیه السلام :بر شما باد درخواست کردن [از خداوند] با حالت خواری و افتادگی و چاپلوسی و خاکساری و توبه و ترکِ گناه.950.عنه علیه السلام ( _ مِن دُعائِهِ فِی الظُّلاماتِ _ ) امام علی علیه السلام :باید خواهش و تملّق گویی تان [از خداوند ]با حالت خواری و افتادگی و سپاس گزاری و خاکساری و توبه و خویشتنداری [از گناه] و پشیمانی و بازگشت [به راه درست] باشد.951.عنه علیه السلام ( _ مِن دُعائِهِ فی مَکارِمِ الأَخلاقِ _ ) امام علی علیه السلام :هر گاه [مسلمان] آرزویی دارد ، باید از خداوند عز و جل بخواهد و به درگاه او دعا کند.952.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرمود که : «هر گاه در پیشگاه من ایستادی ، چونان شخصِ ذلیل و نیازمند بِایست».953.الغَیبة للنعمانی عن عبد اللّه بن سِنان :امام صادق علیه السلام :از جمله اندرزهای خداوند _ تبارک و تعالی _ به عیسی بن مریم علیه السلام این بود : « ... ای عیسی! با ناتوان ، نرمی و مدارا کن و نگاه بی رمقت را به آسمان بردار و مرا بخوان ؛ زیرا من ، به تو نزدیکم ، و مرا جز با حالت زاری و خواری مخوان و یک دل شو ، که هرگاه مرا این گونه بخوانی ، پاسخت می دهم.950.امام زین العابدین علیه السلام ( _ از دعای ایشان در دادخواهی _ ) الکافی_ به نقل از علی بن عیسی ، که سند حدیث را به معصوم علیه السلام می رساند _: خداوند _ تبارک و تعالی _ با موسی علیه السلام به نجوا پرداخت و در مناجاتش به او فرمود : « ... ای موسی! دو دستت را به خواری در برابر من بگشای ، آن گونه که بنده ، هنگام یاری خواستن از سَرورش می کند ؛ که اگر چنین کنی ، مورد رحمت قرار می گیری و من ، کریم ترینِ توانایان ای موسی! از فضل و رحمتم از من درخواست کن ؛ زیرا که این دو ، در دست من است و جز من ، کسی مالک آنها نیست . هنگامی که از من درخواست می کنی ، بنگر که رغبتت به آنچه نزد من است ، چگونه است؟ ... و مانند کسی که به آنچه نزد من [از ثواب و پاداش ]است ، چشم دارد و راغب است و از کرده هایش پشیمان ، دعا کن. .
ص: 156
951.امام زین العابدین علیه السلام ( _ از دعای ایشان درباره خوی های والای انسانی _ ) الإمام الرضا علیه السلام_ فی عِلَّةِ رَفعِ الیَدَینِ فِی التَّکبیرِ _: أحَبَّ اللّهُ عز و جل أن یَکونَ العَبدُ فی وَقتِ ذِکرِهِ لَهُ مُتَبَتِّلاً مُتَضَرِّعا مُبتَهِلاً . (1)952.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فِی الدُّعاءِ _: أسأَ لُکَ مَسأَلَةَ المُستَکینِ ، وأبتَهِلُ إلَیکَ ابتِهالَ المُذنِبِ الذَّلیلِ ، وأدعوکَ دُعاءَ الخائِفِ الضَّریرِ ، مَن خَضَعَت لَکَ رَقَبَتُهُ ، وفاضَت لَکَ عَیناهُ ، وذَلَّ جَسَدُهُ ، ورَغِمَ أنفُهُ لَکَ . (2)953.الغیبة ، نعمانی ( _ به نقل از عبد اللّه بن سنان _ ) الإمام علیّ علیه السلام_ فی دُعائِهِ المَعروفِ بِدُعاءِ کُمَیلٍ _: اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ سُؤالَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ ، أن تُسامِحَنی وتَرحَمَنی ... .
اللّهُمَّ وأسأَ لُکَ سُؤالَ مَنِ اشتَدَّت فاقَتُهُ ، وأنزَلَ بِکَ عِندَ الشَّدائِدِ حاجَتَهُ ، وعَظُمَ فیما عِندَکَ رَغبَتُهُ . (3)954.کمال الدین عن عبد اللّه بن سِنان :الإمام زین العابدین علیه السلام :أدعوکَ دُعاءَ مَنِ اشتَدَّت فاقَتُهُ ، وقَلَّت حیلَتُهُ ، وضَعُفَت قُوَّتُهُ ، دُعاءَ الغَریقِ الغَریبِ المُضطَرِّ ، الَّذی لا یَجِدُ لِکَشفِ ما هُوَ فیهِ إلاّ أنتَ ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ . (4) .
ص: 157
955.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام رضا علیه السلام_ در بیان علّت بالا بردن دست ها هنگام تکبیر _: چون خداوند عز و جلدوست دارد که بنده اش در هنگام بردن نام او ، حالت بُریدن از دنیا و تضرّع و التماس داشته باشد.954.کمال الدین ( _ به نقل از عبد اللّه بن سنان _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _: خاکسارانه از تو می خواهم و چونان گنهکارِ خوار ، به درگاهت التماس می کنم و همچون نابینای هراسان _ که در برابر تو گردن نهاده و چشمانش از اشک می جوشد و فروتنی می کند و در پیشگاهت خوار [و رام ]است _ تو را می خوانم .955.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام_ در دعای معروف به «دعای کمیل» _: بار خدایا! خاضعانه و ذلیلانه و فروتنانه ، از تو درخواست می کنم که مرا ببخشایی و بر من ، رحم آوری ... .
بار خدایا! از تو درخواست می کنم ، به سان خواهشِ کسی که نیازمندی اش شدّت یافته و در سختی ها نیازش را به درگاه تو می آورَد و به [لطف و عنایت ]تو ، سخت امید بسته است .956.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام زین العابدین علیه السلام :تو را می خوانم به سانِ خواندن شخصِ سختْ نیازمند و بیچاره و ناتوان ، به سان خواندن شخصِ در حال غرق شدن که تنها و درمانده است و برای نجات خویش از مهلکه ، جز تو کسی را نمی یابد ، ای مهربان ترینِ مهربانان! .
ص: 158
957.الفردوس :الإمام الصادق علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ مَسأَلَةَ المِسکینِ المُستَکینِ ، وأبتَغی إلَیکَ ابتِغاءَ البائِسِ الفَقیرِ ، وأتَضَرَّعُ إلَیکَ تَضَرُّعَ الضَّعیفِ الضَّریرِ ، وأبتَهِلُ ابتِهالَ المُذنِبِ الخاطِئِ ، مَسأَلَةَ مَن خَضَعَت لَکَ نَفسُهُ ، ورَغِمَ لَکَ أنفُهُ ، وسَقَطَت لَکَ ناصِیَتُهُ ، وَانهَمَلَت لَکَ دُموعُهُ ، وفاضَت لَکَ عَبرَتُهُ ، وَاعتَرَفَ بِخَطیئَتِهِ ، وقَلَّت عَنهُ حیلَتُهُ ، وأسلَمَتهُ ذُنوبُهُ . (1)راجع : ص 392 (تفسیر الأحوال المناسبة للدعاء) .
3 / 2البُکاءُ أوِ التَّباکی956.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللّهِ مِفتاحُ الرَّحمَةِ ، وعَلامَةُ القَبولِ ، وبابُ الإِجابَةِ . (2)957.الفردوس :عنه صلی الله علیه و آله :إذا أحسَستُم مِن أنفُسِکُم رِقَّةً ، فَاغتَنِمُوا الدُّعاءَ . (3)958.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :اِغتَنِمُوا الدُّعاءَ عِندَ الرِّقَّةِ ؛ فَإِنَّها رَحمَةٌ . (4)959.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ به سلمان _ ) الإمام علیّ علیه السلام :بُکاءُ العُیونِ وخَشیَةُ القُلوبِ مِن رَحمَةِ اللّهِ تَعالی ذِکرُهُ ، فَإِذا وَجَدتُموها فَاغتَنِمُوا الدُّعاءَ ، ولَو أنَّ عَبدا بَکی فی اُمَّةٍ ، لَرَحِمَ اللّهُ تَعالی تِلکَ الاُمَّةَ لِبُکاءِ ذلِکَ العَبدِ . (5) .
ص: 159
960.امام صادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :بار خدایا! از تو درخواست می کنم ، چونان درخواست کردن مستمندِ تنگ دست ، و از تو تقاضا می کنم ، چونان تقاضا نمودنِ بینوای درویش ، و به درگاه تو التماس می کنم ، چونان التماس کردن نابینایِ ناتوان ، و همچون گنهکارِ خطاکار ، زاری می کنم . درخواست می کنم ، به سانِ کسی که با تمام وجود ، در برابر تو خاضع است و سراپا رامِ توست و زمام اختیارش در دست توست و اشک هایش برای تو جاری است و سرشک از دیدگانش می جوشد و به خطای خویش ، معترف است و به بیچارگی درافتاده و در بندِ گناهانش اسیر شده است.ر . ک : ص 393 (توضیح حالت های مناسب دعا).
3 / 2گریستن یا حالت گریه به خود گرفتن964.الإمام الباقر والإمام الصادق علیهماالسلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گریستن از ترس خدا ، کلیدِ رحمت ، نشانه پذیرش و دَرِ اجابت [دعا] است.961.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه در خود احساس رقّت قلب کردید ، دعا کردن را غنیمت شمرید.962.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا کردن در هنگام رقّت قلب را غنیمت شمارید ؛ زیرا که رقّت قلب ، رحمت است.963.السنن الکبری ، نسایی ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) امام علی علیه السلام :گریه چشم ها و خشیتِ دل ها ، از رحمت خداوند بلند نام است . بنا بر این ، هر گاه اینها را در خود یافتید ، دعا کردن را غنیمت شمارید . اگر در میان یک امّت ، یک بنده هم گریه کند ، خداوند متعال به خاطر گریه آن بنده ، بر آن امّت . رحم می کند .
.
ص: 160
964.امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ التَّضَرُّعَ وَالصَّلاةَ مِنَ اللّهِ تَعالی بِمَکانٍ ، إذا کانَ العَبدُ ساجِدا للّهِِ ، فَإِن سالَت دُموعُهُ ، فَهُنالِکَ تَنزِلُ الرَّحمَةُ ، فَاغتَنِموا فی تِلکَ السّاعَةِ المَسأَلَةَ وطَلَبَ الحاجَةِ . (1)965.الإمام الکاظم علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إذَا اقشَعَرَّ جِلدُکَ ، ودَمَعَت عَیناکَ ، فَدونَکَ دونَکَ ، فَقَد قُصِدَ قَصدُکَ . (2)966.طبّ الأئمّة عن الوشّاء عن الإمام الرضا علیه السلاعنه علیه السلام :إذا رَقَّ أحَدُکُم فَلیَدعُ ؛ فَإِنَّ القَلبَ لا یَرِقُّ حَتّی یَخلُصَ . (3)967.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الکافی عن سعید بن یسار بیّاع السابری :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنّی أتَباکی فِی الدُّعاءِ ، ولَیسَ لی بُکاءٌ ؟
قالَ : نَعَم ، ولَو مِثلَ رَأسِ الذُّبابِ . (4)968.الإمام علیّ علیه السلام :الکافی عن إسحاق بن عمّار :قُلتُ لأَِبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : أکونُ أدعو فَأَشتَهِی البُکاءَ ولا یَجیئُنی ، ورُبَّما ذَکَرتُ بَعضَ مَن ماتَ مِن أهلی فَأَرِقُّ وأبکی ، فَهَل یَجوزُ ذلِکَ ؟
فَقالَ : نَعَم ، فَتَذَکَّرهُم ، فَإِذا رَقَقتَ فَابکِ ، وَادعُ رَبَّکَ تَبارَکَ وتَعالی . (5) .
ص: 161
969.الإمام زین العابدین علیه السلام :امام باقر علیه السلام :تضرّع و نماز ، جایگاهی بلند در نزد خداوند متعال دارند . هر گاه بنده در پیشگاه خدا به سجده افتاده باشد ، چنانچه اشک هایش جاری گردد ، رحمت فرود می آید . پس ، درخواست کردن و حاجت طلبی را در آن لحظه ، غنیمت شمرید.970.عدّة الداعی :امام صادق علیه السلام :هر زمان که پوستِ بدنت لرزیدن گرفت (1) و چشمانت گریان شد ، آن لحظه را دریاب ؛ دریاب که به تو توجّه شده است.971.الإمام زین العابدین علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر گاه به یکی از شما رقّت قلب دست داد ، دعا کند ؛ زیرا قلب تا خالص نشود ، رقّت نمی یابد.965.امام کاظم علیه السلام :الکافی_ به نقل از سعید بن یسار بیّاع سابری _: به امام صادق علیه السلام گفتم : آیا در هنگام دعا که گریه ام نمی آید ، حالت گریه به خود بگیرم؟
فرمود : «آری ، هرچند به اندازه سرِمگسی باشد [، اشکی بریز]».966.طبّ الأئمّة ( _ به نقل از وشّاء _ ) الکافی_ به نقل از اسحاق بن عمّار _: به امام صادق علیه السلام گفتم : دعا می کنم و میل دارم گریه کنم ، امّا گریه ام نمی آید . گاه به یاد یکی از کسانم که مُرده است ، می افتم و دلم می سوزد و می گِریم . آیا این ، جایز است؟
فرمود : «آری . آنها را به یاد آور و دچار رقّت قلب که شدی ، گریه کن و به درگاه پروردگارت _ تبارک و تعالی _ ، دعا نما. .
ص: 162
967.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :إرشاد القلوب عن عائشة :قامَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُصَلّی ویَقرَأُ القُرآنَ ویَبکی ، ثُمَّ یَجلِسُ یَقرَأُ ویَدعو ویَبکی ، ثُمَّ جَلَسَ یَقرَأُ ویَدعو ویَبکی ، حَتّی إذا فَرَغَ اضطَجَعَ وهُوَ یَقرَأُ ویَبکی حَتّی بَلَّتِ الدُّموعُ خَدَّیهِ ولِحیَتَهُ .
قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ألَیسَ اللّهُ قَد غَفَرَ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وما تَأَخَّرَ ؟
فَقالَ : بَلی ، أفَلا أکونُ عَبدا شَکورا ؟ (1)968.امام علی علیه السلام :حلیة الأولیاء عن أبی صالح :دَخَلَ ضِرارُ بنُ ضَمرَةَ الکِنانِیُّ عَلی مُعاوِیَةَ ، فَقالَ لَهُ : صِف لی عَلِیّا ، فَقالَ : أوَتُعفینی یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ قالَ : لا اُعفیکَ .
قالَ : أمّا إذ لابُدَّ فَإِنَّهُ کانَ وَاللّهِ بَعیدَ المَدی ، شَدیدَ القُوی ... کانَ وَاللّهِ غَزیرَ العَبرَةِ . . .
فَأَشهَدُ بِاللّهِ ، لَقَد رَأَیتُهُ فی بَعضِ مَواقِفِهِ وقَد أرخَی اللَّیلُ سُدولَهُ (2) ، وغَارَت نُجومُهُ ، یَمیلُ فی مِحرابِهِ ، قابِضا عَلی لِحیَتِهِ ، یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلیمِ (3) ، ویَبکی بُکاءَ الحَزینِ ، فَکَأَنّی أسمَعُهُ الآنَ وهُوَ یَقولُ : یا رَبَّنا یا رَبَّنا ، یَتَضَرَّعُ إلَیهِ . (4)969.امام زین العابدین علیه السلام :الأمالی للصدوق عن الأصبغ بن نباتة :دَخَلَ ضِرارُ بنُ ضَمرَةَ النَّهشَلِیُّ عَلی مُعاوِیَةَ بنِ أبی سُفیانَ فَقالَ لَهُ : صِف لی عَلِیّا ، قالَ : أوَتُعفینی ، فَقالَ : لا ، بَل صِفهُ لی .
فَقالَ لَهُ ضِرارٌ : رَحِمَ اللّهُ عَلِیّا ... کانَ وَاللّهِ طَویلَ السُّهادِ (5) ، قَلیلَ الرُّقادِ ، یَتلو کِتابَ اللّهِ آناءَ اللَّیلِ وأطرافَ النَّهارِ ، ویَجودُ للّهِِ بِمُهجَتِهِ ، ویَبوءُ إلَیهِ بِعَبرَتِهِ ، لا تُغلَقُ لَهُ السُّتورُ ، ولا یَدَّخِرُ عَنَّا البُدورَ (6) ، ولا یَستَلینُ الاِتِّکاءَ ، ولا یَستَخشِنُ الجَفاءَ ، ولَو رَأَیتَهُ إذ مُثِّلَ فی مِحرابِهِ ، وقَد أرخَی اللَّیلُ سُدولَهُ ، وغارَت نُجومُهُ ، وهُوَ قابِضٌ عَلی لِحیَتِهِ ، یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلیمِ ، ویَبکی بُکاءَ الحَزینِ . (7) .
ص: 163
970.عدّة الداعی :إرشاد القلوب_ به نقل از عایشه _: پیامبر خدا به نماز ایستاد و قرآن خواند و گریست . سپس نشست و قرآن خواند و دعا کرد و گریست . باز نشست و قرآن خواند و دعا کرد و گریست و چون تمام کرد و به بستر رفت ، باز قرآن خواند و گریست ، چندان که گونه ها و محاسنش از اشک ، تَر شد.
گفتم : ای پیامبر خدا ! آیا نه این است که خداوند ، گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟
فرمود : «چرا ؛ امّا آیا بنده ای سپاس گزار نباشم؟».971.امام زین العابدین علیه السلام :حلیة الأولیاء_ به نقل از ابو صالح _: ضرار بن ضمره کنانی بر معاویه وارد شد . معاویه به او گفت : علی را برایم وصف کن .
ضرار گفت : مرا معاف بدار ، ای امیر مؤمنان !
معاویه گفت : معاف نمی دارم.
ضرار گفت : حال که ناچارم ، می گویم . به خدا سوگند ، او انسانی بود بلند همّت ، پُر توان و ... به خدا سوگند که او فراوان اشک می ریخت ... خدا را گواه می گیرم که در شبی از شب ها که پرده های تاریکی خویش ، فرو افکنده بود و ستارگانش غروب کرده بودند ، او را دیدم که در محراب خویش ، محاسنش را در دست گرفته است و چونان مارْ گَزیده ، به خود می پیچد و غمگنانه می گِرید . گویی هم اینک ، صدای «یا رب ، یا ربِ» او را که به درگاه خداوند زاری می کند ، می شنوم.972.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الأمالی ، صدوق_ به نقل از اصبغ بن نُباته _: ضرار بن ضمره نَهشَلی بر معاویة بن ابی سفیان درآمد . معاویه به او گفت : علی را برایم وصف کن . ضرار گفت : مرا معاف بدار .
معاویه گفت : نه ، وصفش کن.
ضرار گفت : رحمت خدا بر علی باد !... به خدا سوگند ، او بسیار بیدار بود و کم می خفت . شب و روز ، کتاب خدا را تلاوت می کرد . جان خویش را برای خداوند ، در طَبَق اخلاص نهاده بود و در پیشگاه او اشک می ریخت . هیچ دربانی نداشت و کیسه های زر و سیم را از ما دریغ نمی کرد [تا برای خود بیندوزد] . بر نازْبالش تکیه نمی زد و جامه درشت [و زِبر] را زُمُخت [و خشن ]نمی دانست . کاش آن هنگام که شب ، پرده های سیاهش را فرو می آویخت و ستارگانش غروب می کردند و او در محرابش می ایستاد ، می دیدی اش که چگونه محاسنش را در دست گرفته است و چونان مار گَزیده ، به خود می پیچد و غمگنانه ناله سر می دهد. .
ص: 164
3 / 3الإِسرارُالکتاب«ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» . (1)
«ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا * إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا» . (2)
الحدیث975.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الدُّعاءِ الخَفِیُّ ، قالَ تَعالی : «ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً» . (3) .
ص: 165
3 / 3نهانیقرآن«پروردگارتان را به زاری و نهانی بخوانید ؛ زیرا که او از حد گذرندگان را دوست نمی دارد» .
«[این] یادی از رحمت پروردگار تو درباره بنده اش زکریاست ، آن گاه که [او ]پروردگارش را نهانی ندا کرد» .
حدیث978.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین دعا ، دعای در نهان است . خداوند متعال می فرماید :
«پروردگارتان را به زاری و نهانی بخوانید» .
.
ص: 166
979.امام صادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ السِّرِّ یَزیدُ عَلَی الجَهرِ سَبعینَ ضِعفا ، وأثنَی اللّهُ سُبحانَهُ عَلی زَکَرِیّا علیه السلام بِقَولِهِ : «إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا» . (1)980.الإمام الباقر علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :دَعوَةٌ فِی السِّرِّ تَعدِلُ سَبعینَ دَعوَةً فِی العَلانِیَةِ . (2)981.الإمام زین العابدین علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :إنّی لَمّا اُسرِیَ بِی إلَی السَّماءِ ... نودیتُ ... یا مُحَمَّدُ ، ومَن کَثُرَت هُمومُهُ مِن اُمَّتِکَ ، فَلیَدعُنی سِرّا . (3)982.الإمام الصادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :ما یَعلَمُ عِظَمَ ثَوابِ الدُّعاءِ وتَسبیحِ العَبدِ فیما بَینَهُ وبَینَ نَفسِهِ ، إلاَّ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی . (4)980.امام باقر علیه السلام :عنه علیه السلام :قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : ... عَلَیکَ بِقِراءَةِ کِتابِ اللّهِ عز و جل ما دُمتَ راکِبا ، وعَلَیکَ بِالتَّسبیحِ ما دُمتَ عامِلاً ، وعَلَیکَ بِالدُّعاءِ ما دُمتَ خالِیا . (5)981.امام زین العابدین علیه السلام :الإمام الرضا علیه السلام :دَعوَةُ العَبدِ سِرّا دَعوَةً واحِدَةً تَعدِلُ سَبعینَ دَعوَةً عَلانِیَةً . (6)نکتة :سیأتی فی الباب السابع من الفصل الثالث أن أحد العوامل المؤثرة فی إجابة الدعاء هو اجتماع المؤمنین فی الدعاء ، ومع الأخذ بنظر الاعتبار أنّ الدعاء الجماعی لا یمکن وقوعه سرّا ففی مقام الجمع بین روایات هذا الباب والروایات السابقة ، یمکن القول بأنّ طلب الحوائج العامّة من الأفضل أن یکون فی الأدعیة الجماعیة ، وطلب الحوائج الشخصیة والفردیة من الأفضل أن یکون فی الأدعیة الفردیة السرّیة التی هی بین العبد وربّه جلّ وعلا .
.
ص: 167
984.الإمام الباقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای نهانی ، هفتاد برابر دعای آشکار ، ارزش دارد . خداوند سبحان ، زکریا علیه السلام را چنین ستوده است : «آن گاه که پروردگارش را نهانی ندا داد» .985.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک دعای نهانی ، با هفتاد دعای آشکارا ، برابری می کند.986.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن شب که مرا به آسمان بردند ... به من ندا آمد که : « ... ای محمّد ! هر گاه کسی از امّتت غم هایش بسیار شد ، نهانی مرا بخواند».983.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ در توصیه های ایشان به علی علیه السلام _ ) امام صادق علیه السلام :بزرگیِ ثواب دعا و تسبیحی را که بنده در خلوت خویش می کند ، جز خداوند _ تبارک و تعالی _ کسی نمی داند.984.امام باقر علیه السلام :امام صادق علیه السلام :لقمان به فرزندش گفت : « ... وقتی بر مَرکب خویش سواری ، به خواندن کتاب خدا بپرداز ، وقتی سرگرم کار هستی ، تسبیح بگو و هر گاه تنها بودی ، به دعا مشغول شو».985.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام رضا علیه السلام :یک دعای نهانی بنده ، برابر با هفتاد دعایِ آشکار است.نکتهدر باب هفتم از فصل سوم خواهد آمد که یکی از عوامل مؤثر در اجابت دعا ، اجتماع اهل ایمان در دعا است وبا عنایت به این که دعای جمعی نمی تواند مخفی و سرّی باشد ، در جمع میان روایات گذشته و روایات این باب می توان گفت : درخواست هایی که نیایشگر برای جمع دارد بهتر است در جمع مطرح شود و درخواست هایی که برای خود دارد به ویژه آنچه که مربوط به شؤون خصوصی وی است بهتر است به طور سری از خداوند متعال بخواهد .
.
ص: 168
3 / 4خَفضُ الصَّوتِالکتاب«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ» . (1)
«وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالاْصَالِ وَلاَ تَکُن مِّنَ الْغَ_فِلِینَ» . (2)
«وَ لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذَ لِکَ سَبِیلاً» . (3)
الحدیث989.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عوالی اللآلی :رُوِیَ أنَّ سائِلاً سَأَلَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : أقَریبٌ رَبُّنا فَنُناجِیَهُ ، أم بَعیدٌ فَنُنادِیَهُ ؟
فَنَزَلَ قَولُهُ تَعالی : «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ» الآیَةَ (4) . (5)990.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی قَولِهِ تَعالی : «وَ لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا» (6) _: ذلِکَ فِی الدُّعاءِ ، لا تَرفَع صَوتَکَ فِی الدُّعاءِ ، فَتَذکُرَ ذُنوبَکَ ، فَیُسمَعَ مِنکَ ، فَتُعَیَّرَ بِها . (7)991.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ کَرِهَ لَکُم ثَلاثا : اللَّغوَ عِندَ القُرآنِ، ورَفعَ الصَّوتِ فِی الدُّعاءِ، وَالتَّخَصُّرَ (8) فِی الصَّلاةِ . (9) .
ص: 169
3 / 4با صدای آهستهقرآن«و هر گاه بندگانم از تو درباره من می پرسند ، [بگو : ]من ، نزدیکم» .
«و پروردگارت را هر صبح و شام ، در دل خود ، به زاری و ترس ، بی آن که صدایت را بلند کنی ، یاد کن و از غافلان مباش» .
«و نمازت را با صدای بلند و یا با صدای بسیار آهسته مخوان ؛ بلکه میان آن دو راهی بجوی» .
حدیث996.الإمام علیّ علیه السلام :عوالی اللآلی :روایت شده است که پرسنده ای از پیامبر خدا پرسید : آیا پروردگار ما نزدیک است تا آهسته بخوانیمش ، یا دور است تا آوازش دهیم؟
پس ، این آیه نازل شد : «و هر گاه بندگانم از تو درباره من می پرسند ، [بگو :] من نزدیکم» تا آخر آیه .997.الإمام الصادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره این سخن خداوند متعال که : «و نمازت را با صدای بلند و یا با صدای بسیار آهسته مخوان» _: این ، در دعاست . در هنگام دعا کردن ، صدایت را بلند مکن که چون گناهانت را یاد کنی ، دیگران بشنوند و بدانها سرزنشت کنند.998.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، سه کار را از شما ناخوش می دارد : بیهوده گویی در هنگام [تلاوت ]قرآن ؛ بلند کردن صدا در دعا ؛ و دست بر کمر نهادن در حال نماز . (1)
.
ص: 170
999.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی کَرِهَ لَکُم ثَلاثا : اللَّغوَ عِندَ قِراءَةِ القُرآنِ ، وَالتَّخَصُّرَ فِی الصَّلاةِ ، ورَفعَ الأَصواتِ بِالدُّعاءِ وعِندَ الدُّعاءِ . (1)996.امام علی علیه السلام :إرشاد القلوب :سَمِعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أقواما یُجاهِرونَ بِالدُّعاءِ ، فَقالَ : لا تَرفَعوا بِأَصواتِکُم ؛ فَإِنَّ رَبَّکُم لَیسَ بِأَصَمَّ . (2)997.امام صادق علیه السلام :صحیح البخاری عن أبی موسی الأشعری :لَمّا غَزا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَیبَرَ _ أو قالَ : لَمّا تَوَجَّهَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ أشرَفَ النّاسُ عَلی وادٍ ، فَرَفَعوا أصواتَهُم بِالتَّکبیرِ : اللّهُ أکبَرُ ، اللّهُ أکبَرُ ، لا إلهَ إلاَّ اللّهُ .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِربَعوا (3) عَلی أنفُسِکُم ، إنَّکُم لا تَدعونَ أصَمَّ ولا غائِبا ، إنَّکُم تَدعونَ سَمیعا قَریبا ، وهُوَ مَعَکُم . (4)998.امام صادق علیه السلام :سنن أبی داوود عن أبی موسی الأشعری :کُنتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی سَفَرٍ ، فَلَمّا دَنَوا مِنَ المَدینَةِ کَبَّرَ النّاسُ ورَفَعوا أصواتَهُم .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا أیُّهَا النّاسُ ! إنَّکُم لا تَدعونَ أصَمَّ ولا غائِبا ، إنَّ الَّذی تَدعونَهُ بَینَکُم وبَینَ أعناقِ رِکابِکُم . (5) .
ص: 171
999.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال ، سه چیز را از شما ناخوش می دارد : بیهوده گویی در هنگام قرائت قرآن ؛ دست به کمر نهادن در نماز ؛ و بلند کردن صدا به دعا ، و هنگام دعا کردن.1000.عنه علیه السلام :إرشاد القلوب :پیامبر خدا شنید که عدّه ای با صدای بلند دعا می کنند . فرمود : «صداهایتان را بلند نکنید . پروردگار شما . کَر نیست».1000.امام صادق علیه السلام :صحیح البخاری_ به نقل از ابو موسی اشعری _: چون پیامبر خدا به جنگ خیبر رفت (یا گفته شده [به سوی خیبر ]حرکت کرد) ، مردم به وادی ای رسیدند و فریاد تکبیر ، سر دادند : اللّه اکبر ، اللّه اکبر ، لا إله إلاّ اللّه !
پیامبر خدا فرمود : «آرام باشید . شما شخص کَر یا غایبی را که صدا نمی زنید . شما ، کسی را صدا می زنید که شنوا و نزدیک است و در کنارِ شماست».1001.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :سنن أبی داوود_ به نقل از ابو موسی اشعری _: در سفری با پیامبر خدا بودم . چون مردم نزدیک مدینه رسیدند ، بانگ تکبیر برآوردند. پیامبر خدا فرمود : «ای مردم! شما شخص کَر یا غایبی را که نمی خوانید . آن کسی که او را می خوانید ، بین شما و گردن مَرکب های شماست». (1) .
ص: 172
1002.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ _: یَابنَ جُندَبٍ ... وَاخفِضِ الصَّوتَ ، إنَّ رَبَّکَ الَّذی یَعلَمُ ما تُسِرّونَ وما تُعلِنونَ ، قَد عَلِمَ ما تُریدونَ قَبلَ أن تَسأَلوهُ . (1)3 / 5رَفعُ الصَّوتِ فی مَواضِعَ1005.الإمام الصادق علیه السلام :البلد الأمین عن بشر وبشیر_ فی ذِکرِ دُعاءِ الإِمامِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهماالسلام یَومَ عَرَفَةَ _: ثُمَّ رَفَعَ علیه السلام صَوتَهُ وبَصَرَهُ إلَی السَّماءِ ، وعَیناهُ قاطِرَتانِ کَأَنَّهُما مَزادَتانِ (2) ، وقالَ علیه السلام بِأَعلی صَوتِهِ : یا أسمَعَ السّامِعینَ ... ثُمَّ عَلَت أصواتُهُم بِالبُکاءِ مَعَهُ ، وغَرَبَتِ الشَّمسُ ، وأفاضَ علیه السلام وأفاضَ النّاسُ مَعَهُ . (3)1001.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الکافی عن عبد الرحمن بن الحجّاج :کانَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام إذا قامَ آخِرَ اللَّیلِ یَرفَعُ صَوتَهُ حَتّی یَسمَعَ أهلُ الدّارِ ، ویَقولُ : اللّهُمَّ أعِنّی عَلی هَولِ المُطَّلَعِ (4) ، ووَسِّع عَلَیَّ ضیقَ المَضجَعِ ، وَارزُقنی خَیرَ ما قَبلَ المَوتِ ، وَارزُقنی خَیرَ ما بَعدَ المَوتِ . (5)راجع : الکافی : ج 6 ص 526 ح 8 . موسوعة میزان الحکمة : الأذان / الفصل السادس : آداب الأذان / أهمّ ما ینبغی رعایته للمؤذن / رفع الصوت .
.
ص: 173
1003.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام_ در سفارش به عبد اللّه بن جندب _: ای پسر جندب! ... صدایت را پایین بیاور . پروردگار تو از آنچه در دل دارید یا آشکار می سازید ، آگاه است . پیش از آن که از او درخواست کنید ، می داند که چه می خواهید.3 / 5بلند کردن صدا در چند مورد1006.عنه علیه السلام : ( _ فیما یُقالُ فی کُلِّ یَومٍ مِن رَجَبٍ _ ) البلد الأمین_ به نقل از بشر و بشیر ، در یاد کرد دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه _: آن گاه ، امام علیه السلام صدایش را بلند کرد و نگاهش را به آسمان دوخت و در حالی که از چشمانش چون مَشک ، اشک می ریخت ، با بلندترین صدایش فریاد زد : «ای شنواترینِ شنوندگان! ...». سپس ، دیگران ، هم صدا با او بانگ گریه سر دادند . خورشید که غروب کرد ، امام علیه السلام کوچید و همراه با او مردم نیز کوچیدند.1006.امام صادق علیه السلام ( _ در دعایی که هر روز از ماه رجب خوانده می شود _ ) الکافی_ به نقل از عبد الرحمان بن حجّاج _: امام صادق علیه السلام آخرِ شب که برمی خاست ، صدایش را بلند می کرد ، به طوری که اهل خانه بشنوند و می گفت : «بار خدایا! مرا در هراسِ ایستگاه قیامت ، کمک فرما و تنگیِ گور را بر من ، فراخ گردان و بهترین چیز در پیش از مُردن و بهترین چیز در بعد از مرگ را روزی ام کن».ر . ک : دانش نامه میزان الحکمة : اذان / فصل ششم : آداب اذان / مهم ترین نکاتی که مؤذن باید رعایت کند / بلند کردن صدا . الکافی : ج 6 ص 526 ح 8 .
.
ص: 174
توضیحی درباره بلند کردن صدا در دعادعا ، سخن گفتن با کسی است که هیچ کس به اندازه او به انسانْ نزدیک نیست (1) و بلکه از رگ گردن نیز به انسانْ نزدیک تر است (2) و بدین جهت ، بلند کردن صدا در دعا ، خلاف ادب شمرده می شود ، چنان که پیامبر خدا به این نکته اشاره می فرماید : اِربَعوا عَلی أنفُسِکُم . إنَّکُم لا تَدعونَ أصَمَّ ولا غائِبا . إنَّکُم تَدعونَ سَمیعا قَریبا ، وهُوَ مَعَکُم . (3) صدایتان را پایین بیاورید؛ چرا که شما ناشنوایی یا غایبی را صدا نمی زنید ؛ بلکه شنوای نزدیکی را صدا می زنید. که همواره با شماست . بر این اساس ، بلند دعا کردن ، بخصوص اگر موجب آزار دیگران باشد ، عقلاً و نقلاً (4) مذموم و بلکه ممنوع است . در این جا این سؤال پیش می آید که اگر بلند دعا کردنْ مذموم است ، چرا گاهی در سیره پیشوایان اسلام ، مواردی _ مانند آنچه گذشت _ دیده می شود که بلند دعا می کرده اند ؟ پاسخ ، این است که نکوهیده بودن بلندی صدا در دعا ، یک موضوع عُرفی است
.
ص: 175
و لذا کیفیت و کمّیت بلندی صدا ، در داوری عرف ، دخالت دارد . بی تردید ، فرق است میان کسی که مانند طلبکار با فریاد و بی ادبانه چیزی از خدا می خواهد و کسی که مانند امام حسین علیه السلام در عرفات ، در اثنای دعا ، حالی به او دست می دهد که با نهایت خاکساری و افتادگی و با ناله و تضرّع و اشک ریزان و دل سوزان ، اما با صدای بلند ، «یا أسمَعَ السّامِعینَ ؛ ای شنواترینِ شنوندگان» (1) می گوید و یا مانند امام صادق علیه السلام در پایان شب ، هنگام قیام در جمع شب زنده داران ، ندای «اللّهُمَّ أعِنّی عَلی هَولِ المُطَّلَعِ ووَسِّع عَلَیَّ ضیقَ المَضجَعِ ؛ خداوندا ! مرا به هنگام هراسیدنم در جایگاه وارسی یاری کن و برایم تنگای قبر را وسیع نما» (2) سر می دهد که نه تنها موجب آزار دیگران نبوده است ، بلکه بی تردید ، اهل بیت ایشان ، علاقه مند به شنیدن مناجات روحبخش آن بزرگوار در دل شب بوده اند . به عبارت دیگر ، پایین بودن صدا در هنگام دعا ، هم مقتضای تعظیم و تواضع در محضر خداوند است و هم موجب جلب خشنودی او و پیدایش حال توجّه و اُنس بیشتر در دعا کننده . این ، نکته ای است که عقل و وجدان انسان ، به خوبی آن را درک و تصدیق می کنند . بنا بر این ، اقتضای حالات و مقامات مختلف ، متفاوت است و عقل و وجدان ، در هر حال و مقام ، میزان مقبول پنهان و یا آشکار بودن صدا را به خوبی درک می کنند و با حفظ اصل آهستگی و پرهیز از شیون و فریاد ، هر یک از حالات و مقامات (درخواست ، سوز و گداز ، نالش از غم هجران ، حال خوش وصل و اُنس ، دعای جمعی و فردی ، ضمیمه شدن مسئله تعلیم و تربیت به اصل دعا) را از دیگر مقامات و حالات ، تمیز می دهد .
.
ص: 176
3 / 6رَفعُ الیَدَینِ1008.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لِعَلِیٍّ علیه السلام _: عَلَیکَ بِرَفعِ یَدَیکَ إلی رَبِّکَ ، وکَثرَةِ تَقَلُّبِها . (1)1009.الکافی :الإمام الحسین علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَرفَعُ یَدَیهِ إذَا ابتَهَلَ ودَعا ، کَما یَستَطعِمُ المِسکینُ . (2)1010.امام صادق علیه السلام ( _ از جمله جواب های ایشان به صوفیان _ ) المعجم الأوسط عن ابن عبّاس :رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدعو بِعَرَفَةَ ، ویَداهُ إلی صَدرِهِ کَاستِطعامِ المِسکینِ . (3)1011.الکافی عن الولید بن صبیح عن الإمام الصادق علیه المسند إسحاق بن راهویه عن عائشة :فَقَدتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ لَیلَةٍ ، فَخَرَجتُ فی أثَرِهِ ، فَإِذا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی البَقیعِ ، رافِعا یَدَیهِ إلَی السَّماءِ یَدعو . (4)1012.کتاب من لا یحضره الفقیه عن الولید بن صبیح :صحیح مسلم عن أنس :رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَرفَعُ یَدَیهِ فِی الدُّعاءِ ، حَتّی یُری بَیاضُ إبطَیهِ . (5) .
ص: 177
3 / 6بلند کردن دست ها1013.الکافی عن عمر بن یزید :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _: بر تو باد بلند کردن دست هایت به سوی پروردگارت ، و بسیار پشت و رو کردن آنها.1014.مجمع البیان عن عمرو بن زید عن الإمام الصادق علیهامام حسین علیه السلام :پیامبر خدا ، هر گاه درخواست و دعایی می کرد ، دستانش را همچون مستمندی که غذا می طلبد ، دراز می کرد.1013.الکافی ( _ به نقل از عمر بن یزید _ ) المعجم الأوسط_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا را دیدم که در عرفه ، دعا می کند و دستانش را تا سینه اش بالا برده است ، آن گونه که مستمند ، غذا می طلبد.1014.مجمع البیان ( _ به نقل از عمرو بن زید _ ) مسند اسحاق بن راهویه_ به نقل از عایشه _: شبی متوجّه شدم پیامبر خدا [در اتاق ]نیست . در جستجوی او بیرون رفتم . دیدم پیامبر خدا در بقیع ، دستانش را به سوی آسمان برداشته است و دعا می کند .1015.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :صحیح مسلم_ به نقل از انس _: من دیدم که پیامبر خدا در هنگام دعا ، دستانش را بلند می کند ، به طوری که سپیدی زیر بغل هایش دیده می شد.
.
ص: 178
1016.عنه صلی الله علیه و آله :کنزالعمّال عن البَراء بن عازب :کانَ [ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ] إذا أصابَتهُ شِدَّةٌ فَدَعا ، رَفَعَ یَدَیهِ حَتّی یُری بَیاضُ إبطَیهِ . (1)1017.الکافی عن کلیب الصیداوی :المصنّف لعبد الرزّاق عن طاووس :دَعَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلی قَومٍ فَرَفَعَ یَدَیهِ جِدّا فِی السَّماءِ ، فَجالَتِ (2) النّاقَةُ ، فَأَمسَکَها بِإِحدی یَدَیهِ ، وَالاُخری قائِمَةٌ فِی السَّماءِ . (3)1018.الکافی عن أیّوب أخی أدیم بیّاع الهروی :سنن النسائی عن اُسامة بن زید :کُنتُ رَدیفَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِعَرَفاتٍ ، فَرَفَعَ یَدَیهِ یَدعو ، فَمالَت بِهِ ناقَتُهُ فَسَقَطَ خِطامُها (4) ، فَتَناوَلَ الخِطامَ بِإِحدی یَدَیهِ وهُوَ رافِعٌ یَدَهُ الاُخری . (5)1015.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تهذیب الأحکام عن أبی بصیر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام: إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام قالَ : إذا فَرَغَ أحَدُکُم مِنَ الصَّلاةِ ، فَلیَرفَع یَدَیهِ إلَی السَّماءِ ، وَلیَنصَب فِی الدُّعاءِ .
فَقالَ ابنُ سَبَأٍ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! ألَیسَ اللّهُ فی کُلِّ مَکانٍ ؟
فَقالَ علیه السلام : بَلی . قالَ : فَلِمَ یَرفَعُ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ ؟
قالَ : أما تَقرَأُ فِی القُرآنِ : «وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ» (6) ؟ فَمِن أینَ یُطلَبُ الرِّزقُ إلاّ مِن مَوضِعِهِ ! ومَوضِعُ الرِّزقِ وما وَعَدَ اللّهُ السَّماءُ . (7)1016.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام_ لَمّا سَأَلَهُ الزِّندیقُ : مَا الفَرقُ بَینَ أن تَرفَعوا أیدِیَکُم إلَی السَّماءِ وبَینَ أن تَخفِضوها نَحوَ الأَرضِ ؟ _: ذلِکَ فی عِلمِهِ وإحاطَتِهِ وقُدرَتِهِ سَواءٌ ، ولکِنَّهُ عز و جل أمَرَ أولِیاءَهُ وعِبادَهُ بِرَفعِ أیدیهِم إلَی السَّماءِ نَحوَ العَرشِ ؛ لأَِنَّهُ جَعَلَهُ مَعدِنَ الرِّزقِ ، فَثَبَّتنا ما ثَبَّتَهُ القُرآنُ وَالأَخبارُ عَنِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله ، حینَ قالَ : اِرفَعوا أیدِیَکُم إلَی اللّهِ عز و جل . (8) .
ص: 179
1017.الکافی ( _ به نقل از کلیب صیداوی _ ) کنز العمّال_ به نقل از براء بن عازب _: پیامبر صلی الله علیه و آله هر گاه مشکلی برایش پیش می آمد و دعا می کرد ، دستانش را بالا می برد ، چنان که سپیدی زیر بغل هایش دیده می شد.1018.الکافی ( _ به نقل از ایّوب ، برادر اَدیمِ زردچوبه فروش _ ) المصنّف ، عبد الرزّاق_ به نقل از طاووس _: پیامبر صلی الله علیه و آله قومی را نفرین کرد و دستانش را کاملاً به آسمان برداشت . در این هنگام ، ناقه برگشت . پیامبر صلی الله علیه و آله با یک دستش ، آن را نگه داشت و دست دیگرش همچنان به سوی آسمان ، بلند بود.1019.الکافی عن علیّ بن عبدالعزیز :سنن النسائی_ به نقل از اُسامة بن زید _: من در عرفات ، بر ترکِ پیامبر صلی الله علیه و آله سوار بودم . ایشان ، دستانش را به دعا بلند کرد . ناقه اش به یک سو گشت و مهارش افتاد . با یک دستش مهار را گرفت و دست دیگرش ، همچنان بالا بود.1020.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تهذیب الأحکام_ به نقل از ابو بصیر _: امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل کرد که امیر مؤمنان فرمود : «هر گاه یکی از شما نمازش را تمام کرد ، دستانش را به سوی آسمان بردارد و تا می تواند ، دعا کند».
ابن سبأ گفت : ای امیر مؤمنان! مگر خدا در همه جا نیست؟
فرمود : «چرا» .
گفت : پس ، چرا دستانش را به سوی آسمان بلند کند؟
فرمود : «مگر در قرآن نخوانده ای که : «و در آسمان است روزیِ شما و آنچه وعده داده می شوید» ؟ بنا بر این ، روزی را جز از جایگاهش ، کجا باید طلبید؟ جایگاه روزی و هم آنچه خداوند وعده داده ، آسمان است».1021.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش زندیق که : چه فرقی می کند که دست هایتان را به سوی آسمان بردارید یا به سمت زمین ، پایین برید؟ _: این ، برای خدایی که بر همه چیز علم و احاطه و قدرت دارد ، یکسان است ؛ اما او به اولیا و بندگانش دستور داده است که دستانشان را به آسمان ، به سوی عرش ، بلند کنند ؛ زیرا آن جا را معدنِ روزی قرار داده است . پس ، ما آن چیزی را تأیید می کنیم که قرآن و اخبار رسیده از پیامبر صلی الله علیه و آله تأیید می کند که فرموده است : «دستانتان را به سوی خداوند عز و جل بلند کنید». .
ص: 180
1019.الکافی ( _ به نقل از علی بن عبد العزیز _ ) الاحتجاج عن صفوان بن یحیی :. . . قالَ أبو قُرَّةَ : فَما بالُکُم إذا دَعَوتُم رَفَعتُم أیدِیَکُم إلَی السَّماءِ ؟ فَقالَ أبُو الحَسَنِ [ الرِّضا ] علیه السلام : إنَّ اللّهَ استَعبَدَ خَلقَهُ بِضُروبٍ مِنَ العِبادَةِ ، وللّهِِ مَفازِعُ یَفزَعونَ إلَیهِ ومُستَعبَدٌ ، فَاستَعبَدَ عِبادَهُ بِالقَولِ وَالعِلمِ وَالعَمَلِ وَالتَّوَجُّهِ ونَحوِ ذلِکَ ، استَعبَدَهُم بِتَوَجُّهِ الصَّلاةِ إلَی الکَعبَةِ ، ووَجَّهَ إلَیها الحَجَّ وَالعُمرَةَ ، وَاستَعبَدَ خَلقَهُ عِندَ الدُّعاءِ وَالطَّلَبِ وَالتَّضَرُّعِ بِبَسطِ الأَیدی ورَفعِها إلَی السَّماءِ لِحالِ الاِستِکانَةِ ، وعَلامَةِ العُبودِیَّةِ وَالتَّذَلُّلِ لَهُ . (1)راجع : ج 2 ص 234 ح 1347 (من دعا له الإمام الرضا علیه السلام / یزید بن إسحاق) .
.
ص: 181
1021.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الاحتجاج_ به نقل از صفوان بن یحیی _: ... ابوقرّه گفت : چرا شما وقتی دعا می کنید ، دستانتان را به سوی آسمان برمی دارید؟
امام رضا علیه السلام فرمود : «خداوند ، از طریق انواع عبادات ، مردم را به بندگی وا داشته است ، و برای خدا پناهگاه هایی است که به او پناه می برند و بندگی اش می کنند . مثلاً از بندگانش خواسته است که با گفتار و علم و کردار و توجّه و مانند اینها ، او را بندگی کنند . با نماز خواندن به سوی کعبه ، به بندگی شان کشانده است و حجّ و عمره را به سوی کعبه قرار داده است . از بندگانش خواسته است که هنگام دعا و خواهش و التماس ، با گشودن دست ها و بالا بردن آنها به جانب آسمان ، اظهار بندگی کنند ؛ زیرا این حالات ، نشانگر خاکساری و علامتِ عبودیت و خواری در برابر اوست».ر . ک : ج2 ص235 ح 1347 (کسانی که امام رضا علیه السلام برایشان دعا کرد / یزید بن اسحاق) .
.
ص: 182
تحلیلی درباره بلند کردن دست به سوی آسمان در هنگام دعایکی از آداب دعا ، بلند کردن دست ها به سوی آسمان است . سیره پیامبر خدا چنین بود که گاه به هنگام دعا ، دست های خود را آن قدر بلند می کرد که سپیدی زیر بغل ایشان دیده می شد 1 و مانند بیچاره ای که با بلند کردن و حرکت دادن دست از کسی چیزی می خواهد ، درخواست خود را با خداوند متعال در میان می گذاشت . در این جا ، این سؤال پیش می آید که با توجه به این که خداوند متعالْ همه جا هست ، چرا نیایشگر باید به هنگام دعا ، دست خود را به سوی آسمان ، بالا ببرد ؟ برخی تصور کرده اند که بلند کردن دست به سوی آسمان ، نشانه اعتقاد به
.
ص: 183
تجسیم و مکان داشتن حضرت حق است در صورتی که جسم و مکان ، از اوصاف سلبیه خداوند متعال است . او جسم نیست و در همه جا هست . بنا بر این ، در دعا ، تفاوتی میان بلند کردن دست یا بلند نکردن آن ، وجود ندارد . اینان ، بدین سان ، منکر ادب بودنِ این رفتار شده اند . احادیث این باب ، نشان می دهند که این سؤال ، در صدر اسلام ، به طور جدّی مطرح بوده است و امامان به آن ، پاسخ گفته اند . در مجموع ، چهار پاسخ به این پرسش داده شده است : 1 . بلند کردن دست به هنگام دعا ، خود ، نوعی عبادت است که خداوند متعال ، مردم را مکلّف به آن نموده است ، مانند : توجّه کردن در نماز به سوی کعبه ، رکوع و سجود و امثال اینها . (1) 2 . بلند کردن دست به هنگام دعا ، سنّت نبوی است و پیامبر خدا از پیروان خود ، خواسته است که چنین عمل کنند . (2) 3 . حکمت بلند کردن دست به سوی آسمان در هنگام دعا ، این است که آسمان ، جایگاه انواع روزی هایی است که مورد نیاز و درخواست انسان اند . بدین جهت ، خداوند به اولیای خود دستور داده که هنگام دعا ، دست های خود را به سوی آسمان و عرش الهی دراز کنند . (3) 4 . علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایی در پاسخ این شبهه ، اشاره می کند که حقیقت همه عبادات بدنی (از جمله دعا) ، تنزیل و تمثیل معانی و مفاهیم و
.
ص: 184
حقایق متعالی در قالب جسمانی است و بلند کردن دست در دعا از این باب است . متن سخن ایشان چنین است : مخالفت برخی با بالا بردن دست به سوی آسمان به هنگام دعا، با استناد به این که این کار، نوعی جسم دانستن خداوند و اشاره به اوست، بیهوده و نادرست است ؛ چرا که حقیقت همه عبادت های بدنی، فرو کاستن معنای قلبی وتوجّه درونی، به صورتْ و شکل ظاهر و نیز اظهار حقایق فراتر از مادّه، در قالب جسم است ، همان گونه که در نماز و روزه و حج و... و اجزا و شرایطشان هست و اگر چنین نبود، اصلاً عبادت های بدنی تحقّق نمی یافتند و از جمله عبادت ها، دعاست که توجّه قلبی و درخواست درونی موجود در دعا را _ که در میان ما متداول و معهود است _ می توان شبیه کرد به درخواست نادار بینوای فرودست، از توانگر عزّتمند والا، آن جا که دستانش را باز می کند و نیازش را با شکستگی و زاری طلب می نماید . (1) نکته قابل توجّه ، این است که بلند کردن دست به سوی آسمان ، در صورتی ادب و ارزش شمرده می شود که نیایشگر ، با معرفت ، دست خود را بالا ببرد و بداند که خدا همه جا هست . تنها در این صورت است که دست به آسمانْ بلند کردن ، ادب شمرده می شود ، وگرنه کسی که می پندارد خدا در آسمان است و دست به سوی او دراز می کند ، دست بلند کردن او ارزشی ندارد . همچنین است چشم دوختن به آسمان در هنگام دعا ، و لذا امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خود ، نقل کرده است : مَرَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلی رَجُلٍ وهُوَ رافِعٌ بَصَرَهُ إلَی السَّماءِ یَدعو ، فَقالَ لَهُ رَسولُ
.
ص: 185
اللّهِ صلی الله علیه و آله : غُضَّ بَصَرَکَ ؛ فَإِنَّکَ لَن تَراهُ . وقالَ : ومَرَّ النَّبِیُّ عَلی رَجُلٍ رافِعٍ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ وهُوَ یَدعو ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اُقصُر مِن یَدَیکَ ؛ فَإِنَّکَ لَن تَنالَهُ . (1) گذر پیامبر صلی الله علیه و آله بر مردی افتاد که هنگام دعا چشمش را به سوی آسمانْ دوخته بود. پیامبر خدا به وی فرمود : «چشمت را فرو بند که تو هرگز او را نمی بینی» . و فرمود : گذر پیامبر بر مردی افتاد که در حال دعا ، دستانش را به سوی آسمانْ بلند کرده بود. پیامبر خدا فرمود : «دستانت را پایین بیاور که تو هرگز به او نمی رسی» . البته ممکن است این دو حدیث ، ناظر به خروج شخص از حال اعتدال در چشم دوختن به آسمان (رفع البصر) یا بلند کردن دست ها (رفع الیدین) باشند .
.
ص: 186
3 / 7عُلُوُّ الهِمَّةِ وعِظَمُ المَسأَلَةِ1022.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا دَعا أحَدُکُم فَلیُعظِمِ الرَّغبَةَ ؛ فَإِنَّهُ لا یَتَعاظَمُ (1) عَلَی اللّهِ شَیءٌ . (2)1023.امام باقر علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :اِسأَ لُوا اللّهَ وأجزِلوا ؛ فَإِنَّهُ لا یَتَعاظَمُهُ شَیءٌ . (3)1024.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل یَعجَبُ مِن سائِلٍ یَسأَلُ غَیرَ الجَنَّةِ . (4)1025.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :سَلُوا اللّهَ الفِردَوسَ ؛ فَإِنَّها سُرَّةُ (5) الجَنَّةِ . (6)1026.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صحیح مسلم عن ربیعة بن کعب الأسلمی :کُنتُ أبیتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَتَیتُهُ بِوَضوئِهِ وحاجَتِهِ . فَقالَ لی : سَل . فَقُلتُ : أسأَ لُکَ مُرافَقَتَکَ فِی الجَنَّةِ .
قالَ : أوَ غَیرَ ذلِکَ ؟ قُلتُ : هُوَ ذاکَ .
قالَ : فَأَعِنّی عَلی نَفسِکَ بِکَثرَةِ السُّجودِ . (7)1027.الإمام الصادق علیه السلام :مسند ابن حنبل عن ربیعة بن کعب :قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : سَلنی اُعطِکَ . قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، أنظِرنی أنظُر فی أمری . قالَ : فَانظُر فی أمرِکَ .
قالَ : فَنَظَرتُ ، فَقُلتُ : إنَّ أمرَ الدُّنیا یَنقَطِعُ ، فَلا أری شَیئا خَیرا مِن شَیءٍ آخُذُهُ لِنَفسی لآِخِرَتی ! فَدَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : ما حاجَتُکَ ؟ فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، اشفَع لی إلی رَبِّکَ عز و جلفَلیُعتِقنی مِنَ النّارِ .
فَقالَ : مَن أمَرَکَ بِهذا ؟ فَقُلتُ : لا وَاللّهِ یا رَسولَ اللّهِ ، ما أمَرَنی بِهِ أحَدٌ ، ولکِنّی نَظَرتُ فی أمری ، فَرَأَیتُ أنَّ الدُّنیا زائِلَةٌ مِن أهلِها ، فَأَحبَبتُ أن آخُذَ لآِخِرَتی .
قالَ : فَأَعِنّی عَلی نَفسِکَ بِکَثرَةِ السُّجودِ . (8) .
ص: 187
3 / 7بلند همّتی و بزرگیِ درخواست1027.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه فردی از شما دعا می کند ، تقاضاهای بزرگ بنماید ؛ زیرا بر خداوند ، هیچ چیزی بزرگ (سنگین) نمی آید.1028.الکافی ( _ به نقل از اسحاق بن عمّار _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خدا بخواهید و فراوان بخواهید ؛ زیرا هیچ چیز برای او سنگین نیست.1029.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل از درخواست کننده ای که چیزی جز بهشت درخواست کند ، تعجب می کند.1030.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خداوند ، فردوس را تقاضا کنید که آن جا ، نافِ (وسط) بهشت است.1031.عنه صلی الله علیه و آله :صحیح مسلم_ به نقل از ربیعة بن کعب اَسلَمی _: من شب را با پیامبر خدا می گذراندم . یک شب که برایش آبِ وضو و حاجتش را آوردم ، به من فرمود : «چیزی بخواه» .
گفتم : از تو می خواهم که در بهشت با تو باشم.
فرمود : «غیر از این نمی خواهی؟».
گفتم : فقط همین!
فرمود : «پس ، با سجده فراوان ، مرا در این خواهشت کمک کن».1032.اُسد الغابة عن محمّد بن المنکدر عن رجل من الأنصارمسند ابن حنبل_ به نقل از ربیعة بن کعب _: پیامبر خدا به من فرمود : «از من چیزی بخواه تا به تو بدهم» .
گفتم : ای پیامبر خدا ! فرصت بده تا در این باره بیندیشم .
فرمود : «بیندیش» .
من اندیشیدم و با خود گفتم : امور دنیوی به سر می آیند . پس چیزی بهتر از آن
نیست که برای آخرتم برگیرم. پس ، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم . فرمود : «چه می خواهی؟».
گفتم : ای پیامبر خدا! نزد پروردگارت شفاعتم کن که مرا از آتش دوزخ ، آزاد کند.
فرمود : «چه کسی این را به تو گفت [که از من ، چنین درخواستی کنی]؟».
گفتم : نه به خدا ، ای پیامبر خدا ! هیچ کس این را به من نگفت ؛ بلکه خودم در کارم اندیشیدم و دیدم که دنیا از کفِ دنیاداران می رود . پس ترجیح دادم که برای آخرتم چیزی بستانم .
فرمود : «پس ، با سجده فراوان ، مرا در این درخواستت یاری رسان».
.
ص: 188
1030.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إذا سُئِلَ شَیئا فَإِذا أرادَ أن یَفعَلَهُ ، قالَ : نَعَم ، وإذا أرادَ أن لا یَفعَلَ سَکَتَ ، وکانَ لا یَقولُ لِشَیءٍ لا .
فَأَتاهُ أعرابِیٌّ فَسَأَلَهُ ، فَسَکَتَ ، ثُمَّ سَأَلَهُ فَسَکَتَ ، ثُمَّ سَأَلَهُ ، فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله کَهَیئَةِ المُنتَهِرِ : سَل ما شِئتَ یا أعرابِیُّ ، فَغَبَطناهُ ، فَقُلنا : الآنَ یَسأَلُ الجَنَّةَ .
فَقالَ الأَعرابِیُّ : أسأَ لُکَ راحِلَةً ، فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لَکَ ذاکَ ، ثُمَّ قالَ : سَل ، قالَ : أسأَ لُکَ زادا ، قالَ : ولَکَ ذاکَ ، فَتَعَجَّبنا مِن ذلِکَ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : کَم بَینَ مَسأَلَةِ الأَعرابِیِّ وعَجوزِ بَنی إسرائیلَ !
ثُمَّ قالَ صلی الله علیه و آله : إنَّ موسی علیه السلام لَمّا أُمِرَ أن یَقطَعَ البَحرَ فَانتَهی إلَیهِ ، فَضُرِبَت وُجوهُ الدَّوابِّ ، فَرَجَعَت ، فَقالَ موسی علیه السلام : ما لی یا رَبِّ ؟ قالَ لَهُ : إنَّکَ عِندَ قَبرِ یوسُفَ ، فَاحتَمِل عِظامَهُ مَعَکَ ، وقَدِ استَوَی القَبرُ بِالأَرضِ ، فَجَعَلَ موسی علیه السلام لا یَدری أینَ هُوَ ، قالوا : إن کانَ أحَدٌ مِنکُم یَعلَمُ أینَ هُوَ فَعَجوزُ بَنی إسرائیلَ ، لَعَلَّها تَعلَمُ أینَ هُوَ .
فَأَرسَلَ إلَیها موسی علیه السلام ، قالَ : هَل تَعلَمینَ أینَ قَبرُ یوسُفَ علیه السلام ؟ قالَت : نَعَم . قالَ : فَدُلّینی عَلَیهِ . قالَت : لا وَاللّهِ حَتّی تُعطِیَنی ما أسأَ لُکَ . قالَ : ذاکِ لَکِ ، قالَت : فَإِنّی أسأَ لُکَ أن أکونَ مَعَکَ فِی الدَّرَجَةِ الَّتی تَکونُ فیها فِی الجَنَّةِ .
قالَ : سَلِی الجَنَّةَ ، قالَت : لا وَاللّهِ ، [ إلاّ ] (1) أن أکونَ مَعَکَ ، فَجَعَلَ موسی یُرادُّها ، فَأَوحَی اللّهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ إلَیهِ : أن أعطِها ذلِکَ ؛ فَإِنَّهُ لا یُنقِصُکَ شَیئا ، فَأَعطاها ودَلَّتهُ عَلَی القَبرِ ، فَأَخرَجَ العِظامَ وجاوَزَ البَحرَ . (2) .
ص: 189
1031.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :شیوه پیامبر صلی الله علیه و آله چنین بود که هر گاه چیزی از او خواسته می شد ، اگر می خواست انجامش دهد ، می فرمود : «باشد» و اگر نمی خواست انجامش دهد ، سکوت می کرد و هرگز ، پاسخ «نه» نمی داد.
روزی بادیه نشینی نزد ایشان آمد و چیزی خواست . پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت کرد . دوباره خواست . باز هم سکوت کرد . بار سوم خواست . پیامبر صلی الله علیه و آله با حالت تَشَر به او فرمود : «ای اَعرابی ! هر چه می خواهی ، تقاضا کن» .
ما به حال او غبطه خوردیم و گفتیم : الآن ، بهشت را تقاضا می کند.
بادیه نشین گفت : مَرکبی از تو می خواهم .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «باشد» .
سپس فرمود : «باز هم بخواه» .
گفت : توشه هم می خواهم .
فرمود : «باشد» .
ما از این درخواست ها تعجّب کردیم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : چه قدر فرق است میان درخواست این بادیه نشین و درخواست آن پیرِ زن بنی اسرائیل!».
آن گاه فرمود : «موسی علیه السلام چون فرمان یافت که از دریا بگذرد و به آن رسید ، مَرکب ها را هِی زدند ؛ امّا آنها بازگشتند و به دریا نزدند . موسی علیه السلام گفت : مرا چه شده است ، ای پروردگارم؟
بدو فرمود : تو نزدیک قبرِ یوسف هستی . استخوان های او را هم با خودت ببر . امّا قبر با زمین ، یکسان شده بود و موسی علیه السلام نمی دانست کجاست . گفتند : اگر از شما کسی باشد که جای قبر را بداند ، آن کس ، پیر زنی از بنی اسرائیل است . شاید او بداند
که قبر کجاست.
موسی علیه السلام او را احضار کرد و فرمود : تو می دانی قبر یوسف علیه السلام کجاست؟ .
گفت : آری .
فرمود : آن را نشانم بده .
گفت : نه به خدا ، مگر آن که آنچه از تو می خواهم ، به من بدهی .
فرمود : باشد .
گفت : از تو می خواهم که در بهشت ، با تو در یک درجه باشم.
فرمود : [فقط] بهشت را بخواه .
گفت : نمی شود . فقط با تو باشم .
موسی علیه السلام سعی داشت او را از نظرش منصرف کند که خداوند _ تبارک و تعالی _ به او وحی فرمود که : هر چه می خواهد ، به او عطا کن ؛ زیرا از [درجه] تو چیزی کم نمی کند . موسی علیه السلام به آن پیرزن ، قول داد و او جای قبر را نشانش داد و موسی علیه السلام استخوان ها را بیرون آورد و از دریا گذشت». .
ص: 190
1032.اُسد الغابة ( _ به نقل از محمّد بن منکدر ، از مردی انصاری ، از ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ أوحی إلی موسَی بنِ عِمرانَ علیه السلام أن : أخرِج عِظامَ یوسُفَ علیه السلام مِن مِصرَ ، ووَعَدَهُ طُلوعَ القَمَرِ ، فَأَبطَأَ طُلوعُ القَمَرِ عَلَیهِ ، فَسَأَلَ عَمَّن یَعلَمُ مَوضِعَهُ ، فَقیلَ لَهُ : هاهُنا عَجوزٌ تَعلَمُ عِلمَهُ ، فَبَعَثَ إلَیها ، فَاُتِیَ بِعَجوزٍ مُقعَدَةٍ عَمیاءَ .
فَقالَ : تَعرِفینَ قَبرَ یوسُفَ علیه السلام ؟ قالَت : نَعَم . قالَ : فَأَخبِرینی بِمَوضِعِهِ ، قالَت : لا أفعَلُ حَتّی تُعطِیَنی خِصالاً : تُطلِقَ رِجلَیَّ ، وتُعیدَ إلَیَّ بَصَری ، وتَرُدَّ إلَیَّ شَبابی ، وتَجعَلَنی مَعَکَ فِی الجَنَّةِ .
فَکَبُرَ ذلِکَ عَلی موسی ، فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلَیهِ : إنَّما تُعطی عَلَیَّ فَأَعطِها ما سَأَلَت ، فَفَعَلَ ، فَدَلَّتهُ عَلی قَبرِ یوسُفَ علیه السلام ، فَاستَخرَجَهُ مِن شاطِئِ النَّیلِ فی صُندوقٍ مَرمَرٍ ، فَلَمّا أخرَجَهُ طَلَعَ القَمَرُ ، فَحَمَلَهُ إلَی الشّامِ ، فَلِذلِکَ یَحمِلُ أهلُ الکِتابِ مَوتاهُم إلَی الشّامِ . (1) .
ص: 191
1033.الإمام الصادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :خداوند _ تبارک و تعالی _ به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرمود که : «استخوان های یوسف را از مصر ، بیرون ببر» و فرمود که هنگام طلوع ماه ، چنین کند ؛ امّا ماه ، دیر طلوع کرد و موسی علیه السلام در جستجوی کسی برآمد که جایگاه قبر را بداند . به او گفته شد : پیرزنی هست که جای آن را می داند .
موسی علیه السلام در پی او فرستاد و پیرزنی زمینگیر و نابینا را آوردند . موسی علیه السلام فرمود : «تو قبر یوسف علیه السلام را بلدی؟». گفت : آری .
فرمود : «پس جایش را به من نشان بده» .
گفت : نمی گویم ، مگر چند چیز به من بدهی : پاهایم را شفا دهی ، بینایی ام را به من بازگردانی ، جوانی ام را به من برگردانی و مرا در بهشت ، [هم درجه] با خودت قرار دهی.
این خواست ها بر موسی علیه السلام گران آمد . خداوند عز و جل به او وحی فرمود که : «تو به حساب من می دهی . پس آنچه می خواهد ، به او عطا کن» .
موسی علیه السلام چنین کرد ، و آن پیر زن ، قبر یوسف علیه السلام را به او نشان داد . موسی علیه السلام [جسد] او را از تابوتی مَرمَرین در کرانه نیل ، بیرون آورد و آن گاه که بیرونش آورد ، ماه طلوع کرد و آن را با خود به شام بُرد . به همین سبب ، اهل کتاب ، مردگان خویش را به شام می برند. .
ص: 192
1034.عدّة الداعی عن کعب الأحبار :الإمام الکاظم علیه السلام :إنَّ أباذَرٍّ بَکی مِن خَشیَةِ اللّهِ حَتَّی اشتَکی عَینَیهِ ، فَخافوا عَلَیهِما ، فَقیلَ لَهُ : یا أباذَرٍّ لَو دَعَوتَ اللّهَ فی عَینَیکَ . فَقالَ : إنّی عَنهُما لَمَشغولٌ ، وما عَنانی أکبَرُ .
فَقیلَ لَهُ : وما شَغَلَکَ عَنهُما ؟ قالَ : العَظیمَتانِ : الجَنَّةُ وَالنّارُ . (1)3 / 8السُّؤالُ مِن فَضلِ اللّهِالکتاب«وَسْئلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمًا» . (2)
الحدیث1036.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :سَلُوا اللّهَ مِن فَضلِهِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل یُحِبُّ أن یُسأَلَ . (3)1037.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام_ فی خُطبَتِهِ یَومَ الجُمُعَةِ _: وَاسأَ لُوا اللّهَ مِن رَحمَتِهِ وفَضلِهِ ؛ فَإِنَّهُ لا یَخیبُ عَلَیهِ داعٍ دَعاهُ . (4) .
ص: 193
1038.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام کاظم علیه السلام :ابو ذر از ترس خداوند ، چندان گریست که چشمانش آزرده گشت . مردم ، نگران از دست رفتن چشمانش شدند . به او گفته شد : ای ابو ذر ! کاش برای [بهبود ]چشمانت دعا کنی .
گفت : از آنها باز مانده ام و آنچه مرا رنج می دهد ، بزرگ تر است .
گفته شد : چه چیز تو را از [توجّه به ]چشمانت بازداشته است؟
گفت : دو امر بزرگ : بهشت و دوزخ.3 / 8خواستن از فضل خداوندقرآن«و خدا را از فضلش درخواست کنید ، که خدا به هر چیزی داناست» .
حدیث1040.الکافی ( _ به نقل از منصور صیقل _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند را از فضلش درخواست کنید ؛ زیرا خدای عز و جل دوست می دارد که از او درخواست شود.1041.المؤمن عن الصباح بن سیّابة :امام علی علیه السلام_ در خطبه اش در روز جمعه _: از رحمت وفضل خداوند، درخواست کنید ؛ زیرا هیچ دعاکننده ای که به درگاهش دعا کند ، محروم برنمی گردد.
.
ص: 194
1042.الکافی عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَتَسَلُنَّ اللّهَ أو لَیَقضِیَنَّ عَلَیکُم ، إنَّ للّهِِ عِبادا یَعمَلونَ فَیُعطیهِم ، وآخَرینَ یَسأَلونَهُ صادِقینَ فَیُعطیهِم ، ثُمَّ یَجمَعُهُم فِی الجَنَّةِ ، فَیَقولُ الَّذینَ عَمِلوا : رَبَّنا ! عَمِلنا فَأَعطَیتَنا ، فَبِما أعطَیتَ هؤُلاءِ ؟
فَیَقولُ : عِبادی (1) ! أعطَیتُکُم اُجورَکُم ولَم ألِتکُم (2) مِن أعمالِکُم شَیئا ، وسَأَلَنی هؤُلاءِ فَأَعطَیتُهُم ، وهُوَ فَضلی اُوتیهِ مَن أشاءُ . (3)1041.المؤمن ( _ به نقل از صباح بن سَیابه _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الرِّزقَ لَیَنزِلُ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ ، عَلی عَدَدِ قَطرِ المَطَرِ ، إلی کُلِّ نَفسٍ بِما قُدِّرَ لَها ، ولکِن للّهِِ فُضولٌ ، فَاسأَ لُوا اللّهَ مِن فَضلِهِ . (4)1042.الکافی ( _ به نقل از احمد بن محمّد بن ابی نصر _ ) الإمام زین العابدین علیه السلام :اللّهُمَّ أنتَ القائِلُ وقَولُکَ حَقٌّ ووَعدُکَ صِدقٌ : «وَسْئلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ» (5) «إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا» (6) ، ولَیسَ مِن صِفاتِکَ یا سَیِّدی أن تَأمُرَ بِالسُّؤالِ وتَمنَعَ العَطِیَّةَ ، وأنتَ المَنّانُ بِالعَطِیّاتِ عَلی أهلِ مَملَکَتِکَ ، وَالعائِدُ عَلَیهِم بِتَحَنُّنِ رَأفَتِکَ . (7) .
ص: 195
1043.الإمام علیّ علیه السلام ( _ فِی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یا از خدا درخواست می کنید یا این که شما را نابود می کند . خداوند را بندگانی است که عمل می کنند و او [مزد عملشان را] به ایشان می دهد ، و دیگرانی هستند که صادقانه از او درخواست می کنند و به آنها نیز عطا می کند . سپس ، همه آنان را در بهشت ، گِرد می آورد . آنان که عمل کرده اند ، می گویند : پروردگارا ! ما عمل کردیم و به پاداش ، آن را به ما عطا فرمودی . اینان را به چه سبب ، عطا کردی؟
خداوند می فرماید : «بندگان من! مزد شما را دادم و چیزی از مزد کارتان نکاستم ، و اینان ، از من درخواست کردند و من هم به آنها عطا کردم و این ، فضل من است که به هر که بخواهم ، می دهم».1044.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزی از آسمان ، به شمارِ قطرات باران ، به زمین می ریزد ، برای هر کس به اندازه ای که برایش مقدّر شده است ؛ امّا خداوند ، زیاده هایی هم دارد . پس ، از زیاده های خدا از او درخواست کنید.1045.الدرّ المنثور عن الدیلمی :امام زین العابدین علیه السلام :بار خدایا! تو خود فرموده ای و فرموده ات ، درست و وعده ات ، راست است که : «خدا را از فضلش بخواهید» «خدا نسبت به شما مهربان است» . سَروَرم! از صفات تو نیست که به خواهش کردن ، فرمان دهی ؛ امّا دَهِش نکنی . تو اهل مملکتت را با داد و دَهِش ها می نوازی و با مهر و رأفت خویش ، به آنان سود می رسانی. .
ص: 196
1043.امام علی علیه السلام ( _ در وصیّتش به فرزندش حسن علیه السلام _ ) الإمام علیّ علیه السلام_ فی الدّعاءِ _: وَاجعَلنی مِن أحسَنِ عِبادِکَ نَصیبا عِندَکَ ، وأقرَبِهِم مَنزِلَةً مِنکَ ، وأخَصِّهِم زُلفَةً (1) لَدَیکَ ، فَإِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ إلاّ بِفَضلِکَ . (2)1044.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: اللّهُمَّ إنّی أری لَدَیَّ مِن فَضلِکَ ما لَم أسأَلکَ ، فَعَلِمتُ أنَّ لَدَیکَ مِنَ الرَّحمَةِ ما لا أعلَمُ ، فَصَغُرَت قیمَةُ مَطلَبی فیما عایَنتُ ، وقَصُرَت غایَةُ أمَلی عِندَما رَجَوتُ ، فَإِن ألحَفتُ (3) فی سُؤالی فَلِفاقَتی إلی ما عِندَکَ ، وإن قَصَّرتُ فی دُعائی فَبِما عَوَّدتَ مِنِ ابتدِائِکَ . (4)3 / 9بَثُّ الحاجَةِ1046.امام صادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ یَعلَمُ ما یُریدُ العَبدُ إذا دَعاهُ ، ولکِنَّهُ یُحِبُّ أن تُبَثَّ (5) إلَیهِ الحَوائِجُ ، فَإِذا دَعَوتَ فَسَمِّ حاجَتَکَ . (6)1047.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لَیُمسِکُ الخَیرَ الکَثیرَ عَن عَبدِهِ ، فَیَقولُ : لا اُعطیهِ حَتّی یَسأَلَنی . (7) .
ص: 197
1047.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام_ در دعا _: مرا از آن بندگانت قرار ده که نزد تو ، بهترین نصیب و نزدیکترین جایگاه و خصوصی ترین منزلت را دارند ، و به این همه ، جز با فضل تو نمی توان رسید.1048.الإمام الصادق علیه السلام :امام علی علیه السلام_ در حکمت های منسوب به ایشان _: بار خدایا! من از فضل تو در خویشتن چیزها می بینم که از تو درخواست نکرده ام . پس دانستم که تو را چنان مهر و رحمتی است که من ، نمی دانم . از این رو ، ارزشِ درخواست من در برابر آنچه دیده ام ، ناچیز است و غایتِ آرزویم در هنگامی که امید می بندم ، کوتاه است . بنا بر این ، اگر در خواهشم پای می فشارم ، به سبب آن است که به آنچه نزد توست ، نیازمندم و اگر در دعا کردن تقصیر می کنم ، بدان سبب است که مرا به دَهِشِ بی درخواست ، عادت داده ای .3 / 9اظهار کردن نیاز1051.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :خداوند _ تبارک و تعالی _ هر گاه بنده او را می خوانَد ، می داند که او چه می خواهد ؛ امّا دوست می دارد که نیازها به او اظهار شود . بنا بر این ، هر گاه دعا کردی ، نیازَت را نام ببر.1048.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، بسیاری از خوبی ها را از بنده اش دریغ می دارد و می فرماید : «به او نمی دهم تا از من بخواهد».
.
ص: 198
3 / 10العَزمُ1051.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا دَعا أحَدُکُم فَلیَعزِم فِی الدُّعاءِ ، ولا یَقُل : اللّهُمَّ ، إن شِئتَ فَأَعطِنی ؛ فَإِنَّ اللّهَ لا مُستَکرِهَ لَهُ . (1)1052.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :إذا دَعا أحَدُکُم فَلا یَقُل : اللّهُمَّ اغفِر لی إن شِئتَ ، ولکِن لِیَعزِمِ المَسأَلَةَ ، وَلیُعَظِّمِ الرَّغبَةَ ، فَإِنَّ اللّهَ لا یَتَعاظَمُهُ شَیءٌ أعطاهُ . (2)1053.تفسیر العیّاشی عن أبی بکر الحضرمی عن الإمام الصادعنه صلی الله علیه و آله :لا یَقولَنَّ أحَدُکُم : اللّهُمَّ اغفِر لی إن شِئتَ ، اللّهُمَّ ارحَمنی إن شِئتَ ، لِیَعزِمِ المَسأَلَةَ ؛ فَإِنَّهُ لا مُکرِهَ لَهُ . (3)3 / 11التَّعمیمُ1056.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا دَعا أحَدُکُم فَلیَعُمَّ ؛ فَإِنَّهُ أوجَبُ لِلدُّعاءِ . (4) .
ص: 199
3 / 10قاطعیت1053.تفسیر العیّاشی ( _ به نقل از ابو بکر حضرمی _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما دعا کرد ، در دعا قاطع باشد و نگوید : خدایا ! اگر می خواهی ، بده ؛ چرا که خداوند ، وادار کننده ای ندارد.1054.امام باقر علیه السلام ( _ ضمن حدیثی _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه فردی از شما دعا می کند ، نگوید : بار خدایا ! اگر خواستی ، مرا بیامرز ؛ بلکه در خواهش کردن ، قاطع باشد و درخواستِ بزرگ نماید ؛ زیرا عطای هیچ چیز برای خداوند ، گران نیست.1055.امام صادق علیه السلام ( _ درباره مردی که اندوهی به او رسیده است یا حاجتی ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگز کسی از شما نگوید : خدایا ! اگر خواستی ، مرا بیامرز . خدایا ! اگر خواستی ، به من رحم کن ؛ بلکه قاطعانه بخواهد ؛ زیرا خداوند ، وادار کننده ای ندارد.3 / 11همگانی کردن دعا1058.الإمام الباقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما دعا کرد ، برای همه دعا کند ؛ زیرا این ، دعا را به اجابت ، نزدیک تر می سازد.
.
ص: 200
1059.الإمام الصادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن دُعاءٍ أحَبُّ إلَی اللّهِ من أن یَقولَ العَبدُ : اللّهُمَّ ارحَم اُمَّةَ مُحَمَّدٍ رَحمَةً عامَّةً . (1)1060.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَمَّ بِدُعائِهِ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ ، استُجیبَ لَهُ . (2)1058.امام باقر علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :أعمِم ؛ [یَعنی فِی الدُّعاءِ] فَفَضلُ ما بَینَ العُمومِ وَالخُصوصِ ، کَما بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (3)1059.امام صادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ لا یَغُلُّ عَلَیهِنَّ قَلبُ مُؤمِنٍ : إِخلاصُ الدَّعوَةِ للّهِِ تَعالی ، وَالنَّصیحَةُ لِوُلاةِ الأَمرِ فِی الحَقِّ حَیثُ کانَ ، وأن یَعُمَّ بِدَعوَتِهِ جَمیعَ المُسلِمینَ ، فَإِنَّ الدَّعوَةَ تُحیطُ مِن وَرائِهِم . (4)1060.امام صادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :لا یَؤُمَّ رَجُلٌ قَوما فَیَخُصَّ نَفسَهُ بِالدُّعاءِ دونَهُم ؛ فَإِن فَعَلَ فَقَد خانَهُم . (5)1061.الکافی عن مقاتل بن مقاتل :عنه صلی الله علیه و آله :مَن صَلّی بِقَومٍ فَاختَصَّ نَفسَهُ بِالدُّعاءِ ، فَقَد خانَهُم . (6)1062.الإمام الباقر علیه السلام :الأدب المفرد عن عبد اللّه بن عمرو :قالَ رَجُلٌ : اللّهُمَّ اغفِر لی ولِمُحَمَّدٍ وَحدَنا .
فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لَقَد حَجَبتَها عَن ناسٍ کَثیرٍ ! (7) .
ص: 201
1061.الکافی ( _ به نقل از مُقاتل بن مُقاتل _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دعایی نزد خداوند ، محبوب تر از این نیست که بنده بگوید : بار خدایا ! امّت محمّد را مشمول رحمتِ عام خود گردان.1062.امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دعایش را به همه مردان و زنان مؤمن تعمیم دهد ، دعایش مستجاب می شود.1063.الإمام الصادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[در دعا] عمومیّت ببخش ؛ زیرا میان دعای عمومی و خصوصی ، از زمین تا آسمان فرق است.1063.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که با وجود آنها ، دلِ هیچ مؤمنی را خیانت و ناخالصی نیست : دعوت خالصانه برای خداوند متعال ، تذکّر خیرخواهانه دادن به فرمان روایان درباره حق ، هر جا که باشد ؛ و این که در دعایش همه مسلمانان را داخل گردانَد _ چرا که دعا از هر سو آنان را در میان می گیرد _ .1064.الکافی عن ابن الولید بن صبیح ، عن أبیه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مردی نباید امامتِ [جماعت ]عدّه ای را برعهده گیرد و برای خودش دعا کند و آنها را دعا نکند ، که اگر چنین کند ، به آنان خیانت ورزیده است.1065.الکافی عن ابن طیّار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس پیش نماز عدّه ای شود و فقط برای خودش دعا کند ، به آنان خیانت کرده است .1066.الکافی عن محمّد بن الحسن العطّار عن رجل من أصحابنالأدب المفرد_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _: مردی گفت : خدایا! تنها من و محمّد را بیامرز . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «مردم بسیاری را از دعایت محروم ساختی». .
ص: 202
1064.الکافی ( _ به نقل از فرزند ولید بن صبیح ، از پدرش _ ) صحیح البخاری عن أبی هریرة :قامَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی صَلاةٍ وقُمنا مَعَهُ ، فَقالَ أعرابِیٌّ وهُوَ فِی الصَّلاةِ : اللّهُمَّ ارحَمنی ومُحَمَّدا ، ولا تَرحَم مَعَنا أحَدا .
فَلَمّا سَلَّمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ، قالَ لِلأَعرابِیِّ : لَقَد حَجَّرتَ واسِعا (1) ! (2)1065.الکافی ( _ به نقل از ابن طیّار _ ) الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام: کانَت فاطِمَةُ علیهاالسلام إذا دَعَت تَدعو لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ ، ولا تَدعو لِنَفسِها ، فَقیلَ لَها : یا بِنتَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، إنَّکِ تَدعینَ (3) لِلنّاسِ ولا تَدعینَ لِنَفسِکِ ! فَقالَت : الجارُ ثُمَّ الدّارُ . (4)3 / 12الإِکثارُالکتاب«وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ» . (5)
.
ص: 203
1067.امام صادق علیه السلام :صحیح البخاری_ به نقل از ابو هریره _: پیامبر خدا به نماز ایستاد و ما به او اقتدا کردیم . بادیه نشینی در نمازش گفت : بار خدایا! من و محمّد را رحمت فرما و کس دیگری را با ما مورد رحمتت ، قرار مده .
چون پیامبر صلی الله علیه و آله نمازش را سلام داد ، به آن بادیه نشین فرمود : «امر گسترده ای را محدود ساختی». (1)1068.الکافی ( _ به نقل از محمّد بن علی حلبی _ ) امام کاظم علیه السلام_ از پدرانش علیهم السلام _: فاطمه علیهاالسلام هر گاه دعا می کرد ، برای مردان و زنان مؤمن ، دعا می کرد و برای خودش دعا نمی کرد . به او گفته شد : ای دختر پیامبر خدا ! برای مردم دعا می کنی و برای خودت دعا نمی کنی!
فرمود : «نخست همسایه، آن گاه ، خانه».3 / 12بسیار خواستنقرآن«و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می خوانند و خشنودی او را می خواهند ، شکیبایی پیشه کن» .
.
ص: 204
الحدیث1072.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا سَأَلَ أحَدُکُم فَلیُکثِر ؛ فَإِنَّهُ یَسأَلُ رَبَّهُ . (1)1073.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :لَقَد بارَکَ اللّهُ لِرَجُلٍ فی حاجَةٍ أکثَرَ الدُّعاءَ فیها ، اُعطِیَها أو مُنِعَها . (2)1074.مصباح المتهجد :الإمام الکاظم علیه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ _: یا مَن لا یَزیدُهُ کَثرَةُ الدُّعاءِ إلاّ جودا وکَرَما . (3)راجع : ص 60 (فضل الدعاء / سلاح المؤمن) .
3 / 13الإِلحاحُ1074.مصباح المتهجّد :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ السّائِلَ اللَّحوحَ . (4)1075.الکافی ( _ به نقل از ابو علی خزّاز _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُلِحّینَ فِی الدُّعاءِ . (5)1076.تهذیب الأحکام عن صفوان بن یحیی ومحمّد بن سهیل عنعنه صلی الله علیه و آله_ فی دُعاءِ الجَوشَنِ الکَبیرِ _: یا مَن لا یُبرِمُهُ (6) إلحاحُ المُلِحّینَ . (7) .
ص: 205
حدیث1077.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما می خواهد ، بسیار بخواهد ؛ چرا که از پروردگار خویش درخواست می کند.1077.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، به کسی که برای حاجتی بسیار دعا کند ، برکت می دهد ، خواه حاجتش داده شود یا داده نشود.1078.مُهَج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام :امام کاظم علیه السلام_ از دعای ایشان _: ای کسی که بسیاریِ دعا ، جز بر جود و بخشندگی اش نمی افزاید!ر . ک : ص 61 (ارزش دعا / سلاح مؤمن).
3 / 13پافشاری1080.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، درخواست کننده مُصِر را دوست دارد.1080.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، سماجت کنندگانِ در دعا را دوست می دارد.1081.الإمام زین العابدین علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعای «جوشن کبیر» _: ای کسی که پافشاریِ پای افشاران ، او را به ستوه نمی آورد!
.
ص: 206
1081.امام زین العابدین علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : رَحِمَ اللّهُ عَبدا طَلَبَ مِنَ اللّهِ عز و جل حاجَةً فَأَلَحَّ فِی الدُّعاءِ ، استُجیبَ لَهُ أو لَم یُستَجَب لَهُ ، وتَلا هذِهِ الآیَةَ : «وَأَدْعُواْ رَبِّی عَسَی أَلاَّ أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیًّا» (1) . (2)1082.الإمام الباقر علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ، إنَّ العَبدَ لَیَدعُو اللّهَ وهُوَ عَلَیهِ غَضبانُ فَیُعرِضُ عَنهُ ، ثُمَّ یَدعوهُ فَیُعرِضُ عَنهُ ، فَیَقولُ لِمَلائِکَتِهِ : أبی عَبدی أن یَدعُوَ غَیری فَقَدِ استَحیَیتُ مِنهُ ، یَدعونی واُعرِضُ عَنهُ ، اُشهِدُکُم أنّی قَدِ استَجَبتُ لَهُ . (3)1082.امام باقر علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :مَنِ استَدامَ قَرعَ البابِ ولَجَّ وَلَجَ . (4)1083.إثبات الوصیّة عن سعید بن المسیّب :عنه علیه السلام_ فی دُعاءِ یَومِ الأَربِعاءِ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذی مَرضاتُهُ فِی الطَّلَبِ إلَیهِ وَالتِماسِ ما لَدَیهِ ، وسَخَطُهُ فی تَرکِ الإِلحاحِ فِی المَسأَلَةِ عَلَیهِ . (5)1083.إثبات الوصیّة ( _ به نقل از سعید بن مسیّب _ ) الإمام زین العابدین علیه السلام :یا مَن لا یَحتَقِرُ أهلَ الحاجَةِ إلَیهِ ، ویا مَن لا یُخَیِّبُ المُلِحّینَ عَلَیهِ ، ویا مَن لا یَجبَهُ بِالرَّدِّ أهلَ الدّالَّةِ (6) عَلَیهِ . (7)1084.الخرائج والجرائح :عنه علیه السلام_ فِی المُناجاةِ الإِنجیلِیَّةِ _: سَیِّدی إنَّ آمالی فیکَ یَتَجاوَزُ آمالَ الآمِلینَ ، وسُؤالی إیّاکَ لا یُشبِهُ سُؤالَ السّائِلینَ ؛ لِأَنَّ السّائِلَ إذا مُنِعَ امتَنَعَ عَنِ السُّؤالِ ، وأنَا فَلا غَناءَ بی عَنکَ فی کُلِّ حالٍ . (8) .
ص: 207
1084.الخرائج و الجرائح :امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا فرمود : «خداوند ، رحمت کند بنده ای را که از خداوند عز و جلحاجتی بخواهد و در دعایش پافشاری ورزد ، خواه دعایش مستجاب شود ، خواه نشود » و این آیه را تلاوت کرد : «پروردگارم را می خوانم . امیدوارم که در خواندن پروردگارم محروم نباشم» .1085.الکافی عن جمیل :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جانم در دست اوست ، [گاه] بنده خدا را می خواند ، در حالی که خداوند از او در خشم است . پس از او روی می گرداند و دوباره می خواندش و باز ، خدا از او روی می گرداند ؛ امّا به فرشتگانش می گوید : «بنده ام از خواندن غیر من ، اِبا ورزید و من ، از او شرم کردم . مرا می خواند و من ، از او روی می گردانم . گواه باشید که اجابتش کردم».1086.الکافی عن إسماعیل بن الأرقط ( _ ابنِ اُمِّ سَلَمَةَ اُختِ الإِمامِ الصّادِقِ عل ) امام علی علیه السلام :هر که پیوسته دری را بکوبد و پای بفشارد ، وارد می شود . 11085.الکافی ( _ به نقل از جمیل _ ) امام علی علیه السلام_ در دعای روز چهارشنبه _: ستایش ، خداوندی را که خشنودی اش در خواهش از اوست و درخواستِ آنچه نزد اوست . و ناخشنودی اش ، در پای نفشردن بر درخواست از اوست.1086.الکافی ( _ به نقل از اسماعیل بن ارقط ، پسر اُمّ سلمه (خواه ) امام زین العابدین علیه السلام :ای کسی که نیازمندانش را تحقیر نمی کند ، ای کسی که اصرار کنندگان به درگاهش را نومید نمی گرداند و ای کسی که آنان را که بر او ناز [و دلیری ]می کنند ، رد نمی کند!1087.المجتنی عن أحمد بن داوود النعمانی :امام زین العابدین علیه السلام_ در «مناجات انجیلیه» _: سرورم! امیدهای من به تو ، فراتر از امیدهای آرزومندان است و درخواست من از تو مانند درخواست سائلین نیست زیرا درخواست کننده ، هر گاه درخواستش برآورده نشود ، دیگر از درخواست کردن ، خودداری می کند ؛ امّا من در هیچ حالی از تو بی نیازی نمی جویم. .
ص: 208
1088.کتاب من لا یحضره الفقیه عن یونس بن عمّار :الإمام الباقر علیه السلام :کانَ أبی یُلِحُّ فِی الدُّعاءِ ، یَقولُ : یا رَبِّ یا رَبِّ ، حَتّی یَنقَطِعَ النَّفَسُ ، ثُمَّ یَعودُ ، ثُمَّ یَعودُ . (1)1087.المُجتنی ( _ به نقل از احمد بن داوود نعمانی _ ) عنه علیه السلام :وَاللّهِ لا یُلِحُّ عَبدٌ مُؤمِنٌ عَلَی اللّهِ عز و جل فی حاجَتِهِ ، إلاّ قَضاها لَهُ . (2)1088.کتاب من لا یحضره الفقیه ( _ به نقل از یونس بن عمّار _ ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل کَرِهَ إلحاحَ النّاسِ بَعضِهِم عَلی بَعضٍ فِی المَسأَلَةِ ، وأحَبَّ ذلِکَ لِنَفسِهِ ، إنَّ اللّهَ عز و جل یُحِبُّ أن یُسأَلَ ویُطلَبَ ما عِندَهُ . (3)1089.الکافی عن یونس بن عمّار :عنه علیه السلام :لَولا إلحاحُ المُؤمِنینَ عَلَی اللّهِ فی طَلَبِ الرِّزقِ ، لَنَقَلَهُم مِنَ الحالِ الَّتی هُم فیها إلی حالٍ أضیَقَ مِنها . (4)1089.الکافی ( _ به نقل از یونس بن عمّار _ ) قرب الإسناد عن مسعدة بن صدقة :قالَ لِجَعفَرٍ علیه السلام قائِلٌ : عَلِّمنی دُعاءً ، فَقالَ لَهُ : أینَ أنتَ عَن دُعاءِ الإِلحاحِ... وألِحَّ فِی الطَّلَبِ ؛ فَإِنَّهُ یُحِبُّ إلحاحَ المُلِحّینَ مِن عِبادِهِ المُؤمِنینَ . (5)1090.الکافی عن إسحاق بن عمّار :الإمام الصادق علیه السلام :الدُّعاءُ یَرُدُّ القَضاءَ بَعدَما اُبرِمَ إبراما ، فَأَکثِر مِنَ الدُّعاءِ ؛ فَإِنَّهُ مِفتاحُ کُلِّ رَحمَةٍ ، ونَجاحُ کُلِّ حاجَةٍ ، ولا یُنالُ ما عِندَ اللّهِ عز و جل إلاّ بِالدُّعاءِ ، وإنَّهُ لَیسَ بابٌ یُکثَرُ قَرعُهُ إلاّ یوشِکُ أن یُفتَحَ لِصاحِبِهِ . (6) .
ص: 209
1091.کتاب من لا یحضره الفقیه عن شیخ من آل سعد :امام باقر علیه السلام :پدرم در دعا کردن ، پای می فشرد و چندان «پروردگارا ، پروردگارا!» می گفت که نفس قطع می شد و باز از سر می گرفت و مرتّب ، تکرار می کرد .1090.الکافی ( _ به نقل از اسحاق بن عمّار _ ) امام باقر علیه السلام :به خدا سوگند ، هیچ بنده مؤمنی در حاجتش بر خداوند عز و جلپافشاری نمی کند ، مگر آن که حاجتش را برمی آورَد.1091.کتاب من لا یحضره الفقیه ( _ به نقل از پیرمردی از خاندان سعد _ ) امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل پافشاریِ مردمان در خواهش از یکدیگر را ناخوش می دارد ؛ امّا آن را نسبت به خودش دوست می دارد . خداوند عز و جل ، دوست دارد از آنچه که در نزدش هست ، درخواست و مطالبه شود.1092.تهذیب الأحکام عن علیّ بن مهزیار :امام صادق علیه السلام :اگر پافشاری مؤمنان به خداوند در طلبِ روزی نبود ، بی گمان ، آنان را از آن وضعی که دارند ، به تنگ دستی بیشتری می کشانْد.1092.تهذیب الأحکام ( _ به نقل از علی بن مهزیار _ ) قرب الإسناد_ به نقل از مسعدة بن صدقه _: گوینده ای به امام صادق علیه السلام گفت : مرا دعایی بیاموز . امام علیه السلام به او فرمود : «چرا دعای الحاح را نمی خوانی؟ ... . در خواهش ، پافشاری کن ؛ زیرا او اصرار بندگان مؤمنش را دوست دارد.1093.عدّة الداعی :امام صادق علیه السلام :دعا ، قضا را حتّی پس از آن که محکم [و قطعی] شده باشد ، برمی گرداند . پس بسیار دعا کن ، که دعا ، کلید هر رحمت و برآورده شدن هر حاجتی است و به آنچه نزد خداوند عز و جل است ، جز با دعا نمی توان رسید . هیچ دری نیست که بسیار کوبیده شود ، مگر آن که به زودی آن در به روی کوبنده ، باز شود. .
ص: 210
1094.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :عدّة الداعی عن کعب الأحبار :مَکتوبٌ فِی التَّوراةِ : یا موسی ، مَن أحَبَّنی لَم یَنسَنی ، ومَن رَجا مَعروفی ألَحَّ فی مَسأَلَتی . (1)1095.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :عدّة الداعی عن کعب الأحبار :فِی التَّوراةِ : ... ألِحّوا فِی الدُّعاءِ ؛ تَشمَلکُمُ الرَّحمَةُ بِالإِجابَةِ ، وتَهنِئکُمُ العافِیَةُ . (2)3 / 14التَّثلیثُ1095.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صحیح مسلم عن ابن مسعود :کانَ [ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ] إذا دَعا دَعا ثَلاثا ، وإذا سَأَلَ سَأَلَ ثَلاثا . (3)1096.الإمام الصادق علیه السلام :سنن أبی داوود عن ابن مسعود :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یُعجِبُهُ أن یَدعُوَ ثَلاثا ، ویَستَغفِرَ ثَلاثا . (4)1097.الإمام الکاظم علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن سَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، قالَتِ الجَنَّةُ : اللّهُمَّ أدخِلهُ الجَنَّةَ ، ومَنِ استَجارَ مِنَ النّارِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، قالَتِ النّارُ : اللّهُمَّ أجِرهُ مِنَ النّارِ . (5) .
ص: 211
1098.محاسبة النفس عن طلحة :عدّة الداعی_ به نقل از کعب الأحبار _: در تورات نوشته است : «ای موسی ! کسی که مرا دوست دارد ، فراموشم نمی کند و کسی که به نیکی من امیدوار است ، در خواهش از من ، پافشاری می کند».1096.امام صادق علیه السلام :عدّة الداعی_ به نقل از کعب الأحبار _در تورات آمده است : « ... در دعا ، پافشاری کنید تا با اجابت [آن] ، رحمتْ شما را فراگیرد و عافیت ، گوارایتان شود».3 / 14سه بار گفتن1099.الأمالی للصدوق عن لیث بن أبی سلیم :صحیح مسلم_ به نقل از ابن مسعود _: [پیامبر صلی الله علیه و آله ]هر گاه دعا می کرد ، سه بار دعا می کرد و هر گاه درخواست می کرد ، سه بار درخواستش را تکرار می نمود.1099.الأمالی ، صدوق ( _ به نقل از لیث بن ابی سلیم _ ) سنن أبی داوود_ به نقل از ابن مسعود _: پیامبر خدا، خوش داشت که سه بار دعایش را تکرار کند و سه بار ، آمرزش بطلبد.1100.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس ، سه بار از خداوند بهشت را درخواست کند ، بهشت می گوید : «بار خدایا! او را وارد بهشت گردان» و هر کس سه بار از دوزخ به خدا پناه ببَرد ، دوزخ می گوید : «بار خدایا! او را از دوزخ ، پناه ده».
.
ص: 212
3 / 15السُّجودُ1101.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا سَجَدتُم فَاجتَهِدوا فِی الدُّعاءِ ، فَإِنَّهُ قَمِنٌ (1) أن یُستَجابَ لَکُم . (2)1102.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :أقرَبُ ما یَکونُ العَبدُ مِن رَبِّهِ وهُوَ ساجِدٌ ؛ فَأَکثِرُوا الدُّعاءَ . (3)1103.الإمام علیّ علیه السلام :الاُصول الستّة عشر عن سعید بن یسار :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : أدعو وأنَا راکِعٌ أو ساجِدٌ ؟
فَقالَ : نَعَم ، اُدعُ وأنتَ ساجِدٌ ؛ فَإِنَّ أقرَبَ ما یَکونُ العَبدُ إلَی اللّهِ وهُوَ ساجِدٌ ، ادعُ اللّهَ عز و جل لِدُنیاکَ وآخِرَتِکَ . (4)1104.الإمام زین العابدین علیه السلام ( _ کانَ مِن دُعائِهِ علیه السلام لِأَبَوَیهِ علیهم ) الکافی عن عبد اللّه بن هلال :شَکَوتُ إلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام تَفَرُّقَ أموالِنا ، وما دَخَلَ عَلَینا ، فَقالَ : عَلَیکَ بِالدُّعاءِ وأنتَ ساجِدٌ ؛ فَإِنَّ أقرَبَ ما یَکونُ العَبدُ إلَی اللّهِ وهُوَ ساجِدٌ . (5) .
ص: 213
3 / 15سجده کردن1104.امام زین العابدین علیه السلام ( _ از دعای ایشان برای پدر و مادرش _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه به سجده رفتید ، در دعا پافشاری ورزید ؛ زیرا سزاوار است که [در این حال ]دعایتان مستجاب شود.1105.الأمالی للصدوق عن أبی بصیر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزدیک ترین حالتِ بنده به پروردگارش زمانی است که در سجده است . پس [در این حالت ،] بسیار دعا کنید.1106.مهج الدعوات ( _ فیما ذَکَرَهُ مِن دُعاءِ یوسُفَ علیه السلام فی ) الاُصول الستّة عشر_ به نقل از سعید بن یسار _: به امام صادق علیه السلام گفتم : در حال رکوع ، دعا کنم یا در حال سجده؟
فرمود : «البته در حال سجده ، دعا کن ؛ زیرا نزدیک ترین زمان بنده به خداوند ، زمانی است که او در سجده است . [در آن حالت] برای دنیا و آخرتت دعا کن».1105.الأمالی ، صدوق ( _ به نقل از ابو بصیر _ ) الکافی_ به نقل از عبد اللّه بن هلال _: به امام صادق علیه السلام از پراکنده شدن اموالمان و بلایی که بر سرمان آمده بود ، شِکوه کردم . فرمود : «زمانی که در سجده هستی ، دعا کن ؛ زیرا نزدیک ترین زمان بنده به خداوند ، وقتی است که در سجده است».
.
ص: 214
1106.مهج الدعوات ( - در بیان دعای یوسف علیه السلام در وقتی از اوقات ) الکافی عن عبد الرحمن بن سیابة :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : أدعو وأنَا ساجِدٌ ؟ فَقالَ : نَعَم ؛ فَادعُ لِلدُّنیا وَالآخِرَةِ ؛ فَإِنَّهُ رَبُّ الدُّنیا وَالآخِرَةِ . (1)1107.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الکافی عن جمیل بن درّاج عن الإمام الصادق علیه السلام :أقرَبُ ما یَکونُ العَبدُ مِن رَبِّهِ ، إذا دَعا رَبَّهُ وهُوَ ساجِدٌ ، فَأَیَّ شَیءٍ تَقولُ إذا سَجَدتَ ؟ قُلتُ : عَلِّمنی جُعِلتُ فِداکَ ما أقولُ .
قالَ : قُل : یا رَبَّ الأَربابِ ، ویا مَلِکَ المُلوکِ ، ویا سَیِّدَ السّاداتِ ، ویا جَبّارَ الجَبابِرَةِ ، ویا إلهَ الآلِهَةِ ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَافعَل بی کَذا وکَذا . ثُمَّ قُل : فَإِنّی عَبدُکَ ، ناصِیَتی فی قَبضَتِکَ . ثُمَّ ادعُ بِما شِئتَ ، وَاسأَلهُ فَإِنَّهُ جَوادٌ ولا یَتَعاظَمُهُ شَیءٌ . (2)1107.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :إذا نَزَلَت بِرَجُلٍ نازِلَةٌ أو شَدیدَةٌ ، أو کَرَبَهُ أمرٌ ، فَلیَکشِف عَن رُکبَتَیهِ وذِراعَیهِ وَلیُلصِقهُما بِالأَرضِ ، وَلیُلزِق جُؤجُؤَهُ (3) بِالأَرضِ . ثُمَّ لیَدعُ بِحاجَتِهِ وهُوَ ساجِدٌ . (4)1108.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :إذا أصابَکَ أمرٌ فَبَلَغَ مِنکَ مَجهودَکَ ، فَاسجُد عَلَی الأَرضِ ، وقُل : یا مُذِلَّ کُلِّ جَبّارٍ ، یا مُعِزَّ کُلِّ ذَلیلٍ ، قَد وحَقِّکَ بَلَغَ بی مَجهودی ، فَصَلِّ (5) عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وفَرِّج عَنّی . (6) .
ص: 215
1109.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی_ به نقل از عبد الرحمان بن سَیّابه _: به امام صادق علیه السلام گفتم : آیا در سجده دعا کنم؟
فرمود : «البته ، برای دنیا و آخرت ، دعا کن ؛ زیرا او پروردگارِ دنیا و آخرت است».1110.الإمام علیّ علیه السلام :الکافی_ به نقل از جمیل بن درّاج _: امام صادق علیه السلام فرمود : «بنده ، آن گاه به پروردگارش نزدیک تر است که در سجده است و دعا می کند . پس ، وقتی به سجده می روی ، چه می گویی؟».
گفتم : قربانت شوم ! به من بیاموز که چه بگویم.
فرمود : «بگو : ای پروردگارِ پروردگاران ، ای شاهِ شاهان ، ای مهترِ مهتران ، ای سلطانِ سلاطین ، و ای اِله اِلهان ( / ای معبود معبودان)! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و با من ، چنین و چنان کن .
سپس بگو : زیرا من ، بنده تو هستم . عنان اختیارم در مُشت توست .
آن گاه ، هر دعایی که خواستی ، بکن و از او درخواست نما ؛ زیرا او بسی بخشنده است و هیچ چیز برایش سنگین نیست».1111.الإمام زین العابدین علیه السلام ( _ وکانَ مِن دُعائِهِ علیه السلام لِوُلدِهِ علیهم ) امام صادق علیه السلام :هر گاه گرفتاری یا بلایی به کسی رسید یا امری اندوهگینش ساخت ، زانوان و آرنج هایش را بالا بزند و آنها را به زمین بچسبانَد و سینه اش را بر خاک بگذارد و آن گاه ، همچنان که به سجده افتاده است ، حاجتش را بخواهد.1108.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :هر گاه گرفتاری ای برایت پیش آمد که تو را به ستوه آورْد ، پیشانی بر خاک بگذار و بگو : «ای خوار کننده هر گردن فرازی ، ای عزّت دهنده هر خواری ! به حق [و حقّانیت ]تو سوگند که طاقتم طاق گشته است ، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و گِرِه از کارم بگشای. .
ص: 216
1109.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :إذا قالَ العَبدُ وهُوَ ساجِدٌ : یا اللّهُ ، یا رَبّاه ، یا سَیِّداه _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ أجابَهُ تَبارَکَ وتَعالی : لَبَّیکَ عَبدی ، سَل حاجَتَکَ . (1)1110.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ العَبدَ إذا سَجَدَ فَقالَ : یا رَبِّ یا رَبِّ ، حَتّی یَنقَطِعَ نَفَسُهُ ، قالَ لَهُ الرَّبُّ تَبارَکَ وتَعالی : لَبَّیکَ ، ما حاجَتُکَ ؟ (2)1111.امام زین العابدین علیه السلام ( _ از دعای ایشان برای فرزندانش علیه السلام _ ) الکافی عن جعفر بن علیّ :رَأَیتُ أبَا الحَسَنِ علیه السلام وقَد سَجَدَ بَعدَ الصَّلاةِ ، فَبَسَطَ ذِراعَیهِ عَلَی الأَرضِ ، وألصَقَ جُؤجُؤَهُ بِالأَرضِ ، فی دُعائِهِ . (3)3 / 16حُسنُ الظَّنِّ بِالإِجابَةِ1112.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عز و جل : عَبدی عِندَ ظَنِّهِ بی ، وأنَا مَعَهُ إذا دَعانی . (4)1113.امام باقر علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :اُدعُوا اللّهَ وأنتُم موقِنونَ بِالإِجابَةِ ، وَاعلَموا أنَّ اللّهَ لا یَستَجیبُ دُعاءً مِن قَلبٍ غافِلٍ لاهٍ . (5) .
ص: 217
1114.الإمام الصادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر گاه بنده در حال سجده ، سه بار بگوید : «خدایا ، پروردگارا ، سرورا !»، خدای _ تبارک و تعالی _ پاسخش می دهد : «بله ، ای بنده من ! حاجتت را بخواه».1115.الإمام الحسن علیه السلام :امام صادق علیه السلام :بنده ، هر گاه به سجده رود و بگوید : «پروردگارا ، پروردگارا!» ، آن قدر که نفسش قطع شود ، خداوند _ تبارک و تعالی _ به او می فرماید : «بله ، حاجتت چیست؟».1114.امام صادق علیه السلام :الکافی_ به نقل از جعفر بن علی _: ابوالحسن علیه السلام (1) را دیدم که بعد از نماز ، به سجده رفت و دو ساعدش را بر زمین نهاد و سینه اش را به زمین چسبانید و دعا کرد.3 / 16خوشبین بودن به اجابت1117.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل می فرماید : «بنده ام در نزد من ، آن گونه است که به من گمان می بَرَد ، و من با او هستم ، هرگاه مرا بخواند».1118.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را با یقین داشتن به اجابت ، دعا کنید و بدانید که خداوند ، دعایی را که از دلی غافل و بی توجّه برآید ، مستجاب نمی کند.
.
ص: 218
1119.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :إذا دَعَوتَ فَأَقبِل بِقَلبِکَ ، وظُنَّ حاجَتَکَ بِالبابِ . (1)1120.الإمام الباقر علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لا یَستَجیبُ دُعاءً بِظَهرِ قَلبٍ ساهٍ ؛ فَإِذا دَعَوتَ فَأَقبِل بِقَلبِکَ ، ثُمَّ استَیقِن بِالإِجابَةِ . (2)1121.تفسیر القمّی عن حمّاد :الإمام زین العابدین علیه السلام :اللّهُمَّ إنَّهُ یَحجُبُنی عَن مَسأَلَتِکَ خِلالٌ ثَلاثٌ ، وتَحدونی عَلَیها خَلَّةٌ واحِدَةٌ ، یَحجُبُنی أمرٌ أمَرتَ بِهِ فَأَبطَأتُ عَنهُ ، ونَهیٌ نَهَیتَنی عَنهُ فَأَسرَعتُ إلَیهِ ، ونِعمَةٌ أنعَمتَ بِها عَلَیَّ فَقَصَّرتُ فی شُکرِها . ویَحدونی عَلی مَسأَلَتِکَ تَفَضُّلُکَ عَلی مَن أقبَلَ بِوَجهِهِ إلَیکَ ، ووَفَدَ بِحُسنِ ظَنِّهِ إِلَیکَ ، إذ جَمیعُ إحسانِکَ تَفَضُّلٌ ، وإذ کُلُّ نِعَمِکَ ابتِداءٌ . (3) .
ص: 219
1116.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :هر گاه دعا کردی ، با دلت رو کن و حاجتت را بر دَرِ خانه (حاضر و آماده) بپندار.1117.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل دعایی را که از دل غافل باشد ، اجابت نمی کند . پس هر گاه دعا کردی با توجّه قلب باشد ، یقین داشته باش که اجابت می شود.1118.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام زین العابدین علیه السلام :بار خدایا! سه چیز ، مرا باز می دارد تا از تو درخواست کنم و تنها یک چیز مرا بر آن می دارد . آنچه مرا باز می دارد ، یکی آن است که تو مرا فرمان دادی و من ، در انجام دادن آن ، کُندی کردم ؛ دیگر آن که مرا از کاری نهی فرمودی ، امّا من به انجام دادن آن شتافتم ؛ سوم آن که مرا نعمت ارزانی داشتی ، ولی من در گزاردن شکر آن ، کوتاهی ورزیدم .
امّا آنچه مرا به درخواست کردن از تو می کشانَد ، تفضّل تو بر کسی است که به درگاهت روی کند و با خوش گمانی به سوی تو آید ؛ که هر احسانی که تو می کنی ، تفضّل است و هر نعمتی که می دهی ، آغازگرش تو هستی. .
ص: 220
البابُ الرّابِعُ : ما یختتم به الدّعاء4 / 1آمینَ1122.الإمام الصادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا دَعا أحَدُکُم فَلیُؤَمِّن عَلی دُعائِهِ . (1)1123.الإمام الباقر علیه السلام ( _ فی قَولِهِ تَبارَکَ وتَعالی : {Q} «وَ یَسْتَجِی ) عنه صلی الله علیه و آله :«آمینَ» خاتَمُ رَبِّ العالَمینَ عَلی عِبادِهِ المُؤمِنینَ . (2)1124.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :إذا دَعا أحَدُکُم فَلیَختِم بِآمینَ ؛ فَإِنَّ آمینَ فِی الدُّعاءِ ، مِثلُ الطّابَعِ عَلَی الصَّحیفَةِ . (3)1122.امام صادق علیه السلام :تفسیر القرطبی عن ابن عبّاس :سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما مَعنی آمینَ ؟ قالَ : رَبِّ افعَل . (4)1123.امام باقر علیه السلام ( _ درباره این سخن خداوند _ ) سنن أبی داوود عن أبی مصبح المقرائی :کُنّا نَجلِسُ إلی أبی زُهَیرٍ النُّمَیرِیِّ _ وکانَ مِنَ الصَّحابَةِ _ فَیَتَحَدَّثُ أحسَنَ الحَدیثِ ، فَإِذا دَعَا الرَّجُلُ مِنّا بِدُعاءٍ قالَ : اِختِمهُ بِآمینَ ؛ فَإِنَّ آمینَ مِثلُ الطّابَعِ عَلَی الصَّحیفَةِ .
قالَ أبو زُهَیرٍ : اُخبِرُکُم عَن ذلِکَ ؟ خَرَجنا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ لَیلَةٍ فَأَتَینا عَلی رَجُلٍ قَد ألَحَّ فِی المَسأَلَةِ ، فَوَقَفَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَستَمِعُ مِنهُ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : «أوجَبَ إن خَتَمَ» . فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : بِأَیِّ شَیءٍ یَختِمُ ؟ قالَ : «بِآمینَ ، فَإِنَّهُ إن خَتَمَ بِآمینَ فَقَد أوجَبَ» .
فَانصَرَفَ الرَّجُلُ الَّذی سَأَلَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَأَتَی الرَّجُلَ فَقالَ : اِختِم یا فُلانُ بِآمینَ ، وأبشِر . (5) .
ص: 221
باب چهارم : پایان بخش دعا4 / 1آمین گفتن1127.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما دعا کرد ، آن را به «آمین» ختم کند.1128.الإمام زین العابدین علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :«آمین» ، مُهر پروردگارِ جهانیان بر بندگان مؤمنش است.1125.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما دعا کرد ، در پایان «آمین» بگوید ؛ زیرا آمین در دعا ، مانند مُهر بر نامه است.1126.صحیح مسلم ( _ به نقل از صفوان بن عبد اللّه بن صفوان (شوهر دَر ) تفسیر القُرطُبی_ به نقل از ابن عبّاس _: از پیامبر خدا پرسیدم : معنای آمین چیست؟
فرمود : «[یعنی] پروردگارا ! انجام بده».1127.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سنن أبی داوود_ به نقل از ابو مصبح مقرایی : ما نزد ابو زهیر نُمَیری _که از صحابیان بود _ می نشستیم و بهترین حدیث ها (/ سخنان) را نقل می کرد و هر گاه یکی از ما دعا می کرد ، او می گفت : در پایانش «آمین» بگو ؛ زیرا آمین ، به منزله مُهر در نامه است.
ابو زهیر گفت : آیا در این باره ، برایتان خبری بگویم؟ شبی با پیامبر خدا بیرون شدیم و بر مردی گذشتیم که با اصرار [به درگاه خدا ]مسئلت می کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و گوش کرد . سپس فرمود : «اگر ختم کند ، [اجابت آن را ]واجب گردانیده است» .
مردی از میان ما پرسید : به چه ختم کند؟
فرمود : «به آمین . اگر به آمین ختم کند ، آن را واجب گردانیده است».
آن مرد که از پیامبر صلی الله علیه و آله آن سؤال را کرد ، نزد آن دعاکننده رفت و گفت : ای فلان! به آمین ، ختم کن و خوش باش [که دعایت اجابت می شود].
.
ص: 222
1128.امام زین العابدین علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الدّاعی وَالمُؤَمِّنُ فِی الأَجرِ شَریکانِ . (1)1129.الإمام الصادق علیه السلام :الدرّ المنثور عن عطاء :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیاتُ : «رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا» (2) فَکُلَّما قالَها جِبریلُ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : آمینَ رَبَّ العالَمینَ . (3)1130.الإمام الباقر علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا سَلمانُ ، إنَّ المُبتَلی مُستَجابُ الدَّعوَةِ ؛ فَادعُ وتَخَیَّر مِنَ الدُّعاءِ ، وَادعُ أنتَ واُؤَمِّنُ أنَا . (4)1131.أبو الحسن علیه السلام ( _ إنَّهُ کانَ یَقولُ _ ) عنه صلی الله علیه و آله :دَعا موسی وأمَّنَ هارونُ علیهماالسلام وأمَّنَتِ المَلائِکَةُ ، فَقالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : «قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا» (5) . (6) .
ص: 223
1132.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا کننده و آمین گوینده ، در مُزد ، شریک هم اند.1129.امام صادق علیه السلام :الدُرّ المنثور_ به نقل از عطا _: هنگامی که این آیات نازل شد : «پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم و یا خطا نمودیم ، ما را مؤاخذه نکن» ، جبرئیل علیه السلام آنها را به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «آمین ، ای پروردگار جهانیان!».1130.امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به سلمان _: ای سلمان! بلازده (گرفتار) ، دعایش مستجاب است . پس ، دعا کن و از دعا ، خوبش را برگزین . تو دعا کن و من ، آمین می گویم.1131.ابوالحسن {-1-} علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :موسی علیه السلام دعا کرد و هارون و فرشتگان ، آمین گفتند . پس خداوند _ تبارک و تعالی _ فرمود : «دعای شما دو تن اجابت شد . پس استقامت کنید» . .
ص: 224
1132.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صحیح ابن خزیمة عن أنس :کُنّا عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله جُلوسا ، فَقالَ : إنَّ اللّهَ أعطانی خِصالاً ثَلاثَةً . فَقالَ رَجُلٌ مِن جُلَسائِهِ : وما هذِهِ الخِصالُ یا رَسولَ اللّهِ ؟
قالَ : أعطانی صَلاةً فِی الصُّفوفِ ، وأعطانِی التَّحِیَّةَ ؛ إنَّها لَتَحِیَّةُ أهلِ الجَنَّةِ ، وأعطانِی التَّأمینَ ، ولَم یُعطِهِ أحَدا مِنَ النَّبِیّینَ قَبلُ ، إلاّ أن یَکونَ اللّهُ أعطی هارونَ ؛ یَدعو موسی ویُؤَمِّنُ هارونُ . (1)1133.الإمام الصادق علیه السلام :مسائل علیّ بن جعفر :سَأَلتُهُ [ أیِ الإِمامَ الکاظِمَ علیه السلام ] عَنِ الرَّجُلِ یَدعو وحَولَهُ إخوانُهُ ، أیَجِبُ عَلَیهِم أن یُؤَمِّنوا ؟ قالَ : إن شاؤوا فَعَلوا ، وإن شاؤوا سَکَتوا ، فَإِن دَعا بِحَقٍّ وقالَ لَهُم : أمِّنوا ، وَجَبَ عَلَیهِم أن یَفعَلوا . (2) .
ص: 225
1134.عنه علیه السلام :صحیح ابن خزیمة_ به نقل از اَنَس _: نزد پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که فرمود : «خداوند ، سه چیز به من عطا فرمود ».
مردی از مجلسیانش گفت : آن سه چیز چیست ، ای پیامبر خدا؟
فرمود : «نماز گزاردن در صفوف [جماعت ]را به من عطا کرد ؛ سلام کردن را به من عطا کرد که تحیّتِ بهشتیان است ؛ و آمین گفتن را به من عطا فرمود و این را به هیچ یک از پیامبرانِ پیشین نداد ، بجز هارون علیه السلام که خداوند ، آن را به او نیز عطا فرمود . موسی علیه السلام دعا می کرد و هارون علیه السلام آمین می گفت».1135.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مسائل علی بن جعفر :از ایشان (امام کاظم علیه السلام ) پرسیدم : مردی دعا می کند و برادرانش پیرامون او هستند . آیا بر آنان واجب است که «آمین» بگویند؟
فرمود : «اگر خواستند ، بگویند و اگر خواستند ، سکوت کنند . امّا اگر دعای حقّی کرد و به آنان گفت : آمین بگویید ، بر ایشان واجب است که آمین بگویند». .
ص: 226
توضیحی درباره گفتن «آمین» در پایان دعاکلمه «آمین» ، چنان که در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز نقل شده است ، به معنای «پروردگارا ! برآورده ساز» است و از این رو ، گفتن این کلمه در پایان دعای خود و دیگران ، در روایات اسلامی توصیه شده است . گفتنی است که در سیره پیشوایان دینی ، مکرّر گزارش شده است که آن بزرگواران ، پس از دعای خود و یا دیگران ، آمین گفته اند و گاه ، سه بار این کلمه را تکرار کرده اند . از پیامبر خدا ، در دعای تعقیب نماز ظهر ، نقل شده است که فرمود : اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ موجِباتِ رَحمَتِکَ . . . اللّهُمَّ لا تَدَع لی ذَنبا إلاّ غَفَرتَهُ . . . و لا حاجَةً هِیَ لَکَ رِضا و لِیَ فیها صَلاحٌ إلاّ قَضَیتَها ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ ، آمینَ رَبَّ العالَمینَ . (1) خداوندا ! از تو ، وسایل جلب رحمتت را درخواست می کنم ... . خداوندا ! هیچ گناهی را برایم مگذار ، جز این که آن را بخشیده باشی و هیچ نیازی که خشنودی تو و صلاح من در آن است، به درگاه خویش مگذار ، مگر این که آن را برآورده کرده باشی، ای مهربانترینِ مهربانان ! برآورده کن، ای
.
ص: 227
پروردگار جهانیان ! همچنین در صحیفه سجادیه در دعای امام زین العابدین علیه السلام برای همسایگان و دوستان آمده است : . . . وزِدهُم بَصیرَةً فی حَقّی و مَعرِفَةً بِفَضلی ، حَتّی یَسعَدوا بی و أسعَدَ بِهِم ، آمینَ رَبَّ العالَمینَ . (1) بر بینش آنان در حقّ من و بر آگاهی آنان از فضیلتم بیفزا، تا به وسیله من خوش بخت شوند و من با آنان خوش بخت گردم . برآورده کن ، ای پروردگار جهانیان ! و نیز از امام صادق علیه السلام در دعای وداع ماه رمضان آمده است : . . . وَاجعَلنی مِمَّن کَتَبتَهُ فی هذَا الشَّهرِ مِن حُجّاجِ بَیتِکَ الحَرامِ ، المَبرورِ حَجُّهُمُ ، المَغفورِ لَهُم ذَنبُهُم ، المُتَقَبَّلِ عَمَلُهُم ، آمینَ آمینَ آمینَ ، رَبَّ العالَمینَ . (2) و مرا از آنانی قرار بده که نامشان را در این ماه ، در شمارِ حاجیان بیت اللّه الحرام نوشته ای ؛ آنان که حجّشان پذیرفته و گناهشان آمرزیده و عملشان مقبول است . آمین ، آمین ، آمین ، ای پروردگار جهانیان . البته باید توجه داشت که حکم حال نماز با سایر حالات ، متفاوت است ، چنان که از نظر فقه امامیه ، گفتنِ «آمینْ» بعد از فاتحة الکتاب ، در نماز ، جایز نیست .
.
ص: 228
4 / 2ما شاءَ اللّهُ لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ1134.امام صادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إذا دَعَا الرَّجُلُ ، فَقالَ بَعدَما دَعا : ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ ، قالَ اللّهُ عز و جل : اِستَبسَلَ (1) عَبدی وَاستَسلَمَ لِأَمرِی ، اقضوا حاجَتَهُ . (2)1135.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :ما مِن رَجُلٍ دَعا فَخَتَمَ بِقَولِ : ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ ، إلاّ اُجیبَت حاجَتُهُ . (3)1136.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :إذا قالَ العَبدُ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ ، قالَ اللّهُ عز و جللِلمَلائِکَةِ : اِستَسلَمَ عَبدِی ، اقضوا حاجَتَهُ . (4)4 / 3مَسحُ الوَجهِ بِالیَدَینِ1139.عنه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا سَأَلتُمُ اللّهَ ، فَاسأَلوهُ بِبُطونِ أکُفِّکُم ، ثُمَّ لا تَرُدّوها حَتّی تَمسَحوا بِها وُجوهَکُم ؛ فَإِنَّ اللّهَ جاعِلٌ فیها بَرَکَةً . (5)1140.الإمام الصادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :سَلُوا اللّهَ بِبُطونِ أکُفِّکُم ولا تَسأَلوهُ بِظُهورِها ، فَإِذا فَرَغتُم فَامسَحوا بِها وُجوهَکُم . (6) .
ص: 229
4 / 2گفتن «ما شاء اللّه ، لا حول و لا قوة إلاّ باللّه »1143.الإمام الصادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر گاه آدمی دعا کند و بعد از دعا بگوید : «ما شاء اللّه ، لا حولَ و لا قوّةَ إلاّ باللّه ؛ هر آنچه خدا بخواهد . هیچ توش و توانی نیست ، مگر به واسطه خداوند» ، خدای عز و جلمی فرماید : «بنده ام در نهایتِ فروتنی (1) تسلیم فرمان من شد . حاجتش را برآورید».1139.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :هر کس دعا کند و در پایان بگوید : «ما شاء اللّه ، لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه » ، قطعا حاجتش برآورده می شود.1140.امام صادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر گاه بنده بگوید : «لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه » ، خداوند عز و جل به فرشتگان می فرماید : «بنده ام تسلیم شد . حاجتش را برآورده سازید».4 / 3کشیدن دست ها به صورت1143.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه از خداوند درخواست می کنید ، با کفِ دست هایتان از او بخواهید و پیش از آن که دست هایتان را بیندازید ، آنها را به صورت هایتان بکشید ؛ زیرا خداوند ، در کفِ دست هایتان برکت نهاده است.1144.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خداوند با کفِ دستهایتان درخواست کنید و با پشتِ آنها از او درخواست نکنید و چون درخواستتان تمام شد ، دست هایتان را به صورت خود بکشید.
.
ص: 230
1145.عنه علیه السلام :سنن الترمذی عن عمر بن الخطاب :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا رَفَعَ یَدَیهِ فِی الدُّعاءِ ، لَم یَحُطَّهُما حَتّی یَمسَحَ بِهِما وَجهَهُ . (1)1146.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( _ مِن دُعائِهِ صلی الله علیه و آله فی شَهرِ رَمَض ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ رَبَّکُم حَیِیٌّ کَریمٌ ، یَستَحیی أن یَرفَعَ العَبدُ یَدَیهِ فَیَرُدَّهُما صِفرا لا خَیرَ فیهِما ، فَإِذا رَفَعَ أحَدُکُم یَدَیهِ فَلیَقُل : یا حَیُّ ، لا إلهَ إلاّ أنتَ ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ ثُمَّ إذا رَدَّ یَدَیهِ فَلیُفرِغ ذلِکَ الخَیرَ إلی وَجهِهِ . (2)1147.دلائل الإمامة عن علیّ بن محمّد ( _ فی خَبرِ عَبدِ الحَمیدِ _ ) الإمام الصادق علیه السلام :ما أبرَزَ عَبدٌ یَدَهُ إلَی اللّهِ العَزیزِ الجَبّارِ ، إلاَّ استَحیَا اللّهُ عز و جل أن یَرُدَّها صِفرا حَتّی یَجعَلَ فیها مِن فَضلِ رَحمَتِهِ ما یَشاءُ ، فَإِذا دَعا أحَدُکُم فَلا یَرُدَّ یَدَهُ حَتّی یَمسَحَ عَلی وَجهِهِ ورَأسِهِ . (3) .
ص: 231
1144.امام صادق علیه السلام :سنن الترمذی_ به نقل از عمر بن خطّاب _: پیامبر خدا ، هر گاه دستانش را به دعا برمی داشت ، آنها را فرود نمی آورد تا آن که به صورتش می کشید.1145.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پروردگارِ شما باحیا و بزرگوار است ، شرم می کند از این که بنده ، دست هایش را بالا ببرَد و او آنها را خالی برگرداند . پس ، هر گاه یکی از شما دستانش را [به درگاه او] بالا می برَد ، سه مرتبه بگوید : «یا حَیُّ ، لا إله إلاّ أنت ، یا أرحم الراحمین ؛ ای زنده ای که معبودی جز تو نیست . ای مهربان ترینِ مهربانان» و چون خواست دستانش را بیندازد ، آن خیر را [که خداوند در کفِ او نهاده است ]به صورت خود ، خالی کند.1146.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ از دعای ایشان در ماه رمضان ، بعد از هر نماز واج ) امام صادق علیه السلام :هیچ بنده ای دستش را به درگاه خدای عزیز جبّار دراز نکند ، مگر آن که خداوند عز و جل شرم کند آن را خالی برگردانَد تا این که از فزونیِ رحمت خویش ، هر اندازه که بخواهد ، در آن بنهد . بنا بر این ، هر گاه یکی از شما دعا کرد ، پیش از آن که دستش را بیندازد ، آن را به سر و روی خود بکشد. .
ص: 232
البابُ الخامِسُ : ما ینبغی بعد الدّعاء5 / 1التَّحمیدُ بَعدَ الإِجابَةِالکتاب«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَ_عِیلَ وَ إِسْحَ_قَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ» . (1)
الحدیث1150.قصص الأنبیاء ، ثعلبی ( _ در بیان داستان یوسف علیه السلام _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا سَأَلَ أحَدُکُم رَبَّهُ مَسأَلَةً فَتَعَرَّفَ الاِستِجابَةَ ، فَلیَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذی بِعِزَّتِهِ وجَلالِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ . ومَن أبطَأَ عَنهُ مِن ذلِکَ شَیءٌ فَلیَقُل : الحَمدُ للّهِِ عَلی کُلِّ حالٍ . (2)1151.الکافی عن إبراهیم بن أبی البلاد أو عبد اللّه بن جعنه صلی الله علیه و آله :ما یَمنَعُ أحَدَکُم إذا عَرَفَ الإِجابَةَ مِن نَفسِهِ ، فَشُفِیَ مِن مَرَضٍ أو قَدِمَ مِن سَفَرٍ ، یَقولُ (3) : الحَمدُ للّهِِ الَّذی بِعِزَّتِهِ وجَلالِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ ؟ (4) .
ص: 233
باب پنجم : بایسته های پس از دعا5 / 1سپاس گفتن بعد از اجابت دعاقرآن«سپاس ، خداوندی را که به من با وجود سالخوردگی ، اسماعیل و اسحاق را بخشید . راستی که پروردگارِ من ، شنونده دعاست» .
حدیث1154.الاُصول الستّة عشر ( _ به نقل از زید نَرسی _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما از پروردگارش خواهشی کرد و اجابت دید ، بگوید : «سپاس ، خداوندی را که با عزّت و جلالش کارهای نیک انجام می گیرد» و هر کس در اجابت دعایش تأخیری دید ، بگوید : «خداوند را در همه حال ، سپاس».1155.الإمام علیّ علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چرا هر گاه فردی از شما جواب می گیرد ، مثلاً از بیماری ای شفا می یابد یا از سفری بازمی گردد ، نمی گوید : «سپاس ، خداوندی را که با عزّت و جلالش کارهای نیک انجام می گیرد»؟
.
ص: 234
5 / 2دُعاءُ الإِمامِ زَینِ العابِدینَ عِندَ استِجابَةِ دُعائِهِ1155.امام علی علیه السلام :الدعوات :کانَ زَینُ العابِدینَ علیه السلام یَدعو عِندَ استِجابَةِ دُعائِهِ بِهذَا الدُّعاءِ : اللّهُمَّ قَد أکدَی (1) الطَّلَبُ ، وأعیَتِ الحِیَلُ إلاّ عِندَکَ ، وضاقَتِ المَذاهِبُ ، وَامتَنَعَتِ المَطالِبُ ، وعَسِرَتِ الرَّغائِبُ ، وَانقَطَعَتِ الطُّرُقُ إلاّ إلَیکَ ، وتَصَرَّمَتِ الآمالُ ، وَانقَطَعَ الرَّجاءُ إلاّ مِنکَ ، وخابَتِ الثِّقَةُ ، وأخلَفَ الظَّنُّ إلاّ بِکَ ، اللّهُمَّ إنّی أجِدُ سُبُلَ المَطالِبِ إلَیکَ مُنهَجَةً (2) ، ومَناهِلَ الرَّجاءِ إلَیکَ مُفَتَّحَةً ، وأعلَمُ أنَّکَ لِمَن دَعاکَ بِمَوضِعِ إجابَةٍ ، ولِلصّارِخِ إلَیکَ بِمَرصَدِ إِغاثَةٍ ، وأنَّ القاصِدَ إلَیکَ لَقَریبُ المَسافَةِ مِنکَ ، ومُناجاةَ العَبدِ إیّاکَ غَیرُ مَحجوبَةٍ عَنِ استِماعِکَ ، وأنَّ فِی اللَّهفِ إلی جودِکَ ، وَالرِّضا بِعِدَتِکَ ، وَالاِستِراحَةِ إلی ضَمانِکَ ، عِوَضا مِن مَنعِ الباخِلینَ ، ومَندوحَةً (3) عَمّا قِبَلَ المُستَأثِرینَ ، ودَرَکا مِن خَیرِ الوارِثینَ ، فَاغفِر بِلا إلهَ إلاّ أنتَ ما مَضی مِن ذُنوبی ، وَاعصِمنی فیما بَقِیَ مِن عُمُری ، وَافتَح لی أبوابَ رَحمَتِکَ وجودِکَ الَّتی لا تُغلِقُها عَن أحِبّائِکَ وأصفِیائِکَ ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ . (4) .
ص: 235
5 / 2دعای امام زین العابدین ، هنگام مستجاب شدن دعایش1158.تفسیر القمّی :الدعوات :امام زین العابدین علیه السلام هر گاه دعایش مستجاب می شد ، این دعا را می خواند :
«خداوندا ! درخواست ، باز مانْد و چاره ها درماندند ، جز در پیشگاه تو ، و عرصه ها تنگ و خواسته ها ناشدنی و اشتیاق ها سخت و راه ها جز به سوی تو بسته شدند . آرزوها به پایان رسید و امیدها جز از تو بُریده شد . اعتمادم به هر کسی بی نتیجه مانْد و گمان ، به بدگمانی بدل شد ، جز [گمان ]به تو .
خداوندا ! من ، راه های درخواست ها را به سوی تو آشکار یافتم و سرچشمه های امید به تو را باز . می دانم که هر کس از تو درخواست کند ، در معرضِ اجابت است و فریادخواهان را تو فریادرسی و آن که قصد تو کند ، بسی به تو نزدیک است و برای شنیدن رازگویی بنده با تو ، حجابی در میان نیست . در شیفتگی به بخشش تو ، خشنودی به وعده ات و آسودگی به تضمینی که داده ای ، عوضی است از خودداریِ بخیلان و گشایشی است در برابر انحصارطلبان . به مطلوب رسیدن از بهترینِ وارثان است . پس همه گناهان گذشته ام را به [حقّ ]«لا اله إلاّ أنت؛ هیچ معبودی جز تو نیست» بیامرز و مرا در بازمانده عمرم حفظ کن و درهای رحمت و بذل و بخششت را که بر دوستان و برگزیدگانت نمی بندی ، به رویم باز کن ، ای مهربان ترینِ مهربانان!».
.
ص: 236
البابُ السّادِسُ : ما لا ینبغی للدّاعی6 / 1طَلَبُ ما لا یَعلَمُ أنَّهُ خَیرٌ لَهُالکتاب«وَ یَدْعُ الاْءِنسَ_نُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کَانَ الاْءِنسَ_نُ عَجُولاً» . (1)
«قَالَ یَ_نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَ__لِحٍ فَلاَ تَسْئلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَ_هِلِینَ» . (2)
«وَعَسَی أَن تَکْرَهُواْ شَیْئا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّواْ شَیْئا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» . (3)
الحدیث1163.الإمام الرضا علیه السلام :تنبیه الخواطر :فِی الوَحیِ القَدیمِ : مِسکینٌ عَبدی ، یَسُرُّهُ ما یَضُرُّهُ . (4)1162.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَسخَطوا نِعَمَ اللّهِ ، ولا تَقتَرِحوا عَلَی اللّهِ ، وإذَا ابتُلِیَ أحَدُکُم فی رِزقِهِ ومَعیشَتِهِ فَلا یُحدِثَنَّ شَیئا یَسأَ لُهُ ، لَعَلَّ فی ذلِکَ حَتفَهُ وهَلاکَهُ ، ولکِن لِیَقُل : اللّهُمَّ بِجاهِ مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطَّیِّبینَ إن کانَ ما کَرِهتُهُ مِن أمری هذا خَیرا لی وأفضَلَ فی دینی فَصَبِّرنی عَلَیهِ ، وقَوِّنی عَلَی احتِمالِهِ ، ونَشِّطنی بِثِقلِهِ ، وإن کانَ خِلافُ ذلِکَ خَیرا لی فَجُد عَلَیَّ بِهِ ، ورَضِّنی بِقَضائِکَ عَلی کُلِّ حالٍ ، فَلَکَ الحَمدُ . (5) .
ص: 237
باب ششم : آنچه برای دعاکننده ناشایست است6 / 1درخواست آنچه را که نمی داند ، به صلاح اوستقرآن«و انسان ، [همان گونه که] خیر را می خواند ، [پیشامد ]بد را می خواند ، و انسان ، شتابکار است» .
«فرمود : ای نوح ! او در حقیقت ، از خانواده تو نیست . او کرداری ناشایست است . پس چیزی را که بدان علم نداری ، از من مخواه. من به تو اندرز می دهم که مبادا از نادانان باشی».
«بسا چیزی را خوش نمی دارید ، در حالی که آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست می دارید ، در حالی که آن برای شما بد است ، و خدا می داند و شما نمی دانید» .
حدیث1168.عنه علیه السلام :تنبیه الخواطر :در وحیِ گذشته (تورات و انجیل) آمده است : «بینوا بنده ام ، از چیزی شاد می شود که برایش زیان دارد».1169.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نعمت های خدا را ناخوش مدارید و آمرانه از خدا نطلبید (/به خدا پیشنهاد ندهید) ، و هر گاه یکی از شما در روزی و معیشتش تنگی افتاد ، مبادا کاری بکند که می خواهد ، که شاید مرگ و نابودی او در آن باشد ؛ بلکه بگوید : «بار خدایا! به آبروی محمّد و خاندان پاک او ، اگر این وضع من که آن را ناخوش می دارم ، برای من بهتر و بیشتر به صلاح دینِ من است ، مرا بر آن ، شکیبا گردان و قدرت تحمّل آن را به من عطا فرما و در به دوش کشیدن بار آن ، پُرتوانم ساز و اگر خلاف آن برایم بهتر است ، آن را به من ببخش و مرا در هر حال ، به قضایت راضی گردان ، و تو را سپاس.
.
ص: 238
1170.تاریخ دمشق عن عبد اللّه بن الحارث :مسند ابن حنبل عن أبی هریرة :جاءَتِ امرَأَةٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِها لَمَمٌ (1) . فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ ادعُ اللّهَ أن یَشفِیَنی .
قالَ صلی الله علیه و آله : إن شِئتِ دَعَوتُ اللّهَ أن یَشفِیَکِ ، وإن شِئتِ فَاصبِری ولا حِسابَ عَلَیکِ . قالَت : بَل أصبِرُ ولا حِسابَ عَلَیَّ . (2)1167.امام علی علیه السلام :صحیح البخاری عن عطاء بن أبی رباح :قالَ لِی ابنُ عَبّاسٍ : ألا اُریکَ امرَأَةً مِن أهلِ الجَنَّةِ ؟ قُلتُ : بَلی .
قالَ : هذِهِ المَرأَةُ السَّوداءُ ، أتَتِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَت : إنّی اُصرَعُ وإنّی أتَکَشَّفُ فَادعُ اللّهَ لی .
قالَ : إن شِئتِ صَبَرتِ ولَکِ الجَنَّةُ ، وإن شِئتِ دَعَوتُ اللّهَ أن یُعافِیَکِ .
فَقالَت : أصبِرُ . فَقالَت : إنّی أتَکَشَّفُ فَادعُ اللّهَ أن لا أتَکَشَّفَ ، فَدَعا لَها . (3)1168.امام علی علیه السلام :بصائر الدرجات عن أبی عوف عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :دَخَلتُ عَلَیهِ فَأَلطَفَنی ، وقالَ : إنَّ رَجُلاً مَکفوفَ البَصَرِ أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ :
یا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ادعُ اللّهَ أن یَرُدَّ عَلَیَّ بَصَری ، وقالَ : فَدَعَا اللّهَ لَهُ فَرَدَّ عَلَیهِ بَصَرَهُ . ثُمَّ أتاهُ آخَرُ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ادعُ اللّهَ لی أن یَرُدَّ عَلَیَّ بَصَری .
قالَ : فَقالَ : الجَنَّةُ أحَبُّ إلَیکَ أن (4) یَرُدَّ عَلَیکَ بَصَرَکَ . قالَ : یا رَسولَ اللّهِ وإنَّ ثَوابَهَا الجَنَّةُ ؟
فَقالَ : إنَّ اللّهَ أکرَمُ مِن أن یَبتَلِیَ عَبدَهُ المُؤمِنَ بِذَهابِ بَصَرِهِ ثُمَّ لا یُثیبَهُ الجَنَّةَ . (5) .
ص: 239
1169.امام علی علیه السلام :مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو هریره _: زنی که [گاه ]نوعی اختلال حواس بر او عارض می شد ، (1) نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! دعا کن که خداوند مرا شفا بخشد.
فرمود : «اگر بخواهی ، دعا می کنم که خدا شفایت دهد . اگر هم بخواهی ، می توانی صبر کنی و حسابی [و تکلیفی] بر تو نباشد» .
زن گفت : حاضرم تحمّل کنم و حسابی بر من نباشد .1170.تاریخ دمشق ( _ به نقل از عبد اللّه بن حارث _ ) صحیح البخاری_ به نقل از عطاء بن ابی رباح _: ابن عبّاس به من گفت : آیا زنی از اهل بهشت به تو نشان ندهم؟
گفتم : چرا .
گفت : این زن سیاه .
او نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : من غش می کنم و [در آن هنگام ، ]برهنه می شوم . برایم دعا کن.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «اگر می خواهی ، صبر کن و بهشت برایت خواهد بود ، و اگر می خواهی ، دعا می کنم خدا بهبودت بخشد» .
زن گفت : صبر می کنم ؛ امّا حجابم کنار می رود . دعا کن که [هنگام غش کردن ]حجابم کنار نرود . و پیامبر صلی الله علیه و آله برایش دعا کرد.1171.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( _ فی عَلِیٍّ علیه السلام _ ) بصائر الدرجات_ به نقل از ابو عوف _: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم . مرا مورد لطف قرار داد و فرمود : «مرد نابینایی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! دعا کن خدا بینایی ام را به من برگرداند . پیامبر صلی الله علیه و آله برایش دعا کرد و خداوند بینایی اش را به او باز گرداند .
نابینای دیگری آمد و گفت : ای پیامبر خدا! دعا کن خدا بینایی ام را به من برگرداند . [پیامبر صلی الله علیه و آله ]فرمود : بهشت را دوست تر داری از (2) این که بینایی ات را به تو باز گرداند ؟
گفت : ای پیامبر خدا ! پاداشش بهشت است؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : خدا بزرگوارتر از آن است که بنده مؤمنش را به نابینایی مبتلا سازد و سپس بهشت را به او پاداش ندهد». .
ص: 240
1172.عنه صلی الله علیه و آله ( _ أیضا _ ) الإمام علیّ علیه السلام :رُبَّ أمرٍ حَرَصَ الإِنسانُ عَلَیهِ ، فَلَمّا أدرَکَهُ وَدَّ أن لَم یَکُن أدرَکَهُ . (1)1173.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :کَم مِن نِعمَةٍ للّهِِ عَلی عَبدِهِ فی غَیرِ أمَلِهِ ، وکَم مِن مُؤَمِّلٍ أمَلاً الخِیارُ فی غَیرِهِ ، وکَم مِن ساعٍ إلی حَتفِهِ وهُوَ مُبطِئٌ عَن حَظِّهِ . (2)1171.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ درباره علی علیه السلام _ ) عنه علیه السلام :إنَّ قوما فیما مَضی قالوا لِنَبِیٍّ لَهُم : اُدعُ لَنا رَبَّکَ یَرفَع عَنَّا المَوتَ . فَدَعا لَهُم فَرَفَعَ اللّهُ عَنهُمُ المَوتَ ، فَکَثُروا حَتّی ضاقَت عَلَیهِمُ المَنازِلُ وکَثُرَ النَّسلُ ، ویُصبِحُ الرَّجُلُ یُطعِمُ أباهُ وجَدَّهُ واُمَّهُ وجَدَّ جَدِّهِ ویُوَضّیهِم ویَتَعاهَدُهُم ، فَشَغَلوا عَن طَلَبِ المَعاشِ .
فَقالوا : سَل لَنا رَبَّکَ أن یَرُدَّنا إلی حالِنَا الَّتی کُنّا عَلَیها . فَسَأَلَ نَبِیُّهُم رَبَّهُ فَرَدَّهُم إلی حالِهِم . (3) .
ص: 241
1172.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ درباره علی علیه السلام _ ) امام علی علیه السلام :بسا چیزی که انسان ، خواهان آن است و چون بدان می رسد ، آرزو می کند که کاش به آن نمی رسید.1173.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :بسا نعمت خداوند به بنده اش که در غیرِ آرزوی اوست و بسا آرزومندِ آرزویی که خیر [و مصلحت] در غیرِ آن است و بسا کسی که به سوی مرگ خویش می شتابد و از بهره اش وامی مانَد.1174.کفایة الطالب عن أنس ( _ فی خَبَرِ تَزویجِ فاطِمَةَ بِعَلِیٍّ علیهماالسل ) امام صادق علیه السلام :یکی از اقوام گذشته به پیامبری که داشتند ، گفتند : دعا کن پروردگارت مرگ را از ما بردارد . او دعا کرد و خداوند ، مرگ را از آنها برداشت . پس ، جمعیت آنان فزونی گرفت ، چندان که منزل هایشان دیگر گنجایش آنها را نداشت و نسل زیاد شد و هر مردی ناچار بود خرج پدرش و جدّش و مادرش و جدّ جدّش را بدهد و به نظافت و امور دیگر آنها رسیدگی کند ، و بدین ترتیب ، از طلب معاش باز ماندند .
دوباره آمدند و گفتند : دعا کن پروردگارت ما را به همان حال که بودیم باز گرداند پیامبرشان به درگاه پروردگارشان دعا کرد و آنها را به حال اوّلشان باز گرداند. .
ص: 242
1175.الإمام علیّ علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ بَنی إسرائیلَ أتَوا موسی علیه السلام فَسَأَلوهُ أن یَسأَلَ اللّهَ عز و جل أن یُمطِرَ السَّماءَ عَلَیهِم إذا أرادوا ویَحبِسَها إذا أرادوا ، فَسَأَلَ اللّهَ عز و جل ذلِکَ لَهُم ، فَقالَ اللّهُ عز و جل : ذلِکَ لَهُم یا موسی ، فَأَخبَرَهُم موسی ، فَحَرَثوا ولَم یَترُکوا شَیئا إلاّ زَرَعوهُ ، ثُمَّ استَنزَلُوا المَطَرَ عَلی إرادَتِهِم وحَبَسوهُ عَلی إرادَتِهِم ، فَصارَت زُروعُهُم کَأَنَّهَا الجِبالُ وَالآجامُ (1) ، ثُمَّ حَصَدوا وداسوا وذَرّوا فَلَم یَجِدوا شَیئا ، فَضَجّوا إلی موسی علیه السلام وقالوا : إنَّما سَأَلناکَ أن تَسأَلَ اللّهَ أن یُمطِرَ السَّماءَ عَلَینا إذا أرَدنا فَأَجابَنا ، ثُمَّ صَیَّرَها عَلَینا ضَرَرا .
فَقالَ : یا رَبِّ ، إنَّ بَنی إسرائیلَ ضَجّوا مِمّا صَنَعتَ بِهِم ، فَقالَ : ومِمَّ ذاکَ یا موسی ؟ قالَ : سَأَلونی أن أسأَلَکَ أن تُمطِرَ السَّماءَ إذا أرادوا ، وتَحبِسَها إذا أرادوا فَأَجَبتَهُم ، ثُمَّ صَیَّرتَها عَلَیهِم ضَرَرا .
فَقالَ : یا موسی ، أنَا کُنتُ المُقَدِّرَ لِبَنی إسرائیلَ فَلَم یَرضَوا بِتَقدیری ، فَأَجَبتُهُم إلی إرادَتِهِم فَکانَ ما رَأَیتَ . (2)1176.المعجم الکبیر عن ابن عبّاس ( _ فی حَدیثِ زَواجِ فاطِمَةَ علیهاالسلام_ ) الدعوات :رُوِیَ أنَّ اللّهَ تَعالی أوحی إلی نَبِیٍّ مِنَ الأَنبِیاءِ فِی الزَّمَنِ الأَوَّلِ ، أنَّ لِرَجُلٍ مِن اُمَّتِهِ ثَلاثَ دَعَواتٍ مُستَجاباتٍ ، فَأَخبَرَ ذلِکَ الرَّجُلَ بِهِ ، فَانصَرَفَ مِن عِندِهِ إلی بَیتِهِ ، وأخبَرَ زَوجَتَهُ بِذلِکَ ، فَأَلَحَّت عَلَیهِ أن یَجعَلَ دَعوَةً لَها فَرَضِیَ ، فَقالَت : سَلِ اللّهَ أن یَجعَلَنی أجمَلَ نِساءِ ذاکَ الزَّمانِ ، فَدَعَا الرَّجُلُ فَصارَت کَذلِکَ .
ثُمَّ إنَّها لَمّا رَأَت رَغبَةَ المُلوکِ وَالشُّبّانِ المُتَنَعِّمینَ فیها مُتَوَفِّرَةً ، زَهِدَت فی زَوجِهَا الشَّیخِ الفَقیرِ ، وجَعَلَت تُغالِظُهُ وتُخاشِنُهُ وهُوَ یُداریها ، ولا یَکادُ یُطیقُ نُشوزَها ، فَدَعَا اللّهَ أن یَجعَلَها کَلبَةً ، فَصارَت کَذلِکَ .
ثُمَّ اجتَمَعَ أولادُهُما یَقولونَ : یا أبَتِ ، إنَّ النّاسَ یُعَیِّرونَ بِنا أنَّ اُمَّنا کَلبَةٌ نابِحَةٌ ، وجَعَلوا یَبکونَ ویَسأَلونَهُ أن یَدعُوَ اللّهَ أن یَجعَلَها کَما کانَت ، فَدَعَا اللّهَ تَعالی فَصَیَّرَها مِثلَ الَّذی کانَت فِی الحالَةِ الاُولی ، فَذَهَبَتِ الدَّعَواتُ الثَّلاثُ ضَیاعا . (3) .
ص: 243
1174.کفایة الطالب ( _ به نقل از اَ نَس _ ) امام صادق علیه السلام :بنی اسرائیل ، نزد موسی علیه السلام آمدند و از او خواستند که از خداوند عز و جل تقاضا کند تا هر گاه آنان خواستند ، باران ببارد و هر گاه خواستند ، نبارد . موسی علیه السلام این را برای آنان از خداوند عز و جلدرخواست کرد . خداوند عز و جل فرمود : «خواسته شان برآورده شد ، ای موسی !».
موسی علیه السلام خبر آن را به ایشان داد . بنی اسرائیل ، زمین ها را شخم زدند و هر چه بود ، زیر کِشت بُردند . سپس ، هر گاه خواستند ، باران باراندند و هر گاه خواستند ، آن را بند آوردند . پس زراعت هایشان به بلندی کوه ها و دژها شد و آنها را درویدند و خرمن کردند و کوبیدند و باد دادند ؛ امّا چیزی (دانه ای) نیافتند . پس ، ضجّه کنان نزد موسی علیه السلام رفتند و گفتند : ما از تو خواستیم که از خداوند تقاضا کنی هر گاه خواستیم ، باران ببارد و او درخواستمان را پذیرفت و سپس ، آن را موجب زیان ما گردانید.
موسی علیه السلام گفت : پروردگارا ! بنی اسرائیل از کاری که با ایشان کردی ، نالان اند .
فرمود : «چرا ای موسی؟».
گفت : از من خواستند تا از تو تقاضا کنم که هر گاه خواستند ، باران ببارد و هر گاه خواستند ، بند بیاید و تو تقاضایشان را پذیرفتی و سپس ، آن را مایه زیان ایشان ساختی.
فرمود : «ای موسی ! من برای بنی اسرائیل تقدیر می کردم ، ولی آنان به تقدیر من ، رضایت ندادند . به خواستِ ایشان پاسخ دادم و در نتیجه ، آن شد که دیدی».1175.امام علی علیه السلام :الدعوات :روایت شده است که خداوند متعال به پیامبری از پیامبران پیشین وحی کرد که برای مردی از امّتش سه دعا مستجاب می شود . آن پیامبر ، این خبر را به آن مرد داد . مرد از نزد پیامبر به خانه اش رفت و خبر را به همسرش داد . همسرش اصرار کرد که یکی از آن سه دعا را برای او قرار دهد و آن مرد ، پذیرفت . همسرش گفت : از خدا بخواه که مرا زیباترین زنِ زمانم قرار دهد .
مرد ، دعا کرد و همسرش چنان شد. پس از آن ، شاهان و جوانان ثروتمند فراوانی به او علاقه مند شدند . زن ، چون چنین دید ، به شوهرش که پیر و نادار بود ، بی علاقه گشت و تندی و بدخویی با او در پیش گرفت . شوهرش با او مدارا می کرد ؛ ولی از نافرمانی های وی ، طاقتش به سر آمد و دعا کرد که خداوند ، همسرش را تبدیل به سگ کند و چنان شد.
فرزندانشان ، جمع شدند و گفتند : ای پدر ! مردم ، ما را سرزنش می کنند و می گویند مادرمان سگ شده و پارس می کند ، و می گریستند و از او خواهش می کردند که دعا کند خداوند ، مادرشان را به حال اوّل بازگرداند .
او به درگاه خدای متعال دعا کرد و خداوند ، زن را به حالت اوّلش بازگردانْد و بدین ترتیب ، هر سه دعا ، ضایع شد. .
ص: 244
6 / 2الاِعتِداءُالکتاب«ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» . (1)
الحدیث1178.تاریخ دمشق ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) الإمام علیّ علیه السلام :إیّاکُم وَالدُّعاءَ بِاللَّعنِ وَالخِزیِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل قَد أحکَمَ فی کِتابِهِ ، فَقالَ عز و جل : «ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» ؛ فَمَن تَعَدّی بِدُعائِهِ بِلَعنٍ أو خِزیٍ فَهُوَ مِنَ المُعتَدینَ . (2)1179.السنن الکبری ( _ به نقل از بُرَیده _ ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ العَبدَ لَیَکونُ مَظلوما ، فَما یَزالُ یَدعو حَتّی یَکونُ ظالِما (3) . (4)1180.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( _ لِعَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهماالسلام لَیلَةَ الزِّف ) سنن أبی داوود عن عطاء عن عائشة ، قالت :سُرِقَت مِلحَفَةٌ لَها ، فَجَعَلَت تَدعو عَلی مَن سَرَقَها ، فَجَعَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَقولُ : لا تُسَبِّخی (5) عَنهُ . (6) .
ص: 245
6 / 2زیاده رویقرآن«پروردگارتان را به التماس و نهانی بخوانید ، که او زیاده روان را دوست نمی دارد» .
حدیث1183.المناقب لابن شهرآشوب عن أبی هریرة :امام علی علیه السلام :از لعن و نفرین کردن بپرهیزید ؛ زیرا خداوند عز و جل در کتابش حکم کرده و فرموده است : «پروردگارتان را به التماس و نهانی بخوانید ، که او زیاده روان را دوست نمی دارد» . پس ، هر که دعایش را به نفرین کردن (لعن) و با خواری خواستن [بر ضدّ کسی] بکشانَد ، از زیاده روان است.1184.تاریخ دمشق عن أبی هریرة :امام صادق علیه السلام :به بنده ای ستم می شود و او آن قدر نفرین می کند که خود ، به ستمکار تبدیل می شود . (1)1185.کفایة الطالب عن أبی هریرة :سنن أبی داوود_ به نقل از عطاء _: عایشه گفت که مَلحفه ای داشته که به سرقت رفته و وی ، شروع به نفرین کردن به رباینده اش کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله به وی فرمود : «بارِ گناهش را سبک مکن».
.
ص: 246
1183.المناقب ، ابن شهر آشوب ( _ به نقل از ابو هُرَیره _ ) مسند ابن حنبل عن مولی لسعد :إنَّ سَعدا سَمِعَ ابنا لَهُ یَدعو وهُوَ یَقولُ : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ الجَنَّةَ ونَعیمَها وإستَبرَقَها ، ونَحوا مِن هذا ، وأعوذُ بِکَ مِنَ النّارِ وسَلاسِلِها وأغلالِها .
فَقالَ : لَقَد سَأَلتَ اللّهَ خَیرا کَثیرا ، وتَعَوَّذتَ بِاللّهِ مِن شَرٍّ کَثیرٍ ! وإنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : إنَّهُ سَیَکونُ قَومٌ یَعتَدونَ فِی الدُّعاءِ ، وقَرَأَ هذِهِ الآیَةَ : «ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» ، وإنَّ حَسبَکَ أن تَقولَ : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ الجَنَّةَ وما قَرَّبَ إلَیها مِن قَولٍ أو عَمَلٍ ، وأعوذُ بِکَ مِنَ النّارِ وما قَرَّبَ إلَیها مِن قَولٍ أو عَمَلٍ . (1)1184.تاریخ دمشق ( _ به نقل از ابو هریره _ ) مسند ابن حنبل عن أبی نعامة :إنَّ عَبدَ اللّهِ بنَ مُغَفَّلٍ [قالَ لاِبنِهِ :] . . . یا بُنَیَّ سَلِ اللّهَ الجَنَّةَ وتَعَوَّذهُ مِنَ النّارِ ؛ فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : سَیَکونُ بَعدی قَومٌ مِن هذِهِ الاُمَّةِ یَعتَدونَ فِی الدُّعاءِ وَالطَّهورِ . (2) .
ص: 247
1185.کفایة الطالب ( _ به نقل از ابو هُرَیره _ ) مسند ابن حنبل_ به نقل از مولای سعد _: سعد شنید که یکی از پسرانش دعا می کند و می گوید : «بار خدایا ! من از تو بهشت و نعمت هایش ، دیبای بهشتی و مانند اینها را از تو درخواست می کنم و از دوزخ و کُند و زنجیرهای آن به تو پناه می برم.
سعد گفت : از خداوند ، خیر فراوان خواستی و از شرّ فراوان به خدا پناه بردی . من از پیامبر خدا شنیدم که می فرماید : «به زودی مردمانی خواهند آمد که در دعا از حدّ می گذرند» و این آیه را خواند : « «پروردگارتان را به التماس و نهانی بخوانید ، که او زیاده روان را دوست نمی دارد» . کافی است بگویی : بار خدایا ! بهشت و هر گفتار و کرداری را که موجب نزدیک شدن به آن می شود ، از تو درخواست می کنم و از دوزخ و هر آن گفتار و کرداری که سبب نزدیک شدن به آن می شود ، به تو پناه می برم ».1186.المناقب لابن المغازلی عن البراء بن عازب :مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو نعامه _: عبد اللّه بن مُغفَّل [به فرزندش گفت :] .. . فرزندم! از خداوند ، بهشت بخواه و از دوزخ به او پناه ببر [همین و بس] ؛ زیرا از پیامبر خدا شنیدم که می فرماید : «به زودی پس از من ، مردمانی از این امّت می آیند که در دعا و وضو (آب ریختن برای وضو و غسل) زیاده روی می کنند. .
ص: 248
سخنی درباره زیاده روی در دعایکی از کارهایی که انجام دادن آنها برای نیایشگرْ شایسته نیست ، تجاوز از حد (اِعتدا) در دعاست . قرآن ، تصریح می کند که : «ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ . (1) پروردگارتان را با زاری و در حال پنهانی بخوانید ؛ زیرا که خدا ، تجاوزکاران را دوست ندارد» . این آیه به مؤمنان ، توصیه می فرماید که پروردگار خود را در آشکار و نهان بخوانند و خواسته های خود را از او بخواهند ؛ اما در دعا و خواستن از خداوند متعال ، از حد ، تجاوز نکنند . در این جا این پرسشْ مطرح می شود که حدّ دعا چیست که تجاوز از آن ، نکوهیده است و متجاوز از آن ، محبوب خدا نیست ؟ اکتفا به خواسته های منطقی و مشروع و رعایت ادب در بیان آنها در محضر خداوند متعال ، حدّ دعاست ، از این رو ، طرح خواسته های نامعقول یا نامشروع و بی ادبی در گفتار و هر عملی که از نیایشگرْ نکوهیده است ، زیاده رَوی و تجاوز
.
ص: 249
از حدّ دعا شمرده می شود . بنا براین ، کسی که در محضر خداوند متعال ، گستاخانه با فریاد ، چیزی را می خواهد یا کسی را نفرین می کند که مستحقّ نفرین نیست یا بیش از استحقاقِ کسی ، وی نفرین می نماید یا انجام گرفتن کاری نامشروع (مانند قطع رحم) را از خدا می خواهد یا درخواستی غیرمنطقی دارد (مانند این که از خدا نابودی خود و یا نیستی آسمان و زمین را طلب نماید) ، در واقع ، از حدود دعا تجاوز نموده است . اما باید توجه داشت که تجاوز از حدّ دعا ، به معنای نفی بلند همّتی در دعا و داشتن درخواست های بزرگِ معقول نیست . بلند همتی در دعا ، نه تنها نکوهیده نیست ، بلکه ممدوح نیز هست . (1) از این رو ، تفسیر سعد و عبداللّه بن مغفّل از «اعتدا» در حدیث 377 و 378 به «درخواست خیر کثیر» و «پناه جویی از شرّ کثیر» ، صحیح به نظر نمی رسد .
.
ص: 250
6 / 3الاِستِعجالُ1187.کفایة الأثر ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یُستَجابُ لِأَحَدِکُم ما لَم یَعجَل ؛ یَقولُ : دَعَوتُ فَلَم یُستَجَب لی . (1)1188.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ درباره حسن و حسین علیهماالسلام _ ) سنن الترمذی عن أبی هریرة عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ یَرفَعُ یَدَیهِ حَتّی یَبدُوَ إبطُهُ ، یَسأَلُ اللّهَ مَسأَلَةً ، إلاّ آتاها إیّاهُ ما لَم یَعجَل .
قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، وکَیفَ عَجَلَتُهُ ؟
قالَ : یَقولُ : قَد سَأَلتُ وسَأَلتُ ولَم اُعطَ شَیئا . (2)1189.خصائص أمیر المؤمنین ، نسائی ( _ به نقل از اُسامة بن زید _ ) مسند ابن حنبل عن أنس عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ العَبدُ بِخَیرٍ ما لَم یَستَعجِل ، قالوا : یا رَسولَ اللّهِ کَیفَ یَستَعجِلُ ؟
قالَ : یَقولُ : دَعَوتُ رَبّی فَلَم یُستَجَب لی . (3)1190.المستدرک علی الصحیحین عن ابن عبّاس :صحیح مسلم عن أبی هریرة عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ یُستَجابُ لِلعَبدِ ما لَم یَدعُ بِإِثمٍ أو قَطیعَةِ رَحِمٍ ما لَم یَستَعجِل .
قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، مَا الاِستِعجالُ ؟
قالَ : یَقولُ : قَد دَعَوتُ ، وقَد دَعَوتُ ، فَلَم أرَ یَستَجیبُ لی ، فَیَستَحسِرُ (4) عِندَ ذلِکَ ویَدَعُ الدُّعاءَ . (5) .
ص: 251
6 / 3شتاب کردن1190.المستدرک علی الصحیحین ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای هر یک از شما ، مادام که عجله نکند و نگوید : دعا کردم و مستجاب نشد ، به اجابت می رسد.1191.تاریخ دمشق ( _ به نقل از ابو اسحاق سبیعی _ ) سنن ترمذی_ به نقل از ابو هریره _: پیامبر خدا فرمود : «هیچ بنده ای نیست که دو دستش را به دعا بلند کند ، چندان که زیر بغلش پیدا شود و از خدا درخواستی کند ، مگر آن که خداوند ، خواسته اش را به او می دهد ، به شرط آن که شتاب نکند».
گفتند : ای پیامبر خدا ! شتاب کردنش چگونه است؟
فرمود : «بگوید : بارها خواستم و به من داده نشد».1192.تاریخ دمشق ( _ به نقل از امّ سلمه _ ) مسند ابن حنبل_ به نقل از انس _پیامبر خدا فرمود : «بنده ، همواره در خیر است ، تا زمانی که شتاب نورزد».
گفتند : ای پیامبر خدا ! چگونه شتاب می ورزد؟
فرمود : «بگوید : پروردگارم را خواندم ؛ امّا پاسخ داده نشدم».1193.مسند ابن حنبل عن اُمّ سلمة :صحیح مسلم_ به نقل از ابو هریره _: پیامبر خدا فرمود : «دعای بنده ، همیشه مستجاب می شود تا زمانی که برای گناهی یا بُریدن پیوند خویشاوندی دعا نکند و تا زمانی که شتاب به خرج ندهد».
گفته شد : ای پیامبر خدا ! شتاب کردن چیست؟
فرمود : «بگوید : بارها دعا کردم و اجابتی ندیدم ، و خسته شود و دعا کردن را وا نهد».
.
ص: 252
1194.مسند ابن حنبل عن شهر بن حوشب عن اُمّ سلمة :مسند إسحاق بن راهویه عن أبی هریرة عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن أحَدٍ یَدعُو اللّهَ بِشَیءٍ إلاَّ استَجابَ لَهُ ؛ إمّا أن یُعَجِّلَهُ وإمّا أن یُکَفِّرَ عَنهُ مِن خَطایاهُ بِمِثلِ ما دَعا ، ما لَم یَدعُ بِإِثمٍ أو قَطیعَةِ رَحِمٍ ، أو یَستَعجِل .
قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ! وکَیفَ یَستَعجِلُ ؟
قالَ : یَقولُ : دَعَوتُ رَبّی فَلَم یَستَجِب لی ، أو ما اُغنیتُ شَیئا . (1)1195.تاریخ دمشق عن شهر بن حوشب :الأدب المفرد عن أبی هریرة عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُؤمِنٍ یَنصَبُ وَجهَهُ إلَی اللّهِ یَسأَلُ مَسأَلَةً ، إلاّ أعطاهُ إیّاها ، إمّا عَجَّلَها لَهُ فِی الدُّنیا ، وإمّا ذَخَرَها لَهُ فِی الآخِرَةِ ، ما لَم یَعجَل .
قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، وما عَجَلَتُهُ ؟
قالَ : یَقولُ : دَعَوتُ ودَعَوتُ ، ولا أراهُ یُستَجابُ لی . (2)1193.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از امّ سلمه _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یَقولُ أحَدُکُم : قَد دَعَوتُ فَلَم یُستَجَب لی . (3)1194.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از شهر بن حَوشَب ، از امّ سلمه _ ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ العَبدَ إذا دَعا ، لَم یَزَلِ اللّهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ فی حاجَتِهِ ما لَم یَستَعجِل . (4)1195.تاریخ دمشق ( _ به نقل از شهر بن حوشب _ ) الکافی عن أبی بصیر عن الإمام الصادق علیه السلام :لا یَزالُ المُؤمِنُ بِخَیرٍ ورَجاءٍ رَحمَةً مِنَ اللّهِ عز و جلما لَم یَستَعجِل ، فَیَقنَطَ ویَترُکَ الدُّعاءَ .
قُلتُ لَهُ : کَیفَ یَستَعجِلُ ؟
قالَ : یَقولُ : قَد دَعَوتُ مُنذُ کَذا وکَذا ، وما أرَی الإِجابَةَ . (5) .
ص: 253
1196.تاریخ دمشق عن عبد اللّه بن معین مولی اُمّ سلمة عن ( _ أنّها قالت _ ) مسند اسحاق بن راهویه_ به نقل از ابو هریره _: پیامبر خدا فرمود : «هیچ کس نیست که از خدا چیزی بخواهد ، مگر آن که خواسته اش را اجابت کند . یا در همین دنیا به او می دهد یا گناهانش را به مانند آنچه دعا کرده است ، از او می زداید ، به شرط آن که برای گناهی یا قطع رَحِم ، دعا نکرده باشد و یا [برای برآورده شدن دعایش] شتاب نورزد».
گفته شد : ای پیامبر خدا ! چگونه شتاب می ورزد؟
فرمود : «بگوید : پروردگارم را خواندم ؛ امّا اجابتم نکرد ، یا نیازم برآورده نشد».1196.تاریخ دمشق ( _ به نقل از عبد اللّه بن معین (غلام اُمّ سلمه) ) الأدب المفرد_ به نقل از ابو هریره _: پیامبر خدا فرمود : «هیچ مؤمنی نیست که رو به درگاه خدا کند و چیزی بخواهد ، جز آن که خداوند ، عطایش می کند . یا در همین دنیا به او می دهد و یا آن را برای آخرتش ذخیره می کند ، به شرط آن که عجله نکند».
گفتند : ای پیامبر خدا ! عجله کردنش چگونه است؟
فرمود : «بگوید : بارها دعا کردم ؛ امّا گمان نمی کنم دعایم مستجاب شود».1197.المعجم الکبیر عن ابن لهیعة عن عمرو بن شعیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما نگوید : دعا کردم و دعایم مستجاب نشد.1198.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :هر گاه بنده دعا کند ، خداوند _ تبارک و تعالی _ پیوسته در کار حاجت او باشد ، به شرط آن که شتاب به خرج ندهد.1199.الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس :الکافی_ به نقل از ابو بصیر _: امام صادق علیه السلام فرمود : «مؤمن ، به لطف و رحمت خداوند عز و جل ، هماره در خیر و امید است تا زمانی که عجله نشان ندهد و نومید شود و دست از دعا بکشد» .
گفتم : چگونه عجله نشان می دهد؟
فرمود : «بگوید : مدّت ها دعا کردم و اجابتی نمی بینم». .
ص: 254
1197.المعجم الکبیر ( _ به نقل از ابن لُهَیعه _ ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ العَبدَ إذا عَجَّلَ فَقامَ لِحاجَتِهِ ، یَقولُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : أما یَعلَمُ عَبدی أنّی أنَا اللّهُ الَّذی أقضِی الحَوائِجَ . (1)6 / 4التَّکَلُّفُ فِی السَّجعِ1200.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم وَالسَّجعَ فِی الدُّعاءِ ، حَسبُ أحَدِکُم أن یَقولَ : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ الجَنَّةَ وما قَرَّبَ إلَیها مِن قَولٍ وعَمَلٍ ، وأعوذُ بِکَ مِنَ النّارِ وما قَرَّبَ إلَیها مِن قَولٍ [ أو عَمَلٍ ] (2) . (3)1201.عنه صلی الله علیه و آله :صحیح البخاری عن ابن عبّاس :فَانظُرِ السَّجعَ مِنَ الدُّعاءِ فَاجتَنِبهُ ؛ فَإِنّی عَهِدتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأصحابَهُ لا یَفعَلونَ إلاّ ذلِکَ (4) . (5)1202.عنه صلی الله علیه و آله ( _ فِی الدُّعاءِ لِأَهلِ البَیتِ علیهم السلام _ ) مسند ابن حنبل عن عائشة_ لاِبنِ السّائِبِ قاصِّ أهلِ مَکَّةَ _: اِجتَنِبِ السَّجعَ مِنَ الدُّعاءِ ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأصحابَهُ کانوا لا یَفعَلونَ ذلِکَ . (6) .
ص: 255
1203.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :بنده ، هر گاه عجله کند و از حاجت خواهی خود دست بکشد ، خداوند _ تبارک و تعالی _ می فرماید : «مگر بنده ام نمی داند من ، همان خدایی هستم که نیازها را برآورده می سازم؟!».6 / 4تکلّف در سجع پردازی1201.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از سجع گویی در دعا بپرهیزید . کافی است که هر یک از شما بگوید : «بار خدایا ! بهشت را و هر آن گفتار و کرداری را که بدان نزدیک می گردانَد ، از تو درخواست می کنم و از آتش و هر آن گفتار و کرداری که موجب نزدیک شدن به آن می شود ، به تو پناه می برم» .1202.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ در دعا برای اهل بیت علیهم السلام _ ) صحیح البخاری_ به نقل از ابن عبّاس _: مراقب سجع گویی در دعا باش و از آن ، دوری کن ؛ زیرا من به یاد دارم که پیامبر خدا و یارانش جز این نمی کردند. (1)1203.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسند ابن حنبل_ به نقل از عایشه ، به ابن سائب (نقل گوی اهل مکّه) _: از دعای مسجّع ، دوری کن ؛ زیرا پیامبر خدا و یارانش ، این کار را نمی کردند.
.
ص: 256
سخنی درباره به کارگیری صنایع ادبی در دعابررسی دعاهایی که از پیامبر خدا و اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده اند ، (1) نشان می دهد که این دعاها نه تنها از نظر محتوا ، سرشار از بلندترین مفاهیم معرفتی هستند ، بلکه از نظر زیبایی و جذابیت الفاظ نیز منزلتی والا دارند و بسیاری از آنها از شاهکارهای ادبی صدر اسلام محسوب می شوند . اصولاً به کارگیری فنون و صنایع ادبی در ساختن الفاظ دعا ، بر جاذبه آن می افزاید و موجب تقویت ارتباط بیشتر نیایشگر با خداوند متعال می گردد . از این رو ، مقصود از نهی از به کارگیری سجع در دعا _ در احادیثی که ملاحظه شد _ خود را به زحمت انداختن در بافتن الفاظ زیبا و تکلّف در زیباسازی الفاظ ، خصوصا هنگام خواندن دعاست ؛ چرا که خشوع را از نیایشگر سلب می کند و با روح دعا منافات دارد . محدّث بزرگوار ، فقیه و عالم ربّانی ، ملاّ محسن فیض کاشانی در این باره می گوید : مقصود از سجع، کلام متکلّفانه است؛ چرا که به کار بردنِ سجع ، با
.
ص: 257
فروتنی و افتادگی سازگار نیست ، وگرنه در دعاهای نقل شده از پیامبر خدا، سخنان متوازن و آهنگین هست ؛ امّا تکلف در آنها نیست ، مانند این دعا : «از تو درخواست امنیّت می کنم در روز وعده داده شده ، و بهشت می خواهم در روز جاویدان، به همراه مقرّبان و گواهان و رکوع و سجده کنندگان و وفاداران به پیمان ها ، که تو مهربان و دلسوزی و هر چه بخواهی می کنی» و امثال این سخنان . پس در دعا باید بر دعاهای مأثور ، اکتفا شود و یا با ناله و زاری و بدون سجع و تکلّف ، درخواست شود . مهم ، این است که : در پیشگاه خداوند، زاری و ناله دوست داشتنی است . (1)
.
ص: 258
6 / 5اِستِکثارُ المَطلوبِ1206.صحیح ابن حبّان ( _ به نقل از ابو نهیک _ ) الإمام الباقر علیه السلام :لا تَستَکثِروا شَیئا مِمّا تَطلُبونَ ؛ فَما عِندَ اللّهِ أکثَرُ مِمّا تُقَدِّرونَ . (1)1207.دلائل النبوّة لأبی نعیم عن أبی قرصافة صاحب رسول ارسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ تَعالی : یا عِبادی کُلُّکُم ضالٌّ إلاّ مَن هَدَیتُهُ ؛ فَسَلونِی الهُدی أهدِکُم ، وکُلُّکُم فَقیرٌ إلاّ مَن أغنَیتُ ؛ فَسَلونی أرزُقکُم ، وکُلُّکُم مُذنِبٌ إلاّ مَن عافَیتُ ؛ فَمَن عَلِمَ مِنکُم أنّی ذو قُدرَةٍ عَلَی المَغفِرَةِ فَاستَغفَرَنی غَفَرتُ لَهُ ولا اُبالی .
ولَو أنَّ أوَّلَکُم وآخِرَکُم ، وحَیَّکُم ومَیِّتَکُم ، ورَطبَکُم ویابِسَکُمُ ، اجتَمَعوا عَلی أتقی قَلبِ عَبدٍ مِن عِبادی ، ما زادَ ذلِکَ فی مُلکی جَناحَ بَعوضَةٍ !
ولَو أنَّ أوَّلَکُم وآخِرَکُم ، وحَیَّکُم ومَیِّتَکُم ، ورَطبَکُم ویابِسَکُمُ ، اجتَمَعوا عَلی أشقَی قَلبِ عَبدٍ مِن عِبادی ، ما نَقَصَ ذلِکَ مِن مُلکی جَناحَ بَعوضَةٍ !
ولَو أنَّ أوَّلَکُم وآخِرَکُم ، وحَیَّکُم ومَیِّتَکُم ، ورَطبَکُم ویابِسَکُمُ ، اجتَمَعوا فی صَعیدٍ واحِدٍ ، فَسَأَلَ کُلُّ إنسانٍ مِنکُم ما بَلَغَت اُمنِیَّتُهُ ، فَأَعطَیتُ کُلَّ سائِلٍ مِنکُم ، ما نَقَصَ ذلِکَ مِن مُلکی إلاّ کَما لَو أنَّ أحَدَکُم مَرَّ بِالبَحرِ فَغَمَسَ فیهِ إبرَةً ثُمَّ رَفَعَها إلَیهِ ؛ ذلِکَ بِأَنّی جَوادٌ ماجِدٌ ، أفعَلُ ما اُریدُ ، عَطائی کَلامٌ ، وعَذابی کَلامٌ ، إنَّما أمری لِشَیءٍ إذا أرَدتُهُ أن أقولَ لَهُ : کُن ، فَیَکونُ . (2)1207.دلائل النبوّة ، ابو نعیم ( _ به نقل از ابو قرصافه ، صحابی پیامبر خدا _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یَقولُ : ... ولَو أنَّ قُلوبَ عِبادِی اجتَمَعَت عَلی قَلبِ أسعَدِ عَبدٍ لی ، ما زادَ ذلِکَ [ فی سُلطانی جَناحَ بَعوضَةٍ ، ولَو أنّی أعطَیتُ کُلَّ عَبدٍ ما سَأَلَنی ما کانَ ذلِکَ ] (3) إلاّ مِثلَ إبرَةٍ جاءَ بِها عَبدٌ مِن عِبادی فَغَمَسَها فِی بَحرٍ ، وذلِکَ أنَّ عَطائی کَلامٌ ، وعِدَتی کَلامٌ ، وإنَّما أقولُ لِلشَّیءِ : کُن فَیَکونُ . (4) .
ص: 259
6 / 5بسیار شمردن خواسته1210.المعجم الکبیر عن ابن عبّاس ( _ فی خَبرِ زِفافِ فاطِمَةَ علیهاالسلام _ ) امام باقر علیه السلام :آنچه را می طلبید ، هرگز بسیار مپندارید ؛ زیرا آنچه نزد خداست ، بیش از آن است که شما می پندارید.1208.المعجم الکبیر ( _ به نقل از ابو مریم غسّانی _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای متعال می فرماید : «ای بندگان من! همه شما در گم راهی هستید ، مگر آن کس که من هدایتش کنم . پس ، از من هدایت بخواهید تا هدایتتان کنم . و همه شما نیازمندید ، مگر آن کسی که من ، بی نیازش سازم . پس ، از من بخواهید تا روزی تان دهم . و همه شما گنهکارید ، مگر آن کس که من ، او را به سلامت دارَم . پس هر آن کس از شما که دانست من بر آمرزیدن ، توانایم و از من آمرزش خواست ، او را می آمرزم و باکی ندارم.
اگر اوّلین و آخرین شما ، و زنده و مُرده تان ، و تَر و خشکتان ، باتقواترین دلِ بنده ای از بندگان من شوند ، این ، به اندازه بال پشه ای بر مُلک من نمی افزاید.
و اگر اوّلین و آخرینِ شما ، و زنده و مُرده تان ، و تَر و خشکتان ، شقی ترین دلِ بنده ای از بندگان من شوند ، این ، به اندازه بال پشه ای از مُلک من نمی کاهد. (1)
و اگر اوّلین و آخرینِ شما ، و زنده و مُرده تان ، و تَر و خشکتان در یک بیابان گِرد آیند و هر فردی از شما هر آرزویی دارد ، بخواهد و من ، آرزوهای هر یک از شما را برآوَرَم ، این ، از مُلک من نمی کاهد ، مگر آن اندازه که اگر یکی از شما به دریایی رسد و سوزنی در آن فرود بَرَد و بیرونش کشد . این ، از آن روست که من ، بخشنده ای بزرگوارم . آنچه بخواهم ، انجام می دهم . دَهِش من به گفتاری است و عذابم نیز به گفتاری . هر گاه چیزی را اراده کنم ، کافی است که به آن بگویم : «باش!» ، پس هست می شود.1209.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از احنف _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند می فرماید : « ... اگر دل های بندگانم ، همه در دلِ خوش بخت ترین بنده ام جمع شوند (همه خلایق در توحید و تقوا یک دل شوند)، این [به مقدارِ بالِ پشه ای بر سلطنت من نمی افزاید و اگر به هر بنده ای آنچه بخواهد ، عطا کنم ، این نباشد ،] مگر به مانندِ سوزنی که بنده ای از بندگانم بردارد و در دریایی فرو بَرَد ؛ زیرا دَهِش من ، به گفتاری است و وعده ام به گفتاری . به شی ء می گویم : «باش!» ، پس هست می شود.
.
ص: 260
1210.المعجم الکبیر ( _ به نقل از ابن عبّاس ، در خبر زفاف فاطمه علیهاال ) عنه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی بَعضِ أنبِیائِهِ : ... لَو أنَّ أهلَ سَبَعِ سَماواتٍ وأرَضینَ سَأَلونی جَمیعا فَأَعطَیتُ کُلَّ واحِدٍ مِنهُم مَسأَلَتَهُ ، ما نَقَصَ ذلِکَ مِن مُلکی مِثلَ جَناحِ بَعوضَةٍ ، وکَیفَ یَنقُصُ مُلکٌ أنَا قَیِّمُهُ ؟! (1)1211.الطبقات الکبری عن أنس :عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : یا عِبادی ، کُلُّکُم جائِعٌ إلاّ مَن أطعَمتُهُ ، فَاستَطعِمونی اُطعِمکُم . یا عِبادی ، کُلُّکُم عارٍ إلاّ مَن کَسَوتُهُ ، فَاستَکسونی أکسُکُم . یا عِبادی ، إنَّکُم تُخطِئونَ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ وأنَا أغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعا ، فَاستَغفِرونی أغفِر لَکُم . یا عِبادی ، إنَّکُم لَن تَبلُغوا ضَرّی فَتَضُرّونی ، ولَن تَبلُغوا نَفعی فَتَنفَعونی . یا عِبادی ، لَو أنَّ أوَّلَکُم وآخِرَکُم ، وإنسَکُم وجِنَّکُم کانوا عَلی أتقی قَلبِ رَجُلٍ واحِدٍ مِنکُم ، ما زادَ ذلِکَ فی مُلکی شَیئا . یا عِبادی ، لَو أنَّ أوَّلَکُم وآخِرَکُم ، وإنسَکُم وجِنَّکُم ، کانوا عَلی أفجَرِ قَلبِ رَجُلٍ واحِدٍ ، ما نَقَصَ ذلِکَ مِن مُلکی شَیئا . یا عِبادی ، لَو أنَّ أوَّلَکُم وآخِرَکُم ، وإنسَکُم وجِنَّکُم قاموا فی صَعیدٍ واحِدٍ ، فَسَأَلونی فَأَعطَیتُ کُلَّ إنسانٍ مَسأَلَتَهُ ، ما نَقَصَ ذلِکَ مِمّا عِندی إلاّ کَما یَنقُصُ المِخیَطُ إذا اُدخِلَ البَحرَ . یا عِبادی ، إنَّما هِی أعمالُکُم اُحصیها لَکُم ثُمَّ اُوَفّیکُم إیّاها ، فَمَن وَجَدَ خَیرا فَلیَحمَدِ اللّهَ ، ومَن وَجَدَ غَیرَ ذلِکَ فَلا یَلومَنَّ إلاّ نَفسَهُ . (2) .
ص: 261
1212.الاستیعاب عن اُمّ سلیم :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به یکی از پیامبرانش وحی فرمود : « ... اگر اهل هفت آسمان و زمین ، همگی ، از من درخواست کنند و خواسته یکایک آنان را برآورم ، این ، به اندازه بال پشه ای از مُلک من نمی کاهد . چگونه مُلکی که من ، مُلکدار آنم ، کاهش می یابد؟!».1213.الطبقات الکبری عن عبایة بن رفاعة :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ تبارک و تعالی _ فرمود : «ای بندگان من! همه شما گرسنه اید ، مگر آن کس که من سیرش کنم . پس ، از من خوراک بخواهید تا شما را خوراک دهم .
ای بندگان من! همه شما برهنه اید ، مگر آن کس که من بپوشانمش . پس از من پوشاک خواهید تا شما را بپوشانم .
ای بندگان من! شما شب و روز گناه می کنید و من ، همه گناهان را می آمرزم . پس ، از من آمرزش بخواهید تا شما را بیامرزم .
ای بندگان من! شما را هرگز نرسد که به من زیانی برسانید و هرگز نرسد تا به من سودی برسانید .
ای بندگان من! اگر همه شما از آغاز تا انجامتان ، و انس و جنّ شما ، یکسره باتقواترین دل شوید ، ذرّه ای این بر مُلک من نمی افزاید .
ای بندگان من! اگر همه شما از آغاز تا انجامتان ، و انس و جنّ شما یکسره گنهکارترین دل شوید ، این از مُلک من ، ذرّه ای نمی کاهد .
ای بندگان من! اگر همه شما از اوّلین تا آخرینتان ، و انس و جنّ شما همگی در یک بیابان گِرد آیید و از من ، درخواست کنید و خواسته های یکایک افراد را عطا کنم ، این از آنچه نزد من است ، نمی کاهد مگر آن اندازه که سوزنی هر گاه در دریا فرو بُرده شود ، از دریا می کاهد .
ای بندگان من! جز این نیست که من ، از اعمال شما آمار می گیرم و سپس ، پاداش آنها را کامل به شما می دهم . پس ، هر که خیری یافت ، باید خدا را سپاس گوید و هر که جز آن یافت ، جز خویشتن را سرزنش نکند. .
ص: 262
راجع : ص 186 (علوّ الهمّة وعِظَم المسألة) .
6 / 6اِستِصغارُ الحاجَةِ1214.الطبقات الکبری عن عبد اللّه بن زید بن عاصم :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لِیَسأَل أحَدُکُم رَبَّهُ حاجَتَهُ کُلَّها ، حَتّی یَسأَلَ شِسعَ نَعلِهِ إذَا انقَطَعَ . (1)1215.سنن النسائی عن أبی الحسن مولی اُم قیس بنت محصن عنعنه صلی الله علیه و آله :لِیَسأَل أحَدُکُم رَبَّهُ حاجَتَهُ ، حَتّی یَسأَلَهُ المِلحَ ، وحَتّی یَسأَلَهُ شِسعَ نَعلِهِ إذَا انقَطَعَ . (2)1214.الطبقات الکبری ( _ به نقل از عبد اللّه بن زید بن عاصم _ ) عنه صلی الله علیه و آله :سَلُوا اللّهَ عز و جل ما بَدا لَکُم مِن حَوائِجِکُم ، حَتّی شِسعِ نَعلِ أحَدِکُم ؛ فَإِنَّهُ إن لَم یُیَسِّرهُ لَم یَتَیَسَّر . (3)1215.سنن النسائی ( _ به نقل از ابو الحسن (وابسته اُمّ قیس ، دختر محص ) عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ أحَبَّ شَیئا لِنَفسِهِ وأبغَضَهُ لِخَلقِهِ ؛ أبغَضَ لِخَلقِهِ المَسأَلَةَ ، وأحَبَّ لِنَفسِهِ أن یُسأَلَ . ولَیسَ شَیءٌ أحَبَّ إلَی اللّهِ عز و جلمِن أن یُسأَلَ ، فَلا یَستَحیی أحَدُکُم أن یَسأَلَ اللّهَ ولَو بِشِسعِ نَعلٍ . (4) .
ص: 263
ر . ک : ص 187 (بلندیِ همّت و بزرگیِ درخواست).
6 / 6کوچک شمردن حاجت1218.المعجم الکبیر عن ملقام بن التلب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما باید تمام حاجت هایش را از پروردگارش بخواهد ، حتّی بند کفشش را ، هر گاه پاره شد ، از او بخواهد.1217.صحیح البخاری ( _ به نقل از انس _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما حاجتش را از پروردگارش بخواهد . حتّی نمک از او بخواهد و حتّی بند کفشش را ، هر گاه پاره شد ، از او درخواست کند.1218.المعجم الکبیر ( _ به نقل از ملقام بن تَلِب _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر حاجتی دارید ، از خداوند عز و جل بخواهید ، حتّی بند کفش خود را ؛ چرا که اگر خداوند برایش فراهم نکند ، فراهم نمی شود.1219.المعجم الکبیر عن جریر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ تبارک و تعالی _ یک چیز را برای خودش دوست دارد و همان را برای خَلقش دشمن می دارد : درخواست شدن از خلقش را دشمن می دارد و درخواست شدن از خودش را دوست می دارد . هیچ چیز نزد خداوند عز و جل محبوب تر از آن نیست که از او درخواست شود . پس ، هیچ یک از شما شرم نکند از این که از خداوند ، درخواست کند ، حتّی بند کفشی را.
.
ص: 264
1220.المعجم الکبیر عن جعیل الأشجعی :عدّة الداعی :فِی الحَدیثِ القُدسِیِّ : یا موسی ، سَلنی کُلَّ ما تَحتاجُ إلَیهِ ، حَتّی عَلَفَ شاتِکَ ، ومِلحَ عَجینِکَ . (1)1219.المعجم الکبیر ( _ به نقل از جریر _ ) الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ أخفی أربَعَةً فی أربَعَةٍ : أخفی رِضاهُ فی طاعَتِهِ ؛ فَلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن طاعَتِهِ ؛ فَرُبَّما وافَقَ رِضاهُ وأنتَ لا تَعلَمُ ، وأخفی سَخَطَهُ فی مَعصِیَتِهِ ؛ فَلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن مَعصِیَتِهِ ؛ فَرُبَّما وافَقَ سَخَطَهُ مَعصِیَتُهُ وأنتَ لا تَعلَمُ ، وأخفی إجابَتَهُ فی دَعوَتِهِ ؛ فَلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن دُعائِهِ ؛ فَرُبَّما وافَقَ إجابَتَهُ وأنتَ لا تَعلَمُ ، وأخفی وَلِیَّهُ فی عِبادِهِ ؛ فَلا تَستَصغِرَنَّ عَبدا مِن عَبیدِ اللّهِ ؛ فَرُبَّما یَکونُ وَلِیَّهُ وأنتَ لا تَعلَمُ . (2)1220.المعجم الکبیر ( _ به نقل از جُعَیل اشجعی _ ) الإمام الباقر علیه السلام :لا تُحَقِّروا صَغیرا مِن حَوائِجِکُم ؛ فَإِنَّ أحَبَّ المُؤمِنینَ إلَی اللّهِ تَعالی أسأَ لُهُم . (3)1221.الإمام الصادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :عَلَیکُم بِالدُّعاءِ ؛ فَإِنَّکُم لا تَقَرَّبونَ بِمِثلِهِ ، ولا تَترُکوا صَغیرَةً لِصِغَرِها أن تَدعوا بِها ، إنَّ صاحِبَ الصِّغارِ هُوَ صاحِبُ الکِبارِ . (4) .
ص: 265
1222.تاریخ دمشق عن حذیفة :عدّة الداعی :در حدیث قدسی آمده است : «ای موسی! هر آنچه را که بدان نیاز داری ، از من بخواه ، حتّی علوفه گوسفند و نمکِ خمیرت را».1221.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :خداوند _ تبارک و تعالی _ چهار چیز را در دلِ چهار چیز ، نهان ساخته است : خشنودی اش را در طاعتش نهان ساخته است . پس ، زنهار که چیزی از طاعت او را کوچک مشمارید ؛ زیرا چه بسا خشنودیِ او در همان باشد و تو نمی دانی .
ناخشنودی اش را در معصیتش نهان ساخته است . پس ، زنهار که چیزی از معصیت او را کوچک مشمارید ؛ زیرا ای بسا ناخشنودیِ او در همان باشد و تو نمی دانی .
اجابتش را در دعای از خود ، نهان ساخته است . پس ، زنهار که چیزی از دعا به درگاهش را کوچک مشمارید ؛ زیرا ای بسا اجابت او در همان باشد و تو نمی دانی .
و ولیّ اش را در میان بندگانش نهان ساخته است . پس ، زنهار که هیچ بنده ای از بندگان خدا را کوچک مشمارید ؛ زیرا ای بسا همو ولیّ او باشد و تو نمی دانی.1222.تاریخ دمشق ( _ به نقل از حذیفه _ ) امام باقر علیه السلام :حاجت های خُرد خویش را هم حقیر مشمارید ؛ چرا که محبوب ترینِ مؤمنان نزد خداوند متعال ، پُرخواهش ترینِ آنهاست.1223.اُسد الغابة عن نهشل بن حسّان بن شدّاد عن أبیه :امام صادق علیه السلام :تا می توانید دعا کنید ؛ چرا که شما با هیچ چیز مانند دعا به خدا نزدیک نمی شوید . هیچ دعای کوچکی را به خاطر کوچک بودنش ، ترک نکنید ؛ زیرا آن که حاجت های کوچک به دست اوست ، همان است که حاجت های
بزرگ در دستش است . .
ص: 266
6 / 7تَعلیمُ اللّهِ مَصلَحَتَهُ1226.اُسد الغابة ( _ فی ذِکرِ حُلَیسِ بنِ زَیدٍ _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : یَابنَ آدَمَ ، أطِعنی فیما أمَرتُکَ ، ولا تُعَلِّمنی ما یُصلِحُکَ . (1)1223.اُسد الغابة ( _ به نقل از نهشل بن حسّان بن شدّاد ، از پدرش _ ) الإمام علیّ علیه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل مِن فَوقِ عَرشِهِ : یا عِبادی ، أطیعونی فیما أمَرتُکُم بِهِ ، ولا تُعَلِّمونی بِما یُصلِحُکُم ؛ فَإِنّی أعلَمُ بِهِ ، ولا أبخَلُ عَلَیکُم بِمَصالِحِکُم . (2)1224.السنن الکبری ( _ به نقل از زیاد بن حُصَین _ ) الإمام الصادق علیه السلام :قَضاءُ الحَوائِجِ إلَی اللّهِ وأسبابُها _ بَعدَ اللّهِ _ العِبادُ تَجری عَلی أیدیهِم ؛ فَما قَضَی اللّهُ مِن ذلِکَ فَاقبَلوا مِنَ اللّهِ بِالشُّکرِ ، وما زَوی عَنکُم مِنها فَاقبَلوهُ عَنِ اللّهِ بِالرِّضا وَالتَّسلیمِ وَالصَّبرِ ، فَعَسی أن یَکونَ ذلِکَ خَیرا لَکُم ؛ فَإِنَّ اللّهَ أعلَمُ بِما یُصلِحُکُم وأنتُم لا تَعلَمونَ . (3)6 / 8طَلَبُ المَوتِ1227.مسند ابن حنبل عن ذیّال بن عتبة بن حنظلة عن جدّه حرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یَتَمَنَّیَنَّ أحَدُکُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِهِ ، فَإِن کانَ لابُدَّ مُتَمَنِّیا لِلمَوتِ فَلیَقُل : اللّهُمَّ أحیِنی ما کانَتِ الحَیاةُ خَیرا لی ، وتَوَفَّنی إذا کانَتِ الوَفاةُ خَیرا لی . (4) .
ص: 267
6 / 7مصلحتْ آموختن به خدا1228.الثقات :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ تبارک و تعالی _ فرموده است : «ای فرزند آدم! مرا در فرمانی که به تو داده ام ، اطاعت کن و صلاحِ کار خود را به من نیاموز».1229.دلائل النبوّة للبیهقی عن عطاء مولی السائب :امام علی علیه السلام :خداوند عز و جل از فرازِ عرش خود فرمود : «بندگان من! مرا در آنچه به شما فرمانش داده ام ، اطاعت کنید و به من نیاموزید که چه چیز به صلاحِ شماست ؛ زیرا من به آن داناترم و آنچه را به صلاحِ شماست ، از شما دریغ نمی ورزم».1230.صحیح البخاری عن السائب بن یزید :امام صادق علیه السلام :برآورده شدن حاجت ها در اختیار خداست و اسباب آن ، بعد از خداوند ، بندگان هستند که به دست آنها اجرا می شود . پس ، هر حاجتی را که خداوند برآوَرْد ، سپاس گزارانه از خداوند بپذیرید و آنچه برآورده نساخت ، آن را نیز با رضایت و تسلیم و صبر ، از او بپذیرید ؛ زیرا بسا این برای شما بهتر است ؛ چرا که خداوند ، به صلاحِ کار شما داناتر است و شما نمی دانید.6 / 8درخواست مرگ1230.صحیح البخاری ( _ به نقل از سائب بن یزید _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبادا کسی از شما به خاطر گرفتاری ای که به او رسیده است ، تمنّای مرگ کند ، و اگر ناچار شد تمنّای مرگ کند ، بگوید : «بار خدایا ! تا زمانی که زندگی برای من خیر است ، مرا زنده بدار و هر گاه خیرِ من در مرگ بود ، مرا بمیران».
.
ص: 268
1231.امام باقر علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :لا یَتَمَنَّیَنَّ أحَدُکُمُ المَوتَ ؛ إمّا مُحسِنا فَلَعَلَّهُ أن یَزدادَ خَیرا ، وإمّا مُسیئا فَلَعَلَّهُ أن یَستَعتِبَ (1) . (2)1232.الأمالیللصدوق عن ابن عبّاس ( _ فی حَدیثٍ طَویلٍ یَذکُرُ فیهِ وَفاةَ النَّبِیِّ ) عنه صلی الله علیه و آله :لا تَمَنَّوُا المَوتَ ؛ فَإِنَّهُ یَقطَعُ العَمَلَ ، ولا یُرَدُّ الرَّجُلُ فَیَستَعتِبَ . (3)1232.الأمالی ، صدوق ( _ به نقل از ابن عبّاس ، در حدیثی طولانی در یاد کر ) عنه صلی الله علیه و آله :لا یَتَمَنّی أحَدُکُمُ المَوتَ ، ولا یَدعو بِهِ مِن قَبلِ أن یَأتِیَهُ ؛ إنَّهُ إذا ماتَ أحَدُکُمُ انقَطَعَ عَمَلُهُ عَنهُ ، وإنَّهُ لا یَزیدُ المُؤمِنَ عُمُرُهُ إلاّ خَیرا . (4)1233.المناقب لابن شهر آشوب :عنه صلی الله علیه و آله :لا تَمَنَّوُا المَوتَ ؛ فَإِنَّ هَولَ المُطَّلَعِ شَدیدٌ ، وإنَّ مِنَ السَّعادَةِ أن یَطولَ عُمُرُ العَبدِ ، ویَرزُقَهُ اللّهُ الإِنابَةَ . (5)1234.سنن الترمذی عن ابن عبّاس :عنه صلی الله علیه و آله :لا یَتَمَنَّ أحَدُکُمُ المَوتَ ؛ فَإِنَّهُ لا یَدری ما قَدَّمَ لِنَفسِهِ . (6)1233.المناقب ، ابن شهر آشوب :عنه صلی الله علیه و آله :لا تَمَنَّ المَوتَ ؛ فَإِن کُنتَ مِن أهلِ الجَنَّةِ فَالبَقاءُ خَیرٌ لَکَ ، وإن کُنتَ مِن أهلِ النّارِ فَما یُعجِلُکَ إلَیها . (7)1234.سنن الترمذی ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) صحیح البخاری عن قیس :أتَیتُ خَبّابا _ وقَدِ اکتَوی سَبعا فی بَطنِهِ _ فَسَمِعتُهُ یَقولُ : لَولا أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، نَهانا أن نَدعُوَ بِالمَوتِ لَدَعَوتُ بِهِ . (8) .
ص: 269
1235.الإصابة عن ابن عمر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما نباید تمنّای مرگ کند ؛ زیرا اگر نیکوکار است ، شاید که بیشتر نیکی کند و اگر بدکار است ، شاید که از بدی دست بشوید».1236.المعجم الأوسط عن ابن عبّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آرزوی مرگ نکنید ؛ زیرا با مُردن ، عمل به پایان می رسد و انسان [به دنیا ]بازگردانده نمی شود تا توبه کند و رضایت خداوند را به دست آورد.1237.المعجم الکبیر عن عبد اللّه بن مسعود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما آرزوی مرگ نکند و پیش از آمدنش آن را نخواند ؛ زیرا با مُردن هر یک از شما ، رشته عملش قطع می شود ، و عمر مؤمن ، برای او جز خیر نمی افزاید.1238.مسند ابن حنبل عن ابن مسعود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ را تمنّا نکنید ؛ چرا که صحنه قیامت ، سختْ وحشتناک است . این از سعادت است که عمر بنده طولانی شود و خداوند ، توبه را روزیِ او کند.1235.الإصابة ( _ به نقل از ابن عمر _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما درخواستِ مرگ نکند ؛ زیرا نمی داند چه برای [آخرتِ] خود فرستاده است.1236.المعجم الأوسط ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آرزوی مرگ نکن ؛ چرا که اگر اهل بهشت باشی ، زنده ماندن برایت بهتر است و اگر از اهل دوزخ باشی ، چرا برای آن شتاب می کنی؟1237.المعجم الکبیر ( _ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _ ) صحیح البخاری_ به نقل از قیس _: به دیدن خَبّاب _ که هفت مرتبه شکمش را داغ نهاده بود (1) _ رفتم . شنیدم که می گوید : اگر نبود که پیامبر صلی الله علیه و آله ما را از تمنّایِ مرگْ نهی فرمود ، هر آینه از خدا مرگم را می خواستم. .
ص: 270
1238.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از ابن مسعود _ ) مسند ابن حنبل عن اُمّ الفضل :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله دَخَلَ عَلَی العَبّاسِ وهُوَ یَشتَکی ، فَتَمَنَّی المَوتَ ، فَقالَ [النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ] : یا عبّاسُ ، یا عَمَّ رَسولِ اللّهِ ، لا تَتَمَنَّ المَوتَ ، إن کُنتَ مُحسِنا تَزدادُ إحسانا إلی إحسانِکَ خَیرٌ لَکَ ، وإن کُنتَ مُسیئا فَأَن تُؤَخَّرَ تَستَعتِبُ خَیرٌ لَکَ ، فَلا تَتَمَنَّ المَوتَ . (1)1239.اُسد الغابة عن زید بن أسلم عن رجل حدّثه :مسند ابن حنبل عن أبی اُمامة :جَلَسنا إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَذَکَّرَنا ورَقَّقَنا ، فَبَکی سَعدُ بنُ أبی وَقّاصٍ فَأَکثَرَ البُکاءَ ، فَقالَ : یا لَیتَنی مِتُّ .
فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : یا سَعدُ ، أعِندی تَتَمَنَّی المَوتَ ؟! فَرَدَّدَ ذلِکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ قالَ : یا سَعدُ ، إن کُنتَ خُلِقتَ لِلجَنَّةِ ، فَما طالَ عُمُرُکُ أو حَسُنَ مِن عَمَلِکَ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ . (2)1240.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :المستدرک عن الحسن :قالَ الحَکَمُ بنُ عَمرٍو الغِفارِیُّ : یا طاعونُ خُذنی إلَیکَ ! فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : لِمَ تَقولُ هذا ، وقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : لا یَتَمَنَّیَنَّ أحَدُکُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِهِ ؟
قالَ : قَد سَمِعتُ ما سَمِعتُم ، ولکِنّی اُبادِرُ سِتّا : بَیعَ الحُکمِ (3) ، وکَثرَةَ الشُّرَطِ (4) ، وإمارَةَ الصِّبیانِ ، وسَفکَ الدِّماءِ ، وقَطیعَةَ الرَّحِمِ ، ونَشوا (5) یَکونونَ فی آخِرِ الزَّمانِ یَتَّخِذونَ القُرآنَ مَزامیرَ . (6) .
ص: 271
1241.سنن الترمذی عن أبی لبید عن عروة البارقی ، قال :مسند ابن حنبل_ به نقل از اُمّ فضل _: پیامبر صلی الله علیه و آله به دیدن عبّاس _ که بیمار بود _ رفت . او آرزوی مرگ کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای عبّاس ، ای عموی پیامبر خدا ! آرزوی مرگ مکن . اگر نیکوکار باشی ، بر نیکوکاری خویش می افزایی و این ، برای تو بهتر است ، و اگر گنهکار باشی ، چنانچه بیشتر زنده بمانی تا توبه کنی و گناهانت را جبران کنی ، باز برایت بهتر است . پس ، آرزوی مرگ نکن».1239.اُسد الغابة :مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو اُمامه _: خدمت پیامبر خدا نشستیم . ایشان ، ما را اندرز داد [و از خدا و آخرت یاد کرد ]و ما منقلب شدیم . سعد بن ابی وقّاص به گریه افتاد و بسیار گریست و گفت : کاش مُرده بودم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای سعد! در حضور من ، تمنّای مرگ می کنی؟!» و این جمله را سه بار تکرار کرد . سپس فرمود : «ای سعد! اگر برای بهشت آفریده شده باشی ، پس چنانچه عمرت طولانی باشد و کردار نیک کنی، این برایت بهتر است».1240.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :المستدرک_ به نقل از حسن (1) _: حکم بن عمرو غفاری گفت : الهی طاعون بگیرم !
مردی از میان جمع گفت : چرا این را می گویی ، در حالی که من از پیامبر خدا شنیدم که می فرماید : «هیچ یک از شما به خاطر گزندی که به او رسیده نباید آرزوی مرگ کند».
حکم گفت : من هم آنچه را شما شنیده اید ، شنیدم ؛ لیکن می خواهم شش چیز را نبینم : فروختن حکم (2) [الهی] ، فراوانیِ گَزمه ها ، فرمان رواییِ کودکان ، ریختن خون ها ، بُریدن پیوندهای خویشاوندی ، و نوجوانانی که در آخر زمان می آیند و قرآن را به آواز می خوانند. .
ص: 272
1241.سنن الترمذی ( _ به نقل از ابو لبید _ ) الإمام الکاظم علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَی الصّادقِ علیه السلام فَقالَ : قَد سَئِمتُ الدُّنیا ، فَأَتَمَنّی عَلَی اللّهِ المَوتَ ؟
فَقالَ : تَمَنَّ الحَیاةَ لِتُطیعَ لا لِتَعصِیَ ، فَلَأَن تَعیشَ فَتُطیعَ خَیرٌ لَکَ مِن أن تَموتَ فَلا تَعصِیَ ولا تُطیعَ . (1)1242.التوکّل علی اللّه لابن أبی الدنیا عن عمران بن حصیعنه علیه السلام :سَمِعَ موسی علیه السلام رَجُلاً یَتَمَنَّی المَوتَ ، فَقالَ : هَل بَینَکَ وبَینَ اللّهِ قَرابَةٌ یُحابیکَ (2) بِها ؟ قالَ : لا . قالَ : فَهَل لَکَ حَسَناتٌ قَدَّمتَها تَزیدُ عَلی سَیِّئاتِکَ ؟ قالَ : لا . قالَ : فَأَنتَ إذا تَتَمَنّی هَلاکَ الأَبَدِ . (3)6 / 9الدُّعاءُ لِما لا یَکونُ ولا یَحِلُّ1243.المصنَّف ، ابن ابی شیبه ( _ به نقل از یونس بن سلمان ، از جدّش _ ) الإمام علیّ علیه السلام :یا صاحِبَ الدُّعاءِ ، لا تَسأَل عَمّا لا یَکونُ ولا یَحِلُّ . (4)1244.المعجم الکبیر عن سعید بن عثمان البلوی عن جدّته :الإمام الحسین علیه السلام :بَینا أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ذاتَ یَومٍ جالِسٌ مَعَ أصحابِهِ... فَقالَ لَهُ زَیدُ بنُ صوحانَ العَبدِیُّ : ... أیُّ دَعوَةٍ أضَلُّ ؟ قالَ : الدّاعی بِما لا یَکونُ . (5) .
ص: 273
1245.الخرائج والجرائح :امام کاظم علیه السلام :مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت : از دنیا بیزار شده ام . آیا می توانم از خداوند ، مرگم را آرزو کنم؟
فرمود : «زندگی را آرزو کن تا طاعت کنی ، نه برای این که معصیت کنی ؛ زیرا زنده باشی و طاعت کنی ، برایت بهتر از آن است که بمیری و نه معصیت کنی و نه طاعت».1244.المعجم الکبیر :امام کاظم علیه السلام :موسی علیه السلام شنید که مردی تمنّای مرگ می کند . فرمود : «آیا میان تو و خداوند ، خویشی ای هست که از تو پشتیبانی کند؟».
گفت : نه .
فرمود : «آیا کارهای خوبی برای آخرتت پیش فرستاده ای که از بدی هایت بیشتر باشد؟».
گفت : نه .
فرمود : «پس ، با این حساب ، تو هلاکت ابدی را تمنّا می کنی».6 / 9دعا برای چیزهای ناشدنی و ناروا1247.المعجم الکبیر عن عمر عن أبیه قتادة بن النعمان ، قامام علی علیه السلام :ای کسی که دعا می کنی ! آنچه را ناشدنی و نارواست ، درخواست مکن.1246.التاریخ الکبیر ( _ به نقل از قَتاده _ ) امام حسین علیه السلام :روزی امیر مؤمنان با یارانش نشسته بود .. . که زید بن صوحان عبدی از ایشان پرسید : ... کدام دعا ، بی اثرتر است؟
فرمود : «کسی که برای آنچه ناشدنی است ، دعا کند».
.
ص: 274
6 / 10الدُّعاءُ عَلَی النَّفسِ1249.الغیبة للطوسی عن أبی حاتم السجستانی ( _ فی ذِکرِ النّابِغَةِ الجَعدِیِّ _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَدعوا عَلی أنفُسِکُم إلاّ بِخَیرٍ ؛ فَإِنَّ المَلائِکَةَ یُؤَمِّنونَ عَلی ما تَقولونَ . (1) .
ص: 275
6 / 10نفرین به خود1250.الطبقات الکبری عن خالد بن یزید بن عبدالرحمن بن أبپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای خود ، جز دعای خیر نکنید ؛ چرا که فرشتگان ، بر آنچه بگویید ، «آمین» می گویند.
.
ص: 276
البابُ السّابِعُ : أفضل الأوقات للدّعاء7 / 1لَیلَةُ القَدرِ1253.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یُفَتَّحُ أبوابُ السَّماواتِ فی لَیلَةِ القَدرِ . (1)1251.قصص الأنبیاء ( _ به نقل از وائل بن حُجر _ ) الکافی عن الفضیل بن یسار :کانَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام إذا کانَت لَیلَةُ إحدی وعِشرینَ ولَیلَةُ ثَلاثٍ وعِشرینَ [ مِن شَهرِ رَمَضانَ ] ، أخَذَ فِی الدُّعاءِ حَتّی یَزولَ اللَّیلُ ، فَإِذا زالَ اللَّیلُ صَلّی . (2)راجع : شهر اللّه فی الکتاب والسنّة : القسم الرابع / الفصل الثالث : آداب لیلة القدر المشترکة / الدعاء .
7 / 2لَیلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ1255.صحیح مسلم عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص :الإمام الصادق علیه السلام :سُئِلَ الباقِرُ علیه السلام عَن فَضلِ لَیلَةِ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، فَقالَ : هِیَ أفضَلُ لَیلَةٍ بَعدَ لَیلَةِ القَدرِ ، فیها یَمنَحُ اللّهُ تَعالَی العِبادَ فَضلَهُ ، ویَغفِرُ لَهُم بِمَنِّهِ ، فَاجتَهِدوا فِی القُربَةِ إلَی اللّهِ تَعالی فیها ؛ فَإِنَّها لَیلَةٌ آ لَی اللّهُ عَلی نَفسِهِ أن لا یَرُدَّ سائِلاً لَهُ فیها ، ما لَم یَسأَل مَعصِیَةً ، وإنَّهَا اللَّیلَةُ الَّتی جَعَلَهَا اللّهُ لَنا أهلَ البَیتِ ، بِإِزاءِ ما جَعَلَ لَیلَةَ القَدرِ لِنَبِیِّنا صلی الله علیه و آله .
فَاجتَهِدوا فِی الدُّعاءِ وَالثَّناءِ عَلَی اللّهِ عز و جل ؛ فَإِنَّهُ مَن سَبَّحَ اللّهَ تَعالی فیها مِئَةَ مَرَّةٍ ، وحَمِدَهُ مِئَةَ مَرَّةٍ ، وکَبَّرَهُ مِئَةَ مَرَّةٍ غَفَرَ اللّهُ تَعالی لَهُ ما سَلَفَ مِن مَعاصیهِ ، وقَضی لَهُ حَوائِجَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ ؛ مَا التَمَسَهُ مِنهُ ، وما عَلِمَ حاجَتَهُ إلَیهِ وإن لَم یَلتَمِسهُ مِنهُ ، کَرَما مِنهُ تَعالی وتَفَضُّلاً عَلی عِبادِهِ . (3) .
ص: 277
باب هفتم : بهترین اوقات برای دعا7 / 1شب قدر1256.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شب قدر ، درهای آسمان ها گشوده می شود .1257.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الکافی_ به نقل از فضیل بن یسار _: چون شب بیستم و یکم و بیست و سوم [ماه رمضان ]می شد ، امام باقر علیه السلام تا زوال شب ، دعا می خواند و شب که به نیمه می رسید ، نماز می خواند.ر . ک : ماه خدا : بخش چهارم / فصل سوم : آداب مشترک شب قدر / دعا .
7 / 2شب نیمه شعبان1261.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( _ لَمّا کانَ یَدعُو النّاسَ إلَی التَّوحیدِ ، وهُ ) امام صادق علیه السلام :از امام باقر علیه السلام درباره فضیلت شب نیمه شعبان سؤال شد . فرمود : «آن شب ، بافضیلت ترین شب بعد از شبِ قدر است . در این شب ، خداوند متعال ، فضل خویش را به بندگان می بخشد و به لطف خود ، آنان را می آمرزد . پس ، در این شب برای نزدیک شدن به خدای متعال بکوشید ؛ زیرا خداوند با خود عهد کرده است که در این شب ، هیچ درخواست کننده ای را رد نکند ، به شرط آن که معصیتی را درخواست نکند .
این شب را خداوند ، به ازای شب قدر که برای پیامبرمان قرار داده ، برای ما اهل بیت قرار داده است . پس ، در دعا و ثنای خداوند عز و جل بکوشید ؛ چرا که هر کس در این شب ، صد مرتبه تسبیح ، صد مرتبه حمد و صد مرتبه تکبیر خداوند متعال را بگوید ، خدای متعال ، گناهان گذشته اش را می آمرزد و آنچه از حوایج دنیا و آخرت از او بطلبد ، و آن حاجت هایش را هم که خدا می داند ، اگرچه از او درخواست نکرده باشد ، از سرِ کَرَم و تفضّل بر بندگانش ، برآورده می سازد».
.
ص: 278
1262.الخرائج والجرائح :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :کُنتُ نائِما لَیلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، فَأَتانی جَبرَئیلُ علیه السلام فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، أتَنامُ فی هذِهِ اللَّیلَةِ ؟! فَقُلتُ : یا جَبرَئیلُ ، وما هذِهِ اللَّیلَةُ ؟ قالَ : هِیَ لَیلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، قُم یا مُحَمَّدُ .
فَأَقامَنی ثُمَّ ذَهَبَ بی إلَی البَقیعِ ، ثُمَّ قالَ لی : اِرفَع رَأسَکَ ؛ فَإِنَّ هذِهِ لَیلَةٌ تُفتَحُ فیها أبوابُ السَّماءِ ، فَیُفتَحُ فیها أبوابُ الرَّحمَةِ ، وبابُ الرِّضوانِ ، وبابُ المَغفِرَةِ ، وبابُ الفَضلِ ، وبابُ التَّوبَةِ، وبابُ النِّعمَةِ ، وبابُ الجودِ ، وبابُ الإِحسانِ ، یُعتِقُ اللّهُ فیها بِعَدَدِ شُعورِ النَّعَمِ وأصوافِها ، ویُثبِتُ اللّهُ فیهَا الآجالَ ، ویَقسِمُ فیهَا الأَرزاقَ مِنَ السَّنَةِ إلَی السَّنَةِ ، ویُنزِلُ ما یَحدُثُ فِی السَّنَةِ کُلِّها .
یا مُحَمَّدُ ، مَن أحیاها بِتَسبیحٍ وتَهلیلٍ وتَکبیرٍ ودُعاءٍ وصَلاةٍ وقِراءَةٍ وتَطَوُّعٍ وَاستِغفارٍ کانَتِ الجَنَّةُ لَهُ مَنزِلاً ومَقیلاً ، وغَفَرَ اللّهُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأَخَّرَ .
یا مُحَمَّدُ ، مَن صَلّی فیها مِئَةَ رَکعَةٍ ، یَقرَأُ فی کُلِّ رَکعَةٍ فاتِحَةَ الکِتابِ مَرَّةً ، وقُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ عَشرَ مَرّاتٍ ، فَإِذا فَرَغَ مِنَ الصَّلاةِ قَرَأَ آیَةَ الکُرسِیِّ عَشرَ مَرّاتٍ ، وفاتِحَةَ الکِتابِ عَشرا ، وسَبَّحَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ مِئَةَ کَبیرَةٍ موبِقَةٍ موجِبَةٍ لِلنّارِ ، واُعطِیَ بِکُلِّ سورَةٍ وتَسبیحَةٍ قَصرا فِی الجَنَّةِ ، وشَفَّعَهُ اللّهُ فی مِئَةٍ مِن أهلِ بَیتِهِ ، وشَرَّکَهُ فی ثَوابِ الشُّهَداءِ ، وأعطاهُ اللّهُ ما یُعطی صائِمی هذَا الشَّهرِ ، وقائِمی هذِهِ اللَّیلَةِ ، مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن اُجورِهِم شَیئا ، فَأَحیِها یا مُحَمَّدُ ، وَأْمُر اُمَّتَکَ بِإِحیائِها ، وَالتَّقَرُّبِ إلَی اللّهِ تَعالی بِالعَمَلِ فیها ؛ فَإِنَّها لَیلَةٌ شَریفَةٌ .
لَقَد أتَیتُکَ یا مُحَمَّدُ ، وما فِی السَّماءِ مَلَکٌ إلاّ وقَد صَفَّ قَدَمَیهِ فی هذِهِ اللَّیلَةِ بَینَ یَدَیِ اللّهِ تَعالی _ قالَ : _ فَهُم بَینَ راکِعٍ وقائِمٍ وساجِدٍ ، وداعٍ ومُکَبِّرٍ ومُستَغفِرٍ ومُسَبِّحٍ .
یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ یَطَّلِعُ فی هذِهِ اللَّیلَةِ ، فَیَغفِرُ لِکُلِّ مُؤمِنٍ قائِمٍ یُصَلّی ، وقاعِدٍ یُسَبِّحُ ، وراکِعٍ وساجِدٍ وذاکِرٍ ، وهِیَ لَیلَةٌ لا یَدعو فیها داعٍ إلاَّ استُجیبَ لَهُ ، ولا سائِلٌ إلاّ اُعطِیَ ، ولا مُستَغفِرٌ إلاّ غُفِرَ لَهُ ، ولا تائِبٌ إلاّ یَتوبُ عَلَیهِ ، مَن حُرِمَ خَیرَها _ یا مُحَمَّدُ _ فَقَد حُرِمَ . (1) .
ص: 279
1257.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شب نیمه شعبان ، خواب بودم که جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت : «ای محمّد! در چنین شبی می خوابی؟!»
گفتم : ای جبرئیل ! مگر این شب چه شبی است؟
گفت : «شب نیمه شعبان است . برخیز ، ای محمّد!».
مرا برخیزاند و به بقیع بُرد . سپس به من گفت : «سرت را [به سوی آسمان] بالا بگیر ؛ زیرا امشب ، شبی است که در آن ، درهای آسمان باز می شود و در این شب ، درهای رحمت و درِ رضوان و درِ آمرزش و درِ فضل و درِ توبه و درِ نعمت و درِ بخشش و درِ احسان ، گشوده می گردند . در این شب ، خداوند به شمارِ تارهای مو و پشم چارپایان [از آتش دوزخ] آزاد می کند و در همین شب ، خداوند ، اجل ها را رقم می زند و باز در همین شب ، روزی ها را از سال تا سال ، تقسیم می کند و آنچه را در سرتاسر سال رُخ خواهد نمود ، نازل می نماید.
ای محمّد! هرکس این شب را با تسبیح و تهلیل و تکبیر و نماز و تلاوت قرآن و نافله و استغفار ، زنده بدارد ، بهشت ، منزلگاه و سرای او باشد و خداوند ، گناهان گذشته و آینده اش را می آمرزد.
ای محمّد! هر کس در این شب ، صد رکعت ، نماز گزارد و در هر رکعت ، یک مرتبه ، «فاتحة الکتاب» و ده مرتبه «قل هو اللّه احد» بخواند و پس از پایان نماز ، ده مرتبه «آیة الکرسی» و ده مرتبه سوره فاتحه را بخواند و صد مرتبه تسبیح بگوید ، خداوند ، صد گناه کبیره مُهلک را که موجب آتش دوزخ می شود ، از او می آمرزد ، و به تعداد هر سوره و تسبیحی ، قصری در بهشت عطایش می شود و خداوند شفاعت او را در حقّ صد نفر از اعضای خانواده اش می پذیرد و در ثواب شهدا شریکش می گردانَد ، و خداوند به او آن می دهد که به هر کس این ماه را روزه بگیرد و در این شب به عبادت بپردازد ، عطا می کند ، بدون آن که از مزد ایشان ، چیزی بکاهد.
پس ، ای محمّد! این شب را زنده بدار و امّتت را نیز به احیای آن و تقرّب جُستن به خداوند متعال با عمل در این شب ، فرمان بده ، که این شب ، شبی ارجمند است .
ای محمّد! هنگامی که نزد تو می آمدم ، در آسمان ، هیچ فرشته ای نبود ، مگر آن که امشب در پیشگاه خداوند متعال به صف ایستاده بود . برخی در رکوع بودند ، برخی در حال قیام و برخی در سجده . شماری دعا می کردند ، شماری تکبیر می گفتند ، عدّه ای آمرزش می طلبیدند و دیگران ، تسبیح می گفتند.
ای محمّد! در این شب ، خداوند ، نظر می کند و هر مؤمنی را که به نماز ایستاده یا به تسبیح گویی نشسته و یا در حال رکوع و سجده و ذکر است ، می آمرزد . امشب ، شبی است که هر کس در آن دعا کند ، دعایش مستجاب می شود و هر کس درخواست کند ، به او عطا می شود و هر کس آمرزش بخواهد ، آمرزیده می شود و هر کس توبه کند ، خداوند توبه اش را می پذیرد و هر کس ، ای محمّد ، از خیر و برکات این شب محروم شود ، به راستی محروم است». .
ص: 280
1258.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تاریخ دمشق عن عائشة :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدعو وهُوَ ساجِدٌ لَیلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، یَقولُ : أعوذُ بِعَفوِکَ مِن عِقابِکَ ، وأعوذُ بِرِضاکَ مِن سَخَطِکَ ، وأعوذُ بِکَ مِنکَ ، جَلَّ وَجهُکَ .
وقالَ : أمَرَنی جِبریلُ أن اُرَدِّدَهُنَّ فی سُجودی ، فَتَعَلَّمتُهُنَّ وعَلَّمتُهُنَّ . (1)1259.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مصباح المتهجّد عن زید بن علیّ :کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام یَجمَعُنا جَمیعا لَیلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، ثُمَّ یُجَزِّئُ اللَّیلَ أجزاءً ثَلاثَةً ، فَیُصَلّی بِنا جُزءا ، ثُمَّ یَدعو ونُؤَمِّنُ عَلی دُعائِهِ ، ثُمَّ یَستَغفِرُ اللّهَ ونَستَغفِرُهُ ونَسأَ لُهُ الجَنَّةَ حَتّی یَنفَجِرَ الصُّبحُ . (2) .
ص: 281
1260.المناقب، ابن شهر آشوب ( _ در یادکرد غزوه اُحد _ ) تاریخ دمشق_ به نقل از عایشه _: پیامبر خدا ، در شب نیمه شعبان ، در سجده دعا می کرد و می گفت : «از کیفرِ تو به عفو تو پناه می برم و از ناخشنودی ات به خشنودی ات پناه می برم و از تو به تو پناه می برم ، ای ذاتت پُرشکوه!».
و فرمود : «جبرئیل علیه السلام به من گفت که اینها را در سجده ام تکرار کنم و من ، آنها را آموختم و تعلیمشان دادم».1261.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ آن گاه که مردم را به یکتاپرستی می خواند و مردم ) مصباح المتهجّد_ به نقل از زید بن علی بن الحسین علیه السلام: [پدرم ]زین العابدین علیه السلام در شب نیمه شعبان ، همه ما را جمع می کرد و شب را به سه بخش ، تقسیم می نمود و بخشی از آن را با ما نماز می خواند و بعد ، دعا می کرد و ما به دعایش «آمین» می گفتیم . سپس از خدا آمرزش می طلبید و ما نیز آمرزش می طلبیدیم و بهشت را از او مسئلت می کردیم تا آن که صبح می دمید. .
ص: 282
1262.الخرائج و الجرائح :عیون أخبار الرضا علیه السلام عن الحسن بن علیّ بن فضّال :سَأَلتُ عَلِیَّ بنَ موسَی الرِّضا علیه السلام ، عَن لَیلَةِ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، قالَ : هِیَ لَیلَةٌ یُعتِقُ اللّهُ فیهَا الرِّقابَ مِنَ النّارِ ، ویَغفِرُ فیهَا الذُّنوبَ الکِبارَ .
قُلتُ : فَهَل فیها صَلاةٌ زِیادَةً عَلی صَلاةِ سائِرِ اللَّیالی ؟
فَقالَ : لَیسَ فیها شَیءٌ مُوَظَّفٌ ، ولکِن إن أحبَبتَ أن تَتَطَوَّعَ فیها بِشَیءٍ ، فَعَلَیکَ بِصَلاةِ جَعفَرِ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، وأکثِر فیها مِن ذِکرِ اللّهِ عز و جل ومِنَ الاِستِغفارِ وَالدُّعاءِ ؛ فَإِنَّ أبی علیه السلام کانَ یَقولُ : الدُّعاءُ فیها مُستَجابٌ .
قُلتُ لَهُ : إنَّ النّاسَ یَقولونَ : إنَّها لَیلَةُ الصِّکاکِ ؟ (1)
فَقالَ علیه السلام : تِلکَ لَیلَةُ القَدرِ فی شَهرِ رَمَضانَ . (2)1263.الشفا بتعریف حقوق المصطفی :الإمام علیّ علیه السلام :إنِ استَطَعتَ أن تُحافِظَ عَلی لَیلَةِ الفِطرِ ، ولَیلَةِ النَّحرِ ، وأوَّلِ لَیلَةٍ مِنَ المُحَرَّمِ ، ولَیلَةِ عاشوراءَ ، وأوَّلِ لَیلَةٍ مِن رَجَبٍ ، ولَیلَةِ النِّصفِ مِن شَعبانَ فَافعَل ، وأکثِر فیهِنَّ مِنَ الدُّعاءِ وَالصَّلاةِ وتِلاوَةِ القُرآنِ . (3) .
ص: 283
1264.المعجم الکبیر عن سهل بن سعد :عیون أخبار الرضا علیه السلام_ به نقل از حسن بن علی بن فضّال _: از امام رضا علیه السلام درباره شب نیمه شعبان پرسیدم . فرمود : «آن ، شبی است که خداوند ، در آن بندگان را از آتش دوزخ می رهانَد و در آن شب ، گناهان بزرگ را می آمرزد».
گفتم : آیا در این شب ، نمازی افزون بر نماز دیگر شب ها هست؟
فرمود : «نماز خاصّی ندارد ؛ اما اگر دوست داری در این شب ، عمل مستحبّی به جای آوری ، نماز جعفر بن علی بن ابی طالب علیه السلام (نماز جعفر طیّار) را بخوان و ذکر خدای عز و جل و استغفار و دعا بسیار گوی ؛ زیرا پدرم می فرمود : دعا در این شب ، مستجاب است ».
گفتم : مردم می گویند که این شب ، شبِ دیوان (ثبت اعمال) است؟
فرمود : «شب دیوان (ثبت اعمال) ، شب قدر در ماه رمضان است».1265.صحیح البخاری عن أبی هریرة :امام علی علیه السلام :اگر توانستی شب عید فطر و شب عید قربان و شب اوّل محرّم و شب عاشورا و شب اوّل ماه رجب و شب نیمه شعبان را پاس (اِحیا) بداری ، چنین کن و در این شب ها دعا و نماز و تلاوت قرآن ، فراوان به جای آور. .
ص: 284
7 / 3لَیلَةُ الجُمُعَةِ1265.صحیح البخاری ( _ به نقل از ابو هریره _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لِعَلِیٍّ علیه السلام _: یا أبَا الحَسَنِ ، أفَلا اُعَلِّمُکَ کَلِماتٍ یَنفَعُکَ اللّهُ بِهِنَّ ، ویَنفَعُ بِهِنَّ مَن عَلَّمتَهُ ، ویُثَبِّتُ ما تَعَلَّمتَ فی صَدرِکَ ؟ ... إذا کانَ لَیلَةُ الجُمُعَةِ ، فَإِنِ استَطَعتَ أن تَقومَ فی ثُلُثِ اللَّیلِ الآخِرِ ؛ فَإِنَّها ساعَةٌ مَشهودَةٌ ، وَالدُّعاءُ فیها مُستَجابٌ ، وقَد قالَ أخی یَعقوبُ لِبَنیهِ : «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی» (1) یَقولُ : حَتّی تَأتِیَ لَیلَةُ الجُمُعَةِ ... . (2)1266.دلائل النبوّة لأبی نعیم عن بلال :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ یُنَزِّلُ مَلَکا إلَی السَّماءِ الدُّنیا کُلَّ لَیلَةٍ فِی الثُّلُثِ الأَخیرِ ، ولَیلَةَ الجُمُعَةِ فی أوَّلِ اللَّیلِ ، فَیَأمُرُهُ فَیُنادی : هَل مِن سائِلٍ فَاُعطِیَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَأَتوبَ عَلَیهِ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ یا طالِبَ الخَیرِ أقبِل ، ویا طالِبَ الشَّرِّ أقصِر . فَلا یَزالُ یُنادی بِهذا حَتّی یَطلُعَ الفَجرُ ، فَإِذا طَلَعَ الفَجرُ عادَ إلی مَحَلِّهِ مِن مَلَکوتِ السَّماءِ . (3)1267.مسند ابن حنبل عن کعب بن مرّة أو مرّة بن کعب :تهذیب الأحکام عن أبی بصیر عن الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالی لَیُنادی کُلَّ لَیلَةِ جُمُعَةٍ مِن فَوقِ عَرشِهِ ، مِن أوَّلِ اللَّیلِ إلی آخِرِهِ : ألا عَبدٌ مُؤمِنٌ یَدعونی لاِخِرَتِهِ ودُنیاهُ قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ لاُِجیبَهُ ؟ ألا عَبدٌ مُؤمِنٌ یَتوبُ إلَیَّ مِن ذُنوبِهِ قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ فَأَتوبَ عَلَیهِ ؟ ألا عَبدٌ مُؤمِنٌ قَد قَتَّرتُ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَسأَ لَنِی الزِّیادَةَ فی رِزقِهِ قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ فَأَزیدَهُ واُوَسِّعَ عَلَیهِ ؟ ألا عَبدٌ مُؤمِنٌ سَقیمٌ یَسأَ لُنی أن أشفِیَهُ قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ فاُعافِیَهُ ؟ ألا عَبدٌ مُؤمِنٌ مَحبوسٌ مَغمومٌ یَسأَ لُنی أن اُطلِقَهُ مِن حَبسِهِ واُخَلِّیَ سَربَهُ (4) ؟ ألا عَبدٌ مُؤمِنٌ مَظلومٌ یَسأَ لُنی أن آخُذَ لَهُ بِظُلامَتِهِ قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ فَأَنتَصِرَ لَهُ ، وآخُذَ لَهُ بِظُلامَتِهِ ؟ قالَ علیه السلام : فَلا یَزالُ یُنادی بِهذا حَتّی یَطلُعَ الفَجرُ . (5) .
ص: 285
7 / 3شب جمعه1268.مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن مسعود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _: ای ابو الحسن! آیا مطالبی به تو نیاموزم که خداوند ، بدانها تو را و هر کس را که این مطالب را به او بیاموزی ، سود می بخشد و آنچه را آموخته ای ، در سینه ات استوار می گرداند؟ .. . چون شب جمعه شد ، اگر توانستی ، در ثلث آخرِ شب برخیز ؛ زیرا که آن زمان ، زمان حضور [فرشتگان رحمت] است و دعا در آن ، پذیرفته می شود . برادرم یعقوب به فرزندانش گفت : «به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش خواهم طلبید» و مقصودش فرا رسیدن شب جمعه بود .. ..1269.صحیح البخاری عن عبد اللّه بن مسعود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ تبارک و تعالی _ هر شب در ثلثِ آخر آن و شب جمعه ، در همان آغازِ شب ، فرشته ای به آسمانِ پایین می فرستد و به او دستور می دهد تا ندا دهد که : «آیا درخواست کننده ای هست که عطایش کنم؟ آیا توبه کننده ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا آمرزش خواهی هست تا او را بیامرزم؟ ای طالب خوبی ها ! بیا . ای طالب بدی ها! [از بدی] دست بدار» و آن فرشته ، تا سپیده دَم ، پیوسته چنین ندا می دهد و چون سپیده دمید ، به جایگاه خود در ملکوت آسمان ، باز می گردد.1270.مسند ابن حنبل عن خفاف بن إیماء بن رحضة الغفاری :امام باقر علیه السلام :خداوند متعال ، هر شبِ جمعه ، از آغاز شب تا پایان آن ، از فراز عرش خویش ندا می دهد : «آیا بنده مؤمنی نیست که تا پیش از سپیده دَم ، مرا برای آخرت و دنیایش بخواند و من ، پاسخش دهم؟ آیا بنده مؤمنی نیست که تا پیش از سپیده دم از گناهانش به درگاه من ، توبه کند و من هم به سوی او بازگردم [و توبه اش را بپذیرم]؟ آیا بنده مؤمنی نیست که من ، روزی اش را بر او تنگ کرده باشم و او تا پیش از سپیده دم ، افزایش در روزی اش را از من بخواهد و من ، بر روزی او بیفزایم و به آن گشایش دهم؟ آیا بنده مؤمنِ بیماری نیست که تا پیش از سپیده دم از من شفا بخواهد و شفایش دهم؟ آیا بنده مؤمنِ زندانی و غم زده ای نیست که از من بخواهد از زندان آزاد کرده ، رهایش کنم؟ آیا بنده مؤمنِ ستم دیده ای نیست که تا پیش از سپیده دم از من بخواهد که دادش را بستانم و من ، انتقام او را بگیرم و داد وی بستانم؟» و تا سپیده دَم ، به این ندا ادامه می دهد.
.
ص: 286
7 / 4یَومُ الجُمُعَةِ1270.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از خفاف بن ایماء بن رخصه غفاری _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ یَومَ الجُمُعَةِ سَیِّدُ الأَیّامِ ، یُضاعِفُ اللّهُ فیهِ الحَسَناتِ ، ویَمحو فیهِ السَّیِّئاتِ ، ویَرفَعُ فیهِ الدَّرَجاتِ ، ویَستَجیبُ فیهِ الدَّعَواتِ ، ویَکشِفُ فیهِ الکُرُباتِ ، ویَقضی فیهِ الحَوائِجَ العِظامَ ، وهُوَ یَومُ المَزیدِ ، للّهِِ فیهِ عُتَقاءُ وطُلَقاءُ مِنَ النّارِ ، ما دَعا بِهِ أحَدٌ مِنَ النّاسِ _ وقَد عَرَفَ حَقَّهُ وحُرمَتَهُ _ إلاّ کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ عز و جل أن یَجعَلَهُ مِن عُتَقائِهِ وطُلَقائِهِ مِنَ النّارِ . (1)1271.صحیح مسلم عن أبی ذرّ :الإمام علیّ علیه السلام_ مِن خُطبَتِهِ فی یَومِ الجُمُعَةِ _: إنَّ هذَا الیَومَ یَومٌ جَعَلَهُ اللّهُ لَکُم عیدا ، وهُوَ سَیِّدُ أیّامِکُم ، وأفضَلُ أعیادِکُم ، وقَد أمَرَکُمُ اللّهُ فی کِتابِهِ بِالسَّعیِ فیهِ إلی ذِکرِهِ ، فَلتَعظُم رَغبَتُکُم فیهِ ، وَلتَخلُص نِیَّتُکُم فیهِ ، وأکثِروا فیهِ التَّضَرُّعَ وَالدُّعاءَ ومَسأَلَةَ الرَّحمَةِ وَالغُفرانِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل یَستَجیبُ لِکُلِّ مَن دَعاهُ ، ویورِدُ النّارَ مَن عَصاهُ ، وکُلَّ مُستَکبِرٍ عَن عِبادَتِهِ . قالَ اللّهُ عز و جل : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» . (2)
وفیهِ ساعَةٌ مُبارَکَةٌ لا یَسأَلُ اللّهَ عَبدٌ مُؤمِنٌ فیها شَیئا إلاّ أعطاهُ . (3) .
ص: 287
7 / 4روز جمعه1271.صحیح مسلم ( _ به نقل از ابو ذر _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز جمعه ، سرور روزهاست . در این روز ، خداوند ، خوبی ها را دو چندان می کند و بدی ها و گناهان را می زُداید و درجات را بالا می برد و دعاها را مستجاب می کند و رنج و اندوه ها را برطرف می سازد و حاجت های بزرگ را برآورده می سازد. این روز ، روزِ افزونی و فراوانی است . در این روز ، خداوند ، بسیاری را از آتش می رهانَد و آزاد می کند . اَحَدی از مردم در این روز دعا نکند ، به شرط آن که حق و حرمت آن را بشناسد ، مگر آن که بر عهده خداوند عز و جل است که او را از رَهیدگان و آزاد شدگان از آتش ، قرار دهد.1272.الطبقات الکبری ( _ به نقل از ابو خیره صباحی _ ) امام علی علیه السلام_ از خطبه اش در روز جمعه _: این روز ، روزی است که خداوند ، آن را برای شما عید قرار داده است و آن ، مهترِ روزهای شما و برترینِ اعیاد شماست . خداوند ، در کتاب خود به شما دستور داده است که در این روز ، به ذکر و یاد او بکوشید . پس ، تا می توانید به این روز رغبت نشان دهید و نیّت خویش را در آن ، خالص گردانید و التماس و دعا و درخواست رحمت و آمرزشْ بسیار کنید ؛ زیرا خداوند عز و جل دعای هرکه را به درگاهش دعا کند ، می پذیرد و هر که را معصیت و نافرمانی او کند و هر آن کس را که از عبادت او کِبر ورزد ، به آتش درمی افکند . خداوند عز و جل فرموده است : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم . همانا کسانی که از عبادت من سرپیچی می ورزند ، زودا که با خواری به دوزخ درآیند!» .
و در این روز ، ساعت خجسته ای است که هیچ بنده مؤمنی در آن ساعت از خدا چیزی نخواهد ، مگر آن که به او عطا فرماید.
.
ص: 288
1273.صحیح البخاری ( _ به نقل از ابو هریره _ ) عنه علیه السلام_ کانَ یَقولُ _: أکثِرُوا المَسأَلَةَ فی یَومِ الجُمُعَةِ وَالدُّعاءَ ؛ فَإِنَّ فیهِ ساعاتٍ یُستَجابُ فیهَا الدُّعاءُ وَالمَسأَلَةُ ، ما لَم تَدعوا بِقَطیعَةٍ أو مَعصِیَةٍ أو عُقوقٍ ، وَاعلَموا أنَّ الخَیرَ وَالشَّرَّ یُضاعَفانِ یَومَ الجُمُعَةِ . (1)1274.تهذیب الأحکام عن محمّد بن مسلم أو زرارة :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ فِی الجُمُعَةِ ساعَةً ، لا یُوافِقُها عَبدٌ مُسلِمٌ یَسأَلُ اللّهَ فیها شَیئا إلاّ أعطاهُ إیّاهُ . (2)1275.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( _ فی دُعائِهِ لِخَلَفِ شُهداءِ اُحُدٍ _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فِی الجُمُعَةِ لَساعَةً ، ما دَعَا اللّهَ فیها عَبدٌ مُؤمِنٌ بِشَیءٍ إلاَّ استَجابَ اللّهُ لَهُ . (3)1276.المعجم الصغیر عن أنس :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فی الجُمُعَةِ لَساعَةً ، لا یُوافِقُها مُسلِمٌ یَسأَلُ اللّهَ فیها خَیرا إلاّ أعطاهُ إیّاهُ ... وهِیَ ساعَةٌ خَفیفَةٌ . (4) .
ص: 289
1274.تهذیب الأحکام ( _ به نقل از محمّد بن مسلم یا زراره _ ) امام علی علیه السلام_ می فرمود _: در روز جمعه ، فراوانْ درخواست و دعا نمایید ؛ زیرا در این روز ، ساعات و لحظاتی است که در آنها دعا و درخواست ، مستجاب می شود ، به شرط آن که برای قطع صله رَحِم یا معصیت و یا نافرمانی و آزردن والدین دعا نکنید . بدانید که در روز جمعه ، خوبی و بدی ، دو چندان به شمار می آید.1275.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ در دعای ایشان برای بازماندگان شهیدان اُحد _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز جمعه ، ساعتی است که هر بنده مؤمنی ، آن را دریابد و در آن ساعت از خداوند چیزی بخواهد ، به او عطا می فرماید.1276.المعجم الصغیر ( _ به نقل از اَنَس _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در جمعه ، ساعتی است که هر بنده مؤمنی در آن ساعت به درگاه خدا دعایی کند ، حتما خداوند ، دعایش را مستجاب می کند.1277.الخرائج والجرائح عن الفضل بن عبّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در جمعه ، وقتی است که هر مسلمانی آن وقت را دریابد و در آن از خداوند خیری بخواهد ، آن را به او عطا می فرماید ... . این وقت ، وقتِ اندکی است. .
ص: 290
1278.المصنّف لابن أبی شیبة عن قتادة :صحیح البخاری عن أبی هریرة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذَکَرَ یَومَ الجُمُعَةِ فَقالَ : فیهِ ساعَةٌ لا یُوافِقُها عَبدٌ مُسلِمٌ وهُوَ قائِمٌ یُصَلّی ، یَسأَلُ اللّهَ تَعالی شَیئا ، إلاّ أعطاهُ إیّاهُ . (1)1279.الخرائج والجرائح :الإمام الباقر علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ جَبرَئیلَ أتانی بِمِرآةٍ فی وَسَطِها کَالنُّکتَةِ السَّوداءِ ، فَقُلتُ لَهُ : یا جَبرَئیلُ ما هذِهِ ؟ قالَ : هذِهِ الجُمُعَةُ . قالَ : قُلتُ : ومَا الجُمُعَةُ ؟ قالَ : لَکُم فیها خَیرٌ کَثیرٌ . قالَ : قُلتُ : ومَا الخَیرُ الکَثیرُ ؟ فَقالَ : تَکونُ لَکَ عیدا ولاُِمَّتِکَ مِن بَعدِکَ إلی یَومِ القِیامَةِ . قُلتُ : وما لَنا فیها ؟ قالَ : لَکُم فیها ساعَةٌ لا یُوافِقُها عَبدٌ مُسلِمٌ یَسأَلُ اللّهَ مَسأَلَةً فیها _ وهِیَ لَهُ قِسمٌ فِی الدُّنیا _ إلاّ أعطاها ، وإن لَم یَکُن لَهُ قِسمٌ فِی الدُّنیا ، ذُخِرَت لَهُ فِی الآخِرَةِ أفضَلُ مِنها . (2)1277.الخرائج و الجرائح ( _ به نقل از فضل بن عبّاس _ ) الإمام الباقر علیه السلام :أوَّلُ وَقتِ الجُمُعَةِ ، ساعَةُ تَزولُ الشَّمسُ إلی أن تَمضِیَ ساعَةٌ . فَحافِظ عَلَیها ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : لا یَسأَلُ اللّهَ عز و جل عَبدٌ فیها خَیرا إلاّ أعطاهُ . (3)1278.المصنَّف ، ابن ابی شیبة ( _ به نقل از قتاده _ ) عنه علیه السلام :فی یَومِ الجُمُعَةِ ساعَةٌ لا یَسأَلُ اللّهَ عَبدٌ مُؤمِنٌ فیها حاجَةً إلاّ أعطاهُ ، وهِیَ مِن حینِ تَزولُ الشَّمسُ إلی حینِ یُنادی بِالصَّلاةِ . (4)1279.الخرائج و الجرائح :الکافی عن معاویة بن عمّار :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : السَّاعَةُ الَّتی فی یَومِ الجُمُعَةِ ، الَّتی لا یَدعو فیها مُؤمِنٌ إلاَّ استُجیبَ لَهُ ؟
قالَ : نَعَم إذا خَرَجَ الإِمامُ . قُلتُ : إنَّ الإِمامَ یُعَجِّلُ ویُؤَخِّرُ ! قالَ : إذا زاغَتِ (5) الشَّمسُ . (6) .
ص: 291
1280.دلائل النبوّة لأبی نعیم عن جابر :صحیح البخاری_ به نقل از ابو هریره _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، از روز جمعه سخن گفت و فرمود : «در این روز ، وقتی است که هر بنده مسلمانی در آن وقت به نماز بِایستد و از خداوند متعال چیزی بخواهد ، حتما خداوند ، آن را به او می دهد».1280.دلائل النبوّة ، ابو نعیم ( _ به نقل از جابر _ ) امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «جبرئیل آینه ای برایم آورد که در وسط آن ، چیزی همانند نقطه ای سیاه بود . به او گفتم : ای جبرئیل ! این [آینه ]چیست؟
گفت : «این ، جمعه است» .
گفتم : جمعه چیست؟
گفت : «در آن ، برای شما خیرِ فراوان است» .
گفتم : خیرِ فراوان چیست؟
گفت : «این روز برای تو و برای امّتت تا روز قیامت ، عید است» .
گفتم : برای ما در این روز ، چه خواهد بود؟
گفت : «برای شما در این روز ، ساعتی است که هر بنده مسلمانی آن ساعت را دریابد و در آن از خداوند ، درخواستی کند و آن درخواست ، برایش در دنیا قسمت (تقدیر) شده باشد ، خداوند ، درخواستش را برمی آورَد و اگر قسمت او در دنیا نباشد ، بهتر از آن برای آخرتش ذخیره می شود».1281.صحیح البخاری عن أنس :امام باقر علیه السلام :آغازِ وقت جمعه ، لحظه ای است که خورشید ، زوال می کند تا آن که ساعتی بگذرد . پس ، این زمان را پاس بدار ؛ زیرا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «هیچ بنده ای در این ساعت از خداوند عز و جل خیری نمی خواهد ، مگر آن که به او عطا می فرماید».1282.صحیح البخاری عن أنس :امام باقر علیه السلام :در روز جمعه ، ساعتی است که هیچ بنده مؤمنی در آن ساعت از خداوند ، حاجتی نخواهد ، مگر آن که حاجتش را برآورَد . آن ساعت ، از زوال خورشید است تا زمانی که بانگ نماز می دهند.1283.صحیح البخاری عن أنس :الکافی_ به نقل از معاویّة بن عمّار _: به امام صادق علیه السلام گفتم : آن ساعت از روز جمعه که هر مؤمنی در آن دعا کند ، دعایش مستجاب می شود ، چه وقت است؟
فرمود : «بله ، زمانی که امام [جمعه] بیرون بیاید» .
گفتم : امام ، دیر و زود می آید!
فرمود : «زمانی که خورشید ، زوال یابد». .
ص: 292
1281.صحیح البخاری ( _ به نقل از اَنَس _ ) سنن الترمذی عن عمرو بن عوف المزنی عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ فِی الجُمُعَةِ ساعَةً لا یَسأَلُ اللّهَ العَبدُ فیها شَیئا إلاّ آتاهُ اللّهُ إیّاهُ .
قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، أیَّةُ ساعَةٍ هِیَ ؟ قالَ : حینَ تُقامُ الصَّلاةُ إلَی الاِنصِرافِ مِنها . (1)1282.صحیح البخاری ( _ به نقل از اَنَس _ ) صحیح مسلم عن أبی بردة بن أبی موسی الأشعری :قالَ لی عَبدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ : أسَمِعتَ أباکَ یُحَدِّثُ عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی شَأنِ ساعَةِ الجُمُعَةِ ؟ قُلتُ : نَعَم ، سَمِعتُهُ یَقولُ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : هِیَ ما بَینَ أن یَجلِسَ الإِمامُ إلی أن تُقضَی الصَّلاةُ . (2)1283.صحیح البخاری ( _ به نقل از اَنَس _ ) الإمام الصادق علیه السلام :السّاعَةُ الَّتی یُستَجابُ فیهَا الدُّعاءُ یَومَ الجُمُعَةِ ما بَینَ فَراغِ الإِمامِ مِنَ الخُطبَةِ إلی أن یَستَوِیَ النّاسُ فِی الصُّفوفِ ، وساعَةٌ اُخری مِن آخِرِ النَّهارِ إلی غُروبِ الشَّمسِ . (3) .
ص: 293
1284.الإمام الباقر علیه السلام :سنن الترمذی_ به نقل از عمرو بن عوف مَزَنی _: پیامبر خدا فرمود : «در جمعه ، وقتی است که در آن وقت ، بنده هر چه از خدا بخواهد ، خداوند ، آن را به او عطا می کند» .
گفتند : ای پیامبر خدا ! آن چه وقتی است؟
فرمود : «از زمان اقامه نماز تا پایان آن».1285.الإمام علیّ علیه السلام ( _ عِندَ تَغسیلِهِ فاطِمَةَ علیهاالسلام _ ) صحیح مسلم_ به نقل از ابو بردة بن ابی موسی اشعری _: عبد اللّه بن عمر به من گفت : آیا از پدرت حدیثی از پیامبر خدا ، درباره ساعتی [خاص] از جمعه شنیده ای؟
گفتم : آری . از او شنیدم که می گوید : از پیامبر خدا شنیدم که می فرماید : «آن وقت ، از زمان نشستنِ امام تا پایان یافتن نماز است» .1286.الإمام علیّ علیه السلام ( _ الدُّعاءِ المَنسوبِ إلَیهِ _ ) امام صادق علیه السلام :آن ساعت از روز جمعه که دعا در آن مستجاب می شود ، یکی بین فارغ شدن امام از خطبه تا به صف ایستادن مردم است ، و دیگری از پایان ظهر تا غروبِ آفتاب . .
ص: 294
1284.امام باقر علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِلتَمِسُوا السّاعَةَ الَّتی تُرجی فی یَومِ الجُمُعَةِ بَعدَ العَصرِ إلی غَیبوبَةِ الشَّمسِ . (1)1285.امام علی علیه السلام ( _ هنگام غسل دادن فاطمه علیهاالسلام _ ) عنه صلی الله علیه و آله :مَن صَلَّی الجُمُعَةَ کُتِبَت لَهُ حَجَّةٌ مُتَقَبَّلَةٌ ؛ فَإِن صَلَّی العَصرَ کانَت لَهُ عُمرَةٌ ؛ فَإِن یُمسی فی مَکانِهِ لَم یَسأَلِ اللّهَ شَیئا إلاّ أعطاهُ إیّاهُ . (2)1286.امام علی علیه السلام ( _ در دعای منسوب به ایشان _ ) عنه صلی الله علیه و آله :یَومُ الجُمُعَةِ اثنَتا عَشرَةَ ساعَةً ، لا یوجَدُ فیها عَبدٌ مُسلِمٌ یَسأَلُ اللّهَ عز و جلشَیئا إلاّ آتاهُ عز و جل إیّاهُ ، فَالتَمِسوها آخِرَ ساعَةٍ بَعدَ العَصرِ . (3)1287.عنه علیه السلام ( _ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _ ) معانی الأخبار عن زید بن علیّ ، عن آبائه علیهم السلام، عن فاطمة بنت النبیّ صلوات اللّه علیها ، قالت : سَمِعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله : إنَّ فِی الجُمُعَةِ لَساعَةً ، لا یُراقِبُها رَجُلٌ مُسلِمٌ یَسأَلُ اللّهَ عز و جلفیها خَیرا إلاّ أعطاهُ إیّاهُ .
قالَت : فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ أیُّ ساعَةٍ هِیَ ؟ قالَ صلی الله علیه و آله : إذا تَدَلّی نِصفُ عَینِ الشَّمسِ لِلغُروبِ .
قالَ : وکانَت فاطِمَةُ علیهاالسلام تَقولُ لِغُلامِها : اِصعَد إلَی الظِّرابِ (4) ، فَإِذا رَأَیتَ نِصفَ عَینِ الشَّمسِ قَد تَدَلّی لِلغُروبِ فَأَعلِمنی حَتّی أدعُوَ . (5) .
ص: 295
1288.عنه علیه السلام ( _ لاِبنِهِ الحُسَینِ علیه السلام _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ساعت امید [به استجابت دعا] در روز جمعه را در بعد از [نماز ]عصر تا غروب آفتاب بجویید.1289.الخرائج والجرائح عن سعد الخفّاف عن زاذان أبی عمروپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس نماز جمعه را بخواند ، برایش [ثواب] یک حجّ پذیرفته نوشته می شود و چون نماز عصر را بخواند ، برایش یک عمره محسوب می شود ، و اگر تا شب در جای خود بمانَد ، هر چه از خداوند بخواهد ، به او عطا می فرماید.1287.امام علی علیه السلام ( _ به فرزندش حسن علیه السلام _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز جمعه ، دوازده ساعت است . در این دوازده ساعت ، هر بنده مسلمانی از خداوند عز و جل چیزی بخواهد ، حتما خداوند ، آن را به او عطا می کند . پس آن [لحظه استجابت دعا ]را در آخرین ساعت بعد از عصر بجویید.1288.امام علی علیه السلام ( _ به فرزندش حسین علیه السلام _ ) معانی الأخبار_ به نقل از زید بن علی از پدرانش علیهم السلام_: فاطمه علیهاالسلام ، دختر پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید : «از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم : در جمعه ، ساعتی است که هر مرد مسلمانی آن را دریابد و در آن ساعت از خداوند عز و جل خیری بخواهد ، حتما به او می دهد .
گفتم : ای پیامبر خدا ! آن کدام ساعت است؟
فرمود : هر گاه نصف خورشید ، غروب کرده باشد ».
فاطمه علیهاالسلام به غلامش می فرمود : «بر بلندی ( / بام) برو و هر گاه دیدی نصف قرصِ خورشید غروب کرده است ، مرا آگاه کن تا دعا کنم». .
ص: 296
1289.الخرائج و الجرائح ( _ به نقل از سعد خفّاف ، از ابو عمرو زادان _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی فَضلِ یَومِ الجُمُعَةِ _: فی آخِرِ ثَلاثِ ساعاتٍ مِنها ساعَةٌ مَن دَعا اللّهَ عز و جل فیهَا استُجیبَ لَهُ . (1)7 / 5جَوفُ اللَّیلِ1292.المناقب لابن شهر آشوب :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنّی لَمّا اُسرِیَ بی إلَی السَّماءِ ... نودیتُ ... : «یا مُحَمَّدُ ، ومَن کانَت لَهُ حاجَةٌ سِرّا _ بالِغَةً ما بَلَغَت ، إلَیَّ أو إلی غَیری _ فَلیَدعُنی فی جَوفِ اللَّیلِ خالِیا ، وَلیَقُل وهُوَ عَلی طُهرٍ : ...» [ وذَکَرَ صلی الله علیه و آله الدُّعاءَ ] . (2)1290.امام علی علیه السلام ( _ از دعای ایشان برای امام مهدی علیه السلام _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ العَبدَ إذا تَخَلّی بِسَیِّدِهِ فی جَوفِ اللَّیلِ المُظلِمِ وناجاهُ أثبَتَ اللّهُ النّورَ فی قَلبِهِ ، فَإِذا قالَ : یا رَبِّ یا رَبِّ ، ناداهُ الجَلیلُ جَلَّ جَلالُهُ : لَبَّیکَ عَبدی ، سَلنی اُعطِکَ ، وتَوَکَّل عَلَیَّ أکفِکَ . (3)1291.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُسلِمٍ یَبیتُ عَلی ذِکرٍ طاهِرا فَیَتَعارُّ (4) مِنَ اللَّیلِ ، فَیَسأَلُ اللّهَ خَیرا مِنَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ ، إلاّ أعطاهُ إیّاهُ . (5) .
ص: 297
1292.المناقب ، ابن شهر آشوب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در فضیلت روز جمعه _: در سه ساعت آخر آن ، ساعتی است که هر کس درآن ساعت به درگاه خداوند عز و جل دعا کند ، دعایش مستجاب می شود.7 / 5دل شب1294.الإمام علیّ علیه السلام ( _ فِی العَبّاسِ بنِ رَبیعَةَ وقَد خَرَجَ لِلبِراز ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که به آسمان برده شدم ... به من ندا آمد که : « ... ای محمّد! هر کس به من یا غیر من حاجتی محرمانه داشته باشد ، هر حاجتی که باشد ، در خلوت دل شب ، با حالِ طهارت ، مرا بخواند و بگوید : ...» .1295.وقعة صفّین :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده هر گاه در دلِ شب تار با سروَرش خلوت کند و به راز و نیاز با او پردازد ، خداوند ، نور را در دلش استوار می گردانَد و هر گاه بگوید : «خدای من ، خدای من!» ، خداوند جلیل می فرماید : «بله ، بنده من! از من بخواه تا عطایت کنم ؛ به من توکّل کن ، تا کارسازی کنم».1294.امام علی علیه السلام ( _ درباره عبّاس بن ربیعه که بدون اجازه ایشان برای ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مسلمانی نیست که شب را با طهارت و ذکر بخوابد و پاسی از شب برخیزد و از خداوند ، خیری از دنیا و آخرت بخواهد ، مگر این که آن را به او عطا فرماید.
.
ص: 298
1295.وقعة صفّین :عنه صلی الله علیه و آله :إذا مَضی شَطرُ اللَّیلِ أو ثُلُثُ اللَّیلِ ، أمَرَ [ اللّهُ عز و جل ]مُنادِیا فَنادی : هَل مِن داعٍ یُستَجابُ لَهُ ؟ هَل مِن سائِلٍ فَیُعطی سُؤلَهُ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَیُتابَ عَلَیهِ ؟ (1)1296.العلل ومعرفة الرجال عن عطاء أبی محمّد :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُمهِلُ ، حَتّی إذا ذَهَبَ مِنَ اللَّیلِ نِصفُهُ أو ثُلُثاهُ ، قالَ : لا یَسأَلَنَّ عِبادی غَیری ، مَن یَدعُنی أستَجِب لَهُ ، مَن یَسأَلنی اُعطِهِ ، مَن یَستَغفِرنی أغفِر لَهُ ، حَتّی یَطلُعَ الفَجرُ . (2)1297.تهذیب التهذیب عن عطاء مولی إسحاق بن یحیی بن طلحةعنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فِی اللَّیلِ لَساعَةً لا یُوافِقُها رَجُلٌ مُسلِمٌ یَسأَلُ اللّهَ خَیرا مِن أمرِ الدُّنیا وَالآخِرَةِ ، إلاّ أعطاهُ إیّاهُ ، وذلِکَ کُلَّ لَیلَةٍ . (3)1298.العلل ومعرفة الرجال عن الولید بن القاسم :عنه صلی الله علیه و آله :کانَ لِداوُودَ نَبِیِّ اللّهِ علیه السلام مِنَ اللَّیلِ ساعَةٌ یوقِظُ فیها أهلَهُ فَیَقولُ : یا آلَ داوُودَ ، قوموا فَصَلّوا ؛ فَإِنَّ هذِهِ ساعَةٌ یَستَجیبُ اللّهُ فیهَا الدُّعاءَ ، إلاّ لِساحِرٍ أو عَشّارٍ . (4) .
ص: 299
1296.العلل ومعرفة الرجال ( _ به نقل از ابو محمّد ، عطاء _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه نیمی از شب یا یکْ سومِ شب گذشت ، خداوند عز و جل به منادی ای می فرماید که ندا دهد : «آیا کسی هست که دعا کند تا دعایش مستجاب شود؟ آیا کسی هست که درخواست کند تا درخواستش برآورده شود؟ آیا کسی هست که آمرزش طلبد تا او را بیامرزم؟ آیا کسی هست که توبه کند تا توبه اش پذیرفته گردد؟».1297.تهذیب التهذیب ( _ به نقل از عطاء ، وابسته اسحاق بن یحیی بن طلحه _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، مهلت می دهد تا آن گاه که چون نیمی از شب یا دو سومِ آن گذشت ، می فرماید : زنهار! بندگانم از غیر من نخواهند . هر کس مرا بخواند ، پاسخش می دهم . هر کس از من بخواهد ، به او دهم . هر کس از من آمرزش بطلبد ، او را می آمرزم ، تا آن گاه که سپیده بدمد.1298.العلل ومعرفة الرجال ( _ به نقل از ولید بن قاسم _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شب ، ساعتی است که هیچ مرد مسلمانی در آن ساعت ، خیری از امور دنیا و آخرت از خداوند نخواهد ، مگر این که آن را به او عطا می فرماید . این ساعت ، در هر شبی هست .1299.الإمام علیّ علیه السلام ( _ فی تَأبینِ عَمّارِ بنِ یاسِرٍ _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبرِ خدا داوود علیه السلام را پاسی از شب بود که در آن ، خانواده اش را بیدار می کرد و می فرمود : «ای خانواده داوود ! برخیزید و نماز بخوانید ؛ زیرا این ، پاسی است که خداوند در آن ، دعا را مستجاب می کند ، مگر دعایِ جادوگر یا باجگیر را». .
ص: 300
1300.وقعة صفّین :الإمام علیّ علیه السلام_ لِنَوفٍ البِکالِیِّ _: یا نَوفُ ، إنَّ داوُودَ علیه السلام قامَ فی مِثلِ هذِهِ السّاعَةِ مِنَ اللَّیلِ فَقالَ : إنَّها لَساعَةٌ لا یَدعو فیها عَبدٌ إلاَّ استُیجبَ لَهُ ، إلاّ أن یَکونَ عَشّارا أو عَریفا أو شُرطِیّا ، أو صاحِبَ عَرطَبَةٍ (1) أو صاحِبَ کوبَةٍ (2) . (3)1299.امام علی علیه السلام ( _ در سوگ عمّار بن یاسر _ ) الإمام الباقر علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِجابِرٍ الجُعفِیِّ _: تَعَرَّض لِلرَّحمَةِ وعَفوِ اللّهِ بِحُسنِ المُراجَعَةِ ، وَاستَعِن عَلی حُسنِ المُراجَعَةِ بِخالِصِ الدُّعاءِ وَالمُناجاةِ فِی الظُّلَمِ . (4)1300.وقعة صفّین :عنه علیه السلام :یُنادی مُنادٍ حینَ یَمضی ثُلُثُ اللَّیلِ : یا باغِیَ الخَیرِ أقبِل ، یا طالِبَ الشَّرِّ أقصِر ، هَل مِن تائِبٍ یُتابُ عَلَیهِ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ یُغفَرُ لَهُ ؟ هَل مِن سائِلٍ فَیُعطی ؟ حَتّی تَطلُعَ الشَّمسُ . (5)1301.الإمام علیّ علیه السلام ( _ لِقَیسِ بنِ سَعدِ بنِ عُبادَةَ _ ) الإمام الصادق علیه السلام :مَن باتَ عَلی وُضوءٍ باتَ وفِراشُهُ مَسجِدُهُ ، فَإِن تَحَفَّفَ (6) وصَلّی ثُمَّ ذَکَرَ اللّهَ ، لَم یَسأَلِ اللّهَ شَیئا إلاّ أعطاهُ . (7)1302.الغارات عن صعصعة بن صوحان :الکافی عن عمر بن اُذینة عن الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ فِی اللَّیلِ لَساعَةً ، ما یُوافِقُها عَبدٌ مُسلِمٌ یُصَلّی ویَدعُو اللّهَ عز و جل فیها ، إلاَّ استُجیبَ لَهُ فی کُلِّ لَیلَةٍ .
قُلتُ : أصلَحَکَ اللّهُ ، فَأَیُّ ساعَةٍ هِیَ مِنَ اللَّیلِ ؟
قالَ : إذا مَضی نِصفُ اللَّیلِ ، فِی السُّدُسِ الأَوَّلِ مِنَ النِّصفِ الباقی . (8) .
ص: 301
1303.الإمام علیّ علیه السلام ( _ فی تَأبینِ مالِکٍ الأَشتَرِ _ ) امام علی علیه السلام_ به نَوف بِکالی _: ای نوف! داوود علیه السلام در چنین لحظه ای از شب برخاست و گفت : «این ، لحظه ای است که هر بنده ای در آن دعا کند ، دعایش مستجاب می شود ، مگر آن که باجگیر یا نماینده حاکم (1) یا پاسبان (2) یا تَنبورنواز و یا تُنبک زن باشد».1304.الإمام علیّ علیه السلام ( _ فی کِتابِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ _ ) امام باقر علیه السلام_ در سفارش به جابر جُعفی _: با بازگشتِ ( / توبه) نیکو ، خویشتن را در معرض رحمت و عفو خدا قرار ده ، و برای بازگشت نیکو از دعای خالصانه و مناجات در دلِ شب ، کمک بگیر.1301.امام علی علیه السلام ( _ به قیس بن سعد بن عُباده _ ) امام باقر علیه السلام :هنگامی که یکْ سومِ شب می گذرد ، منادی ای ندا می دهد : ای جویای خیر ! بیا ؛ ای طالب شر! بس کن . آیا کسی هست که توبه کند تا توبه اش پذیرفته گردد؟ آیا کسی هست که آمرزش بطلبد تا آمرزیده شود؟ آیا کسی هست که درخواست کند تا عطا شود؟ تا آن گاه که خورشید سر بزند [پیوسته ، این ندا را در می دهد].1302.الغارات ( _ به نقل از صعصعة بن صوحان _ ) امام صادق علیه السلام :هر که شب را با وضو بخوابد ، آن شب ، بسترش مسجد اوست و اگر برخیزد و نماز بخواند و سپس به ذکر خدا بپردازد ، هر چه از خدا بخواهد ، به او عطا می فرماید .1303.امام علی علیه السلام ( _ در سوگ مالک اَشتر _ ) الکافی_ به نقل از عمر بن اُذَینه _امام صادق علیه السلام فرمود : «در شب ، ساعتی است که هر بنده مسلمانی در آن نماز بخواند و به درگاه خداوند عز و جل دعا کند ، هر شب ، دعایش مستجاب می شود» .
گفتم : خداوند ، تو را نیکو بدارد! آن ، چه ساعتی از شب است؟
فرمود : «هر گاه نیمی از شب سپری شد ، در یکْ ششم اوّلِ نیمه باقی مانده». .
ص: 302
1304.امام علی علیه السلام ( _ در نامه اش به مالک اَشتر _ ) تهذیب الأحکام عن عبدة السابوری :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ، إنَّ النّاسَ یَروونَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أنَّ فِی اللَّیلِ لَساعَةً لا یَدعو فیها عَبدٌ مُؤمِنٌ بِدَعوَةٍ إلاَّ استُجیبَ لَهُ ؟
قالَ : نَعَم . قُلتُ : مَتی هِیَ ؟ قالَ : ما بَینَ نِصفِ اللَّیلِ إلَی الثُّلُثِ الباقی .
قُلتُ : لَیلَةٌ مِنَ اللَّیالی أو کُلُّ لَیلَةٍ ؟ فَقالَ : کُلُّ لَیلَةٍ . (1)1305.الإمام علیّ علیه السلام ( _ لِمُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّةِ _ ) الإمام المهدیّ علیه السلام_ فی دُعاءِ العَلَوِیِّ المِصرِیِّ _: إلهی أنتَ الَّذی تُنادی فی أنصافِ کُلِّ لَیلَةٍ : هَل مِن سائِلٍ فاُعطِیَهُ ؟ أم هَل مِن داعٍ فَاُجیبَهُ ؟ أم هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ أم هَل مِن راجٍ فَاُبَلِّغَهُ رَجاهُ ؟ أم هَل مِن مُؤَمِّلٍ فَاُبَلِّغَهُ أمَلَهُ ؟ ها أنَا سائِلُکَ بِفِنائِکَ ، ومِسکینُکَ بِبابِکَ ، وضَعیفُکَ بِبابِکَ ، وفَقیرُکَ بِبابِکَ ، ومُؤَمِّلُکَ بِفِنائِکَ ، أسأَ لُکَ نائِلَکَ (2) ، وأرجو رَحمَتَکَ ، واُؤَمِّلُ عَفوَکَ ، وألتَمِسُ غُفرانَکَ . (3)7 / 6الثُّلُثُ الأَخیرُ مِنَ اللَّیلِ1305.امام علی علیه السلام ( _ به محمّد بن حنفیّه _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا بَقِیَ ثُلُثُ اللَّیلِ قالَ تَبارَکَ وتَعالی : مَن ذَا الَّذی یَستَکشِفُ الضُّرَّ أکشِفُ عَنهُ ؟ مَن ذَا الَّذی یَستَرزِقُنی أرزُقُهُ ؟ مَن ذَا الَّذی یَسأَ لُنی اُعطیهِ (4) . (5) .
ص: 303
1306.امام علی علیه السلام ( _ به مَعقِل بن قیس ، پس از پیروزی اش بر بنی ناجیه ) تهذیب الأحکام_ به نقل از عبده سابوری _: به امام صادق علیه السلام گفتم : قربانت گردم ! مردم از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت می کنند که پاسی از شب هست که هر بنده مؤمنی در آن دعایی بکند ، دعایش مستجاب می شود؟
فرمود : «درست است» .
گفتم : آن ، چه ساعتی است؟
فرمود : «از نیمه شب تا یکْ سومِ باقی مانده».
گفتم : فقط یک شب ، چنین است یا هر شب؟
فرمود : «هر شب».1307.امام علی علیه السلام ( _ در دعای ایشان برای هاشم مِرقال _ ) امام مهدی علیه السلام_ در دعای علویِ مصری _: بار خدایا ! تو آنی که در نیمه های هر شب ، ندا می دهی : «آیا کسی هست که درخواستی کند تا عطایش کنم؟ آیا کسی هست که دعایی کند تا اجابتش کنم؟ آیا کسی هست که آمرزش بطلبد تا او را بیامرزم؟ آیا کسی هست که امیدی داشته باشد تا او را به امیدش برسانم؟ آیا کسی هست که آرزویی داشته باشد تا او را به آرزویش برسانم؟ اینک من ، گدایی بر آستان تواَم ، مستمندی بر درگاه تواَم ، ناتوانی بر درِ توام ، درویشی بر درگاه تواَم ، آرزومندی در آستانِ توام ، عطای تو را می طلبم و به رحمت تو امید بسته ام ، آرزومندِ عفو توام ، و آمرزشِ تو را می جویم.7 / 6ثلثِ آخر شب1310.تاریخ الطبری عن أبی ثمامة ( _ أنَّهُ قالَ یَومَ عاشوراءَ _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکْ سوم از شب مانده باشد ، خداوند _ تبارک و تعالی _ می فرماید : «کیست که از من ، رفع گرفتاری ای بخواهد تا گرفتاری اش را برطرف کنم؟ کیست که از من ، روزی بخواهد تا روزی اش بدهم؟ کیست که از من درخواست کند تا عطایش کنم؟
.
ص: 304
1308.امام حسین علیه السلام :سنن أبی داوود عن عمرو بن عبسة السلمی :قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، أیُّ اللَّیلِ أسمَعُ ؟ قالَ : جَوفَ اللَّیلِ الآخِرَ . (1)1309.امام حسین علیه السلام ( _ به فرزندش علیّ اکبر علیه السلام _ ) سنن الترمذی عن أبی اُمامة :قیلَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أیُّ الدُّعاءِ أسمَعُ ؟ قالَ : جَوفَ اللَّیلِ الآخِرَ ، ودُبُرَ الصَّلَواتِ المَکتوباتِ . (2)1310.تاریخ الطبری ( _ به نقل از ابو ثمامه که در روز عاشورا گفت : دوست ) سنن النسائی عن عمرو بن عنبسة :قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، هَل مِن ساعَةٍ أقرَبُ مِنَ الاُخری أو هَل مِن ساعَةٍ یُبتَغی ذِکرُها ؟ قالَ : نَعَم ، إنَّ أقرَبَ ما یَکونُ الرَّبُّ عز و جل مِنَ العَبدِ جَوفُ اللَّیلِ الآخِرُ ؛ فَإِنِ استَطَعتَ أن تَکونَ مِمَّن یَذکُرُ اللّهَ عز و جل فی تِلکَ السّاعَةِ فَکُن . (3)1311.الإمام الحسین علیه السلام ( _ فی أبِی الشَّعثاءِ الکِندِیِّ ، وکانَ رامِیا _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا کانَ آخِرُ اللَّیلِ یَقولُ اللّهُ سُبحانَهُ وتَعالی : هَل مِن داعٍ فَاُجیبَهُ ؟ هَل مِن سائِلٍ فَاُعطِیَهُ سُؤلَهُ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَأَتوبَ عَلَیهِ ؟ (4) .
ص: 305
1312.الإمام الحسین علیه السلام ( _ لاُِمِّ وَهبٍ _ ) سنن أبی داوود_ به نقل از عمرو بن عبسه سُلَمی _: گفتم : ای پیامبر خدا ! چه هنگام از شب ، شنواتر است (دعا در آن ، زودتر مستجاب می شود)؟
فرمود : «پاسِ آخر شب».1313.الإمام الحسین علیه السلام ( _ لِجَونٍ مَولی أبی ذَرٍّ الغِفارِیِّ _ ) سنن الترمذی_ به نقل از ابو امامه _: به پیامبر خدا گفته شد : کدام دعا زودتر شنیده [و مستجاب ]می شود؟
فرمود : «[دعای] پاسِ آخر شب و دعای پس از نمازهای واجب».1311.امام حسین علیه السلام ( _ درباره ابوشعثای کِندی که تیرانداز بود _ ) سنن النسائی_ به نقل از عمرو بن عنبسه _: گفتم : ای پیامبر خدا ، آیا وقتی هست که در آن به خدا نزدیک تر است تا وقتی دیگر ، یا ساعتی که ذکر در آن ، مطلوب تر باشد؟
فرمود : «آری . پاسِ آخر شب ، وقتی است که پروردگار عز و جلبه بنده نزدیک تر [از هر زمان دیگری ]است . پس اگر می توانی از کسانی باشی که در این ساعت به ذکر خداوند عز و جلمی پردازند ، باش».1312.امام حسین علیه السلام ( _ به اُمّ وهب _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون آخرِ شب فرا برسد ، خداوند پاک و بلندمرتبه می فرماید : «آیا هیچ دعاکننده ای هست تا دعایش را مستجاب گردانم؟ آیا هیچ درخواست کننده ای هست تا خواسته اش را برآورَم؟ آیا هیچ آمرزش خواهی هست تا او را بیامرزم؟ آیا هیچ توبه کننده ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟». .
ص: 306
1313.امام حسین علیه السلام ( _ در حقّ جون ، غلام آزاد شده ابو ذر غِفاری _ ) الإمام الصادق علیه السلام :مَن تَطَهَّرَ ثُمَّ أوی إلی فِراشِهِ باتَ وفِراشُهُ کَمَسجِدِهِ ، فَإِن قامَ مِنَ اللَّیلِ فَذَکَرَ اللّهَ تَناثَرَت عَنهُ خَطایاهُ ، فَإِن قامَ مِن آخِرِ اللَّیلِ فَتَطَهَّرَ وصَلّی رَکعَتَینِ ، وحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ وصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، لَم یَسأَلِ اللّهَ شَیئا إلاّ أعطاهُ ، إمّا أن یُعطِیَهُ الَّذی یَسأَ لُهُ بِعَینِهِ ، وإمّا أن یَدَّخِرَ لَهُ ما هُوَ خَیرٌ لَهُ مِنهُ . (1)7 / 7الأَسحارُالکتاب«کَانُواْ قَلِیلاً مِّنَ الَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» . (2)
«وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ» . (3)
الحدیث1318.الإمام الحسین علیه السلام ( _ لَمّا بَلَغَهُ خَبَرُ شَهادَةِ مُسلِمٍ _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لِعَلِیٍّ علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ _: یا عَلِیُّ ، صَلِّ مِنَ اللَّیلِ ولَو قَدرَ حَلبِ شاةٍ ، وبِالأَسحارِ فَادعُ ، لا تُرَدَّ لَکَ دَعوَةٌ ؛ فَإِنَّ اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ یَقولُ : «وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ» . (4)1319.الإمام الحسین علیه السلام ( _ فی مُسلِمِ بنِ عَوسَجَةَ _ ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ أفضَلَ ما دَعَوتُمُ اللّهَ بِالأَسحارِ ، قالَ اللّهُ تَعالی : «وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» . (5)1316.امام حسین علیه السلام ( _ چون خبر شهادت قیس بن مُسْهِر به ایشان رسید ، چش ) عنه علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : خَیرُ وَقتٍ دَعَوتُمُ اللّهَ عز و جل فیهِ الأَسحارُ ، وتَلا هذِهِ الآیَةَ فی قَولِ یَعقوبَ علیه السلام : «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی» (6) وقالَ : أخَّرَهُم إلَی السَّحَرِ . (7) .
ص: 307
1317.امام حسین علیه السلام ( _ چون خبر شهادت قیس بن مُسهِر به ایشان رسید _ ) امام صادق علیه السلام :هر که وضو بگیرد و به بسترش برود ، آن شب ، بستر او مانند مسجدش باشد و اگر وقتی از شب را بر خیزد و به ذکر خدا بپردازد ، گناهانش همه فرو می ریزد و چنانچه آخرِ شب برخیزد و وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و حمد و ثنای الهی به جای آورَد و بر پیامبر ، درود بفرستد ، هر چه از خدا بخواهد ، به او عطا می فرماید : یا همانی را که از او می خواهد ، عطایش کند و یا آنچه را که برایش بهتر از آن است ، برای او می اندوزد .7 / 7سحرگاهانقرآن«و از شب ، اندکی را می غنودند و در سحرگاهان ، طلبِ آمرزش می کردند» .
«و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» .
حدیث1321.امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به علی علیه السلام _: ای علی! پاسی از شب ، نماز بخوان ، اگرچه به اندازه مدّت دوشیدن گوسفندی باشد ، و در سحرگاهان دعا کن ، که دعایت رد نمی شود ؛ زیرا خداوند _ تبارک و تعالی _ می فرماید : «و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» .1322.المجتنی :امام صادق علیه السلام :بهترین زمانی که در آن به درگاه خدا دعا می کنید ، سحرگاهان است . خداوند متعال فرموده است : «و در سحرگاهان ، طلبِ آمرزش می کردند» .1323.الخرائج والجرائح :امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا فرمود : «بهترین وقتی که در آن به درگاه خداوند عز و جلدعا می کنید ، سحرهاست» .
سپس ، این آیه را که سخن یعقوب علیه السلام است ، تلاوت کرد : « «به زودی از پروردگارم برای شما طلب آمرزش خواهم کرد» » و فرمود : «[یعقوب] به وقت سحر ، موکول کرد».
.
ص: 308
1323.الخرائج والجرائح :إتحاف السادة المتّقین عن ابن عبّاس :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله سُئِلَ : لِمَ أخَّرَ یَعقوبُ بَنیهِ فِی الاِستِغفارِ ؟ قالَ : أخَّرَهُم إلَی السَّحَرِ ؛ لِأَنَّ دُعاءَ السَّحَرِ مُستَجابٌ . (1)1324.تاریخ دمشق عن ابن عائشة عن أبیه :تفسیر القمّی :ثُمَّ رَحَلَ یَعقوبُ وأهلُهُ مِنَ البادِیَةِ ، بَعدَما رَجَعَ إلَیهِ بَنوهُ بِالقَمیصِ فَأَلقَوهُ عَلی وَجهِهِ ، فَارتَدَّ بَصیرا .
فَقالَ لَهُم : ألَم أقُل لَکُم إنّی أعلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعلَمونَ ؟
قالوا لَهُ : یا أبانَا استَغفِر لَنا ذُنوبَنا إنّا کُنّا خاطِئینَ .
قالَ لَهُم : سَوفَ أستَغفِرُ لَکُم رَبّی ، إنَّهُ هُوَ الغَفورُ الرَّحیمُ .
قالَ : أخَّرَهُ إلَی السَّحَرِ ؛ لِأَنَّ الدُّعاءَ وَالاِستغفارَ فیهِ مُستَجابٌ . (2)1324.تاریخ دمشق ( _ به نقل از ابن عایشه ، از پدرش _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ فی آخِرِ ساعَةٍ تَبقی مِن ساعاتِ اللَّیلِ ، یَأمُرُ مَلَکا یُنادی ، فَیَسمَعُ ما بَینَ الخافِقَینِ ما خَلاَ الجِنَّ وَالإِنسَ : ألا هَل مِن مُستَغفِرٍ یُغفَرُ لَهُ ؟ ألا هَل مِن تائِبٍ یُتابُ عَلَیهِ ؟ ألا هَل مِن داعٍ بِخَیرٍ یُستَجابُ لَهُ ؟ ألا هَل مِن سائِلٍ یُعطی سُؤالَهُ ؟ ألا هَل مِن راغِبٍ یُعطی رَغبَتَهُ ؟ یا باغِیَ الخَیرِ أقبِل ، یا صاحِبَ الشَّرِّ أقصِر ، اللّهُمَّ أعطِ کُلَّ مُنفِقٍ مالاً خَلَفا ، وأعطِ کُلَّ مُمسِکٍ مالاً تَلَفا . (3)1325.رجال الکشّی عن زرارة :الأمالی للطوسی عن رزیق عن الإمام الصادق علیه السلام :عَلَیکُم بِالدُّعاءِ وَالإِلحاحِ عَلَی اللّهِ عز و جلفِی السّاعَةِ الَّتی لا یُخَیِّبُ اللّهُ عز و جلفیها بَرّا ولا فاجِرا .
قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! وأیُّ ساعَةٍ هِیَ ؟
قالَ : هِیَ السّاعَةُ الَّتی دَعا فیها أیّوبُ علیه السلام وشَکا إلَی اللّهِ عز و جلبَلِیَّتَهُ ، فَکَشَفَ اللّهُ عز و جل ما بِهِ مِن ضُرٍّ ، ودَعا فیها یَعقوبُ علیه السلام فَرَدَّ اللّهُ یوسُفَ وکَشَفَ اللّهُ کُربَتَهُ ، ودَعا فیها مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَکَشَفَ اللّهُ عز و جلکُربَتَهُ ، ومَکَّنَهُ مِن أکتافِ المُشرِکینَ بَعدَ الیَأسِ ، أنَا ضامِنٌ أن لا یُخَیِّبَ اللّهُ عز و جل فی ذلِکَ الوَقتِ بَرّا ولا فاجِرا ، البَرُّ یُستَجابُ لَهُ فی نَفسِهِ وغَیرِهِ ، وَالفاجِرُ یُستَجابُ لَهُ فی غَیرِهِ ، ویَصرِفُ اللّهُ إجابَتَهُ إلی وَلِیٍّ مِن أولِیائِهِ ، فَاغتَنِمُوا الدُّعاءَ فی ذلِکَ الوَقتِ . (4) .
ص: 309
1326.دعائم الإسلام عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام :إتحاف السادة المتّقین_ به نقل از ابن عبّاس _: از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال شد : چرا یعقوب ، آمرزش خواهی برای فرزندانش را به تأخیر انداخت؟
فرمود : «به سحر موکولشان کرد به این خاطر که دعای سحرگاهان ، مستجاب می شود» .1325.رجال الکشّی ( _ به نقل از زراره _ ) تفسیر القمّی :پس از آن که پسران یعقوب علیه السلام پیراهن [یوسف علیه السلام ] را آوردند و بر صورت او افکندند و او بینایی اش را بازیافت ، یعقوب و خانواده اش از بادیه کوچیدند ، یعقوب به آنان گفت : «به شما نگفتم که من از [لطف] خدا ، آن می دانم که شما نمی دانید؟».
پسرانش گفتند : پدر جان! برای گناهان ما طلب آمرزش کن . ما خطاکار بودیم.
یعقوب به ایشان گفت : به زودی از پروردگارم برایتان طلب آمرزش خواهم کرد ، که او آمرزگار و مهربان است».
و این کار را تا سحر ، به تأخیر افکند ؛ چرا که دعا و استغفار ، در سحرگاه مستجاب می شود .1326.دعائم الإسلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل در واپسین ساعتِ باقی مانده از ساعات شب ، به فرشته ای می فرماید تا ندا در دهد ، آن سان که از شرق تا غرب عالم ، به استثنای جنّ و انس ، ندایش را می شنوند که : «هان! آیا کسی هست که آمرزش بطلبد تا آمرزیده شود؟ آیا کسی هست که توبه کند تا توبه اش پذیرفته شود؟ آیا کسی هست که دعای خیری کند تا دعایش مستجاب شود؟ آیا کسی هست که درخواست کند تا خواسته اش برآورده شود؟ آیا کسی هست که چیزی بخواهد و مطلوبش داده شود؟ ای جویایِ خیر ! بیا . ای بدی کننده ! بس کن . بار خدایا! به هر انفاق کننده مالی ، عوض عطا کن و به هر آن کس که از انفاقِ مالی خودداری می ورزد ، زیان دِه ( / مالش را تلف کن)» .1327.الإمام الباقر علیه السلام :الأمالی ، طوسی_ به نقل از رزیق _: امام صادق علیه السلام فرمود : «بر شما باد دعا و التماس به درگاه خداوند عز و جل در آن ساعتی که خدای عز و جلدر آن ساعت ، هیچ نیکوکار و بدکاری را نومید نمی سازد» .
گفتم : فدایت شوم! آن ، چه ساعتی است؟
فرمود : «ساعتی که ایّوب علیه السلام در آن ، دعا کرد و از رنجوری خویش به درگاه خداوند عز و جل شکایت بُرد و خداوند عز و جل رنج را از او زدود . یعقوب علیه السلام در آن دعا کرد و خداوند ، یوسف علیه السلام را بازگردانْد و اندوه او را بُرد . محمّد صلی الله علیه و آله در آن ، دعا کرد و خداوند عز و جل گرفتاری اش را برطرف ساخت و او را که مأیوس شده بود ، بر مشرکان ، چیره گردانید . من ضمانت می کنم که خداوند عز و جل در آن ساعت ، هیچ نیکوکار و بدکاری را نومید برنگردانَد . دعای نیکوکار درباره خودش و دیگران ، مستجاب می شود و دعای بدکار درباره دیگران و خداوند ، اجابتش را متوجّه دوستی از دوستان خویش می کند . پس دعا کردن در این وقت را غنیمت بشمارید». .
ص: 310
7 / 8بَینَ الطُّلوعَینِ1328.الدعوات :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا صَلَّیتُمُ الصُّبحَ فَافزَعوا إلَی الدُّعاءِ ، وباکِروا فی طَلَبِ الحَوائِجِ ، اللّهُمَّ بارِک لاُِمَّتی فی بُکورِها . (1)1329.رجال الکشّی عن أبی جعفر الأحول عن الإمام الصادق ععنه صلی الله علیه و آله :وَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ ، لَدُعاءُ الرَّجُلِ بَعدَ طُلوعِ الفَجرِ إلی طُلوعِ الشَّمسِ أنجَحُ فِی الحاجاتِ مِنَ الضّارِبِ بِمالِهِ فِی الأَرضِ . (2)1330.رجال الکشیّ عن الأرقط عن الإمام الصادق علیه السلاالإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل یُحِبُّ مِن عِبادِهِ المُؤمِنینَ کُلَّ عَبدٍ دَعّاءٍ ؛ فَعَلَیکُم بِالدُّعاءِ فِی السَّحَرِ إلی طُلوعِ الشَّمسِ ؛ فَإِنَّها ساعَةٌ تُفتَحُ فیها أبوابُ السَّماءِ ، وتُقسَمُ فیهَا الأَرزاقُ ، وتُقضی فیهَا الحَوائِجُ العِظامُ . (3) .
ص: 311
7 / 8از سپیده دم تا دمیدن خورشید1331.الإمام الصادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون ، نماز صبح را خواندید ، به دعا خواندن بپردازید و صبح زود ، در پیِ کسب و کار بروید . بار خدایا! برای امّتم در صبح های زودِ آنان ، برکت قرار ده.1332.الکافی عن طرخان النخّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست ، هر آینه ، دعای مرد بعد از طلوع فجر تا طلوع خورشید ، در رفع حوایج [و تأمین معاش ]مؤثّرتر از تجارت کردن با مال است.1331.امام صادق علیه السلام :امام باقر علیه السلام :خداوند عز و جل از میان بندگان مؤمنش ، بنده ای را که بسیار دعا کند ، دوست می دارد . پس ، بر شما باد دعا کردن در سحرگاهان تا طلوع خورشید ؛ زیرا این ، وقتی است که در آن ، درهای آسمان باز می شود ، و روزی ها تقسیم می شود و حاجت های بزرگ ، برآورده می شود.
.
ص: 312
1332.الکافی ( _ به نقل از طَرخان نَخّاس _ ) الإمام الصادق علیه السلام :التَّعقیبُ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ _ یَعنی بِالدُّعاءِ _ أبلَغُ فی طَلَبِ الرِّزقِ مِنَ الضّارِبِ فِی البِلادِ . (1)1333.رجال الکشّی عن زرارة :الإمام الصادق علیه السلام :الجُلوسُ بَعدَ صَلاةِ الغَداةِ فِی التَّعقیبِ وَالدُّعاءِ حَتّی تَطلُعَ الشَّمسُ أبلَغُ فی طَلَبِ الرِّزقِ مِنَ الضَّربِ فِی الأَرضِ . (2)1334.رجال الکشّی عن زرارة :الإمام الجواد علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ بَعدَ طُلوعِ الفَجرِ أبلَغُ فی طَلَبِ الرِّزقِ مِنَ الضَّربِ فِی الأَرضِ . (3)7 / 9قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ غُروبِهاالکتاب«وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَن فِی السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ ظِ_لَ__لُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الاْصَالِ» . (4)
الحدیث1336.الدعوات :الإمام الصادق علیه السلام_ فی قَولِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی : «وَ ظِ_لَ__لُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الاْصَالِ» _: هُوَ الدُّعاءُ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ غُروبِها ، وهِیَ ساعَةُ إجابَةٍ . (5)1337.رجال الکشّی عن إسماعیل بن موسی :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنّی لَمّا اُسرِیَ بی إلَی السَّماءِ ... نودیتُ ... یا مُحَمَّدُ ، ومَن کَثُرَت ذُنوبُهُ مِن اُمَّتِکَ فیما دونَ الکَبائِرِ حَتّی یُشهَرَ بِکَثرَتِها ، ویُمقَتَ عَلَی اتِّباعِها ، فَلیَعتَمِدنی عِندَ طُلوعِ الفَجرِ أو قَبلَ اُفولِ الشَّفَقِ ، وَلیَنصِب وَجهَهُ إلَیَّ وَلیَقُل : [ وذَکَرَ الدُّعاءَ ] . (6) .
ص: 313
1338.رجال الکشّی عن عبدالرحمن بن الحجّاج :امام صادق علیه السلام :تعقیبات (یعنی دعا) بعد از نماز صبح ، در به دست آوردن روزی ، مؤثّرتر از سفرِ تجارت در شهرهاست.1339.الأمالی للمفید عن حمّاد بن عیسی :امام صادق علیه السلام :نشستن بعد از نماز صبح و خواندن تعقیبات و دعا تا طلوع خورشید ، در کسب روزی مؤثّرتر از سفر تجارت است.1337.رجال الکشّی ( _ به نقل از اسماعیل بن موسی _ ) امام جواد علیه السلام :پرداختن به ذکر خدا بعد از سپیده دَم ، در کسب روزی ، مؤثّرتر از سفر تجارت است.7 / 9پیش از طلوع و غروب خورشیدقرآن«و هر آن کس که در آسمان ها و زمین است ، خواه ناخواه ، و سایه هایشان ، بامدادان و شامگاهان ، برای خدا سجده می کنند» .
حدیث1341.المناقب ، ابن شهر آشوب :امام صادق علیه السلام_ درباره این سخن خداوند _تبارک و تعالی _ که : «و سایه هایشان ، بامدادان و شامگاهان» _ : مقصود ، دعا کردن پیش از طلوع و غروب آفتاب است و آن ، ساعتِ اجابت است.1342.عیون أخبار الرضا علیه السلام عن محمّد بن إسحاق عنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که به آسمان برده شدم (شبِ معراج) ... ندایی شنیدم که : « ... ای محمّد ! هر که از امّت تو گناهانش ، نه گناه کبیره ، چندان بسیار شود که به بسیاریِ آنها شُهره گردد و به واسطه پیروی از آنها منفور گردد ، در هنگام طلوع فجر یا پیش از فرو نشستن شفق ، به من اعتماد کند و روی به جانب من نماید و بگوید : [و دعا را ذکر کرد]» .
.
ص: 314
1343.الإمام الرضا علیه السلام ( _ فیما کَتَبَهُ إلَیهِ _ ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ الدُّعاءَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ غُروبِها ، سُنَّةٌ واجِبَةٌ مَعَ طُلوعِ الفَجرِ وَالمَغرِبِ . (1)1342.عیون أخبار الرضا علیه السلام ( _ به نقل از محمّد بن اسحاق ، از عمویش احمد بن عبد ) عنه علیه السلام :إذا کانَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ الغُروبِ فَعَلَیکَ بِالدُّعاءِ ، وَاجتَهِد ولا تَمتَنِع بِشَیءٍ تَطلُبُهُ مِن رَبِّکَ ، ولا تَقُل : هذا ما لا اُعطاهُ ، وَادعُ فَإِنَّ اللّهَ یَفعَلُ ما یَشاءُ . (2)راجع : ص 294 ح 452 .
7 / 10عِندَ زَوالِ الشَّمسِ1344.قرب الإسناد ( _ به نقل از حسین بن یسار _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا زالَتِ الشَّمسُ ، فُتِحَت أبوابُ السَّماءِ وأبوابُ الجِنانِ ، وَاستُجیبَ الدُّعاءُ ، فَطوبی لِمَن رُفِعَ لَهُ عِندَ ذلِکَ عَمَلٌ صالِحٌ . (3)1345.کمال الدین ( _ به نقل از عبد السلام بن صالح هروی _ ) سنن الترمذی عن عبد اللّه بن السائب :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یُصَلّی أربَعا بَعدَ أن تَزولَ الشَّمسُ قَبلَ الظُّهرِ ، وقالَ : إنَّها ساعَةٌ تُفتَحُ فیها أبوابُ السَّماءِ ، واُحِبُّ أن یَصعَدَ لی فیها عَمَلٌ صالِحٌ . (4) .
ص: 315
1346.عیون أخبار الرضا علیه السلام عن موسی بن عمر بن بزامام صادق علیه السلام :دعا کردن پیش از طلوع و غروب خورشید ، سنّتی واجب (مؤکّد) است ، با دمیدن سپیده و مغرب.1347.رجال الکشّی عن یزید بن إسحاق :امام صادق علیه السلام :پیش از طلوع خورشید و قبل از غروب ، دعا کن و بکوش و از درخواست از پروردگارت ، خودداری مَوَرز و مگو : این ، چیزی است که به من داده نمی شود . دعا کن ؛ زیرا خداوند ، هر کاری بخواهد ، انجام می دهد.ر . ک : ص 295 ح 452
7 / 10هنگام نیم روز1348.امام رضا علیه السلام ( _ هنگامی که برادران ایشان با ایشان درباره ارث و و ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هنگام زوال خورشید ، درهای آسمان و در بهشت ها باز می شود و دعا ، مستجاب می گردد . پس ، خوشا به حال کسی که در این هنگام ، کردار نیکی از او فراز برده شود.1349.الغیبة للطوسی عن الحسن بن شمّون :سنن الترمذی_ به نقل از عبد اللّه بن سائب _: پیامبر خدا ، پس از زوال خورشید ، پیش از [نماز ]ظهر ، چهار رکعت می خواند و می فرمود : «این ، ساعتی است که در آن ، درهای آسمان گشوده می شود و من ، دوست دارم که در این ساعت ، کردار نیکی از من به سوی آسمان ، بالا رود».
.
ص: 316
1350.رجال الکشّی عن علیّ بن مهزیار ( _ فی ذِکرِ کُتُبِ الإِمامِ الجَوادِ علیه السلام إ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تَحَرَّوُا الدُّعاءَ عِندَ فَیءِ الأَفیاءِ . (1)1349.الغیبة ، طوسی ( _ به نقل از حسن بن شمّون _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إذا فاءَتِ الأَفیاءُ ، وهَبَّتِ الأَرواحُ (2) ، فَاذکُروا حَوائِجَکُم ؛ فَإِنَّها ساعَةُ الأَوّابینَ (3) . (4)1350.رجال الکشّی ( _ به نقل از علی بن مهزیار ، در یادکرد از نامه های ) الإمام علیّ علیه السلام :إذا مالَتِ الأَفیاءُ وراجَتِ الأَرواحُ ، فَاطلُبُوا الحَوائِجَ إلَی اللّهِ عز و جل ؛ فَإِنَّها ساعَةُ الأَوّابینَ ، ثُمَّ قَرَأَ : «فَإِنَّهُ کَانَ لِلْأَوَّ بِینَ غَفُورًا» (5) . (6)1351.رجال الکشّی عن علیّ بن مهزیار ( _ فی کِتابٍ لِلإِمامِ الجَوادِ علیه السلام إلَیهِ ) الکافی عن عبد اللّه بن عطاء عن الإمام الباقر علیه السلام :کانَ أبی إذا کانَت لَهُ إلَی اللّهِ حاجَةٌ طَلَبَها فی هذِهِ السّاعَةِ ، یَعنی زَوالَ الشَّمسِ . (7)1351.رجال الکشّی ( _ درباره علی بن مهزیار _ ) الإمام الباقر علیه السلام_ فی وقت الزوال _: تُفتَحُ فی تِلکَ السّاعَةِ أبوابُ السَّماءِ ، ویُستَجابُ الدُّعاءُ ، وتَهُبُّ الرِّیاحُ ، ویَنظُرُ اللّهُ إلی خَلقِهِ . (8)1352.الغیبة للطوسی عن علیّ بن الحسین بن داوود :عنه علیه السلام :إذا زالَتِ الشَّمسُ فُتِحَت أبوابُ السَّماءِ ، وهَبَّتِ الرِّیاحُ ، وقُضِیَ فیهَا الحَوائِجُ الکِبارُ . (9) .
ص: 317
1353.رجال الکشّی عن محمّد بن مرزبان عن محمّد بن سنان :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا را در هنگام برگشتن سایه ها (1) بجویید.1352.الغیبة ، طوسی ( _ به نقل از علی بن حسین بن داوود _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه سایه ها برگشت و بادها وزیدن گرفت ، حوایجتان را [برای خدا ]بگویید ؛ زیرا این لحظه ، لحظه بازگشت کنندگان [به درگاه الهی ]است.1353.رجال الکشّی ( _ به نقل از محمّد بن مرزبان ، از محمّد بن سِنان _ ) امام علی علیه السلام :«هر گاه سایه ها برگشت و بادها برخاست ، حوایج را از خداوند عز و جلبطلبید ؛ زیرا این ساعت ، ساعتِ بازگشت کنندگان است» .
سپس این آیه را تلاوت فرمود : « «قطعا او آمرزنده بازگشت کنندگان است» ».1354.الخرائج والجرائح عن محمّد بن عمیر بن واقد الرازیالکافی :به نقل از عبد اللّه بن عطاء _امام باقر علیه السلام فرمود : «پدرم هر گاه نزد خداوند ، حاجتی داشت ، آن را در این ساعت می طلبید ؛ یعنی هنگام زوالِ خورشید.1355.رجال الکشّی عن أبی هاشم الجعفری :امام باقر علیه السلام_ درباره وقت زوال _: در این ساعت ، درهای آسمان گشوده و دعا ، مستجاب می شود و بادها وزیدن می گیرند و خداوند ، به خلقش نظر می کند.1354.الخرائج و الجرائح ( _ به نقل از محمّد بن عُمَیر بن واقد رازی _ ) امام باقر علیه السلام :چون خورشید زوال یابد ، درهای آسمان باز شود و بادها وزیدن می گیرد و در این لحظه ، حاجت های بزرگ ، برآورده می شوند. .
ص: 318
1355.رجال الکشّی ( _ به نقل از ابو هاشم جعفری _ ) الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أبی إذا طَلَبَ الحاجَةَ طَلَبَها عِندَ زَوالِ الشَّمسِ ، فَإِذا أرادَ ذلِکَ قَدَّمَ شَیئا فَتَصَدَّقَ بِهِ ، وشَمَّ شَیئا مِن طیبٍ ، وراحَ إلَی المَسجِدِ ودَعا فی حاجَتِهِ بِما شاءَ اللّهُ . (1)1356.الغیبة للطوسی عن أبی طالب القمّی :فلاح السائل عن عبد اللّه بن حمّاد الأنصاری عن الإمام الصادق علیه السلام :إذا زالَتِ الشَّمسُ فُتِحَت أبوابُ السَّماءِ وأبوابُ الجِنانِ ، وقُضِیَتِ الحَوائِجُ العِظامُ ، فَقُلتُ : إلی أیِّ وَقتٍ ؟ فَقالَ : مِقدارَ ما یُصَلِّی الرَّجُلُ أربَعَ رَکَعاتٍ مُتَرَسِّلاً . (2)1356.الغیبة ، طوسی ( _ به نقل از ابو طالب قمی _ ) الإمام الصادق علیه السلام :إذا نَقَصَ الظِّلُّ حَتّی یَبلُغَ غایَتَهُ ثُمَّ زادَ فَقَد زالَتِ الشَّمسُ ، وتُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ ، وتَهُبُّ الرِّیاحُ ، وتُقضَی الحَوائِجُ العِظامُ . (3)1357.الخرائج والجرائح :عنه علیه السلام :إنَّهُ إذا زالَتِ الشَّمسُ فُتِحَت أبوابُ السَّماءِ ، وهَبَّتِ الرِّیاحُ ، ونَظَرَ اللّهُ عز و جلإلی خَلقِهِ ، وإنّی لاَُحِبُّ أن یَصعَدَ لی عِندَ ذلِکَ إلَی السَّماءِ عَمَلٌ صالِحٌ . (4)1357.الخرائج و الجرائح :عنه علیه السلام :إذا کانَت لَکَ إلَی اللّهِ حاجَةٌ ، فَاطلُبها عِندَ زَوالِ الشَّمسِ . (5)1358.مکارم الأخلاق عن حمران :عنه علیه السلام :الوَقتُ الَّذی لا یُرَدُّ فیهِ الدُّعاءُ هُوَ ما بَینَ وَقتِکُم فِی الظُّهرِ إلی وَقتِکُم فِی العَصرِ . (6) .
ص: 319
1359.رجال الکشّی عن محمّد بن الفرج :امام صادق علیه السلام :پدرم هر گاه حاجتی طلب می کرد ، آن را در هنگام زوال خورشید می طلبید ، و هر گاه می خواست چنین کند ، ابتدا چیزی صدقه می داد و عطری می زد و به مسجد می رفت و آنچه می خواست ، از خدا می طلبید.1358.مکارم الأخلاق ( _ به نقل از حمران _ ) فلاح السائل_ به نقل از عبد اللّه بن حمّاد انصاری _: امام صادق علیه السلام فرمود : «هر گاه خورشید زوال یابد ، درهای آسمان و درهای بهشت ، باز می شود و حوایج بزرگ ، برآورده می گردد» .
گفتم : تا چه هنگام؟
فرمود : «به مقداری که انسان ، چهار رکعت نماز با تأنّی بخواند».1359.رجال الکشّی ( _ به نقل از محمّد بن فرج _ ) امام صادق علیه السلام :هر گاه سایه کوتاه شود تا جایی که به کمترین حدّش برسد و سپس افزایش یابد ، خورشید ، زوال یافته است و درهای آسمان ، باز می شوند و بادها (نسیم رحمت الهی) وزیدن می گیرند و حاجت های بزرگ ، برآورده می شوند.1360.الخرائج والجرائح عن جعفر بن الشریف الجرجانی :امام صادق علیه السلام :هر گاه نیم روز شود ، درهای آسمان باز می شوند و بادها (نسیم رحمت الهی) وزیدن می گیرند و خداوند عز و جل به خلقش نظر می افکند و من ، دوست دارم که در این هنگام ، کردار نیکی از من به آسمان بالا رود.1361.الإمام العسکریّ علیه السلام ( _ مِن کِتابِهِ إلی إسحاقَ بنِ إسماعیلَ _ ) امام صادق علیه السلام :هر گاه تو را به خداوند ، حاجتی بود ، آن را به هنگام زوال خورشید ، موکول کن .1360.الخرائج والجرائح ( _ به نقل از جعفر بن شریف جرجانی _ ) امام صادق علیه السلام :آن ساعتی که در آن دعا رد نمی شود ، از وقت ظهر شما تا وقت عصرتان است. .
ص: 320
7 / 11یَومُ الفِطرِ1363.عنه علیه السلام ( _ مِن کِتابِهِ إلی عَبدِ اللّه ِ بنِ حَمدَوَیهِ ا ) الإمام علیّ علیه السلام_ فی خُطبَتِهِ یَومَ الفِطرِ _: ألا وإنَّ هذَا الیَومَ ، یَومٌ جَعَلَهُ اللّهُ لَکُم عیدا ، وجَعَلَکُم لَهُ أهلاً ، فَاذکُرُوا اللّهَ یَذکُرکُم ، وَادعوهُ یَستَجِب لَکُم . (1)راجع : شهر اللّه فی الکتاب والسنّة : القسم الخامس / الفصل الثالث : آداب یوم العید .
7 / 12یَومُ عَرَفَةَ1364.رجال الکشّی :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الدُّعاءِ ، دُعاءُ یَومِ عَرَفَةَ . (2)1365.الخرائج والجرائح عن عیسی بن صبیح :السنن الکبری عن ابن عبّاس :رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدعو بِعَرَفَةَ ، یَداهُ إلی صَدرِهِ کَاستِطعامِ المِسکینِ . (3)1365.الخرائج والجرائح ( _ به نقل از عیسی بن صبیح _ ) المصنّف لابن أبی شیبة عن أبی سعید الخدری :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَدعو بِعَرَفَةَ ، ویَرفَعُ یَدَیهِ هکَذا ، یَجعَلُ ظاهِرَهُما مِمّا یَلی وَجهَهُ ، وباطِنَهُما مِمّا یَلِی الأَرضَ . (4)1366.رجال الکشّی عن محمّد بن إبراهیم السمرقندی عن بورقالإمام علیّ علیه السلام :لا عَرَفَةَ إلاّ بِمَکَّةَ ، ولا بَأسَ بِأَن یَجتَمِعوا فِی الأَمصارِ یَومَ عَرَفَةَ ، یَدعونَ اللّهَ . (5) .
ص: 321
7 / 11روز عید فطر1367.الکافی ( _ به نقل از محمّد بن حسن بن شمّون _ ) امام علی علیه السلام_ از خطبه اش در روز عید فطر _: هان! امروز ، روزی است که خداوند ، آن را عید شما و شما را اهل آن قرار داده است . پس خدا را یاد کنید تا شما را یاد کند و او را بخوانید تا اجابتتان نماید.ر . ک : ماه خدا در قرآن و حدیث : بخش پنجم / فصل سوم : آداب روز عید .
7 / 12روز عرفه1369.کشف الغمّة ( _ به نقل از محمّد بن علی بن ابراهیم هَمْدانی _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین دعا ، دعا در روز عرفه است.1370.کمال الدین عن إبراهیم بن مهزیار ( _ فی خَبرِ تَشَرُّفِهِ بِلِقاءِ الإِمامِ المَهدِی ) السنن الکبری_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا را در عرفه دیدم که دستانش را مانند وقتی که فقیر ، نانی می طلبد ، تا سینه اش بالا برده و دعا می کند.1370.کمال الدین ( _ به نقل از ابراهیم بن مهزیار (در خبر تشرّفش به د ) المصنّف ، ابن ابی شیبه_ به نقل از ابو سعید خُدری _: پیامبر خدا ، در عرفه دعا می کرد و دستانش را این گونه بالا می برد : پشت آنها را به طرف صورتش قرار می داد و کفشان را به طرف زمین.1371.الکافی عن أبی عبد اللّه بن صالح :امام علی علیه السلام :عرفه ، فقط در مکّه است ؛ امّا ایرادی ندارد که [مردم] روز عرفه ، در شهرها اجتماع کنند و به درگاه خدا ، دعا نمایند.
.
ص: 322
1371.الکافی ( _ به نقل از ابو عبداللّه بن صالح _ ) الإمام الباقر علیه السلام_ فی ذِکرِ الإِمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام _: لَقَد نَظَرَ علیه السلام یَومَ عَرَفَةَ إلی قَومٍ یَسأَلونَ النّاسَ ، فَقالَ : وَیحَکُم ! أغَیرَ اللّهِ تَسأَلونَ فی مِثلِ هذَا الیَومِ ؟! إنَّهُ لَیُرجی فی هذَا الیَومِ لِما فی بُطونِ الحَبالی أن یَکونوا سُعَداءَ . (1)1372.الغیبة للطوسی عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الأسود :عنه علیه السلام :إنَّ یَومَ عَرَفَةَ یَومُ دُعاءٍ ومَسأَلَةٍ . (2)1373.رجال النجاشی :الأمالی للطوسی عن أبی غندر عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن صَومِ یَومِ عَرَفَةَ ؟ فَقالَ : عیدٌ مِن أعیادِ المُسلِمینَ ، ویَومُ دُعاءٍ ومَسأَلَةٍ . (3)1372.الغیبة ، طوسی ( _ به نقل از ابو جعفر محمد بن علی اسود _ ) الإمام الصادق علیه السلام :یَقِفُ النّاسُ بِعَرَفَةَ یَدعونَ ، ویَرغَبونَ ، ویَسأَلونَ اللّهَ مِن فَضلِهِ بِما قَدَروا عَلَیهِ ، حَتّی تَغرُبَ الشَّمسُ . (4)1373.رجال النجاشی :کتاب من لا یحضره الفقیه :قال الصادق علیه السلام : ما یَمنَعُ أحَدَکُم مِن أن یَحُجَّ کُلَّ سَنَةٍ ؟ فَقیلَ لَهُ : لا یَبلُغُ ذلِکَ أموالُنا !
فَقالَ : أما یَقدِرُ أحَدُکُم إذا خَرَجَ أخوهُ أن یَبعَثَ مَعَهُ بِثَمَنِ اُضحِیَّةٍ ، ویَأمُرَهُ أن یَطوفَ عَنهُ اُسبوعا بِالبَیتِ ویَذبَحَ عَنهُ ، فَإِذا کانَ یَومُ عَرَفَةَ ، لَبِسَ ثِیابَهُ وتَهَیَّأَ وأتَی المَسجِدَ ، فَلا یَزالُ فِی الدُّعاءِ حتّی تَغرُبَ الشَّمسُ . (5) .
ص: 323
1374.الإرشاد عن القاسم بن العلاء :امام باقر علیه السلام_ در یاد کرد امام زین العابدین علیه السلام _: ایشان ، روز عرفه افرادی را دید که از مردم ، گدایی می کنند . فرمود : «ای بیچاره ها! آیا در چنین روزی از غیر خدا درخواست می کنید؟! در این روز ، حتّی برای جنین های [سیاه بختِ ]مادران باردار ، امید آن است که خوش بخت شوند».1375.دلائل الإمامة عن القاسم بن العلاء :امام باقر علیه السلام :روز عرفه ، روز دعا و درخواست است.1374.الإرشاد ( _ به نقل از قاسم بن علاء _ ) الأمالی ، طوسی_ به نقل از ابو غندر _: از امام [صادق علیه السلام ]درباره روزه روز عرفه پرسیدم . فرمود : «عیدی از اعیاد مسلمانان ، و روز دعا و درخواست است» .1375.دلائل الإمامة ( _ به نقل از قاسم بن علاء _ ) امام صادق علیه السلام :مردم ، در عرفه وقوف می کنند و به دعا و درخواست می پردازند و تا جایی که می توانند ، از فضل خدا مسئلت می کنند ، تا آن که خورشید ، غروب کند.1376.الغیبة للطوسی عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحمی ( _ فی ذَیلِ کِتابِهِ إلَی الإِمامِ المَهدِیِّ علیه ) کتاب من لا یحضره الفقیه :امام صادق علیه السلام فرمود : «چه مانعی دارد که هر یک از شما هر سال حج بگزارد؟».
گفته شد : پولمان به این کار نمی رسد.
فرمود : «آیا نمی تواند وقتی برادرش به حج می رود ، پول یک قربانی به او بدهد و از وی بخواهد که به نیابت او هفت بار ، خانه[ی کعبه ]را طواف کند و از طرف او قربانی کند و چون روز عرفه شد ، لباس بپوشد و خود را آماده [و آراسته ]سازد و به مسجد برود و تا غروب آفتاب ، به دعا و نیایش بپردازد؟». .
ص: 324
1377.الاحتجاج :الإمام الصادق علیه السلام :مَن صَلّی یَومَ عَرَفَةَ _ قَبلَ أن یَخرُجَ إلَی الدُّعاءِ فی ذلِکَ ویَکونَ بارِزا تَحتَ السَّماءِ _ رَکعَتَینِ ، وَاعتَرَفَ للّهِِ عز و جلبِذُنوبِهِ ، وأقَرَّ لَهُ بِخَطایاهُ ، نالَ ما نالَ الواقِفونَ بِعَرَفَةَ مِنَ الفَوزِ ، وغُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأَخَّرَ . (1)1378.کمال الدین عن عبد اللّه بن جعفر الحمیری :عنه علیه السلام :فی یَومِ عَرَفَةَ یَجتَمِعونَ بِغَیرِ إمامٍ فِی الأَمصارِ ، یَدعونَ اللّهَ تَعالی عز و جل . (2)1376.الغیبة ، طوسی ( _ به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حِمیَری (د ) المناقب لابن شهرآشوب عن حنّان :حَبَسَ أبو جَعفَرٍ [ المَنصورُ ] عَبدَ الحَمیدِ فَی المَضیقِ زَمانا ، وکانَ صَدیقا لِمُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ ، ثُمَّ إنَّهُ وافَی المَوسِمَ ، فَلَمّا کانَ یَومُ عَرَفَةَ لَقِیَهُ الصّادِقُ علیه السلام فِی المَوقِفِ ، فَقالَ لِمُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ :
یا مُحَمَّدُ ، ما فَعَلَ صَدیقُکَ عَبدُ الحَمیدِ ؟ قالَ : أخَذَهُ أبو جَعفَرٍ فَحَبَسَ فِی المَضیقِ زَمانا .
قالَ : فَرَفَعَ الصّادِقُ علیه السلام یَدَهُ ساعَةً ، ثُمَّ التَفَتَ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ وقالَ :
یا مُحَمَّدَ بنَ عَبدِ اللّهِ ، قَد وَاللّهِ خُلِّیَ سَبیلُ خَلیلِکَ .
قالَ مُحَمَّدٌ : فَسَأَلتُ عَبدَ الحَمیدِ : أیَّ ساعَةٍ خَلاّکَ أبو جَعفَرٍ ؟
قالَ : یَومَ عَرَفَةَ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ . (3)1377.الاحتجاج :عیون أخبار الرضا علیه السلام عن محمّد بن الفضیل :کانَ أبُو الحَسَنِ علیه السلام واقِفا بِعَرَفَةَ یَدعو ، ثُمَّ طَأطَأَ رَأسَهُ ، فَسُئِلَ عَن ذلِکَ ، فَقالَ : إنّی کُنتُ أدعُو اللّهَ تَعالی عَلَی البَرامِکَةِ بِما فَعَلوا بِأَبی علیه السلام ، فَاستَجابَ اللّهُ لِیَ الیَومَ فیهِم .
فَلَمَّا انصَرَفَ لَم یَلبَث إلاّ یَسیرا ، حَتّی بُطِشَ بِجَعفَرٍ ویَحیی وتَغَیَّرَت أحوالُهُم . (4) .
ص: 325
1378.کمال الدین ( _ به نقل از عبد اللّه بن جعفر حمیری _ ) امام صادق علیه السلام :هر کس در روز عرفه _ پیش از آن که برای دعا خارج شود و زیر آسمان قرار گیرد _ دو رکعت نماز بگزارد و در برابر خداوند عز و جل به گناهانش اعتراف کند و به خطاهایش اقرار نماید ، به همان کامیابی ای می رسد که وقوف کنندگانِ در عرفه دست می یابند و گناهان پیشین و پسینِ او آمرزیده می شوند.1379.الإحتجاج :امام صادق علیه السلام :در روز عرفه ، بدون امام ، در شهرها جمع شوند و به درگاه خداوند عز و جلدعا کنند.1379.الاحتجاج :المناقب ، ابن شهر آشوب_ به نقل از حنّان _: ابو جعفر [منصور] مدّتی عبد الحمید را که دوست محمّد بن عبد اللّه بود ، زندانی کرد . محمّد بن عبد اللّه به حج رفت . در روز عرفه ، امام صادق علیه السلام در عرفه او را دید و فرمود : «ای محمّد ! از دوستت عبد الحمید ، چه خبر؟»
گفت : ابو جعفر ، او را گرفته و مدّتی است زندانی اش کرده است.
امام صادق علیه السلام ساعتی دست به آسمان برداشت ، سپس رو به محمّد بن عبد اللّه کرد و فرمود : «ای محمّد بن عبد اللّه ! به خدا سوگند ، دوستت آزاد شد».
محمّد می گوید : بعدا از عبد الحمید پرسیدم : چه وقت ابو جعفر ، تو را آزاد کرد؟
گفت : روز عرفه ، بعد از نماز عصر.1380.الإحتجاج ( _ فی ذِکرِ کِتابِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام ) عیون أخبار الرضا علیه السلام_ به نقل از محمّد بن فُضَیل _: امام رضا علیه السلام در عرفه ایستاده بود و دعا می کرد . سپس ، سرش را پایین انداخت . علّتش را از ایشان جویا شدند . فرمود : «برمکیان را به خاطر آنچه با پدرم کردند ، نفرین می کردم و امروز ، خداوند ، نفرینم را در حقّ آنان ، مستجاب کرد».
چون رفت ، دیری نگذشت که جعفر و یحیی ، مغضوب واقع شدند و روزگارشان ، دگرگون شد. .
ص: 326
1381.الکافی عن محمّد بن یوسف الشاشی :السنن الکبری عن عبّاس بن مرداس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَعا عَشِیَّةَ عَرَفَةَ لاُِمَّتِهِ بِالمَغفِرَةِ وَالرَّحمَةِ فَأَکثَرَ الدُّعاءَ ، فَأَوحَی اللّهُ تَعالی إلَیهِ : إنّی قَد فَعَلتُ إلاّ ظُلمَ بَعضِهِم بَعضا ، و أمّا ذُنوبُهُم فیما بَینی وبَینَهُم فَقَد غَفَرتُها . (1)1380.الاحتجاج ( _ در یادکرد از نامه امام مهدی علیه السلام به شیخ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ لَیلَةَ عَرَفَةَ یُستَجابُ فیها ما دَعا مِن خَیرٍ ، ولِلعامِلِ فیها بِطاعَةِ اللّهِ تَعالی أجرُ سَبعینَ ومِئَةِ سَنَةٍ ، وهِیَ لَیلَةُ المُناجاةِ ، وفیها یَتوبُ اللّهُ عَلی مَن تابَ . (2)7 / 13یَومُ الأَضحی1383.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَخطُبُ یَومَ النَّحرِ ، وهُوَ یَقولُ : هذا یَومُ الثَّجِّ وَالعَجِّ . وَالثَّجُّ : ما تُهَریقونَ فیهِ مِنَ الدِّماءِ ، فَمَن صَدَقَت نِیَّتُهُ کانَت أوَّلُ قَطرَةٍ لَهُ کَفّارَةً لِکُلِّ ذَنبٍ ، وَالعَجُّ : الدُّعاءُ ، فَعِجّوا إلَی اللّهِ ، فَوَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ ، لا یَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورا لَهُ ، إلاّ صاحِبُ کَبیرَةٍ مُصِرّا عَلَیها ، لا یُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها . (3) .
ص: 327
1384.عنه صلی الله علیه و آله :السنن الکبری_ به نقل از عبّاس بن مرداس _: پیامبر خدا ، در شامگاه عرفه برای آمرزش و رحمت امّتش دعا کرد و بسیار دعا کرد . پس خداوند متعال به او وحی فرمود : «بجز ستمی که به یکدیگر کرده اند ، گناهانی را که میان من و آنهاست ، آمرزیدم».1382.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شب عرفه ، هر دعای خیری که شود ، مستجاب می گردد و برای کسی که در این شب به طاعت خداوند متعال بپردازد ، پاداش یکصد و هفتاد سال باشد . این شب ، شبِ مناجات است و در این شب ، خداوند ، توبه توبه کننده را می پذیرد.7 / 13روز عید قربان1385.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :شنیدم که پیامبر خدا در روز عید قربان ، خطبه می خوانَد و می فرماید : «امروز ، روزِ ثَجّ و عَجّ است . ثَج ، (1) خونی است که در این روز [از قربانی ]می ریزید . پس هر که نیّتش خالص باشد ، نخستین قطره خونی که می ریزد ، برایش کفّاره هر گناهی است و عَجّ ، (2) دعاست . پس ، به درگاه خدا دعا کنید ؛ زیرا سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست ، هر کس چون از این مکان برود ، آمرزیده می رود ، بجز کسی که بر ارتکاب گناه کبیره ، اصرار ورزیده باشد و تصمیم به ترک آن نگیرد.
.
ص: 328
7 / 14الیَومُ الأَوَّلُ مِنَ المُحَرَّمِ1388.الإمام الباقر علیه السلام :عیون أخبار الرضا علیه السلام عن الریّان بن شبیب :دَخَلتُ عَلَی الرِّضا علیه السلام فی أوَّلِ یَومٍ مِنَ المُحَرَّمِ ، فَقالَ : یَابنَ شَبیبٍ أصائِمٌ أنتَ ؟ قُلتُ : لا ، فَقالَ : إنَّ هذَا الیَومَ هُوَ الیَومُ الَّذی دَعا فیهِ زَکَرِیّا علیه السلام رَبَّهُ عز و جل ، فَقالَ : «رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ» (1) فَاستَجابَ اللّهُ لَهُ ، وأمَرَ المَلائِکَةَ فَنادَت زَکَرِیّا وهُوَ قائِمٌ یُصَلّی فِی المِحرابِ : «أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی» (2) فَمَن صامَ هذَا الیَومَ ثُمَّ دَعَا اللّهَ عز و جل استَجابَ اللّهُ لَهُ ، کَمَا استَجابَ اللّهُ لِزَکَرِیّا علیه السلام . (3)7 / 15الیَومُ السّابِعُ وَالعِشرونَ مِن رَجَبٍ1386.امام صادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :یَومُ سَبعَةٍ وعِشرینَ مِن رَجَبٍ نُبِّئَ فیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، مَن صَلّی فیهِ أیَّ وَقتٍ شاءَ اثنَتَی عَشرَةَ رَکعَةً ... ثُمَّ یَقولُ : «اللّهُ اللّهُ رَبّی لا اُشرِکُ بِهِ شَیئا» أربَعَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ یَدعو ، فَلا یَدعو بِشَیءٍ إلاَّ استُجیبَ لَهُ فی کُلِّ حاجَةٍ ، إلاّ أن یَدعُوَ فی جائِحَةِ قَومٍ ، أو قَطیعَةِ رَحِمٍ . (4) .
ص: 329
7 / 14روز اول محرّم1389.امام صادق علیه السلام :عیون أخبار الرضا علیه السلام_ به نقل از ریّان بن شبیب _: در نخستین روز محرّم ، خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم . فرمود : «روزه ای ، ابن شبیب؟»
گفتم : خیر .
فرمود : «این روز ، روزی است که در آن ، زکریا علیه السلام به درگاه پروردگارش دعا کرد و گفت : «ای پروردگار من ! از جانب خود ، فرزندی پاک و پاکیزه به من عطا فرما ، که تو شنونده دعایی» و خدا ، دعایش را مستجاب کرد و به فرشتگان فرمود تا به زکریا علیه السلام که در محراب به نماز ایستاده بود ، ندا دهند : «خدا، تو را به [ولادت ]یحیی مژده می دهد» . بنا بر این ، هر که امروز را روزه بدارد و سپس دعا کند ، خداوند عز و جلدعایش را می پذیرد ، همچنان که دعای زکریا علیه السلام را پذیرفت».7 / 15روز بیست و هفتم رجب1391.الإمام الصادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :روز بیست و هفتم رجب ، روزی است که پیامبر خدا ، در آن به پیامبری مبعوث شد . هر کس در هر وقت از این روز که خواست ، دوازده رکعت نماز بخواند . سپس ، چهار مرتبه بگوید : «خدا ، خدا ، پروردگارِ من است و هیچ چیز را شریک او نمی دانم» و آن گاه ، دعا کند ، هر دعایی که بکند ، برای هر حاجتی که باشد ، مستجاب می شود ، مگر آن که برای نابودی قومی یا قطع صله رَحِم ، دعا کند.
.
ص: 330
7 / 16شَهرُ رَمَضانَ1392.علل الشرائع ( _ به نقل از حنّان بن سَدیر ، از پدرش _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی فی کُلِّ لَیلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ثَلاثَ مَرّاتٍ : هَل مِن سائِلٍ فَاُعطِیَهُ سُؤلَهُ ! هَل مِن تائِبٍ فَأَتوبَ عَلَیهِ ! هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ! (1)1393.تفسیر القمّی ( _ فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی : {Q} «وَ قَالُواْ لا ) عنه صلی الله علیه و آله :أتاکُم رَمَضانُ ، شَهرٌ مُبارَکٌ ، فَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلَیکُم صِیامَهُ ، تُفَتَّحُ فیهِ أبوابُ السَّماءِ . (2)1393.تفسیر القمی ( _ در تفسیر این سخن خدای متعال که : {Q} «و گفتند : ) الإمام الباقر علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُقبِلُ بِوَجهِهِ إلَی النّاسِ فَیَقولُ : یا مَعشَرَ النّاسِ ، إذا طَلَعَ هِلالُ شَهرِ رَمَضانَ غُلَّت مَرَدَةُ الشَّیاطینِ ، وفُتِّحَت أبوابُ السَّماءِ ، وأبوابُ الجِنانِ ، وأبوابُ الرَّحمَةِ ، وغُلِّقَت أبوابُ النّارِ ، وَاستُجیبَ الدُّعاءُ ، وکانَ للّهِِ فیهِ عِندَ کُلِّ فِطرٍ عُتَقاءُ یُعتِقُهُمُ اللّهُ مِنَ النّارِ ، ویُنادی مُنادٍ کُلَّ لَیلَةٍ : هَل مِن سائِلٍ ! هَل مِن مُستَغفِرٍ ! اللّهُمَّ أعطِ کُلَّ مُنفِقٍ خَلَفا ، وأعطِ کُلَّ مُمسِکٍ تَلَفا . (3)1394.الإمام الکاظم علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی فَضلِ شَهرِ رَمَضانَ _: وهُوَ شَهرٌ أوَّلُهُ رَحمَةٌ ، وأوسَطُهُ مَغفِرَةٌ ، وآخِرُهُ الإِجابَةُ وَالعِتقُ مِنَ النّارِ ، ولا غِنی بِکُم عَن أربَعِ خِصالٍ ؛ خَصلَتَینِ تُرضونَ اللّهَ بِهِما ، وخَصلَتَینِ لا غِنی بِکُم عَنهُما ؛ فَأَمَّا اللَّتانِ تُرضونَ اللّهَ عز و جل بِهِما : فَشَهادَةُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ . وأمَّا اللَّتانِ لا غِنی بِکُم عَنهُما : فَتَسأَلونَ اللّهَ فیهِ حَوائِجَکُم وَالجَنَّةَ ، وتَسأَلونَ العافِیَةَ ، وتَعوذونَ بِهِ مِنَ النّارِ . (4) .
ص: 331
7 / 16ماه رمضان1396.قصص الأنبیاء عن ابن عبّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ تبارک و تعالی _ در هر شب ماه رمضان ، سه بار می فرماید : «آیا درخواست کننده ای هست تا درخواستش را برآورم؟ آیا توبه کننده ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا آمرزش خواهی هست تا او را بیامرزم؟» .1395.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رمضان بر شما درآمد . ماه پُر برکتی است . خداوند عز و جل روزه این ماه را بر شما واجب ساخته است . در این ماه ، درهای آسمان باز می شود.1396.قصص الأنبیاء ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا ، رو به مردم می کرد و می فرمود : «ای گروه مردمان! هر گاه هلال ماه رمضان طلوع کند ، شیاطین پلید به بند کشیده می شوند و درهای آسمان و درهای بهشت ها و درهای رحمت گشوده می گردند و درهای آتش ، بسته می شوند و دعا به اجابت می رسد و در هنگام هر افطار ، خداوند ، شماری را از آتش آزاد می کند و هر شب منادی ای ندا می دهد : آیا هیچ درخواست کننده ای نیست؟ آیا هیچ آمرزش خواهی نیست؟ بار خدایا ! به هر کس انفاقی کند ، عوض عطا فرما و به هر کس از انفاق خودداری ورزد ، زیان برسان» .1397.الإمام الصادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در فضیلت ماه رمضان _: این ، ماهی است که آغازش رحمت است ، میانه اش آمرزش و پایانش اجابت دعا و آزادی از آتش ؛ و شما از چهار چیز ، بی نیاز نیستید : دو چیز که با آن ، خداوند را خشنود می سازید و دو چیز که برای خودتان ضروری است . امّا آن دو چیز که به وسیله آنها خداوند عز و جل را خشنود می سازید : گواهی دادن به وجود خدای یگانه و معبود یکتاست ، و این که محمّد ، فرستاده خداست ؛ و امّا آن دو که برای خودتان ضرور است ، این است که در این ماه ، حوایجتان و بهشت و عافیت و تن درستی را از خدا بخواهید و از آتش دوزخ ، به او پناه ببرید.
.
ص: 332
1397.امام صادق علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :لَمّا حَضَرَ شَهرُ رَمَضانَ ، قامَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ ، کَفاکُمُ اللّهُ عَدُوَّکُم مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ ، وقالَ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (1) ، ووَعَدَکُمُ الإِجابَةَ ، ألا وقَد وَکَّلَ اللّهُ عز و جل بِکُلِّ شَیطانٍ مَریدٍ سَبعینَ مِن مَلائِکَتِهِ ، فَلَیسَ بِمَحلولٍ حَتّی یَنقَضِیَ شَهرُکُم هذا ، ألا وأبوابُ السَّماءِ مُفَتَّحَةٌ مِن أوَّلِ لَیلَةٍ مِنهُ ، ألا وَالدُّعاءُ فیهِ مَقبولٌ . (2)1398.دلائل النبوّة لأبی نعیم عن عبدالملک بن هارون بن عرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ذاکِرُ اللّهِ فی رَمَضانَ مَغفورٌ لَهُ ، وسائِلُ اللّهِ فیهِ لا یُخَیَّبُ . (3)1398.دلائل النبوّة ، ابو نعیم ( _ به نقل از عبد الملک بن هارون بن عنتره ، از پدرش ) الإمام علیّ علیه السلام :عَلَیکُم فی شَهرِ رَمَضانَ بِکَثرَةِ الاِستِغفارِ وَالدُّعاءِ ، فَأَمَّا الدُّعاءُ فَیُدفَعُ بِهِ عَنکُمُ البَلاءُ ، وأمَّا الاِستِغفارُ فَیَمحی ذُنوبَکُم . (4) .
ص: 333
1399.الأمالی للطوسی عن أبی تحیی :امام علی علیه السلام :چون ماه رمضان فرا رسید ، پیامبر خدا برخاست و حمد و ثنای خدا گفت و سپس فرمود : «ای مردم! خداوند ، شرّ دشمنتان را ، از جنّ و انس ، از شما بگردانَد ، و فرمود : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» و وعده اجابت داد . بدانید که خداوند عز و جل بر هر شیطان پلیدی ، هفتاد تن از فرشتگانش را گماشت و تا پایان این ماه ، همچنان بر آنان گماشته هستند . بدانید که از نخستین شبِ این ماه ، درهای آسمان باز می شود . بدانید که در این ماه ، دعا پذیرفته است.1400.الکافی عن سدیر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یاد کننده خدا در این ماه ، آمرزیده است و درخواست کننده از خدا در این ماه ، محروم نمی شود.1399.الأمالی، طوسی ( _ به نقل از ابو تحیی _ ) امام علی علیه السلام :در ماه رمضان ، بسیار استغفار و دعا کنید ؛ زیرا با دعا از شما دفعِ بلا می شود و با استغفار ، گناهانتان پاک می گردد. .
ص: 334
1400.الکافی ( _ به نقل از سَدیر _ ) الإمام الصادق علیه السلام :کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام إذا کانَ شَهرُ رَمَضانَ لَم یَتَکَلَّم إلاّ بِالدُّعاءِ وَالتَّسبیحِ وَالاِستِغفارِ وَالتَّکبیرِ ، فَإِذا أفطَرَ قالَ : اللّهُمَّ إن شِئتَ أن تَفعَلَ فَعَلتَ . (1)1401.الخرائج والجرائح عن جابر :عنه علیه السلام :إنَّ أبوابَ السَّماءِ تُفَتَّحُ فی رَمَضانَ . (2)7 / 17شَهرُ رَجَبٍ1402.الاستیعاب ( _ به نقل از عایشه _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی نَصَبَ فِی السَّماءِ السّابِعَةِ مَلَکا یُقالُ لَهُ : الدّاعی ، فَإِذا دَخَلَ شَهرُ رَجَبٍ یُنادی ذلِکَ المَلَکُ کُلَّ لَیلَةٍ مِنهُ إلَی الصَّباحِ : «طوبی لِلذّاکِرینَ ، طوبی لِلطّائِعینَ» ، ویَقولُ اللّهُ تَعالی : أنَا جَلیسُ مَن جالَسَنی ، ومُطیعُ مَن أطاعَنی ، وغافِرُ مَنِ استَغفَرَنی ، الشَّهرُ شَهری ، وَالعَبدُ عَبدی ، وَالرَّحمَةُ رَحمَتی ، فَمَن دَعانی فی هذَا الشَّهرِ أجَبتُهُ ، ومَن سَأَلَنی أعطَیتُهُ ، ومَنِ استَهدانی هَدَیتُهُ ، وجَعَلتُ هذَا الشَّهرَ حَبلاً بَینی وبَینَ عِبادی ، فَمَنِ اعتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إلَیَّ . (3)7 / 18عِندَ الأَذانِ1403.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا اُذِّنَ بِالأَذانِ ، فُتِحَت أبوابُ السَّماءِ ، وَاستُجیبَ الدُّعاءُ . (4) .
ص: 335
1404.الطبقات الکبری :امام صادق علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام ماه رمضان که می شد ، جز به دعا و تسبیح و استغفار و تکبیر ، سخنی نمی گفت و چون افطار [عید فطر می شد] می کرد ، می گفت : «بار خدایا ! اگر بخواهی [به اقتضای اذکار و دعاها] کاری بکنی ، می کنی [مانعی برای لطف و احسان تو نیست]».1405.تاریخ المدینة عن عکرمة :امام صادق علیه السلام :در رمضان ، درهای آسمان ، گشوده می شود.7 / 17ماه رجب1406.دلائل النبوّة ، ابو نعیم ( _ به نقل از ابن طاووس ، از پدرش _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال ، در آسمان هفتم ، فرشته ای را منصوب کرده است که به او «داعی (دعوت کننده ، جارچی)» می گویند . چون ماه رجب فرا رسد ، آن فرشته ، هر شب تا صبح بانگ می زند : «خوشا به حال ذکرگویان ، خوشا به حال فرمان بُرداران !» و خداوند متعال می فرماید : «من ، همنشین آنم که با من همنشینی کند و فرمان بُردار آنم که از من ، فرمان ببَرد و آمرزنده آنم که از من ، آمرزش طلبد . این ماه ، ماهِ من است و بنده ، بنده من و رحمت ، رحمتِ من . پس ، هر که در این ماه مرا بخوانَد ، پاسخش می دهم و هر که از من بخواهد ، عطایش می کنم و هر که از من هدایت بطلبد ، هدایتش می کنم . این ماه را ریسمانِ میان خودم و بندگانم قرار دادم . پس ، هر که به آن چنگ در زند ، به من وصل می شود».7 / 18هنگام اذان1409.المناقب لابن شهرآشبوب عن ابن المهدی المامطیری فیپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه اذان گفته شود ، درهای آسمان گشوده می شود و دعا ، مستجاب می گردد .
.
ص: 336
1407.المستدرک علی الصحیحین ( _ به نقل از ابو عقرب _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إذا نودِیَ بِالصَّلاةِ أدبَرَ الشَّیطانُ فیما بَینَهُ وبَینَ الرَّوحاءِ (1) حَتّی لا یَسمَعَ صَوتَ التَّأذینِ ، وفُتِحَت أبوابُ السَّماءِ وأبوابُ الجِنانِ ، وَاستُجیبَ الدُّعاءُ . (2)1408.صحیح البخاری ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إذا کانَ عِندَ الأَذانِ ، فُتِحَت أبوابُ السَّماءِ وَاستُجیبَ الدُّعاءُ ، وإذا کانَ عِندَ الإِقامَةِ ، لَم تُرَدَّ دَعوَةٌ . (3)1409.المناقب، ابن شهر آشوب ( _ به نقل از ابن مهدی مامطیری در المجالس _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إذا نادَی المُنادی فُتِحَت أبوابُ السَّماءِ ، وَاستُجیبَ الدُّعاءُ ؛ فَمَن نَزَلَ بِهِ کَربٌ أو شِدَّةٌ فَلیَتَحَیَّنِ المُنادِیَ ، فَإِذا کَبَّرَ کَبَّرَ وإذا تَشَهَّدَ تَشَهَّدَ (4) ، وإذا قالَ : حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ ، قالَ : حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ ، وإذا قالَ : حَیَّ عَلَی الفَلاحِ ، قالَ : حَیَّ عَلَی الفَلاحِ ، ثُمَّ یَقولُ : اللّهُمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعوَةِ الصّادِقَةِ المُستَجابَةِ ، المُستَجابِ لَها ، دَعوَةِ الحَقِّ وکَلِمَةِ التَّقوی ، أحیِنا عَلَیها وأمِتنا عَلَیها ، وَابعَثنا عَلَیها ، وَاجعَلنا مِن خِیارِ أهلِها أحیاءً وأمواتا ، ثُمَّ یَسأَلُ اللّهَ حاجَتَهُ . (5)1410.تفسیر الطبری عن ابن عمر :سنن أبی داوود عن عبد اللّه بن عمرو :إنّ رَجُلاً قالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ المُؤَذِّنینَ یَفضُلُونَنا .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قُل کَما یَقولونَ ، فَإِذَا انتَهَیتَ فَسَل تُعطَهُ . (6) .
ص: 337
1410.تفسیر الطبری ( _ به نقل از ابن عمر _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بانگ نماز سر داده ، شود شیطان تا رَوحاء (1) می گریزد که صدای اذان را نشنود و درهای آسمان و درهای بهشت ها باز می شود و دعا ، مستجاب می گردد .1411.مسند أبی یعلی عن أبی یحیی النخعی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در هنگام اذان ، درهای آسمان گشوده می گردد و دعا به اجابت می رسد و در هنگام اقامه ، هیچ دعایی رد نمی شود.1412.المستدرک علی الصحیحین عن عمرو بن مرّة الجهنی ( _ وکانَت لَهُ صُحبَةٌ _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه مؤذّن بانگ برآورَد ، درهای آسمان گشوده می شود و دعا به اجابت می رسد . پس ، هر که اندوه یا گرفتاری ای داشت ، منتظر اذان شود و هر گاه مؤذّن تکبیر گفت ، او هم تکبیر بگوید و هر گاه شهادت گفت ، او هم شهادت بگوید و هر گاه گفت : «بشتاب به سوی نماز !» ، او هم بگوید : «بشتاب به سوی نماز !». هر گاه گفت : «بشتاب به سوی رستگاری!» . او هم بگوید : «بشتاب به سوی رستگاری!» .
سپس بگوید : «بارالها ، ای خداوند! این دعوت راستین پذیرفته ای که به برکت آن [دعا ]پذیرفته می شود و دعوت حق و کلمه تقواست . ما را بر این دعوت ، زنده بدار و بر آن ، بمیران و بر آن ، برانگیزان و ما را از بهترینِ زندگان و مُردگان اهل این دعوت ، قرار بده». سپس ، حاجتش را از خداوند بخواهد.1411.مسند أبی یعلی ( _ به نقل از ابو یحیی نَخَعی _ ) سنن أبی داوود_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _: مردی گفت : ای پیامبر خدا ! مؤذّنان بر ما فضیلتی دارند ؟
پیامبر خدا فرمود : «آنچه آنها می گویند ، تو نیز بگو و چون تمام کردی ، درخواست کن که به تو عطا می شود». .
ص: 338
1412.المستدرک علی الصحیحین ( _ به نقل از عمرو بن مرّه جُهَنی (که از صحابیان بو ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یُرَدُّ الدُّعاءُ بَینَ الأَذانِ وَالإِقامَةِ . (1)1413.المعجم الکبیر عن أبی یحیی :عنه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ بَینَ الأَذانِ وَالإِقامَةِ مُستَجابٌ ؛ فَادعوا . (2)7 / 19عِندَ الصَّلاةِ1416.المستدرک علی الصحیحین عن عبدالرحمن بن عوف :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِرفَعوا إلَیهِ أیدِیَکُم بِالدُّعاءِ فی أوقاتِ صَلَواتِکُم ؛ فَإِنَّها أفضَلُ السّاعاتِ ، یَنظُرُ اللّهُ عز و جل فیها بِالرَّحمَةِ إلی عِبادِهِ ، یُجیبُهُم إذا ناجَوهُ ، ویُلَبّیهِم إذا نادَوهُ ، ویَستَجیبُ لَهُم إذا دَعَوهُ . (3)1417.الکافی عن زرارة عن الإمام الباقر علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :المَسأَلَةُ قَبلَ الصَّلاةِ وبَعدَها . (4)1413.المعجم الکبیر ( _ به نقل از ابو یحیی _ ) الإمام الصادق علیه السلام :عَلَیکُم بِالدُّعاءِ فی أدبارِ الصَّلاةِ ؛ فَإِنَّهُ مُستَجابٌ . (5)1414.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از شُعْبی _ ) عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلَیکُمُ الصَّلَواتِ الخَمسَ فی أفضَلِ السّاعاتِ ؛ فَعَلَیکُم بِالدُّعاءِ فی أدبارِ الصَّلَواتِ . (6) .
ص: 339
1415.المستدرک علی الصحیحین ( _ به نقل از عبد اللّه بن زبیر _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در فاصله میان اذان و اقامه ، دعا رد نمی شود.1416.المستدرک علی الصحیحین ( _ به نقل از عبد الرحمان بن عوف _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا در بین اذان و اقامه ، مستجاب است . پس دعا کنید.7 / 19هنگام نماز1419.صحیح مسلم عن ابن عبّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در اوقات نمازتان ، دست دعا به سوی خدا بلند کنید ؛ زیرا این اوقات ، بهترین لحظات است . در این اوقات ، خداوند عز و جل با نظر لطف و رحمت به بندگانش می نگرد . هر گاه او را آهسته بخوانند ، پاسخشان را دهد و اگر با صدای بلند او را بخوانند ، پاسخ می گوید و هر گاه دعا کنند ، دعایشان را مستجاب می کند.1418.معانی الأخبار ( _ به نقل از عدی بن ثابت ، از براء بن عازب _ ) امام باقر علیه السلام :پیش از نماز و پس از آن ، درخواست کنید.1419.صحیح مسلم ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) امام صادق علیه السلام :بر شما باد دعا کردن در پیِ نماز ؛ زیرا که مستجاب می شود .1420.وقعة صفّین عن علیّ بن الأقمر :امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل نمازهای پنجگانه را در بهترین اوقات ، بر شما واجب ساخته است . پس در پی نمازها ، دعا کنید.
.
ص: 340
1421.الإمام الحسن علیه السلام ( _ فِی احتِجاجِهِ عَلی مُعاوِیَةَ _ ) عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل فَرَضَ عَلَیکُمُ الصَّلاةَ فی أحَبِّ الأَوقاتِ إلَیهِ ؛ فَاسأَ لُوا اللّهَ حَوائِجَکُم عَقیبَ فَرائِضِکُم . (1)1420.وقعة صفّین ( _ به نقل از علی بن اقمر _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أدّی فَریضَةً فَلَهُ عِندَ اللّهِ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (2)1421.امام حسن علیه السلام ( _ در احتجاجش با معاویه _ ) عنه صلی الله علیه و آله :مَن أدّی للّهِِ مَکتوبَةً فَلَهُ فی أثَرِها دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (3)1422.عنه علیه السلام ( _ فِی احتِجاجِهِ عَلی مُعاوِیَةَ _ ) الإمام الصادق علیه السلام :ما مِن مُؤمِنٍ یُؤَدّی فَریضَةً مِن فَرائِضِ اللّهِ إلاّ کانَ لَهُ عِندَ أدائِها دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (4)1422.امام حسن علیه السلام ( _ در احتجاج با معاویه _ ) سنن الترمذی عن أبی اُمامة :قیلَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أیُّ الدُّعاءِ أسمَعُ ؟ قالَ : جَوفَ اللَّیلِ الآخِرَ ، ودُبُرَ الصَّلَواتِ المَکتوباتِ . (5)1423.المعجم الکبیر عن ابن عبّاس :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا فَرَغَ العَبدُ مِنَ الصَّلاةِ ، ولَم یَسأَلِ اللّهَ تَعالی حاجَتَهُ ، یَقولُ اللّهُ تَعالی لِمَلائِکَتِهِ : اُنظُروا إلی عَبدی ، فَقَد أدّی فَریضَتی ولَم یَسأَل حاجَتَهُ مِنّی ، کَأَنَّهُ قَدِ استَغنی عَنّی ، خُذوا صَلاتَهُ فَاضرِبوا بِها وَجهَهُ . (6) .
ص: 341
1424.وقعة صفّین عن أبی برزة الأسلمی :امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل نمار را در محبوب ترین اوقات نزدش بر شما واجب ساخته است . پس درخواست های خود را در پیِ نمازهای فریضه تان از خدا درخواست کنید.1423.المعجم الکبیر ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس یک فریضه به جا آورَد ، برایش نزد خداوند ، یک دعای اجابت شونده باشد.1424.وقعة صفّین ( _ به نقل از ابو بَرزه اَسلَمی : اصحاب ، با پیامبر ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به خاطر خدا یک فریضه به جا آورد ، در پیِ آن ، یک دعای اجابت شونده خواهد داشت.1425.تفسیر القمّی :امام صادق صلی الله علیه و آله :هیچ مؤمنی نیست که یک فریضه (نماز واجب) از فرایض خدا را به جای آورَد ، مگر آن که در همان هنگام به جا آوردنش ، یک دعای اجابت شونده خواهد داشت.1426.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :سنن الترمذی_ به نقل از ابو اُمامه _: به پیامبر خدا گفته شد : کدام دعا ، زودتر اجابت می شود؟ فرمود : «دعای پاسِ آخر شب و دعای پس از نمازهای واجب» .1425.تفسیر القمّی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بنده ، نمازش را به پایان بَرَد و از خداوند متعال ، حاجتش را نخواهد ، خداوند متعال به فرشتگانش می فرماید : «به بنده ام بنگرید . واجبِ مرا به جا آورد و حاجتش را از من درخواست نکرد ! گویا از من ، بی نیاز است . نمازش را بگیرید و به صورتش بزنید». .
ص: 342
1426.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أبی _ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ _ یَقولُ فی قَولِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی : «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ * وَ إِلَی رَبِّکَ فَارْغَب» (1) : إذا قَضَیتَ الصَّلاةَ بَعدَ أن تُسَلِّمَ وأنتَ جالِسٌ فَانصَب فِی الدُّعاءِ مِن أمرِ الدُّنیا وَالآخِرَةِ ، وإذا فَرَغتَ مِنَ الدُّعاءِ فَارغَب إلَی اللّهِ _ تَبارَکَ وتَعالی _ أن یَتَقَبَّلَها مِنکَ . (2)1427.البدایة والنهایة عن محمّد بن إسحاق :دعائم الإسلام عن الإمام الصادق علیه السلام_ فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ * وَ إِلَی رَبِّکَ فَارْغَب» _: الدُّعاءُ بَعدَ الفَریضَةِ ، إیّاکَ أن تَدَعَهُ ؛ فَإِنَّ فَضلَهُ بَعدَ الفَریضَةِ کَفَضلِ الفَریضَةِ عَلَی النّافِلَةِ ، ثُمَّ قالَ : إنَّ اللّهَ عز و جلیَقولُ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» (3) وأفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ ، وإیّاهُ عَنی . (4)1428.الإرشاد عن الزهری :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل یَستَحیی مِن عَبدِهِ إذا صَلّی فی جَماعَةٍ ، ثُمَّ یَسأَ لُهُ حاجَةً أن یَنصِرَفَ حَتّی یَقضِیَها . (5)1427.البدایة والنهایة ( _ به نقل از محمّد بن اسحاق _ ) عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ صَلاةٍ لا یُدعی فیها لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ ، فَصَلاةُ خِداجٍ (6) . (7)1428.الإرشاد ( _ به نقل از زُهری _ ) الإمام الباقر علیه السلام :الدُّعاءُ بَعدَ الفَریضَةِ أفضَلُ مِنَ الصَّلاةِ تَنَفُّلاً . (8) .
ص: 343
1429.الإمام علیّ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :پدرم [امام باقر] _ که خدا از او خشنود باد _ درباره این سخن خداوند _ تبارک و تعالی _ که : «پس هر گاه فراغت یافتی ، در کوش و با اشتیاق ، از پروردگارت درخواست کن» ، می فرمود : «یعنی هر گاه نمازت را سلام دادی ، در حالی که همچنان نشسته ای ، در دعا برای امور دنیا و آخرت بکوش و هر گاه از دعا کردن فارغ گشتی ، از خداوند _ تبارک و تعالی _ ملتمسانه بخواه که آن را از تو بپذیرد» .1429.امام علی علیه السلام :دعائم الاسلام :امام صادق علیه السلام _ درباره این سخن خداوند عز و جل که: «پس هر گاه فراغت یافتی ، بکوش و از پروردگارت ، ملتمسانه درخواست کن» ، فرمود : «مقصود ، دعا کردن بعد از نماز فریضه است . زنهار! آن را فرو مگذار ؛ زیرا فضیلت دعا کردن بعد از نماز واجب ، مانند فضیلت نمازِ واجب بر نافله است» .
سپس فرمود : «خداوند عز و جل می فرماید : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم . همانا کسانی که از عبادت من گردن فرازی کنند ، به زودی با خواری به دوزخ درآیند» و برترین عبادت ، دعاست و مقصود خداوند [از عبادت در این آیه ]دعاست.1430.صحیح البخاری عن عبد اللّه بن مسعود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل شرم می کند از بنده اش که با جماعت ، نماز بخواند و سپس ، حاجتش را از او بخواهد و برود و حاجتش را برآورده نسازد.1430.صحیح البخاری ( _ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر نمازی که در آن ، برای مردان و زنان مؤمن دعا نشود ، آن نماز نارس (1) است .1431.مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن مسعود :امام باقر علیه السلام :دعای بعد از نماز واجب ، فضیلتش بیشتر از خواندن نماز نافله است. .
ص: 344
1432.صحیح البخاری عن عبد اللّه بن مسعود :بحار الأنوار :فِی الخَبَرِ : الدُّعاءُ بَینَ الصَّلاتَینِ لا یُرَدُّ . (1)1431.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _ ) الإمام الصادق علیه السلام :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلاَّ اللّهُ ، وَاللّهُ أکبَرُ» ، أربَعینَ مَرَّةً فی دُبُرِ کُلِّ صَلاةٍ فَریضَةٍ قَبلَ أن یُثنِیَ رِجلَیهِ ، ثُمَّ سَأَلَ اللّهَ اُعطِیَ ما سَأَلَ . (2)1432.صحیح البخاری ( _ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _ ) الإمام الباقر علیه السلام :لَمّا کَلَّمَ اللّهُ عز و جل موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام قالَ موسی ... : إلهی ، فَما جَزاءُ مَن صَلَّی الصَّلاةَ لِوَقتِها ، لَم یَشغَلهُ عَن وَقتِها دُنیا ؟
قالَ : یا موسی ، اُعطیهِ سُؤلَهُ واُبیحُهُ جَنَّتی . (3)1433.تفسیر القمّی ( _ فی ذِکرِ مَعرَکَةِ بَدرٍ _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :صَلّوا صَلاةَ الصُّبحِ ، ثُمَّ سَلُوا اللّهَ حَوائِجَکُمُ البَتَّةَ . (4)1434.شرح الأخبار :عنه صلی الله علیه و آله :أمّا صَلاةُ المَغرِبِ ، فَهِیَ السّاعَةُ الَّتی تابَ اللّهُ عز و جلفیها عَلی آدَمَ ... وهِیَ السّاعَةُ الَّتی یُستَجابُ فیهَا الدُّعاءُ ، فَوَعَدنی رَبّی عز و جل أن یَستَجیبَ لِمَن دَعاهُ فیها . (5) .
ص: 345
1433.تفسیر القمّی ( _ در یاد کرد از نبرد بدر _ ) بحار الأنوار :در خبر آمده است که : «دعای بین دو نماز ، رد نمی شود».1434.شرح الأخبار :امام صادق علیه السلام :هر کس بعد از هر نماز واجبی ، پیش از آن که از حالت دو زانو و تشهّد خارج شود ، چهل مرتبه بگوید : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، وَ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ ، وَ اللّهُ أکبَرُ ؛ منزّه است خدا ، و سپاس ، از آنِ خداست و معبودی جز خدای یکتا نیست و خدا ، بزرگ تر است» ، سپس از خداوند درخواست کند ، آنچه بخواهد ، به او داده می شود.1435.مسند ابن حنبل عن أنس :امام باقر علیه السلام :آن گاه که خداوند عز و جل با موسی بن عمران علیه السلام سخن گفت ، موسی علیه السلام گفت : ... بار الها ! پاداش کسی که نماز را در وقتش بخواند و امر دنیوی او را از به وقت خواندنش باز ندارد ، چیست؟
فرمود : «ای موسی ! درخواستش را برمی آوَرَم و بهشتم را بر او روا می سازم».1436.مجمع البیان :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز صبح را بخوانید ، سپس حوایجتان را حتما از خدا بخواهید.1437.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّا نماز مغرب ، آن ساعتی است که خداوند عز و جل در آن ساعت ، توبه آدم را پذیرفت ؛ ساعتی است که دعا در آن ساعت ، مستجاب می شود . پروردگارم عز و جل به من وعده داده است که هر کس در این ساعت دعایش کند ، دعای او را مستجاب فرماید. .
ص: 346
1438.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِنَ الدُّعاءِ المُستَجابِ الَّذی لا یُرَدُّ ، الدُّعاءَ بَینَ المَغرِبِ وَالعِشاءِ . (1)1435.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از اَنَس _ ) تهذیب الأحکام عن جهم بن أبی جهم :رَأَیتُ أبَا الحَسَنِ موسَی بنَ جَعفَرٍ علیه السلام وقَد سَجَدَ بَعدَ الثَّلاثِ الرَّکَعاتِ مِنَ المَغرِبِ ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ! رَأَیتُکَ سَجَدتَ بَعدَ الثَّلاثِ ؟
فَقالَ : ورَأَیتَنی ؟ فَقُلتُ : نَعَم . قالَ : فَلا تَدَعها ؛ فَإِنَّ الدُّعاءَ فیها مُستَجابٌ . (2)1436.مجمع البیان :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ طالِبا إلَی اللّهِ عز و جل حاجَةً فی أمرِ دُنیاهُ وآخِرَتِهِ ، فَلیَطلُبها فِی العِشاءِ الآخِرَةِ ؛ فَإِنَّها صَلاةٌ لَم یُصَلِّها أحَدٌ مِنَ الاُمَمِ قَبلَکُم . (3)1437.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :المجتنی عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن کانَت لَهُ حاجَةٌ فَلیَطلُبها فِی العِشاءِ ؛ فَإِنَّهُ لَم یُعطَها أحَدٌ مِنَ الاُمَمِ قَبلَکُم ، یَعنِی العِشاءَ الآخِرَةَ . (4)7 / 20عِندَ قِراءَةِ القُرآنِ وخَتمِهِ1440.المصنّف لابن أبی شیبة عن سعید بن زید :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ لِصاحِبِ القُرآنِ عِندَ کُلِّ خَتمَةٍ دَعوَةً مُستَجابَةً . (5)1441.مسند ابن حنبل عن ابن عبّاس :عنه صلی الله علیه و آله :مَن خَتَمَ القُرآنَ فَلَهُ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (6) .
ص: 347
1442.صحیح البخاری عن أنس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جمله دعاهایی که ردخور ندارد و مستجاب می شود دعای میان [نماز ]مغرب و عشاست.1439.سنن النسائی ( _ به نقل از اَنَس _ ) تهذیب الأحکام_ به نقل از جهم بن ابی جهم _: ابو الحسن امام کاظم علیه السلام را دیدم که پس از سه رکعت نماز مغرب ، سجده کرد . گفتم : فدایت شوم! دیدم که بعد از سه رکعت [مغرب ]به سجده رفتی.
فرمود : «خودت مرا دیدی؟».
گفتم : آری .
فرمود : «پس تو نیز آن را فرو مگذار ؛ زیرا دعا در آن ، مستجاب می شود».1440.المصنّف ، ابن ابی شیبة _ به نقل از سعید بن زید _پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به خداوند عز و جل حاجتی برای امور دنیا و آخرتش داشت ، آن را در نماز عشاء بطلبد ؛ زیرا این نماز ، نمازی است که هیچ یک از امّت های پیش از شما آن را نخوانده است .1441.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) المجتنی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : هر کس حاجتی داشت ، آن را در نماز عشا بطلبد ؛ زیرا این نماز به هیچ یک از امّتهای پیش از شما عطا نشده است .7 / 20هنگام قرائت و ختم قرآن1444.صحیح البخاری عن أبی هریرة :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای کسی که قرآن تلاوت می کند ، در هنگام هر ختمی یک دعایِ مستجاب شونده است.1443.الطبقات الکبری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس قرآن را ختم کند ، یک دعای اجابت شدنی دارد.
.
ص: 348
1444.صحیح البخاری ( _ به نقل از ابو هریره _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ لِقارِئِ القُرآنِ دَعوَةً مُستَجابَةً ؛ فَإِن شاءَ صاحِبُها عَجَّلَها فِی الدُّنیا ، وإن شاءَ أخَّرَها إلَی الآخِرَةِ . (1)1445.الإمام علیّ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أیُّ الرِّجالِ خَیرٌ ؟ قالَ : الحالُّ المُرتَحِلُ . قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ومَا الحالُّ المُرتَحِلُ ؟
قالَ : الفاتِحُ الخاتِمُ ، الَّذی یَفتَحُ القُرآنَ ویَختِمُهُ ، فَلَهُ عِندَ اللّهِ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (2)1446.صحیح البخاری عن عبد اللّه بن أبی أوفی :حلیة الأولیاء عن زرّ بن حبیش :کانَ عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ قائِما یُصَلّی ، فَلَمّا بَلَغَ المِئَةَ مِنَ النِّساءِ ، قالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : سَل تُعطَهُ .
فَقالَ : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ إیمانا لا یَرتَدُّ ، ونَعیما لا یَنفَدُ ، ومُرافَقَةَ نَبِیِّکَ فی أعلی جَنَّةِ الخُلدِ . (3)1447.المجتنی عن جابر بن عبد اللّه :الإمام علیّ علیه السلام :مَن قَرَأَ مِئَةَ آیَةٍ مِنَ القُرآنِ _ مِن أیِّ القُرآنِ شاءَ _ ثُمَّ قالَ : یا اللّهُ _ سَبعَ مَرّاتٍ _ فَلَو دَعا عَلَی الصَّخرَةِ لَقَلَعَها إن شاءَ اللّهُ . (4)7 / 21هذِهِ الأَوقاتُ1446.صحیح البخاری ( _ به نقل از عبد اللّه بن ابی اوفی _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَمسُ لَیالٍ لا تُرَدُّ فیهِنَّ الدَّعوَةُ: أوَّلُ لَیلَةٍ مِن رَجَبٍ ، ولَیلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، ولَیلَةُ الجُمُعَةِ ، ولَیلَةُ الفِطرِ ، ولَیلَةُ النَّحرِ . (5) .
ص: 349
1447.المجتنی ( _ به نقل از جابر بن عبد اللّه _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای قاری قرآن ، یک دعای مستجاب شونده است . حال اگر خواست ، در همین دنیا به او داده می شود و اگر خواست ، به آخرت موکول می کند.1448.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :گفته شد : ای پیامبر خدا! کدام انسان بهتر است؟
فرمود : «بارافکنِ کوچ کن».
گفته شد : ای پیامبر خدا ! بارافکنِ کوچ کن کیست؟
فرمود : «آغاز کننده پایان بَرَنده . کسی که قرآن را می آغازد و به پایانش می بَرَد . چنین کسی نزد خداوند ، یک دعای پذیرفتنی دارد».1449.عنه صلی الله علیه و آله ( _ لِعَلِیٍّ علیه السلام _ ) حلیة الأولیاء_ به نقل از زرّ بن حبیش _: عبد اللّه بن مسعود ، به نماز ایستاده بود . چون به آیه صدم سوره نساء رسید ، پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «بخواه که عطا می شوی».
عبد اللّه گفت : بار خدایا ! ایمانی بی برگشت ، نعمتی بی پایان و همراهی با پیامبرت در بالاترین درجه بهشت جاویدان را از تو درخواست می کنم.1450.الإصابة عن ابن الزبیر :امام علی علیه السلام :هر کس صد آیه از قرآن _ از هر جای قرآن که خواست _ قرائت کند ، سپس هفت مرتبه «یا اللّه (ای خدا)» بگوید ، اگر به کوه نفرین کند ، به خواست خدا ، آن را از جای برمی کَنَد.7 / 21این وقت ها1449.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ به علی علیه السلام _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج شب است که دعا در آنها رد نمی شود : نخستین شب از ماه رجب ، شب نیمه شعبان ، شب جمعه ، شب عید فطر و شب عید قربان.
.
ص: 350
1450.الإصابة ( _ به نقل از ابن زبیر _ ) الإمام الکاظم علیه السلام :کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام یَقولُ : یُعجِبُنی أن یُفَرِّغَ الرَّجُلُ نَفسَهُ فِی السَّنَةِ أربَعَ لَیالٍ : لَیلَةَ الفِطرِ ، ولَیلَةَ الأَضحی ، ولَیلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، وأوَّلَ لَیلَةٍ مِن رَجَبٍ . (1)1451.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ درباره علی علیه السلام _ ) الإمام الباقر علیه السلام :اُطلُبِ الإِجابَةَ عِندَ اقشِعرارِ الجِلدِ ، وعِندَ إفاضَةِ العَبرَةِ ، وعِندَ قَطرِ المَطَرِ ، وإذا کانَتِ الشَّمسُ فی کَبِدِ السَّماءِ أو قَد زاغَت ؛ فَإِنَّها ساعَةٌ تُفتَحُ فیها أبوابُ السَّماءِ ، ویُرجی فیهَا العَونُ مِنَ المَلائِکَةِ ، وَالإِجابَةُ مِنَ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی . (2)1452.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ درباره علی علیه السلام _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةُ مَواطِنَ لا تُرَدُّ فیها دَعوَةٌ : رَجُلٌ یَکونُ فی بَرِّیَّةٍ حَیثُ لا یَراهُ أحَدٌ ، فَیَقومُ فَیُصَلّی ، فَیَقولُ اللّهُ عز و جللِمَلائِکَتِهِ : أری عَبدی هذا یَعلَمُ أنَّ لَهُ رَبّا یَغفِرُ الذُّنوبَ ، فَانظُروا ما ذا یَطلُبُ . فَتَقولُ المَلائِکَةُ : أی رَبِّ ، رِضاکَ ومَغفِرَتَکَ . فَیَقولُ : اِشهَدوا أنّی قَد غَفَرتُ لَهُ .
ورَجُلٌ یَکونُ مَعَهُ فِئَةٌ فَیَفِرُّ عَنهُ أصحابُهُ ، ویَثبُتُ هُوَ فی مَکانِهِ ، فَیَقولُ اللّهُ لِلمَلائِکَةِ : اُنظُروا ما یَطلُبُ عَبدی . فَتَقولُ المَلائِکَةُ : یا رَبِّ ، بَذَلَ مُهجَتَهُ لَکَ یَطلُبُ رِضاکَ . فَیَقولُ : اِشهَدوا أنّی قَد غَفَرتُ لَهُ .
ورَجُلٌ یَقومُ مِن آخِرِ اللَّیلِ ، فَیَقولُ اللّهُ لِلمَلائِکَةِ : اِشهَدوا أنّی قَد غَفَرتُ لَهُ . (3) .
ص: 351
1453.عنه صلی الله علیه و آله ( _ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ _ ) امام کاظم علیه السلام :علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمود : «خوش دارم که مرد ، در سال ، چهار شبِ خودش را وقف عبادت کند : شب عید فطر ، شب عید قربان ، شب نیمه شعبان و شب اوّل ماه رجب».1454.عنه صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :اجابت [دعا] را در هنگام افروختن پوست (راست شدن مو بر تن) ، هنگام سرازیر شدن اشک ، هنگام بارش باران و هنگامی که خورشید در وسط آسمان است یا زوال کرده ، بجوی ؛ زیرا در این اوقات ، درهای آسمان گشوده می شود و امید کمک از فرشتگان و اجابت از خداوند _ تبارک و تعالی _ می رود.1455.الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه جاست که دعا در آنها رد نمی شود : یکی آن گاه که انسان ، در بیابانی تنهاست ، به طوری که اَحَدی او را نمی بیند و برمی خیزد و نماز می خواند . پس ، خداوند عز و جل به فرشتگانش می فرماید : «می بینم ( / به گمانم) این بنده ام می داند که او را پروردگاری است که گناهان را می آمرزد . ببینید چه می خواهد» .
پس ، فرشتگان گویند : پروردگارا ! خشنودی و آمرزش تو را [می خواهد] . خداوند می فرماید : «گواه باشید که او را آمرزیدم».
دوم ، آن گاه که مردی با عدّه ای [در میدان جنگ] است و یارانش از او می گریزند ؛ ولی او در جای خود ، استوار می ماند . پس ، خداوند به فرشتگان می فرماید : «ببینید بنده ام چه می خواهد» . پس ، فرشتگان می گویند : پروردگارا ! نثار شدن خونش را در راه تو برای جلب رضای تو [می خواهد] . خداوند می فرماید : «گواه باشید که او را آمرزیدم».
سوم ، آن گاه که مردی در آخرِ شب [به نماز ]برمی خیزد . پس ، خداوند به فرشتگان می فرماید : «گواه باشید که او را آمرزیدم». .
ص: 352
1456.رسول اللّه صلی الله علیه و آله ( _ فی حَجَّةِ الوَداعِ وهُوَ عَلی ناقَتِهِ ، ویَدُ ) عنه صلی الله علیه و آله :ساعَتانِ لا تُرَدُّ عَلی داعٍ دَعوَتُهُ : حینَ تُقامُ الصَّلاةُ ، وفِی الصَّفِّ فی سبیلِ اللّهِ . (1)1453.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ در روز غدیر خم _ ) عنه صلی الله علیه و آله :ثِنتانِ لا تُرَدّانِ ، أو قَلَّما تُرَدّانِ : الدُّعاءُ عِندَ النِّداءِ ، وعِندَ البَأسِ حینَ یُلحِمُ بَعضُهُم بَعضا . (2)1454.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :ساعَتانِ تُفتَحُ فیهِما أبوابُ السَّماءِ ، فَلَم تُرَدَّ فیهِما دَعوَةٌ: حُضورُ الصَّلاةِ ، وعِندَ الزَّحفِ لِلقِتالِ . (3)1455.الأمالی، صدوق ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) عنه صلی الله علیه و آله :تَحَرَّوُا الدُّعاءَ فِی الفَیافی (4) ، وثَلاثَةٌ لا یُرَدُّ دُعاؤُهُم : عِندَ النِّداءِ ، وعِندَ الصَّفِّ فی سَبیلِ اللّهِ ، وعِندَ نُزولِ القَطرِ . (5)1456.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ در حجة الوداع ، در حالی که بر ناقه خویش سوار و ) حلیة الأولیاء عن عائشة عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ثَلاثُ ساعاتٍ لِلمَرءِ المُسلِمِ ، ما دَعا فیهِنَّ إلاَّ استُجیبَ لَهُ ، ما لَم یَسأَل قَطیعَةَ رَحِمٍ أو مَأثَما . فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، أیَّةُ ساعَةٍ ؟
قالَ : حینَ یُؤَذِّنُ المُؤَذِّنُ بِالصَّلاةِ حَتّی یَسکُتَ ، وحینَ یَلتَقِی الصَّفّانِ حَتّی یَحکُمَ اللّهُ بَینَهُما ، وحینَ یَنزِلُ المَطَرُ حَتّی یَسکُنَ . (6) .
ص: 353
1457.الإمام الحسن علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو وقت است که دعای هیچ دعاکننده ای رد نمی شود : یکی هنگام اقامه نماز ، و دیگر ، هنگام صف کشیدن [برای رزم و جهاد ]در راه خدا.1458.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو دعاست که رد نمی شوند یا کمتر رد می شوند : دعا کردن در هنگام اذان ، و دعا کردن در میدان جهاد ، آن گاه که گلاویز می شوند.1459.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو وقت است که در آنها درهای آسمان گشوده می شود و هیچ دعایی رد نمی شود : فرا رسیدن وقت نماز ، و هنگام پیشروی برای جهاد.1460.عنه صلی الله علیه و آله ( _ فی عَلِیٍّ علیه السلام _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بیابان ها به دعا بپردازید . سه کس اند که دعایشان رد نمی شود : دعا کنندگان هنگام اذان و هنگام صف کشیدن در راه خدا ، و هنگام بارش باران.1457.امام حسن علیه السلام :حلیة الأولیاء_ به نقل از عایشه _پیامبر خدا فرمود : «سه هنگام است که انسان مسلمان ، در آنها دعا نمی کند ، مگر آن که دعایش مستجاب می شود ، به شرط آن که دعایش برای قطع صله رَحِم یا گناهی نباشد» .
گفتم : ای پیامبر خدا ! کدام هنگام؟
فرمود : «هنگامی که مؤذّن ، بانگ اذان سر می دهد تا آن گاه که خاموش شود ؛ هنگامی که دو صف [مسلمانان و دشمن] رویاروی می شوند تا آن گاه که خداوند ، میان آنها داوری کند [و یکی پیروز شود] ؛ و هنگامی که باران می بارد تا آن گاه که بند آید». .
ص: 354
1458.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ ، ویُستَجابُ الدُّعاءُ فی أربَعَةِ مَواطِنَ : عِندَ التِقاءِ الصُّفوفِ ، وعِندَ نُزولِ الغَیثِ ، وعِندَ إقامَةِ الصَّلاةِ ، وعِندَ رُؤیَةِ الکَعبَةِ . (1)1459.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :تُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ لِخَمسٍ : لِقِراءَةِ القُرآنِ ، ولِلِقاءِ الزَّحفَینِ ، ولِنُزولِ القَطرِ ، ولِدَعوَةِ المَظلومِ ، ولِلأَذانِ . (2)1460.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( _ درباره علی علیه السلام _ ) الإمام علیّ علیه السلام :تُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ فی خَمسَةِ (3) مَواقیتَ : عِندَ نُزولِ الغَیثِ ، وعِندَ الزَّحفِ ، وعِندَ الأَذانِ ، وعِندَ قِراءَةِ القُرآنِ ، ومَعَ زَوالِ الشَّمسِ ، وعِندَ طُلوعِ الفَجرِ . (4)1461.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :اِغتَنِمُوا الدُّعاءَ عِندَ خَمسَةِ مَواطِنَ : عِندَ قِراءَةِ القُرآنِ ، وعِندَ الأَذانِ ، وعِندَ نُزولِ الغَیثِ ، وعِندَ التِقاءِ الصَّفَّینِ لِلشَّهادَةِ ، وعِندَ دَعوَةِ المَظلومِ ؛ فَإِنَّها لَیسَ لَها حِجابٌ دونَ العَرشِ . (5)1462.الإمام الصادق علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن کانَت لَهُ إلی رَبِّهِ عز و جل حاجَةٌ ، فَلیَطلُبها فی ثَلاثِ ساعاتٍ : ساعَةٍ فِی الجُمُعَةِ . وساعَةٍ تَزولُ الشَّمسُ (6) حینَ تَهُبُّ الرِّیاحُ ، وتُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ ، وتَنزِلُ الرَّحمَةُ ، ویُصَوِّتُ الطَّیرُ . وساعَةٍ فی آخِرِ اللَّیلِ عِندَ طُلوعِ الفَجرِ ؛ فَإِنَّ مَلَکَینِ یُنادِیانِ : هَل مِن تائِبٍ یُتابُ عَلَیهِ ! هَل مِن سائِلٍ یُعطی ! هَل مِن مُستَغفِرٍ فَیُغفَرَ لَهُ ! هَل مِن طالِبِ حاجَةٍ فَتُقضی لَهُ ! فَأَجیبوا داعِیَ اللّهِ ، وَاطلُبُوا الرِّزقَ فیما بَینَ طُلوعِ الفَجرِ إلی طُلوعِ الشَّمسِ فَإِنَّهُ أسرَعُ فی طَلَبِ الرِّزقِ مِنَ الضَّربِ فِی الأَرضِ وهِیَ السّاعَةُ الَّتی یُقَسِّمُ اللّهُ فیهَا الرِّزقَ بَینَ عِبادِهِ . (7) .
ص: 355
1463.مثیر الأحزان :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در چهار هنگام ، درهای آسمان باز و دعا مستجاب می شود : هنگام رویارو شدن صف ها ، هنگام بارش باران ، هنگام برپا شدن نماز ، و هنگام دیدن کعبه .1464.مثیر الأحزان عن عبد اللّه بن یحیی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درهای آسمان ، در پنج هنگام ، گشوده می شود : برای قرائت قرآن ، برای رویارویی دو سپاه ، برای بارشِ باران ، برای دعای ستم دیده ، و برای اذان.1461.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :درهای آسمان ، در پنج موقع باز می شود : هنگام بارش باران ، هنگام جهاد ، هنگام اذان ، هنگام قرائت قرآن ، هنگام زوال خورشید ، و موقع دمیدن سپیده.1462.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :دعا کردن را در پنج هنگام ، مغتنم شمارید : هنگام خواندن قرآن ، هنگام اذان ، هنگام بارش باران ، هنگام برخورد دو صف برای شهادت ، و هنگام دعای ستم دیده ؛ زیرا هیچ مانعی میان آن و عرش نیست.1463.مثیر الاحزان :امام علی علیه السلام :هر کس به پروردگارش حاجتی داشت ، آن را در سه هنگام بطلبد : هنگام جمعه ؛ هنگام زوال خورشید که بادها وزیدن می گیرند و درهای آسمان باز می شود و رحمت فرود می آید و مرغان ، آواز می دهند ؛ و هنگام آخرِ شب ، نزدیک دمیدن سپیده ؛ چرا که دو فرشته بانگ می زنند : آیا توبه کننده ای هست تا توبه اش پذیرفته شود؟ آیا درخواست کننده ای هست تا به او عطا شود؟ آیا آمرزش خواهی هست تا آمرزیده شود؟ آیا متقاضیِ حاجتی هست تا حاجتش برآورده شود؟
پس ، دعوت کننده خدا را اجابت کنید و روزی را در فاصله طلوع فجر تا طلوع آفتاب بجویید ؛ زیرا این در جلب روزی ، از تلاش و تکاپو مؤثّرتر است ، و آن وقتی است که خداوند ، در آن ، روزی را میان بندگانش قسمت می کند. .
ص: 356
1464.مثیر الأحزان ( _ به نقل از عبد اللّه بن یحیی _ ) الإمام الصادق علیه السلام :اُطلُبُوا الدُّعاءَ فی أربَعِ ساعاتٍ : عِندَ هُبوبِ الرِّیاحِ ، وزَوالِ الأَفیاءِ ، ونُزولِ القَطرِ ، وأوَّلِ قَطرَةٍ مِن دَمِ القَتیلِ المُؤمِنِ ؛ فَإِنَّ أبوابَ السَّماءِ تُفَتَّحُ عِندَ هذِهِ الأَشیاءِ . (1)1465.رسول اللّه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :ثَلاثَةُ أوقاتٍ لا یُحجَبُ فیهَا الدُّعاءُ عَنِ اللّهِ تَعالی : فی أثَرِ المَکتوبَةِ ، وعِندَ نُزولِ المَطَرِ ، وظُهورِ آیَةٍ مُعجِزَةٍ للّهِِ فی أرضِهِ . (2)1466.مسند الشامیّین عن عبدالرحمن بن شبل عن النبیّ صلیعنه علیه السلام :یُستَجابُ الدُّعاءُ فی أربَعَةِ مَواطِنَ : فِی الوَترِ ، وبَعدَ الفَجرِ ، وبَعدَ الظُّهرِ وبَعدَ المَغرِبِ . (3) .
ص: 357
1467.الإمام الصادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :دعا را در چهار هنگام طلب کنید : هنگام ورزش بادها و زوال خورشید و بارش باران ، و نخستین قطره ای که از خون مجاهد مؤمن به زمین می ریزد ؛ زیرا هنگام این چیزها ، درهای آسمان ، گشوده می شود.1465.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :سه هنگام است که در آنها ، دعا از درگاه خداوند متعال ، محجوب نمی مانَد : در پسِ نماز واجب و هنگام بارش باران ، و هنگام پدیدار شدن نشانه ای از اعجاز خداوند در زمین.1466.مُسنَد الشامیّین ( _ به نقل از عبد الرحمان بن شبل _ ) امام صادق علیه السلام :دعا ، در چهار جا مستجاب می شود : در نماز وَتْر و بعد از فجر بعد از ظهر ، و بعد از مغرب . (1) .
ص: 358
1467.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن صَباحٍ إلاّ ومَلَکانِ یُنادِیانِ ، یَقولانِ : یا باغِیَ الخَیرِ هَلُمَّ ، ویا باغِیَ الشَّرِّ انتَهِ ، هَل مِن داعٍ فَیُستَجابَ لَهُ ! هَل مِن مُستَغفِرٍ فَیُغفَرَ لَهُ ! هَل مِن تائِبٍ فَیُتابَ عَلَیهِ ! هَل مِن مَغمومٍ فَیُنَفَّسَ عَنهُ غَمُّهُ !
اللّهُمَّ عَجِّل لِلمُنفِقِ مالَه خَلَفا ، ولِلمُمسِکِ تَلَفا . فَهذا دُعاؤُهُما حَتّی تَغرُبَ الشَّمسُ . (1) .
ص: 359
1468.نهج البلاغة :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بامدادی نیست ، مگر آن که دو فرشته بانگ برمی آورند و می گویند : «ای جویای خوبی! بجنب ؛ ای جویای بدی! باز ایست . آیا کسی هست که دعا کند تا دعایش مستجاب شود؟ آیا کسی هست که آمرزش بطلبد تا آمرزیده شود؟ آیا کسی هست که توبه کند تا توبه اش پذیرفته شود؟ آیا اندوهگینی هست تا اندوهش زدوده شود؟
بار خدایا ! به آن که مال خود را انفاق می کند ، به سرعتْ عطا فرما و به آن که بخل می ورزد ، زیان رسان» . و تا غروب آفتاب ، دعای آن دو همین است. .
ص: 360
البابُ الثّامِنُ : أفضل الأمکنة للدّعاء8 / 1مَکَّةُ وَالمَسجِدُ الحَرامُ1470.شرح الأخبار عن الأصبغ بن نباتة :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أدرَکَ شَهرَ رَمَضانَ بِمَکَّةَ ، مِن أوَّلِهِ إلی آخِرِهِ ، صِیامَهُ وقِیامَهُ ، کَتَبَ اللّهُ لَهُ مِئَةَ ألفِ شَهرِ رَمَضانَ فی غَیرِها ... ولَهُ بِکُلِّ یَومٍ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (1)1470.شرح الأخبار ( _ به نقل از اصبغ بن نُباته _ ) عنه صلی الله علیه و آله :مَن أرادَ الدُّنیا وَالآخِرَةَ فَلیَؤُمَّ (2) هذَا البَیتَ ؛ فَما أتاهُ عَبدٌ یَسأَلُ اللّهَ دُنیا إلاّ أعطاهُ اللّهُ مِنها ، ولا یَسأَ لُهُ آخِرَةً إلاَّ ادَّخَرَ لَهُ مِنها . (3)1471.الإمام علیّ علیه السلام ( _ فی مَصقَلَةَ بنِ هُبَیرَةَ الشَّیبانِیِّ لَمّا ) عنه صلی الله علیه و آله :لا تُرفَعُ الأَیدی إلاّ فی سَبعِ مَواطِنَ : حینَ یَفتَتِحُ الصَّلاةَ ، وحینَ یَدخُلُ المَسجِدَ الحَرامَ، فَیَنظُرُ إلَی البَیتِ، وحینَ یَقومُ عَلَی الصَّفا ، وحینَ یَقومُ عَلَی المَروَةِ، وحینَ یَقِفُ مَعَ النّاسِ عَشِیَّةَ عَرَفَةَ ، وبِجَمعٍ (4) ، وَالمَقامَینِ ، حینَ (5) یَرمِی الجَمرَةَ . (6) .
ص: 361
باب هشتم : بافضیلت ترین مکان ها برای دعا8 / 1مکّه و مسجد الحرام1473.الغارات ( _ فی خَبرِ یَزیدَ بنِ حُجَیَّةَ _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس روزه و عبادت ماه رمضان را ، از آغاز تا انجامش ، در مکّه باشد ، خداوند بر این، [ثواب] صد هزار ماه رمضان در غیر مکّه می نویسد .. . و برای هر روز ، یک دعای پذیرفتنی داشته باشد.1474.اُسد الغابة عن أبی إسحاق :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دنیا و آخرت را می خواهد ، رهسپار این خانه (کعبه) شود ؛ زیرا هیچ بنده ای به آن جا نرود و حاجتی دنیوی از خدا نخواهد ، مگر آن که خداوند ، آن را به او می دهد و هیچ امر اخروی نخواهد ، مگر آن که برایش ذخیره می سازد.1473.الغارات ( _ درباره یزید بن حُجَیّه _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست ها را جز در هفت جا نباید بلند کرد : هنگام آغازیدن نماز ، هنگام داخل شدن به مسجد الحرام و دیدن خانه ، هنگام ایستادن بر صفا ، هنگام ایستادن بر مَروه ، هنگام وقوف با مردم در شامگاه عرفه ، و در جمع (1) و مقامین ، و هنگام رمی جمره.
.
ص: 362
1474.اُسد الغابه ( _ به نقل از ابو اسحاق _ ) عنه صلی الله علیه و آله_ فی ذِکرِ مَظانِّ الدُّعاءِ _: تُرفَعُ الأَیدی : فِی الصَّلاةِ ، وإذا رَأَی البَیتَ ، وعَلَی الصَّفا وَالمَروَةِ ، وعَشِیَّةَ عَرَفَةَ ، وبِجَمعٍ ، وعِندَ الجَمرَتَینِ ، وعَلَی المَیِّتِ . (1)1475.أنساب الأشراف عن أبی وائل شقیق بن سلمة :المزار الکبیر :سُئِلَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام عَن مَقامِ جَبرَئیلَ علیه السلام فَقالَ : تَحتَ المیزابِ الَّذی إذا خَرَجتَ مِنَ البابِ _ الَّذی یُقالُ لَهُ بابُ فاطِمَةَ علیهاالسلام _ بِحِیالِ البابِ ، وَالمیزابُ فَوقَکَ ، وَالبابُ مِن وَراءِ ظَهرِکَ .
فَإِن قَدَرتَ أن تُصَلِّیَ فیهِ رَکعَتَینِ مَندوبا فَافعَل ؛ فَإِنَّهُ لا یَدعو أحَدٌ هُناکَ إلاَّ استُجیبَ لَهُ . (2)1476.الخصال عن جابر الأنصاری :الکافی عن العلاء بن المقعد عن الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ مَلَکا مُوَکَّلاً بِالرُّکنِ الیَمانِیِّ ، مُنذُ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَالأَرَضینَ لَیسَ لَهُ هِجّیرٌ إلاَّ التَّأمینُ عَلی دُعائِکُم ، فَلیَنظُر عَبدٌ بِما یَدعو . فَقُلتُ لَهُ : مَا الهِجّیرُ ؟ فَقالَ : کَلامٌ مِن کَلامِ العَرَبِ ، أی لَیسَ لَهُ عَمَلٌ . (3)1475.أنساب الأشراف ( _ به نقل از ابو وائل شقیق بن سلمه _ ) الإمام الصادق علیه السلام_ فِی الدُّعاءِ عِندَ الرُّکنِ الیَمانِیِّ _: ما مِن مُؤمِنٍ یَدعو بِدُعاءٍ عِندَهُ ، إلاّ صَعِدَ دُعاؤُهُ حَتّی یَلصَقَ بِالعَرشِ ، ما بَینَهُ وبَینَ اللّهِ حِجابٌ . (4) .
ص: 363
1476.الخصال ( _ به نقل از جابر انصاری _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در بیان محلهای [استجابت] دعا _: دست ها در چند جا [به دعا ]بلند می شوند : در نماز ، در هنگام دیدن کعبه ، در بالای صفا و مروه ، در شامگاه عرفه ، در جمع ، در دو جمره ، (1) و برای [نماز] میّت.1477.الإرشاد عن طلحة بن عمیرة :المزار الکبیر :از امام صادق علیه السلام درباره مقام جبرئیل علیه السلام سؤال شد . فرمود : «زیرِ ناودان قرار دارد ؛ یعنی وقتی از باب معروف به باب فاطمه علیهاالسلام خارج می شوی ، ناودان ، بالای سرت و باب ، پشت سرت قرار می گیرد.
اگر توانستی در آن مقام ، دو رکعت نماز مستحبّی بخوانی ، این کار را بکن ؛ زیرا هر کس در آن جا دعا کند ، حتما دعایش مستجاب می شود .1477.الإرشاد ( _ به نقل از طلحة بن عمیره _ ) الکافی_ به نقل از علاء بن مقعد _امام صادق علیه السلام فرمود : «از زمانی که خداوند ، آسمان ها و زمین ها را آفرید ، یک فرشته بر رکن یَمانی گماشته شد که هِجّیری جز آمین گفتن به دعای شما ندارد . پس ، بنده باید مواظب باشد که چه دعایی می کند» .
گفتم : هجّیر ، یعنی چه؟
فرمود : «لفظی از الفاظ عرب است ؛ یعنی : کاری جز این ندارد».1478.حلیة الأولیاء عن عمیرة بن سعد :امام صادق علیه السلام_ درباره دعا کردن در محل رُکن یمانی _: هیچ مؤمنی نیست که در آن جا دعایی بکند ، مگر آن که دعایش بالا رود تا به عرش بچسبد ، به طوری که میان آن و خداوند ، هیچ مانعی نیست. .
ص: 364
1479.المعارف لابن قتیبة ( _ فی تَرجَمَةِ أنَسِ بنِ مالِکٍ _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّهُ لَیسَ مِن عَبدٍ یَتَوَضَّأُ ، ثُمَّ یَستَلِمُ الحَجَرَ ، ثُمَّ یُصَلّی رَکعَتَینِ عِندَ مَقامِ إبراهیمَ ، ثُمَّ یَرجِعُ فَیَضَعُ یَدَهُ عَلی بابِ الکَعبَةِ فَیَحمَدُ اللّهَ ، ثُمَّ لا یَسأَلُ اللّهَ شَیئا إلاّ أعطاهُ إن شاءَ اللّهُ . (1)1478.حلیة الأولیاء ( _ به نقل از عمیرة بن سعد _ ) عنه صلی الله علیه و آله :ما دَعا أحَدٌ بِشَیءٍ فی هذَا المُلتَزَمِ ، إلاَّ استُجیبَ لَهُ . (2)1479.المعارف ، ابن قتیبة ( _ در شرح حال اَنَس بن مالک _ ) قرب الإسناد عن علیّ بن جعفر :رَأَیتُ أخی یَطوفُ السُّبوعَینِ ، وَالثَّلاثَةَ یَقرُنُها ، غَیرَ أنَّهُ یَقِفُ فِی المُستَجارِ (3) ، فَیَدعو فی کُلِّ اُسبوعٍ ، ویَأتِی الحَجَرَ فَیَستَلِمُهُ ، ثُمَّ یَطوفُ . (4)8 / 2عَرَفاتٌ فی یَومِ عَرَفَةَ1482.شرح نهج البلاغة عن أبی سلیمان المؤذّن :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی تَطَوَّلَ عَلَیکُم فی جَمعِکُم هذا فَوَهَبَ مُسیئَکُم لِمُحسِنِکُم، وأعطی مُحسِنَکُم ما سَأَلَ ، ادفَعوا بِاسمِ اللّهِ . (5) .
ص: 365
1483.الإرشاد عن أبی سلمان المؤذّن عن زید بن أرقم :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر بنده ای وضو سازد و سپس ، حجر [الأسود] را استلام کند و بعد ، دو رکعت نماز در مقام ابراهیم بخواند ، آن گاه ، برگردد و دستش را بر در کعبه بگذارد و حمد خدا را بگوید ، هر چه از خدا بخواهد ، به او عطا می کند ، إن شاء اللّه !1480.الأمالی ، صدوق ( _ به نقل از ابو هُدبَه _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس در این ملتزم ، دعایی نکرد ، مگر آن که دعایش مستجاب شد.1481.نهج البلاغة :قرب الإسناد_ به نقل از علی بن جعفر _: برادرم را دیدم که دو سه هفت بار ، پشتِ سر هم ، (1) طواف می کند ، منتها هر هفت بار که طواف می کرد ، در مُستجار (2) توقّف می نمود و دعا می کرد و نزد حجر می رفت و استلام می کرد و سپس ، طواف می کرد.8 / 2عرفات در روز عرفه1484.المعجم الأوسط عن زاذان :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال ، در این جمع شما به شما لطف کرده است . گنهکارتان را به خاطر نیکوکارتان می بخشد و به نیکوکارتان ، آنچه درخواست کند ، عطا می فرماید . به نام خدا ، حرکت کنید .
.
ص: 366
1485.فضائل الصحابة لابن حنبل عن زاذان أبی عمر عن رجل حالإمام علیّ علیه السلام :لَمّا کانَ عَشِیَّةُ عَرَفَةَ ورَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله واقِفٌ أقبَلَ عَلَی النّاسِ بِوَجهِهِ فَقالَ : مَرحَبا بِوَفدِ اللّهِ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ الَّذین إذا سَأَ لُوا اللّهَ أعطاهُم . (1)1484.المعجم الأوسط ( _ به نقل از زادان _ ) الإمام زین العابدین علیه السلام :إذا کانَ عَشِیَّةُ عَرَفَةَ ، یُنَزِّلُ اللّهُ مَلائِکَةً إلی سَماءِ الدُّنیا ، ثُمَّ یَقولُ : اُنظُروا إلی عِبادی أتَونی شُعثا غُبرا ، أرسَلتُ إلَیهِم رَسولاً فَصَدَّقوهُ ، ثُمَّ قَصَدونی فَسَأَلونی ودَعَونی ، اِشهَدوا أنَّ حَقّا عَلَیَّ أن اُجیبَهُمُ الیَومَ ، قَد شَفَّعتُ مُحسِنَهُم فی مُسیئِهِم ، وتَقَبَّلتُ مِن مُحسِنِهِم ، فَلیُفیضوا مَغفورا لَهُم .
ثُمَّ یَأمُرُ مَلَکَینِ بِالمَأزِمَینِ (2) ، فَیَقِفُ هذا مِن هذَا الجانِبِ ، وهذا مِن هذَا الجانِبِ ، یَقولانِ : اللّهُمَّ سَلِّم سَلِّم ، فَما یَکادُ یُری صَریعا ولا کَسیرا . (3)1485.فضائل الصحابة ، ابن حنبل ( _ به نقل از زاذان ابو عمر ، از مردی که برایش نقل ) الإمام الباقر علیه السلام :ما أفضَلُ مِن رَجُلٍ یَجیءُ ، یَقودُ بِأَهلِهِ وَالنّاسُ وُقوفٌ بِعَرَفاتٍ یَمینا وشِمالاً ، یَأتی بِهِمُ الحَجَّ فَیَسأَلُ بِهِمُ اللّهَ تَعالی . (4)1486.الإمام علیّ علیه السلام :عنه علیه السلام :ما یَقِفُ أحَدٌ عَلی تِلکَ الجِبالِ _ بَرٌّ ولا فاجِرٌ _ إلاَّ استَجابَ اللّهُ لَهُ ؛ فَأَمَّا البَرُّ فَیُستَجابُ لَهُ فی آخِرَتِهِ ودُنیاهُ ، وأمَّا الفاجِرُ فَیُستَجابُ لَهُ فی دُنیاهُ . (5) .
ص: 367
1487.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :شامگاه عرفه که شد ، پیامبر خدا ایستاد و رو به مردم کرد و فرمود : «درود بر میهمانان خدا (این جمله را سه مرتبه فرمود)؛ آنان که هر گاه از خدا درخواست کنند ، خداوند ، عطایشان فرماید!».1488.عنه علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :چون شامگاه عرفه شود ، خداوند ، فرشتگانی به آسمان دنیا فرو می فرستد و می فرماید : «بنگرید که این بندگانم ژولیده و غبارآلود ، نزد من آمده اند . پیامبری به سویشان فرستادم و او را تصدیق کردند . سپس به سوی من آمدند و از من ، درخواست می کنند و مرا می خوانند . گواه باشید که بر من است تا امروز ، اجابتشان کنم . گنهکارشان را به واسطه نیکوکارشان بخشیدم و از نیکوکارشان پذیرفتم . پس ، بکوچند که آمرزیده شدند».
سپس به دو فرشته در مأزمین (1) دستور دهد و یکی در یک سوی باشد و دیگری در سوی دیگر ، و می گویند : «بار خدایا ! سلامت بدار ، سلامت بدار . پس هیچ زمین خورده و دست و پا شکسته ای دیده نمی شود. (2)1486.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام :هیچ کس برتر از مردی نیست که خانواده اش را بر مَرکب می نشانَد و در حالی که مردم از چپ و راست در عرفات وقوف کرده اند ، آنها را به حج می آورد و با آنها از خداوند متعال مسئلت می کند.1487.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام :هیچ کس ، نیک یا بد ، در این کوه ها وقوف نکند ، مگر آن که خداوند ، دعایش را اجابت فرماید . دعای شخص نیک برای دنیا و آخرتش ، اجابت می شود و دعای شخص بد برای دنیایش ، مستجاب می شود. .
ص: 368
8 / 3رَوضَةُ النَّبِیِّ1490.عنه علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :کانَ أبی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام یَقِفُ عَلی قَبرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَیُسَلِّمُ عَلَیهِ ، ویَشهَدُ لَهُ بِالبَلاغِ ، ویَدعو بِما حَضَرَهُ ، ثُمَّ یُسنِدُ ظَهرَهُ إلَی المَروَةِ (1) الخَضراءِ الدَّقیقَةِ العَرضِ مِمّا یَلِی القَبرَ ، ویَلتَزِقُ بِالقَبرِ ، ویُسنِدُ ظَهرَهُ إلَی القَبرِ ، ویَستَقبِلُ القِبلَةَ فَیَقولُ :
اللّهُمَّ إلَیکَ ألجَأتُ أمری (2) ، وإلی قَبرِ مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ أسنَدتُ ظَهری ، وَالقِبلَةَ الَّتی رَضیتَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله استَقبَلتُ ، اللّهُمَّ إنّی أصبَحتُ لا أملِکُ لِنَفسی خَیرَ ما أرجو ، ولا أدفَعُ عَنها شَرَّ ما أحذَرُ عَلَیها ، وأصبَحَتِ الاُمورُ بِیَدِکَ ، فَلا فَقیرَ أفقَرُ مِنّی ، إنّی لِما أنزَلتَ إلَیَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ ، اللّهُمَّ اردُدنی مِنکَ بِخَیرٍ ، فَإِنَّهُ لا رادَّ لِفَضلِکَ ، اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن أن تُبَدِّلَ اسمی ، أو تُغَیِّرَ جِسمی ، أو تُزیلَ نِعمَتَکَ عَنّی ، اللّهُمَّ کَرِّمنی بِالتَّقوی ، وجَمِّلنی بِالنِّعَمِ ، وَاغمُرنی بِالعافِیَةِ ، وَارزُقنی شُکرَ العافِیَةِ . (3)1491.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إذا فَرَغتَ مِنَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَائتِ المِنبَرَ ، فَامسَحهُ بِیَدِکَ وخُذ بِرُمّانَتَیهِ وهُمَا السُّفلاوانِ ، وَامسَح عَینَیکَ ووَجهَکَ بِهِ ، فَإِنَّهُ یُقالُ : إنَّهُ شِفاءُ العَینِ ، وقُم عِندَهُ فَاحمَدِ اللّهَ وأثنِ عَلَیهِ ، وسَل حاجَتَکَ ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ :
ما بَینَ مِنبَری وبَیتی رَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجَنَّةِ ، ومِنبَری عَلی تُرعَةٍ مِن تُرَعِ الجَنَّةِ _ وَالتُّرعَةُ هِیَ البابُ الصَّغیرُ _ . (4) .
ص: 369
8 / 3آرامگاه پیامبر1489.امام علی علیه السلام ( _ در دعا منسوب به ایشان _ ) امام باقر علیه السلام :پدرم علی بن الحسین علیه السلام کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله می ایستاد و بر او سلام می کرد و گواهی می داد که رسالتش را ابلاغ کرد و آنچه به خاطرش می رسید ، دعا می کرد سپس ، پشتش را به تخته سنگ سبزِ نازکی که پایین قبر و چسبیده به آن بود ، تکیه می داد و در حالی که پشت به قبر و رو به قبله بود ، می گفت:
بار خدایا ! امور خود را به تو سپردم و به قبر محمّد ، بنده ات و فرستاده ات ، تکیه داده ام و به قبله ای که برای محمّد صلی الله علیه و آله پسندیدی ، رو کرده ام . بار خدایا ! من ، نه می توانم خیری را که بدان امید بسته ام ، به دست آورم و نه توان دفع شرّی را دارم که از آن بیمناکم ؛ بلکه همه امور در دست توست . پس ، هیچ فقیری فقیرتر از من نیست . من نیازمند هر خیری هستم که به سویم فرو فرستی . بار خدایا ! مرا از درگاهت با خیر بازگردان ؛ زیرا هیچ چیز نمی تواند مانع فضل تو شود .
بار خدایا ! به تو پناه می برم از این که نامم را دگرگون سازی ، یا جسمم را تغییر دهی ، یا نعمتت را از من زوال آوری .
بار خدایا ! مرا به [خلعت] تقوا ، مفتخر گردان و به نعمت ها آراسته ام بدار و در عافیت و سلامت ، غرقه ام ساز و شکرگزاری از عافیت را روزی ام کن.1490.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر گاه از دعا کردن در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله فارغ شدی ، به محلّ منبر برو و آن را مسح کن و دو انارک آن را بگیر که دو دستگیره زیرین اند و چشم ها و صورتت را بر منبر بکش ؛ زیرا گفته می شود که شفابخشِ چشم است و کنار منبر بِایست و حمد و ثنای خداوند به جا بیاور ، و حاجتت را بخواه ؛ چرا که پیامبر خدا فرمود : «بین منبرم و اتاقم ، باغی از باغ های بهشت است و منبرم بر روی تُرعه ای از تُرعه های بهشت قرار دارد» و تُرعه به معنای دریچه است .
.
ص: 370
1491.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :إن کانَت لَکَ حاجَةٌ ، فَاجعَل قَبرَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله خَلفَ کَتِفَیکَ ، وَاستَقبِلِ القِبلَةَ وَارفَع یَدَیکَ ، وَاسأَل حاجَتَکَ ؛ فَإِنَّکَ أحری أن تُقضی إن شاءَ اللّهُ . (1)1492.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :إذا دَخَلتَ المَسجِدَ ، فَإِنِ استَطَعتَ أن تُقیمَ ثَلاثَةَ أیّامٍ ، الأَربِعاءَ وَالخَمیسَ وَالجُمُعَةَ ، فَصَلِّ ما بَینَ القَبرِ وَالمِنبَرِ یَومَ الأَربِعاءِ عِندَ الاُسطُوانَةِ الَّتی تَلِی القَبرَ ، فَتَدعُو اللّهَ عِندَها وتَسأَ لُهُ کُلَّ حاجَةٍ تُریدُها فی آخِرَةٍ أو دُنیا .
وَالیَومَ الثّانِیَ عِندَ اُسطُوانَةِ التَّوبَةِ ، ویَومَ الجُمُعَةِ عِندَ مَقامِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، مُقابِلَ الاُسطُوانَةِ الکَثیرَةِ الخَلوقِ (2) ، فَتَدعُو اللّهَ عِندَهُنَّ لِکُلِّ حاجَةٍ ، وتَصومُ تِلکَ الثَّلاثَةَ الأَیّامِ . (3)1493.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :صُمِ الأَربِعاءَ وَالخَمیسَ وَالجُمُعَةَ ، وصَلِّ لَیلَةَ الأَربِعاءِ ویَومَ الأَربِعاءِ عِندَ الاُسطُوانَةِ الَّتی تَلی رَأسَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، ولَیلَةَ الخَمیسِ ویَومَ الخَمیسِ عِندَ اُسطُوانَةِ أبی لُبابَةَ ، ولَیلَةَ الجُمُعَةِ ویَومَ الجُمُعَةِ عِندَ الاُسطُوانَةِ الَّتی تَلی مَقامَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، وَادعُ بِهذَا الدُّعاءِ لِحاجَتِکَ وهُوَ :
اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِعِزَّتِکَ وقُوَّتِکَ وقُدرَتِکَ ، وجَمیعِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُکَ ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تَفعَلَ بی کَذا وکَذا . (4) .
ص: 371
1494.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :اگر حاجتی داشتی ، پشت به قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و رو به قبله بِایست و دو دستت را به آسمان بردار و حاجتت را بخواه ، که در این صورت ، سزاوارتری تا به خواست خدا ، حاجتت برآورده گردد.1495.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر گاه به مسجد [پیامبر صلی الله علیه و آله ]درآمدی ، اگر توانستی سه روز : چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را بمان و روز چهارشنبه ، کنار ستون نزدیک قبر ، نماز بخوان در آن جا به درگاه خدا دعا کن و هر حاجتی که برای آخرت یا دنیایت می خواهی ، از او مسئلت نما.
روز دوم ، کنار ستون توبه ، و روز جمعه در مقام پیامبر صلی الله علیه و آله مقابل ستونِ عطرآگین ، نماز بخوان و در کنار هر یک از آنها ، برای هر حاجتی دعا کن ، و هر سه روز را روزه بگیر.1496.الإمام علیّ علیه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ یَومَ الجَمَلِ ، بَعدَ أن حَمِ ) امام صادق علیه السلام :چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بدار و شبِ چهارشنبه و روز چهارشنبه ، کنار ستون بالا سرِ پیامبر صلی الله علیه و آله ، و شبِ پنج شنبه و روز پنج شنبه ، کنار ستون ابو لُبابه ، و شب جمعه و روز جمعه ، کنارِ ستون نزدیک مقام پیامبر صلی الله علیه و آله نماز بخوان و برای حاجتت این دعا را بخوان:
بار خدایا ! به عزّت و نیرو و توانایی ات و به هر آنچه علم تو بدان احاطه دارد ، از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستی و فلان و بهمان حاجت مرا برآوری. .
ص: 372
راجع : ص 724 (اِستِجابَةُ دُعاءِ شَیخٍ مِن آلِ سَعدٍ لِرَدِّ مَظلِمَتِهِ) .
8 / 4مَشاهِدُ الأَئِمَّةِ مِن أهلِ البَیتِ علیهم السلام1497.عنه علیه السلام :تهذیب الأحکام عن عثمان بن سعید عن رجل عن الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ إلی جانِبِ کوفانَ قَبرا ، ما أتاهُ مَکروبٌ قَطُّ فَصَلّی عِندَهُ رَکعَتَینِ أو أربَعَ رَکَعاتٍ ، إلاّ نَفَّسَ اللّهُ عَنهُ کُربَتَهُ ، وقَضی حاجَتَهُ . قالَ : قُلتُ : قَبرُ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهماالسلام ؟
فَقالَ لی بِرَأسِهِ : لا . فَقُلتُ : فَقَبرُ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ؟
قالَ بِرَأسِهِ : نَعَم . (1)1497.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إذا زُرتَ جانِبَ النَّجَفِ ، فَزُر عِظامَ آدَمَ ، وبَدَنَ نوحٍ ، وجِسمَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ؛ فَإِنَّکَ زائِرٌ الآباءَ الأَوَّلینَ ، ومُحَمَّدا خاتَمَ النَّبِیّینَ ، وعَلِیّا سَیِّدَ الوَصِیّینَ ، وإنَّ زائِرَهُ تُفتَحُ لَهُ أبوابُ السَّماءِ عِندَ دَعوَتِهِ ؛ فَلا تَکُن عَنِ الخَیرِ نَوّاما . (2) .
ص: 373
ر . ک : ص 725 (مستجاب شدن دعای پیری از خاندان سعد برای بازگرفتن حقّش) .
8 / 4آرامگاه های امامان از اهل بیت1499.الفتوح ( _ در یادکرد از علی علیه السلام پس از آن که بارها ) تهذیب الأحکام_ به نقل از عثمان بن سعید ، از مردی ، از امام صادق علیه السلام _: در کنار کوفه ، قبری است که هیچ دردمندی به نزد آن نرفت و دو یا چهار رکعت نماز نخواند مگر آن که خداوند از او رفع گرفتاری کرد و حاجتش را برآوَرْد . راوی گوید : عرض کردم : قبر حسین بن علی علیه السلام ؟ حضرت با سرش به من اشاره کرد که : نه . عرض کردم : پس ، قبر امیر المؤمنین علیه السلام ؟ حضرت با سرش اشاره کرد که : آری.1500.الإمام علیّ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر گاه کنار نجف را زیارت کردی ، استخوانهای آدم و بدن نوح و پیکر علی بن ابی طالب علیه السلام را زیارت کن ، که با این کار پدران نخستین ، و محمد خاتم پیامبران و علی سرور اوصیاء را زیارت کرده ای ، و برای زائر او ، در هنگام دعا ، درهای آسمان گشوده می شود . پس ، از خیر غافل مباش.
.
ص: 374
1501.عنه علیه السلام ( _ فی طَلحَةَ وَالزُّبَیرِ _ ) عنه علیه السلام :إنَّ أبوابَ السَّماءِ لَتُفتَحُ عِندَ دُعاءِ الزّائِرِ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ؛ فَلا تَکُن عَنِ الخَیرِ نَوّاما . (1)1502.عنه علیه السلام :المزار عن شعیب العقرقوفی عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : مَن أتی قَبرَ الحُسَینِ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ _ ما لَهُ مِنَ الثَّوابِ وَالأَجرِ جُعِلتُ فِداکَ ؟
قالَ : یا شُعَیبُ ، ما صَلّی عِندَهُ أحَدٌ صَلاةً إلاّ قَبِلَهَا اللّهُ مِنهُ ، ولا دَعا عِندَهُ أحَدٌ دَعوَةً إلاَّ استُجیبَت لَهُ عاجِلَةً وآجِلَةً . (2)1503.عنه علیه السلام ( _ فی طَلحَةَ وَالزُّبَیرِ _ ) ثواب الأعمال عن بشیر الدهّان عن الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَیَخرُجُ إلی قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام ، فَلَهُ إذا خَرَجَ مِن أهلِهِ بِأَوَّلِ خُطوَةٍ مَغفِرَةٌ لِذُنوبِهِ ، ثُمَّ لَم یَزَل یُقَدَّسُ بِکُلِّ خُطوَةٍ حَتّی یَأتِیَهُ ، فَإِذا أتاهُ ناجاهُ اللّهُ ، فَقالَ :
عَبدی سَلنی اُعطِکَ ، ادعُنی اُجِبکَ ، اطلُب مِنّی اُعطِکَ ، سَلنی حاجَتَکَ أقضِها لَکَ .
قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : وحَقٌّ عَلَی اللّهِ أن یُعطِیَ ما بَذَلَ . (3)1500.امام علی علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ وِلایَتَنا عُرِضَت عَلی أهلِ الأَمصارِ فَلَم یَقبَلها قَبولَ أهلِ الکوفَةِ بِشَیءٍ ، وذلِکَ أنَّ قَبرَ عَلِیٍّ علیه السلام فیهِ ، وأنَّ إلی لِزقِهِ لَقَبرا آخَرَ _ یَعنی قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام _ وما مِن آتٍ یَأتیهِ فَیُصَلّی عِندَهُ رَکعَتَینِ أو أربَعا ، ثُمَّ یَسأَلُ اللّهَ حاجَتَهُ إلاّ قَضاها لَهُ ، وأنَّهُ لَتَحُفُّهُ کُلَّ یَومٍ ألفُ مَلَکٍ . (4) .
ص: 375
1501.امام علی علیه السلام ( _ درباره طلحه و زبیر _ ) امام صادق علیه السلام :درهای آسمان در هنگام دعای زائر امیر المؤمنین علیه السلام گشوده می شود . پس ، از خیر غافل مباش.1502.امام علی علیه السلام :المزار_ به نقل از شعیب عقرقوفی _شعیب گفت : به امام [صادق] علیه السلام گفتم : فدایت شوم ! برای کسی که به زیارت قبر حسین _ که درودهای خداوند بر او باد _ برود ، چه پاداش و مزدی است؟
فرمود : «ای شعیب ! هیچ کس نزد آن نمازی نخوانْد ، مگر آن که خداوند ، آن را از او بپذیرد و هیچ کس نزد آن دعایی نکرد ، مگر آن که دیر یا زود ( / در دنیا و آخرت) دعایش مستجاب شود.1503.امام علی علیه السلام ( _ درباره طلحه و زبیر _ ) ثواب الأعمال_ به نقل از بشیر دهّان _: امام [صادق] علیه السلام فرمود : «هر کس برای زیارت قبر حسین علیه السلام خارج شود ، هنگامی که از خانه اش بیرون شد ، برای هر گامی یک گناهش آمرزیده می شود و پیوسته با هر گامی که برمی دارد ، پاک تر می شود تا به آن جا برسد و چون به آرامگاه رسید ، خداوند ، نجواکنان به او می گوید: بنده من! از من بخواه تا عطایت کنم ، مرا بخوان تا اجابتت کنم ، از من بطلب تا به تو بدهم ، حاجتت را از من بخواه تا برایت برآوَرم .
و بر خداست که آنچه را بخشیده است ، عطا کند».1504.مجابو الدعوة لابن أبی الدنیا عن أبی بشیر الشَّیباامام باقر علیه السلام :ولایت ما بر مردمان شهرها عرضه شد ؛ امّا هیچ یک از آنها به مانند مردم کوفه ، آن را نپذیرفتند . دلیلش هم آن است که قبر علی علیه السلام در آن است و در کنار آن ، قبر دیگری (یعنی قبر حسین علیه السلام ) است و هیچ کس نیست که به نزد این قبر برود و دو یا چهار رکعت نماز بخواند ، سپس حاجتش را از خدا بخواهد ، مگر آن که حاجتش را برآورده سازد . هر روز ، هزار فرشته این قبر را در میان می گیرند. .
ص: 376
1505.الجمل ( _ فی خُروجِ عُثمانَ بنِ حُنَیفٍ مِن حَبسِ البَصرَ ) الإمام الباقر والإمام الصادق علیهماالسلام :إنَّ اللّهَ تَعالی عَوَّضَ الحُسَینَ علیه السلام مِن قَتلِهِ أن جَعَلَ الإِمامَةَ فی ذُرِّیَّتِهِ ، وَالشِّفاءَ فی تُربَتِهِ ، وإجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ ، ولا تُعَدُّ أیّامُ زائِریهِ جائِیا وراجِعا مِن عُمُرِهِ . (1)1506.شرح الأخبار عن رجل من أهل البصرة :تهذیب الأحکام عن عبد اللّه بن الفضل الهاشمی :کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام ، فَدَخَلَ رَجُلٌ مِن أهلِ طوسٍ ، فَقالَ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، ما لِمَن زارَ قَبرَ أبی عَبدِ اللّهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ؟
فَقالَ لَهُ : یا طوسِیُّ ، مَن زارَ قَبرَ أبی عَبدِ اللّهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام وهُوَ یَعلَمُ أنَّهُ إمامٌ مِن قِبَلِ اللّهِ عز و جل مُفتَرَضُ الطّاعَةِ عَلَی العِبادِ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأَخَّرَ ، وقَبِلَ شَفاعَتَهُ فی خَمسینَ مُذنِبا ، ولَم یَسأَلِ اللّهَ عز و جل حاجَةً عِندَ قَبرِهِ إلاّ قَضاها لَهُ . (2)1504.مجابو الدعوة ، ابن ابی دنیا ( _ به نقل از ابو بشیر شیبانی _ ) الإمام الصادق علیه السلام :مَن زارَ قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام للّهِِ وفِی اللّهِ ، أعتَقَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ ، وآمَنَهُ یَومَ الفَزَعِ الأَکبَرِ ، ولَم یَسأَلِ اللّهَ تَعالی حاجَةً مِن حَوائِجِ الدُّنیا وَالآخِرَةِ إلاّ أعطاهُ . (3)1505.الجمل ( _ درباره خارج شدن عثمان بن حُنَیف از زندان بصره _ ) عدّة الداعی :رُوِیَ أنَّ الصّادِقَ علیه السلام أصابَهُ وَجَعٌ ، فَأَمَرَ مَن عِندَهُ أن یَستَأجِروا لَهُ أجیرا یَدعو لَهُ عِندَ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام ، فَخَرَجَ رَجُلٌ مِن مَوالیهِ فَوَجَدَ آخَرَ عَلَی البابِ ، فَحَکی لَهُ ما أمَرَ بِهِ ، فَقالَ الرَّجُلُ : أنَا أمضی ، لکِنِ الحُسَینُ علیه السلام إمامٌ مُفتَرَضُ الطّاعَةِ ، وهُوَ أیضا إمامٌ مُفتَرَضُ الطّاعَةِ ، فَکَیفَ ذلِکَ ؟ فَرَجَعَ إلی مَولاهُ وعَرَّفَهُ قَولَهُ ، فَقالَ :
هُوَ کَما قالَ ، لکِن ما عَرَفَ أنّ للّهِِ تَعالی بِقاعا یُستَجابُ فیهَا الدُّعاءُ ، فَتِلکَ البُقعَةُ مِن تِلکَ البِقاعِ . (4) .
ص: 377
1506.شرح الأخبار ( _ به نقل از مردی از اهالی بصره _ ) امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام :خداوند متعال ، عوضِ کشته شدن حسین علیه السلام را این برایش قرار داد که امامت را در نسل او نهاد و شفا را در تربتش و مستجاب شدن دعا را در کنار قبرش . روزهای رفت و برگشت زائران او ، از عمر آنان به شمار نمی آید.1507.شرح الأخبار عن الأصبغ بن نباتة :تهذیب الأحکام_ به نقل از عبد اللّه بن فضل هاشمی _: نزد ابو عبداللّه امام صادق علیه السلام بودم که مردی از اهالی توس وارد شد و گفت : ای پسر پیامبر خدا! برای کسی که قبر ابا عبد اللّه حسین بن علی علیه السلام را زیارت کند ، چه پاداشی است؟
به او فرمود : «ای مرد طوسی ! هر کس قبر ابا عبد اللّه حسین بن علی علیه السلام را زیارت کند ، در حالی که بداند او امامِ منصوب از جانب خداوند عز و جل است و اطاعت از او بر بندگان واجب است ، خداوند ، گناهان قبل و بعد او را می آمرزد ، و شفاعتش را در حقّ پنجاه گنهکار می پذیرد و هیچ حاجتی در نزد قبر او از خداوند عز و جل نخواهد ، مگر آن که حاجتش را برآورده می سازد.1508.الإمام علیّ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر کس به خاطر خدا و در راه خدا ، قبر حسین علیه السلام را زیارت کند ، خداوند ، او را از آتش دوزخ می رهانَد و در آن هولناک ترین روز (قیامت) او را در امن و امان می دارد و هر حاجتی از حوایج دنیا و آخرت که از خدا بخواهد ، به او عطا می کند.1507.شرح الأخبار ( _ به نقل از اصبغ بن نُباته _ ) عدّة الداعی :روایت شده است که امام صادق علیه السلام به دردی مبتلا شد . پس دستور داد که از مال او شخصی را اجیر کنند تا نزد قبر حسین علیه السلام برایش دعا کند . مردی از غلامان ایشان بیرون رفت . دَم در ، مرد دیگری را دید و برایش گفت که امام علیه السلام به او چه دستور داده است . آن مرد گفت : من می روم ؛ امّا حسین علیه السلام امامِ مفترض الطاعه است و خود ایشان نیز امامِ مفترض الطاعه است . این ، چگونه است؟
غلام ، نزد آقایش بازگشت و سخن آن مرد را برای امام علیه السلام بازگفت . ایشان فرمود : «درست است ؛ امّا او نمی داند که خداوند متعال را مکان هایی است که در
آن جاها ، دعا مستجاب می شود و آن مکان (قبر حسین علیه السلام ) یکی از این مکان هاست. .
ص: 378
1508.امام علی علیه السلام :الإمام الهادی علیه السلام :إنَّ للّهِِ مَواطِنَ یُحِبُّ أن یُدعی فیها فَیُجیبَ ، وإنَّ حائِرَ الحُسَینِ علیه السلام مِن تِلکَ المَواطِنِ . (1)1509.عنه علیه السلام :کامل الزیارات عن أبی هاشم الجعفری :بَعَثَ إلَیَّ أبُو الحَسَنِ [الهادی] علیه السلام فی مَرَضِهِ ، وإلی مُحَمَّدِ بنِ حَمزَةَ ، فَسَبَقَنی إلَیهِ مُحَمَّدُ بنُ حَمزَةَ ، فَأَخبَرَنی أنَّهُ ما زالَ یَقولُ : اِبعَثوا إلَی الحائِرِ . فَقُلتُ لِمُحَمَّدٍ : ألا قُلتَ لَهُ : أنَا أذهَبُ إلَی الحائِرِ ! ثُمَّ دَخَلتُ عَلَیهِ ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ! أنَا أذهَبُ إلَی الحائِرِ . فَقالَ : اُنظُروا فی ذلِکَ ، ثُمَّ قالَ : إنَّ مُحَمَّدا لَیسَ لَهُ سِرٌّ مِن زَیدِ بنِ عَلِیٍّ ، وأنَا أکرَهُ أن یَسمَعَ ذلِکَ ، قالَ : فَذَکَرتُ ذلِکَ لِعَلِیِّ بنِ بِلالٍ ، فَقالَ : ما کانَ یَصنَعُ بِالحائِرِ وهُوَ الحائِرُ ؟
فَقَدِمتُ العَسکَرَ فَدَخَلتُ عَلَیهِ ، فَقالَ لی : اِجلِس _ حینَ أرَدتُ القِیامَ _ فَلَمّا رَأَیتُهُ أنِسَ بی ، ذَکَرتُ قَولَ عَلِیِّ بنِ بِلالٍ ، فَقالَ لی :
ألا قُلتَ لَهُ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَطوفُ بِالبَیتِ ویُقَبِّلُ الحَجَرَ ، وحُرمَةُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَالمُؤمِنِ أعظَمُ مِن حُرمَةِ البَیتِ ! وأمَرَهُ اللّهُ أن یَقِفَ بِعَرَفَةَ ، إنَّما هِیَ مَواطِنُ یُحِبُّ اللّهُ أن یُذکَرَ فیها ، فَأَنَا اُحِبُّ أن یُدعی لی حَیثُ یُحِبُّ اللّهُ أن یُدعی فیها ، وَالحائِرُ مِن تِلکَ المَواضِعِ . (2)1510.عنه علیه السلام :الإمام الهادی علیه السلام :مَن کانَت لَهُ إلَی اللّهِ حاجَةٌ ، فَلیَزُر قَبرَ جَدِّیَ الرِّضا علیه السلام بِطوسٍ وهُوَ عَلی غُسلٍ ، وَلیُصَلِّ عِندَ رَأسِهِ رَکعَتَینِ ، وَلیَسأَلِ اللّهَ حاجَتَهُ فی قُنوتِهِ ؛ فَإِنَّهُ یَستَجیبُ لَهُ ما لَم یَسأَل فی مَأثَمٍ أو قَطیعَةِ رَحِمٍ ، وإنَّ مَوضِعَ قَبرِهِ لَبُقعَةٌ مِن بِقاعِ الجَنَّةِ ، لا یَزورُها مُؤمِنٌ إلاّ أعتَقَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ وأحَلَّهُ إلی دارِ القَرارِ . (3) .
ص: 379
1511.شرح الأخبار :امام هادی علیه السلام :اماکنی هست که خدا دوست دارد در آنها به درگاهش دعا شود تا اجابت کند و حائر حسین علیه السلام یکی از این اماکن است.1512.الإمام علیّ علیه السلام :کامل الزیارات :ابو هاشم جعفری می گوید : امام هادی علیه السلام در بیماری اش در پیِ من و محمّد بن حمزه فرستاد . محمّد بن حمزه ، زودتر از من ، نزد امام علیه السلام رسیده بود . او به من گفت که امام علیه السلام پیوسته می فرمود : «به حائر (کربلا) بفرستید» .
من به محمّد گفتم : به ایشان نگفتی که خودم به حائر می روم؟
سپس نزد امام علیه السلام رفتم و گفتم : فدایت شوم ! من به حائر می روم . فرمود : «مراقب باشید [و در رفتن ، احتیاط کنید]» . سپس فرمود : «محمد ، با زید بن علی ، رابطه پنهانی ندارد . البته دوست ندارم این را بشنود» .
محمّد بن حمزه می گوید : من ، این موضوع را [که امام علیه السلام خواست تا برای طلب شفای ایشان به حائر بروم ]به علی بن بلال گفتم .
او گفت : چه نیازی به حائر دارد؟ او خودش حائر است.
پس ، به عسکر (سامرّا) بازگشتم و نزد امام علیه السلام رفتم . چون خواستم برخیزم ، فرمود : «بنشین» .
وقتی اُنس امام علیه السلام را به خودم دیدم ، سخن علی بن بلال را بازگو کردم . «فرمود : مگر به او نگفتی که پیامبر خدا هم کعبه را طواف می کرد و حَجَر را می بوسید ، در حالی که حرمت پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمن ، بالاتر از حرمت کعبه است و نیز خدا به او دستور داد که در عَرَفه وقوف کند؟ اینها جاهایی هستند که خدا دوست دارد نامش در آنها بُرده شود . من هم دوست دارم در جایی که خدا دوست می دارد به درگاهش دعا شود ، برایم دعا شود و حائر ، یکی از آن جاهاست».1513.وقعة صفّین :امام هادی علیه السلام :هر کس به خداوند حاجتی داشت ، غسل کند و به زیارت جدّم رضا علیه السلام در توس برود و بالاسرِ آن حضرت دو رکعت نماز بگزارد و در قنوتش حاجت خود را از خداوند بخواهد ، حاجتش را ، در صورتی که درخواست گناه یا بُریدن پیوند خویشاوندی نباشد ، برآورده خواهد ساخت . محل قبر آن امام ، قطعه ای از خاک بهشت است و هیچ مؤمنی آن را زیارت نمی کند ، جز آن که خداوند ، او را از آتش دوزخ آزاد می سازد و در سرای جاودانی جایش می دهد. .
ص: 380
1509.امام علی علیه السلام :الإمام الرضا علیه السلام :لا تُشَدُّ الرِّحالُ إلی شَیءٍ مِنَ القُبورِ إلاّ إلی قُبورِنا ، ألا وإنّی لَمَقتولٌ بِالسَّمِّ ظُلما ، ومَدفونٌ فی مَوضِعِ غُربَةٍ ؛ فَمَن شَدَّ رَحلَهُ إلی زِیارَتِی ، استُجیبَ دُعاؤُهُ ، وغُفِرَ لَهُ ذَنبُهُ . (1)8 / 5مَسجِدُ الکوفَةِ1512.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام_ فی فَضلِ مَسجِدِ الکوفَةِ _: ما دَعا فیهِ مَکروبٌ بِمَسأَلَةٍ فی حاجَةٍ مِنَ الحَوائِجِ ، إلاّ أجابَهُ اللّهُ ، وفَرَّجَ عَنهُ کُربَتَهُ . (2)راجع : الکافی : ج 3 ص 490 (باب فضل المسجد الأعظم بالکوفة) .
8 / 6مَسجِدُ السَّهلَةِ1516.الإمام علیّ علیه السلام ( _ فی دُعائِهِ عَلی عَمرِو بنِ العاصِ _ ) الإمام الصادق علیه السلام_ فی فَضلِ مَسجِدِ السَّهلَةِ _: ما أتاهُ مَکروبٌ قَطُّ فَصَلّی فیهِ بَینَ العِشاءَینِ ودَعَا اللّهَ ، إلاّ فَرَّجَ اللّهُ کُربَتَهُ . (3) .
ص: 381
1517.الاستیعاب :امام رضا علیه السلام :بار سفر به سوی هیچ قبری نباید بست ، جز برای زیارت قبور ما . بدانید که من با زهر ستم ، کشته خواهم شد و در خاک غربت ، دفن خواهم شد . پس ، هر که برای زیارت من بارِ سفر بربندد ، دعایش مستجاب و گناهانش آمرزیده می شود.8 / 5مسجد کوفه1514.المصنّف ، ابن ابی شیبة ( _ به نقل از عبدالرحمان بن مغفل _ ) امام علی علیه السلام_ در فضیلت مسجد کوفه _: هیچ دردمندی در آن برای حاجتی از حوایج دعا نکرد ، مگر آن که خداوند ، اجابتش کرد و غم و دردش را زدود.ر . ک : الکافی : ج 3 ص 490 (باب فضیلت مسجد أعظم کوفه) .
8 / 6مسجد سَهْله1518.امام علی علیه السلام ( _ به مروان بن حَکَم _ ) امام صادق علیه السلام_ در فضیلت مسجد سَهْله _: هیچ غمزده ای به این مسجد نرفت و بین نماز مغرب و عشا در آن نماز نخواند و دعا نکرد ، مگر آن که خداوند ، غمش را از بین بُرد.
.
ص: 382
1519.الغارات :المزار الکبیر عن أبی بصیر عن أبی عبد اللّه علیه السلام ، قال :قالَ لی : یا أبا مُحَمَّدٍ ، کَأَنّی أری نُزولَ القائِمِ علیه السلام فی مَسجِدِ السَّهلَةِ بِأَهلِهِ وعِیالِهِ ... وما صَلّی فیهِ أحَدٌ فَدَعَا اللّهَ بِنِیَّةٍ صادِقَةٍ إلاّ صَرَفَهُ اللّهُ بِقَضاءِ حاجَتِهِ ، وما مِن أحَدٍ استَجارَهُ إلاّ أجارَهُ اللّهُ مِمّا یَخافُ ، قُلتُ : هذا لَهُوَ الفَضلُ .
قالَ : أنَزیدُکَ ؟ قُلتُ : نَعَم ، قالَ : هُوَ مِنَ البِقاعِ الَّتی أحَبَّ اللّهُ أن یُدعی فیها . (1)1520.الإمام علیّ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إذا دَخَلتَ الکوفَةَ فَأتِ مَسجِدَ السَّهلَةِ ، فَصَلِّ فیهِ وَاسأَلِ اللّهَ حاجَتَکَ لِدینِکَ ودُنیاکَ ؛ فَإِنَّ مَسجِدَ السَّهلَةِ بَیتُ إدریسَ علیه السلام الَّذی کانَ یَخیطُ فیهِ ویُصَلّی فیهِ ، ومَن دَعَا اللّهَ فیهِ بِما أحَبَّ ، قَضی لَهُ حَوائِجَهُ ، ورَفَعَهُ یَومَ القِیامَةِ مَکانا عَلِیّا إلی دَرَجَةِ إدریسَ ، واُجیرَ مِن مَکروهِ الدُّنیا ومَکائِدِ أعدائِهِ . (2)راجع : الکافی : ج 3 ص 494 (باب مسجد السهلة) .
8 / 7قُبورُ الوالِدَینِ1521.الإرشاد ( _ به نقل از ولید بن حارث و جز او ، از رجالشان _ ) الإمام علیّ علیه السلام :زوروا مَوتاکُم ؛ فَإِنَّهُم یَفرَحونَ بِزِیارَتِکُم ، وَلیَطلُب أحَدُکُم حاجَتَهُ عِندَ قَبرِ أبیهِ وعِندَ قَبرِ اُمِّهِ ، بِما (3) یَدعو لَهُما . (4) .
ص: 383
1522.مروج الذهب :المزار الکبیر_ به نقل از ابو بصیر _امام [صادق] علیه السلام به من فرمود : «ای ابا محمّد! گویا قائم علیه السلام را می بینم که با اهل و عیالش در مسجد سهله فرود آمده اند ... . هیچ کس در این مسجد نماز نخواند و با نیّت خالص دعا نکرد ، مگر آن که خداوند ، او را با برآورده شدن حاجتش برگردانْد و هیچ کس به آن پناه نبرد ، مگر آن که خداوند ، او را از آنچه می ترسد ، پناهش داد» .
من گفتم : چه فضیلتی!
فرمود : «باز هم برایت بگویم؟».
گفتم : آری .
فرمود : «این مسجد ، از آن جاهایی است که خدا دوست دارد در آنها به درگاهش دعا شود».1523.الإمام الباقر علیه السلام :امام صادق علیه السلام :هر گاه وارد کوفه شدی ، به مسجد سهله برو و در آن ، نماز بخوان و برای دین و دنیایت از خداوند ، طلب حاجت کن ؛ زیرا مسجد سهله ، خانه ادریس علیه السلام بوده که در آن ، خیّاطی می کرده و نماز می خوانده است . هر کس در آن جا آنچه دوست دارد از خدا درخواست کند ، خداوند ، حاجت هایش را برآورده می سازد و در روز قیامت ، او را جایگاهی بلند تا درجه ادریس ، عطا می فرماید و از ناخوشایندهای دنیا و دسیسه های دشمنانش در امان می مانَد.ر . ک : الکافی : ج 3 ص 494 (باب مسجد سهله) .
8 / 7قبور پدر و مادر1524.امام علی علیه السلام ( _ از سخنان ایشان به بُرج بن مُسهِر طایی که از خوا ) امام علی علیه السلام :به زیارت مردگانتان بروید ؛ چرا که آنها از دیدارِ شما شاد می شوند . هر یک از شما نزد قبر پدرش و مادرش برای آنها دعا کند و حاجت خویش را [از خداوند ] بطلبد.
.
ص: 384
البابُ التّاسِعُ : إرشادات فی تصحیح الأدعیة9 / 1اللّهُمَّ أرِنِی الدُّنیا کَما تَراها1528.المصنّف لعبد الرزّاق عن عبیدة :الدعاء عن أبی الغصین الطائی :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بَینَما هُوَ یُصَلّی فَسَمِعَ رَجُلاً مِن خَلفِهِ وهُوَ یُصَلّی ، وهُوَ یَقولُ : اللّهُمَّ أرِنِی الدُّنیا کَما تَراها . فَلَمَّا انصَرَفَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قالَ : مَن صاحِبُ الدَّعوَةِ ؟ قالَ الرَّجُلُ : أنَا . قالَ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ لا یَرَی الدُّنیا کَالَّذی تَراها ، فَإِذا کُنتَ سائِلاً فَقُل : اللّهُمَّ أرِنِی الدُّنیا کَالَّذی یَراها صالِحو عِبادِکَ . (1)9 / 2اللّهُمَّ لا تُحوِجنی إلی أحَدٍ مِن خَلقِکَ1528.المصنّف ، عبد الرزاق ( _ به نقل از عبیده _ ) الإمام علیّ علیه السلام :قُلتُ : اللّهُمَّ لا تُحوِجنی إلی أحَدٍ مِن خَلقِکَ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :
یا عَلِیُّ لا تَقولَنَّ هکَذا ، فَلَیسَ مِن أحَدٍ إلاّ وهُوَ مُحتاجٌ إلَی النّاسِ .
فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، فَما أقولُ ؟ قالَ : قُل : اللّهُمَّ لا تُحوِجنی إلی شِرارِ خَلقِکَ .
قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ومَن شِرارُ خَلقِهِ ؟ قالَ : الَّذین إذا أعطَوا مَنّوا (2) ، وإذا مَنَعوا عابوا . (3) .
ص: 385
باب نهم : رهنمودهایی درباره درست خواندن دعاها9 / 1بار خدایا! دنیا را چنان که خود می بینی ، به من بنمایان1532.الإمام الحسین علیه السلام :الدعاء_ به نقل از أبو الغصین طایی _: پیامبر صلی الله علیه و آله نماز می خواند که شنید مردی پشتِ سرش نماز می خواند و می گوید : بار خدایا ! دنیا را چنان که خود می بینی ، به من بنمایان . چون پیامبر صلی الله علیه و آله نمازش را تمام کرد ، فرمود : «چه کسی بود دعا می کرد؟» . مرد گفت : من .
فرمود : «خداوند ، دنیا را آن گونه نمی بیند که تو آن را می بینی . پس ، هر گاه خواستی درخواست کنی ، بگو : بار خدایا ! دنیا را آن گونه که بندگان شایسته ات می بینند ، به من بنمایان».9 / 2بار خدایا! مرا نیازمند احدی از خَلقت مگردان1530.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :من گفتم : بار خدایا ! مرا محتاج احدی از خَلقت مگردان .
پیامبر خدا فرمود : «ای علی ! چنین مگو ؛ زیرا هیچ کس نیست ، مگر آن که به مردم نیازمند است» .
گفتم : پس چه بگویم ، ای پیامبر خدا؟
فرمود : «بگو : بار خدایا ! مرا نیازمند بَدانِ از خلقت ، قرار مده».
گفتم : ای پیامبر خدا ! بَدان خلق او چه کسانی هستند؟
فرمود : «کسانی که هر گاه دَهند ، منّت نهند و هر گاه ندهند ، بد گویند».
.
ص: 386
1531.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام_ لِرَجُلٍ قالَ : اُدعُ اللّهَ لی أن یُغنِیَنی عَن خَلقِهِ _: إنَّ اللّهَ قَسَّمَ رِزقَ مَن شاءَ عَلی یَدَی مَن شاءَ ، ولکِن سَلِ اللّهَ أن یُغنِیَکَ عَنِ الحاجَةِ الَّتی تَضطَرُّکَ إلی لِئامِ خَلقِهِ . (1)9 / 3اللّهُمَّ اجعَل عُقوبَتی فِی الدُّنیا1534.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام_ فی بَیانِ فَضائِلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله ... أبرَأَ ذَا العاهَةِ مِن عاهَتِهِ ، بَینَما هُوَ جالِسٌ صلی الله علیه و آله إذ سَأَلَ عَن رَجُلٍ مِن أصحابِهِ ، فَقالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّهُ قَد صارَ مِنَ البَلاءِ کَهَیئَةِ الفَرخِ الَّذی لا ریشَ عَلَیهِ .
فَأَتاهُ صلی الله علیه و آله فَإِذا هُوَ کَهَیئَةِ الفَرخِ مِن شِدَّةِ البَلاءِ ، فَقالَ لَهُ : قَد کُنتَ تَدعو فی صِحَّتِکَ دُعاءً ؟ قالَ : نَعَم ، کُنتُ أقولُ : یا رَبِّ ، أیُّما عُقوبَةٍ أنتَ مُعاقِبی بِها فِی الآخِرَةِ ، فَاجعَلها لی فِی الدُّنیا .
فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ألاّ قُلتَ : اللّهُمَّ آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً ، وفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً ، وقِنا عَذابَ النّارِ .
فَقالَهَا الرَّجُلُ ، فَکَأَنَّما نَشَطَ مِن عِقالٍ ، وقامَ صَحیحا ، وخَرَجَ مَعَنا . (2) .
ص: 387
1535.عنه علیه السلام ( _ مِن کَلامٍ لَهُ فی تَوبیخِ بَعضِ أصحابِهِ _ ) امام صادق علیه السلام_ به مردی که گفت : برایم دعا کنید که خداوند ، مرا از خلقش بی نیاز کند _: خداوند ، روزی هر که را بخواهد ، به دست هر کس که بخواهد ، تقسیم می کند ؛ امّا از خدا بخواه تو را از حاجتی که ناچار شوی به فرومایگان خلقش رو بیندازی ، بی نیاز گردانَد.9 / 3بار خدایا! کیفر مرا در همین دنیا قرار ده1534.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام_ در بیان فضایل پیامبر خدا _: محمّد صلی الله علیه و آله نیز .. . رنجور را شفا بخشید . روزی نشسته بود و از مردی از یارانش جویا شد . گفتند : ای پیامبر خدا ! او از رنجوری ، مانند جوجه بی پَر شده است.
پیامبر صلی الله علیه و آله نزد او رفت و دید که از شدّت بیماری ، چون جوجه شده است . فرمود : «زمانی که تن درست بودی ، دعایی می کردی؟».
مرد گفت : آری . می گفتم : پروردگارا ! هر کیفری که می خواهی در آخرت با آن مرا مجازات کنی ، در همین دنیا برایم قرار ده.
پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «چرا نگفتی : بار خدایا! در دنیا و آخرت ، به ما نیکی عطا فرما و از عذاب آتش ، نگاهمان بدار ؟».
مرد ، این را گفت و در دَم ، بهبود یافت و تن درست ، از جا برخاست و با ما بیرون آمد.
.
ص: 388
1535.امام علی علیه السلام ( _ از سخنان ایشان در نکوهش برخی یارانش _ ) صحیح مسلم عن أنس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عادَ رَجُلاً مِنَ المُسلِمینَ قَد خَفَتَ فَصارَ مِثلَ الفَرخِ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : هَل کُنتَ تَدعو بِشَیءٍ أو تَسأَ لُهُ إیّاهُ ؟ قالَ : نَعَم ، کُنتُ أقولُ : اللّهُمَّ ما کُنتَ مُعاقِبی بِهِ فِی الآخِرَةِ ، فَعَجِّلهُ لی فِی الدُّنیا .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : سُبحانَ اللّهِ لا تُطیقُهُ ، _ أو لا تَستَطیعُهُ _ ! أفَلا قُلتَ : اللّهُمَّ آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً ، وفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً ، وقِنا عَذابَ النّارِ ؟
قالَ : فَدَعَا اللّهَ لَهُ ، فَشَفاهُ . (1)9 / 4اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الفِتنَةِ1538.الإمام الحسن علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :سَمِعَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام رَجُلاً یَقولُ : اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الفِتنَةِ . قالَ علیه السلام : أراکَ تَتَعَوَّذُ مِن مالِکَ ووُلدِکَ ! یَقولُ اللّهُ تَعالی : «إِنَّمَا أَمْوَ لُکُمْ وَ أَوْلَ_دُکُمْ فِتْنَةٌ» (2) ولکِن قُل : اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن مُضِلاّتِ الفِتَنِ . (3)9 / 5اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ رِزقا طَیِّبا1539.امام علی علیه السلام :الأمالی للطوسی عن علیّ بن معمر عن رجل من جعفی :کُنّا عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، فَقالَ رَجُلٌ : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ رِزقا طَیِّبا ، قالَ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : هَیهاتَ هَیهاتَ ! هذا قوتُ الأَنبِیاءِ ، ولکِن سَل رَبَّکَ رِزقا لا یُعَذِّبُکَ عَلَیهِ یَومَ القِیامَةِ ، هَیهاتَ ! إنَّ اللّهَ یَقولُ : «یَ_أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ الطَّیِّبَ_تِ وَ اعْمَلُواْ صَ__لِحًا» (4) . (5) .
ص: 389
1540.المناقب لابن شهرآشوب :صحیح مسلم_ به نقل از اَنَس _: پیامبر خدا ، به عیادت مردی از مسلمانان رفت که مانند جوجه ، زار و نزار شده بود . به او فرمود : «آیا قبلاً دعایی می کرده ای یا از خدا چیزی می خواسته ای؟». گفت : آری . می گفتم : بار خدایا ! هر کیفری که در آخرت می خواهی به من برسانی ، در همین دنیا برسان.
پیامبر خدا فرمود : «سبحان اللّه ! تو طاقت _ ( / تحمّل) آن را نداری . چرا نگفتی : بار خدایا ! در دنیا و آخرت ، به ما نیکی عطا فرما و از عذاب آتش ، نگاهمان بدار ؟».
آن مرد ، این دعا را خواند و خداوند ، شفایش بخشید.9 / 4بار خدایا! از فتنه به تو پناه می برم1540.المناقب ، ابن شهر آشوب :امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان ، شنید که مردی می گوید : بار خدایا ! از فتنه به تو پناه می برم . فرمود : «می بینم که از مال و فرزندت به خدا پناه می بری. خداوند متعال می فرماید : «جز این نیست که دارایی ها و فرزندانتان فتنه اند» ؛ بلکه بگو : بار خدایا ! از فتنه های گم راه کننده ، به تو پناه می برم».9 / 5بار خدایا! روزیِ پاک از تو می طلبم1543.الإمام الحسین علیه السلام ( _ مِن دُعائِهِ یَومَ عاشوراءَ _ ) الأمالی ، طوسی_ به نقل از علی بن معمّر ، از مردی ، از جعفی _: خدمت امام صادق علیه السلام بودیم که مردی گفت : بار خدایا ! روزیِ پاک از تو درخواست می کنم .
امام علیه السلام فرمود : «هیهات ، هیهات ! این ، خوراکِ پیامبران است ؛ بلکه از پروردگارت روزی ای بخواه که در روز قیامت ، تو را به خاطر آن ، عذاب نکند . هیهات ! خداوند می فرماید : «ای فرستادگان ! از چیزهای پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید» ».
.
ص: 390
9 / 6لا أراکَ اللّهُ مَکروها1544.ینابیع المودّة :شرح نهج البلاغة عن الإمام علیّ علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: سَمِعَ رَجُلاً یَدعو لِصاحِبِهِ ، فَقالَ : لا أراکَ اللّهُ مَکروها !
فَقالَ : إنَّما دَعَوتَ لَهُ بِالمَوتِ ؛ لِأَنَّ مَن عاشَ فِی الدُّنیا لا بُدَّ أن یَرَی المَکروهَ . (1)9 / 7الحَمدُ للّهِِ مُنتَهی عِلمِهِ1545.الکامل فی التاریخ :الکافی عن الکاهلیّ :کَتَبتُ إلی أبِی الحَسَنِ [ الکاظِمِ ] علیه السلام فی دُعاءٍ : الحَمدُ للّهِِ مُنتَهی عِلمِهِ . فَکَتَبَ إلَیَّ : لا تَقولَنَّ مُنتَهی عِلمِهِ ؛ فَلَیسَ لِعِلمِهِ مُنتَهیً ، ولکِن قُل : مُنتَهی رِضاهُ . (2) .
ص: 391
9 / 6الهی غم نبینی!1548.مجابو الدعوة عن محمّد الکوفی :شرح نهج البلاغه :از امام علی علیه السلام شنید که مردی برای دوستش دعا می کند و می گوید : الهی غم و گرفتاری نبینی!
امام علیه السلام فرمود : «تو ، در واقع ، برای مرگش دعا کردی ؛ زیرا هر که در دنیا زندگی می کند ، ناچار ، غم و گرفتاری می بیند».9 / 7ستایش خدا تا نهایت علمش1549.الملهوف :الکافی_ به نقل از کاهلی _: در نامه ای به امام کاظم علیه السلام درباره دعای «الحَمدُ للّهِِ مُنتَهی عِلمِهِ ؛ ستایش ، خدا را تا نهایت علمش» پرسیدم . به من نوشت : «هرگز مگو: نهایتِ علمش ؛ زیرا علم او را نهایتی نیست ؛ بلکه بگو : نهایتِ رضایتش ».
.
ص: 392
البابُ العاشِرُ : تفسیر الأحوال المناسبة للدّعاءالکتاب«وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً» . (1)
«ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ * وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَْرْضِ بَعْدَ إِصْلَ_حِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ» . (2)
«وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالاْصَالِ وَلاَ تَکُن مِّنَ الْغَ_فِلِینَ» . (3)
«قُلْ مَن یُنَجِّیکُم مِّن ظُ_لُمَ_تِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَ_ذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّ_کِرِینَ * قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُم مِّنْهَا وَمِن کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِکُونَ» . (4)
«إِنَّهُمْ کَانُواْ یُسَ_رِعُونَ فِی الْخَیْرَ تِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُواْ لَنَا خَ_شِعِینَ» . (5)
«تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ یُنفِقُونَ * فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءَ بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» . (6)
.
ص: 393
باب دهم : توضیح حالت های مناسب دعاقرآن«و نام پروردگارت را یاد کن و به درگاه او تبتّل کن» .
«پروردگار خود را به زاری و نهانی بخوانید ، که او ، از حدْ گذرندگان را دوست نمی دارد . و در زمین ، پس از اصلاح آن ، فساد مکنید ، و او را با بیم و امید بخوانید ، که رحمت خدا به نیکوکارانْ نزدیک است» .
«و در دل خویش ، پروردگارت را بامدادان وشامگاهان ، با زاری و ترس ، بی صدای بلند ، یاد کن و از غافلان مباش» .
«بگو : چه کسی شما را از تاریک های خشکی و دریا می رهانَد ، در حالی که او را به زاری و در نهان می خوانید که : «اگر ما را از این [ مَهلکه ]برهانَد ، البته از سپاس گزاران خواهیم بود»؟ بگو : خداست که شما را از آن [ تاریکی ها ] و از هر اندوهی می رهانَد ، و باز ، شما شرک می ورزید؟» .
«آنان در کارهای نیک ، شتاب می ورزیدند و ما را از روی امید و بیم ، می خواندند و در برابر ما خاکسار بودند» .
«پهلوهایشان از خوابگاه ها جدا می گردد . [ و ]پروردگارشان را از روی بیم و امید ، می خوانند و از آنچه روزی شان داده ایم ، انفاق می کنند . هیچ کس نمی داند که از آنچه روشنی بخش دیدگان است ، در پاداش آنچه انجام می دادند ، چه چیزی برای آنان پنهان داشته شده است» .
.
ص: 394
الحدیث1558.الأمالی للطوسی عن المنهال بن عمرو :الإمام الباقر علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی : «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً» _: أخلِص إلَیهِ إخلاصا . (1)1558.الأمالی ، طوسی ( _ به نقل از مِنهال بن عَمرو _ ) الإمام الصادق علیه السلام :الرَّغبَةُ أن تَستَقبِلَ بِبَطنِ کَفَّیکَ إلَی السَّماءِ ، وَالرَّهبَةُ أن تَجعَلَ ظَهرَ کَفَّیکَ إلَی السَّماءِ .
وقَولُهُ : «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً» الدُّعاءُ بِإِصبَعٍ واحِدَةٍ تُشیرُ بِها ، وَالتَّضَرُّعُ تُشیرُ بِإِصبَعَیکَ وتُحَرِّکُهُما ، وَالاِبتِهالُ رَفعُ الیَدَینِ وتَمُدُّهُما وذلِکَ عِندَ الدَّمعَةِ ، ثُمَّ ادعُ . (2)1559.المناقب لابن شهرآشوب :تفسیر القمّی_ فی قَولِهِ تَعالی: «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً» _: قالَ : رَفعُ الیَدَینِ ، وتَحریکُ السَّبّابَتَینِ . (3)1559.المناقب ، ابن شهر آشوب :سنن أبی داوود عن عبد اللّه بن الزبیر :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یُشیرُ بِإِصبَعِهِ إذا دَعا ولا یُحَرِّکُها . (4)1560.الکافی عن جابر :سنن أبی داوود عن سعد بن أبی وقّاص :مَرَّ عَلَیَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وأنَا أدعو بِإِصبَعَیَّ فَقالَ : «أحِّد أحِّد» (5) وأشارَ بِالسَّبّابَةِ . (6)1560.الکافی ( _ به نقل از جابر _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا دَعَا العَبدُ ، فَأَشارَ بِإِصبَعِهِ ، قالَ الرَّبُّ تَبارَکَ وتَعالی : أخلَصَ عَبدی . (7) .
ص: 395
حدیث1562.الإمام الباقر علیه السلام :امام باقر علیه السلام_ درباره این سخن خداوند متعال : «و به درگاه او تَبتُّل کن» _: یعنی با تمام اخلاص به او رو کن.1563.الإمام الباقر علیه السلام :امام صادق علیه السلام :رَغبت ، آن است که کفِ دستانت را به سوی آسمان برداری و رَهبت ، آن است که پشتِ دستانت را به طرف آسمان ، قرار دهی.
و فرموده او که : «و به درگاه او تبتّل کن» ، [تَبتُّل ]به این معناست که با یک انگشت ، اشاره نمایی و دعا کنی . و تضرّع ، آن است که با دو انگشت خود ، اشاره کنی و آنها را تکان دهی و ابتهال ، آن است که دو دستت را به طرف آسمان برداری و اشک بریزی و دعا کنی.1561.امام باقر علیه السلام :تفسیر القمی_ درباره این سخن خداوند متعال : «و به درگاه او تبتُّل کن» _: [امام علیه السلام ]فرمود : «به این صورت که دست ها را بلند کنی و دو انگشت نشانه را تکان دهی».1562.امام باقر علیه السلام :سنن أبی داوود_ به نقل از عبد اللّه بن زبیر _: پیامبر صلی الله علیه و آله هر گاه دعا می کرد ، با انگشتش اشاره می کرد ؛ ولی آن را تکان نمی داد.1563.امام باقر علیه السلام :سنن أبی داوود_ به نقل از سعد بن ابی وقّاص _: من مشغول دعا کردن با دو انگشتم بودم که پیامبر صلی الله علیه و آله بر من گذشت و انگشت سبّابه اش را نشان داد و فرمود : «یکی کُن . یکی کن» . (1)1564.رجال الکشّی عن حنّان بن سدیر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بنده دعا کند و با انگشتش اشاره نماید ، خداوند _ تبارک و تعالی _ می فرماید : «بنده ام اخلاص ورزید». .
ص: 396
1565.الإمام الصادق علیه السلام :المستدرک عن ابن عبّاس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : هکَذَا الإِخلاصُ ؛ یُشیرُ بِإِصبَعِهِ الَّتی تَلِی الإِبهامَ . وهذَا الدُّعاءُ ؛ فَرَفَعَ یَدَیهِ حَذوَ مَنکِبَیهِ . وهذَا الاِبتِهالُ ؛ فَرَفَعَ یَدَیهِ مَدّا . (1)1564.رجال الکشّی ( _ به نقل از جنّان بن سدیر _ ) السنن الکبری عن الزهری :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا خَطَبَ یَومَ الجُمُعَةِ دَعا ، فَأَشارَ بِإِصبَعِهِ وأمَّنَ النّاسُ . (2)1565.امام صادق علیه السلام :المصنّف لعبد الرزّاق عن عکرمة عن ابن عبّاس :الاِبتِهالُ هکَذا ؛ وبَسَطَ یَدَیهِ وظُهورُهُما إلی وَجهِهِ . وَالدُّعاءُ هکَذا ؛ ووَضَعَ یَدَیهِ حَتّی (3) لِحیَتِهِ . وَالإِخلاصُ هکَذا ؛ یُشیرُ بِإِصبَعِهِ . (4)1566.رجال الکشّی عن یونس بن عبدالرحمن :الدعاء عن عکرمة یرفع الحدیث ، قال :الاِبتِهالُ هکَذا ؛ وقَلَبَ کَفَّیهِ إلَی الأَرضِ وَالمَسأَلَةُ هکَذا ؛ وبَسَطَ کَفَّیهِ وَالإِخلاصُ أن تُشیرَ بِإِصبَعٍ واحِدَةٍ تَدعو بِها . (5)1567.الکافی عن مالک بن عطیّة عن بعض أصحاب أبی عبد اللّالدعوات الکبیر عن ابن عبّاس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : الإِخلاصُ هکَذا ؛ ورَفَعَ إصبَعا واحِدَةً مِنَ الیَدِ الیُمنی . وَالدُّعاءُ هکَذا ؛ ورَفَعَ یَدَیهِ ، وجَعَلَ بُطونَهُما مِمّا یَلِی السَّماءَ . وَالاِبتِهالُ هکَذا ؛ ومَدَّ یَدَهُ شَیئا ، وجَعَلَ ظُهورَ الکَفِّ مِمّا یَلِی السَّماءَ . (6)1566.رجال الکشّی ( _ به نقل از یونس بن عبد الرحمان _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا سَأَلتُمُ اللّهَ عز و جل فَاسأَلوهُ بِباطِنِ الکَفَّینِ ، وإذَا استَعَذتُموهُ فَاستَعیذوهُ بِظاهِرِهِما . (7) .
ص: 397
1567.الکافی ( _ به نقل از مالک بن عطیّه ، از یکی از یاران امام ) المستدرک_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا ، با انگشت کنار شست خود (انگشت ابهام یا نشانه اش) اشاره کرد و فرمود : «چنین است اخلاص» و دو دستش را تا برابر شانه هایش بلند کرد و فرمود : «این [نحوه] دعا کردن است» و دستانش را کشید و فرمود : «این ، ابتهال است».1568.رجال الکشّی عن حفص بن عمرو النخعی :السنن الکبری_ به نقل از زُهْری _: پیامبر خدا ، هر گاه در روز جمعه خطبه می خواند ، دعا می کرد و با انگشتش اشاره می نمود و مردم ، آمین می گفتند.1569.رجال الکشّی عن إسحاق بن عمّار :المصنّف ، عبد الرزّاق_ به نقل از عِکرِمه ، از ابن عبّاس _: [امام علیه السلام ] فرمود : «ابتهال ، این گونه است» و دو دستش را گشود و پشتِ آنها را به طرف صورتش قرار داد و [فرمود : ]«دعا ، این گونه است» و دو دستش را تا (1) محاسنش قرار می داد و [فرمود :] «اخلاص ، این گونه است» و با انگشتش اشاره می کرد.1568.رجال الکشّی ( _ به نقل از حفص بن عمرو نخعی _ ) الدعاء_ به نقل از عِکرِمه ، در حدیثی که سندش را به معصوم علیه السلام می رساند _:[امام علیه السلام ]فرمود : «ابتهال ، این گونه است» و کف دستانش را به طرف زمین می گرفت ، و «مسئلت ، این گونه است» و دو دستش را می گشود و «اخلاص ، آن است که با یک انگشت ، اشاره نمایی و دعا کنی».1569.رجال الکشّی ( _ به نقل از اسحاق بن عمّار _ ) الدعوات الکبیر_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا فرمود : «اخلاص ، این گونه است» و یک انگشت از دست راست را بالا برد و [فرمود : ]«دعا ، این گونه است» و هر دو دستش را بالا برد و کف آنها را به طرف آسمان کرد و [فرمود : ]«ابتهال ، این گونه است» و دستش را اندکی کشید و پشتِ آن را به طرف آسمان قرار داد.1570.دلائل الإمامة عن محمّد بن راشد عن أبیه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه از خداوند عز و جل درخواست کردید ، با کفِ دستانتان از او درخواست کنید و هر گاه از او پناه جُستید ، با پشتِ دستانتان از او پناه جویید. .
ص: 398
1570.دلائل الإمامة ( _ به نقل از محمّد بن راشد ، از پدرش _ ) الإمام علیّ علیه السلام :إذا سَأَلتَ اللّهَ فَاسأَلهُ بِبَطنِ کَفَّیکَ ، وإذا تَعَوَّذتَ فَبِظَهرِ کَفَّیکَ ، وإذا دَعَوتَ فَإِصبَعَیکَ (1) . (2)1571.الکافی عن حماد بن عثمان عن المسمعی :الإمام الصادق علیه السلام :الرَّغبَةُ تَبسُطُ یَدَیکَ وتُظهِرُ باطِنَهُما ، وَالرَّهبَةُ تَبسُطُ یَدَیکَ وتُظهِرُ ظَهرَهُما ، وَالتَّضَرُّعُ تُحَرِّکُ السَّبّابَةَ الیُمنی یَمینا وشِمالاً ، وَالتَّبَتُّلُ تُحَرِّکُ السَّبّابَةَ الیُسری ، تَرفَعُها فِی السَّماءِ رِسلاً (3) وتَضَعُها ، وَالاِبتِهالُ تَبسُطُ یَدَیکَ وذِراعَیکَ إلَی السَّماءِ ، وَالاِبتِهالُ حینَ تَری أسبابَ البُکاءِ . (4)1572.الإرشاد :الکافی عن مروک بیّاع اللؤلؤ عمّن ذکره عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :ذَکَرَ الرَّغبَةَ ؛ وأبرَزَ باطِنَ راحَتَیهِ إلَی السَّماءِ . وهکَذَا الرَّهبَةُ ؛ وجَعَلَ ظَهرَ کَفَّیهِ إلَی السَّماءِ . وهکَذَا التَّضَرُّعُ ؛ وحَرَّکَ أصابِعَهُ یَمینا وشِمالاً . وهکَذَا التَّبَتُّلُ ؛ ویَرفَعُ أصابِعَهُ مَرَّةً ویَضَعُها مَرَّةً . وهکَذَا الاِبتِهالُ ؛ ومَدَّ یَدَهُ تِلقاءَ وَجهِهِ إلَی القِبلَةِ ، ولا یَبتَهِلُ حَتّی تَجرِیَ الدَّمعَةُ . (5)1571.الکافی ( _ به نقل از حمّاد بن عثمان ، از مسمعی _ ) سنن أبی داوود عن ابن عبّاس :المَسأَلَةُ أن تَرفَعَ یَدَیکَ حَذوَ مَنکِبَیکَ أو نَحوِهِما ، وَالاِستِغفارُ أن تُشیرَ بِإِصبَعٍ واحِدَةٍ ، وَالاِبتِهالُ أن تَمُدَّ یَدَیکَ جَمیعا . (6) .
ص: 399
1572.الإرشاد :امام علی علیه السلام :هر گاه از خدا درخواست کردی ، با کف دستانت از او درخواست کن و هر گاه پناه بُردی ، با پشتِ دستانت پناه ببر و هر گاه دعا کردی ، با دو انگشتت دعا کن.1573.دلائل الإمامة عن أبی بصیر وداوود الرّقی ومعاویة بامام صادق علیه السلام :رغبت ، این است که دو دستت را بگشایی و کفِ آنها را به طرف بالا قرار دهی و رَهبت ، این است که دو دستت را بگشایی و پشتِ آنها را به طرف بالا قرار دهی و تضرّع ، این است که انگشت سبّابه راست را به راست و چپ حرکت دهی و تبتُّل ، این است که انگشت سبّابه چپ را حرکت دهی و آن را به آرامی ، بالا و پایین کنی و ابتهال ، این است که دو دستت و ساعدهایت را به سوی آسمان بگشایی و ابتهال ، در هنگامی است که اسباب گریه را فراهم ببینی.1573.دلائل الإمامة ( _ به نقل از ابو بصیر و داوود رَقّی و معاویة بن عم ) الکافی_ به نقل از مَرْوَک مروارید فروش ، از کسی که نامش را بُرد _: امام [صادق] علیه السلام از رغبت یاد کرد و کفِ دو دستش را به طرف آسمان باز کرد و پشتِ دو دستش را به طرف آسمان کرد و فرمود : «رهبت ، این گونه است» . انگشتانش را به راست و چپ حرکت داد و فرمود : «این ، تضرّع است» . انگشتانش را بالا و پایین برد و فرمود : «این ، تبتّل است» . دستش را تا برابر صورتش بالا بُرد و به طرف قبله کشید و فرمود : «این ، ابتهال است و تا اشک جاری نشود ، ابتهال نباشد».1574.الإمام الصادق علیه السلام :سنن أبی داوود_ به نقل از ابن عبّاس _: مسئلت ، چنین است که دو دستت را تا مقابل شانه هایت یا حدود آنها بالا ببری و استغفار ، چنین است که با یک انگشت ، اشاره کنی و ابتهال ، این گونه است که هر دو دستت را با هم بکشی». .
ص: 400
1575.عنه علیه السلام :الکافی عن محمّد بن مسلم وزرارة :قُلنا لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : کَیفَ المَسأَلَةُ إلَی اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی ؟
قالَ : تَبسُطُ کَفَّیکَ . قُلنا : کَیفَ الاِستِعاذَةُ ؟
قالَ : تُفضی بِکَفَّیکَ . (1) وَالتَّبَتُّلُ الإِیماءُ بِالإِصبَعِ . وَالتَّضَرُّعُ تَحریکُ الإِصبَعِ . وَالاِبتِهالُ أن تَمُدَّ یَدَیکَ جَمیعا . (2)1576.الخرائج والجرائح عن زیاد بن أبی الحلال :الکافی عن أبی بصیر :سَأَلتُهُ [أیِ الصّادِقَ علیه السلام ] : عَنِ الدُّعاءِ ورَفعِ الیَدَینِ .
فَقالَ : عَلی أربَعَةِ أوجُهٍ : أمَّا التَّعَوُّذُ فَتَستَقبِلُ القِبلَةَ بِباطِنِ کَفَّیکَ ، وأمَّا الدُّعاءُ فِی الرِّزقِ فَتَبسُطُ کَفَّیکَ وتُفضی بِباطِنِهِما إلَی السَّماءِ ، وأمَّا التَّبَتُّلُ فَإِیماءٌ بِإِصبَعِکَ السَّبّابَةِ ، وأمَّا الاِبتِهالُ فَرَفعُ یَدَیکَ تُجاوِزُ بِهِما رَأسَکَ ، ودُعاءُ التَّضَرُّعِ أن تُحَرِّکَ إصبَعَکَ السَّبّابَةَ مِمّا یَلی وَجهَکَ ، وهُوَ دُعاءُ الخیفَةِ . (3)1574.امام صادق علیه السلام :الإمام الکاظم علیه السلام :التَّبَتُّلُ : أن تُقَلِّبَ کَفَّیکَ فِی الدُّعاءِ إذا دَعَوتَ . وَالاِبتِهالُ : أن تَبسُطَهُما وتُقَدِّمَهُما . وَالرَّغبَةُ : أن تَستَقبِلَ بِراحَتَیکَ السَّماءَ ، وتَستَقبِلَ بِهِما وَجهَکَ . وَالرَّهبَةُ : أن تُکفِئَ کَفَّیکَ فَتَرفَعَهُما إلَی الوَجهِ . وَالتَّضَرُّعُ : أن تُحَرِّکَ إصبَعَیکَ وتُشیرَ بِهِما . (4)1575.امام صادق علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَنا : دُعاءُ الرَّغبَةِ هکَذا ؛ وبَسَطَ یَدَیهِ . ودُعاءُ الرَّهبَةِ هکَذا ؛ وقَلَّبَ یَدَیهِ . ودُعاءُ التَّضَرُّعِ هکَذا ؛ وقالَ : بَسَطَها وقَلَبَها . ودُعاءُ الاِستِکانَةِ هکَذا ؛ وقَبَضَ یَدَیهِ إلی مَنکِبِهِ ، وقالَ صلی الله علیه و آله : لا یَکونُ ذلِکَ إلاّ فِی الخَلاءِ . (5) .
ص: 401
1576.الخرائج و الجرائح ( _ به نقل از زیاد بن ابی حلال _ ) الکافی_ به نقل از محمّد بن مسلم و زراره _: به امام صادق علیه السلام گفتیم : مسئلت کردن از درگاه خداوند _ تبارک و تعالی _ به چه نحو است؟
فرمود : «دو دستت را می گشایی».
گفتیم : استعاذه (پناه بردن) چگونه است؟
فرمود : «کفِ دو دستت را به طرف فضا قرار می دهی. (1) تبتّل هم اشاره کردن با انگشت است و تضرّع ، تکان دادن انگشت است و ابتهال ، این است که هر دو دستت را با هم بکشی.1577.رجال الکشّی عن ابن سنان عن الإمام الصادق علیه السالکافی_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام درباره دعا و بالا بردن دست ها پرسیدم . فرمود : «چهار صورت دارد : در پناه جُستن [به خدا] ، کفِ دستانت را رو به قبله می کنی ؛ در دعا کردن برای روزی ، کفِ دستانت را می گشایی و به طرف آسمان می گیری ؛ در تبتّل ، با انگشت سبّابه ات اشاره می کنی ؛ در ابتهال ، دستانت را تا بالاتر از سرت بلند می کنی ، و دعای تضرّع ، آن است که انگشت سبّابه ات در برابر صورتت تکان دهی ، و این ، دعایِ ترس است».1578.الکافی عن صفوان الجمّال :امام کاظم علیه السلام :تبتّل ، آن است که کفِ دستانت را در دعا ، آن گاه که دعا می کنی ، وارونه سازی و ابتهال ، آن است که آنها را بگشایی و جلو ببری ، و رغبت ، آن است که کفِ دستانت را رو به آسمان بگیری و در برابر صورتت قرار دهی و رَهبت ، آن است که کفِ دستانت را به طرف زمین کنی و آنها را تا صورت ، بالا آوری ، و تضرّع ، آن است که دو انگشتت را تکان دهی و با آنها اشاره کنی.1577.رجال الکشّی ( _ به نقل از ابن سِنان _ ) امام علی علیه السلام :پیامبر خدا به ما فرمود : «دعای رغبت ، این گونه است» و دو دستش را گشود و [فرمود : ]«دعای رهبت ، این گونه است» و دو دستش را وارونه ساخت و [فرمود :] «دعای تضرّع ، این گونه است» و آنها را گشود و برگرداند و [فرمود : ]«دعای استکانت ، این گونه است» و دو دستش را به طرف شانه اش جمع کرد و فرمود : «این حالت ، فقط در وقت خلوت است». .
ص: 402
1578.الکافی ( _ به نقل از صفوان شتردار (جمّال) _ ) بصائر الدرجات عن ابن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام_ أنَّهُ لَمّا دَعا عَلی داوُدَ بنِ عَلِیٍّ _: رَفَعَ یَدَیهِ فَوَضَعَهُما عَلی مَنکِبِهِ ، ثُمَّ بَسَطَهُما ، ثُمَّ دَعا بِسَبّابَتِهِ ... .
فَقُلتُ لَهُ : فَرَفعُ الیَدَینِ ما هُوَ ؟ قالَ : الاِبتِهالُ . فَقُلتُ : فَوَضعُ یَدَیکَ وجَمعُهُما ؟ قالَ : التَّضَرُّعُ . قُلتُ : ورَفعُ الإِصبَعِ ؟ قالَ : البَصبَصَةُ (1) . (2)1579.التدوین فی أخبار قزوین عن موسی بن عبیدة العسکری :الإمام الصادق علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ اللّهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ بِهِ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام : ... یا عیسی ، أطِب بی قَلبَکَ ، وأکثِر ذِکری فِی الخَلَواتِ ، وَاعلَم أنَّ سُروری أن تُبَصبِصَ إلَیَّ ، وکُن فی ذلِکَ حَیّا ولا تَکُن مَیِّتا . (3)1579.التدوین فی أخبار قزوین ( _ به نقل از موسی بن عُبیده عسکری _ ) معانی الأخبار :إنَّ البَصبَصَةَ أن تَرفَعَ سَبّابَتَیکَ إلَی السَّماءِ ، وتُحَرِّکَهُما وتَدعُوَ . (4)1580.الإمام الکاظم علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :قالَ لُقمانُ علیه السلام : یا بُنَیَّ ... اِرغَب إلَی اللّهِ وسَلهُ ، وحَرِّک أصابِعَکَ إلَیهِ . (5)1580.امام کاظم علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ الاِستِکانَةَ فِی الدُّعاءِ أن یَضَعَ (6) یَدَیهِ عَلی مَنکِبَیهِ حینَ دُعائِهِ . (7) .
ص: 403
1581.الکافی عن أحمد بن عمر :بصائر الدرجات_ به نقل از ابن سنان _: امام صادق علیه السلام ، هنگامی که داوود بن علی را نفرین کرد ، هر دو دستش را بلند کرد و روی شانه اش قرار داد . سپس ، آنها را گشود و آن گاه با انگشت اشاره اش دعا کرد ... . من گفتم : بالا بردن دست ها [برای ]چیست؟
فرمود : «[برای] ابتهال» .
گفتم : قرار دادن دست ها و جمع کردن آنها چه معنا دارد؟
فرمود : «تضرّع است» .
گفتم : بلند کردن انگشت [ ، چه]؟
فرمود : «بَصْبَصه (1) است».1582.الغیبة للطوسی عن زیاد القندی وابن مسکان :امام صادق علیه السلام :از جمله پندهای خداوند _ تبارک و تعالی _ به عیسی بن مریم علیه السلام این بود : «... ای عیسی ! دلت را به من خوش کن و در تنهایی ، بیشتر مرا یاد کن و بدان که شادی من ، در آن است که برای من تملّق کنی . در این کار ، زنده[دل ]باش و مُرده [دل] مباش».1581.الکافی ( _ به نقل از احمد بن عمر _ ) معانی الأخبار :بصبصه ، آن است که دو انگشت نشانه ات را به سوی آسمان برداری و تکانشان دهی و دعا کنی.1582.الغیبة ، طوسی ( _ به نقل از زیادِ قندی و ابن مِسکان _ ) امام صادق علیه السلام :لقمان علیه السلام گفت : پسرم! .. . به درگاه خدا التماس کن و از او درخواست کن و انگشتانت را به سوی او تکان بده.1583.رجال الکشّی عن علیّ بن أبی حمزة البطائنی :امام صادق علیه السلام :استکانت در دعا ، آن است که شخص ، وقتی خداوند را می خوانَد ، دو دستش را روی شانه هایش قرار دهد. (2) .
ص: 404
1583.رجال الکشّی ( _ به نقل از علی بن ابی حمزه بطائنی _ ) المستدرک عن سهل بن سعد_ فِی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله _: کانَ یَجعَلُ إصبَعَیهِ بِحِذاءِ مَنکِبَیهِ ویَدعو . (1)1584.رجال الکشّی عن عثمان بن عیسی الکلابی :صحیح مسلم عن أبی مالک عن أبیه_ أنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وأتاهُ رَجُلٌ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، کَیفَ أقولُ حینَ أسأَلُ رَبّی ؟ قال _: قُل : اللّهُمَّ اغفِر لی وَارحَمنی وعافِنی وَارزُقنی _ ویَجمَعُ أصابِعَهُ إلاَّ الإِبهامَ _ فَإِنَّ هؤُلاءِ تَجمَعُ لَکَ دُنیاکَ وآخِرَتَکَ . (2) .
ص: 405
1585.الأمالی للصدوق عن علیّ بن یقطین :المستدرک_ به نقل از سهل بن سعد (درباره پیامبر صلی الله علیه و آله ) _: دو انگشتش را نزدیک شانه هایش [رو به آسمان ]می گرفت و دعا می کرد.1584.رجال الکشّی ( _ به نقل از عثمان بن عیسی کِلابی _ ) صحیح مسلم_ به نقل از ابو مالک ، از پدرش (که شنید پیامبر صلی الله علیه و آله به مردی که نزد ایشان آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! وقتی پروردگارم را می خوانم ، چگونه بگویم؟ فرمود) _: بگو : «بار خدایا! مرا بیامرز و به من رحم کن و عافیتم بخش و روزی ام ده» و بجز انگشت شست ، بقیه انگشتانش را جمع کند ؛ زیرا اینها دنیا و آخرتت را برای تو جمع می کنند. .
ص: 406
. .
ص: 407
توضیحی درباره حالت های متناسب با نیایشدر احادیثی که گذشت ، حالت های گوناگونی برای نیایشگر با نام های : تبتُّل ، تعوُّذ ، تضرُّع ، اخلاص ، ابتهال ، استکانت ، رَغبت ، رَهبت ، مسئلت و بصبصه ، ترسیم گردیده است . نکته قابل توجه در تبیین احادیث یاد شده و بهره گیری از آنها این است که حالت و هیئت انسان در عبادت های بدنی ، در واقع ، تمثّل و تجسّم حقایق و حالات درونی اوست (1) و در صورتی که دین ، هیئت خاصّی را برای عبادتی تعیین و تکلیف کرده باشد (مانند هیئت طواف وسعی) ، مکلّف ، موظّف به ایجاد آن هیئت در خویش ، در تبعیّت فرمان خداوند متعال است ، چه حال متناسب با آن را داشته باشد و چه نداشته باشد . البته بی تردید ، تحقّق حال مطلوب ، در کمال عبادت ، مؤثر است . اما حالات و هیئت هایی در احادیث یاد شده که برای نیایش مطرح شده اند ، ظاهرا تکلیفی یا تعبّدیِ محض نیستند ؛ زیرا مطلوبیت تامّ آنها در صورتی است که نیایشگر ، حال متناسب با آنها را داشته باشد . در غیر این صورت ، از تأثیر
.
ص: 408
حال وهیئت مورد اشاره ، به همان اندازه پوسته و صورت ظاهری اش بهره مند خواهد شد ؛ بلکه حتی ممکن است حال درونی نیایشگر ، چنان با وضع و حال ظاهرش در تعارض باشد که عمل وی بازی و استهزا به نظر برسد ؛ چیزی که قطعا مذموم است ، و لذا امام صادق علیه السلام می فرماید : ... ولا یَبتَهِلُ حَتّی تَجرِیَ الدَّمعَةُ . (1) ... واستغاثه نکند، تا این که اشک جاری شود . از این رو ، احتمال تعبّدی بودن این هیئت ها _ چنان که ابن فهد رحمه اللّه در آغاز تبیین این دسته احادیث اشاره نموده _ بعید به نظر می رسد . وی در این باره می گوید : «این گونه هیئت ها، یا به جهت علّتی است که ما نمی دانیم و یا شاید مراد از باز کردن دست ها در دعا، در حالت رغبت و انتظار، این باشد که چنین هیئتی، نزدیک ترین حالت برای درخواست کننده در گسترش آرزوها، و خوش گمانی به برخوردار شدن از نعمت های خدا، و امیدش به نیل به فضل خدا باشد. پس درخواست کننده، با آرزو طلب می کند و دستانش را باز می کند تا احسان در آن قرار بگیرد. اما مراد از قرار دادن پشت دست ها به سوی آسمان در حال ترس و نگرانی در دعا، این است که بنده با زبان خواری و کوچکی، به دانای نهان ها و رازها می گوید : من کف دستانم را به سوی تو نگشودم و آنها را به سمت زمین قرار دادم به خاطر خواری و خجالت در برابر تو . مراد از ناله و زاری با تکان دادن انگشتان به چپ و راست، تأسی کردن به مصیبت زده در حوادث بس ناگوار است . مصیبت زده، دستان خود را به سمت بالا و پایین و چپ و راست ، تکان می دهد و با آن ، ناله سر می دهد .
.
ص: 409
مراد از تَبتُّل با بالا و پایین بردن انگشتان، با توجه به این که تبتّل به معنای بریدن از همه چیز و پیوستن به خداوند است، به این معناست که گویا دعا کننده، با زبان حال به خداوندِ برآورنده امیدها و آرزوها می گوید : به سوی تو و تنها به سوی تو ، از همه چیز بریدم ؛ چرا که تو شایسته خداوندگاری هستی. پس دعا کننده ، تنها با یک انگشت ، و نه بیشتر ، اشاره به یگانگی خداوند می کند . مراد از زاری و نیایش، با بالا آوردن دست ها به مقابل صورت و رو به قبله، یا بالا آوردن دست ها و بازوها به سوی آسمان، یا بالاتر از سر بردن دست ها (به حسب روایات) ، در واقع ، نوعی بندگی و کوچکی کردن و اظهار حقارت و ناچیزی است ، همانند کسی که در حال غرق شدن است و دستانش را دراز می کند و بازوانش را می گشاید و به دامن رحمت خداوند ، چنگ می زند و به ذیل عنایت و رأفت او می آویزد ؛ رأفتی که هلاک شدگان را می رهاند و ماتم زدگان را فردیارس است و جهانیان را فرا می گیرد و این ، مقام ارجمندی است که نباید بنده در پی آن باشد ، جز هنگام اشک ریختن و فراهم آمدن آه و ناله و قرار گرفتن در جایگاه بنده ای ذلیل و مشغول شدن به آفریدگار ارجمندش برای برآوردن آمال و روی آوردن به درخواست و خواهش . مراد از استکانت، با بالا بردن دست ها تا شانه ها، به این معناست که دعاکننده ، گویا جنایتکاری است که به سمت مولایش بُرده می شود و هَوَسش او را به بند کشیده و اشیای سنگین به پای او بسته است و با زبان حال، نجوا می کند که : اینها دستان من اند که در پیشگاه تو، به خاطر ستم و جسارتی که بر تو روا داشته ام، آنها را بسته ام» . (1)
.
ص: 410
الفَصلُ الثّالِثُ : إجابة الدّعاءالبابُ الأَوَّلُ : تأکید الوعد بالإجابة1 / 1الدُّعاءُ بابُ الإِجابَةِالکتاب«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ » (1) . (2)
.
ص: 411
فصل سوم : اجابت دعاباب یکم : تأکید بر وعده «اجابت»1 / 1دعا ، درِ اجابت استقرآن«و هر گاه بندگانم درباره من از تو می پرسند ، [بگو : ]من نزدیکم و دعای دعوت کننده را ، آن گاه که مرا بخواند ، اجابت می کنم . پس ، آنان [نیز] باید مرا اجابت [و فرمان برداری ]کنند و به من ایمان آورند . باشد که راه یابند» . (1)
.
ص: 412
«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ » . (1)
«وَءَاتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الاْءِنسَ_نَ لَظَ_لُومٌ کَفَّارٌ » . (2)
«لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْ ءٍ إِلاَّ کَبَ_سِطِ کَفَّیْهِ إِلَی الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَ__لِغِهِ وَ مَا دُعَاءُ الْکَ_فِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلَ_لٍ » (3) . (4)
الحدیث1594.الخرائج و الجرائح ( _ به نقل از ابن اُرومه _ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :... ما کانَ اللّهُ لِیَفتَحَ بابَ الدُّعاءِ ویُغلِقَ بابَ الإِجابَةِ ؛ لِأَنَّهُ یَقولُ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » . (5)1595.الإمام الهادی علیه السلام ( _ مِن کِتابِهِ فی أمرِ فارِسِ بنِ حاتِمٍ _ ) عنه صلی الله علیه و آله :... مَن اُعطِیَ الدُّعاءَ لَم یُحرَمِ الإِجابَةَ ؛ لِأَنَّ اللّهَ عز و جلیَقولُ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » . (6) .
ص: 413
«و پروردگارتان فرمود : مرا بخوانید تا پاسختان دهم . همانا کسانی که از عبادت من سرکشی می کنند ، زودا که با خواری به دوزخ درآیند» .
«و از هر آنچه از او خواسته اید ، به شما داده است ، و اگر نعمت های خدا را بشمارید ، نمی توانید آمار آنها را بگیرید . راستی که انسان ، ستمکار و ناسپاس است» .
«دعوت حق ، برای اوست . و کسانی (مشرکان) که جز او را می خوانند ، هیچ جوابی به آنان نمی دهند ، مگر مانند کسی که دو دستش را به سوی آب بگشاید تا [آب] به دهانش برسد ، در حالی که [آب] به [دهان ]او نخواهد رسید و دعای کافران ، جز هدر نخواهد بود» . (1)
حدیث1598.الإمام الهادی علیه السلام ( _ مِمّا کَتَبَهُ إلی عَلِیِّ بنِ عَمرٍو القَزوینِ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چنین نیست که خداوند ، دَرِ دعا را بگشاید و دَرِ اجابت را ببندد ؛ چرا که خود می فرماید : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» .1599.الإمام الهادی علیه السلام ( _ فی کِتابِهِ إلَی العُبَیدِیِّ _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :... به هر که [توفیق] دعا داده شود ، از اجابت محروم نمی شود ؛ چرا که خداوند عز و جل می فرماید : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» . .
ص: 414
1597.رجال الکشّی ( _ به نقل از ابو محمّد رازی _ ) عنه صلی الله علیه و آله :مِمّا أعطَی اللّهُ اُمَّتی وفَضَّلَهُم بِهِ عَلی سائِرِ الاُمَمِ ، أعطاهُم ثَلاثَ خِصالٍ لَم یُعطَها إلاّ نَبِیٌّ ، وذلِکَ أنَّ اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ کانَ إذا بَعَثَ نَبِیّا قالَ لَهُ : . . . إذا أحزَنَکَ أمرٌ تَکرَهُهُ فَادعُنی أستَجِب لَکَ ، وإنَّ اللّهَ تَعالی أعطی اُمَّتی ذلِکَ حَیثُ یَقولُ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » . (1)1598.امام هادی علیه السلام ( _ از نامه ای به دست خطّ ایشان به علی بن عمرو قزوی ) عنه صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام لَمّا بَعَثَهُ إلَی الیَمَنِ _: یا عَلِیُّ ، اُوصیکَ بِالدُّعاءِ ؛ فَإِنَّ مَعَهُ الإِجابَةَ ، وبِالشُّکرِ ؛ فَإِنَّ مَعَهُ المَزیدَ . (2)1599.امام هادی علیه السلام ( _ در نامه ایشان به عُبَیدی _ ) عنه صلی الله علیه و آله :إذا فَتَحَ اللّهُ عَلی عَبدٍ الدُّعاءَ فَلیَدعُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ یَستَجیبُ لَهُ . (3)1600.رجال الکشّی عن سهیل بن محمّد ( _ فیما کَتَبَهُ إلَی الإِمامِ الهادی علیه السلام ) عنه صلی الله علیه و آله :ما فُتِحَ لِأَحَدٍ بابُ دُعاءٍ إلاّ فَتَحَ اللّهُ لَهُ فیهِ بابَ إجابَةٍ ، فَإِذا فُتِحَ لِأَحَدِکُم بابُ دُعاءٍ فَلیَجهَد ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل لا یَمَلُّ حَتّی تَمَلّوا . (4)1601.رجال الکشّی عن محمّد بن عیسی :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ أن یَستَجیبَ لِعَبدٍ ، أذِنَ لَهُ فِی الدُّعاءِ . (5) .
ص: 415
1602.رجال الکشّی عن سهل بن زیاد الآدمی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جمله چیزهایی که خداوند به امّت من عطا فرمود و بدان وسیله آنها را بر سایر امّت ها برتری داد ، سه چیز است که این سه چیز جز به پیامبر داده نمی شود . دلیل [آن هم ]این است که خداوند _ تبارک و تعالی _ هر گاه پیامبری می فرستاد ، به او می فرمود : «... هر گاه امری ناخوشایند اندوهگینت ساخت ، مرا بخوان تا پاسخت دهم» و خداوند متعال این را به امّت من نیز عطا کرد ، آن جا که می فرماید : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» .1600.رجال الکشّی ( _ به نقل از سهیل بن محمّد ، درباره نامه اش به اما ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش های خویش به علی علیه السلام ، آن گاه که او را به یمن فرستاد _: ای علی ! تو را به دعا کردن سفارش می کنم ؛ چرا که با اجابت همراه است ، و به شکرگزاری ؛ چرا که با آن ، افزونی [نعمت ]است.1601.رجال الکشّی ( _ به نقل از محمّد بن عیسی _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند دَرِ دعا را بر بنده ای گشود ، (1) دعا کند ؛ چرا که خداوند دعایش را مستجاب می کند.1602.رجال الکشّی ( _ به نقل از سهل بن زیاد آدمی _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای هیچ کس درِ دعایی گشوده نشد ، مگر آن که خداوند درِ اجابتی را در آن دعا برایش گشود . پس هر گاه برای یکی از شما درِ دعایی باز شد ، در دعا کردن بکوشد ؛ چرا که خداوند عز و جل خسته نمی شود تا آن که شما خسته شوید.1603.إعلام الوری عن الحسین بن محمّد :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هر گاه بخواهد حاجت بنده ای را برآورد ، به او اجازه (توفیق) دعا کردن می دهد . .
ص: 416
1603.إعلام الوری ( _ به نقل از حسین بن محمّد _ ) عنه صلی الله علیه و آله :ما أذِنَ اللّهُ عز و جل لِعَبدٍ فِی الدُّعاءِ حَتّی أذِنَ لَهُ فِی الإِجابَةِ . (1)1604.مُهج الدعوات عن زرافة حاجب المتوکّل وکان شیعیّا :عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العِباداتِ الدُّعاءُ ، وإذا أذِنَ اللّهُ لِلعَبدِ فِی الدُّعاءِ فَتَحَ لَهُ بابَ الرَّحمَةِ ، إنَّهُ لَن یَهلِکَ مَعَ الدُّعاءِ أحَدٌ . (2)1604.مهج الدعوات ( _ به نقل از زرّافه ، حاجب متوکّل که شیعه بود _ ) الإمام الصادق علیه السلام :أکثِروا مِن أن تَدعُوا اللّهَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِن عِبادِهِ المُؤمِنینَ أن یَدعوهُ ، وقَد وَعَدَ اللّهُ عِبادَهُ المُؤمِنینَ بِالاِستِجابَةِ ، وَاللّهُ مُصَیِّرٌ دُعاءَ المُؤمِنینَ یَومَ القِیامَةِ لَهُم عَمَلاً یَزیدُهُم بِهِ فِی الجَنَّةِ . (3)1605.إثبات الوصیّة :عنه علیه السلام :الدُّعاءُ کَهفُ الإِجابَةِ ، کَما أنَّ السَّحابَ کَهفُ المَطَرِ . (4)1605.إثبات الوصیّة :عنه علیه السلام :کانَ فیما ناجَی اللّهُ عز و جل بِهِ موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام أن قالَ لَهُ : ... یَابنَ عِمرانَ ، هَب لی مِن قَلبِکَ الخُشوعَ ، ومِن بَدَنِکَ الخُضوعَ ، ومِن عَینَیکَ الدُّموعَ فی ظُلَمِ اللَّیلِ ، وَادعُنی ؛ فَإِنَّکَ تَجِدُنی قَریبا مُجیبا . (5)1606.رجال الکشّی عن محمّد بن موسی الهمدانی :الکافی عن علیّ بن أسباط عنهم علیهم السلام: فیما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عیسی علیه السلام : یا عیسی ... اِبغِنی عِندَ وِسادِکَ تَجِدنی ، وَادعُنی وأنتَ لی مُحِبٌّ ؛ فَإِنّی أسمَعُ السّامِعینَ ، أستَجیبُ لِلدّاعینَ إذا دَعَونی . (6) .
ص: 417
1606.رجال الکشّی ( _ به نقل از محمّد بن موسی همدانی _ ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل به هیچ بنده ای اجازه دعا کردن نمی دهد ، مگر آن که اجازه اجابت [آن] را داده است.1607.الغیبة للطوسی عن علیّ بن محمّد بن زیاد الصیمری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترینِ عبادت ها دعاست ، و هر گاه خداوند به بنده ای اجازه (توفیق) دعا کردن دهد ، درِ رحمت را به رویش می گشاید . با وجود دعا هرگز کسی به هلاکت نمی رسد.1607.الغیبة ، طوسی ( _ به نقل از علی بن محمّد بن زیاد صیمری _ ) امام صادق علیه السلام :به درگاه خداوند زیاد دعا کنید ؛ زیرا خدا دوست دارد که بندگان مؤمنش او را بخوانند . و خدا به بندگان مؤمنش وعده اجابت داده است ، و خدا دعای مؤمنان را در روز قیامت برایشان تبدیل به عمل می کند و به واسطه آن ، بر درجاتشان در بهشت می افزاید.1608.رجال الکشّی عن أبی حامد أحمد بن إبراهیم المراغی :امام صادق علیه السلام :دعا مخزن اجابت است ، چنان که ابرْ مخزن باران است.1608.رجال الکشّی ( _ به نقل از ابو حامد احمد بن ابراهیم مَراغی _ ) امام صادق علیه السلام :از جمله سخنانی که خداوند در نجواهایش با موسی بن عمران علیه السلام به او فرمود ، این بود که : « ... ای پور عمران! از دلت به من کرنش ببخش ، و از بدنت فروتنی ، و از چشمانت اشک ها در تاریکی شب ها را ، و مرا بخوان ، که حتما مرا نزدیک و اجابت کننده خواهی یافت».1609.الاحتجاج ( _ فی ذِکرِ تَوقیعٍ خَرَجَ مِنَ النّاحِیَةِ المُقَ ) الکافی_ به نقل از علی بن اسباط ، از معصومان علیهم السلام_: از جمله اندرزهای خداوند عز و جل به عیسی علیه السلام این بود که : «ای عیسی! .. . مرا نزد بالینت بجوی ، می یابی ام ، و مرا عاشقانه بخوان ، که من شنواترینِ شنوایانم ، و دعاکنندگان را ، هر گاه مرا بخوانند ، اجابت می کنم». .
ص: 418
1609.الاحتجاج ( _ در یادکرد از توقیعی {-1-} که از ناحیه مقدّسه ، ) تحف العقول_ مِن مُناجاةِ اللّهِ عز و جل لِموسی علیه السلام _: یا موسی ، مُر عِبادی یَدعونی عَلی ما کانوا بَعدَ أن یُقِرّوا بی أنّی أرحَمُ الرّاحِمینَ ، اُجیبُ المُضطَرّینَ وأکشِفُ السّوءَ ... فَمَن لَجَأَ إلَیکَ وَانضَوی (1) إلَیکَ مِنَ الخاطِئینَ فَقُل : أهلاً وسَهلاً بِأَرحَبِ الفِناءِ ، نَزَلتَ بِفِناءِ رَبِّ العالَمینَ . وَاستَغفِر لَهُم ، وکُن لَهُم کَأَحَدِهِم ، ولا تَستَطِل عَلَیهِم بِما أنَا أعطَیتُکَ فَضلَهُ ، وقُل لَهُم فَیَسأَلونی مِن فَضلی ورَحمَتی ، فَإِنَّهُ لا یَملِکُها أحَدٌ غَیری وأنَا ذُو الفَضلِ العَظیمِ ، کَهفُ الخاطِئِینَ ، وجَلیسُ المُضطَرّینَ ، ومُستَغفَرٌ لِلمُذنِبینَ ، إنَّکَ مِنّی بِالمَکانِ الرَّضِیِّ ، فَادعُنی بِالقَلبِ النَّقِیِّ وَاللِّسانِ الصّادِقِ ، وکُن کَما أمَرتُکَ ، أطِع أمری ولا تَستَطِل عَلی عِبادی بِما لَیسَ مِنکَ مُبتَدَؤُهُ ، وتَقَرَّب إلَیَّ فَإِنّی مِنکَ قَریبٌ ، فَإِنّی لَم أسأَلکَ ما یُؤذیکَ ثِقلُهُ ولا حَملُهُ ، إنَّما سَأَلتُکَ أن تَدعُوَنی فَاُجیبَکَ ، وأن تَسأَلَنی فَاُعطِیَکَ ، وأن تَتَقَرَّبَ إلَیَّ بِما مِنّی أخَذتَ تَأویلَهُ ، وعَلَیَّ تَمامُ تَنزیلِهِ . (2)1 / 2مَن قَرَعَ بابَ اللّهِ فُتِحَ لَهُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عز و جل : مَن أعظَمُ مِنّی جودا ؟! أکلَؤُهُم (3) فی مَضاجِعِهِم کَأَنَّهُم لَم یَعصونی، ومِن کَرَمی أنّی أقبَلُ تَوبَةَ التّائِبِ حَتّی کَأَنَّهُ لَم یَزَل تائِبا . مَن ذَا الَّذی قَرَعَ بابی فَلَم أفتَح لَهُ ؟! مَن ذَا الَّذی سَأَلَنی فَلَم اُعطِهِ ؟! أبَخیلٌ أنَا فَیُبَخِّلُنی عَبدی ؟! (4)
.
ص: 419
تحف العقول_ در مناجات خداوند عز و جل با موسی علیه السلام _: ای موسی ! به بندگانم فرمان بده تا پس از اقرار به [یگانگی ]من ، مرا بخوانند که من مهربان ترینِ مهربانانم ، دعای بینوایان را اجابت و بدی را برطرف می کنم ... . پس ، هر خطاکاری که به تو پناه آورْد و به تو چسبید ، بگو : «خوش آمدی به بهترین آستانه . تو به آستانه پروردگار عالمیان وارد شده ای» . برایشان آمرزش بخواه و با آنان همانند یکی از خودشان باش و به خاطر آنچه به تو داده ام ، و بر آنها به واسطه آنچه فضلش را من به تو بخشیده ام فخر مفروش و به آنان بگو تا فضل و رحمت مرا از من بخواهند که جز خودم ، هیچ کس اختیاردار رحمت من نیست و من اهل فضل بزرگم ، پناهگاه خطاکارانم ، همنشین درماندگانم ، و آن که گنهکاران از او آمرزش می طلبند . تو در نزد من جایگاه پسندیده ای داری . پس با دل پاک و زبان راست مرا بخوان ، و چنان باش که به تو دستور داده ام : از فرمانم اطاعت کن ، و بر بندگانم به واسطه چیزی که ابتدایش از تو نیست [و من آن را به تو داده ام] فخر مکن ، و خود را به من نزدیک گردان که من به تو نزدیکم . من چیزی را که گران است و بار آن آزارت می دهد ، از تو نخواسته ام ؛ بلکه از تو خواسته ام که مرا بخوانی تا اجابتت کنم ، و از من بخواهی تا عطایت کنم ، و با چیزی که تأویلش (باطنش) را از من گرفته ای و کامل کردن تنزیلش بر عهده من است ، خود را به من نزدیک گردانی.
1 / 2هر که درِ خانه خدا را بکوبد ، برایش باز می شودپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل می فرماید : کیست بخشنده تر از من؟ آنان را در بسترهایشان چنان محافظت می کنم که گویی اصلاً مرا نافرمانی نکرده اند . از بزرگواری من است که توبه توبه کننده را چنان می پذیرم که گویی همواره توبه گر بوده [و اصلاً گناهی نکرده] است . کیست که درِ خانه مرا کوبید و برایش نگشودم؟ کیست که از من درخواست کرد و به او ندادم؟ آیا من بخیلم که بنده ام مرا بخیل می شمارد؟
.
ص: 420
عدّة الداعی :فیما أوحَی اللّهُ تَعالی إلی داوُدَ علیه السلام : مَنِ انقَطَعَ إلَیَّ کَفَیتُهُ ، ومَن سَأَلَنی أعطَیتُهُ ، ومَن دَعانی أجَبتُهُ . (1)
الإمام علیّ علیه السلام :مَن قَرَعَ بابَ اللّهِ فُتِحَ لَهُ . (2)
عنه علیه السلام :مَنِ استَأذَنَ عَلَی اللّهِ أذِنَ لَهُ . (3)
عنه علیه السلام :مَن دَعَا اللّهَ أجابَهُ . (4)
عنه علیه السلام :مَن تَوَکَّلَ عَلَیهِ کَفاهُ ، ومَن سَأَلَهُ أعطاهُ . (5)
بحار الأنوار :فی صَحیفَةِ إدریسَ النَّبِیِّ علیه السلام : مَن تَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ کَفاهُ ، ومَنِ استَرعاهُ رَعاهُ ، ومَن قَرَعَ بابَهُ افتَتَحَ ، ومَن سَأَلَهُ أنجَحَ . (6)
الإمام زین العابدین علیه السلام_ فی مُناجاةِ الرّاجینَ _: إلهی مَنِ الَّذی نَزَلَ بِکَ مُلتَمِسا قِراکَ فَما قَرَیتَهُ ؟! ومَنِ الَّذی أناخَ بِبابِکَ مُرتَجِیا نَداکَ فَما أولَیتَهُ ؟! أیَحسُنُ أن أرجِعَ عَن بابِکَ بِالخَیبَةِ مَصروفا ولَستُ أعرِفُ سِواکَ مَولیً بِالإِحسانِ مَوصوفا ؟! (7)
عنه علیه السلام_ فی زِیارَةِ أمینِ اللّهِ _: اللّهُمَّ إنَّ ... أصواتَ الدّاعینَ إلَیکَ صاعِدَةٌ ، وأبوابَ الإِجابَةِ لَهُم مُفَتَّحَةٌ ، ودَعوَةَ مَن ناجاکَ مُستَجابَةٌ . (8)
.
ص: 421
عدّة الداعی :از جمله سخنانی که خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود ، این بود که : «هر که تنها به من تکیه کند ، او را کفایت می کنم ، و هر که از من درخواست کند ، به او عطا می کنم ، و هر که مرا بخواند ، پاسخش می دهم».
امام علی علیه السلام :هر که درِ خدا را بکوبد ، به رویش باز می شود.
امام علی علیه السلام :هر که از خدا [برای ورود،] اجازه بطلبد ، اجازه اش می دهد.
امام علی علیه السلام :هر که خدا را بخواند ، پاسخش می دهد.
امام علی علیه السلام :هر که به خدا توکّل کند ، خداوند او را از دیگران بی نیاز می کند ، و هر که از او درخواست کند ، به او عطا می نماید.
بحار الأنوار :در کتاب ادریسِ پیامبر علیه السلام آمده است : «هر که به خدا توکّل کند ، خداوند امورش را کفایت می کند ، و هر که از او نگهداری طلبد ، خداوند نگهدارش خواهد بود ، و هر که درِ او را بکوبد ، برایش می گشاید ، و هر که از او درخواست کند ، کامیاب می شود».
امام زین العابدین علیه السلام_ در «مناجات امیدواران» _: معبود من! کیست که بر تو وارد شده و درخواست پذیرایی تو را کرده باشد و پذیرایی اش نکرده باشی؟ کیست که به امید بخشش تو به درگاهت بار افکنده باشد و تو به او احسان نکرده باشی؟ آیا خوب است که نومید از درگاهت باز گردم ، در حالی که جز تو ، آقایی موصوف به نیکوکاری و بزرگواری نمی شناسم؟!
امام زین العابدین علیه السلام_ در زیارت «امین اللّه » _: بار خدایا! ... صدای دعاکنندگان به درگاه تو فراز می آید ، و درهای اجابت برایشان باز است ، و دعای کسی که با تو مناجات کند ، مستجاب است.
.
ص: 422
الإمام الصادق علیه السلام :یا مُیَسِّرُ ، ادعُ ولا تَقُل : إنَّ الأَمرَ قَد فُرِغَ مِنهُ ، إنَّ عِندَ اللّهِ عز و جلمَنزِلَةً لا تُنالُ إلاّ بِمَسأَلَةٍ ، ولَو أنَّ عَبدا سَدَّ فاهُ ولَم یَسأَل لَم یُعطَ شَیئا ، فَسَل تُعطَ . یا مُیَسِّرُ ، إنَّهُ لَیسَ مِن بابٍ یُقرَعُ إلاّ یوشِکُ أن یُفتَحَ لِصاحِبِهِ . (1)
عنه علیه السلام :یا مَن لا یَخیبُ سائِلُهُ ، ولا یَنقُصُ نائِلُهُ . (2)
کنزالفوائد :مِمّا رُوِیَ عَن لُقمانَ مِن حِکمَتِهِ ووَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ : یا بُنَیَّ ... سَل فِی النّاسِ : هَل مِن أحَدٍ دَعَا اللّهَ فَلَم یُجِبهُ ؟ أو سَأَلَهُ فَلَم یُعطِهِ ؟ (3)
تفسیر القمّی_ فی خَبَرِ موسی علیه السلام وقارونَ _: ... فَأَوحَی اللّهُ إلَیهِ : قَد أمَرتُ السَّماواتِ وَالأَرضَ أن تُطیعَکَ فَمُرها بِما شِئتَ . وقَد کانَ قارونُ قَد أمَرَ أن یُغلَقَ بابُ القَصرِ ، فَأَقبَلَ موسی فَأَومَأَ إلَی الأَبوابِ فَانفَرَجَت ، ودَخَلَ عَلَیهِ ، فَلَمّا نَظَرَ إلَیهِ قارونُ عَلِمَ أنَّهُ قَد اُوتِیَ [ بِالعَذابِ ] (4) ، فَقالَ : یا موسی أسأَ لُکَ بِالرَّحِمِ الَّذی بَینی وبَینَکَ . فَقالَ لَهُ موسی : یَابنَ لاوی ، لا تَزِدنی مِن کَلامِکَ ! یا أرضُ خُذیهِ ، فَدَخَلَ القَصرُ بِما فیهِ فِی الأَرضِ ، ودَخَلَ قارونُ فِی الأَرضِ إلی رُکبَتَیهِ ، فَبَکی وحَلَّفَهُ بِالرَّحِمِ ، فَقالَ لَهُ موسی : یَابنَ لاوی ، لا تَزِدنی مِن کَلامِکَ ، یا أرضُ خُذیهِ وَابتَلِعیهِ بِقَصرِهِ وخَزائِنِهِ . وهذا ما قالَ موسی لِقارونَ یَومَ أهلَکَهُ اللّهُ ، فَعَیَّرَهُ اللّهُ بِما قالَهُ لِقارونَ ، فَعَلِمَ موسی أنَّ اللّهَ قَد عَیَّرَهُ بِذلِکَ ، فَقالَ : یا رَبِّ ، إنَّ قارونَ دَعانی بِغَیرِکَ ولَو دَعانی بِکَ لَأَجَبتُهُ . فَقالَ اللّهُ : ما قُلتَ یَابنَ لاوی ، لا تَزِدنی مِن کَلامِکَ ؟ فَقالَ موسی : یا رَبِّ ، لَو عَلِمتُ أنَّ ذلِکَ لَکَ رِضیً لَأَجَبتُهُ . فَقالَ اللّهُ : یا موسی ، وعِزَّتی وجَلالی وجودی ومَجدی وعُلُوِّ مَکانی ، لَو أنَّ قارونَ کَما دَعاکَ دَعانی لَأَجَبتُهُ ، ولکِنَّهُ لَمّا دَعاکَ وَکَلتُهُ إلَیکَ . (5)
.
ص: 423
امام صادق علیه السلام :ای میسِّر! دعا کن و مگو که کار تمام شده است . نزد خداوند عز و جل منزلتی است که جز با درخواست ، به دست نمی آید . اگر بنده دهانش را ببندد و درخواست نکند ، چیزی به او داده نمی شود . پس بخواه تا به تو داده شود. ای میسِّر! هیچ دری نیست که کوبیده شود ، مگر آن که سرانجام به روی کوبنده اش باز می شود.
امام صادق علیه السلام :ای کسی که درخواست کننده اش نومید نمی گردد و عطایش را کاستی نیست !
کنز الفوائد :از جمله حکمت ها و توصیه هایی که از لقمان به فرزندش روایت شده ، این است که : «پسرم! ... در میان مردم جستجو کن ، ببین : آیا کسی یافت می شود که به درگاه خدا دعا کرده باشد و اجابتش نکرده باشد؟ یا از او درخواستی کرده باشد و به وی نداده باشد؟».
تفسیر القمّی_ در داستان موسی علیه السلام و قارون _: ... پس خداوند به او (موسی علیه السلام ) وحی فرمود که : «من به آسمان ها و زمین دستور داده ام تا از تو فرمان برند . پس هر فرمانی که می خواهی ، به آنها بده» . قارون دستور داده بود که درهای کاخ را ببندند . موسی آمد و به درها اشاره کرد و درها باز شدند ، و بر قارون وارد شد . چشم قارون که به او افتاد ، فهمید که [عذاب] (1) فرا رسیده است . پس گفت : ای موسی ! به حقّ خویشاوندی ای که میان من و توست ، از تو خواهش می کنم . موسی به او گفت : پسر لاوی! زیاده سخن مگو . ای زمین! او را فرو گیر . پس ، کاخ و هر چه در آن بود ، به کام زمین فرو شد و قارون تا زانوانش به زمین رفت . او گریست و موسی را به حقّ خویشاوندی سوگند داد . موسی به او گفت : پسر لاوی! زیاده سخن مگو . ای زمین! او را فرو گیر و با کاخ و گنج هایش ببلع. این ، چیزی بود که موسی به قارون در آن روزی که خداوند او را هلاک کرد ، گفت . پس خداوند موسی را به سبب آنچه به قارون گفته بود ، سرزنش کرد و موسی دانست که خداوند بدین سبب او را سرزنش کرده است . پس ، عرض کرد : پروردگارا ! قارون ، مرا به غیر تو سوگند داد و اگر به تو سوگندم می داد ، می پذیرفتم . خداوند فرمود : «تو نگفتی : پسر لاوی! زیاده سخن مگو ؟». موسی عرض کرد : پروردگارا ! اگر می دانستم که این مورد رضایت توست ، همین را می پذیرفتم . خداوند فرمود : «ای موسی ! به عزّت و جلالم و به بخشندگی و بزرگی ام و به بلندی مقامم ، سوگند ، اگر قارون آن طور که از تو خواهش کرد ، از من خواهش می کرد ، می پذیرفتم ؛ امّا چون از تو خواهش کرد ، او را به تو وا گذاشتم».
.
ص: 424
1 / 3الإِجابَةُ حَقٌّ کَتَبَ اللّهُ عَلی نَفسِهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :قالَ رَبُّکُم عز و جل : ثَلاثَةٌ ، واحِدَةٌ لی ، وواحِدَةٌ لَکَ یَابنَ آدَمَ ، وواحِدَةٌ بَینی وبَینَکَ . فَأَمَّا الَّتی لی فَتُخلِصُ لی لا تُشرِکُ بی شَیئا . وأمَّا الَّتی لَکَ فَأَحوَجَ ما تَکونُ إلی عَمَلِکَ اُوَفّیکَهُ . وأمَّا الَّتی بَینی وبَینَکَ فَمِنکَ الدُّعاءُ وعَلَیَّ الإِجابَةُ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :ما رَفَعَ قَومٌ أکُفَّهُم إلَی اللّهِ عز و جل یَسأَلونَهُ شَیئا إلاّ کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ أن یَضَعَ فی أیدیهِمُ الَّذی سَأَلوا . (2)
الإمام الصادق علیه السلام :أوحَی اللّهُ عز و جل إلی آدَمَ علیه السلام : إنّی سَأَجمَعُ لَکَ الکَلامَ فی أربَعِ کَلِماتٍ . قالَ : یا رَبِّ وما هُنَّ ؟ قالَ : واحِدَةٌ لی ، وواحِدَةٌ لَکَ ، وواحِدَةٌ فیما بَینی وبَینَکَ ، وواحِدَةٌ فیما بَینَکَ وبَینَ النّاسِ . قالَ : یا رَبِّ ، بَیِّنهُنَّ لی حَتّی أعلَمَهُنَّ . قالَ : أمَّا الَّتی لی فَتَعبُدُنی لا تُشرِکُ بی شَیئا . وأمَّا الَّتی لَکَ فَأَجزیکَ بِعَمَلِکَ أحوَجَ ما تَکونُ إلَیهِ . وأمَّا الَّتی بَینی وبَینَکَ فَعَلَیکَ الدُّعاءُ وعَلَیَّ الإِجابَةُ . وأمَّا الَّتی بَینَکَ وبَینَ النّاسِ فَتَرضی لِلنّاسِ ما تَرضی لِنَفسِکَ ، وتَکرَهُ لَهُم ما تَکرَهُ لِنَفسِکَ . (3)
.
ص: 425
1 / 3اجابت دعا ، وظیفه ای است که خداوند بر خود ، واجب ساخته استپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پروردگارتان عز و جل فرمود : «سه چیز است که یکی به من مربوط می شود ، یکی به تو _ ای پسر آدم _ ، و یکی به هر دوی ما. آن که به من مربوط می شود ، این است که تنها مرا بپرستی و چیزی را شریکم قرار ندهی. آن که به تو مربوط می شود ، این است که وقتی بیش از هر زمانی به عملت نیاز داری ، پاداش آن را به تو بدهم. و آن که به رابطه میان من و تو مربوط می شود ، این است که تو دعا کنی و من اجابت کنم».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ قومی دست به درگاه خداوند عز و جل برنداشتند تا از او چیزی بخواهند ، مگر آن که بر خدا بوده که آنچه را خواسته اند ، در دست های آنان قرار دهد.
امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل به آدم علیه السلام وحی فرمود که : «من تمام سخن را در چهار کلمه برایت گرد می آورم» . آدم علیه السلام عرض کرد : پروردگارا ! آن چهار کلمه چیست؟ خداوند فرمود : «یکی از آنِ من است ، یکی از آنِ تو ، یکی در رابطه میان من و تو ، و یکی در رابطه میان تو و مردم» . آدم عرض کرد : پروردگارا ! آنها را برایم بیان فرما تا بدانمشان فرمود : «آنچه از آنِ من است ، این است که مرا بپرستی و چیزی را شریکم نگردانی . آنچه از آنِ توست ، این است که پاداش عَمَلت را زمانی که بیش از هر وقت ، بدان نیازمندی ، به تو بدهم . آنچه به هر دوی ما مربوط می شود ، دعا کردن از توست و اجابت کردن از من . و آنچه به رابطه میان تو و مردم مربوط می شود ، این است که برای مردم ، آنچه را برای خودت می پسندی ، بپسندی و آنچه را برای خودت ناخوش می داری ، برای مردم هم ناخوش بداری».
.
ص: 426
1 / 4اِستِحیاءُ اللّهِ مِن رَدِّ الدّاعیرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ رَبَّکُم _ تَبارَکَ وتَعالی _ حَیِیٌّ کَریمٌ ، یَستَحی مِن عَبدِهِ إذا رَفَعَ یَدَیهِ إلَیهِ أن یَرُدَّهُما صِفرا . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ جَوادٌ کَریمٌ ، یَستَحی مِنَ العَبدِ المُسلِمِ إذا دَعاهُ أن یَرُدَّ یَدَیهِ صِفرا لَیسَ فیهِما شَیءٌ ، وإذا دَعَا العَبدُ فَأَشارَ بِإِصبَعِهِ ، قالَ الرَّبُّ : أخلَصَ عَبدی ، وإذا رَفَعَ یَدَیهِ قالَ اللّهُ : إنّی لَأَستَحی مِن عَبدی أن أرُدَّهُ . (2)
.
ص: 427
1 / 4شرم کردن خداوند از رد کردن دعاکنندهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پروردگار شما _ تبارک و تعالی _ ، با حیا و بزرگوار است . او از بنده اش شرم می کند که وی را هر گاه دستانش را به سوی او دراز کند ، دست خالی برگرداند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، بخشنده و بزرگوار است . او از بنده مسلمان شرم می کند که وی را هر گاه به درگاهش دعا کند ، دست خالی برگرداند . هر گاه بنده دعا کند و با انگشتش اشاره نماید ، پروردگار می فرماید : «بنده ام اخلاص ورزید [و مرا یگانه داشت] » و هر گاه دستانش را بلند کند ، خداوند می فرماید : «من از بنده ام شرم می کنم که او را رد کنم».
.
ص: 428
البابُ الثّانی : شروط الإجابة2 / 1المَعرِفَةُالکتاب«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» . (1)
الحدیثالإمام الصادق علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی : «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی» _: یَعلَمونَ أنّی أقدِرُ عَلی أن اُعطِیَهُم ما یَسأَلونَ . (2)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : مَن سَأَلَنی _ وهُوَ یَعلَمُ أنّی أضُرُّ وأنفَعُ _ استَجَبتُ لَهُ . (3)
.
ص: 429
باب دوم : شرایط اجابت دعا (1)2 / 1شناختقرآن«و هر گاه بندگان من ، از تو درباره من می پرسند ، [بگو : ]من نزدیکم و دعای دعاکننده را ، هنگامی که مرا بخواند ، اجابت می کنم . پس آنان [نیز] باید به فرمان من گردن نهند و به من ایمان آورند . باشد که راه یابند» .
حدیثامام صادق علیه السلام_ درباره این فرموده خداوند متعال که : «پس باید به فرمان من گردن نهند و به من ایمان آورند» _: یعنی بدانند که من قادرم آنچه را می خواهند ، به آنان بدهم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «هر که از من درخواست کند ، در حالی که بداند من سود و زیان می رسانم ، درخواستش را می پذیرم».
.
ص: 430
عنه صلی الله علیه و آله :لَو عَرَفتُمُ اللّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ ، لَزالَت بِدُعائِکُمُ الجِبالُ . (1)
الإمام الکاظم علیه السلام :قالَ قَومٌ لِلصّادِقِ علیه السلام : نَدعو فَلا یُستَجابُ لَنا ! قالَ : لِأَنَّکُم تَدعونَ مَن لا تَعرِفونَهُ . (2)
2 / 2الإِخلاصُالکتاب«فَادْعُواْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَ_فِرُونَ» . (3)
«هُوَ الْحَیُّ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ فَ_ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِینَ» . (4)
الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما قالَ عَبدٌ قَطُّ : «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، لَهُ المُلکُ ولَهُ الحَمدُ وهُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» مُخلِصا بِها روحُهُ ، مُصَدِّقا بِها قَلبُهُ لِسانَهُ ، إلاّ فُتِقَ لَهُ أبوابُ السَّماءِ ، حَتّی یَنظُرُ اللّهُ إلی قائِلِها ، وحُقَّ لِعَبدٍ نَظَرَ اللّهُ إلَیهِ أن یُعطِیَهُ سُؤلَهُ . (5)
عنه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ سِلاحُ المُؤمِنِ ، وعِمادُ الدّینِ ، ونورُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ؛ فَعَلَیکُم بِالدُّعاءِ وأخلِصُوا النِّیَّةَ . (6)
.
ص: 431
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر خدا را چنان که باید و شاید ، می شناختید ، هر آینه با دعای شما کوه ها جا به جا می شدند.
امام کاظم علیه السلام :عدّه ای به [امام] صادق علیه السلام گفتند : دعا می کنیم ؛ امّا دعایمان مستجاب نمی شود! فرمود : «چون شما کسی را می خوانید که نمی شناسیدش».
2 / 2اخلاص (1)قرآن«خدا را بخوانید و دین را برای او خالص گردانید ، هر چند کافران ، خوش نداشته باشند» .
«اوست زنده . معبودی جز او نیست . پس ، او را بخوانید و دین را برای او خالص گردانید . ستایش ، مختص به خداست که پروردگار جهانیان است» .
حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای هرگز از سر اخلاص و اعتقاد قلبی نگفت : «معبودی جز خدای یگانه و بی انباز نیست . پادشاهی ، از آنِ اوست و ستایش ، مختص به اوست و او بر هر چیزی تواناست» ، مگر آن که درهای آسمان برایش باز می شوند ، تا آن که خداوند به گوینده اش بنگرد ، و برای بنده ای که خداوند به او می نگرد ، سزاوار است که خدا خواسته اش را به او بدهد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا سلاح مؤمن ، و ستون دین ، و نور آسمان ها و زمین است . پس ، دعا کنید و نیّت را خالص گردانید.
.
ص: 432
الإمام علیّ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِوَلَدِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّةِ _: وألجِئ نَفسَکَ فِی الاُمورِ کُلِّها إلَی اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ ؛ فَإِنَّکَ تُلجِئُها إلی کَهفٍ حَصینٍ وحِرزٍ حَریزٍ ومانِعٍ عَزیزٍ . وأخلِصِ المَسأَلَةَ لِرَبِّکَ ؛ فَإِنَّ بِیَدِهِ الخَیرَ وَالشَّرَّ وَالإِعطاءَ وَالمَنعَ وَالصِّلَةَ وَالحِرمانَ. (1)
عنه علیه السلام :طوبی لِمَن أخلَصَ للّهِِ العِبادَةَ وَالدُّعاءَ ، ولَم یَشغَل قَلبَهُ بِما تَری عَیناهُ . (2)
عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: لا یُخطِئُ المُخلِصُ فِی الدُّعاءِ إحدی ثَلاثٍ : ذَنبٌ یُغفَرُ ، أو خَیرٌ یُعَجَّلُ ، أو شَرٌّ یُؤَجَّلُ . (3)
عنه علیه السلام :عَلَیکَ بِإِخلاصِ الدُّعاءِ ؛ فَإِنَّهُ أخلَقُ بِالإِجابَةِ . (4)
راجع : ص 128 (آداب الدعاء / الصلاة علی محمّد وآله) .
2 / 3العَمَلُالکتاب«وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ وَ یَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَ الْکَ_فِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ » . (5)
.
ص: 433
امام علی علیه السلام_ در توصیه به فرزندش محمّد بن حنفیّه _: در همه کارها خویشتن را در پناه خداوند یکتای قهّار در آور ؛ زیرا در این صورت ، خود را در پناه سنگری استوار و دژی مستحکم و مانعی محکم در آورده ای . و تنها از پروردگارت درخواست کن ؛ چرا که خوب و بد ، و دادن و ندادن ، و دهِش و دریغ ، در دست اوست.
امام علی علیه السلام :خوشا آن که تنها خدا را پرستش و نیایش کرد و دلش را به آنچه چشمانش می بیند ، مشغول نساخت.
امام علی علیه السلام_ در حکمت هایی که به ایشان منسوب است _: کسی که از سر اخلاص دعا کند ، به یکی از این سه چیز دست می یابد : گناهی آمرزیده ، یا خیری زودهنگام ، یا به تأخیر افتادن شرّ و گزند.
امام علی علیه السلام :بر تو باد اخلاص داشتن در دعا ؛ زیرا چنین دعایی ، به اجابت ، سزاوارتر است.
ر . ک : ص 129 (آداب دعا / درود فرستادن بر محمّد و خاندان او).
2 / 3عملقرآن«و خداوند ، [درخواست] کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند ، اجابت می کند و از فضل خویش به آنان زیاده می دهد ، و برای کافران ، عذابی سخت خواهد بود» .
.
ص: 434
الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ عز و جل إلی أخِی العُزَیرِ : ... یا عُزَیرُ اعصِنی (1) بِقَدرِ طاقَتِکَ عَلی عَذابی ، وسَلنی حَوائِجَکَ عَلی مِقدارِ عَمَلِکَ لی . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :الدّاعی بِلا عَمَلٍ کَالرّامی بِلا وَتَرٍ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :یَکفی مِنَ الدُّعاءِ مَعَ البِرِّ ما یَکفِی الطَّعامَ مِنَ المِلحِ . (4)
عنه صلی الله علیه و آله :عَمَلُ البِرِّ کُلُّهُ نِصفُ العِبادَةِ وَالدُّعاءُ نِصفٌ ؛ فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَیرا امتَحَنَ قَلبَهُ لِلدُّعاءِ . (5)
عنه صلی الله علیه و آله :أطیعُوا اللّهَ عز و جل یُطِعکُم . (6)
عنه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی داوُدَ علیه السلام : ... ما مِن عَبدٍ یُطیعُنی ، إلاّ وأنَا مُعطیهِ قَبلَ أن یَسأَلَنی ، ومُستَجیبٌ لَهُ قَبلَ أن یَسأَلَنی ، وغافِرٌ لَهُ قَبلَ أن یَستَغفِرَنی . (7)
الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالی أوحی إلی داوُدَ علیه السلام ، أن بَلِّغ قَومَکَ أنَّهُ لَیسَ مِن عَبدٍ مِنهُم آمُرُهُ بِطاعَتی فَیُطیعُنی ، إلاّ کانَ حَقّا عَلَیَّ أن اُعینَهُ عَلی طاعَتی ؛ فَإِن سَأَلَنی أعطَیتُهُ وإن دَعانی أجَبتُهُ ، وإنِ اعتَصَمَ بی عَصَمتُهُ ، وإنِ استَکفانی کَفَیتُهُ ، وإن تَوَکَّلَ عَلَیَّ حَفِظتُهُ ، وإن کادَهُ جَمیعُ خَلقی کِدتُ دونَهُ . (8)
.
ص: 435
حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل به برادرم عُزیر ، وحی فرمود که : «... ای عُزیر ! مرا به اندازه ای که تاب عذابم را داری ، نافرمانی کن و حوائجت را به اندازه ای که برایم عمل می کنی ، از من بخواه».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعاکننده بدون عمل ، همانند کسی است که با کمانِ بی زِه تیراندازی می کند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا برای عمل نیک ، همانند نمک برای غذاست.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه کارهای نیک ، نصف عبادت است و دعا نصف دیگرش . پس هر گاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد ، دلش را برای دعا خالص می گرداند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خداوند عز و جل فرمان برید تا او [نیز خواسته های] شما را اجابت کند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به داوود علیه السلام وحی فرمود : «... هیچ بنده ای نیست که از من فرمان ببرد ، مگر این که پیش از آن که از من بخواهد ، به او عطا می کنم ، و پیش از آن که از من درخواست کند ، اجابتش می کنم ، و پیش از آن که از من آمرزش بطلبد ، او را می آمرزم».
امام صادق علیه السلام :خدای متعال به داوود علیه السلام وحی کرد که : «به قومَت برسان که هیچ بنده ای از ایشان نیست که به طاعتم فرمانش دهم و او از من اطاعت کند ، مگر این که وظیفه من است که او را بر طاعتم کمک نمایم . پس ، اگر از من درخواست کرد ، عطایش می کنم ، و اگر مرا خواند ، پاسخش می دهم ، و اگر به من پناه آورد ، پناهش می دهم ، و اگر از من بسندگی خواست ، او را بس خواهم بود ، و اگر به من توکّل کرد ، او را حفظ می کنم ، و اگر همه خَلقم برای او دسیسه کنند ، من به نفع او دسیسه می کنم.
.
ص: 436
عدّة الداعی :وَرَدَ فِی الحَدیثِ القُدسِیِّ : یَابنَ آدَمَ ، أنَا غَنِیٌّ (1) لا أفتَقِرُ ، أطِعنی فیما أمَرتُکَ ، أجعَلکَ غَنِیّا لا تَفتَقِرُ . یَابنَ آدَمَ ، أنَا حَیٌّ لا أموتُ ، أطِعنی فیما أمَرتُکَ أجعَلکَ حَیّا لا تَموتُ . یَابنَ آدَمَ ، أنَا أقولُ لِلشَّیءِ کُن فَیَکونُ ، أطِعنی فیما أمَرتُکَ ، أجعَلکَ تَقولُ لِلشَّیءِ کُن فَیَکونُ . (2)
الزهد لابن مبارک عن وهب بن منبّه :وَجَدتُ فی بَعضِ الکُتُبِ أنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ : إنَّ عَبدی إذا أطاعَنی فَإِنّی أستَجیبُ لَهُ قَبلَ أن یَدعُوَنی ، واُعطیهِ مِن قَبلِ أن یَسأَلَنی . وإنَّ عَبدی إذا أطاعَنی فَلَو أجلَبَ (3) عَلَیهِ أهلُ السَّماواتِ وأهلُ الأَرضِ جَعَلتُ لَهُ المَخرَجَ مِن ذلِکَ . وإنَّ عَبدی إذا عَصانی ، فَإِنّی أقطَعُ یَدَیهِ مِن أبوابِ السَّماواتِ ، وأجعَلُهُ فِی الهَواءِ لا یَنتَصِرُ مِن شَیءٍ مِن خَلقی . (4)
.
ص: 437
عدّة الداعی :در حدیث قدسی آمده است : «ای فرزند آدم! من توانگری هستم که هرگز فقیر نمی شوم . در هر چه به تو دستور داده ام ، از من اطاعت کن تا تو را نیز توانگری گردانم که فقیر نشوی . ای فرزند آدم! من زنده ای هستم که هرگز نمی میرم . از دستورات من اطاعت کن تا تو را نیز زنده ای گردانم که نمیری . ای فرزند آدم! من به هر چه بگویم : هست شو ، هست می شود . از دستورات من اطاعت کن تا تو را نیز چنان گردانم که به هر چه بگویی : هست شو ، هست شود».
الزهد ، ابن مبارک_ به نقل از وهب بن منبّه _: در یکی از کتاب ها دیدم که خداوند متعال می فرماید : «بنده ام هر گاه از من اطاعت کند ، من [نیز] پیش از آن که مرا بخواند ، اجابتش می کنم و پیش از آن که از من بخواهد ، عطایش می کنم. بنده ام هر گاه از من اطاعت کند ، اگر اهل آسمان ها و اهل زمین ، علیه او هم داستان شوند ، برای او راه نجاتی از آن قرار می دهم. و بنده ام هر گاه از من نافرمانی کند ، دستان او را از درهای آسمان ها قطع می کنم و او را در هوا رها می سازم و از هیچ یک از آفریدگانم به او کمکی نمی رسد».
.
ص: 438
عیسی علیه السلام :أکثِروا ذِکرَ اللّهِ عز و جل وحَمدَهُ وتَقدیسَهُ وأطیعوهُ ؛ فَإِنَّما یَکفی أحَدَکُم مِنَ الدُّعاءِ _ إذا کانَ اللّهُ عز و جل راضِیا عَنهُ _ أن یَقولَ : اللّهُمَّ اغفِر لی خَطیئَتی ، وأصلِح لی مَعیشَتی ، وعافِنی مِنَ المَکارِهِ یا إلهی . (1)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ مِن جُملَةِ قَولِهِ عز و جل لاُِمَّةِ شُعَیبٍ _: کَیفَ (أستَجیبُ) دُعاءَهُم ، وإنَّما هُوَ قَولٌ بِأَلسِنَتِهِم وَالعَمَلُ مِن ذلِکَ بَعیدٌ ! (2)
الإمام علیّ علیه السلام :مَن عَظَّمَ أوامِرَ اللّهِ أجابَ سُؤالَهُ . (3)
عنه علیه السلام :النّاسُ فِی الدُّنیا عامِلانِ ... عامِلٌ عَمِلَ فِی الدُّنیا لِما بَعدَها ، فَجاءَهُ الَّذی لَهُ مِنَ الدُّنیا بِغَیرِ عَمَلٍ ، فَأَحرَزَ الحَظَّینِ مَعا ، ومَلَکَ الدّارَینِ جَمیعا ، فَأَصبَحَ وَجیها عِندَ اللّهِ ، لا یَسأَلُ اللّهَ حاجَةً فَیَمنَعَهُ . (4)
الإمام الرضا علیه السلام :سَبعَةُ أشیاءَ بِغَیرِ سَبعَةِ أشیاءَ مِنَ الاِستِهزاءِ : مَنِ استَغفَرَ بِلِسانِهِ ولَم یَندَم فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ ، ومَن سَأَلَ اللّهَ التَّوفیقَ ولَم یَجتَهِد فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ ، ومَنِ استَحزَمَ ولَم یَحذَر فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ ، ومَن سَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ ولَم یَصبِر عَلَی الشَّدائِدِ فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ ، ومَن تَعَوَّذَ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ولَم یَترُکِ الشَّهَواتِ فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ ، ومَن ذَکَرَ اللّهَ ولَم یَستَبِق إلی لِقائِهِ فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ . (5)
الإمام الهادی علیه السلام :الدُّعاءُ لِمَن یَدعو بِهِ (6) ، إذا أخلَصتَ فی طاعَةِ اللّهِ ، وَاعتَرَفتَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وبِحَقِّنا أهلَ البَیتِ ، وسَأَلتَ اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ شَیئا لَم یَحرِمکَ . (7)
.
ص: 439
عیسی علیه السلام :خداوند عز و جل را بسیار یاد و ستایش و تقدیر کنید و فرمانش برید ، و هر یک از شما را در صورتی که خداوند عز و جل از او خشنود باشد ، همین اندازه از دعا کافی است که بگوید : بار خدایا ! گناه مرا ببخشای ، و معیشتم را سامان بخش ، و از ناخوشایندها به سلامت دارَم ، ای معبود من!
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در بیان سخنان خداوند عز و جل به امّت شعیب _: چگونه دعایشان را مستجاب کنم ، در حالی که ، آن تنها لقلقه زبان آنهاست و عمل ، از آن به دور است؟
امام علی علیه السلام :هر کس اوامر خداوند را بزرگ شمارد ، خداوند درخواست او را جواب می دهد.
امام علی علیه السلام :مردم در دنیا دو گونه عمل می کنند : ... یکی در دنیا برای پس از آن ، عمل می کند و بهره اش از دنیا بدون کار و عمل به او می رسد . چنین کسی ، هر دو بهره را کسب کرده و هر دو سرای را به دست آورده و نزد خداوند آبرومند گشته است ، به طوری که هر حاجتی از خدا بخواهد ، از او مضایقه نمی کند.
امام رضا علیه السلام :هفت چیز بدون هفت چیز ، مسخره است . کسی که با زبانش آمرزش بطلبد ، ولی [از گناهش ]پشیمان نباشد ، در حقیقت ، خودش را مسخره کرده است . کسی که از خدا توفیق بخواهد ، ولی تلاش نکند ، در حقیقت ، خودش را مسخره کرده است . کسی که جویای دوراندیشی باشد اما احتیاط نورزد ، در حقیقت خودش را مسخره کرده است . کسی که از خدا بهشت بخواهد ، ولی سختی ها را تحمّل نکند ، در حقیقت ، خودش را مسخره کرده است . کسی که از آتش به خدا پناه برد ، ولی شهوات را فرو نگذارد ، در حقیقت ، خودش را مسخره کرده است . و کسی که یاد خدا کند ، امّا به سوی لقای او نشتابد ، در حقیقت ، خودش را مسخره کرده است.
امام هادی علیه السلام :دعا برای کسی است که دعا می کند . (1) هر گاه مخلصانه خدا را اطاعت کردی و به [حقّانیت ]پیامبر خدا و به حقّ (حقّانیت) ما اهل بیت اعتراف نمودی و از خداوند _ تبارک و تعالی _ چیزی خواستی ، تو را محروم نخواهد کرد.
.
ص: 440
راجع : ص 632 (من لا تستجاب دعوته) .
2 / 4طیبُ المَکسَبِ وَالمَطعَمِرسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لِمَن قالَ لَهُ : اُحِبُّ أن یُستَجابَ دُعائی _: طَهِّر مَأکَلَکَ ، ولا تُدخِل بَطنَکَ الحَرامَ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ مِفتاحُ الحاجَةِ ، ولُقَمُ الحَلالِ أسنانُهُ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :أطِب مَطعَمَکَ تُستَجَب دَعوَتُکَ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ أن یُستَجابَ دَعوَتُهُ فَلیُطَیِّب کَسبَهُ . (4)
عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ لُقمَةً مِن حَرامٍ لَم تُقبَل لَهُ صَلاةٌ أربَعینَ لَیلَةً ، ولَم یُستَجَب لَهُ دَعوَةٌ أربَعینَ صَباحا . (5)
عنه صلی الله علیه و آله :أطِب کَسبَکَ تُستَجَب دَعوَتُکَ ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ یَرفَعُ اللُّقمَةَ إلی فیهِ [مِن حَرامٍ] (6) ، فَما تُستَجابُ لَهُ دَعوَةٌ أربَعینَ یَوما. (7)
.
ص: 441
ر .ک : ص 633 (کسی که دعایش مستجاب نمی شود) .
2 / 4پاک بودن درآمد و خوراکپیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به کسی که به ایشان گفت : دوست دارم دعایم مستجاب شود _: خوراکت را پاک گردان و حرام وارد شکمت مکن.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا کلید حاجت است و لقمه های حلال ، دندانه های آن کلیدند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوراکت را پاک و حلال گردان تا دعایت مستجاب گردد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خوش دارد دعایش مستجاب شود ، باید درآمدش را پاک گرداند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس لقمه ای از حرام بخورد ، تا چهل شب نمازش پذیرفته نمی شود و تا چهل صبح دعایش مستجاب نمی گردد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسب و کارت را پاک کن تا دعایت مستجاب شود ؛ زیرا انسان ، لقمه[ی حرام ]را که به سوی دهانش می برد ، تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود.
.
ص: 442
المعجم الأوسط عن ابن عبّاس :تُلِیَت هذِهِ الآیَةُ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «یَ_أَیُّهَا النَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَ_لاً طَیِّبًا » (1) ، فَقامَ سَعدُ بنُ أبی وَقّاصٍ ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، ادعُ اللّهَ أن یَجعَلَنی مُستَجابَ الدَّعوَةِ . فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : یا سَعدُ ، أطِب مَطعَمَکَ تَکُن مُستَجابَ الدَّعوَةِ ، وَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ ، إنَّ العَبدَ لَیَقذِفُ اللُّقمَةَ الحَرامَ فی جَوفِهِ ، ما یُتَقَبَّلُ مِنهُ عَمَلٌ أربَعینَ یَوما ، وأیُّما عَبدٍ نَبَتَ لَحمُهُ مِنَ السُّحتِ وَالرِّبا فَالنّارُ أولی بِهِ . (2)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَعالی : «یَ_أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَ_تِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم » (3) إنَّ أحَدَهُم یَرفَعُ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ ویَقولُ : یا رَبِّ یا رَبِّ ، ومَطعَمُهُ مِن حَرامٍ ، ومَکسَبُهُ مِن حَرامٍ ، وغُذِّیَ مِن حَرامٍ ، فَأَنّی یُستَجابُ لِهذا ! وأیُّ عَمَلٍ یُقبَلُ لِهذا وهُوَ یُنفِقُ فیهِ مِن غَیرِ حِلٍّ ! (4)
عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أحَدَکُم لَیَرفَعُ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ ، فَیَقولُ : یا رَبِّ یا رَبِّ ، ومَطعَمُهُ حَرامٌ ومَلبَسُهُ حَرامٌ ، فَأَیُّ دُعاءٍ یُستَجابُ لِهذا ! وأیُّ عَمَلٍ یُقبَلُ مِنهُ وهُوَ یُنفِقُ مِن غَیرِ حِلٍّ ! إن حَجَّ حَجَّ حَراما ، وإن تَصَدَّقَ تَصَدَّقَ بِحَرامٍ ، وإن تَزَوَّجَ تَزَوَّجَ بِحَرامٍ ، وإن صامَ أفطَرَ عَلی حَرامٍ ... فَیا وَیحَهُ ! ما عَلِمَ أنَّ اللّهَ طَیِّبٌ لا یَقبَلُ إلاَّ الطَّیِّبَ ، وقَد قالَ فی کِتابِهِ : «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ » (5) ! (6)
.
ص: 443
المعجم الأوسط_ به نقل از ابن عبّاس _: این آیه نزد پیامبر خدا تلاوت شد : «ای مردم! از آنچه در زمین ، حلال و پاکیزه است ، بخورید» . سعد بن ابی وقّاص برخاست و گفت : ای پیامبر خدا! دعا کن که خدا مرا مستجاب الدعوه گرداند. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «ای سعد ! خوراکت را پاک گردان تا مستجاب الدعوه شوی . سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست ، بنده که لقمه حرام وارد شکمش می کند ، چهل روز هیچ عملی از او پذیرفته نمی شود . و هر بنده ای که گوشتش از حرام و ربا بروید ، آتش به او سزاوارتر است».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرموده است : «ای کسانی که ایمان آورده اید! از چیزهای پاکی که به دست آورده اید و از آنچه برای شما از زمین برآورده ایم ، انفاق کنید» . یکی از شما دست به آسمان برمی دارد و «پرورگارا! پروردگارا!» می گوید ، در صورتی که خوراکش از حرام و درآمدش از حرام است و از حرام تغذیه شده است . چگونه دعای چنین کسی مستجاب شود؟ و کدام عمل از او پذیرفته می شود ، در صورتی که برای آن عمل ، از غیر حلال خرج می کند؟
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فردی از شما در حالی که خوراکش حرام و پوشاکش حرام است ، دست به آسمان برمی دارد و «خدایا! خدایا!» می گوید . کدام دعا برای چنین کسی مستجاب می شود؟ و کدام عمل او پذیرفته می شود ، در حالی که از غیر حلال انفاق می کند؟ اگر حج گزارد ، حجّ حرام می گزارد ، اگر صدقه دهد ، حرامْ صدقه می دهد ، اگر ازدواج کند ، با حرام ازدواج می کند ، اگر روزه بگیرد ، با حرام افطار می کند ... ای وای بر او! نمی داند که خداوند ، پاک است و جز پاک نمی پذیرد . او خود در کتابش فرموده است : «خدا در حقیقت ، از پرهیزگاران می پذیرد» .
.
ص: 444
صحیح مسلم عن أبی هریرة عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ طَیِّبٌ لا یَقبَلُ إلاّ طَیِّبا ، وإنَّ اللّهَ أمَرَ المُؤمِنینَ بِما أمَرَ بِهِ المُرسَلینَ ، فَقالَ : «یَ_أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ الطَّیِّبَ_تِ وَ اعْمَلُواْ صَ__لِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ » (1) وقالَ «یَ_أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَ_تِ مَا رَزَقْنَ_کُمْ » . (2) ثُمَّ ذَکَرَ (3) : الرَّجُلُ یُطیلُ السَّفَرَ أشعَثَ أغبَرَ یَمُدُّ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ: یا رَبِّ یا رَبِّ ، ومَطعَمُهُ حَرامٌ ، ومَشرَبُهُ حَرامٌ ، ومَلبَسُهُ حَرامٌ ، وغُذِّیَ بِالحَرامِ ، فَأَنّی یُستَجابُ لِذلِکَ ! (4)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ العَبدَ لَیَرفَعُ یَدَهُ إلَی اللّهِ ومَطعَمُهُ حَرامٌ ؛ فَکَیفَ یُستَجابُ لَهُ وهذا حالُهُ ! (5)
عنه صلی الله علیه و آله_ جَوابا لِمَن قالَ : اُحِبُّ أن تُستَجابَ دَعوَتی _: اِجتَنِبِ الحَرامَ تُستَجَب دَعوَتُکَ . (6)
.
ص: 445
صحیح مسلم_ به نقل از ابو هریره _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «ای مردم! خدا پاک است و جز پاک نمی پذیرد . خدا به مؤمنان ، همان فرمانی را داده است که به پیامبران داده است . او فرموده است : «ای پیامبران! از پاکیزه ها بخورید و کار شایسته کنید که من به آنچه انجام می دهید ، دانایم» ، و فرموده است : «ای کسانی که ایمان آورده اید! از پاکیزه هایی که به شما روزی کرده ایم، بخورید» ». سپس فرمود : «انسان به سفری دور و دراز می رود [همانند حج] و ژویلده و غبارگرفته دستانش را به سوی آسمان برمی دارد و پروردگارا! پروردگارا! می گوید ، در حالی که خوراکش حرام ، نوشیدنی اش حرام ، و پوشاکش حرام است و با حرام تغذیه شده است . با چنین وضعی چگونه دعای او پذیرفته شود؟».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده دستش را به سوی خدا برمی دارد ، در حالی که خوراکش حرام است . با چنین وضعی چگونه دعایش پذیرفته شود؟
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به کسی که گفت : دوست دارم دعایم مستجاب شود _: از حرامْ دوری کن ، دعایت مستجاب می شود.
.
ص: 446
الإمام الصادق علیه السلام :إذا أرادَ أحَدُکُم أن یُستَجابَ لَهُ ، فَلیُطَیِّب کَسبَهُ ، وَلیَخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ ، وإنَّ اللّهَ لا یُرفَعُ إلَیهِ دُعاءُ عَبدٍ وفی بَطنِهِ حَرامٌ ، أو عِندَهُ مَظلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِن خَلقِهِ . (1)
عدّة الداعی :فِی الحَدیثِ القُدسِیِّ : فَمِنکَ الدُّعاءُ وعَلَیَّ الإِجابَةُ . فَلا تَحتَجِبُ عَنّی دَعوَةٌ ، إلاّ دَعوَةُ آکِلِ الحَرامِ . (2)
2 / 5حُضورُ القَلبِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ مَعَ حُضورِ القَلبِ لا یُرَدُّ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله_ فیما أوصی بِهِ عَلِیّا علیه السلام _: یا عَلِیُّ ، لا یَقبَلُ اللّهُ دُعاءَ قَلبٍ ساهٍ . (4)
عنه صلی الله علیه و آله :اُدعُوا اللّهَ وأنتُم موقِنونَ بِالإِجابَةِ ، وَاعلَموا أنَّ اللّهَ لا یَستَجیبُ دُعاءً مِن قَلبٍ غافِلٍ لاهٍ . (5)
نوادر الاُصول عن معاذ بن جبل :قُلتُ لَهُ یَوما : یا رَسولَ اللّهِ ، لَو عَلَّمتَنی بَعضَ ما تَدعو بِهِ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَو کُنتُ أعلَمُ لَکَ فیهِ خَیرا لَعَلَّمتُکَ . فَقُلتُ : سُبحانَ اللّهِ یا رَسولَ اللّهِ ! لِمَ لا تَعلَمُ لی فیهِ خَیرا ؟ قالَ : لِأَنَّ أفضَلَ الدُّعاءِ ما خَرَجَ مِنَ القَلبِ بِجِدٍّ وَاجتِهادٍ ، فَذاکَ الَّذی یُسمَعُ ویُستَجابُ وإن قَلَّ . (6)
.
ص: 447
امام صادق علیه السلام :هر گاه فردی از شما خواست دعایش مستجاب شود ، درآمدش را پاک گرداند و از زیر بار حقوق مردم بیرون برود . دعای بنده ای که در شکمش حرام باشد ، یا حقّ یکی از خلق خدا به گردنش باشد ، به درگاه خداوند بالا نمی رود.
عدّة الداعی :در حدیث قدسی آمده است : «دعا کردن از تو ، اجابت کردن بر عهده من . هیچ دعایی از من محجوب نمی ماند ، مگر دعای حرامخوار.
2 / 5حضور قلبپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای همراه با حضور قلب ، رد نمی شود.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش های خود به علی علیه السلام _: ای علی ! خداوند دعای دل غافل را نمی پذیرد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را بخوانید و به اجابت یقین داشته باشید ؛ امّا بدانید که خداوند ، دعای دل غافل بی توجّه را نمی پذیرد.
نوادر الاُصول_ به نقل از معاذ بن جبل _: روزی گفتم : ای پیامبر خدا! کاش یکی از دعاهایی را که می خوانید ، به من می آموختید ! پیامبر خدا فرمود : «اگر می دانستم که این کار برای تو نفعی دارد ، حتما تعلیمت می دادم». گفتم : سبحان اللّه ! چرا در آن برای من نفعی نمی بینید ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «چون بهترین دعا دعایی است که با کوشش و تلاش ، از دل برآید . چنین دعایی است که شنیده و مستجاب می شود ، هر چند اندک باشد».
.
ص: 448
الإمام الصادق علیه السلام :قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ : لا یَقبَلُ اللّهُ عز و جل دُعاءَ قَلبٍ لاهٍ . وکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقولُ : إذا دَعا أحَدُکُم لِلمَیِّتِ فَلا یَدعو لَهُ وقَلبُهُ لاهٍ عَنهُ ، ولکِن لِیَجتَهِد لَهُ فِی الدُّعاءِ . (1)
عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لا یَستَجیبُ دُعاءً بِظَهرِ قَلبٍ ساهٍ ، فَإِذا دَعَوتَ فَأَقبِل بِقَلبِکَ ، ثُمَّ استَیقِن بِالإِجابَةِ . (2)
عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لا یَستَجیبُ دُعاءً بِظَهرِ قَلبٍ قاسٍ . (3)
2 / 6الاِنقِطاعُالکتاب«أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَءِلَ_هٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلاً مَّا تَذَکَّرُونَ» . (4)
.
ص: 449
امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان _ که درودهای خداوند بر او باد _ فرمود : خداوند عز و جلدعای دل بی توجّه را نمی پذیرد». علی علیه السلام همچنین می فرمود : «هر گاه یکی از شما برای مرده دعا کرد ، با دلِ بی توجّه به او برایش دعا نکند ؛ بلکه در دعا کردن برایش کوشش به خرج دهد».
امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل دعایی را که از روی دلِ غافل باشد ، نمی پذیرد . پس هر گاه دعا کردی ، با دلت رو کن ، آن گاه به اجابت ، یقین داشته باش.
امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل دعایی را که از دلی سخت برخیزد ، اجابت نمی کند.
2 / 6بریدن از غیر خداقرآن«یا [کیست] آن که درمانده را ، چون وی را بخواند ، اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار می دهد؟ آیا معبودی با خداست؟ چه کم ، پند می پذیرید!» .
.
ص: 450
الحدیثمصباح الشریعة_ فیما نَسَبَهُ إلَی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام _: سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ ، قالَ : کُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ ، فَفَرِّغ قَلبَکَ عَن کُلِّ ما سِواهُ ، وَادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ ؛ فَلَیسَ فِی الحَقیقَةِ للّهِِ اسمٌ دونَ اسمٍ ، بَل هُوَ الواحِدُ القَهّارُ . (1)
.
ص: 451
حدیثمصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره اسم اعظم خدا سؤال شد . فرمود : «همه نام های خدا اسم اعظم اند . پس ، دلت را از هر آنچه جز اوست ، خالی گردان و آن گاه او را با هر نامی که خواستی ، بخوان ؛ زیرا در حقیقت برای خداوند ، نام خاصّی نیست ؛ بلکه او یکتای قهّار است».
.
ص: 452
. .
ص: 453
سخنی درباره اصلی ترین شرط اجابت دعاپیش از این ، اشاره کردیم که اصلی ترین مقدّمه اجابت دعا ، حال انقطاع و تهی کردن دل از امید به غیر خداوند متعال است و هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود ، دعای او به اجابت ، نزدیک تر می گردد . به سخن دیگر ، اجابت دعا ، یک شرطْ بیشتر ندارد و آن ، تحقّق حقیقت دعا از سوی دعاکننده است ؛ اما تا حال انقطاع به انسانْ دست ندهد ، حقیقت دعا تحقّق نمی یابد . از این رو ، هنگامی که انسان در مورد نیازی از نیازهای خود ، بیچاره و مُضطر شود و پناهگاهی جز خداوند متعال نبیند ، دعای او مستجاب می گردد . علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایی _ رضوان اللّه تعالی علیه _ در تبیین آیه : «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ . . .» (1) می فرماید : «مراد از اجابت درمانده ای که او را می خوانَد، پاسخ مثبت دادن به درخواستِ دعاکنندگان و برطرف کردن نیاز آنهاست . خداوند ، صفت درماندگی را آورده تا به دعا کننده ،
.
ص: 454
حقیقت دعا و درخواست را یادآوری کند؛ زیرا مادام که انسان در تنگنای درماندگی نیفتد و در رسیدن به خواستش آزادی عمل داشته باشد، درخواستش خالصانه نخواهد بود و این ، مطلب روشنی است . اما این که اجابت دعا را به دعا کردن (درخواست کردن از خدا) مشروط کرده و فرموده است : «إِذَا دَعَاهُ ؛ آن گاه که او را بخوانَد» ، برای اشاره به این نکته است که در دعا باید تنها از خداوند پاک ، طلب کرد و این، زمانی عملی می شود که دعا کننده، از تمامی اسباب و علل ظاهری دست بکشد و دلش را تنها به خداوند بپیوندد ؛ اما کسی که دلش را تنها به اسباب و علل ظاهری و یا به آنها و به خداوند با هم پیوند دهد، پروردگارش را نخوانده ؛ بلکه دیگری را خوانده است . پس هرگاه دعا کننده در دعا صادق باشد و تنها از خداوند بخواهد، خداوند والا ، خواست او را اجابت می کند و گرفتاری ای را که او را به درخواست و دعا واداشته، برطرف می سازد ؛ همان گونه که خداوند متعال فرموده است : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ؛ (1) مرا بخوانید تا برایتان اجابت کنم» . در این جا شرط اجابت را تنها دعا کردن حَقیقی قرار داده است و این که درخواست ، تنها باید از خداوند عز و جلصورت بگیرد» . (2) علامه طباطبایی ، همچنین در تفسیر جمله : «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ؛ (3) و شما را خلیفگان زمین قرار داد» فرموده است : «آنچه از سیاق کلام به دست می آید، این است که مراد از خلافت، خلافتی است که خداوند در زمین برای انسان ها قرار داده تا با آن ، هرگونه که می خواهند ، در زمین ، دخل و تصرف و ساخت و ساز
.
ص: 455
کنند ، همان گونه که خداوند متعال فرموده است : «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ؛ (1) و به یادآر هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود : من در زمین خلیفه ای قرار می دهم» و این ، از آن روست که دخل و تصرف انسان به وسیله مقام خلافت، در زمین و هر چه در آن است، مربوط به زندگی و معاش اوست . بنا بر این، گرفتاری _ که انسان را به درماندگی می افکند ، تا آن جا که از خداوند ، برطرف شدنش را درخواست می کند _ ، ناگزیر ، مربوط به چیزی است که انسان از تصرّف در آن و یا بخشی از آن ، ممنوع شده است و درهای زندگی و ماندگاری و هر چه به زندگی مربوط است و یا پاره ای از درهای زندگی را به روی او می بندد، و برطرف شدن آن (گرفتاری) از انسان، موجب تمامیت خلافتش می گردد . اگر دعا و درخواست را در عبارت قرآنی : «إِذَا دَعَاهُ» ، اعم از درخواست زبانی بدانیم، این معنا، بیشتر و بیشتر روشن می شود ، همان طور که از این کلام خداوند ، روشن است : «وَءَاتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا ؛ (2) و از هر چه شما می خواستید، به شما داد و اگر نعمت های خدا را بشمارید، نخواهید توانست که به تمامی بشمارید» و نیز : «یَسْ_لُهُ مَن فِی السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ ؛ (3) هر کس در آسمان ها و زمین است، از او درخواست می کند» . بنا بر این، تمامی توانی که برای دخل و تصرّف به انسان داده شده و روزی او شده است، خود ، نوعی برطرف کردن گرفتاریِ درمانده نیازمند، در پی درخواست اوست . پس او را خلیفه قرار داد و در پی اجابت درخواست او و برطرف ساختن گرفتاری ای برآمد که وی در آن ، در مانده است» . (4)
.
ص: 456
2 / 7تِلکَ الخِصالُالإمام علیّ علیه السلام :لِلدُّعاءِ شُروطٌ أربَعَةٌ : الأَوَّلُ : إحضارُ النِّیَّةِ ، وَالثّانی : إخلاصُ السَّریرَةِ ، وَالثّالِثُ : مَعرِفَةُ المَسؤولِ ، وَالرّابِعُ : الإِنصافُ فِی المَسأَلَةِ . (1)
الإمام الصادق علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ : إنّی دَعَوتُ اللّهَ فَلَم أرَ الإِجابَةَ ! فَقالَ : لَقَد وَصَفتَ اللّهَ بِغَیرِ صِفاتِهِ ، وإنَّ لِلدُّعاءِ أربَعَ خِصالٍ : إخلاصَ السَّریرَةِ ، وإحضارَ النِّیَّةِ ، ومَعرِفَةَ الوَسیلَةِ ، وَالإِنصافَ فِی المَسأَلَةِ ؛ فَهَل دَعَوتَ وأنتَ عارِفٌ بِهذِهِ الأَربَعَةِ ؟ قالَ : لا . قالَ : فَاعرِفهُنَّ . (2)
راجع : ص 602 (من تستجاب دعوته / من دعا کدعاء الغریق) .
بحار الأنوار : ج 93 ص 361 (کلام ابن سینا فی بیان إجابة الدعاء) .
.
ص: 457
2 / 7این خصلت هاامام علی علیه السلام :دعا کردن ، چهار شرط دارد : اوّل نیّت کردن ، دوم خلوص باطن ، سوم شناخت درخواست شونده ، و چهارم انصاف در درخواست.
امام صادق علیه السلام :مردی نزد امیر مؤمنان آمد و گفت : من دعا کردم و اجابتی ندیدم! فرمود : «تو خداوند را به غیر صفاتش وصف کردی! (1) دعا چهار ویژگی می خواهد : خلوص باطن ، نیّت کردن ، شناخت وسیله ، و انصاف در درخواست . آیا تو با آگاهی از این چهار چیز دعا کردی؟». گفت : خیر . فرمود : «پس آنها را بدان».
ر . ک : ص 603 (کسانی که دعایشان مستجاب می شود / کسی که غریق گونه دعا کند) . بحار الأنوار : ج 93 ص 361 (سخن ابن سینا در بیان سبب اجابت دعا).
.
ص: 458
البابُ الثّالِثُ : موانع الإجابة3 / 1المَعصِیَةُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :سَیَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ تَخبُثُ فیهِ سَرائِرُهُم ، وتَحسُنُ فیهِ عَلانِیَتُهُم طَمَعا فِی الدُّنیا ، لا یُریدونَ بِهِ ما عِندَ رَبِّهِم ، یَکونُ دینُهُم رِیاءً لا یُخالِطُهُم خَوفٌ ، یَعُمُّهُمُ اللّهُ بِعِقابٍ فَیَدعونَهُ دُعاءَ الغَریقِ فَلا یَستَجیبُ لَهُم . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :یَأتی عَلی اُمَّتی زَمانٌ یَکونُ اُمَراؤُهُم عَلَی الجَورِ ، وعُلَماؤُهُم عَلَی الطَّمَعِ وقِلَّةِ الوَرَعِ ، وعُبّادُهُم عَلَی الرِّیاءِ ، وتُجّارُهُم عَلی أکلِ الرِّبا وکِتمانِ العَیبِ فِی البَیعِ وَالشِّراءِ ، ونِساؤُهُم عَلی زینَةِ الدُّنیا ، فَعِندَ ذلِکَ یُسَلَّطُّ عَلَیهِم أشرارُهُم ، فَیَدعو خِیارُهُم فَلا یُستَجابُ لَهُم . (2)
الإمام علیّ علیه السلام :المَعصِیَةُ تَمنَعُ الإِجابَةَ . (3)
.
ص: 459
باب سوم : موانع اجابت دعا3 / 1گناهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی ، زمانی خواهد رسید که مردم ، به سبب دنیاخواهی ، باطنی پلید و ظاهری نیک دارند . آنچه را نزد پروردگارشان است ، نمی خواهند . دینشان ریاکارانه است و در دل هایشان ترسی [از خدا ]نیست . عذاب خدا آنان را فرا می گیرد و مردم ، همچون شخص در حال غرق شدن به درگاه او دعا می کنند ؛ امّا دعایشان را نمی پذیرد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمانی بر امّتم می رسد که فرمان روایانشان راه ستم می پویند ، علمایشان طمعکار و بی وَرَع اند ، عبادت پیشگانشان ریاکارند ، بازرگانانشان رباخوارند و در خرید و فروش ، عیب [کالای خود] را می پوشانند ، و زنانشان اهل زیور دنیایند . در این زمان ، بَدان آنها بر آنان مسلّط می شوند ، و نیکانشان دعا می کنند ؛ امّا دعایشان مستجاب نمی شود.
امام علی علیه السلام :گناه ، مانع اجابت می شود.
.
ص: 460
عنه علیه السلام :لا تَستَبطِئ إجابَةَ دُعائِکَ ، وقَد سَدَدتَ طَریقَهُ بِالذُّنوبِ . (1)
عنه علیه السلام :العَجَبُ مِمَّن یَدعو ویَستَبطِئُ الإِجابَةَ ، وقَد سَدَّ طَریقَها بِالمَعاصی . (2)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعاءَ . (3)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ عَظُمَ بَلائی ، وأفرَطَ بی سوءُ حالی ، وقَصُرَت بی أعمالی ، وقَعَدَت بی أغلالی ، وحَبَسَنی عَن نَفعی بُعدُ أمَلی ، وخَدَعَتنِی الدُّنیا بِغُرورِها ، ونَفسی بِجِنایَتِها ومِطالی (4) ، یا سَیِّدی ، فَأَسأَ لُکَ بِعِزَّتِکَ أن لا یَحجُبَ عَنکَ دُعائی سوءُ عَمَلی وفِعالی . (5)
عنه علیه السلام :أعوذُ بِکَ مِن ذَنبٍ یَمنَعُ الدُّعاءَ . (6)
الإمام زین العابدین علیه السلام_ فِی المُناجاةِ الإِنجیلِیَّةِ _: فَإِن کانَ ذُنوبی حالَت بَینَ دُعائی وإجابَتِکَ ، فَلَم یَحُل کَرَمُکَ بَینی وبَینَ مَغفِرَتِکَ . (7)
الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ العَبدَ یَسأَلُ اللّهَ الحاجَةَ ، فَیَکونُ مِن شَأنِهِ قَضاؤُها إلی أجَلٍ قَریبٍ أو إلی وَقتٍ بَطیءٍ ، فَیُذنِبُ العَبدُ ذَنبا ، فَیَقولُ اللّهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ لِلمَلَکِ : لا تَقضِ حاجَتَهُ وَاحرِمهُ إیّاها ؛ فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطی ، وَاستَوجَبَ الحِرمانَ مِنّی . (8)
.
ص: 461
امام علی علیه السلام :راه دعا را با گناهان بسته ای . بنا بر این ، دیر اجابت شدن دعایت را بعید ندان.
امام علی علیه السلام :تعجّب است از کسی که دعا می کند و اجابتِ آن را کُند می شمارد ، در حالی که راه اجابت را با گناهان ، بسته است!
امام علی علیه السلام :بار خدایا ! گناهان مرا که مانع [اجابت ]دعا می شوند ، بیامرز.
امام علی علیه السلام :خدایا! گرفتاری هایم بالا گرفته ، و بدیِ احوالم از حد گذشته ، و اعمالم کاستی گرفته ، وغُل و زنجیرهایم مرا زمینگیر کرده ، و دور و درازی آرزویم مرا از منافعم (منافع حقیقی ام) باز داشته ، و دنیا با فریبندگی هایش ، و نفْسم با بزهکاری اش و وعده دادن هایش مرا فریب داده اند. ای آقای من! پس ، به حقّ عزّتت ، از تو می خواهم که کردار و رفتار بدم ، مانع دعای من از درگاه تو نشود.
امام علی علیه السلام :پناه می برم به تو از گناهی که مانع دعا می شود.
امام زین العابدین علیه السلام_ در «مناجات انجیلیه» _: اگر گناهانم حائل میان دعای من و اجابت تو شده است ، امّا کَرَم تو ، حائل میان من و آمرزش تو نگشته است.
امام باقر علیه السلام :بنده از خداوند ، حاجتی می طلبد که اقتضا دارد به زودی یا دیرتر برآورده شود . سپس آن بنده گناهی می کند و خداوند _ تبارک و تعالی _ به فرشته می فرماید : «حاجتش را برآورده مساز و او را از آن محروم کن ؛ چرا که خود را در معرض خشم من قرار داد و مستوجب محرومیت من گشت».
.
ص: 462
الإمام الصادق علیه السلام_ جَوابا لِمَن قالَ : إنّا نَدعُو اللّهَ فَلا یَستَجیبُ لَنا _: إنَّکُم تَدعونَ مَن لا تَهابونَهُ وتَعصونَهُ ، وکَیفَ یَستَجیبُ لَکُم ؟! (1)
الإمام الکاظم علیه السلام :اللّهُمَّ اغفِر لی کُلَّ ذَنبٍ یَحبِسُ رِزقی ویَحجُبُ مَسأَلَتی ، أو یَقصُرُ بی عَن بُلوغِ مَسأَلَتی ، أو یَصُدُّ بِوَجهِکَ الکَریمِ عَنّی . (2)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَرَّ موسی علیه السلام بِرَجُلٍ مِن أصحابِهِ وهُوَ ساجِدٌ ، وَانصَرَفَ مِن حاجَتِهِ وهُوَ ساجِدٌ ، فَقالَ علیه السلام : لَو کانَت حاجَتُکَ بِیَدی لَقَضَیتُها لَکَ . فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلَیهِ : یا موسی ، لَو سَجَدَ حَتّی یَنقَطِعَ عُنُقُهُ ما قَبِلتُهُ ، أو یَتَحَوَّلَ عَمّا أکرَهُ إلی ما اُحِبُّ . (3)
الأمالی للصدوق عن وهب بن منبّه :وَجَدتُ فی بَعضِ کُتُبِ اللّهِ عز و جل : أنَّ یوسُفَ علیه السلام مَرَّ فی مَوکِبِهِ عَلَی امرَأَةِ العَزیزِ وهِیَ جالِسَةٌ عَلی مَزبَلَةٍ . فَقالَت : الحَمدُ للّهِِ الَّذی جَعَلَ المُلوکَ بِمَعصِیَتِهِم عَبیدا ، وجَعَلَ العَبیدَ بِطاعَتِهِم مُلوکا ، أصابَتنا فاقَةٌ فَتَصَدَّق عَلَینا . فَقالَ یوسُفُ علیه السلام : غُموطُ (4) النِّعَمِ سُقمُ دَوامِها ، فَراجِعی ما یُمَحِّصُ عَنکِ دَنَسَ الخَطیئَةِ ؛ فَإِنَّ مَحَلَّ الاِستِجابَةِ قُدسُ القُلوبِ وطَهارَةُ الأَعمالِ . (5)
.
ص: 463
امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به کسی که گفت : ما خدا را می خوانیم ؛ امّا پاسخمان نمی دهد _: شما کسی را می خوانید که از او بیم نمی دارید و نافرمانی اش می کنید . او چگونه پاسختان دهد؟
امام کاظم علیه السلام :بار خدایا! هر گناهی را که روزی ام را بند می آورد و مانع [پذیرش ]درخواستم می شود ، یا مرا از رسیدن به خواسته ام باز می دارد ، یا توجّه کریمانه تو را از من می گرداند، بر من ببخشای .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی علیه السلام به مردی از پیروانش گذشت که در حال سجده بود . کارش را که انجام داد و برگشت ، دید همچنان در سجده است . گفت : اگر حاجتت به دست من بود ، آن را برایت برآورده می ساختم. پس ، خداوند عز و جل به او وحی فرمود که : «ای موسی! اگر آن قدر سجده کند که گردنش قطع شود ، از او نمی پذیرم ، مگر آن که از آنچه ناخوش می دارم ، دست برداشته ، به آنچه من دوست دارم ، روی آورد» .
الأمالی ، صدوق_ به نقل از وهب بن منبّه _: در یکی از کتاب های [آسمانی ]خداوند عز و جلدیدم که : یوسف علیه السلام با همراهانش بر همسر عزیز گذشت که در خرابه ای نشسته بود . [همسر عزیز ]گفت : سپاس ، خداوندی را که شاهان را به سبب نافرمانی شان به بندگی کشانْد و بندگان را به واسطه فرمان برداری شان به شاهی رسانْد . به فقر در افتاده ایم ، به ما صدقه ای بده. یوسف علیه السلام فرمود : «ناسپاسی نعمت ها ، آفت پایداری آنهاست . پس ، به چیزی که پلیدی گناه را از تو می زداید ، باز گرد ؛ زیرا پاکی دل ها و پاکیزگی اعمال ، جایگاه استجابت است».
.
ص: 464
إرشاد القلوب :قالَ تَعالی : إنَّ العَبدَ یَدعونی لِلحاجَةِ فَآمُرُ بِقَضائِها فَیُذنِبُ ، فَأَقولُ لِلمَلَکِ : إنَّ عَبدی قَد تَعَرَّضَ لِسَخَطی بِالمَعصِیَةِ فَاستَحَقَّ الحِرمانَ ، وإنَّهُ لا یُنالُ ما عِندی إلاّ بِطاعَتی . (1)
3 / 2الظُّلمُ ومَعونَةُ الظّالِمِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :حَتمٌ عَلَی اللّهِ أن لا یَستَجیبَ دَعوَةَ مَظلومٍ ولِأَحَدٍ قِبَلَهُ مِثلُ مَظلِمَتِهِ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :لا تَظلِموا فَتَدعوا فَلا یُستَجابَ لَکُم ، وتَستَسقوا فَلا تُسقَوا ، وتَستَنصِروا فَلا تُنصَروا . (3)
الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل أوحی إلی عیسَی بنِ مَریَمَ علیه السلام : قُل لِلمَلَأِ مِن بَنی إسرائیلَ : لا یَدخُلوا بَیتا مِن بُیوتی إلاّ بِقُلوبٍ طاهِرَةٍ ، وأبصارٍ خاشِعَةٍ ، وأکُفٍّ نَقِیَّةٍ ، وقُل لَهُم : اِعلَموا أنّی غَیرُ مُستَجیبٍ لِأَحَدٍ مِنکُم دَعوَةً ولِأَحَدٍ مِن خَلقی قِبَلَهُ مَظلِمَةٌ . (4)
عنه علیه السلام_ فی کِتابِهِ إلی اُمَراءِ الأَجنادِ _: أمّا بَعدُ ، فَإِنّی أبرَأُ إلَیکُم وإلی أهلِ الذِّمَّةِ مِن مَعَرَّةِ (5) الجَیشِ ... فَاعزِلُوا النّاسَ عَنِ الظُّلمِ وَالعُدوانِ ، وخُذوا عَلی أیدی سُفَهائِکُم ، وَاحتَرِسوا أن تَعمَلوا أعمالاً لا یَرضَی اللّهُ بِها عَنّا ، فَیَرُدَّ عَلَینا وعَلَیکُم دُعاءَنا ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ : «قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ ... » (6) فَإِنَّ اللّهَ إذا مَقَتَ قَوما مِنَ السَّماءِ هَلَکوا فِی الأَرضِ ، فَلا تَألوا (7) أنفُسَکُم خَیرا . (8)
.
ص: 465
إرشاد القلوب :خدای متعال فرمود : «بنده حاجتی از من می خواهد و من فرمان برآورده شدن آن را می دهم . به دنبال آن ، گناه می کند و من به فرشته می گویم : بنده ام ، با نافرمانی ، خود را در معرض خشم من قرار داد و سزاوار محرومیت شد ، در حالی که به آنچه نزد من است ، جز با طاعت از من نتوان رسید».
3 / 2ستم کردن و کمک کردن به ستمکارپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قطعا خداوند دعای ستم دیده ای را که به دیگری چنان ستمی را روا داشته است ، نمی پذیرد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستم نکنید که در این صورت ، دعا می کنید و دعایتان مستجاب نمی شود ، و باران می طلبید و باران نمی آید ، و [از خدا] یاری می جویید و یاری نمی شوید.
امام علی علیه السلام :خداوند عز و جل به عیسی بن مریم علیه السلام وحی فرمود که : «به اشراف بنی اسرائیل بگو : جز با دل های پاک و دیدگان فروهشته و دستانی پاکیزه [و به ستم نیالوده] به خانه ای از خانه های من وارد نشوند . و به آنان بگو : بدانید که من دعایِ کسی از شما را که حقّ یکی از آفریدگان من بر گردن اوست ، مستجاب نمی کنم».
امام علی علیه السلام_ در نامه اش به اُمرای لشکر _: امّا بعد ، من به شما و اهل ذمّه اعلام می دارم که هرگز به پشت اندازی های سپاهیان ، راضی نیستم ... پس ، مردم را از ستم و تجاوز کردن ، به دور دارید و جلوی تعدّی نابخردانتان را بگیرید و از انجام دادن کارهایی که مورد رضایت خداوند نیست ، بپرهیزید ، که در غیر این صورت ، دعای ما را به خود ما و شما بر می گرداند ؛ چرا که خداوند متعال می فرماید : «بگو : اگر دعای شما نباشد ، پروردگارم به شما اعتنایی نمی کند ...» . همانا خداوند ، هر گاه از آسمان بر مردمی خشم گیرد ، آنان در زمین هلاک می شوند . پس ، از نیکی کردن در حقّ خویش فروگذار نکنید.
.
ص: 466
الإمام الصادق علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ اللّهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ بِهِ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام أن قالَ لَهُ : یا عیسی ... قُل لِظَلَمَةِ بَنی إسرائیلَ : لا تَدعونی وَالسُّحتُ تَحتَ أحضانِکُم ، وَالأَصنامُ فی بُیوتِکُم ؛ فَإِنّی وَأَیتُ (1) أن اُجیبَ مَن دَعانی ، وأن أجعَلَ إجابَتی إیّاهُم لَعنا عَلَیهِم حَتّی یَتَفَرَّقوا . (2)
عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ : وعِزَّتی وجَلالی لا اُجیبُ دَعوَةَ مَظلومٍ دَعانی فی مَظلِمَةٍ ظُلِمَها ، ولِأَحَدٍ عِندَهُ مِثلُ تِلکَ المَظلِمَةِ . (3)
عنه علیه السلام :مَن عَذَرَ ظالِما بِظُلمِهِ ، سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِ مَن یَظلِمُهُ ؛ فَإِن دَعا لَم یَستَجِب لَهُ ولَم یَأجُرهُ اللّهُ عَلی ظُلامَتِهِ . (4)
عنه علیه السلام :إذا ظُلِمَ الرَّجُلُ فَظَلَّ یَدعو عَلی صاحِبِهِ ، قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : إنَّ هاهُنا آخَرَ یَدعو عَلَیکَ یَزعُمُ أنَّکَ ظَلَمتَهُ ، فَإِن شِئتَ أجَبتُکَ وأجَبتُ عَلَیکَ ، وإن شِئتَ أخَّرتُکُما فَیوسِعُکُما عَفوی . (5)
.
ص: 467
امام صادق علیه السلام :از جمله اندرزهای خداوند _ تبارک و تعالی _ به عیسی بن مریم علیه السلام ، این بود که به او فرمود : «ای عیسی! ... به ستمکاران بنی اسرائیل بگو : در حالی که زیر پاهایتان حرام و در خانه هایتان بت قرار دارد ، مرا نخوانید ؛ زیرا من با خود ، عهد استوار بسته ام که هر کس مرا بخواند ، پاسخش بدهم ، و پاسخ من به آنان تا زمانی که [از محفل دعا] پراکنده شوند ، لعنت کردن ایشان است».
امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل می فرماید : «به عزّت و جلالم سوگند که دعای ستم دیده ای را در حقّ ستم کننده بدو ، که خود نسبت به دیگری چنان ستمی را روا داشته است ، اجابت نمی کنم».
امام صادق علیه السلام :هر کس ستمکاری را در ستمش ، معذور بدارد (ستم او را توجیه کند)، خداوند کسی را بر او مسلّط می گرداند که به وی ستم کند . پس چنانچه [برای رفع ستم او از خود] دعا کند ، خداوند دعایش را مستجاب نمی کند و در برابر ستمی هم که به او می شود ، به وی اجری نمی دهد.
امام صادق علیه السلام :هر گاه به مردی ستم شود و او پیوسته ستمگرش را نفرین کند ، خداوند عز و جل می فرماید : «هم اکنون ، یک نفر هم تو را نفرین می کند و می گوید که تو به او ستم کرده ای . پس ، اگر می خواهی ، نفرین هر دوی شما را اجابت کنم ، و اگر می خواهی ، نفرین هر دوی شما را به تأخیر افکنم تا مشمول عفوم شوید».
.
ص: 468
عدّة الداعی :فیما أوحَی اللّهُ تَعالی إلی داوُدَ علیه السلام : مَنِ انقَطَعَ إلَیَّ کَفَیتُهُ ، ومَن سَأَلَنی أعطَیتُهُ ، ومَن دَعانی أجَبتُهُ ، وإنَّما اُؤَخِّرُ دَعوَتَهُ وهِیَ مُعَلَّقَةٌ وقَدِ استَجَبتُها لَهُ حَتّی یَتِمَّ قَضائی ، فَإِذا تَمَّ قَضائی أنفَذتُ ما سَأَلَ . قُل لِلمَظلومِ : إنَّما اُؤَخِّرُ دَعوَتَکَ وقَدِ استَجَبتُها لَکَ عَلی مَن ظَلَمَکَ ، حَتّی یَتِمَّ قَضائی لَکَ عَلی مَن ظَلَمَکَ ؛ لِضُروبٍ کَثیرَةٍ غابَت عَنکَ وأنَا أحکَمُ الحاکِمینَ : إمّا أن تَکونَ قَد ظَلَمتَ رَجُلاً فَدَعا عَلَیکَ فَتَکونَ هذِهِ بِهذِهِ لا لَکَ ولا عَلَیکَ ، وإمّا أن تَکونَ لَکَ دَرَجَةٌ فِی الجَنَّةِ لا تَبلُغُها عِندی إلاّ بِظُلمِهِ لَکَ ؛ لِأَنّی أختَبِرُ عِبادی فی أموالِهِم وأنفُسِهِم . (1)
إحیاء علوم الدین عن سفیان الثوری :بَلَغَنی أنَّ بَنی إسرائیلَ قُحِطوا سَبعَ سِنینَ . . . فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلی أنبِیائِهِم : لَو مَشَیتُم إلَیَّ بِأَقدامِکُم حَتّی تَحفی رُکَبُکُم ، وتَبلُغَ أیدیکُم أعنانَ السَّماءِ ، وتَکِلَّ ألسِنَتُکُم عَنِ الدُّعاءِ ، فَإِنّی لا اُجیبُ لَکُم داعِیا ولا أرحَمُ مِنکُم باکِیا ، حَتّی تَرُدُّوا المَظالِمَ إلی أهلِها ، فَفَعَلوا فَمُطِروا مِن یَومِهِم . (2)
إحیاء علوم الدین عن مالک بن دینار :أصابَ النّاسَ فی بَنی إسرائیلَ قَحطٌ فَخَرَجوا مِرارا ، فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلی نَبِیِّهِم أن : أخبِرهُم أنَّکُم تَخرُجونَ إلَیَّ بِأَبدانٍ نَجِسَةٍ ، وتَرفَعونَ إلَیَّ أکُفّا قَد سَفَکتُم بِهَا الدِّماءَ ، ومَلَأتُم بُطونَکُم مِنَ الحَرامِ ، الآنَ قَدِ اشتَدَّ غَضَبی عَلَیکُم ، ولَن تَزدادوا مِنّی إلاّ بُعدا . (3)
.
ص: 469
عدّة الداعی :از جمله چیزهای که خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود ، این بود که : «هر کس تنها به من تکیه کند ، او را کفایت [و از خَلقم بی نیاز ]می کنم ، و هر کس از من بخواهد ، به او عطا می کنم ، و هر کس مرا بخواند ، پاسخش می دهم ، جز آن که دعای او را به تأخیر می افکنم و همچنان اجابت شده معلّق می گذارم تا آن که قضایم صادر شود ، و چون قضایم صادر شد ، خواسته او را اجرا می کنم. به ستم دیده بگو : نفرین تو را در حقّ کسی که به تو ستم کرده است ، اجابت می کنم ؛ امّا آن را به تأخیر می افکنم تا آن گاه که قضایم برای تو درباره کسی که به تو ستم کرده است ، به انجام رسد . و این ، به دلایل گوناگونی است که تو از آن بی خبری ، و من خود ، بهترینِ داورانم . یا به این دلیل است که تو نیز به مردی ستم کرده ای و او تو را نفرین کرده است . پس ، آن نفرین در برابر این نفرین است ؛ [یعنی] نه نفرین تو را اجابت می کنم و نه نفرین او را در حقّ تو . و یا به این دلیل است که [در قبال آن ستمی که به تو شده ،] تو را در بهشت درجه ای دهم که جز با همین ستمی که در حقّ تو کرده است ، به آن نمی رسی ؛ چرا که من بندگانم را در مال و جان آنان می آزمایم».
إحیاء علوم الدین_ به نقل از سفیان ثوری _: شنیده ام که بنی اسرائیل به مدّت هفت سال دچار قحطی شدند ... پس ، خداوند عز و جل به پیامبرانشان وحی فرمود که : «اگر پیاده به سوی من آیید ، چندان که زانوانتان بساید ، و [چندان دست به آسمان برکشید که ]دست هایتان به کرانه های آسمان رسد ، و [آن اندازه دعا کنند که ]زبان هایتان از دعا کردن خسته شود ، دعای هیچ یک از شما را نمی پذیرم و به هیچ گریه کننده ای از شما رحم نخواهم کرد تا آن گاه که حقوق مردم را به صاحبان آنها باز گردانید» . آنان چنین کردند و همان روز ، باران آمد.
إحیاء علوم الدین_ به نقل از مالک بن دینار _: در میان بنی اسرائیل ، قحطی افتاد و مردم بارها [برای طلب باران] بیرون شدند . پس ، خداوند عز و جلبه پیامبر آنان وحی فرمود که : «به آنان بگو : شما با بدن هایی ناپاک به درگاه من می آیید و دستانی را به سویم بلند می کنید که با آنها خون ریخته اید و شکم هایتان را از حرام پر کرده اید . اکنون ، خشم من بر شما شدّت گرفته است و دمادم از من دورتر می شوید».
.
ص: 470
3 / 3عُقوقُ الوالِدَینِالإمام الصادق علیه السلام :الذُّنوبُ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ البَغیُ ،... وَالَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ وتُظلِمُ (1) الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ . (2)
3 / 4قَطیعَةُ الرَّحِمِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :قَطیعَةُ الرَّحِمِ تَحجُبُ الدُّعاءَ . (3)
3 / 5الزِّناالإمام الباقر علیه السلام :أوحَی اللّهُ إلی موسَی بنِ عِمرانَ : لا تَزنِ فَأَحجُبَ عَنکَ نورَ وَجهی ، وتُغلَقَ أبوابُ السَّماواتِ دونَ دُعائِکَ . (4)
.
ص: 471
3 / 3نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنهاامام صادق علیه السلام :گناهانی که نعمت ها را زوال می آورند ، ستم کردن ... است و آنهایی که دعا را رد می کنند و فضا را تاریک می گردانند ، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنهاست.
3 / 4بریدن از خویشاوندانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بریدن پیوند خویشاوندی ، مانع اجابت دعا می شود.
3 / 5زناامام باقر علیه السلام :خداوند به موسی بن عمران وحی فرمود که : «زنا مکن ، که پرتو رویم را از تو باز می دارم و درهای آسمانها به روی دعایت بسته می شوند».
.
ص: 472
3 / 6شُربُ الخَمرِالمعجم الکبیر عن القاسم أبی عبدالرحمن :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ فِی الخَمرِ : مَن وَضَعَها عَلی کَفِّهِ لَم تُقبَل لَهُ دَعوَةٌ ، ومَن أدمَنَ عَلی شُربِها سُقِیَ مِنَ الخَبالِ (1) . (2)
راجع : ص 476 ح 781 .
3 / 7تَرکُ الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ : مُروا بِالمَعروفِ ، وَانهَوا عَنِ المُنکَرِ مِن قَبلِ أن تَدعونی فَلا اُجیبَکُم ، وتَسأَلونی فَلا اُعطِیَکُم ، وتَستَنصِرونی فَلا أنصُرَکُم . (3)
الإمام الباقر علیه السلام :وَجَدنا فی کِتابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ... إذا لَم یَأمُروا بِالمَعروفِ ، ولَم یَنهَوا عَنِ المُنکَرِ ، ولَم یَتَّبِعُوا الأَخیارَ مِن أهلِ بَیتی ، سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم شِرارَهُم ، فَیَدعو خِیارُهُم فَلا یُستَجابُ لَهُم . (4)
.
ص: 473
3 / 6شرابخواریالمعجم الکبیر_ به نقل از ابو عبد الرحمان ، قاسم _: از پیامبر خدا شنیدم که درباره شراب می فرماید : «هر که آن را در کف بگیرد ، هیچ دعایی از او پذیرفته نمی شود ، و هر که بر نوشیدن آن مداومت ورزد ، از چرکابه اهل دوزخ (1) به او نوشانده می شود».
ر . ک : ص 477 ح 781 .
3 / 7ترک امر به معروف و نهی از منکرپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! خداوند عز و جل می فرماید : «امر به معروف و نهی از منکر کنید ، پیش از آن که مرا بخوانید و پاسختان ندهم ، یا از من بخواهید و عطایتان نکنم ، یا از من یاری طلبید و یاری تان نرسانم».
امام باقر علیه السلام :در کتاب پیامبر خدا دیدیم که : «... هر گاه امر به معروف و نهی از منکر نکنند و از خوبان اهل بیتم پیروی ننمایند ، خداوند بَدان آنها را بر ایشان مسلّط می گرداند . پس ، خوبانشان دعا می کنند ؛ امّا دعایشان مستجاب نمی شود».
.
ص: 474
الإمام علیّ علیه السلام :لا تَترُکُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ ، فَیُوَلِّیَ اللّهُ أمرَکُم شِرارَکُم ، ثُمَّ تَدعونَ فَلا یُستَجابُ لَکُم عَلَیهِم . (1)
3 / 8التَّهاوُنُ بِالصَّلاةِرسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لِفاطِمَةَ علیهاالسلام _: یا فاطِمَةُ ، مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ ابتَلاهُ اللّهُ بِخَمسَ عَشرَةَ خَصلَةً : سِتٌّ مِنها فِی دارِ الدُّنیا ... فَأَمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی دارِ الدُّنیا ... ولا یَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَی السَّماءِ ، وَالسّادِسَةُ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فی دُعاءِ الصّالِحینَ . (2)
3 / 9النَّمیمَةُبحار الأنوار :رُوِیَ أنَّ موسَی علیه السلام استَسقی لِبَنی إسرائیلَ حینَ أصابَهُم قَحطٌ . فَأَوحَی اللّهُ تَعالی إلَیهِ : إنّی لا أستَجیبُ لَکَ ولا لِمَن مَعَکَ وفیکُم نَمّامٌ قَد أصَرَّ عَلَی النَّمیمَةِ . (3)
3 / 10الغِناءُالإمام الصادق علیه السلام :بَیتُ الغِناءِ لا تُؤمَنُ فیهِ الفَجیعَةُ ، ولا تُجابُ فیهِ الدَّعوَةُ ، ولا یَدخُلُهُ المَلَکُ . (4)
.
ص: 475
امام علی علیه السلام :امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که خداوند ، امور شما را به دست بَدانتان می سپارد ، و آن گاه نفرینشان می کنید ؛ امّا نفرینتان پذیرفته نمی شود.
3 / 8سبُک شمردن نمازپیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به فاطمه علیهاالسلام_: ای فاطمه! هر کس ، از مرد و زن ، نمازش را سبک بشمارد ، خداوند او را به پانزده چیز مبتلا می کند : شش تای آنها در سرای دنیاست ... و آن شش چیزی که در سرای دنیا به او می رسد ، این است که : ... و [پنجم] دعایش به آسمان بالا نمی رود ، و ششم ، برای او در دعای نیکان ، بهره ای نیست.
3 / 9سخن چینیبحار الأنوار :روایت شده است که موسی علیه السلام برای بنی اسرائیل که دچار قحطی شده بودند ، طلب باران کرد ؛ امّا خداوند متعال به او وحی فرمود که : «با وجود سخن چینی که در میان شما هست و به سخن چینی اش ادامه می دهد ، نه دعای تو و نه دعای همراهانت را اجابت نمی کنم».
3 / 10آوازه خوانیامام صادق علیه السلام :خانه ای که در آن آوازه خوانی شود ، از فاجعه در امان نیست ، و دعا در آن مستجاب نمی گردد ، و فرشته واردش نمی شود.
.
ص: 476
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَدخُلُ المَلائِکَةُ بَیتا فیهِ خَمرٌ أو دَفٌّ أو طُنبورٌ أو نَردٌ (1) ، ولا یُستَجابُ دُعاؤُهُم ویَرفَعُ اللّهُ عَنهُمُ البَرَکَةَ . (2)
3 / 11عَدَمُ الوَفاءِ بِعَهدِ اللّهِالکتاب«یَ_بَنِی إِسْرَ ءِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّ_یَ فَارْهَبُونِ» . (3)
الحدیثتفسیر القمّی عن جمیل عن الإمام الصادق علیه السلام :قالَ لَهُ رَجُلٌ : جُعِلتُ فِداکَ ، إنَّ اللّهَ یَقولُ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» وإنّا نَدعو فَلا یُستَجابُ لَنا ! قالَ : لِأَنَّکُم لا تَفونَ اللّهَ بِعَهدِهِ ، وإنَّ اللّهَ یَقولُ : « أَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» ، وَاللّهِ لَو وَفَیتُم للّهِِ لَوَفَی اللّهُ لَکُم . (4)
.
ص: 477
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرشتگان به خانه ای که در آن شراب یا دف (1) یا تنبور (2) یا نرد (3) باشد ، وارد نمی شوند ، و دعای اهل آن خانه مستجاب نمی شود و خداوند برکت را از آنان می برد.
3 / 11وفا نکردن به عهد خداقرآن«ای بنی اسرائیل ! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم ، به یاد آورید و به عهد من وفا کنید تا به عهد[م با ]شما وفا کنم ، و تنها از من بیم دارید» .
حدیثتفسیر القمّی_ به نقل از جمیل _: مردی به امام صادق علیه السلام گفت : قربانت گردم ! خداوند می فرماید : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» ، و ما می خوانیم و پاسخ داده نمی شویم . فرمود : «علّتش آن است که شما به عهد خدا وفا نمی کنید . خدا می فرماید : «به عهد من وفا کنید تا به عهد[م با ]شما وفاکنم» . به خدا سوگند ، اگر با خدا وفا می کردید ، قطعا خدا با شما وفا می کرد» .
.
ص: 478
الاختصاص عن هشام بن سالم :قُلتُ لِلصّادِقِ علیه السلام : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، ما بالُ المُؤمِنِ إذا دَعا رُبَّمَا استُجیبَ لَهُ ورُبَّما لَم یُستَجَب لَهُ ، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» ؟! فَقالَ علیه السلام : إنَّ العَبدَ إذا دَعَا اللّهَ _ تَبَارَکَ وتَعالی _ بِنِیَّةٍ صادِقَةٍ وقَلبٍ مُخلِصٍ ، استُجیبَ لَهُ بَعدَ وَفائِهِ بِعَهدِ اللّهِ عز و جل ، وإذا دَعَا اللّهَ عز و جل لِغَیرِ نِیَّةٍ وإخلاصٍ ، لَم یُستَجَب لَهُ ، ألَیسَ اللّهُ تَعالی یَقولُ : «أَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» ؟ فَمَن وَفی اُوفِیَ لَهُ . (1)
3 / 12الاِعتِصامُ بِغَیرِ اللّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عز و جل : ما مِن مَخلوقٍ یَعتَصِمُ [بِمَخلوقٍ] (2) دونی ، إلاّ قَطَّعتُ أسبابَ السَّماواتِ وأسبابَ الأَرضِ مِن دونِهِ ؛ فَإِن سَأَلَنی لَم اُعطِهِ ، وإن دَعانی لَم اُجِبهُ . وما مِن مَخلوقٍ یَعتَصِمُ بی دونَ خَلقی إلاّ ضَمَّنتُ السَّماواتِ وَالأَرضَ رِزقَهُ ؛ فَإِن دَعانی أجَبتُهُ ، وإن سَأَلَنی أعطَیتُهُ ، وإنِ استَغفَرَنی غَفَرتُ لَهُ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ صاحِبُکُم أن لا یَسأَلَ رَبَّهُ إلاّ أعطاهُ ، فَلیَیأَس مِنَ النّاسِ کُلِّهِم ، ولا یَکونَنَّ لَهُ رَجاءٌ عِندَ غَیرِ اللّهِ ؛ فَإِذا عَلِمَ اللّهُ ذلِکَ مِن قَلبِهِ لَم یَسأَلهُ شَیئا إلاّ أعطاهُ . (4)
الکافی عن الحسین بن علوان :کُنّا فی مَجلِسٍ نَطلُبُ فیهِ العِلمَ ، وقَد نَفِدَت نَفَقَتی فی بَعضِ الأَسفارِ ، فَقالَ لی بَعضُ أصحابِنا : مَن تُؤَمِّلُ لِما قَد نَزَلَ بِکَ ؟ فَقُلتُ : فُلانا . فَقالَ : إذا وَاللّهِ لا تُسعَفُ حاجَتُکَ ، ولا یَبلُغُکَ أمَلُکَ ، ولا تُنجِحُ طَلِبَتُکَ . قُلتُ : وما عِلمُکَ رَحِمَکَ اللّهُ ؟ قالَ : إنَّ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام حَدَّثَنی أنَّهُ قَرَأَ فی بَعضِ الکُتُبِ : أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی یَقولُ : وعِزَّتی وجَلالی ومَجدی وَارتِفاعی عَلی عَرشی ، لاَُقَطِّعَنَّ أمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النّاسِ] غَیری بِالیَأسِ ، ولَأَکسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ عِندَ النّاسِ ، ولاَُنَحِّیَنَّهُ مِن قُربی ، ولاَُبَعِّدَنَّهُ مِن فَضلی ، أیُؤَمِّلُ غَیری فِی الشَّدائِدِ ، وَالشَّدائِدُ بِیَدی ؟! ویَرجو غَیری ویَقرَعُ بِالفِکرِ بابَ غَیری وبِیَدی مَفاتیحُ الأَبوابِ وهِیَ مُغلَقَةٌ ، وبابی مَفتوحٌ لِمَن دَعانی ؟! فَمَن ذَا الَّذی أمَّلَنی لِنَوائِبِهِ فَقَطَعتُهُ دونَها ؟! ومَن ذَا الَّذی رَجانی لِعَظیمَةٍ فَقَطَعتُ رَجاءَهُ مِنّی ؟! جَعَلتُ آمالَ عِبادی عِندی مَحفوظَةً ، فَلَم یَرضَوا بِحِفظی ، ومَلَأتُ سَماواتی مِمَّن لا یَمَلُّ مِن تَسبیحی ، وأمَرتُهُم أن لا یُغلِقُوا الأَبوابَ بَینی وبَینَ عِبادی ، فَلَم یَثِقوا بِقَولی . ألَم یَعلَم [أنَّ] مَن طَرَقَتهُ نائِبَةٌ مِن نَوائِبی ، أنَّهُ لا یَملِکُ کَشفَها أحَدٌ غَیری إلاّ مِن بَعدِ إذنی ؟! فَما لی أراهُ لاهِیا عَنّی ؟! أعطَیتُهُ بِجودی ما لَم یَسأَلنی ، ثُمَّ انتَزَعتُهُ عَنهُ فَلَم یَسأَلنی رَدَّهُ ، وسَأَلَ غَیری ، أفَیَرانی أبدَأُ بِالعَطاءِ قَبلَ المَسأَلَةِ ، ثُمَّ اُسأَلُ فَلا اُجیبُ سائِلی ؟! أبَخیلٌ أنَا فَیُبَخِّلُنی عَبدی ؟! أوَلَیسَ الجودُ وَالکَرَمُ لی ؟! أوَلَیسَ العَفوُ وَالرَّحمَةُ بِیَدی ؟! أوَلَیسَ أنَا مَحَلَّ الآمالِ فَمَن یَقطَعُها دونی ؟! أفَلا یَخشَی المُؤَمِّلونَ أن یُؤَمِّلوا غَیری ؟! فَلَو أنَّ أهلَ سَماواتی وأهلَ أرضی أمَّلوا جَمیعا ، ثُمَّ أعطَیتُ کُلَّ واحِدٍ مِنهُم مِثلَ ما أمَّلَ الجَمیعُ مَا انتَقَصَ مِن مُلکی مِثلُ عُضوِ ذَرَّةٍ ، وکَیفَ یَنقُصُ مُلکٌ أنَا قَیِّمُهُ ؟ فَیا بُؤسا لِلقانِطینَ مِن رَحمَتی ، ویا بُؤسا لِمَن عَصانی ولَم یُراقِبنی ! (5)
.
ص: 479
الاختصاص_ به نقل از هشام بن سالم _: به امام صادق علیه السلام گفتم : ای فرزند پیامبر خدا ! چرا مؤمن وقتی دعا می کند ، گاه دعایش مستجاب می شود و گاه مستجاب نمی شود ، در حالی که خداوند عز و جل فرموده است : «و پروردگارتان گفت : مرا بخوانید تا پاسختان دهم» ؟ فرمود : «بنده هر گاه با نیّت راست و دل بااخلاص به درگاه خداوند _ تبارک و تعالی _ دعا کند و به عهد[ش با ]خداوند عز و جل هم وفا کند ، دعایش مستجاب می شود ، و هر گاه بدون نیّت [راست] و اخلاص به درگاه خداوند عز و جل دعا کند ، دعایش مستجاب نمی شود . آیا نه این است که خداوند متعال می فرماید : «به عهدم وفا کنید تا به عهد[م با] شما وفا کنم» ؟ پس هر که وفا کند ، وفا می بیند».
3 / 12متوسّل شدن به غیر خداپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای عز و جل می فرماید : «هیچ مخلوقی نیست که به غیر من چنگ زند ، مگر آن که اسباب آسمان ها و اسباب زمین را از او قطع می کنم . پس اگر از من خواست ، به او نمی دهم و اگر مرا خواند ، پاسخش نمی دهم ؛ و هیچ مخلوقی نیست که به من ، و نه خلق من ، چنگ زند ، مگر آن که آسمان ها و زمین را ضامن روزیِ او می گردانم . پس اگر مرا خوانْد ، پاسخش می دهم و اگر از من خواست ، به او می دهم ، و اگر از من آمرزش طلبید ، او را می آمرزم».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما خواست که آنچه را از پروردگارش درخواست می کند ، به او بدهد ، باید از همه مردم چشم امید بر کَند و به غیر خدا هرگز امیدی نداشته باشد . پس خدا هر گاه این را از قلب او دانست ، هر چه را از وی بخواهد ، به او می دهد.
الکافی_ به نقل از حسین بن علوان _: در مجلس درسی بودیم و خرجی ام در یکی از سفرها تمام شده بود . یکی از رفقایمان گفت : برای رفع این مشکلت به چه کسی امیدواری؟ گفتم : فلانی . گفت : در این صورت ، به خدا سوگند که حاجتت برآورده نمی شود و به آرزویت نمی رسی و مرادت حاصل نمی شود . گفتم : تو از کجا می دانی ، خدایت رحمت کناد؟ گفت : امام صادق علیه السلام برایم فرمود که در کتابی خوانده است که خدای _ تبارک و تعالی _ می فرماید : «به عزّت و جلال و عظمت و عرش نشینی ام سوگند که امید هر کس از مردم را که به غیر من امید بندد ، به نومیدی مبدّل می سازم و جامه خواری نزد مردم را بر او می پوشانم و از قرب خود می رانَمَش و از فضلم دورش می کنم . آیا او در سختی ها به غیر من آرزو می بندد ، در صورتی که سختی ها به دست من است؟ و به غیر من امیدوار می شود و در اندیشه اش درِ خانه غیر مرا می کوبد ، در صورتی که کلیدهای همه درهای بسته نزد من است و درِ من به روی هر کس که مرا بخواند ، باز است؟ کیست که در گرفتاری هایش به من امید بسته و من امیدش را قطع کرده ام؟ کیست که برای مشکلی به من امیدوار شده و من امید او را از خودم بریده ام؟ من آرزوهای بندگانم را نزد خود نگه داشته ام ؛ امّا آنها به نگهداری من راضی نگشتند ، و آسمان هایم را از وجود کسانی که از تسبیح گویی من خسته نمی شوند ، آکنده ساختم و به آنها فرمان دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند ؛ ولی آنها به قول من اعتماد نکردند. آیا کسی که حادثه ای از حوادث من به او می رسد ، نمی داند که هیچ کس نمی تواند آن را برطرف سازد ، مگر با اجازه خود من؟ پس چرا می بینمش که از من رویگردان است؟ من به واسطه جود و بخشش خود ، آنچه را از من درخواست نکرد ، به او دادم و سپس آن را از او گرفتم ، و او برگشتش را از من نخواست و از غیر من خواست؟ آیا فکر می کند منی که ابتدا و پیش از درخواستْ عطا می کنم، اگر از من درخواست شود ، به درخواست کننده جواب نمی دهم؟ مگر من بخیلم که بنده ام مرا بخیل می داند؟ مگر بخشندگی و آقایی ، مختصّ من نیست؟ مگر گذشت و رحمت ، در دست من نیست؟ آیا من منتهای آرزوها نیستم؟ پس چه کسی می تواند آنها را از من ببُرد ( / چه کسی جز من می تواند آرزوها را ببُرد)؟ آیا آرزومندان نمی ترسند که به غیر من آرزومند می شوند؟ اگر همه اهل آسمان هایم و اهل زمینم به من امید ببندند و من به هر یک از آنها به اندازه امید همه آنها بدهم ، باز به قدر عضو مورچه ای ، از مُلک من کاسته نمی شود . چگونه کاسته شود مُلکی که من سرپرست آنم ؟ پس ، بیچاره نومیدان از رحمت من! بدبخت کسی که نافرمانی من کند و مرا در نظر نگیرد!» .
.
ص: 480
. .
ص: 481
. .
ص: 482
الإمام علیّ علیه السلام_ لِنَوفٍ البِکالِیِّ _: اِنقَطِعْ إلَی اللّهِ سُبحانَهُ ؛ فَإِنَّهُ یَقولُ : وعِزَّتی وجَلالی ، لاَُقَطِّعَنَّ أمَلَ کُلِّ مَن یُؤَمِّلُ غَیری بِالیَأسِ ، ولَأَکسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فِی النّاسِ ، ولاَُبَعِّدَنَّهُ مِن قُربی ، ولاَُقَطِّعَنَّهُ عَن وَصلی ، ولاَُخمِلَنَّ ذِکرَهُ حینَ یَرعی غَیری، أیُؤَمِّلُ _ وَیلَهُ _ لِشَدائِدِهِ غَیری ، وکَشفُ الشَّدائِدِ بِیَدی ؟! ویَرجو سِوایَ ، وأنَا الحَیُّ الباقی ؟! ویَطرُقُ أبوابَ عِبادی وهِیَ مُغلَقَةٌ ؟! ویَترُکُ بابی وهُوَ مَفتوحٌ ؟! فَمَن ذَا الَّذی رَجانی لِکَثیرِ جُرمِهِ فَخَیَّبتُ رَجاءَهُ ؟! جَعَلتُ آمالَ عِبادی مُتَّصِلَةً بی ، وجَعَلتُ رَجاءَهُم مَذخورا لَهُم عِندی ، ومَلَأتُ سَماواتی مِمَّن لا یَمَلُّ تَسبیحی ، وأمَرتُ مَلائِکَتی أن لا یُغلِقُوا الأَبوابَ بَینی وبَینَ عِبادی ، ألَم یَعلَم مَن فَدَحَتهُ نائِبَةٌ مِن نَوائِبی أن لا یَملِکَ أحَدٌ کَشفَها إلاّ بِإِذنی ؟! فَلِمَ یُعرِضُ العَبدُ بِأَمَلِهِ عَنّی ، وقَد أعطَیتُهُ ما لَم یَسأَلنی ، فَلَم یَسأَلنی وسَأَلَ غَیری ؟ أفَتَرانی أبتَدِئُ خَلقی مِن غَیرِ مَسأَلَةٍ ، ثُمَّ اُسأَلُ فَلا اُجیبُ سائِلی ؟! أبَخیلٌ أنَا فَیُبَخِّلُنی عَبدی ؟! أوَلَیسَ الدُّنیا وَالآخِرَةُ لی ؟! أوَلَیسَ الکَرَمُ وَالجودُ صِفَتی ؟! أوَلَیسَ الفَضلُ وَالرَّحمَةُ بِیَدی ؟! أوَلَیسَ الآمالُ لا تَنتَهی إلاّ إلَیَّ ، فَمَن یَقطَعُها دونی ؟ وما عَسی أن یُؤَمِّلَ المُؤَمِّلونَ مَن سِوایَ ؟! وعِزَّتی وجَلالی ، لَو جَمَعتُ آمالَ أهلِ الأَرضِ وَالسَّماءِ ، ثُمَّ أعطَیتُ کُلَّ واحِدٍ مِنهُم ، ما نَقَصَ مِن مُلکی بَعضُ عُضوِ الذَّرَّةِ ، وکَیفَ یَنقُصُ نائِلٌ أنَا أفَضتُهُ ؟ یا بُؤسا لِلقانِطینَ مِن رَحمَتی ، یا بُؤسا لِمَن عَصانی وتَوَثَّبَ عَلی مَحارِمی ولَم یُراقِبنی وَاجتَرَأَ عَلَیَّ . (1)
.
ص: 483
امام علی علیه السلام_ به نوف بکالی _: توجّهت فقط به خدا باشد ؛ زیرا او می فرماید : «به عزّت و جلالم سوگند که امید هر کس را که به غیر من امید بندد ، به یأس مبدّل می کنم و بر او جامه خواری در نزد مردم می پوشانم ، و از قرب خود ، دورش می کنم و پیوندش با خودم را می برم و گمنامش می سازم ؛ زیرا غیر مرا در نظر می گیرد . وای بر او ! آیا در سختی هایش به غیر من آرزو می بندد ، با آن که سختی ها به دست من است؟ و به جز من امیدوار می شود ، در صورتی که منم زنده جاویدان؟ و درهای بسته بندگانم را می کوبد و درِ مرا که همیشه باز است ، رها می کند؟ کیست که برای [بخشودن ]گناهان فراوانش به من امید بسته باشد و من امیدش را ناامید کرده باشم؟ من آرزوهای بندگانم را متّصل به خویش قرار داده ام ، و امیدشان را نزد خود برای آنها ذخیره کرده ام، و آسمان هایم را از کسانی که از تسبیح گویی من خسته نمی شوند ، آکنده ساخته ام ، و به فرشتگانم دستور داده ام که درهای میان من و بندگانم را نبندند . آیا آن که حادثه ای از حوادث من او را در فشار قرار می دهد ، نمی داند که هیچ کس نمی تواند جز با اجازه من ، آن را برطرف کند؟ پس چرا بنده با آرزویش از من روی گردان می شود؟ چرا از منی که بی درخواست به او عطا کرده ام ، درخواست نمی کند و از غیر من درخواست می کند؟ آیا فکر می کند منی که ابتدائا و بی درخواستِ خلقم ، به آنها می دهم ، اگر از من درخواست شود ، جواب درخواست کننده را نمی دهم؟ مگر من بخیلم که بنده ام مرا بخیل می داند؟ آیا دنیا و آخرت از آنِ من نیست؟ آیا آقایی و بخشندگی ، صفت من نیست؟ آیا فضل و رحمت ، به دست من نیست؟ آیا آرزوها جز به من منتهی می شوند؟ پس چه کسی جز من آنها را قطع می کند؟ و چرا امیدواران ، به غیر من امید می بندند؟ به عزّت و جلالم سوگند ، اگر آرزوهای اهل زمین و آسمان را جمع کنم و آرزوهای یکایک آنها را برآورم ، به اندازه یک عضو مورچه ای هم از مُلک من کاسته نمی شود . چگونه عطایی که من بخشنده آنم ، کاستی گیرد؟ بیچاره نومیدان از رحمت من! بدبخت ، کسی که مرا نافرمانی کند و به حرام های من رو آورد و مرا در نظر نگیرد و بر من گستاخی کند!».
.
ص: 484
3 / 13الحِکمَةُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ العَبدَ لَیُشرِفُ عَلی حاجَةٍ مِن حَوائِجِ الدُّنیا ، فَیَذکُرُهُ اللّهُ مِن فَوقِ سَبعِ سَماواتٍ ، فَیَقولُ : مَلائِکَتی إنَّ عَبدی هذا قَد أشرَفَ عَلی حاجَةٍ مِن حَوائِجِ الدُّنیا ؛ فَإِن فَتَحتُها لَهُ فَتَحتُ بابا إلَی النّارِ ، ولکِنِ ازووها عَنهُ . فَیُصبِحُ العَبدُ عاضّا عَلی أنامِلِهِ ، یَقولُ : مَن سَبَقَنی ؟ مَن دَهانی ؟ وما هِیَ إلاّ رَحمَةٌ رَحِمَهُ اللّهُ بِها . (1)
الزهد لابن المبارک عن یزید بن میسرة :قالَ نَبِیٌّ مِنَ الأَنبِیاءِ : یا رَبِّ دَعاکَ فُلانٌ النَّبِیُّ وفُلانٌ النَّبِیُّ فَأَجَبتَهُم ، ودَعَوتُکَ فَلَم تُجِبنی ! فَقالَ : إنَّ فُلانَ النَّبِیَّ وفُلانَ (2) النَّبِیَّ دَعَونی وَالأَجَلُ الَّذی اُهلِکُ فیهِ اُمَّتَهُم مُستَأخِرٌ فَاستَجَبتُ لَهُم ، وإنَّکَ دَعَوتَنی وَالأَجَلُ الَّذی اُهلِکُ فیهِ اُمَّتَکَ قَد حَضَرَ . (3)
عدّة الداعی :رُوِیَ فی زَبورِ داوُودَ علیه السلام : یَقولُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : یَابنَ آدَمَ ، تَسأَ لُنی وأمنَعُکَ ؛ لِعِلمی بِما یَنفَعُکَ ، ثُمَّ تُلِحُّ عَلَیَّ بِالمَسأَلَةِ فَاُعطیکَ ما سَأَلتَ ، فَتَستَعینُ بِهِ عَلی مَعصِیَتی ، فَأَهُمُّ بِهَتکِ سِترِکَ فَتَدعونی فَأَستُرُ عَلَیکَ ، فَکَم مِن جَمیلٍ أصنَعُ مَعَکَ ! وکَم مِن قَبیحٍ تَصنَعُ مَعی ! یوشِکُ أن أغضَبَ عَلَیکَ غَضبَةً لا أرضی بَعدَها أبَدا . (4)
.
ص: 485
3 / 13حکمت خداوندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا بنده در آستانه رسیدن به حاجتی از حاجت های دنیا قرار می گیرد ؛ امّا خداوند از فراز هفت آسمان ، یاد او می کند و می فرماید: «فرشتگان من! این بنده ام به حاجتی از حاجت های دنیا نزدیک شده است . اگر آن را برایش بگشایم ، دری به سوی آتش گشوده ام . پس ، آن را از او دور کنید». بنده انگشت حسرت می گزد و می گوید : چه کسی بر من [در رسیدن به آن حاجت ]پیشی گرفت؟ چه کسی به من نیرنگ زد؟ در صورتی که این ، جز یک لطف نیست که خداوند در حقّ او نموده است.
الزهد ، ابن المبارک _ به نقل از یزید بن میسره _ :پیامبری از پیامبران گفت : ای پروردگار من! فلان پیامبر و بهمان پیامبر ، تو را خواندند و اجابتشان کردی ، و من تو را خواندم و اجابتم نکردی! خداوند فرمود : «فلان پیامبر و بهمان پیامبر ، وقتی مرا خواندند که اجلی که امّتشان در آن نابود می شدند ، هنوز نرسیده بود . از این رو ، دعایشان را اجابت کردم ؛ امّا تو ، وقتی مرا خواندی که اجلی که امّتت در آن نابود می شد ، فرا رسیده بود».
عدّة الداعی :در زبور داوود علیه السلام روایت شده است که : «خداوند _ تبارک و تعالی _ می فرماید : ای فرزند آدم ! تو از من درخواست می کنی و من به تو نمی دهم ؛ چون می دانم چه چیز به سود توست ؛ امّا تو اصرار می کنی و من خواسته ات را می دهم و تو از آن در نافرمانی از من کمک می گیری . پس ، آهنگ آن می کنم که پرده ات را بِدَرم [و آبرویت را ببرم] ؛ ولی تو مرا می خوانی و من پرده پوشی می کنم . پس ، چه خوبی ها که با تو می کنم و چه بدیها که تو با من می کنی! نزدیک است که چنان از تو در خشم شوم که زان پس ، هرگز خشنود نگردم ».
.
ص: 486
المستدرک علی الصحیحین عن جابر بن عبد اللّه عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَدعُو اللّهُ بِالمُؤمِنِ یَومَ القِیامَةِ حَتّی یوقِفَهُ بَینَ یَدَیهِ ، فَیَقولُ : عَبدی ، إنّی أمَرتُکَ أن تَدعُوَنی ووَعَدتُکَ أنِ استَجَبتُ لَکَ ، فَهَل کُنتَ تَدعونی ؟ فَیَقولُ : نَعَم یا رَبِّ . فَیَقولُ : أما إنَّکَ لَم تَدعُنی بِدَعوَةٍ إلاَّ استُجیبَ لَکَ ، فَهَل لَیسَ دَعَوتَنی یَومَ کَذا وکَذا لِغَمٍّ نَزَلَ بِکَ أن اُفَرِّجَ عَنکَ فَفَرَّجتُ عَنکَ ؟ فَیَقولُ : نَعَم یا رَبِّ . فَیَقولُ : فَإِنّی عَجَّلتُها لَکَ فِی الدُّنیا ، ودَعَوتَنی یَومَ کَذا وکَذا لِغَمٍّ نَزَلَ بِکَ أن اُفَرِّجَ عَنکَ فَلَم تَرَ فَرَجا ؟ قالَ : نَعَم یا رَبِّ ، فَیَقولُ : إنِّی ادَّخَرتُ لَکَ بِها فِی الجَنَّةِ کَذا وکَذا . قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فَلا یَدَعُ اللّهُ دَعوَةً دَعا بِها عَبدُهُ المُؤمِنُ إلاّ بَیَّنَ لَهُ ، إمّا أن یَکونَ عَجَّلَ لَهُ فِی الدُّنیا ، وإمّا أن یَکونَ ادَّخَرَ لَهُ فِی الآخِرَةِ . قالَ : فَیَقولُ المُؤمِنُ فی ذلِکَ المَقامِ : یا لَیتَهُ لَم یَکُن عُجِّلَ لَهُ فی شَیءٍ مِن دُعائِهِ . (1)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَیَطلُبُ الحاجَةَ فَیَزویهَا اللّهُ عَنهُ لِما هُوَ خَیرٌ لَهُ ، فَیَتَّهِمُ النّاسَ ظالِما لَهُم ، فَیَقولُ : مَن شَبَّعَنی (2) ؟ (3)
الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ کَرَمَ اللّهِ سُبحانَهُ لا یَنقُضُ حِکمَتَهُ ، فَلِذلِکَ لا یَقَعُ الإِجابَةُ فی کُلِّ دَعوَةٍ. (4)
.
ص: 487
المستدرک علی الصحیحین_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: پیامبر خدا فرمود : «روز قیامت ، خداوند ، مؤمن را صدا می زند و او را در برابر خود ، نگه می دارد و می فرماید : بنده ام! من به تو دستور دادم که مرا بخوانی و وعده ات دادم که پاسخت دهم . آیا مرا می خواندی؟ . بنده می گوید : آری ، ای پروردگار من! خداوند می فرماید : هر دعایی به درگاهم کردی ، برایت مستجاب شد . آیا فلان و بهمان روز برای اندوهی که به تو رسیده بود ، دعایم نکردی تا اندوهت را بزدایم و من آن را از تو زدودم؟ . می گوید : چرا ، ای پروردگار من! خداوند می فرماید : پس ، آن را در همان دنیا برایت برآوردم . آیا فلان و بهمان روز برای اندوهی که به تو رسیده بود ، دعایم نکردی تا اندوهت را بزدایم و گشایشی ندیدی؟ . می گوید : چرا ، ای پروردگار من ! خداوند می فرماید : من به جای آن ، در بهشت چه و چه برایت اندوختم ». پیامبر خدا فرمود : «[به همین ترتیب ، ]خداوند همه دعاهایی را که بنده مؤمنش به درگاه او کرده است ، برایش بیان می کند که یا در همان دنیا برایش اجابت کرده و یا برای آخرتش اندوخته است» . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «در این هنگام ، مؤمن می گوید که ای کاش هیچ یک از دعاهایش در دنیا به اجابت نرسیده بود».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی حاجتی را می طلبد ؛ امّا خداوند ، به خاطر خیر و مصلحتش ، آن را از او دور می گرداند و نمی دهد . پس به ناحق ، مردم را متّهم می کند و می گوید : چه کسی مرا بی نیاز جلوه داد؟ (1)
امام علی علیه السلام :کَرَم خداوند سبحان ، حکمت او را نقض نمی کند . از این روست که همه دعاها اجابت نمی شود.
.
ص: 488
عنه علیه السلام :رُبَّما سَأَلتَ الشَّیءَ فَلَم تُعطَهُ واُعطیتَ خَیرا مِنهُ . (1)
عنه علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: رُبَّما سَأَلتَ الشَّیءَ فَلا تُؤتاهُ ، واُوتیتَ خَیرا مِنهُ عاجِلاً أو آجِلاً ، أو صُرِفَ عَنکَ لِما هُوَ خَیرٌ لَکَ ، فَلَرُبَّ أمرٍ قَد طَلَبتَهُ فیهِ هَلاکُ دینِکَ لَو اُوتیتَهُ ، فَلتَکُن مَسأَلَتُکَ فیما یَبقی لَکَ جَمالُهُ ، ویُنفی عَنکَ وَبالُهُ ، فَالمالُ لا یَبقی لَکَ ولا تَبقی لَهُ . (2)
الإمام زین العابدین علیه السلام :یا مَن لا تُبَدِّلُ حِکمَتَهُ الوَسائِلُ (3) . (4)
الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ إذا أحَبَّ عَبدا غَتَّهُ (5) بِالبَلاءِ غَتّا ، وثَجَّهُ (6) بِالبَلاءِ ثَجّا ، فَإِذا دَعاهُ قالَ : لَبَّیکَ عَبدی ، لَئِن عَجَّلتُ لَکَ ما سَأَلتَ إنّی عَلی ذلِکَ لَقادِرٌ ، ولَئِنِ ادَّخَرتُ لَکَ فَمَا ادَّخَرتُ لَکَ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ . (7)
.
ص: 489
امام علی علیه السلام :ای بسا که چیزی خواسته ای و به تو داده نشده ؛ امّا بهتر از آن به تو داده شده است.
امام علی علیه السلام_ در وصیّت به فرزندش حسن علیه السلام _: ای بسا چیزی بخواهی و به تو داده نشود ؛ امّا بهتر از آن ، در دنیا یا آخرت ، داده شوی ، یا به خاطر خیر و مصلحتت به تو داده نشود ؛ زیرا ای بسا چیزی را می طلبی که اگر به تو داده شود ، تباهی دین تو در آن باشد . پس باید چیزی را بطلبی که زیبایی آن برایت می ماند و رنجی برایت ندارد . مثلاً ثروت برای تو نمی ماند و تو نیز برای آن نمی مانی.
امام زین العابدین علیه السلام :ای کسی که وسیله ها حکمت او را دگرگون نمی سازند! (1)
امام باقر علیه السلام :خدای _ تبارک و تعالی _ هر گاه بنده ای را دوست داشته باشد ، او را در بلا غوطه ور می سازد و سیلاب بلا بر او فرو می باراند ، و چون [بنده] او را بخواند ، می فرماید : «لبّیک ، بنده من! اگر بخواهم آنچه را خواسته ای ، در همین دنیا به تو بدهم ، می توانم چنین کنم ؛ امّا اگر برایت ذخیره کنم ، آنچه می اندوزم ، برای تو بهتر است».
.
ص: 490
الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ الرَّبَّ لَیَلی حِسابَ المُؤمِنِ ، فَیَقولُ : تَعرِفُ هذَا الحِسابَ ؟ فَیَقولُ : لا یا رَبِّ ، فَیَقولُ : دَعَوتَنی فی لَیلَةِ کَذا وکَذا، فی ساعَةِ کَذا وکَذا ، فَذَخَرتُها لَکَ . قالَ : فَما تَری مِن عَطِیَّةِ ثَوابِ اللّهِ ؟ یَقولُ : یا رَبِّ ، لَیتَ أنَّکَ لَم تَکُن عَجَّلتَ لی شَیئا وَادَّخَرتَهُ لی . (1)
الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل یُعطِی الدُّنیا مَن یُحِبُّ ویُبغِضُ ، ولا یُعطِی الآخِرَةَ إلاّ مَن أحَبَّ ، وإنَّ المُؤمِنَ لَیَسأَلُ رَبَّهُ مَوضِعَ سَوطٍ مِنَ الدُّنیا فَلا یُعطیهِ ، ویَسأَ لُهُ الآخِرَةَ فَیُعطیهِ ما شاءَ ، ویُعطِی الکافِرَ مِنَ الدُّنیا قَبلَ أن یَسأَلَهُ ما شاءَ ، ویَسأَ لُهُ مَوضِعَ سَوطٍ فِی الآخِرَةِ فَلا یُعطیهِ إیّاهُ . (2)
3 / 14تِلکَ الخِصالُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ عز و جل إلی موسی علیه السلام : إنَّ قَومَکَ بَنَوا مَساجِدَهُم ، وخَرَّبوا قُلوبَهُم ، وتَسَمَّنوا کَما تُسَمَّنُ الخَنازیرُ یَومَ ذَبحِها ، وإنّی نَظَرتُ إلَیهِم فَلَعَنتُهُم ، فَلا أستَجیبُ لَهُم ولا اُعطیهِم مَسأَلَتَهُم . (3)
.
ص: 491
امام صادق علیه السلام :خداوند به حسابرسی از مؤمن می پردازد و می فرماید : «این حساب را می شناسی؟». می گوید : نه ، ای خداوندگار من ! می فرماید : «در فلان و بهمان شب ، در فلان و بهمان ساعت ، دعا کردی و من آن را برایت ذخیره کردم». سپس می فرماید : «حال ، نظرت درباره دهِش پاداش خداوند چیست؟». می گوید : ای خداوندگار من ! کاش هیچ چیز [از دعاهایم ]را در دنیا برآورده نمی ساختی و برای آخرتم می اندوختی .
امام باقر علیه السلام :خداوند عز و جل دنیا را به دوست و دشمنش می دهد ؛ امّا آخرت را جز به کسی که دوستش می دارد ، نمی دهد . مؤمن از دنیا به اندازه ردّ یک تازیانه از پروردگارش درخواست می کند و خدا به او نمی دهد ؛ امّا آخرت را که درخواست می کند ، هر چه بخواهد ، به او می دهد . و به کافر پیش از آن که از او درخواست کند ، آنچه از دنیا بخواهد ، به او می دهد ؛ ولی از آخرت به اندازه ردّ تازیانه ای [هم ]از او درخواست می کند و به او نمی دهد.
3 / 14این چند صفتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل به موسی علیه السلام وحی فرمود که : «قوم تو ، مسجدهایشان را ساختند و دل هایشان را ویران کردند و مانند خوک های پرواری در هنگام ذبح فربه گشتند . و من آنها را می نگرم و لعنتشان می کنم ، و نه دعایشان را می پذیرم و نه درخواست هایشان را برآورده می سازم».
.
ص: 492
عنه صلی الله علیه و آله :تُفتَحُ أبوابُ السَّماءِ نِصفَ اللَّیلِ ، فَیُنادی مُنادٍ : هَل مِن داعٍ فَیُستَجابَ لَهُ ؟ هَل مِن سائِلٍ فَیُعطی ؟ هَل مِن مَکروبٍ فَیُفَرَّجَ عَنهُ ؟ فَلا یَبقی مُسلِمٌ یَدعو بِدَعوَةٍ إلاَّ استَجابَ اللّهُ لَهُ ، إلاّ زانِیَةٌ تَسعی بِفَرجِها أو عَشّارٌ . (1)
أعلام الدین :الإمام علیّ علیه السلام _ فی خُطبَةٍ لَهُ یَومَ الجُمُعَةِ _ : أیُّهَا النّاسُ ، سَبعُ مَصائِبَ عِظامٍ نَعوذُ بِاللّهِ مِنها : عالِمٌ زَلَّ ، وعابِدٌ مَلَّ ، ومُؤمِنٌ خَلَّ (2) ، ومُؤتَمَنٌ غَلَّ (3) ، وغَنِیٌّ أقَلَّ ، وعَزیزٌ ذَلَّ ، وفَقیرٌ اعتَلَّ . فَقامَ إلَیهِ رَجُلٌ فَقالَ : صَدَقتَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أنتَ القِبلَةُ إذا ما ضَلَلنا ، وَالنّورُ إذا ما أظلَمنا ، ولکِن نَسأَ لُکَ عَن قَولِ اللّهِ تَعالی : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (4) فَما بالُنا نَدعو فَلا نُجابُ ؟ قالَ : لِأَنَّ قُلوبَکُم خانَت بِثَمانِ خِصالٍ : أوَّلُها : أنَّکُم عَرَفتُمُ اللّهَ فَلَم تُؤَدّوا حَقَّهُ کَما أوجَبَ عَلَیکُم ، فَما أغنَت عَنکُم مَعرِفَتُکُم شَیئا . وَالثّانِیَةُ : أنَّکُم آمَنتُم بِرَسولِهِ ثُمَّ خالَفتُم سُنَّتَهُ وأمَتُّم شَریعَتَهُ ، فَأَینَ ثَمَرَةُ إیمانِکُم ؟ وَالثّالِثَةُ : أنَّکُم قَرَأتُم کِتابَهُ المُنزَلَ عَلَیکُم فَلَم تَعمَلوا بِهِ ، وقُلتُم : سَمِعنا وأطَعنا ثُمَّ خالَفتُم . وَالرّابِعَةُ : أنَّکُم قُلتُم ، إنَّکُم تَخافونَ مِنَ النّارِ ، وأنتُم فی کُلِّ وَقتٍ تُقَدِّمونَ أجسامَکُم إلَیها بِمَعاصیکُم ، فَأَینَ خَوفُکُم ؟ وَالخامِسَةُ : أنَّکُم قُلتُم ، إنَّکُم تَرغَبونَ فِی الجَنَّةِ ، وأنتُم فی کُلِّ وَقتٍ تَفعَلونَ ما یُباعِدُکُم مِنها ، فَأَینَ رَغبَتُکُم فیها ؟ وَالسّادِسَةُ : أنَّکُم أکَلتُم نِعمَةَ المَولی ولَم تَشکُروا عَلَیها . وَالسّابِعَةُ : أنَّ اللّهَ أمَرَکُم بِعَداوَةِ الشَّیطانِ ، وقالَ : «إِنَّ الشَّیْطَ_نَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» (5) فَعادَیتُموهُ بِلا قَولٍ ووالَیتُموهُ بِلا مُخالَفَةٍ . وَالثّامِنَةُ : أنَّکُم جَعَلتُم عُیوبَ النّاسِ نُصبَ أعیُنِکُم ، وعُیوبَکُم وَراءَ ظُهورِکُم ، تَلومونَ مَن أنتُم أحَقُّ بِاللَّومِ مِنهُ ، فَأَیُّ دُعاءٍ یُستَجابُ لَکُم مَعَ هذا ؟ وقَد سَدَدتُم أبوابَهُ وطُرُقَهُ ، فَاتَّقُوا اللّهَ وأصلِحوا أعمالَکُم ، وأخلِصوا سَرائِرَکُم ، وَأمُروا بِالمَعروفِ وَانهَوا عَنِ المُنکَرِ ، فَیَستَجیبَ اللّهُ لَکُم دُعاءَکُم . (6)
.
ص: 493
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در نیمه شب ، درهای آسمان گشوده می شوند و منادی ای ندا می دهد : «آیا کسی هست که دعا کند تا دعایش مستجاب گردد؟ آیا کسی هست که چیزی بخواهد تا به او داده شود؟ آیا غم زده ای هست تا غمش زدوده شود؟». پس ، هیچ مسلمانی نیست که دعایی کند ، مگر آن که خداوند دعایش را مستجاب فرماید ، بجز زن زناکاری که از راه زنا دادن کسب می کند ، یا باجگیر.
أعلام الدین :امام علی علیه السلام در یکی از خطبه هایش در روز جمعه فرمود : «ای مردم! هفت مصیبتِ بزرگ است که از آنها به خدا پناه می بریم : عالِمی که بلغزد ، عابدی که [از عبادتش ]زده شود ، مؤمنی که [ایمانش] خلل یابد ، و امینی که خائن شود ، و توانگری که نادار شود ، و عزیزی که خوار گردد ، و فقیری که بیمار شود». مردی به امام علیه السلام گفت : راست گفتی ، ای امیر مؤمنان! تویی قبله ، آن گاه که به گم راهی در افتیم ، و نور ، آن گاه که تاریکی ، ما را فرو گیرد . حال از تو درباره این فرموده خداوند متعال می پرسیم که : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» . پس چرا دعا می کنیم و پاسخی داده نمی شویم؟ فرمود : «زیرا دل هایتان به هشت چیز خیانت کرده است: نخست ، آن که : شما خدا را شناختید ؛ امّا حقّ او را چنان که بر شما واجب ساخته است ، ادا نکردید . پس ، شناخت شما به کارتان نیامده است. دوم ، آن که : شما به پیامبر او ایمان آوردید ؛ امّا سپس بر خلاف سنّت (روش) او رفتار کردید و شریعتش را میراندید . پس ، کجاست ثمره ایمانتان؟ سوم ، آن که : شما کتاب او را که بر شما فرو فرستاده شده است ، خواندید ؛ امّا به آن عمل نکردید و گفتید : شنیدیم و فرمان برداریم . سپس مخالفت کردید. چهارم ، آن که : گفتید از آتش می ترسید ، در حالی که هر زمان ، پیکرهای خود را با گناهانتان ، به سوی آتش می برید . پس ، کجاست ترستان؟ پنجم ، آن که : گفتید خواهان بهشت هستید ، در حالی که هر زمان ، کاری می کنید که شما را از آن دور می گرداند . پس ، کجاست بهشت خواهی شما؟ ششم ، آن که : نعمت خداوندگار را خوردید ؛ امّا سپاس آن را نگزاردید. هفتم ، آن که : خدا شما را به دشمنی با شیطان فرمان داد و فرمود : «شیطان ، دشمن شماست . پس شما نیز او را دشمن خود گیرید» ؛ امّا شما بی هیچ سخنی ، با او (خدا) دشمنی نمودید و بی هیچ مخالفتی ، با او (شیطان) دوستی ورزیدید. (1) هشتم ، آن که : عیب های مردم را پیش چشم خود قرار داده اید و عیب های خود را پشت سرتان نهاده اید . کسانی را سرزنش می کنید که خودتان به سرزنش سزاوارتر از آنانید . با وجود اینها ، چه دعایی برایتان مستجاب شود؟ شما درها و راه های دعا را بسته اید . پس ، از خدا بترسید و کردارتان را درست کنید . و درون هایتان را خالص گردانید و امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خداوند دعایتان را مستجاب فرماید».
.
ص: 494
الإمام زین العابدین علیه السلام :الذُّنوبُ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ: سوءُ النِّیَّةِ ، وخُبثُ السَّریرَةِ ، وَالنِّفاقُ مَعَ الإِخوانِ ، وتَرکُ التَّصدیقِ بِالإِجابَةِ ، وتَأخیرُ الصَّلَواتِ المَفروضاتِ حَتّی تَذهَبَ أوقاتُها ، وتَرکُ التَّقَرُّبِ إلَی اللّهِ عز و جل بِالبِرِّ وَالصَّدَقَةِ ، وَاستِعمالُ البَذاءِ وَالفُحشِ فِی القَولِ . (1)
.
ص: 495
امام زین العابدین علیه السلام :گناهانی که دعا را رد می کنند ، عبارت اند از : بدی نیّت ، پلیدی درون ، دورویی با برادران ، باور نداشتن اجابت [دعا] ، به تأخیر افکندن نمازهای واجب تا جایی که وقتشان بگذرد ، و تقرّب نجستن به خداوند عز و جل با نیکی کردن و صدقه دادن ، و بدزبانی و ناسزاگویی کردن.
.
ص: 496
الإمام الصادق علیه السلام :کانَ فی بَنی إسرائیلَ رَجُلٌ ، فَدَعَا اللّهَ أن یَرزُقَهُ غُلاما ثَلاثَ سِنینَ ، فَلَمّا رَأی أنَّ اللّهَ لا یُجیبُهُ قالَ : یا رَبِّ ! أبَعیدٌ أنَا مِنکَ فَلا تَسمَعُنی ، أم قَریبٌ أنتَ مِنّی فَلا تُجیبُنی . قالَ : فَأَتاهُ آتٍ فی مَنامِهِ فَقالَ : إنَّکَ تَدعُو اللّهَ عز و جل مُنذُ ثَلاثِ سِنینَ بِلِسانٍ بَذیءٍ ، وقَلبٍ عاتٍ غَیرِ تَقِیٍّ ، ونِیَّةٍ غَیرِ صادِقَةٍ ، فَاقلَع عَن بَذائِکَ ، وَلیَتَّقِ اللّهَ قَلبُکَ ، وَلتَحسُن نِیَّتُکَ . فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذلِکَ ثُمَّ دَعَا اللّهَ فَوُلِدَ لَهُ غُلامٌ . (1)
.
ص: 497
امام صادق علیه السلام :در میان بنی اسرائیل ، مردی بود که سه سال دعا می کرد تا خداوند به او پسری روزی کند . چون دید خداوند جوابش را نمی دهد ، گفت : ای پروردگار من! آیا من از تو دورم که صدایم را نمی شنوی ، یا این که تو به من نزدیکی ، امّا جوابم را نمی دهی؟ پس ، کسی به خوابش آمد و گفت : تو سه سال است که خداوند عز و جل را با زبانی ناسزاگو ، و دلی سرکش و ناپرهیزگار ، و نیّتی ناراست می خوانی . پس ، از ناسزاگویی ات دست بردار و باید دلت از خدا پروا کند و نیّتت نیکو گردد . آن مرد چنین کرد و سپس دعا نمود و پسردار شد.
.
ص: 498
البابُ الرّابِعُ : تفسیر إجابة الدّعاءرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُؤمِنٍ یَدعو بِدَعوَةٍ إلاَّ استُجیبَ لَهُ ؛ فَإِن لَم یُعطَها فِی الدُّنیا اُعطِیَها فِی الآخِرَةِ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ أن یُصافِیَ عَبدا مِن عَبیدِهِ صَبَّ عَلَیهِ البَلاءَ صَبّا ، وثَجَّ عَلَیهِ البَلاءَ ثَجّا ، فَإِذا دَعا قالَتِ المَلائِکَةُ : صَوتٌ مَعروفٌ ، وقالَ جِبریلُ : یا رَبِّ هذا عَبدُکَ فُلانٌ یَدعوکَ فَاستَجِب لَهُ ، فَیَقولُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : إنّی اُحِبُّ أن أسمَعَ صَوتَهُ ، فَإِذا قالَ : یا رَبِّ ، قالَ : لَبَّیکَ عَبدی ، لا تَدعونی بِشَیءٍ إلاَّ استَجَبتُ لَکَ عَلی إحدی ثَلاثِ خِصالٍ : إمّا أن اُعَجِّلَ لَکَ ما تَسأَ لُنی ، وإمّا أن أدَّخِرَ لَکَ فِی الآخِرَةِ ما هُوَ أفضَلُ مِنهُ ، وإمّا أن أدفَعَ عَنکَ مِنَ البَلاءِ مِثلَ ذلِکَ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :إذ دَعا أحَدُکُم بِدَعوَةٍ فَلَم یُستَجَب لَهُ ، کُتِبَت لَهُ حَسَنَةٌ . (3)
مسند ابن حنبل عن أبی سعید الخدری عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُسلِمٍ یَدعو بِدَعوَةٍ لَیسَ فیها إثمٌ ولا قَطیعَةُ رَحِمٍ ، إلاّ أعطاهُ اللّهُ بِها إحدی ثَلاثٍ : إمّا أن تُعَجَّلَ لَهُ دَعوَتُهُ ، وإمّا أن یَدَّخِرَها لَهُ فِی الآخِرَةِ ، وإمّا أن یَصرِفَ عَنهُ مِنَ السّوءِ مِثلَها . قالوا : إذَن نُکثِرَ ، قالَ : اللّهُ أکثَرُ . (4)
.
ص: 499
باب چهارم : تفسیر اجابت دعاپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مؤمنی نیست که دعایی کند ، مگر آن که دعایش مستجاب می شود . اگر در دنیا به او داده نشد ، در آخرت به او داده می شود.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند بخواهد بنده ای از بندگانش را خالص گرداند ، باران بلا بر او فرو می ریزد و سیلاب بلا بر او جاری می سازد . [بنده مخلص ]هر گاه دعا کند ، فرشتگان می گویند : صدایی آشناست . و جبرئیل می گوید : پروردگارا ! این بنده ات ، فلانی است که تو را می خواند . پس اجابتش فرما . خداوند _ تبارک و تعالی _ می فرماید : «دوست دارم صدایش را بشنوم» . پس ، هر گاه بگوید : ای پروردگار من! خداوند می فرماید : «بله بنده من ! هر چیزی که از من بخواهی ، به یکی از سه شکل برایت مستجاب می کنم : یا آنچه را از من می خواهی ، در همین دنیا به تو می دهم ، یا بهتر از آن را برای آخرتت ذخیره می کنم ، و یا به همان اندازه بلا را از تو دفع می کنم».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما دعایی کرد و مستجاب نشد ، [به ازای آن ، ]یک ثواب برایش نوشته می شود.
مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو سعید خدری _: پیامبر خدا فرمود : «هیچ مسلمانی دعایی (بجز درباره گناه یا قطع رَحِم) نمی کند ، مگر آن که خداوند به یکی از سه طریق ، خواسته اش را به او می دهد : یا آن را در همین دنیا برمی آورَد ، یا آن را برای آخرتش می اندوزد و یا به مانند آن ، بدی را از او می گرداند» . مسلمانان گفتند : در این صورت ، زیاد دعا می کنیم . حضرت فرمود : «خدا زیادتر است». (1)
.
ص: 500
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُؤمِنٍ یَدعُو اللّهَ إلاَّ استَجابَ لَهُ ؛ فَإِمّا أن یُعَجِّلَ لَهُ فِی الدُّنیا ، أو یُؤَجِّلَ لَهُ فِی الآخِرَةِ ، وإمّا أن یُکَفِّرَ عَنهُ مِن ذُنوبِهِ بِقَدرِ ما دَعا ، ما لَم یَدعُ بِمَأثَمٍ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُسلِمٍ یَدعو بِدُعاءٍ إلاَّ استُجیبَ لَهُ ؛ فَإِمّا أن یُعَجَّلَ لَهُ فِی الدُّنیا ، وإمّا أن یُدَّخَرَ لَهُ فِی الآخِرَةِ ، وإمّا أن یُکَفَّرَ عَنهُ مِن ذُنوبِهِ بقَدرِ ما دَعا ، ما لَم یَدعُ بِإِثمٍ أو قَطیعَةِ رَحِمٍ . (2)
الإمام زین العابدین علیه السلام :المُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلی ثَلاثٍ : إمّا أن یُدَّخَرَ لَهُ ، وإمّا أن یُعَجَّلَ لَهُ ، وإمّا أن یُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ یُریدُ أن یُصیبَهُ . (3)
الاحتجاج :مِن سُؤالِ الزِّندیقِ الَّذی سَأَلَ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن مَسائِلَ کَثیرَةٍ أن قالَ : . . . ألَستَ تَقولُ : إنَّ اللّهَ تَعالی قالَ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (4) ، وقَد نَرَی المُضطَرَّ یَدعوهُ فَلا یُجابُ لَهُ ، وَالمَظلومَ یَستَنصِرُهُ عَلی عَدُوِّهِ فَلا یَنصُرُهُ ؟ قالَ : وَیحَکَ ! ما یَدعوهُ أحَدٌ إلاَّ استَجابَ لَهُ ؛ أمَّا الظّالِمُ فَدُعاؤُهُ مَردودٌ إلی أن یَتوبَ إلَی اللّهِ ، وأمَّا المُحِقُّ فَإِنَّهُ إذا دَعاهُ استَجابَ لَهُ ، وصَرَفَ عَنهُ البَلاءَ مِن حَیثُ لا یَعلَمُهُ ، أوِ ادَّخَرَ لَهُ ثَوابا جَزیلاً لِیَومِ حاجَتِهِ إلَیهِ ، وإن لَم یَکُنِ الأَمرُ الَّذی سَأَلَ العَبدُ خَیرا لَهُ إن أعطاهُ أمسَکَ عَنهُ ، وَالمُؤمِنُ العارِفُ بِاللّهِ رُبَّما عَزَّ عَلَیهِ أن یَدعُوَهُ فیما لا یَدری أصَوابٌ ذلِکَ أم خَطَأٌ ، وقَد یَسأَلُ العَبدُ رَبَّهُ إهلاکَ مَن لَم تَنقَطِع مُدَّتُهُ ، ویَسأَلُ المَطَرَ وَقتا ولَعَلَّهُ أوانُ لا یَصلُحُ فِیهِ المَطَرُ ؛ لِأَنَّهُ أعرَفُ بِتَدبیرِ ما خَلَقَ مِن خَلقِهِ ، وأشباهُ ذلِکَ کَثیرَةٌ ، فَافهَم هذا . (5)
.
ص: 501
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مؤمنی دعا کند ، قطعا خداوند دعایش را مستجاب می کند : یا در همین دنیا به او می دهد ، یا برای آخرتش می گذارد ، و یا به اندازه ای که دعا کرده ، از گناهانش می بخشد ، به شرط آن که برای گناهی دعا نکرده باشد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مسلمانی نیست که دعایی بکند ، جز آن که دعایش مستجاب می شود : یا در همین دنیا خواسته اش برآورده می شود ، یا در آخرت برای او ذخیره می شود ، و یا به اندازه آنچه دعا کرده ، از گناهانش بخشوده می شود ، به شرط آن که برای گناهی یا گسستن خویشاوندی ای دعا نکرده باشد.
امام زین العابدین علیه السلام :مؤمن از دعای خود [یکی از ]سه چیز را دارد : یا برایش اندوخته می شود ، یا در همین دنیا به او داده می شود ، و یا بلایی که می خواسته به او برسد ، از وی دفع می گردد.
الاحتجاج_ در بیان یکی از پرسش های فراوانی که زندیق از امام صادق علیه السلام پرسید _: زندیق گفت : مگر شما نمی گویی : خداوند متعال فرموده است : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» ، در صورتی که می بینیم درمانده او را می خواند ؛ امّا پاسخش داده نمی شود ، و ستم دیده از او در برابر دشمنش یاری می طلبد ؛ ولی یاری اش نمی دهد؟ امام علیه السلام فرمود : «زهی تو! هیچ کس نیست که او را بخواند ، جز آن که پاسخش می دهد . امّا ستمکار ، دعایش برمی گردد تا آن گاه که به درگاه خدا توبه کند ، و امّا شخص مُحِق ، هر گاه دعا کند ، خداوند دعایش را مستجاب می کند و بلا را از او ، از جایی که نمی داند ، دور می سازد و یا پاداش فراوانی برای روزی که به آن نیازمند است ، ذخیره می کند ، و اگر برآوردن آنچه بنده درخواست کرده است ، برایش خوب نباشد ، از برآوردنش خودداری می کند . ای بسا بر مؤمنِ خداشناس گران باشد که به درگاه خدا برای چیزی دعا کند که نمی داند درست است یا نادرست . گاهی اوقات بنده از پروردگارش نابودی کسی را می طلبد که هنوز عمرش به سر نیامده است ، یا درخواست باران در وقتی می کند که شاید در آن وقت ، بارش باران صلاح نباشد ؛ چرا که خداوند ، خود ، به تدبیر مخلوقاتی که آفریده ، داناتر است . و امثال این دلایل که بسیار است . دقّت کن».
.
ص: 502
. .
ص: 503
. .
ص: 504
البابُ الخامِسُ : دور الأسماء الحسنی فی إجابة الدّعاء5 / 1للّهِِ الأَسماءُ الحُسنیالکتاب«وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا» . (1)
«اللَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی» . (2)
«قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَ_نَ أَیًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی» . (3)
الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِِ _ تَبارَکَ وتَعالی _ تِسعَةً وتِسعینَ اسما ؛ مِئَةً إلاّ واحِدا ، مَن أحصاها دَخَلَ الجَنَّةَ ، وهِیَ : اللّهُ ، الإِلهُ ، الواحِدُ ، الأَحَدُ ، الصَّمَدُ (4) ، الأَوَّلُ ، الآخِرُ ، السَّمیعُ ، البَصیرُ ، القَدیرُ ، القاهِرُ ، العَلِیُّ ، الأَعلَی ، الباقِی ، البَدیعُ ، البارِئُ ، الأَکرَمُ ، الظّاهِرُ ، الباطِنُ ، الحَیُّ ، الحَکیمُ ، العَلیمُ ، الحَلیمُ ، الحَفیظُ ، الحَقُّ ، الحَسیبُ (5) ، الحَمیدُ ، الحَفِیُّ ، الرَّبُّ ، الرَّحمنُ ، الرَّحیمُ ، الذّارِئُ (6) ، الرَّزّاقُ ، الرَّقیبُ ، الرَّؤوفُ ، الرّائِی ، السَّلامُ ، المُؤمِنُ ، المُهَیمِنُ ، العَزیزُ ، الجَبّارُ ، المُتَکَبِّرُ ، السَّیِّدُ ، السُّبّوحُ (7) ، الشَّهیدُ ، الصّادِقُ ، الصّانِعُ ، الطّاهِرُ ، العَدلُ ، العَفُوُّ ، الغَفورُ ، الغَنِیُّ ، الغِیاثُ ، الفاطِرُ ، الفَردُ ، الفَتّاحُ ، الفالِقُ ، القَدیمُ ، المَلِکُ ، القُدّوسُ ، القَوِیُّ ، القَریبُ ، القَیّومُ ، القابِضُ ، الباسِطُ ، قاضِی الحاجاتِ ، المَجیدُ ، المَولَی ، المَنّانُ ، المُحیطُ ، المُبینُ ، المُقیتُ ، المُصَوِّرُ ، الکَریمُ ، الکَبیرُ ، الکافی ، کاشِفُ الضُّرِّ ، الوَترُ ، النّورُ ، الوَهّابُ ، النّاصِرُ ، الواسِعُ ، الوَدودُ ، الهادِی ، الوَفِیُّ ، الوَکیلُ ، الوارِثُ ، البَرُّ ، الباعِثُ ، التَّوّابُ ، الجَلیلُ ، الجَوادُ ، الخَبیرُ ، الخالِقُ ، خَیرُ النّاصِرینَ ، الدَّیّانُ (8) ، الشَّکورُ ، العَظیمُ ، اللَّطیفُ ، الشّافی . (9)
.
ص: 505
باب پنجم : نقش نام های نیکوی خداوند در اجابت دعا5 / 1نامهای نیکو ، ویژه خدایندقرآن«همه نام های نیکو ، اختصاص به خدا دارند . پس ، او را به این نام ها بخوانید» .
«خدا ، معبودی جز او نیست . همه نام های نیکو متعلّق به اویند» .
«بگو : خدا را بخوانید ، یا رحمان را بخوانید ، هر چه را بخوانید [ ، فرقی نمی کند] ؛ زیرا همه نام های نیکو متعلّق به اویند» .
حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ تبارک و تعالی _ نود و نه نام دارد ؛ از صد ، یکی کم . هر کس آنها را شماره کند ، به بهشت می رود . این نام ها عبارت اند از : خدا ، پرستیده ، یگانه ، یکتا ، قبله حاجات ، (1) آغاز ، انجام ، شنوا ، بینا ، توانا ، چیره ، والا ، والاتر ، مانا ، نوآفرین ، پدیدآورنده ، کریم تر ، پیدا ، پنهان ، زنده ، استوارکار ، (2) دانا ، بردبار ، نگهبان ، راست ، بسنده ، ستودنی ، نیکوکار ، (3) خداوندگار ، مهرگستر ، مهربان ، آفریدگار ، روزی دهنده ، مراقب ، دلسوز ، بیننده ، سلام ، ایمنی بخش ، امین ، (4) عزّتمند ، جبّار ، بزرگ منش ، آقا ، وارسته ، گواه ، راستگو ، سازنده ، پاک ، داد[گر] ، عفوکننده ، آمرزگار ، بی نیاز ، کمک رسان ، گشاینده ، تک ، بازکننده ، شکافنده ، دیرین ، پادشاه ، مقدّس ، نیرومند ، نزدیک ، پاینده ، جمع کننده ، گستراننده ، برآورنده نیازها ، صاحب مجد ، سَروَر ، بنده نواز ، درمیان گیرنده ، آشکارا ، خوراک ده ، صورتگر ، بزرگوار ، بزرگ ، کفایت کننده ، زداینده رنج [و گزند] ، طاق ، روشنایی ، بخشنده ، یاور ، پهناور ، دوستدار ، راهنما ، وفادار ، وکیل ، ارث بَر ، نیکوکار ، برانگیزاننده ، توبه پذیر ، باشُکوه ، دَهِشمند ، آگاه ، آفریننده ، بهترین یاور ، سزادهنده ، قدردان ، باعظمت ، با لُطف ، شفادهنده .
.
ص: 506
عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِِ تِسعَةً وتِسعینَ اسما ، مَن أحصاها دَخَلَ الجَنَّةَ : هُوَ اللّهُ الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ ، المَلِکُ ، القُدّوسُ ، السَّلامُ ، المُؤمِنُ ، المُهَیمِنُ ، العَزیزُ ، الجَبّارُ ، المُتَکَبِّرُ ، الخالِقُ ، البارِئُ ، المُصَوِّرُ ، الغَفّارُ ، القَهّارُ ، الوَهّابُ ، الرَّزّاقُ الفَتّاحُ ، العَلیمُ ، القابِضُ ، الباسِطُ ، الخافِضُ ، الرّافِعُ ، المُعِزُّ ، المُذِلُّ ، السَّمیعُ ، البَصیرُ ، الحَکَمُ ، العَدلُ ، اللَّطیفُ ، الخَبیرُ ، الحَلیمُ ، العَظیمُ ، الغَفورُ ، الشَّکورُ ، العَلِیُّ، الکَبیرُ ، الحَفیظُ ، المُقیتُ ، الحَسیبُ ، الجَلیلُ ، الکَریمُ ، الرَّقیبُ ، المُجیبُ ، الواسِعُ ، الحَکیمُ ، الوَدودُ ، المَجیدُ ، الباعِثُ ، الشَّهیدُ ، الحَقُّ ، الوَکیلُ ، القَوِیُّ ، المَتینُ ، الوَلِیُّ ، الحَمیدُ ، المُحصِی ، المُبدِئُ ، المُعیدُ ، المُحیِی ، المُمیتُ ، الحَیُّ ، القَیّومُ ، الواجِدُ ، الماجِدُ ، الواحِدُ ، الصَّمَدُ ، القادِرُ ، المُقتَدِرُ ، المُقَدِّمُ ، المُؤَخِّرُ ، الأَوَّلُ ، الآخِرُ ، الظّاهِرُ ، الباطِنُ ، الوالِی ، المُتَعالِی ، البَرُّ ، التَّوّابُ ، المُنتَقِمُ ، العَفُوُّ ، الرَّؤوفُ ، مالِکُ المُلکِ ، ذُو الجَلالِ وَالإِکرامِ ، المُقسِطُ ، الجامِعُ ، الغَنِیُّ ، المُغنِی ، المانِعُ ، الضّارُّ ، النّافِعُ ، النّورُ ، الهادِی ، البَدیعُ ، الباقِی ، الوارِثُ ، الرَّشیدُ ، الصَّبورُ . (1)
.
ص: 507
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند را نود و نه نام است . هر کس آنها را بشمارد ، به بهشت درمی آید . این نام ها عبارت اند از : خدای یگانه ای که معبودی جز او نیست ، مهرگستر ، مهربان ، پادشاه ، مقدّس ، سلام ، ایمنی بخش ، امین ، عزّتمند ، جبّار ، بزرگ منش ، آفریننده ، پدیدآورنده ، صورتگر ، آمرزنده ، چیره ، بخشنده ، روزی دهنده ، بازکننده ، دانا ، جمع کننده ، گستراننده ، پایین آورنده ، بالابرنده ، عزّتبخش ، خوارکننده ، شنوا ، بینا ، داور ، داد[گر] ، با لُطف ، آگاه ، بردبار ، باعظمت ، آمرزگار ، قدردان ، والا ، بزرگ ، نگهبان ، خوراک دهنده ، حسابگر ، باشُکوه ، بزرگوار ، مراقب ، پاسخ دهنده ، پهناور ، استوارکار ، دوستدار ، صاحب مجد ، برانگیزاننده ، گواه ، راست ، وکیل ، نیرومند ، سُتوار ، دوست ، ستودنی ، شمارنده ، آغازگر ، بازآفرین ، زنده کننده ، میراننده ، زنده ، پاینده ، دارنده ، ارجمند ، یگانه ، قبله حاجات ، توانا ، مقتدر ، پیش افکننده ، پس افکننده ، آغاز ، انجام ، پیدا ، نهان ، والی ، برتر ، نیکوکار ، توبه پذیر ، کین ستان ، بخشاینده ، دلسوز ، مُلک دار ، خداوند شُکوه و ارج ، دادگستر ، دربردارنده ، بی نیاز ، بی نیازکننده ، منع کننده ، زیان دِه ، سودرسان ، روشنایی ، راهنما ، نوآفرین ، مانا ، ارث بَر ، دارای رشد ، شکیبا.
.
ص: 508
عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِِ تِسعَةً وتِسعینَ اسما ؛ مِئَةً إلاّ واحِدا ، إنَّهُ وَترٌ یُحِبُّ الوَترَ ، مَن حَفِظَها دَخَلَ الجَنَّةَ ، وهِیَ : اللّهُ ، الواحِدُ ، الصَّمَدُ ، الأَوَّلُ ، الآخِرُ ، الظّاهِرُ ، الباطِنُ ، الخالِقُ ، البارِئُ ، المُصَوِّرُ ، المَلِکُ ، الحَقُّ ، السَّلامُ ، المُؤمِنُ ، المُهَیمِنُ ، العَزیزُ ، الجَبّارُ ، المُتَکَبِّرُ ، الرَّحمنُ ، الرَّحیمُ ، اللَّطیفُ ، الخَبیرُ ، السَّمیعُ ، البَصیرُ ، العَلیمُ ، العَظیمُ ، البارُّ ، المُتَعالِ ، الجَلیلُ ، الجَمیلُ ، الحَیُّ ، القَیّومُ ، القادِرُ ، القاهِرُ ، العَلِیُّ ، الحَکیمُ ، القَریبُ ، المُجیبُ ، الغَنِیُّ ، الوَهّابُ ، الوَدودُ ، الشَّکورُ ، الماجِدُ ، الواجِدُ ، الوالِی ، الرّاشِدُ ، العَفُوُّ ، الغَفورُ ، الحَلیمُ ، الکَریمُ ، التَّوّابُ ، الرَّبُّ ، المَجیدُ ، الوَلِیُّ ، الشَّهیدُ ، المُبینُ ، البُرهانُ ، الرَّؤوفُ ، الرَّحیمُ ، المُبدِئُ ، المُعیدُ ، الباعِثُ ، الوارِثُ ، القَوِیُّ ، الشَّدیدُ ، الضَّارُّ ، النّافِعُ ، الباقِی ، الواقِی ، الخافِضُ ، الرّافِعُ ، القابِضُ ، الباسِطُ ، المُعِزُّ ، المُذِلُّ ، المُقسِطُ ، الرَّزّاقُ ، ذُو القُوَّةِ ، المَتینُ ، القائِمُ ، الدّائِمُ ، الحافِظُ ، الوَکیلُ ، الفاطِرُ ، السّامِعُ ، المُعطِی ، المُحیِی ، المُمیتُ ، المانِعُ ، الجامِعُ ، الهادِی ، الکافِی ، الأَبَدُ ، العالِمُ ، الصّادِقُ ، النّورُ ، المُنیرُ ، التّامُّ ، القَدیمُ ، الوَترُ ، الأَحَدُ ، الصَّمَدُ ، الَّذی لَم یَلِد ولَم یولَد ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ . 1
.
ص: 509
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند نود و نه نام دارد ، از صد ، یکی کم . او ، خود ، فرد است و فرد را دوست دارد . هر کس این نام ها را حفظ کند ، به بهشت درمی آید . این نام ها عبارت اند از : خدا ، یکتا ، قبله حاجات ، آغاز ، انجام ، پیدا ، نهان ، آفریننده ، پدیدآورنده ، صورتگر ، پادشاه ، راست ، سلام ، ایمنی بخش ، امین ، عزّتمند ، جبّار ، بزرگ منش ، مهرگستر ، مهربان ، با لُطف ، آگاه ، شنوا ، بینا ، دانا ، باعظمت ، نیکوکار ، والا ، باشُکوه ، زیبا ، زنده ، پاینده ، توانا ، چیره ، بلندمرتبه ، استوارکار ، نزدیک ، پاسخ دهنده ، بی نیاز ، بخشنده ، دوستدار ، قدردان ، ارجمند ، دارنده ، والی ، دارای رشد ، باگذشت ، آمرزگار ، بردبار ، بزرگوار ، توبه پذیر ، خداوندگار ، صاحب مجد ، دوست ، گواه ، آشکار ، برهان ، دلسوز ، مهرگستر ، آغازگر ، بازآفرین ، برانگیزاننده ، ارث بَر ، نیرومند ، پرتوان ، زیان رسان ، سودرسان ، مانا ، نگهدار ، پست کننده ، بالابرنده ، جمع کننده ، پهن کننده ، عزّتبخش ، خوارکننده ، دادگستر ، روزی دِه ، بانیرو ، استوار ، پابرجا ، همیشگی ، نگهبان ، وکیل ، گشاینده ، شنونده ، دهنده ، زنده کننده ، میراننده ، منع کننده ، دربردارنده ، راهنما ، کفایت کننده ، جاویدان ، دانا ، راستگو ، روشنایی ، روشنایی بخش ، کامل ، دیرین (ازلی) ، فرد ، یگانه ، قبله حاجات ، آن که نزاده و زاده نشده است و هیچ کس همتای او نیست.
.
ص: 510
الإمام الصادق علیه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَنِ الأَسماءِ التِّسعَةِ وَالتِّسعینَ الَّتی مَن أحصاها دَخَلَ الجَنَّةَ _: هِیَ فِی القُرآنِ : فَفِی الفاتِحَةِ خَمسَةُ أسماءٍ : یا اَللّهُ ، یا رَبُّ ، یا رَحمنُ ، یا رَحیمُ ، یا مالِکُ . وفِی البَقَرَةِ ثَلاثَةٌ وثَلاثونَ اسما : یا مُحیطُ ، یا قَدیرُ ، یا عَلیمُ ، یا حَکیمُ ، یا عَلِیُّ ، یا عَظیمُ ، یا تَوّابُ ، یا بَصیرُ ، یا وَلِیُّ ، یا واسِعُ ، یا کافی ، یا رَؤوفُ ، یا بَدیعُ ، یا شاکِرُ ، یا واحِدُ ، یا سَمیعُ ، یا قابِضُ ، یا باسِطُ ، یا حَیُّ ، یا قَیّومُ ، یا غَنِیُّ ، یا حَمیدُ ، یا غَفورُ ، یا حَلیمُ ، یا إلهُ ، یا قَریبُ ، یا مُجیبُ ، یا عَزیزُ ، یا نَصیرُ ، یا قَوِیُّ ، یا شَدیدُ ، یا سَریعُ ، یا خَبیرُ . وفِی آلِ عِمرانَ : یا وَهّابُ ، یا قائِمُ ، یا صادِقُ ، یا باعِثُ ، یا مُنعِمُ ، یا مُتَفَضِّلُ . وفِی النِّساءِ : یا رَقیبُ ، یا حَسیبُ ، یا شَهیدُ ، یا مُقیتُ ، یا وَکیلُ ، یا عَلِیُّ ، یا کَبیرُ . وفِی الأَنعامِ : یا فاطِرُ ، یا قاهِرُ ، یا لَطیفُ ، یا بُرهانُ . وفِی الأَعرافِ : یا مُحیی ، یا مُمیتُ . وفِی الأَنفالِ : یا نِعمَ المَولی ، یا نِعمَ النَّصیرُ . وفی هودٍ : یا حَفیظُ ، یا مَجیدُ ، یا وَدودُ ، یا فَعّالُ لِما یُریدُ . وفِی الرَّعدِ : یا کَبیرُ ، یا مُتعالِ . وفی إبراهیمَ : یا مَنّانُ ، یا وارِثُ . وفِی الحِجرِ : یا خَلاّقُ . وفی مَریَمَ : یا فَردُ . وفی طه : یا غَفّارُ . وفی «قَد أفلَحَ» : یا کَریمُ . وفِی النّورِ : یا حَقُّ ، یا مُبینُ . وفِی الفُرقانِ : یا هادی . وفی سَبَأٍ : یا فَتّاحُ . وفِی الزُّمَرِ : یا عالِمُ . وفی غافِرٍ : یا غافِرُ ، یا قابِلَ التَّوبَةِ ، یا ذَا الطَّولِ ، یا رَفیعُ . وفِی الذّارِیاتِ : یا رَزّاقُ ، یا ذَا القُوَّةِ ، یا مَتینُ . وفِی الطُّورِ : یا بَرُّ . وفِی «اقتَرَبَت» : یا مَلیکُ ، یا مُقتَدِرُ . وفِی الرَّحمنِ : یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ ، یا رَبَّ المَشرِقَینِ ، یا رَبَّ المَغرِبَینِ ، یا باقی ، یا مُهَیمِنُ . وفِی الحَدیدِ : یا أوَّلُ ، یا آخِرُ ، یا ظاهِرُ ، یا باطِنُ . وفِی الحَشرِ : یا مَلِکُ ، یا قُدّوسُ ، یا سَلامُ ، یا مُؤمِنُ ، یا مُهَیمِنُ ، یا عَزیزُ ، یا جَبّارُ ، یا مُتَکَبِّرُ ، یا خالِقُ ، یا بارِئُ ، یا مُصَوِّرُ . وفِی البُروجِ : یا مُبدِئُ ، یا مُعیدُ . وفِی الفَجرِ : یا وَترُ . وفِی الإِخلاصِ : یا أحَدُ ، یا صَمَدُ . (1)
.
ص: 511
امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از نود و نه نامی که هر کس آنها را برشمارد ، به بهشت می رود _: این نام ها در قرآن آمده اند: در [سوره] فاتحه ، پنج نام : ای خدا ، ای خداوندگار ، ای مهرگستر ، ای مهربان ، ای مالک! در بقره ، سی و سه نام : ای فراگیرنده ، ای توانا ، ای دانا ، ای استوارکار ، ای بلندمرتبه ، ای باعظمت ، ای توبه پذیر ، ای بینا ، ای ولیّ ، ای پهناور ، ای بسنده ، ای دلسوز ، ای نوآفرین ، ای قدردان ، ای یگانه ، ای شنوا ، ای جمع کننده ، ای پهن کننده ، ای زنده ، ای پاینده ، ای بی نیاز ، ای ستودنی ، ای آمرزگار ، ای بردبار ، ای معبود ، ای نزدیک ، ای پاسخ دهنده ، ای باعزّت ، ای یاور ، ای نیرومند ، ای پرتوان ، ای باسرعت ، ای آگاه! در آل عمران : ای بخشنده ، ای استوار ، ای راستگو ، ای برانگیزاننده ، ای نعمت دهنده ، ای صاحب فضل ! در نساء : ای مراقب ، ای حسابگر ، ای گواه ، ای خوراک دهنده ، ای وکیل ، ای بلندمرتبه ، ای بزرگ! در انعام : ای گشاینده ، ای چیره ، ای با لُطف ، ای برهان! در اعراف : ای زنده کننده ، ای میراننده! در انفال : ای نیکوحامی ، ای نیکویاور! در هود : ای نگهبان ، ای صاحب مجد ، ای دوستدار ، ای انجام دهنده آنچه بخواهد! در رعد : ای بزرگ ، ای والا! در ابراهیم : ای بنده نواز ، ای ارث بَر! در حِجر : ای آفریدگار! در مریم : ای تَک! در طه : ای بسیار آمرزنده! در «قَدْ أفلَحَ» : ای بزرگوار ! در نور : ای راست ، ای آشکار! در فرقان : ای راهنما! در سبأ : ای گشایشگر ( / ای داور) ! در زُمَر : ای دانا! در غافر : ای آمرزنده ، ای توبه پذیر ، ای صاحب فضل و غنا ( / صاحب قدرت) ، ای با رفعت! در ذاریات : ای روزی دهنده ، ای نیرومند ، ای سُتوار! در طور : ای نیکوکار ! در «اقتربت» : ای شهریار ، ای مقتدر! در الرحمن : ای با شُکوه و ارج ، ای خداوند دو خاور ، ای خداوند دو باختر ، ای مانا ، ای امین! در حدید : ای آغاز ، ای انجام ، ای پیدا ، ای نهان! در حَشر : ای پادشاه ، ای پاک ، ای سلام ، ای ایمنی بخش ، ای سرپرست ، ای عزّتمند ، ای جبّار ، ای بزرگ منش ، ای آفریننده ، ای پدیدآورنده ، ای صورتگر! در بروج : ای آغازکننده[ی آفرینش] ، ای بازآفرین! در فجر : ای طاق! در اخلاص : ای یکتا ، ای قبله حاجات!
.
ص: 512
. .
ص: 513
. .
ص: 514
الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله عَلَّمَ عَلِیّا علیه السلام دَعوَةً یَدعو بِها عِندَ ما أهَمَّهُ ، فَکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یُعَلِّمُها وُلدَهُ : یا کائِنا قَبلَ کُلِّ شَیءٍ ، ویا مُکَوِّنَ کُلِّ شَیءٍ ، ویا کائِنا بَعدَ کُلِّ شَیءٍ ، افعَل بی کَذا وکَذا . (1)
الأسماء والصفات عن ابن عمر :کانَ مِن دُعاءِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله الَّذی کانَ یَقولُ : یا کائِنا قَبلَ أن یَکونَ شَیءٌ ، وَالمُکَوِّنَ لِکُلِّ شَیءٍ ، وَالکائِنَ بَعدَما لا یَکونُ شَیءٌ ، أسأَ لُکَ بِلَحظَةٍ مِن لَحَظاتِکَ الحافِظاتِ الغافِراتِ الواجِباتِ المُنجِیاتِ . (2)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن دَعا بِهذِهِ الأَسماءِ (3) استَجابَ اللّهُ لَهُ ... وهذِهِ الأَسماءُ وَالدُّعاءُ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، اللّهُمَّ أنتَ اللّهُ ، وأنتَ الرَّحمنُ ، وأنتَ الرَّحیمُ ، المَلِکُ ، القُدّوسُ، السَّلامُ ، المُؤمِنُ ، المُهَیمِنُ ، العَزیزُ ، الجَبّارُ ، المُتَکَبِّرُ ، الأَوَّلُ ، الآخِرُ ، الظّاهِرُ ، الباطِنُ، الحَمیدُ ، المَجیدُ ، المُبدِئُ ، المُعیدُ ، الوَدودُ ، الشَّهیدُ ، القَدیمُ ، العَلِیُّ ، العَظیمُ ، العَلیمُ ، الصّادِقُ ، الرَّؤوفُ ، الرَّحیمُ ، الشَّکورُ ، الغَفورُ ، العَزیزُ ، الحَکیمُ ، ذُو القُوَّةِ ، المَتینُ ، الرَّقیبُ ، الحَفیظُ ، ذُو الجَلالِ وَالإِکرامِ ، العَظیمُ ، العَلیمُ ، الغَنِیُّ ، الوَلِیُّ ، الفَتّاحُ ، المُرتاحُ ، القابِضُ ، الباسِطُ ، العَدلُ ، الوَفِیُّ ، الوَلِیُّ ، الحَقُّ ، المُبینُ ، الخَلاّقُ ، الرَّزّاقُ ، الوَهّابُ ، التَّوّابُ ، الرَّبُّ ، الوَکیلُ ، اللَّطیفُ ، الخَبیرُ ، السَّمیعُ ، البَصیرُ ، الدَّیّانُ ، المُتَعالِی ، القَریبُ ، المُجیبُ ، الباعِثُ ، الوارِثُ ، الواسِعُ ، الباقِی ، الحَیُّ ، الدّائِمُ الَّذی لا یَموتُ ، القَیّومُ ، النّورُ ، الغَفّارُ ، الواحِدُ ، القَهّارُ ، الأَحَدُ ، الصَّمَدُ ، لَم یَلِد ولَم یولَد ، ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ ، ذُو الطَّولِ ، المُقتَدِرُ ، عَلاّمُ الغُیوبِ ، البَدیءُ ، البَدیعُ ، القابِضُ ، الباسِطُ ، الدّاعِی ، الظّاهِرُ ، المُقیتُ ، المُغیثُ ، الدّافِعُ ، الضّارُّ ، النّافِعُ ، المُعِزُّ ، المُذِلُّ ، المُطعِمُ ، المُنعِمُ ، المُهَیمِنُ ، المُکرِمُ ، المُحسِنُ ، المُجمِلُ ، الحَنّانُ ، المُفضِلُ ، المُحیِی ، المُمیتُ ، الفَعّالُ لِما یُریدُ . مالِکُ المُلکِ ، تُؤتِی المُلکَ مَن تَشاءُ ، وتَنزِعُ المُلکَ مِمَّن تَشاءُ ، وتُعِزُّ مَن تَشاءُ ، وتُذِلُّ مَن تَشاءُ ، بِیَدِکَ الخَیرُ إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . تولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ ، وتولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ ، وتُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ ، وتُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ ، وتَرزُقُ مَن تَشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ . فالِقُ الإِصباحِ وفالِقُ الحَبِّ وَالنَّوی ، یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وهُوَ العَزیزُ الحَکیمُ . اللّهُمَّ ما قُلتُ مِن قَولٍ ، أو حَلَفتُ مِن حَلفٍ ، أو نَذَرتُ مِن نَذرٍ فی یَومی هذا ولَیلَتی هذِهِ فَمَشِیَّتُکَ بَینَ یَدَی ذلِکَ کُلِّهِ ، ما شِئتَ فیهِ کانَ ، وما لَم تَشَأ مِنهُ لَم یَکُن ، فَادفَع عَنّی بِحَولِکَ وقُوَّتِکَ ، فَإِنَّهُ لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ . اللّهُمَّ بِحَقِّ هذِهِ الأَسماءِ عِندَکَ ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاغفِر لی ، وَارحَمنی ، وتُب عَلَیَّ ، وتَقَبَّل مِنّی ، وأصلِح لی شَأنی ، ویَسِّر اُموری ، ووَسِّع عَلَیَّ فی رِزقی ، وأغنِنی بِکَرَمِ وَجهِکَ عَن جَمیعِ خَلقِکَ ، وصُن وَجهی ویَدی ولِسانی عَن مَسأَلَةِ غَیرِکَ ، وَاجعَل لی مِن أمری فَرَجا ومَخرَجا ؛ فَإِنَّکَ تَعلَمُ ولا أعلَمُ ، وتَقدِرُ ولا أقدِرُ ، وأنتَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ ، بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ ، وصَلَّی اللّهُ عَلی سَیِّدِ المُرسَلینَ مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ . (4)
.
ص: 515
امام باقر علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام دعایی آموخت که در هنگام گرفتاری آن را بخواند ، و علی علیه السلام هم آن را به فرزندانش می آموخت : «ای بوده پیش از هر چیز ، و ای بودکننده هر چیز ، و ای بوده پس از هر چیز ! فلان و بهمان حاجت مرا برآور».
الأسماء و الصفات_ به نقل از ابن عمر _: از جمله دعاهایی که پیامبر خدا می خواند ، این بود : «ای آن که پیش از هستی یافتن هر چیزی بوده است ، و هر چیز را به وجود آورده است ، و پس از آن که همه چیز نابود شود ، او هست ! به حقّ نگاهی از آن نگاه هایت که نگهبان و آمرزنده و واجب و نجاتبخش اند ، از تو درخواست می کنم».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با این نام ها دعا کند ، خداوند دعایش را مستجاب می کند ... . این نام ها و دعا این است : به نام خدای مهرگستر مهربان . بار خدایا! تویی خدا ، تویی مهرگستر ، تویی مهربان ، پادشاه ، پاک ، سلام ، ایمن دهنده ، امین ، عزّتمند ، جبّار ، بزرگ منش ، آغاز ، انجام ، آشکار ، نهان ، ستودنی ، با مجد ، آغازکننده آفرینش ، بازآفرین ، دوستدار ، گواه ، دیرین (ازلی) ، والا ، باعظمت ، دانا ، راستگو ، دلسوز ، مهربان ، قدردان ، آمرزگار ، باعزّت ، استوارکار ، نیرومند ، سُتوار ، مراقب ، نگهبان ، صاحب شُکوه و ارج ، باعظمت ، دانا ، بی نیاز ، ولیّ ، گشایشگر ( / داور) ، مِهروَرز ، جمع کننده ، (1) بسط دهنده ، داد[گر] ، وفاکننده ، ولیّ ، راست ، آشکار ، آفریننده ، روزی دهنده ، بخشنده ، توبه پذیر ، خداوندگار ، وکیل ، با لُطف ، آگاه ، شنوا ، بینا ، سزادهنده ، بلندمرتبه ، نزدیک ، پاسخ دهنده ، برانگیزاننده ، ارث بَر ، پهناور ، مانا ، زنده ، همیشگی ای که نامیراست ، پاینده ، روشنایی ، آمرزنده ، یکتا ، چیره ، یگانه ، قبله حاجات ، نه دارای فرزند و نه زاده کسی است و نه کسی همتای اوست ، صاحب فضل و غنا ( / صاحب قدرت) ، مقتدر ، دانای نهان ها ، آغاز ( / آغازگر [آفرینش]) ، نوآفرین ، جمع کننده ، بسط دهنده ، دعوتگر ، آشکار ، خوراک دِه ، کمک رسان ، دفع کننده ، زیان رسان ، سودرسان ، عزّت بخش ، خوارکننده ، اطعام کننده ، نعمت دهنده ، امین ، اکرام کننده ، نیکی کننده ، خوبی کننده ، بامحبّت ، فزون دهنده ، زنده کننده ، میراننده ، انجام دهنده آنچه بخواهد. مالِک پادشاهی . پادشاهی را به هر که بخواهی ، می دهی و پادشاهی را از هر که بخواهی ، می ستانی . هر که را خواهی ، عزّت می بخشی و هر که را خواهی ، خوار می گردانی . خوبی ها همه به دست تواند ، و تو بر هر چیز ، توانایی. شب را به روز می بری و روز را در شب اندر می کنی ، زنده را از مرده بیرون می کشی و مرده را از زنده بیرون می آوری ، و هر که را خواهی ، بی حساب روزی می دهی. شکافنده صبح و شکافنده دانه ها و هسته ها. تسبیح گوی اوست هر آنچه در آسمان ها و زمین است ، و اوست باعزّت استوارکار. بار خدایا ! در این روز و این شب ، هر سخنی که گفتم ، یا هر سوگندی که خوردم و یا هر نذری که کردم ، همگی منوط به خواست توست . آنچه تو درباره آنها بخواهی ، همان می شود و آنچه تو نخواهی ، نمی شود . پس ، به توش و توان خود از من دفع کن ؛ چرا که هیچ توش و توانی نیست ، مگر به مدد خداوند والا و بزرگ. بار خدایا ! به حقّ این نام هایت ، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بیامرز ، و به من رحم فرما ، و توبه ام را بپذیر ، و از من پذیرا شو ، و کار مرا به سامان آور ، و امورم را آسان گردان ، و روزی ام را فراخ گردان ، و به حقّ ذات بزرگوارت مرا از همه خلقت بی نیاز کن ، و رو و دست و زبان مرا از درخواست از غیر خودت مصون بدار ، و در کارم گشایشی و راه خروجی قرار بده ؛ که تو می دانی و من نمی دانم ، و تو می توانی و من ناتوانم ، و تو بر هر چیز توانایی ، به حقّ مهربانی ات ، ای مهربان ترینِ مهربانان ! و درود خدا بر سَروَر پیامبران ، محمّد پیامبر و خاندان پاک و مطهّر او باد!
.
ص: 516
. .
ص: 517
. .
ص: 518
الإمام الصادق علیه السلام :إذا طَلَبَ أحَدُکُمُ الحاجَةَ فَلیُثنِ عَلی رَبِّهِ وَلیَمدَحهُ ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ إذا طَلَبَ الحاجَةَ مِنَ السُّلطانِ هَیَّأَ لَهُ مِنَ الکَلامِ أحسَنَ ما یَقدِرُ عَلَیهِ ، فَإِذا طَلَبتُمُ الحاجَةَ فَمَجِّدُوا اللّهَ العَزیزَ الجَبّارَ وَامدَحوهُ وأثنوا عَلَیهِ ، تَقولُ : یا أجوَدَ مَن أعطی ، ویا خَیرَ مَن سُئِلَ ، یا أرحَمَ مَنِ استُرحِمَ ، یا أحَدُ یا صَمَدُ ، یا مَن لَم یَلِد ولَم یولَد ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ ، یا مَن لَم یَتَّخِذ صاحِبَةً ولا وَلَدا ، یا مَن یَفعَلُ ما یَشاءُ ویَحکُمُ ما یُریدُ ویَقضی ما أحَبَّ ، یا مَن یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ ، یا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الأَعلی ، یا مَن لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ ، یا سَمیعُ یا بَصیرُ . وأکثِر مِن أسماءِ اللّهِ عز و جل ؛ فَإِنَّ أسماءَ اللّهِ کَثیرَةٌ ، وصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ وقُل : اللّهُمَّ أوسِع عَلَیَّ مِن رِزقِکَ الحَلالِ ما أکُفُّ بِهِ وَجهی ، وأُؤَدّی بِهِ عَن أمانَتی ، وأصِلُ بِهِ رَحِمی ؛ ویَکونُ عَونا لی فِی الحَجِّ وَالعُمرَةِ . (1)
الإمام الرضا علیه السلام :وَصَفَ نَفسَهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ بِأَسماءٍ دَعَا الخَلقَ _ إذ خَلَقَهُم وتَعَبَّدَهُم وَابتَلاهُم _ إلی أن یَدعوهُ بِها ، فَسَمّی نَفسَهُ : سَمیعا ، بَصیرا ، قادِرا ، قائِما ، ناطِقا ، ظاهِرا ، باطِنا ، لَطیفا ، خَبیرا ، قَوِیّا ، عَزیزا ، حَکیما ، عَلیما وما أشبَهَ هذِهِ الأَسماءَ . (2)
.
ص: 519
امام صادق علیه السلام :هر گاه یکی از شما حاجتی می طلبد ، ابتدا مدح و ثنای پروردگارش را به جا آورد ؛ چرا که آدمی وقتی از سلطان حاجتی می طلبد ، مقدّمتا بهترین سخنی را که در توان خود دارد ، به او می گوید . بنا بر این ، هر گاه حاجتی طلبیدید ، نخست خداوند عزّتمندِ جبّار را تمجید کنید و او را مدح و ثنا گویید . [پس ]می گویی: ای بخشنده ترین کسی که عطا می کند ! ای بهترین کسی که از او درخواست می شود ! ای بارحم ترین کسی که از او رحم طلبیده می شود ! ای یکتا ! ای قبله حاجات ! ای کسی که نه زاده است و نه زاده کسی است و هیچ کس همتای او نیست ! ای کسی که او را نه زن است و نه فرزندی ! ای کسی که آنچه بخواهد ، انجام می دهد ، و هر حکمی که بخواهد ، می کند ، و هر قضایی که دوست دارد ، می رانَد ! ای کسی که میان آدمی و دل او حائل می شود ! ای کسی که در بالاترین چشم انداز است ! ای کسی که هیچ چیز همانند او نیست ! ای شنوا ! ای بینا! و از نام های خداوند عز و جل بسیار بگو ؛ زیرا نام های خدا بسیارند. و بر محمّد و خاندان او صلوات فرست و بگو : بار خدایا! از روزیِ حلالت به من گشایشی ده ، چندان که با آن آبروی خویش را نگه دارم ، و با آن امانتم را ادا کنم ، و با آن به خویشاوندانم رسیدگی نمایم ، و در گزاردن حج و عمره از آن کمک بگیرم.
امام رضا علیه السلام :خداوند _ تبارک و تعالی _ خویشتن را به نام هایی وصف کرده و از خلق _ آن گاه که آنان را آفرید و به عبادتشان طلبید و [از این طریق ]آزمودشان _ خواست تا او را به این نام ها بخوانند . او خویشتن را شنوا ، بینا ، توانا ، پابرجا ، گویا ، آشکار ، نهان ، لطیف ، آگاه ، نیرومند ، عزّتمند ، استوارکار ، دانا و مانند این نام ها نامیده است.
.
ص: 520
5 / 2الدُّعاءُ بِالأَسماءِ الحُسنیالکتاب«وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا» . (1)
الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :للّهِِ عز و جل تِسعَةٌ وتِسعونَ اسما ، مَن دَعَا اللّهَ بِهَا استَجابَ لَهُ ، ومَن أحصاها دَخَلَ الجَنَّةَ (2) ، وقالَ اللّهُ عز و جل : «وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا» . (3)
الکافی عن أبی حمزة الثمالی عن الإمام الباقر علیه السلام ، قال :قُلتُ : فَما عَنی بِقَولِهِ فی یَحیی : «وَ حَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَ زَکَوةً» (4) ؟ قالَ : تَحَنُّنَ اللّهِ ، قُلتُ : فَما بَلَغَ مِن تَحَنُّنِ اللّهِ عَلَیهِ ؟ قالَ : کانَ إذا قالَ : یا رَبِّ ، قالَ اللّهُ عز و جل : لَبَّیکَ یا یَحیی . (5)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن رَفَعَ یَدَیهِ إلَی اللّهِ تَعالی ویَقولُ مُتَضَرِّعا : یا رَبِّ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ مَلَأَ اللّهُ تَعالی یَدَیهِ مِنَ الرَّحمَةِ . (6)
.
ص: 521
5 / 2خواندن خدا با نام های نیکوقرآن«همه نام های نیکو متعلّق به خدایند . پس ، او را بدانها بخوانید».
حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل دارای نود و نه نام است که هر کس خدا را با آنها بخواند ، او پاسخش می دهد ، و هر کس آنها را بشمارد ، به بهشت می رود، (1) و خداوند عز و جلفرموده است : «و همه نام های نیکو متعلّق به خدایند . پس ، او را بدانها بخوانید» .
الکافی_ به نقل از ابو حمزه ثمالی _: به امام باقر علیه السلام گفتم : مقصود خداوند از این سخنش درباره یحیی که : «و مهربانی ای از جانب خود و پاکی ای [به او دادیم]» چیست؟ فرمود : «مهرورزی خداوند» . گفتم : مهرورزی خدا به او تا چه اندازه رسید؟ فرمود : «تا اندازه ای که هر گاه می گفت : ای خداوند من ، خدای عز و جل می فرمود : بله ، ای یحیی» .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دست به سوی خدای متعال بردارد و سه مرتبه با زاری و التماس بگوید : «پروردگارا !» ، خدای متعال دستانش را از رحمت پُر می کند.
.
ص: 522
عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِِ مَلَکا مُوَکَّلاً بِمَن یَقولُ : یا أرحَمَ الرّاحِمینَ ، فَمَن قالَها ثَلاثا ، قالَ المَلَکُ : إنَّ أرحَمَ الرّاحِمینَ قَد أقبَلَ عَلَیکَ ، فَاسأَل . (1)
المستدرک علی الصحیحین عن أنس :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِرَجُلٍ وهُوَ یَقولُ : یا أرحَمَ الرّاحِمینَ ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : سَل فَقَد نَظَرَ اللّهُ إلَیکَ . (2)
المعجم الکبیر عن ابن عبّاس :إنَّ رَجُلاً قالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، هَل مِنَ الدُّعاءِ شَیءٌ لا یُرَدُّ ؟ قالَ : نَعَم ، تَقولُ : أسأَ لُکَ بِاسمِکَ الأَعلَی الأَعَزِّ الأَجَلِّ الأَکرَمِ . (3)
معانی الأخبار عن معاذ بن جبل :مَرَّ صلی الله علیه و آله بِرَجُلٍ وهُوَ یَدعو ویَقولُ : یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ . فَقالَ لَهُ : قَدِ استُجیبَ لَکَ ، فَسَل . (4)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ألِظّوا (5) بِ_ «یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ» . (6)
عمل الیوم واللیلة للنسائی عن أنس بن مالک :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدعو : «یا حَیُّ یا قَیّومُ» . (7)
.
ص: 523
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند را فرشته ای است گماشته بر کسی که بگوید : «یا أرحَمَ الرّاحِمینَ ، ای مهربان ترینِ مهربانان !» . پس هر که سه بار این را بگوید ، فرشته می گوید : مهربان ترینِ مهربانان به تو رو کرده است ، پس درخواست کن.
المستدرک علی الصحیحین_ به نقل از انس _: پیامبر خدا بر مردی گذشت که می گفت : یا أرحَمَ الرّاحِمینَ ، ای مهربان ترینِ مهربانان ! پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «درخواست کن ، که خدا به تو نظر کرده است» .
المعجم الکبیر_ به نقل از ابن عبّاس _: مردی گفت : ای پیامبر خدا ! آیا دعایی هست که رد نشود؟ فرمود : «آری . می گویی : أسأَلُکَ بِاسمِکَ الأَعلَی الأَعَزِّ الأَجَلِّ الأَکرَمِ ، به نام برتر و عزیزتر و بشکوه تر و ارجمندترت ، از تو درخواست می کنم».
معانی الأخبار_ به نقل از معاذ بن جبل _: پیامبر صلی الله علیه و آله بر مردی گذشت که دعا می کرد و می گفت : یا ذَا الجَلال وَ الإِکرامِ ، ای صاحب شُکوه و ارج! به او فرمود : «پاسخ داده شدی . پس درخواست کن».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر ذکر «یا ذَا الجَلال وَ الإِکرامِ ، ای صاحب شُکوه و ارج!» مداومت ورزید.
عمل الیوم و اللیلة ، نسایی_ به نقل از اَ نَس بن مالک _: پیامبر خدا این دعا را زیاد می خواند : «یا حَیُّ یا قَیّومُ ، ای زنده ، ای پاینده!».
.
ص: 524
الإمام علیّ علیه السلام_ لاِبنِهِ _: إذا نَزَلَ بِکَ أمرٌ عَظیمٌ فی دینٍ أو دُنیا ، فَتَوَضَّأ وَارفَع یَدَیکَ وقُل : یا اَللّهُ یا اَللّهُ _ سَبعَ مَرّاتٍ _ فَإِنَّهُ یُستَجابُ لَکَ . (1)
الإمام الصادق علیه السلام :اِشتَکَیتُ فَمَرَّ [ بی ] أبی علیه السلام فَقالَ : قُل یا بُنَیَّ عَشرَ مَرّاتٍ : یا اللّهُ ؛ فَإِنَّهُ لَم یَقُلها عَبدٌ إلاّ قالَ : لَبَّیکَ ، ومَن قالَ : یا رَبّی یا اَللّهُ ، یا رَبّی یا اللّهُ حَتّی یَنقَطِعَ النَّفَسُ ، اُجیبَ فَقیلَ لَهُ : لَبَّیکَ ، ما حاجَتُکَ . (2)
عنه علیه السلام :مَن قالَ عَشرَ مَرّاتٍ : یا رَبِّ یا رَبِّ ، قیلَ لَهُ : لَبَّیکَ ، ما حاجَتُکَ ؟ (3)
الکافی عن محمد بن حمران :مَرِضَ إسماعیلُ بنُ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : قُل : یا رَبِّ یا رَبِّ عَشرَ مَرّاتٍ ، فَإِنَّ مَن قالَ ذلِکَ نودِیَ : لَبَّیکَ ، ما حاجَتُکَ ؟ (4)
الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ العَبدَ إذا سَجَدَ فَقالَ : یا رَبِّ یا رَبِّ _ حَتّی یَنقَطِعَ نَفَسُهُ _ قالَ لَهُ الرَّبُّ تَبارَکَ وتَعالی : لَبَّیکَ ما حاجَتُکَ ؟ (5)
عنه علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ مِنکُم لَیَقِفُ عِندَ ذِکرِ الجَنَّةِ وَالنّارِ ، ثُمَّ یَقولُ : أی رَبِّ أی رَبِّ أی رَبِّ _ ثَلاثا _ فَإِذا قالَها نودِیَ مِن فَوقِ رَأسِهِ : سَل ، ما حاجَتُکَ . (6)
.
ص: 525
امام علی علیه السلام_ به فرزندش _: هر گاه در زمینه دین یا دنیا مشکل بزرگی برایت پیش آمد ، وضو ساز و دستانت را به آسمان بردار و هفت بار بگو : «یا اَللّهُ یا اَللّهُ ، ای خدا ! ای خدا !...» . پاسخت داده می شود.
امام صادق علیه السلام :بیمار شدم و پدرم از کنارم رد شد و فرمود : «پسرم ! ده مرتبه بگو : یا اَللّهُ ، ای خدا !؛ زیرا هر بنده ای این را بگوید ، خداوند می فرماید : بله . و هر کس بگوید : یا رَبّی یا اَللّهُ ، ای پرورگار من ، ای خدا! ، تا جایی که نفس قطع شود ، در پاسخ او گفته می شود : بله ، حاجتت چیست؟ » .
امام صادق علیه السلام :هر کس ده مرتبه بگوید : «یا رَبِّ یا رَبِّ ، ای خداوندگار من ! ای خداوندگار من!...» ، جواب می آید که : بله ، چه می خواهی؟
الکافی_ به نقل از محمّد بن حمران _: اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام بیمار شد . امام علیه السلام به او فرمود : «ده مرتبه بگو : یا رَبِّ یا رَبِّ ، ای خداوندگار من ! ای خداوندگار من !... ؛ زیرا هر کس این را بگوید ، جواب داده می شود که : بله ، چه می خواهی؟».
امام صادق علیه السلام :بنده هر گاه به سجده رود و بگوید : «یا رَبِّ یا رَبِّ ، ای خداوندگار من ! ای خداوندگار من ! ...» تا نفسش قطع شود ، خداوند _ تبارک و تعالی _ به او می فرماید : «بله ، چه می خواهی؟».
امام صادق علیه السلام :فردی از شما در هنگام یاد از بهشت و دوزخ درنگ می کند و سه مرتبه می گوید : «أی رَبِّ أی رَبِّ أی رَبِّ ، ای خداوند من ! ای خداوند من ! ای خداوند من!» . پس چون این را گفت ، از فراز سرش ندا آیدش که : بخواه ، حاجتت چیست؟
.
ص: 526
عنه علیه السلام :مَن قالَ : یا رَبِّ یا اَللّهُ ، یا رَبِّ یا اَللّهُ _ حَتّی یَنقَطِعَ نَفَسُهُ _ قیلَ لَهُ : لَبَّیکَ ، ما حاجَتُکَ ؟ (1)
عنه علیه السلام :مَن قالَ : یا مَن یَفعَلُ ما یَشاءُ ولا یَفعَلُ ما یَشاءُ أحَدٌ غَیرُهُ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ استُجیبَ لَهُ ، وهُوَ الدُّعاءُ الَّذی لا یُرَدُّ . (2)
المجتنی عن اللّیث بن سعد عن الإمام الصادق علیه السلام_ فی دُعاءِ سَریعِ الإِجابَةِ _: یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ _ حَتَّی انقَطَعَ نَفَسُهُ _ یا رَحمنُ یا رَحمنُ یا رَحمنُ _ حَتَّی انقَطَعَ نَفَسُهُ _ یا رَحیمُ یا رَحیمُ _ حَتَّی انقَطَعَ نَفَسُهُ _ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ _ حَتَّی انقَطَعَ نَفَسُهُ _ ثُمَّ سَأَلَ حاجَتَهُ فَحَضَرَت فِی الحالِ . (3)
الدعاء المأثور وآدابه عن عبد اللّه بن الصامت عن الإمام الصادق علیه السلام :مَن حَزَبَهُ أمرٌ (4) فَقالَ خَمسَ مَرّاتٍ : رَبَّنا رَبَّنا ، ودَعا فی کَشفِهِ ، إلاّ أنجاهُ اللّهُ مِمّا یَخافُ ، وأعطاهُ ما أرادَ . وَاحتَجَّ بِقَولِهِ سُبحانَهُ : «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ» الآیاتِ إلی قَولِهِ : «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَ_مِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ» (5) . (6)
.
ص: 527
امام صادق علیه السلام :هر کس بگوید : «یا رَبِّ یا اَللّهُ یا رَبِّ یا اَللّهُ ، ای خداوند من ، ای خدا ! ای خداوند من ، ای خدا!» تا آن که نفسش تمام شود ، به او گفته می شود : بله ، چه حاجت داری؟
امام صادق علیه السلام :هر کس سه بار بگوید : «یا مَن یَفعَلُ ما یَشاءُ ولا یَفعَلُ ما یَشاءُ أحَدٌ غَیرُهُ ، ای کسی که آنچه را بخواهد ، انجام می دهد و هیچ کس جز او اینگونه (فعّال ما یشاء) نیست» ، پاسخش داده می شود . و این است آن دعایی که رد نمی شود.
المجتنی_ به نقل از لیث بن سعد ، درباره دعایی که زود اجابت می شود _: امام صادق علیه السلام فرمود : «یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ ، ای خدا! ای خدا! ای خدا! ...» _ تا آن که نفسش قطع شود ، «یا رَحمنُ یا رَحمنُ یا رَحمنُ ، ای مهرگستر! ای مهرگستر! ای مهرگستر! ...» تا آن که نفسش قطع شود ، «یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ ، ای مهربان! ای مهربان! ای مهربان! «... تا آن که نفسش قطع شود ، «یا أرحَمَ الرّاحِمینَ ، ای مهربان ترینِ مهربانان!...» تا آن که نفسش قطع شود . سپس حاجتش را درخواست کند . در دَم برآورده شود.
الدعاء المأثور و آدابه_ به نقل از عبد اللّه بن صامت _: امام صادق علیه السلام فرمود : «هر کس مشکل بزرگی برایش پیش آید و پنج مرتبه بگوید : رَبَّنا رَبَّنا ، ای خداوندگار ما ! ای خداوندگار ما ! ... و برای رفع آن مشکل دعا کند ، حتما خداوند او را از آنچه می ترسیده است ، نجات می بخشد و آنچه را خواسته است ، به او می دهد ». امام علیه السلام به این فرموده خداوند سبحان استدلال کرد که : «آنان که ایستاده و نشسته و به پهلو خفته ، خدا را یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند» تا «پس ، پروردگارشان پاسخشان دهد که : من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را ، از مرد و زن ، که همه از یکدیگرید ، تباه نمی کنم» .
.
ص: 528
الإمام الرضا علیه السلام :إذا نَزَلَت بِکُم شِدَّةٌ فَاستَعینوا بِنا عَلَی اللّهِ ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا» ، قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : نَحنُ وَاللّهِ الأَسماءُ الحُسنَی الَّذی لا یَقبَلُ مِن أحَدٍ إلاّ بِمَعرِفَتِنا ، قالَ : «فَادْعُوهُ بِهَا» . (1)
راجع : ص 296 (جوف اللیل) .
.
ص: 529
امام رضا علیه السلام :هر گاه گرفتاری ای بر شما نازل شد ، از ما به درگاه خدا کمک بگیرید و این ، فرموده خداوند عز و جلاست ، آن جا که می فرماید : «و همه نامهای نیکو متعلّق به خدایند پس بدانها او را بخوانید» . [امام] صادق علیه السلام فرمود : «به خدا سوگند ، ماییم نام های نیکو که خداوند از هیچ کس [عملش را] نمی پذیرد ، مگر آن که همراه با شناخت [و اعتقاد به] ما باشد . خدا فرموده است : «پس ، بدانها او را بخوانید» ».
ر . ک : ص 297 (دل شب).
.
ص: 530
البابُ السّادِسُ : استجابة الدّعاء بالاسم الأعظم6 / 1ما رُوِیَ فی تَفسیرِ الاِسمِ الأَعظَمِأ _ مَوقِعُ الاِسمِ الأَعظَمِ مِنَ البَسمَلَةِرسول اللّه صلی الله علیه و آله : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِیمِ» أقرَبُ إلَی الاِسمِ الأَعظَمِ (1) مِن سَوادِ العَینِ إلی بَیاضِها . (2)
.
ص: 531
باب ششم : مستجاب شدن دعا با اسم اعظم6 / 1احادیثی در تفسیر «اسم اعظم»الف _ جایگاه اسم اعظم نسبت به بسم اللّهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله : «بسم اللّه الرحمن الرحیم» ، به اسم اعظم خدا ، (1) از سیاهی چشم به سفیدی آن ، نزدیک تر است.
.
ص: 532
عنه صلی الله علیه و آله_ وقَد سُئِلَ عَن «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» _: هُوَ اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ ، وما بَینَهُ وبَینَ اسمِ اللّهِ الأَکبَرِ إلاّ کَما بَینَ سَوادِ العَینِ وبَیاضِها مِنَ القُربِ . (1)
مُهج الدعوات عن معاویة بن عمّار ع_ن الإمام الصادق علیه السلام : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِیمِ» اسمُ اللّهِ الأَکبَرُ . أو قالَ : الأَعظَمُ . (2)
ب _ آیٌ مِنَ القُرآنِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ فی هاتَینِ الآیَتَینِ : «اللَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» (3) ، و «إِلَ_هُکُمْ إِلَ_هٌ وَ حِدٌ» (4) . (5)
عنه صلی الله علیه و آله :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ فی هاتَینِ الآیَتَینِ : «وَ إِلَ_هُکُمْ إِلَ_هٌ وَ حِدٌ لاَّ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَ_نُ الرَّحِیمُ» (6) ، وفاتِحَةِ سورَةِ آلِ عِمرانَ : «الم * اللَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» (7) . (8)
عنه صلی الله علیه و آله :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ الَّذی إذا دُعِیَ بِهِ أجابَ : «قُلِ اللَّهُمَّ مَ__لِکَ الْمُلْکِ» إلی «بِغَیْرِ حِسَابٍ» (9) . (10)
.
ص: 533
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از «بسم اللّه الرحمن الرحیم» _: آن ، نامی از نام های خداست و نزدیکی آن به اسم اکبر خداوند ، مانند نزدیکی سیاهی چشم به سفیدی آن است.
مهج الدعوات_ به نقل از معاویة بن عمّار _: امام صادق علیه السلام فرمود : « «بسم اللّه الرحمن الرحیم» »، نام اکبر خداست» یا فرمود : «[اسمِ] اعظم خداست».
ب _ آیاتی از قرآنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسم اعظم خدا ، در این دو آیه است : «اللَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ؛ خداست که معبودی جز او نیست ، زنده و برپادارنده است» و «إِلَ_هُکُمْ إِلَ_هٌ وَ حِدٌ ؛ خدای شما خدای یگانه است» .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسم اعظم خدا ، در این دو آیه است : «وَ إِلَ_هُکُمْ إِلَ_هٌ وَ حِدٌ لاَّ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَ_نُ الرَّحِیمُ ؛ و خدای شما خدایی یکتاست ، معبودی جز او نیست ، مهرگستر و مهربان است» ، و در آغاز سوره آل عمران : «الم * اللَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ؛ الف _ لام _ میم . خداست که معبودی جز او نیست ، زنده و برپادارنده است» .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسم اعظم خدا که هر گاه با آن خوانده شود ، پاسخ می دهد ، این است : «قُلِ اللَّهُمَّ مَ__لِکَ الْمُلْکِ ؛ بگو : بار خدایا ! ای صاحب پادشاهی!» تا «بِغَیْرِ حِسَابٍ ؛ بدون حساب» .
.
ص: 534
مهج الدعوات عن أبی اُمامة عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ الَّذی إذا دُعِیَ بِهِ أجابَ ، فی سُوَرٍ ثَلاثٍ : فِی البَقَرَةِ وآلِ عِمرانَ ، وطه . قالَ أبو اُمامَةَ : فِی البَقَرَةِ آیَةُ الکُرسِیِّ ، وفی آلِ عِمرانَ : «الم * اللَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» (1) وفی طه : «وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ» (2) . (3)
المستدرک عن الصحیحین عن سعد بن مالک عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :هَل أدُلُّکُم عَلَی اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ الَّذی إذا دُعِیَ بِهِ أجابَ ، وإذا سُئِلَ بِهِ أعطی ؟ الدَّعوَةُ الَّتی دَعا بِها یونُسُ ، حَیثُ ناداهُ فِی الظُّلُماتِ الثَّلاثِ : «لا إِلَ_هَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَ_نَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِینَ» . فَقالَ رَجُلٌ : یا رَسولَ اللّهِ ، هَل کانَت لِیونُسَ خاصَّةً أم لِلمُؤمِنینَ عامَّةً ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ألا تَسمَعُ قَولَ اللّهِ عز و جل : «وَ نَجَّیْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَ لِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ» (4) . (5)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ فی سِتِّ آیاتٍ مِن آخِرِ سورَةِ الحَشرِ . (6)
کنزالعمّال عن البراء بن عازب :قُلتُ لِعَلِیٍّ علیه السلام : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أسأَ لُکَ بِاللّهِ ورَسولِهِ إلاّ خَصَصتَنی بِأَعظَمِ ما خَصَّکَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَاختَصَّهُ بِهِ جِبریلُ ، وأرسَلَهُ بِهِ الرّحَمنُ ، فَضَحِکَ ثُمَّ قالَ یا بَراءُ : إذا أرَدتَ أن تَدعُوَ اللّهَ عز و جلبِاسمِهِ الأَعظَمِ فَاقرَأ مِن أوَّلِ سورَةِ الحَدیدِ إلی آخِرِ سِتِّ آیاتٍ مِنها ، إلی « ... عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» (7) ، وآخِرِ سورَةِ الحَشرِ ، یَعنی أربَعَ آیاتٍ ، ثُمَّ ارفَع یَدَیکَ فَقُل : «یا مَن هُوَ هکَذا ، أسأَ لُکَ بِحَقِّ هذِهِ الأَسماءِ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأن تَفعَلَ بی کَذا وکَذا مِمّا تُریدُ» ، فَوَاللّهِ الَّذی لا إلهَ غَیرُهُ لَتُقبِلَنَّ (8) بِحاجَتِکَ إن شاءَ اللّهُ . (9)
.
ص: 535
مهج الدعوات_ به نقل از ابو امامه _: پیامبر خدا فرمود : «اسم اعظم خدا که هر گاه با آن خوانده شود ، جواب می دهد ، در سه سوره بقره و آل عمران و طه است». ابو امامه گوید : در بقره ، آیة الکرسی است ، در آل عمران ، «الم * اللَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ؛ الف _ لام _ میم . خداست که معبودی جز او نیست ، زنده و برپادارنده است» ، و در طه ، «وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ ؛ و چهره ها برای آن زنده برپادارنده ، خضوع می کنند» .
المستدرک علی الصحیحین_ به نقل از سعد بن مالک _: پیامبر خدا فرمود : «آیا شما را به اسم اعظم خدا راهنمایی کنم ؛ همان که هر گاه به آن خوانده شود ، پاسخ می دهد و هر گاه به آن از او درخواست شود ، عطا می کند؟ [همان] دعایی که یونس با آن دعا کرد ، آن گاه که در تاریکی های سه گانه او را صدا زد : «لا إِلَ_هَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَ_نَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِینَ ؛ معبودی جز تو نیست . منزّهی تو ! من از ستمکاران بودم» ». مردی گفت : ای پیامبر خدا ! آیا این دعا اختصاص به یونس داشت ، یا برای همه مؤمنان است؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «آیا فرموده خداوند عز و جل را نمی شنوی که : «وَ نَجَّیْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَ لِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ ؛ و او را از اندوه رهانیدیم و این چنین ما مؤمنان را می رهانیم» ؟».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسم اعظم خدا در شش آیه آخر سوره حشر است.
کنز العمّال_ به نقل از براء بن عازب _: به علی علیه السلام گفتم : ای امیر مؤمنان ! به حقّ خدا و پیامبرش ، از تو خواهش می کنم که بزرگ ترین چیزی را که پیامبر خدا به تو اختصاص داد و جبرئیل به او اختصاص داد و خداوند مهربان ، او را به آن وسیله فرو فرستاد ، به من نیز اختصاص دهی . امام علیه السلام خندید و سپس فرمود : «ای براء ! هر گاه خواستی خداوند عز و جل را با اسم اعظمش بخوانی ، از آغاز سوره حدید تا آخر آیه ششم آن ، [یعنی] تا « .. . علیم بذات الصدور» ، و چهار آیه آخر سوره حشر را بخوان . سپس دستانت را بلند کن و بگو : ای آن که چنین است ! به حقّ این نام ها از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و فلان و بهمان خواسته مرا برآوری. به خدایی که معبودی جز او نیست ، سوگند می خورم که به خواست خدا ، با خواسته ات برمی گردی.»
.
ص: 536
الإمام الصادق علیه السلام :اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ مُقَطَّعٌ فی اُمِّ الکِتابِ . (1)
عنه علیه السلام :«ال_م» هُوَ حَرفٌ مِن حُروفِ اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ المُقَطَّعِ فِی القُرآنِ ، الَّذی یُؤَلِّفُهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَالإِمامُ ، فَإِذا دَعا بِهِ اُجیبَ . (2)
ج _ نُصوصٌ مِنَ الأَدعِیَةِسنن الترمذی عن بریدة :سَمِعَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله رَجُلاً یَدعو وهُوَ یَقولُ : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِأَنّی أشهَدُ أنَّکَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنتَ ، الأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذی لَم یَلِد ولَم یولَد ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ . فَقالَ صلی الله علیه و آله : وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ لَقَد سَأَلَ اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ الَّذی إذا دُعِیَ بِهِ أجابَ ، وإذا سُئِلَ بِهِ أعطی . (3)
.
ص: 537
امام صادق علیه السلام :اسم اعظم خدا در اُمّ الکتاب (سوره حمد) پراکنده است.
امام صادق علیه السلام : «الف _ لام _ میم» ، حرفی از حروف اسم اعظم خداست که در قرآن ، پراکنده است و پیامبر صلی الله علیه و آله و امام ، آنها را با هم ترکیب می کنند و هر گاه با آن دعا کنند ، دعایشان اجابت می شود.
ج _ متونی از دعاهاسنن الترمذی_ به نقل از بریده _: پیامبر صلی الله علیه و آله شنید فردی دعا می کند و می گوید : بار خدایا ! به حقّ این که گواهی می دهم تویی خدای یکتا و معبودی جز تو نیست و یگانه بی نیازی که نه فرزند دارد و نه فرزند کسی است و هیچ کس همتای او نیست ، از تو درخواست می کنم . فرمود : «سوگند به آن کسی که جانم در دست اوست ، این مرد از خداوند به اسم اعظمش درخواست کرد ؛ اسمی که هر گاه با آن خوانده شود ، پاسخ می دهد و هر گاه با آن از او درخواست شود ، عطا می کند».
.
ص: 538
مسند ابن حنبل عن أنس :کُنتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله جالِسا فِی الحَلقَةِ ورَجُلٌ قائِمٌ یُصَلّی ، فَلَمّا رَکَعَ وسَجَدَ فَتَشَهَّدَ ثُمَّ قالَ فی دُعائِهِ : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِأَنَّ لَکَ الحَمدَ ، لا إلهَ إلاّ أنتَ المَنّانُ ، یا بَدیعَ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، یاذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ ، یا حَیُّ یا قَیّومُ ، إنّی أسأَ لُکَ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أتَدرونَ بِما دَعَا اللّهَ ؟ قالَ : فَقالوا : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ . قالَ : وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ لَقَد دَعَا اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ الَّذی إذا دُعِیَ بِهِ أجابَ ، وإذا سُئِلَ بِهِ أعطی . (1)
الأدب المفرد عن أنس :کُنتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، دَعا رَجُلٌ فَقالَ : یا بَدیعَ السَّماواتِ ، یا حَیُّ یا قَیّومُ ، إنّی أسأَ لُکَ . فَقالَ : أتَدرونَ بِما دَعا ؟ وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ، دَعَا اللّهَ بِاسمِهِ الَّذی إذا دُعِیَ بِهِ أجابَ. (2)
الإمام الحسین عن الإمام علیّ علیهماالسلام :رَأَیتُ الخِضرَ علیه السلام فِی المَنامِ قَبلَ بَدرٍ بِلَیلَةٍ ، فَقُلتُ لَهُ : عَلِّمنی شَیئا اُنصَر بِهِ عَلَی الأَعداءِ ، فَقالَ : قُل : «یا هُوَ ، یا مَن لا هُوَ إلاّ هُوَ» ، فَلَمّا أصبَحتُ قَصَصتُها عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ لی : یا عَلِیُّ عُلِّمتَ الاِسمَ الأَعظَمَ . فَکانَ عَلی لِسانی یَومَ بَدرٍ . وإنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام قَرَأَ : «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» ، فَلَمّا فَرَغَ قالَ : یا هُوَ ، یا مَن لا هُوَ إلاّ هُوَ ، اغفِر لی ، وَانصُرنی عَلَی القَومِ الکافِرینَ . وکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقولُ ذلِکَ یَومَ صِفّینَ وهُوَ یُطارِدُ ، فَقالَ لَهُ عَمّارُ بنُ یاسِرٍ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، ما هذِهِ الکِنایاتُ ؟ قالَ : اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ وعِمادُ التَّوحیدِ : اللّهُ (3) لا إلهَ إلاّ هُوَ . ثُمَّ قَرَأَ : «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ» وآخِرَ الحَشرِ ، ثُمَّ نَزَلَ فَصَلّی أربَعَ رَکَعاتٍ قَبلَ الزَّوالِ . (4)
.
ص: 539
مسند ابن حنبل_ به نقل از انس _: با پیامبر خدا در مجلسی نشسته بودم و مردی ایستاده بود و نماز می خواند . پس از آن که رکوع و سجود کرد و تشهّدش را خواند ، در دعایش گفت : بار خدایا ! از تو درخواست می کنم ، به حقّ این [معنا ]که ستایش ، ویژه توست [و] معبودی جز توی نعمت بخش نیست . ای پدیدآورنده آسمان ها و زمین ! ای باشُکوه و ارج ! ای زنده ، ای پاینده ! از تو درخواست می کنم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «آیا می دانید او خدا را به چه خواند؟». گفتند : خدا و پیامبر او بهتر می دانند . فرمود : «سوگند به آن که جانم در دست اوست ، او خدا را به بزرگ ترین نامش خواند ؛ همان که هر گاه با آن خوانده شود ، پاسخ می دهد و هر گاه با آن از او درخواست شود ، عطا می کند».
الأدب المفرد_ به نقل از انس _: من همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودم که مردی دعا کرد و گفت : ای پدیدآورنده آسمان ها ، ای زنده ، ای پاینده ! من از تو درخواست می کنم . [پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «می دانید او با چه چیز دعا کرد؟ سوگند به آن که جانم در دست اوست ، این مرد خدا را با آن نامش خواند که هر گاه بدان خوانده شود ، پاسخ می دهد» .
امام حسین علیه السلام :[پدرم] علی علیه السلام فرمود : «یک شب قبل از [جنگ] بدر ، خضر علیه السلام را خواب دیدم و به او گفتم : چیزی به من بیاموز که با آن بر دشمنان ، نصرت داده شوم . گفت : بگو : یا هُوَ یا مَن لا هُوَ إلاّ هُوَ ، ای او! ای آن که اویی جز او نیست! . چون صبح شد ، آن را برای پیامبر خدا باز گفتم . فرمود : ای علی! اسم اعظم به تو آموخته شده است . در روز بدر ، پیوسته این جمله بر زبانم بود». نیز امیر مؤمنان ، «قل هو اللّه أحد» را خواند و چون آن را تمام کرد ، فرمود : «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» ، ای او ! ای آن که اویی جز او نیست ! مرا بیامرز و بر گروه کافران ، پیروزم گردان». در روز صفّین نیز ، در حالی که حمله می کرد ، این دعا را می خواند . عمّار بن یاسر به ایشان گفت : ای امیر مؤمنان ! این اشارات چیست؟ فرمود : «اسم اعظم خدا و ستون توحید است . خدا ، که معبودی جز او نیست» . سپس آیه : «شهد اللّه أنّه لا إله إلاّ هو ؛ خدا ، خود ، گواهی می دهد که معبودی جز او نیست» و آخر حشر را قرائت کرد . آن گاه پیاده شد و چهار رکعت پیش از زوال خواند.
.
ص: 540
الإمام زین العابدین علیه السلام :کُنتُ أدعُو اللّهَ سُبحانَهُ سَنَةً عَقیبَ کُلِّ صَلاةٍ أن یُعَلِّمَنِی الاِسمَ الأَعظَمَ ، فَإِنّی ذاتَ یَومٍ قَد صَلَّیتُ الفَجرَ ، إذ غَلَبَتنی عَینایَ وأنَا قاعِدٌ ، وإذا أنَا بِرَجُلٍ قائِمٍ بَینَ یَدَیَّ یَقولُ لی : سَأَلتَ اللّهَ تَعالی أن یُعَلِّمَکَ الاِسمَ الأَعظَمَ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : قُل : «اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِاسمِکَ ، اللّهِ ، اللّهِ ، اللّهِ ، اللّهِ ، اللّهِ ، الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ» . قالَ : فَوَ اللّهِ ما دَعَوتُ بِها لِشَیءٍ إلاّ رَأَیتُ نُجحَهُ . (1)
الإمام الرضا علیه السلام :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، کانَ أقرَبَ إلَی اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن سَوادِ العَینِ إلی بَیاضِها ، وإنَّهُ دَخَلَ فیهَا اسمُ اللّهِ الأَعظَمُ . (2)
.
ص: 541
امام زین العابدین علیه السلام :من یک سال تمام در تعقیب هر نمازی از خدا می خواستم که اسم اعظم را به من بیاموزد . روزی پس از خواندن نماز صبح ، همچنان که نشسته بودم ، خوابْ چشمانم را در ربود . در عالم خواب ، مردی را دیدم که در مقابلم ایستاده است و به من می گوید : تو از خدای متعال خواستی که اسم اعظم را به تو بیاموزد؟ گفتم : آری . گفت : بگو : «اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِاسمِکَ ، اللّهِ ، اللّهِ ، اللّهِ ، اللّهِ ، اللّهِ ، الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ ، بار خدایا ! به حقّ نامت :خدا ، خدا ، خدا ، خدا ، خدا که معبودی جز او نیست و خداوندگار عرش بزرگ است ، از تو درخواست می کنم». به خدا سوگند ، با این دعا برای هر چه دعا کردم ، نتیجه دیدم.
امام رضا علیه السلام :هر کس بعد از نماز صبح صد مرتبه بگوید : «بسم اللّه الرحمن الرحیم . لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلیّ العظیم ؛ به نام خداوند مهرگستر مهربان . هیچ نیرو و توانی نیست ، مگر به واسطه خدای والا و بزرگ» ، این به اسم اعظم خدا ، از سیاهی چشم به سفیدی آن ، نزدیک تر است و اسم اعظم خدا داخل آن است.
.
ص: 542
د _ کُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِمصباح الشریعة_ فیما نَسَبَهُ إلَی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام _: سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ قالَ : کُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ ، فَفَرِّغ قَلبَکَ عَن کُلِّ ما سِواهُ ، وَادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ ، فَلَیسَ فِی الحَقیقَةِ للّهِِ اسمٌ دونَ اسمٍ بَل هُوَ الواحِدُ القَهّارُ . (1)
6 / 2مَن کانَ عِندَهُ الاِسمُ الأَعظَمُالکتاب«قالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَ_بِ أَنَا ءَاتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قالَ هَ_ذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ » . (2)
الحدیثالإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اسمَ اللّهِ الأَعظَمَ عَلی ثَلاثَةٍ وسَبعینَ حَرفا ، وإنَّما کانَ عِندَ آصَفَ مِنها حَرفٌ واحِدٌ ، فَتَکَلَّمَ بِهِ ، فَخُسِفَ بِالأَرضِ ما بَینَهُ وبَینَ سَریرِ بِلقیسَ ، حَتّی تَناوَلَ السَّریرَ بِیَدِهِ ، ثُمَّ عادَتِ الأَرضُ کَما کانَت أسرَعَ مِن طَرفَةِ عَینٍ ، ونَحنُ عِندَنا مِنَ الاِسمِ الأَعظَمِ اثنانِ وسَبعونَ حَرفا ، وحَرفٌ واحِدٌ عِندَ اللّهِ تَعالَی، استَأثَرَ بِه فی عِلمِ الغَیبِ عِندَهُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ . (3)
.
ص: 543
د _ هر نامی از نام های خدامصباح الشریعة_ در حدیثی که به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره اسم اعظم خدا سؤال شد . فرمود : «هر نامی از نام های خدا [ ، اسم اعظم است] . پس ، قلبت را از هر آنچه جز اوست ، خالی گردان و به هر نامی که خواستی ، او را بخوان ؛ چرا که در حقیقت ، خداوند ، نام خاصّی ندارد ؛ بلکه اوست یگانه چیره».
6 / 2کسانی که اسم اعظم را می دانسته اندقرآن«کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود ، گفت : «من آن را پیش از آن که چشم خود را بر هم زنی ، برایت می آورم» . پس ، [سلیمان] چون آن را نزد خود مستقر دید ، گفت : این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاس گزارم ، یا ناسپاسی می کنم . و هر کس سپاس گزارد ، تنها به سود خویش سپاس می گزارد و هر کس ناسپاسی کند ، بی گمان ، پروردگارم بی نیاز و کریم است» .
حدیثامام باقر علیه السلام :اسم اعظم خدا ، هفتاد و سه حرف است و نزد آصف ، تنها یک حرف آن بود . او آن را به زبان آورد و زمینِ حدّ فاصل او و تخت بلقیس ، فرو رفت و او تخت را با دستش برداشت . سپس زمین به حال نخست باز گشت و این عمل ، در کمتر از چشم بر هم زدنی صورت گرفت . و در نزد ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم وجود دارد ، و یک حرف آن هم نزد خدای متعال است و آن را در علم غیب ، به خودش اختصاص داده است ، و هیچ نیرو و توانی نیست ، مگر به یاری خداوند بلندمرتبه و بزرگ.
.
ص: 544
الإمام الصادق علیه السلام :کانَ سُلَیمانُ عِندَهُ اسمُ اللّهِ الأَکبَرُ ، الَّذی إذا سَأَلَهُ أعطی ، وإذا دَعا بِهِ أجابَ ، ولَو کانَ الیَومَ لاَحتاجَ إلَینا . (1)
عنه علیه السلام :سَلمانُ عُلِّمَ الاِسمَ الأَعظَمَ . (2)
بصائر الدرجات عن عبد اللّه بن بکیر عن أبی عبد اللّه علیه السلام :کُنتُ عِندَهُ فَذَکَروا سُلیمانَ وما اُعطِیَ مِنَ العِلمِ وما اُوتِیَ مِنَ المُلکِ ، فَقالَ لی : وما اُعطِیَ سُلیمانُ بنُ داوودَ ؟ إنَّما کانَ عِندَهُ حَرفٌ واحِدٌ مِنَ الاِسمِ الأَعظَمِ ، وصاحِبُکُم الَّذی قالَ اللّهُ : «قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدَا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَ_بِ» (3) وکانَ واللّهِ عِندَ عَلِیٍّ علیه السلام عِلمُ الکِتابِ ، فَقُلتُ : صَدَقتَ وَاللّهِ جُعِلتُ فِداکَ ! (4)
الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام اُعطِیَ حَرفَینِ وکانَ یَعمَلُ بِهِما ، واُعطِیَ موسی أربَعَةَ أحرُفٍ ، واُعطِیَ إبراهیمُ ثَمانِیَةَ أحرُفٍ ، واُعطِیَ نوحٌ خَمسَةَ عَشَرَ حَرفا ، واُعطِیَ آدَمُ خَمسَةً وعِشرینَ حَرفا ، وإنَّ اللّهَ تَعالی جَمَعَ ذلِکَ کُلَّهُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، وإنَّ اسمَ اللّهِ الأَعظَمَ ثَلاثَةٌ وسَبعونَ حَرفا ، أعطی مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله اثنَینِ وسَبعینَ حَرفا ، وحُجِبَ عَنهُ حَرفٌ واحِدٌ . (5)
عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ _ سُبحانَهُ وتَعالی _ جَعَلَ اسمَهُ الأَعظَمَ عَلی ثَلاثَةٍ وسَبعینَ حَرفا ، فَأَعطی آدَمَ مِنها خَمسَةً وعِشرینَ حَرفا ، وأعطی نوحا مِنها خَمسَةَ عَشَرَ حَرفا ، وأعطی إبراهیمَ مِنها ثَمانِیَةَ أحرُفٍ ، وأعطی موسی مِنها أربَعَةَ أحرُفٍ ، وأعطی عیسی مِنها حَرفَینِ ، وکانَ یُحیی بِهِمَا المَوتی ، ویُبرِئُ الأَکمَهَ وَالأَبرَصَ ، وأعطی مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله اثنَینِ وسَبعینَ حَرفا ، وَاحتَجَبَ بِحَرفٍ ؛ لِئَلاّ یَعلَمَ أحَدٌ ما فی نَفسِهِ ، ویَعلَمُ ما فی أنفُسِ العِبادِ . (6)
.
ص: 545
امام صادق علیه السلام :سلیمان ، نام اکبر خدا را می دانست ؛ همان که هر گاه با آن از خدا درخواست می کرد، به او عطا می فرمود و هر گاه با آن می خواندش ، پاسخ می داد . با این حال ، اگر او امروز می بود ، به ما نیاز داشت.
امام صادق علیه السلام :به سلمان ، اسم اعظم آموخته شده بود.
بصائر الدرجات_ به نقل از عبد اللّه بن بکیر _: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که حاضران ، از سلیمان و علم و سلطنتی که به او داده شده بود ، سخن به میان آوردند . امام علیه السلام به من فرمود : «مگر به سلیمان بن داوود چه داده شده بود؟ او فقط یک حرف از اسم اعظم را می دانست ؛ امّا امام شما ، کسی است که خداوند [در حقّ او ]فرمود : «بگو : کافی است خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است ، میان من و شما گواه باشد» . به خدا سوگند ، علمِ کتاب ، نزد علی بود» . گفتم : به خدا که راست فرمودی ، فدایت شوم!
امام صادق علیه السلام :به عیسی بن مریم ، دو حرف داده شد که با آنها کار می کرد ، و به موسی چهار حرف ، و به ابراهیم هشت حرف ، و به نوح پانزده حرف ، و به آدم ، بیست و پنج حرف داده شد ، و خداوند متعال همه این حروف را یک جا به محمّد صلی الله علیه و آله داد . اسم اعظم خدا ، هفتاد و سه حرف است . هفتاد و دو حرف آن را به محمّد صلی الله علیه و آله داد و یک حرف از او پنهان نگه داشته شد.
امام صادق علیه السلام :خداوند پاک و بلندمرتبه ، نام اعظم خود را هفتاد و سه حرف قرار داد . بیست و پنج حرف از آن را به آدم داد ، پانزده حرفش را به نوح ، هشت حرفش را به ابراهیم ، چهار حرفش را به موسی ، و دو حرفش را به عیسی که با آن دو حرف ، مرده را زنده می کرد و کور مادرزاد و پیس را شفا می داد . و به محمّد صلی الله علیه و آله هفتاد و دو حرف داد و یک حرف را از او پنهان داشت ، برای این که کسی نداند که در ذات خدا چه هست و خدا بداند که در جان بندگان چه می گذرد.
.
ص: 546
الإمام الرضا علیه السلام :اُعطِیَ بَلعَمُ بنُ باعورَا الاِسمَ الأَعظَمَ ، فَکانَ یَدعو بِهِ فَیُستَجابُ لَهُ . (1)
راجع : أهل البیت فی الکتاب والسنّة : القسم الرابع / الفصل الثانی : أبواب علومهم / اسم اللّه الأعظم . موسوعة العقائد الإسلامیة : القسم الثالث / الفصل الثانی : أصناف أسماء اللّه / الأسماء التکوینیّة .
.
ص: 547
امام رضا علیه السلام :به بلعم بن باعورا اسم اعظم داده شده بود . او با آن دعا می کرد و دعایش مستجاب می شد.
ر . ک : اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث : بخش پنجم / فصل دوم : درهای علوم اهل بیت / نام اعظم خدا . دانش نامه عقاید اسلامی : بخش سوم / فصل دوم : گونه های نام های خدا / نام های تکوینی.
.
ص: 548
. .
ص: 549
تحقیقی در باره معنای اسم اعظم و استجابت دعاء با آنموضوع اسم اعظم خداوند عز و جل ، در احادیث اسلامی، بویژه در ادعیه، بسیار تکرار شده و این نکته نیز آمده است که هر کس خدا را با آن نام بخواند، دعایش مستجاب می شود و اهل بیت علیهم السلاماین نام (بجز یک حرف از آن) را می دانند . امّا آن نام چیست؟ همان طور که ملاحظه شد، احادیث، در این باره ، مختلف اند و نمی توان پاسخ قاطعی بر پایه احادیث اسلامی، به این سؤال داد ؛ لیکن می توان گفت که به فرض صحّت این احادیث، اسم اعظمی که نزد انبیای الهی و اهل بیت علیهم السلامبوده ، با توجه به خصوصیاتی که برای آن ذکر شده ، بی تردید، چیزی غیر از الفاظی است که در احادیث مذکور آمده است. نبودن دلیل قاطعی بر مراد از اسم اعظم، موجب شده است که دیدگاه های مختلفی درباره آن ارائه گردد ، تا آن جا که سیوطی، بیست قول را در این زمینه نقل کرده است . گروهی مانند ابو جعفر طبری و ابو الحسن اشعری و ابو حاتم ابن حیّان و باقلانی ، بر این باورند که همه اسمای الهی (یعنی صفات خداوند عزوجلّ)، بزرگ هستند و اسمی که بزرگ تر از اسمای دیگر باشد، وجود ندارد .
.
ص: 550
برخی می گویند : اسم اعظم، وجود دارد ؛ امّا کسی جز خداوند متعال، از آن آگاهی ندارد . برخی می گویند : اسم اعظم خدا ، در میان اسمای حُسنا پنهان است. برخی می گویند : اسم اعظم ، هر اسمی است که بنده، پروردگار خود را با همه وجود ، به آن بخواند . (1) برخی گفته اند : اسم اعظم ، نامی است که جامع همه نام های الهی باشد . (2) برخی گفته اند : انبیا، تجلّی نام های اصلیِ حق هستند و این نام های اصلی ، همگی داخل در اسم اعظم (اسم جامع) و مظهر حقیقت محمّدی اند . (3) باری ، اختلاف نظر در تبیین آنچه حقیقتش حتی برای محقّقانْ مشخص نیست، طبیعی است ؛ ولی از آن جا که دیدگاه های مختلف را در این زمینه مطالعه کرده ایم ، کلام علاّمه طباطبایی را در تبیین اسم اعظم، بهترین تحقیق یافته ایم .
بهترین تحقیق در تبیین اسم اعظمعلاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایی رحمه الله در پاسخ این سؤال که : «معنای اسم اعظم چیست؟» می گوید : «در میان مردم، شایع شده که اسم اعظم، اسمی است لفظی، از اسمای خدای متعال، که اگر خدا را به آن بخوانند، دعا مستجاب می شود و در هیچ مقصدی، از تأثیر باز نمی ماند، و چون در میان اسمای حسنای خدا به چنین اسمی دست نیافته اند و در لفظ جلاله (اللّه ) نیز چنین اثری ندیده اند، معتقد
.
ص: 551
شده اند که اسم اعظم، مرکّب از حروفی است که آن حروف و نحوه ترکیب آنها را هر کسی نمی داند، و اگر کسی به آن دست بیابد، همه موجودات، در برابرش خاضع می شوند و به فرمانش در می آیند. به نظر افسونگران و دعانویسان [ که به علوم غریبه معتقدند] ، اسم اعظم، دارای لفظی است که به حسب طبعْ دلالت بر آن می کند، نه به حسب وضع لغوی . چیزی که هست، ترکیب حروف آن، به حسب اختلاف حوایج و مقاصد، مختلف می شود و برای به دست آوردن آن، راه های مخصوصی هست، که نخست، حروف آن را از آن راه ها به دست می آورند و سپس آنها را در هم می آمیزند و با آنها دعا می کنند، و تفصیل آن، محتاج به مراجعه به آن فن است. در بعضی روایات نیز اندکْ اِشعاری به این معنا هست ، مثل آن روایتی که می گوید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم، نسبت به اسم اعظم، نزدیک تر است از سفیدیِ چشم به سیاهی آن» و آن روایتی که می گوید: «اسم اعظم، در آیة الکرسی و اوّل سوره آل عمران است» و نیز روایتی که می گوید: «حروف اسم اعظم، در سوره حمد پراکنده اند و امام، آن حروف را می شناسد و هر وقت بخواهد، آنها را ترکیب می کند و با آنها دعا می کند و در نتیجه، دعایش مستجاب می شود» و نیز این روایت که : «آصف بن بَرخیا، وزیر سلیمان، با حروفی از اسم اعظم که پیشش بود، دعا کرد و توانست تخت بِلقیس، ملکه سبأ را در مدّتی کمتر از چشم بر هم زدن، نزد سلیمان حاضر سازد» و یا این روایت که : «اسم اعظم، مرکّب از 73 حرف است و خداوند، 72 حرف از این حروف را در میان پیامبرانش تقسیم کرده، و یکی را در علم غیب، به خودش اختصاص داده است». همچنین، روایات دیگری هستند که اِشعار دارند بر این که اسم اعظم، مرکّب
.
ص: 552
لفظی است؛ ولی بحث حقیقی درباره علّت و معلول و خواصّ آن، همه این سخنان را نفی می کند ؛ زیرا تأثیر حقیقی، به وجود اشیا و قوّت و ضعف وجود آنها و سنخیت بین مؤثّر و متأثّر بستگی دارد و اسم لفظی، صِرفا از نظر لفظ آن، چیزی جز مجموعه ای از صوت های شنیدنی نیست و شنیدنی ها، از کیفیّات عَرَضی هستند و اگر از جهت معنای متصوّرش اعتبار شود، صورتی است ذهنی که به خودیِ خود، هیچ اثری در هیچ موجودی ندارد، و مُحال است صوتی که ما آن را از حنجره خود خارج می کنیم و یا صورت خیالی ای که ما آن را در ذهن خود تصور می نماییم، آن گونه باشد که به وجود خود، وجود هر چیزی را مقهور سازد و در آنچه ما میل داریم، به دلخواه ما تصرّف کند ، مثلاً آسمان را زمین و زمین را آسمان کند، دنیا را آخرت و آخرت را دنیا کند و کارهایی از این دست. حالْ آن که خود آن صورت، معلول اراده ماست. افزون بر این، اسمای الهی و مخصوصا اسم اعظم او، هر چند در عالم، مؤثّر باشند و اسباب و وسایطی برای نزول فیض از ذات خدای متعال در این عالمِ مشهود بوده باشند، این تأثیرشان به خاطر حقایقشان است، نه الفاظی که در فلان گویِش، دلالت بر فلان معنا دارند، و نه حتّی به خاطر معانی شان _ که از الفاظ ، فهمیده می شوند و در ذهن ، تصوّر می شوند نیز نیست ؛ بلکه معنای این تأثیر، این است که خدای متعال _ که پدیدآورنده هر چیزی است _ هر چیزی را با یکی از صفات کریمش پدید می آورَد که مناسب آن چیز و در قالب اسمی است، نه این که لفظ خشک و خالیِ اسم و یا معنای آن و یا حقیقت دیگری غیر از ذات متعالی خداوندی، چنین تأثیری داشته باشد. چیزی که هست، خدای متعال، وعده داده است که دعای دعا کننده را اجابت
.
ص: 553
می کند و فرموده است : «أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ؛ (1) دعای دعا کننده را اجابت می کنم ، آن گاه که مرا بخواند» و این اجابت، موکول به دعا و طلب حقیقی و جدّی است و نیز _ همان طور که در تفسیر این آیه گذشت _ موقوف بر این است که درخواست، از خودِ خدا شود و نه از دیگری . آری، کسی که دست از تمامی وسائل و اسباب بردارد و برای یکی از حوایجش، به پروردگارش متّصل شود، در حقیقتْ متّصل به حقیقت آن اسمی شده است که با حاجتش تناسب دارد و در نتیجه، آن اسم نیز با حقیقتش تأثیر می کند و دعای او مستجاب می شود . این است حقیقت «خدا را به نام هایش خواندن» و به همین جهت، خصوصیت و عمومیت تأثیر، به حال آن اسمی بستگی دارد که حاجتمند، به آن ، تمسّک جسته است . پس اگر این اسم، اسم اعظم باشد، تمامی اشیا ، در برابرِ حقیقت آن اسم، رام می شوند و دعای کسی که با آن اسم دعا کرده ، بی هیچ قید و شرطی مستجاب می شود . بنا بر این، روایات و ادعیه این باب را باید بر این معنا حمل کرد و نه بر اسم لفظی یا مفهوم آن . و این که در روایت آمده است که خداوند، اسمی از اسمای خود و یا چیزی از اسم اعظم خود را به یکی از پیغمبران یا بندگانش آموخته ، معنایش این است که راه انقطاع به سوی خود را به وی آموخته است ، بدین گونه که اسم خداوندیِ مناسب با دعا و درخواستِ او را بر زبانش جاری ساخته است . پس اگر واقعا اسمِ لفظی ای در کار باشد و معنای روشنی هم داشته باشد، باز هم تأثیر آن دعا، از این باب است که الفاظ و معانی، وسایل و اسبابی هستند که به نحوی، حقایق را حفظ می کنند . پس دقّت فرمایید» . (2)
.
ص: 554
البابُ السّابِعُ : من تستجاب دعوته7 / 1الأَنبِیاءُالکتاب«وَ قَالَ مُوسَی رَبَّنَا إِنَّکَ ءَاتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً وَ أَمْوَ لاً فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَی أَمْوَ لِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَلاَ یُؤْمِنُواْ حَتَّی یَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ * قَالَ قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا وَ لاَ تَتَّبِعَانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ » . (1)
«قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُن مِّنَ الْجَ_هِلِینَ * فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ » . (2)
«وَ نُوحًا إِذْ نَادَی مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَ_هُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ » . (3)
«وَ أَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَ ءَاتَیْنَ_هُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ ذِکْرَی لِلْعَ_بِدِینَ » . (4)
«وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَ_ضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَ_ادَی فِی الظُّ_لُمَ_تِ أَن لاَّ إِلَ_هَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَ_نَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَ لِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ » . (5)
.
ص: 555
باب هفتم : کسانی که دعایشان مستجاب می شود7 / 1پیامبرانقرآن«و موسی گفت : پروردگارا ! تو به فرعون و اشرافش در زندگی دنیا زیور و اموال داده ای. پروردگارا ! آنان بدین وسیله [خَلق را] از راه تو گم راه می کنند . پروردگارا ! اموالشان را نابود کن و دل هایشان را سخت گردان که ایمان نمی آورند تا عذاب دردناک را ببینند . فرمود : «دعای هر دوی شما پذیرفته شد . پس ایستادگی کنید و راه کسانی را که نمی دانند ، پیروی مکنید»» .
«گفت : پروردگارا ! زندان در نزد من ، خوش تر از آن چیزی است که [همسر عزیز مصر ]مرا به آن می خواند و اگر نیرنگ آنان (زنان) را از من نگردانی ، به سوی ایشان خواهم گرایید و از جمله نادانان خواهم شد . پس ، پروردگارش دعای او را اجابت کرد و نیرنگ زنان را از او بگردانید . آری ، او شنوای داناست» .
«و نوح را [یاد کن ،] آن گاه که پیش تر [از ابراهیم و لوط] ندا کرد و ما او را اجابت کردیم و او و خانواده اش را از اندوه بزرگ رهانیدیم».
«و ایّوب را [یاد کن ،] آن گاه که پروردگارش را ندا داد که : «به من آسیب رسیده است و تو مهربان ترینِ مهربانانی» . پس ، او را اجابت کردیم و آسیب او را زدودیم و کسان او را و مانند آنها را همراه با آنان [مجدّدا ]به وی عطا کردیم تا رحمتی از جانب ما و عبرتی برای عبادت کنندگان باشد» .
«و ذو النون را [یاد کن ،] آن گاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او سخت نمی گیریم . پس در دل تاریکی ها ندا در داد که : «معبودی جز تو نیست . منزّهی تو ! راستی که من از ستمکاران بودم» . پس ، دعای او را مستجاب کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و این چنین ما مؤمنان را می رهانیم» .
.
ص: 556
«رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ * فَنَجَّیْنَ_هُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ » . (1)
«وَ زَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لاَ تَذَرْنِی فَرْدًا وَ أَنتَ خَیْرُ الْوَ رِثِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیَی وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُواْ یُسَ_رِعُونَ فِی الْخَیْرَ تِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُواْ لَنَا خَ_شِعِینَ » . (2)
«قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لاِّوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّ زِقِینَ * قَالَ اللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیْکُمْ فَمَن یَکْفُرْ بَعْدُ مِنکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَ__لَمِینَ » . (3)
«وَ لَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ » . (4)
الحدیثالمستدرک علی الصحیحین عن أنس بن مالک :إنَّ أبا طالِبٍ مَرِضَ فَثَقُلَ ، فَعادَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : یَابنَ أخی اُدعُ رَبَّکَ الَّذی بَعَثَکَ أن یُعافِیَنی . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ اشفِ عَمّی ، فَقامَ (5) کَأَنَّما نَشِطَ مِن عِقالٍ . فَقالَ أبو طالِبٍ : إنَّ رَبَّکَ بَعَثَکَ لِیُطیعَکَ ؟! قالَ : وأنتَ _ یا عَمِّ _ إن أطَعتَ اللّهَ لَیُطیعَنَّکَ . (6)
.
ص: 557
«پروردگارا ! مرا و کسانم را از آنچه انجام می دهند ، بِرَهان . پس ، او و کسانش ، همگی را رهانیدیم» .
«و زکریّا را [یاد کن ،] آن گاه که پروردگارش را ندا داد : «پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترینِ ارث برندگانی» . پس ، دعای او را اجابت نمودیم و یحیی را بدو بخشیدیم و همسرش را برای وی شایسته [و آماده حمل] ساختیم ؛ زیرا آنان در کارهای نیک شتاب می کردند و ما را به امید و بیم می خواندند و در برابر ما خاشع بودند».
«عیسی بن مریم گفت : بار الها ! ای پروردگار ما ! از آسمان ، خوانی بر ما فرو فرست تا که عیدی برای اوّل و آخر ما باشد و نشانه ای از جانب تو ، و ما را روزی ده ، که تو بهترینِ روزی دهندگانی . خدا گفت : «من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد ؛ امّا پس از آن ، هر کس از شما کفر ورزد ، وی را چنان عذابی می کنم که هیچ یک از جهانیان را چنان عذاب نکرده باشم»» .
«و نوح ، ما را ندا داد و چه نیک ، اجابت کننده بودیم!» .
حدیثالمستدرک علی الصحیحین_ به نقل از انس بن مالک _: ابو طالب بیمار شد و بیماری اش شدّت گرفت . پیامبر صلی الله علیه و آله به عیادتش رفت . او گفت : پسر برادرم ! از پروردگارت که تو را فرستاده است ، بخواه مرا بهبود بخشد . پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «بار الها !» عمویم را شفا بخش» . ابو طالب در دَم برخاست ، چنان که گویی از بندْ آزاد شد ، و گفت : پروردگارت تو را فرستاده که از تو اطاعت کند ؟! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «عموجان ! تو هم اگر از خدا اطاعتی کنی ، او از تو اطاعت می کند» .
.
ص: 558
صحیح البخاری عن إسحاق بن عبد اللّه عن أنس بن مالک :أصابَتِ النّاسَ سَنَةٌ عَلی عَهدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَبَینَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَخطُبُ فی یَومِ جُمُعَةٍ ، قامَ أعرابِیٌّ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، هَلَکَ المالُ ، وجاعَ العِیالُ ، فَادعُ اللّهَ لَنا ، فَرَفَعَ یَدَیهِ _ وما نَری فِی السَّماءِ قَزَعَةً (1) _ فَوَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ، ما وَضَعَها حَتّی ثارَ السَّحابُ أمثالَ الجِبالِ ، ثُمَّ لَم یَنزِل عَن مِنبَرِهِ حَتّی رَأَیتُ المَطَرَ یَتَحادَرُ عَلی لِحیَتِهِ صلی الله علیه و آله ، فَمُطِرنا یَومَنا ذلِکَ ، ومِنَ الغَدِ ، وبَعدَ الغَدِ ، وَالَّذی یَلیهِ ، حَتَّی الجُمُعَةِ الاُخری . وقامَ ذلِکَ الأَعرابِیُّ _ أو قالَ غَیرُهُ _ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ تَهَدَّمَ البِناءُ ، وغَرِقَ المالُ ، فَادعُ اللّهَ لَنا ، فَرَفَعَ یَدَیهِ فَقالَ : اللّهُمَّ حَوالَینا ولا عَلَینا ، فَما یُشیرُ بِیَدِهِ إلی ناحِیَةٍ مِنَ السَّحابِ إلاَّ انفَرَجَت ، وصارَتِ المَدینَةُ مِثلَ الجَوبَةِ (2) وسالَ الوادی قَناةُ شَهرا ، ولَم یَجِئ أحَدٌ مِن ناحِیَةٍ إلاّ حَدَّثَ بِالجَودِ . (3)
الإمام الکاظم علیه السلام :إنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ : دَخَلتُ السّوقَ فَابتَعتُ لَحما بِدِرهَمٍ ، وذُرَةً بِدِرهَمٍ ، فَأَتیتُ بِهِ فاطِمَةَ علیهاالسلام ، حَتّی إذا فَرَغَت مِنَ الخَبزِ وَالطَّبخِ قالَت : لَو دَعَوتَ أبی . فَأَتَیتُهُ وهُوَ مُضطَجِعٌ ، وهُوَ یَقولُ : «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الجوعِ» ضَجیعا . فَقُلتُ لَهُ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ عِندَنا طَعاما ، فَقامَ وَاتَّکَأَ عَلَیَّ ، ومَضَینا نَحوَ فاطِمَةَ علیهاالسلام ، فَلَمّا دَخَلنا : قالَ : هَلُمَّ طَعامَکِ یا فاطِمَةُ ، فَقَدَّمَت إلَیهِ البُرمَةَ (4) وَالقُرصَ ، فَغَطَّی القُرصَ وقالَ : اللّهُمَّ بارِک لَنا فی طَعامِنا . ثُمَّ قالَ : اِغرِفی لِعائِشَةَ فَغَرَفَت ، ثُمَّ قالَ : اِغرِفی لاُِمِّ سَلَمَةَ فَغَرَفَت ، فَما زالَت تَغرِفُ حَتّی وَجَّهَت إلی نِسائِهِ التِّسعِ قُرصَةً قُرصَةً ومَرَقا . ثُمَّ قالَ : اِغرِفی لِأَبیکِ وبَعلِکِ . ثُمَّ قالَ : اِغرِفی وکُلی وَأهدی لِجاراتِکِ . فَفَعَلَت ، وبَقِیَ عِندَهُم أیّاما یَأکُلونَ . (5)
.
ص: 559
صحیح البخاری_ به نقل از اسحاق بن عبد اللّه ، از انس بن مالک _: در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله ، مردم دچار خشک سالی شدند . یکی از روزهای جمعه که پیامبر صلی الله علیه و آله مشغول خواندن خطبه بود ، بادیه نشینی برخاست و گفت : ای پیامبر خدا ! دار و ندارمان از بین رفت و زن و فرزندانمان گرسنه اند . برایمان دعا کن . پیامبر صلی الله علیه و آله دستانش را به آسمان برداشت ، در حالی که یک تکّه ابر هم در آسمان مشاهده نمی شد . سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هنوز دستانش را نینداخته بود که ابرهای کوه آسا پیدا شدند و از منبرش پایین نیامده بود که دیدم باران از محاسن او می چکد ، و آن روز و فردا و پس فردا و پسین فردایش تا جمعه دیگر ، باران بارید . آن بادیه نشین یا بادیه نشین دیگری برخاست (1) و گفت : ای پیامبر خدا ! خانه ها خراب شد و سیل ، اموال ما را برد . برایمان دعا کن . پیامبر صلی الله علیه و آله دستانش را بلند کرد و گفت : «بار الها ! پیرامون ما ، نه بر سر ما!. (2) و ابرهای هر طرف که با دستش به آنها اشاره می کرد ، از هم پراکنده می شدند . و مدینه چونان حفره (3) شد و تا یک ماه ، آب در وادی ، جاری بود و هر کس از هر سوی می آمد ، از بارندگی فراوان سخن می گفت.
امام کاظم علیه السلام :علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : «به بازار رفتم و دِرهمی گوشت و درهمی ذرّت خریدم و برای فاطمه آوردم . او وقتی نان ها را پخت و گوشت را طبخ کرد ، گفت : کاش پدرم را هم دعوت کنی ! من نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم . دیدم دراز کشیده است و می گوید : پناه می برم به خدا از گرسنه خوابیدن . گفتم : ای پیامبر خدا ! ما غذایی تهیّه کرده ایم . برخاست و به من تکیه داد و با هم به سوی فاطمه علیهاالسلام رفتیم . وارد که شدیم ، فرمود : غذایت را بیاور ، ای فاطمه ! . فاطمه ، دیزی و نان ها را آورد . پیامبر صلی الله علیه و آله روی نان ها را پوشاند و گفت : بار خدایا ! به غذای ما برکت عطا کن . سپس فرمود : مقداری برای عایشه بکش . فاطمه کشید . باز فرمود : برای اُمّ سلمه هم بکش و فاطمه کشید ، و برای هر نُه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله ، یک قرص نان و ملاقه ای آب گوشت کشید و فرستاد . پیامبر صلی الله علیه و آله سپس فرمود : برای پدرت و شوهرت هم بکش . آن گاه فرمود : غذا بکش و بخور و به همسایگانت هم اهدا کن و فاطمه چنان کرد . با این حال ، چندان از آن غذا باقی ماند که چند روز می خوردند.
.
ص: 560
المستدرک عن سهل بن حنیف عن عثمان بن حنیف :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وجاءَهُ رَجُلٌ ضَریرٌ فَشَکا إلَیهِ ذَهابَ بَصَرِهِ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، لَیسَ لی قائِدٌ وقَد شَقَّ عَلَیَّ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِیتِ المیضَأَةَ فَتَوَضَّأْ ثُمَّ صَلِّ رَکعَتَینِ ، ثُمَّ قُل : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ وأتَوَجَّهُ إلَیکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله نَبِیِّ الرَّحمَةِ ، یا مُحَمَّدُ ، إنّی أتَوَجَّهُ بِکَ إلی رَبِّکَ فَیُجلِیَ لی عَن بَصَری ، اللّهُمَّ شَفِّعهُ فِیَّ وشَفِّعنی فی نَفسی . قالَ عُثمانُ : فَوَاللّهِ ما تَفَرَّقنا ولاطالَ بِنَا الحَدیثُ ، حَتّی دَخَلَ الرَّجُلُ وکَأَنَّهُ لَم یَکُن بِهِ ضُرٌّ قَطُّ . (1)
الإمام علیّ علیه السلام :دَعانِی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وأنَا أرمَدُ ، فَتَفَلَ فی عَینی ، وشَدَّ العِمامَةَ عَلی رَأسی ، وقالَ : «اللّهُمَّ ، أذهِب عَنهُ الحَرَّ وَالبَردَ» ، فَما وَجَدتُ بَعدَها حَرّا ولا بَردا . (2)
.
ص: 561
المستدرک_ به نقل از سهل بن حنیف ، از عثمان بن حنیف _: مرد نابینایی نزد پیامبر خدا آمد و از نابینا شدنش به ایشان شِکوه کرد و گفت : ای پیامبر خدا ! من عصاکشی ندارم و به زحمت افتاده ام! پیامبر خدا فرمود : «به وضوخانه برو و وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و سپس بگو : بار الها ! از تو درخواست می کنم و پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله ، پیامبر رحمت را واسطه خود به درگاهت قرار می دهم . ای محمّد ! من به واسطه تو ، به درگاه پروردگارت روی کرده ام تا کوری چشمم را بزداید. بار الها! شفاعت او را در حقّ من و شفاعت خودم را درباره ام بپذیر». عثمان می گوید : به خدا سوگند ، هنوز پراکنده نشده بودیم و مدّت زیادی هم از گفتگویمان نمی گذشت که آن مرد آمد و انگار که هرگز کور نبوده است.
امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله مرا که دچار چشم درد بودم ، صدا زد و آب دهانش را به چشمم کشید و بر سرم دستار بست و فرمود : «بار خدایا ! گرما و سرما را از او دور گردان» . زان پس ، هرگز گرما و سرمایی احساس نکردم.
.
ص: 562
دلائل النبوّة لإبی نعیم عن عبدالرحمن بن أبی لیلی :اِجتَمَعَ إلَیَّ نَفَرٌ مِن أهلِ المَسجِدِ فَقالوا : إنّا قَد رَأَینا مِن أمیرِ المُؤمِنینَ شَیئا أنکَرناهُ ، فَقُلتُ : وما هُوَ ؟ فَقالوا : یَخرُجُ عَلَینا فِی الشِّتاءِ فی إزارٍ ورِداءٍ وفِی الصَّیفِ فی قَباءٍ مَحشُوٍّ ! فَدَخَلتُ فَذَکَرتُ ذلِکَ لِأَبی ، فَلَمّا راحَ إلی عَلِیٍّ علیه السلام قالَ : إنَّ النّاسَ قَد رَأَوا مِنکَ شَیئا أنکَروهُ ، قالَ : وما هُوَ ؟ قُلتُ : لِباسُکَ ، قالَ لی : أوَما کُنتَ مَعَنا حینَ دَعانی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأنَا أرمَدُ فَتَفَلَ فی راحَتَیهِ وألصَقَ بِهِما عَینی ، وقالَ : اللّهُمَّ أذهِب عَنهُ الحَرَّ وَالبَردَ ؟ وَالَّذی بَعَثَهُ بِالحَقِّ ما وَجَدتُ لِواحِدٍ مِنهُما أذیً حَتَّی السّاعَةِ . (1)
الخرائج والجرائح :إنَّهُ لَمَّا انصَرَفَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن خَیبَرَ راجِعا إلَی المَدینَةِ ، قالَ جابِرٌ : أشرَفنا عَلی وادٍ عَظیمٍ قَدِ امتَلَأَ بِالماءِ ، فَقاسوا عُمقَهُ بِرُمحٍ فَلَم یَبلُغ قَعرَهُ ، فَنَزَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وقالَ : «اللّهُمَّ أعطِنَا الیَومَ آیَةً مِن آیاتِ أنبِیائِکَ ورُسُلِکَ» ، ثُمَّ ضَرَبَ الماءَ بِقَضیبِهِ وَاستَوی عَلی راحِلَتِهِ ثُمَّ قالَ : سیروا خَلفی عَلَی اسمِ اللّهِ ، فَمَضَت راحِلَتُهُ عَلی وَجهِ الماءِ وَاتَّبَعَهُ النّاسُ عَلی رَواحِلِهِم ودَوابِّهِم ، فَلَم تَتَرَطَّب أخفافُها ولا حَوافِرُها . (2)
الخرائج والجرائح :إنَّ أصحابَهُ [ أیِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ] یَومَ الأَحزابِ صاروا بِمَعرِضِ العَطَبِ لِفَناءِ الأَزوادِ ، فَهَیَّأَ رَجُلٌ قوتَ رَجُلٍ أو رَجُلَینِ _ لا أکثَرَ مِن ذلِکَ _ ودَعَا النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَانقَلَبَ القَومُ وهُم اُلوفٌ مَعَهُ ، فَدَخَلَ ، فَقالَ صلی الله علیه و آله : غَطّوا إناءَکُم فَغَطَّوهُ ، ثُمَّ دَعا وبَرَّکَ عَلَیهِ ، فَأَکَلوا جَمیعا وشَبِعوا ، وَالطَّعامُ بِهَیئَتِهِ . (3)
.
ص: 563
دلائل النبوّة ، ابو نعیم_ به نقل از عبدالرحمان بن ابی لیلی _: گروهی از اهل مسجد ، نزد من آمدند و گفتند : ما از امیر مؤمنان چیزی باور نکردنی مشاهده می کنیم . گفتم : چه چیزی؟ گفتند : در زمستان ، تنها با یک ازار و ردا بیرون می آید و در تابستان با قبایی لایی دار! من به خانه رفتم و این را برای پدرم گفتم . چون نزد علی علیه السلام رفت ، گفت : مردم از شما چیزی دیده اند که برایشان پذیرفتنی نیست . فرمود : «چه چیزی؟». گفتم : لباستان . فرمود : «مگر تو خود ، با ما نبودی ، آن گاه که پیامبر خدا مرا صدا زد و من دچار چشم درد بودم و ایشان در کف دستانش آب دهان انداخت و به چشمان من کشید و گفت : بار خدایا! گرما و سرما را از او دور گردان ؟ سوگند به آن خدایی که پیامبر صلی الله علیه و آله را به حق برانگیخت ، تاکنون از هیچ یک از این دو ، اذیّت نشده ام».
الخرائج و الجرائح_ به نقل از جابر _چون پیامبر خدا از خیبر به سوی مدینه باز گشت ، به وادی بزرگی رسیدیم که پر از آب بود . با نیزه ای عمق آن را اندازه گرفتند . نیزه به ته وادی نرسید . پیامبر خدا پیاده شد و فرمود : «بار خدایا ! امروز ، نشانی از نشانه های پیامبران و فرستادگانت را به ما عطا فرما» . سپس با چوب دستی اش به آب زد و بر شتر خویش نشست و فرمود : «به نام خدا ، پشت سر من حرکت کنید» . شتر پیامبر صلی الله علیه و آله روی آب به راه افتاد و مردم سوار بر شتران و ستورانشان در پی ایشان حرکت کردند ، بدون آن که [حتی] کفِ پا و سُم آنها تر شود .
الخرائج و الجرائح :در روز احزاب ، توشه (آذوقه) یاران پیامبر صلی الله علیه و آله تمام شد و در معرض نابودی قرار گرفتند . مردی به اندازه خوراک یک یا دو نفر _ و نه بیشتر _ تهیّه کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله را دعوت کرد ؛ امّا مسلمانان نیز که هزاران نفر بودند ، نیز با ایشان آمدند . پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد و فرمود : «ظرف هایتان را بپوشانید» . ظرف ها را پوشاندند و پیامبر صلی الله علیه و آله دعا کرد و برکت طلبید . آن گاه همگی خوردند و سیر شدند و غذا همچنان باقی بود.
.
ص: 564
الخرائج والجرائح :إنَّهُ لَمّا أصابَ النّاسَ بِالحُدَیبِیَةِ جوعٌ شَدیدٌ ، وقَلَّت أزوادُهُم (1) لِأَنَّهُم أقاموا بِها بِضعَةَ عَشَرَ یَوما ، فَشَکَوا إلَیهِ (2) ذلِکَ ، وأمَرَ بِالنَّطعِ (3) أن یُبسَطَ ، وأمَرَهُم أن یَأتوا بِبَقِیَّةِ أزوادِهِم فَیَطرَحوا ، فَأَتَوا بِکَفٍّ مِن دَقیقٍ وتُمَیراتٍ . فَقامَ ودَعا بِالبَرَکَةِ فیها ، وأمَرَهُم بِأَن یَأتوا بِأَوعِیَتِهِم فَمَلَؤوها حَتّی لَم یَجِدوا لَهُ مَحَلاًّ . (4)
الخرائج والجرائح عن أسماء بنت عمیس :کُنّا مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی غَزوَةِ حُنَینٍ ، فَبَعَثَ عَلِیّا فی حاجَةٍ ، وقَد صَلّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله العَصرَ ولَم یُصَلِّها عَلِیٌّ علیه السلام ، فَلَمّا رَجَعَ وَضَعَ رَسولُ اللّهِ رَأسَهُ فی حِجرِهِ حَتّی غَرَبَتِ الشَّمسُ ، فَلَمّا رَفَعَ النَّبِیُّ رَأسَهُ ، قالَ عَلِیٌّ : لَم أکُن صَلَّیتُ العَصرَ ! فَقالَ النَّبِیُّ : اللّهُمَّ إنَّ عَلِیّا حَبَسَ بِنَفسِهِ عَلی نَبِیِّکَ ، فَرُدَّ لَهُ الشَّمسَ ، فَطَلَعَت حَتَّی ارتَفَعَتِ الشَّمسُ عَلَی الحیطانِ وَالأَرضِ حَتّی صَلّی عَلِیٌّ العَصرَ ، ثُمَّ غَرَبَت . قالَت أسماءُ : وذلِکَ بِالصَّهباءِ (5) ، فی غَزوَةِ حُنَینٍ ، وإنَّ عَلِیّا صَلّی إیماءً ، ثُمَّ قالَ لَهُ النَّبِیُّ : یا عَلِیُّ أما إنَّها سَتُرَدُّ عَلَیکَ بَعدی حُجَّةً عَلی أهلِ خِلافِکَ . فَقالَ حَسّانُ بنُ ثابِتٍ فی ذلِکَ : إنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍرُدَّت لَهُ الشَّمسُ مِنَ المَغرِبِ رُدَّت عَلَیهِ الشَّمسُ فی ضَوئِهاعَصرا کَأَنَّ الشَّمسَ لَم تَغرُبِ (6)
الدعاء للطبرانی عن الربیع بنت معوّذ بن عفراء :بَینا نَحنُ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی بَعضِ أسفارِهِ ؛ إذِ احتاجَ النّاسُ إلی وَضوءٍ ، فَالتَمَسوا فِی الرَّکبِ ماءً فَلَم یَجِدوا ، فَجاءَنی عَمّی مُعاذُ بنُ عَفراءَ فَقالَ : یا بُنَیَّةَ ، هَل فی إداوَتِکِ ما یَتَوَضَّأُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قُلتُ : لا وَالَّذی بَعَثَهُ بِالحَقِّ [ ما ] (7) فیها شَیءٌ ، فَأَتی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : ما فِی الرَّکبِ ماءٌ ، فَدَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَمطَرَت حَتَّی استَقَی النّاسُ وسُقوا . (8)
.
ص: 565
الخرائج و الجرائح :در حدیبیّه ، مردم سخت گرسنه شدند و اندکی از آذوقه شان باقی مانده بود ؛ چرا که ده روز و اندی در آن جا مانده بودند . از این وضع به پیامبر خدا شکایت کردند . ایشان فرمود سفره بیندازند و به آنان دستور داد که باقی مانده آذوقه شان را بیاورند و در سفره بریزند . آنان ، مشتی آرد و چند عدد خرما آوردند . پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و دعای برکت کرد و فرمودشان که ظرف هایشان را بیاورند . مردم ظرف هایشان را آوردند و پر کردند ، به طوری که دیگر ظرفی برای پر کردن نداشتند.
الخرائج والجرائح_ به نقل از اسماء بنت عمیس _: در غزوه حُنین با پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم که علی علیه السلام را در پی کاری فرستاد . پیامبر خدا نماز عصر را خوانده بود ؛ امّا علی علیه السلام آن را نگزارده بود . وقتی علی علیه السلام باز گشت ، پیامبر خدا سر بر زانوی او نهاد [و خوابید] ، تا آن که آفتابْ غروب کرد . چون پیامبر صلی الله علیه و آله سرش را برداشت ، علی علیه السلام گفت : نماز عصر را نخوانده بودم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بار خدایا ! علی خودش را وقف پیامبرت کرد . پس ، خورشید را برایش باز گردان» . ناگهان خورشید طلوع کرد ، به طوری که آفتاب روی دیوارها و زمین افتاد و علی علیه السلام نماز عصر را خواند . آن گاه خورشید غروب کرد . این واقعه در صهباء (1) و در جنگ حنین بود و علی با اشاره نماز خواند . سپس پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «ای علی ! بعد از من نیز خورشید ، به عنوان حجّتی بر ضدّ مخالفان تو ، برایت باز گردانده خواهد شد». (2) حسّان بن ثابت در این باره گفت: علی بن ابی طالب خورشید از مغرب برایش بازگردانیده شد . آفتاب ، دوباره برایش برآمد عصرهنگام ، چنان که گویی غروب نکرده بود.
الدعاء ، طبرانی_ به نقل از ربیع ، دختر معوّذ بن عفراء _: در یکی از سفرهای پیامبر خدا ، با ایشان بودیم که مردم به وضو احتیاج پیدا کردند . تمام کاروان را گشتند ؛ امّا آبی نیافتند . عمویم معاذ بن عفراء نزد من آمد و گفت : دخترم ! در ظرف تو ، آبی هست که پیامبر خدا وضو بگیرد؟ گفتم : نه ، به خدایی که او را به حق برانگیخت ، خالی است . او نزد پیامبر خدا رفت و گفت : در کاروان ، آب نیست . پس ، پیامبر خدا دعا کرد و باران آمد و مردم آب برداشتند و سیراب شدند.
.
ص: 566
راجع : ج 2 ص 76 (من دعا له النبیّ) .
7 / 2الأَئِمَةُالإمام الرضا علیه السلام :لِلإِمامِ عَلاماتٌ : یَکونُ أعلَمَ النّاسِ ... ویَکونُ دُعاؤُهُ مُستَجابا ، حَتّی إنَّهُ لَو دَعا عَلی صَخرَةٍ لاَنشَقَّت بِنِصفَینِ . (1)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الإِمامُ العادِلُ لا تُرَدُّ دَعوَتُهُ . (2)
الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ لا یَکِلُنا إلی أنفُسِنا ، ولَو وَکَلَنا إلی أنفُسِنا لَکُنّا کَعُرضِ النّاسِ ، ونَحنُ الَّذینَ قالَ اللّهُ عز و جل : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ (3) لَکُمْ» . (4)
الکافی عن الکناسی عن الإمام الصادق علیه السلام :خَرَجَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام فی بَعضِ عُمَرِهِ (5) ، ومَعَهُ رَجُلٌ مِن وُلدِ الزُّبَیرِ کانَ یَقولُ بِإِمامَتِهِ ، فَنَزَلوا فی مَنهَلٍ (6) مِن تِلکَ المَناهِلِ ، تَحتَ نَخلٍ یابِسٍ ، قَد یَبِسَ مِنَ العَطَشِ ، فَفُرِشَ لِلحَسَنِ علیه السلام تَحتَ نَخلَةٍ وفُرِشَ لِلزُّبَیرِیِّ بِحِذاهُ تَحتَ نَخلَةٍ اُخری ، فَقالَ الزُّبَیرِیُّ _ ورَفَعَ رَأسَهُ _ : لَو کانَ فِی هذَا النَّخلِ رُطَبٌ لَأَکَلنا مِنهُ . فَقالَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام : وإنَّکَ لَتَشتَهِی الرُّطَبَ ؟ فَقالَ الزُّبَیرِیُّ : نَعَم ، قالَ : فَرَفَعَ یَدَهُ إلَی السَّماءِ ، فَدَعا بِکَلامٍ لَم أفهَمهُ ، فَاخضَرَّتِ النَّخلَةُ ، ثُمَّ صارَت إلی حالِها فَأَورَقَت وحَمَلَت رُطَبا ، فَقالَ الجَمّالُ الَّذِی اکتَرَوا مِنهُ : سِحرٌ وَاللّهِ ! فَقالَ الحَسَنُ علیه السلام : وَیلَکَ ! لَیسَ بِسِحرٍ ، ولکِن دَعوَةُ ابنِ نَبِیٍّ مُستَجابَةٌ ، قالَ : فَصَعِدوا إلَی النَّخلَةِ ، فَصَرَموا ما کانَ فیهِ ، فَکَفاهُم . (7)
.
ص: 567
راجع : ج2 ص77 (کسانی که پیامبر برای ایشان دعا کرد) .
7 / 2امامانامام رضا علیه السلام :امام ، نشانه هایی دارد : عالم ترین مردم است .. . دعایش مستجاب می شود و حتّی اگر تخته سنگی را نفرین کند ، تخته سنگ دو نیم می شود.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیشوای عادل ، دعایش رد نمی شود.
امام صادق علیه السلام :خداوند ، ما را به خودمان وا نمی گذارد . اگر ما را به خود وا می گذاشت ، ما نیز مانند توده مردم بودیم ، در حالی که ما کسی هستیم که خداوند عز و جل فرموده است : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» .
الکافی_ به نقل از کناسی ، از امام صادق علیه السلام: حسن بن علی علیه السلام برای گزاردن عمره خارج شد و یکی از فرزندان زبیر که معتقد به امامت او بود ، ایشان را همراهی می کرد . در یکی از آبگاه ها ، در نخلستان خشکیده ای که از بی آبی خشک شده بود ، فرود آمدند . زیر یک نخل برای [امام ]حسن علیه السلام فرش انداختند و رو به روی آن ، زیر نخل دیگری برای آن زبیری فرش پهن کردند . زبیری سرش را بالا کرد و گفت : کاش این نخلستان ، خرمایی می داشت و از آن می خوردیم ! [امام ]حسن علیه السلام به او فرمود : «هوس خرما کرده ای؟». زبیری گفت : آری . امام علیه السلام دست به سوی آسمان برداشت و به سخنی دعا کرد که من آن را نفهمیدم . در حال ، نخل ، سبز شد و به حال اوّلش برگشت و برگ و خرما برآورد . ساربانی که شتر از او کرایه کرده بودند ، گفت : به خدا که جادوست! [امام] حسن علیه السلام فرمود : «وای بر تو! جادو نیست ؛ بلکه دعای پسر پیامبر است که مستجاب شده است» . پس بالای نخل رفتند و هر چه خرما داشت ، چیدند و همه را کفایت کرد.
.
ص: 568
المناقب لابن شهرآشوب عن إسحاق وإسماعیل ویونس بنی عمّار :إنَّهُ استَحالَ وَجهُ یونُسَ إلَی البَیاضِ ، فَنَظَرَ الصّادِقُ إلی جَبهَتِهِ فَصَلّی رَکعَتَینِ ، ثُمَّ حَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، وصَلّی عَلَی النَّبِیِّ وآلِهِ ، ثُمَّ قالَ : یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ ، یا رَحمنُ یا رَحمنُ یا رَحمنُ ، یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ ، یا سَمیعَ الدَّعَواتِ ، یا مُعطِیَ الخَیراتِ ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی أهلِ بَیتِهِ الطّاهِرینَ الطَّیِّبینَ ، وَاصرِف عَنّی شَرَّ الدُّنیا وشَرَّ الآخِرَةِ ، وأذهِب عَنّی ما بی ، فَقَد غاظَنی ذلِکَ وأحزَنَنی . قالَ : فَوَاللّهِ ، ما خَرَجنا مِنَ المَدینَةِ حَتّی تَناثَرَ عَن وَجهِهِ مِثلُ النُّخالَةِ وذَهَبَ . قالَ الحَکَمُ بنُ مِسکینٍ : ورَأَیتُ البَیاضَ بِوَجهِهِ ، ثُمَّ انصَرَفَ ولَیسَ فی وَجهِهِ شَیءٌ . (1)
.
ص: 569
المناقب ، ابن شهر آشوب_ به نقل از اسحاق و اسماعیل و یونس ، پسران عمّار _: صورت یونس را لک سفیدی فراگرفت . امام صادق علیه السلام به پیشانی او نگاه کرد و دو رکعت نماز خواند و سپس حمد و ثنای خداوند را به جای آورد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان او صلوات فرستاد . آن گاه گفت : «ای خدا ، ای خدا ، ای خدا ! ای مهرگستر ، ای مهرگستر ، ای مهرگستر ! ای مهربان ، ای مهربان ، ای مهربان ! ای مهربان ترینِ مهربانان ! ای شنونده دعاها ! ای دهنده خوبی ها ! بر محمّد و بر خانواده پاک و نیک او درود فرست و بدی دنیا و بدی آخرت را از من بگردان و این حال که دارم ، از من بِبَر ؛ چرا که این صحنه مرا ناراحت و اندوهگین ساخت». به خدا سوگند ، هنوز از مدینه خارج نشده بودیم که آن سفیدی از صورت او مثل نخاله فرو ریخت و از بین رفت. حَکَم بن مسکین گفت : من خودم لک سفید را در صورتش دیدم ؛ امّا وقتی برگشت ، اثری از آن در صورتش نبود.
.
ص: 570
الکافی عن عبد اللّه بن المغیرة :مَرَّ العَبدُ الصّالِحُ بِامرَأَةٍ بِمِنیً وهِیَ تَبکی ، وصِبیانُها حَولَها یَبکونَ ، وقَد ماتَت لَها بَقَرَةٌ ، فَدَنا مِنها ثُمَّ قالَ لَها : ما یُبکیکِ یا أمَةَ اللّهِ ؟ قالَت : یا عَبدَ اللّهِ ، إنَّ لَنا صِبیانا یَتامی ، وکانَت لی بَقَرَةٌ، مَعیشَتی ومَعیشَةُ صِبیانی کانَ مِنها ، وقَد ماتَت وبَقیتُ مُنقَطِعا بی وبِوُلدی ، لا حیلَةَ لَنا ، فَقالَ : یا أمَةَ اللّهِ ، هَل لَکِ أن اُحیِیَها لَکِ ؟ فَاُلهِمَت أن قالَت : نَعَم ، یا عَبدَ اللّهِ . فَتَنَحّی وصَلّی رَکعَتَینِ ، ثُمَّ رَفَعَ یَدَهُ هُنَیئَةً وحَرَّکَ شَفَتَیهِ ، ثُمَّ قامَ فَصَوَّتَ بِالبَقَرَةِ فَنَخَسَها نَخسَةً ، أو ضَرَبَها بِرِجلِهِ ، فَاستَوَت عَلَی الأَرضِ قائِمَةً ، فَلَمّا نَظَرَتِ المَرأَةُ إلَی البَقَرَةِ صاحَت وقالَت : عیسَی بنُ مَریَمَ ورَبِّ الکَعبَةِ !! فَخالَطَ النّاسَ وصارَ بَینَهُم ومَضی علیه السلام . (1)
الإمام الجواد علیه السلام :إنَّ الرِّضا عَلِیَّ بنَ موسی علیه السلام ، لَمّا جَعَلَهُ المَأمونُ وَلِیَّ عَهدِهِ احتَبَسَ المَطَرُ ، فَجَعَلَ بَعضُ حاشِیَةِ المَأمونِ وَالمُتَعَصِّبینَ عَلَی الرِّضا یَقولونَ : اُنظُروا لَمّا جاءَنا عَلِیُّ بنُ موسی ، وصارَ وَلِیَّ عَهدِنا ، فَحَبَسَ اللّهُ عَنَّا المَطَرَ ! وَاتَّصَلَ ذلِکَ بِالمَأمونِ ، فَاشتَدَّ عَلَیهِ ، فَقالَ لِلرِّضا علیه السلام : قَدِ احتَبَسَ المَطَرُ ، فَلَو دَعَوتَ اللّهَ عز و جل أن یُمطِرَ النّاسَ . فَقالَ الرِّضا علیه السلام : نَعَم . قالَ : فَمَتی تَفعَلُ ذلِکَ ؟ _ وکانَ ذلِکَ یَومَ الجُمُعَةِ _ قالَ : یَومَ الإِثنَینِ ؛ فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أتانِی البارِحَةَ فی مَنامی ومَعَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه السلام ، وقالَ : یا بُنَیَّ ! انتَظِر یَومَ الإِثنَینِ ، فَابرُز إلَی الصَّحراءِ وَاستَسقِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالی سَیُسقیهِم ، وأخبِرهُم بِما یُریکَ اللّهُ مِمّا لا یَعلَمونَ مِن حالِهِم ، لِیَزدادَ عِلمُهُم بِفَضلِکَ ومَکانِکَ مِن رَبِّکَ عز و جل . فَلَمّا کانَ یَومُ الإِثنَینِ غَدا إلَی الصَّحراءِ ، وخَرَجَ الخَلائِقُ یَنظُرونَ ، فَصَعِدَ المِنبَرَ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ یا رَبِّ ، أنتَ عَظَّمتَ حَقَّنا أهلَ البَیتِ ، فَتَوَسَّلوا بِنا کَما أمَرتَ ، وأمَّلوا فَضلَکَ ورَحمَتَکَ ، وتَوَقَّعوا إحسانَکَ ونِعمَتَکَ ، فَاسقِهِم سَقیا نافِعا عامّا غَیرَ رائثٍ ولا ضائِرٍ ، وَلیَکُنِ ابتِداءُ مَطَرِهِم بَعدَ انصِرافِهِم مِن مَشهَدِهِم هذا إلی مَنازِلِهِم ومَقارِّهِم . قالَ : فَوَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِیّا ، لَقَد نَسَجَتِ الرِّیاحُ فِی الهَواءِ الغُیومَ ، وأرعَدَت وأبرَقَت ، وتَحَرَّکَ النّاسُ کَأَنَّهُم یُریدونَ التَّنَحِّیَ عَنِ المَطَرِ . فَقالَ الرِّضا علیه السلام : عَلی رِسلِکُم أیُّهَا النّاسُ ، فَلَیسَ هذَا الغَیمُ لَکُم ، إنَّما هُوَ لِأَهلِ بَلَدِ کَذا ، فَمَضَتِ السَّحابَةُ وعَبَرَت . ثُمَّ جاءَت سَحابَةٌ اُخری تَشتَمِلُ عَلی رَعدٍ وبَرقٍ ، فَتَحَرَّکوا ، فَقالَ : عَلی رِسلِکُم ، فَما هذِهِ لَکُم ، إنَّما هِیَ لِأَهلِ بَلَدِ کَذا ، فَما زالَت حَتّی جاءَت عَشرُ سَحاباتٍ (2) وعَبَرَت ، ویَقولُ عَلِیُّ بنُ موسَی الرِّضا علیه السلام فی کُلِّ واحِدَةٍ : عَلی رِسلِکُم ، لَیسَت هذِهِ لَکُم ، إنَّما هِیَ لِأَهلِ بَلَدِ کَذا . ثُمَّ أقبَلَتِ السَّحابَةُ الحادِیَةَ (3) عَشرَةَ ، فَقالَ : أیُّهَا النّاسُ ! هذِهِ سَحابَةٌ بَعَثَهَا اللّهُ عز و جللَکُم ، فَاشکُرُوا اللّهَ عَلی تَفَضُّلِهِ عَلَیکُم ، وقوموا إلی مَقارِّکُم ومَنازِلِکُم ؛ فَإِنَّها مُسامِتَةٌ (4) لَکُم ولِرُؤوسِکُم ، مُمسِکَةٌ عَنکُم ، إلی أن تَدخُلوا إلی مَقارِّکُم ، ثُمَّ یَأتیکُم مِنَ الخَیرِ ما یَلیقُ بِکَرَمِ اللّهِ تَعالی وجَلالِهِ . ونَزَلَ مِنَ (5) المِنبَرِ وَانصَرَفَ النّاسُ ، فَما زالَتِ السَّحابَةُ مُمسِکَةً إلی أن قَرُبوا مِن مَنازِلِهِم ، ثُمَّ جاءَت بِوابِلِ المَطَرِ ، فَمَلَأَتِ الأَودِیَةَ وَالحِیاضَ وَالغُدرانَ وَالفَلَواتِ ، فَجَعَلَ النّاسُ یَقولونَ : هَنیئا لِوَلَدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَراماتُ اللّهِ عز و جل ! (6)
.
ص: 571
الکافی_ به نقل از عبد اللّه بن مغیره _: عبد صالح (موسی بن جعفر علیه السلام ) در مِنا بر زنی گذشت که گریه می کرد و فرزندانش نیز گرد او می گریستند ، و ماده گاوشان مرده بود . امام علیه السلام نزدیک آن زن شد و فرمود : «چرا گریه می کنی ، ای کنیز خدا؟». گفت : ای بنده خدا ! من کودکانی یتیم دارم ، و ماده گاوی داشتم که زندگی خودم و فرزندانم با آن می گذشت . اکنون ، آن گاو مرده و من و فرزندانم بی کس و بیچاره مانده ایم . امام علیه السلام فرمود : «ای کنیز خدا ! می خواهی آن را برایت زنده گردانم» . به زن الهام شد که بگوید : آری ، ای بنده خدا ! امام علیه السلام به کناری رفت و دو رکعت نماز گزارد . سپس دستش را کمی بالا برد و لبانش را جنباند . آن گاه برخاست و گاو را صدا زد و با سیخی _ یا با پایش _ به او زد . گاو برخاست و ایستاد . زن با دیدن گاو ، فریاد کشید و گفت : به خدای کعبه سوگند ، این مرد ، عیسی بن مریم است! امام علیه السلام قاطی مردم شد و به میان آنها در آمد و رفت.
امام جواد علیه السلام :پس از آن که مأمون ، علی بن موسی الرضا علیه السلام را ولی عهد خود کرد ، خشک سالی شد . عدّه ای از اطرافیان مأمون و بدخواهان [امام] رضا می گفتند : بنگرید ، از وقتی علی بن موسی آمده و ولی عهد ما شده ، باران بر ما بند آمده است! این سخن ها به گوش مأمون رسید و بر او سخت آمد و به [امام ]رضا علیه السلام گفت : باران ، بند آمده است . کاش دعا کنید که خداوند عز و جل بر مردم بباراند. [امام] رضا علیه السلام فرمود : «باشد» . مأمون گفت : چه وقت این کار را می کنید؟ و آن روز ، جمعه بود . فرمود : «روز دوشنبه ؛ چون دیشب پیامبر خدا ، در حالی که امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز با او بود ، به خوابم آمد و فرمود : فرزندم ! منتظر روز دوشنبه باش و [در آن ]روز به صحرا برو و طلب باران کن . به زودی ، خداوند متعال به آنان باران خواهد داد . و مردم را از حالشان که [خود ]نمی دانند و خداوند ، تو را از آن آگاه می سازد ، خبر ده تا آگاهی آنان از برتری تو و جایگاهت در نزد پروردگارت بیشتر شود ». چون دوشنبه رسید ، [امام علیه السلام ] به صحرا رفت و خلایق به تماشا بیرون آمدند . ایشان بر منبر رفت و خداوند را ستود و ثنایش گفت . آن گاه فرمود : «بار خدایا ! ای خداوندگار من! تو حقّ ما اهل بیت را بزرگ دانستی و این مردمان ، همچنان که تو فرمودی ، به ما متوسّل گشته اند و فضل و رحمت تو را امیدوارند و نواخت و نعمت تو را چشم می دارند . پس ، بر آنان بارانی سودمند و فراگیر فرو بار ، بی درنگ و بی زیان ، و بارش آن ، پس از آنی آغاز گردد که از این اجتماع به خانه ها و منازلشان بازگشتند». سوگند به آن که محمّد را به حق پیامبر کرد ، بادها در هوا ابرها را به هم بافتند و رعد و برق آغاز شد و مردم طوری به حرکت در آمدند که گویا می خواهند خود را از باران دور کنند. [امام] رضا علیه السلام فرمود : «آرام باشید ، ای مردم ! این ابر ، برای شما نیست . آن برای مردم فلان شهر است» . پس ، ابر عبور کرد و رفت . سپس ابر دیگری آمد و رعد و برق می زد . مردم دوباره به حرکت در آمدند . ایشان فرمود : «آرام باشید ، که این نیز برای شما نیست . این برای مردم بهمان شهر است» . به همین ترتیب ، ده ابر آمد و عبور کرد و هر بار علی بن موسی الرضا علیه السلام می فرمود : «آرام باشید . این ابر برای شما نیست . برای اهالی فلان شهر است». [سرانجام ،] یازدهمین ابر آمد . فرمود : «ای مردم ! این ، ابری است که خداوند عز و جلآن را برای شما فرستاده است . پس ، خدا را بر لطفی که در حقّ شما فرمود ، سپاس گویید و برخیزید و به خانه ها و منازلتان بروید ، و این ابر ، بر فراز سر شما خواهد بود و نخواهد بارید تا آن گاه که به منزل های خود بروید . سپس خیر و برکتی که در خور بزرگواری و شُکوه خداوند متعال است ، به شما خواهد رسید» . و از منبر به زیر آمد و مردم رفتند . ابر نبارید تا آن که مردم نزدیک خانه هایشان رسیدند . در این هنگام ، باران سیل آسا فرو بارید و رودخانه ها و کانال ها و آبگیرها و دشت ها را پر کرد ، و مردم می گفتند : گوارا باد کرامات خداوند عز و جل بر فرزند پیامبر خدا!
.
ص: 572
. .
ص: 573
. .
ص: 574
دلائل الإمامة عن القاسم بن العلاء :کَتَبتُ إلی صاحِبِ الزَّمانِ علیه السلام ثَلاثَةَ کُتُبٍ فی حَوائِجَ لی ، وأعلَمتُهُ أنَّنی رَجُلٌ قَد کَبِرَ سِنّی ، وأنَّهُ لا وَلَدَ لی ، فَأَجابَنی عَنِ الحَوائِجِ ولَم یُجِبنی عَنِ الوَلَدِ بِشَیءٍ . فَکَتَبتُ إلَیهِ فِی الرّابِعَةِ کِتابا وسَأَلتُهُ أن یَدعُوَ اللّهَ لی أن یَرزُقَنی وَلَدا ، فَأَجابَنی وکَتَبَ بِحَوائِجی ، فَکَتَبَ : اللّهُمَّ ارزُقهُ وَلَدا ذَکَرا تُقِرُّ بِهِ عَینَهُ ، وَاجعَل هذَا الحَملَ الَّذی لَهُ وارِثا ، فَوَرَدَ الکِتابُ وأنَا لا أعلَمُ أنَّ لی حَملاً ، فَدَخَلتُ إلی جارِیَتی ، فَسَأَلتُها عَن ذلِکَ ، فَأَخبَرَتنی أنَّ عِلَّتَها قَدِ ارتَفَعَت فَوَلَدَت غُلاما . (1)
راجع : ج 2 ص 168 (من دعا له الإمام علیّ علیه السلام _ إلی _ من دعا له الإمام المهدی علیه السلام ) .
7 / 3أولِیاءُ اللّهِالکتاب«وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ وَ یَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَ الْکَ_فِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ» . (2)
.
ص: 575
دلائل الإمامة_ به نقل از قاسم بن علاء _: به صاحب الزمان علیه السلام سه نامه درباره سه مطلب نوشتم و [نیز] به ایشان خبر دادم که سنّم بالا رفته و فرزندی ندارم . ایشان آن سه مطلب مرا پاسخ داد ؛ امّا درباره فرزند ، جوابی به من نداد . برای بار چهارم ، نامه ای نوشتم و از ایشان تقاضا کردم که دعا کند خداوند به من فرزندی روزی کند . ایشان پاسخم را داد و درباره حوایجم نوشت و مرقوم فرمود : «بار خدایا ! به او فرزند پسری روزی کن که چشمش را بدو روشن گردانی ، و این بچه ای را که در شکم است ، وارث او گردان» . نامه را که دریافت کردم ، نمی دانستم بچه ای در راه دارم . نزد کنیزم رفتم و در این باره از او پرسیدم . به من گفت که عیب و علّتش (نازایی اش) برطرف شده است ، و پسری زایید.
ر .ک : ج2 ص169 (کسانی که امیر مؤمنان علیه السلام برایشان دعا کرد _ تا _ کسانی که امام مهدی برای ایشان دعا کرد) .
7 / 3اولیای خداقرآن«و [درخواستِ] کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند ، اجابت می کند و از فضل خویش به آنان زیاده می دهد ؛ ولی برای کافران ، عذاب سختی خواهد بود».
.
ص: 576
الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِحذَر یا اُسامَةُ دُعاءَ عِبادِ اللّهِ الَّذینَ أنهَکُوا الأَبدانَ ، وصاحَبُوا الأَحزانَ ، وأزالُوا اللُّحومَ ، وأذابُوا الشُّحومَ ، وأظمَؤُوا الکُبودَ ، وأحرَقُوا الجُلودَ بِالأَریاحِ وَالسَّمائِمِ (1) ، حَتّی غَشِیَت مِنهُمُ الأَبصارُ شَوقا إلَی الواحِدِ القَهّارِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ إذا نَظَرَ إلَیهِم ، باهی بِهِمُ المَلائِکَةَ وغَشّاهُم بِالرَّحمَةِ ، بِهِم یَدفَعُ اللّهُ الزَّلازِلَ وَالفِتَنَ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : مَن أهانَ لی وَلِیّا فَقَد أرصَدَ لِمُحارَبَتی ، وما تَقَرَّبَ إلَیَّ عَبدٌ بِشَیءٍ أحَبَّ إلَیَّ مِمَّا افتَرَضتُ عَلَیهِ ، وإنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إلَیَّ بِالنّافِلَةِ حَتّی اُحِبَّهُ ، فَإِذا أحبَبتُهُ ، کُنتُ سَمعَهُ الَّذی یَسمَعُ بِهِ ، وبَصَرَهُ الَّذی یُبصِرُ بِهِ ، ولِسانَهُ الَّذی یَنطِقُ بِهِ ، ویَدَهُ الَّتی یَبطِشُ بِها ؛ إن دَعانی أجَبتُهُ ، وإن سَأَلَنی أعطَیتُهُ ، وما تَرَدَّدتُ عَن شَیءٍ أنَا فاعِلُهُ ، کَتَرَدُّدی عَن مَوتِ المُؤمِنِ ، یَکرَهُ المَوتَ وأکرَهُ مَساءَتَهُ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :رُبَّ أشعَثَ أغبَرَ ذی طِمرَینِ (4) مُدَفَّعٌ بِالأَبوابِ ، لَو أقسَمَ عَلَی اللّهِ عز و جللَأَبَرَّهُ . (5)
الإمام علیّ علیه السلام :النّاسُ فِی الدُّنیا عامِلانِ : ... وعامِلٌ عَمِلَ فِی الدُّنیا لِما بَعدَها ، فَجاءَهُ الَّذی لَهُ مِنَ الدُّنیا بِغَیرِ عَمَلٍ ، فَأَحرَزَ الحَظَّینِ مَعا ، ومَلَکَ الدّارَینِ جَمیعا ، فَأَصبَحَ وَجیها عِندَ اللّهِ ، لا یَسأَلُ اللّهَ حاجَةً فَیَمنَعُهُ . (6)
.
ص: 577
حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای اسامه ! بر حذر باش از دعای آن بندگان خدا که بدن ها را فرسوده اند و با اندوه ها دمخورند ، و گوشت ها[ی بدنشان] را ریخته اند و چربی ها را آب کرده اند ، و جگرها را تشنگی داده اند و پوست ها را با بادهای سوزان سوزانده اند ، تا آن که دیدگانشان از شوق به یگانه قهّار ، کور شد ؛ چرا که خداوند هر گاه به ایشان بنگرد ، به وجود آنان بر فرشتگان می نازد و آنها را غرق در رحمت می سازد . به برکت وجود ایشان است که خداوند زلزله ها و آشوب ها را دفع می کند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «هر کس به ولی ای از اولیای من بی حرمتی کند ، هر آینه برای جنگ با من آماده شده است . در نزد من ، محبوب ترین وسیله تقرّب بنده به من ، آن چیزی است که بر او واجب گردانیده ام . و البتّه او به وسیله نوافل ، خود را به من نزدیک می سازد ، تا جایی که دوستش بدارم و چون او را دوست بدارم ، من گوش شنوای او و چشم بینای او و زبان گویای او و دست توانای او می شوم . اگر مرا بخواند ، پاسخش می گویم و اگر از من بخواهد ، به او عطا می کنم . و من از کاری که می کنم ، برنمی گردم ، آن سان که از مرگ مؤمن برمی گردم : او مرگ را خوش نمی دارد و من ناراحتی او را خوش نمی دارم». (1)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بسا ژولیده خاک آلودِ ژنده پوشی که از در خانه ها رانده می شود ؛ امّا اگر خداوند عز و جل را سوگند دهد ، خداوند اجابتش می کند.
امام علی علیه السلام :مردم در دنیا دو گونه عمل می کنند : ... و یکی در دنیا برای زندگی پس از آن عمل می کند . چنین کسی نصیبش از دنیا ، بدون تلاش ، به او می رسد . در نتیجه ، هر دو نصیب [دنیا و آخرت] را با هم می برد و هر دو سرای را به دست می آورد . پس در نزد خداوند ، آبرومند است و هر حاجتی از خدا بخواهد ، به او می دهد.
.
ص: 578
الإمام زین العابدین علیه السلام :لکِنَّ الرَّجُلَ ، کُلَّ الرَّجُلِ ، نِعمَ الرَّجُلُ ، هُوَ الَّذی جَعَلَ هَواهُ تَبَعا لِأَمرِ اللّهِ ، وقُواهُ مَبذولَةً فی رِضَی اللّهِ ، یَرَی الذُّلَّ مَعَ الحَقِّ أقرَبَ إلی عِزِّ الأَبَدِ مِنَ العِزِّ فِی الباطِلِ ... فَذلِکُمُ الرَّجُلُ نِعمَ الرَّجُلُ ، فَبِهِ فَتَمَسَّکوا ، وبِسُنَّتِهِ فَاقتَدوا ، وإلی رَبِّکُم فَبِهِ فَتَوَسَّلوا ؛ فَإِنَّهُ لا تُرَدُّ لَهُ دَعوَةٌ ، ولا تُخَیَّبُ لَهُ طَلِبَةٌ . (1)
الإمام الصادق علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ _: یَابنَ جُندَبٍ ، قالَ اللّهُ جَلَّ وعَزَّ فی بَعضِ ما أوحی : إنَّما أقبَلُ الصَّلاةَ مِمَّن یَتَواضَعُ لِعَظَمَتی ، ویَکُفُّ نَفسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِن أجلی ، ویَقطَعُ نَهارَهُ بِذِکری ، ولا یَتَعَظَّمُ عَلی خَلقی ، ویُطعِمُ الجائِعَ ویَکسُو العارِیَ ، ویَرحَمُ المُصابَ ، ویُؤوِی الغَریبَ ، فَذلِکَ یُشرِقُ نورُهُ مِثلَ الشَّمسِ ، أجعَلُ لَهُ فِی الظُّلمَةِ نورا ، وفِی الجَهالَةِ حِلما ، أکلَؤُهُ (2) بِعِزَّتی ، وأستَحفِظُهُ مَلائِکَتی ، یَدعونی فَاُلَبّیهِ ، ویَسأَ لُنی فَاُعطیهِ . (3)
عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالی أوحی إلی داوُودَ علیه السلام : أن بَلِّغ قَومَکَ أنَّهُ لَیسَ مِن عَبدٍ مِنهُم آمُرُهُ بِطاعَتی فَیُطیعُنی ، إلاّ کانَ حَقّا عَلَیَّ أن اُعینَهُ عَلی طاعَتی ؛ فَإِن سَأَلَنی أعطَیتُهُ ، وإن دَعانی أجَبتُهُ ، وإنِ اعتَصَمَ بی عَصَمتُهُ ، وإنِ استَکفانی کَفَیتُهُ ، وإن تَوَکَّلَ عَلَیَّ حَفِظتُهُ ، وإن کادَهُ جَمیعُ خَلقی کِدتُ دونَهُ . (4)
.
ص: 579
امام زین العابدین علیه السلام :امّا مَرد ، کاملْ مرد ، نیکومرد ، آن مردی است که هوس خویش را پیرو فرمان خدا قرار داده و همه نیرویش را در جهت خشنودی خدا صرف کرده است و خوار بودن ، امّا با حق بودن را به عزّت ابدی ، نزدیک تر از عزّت داشتن در سایه باطل می داند ... . این است مرد ، نیکومرد ! پس به دامن او چنگ در زنید و به روش او اقتدا کنید و برای تقرّب به پروردگارتان به او توسّل جویید ؛ زیرا هیچ دعای او رد نمی شود و هیچ درخواستش بی پاسخ نمی ماند.
امام صادق علیه السلام_ در توصیه های ایشان به عبد اللّه بن جندب _: ای پسر جندب! خداوند عز و جلدر یکی از وحی های خود فرموده است : «همانا من نماز را از کسی می پذیرم که در برابر عظمت من ، فروتنی کند ؛ و به خاطر من ، نفس خویش را از خواهش ها باز دارد و روزش را به یاد من بگذرانَد و بر خَلق من بزرگی نکند و گرسنه را سیر کند و برهنه را بپوشاند و به مصیبت زده رحم کند و غریب را پناه دهد . چنین کسی نورش چونان خورشید می تابد . در تاریکی برایش روشنی قرار می دهم ، و در [برابر ]نادانی[ها ]بردباری. با قدرتم او را نگه می دارم و فرشتگانم را به پاسبانی از او می گمارم . مرا می خواند و من پاسخش می دهم ، و از من درخواست می کند و من به او عطا می کنم».
امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود که : «به قوم خود ابلاغ کن که هیچ بنده ای از ایشان نیست که به فرمان برداری از خویش فرمانش دهم و او فرمانم برد ، جز آن که بر عهده من است که او را بر طاعتم یاری دهم . پس اگر از من بخواهد ، عطایش می کنم ، اگر مرا بخواند ، پاسخش می دهم ، اگر به من پناهنده شود ، پناهش می دهم ، اگر از من کفایت طلبد ، کفایتش می کنم ، اگر به من توکّل کند ، او را حفظ می کنم و اگر همه آفریدگانم علیه او نقشه کشند ، من به سود او نقشه می کشم».
.
ص: 580
7 / 4المُؤمِنونَ إذا دَعَوا فی أمرٍ واحدٍرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یَجتَمِعُ مَلأٌَ فَیَدعُوَ بَعضُهُم ، ویُؤَمِّنَ البَعضُ ، إلاّ أجابَهُمُ اللّهُ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :مَا اجتَمَعَ ثَلاثَةٌ قَطُّ بِدَعوَةٍ ، إلاّ کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ أن لا تُرَدَّ أیدیهِم . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :لا یَجتَمِعُ أربَعونَ رَجُلاً یَدعونَ اللّهَ فی أمرٍ واحِدٍ ، إلاَّ استَجابَ اللّهُ لَهُم ، حَتّی لَو دَعَوا عَلی جَبَلٍ لأََزالوهُ . (3)
الإمام الصادق علیه السلام :أیُّما ثَلاثَةِ مُؤمِنینَ اجتَمَعوا عِندَ أخٍ لَهُم یَأمَنونَ بَوائِقَهُ (4) ، ولا یَخافونَ غَوائِلَهُ (5) ، ویَرجونَ ما عِندَهُ ، إن دَعَوُا اللّهَ أجابَهُم ، وإن سَأَلوا أعطاهُم ، وإنِ استَزادوا زادَهُم ، وإن سَکَتُوا ابتَدَأَهُم . (6)
عنه علیه السلام :مَا اجتَمَعَ ثَلاثَةٌ مِنَ المُؤمِنینَ فَصاعِدا إلاّ حَضَرَ مِنَ المَلائِکَةِ مِثلُهُم ، فَإِن دَعَوا بِخَیرٍ أمَّنوا ، وإنِ استَعاذوا مِن شَرٍّ دَعَوُا اللّهَ لِیَصرِفَهُ عَنهُم ، وإن سَأَلوا حاجَةً تَشَفَّعوا إلَی اللّهِ وسَأَلوهُ قَضاها . (7)
.
ص: 581
7 / 4هر گاه مؤمنان درباره یک چیز دعا کنندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه جماعتی گِرد هم آیند و برخی دعا کنند و برخی شان آمین گویند ، حتما خداوند ، دعایشان را اجابت می کند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگز سه نفر برای دعا کردن گِرد نیامدند ، مگر آن که بر خداست که دستِ آنان را پس نزند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه چهل مرد گِرد هم آیند و برای حاجتی واحد به درگاه خدا دعا کنند ، حتما خداوند ، دعایشان را اجابت می کند . حتّی اگر کوهی را نفرین کنند ، آن کوه را [با دعایشان] از جا برمی کنند.
امام صادق علیه السلام :چنانچه سه مؤمن در نزد برادری که از گزند او آسوده اند و از شرّش بیمناک نیستند و به خیرش امید دارند ، گِرد آیند ، اگر خدا را بخوانند ، اجابتشان می کند و اگر چیزی از او بخواهند ، عطایشان می فرماید و اگر از او بیشتر بخواهند ، بیشترشان می دهد و اگر سکوت کنند [و لب به خواهش نگشایند] ، خداوند ، بی درخواست به آنان عطا می کند.
امام صادق علیه السلام :هیچ گاه سه مؤمن [به بالا] گِرد هم نمی آیند ، مگر آن که به همان تعداد ، فرشته [در جمع آنان ]حاضر می شوند و اگر آنها دعای خیر کنند ، آن فرشتگان «آمین» می گویند و اگر از شرّی [به خدا پناه] پناه جویند ، آنان نیز دعا می کنند تا خداوند ، آن شر را از ایشان بگردانَد و اگر حاجتی درخواست کنند ، آن فرشتگان ، نزد خداوند شفاعت می نمایند و برآوردن آن حاجت را از او می خواهند.
.
ص: 582
عنه علیه السلام :مَا اجتَمَعَ أربَعَةُ رَهطٍ قَطُّ عَلی أمرٍ واحِدٍ ، فَدَعَوُا اللّهَ إلاّ تَفَرَّقوا عَن إجابَةٍ . (1)
عنه علیه السلام :ما مِن رَهطٍ أربَعینَ رَجُلاً ، اجتَمَعوا فَدَعَوُا اللّهَ عز و جل فی أمرٍ إلاَّ استَجابَ اللّهُ لَهُم ، فَإِن لَم یَکونوا أربَعینَ فَأَربَعَةٌ یَدعونَ اللّهَ عز و جل عَشرَ مَرّاتٍ ، إلاَّ استَجابَ اللّهُ لَهُم ، فَإِن لَم یَکونوا أربَعَةً فَواحِدٌ یَدعُو اللّهَ أربَعینَ مَرَّةً ، فَیَستَجیبُ اللّهُ العَزیزُ الجَبّارُ لَهُ . (2)
عنه علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام إذا حَزَنَهُ أمرٌ ، جَمَعَ النِّساءَ وَالصِّبیانَ ، ثُمَّ دَعا وأمَّنوا . (3)
عنه علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ اللّهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ بِهِ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام : ... یا عیسی ، تُب إلَیَّ بَعدَ الذَّنبِ ، وذَکِّر بِیَ الأَوّابینَ ، وآمِن بی ، وتَقَرَّب إلَی المُؤمِنینَ ، ومُرهُم یَدعونی مَعَکَ . (4)
سعد السعود :مِن سُنَنِ إدریسَ علیه السلام ، وهُوَ بِخَطِّ عیسی نَقَلَهُ مِنَ السُّریانِیِّ إلَی العَرَبِیِّ : ... اُدعُوا اللّهَ فی أکثَرِ أوقاتِکُم مُتَعاضِدینَ مُتَأَ لِّهینَ فی دُعائِکُم ؛ فَإِنَّهُ إن یَعلَم مِنکُمُ التَّظافُرَ وَالتَّوازُرَ یُجِب دُعاءَکُم ، ویَقضِ حاجاتِکُم ، ویُبَلِّغکُم آمالَکُم ، ویُفِض عَطایاهُ عَلَیکُم مِن خَزائِنِهِ الَّتی لا تَفنی . (5)
.
ص: 583
امام صادق علیه السلام :هیچ گاه چهار تن گِرد هم نیامدند و برای مطلبی واحد به درگاه خدا دعا نکردند ، مگر این که با اجابت آن از هم جدا شدند.
امام صادق علیه السلام :هیچ گاه چهل مرد گِرد هم نیامدند و برای کاری به درگاه خداوند عز و جلدعا نکردند ، مگر آن که خداوند ، دعایشان را اجابت کرد. اگر چهل نفر نبودند ، چهار نفر ، ده بار دعا کنند ، حتما خداوند دعایشان را اجابت می کند و اگر چهار نفر نبودند ، یک نفر ، چهل بار دعا کند ، خداوند عزیزِ جبّار ، دعایش را اجابت می کند.
امام صادق علیه السلام :پدرم [امام باقر علیه السلام ] ، هر گاه پیشامدی اندوهناکش می ساخت ، زنان و کودکان را گِرد می آورد ، سپس دعا می کرد و آنها «آمین» می گفتند.
امام صادق علیه السلام :از جمله اندرزهای خداوند _ تبارک و تعالی _ به عیسی بن مریم علیه السلام این بود : « ... ای عیسی! بعد از گناه ، به درگاه من توبه کن و مرا به توبه کنندگان ، یادآور شو و به من ، ایمان بیاور و به مؤمنان ، نزدیک شو و به آنان بفرما که همراه تو مرا بخوانند».
سعد السعود :از سنّت های ادریس علیه السلام که به خطّ عیسی (1) است و آن را از سُریانی به عربی برگردانیده ، این است : « ... در بیشتر اوقاتتان ، خدا را بخوانید و در دعایتان ، همیار و هم آوا باشید ؛ زیرا خداوند ، چنانچه همیاری و اتّحاد در شما ببیند ، دعایتان را اجابت می کند ، حاجت هایتان را برآورده می سازد و شما را به آرزوهایتان می رساند و عطایای خویش را از خزانه های پایان ناپذیرش بر شما سرازیر می کند».
.
ص: 584
7 / 5المُؤمِنُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ لِکُلِّ مُسلِمٍ دَعوَةً مُستَجابَةً ، یَدعوها فَیَستَجیبُ لَهُ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :لِلمُؤمِنِ فی کُلِّ یَومٍ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :اِحذَروا دَعوَةَ المُؤمِنِ وفِراسَتَهُ ؛ فَإِنَّهُ یَنظُرُ بِنورِ اللّهِ ، ویَنظُرُ بِالتَّوفیقِ . (3)
الإمام الصادق علیه السلام :اِستَکثِروا مِنَ الإِخوانِ ؛ فَإِنَّ لِکُلِّ مُؤمِنٍ دَعوَةً مُستَجابَةً . (4)
المراسیل عن أبی قلابة عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ فی اُمَّتی شیعَةٌ ، لا یَدعونَ اللّهَ بِشَیءٍ إلاَّ استَجابَ لَهُم ، بِهِم تُنصَرونَ ، وبِهِم تُمطَرونَ _ وحَسِبتُ أنَّهُ قالَ : _ وبِهِم یُدفَعُ عَنکُم . (5)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ عَلِیّا ، قَبِلَ اللّهُ تَعالی مِنهُ صَلاتَهُ وصِیامَهُ وقِیامَهُ ، وَاستَجابَ دُعاءَهُ . (6)
عنه صلی الله علیه و آله :لَمّا بَعَثَ اللّهُ عز و جل موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام ... نادی رَبُّنا عز و جل : یا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ ، إنَّ قَضائی عَلَیکُم : أنَّ رَحمَتی سَبَقَت غَضَبی ، وعَفوی قَبلَ عِقابی ، فَقَدِ استَجَبتُ لَکُم مِن قَبلِ أن تَدعونی ، وأعطَیتُکُم مِن قَبلِ أن تَسأَلونی . (7)
.
ص: 585
7 / 5مؤمنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مسلمانی یک دعای اجابت شده دارد که به آن دعا می کند و خدا آن را مستجاب می کند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای مؤمن در هر روز ، یک دعا مستجاب می شود.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دعای مؤمن و روشن بینی او بر حذر باشید ؛ چرا که او با نور خدا می بیند و با توفیق [الهی ]می نگرد.
امام صادق علیه السلام :بر شمار برادرانِ [دینی] خود بیفزایید ؛ چرا که هر مؤمنی ، یک دعای اجابت شده دارد.
المراسیل_ به نقل از ابو قلابه _: پیامبر خدا فرمود : «همواره در امّت من ، گروهی هستند که هر دعایی به درگاه خدا کنند ، دعایشان را مستجاب می کند . به واسطه آنان است که شما یاری داده می شوید و به برکت وجود ایشان است که باران بر شما می بارد» و به گمانم فرمود : «و به واسطه ایشان است که [بلا] از شما دفع می شود».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس علی را دوست بدارد ، خداوند متعال نماز و روزه و شب زنده داری هایش را می پذیرد و دعایش را مستجاب می کند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون خداوند عز و جل موسی بن عمران علیه السلام را برانگیخت ... ، پروردگار ما عز و جلندا داد : «ای امّت محمّد ! حُکم من بر شما این است که : مِهر من بر خشم من پیشی دارد و گذشتم بر کیفرم . پیش از آن که مرا بخوانید ، پاسختان می دهم و پیش از آن که از من بخواهید ، به شما عطا می کنم».
.
ص: 586
ثواب الأعمال عن سهل بن سعد الأنصاری :سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ مَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَیْنَا» (1) قالَ : کَتَبَ اللّهُ عز و جل کِتابا قَبلَ أن یَخلُقَ الخَلقَ بِأَلفَی عامٍ ، فی وَرَقِ آسٍ أنبَتَهُ ، ثُمَّ وَضَعَها عَلَی العَرشِ ، ثُمَّ نادی : یا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ ، إنَّ رَحمَتی سَبَقَت غَضَبی ، أعطَیتُکُم قَبلَ أن تَسأَلونی ، وغَفَرتُ لَکُم قَبلَ أن تَستَغفِرونی ، فَمَن لَقِیَنی مِنکُم یَشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ أنَا ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدی ورَسولی ، أدخَلتُهُ الجَنَّةَ بِرَحمَتی . (2)
الإمام الصادق علیه السلام :لَو أنَّ شیعَتَنَا استَقاموا لَصافَحَتهُمُ المَلائِکَةُ ، ولَأَظَلَّهُمُ الغَمامُ ، ولَأَشرَقوا نَهارا ، ولَأَکَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ أرجُلِهِم ، ولَما سَأَ لُوا اللّهَ شَیئا إلاّ أعطاهُم . (3)
المؤمن عن الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ المُؤمِنَ إذا دَعَا اللّهَ عز و جل أجابَهُ _ [قالَ الرّاوی] : فَشُخِصَ بَصری نَحوَهُ إعجابا بِما (4) قالَ _ فَقالَ علیه السلام : إنَّ اللّهَ واسِعٌ لِخَلقِهِ . (5)
7 / 6العالِمُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ألا فَاغتَنِموا دُعاءَ العالِمِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ یَستَجیبُ دُعاءَهُ فیمَن دَعاهُ . (6)
الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ العالِمَ مِن شیعَتِنا إذا حَفِظَ لِسانَهُ ، وطابَ نَفسا بِطاعَةِ أولِیائِهِ ، ... إن سَأَلَ اُعطِیَ ، وإن دَعا اُجیبَ ، وإن طَلَبَ أدرَکَ ، وإن نَصَرَ مَظلوما عَزَّ . (7)
.
ص: 587
ثواب الأعمال_ به نقل از سهل بن سعد انصاری _: از پیامبر خدا درباره این سخن خداوند عز و جل پرسیدم که : «و آن گاه که [موسی را] ندا دادیم ، تو در جانب طور نبودی» . فرمود : «خدای عز و جل ، دو هزار سال پیش از آن که خلق را بیافریند ، در برگ درخت مورْد که آن را رویاند ، نبشته ای نوشت . سپس آن را بر عرش نهاد . آن گاه ندا داد : ای امّت محمّد ! مِهر من بر خشم من پیشی دارد . پیش از آن که از من بخواهید ، به شما عطا کردم و پیش از آن که از من آمرزش بطلبید ، شما را آمرزیدم . پس ، هر یک از شما مرا در حالی دیدار کند که گواهی می دهد معبودی جز من نیست و محمّد ، بنده و فرستاده من است ، با مِهر خویش او را به بهشت درمی آورم ».
امام صادق علیه السلام :اگر شیعیان ما استوار بودند ، هر آینه فرشتگان با آنان دست می دادند و ابر بر سرشان سایه می افکند و در روز می درخشیدند ( / چون روز می درخشیدند) . و از بالای سرشان و از زیر پایشان روزی می خوردند و هر چه از خدا می خواستند ، به آنها می داد.
المؤمن :امام صادق علیه السلام فرمود : «مؤمن هر گاه خدای عز و جل را بخواند ، خداوند پاسخش می دهد» . [راوی گفت :] من از تعجّب ، چشمم به سوی ایشان خیره شد . فرمود : «رحمت خداوند ، خَلقش را فراگرفته است».
7 / 6عالِمپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! دعای عالِم را غنیمت شمارید ؛ زیرا خداوند از میان کسانی که او را می خوانند ، دعای عالِم را می پذیرد.
امام باقر علیه السلام :عالِم از شیعیان ما ، اگر زبانش را نگه دارد و از اولیای خدا صادقانه و با طیب خاطر اطاعت کند ... ، هر گاه [از خداوند ]درخواست کند ، به او عطا می شود و هر گاه دعا کند ، اجابت می شود و هر گاه بخواهد می یابد و هر گاه ستم دیده ای را یاری دهد ، پشتیبانی می شود.
.
ص: 588
7 / 7المُجاهِدُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِتَّقوا أذَی المُجاهِدینَ فی سَبیلِ اللّهِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل یَغضَبُ لَهُم ، کَما یَغضَبُ لِلرُّسُلِ ، ویَستَجیبُ لَهُم ، کَما یَستَجیبُ لِلرُّسُلِ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :دَعا موسی علیه السلام وأمَّنَ هارونُ علیه السلام وأمَّنَتِ المَلائِکَةُ علیهم السلام ، فَقالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : « «قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا» (2) ، ومَن غَزا فی سَبیلِ اللّهِ أستَجیبُ لَهُ ، کَما أستَجیبُ لَکُما [إلی] (3) یَومِ القِیامَةِ» . (4)
7 / 8المُؤَذِّنُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :المُؤَذِّنونَ اُمَناءُ المُؤمِنینَ عَلی صَلَواتِهِم وصَومِهِم ، ولُحومِهِم ودِمائِهِم ، لا یَسأَلونَ اللّهَ عز و جل شَیئا إلاّ أعطاهُم ، ولا یَشفَعونَ فی شَیءٍ إلاّ شُفِّعوا . (5)
.
ص: 589
7 / 7مجاهدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از آزار دادن مجاهدانِ راه خدا بپرهیزید ؛ زیرا خداوند عز و جل برای آنان به خشم می آید ، چنان که برای پیامبران به خشم می آید ، و دعایشان را مستجاب می کند ، چنان که دعای پیامبران را مستجاب می کند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی علیه السلام دعا کرد و هارون علیه السلام و فرشتگان ، آمین گفتند . خداوند _ تبارک و تعالی _ فرمود : «دعای شما دو تن پذیرفته شد . پس استوار باشید» و تا روز قیامت ، هر که در راه خدا جهاد کند ، دعایش را می پذیرم ، همچنان که دعای شما را پذیرفتم .
7 / 8مؤذّنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤذّنان ، امین (مورد اعتماد) مؤمنین در نمازها و روزه هایشان و گوشت ها و خون هایشان هستند . هر چه از خداوند عز و جل بخواهند ، به آنان می دهد و در هر کاری شفاعت (وساطت) کنند ، شفاعتشان پذیرفته می شود.
.
ص: 590
7 / 9الصّائِمُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :الصّائِمُ لا تُرَدُّ دَعوَتُهُ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ لِلصّائِمِ عِندَ فِطرِهِ لَدَعوَةً ما تُرَدُّ . (2)
الإمام الحسن علیه السلام :إنَّ لِکُلِّ صائِمٍ عِندَ فُطورِهِ دَعوَةً مُستَجابَةً . (3)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :نَومُ الصّائِمِ عِبادَةٌ ، وسُکوتُهُ تَسبیحٌ ، ودُعاؤُهُ مُستَجابٌ ، وعَمَلُهُ مُتَقَبَّلٌ . (4)
عنه صلی الله علیه و آله :دَعوَةُ الصّائِمِ تُستَجابُ عِندَ إفطارِهِ . (5)
7 / 10مَن فَطَّرَ صائِماالإمام الباقر علیه السلام :أیُّما مُؤمِنٍ فَطَّرَ مُؤمِنا لَیلَةً مِن شَهرِ رَمَضانَ ، کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِذلِکَ مِثلَ أجرِ مَن أعتَقَ نَسَمَةً مُؤمِنَةً ، ومَن فَطَّرَهُ شَهرَ رَمَضانَ کُلَّهُ ، کَتَبَ اللّهُ تَعالی لَهُ بِذلِکَ أجرَ مَن أعتَقَ ثَلاثینَ نَسَمَةً مُؤمِنَةً ، وکانَ لَهُ بِذلِکَ عِندَ اللّهِ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (6)
.
ص: 591
7 / 9روزه دارپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه دار ، دعایش رد نمی شود.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای روزه دار در هنگام افطار ، رد نمی شود.
امام حسن علیه السلام :برای هر روزه داری در هنگام افطارش ، یک دعای مستجاب است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خواب شخص روزه دار ، عبادت ، و سکوتش تسبیح ، و دعایش مستجاب ، و عملش پذیرفته است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای روزه دار در هنگام افطارش ، مستجاب می شود.
7 / 10کسی که روزه داری را افطاری دهدامام باقر علیه السلام :هر مؤمنی ، که یک شب از ماه رمضان را به مؤمنی افطاری دهد ، خداوند بدین سبب برای او همانند اجر کسی را می نویسد که بنده مؤمنی را آزاد کند ، و هر کس تمام ماه رمضان را به او افطاری دهد ، خدای متعال بدین سبب برای او اجر کسی را می نویسد که سی بنده مؤمن آزاد کند ، و نیز بدین سبب در نزد خدا دعایی مستجاب دارد.
.
ص: 592
الإمام الصادق علیه السلام :أیُّما مُؤمِنٍ أطعَمَ مُؤمِنا لَیلَةً مِن شَهرِ رَمَضانَ ، کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِذلِکَ مِثلَ أجرِ مَن أعتَقَ ثَلاثینَ نَسَمَةً مُؤمِنَةً ، وکانَ لَهُ بِذلِکَ عِندَ اللّهِ عز و جلدَعوَةٌ مُجابَةٌ . (1)
7 / 11مَن فَرَّجَ عَن مَکروبٍرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أرادَ أن تُستَجابَ دَعوَتُهُ وأن تُکشَفَ کُربَتُهُ ، فَلیُفَرِّج عَن مُعسِرٍ . (2)
7 / 12المَظلومُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِتَّقِ دَعوَةَ المَظلومِ ؛ فَإِنَّها لَیسَ بَینَها وبَینَ اللّهِ حِجابٌ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :اِتَّقوا دَعَواتِ المَظلومِ ؛ فَإِنَّها تَصعَدُ إلَی السَّماءِ کَأَنَّها شَرارٌ . (4)
الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أبی یَقولُ : اِتَّقُوا الظُّلمَ ؛ فَإِنَّ دَعوَةَ المَظلومِ تَصعَدُ إلَی السَّماءِ . (5)
.
ص: 593
امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی که مؤمنی را یک شب از ماه رمضان اطعام کند ، خداوند بدین سبب برای او همانند مزد کسی را می نویسد که سی بنده مؤمن آزاد کند ، و نیز بدین سبب ، او را نزد خداوند عز و جل دعایی اجابت شده است.
7 / 11کسی که غم زده ای را شاد کندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس می خواهد دعایش مستجاب و اندوهش زدوده شود ، باید اندوه را از گرفتار و درمانده بگسارد.
7 / 12ستم دیدهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نفرین ستم دیده بترس ؛ زیرا میان او و خدا هیچ حجابی نیست.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دعاهای ستم دیده بترسید ؛ زیرا همچون شراره به آسمان بالا می روند.
امام صادق علیه السلام :پدرم بارها می فرمود : «از ستم کردن دوری کنید ؛ زیرا نفرین ستم دیده ، به آسمان بالا می رود».
.
ص: 594
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِتَّقوا دَعوَةَ المَظلومِ _ وإن کانَ کافِرا _ فَإِنَّهُ لَیسَ دونَها حِجابٌ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله_ نَقلاً عَن صُحُفِ إبراهیمَ فی دَعوَةِ المَظلومِ _: إنّی لا أرُدُّها وإن کانَت مِن کافِرٍ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :دَعوَةُ المَظلومِ مُستَجابَةٌ ، وإن کانَ فاجِرا فَفُجورُهُ عَلی نَفسِهِ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ العَبدَ إذا ظُلِمَ فَلَم یَنتَصِر ، ولَم یَکُن لَهُ مَن یَنصُرُهُ ، رَفَعَ طَرفَهُ إلَی السَّماءِ ، فَدَعَا اللّهَ ، قالَ اللّهُ عز و جل : لَبَّیکَ عَبدی أنَا أنصُرُکَ عاجِلاً وآجِلاً . (4)
عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم ودَعوَةَ المَظلومِ ؛ فَإِنَّها تُرفَعُ فَوقَ السَّحابِ حَتّی یَنظُرَ اللّهُ عز و جل إلَیها ، فَیَقولُ : اِرفَعوها حَتّی أستَجیبَ لَهُ . (5)
عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکَ ودَعوَةَ المَظلومِ ؛ فَإِنَّما یَسأَلُ اللّهَ حَقَّهُ ، وإنَّ اللّهَ لا یَمنَعُ ذا حَقٍّ حَقَّهُ . (6)
.
ص: 595
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دعای ستم دیده بترسید _ اگرچه کافر باشد _ ؛ چرا که در برابر آن ، هیچ مانعی نیست.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به نقل از صُحُف ابراهیم ، از خداوند ، درباره نفرین ستم دیده _:من آن را رد نمی کنم ، اگرچه از جانب کافری باشد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای ستم دیده مستجاب می شود ، هر چند آن ستم دیده گنهکار باشد ؛ زیرا گناهش بر عهده اوست [و کیفرش را خواهد چشید].
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه به بنده ای ستم شود و نتواند داد خویش را بستاند و یاوری هم نداشته باشد ، [اگر ]نگاهش را به سوی آسمان بردارد و خدا را بخواند ، خداوند عز و جلمی فرماید : «بله ، بنده ام! من خود ، تو را در ( / دنیا و آخرت) دیر یا زود یاری خواهم داد».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نفرین ستم دیده بپرهیزید ؛ چرا که بر فراز ابرها می رود تا خدای عز و جلبدان بنگرد و بفرماید : «فرازَش آورید تا بپذیرمَش».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از دعای ستم دیده ؛ زیرا او از خدا حقّش را درخواست می کند و خدا هیچ صاحب حقّی را از حقّش محروم نمی کند.
.
ص: 596
الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ دَعوَةَ المَظلومِ مُجابَةٌ عِندَ اللّهِ سُبحانَهُ ؛ لِأَنَّهُ یَطلُبُ حَقَّهُ ، وَاللّهُ تَعالی أعدَلُ أن یَمنَعَ ذا حَقٍّ حَقَّهُ . (1)
عنه علیه السلام :اِتَّقوا دَعوَةَ المَظلومِ ؛ فَإِنَّهُ یَسأَلُ اللّهَ حَقَّهُ ، وَاللّهُ سُبحانَهُ أکرَمُ مِن أن یُسأَلَ حَقّا إلاّ أجابَ . (2)
عنه علیه السلام :أنفَذُ السِّهامِ دَعوَةُ المَظلومِ . (3)
الإمام الحسن علیه السلام :بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ : دَعوَةُ المَظلومِ ، ومَدُّ البَصَرِ . (4)
الإمام الصادق علیه السلام :إیّاکُم أن تُعینوا عَلی مُسلِمٍ مَظلومٍ فَیَدعُوَ اللّهَ عَلَیکُم ، ویُستَجابَ لَهُ فیکُم ؛ فَإِنَّ أبانا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَقولُ : إنَّ دَعوَةَ المُسلمِ المَظلومِ مُستَجابَةٌ . (5)
الکافی عن علیّ بن أسباط عنهم علیهم السلام: فیما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عیسی علیه السلام : یا عیسی ... إیّاکَ ودَعوَةَ المَظلومِ ؛ فَإِنّی آلَیتُ عَلی نَفسی أن أفتَحَ لَها بابا مِنَ السَّماءِ بِالقَبولِ ، وأن اُجیبَهُ ولو بَعدَ حینٍ . (6)
جامع الأحادیث للقمّی عن مکحول :قیلَ لِأَبی ذَرٍّ الغِفارِیِّ : . . . أیُّ الدّاعی أسرَعُ إجابَةً ؟ قالَ : المَظلومُ الَّذی لا ناصِرَ لَهُ إلاَّ اللّهُ . (7)
.
ص: 597
امام علی علیه السلام :دعای ستم دیده به درگاه خداوند پاک ، پذیرفته می شود ؛ چرا که او حقّ خویش را می طلبد و خدای متعال ، دادگرتر از آن است که حقّ حقداری را از او باز دارد.
امام علی علیه السلام :از نفرین ستم دیده بترسید ؛ چرا که او حقّ خود را از خداوند می خواهد و خدای پاک ، کریم تر از آن است که حقّی از او خواسته شود و ندهد.
امام علی علیه السلام :کارگرترینِ تیرها ، دعای ستم دیده است.
امام حسن علیه السلام :میان آسمان و زمین ، به اندازه دعای ستم دیده و امتداد نگاه ، فاصله است.
امام صادق علیه السلام :زنهار که علیه مسلمان ستم دیده ای یاری دهید که اگر به درگاه خدا نفرینتان کند ، نفرینش در حقّ شما مستجاب می شود . پدرمان پیامبر خدا می فرمود : «دعای مسلمان ستم دیده ، مستجاب است».
الکافی_ به نقل از علی بن اسباط ، از امامان علیهم السلام _: از اندرزهای خداوند عز و جل به عیسی علیه السلام این بود که : «ای عیسی! از دعای ستم دیده بترس ؛ زیرا من با خود عهد بسته ام که درِ آسمان را به روی آن بگشایم و دعای او را ، ولو پس از چندی ، اجابت کنم».
جامع الأحادیث ، قمّی_ به نقل از مکحول _: به ابوذر غفاری گفته شد : ... دعای کدام دعاکننده زودتر اجابت می شود؟ گفت : ستم دیده ای که یاوری جز خدا ندارد.
.
ص: 598
7 / 13المُضطَرُّالکتاب«أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَءِلَ_هٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلاً مَّا تَذَکَّرُونَ» . (1)
راجع : ص 100 (ذمّ من لا یدعو إلاّ عند نزول البلاء) .
الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لِجابِرِ بنِ سُلَیمٍ _: أنَا رَسولُ اللّهِ الَّذی إذا أصابَکَ ضُرٌّ فَدَعَوتَهُ کَشَفَهُ عَنکَ ، وإن أصابَکَ عامُ سَنَةٍ (2) فَدَعَوتَهُ أنبَتَها لَکَ ، وإذا کُنتَ بِأَرضٍ قَفراءَ أو فَلاةٍ فَضَلَّت راحِلَتُکَ ، فَدَعَوتَهُ ، رَدَّها عَلَیکَ . (3)
الإمام الباقر علیه السلام :کانَ دُعاءُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لَیلَةَ الأَحزابِ : یا صَریخَ المَکروبینَ ، ویا مُجیبَ دَعوَةِ المُضطَرّینَ ، ویا کاشِفَ غَمِّی ، اکشِف عَنّی غَمّی وهَمّی وکَربی ؛ فَإِنَّکَ تَعلَمُ حالی وحالَ أصحابی ، وَاکفِنی هَولَ عَدُوّی . (4)
.
ص: 599
7 / 13درماندهقرآن«یا کیست آن کس که درمانده را _ چون وی را بخواند _ اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد و شما را جانشینان زمین قرار می دهد؟ آیا هیچ معبودی با خدا هست؟ چه اندک ، پند می پذیرید!» .
ر . ک : ص101 (نکوهش کسانی که فقط هنگام گرفتاری دعا می کند) .
حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به جابر بن سُلَیم _: من فرستاده آن خدایی هستم که هر گاه درماندگی و گزندی به تو رسد و دعایش کنی ، آن را از تو می زداید ، و هر گاه به خشک سالی در افتی و دعایش کنی ، آن سال را برایت سرسبز می گرداند ، و هر گاه در سرزمینی متروک یا بیابانی باشی و اشترت گم شود و به درگاهش دعا کنی ، آن را به تو باز می گرداند.
امام باقر علیه السلام :دعای پیامبر صلی الله علیه و آله در شب احزاب ، این بود : «ای فریادرس غصّه داران ، و ای اجابت کننده دعای درماندگان ، و ای غم گسار من! غم و اندوه و غصّه ام را از من بزدای ، که تو خود ، حال من و حال یاران مرا می دانی ، و مرا از هراسیدن از دشمنم نگه دار».
.
ص: 600
الکافی عن علیّ بن عیسی رفعه :إنَّ موسی علیه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی ، فَقالَ لَهُ فی مُناجاتِهِ : ... یا موسی ! مُر عِبادی یَدعونی عَلی ما کانَ ، بَعدَ أن یُقِرّوا لی أنّی أرحَمُ الرّاحِمینَ ، مُجیبُ المُضطَرّینَ ، وأکشِفُ السّوءَ ، واُبَدِّلُ الزَّمانَ ، وآتی بِالرَّخاءِ ، وأشکُرُ الیَسیرَ ، واُثیبُ الکَثیرَ ، واُغنِی الفَقیرَ ، وأنَا الدّائِمُ العَزیزُ القَدیرُ . (1)
الکافی عن علیّ بن أسباط عنهم علیهم السلام: فیما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عیسی علیه السلام : ... یا عیسَی ، ادعُنی دُعاءَ الغَریقِ الحَزینِ الَّذی لَیسَ لَهُ مُغیثٌ ... یا عیسَی ، استَغِث بی فی حالاتِ الشِّدَّةِ ؛ فَإِنّی اُغیثُ المَکروبینَ ، واُجیبُ المُضطَرّینَ ، وأنَا أرحَمُ الرّاحِمینَ . (2)
الإمام زین العابدین علیه السلام :سُبحانَکَ ! نَحنُ المُضطَرّونَ الَّذینَ أوجَبتَ إجابَتَهُم ، وأهلُ السّوءِ الَّذینَ وَعَدتَ الکَشفَ عَنهُم . (3)
عنه علیه السلام :إلهی ... أنتَ الَّذی أجَبتَ عِندَ الاِضطِرارِ دَعوَتی ، وأقَلتَ عِندَ العِثارِ زَلَّتی ، وأخَذتَ لی مِنَ الأَعداءِ بِظُلامَتی . (4)
عنه علیه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ الشِّدَّةِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ... وَاجعَلنی مِمَّن یَدعوکَ مُخلِصا فِی الرَّخاءِ ، دُعاءَ المُخلِصینَ المُضطَرّینَ لَکَ فِی الدُّعاءِ ، إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ . (5)
.
ص: 601
الکافی_ به نقل از علی بن عیسی ، که سند آن را به معصوم رسانده است _: خداوند _ تبارک و تعالی _ با موسی علیه السلام نجوا کرد و در نجوایش به او فرمود : « ... ای موسی! به بندگانم بگو که برای هر حاجتی مرا بخوانند ، زان پس که اعتراف کردند من مهربان ترینِ مهربانان و اجابت کننده درماندگانم و [رنج و ]بدی را می زدایم و زمان را دیگرگون می کنم و آسایش و رفاه می آورم و از اندک ، قدردانی می کنم و بسیار را پاداش می دهم و نیازمند را بی نیاز می گردانم و من ، پاینده و شکست ناپذیر و توانایم».
الکافی_ به نقل از علی بن اَسباط ، از امامان علیهم السلام _: از اندرزهای خداوند عز و جل به عیسی علیه السلام این بود که : « ... ای عیسی! مرا چونان شخص در حال غرق شدن و غم زده ای که هیچ فریادرسی برایش نیست ، بخوان ... . ای عیسی! در سختی ها و گرفتاری ها از من کمک بخواه ؛ زیرا من ، گرفتاران را یاری می رسانم و به فریاد درماندگان می رسم و من ، مهربان ترینِ مهربانانم» .
امام زین العابدین علیه السلام :ای خدای پاک! ما همان درماندگانی هستیم که اجابت آنان را [بر خود ]واجب گردانیده ای ، و گرفتارانی هستیم که وعده رفع گرفتاری از ایشان را داده ای.
امام زین العابدین علیه السلام :معبود من! ... تو آنی که دعای مرا در هنگام درماندگی ، اجابت کرده ای و هنگام لغزش ، دست مرا گرفته ای و داد مرا از دشمنان ستانده ای.
امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای ایشان به هنگام سختی ها _: بار خدایا! بر محمّد و خاندان او درود فرست ... و مرا از کسانی قرار ده که در هنگام [خوشی و ]آسایش ، تو را با همان اخلاصی می خوانند که افراد بیچاره (مضطر) از سر اخلاص ، می خوانندت ، که به راستی ، تو ستودنی و پرشُکوهی».
.
ص: 602
عنه علیه السلام_ مِن دُعائِهِ فِی الظُّلاماتِ _: اللّهُمَّ ... وعَرِّفنی ما وَعَدتَ مِن إجابَةِ المُضطَرّینَ . (1)
عنه علیه السلام_ مِن دُعائِهِ فی مَکارِمِ الأَخلاقِ _: اللّهُمَّ اجعَلنی أصولُ بِکَ عِندَ الضَّرورَةِ ، وأسأَ لُکَ عِندَ الحاجَةِ ، وأتَضَرَّعُ إلَیکَ عِندَ المَسکَنَةِ ، ولا تَفتِنّی بِالاِستِعانَةِ بِغَیرِکَ إذَا اضطُرِرتُ ، ولا بِالخُضوعِ لِسُؤالِ غَیرِکَ إذَا افتَقَرتُ ، ولا بِالتَّضَرُّعِ إلی مَن دونَکَ إذا رَهِبتُ ، فَأَستَحِقَّ بِذلِکَ خِذلانَکَ ومَنعَکَ وإعراضَکَ ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ . (2)
7 / 14مَن دَعا کَدُعاءِ الغَریقِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی نَبِیٍّ مِنَ الأَنبِیاءِ : ما بالُ عِبادی یَدخُلونَ بُیوتی بِقُلوبٍ غَیرِ طاهِرَةٍ ، وأبدانٍ غَیرِ نَقِیَّةٍ ؟ أبی یَغتَرّونَ ؟ أو إیّایَ یُخادِعونَ ؟ وعِزَّتی وجَلالی ، وعُلُوِّ مَکانی ، لَأَبتَلِیَنَّهُم بِبَلِیَّةٍ أترُکُ الحَلیمَ فیها حَیرانَ ، لا یَنجو مَن نَجا مِنهُم إلاّ بِدُعاءٍ کَدُعاءِ الغَریقِ . (3)
الغَیبة للنعمانی عن عبد اللّه بن سِنان :دَخَلتُ أنَا وأبی عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقالَ : کَیفَ أنتُم إذا صِرتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها إمامَ هُدیً ولا عَلَما یُری ؟! فَلا یَنجو مِن تِلکَ الحَیرَةِ إلاّ مَن دَعا بِدُعاءِ الغَریقِ ، فَقالَ أبی : هذا وَاللّهِ البَلاءُ ، فَکَیفَ نَصنَعُ جُعِلتُ فِداکَ حِینَئِذٍ ؟ قالَ : إذا کانَ ذلِک _ ولَن تُدرِکَهُ _ فَتَمَسَّکوا بِما فی أیدیکُم حَتّی یَتَّضِحَ لَکُمُ الأَمرُ . (4)
.
ص: 603
امام زین العابدین علیه السلام_ از دعای ایشان در دادخواهی _: بار خدایا! ... وعده ای را که درباره اجابت دعای درماندگان داده ای ، به من بنمایان.
امام زین العابدین علیه السلام_ از دعای ایشان درباره خوی های والای انسانی _: بار خدایا ! چنانم گردان که به هنگام درماندگی ، از تو کمک بجویم و به گاه نیاز ، از تو درخواست کنم و به وقت بیچارگی ، برای تو زاری و التماس نمایم ، و مرا به کمک گرفتن از غیر خودت در هنگام درماندگی ام ، و تن دادن به خواهش از غیر خودت به گاه نیازمندی ام ، و التماس و زاری به غیر خودت به هنگام ترس ، مبتلا مکن ، که در نتیجه ، سزاوار یاری نرساندن تو و دریغ ورزی و روی گردانی تو شوم ، ای مهربان ترینِ مهربانان !
7 / 14کسی که غریق گونه دعا کندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به پیامبری از پیامبران ، وحی فرمود که : «چه شده است که بندگانم با دل های ناپاک و بدن های آلوده به خانه های من درمی آیند؟ آیا به من غرّه می شوند؟ یا مرا می فریبند؟ به عزّت و شُکوه و بلندی مقامم سوگند که آنان را به چنان بلایی گرفتار می سازم که شخص بردبار ( / خردمند) را در آن سرگشته کنم و از ایشان تنها آن کس نجات می یابد که چونان شخصِ در حال غرق شدن دعا کند».
الغیبة ، نعمانی_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: من و پدرم به حضور امام صادق علیه السلام رسیدیم . ایشان فرمود : «شما چگونه اید ، اگر به روزی درافتید که نه امامی رهنما ببینید و نه نشانه ای نمایان؟ [و بدانید] کسی از آن سرگشتگی رهایی نمی یابد ، مگر آن که دعای غریق را بخواند» . پدرم گفت : به خدا سوگند که این ، بلاست . فدایت شوم ! در آن هنگام چه کنیم؟ فرمود : «هر گاه چنین روزگاری آمد و امام زمان را ندیدی ، به آنچه در دست دارید ، چنگ زنید تا امر برایتان روشن شود».
.
ص: 604
کمال الدین عن عبد اللّه بن سِنان :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : سَتُصیبُکُم شُبهَةٌ فَتَبقَونَ بِلا عَلَمٍ یُری ولا إمامِ هُدیً ، لا یَنجو مِنها إلاّ مَن دَعا بِدُعاءِ الغَریقِ . قُلتُ : کَیفَ دُعاءُ الغَریقِ ؟ قالَ : یَقولُ : یا اَللّهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ ، یا مُقَلِّبَ القُلوبِ ثَبِّت قَلبی عَلی دینِکَ . فَقُلتُ : یا اَللّهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ ، یا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَالأَبصارِ ، ثَبِّت قَلبی عَلی دینِکَ ! قالَ : إنَّ اللّهَ عز و جل مُقَلِّبُ القُلوبِ وَالأَبصارِ ، ولکِن قُل کَما أقولُ لَکَ : یا مُقَلِّبَ القُلوبِ ثَبِّت قَلبی عَلی دینِکَ . (1)
7 / 15مَن عالَجَ نَفسَهُ لِلدُّعاءِ بِاللَّیلِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :رَجُلانِ مِن اُمَّتی ؛ یَقومُ أحَدُهُمَا اللَّیلَ یُعالِجُ نَفسَهُ إلَی الطَّهورِ وعَلَیهِ عُقَدُهُ فَیَتَوَضَّأُ ، فَإِذا وَضَّأَ یَدَیهِ انحَلَّت عُقدَةٌ ، وإذا وَضَّأَ وَجهَهُ انحَلَّت عُقدَةٌ ، وإذا مَسَحَ بِرَأسِهِ انحَلَّت عُقدَةٌ ، وإذا وَضَّأَ رِجلَیهِ انحَلَّت عُقدَةٌ ، فَیَقولُ اللّهُ عز و جل لِلَّذینَ وَراءَ الحِجابِ : اُنظُروا إلی عَبدی هذا یُعالِجُ نَفسَهُ یَسأَ لُنی ، ما سَأَلَنی عَبدی فَهُوَ لَهُ . (2)
.
ص: 605
کمال الدین_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: امام صادق علیه السلام فرمود : «به زودی ، در شبهه ای خواهید افتاد و بدون نشانه ای نمایان و امامی راهنما خواهید ماند . از این شبهه رهایی نمی یابد ، مگر آن کس که دعای غریق را بخواند» . گفتم : دعای غریق چگونه است؟ فرمود : «می گوید : خدایا ! بخشایشگرا ! مهربانا! ای دگرگونساز دل ها! دل مرا بر دینت استوار گردان» . گفتم : خدایا ! بخشایشگرا ! مهربانا ! ای دگرگونساز دل ها و اندیشه ها! دل مرا بر دینت استوار گردان . فرمود : «البتّه خدای عز و جل دگرگون کننده دل ها و اندیشه هاست ؛ امّا تو همان را بگو که من می گویم : ای دگرگونساز دل ها! دل مرا بر دینت استوار گردان».
7 / 15کسی که خود را برای دعا در دل شب آماده می سازدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو مرد از امّت من هستند که یکی از آن دو ، شب برمی خیزد و خود را برای وضو آماده می سازد و گره هایی در اوست . پس وضو را آغاز می کند و چون دستانش را شست ، یک گره گشوده می شود ، و چون صورتش را شست ، گره دیگری گشوده می شود ، و چون سرش را مسح کشید ، گره دیگری گشوده می شود ، و چون پاهایش را شست ، گره دیگری گشوده می شود . پس ، خداوند عز و جل به پرده نشینان می فرماید : «به این بنده ام که خود را آماده می کند تا از من درخواست کند ، بنگرید . آنچه بنده ام از من درخواست کند ، به او می دهم».
.
ص: 606
7 / 16المَریضُ وَالمُبتَلیرسول اللّه صلی الله علیه و آله :عودُوا المَرضی ، ومُروهُم فَلیَدعوا لَکُم ؛ فَإِنَّ دَعوَةَ المَریضِ مُستَجابَةٌ ، وذَنبَهُ مَغفورٌ . (1)
الفردوس :رسول اللّه صلی الله علیه و آله : یا سَلمانُ ، إنَّ المُبتَلی مُستَجابُ الدَّعوَةِ ؛ فَادعُ وتَخَیَّر مِنَ الدُّعاءِ ، وَادعُ أنتَ واُؤَمِّنُ أنَا ، فَدَعا سَلمانُ وأمَّنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا دَخَلتَ عَلی مَریضٍ فَمُرهُ أن یَدعُوَ لَکَ؛ فَإِنَّ دُعاءَهُ کَدُعاءِ المَلائِکَةِ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله_ لِسَلمانَ _: یا سَلمانُ ، إنَّ لَکَ فی عِلَّتِکَ إذَا اعتَلَلتَ ثَلاثَ خِصالٍ : أنتَ مِنَ اللّهِ _ تَبارَکَ وتَعالی _ بِذِکرٍ ، ودُعاؤُکَ فیها مُستَجابٌ ، ولا تَدَعُ العِلَّةُ عَلَیکَ ذَنبا إلاّ حَطَّتهُ ، مَتَّعَکَ اللّهُ بِالعافِیَةِ إلَی انقِضاءِ أجَلِکَ . (4)
الإمام الصادق علیه السلام :إذا دَخَلَ أحَدُکُم عَلی أخیهِ عائِدا لَهُ ، فَلیَسأَلهُ یَدعو لَهُ ؛ فَإِنَّ دُعاءَهُ مِثلُ دُعاءِ المَلائِکَةِ . (5)
.
ص: 607
7 / 16بیمار و گرفتارپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از بیماران ، عیادت کنید و از آنان بخواهید برایتان دعا کنند ؛ زیرا دعای بیمار ، مستجاب است و گناهانش آمرزیده.
الفردوس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «ای سلمان! گرفتار ، مستجاب الدعوه است . پس دعا کن و دعای نیک کن ؛ تو دعا کن و من آمین می گویم» . سلمان دعا کرد و پیامبر خدا آمین گفت.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه نزد بیماری رفتی ، از او بخواه که برایت دعا کند ؛ زیرا دعای او مانند دعای فرشتگان است [که حتما مستجاب می گردد].
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به سلمان _: ای سلمان! برای تو در بیماری ات ، هر گاه که بیمار شوی ، سه فایده است : نخست ، آن که تو در یاد خداوند _ تبارک و تعالی _ به سر می بری . دیگر ، آن که دعایت در آن حال ، مستجاب می شود . و سوم ، آن که بیماری ، هیچ گناهی برایت بر جای نمی گذارد و همه را می ریزد . خداوند تو را تا پایان عمرت از سلامت برخوردار کناد!
امام صادق علیه السلام :هر گاه یکی از شما برای عیادت برادرش نزد او رفت ، از وی بخواهد که برایش دعا کند ؛ زیرا دعای او مانند دعای فرشتگان است.
.
ص: 608
عنه علیه السلام :عودوا مَرضاکُم وَاسأَلوهُمُ الدُّعاءَ ؛ فَإِنَّهُ یَعدِلُ دُعاءَ المَلائِکَةِ . (1)
عنه علیه السلام :مَن عادَ مَریضا فِی اللّهِ ، لَم یَسأَلِ المَریضُ لِلعائِدِ شَیئا إلاَّ استَجابَ اللّهُ لَهُ . (2)
7 / 17عائِدُ المَریضِالسنن الکبری للنسائی عن ابن عبّاس :کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إذا عادَ المَریضَ جَلَسَ عِندَ رَأسِهِ ، ثُمَّ قالَ _ سَبعَ مَرّاتٍ _ : أسأَلُ اللّهَ العَظیمَ ، رَبَّ العَرشِ العَظیمِ ، أن یَشفِیَکَ . فَإِن کانَ فی أجَلِهِ تَأخیرٌ عوفِیَ مِن وَجَعِهِ ذلِکَ . (3)
الإمام الباقر والإمام الصادق علیهماالسلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ اُوتِیَ العَبدُ المُؤمِنُ إلَی اللّهِ عز و جل ، فَیُحاسِبُهُ حِسابا یَسیرا . . . ثُمَّ یَقولُ اللّهُ عز و جل : هَل تَعرِفُ فُلانَ بنَ فُلانٍ ؟ فَیَقولُ : نَعَم ، فَیَقولُ : ما مَنَعَکَ أن تَعودَهُ حَیثُ مَرِضَ ؟ أما لَو عُدتَهُ لَعُدتَنی ، ثُمَّ لَوَجَدتَنی عِندَ سُؤالِکَ ، ثُمَّ لَو سَأَلتَنی حاجَةً لَقَضَیتُها لَکَ ، ثُمَّ لَم أرُدَّکَ عَنها . (4)
.
ص: 609
امام صادق علیه السلام :بیمارانتان را عیادت کنید و از آنان تقاضای دعا نمایید ؛ زیرا دعای آنان هم تراز دعای فرشتگان است.
امام صادق علیه السلام :هر کس برای خدا از بیماری عیادت کند ، خداوند هر آنچه را که بیمار برای عیادت کننده بخواهد ، برآورده می سازد.
7 / 17عیادت کننده از بیمارالسنن الکبری ، نسایی_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر صلی الله علیه و آله هر گاه به عیادت بیمار می رفت ، کنار بالین او می نشست و آن گاه هفت مرتبه می فرمود : «از خدای بزرگ ، خداوندگار عرش بزرگ ، مسئلت دارم که تو را شفا بخشد» . اگر هنوز اجلش نرسیده بود ، از آن بیماری بهبود می یافت.
امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام :چون روز رستاخیز شود ، بنده مؤمن را نزد خداوند عز و جلمی آورند و او عز و جل اندک حسابی از وی به عمل می آورد ... آن گاه می فرماید : «آیا فلانی پسر فلانی را می شناسی؟». می گوید : آری . می فرماید : «چرا آن گاه که بیمار شد ، عیادتش نکردی؟ بدان که اگر عیادتش می کردی ، در حقیقت ، مرا عیادت کرده بودی . سپس مرا نزد خواهِشَت می یافتی و اگر حاجتی از من می خواستی ، آن را برایت برآورده می ساختم و از تو بازَش نمی داشتم».
.
ص: 610
الإمام الکاظم علیه السلام :إذا مَرِضَ أحَدُکُم فَلیَأذَن لِلنّاسِ یَدخُلونَ عَلَیهِ ؛ فَإِنَّهُ لَیسَ مِن أحَدٍ إلاّ ولَهُ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (1)
طبّ الأئمّة عن الوشّاء عن الإمام الرضا علیه السلام :إذا مَرِضَ أحَدُکُم فَلیَأذَن لِلنّاسِ یَدخُلونَ عَلَیهِ ؛ فَإِنَّهُ لَیسَ مِن أحَدٍ إلاّ ولَهُ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (2)
7 / 18السّائِلُ وَالمُحسَنُ إلَیهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ المُحسَنِ إلَیهِ لِلمُحسِنِ لا یُرَدُّ . (3)
الإمام علیّ علیه السلام :إذا ناوَلتُمُ السّائِلَ الشَّیءَ فَاسأَلوهُ أن یَدعُوَ لَکُم ؛ فَإِنَّهُ یُجابُ فیکُم ، ولا یُجابُ فی نَفسِهِ ؛ لِأَنَّهُم یَکذِبونَ . (4)
الإمام زین العابدین علیه السلام :دَعوَةُ السّائِلِ الفَقیرِ لا تُرَدُّ . (5)
عدّة الداعی :کانَ [ الإِمامُ زَینُ العابِدینَ ] علیه السلام یَأمُرُ الخادِمَ إذا أعطَتِ (6) السّائِلَ أن تَأمُرَهُ أن یَدعُوَ بِالخَیرِ . (7)
الإمام زین العابدین علیه السلام :ما مِن رَجُلٍ تَصَدَّقَ عَلی مِسکینٍ مُستَضعَفٍ ، فَدَعا لَهُ المِسکینُ بِشَیءٍ تِلکَ السّاعَةَ ، إلاَّ استُجیبَ لَهُ . (8)
.
ص: 611
امام کاظم علیه السلام :هر گاه یکی از شما بیمار شد ، به مردم اجازه دهد که نزد او بروند ؛ زیرا هیچ کس [از عیادت کنندگان ]نیست، مگر آن که یک دعای اجابت شده دارد.
طبّ الأئمّة_ به نقل از وشّاء _: امام رضا علیه السلام فرمود : «هر گاه یکی از شما بیمار شد ، به مردم اجازه دهد که نزد او بروند ؛ زیرا هیچ کسی [از عیادت کنندگان ]نیست ، مگر آن که یک دعای مستجاب شده دارد» .
7 / 18نیازمند و نیکی کننده به اوپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای احسان شونده در حقّ احسان کننده رد نمی شود.
امام علی علیه السلام :هر گاه به نیازمندْ چیزی دادید ، از او بخواهید که برایتان دعا کند ؛ زیرا دعای او در حقّ شما قبول می شود ؛ ولی درباره خودش قبول نمی شود ؛ چون این جماعت ، دروغ می گویند.
امام زین العابدین علیه السلام :دعای گدای فقیر ، رد نمی شود.
عدّة الداعی :[امام زین العابدین علیه السلام ] به خدمتکار[ش ]دستور می داد که : «هر گاه به فقیر چیزی دادی ، از او بخواه برایت دعای خیر کند».
امام زین العابدین علیه السلام :هر کس به بینوای درویش صدقه ای دهد و آن بینوا در آن لحظه برایش دعایی کند ، حتما دعایش مستجاب می شود.
.
ص: 612
7 / 19الطِّفلُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ أطفالِ اُمَّتی مُستَجابٌ ، ما لَم یُقارِبُوا (1) الذُّنوبَ . (2)
7 / 20الوالِدُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ الوالِدِ یُفضی إلَی الحِجابِ 3 . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم ودَعوَةَ الوالِدِ ؛ فَإِنَّها أحَدُّ مِنَ السَّیفِ . (4)
عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم ودَعوَةَ الوالِدِ ؛ فَإِنَّها تُرفَعُ فَوقَ السَّحابِ حَتّی یَنظُرُ اللّهُ تَعالی إلَیها ، فَیَقولُ : اِرفَعوها إلَیَّ حَتّی أستَجیبَ لَهُ ؛ فَإِیّاکُم ودَعوَةَ الوالِدِ ؛ فَإِنَّها أحَدُّ مِنَ السَّیفِ . (5)
.
ص: 613
7 / 19کودکپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای کودکانِ امّت من مستجاب می شود ، مادام که به گناهان ، نزدیک نشده باشند.
7 / 20پدرپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای پدر از حجاب می گذرد. (1)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهارتان از نفرین پدر که تیزتر از شمشیر است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نفرین پدر بترسید ؛ زیرا نفرین پدر بر فراز ابرها بالا می رود تا آن که خدای متعال آن را می بیند و می فرماید : «آن را نزد من فراز آورید تا بپذیرمش» . پس ، از نفرین پدر بترسید که از شمشیر ، برنده تر است.
.
ص: 614
عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ شَیءٌ إلاّ بَینَهُ وبَینَ اللّهِ حِجابٌ ، إلاّ قولُ «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ» ودُعاءُ الوالِدِ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ شَیءٍ بَینَهُ وبَینَ اللّهِ تَعالی حِجابٌ ، إلاّ شَهادَةَ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ ، ودُعاءَ الوالِدِ لِوَلَدِهِ . (2)
راجع : ج 2 ص 26 (من ینبغی الدعاء له / الأهل والأولاد والأخ) .
7 / 21مَن رَضِیَ بِقَضاءِ اللّهِالإمام الصادق علیه السلام :لَقِیَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَبدَ اللّهِ بنَ جَعفَرٍ ، فَقالَ : یا عَبدَ اللّهِ ، کَیفَ یَکونُ المُؤمِنُ مُؤمِنا وهُوَ یَسخَطُ قِسمَهُ ، ویُحَقِّرُ مَنزِلَتَهُ ، وَالحاکِمُ عَلَیهِ اللّهُ ؟ وأنَا الضّامِنُ لِمَن لَم یَهجُس فی قَلبِهِ إلاَّ الرِّضا ، أن یَدعُوَ اللّهَ فَیُستَجابَ لَهُ . (3)
عنه علیه السلام :تَبَحَّروا 4 قُلوبَکُم ، فَإِن أنقاهَا اللّهُ مِن حَرَکَةِ الواجِسِ (4) لِسَخَطِ شَیءٍ مِن صُنعِهِ ، فَإِذا وَجَدتُموها کَذلِکَ ، فَاسأَلوهُ ما شِئتُم . (5)
.
ص: 615
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میان هر چیز و خداوند ، حجابی است ، بجز گفتار «لا إله إلاّ اللّه » و دعای پدر.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی ، میان آن و خداوند متعال مانعی است ، بجز شهادت «لا إله إلاّ اللّه » و دعای پدر برای فرزندش .
ر . ک : ج2 ص27 (آنان که سزاوار دعایند / خانواده ، فرزندان و برادر) .
7 / 21کسی که راضی به قضای خداستامام صادق علیه السلام :حسن بن علی علیه السلام به عبد اللّه بن جعفر بر خورد و فرمود : «ای عبد اللّه ! چگونه مؤمن ، مؤمن است ، در حالی که از قسمت خود ، ناخرسند است و مقام خویش را کوچک می کند ، با آن که حاکم بر او خداست ؟ من برای کسی که در دلش جز رضایت نیست ، ضمانت می کنم که به درگاه خدا دعا کند و دعایش مستجاب شود».
امام صادق علیه السلام :دل هایتان را وارسی کنید . اگر دیدید خداوند ، آنها را از احساسِ ناخشنودی نسبت به چیزی از کار او پاک کرده است ، آن گاه هر چه می خواهید ، از او درخواست کنید .
.
ص: 616
الإمام الباقر علیه السلام :اِشحَنوا (1) قُلوبَکُم بِالخَوفِ مِنَ اللّهِ تَعالی ، فَإِن لَم تَسخَطوا شَیئا مِن صُنعِ اللّهِ تَعالی یُلِمُّ بِکُم ، فَاسأَلوا ما شِئتُم . (2)
7 / 22مَن لا یَرجو إلاَّ اللّهَالإمام زین العابدین علیه السلام :رَأَیتُ الخَیرَ کُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ فی قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا فی أیدِی النّاسِ ، ومَن لَم یَرجُ النّاسَ فی شَیءٍ ، ورَدَّ أمرَهُ إلَی اللّهِ عز و جل فی جَمیعِ اُمورِهِ ، استَجابَ اللّهُ عز و جللَهُ فی کُلِّ شَیءٍ . (3)
الإمام الصادق علیه السلام :إذا أرادَ أحَدُکُم أن لا یَسأَلَ رَبَّهُ شَیئا إلاّ أعطاهُ ، فَلیَیأَس مِنَ النّاسِ کُلِّهِم ، ولا یَکونُ لَهُ رَجاءٌ إلاّ عِندَ اللّهِ ، فَإِذا عَلِمَ اللّهُ عز و جل ذلِکَ مِن قَلبِهِ ، لَم یَسأَلِ اللّهَ شَیئا إلاّ أعطاهُ . (4)
راجع : ص 478 (موانع الإجابة / الاعتصام بغیر اللّه ) .
.
ص: 617
امام باقر علیه السلام :دل هایتان را با ترس از خداوند متعال بیاکنید . پس ، اگر از آنچه خداوند متعال با شما می کند ، ناخرسند نبودید ، در آن صورت ، هر چه را خواستید ، درخواست کنید.
7 / 22کسی که امیدش فقط به خداستامام زین العابدین علیه السلام :تمامِ خوبی را دیدم که در قطع امید کردن از آنچه مردم دارند ، گرد آمده است . هر کس در هیچ چیزی به مردم امید نبندد ( / هیچ چشمداشتی نداشته باشد) و کار خود را در همه امورش به خداوند عز و جل وا گذارد ، خداوند عز و جل در هر چیزی او را اجابت می کند.
امام صادق علیه السلام :هر گاه یکی از شما خواست که هر چه از پروردگارش درخواست می کند ، به او بدهد ، باید چشم امید از همه مردم برگیرد و امیدی جز به خدا نداشته باشد . و چون خداوند عز و جل دانست که او قلبا چنین است ، هر چه را که از خدا می خواهد ، به او می دهد.
ر . ک : ص 479 (موانع اجابت / متوسّل شدن به غیر خدا) .
.
ص: 618
7 / 23مَن زارَ أخاهُ فِی اللّهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام _: یا عَلِیُّ ، ثَلاثَةٌ مِن حُلَلِ اللّهِ : رَجُلٌ زارَ أخاهُ المُؤمِنَ فِی اللّهِ فَهُوَ زَورُ (1) اللّهِ ، وحَقٌّ عَلَی اللّهِ أن یُکرِمَ زَورَهُ ویُعطِیَهُ ما سَأَلَ . (2)
الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ المُؤمِنَ لَیَخرُجُ إلی أخیهِ یَزورُهُ ، فَیُوَکِّلُ اللّهُ عز و جل بِهِ مَلَکا ، فَیَضَعُ جَناحا فِی الأَرضِ ، وجَناحا فِی السَّماءِ یُظِلُّهُ ، فَإِذا دَخَلَ إلی مَنزِلِهِ نادَی الجَبّارُ تَبارَکَ وتَعالی : أیُّهَا العَبدُ المُعَظِّمُ لِحَقّی ، المُتَّبِعُ لاِثارِ نَبِیّی ، حَقٌّ عَلَیَّ إعظامُکَ ، سَلنی اُعطِکَ ، ادعُنی اُجِبکَ ، اسکُت أبتَدِئکَ . (3)
7 / 24هؤُلاءِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ثَلاثُ دَعَواتٍ مُستَجاباتٌ : دَعوَةُ الصّائِمِ ، ودَعوَةُ المُسافِرِ ، ودَعوَةُ المَظلومِ . (4)
عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثُ دَعَواتٍ مُستَجاباتٌ لا شَکَّ فیهِنَّ : دَعوَةُ المَظلومِ ، ودَعوَةُ المُسافِرِ ، ودَعوَةُ الوالِدِ عَلی وَلَدِهِ . (5)
.
ص: 619
7 / 23کسی که برای خدا به دیدار برادرش رودپیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در توصیه های ایشان به علی علیه السلام _: ای علی! سه کس از جامه های خدایند : مردی که به خاطر خدا به زیارت برادر مؤمنش می رود . چنین کسی زائر خداست و بر خداست که زائرش را گرامی بدارد و آنچه را درخواست کرد ، به او عطا کند ... .
امام باقر علیه السلام :هنگامی که مؤمن برای دیدن برادرش خارج می شود ، خداوند عز و جلفرشته ای را بر او می گمارد و فرشته یک بال را روی زمین می گستراند و بال دیگر[ش] را در آسمان [می نهد و با آن] بر او سایه می افکند . و چون به منزلش در آمد ، خداوند _ تبارک و تعالی _ ندا می دهد : «ای بنده ای که حقّ مرا بزرگ داشتی و از پیامبرم پیروی کردی! بر من است که تو را بزرگ دارم . از من بخواه تا عطایت کنم ، دعایم کن تا اجابتت کنم ، سکوت کن تا من [بی درخواستِ تو] آغاز کنم».
7 / 24و این دعاکنندگانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه دعا مستجاب می شود : دعای روزه دار ، دعای مسافر ، و دعای ستم دیده.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه دعا ، بی شک ، پذیرفته می شود : دعای ستم دیده ، دعای مسافر ، و دعای پدر بر فرزندش.
.
ص: 620
عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثُ دَعَواتٍ مُستَجابَةٌ : دُعاءُ الحاجِّ فی تَخَلُّفِ أهلِهِ (1) ، ودُعاءُ المَریضِ فَلا تُؤذوهُ ولا تُضجِروهُ ، ودُعاءُ المَظلومِ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثُ دَعَواتٍ لا تُرَدُّ : دَعوَةُ الوالِدِ ، ودَعوَةُ الصّائِمِ ، ودَعوَةُ المُسافِرِ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ لا تُرَدُّ دَعوَتُهُم : المَریضُ ، وَالتّائِبُ ، وَالسَّخِیُّ . (4)
عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ لا یَرُدُّ اللّهُ دُعاءَهُم : الذّاکِرُ اللّهَ کَثیرا ، ودَعوَةُ المَظلومِ ، وَالإِمامُ المُقسِطُ . (5)
عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ لا تُرَدُّ دَعوَتُهُم : الصّائِمُ حَتّی یُفطِرَ ، وَالإِمامُ العادِلُ ، ودَعوَةُ المَظلومِ یَرفَعُهَا اللّهُ فَوقَ الغَمامِ ، ویَفتَحُ لَها أبوابَ السَّماءِ ، ویَقولُ الرَّبُّ : وعِزَّتی ، لَأَنصُرَنَّکَ ولَو بَعدَ حینٍ . (6)
عنه صلی الله علیه و آله :الغازی فی سَبیلِ اللّهِ وَالحاجُّ وَالمُعتَمِرُ وَفدُ اللّهِ ، دَعاهُم فَأَجابوهُ ، وسَأَلوهُ فَأَعطاهُم . (7)
.
ص: 621
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه دعا به اجابت می رسد: دعای حج گزار درباره حفظ خانواده اش در غیاب او ، دعای بیمار (پس او را آزرده و رنجیده نکنید) ، و دعای ستم دیده.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه دعاست که رد نمی شود : دعای پدر ، دعای روزه دار ، و دعای مسافر.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس اند که دعایشان رد نمی شود : بیمار ، توبه گر ، و سخاوتمند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس اند که خداوند دعایشان را رد نمی کند : کسی که بسیار ذکر خدا می گوید ، دعای ستم دیده ، و پیشوای دادگر.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه گروه اند که دعایشان رد نمی شود : روزه دار تا آن گاه که افطار کند ؛ پیشوای دادگر ؛ و دعای ستم دیده که خداوند دعایش را از ابرها بالا می برد و درهای آسمان را برایش می گشاید و پروردگار می فرماید : «به عزّتم سوگند که تو را یاری می دهم ، هرچند پس از چندی».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رزمنده در راه خدا و حج گزار و عمره گزار ، واردشوندگان بر خدایند . خداوند آنان را دعوت کرد و آنها پذیرفتند ، و آنان از او درخواست کردند و خداوند عطایشان فرمود.
.
ص: 622
عنه صلی الله علیه و آله :أربَعَةٌ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ ، حَتّی تُفتَحَ لَهُم أبوابُ السَّماءِ وتَصیرَ إلَی العَرشِ : الوالِدُ لِوَلَدِهِ ، وَالمَظلومُ عَلی مَن ظَلَمَهُ ، وَالمُعتَمِرُ حَتّی یَرجِعَ ، وَالصّائِمُ حَتّی یُفطِرَ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام _: یا عَلِیُّ ، أربَعَةٌ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ : إمامٌ عادِلٌ ، ووالِدٌ لِوَلَدِهِ ، وَالرَّجُلُ یَدعو لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ ، وَالمَظلومُ ؛ یَقولُ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : وعِزَّتی وجَلالی ، لَأَنتَصِرَنَّ لَکَ ولَو بَعدَ حینٍ . (2)
شُعب الإیمان عن ابن عبّاس :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : خَمسُ دَعَواتٍ یُستَجابُ لَهُنَّ : دَعوَةُ المَظلومِ حَتّی یُستَنصَرَ ، ودَعوَةُ الحاجِّ حَتّی یَصدُرَ (3) ، ودَعوَةُ المُجاهِدِ حَتّی یَقفِلَ (4) ، ودَعوَةُ المَریضِ حَتّی یَبرَأَ ، ودَعوَةُ الأَخِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ . ثُمَّ قالَ : وأسرَعُ هذِهِ الدَّعَواتِ إجابَةً دَعوَةُ الأَخِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ . (5)
.
ص: 623
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار کس اند که دعایشان رد نمی شود تا درهای آسمان برایشان باز شود و دعای آنها به عرش رود : پدر برای فرزندش ، ستم دیده درباره کسی که به او ستم کرده است ، عمره گزار تا زمانی که برگردد ، و روزه دار تا آن گاه که افطار کند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در توصیه ایشان به علی علیه السلام _: ای علی! چهار کس اند که دعایشان رد نمی شود : پیشوای دادگر ؛ پدر برای فرزندش ؛ شخصی که پشت سر برادرش برای او دعا می کند ؛ و ستم دیده که خداوند _ جلّ جلاله _ [به او ]می فرماید : «به عزّت و جلالم سوگند که انتقام تو را خواهم گرفت ، اگرچه پس از مدّتی».
شعب الإیمان_ به نقل از ابن عباس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «پنج دعاست که پذیرفته می شود : دعای ستم دیده تا آن که انتقام بگیرد ، دعای حج گزار تا آن گاه که برگردد ، دعای مجاهد تا زمانی که مراجعت کند ، دعای بیمار تا آن گاه که بهبود یابد ، و دعای برادر [ایمانی] برای برادرش در پشت سر او» . سپس فرمود : «از این دعاها ، دعای برادر برای برادرش در پشت سر او ، از بقیّه زودتر مستجاب می شود».
.
ص: 624
الإمام علیّ علیه السلام :أربَعَةٌ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ : الإِمامُ العادِلُ لِرَعِیَّتِهِ ، وَالوالِدُ البارُّ لِوَلَدِهِ ، وَالوَلَدُ البارُّ لِوالِدِهِ ، وَالمَظلومُ ، یَقولُ اللّهُ عَزَّ اسمُهُ : وعِزَّتی وجَلالی ، لَأَنتَصِرَنَّ لَکَ ولَو بَعدَ حینٍ . (1)
الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام یَقولُ : خَمسُ دَعَواتٍ لا تُحجَبنَ عَنِ الرَّبِّ تَبارَکَ وتَعالی : دَعوَةُ الإِمامِ المُقسِطِ ، ودَعوَةُ المَظلومِ ؛ یَقولُ اللّهُ عز و جل : لَأَنتَقِمَنَّ لَکَ ولَو بَعدَ حینٍ ، ودَعوَةُ الوَلَدِ الصّالِحِ لِوالِدَیهِ ، ودَعوَةُ الوالِدِ الصّالِحِ لِوَلَدِهِ ، ودَعوَةُ المُؤمِنِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ ، فَیَقولُ : ولَکَ مِثلُهُ . (2)
عنه علیه السلام :ثَلاثَةٌ دَعوَتُهُم مُستَجابَةٌ : الحاجُّ فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونَهُ ، وَالغازی فی سَبیلِ اللّهِ فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونَهُ ، وَالمَریضُ فَلا تُغیظوهُ ولا تُضجِروهُ . (3)
عنه علیه السلام :ثَلاثُ دَعَواتٍ لا یُحجَبنَ عَنِ اللّهِ تَعالی : دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ إذا بَرَّهُ ، ودَعوَتُهُ عَلَیهِ إذا عَقَّهُ ، ودُعاءُ المَظلومِ عَلی ظالِمِهِ ، ودُعاؤُهُ لِمَنِ انتَصَرَ لَهُ مِنهُ ، ورَجُلٌ مُؤمِنٌ دَعا لِأَخٍ لَهُ مُؤمِنٍ واساهُ فینا ، ودُعاؤُهُ عَلَیهِ إذا لَم یُواسِهِ ، مَعَ القُدرَةِ عَلَیهِ وَاضطِرارِ أخیهِ إلَیهِ . (4)
.
ص: 625
امام علی علیه السلام :چهار دسته اند که دعایشان رد نمی شود : پیشوای دادگر در حقّ رعیّتش ، پدر خوب در حقّ فرزندش ، فرزند خوب در حقّ پدرش ، و ستم دیده که خداوند _ عزّ اسمه _ [به وی ]می فرماید : به عزّت و شکوهم سوگند که داد تو را خواهم ستاند ، هر چند با تأخیر باشد».
امام صادق علیه السلام :پدرم علیه السلام می فرمود : «پنج دعاست که از درگاه خداوندگار _ تبارک و تعالی _ در پرده نمی ماند : دعای پیشوای دادگستر ، دعای ستم دیده که خداوند عز و جل ]به وی [می فرماید : هر آینه داد تو را می ستانم ، هر چند پس از چندی ، دعای فرزند نیک برای پدر و مادرش ، دعای پدر نیک برای فرزندش ، و دعای مؤمن برای برادرش در غیاب او که خداوند ]به وی[ می فرماید : برای تو نیز چنین باد ».
امام صادق علیه السلام :سه دسته اند که دعایشان مستجاب می شود : یکی حج گزار پس مراقب باشید که در غیاب او ]با خانواده اش] چگونه رفتار می کنید ، دیگری مجاهد در راه خدا پس مراقب باشید که در غیابش [با خانواده او] چگونه رفتار می کنید ، و سوم بیمار پس، او را ناراحت و رنجه نسازید.
امام صادق علیه السلام :سه دعاست که از درگاه خداوند متعال محجوب نمی ماند : دعای پدر برای فرزندش هر گاه نسبت به پدرش فرمان بردار و نیکوکار باشد و نفرینش هر گاه نسبت به پدرش نافرمانی کند و او را بیازارد ؛ نفرین ستم دیده درباره کسی که به او ستم کرده است و دعایش در حقّ کسی که داد وی را از او ستانده است ؛ و دعای مرد مؤمن برای برادر مؤمنش که به خاطر ما به او کمک [مالی] کرده است و نفرینش درباره وی ، هر گاه بتواند به او کمک [مالی ]کند و برادرش به آن کمک نیاز شدید داشته باشد و وی کمکش نکند.
.
ص: 626
عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالی أعطَی ... الإِجابَةَ لِعَشَرَةٍ : «وَ لَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ» (1) ، «فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ» (2) یوسُفَ، «قَالَ قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا» (3) موسی وهارونَ ، «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ» (4) یونُسَ ، «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ» (5) أیّوبَ ، «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیَی» (6) زَکَرِیّا ، «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (7) لِلمُخلِصینَ ، «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ» (8) لِلمُضطَرّینَ ، «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی» (9) لِلدّاعینَ ، «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ» (10) فاطِمَةَ وزَوجِها . (11)
راجع : ج 2 ص 36 (من ینبغی الدعاء له / الأخ المؤمن بظهر الغیب) .
.
ص: 627
امام صادق علیه السلام :خداوند متعال اجابت را به ده کس . . . عطا فرمود : [به نوح : ] «و هر آینه ما نوح را ندا دادیم و ما نیکو پاسخ دهندگانیم» و یوسف: «پس پروردگارش دعای او را پذیرفت و نیرنگ آن زنان را از او بگرداند» و به موسی و هارون : «فرمود : هر آینه دعای شما دو تن را پذیرفتم» و به یونس : «پس دعای او را پذیرفتیم» و به ایّوب : «پس دعای او را پذیرفتیم و گزند را از او زدودیم» و به زکریّا : «پس دعای او را پذیرفتیم و یحیی را بدو بخشیدیم؟» و به مخلصان : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» و به درماندگان : «آیا کیست که درمانده را پاسخ دهد» و به دعاکنندگان : «و هر گاه بندگانم از تو پرسند» و به فاطمه و شوهرش : «پس پروردگارشان دعایشان را پذیرفت» .
ر . ک : ج2 ص37 (آنان که سزاوار دعایند / پشتِ سر برادر مؤمن) .
.
ص: 628
البابُ الثّامِنُ : من تقضی حاجته بلا سؤالرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عز و جل : مَن شَغَلَهُ ذِکری عَن مَسأَلَتی ، أعطَیتُهُ أفضَلَ ما اُعطِی السّائِلینَ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : مَن شَغَلَهُ ذِکری عَن مَسأَلَتی ، أعطَیتُهُ قَبلَ أن یَسأَلَنی . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :مَن شَغَلَتهُ عِبادَةُ اللّهِ عَن مَسأَلَتِهِ ، أعطاهُ اللّهُ أفضَلَ ما یُعطِی السّائِلینَ . (3)
فاطمة علیهاالسلام :مَن أصعَدَ إلَی اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ ، أهبَطَ اللّهُ عز و جل إلَیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ. (4)
الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ العَبدَ لَیَکونُ لَهُ الحاجَةُ إلَی اللّهِ عز و جل ، فَیَبدَأُ بِالثَّناءِ عَلَی اللّهِ وَالصَّلاةِ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، حَتّی یَنسی حاجَتَهُ ، فَیَقضیهَا اللّهُ لَهُ مِن غَیرِ أن یَسأَلَهُ إیّاها . (5)
.
ص: 629
باب هشتم : کسی که حاجتش بی درخواست برآورده شودپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل می فرماید : «هر کس یاد من او را از درخواست کردن از من غافل سازد ، بهترین چیزی را که به درخواست کنندگان می دهم ، به او عطا می کنم».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «هر کس چنان در یاد من غرقه شود که درخواست کردن از من یادش برود ، پیش از آن که از من درخواست کند ، به او عطا می کنم».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس عبادت خدا او را از درخواست کردن از وی باز دارد ، خداوند بهترین چیزی را که به درخواست کنندگان می دهد ، به او عطا می کند.
فاطمه علیهاالسلام :هر کس عبادت خالصش را به درگاه خداوند فرا فرستد ، خدای عز و جلبرترین مصلحت او را برایش فرو می فرستد.
امام صادق علیه السلام :بنده به خداوند عز و جل حاجتی دارد و شروع به ثنای خداوند و صلوات فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد می کند ، تا جایی که یادش می رود حاجتی داشته است . پس خداوند حاجتش را ، بی آن که آن را از خداوند درخواست کند ، برایش برآورده می سازد.
.
ص: 630
عنه علیه السلام :_ فیما یُقالُ فی کُلِّ یَومٍ مِن رَجَبٍ _: یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیلِ ، یا مَن یُعطی مَن سَأَلَهُ ، یا مَن یُعطی مَن لَم یَسأَلهُ ومَن لَم یَعرِفهُ تَحَنُّنا مِنهُ ورَحمَةً ، أعطِنی بِمَسأَلَتی إیّاکَ جَمیعَ خَیرِ الدُّنیا وجَمیعَ خَیرِ الآخِرَةِ ؛ وَاصرِف عَنّی بِمَسأَلَتی إیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنیا وشَرِّ الآخِرَةِ ؛ فَإِنَّهُ غَیرُ مَنقوصٍ ما أعطَیتَ ، وزِدنی مِن فَضلِکَ یا کَریمُ . (1)
.
ص: 631
امام صادق علیه السلام_ در دعایی که هر روز از ماه رجب خوانده می شود _: ای کسی که در برابر [عمل ]اندک ، [پاداش ]بسیار می دهد ! ای کسی که به هر کس از او درخواست کند ، عطا می نماید ! ای کسی که به آن کس هم که از او درخواست نکند و به آن کس هم که خداشناس نیست ، از سر شفقت و مهر ، عطا می کند ! به من که از تو درخواست می کنم ، هر چه خیر دنیا و هر چه خیر آخرت است ، عطا فرما ، و از من که از تو درخواست می کنم ، جمیع شرّ دنیا و آخرت را دور گردان _ چرا که آنچه تو عطا کنی ، بی کاست است _ و از فضل خود ، مرا فزونی ده ، ای صاحب کَرَم!
.
ص: 632
البابُ التاسِعُ : من لا تستجاب دعوتهالکتاب«وَ قَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُواْ رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ * قَالُواْ أَوَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَ_تِ قَالُواْ بَلَی قَالُواْ فَادْعُواْ وَ مَا دُعَ_ؤُاْ الْکَ_فِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلَ_لٍ» . (1)
«حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَ__لِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» . (2)
الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَمسَةٌ لا یُستَجابُ لَهُم : رَجُلٌ جَعَلَ اللّهُ بِیَدِهِ طَلاقَ امرَأَتِهِ فَهِیَ تُؤذیهِ وعِندَهُ ما یُعطیها ، ولَم یُخَلِّ سَبیلَها ، ورَجُلٌ أبَقَ مَملوکُهُ ثَلاثَ مَرّاتٍ ولَم یَبِعهُ ، ورَجُلٌ مَرَّ بِحائِطٍ مائِلٍ وهُوَ یُقبِلُ إلَیهِ ولَم یُسرِعِ المَشیَ حَتّی سَقَطَ عَلَیهِ ، ورَجُلٌ أقرَضَ رَجُلاً مالاً فَلَم یُشهِد عَلَیهِ ، ورَجُلٌ جَلَسَ فی بَیتِهِ وقالَ : اللّهُمَّ ارزُقنی ولَم یَطلُب . (3)
.
ص: 633
باب نهم : کسی که دعایش مستجاب نمی شودقرآن«و آنان که در دوزخ اند به دوزخ بانان می گویند : پروردگارتان را بخوانید تا یک روز ، عذاب ما را سبک گرداند . گویند : مگر پیامبرانتان دلایل روشن به سوی شما نیاوردند؟ گویند : چرا . گویند : پس ، بخوانید ؛ ولی دعای کافران جز در بیراهه نیست» .
«تا آن گاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد ، گوید : «پروردگارا! مرا باز گردان . شاید من در آنچه وا نهاده ام ، کار نیکی انجام دهم» . نه چنین است . این ، سخنی است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان ، برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند» .
حدیث2.وقال _ علیه الصلوة والسلام _ :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج کس اندکه دعایشان مستجاب نمی شود : یکم . مردی که خداوند طلاق زنش را در اختیار او قرار داده است و زنش او را می آزارد و او [آن مقدار ]دارد که مهریه اش را بدهد ؛ امّا طلاقش نمی دهد [و به نفرین روی می آورد] ، دوم . مردی که غلامش سه بار گریخته ؛ امّا او را نفروخته است ، سوم . مردی که از کنار دیوار کجی بگذرد و تند رد نشود تا دیوار بر او فرود آید ، چهارم . مردی که پولی به کسی قرض دهد و بر آن گواه نگیرد ، و پنجم . مردی که در خانه اش بنشیند و بگوید: «خدایا! مرا روزی ده» و در طلب آن بر نیاید.
.
ص: 634
3.وقال _ علیه الصلاة والسلام _ :عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ یَدعونَ اللّهَ فَلا یُستَجابُ لَهُم : رَجُلٌ کانَت تَحتَهُ امرَأَةٌ سَیِّئَةٌ فَلَم یُطَلِّقها ، ورَجُلٌ کانَ لَهُ [عَلی رَجُلٍ] (1) مالٌ فَلَم یُشهِد عَلَیهِ ، ورَجُلٌ آتی سَفیها مالَهُ ، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل : «وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاءَ أَمْوَ لَکُمُ» (2) . (3)4.و حکی _ علیه الصلاة والسلام _ عن اللّه تعالی:الکافی :الإمام الصادق علیه السلام : أربَعَةٌ لا تُستَجابُ لَهُم دَعوَةٌ : رَجُلٌ جالِسٌ فی بَیتِهِ یَقولُ : اللّهُمَّ ارزُقنی فَیُقالُ لَهُ : ألَم آمُرکَ بِالطَّلَبِ ؟ ورَجُلٌ کانَت لَهُ امرَأَةٌ فَدَعا عَلَیها ، فَیُقالُ لَهُ : ألَم أجعَل أمرَها إلَیکَ ؟ ورَجُلٌ کانَ لَهُ مالٌ فَأَفسَدَهُ ، فَیَقولُ : اللّهُمَّ ارزُقنی ، فَیُقالُ لَهُ : ألَم آمُرکَ بِالاِقتِصادِ ؟ ألَم آمُرکَ بِالإِصلاحِ ؟ ثُمَّ قالَ : «وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَ لَمْ یَقْتُرُواْ وَ کَانَ بَیْنَ ذَ لِکَ قَوَامًا» (4) ، ورَجُلٌ کانَ لَهُ مالٌ فَأَدانَهُ بِغَیرِ بَیِّنَةٍ ، فَیُقالُ لَهُ : ألَم آمُرکَ بِالشَّهادَةِ ؟ (5)5.و قال _ علیه الصلاة والسلام _ :الإمام الصادق علیه السلام_ مِمّا قالَهُ علیه السلام فی جَوابِ الصّوفِیَّةِ _: إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی . . . فی غَیرِ آیَةٍ مِن کِتابِ اللّهِ یَقولُ : «إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» فَنَهاهُم عَنِ الإِسرافِ ، ونَهاهُم عَن التَّقتیرِ ولکِن أمرٌ بَینَ أمرَینِ ، لا یُعطی جَمیعَ ما عِندَهُ ، ثُمَّ یَدعُو اللّهَ أن یَرزُقَهُ فَلا یَستَجیبُ لَهُ ؛ لِلحَدیثِ الَّذی جاءَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله :
إنَّ أصنافا مِن اُمَّتی لا یُستَجابُ لَهُم دُعاؤُهُم : رَجُلٌ یَدعو عَلی والِدَیهِ ، ورَجُلٌ یَدعو عَلی غَریمٍ ذَهَبَ لَهُ بِمالٍ ، فَلَم یَکتُب عَلَیهِ ولَم یُشهِد عَلَیهِ ، ورَجُلٌ یَدعو عَلَی امرَأَتِهِ وقَد جَعَلَ اللّهُ تَخلِیَةَ سَبیلِها بِیَدِهِ ، ورَجُلٌ یَقعُدُ فی بَیتِهِ ویَقولُ : رَبِّ ارزُقنی ، ولا یَخرُجُ ولا یَطلُبُ الرِّزقَ ، فَیَقولُ اللّهُ عز و جل لَهُ : عَبدی ! ألَم أجعَل لَکَ السَّبیلَ إلَی الطَّلَبِ ، وَالضَّربِ فِی الأَرضِ بِجَوارِحَ صَحیحَةٍ ؟ فَتَکونَ قَد أعذَرتَ فیما بَینی وبَینَکَ فِی الطَّلَبِ لاِتِّباعِ أمری ، ولِکَیلا تَکونَ کَلاًّ عَلی أهلِکَ ، فَإِن شِئتُ رَزَقتُکَ ، وإن شِئتُ قَتَّرتُ عَلَیکَ ، وأنتَ غَیرُ مَعذورٍ عِندی .
ورَجُلٌ رَزَقَهُ اللّهُ مالاً کَثیرا فَأَنفَقَهُ ، ثُمَّ أقبَلَ یَدعو : یا رَبِّ ارزُقنی ، فَیَقولُ اللّهُ عز و جل : ألَم أرزُقکَ رِزقا واسِعا ؟ فَهَلاَّ اقتَصَدتَ فیهِ کَما أمَرتُکَ ولَم تُسرِف ، وقَد نَهَیتُکَ عَنِ الإِسرافِ ؟ ورَجُلٌ یَدعو فی قَطیعَةِ رَحِمٍ . (6) .
ص: 635
6.وقال _ علیه الصلاة والسلام _ :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس اند که خدا را می خوانند و پاسخ نمی گیرند : مردی که همسر بدی دارد و طلاقش نمی دهد ؛ مردی که [از کسی] پولی طلبکار است و بر آن گواه نگرفته است ؛ و مردی که مالَش را به شخص سفیه داده است ، در حالی که خداوند عز و جلفرموده است : «و اموالتان را به سفیهان ندهید» .7.و قال _ علیه الصلاة والسلام _ :الکافی :امام صادق علیه السلام فرمود : «چهار دسته اند که دعایشان پذیرفته نمی شود :
یکی مردی که در خانه اش بنشیند و بگوید : خدایا! روزی ام ده . در جوابش گفته می شود : مگر تو را به طلب روزی ، فرمان ندادم؟
دیگر ، مردی که زنی دارد و زنش را نفرین می کند . به او گفته می شود : مگر اختیار کار [طلاق] او را به تو ندادم؟
سوم ، مردی که مالی دارد و آن را تباه می کند و می گوید : خدایا! روزی ام ده . به او گفته می شود : مگر تو را به میانه روی فرمان ندادم؟ مگر تو را به بهسازی [مال و دارایی ات ]فرمان ندادم؟». سپس فرمود : «و آنان که هر گاه انفاق کنند ، نه ولخرجی می کنند و نه خسّت می ورزند ؛ بلکه میان این دو حد ، میانه را برمی گزینند» .
«و چهارم ، مردی که پولی داشته و آن را ، بدون گرفتن گواه ، قرض داده است . پس به او گفته می شود : مگر تو را به گواه گرفتن ، فرمان ندادم؟».8.وقال _ علیه الصلاة والسلام _ :امام صادق علیه السلام_ از جمله جواب های ایشان به صوفیان _: خداوند _ تبارک و تعالی _ در چند جای کتابش می فرماید : «همانا او اسرافکاران را دوست ندارد» . پس ، مردم را از زیاده روی نهی فرمود ، و از تنگ گرفتن هم نهی فرموده است ؛ بلکه حدّ میان این دو را باید برگزید .
نباید هر چه دارد ، بدهد ، آن گاه دعا کند که خداوند روزی اش دهد ، که دعایش به اجابت نمی رسد ؛ به دلیل حدیثی که از پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده است که فرمود :
«چند دعاست که از امّت من به اجابت نمی رسد : نفرین شخص به پدر و مادرش و نفرین شخص به بدهکارش که مال او را خورده است و او برای پولی که به او داده ، نوشته و گواهی نگرفته است و نفرین شخص به همسرش ، در حالی که خداوند اختیار طلاقش را به دست او داده است و دعای مردی که در خانه اش بنشیند و بگوید : پروردگارا! به من روزی ده . و به دنبال تحصیل روزی نرود . خداوند عز و جل به او می فرماید : بنده ام! آیا من بدنی سالم برای طلب روزی و سفر به تو ندادم تا هم میان من و خودت برای پیروی از فرمانم در طلب روزی ، عذر داشته باشی و هم سربار خانواده ات نباشی . پس [اکنون ]اگر خواستم ، به تو روزی می دهم و اگر خواستم ، بر تو تنگ می گیرم ، و تو را در نزد من عذری نیست و دعای مردی که خداوند ثروت فراوان به او روزی کرده و او همه آنها را خرج کند و آن گاه دعا کند که : خدایا! به من روزی ده . پس خداوند عز و جلمی فرماید : مگر تو را روزیِ گسترده ندادم؟ پس چرا در آن ، چنان که تو را فرمان دادم ، میانه روی نکردی و زیاده روی نمودی ، با این که تو را از زیاده روی نهی کرده بودم؟ ؛ و دعای شخص برای قطع صله رحم». .
ص: 636
9.وقال صلی الله علیه و سلم :الکافی عن الولید بن صبیح عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :صَحِبتُهُ بَینَ مَکَّةَ وَالمَدینَةِ ، فَجاءَهُ سائِلٌ فَأَمَرَ أن یُعطی ، ثُمَّ جاءَ آخَرُ فَأَمَرَ أن یُعطی ، ثُمَّ جاءَ آخَرُ فَأَمَرَ أن یُعطی ، ثُمَّ جاءَ الرّابِعُ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام یُشبِعُکَ اللّهُ ، ثُمَّ التَفَتَ إلَینا فَقالَ :
أما عِندَنا ما نُعطیهِ ، ولکِن أخشی أن نَکونَ کَأَحَدِ الثَّلاثَةِ الَّذینَ لا یُستَجابُ لَهُم دَعوَةٌ : رَجُلٌ أعطاهُ اللّهُ مالاً فَأَنفَقَهُ فی غَیرِ حَقِّهِ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ ارزُقنی ؛ فَلا یُستَجابُ لَهُ . ورَجُلٌ یَدعو عَلَی امرَأَتِهِ أن یُریحَهُ مِنها ، وقَد جَعَلَ اللّهُ عز و جل أمرَها إلَیهِ . ورَجُلٌ یَدعو عَلی جارِهِ ، وقَد جَعَلَ اللّهُ عز و جل لَهُ السَّبیلَ إلی أن یَتَحَوَّلَ عَن جِوارِهِ ویَبیعَ دارَهُ . (1)10.و قال صلی الله علیه و سلم :کتاب من لا یحضره الفقیه عن الولید بن صبیح :کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَجاءَهُ سائِلٌ فَأَعطاهُ ، ثُمَّ جاءَهُ آخَرُ فَأَعطاهُ ، ثُمَّ جاءَهُ آخَرُ فَأَعطاهُ ، ثُمَّ جاءَهُ آخَرُ فَقالَ : وَسَّعَ اللّهُ عَلَیکَ ، ثُمَّ قالَ : إنَّ رَجُلاً لَو کانَ لَهُ مالٌ یَبلُغُ ثَلاثینَ أو أربَعینَ ألفَ دِرهَمٍ ، ثُمَّ شاءَ أن لا یُبقِیَ مِنها شَیئا إلاّ وَضَعَهُ فی حَقٍّ لَفَعَلَ ، فَیَبقی لا مالَ لَهُ ، فَیَکونُ مِنَ الثَّلاثَةِ الَّذینَ یُرَدُّ دُعاؤُهُم .
قُلتُ : مَن هُم ؟ قالَ : أحَدُهُم رَجُلٌ کانَ لَهُ مالٌ فَأَنفَقَهُ فی غَیرِ وَجهِهِ ، ثُمَّ قالَ : یا رَبِّ ارزُقنی ، فَیَقولُ الرَّبُّ عز و جل : ألَم أرزُقکَ ؟
ورَجُلٌ جَلَسَ فی بَیتِهِ ولا یَسعی فی طَلَبِ الرِّزقِ ویَقولُ : یا رَبِّ ارزُقنی ، فَیَقولُ الرَّبُّ عز و جل : ألَم أجعَل لَکَ سَبیلاً إلی طَلَبِ الرِّزقِ ؟
ورَجُلٌ لَهُ امرَأَةٌ تُؤذیهِ ، فَیَقولُ : یا رَبِّ خَلِّصنی مِنها ، فَیَقولُ اللّهُ عز و جل : ألَم أجعَل أمرَها بِیَدِکَ ؟ (2) .
ص: 637
11.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از ولید بن صبیح _: میان مکّه و مدینه همراه امام صادق علیه السلام بودم که نیازمندی آمد . امام علیه السلام فرمود چیزی به او بدهند . بعد ، نیازمند دیگری آمد . باز امام علیه السلام فرمود چیزی به او بدهند . سپس دیگری آمد و امام علیه السلام فرمود به او هم بدهند .
چهارمی آمد . امام صادق علیه السلام فرمود : «خدا سیرت کند!» . سپس رو به ما کرد و فرمود : «البتّه چیزی داریم که به او هم بدهیم ؛ امّا می ترسم مانند یکی از سه نفری شویم که دعایشان مستجاب نمی شود :
یکی ، مردی که خداوند به او مالی داده و او آنها را نابه جا خرج کند و بعد بگوید : بار خدایا! مرا روزی ده . چنین کسی دعایش مستجاب نمی شود .
دوم ، مردی که دعا کند خدا او را از دست زنش آسوده گرداند ، در حالی که خداوند عز و جلطلاقش را در اختیار او نهاده است .
و سوم ، مردی که همسایه اش را نفرین کند ، در حالی که خداوند عز و جل او را قادر ساخته است که خانه اش را بفروشد و از همسایگی او برود».12.وقال صلی الله علیه و سلم الإیمان بضع وسبعون شعبةًکتاب من لایحضره الفقیه_ به نقل از ولید بن صبیح _: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که نیازمندی ، نزد ایشان آمد و امام علیه السلام چیزی به او داد . سپس نیازمند دیگری آمد و باز امام علیه السلام چیزی به او داد . آن گاه دیگری آمد و به او هم عطا کرد .
چهارمی آمد . امام علیه السلام فرمود : «خدایت گشایش دهاد!». سپس فرمود : «انسان اگر ثروتی بالغ بر سی یا چهل هزار درهم داشته باشد و بخواهد آن را تا درهم آخر در راه حقّش بدهد ، می تواند ؛ امّا در آن صورت ، خودش بی پول می ماند و از جمله آن سه نفری خواهد بود که دعایشان پذیرفته نمی شود».
گفتم : آن سه نفر کیان اند؟
فرمود : «یکی از آنان ، مردی است که مالی دارد و آن را نابه جا انفاق (خرج) می کند . سپس می گوید : خدایا ! روزی ام را برسان . پس پروردگار عز و جل می فرماید : مگر روزی ات ندادم؟ .
دوم ، مردی است که در خانه اش نشسته است و به دنبال روزی نمی رود و می گوید : خدایا ! روزی ام را برسان . پس پروردگار عز و جلمی فرماید : مگر راهی را جهت طلب روزی برایت قرار ندادم؟ .
و سوم ، مردی است که زنش او را آزار و اذیّت می کند و او می گوید : خدایا ! مرا از دست این زن برهان . پس خداوند عز و جلمی فرماید : مگر اختیار طلاق او را به تو ندادم؟ ». .
ص: 638
13.وعن سفیان قال:الکافی عن عمر بن یزید :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : رَجُلٌ قالَ : لَأَقعُدَنَّ فی بَیتی ولاَُصَلِّیَنَّ ولَأَصومَنَّ ولَأَعبُدَنَّ رَبّی ، فَأَمّا رِزقی فَسَیَأتینی .
فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : هذا أحَدُ الثَّلاثَةِ الَّذینَ لا یُستَجابُ لَهُم . (1)14.وقال صلی الله علیه و سلم:مجمع البیان عن عمرو بن زید عن الإمام الصادق علیه السلام :إنّی لَأَرکَبُ فِی الحاجَةِ الَّتی کَفاهَا اللّهُ ، ما أرکَبُ فیها إلاَّ التِماسَ أن یَرانِیَ اللّهُ اُضحی فی طَلَبِ الحَلالِ ، أما تَسمَعُ قَولَ اللّهِ عَزَّ اسمُهُ : «فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ» (2) ؟ أرَأَیتَ لَو أنَّ رَجُلاً دَخَلَ بَیتا وطَیَّنَ عَلَیهِ بابَهُ ، ثُمَّ قالَ : رِزقی یَنزِلُ عَلَیَّ ، کانَ یَکونُ هذا ؟ أما إنَّهُ أحَدُ الثَّلاثَةِ الَّذینَ لا یُستَجابُ لَهُم .
قُلتُ : مَن هؤُلاءِ الثَّلاثَةُ ؟
قالَ : رَجُلٌ تَکونُ عِندَهُ المَرأَةُ فَیَدعو عَلَیها فَلا یُستَجابُ لَهُ ؛ لِأَنَّ عِصمَتَها فی یَدِهِ (3) ، لَو شاءَ أن یُخَلِّیَ سَبیلَها لَخَلّی سَبیلَها ، وَالرَّجُلُ یَکونُ لَهُ الحَقُّ عَلَی الرَّجُلِ فَلا یُشهِدُ عَلَیهِ فَیَجحَدُهُ حَقَّهُ ، فَیَدعو عَلَیهِ فَلا یُستَجابُ لَهُ ؛ لِأَنَّهُ تَرَکَ ما اُمِرَ بِهِ ، وَالرَّجُلُ یَکونُ عِندَهُ الشَّیءُ فَیَجلِسُ فی بَیتِهِ فَلا یَنتَشِرُ ، ولا یَطلُبُ ولا یَلتَمِسُ حَتّی یَأکُلَهُ ، ثُمَّ یَدعو فَلا یُستَجابُ لَهُ . (4) .
ص: 639
15.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از عمر بن یزید _: به امام صادق علیه السلام گفتم : مردی گفت : در خانه ام می نشینم و به نماز و روزه و عبادت پروردگارم می پردازم . روزی ام هم خودش می رسد.
امام صادق علیه السلام فرمود : «این ، یکی از همان سه نفری است که دعایشان مستجاب نمی شود».16.وقال صلی الله علیه و سلم:مجمع البیان_ به نقل از عمرو بن زید _: امام صادق علیه السلام فرمود : «من برای تحصیل معاشم _ که خداوند ، خود ، آن را تضمین کرده است _ تلاش می کنم و این تلاشم فقط از آن روست که می خواهم خداوند ببیند من برای طلب حلال می کوشم . مگر نشنیده ای سخن خداوند _ عزّ اسمه _ را که : «چون نماز به پایان رسید ، در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بجویید» ؟ به نظر تو ، اگر مردی به اتاقی برود و درِ آن را به روی خود گِل بگیرد و آن گاه بگوید : روزی ام به من می رسد ، به راستی چنین خواهد شد؟ بدان که او یکی از آن سه نفری است که دعایشان مستجاب نمی شود».
گفتم : آن سه نفر کیان اند؟
فرمود : «مردی که زنش نزد اوست و وی را نفرین کند ، نفرینش مستجاب نمی شود ؛ چرا که اختیار زنش در دست اوست و اگر بخواهد ، می تواند طلاقش دهد . مردی که از دیگری طلبکار باشد و بر آن گواه نگیرد و آن مرد ، حقّ او را انکار نماید و آن شخص نفرینش کند . نفرین او هم مستجاب نمی شود ؛ زیرا دستوری را که [در نوشتن و گرفتن شاهد] به او داده شده ، ترک کرده است . و مردی که ثروتی دارد و در خانه اش می نشیند و به راه نمی افتد و تلاش نمی کند ، تا این که هر آنچه را دارد ، می خورد ، سپس دعا می کند ؛ دعای چنین کسی نیز [برای روزی ]مستجاب نمی شود». .
ص: 640
17.وقال صلی الله علیه و سلم:رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَطلُب طُعمَهُ فَلا عَلَیهِ أن لا یُکثِرَ الدُّعاءَ . (1)18.وقال صلی الله علیه و سلم:عنه صلی الله علیه و آله :إنّی لَأَبغُضُ الرَّجُلَ فاغِرا (2) فاهُ إلی رَبِّهِ ، یَقولُ : اُرزُقنی ، ویَترُکُ الطَّلَبَ . (3)19.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی عن کلیب الصیداوی :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : اُدعُ اللّهَ عز و جل لی فِی الرِّزقِ فَقَدِ التاثَت (4) عَلَیَّ اُموری .
فَأَجابَنی مُسرِعا : لا ، اُخرُج فَاطلُب . (5)20.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی عن أیّوب أخی أدیم بیّاع الهروی :کُنّا جُلوسا عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، إذ أقبَلَ العَلاءُ بنُ کامِلٍ ، فَجَلَسَ قُدّامَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، فَقالَ : اُدعُ اللّهَ أن یَرزُقَنی فی دَعَةٍ . (6)
فَقالَ : لا أدعو لَکَ ، اُطلُب کَما أمَرَکَ اللّهُ عز و جل . (7) .
ص: 641
21.وقال النبیّ صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که دنبال روزی اش نمی رود ، بر او گناهی نیست که زیاد دعا نکند. (1)22.وقالت عائشه رضی الله عنه فقدتُ رسول اللّه صلی اللپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من بیزارم از آن مردی که دهان خود را به سوی پروردگارش بگشاید و بگوید : «به من روزی ده» و در طلب روزی برنیاید.23.وقالت عائشة _ رضی اللّه عنها _:الکافی_ به نقل از کلیب صیداوی _: به امام صادق علیه السلام گفتم : خداوند عز و جل را برای روزی ام دعا کن ؛ زیرا اوضاعم به هم ریخته است .
امام علیه السلام بی درنگ پاسخ داد : «نه ؛ برو و آن را بجوی».24.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از ایّوب ، برادر اَدیمِ زردچوبه فروش _: خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودیم که علاء بن کامل وارد شد و جلوی ایشان نشست و گفت : دعا
بفرمایید که خداوند مرا به آسودگی روزی دهد .
امام علیه السلام فرمود : «برایت دعا نمی کنم . برو و همچنان که خداوند عز و جل فرمانت داده است ، در طلب آن بکوش». .
ص: 642
25.قال ابن عباس _ رضی الله عنه:الکافی عن علیّ بن عبدالعزیز :قالَ لی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : ما فَعَلَ عُمَرُ بنُ مُسلِمٍ ؟
قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! أقبَلَ عَلَی العِبادَةِ ، وتَرَکَ التِّجارَةَ .
فَقالَ : وَیحَهُ ! أما عَلِمَ أنَّ تارِکَ الطَّلَبِ لا یُستَجابُ لَهُ ؟ إنَّ قَوما مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا نَزَلَت : «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ» (1) أغلَقُوا الأَبوابَ وأقبَلوا عَلَی العِبادَةِ ، وقالوا : قَد کُفینا .
فَبَلَغَ ذلِکَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَرسَلَ إلَیهِم ، فَقالَ : ما حَمَلَکُم عَلی ما صَنَعتُم ؟ قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، تُکُفِّلَ لَنا بِأَرزاقِنا ، فَأَقبَلنا عَلَی العِبادَةِ .
فَقالَ : إنَّهُ مَن فَعَلَ ذلِکَ لَم یُستَجَب لَهُ ، عَلَیکُم بِالطَّلَبِ . (2)26.وقال صلی الله علیه و سلم:رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ لا یُجیبُهُم رَبُّکَ عز و جل : رَجُلٌ نَزَلَ بَیتا خَرِبا ، ورَجُلٌ نَزَلَ عَلی طَریقِ السَّبیلِ (3) ، ورَجُلٌ أرسَلَ دابَّتَهُ ثُمَّ جَعَلَ یَدعُو اللّهَ أن یَحبِسَها . (4)27.وقال صلی الله علیه و سلم:عنه صلی الله علیه و آله :مَن زَوَّجَ کَریمَتَهُ بِفاسِقٍ ، نَزَلَ عَلَیهِ کُلَّ یَومٍ ألفُ لَعنَةٍ ، ولا یَصعَدُ لَهُ عَمَلٌ إلَی السَّماءِ ، ولا یُستَجابُ لَهُ دُعاؤُهُ ، ولا یُقبَلُ مِنهُ صَرفٌ ولا عَدلٌ . (5) .
ص: 643
28.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از علی بن عبد العزیز _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : «عمر بن مسلم ، چه می کند؟».
گفتم : فدایت شوم! به عبادت رو آورده و کسب و تجارت را رها کرده است.
فرمود : «وای از او! مگر نمی داند که هر کس طلب روزی را وا نهد ، دعایش مستجاب نمی شود؟ گروهی از اصحاب پیامبر خدا ، وقتی آیات «و هر کس تقوای خدا پیشه کند ، خداوند برایش راه خروجی قرار می دهد و او را از جایی که گمان نمی برد ، روزی می رساند» نازل شد ، درها[ی دکان هایشان ]را بستند و به عبادت روی آوردند و گفتند : روزی مان می رسد .
این خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید . ایشان در پی آنان فرستاد (احضارشان کرد) و فرمود : چه باعث شد که به این کار دست بزنید؟ .
گفتند : ای پیامبر خدا ! روزی ما ، برایمان تضمین شده است . از این رو ، به عبادت روی آوردیم.
فرمود : کسی که چنین کند ، دعایش به اجابت نمی رسد . بر شما باد طلب روزی !».29.وقال صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس اند که پروردگارت عز و جل دعایشان را اجابت نمی کند : مردی که در خانه ای ویرانه فرود آید ، مردی که در گذرگاه فرود آید ، و مردی که ستورش را رها سازد [و نبندد] و سپس دعا کند که خداوند آن را نگه دارد.30.وقال صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دخترش را به مردی فاسق شوهر دهد ، روزی هزار لعنت بر
او فرود می آید و هیچ عملی از او به آسمان بالا نمی رود و دعایش مستجاب نمی گردد و فدیه و توبه ای از او پذیرفته نمی شود. .
ص: 644
31.وقال صلی الله علیه و سلم:عنه صلی الله علیه و آله :مَن ضَحِکَ عَلی جِنازَةٍ ، أهانَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ عَلی رُؤوسِ الأَشهادِ ، ولا یُستَجابُ دُعاؤُهُ . (1)32.وقال صلی الله علیه و سلم:الإمام الباقر علیه السلام :یا بُنَیَّ ، إنَّ مَنِ ائتَمَنَ شارِبَ الخَمرِ عَلی أمانَةٍ فَلَم یُؤَدِّها إلَیهِ ، لَم یَکُن لَهُ عَلَی اللّهِ ضَمانٌ ولا أجرٌ ولا خَلَفٌ ، ثُمَّ إن ذَهَبَ لِیَدعُوَ اللّهَ عَلَیهِ ، لَم یَستَجِبِ اللّهُ دُعاءَهُ . (2)33.وقال صلی الله علیه و سلم:رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یَقبَلُ اللّهُ دُعاءَ المُرائی ، ولاَ اللاّعِبِ ، ولا یَقبَلُ إلاَّ الدُّعاءَ مِنَ الدَّعّاءِ . (3)34.عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل یَستَجیبُ لِلمَظلومینَ ، ما لَم یَکونوا أکثَرَ مِنَ الظّالِمینَ ، فَإِذا کانوا أکثَرَ مِنَ الظّالِمینَ فَلا یَستَجیبُ لَهُم . (4)عنه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عز و جل : مَن لَم یَقبَل مِن عِبادِی المَیسورَ ، ولَم یَدَعِ المَعسورَ ، لَم اُنَفِّس کُربَتَهُ ، ولَم أسمَع دُعاءَهُ ، ولَم أستَجِب لَهُ . (5) .
ص: 645
36.وقال صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به جنازه ای بخندد ، روز قیامت ، خداوند او را در برابر همگان خوار می گرداند و دعایش نیز مستجاب نمی شود.37.وقال صلی الله علیه و سلم:امام باقر علیه السلام :فرزندم! هر کس امانتی به شرابخوار بسپارد و او آن را به وی باز نگرداند ، او را نزد خداوند نه ضمانی است ، نه مزدی و نه عوضی . وانگهی ، اگر برود و نفرینش هم بکند ، خداوند نفرین او را نمی پذیرد.38.وقال صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، دعای ریاکار و بازیگر (1) را نمی پذیرد . و دعا را جز از کسی که بسیار دعا می کند ، قبول نمی کند.39.وقال صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل دعای ستم دیدگان را می پذیرد ، مادام که از ستمکاران بیشتر نباشند . هر گاه شمارشان از ستمکاران بیشتر باشد ، دیگر دعایشان را نمی پذیرد .40.وقال صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل می فرماید : «هر که آسان را از بندگان من نپذیرد . و از دشوار نگذرد ، اندوه او را نمی گسارم و دعایش را نمی شنوم و اجابتش نمی کنم». .
ص: 646
البابُ العاشِرُ : تأخیر الإجابة10 / 1الفَصلُ بَینَ الإِجابَةِ وتَحَقُّقِ المَطلوبِ44.وقال صلی الله علیه و سلم:الإمام الصادق علیه السلام :کانَ بَینَ قَولِ اللّهِ عز و جل : «قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا» (1) وبَینَ أخذِ فِرعَونَ ، أربَعینَ (2) عاما . (3)45.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی عن إسحاق بن عمّار :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : یُستَجابُ لِلرَّجُلِ الدُّعاءُ ، ثُمَّ یُؤَخَّرُ ؟ قالَ : نَعَم ، عِشرینَ سَنَةً . (4)46.وقال صلی الله علیه و سلم:الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ المُؤمِنَ لَیَدعو ، فَیُؤَخَّرُ إجابَتُهُ إلی یَومِ الجُمُعَةِ . (5) .
ص: 647
باب دهم : تأخیر اجابت10 / 1فاصله میان اجابت و تحقّق یافتن خواسته50.قال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام :میان فرموده خداوند عز و جل [به موسی و هارون ]که : «دعای شما دو را پذیرفتم» تا مجازات کردن فرعون ، چهل سال طول کشید.51.قال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از اسحاق بن عمّار _: به امام صادق علیه السلام گفتم : ممکن است دعای انسان مستجاب شود و سپس [تحقّق آن] به تأخیر بیفتد؟
فرمود : «آری ، [حتّی] بیست سال».52.قال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام :مؤمن دعا می کند و اجابتش تا روز جمعه به تأخیر می افتد.
.
ص: 648
10 / 2حِکمَةُ تَأخیرِ الإِجابَةِ55.وقال صلی الله علیه و سلم:رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ العَبدَ لَیَدعُو اللّهَ وهُوَ یُحِبُّهُ ، فَیَقولُ : یا جِبریلُ ، اقضِ (1) لِعَبدی هذا حاجَتَهُ وأخِّرها ؛ فَإِنّی اُحِبُّ أن أسمَعُ صَوتَهُ ، وإنَّ العَبدَ لَیَدعُو اللّهَ وهُوَ یُبغِضُهُ ، فَیَقولُ اللّهُ تَعالی : یا جِبریلُ اقضِ لِعَبدی حاجَتَهُ بِإِخلاصِهِ وعَجِّلها لَهُ ؛ فَإِنّی أکرَهُ أن أسمَعَ صَوتَهُ . (2)56.وقال صلی الله علیه و سلم :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الکافِرَ (3) لَیَدعُو اللّهَ عز و جل فی حاجَتِهِ فَتُقضی لَهُ ، وإنَّ المُؤمِنَ لَیَدعُو اللّهَ تَعالی فَتُبطِئُ عَلَیهِ الإِجابَةُ ، فَتَضِجُّ المَلائِکَةُ لِذلِکَ ، فَیَقولُ اللّهُ تَعالی : إنَّما أجَبتُ الکافِرَ لِئَلاّ یَدعُوَنی ولا یَذکُرَنی ؛ فَإِنّی اُبغِضُهُ واُبغِضُ صَوتَهُ ، واُبطِئُ لِلمُؤمِنِ لِئَلاّ یَنقَطِعَ عَنّی ویَذکُرَنی ؛ فَإِنّی اُحِبُّهُ واُحِبُّ تَضَرُّعَهُ . (4)57.وقال صلی الله علیه و سلم :اُسد الغابة عن محمّد بن المنکدر عن رجل من الأنصار عن أبیه :کُنتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله جالِسا ، فَأَصغی إصغاءً حَتّی أنکَرناهُ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَینا وقَد سُرِّیَ عَنهُ ، فَقالَ : إنَّ جِبریلَ أتانی فَقالَ : إنَّ اللّهَ تَعالی إذا دَعاهُ عَبدُهُ المُؤمِنُ قالَ : یا جِبریلُ قَدِ استَجَبتُ لِعَبدِیَ المُؤمِنِ وقَضَیتُ حاجَتَهُ ، وإنی اُحِبُّ صَوتَهُ .
ثم أصغَی الثّانِیَةَ فَطالَ إصغاؤُهُ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَینا وقَد سُرِّیَ عَنهُ فَقالَ : جاءَنی جِبریلُ فَقالَ : إنَّ اللّهَ تَعالی إذا دَعاهُ عَبدُهُ الکافِرُ ، قالَ : یا جِبریلُ ، اقضِ حاجَتَهُ ، فَإِنّی اُبغِضُ صَوتَهُ. (5) .
ص: 649
10 / 2حکمت تأخیر اجابت60.وقال صلی الله علیه و سلم :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده ای که خداوند دوستش دارد ، او را می خواند و خدا می فرماید : «ای جبرئیل ! حاجت این بنده ام را با تأخیر برآورده ساز ؛ زیرا دوست دارم صدایش را بشنوم» . و بنده ای که خداوند از او بیزار است ، او را می خواند و خدای متعال می فرماید : «ای جبرئیل ! حاجت این بنده ام را به خاطر اخلاصش برآورده ساز و تعجیل کن ؛ زیرا دوست ندارم صدایش را بشنوم».61.قال صلی الله علیه و سلم :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کافر (1) برای حاجتش به درگاه خداوند عز و جلدعا می کند و حاجتش برآورده می شود ، و[لی] مؤمن به درگاه خداوند متعال دعا می کند و در اجابتش کندی می شود . از این کار ، داد و فریاد فرشتگان بلند می شود . خداوند متعال می فرماید : «کافر را اجابت کردم تا دیگر مرا نخواند و یاد من نکند ؛ چرا که از او و صدایش بیزارم ؛ ولی در اجابت دعای مؤمن ، کندی می کنم تا از من نَبُرد و مرا یاد کند ؛ چرا که خودش و زاری کردنش را دوست دارم».62.وقال صلی الله علیه و سلم :اُسد الغابة_ به نقل از محمّد بن منکدر ، از مردی انصاری ، از پدرش _: با پیامبر خدا نشسته بودم که یک باره غرق در گوش دادن شد ، به طوری که نگران ایشان شدیم . سپس به خود آمد و رو به ما کرد و فرمود : «جبرئیل نزد من آمد و گفت : خدای متعال هر گاه بنده مؤمنش او را بخواند ، می فرماید : ای جبرئیل ! دعای بنده مؤمنم را مستجاب کردم و حاجتش را برآوردم و من صدایش را دوست دارم » .
پیامبر صلی الله علیه و آله دوباره مدّتی طولانی غرق در گوش دادن شد و آن گاه به خود آمد و رو به ما کرد و فرمود : «جبرئیل نزد من آمد و گفت : خدای متعال هر گاه بنده کافرش او را بخواند ، می فرماید : ای جبرئیل ! حاجتش را برآور که از صدایش متنفّرم ».
.
ص: 650
63.وعن أبیذرّ قال:الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ العَبدَ الوَلِیَّ للّهِِ یَدعُو اللّهَ عز و جل فِی الأَمرِ یَنوبُهُ ، فَیَقولُ لِلمَلَکِ المُوَکَّلِ بِهِ : اِقضِ لِعَبدی حاجَتَهُ ولا تُعَجِّلها ؛ فَإِنّی أشتَهی أن أسمَعَ نِداءَهُ وصَوتَهُ .
وإنَّ العَبدَ العَدُوَّ للّهِِ لَیَدعُو اللّهَ عز و جل فِی الأَمرِ یَنوبُهُ ، فَیُقالُ لِلمَلَکِ المُوَکَّلِ بِهِ : اِقضِ لِعَبدی حاجَتَهُ وعَجِّلها ؛ فَإِنّی أکرَهُ أن أسمَعَ نِداءَهُ وصَوتَهُ . (1)64.وعن أبی هریرة رضی الله عنه قال:عدّة الداعی عن کعب الأحبار :مَکتوبٌ فِی التَّوراةِ : یا موسی . . . إنّی لَستُ بِغافِلٍ عَن خَلقی ، ولکِن اُحِبُّ أن تَسمَعَ مَلائِکَتی ضَجیجَ الدُّعاءِ مِن عِبادی ، وتَری حَفَظَتی تَقَرُّبَ بَنی آدَمَ إلَیَّ ، بِما أنَا مُقَوّیهِم عَلَیهِ ومُسَبِّبُهُ لَهُم . (2)65.وقال صلی الله علیه و سلم :عدّة الداعی :فیما أوحَی اللّهُ إلی داوُودَ علیه السلام ... : رُبَّما أمرَضتُ العَبدَ فَقَلَّت صَلاتُهُ وخِدمَتُهُ ، ولَصَوتُهُ إذا دَعانی فی کُربَتِهِ أحَبُّ إلَیَّ مِن صَلاةِ المُصَلّینَ . (3)66.وقال صلی الله علیه و سلم :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أحَبَّ عَبدا بَعَثَ إلَیهِ مَلَکا فَیَقولُ : أسقِمهُ وشَدِّدِ البَلاءَ عَلَیهِ ، فَإِذا بَرَأَ مِن شَیءٍ فَابتَلِهِ لِما هُوَ أشَدُّ مِنهُ ، وقَوِّ عَلَیهِ ، حَتّی یَذکُرَنی ؛ فَإِنّی أشتَهی أن أسمَعَ دُعاءَهُ .
وإذا أبغَضَ عَبدا وَکَلَ بِهِ مَلَکا ، فَقالَ : صَحِّحهُ وأعطِهِ کَی لا یَذکُرَنی ؛ فَإِنّی لا أشتَهی أن أسمَعَ صَوتَهُ . (4) .
ص: 651
67.وقال صلی الله علیه و سلم :امام صادق علیه السلام :بنده دوست خداوند ، در گرفتاری که برایش پیش می آید ، خدای عز و جل را می خواند . پس خداوند به فرشته گماشته بر او می فرماید : «حاجت بنده ام را برآور ؛ امّا در آن شتاب مکن ؛ زیرا دوست دارم ندا و صدای او را بشنوم».
و بنده دشمن خدا در گرفتاری که برایش پیش می آید ، خداوند عز و جل را می خواند . پس به فرشته گماشته بر او گفته می شود : «زود حاجت بنده ام را برآور که خوش ندارم ندا و صدای او را بشنوم».68.وقال صلی الله علیه و سلم :عدّة الداعی_ به نقل از کعب الأحبار _: در تورات نوشته شده است : «ای موسی ! ... من از خلق خود غافل نیستم ؛ امّا دوست دارم فرشتگانم هیاهوی دعای بندگانم را بشنوند و نگهبانانم ببینند که چگونه فرزندان آدم ، با نیرویی که خود به آنها داده ام و با سبب سازی ای که خود برایشان کرده ام ، در نزدیک شدن به من می کوشند».69.وقال صلی الله علیه و سلم :عدّة الداعی :از جمله چیزهایی که خداوند به داوود علیه السلام وحی فرمود ، این بود : «گاه بنده را گرفتار بیماری می کنم و او کمتر به نماز و چاکری می پردازد ؛ امّا صدای او که در هنگام اندوهش مرا می خواند ، نزد من محبوب تر از نماز نمازگزاران است».70.وقال صلی الله علیه و سلم :امام صادق علیه السلام :خداوند هر گاه بنده ای را دوست داشته باشد ، فرشته ای به سوی او می فرستد و به وی می فرماید : «او را بیمار کن و بلا را بر او سخت گردان ، و اگر از مرضی بهبود یافت ، به سخت تر از آن گرفتارش ساز و او را در فشار قرار ده تا [همواره ]مرا یاد کند ؛ چرا که میل دارم دعای او را بشنوم».
و هر گاه بنده ای را دشمن بدارد ، فرشته ای را بر او می گمارد و به وی می فرماید : «او را تن درست بدار و هر چه می خواهد ، عطایش کن تا یاد من نکند ؛ زیرا میل ندارم صدای او را بشنوم» . .
ص: 652
71.وقال صلی الله علیه و سلم :عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أحَبَّ عَبدا ابتَلاهُ وتَعَهَّدَهُ بِالبَلاءِ ، کَما یَتَعَهَّدُ المَریضَ أهلُهُ بِالطُّرَفِ (1) ، ووَکَّلَ بِهِ مَلَکَینِ فَقالَ لَهُما : أسقِما بَدَنَهُ ، وضَیِّقا مَعیشَتَهُ ، وعَوِّقا عَلَیهِ مَطلَبَهُ ، حَتّی یَدعُوَنی فَإِنّی اُحِبُّ صَوتَهُ ، فَإِذا دَعا قالَ : اُکتُبا لِعَبدی ثَوابَ ما سَأَلَنی ، فَضاعِفاهُ لَهُ حَتّی یَأتِیَنی وما عِندی خَیرٌ لَهُ .
وإذا أبغَضَ عَبدا وَکَّلَ بِهِ مَلَکَینِ ، فَقالَ : أصِحّا بَدَنَهُ ، ووَسِّعا عَلَیهِ فی رِزقِهِ ، وسَهِّلا لَهُ مَطلَبَهُ ، وأنسِیاهُ ذِکری ؛ فَإِنّی اُبغِضُ صَوتَهُ ، حَتّی یَأتِیَنی وما عِندی شَرٌّ (2) لَهُ . (3)72.وقال صلی الله علیه و سلم:رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ _ تَبارَکَ وتَعالی _ لَیَتَعاهَدُ عَبدَهُ المُؤمِنَ بِأَنواعِ البَلاءِ ، کَما یَتَعاهَدُ أهلَ البَیتِ سَیِّدُهُم بِطُرَفِ الطَّعامِ (4) ، یَقولُ اللّهُ عز و جل : وعِزَّتی وجَلالی ، وعَظَمَتی وبَهائی ، إنّی لَأَحمی وَلِیّی أن اُعطِیَهُ فی دارِ الدُّنیا شَیئا یَشغَلُهُ عَن ذِکری ، حَتّی یَدعُوَنی فَأَسمَعَ دُعاءَهُ وصَوتَهُ ، وإنّی لاَُعطِی الکافِرَ اُمنِیَّتَهُ ، حَتّی لا یَدعُوَنی فَأَسمَعَ صَوتَهُ ؛ بُغضا مِنّی لَهُ . (5)73.وقال صلی الله علیه و سلم :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّهُ سُبحانَهُ یَبتَلِی العَبدَ ، حَتّی یَسمَعَ دُعاءَهُ وتَضَرُّعَهُ . (6)74.وقال صلی الله علیه و سلم :الکافی عن منصور الصیقل :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : رُبَّما دَعَا الرَّجُلُ بِالدُّعاءِ فَاستُجیبَ لَهُ ، ثُمَّ اُخِّرَ ذلِکَ إلی حینٍ ؟
فَقالَ : نَعَم ، قُلتُ : ولِمَ ذاکَ ؟ لِیَزدادَ مِنَ الدُّعاءِ ؟ قالَ : نَعَم . (7) .
ص: 653
75.وقال صلی الله علیه و سلم :امام صادق علیه السلام :خداوند هر گاه بنده ای را دوست بدارد ، او را با بلا و گرفتاری مورد عنایت قرار می دهد ، همچنان که کسانِ مریض با دادن نوبری به او ، او را مورد توجّه قرار می دهند ، و دو فرشته بر وی می گمارد و به آن دو می فرماید : «بدنش را بیمار کنید و معیشتش را تنگ سازید و خواسته اش را برآورده نسازید تا مرا بخواند ؛ زیرا صدایش را دوست دارم» . و هر گاه دعا کند ، می فرماید : «برای بنده ام ثواب آنچه را از من درخواست کرد ، بنویسید و دو چندانش کنید تا نزد من آید و آنچه نزد من است ، برای او بهتر است».
و هر گاه از بنده ای بیزار باشد ، دو فرشته بر او می گمارد و می فرماید : «بدنش را سالم بدارید و روزی اش را گشایش دهید و خواسته اش را سهولت بخشید و کاری کنید که یاد مرا فراموش کند ؛ زیرا صدای او را خوش نمی دارم ، تا آن گاه که نزد من آید و آنچه نزد من است ، برای او بدتر است .»76.وقال صلی الله علیه و سلم :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ تبارک و تعالی _ بنده مؤمنش را با انواع بلاها می نوازد ، همچنان که آقای خانه با آوردن خوراکی های نوبر ، افراد خانواده اش را مورد نوازش قرار می دهد . خداوند عز و جل می فرماید : «به عزّت و جلالم و به عظمت و شکوهم سوگند ، من دوستم را از این که در سرای دنیا چیزی عطایش کنم که از یاد من غافلش گرداند ، محروم می سازم تا مرا بخواند و من دعا و صدای او را بشنوم ، و آرزوی کافر را برآورده می سازم تا مرا نخواند و صدایش را نشنوم ؛ چون از او نفرت دارم».77.وقال صلی الله علیه و سلم _ لعلیّ بن أبیطالب رضی اپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند سبحان ، بنده را گرفتار می کند تا دعا و زاری او را بشنود.78.وقال صلی الله علیه و سلم :الکافی_ به نقل از منصور صیقل _: به امام صادق علیه السلام گفتم : [آیا] ممکن است که انسان دعا کند و دعایش مستجاب شود ، سپس برآوردن حاجتش تا مدّتی به تأخیر بیفتد؟
فرمود : «آری» .
گفتم : چرا؟ تا بیشتر دعا کند؟
فرمود : «آری». .
ص: 654
79.وقال صلی الله علیه و سلم :المؤمن عن الصباح بن سیّابة :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : ما أصابَ المُؤمِنَ مِن بَلاءٍ فَبِذَنبٍ ؟
قالَ : لا ، ولکِن لِیُسمَعَ أنینُهُ وشَکواهُ ودُعاؤُهُ ، الَّذی یُکتَبُ لَهُ بِالحَسَناتِ ، وتُحَطُّ عَنهُ السَّیِّئاتُ ، وتُدَّخَرُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ . (1)80.وقال صلی الله علیه و سلم :الکافی عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر :قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ! إنّی قَد سَأَلتُ اللّهَ حاجَةً مُنذُ کَذا وکَذا سَنَةً ، وقَد دَخَلَ قَلبی مِن إبطائِها شَیءٌ .
فَقالَ علیه السلام : یا أحمَدُ ! إیّاکَ وَالشَّیطانَ أن یَکونَ لَهُ عَلَیکَ سَبیلٌ حَتّی یُقَنِّطَکَ ، إنَّ أبا جَعفَرٍ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ _ کانَ یَقولُ : إنَّ المُؤمِنَ یَسأَلُ اللّهَ عز و جل حاجَةً ، فَیُؤَخِّرُ عَنهُ تَعجیلَ إجابَتِهِ حُبّا لِصَوتِهِ وَاستِماعِ نَحیبِهِ . ثُمَّ قالَ : وَاللّهِ ، ما أخَّرَ اللّهُ عز و جل عَنِ المُؤمِنینَ ما یَطلُبونَ مِن هذِهِ الدُّنیا خَیرٌ لَهُم مِمّا عَجَّلَ لَهُم فیها ، وأیُّ شَیءٍ الدُّنیا ؟ إنَّ أبا جَعفَرٍ علیه السلام کانَ یَقولُ : یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یَکونَ دُعاؤُهُ فِی الرَّخاءِ نَحوا مِن دُعائِهِ فِی الشِّدَّةِ ، لَیسَ إذا اُعطِیَ فَتَرَ ، فَلا تَمَلَّ الدُّّعاءَ ؛ فَإِنَّهُ مِنَ اللّهِ عز و جل بِمَکانٍ ، وعَلَیکَ بِالصَّبرِ ، وطَلَبِ الحَلالِ ، وصِلَةِ الرَّحِمِ ، وإیّاکَ ومُکاشَفَةَ النّاسِ ؛ فَإِنّا أهلَ البَیتِ نَصِلُ مَن قَطَعَنا ، ونُحسِنُ إلی مَن أساءَ إلَینا ، فَنَری وَاللّهِ فی ذلِکَ العاقِبَةَ الحَسَنَةَ .
إنَّ صاحِبَ النِّعمَةِ فِی الدُّنیا إذا سَأَلَ فَاُعطِیَ ، طَلَبَ غَیرَ الَّذی سَأَلَ ، وصَغُرَتِ النِّعمَةُ فی عَینِهِ ، فَلا یَشبَعُ مِن شَیءٍ . وإذا کَثُرَتِ النِّعَمُ ، کانَ المُسلِمُ مِن ذلِکَ عَلی خَطَرٍ ؛ لِلحُقوقِ الَّتی تَجِبُ عَلَیهِ ، وما یُخافُ مِنَ الفِتنَةِ فیها ، أخبِرنی عَنکَ ، لَو أنّی قُلتُ لَکَ قَولاً ، أکُنتَ تَثِقُ بِهِ مِنّی ؟ فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ! إذا لَم أثِق بِقَولِکَ فَبِمَن أثِقُ ، وأنتَ حُجَّةُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ ؟
قالَ : فَکُن بِاللّهِ أوثَقَ ، فَإِنَّکَ عَلی مَوعِدٍ مِنَ اللّهِ ، ألَیسَ اللّهُ عز و جل یَقولُ : «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» (2) وقالَ : «لاَ تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ» (3) وقالَ : «وَاللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً» (4) ؟ فَکُن بِاللّهِ عز و جل أوثَقَ مِنکَ بِغَیرِهِ ، ولا تَجعَلوا فی أنفُسِکُم إلاّ خَیرا ؛ فَإِنَّهُ مَغفورٌ لَکُم . (5) .
ص: 655
81.وقال صلی الله علیه و سلم :المؤمن_ به نقل از صباح بن سَیابه _: به امام صادق علیه السلام گفتم : آیا هر گرفتاری ای که به مؤمن می رسد ، به سبب گناهی است؟
فرمود : «خیر ؛ بلکه برای این است که ناله و شکایت و دعایش شنیده شود ، تا برایش ثواب نوشته شود و گناهانش بریزد و ذخیره روز قیامتش شود» .82.وقال صلی الله علیه و سلم :الکافی_ به نقل از احمد بن محمّد بن ابی نصر _: به ابو الحسن (امام رضا) علیه السلام گفتم : قربانت گردم! من چند سال است که از خدا حاجتی خواسته ام و از تأخیر آن ، در دلم تردیدی افتاده است .
فرمود : «ای احمد! مبادا شیطان به تو راه یابد تا ناامیدت سازد . ابو جعفر (امام باقر) _ که درودهای خدا بر او باد _ می فرمود : مؤمن از خداوند عز و جل حاجتی می خواهد و خداوند برآوردن حاجتش را به تأخیر می افکند؛ چون صدای او و شنیدن ناله اش را دوست دارد ».
سپس فرمود : «به خدا سوگند ، این که خداوند عز و جل خواسته های دنیوی مؤمنان را به تأخیر ( / به آخرت) می افکند ، برایشان بهتر از آن است که در همین دنیا به آنها بدهد . دنیا چه ارزشی دارد؟ ابو جعفر علیه السلام می فرمود : مؤمن باید در هنگام آسایش [و خوشی] ، همان گونه به درگاه خدا دعا کند که در وقت سختی [و گرفتاری ]دعا می کند ، نه این که هر گاه به او عطا شد ، [در دعا کردن] سست شود . پس ، از دعا کردن خسته مشو ؛ زیرا دعا نزد خداوند عز و جلجایگاهی [بلند ]دارد . بر تو باد شکیبایی و طلب روزیِ حلال و به جای آوردن صله رحم ، و از اظهار دشمنی ( / اظهار گرفتاری ها (1) ) با مردم بپرهیز ؛ زیرا ما خاندانی هستیم که با هر کس که از ما ببُرد ، می پیوندیم و به هر که به ما بدی کند ، خوبی می کنیم ، و به خدا سوگند که در این کار ، فرجام نیک می بینیم. کسی که در این دنیا از نعمت برخوردار است ، [چنین است که] هر گاه [از خدا ]بخواهد و به او داده شود ، باز هم چیز دیگری طلب می کند و نعمت [خدا ]در نظرش کوچک می آید . بنا بر این ، از هیچ چیز سیر نمی شود . و هر گاه نعمتْ فراوان شود ، مسلمان از این جهت در معرض خطر قرار می گیرد ؛ زیرا حقوقی بر او واجب است و بیم آن می رود که در آنها کوتاهی ورزد . بگو بدانم : اگر من سخنی به تو بگویم ، به سخن من اعتماد داری؟» .
گفتم : قربانت گردم ! اگر به گفته شما که حجّت خدا بر خلق او هستید ، اعتماد نکنم ، به چه کسی اعتماد کنم؟
فرمود : «پس ، اعتمادت به خدا بیشتر باشد ؛ زیرا خداوند به تو وعده[ی اجابت دعا ]داده است . آیا نه این است که خداوند عز و جل می فرماید : «هر گاه بندگانم از تو درباره من پرسیدند [بگو : ]من نزدیک هستم و دعای دعاکننده را ، هر گاه مرا بخواند ، اجابت می کنم» ، و فرموده است : «از رحمت خدا نومید نشوید» ، و فرموده است : «و خدا از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد» . پس ، به خدای عز و جلمطمئن تر باش تا به دیگران ، و در دل خویش جز خوبی جای ندهید ، که شما آمرزیده اید». .
ص: 656
83.وقال صلی الله علیه و سلم :الإمام علیّ علیه السلام_ فِی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: لا یُقَنِّطَنَّکَ إبطاءُ إجابَتِهِ ؛ فَإِنَّ العَطِیَّةَ عَلی قَدرِ النِّیَّةِ ، ورُبَّما اُخِّرَت عَنکَ الإِجابَةُ ، لِیَکونَ ذلِکَ أعظَمَ لِأَجرِ السّائِلِ ، وأجزَلَ لِعَطاءِ الآمِلِ . (1)84.وقال صلی الله علیه و سلم فی صوم الوصال :عنه علیه السلام :کانَ جَبرَئیلُ یَنزِلُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی مَرَضِهِ الَّذی قُبِضَ فیهِ ... فَقالَ لَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام : اِعلَم _ یا مُحَمَّدُ _ أنَّ اللّهَ لَم یُشَدِّد عَلَیکَ ، وما مِن أحَدٍ مِن خَلقِهِ أکرَمُ عَلَیهِ مِنکَ ، ولکِنَّهُ أحَبَّ أن یَسمَعَ صَوتَکَ ودُعاءَکَ ، حَتّی تَلقاهُ مُستَوجِبا لِلدَّرَجَةِ وَالثَّوابِ الَّذی أعَدَّ اللّهُ لَکَ ، وَالکَرامَةَ وَالفَضیلَةَ عَلَی الخَلقِ . (2)85.وقال صلی الله علیه و سلم :الدرّ المنثور عن الدیلمی :قالَ موسی علیه السلام : یا رَبِّ ، أعطَیتَ الدُّنیا لِأَعدائِکَ ، ومَنَعتَها أولِیاءَکَ ! فَمَا الحِکمَةُ فی ذلِکَ ؟ فَأَوحَی اللّهُ إلَیهِ : أعطَیتُها أعدائی لِیَتَمَرَّغوا (3) ، ومَنَعتُها أولِیائی لِیَتَضَرَّعوا . (4) .
ص: 657
86._ قال صلی الله علیه و سلم :امام علی علیه السلام_ در وصیّتش به فرزندش حسن علیه السلام _: کُندی اجابتش هرگز تو را نومید نسازد ؛ زیرا دَهِش ، بسته به نیّت است ، و بسا که اجابت دعایت به تأخیر افتد و این برای آن است که به درخواست کننده مزدی بزرگ تر و به آرزومند ، عطایی فراوان تر داده شود.87.وقال صلی الله علیه و سلم :امام علی علیه السلام :جبرئیل علیه السلام در بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله که به مرگ ایشان انجامید [نیز ]بر ایشان نازل می شد ... و به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : بدان _ ای محمّد _ که خداوند بر تو سخت نگرفته است و هیچ یک از آفریدگانش به نزد او گرامی تر از تو نیست ؛ بلکه دوست دارد صدا و دعای تو را بشنود تا چون به لقای او پیوستی ، مستوجب آن درجه و پاداشی که خدا برایت آماده کرده است و [نیز مستوجب ]کرامت و برتری بر مردم باشی.88.وروی فی الحدیث أنّه صلی الله علیه و سلم لبس مندیلالدرّ المنثور_ به نقل از دیلمی _: موسی علیه السلام گفت : پروردگارا ! تو دنیا را به دشمنانت دادی و به دوستانت ندادی . حکمتش چیست؟
خداوند به او وحی فرمود که : «آن را به دشمنانم دادم تا بلولند (1) و به دوستانم ندادم تا [به درگاه من] زاری کنند» . .
ص: 658
89.وقال صلی الله علیه و سلم :الإمام الصادق علیه السلام :بَینا إبراهیمُ خَلیلُ الرَّحمنِ علیه السلام فی جَبَلِ بَیتِ المَقدِسِ یَطلُبُ مَرعیً لِغَنَمِهِ ، إذ سَمِعَ صَوتا ، فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ قائِمٍ یُصَلّی ، طولُهُ اثنا عَشَرَ شِبرا . فَقالَ لَهُ : یا عَبدَ اللّهِ لِمَن تُصَلّی ؟ قالَ : لاِءِلهِ السَّماءِ . فَقالَ لَهُ إبراهیمُ : هَل بَقِیَ أحَدٌ مِن قَومِکَ غَیرُکَ ؟ قالَ لا . قالَ : فَمِن أینَ تَأکُلُ ؟ قالَ : أجتَنی مِن هذَا الشَّجَرِ فِی الصَّیفِ وآکُلُهُ فِی الشِّتاءِ ، قالَ لَهُ : فَأَینَ مَنزِلُکَ ؟ قالَ : فَأَومَأَ بِیَدِهِ إلی جَبَلٍ ، فَقالَ لَهُ إبراهیمُ علیه السلام : هَل لَکَ أن تَذهَبَ بی مَعَکَ فَأَبیتَ عِندَکَ اللَّیلَةَ ؟ فَقالَ : إنَّ قُدّامی ماءً لا یُخاضُ . قالَ : کَیفَ تَصنَعُ ؟ قالَ : أمشی عَلَیهِ . قالَ : فَاذهَب بی مَعَکَ فَلَعَلَّ اللّهَ أن یَرزُقَنی ما رَزَقَکَ ؟
قالَ : فَأَخَذَ العابِدُ بِیَدِهِ ، فَمَضَیا جَمیعا حَتَّی انتَهَیا إلَی الماءِ ، فَمَشی ومَشی إبراهیمُ علیه السلام مَعَهُ حَتَّی انتَهَیا إلی مَنزِلِهِ .
فَقالَ لَهُ إبراهیمُ علیه السلام : أیُّ الأَیّامِ أعظَمُ ؟ فَقالَ لَهُ العابِدُ : یَومُ الدّینِ ؛ یَومُ یُدانُ النّاسُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ . قالَ : فَهَل لَکَ أن تَرفَعَ یَدَکَ ، وأرفَعَ یَدی ، فَتَدعُوَ اللّهَ عز و جل أن یُؤمِنَنا مِن شَرِّ ذلِکَ الیَومِ ؟ فَقالَ : وما تَصنَعُ بِدَعوَتی ؟ فَوَاللّهِ ، إنَّ لی لَدَعوَةً مُنذُ ثَلاثینَ سَنَةً ما اُجِبتُ فیها بِشَیءٍ . فَقالَ لَهُ إبراهیمُ علیه السلام : أوَلا اُخبِرُکَ لِأَیِّ شَیءٍ احتُبِسَت دَعوَتُکَ ؟ قالَ : بَلی .
قالَ لَهُ : إنَّ اللّهَ عز و جل إذا أحَبَّ عَبدا احتَبَسَ دَعوَتَهُ لِیُناجِیَهُ ویَسأَلَهُ ویَطلُبَ إلَیهِ ، وإذا أبغَضَ عَبدا عَجَّلَ لَهُ دَعوَتَهُ ، أو ألقی فی قَلبِهِ الیَأسَ مِنها .
ثُمَّ قالَ لَهُ : وما کانَت دَعوَتُکَ ؟ قالَ : مَرَّ بی غَنَمٌ ومَعَهُ غُلامٌ لَهُ ذُؤابَةٌ ، فَقُلتُ : یا غُلامُ لِمَن هذَا الغَنَمُ ؟ فَقالَ : لاِءِبراهیمَ خَلیلِ الرَّحمنِ . فَقُلتُ : اللّهُمَّ إن کانَ لَکَ فِی الأَرضِ خَلیلٌ فَأَرِنیهِ .
فَقالَ لَهُ إبراهیمُ علیه السلام : فَقَدِ استَجابَ اللّهُ لَکَ ، أنَا إبراهیمُ خَلیلُ الرَّحمنِ . فَعانَقَهُ ، فَلَمّا بَعَثَ اللّهُ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله ، جاءَتِ المُصافَحَةُ . (1) .
ص: 659
90.وقال صلی الله علیه و سلم :امام صادق علیه السلام :ابراهیم خلیل الرحمان علیه السلام در کوه بیت المقدّس به دنبال چراگاهی برای گوسفندانش بود که صدایی شنید . نگاه کرد . مردی را دید که به نماز ایستاده است و دوازده وجب ، قامتش بود . پرسید : «ای بنده خدا ! برای چه کسی نماز می خوانی؟» .
گفت : برای خدای آسمان .
ابراهیم گفت : «آیا از قوم و قبیله ات کسی غیر از تو باقی مانده است؟».
مرد گفت : خیر .
ابراهیم گفت : «پس ، از کجا می خوری؟».
گفت : از این درخت ، در تابستان ، میوه می چینم و در زمستان ، آنها را می خورم .
ابراهیم گفت : «خانه ات کجاست؟».
مرد با دستش به کوهی اشاره کرد .
ابراهیم گفت : «ممکن است مرا با خود ببری و امشب را نزد تو باشم؟».
مرد گفت : بر سر راهم آبی است که نمی توان از آن گذشت .
ابراهیم علیه السلام گفت : «پس ، [خودت] چگونه عبور می کنی؟».
گفت : بر آن راه می روم .
ابراهیم گفت : «پس ، مرا با خودت ببر . شاید خداوند آنچه را روزیِ تو کرده است ، به من نیز روزی داد» .
عابد ، دست ابراهیم را گرفت و رفتند تا به آن آب رسیدند . عابد از روی آب رفت و ابراهیم نیز با او رفت تا آن که به خانه او رسیدند.
ابراهیم علیه السلام به او گفت : «بزرگ ترینِ روزها کدام است؟».
عابد گفت : روز جزا ، روزی که مردم جزای رفتارهایشان نسبت به یکدیگر را می بینند .
ابراهیم گفت : «پس ، آیا حاضری هر دو ، دست به سوی آسمان برداریم و تو دعا کنی که خداوند عز و جل ما را از گزند آن روز در امان بدارد؟» .
عابد گفت : دعای من به چه کار تو می آید؟ به خدا سوگند که سی سال است ، دعایی می کنم و جوابی نشنیده ام .
ابراهیم علیه السلام گفت : «آیا تو را خبر ندهم که چرا دعایت پاسخ داده نشده است؟».
عابد گفت : چرا.
ابراهیم علیه السلام گفت : «خداوند عز و جل هر گاه بنده ای را دوست بدارد ، دعایش را پاسخ نمی دهد تا با او مناجات کند و از او درخواست و تقاضا نماید ، و هر گاه بنده ای را دشمن بدارد ، زود دعایش را برآورده می کند ، و یا نومیدی از آن را در دلش می افکند» .
سپس به عابد گفت : «دعایت چه بوده است؟».
گفت : روزی ، پسرکی که زلف داشت ، با گوسفندانی بر من گذشت . گفتم : ای پسر ! این گوسفندان از آنِ کیستند؟ گفت : از آنِ ابراهیم خلیل الرحمان . گفتم : بار خدایا ! اگر در زمین خلیلی [و دوستی] داری ، او را به من نشان بده .
ابراهیم علیه السلام به او گفت : «خدا دعایت را مستجاب کرد . من ، ابراهیم خلیل الرحمان هستم» .
پس ، عابد ابراهیم را در آغوش کشید و معانقه کرد ؛ امّا چون خداوندْ محمّد صلی الله علیه و آله را برانگیخت ، دست دادن رسم شد. .
ص: 660
. .
ص: 661
. .
ص: 662
البابُ الحادی عَشَرَ : صلوات قضاء الحوائج92.وقال صلی الله علیه و سلم عند موته :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن کانَت لَهُ حاجَةٌ ، فَلیَصُم ثَلاثَةً آخِرُهَا الجُمُعَةُ ، فَإِذا کانَ یَومُ الجُمُعَةِ ، تَطَهَّرَ وراحَ [ إلَی المَسجِدِ ] (1) ، وتَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ _ قَلَّت أو کَثُرَت _ بِالرَّغیفِ إلی ما دونَ ذلِکَ ، فَإِذا صَلَّی الجُمُعَةَ قالَ : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِاسمِکَ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ عالِمُ الغَیبِ وَالشَّهادَةِ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ ، الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ الحَیُّ القَیّومُ ، لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ ولا نَومٌ ، الَّذی مَلَأَت عَظَمَتُهُ السَّماواتِ وَالأَرضَ ، وأسأَ لُکَ بِاسمِکَ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ ، الَّذی عَنَت لَهُ الوُجوهُ ، وخَشَعَت لَهُ الأَبصارُ ، ووَجِلَتِ القُلوبُ مِن خَشیَتِهِ ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأن تَقضِیَ حاجَتی فی کَذا وکَذا .
قالَ : ولا تُعَلِّموها سُفَهاءَکُم فَیَدعونَ بِها فَیُستَجابُ لَهُم ، ولا تَدعوا بِها فی مَأثَمٍ ولا قَطیعَةِ رَحِمٍ . (2) .
ص: 663
باب یازدهم : نمازهای برآورده شدن حاجت94.وقال صلی الله علیه و سلم :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کسی حاجتی داشت ، سه روز آخر هفته را روزه بگیرد و چون روز جمعه شد، وضو بگیرد و [به مسجد] (1) برود و یک گرده نان یا کمتر از آن ، صدقه بدهد و نماز جمعه را که خواند، بگوید :
«بار خدایا! به نامت، به نام اللّه که مهرگستر و مهربان است ، او که معبودی جز او نیست و دانای نهان و آشکار است [و] مهرگستر و مهربان است، او که معبودی جز او نیست و زنده و پاینده است و نه او را چُرت می گیرد و نه خواب، او که عظمتش آسمان ها و زمین را پر کرده است ، از تو درخواست می کنم و به نامت، به نام اللّه که مهرگستر و مهربان است ، او که معبودی جز او نیست ، او که روی ها در برابرش خوار و چشم ها در پیشگاهش فروهشته و دل ها از بیمش لرزان اند ، از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان او درود فرستی و فلان و بهمان حاجتم را برآورده سازی» .
این را به نابخردانتان نیاموزید ، که با آن دعا می کنند و دعایشان مستجاب می شود. نیز با آن برای گناهی یا قطع صله رحم دعا نکنید .
.
ص: 664
95.وقال صلی الله علیه و سلم :الإمام الصادق علیه السلام :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام إذا هالَهُ (1) شَیءٌ فَزِعَ إلَی الصَّلاةِ ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ : «وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ» (2) . (3)الدعوات :رُوِیَ أنَّ زَینَ العابِدینَ علیه السلام مَرَّ بِرَجُلٍ وهُوَ قاعِدٌ عَلی بابِ رَجُلٍ ، فَقالَ لَهُ : ما یُقعِدُکَ عَلی بابِ هذَا المُترَفِ الجَبّارِ ؟ فَقالَ : البَلاءُ . قالَ : قُم فَاُرشِدَکَ إلی بابٍ خَیرٍ مِن بابِهِ ، وإلی رَبٍّ خَیرٍ لَکَ مِنهُ .
فَأَخَذَ بِیَدِهِ حَتَّی انتَهی بِهِ إلَی المَسجِدِ _ مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ ثُمَّ قالَ : اِستَقبِلِ القِبلَةَ وصَلِّ رَکعَتَینِ ، ثُمَّ ارفَع یَدَیکَ إلَی اللّهِ عز و جل ، فَأَثنِ عَلَی اللّهِ ، وصَلِّ عَلی رَسولِهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ ادعُ بِآخِرِ الحَشرِ ، وسِتِّ آیاتٍ مِن أوَّلِ الحَدیدِ ، وبِالآیَتَینِ اللَّتَینِ فی آلِ عِمرانَ (4) ، ثُمَّ سَلِ اللّهَ سُبحانَهُ ؛ فَإِنَّکَ لا تَسأَلُ شَیئا إلاّ أعطاکَ . (5)97.وقال صلی الله علیه و سلم :الإمام الصادق علیه السلام :یا مِسمَعُ ، ما یَمنَعُ أحَدَکُم إذا دَخَلَ عَلَیهِ غَمٌّ مِن غُمومِ الدُّنیا ، أن یَتَوَضَّأَ ثُمَّ یَدخُلَ مَسجِدَهُ ، ویَرکَعَ رَکعَتَینِ فَیَدعُوَ اللّهَ فیهِما ؟ أما سَمِعتَ اللّهَ یَقولُ : «وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ» ؟ (6)98.وقال صلی الله علیه و سلم :عنه علیه السلام :إذا أرَدتَ حاجَةً فَصَلِّ رَکعَتَینِ ، وصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وسَل تُعطَهُ . (7) .
ص: 665
99.وقال صلی الله علیه و سلم :امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام هرگاه چیزی او را به وحشت می انداخت ، به نماز پناه می برد. سپس این آیه را تلاوت کرد : «و از صبر و نماز ، کمک بجویید» .100.وقال صلی الله علیه و سلم :الدعوات :روایت شده است که امام زین العابدین علیه السلام بر مردی گذشت که بر در خانه مردی نشسته بود . به او فرمود : «چه موجب شده است که بر درِ سرای این خوش گذران زورگو بنشینی؟».
گفت : گرفتاری .
فرمود : «برخیز تا تو را به درِ خانه ای بهتر از خانه او، و به خداوندی که برایت بهتر از اوست ، راهنمایی کنم» .
پس، دست او را گرفت و به مسجد (مسجد پیامبر خدا) برد و فرمود : «رو به قبله بِایست و دو رکعت نماز بخوان و سپس دستانت را به درگاه خدای عز و جل بردار و خداوند را ثنا گو و بر پیامبرش صلوات فرست و سپس آخر سوره حشر و شش آیه نخست سوره حدید و دو آیه ای را که در آل عمران است ، (1) بخوان. آن گاه از خداوند سبحان درخواست کن، که هر چه بخواهی ، به تو می دهد» .101.وقال صلی الله علیه و سلم :امام صادق علیه السلام :ای مِسمَع! چرا هرگاه غمی از غم های دنیا به یکی از شما می رسد ، وضو نمی گیرد و به مسجد نمی رود و دو رکعت نماز نمی گزارد و در آن خدا را نمی خواند؟ مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید : «از صبر و نماز ، کمک بجویید» ؟102.وقال صلی الله علیه و سلم :امام صادق علیه السلام :هر گاه حاجتی داشتی ، دو رکعت نماز بگزار و بر محمّد و خاندان محمّد صلوات بفرست و درخواست کن ، که حاجتت داده می شود . .
ص: 666
103.وقال صلی الله علیه و سلم :عنه علیه السلام :إذا کانَت لَکَ حاجَةٌ ، فَتَوَضَّأ وصَلِّ رَکعَتَینِ ، ثُمَّ احمَدِ اللّهَ وأثنِ عَلَیهِ ، وَاذکُر مِن آلائِهِ ، ثُمَّ ادعُ تُجَب [ بِما تُحِبُّ ] . (1)104.وقال صلی الله علیه و سلم _:تفسیر العیّاشی عن أبی بکر الحضرمی عن الإمام الصادق علیه السلام :إذا کانَت لَکَ حاجَةٌ فَاقرَأِ المَثانِیَ وسورَةً اُخری ، وصَلِّ رَکعَتَینِ ، وَادعُ اللّهَ .
قُلتُ : أصلَحَکَ اللّهُ ! ومَا المَثانی ؟
قالَ : فاتِحَةُ الکِتابِ ؛ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ . (2)105.وقال صلی الله علیه و سلم :الإمام الباقر علیه السلام_ فی حَدیثٍ _: إذا کانَت لَها [ أی لِلمَرأَةِ ] إلَی اللّهِ عز و جل حاجَةٌ صَعِدَت فَوقَ بَیتِها ، وصَلَّت رَکعَتَینِ ، وکَشَفَت رَأسَها إلَی السَّماءِ ؛ فَإِنَّها إذا فَعَلَت ذلِکَ استَجابَ اللّهُ لَها ، ولَم یُخَیِّبها (3) . (4)106.وقال صلی الله علیه و سلم :الإمام الصادق علیه السلام_ فِی الرَّجُلِ یَحزُنُهُ الأَمرُ أو یُریدُ الحاجَةَ _: یُصَلّی رَکعَتَینِ یَقرَأ فی إحداهُما «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» ألفَ مَرَّةٍ ، وفِی الاُخری مَرَّةً ، ثُمَّ یَسأَلُ حاجَتَهُ . (5)107.وقال صلی الله علیه و سلم:عنه علیه السلام :مَن تَوَضَّأَ فَأَحسَنَ الوُضوءَ ، وصَلّی رَکعَتَینِ فَأَتَمَّ رُکوعَهُما وسُجودَهُما ، ثُمَّ جَلَسَ فَأَثنی عَلَی اللّهِ عز و جل ، وصَلّی عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ سَأَلَ اللّهَ حاجَتَهُ ، فَقَد طَلَبَ الخَیرَ فی مَظانِّهِ ، ومَن طَلَبَ الخَیرَ فی مَظانِّهِ لَم یَخِب . (6)108.وقال صلی الله علیه و سلم :عنه علیه السلام :اِتَّخِذ مَسجِدا فی بَیتِکَ ، فَإِذا خِفتَ شَیئا ، فَالبَس ثَوبَینِ غَلیظَینِ مِن أغلَظِ ثِیابِکَ ، فَصَلِّ فیهِما ، ثُمَّ اجثُ عَلی رُکبَتَیکَ فَاصرُخ إلَی اللّهِ وسَلهُ الجَنَّةَ ، وتَعَوَّذ بِاللّهِ مِن شَرِّ الَّذی تَخافُهُ، وإیّاکَ أن یَسمَعَ اللّهُ مِنکَ کَلِمَةَ بَغیٍ (7) ، وإن أعجَبَتکَ نَفسَکَ وعَشیرَتَکَ. (8) .
ص: 667
109.وقال صلی الله علیه و سلم :امام صادق علیه السلام :هر گاه حاجتی داشتی ، وضو ساز و دو رکعت نماز بگزار. سپس حمد و ثنای خداوند را به جای آور و نعمت هایش را یاد کن. آن گاه دعا کن ، که [آنچه بخواهی ، ]اجابت می شود .110.وقال النبیّ صلی الله علیه و سلم:تفسیر العیّاشی_ به نقل از ابو بکر حضرمی _: امام صادق علیه السلام فرمود : «هرگاه حاجتی داشتی ، سوره مثانی و یک سوره دیگر را بخوان و دو رکعت نماز بگزار و دعا کن» .
گفتم : خداوند شما را به صلاح دارد ! مثانی ، کدام سوره است؟
فرمود : «فاتحة الکتاب : «بسم اللّه الرحمن الرحیم، الحمد للّه ربّ العالمین» » .111.وقال صلی الله علیه و سلم :امام باقر علیه السلام_ ضمن حدیثی _: هر گاه زن از خداوند عز و جلحاجتی داشت ، بر بام خانه اش برود و دو رکعت نماز بخواند و سرش را به طرف آسمان برهنه سازد . هر گاه چنین کند ، خداوند دعایش را مستجاب می فرماید و نومیدش باز نمی گرداند .112.وقال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام_ درباره مردی که اندوهی به او رسیده است یا حاجتی می خواهد _: دو رکعت نماز بگزارد و در یکی از آن دو ، هزار مرتبه و در دیگری یک مرتبه «قل هو اللّه أحد» بخواند، آن گاه حاجتش را درخواست کند .113.وقال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام :هر کس وضو سازد و نیکو وضو سازد و دو رکعت نماز گزارد و رکوع و سجود آن را کامل به جا آورد، سپس بنشیند و خداوند عز و جل را ثنا گوید و بر پیامبر خدا صلوات بفرستد، آن گاه حاجتش را از خداوند بخواهد ، خیر را در جایگاهش جسته است و هر که خیر را در جایگاهش بجوید ، نومید باز نمی گردد .114.وقال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام :در اتاقت ، جای مخصوصی برای نمازت در نظر بگیر. و هر گاه از چیزی ترسیدی، دو جامه از درشت ترین جامه هایت را بپوش و با آنها نماز بخوان . سپس زانو بزن و به درگاه خدا شیون کن و بهشت را از او مسئلت نما و از شرّ چیزی که از آن می ترسی ، به خدا پناه ببر و مواظب باش که خداوند ، سخن ظالمانه ای نشنود، (1) هر چند آن سخن ، مورد پسند تو و عشیره ات باشد . .
ص: 668
115.وقال صلی الله علیه و سلم لوابصة:الإمام الباقر علیه السلام :إذا أرَدتَ أمرا تَسأَ لُهُ رَبَّکَ ، فَتَوَضَّأ وأحسِنِ الوُضوءَ ، ثُمَّ صَلِّ رَکعَتَینِ ، وعَظِّمِ اللّهَ ، وصَلِّ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، وقُل بَعدَ التَّسلیمِ :
«اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِأَنَّکَ مَلِکٌ ، وأنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ مُقتَدِرٌ ، وبِأَنَّکَ ما تَشاءُ مِن أمرٍ یَکونُ ، اللّهُمَّ إنّی أتَوَجَّهُ إلَیکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحمَةِ صلی الله علیه و آله ، یا مُحَمَّدُ یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی أتَوَجَّهُ بِکَ إلَی اللّهِ رَبِّکَ ورَبّی لِیُنجِحَ لی طَلِبَتی ، اللّهُمَّ بِنَبِیِّکَ أنجِح لی طَلِبَتی بِمُحَمَّدٍ» ، ثُمَّ سَل حاجَتَکَ . (1)116.وقال صلی الله علیه و سلم:الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ أحَدَکُم إذا مَرِضَ ، دَعَا الطَّبیبَ وأعطاهُ ، وإذا کانَ لَهُ حاجَةٌ إلی سُلطانٍ ، رَشَا البَوّابَ وأعطاهُ ، ولَو أنَّ أحَدَکُم إذا فَدَحَهُ أمرٌ فَزِعَ إلَی اللّهِ تَعالی فَتَطَهَّرَ وتَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ قَلَّت أو کَثُرَت ، ثُمَّ دَخَلَ المَسجِدَ فَصَلّی رَکعَتَینِ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، وصَلّی عَلَی النَّبِیِّ وأهلِ بَیتِهِ ، ثُمَّ قالَ : «اللّهُمَّ إن عافَیتَنی مِن مَرَضی أو رَدَدتَنی مِن سَفری ، أو عافَیتَنی مِمّا أخافُ مِن کَذا وکَذا» ، إلاّ آتاهُ اللّهُ ذلِکَ ، وهِیَ الیَمینُ الواجِبَةُ ، وما جَعَلَ اللّهُ تَعالی عَلَیهِ فِی الشُّکرِ . (2)117.وقال صلی الله علیه و سلم:عنه علیه السلام :مَن کانَ لَهُ إلَی اللّهِ حاجَةٌ یُریدُ قَضاءَها ، فَلیُصَلِّ أربَعَ رَکَعاتٍ بِفاتِحَةِ الکِتابِ وَالأَنعامِ ، فَلیَقُل فی صَلاتِهِ إذا فَرَغَ مِنَ القِراءَةِ : «یا کَریمُ یا کَریمُ یا کَریمُ ، یا عَظیمُ یا عَظیمُ یا عَظیمُ ، یا أعظَمَ مِن کُلِّ عَظیمٍ ، یا سَمیعَ الدُّعاءِ ، یا مَن لا تُغَیِّرُهُ الأَیّامُ وَاللَّیالی ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَارحَم ضَعفی وفَقری وفاقَتی ومَسکَنَتی ، فَإِنَّکَ أعلَمُ بِها مِنّی ، وأنتَ أعلَمُ بِحاجَتی ، یا مَن رَحِمَ الشَّیخَ یَعقوبَ حینَ رَدَّ عَلَیهِ یوسُفَ قُرَّةَ عَینِهِ ، یا مَن رَحِمَ أیّوبَ بَعدَ حُلولِ بَلائِهِ ، یا مَن رَحِمَ مُحَمَّدا ، ومِنَ الیُتمِ آواهُ ، ونَصَرَهُ عَلی جَبابِرَةِ قُرَیشٍ وطَواغیتِها ، وأمکَنَهُ مِنهُم ، یا مُغیثُ یا مُغیثُ یا مُغیثُ» ، تَقولُهُ مِرارا ، فَوَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ لَو دَعَوتَ بِها بَعدَما تُصَلّی هذِهِ الصَّلاةَ فی دُبُرِ هذِهِ السّورَةِ ، ثُمَّ سَأَلتَ جَمیعَ حَوائِجِکَ ما بَخِلَ عَلَیکَ ، ولَأَعطاکَ ذلِکَ إن شاءَ اللّهُ . (3) .
ص: 669
118.وقال صلی الله علیه و سلم:امام باقر علیه السلام :هرگاه خواستی از پروردگارت درخواستی کنی، وضویی نیکو ساز و سپس دو رکعت نماز به جای آور و خدا را به بزرگی یاد کن و بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات بفرست و بعد از سلام دادن نماز ، بگو : «بار خدایا! از تو درخواست می کنم ، که تو ، پادشاه و مالک همه چیزی و بر هر کاری توانا و مقتدری و هر آنچه بخواهی ، می شود . بار خدایا! به واسطه پیامبرت محمّد ، پیامبر رحمت ، به درگاه تو روی آورده ام. ای محمّد ، ای پیامبر خدا! من به واسطه تو به درگاه خداوند که پروردگار تو و پروردگار من است ، روی آورده ام تا خواسته ام را برآورده سازد . بار خدایا! به آبروی پیامبرت ، خواسته مرا برآورده ساز، به حقّ محمّد» .
سپس حاجتت را بخواه .119.وقال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام :هر یک از شما وقتی بیمار می شود ، طبیب را به بالینش فرا می خواند و به او چیزی می دهد، و وقتی به حاکمی نیاز دارد ، به دربانْ رشوه می دهد و چیزی به او می پردازد. اگر هر یک از شما ، آن گاه که برایش گرفتاری پیش می آید ، به خداوند متعال پناه برد و وضو بگیرد و کمابیش صدقه ای بدهد، سپس به مسجد برود و دو رکعت نماز بگزارد و حمد و ثنای الهی به جای آورد و بر پیامبر و اهل بیت او صلوات بفرستد، آن گاه بگوید : «بار خدایا! اگر مرا از بیماری ام رهایی بخشی، یا از سفرم [به سلامت ]باز گردانی، یا از فلان و بهمان چیز که می ترسم ، در امانم داری ...» ، خداوند حتما خواسته اش را برآورده می سازد و این ، همان سوگند واجب و همان چیزی است که خدای متعال به عنوان وظیفه سپاس گزاری بر عهده او نهاده است . (1)120.وقال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام :هر کس به درگاه خداوند حاجتی داشت و خواست آن را برآورده سازد، چهار رکعت نماز با فاتحة الکتاب و سوره انعام بخواند و چون از قرائت فارغ شد ، بگوید : «ای کریم، ای کریم، ای کریم ! ای باعظمت، ای باعظمت، ای باعظمت! ای باعظمت تر از هر با عظمتی! ای شنونده دعا! ای کسی که دست خوش دگرگونی روزان و شبان نمی شود! بر محمّد و خاندان محمّد صلوات فرست و به ناتوانی و ناداری و درویشی و بی نوایی من رحم آور، که حال و روز مرا بهتر از خودم می دانی و به حاجت من داناتری . ای کسی که به یعقوبِ پیر رحم آورد ، زمانی که نور دیده اش ، یوسف را به او باز گرداند ! ای کسی که به ایّوبِ بلازده رحم آورد ! ای کسی که به محمّد ، رحمت آورد و او را که یتیم بود ، در پناه خود در آورد و بر گردن فرازان و سرکشان قریش نصرتش بخشید و بر آنها چیره اش گردانید ! ای دادرس، ای دادرس، ای دادرس!» .
بارها این جملات را می گویی . پس، سوگند به آن که جانم در دست اوست ، اگر پس از آن که این نماز را در پی قرائت این سوره خواندی، با این دعا خداوند را بخوانی و سپس همه حاجت هایت را از او بخواهی ، بر تو بخل نمی ورزد و همه آنها را به تو عطا می فرماید ، إن شاء اللّه . .
ص: 670
121.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی عن مقاتل بن مقاتل :قُلتُ لِلرِّضا علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ! عَلِّمنی دُعاءً لِقَضاءِ الحَوائِجِ .
فَقالَ : إذا کانَت لَکَ حاجَةٌ إلَی اللّهِ عز و جل مُهِمَّةٌ ، فاغتَسِل وَالبَس أنظَفَ ثِیابِکَ وشُمَّ شَیئا مِنَ الطّیبِ ، ثُمَّ ابرُز تَحتَ السَّماءِ فَصَلِّ رَکعَتَینِ ، تَفتَتِحُ الصَّلاةَ فَتَقرَأُ «فاتِحَةَ الکِتابِ» و«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً ، ثُمَّ تَرکَعُ فَتَقرَأُ خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً ، ثُمَّ تُتِمُّها عَلی مِثالِ صَلاةِ التَّسبیحِ ، غَیرَ أنَّ القِراءَةَ خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً ، فإِذا سَلَّمتَ فَاقرَأها خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً ، ثُمَّ تَسجُدُ فَتَقولُ فی سُجودِکَ :
«اللّهُمَّ إنَّ کُلَّ مَعبودٍ مِن لَدُن عَرشِکَ إلی قَرارِ أرضِکَ فَهُوَ باطِلٌ سِواکَ ؛ فَإِنَّکَ (أنتَ) اللّهُ الحَقُّ المُبینُ ، اقضِ لی حاجَةَ کَذا وکَذا ، السّاعَةَ السّاعَةَ» ، وتُلِحُّ فیما أرَدتَ . (1)122.قالت عایشة _ رضی اللّه عنها _ :الإمام الباقر علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی ذو عِیالٍ ، وعَلَیَّ دَینٌ ، وقَدِ اشتَدَّت حالی ، فَعَلِّمنی دُعاءً أدعُو اللّهَ عز و جل بِهِ ، لِیَرزُقَنی ما أقضی بِهِ دَینی ، وأستَعینُ بِهِ عَلی عِیالی .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا عَبدَ اللّهِ ، تَوَضَّأ وأسبِغ وُضوءَکَ ، ثُمَّ صَلِّ رَکعَتَینِ تُتِمُّ الرُّکوعَ وَالسُّجودَ ، ثُمَّ قُل :
یا ماجِدُ ، یا واحِدُ ، یا کَریمُ یا دائِمُ ، أتَوَجَّهُ إلَیکَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحمَةِ صلی الله علیه و آله ، یا مُحَمَّدُ یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی أتَوَجَّهُ بِکَ إلَی اللّهِ رَبِّکَ ورَبّی ورَبِّ کُلِّ شَیءٍ ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وأهلِ بَیتِهِ ، وأسأَ لُکَ نَفحَةً کَریمَةً مِن نَفَحاتِکَ ، وفَتحا یَسیرا ورِزقا واسِعا ، ألُمُّ بِهِ شَعَثی (2) ، وأقضی بِهِ دَینی ، وأستَعینُ بِهِ عَلی عِیالی . (3) .
ص: 671
123.قال أنس رضی الله عنه:الکافی_ به نقل از مُقاتل بن مُقاتل _: به امام رضا علیه السلام گفتم : فدایت شوم! دعایی برای قضای حوائج به من بیاموزید .
فرمود : «هر گاه به درگاه خداوند عز و جل حاجت مهمّی داشتی، غسل کن و پاکیزه ترین جامه هایت را بپوش و عطری بزن . سپس به زیر آسمان برو و دو رکعت نماز بگزار . نماز را شروع می کنی و فاتحة الکتاب و قل هو اللّه أحد را پانزده مرتبه می خوانی، سپس به رکوع می روی و در رکوع نیز پانزده مرتبه می خوانی، و بقیّه نماز را مانند نمازِ تسبیحات دار ادامه می دهی، با این تفاوت که [به جای تسبیحات اربعه] پانزده مرتبه قرائت [حمد و توحید ]می خوانی . پس از سلام دادن نماز نیز آنها را پانزده مرتبه می خوانی و آن گاه به سجده می روی و می گویی : بار خدایا! هر معبودی از عرش تا فرش باطل است بجز تو، که تو ، خدای حق و آشکاری . فلان و بهمان حاجتم را هم اکنون، هم اکنون برآورده ساز و در خواسته ات پافشاری می کنی» .124.لذلک قال _ علیه الصلاة والسلام _ :امام باقر علیه السلام :مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا! من مردی عیالوار و مقروض هستم و در مضیقه شدیدی به سر می برم . دعایی به من بیاموزید که با آن ، خداوند عز و جل ، را بخوانم تا به مقداری که قرضم را بپردازم و خرجی عائله ام را بدهم، مرا روزی عطا فرماید . پیامبر خدا فرمود : «ای بنده خدا! وضویی کامل بساز، سپس دو رکعت نماز بخوان و رکوع و سجود را کامل به جای آور، سپس بگو :
ای شکوهمند، ای یگانه! ای بزرگوار، ای پایدار! به واسطه پیامبرت محمّد ، پیامبر رحمت ، به درگاه تو روی می کنم . ای محمّد ، ای پیامبر خدا! من با توسّل به تو به درگاه خداوند که پروردگار تو و پروردگار من و پروردگار همه چیز است ، روی می کنم که : [ای خداوند!] بر محمّد و اهل بیت او درود فرستی، و از تو نسیمی کریمانه از نسیم هایت، و گشایشی آسان و روزی ای گسترده که با آن پریشانی خویش را به سامان آورم و قرضم را بپردازم و مخارج عائله ام را تأمین کنم، درخواست می کنم» . .
ص: 672
125.وقال صلی الله علیه و سلم:الإمام الصادق علیه السلام :إذا غَدَوتَ فی حاجَتِکَ بَعدَ أن تَجِبَ الصَّلاةُ فَصَلِّ رَکعَتَینِ ، فَإِذا فَرَغتَ مِنَ التَّشَهُّدِ قُلتَ :
«اللّهُمَّ إنّی غَدَوتُ ألتَمِسُ مِن فَضلِکَ کَما أمَرتَنی ، فَارزُقنی رِزقا حَلالاً طَیِّبا ، وأعطِنی فیما رَزَقتَنِی العافِیَةَ» تُعیدُها ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ تُصَلّی رَکعَتَینِ اُخراوَینِ ، فَإِذا فَرَغتَ مِنَ التَّشَهُّدِ قُلتَ :
«بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ ، غَدَوتُ بِغَیرِ حَولٍ مِنّی ولا قُوَّةٍ ، ولکِن بِحَولِکَ یا رَبِّ وقُوَّتِکَ ، وأبرَأُ إلَیکَ مِنَ الحَولِ وَالقُوَّةِ ، اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بَرَکَةَ هذَا الیَومِ وبَرَکَةَ أهلِهِ ، وأسأَ لُکَ أن تَرزُقَنی مِن فَضلِکَ رِزقا واسِعا طَیِّبا حَلالاً ، تَسوقُهُ إلَیَّ بِحَولِکَ وقُوَّتِکَ ، وأنَا خافِضٌ (1) فی عافِیَتِکَ» ، تَقولُها ثَلاثا . (2) .
ص: 673
126.وقال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام :چون نماز صبح را خواندی و خواستی به سر کارَت روی، دو رکعت نماز بخوان و بعد از تشهّد بگو :
«بار خدایا! من، همچنان که فرمانم داده ای، برای طلب فضل تو بیرون می روم. پس ، روزیِ حلال و پاک روزی ام فرما و در آنچه مرا روزی می کنی ، عافیت را نیز عطایم کن» .
این دعا را سه بار می گویی، سپس دو رکعت دیگر می خوانی و بعد از تشهّد ، سه مرتبه می گویی :
«با توش و توان خداوند، بیرون می روم، نه با توش و توانی از خودم ؛ بلکه با توش و توان تو _ ای پروردگار من _ و در برابر تو ، خویشتن را بی توش و توان می دانم . بار خدایا! برکت این روز را و برکت اهل آن را از تو درخواست می کنم و از تو مسئلت دارم که از فضل خویش ، روزیِ فراخ و پاک و حلالی را نصیبم کنی و آن را با توش و توان خودت به جانب من سوق دهی، در حالی که غرقه در عافیت تو بیاسایم» . .
ص: 674
127.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی عن ابن الولید بن صبیح ، عن أبیه :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : أینَ حانوتُکَ مِنَ المَسجِدِ ؟ فَقُلتُ : عَلی بابِهِ . فَقالَ : إذا أرَدتَ أن تَأتِیَ حانوتَکَ فَابدَأ بِالمَسجِدِ ، فَصَلِّ فیهِ رَکعَتَینِ أو أربَعا ، ثُمَّ قُل :
غَدَوتُ بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ ، وغَدَوتُ بِلا حَولٍ مِنّی ولا قُوَّةٍ ، بَل بِحَولِکَ وقُوَّتِکَ یا رَبِّ ، اللّهُمَّ إنّی عَبدُکَ ألتَمِسُ مِن فَضلِکَ کَما أمَرتَنی ، فَیَسِّر لی ذلِکَ ، وأنَا خافِضٌ فی عافِیَتِکَ . (1)128.قال صلی الله علیه و سلم:الکافی عن ابن طیّار :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّهُ کانَ فی یَدی شَیءٌ تَفَرَّقَ وضِقتُ ضیقا شَدیدا ، فَقالَ لی : ألَکَ حانوتٌ فِی السّوقِ ؟ قُلتُ : نَعَم وقَد تَرَکتُهُ .
فَقالَ : إذا رَجَعتَ إلَی الکوفَةِ فَاقعُد فی حانوتِکَ وَاکنُسهُ ، فَإِذا أرَدتَ أن تَخرُجَ إلی سوقِکَ فَصَلِّ رَکعَتَینِ أو أربَعَ رَکَعاتٍ ، ثُمَّ قُل فی دُبُرِ صَلاتِکَ :
«تَوَجَّهتُ بِلا حَولٍ مِنّی ولا قُوَّةٍ ، ولکِن بِحَولِکَ وقُوَّتِکَ ، وأبرَأُ إلَیکَ مِنَ الحَولِ وَالقُوَّةِ إلاّ بِکَ ، فَأَنتَ حَولی ومِنکَ قُوَّتی ، اللّهُمَّ فَارزُقنی مِن فَضلِکَ الواسِعِ رِزقا کَثیرا طَیِّبا ، وأنَا خافِضٌ فی عافِیَتِکَ ؛ فَإِنَّهُ لا یَملِکُها أحَدٌ غَیرُکَ»... .
فَما زِلتُ آخُذُ عِدلاً عِدلاً فَأَبیعُهُ ، وآخُذُ فَضلَهُ وأرُدُّ عَلَیهِ مِن رَأسِ المالِ ، حَتّی رَکِبتُ الدَّوابَّ ، وَاشتَرَیتُ الرَّقیقَ ، وبَنَیتُ الدّورَ . (2)129.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی عن محمّد بن الحسن العطّار عن رجل من أصحابنا عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :قالَ لی یا فُلانُ ، أما تَغدو فِی الحاجَةِ ؟ أما تَمُرُّ بِالمَسجِدِ الأَعظَمِ عِندَکُم بِالکوفَةِ ؟ قُلتُ : بَلی . قالَ : فَصَلِّ فیهِ أربَعَ رَکَعاتٍ ، قُل فیهِنَّ :
غَدَوتُ بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ ، غَدَوتُ بِغَیرِ حَولٍ مِنّی ولا قُوَّةٍ ، ولکِن بِحَولِکَ یا رَبِّ وقُوَّتِکَ ، أسأَ لُکَ بَرَکَةَ هذَا الیَومِ وبَرَکَةَ أهلِهِ ، وأسأَ لُکَ أن تَرزُقَنی مِن فَضلِکَ حَلالاً طَیِّبا ، تَسوقُهُ إلَیَّ بِحَولِکَ وقُوَّتِکَ ، وأنَا خافِضٌ فی عافِیَتِکَ . (3) .
ص: 675
130.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از فرزند ولید بن صبیح ، از پدرش _: امام صادق علیه السلام فرمود : «دکانت در کجای مسجد است؟» .
گفتم : کنار درِ مسجد .
فرمود : «هرگاه خواستی به دکانت بروی ، ابتدا به مسجد برو و دو یا چهار رکعت نماز بخوان و بعد از آن بگو :
با توان و نیروی خداوند بیرون آمده ام، نه با توان و نیرویی از جانب خودم؛ بلکه با توان و نیروی تو ای پروردگارم ! بار خدایا! من بنده تو ام که به دستور تو ، از فضل تو می جویم . پس ، آن را برای من آسان گردان و در عافیتت آسوده ام بدار» .131.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از ابن طیّار _: به امام صادق علیه السلام گفتم : من ثروتی داشتم و همه از دستم رفت و در تنگنای سختی افتاده ام .
فرمود : «دکانی در بازار داری؟».
گفتم : آری؛ امّا رهایش کرده ام .
فرمود : «چون به کوفه برگشتی ، دکانت را بگشای و آب و جارویش کن، و هر زمان خواستی به بازارت بروی ، دو یا چهار رکعت نماز بخوان و در تعقیب نمازت بگو : نه با توش و توان خودم ، بلکه با توش و توان تو [ای خداوند ]می روم و برای خویش ، هیچ توش و توانی نمی دانم ، مگر به یاری تو، که تویی نیروی من و از توست توان من . بار خدایا! از فضل گسترده ات مرا روزی ای فراوان و پاک عطا فرما، و من در [سایه] آسایش تو آسوده ام، که جز تو کسی مالک آسایش نیست ...» .
از آن پس، جوال جوال [از فلان بازرگان ]می گرفتم و می فروختم و سودش را بر می داشتم و سرمایه را به او بر می گرداندم، چندان که مَرکب ها سوار شدم و غلامانی خریدم و چند خانه ساختم .132.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از محمّد بن حسن عطّار ، از مردی از همکیشان ما (شیعه) _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : «فلانی! صبح ها سر کار نمی روی؟ آیا از مسجد اعظمتان در کوفه نمی گذری؟».
گفتم : چرا .
فرمود : «پس، در آن ، چهار رکعت نماز بگزار و در نمازت بگو : با حرکت و نیروبخشیِ خداوند ، بیرون آمده ام . نه با حرکت و نیرویی از خودم ، بلکه با حرکت و نیروبخشی تو _ ای پروردگار _ بیرون آمده ام . برکت این روز و برکت اهل آن را از تو درخواست می کنم. و از تو تقاضا دارم که از فضل خودت به من روزی ای حلال و پاک عطا فرمایی و با حرکت و نیرویت آن را به سوی من سوق دهی، در حالی که من در عافیت تو آسوده ام» . .
ص: 676
133.وقال صلی الله علیه و سلم:الإمام الصادق علیه السلام :مَن کانَت لَهُ إلَی اللّهِ تَعالی حاجَةٌ ، فَلیَقصِد إلی مَسجِدِ الکوفَةِ وَلیُسبِغ وُضوءَهُ ، ویُصَلّی فِی المَسجِدِ رَکعَتَینِ ، یَقرَأُ فی کُلِّ واحِدَةٍ مِنهُما فاتِحَةَ الکِتابِ وسَبعَ سُوَرٍ مَعَها ، وهُنَّ : المُعَوِّذَتانِ ، و «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» ، و «قُل یا أیُّهَا الکافِرونَ» ، و «إذا جاءَ نَصرُ اللّهِ» ، و «سَبِّحِ اسمَ رَبِّکَ الأَعلی» ، و «إنّا أنزَلناهُ فی لَیلَةِ القَدرِ» فَإِذا فَرَغَ مِنَ الرَّکعَتَینِ وتَشَهَّدَ وسَلَّمَ ، سَأَلَ اللّهَ حاجَتَهُ فَإِنَّها تُقضی بِعَونِ اللّهِ ، إن شاءَ اللّهُ . (1)134.وقال صلی الله علیه و سلم حین دفن إبراهیم ابنه _ عالکافی عن محمّد بن علیّ الحلبی :شَکی رَجُلٌ إلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام الفاقَةَ وَالحِرفَةَ (2) فِی التِّجارَةِ بَعدَ یَسارٍ قَد کانَ فیهِ ، ما یَتَوَجَّهُ فی حاجَةٍ إلاّ ضاقَت عَلَیهِ المَعیشَةُ ، فَأَمَرَهُ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام أن یَأتِیَ مَقامَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ القَبرِ وَالمِنبَرِ ، فَیُصَلِّیَ رَکعَتَینِ ، ویَقولَ مِئَةَ مَرَّةٍ :
اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِقُوَّتِکَ وقُدرَتِکَ وبِعِزَّتِکَ وما أحاطَ بِهِ عِلمُکَ ، أن تُیَسِّرَ لی مِنَ التِّجارَةِ أوسَعَها رِزقا ، وأعَمَّها فَضلاً ، وخَیرَها عاقِبَةً .
قالَ الرَّجُلُ : فَفَعَلتُ ما أمَرَنی بِهِ ، فَما تَوَجَّهتُ بَعدَ ذلِکَ فی وَجهٍ إلاّ رَزَقَنِیَ اللّهُ . (3)135.وقال صلی الله علیه و سلم:کتاب من لا یحضره الفقیه :کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام إذا حَزَنَهُ أمرٌ لَبِسَ ثَوبَینِ مِن أغلَظِ ثِیابِهِ وأخشَنِها ، ثُمَّ رَکَعَ فی آخِرِ اللَّیلِ رَکعَتَینِ ، حَتّی إذا کانَ فی آخِرِ سَجدَةٍ مِن سُجودِهِ سَبَّحَ اللّهَ مِئَةَ تَسبیحَةٍ ، وحَمِدَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ ، وهَلَّلَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ ، وکَبَّرَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ ، ثُمَّ یَعتَرِفُ بِذُنوبِهِ کُلِّها ما عَرَفَ مِنها ، أقَرَّ لَهُ _ تَبارَکَ وتَعالی _ بِهِ فی سُجودِهِ ، وما لَم یَذکُر مِنهَا اعتَرَفَ بِهِ جُملَةً ، ثُمَّ یَدعُو اللّهَ عز و جل ، ویُفضی (4) بِرُکبَتَیهِ إلَی الأَرضِ . (5) .
ص: 677
136.وقال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام :هر کس به خداوند متعال حاجتی داشت، آهنگ مسجد کوفه کند و وضویی کامل بگیرد و دو رکعت نماز در مسجد بخواند . در هر رکعت ، فاتحة الکتاب و هفت سوره «فلق» و «ناس» و «قل هو اللّه أحد» و «قل یا أیّها الکافرون» و «إذا جاء نصر اللّه » و «سبّح اسم ربّک الأعلی» و «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» را بخواند و چون دو رکعت را خواند و تشهّد گفت و سلام داد ، حاجتش را از خدا بخواهد که . به یاری خدا و به خواست خدا، برآورده می شود .137.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از محمّد بن علی حلبی _: مردی به امام صادق علیه السلام از تنگ دستی و بدشانسی خود در کسب و کار شکایت کرد و گفت که قبلاً وضع مالی اش خوب بوده و اکنون دست به هر کاری می زند ، گشایشی در معیشتش حاصل نمی شود .
امام صادق علیه السلام به او فرمود که به مقام رسول خدا در بین قبر و منبر، برود و دو رکعت نماز بخواند و صد مرتبه بگوید : «بار خدایا! به حقّ نیرو و توان و عزّتت و به علمت که بر همه چیز احاطه دارد ، از تو درخواست می کنم که در کسب و کارم گشایشی دهی و فراخ ترین روزی و گسترده ترین فضل و بهترین عاقبت را نصیبم فرمایی».
آن مرد گفت : به دستور ایشان عمل کردم و از آن پس ، به هر کاری که دست می زدم ، خداوند به من روزی می داد .138.وقال صلی الله علیه و سلم:کتاب من لا یحضره الفقیه :امام زین العابدین علیه السلام هرگاه پیشامدی او را اندوهگین می ساخت ، دو جامه از زبرترین و درشت ترین جامه هایش را می پوشید. سپس در آخر شب ، دو رکعت نماز می خواند و در آخرین سجده اش ، صد مرتبه تسبیح و صد مرتبه حمد و صد مرتبه «لا إله إلاّ اللّه » و صد مرتبه تکبیر می گفت و آن گاه به همه گناهانش اعتراف می کرد . آنهایی را که به یاد داشت ، در سجده اش برای خداوند _ تبارک و تعالی _ به زبان می آورد و آنهایی را که به یاد نداشت ، به طور کلّی می گفت. سپس به درگاه خداوند عز و جل دعا می کرد و زانوانش را برهنه بر زمین می نهاد . .
ص: 678
139.وقال صلی الله علیه و سلم:الإمام الصادق علیه السلام :مَن تَطَهَّرَ ثُمَّ أوی إلی فِراشِهِ باتَ وفِراشُهُ کَمَسجِدِهِ ، فَإِن قامَ مِنَ اللَّیلِ فَذَکَرَ اللّهَ تَناثَرَت عَنهُ خَطایاهُ ، فَإِن قامَ مِن آخِرِ اللَّیلِ فَتَطَهَّرَ وصَلّی رَکعَتَینِ ، وحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ وصَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، لَم یَسأَلِ اللّهَ شَیئا إلاّ أعطاهُ ، إمّا أن یُعطِیَهُ الَّذی یَسأَ لُهُ بِعَینِهِ ، وإمّا أن یَدَّخِرَ لَهُ ما هُوَ خَیرٌ لَهُ مِنهُ . (1)140.وقال صلی الله علیه و سلم فی حدیثٍ:عنه علیه السلام_ فِی الأَمرِ یَطلُبُهُ الطّالِبُ مِن رَبِّهِ _: تَصَدَّق فی یَومِکَ عَلی سِتّینَ مِسکینا ، عَلی کُلِّ مِسکینٍ صاعٌ بِصاعِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَإِذا کانَ اللَّیلُ اغتَسَلتَ فِی الثُّلُثِ الباقی ، ولَبِستَ أدنی ما یَلبَسُ مَن تَعولُ مِنَ الثِّیابِ ، إلاّ أنَّ عَلَیکَ فی تِلکَ الثِّیابِ إزارا ، ثُمَّ تُصَلّی رَکعَتَینِ ، فَإِذا وَضَعتَ جَبهَتَکَ فِی الرَّکعَةِ الأَخیرَةِ لِلسُّجودِ هَلَّلتَ اللّهَ وعَظَّمتَهُ وقَدَّستَهُ ومَجَّدتَهُ ، وذَکَرتَ ذُنوبَکَ فَأَقرَرتَ بِما تَعرِفُ مِنها مُسَمّیً ، ثُمَّ رَفَعتَ رَأسَکَ ، ثُمَّ إذا وَضَعتَ رَأسَکَ لِلسَّجدَةِ الثّانِیَةِ استَخَرتَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ : «اللّهُمَّ إنّی أستَخیرُکَ» ، ثُمَّ تَدعُو اللّهَ بِما شِئتَ وتَسأَ لُهُ إیّاهُ ، وکُلَّما سَجَدتَ فَأَفضِ بِرُکبَتَیکَ إلَی الأَرضِ ، ثُمَّ تَرفَعُ الإِزارَ حَتّی تَکشِفَهُما ، وَاجعَلِ الإِزارَ مِن خَلفِکَ بَینَ إلیَتَیکَ وباطِنِ ساقَیکَ . (2) .
ص: 679
141.وقال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام :هر کس وضو بگیرد و به بسترش برود ، آن شب ، بسترش به منزله مسجد او خواهد بود و چنانچه شب برخیزد و ذکر خدا بگوید ، گناهانش می ریزند، و اگر آخر شب برخیزد و وضو بسازد و دو رکعت نماز بگزارد و حمد و ثنای الهی به جای آورد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات بفرستد ، هر چه از خدا بخواهد ، به او عطا می فرماید ؛ یا همان چیزی را که از او خواسته است ، می دهد و یا بهتر از آن را برایش اندوخته[ی آخرت ]می کند .142.وقال صلی الله علیه و سلم:امام صادق علیه السلام_ درباره آنچه شخص از پروردگارش می طلبد _: در روز به شصت مستمند، به هر مستمند یک صاع به اندازه صاع پیامبر صلی الله علیه و آله ، صدقه بده و شب که شد ، در ثلث آخر آن غسل کن و پست ترین لباسی را که فردی از افراد خانواده ات می پوشد، بپوش و ازاری نیز بر تن کن. سپس دو رکعت نماز بخوان و در رکعت آخر که پیشانی ات را برای سجده نهادی ، خداوند را به یگانگی و بزرگی و پاکی و شُکوه بستای و گناهانت را یاد کن و آنها را که به یاد داری ، [یکایک ]نام ببر و به آنها اعتراف نما . سپس سر از سجده بردار و چون به سجده دوم رفتی ، از خداوند ، صد مرتبه طلب خیر کن و بگو : «بار خدایا! من از تو خیر می طلبم» . آن گاه هر دعایی خواستی ، بکن و از او مسئلت نما . و هر بار که به سجده رفتی ، اِزار خود را بالا بزن ، به طوری که زانوانت برهنه بر زمین قرار گیرند ؛ ولی از پشت ساق ، پاهایت را با آن بپوشان . .
ص: 680
143.وقال:رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن صَلّی ما بَینَ الجُمُعَتَینِ خَمسَمِئَةِ رَکعَةٍ ، فَلَهُ عِندَ اللّهِ ما یَتَمَنّی مِن خَیرٍ . (1)144.وقال صلی الله علیه و سلم:عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَنَفَّلَ ما بَینَ الجُمُعَةِ إلَی الجُمُعَةِ خَمسَمِئَةِ رَکعَةٍ ، فَلَهُ عِندَ اللّهِ ما شاءَ ، إلاّ أن یَشاءَ مُحَرَّما . (2)145.وقال صلی الله علیه و سلم:مصباح المتهجد :الإمام الباقر علیه السلام : ما یَمنَعُ أحَدَکُم إذا أصابَهُ شَیءٌ مِن غَمِّ الدُّنیا أن یُصَلِّیَ یَومَ الجُمُعَةِ رَکعَتَینِ ، ویَحمَدَ اللّهَ تَعالی ویُثنِیَ عَلَیهِ ، ویُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ علیهم السلام ، ویَمُدَّ یَدَهُ ویَقولَ : _ وذَکَرَ الدُّعاءَ _ . (3)146.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی عن أبی علیّ الخزّاز :حَضَرتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَأَتاهُ رَجُلٌ فَقالَ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ! أخی بِهِ بَلِیَّةٌ أستَحیی أن أذکُرَها .
فَقالَ لَهُ : اُستُر ذلِکَ ، وقُل لَهُ : یَصومُ یَومَ الأَربِعاءِ وَالخَمیسِ وَالجُمُعَةِ ، ویَخرُجُ إذا زالَتِ الشَّمسُ ، ویَلبَسُ ثَوبَینِ إمّا جَدیدَینِ وإمّا غَسیلَینِ حَیثُ لا یَراهُ أحَدٌ ، فَیُصَلّی ویَکشِفُ عَن رُکبَتَیهِ ، ویَتَمَطّی بِراحَتَیهِ الأَرضَ وجَنبَیهِ ، ویَقرَأُ فی صَلاتِهِ «فاتِحَةَ الکِتابِ» عَشرَ مَرّاتٍ و «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» عَشرَ مَرّاتٍ ، فَإِذا رَکَعَ قَرَأَ خَمسَ عَشرَةَ مَرَّةً «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ» ، فَإِذا سَجَدَ قَرَأَها عَشرا ، فَإِذا رَفَعَ رَأسَهُ قَبلَ أن یَسجُدَ قَرَأَها عِشرینَ مَرَّةً ، یُصَلّی أربَعَ رَکَعاتٍ عَلی مِثلِ هذا ، فَإِذا فَرَغَ مِنَ التَّشَهُّدِ قالَ :
یا مَعروفا بِالمَعروفِ ، یا أوَّلَ الأَوَّلینَ ، یا آخِرَ الآخِرینَ ، یا ذَا القُوَّةِ المَتینِ ، یا رازِقَ المَساکینِ ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ ، إنِّی اشتَرَیتُ نَفسی مِنکَ بِثُلُثِ ما أملِکُ ، فَاصرِف عَنّی شَرَّ مَا ابتُلیتُ بِهِ ؛ إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (4) .
ص: 681
147.وقال صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس ما بین دو جمعه پانصد رکعت نماز بخواند ، هر خیری که از خدا آرزو کند ، به او می دهد .148.وکان صلی الله علیه و سلم یقول فی دعائه:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از جمعه تا جمعه پانصد رکعت نماز مستحبی بخواند هر چه از خدا بخواهد ، به او می دهد ، مگر آن که چیز حرامی بخواهد .149.وقال صلی الله علیه و سلم:مصباح المتهجّد :امام باقر علیه السلام فرمود : «چرا هر گاه غمی از غم های دنیا به یکی از شما می رسد ، روز جمعه دو رکعت نماز نمی خواند و حمد و ثنای خداوند متعال را به جا نمی آورد و بر محمّد و خاندان او صلوات نمی فرستد و دستش را به آسمان برنمی دارد و بگوید : ... ؟» . امام علیه السلام دعا را ذکر کرد .150.قال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از ابو علی خزّاز _: در محضر امام صادق علیه السلام بودم که مردی وارد شد و گفت : فدایت شوم! برادرم به مرضی دچار شده است که خجالت می کشم بگویم .
امام علیه السلام فرمود : «پوشیده اش بدار و به او بگو : روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه روزه بگیرد و زوال خورشید که شد ، دو جامه نو یا تمیز بپوشد و به جایی برود که کسی او را نبیند و نماز بگزارد و زانوانش را برهنه سازد و کف دستانش و پهلوهایش را بر زمین بکشد، و در [قیامِ] نمازش ، فاتحة الکتاب را ده مرتبه و «قل هو اللّه أحد» را ده مرتبه بخواند و چون به رکوع رفت ، پانزده مرتبه «قل هو اللّه أحد» را بخواند و در سجده نیز ده مرتبه آن را بخواند، و سر از سجده که برداشت، قبل از رفتن به سجده دوم، بیست مرتبه آن را بخواند . چهار رکعت با همین شیوه بخواند و پس از تمام شدن تشهّد بگوید : ای خدایی که به نیکی کردن ، معروفی! ای اوّل از هر اوّلی! ای آخر از هر آخری! ای دارنده نیروی استوار! ای روزی دهنده مستمندان! ای مهربان ترینِ مهربانان! من جان خویش را به یک سوم آنچه دارم ، از تو خریدم. پس شرّ آنچه را بِدان گرفتار آمده ام ، از من بگردان، که همانا تو بر هر کاری توانایی» . .
ص: 682
151.وقال صلی الله علیه و سلم:تهذیب الأحکام عن صفوان بن یحیی ومحمّد بن سهیل عن أشیاخهما عن الإمام الصادق علیه السلام :إذا حَضَرَت لَکَ حاجَةٌ مُهِمَّةٌ إلَی اللّهِ عز و جل ، فَصُم ثَلاثَةَ أیّامٍ مُتَوالِیَةٍ : الأَربِعاءَ وَالخَمیسَ وَالجُمُعَةَ ، فَإِذا کانَ یَومُ الجُمُعَةِ _ إن شاءَ اللّهُ _ فَاغتَسِل وَالبَس ثَوبا جَدیدا ، ثُمَّ اصعَد إلی أعلی بَیتٍ فی دارِکَ وصَلِّ فیهِ رَکعَتَینِ ، وَارفَع یَدَیکَ إلَی السَّماءِ ، ثُمَّ قُل :
اللّهُمَّ إنّی حَلَلتُ بِساحَتِکَ ؛ لِمَعرِفَتی بِوَحدانِیَّتِکَ وصَمَدانِیَّتِکَ ، وأنَّهُ لا قادِرَ عَلی قَضاءِ حاجَتی غَیرُکَ ، وقَد عَلِمتُ _ یا رَبِّ _ أنَّهُ کُلَّما تَظاهَرَت نِعَمُکَ عَلَیَّ اشتَدَّت فاقَتی إلَیکَ ، وقَد طَرَقَنی هَمُّ کَذا ، وأنتَ بِکَشفِهِ عالِمٌ غَیرُ مُعَلَّمٍ ، واسِعٌ غَیرُ مُتَکَلِّفٍ ، فَأَسأَ لُکَ بِاسمِکَ الَّذی وَضَعتَهُ عَلَی الجِبالِ فَنُسِفَت ، ووَضَعتَهُ عَلَی السَّماءِ فَانشَقَّت ، وعَلَی النُّجومِ فَانتَشَرَت ، وعَلَی الأَرضِ فَسُطِحَت ، وأسأَ لُکَ بِالحَقِّ الَّذی جَعَلتَهُ عِندَ مُحَمَّدٍ وَالأَئِمَّةِ _ وتُسَمّیهِم إلی آخِرِهِم _ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وأهلِ بَیتِهِ ، وأن تَقضِیَ حاجَتی ، وأن تُیَسِّرَ لی عُسرَها ، وتَکفِیَنی مُهِمَّها ، فَإِن فَعَلتَ فَلَکَ الحَمدُ ، وإن لَم تَفعَل فَلَکَ الحَمدُ ، غَیرَ جائِرٍ فی حُکمِکَ ، ولا مُتَّهَمٍ فی قَضائِکَ ، ولا حائِفٍ فی عَدلِکَ .
وتُلصِقُ خَدَّکَ بِالأَرضِ وتَقولُ :
اللّهُمَّ إنَّ یونُسَ بنَ مَتّی عَبدَکَ دَعاکَ فی بَطنِ الحوتِ ، وهُوَ عَبدُکَ فَاستَجَبتَ لَهُ ، وأنَا عَبدُکَ أدعوکَ فَاستَجِب لی .
ثُمَّ قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إذا کانَت لِیَ الحاجَةُ فَأَدعو بِهذَا الدُّعاءِ ، فَأَرجِعُ وقَد قُضِیَت . (1) .
ص: 683
152.وقال صلی الله علیه و سلم:تهذیب الأحکام_ به نقل از صفوان بن یحیی و محمّد بن سهیل ، از شیوخشان _: امام صادق علیه السلام فرمود : «هرگاه حاجت مهمّی از خداوند عز و جل داشتی ، سه روز پیاپی روزه بگیر : چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه . و چون به خواست خدا جمعه شد ، غسل کن و جامه ای نو بپوش و به بلندترین بامِ سرایت برو و در آن جا دو رکعت نماز بخوان و دستانت را به سوی آسمان بردار و بگو : بار خدایا! من به درگاه تو آمده ام؛ زیرا می دانم تو یگانه و بی نیازی و جز تو ، کسی قادر به برآوردن حاجت من نیست، و می دانم _ ای پروردگار من _ که هر چه نعمت هایت به من فزونی بگیرند ، نیاز من به تو بیشتر می شود . اینک ، فلان گرفتاری به سراغم آمده است و تو ، بی آن که کسی به تو آموخته باشد، می دانی چگونه آن را برطرف سازی، و بدون زحمت ، کارگشایی می کنی . پس، به حقّ آن نامت که بر کوه هایش نهادی و کوه ها از هم پاشیدند، و بر آسمانش نهادی و آسمان از هم شکافت، و بر ستارگانش نهادی و ستارگان از هم پراکندند، و بر زمینش نهادی و زمینْ پهن شد ، از تو درخواست می کنم ، و به آن حقّی که نزد محمّد و امامان و یکایک آنان را تا به آخر ، نام می بری قرار دادی، از تو درخواست می کنم که بر محمّد و اهل بیت او درود فرستی و حاجت مرا برآوری و دشواری آن را برایم آسان گردانی و گره آن را برایم بگشایی . اگر چنین کردی ، تو را سپاس، و اگر نکردی ، باز هم تو را سپاس، که تو در حُکمت ستم نمی ورزی و در قضایت به تو سوء ظنّی نمی رود و در عدالتت منحرف نمی شوی .
و گونه ات را به زمین می چسبانی و می گویی :
بار خدایا! بنده ات یونس بن متّی ، در شکم ماهی ، تو را خواند، و او بنده تو بود و دعایش را مستجاب کردی . من نیز بنده تو هستم و تو را می خوانم . پس ، دعایم را مستجاب فرما » .
امام صادق علیه السلام سپس فرمود : من خود، هرگاه حاجتی پیدا می کنم ، با این دعا ، دعا می کنم و حاجت روا بر می گردم» . .
ص: 684
153.وجاء رجل إلی النبیّ صلی الله علیه و سلم فقال:رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَا استَخلَفَ عَبدٌ عَلی أهلِهِ بِخِلافَةٍ أفضَلَ مِن رَکعَتَینِ یَرکَعُهُما إذا أرادَ سَفَرا ، یَقولُ : «اللّهُمَّ إنّی أستَودِعُکَ نَفسی وأهلی ومالی ودینی ودُنیایَ وآخِرَتی وأمانَتی وخَواتیمَ عَمَلی» ، إلاّ أعطاهُ اللّهُ ما سَأَلَ . (1) .
ص: 685
154.وقال صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بنده ای بخواهد به سفر برود ، بهترین جانشینی که برای خود در میان خانواده اش می گذارد ، دو رکعت نماز است که می خواند و می گوید :
«بار خدایا! خودم و خانواده ام و دارایی ام و دین و دنیا و آخرتم و امانتم و پایان کارم را به تو می سپارم» .
هر گاه چنین کند ، آنچه از خداوند بخواهد ، به او عطا می فرماید . .
ص: 686
البابُ الثانی عَشَرَ : قصص فی إجابة الدّعوات12 / 1اِستِجابَةُ دُعاءِ الشّابِّ المَشلولِ158.وقال صلی الله علیه و سلم السخّی الجهول أحبّ إلی امُهَج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام :کُنتُ مَعَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام فِی الطَّوافِ فی لَیلَةٍ دَیجوجِیَّةٍ (1) قَلیلَةِ النّور ، وقَد خَلا الطَّوافُ ، ونامَ الزُّوّارُ ، وهَدَأَتِ العُیونُ ، إذ سَمِعَ مُستَغیثا مُستَجیرا مُتَرَحِّما (2) ، بِصَوتٍ حَزینٍ مَحزونٍ مِن قَلبٍ موجَعٍ ، وهُوَ یَقولُ :
یا مَن یُجیبُ دُعَا المُضَطَرِّ فِی الظُّلَمِیا کاشِفَ الضُّرِّ وَالبَلوی مَعَ السَّقَمِ قَد نامَ وَفدُکَ حَولَ البَیتِ وَانتَبَهوایَدعو وعَینُکَ یا قَیّومُ لَم تَنَمِ هَب لی بِجودِکَ فَضلَ العَفوِ عَن جُرُمییا مَن أشارَ إلَیهِ الخَلقُ فِی الحَرَمِ إن کانَ عَفوُکَ لا یَلقاهُ ذو سَرَفٍفَمَن یَجودُ عَلَی العاصینَ بِالنِّعَمِ
قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام : فَقالَ لی : یا أبا عَبدِ اللّهِ ، أسَمِعتَ المُنادِیَ ذَنبَهُ ، المُستَغیثَ رَبَّهُ ؟ فَقُلتُ : نَعَم ، قَد سَمِعتُهُ .
فَقالَ : اِعتَبِرهُ عَسی [أن] (3) تَراهُ .
فَما زِلتُ أخبِطُ فی طَخیاءِ الظَّلامِ ، وأتَخَلَّلُ بَینَ النِّیامِ . فَلَمّا صِرتُ بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ ، بَدا لی شَخصٌ مُنتَصِبٌ ، فَتَأَمَّلتُهُ فَإِذا هُوَ قائِمٌ ، فَقُلتُ :
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العَبدُ المُقِرُّ المُستَقیلُ المُستَغفِرُ المُستَجیرُ ، أجِب بِاللّهِ ابنَ عَمِّ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .
فَأَسرَعَ فی سُجودِهِ وقُعودِهِ وسَلَّمَ ، فَلَم یَتَکَلَّم حَتّی أشارَ بِیَدِهِ بِأَن تَقَدَّمنی ، فَتَقَدَّمتُهُ فَأَتَیتُ بِهِ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقُلتُ : دونَکَ ها هُوَ !
فَنَظَرَ إلَیهِ ، فَإِذا هُوَ شابٌّ حَسَنُ الوَجهِ ، نَقِیُّ الثِّیابِ ، فَقالَ لَهُ : مِمَّنِ الرَّجُلُ ؟ فَقالَ لَهُ : مِن بَعضِ العَرَبِ .
فَقالَ لَهُ : ما حالُکَ ؟ ومِمَّ بُکاؤُکَ وَاستِغاثَتُکَ ؟
فَقالَ : حالُ مَن اُوخِذَ بِالعُقوقِ فَهُوَ فی ضیقٍ ارتَهَنَهُ المُصابُ ، وغَمَرَهُ الاِکتِیابُ ، فَارتابَ (4) ، فَدُعاؤُهُ لا یُستَجابُ .
فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : ولِمَ ذلِکَ ؟
فَقالَ : لِأَنّی کُنتُ مُلتَهِیا فِی العَرَبِ بِاللَّعبِ وَالطَّرَبِ ، اُدیمُ العِصیانَ فی رَجَبٍ وشَعبانَ ، وما اُراقِبُ الرَّحمنَ ، وکانَ لی والِدٌ شَفیقٌ ، یُحَذِّرُنی مَصارِعَ الحَدَثانِ (5) ، ویُخَوِّفُنِی العِقابَ بِالنّیرانِ ، ویَقولُ : کَم ضَجَّ مِنکَ النَّهارُ وَالظَّلامُ ، وَاللَّیالی وَالأَیّامُ ، وَالشُّهورُ وَالأَعوامُ ، وَالمَلائِکَةُ الکِرامُ ، وکانَ إذا ألَحَّ عَلَیَّ بِالوَعظِ زَجَرتُهُ وَانتَهَرتُهُ ، ووَثَبتُ عَلَیهِ وضَرَبتُهُ .
فَعَمَدتُ یَوما إلی شَیءٍ مِنَ الوَرِقِ (6) فَکانَت فِی الخِباءِ ، فَذَهَبتُ لاِخُذَها وأصرِفَها فیما کُنتُ عَلَیهِ ، فَمانَعَنی عَن أخذِها ، فَأَوجَعتُهُ ضَربا ولَوَیتُ یَدَهُ ، وأخَذتُها ومَضَیتُ .
فَأَومَأَ بِیَدِهِ إلی رُکبَتَیهِ یَرومُ النُّهوضَ مِن مَکانِهِ ذلِکَ، فَلَم یُطِق یُحَرِّکُها مِن شِدَّةِ الوَجَعِ وَالأَ لَمِ فَأَنشَأَ یَقولُ :
جَرَت رَحِمٌ بَینی وبَینَ مُنازِلٍسَواءً کَما یَستَنزِلُ القَطرَ طالِبُه ورَبَّیتُ حَتّی صارَ جَلدا شَمَردَلاً (7)إذا قامَ ساوی غارِبَ (8) الفَحلِ غارِبُه وقَد کُنتُ اُوتیهِ مِنَ الزّادِ فِی الصِّباإذا جاعَ مِنهُ صَفوُهُ وأطایِبُه فَلَمَّا استَوی فی عُنفُوانِ شَبابِهِوأصبَحَ کَالرُّمحِ الرُّدَینِیِّ خاطِبُه تَهَضَّمَنی مالی کَذا ولَوی یَدیلَوی یَدَهُ اللّهُ الَّذی هُوَ غالِبُه
ثُمَّ حَلَفَ بِاللّهِ لَیَقدَمَنَّ إلی بَیتِ اللّهِ الحَرامِ ، فَیَستَعدِی اللّهَ عَلَیَّ .
قالَ : فَصامَ أسابیعَ ، وصَلّی رَکَعاتٍ ، ودَعا ، وخَرَجَ مُتَوَجِّها عَلی عَیرانَةٍ (9) ، یَقطَعُ بِالسَّیرِ عَرضَ الفَلاةِ ، ویَطوِی الأَودِیَةَ ویَعلُو الجِبالَ ، حَتّی قَدِمَ مَکَّةَ یَومَ الحَجِّ الأَکبَرِ ، فَنَزَلَ عَن راحِلَتِهِ ، وأقبَلَ إلی بَیتِ اللّهِ الحَرامِ ، فَسَعی وطافَ بِهِ ، وتَعَلَّقَ بِأَستارِهِ وَابتَهَلَ ، وأنشَأَ یَقولُ :
یا مَن إلَیهِ أتَی الحُجّاجُ بِالجَهدِفَوقَ المَهاوی (10) مِنَ اقصی غایَةِ البُعدِ إنّی أتَیتُکَ یا مَن لا یُخَیِّبُ مَنیَدعوهُ مُبتَهِلاً بِالواحِدِ الصَّمَدِ هذا مُنازِلُ یَرتاعُ مِن عَقَقیفَخُذ بِحَقّی یا جَبّارُ مِن وَلَدی حَتّی تُشِلَّ بِعَونٍ مِنکَ جانِبَهُیا مَن تَقَدَّسَ لَم یولَد ولَم یَلِدِ
قالَ : فَوَ الَّذی سَمَکَ السَّماءَ ، وأنبَعَ الماءَ ، مَا استَتَمَّ دُعاءَهُ حَتّی نَزَلَ بی ما تَری _ ثُمَّ کَشَفَ عَن یَمینِهِ ، فَإِذا بِجانِبِهِ قَد شَلَّ _ فَأَنَا مُنذُ ثَلاثِ سِنینَ أطلُبُ إلَیهِ أن یَدعُوَ لی (11) فِی المَوضِعِ الَّذی دَعا بِهِ عَلَیَّ ، فَلَم یُجِبنی ، حَتّی إذا کانَ العامُ ، أنعَمَ عَلَیَّ فَخَرَجتُ بِهِ عَلی ناقَةٍ عُشَراءَ (12) اُجِدُّ السَّیرَ حَثیثا رَجاءَ العافِیَةِ ، حَتّی إذا کُنّا عَلَی الأَراکِ (13) وحَطمَةِ وادِی السِّیاکِ (14) نَفَرَ طائِرٌ فِی اللَّیلِ ، فَنَفَرَت مِنهُ النّاقَةُ الَّتی کانَ عَلَیها ، فَأَلقَتهُ إلی قَرارِ الوادی ، وَارفَضَّ بَینَ الحَجَرَینِ ، فَقَبَرتُهُ هُناکَ ، وأعظَمُ مِن ذلِکَ أنّی لا اُعرَفُ إلاَّ «المَأخوذَ بِدَعوَةِ أبیهِ» .
فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : أتاکَ الغَوثُ ، ألا اُعَلِّمُکَ دُعاءً عَلَّمَنیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وفیهِ اسمُ اللّهِ الأَکبَرُ الأَعظَمُ العَزیزُ الأَکرَمُ ، الَّذی یُجیبُ بِهِ مَن دَعاهُ ، ویُعطی بِهِ مَن سَأَلَهُ ، ویُفَرِّجُ بِهِ الهَمَّ ، ویَکشِفُ بِهِ الکَربَ ، ویُذهِبُ بِهِ الغَمَّ ، ویُبرِئُ بِهِ السُّقمَ ، ویَجبُرُ بِهِ الکَسیرَ ، ویُغنی بِهِ الفَقیرَ ، ویَقضی بِهِ الدَّینَ ، ویَرُدُّ بِهِ العَینَ ، ویَغفِرُ بِهِ الذُّنوبَ ، ویَستُرُ بِهِ العُیوبَ ، ویُؤمِنُ بِهِ کُلَّ خائِفٍ مِن شَیطانٍ مَریدٍ ، وجَبّارٍ عَنیدٍ . ولَو دَعا بِهِ طائِعٌ للّهِِ عَلی جَبَلٍ لَزالَ مِن مَکانِهِ ، أو عَلی مَیِّتٍ لَأَحیاهُ اللّهُ بَعدَ مَوتِهِ ، ولَو دَعا بِهِ عَلَی الماءِ لَمَشی عَلَیهِ بَعدَ أن لا یَدخُلَهُ العُجبُ .
فَاتَّقِ اللّهَ أیُّهَا الرَّجُلُ ، فَقَد أدرَکَتنِی الرَّحمَةُ لَکَ ، وَلیَعلَمِ اللّهُ مِنکَ صِدقَ النِّیَّةِ أنَّکَ لا تَدعو بِهِ فی مَعصِیَتِهِ ولا تُفیدُهُ إلاَّ الثِّقَةَ فی دینِکَ ! فَإِن أخلَصتَ النِّیَّةَ استَجابَ اللّهُ لَکَ ، ورَأَیتَ نَبِیَّکَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله فی مَنامِکَ ، یُبَشِّرُکَ بِالجَنَّةِ وَالإِجابَةِ .
قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام : فَکانَ سُروری بِفائِدَةِ الدُّعاءِ أشَدَّ مِن سُرورِ الرَّجُلِ بِعافِیَتِهِ وما نَزَلَ بِهِ ؛ لِأَنَّنی لَم أکُن سَمِعتُهُ مِنهُ ، ولا عَرَفتُ هذَا الدُّعاءَ قَبلَ ذلِکَ .
ثُمَّ قالَ : اِیتِنی بِدَواةٍ وبَیاضٍ ، وَاکتُب ما اُملیهِ عَلَیکَ . فَفَعَلتُ وهُوَ :
«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِاسمِکَ یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ ، یا حَیُّ یا قَیّومُ ، یا حَیُّ لا إلهَ إلاّ أنتَ ، یا مَن لا یَعلَمُ ما هُوَ ولا أینَ هُوَ ولا حَیثُ هُوَ ولا کَیفَ هُوَ إلاّ هُوَ ، یا ذَا المُلکِ وَالمَلَکوتِ ، یا ذَا العِزَّةِ وَالجَبَروتِ ، یا مَلِکُ یا قُدّوسُ ، یا سَلامُ یا مُؤمِنُ یا مُهَیمِنُ ، یا عَزیزُ یا جَبّارُ یا مُتَکَبِّرُ ، یا خالِقُ یا بارِئُ یا مُصَوِّرُ ، یا مُفیدُ یا وَدودُ ، یا مَحمودُ یا مَعبودُ ، یا بَعیدُ یا قَریبُ یا مُجیبُ ، یا رَقیبُ یا حَسیبُ ، یا بَدیعُ یا رَفیعُ یا مَنیعُ ، یا سَمیعُ یا عَلیمُ ، یا حَکیمُ یا کَریمُ یا قَدیمُ .
یا عَلِیُّ یا عَظیمُ ، یا حَنّانُ یا مَنّانُ ، یا دَیّانُ یا مُستَعانُ ، یا جَلیلُ یا جَمیلُ ، یا وَکیلُ یا کَفیلُ ، یا مُقیلُ یا مُنیلُ ، یا نَبیلُ یا دَلیلُ ، یا هادی یا بادی ، یا أوَّلُ یا آخِرُ ، یا ظاهِرُ یا باطِنُ ، یا حاکِمُ یا قاضی ، یا عادِلُ یا فاضِلُ ، یا واصِلُ یا طاهِرُ یا مُطَهِّرُ ، یا قادِرُ یا مُقتَدِرُ ، یا کَبیرُ یا مُتَکَبِّرُ .
یا أحَدُ یا صَمَدُ ، یا مَن لَم یَلِد ولَم یولَد ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ ، ولَم یَکُن لَهُ صاحِبَةٌ ولا کانَ مَعَهُ وَزیرٌ ، ولاَ اتَّخَذَ مَعَهُ مُشیرا ، ولاَ احتاجَ إلی ظَهیرٍ ، ولا کانَ مَعَهُ إلهٌ ، لا إلهَ إلاّ أنتَ فَتَعالَیتَ عَمّا یَقولُ الجاحِدونَ (الظّالِمونَ) عُلُوّا کَبیرا .
یا عالِمُ یا شامِخُ یا باذِخُ ، یا فَتّاحُ یا مُفَرِّجُ ، یا ناصِرُ یا مُنتَصِرُ یا مُهلِکُ (مُدرِکُ) یا مُنتَقِمُ ، یا باعِثُ یا وارِثُ ، یا أوَّلُ یا طالِبُ یا غالِبُ ، یا مَن لا یَفوتُهُ هارِبٌ ، یا تَوّابُ یا أوّابُ یا وَهّابُ ، یا مُسَبِّبَ الأَسبابِ ، یا مُفَتِّحَ الأَبوابِ ، یا مَن حَیثُ ما دُعِیَ أجابَ ، یا طَهورُ یا شَکورُ ، یا عَفُوُّ یا غَفورُ ، یا نورَ النّورِ ، یا مُدَبِّرَ الاُمورِ ، یا لَطیفُ یا خَبیرُ ، یا مُتَجَبِّرُ یا مُنیرُ ، یا بَصیرُ یا ظَهیرُ ، یا کَبیرُ یا وَترُ ، یا فَردُ یا صَمَدُ ، یا سَنَدُ یا کافی ، یا مُحسِنُ یا مُجمِلُ ، یا شافی یا وافی یا مُعافی ، یا مُنعِمُ یا مُتَفَضِّلُ ، یا مُتَکَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ .
یا مَن عَلا فَقَهَرَ ، یا مَن مَلَکَ فَقَدَرَ ، یا مَن بَطَنَ فَخَبَرَ ، یا مَن عُبِدَ فَشَکَرَ ، یا مَن عُصِیَ فَغَفَرَ وسَتَرَ ، یا مَن لا تَحویهِ الفِکَرُ ، ولا یُدرِکُهُ بَصَرٌ ، ولا یَخفی عَلَیهِ أثَرٌ ، یا رازِقَ البَشَرِ ، ویا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ .
یا عالِیَ المَکانِ ، یا شَدیدَ الأَرکانِ ، یا مُبَدِّلَ الزَّمانِ ، یا قابِلَ القُربانِ ، یا ذَا المَنِّ وَالإِحسانِ ، یا ذَا العِزِّ وَالسُّلطانِ ، یا رَحیمُ یا رَحمنُ ، یا عَظیمَ الشَّأنِ ، یا مَن هُوَ کُلَّ یَومٍ فی شَأنٍ ، یا مَن لا یَشغَلُهُ شَأنٌ عَن شَأنٍ .
یا سامِعَ الأَصواتِ ، یا مُجیبَ الدَّعَواتِ ، یا مُنجِحَ الطَّلِباتِ ، یا قاضِیَ الحاجاتِ ، یا مُنزِلَ البَرَکاتِ ، یا راحِمَ العَبَراتِ ، یا مُقیلَ العَثَراتِ ، یا کاشِفَ الکُرُباتِ ، یا وَلِیَّ الحَسَناتِ ، یا رَفیعَ الدَّرَجاتِ ، یا مُعطِیَ المَسأَلاتِ ، یا مُحیِیَ الأَمواتِ ، یا مُطَّلِعُ عَلَی النِّیّاتِ ، یا رادَّ ما قَد فاتَ ، یا مَن لا تَشتَبِهُ عَلَیهِ الأَصواتُ ، یا مَن لا تُضجِرُهُ المَسأَلاتُ ، ولا تَغشاهُ الظُّلُماتُ ، یا نورَ الأَرضِ وَالسَّماواتِ .
یا سابِغَ النِّعَمِ ، یا دافِعَ النِّقَمِ ، یا بارِئَ النَّسَمِ ، یا جامِعَ الاُمَمِ ، یا شافِیَ السَّقَمِ ، یا خالِقَ النّورِ وَالظُّلَمِ ، یا ذَا الجودِ وَالکَرَمِ ، یا مَن لا یَطَأُ عَرشَهُ قَدَمٌ .
یا أجوَدَ الأَجوَدینَ ، یا أکرَمَ الأَکرَمینَ ، یا أسمَعَ السّامِعینَ ، یا أبصَرَ النّاظِرینَ ، یا جارَ المُستَجیرینَ ، یا أمانَ الخائِفینَ ، یا ظَهرَ اللاّجینَ ، یا وَلِیَّ المُؤمِنینَ ، یا غِیاثَ المُستَغیثینَ ، یا غایَةَ الطّالِبینَ .
یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ ، یا مونِسَ کُلِّ وَحیدٍ ، یا مَلجَأَ کُلِّ طَریدٍ ، یا مَأوی کُلِّ شَریدٍ ، یا حافِظَ کُلِّ ضالَّةٍ ، یا راحِمَ الشَّیخِ الکَبیرِ ، یا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغیرِ ، یا جابِرَ العَظمِ الکَسیرِ ، یا فَکّاکَ کُلِّ أسیرٍ ، یا مُغنِیَ البائِسِ الفَقیرِ ، یا عِصمَةَ الخائِفِ المُستَجیرِ ، یا مَن لَهُ التَّدبیرُ وَالتَّقدیرُ ، یا مَنِ العَسیرُ عَلَیهِ سَهلٌ یَسیرٌ ، یا مَن لا یَحتاجُ إلی تَفسیرٍ ، یا مَن هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ ، یا مَن هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ خَبیرٌ ، یا مَن هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ بَصیرٌ .
یا مُرسِلَ الرِّیاحِ ، یا فالِقَ الإِصباحِ ، یا باعِثَ الأَرواحِ ، یا ذَا الجودِ وَالسَّماحِ ، یا مَن بِیَدِهِ کُلُّ مِفتاحٍ ، یا سامِعَ کُلِّ صَوتٍ ، یا سابِقَ کُلِّ فَوتٍ ، یا مُحیِیَ کُلِّ نَفسٍ بَعدَ المَوتِ .
یا عُدَّتی فی شِدَّتی ، یا حافِظی فی غُربَتی ، یا مونِسی فی وَحدَتی ، یا وَلِیّی فی نِعمَتی ، یا کَنَفی حینَ تُعیینِی المَذاهِبُ ، وتُسلِمُنِی الأَقارِبُ ، ویَخذُلُنی کُلُّ صاحِبٍ .
یا عِمادَ مَن لا عِمادَ لَهُ ، یا سَنَدَ مَن لا سَنَدَ لَهُ ، یا ذُخرَ مَن لا ذُخرَ لَهُ ، یا کَهفَ مَن لا کَهفَ لَهُ ، یا رُکنَ مَن لا رُکنَ لَهُ ، یا غِیاثَ مَن لا غِیاثَ لَهُ ، یا جارَ مَن لا جارَ لَهُ .
یا جارِیَ اللَّصیقَ ، یا رُکنِیَ الوَثیقَ ، یا إلهی بِالتَّحقیقِ ، یا رَبَّ البَیتِ العَتیقِ ، یا شَفیقُ یا رَفیقُ ، فُکَّنی مِن حَلَقِ المَضیقِ ، وَاصرِف عَنّی کُلَّ هَمٍّ وغَمٍّ وضیقٍ ، وَاکفِنی شَرَّ ما لا اُطیقُ ، وأعِنّی عَلی ما اُطیقُ .
یا رادَّ یوسُفَ عَلی یَعقوبَ ، یا کاشِفَ ضُرِّ أیّوبَ ، یا غافِرَ ذَنبِ داوُدَ ، یا رافِعَ عیسَی بنِ مَریَمَ مِن أیدِی الیَهودِ ، یا مُجیبَ نِداءِ یونُسَ فِی الظُّلُماتِ ، یا مُصطَفِیَ موسی بِالکَلِماتِ ، یا مَن غَفَرَ لاِدَمَ خَطیئَتَهُ ، ورَفَعَ إدریسَ بِرَحمَتِهِ ، یا مَن نَجّی نوحا مِنَ الغَرَقِ ، یا مَن أهلَکَ عادا الاُولی وثَمودَ فَما أبقی ، وقَومَ نوحٍ مِن قَبلُ ، إنَّهُم کانوا هُم أظلَمَ وأطغی ، وَالمُؤتَفِکَةَ أهوی ، یا مَن دَمَّرَ عَلی قَومِ لوطٍ ، ودَمدَمَ عَلی قَومِ شُعَیبٍ .
یا مَنِ اتَّخَذَ إبراهیمَ خَلیلاً ، یا مَنِ اتَّخَذَ موسی کَلیما ، وَاتَّخَذَ مُحَمَّدا صَلَّی اللّهُ عَلَیهِم أجمَعینَ حَبیبا ، یا مُؤتِیَ لُقمانَ الحِکمَةَ ، وَالواهِبَ لِسُلَیمانَ مُلکا لا یَنبَغی لِأَحَدٍ مِن بَعدِهِ ، یا مَن نَصَرَ ذَا القَرنَینِ عَلَی المُلوکِ الجَبابِرَةِ ، یا مَن أعطَی الخِضرَ الحَیاةَ ، ورَدَّ لِیوشَعَ بنِ نونٍ الشَّمسَ بَعدَ غُروبِها ، یا مَن رَبَطَ عَلی قَلبِ اُمِّ موسی ، وأحصَنَ فَرجَ مَریَمَ بِنتِ عِمرانَ ، یا مَن حَصَّنَ یَحیَی بنَ زَکَرِیّاءَ مِنَ الذَّنبِ ، وسَکَّنَ عَن موسَی الغَضَبَ ، یا مَن بَشَّرَ زَکَرِیّاءَ بِیَحیی ، یا مَن فَدی إسماعیلَ مِنَ الذَّبحِ ، یا مَن قَبِلَ قُربانَ هابیلَ وجَعَلَ اللَّعنَةَ عَلی قابیلَ ، یا هازِمَ الأَحزابِ ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَلی جَمیعِ المُرسَلینَ ومَلائِکَتِکَ المُقَرَّبینَ ، وأهلِ طاعَتِکَ .
وأسأَ لُکَ بِکُلِّ مَسأَلَةٍ سَأَلَکَ بِها أحَدٌ مِمَّن رَضیتَ عَنهُ فَحَتَمتَ لَهُ عَلَی الإِجابَةِ ، یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ ، یا رَحمنُ یا رَحیمُ ، یا رَحمنُ یا رَحیمُ ، یا رَحمنُ یا رَحیمُ ، یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ ، یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ ، یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ ، بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِه بِهِ أسأَ لُکَ بِکُلِّ اسمٍ سَمَّیتَ بِهِ نَفسَکَ ، أو أنزَلتَهُ فِی شَیءٍ مِن کُتُبِکَ ، أوِ استَأثَرتَ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَکَ ، وبِمَعاقِدِ العِزِّ مِن عَرشِکَ ، ومُنتَهَی الرَّحمَةِ مِن کِتابِکَ ، وبِما لَو أنَّ ما فِی الأَرضِ مِن شَجَرَةٍ أقلامٌ وَالبَحرُ یَمُدُّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَةُ أبحُرٍ ما نَفِدَت کَلِماتُ اللّهِ ، إنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ . وأسأَ لُکَ بِأَسمائِکَ الحُسنَی الَّتی بَیَّنتَها فی کِتابِکَ فَقُلتَ : «وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا » (15) ، وقُلتَ : «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » (16) ، وقُلتَ : «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ » (17) ، وقُلتَ : «یَ_عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ » . (18)
و أنَا أسأَ لُکَ یا إلهی وأطمَعُ فی إجابَتی یا مَولایَ کَما وَعَدتَنی ، وقَد دَعَوتُکَ کَما أمَرتَنی ، فَافعَل بی کَذا وکَذا» .
وتَسأَلُ اللّهَ تَعالی ما أحبَبتَ ، وتُسَمّی حاجَتَکَ ، ولا تَدعُ بِهِ إلاّ وأنتَ طاهِرٌ .
ثُمَّ قالَ لِلفَتی : إذا کانَتِ اللَّیلَةُ فَادعُ بِهِ عَشرَ مَرّاتٍ ، وَائتِنی مِن غَدٍ بِالخَبَرِ . (19)
قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام : وأخَذَ الفَتَی الکِتابَ ومَضی ، فَلَمّا کانَ مِن غَدٍ ما أصبَحنا حینا حَتّی أتَی الفَتی إلَینا سَلیما مُعافیً ، وَالکِتابُ بِیَدِهِ ، وهُوَ یَقولُ : هذا وَاللّهِ الاِسمُ الأَعظَمُ ، استُجیبَ لی ورَبِّ الکَعبَةِ .
قالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : حَدِّثنی . قالَ : [لَمّا] (20) هَدَأَتِ العُیونُ بِالرُّقادِ ، وَاستَحلَکَ جِلبابُ اللَّیلِ ، رَفَعتُ یَدی بِالکِتابِ ، ودَعَوتُ اللّهَ بِحَقِّهِ مِرارا ، فَاُجِبتُ فِی الثّانِیَةِ : حَسبُکَ ، فَقَد دَعَوتَ اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ .
ثُمَّ اضطَجَعتُ ، فَرَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی مَنامی ، وقَد مَسَحَ یَدَهُ الشَّریفَةَ عَلَیَّ وهُوَ یَقولُ : اِحتَفِظ بِاسمِ اللّهِ الأَعظَمِ العَظیمِ ، فَإِنَّکَ عَلی خَیرٍ . فَانتَبَهتُ مُعافیً کَما تَری ، فَجَزاکَ اللّهُ خَیرا . 21 .
ص: 687
باب دوازدهم : داستان هایی درباره اجابت دعا12 / 1مستجاب شدن دعای جوان فلج162.وقال صلی الله علیه و سلم:مهج الدعوات_ به نقل از امام حسین علیه السلام _: در یک شب تاریک کم نور که طواف ، خلوت بود و زائران ، خفته بودند و چشم ها آرام گرفته بود، با علی بن ابی طالب علیه السلام در طواف بودم که شنید کسی با آوازی سوزناک و غمناک و برخاسته از دلی دردمند ، استغاثه می کند و به خدا پناه می جوید و از او رحم می طلبد و می گوید :
ای آن که دعای درمانده را در تاریکی ها جواب می دهی!
ای زداینده رنج و بلا و بیماری!
زائران تو ، پیرامون خانه می خوابند و بیدار می شوند
و دعا می کنند ، در حالی که چشمان تو _ ای پاینده _ هرگز نمی خوابد
به جود و بخشندگی ات از گناه من در گذر
ای آن که جمله خلائق در حرم ، او را نشان می دهند
اگر عفو تو شامل حال گنهکار نشود
پس چه کسی گنهکاران را مورد لطف قرار دهد؟
[پدرم] به من فرمود : «ای ابا عبد اللّه ! آیا شنیدی این صدایی را که از گناهانش می گوید و از پروردگارش کمک می جوید؟».
گفتم : آری، شنیدم .
فرمود : «جستجویش کن ، شاید او را بیابی» .
من کورمال کورمال در تاریکی پیش رفتم و از لابه لای خفتگان گذشتم و چون به میان رکن و مقام رسیدم، شبحی راست به نظرم رسید. دقّت کردم ، دیدم کسی ایستاده است . گفتم : سلام بر تو ، ای بنده ای که به گناه ، اقرار می کنی و پوزش می خواهی و آمرزش می طلبی و پناه می جویی . پسر عموی پیامبر خدا تو را می خواهد . به حقّ خدا اجابتش کن .
او سریع سجود و قعودش را به هم آورد و نمازش را سلام داد و بی آن که سخنی بگوید ، با دستش اشاره کرد که پیشاپیش او حرکت کنم . من به راه افتادم و او را نزد امیر مؤمنان علیه السلام آوردم و گفتم : بفرمایید، آوردَمَش .
امیر مؤمنان نگاهش کرد و جوانی خوب رو و آراسته دید . فرمود : «از کدام طایفه ای؟».
جوان گفت : از یکی از طوایف عرب .
فرمود : «چگونه است حال تو، و گریه و استغاثه ات برای چیست؟».
گفت: حالم، حال کسی است که به کیفر عاقّ والدین گرفتار آمده و در تنگی است و بدبختی ، اسیرش ساخته و اندوه ، او را در میان گرفته و مردّد است و دعایش مستجاب نمی شود .
علی علیه السلام به او فرمود : «چرا چنین است؟».
گفت : من در میان عرب ، روزگار به بازی و طرب می گذرانیدم و در رجب و شعبان ، پیوسته سرگرم معصیت بودم و خدای مهربان را در نظر نمی داشتم . پدری دلسوز داشتم که مرا از مجازات های روزگار بر حذر می داشت و از عذاب دوزخ بیم می داد و می گفت : از دست تو ، چه ناله ها و شِکوه ها که نکردند این روشنایی و تاریکی، و روزان و شبان و ماه ها و سال ها، و فرشتگان بزرگوار الهی . و هرگاه زیاد پند و اندرزم می داد ، بر او بانگ می زدم و تندی می کردم و می پریدم و او را می زدم .
روزی ، قصد سکّه هایی را کردم که در خیمه بود و رفتم تا آنها را بردارم و خرج بُلهوسی های خود کنم ، که پدرم مانعم شد . من او را به باد کتک گرفتم و دستش را پیچاندم و سکّه ها را برداشتم و رفتم . پدرم دستش را به طرف زانوانش برد تا از جایش برخیزد ؛ امّا از شدّت درد و ناراحتی نتوانست دستانش را حرکت دهد. پس شروع به خواندن این ابیات کرد :
میان من و مُنازل ، خویشاوندی بود
درست آن سان که باران خواه ، طلب باران می کند
و او را پروراندم تا که نیرو گرفت و قامت افراشت
آن سان که چون بایستد ، گردنش با گردن گاو نر برابری کند
آن گاه که کودک بود ، به او از خوراک می خوراندم
_ هرگاه گرسنه می شد _ بهترین و لذیذترینش را
امّا همین که به عنفوان جوانی اش رسید
و زبانش چونان نیزه رُدَینی (1) تیز گشت
مالم را به ستم گرفت و دستم را همی پیچاند
خدا که بالا دست اوست ، دستش را بیچاند!
سپس به خدا سوگند خورد که به بیت اللّه الحرام برود و از خدا دادخواهی کند . هفته ها روزه گرفت و نماز خواند و دعا کرد و سپس بر اشتر تیزرو خود نشست و به سرعت ، پهنه بیابان را پیمود و درّه ها را در نوردید و کوه ها و تپّه ها را پشت سر نهاد تا این که در روز حجّ اکبر به مکّه رسید . از اشترش پیاده شد و به سوی خانه خدا رفت و سعی و طواف کرد و به پرده های کعبه چنگ در زد و زاری کنان این ابیات را خواند :
ای خدایی که حاجیان به سویش با تحمّل رنج می آیند
و [نیز با] پیمودن فراز و نشیب ها، از دورترین سرزمین ها
من نزد تو آمده ام، ای کسی که نومید نمی سازد
آن را که به زاری، به یکتایی و بی نیازی بخواندش!
این ، مُنازل است که از عاق شدن من می هراسد
پس، حقّ مرا _ ای خداوند جبّار _ از فرزندم بستان
چنین که به یاری خود، نیمه بدنش را فلج گردانی
ای خداوند پاکی که نه زاده کسی هستی و نه فرزندی داری!
جوان گفت : سوگند به آن خدایی که آسمان را افراشت و آب از دل خاک بر جوشاند، هنوز دعایش به پایان نرسیده بود که این بلایی که می بینی ، به سرم آمد . سپس دست راستش را برهنه ساخت. دیدیم نیمه راست بدنش فلج است .
[جوان ادامه داد :] من سه سال از او خواهش نمودم تا در همان جایی که نفرینم کرده است ، برای شفایم دعا کند ؛ امّا نمی پذیرفت ، تا این که امسال پذیرفت و من او را بر اشتری که ده ماهه باردار بود ، نشاندم و به امید بهبود، شتابان به راه افتادیم و چون به اراک (2) و کناره وادی سیاک (3) رسیدیم، پرنده ای در تاریکی شب پرید و شتری که پدرم سوارش بود ، رم کرد و او را به تَه وادی انداخت و میان دو سنگ ، خُرد شد و من او را همان جا به خاک سپردم . بدتر از این بلایی که به سرم آمده ، آن است که به «گرفتار نفرین پدر» معروف شده ام .
امیر مؤمنان علیه السلام به او فرمود : «فریادرسی [خداوند] ، تو را در رسیده است . آیا دعایی را به تو نیاموزم که پیامبر خدا آن را به من آموخت و نام اکبر و اعظم و عزیز و اکرمِ خداوند در آن است و هر کس با آن خدا را بخواند ، اجابتش می کند و به هر کس با آن از او درخواست کند ، عطا می فرماید و به واسطه آن ، اندوه را می گسارد و رنج را می زداید و غم را می برد و بیمار را شفا می بخشد و پریشانی را به سامان می آورد و نیازمند را بی نیاز می گرداند و قرض را ادا می کند وچشم زخم را دفع می کند وگناهان را می آمرزد وعیب ها را می پوشاند و هر ترسانی را از گزند هر شیطان پلید و ستمکارِ حق ستیز در امان می دارد؟ اگر آن که فرمان بردار خداست ، با این دعا کوهی را نفرین کند ، آن کوه از جای می جنبد، یا اگر بر مرده ای بخواند ، خداوند او را دوباره زنده می کند و اگر بر آب بخواندش ، بر آن راه می رود، به شرط آن که دچار غرور نگردد .
پس، ای مرد! از خدا بترس _ که دل من بر تو به رحم آمده است _ و نیّتْ با خدا راست دار که این دعا را برای معصیت او نخوانی و نیز آن را جز به کسی که در دینت بدو اعتماد داری ، نیاموزی! که اگر نیّتْ خالص گردانی ، خداوند ، دعایت را مستجاب می گرداند و پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله را در خوابت می بینی که تو را به بهشت و اجابت دعا نوید می دهد» .
شادمانی من از فایده این دعا ، بیشتر از شادمانی آن مرد از بهبودش و رفع بلایش بود؛ زیرا من این دعا را از امیر مؤمنان نشنیده بودم و تا پیش از آن هنگام ، چنین دعایی را نمی شناختم .
امیر مؤمنان، سپس فرمود : «دوات و کاغذی برایم بیاور و آنچه را به تو املا می کنم ، بنویس» و من دستور او را اجرا کردم . آن دعا این است :
«به نام خداوند مهرگستر مهربان . بار خدایا! از تو درخواست می کنم به حقّ نامَت، ای صاحب شکوه و ارج! ای زنده، ای پاینده! ای زنده ای که معبودی جز تو نیست! ای آن که هیچ کس جز خودِ او نمی داند که او چیست و کجاست و چگونه است! ای صاحب مُلک و ملکوت! ای صاحب عزّت و جبروت! ای پادشاه، ای پاک! ای سلام، ای مؤمن [به حقیقت حقّ خود] ، ای نگهبان! ای عزّتمند، ای جبّار، ای متکبّر ! ای آفریننده، ای پدیدآورنده، ای صورتگر! ای سودرسان، ای دوستدار! ای ستودنی، ای پرستیدنی! ای دور، ای نزدیک، ای پاسخ دهنده! ای ناظر، ای حسابگر! ای نو آفرین، ای با رفعت، ای بلند آستان! ای شنوا، ای دانا! ای با حکمت، ای بزرگوار، ای دیرین !
ای والا، ای بزرگ! ای مهروَرز، ای بنده نواز! ای جزا دهنده، ای آن که از او یاری می خواهند! ای بِشکوه، ای زیبا! ای سرپرست، ای ضامن! ای دستگیر، ای عطابخش! ای شریف، ای راهنما! ای هدایتگر، ای آغازگر! ای آغاز، ای پایان! ای پیدا، ای پنهان! ای حاکم، ای داور! ای دادگر، ای فزون! ای واصل، ای پاک، ای پاک کننده! ای توانا، ای بااقتدار! ای بزرگ، ای بزرگ منش !
ای یکتا، ای بی نیاز! ای کسی که نزاده و زاده نشده است و هیچ کس همتای او نیست، و نه همسری دارد و نه دستیاری ، و نه مشاوری برای خود برگزیده، و نه نیاز به پشتیبانی دارد، و هیچ خدایی با او نبوده است و نیست! معبودی جز تو نیست و بسی برتر از آنی که منکران ( / ستمکاران) می گویند .
ای دانا، ای بلندمرتبه، ای عالی مقام! ای گشاینده، ای گره گشا! ای یاور، ای ظفرمند! ای نابودکننده ( / دریابنده)، ای انتقام گیرنده! ای برانگیزنده، ای ارث برنده! ای آغاز، ای جوینده، ای چیره! ای کسی که هیچ گریزنده ای از چنگ او نمی تواند گریخت! ای توبه پذیر، ای بازگشت کننده [به سوی بنده گنهکار]، ای بخشنده! ای سبب ساز! ای گشاینده درها! ای کسی که هر جا خوانده شود ، پاسخ می دهد! ای پاک ، ای قدردان! ای عفو کننده، ای آمرزگار! ای نور انوار! ای تدبیرکننده امور! ای لطیف، ای باخبر! ای متجبِّر (برکنار از آنچه شایسته او نیست)، ای روشنایی بخش! ای بینا، ای پشتیبان! ای بزرگ، ای تک! ای فرد، ای بی نیاز! ای تکیه گاه، ای بسنده! ای احسان کننده، ای نیکوکار! ای شفابخش، ای وفادار ( / کامل کننده)، ای عافیت بخش ! ای نعمت دهنده، ای فزونی بخش! ای سخاوتمند، ای منحصر به فرد !
ای فرادست چیره! ای پادشاه توانا! ای نهانِ آگاه از نهان ها! ای کسی که چون عبادتش کنند ، قدردانی می کند! ای کسی که چون معصیتش کنند ، می آمرزد و پرده پوشی می کند! ای کسی که در اندیشه نمی گنجد، و هیچ دیده ای او را در نمی یابد، و هیچ رد و نشانی بر او پوشیده نیست! ای روزی دهنده بشر! و ای تقدیر کننده همه مقدّرات !
ای بلندجایگاه! ای استوار ارکان! ای تغییردهنده زمان! ای پذیرنده قربانی! ای بنده نواز و با احسان! ای صاحب عزّت و سلطنت! ای مهربان، ای مهرگستر! ای عظیم الشأن! ای آن که هر دمی در کاری است! ای آن که هیچ کاری او را از کاری دیگر باز نمی دارد !
ای شنونده آواها! ای اجابت کننده دعاها! ای برآورنده تقاضاها! ای برطرف کننده نیازها! ای فرو فرستنده برکت ها! ای رحم کننده بر اشک ها! ای درگذرنده از لغزش ها! ای زداینده اندوه ها! ای صاحب خوبی ها! ای بالا برنده درجات! ای عطاکننده خواسته ها! ای زنده کننده مرده ها! ای آگاه از نیّت ها، ای بازگرداننده آنچه از دست رفته! ای آن که آواها بر او در هم نمی شوند! ای آن که درخواست ها[ ی بی شمار بندگان] او را به ستوه نمی آورند، و تاریکی ها او را فرو نمی گیرند! ای روشنایی زمین و آسمان ها !
ای نعمت هایت سرشار! ای دفع کننده خشم ها (انتقام ها)! ای پدیدآورنده جان ها! ای گردآورنده امّت ها! ای شفادهنده بیماری ها! ای آفریننده روشنی و تاریکی ها! ای با جود و کَرَم! ای آن که هیچ کس بر عرش او گام نمی نهد !
ای سخاوتمندتر از هر سخاوتمندی! ای کریم تر از هر کریمی! ای شنواترینِ شنوایان! ای بیناترینِ بینایان! ای پناه پناهجویان! ای آرام بیمناکان! ای پشت پناهندگان! ای حامی اهل ایمان! ای فریادرس فریادخواهان! ای هدف نهایی جویندگان !
ای یار هر غریب! ای همدم هر تنها! ای پناه هر گریخته! ای سرپناه هر آواره! ای نگهبان هر گم گشته! ای رحم کننده بر پیر سال خورده! ای روزی دهنده کودک خردسال! ای ترمیم کننده استخوان شکسته! ای آزادکننده هر دربند! ای بی نیازکننده بینوای درویش! ای حامی ترسانِ پناهخواه! ای آن که تدبیر و تقدیر به دست اوست! ای آن که دشوار برایش سهل و آسان است! ای کسی که نیاز به تفسیر ندارد! ای آن که بر هر چیزی تواناست! ای آن که از هر چیزی آگاه است! ای آن که به هر چیزی بیناست !
ای فرستنده بادها! ای شکافنده صبح! ای برانگیزاننده جان ها! ای صاحب جود و سخا! ای آن که هر کلیدی در دست اوست! ای شنونده هر آوا! ای آن که هیچ چیز از او فوت نمی شود! ای زنده کننده هر موجودی پس از مرگ !
ای ساز و برگ من در روزگار سختی! ای نگهبان من در غربت! ای همدم تنهایی ام! ای ولیّ نعمتم! ای پناه من ، آن گاه که همه راه ها به رویم بسته شود و نزدیکان ، مرا فرو گذارند و یاران ، دَست از یاری ام بدارند !
ای پشت و پناهِ آن که پشت و پناهی ندارد! ای تکیه گاه آن که تکیه گاهی ندارد! ای اندوخته آن که اندوخته ای ندارد! ای پناهگاه آن که پناهگاهی ندارد! ای پایه برای آن که پایه ای ندارد! ای فریادرس آن که فریادرسی ندارد! ای پناه دهنده آن که پناه دهی ندارد !
ای همسایه دیوار به دیوار من! ای پایه استوار من! ای معبود راستین من! ای خداوند خانه باستانی! ای مهربان، ای همراه! این حلقه تنگ را از من بگشای، و هر غم و اندوه و گرفتاری ای را از من دور گردان، و شرّ آنچه را طاقت ندارم ، از من بگردان، و در آنچه طاقت دارم ، کمکم فرما .
ای برگرداننده یوسف به آغوش یعقوب! ای برطرف کننده رنج ایّوب! ای آمرزنده گناه داوود! 4 ای رهاننده عیسی بن مریم از چنگ یهود! ای اجابت کننده ندای یونس در تاریکی ها! ای برگزیننده موسی با کلمات! ای آن که خطای آدم را بخشود، و ادریس را با لطف خود، بالا برد ! ای آن که نوح را از غرق شدن ، نجات داد! ای آن که عادیان نخستین و ثمود را نابود کرد و [حتّی یک نفر را هم ]بر جای ننهاد، و [نیز] پیش از آن ، قوم نوح را _ که ستمکارتر و طغیانگرتر بودند _ و شهرها[ ی سدوم و عاموره] را فرو افکند ! ای آن که خانه های قوم لوط را بر سرشان آوار ساخت و قوم شعیب را از میان برداشت !
ای آن که ابراهیم را به دوستی برگزید! ای آن که موسی را همسخن خویش گرفت و محمّد را _ که درود خداوند بر همه ایشان باد _ حبیب خود گردانید ! ای دهنده حکمت به لقمان و بخشنده چنان پادشاهی ای به سلیمان که پس از او هیچ کس را نسزد! ای آن که ذو القرنین را بر شاهان زورمند نصرت داد! ای آن که به خضر، [آبِ] زندگی داد و خورشید را که غروب کرده بود ، برای یوشع بن نون برگرداند! ای آن که مادر موسی را قوّت قلب داد و مریم ، دخت عمران را پاک دامن داشت! ای آن که یحیی بن زکریّا را از گناه نگه داشت و خشم را در موسی فرو نشانید! ای آن که مژده یحیی را به زکریّا داد! ای آن که اسماعیل را از ذبح شدن رهانید! ای آن که قربانی هابیل را پذیرفت و قابیل را ملعون قرار داد! ای در هم شکننده گروه های متّحدشده [در جنگ احزاب]! بر محمّد و خاندان محمّد و بر همه پیامبران مُرسَل و فرشتگان مقرّبت، و بر اهل طاعتت درود فرست .
و از تو به هر درخواستی که فردِ مورد رضایت تو با آن از تو درخواست کرد و اجابت او را حتمی نمودی، درخواست می کنم ای خدا ، ای خدا ، ای خدا! ای مهربان ، ای مهرگستر! ای مهربان ، ای مهرگستر! ای مهربان! ای مهرگستر! ای صاحب شُکوه و ارج، ای صاحب شُکوه و ارج، ای صاحب شُکوه و ارج! به آن ، به آن ، به آن ، به آن ، به آن ، به آن ، به آن ، از تو درخواست می کنم به هر نامی که با آن خویشتن را نامیدی، یا در کتابی از کتاب هایت نازل کردی، یا در علم غیب به انحصار خودت درآوردی، و به گرهگاه های عزّت عرشت، و پایانه های رحمت در کتابت، و به آنچه [از کلمات خداوند] که اگر همه درخت های زمین مداد شوند و این دریا و هفت دریای دیگر ، مرکّب شوند ، باز کلمات خدا تمام نمی شوند _ که خدا عزّتمند و با حکمت است _ و از تو درخواست می کنم به نام های نیکویت که در کتاب خود آنها را بیان کرده ای و فرموده ای : «و نام های نیکو ، همه متعلّق به خدایند. پس ، او را به این نام ها بخوانید» ، و فرموده ای : «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» ، و فرموده ای : «و هر گاه بندگانم از تو درباره من پرسیدند، [بگو : ]من نزدیکم و دعای دعاکننده را، هرگاه بخوانَدم، پاسخ می دهم» ، و فرموده ای : «ای بندگان من که بر خویشتن ستم کرده اید! از رحمت خدا نومید نشوید» .
و من از تو درخواست می کنم _ ای معبود من _ و امیدوارم همان گونه که وعده ام داده ای _ ای مولای من _ ، درخواستم را بپذیری ، و همچنان که فرمانم داده ای ، تو را خواندم. پس با من ، چنین و چنان کن» و آنچه دوست داشتی ، از خداوند متعال می خواهی و حاجتت را نام می بری. این دعا را جز در حال پاکی و طهارت نخوان .
سپس به جوان فرمود : «شب که شد ، این دعا را ده مرتبه بخوان و فردا خبرش را برایم بیاور» .
آن جوان ، نوشته را گرفت و رفت . فردای آن روز، لختی از صبح گذشته، آن جوان ، سالم و تن درست، در حالی که آن نوشته را در دست داشت، نزد ما آمد و می گفت : به خدا سوگند ، این اسم اعظم است . به خداوند کعبه سوگند که دعایم مستجاب شد .
علی علیه السلام به او فرمود : «برایم تعریف کن!».
جوان گفت : [چون] دیدگان غنودند و شب ، پرده های تارش را فرو افکند، این نوشته را با دستم بالا بردم و خدا را بارها به حقّ آن خواندم و بار دوم پاسخ شنیدم که : بس است؛ تو خدا را به اسم اعظمش خواندی .
سپس خفتم و در خواب ، پیامبر خدا را دیدم و ایشان با دست مبارکش بر بدن من کشید و می فرمود : اسم اعظم بزرگ خدا را پاس بدار، که تو بر خیری . پس، بیدار شدم ، و چنان که می بینی، سالم هستم . خداوند ، تو را پاداش نیک دهاد !
.
ص: 688
. .
ص: 689
. .
ص: 690
. .
ص: 691
. .
ص: 692
. .
ص: 693
. .
ص: 694
. .
ص: 695
. .
ص: 696
. .
ص: 697
. .
ص: 698
. .
ص: 699
. .
ص: 700
. .
ص: 701
. .
ص: 702
. .
ص: 703
. .
ص: 704
12 / 2اِستِجابَةُ دُعاءِ ثَلاثَةِ نَفَرٍ حُبِسوا فِی الغارِ165.وروی أنّ النبیّ صلی الله علیه و سلم قال حین رجع مرسول اللّه صلی الله علیه و آله :بَینَما ثَلاثَةُ نَفَرٍ یَتَماشَونَ أخَذَهُمُ المَطَرُ ، فَمالوا إلی غارٍ فِی الجَبَلِ ، فَانحَطَّت عَلی فَمِ غارِهِم صَخرَةٌ مِنَ الجَبَلِ فَأَطبَقَت عَلَیهِم ، فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : اُنظُروا أعمالاً عَمِلتُموها للّهِِ صالِحَةً ، فَادعُوا اللّهَ بِها لَعَلَّهُ یَفرِجُها .
فَقالَ أحَدُهُم : اللّهُمَّ إنَّهُ کانَ لی والِدانِ شَیخانِ کَبیرانِ ، ولی صِبیَةٌ صِغارٌ ، کُنتُ أرعی عَلَیهِم ، فَإِذا رُحتُ عَلَیهِم فَحَلَبتُ بَدَأتُ بِوالِدَیَّ أسقیهِما قَبلَ وُلدی ، وإنَّهُ نَأی بِیَ الشَّجَرُ یَوما ، فَما أتَیتُ حَتّی أمسَیتُ فَوَجَدتُهُما قَد ناما ، فَحَلَبتُ کَما کُنتُ أحلِبُ ، فَجِئتُ بِالحِلابِ فَقُمتُ عِندَ رُؤوسِهِما ، أکرَهُ أن أوقِظَهُما مِن نَومِهِما ، وأکرَهُ أن أبدَأَ بِالصِّبیَةِ قَبلَهُما ، وَالصِّبیَةُ یَتَضاغَونَ (1) عِندَ قَدَمَیَّ ، فَلَم یَزَل ذلِکَ دَأبی ودَأبَهُم حَتّی طَلَعَ الفَجرُ ، فَإِن کُنتَ تَعلَمُ أنّی فَعَلتُ ذلِکَ ابتِغاءَ وَجهِکَ ، فَافرِج لَنا فُرجَةً نَری مِنهَا السَّماءَ . فَفَرَجَ اللّهُ لَهُم فُرجَةً حَتّی یَرَونَ مِنهَا السَّماءَ .
وقالَ الثّانی : اللّهُمَّ إنَّهُ کانَت لِیَ ابنَةُ عَمٍّ اُحِبُّها کَأَشَدِّ ما یُحِبُّ الرِّجالُ النِّساءَ ، فَطَلَبتُ إلَیها نَفسَها ، فَأَبَت حَتّی آتِیَها بِمِئَةِ دینارٍ ، فَسَعَیتُ حَتّی جَمَعتُ مِئَةَ دینارٍ فَلَقیتُها بِها ، فَلَمّا قَعَدتُ بَینَ رِجلَیها ، قالَت : یا عَبدَ اللّهِ اتَّقِ اللّهَ ، ولا تَفتَحِ الخاتَمَ إلاّ بِحَقِّهِ . فَقُمتُ عَنها . اللّهُمَّ فَإِن کُنتَ تَعلَمُ أنّی قَد فَعَلتُ ذلِکَ ابتغاءَ وَجهِکَ فَافرِج لَنا مِنها . فَفَرَجَ لَهُم فُرجَةً .
وقالَ الآخَرُ : اللّهُمَّ إنّی کُنتُ استَأجَرتُ أجیرا بِفَرَقِ (2) أرُزٍّ ، فَلَمّا قَضی عَمَلَهُ قالَ : أعطِنی حَقّی ، فَعَرَضتُ عَلَیهِ حَقَّهُ فَتَرَکَهُ ورَغِبَ عَنهُ ، فَلَم أزَل أزرَعُهُ حَتّی جَمَعتُ مِنهُ بَقَرا وراعِیَها ، فَجاءَنی فَقالَ : اِتَّقِ اللّهَ ولا تَظلِمنی وأعطِنی حَقّی ، فَقُلتُ : اِذهَب إلی تِلکَ البَقَرِ وراعیها ، فَقالَ : اِتَّقِ اللّهَ ولا تَهزَأ بی ، فَقُلتُ : إنّی لا أهزَأُ بِکَ ، فَخُذ تِلکَ البَقَرَ وراعِیَها ، فَأَخَذَهُ فَانطَلَقَ بِها ، فَإِن کُنتَ تَعلَمُ أنّی فَعَلتُ ذلِکَ ابتِغاءَ وَجهِکَ ، فَافرِج ما بَقِیَ . فَفَرَجَ اللّهُ عَنهُم . (3) .
ص: 705
12 / 2مستجاب شدن دعای سه نفر که در غار ، محبوس شدند168.وقال صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفر با هم می رفتند که باران ، آنها را فرا گرفت و به غاری در یک کوه پناه بردند . تخته سنگی از کوه بر دهانه غار افتاد و آنها را محبوس ساخت . به یکدیگر گفتند : بنگریم که چه کارهای شایسته ای برای خدا کرده ایم . به حقّ آنها خدا را بخوانیم ، شاید دهانه غار باز شود .
یکی از آنها گفت : بار خدایا! مرا پدر و مادری پیر و سال خورده بود و خود نیز کودکانی خردسال داشتم . گوسفندانشان را به چرا می بردم و شامگاه که بر می گشتم و شیر می دوشیدم ، اوّل برای پدر و مادرم می بردم ، بعد به فرزندانم می دادم . روزی به چراگاه دور دستی رفتم و وقتی برگشتم ، شب شده بود و دیدم آن دو ، خفته اند . همچون گذشته شیر دوشیدم و پاتیل شیر را بردم و بالای سر پدر و مادرم ایستادم . نه دلم می آمد آنها را بیدار کنم و نه دوست داشتم پیش از آن که آنها شیر بنوشند ، به کودکان بنوشانم . بچه ها جلوی پای من گریه و زاری می کردند ؛ امّا من همچنان ایستاده بودم و آنها همچنان خفته بودند تا آن که سپیده زد . حال _ ای خداوند _ اگر می دانی که من به راستی ، این کار را برای رضای تو کردم ، اندکی سنگ را کنار بزن تا از شکاف آن ، آسمان را ببینیم .
پس، خداوند برایشان شکافی ایجاد کرد ، به طوری که آسمان را از آن ببینند .
دومی گفت : بار خدایا! دختر عمویی داشتم که همانند شیدایی مردان به زنان، سخت دوستش می داشتم . از او تقاضای کامجویی کردم ؛ امّا نپذیرفت ، مگر آن که صد دینار به او بدهم . من ، کار کردم و صد دینار فراهم آوردم و برایش بردم . همین که به حال کامجویی نشستم تا کام برگیرم، گفت : ای بنده خدا! از خدا پروا کن و این مُهر را جز به روا باز مکن و من برخاستم . حال _ خداوندا _ اگر می دانی که به راستی ، این کار را برای رضای تو کردم ، سنگ را اندکی دیگر کنار بزن . و خداوند ، شکافی دیگر گشود .
سومی گفت : بار خدایا! من کارگری را با یک پیمانه شانزده رطلی برنج اجیر کردم . چون کارش را تمام کرد، گفت : مزدم را بده . من مزدش را دادم ؛ امّا نپذیرفت و با ناراحتی رفت . من حقّ او را کِشت و کار کردم ، تا جایی که از درآمد آن ، گلّه ای گاو به همراه گاوچرانش خریدم . پس از مدّتی ، آن کارگر نزد من آمد و گفت : از خدا بترس و به من ظلم مکن و حقّم را بده . گفتم : برو آن گاوها و چوپانشان را بردار . گفت : از خدا بترس و مرا مسخره مکن . گفتم : مسخره ات نمی کنم . آن گاوها و چوپانشان مال توست . او آنها را برداشت و برد . حال _ ای خداوند _ اگر می دانی که من به راستی ، این کار را به خاطر تو کرده ام ، باقیمانده دهانه غار را بگشای . پس، خداوند ، آن سه را نجات داد» .
.
ص: 706
169.وقال صلی الله علیه و سلم:عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ ثَلاثَةَ نَفَرٍ انطَلَقوا إلی حاجَةٍ لَهُم فَأَوَوا إلی غارٍ فی جَبَلٍ فَسَقَطَت صَخرَةٌ عَلی بابِ الغارِ فَسَدَّت عَلَیهِم ، فَقالوا : یا هؤُلاءِ ، تَذکُرونَ أحسَنَ أعمالِکُم ، فَادعُوا اللّهَ عز و جل بِها ؛ لَعَلَّ اللّهَ تَعالی یَفرِجُ عَنکُم بِها .
فَقالَ أحَدُهُم : اللّهُمَّ إنَّهُ کانَ لِیَ امرَأَةٌ صَدیقَةٌ اُطیلُ الاِختِلافَ إلَیها حَتّی أدرَکتُ مِنها حاجَتی ، فَقالَت : اُذَکِّرُکَ اللّهَ تَعالی أن تَرکَبَ مِنّی ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَیکَ ! قُلتُ : فَأَنَا أحَقُّ أن أخافَ رَبّی عز و جل فَتَرَکتُها مِن مَخافَتِکَ وَابتِغاءِ مَرضاتِکَ ، فَإِن کُنتَ تَعلَمُ ذلِکَ فَافرِج عَنّا . فَانصَدَعَ الجَبَلُ عَنهُم حَتّی طَمِعوا فِی الخُروجِ ولَم یَستَطیعُوا الخُروجَ .
وقالَ الثّانی : اللّهُمَّ کانَ لی اُجَراءُ یَعمَلونَ عَمَلاً واحِدا ویَأخُذونَ أجرا واحِدا ، وإنَّ أحَدَهُم تَرَکَ أجرَهُ وزَعَمَ أنَّهُ أکثَرُ أجرا مِن أصحابِهِ ، فَعَزَلتُ أجرَهُ مِن مالی فَتَلَوَّمَنی (1) بِهِ حَتّی کانَ مالاً وأشیاءَ ، فَأَتانی بَعدَمَا افتَقَرَ وکَبِرَ ، فَقالَ : اُذَکِّرُکَ اللّهَ تَعالی فی أجری ؛ فَإِنّی أحوَجُ ما کُنتُ ، فَطَلَعتُ بِهِ فَوقَ بَیتٍ لی ، فَأَرَیتُهُ ما أنمَی اللّهُ تَعالی لَهُ مِن أجرِهِ مِنَ المالِ وَالماشِیَةِ فی الغائِطِ _ یَعنِی الصَّحاری _ فَقُلتُ لَهُ : هذا لَکَ وهذا لَکَ وهذا لَکَ ، فَقالَ : أتَسخَرُ بی أصلَحَکَ اللّهُ ؟ ! کُنتُ اُریدُکَ عَلی أقَلَّ مِن هذا مُثابا عَلَیَّ . قُلتُ : أجَل کُنتَ تُریدُنی عَلی أقَلَّ مِن هذا ، فَبَلانِیَ اللّهُ تَعالی بِهِ حَتّی بَلَغَ ما تَری ، فَدَفَعتُهُ إلَیهِ _ یا رَبِّ _ مِن مَخافَتِکَ وَابتِغاءِ مَرضاتِکَ ، فَإِن کُنتَ تَعلَمُ ذلِکَ فَافرِج عَنّا . فَانفَرَجَ الجَبَلُ عَنهُم حَتّی طَمِعوا فِی الخُروجِ ولَم یَستَطیعوا أن یَخرُجوا .
وقالَ الثّالِثُ : اللّهُمَّ یا رَبِّ ، کانَ لی أبَوانِ ضَعیفانِ فَقیرانِ ، لَیسَ لَهُما خادِمٌ ولا راعٍ ولا وَلِیٌّ غَیری ، فَکُنتُ أرعی لَهُما بِالنَّهارِ وآوی إلَیهِما بِاللَّیلِ ، وإنَّ الکَلَأَ نَأی عَنّی فَتَباعَدتُ بِالماشِیَةِ فَأَتَیتُهُما بَعدَما ذَهَبَ اللَّیلُ وناما ، فَحَلَبتُ لَهُما ثُمَّ جَلَستُ عِندَ رُؤوسِهِما بِإِنائی کَراهِیَةَ أن اُورِقَهُما (2) واُوذِیَهُما ، حَتَّی استَیقَظا مِن قِبَلِ أنفُسِهِما فَسَقَیتُهُما کَما کُنتُ أفعَلُ . اللّهُمَّ إن کُنتَ تَعلَمُ أنّی فَعَلتُ ذلِکَ مِن مَخافَتِکَ فَافرِج عَنّا . فَانصَدَعَ الجَبَلُ عَنهُم فَخَرجوا یَتَزَلزَلونَ (3) . (4) .
ص: 707
170.وقال صلی الله علیه و سلم:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفر با هم برای کاری بیرون شدند و [در بین راه] به غاری در یک کوه پناه بردند . تخته سنگی بر دهانه غار افتاد و آن را به رویشان بست . گفتند : رفقا! بیایید بهترین کاری را که کرده اید ، یاد کنید و خدا را به حقّ آنها بخوانید . شاید خداوند متعال به واسطه آنها شما را برهاند .
یکی از آنها گفت : بار خدایا! زنی بود که دوستش می داشتم و زیاد نزد او آمد و شد می کردم ، تا آن که راضی اش کردم از او کام برگیرم . او گفت : به یاد خدا باش و با من کاری مکن که خداوند بر تو حرام کرده است! گفتم : راستی که مرا سزد که از پروردگارم بترسم . پس ، از ترس تو و برای رضای تو ، او را وا نهادم . حال [ای خداوند!] اگر به راستی چنین است ، در کار ما گشایشی آر . دهانه غار کمی شکاف برداشت ، به طوری که امیدوار شدند خارج شوند ؛ امّا نتوانستند .
دومی گفت : بار خدایا! کارگرانی داشتم که همگی یک کار می کردند و مزد یکسانی می گرفتند . یکی از آنها از گرفتن مزدش ابا ورزید و گفت که باید از همکارانش مزد بیشتری بگیرد . من مزد او را از اموالم کنار گذاشتم و او نیامد بگیرد [و با آنها برایش کار کردم ]تا آن که اموال و اشیای زیادی شد . روزی، بعد از آن که فقیر و پیر شده بود، نزد من آمد و گفت : تو را به خدا مزدم را بده که بیش از پیش به آن محتاجم . من او را بر بام خانه ام بردم و مال و احشامی را که در صحرا بودند و آنچه را خداوند متعال با مزد او فراهم آورده بود، نشانش دادم و گفتم : اینها و آنها ، همه مال تواند . گفت : خدا خیرت دهد! مرا دست انداخته ای؟ من مزدی به مراتب کمتر از این می خواستم [و تو نمی دادی] ! گفتم : بله ، تو کمتر از این می خواستی؛ امّا خداوند متعال مرا به آن آزمود و مزد تو به این جا رسید که می بینی . و آنها را _ ای خداوند _ از ترس تو و برای خشنودی تو به او دادم . حال اگر به راستی چنین است ، در کار ما گشایشی آر . پس، دهانه غار کمی بیشتر شکاف برداشت ، به طوری که امیدوار شدند خارج شوند ؛ امّا باز نتوانستند .
سومی گفت : بار خدایا! مرا پدر و مادری ناتوان و نادار بود که جز من ، نه خدمتکاری داشتند و نه چوپانی و نه سرپرستی . روزها گوسفندانشان را می چرانیدم و شب نزد آنان باز می گشتم . یک روز ، گوسفندان را به چراگاهی دور بردم و چون برگشتم ، پاسی از شب گذشته بود و پدر و مادرم خفته بودند . برایشان شیر دوشیدم و با همان ظرف شیر بر بالینشان ایستادم _ چون دلم نمی خواست آنها را بیدار کنم و آزرده شان سازم _ تا آن که خودشان بیدار شدند و من، همچون شب های قبل، به آن دو ، شیر نوشاندم . حال _ ای خداوند _ اگر به راستی چنین است که من این کار را از ترس تو انجام داده ام ، ما را برهان .
پس، دهانه غار کاملاً باز شد و آن سه ، شتابان بیرون زدند . .
ص: 708
12 / 3اِستِجابَةُ دُعاءِ الشّابِّ القاطِعِ الطَریقَ173.قال صلی الله علیه و سلم:الإمام زین العابدین علیه السلام :إنَّ رَجُلاً رَکِبَ البَحرَ بِأَهلِهِ فَکُسِرَ بِهِم ، فَلَم یَنجُ مِمَّن کانَ فی السَّفینَةِ إلاَّ امرَأَةُ الرَّجُلِ ؛ فَإِنَّها نَجَت عَلی لَوحٍ مِن ألواحِ السَّفینَةِ ، حَتّی اُلجِأَت عَلی جَزیرَةٍ مِن جَزائِرِ البَحرِ ، وکانَ فی تِلکَ الجَزیرَةِ رَجُلٌ یَقطَعُ الطَّریقَ ، ولَم یَدَع للّهِِ حُرمَةً إلاَّ انتَهَکَها ، فَلَم یَعلَم إلاّ وَالمَرأَةُ قائِمَةٌ عَلی رَأسِهِ ، فَرَفَعَ رَأسَهُ إلَیها فَقالَ : إنسِیَّةٌ أم جِنِیَّةٌ ؟ فَقالَت : إنسِیَّةٌ ، فَلَم یُکَلِّمها کَلِمَةً حَتّی جَلَسَ مِنها مَجلِسَ الرَّجُلِ مِن أهلِهِ ، فَلَمّا أن هَمَّ بِهَا اضطَرَبَت ، فَقالَ لَها : ما لَکِ تَضطَرِبینَ ؟ فَقالَت : أفرَقُ (1) مِن هذا _ وأومَأَت بِیَدِها إلَی السَّماءِ _ قالَ : فَصَنَعتِ مِن هذا شَیئا ؟ قالَت : لا وَعِزَّتِهِ . قالَ : فَأَنتِ تَفرَقینَ مِنهُ هذَا الفَرَقَ ولَم تَصنَعی مِن هذا شَیئا ، وإنَّما أستَکرِهُکِ استِکراها ! فَأَنَا وَاللّهِ أولی بِهذَا الفَرَقِ وَالخَوفِ وأحَقُّ مِنکِ .
قالَ : فَقامَ ولَم یُحدِث شَیئا ، ورَجَعَ إلی أهلِهِ ولَیسَت لَهُ هِمَّةٌ إلاَّ التَّوبَةُ وَالمُراجَعَةُ ، فَبَینا هُوَ یَمشی إذ صادَفَهُ راهِبٌ یَمشی فِی الطَّریقِ ، فَحَمِیَت عَلَیهِمَا الشَّمسُ ، فَقالَ الرّاهِبُ لِلشّابِّ : اُدعُ اللّهَ یُظِلَّنا بِغَمامَةٍ ؛ فَقَد حَمِیَت عَلَینَا الشَّمسُ . فَقالَ الشّابُّ : ما أعلَمُ أنَّ لی عِندَ رَبّی حَسَنَةً فَأَتَجاسَرَ عَلی أن أسأَلَهُ شَیئا ! قالَ : فَأَدعو أنَا وتُؤَمِّنُ أنتَ ؟ قالَ : نَعَم . فَأَقبَلَ الرّاهِبُ یَدعو وَالشّابُّ یُؤَمِّنُ ، فَما کانَ بِأَسرَعَ مِن أن أظَلَّتهُما غَمامَةٌ ، فَمَشَیا تَحتَها مَلِیّا مِنَ النَّهارِ ، ثُمَّ تَفَرَّقَتِ الجادَّةُ جادَّتَینِ ، فَأَخَذَ الشّابُّ فی واحِدَةٍ وأخَذَ الرّاهِبُ فی واحِدَةٍ ، فَإِذَا السَّحابَةُ مَعَ الشّابِّ .
فَقالَ الرّاهِبُ : أنتَ خَیرٌ مِنّی ، لَکَ استُجیبَ ولَم یُستَجَب لی ، فَأَخبِرنی ما قِصَّتُکَ ؟ فَأَخبَرَهُ بِخَبَرِ المَرأَةِ ، فَقالَ : غُفِرَ لَکَ ما مَضی حَیثُ دَخَلَکَ الخَوفُ ، فَانظُر کَیفَ تَکونُ فیما تَستَقبِلُ . (2) .
ص: 709
12 / 3مستجاب شدن دعای جوان راهزن176.وقال صلی الله علیه و سلم:امام زین العابدین علیه السلام :مردی با خانواده اش به کشتی نشست و کشتی شان در هم شکست و از سرنشینان آن ، تنها همسر مرد نجات یافت . او به تخته ای از تخته پاره های کشتی چنگ زد و به یکی از جزایر دریا برده شد . در آن جزیره ، مردی بود که راهزنی می کرد و حرامی از حرام های خدا نبود که مرتکب نشده باشد. ناگاه دید آن زن ، بالای سرش ایستاده است .
سرش را به طرف او برداشت و گفت : تو انسانی یا پری؟
گفت : انسانم .
راهزن ، بی آن که کلمه ای با او سخن بگوید ، در کنارش نشست ، چنان که مرد با همسرش می نشیند . چون قصد وی کرد ، زن برآشفت .
[راهزن] به او گفت : چرا برآشفتی؟
[زن] به آسمان اشاره کرد و گفت : از او می هراسم .
[راهزن] گفت : مگر چنین کاری نکرده ای؟
[زن] گفت : نه، به عزّتش سوگند .
[راهزن] گفت : تو با آن که چنین کاری نکرده ای و من تو را مجبور می کنم، این گونه از او می هراسی! به خدا سوگند که من به این هراس و ترس ، سزاوارترم تا تو .
راهزن برخاست و کاری نکرد و به سوی خانواده اش برگشت و مدام به فکر توبه و بازگشت بود . در میانه راه به راهبی برخورد که در حال رفتن بود . آفتاب داغ بر سر آنها می تابید. راهب به جوان گفت : دعا کن تا خداوند ابری را بر سر ما سایه افکند ؛ چرا که آفتاب ، ما را سوزاند .
جوان گفت : من برای خودم کار نیکی نزد پروردگارم سراغ ندارم تا این جرئت را به خود بدهم که از او چیزی بخواهم .
[راهب] گفت : پس من دعا می کنم و تو آمین بگو .
[جوان] گفت : باشد .
راهب ، دعا می کرد و جوان آمین می گفت، و به زودی ، ابری بر آنها سایه افکند . مقدار زیادی از روز را در سایه آن رفتند و سپس به دو راهی رسیدند . جوان از یک راه رفت و راهب از راه دیگر . و ابر ، همراه جوان شد .
راهب گفت : تو بهتر از من هستی . دعا به خاطر تو مستجاب شده است ، نه برای من. بگو بدانم قصّه چیست؟
جوان ، ماجرای آن زن را به او باز گفت .
[راهب] گفت : به خاطر آن ترس که تو را گرفته ، گناهان گذشته ات آمرزیده شده است . زین پس ، مراقب اعمال خویش باش .
.
ص: 710
12 / 4اِستِجابَةُ دُعاءِ رَجُلٍ عابِدٍ179.وقال صلی الله علیه و سلم:الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ إبراهیمَ علیه السلام خَرَجَ ذاتَ یَومٍ یَسیرُ بِبَعیرٍ ، فَمَرَّ بِفَلاةٍ (1) مِنَ الأَرضِ فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ قائِمٍ یُصَلّی قَد قَطَعَ الأَرضَ إلَی السَّماءِ طولُهُ ، ولِباسُهُ شَعرٌ ، قالَ : فَوَقَفَ عَلَیهِ إبراهیمُ علیه السلام وعَجِبَ مِنهُ وجَلَسَ یَنتَظِرُ فَراغَهُ ، فَلَمّا طالَ عَلَیهِ حَرَّکَهُ بِیَدِهِ فَقالَ لَهُ : إنَّ لی حاجَةً فَخَفِّف . قالَ : فَخَفَّفَ الرَّجُلُ وجَلَسَ إبراهیمُ علیه السلام .
فَقالَ لَهُ إبراهیمُ علیه السلام : لِمَن تُصَلّی ؟ فَقالَ : لاِءِلهِ إبراهیمَ . فَقالَ لَهُ : ومَن إلهُ إبراهیمَ ؟ فَقالَ : الَّذی خَلَقَکَ وخَلَقَنی . فَقالَ لَهُ إبراهیمُ علیه السلام : قَد أعجَبَنی نَحوُکَ ، وأنَا اُحِبُّ أن اُواخِیَکَ فِی اللّهِ ، أینَ مَنزِلُکَ إذا أرَدتُ زِیارَتَکَ ولِقاءَکَ ؟ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : مَنزِلی خَلفَ هذِهِ النُّطفَةِ (2) _ وأشارَ بِیَدِهِ إلَی البَحرِ _ وأمّا مُصَلاّیَ فَهذَا المَوضِعُ ، تُصیبُنی فیهِ إذا أرَدتَنی إن شاءَ اللّهُ .
قالَ : ثُمَّ قالَ الرَّجُلُ لاِءِبراهیمَ علیه السلام : ألَکَ حاجَةٌ ؟ فَقالَ إبراهیمُ : نَعَم . فَقالَ لَهُ : وما هِیَ ؟ قالَ : تَدعُو اللّهَ واُؤَمِّنُ عَلی دُعائِکَ ، وأدعو أنَا فَتُؤَمِّنُ عَلی دُعائی .
فَقالَ الرَّجُلُ : فَبِمَ نَدعُو اللّهَ ؟ فَقالَ إبراهیمُ علیه السلام : لِلمُذنِبینَ مِنَ المُؤمِنینَ . فَقالَ : الرَّجُلُ : لا . فَقالَ إبراهیمُ علیه السلام : ولِمَ ؟ فَقالَ : لِأَنّی قَد دَعَوتُ اللّهَ عز و جل مُنذُ ثَلاثِ سِنینَ بِدَعوَةٍ لَم أرَ إجابَتَها حَتَّی السّاعَةِ ، وأنَا أستَحیی مِنَ اللّهِ تَعالی أن أدعُوَهُ حَتّی أعلَمَ أنَّهُ قَد أجابَنی .
فَقالَ إبراهیمُ علیه السلام : فَبِمَ دَعَوتَهُ ؟ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : إنّی فی مُصَلاّیَ هذا ذاتَ یَومٍ إذ مَرَّ بی غُلامٌ أروَعُ (3) ، النّورُ یَطلُعُ مِن جَبهَتِهِ ، لَهُ ذُؤابَةٌ مِن خَلفِهِ ، ومَعَهُ بَقَرٌ یَسوقُها کَأَنَّما دُهِنَت دَهنا ، وغَنَمٌ یَسوقُها کَأَنَّما دُخِسَت (4) دَخَسا ، فَأَعجَبَنی ما رَأَیتُ مِنهُ ، فَقُلتُ لَهُ : یا غُلامُ لِمَن هذَا البَقَرُ وَالغَنَمُ ؟ فَقالَ لی : لاِءِبراهیمَ علیه السلام . فَقُلتُ : ومَن أنتَ ؟ فَقالَ : أنَا إسماعیلُ بنُ إبراهیمَ خَلیلِ الرَّحمنِ ، فَدَعَوتُ اللّهَ عز و جل وسَأَلتُهُ أن یُرِیَنی خَلیلَهُ . فَقالَ لَهُ إبراهیمُ علیه السلام : فَأَنَا إبراهیمُ خَلیلُ الرَّحمنِ ، وذلِکَ الغُلامُ ابنی .
فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ عِندَ ذلِکَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی أجابَ دَعوَتی . ثُمَّ قَبَّلَ الرَّجُلُ صَفحَتَی إبراهیمَ علیه السلام وعانَقَهُ ، ثُمَّ قالَ : أمَّا الآنَ فَقُم فَادعُ حَتّی اُؤَمِّنَ عَلی دُعائِکَ . فَدَعا إبراهیمُ علیه السلام لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُذنِبینَ مِن یَومِهِ ذلِکَ ، بِالمَغفِرَةِ وَالرِّضا عَنهُم . قالَ : وأمَّنَ الرَّجُلُ عَلی دُعائِهِ.
قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام فَدَعوَةُ إبراهیمَ علیه السلام بالِغَةٌ لِلمُؤمِنینَ المُذنِبینَ مِن شیعَتِنا إلی یَومِ القِیامَةِ . (5) .
ص: 711
12 / 4مستجاب شدن دعای مرد عابد182.وقال صلی الله علیه و سلم:امام باقر علیه السلام :روزی ، ابراهیم علیه السلام سوار بر اشتری ، راه سفر در پیش گرفت و در راه ، از بیابانی کویری گذشت . در آن بیابان به مردی برخورد که به نماز ایستاده بود . او قامتی بلند و جامه ای مویین به تن داشت . ابراهیم علیه السلام از دیدن او به شگفت آمد و منتظر ماند تا نمازش را تمام کند. چون نمازش به درازا کشید ، با دستش او را تکان داد و گفت : «مرا با تو کاری است . زودتر تمام کن ».
مرد ، نمازش را زودتر به پایان رساند . ابراهیم علیه السلام نشست و به او گفت : «برای که نماز می گزاری؟».
گفت : برای خدای ابراهیم .
گفت : «خدای ابراهیم کیست؟».
گفت : همان که تو را و مرا آفریده است .
ابراهیم گفت : «از دین و آیینت خوشم آمد و دوست دارم با تو برادر دینی شوم . خانه ات کجاست ، که اگر خواستم به دیدن و ملاقاتت بیایم؟».
مرد گفت : خانه من پشت این آب است _ و با دستش به دریا (رودخانه) اشاره کرد و عبادتگاهم ، همین جاست و هرگاه خواستی ، می توانی به خواست خدا ، مرا در این جا بیابی .
مرد سپس به ابراهیم علیه السلام گفت : کاری داری؟
ابراهیم گفت : «آری» .
[مرد] گفت : چه کاری؟
[ابراهیم علیه السلام ] گفت : «تو دعا کن و من بر دعایت آمین می گویم . من هم دعا می کنم و تو برای دعایم آمین بگو» .
مرد گفت : برای چه دعا کنیم؟
ابراهیم علیه السلام گفت : «برای مؤمنان گنهکار» .
مرد گفت : نه .
ابراهیم علیه السلام گفت : «چرا؟».
[مرد] گفت : چون من سه سال است که دعایی کرده ام و تاکنون اجابتی ندیده ام، و دیگر از خداوند متعال شرم می کنم دعایی کنم ، مگر این که بدانم آن دعایم را اجابت کرده است .
ابراهیم علیه السلام گفت : «چه درخواستی از او کرده ای؟».
مرد گفت : روزی در همین نمازگاهم بود که جوانکی خوش سیما با چهره ای نورانی و گیسوانی در پشت سر ، از من گذشت و گاوهایی فربه و سرحال و گوسفندانی چاق با گوسفندانی چاق با خود داشت . دیدن او مرا به اعجاب آورد و گفتمش : پسر جان! این گاو و گوسفندها از آنِ کیست؟ گفت : از آنِ ابراهیم علیه السلام . گفتم : تو کیستی؟ گفت : من اسماعیل ، پسر ابراهیم خلیل الرحمان هستم . و من دعا کردم و از خداوند عز و جلخواستم تا خلیلش را به من بنمایاند .
ابراهیم علیه السلام به مرد عابد گفت : «من ابراهیم خلیل الرحمان هستم و آن پسر ، فرزند من است» .
در این هنگام، مرد گفت : سپاس ، خداوند را که دعایم را اجابت فرمود . سپس گونه های ابراهیم علیه السلام را بوسید و با او معانقه کرد و آن گاه گفت : حالا برخیز و دعا کن تا من برای دعایت آمین بگویم . و ابراهیم علیه السلام برای مردان و زنان مؤمن و گنهکاران از آن روز [تا روز قیامت] از خداوند ، آمرزش و رضایت طلبید و آن مرد ، آمین گفت .
پس، دعای ابراهیم علیه السلام مؤمنان گنهکارِ شیعه ما را نیز تا روز قیامت ، شامل می شود .
.
ص: 712
. .
ص: 713
. .
ص: 714
12 / 5اِستِجابَةُ دُعاءِ غُلامٍ أسوَدَ فی نُزولِ المَطَرِ185.وقال صلی الله علیه و سلم:إثبات الوصیّة عن سعید بن المسیّب :قُحِطَ النّاسُ (1) یَمینا وشِمالاً ، فَمَدَدتُ عَینی فَرَأَیتُ شَخصا أسوَدَ عَلی تَلٍّ قَدِ انفَرَدَ ، فَقَصَدتُ نَحوَهُ فَرَأَیتُهُ یُحَرِّکُ شَفَتَیهِ ، فَلَم یُتِمَّ دُعاءَهُ حَتّی أقبَلَت غَمامَةٌ ، فَلَمّا نَظَرَ إلَیها حَمِدَ اللّهَ وَانصَرَفَ ، وأدرَکَنَا المَطَرُ حَتّی ظَنَنّاهُ المُغرِقَ .
فَاتَّبَعتُهُ حَتّی دَخَلَ دارَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهماالسلام ، فَدَخَلتُ إلَیهِ ، فَقُلتُ لَهُ : یا سَیِّدی ، فی دارِکَ غُلامٌ أسوَدُ تَفَضَّل عَلَیَّ بِبَیعِهِ . (2) فَقالَ : یا سَعیدُ ، ولِمَ لا یوهَبُ لَکَ ؟ ثُمَّ أمَرَ القَیِّمَ عَلی غِلمانِهِ یَعرِضُ کُلَّ مَن فِی الدّارِ عَلَیهِ ، فَجُمِعوا فَلَم أرَ صاحِبی بَینَهُم ، فَقُلتُ : فَلَم أرَهُ . فَقالَ : إنَّهُ لَم یَبقَ إلاّ فُلانٌ السّائسُ ، فَأَمَرَ بِهِ فَاُحضِرَ فَإِذا هُوَ صاحِبی ، فَقُلتُ لَهُ : هذا هُوَ . فَقالَ لَهُ : یا غُلامُ ، إنَّ سَعیدا قَد مَلَکَکَ فَامضِ مَعَهُ .
فَقالَ لِیَ الأَسوَدُ : ما حَمَلَکَ عَلی أن فَرَّقتَ بَینی وبَینَ مَولایَ ؟ فَقُلتُ لَهُ : إنّی رَأَیتُ ما کانَ مِنکَ عَلَی التَّلِّ ، فَرَفَعَ یَدَهُ إلَی السَّماءِ مُبتَهِلاً ثُمَّ قالَ : إن کانَت سَریرَةُ ما بَینَکَ وبَینی قَد أذَعتَها عَلَیَّ ، فَاقبِضنی إلَیکَ . فَبَکی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ ، وبَکی مَن حَضَرَهُ ، وخَرَجتُ باکِیا .
فَلَمّا صِرتُ إلی مَنزِلی وافانی رَسولُهُ علیه السلام ، فَقالَ لی : إن أرَدتَ أن تَحضُرَ جِنازَةَ صاحِبِکَ فَافعَل . فَرَجَعتُ مَعَهُ ووَجَدتُ العَبدَ قَد ماتَ بِحَضرَتِهِ . (3) .
ص: 715
12 / 5مستجاب شدن دعای غلام سیاه برای بارش باران188.وقال صلی الله علیه و سلم:إثبات الوصیّة_ به نقل از سعید بن مسیّب _: همه مردم، از راست تا چپ ، دچار خشک سالی شدند . (1) چشم دوختم . شخص سیاهی را دیدم که بر تپّه ای تنها ایستاده است. به سویش رفتم . دیدم لبانش را تکان می دهد . هنوز دعایش تمام نشده بود که ابری نمایان شد . چشمش که بر ابر افتاد ، خدا را سپاس گفت و رفت، و چنان باران شدیدی ما را فرا گرفت که گمان بردیم همه جا را آب خواهد برد .
او را دنبال کردم تا آن که وارد خانه علی بن الحسین علیه السلام شد . من هم پشت سرش داخل شدم و به امام علیه السلام گفتم : سرورم! در منزل شما ، غلام سیاهی هست . خواهش می کنم او را به من بفروشید .
فرمود : «ای سعید! چرا به تو نبخشم؟». سپس به سرپرست غلامانش دستور داد همه غلامان خانه را برایش احضار کند .
همه جمع شدند و من شخص مورد نظرم را در میان آنها ندیدم .
گفتم : او را نمی بینم .
فرمود : «کسی جز فلان مهتر ، نمانده است» و دستور داد او را احضار کردند .
دیدم همان است . گفتم : خودِ اوست .
امام علیه السلام به او فرمود : «ای غلام! از حالا سعید ، مالک توست. پس با او برو» .
غلام سیاه به من گفت : چه باعث شد تا میان من و سرورم جدایی افکنی؟
گفتم : من دیدم که بر فراز آن تپّه چه کردی . غلام ، ملتمسانه دست به سوی آسمان برداشت . و سپس گفت : [خداوندا!] اگر راز میان خود و مرا فاش کرده ای، جان مرا بستان.
علی بن الحسین علیه السلام گریست و حاضران نیز گریستند و من با چشمان گریان ، خارج شدم . به منزلم که رسیدم، فرستاده امام علیه السلام نزدم آمد و گفت : اگر می خواهی در جنازه آن غلامْ حاضر شوی، بیا .
با فرستاده امام علیه السلام باز گشتم و دیدم آن غلام در برابر امام علیه السلام افتاده و مرده است .
.
ص: 716
12 / 6اِستِجابَةُ دُعاءِ اُمِّ أیمَنَ191.وقال صلی الله علیه و سلم:الخرائج والجرائح :إنَّ اُمَّ أیمَنَ لَمّا تُوُفِّیَت فاطِمَةُ علیهاالسلام ، حَلَفَت أن لا تَکونَ بِالمَدینَةِ ؛ إذ لا تُطیقُ النَّظَرَ إلی مَواضِعَ کانَت علیهاالسلام فیها ، فَخَرَجَت إلی مَکَّةَ ، فَلَمّا کانَت فی بَعضِ الطَّریقِ عَطِشَت عَطَشا شَدیدا ، فَرَفَعَت یَدَیها ، وقالَت : یا رَبِّ ، أنَا خادِمَةُ فاطِمَةَ ، تَقتُلُنی عَطَشا ؟!
فَأَنزَلَ اللّهُ عَلَیها دَلوا مِنَ السَّماءِ فَشَرِبَت ، فَلَم تَحتَج إلَی الطَّعامِ وَالشَّرابِ سَبعَ سِنینَ . وکانَ النّاسُ یَبعَثونَها فِی الیَومِ الشَّدیدِ الحَرِّ ، فَما یُصیبُها عَطَشٌ . (1) .
ص: 717
12 / 6مستجاب شدن دعای اُمّ ایمن194.وقال صلی الله علیه و سلم:الخرائج و الجرائح :چون فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفت، اُمّ ایمن سوگند خورد که در مدینه نماند؛ زیرا طاقت دیدن مکان هایی را که فاطمه علیهاالسلام در آنها بوده است، نداشت . پس به سوی مکّه حرکت کرد . در بین راه ، سخت تشنه شد و دستانش را به آسمان برداشت و گفت : پروردگارا! من خادمه فاطمه هستم. می گذاری از تشنگی بمیرم؟
پس، خداوند از آسمان ، دلوی برایش فرو فرستاد و او آشامید و از آن پس تا هفت سال ، به خوراک و نوشیدنی نیاز پیدا نکرد . مردم او را در روزهای بسیار گرم می فرستادند و هرگز تشنگی به سراغش نمی آمد .
.
ص: 718
12 / 7اِستِجابَةُ دُعاءِ امرَأَةٍ ماتَ ابنُها197.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی عن جمیل :کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَدَخَلَت عَلَیهِ امرَأَةٌ ، وذَکَرَت أنَّها تَرَکَت ابنَها _ وقَد قالَت (1) بِالمِلحَفَةِ عَلی وَجهِهِ _ مَیِّتا .
فَقالَ لَها علیه السلام : لَعَلَّهُ لَم یَمُت ، فَقومی فَاذهَبی إلی بَیتِکِ ، فَاغتَسِلی وصَلّی رَکعَتَینِ ، وَادعی وقولی : یا مَن وَهَبَهُ لی ولَم یَکُ شَیئا ، جَدِّد هِبَتَهُ لی ، ثُمَّ حَرِّکیهِ ولا تُخبِری بِذلِکِ أحَدا .
قالَت : فَفَعَلتُ فَحَرَّکتُهُ ، فَإِذا هُوَ قَد بَکی . (2)12 / 8اِستِجابَةُ دُعاءِ اُمِّ سَلَمَةَ اُختِ الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام200.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی عن إسماعیل بن الأرقط_ ابنِ اُمِّ سَلَمَةَ اُختِ الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام _: مَرِضتُ فی شَهرِ رَمَضانَ مَرَضا شَدیدا حَتّی ثَقُلتُ ، وَاجتَمَعَت بَنو هاشِمٍ لَیلاً لِلجِنازَةِ _ وهُم یَرَونَ أنّی مَیِّتٌ _ فَجَزِعَت اُمّی عَلَیَّ .
فَقالَ لَها أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام خالی : اِصعَدی إلی فَوقِ البَیتِ ، فَابرُزی إلَی السَّماءِ ، وصَلّی رَکعَتَینِ ، فَإِذا سَلَّمتِ فَقولی : اللّهُمَّ إنَّکَ وَهَبتَهُ لی ولَم یَکُ شَیئا ، اللّهُمَّ وإنّی أستَوهِبُکَهُ مُبتَدِئا فَأَعِرنیهِ .
قالَ : فَفَعَلَت ، فَأَفَقتُ وقَعَدتُ ، ودَعَوا بِسَحورٍ لَهُم هَریسَةٍ فَتَسَحَّروا بِها ، وتَسَحَّرتُ مَعَهُم . (3) .
ص: 719
12 / 7مستجاب شدن دعای زنی که فرزندش مرده بود203.وقال صلی الله علیه و سلم:الکافی_ به نقل از جمیل _: نزد امام صادق علیه السلام بودم که زنی وارد شد و گفت : فرزندش مرده و روی او ملافه انداخته است .
امام علیه السلام به او فرمود : «شاید نمرده باشد . برخیز و به خانه ات برو و غسل کن و دو رکعت نماز بخوان و دعا کن و بگو : ای کسی که او را در حالی که وجود نداشت، به من بخشیدی ، او را دوباره به من ببخش . آن گاه تکانش بده و این موضوع را به هیچ کس نگو» .
زن گفت : من به دستور امام علیه السلام عمل کردم و فرزندم را تکان دادم ، ناگاه صدای گریه اش بلند شد .12 / 8مستجاب شدن دعای اُمّ سلمه ، خواهر امام صادق1.رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم :الکافی_ به نقل از اسماعیل بن ارقط ، پسر اُمّ سلمه (خواهر امام صادق علیه السلام ) _: در ماه رمضان ، سخت بیمار گشتم ، چنان که به حال مرگ افتادم . بنی هاشم _ که فکر می کردند مردنی هستم _ شبانه برای بردن جنازه ام جمع شدند . و مادرم نیز برایم شیون می کرد .
دایی ام ابو عبداللّه (امام صادق) علیه السلام به او گفت : «به بام خانه برو و زیر آسمان ، دو رکعت نماز بخوان و سلام که دادی ، بگو : بار خدایا! تو او را که وجود نداشت ، به من بخشیدی . بار خدایا! از تو می خواهم که دوباره او را به من ببخشی . پس مجدّدا به من عاریه اش ده» .
مادرم چنین کرد و من حالم خوب شد و نشستم . سحری هَلیم آوردند و خوردند و من هم با آنها سحری کردم .
.
ص: 720
12 / 9اِستِجابَةُ دُعاءِ رَجُلٍ عَلی جارٍ لَهُ یُؤذیهِ2.البدایة و النهایة ( _ به نقل از هشام بن عُروه ، از پدرش _ ) المجتنی عن أحمد بن داوود النعمانی :شَکا رَجُلٌ إلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام جارا یُؤذیهِ ، فَقالَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام : إذا صَلَّیتَ المَغرِبَ فَصَلِّ رَکعَتَینِ ، ثُمَّ قُل : یا شَدیدَ المِحالِ ، یا عَزیزُ ، أذلَلتَ بِعِزَّتِکَ جَمیعَ خَلقِکَ ، اکفِنی شَرَّ فُلانٍ بِما شِئتَ .
قالَ : فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذلِکَ . فَلَمّا کانَ فی جَوفِ اللَّیلِ سَمِعَ الصُّراخَ ، وقیلَ : فُلانٌ قَد ماتَ اللَّیلَةَ . (1)12 / 10اِستِجابَةُ دُعاءِ یونُسَ بنِ عَمّارٍ عَلی جارٍ لَهُ یُؤذیهِ5.الاختصاص عن الأوزاعیّ ( _ فیما قالَ لُقمانُ علیه السلام لاِبنِهِ _ ) کتاب من لا یحضره الفقیه عن یونس بن عمّار :شَکَوتُ إلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام رَجُلاً کانَ یُؤذینی ، فَقالَ : اُدعُ عَلَیهِ . فَقُلتُ : قَد دَعَوتُ عَلَیهِ . فَقالَ : لَیسَ هکَذا ، ولکِن ، أقلِع عَنِ الذُّنوبِ ، وصُم وصَلِّ وتَصَدَّق ، فَإِذا کانَ آخِرُ اللَّیلِ فَأَسبِغِ الوُضوءَ ، ثُمَّ قُم فَصَلِّ رَکعَتَینِ ، ثُمَّ قُل وأنتَ ساجِدٌ : اللّهُمَّ إنَّ فُلانَ بنَ فُلانٍ قَد آذانی ، اللّهُمَّ أسقِم بَدَنَهُ ، وَاقطَع أثَرَهُ ، وَانقُص أجَلَهُ ، وعَجِّل لَهُ ذلِکَ فی عامِهِ هذا .
قالَ : فَفَعَلتُ ، فَما لَبِثَ أن هَلَکَ . (2) .
ص: 721
12 / 9مستجاب شدن نفرین مردی در حقّ همسایه اش که او را می آزرد3.الاختصاص ( _ به نقل از اوزاعی _ ) المُجتنی_ به نقل از احمد بن داوود نعمانی _: مردی به حسن بن علی علیه السلام از همسایه ای که او را آزار می داد ، شکایت کرد .
[امام] حسن علیه السلام به او فرمود : «هرگاه نماز شام را خواندی ، دو رکعت نماز بگزار. سپس بگو : ای سخت کیفر! ای عزیزی که با عزّتت همه آفریدگانت را خوار و رام ساختی! شرّ فلانی را آن گونه که خود می خواهی، از من دفع کن» .
مرد چنان کرد و نیمه های شب ، صدای شیون شنید. گفته شد : فلانی امشب مُرد .12 / 10مستجاب شدن نفرین یونس بن عمّار در حقّ همسایه مردم آزارش6.الاختصاص ( _ به نقل از اَوزاعی _ ) کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از یونس بن عمّار _: از مردی که مرا آزار می داد ، به امام صادق علیه السلام شکایت بردم .
فرمود : «نفرینش کن» .
گفتم : نفرینش کرده ام .
فرمود : «همین طوری نه ؛ بلکه از گناهان ، دست بشوی و روزه بگیر و نماز بگزار و صدقه بده و آخر شب که شد ، وضوی کاملی بساز و بِایست و دو رکعت نماز بخوان. سپس در حال سجده بگو : بار خدایا! فلانی پسر فلانی ، مرا آزار می دهد. بار خدایا! بدنش را بیمار گردان و نشانی از او بر جای مگذار و عمرش را بکاه و همین امسال ، او را از میان بردار» .
چنین کردم و دیری نگذشت که او هلاک شد .
.
ص: 722
7.الاختصاص ( _ به نقل از اَوزاعی ، درباره گفته لقمان علیه السل ) الکافی عن یونس بن عمّار :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّ لی جارا مِن قُرَیشٍ مِن آلِ مُحرِزٍ ، قَد نَوَّهَ بِاسمی وشَهَّرَنی کُلَّما مَرَرتُ بِهِ . قالَ : هذَا الرّافِضِیُّ یَحمِلُ الأَموالَ إلی جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ .
قالَ : فَقالَ لی : اُدعُ اللّهَ عَلَیهِ إذا کُنتَ فی صَلاةِ اللَّیلِ ، وأنتَ ساجِدٌ فِی السَّجدَةِ الأَخیرَةِ مِنَ الرَّکعَتَینِ الاُولَیَینِ ، فَاحمَدِ اللّهَ عز و جل ومَجِّدهُ وقُل :
اللّهُمَّ إنَّ فُلانَ بنَ فُلانٍ قَد شَهَّرَنی ونَوَّهَ بی وغاظَنی وعَرَّضَنی لِلمَکارِهِ ، اللّهُمَّ اضرِبهُ بِسَهمٍ عاجِلٍ تَشغَلهُ بِهِ عَنّی ، اللّهُمَّ وقَرِّب أجَلَهُ ، وَاقطَع أثَرَهُ ، وعَجِّل ذلِکَ یا رَبِّ السّاعَةَ السّاعَةَ .
قالَ : فَلَمّا قَدِمنَا الکوفَةَ قَدِمنا لَیلاً ، فَسَأَلتُ أهلَنا عَنهُ قُلتُ : ما فَعَلَ فُلانٌ ؟ فَقالوا : هُوَ مَریضٌ . فَمَا انقَضی آخِرُ کَلامی حَتّی سَمِعتُ الصِّیاحَ مِن مَنزِلِهِ ، وقالوا : قَد ماتَ . (1) .
ص: 723
8.إرشاد القلوب :الکافی_ به نقل از یونس بن عمّار _: به امام صادق علیه السلام گفتم : همسایه ای دارم از قریش، از خاندان مُحرِز، که مرا انگشت نمای خلق ساخته است و هرگاه بر او می گذرم ، می گوید : این رافضی ، اموال را به جعفر بن محمّد می دهد .
فرمود : «در نماز شبت ، او را نفرین کن . هرگاه به سجده رفتی ، در سجده آخر از دو رکعت اوّل ، خداوند عز و جل را حمد و تمجید کن و بگو : خداوندا! فلانی پسر فلانی ، مرا انگشت نما و شهره مردم ساخته و به خشمم آورده و در معرض خطرات ، قرارم داده است . خداوندا! او را هر چه زودتر به تیر [غیب] گرفتار کن تا از من بازَش داری . خداوندا! اجلش را نزدیک کن و نشانی از او به جا نگذار، هر چه زودتر _ ای پروردگار _ هم اکنون، هم اکنون» .
به کوفه که آمدیم ، شب بود . از خانواده اش درباره آن مرد پرسیدم. گفتند : بیمار است. هنوز سخنم به آخر نرسیده بود که صدای شیون از خانه اش شنیدم و گفتند : مُرد . .
ص: 724
12 / 11اِستِجابَةُ دُعاءِ إِسحاقَ بنِ عَمّارٍ عَلی جارٍ لَهُ یُؤذیهِ11.الإمام الصادق علیه السلام ( _ فیما وَعَظَ لُقمانُ ابنَهُ _ ) الکافی عن إسحاق بن عمّار :شَکَوتُ إلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام جارا لی وما ألقی مِنهُ .
قالَ : فَقالَ لی : اُدعُ عَلَیهِ ، قالَ : فَفَعَلتُ فَلَم أرَ شَیئا ، فَعُدتُ إلَیهِ فَشَکَوتُ إلَیهِ فَقالَ لی :
اُدعُ عَلَیهِ . قالَ : فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! قَد فَعَلتُ فَلَم أرَ شَیئا .
فَقالَ : کَیفَ دَعَوتَ عَلَیهِ ؟ فَقُلتُ : إذا لَقیتُهُ دَعَوتُ عَلَیهِ .
قالَ : فَقالَ : اُدعُ عَلَیهِ إذا أدبَرَ وإذَا استَدبَرَ . (1) فَفَعَلتُ ، فَلَم ألبَث حَتّی أراحَ اللّهُ مِنهُ . (2)12 / 12اِستِجابَةُ دُعاءِ شَیخٍ مِن آلِ سَعدٍ لِرَدِّ مَظلِمَتِهِ9.إرشاد القلوب:کتاب من لا یحضره الفقیه عن شیخ من آل سعد :کانَت بَینی وبَینَ رَجُلٍ مِن أهلِ المَدینَةِ خُصومَةٌ ذاتُ خَطَرٍ عَظیمٍ ، فَدَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَذَکَرتُ لَهُ ذلِکَ .
وقُلتُ : عَلِّمنی شَیئا لَعَلَّ اللّهَ یَرُدُّ عَلَیَّ مَظلِمَتی .
فَقالَ : إذا أرَدتَ العَدُوَّ فَصَلِّ بَینَ القَبرِ وَالمِنبَرِ رَکعَتَینِ أو أربَعَ رَکَعاتٍ ، وإن شِئتَ فَفی بَیتِکَ ، وَاسأَلِ اللّهَ أن یُعینَکَ ، وخُذ شَیئا مِمّا تَیَسَّرَ فَتَصَدَّق بِهِ عَلی أوَّلِ مِسکینٍ تَلقاهُ . قالَ : فَفَعَلتُ ما أمَرَنی فَقَضی لی ورَدَّ اللّهُ عَلَیَّ أرضی . (3) .
ص: 725
12 / 11مستجاب شدن نفرین اسحاق بن عمّار در حقّ همسایه اش که او را می آزرد12.تفسیر السُّلَمیّ :الکافی_ به نقل از اسحاق بن عمّار _: به امام صادق علیه السلام از دست همسایه ای که داشتم و آزار و اذیّت هایی که از او می دیدم، شکایت کردم .
فرمود : «نفرینش کن» .
من نفرین کردم ؛ امّا نتیجه ای ندیدم . دوباره خدمت امام علیه السلام رفتم و شکایت کردم . فرمود : «او را نفرین کن» .
گفتم : فدایت شوم ! نفرین کردم ؛ امّا نتیجه ای ندیدم .
فرمود : «چگونه نفرینش کردی؟».
گفتم : هرگاه به او برخوردم ، نفرینش کردم .
فرمود : «زمانی که از تو گذشت و دور شد ، نفرینش کن» .
من این کار را کردم و چندی نگذشت که خداوند ، مرا از شرّ او آسوده ساخت .12 / 12مستجاب شدن دعای پیری از خاندان سعد برای باز ستاندن حقّش15.الاختصاص عن الأوزاعیّ ( _ فیما قالَ لُقمانُ علیه السلام لاِبنِهِ _ ) کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از پیرمردی از خاندان سعد _: میان من و مردی از اهالی مدینه اختلاف بسیار مهمّی بود . خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و ماجرا را به ایشان بازگو کردم و گفتم : چیزی به من بیاموزید، بلکه خداوند ، حقّ مرا از او بستاند .
فرمود : «هرگاه قصد دشمن کردی، میان قبر و منبر [پیامبر صلی الله علیه و آله ]، یا اگر خواستی در منزلت، دو یا چهار رکعت نماز بخوان و از خدا بخواه که تو را یاری دهد، و مقداری از آنچه داری ، بردار و به نخستین مستمندی که برخوردی ، صدقه بده» .
طبق دستور امام علیه السلام عمل کردم و خداوند حاجتم را بر آورد و زمینم را به من برگرداند .
.
ص: 726
12 / 13اِستِجابَةُ دُعاءِ أهلِ أهوازَ لِدَفعِ الزَّلازِلِ14.الاختصاص ( _ به نقل از اوزاعی ، درباره آنچه لقمان علیه السلا ) تهذیب الأحکام عن علیّ بن مهزیار :کَتَبتُ إلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام وشَکَوتُ إلَیهِ کَثرَةَ الزَّلازِلِ فِی الأَهوازِ ، وقُلتُ : تَری لِیَ التَّحَوُّلَ عَنها ؟
فَکَتَبَ علیه السلام : لا تَتَحَوَّلوا عَنها ، وصومُوا الأَربِعاءَ وَالخَمیسَ وَالجُمُعَةَ ، وَاغتَسِلوا وطَهِّروا ثِیابَکُم ، وَابرُزوا یَومَ الجُمُعَةِ ، وَادعُوا اللّهَ فَإِنَّهُ یَدفَعُ عَنکُم . قالَ : فَفَعَلنا فَسَکَنَتِ الزَّلازِلُ . (1) .
ص: 727
12 / 13مستجاب شدن دعای اهوازیان برای دفع زلزله17.تفسیر القمی :تهذیب الأحکام_ به نقل از علی بن مهزیار _: به ابو جعفر (امام جواد) علیه السلام نامه ای نوشتم و از فراوانی زلزله در اهواز به ایشان شکایت نمودم و گفتم : آیا صلاح می دانید من از این شهر منتقل شوم؟
ایشان مرقوم فرمود : «از آن جا منتقل نشوید . چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگیرید و غسل کنید و جامه های پاکیزه بپوشید و روز جمعه بیرون روید و به درگاه خدا دعا کنید . [خداوند ،] زلزله را از شما برطرف می کند».
ما این کار را کردیم و زلزله ها فرو نشستند .
.
ص: 728
. .
ص: 729
فهرست تفصیلی .
ص: 730
. .
ص: 731
. .
ص: 732
. .
ص: 733
. .
ص: 734
. .
ص: 735
. .
ص: 736
. .
ص: 737
. .
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
الفَصلُ الرّابِعُ : الدّعاء للآخرینإنّ من المسائل البالغة الأهمیّة فی باب الدعاء الاهتمام بالتماس الدعاء من الآخرین والدعاء لهم . ویقدّم هذا الفصل نقاطا تربویّة تخصّ الموضوع . وکذلک یشتمل علی تعریفٍ بعددٍ من الرجال الذین دعا لهم أهل البیت علیهم السلام أو دعوا علیهم . والنقطة المفید ذکرها فی بدایة هذا الفصل الصدق فی الدعاء للآخرین . آیَةُ الصِّدقِ فِی الدُّعاءِ لِلآخَرینَ الدعاء للآخرین هو فی الحقیقة إرادة الخیر المادیّ أو المعنویّ أو کلیهما لهم . فیمکن أن یکون الإنسان صادقا فی دعائه لغیره تبعا لمقدار إرادته الخیر له . فعلی من أراد أن یعلم حجم صدقه فی دعائه فی مجال الاُمور المعنویّة والاُخرویّة أن یری أمستعدٌّ هو فی إرادة الخیر المادّیّ لغیره عملیّا أم لا . وبهذا الشأن نقل الإمام الصادق علیه السلام عن الإمام أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام حکایةً فی غایة الروعة والبُعد التربویّ . فقد قال علیه السلام : إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ _ بَعَثَ إلی رَجُلٍ بِخَمسَةِ أوساقٍ مِن تَمرِ البُغَیبِغَةِ (1) ، وکانَ الرَّجُلُ مِمَّن یَرجو نَوافِلَهُ ویُؤَمِّلُ نائِلَهُ ورِفدَهُ ، وکانَ لا یَسأَلُ عَلِیّا علیه السلام ولا غَیرَهُ شَیئا ، فَقالَ رَجُلٌ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : وَاللّهِ ما سَأَلَکَ فُلانٌ ، ولَقَد کانَ یُجزِئُهُ مِنَ الخَمسَةِ الأَوساقِ وَسقٌ واحِدٌ . فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : لا کَثَّرَ اللّهُ فِی المُؤمِنینَ ضَربَکَ (2) ! اُعطی أنَا وتَبخَلُ أنتَ ! للّهِِ أنتَ ، إذا أنَا لَم اُعطِ الَّذی یَرجونی إلاّ مِن بَعدِ المَسأَلَةِ ، ثُمَّ اُعطیهِ بَعدَ المَسأَلَةِ ، فَلَم اُعطِهِ ثَمَنَ (3) ما أخَذتُ مِنهُ ؛ وذلِکَ لِأَنّی عَرَّضتُهُ أن یَبذُلَ لی وَجهَهُ الَّذی یُعَفِّرُهُ فِی التُّرابِ لِرَبّی ورَبِّهِ عِندَ تَعَبُّدِهِ لَهُ ، وطَلَبِ حَوائِجِهِ إلَیهِ ، فَمَن فَعَلَ هذا بِأَخیهِ المُسلِمِ _ وقَد عَرَفَ أنَّهُ مَوضِعٌ لِصِلَتِهِ ومَعروفِهِ _ فَلَم یَصدُقِ اللّهَ عز و جل فی دُعائِهِ لَهُ ، حَیثُ یَتَمَنّی لَهُ الجَنَّةَ بِلِسانِهِ ، ویَبخَلُ عَلَیهِ بِالحُطامِ مِن مالِهِ ، وذلِکَ أنَّ العَبدَ قَد یَقولُ فی دُعائِهِ : اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ . فَإِذا دَعا لَهُم بِالمَغفِرَةِ فَقَد طَلَبَ لَهُمُ الجَنَّةَ ، فَما أنصَفَ مَن فَعَلَ هذا بِالقَولِ ، ولَم یُحَقِّقهُ بِالفِعلِ . (4)
.
ص: 9
فصل چهارم : دعا کردن برای دیگرانیکی از مسایل بسیار مهم در باب دعا ، اهتمام به دعا خواستن از دیگران و دعا کردن برای دیگران است ، در این فصل نکات آموزنده ای در این زمینه ارائه می گردد و همچنین شماری از کسانی که مشمول دعا یا نفرین اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته اند معرفی خواهند شد . نکته ای که در آغاز این فصل تذکر آن مفید به نظر می رسد ، صداقت در دعا برای دیگران است .
نشانه صداقت در دعا برای دیگراندعا کردن برای دیگران ، در واقع خیرخواهی مادی و یا معنوی و یا هر دو برای آنها است ، بنابراین انسان به میزان خیرخواه بودن برای دیگری و یا دیگران می تواند در دعای برای آنان صادق باشد ، از این رو کسی که می خواهد بداند در دعا در زمینه امور معنوی و اخروی تا چه اندازه ای صادق است باید ببیند عملاً در خیرخواهی مادی نسبت به دیگران آمادگی دارد یا نه ، در این زمینه امام صادق علیه السلام داستانی را از امام علی علیه السلام نقل کرده است که بسیار جالب و آموزنده است : ایشان روایت کرده اند که : امیر مؤمنان _ که درودهای خدا بر او باد _ برای فردی پنج بار (1) خرما از خرمای بُغَیْبِغَه (2) فرستاد . آن مرد ، فردی با داد و دَهِش و سخاوتمند بود و هیچ گاه از علی علیه السلام و دیگران ، چیزی درخواست نمی کرد . مردی به امیر مؤمنان گفت : به خدا سوگند که فلانی از تو درخواست نکرد و به جای پنج بار [خرما] ، یک بار هم کفایتش می کرد. امیر مؤمنان علیه السلام به او فرمود : «خداوند ، امثال تو را در میان مؤمنان ، بسیار مکناد! من می بخشم و تو بخل می ورزی؟! انصاف داشته باش. اگر من به کسی که به من امید دارد ، جز پس از درخواست ، عطا نکنم و بعد از آن که درخواست کرد ، به او عطا کنم ، بهای آنچه را از او گرفته ام ، به او نداده ام ؛ (3) چه ، او را در معرض آن قرار داده ام تا صورتی را که هنگام عبادت و نیازخواهی از خداوند برای پروردگار من و خودش بر خاک می نهد ، به من ببخشد [و به من رو بیندازد] ، و هر کس با برادر مسلمانش چنین کند ، در حالی که می داند او سزاوارِ کمک و احسان اوست ، در دعایی که برایش می کند ، به خداوند ، راست نگفته است ؛ چرا که با زبانش برای او بهشتْ آرزو می کند ؛ امّا از ریزه ای از مال خود بر او بخل می ورزد ؛ چه آن که بنده ، گاه در دعایش می گوید : «بار خدایا ! مردان و زنانِ مؤمن را بیامرز» و وقتی برای آمرزش آنان دعا می کند ، در واقع ، بهشت را برایشان طلبیده است . بنا بر این ، کسی که به گفتار ، چنین کند و با کردار ، آن را تحقّق نبخشد ، انصاف به خرج نداده است.
.
ص: 10
. .
ص: 11
. .
ص: 12
البابُ الأَوَّلُ : الحثّ علی طلب الدّعاء من الآخَرینَ1 / 1اُدعُنی بِلِسانٍ لَم تَعصِنی بِهِ !عدّة الداعی :رُوِیَ أنَّ اللّهَ تَعالی أوحی إلی موسی علیه السلام : یا موسَی ، ادعُنی عَلی لِسانٍ لَم تَعصِنی بِهِ . فَقالَ علیه السلام : أنّی لی بِذلِکَ ؟ فَقالَ : اُدعُنی عَلی لِسانِ غَیرِکَ . (1)
1 / 2اِستَکثِر مِن دُعاءِ النّاسِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِستَکثِر مِنَ النّاسِ مِن دُعاءِ الخَیرِ لَکَ ؛ فَإِنَّ العَبدَ لا یَدری عَلی لِسانِ مَن یُستَجابُ لَهُ ، أو یُرحَمُ . (2)
1 / 3اِغتَنِم دُعاءَ المُستَضعَفینَرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِغتَنِموا دُعاءَ ضَعَفَةِ اُمَّتی ؛ فَإِنَّهُ یُستَجابُ لَهُم فیکُم ، ولا یُستَجابُ لَهُم فی أنفُسِهِم . (3)
.
ص: 13
باب یکم : ترغیب به درخواست دعا از دیگران1 / 1مرا با زبانی بخوان که با آن ، مرا معصیت نکرده ای!عدة الداعی :روایت شده است که خدای متعال به موسی علیه السلام وحی فرمود : «ای موسی! مرا با زبانی بخوان که با آن معصیتم نکرده ای». موسی علیه السلام گفت : از کجا چنین زبانی بیاورم؟ فرمود : «با زبانِ دیگران ، مرا بخوان».
1 / 2فراوانْ درخواست دعا کردن از مردمپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مردم ، بسیار درخواستِ دعای خیر برای خود کن ؛ چرا که انسان نمی داند از زبانِ چه کسی درخواستش مستجاب می شود یا مورد رحمت قرار می گیرد.
1 / 3دعای مستضعفان را غنیمت شمارپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای ضعیفانِ امّت مرا غنیمت بشمارید ؛ زیرا دعای آنها در حقّ شما مستجاب می شود ، امّا دعایشان در حقّ خودشان مستجاب نمی شود.
.
ص: 14
الإمام الصادق علیه السلام :لا تَستَخِفّوا بِدُعاءِ المَساکینِ لِلمَرضی مِنکُم ؛ فَإِنَّهُ یُستَجابُ لَهُم فیکُم ، ولا یُستَجابُ لَهُم فی أنفُسِهِم . (1)
1 / 4لا تُحَقِّروا دَعوَةَ أحَدٍ !الإمام الکاظم علیه السلام :لا تُحَقِّروا دَعوَةَ أحَدٍ ؛ فَإِنَّهُ یُستَجابُ لِلیَهودِیِّ وَالنَّصرانِیِّ فیکُم ، ولا یُستَجابُ لَهُم فی أنفُسِهِم . (2)
1 / 5تَزَوَّدوا مِن أخیکُم !محاسبة النفس عن طلحة :اِنطَلَقَ رَجُلٌ ذاتَ یَومٍ فَنَزَعَ ثِیابَهُ ، وتَمَرَّغَ فِی الرَّمضاءِ ، ویَقولُ لِنَفسِهِ : ذوقی ، نارُ جَهَنَّمَ أشَدُّ حَرّا ، أجیفَةٌ بِاللَّیلِ وبَطّالَةٌ بِالنَّهارِ ؟ قالَ : فَبَینا هُوَ کَذلِکَ إذ أبصَرَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فی ظِلِّ شَجَرَةٍ ، فَقالَ : غَلَبَتنی نَفسی ، فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ألَم یَکُن لَکَ بُدٌّ مِنَ الَّذی صَنَعتَ ؟ أما لَقَد فُتِحَت لَکَ أبوابُ السَّماءِ ، ولَقَد باهَی اللّهُ بِکَ المَلائِکَةَ ، ثُمَّ قالَ لِأَصحابِهِ ، تَزَوَّدوا مِن أخیکُم ، فَجَعَلَ الرَّجُلُ یَقولُ لَهُ : یا فُلانُ ادعُ لی ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : عُمَّهُم ، فَقالَ : اللّهُمَّ اجعَلِ التَّقوی زادَهُم ، وَاجمَع عَلَی الهُدی أمرَهُم ، فَجَعَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَقولُ : اللّهُمَّ سَدِّدهُ ، فَقالَ : اللّهُمَّ وَاجعَلِ الجَنَّةَ مَآبَهُم . (3)
.
ص: 15
امام صادق علیه السلام :دعای مستمندان را در حقّ بیمارانتان دستِ کم نگیرید ؛ زیرا دعای آنها درباره شما مستجاب می شود ، ولی درباره خودشان مستجاب نمی شود.
1 / 4دعای هیچ کس را کوچک مشماریدامام کاظم علیه السلام :دعای هیچ کس را کوچک مشمارید ؛ چرا که [حتّی ]دعای [سائل ]یهودی و نصرانی در حقّ شما پذیرفته می شود ؛ امّا دعایشان در حقّ خودشان پذیرفته نمی شود.
1 / 5از برادرتان توشه بستانیدمحاسبة النفس_ به نقل از طلحه _: روزی مردی بیرون شد و جامه هایش را درآورد و شروع به غلت زدن بر روی ریگ های داغ کرد و به خودش می گفت : بچش که آتش دوزخ ، از اینْ داغ تر است ! شب ها چون نعش می افتی و روزها ولگردی می کنی؟ آن مرد ، در همین حال ، چشمش به پیامبر صلی الله علیه و آله که در سایه درختی بود ، افتاد . گفت : نفسم بر من ، چیره شده است [و برای تنبیه آن ، چنین کردم] . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «آیا گریزی از این کاری که کردی ، نداشتی؟ بدان که درهای آسمان به روی تو باز شد و خداوند ، به وجود تو بر فرشتگان بالید» . سپس به یارانش فرمود : «از برادرتان ، توشه بستانید» . پس ، هر یک از آنها به او گفت : فلانی! برایم دعا کن . پیامبر خدا به او فرمود : «برای همه شان دعا کن» . مرد گفت : بار خدایا ! پرهیزگاری را توشه آنان قرار ده و همه آنها را در مسیر هدایت ، قرار ده . پیامبر صلی الله علیه و آله نیز فرمود : «بار خدایا ! تیرِ دعایش را به هدف بزن» . مرد هم ادامه داد : بار خدایا ! بهشت را سرانجامشان قرار ده.
.
ص: 16
الأمالی للصدوق عن لیث بن أبی سلیم :سَمِعتُ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ یَقولُ : بَینَما رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُستَظِلٌّ بِظِلِّ شَجَرَةٍ فی یَومٍ شَدیدِ الحَرِّ ، إذ جاءَ رَجُلٌ فَنَزَعَ ثِیابَهُ ، ثُمَّ جَعَلَ یَتَمَرَّغُ فِی الرَّمضاءِ ، یَکوی ظَهرَهُ مَرَّةً وبَطنَهُ مَرَّةً وجَبهَتَهُ مَرَّةً ، ویَقولُ : یا نَفسُ ذوقی ، فَما عِندَ اللّهِ عز و جل أعظَمُ مِمّا صَنَعتُ بِکِ ، ورَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَنظُرُ إلی ما یَصنَعُ . ثُمَّ إنَّ الرَّجُلَ لَبِسَ ثِیابَهُ ، ثُمَّ أقبَلَ ، فَأَومَأَ إلَیهِ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِیَدِهِ ودَعاهُ ، فَقالَ لَهُ : یا عَبدَ اللّهِ ، لَقَد رَأَیتُکَ صَنَعتَ شَیئا ، ما رَأَیتُ أحَدا مِنَ النّاسِ صَنَعَهُ ، فَما حَمَلَکَ عَلی ما صَنَعتَ ؟ فَقالَ الرَّجُلُ : حَمَلَنی عَلی ذلِکَ مَخافَةُ اللّهِ عز و جل ، وقُلتُ لِنَفسی : یا نَفسُ ذوقی ، فَما عِندَ اللّهِ أعظَمُ مِمّا صَنَعتُ بِکِ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لَقَد خِفتَ رَبَّکَ حَقَّ مَخافَتِهِ ، وإنَّ رَبَّکَ لَیُباهی بِکَ أهلَ السَّماءِ ، ثُمَّ قالَ لِأَصحابِهِ : یا مَعشَرَ مَن حَضَرَ ، اُدنوا مِن صاحِبِکُم حَتّی یَدعُوَ لَکُم ، فَدَنَوا مِنهُ فَدَعا لَهُم ، وقالَ : اللّهُمَّ اجمَع أمرَنا عَلَی الهُدی ، وَاجعَلِ التَّقوی زادَنا ، وَالجَنَّةَ مَآبَنا . (1)
.
ص: 17
الأمالی ، صدوق_ به نقل از لیث بن ابی سلیم _: شنیدم مردی از انصار می گوید : در یک روز بسیار گرم ، پیامبر خدا در سایه درختی نشسته بود که مردی آمد و جامه های خویش را از تن برکَنْد و آن گاه ، شروع به غلت زدن بر روی ریگ های داغ کرد . گاه پشتش ، گاه شکمش و گاه پیشانی اش را داغ می کرد و می گفت : بچش ، ای نفس ، که عذاب خدا سخت تر از این کاری است که با تو می کنم ! پیامبر خدا هم به کاری که او می کرد ، می نگریست. سپس ، آن مرد ، جامه هایش را پوشید و آمد . پیامبر صلی الله علیه و آله با اشاره دستش او را فرا خوانْد و به وی فرمود : «ای بنده خدا ! من ، شاهد بودم تو کاری را انجام دادی که تاکنون ندیده بودم کسی چنین کاری بکند . چه چیز تو را بر این کار ، وا داشت؟». مرد گفت : ترس از خداوند عز و جل مرا به این کار ، وا داشت و به نفس خود گفتم : بچش ، ای نفس ، که عذاب خدا بسی سخت تر از این کاری است که با تو می کنم! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «به راستی که تو از [مقام ]پروردگارت ، چنان که سزاوار است ، ترسیدی و پروردگارت به تو بر آسمانیان نازید» . سپس به یارانش فرمود : «ای گروه حاضران! نزد این رفیقتان بروید تا برایتان دعا کند» . یاران پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک او رفتند و آن مرد برای ایشان دعا کرد و گفت : بار خدایا ! همه ما را در مسیر هدایت بدار و پرهیزگاری را ره توشه ما ، و بهشت را پایان کارِ ما قرار ده.
.
ص: 18
البابُ الثّانی : من ینبغی الدّعاء له2 / 1الوالِدانِالکتاب«رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوَ لِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ» . (1)
«رَّبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَ لِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ وَ لاَ تَزِدِ الظَّ__لِمِینَ إِلاَّ تَبَارَا» . (2)
«وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا» . (3)
الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ الوَلَدِ لِلوالِدِ کَالأَخذِ بِالیَدِ . (4)
عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَیَرفَعُ العَبدَ (5) الدَّرَجَةَ فَیَقولُ : رَبِّ أنّی لی هذِهِ ؟ فَیَقولُ : بِدُعاءِ وَلَدِکَ لَکَ . (6)
.
ص: 19
باب دوم : آنان که سزاوار دعایند2 / 1پدر و مادرقرآن«ای پروردگار ما ! در آن روزی که حساب برپا می شود ، مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را ببخشای» .
«ای پروردگار من ! مرا و پدر و مادرم و هر مؤمنی را که به سرایم درمی آید ، و همه مردان و زنان با ایمان را بیامرز ، و ستمگران را جز بر هلاکتشان میفزای» .
«و از سرِ مهربانی ، بالِ فروتنی برای آن دو (پدر و مادر) فرود آور و بگو : ای پروردگار من ! بر آن دو مِهر آور آن گونه که مرا در خُردی پروراندند» .
حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای فرزند برای پدر ، مانند گرفتن دست است. (1)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ تبارک و تعالی _ بنده را درجه ای بالا می بَرَد . بنده می گوید : بار پروردگارا ! این درجه به چه سبب به من داده شد؟ خداوند می فرماید : «به سبب دعای فرزندت در حقّ تو».
.
ص: 20
عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَیَموتُ والِداهُ وهُوَ عاقٌّ لَهُما ، فَیَدعو لَهُما مِن بَعدِهِما فَیَکتُبُهُ اللّهُ مِنَ البارّینَ . (1)
الإمام علیّ علیه السلام :أربَعَةٌ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ : . . . وَالوالِدُ البارُّ لِوَلَدِهِ ، وَالوَلَدُ البارُّ لِوالِدِهِ . (2)
الإمام زین العابدین علیه السلام_ کانَ مِن دُعائِهِ علیه السلام لِأَبَوَیهِ علیهماالسلام _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ ، وأهلِ بَیتِهِ الطّاهِرینَ ، وَاخصُصهُم بِأَفضَلِ صَلَواتِکَ ورَحمَتِکَ وبَرَکاتِکَ وسَلامِکَ. وَاخصُصِ اللّهُمَّ والِدَیَّ بِالکَرامَةِ لَدَیکَ ، وَالصَّلاةِ مِنکَ ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وألهِمنِی عِلمَ ما یَجِبُ لَهُما عَلَیَّ إلهاما ، وَاجمَع لی عِلمَ ذلِکَ کُلِّهِ تَماما ، ثُمَّ استَعمِلنی بِما تُلهِمُنی مِنهُ ، ووَفِّقنی لِلنُّفوذِ فیما تُبَصِّرُنی مِن عِلمِهِ حَتّی لا یَفوتَنِی استِعمالُ شَیءٍ عَلَّمتَنیهِ ، ولا تَثقُلَ أرکانی عَنِ الحَفوفِ فیما ألهَمتَنیهِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ کَما شَرَّفتَنا بِهِ ، وصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، کَما أوجَبتَ لَنَا الحَقَّ عَلَی الخَلقِ بِسَبَبِهِ . اللّهُمَّ اجعَلنی أهابُهُما هَیبَةَ السُّلطانِ العَسوفِ ، وأبَرُّهُما بِرَّ الاُمِّ الرَّؤوفِ ، وَاجعَل طاعَتی لِوالِدَیَّ وبِرّی بِهِما أقَرَّ لِعَینی مِن رَقدَةِ الوَسنانِ ، وأثلَجَ لِصَدری مِن شَربَةِ الظَّمآنِ حَتّی اُوثِرَ عَلی هَوایَ هَواهُما ، واُقَدِّمَ عَلی رِضایَ رِضاهُما وأستَکثِرَ بِرَّهُما بی وإن قَلَّ ، وأستَقِلَّ بِرّی بِهِما وإن کَثُرَ. اللّهُمَّ خَفِّض لَهُما صَوتی ، وأطِب لَهُما کَلامی ، وألِن لَهُما عَریکَتی ، وَاعطِف عَلَیهِما قَلبی ، وصَیِّرنی بِهِما رَفیقا ، وعَلَیهِما شَفیقا. اللّهُمَّ اشکُر لَهُما تَربِیَتی ، وأثِبهُما عَلی تَکرِمَتی ، وَاحفَظ لَهُما ما حَفِظاهُ مِنّی فی صِغَری. اللّهُمَّ وما مَسَّهُما مِنّی مِن أذیً ، أو خَلَصَ إلَیهِما عَنّی مِن مَکروهٍ ، أو ضاعَ قِبَلی لَهُما مِن حَقٍّ فَاجعَلهُ حِطَّةً لِذُنوبِهِما ، وعُلُوّا فی دَرَجاتِهِما ، وزِیادَةً فی حَسَناتِهِما ، یا مُبَدِّلَ السَّیِّئاتِ بِأَضعافِها مِنَ الحَسَناتِ. اللّهُمَّ وما تَعَدَّیا عَلَیَّ فیهِ مِن قَولٍ ، أو أسرَفا عَلَیَّ فیهِ مِن فِعلٍ ، أو ضَیَّعاهُ لی مِن حَقٍّ ، أو قَصَّرا بی عَنهُ مِن واجِبٍ فَقَد وَهَبتُهُ لَهُما ، وجُدتُ بِهِ عَلَیهِما ورَغِبتُ إلَیکَ فی وَضعِ تَبِعَتِهِ عَنهُما ، فَإِنّی لا أتَّهِمُهُما عَلی نَفسی ، ولا أستَبطِئُهُما فی بِرّی ، ولا أکرَهُ ما تَوَلَّیاهُ مِن أمری یا رَبِّ ، فَهُما أوجَبُ حَقّا عَلَیَّ ، وَ أَقدَمُ إحسانا إلَیَّ ، وأعظَمُ مِنَّةً لَدَیَّ مِن أن اُقاصَّهُما بِعَدلٍ ، أو اُجازِیَهُما عَلی مِثلٍ ، أینَ إذا یا إلهی طولُ شُغلِهِما بِتَربِیَتی ؟! وأینَ شِدَّةُ تَعَبِهِما فی حِراسَتی ؟! وأینَ إقتارُهُما عَلی أنفُسِهِما لِلتَّوسِعَةِ عَلَیَّ ؟! هَیهاتَ ما یَستَوفِیانِ مِنّی حَقَّهُما ، ولا اُدرِکُ ما یَجِبُ عَلَیَّ لَهُما ، ولا أنا بِقاضٍ وَظیفَةَ خِدمَتِهِما ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأعِنّی یا خَیرَ مَنِ استُعینَ بِهِ ، ووَفِّقنی یا أهدی مَن رُغِبَ إلَیهِ ، ولا تَجعَلنی فی أهلِ العُقوقِ لِلآباءِ وَالاُمَّهاتِ یَومَ تُجزی کُلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَت وهُم لا یُظلَمونَ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ وذُرِّیَّتِهِ ، وَاخصُص أبَوَیَّ بِأَفضَلِ ما خَصَصتَ بِهِ آباءَ عِبادِکَ المُونینَ واُمَّهاتِهِم ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ. اللّهُمَّ لا تُنسِنی ذِکرَهُما فی أدبارِ صَلَواتی ، وفی إنیً مِن آناءِ لَیلی ، وفی کُلِّ ساعَةٍ مِن ساعاتِ نَهاری. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاغفِر لی بِدُعائی لَهُما ، وَاغفِر لَهُما بِبِرِّهِما بی مَغفِرَةً حَتما ، وَارضَ عَنهُما بِشَفاعَتی لَهُما رِضیً عَزما ، وبَلِّغهُما بِالکَرامَةِ مَواطِنَ السَّلامَةِ. اللّهُمَّ وإن سَبَقَت مَغفِرَتُکَ لَهُما فَشَفِّعهُما فِیَّ ، وإن سَبَقَت مَغفِرَتُکَ لی فَشَفِّعنی فیهِما حَتّی نَجتَمِعَ بِرَأفَتِکَ فی دارِ کَرامَتِکَ ومَحَلِّ مَغفِرَتِکَ ورَحمَتِکَ ، إنَّکَ ذُو الفَضلِ العَظیمِ ، وَالمَنِّ القَدیمِ ، وأنتَ أرحَمُ الرّاحِمینَ. (3)
.
ص: 21
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :انسان ، پدر و مادرش می میرند ، در حالی که آن دو را نافرمانی کرده است و بعد از مرگشان برای آنها دعا می کند . پس خداوند ، او را از نیکوکاران [نسبت به پدر و مادر] و فرمان بُرداران می نویسد.
امام علی علیه السلام :چهار کس اند که دعایشان رد نمی شود : ... پدرِ خوش رفتار با فرزندش ، و فرزند خوش رفتار با پدرش.
امام زین العابدین علیه السلام_ از دعای ایشان برای پدر و مادرش _: بار خدایا! بر محمّد ، بنده و فرستاده ات ، و بر خاندان پاک او درود فرست ، و برترین درودها و رحمت و برکات و سلامت را نثار آنان کن ، و پدر و مادرم را _ ای خداوند _ در نزد خود ، گرامی بدار و درود خویش را بر آنان ، ارزانی بدار ، ای مهربان ترینِ مهربانان! بار خدایا ! بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا به هر آنچه در قبالِ پدر و مادرم بر عهده من است ، یکسره آشنا گردان و آنها را بی کم و کاست ، به من بیاموز . سپس ، مرا در انجام دادن و به کار بستن آنچه به من می آموزی ، موفّق بدار تا چیزی از آنچه را به من آموخته ای ، فروگذار نکنم و اندامم از پرداختن به آنچه به من الهام فرموده ای ، سنگین [و سست] نشود. بار خدایا ! بر محمّد و خاندان او درود فرست ، همانند شرافت بخشیدنت به ما توسّط او ، و بر محمّد و خاندان او درود فرست ، همان گونه که به سبب او برای ما حقّی بر خلق ، واجب گردانیدی. بار خدایا ! چنانم گردان که از پدر و مادر خویش ، آن گونه هیبت به دل بدارم که از پادشاه خودکامه دارند ، و به آن دو چنان نیکی کنم که مادرِ مهربان [به فرزندش می کند] ، و فرمان بُرداری ام از پدر و مادر و خوش رفتاری ام با آنان را در نظرم خوش تر از خوابیدنِ شخص خواب آلوده و گواراتر از سرْ کشیدن آبی که تشنه کامی می نوشد ، قرار ده تا خواستِ آنان را بر خواست خویش ، برگزینم و خشنودی آن دو را بر خشنودی خویش ، مقدّم بدارم و نیکی ای را که در حقّ من می کنند ، اگرچه اندک باشد ، بسیار بشمارم و نیکیِ خود در حقّ آنان را ، اگر چه بسیار باشد ، اندک بشمارم. بار خدایا ! صدایم را در برابر آنان ، آهسته ، سخنم را خوش ، خویم را نرم و دلم را به ایشان ، مهربان گردان و مرا نسبت به آنان ، با مدارا و دلسوز ، قرار ده. بار خدایا ! از زحمات آنان در تربیت من ، قدردانی فرما و آن دو را بر گرامی داشتنم ، پاداش ده و همچنان که در خُردی از من نگهداری کرده اند ، تو نیز از آنان ، نگهداری کن. بار خدایا ! هر آزاری که از من به ایشان رسیده ، یا هر رفتار ناگواری ای که از من دیده اند، یا هر حقّی که از آنان پای مال کرده ام ، سبب ریختن گناهان آن دو و علوّ درجاتشان و فزونیِ حَسَناتشان قرار ده ، ای کسی که بدی ها را به چندین برابرِ خوبی تبدیل می کنی! بار خدایا ! هر سخنی که آن دو از سر تعدّی به من گفته اند ، یا هر رفتار زیاده روانه ای که با من کرده اند، یا هر تضییع حقّی که از من کرده اند، یا هر کوتاهی ای که در انجام دادن وظیفه شان نسبت به من نموده اند، همه را بر آن دو بخشیدم و از ایشان ، گذشت کردم و از تو درخواست می کنم که تو نیز از سرِ تقصیراتشان درگذری ؛ چرا که من ، درباره خود نسبت به آن دو بدگمان نیستم [و قطعا بدِ مرا نمی خواسته اند] ، و متّهمشان نمی کنم که در نیکی به من ، کُندی کرده باشند و از آنچه در حقّ من کرده اند ، دلگیر نیستم ، ای خداوندگارِ من ؛ زیرا حقّ آن دو بر من ، واجب تر، سابقه احسانشان به من بیشتر ، و لطفشان به من ، بزرگ تر از آن است که بخواهم آنان را به عدل ، قصاص کنم یا با ایشان ، مقابله به مثل نمایم ، که اگر چنین کنم _ ای معبود من _ پس بسیاریِ کار ایشان برای پرورش من ، چه می شود؟! و رنج و زحمت فراوانشان در راه مراقبت از من ، کجا می رود؟! و آن همه سختی و تنگی که به جان خریدند تا من در گشایش و آسایش باشم ، چه می شود؟! هیهات! ایشان نمی توانند حقّ خود را به تمام و کمال ، از من بستانند و من نیز نمی توانم حقوق آنان را که بر عهده من است ، دریابم و وظیفه خدمت گزاری به آن دو را بگزارم . پس ، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و مرا [در ادای حقوق و انجام دادن وظیفه ام نسبت به والدینم ]کمک فرما ، ای بهترین کسی که از او کمک می جویند ، و توفیقم دِه ، ای سزاوارترین کسی که از وی درخواست می شود ، و در آن روز که هر کس ، جزای اعمال خود را می یابد و به ایشان کمترین ستمی نمی شود ، مرا در جرگه بدرفتارانِ با پدر و مادران قرار مده. بار خدایا ! بر محمّد و خاندان او و فرزندانش ، درود فرست و برترین چیزی را به پدران و مادرانِ بندگان باایمانت عطا کرده ای ، به پدر و مادرم عطا فرما ، ای مهربان ترینِ مهربانان ! بار خدایا ! یاد آن دو را در تعقیبات نمازهایم و در هر پاسی از پاس های شبم و در هر ساعتی از ساعات روزم ، از خاطرم مَبَر. بار خدایا ! بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا به سبب دعایم برای آن دو ، بیامرز و آن دو را به سبب محبّت و خوش رفتاری شان با من ، حتما بیامرز و به واسطه شفاعتم برای آن دو ، از ایشان قطعا خشنود شو ، و آن دو را با عزّت و احترام ، به جایگاه های سلامت [بهشت ]برسان. بار خدایا ! اگر آن دو را پیش تر آمرزیده ای ، ایشان را شفیع من قرار ده و اگر مرا پیش تر آمرزیده ای ، مرا شفیعِ آن دو قرار ده تا به لطف تو ، همگی در سرای کرامت تو و خانه آمرزش و رحمتت ، گِرد هم بیاییم ، که به راستی تو صاحب فضل بزرگ و نواخت دیرینی و تو مهربان ترینِ مهربانانی.
.
ص: 22
. .
ص: 23
. .
ص: 24
الأمالی للصدوق عن أبی بصیر :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ الصّادِقِ علیه السلام : ما کانَ دُعاءُ یوسُفَ علیه السلام فِی الجُبِّ فَإِنّا قَدِ اختَلَفنا فیهِ ؟ فَقالَ : إنَّ یوسُفَ علیه السلام لَمّا صارَ فِی الجُبِّ وآیَسَ مِنَ الحَیاةِ قالَ : اللّهُمَّ إن کانَتِ الخَطایا وَالذُّنوبُ قَد أخلَقَت وَجهی عِندَکَ فَلَن تَرفَعَ لی إلَیکَ صَوتا ، ولَن تَستَجیبَ لی دَعوَةً فَإِنّی أسأَ لُکَ بِحَقِّ الشَّیخِ یَعقوبَ فَارحَم ضَعفَهُ وَاجمَع بَینی وبَینَهُ فَقَد عَلِمتَ رِقَّتَهُ عَلَیَّ وشَوقی إلَیهِ . (1)
مهج الدعوات_ فیما ذَکَرَهُ مِن دُعاءِ یوسُفَ علیه السلام فی بَعضِ أوقاتِ بَلواهُ _: یا راحِمَ المَساکینِ ویا رازِقَ المُتَکَلِّمینَ ویا رَبَّ العالَمینَ ... یا غافِرَ الذُّنوبِ یا عَلاّمَ الغُیوبِ یا ساتِرَ العُیوبِ أسأَ لُکَ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وأن تَغفِرَ لی ولِوالِدَیَّ وتَجاوَز عَنّا فیما تَعلَمُ فَإِنَّکَ الأَعَزُّ الأَکرَمُ (2) . (3)
راجع : نهج الذکر : ج 2 ص 409 (الاستغفار للآخرین / من ینبغی الاستغفار له / الوالدان) .
.
ص: 25
الأمالی ، صدوق_ به نقل از ابو بصیر _: به امام صادق علیه السلام گفتم : دعای یوسف علیه السلام در چاه ، چه بود ؛ چون ما درباره آن ، اختلاف پیدا کرده ایم؟ فرمود : «یوسف علیه السلام زمانی که در چاه قرار گرفت و از زندگی نومید شد ، گفت : بار خدایا ! اگر خطاها و گناهان ، مرا در نزد تو روسیاه کرده است و از این رو ، صدایی از من به درگاه تو فراز نمی آید و دعایی از من ، مستجاب نمی شود ، به حقّ یعقوبِ پیر ، از تو درخواست می کنم که به ناتوانی او رحم آوری و مرا به او برگردانی ؛ زیرا تو خود می دانی که او چه علاقه ای به من دارد و من ، چه اشتیاقی به او دارم ».
مهج الدعوات- در بیان دعای یوسف علیه السلام در وقتی از اوقات گرفتاری اش _: ای رحم کننده بر بیچارگان ، ای روزی دهنده سخن گویان و ای خداوندگارِ جهانیان! ... ای آمرزنده گناهان ، ای دانای نهان ها ، ای پوشاننده عیب ها! از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستی و مرا و پدر و مادرم را بیامرزی و از آنچه از ما می دانی ، درگذری ، که تو عزیزترین و کریم ترینی. (1)
.
ص: 26
2 / 2الأَهلُ وَالأَولادُ وَالأَخُالکتاب«رَبَّنَا ظَ_لَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَ_سِرِینَ » . (1)
«وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَ هِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَ_عِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّ_ا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَ أَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ * رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَ_تِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَ_بَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ » . (2)
«وَ إِذْ قَالَ إِبْرَ هِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَ_ذَا الْبَلَدَ ءَامِنًا وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ * رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ * رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلَوةَ فَاجْعَلْ أَفْئدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَ تِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ * رَبَّنَا إِنَّکَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِی وَ مَا نُعْلِنُ وَ مَا یَخْفَی عَلَی اللَّهِ مِن شَیْ ءٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فِی السَّمَاءِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَ_عِیلَ وَ إِسْحَ_قَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ * رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَوةِ وَ مِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ » . (3)
«رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّ__لِحِینَ * فَبَشَّرْنَ_هُ بِغُلَ_مٍ حَلِیمٍ » . (4)
«قَالُواْ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ یَ__لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ * قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ الْقَالِینَ * رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ * فَنَجَّیْنَ_هُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ » . (5)
.
ص: 27
2 / 2خانواده ، فرزندان و برادرقرآن«ای پروردگار ما ! ما به خویشتن ، ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نیاوری ، بی گمان ، از زیانکاران خواهیم بود» .
«و آن گاه که ابراهیم و اسماعیل ، پایه های خانه را بالا می بردند، [می گفتند:] ای پروردگار ما ! از ما بپذیر که به راستی ، تو شنوایِ دانایی ، و ای پروردگار ما ! ما دو را سر در فرمان خودت قرار ده و از نسل ما نیز امّتی را فرمان بُردار خود گردان ، و آداب دینی ما را به ما بنمایان و توبه ما را بپذیر ، که همانا تویی توبه پذیرِ مهربان . ای پروردگار ما ! در میان ایشان ، فرستاده ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخوانَد و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد و پاکیزه شان گردانَد ، که به راستی ، تو عزّتمندِ حکیمی» .
«و آن گاه که ابراهیم گفت : ای پروردگار من ! این شهر را ایمن گردان و مرا و فرزندانم را از این که بت ها را پرستش کنیم ، دور بدار . ای پروردگار من ! این بتان ، بسیاری از مردم را گم راه کردند . پس ، هر که از من پیروی کند ، بی گمان ، او از من است و هر که مرا نافرمانی کند ، هر آینه ، تو آمرزگاری مهربانی . ای پروردگار ما ! من [برخی] از فرزندانم را در درّه ای بی کِشت ، نزد خانه باحرمت تو ، سکونت دادم _ ای پروردگار ما _ تا نماز بگزارند . پس ، دل های برخی از مردم را به سوی آنان ، گرایش ده و آنان را از میوه ها روزی ده ، باشد که سپاس گزاری کنند . ای پروردگار ما ! بی گمان ، تو آنچه را ما پنهان می داریم و آنچه را که آشکار می سازیم ، می دانی و هیچ چیز ، نه در زمین و نه در آسمان ، بر خدا پوشیده نیست . سپاس ، خدا را که با وجود سالخوردگی ، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید . به راستی که پروردگار من ، شنونده دعاست . ای پروردگار من ! مرا نمازگزار قرار ده و از فرزندان من نیز _ ای پروردگار ما _ دعای ما را بپذیر» .
«پروردگارا! به من از صالحان [فرزندان صالح] ببخش . ما او را [= ابراهیم] به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم» .
«گفتند : ای لوط! اگر دست برنداری ، قطعا از بیرون شدگان خواهی بود . گفت : هر آینه ، من ، دشمنِ کردار شما هستم . ای پروردگار من ! مرا و خانواده مرا از آنچه انجام می دهند ، رهایی بخش و ما او و خانواده اش همگی را رهانیدیم» .
.
ص: 28
«قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلأَِخِی وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِینَ » . (1)
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُواْ قَوْلِی * وَ اجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی * هَ_رُونَ أَخِی * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی * وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی * کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا * وَ نَذْکُرَکَ کَثِیرًا * إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرًا » . (2)
«هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ * فَنَادَتْهُ الْمَلَئِکَةُ وَهُوَ قَائمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی مُصَدِّقَام بِکَلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَسَیِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِیًّا مِّنَ الصَّ__لِحِینَ » . (3)
«فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا * یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا » . (4)
«فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلَی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ * قَالُواْ یَ_أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَ_طِ_ینَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ » . (5)
«إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَ نَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنثَی وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنثَی وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَ_نِ الرَّجِیمِ » . (6)
الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ ، مِثلُ دُعاءِ النَّبِیِّ لاُِمَّتِهِ . (7)
.
ص: 29
«گفت : ای پروردگار من ! مرا و برادرم را بیامرز و ما را در رحمتت درآور ، که تو مهربان ترینِ مهربانانی» .
«گفت : ای پروردگار من ! سینه ام را برایم بگشا و کارَم را برایم آسان گردان و گِرِه از زبانم باز کن ، تا گفتارم را بفهمند . و برای من ، دستْ یاری از کسانم قرار ده ؛ هارون ، برادرم را . پشتم را به او محکم گردان و او را شریک کارَم قرار ده ، تا تو را فراوان تسبیح گوییم . و بسیار یادت کنم ، که به راستی ، تو به حال ما بینایی» .
«آن جا [بود که] زکریّا پروردگارش را خواند و گفت : ای پروردگار من ! از جانب خود ، فرزندی پاک به من ببخش ، که تو شنونده دعایی . پس ، فرشتگان به او که در محراب به نماز ایستاده بود ، ندا دادند که : خداوند ، تو را به یحیی ، که تصدیق کننده کلمه خدا [عیسی ]و مهتر و خویشتندار و پیامبری از شایستگان است ، مژده می دهد» .
«پس مرا از جانب خودت ولی ای ببخش ، که از من و از خاندان یعقوب ، ارث ببَرَد و او را _ ای پروردگار من _ پسندیده گردان» .
«پس چون مژده دهنده آمد ، آن [پیراهن] را بر چهره او (یعقوب) انداخت و او بینا شد . گفت : آیا به شما نگفتم که بی شک ، من از [عنایت ]خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید ؟ گفتند : ای پدر ما ! برای گناهان ما آمرزش بخواه ، که به راستی ما خطاکار بودیم . گفت : به زدوی از پروردگارم برای شما آمرزش می خواهم ، که به راستی ، او آمرزگاری مهربان است».
«آن گاه که زن عمران گفت : ای پروردگار من ! من ، آنچه را در شکم خود دارم ، نذر تو کردم تا آزاد شده [از مشاغل دنیا و پرستشگر تو ]باشد ، پس ، از من بپذیر ، که تو شنوایِ دانایی . پس ، چون وضعِ حمل کرد ، گفت : پروردگارا ! من ، دختر زاییده ام _ و خدا خود ، به آنچه او زایید ، داناتر بود _ و پسر ، چون دختر نیست و من ، او را مریم نامیدم و او و فرزندانش را از شیطانِ رانده شده ، در پناه تو درمی آورم» .
حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای پدر برای فرزندش ، به سانِ دعای پیامبر برای امّتش است.
.
ص: 30
عنه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ الوالِدِ لِلوَلَدِ کَالماءِ لِلزَّرعِ بِصَلاحِهِ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ مَن أعانَ وَلَدَهُ عَلی بِرِّهِ ، وهُوَ أن یَعفُوَ عَن سَیِّئَتِهِ ، ویَدعُوَ لَهُ فیما بَینَهُ وبَینَ اللّهِ . (2)
الإمام علیّ علیه السلام :رَقَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله حَسَنا وحُسَینا فَقالَ : اُعیذُکُما بِکَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ وأسمائِهِ الحُسنی کُلِّها عامَّةً مِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ ومِن شَرِّ کُلِّ عَینٍ لامَّةٍ ومِن شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَدَ . ثُمَّ التَفَتَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلَینا فَقالَ : هکَذا کانَ یُعَوِّذُ إبراهیمُ إسماعیلَ وإسحاقَ . (3)
الإمام زین العابدین علیه السلام_ وکانَ مِن دُعائِهِ علیه السلام لِوُلدِهِ علیهم السلام _: اللّهُمَّ ومُنَّ عَلَیَّ بِبَقاءِ وُلدی وبِإِصلاحِهِم لی وبِإِمتاعی بِهِم . إلهِی امدُد لی فی أعمارِهِم ، وزِد لی فی آجالِهِم ، ورَبِّ لی صَغیرَهُم ، وقَوِّ لی ضَعیفَهُم ، وأصِحَّ لی أبدانَهُم وأدیانَهُم وأخلاقَهُم ، وعافِهِم فی أنفُسِهِم وفی جَوارِحِهِم وفی کُلِّ ما عُنیتُ بِهِ مِن أمرِهِم ، وأدرِر لی وعَلی یَدَیَّ أرزاقَهُم . وَاجعَلهُم أبرارا أتقِیاءَ بُصَراءَ سامِعینَ مُطیعینَ لَکَ ، ولِأَولِیائِکَ مُحِبّینَ مُناصِحینَ ، ولِجَمیعِ أعدائِکَ مُعانِدینَ ومُبغِضینَ ، آمینَ . اللّهُمَّ اشدُد بِهِم عَضُدی ، وأقِم بِهِم أوَدی ، وکَثِّر بِهِم عَدَدی ، وزَیِّن بِهِم مَحضَری ، وأحیِ بِهِم ذِکری ، وَاکفِنی بِهِم فی غَیبَتی ، وأعِنّی بِهِم عَلی حاجَتی ، وَاجعَلهُم لی مُحِبّینَ ، وعَلَیَّ حَدِبینَ مُقبِلینَ مُستَقیمینَ لی ، مُطیعینَ ، غَیرَ عاصینَ ولا عاقّینَ ولا مُخالِفینَ ولا خاطِئینَ . وأعِنّی عَلی تَربِیَتِهِم وتَأدیبِهِم ، وبِرِّهِم ، وهَب لی مِن لَدُنکَ مَعَهُم أولادا ذُکورا ، وَاجعَل ذلِکَ خَیرا لی ، وَاجعَلهُم لی عَونا عَلی ما سَأَلتُکَ . وأعِذنی وذُرِّیَّتی مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ . فَإِنَّکَ خَلَقتَنا وأمَرتَنا ونَهَیتَنا ورَغَّبتَنا فی ثَوابِ ما أمَرتَنا ورَهَّبتَنا عِقابَهُ ، وجَعَلتَ لَنا عَدُوّا یَکیدُنا ، سَلَّطتَهُ مِنّا عَلی ما لَم تُسَلِّطنا عَلَیهِ مِنهُ ، أسکَنتَهُ صُدورَنا ، وأجرَیتَهُ مَجارِیَ دِمائِنا . لا یَغفُلُ إن غَفَلنا ، ولا یَنسی إن نَسینا ، یُؤمِنُنا عِقابَکَ ، ویُخَوِّفُنا بِغَیرِکَ . إن هَمَمنا بِفاحِشَةٍ شَجَّعَنا عَلَیها ، وإن هَمَمنا بِعَمَلٍ صالِحٍ ثَبَّطَنا عَنهُ ، یَتَعَرَّضُ لَنا بِالشَّهَواتِ ، ویَنصِبُ لَنا بِالشُّبَهاتِ ، إن وَعَدَنا کَذَبَنا ، وإن مَنّانا أخلَفَنا ، وإلاّ تَصرِف عَنّا کَیدَهُ یُضِلَّنا ، وإلاّ تَقِنا خَبالَهُ یَستَزِلَّنا . اللّهُمَّ فَاقهَر سُلطانَهُ عَنّا بِسُلطانِکَ حَتّی تَحبِسَهُ عَنّا بِکَثرَةِ الدُّعاءِ لَکَ فَنُصبِحَ مِن کَیدِهِ فِی المَعصومینَ بِکَ . اللّهُمَّ أعطِنی کُلَّ سُؤلی ، وَاقضِ لی حَوائِجی ، ولا تَمنَعنِی الإِجابَةَ وقَد ضَمِنتَها لی ، ولا تَحجُب دُعائی عَنکَ وقَد أمَرتَنی بِهِ ، وَامنُن عَلَیَّ بِکُلِّ ما یُصلِحُنی فی دُنیایَ وآخِرَتی ما ذَکَرتُ مِنهُ وما نَسیتُ ، أو أظهَرتُ أو أخفَیتُ أو أعلَنتُ أو أسرَرتُ . وَاجعَلنی فی جَمیعِ ذلِکَ مِنَ المُصلِحینَ بِسُؤالی إیّاکَ ، المُنجِحینَ بِالطَّلَبِ إلَیکَ غَیرِ المَمنوعینَ بِالتَّوَکُّلِ عَلَیکَ . المُعَوَّدینَ بِالتَّعَوُّذِ بِکَ ، الرّابِحینَ فی التِّجارَةِ عَلَیکَ ، المُجارینَ بِعِزِّکَ ، المُوَسَّعِ عَلَیهِمُ الرِّزقُ الحَلالُ مِن فَضلِکَ ، الواسِعِ بِجودِکَ وکَرَمِکَ ، المُعَزّینَ مِنَ الذُّلِّ بِکَ ، وَالمُجارینَ مِنَ الظُّلمِ بِعَدلِکَ ، وَالمُعافَینَ مِنَ البَلاءِ بِرَحمَتِکَ ، والمُغنَینَ مِنَ الفَقرِ بِغِناکَ ، والمَعصومینَ مِنَ الذُّنوبِ وَالزَّلَلِ وَالخَطاءِ بِتَقواکَ ، وَالمُوَفَّقینَ لِلخَیرِ وَالرُّشدِ وَالصَّوابِ بِطاعَتِکَ ، وَالمُحالِ بَینَهُم وبَینَ الذُّنوبِ بِقُدرَتِکَ ، التّارِکینَ لِکُلِّ مَعصِیَتِکَ ، السّاکِنینَ فی جِوارِکَ . اللّهُمَّ أعطِنا جَمیعَ ذلِکَ بِتَوفیقِکَ ورَحمَتِکَ ، وأعِذنا مِن عَذابِ السَّعیرِ ، وأعطِ جَمیعَ المُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ وَالمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ مِثلَ الَّذی سَأَلتُکَ لِنَفسی ولِوُلدی فی عاجِلِ الدُّنیا وآجِلِ الآخِرَةِ ، إنَّکَ قَریبٌ مُجیبٌ سَمیعٌ عَلیمٌ عَفُوٌّ غَفورٌ رَؤوفٌ رَحیمٌ . وآتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً ، وفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وقِنا عَذابَ النّارِ . (4)
.
ص: 31
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای پدر برای فرزندش ، همانند آب برای رشد و پرورشِ زراعت است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، رحمت کند آن کسی را که فرزندش را بر نیکی کردن به خویش کمک می کند ، بدین گونه که از خطای او درمی گذرد و به درگاه خدا برایش دعا می کند.
امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله به حسن و حسین علیهماالسلام تعویذ (دعای حفظ) خواند و فرمود : «شما را باکلمات تامّ خداوند و با همه نام های نیکوی او ، از آسیبِ هر گزنده و خزنده ، و از گزند هر چشم بد و از شرّ هر حسودی ، آن گاه که حسد ورزد ، تعویذ می کنم (به حفظ خدا واگذار می کنم)» . پیامبر صلی الله علیه و آله ، سپس رو به ما کرد و فرمود : «ابراهیم علیه السلام نیز اسماعیل و اسحاق علیهماالسلامرا این گونه تعویذ می کرد».
امام زین العابدین علیه السلام_ از دعای ایشان برای فرزندانش علیه السلام _: بار خدایا ! بر من منّت بگذار فرزندانم را زنده بدار و آنان را برایم ، صالح گردان و مرا از ایشان ، بهره مند فرما. معبود من! عمرشان را برایم دراز گردان و بر مدّت زندگانی شان بیفزای و خُردشان را برایم بپروران و ناتوانشان را نیرومند ساز ، و تن و دین و اخلاقشان را سالم بدار و به جان و اندام ها و هر امری از امور آنان که دل نگرانش هستم ، عافیت عطا فرما ، و روزی های آنان را برای من و به دست من ، فراوان ساز. ایشان را نیکوکار و پرهیزگار و بینا و شنوا و فرمان بردار خودت ، و دوستدار و خیرخواه دوستانت ، و دشمن و متنفّر از همه دشمنانت ، قرار ده . آمین! بار خدایا ! آنان را پشتیبان من ، و کمکِ من در زندگی ام قرار ده ، و به واسطه آنان ، بر عدّه من بیفزای ، و در بودنم ، آنان را مایه آراستگی ام قرار ده ، و یاد و نام مرا به واسطه آنان ، زنده بدار و در نبودم ، امورم را به وسیله آنان ، کفایت فرما و آنان را یاور من در کارهایم قرار ده و ایشان را نسبت به من ، دوستدار و مهربان و متوجّه و درستکار و فرمان بُردار ، قرار ده ، نه نافرمان و بدرفتار و مخالفت کننده و خطاکار. و مرا در تربیت و تعلیم آنان و نیکی نمودن به ایشان ، یاری فرما ، و مرا از جانب خود ، افزون بر ایشان ، پسرانی دیگر نیز ببخش ، و آن را برایم خیر قرار ده ، و به آنان در آنچه از تو خواستم ، برایم کمک قرار ده ، و مرا و فرزندانم را از شیطانِ رانده شده [از درگاهت] پناه ده ؛ زیرا تو ما را آفریدی و امر و نهی مان کردی ، و به پاداشِ آنچه ما را بدان امر فرمودی ، ترغیب نمودی و از کیفرِ آنچه ما را از آن نهی کردی ، ترسانیدی و برای ما دشمنی قرار دادی که مدام ، در صدد فریب ماست ، و او را بر ما چنان تسلّطی دادی که ما را بر او چنان تسلّطی نبخشیدی : او را در سینه های ما جای دادی ، و در رگ های خون ما جاری اش ساختی ، به طوری که اگر ما [از او ]غافل شویم ، او [از ما ]دَمی غافل نمی شود و اگر ما [او را ]از یاد ببریم ، او [ما را] از یاد نمی بَرَد . ما را از کیفر تو آسوده خاطر می دارد ؛ امّا از غیر تو می ترساند . اگر آهنگِ زشتکاری کنیم ، ما را بر آن تشویق می کند و اگر آهنگِ کاری نیک نماییم ، ما را در آن سست می گردانَد . با شهوات ، قصد ما می کند و با شبهات ، به سراغ ما می آید . اگر به ما وعده بدهد ، دروغ می گوید و اگر امید بدهد ، خلاف آن عمل می کند . اگر نیرنگ او را از ما نگردانی ، گم راهمان می سازد و اگر ما را از تباهکاری او نگه نداری ، ما را می لغزاند . بار خدایا ! پس با چیرگی خودت ، او را از چیرگی بر ما ناتوان ساز ، تا با خواندنِ بسیارِ تو ، او را از ما باز داری و به یاری تو از نیرنگ او مصون بمانیم. بار خدایا ! همه خواهش هایم را به من عطا فرما و حاجت هایم را برآورده ساز و مرا از اجابت [دعا ]که آن را برایم ضمانت کرده ای ، محروم مگردان و دعایم را که تو خود ، مرا بدان فرمان داده ای ، از درگاهت باز مدار و هر آنچه را که در دنیا و آخرتم باعث اصلاح حال من است ، به من ارزانی دار ؛ چه آنهایی را که یاد کردم و چه آنهایی را که فراموش کردم ؛ چه آنهایی را که به زبان آوردم و چه آنهایی را که در دل داشتم ؛ چه آنهایی را که آشکار نمودم و چه آنهایی را که پنهان داشتم. و در همه اینها ، مرا ، به سبب درخواستم از تو ، از درستکاران قرار ده ، از دست یابندگان به تقاضایشان از تو ، از محروم ناشدگان از توکّل بر تو ، از خو گرفتگان به پناه جُستن از تو ، از سود بَرَندگان در سودای با تو ، از پناهندگان به عزّت تو ، از آنان که از فضل خود ، روزیِ حلال را برایشان فراخ گردانیده ای ، و به جود و کَرَمت به ایشان ، گشایش داده ای ؛ از آنان که به واسطه تو از ذلّت به عزّت رسیده اند، و از ستم ، به عدل تو پناه آورده اند، و به رحمت تو از بلا رَهیده اند و به توانگریِ تو ، از فقر به بی نیازی رسیده اند، و به برکتِ پروای از تو ، از گناهان و لغزش و خطا ، مصون مانده اند و بر اثرِ طاعت تو ، به خوبی و هدایت و درستی ، توفیق یافته اند و به واسطه قدرت تو ، میان آنان و گناهان ، مانع پدید آمده است ؛ آنان که هر معصیتی را وا نهاده اند و در جوار تو آرمیده اند. بار خدایا ! همه این موهبت ها را به توفیق و رحمتت ، به ما عطا فرما و ما را از عذاب دوزخ ، پناه ده و همانند آنچه را برای خودم و فرزندانم در دنیا و آخرت از تو خواستم ، به مردان و زنان مسلمان ، و مردان و زنان مؤمن نیز عطا فرما ، که به راستی تو نزدیک و اجابت کننده و شنوا و دانا و باگذشت و آمرزنده و رئوف و مهربانی . ما را در دنیا ، نیکی ده و در آخرت نیز ، نیکی ده و از عذاب آتش ، نگاهمان بدار.
.
ص: 32
. .
ص: 33
. .
ص: 34
الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام یَقولُ فی دُعائِهِ : رَبِّ أصلِح لی نَفسی ، فَإِنَّها أهَمُّ الأَنفُسِ إلَیَّ ، رَبِّ أصلِح لی ذُرِّیَّتی ؛ فَإِنَّهُم یَدی وعَضُدی ، رَبِّ وأصلِح لی أهلَ بَیتی ؛ فَإِنَّهُم لَحمی ودَمی ، رَبِّ أصلِح لی جَماعَةَ إخوَتی وأخَواتی ومُحِبِّیَّ ؛ فَإِنَّ صَلاحَهُم صَلاحی . (1)
الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ آدَمَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ لَمّا بَنَی الکَعبَةَ وطافَ بِها قالَ : اللّهُمَّ إنَّ لِکُلِّ عامِلٍ أجرا ، اللّهُمَّ وإنّی قَد عَمِلتُ . فَقیلَ لَهُ : سَل یا آدَمُ ، فَقالَ : اللّهُمَّ اغفِر لی ذَنبی . فَقیلَ لَهُ : قَد غُفِرَ لَکَ یا آدَمُ ، فَقالَ : ولِذُرِّیَّتی مِن بَعدی ، فَقیلَ لَهُ : یا آدَمُ مَن باءَ (2) مِنهُم بِذَنبِهِ هاهُنا کَما بُؤتَ ، غَفَرتُ لَهُ . (3)
.
ص: 35
امام صادق علیه السلام :پدرم[امام باقر علیه السلام ] در دعایش می گفت : «ای پروردگار من! جانم را اصلاح فرما ؛ زیرا جانم مهم ترین کس برای خودم است . ای پروردگار من! فرزندانم را برایم اصلاح فرما زیرا آنان ، دست و بازوی من اند . ای پروردگار من ! خانواده ام را برایم اصلاح فرما ؛ زیرا آنان ، گوشت و خون من اند . ای پروردگار من! جماعتِ برادران و خواهران و دوستداران مرا برایم اصلاح فرما ؛ زیرا صلاحِ ایشان ، صلاحِ من است».
امام باقر علیه السلام :آدم _ که درودهای خدا بر او باد _ چون کعبه را ساخت و بر آن طواف کرد ، گفت : بار خدایا ! هر کارگری مزدی دارد ، بار خدایا ! من هم کار کردم . به او ندا آمد که : « بخواه ، ای آدم !». گفت : بار خدایا ! گناه مرا بیامرز . به او گفته شد : «آمرزیده شدی ، ای آدم !». گفت : فرزندان مرا که پس از من می آیند نیز بیامرز . گفته شد : «ای آدم ! هر یک از ایشان که در این مکان ، همانند تو به گناهش اعتراف کند ، او را نیز آمرزیدم» .
.
ص: 36
الإمام الصادق علیه السلام :لَمّا طافَ آدَمُ بِالبَیتِ وَانتَهی إلَی المُلتَزَمِ ، قالَ لَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام : یا آدَمُ أقِرَّ لِرَبِّکَ بِذُنوبِکَ فی هذَا المَکانِ ، فَوَقَفَ آدَمُ علیه السلام فَقالَ : یا رَبِّ إنَّ لِکُلِّ عامِلٍ أجرا وقَد عَمِلتُ ، فَما أجری ؟ فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلَیهِ : یا آدَمُ ، قَد غَفَرتُ ذَنبَکَ ، قالَ : یا رَبِّ ولِوُلدی أو لِذُرِّیَّتی . فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلَیهِ : یا آدَمُ مَن جاءَ مِن ذُرِّیَّتِکَ إلی هذَا المَکانِ ، وأقَرَّ بِذُنوبِهِ وتابَ کَما تُبتَ ثُمَّ استَغفَرَ غَفَرتُ لَهُ . (1)
راجع : ج 1 ص 612 (من تستجاب دعوته / الوالد) .
2 / 3الأَخُ المُؤمِنُ بِظَهرِ الغَیبِأ _ الجارُ ثُمَّ الدّارُالإمام الحسن علیه السلام :رَأَیتُ اُمّی فاطِمَةَ علیهاالسلام قائِمَةً فی مِحرابِها لَیلَةَ الجُمُعَةِ ، فَلَم تَزَل راکِعَةً ساجِدَةً حَتَّی انفَجَرَ عَمودُ الصُّبحِ ، وسَمِعتُها تَدعو لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ وتُسَمّیهِم ، وتُکثِرُ الدُّعاءَ لَهُم ، ولا تَدعو لِنَفسِها بِشَیءٍ . فَقُلتُ : یا اُمّاه ، لِمَ لا تَدعینَ لِنَفسِکِ کَما تَدعینَ لِغَیرِکِ ؟ فَقالَت : یا بُنَیَّ ؟ الجارُ ثُمَّ الدّارُ . (2)
راجع : ج 1 ص 202 ح 302 .
.
ص: 37
امام صادق علیه السلام :هنگامی که آدم علیه السلام کعبه را طواف کرد و به ملتزم (1) رسید ، جبرئیل علیه السلام به او گفت : «ای آدم ! در این مکان به گناهان خود برای پروردگارت اعتراف کن» . پس ، آدم علیه السلام ایستاد و گفت : پروردگارا ! هر کارگری مزدی دارد و من نیز کار کردم . مزد من چیست؟ خداوند عز و جل به او وحی فرمود که : «ای آدم ! گناهت را بخشیدم» . آدم گفت : ای پروردگار من ! و فرزندانم با ذریّه ام؟ خداوند عز و جل به او وحی فرمود که : «ای آدم ! هر یک از ذریّه تو که بدین مکان بیاید . و به گناهان خویش اعتراف کند و چنان که تو توبه کردی ، توبه کند و سپس ، آمرزش بطلبد ، او را نیز می آمرزم».
ر . ک : ج 1 ص 613 (کسانی که دعایشان مستجاب می شود / پدر) .
2 / 3پشتِ سر برادر مؤمنالف _ اوّل همسایه ، بعد خانهامام حسن علیه السلام :مادرم فاطمه علیهاالسلام را دیدم که شب جمعه ، در محرابش به نماز ایستاد و تا دمیدن سپیده صبح ، پیوسته در رکوع و سجود بود . شنیدم که از مردان و زنانِ مؤمن نام می بَرَد و مرتّب ، برایشان دعا می کند و برای خودش اصلاً دعا نمی کند. گفتم : مادر جان ! چرا همان گونه که برای آنان دعا می کنی ، برای خودت دعایی نمی کنی؟ فرمود : «فرزندم ! اوّلْ همسایه ، سپس خانه».
ر . ک : ج 1 ص 203 ح 302 .
.
ص: 38
ب _ سُرعَةُ إِجابَةِ دَعوَةِ الغائِبِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَیسَ شَیءٌ أسرَعَ إجابَةً مِن دَعوَةِ غائِبٍ لِغائِبٍ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ المُؤمِنِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ مُستَجابٌ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ الأَخِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ لا یُرَدُّ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :أربَعُ دَعَواتٍ لا تُرَدُّ : دَعوَةُ الحاجِّ حَتّی یَرجِعَ ، ودَعوَةُ الغازی حَتّی یَصدُرَ ، ودَعوَةُ المَریضِ حَتّی یَبرَأَ ، ودَعوَةُ الأَخِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ ، وأسرَعُ هذِهِ الدَّعَواتِ إجابَةً ، دَعوَةُ الأَخِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ . (4)
الإمام الباقر علیه السلام :أوشَکُ دَعوَةٍ وأسرَعُ إجابَةٍ ، دُعاءُ المَرءِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ . (5)
تفسیر القمّی عن حمّاد :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : أشغَلُ نَفسی بِالدُّعاءِ لاِءِخوانی ولِأَهلِ الوِلایَةِ ؛ فَما تَری فی ذلِکَ ؟ فَقالَ : إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی یَستَجیبُ دُعاءَ غائِبٍ لِغائِبٍ ، ومَن دَعا لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ ولِأَهلِ مَوَدَّتِنا ، رَدَّ اللّهُ عَلَیهِ مِن آدَمَ إلی أن تَقومَ السّاعَةُ لِکُلِّ مُؤمِنٍ حَسَنَةً . (6)
.
ص: 39
ب _ سرعت اجابت دعای پشتِ سرپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دعایی سریع تر از دعای شخص غایب برای غایب ، به اجابت نمی رسد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای مؤمن برای برادرش در غیاب او ، مستجاب می شود.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای برادر برای برادرش (برادر ایمانی اش) در پشتِ سر او ، رد نمی شود.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار دعاست که رد نمی شود : دعای حج گزار تا زمانی که مراجعت کند ؛ دعای مجاهد تا زمانی که بازگردد ؛ دعای بیمار تا آن گاه که بهبود یابد ؛ و دعای برادر برای برادرش در پشتِ سر او . و سریع الإجابه ترینِ این دعاها ، دعای برادر برای برادرش در پشتِ سر اوست .
امام باقر علیه السلام :نزدیک ترین و سریع ترین دعاها به اجابت ، دعایی است که شخص ، پشتِ سر برادرش برای او دعا می کند.
تفسیر القمّی_ به نقل از حمّاد _: به امام صادق علیه السلام گفتم : نفسم را به دعا برای برادرانم و پیروان ولایت ، مشغول می کنم . در این باره ، چه می گویی؟ فرمود : «خداوند _ تبارک و تعالی _ دعای غایب برای غایب را مستجاب می فرماید و هر کس برای مردان و زنانِ مؤمن و برای دوستداران ما دعا کند ، خداوند ، از زمان آدم تا قیامِ قیامت ، به ازای هر مؤمنی ، ثوابی به او می دهد».
.
ص: 40
الإمام الصادق علیه السلام :إذا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ ، نودِیَ مِنَ العَرشِ : ولَکَ مِئَةُ ألفِ ضِعفٍ مِثلِهِ ، وإذا دَعا لِنَفسِهِ کانَت لَهُ واحِدَةٌ ، فَمِئَةُ ألفٍ مَضمونَةٌ خَیرٌ مِن واحِدَةٍ لا یَدری یُستَجابُ لَهُ أم لا . (1)
راجع : ج 1 ص 622 ح 994 و 995 و 997 و 999 .
ج _ دُعاءُ المَلائِکَةِ لِمَن یَدعو لِأَخیهِالکتاب«وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ وَ یَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ» . (2)
الحدیثالإمام الباقر علیه السلام_ فی قَولِهِ تَبارَکَ وتَعالی : «وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ وَ یَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ» _: هُوَ المُؤمِنُ یَدعو لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ ، فَیَقولُ لَهُ المَلَکُ : آمینَ ، ویَقولُ اللّهُ العَزیزُ الجَبّارُ : ولَکَ مِثلا ما سَأَلتَ ، وقَد اُعطیتَ ما سَأَلتَ بِحُبِّکَ إیّاهُ . (3)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :دَعوَةُ الرَّجُلِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ تَعدِلُ سَبعینَ دَعوَةً مُستَجابَةً ، ویُوَکِّلُ اللّهُ عز و جل بِها مَلَکا یَقولُ : آمینَ آمینَ ، ولَکَ مِثلُ ما دَعَوتَ . (4)
.
ص: 41
امام صادق علیه السلام :هر گاه انسان در غیاب برادرش برای او دعا کند ، از عرش ندا می آید که : «صد هزار برابر آن ، از آنِ تو باد!» . و هر گاه برای خودش دعا کند ، یکی از آنِ اوست . پس ، یکصد هزار دعای ضمانت شده ، بهتر از یک دعایی است که [شخص] نمی داند برایش مستجاب می شود یا نه».
ر . ک : ج 1 ص 623 ح 994 و 995 و 997 و 999 .
ج _ دعای فرشتگان در حقّ کسی که برای برادرش دعا می کندقرآن«و دعای کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند ، اجابت می کند و از فضل خویش نیز به آنان ، زیاده می دهد» .
حدیثامام باقر علیه السلام_ درباره این سخن خداوند _تبارک و تعالی _ که : «و دعای کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند ، اجابت می کند و از فضل خویش نیز به آنان ، زیاده می دهد» _ : مقصود ، مؤمنی است که برای برادر [ایمانی ]خود ، در پشتِ سر او دعا کند ، پس فرشته می گوید : «آمین !» و خدای عزیز جبّار می فرماید : «و از آنِ توست ، دو برابرِ آنچه درخواست کردی ، و آنچه هم [برای او ]درخواست نمودی ، به خاطر محبّتت به او ، به تو داده شد [و مستجاب گردید]».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای مرد برای برادرش در پشتِ سر او ، برابر با هفتاد دعای اجابت شده است ، و خداوند عز و جل برای دعایش فرشته ای می گمارد که بگوید : «آمین ، آمین!» و «برای خودت نیز همانند آن باد!».
.
ص: 42
عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ مُسلِمٍ یَدعو لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ ، إلاّ قالَ المَلَکُ : ولَکَ بِمِثلٍ . (1)
صحیح مسلم عن صفوان بن عبد اللّه بن صفوان_ وکانَت تَحتَهُ الدَّرداءُ _: قَدِمتُ الشّامَ ، فَأَتَیتُ أبَا الدَّرداءِ فی مَنزِلِهِ فَلَم أجِدهُ ، ووَجَدتُ اُمَّ الدَّرداءِ ، فَقالَت : أتُریدُ الحَجَّ العامَ ؟ فَقُلتُ : نَعَم . قالَت : فَادعُ اللّهَ لَنا بِخَیرٍ ؛ فَإِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یَقولُ : دَعوَةُ المَرءِ المُسلِمِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ مُستَجابَةٌ ، عِندَ رَأسِهِ مَلَکٌ مُوَکَّلٌ ، کُلَّما دَعا لِأَخیهِ بِخَیرٍ قالَ المَلَکُ المُوَکَّلُ بِهِ : آمینَ ، ولَکَ بِمِثلٍ . فَخَرَجتُ إلَی السّوقِ فَلَقیتُ أبَا الدَّرداءِ ، فَقالَ لی مِثلَ ذلِکَ ، یَرویهِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله . (2)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن قَضی لِأَخیهِ المُؤمِنِ حاجَةً ، کانَ کَمَن عَبَدَ اللّهَ دَهرَهُ ، ومَن دَعا لِمُؤمِنٍ بِظَهرِ الغَیبِ قالَ المَلَکُ : ولَکَ مِثلُ ذلِکَ ، وما مِن عَبدٍ مُؤمِنٍ دَعا لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ بِظَهرِ الغَیبِ إلاّ رَدَّ اللّهُ عز و جل مِثلَ الَّذی دَعا لَهُم ، مِن مُؤمِنٍ أو مُؤمِنَةٍ مَضی مِن أوَّلِ الدَّهرِ أو هُوَ آتٍ إلی یَومِ القِیامَةِ . وإنَّ العَبدَ المُؤمِنَ لَیُؤمَرُ بِهِ إلَی النّارِ ، یَکونُ مِن أهلِ الذُّنوبِ وَالخَطایا فَیُسحَبُ ، فَیَقولُ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ : إلهَنا ! عَبدُکَ هذا کانَ یَدعو لَنا فَشَفِّعنا فیهِ ، فَیُشَفِّعُهُمُ اللّهُ عز و جل فیهِ ، فَیَنجو مِنَ النّارِ ، بِرَحمَةٍ مِنَ اللّهِ عز و جل . (3)
الإمام زین العابدین علیه السلام :إنَّ المَلائِکَةَ إذا سَمِعُوا المُؤمِنَ یَدعو لِأَخیهِ المُؤمِنِ بِظَهرِ الغَیبِ أو یَذکُرُهُ بِخَیرٍ ، قالوا : نِعمَ الأَخُ أنتَ لِأَخیکَ ! تَدعو لَهُ بِالخَیرِ وهُوَ غائِبٌ عَنکَ ، وتَذکُرُهُ بِخَیرٍ ، قَد أعطاکَ اللّهُ عز و جل مِثلَی ما سَأَلتَ لَهُ ، وأثنی عَلَیکَ مِثلَی ما أثنَیتَ عَلَیهِ ، ولَکَ الفَضلُ عَلَیهِ . وإذا سَمِعوهُ یَذکُرُ أخاهُ بِسوءٍ ویَدعو عَلَیهِ قالوا لَهُ : بِئسَ الأَخُ أنتَ لِأَخیکَ ، کُفَّ أیُّهَا المُسَتَّرُ عَلی ذُنوبِهِ وعَورَتِهِ ، وَاربَع عَلی نَفسِکَ (4) ، وَاحمَدِ اللّهَ الَّذی سَتَرَ عَلَیکَ ، وَاعلَم أنَّ اللّهَ عز و جلأعلَمُ بِعَبدِهِ مِنکَ . (5)
.
ص: 43
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده مسلمانی نیست که در غیابِ برادرش برای او دعا کند ، مگر آن که فرشته می گوید : تو را نیز چنان باد!
صحیح مسلم_ به نقل از صفوان بن عبد اللّه بن صفوان (شوهر دَرداء): وارد شام شدم و در پیِ ابودرداء به خانه اش رفتم ؛ امّا او در خانه نبود و امّ درداء بود . او گفت : می خواهی امسال به حج بروی؟ گفتم : آری . گفت : پس برای ما دعای خیر کن ؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود : «دعای شخص مسلمان برای برادرش در غیاب او ، مستجاب می شود و فرشته ای بر بالای سرِ او گماشته شده است که هر گاه برای برادرش دعای خیر کند ، آن فرشته موکّل بر او می گوید : «آمین !» و «مانند آن ، تو را باد!». من به بازار رفتم و ابودرداء را دیدم . او نیز همانند این حدیث را از پیامبر صلی الله علیه و آله برایم روایت کرد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای برادر مؤمنش حاجتی را برآورده سازد ، همانند کسی باشد که یک عمر خدا را عبادت کرده باشد و هر کس برای مؤمنی در غیابش دعا کند ، فرشته می گوید : «تو را نیز مانند آن باد!» . هیچ بنده مؤمنی نیست که برای مردان و زنان مؤمن ، در پشتِ سر آنان ، دعا کند ، مگر آن که خداوند عز و جلهمانند دعایی را که برای آنان کرده است ، به شماره هر مرد یا زن مؤمنی که از آغاز روزگار در گذشته یا تا روز قیامت خواهند آمد ، به او برمی گردانَد. [روز قیامت] امر می شود بنده مؤمنی را که اهل گناه ها و خطاها بوده است ، به سوی آتش ببرند و او را کِشان کِشان می برند . در این هنگام ، مردان و زنان مؤمن می گویند : ای معبود ما! این بنده تو برای ما دعا می کرد . پس اکنون ، شفاعت ما را در حقّ او بپذیر . خداوند عز و جل هم شفاعت آنان را درباره اش می پذیرد و با لطف و رحمت خداوند عز و جلاز آتش نجات می یابد.
امام زین العابدین علیه السلام :فرشتگان ، هر گاه بشنوند که مؤمن برای برادر مؤمنش پشتِ سر او دعا می کند یا از او به نیکی یاد می کند، می گویند : «چه نیکو برادری هستی تو برای برادرت! در غیابش برای او دعای خیر می کنی و از او به نیکی یاد می نمایی . خداوند عز و جلدو برابرِ آنچه را برای او درخواست کردی ، به خود تو عطا فرمود و دو برابرِ آنچه او را ستوده ای ، تو را ستود و تو بر او برتری داری». ولی هر گاه بشنوند که از برادرش به بدی یاد می کند و او را نفرین می نماید ، به او می گویند : «چه بد برادری هستی تو برای برادرت! بس کن ، ای کسی که بر گناهان و عیب هایت پرده پوشی شده است ، و باز ایست و خدا را که بر تو پرده پوشی کرده است ، سپاس گوی و بدان که خداوند عز و جل به بنده اش از تو داناتر است».
.
ص: 44
الإمام الصادق علیه السلام :ما مِن مُؤمِنٍ یَدعو لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ ، إلاّ وَکَّلَ اللّهُ عز و جل بِهِ مَلَکا یَقولُ : ولَکَ مِثلُهُ . (1)
الإمام الباقر علیه السلام :أسرَعُ الدُّعاءِ نُجحا لِلإِجابَةِ دُعاءُ الأَخِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ ؛ یَبدَأُ بِالدُّعاءِ لِأَخیهِ ، فَیَقولُ لَهُ مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِهِ : آمینَ ، ولَکَ مِثلاهُ . (2)
أبو الحسن علیه السلام_ إنَّهُ کانَ یَقولُ _: مَن دَعا لاِءِخوانِهِ مِنَ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ ، وَکَّلَ اللّهُ بِهِ عَن کُلِّ مُؤمِنٍ مَلَکا یَدعو لَهُ . (3)
د _ إجابَةُ دُعاءِ مَن دَعا لِأَربَعینَ مِنَ المُؤمِنینَرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ یَقومُ مِنَ اللَّیلِ فَیُصَلّی رَکعَتَینِ، فَیَدعو فی سُجودِهِ لِأَربَعینَ مِن أصحابِهِ یُسَمّی بِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم ، إلاّ ولَم یَسأَلِ اللّهَ تَعالی شَیئا إلاّ أعطاهُ . (4)
.
ص: 45
امام صادق علیه السلام :هیچ مؤمنی نیست که در غیاب برادرش برای او دعا کند ، مگر آن که خداوند عز و جلفرشته ای بر او می گمارد که بگوید : «و تو را نیز مانند آن باد!».
امام باقر علیه السلام :سریع ترین دعا به اجابت ، دعای برادر [دینی] برای برادرش در غیاب اوست . همین که برای برادرش شروع به دعا کرد ، فرشته ای که بر او گماشته شده است ، می گوید : «آمین . تو را نیز دو چندانِ آن ، باد!».
ابوالحسن (1) علیه السلام :ابوالحسن 2 علیه السلام : هر کس برای برادران خود ، از مرد و زن مؤمن و مرد و زن مسلمان ، دعا کند ، خداوند ، به ازای هر مؤمنی ، یک فرشته ای بر او می گمارد که برایش دعا کند.
د _ مستجاب شدن دعای کسی که برای چهل مؤمن ، دعا کندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده مؤمنی نیست که پاسی از شب برخیزد و دو رکعت نماز بخواند و در سجده اش برای چهل تن از یارانش دعا کند و نامِ آنها و نام پدرانشان را ببرد ، مگر آن که هر چه از خداوند متعال درخواست کند ، به او عطا فرماید.
.
ص: 46
الإمام الصادق علیه السلام :مَن قَدَّمَ أربَعینَ مِنَ المُؤمِنینَ ثُمَّ دَعَا استُجیبَ لَهُ . (1)
عنه علیه السلام :مَن دَعا لِأَربَعینَ رَجُلاً مِن إخوانِهِ قَبلَ أن یَدعُوَ لِنَفسِهِ ، استُجیبَ لَهُ فیهِم وفی نَفسِهِ . (2)
ه _ تِلکَ البَرَکاتُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اُطلُبِ العافِیَةَ لِغَیرِکَ ، تُرزَقها فی نَفسِکَ . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :مَن دَعا لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ فی کُلِّ یَومٍ خَمسا وعِشرینَ مَرَّةً نَزَعَ اللّهُ الغِلَّ مِن صَدرِهِ ، وکَتَبَهُ مِنَ الأَبدالِ ، إن شاءَ اللّهُ . (4)
عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ یَدعو لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ إلاّ رَدَّ اللّهُ عَلَیهِ عَن کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ مَضی (5) أو هُوَ کائِنٌ إلی یَومِ القِیامَةِ ، بِمِثلِ ما دَعا بِهِ . (6)
عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ استَغفَرَ لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ کُلَّ یَومٍ سَبعا وعِشرینَ مَرَّةً ، کانَ مِنَ الَّذینَ یُستَجابُ لَهُم ، ویُرزَقُ بِهِم أهلُ الأَرضِ . (7)
.
ص: 47
امام صادق علیه السلام :هر کس ابتدا چهل مؤمن را دعا کند و سپس برای خودش دعا نماید ، دعایش مستجاب می شود.
امام صادق علیه السلام :هر کس پیش از آن که برای خودش دعا کند ، برای چهل مرد از برادرانش دعا نماید ، دعایش درباره آنها و خودش مستجاب می شود.
ه _ این برکت هاپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عافیت را برای دیگران طلب کن تا به تو نیز روزی شود.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در هر روز ، بیست و پنج مرتبه برای مردان و زنان مؤمن دعا کند ، خداوند ، کینه را از سینه اش می زُداید و او را جزو اَبدال (اولیای بزرگ خویش) می نویسد ، إن شاء اللّه !
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که برای مردان و زنان مؤمن دعا کند ، مگر آن که خداوند ، از جانب هر مرد و زن مؤمنی که در گذشته یا تا روز قیامت خواهد آمد ، به سان آنچه دعا کرده است ، به او بازمی گردانَد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در هر روز ، 27 مرتبه برای مردان و زنان مؤمن طلب آمرزش کند ، از کسانی باشد که دعایشان مستجاب می شود و اهل زمین ، به واسطه آنان ، روزی داده می شوند.
.
ص: 48
عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ : «اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ» ، کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ مُؤمِنٍ خَلَقَهُ اللّهُ مُنذُ خَلَقَ آدَمَ إلی أن تَقومَ السّاعَةُ حَسَنَةً ، ومَحا عَنهُ سَیِّئَةً ، ورَفَعَ لَهُ دَرَجَةً . (1)
الإمام الصادق علیه السلام :مَن قالَ کُلَّ یَومٍ خَمسا وعِشرینَ مَرَّةً : «اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ» ، کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِعَدَدِ کُلِّ مُؤمِنٍ مَضی ، وکُلِّ مُؤمِنٍ بَقِیَ إلی یَومِ القِیامَةِ حَسَنَةً ، ومَحا عَنهُ سَیِّئَةً ، ورَفَعَ لَهُ دَرَجَةً . (2)
عنه علیه السلام :إذا قالَ الرَّجُلُ : «اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ ، وَالمُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ ، الأَحیاءِ مِنهُم وجَمیعِ الأَمواتِ» ، رَدَّ اللّهُ عَلَیهِ بِعَدَدِ مَن مَضی ومَن بَقِیَ مِن کُلِّ إنسانٍ دَعوَةً . (3)
الإمام الباقر علیه السلام :عَلَیکَ بِالدُّعاءِ لاِءِخوانِکَ بِظَهرِ الغَیبِ ؛ فَإِنَّهُ یُهیلُ الرِّزقَ _ یَقولُها ثَلاثا _ . (4)
الإمام الصادق علیه السلام :دُعاءُ المَرءِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ ، یُدِرُّ الرِّزقَ ویَدفَعُ المَکروهَ . (5)
.
ص: 49
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بگوید : «بار خدایا ! مردان و زنان مؤمن را بیامرز» ، خداوند ، به ازای هر مؤمنی که از زمان خلقت آدم علیه السلام تا قیامِ قیامت آفریده و می آفریند ، برایش یک ثواب می نویسد و یک گناه از او پاک می کند و یک درجه بر او می افزاید.
امام صادق علیه السلام :هر کس در هر روز ، 25 مرتبه بگوید : «بار خدایا! مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان مسلمان را بیامرز» ، خداوند به عدد هر مؤمنی که در گذشته و هر مؤمنی که تا روز قیامت خواهد آمد ، یک ثواب برایش می نویسد و یک گناه از او می زداید و یک درجه بر او می افزاید.
امام صادق علیه السلام :هر گاه شخص بگوید : «بار خدایا ! مردان و زنانِ اهل ایمان ، و مردان و زنان مسلمان ، زندگان ایشان و همه مُردگانشان را بیامرز» ، خداوند ، به شمارِ هر یک از افراد گذشته و باقی مانده ، یک دعا به او برمی گردانَد.
امام باقر علیه السلام :بر تو باد دعا کردن برای برادرانت در پشتِ سر آنان ؛ زیرا این کار ، روزی را سرازیر می کند . (امام علیه السلام ، سه بار این جمله را فرمود) .
امام صادق علیه السلام :دعای شخص برای برادرش در غیاب او ، روزی را بسیار و پیشامدِ ناگوار را دفع می کند.
.
ص: 50
عنه علیه السلام :دُعاءُ المُؤمِنِ لِلمُؤمِنِ یَدفَعُ عَنهُ البَلاءَ ، ویُدِرُّ عَلَیهِ الرِّزقَ . (1)
عنه علیه السلام :دُعاءُ المُسلِمِ لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ یَسوقُ إلَی الدّاعِی الرِّزقَ ، ویَصرِفُ عَنهُ البَلاءَ ، وتَقولُ لَهُ المَلائِکَةُ : لَکَ مِثلاهُ . (2)
2 / 4المَسجونُ وَالأَسیرُرسول اللّه صلی الله علیه و آله_ مِن دُعائِهِ صلی الله علیه و آله فی شَهرِ رَمَضانَ بَعدَ المَکتوبَةِ _: اللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ ، اللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أسیرٍ . (3)
دلائل الإمامة عن علیّ بن محمّد_ فی خَبرِ عَبدِ الحَمیدِ _: کانَ صَدیقا لِمُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ ، وأخَذَهُ أبو جَعفَرٍ [ المَنصورُ ] فَحَبَسَهُ زَمانا فِی المُطبِقِ (4) ، فَحَجَّ ، فَلَمّا کانَ یَومُ عَرَفَةَ لَقِیَهُ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام فِی المَوقِفِ ، فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، ما فَعَلَ صَدیقُکَ عَبدُ الحَمیدِ ؟ قالَ : حَبَسَهُ أبو جَعفَرٍ فِی المُطبِقِ مُنذُ زَمانٍ . فَرَفَعَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَدَهُ ، فَدَعا ساعَةً ثُمَّ التَفَتَ إلَیَّ وقالَ : یا مُحَمَّدُ ، قَد وَاللّهِ خُلِّیَ سَبیلُ صاحِبِکَ . قالَ مُحَمَّدٌ : فَسَأَلتُ عَبدَ الحَمیدِ : أیَّ ساعَةٍ أخرَجَکَ أبو جَعفَرٍ ؟ قالَ : أخرَجَنی یَومَ عَرَفَةَ بَعدَ العَصرِ . (5)
.
ص: 51
امام صادق علیه السلام :دعای مؤمن برای مؤمن ، بلا را از او برمی گردانَد و روزی اش را افزون می سازد.
امام صادق علیه السلام :دعای مسلمان برای برادرش در پشتِ سر او ، روزی را به سوی دعاکننده سوق می دهد و بلا را از او برمی گردانَد و فرشتگان به او می گویند : «تو را نیز ، دو چندانِ آن دعا باد!».
2 / 4زندانی و اسیرپیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ از دعای ایشان در ماه رمضان ، بعد از هر نماز واجب _: بار خدایا ! هر غریبی را [به وطن و دیارش ]بازگردان . بار خدایا ! هر اسیری را آزاد گردان.
دلائل الإمامة_ به نقل از علی بن محمّد (درباره عبد الحمید) _: او (عبد الحمید) ، دوستِ محمد بن عبد اللّه بن علی بن الحسین علیه السلام بود . ابو جعفر [منصور] او را بازداشت و مدّتی در سیاه چال ، زندانی کرد . محمّد به حج رفت و در روز عرفه ، امام صادق علیه السلام را در موقف دید . امام علیه السلام به او فرمود : «ای محمّد! از دوستت عبد الحمید چه خبر؟». گفت : مدّتی است که ابو جعفر ، او را در سیاه چال ، زندانی کرده است. امام صادق علیه السلام دستش را به طرف آسمان برد و لَختی دعا کرد و سپس ، رو به من نمود و فرمود : «ای محمّد! به خدا سوگند که دوستت آزاد شد». از عبد الحمید پرسیدم : چه وقت ابو جعفر ، تو را آزاد کرد؟ گفت : بعد از نماز عصرِ روز عرفه.
.
ص: 52
رجال الکشّی عن زید الشحّام :إنّی لَأَطوفُ حَولَ الکَعبَةِ وکَفّی فی کَفِّ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، ودُموعُهُ تَجری عَلی خَدَّیهِ . فَقالَ : یا شَحّامُ ، ما رَأَیتَ ما صَنَعَ رَبّی إلَیَّ ؟ ثُمَّ بَکی ودَعا . ثُمَّ قالَ لی : یا شَحّامُ ، إنّی طَلَبتُ إلی إلهی فی سَدیرٍ وعَبدِ السَّلامِ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ _ وکانا فِی السِّجنِ _ فَوَهَبَهُما لی وخَلّی سَبیلَهُما . (1)
الکافی عن یحیی بن إبراهیم بن مهاجر :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : فُلانٌ یُقرِئُکَ السَّلامَ وفُلانٌ وفُلانٌ ، فَقالَ : وعَلَیهِمُ السَّلامُ . قُلتُ : یَسأَلونَکَ الدُّعاءَ . فَقالَ : وما لَهُم ؟ قُلتُ : حَبَسَهُم أبو جَعفَرٍ [ المَنصورُ ] ، فَقالَ : وما لَهُم وما لَهُ ؟ قُلتُ : استَعمَلَهُم فَحَبَسَهُم . فَقالَ : وما لَهُم وما لَهُ ؟ ! ألَم أنهَهُم ؟ ألَم أنهَهُم ؟ ألَم أنهَهُم ؟ هُمُ النّارُ ، هُمُ النّارُ ، هُمُ النّارُ . ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ اخدَع عَنهُم سُلطانَهُم . قالَ : فَانصَرَفتُ مِن مَکَّةَ ، فَسَأَلتُ عَنهُم فَإِذا هُم قد اُخرِجوا بَعدَ هذَا الکَلامِ بِثَلاثَةِ أیّامٍ . (2)
قصص الأنبیاء للثعلبی_ فی بَیانِ قِصَّةِ یوسُفَ علیه السلام _: فَلَمّا تَبَیَّنَ لِلمَلِکِ عُذرُ یوسُفَ وعَرَفَ أمانَتَهُ وکِفایَتَهُ وعِلمَهُ وعَقلَهُ قالَ : «ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی» (3) ، فَلَمّا جاءَهُ الرَّسولُ قالَ لَهُ : أجِبِ المَلِکَ الآنَ ، فَخَرَجَ یوسُفُ ودَعا لِأَهلِ السِّجنِ بِدُعاءٍ یُعرَفُ إلَی الیَومِ ، وذلِکَ أنَّهُ قالَ : اللّهُمَّ اعطِف عَلَیهِم قُلوبَ الأَخیارِ ، ولا تُعمِ عَنهُمُ الأَخبارَ ، فَهُم أعلَمُ النّاسِ بِالأَخبارِ إلَی الیَومِ فی کُلِّ بَلدَةٍ . (4)
.
ص: 53
رجال الکشّی_ به نقل از زید شحّام _: گِرد کعبه طواف می کردم ، در حالی که دستم در دست امام صادق علیه السلام بود و اشک های ایشان بر گونه هایش جاری بود . فرمود : «ای شحّام ! ندیدی پروردگارم چه لطفی به من فرمود؟» . سپس گریست و دعا کرد . آن گاه به من فرمود : «ای شحّام ! من از خدایم برای سَدیر و عبد السلام بن عبد الرحمن _ که زندانی بودند _ درخواست کردم و خداوند ، آن دو را به من بخشید و آزادشان کرد».
الکافی_ به نقل از یحیی بن ابراهیم بن مهاجر _: به امام صادق علیه السلام گفتم : فلانی و فلانی و فلانی ، به شما سلام می رسانند . فرمود : «و بر ایشان ، سلام باد!» . گفتم : از شما درخواستِ دعا دارند . فرمود : «چه مشکلی دارند؟». گفتم : ابو جعفر [منصور] آنها را زندانی کرده است . فرمود : «آنها را چه به او؟». گفتم : آنها را منصبی داد ، سپس زندانی شان کرد. فرمود : «آنها را چه به او؟! مگر آنها را نهی نکردم؟ مگر آنها را نهی نکردم؟! مگر آنها را نهی نکردم؟! آنها آتش اند . آنها آتش اند . آنها آتش اند». سپس فرمود : «بار خدایا ! سلطه شان را از ایشان بگردان» . من از مکّه مراجعه کردم و از حال آن سه نفر ، جویا شدم . متوجّه شدم که سه روز پس از آن دعا ، آزاد شده اند.
قصص الأنبیاء ، ثعلبی_ در بیان داستان یوسف علیه السلام _: چون بی گناهی یوسف علیه السلام بر پادشاه معلوم شد و به امانتداری و شایستگی و دانش و خردمندی او پی بُرد ، گفت : «او را نزد من بیاورید تا از نزدیکان خویش قرار دهم» . فرستاده پادشاه ، نزد یوسف علیه السلام رفت و گفت : پادشاه ، تو را می خواند . یوسف علیه السلام [از زندان] بیرون آمد و برای زندانیان ، دعایی کرد که تا به امروز ، معروف است . او گفت : «بار خدایا ! دل های نیکان را متوجّه ایشان گردان و اخبار را از آنان ، پوشیده مدار» . از این رو ، تا به امروز ، زندانیان در هر شهری ، آگاه ترینِ مردم از اخبار هستند.
.
ص: 54
2 / 5الَّذینَ لَم یَدعوا لِأَنفُسِهِم فِی المَوقِفِ بِدَعوَةٍ !أ _ إبراهیمُ بنُ شُعَیبٍالکافی عن إبراهیم بن أبی البلاد أو عبد اللّه بن جندب :کُنتُ فِی المَوقِفِ ، فَلَمّا أفَضتُ لَقیتُ إبراهیمَ بنَ شُعَیبٍ ، فَسَلَّمتُ عَلَیهِ وکانَ مُصابا بِإِحدی عَینَیهِ ، وإذا عَینُهُ الصَّحیحَةُ حَمراءُ کَأَنَّها عَلَقَةُ دَمٍ ، فَقُلتُ لَهُ : قَد اُصِبتَ بِإِحدی عَینَیکَ ، وأنَا وَاللّهِ مُشفِقٌ عَلَی الاُخری ، فَلَو قَصَرتَ مِنَ البُکاءِ قَلیلاً ! فَقالَ : وَاللّهِ ، یا أبا مُحَمَّدٍ ، ما دَعَوتُ لِنَفسِیَ الیَومَ بِدَعوَةٍ ، فَقُلتُ : فَلِمَن دَعَوتَ ؟ قالَ : دَعَوتُ لاِءِخوانی ؛ لِأَ نّی سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : «مَن دَعا لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ ، وَکَّلَ اللّهُ بِهِ مَلَکا ، یَقولُ : ولَکَ مِثلاهُ» ، فَأَرَدتُ أن أکونَ إنَّما أدعو لاِءِخوانی ، ویَکونَ المَلَکُ یَدعو لی ، لِأَ نّی فی شَکٍّ مِن دُعائی لِنَفسی ولَستُ فی شَکٍّ مِن دُعاءِ المَلَکِ لی . (1)
.
ص: 55
2 / 5کسانی که در موقف ، برای خود ، هیچ دعایی نکردندالف _ ابراهیم بن شُعیبالکافی_ به نقل از ابراهیم بن ابی بلاد یا عبد اللّه بن جُندَب _: من در موقف (عرفات) بودم. چون کوچیدم ، به ابراهیم بن شعیب برخوردم . به او سلام کردم . او یک چشمش آسیب دیده بود . دیدم چشم سالمش هم مانند لَخته ای خون ، قرمز است . گفتم : تو یکی از چشمانت که آسیب دیده است . به خدا سوگند ، من نگران چشم دیگرت هستم . خوب است اندکی از گریه ات بکاهی! گفت : به خدا سوگند ، ای ابا محمّد ! امروز ، حتّی یک دعا هم برای خودم نکردم . گفتم : پس برای که دعا کردی؟ گفت : برای برادرانم دعا کردم ؛ زیرا از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرماید : «هر کس در غیاب برادرش برای او دعا کند ، خداوند ، فرشته ای بر وی می گمارد که بگوید : دو چندانِ آن [دعا] از آنِ تو باد!» . لذا خواستم کسی باشم که برای برادرانم دعا می کنم و فرشته برای من دعا کند ؛ چرا که من در [اجابت] دعایی که برای خودم می کنم ، شک دارم ؛ امّا در دعای فرشته برای خودم شک ندارم.
.
ص: 56
ب _ عَبدُ اللّهِ بنُ جُندَبٍالکافی عن إبراهیم بن هاشم :رَأَیتُ عَبدَ اللّهِ بنَ جُندَبٍ فِی المَوقِفِ ، فَلَم أرَ مَوقِفا کانَ أحسَنَ مِن مَوقِفِهِ ؛ مازالَ مادّا یَدَیهِ إلَی السَّماءِ ودُموعُهُ تَسیلُ عَلی خَدَّیهِ حَتّی تَبلُغُ الأَرضَ ، فَلَمّا صَدَرَ النّاسُ قُلتُ لَهُ : یا أبا مُحَمَّدٍ ، ما رَأَیتُ مَوقِفا قَطُّ أحسَنَ مِن مَوقِفِکَ . قالَ : وَاللّهِ ما دَعَوتُ إلاّ لاِءِخوانی ، وذلِکَ أنَّ أبَا الحَسَنِ موسی علیه السلام أخبَرَنی : أنَّ مَن دَعا لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ نودِیَ مِنَ العَرشِ : ولَکَ مِئَةُ ألفِ ضِعفٍ ، فَکَرِهتُ أن أدَعَ مِئَةَ ألفٍ مَضمونَةً لِواحِدَةٍ لا أدری تُستَجابُ أم لا . (1)
ج _ عیسَی بنُ أعیَنَالکافی عن ابن أبی عمیر :کانَ عیسَی بنُ أعیَنَ إذا حَجَّ فَصارَ إلَی المَوقِفِ ، أقبَلَ عَلَی الدُّعاءِ لاِءِخوانِهِ حَتّی یُفیضَ النّاسُ ، فَقُلتُ لَهُ : تُنفِقُ مالَکَ وتُتعِبُ بَدَنَکَ ، حَتّی إذا صِرتَ إلَی المَوضِعِ الَّذی تُبَثُّ فیهِ الحَوائِجُ إلَی اللّهِ عز و جل ، أقبَلتَ عَلَی الدُّعاءِ لاِءِخوانِکَ وتَرَکتَ نَفسَکَ ؟! قالَ : إنّی عَلی ثِقَةٍ مِن دَعوَةِ المَلَکِ لی ، وفی شَکٍّ مِنَ الدُّعاءِ لِنَفسی . (2)
.
ص: 57
ب _ عبد اللّه بن جُندبالکافی_ به نقل از ابراهیم بن هاشم _: عبد اللّه بن جندب را در موقف (عرفات) دیدم و وقوقی بهتر از وقوف او ندیدم . یکسره ، دستانش را به سوی آسمان بلند داشت و اشک هایش بر گونه هایش جاری بود ، چنان که به زمین می ریخت . چون مردم [از عرفات ]رفتند ، به او گفتم : ای ابا محمّد ! من ، وقوفی نیکوتر از وقوف تو ندیدم. گفت : به خدا سوگند که من ، جز برای برادرانم دعا نکردم ؛ چرا که امام کاظم علیه السلام به من خبر داد که : «هر کس در غیاب برادرش برای او دعا کند ، از عرش به او ندا می آید که : صد هزار برابرِ آن ، از آنِ تو باد!» . از این رو ، خوش نداشتم که صد هزار دعای تضمین شده را به خاطر یک دعایی که نمی دانم همان هم مستجاب خواهد شد یا نه ، از دست بدهم.
ج _ عیسی بن أعیَنالکافی_ به نقل از ابن ابی عمیر _: عیسی بن اَعیَن ، هر گاه حج می گزارد و به موقف می رسید تا زمانی که مردم از موقف می کوچیدند ، پیوسته برای برادرانش دعا می کرد . به او گفتم : پولت را خرج می کنی و جسمت را به زحمت می اندازی و چون به جایگاهی که در آن حاجت ها به درگاه خداوند عز و جلعرضه می شود ، می رسی ، برای برادرانت دعا می کنی و خودت را وا می گذاری؟! گفت : من به [اجابت] دعای فرشته برایم اطمینان دارم ؛ امّا به [اجابت] دعای خودم در حقّ خویش ، شک دارم.
.
ص: 58
د _ مُعاوِیَةُ بنُ وَهبٍالاُصول الستّة عشر عن زید النرسی :رَأَیتُ مُعاوِیَةَ بنَ وَهبٍ البَجَلِیَّ فِی المَوقِفِ وهُوَ قائِمٌ یَدعو ، فَتَفَقَّدتُ دُعاءَهُ فَما رَأَیتُهُ یَدعو لِنَفسِهِ بِحَرفٍ واحِدٍ ، وسَمِعتُهُ یَعُدُّ رَجُلاً رَجُلاً مِنَ الآفاقِ یُسَمّیهِم ویَدعو لَهُم حَتّی نَفَرَ النّاسُ . فَقُلتُ : یا أبَا القاسِمِ ، أصلَحَکَ اللّهُ ، لَقَد رَأَیتُ مِنکَ عَجَبا ! قالَ : یَابنَ أخی ، ومَا الَّذی أعجَبَکَ مِمّا رَأَیتَ مِنّی ؟ قُلتُ : رَأَیتُکَ لا تَدعو لِنَفسِکَ ، وأنَا أرمُقُکَ (1) حَتَّی السّاعَةِ ؛ فَلا أدری أیُّ الأَمرَینِ أعجَبُ ، ما أخطَأتَ مِن حَظِّکَ فِی الدُّعاءِ لِنَفسِکَ فی مِثلِ هذَا المَوقِفِ ، أو عِنایَتُکَ وإیثارُکَ إخوانَکَ عَلی نَفسِکَ حَتّی تَدعُوَ لَهُم فِی الآفاقِ ؟! فَقالَ : یَابنَ أخی ، فَلا تُکثِرَنَّ تَعَجُّبَکَ مِن ذلِکَ ، إنّی سَمِعتُ مَولاکَ ومَولایَ ومَولی کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام _ وکانَ وَاللّهِ فی زَمانِهِ سَیِّدَ أهلِ السَّماءِ وسَیِّدَ أهلِ الأَرضِ ، وسَیِّدَ مَن مَضی مُنذُ خَلَقَ اللّهُ الدُّنیا إلی أن تَقومَ السّاعَةُ ، بَعدَ آبائِهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأمیرِ المُؤمِنینَ وَالأَئِمَّةِ مِن آبائِهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِم _ یَقولُ _ وإلاّ صَمَّت اُذُنا مُعاوِیَةَ ، وعَمِیَت عَیناهُ ، ولا نالَتهُ شَفاعَةُ مُحَمَّدٍ وأمیرِ المُؤمِنینَ علیهماالسلام _ : مَن دَعا لِأَخیهِ المُؤمِنِ بِظَهرِ الغَیبِ ، ناداهُ مَلَکٌ مِن سَماءِ الدُّنیا : یا عَبدَ اللّهِ ، لَکَ مِئَةُ ألفِ مِثلِ ما سَأَلتَ ، وناداهُ مَلَکٌ مِنَ السَّماءِ الثّانِیَةِ : یا عَبدَ اللّهِ ، لَکَ مِئَتا ألفِ مِثلِ الَّذی دَعَوتَ ، وکَذلِکَ یُنادی مِن کُلِّ سَماءٍ تُضاعَفُ ، حَتّی یَنتَهِیَ إلَی السَّماءِ السّابِعَةِ ، فَیُنادیهِ مَلَکٌ : یا عَبدَ اللّهِ لَکَ سَبعُمِئَةِ ألفِ مِثلِ الَّذی دَعَوتَ . فَعِندَ ذلِکَ یُنادیهِ اللّهُ : عَبدی ، أنَا اللّهُ الواسِعُ الکَریمُ ، الَّذی لا یَنفَدُ خَزائِنی ، ولا یَنقُصُ رَحمَتی شَیءٌ ، بَل وَسِعَت رَحمَتی کُلَّ شَیءٍ ، لَکَ ألفُ ألفِ مِثلِ الَّذی دَعَوتَ ، فَأَیُّ حَظٍّ یَابنَ أخی أکثَرُ مِنَ الَّذِی اختَرتُهُ أنَا لِنَفسی ؟ (2)
.
ص: 59
د _ معاویة بن وَهَبالاُصول الستّة عشر_ به نقل از زید نَرسی _: معاویة بن وَهْب بَجَلی را در موقف دیدم که به دعا ایستاده است . کنجکاو شدم ببینم چه دعایی می کند . دیدم حتّی یک کلمه برای خودش دعا نمی کند ؛ بلکه شنیدم یکایک مردان را از گوشه و کنار ، به نام برمی شمارد و برایشان دعا می کند تا آن که مردم [از عرفات ]کوچیدند. گفتم : ای ابو القاسم ! خداوند ، تو را به صلاح بدارد ! رفتار عجیبی از تو دیدم! گفت : پسرِ برادرم ! چه چیز از من دیدی که تو را به تعجّب وا داشته است؟ گفتم : تا الآن ، تو را زیرِ نظر داشتم و دیدم برای خودت دعا نمی کنی . نمی دانم کدام یک عجیب تر است : محروم ساختن خود از دعا برای خودت در یک چنین موقفی ، یا توجّه تو به برادرانت و مقدّم داشتن آنان بر خود ، به طوری که برای یکایک آنان در گوشه و کنار عالم ، دعا می کنی؟! گفت : ای پسرِ برادر ! زیاد از این کار تعجّب مکن . من از مولای تو و مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی ، امام صادق علیه السلام که به خدا سوگند ، بعد از پدرانش پیامبر خدا و امیر مؤمنان و پدرانِ امامش _ که درود خدا بر ایشان باد _ ، در زمان خودش سرور آسمانیان و سرورِ زمینیان و سرورِ همه گذشتگان از آغاز خلقت دنیا تا قیام قیامت بود ، شنیدم _ و کَر باد دو گوش معاویه[ی بجلی] و کور باد دو چشم او و به شفاعت محمّد صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السلام نایل نگردد ، اگر دروغ بگویم _ که می فرماید : «هر کس در غیاب برادرش برای او دعا کند ، فرشته ای از آسمانِ دنیا به او ندا می دهد که : «ای بنده خدا ! صد هزار مثل آنچه دعا کردی ، از آنِ تو باد !» و فرشته ای از آسمان دوم ندایش می دهد که : ای بنده خدا ! دویست هزار مثل آنچه دعا کردی ، از آنِ تو باد !» و به همین ترتیب ، از هر آسمانی ، دو برابر ندا می آید تا به آسمان هفتم برسد ، و فرشته ای به او ندا می دهد که : «ای بنده خدا ! هفتصد هزار مثل آنچه دعا کردی ، از آنِ تو باد!». در این هنگام ، خداوند به او ندا می دهد که : «ای بنده من ! منم خدای وسعت بخش و کریمی که گنجینه هایم پایان نمی پذیرد و چیزی از رحمت من نمی کاهد ؛ بلکه رحمتم همه چیز را فراگرفته است . هزار هزار مثل آنچه دعا کردی ، از آنِ تو باد !». پس ، ای برادرزاده! کدامین بهره بیشتر از این بهره ای است که من برای خودم برگزیدم؟
.
ص: 60
. .
ص: 61
. .
ص: 62
البابُ الثّالِثُ : من لا ینبغی الدّعاء له3 / 1المُشرِکُ وَالکافِرُالکتاب«مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُواْ أُوْلِی قُرْبَی مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَ_بُ الْجَحِیمِ * وَ مَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَ هِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَ هِیمَ لَأَوَّ هٌ حَلِیمٌ» . (1)
«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَ لِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَ_سِقِینَ» . (2)
«وَلاَ تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَی قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ فَ_سِقُونَ » . (3)
«قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَ هِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءَ ؤُاْ مِنکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَ وَةُ وَ الْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّی تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْرَ هِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن شَیْ ءٍ رَّبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ » . (4)
.
ص: 63
باب سوم : کسانی که نباید برایشان دعا کرد3 / 1مشرک و کافرقرآن«بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند ، نسزد که برای مشرکان ، پس از آن که برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخ اند ، طلب آمرزش کنند ، هر چند خویشاوند باشند و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش ، جز برای وعده ای که به او داده بود ، نبود ؛ ولی هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمنِ خداست ، از او بیزاری جُست . راستی که ابراهیم ، دلسوزی بُردبار بود» .
«چه برای آنان آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی [ ، یکسان است ، حتّی] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش طلب کنی ، هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید ؛ چرا که آنان به خدا و فرستاده اش کفر ورزیدند ، و خدا ، گروه فاسقان را هدایت نمی کند» .
«و هرگز بر هیچ مُرده ای از ایشان نماز مگزار و بر سرِ قبرش نَایست ؛ چرا که آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و در حال بی ایمانی مُردند» .
«قطعا برای شما در ابراهیم و کسانی که با اویند ، الگویی نیکوست : آن گاه که به قوم خود گفتند : ما از شما و از آنچه به جای خدا می پرستید ، بیزاریم . به شما کفر می ورزیم و میان ما و شما ، دشمنی و کینه همیشگی پدیدار شده تا وقتی که فقط به خدا ایمان آورید . جز در این سخن ابراهیم به پدرش که : حتما برای تو آمرزش خواهم خواست ، با آن که در برابر خدا اختیار چیزی را برای تو ندارم . ای پروردگار ما ! بر تو توکّل کردیم و به سوی تو بازگشتیم و فرجام ، به سوی توست» .
.
ص: 64
الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :سَمِعتُ رَجُلاً یَستَغفِرُ لِأَبَوَیهِ وهُما مُشرِکانِ ، فَقُلتُ لَهُ : أتَستَغفِرُ لِأَبَوَیکَ وهُما مُشرِکانِ ؟ فَقالَ : أوَ لَیسَ استَغفَرَ إبراهیمُ لِأَبیهِ وهُوَ مُشرِکٌ ؟ فَذَکَرتُ ذلِکَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَنَزَلَت : «مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ» . (1)
تفسیر العیّاشی عن أبی إسحاق الهمدانی عن رجل :صَلّی رَجُلٌ إلی جَنبی فَاستَغفَرَ لِأَبَوَیهِ ، وکانا ماتا فِی الجاهِلِیَّةِ . فَقُلتُ : تَستَغفِرُ لِأَبَوَیکَ وقَد ماتا فِی الجاهِلِیَّةِ ؟ فَقالَ : قَدِ استَغفَرَ إبراهیمُ لِأَبیهِ ، فَلَم أدرِ ما أرُدُّ عَلَیهِ ، فَذَکَرتُ ذلِکَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَأَنزَلَ اللّهُ : «وَ مَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَ هِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» قالَ : لَمّا ماتَ تَبَیَّنَ أنَّهُ عَدُوٌّ للّهِِ فَلَم یَستَغفِر لَهُ . (2)
تفسیر العیّاشی عن إبراهیم بن أبی البلاد عن بعض أصحابه :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : ما یَقولُ النّاسُ فی قَولِ اللّهِ : «وَ مَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَ هِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ» ؟ قُلتُ : یَقولونَ إنَّ إبراهیمَ وَعَدَ أباهُ لِیَستَغفِرَ لَهُ . قالَ : لَیسَ هُوَ هکَذا ، إنَّ إبراهیمَ وَعَدَهُ أن یُسلِمَ فَاستَغفَرَ لَهُ ، فَلَمّا تَبَیَّنَ أنَّهُ عَدُوٌّ للّهِِ تَبَرَّأَ مِنهُ . (3)
.
ص: 65
حدیثامام علی علیه السلام :شنیدم مردی برای پدر و مادرش که مشرک بودند ، طلب آمرزش می کند . به او گفتم : برای پدر و مادر مشرکت آمرزش می طلبی؟ گفت : مگر ابراهیم برای پدرش که مشرک بود ، طلب آمرزش نکرد؟ من ، این مطلب را به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتم . پس این آیه نازل شد : «بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند ، نسزد که برای مشرکان ، طلب آمرزش کنند» .
تفسیر العیّاشی_ به نقل از ابو اسحاق هَمْدانی ، از مردی _: مردی در کنار من نماز خواند و برای پدر و مادرش که در جاهلیت از دنیا رفته بودند ، طلب آمرزش کرد. گفتم : برای پدر و مادرت آمرزش می طلبی ، در صورتی که در زمان جاهلیت مُرده اند؟ گفت : ابراهیم علیه السلام برای پدرش طلب آمرزش کرد . من ندانستم چه پاسخی به او بدهم . مطلب را به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتم . پس خداوند ، این آیه را فرو فرستاد : «آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش ، جز برای وعده ای که به او داده بود ، نبود ؛ امّا چون بر او روشن شد که وی دشمنِ خداست ، از او بیزاری جُست» . فرمود : «یعنی چون از دنیا رفت ، معلوم شد که وی دشمن خداست و دیگر برایش طلب آمرزش نکرد».
تفسیر العیّاشی_ به نقل از ابراهیم بن ابی البلاد ، از یکی از یارانش _: امام صادق صلی الله علیه و آله فرمود : «مردم درباره این سخن خداوند که : «و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش ، جز برای وعده ای که به او داده بود ، نبود» چه می گویند؟». گفتم : می گویند که ابراهیم علیه السلام به پدرش وعده داد برایش استغفار کند. فرمود : «این طور نیست . ابراهیم علیه السلام به او قول داد که [اگر ]اسلام آورد ، برای او طلب آمرزش کند ؛ امّا چون معلوم شد که وی ، دشمن خداست ، از او بیزاری جُست» .
.
ص: 66
تفسیر القمّی :قَولُهُ : «وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَ هِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ» قالَ إبراهیمُ لِأَبیهِ : إن لَم تَعُبدِ الأَصنامَ استَغفَرتُ لَکَ ، فَلَمّا لَم یَدَعِ الأَصنامَ تَبَرَّأَ مِنهُ إبراهیمُ . (1)
قرب الإسناد عن علیّ بن جعفر عن الإمام الکاظم علیه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن رَجُلٍ مُسلِمٍ وأبَواهُ کافِرانِ ، هَل یَصلُحُ أن یَستَغفِرَ لَهُما فِی الصَّلاةِ ؟ قالَ : إن کانَ فارَقَهُما وهُوَ صَغیرٌ لا یَدری أسلَما أم لا ، فَلا بَأسَ ، وإن عَرَفَ کُفرَهُما فَلا یَستَغفِر لَهُما ، وإن لَم یَعرِف فَلیَدعُ لَهُما . (2)
کشف الغمّة عن أبی سهل البلخی :کَتَبَ رَجُلٌ إلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام ، یَسأَلُهُ الدُّعاءَ لِوالِدَیهِ ، وکانَتِ الاُمُّ غالِیَةً وَالأَبُ مُؤمِنا ، فَوَقَّعَ : رَحِمَ اللّهُ والِدَکَ . وکَتَبَ آخَرُ یَسأَلُ الدُّعاءَ لِوالِدَیهِ ، وکانَتِ الاُمُّ مُؤمِنَةً وَالأَبُ ثَنَوِیّا (3) ، فَوَقَّعَ : رَحِمَ اللّهُ والِدَتَکَ . (4)
3 / 2الظّالِمُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن دَعا لِظالِمٍ بِالبَقاءِ ، فَقَد أحَبَّ أن یُعصَی اللّهُ فی أرضِهِ . (5)
.
ص: 67
تفسیر القمّی :این سخن خداوند که : «وآمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش ، جز برای وعده ای که به او داده بود ، نبود» . ابراهیم علیه السلام به پدرش گفت : اگر بت نپرستی ، برایت طلب آمرزش می کنم ؛ امّا چون او دست از بت ها برنداشت ، ابراهیم علیه السلام از وی بیزاری جُست.
قرب الاسناد_ به نقل از علی بن جعفر _: از امام [کاظم] علیه السلام پرسیدم : مردی مسلمان است و پدر و مادرش کافرند . آیا درست است که در نماز برای آن دو ، طلبِ آمرزش کند؟ فرمود : «اگر در خردسالی آنها را از دست داده و نمی داند اسلام آورده بوده اند یا نه ، اشکالی ندارد ؛ امّا اگر می داند کافر بوده اند ، برایشان طلب آمرزش نکند و اگر نمی داند ، برایشان دعا کند».
کشف الغمّة_ به نقل از ابوسهل بلخی _: مردی به امام عسکری علیه السلام نامه ای نوشت و از ایشان برای پدر و مادرش درخواست دعا کرد . مادرش از غُلات و پدرش مؤمن بود . امام علیه السلام مرقوم فرمود : «خداوند ، پدرت را رحمت کند!». مرد دیگری نیز در نامه ای از ایشان برای پدر و مادرش ملتمسِ دعا شد . مادر [او] ، مؤمن بود و پدر او ، دوگانه پرست. (1) امام علیه السلام مرقوم فرمود : «خداوند ، مادرت را رحمت کند!» .
3 / 2ستمکارپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای بقای ستمگری دعا کند ، در واقع ، دوست داشته است که خداوند در زمینش نافرمانی شود.
.
ص: 68
3 / 3أدَبُ الدُّعاءِ لِأَهلِ الکِتابِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا دَعَوتُم لِأَحَدٍ مِنَ الیَهودِ وَالنَّصاری فَقولوا : أکثَرَ اللّهُ مالَکَ ووَلَدَکَ . (1)
الإمام الرضا علیه السلام :قیلَ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : کَیفَ أدعو لِلیَهودِیِّ وَالنَّصرانِیِّ ؟ قالَ : تَقولُ لَهُ : بارَکَ اللّهُ لَکَ فِی الدُّنیا . (2)
.
ص: 69
3 / 3روش دعا کردن برای اهل کتابپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه برای یکی از یهود و نصارا دعا کردید ، بگویید : «خداوند ، مال و فرزندانت را افزون گردانَد!».
امام رضا علیه السلام :به امام صادق علیه السلام گفته شد : برای یهودی و نصرانی چگونه دعا کنم؟ فرمود : «می گویی : خدا به تو در دنیا برکت دهد!».
.
ص: 70
. .
ص: 71
تحلیلی درباره ممنوعیت دعا کردن برای مشرکان و کافران و ستمگراندر بابی که گذشت ، مشرکان ، کافران و ستمگران به عنوان کسانی که دعا کردن برای آنان شایسته نیست ، معرّفی شده اند . پرسشی که در این باره قابل طرح است ، این که دعا در حقیقت ، خیرخواهی از خدا برای دیگران است . بنا بر این ، چه مانعی دارد مسلمان حتّی برای کسانی که با او هم عقیده نیستند و نیز برای انسان های ظالم و ستمگر ، خیرخواهی کند ؟ به هر حال ، آنها هم انسان اند . در این باره ، امیرمؤمنان ، خطاب به مالک اشتر می فرماید : وأشعِر قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِیَّةِ ، وَالمَحَبَّةَ لَهُم وَاللُّطفَ بِهِم و لا تَکونَنَّ عَلَیهِم سَبُعا ضارِیا تَغتَنِمُ أکلَهُم ، فَإِنَّهُم صِنفانِ : إمّا أخٌ لَکَ فِی الدّینِ أو نَظیرٌ لَکَ فِی الخَلقِ . (1) دل خویش را جایگاه رحمت برای مردم و مهر و لطف به آنها قرار بده و همچون جانوری درنده برایشان مباش که خوردنشان را غنیمت بشماری؛ زیرا آنان ، دو دسته اند : یا در دین تو با تو برادرند و یا در آفرینش با تو برابر . بی تردید ، یکی از مصادیق بارز رحمت ، محبّت ، لطف و خیرخواهی برای کسانی که راه درست زندگی را انتخاب نکرده اند ، دعا کردن برای هدایت و
.
ص: 72
سعادت آنها است . پس چرا دعا کردن برای مشرکان و کافران ، شایسته نیست ؟ پاسخ این پرسش این است که به طور کلّی ، کسانی که گرفتار انحرافات اعتقادی و عملی هستند ، به دو دسته تقسیم می شوند : دسته اوّل : مستضعفان ؛ یعنی کسانی که به دلیل ناآگاهی و نبودِ ابزار و امکانات لازم جهت شناسایی حق و پیروی از آن ، دچار انحراف شده اند . دسته دوم ، معاندان ؛ یعنی کسانی که حق را می شناسند و آگاهانه به دلیل هوسرانی و برتری جویی با آن مخالفت می کنند و یا به ابزارها و موقعیت های شناسایی حق ، دسترسی دارند ، لیکن بدان بی اعتنایی می کنند و بر باطل می مانند . در مورد دسته اوّل ، نه تنها دعا برای هدایت آنها ممدوح است ؛ بلکه هر گونه تلاش برای آگاه سازی و تعلیم و تربیت آنها ضرور است . لذا پیامبر خدا با آن همه آزارهایی که از قوم خود دید ، برای هدایت آنها دعا می کرد و می گفت : اللّهُمَّ اهدِ قَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ . (1) خداوند! قوم مرا راهنمایی کن؛ زیرا که آنان نادان اند . سیّد بن طاووس ، در کتاب شریف الإقبال ، در این باره سخن بسیار زیبایی دارد . ایشان می گوید : شبی ارجمند از ماه رمضان ، پس از گذشت مدّتی از تألیف این کتاب (الإقبال) ، در سحرگاه ، مشغول دعا بودم برای کسی که لازم و نیکوست که پیش از همه ، دعا برای او انجام گیرد ، و برای خودم ، و برای هر که لیاقت این توفیق را داشت که دعایش کنم . به خاطرم گذشت که ابتدا سزاوار است به آنانی دعا کنم که مُنکر خدایند و نعمت های او را ناسپاسی می کنند و حرمت او را سبُک می شمارند و حکم او
.
ص: 73
را درباره بندگان و مخلوقاتش عوض می کنند؛ دعا کنم که خداوند از این گم راهی ، هدایتشان کند؛ چرا که جنایت آنان بر ساحت ربوبی خدا و حکمت الهی و جلالت نبوی ، سخت تر از جنایت عارفان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله است . بزرگداشت و تکریم جلالت خداوند و بزرگداشت پیامبر خدا و حقّ هدایت پیامبر صلی الله علیه و آله با سخنان و رفتار خویش ، ایجاب می کند که ابتدا برای هدایت کسی دعا شود که ضررش بیشتر و خطرش شدیدتر است ، که ایشان نتوانست با جهاد ، آن را بزُداید و آنان را از کفر و فساد ، باز دارد . دعا کردم که هر گم راه از خدا ، به سوی خدا هدایت شود و هر گم راه از پیامبر صلی الله علیه و آله ، به سوی او باز گردد و هر گم راه از حق ، حق را بپذیرد و بر آن تکیه کند . سپس برای اهل توفیق و پیروان حق ، دعا کردم که توفیقشان بپاید و حقجویی شان افزون شود . نیز برای خودم و کسانی که کارشان به من مربوط است ، بر اساس امیدی که داشتم و به ترتیبی که به خدا و به خواسته پیامبرش نزدیک تر باشد ، دعا کردم و مهم ترین حاجت ها را طبق امیدی که داشتم به اجابت نزدیک تر است ، مقدّم داشتم . آیا نمی بینی که قرآن مقدّس ، وساطت ابراهیم علیه السلام برای ناسپاسان را بیان کرده است؟ خداوند می فرماید : « یُجَ_دِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ إِنَّ إِبْرَ هِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّ هٌ مُّنِیبٌ ؛ درباره قوم لوط با ما مجادله می کند . همانا ابراهیم ، بردبار و نرم دل و بازگشت کننده [ به سوی خدا] است» . (1) خداوند ، بردباری و شفاعت و مجادله وی را درباره قوم لوط ، که کفر (ناسپاسی) آنان به آن جا رسیده بود که کیفرشان زود فرا رسید ، ستوده است . آیا ندیده ای که در میان روایات مربوط به پیامبر صلی الله علیه و آله که پیشوای اهل جلالت است ، چنین آمده که هر گاه قوم کافر ، ایشان را آزار می داد و آزار را به نهایت می رساند ، پیامبر صلی الله علیه و آله می گفت : «خدایا! قوم مرا ببخشای . آنان
.
ص: 74
نادان اند»؟ آیا حدیث عیسی علیه السلام را ندیده ای که : «همچون خورشید باش که بر نیک و بد ، یکسان می تابد»؟ و سخن پیامبرمان را ندیده ای که : «نیکی را هم برای اهلش و هم برای نااهل انجام بده . اگر او اهل خیر نیست ، تو اهل خیر باش»؟ این آیه شریف ، مقام آنان را که به بدکاران نیکی می کنند ، برتر می داند : «لاَ یَنْهَ_کُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَ_تِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَ_رِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ؛ خداوند ، شما را نهی نمی کند از این که به آنانی که بر سر دین با شما نجنگیدند و شما را از سرزمین خودتان بیرون نکردند ، نیکی و عدل و داد ورزید . همانا خداوند ، دادگران را دوست می دارد» (1) و همین بس که محمّد صلی الله علیه و آله ، به عنوان «رحمت برای جهانیان» برانگیخته شده است . (2) بنا بر این ، دعا برای هدایت افراد گم راه نه تنها نکوهیده نیست ؛ بلکه ممدوح است . البته استغفار برای آنان ، در حالی که عقاید خود را تصحیح نکرده اند ، صحیح نیست . و امّا معاندان ، نه تنها دعا برای آنان ممدوح نیست ؛ بلکه مذموم و ممنوع است ، بلکه نفرین کردن آنان ، لازم و بایسته است ؛ چرا که دعا برای معاندان حق و عدل اگر برای دنیای آن ها باشد (مانند دعا برای سلامت و طول عمر آنها) ، در واقع برای گسترش کفر ، شرک و ظلم و فساد در زمین است ، چنان که از پیامبر خدا روایت شده است : مَن دَعا لِظالِمٍ بِالبَقاءِ ، فَقَد أحَبَّ أن یُعصَی اللّهُ فی أرضِهِ . (3)
.
ص: 75
هر کس برای ماندگاری ستمگر دعا کند، دوست دارد که خداوند در زمین ، نافرمانی شود . و اگر برای هدایت آنها باشد ، بی فایده است ؛ زیرا آنها قابلیت هدایت ندارند و چه بسا ممکن است چنین دعایی ، تبعات سیاسی _ اجتماعیِ زیبانباری نیز داشته باشد . در حدیث دیگری از ایشان روایت شده که فرمود : یَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَدعو فیهِ المُؤمِنُ لِلعامَّةِ ، فَیَقولُ اللّهُ تَعالی : اُدعُ لِخاصَّةِ نَفسِکَ أستَجِب لَکَ فَأَمَّا العامَّةُ فَإِنّی عَلَیهِم ساخِطٌ . (1) زمانی فرا می رسد که در آن، مؤمن برای همگان دعا می کند . خداوند متعال می فرماید : برای خودت دعا کن که درخواستت را اجابت می کنم ، امّا من از همگان ، خشمگین هستم . این حدیث ، هر چند از نظر سند ضعیف است ؛ لیکن اگر ناظر به جامعه ای باشد که غالب افرادش ستمکار و روی از حق برتافته اند ، مضمون آن ایرادی ندارد ؛ زیرا «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ ؛ خداوند ، آنچه را که از آنِ قومی است، تغییر نمی دهد، تا وقتی که خودشان دگرگون شوند » . (2) بر این اساس ، اولیای الهی نه تنها برای حامیان باطل و دشمنان حق و عدالت دعا نمی کردند ؛ بلکه گاه آنان را نفرین می کردند . ابواب دوم تا دوازدهم فصل پنجم این مجموعه به این موضوع اختصاص دارد .
.
ص: 76
البابُ الرّابِعُ : من دعا له النّبیّ4 / 1الإِمامُ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍرسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی عَلِیٍّ علیه السلام _: اللّهُمَّ وَفِّقهُ وسَدِّدهُ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: اللّهُمَّ اجلُ (2) قَلبَهُ ، وَاجعَل رَبیعَهُ (3) الإِیمانَ بِکَ . (4)
الإمام علیّ علیه السلام :دَعا لِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : اللّهُمَّ اهدِ قَلبَهُ ، وَاشرَح صَدرَهُ ، وثَبِّت لِسانَهُ ، وقِهِ الحَرَّ وَالبَردَ . (5)
.
ص: 77
باب چهارم : کسانی که پیامبر برایشان دعا کرد4 / 1امام علی بن ابی طالبپیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در حقّ علی علیه السلام _: بار خدایا ! او را موفّق و استوار بدار!
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در حقّ علی علیه السلام _: بار خدایا ! دل او را جلا بده و بهارِ دلش را ایمان به خودت قرار ده!
امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله برایم دعا کرد و گفت : «بار خدایا ! دلش را هدایت فرما ، سینه اش را گشایش بخش ، زبانش را استوار بدار و از گرما و سرما نگاهش دار».
.
ص: 78
عنه علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ... یَضَعُ یَدَهُ عَلی صَدری ، ثُمَّ یَقولُ : اللّهُمَّ املَأ قَلبَهُ عِلما وفَهما ونورا وحِلما وحُکما وإیمانا ، وعَلِّمهُ ولا تُجَهِّلهُ ، وأحفِظهُ ولا تُنسِهِ . (1)
عنه علیه السلام :وَجِعتُ وَجَعا فَأَتَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَأَقامَنی (2) فی مَکانِهِ وقامَ یُصَلّی ، وألقی عَلَیَّ طَرَفَ ثَوبِهِ . ثُمَّ قالَ : قَد بَرَأتَ یَابنَ أبی طالِبٍ لا بَأسَ عَلَیکَ ؛ ما سَأَلتُ اللّهَ شَیئا إلاّ سَأَلتُ لَکَ مِثلَهُ ، ولا سَأَلتُ اللّهَ شَیئا إلاّ أعطانیهِ ، غَیرَ أنَّهُ قیلَ لی : إنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدَکَ . (3)
عنه علیه السلام :دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی المَسجِدِ _ وهُوَ فی مُصَلّیً لَهُ فی بَعضِ حُجَرِهِ _ فَقالَ : یا عَلِیُّ ، بِتُّ لَیلَتی هذِهِ حَیثُ تَری اُصَلّی وأسأَلُ رَبّی تَعالی ، فَما سَأَلتُ رَبّی شَیئا إلاّ سَأَلتُ لَکَ مِثلَهُ ، وما سَأَلتُ مِن شَیءٍ إلاّ أعطانی ، إلاّ أنَّهُ قیلَ لی : لا نَبِیَّ بَعدی . (4)
تاریخ دمشق عن عبد اللّه بن الحارث :قُلتُ لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام : أخبِرنی بِأَفضَلِ مَنزِلَتِکَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ : نَعَم ، بَینا أنَا نائِمٌ عِندَهُ وهُوَ یُصَلّی ، فَلَمّا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ قالَ : یا عَلِیُّ ، ما سَأَلتُ مِنَ اللّهِ عز و جل مِنَ الخَیرِ شَیئا إلاّ سَأَلتُ لَکَ مِثلَهُ ، ومَا استَعَذتُ اللّهَ مِنَ الشَّرِّ إلاَّ استَعَذتُ لَکَ مِثلَهُ . (5)
.
ص: 79
امام علی علیه السلام :پیامبر خدا ... دستش را بر سینه ام می نهاد و سپس می گفت : «بار خدایا ! دلش را از دانش و فهم و روشنایی و بردباری و حکمت ( / داوری) و ایمان ، مالامال گردان . به او دانش بیاموز و نادانش قرار مده و آن را حافظ قرار ده و فراموشکارش مگردان».
امام علی علیه السلام :درد شدیدی مرا گرفت . نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم . مرا در جای خود نشانید و خود به نماز ایستاد و گوشه جامه اش را روی من انداخت . سپس فرمود : «بهبود یافتی ، ای پسر ابوطالب و دیگر ، مشکلی نداری . من هیچ گاه چیزی از خدا نخواستم ، مگر این که مانند آن را برای تو نیز خواستم . هیچ گاه از خدا چیزی نخواستم ، مگر آن که به من عطا فرمود ، جز آن که به من گفته شد : بعد از تو ، پیامبری نیست».
امام علی علیه السلام :بر پیامبر خدا در مسجد وارد شدم ، در حالی که در یکی از اتاق هایش در محلّ نمازش نشسته بود . فرمود : «ای علی ! دیشب ، در همین جا که می بینی ، شب را به نماز گذراندم و از پروردگار بلند مرتبه ام درخواست می کردم . هر چه از پروردگارم خواستم ، مانند آن را برای تو نیز درخواست نمودم ، و هیچ چیز از او نخواستم ، مگر آن که عطایم فرمود ، جز آن که به من گفته شد : بعد از من ، پیامبری نیست».
تاریخ دمشق_ به نقل از عبد اللّه بن حارث _: به علی بن ابی طالب علیه السلام گفتم : مرا از برترین مقام و منزلتت در نزد پیامبر خدا آگاه کن. فرمود : «بله . یک بار من نزد او خوابیده بودم و ایشان ، نماز می خواند . چون از نمازش فراغت یافت ، فرمود : ای علی ! من هیچ خیری از خداوند عز و جل نخواستم، مگر این که به سانِ آن را برای تو نیز درخواست کردم ، و از شری به خدا پناه نبردم ، مگر این که از او خواستم تو را نیز از مانندِ آن ، در پناه خود درآورَد ».
.
ص: 80
رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی عَلِیٍّ علیه السلام _: اللّهُمَّ ارحَمهُ وتَرَحَّم عَلَیهِ ، وَانصُرهُ وَانتَصِر بِهِ ، وأعِنهُ وَاستَعِن بِهِ ؛ فَإِنَّهُ عَبدُکَ وکَتیبَةُ رَسولِکَ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وأحِبَّ مَن أحَبَّهُ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ . (3)
راجع : موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب : ج 1 ص 283 (من أدعیة النبیّ للإمام) .
.
ص: 81
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره علی علیه السلام _: بار خدایا ! به او رحم کن و بر وی ، رحمت آور و او را نصرت ده و به واسطه او نصرت عطا کن ، و به او کمک نما و به واسطه او کمک فرما ، که او بنده تو و لشکر پیامبرِ توست.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره علی علیه السلام _: بار خدایا ! دوست باش با هر آن کس که دوستِ او باشد و دشمن باش با کسی که دشمنِ او باشد و یاری کن کسی را که یاری اش کند و دوست بدار هر که را دوستش بدارد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که من مولای اویم ، پس علی مولای اوست . بار خدایا ! دوست باش با کسی که دوستِ او باشد و دشمن باش با کسی که دشمنِ او باشد.
ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 1 ص 263 (برخی از دعاهای پیامبر درباره امام) .
.
ص: 82
4 / 2عَلِیٌّ وفاطِمَةُکفایة الطالب عن أنس_ فی خَبَرِ تَزویجِ فاطِمَةَ بِعَلِیٍّ علیهماالسلام _: ثُمَّ قالَ [ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ] : یا عَلِیُّ ، إنَّ اللّهَ أمَرَنی أن اُزَوِّجَکَ فاطِمَةَ ، فَقَد زَوَّجتُکَها عَلی أربَعِمِئَةِ مِثقالِ فِضَّةٍ إن رَضیتَ . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : قَد رَضیتُ یا رَسولَ اللّهِ . ثُمَّ إنَّ عَلِیّا علیه السلام مالَ فَخَرَّ ساجِدا شُکرا للّهِِ تَعالی ، وقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی حَبَّبَنی إلی خَیرِ البَرِیَّةِ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : بارَکَ اللّهُ عَلَیکُما ، وبارَکَ فیکُما ، وأسعَدَکُما ، وأخرَجَ مِنکُمَا الکَثیرَ الطَّیِّبَ . (1)
الإمام علیّ علیه السلام :زَوَّجَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ أتانی فَأَخَذَ بِیَدی فَقالَ : قُم بِسمِ اللّهِ ، وقُل : عَلی بَرَکَةِ اللّهِ وما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ تَوَکَّلتُ عَلَی اللّهِ . ثُمَّ جاءَنی حینَ أقعَدَنی عِندَها علیهاالسلام ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنَّهُما أحَبُّ خَلقِکَ إلَیَّ فَأَحِبَّهُما ، وبارِک فی ذُرِّیَّتِهِما ، وَاجعَل عَلَیهِما مِنکَ حافِظا ، وإنّی اُعیذُهُما وذُرِّیَّتَهُما بِکَ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ . (2)
المعجم الکبیر عن ابن عبّاس_ فی حَدیثِ زَواجِ فاطِمَةَ علیهاالسلام_: ثُمَّ دَعا صلی الله علیه و آله فاطِمَةَ علیهاالسلامفَأَخَذَ کَفّا مِن ماءٍ فَضَرَبَ بِهِ عَلی رَأسِها وکَفّا بَینَ ثَدیَیها ، ثُمَّ رَشَّ جِلدَهُ وجِلدَها ، ثُمَّ التَزَمَها فَقالَ : اللّهُمَّ إنَّها مِنّی وأنَا مِنها ، اللّهُمَّ کَما أذهَبتَ عَنِّی الرِّجسَ وطَهَّرتَنی فَطَهِّرها . ثُمَّ دَعا بِمِخضَبٍ آخَرَ ، ثُمَّ دَعا عَلِیّا فَصَنَعَ بِهِ کَما صَنَعَ بِها ، ثُمَّّ دَعا لَهُ کَما دَعا لَها . ثُمَّ قالَ لَهُما : قوما إلی بَیتِکُما ، جَمَعَ اللّهُ بَینَکُما وبارَکَ فی سَیرِکُما وأصلَحَ بالَکُما . ثُمَّ قامَ فَأَغلَقَ عَلَیهِما بابَهُ بِیَدِهِ . (3)
.
ص: 83
4 / 2علی و فاطمهکفایة الطالب_ به نقل از اَ نَس _در خبر تزویج فاطمه علیهاالسلامبا علی علیه السلام _ : سپس [پیامبر خدا] فرمود : «ای علی! خداوند به من دستور داد که فاطمه را به همسری تو درآورم و من هم ، او را با مهریه چهارصد مثقال نقره ، اگر تو راضی باشی ، به ازدواجت درآوردم» . علی علیه السلام گفت : راضی ام ، ای پیامبر خدا . آن گاه ، علی علیه السلام به خاک افتاد و سجده شکر برای خداوند متعال به جای آورد و گفت : سپاس ، خداوندی را که مرا ، محبوب بهترینِ خلق ، محمّد پیامبر خدا ، گردانید. آنگاه پیامبر خدا فرمود : «خدا به شما دو نفر ، خیر و برکت دهد و خوش بختتان کند و از شما دو تن ، نسلِ پاک فراوانی پدیدار سازد!».
امام علی علیه السلام :پیامبر خدا ، مرا تزویج کرد . سپس نزدم آمد و دستم را گرفت و فرمود : «به نام خدا ، برخیز و بگو : به امیدِ برکت خدا ، و آنچه خواست خداست ، و هیچ نیرویی نیست ، مگر به مدد خدا . به خدا توکّل کردم». و چون مرا آورد و کنار فاطمه علیهاالسلام نشانید ، گفت : «بار خدایا! این دو ، محبوب ترینِ خلق تو نزد من اند . پس [تو نیز] آندو را دوست دار و به نسل ایشان ، برکت عطا فرما و از جانب خود ، بر این دو نگهبانی بگمار . من ، این دو و فرزندانشان را از گزند شیطان رانده شده ، در پناه تو درآوردم».
المعجم الکبیر_ به نقل از ابن عبّاس (در بیان ازدواج فاطمه علیهاالسلام) _: سپس ، پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را صدا زد و مُشتی آب برگرفت و بر سرِ او و مُشتی هم میان سینه اش ریخت . سپس ، مقداری آب به پوست علی و فاطمه پاشید . آن گاه ، فاطمه را در آغوش گرفت و گفت : «بار خدایا ! این ، از من است و من ، از اویم . بار خدایا! همچنان که پلیدی را از من زدودی و پاکم نمودی ، این را نیز پاک گردان». بعد ، ظرف آب دیگری خواست و علی علیه السلام را صدا زد و با او نیز چنین کرد . سپس ، همچنان که برای فاطمه علیهاالسلام دعا کرده بود ، برای او نیز دعا کرد . آن گاه به آن دو فرمود : «برخیزید و به خانه خود بروید . خداوند ، شما را با هم بدارد و به زندگی تان برکت دهد و خاطرتان را آسوده بدارد !». سپس ، برخاست و با دست خود ، در را به روی آنها بست.
.
ص: 84
رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهماالسلام _: اللّهُمَّ إنَّهُما مِنّی وأنَا مِنهُما ، اللّهُمَّ کَما أذهَبتَ عَنِّی الرِّجسَ وطَهَّرتَنی تَطهیرا ، فَأَذهِب عَنهُمَا الرِّجسَ وطَهِّرهُما تَطهیرا . (1)
تاریخ دمشق عن ابن عبّاس :أخبَرَتنی أسماءُ بِنتُ عُمَیسٍ أنَّها رَمَقَت رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَلَم یَزَل یَدعو لَهُما خاصَّةً _ یَعنی عَلِیّا وفاطِمَةَ _ لا یُشرِکُهُما بِدُعائِهِ أحَدا . (2)
السنن الکبری عن بریدة :لَمّا کانَ لَیلَةُ البِناءِ ، قالَ صلی الله علیه و آله : یا عَلِیُّ ، لا تُحدِث شَیئا حَتّی تَلقانی . فَدَعَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِماءٍ فَتَوَضَّأَ مِنهُ ثُمَّ أفرَغَهُ عَلی عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالَ : اللّهُمَّ بارِک فیهِما ، وبارِک عَلَیهِما ، وبارِک لَهُما فی شِبلِهِما . (3)
.
ص: 85
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره علی و فاطمه علیهماالسلام _: بار خدایا ! این دو از من هستند و من ، از آنهایم . بار خدایا! همچنان که پلیدی را از من بُردی و مرا پاک پاک گردانیدی ، از این دو نیز پلیدی را ببَر و آنها را پاکِ پاک گردان.
تاریخ دمشق_ به نقل از ابن عبّاس _: اسماء بنت عُمَیس برایم گفت که وی به پیامبر خدا می نگریست و ایشان ، پیوسته برای آن دو (علی و فاطمه علیهماالسلام) اختصاصا دعا می کرد و در دعایش از هیچ کس دیگر نام نمی بُرد.
السنن الکبری_ به نقل از بُرَیده _: چون شبِ زفاف شد ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای علی ! کاری انجام مده تا مرا ملاقات کنی» . پس پیامبر صلی الله علیه و آله مقداری آب طلبید و با آن وضو ، ساخت و سپس ، بقیه آب را روی علی علیه السلام خالی کرد و گفت : «بار خدایا ! در این دو ، برکت قرار ده و به آنها خیر و برکت عطا فرما و در فرزندانشان نیز برای این دو برکت قرار ده».
.
ص: 86
رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لِعَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهماالسلام لَیلَةَ الزِّفافِ لَمّا وَدَّعَهُما _: طَهَّرَکُما وطَهَّرَ نَسلَکُما، أنَا سِلمٌ لِمَن سالَمَکُما وحَربٌ لِمَن حارَبَکُما، أستَودِعُکُمَا اللّهَ وأستَخلِفُهُ عَلَیکُما . (1)
المناقب لابن شهرآشوب_ فی ذِکرِ زَواجِ فاطِمَةَ مِن عَلِیٍّ علیهماالسلام_: سَأَلَ [ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ]عَلِیّا : کَیفَ وَجَدتَ أهلَکَ ؟ قالَ : نِعمَ العَونُ عَلی طاعَةِ اللّهِ . وسَأَلَ فاطِمَةَ فَقالَت : خَیرُ بَعلٍ . فَقالَ : اللّهُمَّ اجمَع شَملَهُما ، وألِّف بَینَ قُلوبِهِما ، وَاجعَلهُما وذُرِّیَّتَهُما مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعیمِ ، وَارزُقهُما ذُرِّیَّةً طاهِرَةً طَیِّبَةً مُبارَکَةً ، وَاجعَل فی ذُرِّیَّتِهِمَا البَرَکَةَ ، وَاجعَلهُم أئِمَّةً یَهدونُ بِأَمرِکَ إلی طاعَتِکَ ، ویَأمُرونَ بِما یُرضیکَ . (2)
4 / 3الحَسَنانِصحیح البخاری عن البراء :رَأَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله _ وَالحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام عَلی عاتِقِهِ _ یَقولُ : اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ . (3)
.
ص: 87
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی و فاطمه علیهماالسلام در شب زفاف ، هنگامی که با آن دو خداحافظی کرد _: خداوند ، شما دو تن و نسلتان را پاک گردانَد ! من با هر که با شما در آشتی باشد ، در آشتی ام و با هر که با شما بجنگد ، در جنگم . شما را به خدا می سپارم و او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم.
المناقب ، ابن شهر آشوب_ در بیان ازدواج فاطمه و علی _: [پیامبر خدا] از علی علیه السلام پرسید : «همسرت را چگونه یافتی؟». گفت : نیکو یاوری است بر طاعت خدا» . از فاطمه علیهاالسلام نیز همان سؤال را کرد . فاطمه گفت : بهترین شوهر است . پس پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : بار خدایا ! پیوند این دو را استوار گردان و دل هایشان را به هم اُلفت بخش و آن دو و فرزندانشان را از وارثانِ بهشت پُرنعمت ، قرار ده و به ایشان ، فرزندانی پاک و پاکیزه و خجسته ، روزی فرما و در نسلشان برکت قرار ده و آنان را پیشوایانی گردان که به فرمان تو به طاعتت رهنمون می شوند و به آنچه مایه خشنودی توست ، فرمان می دهند».
4 / 3امام حسن و امام حسینصحیح البخاری_ به نقل از براء _: پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم که حسن بن علی علیهماالسلامروی شانه اش بود و می گفت: «بار خدایا ! من ، او را دوست دارم. تو نیز دوستش بدار».
.
ص: 88
المناقب لابن شهرآشوب عن أبی هریرة :قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وقَد جاءَهُ الحَسَنُ علیه السلام وفی عُنُقِهِ السِّخابُ (1) ، فَالتَزَمَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَالتَزَمَ هُوَ رَسولَ اللّهِ ، وقالَ : اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ ، فَأَحِبَّهُ وأحِبَّ مَن یُحِبُّهُ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ . (2)
تاریخ دمشق عن أبی هریرة :کُنتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی سوقٍ مِنَ الأَسواقِ بِالمَدینَةِ ، فَانصَرَفَ وَانصَرَفتُ مَعَهُ حَتَّی انتَهَیتُ إلی فِناءِ فاطِمَةَ علیهاالسلام ، فَنادی ثَلاثَ مَرّاتٍ _ یَعنِی الحَسَنَ علیه السلام _ فَلَم یُجِبهُ أحَدٌ ، فَانصَرَفَ حَتَّی انتَهی إلی بَیتِ عائِشَةَ فَقَعَدَ وقَعَدتُ مَعَهُ ، فَأَقبَلَ الحَسَنُ علیه السلام وفی عُنُقِهِ سِخابٌ ، فَظَنَنتُ أنَّما حَبَسَتهُ اُمُّهُ تَلبَسُهُ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هکَذا _ بِیَدِهِ _ إلَی الحَسَنِ علیه السلام ، هکَذا وَالتَزَمَهُ ، وقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ وأحِبَّ مَن یُحِبُّهُ . (3)
کفایة الطالب عن أبی هریرة :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَأخُذُ بِیَدِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهماالسلامفَیَرفَعُهُ عَلی باطِنِ قَدَمَیهِ ، فَیَقولُ : حُزُقَّةٌ حُزُقَّهتَرَقَّ عَینَ بَقَّه (4) اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ وأحِبَّ مَن یُحِبُّهُ . (5)
.
ص: 89
المناقب ، ابن شهر آشوب_ به نقل از ابو هُرَیره _: حسن علیه السلام در حالی که گردن بندی از مُهره به گردن داشت ، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و هر دو ، یکدیگر را در آغوش کشیدند . پیامبر خدا ، سه بار گفت : بار خدایا ! من ، او را دوست دارم . تو نیز او و دوستدارش را دوست بدار».
تاریخ دمشق_ به نقل از ابو هریره _: با پیامبر صلی الله علیه و آله در یکی از بازارهای مدینه بودم که برگشت و من هم با او برگشتم . چون به درِ خانه فاطمه علیهاالسلامرسیدم ، سه بار حسن علیه السلام را صدا زد ؛ امّا کسی پاسخی نداد . پیامبر صلی الله علیه و آله به راه خود ادامه داد تا آن که به خانه عایشه رسید . نشست و من هم با ایشان نشستم . در این هنگام ، حسن علیه السلام در حالی که گردن بندی از مُهره بر گردنش بود ، آمد . به گمانم مادرش او را نگه داشته بود تا آن گردن بند را به گردنش بیاویزد. پس ، پیامبر خدا ، دستش را این چنین به طرف حسن علیه السلام دراز کرد و او را در آغوش گرفت و گفت : «بار خدایا ! من ، او را دوست دارم . تو نیز او را و هم آن کس را که دوستش می دارد ، دوست بدار».
کفایة الطالب_ به نقل از ابو هُرَیره _: پیامبر خدا ، دستِ حسین بن علی علیهماالسلام را می گرفت و او را بر بدن خود بالا می بُرد و می فرمود : «کوچولوی ریزه میزهبرو بالا ، چشمْ تیزه! بار خدایا ! من ، او را دوست می دارم . پس تو نیز او را و هر کس را که دوستش می دارد ، دوست بدار».
.
ص: 90
المناقب لابن المغازلی عن البراء بن عازب :رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله واضِعا الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهماالسلامعَلی عاتِقِهِ یَقولُ : اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُما فَأَحِبَّهُما . (1)
کفایة الأثر عن ابن عبّاس :دَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَالحَسَنُ علیه السلام عَلی عاتِقِهِ وَالحُسَینُ علیه السلام عَلی فَخِذِهِ ، یَلثِمُهُما ویُقَبِّلُهُما ویَقولُ : اللّهُمَّ والِ مَن والاهُما ، وعادِ مَن عاداهُما . (2)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فِی الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام _: اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ فیهِما ما سَأَلَکَ إبراهیمُ فی ذُرِّیَّتِهِ ، اللّهُمَّ أحِبَّهُما وأحِبَّ مَن یُحِبُّهُما ، وَالعَن مَن یُبغِضُهُما مِل ءَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (3)
خصائص أمیرالمؤمنین للنسائی عن اُسامة بن زید :طَرَقتُ بابَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَیلَةً لِبَعضِ الحاجَةِ ، فَخَرَجَ وهُوَ مُشتَمِلٌ عَلی شَیءٍ ، لا أدری ما هُوَ ، فَلَمّا فَرَغتُ مِن حاجَتی قُلتُ : ما هذَا الَّذی أنتَ مُشتَمِلٌ عَلَیهِ ؟ فَکَشَفَهُ فَإِذَا الحَسَنُ وَالحُسَینُ عَلی وَرِکَیهِ فَقالَ : هذانِ ابنایَ وَابنَا ابنَتی ، اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنّی اُحِبُّهُما فَأَحِبَّهُما ، اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنّی اُحِبُّهُما فَأَحِبَّهُما . (4)
.
ص: 91
المناقب ، ابن مغازلی_ به نقل از براء بن عازب _: پیامبر خدا را دیدم که حسن و حسین علیهماالسلام را بر دوش خود گذاشته است و می گوید : «بار خدایا ! من ، این دو را دوست دارم . تو هم آنها را دوست بدار».
کفایة الأثر_ به نقل از ابن عبّاس _: بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدم . دیدم که حسن علیه السلام بر شانه او و حسین علیه السلام روی زانوی اوست و آن دو را می بوسد و می گوید : «بار خدایا ! با هر که دوست اینهاست ، دوست باش و با هر کس که دشمن اینهاست ، دشمن باش».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره حسن و حسین علیهماالسلام _: بار خدایا ! من از تو درباره این دو ، همان چیزی را درخواست می کنم که ابراهیم برای ذریّه اش از تو درخواست کرد . بار خدایا ! این دو را و دوستدارِ این دو را دوست بدار و هر کس را که با این دو دشمنی می کند ، به اندازه آسمان و زمین ، لعنت کن».
خصائص أمیر المؤمنین ، نسائی_ به نقل از اُسامة بن زید _: شبی برای حاجتی ، دَرِ خانه پیامبر خدا را کوبیدم . ایشان ، در حالی که چیزی همراهش بود و برای من مشخّص نبود که چیست ، بیرون آمد . چون کارم تمام شد ، گفتم : این چیست که همراه خود و زیر جامه داری؟ جامه اش را کنار زد ، دیدم حسن و حسین علیهماالسلام پشت سرش هستند . گفت : «این دو ، فرزندان من و فرزندان دخترِ من هستند . بار خدایا! تو می دانی که من ، این دو را دوست دارم . پس تو هم آنها را دوست بدار . بار خدایا ! تو می دانی که من ، این دو را دوست دارم . پس تو هم آنها را دوست بدار».
.
ص: 92
المستدرک علی الصحیحین عن ابن عبّاس :کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یُعَوِّذُ الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهماالسلامیَقولُ : اُعیذُکُما بِکَلِماتِ اللّهِ التّامَّةِ ، مِن کُلِّ شَیطانٍ وهامَّةٍ (1) ، ومِن کُلِّ عَینٍ لامَّةٍ . (2) ثُمَّ یَقولُ : هکَذا کانَ یُعَوِّذُ إبراهیمُ ابنَیهِ إسماعیلَ وإسحاقَ . (3)
تاریخ دمشق عن أبی إسحاق السبیعی_ فی خَبَرِ ابنِ زِیادٍ ونَکتِهِ ثَنایَا الحُسَینِ علیه السلام _: إنَّ زَیدَ بنَ أرقَمَ خَرَجَ مِن عِندِهِ _ یَعنِی ابنَ زِیادٍ _ یَومَئِذٍ وهُوَ یَقولُ : أما وَاللّهِ لَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «اللّهُمَّ إنّی أستَودِعُکَهُ وصالِحَ المُؤمِنینَ» ، فَکَیفَ حِفظُکُم لِوَدیعَةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ (4)
4 / 4أهلُ البَیتِتاریخ دمشق عن اُمّ سلمة :بَینَما رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عِندی فَأَرسَلَ إلی حَسَنٍ وحُسَینٍ وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهم السلام ، فَانتَزَعَ کِساءً عَنّی فَأَلقاهُ عَلَیهِم ، وقالَ : اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی ، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیرا . (5)
.
ص: 93
المستدرک علی الصحیحین_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر صلی الله علیه و آله برای محافظت حسن و حسین علیهماالسلاماین دعا را می خواند : «شما را از گزند هر شیطان و خزنده زهرآگینی و از هر چشمِ بدی ، در پناه کلمات تامّ خداوند عز و جل درمی آورم». سپس می فرمود : «ابراهیم ، پسرانش اسماعیل و اسحاق را این گونه تعویذ می کرد».
تاریخ دمشق_ به نقل از ابو اسحاق سبیعی _: هنگامی که امام حسین علیه السلام شهید شد و سرِ ایشان را نزد ابن زیاد آوردند و او با چوب به سرِ ایشان می زد ، آن روز ، زید بن ارقم از نزد ابن زیاد خارج شد و می گفت : به خدا سوگند ، از پیامبر خدا شنیدم که می گوید : «بار خدایا ! من ، او را و مؤمنان شایسته را به تو می سپارم» ، و شما چگونه سپرده پیامبر خدا را حفظ کردید؟!
4 / 4اهل بیتتاریخ دمشق_ به نقل از امّ سلمه _: پیامبر خدا ، نزد من بود . پس ، در پیِ حسن و حسین و علی و فاطمه علیهم السلامفرستاد . آن گاه ، ردای مرا درآورد و روی آنها انداخت و فرمود : «بار خدایا ! اینان ، اهل بیت من اند . پس ، پلیدی را از آنان ببَر و پاکِ پاکشان گردان».
.
ص: 94
مسند ابن حنبل عن اُمّ سلمة :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله جَلَّلَ (1) عَلی عَلِیٍّ وحَسَنٍ وحُسَینٍ وفاطِمَةَ علیهم السلامکِساءً ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وخاصَّتی ، اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیرا . (2)
مسند ابن حنبل عن شهر بن حوشب عن اُمّ سلمة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لِفاطِمَةَ علیهاالسلام : اِیتینی بِزَوجِکِ وَابنَیکِ . فَجاءَت بِهِم فَأَلقی عَلَیهِم کِساءً فَدَکِیّا ، ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیهِم ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنَّ هؤُلاءِ آلُ مُحَمَّدٍ ، فَاجعَل صَلَواتِکَ وبَرَکاتِکَ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ ، إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ . قالَت اُمُّ سَلَمَةَ : فَرَفَعتُ الکِساءَ لِأَدخُلَ مَعَهُم فَجَذَبَهُ مِن یَدی ، وقالَ : إنَّکِ عَلی خَیرٍ . (3)
تاریخ دمشق عن شهر بن حوشب :جِئتُ اُمَّ سَلَمَةَ اُعَزّیها بِحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَحَدَّثَتنا اُمُّ سَلَمَةَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ فی بَیتِها ، فَصَنَعَت لَهُ فاطِمَةُ علیهاالسلامسَخینَةً (4) وجاءَتهُ بِها . فَقالَ : اُدعِی ابنَ عَمِّکِ وَابنَیکِ _ أو زَوجَکِ وَابنَیکِ _ فَجاءَت بِهِم ، فَأَکَلوا مَعَهُ مِن ذلِکَ الطَّعامِ ، قالَت : ورَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی مَنامَةٍ (5) لَنا ، فَأَخَذَ فَضلَةَ کِساءٍ لَنا خَیبَرِیٍّ کانَ تَحتَهُ فَجَلَّلَهُم بِهِ ، ثُمَّ رَفَعَ یَدَهُ فَقالَ : اللّهُمَّ عِترَتی وأهلُ بَیتی ، اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیرا . قالَت : فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، وأنَا مِن أهلِکَ ؟ قالَ : وأنتِ إلی خَیرٍ . (6)
.
ص: 95
مسند ابن حنبل_ به نقل از امّ سلمه _: پیامبر صلی الله علیه و آله ردایی روی علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلامانداخت و سپس گفت : «بار خدایا ! اینان ، اهل بیت و بستگان من اند . بار خدایا ! پلیدی را از ایشان ببر و آنان را کاملاً پاک گردان».
مسند ابن حنبل_ به نقل از شهر بن حَوشَب ، از امّ سلمه _: پیامبر خدا به فاطمه علیهاالسلامفرمود : «شوهر و پسرانت را نزد من بیاور» . فاطمه علیهاالسلام آنها را آورد و پیامبر صلی الله علیه و آله جامه ای فَدَکی روی آنها انداخت و سپس ، دستش را بر آنان قرار داد و گفت : «بار خدایا ! اینان ، خاندان (آل) محمّد هستند . پس درودها و برکاتت را بر محمّد و خاندان محمّد قرار ده ، که به راستی تو ستودنی و بزرگواری». امّ سلمه گفت : گوشه جامه را بالا زدم تا من هم کنار آنها بروم . پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از دستم کشید و فرمود : «تو بر نیکی هستی».
تاریخ دمشق_ به نقل از شهر بن حوشب _: نزد اُمّ سَلَمه رفتم تا برای [شهادت ]حسین بن علی علیهماالسلام به او تسلیت بگویم . او برای ما نقل کرد که پیامبر خدا در خانه او بود و فاطمه علیهاالسلامکاچی برایش پخت و نزد ایشان آورد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «پسر عمویت و دو پسرت ( / شوهر و دو پسرت) را هم صدا بزن . او آنها را آورد و همراه پیامبر صلی الله علیه و آله از آن غذا تناول کردند . پیامبر خدا بر تخت خوابی که داشتیم ، نشسته بود . اضافه جامه ای خیبری را که زیر ایشان بود ، گرفت و روی آنها انداخت . سپس ، دستش را بلند کرد و گفت : «بار خدایا ! اینان ، عترت و اهل بیت من هستند . بار خدایا ! پلیدی را از آنان ببَر و ایشان را کاملاً پاک گردان». من گفتم : ای پیامبر خدا ! من هم از اهل تو هستم؟ فرمود : «تو بر مسیر خیر هستی».
.
ص: 96
تاریخ دمشق عن عبد اللّه بن معین مولی اُمّ سلمة عن اُمّ سلمة زوج النبیّ صلی الله علیه و آله_ أنّها قالت _: نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی بَیتِها : «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا » . قالَت : أمَرَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن اُرسِلَ إلی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام ، فَأَرسَلتُ إلَیهِ ، فَلَمّا أتَوهُ اعتَنَقَ عَلِیّا بِیَمینِهِ ، وَالحَسَنَ بِشِمالِهِ ، وَالحُسَینَ عَلی بَطنِهِ ، وفاطِمَةَ عِندَ رِجلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی وعِترَتی فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیرا ، قالَها ثَلاثَ مَرّاتٍ . قُلتُ : فَأَنَا یا رَسولَ اللّهِ ؟ فَقالَ : إنَّکِ عَلی خَیرٍ إن شاءَ اللّهُ . (1)
.
ص: 97
تاریخ دمشق_ به نقل از عبد اللّه بن معین (غلام اُمّ سلمه): اُمّ سلمه ، همسر پیامبر ، گفت که این آیه در خانه او نازل شد : «جز این نیست که خدا می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت ببَرَد و پاکِ پاکتان سازد» . پیامبر خدا به من فرمود که در پیِ علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام بفرستم . من هم به دنبال آنها فرستادم . چون آمدند ، پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را با دست راست خود ، و حسن علیه السلام را با دست چپش بغل کرد و حسین علیه السلام را روی زانویش نشاند و فاطمه علیهاالسلام را جلوی پایش . سپس گفت : «بار خدایا ! اینان ، کسان و عترت من اند . پس پلیدی را از ایشان ببَر و پاکِ پاکشان گردان ، و سه بار ، این جمله را فرمود. من گفتم : پس من چه ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «تو _ إن شاء اللّه _ بر مسیر خیر هستی».
.
ص: 98
المعجم الکبیر عن ابن لهیعة عن عمرو بن شعیب :أنَّهُ دَخَلَ عَلی زَینَبَ بِنتِ أبی سَلَمَةَ ، فَحَدَّثَتهُم أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ عِندَ اُمِّ سَلَمَةَ فَدَخَلَ عَلَیها بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ وفاطِمَةَ علیهم السلام ، فَجَعَلَ الحَسَنَ مِن شِقٍّ وَالحُسَینَ مِن شِقٍّ وفاطِمَةَ فی حِجرِهِ . ثُمَّ قالَ : «رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکَ_تُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ » (1) . (2)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أن یَحیا حَیاةً تُشبِهُ حَیاةَ الأَنبِیاءِ ، ویَموتَ میتَةً تُشبِهُ میتَةَ الشُّهَداءِ ، ویَسکُنَ الجِنانَ الَّتی غَرَسَهَا الرَّحمنُ ، فَلیَتَوَلَّ عَلِیّا ، وَلیُوالِ وَلِیَّهُ ، وَلیَقتَدِ بِالأَئِمَّةِ مِن بَعدِهِ ؛ فَإِنَّهُم عِترَتی خُلِقوا مِن طینَتی ، اللّهُمَّ ارزُقهُم فَهمی وعِلمی ، ووَیلٌ لِلمُخالِفینَ لَهُم مِن اُمَّتی ، اللّهُمَّ لا تُنِلهُم شَفاعَتی . (3)
الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ جالِسا ذاتَ یَومٍ وعِندَهُ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام ، فَقالَ : اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وأکرَمُ النّاسِ عَلَیَّ ، فَأَحبِب مَن أحَبَّهُم وأبغِض مَن أبغَضَهُم ، ووالِ مَن والاهُم ، وعادِ مَن عاداهُم ، وأعِن مَن أعانَهُم ، وَاجعَلهُم مُطَهَّرینَ مِن کُلِّ رِجسٍ ، مَعصومینَ مِن کُلِّ ذَنبٍ ، وأیِّدهُم بِروحِ القُدُسِ . (4)
.
ص: 99
المعجم الکبیر_ به نقل از ابن لُهَیعه _: عمرو بن شعیب ، به دیدار زینب ، دختر ابو سلمه [و اُمّ سلمه] ، رفت و او برای حاضران ، نقل کرد که پیامبر خدا با حسن و حسین و فاطمه علیهم السلامبر امّ سلمه وارد شد و حسن علیه السلام را در یک طرفش قرار داد و حسین علیه السلام را طرف دیگرش و فاطمه علیهاالسلام را در کنارش . سپس فرمود : «و رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت ، که او ستودنی و بزرگوار است!» .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دوست دارد به سانِ زندگی پیامبران زندگی کند و به سانِ مُردن شهیدان بمیرد و در باغ هایی که خدای مهربان آنها را کاشته است ، سکونت یابد ، باید علی را دوست بدارد و دوستدارِ او را دوست بدارد و به امامانِ پس از او اقتدا نماید ؛ زیرا آنان ، عترت من اند و از سرشتِ من آفریده شده اند . بار خدایا ! فهم و دانش مرا به ایشان روزی فرما ، و وای بر آن کسانی از امّت من که با ایشان ، مخالفت ورزند . بار خدایا ! شفاعت مرا ، شامل حال آنان مگردان».
الأمالی ، صدوق_ به نقل از ابن عبّاس _: روزی پیامبر خدا نشسته بود و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلامنیز نزد او بودند . پس گفت : «بار خدایا ! تو خود می دانی که اینان ، اهل بیتِ من و گرامی ترینِ مردم در نزد من اند . پس ، دوستدار آنان را دوست بدار و دشمنشان را دشمن بدار و دوست باش با کسی که دوستِ آنان باشد و دشمنی کن با کسی که با آنان ، دشمنی کند و یاری کن هر کس را که ایشان را یاری کند و آنان را از هر گونه پلیدی ، پاک گردان و از هر گناهی مصونشان بدار و با روح القُدُس ، تأییدشان فرما».
.
ص: 100
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ إنَّکَ جَعَلتَ صَلَواتِکَ ورَحمَتَکَ ومَغفِرَتَکَ ورِضوانَکَ عَلی إبراهیمَ وآلِ إبراهیمَ . اللّهُمَّ إنَّهُم مِنّی وأنَا مِنهُم ، فَاجعَل صَلَواتِکَ ورَحمَتَکَ ومَغفِرَتَکَ ورِضوانَکَ عَلَیَّ وعَلَیهِم _ یَعنی عَلِیّا وفاطِمَةَ وحَسَنا وحُسَینا علیهم السلام _ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :یا رَبِّ ، إنَّکَ لَم تَبعَث نَبِیّا إلاّ وقَد جَعَلتَ لَهُ عِترَةً ، اللّهُمَّ فَاجعَل عِترَتِی الهادِیَةَ مِن عَلِیٍّ وفاطِمَةَ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله_ فِی الدُّعاءِ لِأَهلِ البَیتِ علیهم السلام _: اللّهُمَّ اجعَلِ العِلمَ وَالفِقهَ فی عَقِبی وعَقِبِ عَقِبی ، وفی زَرعی وزَرعِ زَرعی . (3)
عنه صلی الله علیه و آله :لَقَد دَعَوتُ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أن یَجعَلَ العِلمَ وَالحِکمَةَ فی عَقِبی وعَقِبِ عَقِبی ، وفی زَرعی وزَرعِ زَرعی إلی یَومِ القِیامَةِ ، فَاستُجیبَ لی . (4)
راجع : أهل البیت فی الکتاب والسنّة : (القسم الأوّل : معنی أهل البیت / الفصل الأوّل إلی الفصل الرابع) .
4 / 5جَمعٌ مِن أصحابِهِ1 . أبوذَرٍّ الغِفارِیُّتفسیر القمّی_ فی ذِکرِ غَزوَةِ تَبوکَ _: کانَ أبو ذَرٍّ تَخَلَّفَ عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثَلاثَةَ أیّامٍ ، وذلِکَ أنَّ جَمَلَهُ کانَ أعجَفَ فَلَحِقَ بَعدَ ثَلاثَةِ أیّامٍ بِهِ ، ووَقَفَ عَلَیهِ جَمَلُهُ فی بَعضِ الطَّریقِ فَتَرَکَهُ وحَمَلَ ثِیابَهُ عَلی ظَهرِهِ ، فَلَمَّا ارتَفَعَ النَّهارُ نَظَرَ المُسلِمونَ إلی شَخصٍ مُقبِلٍ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کُن أبا ذَرٍّ ، فَقالوا : هُوَ أبو ذَرٍّ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أدرِکوهُ بِالماءِ فَإِنَّهُ عَطشانُ ، فَأَدرَکوهُ بِالماءِ ، ووافی أبو ذَرٍّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ومَعَهُ إداوَةٌ فیها ماءٌ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا أبا ذَرٍّ مَعَکَ ماءٌ وعَطِشتَ ؟ فَقالَ : نَعَم یا رَسولَ اللّهِ بِأَبی أنتَ واُمِّی ، انتَهَیتُ إلی صَخرَةٍ وعَلَیها ماءُ السَّماءِ فَذُقتُهُ ، فَإِذا هُوَ عَذبٌ بارِدٌ ، فَقُلتُ : لا أشرَبُهُ حَتّی یَشرَبَهُ حَبیبی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا أبا ذَرٍّ رَحِمَکَ اللّهُ ، تَعیشُ وَحدَکَ ، وتَموتُ وَحدَکَ ، وتُبعَثُ وَحدَکَ ، وتَدخُلُ الجَنَّةَ وَحدَکَ ، یَسعَدُ بِکَ قَومٌ مِن أهلِ العِراقِ ، یَتَوَلَّونَ غُسلَکَ وتَجهیزَکَ وَالصَّلاةَ عَلَیکَ ودَفنَکَ . (5)
.
ص: 101
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا ! تو درودها و رحمت و آمرزش و خشنودی ات را بر ابراهیم و خاندان ابراهیم ، قرار دادی. بار خدایا ! ایشان از من اند و من ، از ایشانم . پس درودها و رحمت و آمرزش و خشنودی ات را بر من و بر ایشان _ یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام _ قرار ده .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پروردگارا ! تو هیچ پیامبری را مبعوث نکردی ، مگر آن که برایش عترتی (خانواده ای) قرار دادی . بار خدایا ! عترت هدایتگر مرا از علی و فاطمه قرار بده.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا برای اهل بیت علیهم السلام _: بار خدایا ! دانش و دانایی را در فرزندان من و فرزندان فرزندانم ، و در کِشته من و کِشته کِشته من قرار بده.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من دعا کردم که خداوند _ تبارک و تعالی _ دانش و حکمت را در فرزندان من و فرزندان فرزندان من ، و در کِشته من و کِشته کِشته من تا روز قیامت قرار دهد و دعایم مستجاب شد.
ر . ک : اهل بیت در کتاب و سنّت : (بخش یکم : معنای اهل بیت / فصل نخست تا فصل چهارم) .
4 / 5شماری از اصحاب پیامبر1 _ ابو ذر غِفاری (1)تفسیر القمّی_ در یادکرد از غزوه تبوک _: ابو ذر ، سه روز از پیامبر خدا عقب ماند و علّتش آن بود که وی اُشتری نحیف داشت و پس از سه روز به ایشان رسید . در بین راه ، اُشتر ابوذر از رفتن باز ماند و ابو ذر آن را رها کرد و بار و بنه اش را بر پشت خویش نهاد و به راه افتاد . آفتاب که بالا آمد ، مسلمانان دیدند شخصی می آید . پیامبر خدا فرمود : «ای کاش ابو ذر باشد!» . مسلمانان گفتند : او ابو ذر است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «به او آب برسانید که تشنه است» . برایش آب بردند . چون ابوذر به پیامبر خدا رسید، مشک آبی همراهش بود. پیامبر خدا فرمود : «ای ابو ذر ! آب ، همراه توست و تو تشنه ای؟». گفت : آری ، ای پیامبر خدا ! پدر و مادرم به فدایت باد ! من به صخره ای رسیدم و روی آن مقداری آب باران بود . از آن چشیدم . دیدم خنک و گواراست . با خود گفتم : از آن نمی نوشم تا حبیبم پیامبر خدا از آن بنوشد. پیامبر خدا فرمود : «خدایت رحمت کناد ، ای ابوذر! [تو] تنها زندگی می کنی و تنها می میری و تنها برانگیخته می شوی و تنها وارد بهشت می شوی . این سعادت ، نصیب گروهی از عراقیان می شود که تو را غسل دهند و کفن کنند و به تو نماز بخوانند و به خاکت بسپارند» .
.
ص: 102
2 . أبو زَیدٍ الأَنصارِیُّمسند ابن حنبل عن علباء بن أحمر عن أبی زید الأنصاری ، قال :قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اُدنُ مِنّی . قالَ : فَمَسَحَ بِیَدِهِ عَلی رَأسِهِ ولِحیَتِهِ . قالَ : ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ جَمِّلهُ وأدِم جَمالَهُ . قالَ : فَلَقَد بَلَغَ بِضعا ومِئَةَ سَنَةٍ وما فی رَأسِهِ ولِحیَتِهِ بَیاضٌ إلاّ نَبذٌ یَسیرٌ ، ولَقَد کانَ مُنبَسِطَ الوَجهِ ولَم یَنقَبِض وَجهُهُ حَتّی ماتَ . (1)
صحیح ابن حبّان عن أبی نهیک عن عمرو بن أخطب :اِستَسقی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَتَیتُهُ بِإِناءٍ فیهِ ماءٌ ، وفیهِ شَعرَةٌ فَرَفَعتُها فَناوَلتُهُ ، فَنَظَرَ صلی الله علیه و آله إلَیَّ فَقالَ : اللّهُمَّ جَمِّلهُ . قالَ : فَرَأَیتُهُ وهُوَ ابنُ ثَلاثٍ وتِسعینَ ، وما فی رَأسِهِ ولِحیَتِهِ شَعرَةٌ بَیضاءُ . (2)
.
ص: 103
2 _ ابو زید انصاری (1)مسند ابن حنبل_ به نقل از علباء بن احمر ، از ابو زید انصاری _: پیامبر خدا به من فرمود : «نزدیک من بیا» . پس ، دستی بر سر و محاسنش کشید و فرمود : «بار خدایا! او را زیبا گردان و زیبایی اش را مستدام بدار». ابو زید ، یکصد و اندی سال عمر کرد و در سر و ریشش ، جز اندکی موی سپید نبود و تا زمانی که از دنیا رفت ، چهره اش همچنان بشّاش بود و چروکیده نشد.
صحیح ابن حبّان_ به نقل از ابو نهیک _: عمرو بن اخطب گفت : پیامبر خدا آب خواست و من ظرف آبی برایشان آوردم. تار مویی در آب بود . آن را برداشتم و سپس آب را به دست پیامبر صلی الله علیه و آله دادم . ایشان نگاهی به من کرد و فرمود : «بار خدایا! او را زیبا گردان» . عمرو را در سنّ نود و سه سالگی دیدم ، بدون آن که یک تار موی سفید در سر و ریشش باشد .
.
ص: 104
3 . أبو قِرصافَةَدلائل النبوّة لأبی نعیم عن أبی قرصافة صاحب رسول اللّه صلی الله علیه و آله :کانَ بَدءُ إسلامی أنّی کُنتُ یَتیما بَینَ اُمّی وخالَتی ، وکانَ أکثَرُ مَیلی إلی خالَتی ، وکُنتُ أرعی شُوَیهاتٍ لی ، فَکانَت خالَتی کَثیرا ما تَقولُ لی : یا بُنَیَّ لا تَمُرَّ بِهذَا الرَّجُلِ _ تَعنِی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله _ فَیُغوِیَکَ ویُضِلَّکَ ، فَکُنتُ أخرُجُ حَتّی آتِی المَرعی وأترُکُ شُوَیهاتی ، ثُمَّ آتِی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَلا أزالُ عِندَهُ أسمَعُ مِنهُ ، وأروحُ بِغَنَمی ضُمرا یابِساتِ الضُّروعِ . فَقالَت لی خالَتی : ما لِغَنَمِکَ یابِساتِ الضُّروعِ ؟ قُلتُ : ما أدری . ثُمَّ عُدتُ إلَیهِ الیَومَ الثّانِیَ ، فَفَعَلَ کَما فَعَلَ الیَومَ الأَوَّلَ غَیرَ أنّی سَمِعتُهُ یَقولُ : أیُّهَا النّاسُ هاجِروا وتَمَسَّکوا بِالإِسلامِ ؛ فَإِنَّ الهِجرَةَ لا تَنقَطِعُ مادامَ الجِهادُ ، ثُمَّ إنّی رَجَعتُ بِغَنَمی کَما رُحتُ الیَومَ الأَوَّلَ . ثُمَّ عُدتُ إلَیهِ الیَومَ الثّالِثَ ، فَلَم أزَل عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أسمَعُ مِنهُ حَتّی أسلَمتُ وبایَعتُهُ وصافَحتُهُ بِیَدی ، وشَکَوتُ إلَیهِ أمرَ خالَتی وأمرَ غَنَمی . فَقالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : جِئنی بِالشِّیاهِ ، فَجِئتُهُ بِهِنَّ ، فَمَسَحَ ظُهورَهُنَّ وضُروعَهُنَّ ، ودَعا فیهِنَّ بِالبَرَکَةِ فَامتَلَأنَ شَحما ولَبَنا ، فَلَمّا دَخَلتُ عَلی خالَتی بِهِنَّ قالَت : یا بُنَیَّ هکَذا فَارعَ . قُلتُ : یا خالَةُ ما رَعَیتُ إلاّ حَیثُ کُنتُ أرعی کُلَّ یَومٍ ، ولکِن اُخبِرُکِ بِقِصَّتی ، فَأَخبَرتُها بِالقِصَّةِ وإتیانِی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، وأخبَرتُها بِسیرَتِهِ وبِکَلامِهِ . (1)
.
ص: 105
3 _ ابو قِرصافه (1)دلائل النبوّة ، ابو نعیم_ به نقل از ابو قرصافه ، صحابی پیامبر خدا _: اسلام آوردن من ، این گونه بود که من یتیم بودم و مادرم و خاله ام مرا سرپرستی می کردند و گرایش من به خاله ام بیشتر بود . چندتایی میش داشتم که آنها را می چرانیدم . خاله ام مُدام به من می گفت : فرزندم ! از کنار این مرد _ یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله _ رد نشوی ، که تو را فریب می دهد و گم راه می کند . امّا من بیرون می آمدم و به چراگاه می رفتم و برّه هایم را رها می کردم و خود نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می رفتم . و مدّت ها نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می نشستم و به سخنان ایشان گوش می دادم و شبانگاه ، گوسفندانم را با شکم خالی و پستان های خشکیده برمی گرداندم. خاله ام به من گفت : چرا گوسفندانت شیری در پستان ندارند؟ گفتم : نمی دانم . روز دوم نیز نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم . ایشان همانند روز اوّل رفتار کرد ؛ امّا این بار شنیدم که می فرماید : «ای مردم ! هجرت کنید و به اسلام چنگ زنید ؛ زیرا تا زمانی که جهاد هست ، هجرت قطع نمی شود» . من باز ، همانند روز نخست با گوسفندانم باز گشتم. روز سوم نیز نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم و به سخنان ایشان گوش دادم تا آن که اسلام آوردم و با ایشان بیعت کردم و دست دادم ، و از قضیّه خاله ام و گوسفندانم به ایشان شکایت نمودم. پیامبر خدا به من فرمود : «گوسفندان را نزد من بیاور» . و من آنها را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بردم . ایشان به پشت و پستان های آنها دست کشید و برایشان دعای برکت کرد و در حال ، فربه و پرشیر شدند . چون گوسفندان را نزد خاله ام بردم ، گفت : پسرم ! این گونه بچران. گفتم : خاله! امروز هم در همان جایی چرانیدم که هر روز می چراندم ؛ امّا داستانم را به تو می گویم . و ماجرای خود و داستان رفتنم به نزد پیامبر خدا را برایش گفتم و از رفتار و سخنان ایشان برایش تعریف کردم.
.
ص: 106
4 . أبو مَریَمَ الغَسّانِیُّالمعجم الکبیر عن أبی مریم الغسّانی :غَزَوتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَدَفَعَ إلَیَّ اللِّواءَ ، ورَمَیتُ بَینَ یَدَیهِ بِالجَندَلِ (1) ، فَأَعجَبَهُ ذلِکَ ودَعا لی . (2)
5 . الأَحنَفُ بنُ قَیسٍمسند ابن حنبل عن الأحنف :بَینَما أطوفُ بِالبَیتِ إذ لَقِیَنی رَجُلٌ مِن بَنی سُلَیمٍ فَقالَ : ألا اُبَشِّرُکَ ؟ قالَ : قُلتُ : بَلی . قالَ : أتَذکُرُ إذ بَعَثَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی قَومِکَ بَنی سَعدٍ أدعوهُم إلَی الإِسلامِ _ قالَ : _ فَقُلتَ أنتَ : وَاللّهِ ما قالَ إلاّ خَیرا ، ولا أسمَعُ إلاّ حُسنا ؟ فَإِنّی رَجَعتُ فَأَخبَرتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بِمَقالَتِکَ ، قالَ : «اللّهُمَّ اغفِر لِلأَحنَفِ» . قالَ : فَما أنَا بِشَیءٍ أرجی مِنّی لَها . (3)
6 . أسماءُ بِنتُ عُمَیسٍالمعجم الکبیر عن ابن عبّاس_ فی خَبرِ زِفافِ فاطِمَةَ علیهاالسلام _: ... وتَخَلَّفَت أسماءُ بِنتُ عُمَیسٍ [ فی مَنزِلِ عَلِیٍّ علیه السلام ] فَقالَ لَهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : عَلی رِسلِکِ ، مَن أنتِ ؟ قالَت : أنَا الَّتی أحرُسُ ابنَتَکَ ؛ إنَّ الفَتاةَ لَیلَةَ تُبنی بِها لابُدَّ لَها مِنِ امرَأَةٍ تَکونُ قَریبَةً مِنها ، إن عَرَضَت لَها حاجَةً أو أرادَت شَیئا أفضَت بِذلِکَ إلَیها . قالَ : فَإِنّی أسأَلُ إلهی أن یَحرُسَکِ مِن بَینِ یَدَیکِ ، ومِن خَلفِکِ ، وعَن یَمینِکِ وعَن شِمالِکِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ . (4)
.
ص: 107
4 _ ابو مریم غَسّانی (1)المعجم الکبیر_ به نقل از ابو مریم غسّانی _: همراه پیامبر خدا به جنگ رفتم و ایشان پرچم را به من داد و من پیشاپیش ایشان [به طرف دشمن ]سنگ پرتاب می کردم . ایشان از این کار من خوشش آمد و برایم دعا کرد.
5 _ احنف بن قیس (2)مسند ابن حنبل_ به نقل از احنف _: مشغول طواف کعبه بودم که مردی از بنی سُلَیم به من بر خورد و گفت : آیا بشارتت ندهم؟ گفتم : چرا . گفت : یادت می آید زمانی که پیامبر خدا مرا به نزد قومت بنی سعد فرستاد تا آنها را به اسلام دعوت کنم ، تو گفتی : به خدا سوگند که او جز نیک نگفت و من جز نیکویی نمی شنوم؟ من باز گشتم و سخن تو را به اطّلاع پیامبر صلی الله علیه و آله رسانیدم . ایشان فرمود : «خدایا! احنف را بیامرز» . من به چیزی [از اعمالم] امیدوارتر از این [سخن و دعای پیامبر] نیستم.
6 _ اسماء بنت عُمَیس (3)المعجم الکبیر_ به نقل از ابن عبّاس ، در خبر زفاف فاطمه علیهاالسلام_: ... اسماء بنت عُمَیس [در منزل علی علیه السلام ]ماند . پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «ببینم ، تو چه کاره ای؟». اسماء گفت : من کسی هستم که از دختر شما نگهداری می کنم . دختر در شب زفافش باید زنی نزدیکش باشد تا اگر کاری داشت یا چیزی خواست ، به او بگوید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «پس ، من هم از خدایم درخواست می کنم که تو را از پیش رو و از پشت سر و از راست و از چپت از شیطانِ رانده شده ، حفظ کند».
.
ص: 108
7 . اُمُّ سُلَیمٍالطبقات الکبری عن أنس :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله دَخَلَ عَلی اُمِّ سُلَیمٍ ... ثُمَّ قامَ فی ناحِیَةِ البَیتِ فَصَلّی صَلاةً غَیرَ مَکتوبَةٍ ، فَدَعا لاُِمِّ سُلَیمٍ ولِأَهلِ بَیتِها . (1)
الاستیعاب عن اُمّ سلیم :لَقَد دَعا لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّی ما اُریدُ زِیادَةً . (2)
الطبقات الکبری عن عبایة بن رفاعة :کانَت اُمُّ أنَسٍ تَحتَ أبی طَلحَةَ فَوَلَدَت مِنهُ غُلاما ومَرِضَ ، فَانطَلَقَ أبو طَلحَةَ إلی رَسولِ اللّهِ ، فَماتَ الغُلامُ فَسَجَّتهُ اُمُّهُ ، فَلَمّا جاءَ أبو طَلحَةَ قالَ لَها : ما فَعَلَ ابنی ؟ قالَت : صالِحٌ ، فَأَتَتهُ بِتُحفَتِهَا الَّتی کانَت تُتحِفُهُ فَأَصابَ مِنها ، ثُمَّ طَلَبَت مِنهُ ما تَطلُبُ المَرأَةُ مِن زَوجِها فَأَصابَ مِنها . ثُمَّ قالَت : ما رَأَیتَ ما صَنَعَ ناسٌ مِن جیرَتِنا ، کانَت عِندَهُم عارِیَةٌ فَطَلَبوها فَأَبَوا أن یَرُدّوها ، فَقالَ : بِئسَ ما صَنَعوا ! فَقالَت : هذا أنتَ ، کانَ ابنُکَ عارِیَةً مِنَ اللّهِ ، وإنَّ اللّهَ قَد قَبَضَهُ إلَیهِ . فَقالَ لَها : وَاللّهِ لا تَغلِبینِی اللَّیلَةَ عَلَی الصَّبرِ ، فَغَدا عَلی رَسولِ اللّهِ فَأَخبَرَهُ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ بارِک لَهُما فی لَیلَتِهِما . قالَ : فَوَلَدَت لَهُ غُلاما . قالَ عَبایَةُ : فَلَقَد رَأَیتُ لِذلِکَ الغُلامِ سَبعَةَ بَنینَ کُلُّهُم قَد خَتَمَ القُرآنَ . (3)
.
ص: 109
7 _ اُمّ سُلَیم (1)الطبقات الکبری_ به نقل از انس _: پیامبر صلی الله علیه و آله بر اُمّ سُلَیم وارد شد ... سپس در گوشه اتاق ایستاد و نمازی مستحبّی خواند و برای اُمّ سُلَیم و خانواده اش دعا کرد.
الاستیعاب_ به نقل از اُمّ سُلَیم _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای من دعا کرد و بیش از آن نمی خواهم.
الطبقات الکبری_ به نقل از عبایة بن رفاعه _: اُمّ اَنَس ، همسر ابو طلحه بود و از او پسری به دنیا آورد و آن پسر بیمار شد . ابو طلحه نزد پیامبر خدا رفت . [در این فاصله] کودک از دنیا رفت و مادرش او را کفن کرد . چون ابو طلحه آمد ، به همسرش گفت : پسرم چگونه است؟ اُمّ اَنَس گفت : خوب است . و آن گاه برای ابو طلحه پیشکش و وسایل عیش و خوشی را آورد که زن ها برای شوهرشان می آورند و وی از آنها بهره گرفت. و آن گاه از ابو طلحه درخواست کامگیری کرد و شوهرش از او کام گرفت . سپس به ابو طلحه گفت : چه می گویی درباره کسانی از همسایگان ما که امانتی نزد آنها بود و صاحبانش آن را مطالبه کردند و آنها حاضر نشدند برگردانند؟ ابو طلحه گفت : بد کاری کردند! اُمّ اَنَس گفت : اینک ، فرزند تو نیز عاریتی از جانب خداوند بود و خدا او را گرفت. ابو طلحه به او گفت : [تو را] به خدا سوگند ، امشب را صبر از کَفم مَرُبای. و صبح نزد پیامبر خدا رفت و ماجرا را به ایشان گفت . پیامبر خدا فرمود : «بار خدایا ! این دو را در شبانگاهشان برکت ده» . پس اُمّ اَنَس برای ابو طلحه پسری به دنیا آورد . از آن پسر ، هفت پسر به دنیا آمد که همگی حافظ قرآن بودند.
.
ص: 110
8 . اُمُّ عُمارَةَالطبقات الکبری عن عبد اللّه بن زید بن عاصم :شَهِدتُ اُحُدا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَلَمّا تَفَرَّقَ النّاسُ عَنهُ دَنَوتُ مِنهُ أنَا واُمّی نَذُبُّ عَنهُ . فَقالَ : ابنُ اُمِّ عُمارَةَ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : اِرمِ ، فَرَمَیتُ بَینَ یَدَیهِ رَجُلاً مِنَ المُشرِکینَ بِحَجَرٍ وهُوَ عَلی فَرَسٍ ، فَأَصَبتُ عَینَ الفَرَسِ فَاضطَرَبَ الفَرَسُ حَتّی وَقَعَ هُوَ وصاحِبُهُ ، وجَعَلتُ أعلوهُ بِالحِجارَةِ حَتّی نَضَدتُ عَلَیهِ مِنها وِقرا (1) ، وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَنظُرُ یَتَبَسَّمُ ، ونَظَرَ جُرحَ اُمّی عَلی عاتِقِها ، فَقالَ : اُمَّکَ اُمَّکَ ! اِعصِب جُرحَها ، بارَکَ اللّهُ عَلَیکُم مِن أهلِ بَیتٍ ، مَقامُ اُمِّکَ خَیرٌ مِن مَقامِ فُلانٍ وفُلانٍ ، رَحِمَکُمُ اللّهُ أهلَ البَیتِ ، ومَقامُ رَبیبِکَ _ یَعنی زَوجَ اُمِّهِ _ خَیرٌ مِن مَقامِ فُلانٍ وفُلانٍ ، رَحِمَکُمُ اللّهُ أهلَ البَیتِ . قالَت : اُدعُ اللّهَ أن نُرافِقَکَ فِی الجَنَّةِ . فَقالَ : اللّهُمَّ اجعَلهُم رُفَقائی فِی الجَنَّةِ . فَقالَت : ما اُبالی ما أصابَنی مِنَ الدُّنیا . (2)
9 . اُمُّ قَیسٍ اُختُ عُکاشَةَ بنِ مِحصَنٍسنن النسائی عن أبی الحسن مولی اُم قیس بنت محصن عن اُمّ قیس :تُوُفِّیَ ابنی فَجَزِعتُ عَلَیهِ ، فَقُلتُ لِلَّذی یَغسِلُهُ : لا تَغسِلِ ابنی بِالماءِ البارِدِ فَتَقتُلَهُ ! فَانطَلَقَ عُکاشَةُ بنُ مِحصَنٍ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَخبَرَهُ بِقَولِها ، فَتَبَسَّمَ ، ثُمَّ قالَ : «ما قالَت ؟ طالَ عُمُرُها» . فَلا نَعلَمُ امرَأَةً عُمِّرَت ما عُمِّرَت . (3)
.
ص: 111
8 _ اُمّ عُماره (1)الطبقات الکبری_ به نقل از عبد اللّه بن زید بن عاصم _: در اُحُد با پیامبر خدا بودم و چون مردم (مسلمانان) از گرد پیامبر صلی الله علیه و آله پراکنده شدند ، من و مادرم خود را به ایشان رسانیدیم و از ایشان دفاع می کردیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «پسر اُمّ عُماره ای؟». گفتم : آری . فرمود : «پرتاب کن» . من به طرف مردی از مشرکان که در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله بر اسب سوار بود ، سنگی پرتاب کردم که به چشم اسب خورد و اسب به خود پیچید و با سوارش ، هر دو ، به زمین افتادند . من او را سنگباران کردم ، به طوری که سنگ های بسیاری بر او بارید . و پیامبر صلی الله علیه و آله نگاه می کرد و لبخند می زد . پیامبر صلی الله علیه و آله چشمش به زخمی که بر شانه مادرم بود ، افتاد . فرمود : «مادرت ، مادرت را دریاب! زخمش را ببند . خدا به شما خانواده ، برکت دهد ! مقام مادر تو ، از مقام فلان و بهمان ، بهتر است . خدا شما خانواده را رحمت کند ! مقام پدرخوانده ات ، از مقام فلان و بهمان ، بهتر است . خدا شما خانواده را رحمت کند!» . مادرم [به ایشان ]گفت : دعا کن خدا ما را در بهشت همراه تو قرار دهد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بار خدایا ! آنان را همراهان من در بهشت قرار ده» . مادرم گفت : اکنون مرا باکی نیست که از دنیا به من چه رسد.
9 _ اُمّ قیس (2)سنن النسائی_ به نقل از ابو الحسن (وابسته اُمّ قیس ، دختر محصن) _: اُمّ قیس گفت : فرزندم از دنیا رفت و من برایش بی تابی می کردم و به کسی که غسلش می داد ، گفتم : پسرم را با آب سرد ، غسل مده که او را می کشی ! عُکاشة بن مِحصَن نزد پیامبر خدا رفت و این سخن او را برای ایشان باز گفت . پیامبر صلی الله علیه و آله تبسّمی کرد و فرمود : «چه گفت؟ عمرش دراز باد!» . و [از دعای پیامبر صلی الله علیه و آله ] ما زنی را سراغ نداریم که به اندازه اُمّ قیس ، عمر کرده باشد.
.
ص: 112
10 . اُمُّ مَعبَدٍالثقات عن ابن حبّان_ فی ذِکرِ هِجرَةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله _: ثُمَّ ساروا إلی خَیمَتَی اُمِّ مَعبَدٍ الخُزاعِیَّةِ ، وکانَتِ امرَأَةً بَرزَةً (1) جَلدَةً تَحتَبی وتَجلِسُ بِفِناءِ الخَیمَةِ ، ثُمَّ تُسقی وتُطعِمُ ، فَیُناوِلونَها تَمرا ویَشتَرونَ (2) ، فَلَم یُصیبوا عِندَها شَیئا مِن ذلِکَ ، فَإِذَا القَومُ مُرمِلونَ (3) مُسنِتونَ . (4) فَنَظَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی شاةٍ فی کِسرِ خَیمَتِها ، فَقالَ : ما هذِهِ الشّاةُ یا اُمَّ مَعبَدٍ ؟ قالَت : خَلَّفَهَا الجَهدُ عَنِ الغَنَمِ ، فَقالَ : هَل بِها مِن لَبَنٍ ؟ قالَت : هِیَ أجهَدُ مِن ذلِکَ . قالَ أتَأذَنینَ لی أن أحلِبَها ؟ قالَت : نَعَم بِأَبی واُمّی ، إن رَأَیتَ بِها حَلبا فَاحلِبها . فَدَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِالشّاةِ فَمَسَحَ ضَرعَها وذَکَرَ اسمَ اللّهِ عَلَیهِ ، وقالَ : اللّهُمَّ بارِک لَها فی شاتِها . فَتَفاجَّت (5) ودَرَّت وَاجتَرَّت (6) ، فَدَعا بِإِناءٍ لَها یُربِضُ (7) الرَّهطَ ، فَحَلَبَ فیهِ ثَجّا (8) حَتّی عَلاهُ البَهاءُ (9) ، فَسَقاها فَشَرِبَت حَتّی رَوِیَت ، وسَقی أصحابَهُ فَشَرِبوا حَتّی رَووا ، وشَرِبَ صلی الله علیه و آله آخِرَهُم ، وقالَ : ساقِی القَومِ آخِرُهُم شُربا ، فَشَرِبوا جَمیعا عَلَلاً بَعدَ نَهَلٍ (10) حَتّی أراضوا (11) ثُمَّ حَلَبَ فیهِ ثانِیَةً . (12)
.
ص: 113
10 _ اُمّ مَعبد (1)الثقات ، ابن حبّان_ در یادکرد از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله _: سپس به سوی خیمه های اُمّ مَعبدِ (2) خُزاعی رفتند . اُمّ معبد ، بانویی میان سال (3) بود که رو نمی گرفت و چابک بود . لباسش را روی پاهایش می انداخت و جلوی خیمه می نشست و آب و غذا می داد . به او خرما می دادند و چیزی می خریدند ؛ (4) ولی [این بار ]چیزی از اینها را نزد او نیافتند ؛ چرا که مردم آذوقه شان تمام شده بود و قحطی زده بودند. چشم پیامبر خدا به میشی افتاد که در گوشه خیمه بود . فرمود : «این میش چیست ، ای اُمّ معبد؟» . اُمّ معبد گفت : از شدّت لاغری با گوسفندان نرفته است . فرمود : «شیری هم دارد؟» . گفت : لاغرتر از آن است که چیزی داشته باشد. فرمود : «اجازه می دهی آن را بدوشم؟» . اُمّ معبد گفت : آری ، پدر و مادرم فدایت ! اگر شیری در آن دیدی ، بدوشش. پیامبر خدا فرمود که آن را بیاورند و دستی به پستانش کشید و نام خدا را بر آن برد و فرمود : «بار خدایا! به میش اُمّ معبد برکت عطا فرما» . به ناگاه ، میان دو پای گوسفند از هم گشاد و پستان هایش پرشیر شد و شروع به نشخوار کردن نمود . پیامبر صلی الله علیه و آله از اُمّ معبد ، ظرفی که همگی را کاملاً سیر کند ، طلبید و در آن ، چندان شیر دوشید که کف های آن [در ظرف بالا آمد و] درخشیدن گرفت . پس ، به اُمّ معبد نوشانید و او چندان شیر نوشید که سیر شد . همچنین به یارانش داد و آنها نیز سیر نوشیدند ، و آخر از همه خودش نوشید و فرمود : «ساقی گروه ، فرجامین نوشنده است» . یک نوبت دیگر نیز همگی سیر نوشیدند و پیامبر صلی الله علیه و آله برای بار دوم ، گوسفند را دوشید .
.
ص: 114
11 . أنَسُ بنُ مالِکٍصحیح البخاری عن أنس :قالَت اُمّی : یا رَسولَ اللّهِ ، خادِمُکَ أنَسٌ ادعُ اللّهَ لَهُ . قالَ : اللّهُمَّ أکثِر مالَهُ ووَلَدَهُ ، وبارِک لَهُ فیما أعطَیتَهُ . (1)
12 . التَّلِبُ بنُ زیدٍالمعجم الکبیر عن ملقام بن التلب :إنَّ التَّلِبَ حَدَّثَهُ أنَّهُ أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ استَغفِر لی . فَقالَ : إذا اُذِنَ لَکَ _ أو حَتّی یُؤذَنَ لَکَ _ . قالَ : فَغَبَرَ (2) ما شاءَ اللّهُ ، ثُمَّ دَعاهُ فَمَسَحَ یَدَهُ عَلی وَجهِهِ ، وقالَ : «اللّهُمَّ اغفِر لِلتَّلِبِ وَارحَمهُ» ثَلاثا . (3)
.
ص: 115
11 _ اَنَس بن مالک (1)صحیح البخاری_ به نقل از انس _: مادرم گفت : ای پیامبر خدا ! برای خدمتکارت اَنَس ، دعا کن . ایشان فرمود : «بار خدایا ! مال و اولاد او را زیاد گردان و در آنچه به او می دهی ، برکت قرار ده».
12 _ تَلِب بن زید (2)المعجم الکبیر_ به نقل از ملقام بن تَلِب _: تَلِب [برایم ]گفت که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و گفت : ای پیامبر خدا! برایم طلب آمرزش کن . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «هر گاه برایت اجازه داده شد ( / تا وقتی که برایت اجازه داده شود)». مدّتی گذشت . پیامبر صلی الله علیه و آله او را فرا خواند و دستی به صورتش کشید و سه بار گفت : «بار خدایا! تَلِب را بیامرز و رحمتش کن».
.
ص: 116
13 . جَریرُ بنُ عَبدِ اللّهِالمعجم الکبیر عن جریر :کُنتُ لا أثبُتُ عَلَی الخَیلِ ، فَذَکَرتُ ذلِکَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَضَرَبَ یَدَهُ عَلی صَدری حَتّی رَأَیتُ أثَرَ یَدِهِ فی صَدری ، فَقالَ : اللّهُمَّ ثَبِّتهُ وَاجعَلهُ هادِیا مَهدِیّا . فَما سَقَطتُ عَن فَرَسٍ بَعدُ . (1)
14 . جُعَیلُ بنُ زِیادٍالمعجم الکبیر عن جعیل الأشجعی :غَزَوتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی بَعضِ غَزَواتِهِ وأنَا عَلی فَرَسٍ لی عَجفاءَ (2) ضَعیفَةٍ ، فَکُنتُ فی آخِرِ النّاسِ فَلَحِقَنی فَقالَ : سِر یا صاحِبَ الفَرَسِ ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ عَجفاءُ ضَعیفَةٌ ! فَرَفَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِخفَقَةً کانَت مَعَهُ فَضَرَبَها بِها ، وقالَ : اللّهُمَّ بارِک لَهُ فیها . قالَ : فَلَقَد رَأَیتُنی اُمسِکُ رَأسَها أن تَقَدَّمَ النّاسَ . قالَ : ولَقَد بِعتُ مِن بَطنِها بِاثنَی عَشَرَ ألفا . (3)
.
ص: 117
13 _ جریر بن عبد اللّه (1)المعجم الکبیر_ به نقل از جریر _: من بر اسب قرار نمی گرفتم . این موضوع را به پیامبر خدا گفتم . ایشان دستش را به سینه ام زد _ چنان که جای آن را در سینه ام دیدم _ و فرمود : «بار خدایا ! او را استوار بدار و هدایتگر و هدایت شده قرارش ده» . از آن پس ، هیچ گاه از اسبی نیفتادم.
14 _ جُعَیل بن زیاد (2)المعجم الکبیر_ به نقل از جُعَیل اشجعی _: با پیامبر خدا در یکی از غزواتش شرکت کردم . من بر مادیانی نزار و ناتوان سوار بودم و در آخر لشکر حرکت می کردم . پیامبر صلی الله علیه و آله خودش را به من رساند و فرمود : «حرکت کن ، ای سوار!» . گفتم : ای پیامبر خدا ! نزار و ناتوان است! پیامبر خدا با تازیانه ای که در دست داشت ، بر آن زد و گفت : «بار خدایا! در آن به صاحبش برکت بده». پس ، در دَم ، مادیان تاخت برداشت و از دیگران پیش افتاد . ... و من از شکم آن، [کرّه هایی] به دوازده هزار فروختم.
.
ص: 118
15 . حارِثَةُ بنُ مالِکٍالإمام الصادق علیه السلام :اِستَقبَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حارِثَةَ بنَ مالِکِ بنِ النُّعمانِ الأَنصارِیَّ ، فَقالَ لَهُ : کَیفَ أنتَ یا حارِثَةَ بنَ مالِکٍ ؟ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ مُؤمِنٌ حَقّا . فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لِکُلِّ شَیءٍ حَقیقَةٌ فَما حَقیقَةُ قَولِکَ ؟ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ عَزَفَت نَفسی عَنِ الدُّنیا ، فَأَسهَرتُ لَیلی وأظمَأتُ هَواجِری ، وکَأَنّی أنظُرُ إلی عَرشِ رَبّی وقَد وُضِعَ لِلحِسابِ ، وکَأَنّی أنظُرُ إلی أهلِ الجَنَّةِ یَتَزاوَرونَ فِی الجَنَّةِ ، وکَأَنّی أسمَعُ عُواءَ أهلِ النّارِ فِی النّارِ . فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : عَبدٌ نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ ، أبصَرتَ فَاثبُت . فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، ادعُ اللّهَ لی أن یَرزُقَنِی الشَّهادَةَ مَعَکَ . فَقالَ : اللّهُمَّ ارزُق حارِثَةَ الشَّهادَةَ . فَلَم یَلبَث إلاّ أیّاما حَتّی بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَرِیَّةً فَبَعَثَهُ فیها ، فَقاتَلَ فَقَتَلَ تِسعَةً أو ثَمانِیَةً ، ثُمَّ قُتِلَ . (1)
16 . حُذَیفَةُ بنُ الیَمانِتاریخ دمشق عن حذیفة :أتَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وهُوَ یُصَلّی بَینَ المَغرِبِ وَالعِشاءِ ، فَلَم یَزَل یُصَلّی حَتّی صَلَّی العِشاءَ ، فَلَمَّا انصَرَفَ تَبِعتُهُ . فَقالَ : مَن هذا ؟ قُلتُ : حُذَیفَةُ . قالَ : اللّهُمَّ اغفِر لِحُذَیفَةَ ولاُِمِّهِ . (2)
.
ص: 119
15 _ حارثة بن مالک (1)امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا به حارثة بن مالک بن نعمان انصاری بر خورد . به او فرمود : «چگونه ای ، ای حارثة بن مالک؟». گفت : ای پیامبر خدا ! مؤمنِ حقیقی ام. پیامبر خدا به او فرمود : «برای هر چیزی حقیقتی است . حقیقت این گفته تو چیست؟». گفت : ای پیامبر خدا ! از دنیا روی گردانم ، شب هایم را تا صبح به عبادت می گذرانم و روزهای گرم را [با روزه گرفتنْ] تشنگی می کشم ، و گویی هم اکنون تخت پروردگارم را می بینم که برای حسابرسی نهاده شده است و گویی بهشتیان را می بینم که در بهشت ، یکدیگر را ملاقات می کنند و گویی نعره دوزخیان را در آتش می شنوم. پیامبر خدا فرمود : «بنده ای است که خداوند ، دلش را نورانی کرده است ! بینش یافته ای. پس پایدار باش». گفت : ای پیامبر خدا ! دعا کن که خداوند ، شهادت در رکاب تو را روزی ام کند. [پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «بار خدایا ! شهادت را روزیِ حارثه فرما». پس ، چند روزی نگذشت که پیامبر خدا لشکری اعزام کرد و حارثه را همراه آن فرستاد . حارثه جنگید و نه یا هشت نفر را کشت و سپس خود کشته شد.
16 _ حُذَیفة بن یَمان (2)تاریخ دمشق_ به نقل از حذیفه _: خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و ایشان مشغول نماز خواندن بین مغرب و عشا بود و پیوسته نماز می خواند تا آن که نماز عشا را نیز گزارد . چون نمازش را تمام کرد و به راه افتاد ، من در پی او رفتم. فرمود : «تو کیستی؟». گفتم : حذیفه . فرمود : «خدایا ! حذیفه و مادرش را بیامرز».
.
ص: 120
17 . حَسّانُ بنُ شَدّادٍاُسد الغابة عن نهشل بن حسّان بن شدّاد عن أبیه :وَفَدَت اُمّی عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی وَفَدتُ إلَیکَ لِتَدعُوَ لِبُنَیَّ هذا أن یَجعَلَ اللّهُ فیهِ البَرَکَةَ ، وأن یَجعَلَهُ کَبیرا طَیِّبا مُبارَکا . فَمَسَحَ وَجهَهُ ، وقالَ : اللّهُمَّ بارِک لَهُما فیهِ ، وَاجعَلهُ کَبیرا طَیِّبا . (1)
18 . حُصَینُ بنُ أوسٍالسنن الکبری عن زیاد بن الحصین عن أبیه :أنَّهُ قَدِمَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِالمَدینَةِ . فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اُدنُ مِنّی فَدَنا مِنهُ ، فَوَضَعَ یَدَهُ عَلی ذُؤابَتِهِ ، ثُمَّ أجری یَدَهُ وسَمَّتَ عَلَیهِ ودَعا لَهُ . (2)
المعجم الکبیر عن حصین بن أوس :أتَینَا المَدینَةَ وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِها ، ومَعی إبِلٌ لی ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، مُر أهلَ الغائِطِ (3) أن یُحسِنوا مُخالَطَتی وأن یُعینونی . قالَ : فَقاموا مَعی ، فَلَمّا بِعتُ إبِلی أتَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ لی : «اُدنُه» ، فَمَسَحَ یَدَهُ عَلی ناصِیَتی ، ودَعا لی ثَلاثَ مَرّاتٍ . (4)
19 . حُلَیسُ بنُ زَیدٍاُسد الغابة_ فی ذِکرِ حُلَیسِ بنِ زَیدٍ _: إنَّهُ وَفَدَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، بَعدَ وِفادَةِ أخیهِ الحارِثِ بنِ زَیدِ بنِ صَفوانَ ، فَمَسَحَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَجهَ الحُلَیسِ ودَعا لَهُ بِالبَرَکَةِ . (5)
.
ص: 121
17 _ حَسّان بن شدّاد (1)اُسد الغابة_ به نقل از نهشل بن حسّان بن شدّاد ، از پدرش _: مادرم نزد پیامبر خدا رفت و گفت : ای پیامبر خدا! من نزد شما آمده ام تا برای این پسرم دعا کنی که خداوند در او برکت نهد و وی را به بزرگی رساند و پاک و با برکت قرارش دهد . [پیامبر صلی الله علیه و آله ] حضرت دستی به صورتش کشید و فرمود : «بار خدایا! او را برای پدر و مادرش با برکت کن و او را به بزرگی رسان و انسانی پاک قرارش ده».
18 _ حُصَین بن اَوس (2)السنن الکبری_ به نقل از زیاد بن حُصَین _: وی (پدرم) در مدینه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت. پیامبر خدا به او فرمود : «نزدیک من بیا» و او نزدیک ایشان شد. پیامبر صلی الله علیه و آله دست بر گیسوان وی کشید و نام خدا را گفت و برایش دعا کرد.
المعجم الکبیر_ به نقل از حُصَین بن اَوس _: به مدینه ، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمدیم. من با خود ، شتری داشتم. به ایشان گفتم : ای پیامبر خدا! به اهل غائط (3) دستور دهید که با من خوش رفتار باشند و کمکم کنند. پس با همراهانم برخاستیم و چون شترم را فروختم ، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم. به من فرمود : «نزدیک بیا» و دستش را بر پیشانی ام کشید و سه بار برایم دعا کرد .
19 _ حُلَیس بن زید (4)اُسد الغابة_ در یادکرد از حُلَیس بن زید _: او پس از آن که برادرش حارث بن زید بن صفوان ، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، نزد ایشان آمد . پیامبر صلی الله علیه و آله دستی به صورت حُلَیس کشید و برایش دعای برکت کرد.
.
ص: 122
20 . حَنظَلَةُ بنُ حِذیَمٍمسند ابن حنبل عن ذیّال بن عتبة بن حنظلة عن جدّه حنظلة بن حذیم (1) بن حنیفة :مسند ابن حنبل عن ذیّال بن عتبة بن حنظلة عن جدّه حنظلة بن حذیم (2) بن حنیفة : دَنا بی [ جَدّی ]إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : إنَّ لی بَنینَ ذَوی لِحیً ودونَ ذلِکَ ، وإنَّ ذا أصغَرُهُم فَادعُ اللّهَ لَهُ . فَمَسَحَ رَأسَهُ وقالَ : بارَکَ اللّهُ فیکَ _ أو بورِکَ فیهِ _ . قالَ ذَیّالٌ : فَلَقَد رَأَیتُ حَنظَلَةَ یُؤتی بِالإِنسانِ الوارِمِ وَجهُهُ أوِ البَهیمَةِ الوارِمَةِ الضَّرعِ فَیَتفِلُ عَلی یَدَیهِ ویَقولُ : بِسمِ اللّهِ ، ویَضَعُ یَدَهُ عَلی رَأسِهِ ویَقولُ (3) عَلی مَوضِعِ کَفِّ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَیَمسَحُهُ عَلَیهِ ، وقالَ ذَیّالٌ : فَیَذهَبُ الوَرَمُ . (4)
21 . خالِدُ بنُ عَبدِ العُزّیالثقات :خالِدُ بنُ عَبدِ العُزَّی بنِ سَلامَةَ أبو خَنّاسٍ لَهُ صُحبَةٌ ، أکَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فی دارِهِ ، وقالَ : اللّهُمَّ بارِک لَهُ ولاِبنِهِ خَنّاسٍ . 5
.
ص: 123
20 _ حَنظلة بن حِذیَم (1)مسند ابن حنبل_ به نقل از ذیّال بن عتبة بن حنظله _جَدّم حنظلة بن حِذیَم بن حنیفه ، مرا خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله برد و گفت : تعدادی پسر بزرگ و کوچک دارم و این ، کوچک ترین آنهاست. برایش دعا کنید. [پیامبر صلی الله علیه و آله ] بر سر حنظله دست کشید و فرمود : «خدا به تو برکت دهد!» یا «مبارک باشد!». از آن پس ، شاهد بودم افرادی را که صورتشان ورم کرده بود یا حیوانی را که پستانش ورم داشت ، نزد حنظله می آوردند و او دست خود را با آب دهانش خیس می کرد و می گفت : به نام خدا. آن گاه دستش را بر سر خود بر جایی که پیامبر خدا دست نهاده بود، می گذاشت و سپس بر آن (صورت یا پستان ورم کرده) می کشید و ورم از بین می رفت .
21 _ خالد بن عبد العُزّی (2)الثقات :ابو خَنّاس ، خالد بن عبد العُزّی بن سلامه ، صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله بود. پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه او غذا خورد و فرمود : «بار خدایا! به او و فرزندش خنّاس ، برکت ده» .
.
ص: 124
22 . السائِبُ بنُ یَزیدَدلائل النبوّة للبیهقی عن عطاء مولی السائب :کانَ رَأسُ السّائِبِ أسوَدَ مِن هذَا المَکانِ ، ووَصَفَ بِیَدِهِ أنَّهُ کانَ أسوَدَ الهامَةِ إلی مُقَدَّمِ رَأسِهِ ؛ وکانَ سائِرُهُ _ مُؤَخَّرُهُ ولِحیَتُهُ وعارِضاهُ _ أبیَضَ . فَقُلتُ : یا مَولایَ ما رَأَیتُ أحَدا أعجَبَ شَعرا مِنکَ ! قالَ : وما تَدری یا بُنَیَّ لِمَ ذلِکَ ؟ إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ بی وأنَا مَعَ الصِّبیانِ فَقالَ : مَن أنتَ ؟ قُلتُ : السّائِبُ بنُ یَزیدَ أخُو النَّمِرِ ، فَمَسَحَ یَدَهُ عَلی رَأسی ، وقالَ : «بارَکَ اللّهُ فیکَ» ، فَهُوَ لا یَشیبُ أبَدا . (1)
صحیح البخاری عن السائب بن یزید :ذَهَبَت بی خالَتی إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ ابنَ اُختی وَجِعٌ ، فَمَسَحَ رَأسی ودَعا لی بِالبَرَکَةِ . (2)
23 . سَلمانُالإمام الباقر علیه السلام :إنَّ سَلمانَ الفارِسِیَّ کانَ لِناسٍ مِن بَنِی النَّضیرِ ، فَکاتَبوهُ عَلی أن یَغرِسَ لَهُم کَذا وکَذا وَدِیَّةً (3) حَتّی یَبلُغَ عَشرَ سَعَفاتٍ . فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ضَع عِندَ کُلِّ نَقیرٍ (4) وَدِیَّةً ، ثُمَّ غَدَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَوَضَعَها بِیَدِهِ ودَعا لَهُ فیها ، فَکَأَنَّها کانَت عَلی ثَبَجِ البَحرِ (5) ، فَأَعلَمَت (6) مِنها وَدِیَّةٌ ، فَلَمّا أفاءَهَا اللّهُ عَلَیهِ _ وهِیَ المَنبِتُ _ جَعَلَهَا اللّهُ (7) صَدَقَةً ، فَهِیَ صَدَقَةٌ بِالمَدینَةِ . (8)
.
ص: 125
22 _ سائب بن یزید (1)دلائل النبوّة ، بیهقی_ به نقل از عطاء ، غلام سائب _: [موی ]سر سائب از این جا (فرق سر تا جلوی سر) سیاه بود و بقیّه اش (پَسِ سر و چانه و گونه هایش) سفید . گفتم : سَرورم! کسی را ندیده ام که موهایی چنین عجیب داشته باشد! گفت : علّتش را می دانی، فرزندم؟ با عدّه ای از کودکان بودم که پیامبر خدا بر من گذشت. فرمود : «تو کیستی؟». گفتم : سائب بن یزید ، برادر نَمِر. پیامبر صلی الله علیه و آله دستش را بر سرم کشید و فرمود : «خدا برکتت دهد!» . از این رو، این قسمتِ سرم هرگز سفید نمی شود .
صحیح البخاری_ به نقل از سائب بن یزید _: خاله ام مرا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله برد و گفت : ای پیامبر خدا! پسر خواهرم ، درد دارد. ایشان دستی به سرم کشید و برایم دعای برکت کرد .
23 _ سَلمان (2)امام باقر علیه السلام :سلمان فارسی ، برده گروهی از بنی نضیر بود . با او قرار گذاشتند که فلان تعداد نهال خرما برایشان بکارد و وقتی هر یک دارای ده برگ شد ، او را آزاد کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «کنار هر گودالی یک نهال بگذار » . صبح روز بعد ، پیامبر صلی الله علیه و آله با دست خود ، آنها را کاشت و برای سلمان درباره نهال های خرما دعا کرد. تو گویی آن نهال ها در وسط دریا بودند. پس، یکی از آنها جوانه زد. چون خداوند ، آنها را _ که همان رویشگاه نخل ها باشد _ به غنیمت پیامبر صلی الله علیه و آله درآورد، آن را صدقه (وقف) قرار داد و اکنون ، یکی از صدقات مدینه است .
.
ص: 126
24 . سَوادَةُ بنُ قَیسٍالأمالیللصدوق عن ابن عبّاس_ فی حَدیثٍ طَویلٍ یَذکُرُ فیهِ وَفاةَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، وما قالَهُ لِأَصحابِهِ فی مَرَضِهِ _: قالَ صلی الله علیه و آله : إنَّ رَبّی عز و جلحَکَمَ وأقسَمَ أن لا یَجوزَهُ ظُلمُ ظالِمٍ ، فَناشَدتُکُم بِاللّهِ، أیُّرَجُلٍ مِنکُم کانَت لَهُ قِبَلَ مُحَمَّدٍ مَظلِمَةٌ إلاّ قامَ فَلیَقتَصَّ مِنهُ، فَالقِصاصُ فی دارِ الدُّنیا أحَبُّ إلَیَّ مِنَ القِصاصِ فی دارِ الآخِرَةِ عَلی رُؤوسِ المَلائِکَةِ وَالأَنبِیاءِ . فَقامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن أقصَی القَومِ ، یُقالُ لَهُ : سَوادَةُ بنُ قَیسٍ ، فَقالَ لَهُ : فِداکَ أبی واُمّی یا رَسولَ اللّهِ ، إِنَّکَ لَمّا أقبَلتَ مِنَ الطّائِفِ ، استَقبَلتُکَ وأنتَ عَلی ناقَتِکَ العَضباءِ وبِیَدِکَ القَضیبُ المَمشوقُ ، فَرَفَعتَ القَضیبَ وأنتَ تُریدُ الرّاحِلَةَ فَأَصابَ بَطنی ، فَلا أدری عَمدا أو خَطَأً ، فَقالَ صلی الله علیه و آله : مَعاذَ اللّهِ أن أکونَ تَعَمَّدتُ ! ثُمَّ قالَ : یا بِلالُ قُم إلی مَنزِلِ فاطِمَةَ فَائتِنی بِالقَضیبِ المَمشوقِ . فَخَرَجَ بِلالٌ وهُوَ یُنادی فی سِکَکِ المَدینَةِ : مَعاشِرَ النّاسِ ! مَن ذَا الَّذی یُعطِی القِصاصَ مِن نَفسِهِ قَبلَ یَومِ القِیامَةِ ؟ فَهذا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله یُعطِی القِصاصَ مِن نَفسِهِ قَبلَ یَومِ القِیامَةِ ... . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أینَ الشَّیخُ ؟ فَقالَ الشَّیخُ : ها أنَا ذا یا رَسولَ اللّهِ ، بِأَبی أنتَ واُمّی ، فَقالَ : تَعالَ ، فَاقتَصَّ مِنّی حَتّی تَرضی . فَقالَ الشَّیخُ : فَاکشِف لی عَن بَطنِکَ یا رَسولَ اللّهِ ، فَکَشَفَ صلی الله علیه و آله عَن بَطنِهِ ، فَقالَ الشَّیخُ : بِأَبی أنتَ واُمّی یا رَسولَ اللّهِ ! أتَأذَنُ لی أن أضَعَ فَمی عَلی بَطنِکَ ؟ فَأَذِنَ لَهُ . فَقالَ : أعوذُ بِمَوضِعِ القِصاصِ مِن بَطنِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ النّارِ یَومَ النّارِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا سَوادَةَ بنَ قَیسٍ ، أتَعفو أم تَقتَصُّ ؟ فَقالَ : بَل أعفو یا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ اعفُ عَن سَوادَةَ بنِ قَیسٍ کَما عَفا عَن نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ . (1)
.
ص: 127
24 _ سوادة بن قیس (1)الأمالی ، صدوق_ به نقل از ابن عبّاس ، در حدیثی طولانی در یاد کرد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سخنانی که ایشان در بستر بیماری اش به اصحاب خود فرمود _: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «پروردگارم عز و جلحکم کرده و سوگند یاد نموده است که از ستمِ ستمکاری نمی گذرد، پس، شما را به خدا سوگند می دهم هر یک از شما که از جانب محمّد بر او ستمی رفته است . برخیزد و وی را قصاص کند؛ چرا که قصاص شدن در دار دنیا را دوست تر می دارم تا قصاص شدن در دار آخرت و در برابر فرشتگان و پیامبران» . مردی به نام سوادة بن قیس از انتهای جمعیّت برخاست و گفت : پدر و مادرم فدایت باد ، ای پیامبر خدا! زمانی که از طائف آمدی ، من به استقبالتان آمدم و شما بر ناقه عضبای (2) خود سوار بودی و چوب دست ممشوق (3) در دستت بود . چوب دست را بالا بردی که به شتر بزنی که به شکم من خورد. نمی دانم عمدی بود یا به خطا. [پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «پناه به خدا که عمدی زده باشم!». سپس فرمود : «ای بلال!» به منزل فاطمه برو و چوب دست ممشوق را برایم بیاور». بلال ، بیرون رفت و در کوچه های مدینه بانگ می زد: ای مردم! کیست که بخواهد پیش از روز قیامت ، قصاص شود؟ اینک ، محمّد می خواهد پیش از روز قیامت ، قصاص شود ... . پیامبر خدا فرمود : «آن پیرمرد کجاست؟». پیرمرد گفت : من این جا هستم ، ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدایت! فرمود : «بیا و مرا قصاص کن تا راضی شوی» . پیرمرد گفت : شکمت را برهنه گردان ، ای پیامبر خدا! پیامبر صلی الله علیه و آله جامه اش را کنار زد. پیرمرد گفت : پدر و مادرم فدایت ، ای پیامبر خدا! آیا اجازه می دهی دهانم را بر شکم شما بگذارم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله به او اجازه داد. [پیرمرد] گفت : از آتشِ روز آتش ، به محلّ قصاص در شکم پیامبر خدا ، پناه می برم . پیامبر خدا فرمود : «ای سوادة بن قیس! می بخشی یا قصاص می کنی؟». گفت : می بخشم ، ای پیامبر خدا ! [پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «بار خدایا! از سوادة بن قیس درگذر ، چنان که او از پیامبرت محمّد در گذشت» .
.
ص: 128
25 . عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍالمناقب لابن شهر آشوب :مَرَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِعَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ وهُوَ یَصنَعُ شَیئا مِن طینٍ مِن لُعَبِ الصِّبیانِ . فَقالَ : ما تَصنَعُ بِهذا ؟ قالَ : أبیعُهُ . قالَ : ما تَصنَعُ بِثَمَنِهِ ؟ قالَ : أشتَری رُطَبا فَآکُلُهُ . فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ بارِک لَهُ فی صَفقَةِ یَمینِهِ . فَکانَ یُقالُ : مَا اشتَری شَیئا قَطُّ إلاّ رَبِحَ فیهِ . (1)
26 . عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍسنن الترمذی عن ابن عبّاس :دَعا لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُؤتِیَنِی الحِکمَةَ مَرَّتَینِ . (2)
.
ص: 129
25 _ عبد اللّه بن جعفر (1)المناقب ، ابن شهر آشوب :پیامبر صلی الله علیه و آله بر عبد اللّه بن جعفر گذشت که مشغول ساختن وسایل بازی کودکان از گِل بود. فرمود : «با اینها چه می کنی؟» . گفت : آنها را می فروشم . فرمود : «با پولشان چه می کنی؟». گفت : خرمایی می خرم و می خورم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بار خدایا! به او در کسب و کارش برکت ده». گفته می شد: از آن پس، او هرگز چیزی نخرید ، مگر آن که در آن سود کرد.
26 _ عبد اللّه بن عبّاس (2)سنن الترمذی_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا برایم دو بار دعا کرد که به من حکمت داده شود.
.
ص: 130
الإصابة عن ابن عمر :دَعَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لاِبنِ عَبّاسٍ ، فَقالَ : اللّهُمَّ بارِک فیهِ وَانشُر مِنهُ . (1)
المعجم الأوسط عن ابن عبّاس :أجلَسَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی حِجرِهِ فَمَسَحَ رَأسی ، وقالَ : اللّهُمَّ عَلِّمهُ الحِکمَةَ . (2)
27 . عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍالمعجم الکبیر عن عبد اللّه بن مسعود :مَرَّ بِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وأنَا فی غَنَمٍ لِعُقبَةَ ، فَمَسَحَ رَأسی وقالَ : یَرحَمُکَ اللّهُ ، إنَّکَ غُلَیمٌ مُعَلَّمٌ . (3)
مسند ابن حنبل عن ابن مسعود :کُنتُ أرعی غَنَما لِعُقبَةَ بنِ أبی مُعَیطٍ ، فَمَرَّ بی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأبو بَکرٍ ، فَقالَ : یا غُلامُ ! هَل مِن لَبَنٍ ؟ قالَ : قُلتُ : نَعَم ، ولکِنّی مُؤتَمَنٌ . قالَ : فَهَل مِن شاةٍ لَم یَنزُ عَلَیهَا الفَحلُ ؟ فَأَتَیتُهُ بِشاةٍ ، فَمَسَحَ ضَرعَها فَنَزَلَ لَبَنٌ فَحَلَبَهُ فی إناءٍ ، فَشَرِبَ وسَقی أبا بَکرٍ ، ثُمَّ قالَ لِلضَّرعِ : اِقلِص ، فَقَلَصَ . قالَ : ثُمَّ أتَیتُهُ بَعدَ هذا فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، عَلِّمنی مِن هذَا القَولِ . قالَ : فَمَسَحَ رَأسی وقالَ : یَرحَمُکَ اللّهُ ، فَإِنَّکَ عُلَیِّمٌ مُعَلَّمٌ . (4)
.
ص: 131
الإصابة_ به نقل از ابن عمر _: پیامبر صلی الله علیه و آله برای ابن عبّاس دعا کرد و فرمود : «بار خدایا! در او برکت قرار بده و از او [برکت] منتشر کن» .
المعجم الأوسط_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا مرا در دامنش نشانید و دستی به سرم کشید و فرمود : «بار خدایا! به او حکمت بیاموز» .
27 _ عبد اللّه بن مسعود (1)المعجم الکبیر_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: مشغول چرانیدن گوسفندان عُقبه بودم که پیامبر صلی الله علیه و آله بر من گذشت. پس ، دستی به سرم کشید و فرمود : «خدایت رحمت کناد! تو پسرکی آموزش دیده هستی» .
مسند ابن حنبل_ به نقل از ابن مسعود _: در حال چرانیدن گوسفندان عُقبة بن ابی مُعَیط بودم که پیامبر خدا و ابو بکر بر من گذشتند. [پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «پسر جان! شیر داری؟». گفتم : آری؛ امّا من امانتدار هستم . فرمود : «میشی هست که قوچ ندیده باشد؟». میشی را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردم . ایشان دستی به پستانش کشید. پستان ، پر از شیر شد . آن را در ظرفی دوشید و خود نوشید و به ابو بکر هم نوشاند. سپس خطاب به پستان فرمود : «جمع شو» و پستان به حال اوّل باز گشت . بعد از این ماجرا نزد ایشان رفتم و گفتم : ای پیامبر خدا! از این گفتار ، به من بیاموز. [پیامبر صلی الله علیه و آله ] دستی به سرم کشید و فرمود : «خدایت رحمت کناد! تو پسرکی دانا و دانش آموخته هستی» .
.
ص: 132
28 . عَبدُ اللّهِ ذُو البِجادَینِاُسد الغابة عن زید بن أسلم عن رجل حدّثه :مَرَرتُ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ جالِسٌ عَلی قَبرٍ وهُوَ یُدفَنُ ، فَسَمِعتُهُ یَقولُ : اللّهُمَّ ، إنّی قَد رَضیتُ عَنهُ فَارضَ عَنهُ . فَسَأَلتُ : مَن هُوَ ؟ فَقیلَ : عَبدُ اللّهِ ذُو البِجادَینِ . وقَد رَوی یونُسُ عَنِ ابنِ إسحاقَ عَن مُحَمَّدِ بنِ إبراهیمَ عَن عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعودٍ ، وذَکَرَ مَوتَ ذِی البِجادَینِ وقالَ فی آخِرِهِ : وقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ إنّی أمسَیتُ عَنهُ راضِیا فَارضَ عَنهُ . وقالَ ابنُ مَسعودٍ : فَلَیتَنی کُنتُ صاحِبَ الحُفرَةِ . (1)
29 . عُبَیدٌ أبو عامِرٍرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ اغفِر لِعُبَیدٍ أبی عامِرٍ ... اللّهُمَّ اجعَلهُ یَومَ القِیامَةِ فَوقَ کَثیرٍ مِن خَلقِکَ مِنَ النّاسِ ... . (2)
30 . عُروَةُ البارِقِیُّسنن الترمذی عن أبی لبید عن عروة البارقی ، قال :دَفَعَ إلَیَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله دینارا لِأَشتَرِیَ لَهُ شاةً ، فَاشتَرَیتُ لَهُ شاتَینِ ، فَبِعتُ إحداهُما بِدینارٍ ، وجِئتُ بِالشّاةِ وَالدّینارِ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله . فَذَکَرَ لَهُ ما کان مِن أمرِهِ ، فَقالَ لَهُ : بارَکَ اللّهُ لَکَ فی صَفقَةِ یَمینِکَ . فَکانَ یَخرُجُ بَعدَ ذلِکَ إلی کُناسَةِ الکوفَةِ فَیَربَحُ الرِّبحَ العَظیمَ ، فَکانَ مِن أکثَرِ أهلِ الکوفَةِ مالاً . (3)
.
ص: 133
28 _ عبد اللّه ذو البِجادَین (1)اُسد الغابة :زید بن اسلم ، از مردی که برایش نقل کرده بود ، روایت کرد که : بر پیامبر خدا _ در حالی که بر سر قبری نشسته بود و مرده ای را دفن می کردند، گذشتم . شنیدم که می فرماید : «بار خدایا! من از او راضی هستم. تو نیز از او راضی باش» . پرسیدم : او کیست؟ گفتند : عبد اللّه ذو البِجادَین . یونس ، از ابن اسحاق ، از محمّد بن ابراهیم ، از عبد اللّه بن مسعود ، روایت کرده است که وی از مرگ ذوالبِجادَین ، یاد کرد و در آخر گفت : پیامبر خدا فرمود : «بار خدایا! من از او راضی هستم . تو نیز از او راضی باش» . ابن مسعود گفت : کاش من صاحب آن قبر بودم !
29 _ عُبَید ابو عامر (2)پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! عُبَید ، ابو عامر را بیامرز... . بار خدایا! در روز قیامت ، او را فرا دستِ بسیاری از خَلقت قرار ده ... .
30 _ عُروه بارقی (3)سنن الترمذی_ به نقل از ابو لبید _: عروه بارقی گفت : پیامبر خدا یک دینار به من داد تا برای ایشان گوسفندی خریداری کنم . من برای پیامبر صلی الله علیه و آله ، دو گوسفند خریدم و یکی از آنها را به یک دینار فروختم و گوسفند دیگر را با آن دینار نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردم . عروه داستان را برای ایشان باز گفت . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «خدا به معاملاتت برکت دهد!» . از آن پس، عروه به کُناسه (4) کوفه می رفت و سود بسیار به دست می آورد. از این رو، وی از ثروتمندترین مردم کوفه بود .
.
ص: 134
31 . عُکاشَةُ بنُ مِحصَنٍالتوکّل علی اللّه لابن أبی الدنیا عن عمران بن حصین عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَدخُلُ الجَنَّةَ مِن اُمَّتی سَبعونَ ألفا بِغَیرِ حِسابٍ ، لا یَکتَوونَ ولا یَستَرقونَ (1) ولا یَتَطَیَّرونَ ، وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلونَ . فَقامَ عُکاشَةُ بنُ مِحصَنٍ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، ادعُ اللّهَ أن یَجعَلَنی مِنهُم . فَقالَ : اللّهُمَّ اجعَلهُ مِنهُم . فَقامَ آخَرُ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، ادعُ اللّهَ أن یَجعَلَنی مِنهُم . فَقالَ : قَد سَبَقَکَ بِها عُکاشَةُ . (2)
32 . عَمرُو بنُ الحَمِقِالمصنّف لابن أبی شیبة عن یونس بن سلمان عن جدّه عن عمرو بن الحمق :إنَّهُ سَقَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله لَبَنا ، فَقالَ : «اللّهُمَّ أمتِعهُ بِشَبابِهِ» ، فَلَقَد أتَت عَلَیهِ ثَمانونَ سَنَةً لا یَری شَعرَةً بَیضاءَ . (3)
راجع : ص 188 ح 1300 .
.
ص: 135
31 _ عُکاشة بن مِحصَن (1)التوکّل علی اللّه ، ابن ابی الدنیا_ به نقل از عمران بن حصین _: از پیامبر خدا : «از امّت من ، هفتاد هزار نفر بدون حساب به بهشت می روند ، [به شرط آن که] خود را داغ نکنند، رقیه (2) نبندند، فال نزنند، و به پروردگارشان توکّل کنند» . عکاشة بن مِحصَن برخاست و گفت : ای پیامبر خدا! دعا کن خدا مرا از آنان قرار دهد . [پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «بار خدایا! او را از آنان قرار بده» . مردی دیگر برخاست و گفت : ای پیامبر خدا! دعا کن خدا مرا نیز از آنان قرار دهد. [پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «عکاشه بر تو پیشی جست» .
32 _ عَمرو بن حَمِق (3)المصنَّف ، ابن ابی شیبه_ به نقل از یونس بن سلمان ، از جدّش _: عمرو بن حَمِق به پیامبر صلی الله علیه و آله شیر نوشاند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بار خدایا! او را از جوانی اش برخوردار بدار» . پس، هشتاد ساله شد و یک موی سپید در خود ندید .
ر . ک : ص 189 ح 1300 .
.
ص: 136
33 . عُمَیرَةُ بِنتُ سَهلِ بنِ رافِعٍالمعجم الکبیر عن سعید بن عثمان البلوی عن جدّته :أنَّ اُمَّها عُمَیرَةَ بِنتَ سَهلٍ صاحِبَ الصّاعَینِ _ الَّذی لَمَزَهُ المُنافِقونَ _ حَدَّثَتها أنَّهُ خَرَجَ بِزَکاتِهِ بِصاعٍ مِن تَمرٍ ، وبِابنَتِهِ عُمَیرَةَ حَتّی أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَصَبَّ ، ثُمَّ قالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ لی إلَیکَ حاجَةً . قالَ : وما هِیَ ؟ قالَ : تَدعُو اللّهَ لی ولَها بِالبَرَکَةِ وتَمسَحُ رَأسَها ، فَإِنَّهُ لَیسَ لی وَلَدٌ غَیرُها . قالَت : فَوَضَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدَهُ عَلَیَّ ، فَاُقسِمُ بِاللّهِ لَکَأَنَّ بَردَ یَدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی کَبِدی . (1)
34 . فاطِمَةُ بِنتُ أسَدٍالخرائج والجرائح :إنَّ عَلِیّا علیه السلام بَکی یَوما ، وقالَ : ماتَت اُمّی ، فَنَهَضَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : هِیَ وَاللّهِ اُمّی حَقّا ، ما رَأَیتُ مِن عَمّی شَیئا إلاّ وقَد رَأَیتُ مِنها أکثَرَ مِنهُ . ثُمَّ صاحَ : یا اُمَّ سَلَمَةَ ! هذِهِ بُردَتی فَأَزِّریها فیها ، وهذِهِ قَمیصی فَدَرِّعیها فیها ، وهذا رِدائی فَأدرِجیها فیهِ ، فَإِذا فَرَغتِ مِن غُسلِها فَأَعلِمینی . فَأَعلَمَتهُ اُمُّ سَلَمَةَ ، فَحَمَلَها عَلی سَریرِها ثُمَّ صَلّی عَلَیها ، ثُمَّ نَزَلَ لَحدَها فَلَبِثَ ما شاءَ اللّهُ لا یُسمَعُ لَهُ إلاّ هَمهَمَةٌ . ثُمَّ صاحَ : یا فاطِمَةُ ! قالَت : لَبَّیکَ یا رَسولَ اللّهِ . قالَ : هَل رَأَیتِ ما ضَمِنتُ لَکِ ؟ قالَت : نَعَم ، فَجَزاکَ اللّهُ عَنّی فِی المَحیا وَالمَماتِ أفضَلَ الجَزاءِ . فَلَمّا سَوّی عَلَیها وخَرَجَ ، سُئِلَ عَنها ، فَقالَ : قَرَأتُ عَلَیها یَوما «وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَ دَی کَمَا خَلَقْنَ_کُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» (2) فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، وما فُرادی ؟ قُلتُ : عُراةً . قالَت : وا سَوأَتاه ! فَسَأَلتُ اللّهَ ألاّ یُبدِیَ (3) عَورَتَها . ثُمَّ سَأَلَتنی عَن مُنکَرٍ ونَکیرٍ ، فَأَخبَرتُها بِحالِهِما ، بِأَنَّهُما کَیفَ یَجیئانِ . قالَت : واغَوثاه بِاللّهِ مِنهُما ! فَسَأَلتُ اللّهَ أن لا یُرِیَهُما إیّاها ، وأن یَفسَحَ لَها فی قَبرِها ، وأن یَحشُرَها فی أکفانِها . (4)
.
ص: 137
33 _ عُمَیره ، دختر سهل بن رافع (1)المعجم الکبیر :سعید بن عثمان بلوی ، از مادر بزرگش نقل کرده است که مادرش عُمَیره ، دختر سهلِ صاحبِ دو صاع _ همو که منافقان از وی عیبجویی کردند _ برایش نقل کرد که سهل ، زکاتش را _ که یک صاع خرما بود _ و دخترش عمیره را برداشت و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و ظرف خرما را خالی کرد . سپس گفت : ای پیامبر خدا! با شما عرضی دارم . فرمود : «چیست؟». گفت : این که برای من و این دخترم دعا کنی و دستی به سرش بکشی؛ چرا که من فرزندی جز او ندارم . عمیره گفت : پیامبر خدا دستش را بر [سرِ] من نهاد. به خدا سوگند که گویا خُنَکای دست پیامبر خدا بر جگرم بود !
34 _ فاطمه بنت اسد (2)الخرائج و الجرائح :روزی ، علی علیه السلام گریست و گفت : مادرم درگذشت . پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست و فرمود : «به خدا سوگند که او ، به راستی ، مادر من نیز هست. هیچ محبّتی از عمویم ندیدم ، مگر آن که بیشتر از آن را از او دیدم» . سپس صدا زد : «ای اُمّ سلمه! این بُردِ مرا به کمرش ببند و این پیراهنم را به بالاتنه اش بپوشان و این ردایم را بر او بپوشان و چون غسلش دادی ، مرا خبر کن» . اُمّ سلمه پیامبر صلی الله علیه و آله را خبر کرد. ایشان جنازه را بر تابوت نهاد و سپس بر او نماز گزارد و آن گاه وارد قبر شد . مدّتی گذشت و جز زمزمه ای از ایشان شنیده نمی شد. سپس [پیامبر صلی الله علیه و آله رو به جنازه ]صدا زد: «فاطمه!». او گفت : بله، ای پیامبر خدا ! فرمود : «آیا آنچه را برایت ضمانت کرده بودم ، دیدی؟». [فاطمه] گفت : آری . خداوند از جانب من ، به تو، در حیات و مَمات، برترین پاداش را بدهد ! از پیامبر صلی الله علیه و آله چون لحد را پوشاند و بیرون آمد، درباره آنچه فرمود ، سؤال کردند . فرمود : «روزی برای او این آیه را قرائت کردم : «و همان گونه که شما را نخستین بار آفریدیم ، [اکنون نیز ]تنها به سوی ما آمده اید» . او گفت : ای پیامبر خدا! تنها یعنی چه ؟ گفتم : یعنی عریان . گفت : چه شرم آور! و من از خدا خواستم که عورت او را آشکار نسازد . سپس از من درباره نَکیر و مُنکِر پرسید و من از نحوه آمدن آن دو برایش گفتم . گفت : خدا به دادم برسد از آن دو! و من از خدا خواستم که آن دو را به او نشان ندهد و قبرش را برای او فراخ گردانَد و وی را در همان کفنش محشور فرماید» .
.
ص: 138
35 . قَتادَةُ بنُ عَیّاشٍالتاریخ الکبیر عن قتادة :لَمّا عَقَدَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أخَذتُ بِیَدِهِ فَوَدَّعتُهُ ، فَقالَ صلی الله علیه و آله : «جَعَلَ اللّهُ التَّقوی زادَکَ ، وغَفَرَ ذَنبَکَ ، ووَجَّهَکَ إلَی الخَیرِ حَیثُما تَکونُ» . (1)
36 . قَتادَةُ بنُ النُّعمانِالمعجم الکبیر عن عمر عن أبیه قتادة بن النعمان ، قال :اُهدِیَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَوسٌ فَدَفَعَها إلَیَّ یَومَ اُحُدٍ ، فَرَمَیتُ بِها بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی اندَقَّت عَن سِیَتِها (2) ، ولَم أزُل عَن مَقامی نُصبَ وَجهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ألقَی السِّهامَ بِوَجهی ، کُلَّما مالَ سَهمٌ مِنها إلی وَجهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَیَّلتُ رَأسی لِأَقِیَ وَجهَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِلا رَمیٍ أرمیهِ ، فَکانَ آخِرُها سَهما بَدَرَت مِنهُ حَدَقَتی (3) عَلی خَدّی ، وتَفَرَّقَ الجَمعُ فَأَخَذتُ حَدَقَتی بِکَفّی فَسَعَیتُ بِها فی کَفّی إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَلَمّا رَآها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی کَفّی دَمَعَت عَیناهُ فَقالَ : «اللّهُمَّ إنَّ قَتادَةَ فَدی وَجهَ (4) نَبِیِّکَ بِوَجهِهِ فَاجعَلها أحسَنَ عَینَیهِ وأحَدَّهُما نَظَرا» . فَکانَت أحسَنَ عَینَیهِ وأحَدَّهُما نَظَرا . (5)
.
ص: 139
35 _ قَتادة بن عیّاش (1)التاریخ الکبیر_ به نقل از قَتاده _: چون پیامبر خدا لوای جنگ را برایم بست ، دستش را گرفتم و با ایشان خداحافظی کردم . ایشان فرمود : «خداوند ، تقوا را توشه تو بگرداند و گناهانت را بیامرزد و هر جا هستی ، تو را به خیر ، رهنمون شود!» .
36 _ قَتادة بن نُعمان (2)المعجم الکبیر_ به نقل از عمر بن قتَاده _: پدرم قتادة بن نعمان گفت : به پیامبر خدا کمانی پیشکش شده بود . ایشان آن را در روز اُحد به من داد و من با آن ، پیشاپیش پیامبر خدا تیراندازی می کردم تا آن که قابش شکست ؛ امّا من همچنان جلو پیامبر خدا ایستادم و صورتم را سپر تیرها کردم و هر تیری که به طرف چهره پیامبر خدا کج می شد ، سرم را به سمت آن خم می کردم تا به صورت پیامبر خدا اصابت نکند، بدون آن که تیر و کمانی برای تیراندازی داشته باشم. آخرین تیری که آمد ، به چشمم خورد و تخم چشمم به گونه ای آویزان شد . جمعیّت که پراکنده شدند ، من چشمم را به دستم گرفتم و دوان دوان آن را نزد پیامبر خدا بردم . پیامبر صلی الله علیه و آله چون آن را در دستم دید ، دیدگانش پر اشک شد و فرمود : «بار خدایا! قتاده ، چهره اش را فدای چهره پیامبرت کرد. پس ، این چشمِ او را زیباتر و تیزتر از چشم دیگرش قرار ده!» . از آن پس، آن چشم قتاده ، از چشم دیگرش زیباتر و تیزبین تر بود .
.
ص: 140
37 . مَدلوکٌ الفَزارِیُّالطبقات الکبری عن مطر بن العلاء الفزاری الدمشقی :حَدَّثَتنی عَمَّتی آمِنَةُ _ أو اُمَیَّةُ _ بِنتُ أبِی الشَّعثاءِ وقُطبَةُ مَولاةٌ لَنا ، قالَتا : سَمِعنا أبا سُفیانَ مَدلوکا یَقولُ : ذَهَبتُ مَعَ مَوالِیَّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَسلَمتُ مَعَهُم ، فَدَعانی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَمَسَحَ رَأسی بِیَدِهِ ، ودَعا فِیَّ بِالبَرَکَةِ . قالَتا : فَکانَ مُقَدَّمُ رَأسِ أبی سُفیانَ أسوَدَ ما مَسَّتهُ یَدُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وسائِرُ ذلِکَ أبیَضُ . (1)
38 . النّابِغَةُ الجَعدِیُّالغیبة للطوسی عن أبی حاتم السجستانی_ فی ذِکرِ النّابِغَةِ الجَعدِیِّ _: رُوِیَ أنَّهُ کانَ یَفتَخِرُ ویَقولُ : أتَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَنشَدتُهُ : بَلَغنَا السَّماءَ مَجدُنا وجُدودُناوإنّا لَنَرجو فَوقَ ذلِکَ مَظهَرا فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أینَ المَظهَرُ یا أبا لَیلی ؟ فَقُلتُ : الجَنَّةُ یا رَسولَ اللّهِ ، فَقالَ : أجَل إن شاءَ اللّهُ تَعالی ، ثُمَّ أنشَدتُهُ : ولا خَیرَ فی حِلمٍ إذا لَم یَکُن لَهُبَوادِرُ تَحمی صَفوَهُ أن یُکَدَّرا ولا خَیرَ فی جَهلٍ إذا لَم یَکُن لَهُحَلیمٌ إذا ما أورَدَ الأَمرَ أصدَرا فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لا یَفضُضِ اللّهُ فاکَ . وقیلَ : إنَّهُ عاشَ مِئَةً وعِشرینَ سَنَةً ، ولَم یَسقُط مِن فیهِ سِنٌّ ولا ضِرسٌ . وقالَ بَعضُهُم : رَأَیتُهُ وقَد بَلَغَ الثَّمانینَ تَزُفُّ غُروبُهُ (2) ، وکانَ کُلَّما سَقَطَت لَهُ ثَنِیَّةٌ تَنبُتُ لَهُ اُخری مَکانَها ، وهُوَ مِن أحسَنِ النّاسِ ثَغرا . (3)
.
ص: 141
37 _ مَدلوک فَزاری (1)الطبقات الکبری_ به نقل از مطر بن علاء فزاری دمشقی _: عمّه ام آمنه (یا امیّه) دختر ابو شعثاء، و نیز خدمتکارمان قُطبه، هر دو برایم گفتند که : از ابو سفیان مدلوک شنیدیم که می گوید : همراه وابسته های خود ، نزد پیامبر خدا رفتم و همگی با هم اسلام آوردیم . پس ، پیامبر خدا مرا دعا کرد و دستی به سرم کشید و برایم دعای برکت نمود . آن دو گفتند : موهای جلوی سر ابو سفیان _ که پیامبر خدا بر آن دست کشیده بود _ سیاه بود و بقیّه سرش سفید .
38 _ نابغه جَعدی (2)الغیبة ، طوسی_ به نقل از ابو حاتم سِجِستانی ، در یادکرد از نابغه جَعدی _: نقل شده است که وی با افتخار می گفت : خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و این بیت را برایش خواندم : بزرگی و بخت ما به آسمان رسیدامید داریم که به بالاتر از آن هم برسیم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بالاترش کجاست ، ای ابو لیلی؟» . گفتم : بهشت، ای پیامبر خدا ! فرمود : «آری، به خواست خداوند متعال» . سپس ادامه دادم : و خیری نیست در بردباری ، هرگاه که برای آننشانه هایی از خشم نباشد ، تا زلالیِ آن را از تیره شدن نگه دارد و خیری نیست در جهالت ، هرگاه که بر آنبردباری نباشد تا چون کج رود ، آن را به راه آورد پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «خدا دهانت را نشکند!» . (3) گفته می شود : نابغه ، یکصد و بیست سال عمر کرد و حتّی یک دندان او نیفتاد . یکی نیز گفته است : در هشتاد سالگی اش او را دیدم ، در حالی که دندان هایش می درخشید و هر یک از دندان های پیشین او که می افتاد ، دندان دیگری به جایش می رویید و زیباترین دندان های پیشین را داشت .
.
ص: 142
39 . هانِئٌ أبو مالِکٍ الهَمْدانیالطبقات الکبری عن خالد بن یزید بن عبدالرحمن بن أبی مالک الهمدانی عن أبیه عن جدّه هانئ :إنَّهُ قَدِمَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ الیَمَنِ فَأَسلَمَ ، فَمَسَحَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی رَأسِهِ ودَعا لَهُ بِالبَرَکَةِ . (1)
.
ص: 143
39 _ هانی ابو مالک هَمْدانی (1)الطبقات الکبری_ به نقل از خالد بن یزید بن عبد الرحمان بن ابی مالک هانی همدانی ، از پدرش ، درباره جدّش: وی (هانی) از یمن ، خدمت پیامبر خدا آمد و اسلام آورد . پیامبر خدا دستی به سرش کشید و برایش دعای برکت کرد .
.
ص: 144
40 . وائِلُ بنُ حُجرٍقصص الأنبیاء عن وائل بن حجر :جاءَنا ظُهورُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، وأنَا فی مُلکٍ عَظیمٍ وطاعَةٍ مِن قَومی ، فَرَفَضتُ ذلِکَ وآثَرتُ اللّهَ ورَسولَهُ ، وقَدِمتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَخبَرَنی أصحابُهُ أنَّهُ بَشَّرَهُم قَبلَ قُدومی بِثَلاثٍ ؛ فَقالَ : هذا وائِلُ بنُ حُجرٍ قَد أتاکُم مِن أرضٍ بَعیدَةٍ مِن حَضرَمَوتَ ، راغِبا فِی الإِسلامِ ، طائِعا ، بَقِیَّةَ أبناءِ المُلوکِ . فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، أتانا ظُهورُکَ وأنَا فی مُلکٍ ، فَمَنَّ اللّهُ عَلَیَّ أن رَفَضتُ ذلِکَ وآثَرتُ اللّهَ ورَسولَهُ ودینَهُ راغِبا فیهِ . فَقالَ صلی الله علیه و آله : صَدَقتَ ، اللّهُمَّ بارِک فی وائِلٍ وفی وُلدِهِ ووُلدِ وُلدِهِ . (1)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :هذا وائِلُ بنُ حُجرٍ أتاکُم مِن أرضٍ بَعیدَةٍ ، مِن حَضرَمَوتَ ، طائِعا غَیرَ مُکرَهٍ ، راغِبا فِی اللّهِ عز و جلوفی رَسولِهِ وفی دینِهِ ، بَقِیَّةَ أبناءِ المُلوکِ ، اللّهُمَّ بارِک فی وائِلِ بنِ حُجرٍ وفی وُلدِهِ ووُلدِ وُلدِهِ . (2)
4 / 6دُعاءُ النَّبِیِّ لاُِمَّتِهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ بارِک لاُِمَّتی فی بُکورِها . (3)
.
ص: 145
40 _ وائل بن حُجر (1)قصص الأنبیاء_ به نقل از وائل بن حُجر _: زمانی که خبر ظهور پیامبر صلی الله علیه و آله به ما رسید ، من سلطنتی شکوهمند داشتم و مردم از من فرمانبری داشتند ؛ امّا آن همه را رها کردم و خدا و پیامبر او را برگزیدم و خدمت پیامبر خدا رسیدم . اصحابش به من گفتند که پیامبر صلی الله علیه و آله سه روز پیش از ورود من ، آمدن مرا به آنان نوید داده و فرموده بود : «وائل بن حُجر ، از سرزمینی دور دست ، از حَضرَموت، از روی علاقه به اسلام ، نزد شما می آید . او واپسینِ شاه زادگان است» . گفتم : ای پیامبر خدا! خبر ظهور شما به ما رسید و من پادشاه بودم ؛ امّا خداوند بر من منّت نهاد و آن همه را رها کردم و خدا و پیامبرش را ترجیح دادم و به دینش علاقه مند گشتم . [پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «راست می گویی . بار خدایا! به وائل و فرزندانش و فرزندان فرزندانش برکت عطا فرما» .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این ، وائل بن حُجر است که از سرزمینی دور دست، از حضرموت، داوطلبانه و بدون اجبار و به خاطر علاقه اش به خداوند عز و جل و پیامبر او و دین او نزد شما آمده است . او واپسینِ شاه زادگان است. بار خدایا! به وائل بن حجر و فرزندان او و فرزندان فرزندانش برکت بده .
4 / 6دعای پیامبر برای امّتشپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! برای امّت من در بامدادانشان برکت قرار ده .
.
ص: 146
عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ اغفِر لی ولاُِمَّتی ، اللّهُمَّ اغفِر لی ولاُِمَّتی ، أستَغفِرُ اللّهَ لی ولَکُم . (1)
صحیح مسلم عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله تَلا قَولَ اللّهِ عز و جل فی إبراهیمَ علیه السلام : «رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» (2) ، وقالَ عیسی علیه السلام : «إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (3) ، فَرَفَعَ یَدَیهِ وقالَ : «اللّهُمَّ اُمَّتی اُمَّتی» وبَکی . فَقالَ اللّهُ عز و جل : یا جِبریلُ ، اذهَب إلی مُحَمَّدٍ _ ورَبُّکَ أعلَمُ _ فَسَلهُ ما یُبکیکَ ؟ فَأَتاهُ جِبریلُ عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ فَسَأَلَهُ ، فَأَخبَرَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِما قالَ وهُوَ أعلَمُ . فَقالَ اللّهُ عز و جل : یا جِبریلُ ، اذهَب إلی مُحَمَّدٍ فَقُل : إنّا سَنُرضیکَ فی اُمَّتِکَ ولا نَسوؤُکَ . (4)
الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ : سَأَلتُ رَبّی تَبارَکَ وتَعالی ثَلاثَ خِصالٍ ، فَأَعطانِی اثنَتَینِ و مَنَعَنی واحِدَةً . قُلتُ : یا رَبِّ لا تُهلِک اُمَّتی جَوعا ، قالَ : لَکَ هذِهِ . قُلتُ : یا رَبِّ لا تُسَلِّط عَلَیهِم عَدُوّا مِن غَیرِهِم _ یَعنی مِنَ المُشرِکینَ _ فَیَجتاحوهُم (5) ، قالَ : لَکَ ذلِکَ . قُلتُ : یا رَبِّ لا تَجعَل بَأسَهُم بَینَهُم ، فَمَنَعَنی هذِهِ . (6)
.
ص: 147
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! مرا و امّتم را بیامرز. بار الها! مرا و امّتم را بیامرز . از خداوند برای خودم و شما آمرزش می طلبم .
صحیح مسلم_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو بن عاص _: پیامبر صلی الله علیه و آله این فرموده خداوند عز و جلدرباره ابراهیم را تلاوت کرد که : «بار خدایا! این بت ها بسیاری از مردم را گم راه ساختند. پس ، هر که از من پیروی کند ، او از من است» ، و عیسی علیه السلام نیز گفت : «اگر عذابشان کنی ، آنان بندگان تواند و اگر ایشان را بیامرزی ، به راستی که تو عزّتمند و حکیمی» . پیامبر صلی الله علیه و آله سپس، دستانش را بلند کرد و گفت : «بار خدایا! امّت من، امّت من!» و گریست . پس، خداوند عز و جل فرمود : «ای جبرئیل! به نزد محمّد برو _ و البتّه پروردگار تو داناتر است _ و از او بپرس که چرا گریه می کند». جبرئیل _ که درود و سلام بر او باد _ نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و از ایشان پرسید. پیامبر خدا به او خبر داد که چه گفته است که خدا بهتر می داند . خداوند عز و جل فرمود : «ای جبرئیل! به نزد محمّد برو و بگو : ما تو را درباره امّتت راضی خواهیم کرد و تو را دلگیر نخواهیم ساخت» .
امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «از خداوند _ تبارک و تعالی _ سه چیز خواسته ام . دو تای آنها را به من داده و یکی را نداده است : گفتم : پروردگارا! امّت مرا گرسنه نمیران. فرمود : خواسته ات را اجابت کردم. گفتم : پروردگارا! بر آنها دشمنی از غیر خودشان _ یعنی مشرکان _ را مسلّط مکن که ریشه کنشان کند. فرمود : خواسته ات اجابت شد . گفتم : پروردگارا! سختی (گرفتاری) در میانشان قرار مده . [خدا] این را بی پاسخ گذاشت» .
.
ص: 148
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل وَعَدَنی فی اُمَّتی ، وأجارَهُم مِن ثَلاثٍ : لا یَعُمُّهُم بِسَنَةٍ (1) ، ولا یَستَأصِلُهُم عَدُوٌّ ، ولا یَجمَعُهُم عَلی ضَلالَةٍ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ أجارَکُم مِن ثَلاثِ خِلالٍ : أن لا یَدعُوَ عَلَیکُم نَبِیُّکُم فَتَهلِکُوا جَمیعا ، وأن لا یَظهَرَ أهلُ الباطِلِ عَلی أهلِ الحَقِّ ، وأن لا تَجتَمِعوا عَلی ضَلالَةٍ . (3)
راجع : ج 1 ص 326 ح 519 .
4 / 7دُعاءُ النَّبِیِّ لِقَومِهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ اغفِر لِقَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ . (4)
المناقب لابن شهر آشوب_ فی ذِکرِ غَزوَةِ اُحُدٍ _: کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یُرمی ویَقولُ : اللّهُمَّ اهدِ قَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ . (5)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ لَمّا کانَ یَدعُو النّاسَ إلَی التَّوحیدِ ، وهُم یَرمونَهُ بِالتُّرابِ وَالحِجارَةِ وغَیرِ ذلِکَ ، فَقیلَ لَهُ : قَد آنَ لَکَ أن تَدعُوَ عَلَیهِم کَما دَعا نوحٌ عَلی قَومِهِ بِالهَلاکِ ! فَقالَ _: اللّهُمَّ اهدِ قَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ ، وَانصُرنی عَلَیهِم أن یُجیبونی إلی طاعَتِکَ . (6)
الخرائج والجرائح :دَخَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَکَّةَ، وکانَ وَقتَ الظُّهرِ، فَأَمَرَ بِلالاً، فَصَعِدَ عَلی ظَهرِ الکَعبَةِ فَأَذَّنَ ، فَما بَقِیَ صَنَمٌ بِمَکَّةَ إلاّ سَقَطَ عَلی وَجهِهِ ، فَلَمّا سَمِعَ وُجوهُ قُرَیشٍ الأَذانَ قالَ بَعضُهُم فی نَفسِهِ : الدُّخولُ فی بَطنِ الأَرضِ خَیرٌ مِن سَماعِ هذا . وقالَ آخَرُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی لَم یُعِش والِدی إلی هذَا الیَومِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا فُلانُ قَد قُلتَ فی نَفسِکَ کَذا ، ویا فُلانُ قُلتَ فی نَفسِکَ کَذا . فَقالَ أبو سُفیانَ : أنتَ تَعلَمُ أنّی لَم أقُل شَیئا . قالَ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ اهدِ قَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ . (7)
.
ص: 149
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل درباره امّتم به من وعده داد و از سه چیز در امانشان داشت : گرفتار قحطیِ فراگیرشان نکند ؛ هیچ دشمنی ، آنها را نابود نسازد ؛ و همه آنان راه گم راهی را در پیش نگیرند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، شما را از سه چیز در امان داشت : پیامبرتان بر ضدّ شما دعایی نکند که همگی تان نابود شوید ؛ اهل باطل بر اهل حق چیره نشوند ؛ و همگی بر گم راهی ، اتّفاق نظر نداشته باشید .
ر . ک : ج 1 ص 327 ح 519 .
4 / 7دعای پیامبر برای قوم خودپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوندا! قومم را بیامرز ، که آنان نادان اند .
المناقب، ابن شهر آشوب_ در یادکرد غزوه اُحد _: به پیامبر صلی الله علیه و آله تیر پرتاب می شد و ایشان عرضه می داشت : «خداوندا! قوم مرا بیامرز ، که آنان نادان اند» .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آن گاه که مردم را به یکتاپرستی می خواند و مردم به طرفش خاک و سنگ و مانند آن می انداختند و هنگامی که به ایشان گفته شد : اکنون وقت آن رسیده است که آنان را نفرین کنی ، چنان که نوح قومش را به نابودی نفرین کرد! _: بار خدایا! قوم مرا هدایت فرما ، که اینان نادان اند، و مرا بر آنان نصرت بخش تا دعوت مرا به فرمان برداری از تو ، پاسخ دهند .
الخرائج و الجرائح :پیامبر صلی الله علیه و آله به مکّه در آمد . هنگام ظهر بود . بلال را فرمود و او بر بام کعبه رفت و اذان گفت ، و هر بتی در مکّه بود ، فرو افتاد . چون اذان به گوش بزرگان قریش رسید ، یکی از آنان با خود گفت : فرو شدن در شکم زمین ، بهتر از شنیدن این خبر است . دیگری گفت : خدای را سپاس که پدرم را تا به امروز زنده نگه نداشت [که چنین روزی را ببیند] . پیامبر خدا فرمود : «فلانی! تو در دلت چنین گفتی . فلانی! تو نیز در دلت چنین گفتی». ابو سفیان گفت : تو می دانی که من چیزی نگفتم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بار خدایا! قوم مرا هدایت کن ، که آنان نادان اند» .
.
ص: 150
الشفا بتعریف حقوق المصطفی :رُوِیَ أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله لَمّا کُسِرَت رَباعِیَتُهُ وشُجَّ وَجهُهُ یَومَ اُحُدٍ ، شَقَّ ذلِکَ عَلی أصحابِهِ شَقّا شَدیدا ، وقالوا لَو دَعَوتَ عَلَیهِم ، فَقالَ : إنّی لَم اُبعَث لَعّانا ولکِنّی بُعِثتُ داعِیا ورَحمَةً ، اللّهُمَّ اهدِ قَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ . (1)
المعجم الکبیر عن سهل بن سعد :شَهِدتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله حینَ کُسِرَت رَباعِیَتُهُ ، وجُرِحَ وَجهُهُ ، وهُشِمَتِ البَیضَةُ عَلی رَأسِهِ ، وإنّی لَأَعرِفُ مَن یَغسِلُ الدَّمَ عَن وَجهِهِ ، ومَن یَنقُلُ عَلَیهِ الماءَ ، وماذا جُعِلَ عَلی جُرحِهِ حَتّی رَقَأَ الدَّمُ . کانَت فاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَغسِلُ الدَّمَ عَن وَجهِهِ ، وعَلِیٌّ علیه السلام یَنقُلُ الماءَ إلَیها فی مِجَنَّةٍ ، فَلَمّا غَسَلَتِ الدَّمَ عَن وَجهِ أبیها أحرَقَت حَصیرا حَتّی إذا صارَت رَمادا ، أخَذَت مِن ذلِکَ الرَّمادِ فَوَضَعَتهُ عَلی وَجهِهِ حَتّی رَقَأَ الدَّمُ ، ثُمَّ قالَ یَومَئِذٍ : اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلی قَومٍ کَلَموا وَجهَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . ثُمَّ مَکَثَ ساعَةً ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ اغفِر لِقَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ . (2)
صحیح البخاری عن أبی هریرة :قَدِمَ الطُّفَیلُ بنُ عَمرٍو عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ دَوسا قَد عَصَت وأبَت فَادعُ اللّهَ عَلَیها . فَظَنَّ النّاسُ أنَّهُ یَدعو عَلَیهِم . فَقالَ : اللّهُمَّ اهدِ دَوسا وَائتِ بِهِم . (3)
.
ص: 151
الشفا بتعریف حقوق المصطفی :روایت شده است که چون در جنگ اُحد ، دندان های میانین پیامبر صلی الله علیه و آله شکست و صورتش شکافته شد، این حادثه بر یارانش سخت گران آمد و گفتند : کاش نفرینشان کنی ! فرمود : «من برای لعن [و نفرین] مبعوث نشده ام ؛ بلکه برای دعوت [به حق] و از سر مِهر ، برانگیخته گشته ام . بار خدایا! قوم مرا هدایت فرما ، که آنان نادان اند» .
المعجم الکبیر_ به نقل از سهل بن سعد _: زمانی که دندان های میانین پیامبر صلی الله علیه و آله شکست و چهره ایشان مجروح گشت و کلاه خود ایشان شکافت ، من خود، شاهد بودم و می دانم چه کسی خون از چهره اش می شست و چه کسی آب برایش می آورد و نیز بر زخمش چه نهادند تا خون ، بند آمد. فاطمه دختر محمّد ، پیامبر خدا ، خون از چهره اش می شست و علی علیه السلام در سپری برایش آب می آورد . چون فاطمه خون از چهره پدرش شست ، حصیری را آتش زد و خاکستر که شد ، مقداری از آن خاکستر را برداشت و بر صورت ایشان نهاد و خون ، بند آمد. سپس [پیامبر صلی الله علیه و آله ] در آن روز فرمود : «خشم خداوند ، سخت است (/ سخت باد!) بر قومی که صورت پیامبر خدا را مجروح ساختند». سپس لختی درنگ کرد و آن گاه فرمود : «بار خدایا! قوم مرا بیامرز ، که آنان نادان اند» .
صحیح البخاری_ به نقل از ابو هریره _: طُفَیل بن عمرو ، خدمت پیامبر خدا رسید و گفت : ای پیامبر خدا! قبیله دوس ، نافرمانی و سرپیچی کردند . پس، نفرینشان کن . مردم گمان بردند که پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را نفرین می کند؛ امّا ایشان فرمود : بار خدایا! دوس را هدایت فرما و آنان را [به دین اسلام] بیاور» .
.
ص: 152
دلائل النبوّة لأبی نعیم عن بلال :أذَّنتُ الصُّبحَ فی لَیلَةٍ بارِدَةٍ فَلَم یَأتِ أحَدٌ ، ثُمَّ أذَّنتُ فَلَم یَأتِ أحَدٌ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ما شَأنُهُم یا بِلالُ ؟ قُلتُ : کَبَدَهُمُ البَردُ (1) بِأَبی أنتَ واُمّی . فَقالَ : اللّهُمَّ اکسِر عَنهُمُ البَردَ . قالَ بِلالٌ : فَلَقَد رَأَیتُهُم یَتَرَوَّحونَ فِی السُّبحَةِ أوِ الصُّبحِ . (2)
مسند ابن حنبل عن کعب بن مرّة أو مرّة بن کعب :دَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی مُضَرَ ، قالَ : فَأَتَیتُهُ فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ اللّهَ عز و جلقَد نَصَرَکَ وأعطاکَ وَاستَجابَ لَکَ ، وإنَّ قَومَکَ قَد هَلَکوا فَادعُ اللّهَ لَهُم _ فَأَعرَضَ عَنهُ (3) _ قالَ : فَقُلتُ لَهُ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ اللّهَ عز و جل قَد نَصَرَکَ وأعطاکَ وَاستَجابَ لَکَ ، وإنَّ قَومَکَ قَد هَلَکوا فَادعُ اللّهَ لَهُم . فَقالَ : اللّهُمَّ اسقِنا غَیثا (4) مُغیثا مَریعا طَبَقا غَدَقا غَیرَ رائِثٍ ، نافِعا غَیرَ ضارٍّ . فَما کانَت إلاّ جُمعَةً أو نَحوَها حَتّی مُطِروا . (5)
.
ص: 153
دلائل النبوّة ، ابو نعیم_ به نقل از بلال _: در یک شب سرد ، اذان گفتم و کسی [به نماز ]نیامد. دوباره اذان گفتم، باز کسی نیامد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «مردم را چه شده است ، ای بلال؟». گفتم : پدر و مادرم به فدایت! دچار سرما[خوردگی ]شده اند. فرمود : «بار خدایا! سرما را برایشان بشکن» . دیدم مردم در هنگام نماز نافله یا صبح ، خود را [از گرما ]باد می زنند .
مسند ابن حنبل_ به نقل از کعب بن مرّه یا مرّة بن کعب _: پیامبر خدا بر مُضَر نفرین کرد . نزد ایشان رفتم و گفتم : ای پیامبر خدا! خداوند عز و جل تو را یاری نمود و [خواسته ات را ]عطا کرد و دعایت را برآورده ساخت . قومت [از قحطی ]هلاک شدند! برایشان دعا کن. پیامبر صلی الله علیه و آله روی گرداند. دوباره گفتم : ای پیامبر خدا! خداوند عز و جل تو را یاری نمود و [خواسته ات را] عطا کرد و دعایت را مستجاب ساخت. قومت هلاک شدند! برایشان دعا کن . فرمود : «بار خدایا! ما را بارانی کمک کننده، رویاننده، فراگیر، فراوان، بی تأخیر ، سودمند و بی زیان عطا فرما» . یکی دو جمعه نگذشته بود که بر آنان باران بارید .
.
ص: 154
مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن مسعود :لَمّا قَسَمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله غَنائِمَ حُنَینٍ بِالجِعرانَةِ (1) ازدَحَموا عَلَیهِ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ بَعَثَهُ اللّهُ إلی قَومِهِ فَضَرَبوهُ وشَجّوهُ ، قالَ : فَجَعَلَ یَمسَحُ الدَّمَ عَن جَبهَتِهِ ویَقولُ : رَبِّ اغفِر لِقَومی إنَّهُم لا یَعلَمونَ . (2)
صحیح البخاری عن عبد اللّه بن مسعود :کَأَنّی أنظُرُ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَحکی نَبِیّا مِنَ الأَنبِیاءِ ضَرَبَهُ قَومُهُ فَأَدمَوهُ وهُوَ یَمسَحُ الدَّمَ عَن وَجهِهِ ویَقولُ : اللّهُمَّ اغفِر لِقَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ . (3)
4 / 8أقوامٌ دَعا لَهُمُ النَّبِیُّمسند ابن حنبل عن خفاف بن إیماء بن رحضة الغفاری :صَلّی بِنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الصُّبحَ ونَحنُ مَعَهُ ، فَلَمّا رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ الرَّکعَةِ الآخِرَةِ قالَ : ... أسلَمُ سالَمَهَا اللّهُ ، وغِفارُ غَفَرَ اللّهُ لَها . ثُمَّ وَقَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ساجِدا ، فَلَمَّا انصَرَفَ قَرَأَ عَلَی النّاسِ فَقالَ : یا أیُّهَا النّاسُ ، إنّی أنَا لَستُ قُلتُهُ ، ولکِنَّ اللّهَ عز و جلقالَهُ . (4)
.
ص: 155
مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: هنگامی که پیامبر خدا در جِعرانه (1) به تقسیم غنایم حُنَین پرداخت ، مسلمانان بر گِرد ایشان ازدحام کردند. پیامبر خدا فرمود : «خداوند ، بنده ای از بندگان خدا را به سوی قومش فرستاد و آنان او را زدند و چهره اش را شکستند و او خون از چهره خویش پاک می کرد و می گفت : پروردگارا! قومم را بیامرز ، که آنان نادان اند» .
صحیح البخاری_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: گویی پیامبر صلی الله علیه و آله را می بینم که پیامبری از پیامبران را مجسّم می سازد که قومش او را زدند و خون آلودش کردند و او خون از چهره اش پاک می کند و می گوید : «بار خدایا! قوم مرا بیامرز ، که آنان نادان اند» .
4 / 8اقوامی که پیامبر برایشان دعا کردمسند ابن حنبل_ به نقل از خفاف بن ایماء بن رخصه غفاری _: پیامبر خدا نماز صبح را با ما خواند و ما با ایشان بودیم . چون سرش را از [سجده] رکعت آخر برداشت ، فرمود : «... اسلم را خدا به صلح کشانَد ( / کشانید) و غِفار را خدا بیامرزد ( / آمرزید)!» . (2) سپس پیامبر خدا به سجده افتاد و چون نمازش را تمام کرد ، رو به مردم کرد و فرمود : «ای مردم! من این را نگفتم ؛ بلکه خداوند عز و جل آن را گفت» .
.
ص: 156
صحیح مسلم عن أبی ذرّ :قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِیتِ قَومَکَ فَقُل : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : أسلَمُ سالَمَهَا اللّهُ ، وغِفارُ غَفَرَ اللّهُ لَها . (1)
الطبقات الکبری عن أبی خیرة الصباحی :کُنتُ فِی الوَفدِ الَّذی أتی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن عَبدِ القَیسِ ، فَزَوَّدَنَا الأَراکَ نَستاکُ بِهِ . فَقُلنا : یا رَسولَ اللّهِ ، عِندَنَا الجَریدُ ، ولکِنّا نَقبَلُ کَرامَتَکَ وعَطِیَّتَکَ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ اغفِر لِعَبدِ القَیسِ إذ أسلَموا طائِعینَ غَیرَ مُکرَهینَ ، إذ بَعضُ قَومٍ لَم یُسلِموا إلاّ خَزایا مَوتورینَ . (2)
صحیح البخاری عن أبی هریرة :کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَدعو فِی القُنوتِ : اللّهُمَّ أنجِ سَلَمَةَ بنَ هِشامٍ ، اللّهُمَّ أنجِ الوَلیدَ بنَ الوَلیدِ ، اللّهُمَّ أنجِ عَیّاشَ بنَ أبی رَبیعَةَ ، اللّهُمَّ أنجِ المُستَضعَفینَ مِنَ المُؤمِنینَ بِمَکَّةَ . (3)
.
ص: 157
صحیح مسلم_ به نقل از ابو ذر _: پیامبر خدا به من فرمود : «نزد قومت برو و بگو : پیامبر خدا فرمود : أسلم را خدا به صلح آورَد و غِفار را خدا بیامرزد!» .
الطبقات الکبری_ به نقل از ابو خیره صباحی _: من همراه هیئتی از عبد القیس _ که نزد پیامبر خدا آمدند _ بودم و پیامبر صلی الله علیه و آله به ما چوب مسواک داد تا با آن مسواک بزنیم . گفتیم : ای پیامبر خدا! ما خود ، چوب شاخه خرما داریم ؛ امّا بخشش و عطای شما را می پذیریم . پیامبر خدا فرمود : «بار خدایا! عبد القیس را بیامرز ، که داوطلبانه و بدون اجبار ، اسلام آوردند ، در حالی که بعضی دیگر جز با سرافکندگی و دادن کشته اسلام نیاوردند» .
صحیح البخاری_ به نقل از ابو هریره _: پیامبر صلی الله علیه و آله در قنوت ، [چنین] دعا می کرد : «بار خدایا! سَلَمة بن هشام را نجات بخش. بار خدایا! ولید بن ولید را نجات بخش. بار خدایا! عیّاش بن ابی ربیعه را نجات بخش. بار خدایا! مؤمنان مستضعف مکّه را نجات بخش» .
.
ص: 158
4 / 9دُعاءُ النَّبِیِّ لِلنَّجاشِیِّتهذیب الأحکام عن محمّد بن مسلم أو زرارة :قالَ [ الإِمامُ علیه السلام ] : الصَّلاةُ عَلَی المَیِّتِ بَعدَما یُدفَنُ إنَّما هُوَ الدُّعاءُ . قالَ : قُلتُ : فَالنَّجاشِیُّ لَم یُصَلِّ عَلَیهِ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ؟ فَقالَ : لا ، إنَّما دَعا لَهُ . (1)
4 / 10دُعاءُ النَّبِیِّ لِخَلَفِ شُهداءِ اُحُدٍرسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی دُعائِهِ لِخَلَفِ شُهداءِ اُحُدٍ _: اللّهُمَّ أذهِب حُزنَ قُلوبِهِم ، وآجِر مُصیبَتَهُم ، وأحسِنِ الخَلَفَ عَلی مَن خَلَّفوا . (2)
4 / 11دُعاءُ النَّبِیِّ لِغُلامٍ مِنَ الأَنصارِالمعجم الصغیر عن أنس :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ ذاتَ یَومٍ لِغُلامٍ مِنَ الأَنصارِ : ناوِلنی نَعلی . فَقالَ الغُلامُ : یا نَبِیَّ اللّهِ ، بِأَبی أنتَ واُمِّی ، اترُکنی حَتّی أجعَلَهُما أنَا فی رِجلَیکَ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ إنَّ عَبدَکَ هذا یَتَرَضّاکَ فَارضَ عَنهُ . (3)
.
ص: 159
4 / 9دعای پیامبر برای نجاشیتهذیب الأحکام_ به نقل از محمّد بن مسلم یا زراره _: [امام علیه السلام ] فرمود : «[مقصود از ]نماز بر مُرده پس از به خاک سپاری اش ، همان دعا کردن است» . گفتم : پس ، پیامبر صلی الله علیه و آله بر نجاشی نماز نخواند! فرمود : «نه ؛ بلکه برایش دعا کرد» .
4 / 10دعای پیامبر برای بازماندگان شهدای اُحدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعای ایشان برای بازماندگان شهیدان اُحد _: بار خدایا! غم و اندوه را از دل هایشان بِبَر و به مصیبت آنان مزد عطا کن و به بازماندگانشان عوضِ نیکو بده .
4 / 11دعای پیامبر برای پسری از انصارالمعجم الصغیر_ به نقل از اَنَس _: روزی ، پیامبر صلی الله علیه و آله به پسرکی از انصار فرمود : «کفشم را به من بده» . پسرک گفت : ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدایت! اجازه دهید من آن را به پایتان کنم . پیامبر خدا فرمود : «بار خدایا! این بنده ات در صدد جلب خشنودی توست . پس ، از او خشنود باش!» .
.
ص: 160
4 / 12دُعاءُ النَّبِیِّ لِرَجُلٍ بَخیلٍ جَبانٍ نَؤومٍالخرائج والجرائح عن الفضل بن عبّاس :إنَّ رَجُلاً قالَ : یا رَسولَ اللّهِ إنّی بَخیلٌ جَبانٌ نَؤومٌ ، فَادعُ لی . فَدَعَا اللّهَ أن یُذهِبَ جُبنَهُ ، وأن یُسَخِّیَ نَفسَهُ ، وأن یُذهِبَ کَثرَةَ نَومِهِ . فَلَم یُرَ أسخی نَفسا ، ولا أشَدَّ بَأسا ، ولا أقَلَّ نَوما مِنهُ . (1)
4 / 13دُعاءُ النَّبِیِّ لِدُنیا یَهودِیٍّالمصنّف لابن أبی شیبة عن قتادة :إنَّ یَهودِیّا حَلَبَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ناقَةً ، فَقالَ : «اللّهُمَّ جَمِّلهُ» ، فَاسوَدَّ شَعرُهُ . (2)
الخرائج والجرائح :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعَثَ إلی یَهودِیٍّ یَسأَلُهُ قَرضَ شَیءٍ لَهُ ، فَفَعَلَ . ثُمَّ جاءَ الیَهودِیُّ إلَیهِ فَقالَ : جاءَتکَ حاجَتُکَ ؟ قالَ : نَعَم ، ثُمَّ قالَ : فَابعَث فیما أرَدتَ ، ولا تَمتَنِع مِن شَیءٍ تُریدُهُ . فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : «أدامَ اللّهُ جَمالَکَ» ، فَعاشَ الیَهودِیُّ ثَمانینَ سَنَةً ما رُؤِیَ فی رَأسِهِ طاقَةُ شَعرٍ بَیضاءَ . (3)
.
ص: 161
4 / 12دعای پیامبر برای مردی بخیل و ترسو و پرخوابالخرائج و الجرائح_ به نقل از فضل بن عبّاس _: مردی گفت : ای پیامبر خدا! من شخصی بخیل و ترسو و پرخواب هستم . برایم دعا کن . پیامبر صلی الله علیه و آله دعا کرد که خداوند ، ترسویی را از او بزداید و سخاوتمندش گرداند و پرخوابی را از او ببرد . از آن پس، مردی سخاوتمندتر و شجاع تر و کم خواب تر از او دیده نشد .
4 / 13دعای پیامبر برای دنیای مردی یهودیالمصنَّف ، ابن ابی شیبة_ به نقل از قتاده _: مردی یهودی برای پیامبر صلی الله علیه و آله شتری را دوشید . ایشان فرمود : «بار خدایا! او را زیبا بدار» . پس، موهای او سیاه شد .
الخرائج و الجرائح :پیامبر خدا کسی را نزد مردی یهودی فرستاد و از او چیزی قرض خواست. آن یهودی قرض داد و سپس نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : مشکلتان حل شد؟ [پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمود : «آری». [یهودی] گفت : از این پس ، هر چه خواستید ، پیغام دهید تا برآورده شود و از درخواست چیزی خودداری نورزید . پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «خدا زیبایی ات را پایدار بدارد!». آن یهودی، هشتاد سال عمر کرد و حتّی یک تار موی سفید در سرش دیده نشد .
.
ص: 162
4 / 14دُعاءُ النَّبِیِّ لِلاُلفَةِ بَینَ الزَّوجَینِدلائل النبوّة لأبی نعیم عن جابر :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِسوقِ النَّبَطِ (1) ومَعَهُ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ ، فَأَقبَلَتِ امرَأَةٌ فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی مَعَ زَوجٍ لی فِی البَیتِ مِثلِ المَرأَةِ ، وأنَا امرَأَةٌ مِنَ المُسلِمینَ اُحِبُّ ما تُحِبُّ المُسلِمَةُ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : عَلَیَّ بِهِ ، فَجاءَت بِهِ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ما تَقولُ زَوجَتُکَ هذِهِ ؟ فَقالَ الرَّجُلُ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : وَالَّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ ما جَفَّ رَأسی مِنَ الغُسلِ مِنها بَعدُ ، فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ وما مَرَّةٌ واحِدَةٌ فِی الشَّهرِ ؟ فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : تُبغِضینَهُ ؟ قالَت : نَعَم ، وَالَّذی أکرَمَکَ بِالحَقِّ ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أدنِیا إلَیَّ رُؤوسَکُما ، فَوَضَعا جَبهَتَیهِما عَلی وَجهِهِ ، فَقالَ : اللّهُمَّ ألِّف بَینَهُما ، وحَبِّب أحَدَهُما إلی صاحِبِهِ . ثُمَّ مَرَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بَعدَ ذلِکَ بِأَیّامٍ بِهِما ، وکانَ زَوجُ المَرأَةِ خَرّازا فَإِذا هِیَ تَحمِلُ اُدما عَلی رَقَبَتِها ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : یا عُمَرُ ألَیسَت صاحِبَتَنَا الَّتی قالَت ما قالَت ؟ فَسَمِعَت صَوتَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَرَمَت بِالأُدمِ ثُمَّ قَبَّلَت رِجلَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ قالَ لَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کَیفَ أنتِ وزَوجُکِ ؟ فَقالَت : وَالَّذی أکرَمَکَ ما فِی الدُّنیا وَلَدٌ ولا والِدٌ أحَبُّ إلَیَّ مِنهُ . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أشهَدُ أنّی رَسولُ اللّهِ ، قالَ عُمَرُ : وأنا أشهَدُ أنَّکَ رَسولُ اللّهِ . (2)
.
ص: 163
4 / 14دعای پیامبر برای اُلفت یافتن زن و شوهریدلائل النبوّة ، ابو نعیم_ به نقل از جابر _: پیامبر خدا با عمر بن خطّاب از بازار نبطی ها گذشت . زنی آمد و گفت : ای پیامبر خدا! شوهری دارم که در خانه با من چونان زنان است ، در حالی که من یک زن مسلمانم و آنچه را یک زن مسلمان دوست دارد ، من هم دوست دارم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «او را نزد من بیاور» . زن ، شوهرش را آورد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «این همسرت چه می گوید؟». مرد به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : به آن خدایی که تو را به حق فرستاده است ، هنوز سرم از غسل او خشک نشده است . زن گفت : ای پیامبر خدا! یک بار در ماه؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «از او نفرت داری؟». زن گفت : آری، به آن که تو را به حق [به پیامبری] مفتخر ساخت ، سوگند! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «سرتان را نزدیک من بیاورید». آن دو ، پیشانی خود را در برابر صورت پیامبر صلی الله علیه و آله نهادند. ایشان فرمود : «بار خدایا! میان این دو ، الفت بینداز، و این دو را به یکدیگر علاقه مند گردان» . چند روز بعد از آن ، پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن دو گذشت . شوهر آن زن ، چرمدوز بود. [پیامبر صلی الله علیه و آله ]دید آن زن ، قطعه چرمی را بر دوش خود ، حمل می کند. [به عُمَر ]فرمود : «عمر! این همان زنی نیست که آن روز ، چنان گفت؟». زن ، صدای پیامبر صلی الله علیه و آله را شنید و چرم را انداخت و پای پیامبر صلی الله علیه و آله را بوسه زد. پیامبر خدا به او فرمود : «با شوهرت چگونه ای؟». گفت : سوگند به آن که تو را گرامی داشت، در دنیا او را از فرزندان و پدرم هم دوست تر می دارم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «گواهی می دهم که من پیامبر خدا هستم» . عمر گفت : من نیز گواهی می دهم که تو ، پیامبر خدایی .
.
ص: 164
4 / 15دُعاءُ النَّبِیِّ فِی الاِستِسقاءِصحیح البخاری عن أنس :بَینَمَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَخطُبُ یَومَ الجُمُعَةِ ، إذ قامَ رَجُلٌ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ هَلَکَ الکُراعُ (1) ، وهَلَکَ الشّاءُ ، فَادعُ اللّهَ أن یَسقِیَنا . فَمَدَّ یَدَیهِ ودَعا . (2)
صحیح البخاری عن أنس :بَینَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَخطُبُ یَومَ الجُمُعَةِ ، فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ادعُ اللّهَ أن یَسقِیَنا . فَتَغَیَّمَتِ السَّماءُ ومُطِرنا ، حَتّی ما کادَ الرَّجُلُ یَصِلُ إلی مَنزِلِهِ ، فَلَم تَزَل تُمطَرُ إلَی الجُمُعَةِ المُقبِلَةِ ، فَقامَ ذلِکَ الرَّجُلُ أو غَیرُهُ فَقالَ : اُدعُ اللّهَ أن یَصرِفَهُ عَنّا فَقَد غَرِقنا . فَقالَ : اللّهُمَّ حَوالَینا ولا عَلَینا . فَجَعَلَ السَّحابُ یَتَقَطَّعُ حَولَ المَدینَةِ ، ولا یُمطِرُ أهلَ المَدینَةِ . (3)
صحیح البخاری عن أنس :کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَخطُبُ یَومَ جُمُعَةٍ ؛ فَقامَ النّاسُ فَصاحوا فَقالوا : یا رَسولَ اللّهِ قَحَطَ المَطَرُ ، وَاحمَرَّتِ الشَّجَرُ ، وهَلَکَتِ البَهائِمُ ، فَادعُ اللّهَ أن یَسقِیَنا . فَقالَ : اللّهُمَّ اسقِنا _ مَرَّتَینِ _ وَایمُ اللّهِ ما نَری فِی السَّماءِ قَزَعَةً (4) مِن سَحابٍ ، فَنَشَأَت سَحابَةٌ وأمطَرَت ، ونَزَلَ عَنِ المِنبَرِ فَصَلّی ، فَلَمَّا انصَرَفَ لَم تَزَل تُمطِرُ إلَی الجُمُعَةِ الَّتی تَلیها . فَلَمّا قامَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَخطُبُ صاحوا إلَیهِ : تَهَدَّمَتِ البُیوتُ ، وَانقَطَعَتِ السُّبُلُ ، فَادعُ اللّهَ یَحبِسها عَنّا . فَتَبَسَّمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ حَوالَینا ولا عَلَینا . فَکَشَطَتِ المَدینَةُ ، فَجَعَلَت تُمطِرُ حَولَها ولا تُمطِرُ بِالمَدینَةِ قَطرَةً ، فَنَظَرتُ إلَی المَدینَةِ وإنَّها لَفی مِثلِ الإِکلیلِ . (5)
.
ص: 165
4 / 15دعای پیامبر برای بارش بارانصحیح البخاری_ به نقل از اَنَس _: پیامبر صلی الله علیه و آله ، روز جمعه مشغول خواندن خطبه بود که مردی برخاست و گفت : ای پیامبر خدا! چارپایان هلاک شدند و گوسفندان تلف گشتند . دعا کن که خدا به ما باران بدهد. پس، پیامبر صلی الله علیه و آله دست به آسمان برداشت و دعا کرد .
صحیح البخاری_ به نقل از اَنَس _: پیامبر صلی الله علیه و آله ، روز جمعه خطبه می خواند که مردی برخاست و گفت : ای پیامبر خدا! دعا کن که خداوند بر ما باران بباراند . ناگهان ، آسمان ابری شد و باران فرو بارید ، چنان که مردم خود را به زحمت به منازلشان رساندند . باران تا جمعه آینده ادامه داشت . پس ، همان مرد یا یکی دیگر برخاست و گفت : دعا کن که خداوند ، باران را برای ما بند آورد ، که آب ، همه جا را برد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بار خدایا! در اطراف ما بباران ، نه بر ما» . ناگهان ابرها در پیرامون مدینه پراکنده شدند و در خود مدینه ، باران بند آمد .
صحیح البخاری_ به نقل از اَنَس _: پیامبر صلی الله علیه و آله در روز جمعه مشغول خواندن خطبه بود که مردم برخاستند و فریاد زدند و گفتند : ای پیامبر خدا! باران ، بند آمده و درختان ، زرد شده اند و چارپایان ، از بین رفته اند . دعا کن که خداوند بر ما باران بباراند . پیامبر صلی الله علیه و آله دو بار فرمود : «بار خدایا! بر ما باران بباران» . به خدا سوگند ، در آسمان حتّی یک تکّه ابر هم مشاهده نمی شد ؛ امّا ناگهان ابرها پدیدار گشتند و فرو باریدند . پیامبر صلی الله علیه و آله از منبر به زیر آمد و نماز خواند و رفت . باران تا جمعه بعد همچنان می بارید . چون پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست که خطبه بخواند ، مردم باز فریاد زدند که : خانه ها ویران گشتند، و راه ها بسته شدند . دعا کن که خداوند ، باران را بند آورد . پیامبر صلی الله علیه و آله تبسّمی کرد و فرمود : «بار خدایا! در اطراف ما بباران ، نه بر ما» . ناگهان ابرها از آسمان مدینه کنار رفتند و در پیرامون آن ، باریدن گرفتند و دیگر یک قطره هم در مدینه نمی بارید . به مدینه نگریستم . دیدم چونان اکلیل می درخشد .
.
ص: 166
. .
ص: 167
. .
ص: 168
البابُ الخامِسُ : من دعا له أمیر المؤمنین5 / 1فاطِمَةُالإمام الباقر علیه السلام :لَمّا ماتَت فاطِمَةُ علیهاالسلام قامَ عَلَیها أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام وقالَ : اللّهُمَّ إنّی راضٍ عَنِ (1) ابنَةِ نَبِیِّکَ ، اللّهُمَّ إنَّها قَد اُوحِشَت فَآنِسها ، اللّهُمَّ إنَّها قَد هُجِرَت فَصِلها ، اللّهُمَّ إنَّها قَد ظُلِمَت فَاحکُم لَها ، وأنتَ خَیرُ الحاکِمینَ . (2)
الإمام علیّ علیه السلام_ عِندَ تَغسیلِهِ فاطِمَةَ علیهاالسلام _: اللّهُمَّ إنَّها أمَتُکَ وبِنتُ رَسولِکَ وصَفِیِّکَ وخِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ ، اللّهُمَّ لَقِّنها حُجَّتَها ، وأعظِم بُرهانَها ، وأعلِ دَرَجَتَها ، وَاجمَع بَینَها وبَینَ أبیها مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . (3)
5 / 2الحَسَنانِالإمام علیّ علیه السلام_ الدُّعاءِ المَنسوبِ إلَیهِ _: اللّهُمَّ احفَظ حَسَنا وحُسَینا ، ولا تُمَکِّن فَجَرَةَ قُرَیشٍ مِنهُما ما دُمتُ حَیّا ، فَإِذا تَوَفَّیتَنی فَأَنتَ الرَّقیبُ عَلَیهِم ، وأنتَ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ . (4)
.
ص: 169
باب پنجم : کسانی که امیر مؤمنان برایشان دعا کرد5 / 1فاطمهامام باقر علیه السلام :چون فاطمه علیهاالسلام در گذشت، امیر مؤمنان کنار جنازه اش ایستاد و گفت : «بار خدایا! من از دختر پیامبرت راضی هستم. بار خدایا! او اکنون تنها شده است. تو خود ، همدم او باش. بار خدایا! او جدا شد ، تو وصلش کن . بار خدایا! به او ستم شد ، تو خود ، داد او بستان ، که تو بهترین دادستانی» .
امام علی علیه السلام_ هنگام غسل دادن فاطمه علیهاالسلام _: بار خدایا! او بنده تو و دختر پیامبر و برگزیده و بهترینِ خلق توست. بار خدایا! حجّتش را به او تلقین فرما، و برهانش را استوار گردان، و درجه اش را بالا ببر، و او را با پدرش محمّد صلی الله علیه و آله محشور کن .
5 / 2امام حسن و امام حسینامام علی علیه السلام_ در دعای منسوب به ایشان _: بار خدایا! حسن و حسین را نگه دار و تا من زنده ام ، نابه کاران قریش را بر آنان مسلّط مگردان، و چون مرا میراندی ، تو خود ، نگهبان ایشانی و البته تو بر هر چیز ، ناظری .
.
ص: 170
عنه علیه السلام_ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: أستَودِعُ اللّهَ دینَکَ ودُنیاکَ ، وأَسأَ لُهُ خَیرَ القَضاءِ لَکَ فِی العاجِلَةِ وَالآجِلَةِ وَالدُّنیا وَالآخِرَةِ . (1)
عنه علیه السلام_ لاِبنِهِ الحُسَینِ علیه السلام _: وَاعلَم _ أی بُنَیَّ _ أنَّهُ مَن لانَت کَلِمَتُهُ وَجَبَت مَحَبَّتُهُ . وَفَّقَکَ اللّهُ لِرُشدِکَ ، وجَعَلَکَ مِن أهلِ طاعَتِهِ بِقُدرَتِهِ ، إنَّهُ جَوادٌ کَریمٌ . (2)
5 / 3زاذانالخرائج والجرائح عن سعد الخفّاف عن زاذان أبی عمرو :قُلتُ : یا زاذانُ إنَّکَ لَتَقرَأُ القُرآنَ فَتُحسِنُ قِراءَتَهُ ! فَعَلی مَن قَرَأتَ ؟ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قالَ : إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ مَرَّ بی وأنَا أُنشِدُ الشِّعرَ ، وکانَ لی خُلُقٌ حَسَنٌ، فَأَعجَبَهُ صَوتی ، فَقالَ : یا زاذانُ هَلاّ بِالقُرآنِ ؟ ! قُلتُ : وکَیفَ لی بِالقُرآنِ ، فَوَاللّهِ ما أقرَأُ مِنهُ إلاّ بِقَدَرِ ما اُصلّی بِهِ ! قالَ : فَادنُ مِنّی . فَدَنَوتُ مِنهُ ، فَتَکَلَّمَ فی اُذنی بِکَلامٍ ما عَرَفتُهُ ولا عَلِمتُ ما یَقولُ ، ثُمَّ قالَ لی : اِفتَح فاکَ ، فَتَفَلَ فی فِیِّ ، فَوَاللّهِ ما زالت قَدَمَیَّ مِن عِندِهِ حَتّی حَفِظتُ القُرآنَ بِإِعرابِهِ وهَمزِهِ ، وما احتَجتُ أن أسأَلَ عَنهُ أحَدا بَعدَ مَوقِفی ذلِکَ . قالَ سَعدٌ : فَقَصَصتُ قِصَّةَ زاذانَ عَلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام ، قالَ : صَدَقَ زاذانُ ، إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام دَعا لِزاذانَ بِالاِسمِ الأَعظَمِ الَّذی لا یُرَدُّ . (3)
.
ص: 171
امام علی علیه السلام_ به فرزندش حسن علیه السلام _: دین و دنیایت را به خدا می سپارم و از او برای تو ، بهترین قضا را درباره حال و آینده و دنیا و آخرتت مسئلت می کنم .
امام علی علیه السلام_ به فرزندش حسین علیه السلام _: بدان _ ای فرزندم _ که هر کس گفتارش نرم باشد ، دوستی او [بر دل ها ]لازم می آید . خداوند به قدرت خویش ، تو را در راه راستت موفّق بدارد و تو را از فرمان بردارانش قرار دهد، که او بخشنده و بزرگوار است !
5 / 3زاذان (1)الخرائج و الجرائح_ به نقل از سعد خفّاف ، از ابو عمرو زادان _: گفتم : ای زادان! تو خوب قرآن می خوانی . پیش چه کسی یاد گرفته ای؟ لبخندی زد و گفت : روزی ، امیر مؤمنان از کنار من گذشت و من شعر می خواندم و اخلاق خوبی داشتم . از صدای من خوشش آمد و فرمود : «ای زادان! چرا قرآن نمی خوانی؟» . گفتم : چه طور قرآن بخوانم ؟ به خدا سوگند که من از آن ، جز به مقداری که در نمازم می خوانم ، حفظ نیستم . فرمود : «پیش بیا» . نزدیکش رفتم . در گوشم سخنی گفت که نفهمیدم و ندانستم چه گفت . آن گاه فرمود : «دهانت را باز کن» . سپس از آب دهانش به دهانم زد . به خدا سوگند ، قدمی از نزدش برنداشته بودم که قرآن را با اِعراب و حرکات آن ، حفظ داشتم . پس از آن جلسه ، هیچ گاه نیازمند نشدم که از کسی درباره قرآن بپرسم . سعد می گوید: داستان زادان را برای امام باقر علیه السلام نقل کردم . فرمود : «زادان ، درست می گوید . امیر مؤمنان برای زادان ، با اسم اعظم خداوند _ که هیچ گاه رد نمی شود _ ، دعا کرد» .
.
ص: 172
5 / 4المَهدِیُّالإمام علیّ علیه السلام_ مِن دُعائِهِ لِلإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام _: اللّهُمَّ فَاجعَل بَعثَهُ خُروجا مِنَ الغُمَّةِ ، وَاجمَع بِهِ شَملَ الاُمَّةِ . (1)
5 / 5خَبّابُ بنُ الأَرَتِّالإمام علیّ علیه السلام :یَرحَمُ اللّهُ خَبّابَ بنَ الأَرَتِّ ؛ فَلَقَد أسلَمَ راغِبا ، وهاجَرَ طائِعا ، وقَنِعَ
5 / 6شاب یَبِسَ نِصفُ بَدَنِهِالمناقب لابن شهر آشوب :إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام سَمِعَ فی لَیلَةِ الإِحرامِ مُنادِیا باکِیا ، فَأَمَرَ الحُسَینَ علیه السلام بِطَلَبِهِ (2) ، فَلَمّا أتاهُ وَجَدَ شابّا یَبِسَ نِصفُ بَدَنِهِ ، فَأَحضَرَهُ فَسَأَلَهُ عَلِیٌّ علیه السلام عَن حالِهِ ، فَقالَ : کُنتُ رَجُلاً ذا بَطَرٍ ، وکانَ أبی یَنصَحُنی ، فَکانَ یَوما فی نُصحِهِ إذ ضَرَبتُهُ ، فَدَعا عَلَیَّ بِهذَا المَوضِعِ وأنشَأَ شِعرا ، فَلَمّا تَمَّ کَلامُهُ یَبِسَ نِصفی ، فَنَدِمتُ وتُبتُ وطَیَّبتُ قَلبَهُ ، فَرَکِبَ عَلی بَعیرٍ لِیَأتِیَ بی إلی هاهُنا ویَدعوَ لی ، فَلَمَّا انتَصَفَ البادِیَةَ نَفَرَ البَعیرُ مِن طَیَرانِ طائِرٍ وماتَ والِدی . فَصَلّی عَلِیٌّ علیه السلام أربَعا ثُمَّ قالَ : قُم سَلیما ؛ فَقامَ صَحیحا ، فَقالَ : صَدَقتَ ، لَو لَم یَرضَ عَنَکَ لَما سُمِعَت . (3)
.
ص: 173
5 / 4مهدیامام علی علیه السلام_ از دعای ایشان برای امام مهدی علیه السلام _: بار خدایا! ظهور او را مایه بیرون شدن از غم ( / شبهه و سرگردانی) قرار ده و به واسطه او ، امّت را [دیگر بار ، ]متّحد گردان.
5 / 5خَبّاب بن اَرَت (1)امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند خَبّاب بن اَرَت را! او به دلخواه ، اسلام آورد و داوطلبانه هجرت کرد و به اندازه کفاف ، قناعت نمود و از خدا خشنود بود و مجاهد زیست .
5 / 6جوانی که نیمی از بدنش فلج شده بودالمناقب ، ابن شهر آشوب :امیر مؤمنان در شب احرام ، صدای گریه ای شنید . به امام حسین علیه السلام فرمان داد تا صاحب صدا را پیدا کند . [ امام حسین علیه السلام ] هنگامی که در پی صدا رفت ، جوانی را یافت که نصف بدنش از کار افتاده بود . او را پیش علی علیه السلام آورد . علی علیه السلام حالش را پرسید . گفت : من مردی هَوَس پیشه بودم و پدرم پیوسته پندم می داد . روزی در حال پنددهی بود که کتکش زدم . در همین مکان بود که به من نفرین کرد و شعری خواند . سخنش که پایان یافت ، نیمِ پیکرم خشک شد . پشیمان شدم و توبه کردم و دلش را به دست آوردم . آن گاه ، سوار شتری شد تا مرا به این جا بیاورد و برایم دعا کند . در نیمه های بیابان بودیم که شترش از پریدن پرنده ای رم کرد و پدرم [ افتاد و] مُرد . علی علیه السلام چهار رکعت نماز گزارد و فرمود : «به سلامت ، بخیز» . و او همچون افرادسالم ، حرکت کرد . [ علی علیه السلام ] فرمود : «راست گفتی ؛ اگر پدرت از تو خشنود نگشته بود ، دعایم پذیرفته نمی شد» .
.
ص: 174
الإمام الحسین علیه السلام :کُنتُ مَعَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام فی الطَّوافِ فی لَیلَةٍ دَیجوجِیَّةٍ (1) قَلیلَةِ النّورِ ، وقَد خَلاَ الطَّوافُ ، ونامَ الزُّوّارُ ، وهَدَأَتِ العُیونُ ، إذ سَمِعَ مستَغیثا مُستَجیرا مُتَرَحِّما (2) بِصَوتٍ حَزینٍ مَحزونٍ مِن قَلبٍ موجَعٍ وهُوَ یَقولُ : یا مَن یُجیبُ دُعَا المُضطَرِّ فِی الظُّلَمِیا کاشِفَ الضُّرِّ وَالبَلوی مَعَ السَّقَمِ قَد نامَ وَفدُکَ حَولَ البَیتِ وَانتَبَهوایَدعو وعینُکَ یا قَیّومُ لَم تَنَمِ هَب لی بِجودِکَ فَضلَ العَفوِ عَن جُرُمییا مَن أشارَ إلَیهِ الخَلقُ فِی الحَرَمِ إن کانَ عَفوُکَ لا یَلقاهُ ذو سَرَفٍفَمَن یَجودُ عَلَی العاصینَ بِالنِّعَمِ قالَ الحُسینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام : فَقالَ لی : یا أبا عَبدِ اللّهِ ، أ سَمِعتَ المُنادِیَ ذَنبَهُ ، المُستَغیثَ رَبَّهُ ؟ فَقُلتُ : نَعَم قَد سَمِعتُهُ . فَقالَ : اِعتَبِرهُ (3) ، عَسی [ أن ] (4) تَراهُ . فَما زِلتُ أخبِطُ فی طَخیاءِ الظَّلامِ ، وأتَخَلَّلُ بَینَ النِّیامِ ، فَلَمّا صِرتُ بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ ، بَدا لی شَخصٌ مُنتَصِبٌ ، فَتَأَمَّلتُهُ فإِذا هُوَ قائِمٌ ، فَقُلتُ : السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العَبدُ المُقِرُّ المُستَقیلُ ، المُستَغفِرُ المُستَجیرُ ، أجِب بِاللّهِ ابنَ عَمِّ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ! فَأَسرَعَ فی سُجودِهِ وقُعودِهِ وسَلَّمَ ، فَلَم یَتَکَلَّم حَتّی أشارَ بِیَدِهِ بِأَن تَقَدَّمنی ، فَتَقَدَّمتُهُ ، فَأَتَیتُ بِهِ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقُلتُ : دونَکَ ها هُوَ . فَنَظَرَ إلَیهِ ، فَإِذا هُوَ شابٌّ حَسَنُ الوَجهِ نَقِیُّ الثِّیابِ ، فَقالَ لَهُ : مِمَّنِ الرَّجُلُ ؟ فَقالَ لَهُ : مِن بَعضِ العَرَبِ . فَقالَ لَهُ : ما حالُکَ ، ومِمَّ بُکاؤُکَ وَاستِغاثَتُکَ ؟ ! فَقالَ : حالُ مَن أُوخِذَ بِالعُقوقِ فَهُو فی ضیقٍ ، ارتَهَنَهُ المُصابُ ، وغَمَرَهُ الاِکتِئابُ فَارتابَ (5) ، فَدُعاؤُهُ لا یُستَجابُ . فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : ولِمَ ذلِکَ ؟ ! فَقالَ : لاِ نّی کُنتُ مُلتَهِیا فی العَرَبِ بِاللَّعِبِ وَالطَّرَبِ ، اُدیمُ العِصیانَ فی رَجَبٍ وشَعبانَ ، وما اُراقِبُ الرَّحمنَ ، وکانَ لی والِدٌ شَفیقٌ یُحَذِّرُنی مَصارِعَ الحَدَثانِ ، ویُخَوِّفُنِی العِقابَ بِالنّیرانِ ، ویَقولُ : کَم ضَجَّ مِنکَ النَّهارُ وَالظَّلامُ ، وَاللَّیالی وَالأَیّامُ ، وَالشُّهورُ وَالأَعوامُ ، وَالمَلائِکَةُ الکِرامُ ؟ ! وکانَ إذا ألَحَّ عَلَیَّ بِالوَعظِ زَجرَتُهُ وَانتَهَرتُهُ ، ووَثَبتُ عَلَیهِ وضَرَبتُهُ ، فَعَمَدتُ یَوما إلی شَیءٍ مِنَ الوَرِقِ (6) وکانَت فِی الخِباءِ ، فَذَهَبتُ لاِخُذَها وأصرِفَها فیما کُنتُ عَلَیهِ ، فَمانَعَنی عَن أخذِها ، فَأَوجَعتُهُ ضَربا ولَوَیتُ یَدَهُ ، وأخَذتُها ومَضَیتُ . فَأَومَأَ بِیَدِهِ إلی رُکبَتَیهِ یَرومُ النُّهوضَ مِن مَکانِهِ ذلِکَ ، فَلَم یُطِق یُحَرِّکُها مِن شِدَّةِ الوَجَعِ وَالأَلَم ، فَأَنشَأَ یَقولُ : جَرَت رَحِمٌ بَینی وبَینَ مُنازِلٍسَواءً کَما یَستَنزِلُ القَطرَ طالِبُه ورَبَّیتُ حَتّی صار جَلدا شَمَردَلاًإذا قامَ ساوی غارِبَ الفَحلِ غارِبُه وقَد کُنتُ اُوتیهِ مِنَ الزّادِ فِی الصِّباإذا جاعَ مِنهُ صَفوَهُ وأطایِبَه فَلَمَّا استَوی فی عُنفُوانِ شَبابِهِوأصبَحَ کَالرُّمحِ الرُّدَینیِّ خاطِبُه تَهَضَّمَنی مالی کَذا ولَوی یَدیلَوی یَدَهُ اللّهُ الَّذی هُوَ غالِبُه ثُمَّ حَلَفَ بِاللّهِ لَیَقدَمَنَّ إلی بَیتِ اللّهِ الحَرامِ فَیَستَعدِی اللّهَ عَلَیَّ . قالَ : فَصامَ أسابیعَ ، وصَلّی رَکَعاتٍ ، ودَعا ، وخَرَجَ مُتَوَجِّها عَلی عَیرانَةٍ (7) یَقطَعُ بِالسَّیرِ عَرضَ الفَلاةِ ، ویَطوِی الأَودِیَةَ ویَعلُو الجِبالَ ، حَتّی قَدِمَ مَکَّةَ یَومَ الحَجِّ الأَکبَرِ ، فَنَزَلَ عَن راحِلَتِهِ وأقبَلَ إلی بَیتِ اللّهِ الحَرامِ ، فَسَعی وطافَ بِهِ ، وتَعَلَّقَ بِأَستارِهِ وَابتَهَلَ ، وأنشَأَ یَقولُ : یا مَن إلَیهِ أتَی الحُجّاجُ بِالجَهَدِفَوقَ المَهاوی مِنَ اقصی غایَةِ البُعدِ إنّی أتَیتُکَ یا مَن لا یُخَیّبُ مَنیَدعوهُ مُبتَهِلاً بِالواحِدِ الصَّمَدِ هذا مُنازِلُ لا یَرتاعُ مِن عققیفَخُذ بِحَقّیَ یا جَبّارُ مِن وَلَدی حَتّی تُشِلَّ بِعَونٍ مِنکَ جانِبَهُیا مَن تَقَدَّسَ لَم یُولَد ولَم یَلِدِ قالَ : فَوَالَّذی سَمَکَ السَّماءَ ، وأنبَعَ الماءَ ، مَا استَتَمَّ دُعاءَهُ حَتّی نَزَلَ بی ما تَری _ ثُمَّ کَشَفَ عَن یَمینِهِ فَإِذا بِجانِبِهِ قَد شَلَّ _ فَأَنَا مُنذُ ثَلاثِ سِنینَ أطلُبُ إلَیهِ أن یَدعُوَ لی (8) فِی المَوضِعِ الَّذی دَعا بِهِ عَلَیَّ فَلَم یُجِبنی ، حَتّی إذا کانَ العامُ أنعَمَ عَلَیَّ فَخَرَجتُ عَلی ناقَةٍ عُشَراءَ (9) أجِدُّ السَّیرَ حَثیثا رَجاءَ العافِیَةِ ، حَتّی إذا کُنّا عَلَی الأَراکِ (10) وحَطَمَةِ وادِی السِّیاکِ (11) ، نَفَرَ طائِرٌ فِی اللَّیلِ فَنَفَرَت مِنهُ النّاقَةُ الَّتی کانَ عَلَیها فَأَلقَتُه إلی قَرارِ الوادی ، وَارفَضَّ بَینَ الحَجَرَینِ ، فَقَبَرتُهُ هُناکَ ، وأعظَمُ مِن ذلِکَ أ نّی لا اُعرَفُ إلاّ « المَأخوذَ بِدَعَوةِ أبیهِ » . فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : أتاکَ الغَوثُ ! ألا اُعَلِّمُکَ دُعاءً عَلَّمَنیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وفیهِ اسمُ اللّهِ الأَکبَرُ الأَعظَمُ العَزیزُ الأَکرَمُ ، الَّذی یُجیبُ بِهِ مَن دَعاهُ ، ویُعطی بِهِ مَن سَأَلَهُ ، ویُفَرِّجُ الهَمَّ ، ویَکشِفُ بِهِ الکَربَ ، ویُذهِبُ بِهِ الغَمَّ ، ویُبرِئُ بِهِ السُّقمَ ، ویَجبُرُ بِهِ الکَسیرَ ، ویُغنی بِهِ الفَقیرَ ، ویَقضی بِهِ الدَّین ، ویَرُدُّ بِهِ العَینَ ، ویَغفِرُ بِهِ الذُّنوبَ ، ویَستُرُ بِهِ العُیوبَ ، ویُؤمِنُ بِهِ کُلَّ خائِفٍ مِن شَیطانٍ مَریدٍ وجَبّارٍ عَنیدٍ ، ولَو دَعا بِهِ طائِعٌ للّهِِ عَلی جَبَلٍ لَزالَ مِن مَکانِهِ ، أو عَلی مَیِّتٍ لَأَحیاهُ اللّهُ بَعدَ مَوتِهِ ، ولَو دَعا بِهِ عَلَی الماءِ لَمَشی عَلَیهِ بَعدَ أن لا یَدخُلَهُ العُجبُ . فَاتَّقِ اللّهَ أیُّهَا الرَّجُلُ فَقَد أدرَکَتنِی الرَّحمَةُ لَکَ ، ولیَعلَمِ اللّهُ مِنکَ صِدقَ النِّیَّةِ أ نَّک لا تَدعو بِهِ فی مَعصِیَتِهِ ، ولا تُفیدُهُ إلاَّ الثِّقَةَ فی دینِکَ ، فَإِن أخلَصتَ النِّیَّةَ استَجابَ اللّهُ لَکَ ، ورَأَیتَ نَبِیَّکَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله فی مَنامِکَ ، یُبَشِّرُکَ بِالجَنَّةِ وَالإِجابَةِ . قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام : فَکانَ سُروری بِفائِدَةِ الدُّعاءِ أشَدَّ مِن سُرورِ الرَّجُلِ بِعافِیَتِهِ وما نَزَلَ بِهِ ؛ لاِ نَّنی لَم أکُن سَمِعتُهُ مِنهُ ، ولا عَرَفتُ هذَا الدُّعاءَ قَبلَ ذلِکَ . ثُمَّ قالَ : اِیتِنی بِدَواةٍ وبَیاضٍ وَاکتُب ما اُملیهِ عَلَیکَ . فَفَعَلتُ ؛ وهُوَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ بِاسمِکَ یا ذَا الجَلالِ وَالإکرامِ ... » (12) وتَسأَلُ اللّهَ تَعالی ما أحبَبتَ ، وتُسَمّی حاجَتَکَ ، ولا تَدعُ بِهِ إلاّ وأنتَ طاهِرٌ . ثُمَّ قالَ لِلفَتی : إذا کانَتِ اللَّیلَةُ فَادعُ بِهِ عَشرَ مَرّاتٍ وَأْتِنی مِن غَدٍ بِالخَبَرِ . قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام : وأخَذَ الفَتَی الکِتابَ ومَضی ، فَلَمّا کانَ مِن غَدٍ ما أصبَحنا حینا (13) حَتّی أتَی الفَتی إلَینا سَلیما مُعافیً ، وَالکِتابُ بِیَدِهِ ، وهُوَ یَقولُ : هذا وَاللّهِ الاِسمُ الأَعظَم ، استُجیبَ لی ورَبِّ الکَعبَةِ . قالَ لَهُ عَلِیٌّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ : حَدِّثنی ! قالَ : [ لمّا ] (14) هَدَأَتِ العُیونُ بِالرُّقادِ ، وَاستَحلَکَ جِلبابُ اللَّیلِ ، رَفَعتُ یَدی بِالکِتابِ ودَعَوتُ اللّهَ بِحَقِّهِ مِرارا ، فَاُجِبتُ فِی الثّانِیَةِ : حَسبُکَ فَقَد دَعَوتَ اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ . ثُمَّ اضطَجَعتُ ، فَرَأَیتُ رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله فی مَنامی وقَد مَسَحَ یَدَهُ الشَّریفَةَ عَلَیَّ وهُوَ یَقولُ : اِحتَفِظ بِاسمِ اللّهِ الأَعظَمِ العَظیمِ ، فَإِنَّکَ عَلی خَیرٍ . فَانتبَهَتُ مُعافیً کَما تَری ، فَجَزاکَ اللّهُ خَیرا . (15)
.
ص: 175
امام حسین علیه السلام :در شبی تاریک و کم نور ، با علی بن ابی طالب علیه السلام طواف می کردیم . اطراف خانه خدا از طواف کننده خالی شد و زائرانْ خوابیدند و چشم ها آرام گرفت که ناگهان ، صدای کُمک خواه ، پناهجو و ترحّم طلبی شنیده شد که با ناله ای اندوهناک و غمبار ، از دلی دردمند می گفت : ای آن که دعای درمانده را در تاریکی ها پاسخ می گویی!ای برطرف کننده سختی و گرفتاری و بیماری! زائران ، دور خانه ات می خوابند و بیدار می شوندو تو را می خوانند ، در حالی که دیده تو _ ای پایدار _ هرگز نمی خوابد . با بخشش خود ، به بهترین شکل از گناهان من بگذرای آن که بندگان ، در حرم به او اشاره می کنند! اگر زیاده رَوی کنندگان ، گذشت تو را نمی بینندپس چه کسی بر گناهکاران ، نعمت می بخشد؟ [ علی علیه السلام ] به من فرمود : «ای ابو عبد اللّه ! آیا صدای این مویه کننده از گناه و کمک خواه از پروردگار خویش را می شنوی؟». گفتم : آری ؛ شنیدم . فرمود : «بگرد ؛ شاید او را بیابی» . من ، همچنان در دل تاریکی ها می رفتم و در بین خفتگان ، قدم می گذاشتم . وقتی بین رُکن و مقام رسیدم ، شخصی ایستاده در برابرم آشکار گشت . دقّت کردم ؛ دیدم به نماز ایستاده است . گفتم : سلام بر تو ، ای بنده اقرار کننده گذشتْ طلبِ بخشش جویِ پناهخواه! به خاطر خدا پیش پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله بیا . او به سرعت ، سجده کرد و نشست و سلام داد . آن گاه ، چیزی نگفت و با دست ، اشاره کرد که من پیش بیفتم . من از او پیش افتادم تا او را نزد امیر مؤمنان آوردم و گفتم : این جاست ؛ آوردمش . [ علی علیه السلام ] نگاهی به وی انداخت . دید جوانی خوش سیما و با لباس های تمیز است . آن گاه به او فرمود : «از کدام قبیله ای؟». پاسخ داد : از عرب ها . [ علی علیه السلام ] به وی گفت: «حالت چگونه است و برای چه گریه می کنی و فریادرس می طلبی ؟». گفت: حالم، حال کسی است که به عاقّ والدین، گرفتار شده و در تنگناست ،مصیبت ها او را فرا گرفته اند ، در غمْ غرق گشته و به دو دلی افتاده ودعایش پذیرفته نمی شود . علی علیه السلام به وی فرمود : «چرا چنین شده است؟». گفت : من در بین عرب ها به لهو و طربْ مشغول بودم و در رجب و شعبان هم نافرمانی را ادامه می دادم و از خدای رحمان ، پروا نداشتم . پدری مهربان داشتم که مرا از پیشامدهای ناگوار بر حذر می داشت و از کیفر آتش می ترسانید و می گفت : چه قدر باید نور و ظلمت و شب ها و روزها و ماه ها و سال ها و فرشتگان گرامی از دست تو بنالند؟ و هر گاه در پنددهی اصرار می کرد ، او را طرد می نمودم و از خود ، دور می ساختم و به وی حمله می کردم و او را می زدم . روزی به فکر پولی افتادم که پنهان بود . رفتم که آن را بردارم و در کارهایی که می کردم ، خرج کنم . او از برداشتنم ممانعت به عمل آورد . او را زدم و دستش را پیچاندم و پول را برداشتم و رفتم . [ در این هنگام] ، دستانش را به زانونش گرفت تا از جایش بلند شود ؛ ولی از شدّت درد و ناراحتی نتوانست آنها را حرکت بدهد . پس شروع به خواندن این شعر کرد : پیوند خویشی ، همواره مرا [ برای دعا] به جاهای مختلف کشاندآن گونه که باران ، طالب باران را در پی خود می کشاند . و پرورشش دادم تا آن که استوار و جوان گردیدبه گونه ای که به هنگام ایستادن ، شانه اش هم اندازه شانه شتر گشت . در بچّگی ، توشه و زاد به وی می دادمو هر گاه گرسنه می شد ، [ به او] از بهترین ها و خوش گوارها می خوراندم . وقتی که به شکوفایی جوانی رسیدو خواسته هایش چون شمشیر رُدَینی گشت مالم را از من گرفت و دستم را چنین پیچانْد .خدا دستش را بپیچاند که تنها او بر وی تواناست! آن گاه ، به خدا سوگند یاد کرد که به خانه خدا خواهد رفت و از خدا علیه من کمک خواهد خواست . او چند هفته روزه گرفت و نماز خواند و دعا کرد . [ آن گاه ]سوار بر شتری تیزرو به سوی مکّه حرکت نمود . طول فلات ها و بیابان ها را پیمود و از کوه ها گذشت تا در روز حجّ اکبر به مکّه رسید . از شترش پیاده شد و به طرف خانه خدا رفت . سعی انجام داد و طواف نمود و به پرده کعبه آویخت و زاری کرد و به شعر گفت : ای آن که حاجیان ، به سویش می آیندبا تلاش ، از درّه ها و از راه های بسیار دور! من به درگاهت آمدم ، ای کسی که بی جواب نمی گذاردآن را که وی را با زاری ، یگانه بی نیاز می خوانَد! این ، جایگاهی است که در آن ، نافرمانی کننده ، رها نمی شودپس ، حقّ مرا _ ای قدرتمند _ از فرزندم بگیر تا به یاری تو دستش فلج گرددای آن که منزّه است و ای آن که نمی زاید و زاده نشده است! سوگند به آن که آسمان را بر افراشت و آب را از زمین جوشاند ، دعایش پایان نیافته بود که آنچه می بینی ، بر من نازل شد . آن گاه دست راستش را نشان داد که در یک طرف بدنش بی حرکت افتاده بود . [ آن گاه ادامه داد :] سه سال بود که از وی می خواستم در همان جایی که بر من نفرین کرده ، برایم دعا کند ؛ امّا نمی پذیرفت ، تا این که امسال ، توفیق زیارت پیداکردم . بر شترم سوار شده ، [ به همراه پدرم] به آرزوی سلامت ، با همه توان ، راه پیمودم . وقتی به منطقه اراک (1) و ورودی دره پرسنگلاخ رسیدیم ، شب هنگام ،پرنده ای پرواز کرد و شتری که پدرم بر آن سوار بود ، رم کرد و وی را در ته درّه افکند و وی بین دو سنگ افتاد و [ مُرد و من] در همان جا او را به گور کردم .مصیبت بزرگ تر ، آن است که من به عنوان نفرین شده پدر ، شناخته شده ام . امیر مؤمنان به وی فرمود : «یاری ، به سراغت آمده است . به تو دعایی می آموزم که آن را پیامبر خدا به من یاد داد و در آن ، بزرگ ترین و برترین نام خداوندِعزیز و کریم (اسم اعظم) است ؛ همان دعا که هر کس خداوند را با آن بخواند ، پاسخ می دهد و هر کس با آن درخواستی از او نماید ، به وی عطا می کند .با آن ، گرفتاری را می گشاید ، گرفتاری را می زداید ، غم را از بین می برد ،بیماری را شفا می دهد ، شکستگی را پیوند می زند ، فقیر را ثروتمندمی نماید ، قرض را ادا می کند ، چشمْ زخم را دفع می کند ، گناهان رامی بخشد ، عیب ها را می پوشاند و هر بیمناک از شیطانِ طردشده و ستمکارِکینه ورز را امنیّت می دهد . اگر فردی مطیع خداوند ، آن را بر کوهی بخواند ، [ کوه] از جای خود کَنده خواهدشد و [ اگر آن را] بر مُرده ای بخواند ، خداوندْ او را پس از مردنش زنده خواهدساخت و اگر بر آب بخواند ، می تواند روی آب راه برود ، به شرطی که مغرور نشود . ای مرد! از خدا بترس ، که دل من بر تو به رحم آمده است و برای آن که خداوند ،نیّت صادق در تو ببیند ، که این دعا را در کار نافرمانی خدا نخوان و جزبرای تحکیم دینت به کار نگیر . اگر نیّتت را خالص کنی ، خداوند ، دعای تو رااجابت خواهد کرد و پیامبرت محمّد9 را در خوابت خواهی دید که تو را به بهشت و پذیرفته شدن دعا ، بشارت می دهد» . [ حسین بن علی علیهماالسلام در ادامه افزود :] خوش حالی من به خاطر بهره های [ فراوان ]این دعا ، بیشتر از خوش حالی آن مرد به خاطر شفا یافتن و رهایی اش از عارضه اش بود ؛ چون من این دعا را از علی علیه السلام نشنیده بودم و قبل از آن هم آن رانمی شناختم . سپس علی علیه السلام [ به من ]فرمود : «کاغذ و دواتی برای من بیاور و هرآنچه را اِملا می کنم ، بنویس» . من چنین کردم و آن دعا این است : «به نام خداوند بخشنده و مهربان . خداوندا!من به نام تو _ ای صاحب شکوه و بزرگواری _ از تو درخواست می کنم ...» . [ سپس فرمود :] «از خدا هر آنچه دوست داری ، بخواه و نیازهایت را نام ببر وجزبه هنگامی که طاهر هستی ، آن را مخوان» . آن گاه به جوان فرمود : «هنگام شب ، آن را ده مرتبه بخوان و فردا خبرش را برای من بیاور» . جوان ، نوشته را گرفت [ و رفت] . روز بعد ، هنوز خوب از خواب ، بیدار نشده بودیم که جوان ، در حالی که شفایافته بود و نوشته در دستش بود ، نزد ما آمد و گفت : به خدا سوگند ، این ، اسم اعظم است . سوگند به پروردگار کعبه که به من ، پاسخ داده شد . علی علیه السلام فرمود : «جریان را به من بگو» . گفت : هنگامی که دیده ها به خواب رفت و سیاهی شب فراگیر شد ، دستم را بانامه بلند کردم و چندین بار ، خداوند را به حقّ خودش خواندم . بار دوم ، به من پاسخ داده شد که : «کافی است . تو خدا را به اسم اعظمش خواندی» . سپس خوابیدم و پیامبر خدا را در خواب دیدم که دست شریفش را بر من می کشید ومی فرمود : «اسم اعظمِ خداوند عظیم را نگه دار . تو بر مسیر خیر هستی» و شفا یافته _ همین طور که می بینی _ از خواب ، بلند شدم . خداوند به تو جزای خیر دهد!
.
ص: 176
. .
ص: 177
. .
ص: 178
. .
ص: 179
. .
ص: 180
. .
ص: 181
. .
ص: 182
. .
ص: 183
. .
ص: 184
5 / 7عَبّاسُ بنُ رَبیعَةَالإمام علیّ علیه السلام_ فِی العَبّاسِ بنِ رَبیعَةَ وقَد خَرَجَ لِلبِرازِ بِغَیرِ إذنِهِ _: اللّهُمَّ اشکُر لِلعَبّاسِ مَقامَهُ وَاغفِر لَهُ ذَنبَهُ ، اللّهُمَّ إنّی قَد غَفَرتُ لَهُ فَاغفِر لَهُ . (1)
5 / 8عَبدُ العَزیزِ بنُ الحارِثِ الجُعفِیُّوقعة صفّین :إنَّ خَیلَ أهلِ الشّامِ حَمَلَت عَلی خَیلِ أهلِ العِراقِ فَاقتَطَعوا مِن أصحابِ عَلِیٍّ علیه السلام ألفَ رَجُلٍ أو أکثَرَ ، فَأَحاطوا بِهِم وحالوا بَینَهُم وبَینَ أصحابِهِم فَلَم یَرَوهُم ، فَنادی عَلِیٌّ علیه السلام یَومَئِذٍ : ألا رَجُلٌ یَشری نَفسَهُ للّهِِ ویَبیعُ دُنیاهُ بِآخِرَتِهِ ؟ فَأَتاهُ رَجُلٌ مِن جُعفٍ یُقالُ لَهُ عَبدُ العَزیزِ بنُ الحارِثِ عَلی فَرَسٍ أدهَمَ کَأَ نَّهُ غُرابٌ ، مُقَنَّعا فِی الحَدیدِ لا یُری مِنهُ إلا عَیناهُ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ مُرنی بِأَمرٍ ، فَوَاللّهِ ما تَأمُرُنی بِشَیءٍ إلا صَنَعتُهُ . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : سَمِحتَ بِأَمرٍ لا یُطاقُ حَفیظَةًوصِدقا وإخوانُ الحِفاظِ قَلیلُ جَزاکَ إلهُ النّاسِ خَیرا فَقَد وَفَتیَداکَ بِفَضلٍ ما هُناکَ جَزیلِ یا أبَا الحارِثِ ! شَدَّ اللّهُ رُکنَکَ (2) ، اِحمِل عَلی أهلِ الشّامِ حَتّی تَأتِیَ أصحابَکَ فَتَقولَ لَهُم : أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقرَأُ عَلَیکُمُ السَّلامَ . (3)
.
ص: 185
5 / 7عبّاس بن ربیعه (1)امام علی علیه السلام_ درباره عبّاس بن ربیعه که بدون اجازه ایشان برای مبارزه به میدان رفت _: بار خدایا! از مقام عبّاس ، قدردانی فرما و گناهش را ببخش . پروردگارا! من او را بخشیدم . تو هم او را ببخشای !
5 / 8عبد العزیز بن حارث جُعفی (2)وقعة صفّین :سواران شامی [حاضر در سپاه معاویه] بر سواران عراقی تاختند و هزار تن یا شماری بیشتر از یاران علی علیه السلام را دور زدند و آنان را در میان گرفتند و میان آنان و دیگر یارانشان جدایی افکندند ، به طوری که آنها را نمی دیدند . در این هنگام ، علی علیه السلام فریاد زد : «آیا مردی نیست که جان خویش را با خدا معامله کند و دنیایش را به آخرتش بفروشد؟». مردی از قبیله جُعف، به نام عبد العزیز بن حارث، سوار بر اسبی به سیاهی کلاغ ، در حالی که نقابی آهنین بر سر و روی داشت و فقط چشمانش نمایان بود، پیش آمد و گفت : ای امیر مؤمنان! هر فرمانی دارید ، بفرمایید ، که به خدا سوگند ، هر دستوری بدهید ، انجامش می دهم . علی علیه السلام فرمود : «تو از سر غیرت و راستی ، مسئولیت دشواری را پذیرفتی و برادران غیرتمند ، اندک شمارند خدای مردم ، بهترین پاداشت دهاد ؛ چرا که دستان تو ، لطف بسیار نمودند ای ابو حارث! خداوند ، گامَت را استوار بدارد! بر شامیان بتاز و خود را به یارانت برسان و به آنان بگو : امیر مؤمنان به شما سلام می رساند» .
.
ص: 186
5 / 9عَطاءٌ مَولی إسحاقَ بنِ یَحییالعلل ومعرفة الرجال عن عطاء أبی محمّد :اِنطَلَقتُ مَعَ أبی إلی عَلِیٍّ علیه السلام فَمَسَحَ رَأسی ودَعا لی بِالبَرَکَةِ . (1)
تهذیب التهذیب عن عطاء مولی إسحاق بن یحیی بن طلحة :أتَیتُ أنَا وأبی عَلِیّا علیه السلام فَمَسَحَ رَأسی ودَعا لی ، فَما زِلتُ أتَعَرَّفُ الخَیرَ بَعدُ . (2)
العلل ومعرفة الرجال عن الولید بن القاسم :حَدَّثَنا عَطاءٌ أنَّ أباهُ أتی بِهِ (3) إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، قالَ : ولی ذُؤابَةٌ ، فَمَسَحَ عَلِیٌّ علیه السلام رَأسی ، وقالَ : «اللّهُمَّ بارِک فیهِ» ، فَما زِلتُ أرَی البَرَکَةَ . (4)
.
ص: 187
5 / 9عطاء ، وابسته اسحاق بن یحیی (1)العلل ومعرفة الرجال_ به نقل از ابو محمّد ، عطاء _: با پدرم نزد علی علیه السلام رفتیم . ایشان دستی به سرم کشید و برایم دعای برکت کرد .
تهذیب التهذیب_ به نقل از عطاء ، وابسته اسحاق بن یحیی بن طلحه _: من و پدرم ، نزد علی علیه السلام رفتیم. ایشان دستی به سرم کشید و برایم دعا کرد . از آن پس ، همیشه خیر می بینم .
العلل ومعرفة الرجال_ به نقل از ولید بن قاسم _: عطاء برایمان حدیث کرد که پدرش او را نزد علی بن ابی طالب علیه السلام برد . عطاء گفت : من زلف داشتم . علی علیه السلام به سرم دست کشید و فرمود : «خدایا! به او برکت بده» . از آن پس، من همیشه برکت می دیدم .
.
ص: 188
5 / 10عَمّارُ بنُ یاسِرٍالإمام علیّ علیه السلام_ فی تَأبینِ عَمّارِ بنِ یاسِرٍ _: رَحِمَ اللّهُ عَمّارا یَومَ أسلَمَ ، ورَحِمَ اللّهُ عَمّارا یَومَ قُتِلَ ، ورَحِمَ اللّهُ عَمّارا یَومَ یُبعَثُ حَیّا . (1)
5 / 11عَمرُو بنُ الحَمِقِوقعة صفّین :قالَ عَمرُو بنُ الحَمِقِ : إنّی وَاللّهِ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ما أجَبتُکَ ولا بایَعتُکَ عَلی قَرابَةٍ بَینی وبَینَکَ ، ولا إرادَةِ مالٍ تُؤتینیهِ ، ولاَ التِماسِ سُلطانٍ یُرفَعُ ذِکری بِهِ ؛ ولکِن أحبَبتُکَ لِخِصالٍ خَمسٍ : أنَّکَ ابنُ عَمِّ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وأوَّلُ مَن آمَنَ بِهِ ، وزَوجُ سَیِّدَةِ نِساءِ الاُمَّةِ فاطِمَةَ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، وأبُو الذُّرِّیَّةِ الَّتی بَقِیَت فینا مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وأعظَمُ رَجُلٍ مِنَ المُهاجِرینَ سَهما فِی الجِهادِ . فَلَو أنّی کُلِّفتُ نَقلَ الجِبالِ الرَّواسی ، ونَزحَ البُحورِ الطَّوامی حَتّی یَأتِیَ عَلَیَّ یَومی فی أمرٍ اُقَوّی بِهِ وَلِیَّکَ واُوهِنُ بِهِ عَدُوَّکَ ، ما رَأَیتُ أنّی قَد أدَّیتُ فیهِ کُلَّ الَّذی یَحِقُّ عَلَیَّ مِن حَقِّکَ . فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه السلام : اللّهُمَّ نَوِّر قَلبَهُ بِالتُّقی ، وَاهدِهِ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ ، لَیتَ أنَّ فی جُندی مِئَةً مِثلَکَ . (2)
راجع : ص 134 ح 1243 .
.
ص: 189
5 / 10عمّار بن یاسر (1)امام علی علیه السلام_ در سوگ عمّار بن یاسر _: رحمت خدا بر عمّار ، در آن روز که اسلام آورد! رحمت خدا بر عمّار ، در آن روز که کشته شد! و رحمت خدا بر عمّار ، در آن روز که دوباره زنده می شود !
5 / 11عمرو بن حَمِق (2)وقعة صفّین :عمرو بن حَمِق گفت : ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند که من ، نه از آن روی که میان من و تو خویشاوندی ای است ، اجابتت نمودم و با تو بیعت کردم، و نه به طمع مالی که مرا بدهی، و نه به قصد قدرتی که با آن آوازه ای یابم ؛ بلکه به پنج سبب ، تو را دوست دارم (3) : پسرعموی پیامبر خدا هستی، نخستین کسی هستی که به او ایمان آوردی، شوهر بانوی بانوان امّت، فاطمه دخت محمّد صلی الله علیه و آله ، هستی، پدر ذریّه ای هستی که از پیامبر خدا در میان ما باقی مانده است، و در میان مهاجران ، بزرگ ترین سهم را در جهاد داری . پس، اگر [از سوی تو ]مکلّف شوم که کوه های استوار را از جای بر کَنَم و آب دریاهای مالامال را بر کشَم تا چنین روزی [افتخارآمیزْ] مرا در رَسَد که با کاری ، دوستت را تقویت کنم و دشمنت را زبون سازم ، باز ، گمان نمی کنم که حقّ تو را _ که بر من داری _ به تمام ، گزارده باشم . امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود : «بار خدایا! دل او را به نور تقوا روشن گردان و به راه راست ، هدایتش فرما. ای کاش در سپاه من صد تن چون تو می بود!» .
ر . ک : ص 135 ح 1243 .
.
ص: 190
5 / 12قَیسُ بنُ سَعدِ بنِ عُبادَةَالإمام علیّ علیه السلام_ لِقَیسِ بنِ سَعدِ بنِ عُبادَةَ _: قَضَی اللّهُ لَنا ولَکَ بِالإِحسانِ فی أمرِنا کُلِّهِ . (1)
5 / 13مالِکٌ الأَشتَرُالغارات عن صعصعة بن صوحان :لَمّا بَلَغَ عَلِیّا علیه السلام مَوتُ الأَشتَرِ قالَ : إنّا للّهِِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ ، اللّهُمَّ إنّی أحتَسِبُهُ عِندَکَ ؛ فَإِنَّ مَوتَهُ مِن مَصائِبِ الدَّهرِ ، فَرَحِمَ اللّهُ مالِکا ؛ فَقَد وَفی بِعَهدِهِ ، وقَضی نَحبَهُ ، ولَقِیَ رَبَّهُ . (2)
الإمام علیّ علیه السلام_ فی تَأبینِ مالِکٍ الأَشتَرِ _: فَرَحِمَهُ اللّهُ ؛ فَلَقَدِ استَکمَلَ أیّامَهُ ، ولاقی حِمامَهُ (3) ، ونَحنُ عَنهُ راضونَ . أولاهُ اللّهُ رِضوانَهُ ، وضاعَفَ الثَّوابَ لَهُ . (4)
الإمام علیّ علیه السلام_ فی کِتابِهِ إلی مالِکٍ الأَشتَرِ _: وأنَا أسأَلُ اللّهَ بِسَعَةِ رَحمَتِهِ ، وعَظیمِ قُدرَتِهِ عَلی إعطاءِ کُلِّ رَغبَةٍ ، أن یُوَفِّقَنی وإیّاکَ لِما فیهِ رِضاهُ مِنَ الإِقامَةِ عَلَی العُذرِ الواضِحِ إلَیهِ وإلی خَلقِهِ ، مَعَ حُسنِ الثَّناءِ فِی العِبادِ ، وجَمیلِ الأَثَرِ فِی البِلادِ ، وتَمامِ النِّعمَةِ ، وتَضعیفِ الکَرامَةِ، وأن یَختِمَ لی ولَکَ بِالسَّعادَةِ وَالشَّهادَةِ، إنّا إلَیهِ راجِعونَ(راغِبونَ). وَالسَّلامُ عَلی رَسولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وسَلَّمَ تَسلیما کَثیرا . (5)
.
ص: 191
5 / 12قیس بن سعد بن عُباده (1)امام علی علیه السلام_ به قیس بن سعد بن عُباده _: خداوند برای ما و تو در همه کارهایمان نیکی مقدّر فرماید !
5 / 13مالک اشتر (2)الغارات_ به نقل از صعصعة بن صوحان _: چون خبر مرگ اَشتر به علی علیه السلام رسید، فرمود : «ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم . ستایش ، خداوند را که پروردگار جهانیان است. بار خدایا! من این قربانی را به تو تقدیم می کنم ، که مرگ او از مصیبت های روزگار است. خدای عز و جل مالک را رحمت کند ، که به عهد خویش وفا کرد و به شهادت رسید و به دیدار پروردگارش شتافت!» .
امام علی علیه السلام_ در سوگ مالک اَشتر _: خدایش رحمت کناد! او روزگارش را به پایان برد و به مرگی که برایش مقدّر شده بود، رسید . ما از او خشنودیم . خداوند هم از او خشنود باشد و دو چندان پاداش عطایش فرماید !
امام علی علیه السلام_ در نامه اش به مالک اَشتر _: از خداوند ، به رحمت گسترده اش و به قدرت عظیمش در برآوردن هر خواسته ای، می خواهم که من و تو را در آنچه مورد خشنودی اوست، از آوردن عذرِ روشن [در انجام دادن همه مسئولیت ها و وظایف] به پیشگاه او و خَلقش ، و نیک نامی در میان بندگانش، و تأثیر زیبا نهادن در شهرهایش، و کامل کردن نعمتش [بر ما]، و دو چندان ساختن کرامتش [در حقّ ما] موفّق بدارد و زندگی من و تو را به سعادت و شهادت ، ختم فرماید . ما به سوی او باز می گردیم . درود فراوان بر پیامبر خدا _ که صلوات خداوند بر او و بر خاندان پاک و وارسته اش باد _ .
.
ص: 192
5 / 14مُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِیَّةِالإمام علیّ علیه السلام_ لِمُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّةِ _: أسأَلُ اللّهَ أن یُلهِمَکَ الشُّکرَ وَالرُّشدَ ، ویُقَوِّیَکَ عَلَی العَمَلِ بِکُلِّ خَیرٍ ، ویَصرِفَ عَنکَ کُلَّ مَحذورٍ بِرَحمَتِهِ ، وَالسَّلامُ عَلَیکَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ . (1)
5 / 15مَعقِلُ بنُ قَیسٍالإمام علیّ علیه السلام_ لِمَعقِلِ بنِ قَیسٍ بَعدَ غَلَبَتِهِ بَنی ناجِیَةَ _: أمّا بَعدُ ، فَالحَمدُ للّهِِ عَلی تَأییدِ أولِیائِهِ وخِذلانِ أعدائِهِ . جَزاکَ اللّهُ وَالمُسلِمینَ خَیرا ؛ فَقَد أحسَنتُمُ البَلاءَ ، وقَضَیتُم ما عَلَیکُم. (2)
5 / 16هاشِمُ بنُ عُتبَةَ المِرقالُالإمام علیّ علیه السلام_ فی دُعائِهِ لِهاشِمٍ المِرقالِ _: اللّهُمَّ ارزُقهُ الشَّهادَةَ فی سَبیلِکَ ، وَالمُرافَقَةَ لِنَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله . (3)
.
ص: 193
5 / 14محمّد بن حنفیّه (1)امام علی علیه السلام_ به محمّد بن حنفیّه _: از خداوند ، درخواست می کنم که با رحمتش به تو سپاس گزاری و بالندگی ارزانی بدارد، و بر هر کار نیکی توانمندت سازد، و از هر آنچه ممنوع ، است بازَت دارد. سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد !
5 / 15مَعقِل بن قیس (2)امام علی علیه السلام_ به مَعقِل بن قیس ، پس از پیروزی اش بر بنی ناجیه _: امّا بعد، خدا را سپاس که دوستانش را یاری داد و دشمنانش را سرکوب کرد . خدا به تو و مسلمانان ، پاداش نیکو دهد ، که نیکو آزمایش را دادید [و مردانه جنگیدید] و وظیفه خویش را انجام دادید !
5 / 16هاشم بن عُتبه مِرقال (3)امام علی علیه السلام_ در دعای ایشان برای هاشم مِرقال _: بار خدایا! شهادت در راه خودت، و همدمی با پیامبرت صلی الله علیه و آله را روزیِ او فرما .
.
ص: 194
البابُ السّادِسُ : من دعا له الإمام الحسین6 / 1أصحابُهُ وأهلُ بَیتِهِالإمام الحسین علیه السلام :أمّا بَعدُ ، فَإِنّی لا أعلَمُ أصحابا أوفی ولا خَیرا مِن أصحابی ، ولا أهلَ بَیتٍ أبَرَّ ولا أوصَلَ مِن أهلِ بَیتی ، فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنّی خَیرا . (1)
6 / 2عَلِیٌّ الأَکبَرُالإمام الحسین علیه السلام_ لاِبنِهِ عَلِیٍّ الأَکبَرِ علیه السلام _: جَزاکَ اللّهُ مِن وَلَدٍ خَیرَ ما جَزی وَلَدا عَن والِدِهِ. (2)
6 / 3أبو ثُمامَةَتاریخ الطبری عن أبی ثمامة_ أنَّهُ قالَ یَومَ عاشوراءَ _: اُحِبُّ أن ألقی رَبّی وقَد صَلَّیتُ هذِهِ الصَّلاةَ الَّتی دَنا وَقتُها ، فَرَفَعَ الحُسَینُ علیه السلام رَأسَهُ ثُمَّ قالَ : ذَکَرتَ الصَّلاةَ ، جَعَلَکَ اللّهُ مِنَ المُصَلّینَ . (3)
.
ص: 195
باب ششم : کسانی که امام حسین برایشان دعا کرد6 / 1یاران و خانواده اشامام حسین علیه السلام :امّا بعد، من یارانی وفادارتر و بهتر از یاران خود، و خانواده ای نیکوکارتر و مهربان تر از خانواده خویش سراغ ندارم . خداوند به همه شما از جانب من پاداش نیک دهد .
6 / 2علیّ اکبرامام حسین علیه السلام_ به فرزندش علیّ اکبر علیه السلام _: خداوند ، بهترین پاداشی را که از جانب پدری به فرزندش می دهد، به تو فرزندم عطا فرماید !
6 / 3ابو ثُمامه (1)تاریخ الطبری_ به نقل از ابو ثمامه که در روز عاشورا گفت : دوست دارم در حالی به لقای پروردگارم بشتابم که این نمازی را که وقتش نزدیک شده است ، خوانده باشم _: [امام ]حسین علیه السلام سرش را بلند کرد و سپس فرمود : «نماز را به یاد آوردی . خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد !».
.
ص: 196
6 / 4أبُو الشَّعثاءِالإمام الحسین علیه السلام_ فی أبِی الشَّعثاءِ الکِندِیِّ ، وکانَ رامِیا _: اللّهُمَّ سَدِّد رَمیَتَهُ ، وَاجعَل ثَوابَهُ الجَنَّةَ . (1)
6 / 5اُمُّ وَهبٍالإمام الحسین علیه السلام_ لاُِمِّ وَهبٍ _: جُزِیتُم مِن أهلِ بَیتٍ خَیرا ، ارجِعی رَحِمَکِ اللّهُ إلَی النِّساءِ . (2)
6 / 6جَونٌ مَولی أبی ذَرٍّالإمام الحسین علیه السلام_ لِجَونٍ مَولی أبی ذَرٍّ الغِفارِیِّ _: اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ ، وطَیِّب ریحَهُ وَاحشُرهُ مَعَ الأَبرارِ ، وعَرِّف بَینَهُ وبَینَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (3)
.
ص: 197
6 / 4ابو شَعثاء (1)امام حسین علیه السلام_ درباره ابوشعثای کِندی که تیرانداز بود _: بار خدایا! تیرش را به هدف بزن و پاداش او را بهشت قرار بده .
6 / 5اُمّ وَهب (2)امام حسین علیه السلام_ به اُمّ وهب _: خدا به شما خانواده ، سزای نیک دهد (3) رحمت خدا بر تو! نزد زنان باز گرد .
6 / 6جَون ، غلام ابو ذر (4)امام حسین علیه السلام_ در حقّ جون ، غلام آزاد شده ابو ذر غِفاری _: بار خدایا! رویَش را سپید گردان و بویش را خوش ساز و با نیکان محشورش فرما و میان او و میان محمّد و خاندان محمّد ، آشنایی [و پیوند] برقرار کن .
.
ص: 198
6 / 7حَنظَلَةُ بنُ أسعَدَتاریخ الطبری_ فی ذِکرِ وَقعَةِ کَربَلاءَ _: وجاءَ حَنظَلَةُ بنُ أسعَدَ الشِّبامِیُّ ، فَقامَ بَینَ یَدَی حُسَینٍ علیه السلام ، فَأَخَذَ یُنادی : «یَ_قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُم مِّثْلَ یَوْمِ الْأَحْزَابِ * مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُ_لْمًا لِّلْعِبَادِ * وَ یَ_قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنَادِ * یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ مَا لَکُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَ مَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ» (1) ، یا قَومِ لا تَقتُلوا حُسَینا فَیُسحِتَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ «وَ قَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَی» . (2) فَقالَ لَهُ حُسَینٌ علیه السلام : یَابنَ أسعَدَ ، رَحِمَکَ اللّهُ ، إنَّهُم قَدِ استَوجَبُوا العَذابَ حَیثُ رَدّوا عَلَیکَ ما دَعَوتَهُم إلَیهِ مِنَ الحَقِّ ، ونَهَضوا إلَیکَ لِیَستَبیحوکَ وأصحابَکَ ، فَکَیفَ بِهِمُ الآنَ وقَد قَتَلوا إخوانَکَ الصّالِحینَ ؟ (3)
6 / 8الطِّرِمّاحُ بنُ عَدِیٍّالإمام الحسین علیه السلام_ لِلطِّرِمّاحِ بنِ عَدِیٍّ _: جَزاکَ اللّهُ وقَومَکَ خَیرا . (4)
.
ص: 199
6 / 7حنظلة بن اسعد (1)تاریخ الطبری_ در یادکرد از نبرد کربلا _: حنظلة بن اسعد شِبامی ، پیش آمد و پیشاپیش حسین علیه السلام ایستاد و [خطاب به سپاه دشمن] فریاد زد : «ای قوم من! من از روزی چونان روز احزاب ، بر شما می ترسم ، [از سرنوشتی ]مانند سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که پس از آنها آمدند ، و [گرنه] خدا برای بندگان [خود ،] ستم نمی خواهد . و ای قوم من! من بر شما از روزی که مردم ، یکدیگر را [به یاری خواستنْ] ندا می دهند، بیم دادم ؛ روزی که پشت کنان [به زور] باز می گردید . برای شما در برابر خدا هیچ حمایتگری نیست، و هر که خدا گم راهش کند ، هدایتگری نخواهد داشت» . ای قوم من! حسین را نکشید که خداوند ، شما را با عذابی سخت ، نابود می کند «و هر که دروغ بست ، ناکام شد» . حسین علیه السلام به او فرمود : «ای پسر اسعد! رحمت خدا بر تو باد! آنها همان زمان که تو به سوی حق دعوتشان کردی و دعوتت را رد کردند و برای ریختن خون تو و یارانت خیز برداشتند ، مستوجب عذاب گشتند ، چه رسد به اکنون که برادران شایسته تو را کشته اند؟».
6 / 8طِرِمّاح بن عَدی (2)امام حسین علیه السلام_ به طِرمّاح بن عدی _: خدا به تو و قومت ، جزای نیک دهد !
.
ص: 200
6 / 9قَیسُ بنُ مُسهِرٍالإمام الحسین علیه السلام_ لَمّا بَلَغَهُ خَبرُ شَهادَةِ قَیسِ بنِ مُسهِرٍ تَرَقرَقَت عَیناهُ ولَم یَملِک دَمعَتَهُ ، ثُمَّ قالَ _: «مِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلاً» (1) ، اللّهُمَّ اجعَل لَنا ولَهُمُ الجَنَّةَ نُزُلاً (2) ، وَاجمَع بَینَنا وبَینَهُم فی مُستَقَرٍّ مِن رَحمَتِکَ ورَغائِبِ مَذخورِ ثَوابِکَ . (3)
عنه علیه السلام_ لَمّا بَلَغَهُ خَبَرُ شَهادَةِ قَیسِ بنِ مُسهِرٍ _: اللّهُمَّ اجعَل لَنا ولِشیعَتِنا مَنزِلاً کَریما ، وَاجمَع بَینَنا وبَینَهم فی مُستَقَرِّ رَحمَتِکَ ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (4)
6 / 10مُسلِمُ بنُ عَقیلٍالإمام الحسین علیه السلام_ لَمّا بَلَغَهُ خَبَرُ شَهادَةِ مُسلِمٍ _: رَحِمَ اللّهُ مُسلِما ، فَلَقَد صارَ إلی رَوحِ اللّهِ ورَیحانِهِ ، وتَحِیَّتِهِ ورِضوانِهِ ، أما إنَّهُ قَد قَضی ما عَلَیهِ وبَقِیَ ما عَلَینا . (5)
6 / 11مُسلِمُ بنُ عَوسَجَةَالإمام الحسین علیه السلام_ فی مُسلِمِ بنِ عَوسَجَةَ _: رَحِمَکَ اللّهُ یا مُسلِمُ «مِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلاً » . (6)
.
ص: 201
6 / 9قیس بن مُسهِر (1)امام حسین علیه السلام_ چون خبر شهادت قیس بن مُسْهِر به ایشان رسید ، چشمانش پر از اشک شد و بی اختیار ، اشک ریخت _: «برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنان در انتظارند و [هرگز عقیده خود را ]تبدیل نکردند» . بار خدایا! برای ما و آنان در بهشت ، پیشکشی فراهم کن و ما و آنان را در منزلگاهی از رحمتت با پاداش های مطلوبی که اندوخته ای ، گرد هم آور .
امام حسین علیه السلام_ چون خبر شهادت قیس بن مُسهِر به ایشان رسید _: بار خدایا! برای ما و شیعیانمان منزلگاهی با کرامت قرار بده و ما و آنان را در قرارگاه رحمتت گرد آور، که تو بر هر چیزی توانایی .
6 / 10مسلم بن عقیل (2)امام حسین علیه السلام_ چون خبر شهادت مسلم به ایشان رسید _: خدا رحمت کند مسلم را! او به سوی آسایش و رحمت خدا و درود و خشنودی او شتافت . او آنچه را به عهده اش بود ، به جای آورد و اکنون بر ماست که وظیفه خویش را به جای آوریم .
6 / 11مسلم بن عَوسَجه (3)امام حسین علیه السلام_ درباره مسلم بن عَوسَجه _: رحمت خدا بر تو باد ، ای مسلم! «برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنان در انتظارند و [هرگز عقیده خود را ]تغییر ندادند» .
.
ص: 202
6 / 12یَزیدُ بنُ مَسعودٍالإمام الحسین علیه السلام_ فی یَزیدَ بنِ مَسعودٍ وقَد کَتَبَ لَهُ بِنُصرَتِهِ _: آمَنَکَ اللّهُ یَومَ الخَوفِ ، وأعَزَّکَ وأرواکَ یَومَ العَطَشِ الأَکبَرِ . (1)
.
ص: 203
6 / 12یزید بن مسعود (1)امام حسین علیه السلام_ درباره یزید بن مسعود که در نامه ای به امام علیه السلام ، آمادگی خود را برای یاری کردنِ ایشان اعلام کرد _: خداوند ، تو را در آن روزِ ترس، آسوده بدارد و در آن روزِ تشنگیِ بزرگ ، به تو عزّت دهد و سیرابَت کند !
.
ص: 204
البابُ السّابِعُ : من دعا له الإمام زین العابدین7 / 1حَبابَةُ الوالِبِیَّةُالإمام الباقر علیه السلام :إنَّ حَبابَةَ الوالِبِیَّةَ دَعا لَها عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام فَرَدَّ اللّهُ عَلَیها شَبابَها ، فَأَشارَ إلَیها بِإِصبَعِهِ فَحاضَت لِوَقتِها ، ولَها یَومَئِذٍ مِئَةُ سَنَةٍ وثَلاثَ عَشرَةَ سَنَةً . (1)
7 / 2الزُّهرِیُّالمجتنی :دُعاءٌ رَواهُ الزُّهرِیُّ أنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام دَعا لَهُ بِهِ عِندَ مَرَضِهِ ، فَقُضِیَ حَوائِجُهُ ، وهُوَ : اللّهُمَّ إنَّ ابنَ شِهابٍ قَد فَزِعَ إلَیَّ بِالوَسیلَةِ إلَیکَ بِآبائی فیها ، بِالإِخلاصِ مِن آبائی واُمَّهاتی إلاّ جُدتَ عَلَیهِ بِما قَد أمَّلَ بِبَرَکَةِ دُعائی ، وَاسکُب لَهُ مِنَ الرِّزقِ ، وَارفَع لَهُ مِنَ القَدرِ ، وغَیِّرهُ ما یُصَیِّرُهُ لَقِنا لِما عَلَّمتَهُ مِنَ العِلمِ . قالَ الزُّهرِیُّ : فَوَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ، مَا اعتَلَلتُ ولا مَرَّ بی ضیقٌ ولا بُؤسٌ مُذ دَعا بِهذَا الدُّعاءِ . (2)
.
ص: 205
باب هفتم : کسانی که امام زین العابدین برایشان دعا کرد7 / 1حَبابه والِبیّه (1)امام باقر علیه السلام :[پدرم] زین العابدین علیه السلام در حقّ حَبابه والِبیّه دعا کرد و خداوند ، جوانی اش را به او باز گرداند . ایشان با انگشتش به او اشاره کرد و در دَم ، عادت شد، در حالی که آن هنگام ، یکصد و سیزده سال از عمرش می گذشت .
7 / 2زُهْری (2)المجتنی :دعایی است که زُهْری ، آن را روایت کرده و گفته است هنگامی که بیمار بود ، امام زین العابدین علیه السلام با آن برای او دعا کرد و حوائجش برآورده شد. آن دعا این است : «بار خدایا! پسر شهاب ، به من پناه آورده و پدرانم را واسطه درگاه تو قرار داده است. به اخلاص پدران و مادرانم و به برکت دعایم ، او را به آنچه آرزو کرده است ، برسان و روزی اش را بر او فرو ریزان و منزلتش را بالا ببر و او را چنان گردان که آنچه را از دانش به او آموخته ای ، بفهمد . زُهری می گوید : سوگند به آن خدایی که جانم در دست اوست ، از زمانی که این دعا را کرد ، دیگر نه بیمار شدم و نه سختی و بینوایی به سراغم آمد .
.
ص: 206
7 / 3الفَرَزدَقُالخرائج والجرائح :إنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام حَجَّ فِی السَّنَةِ الَّتی حَجَّ فیها هِشامُ بنُ عَبدِ المَلِکِ وهُوَ خَلیفَةٌ ، فَاستَجهَرَ (1) النّاسُ مِنهُ علیه السلام وتَشَوَّفوا لَهُ ، وقالوا لِهِشامٍ : مَن هُوَ ؟ قالَ هِشامٌ : لا أعرِفُ ، لِئَلاّ یُرغَبَ فیهِ ، فَقالَ الفَرَزدَقُ _ وکانَ حاضِرا _ : بَل أنَا أعرِفُهُ : هذَا الَّذی تَعرِفُ البَطحاءُ وَطأَتَهُوَالبَیتُ یَعرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَمُ إلی آخِرِها . فَبَعَثَهُ هِشامٌ ، وحَبَسَهُ ، ومَحَا اسمَهُ مِنَ الدّیوانِ ، فَبَعَثَ إلَیهِ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام بِصِلَةٍ ، فَرَدَّها وقالَ : ما قُلتُ ذلِکَ إلاّ دِیانَةً . فَبَعَثَ بِها إلَیهِ أیضا ، وقالَ : قَد شَکَرَ اللّهُ لَکَ ذلِکَ . فَلَمّا طالَ الحَبسُ عَلَیهِ _ وکانَ یوعِدُهُ بِالقَتلِ _ شَکا إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام ، فَدَعا لَهُ فَخَلَّصَهُ اللّهُ ، فَجاءَ إلَیهِ وقالَ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّهُ مَحَا اسمی مِنَ الدّیوانِ . فَقالَ : کَم کانَ عَطاؤُکَ ؟ قالَ : کَذا . فَأَعطاهُ لِأَربَعینَ سَنَةً ، وقالَ علیه السلام : لَو عَلِمتُ أنَّکَ تَحتاجُ إلی أکثَرَ مِن هذا لَأَعطَیتُکَ . فَماتَ الفَرَزدَقُ بَعدَ أن مَضی أربَعونَ سَنَةً . (2)
.
ص: 207
7 / 3فَرَزدَق (1)الخرائج والجرائح :امام زین العابدین علیه السلام در سالی که خلیفه ، هشام بن عبد الملک ، به حج رفته بود، به حج رفت. شُکوه امام علیه السلام ، توجّه مردم را به خود جلب کرد و نگاه ها به ایشان خیره شد . به هشام گفتند : او کیست؟ هشام برای آن که به ایشان توجّهی نشود، گفت : نمی شناسم . فَرَزدَق _ که حاضر بود _ گفت : امّا من او را می شناسم : او کسی است که سرزمین مکّه با جای جای گام های او آشناستو کعبه و حرم و غیر حرم ، می شناسندش ... تا آخر ابیات . هشام دستور داد فرزدق را گرفتند و زندانی کردند و نامش را از دفتر عطایا حذف کرد. امام زین العابدین علیه السلام صله ای برای فرزدق فرستاد . فرزدق ، آن را برگرداند و گفت : من آن اشعار را جز از سر اعتقاد نگفتم. [امام علیه السلام ] صله را دوباره برایش فرستاد و فرمود : «خدا نیز به خاطر آن اشعار ، پاداشت دهد!» . فرزدق چون دوره زندانی اش به درازا کشید _ و این ، در حالی بود که هشام ، پیوسته او را تهدید به قتل می کرد _ به امام زین العابدین علیه السلام شکایت برد. ایشان برایش دعا نمود و خداوند ، وی را رهایی بخشید. فرزدق خدمت امام علیه السلام آمد و گفت : ای پسر پیامبر خدا! او نام مرا از دفتر عطایا حذف کرده است. امام فرمود : «چه قدر عطا می گرفتی؟». گفت : فلان مبلغ . [امام علیه السلام ] برای چهل سال به او عطا کرد و فرمود : «اگر می دانستم به بیش از این نیاز داری ، می دادمت» و درست پس از چهل سال ، فرزدق در گذشت .
.
ص: 208
7 / 4الکُمَیتُ بنُ زَیدٍتاریخ دمشق عن ابن عائشة عن أبیه :أتَی الکُمَیتُ بنُ زَیدٍ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ لَهُ : إنّی قَد مَدَحتُکُم بِما أرجو أن یَکونَ وَسیلَةً عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ القِیامَةِ فَاسمَعهُ ، فَوَجَّهَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام فَجَمَعَ أهلَهُ ومَوالِیَهُ ثُمَّ أنشَدَهُ : طَرِبتَ وهَل بِکَ مِن مَطرَبِ ... فَلَمّا فَرَغَ مِنها قالَ لَهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام : ثَوابُکَ نَحنُ عاجِزونَ عَنهُ ، ولکِن ما عَجَزنا عَنهُ فَإِنَّ اللّهَ ورَسولَهُ لَن یَعجِزا عَن مُکافَأَتِکَ ، وسَقَطَ لَهُ عَلی نَفسِهِ وأهلِهِ أربَعَمِئَةِ ألفِ دِرهَمٍ ، فَقالَ لَهُ : خُذ هذِهِ یا أبَا المُستَهِلِّ فَاستَعِن بِها عَلی سَفَرِکَ ، فَقالَ : لَو وَصَلتَنی بِدانِقٍ لَکانَ شَرَفا ، ولکِن عَلی مَدحِکُم لا آخُذُ ثَمَنا ولا أجرا ، إلاّ مَن أرَدتُ بِهِ وَجهَهُ وَالوَسیلَةَ عِندَهُ ، ولکِن إن أحبَبتَ أن تُحسِنَ إلَیَّ فَادفَع بَعضَ ثِیابِکَ الَّتی تَلی جَسَدَکَ أتَبَرَّک بِهِ ، فَقامَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام فَنَزَعَ ثِیابَهُ فَدَفَعَها کُلَّها إلَیهِ ، وأمَرَ بِجُبَّةٍ لَهُ کانَت یُصَلّی فیها فَدُفِعَت إلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنَّ الکُمَیتَ جادَ فی آلِ رَسولِکَ وذُرِّیَّةِ نَبِیِّکَ بِنَفسِهِ حینَ ضَنَّ (1) النّاسُ ، وأظهَرَ ما کَتَمَهُ غَیرُهُ مِنَ الحَقِّ ، فَأَمِتهُ شَهیدا ، وأحیِهِ سَعیدا ، وأرِهِ الجَزاءَ عاجِلاً ، وَاجزِ لَهُ جَزیلَ المَثوبَةِ آجِلاً ؛ فَإِنّا قَد عَجَزنا عَن مُکافَأَتِهِ وأنتَ واسِعٌ کَریمٌ . قالَ الکُمَیتُ : فَما زِلتُ أتَعَرَّفُ بَرَکَةَ دُعائِهِ . (2)
راجع : الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 24 _ 27 .
.
ص: 209
7 / 4کُمَیت بن زید (1)تاریخ دمشق_ به نقل از ابن عایشه ، از پدرش _: کُمَیت بن زید ، نزد امام زین العابدین علیه السلام آمد و گفت : شعری در مدح شما گفته ام که امیدوارم در روز قیامت ، وسیله ای [برای شفاعتم ]در نزد پیامبر خدا باشد. گوش کنید! امام زین العابدین علیه السلام کسی را فرستاد و افراد خانواده و خدمتکاران خود را جمع کرد. آن گاه کُمیت اشعارش را خواند : طربناک شدی و آیا تو را جای طربناکی هست؟ ... . چون اشعارش را به پایان برد ، امام زین العابدین علیه السلام به او فرمود : «پاداش دادنِ تو از توان ما برون است؛ امّا آن پاداشِ تو که ما از دادنش ناتوانیم ، بی گمان ، خدا و پیامبرش هرگز از آن ناتوان نیستند» و از طرف خودش و خانواده اش چهار صد هزار درهم به او داد و فرمود : «اینها را بگیر _ ای ابو مستهل _ و خرج سَفَرت کن» . کُمَیت گفت : اگر یک سکّه خرد هم به من صله بدهی ، برایم افتخار است ؛ امّا برای مدح شما پول و مزدی نمی گیرم و مزدم را فقط از کسی می گیرم که به خاطر رضای او و برای آن که وسیله ای در نزد او داشته باشم، سرودم ؛ لیک اگر دوست داری به من احسانی کنی ، یکی از آن جامه هایی را که بر تن داری، برای تبرّک به من بده . امام زین العابدین علیه السلام برخاست و جامه هایش را در آورد و همه آنها را به او داد و دستور داد جبّه ای را که با آن نماز می خواند ، آوردند و آن را نیز به او داد و سپس فرمود : «بار خدایا! کُمَیت در زمانی که دیگر مردمانْ بخل می ورزند ، در حقّ خاندان پیامبرت و فرزندان پیامبرت ، از خود گذشتگی کرد و حق را که دیگران کتمانش می کنند ، آشکارا بیان نمود. پس . او را شهید بمیران و سعادتمند ، زنده اش بدار و در دنیا پاداشش بده و در آخرت نیز پاداش فراوان عطایش فرما، که ما از دادنِ پاداش او عاجزیم، در حالی که تو توانگر و کریمی» . کُمَیت گفت : از آن پس، همواره برکت دعای ایشان را می دیدم .
رک : صحیفه سجّادیه : دعای 24 _ 27 .
.
ص: 210
البابُ الثّامِنُ : من دعا له الإمام الباقر8 / 1الکُمَیتُ بنُ زَیدٍرجال الکشّی عن زرارة :دَخَلَ الکُمَیتُ بنُ زَیدٍ عَلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام وأنَا عِندَهُ ، فَأَنشَدَهُ : مَن لِقَلبٍ مُتَیَّمٍ مُستَهامِ ... فَلَمّا فَرَغَ مِنها ، قالَ لِلکُمَیتِ : لا تَزالُ مُؤَیَّدا بِروحِ القُدُسِ ما دُمتَ تَقولُ فینا . (1)
دعائم الإسلام عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام :أنَّ الکُمَیتَ دَخَلَ عَلَیهِ فَأَنشَدَهُ أشعارا قالَها فیهِ . فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : رَحِمَکَ اللّهُ یا کُمَیتُ ! لَو کانَ عِندَنا مالٌ حاضِرٌ لَأَعطَیناکَ رِضاکَ . فَقالَ الکُمَیتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! وَاللّهِ مَا امتَدَحتُکُم وأنَا اُریدُ بِذلِکَ عاجِلَ دُنیا ، ولکِن أرَدتُ اللّهَ ورَسولَهُ . قالَ علیه السلام : فَإِنَّ لَکَ بِامتِداحِنا ما قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَبدِ اللّهِ بنِ رَواحَةَ وحَسّانَ بنِ ثابِتٍ ، قالَ لَهُما : لَن تَزالا تُؤَیَّدانِ بِروحِ القُدُسِ ما ذَبَبتُما عَنّا بِأَلسِنَتِکُما . (2)
.
ص: 211
باب هشتم : کسانی که امام باقر برایشان دعا کرد8 / 1کُمَیت بن زیدرجال الکشّی_ به نقل از زراره _: من در خدمت امام باقر علیه السلام بودم که کُمَیت بن زید در آمد و شعرِ : کسی که دلی شیفته و شوریده عشق دارد ... را [تا آخر] خواند. چون آن را تمام کرد، امام علیه السلام به کُمَیت فرمود : «تا درباره ما می گویی ، همواره مؤیَّد به روح القدس هستی» .
دعائم الإسلام :کُمَیت بر امام باقر علیه السلام وارد شد و اشعاری خواند که در مدح ایشان گفته بود . امام باقر علیه السلام به او فرمود : «رحمت خدا بر تو باد ، ای کُمَیت! اگر نزدمان پولِ آماده ای بود ، حتما خشنودت می ساختیم» . کُمَیت گفت : فدایت شوم! به خدا سوگند که من به خاطر دنیای گذرا مدح شما را نگفته ام ؛ بلکه نیّتم خدا و پیامبر او بوده است . [امام علیه السلام ] فرمود : «پس، پاداش تو در برابر مدح ما ، همان چیزی باد که پیامبر خدا به عبد اللّه بن رَواحه و حَسّان بن ثابت فرمود . [پیامبر صلی الله علیه و آله ] به آن دو فرمود : مادام که با زبانتان از ما دفاع می کنید ، همواره مؤیَّد به روح القدس باشید! » .
.
ص: 212
الإمام الباقر علیه السلام :اللّهُمَّ اغفِر لِلکُمَیتِ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأَخَّرَ . (1)
8 / 2عَلِیُّ بنُ سالِمٍ الجُعفِیُّالدعوات :رُوِیَ أنَّ عَلِیَّ بنَ سالِمٍ الجُعفِیَّ قالَ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : اُدعُ لی . فَقالَ : اللّهُمَّ أحیِهِ مَحیانا ، وأمِتهُ مَماتَنا ، وَاسلُک بِهِ سَبیلَنا . قالَ : فَاستُشهِدَ . (2)
.
ص: 213
امام باقر علیه السلام :بار خدایا! گناهان قبل و بعد کُمَیت را بیامرز .
8 / 2علی بن سالم جُعفی (1)الدعوات :روایت شده است که علی بن سالم جُعفی به امام باقر علیه السلام گفت : برایم دعا کنید . [امام علیه السلام ] فرمود : «بار خدایا! او را به [سانِ] زنده بودن ما زنده بدار و به [مانندِ ]مردن ما بمیران و او را به راه ما بِبَر» . راوی می گوید : علی بن سالم ، به شهادت رسید .
.
ص: 214
البابُ التّاسِعُ : من دعا له الإمام الصّادق9 / 1ابنُ الطَّیّارِرجال الکشّی عن أبی جعفر الأحول عن الإمام الصادق علیه السلام :ما فَعَلَ ابنُ الطَّیّارِ ؟ فَقُلتُ : تُوُفِّیَ . فَقالَ : رَحِمَهُ اللّهُ ! أدخَلَ اللّهُ عَلَیهِ الرَّحمَةَ ونَضَّرَهُ (1) ؛ فَإِنَّهُ کانَ یُخاصِمُ عَنّا أهلَ البَیتِ . (2)
9 / 2أبو عُبَیدَةَ الحَذّاءُرجال الکشیّ عن الأرقط عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال:لَمّا دُفِنَ أبو عُبَیدَةَ الحَذّاءُ ، قالَ : اِنطَلِق بِنا حَتّی نُصَلِّیَ عَلی أبی عُبَیدَةَ . فَانطَلَقنا فَلَمَّا انتَهَینا إلی قَبرِهِ لَم یَزِد عَلی أن دَعا لَهُ . فَقالَ : اللّهُمَّ بَرِّد عَلی أبی عُبَیدَةَ ، اللّهُمَّ نَوِّر لَهُ قَبرَهُ ، اللّهُمَّ ألحِقهُ بِنَبِیِّهِ . ولَم یُصَلِّ عَلَیهِ . فَقُلتُ لَهُ : هَل عَلَی المَیِّتِ صَلاةٌ بَعدَ الدَّفنِ ؟ قالَ : لا ، إنَّما هُوَ الدُّعاءُ لَهُ . (3)
.
ص: 215
باب نهم : کسانی که امام صادق برایشان دعا کرد9 / 1ابن طیّار (1)رجال الکشّی_ به نقل از ابو جعفر احول _: امام صادق علیه السلام فرمود : «از ابن طیّار ، چه خبر؟». گفتم : در گذشت . فرمود : «خدایش رحمت کناد! خداوند ، او را غریق رحمت و نعمت گرداند! او پیوسته از ما اهل بیت ، دفاع می کرد» .
9 / 2ابو عبیده حَذّاء (2)رجال الکشّی_ به نقل از اَرقط _: چون ابو عبیده حذّاء به خاک سپرده شد، امام صادق علیه السلام فرمود : «برویم تا بر ابو عبیده نماز بخوانیم». ما به راه افتادیم و چون به قبر او رسیدیم ، [امام علیه السلام ] فقط برایش دعا کرد و فرمود : «بار خدایا! بر ابو عبیده خُنَک گردان (به او آرامش بخش). بار خدایا! قبرش را برایش نورانی کن. بار خدایا! او را به پیامبرش ملحق گردان» . و بر او نماز نخواند . من گفتم : آیا بر مرده بعد از خاک سپاری اش هم نماز خوانده می شود؟ فرمود : «نه؛ بلکه فقط باید برایش دعا کرد».
.
ص: 216
9 / 3جابِرٌ الجُعفِیُّالإمام الصادق علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ جابِرَ [بنَ یَزیدَ] الجُعفِیَّ ؛ کانَ یَصدُقُ عَلَینا ، لَعَنَ اللّهُ المُغیرَةَ بنَ سَعیدٍ ؛ کانَ یَکذِبُ عَلَینا . (1)
9 / 4طَرخانُ النَّخّاسُالکافی عن طرخان النخّاس :مَرَرتُ بِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام وقَد نَزَلَ الحیرَةَ ، فَقالَ لی : ما عِلاجُکَ (2) ؟ قُلتُ : نَخّاسٌ . فَقالَ : أصِب لی بَغلَةً فَضحاءَ . قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! ومَا الفَضحاءُ ؟ قالَ : دَهماءُ (3) ، بَیضاءُ البَطنِ ، بَیضاءُ الأَفحاجِ (4) ، بَیضاءُ الجَحفَلَةِ . (5) فَقُلتُ : وَاللّهِ ما رَأَیتُ مِثلَ هذِهِ الصِّفَةِ . فَرَجَعتُ مِن عِندِهِ ، فَساعَةً دَخَلتُ الخَندَقَ فَإِذا (6) غُلامٌ قد أشفی (7) عَلی بَغلَةٍ عَلی هذَا الصِّفَةِ ، فَسَأَلتُ الغُلامَ : لِمَن هذِهِ البَغلَةُ ؟ فَقالَ : لِمَولایَ . قُلتُ : یَبیعُها ؟ قالَ : لا أدری . فَتَبِعتُهُ حَتّی أتَیتُ مَولاهُ فَاشتَرَیتُها مِنهُ وأتَیتُهُ بِها . فَقالَ : هذِهِ الصِّفَةُ الَّتی أرَدتُها ، قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! اُدعُ اللّهَ لی . فَقالَ : أکثَرَ اللّهُ مالَکَ ووَلَدَکَ . قالَ : فَصِرتُ أکثَرَ أهلِ الکوفَةِ مالاً ووَلَدا . (8)
.
ص: 217
9 / 3جابر جُعْفی (1)امام صادق علیه السلام :خدا رحمت کند جابر [بن یزید] جعفی را! او از طرف ما راست می گفت . خدا لعنت کند مغیرة بن سعید را! او بر ما دروغ می بست.
9 / 4طَرخان نَخّاس (2)الکافی_ به نقل از طَرخان نَخّاس _: بر امام صادق علیه السلام که در حیره فرود آمده بود، گذشتم . به من فرمود : «شُغلت چیست؟». گفتم : چاپادار . فرمود : «قاطری فَضحا برایم تهیّه کن». گفتم : قربانت گردم! فَضحا چیست؟ فرمود : «قاطر سیاهی که شکم و میان پاها و پوزه اش سفید است». گفتم : به خدا سوگند ، تاکنون قاطری را با این ویژگی ندیده ام . و از نزد ایشان برگشتم . به محض آن که وارد خندق شدم ، دیدم جوانکی سوار بر قاطری با همان ویژگی نزدیک شد. از جوانک پرسیدم : این قاطر از آنِ کیست؟ گفت : از آنِ خواجه ام. گفتم : آن را می فروشد؟ گفت : نمی دانم. من به دنبال او رفتم تا نزد خواجه اش رسیدم و قاطر را از او خریدم و نزد امام علیه السلام آوردم. فرمود : «این ، همان ویژگی ای است که می خواستم». گفتم : قربانت گردم! برایم دعا کنید. فرمود : «خدا مال و فرزندانت را افزون کناد!». و من ، ثروتمندترین و پُر فرزندترینِ مردم کوفه شدم .
.
ص: 218
9 / 5عَبدُ المَلِکِ بنُ أعیَنَ أبُو الضُّرَیسِرجال الکشّی عن زرارة :قَدِمَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام مَکَّةَ فَسَأَلَ عَن عَبدِ المَلِکِ بنِ أعیَنَ (1) ، فَقُلتُ : ماتَ . فَقالَ : ماتَ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : فَانطَلِق بِنا إلی قَبرِهِ حَتّی نُصَلِّیَ عَلَیهِ ، قُلتُ : نَعَم . فَقالَ : لا ، ولکِن نُصَلّی عَلَیهِ هاهُنا . فَرَفَعَ یَدَیهِ یَدعو وَاجتَهَدَ فِی الدُّعاءِ ، وتَرَحَّمَ عَلَیهِ . (2)
رجال الکشّی عن زرارة :قالَ لی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام بَعدَ مَوتِ عَبدِ المَلِکِ بنِ أعیَنَ : اللّهُمَّ إنَّ أبَا الضُّرَیسِ کُنّا عِندَهُ خِیَرَتَکَ مِن خَلقِکَ ، فَصَیِّرهُ فی ثَقَلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله یَومَ القِیامَةِ . 3 ثُمَّ قالَ أبو عَبدِ اللّهِ: أما رَأَیتَهُ _ یَعنی فِی النَّومِ _ فَتَذَکَّرتَ ؟ فَقُلتُ : لا ، فَقالَ : سُبحانَ اللّهِ ! مِثلُ أبِی الضُّرَیسِ لَم یَأتِ بَعدُ ! (3)
.
ص: 219
9 / 5عبد الملک بن اَعیَن ابو ضُرَیس (1)رجال الکشّی_ به نقل از زراره _: امام صادق علیه السلام به مکّه آمد و از حال عبد الملک بن اَعیَن (2) جویا شد. گفتم : مُرد. فرمود : «مُرد؟». گفتم . بله. فرمود : «پس نزد قبرش برویم و برایش دعا کنیم» . گفتم : باشد . سپس فرمود : «نه. همین جا برایش دعا می کنیم» و دست به دعا برداشت و در دعا [برایش ]کوشید و برایش طلب رحمت نمود .
رجال الکشّی_ به نقل از زرارة _: پس از درگذشت عبد الملک بن اَعیَن، امام صادق علیه السلام به من فرمود : «بار خدایا! نزد ابو ضُرَیس، ما بهترین خلقِ تو به شمار می رفتیم . پس ، تو هم او را در روز قیامت ، در شمار اطرافیان محمّد صلی الله علیه و آله قرار بده!» . امام صادق علیه السلام سپس فرمود : «آیا او را در خواب ندیده ای که چیزی به یاد آوری؟». گفتم : خیر . فرمود : «عجبا! آدمی چون ابو ضُرَیس ، هنوز [به خوابت ]نیامده است!».
.
ص: 220
9 / 6المَرأَةُ المُبتَلاةُ بِبَرَصٍ فی عَضُدِهاالأمالی للطوسی عن سدیر الصیرفی :جاءَتِ امرَأَةٌ إلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقالَت لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، إنّی وأبی وأهلَ بَیتی نَتَوَلاّکُم ، فَقالَ لَها : صَدَقتِ ، فَما الَّذی تُریدینَ ؟ قالَت لَهُ المَرأَةُ : جُعِلتُ فِداکَ یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أصابَنی وَضَحٌ (1) فی عَضُدی ، فَادعُ اللّهَ أن یَذهَبَ بِهِ عَنّی . قالَ أبو عَبدِ اللّهِ : اللّهُمَّ إنَّکَ تُبرِئُ الأَکمَهَ (2) وَالأَبرَصَ ، وتُحیِی العِظامَ وهِیَ رَمیمٌ ، ألبِسها مِن عَفوِکَ وعافِیَتِکَ ما تَری أثَرَ إجابَةِ دُعائی . فَقالَتِ المَرأَةُ : وَاللّهِ لَقَد قُمتُ وما بی مِنهُ قَلیلٌ ولا کَثیرٌ . (3)
.
ص: 221
9 / 6زنی که بازویش دچار پیسی شده بودالأمالی، طوسی_ به نقل از سَدیر صَیرَفی _: زنی نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت : فدایت شوم! من و پدرم و خانواده ام ، دوستدار ( / پیرو) شما هستیم . [امام علیه السلام ] به او فرمود : «راست می گویی. چه می خواهی؟». زن گفت : فدایت شوم ، ای پسر پیامبر خدا! بازویم به پیسی مبتلا شده است. دعا کنید خداوند ، آن را از من برطرف سازد. امام صادق علیه السلام فرمود : «بار خدایا! تو ، کور مادرزاد و پیس را شفا می دهی و استخوان های پوسیده را [دوباره ]زنده می کنی . جامه عفو و عافیت (آسایش) خود را بر این زن نیز بپوشان ، آن گونه که اثر اجابت دعای مرا ببیند» . آن زن گفت : به خدا سوگند، از جایم که برخاستم ، کمترین نشانی از آن پیسی در من نبود .
.
ص: 222
9 / 7الشَّیخُ المُبتَلی بِبَلاءٍ شَدیدٍالدعوات :کانَ الصّادِقُ علیه السلام تَحتَ المیزابِ ومَعَهُ جَماعَةٌ ، إذ جاءَهُ شَیخٌ فَسَلَّمَ ، ثُمَّ قالَ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنّی لاَُحِبُّکُم أهلَ البَیتِ وأبرَأُ مِن عَدُوِّکُم ، وإنّی بُلیتُ بِبَلاءٍ شَدیدٍ ، وقَد أتَیتُ البَیتَ مُتَعَوِّذا بِهِ مِمّا أجِدُ وتَعَلَّقتُ بِأَستارِهِ ، ثُمَّ أقبَلتُ إلَیکَ وأنَا أرجو أن یَکونَ سَبَبَ عافِیَتی مِمّا أجِدُ ، ثُمَّ بَکی وأکَبَّ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام یُقَبِّلُ رَأسَهُ ورِجلَیهِ ، وجَعَلَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَتَنَحّی عَنهُ ، فَرَحِمَهُ وبَکی . ثُمَّ قالَ : هذا أخوکُم قَد أتاکُم مُتَعَوِّذا بِکُم فَارفَعوا أیدِیَکُم ، فَرَفَعَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَدَیهِ ورَفَعنا أیدِیَنا ، ثُمَّ قالَ علیه السلام : اللّهُمَّ إنَّکَ خَلَقتَ هذِهِ النَّفسَ مِن طینَةٍ أخلَصتَها ، وجَعَلتَ مِنها أولِیاءَکَ وأولِیاءَ أولیائِکَ ، وإن شِئتَ أن تُنَحِّیَ عَنهَا الآفاتِ فَعَلتَ ، اللّهُمَّ وقَد تَعَوَّذَ بِبَیتِکَ الحَرامِ الَّذی یَأمَنُ بِهِ کُلُّ شَیءٍ ، اللّهُمَّ وقَد تَعَوَّذَ بِنا ، وأنَا أسأَ لُکَ یا مَنِ احتَجَبَ بِنورِهِ عَن خَلقِهِ ، أسأَ لُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ ، یا غایَةَ کُلِّ مَحزونٍ ومَلهوفٍ ومَکروبٍ ومُضطَرٍّ مُبتَلیً ، أن تُؤمِنَهُ بِأَمانِنا مِمّا یَجِدُ ، وأن تَمحُوَ مِن طینَتِهِ ما قُدِّرَ عَلَیها مِنَ البَلاءِ ، وأن تُفَرِّجَ کُربَتَهُ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ . فَلَمّا فَرَغَ مِنَ الدُّعاءِ انطَلَقَ الرَّجُلُ ، فَلَمّا بَلَغَ بابَ المَسجِدِ رَجَعَ وبَکی ، ثُمَّ قالَ : اللّهُ أعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ ! وَاللّهِ ما بَلَغتُ بابَ المَسجِدِ وبی مِمّا أجِدُ قَلیلٌ ولا کَثیرٌ . ثُمَّ وَلّی . (1)
راجع : ص 50 ح 1147 _ 1149 .
.
ص: 223
9 / 7پیرمرد مبتلا به مرضی سختالدعوات :امام صادق علیه السلام با عدّه ای زیر ناودان [کعبه] بود که پیرمردی نزد ایشان آمد و سلام کرد و گفت : ای پسر پیامبر خدا! من شما اهل بیت را دوست دارم و از دشمنتان بیزارم . من به مرضی سخت دچار گشته ام و برای شفای خود به کعبه پناه آوردم و به پرده هایش آویختم، و حالا نزد شما آمدم ، بدان امید که سبب بهبود من از این مرض شود. آن گاه به طرف امام صادق علیه السلام خم شد و شروع به بوسیدن سر و پاهای ایشان کرد و امام صادق علیه السلام سعی داشت خود را کنار بکشد . امام علیه السلام دلش به حال او سوخت و گریه کرد. سپس فرمود : «این برادرِ شما به شما پناه آورده است. پس ، دستانتان را به آسمان بردارید» . امام صادق علیه السلام دستانش را به طرف آسمان ، بلند کرد و ما نیز دستانمان را بلند کردیم. آن گاه فرمود : «بار خدایا! تو این تن را از گِلی که خالصش کردی ، آفریدی و دوستانت را و دوستان دوستانت را از آن خلق کردی و اگر بخواهی آفت ها را از آن دور کنی ، بی گمان می توانی. بار خدایا! [این مَرد] به خانه محترم تو که هر چیزی در آن در امان است ، پناه آورده است. بار خدایا! او به ما پناه آورده است . ای کسی که به واسطه نورش از خَلق خویش در پرده است! از تو درخواست می کنم ، به حقّ محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین . ای مقصد هر اندوهناک و افسرده و غم زده و گرفتارِ پریشان، از تو درخواست می کنم که با امان[خواهیِ ]ما ، او را از مرضی که دارد ، امان دهی (شفا بخشی) و بلایی را که برایش مقدّر گشته است ، از گِلِ (تنِ) او بزدایی و اندوهش را بِبَری، ای مهربان ترینِ مهربانان!» . چون دعای امام علیه السلام تمام شد، مرد رفت و به درِ مسجد که رسید ، برگشت و گریست و سپس گفت : «خدا بهتر می داند رسالت خود را در چه خاندانی قرار دهد» ! به خدا سوگند ، به درِ مسجد نرسیده بودم که دیدم کمترین نشانی از مَرَضم در من نیست. این را گفت و رفت .
ر . ک : ص 51 ح 1147 _ 1149 .
.
ص: 224
البابُ العاشِرُ : من دعا له الإمام الکاظم10 / 1عَلِیُّ بنُ یَقطینٍرجال الکشّی عن إسماعیل بن موسی :رَأَیتُ العَبدَ الصّالِحَ علیه السلام عَلَی الصَّفا ، یَقولُ : إلهی فی أعلی عِلِّیّینَ ، اغفِر لِعَلِیِّ بنِ یَقطینٍ . (1)
رجال الکشّی عن عبدالرحمن بن الحجّاج :قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ علیه السلام : إنَّ عَلِیَّ بنَ یَقطینٍ أرسَلَنی إلَیکَ بِرِسالَةٍ أسأَ لُکَ الدُّعاءَ لَهُ . فَقالَ : فی أمرِ الآخِرَةِ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : فَوَضَعَ یَدَهُ عَلی صَدرِهِ ، ثُمَّ قالَ : ضَمِنتُ لِعَلِیِّ بنِ یَقطینٍ ألاّ تَمَسَّهُ النّارُ أبَدا . (2)
10 / 2حَمّادُ بنُ عیسیالأمالی للمفید عن حمّاد بن عیسی :قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ موسَی بنِ جَعفَرٍ علیهماالسلام : جُعِلتُ فِداکَ ، ادعُ اللّهَ أن یَرزُقَنی وَلَدا ولا یَحرِمَنِی الحَجَّ ما دُمتُ حَیّا . قالَ : فَدَعا لی ، فَرَزَقَنِی اللّهُ ابنی هذا ، ورُبَّما حَضَرَت أیّامُ الحَجِّ ولا أعرِفُ لِلنَّفَقَةِ فیهِ وَجها ، فَیَأتِی اللّهُ بِها مِن حَیثُ لا أحتَسِبُ. (3)
.
ص: 225
باب دهم : کسانی که امام کاظم برایشان دعا کرد10 / 1علی بن یَقْطین (1)رجال الکشّی_ به نقل از اسماعیل بن موسی _: عبد صالح (امام کاظم) علیه السلام را بر کوه صفا دیدم که می گوید : «ای معبود من در اعلی علیّین! علی بن یقطین را بیامرز» .
رجال الکشّی_ به نقل از عبد الرحمان بن حَجّاج _: به ابو الحسن (امام کاظم) علیه السلام گفتم : علی بن یقطین ، مرا با نامه ای خدمت شما فرستاده و از شما خواهش کرده است که برایش دعا کنید . فرمود : «درباره آخرت؟». گفتم : آری . ایشان دستش را بر سینه اش نهاد و سپس فرمود : «برای علی بن یقطین ، ضمانت کردم که هرگز آتش به او نرسد» .
10 / 2حمّاد بن عیسی (2)الأمالی ، مفید_ به نقل از حمّاد بن عیسی _: به ابو الحسن ، موسی بن جعفر علیه السلام ، گفتم : فدایت شوم! دعا کنید که خداوند به من پسری روزی بفرماید و تا زنده هستم ، از حج محرومم نگرداند . ایشان برایم دعا کرد و خداوند ، این پسرم را روزیِ من کرد و در خصوص حج نیز ، گاه پیش می آمد که موسم حج می شد و من خرجیِ آن را نداشتم ؛ امّا خداوند ، از جایی که گمانش را هم نمی بردم ، خرج سفرم را می رسانْد .
.
ص: 226
قرب الإسناد عن محمّد بن عیسی :حَدَّثَنی حَمّادُ بنُ عیسی ، قالَ : دَخَلتُ عَلی أبِی الحَسَنِ موسَی بنِ جَعفَرٍ علیه السلام بِالبَصرَةِ ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ! ادعُ اللّهَ تَعالی أن یَرزُقَنی دارا ، وزَوجَةً ، ووَلَدا ، وخادِما ، وَالحَجَّ فی کُلِّ سَنَةٍ . قالَ : فَرَفَعَ یَدَهُ ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَارزُق حَمّادَ بنَ عیسی دارا ، وزَوجَةً ، ووَلَدا ، وخادِما ، وَالحَجَّ خَمسینَ سَنَةً . قالَ حَمّادٌ : فَلَمَّا اشتَرَطَ خَمسینَ سَنَةً عَلِمتُ أنّی لا أحُجُّ أکثَرَ مِن خَمسینَ سَنَةً . قالَ حَمّادٌ : وقَد حَجَجتُ ثَمانِیَةً وأربَعینَ سَنَةً ، وهذِهِ داری قَد رُزِقتُها ، وهذِهِ زَوجَتی وَراءَ السِّترِ تَسمَعُ کَلامی ، وهذَا ابنی ، وهذِهِ خادِمی وقَد رُزِقتُ کُلَّ ذلِکَ . فَحَجَّ بَعدَ هذَا الکَلامِ حَجَّتَینِ تَمامَ الخَمسینَ. (1)
10 / 3بَعضُ الخُلَفاءِالمناقب لابن شهرآشوب :حُکِیَ أنَّهُ مَغِصَ بَعضُ الخُلَفاءِ فَعَجَزَ بَختیشوعُ النَّصرانِیُّ عَن دَوائِهِ ، وأخَذَ جَلیدا فَأَذابَهُ بِدَواءٍ ، ثُمَّ أخَذَ ماءً وعَقَدَهُ بِدَواءٍ ، وقالَ : هذَا الطِّبُّ إلاّ أن یَکونَ مُستَجابَ دُعاءٍ ذا مَنزِلَةٍ عِندَ اللّهِ یَدعو لَکَ . فَقالَ الخَلیفَةُ : عَلَیَّ بِموسَی بنِ جَعفَرٍ . فَاُتِیَ بِهِ فَسَمِعَ فِی الطَّریقِ أنینَهُ ، فَدَعَا اللّهَ سُبحانَهُ وزالَ مَغَصُ الخَلیفَةِ . فَقالَ لَهُ : بِحَقِّ جَدِّکَ المُصطَفی أن تَقولَ بِمَ دَعَوتَ لی ؟ فَقالَ علیه السلام قُلتُ : اللّهُمَّ کَما أرَیتَهُ ذُلَّ مَعصِیَتِهِ فَأَرِهِ عِزَّ طاعَتی ، فَشَفاهُ اللّهُ مِن ساعَتِهِ . (2)
.
ص: 227
قرب الإسناد_ به نقل از محمّد بن عیسی _: حمّاد بن عیسی برایم گفت که : در بصره خدمت ابو الحسن ، موسی بن جعفر علیه السلام ، رسیدم و گفتم : فدایت شوم! دعا کنید که خداوند به من خانه ای و همسری و فرزندی و خدمتکاری و حجّ همه ساله ، روزی کند . ایشان دستش را بلند کرد و فرمود : «بار خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و به حمّاد بن عیسی ، خانه ای و همسری و فرزندی و خدمتکاری و پنجاه سال حج ، روزی فرما» . حمّاد گفت : وقتی امام علیه السلام قید پنجاه سال را آورد ، دانستم که بیش از پنجاه سال حج نخواهم گزارد . حمّاد [سپس] گفت : تاکنون چهل و هشت حج گزارده ام . این خانه هم روزی ام شده است. همسرم نیز هم اکنون پشت پرده ، سخنانم را می شنود. این هم فرزند من، و این هم خدمتکارم . همه اینها به من عطا شد. حمّاد پس از این سخنان ، دو بار دیگر نیز به حج رفت و پنجاه حج ، کامل شد .
10 / 3یکی از خلفاالمناقب ، ابن شهر آشوب :آورده اند که یکی از خلفا دچار قولنج شد و بختیشوع نصرانی ، از درمان وی درماند. او مقداری یخ برداشت و با دارویی آبش کرد. سپس کمی آب برگرفت و آن را با دارویی مخلوط کرد و گفت : این از طب! امّا لازم است فردی مستجاب الدعوه که نزد خداوند ، منزلتی دارد نیز باشد و برایت دعا کند. خلیفه گفت : موسی بن جعفر را نزد من بیاورید. امام علیه السلام را آوردند و ایشان در راه ، صدای ناله خلیفه را شنید . پس به درگاه خداوند سبحان دعا کرد و قولنج خلیفه برطرف شد. خلیفه به امام علیه السلام گفت : تو را به حقّ جدّت مصطفی ، سوگند می دهم که بگویی چه دعایی برایم کردی؟ فرمود : «گفتم : بار خدایا! همچنان که خواریِ معصیتش را به او نشان دادی، عزّت طاعت مرا به او بنمایان» و [این گونه] خداوند ، در دم ، او را شفا داد.
.
ص: 228
. .
ص: 229
. .
ص: 230
البابُ الحادی عَشَرَ : من دعا له الإمام الرّضا11 / 1أحمَدُ بنُ عَبدِ اللّهِ الکَرخِیُّعیون أخبار الرضا علیه السلام عن محمّد بن إسحاق عن عمّه أحمد بن عبد اللّه بن حارثة الکرخی :کانَ لا یَعیشُ لی وَلَدٌ وتُوُفِّیَ لی بِضعَةَ عَشَرَ مِنَ الوَلَدِ ، فَحَجَجتُ ودَخَلتُ عَلی أبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام ، فَخَرَجَ إلَیَّ وهُوَ مُتَّزِرٌ بِإِزارٍ مُوَرَّدٍ ، فَسَلَّمتُ عَلَیهِ وقَبَّلتُ یَدَهُ ، وسَأَلتُهُ عَن مَسائِلَ ، ثُمَّ شَکَوتُ إلَیهِ بَعدَ ذلِکَ ما ألقی مِن قِلَّةِ بَقاءِ الوَلَدِ ، فَأَطرَقَ طَویلاً ودَعا مَلِیّا ثُمَّ قالَ لی : إنّی لَأَرجو أن تَنصَرِفَ ولَکَ حَملٌ ، وأن یولَدَ لَکَ وَلَدٌ بَعدَ وَلَدٍ ، وتَمَتَّعَ بِهِم أیّامَ حَیاتِکَ ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالی إذا أرادَ أن یَستَجیبَ الدُّعاءَ فَعَلَ ، وهُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (1)
11 / 2الحَسَنُ بنُ مَحبوبٍالإمام الرضا علیه السلام_ فیما کَتَبَهُ إلَیهِ _: إنَّ اللّهَ قَد أیَّدَکَ بِحِکمَةٍ ، وأنطَقَها عَلی لِسانِکَ ، قَد أحسَنتَ وأصَبتَ ، أصابَ اللّهُ بِکَ الرَّشادَ ، ویَسَّرَکَ لِلخَیرِ ، ووَفَّقَکَ لِطاعَتِهِ . (2)
.
ص: 231
باب یازدهم : کسانی که امام رضا برایشان دعا کرد11 / 1احمد بن عبد اللّه کَرْخی (1)عیون أخبار الرضا علیه السلام_ به نقل از محمّد بن اسحاق ، از عمویش احمد بن عبداللّه بن حارثه کرخی _: هیچ فرزندی برایم زنده نمی ماند و ده و اندی فرزند از من مُرد . سالی به حج رفتم و خدمت ابو الحسن الرضا علیه السلام رسیدم. حضرت در حالی که ازاری سرخ فام پوشیده بود، وارد [اتاق ]شد. من به ایشان سلام کردم و دستش را بوسیدم و مسائلی را از ایشان پرسیدم و سپس از این که کمتر فرزندی برایم باقی می ماند ، به ایشان شِکوه کردم. امام علیه السلام لَختی دراز ، سر به زیر افکند و دعا کرد. آن گاه به من فرمود : «من امیدوارم وقتی برگشتی ، همسرت حامله باشد و فرزندی از پسِ فرزندی برایت به دنیا بیاید و در ایّام زندگانی ات از آنان بهره مند شوی؛ چرا که خداوند متعال ، هر گاه اراده نماید که دعایی را مستجاب کند، چنین می کند، و او بر هر چیزی تواناست».
11 / 2حسن بن محبوب (2)امام رضا علیه السلام_ در نامه ای که به حسن بن محبوب نوشت _: خداوند ، تو را با حکمت ، تأیید فرموده و آن را بر زبانت جاری ساخته است. نیکو و درست گفتی. خداوند ، تو را در راه راست بدارد و خیر را برایت میسّر گرداند و بر طاعتش توفیقت دهد!
.
ص: 232
11 / 3داوُودُ بنُ کَثیرٍ الرِّقِّیُّقرب الإسناد عن الحسین بن یسار :قَرَأتُ کِتابَهُ [ أیِ الإمامِ الرِّضا علیه السلام ] إلی داوُودَ بنِ کَثیرٍ الرِّقِّیِّ _ وهُوَ مَحبوسٌ وکَتَبَ إلَیهِ یَسأَلُهُ الدُّعاءَ _ فَکَتَبَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، عافانَا اللّهُ وإیّاکَ بِأَحسَنِ عافِیَةٍ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ بِرَحمَتِهِ ، کَتَبتُ إلَیکَ وما بِنا مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللّهِ ، لَهُ الحَمدُ لا شَریکَ لَهُ . (1)
11 / 4دِعبِلٌکمال الدین عن عبدالسلام بن صالح الهروی :دَخَلَ دِعبِلُ بنُ عَلِیٍّ الخُزاعِیُّ عَلی أبِی الحَسَنِ عَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضا علیه السلام بِمَروَ ، فَقالَ لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنّی قَد قُلتُ فیکُم قَصیدَةً وآلَیتُ عَلی نَفسی أن لا اُنشِدَها أحَدا قَبلَکَ . فَقالَ علیه السلام : هاتِها ، فَأَنشَدَها : مَدارِسُ آیاتٍ خَلَت مِن تِلاوَةٍومَنزِلُ وَحیٍ مُقفِرُ العَرَصاتِ . . . فَلَمّا بَلَغَ إلی قَولِهِ : لَقَد خِفتُ فِی الدُّنیا وأیّامَ سَعیِهاوإنّی لَأَرجُو الأَمنَ بَعدَ وَفاتی قالَ لَهُ الرِّضا علیه السلام : آمَنَکَ اللّهُ یَومَ الفَزَعِ الأَکبَرِ . (2)
.
ص: 233
11 / 3داوود بن کثیر رقّی (1)قرب الإسناد_ به نقل از حسین بن یسار _: نامه ایشان (امام رضا علیه السلام ) به داوود بن کثیر رِقّی را در پاسخ نامه او _ که از زندان برای امام علیه السلام نوشته و درخواست دعا کرده بود _ خواندم. ایشان نوشته بود : «به نام خداوند بخشاینده مهربان. خداوند، به رحمت خویش، ما و تو را در دنیا و آخرت ، از بهترین عافیت (آسایش) ، برخوردار گرداند! این نامه را به تو نوشتم و [بدان که ]هر نعمتی که داریم ، از خداست. ستایش ، از آنِ اوست که بی انباز است».
11 / 4دِعبِل (2)کمال الدین_ به نقل از عبد السلام بن صالح هروی _: دِعبل بن علی خُزاعی ، در مرو ، خدمت امام رضا علیه السلام رسید و گفت : ای پسر پیامبر خدا! من درباره شما قصیده ای گفته ام و با خود ، عهد کرده ام که آن را پیش از شما برای هیچ کس نخوانم . [امام علیه السلام ] فرمود : «بخوان». دعبل ، شروع به خواندن کرد : حلقه های درسی که در آنها قرآن خوانده می شد ، اکنون خالی اندو محلّ نزول وحی ، چونان بیابانی بی آب و علف گشته است... و چون به این بیت رسید که : من همه عمر در بیم و هراس زیستم ؛ امّاامیدم همه آن است که بعد از مرگ ، روی آسایش ببینم [امام] رضا علیه السلام به او فرمود : «خداوند ، تو را در آن روز وحشت بزرگ ، در امان بدارد!».
.
ص: 234
11 / 5موسَی بنُ عُمَرَ بنِ بَزیعٍعیون أخبار الرضا علیه السلام عن موسی بن عمر بن بزیع :کانَ عِندی جارِیَتانِ حامِلَتانِ فَکَتَبتُ إلَی الرِّضا علیه السلام اُعلِمُهُ ذلِکَ ، وأسأَ لُهُ أن یَدعُوَ اللّهَ تَعالی أن یَجعَلَ ما فی بُطونِهِما ذَکَرَینِ ، وأن یَهَبَ لی ذلِکَ ، قالَ : فَوَقَّعَ علیه السلام : أفعَلُ إن شاءَ اللّهُ تَعالی ، ثُمَّ ابتَدَأَنی علیه السلام بِکِتابٍ مُفرَدٍ نُسخَتُهُ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، عافانَا اللّهُ وإیاکَ بِأَحسَنِ عافِیَةٍ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ بِرَحمَتِهِ ، الاُمورُ بِیَدِ اللّهِ عز و جل ، یُمضی فیها مَقادیرَهُ عَلی ما یُحِبُّ ، یولَدُ لَکَ غُلامٌ وجارِیَةٌ إن شاءَ اللّهُ تَعالی ، فَسَمِّ الغُلامَ مُحَمَّدا وَالجارِیَةَ فاطِمَةَ عَلی بَرَکَةِ اللّهِ تَعالی . قالَ : فَوُلِدَ لی غُلامٌ وجارِیَةٌ عَلی ما قالَهُ علیه السلام . (1)
11 / 6یَزیدُ بنُ إسحاقَرجال الکشّی عن یزید بن إسحاق :خاصَمَنی مَرَّةً أخی مُحَمَّدٌ وکانَ مُستَوِیا ، قالَ : فَقُلتُ لَهُ لَمّا طالَ الکَلامُ بَینی وبَینَهُ : إن کانَ صاحِبُکَ بِالمَنزِلَةِ الَّتی تَقولُ ، فَاسأَلهُ أن یَدعُوَ اللّهَ لی حَتّی أرجِعَ إلی قَولِکُم . قالَ : قالَ لی مُحَمَّدٌ : فَدَخَلتُ عَلَی الرِّضا علیه السلام فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ إنَّ لی أخا ، وهُوَ أسَنُّ مِنّی ، وهُوَ یَقولُ بِحَیاةِ أبیکَ ، وأنَا کَثیرا ما اُناظِرُهُ ، فَقالَ لی یَوما مِنَ الأَیّامِ : سَل صاحِبَکَ إن کانَ بِالمَنزِلَةِ الَّتی ذَکَرتَ أن یَدعُوَ اللّهَ لی حَتّی أصیرَ إلی قَولِکُم ، فَإِنّی اُحِبُّ أن تَدعُوَ اللّهَ لَهُ . قالَ : فَالتَفَتَ أبُوالحَسَنِ علیه السلام نَحوَ القِبلَةِ ، فَذَکَرَ ما شاءَ اللّهُ أن یُذکَرَ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ خُذ بِسَمعِهِ وبَصَرِهِ ومَجامِعِ قَلبِهِ ، حَتّی تَرُدَّهُ إلَی الحَقِّ ، قالَ : وکانَ یَقولُ هذا وهُوَ رافِعٌ یَدَهُ الیُمنی . قالَ : فَلَمّا قَدِمَ أخبَرَنی بِما کانَ ، فَوَاللّهِ ما لَبِثتُ إلاّ یَسیرا حَتّی قُلتُ بِالحَقِّ . (2)
.
ص: 235
11 / 5موسی بن عمر بن بَزیع (1)عیون أخبار الرضا علیه السلام_ به نقل از موسی بن عمر بن بزیع _: من دو کنیز باردار داشتم . نامه ای به امام رضا علیه السلام نوشتم و این مطلب را به اطّلاع ایشان رسانیدم و از ایشان درخواست کردم که دعا کند خداوند متعال ، بچّه ای را که در شکم آن دو است ، پسر قرار دهد و آنها را به من ببخشد. ایشان مرقوم فرمود : «به خواست خدای متعال ، دعا خواهم کرد». سپس نامه دیگری به من نوشت که متن آن چنین بود : «به نام خداوند بخشاینده مهربان. خداوند با رحمت خویش، ما و تو را در دنیا و آخرت ، در نیکوترین عافیت (آسایش) ، نگه بدارد! کارها همه به دست خداوند عز و جل است و او تقدیرات خود را _ آن طور که دوست دارد _ در آنها جاری می سازد. به خواست خداوند متعال ، یک پسر و یک دختر برایت متولّد خواهد شد. نام پسر را محمّد بگذار و نام دختر را فاطمه. إن شاء اللّه ، مبارک باشد!». همان گونه که امام علیه السلام فرموده بود ، یک پسر و یک دختر برایم متولّد شد.
11 / 6یزید بن اسحاق (2)رجال الکشّی_ به نقل از یزید بن اسحاق _: یک بار ، برادرم محمّد _ که در مسیر درست بود (3) _ با من به مباحثه پرداخت و چون بحث میان من و او به درازا کشید، به وی گفتم : اگر امام تو ، این منزلتی را که تو می گویی، دارد ، از او بخواه که دعا کند تا من هم به عقیده شما درآیم . محمّد به من گفت : خدمت [امام] رضا علیه السلام رسیدم و گفتم : قربانت گردم! برادری دارم که از من ، مسن تر است و به زنده بودن پدر شما معتقد است و من زیاد با او مناظره می کنم. یکی از روزها به من گفت : از امامت بخواه که اگر به راستی ، آن منزلتی را که تو می گویی ، داراست ، دعا کند تا من نیز به عقیده شما درآیم. و من دوست دارم که شما برایش دعا کنید. امام رضا علیه السلام رو به قبله کرد و مقداری ذکر گفت. سپس فرمود : «بار خدایا! گوش و چشم و سرتاسر دل او را در اختیار بگیر و به حق ، بازَش گردان». محمّد گفت : ایشان ، این را در حالی می گفت که دست راستش را بلند کرده بود. چون [برادرم] نزد من آمد و ماجرا را برایم گفت و به خدا سوگند ، طولی نکشید که به [عقیده] حق [یعنی امامت امام رضا علیه السلام ] ایمان آوردم .
.
ص: 236
11 / 7إخوانُهُالإمام الرضا علیه السلام_ لَمّا نازَعَهُ إخوَتُهُ فی إرثِ أبیهِ ووَصِیَّتِهِ _: لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ ، أما إنّی یا إخوَتی فَحَریصٌ عَلی مَسَرَّتِکُم ، اللّهُ یَعلَمُ ، اللّهُمَّ إن کُنتَ تَعلَمُ أنّی اُحِبُّ صَلاحَهُم وأنّی بارٌّ بِهِم ، واصِلٌ لَهُم ، رَفیقٌ عَلَیهِم ، اُعنی بِاُمورِهِم لَیلاً ونَهارا فَاجزِنی بِهِ خَیرا ، وإن کُنتُ عَلی غَیرِ ذلِکَ فَأَنتَ عَلاّمُ الغُیوبِ فَاجزِنی بِهِ ما أنَا أهلُهُ ، إن کانَ شَرّا فَشَرّا وإن کانَ خَیرا فَخَیرا ، اللّهُمَّ ، أصلِحهُم وأصلِح لَهُم ، وَاخسَأ عَنّا وعَنهُمُ الشَّیطانَ ، وأعِنهُم عَلی طاعَتِکَ ووَفِّقهُم لِرُشدِکَ ، أمّا أنَا یا أخی (1) فَحَریصٌ عَلی مَسَرَّتِکُم ، جاهِدٌ عَلی صَلاحِکُم ، وَاللّهُ عَلی ما نَقولُ وَکیلٌ . (2)
.
ص: 237
11 / 7برادرانشامام رضا علیه السلام_ هنگامی که برادران ایشان با ایشان درباره ارث و وصیّت پدرشان به ستیزه پرداختند _: هیچ حرکت و نیرویی نیست ، مگر به یاری خداوند بلندمرتبه و بزرگ. برادرانم! خدا می داند که من سخت ، خواهان شادمانی شما هستم. بار خدایا! اگر تو می دانی که من صلاح آنان را می خواهم و نسبت به آنان نیکوکار و خوش رفتار و مهربانم و روز و شب در فکر کارهای آنان هستم، پس مرا بدین سبب ، جزای نیک بده و اگر جز اینم _ که تو خود ، دانای نهان هایی _ ، مرا آن گونه که سزاوارش هستم ، سزا بده. اگر قصد بد دارم ، جزای بد ده و اگر قصد نیک دارم ، جزای نیک . بار خدایا! آنان را و کارهایشان را اصلاح گردان و شیطان را از ما و آنان دور کن و بر فرمان برداری ات یاری شان دِه و به هدایتت موفّقشان بدار. ای برادر! (1) من خواهان خوش حالی شما هستم و در به صلاح آوردن کارهای شما کوشایم و البته خدا بر آنچه می گوییم ، ناظر است.
.
ص: 238
البابُ الثّانی عَشَرَ : من دعا له الإمام الجواد12 / 1عَلِیُّ بنُ مَهزِیارَالغیبة للطوسی عن الحسن بن شمّون :قَرَأتُ هذِهِ الرِّسالَةَ عَلی عَلِیِّ بنِ مَهزِیارَ عَن أبی جَعفَرٍ الثّانی بِخَطِّهِ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، یا عَلِیُّ أحسَنَ اللّهُ جَزاکَ وأسکَنَکَ جَنَّتَهُ ، ومَنَعَکَ مِنَ الخِزیِ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ ، وحَشَرَکَ اللّهُ مَعَنا ، یا عَلِیُّ قَد بَلَوتُکَ وخَبَرتُکَ فِی النَّصیحَةِ وَالطّاعَةِ وَالخِدمَةِ وَالتَّوقیرِ وَالقِیامِ بِما یَجِبُ عَلَیکَ ، فَلَو قُلتُ إنّی لَم أرَ مِثلَکَ لَرَجَوتُ أن أکونَ صادِقا ، فَجَزاکَ اللّهُ جَنّاتِ الفِردَوسِ نُزُلاً ، فَما خَفِیَ عَلَیَّ مَقامُکَ ولا خِدمَتُکَ فِی الحَرِّ وَالبَردِ ، فِی اللَّیلِ وَالنَّهارِ ، فَأَسأَلُ اللّهَ إذا جَمَعَ الخَلائِقَ لِلقِیامَةِ أن یَحبُوَکَ (1) بِرَحمَةٍ تَغتَبِطُ بِها ، إنَّهُ سَمیعُ الدُّعاءِ . (2)
رجال الکشّی عن علیّ بن مهزیار_ فی ذِکرِ کُتُبِ الإِمامِ الجَوادِ علیه السلام إلَیهِ _: کَتَبتُ إلَیهِ أسأَ لُهُ التَّوَسُّعَ عَلَیَّ ، وَالتَّحلیلَ لِما فی یَدی . فَکَتَبَ : وَسَّعَ اللّهُ عَلَیکَ ، ولِمَن سَأَلتَ بِهِ التَّوسِعَةَ فی أهلِکَ ، ولِأَهلِ بَیتِکَ ، ولَکَ یا عَلِیُّ عِندی مِن أکبَرِ التَّوسِعَةِ ، وأنَا أسأَلُ اللّهَ أن یَصحَبَکَ بِالعافِیَةِ ، ویُقدِمَکَ عَلَی العافِیَةِ ، ویَستُرَکَ بِالعافِیَةِ إنَّهُ سَمیعُ الدُّعاءِ . وسَأَلتُهُ الدُّعاءَ فَکَتَبَ إلَیَّ : وأمّا ما سَأَلتَ مِنَ الدُّعاءِ فَإِنَّکَ بَعدُ لَستَ تَدری کَیفَ جَعَلَکَ اللّهُ عِندی ، ورُبَّما سَمَّیتُکَ بِاسمِکَ ونَسَبِکَ ، مَعَ کَثرَةِ عِنایَتی بِکَ ومَحَبَّتی لَکَ ومَعرِفَتی بِما أنتَ إلَیهِ ، فَأَدامَ اللّهُ لَکَ أفضَلَ ما رَزَقَکَ مِن ذلِکَ ، ورَضِیَ عَنکَ بِرِضائی ، وبَلَّغَکَ أفضَلَ نِیَّتِکَ ، وأنزَلَکَ الفِردَوسَ الأَعلی بِرَحمَتِهِ ، إنَّهُ سَمیعُ الدُّعاءِ ، حَفِظَکَ اللّهُ وتَوَلاّکَ ودَفَعَ الشَّرَّ عَنکَ بِرَحمَتِهِ ، وکَتَبتُ بِخَطّی . (3)
.
ص: 239
باب دوازدهم : کسانی که امام جواد برایشان دعا کرد12 / 1علی بن مَهزیار (1)الغیبة ، طوسی_ به نقل از حسن بن شمّون _: این نامه را که ابو جعفر ثانی (امام جواد علیه السلام ) به خطّ خود به علی بن مَهزِیار نوشته بود، بر او خواندم : «به نام خداوند مهرگستر مهربان. ای علی! خدا به تو جزای نیک دهد و تو را در بهشتش ساکن گرداند و در دنیا و آخرت ، از خواری ، نگاهت دارد و با ما محشورت فرماید! ای علی! من تو را در خلوص و وفاداری و فرمان برداری و خدمت گزاری و احترام نهادن و انجام دادن وظیفه آزموده ام و به این صفات می شناسمت، و اگر بگویم که مانند تو ندیده ام ، امیدوارم راست گفته باشم. پس خداوند ، پاداش تو را پذیرایی در باغ های پَردیس قرار دهد! جایگاه تو و خدمت گزاری تو در گرما و سرما، در شب و روز ، بر من پوشیده نیست. از خداوند می خواهم که آن گاه که خلایق را در قیامت گرد می آورد ، به تو رحمتی عطا فرماید که بِدان، خشنود شوی . به راستی ، او شنونده دعاست».
رجال الکشّی_ به نقل از علی بن مهزیار ، در یادکرد از نامه های امام جواد علیه السلام به او _: نامه ای به ایشان نوشتم و از ایشان خواهش کردم که مرا در گشایش قرار دهد و آنچه را در دست من است ، بر من حلال شمارد. ایشان نوشت : «خدا بر تو و بر خانواده ات که برایشان گشایش [و بخشایش] خواستی ، گشایش دهد! ای علی! تو و خانواده ات از نظر من ، در بیشترین گشایش هستید. از خداوند می خواهم که سلامت را همراه تو سازد و به سلامت بازَت گرداند و جامه سلامت بر تو بپوشاند ، که به راستی ، او شنونده دعاست» . نیز از ایشان درخواست دعا کردم. به من نوشت : «و امّا درباره درخواست دعایت ، تو هنوز نمی دانی که خداوند ، چه مقامی برای تو در نزد من قرار داده است. گاه [در دعاهایم ]با نام و نَسَبَت ، از تو یاد می کنم و عنایت فراوان و علاقه بسیاری به تو دارم و تو را نیک می شناسم. خداوند ، برترین چیزی را که روزیِ تو کرده است ، برایت پایدار بدارد و از تو خشنود باشد _ که من از تو خشنودم _ و تو را به برترین هدفت برساند و با رحمت خویش، در پردیس برین ، جایَت دهد، که او شنونده دعاست! خداوند ، نگهدار و پشتیبان تو باشد و با رحمت خویش، بدی را از تو دور گرداند! این را به خطّ خود نوشتم» .
.
ص: 240
رجال الکشّی عن علیّ بن مهزیار_ فی کِتابٍ لِلإِمامِ الجَوادِ علیه السلام إلَیهِ بِبَغدادَ _: قَد وَصَلَ إلَیَّ کِتابُکَ ، وقَد فَهِمتُ ما ذَکَرتَ فیهِ ومَلَأتَنی سُرورا فَسَرَّکَ اللّهُ ، وأنَا أرجو مِنَ الکافِی الدّافِعِ أن یَکفِیَ کَیدَ کُلِّ کائِدٍ إن شاءَ اللّهُ تَعالی . وفی کِتابٍ آخَرَ : وقَد فَهِمتُ ما ذَکَرتَ مِن أمرِ القُمِّیّینَ ، خَلَّصَهُمُ اللّهُ وفَرَّجَ عَنهُم ، وسَرَرتَنی بِما ذَکَرتَ مِن ذلِکَ ولَم تَزَل تَفعَلُ ، سَرَّکَ اللّهُ بِالجَنَّةِ ورَضِیَ عَنکَ بِرِضائی عَنکَ ، وأنَا أرجو مِنَ اللّهِ حُسنَ العَونِ وَالرَّأفَةِ ، وأقولُ : حَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَکیلُ . وفی کِتابٍ آخَرَ بِالمَدینَةِ : فَاشخَص إلی مَنزِلِکَ ، صَیَّرَکَ اللّهُ إلی خَیرِ مَنزِلٍ فی دُنیاکَ وآخِرَتِکَ . وفی کِتابٍ آخَرَ : وأسأَلُ اللّهَ أن یَحفَظَکَ مِن بَینِ یَدَیکَ ومِن خَلفِکَ وفی کُلِّ حالاتِکَ ؛ فَأَبشِر فَإِنّی أرجو أن یَدفَعَ اللّهُ عَنکَ . (1)
.
ص: 241
رجال الکشّی_ درباره علی بن مهزیار _: در نامه امام جواد علیه السلام به او در بغداد آمده است : «نامه ات به من رسید و از مطالب آن ، آگاه شدم. مرا لبریز از شادی کردی . خدایت شاد گرداند! امیدوارم که آن بسنده دفع کننده ، نیرنگ هر نیرنگسازی را از تو دفع کند ، إن شاء اللّه تعالی!» . در نامه ای دیگر آمده است : «از آنچه درباره قمی ها نوشته بودی ، آگاه شدم. خداوند ، آنان را بِرَهاند و نجاتشان بخشد! با آنچه در این باره یادآور شده بودی و می شوی ، خوش حالم نمودی . خدا با بهشت ، خوش حالت گرداند و به سبب خشنودی من، از تو خشنود باشد! از خداوند ، حُسن یاری و رأفت او را آرزو دارم و می گویم : خدا ما را بس است و نیکو حمایتگری است» . ایشان در نامه دیگری در مدینه مرقوم فرموده است : «به منزل خویش عزیمت نما. خدا تو را در دنیا و آخرتت به بهترین منزل بَرَد!». در نامه دیگری آمده است : «از خداوند ، مسئلت می کنم که تو را از هر سو و در همه حال ، نگه دارد. شاد و خوش باشی، که امیدوارم خداوند عز و جل هرگزندی را از تو دور کند» .
.
ص: 242
12 / 2مُحَمَّدُ بنُ سِنانٍالغیبة للطوسی عن علیّ بن الحسین بن داوود :سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ الثّانِیَ علیه السلام یَذکُرُ مُحَمَّدَ بنَ سِنانٍ بِخَیرٍ ویَقولُ : رَضِیَ اللّهُ عَنهُ بِرِضائی عَنهُ ؛ فَما خالَفَنی وما خالَفَ أبی قَطُّ . (1)
رجال الکشّی عن محمّد بن مرزبان عن محمّد بن سنان :شَکَوتُ إلَی الرِّضا علیه السلام وَجَعَ العَینِ ، فَأَخَذَ قِرطاسا فَکَتَبَ إلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام ، وهُوَ أقَلُّ مِن یَدی (2) ، فَدَفَعَ الکِتابَ إلَی الخادِمِ وأمَرَنی أن أذهَبَ مَعَهُ وقالَ : اُکتُم . فَأَتَیناهُ وخادِمٌ قَد حَمَلَهُ ، قالَ : فَفَتَحَ الخادِمُ الکِتابَ بَینَ یَدَی أبی جَعفَرٍ علیه السلام ، فَجَعَلَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام یَنظُرُ فِی الکِتابِ ویَرفَعُ رَأسَهُ إلَی السَّماءِ ، ویَقولُ : ناجٍ . فَفَعَلَ ذلِکَ مِرارا فَذَهَبَ کُلُّ وَجَعٍ فی عَینی ، وأبصَرتُ بَصَرا لا یُبصِرُهُ أحَدٌ . قالَ : فَقُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : جَعَلَکَ اللّهُ شَیخا عَلی هذِهِ الاُمَّةِ ، کَما جَعَلَ عیسَی بنَ مَریَمَ شَیخا عَلی بَنی إسرائیلَ . قالَ : ثُمَّ قُلتُ لَهُ : یا شَبیهَ صاحِبِ فُطرُسَ (3) ، قالَ : وَانصَرَفتُ ، وقَد أمَرَنِی الرِّضا علیه السلام أن أکتُمَ ، فَما زِلتُ صَحیحَ البَصَرِ ، حَتّی أذَعتُ ما کانَ مِن أبی جَعفَرٍ علیه السلام فی أمرِ عَینی ، فَعاوَدَنِی الوَجَعُ . (4)
.
ص: 243
12 / 2محمّد بن سِنان (1)الغیبة ، طوسی_ به نقل از علی بن حسین بن داوود _: شنیدم امام جواد علیه السلام از محمّد بن سِنان به نیکی یاد می کند و می فرماید : «خدا از او به سبب خشنودی ام از او خشنود باشد! او هرگز با من و پدرم مخالفتی نکرد» .
رجال الکشّی_ به نقل از محمّد بن مرزبان ، از محمّد بن سِنان _: از دردِ چشم به امام رضا علیه السلام شکایت کردم. ایشان کاغذی برداشت و به ابو جعفر (امام جواد) علیه السلام نوشت، و آن کاغذ ، کوچک تر از دستم بود . (2) نوشته را به خدمتکار داد و به من امر کرد که با او بروم و فرمود : «[این موضوع را ]پوشیده بدار» . ما نزد ابو جعفر علیه السلام رفتیم ، در حالی که خدمتکاری ، او را بر دوش خود نهاده بود. خدمتکار ، نامه را در حضور ابو جعفر علیه السلام گشود و ابو جعفر علیه السلام شروع به نگریستن در آن کرد و سرش را به طرف آسمان بلند می کرد و می فرمود : «ای نجاتبخش!» این کار را چند بار تکرار کرد و دردِ چشمم برطرف شد و چنان نور گرفت که هیچ کس چنان تیزبین نیست. به ابو جعفر علیه السلام گفتم : خدا تو را بزرگ این امّت گرداند، چنان که عیسی بن مریم علیه السلام را بزرگ بنی اسرائیل گردانید! سپس گفتم : «ای شبیه سرورِ صاحب فُطرُس!» (3) و باز گشتم . امام رضا علیه السلام به من فرموده بود که موضوع را پوشیده بدارم و پیوسته چشمم سالم بود ، تا آن که قضیّه بهبود یافتن چشمم به وسیله ابو جعفر علیه السلام را فاش ساختم و چشم دردم عود کرد .
.
ص: 244
12 / 3مُحَمَّدُ بنُ عُمَیرٍ الرّازِیُّ وأخوهالخرائج والجرائح عن محمّد بن عمیر بن واقد الرازی :دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ ابنِ الرِّضا علیهماالسلامومَعی أخی بِهِ بُهرٌ (1) شَدیدٌ ، فَشَکا إلَیهِ ذلِکَ البُهرَ فَقالَ علیه السلام : عافاکَ اللّهُ مِمّا تَشکو ، فَخَرَجنا مِن عِندِهِ وقَد عوفِیَ ، فَما عادَ إلَیهِ ذلِکَ البُهرُ إلی أن ماتَ . قالَ مُحَمَّدُ بنُ عُمَیرٍ : وکانَ یُصیبُنی وَجَعٌ فی خاصِرَتی فی کُلِّ اُسبوعٍ ، فَیَشتَدُّ ذلِکَ بی أیّاما ، فَسَأَلتُهُ أن یَدعُوَ لی بِزَوالِهِ عَنّی . فَقالَ : وأنتَ ، فَعافاکَ اللّهُ ، فَما عادَ إلی هذِهِ الغایَةِ . (2)
12 / 4یونُسُ بنُ عَبدِ الرَّحمنِرجال الکشّی عن أبی هاشم الجعفری :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ الرِّضا علیهماالسلامعَن یونُسَ ، فَقالَ : مَن یونُسُ ؟ فَقُلتُ: مَولی عَلِیِّ بنِ یَقطینٍ . فَقالَ : لَعَلَّکَ تُریدُ یونُسَ بنَ عَبدِ الرَّحمنِ ؟ فَقُلتُ : لا وَاللّهِ لا أدری ابنُ مَن هُوَ ؟ قالَ : بَل هُوَ ابنُ عَبدِ الرَّحمنِ . ثُمَّ قالَ : رَحِمَ اللّهُ یونُسَ ، رَحِمَ اللّهُ یونُسَ ، نِعمَ العَبدُ ، کانَ للّهِِ عز و جل . (3)
.
ص: 245
12 / 3محمّد بن عُمَیر رازی و برادرش (1)الخرائج و الجرائح_ به نقل از محمّد بن عُمَیر بن واقد رازی _: همراه برادرم که نفس تنگی شدیدی داشت ، خدمت ابو جعفر ، فرزند امام رضا ، رسیدیم . برادرم از نفس تنگی اش به ایشان شکایت کرد . [امام جواد علیه السلام ] فرمود : «خداوند ، بیماری ات را شفا بخشد!» و چون از نزد ایشان خارج شدیم ، بیماری برادرم برطرف شده بود و تا زنده بود ، دیگر آن نفس تنگی به سراغش نیامد . خودم نیز هفته ای یک بار ، دچار درد خاصره می شدم و چند روزی ، این درد ، مرا آزار می داد. از ایشان خواهش کردم که دعا کند این درد از من برطرف شود. فرمود : «خداوند ، تو را نیز عافیت (سلامت) بخشد!» از آن پس تاکنون ، آن درد به سراغم نیامده است .
12 / 4یونس بن عبد الرحمان (2)رجال الکشّی_ به نقل از ابو هاشم جعفری _: از [امام جواد ]ابو جعفر محمّد بن علی الرضا علیه السلام ، درباره یونس پرسیدم . فرمود : «کدام یونس؟». گفتم : هم پیمان علی بن یقطین . فرمود : «شاید منظورت یونس بن عبد الرحمان است». گفتم : راستش نمی دانم فرزند کیست. فرمود : «بله، فرزند عبد الرحمان است». سپس فرمود : «رحمت خدا بر یونس! رحمت خدا بر یونس ! خوب بنده ای برای خداوند عز و جل بود!» .
.
ص: 246
12 / 5جَمعٌ مِن أصحابِهِالغیبة للطوسی عن أبی طالب القمّی :دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ الثّانی علیه السلام فی آخِرِ عُمُرِهِ ، فَسَمِعتُهُ یَقولُ : جَزَی اللّهُ صَفوانَ بنَ یَحیی ، ومُحَمَّدَ بنَ سِنانٍ ، وزَکَرِیَّا بنَ آدَمَ ، وسَعدَ بنَ سَعدٍ ، عَنّی خَیرا ؛ فَقَد وَفَوا لی . (1)
.
ص: 247
12 / 5شماری از یارانشالغیبة ، طوسی_ به نقل از ابو طالب قمی _: در اواخر عمر امام جواد علیه السلام خدمت ایشان رسیدم. شنیدم می فرماید : «خداوند از جانب من به صفوان بن یحیی و محمّد بن سِنان و زکریّا بن آدم و سعد بن سعد ، جزای نیک دهد! آنها به من وفادار بودند» .
.
ص: 248
البابُ الثّالِثَ عَشَرَ : من دعا له الإمام الهادی13 / 1دُعاؤُهُ لِأَبی هاشِمٍ الجَعفَرِیِّالخرائج والجرائح :رُوِیَ أنَّ أبا هاشِمٍ الجَعفَرِیَّ کانَ مُنقَطِعا إلی أبِی الحَسَنِ بَعدَ أبیهِ أبی جَعفَرٍ وجَدِّهِ الرِّضا علیهم السلام ، فَشَکی إلی أبِی الحَسَنِ علیه السلام ما یَلقی مِنَ الشَّوقِ إلَیهِ إذَا انحَدَرَ مِن عِندِهِ إلی بَغدادَ . ثُمَّ قالَ لَهُ : یا سَیِّدی ، اُدعُ اللّهَ لی ، فَرُبَّما لَم أستَطِع رُکوبَ الماءِ خَوفَ الإِصعادِ (1) وَالبُط ءِ عَنکَ ، فَسِرتُ إلَیکَ عَلَی الظَّهرِ ، وما لی مَرکوبٌ سِوی بِرذَونی (2) هذِهِ عَلی ضَعفِها ، فَادعُ اللّهَ لی أن یُقَوِّیَنی عَلی زِیارَتِکَ . فَقالَ : قَوّاکَ اللّهُ یا أبا هاشِمٍ ، وقَوّی بِرذَونَکَ . (3)
.
ص: 249
باب سیزدهم : کسانی که امام هادی برایشان دعا کرد13 / 1ابو هاشم جعفری (1)الخرائج و الجرائح :روایت شده است که ابو هاشم جعفری، پس از امام جواد و امام رضا علیهماالسلام، در خدمت فرزندشان امام هادی علیه السلام بود. یک بار به ایشان گفت که هر گاه از نزد ایشان به بغداد باز می گردد ، غم فراقش او را سخت می آزارد . سپس گفت : سَرورم! برایم دعا کنید؛ زیرا گاه، به خاطر ترس از حرکت کِشتی بر خلاف جریان آب [دجله] و دیرتر رسیدن ، خدمت شما نمی توانم از راهِ آب بیایم و [به ناچار ]با چارپا می آیم و چارپایی هم جز همین بِرذَون (2) ضعیفم ندارم. پس، دعا کنید که خداوند ، مرا برای زیارت شما قوّت دهد . ایشان فرمود : «خدا به تو _ ای ابو هاشم _ و بِزذَونت قوّت دهد!» .
.
ص: 250
13 / 2دُعاؤُهُ لِحُمرانَمکارم الأخلاق عن حمران :کَتَبتُ إلی أبِی الحَسَنِ الثّالِثِ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ، قِبَلی رَجُلٌ مِن مَوالیکَ بِهِ حَصرُ البَولِ ، وهُوَ یَسأَلُکَ الدُّعاءَ أن یُلبِسَهُ اللّهُ عز و جل العافِیَةَ ، وَاسمُهُ نَفیسٌ الخادِمُ . فَأَجابَ : کَشَفَ اللّهُ ضُرَّکَ ، ودَفَعَ عَنکَ مَکارِهَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ ، فَأَلِحَّ عَلَیهِ بِالقُرآنِ فَإِنَّهُ یُشفی إن شاءَ اللّهُ تَعالی . (1)
13 / 3جَمعٌ مِن أصحابِهِرجال الکشّی عن محمّد بن الفرج :کَتَبتُ إلی أبِی الحَسَنِ علیه السلام أسأَ لُهُ عَن أبی عَلِیِّ بنِ راشِدٍ ، وعَن عیسَی بنِ جَعفَرِ بنِ عاصِمٍ وَابنِ بَندٍ . فَکَتَبَ إلَیَّ : ذَکَرتَ ابنَ راشِدٍ رَحِمَهُ اللّهُ فَإِنَّهُ عاشَ سَعیدا وماتَ شَهیدا ، ودَعا لاِبنِ بَندٍ وَالعاصِمِیِّ ، وَابنُ بَندٍ ضُرِبَ بِالعَمودِ حَتّی قُتِلَ ، وأبو جَعفَرٍ ضُرِبَ ثَلاثَمِئَةِ سَوطٍ ورُمِیَ بِهِ فِی دِجلَةَ . (2)
وراجع : الخرائج والجرائح : ج 1 ص 392 ح 1 و ص 395 ح 5 .
.
ص: 251
13 / 2حمران (1)مکارم الأخلاق_ به نقل از حمران _: به ابو الحسن ثالث (امام هادی) علیه السلام نوشتم : قربانت گردم! در ولایت ما ، مردی از دوستان شماست که مبتلا به بند آمدن بول است و از شما درخواست دارد که دعا کنید تا خداوند عز و جل بر او لباس عافیت بپوشاند. نامش ، نفیس خادم است . ایشان در پاسخ نوشت : «خداوند ، رنج را از تو بزداید و ناخوشی های دنیا و آخرت را از تو دور گرداند! او را به قرآن سفارش نمای که به خواست خداوند بزرگ ، شفا خواهد یافت» .
13 / 3شماری از یارانشرجال الکشّی_ به نقل از محمّد بن فرج _: در نامه ای به امام هادی علیه السلام از ایشان درباره ابو علی (ابن راشد) و عیسی بن جعفر بن عاصم و ابن بند ، پرسیدم . در جوابم نوشت : «از ابن راشد یاد کرده ای . خدایش رحمت کناد که سعادتمند زیست و شهید مُرد!» و برای ابن بند و عاصمی نیز دعا کرد. ابن بند ، با ضربه عمود به قتل رسید و ابو جعفر را سیصد تازیانه زدند و او را در دجله افکندند.
نیز ، ر . ک : الخرائج و الجرائح : ج 1 ص 392 ح 1 و ص 395 ح 5 .
.
ص: 252
البابُ الرّابِعَ عَشَرَ : من دعا له الإمام العسکریّ14 / 1إبراهیمُ بنُ إسماعیلَالخرائج والجرائح عن جعفر بن الشریف الجرجانی :حَجَجتُ سَنَةً فَدخَلتُ عَلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام بِسُرَّ مَن رَأی ... فَقُلتُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّ إبراهیمَ بنَ إسماعیلَ الجُرجانِیَ _ وهُوَ مِن شیعَتِکَ _ کَثیرُ المَعروفِ إلی أولِیائِکَ ، یُخرِجُ إلَیهِم فِی السَّنَةِ مِن مالِهِ أکثَرَ مِن مِئَةِ ألفِ دِرهَمٍ ، وهُوَ أحَدُ المُتَقَلِّبینَ فی نِعَمِ اللّهِ بِجُرجانَ . فَقالَ : شَکَرَ اللّهُ لِأَبی إسحاقَ إبراهیمَ بنِ إسماعیلَ صَنیعَتَهُ إلی شِیعَتِنا ، وغَفَرَ لَهُ ذُنوبَهُ ، ورَزَقَهُ ذَکَرا سَوِیّا قائِلاً بِالحَقِّ ، فَقُل لَهُ : یَقولُ لَکَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ : سَمِّ ابنَکَ أحمَدَ . (1)
14 / 2إبراهیمُ بنُ عَبدَةَالإمام العسکریّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی إسحاقَ بنِ إسماعیلَ _: عَلی إبراهیمَ بنِ عَبدَةَ سَلامُ اللّهِ ورَحمَتُهُ ، وعَلَیکَ یا إسحاقُ وعَلی جَمیعِ مَوالِیَّ السَّلامُ کَثیرا ، سَدَّدَکُمُ اللّهُ جَمیعا بِتَوفیقِهِ . (2)
.
ص: 253
باب چهاردهم : کسانی که امام عسکری برایشان دعا کرد14 / 1ابراهیم بن اسماعیل (1)الخرائج والجرائح_ به نقل از جعفر بن شریف جرجانی _: سالی ره سپار حج شدم و در سامرّا ، خدمت ابو محمّد (امام عسکری) علیه السلام رسیدم ... . گفتم : ای پسر پیامبر خدا! ابراهیم بن اسماعیل جرجانی _ که از شیعیان شماست _ به دوستداران شما کمک بسیار می کند. در سال ، بیش از یکصد هزار درهم از داراییِ خود را به آنها می دهد. او یکی از جرجانیانی است که در نعمت های خدا ، غوطه ور است. فرمود : «خداوند ، به ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل برای کمکش به شیعیان ما پاداش دهد و گناهانش را بیامرزد و او را فرزندی سالم و معتقد به حق ، روزی فرماید . به او بگو : حسن بن علی می گوید که نام فرزندت را «احمد» بگذار .
14 / 2ابراهیم بن عَبدَه (2)امام عسکری علیه السلام_ در نامه اش به اسحاق بن اسماعیل _: درود و رحمت خدا بر ابراهیم بن عَبدَه، و بر تو نیز ، ای ابو اسحاق، و بر همه دوستدارانم سلام فراوان باد! خداوند با توفیقات خویش ، همه شما را هماره بر راه راست بدارد!
.
ص: 254
عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی إبراهیمَ بنِ عَبدَةَ _: وکِتابِی الَّذی وَرَدَ عَلی إبراهیمَ بنِ عَبدَةَ بِتَوکیلی إیّاهُ لِقَبضِ حُقوقی مِن مَوالینا هُناکَ . نَعَم هُوَ کِتابی بِخَطّی إلَیهِ _ أعنی إبراهیمَ بنَ عَبدَةَ _ لَهُم بِبَلَدِهِم حَقّا غَیرَ باطِلٍ ، فَلیَتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ، وَلیُخرِجوا مِن حُقوقی وَلیَدفَعوها إلَیهِ ، فَقَد جَوَّزتُ لَهُ ما یَعمَلُ بِهِ فیها ، وَفَّقَهُ اللّهُ ومَنَّ عَلَیهِ بِالسَّلامَةِ مِنَ التَّقصیرِ بِرَحمَتِهِ . (1)
عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی عَبدِ اللّهِ بنِ حَمدَوَیهِ البَیهَقِیِّ _: وبَعدُ ، فَقَد نَصَبتُ لَکُم إبراهیمَ بنَ عَبدَةَ لِیَدفَعَ النّواحی وأهلُ ناحِیَتِکَ حُقوقِیَ الواجِبَةَ عَلَیکُم إلَیهِ ، وجَعَلتُهُ ثِقَتی وأمینی عِندَ مَوالِیَّ هُناکَ ، فَلیَتَّقُوا اللّهَ وَلیُراقِبوا وَلیُؤَدُّوا الحُقوقَ ، فَلَیسَ لَهُم عُذرٌ فی تَرکِ ذلِکَ ولا تَأخیرِهِ ، ولا أشقاهُمُ اللّهُ بِعِصیانِ أولِیائِهِ ، ورَحِمَهُمُ اللّهُ وإیّاکَ مَعَهُم بِرَحمَتی لَهُم ، إنَّ اللّهَ واسِعٌ کَریمٌ . (2)
14 / 3إسحاقُ بنُ إسماعیلَرجال الکشّی :حَکی بَعضُ الثِّقاتِ بِنیسابورَ أنَّهُ خَرَجَ لاِءِسحاقِ بنِ إسماعیلَ مِن أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام تَوقیعٌ : یا إسحاقَ بنَ إسماعیلَ ، سَتَرَنَا اللّهُ وإیّاکَ بِسَترِهِ ، وتَوَلاّکَ فی جَمیعِ اُمورِکَ بِصُنعِهِ ، قَد فَهِمتُ کِتابَکَ یَرحَمُکَ اللّهُ ، ونَحنُ بِحَمدِ اللّهِ ونِعمَتِهِ أهلُ بَیتٍ نَرِقُّ عَلی مَوالینا ، ونُسَرُّ بِتَتابُعِ إحسانِ اللّهِ إلَیهِم وفَضلِهِ لَدَیهِم ، ونَعتَدُّ بِکُلِّ نِعمَةٍ یُنعِمُهَا اللّهُ عز و جل عَلَیهِم . فَأَتَمَّ اللّهُ عَلَیکُم بِالحَقِّ ومَن کانَ مِثلَکَ _ مِمَّن قَد رَحِمَهُ اللّهُ وبَصَّرَهُ بَصیرَتَکَ ، ونَزَعَ عَنِ الباطِلَ ولَم یَعمَ فی طُغیانِهِ _ نِعَمَهُ ؛ فَإِنَّ تَمامَ النِّعمَةِ دُخولُکَ الجَنَّةَ ، ولَیسَ مِن نِعمَةٍ وإن جَلَّ أمرُها وعَظُمَ خَطَرُها إلاّ وَ«الحَمدُ للّهِِ» _ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ _ عَلَیها مُؤَدّی شُکرِها . (3) وأنَا أقولُ : الحَمدُ للّهِِ مِثلَ ما حَمِدَ اللّهَ بِهِ حامِدٌ إلی أبَدِ الأَبَدِ ، بِما مَنَّ عَلَیکَ مِن نِعمَةٍ ، ونَجّاکَ مِنَ الهَلَکَةِ ، وسَهَّلَ سَبیلَکَ عَلَی العَقَبَةِ . (4)
.
ص: 255
امام عسکری علیه السلام_ از نامه اش به ابراهیم بن عَبده _: و نامه من که به ابراهیم بن عبده رسیده و طیّ آن ، او را وکیل خود برای گرفتن حقوقم از دوستدارانم در آن ولایت ، تعیین کرده ام. بله! آن نامه من و به خطّ من است که به او (یعنی ابراهیم بن عبده) نوشته ام [و وی را] به حق، و نه باطل، بر ایشان در شهرشان گماشتم . پس ، از خداوند ، چنان که باید و شاید، پروا کنند و حقوق مرا از اموالشان خارج سازند و به او پرداخت کنند؛ زیرا من به او اجازه داده ام که در آنها تصرّف کند . خداوند ، توفیقش دهد و به لطف و رحمت خویش، او را از تقصیر ، مصون بدارد!
امام عسکری علیه السلام_ در نامه اش به عبد اللّه بن حَمدویه بیهقی _: و اینک، ابراهیم بن عبده را برای شما منصوب می کنم تا مردم نواحی و هم مردم ناحیه تو ، حقوقی را که از من بر عهده شماست ، به او بپردازند. من ، او را معتَمَد و امین خود در میان پیروانم در آن منطقه قرار دادم. پس باید از خدا پروا کنند و او را در نظر دارند و حقوق را بپردازند ؛ چرا که در نپرداختن و یا دیر پرداختن آنها عذری ندارند. خداوند ، ایشان را با نافرمانی از دوستانش به تیره روزی نیفکند! خداوند ، ایشان و هم تو را به واسطه مهر و محبّتی که مرا با آنان است، مورد مهر و رحمت خویش قرار دهد، که خدا ، مهرگسترِ بزرگوار است .
14 / 3اسحاق بن اسماعیل (1)رجال الکشّی :یکی از مردمانِ موثّق نیشابور ، نقل کرد که از جانب امام عسکری علیه السلام توقیعی (2) برای اسحاق بن اسماعیل ، صادر شد : «ای اسحاق بن اسماعیل! خدا ، ما و تو را با پرده خویش بپوشانَد و با تدبیرش تو را در همه کارهایت اداره کند . از مطالب نامه ات آگاه شدم . خدایت رحمت کناد ! ما بحمد اللّه و به لطف او، خاندانی هستیم که نسبت به پیروان خود ، دلسوزیم و از نیکی ها و الطاف پیاپیِ خداوند به آنان ، شادمان می شویم و هر نعمتی را که خدای عز و جلبدیشان ارزانی دارد ، به حساب می آوریم . پس، خداوند بر شما و امثال تو _ که خدا ، بدیشان رحمت آورده و چونان تو بصیرتشان بخشیده و از باطل ، دست شُسته و در کوری طغیانشان نمانده اند _ به حق ، نعمت هایش را تمام گردانَد و تمام و کامل شدن نعمت، به وارد شدن تو به بهشت است . هیچ نعمتی نیست، هر چند بزرگ و پُرارزش ، مگر آن که گفتن «ستایش ، خدای را» _ که نام هایش مقدّس باد _ بر آن ، گزاردن شکر آن است . و من می گویم : ستایش ، خدای را، آن سان که هر ستاینده ای تا همیشه همیشه ، خدای را بستاید، که تو را مورد نعمت خویش قرار داد و از نابودی نجاتت داد و راه تو را در گذر از گردنه ، هموار ساخت» .
.
ص: 256
14 / 4عیسَی بنُ صَبیحٍالخرائج والجرائح عن عیسی بن صبیح :دَخَلَ الحَسَنُ العَسکَرِیُّ علیه السلام عَلَینَا الحَبسَ ، وکُنتُ بِهِ عارِفا . فَقالَ لی : لَکَ خَمسٌ وسِتّونَ سَنَةً وشَهرٌ ویَومانِ . وکانَ مَعی کِتابُ دُعاءٍ عَلَیهِ تاریخُ مَولِدی ، وإنّی نَظَرتُ فیهِ فَکانَ کَما قالَ . وقالَ : هَل رُزِقتَ وَلَدا ؟ قُلتُ : لا . فَقالَ : اللّهُمَّ ارزُقهُ وَلَدا یَکونُ لَهُ عَضُدا ، فَنِعمَ العَضُدُ الوَلَدُ . ثُمَّ تَمَثَّلَ علیه السلام : مَن کانَ ذا عَضُدٍ یُدرِک ظُلامَتَهُإنَّ الذَّلیلَ الَّذی لَیسَت لَهُ عَضُدُ (1)
.
ص: 257
14 / 4عیسی بن صَبیح (1)الخرائج والجرائح_ به نقل از عیسی بن صبیح _: امام حسن عسکری علیه السلام به نزد ما در زندان آمد . من به ایشان ، ایمان و اعتقاد داشتم . به من فرمود : «تو 65 سال و یک ماه و دو روز داری». من با خود ، کتاب دعایی داشتم که تاریخ تولّدم در آن نوشته شده بود. به آن نگریستم. چنان بود که امام علیه السلام فرمود . و فرمود : «فرزند داری؟». گفتم : خیر . فرمود : «بار خدایا! او را فرزند روزی کن تا بازوی او باشد. خوبْ بازویی است فرزند !». سپس ، این بیت را خواند : هر که را بازویی باشد ، حق خویش بستانَدخوار و بیچاره ، کسی که او را بازویی نیست .
.
ص: 258
14 / 5الفَضلُ بنُ شاذانَرجال الکشّی عن محمّد بن إبراهیم السمرقندی عن بورق :خَرَجتُ إلی سُرَّ مَن رَأی ومَعی کِتابُ یَومٍ ولَیلَةٍ ، فَدَخَلتُ عَلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام ... فَقُلتُ لَهُ : الفَضلُ بنُ شاذانَ شَدیدُ العِلَّةِ ، ویَقولونَ : إنَّها مِن دَعوَتِکَ بِمَوجِدَتِکَ (1) عَلَیهِ لِما ذَکَروا عَنهُ أنَّهُ قالَ : إنَّ وَصِیَّ إبراهیمَ خَیرٌ مِن وَصِیِّ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، ولم یَقُل _ جُعِلتُ فِداکَ _ هکَذا ، کَذَبوا عَلَیهِ ، فَقالَ : نَعَم ، رَحِمَ اللّهُ الفَضلَ . قال بورَقٌ : فَرَجَعتُ فَوَجَدتُ الفَضلَ قَد تُوُفِّیَ فِی الأَیّامِ الَّتی قالَ أبو مُحَمَّدٍ علیه السلام : رَحِمَ اللّهُ الفَضلَ . (2)
14 / 6مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِالکافی عن محمّد بن الحسن بن شمّون :کَتَبتُ إلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام أسأَ لُهُ أن یَدعُوَ اللّهَ لی مِن وَجَعِ عَینی ، وکانَت إحدی عَینَیَّ ذاهِبَةً ، وَالاُخری عَلی شَرَفِ ذَهابٍ ، فَکَتَبَ إلَیَّ : حَبَسَ اللّهُ عَلَیکَ عَینَکَ فَأَفاقَتِ الصَّحیحَةُ . ووَقَّعَ فی آخِرِ الکِتابِ : أعَزَّکَ اللّهُ ، آجَرَکَ اللّهُ وأحسَنَ ثَوابَکَ . فَاغتَمَمتُ لِذلِکَ ولَم أعرِف فی أهلی أحَدا ماتَ ، فَلَمّا کانَ بَعدَ أیّامٍ جاءَتنی وَفاةُ ابنی طَیِّبٍ ، فَعَلِمتُ أنَّ التَّعزِیَةَ لَهُ . (3)
.
ص: 259
14 / 5فضل بن شادان (1)رجال کشّی_ به نقل از محمّد بن ابراهیم سمرقندی ، از بورق _: به سامرّا رفتم و کتاب یوم و لیلة (2) با من بود. خدمت امام عسکری علیه السلام رسیدم... و گفتم : فضل بن شادان ، سخت بیمار است و می گویند : این ، بر اثرِ نفرین شماست که بر او خشم گرفته ای ؛ چون می گویند که گفته است : وصیّ ابراهیم ، بهتر از وصیّ محمّد صلی الله علیه و آله است ؛ در حالی که _ فدایت شوم _ او چنین نگفته و بر او دروغ بسته اند. فرمود : «بله . خداوند ، فضل را رحمت کند!» . چون بازگشتم، دیدم که فضل در همان روزهایی که امام عسکری علیه السلام فرموده بود : «خداوند ، فضل را رحمت کند!»، در گذشته است .
14 / 6محمّد بن حسن (3)الکافی_ به نقل از محمّد بن حسن بن شمّون _: به امام عسکری علیه السلام نامه ای نوشتم و از ایشان ، درخواست کردم که برای شفای درد چشم من ، دعا کند . یکی از چشمانم از بین رفته بود و دیگری نیز در آستانه رفتن بود . امام علیه السلام به من نوشت : «خداوند ، چشمت را برایت نگه دارد!». پس، چشم [نیمه] سالم ، بهبود یافت . در پایان نامه مرقوم فرموده بود : «خدا به تو مزد دهد و پاداشِ نیکو عطایت کند!» . (4) من از این موضوع ، اندوهگین شدم و سراغ نداشتم که کسی از خانواده ام مُرده باشد. چند روز بعد ، خبر وفات فرزندم طیّب به من رسید . دانستم که آن تسلیت امام علیه السلام برای او بوده است .
.
ص: 260
14 / 7مُحَمَّدُ بنُ دَریابَکشف الغمّة عن محمّد بن دریاب الرقّاشی :کَتَبتُ إلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام أسأَ لُهُ عَنِ المِشکاةِ (1) ، وأن یَدعُوَ اللّهَ لاِمرَأَتی _ وکانَت حامِلاً عَلی رَأسِ وَلَدِها _ أن یَرزُقَنِی اللّهُ وَلَدا ذَکَرا ، وسَأَلتُهُ أن یُسَمِّیَهُ . فَرَجَعَ الجَوابُ : المِشکاةُ قَلبُ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ وآلِهِ السَّلامُ ، ولَم یُجِبنی عَنِ امرَأَتی بِشَیءٍ ، وکَتَبَ فی آخِرِ الکِتابِ : عَظَّمَ اللّهُ أجرَکَ وأخلَفَ عَلَیکَ ، فَوَلَدَت وَلَدا مَیِّتا ، وحَمَلَت بَعدَهُ فَوَلَدَت غُلاما . (2)
14 / 8مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ إبراهیمَکشف الغمّة عن محمّد بن علیّ بن إبراهیم الهمدانی :کَتَبتُ إلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام أسأَ لُهُ أن یَدعُوَ اللّهَ أن اُرزَقَ وَلَدا ذَکَرا مِنِ ابنَةِ عَمّی . فَوَقَّعَ : رَزَقَکَ اللّهُ ذُکرانا . فَوُلِدَ لی أربَعَةٌ . (3)
راجع : ص 66 ح 1160 .
.
ص: 261
14 / 7محمّد بن دَریاب (1)کشف الغمّة_ به نقل از محمّد بن دَریاب رقّاشی _: به امام عسکری علیه السلام نامه ای نوشتم و از ایشان ، درباره «مشکاة» (2) پرسیدم . همچنین تقاضا کردم برای همسرم _ که باردار و پا به ماه بود _ دعا کند تا خداوند به من پسری روزی فرماید و خواهش کردم خودِ ایشان برایش نامی برگزیند . پاسخ آمد : «مشکاة ، قلبِ محمّد است _ که بر او و خاندانش سلام باد _ ». و درباره همسرم پاسخی ننوشته بود. در پایان نامه ، نوشته بود : «خداوند ، تو را مزدِ بسیار عطا کند و عَوَضت دهد». همسرم فرزندی مُرده زایید . بعدا باردار شد و پسری به دنیا آورد .
14 / 8محمّد بن علی بن ابراهیم (3)کشف الغمّة_ به نقل از محمّد بن علی بن ابراهیم هَمْدانی _: به امام عسکری علیه السلام نوشتم و از ایشان خواهش کردم که دعا کند خداوند از دختر عمویم ، پسری به من روزی فرماید . امام علیه السلام مرقوم فرمود : «خداوند ، تو را پسرانی روزی کُناد !» و چهار پسر برایم متولّد شد .
ر . ک : ص 67 ح 1160 .
.
ص: 262
البابُ الخامِسَ عَشَرَ : من دعا له الإمام المهدیّ15 / 1إبراهیمُ بنُ مَهزِیارَکمال الدین عن إبراهیم بن مهزیار_ فی خَبرِ تَشَرُّفِهِ بِلِقاءِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام _: مَکَثتُ عِندَهُ حینا . . . فَاستَأذَنتُهُ بِالقُفولِ (1) ، وأعلَمتُهُ عَظیمَ ما أصدُرُ بِهِ عَنهُ مِنَ التَّوَحُّشِ لِفُرقَتِهِ ، وَالتَّجَزُّعِ (2) لِلظَّعنِ (3) عَن مَحالِّهِ ، فَأَذِنَ وأردَفَنی مِن صالِحِ دُعائِهِ ما یَکونُ ذُخرا عِندَ اللّهِ ، ولِعَقِبی وقَرابَتی إن شاءَ اللّهُ . فَلَمّا أزِفَ (4) ارتِحالی ، وتَهَیَّأَ اعتِزامُ نَفسی ، غَدَوتُ عَلَیهِ مُوَدِّعا ومُجَدِّدا لِلعَهدِ ، وعَرَضتُ عَلَیهِ مالاً کانَ مَعی یَزیدُ عَلی خَمسینَ ألفَ دِرهَمٍ ، وسَأَلتُهُ أن یَتَفَضَّلَ بِالأَمرِ بِقَبولِهِ مِنّی . فَابتَسَمَ وقالَ: یا أبا إسحاقَ، استَعِن بِهِ عَلی مُنصَرَفِکَ، فَإِنَّ الشُّقَّةَ قُذفَةٌ (5) وفَلَواتِ الأَرضِ أمامَکَ جَمَّةٌ ، ولا تَحزَن لاِءِعراضِنا عَنهُ ؛ فَإِنّا قَد أحدَثنا لَکَ شُکرَهُ ونَشرَهُ ، ورَبَّضناهُ (6) عِندَنا بِالتَّذکِرَةِ وقَبولِ المِنَّةِ ، فبَارَکَ اللّهُ فیما خَوَّلَکَ ، وأدامَ لَکَ ما نَوَّلَکَ (7) ، وکَتَبَ لَکَ أحسَنَ ثَوابِ المُحسِنینَ وأکرَمَ آثارِ الطّائِعینَ ؛ فَإِنَّ الفَضلَ لَهُ ومِنهُ . وأسأَلُ اللّهَ أن یَرُدَّکَ إلی أصحابِکَ بِأَوفَرِ الحَظِّ مِن سَلامَةِ الأَوبَةِ (8) ، وأکنافِ (9) الغِبطَةِ بِلینِ المُنصَرَفِ ، ولا أوعَثَ (10) اللّهُ لَکَ سَبیلاً ، ولا حَیَّرَ لَکَ دَلیلاً ، وأستَودِعُهُ نَفسَکَ وَدیعَةً لا تَضیعُ ولا تَزولُ بِمَنِّهِ ولُطفِهِ إن شاءَ اللّهُ . (11)
.
ص: 263
باب پانزدهم : کسانی که امام مهدی برایشان دعا کرد15 / 1ابراهیم بن مَهزِیار (1)کمال الدین_ به نقل از ابراهیم بن مهزیار (در خبر تشرّفش به دیدار امام مهدی علیه السلام ) _: مدّتی نزد ایشان ماندم ... . سپس ، اجازه بازگشت خواستم و گفتم که جدا شدن از ایشان ، مرا سخت دل تنگ می سازد و کوچیدن از کوی او ، بسی بی تابم می کند. امام علیه السلام به من اجازه رفتن داد و دعای خیرش را همراه من کرد ؛ دعایی که به خواستِ خداوند، برای من و بازماندگانم و خویشاوندانم ، اندوخته ای نزد خدا خواهد بود . چون، هنگام کوچیدنْ نزدیک شد و عزم رفتن کردم، برای خداحافظی و تجدیدِ عهد ، خدمت ایشان رسیدم و پولی که همراهم بود و بیش از پنجاه هزار درهم می شد، به ایشان ، تقدیم کردم و خواهش نمودم که لطف فرموده ، آن را از من بپذیرد . ایشان ، تبسّمی کرد و فرمود : «ای ابو اسحاق! باشد برای کمکْ خرجِ بازگشتت؛ چرا که سفر دور و دراز و بیابان های بسیاری پیشِ رو داری . از این که این پول را نپذیرفتیم ، دلگیر مباش؛ چرا که بابت آن از تو سپاس گزاریم و همواره ، آن را به یاد خواهیم داشت و منّت پذیریم . خداوند ، به داراییِ تو برکت دهد و آنچه را به تو عطا فرموده است ، پایدار بدارد و بهترین پاداشِ نیکوکاران و با ارزش ترین آثار فرمان بُرداران را برایت بنویسد، که فضل ، مال او و از جانب اوست . از خداوند می خواهم که تو را در کمالِ سلامت و خوشی و خرّمی و سفری آرام ، به یارانت بازگرداند. خداوند ، هیچ راهی را بر تو دشوار نگردانَد و به سرگردانی دچارت نسازد. تو را به او می سپارم ؛ سپرده ای که نه تباه شود و نه تلف گردد . به لطف و کرمش ، إن شاء اللّه !» .
.
ص: 264
15 / 2أبو عَبدِ اللّهِ بنُ صالِحٍالکافی عن أبی عبد اللّه بن صالح :خَرَجتُ سَنَةً مِنَ السِّنینَ بِبَغدادَ فَاستَأذَنتُ فِی الخُروجِ فَلَم یُؤذَن لی ، فَأَقَمتُ اثنَینِ وعِشرینَ یَوما وقَد خَرَجَتِ القافِلَةُ إلَی النَّهرَوانِ ، فَاُذِنَ فِی الخُروجِ لی یَومَ الأَربِعاءِ ، وقیلَ لی : اُخرُج فیهِ . فَخَرَجتُ وأنَا آیِسٌ مِنَ القافِلَةِ أن ألحَقَها ، فَوافَیتُ النَّهرَوانَ وَالقافِلَةُ مُقیمَةٌ ، فَما کانَ إلاّ أن أعلَفتُ جِمالی شَیئا حتّی رَحَلَتِ القافِلَةُ ، فَرَحَلتُ وقَد دَعا لی بِالسَّلامَةِ ، فَلَم ألقَ سوءا وَالحَمدُ للّهِِ . (1)
.
ص: 265
15 / 2ابو عبد اللّه بن صالح (1)الکافی_ به نقل از ابو عبداللّه بن صالح _: یکی از سال ها به بغداد وارد شدم . سپس از امام [مهدی] علیه السلام اجازه رفتن خواستم ؛ لیکن به من اجازه داده نشد. پس ، 22 روز در آن جا ماندم و کاروان به سوی نهروان رفته بود. به من ، اجازه خروج در روز چهارشنبه داده و گفته شد : در این روز ، خارج شو. من [در این روز] بیرون شدم ، در حالی که از رسیدن به کاروان ، مأیوس بودم. امّا به نهروان که رسیدم ، دیدم که کاروان ، هنوز آن جاست. همین اندازه فرصت یافتم که اشترانم را اندکی علوفه بدهم . کاروان کوچید و من هم کوچیدم . ایشان ، برایم دعای سلامت کرده بود و از این رو، خدا را سپاس، هیچ گزندی [در طول سفرم] ندیدم .
.
ص: 266
15 / 3ابنُ بابَوَیهِالغیبة للطوسی عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الأسود :سَأَلَنی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ موسَی بنِ بابَوَیهِ بَعدَ مَوتِ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ العَمرِیِّ ، أن أسأَلَ أبَا القاسِمِ الرَّوحِیَّ ، أن یَسأَلَ مَولانا صاحِبَ الزَّمانِ علیه السلام أن یَدعُوَ اللّهَ أن یَرزُقَهُ وَلَدا ذَکَرا . قالَ : فَسَأَلتُهُ فَأَنهی (1) ذلِکَ ، ثُمَّ أخبَرَنی بَعدَ ذلِکَ بِثَلاثَةِ أیّامٍ أنَّهُ قَد دَعا لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ فَإِنَّهُ سَیولَدُ لَهُ وَلَدٌ مُبارَکٌ یَنفَعُ اللّهُ بِهِ ، وبَعدَهُ أولادٌ . قالَ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ الأَسوَدُ : وسَأَلتُهُ فی أمرِ نَفسی أن یَدعُوَ لی أن اُرزَقَ وَلَدا ذَکَرا فَلَم یُجِبنی إلَیهِ ، وقالَ لی : لَیسَ إلی هذا سَبیلٌ . قالَ : فَوُلِدَ لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ تِلکَ السَّنَةَ ابنُهُ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ وبَعدَهُ أولادٌ ، ولَم یولَد لی . (2)
رجال النجاشی :عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ موسَی بنِ بابَوَیهِ القُمِّیُّ أبو الحَسَنِ ، شَیخُ القُمِّیّینَ فی عَصرِهِ ، ومُتَقَدِّمُهُم وفَقیهُهُم وثِقَتُهُم . کانَ قَدِمَ العِراقَ وَاجتَمَعَ مَعَ أبِی القاسِمِ الحُسَینِ بنِ رَوحٍ رَحِمَهُ اللّهُ وسَأَلَهُ مَسائِلَ ، ثُمَّ کاتَبَهُ بَعدَ ذلِکَ عَلی یَدِ عَلِیِّ بنِ جَعفَرِ بنِ الأَسوَدِ ، یَسأَلُهُ أن یوصِلَ لَهُ رُقعَةً إلَی الصّاحِبِ علیه السلام ویَسأَلَهُ فیهَا الوَلَدَ . فَکَتَبَ إلَیهِ : قَد دَعَونَا اللّهَ لَکَ بِذلِکَ ، وسَتُرزَقُ وَلَدَینِ ذَکَرَینِ خَیِّرَینِ . فَوُلِدَ لَهُ أبو جَعفَرٍ وأبو عَبدِ اللّهِ مِن اُمِّ وَلَدٍ. وکانَ أبو عَبدِ اللّهِ الحُسَینُ بنُ عُبَیدِ اللّهِ یَقولُ : سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ یَقولُ : أنَا وُلِدتُ بِدَعوَةِ صاحِبِ الأَمرِ علیه السلام ، ویَفتَخِرُ بِذلِکَ . (3)
.
ص: 267
15 / 3ابن بابوُیِه (1)الغیبة ، طوسی_ به نقل از ابو جعفر محمد بن علی اسود _: علی بن حسین بن موسی بن بابوُیِه، پس از درگذشت محمّد بن عثمان عَمری ، از من خواست که از ابو القاسم روحی بخواهم تا از مولایمان صاحب زمان علیه السلام خواهش کند دعا نماید که خداوند به او ، فرزند پسری روزی فرماید . من این را از ابو القاسم خواستم و او درخواستِ علی بن حسین را به امام علیه السلام ابلاغ کرد . سه روز بعد ، به من خبر داد که ایشان برای علی بن حسین دعا کرده است و به زودی برایش پسری خجسته به دنیا خواهد آمد که خداوند ، وجود او را سودمند قرار می دهد و پس از او ، پسران دیگری هم روزی خواهد شد . درباره خودم نیز از او تقاضا کردم که برایم دعا کند تا به من هم فرزندِ پسری روزی شود ؛ امّا با درخواستم موافقت نکرد و به من گفت : «این ، راه ندارد» . (2) همان سال برای علی بن حسین ، فرزندش محمّد بن علی به دنیا آمد و بعد از او پسران دیگری نیز روزی اش شد؛ امّا برای من ، فرزندی به دنیا نیامد .
رجال النجاشی :ابو الحسن علی بن حسین بن موسی بن بابوُیِه قمی ، شیخ قمی ها در روزگار خود و پیشوا و فقیه و معتمَد آنان، به عراق آمده بود و با ابو القاسم حسین بن روح _ که خدایش رحمت کناد _ ملاقات کرد و مسائلی از او پرسید و بعد از آن ، توسّط علی بن جعفر بن اسود ، نامه ای برایش نوشت و خواهش کرد که از جانب او نوشته ای به صاحب علیه السلام برساند و در آن از ایشان بخواهد که دعا کند خداوند ، به او پسری روزی کند . امام علیه السلام به او نوشت : «در این خصوص ، برایت دعا کردیم و به زودی دو فرزند پسر نیک ، روزی خواهی شد». پس، ابو جعفر و ابو عبد اللّه ، از کنیزی برایش متولّد شدند . ابو عبد اللّه حسین بن عبید اللّه می گفت : از ابو جعفر شنیدم که می گوید : من ، با دعای صاحب الأمر علیه السلام متولّد شده ام، و به این می بالید .
.
ص: 268
15 / 4القاسِمُ بنُ العَلاءِالإرشاد عن القاسم بن العلاء :وُلِدَ لی عِدَّةُ بَنینَ ، فَکُنتُ أکتُبُ وأسأَلُ الدُّعاءَ لَهُم فلا یُکتَبُ إلَیَّ بِشَیءٍ مِن أمرِهِم ، فَماتوا کُلُّهُم ، فَلَمّا وُلِدَ لِیَ الحُسَینُ ابنی ، کَتَبتُ أسأَلُ الدُّعاءَ لَهُ ، فَاُجِبتُ. فَبَقِیَ وَالحَمدُ للّهِِ . (1)
دلائل الإمامة عن القاسم بن العلاء :کَتَبتُ إلی صاحِبِ الزَّمانِ علیه السلام ثَلاثَةَ کُتُبٍ فی حَوائِجَ لی ، وأعلَمتُهُ أنَّنی رَجُلٌ قَد کَبِرَ سِنّی وأنَّهُ لا وَلَدَ لی ، فَأَجابَنی عَنِ الحَوائِجِ ولَم یُجِبنی فِی الوَلَدِ بِشَیءٍ . فَکَتَبتُ إلَیهِ فِی الرّابِعَةِ کِتابا ، وسَأَلتُهُ أن یَدعُوَ اللّهَ لی أن یَرزُقَنی وَلَدا ، فَأَجابَنی وکَتَبَ بِحَوائِجی . فَکَتَبَ : اللّهُمَّ ارزُقهُ وَلَدا ذَکَرا تُقِرُّ بِهِ عَینَیهِ ، وَاجعَل هذَا الحَملَ الَّذی لَهُ وارِثا . فَوَرَدَ الکِتابُ وأنَا لا أعلَمُ أنَّ لی حَملاً ، فَدَخَلتُ إلی جارِیَتی فَسَأَلتُها عَن ذلِکَ ، فَأَخبَرَتنی أنَّ عِلَّتَها قَدِ ارتَفَعَت ، فَوَلَدَت غُلاما . (2)
.
ص: 269
15 / 4قاسم بن علاء (1)الإرشاد_ به نقل از قاسم بن علاء _: من چندین پسر داشتم و [به امام مهدی علیه السلام ]نامه می نوشتم و از ایشان ، تقاضا می کردم که برایشان دعا کند ؛ امّا درباره آنها هیچ جوابی برایم نوشته نشد و همه آنها مُردند. چون فرزندم حسین به دنیا آمد ، نامه ای نوشتم و تقاضای دعا برایش کردم . این بار ، پاسخم داده شد و او، بحمد اللّه ، زنده مانْد .
دلائل الإمامة_ به نقل از قاسم بن علاء _: به محضر صاحب زمان علیه السلام سه نامه درباره حوایجی که داشتم، نوشتم و به عرض ایشان رسانیدم که من ، سنّم بالا رفته و فرزندی ندارم. امام علیه السلام حضرت درباره حاجت هایم پاسخ داد و درباره فرزند ، پاسخی به من نداد. بار چهارم ، نامه ای به ایشان نوشتم و خواهش کردم برایم دعا کند تا خداوند ، فرزندی روزی ام کند. امام علیه السلام پاسخم را داد و درباره حوایجم نیز نوشت . همچنین ، مرقوم فرمود : «بار خدایا! او را فرزندی پسر ، روزی کن تا نورِ دیده او باشد و این فرزندی را که در راه دارد ، وارثِ او قرار ده» . نامه که رسید ، من، خود، نمی دانستم فرزندی در راه دارم . نزد کنیزم رفتم و در این باره از او پرسیدم . او به من گفت که بیماری اش برطرف شده است، و پسری زایید .
.
ص: 270
15 / 5مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ الحِمیَرِیُّالغیبة للطوسی عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحمیری_ فی ذَیلِ کِتابِهِ إلَی الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام سَأَلَهُ فیهِ عَن مَسائِلَ _: ... وتَفَضَّل عَلَیَّ بِدُعاءٍ جامِعٍ لی و لاِءِخوانی ، لِلدُّنیا وَالآخِرَةِ ، فَعَلتَ مُثابا إن شاءَ اللّهُ تَعالی . التَّوقیعُ : جَمَعَ اللّهُ لَکَ ولاِءِخوانِکَ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ . (1)
الاحتجاج :فی کِتابٍ آخَرَ لِمُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ الحِمیَرِیِّ إلی صاحِبِ الزَّمانِ علیه السلام ، مِن جَوابِ مَسائِلِهِ الَّتی سَأَلَ عَنها فی سَنَةِ سَبعٍ وثَلاثِمِئَةٍ ... وسَأَلَهُ الدُّعاءَ لَهُ فَخَرَجَ الجَوابُ : جادَ اللّهُ عَلَیهِ بِما هُوَ _ جَلَّ وتَعالی _ أهلُهُ ، إیجابَنا لِحَقِّهِ ، ورِعایَتَنا لِأَبیهِ _ رَحِمَهُ اللّهُ _ وقُربَهُ مِنّا... نَسأَلُ اللّهَ بِمَسأَلَتِهِ ما أمَّلَهُ مِن کُلِّ خَیرٍ عاجِلٍ وآجِلٍ ، وأن یُصلِحَ لَهُ مِن أمرِ دینِهِ ودُنیاهُ ما یُحِبُّ صَلاحَهُ ، إنَّهُ وَلِیٌّ قَدیرٌ . (2)
15 / 6مُحَمَّدُ بنُ عُثمانَ العَمرِیُّ وأبوهُکمال الدین عن عبد اللّه بن جعفر الحمیری :خَرَجَ التَّوقیعُ إلَی الشَّیخِ أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ العَمرِیِّ فِی التَّعزِیَةِ بِأَبیهِ رَضِیَ اللّهُ عَنهُما ، فی فَصلٍ مِنَ الکِتابِ : إنّا للّهِِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ ، تَسلیما لِأَمرِهِ ورِضاءً بِقَضائِهِ ، عاشَ أبوکَ سَعیدا ، وماتَ حَمیدا ، فَرَحِمَهُ اللّهُ وألحَقَهُ بِأَولِیائِهِ ومَوالیهِ علیهم السلام ، فَلَم یَزَل مُجتَهِدا فی أمرِهِم ، ساعِیا فیما یُقَرِّبُهُ إلَی اللّهِ عز و جل وإلَیهِم ، نَضَّرَ اللّهُ وَجهَهُ ، وأقالَهُ عَثرَتَهُ . وفی فَصلٍ آخَرَ : أجزَلَ اللّهُ لَکَ الثَّوابَ وأحسَنَ لَکَ العَزاءَ ، رُزِئتَ ورُزِئنا وأوحَشَکَ فِراقُهُ وأوحَشَنا ، فَسَرَّهُ اللّهُ فی مُنقَلَبِهِ ، وکانَ مِن کَمالِ سَعادَتِهِ أن رَزَقَهُ اللّهُ عز و جل وَلَدا مِثلَکَ یَخلُفُهُ مِن بَعدِهِ ، ویَقومُ مَقامَهُ بِأَمرِهِ ویَتَرَحَّمُ عَلَیهِ ، وأقولُ : الحَمدُ للّهِِ ؛ فَإِنَّ الأَنفُسَ طَیِّبَةٌ بِمَکانِکَ وما جَعَلَهُ اللّهُ عز و جل فیکَ وعِندَکَ ، أعانَکَ اللّهُ وقَوّاکَ وعَضَدَکَ ووَفَّقَکَ ، وکانَ اللّهُ لَکَ وَلِیّا وحافِظا وراعِیا وکافِیا ومُعینا . (3)
.
ص: 271
15 / 5محمّد بن عبد اللّه حِمیَری (1)الغیبة ، طوسی_ به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حِمیَری (در پایین نامه ای که به امام مهدی علیه السلام نوشته و در آن ، مسائلی از امام علیه السلام پرسیده بود) _: . . . لطفی بفرما و برای دنیا و آخرت من و برادرانم دعایی کن. مأجور باشی ، إن شاء اللّه تعالی ! مرقوم فرمود : «خداوند ، به تو و برادرانت ، خیرِ دنیا و آخرت عطا فرماید!» .
الاحتجاج :در نامه دیگری از محمّد بن عبد اللّه حِمیَری به صاحب زمان علیه السلام که در سال 307 [هجری] به ایشان نوشت و در آن ، مسائلی از ایشان پرسید . . . و تقاضا کرد که برایش دعا کند. پاسخ آمد : «خداوند ، به او ببخشاید آنچه را که او _ جلّ و تعالی _ اهل آن است، به خاطر حقّی که بر ما دارد و احترامی که برای پدرش _ که خدایش رحمت کند _ قائل بودیم و مقام نزدیکی که او نزد ما داشت ... . از خداوند ، مسئلت داریم که او را به آنچه از خیر دنیا و آخرت ، امید دارد ، نایل گردانَد و کار دین و دنیایش را، آن سان که دوست دارد، به سامان آورد، که او حمایتگری تواناست .
15 / 6محمّد بن عثمان عمری و پدرش (2)کمال الدین_ به نقل از عبد اللّه بن جعفر حمیری _: توقیعی خطاب به شیخ ابو جعفر محمّد بن عثمان عَمری در تسلیت مرگ پدرش _ که خدا از هر دوی آنان خشنود باد _ صادر شد. در بخشی از آن توقیع ، آمده بود : «ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم. تسلیمِ فرمان اوییم و خرسند به قضایش. پدرت خوش بخت زیست و خوش نام مُرد. پس، خدایش رحمت کند و او را به دوستان و اولیایش ملحق فرماید؛ چرا که هماره در کارِ آنان ، کوشا بود و برای هر آنچه که او را به خداوند عز و جل و به ایشان (ائمّه علیهم السلام) نزدیک می ساخت ، تلاش می کرد. خداوند ، رویَش را خرّم کُناد (3) و از لغزش او درگُذراد !». و در بخش دیگری آمده بود : «خداوند ، به تو پاداش بسیار دهد و عزایت را برایت نیکو گردانَد. تو و ما ، هر دو داغداریم و فراق او هر دویِ ما را در غم ، فرو برده است. خداوند ، او را در بازگشتگاهش شاد گردانَد ! از کمال سعادت اوست که خداوند عز و جل وی را فرزندی چون تو روزی کرد که پس از او جانشینش باشد و عهده دارِ کار او شود و برایش طلب رحمت کند . می گویم : خدا را سپاس ؛ زیرا منزلت تو و آنچه خداوند عز و جل در تو و نزد تو نهاده ، خوشایندِ هر انسانی است. خداوند ، یاری ات کند و نیرویت بخشد و مؤیّد و موفّقت بدارد، و خداوند ، حامی ، نگهدار ، پناه و یاور تو باشد و او، خود، بسنده ات کند!» .
.
ص: 272
15 / 7الشَّیخُ المُفیدُالإحتجاج :ذِکرُ کِتابٍ وَرَدَ مِنَ النّاحِیَةِ المُقَدَّسَةِ _ حَرَسَهَا اللّهُ ورَعاها _ فی أیّامٍ بَقِیَت مِن صَفَرٍ سَنَةَ عَشرٍ وأربَعِمِئَةٍ ، عَلَی الشَّیخِ المُفیدِ أبی عَبدِ اللّهِ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ النُّعمانِ _ قَدَّسَ اللّهُ روحَهُ ونَوَّرَ ضَریحَهُ _ ذَکَرَ موصِلُهُ أنَّهُ یَحمِلُهُ مِن ناحِیَةٍ مُتَّصِلَةٍ بِالحِجازِ ، نُسخَتُهُ : لِلأَخِ السَّدیدِ ، وَالوَلِیِّ الرَّشیدِ ، الشَّیخِ المُفیدِ ... أدامَ اللّهُ تَوفیقَکَ لِنُصرَةِ الحَقِّ ، وأجزَلَ مَثوبَتَکَ عَلی نُطقِکَ عَنّا بِالصِّدقِ ، إنَّهُ قَد اُذِنَ لَنا فی تَشریفِکَ بِالمُکاتَبَةِ ، وتَکلیفِکَ فیها بِما تُؤَدّیهِ عَنّا إلی مَوالینا قِبَلَکَ ، أعَزَّهُمُ اللّهُ بِطاعَتِهِ ، وکَفاهُمُ المُهِمَّ بِرِعایَتِهِ لَهُم وحِراسَتِهِ . (1)
.
ص: 273
15 / 7شیخ مفید (1)الاحتجاج :ذکر نامه ای که از ناحیه مقدّسه (2) _ که خدایش نگهدار و پاسدار باد _ در چند روز مانده از ماه صفر سال 410 ، برای شیخ مفید ابو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان _ که خداوند روانش را شاد بدارد و قبرش را نور افشان کند _ فرستاده شد . آورنده نامه گفته است که آن را از ناحیه ای متّصل به حجاز می آورد . متن نامه ، چنین است : «به برادرِ نیک اندیش و دوست راست کردار، شیخ مفید ... . خداوند ، تو را همواره در یاری دادن حق ، توفیق دهد و به خاطر سخن گفتن جانانه ات درباره ما پاداش بسیار عطا فرماید ! به ما اجازه داده شد که تو را به نوشتن این نامه ، مفتخر سازیم و در آن ، تو را به رساندن پیام های ما به پیروانمان در ناحیه ات مکلّف گردانیم . خداوند ، آنان را به بندگی خویش ، عزّت بخشد و با حمایت و حراستش از ایشان ، گرفتاری هایشان را برطرف نماید !».
.
ص: 274
الإحتجاج_ فی ذِکرِ کِتابِ الإِمامِ المَهدِیِّ علیه السلام إلَی الشَّیخِ المُفیدِ _: وَرَدَ عَلَیهِ کِتابٌ آخَرُ مِن قِبَلِهِ علیه السلام ، یَومَ الخَمیسِ الثّالِثَ وَالعِشرینَ مِن ذِی الحِجَّةِ سَنَةَ اثنَتَی عَشرَةَ وأربَعِمِئَةٍ ، نُسخَتُهُ : بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، سَلامُ اللّهِ عَلَیکَ أیُّهَا النّاصِرُ لِلحَقِّ ، الدّاعی إلَیهِ بِکَلِمَةِ الصِّدقِ ... وبَعدُ : فَقَد کُنّا نَظَرنا مُناجاتَکَ عَصَمَکَ اللّهُ بِالسَّبَبِ الَّذی وَهَبَهُ اللّهُ لَکَ مِن أولِیائِهِ ، وحَرَسَکَ بِهِ مِن کَیدِ أعدائِهِ ... حَرَسَکَ اللّهُ بِعَینِهِ الَّتی لا تَنامُ... أیَّدَکَ اللّهُ بِنَصرِهِ الَّذی أیَّدَ بِهِ السَّلَفَ مِن أولِیائِنَا الصّالِحینَ . (1)
15 / 8مُحَمَّدُ بنُ یوسُفَالکافی عن محمّد بن یوسف الشاشی :خَرَجَ بی ناصورٌ عَلی مَقعَدَتی ، فَأَرَیتُهُ الأَطِبّاءَ وأنفَقتُ عَلَیهِ مالاً ، فَقالوا : لا نَعرِفُ لَهُ دَواءً ، فَکَتَبتُ رُقعَةً أسأَلُ الدُّعاءَ ، فَوَقَّعَ علیه السلام إلَیَّ : ألبَسَکَ اللّهُ العافِیَةَ وجَعَلَکَ مَعَنا فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ . قالَ : فَما أتَت عَلَیَّ جُمعَةٌ حَتّی عوفیتُ وصارَ مِثلَ راحَتی ، فَدَعَوتُ طَبیبا مِن أصحابِنا وأرَیتُهُ إیّاهُ ، فَقالَ : ما عَرَفنا لِهذا دَواءً !! (2)(3)
.
ص: 275
الاحتجاج_ در یادکرد از نامه امام مهدی علیه السلام به شیخ مفید _: نامه دیگری نیز از جانب امام [مهدی] علیه السلام در روز پنج شنبه 23 ذی حجه سال 412 [هجری] به او رسید که متن آن ، چنین است : «به نام خداوند بخشنده مهربان . درود بر تو ، ای یاور حق، و ای دعوت کننده به آن با گفتار راستین! ... . و اینک : ما مناجاتِ تو را دیدیم. خداوند ، به واسطه آن سببی [و پیوندی] که از اولیایش به تو بخشیده ، نگهدارت باشد و از نیرنگ دشمنانش تو را حفظ کند... خداوند ، تو را با چشمان همیشه بیدارش پاس می دارد ... و همان گونه که دوستان شایسته پیشین ، ما را یاری می کرد، تو را نیز یاری کند .
15 / 8محمّد بن یوسف (1)الکافی_ به نقل از محمّد بن یوسف شاشی: در نشیمنگاهم ناصوری (2) پدید آمد . آن را به طبیبان نشان دادم و برای درمانش پول ها خرج کردم . همه گفتند : ما دارویی برایش نمی شناسیم. لذا نامه ای [به امام مهدی علیه السلام ] نوشتم و تقاضای دعا کردم. به من نوشت : «خداوند ، تو را عافیت بخشد و در دنیا و آخرت ، همراه ما بدارد!» . جمعه نرسیده بود که بهبود یافتم و مانند کفِ دستم شد. طبیبی از دوستانمان را خواستم و به او نشان دادم. گفت : ما برای این ، دارویی نمی شناسیم! (3)
.
ص: 276
. .
ص: 277
نکاتی پیرامون دعای اهل بیت درباره دیگرانپیامبر خدا و اهل بیت بزرگوارش ، مَظهَر صفات و اسمای حسنای الهی و از جمله مظهر رحمت و حکمت خداوند متعال هستند و از این رو ، به مقتضای حکمت ، دیگران را از ادعیه پاک و مستجاب خود ، بهره مند می کردند و مشمول عنایت و رحمت الهی قرار می دادند . به منظور آشنایی با سیره عملی خاندان رسالت در موضوع دعا کردن برای دیگران ، در باب های گذشته ، شماری از دعاهای پیامبر صلی الله علیه و آله (درباره خاندان خود و دیگران) و دعاهای اهل بیت علیهم السلام در همین زمینه گزارش شد . در بررسی این دعاها ، چند نکته قابل توجّه است : 1 . دعاهای پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام را به چند دسته می توان تقسیم کرد : دسته اول ، دعاهایی که حامل پیامی برای جامعه اسلامی اند . دسته دوم ، دعاهایی که برای تأمین نیازهای کسانی صادر شده اند که از خاندان رسالت ، تقاضای دعا کرده اند . دسته سوم ، دعاهای خاندان رسالت در مورد کسانی که به آنها خدمتی کرده اند . 2 . دعاهای پیامبر خدا برای اهل بیت خود ، حامل پیام های اعتقادی و سیاسی برای امّت اسلامی و حاکی از شخصیت والای آنان و جایگاه بلندشان در اسلام
.
ص: 278
است ، مانند آنچه از پیامبر خدا ، خطاب به امام علی علیه السلام روایت شده که می فرماید : ما سَأَلتُ اللّهَ شَیئا إلاّ سَأَلتُ لَکَ مِثلَهُ ، ولا سَأَلتُ اللّهَ شَیئا إلاّ أعطانیهِ ، غَیرَ أنَّهُ قیلَ لی : إنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدَکَ . (1) و چیزی از خداوند عز و جل درخواست نکردم ، مگر آن که همان را برای تو هم درخواست کردم . و چیزی از خداوند درخواست نکردم ، مگر این که آن را به من داد ؛ به جز این که به من گفته شد : پیامبری پس از تو نیست . و در روایتی دیگر در مورد ایشان می فرماید : اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ . (2) خداوندا! دوست دار او را دوست بدار و دشمن کننده با او را دشمن باش و یاری کننده او را مدد کن . و در روایتی دیگر درباره امام حسن و امام حسین علیهماالسلاممی فرماید : اللّهُمَّ والِ مَن والاهُما ، وعادِ مَن عاداهُما . (3) خداوندا! دوستدار آن دو را دوست بدار و دشمنی کننده با آن دشمن باش . و در حدیث کسا ، از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله درباره اهل بیت علیهم السلامآمده که می فرماید : اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی ، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیرا . (4) خداوندا! اینان اهل بیت من هستند . از آنها پلیدی را ، دور کن و پاکِ پاکشان کن .
.
ص: 279
همچنین دعاهایی که از اهل بیت علیهم السلام درباره افرادی مانند ابوذر و عمار و امثال آنها صادر شده ، حکایت از جلالت و عظمت و جایگاه رفیع معنوی آنها دارد . این گونه دعاها نیز گاه دارای پیام سیاسی و اجتماعی هستند . 3 . دعاهای پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام برای تأمین نیازهای دیگران یا برای کسانی که خدمتی به آنها داشته اند نیز دارای پیام اعتقادی است ؛ زیرا اجابت شدن این دعاها ، حاکی از جایگاه رفیع خاندان رسالت در نزد خداوند متعال است ؛ اما باید توجه داشت که این گونه از دعاها ، بسا که دلالتی بر جایگاه معنوی اشخاصی که برایشان دعا شده است ، نداشته باشد و این ، البته بسته به مضامین دعاهاست . از این رو ، دانشمندان رجالی ، هر دعایی را از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام ، دلیل بر خوبی و عدالت و مورد وثوق بودنِ شخصی که درباره او دعا شده ، نمی دانند ، چنان که در روایتی آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در حقّ شخص یهودی ای که خدمتی به ایشان کرده بود ، فرمود : «أللّهُمَّ جَمِّلهُ ؛ خدایا! او را زیبا گردان» و در اثر این دعا ، موی سپید او سیاه شد (1) و یا در مورد یهودی دیگری فرمود : «أدامَ اللّهُ جَمالَکَ... ؛ خداوند ، زیبایی ات را پایدار گرداند». و در نتیجه اجابت این دعا ، آن مرد ، هشتاد سال زندگی کرد و یک موی سپید در سر او دیده نشد . (2)
.
ص: 280
الفَصلُ الخامِسُ : الدّعاء علی الآخرینالبابُ الأَوَّلُ : من لا ینبغی الدّعاء علیه1 / 1النَّفسُ وَالأَولادُ وَالأَحِبّاءُ وَالخَدَمُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَدعوا عَلی أولادِکُم فَیُوافِقَ ذلِکَ إجابَةً . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :لا تَدعوا عَلی أنفُسِکُم ، ولا تَدعوا عَلی أولادِکُم ، ولا تَدعوا عَلی خَدَمِکُم ، ولا تَدعوا عَلی أموالِکُم ، لا تُوافِقوا مِنَ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی ساعَةً نیلَ فیها عَطاءٌ ، فَیَستَجیبَ لَکُم . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :لا تَمَنَّوا هَلاکَ شَبابِکُم وإن کانَ فیهِم غَرامٌ ؛ فَإِنَّهُم عَلی ما کانَ فیهِم عَلی خِلالٍ ، إمّا أن یَتوبوا فَیَتوبَ اللّهُ عَلَیهِم ، وإمّا أن تُردِیَهُمُ الآفاتُ ، إمّا عَدُوّا فَیُقاتِلوهُ ، وإمّا حَریقا فَیُطفِئوهُ ، وإمّا ماءً فَیَسُدُّوهُ . (3)
.
ص: 281
فصل پنجم : نفرین کردن به دیگرانباب یکم : کسانی که نباید نفرینشان کرد1 / 1خود، فرزندان، دوستان و خدمتکارانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزندان خود را نفرین نکنید ، مبادا یک وقت به اجابت برسد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خودتان نفرین نکنید ، به فرزندانتان نفرین نکنید ، به خدمتکارانتان نفرین نکنید و به اموال خود ، نفرین نکنید ؛ زیرا ممکن است این نفرین ، در لحظه ای باشد که در آن [از جانب خداوند ]دَهِش می شود و نفرینتان را مستجاب کند .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگِ جوانانتان را درخواست نکنید، هر چند زیان (شر) داشته باشند؛ چرا که با وجود آن ، از چند حال خارج نیستند: یا توبه می کنند و خداوند ، توبه شان را می پذیرد، یا آسیب ها آنها را از بین می بَرَد، یا با دشمنی می جنگند، یا حریقی را خاموش می کنند و یا جلوِ سیلابی را می بندند .
.
ص: 282
عنه صلی الله علیه و آله :سَأَلتُ اللّهَ أن لا یَستَجیبَ دُعاءَ حَبیبٍ عَلی حَبیبِهِ . (1)
الإمام الصادق علیه السلام :أیُّما رَجُلٍ دَعا عَلی وَلَدِهِ أورَثَهُ اللّهُ الفَقرَ . (2)
راجع : ج 1 ص 612 (من تستجاب دعوته / الوالد) .
1 / 2مَن لا یَستَحِقُّ ولا سِیَّمَا المُؤمِنِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا خَرَجَتِ اللَّعنَةُ مِن فی صاحِبِها نَظَرَت ، فَإِن وَجَدَت مَسلَکا فِی الَّذی وُجِّهَت إلَیهِ ، وإلاّ عادَت إلَی الَّذی خَرَجَت مِنهُ . (3)
الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اللَّعنَةَ إذا خَرَجَت مِن صاحِبِها تَرَدَّدَت بَینَهُ (4) وبَینَ الَّذی یُلعَنُ ، فَإِن وَجَدَت مَساغا ، وإلاّ عادَت إلی صاحِبِها وکانَ أحَقَّ بِها ، فَاحذَروا أن تَلعَنوا مُؤمِنا فَیَحُلَّ بِکُم . (5)
1 / 3المُذنِبُالإمام الصادق علیه السلام :لَمّا رَأی إبراهیمُ علیه السلام مَلَکوتَ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، التَفَتَ فَرَأی رَجُلاً یَزنی ، فَدَعا عَلَیهِ فَماتَ ، ثُمَّ رَأی آخَرَ فَدَعا عَلَیهِ فَماتَ ، حَتّی رَأی ثَلاثَةً فَدَعا عَلَیهِم فَماتوا . فَأَوحَی اللّهُ عَزَّ ذِکرُهُ إلَیهِ : یا إبراهیمُ إنَّ دَعوَتَکَ مُجابَةٌ ؛ فَلا تَدعُ عَلی عِبادی ؛ فَإِنّی لَو شِئتُ لَم أخلُقهُم ، إنّی خَلَقتُ خَلقی عَلی ثَلاثَةِ أصنافٍ : عَبدا یَعبُدُنی لا یُشرِکُ بی شَیئا فَاُثیبُهُ ، وعَبدا یَعبُدُ غَیری فَلَن یَفوتَنی ، وعَبدا عَبَدَ غَیری فَاُخرِجُ مِن صُلبِهِ مَن یَعبُدُنی . (6)
.
ص: 283
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من از خداوند درخواست کرده ام که نفرینِ دوستی را درباره دوستش اجابت نکند .
امام صادق علیه السلام :هر مردی که فرزندش را نفرین کند ، خداوند ، او را به فقر دچار می سازد.
ر . ک : ج 1 ص 613 (کسانی که دعایشان مستجاب می شود / پدر) .
1 / 2کسی که مستحقّ نفرین نیست، بویژه مؤمنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه لعنت از دهان لعنت کننده خارج شود، می نگرد . اگر راهی [و وجه استحقاقی] در آن کسی که به او لعنت فرستاده شده است، نیافت ، به سوی کسی که از او صادر شده است ، بر می گردد [و دامان لعنت کننده را می گیرد] .
امام باقر علیه السلام :لعنت ، هر گاه از لعنت کننده صادر شود ، میان او و کسی که لعنت می شود ، می گردد . اگر مجوّزی نیافت ، به خودِ لعنت کننده بر می گردد که او، خود، به آن سزاوارتر است. پس، زنهار تا مؤمنی را لعنت نکنید که دامن خودتان را می گیرد !
1 / 3گنهکارامام صادق علیه السلام :چون ابراهیم علیه السلام ملکوتِ آسماها و زمین را دید، صورتش را که برگرداند ، دید مردی زنا می کند . نفرینش کرد و او مُرد. سپس ، مرد دیگری را [در آن حال] دید و او را هم نفرین کرد و مُرد، تا آن که سه نفر را [در آن حال ]دید و آنان را نیز نفرین کرد و هر سه مُردند . در این هنگام، خداوند _ که نامش بِشکوه باد _، به او وحی فرمود : «ای ابراهیم! دعای تو مستجاب می شود. پس ، بندگانم را نفرین مکن ؛ زیرا اگر می خواستم ، آنها را نمی آفریدم . من ، مخلوقات خود را بر سه دسته آفریدم : یکی بنده ای که مرا می پرستد و چیزی را انباز من نمی سازد. به چنین بنده ای پاداش می دهم. دوم ، بنده ای که غیرِ مرا می پرستد. چنین بنده ای ، هرگز از چنگ من نخواهد گریخت . سوم ، بنده ای که غیرِ مرا پرستیده و من از پشتِ او کسی را بیرون می آورم که مرا بپرستد» .
.
ص: 284
السنن الکبری عن أبی هریرة :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله اُتِیَ بِشارِبٍ فَأَمَرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أصحابَهُ أن یَضرِبوهُ ، فَمِنهُم مَن ضَرَبَهُ بِنَعلِهِ ، ومِنهُم بِیَدِهِ ، ومِنهُم بِثَوبِهِ ، ثُمَّ قالَ : اِرجِعوا ، ثُمَّ أمَرَهُم فَبَکَّتوهُ (1) ، فَقالوا : ألا تَستَحی ، مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَصنَعُ هذا ؟ ثُمَّ أرسَلَهُ ، فَلَمّا أدبَرَ وَقَعَ القَومُ یَدعونَ عَلَیهِ ویَسُبّونَهُ ، یَقولُ القائِلُ : اللّهُمَّ أخزِهِ ، اللّهُمَّ العَنهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا تَقولوا هکَذا ولکِن قولوا : اللّهُمَّ اغفِر لَهُ ، اللّهُمَّ ارحَمهُ . (2)
.
ص: 285
السنن الکبری_ به نقل از ابو هریره _: شرابخواری را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند . پیامبر صلی الله علیه و آله به یارانش فرمود که او را بزنند. یکی با کفش خویش بر او زد، دیگری با دستش و یکی با جامه اش. سپس، پیامبر خدا فرمود : «برگردید». آن گاه ، دستور داد تا او را سرزنش کنند. اصحاب گفتند : شرم نمی کنی که با بودن پیامبر خدا ، چنین می کنی؟ سپس ، پیامبر صلی الله علیه و آله او را رها کرد. چون رفت، جمعیت به نفرین و دشنام گوییِ وی پرداختند . گوینده ای گفت : بار خدایا! خوارش کن؛ بار خدایا! لعنتش کن . پیامبر خدا فرمود : «چنین مگویید ؛ بلکه بگویید : بار خدایا! او را بیامرز. بار خدایا! بر او رحم آور» .
.
ص: 286
البابُ الثّانی : من ینبغی الدّعاء علیهالکتاب«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِیمِ * تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ * مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا کَسَبَ * سَیَصْلَی نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ * وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ * فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدِ» . (1)
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَ_تِ وَ الْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّ_هُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَ_بِ أُوْلَ_ئکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّ_عِنُونَ» . (2)
«کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا کَفَرُواْ بَعْدَ إِیَمَ_نِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَیِّنَ_تُ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّ__لِمِینَ * أُوْلَ_ئکَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ» . (3)
الحدیثالإمام الصادق علیه السلام :إذا قَرَأتُم : «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ» فَادعوا عَلی أبی لَهَبٍ ؛ فَإِنَّهُ کانَ مِنَ المُکَذِّبینَ الَّذینَ یُکَذِّبونَ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل . (4)
.
ص: 287
باب دوم : کسانی که سزاوار نفرین اندقرآن«به نام خداوند بخشنده مهربان. بُریده باد دو دست ابولهب، بریده باد! دارایی او و آنچه اندوخت ، سودی برایش نداشت . به زودی در آتش پُر زبانه درمی آید و زنش ، آن هیمه کش (آتش افروز) ، بر گردنش طنابی از لطیف خرماست» .
«کسانی که نشانه های روشن و رهنمودی را که فرو فرستاده ایم ، بعد از آن که آن را برای مردم در کتاب توضیح داده ایم، نهفته می دارند ، خداوند ، آنان را لعنت می کند، و لعنت کنندگان ، لعنتشان می کنند»
«چگونه خداوند ، قومی را که بعد از ایمانشان کافر شدند ، هدایت می کند ، با آن که شهادت دادند که این فرستاده ، بر حقّ است و برایشان دلایل روشن آمد؟ و خدا ، قومِ بیدادگر را هدایت نمی کند. آنان، سزایشان این است که لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگی بر ایشان است» .
حدیثامام صادق علیه السلام :هرگاه «تَبَّتْ یَدَآ أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ» را خواندید ، بر ابو لهب نفرین بفرستید؛ زیرا او از تکذیب کنندگانی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و آنچه را از جانب خداوند عز و جلآورد ، دروغ می شمردند .
.
ص: 288
البابُ الثّالِثُ : دعاء الأنبیاء وأتباعهم علی المجرمین3 / 1دُعاءُ نوحٍالکتاب«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَ_قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَ_هٍ غَیْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ * فَقَالَ الْمَلَؤُاْ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا هَ_ذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَئِکَةً مَّا سَمِعْنَا بِهَ_ذَا فِی ءَابَائنَا الْأَوَّلِینَ * إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلُ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُواْ بِهِ حَتَّی حِینٍ * قَالَ رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ » . (1)
«إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نَحْیَا وَ مَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ * إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِبًا وَ مَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ * قَالَ رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ * قَالَ عَمَّا قَلِیلٍ لَّیُصْبِحُنَّ نَ_دِمِینَ * فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَ_هُمْ غُثَ_اءً فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّ__لِمِینَ » . (2)
«قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ * فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحًا وَ نَجِّنِی وَ مَن مَّعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ * فَأَنجَیْنَ_هُ وَ مَن مَّعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِینَ » . (3)
.
ص: 289
باب سوم : نفرین پیامبران و پیروان آنها بر مجرمان3 / 1نفرین نوحقرآن«و هر آینه ، نوح را به سوی قومش فرستادیم و او [به ایشان ]گفت : ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را معبودی جز او نیست. مگر پروا ندارید؟ اشراف قومش که کافر بودند ، گفتند : این [مرد] ، جز بشری چون شما نیست. می خواهد بر شما برتری جوید و اگر خدا می خواست ، قطعا فرشتگانی فرو می فرستاد. ما در میان پدران نخستین خویش ، چنین چیزی نشنیده ایم. او نیست ، جز مردی که در وی ، جنون است . پس تا چندی درباره اش دست نگه دارید. [نوح] گفت : پروردگارا! از آن روی که مرا دروغزن می خوانند ، مرا یاری کن» .
«جز این زندگانی دنیای ما ، چیزی نیست. می میریم و زنده می شویم و دیگر ، برانگیخته نخواهیم شد. او جز مردی که بر خدا دروغ می بندد ، نیست و ما به او باور نداریم. گفت : پروردگارا! از آن رو که مرا دروغزن خواندند ، یاری ام کن. فرمود : به زودی ، سخْت پشیمان خواهند شد. پس بانگ [مرگبار] ، آنان را به حق ، فرو گرفت و آنها را چون خاشاکی که بر آب می افتد ، گردانیدیم. دور باد [از رحمت حق ، ]گروه ستمکاران!» .
«گفت : پروردگارا! قوم من ، مرا تکذیب کردند. میان من و آنان ، فیصله ده و من و هر کس از مؤمنان را که با من است ، نجات بخش. پس او و هر که را که در آن کشتیِ آکنده با او بود ، رهانیدیم. آن گاه ، باقی ماندگان را غرق کردیم» .
.
ص: 290
«کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُواْ عَبْدَنَا وَ قَالُواْ مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ * فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ » . (1)
«قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُواْ مَن لَّمْ یَزِدْهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَسَارًا * وَ مَکَرُواْ مَکْرًا کُبَّارًا * وَ قَالُواْ لاَ تَذَرُنَّ ءَالِهَتَکُمْ وَ لاَ تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لاَ سُوَاعًا وَ لاَ یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْرًا * وَ قَدْ أَضَلُّواْ کَثِیرًا وَ لاَ تَزِدِ الظَّ__لِمِینَ إِلاَّ ضَلَ_لاً * مِّمَّا خَطِیئتِهِمْ أُغْرِقُواْ فَأُدْخِلُواْ نَارًا فَلَمْ یَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا » . (2)
«وَ قَالَ نُوحٌ رَّبِّ لاَ تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکَ_فِرِینَ دَیَّارًا * إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّواْ عِبَادَکَ وَ لاَ یَلِدُواْ إِلاَّ فَاجِرًا کَفَّارًا * رَّبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَ لِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ وَ لاَ تَزِدِ الظَّ__لِمِینَ إِلاَّ تَبَارَا » . (3)
الحدیثعلل الشرایع عن حنّان بن سدیر عن أبیه :قُلتُ لأَِبی جَعفَرٍ علیه السلام : أرَأَیتَ نوحا علیه السلام حینَ دَعا عَلی قَومِهِ فَقالَ : «رَّبِّ لاَ تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکَ_فِرِینَ دَیَّارًا * إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّواْ عِبَادَکَ وَ لاَ یَلِدُواْ إِلاَّ فَاجِرًا کَفَّارًا» ؟ قالَ علیه السلام : عَلِمَ أنَّهُ لا یَنجُبُ مِن بَینِهِم أحَدٌ . قالَ : قُلتُ : وکَیفَ عَلِمَ ذلِکَ ؟ قالَ : أوحَی اللّهُ إلَیهِ : «أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إِلاَّ مَن قَدْ ءَامَنَ» (4) فَعِندَ هذا دَعا عَلَیهِم بِهذَا الدُّعاءِ . (5)
.
ص: 291
«پیش از آنان، قوم نوح نیز به تکذیب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند و گفتند : دیوانه است، و [بسی] آزار کشید تا پروردگارش را خواند که : من ، درمانده ام. به دادم برس» .
«نوح گفت : پروردگارا! آنان ، مرا نافرمانی کردند و از کسی پیروی نمودند که مال و فرزندش ، جز بر زیان وی نیفزود . دست به نیرنگی بس بزرگ زدند و گفتند : زنهار که از خدایانتان دست برندارید ، و نه از «ودّ» ، نه از «سُواع» ، نه از «یَغوت» و نه «یَعوق» و نه «نسر». و بسیاری را گم راه کردند. [پروردگارا! ]جز بر گم راهی ستمکاران میفزای . تا به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگشان] در آتشی در آورده شدند و برای خود ، در برابر خدا یارانی نیافتند» .
«و نوح گفت : پروردگارا! هیچ کس از کافران را بر روی زمین مگذار ؛ چرا که اگر تو آنان را بر جای بگذاری ، بندگانت را گم راه می کنند و جز پلیدکارِ ناسپاس نمی زایند. پروردگارا! بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنی که در سرایم درمی آید ، و بر مردان و زنان باایمان ببخشای ، و جز بر هلاکت ستمکاران میفزای» .
حدیثعلل الشرائع_ به نقل از حنّان بن سَدیر ، از پدرش _: به امام باقر علیه السلام گفتم : چرا نوح علیه السلام هنگامی که قومش را نفرین کرد ، گفت : «پروردگارا! هیچ کس از کافران را بر روی زمین مگذار ، چرا که اگر تو آنان را بر جای بگذاری ، بندگانت را گم راه می کنند و جز پلیدکارِ ناسپاس نمی زایند» ؟ فرمود : «می دانست که از میان آنها ، دیگر کسی به راه نخواهد آمد» . گفتم : چگونه این را دانست؟ فرمود : «خداوند به او وحی فرمود که : «از قوم تو ، دیگر کسی بجز همانان که ایمان آورده اند، ایمان نخواهد آورد» . این جا بود که آن نفرین را در حقّ آنان کرد .
.
ص: 292
تفسیر القمّی_ فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی : «وَ قَالُواْ لاَ تَذَرُنَّ ءَالِهَتَکُمْ وَ لاَ تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لاَ سُوَاعًا وَ لاَ یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْرًا» _: کانَ قَومٌ مُؤمِنونَ (1) قَبلَ نوحٍ علیه السلام ، فَماتوا فَحَزِنَ عَلَیهِمُ النّاسُ ، فَجاءَ إبلیسُ فَاتَّخَذَ لَهُم صُوَرَهُم لِیَأنَسوا بِها فَأَنِسوا بِها ، فَلَمّا جاءَهُمُ الشِّتاءُ أدخَلوهَا البُیوتَ ، فَمَضی ذلِکَ القَرنُ وجاءَ القَرنُ الآخَرُ ، فَجاءَهُم إبلیسُ فَقالَ لَهُم : إنَّ هؤُلاءِ آلِهَةٌ کانَ (2) آباؤُکُم یَعبُدونَها ، فَعَبَدوهُم وضَلَّ مِنهُم بَشَرٌ کَثیرٌ ، فَدَعا عَلَیهِم نوحٌ حَتّی أهلَکَهُمُ اللّهُ . (3)
3 / 2دُعاءُ لوطٍ«وَ لُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَ_حِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَ__لَمِینَ * أَئنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّ_دِقِینَ * قَالَ رَبِّ انصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ» . (4)
3 / 3دُعاءُ شُعَیبٍ«قَالَ الْمَلأَُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَ_شُعَیْبُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَکَ مِن قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَ لَوْ کُنَّا کَ_رِهِینَ * قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَی اللَّهِ کَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکُم بَعْدَ إِذْ نَجّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا یَکُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِیهَا إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیْ ءٍ عِلْمًا عَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَیْرُ الْفَ_تِحِینَ * وَقَالَ الْمَلأَُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَئِن اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا إِنَّکُمْ إِذًا لَّخَ_سِرُونَ * فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِی دَارِهِمْ جَ_ثِمِینَ» . (5)
.
ص: 293
تفسیر القمی_ در تفسیر این سخن خدای متعال که : «و گفتند : زنهار که از خدایانتان دست برندارید، نه از «وَد» ، نه از «سُواع» ، نه از «یَغوث» ، نه از «یَعوق» و نه از «نَسر»!» _: پیش از نوح علیه السلام مردمانی مؤمن بودند که چون مُردند ، مردم از مُردن ایشان ، اندوهناک شدند. پس، ابلیس آمد و مجسّمه های آنها را برایشان ساخت تا بدانها اُنس بگیرند و انس گرفتند، و چون زمستان می رسید ، آن مجسّمه ها را به داخل خانه های خود می بُردند. آن نسل رفت و نسل بعد آمد . ابلیس ، نزد ایشان آمد و گفت : اینها ، خدایانی هستند که پدران شما آنها را می پرستیدند . پس، آنان نیز به پرستش مجسّمه ها پرداختند و شمارِ بسیاری از ایشان ، گم راه شدند. این جا بود که نوح علیه السلام نفرینشان کرد و خداوند ، آنان را از میان برداشت .
3 / 2نفرین لوط«و [یاد کن] لوط را ، آن گاه که به قوم خویش گفت : شما به کاری زشت می پردازید که پیش از شما هیچ یک از جهانیان ، چنان نمی کرده است . آیا شما با مُرده ها در می آمیزید و راه [زاد و ولد] را قطع می کنید و در محافل خود ، پلیدکاری می کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند : اگر راست می گویی ، عذاب خدا را برای ما بیاور. لوط گفت : پروردگار من! مرا بر این قوم فسادکار ، چیره گردان» .
3 / 3نفرین شعیب«بزرگان قومش که گردن فرازی می کردند، گفتند : ای شعیب! یا تو و کسانی را که با تو ایمان آورده اند ، از آبادی خود بیرون می کنیم یا به کیش ما باز گردید . گفت : آیا هر چند کراهت داشته باشیم؟ اگر بعد از آن که خدا ، ما را از آن نجات بخشیده ، به کیش شما باز آییم ، در حقیقت ، به خدا دروغ بسته ایم و ما را نسِزد که به آن باز آییم، مگر آن که پروردگار ما خدا بخواهد ، که پروردگار ما ، از نظر دانش ، بر هر چیزی احاطه دارد. بر خدا توکّل کرده ایم. بار پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق داوری کن ، که تو بهترینِ داورانی . بزرگان قومش که کافر بودند ، گفتند : اگر از شعیب پیروی کنید ، در این صورت ، قطعا زیانکارید. پس زمین لرزه ، آنان را فرو گرفت و در خانه هایشان از پا درآمدند» .
.
ص: 294
3 / 4دُعاءُ موسیالکتاب«وَ قَالَ مُوسَی رَبَّنَا إِنَّکَ ءَاتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً وَ أَمْوَ لاً فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَی أَمْوَ لِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَلاَ یُؤْمِنُواْ حَتَّی یَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ» . (1)
الحدیثالإمام الکاظم علیه السلام :کانَ مِن قَولِ موسی علیه السلام حینَ دَخَلَ عَلی فِرعَونَ : «اللّهُمَّ إنّی أدرَأُ إلَیکَ فی نَحرِهِ ، وأستَجیرُ بِکَ مِن شَرِّهِ ، وأستَعینُ بِکَ» ، فَحَوَّلَ اللّهُ ما کانَ فی قَلبِ فِرعَونَ مِنَ الأَمنِ خَوفا . (2)
.
ص: 295
3 / 4نفرین موسیقرآن«و موسی گفت : ای پروردگار ما! تو به فرعون و اشرافش در زندگیِ دنیا زیور و اموال داده ای _ ای پروردگار ما _ تا [خلق را ]از راه تو به دَر برند. ای پروردگار ما! اموالشان را نابود کن و آنان را در دل هایشان ، سخت گردان که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند» .
حدیثامام کاظم علیه السلام :از جمله سخنان موسی علیه السلام ، آن گاه که بر فرعون درآمد، این بود : «بار خدایا! خود را به تو می سپارم ، در برابر آدم کشی او، و از شرّ او به تو پناه می برم و از تو یاری می جویم» . پس خداوند ، آرامشی را که در دل فرعون بود ، به ترس مبدّل ساخت .
.
ص: 296
3 / 5النَّوادِرُالکتاب«وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَ_تَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَکَانُواْ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّ_بِرِینَ * وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَ_فِرِینَ» . (1)
«وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَ_فِرِینَ * فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ» . (2)
الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :دَعا نَبِیٌّ مِنَ الأَنبِیاءِ عَلی قَومِهِ ، فَقیلَ لَهُ : اُسَلِّطُ عَلَیهِم عَدُوَّهُم ؟ فَقالَ : لا ، فَقیلَ لَهُ : فَالجوعَ ؟ فَقالَ : لا ، فَقیلَ لَهُ : ما تُریدُ ؟ فَقالَ : مَوتٌ دَفیقٌ (3) یُحزِنُ القَلبَ ، ویُقِلُّ العَدَدَ . فَاُرسِلَ إلَیهِمُ الطّاعونُ . (4)
قصص الأنبیاء عن ابن عبّاس :إنَّ یوشَعَ بنَ نونٍ بَوَّأَ (5) بَنی إسرائیلَ الشّامَ بَعدَ موسی علیه السلام ، وقَسَّمَها بَینَهُم ، فَصارَ مِنهُم سِبطٌ بِبَعلَبَکَّ بِأَرضِها ، وهُوَ السِّبطُ الَّذی مِنهُ إلیاسُ النَّبِیُّ علیه السلام ... ثُمَّ أوحَی اللّهُ تَعالی إلی إلیاسَ بَعدَ سَبعِ سِنینَ مِن یَومَ أحیَا اللّهُ یونُسَ علیه السلام : سَلنی اُعطِکَ . فَقالَ : تُمیتُنی فَتُلحِقُنی بِآبائی ؛ فَإِنّی قَد مَلِلتُ بَنی إسرائیلَ وأبغَضتُهُم فیکَ . فَقالَ تَعالی جَلَّت قُدرَتُهُ : ما هذا بِالیَومِ الَّذی اُعری مِنکَ الأَرضَ وأهلَها ، وإنَّما قِوامُها بِکَ ، ولکِن سَلنی اُعطِکَ . فَقالَ إلیاسُ : فَأَعطِنی ثاری مِنَ الَّذینَ أبغَضونی فیکَ ، فَلا تُمطِر عَلَیهِم سَبعَ سِنینَ قَطرَةً إلاّ بِشَفاعَتی . فَاشتَدَّ عَلی بَنی إسرائیلَ الجوعُ وألَحَّ عَلَیهِمُ البَلاءُ ، وأسرَعَ المَوتُ فیهِم ، وعَلِموا أنَّ ذلِکَ مِن دَعوَةِ إلیاسَ ، فَفَزِعوا إلَیهِ وقالوا : نَحنُ طَوعُ یَدِکَ ، فَهَبَطَ إلیاسُ مَعَهُم ومَعَهُ تِلمیذٌ لَهُ الیَسَعُ ، وجاءَ إلَی المَلِکِ فَقالَ : أفنَیتَ بنی إسرائیلَ بِالقَحطِ ! فَقالَ : قَتَلَهُمُ الَّذی أغواهُم ، فَقالَ : اُدعُ رَبَّکَ یُسقِهِم . فَلَمّا جَنَّ اللَّیلُ قامَ إلیاسُ علیه السلام ودَعَا اللّهَ ، ثُمَّ قالَ لِلیَسَعِ : اُنظُر فی أکنافِ (6) السَّماءِ ماذا تَری ؟ فَنَظَرَ فَقالَ : أری سَحابَةً ، فَقالَ : أبشِروا بِالسِّقاءِ ، فَلیُحرِزوا أنفُسَهُم وأمتِعَتَهُم مِنَ الغَرَقِ ، فَأَمطَرَ اللّهُ عَلَیهِمُ السَّماءَ وأنبَتَ لَهُمُ الأَرضَ ، فَقامَ إلیاسُ بَینَ أظهُرِهِم وهُم صالِحونَ . (7)
.
ص: 297
3 / 5نمونه هایی دیگرقرآن«ای بسا پیامبری که همراه او ، خدا باوران ( / توده های) فراوانی کارزار کردند و در برابر آنچه در راه خدا بدیشان رسید ، سستی نورزیدند و ناتوان نشدند و تسلیم نگردیدند، و خداوند ، شکیبایان را دوست دارد. سخن آنان ، جز این نبود که گفتند : پروردگارا! گناهان ما را و زیاده روی ما در کارمان را بر ما ببخشای و گام های ما را استوار بدار و ما را بر گروه کافران ، یاری ده» .
«و هنگامی که با جالوت و سپاهیانش روبه رو شدند، گفتند : ای پروردگار ما! بر دل های ما شکیبایی فرو ریز و گام هایمان را استوار بدار و ما را بر گروه کافران ، یاری ده. پس ، آنان را به اذن خدا شکست دادند و داوود، جالوت را کُشت» .
حدیثامام علی علیه السلام :پیامبری از پیامبران ، قومش را نفرین کرد . به او خطاب آمد که : «دشمنشان را بر آنان چیره گردانم؟» گفت : نه . گفته شد : «گرسنگی را؟». گفت : نه . گفته شد : «چه می خواهی؟». گفت : مرگی ناگهانی که دل را بسوزانَد و شمار را بکاهد. پس، طاعون به سوی آنان ، فرستاده شد .
قصص الأنبیاء_ به نقل از ابن عبّاس _: یوشع بن نون ، بعد از موسی علیه السلام بنی اسرائیل را در شام اسکان داد و آن را میانشان پخش کرد و طایفه ای از ایشان در بعلبک، از سرزمین شام، جای گرفت و این ، همان طایفه ای بود که الیاس نبی علیه السلام از آن برخاست... . سپس ، خدای متعال، هفت سال پس از روزی که یونس علیه السلام را زنده کرد، به الیاس علیه السلام وحی فرمود که : «از من بخواه تا عطایت کنم» . الیاس علیه السلام گفت : می خواهم که مرا بمیرانی و به پدرانم ملحق کنی؛ زیرا از دست بنی اسرائیل خسته شده ام و در خاطر ، آنان را دشمن می دارم . خداوند متعال فرمود : «امروز ، روزی نیست که زمین و مردمِ آن را از وجود تو محروم سازم، بلکه قوام آن به توست؛ امّا [هر چه دوست داری] از من بخواه تا عطایت کنم» . الیاس علیه السلام گفت : پس انتقام مرا از کسانی که مرا دشمن می دارند ، چون دَم از تو می زنم، بگیر و مدّت هفت سال ، قطره ای باران بر آنان مباران ، مگر با وساطت من . پس، گرسنگی به جان بنی اسرائیل افتاد و بلا ، آنان را به ستوه آورد و مرگ ، امانشان نمی داد . دانستند که این ، از نفرین الیاس علیه السلام است . دست به دامان او شدند و گفتند : ما در اختیار تو هستیم . پس، الیاس علیه السلام به همراه ایشان و با شاگردش یَسَع ، فرود آمد و نزد پادشاه رفت . پادشاه به او گفت : بنی اسرائیل را با قحطی از بین بردی . الیاس علیه السلام گفت : آنها را کسی کشت که گم راهشان کرد. پادشاه گفت : دعا کن تا پروردگارت به آنان ، باران بدهد . شب که شد ، الیاس علیه السلام به نماز ایستاد و به درگاه خدا دعا کرد . آن گاه به یَسَع گفت : به اطراف آسمان بنگر . چه می بینی؟ یَسَع ، نگاهی کرد و گفت : ابری می بینم . الیاس گفت : بشارتتان باد به باران ! مواظب خود و اموالتان باشید که آب نَبرَد. پس، خداوند ، آسمان را بر ایشان بارانید و زمین را برایشان رویانید و از آن پس ، مردم ، خوب شدند و الیاس علیه السلام به میان ایشان رفت .
.
ص: 298
الإمام الصادق علیه السلام :کانَ فی زَمانِ بَنی إسرائیلَ رَجُلٌ یُسَمّی إلیا ، رَئیسٌ عَلی أربَعِمِئَةٍ مِن بَنی إسرائیلَ ، وکانَ مَلِکُ بَنی إسرائیلَ هَوِیَ امرَأَةً مِن قَومٍ یَعبُدونَ الأَصنامَ مِن غَیرِ بَنی إسرائیلَ فَخَطَبَها . فَقالَت : عَلی أن أحمِلَ الصَّنَمَ فَأَعبُدَهُ فی بَلدَتِکَ ، فَأَبی عَلَیها ، ثُمَّ عاوَدَها مَرَّةً بَعدَ مَرَّةٍ حَتّی صارَ إلی ما أرادَت ، فَحَوَّلَها إلَیهِ ومَعَها صَنَمٌ ، وجاءَ مَعَها ثَمانُمِئَةِ رَجُلٍ یَعبُدونَهُ . فَجاءَ إلیا إلَی المَلِکِ فَقالَ : مَلَّکَکَ اللّهُ ومَدَّ لَکَ فِی العُمُرِ فَطَغَیتَ وبَغَیتَ ! فَلَم یَلتَفِت إلَیهِ ، فَدَعَا اللّهَ إلیا أن لا یُسقِیَهُم قَطرَةً ، فَنالَهُم قَحطٌ شَدیدٌ ثَلاثَ سِنینَ . حَتّی ذَبَحوا دَوابَّهُم ، فَلَم یَبقَ لَهُم مِنَ الدَّوابِّ إلاّ بِرذَونٌ یَرکَبُهُ المَلِکُ ، وآخَرُ یَرکَبُهُ الوَزیرُ ، وکانَ قَدِ استَتَرَ عِندَ الوَزیرِ أصحابُ إلیا یُطعِمُهُم فی سَرَبٍ . (1) فَأَوحَی اللّهُ تَعالی جَلَّ ذِکرُهُ إلی إلیا : تَعَرَّض لِلمَلِکِ ، فَإِنّی اُریدُ أن أتوبَ عَلَیهِ ، فَأَتاهُ فَقالَ : یا إلیا ما صَنَعتَ بِنا ؟ قَتَلتَ بَنی إسرائیلَ ! فَقالَ إلیا : تُطیعُنی فیما آمُرُکَ بِهِ ؟ فَأَخَذَ عَلَیهِ العَهدَ ، فَأَخرَجَ أصحابَهُ وتَقَرَّبوا إلَی اللّهِ تَعالی بِثَورَینِ ، ثُمَّ دَعا بِالمَرأَةِ فَذَبَحَها وأحرَقَ الصَّنَمَ ، وتابَ المَلِکُ تَوبَةً حَسَنَةً حَتّی لَبِسَ الشَّعرَ ، واُرسِلَ إلَیهِ المَطَرُ وَالخِصبُ . (2)
.
ص: 299
امام صادق علیه السلام :در روزگار بنی اسرائیل ، مردی بود «الیا» نام که بر چهار صد تن از بنی اسرائیل ، ریاست داشت . پادشاه بنی اسرائیل ، دلباخته زنی از یک قوم بت پرست و غیر بنی اسرائیلی شد و از او خواستگاری کرد . زن گفت : به شرط آن که بت [خود] را بیاورم و در شهر تو ، آن را بپرستم ، [می پذیرم] . پادشاه نپذیرفت ؛ امّا بارها از او خواستگاری نمود و سرانجام ، همان شد که زن می خواست . پادشاه ، او را به خانه خود آورد و بتی همراهش بود. هشتصد مرد نیز با او آمدند که همگی ، آن بت را می پرستیدند . اِلیا ، نزد پادشاه آمد و گفت : خداوند ، تو را پادشاهی داد و عمرت را دراز گردانید و تو طغیان و سرکشی کردی! پادشاه ، به او توجّهی نکرد. الیا ، دعا کرد که خداوند ، قطره ای باران بر ایشان نبارانَد. پس سه سال خشک سالی سختی شد تا جایی که چارپایانِ خود را ذبح کردند و برایشان چارپایی نماند ، جز یک اسب تاتاری که پادشاه ، سوارش می شد، و اسبی دیگر ، که مَرکب وزیر بود. یاران الیا ، نزد وزیر ، در زیر زمینی پنهان شده بودند و او به آنها آب و غذا می داد . خداوند متعال _ که نامش بِشکوه باد _ ، به الیا وحی فرمود که : «نزد پادشاه برو؛ زیرا که من می خواهم او را توبه دهم» . الیا ، نزد پادشاه رفت . پادشاه به او گفت : با ما چه کرده ای ، الیا؟ بنی اسرائیل را کُشتی! الیا گفت : هر دستوری به تو دهم ، از من فرمان می بَری؟ و از او پیمان گرفت . پس، الیا یارانش را بیرون آورد و دو گاو نَر به درگاه خداوند متعال ، قربانی کردند. سپس ، زن را فراخوانْد و او را نیز سر بُرید و بت را سوزانید و پادشاه ، توبه ای راستین کرد تا جایی که پشمینه پوشید، و باران و حاصلخیزی ، دوباره به سراغ [سرزمین] او آمد .
.
ص: 300
. .
ص: 301
. .
ص: 302
البابُ الرّابِعُ : من دعا علیهم رسول اللّه4 / 1أبو ثَروانَدلائل النبوّة لأبی نعیم عن عبدالملک بن هارون بن عنترة عن أبیه عن جدّه :کانَ أبو ثَروانَ راعِیا لِبَنی عَمرِو بنِ تَیمٍ فی إ بِلِهِم ، فَخافَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قُرَیشا فَخَرَجَ ، فَنَظَرَ إلی سَوادِ الإِبِلِ فَقَصَدَهُ فَإِذا هِیَ إ بِلٌ ، فَدَخَلَ بَینَ الأَراکِ فَجَلَسَ ، فَنَفَرَتِ الإِ بِلُ ، فَقامَ أبو ثَروانَ فَطافَ بِالإِ بِلِ فَلَم یَرَ شَیئا ، ثُمَّ تَخَلَّلَها فَإِذا هُوَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله جالِسٌ ، فَقالَ لَهُ أبو ثَروانَ : مَن أنتَ ؟ فَقَد أنفَرتَ الإِبِلَ عَلَیَّ . فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَم تَرُع أرَدتُ أن أستَأنِسَ إلی إ بِلِکَ ، فَقالَ لَهُ أبو ثَروانَ : مَن أنتَ ؟ فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا تَسأَل ، رَجُلٌ أرَدتُ أن أستَأنِسَ إلی إ بِلِکَ . فَقالَ لَهُ أبو ثَروانَ : إنّی أراکَ الرَّجُلَ الَّذی یَزعُمونَ أنَّهُ خَرَجَ نَبِیّا ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أجَل ، فَأَدعوکَ إلی شَهادَةِ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ . فَقالَ لَهُ أبو ثَروانَ : اُخرُج ، فَلا تَصلُحُ إ بِلٌ أنتَ فیها ، وأبی أن یَدَعَهُ ، فَدَعا عَلَیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : اللّهُمَّ أطِل شَقاهُ وبَقاهُ . قالَ عَبدُ المَلِکِ : قالَ أبی : فَأَدرَکتُهُ شَیخا کَبیرا یَتَمَنَّی المَوتَ ، فَقالَ لَهُ القَومُ : ما نَراکَ إلاّ قَد هَلَکتَ ، دَعا عَلَیکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، قالَ : کَلاّ ، قَد أتَیتُهُ بَعدُ حینَ ظَهَرَ الإِسلامُ فَأَسلَمتُ مَعَهُ ، فَدَعا لی وَاستَغفَرَ ، ولکِنَّ الاُولی قَد سَبَقَت . (1)
.
ص: 303
باب چهارم : کسانی که پیامبر خدا نفرینشان کرد4 / 1ابو ثَروان (1)دلائل النبوّة ، ابو نعیم_ به نقل از عبد الملک بن هارون بن عنتره ، از پدرش ، از جدّش _: ابو ثَروان ، چوپان اشتران بنی عمرو بن تَیم بود . پیامبر خدا ، از بیم قریش بیرون شد. شَبَح اشترانی را دید . به طرف آن رفت . دید رمه اشتر است. میان درخچه های اَراک (درخت مسواک) رفت و نشست . اشتران رَمیدند . ابو ثَروان، برخاست و گِرد اشتران چرخید ؛ امّا چیزی ندید. سپس به میان آنها رفت . پیامبر خدا را دید که نشسته است . ابو ثروان گفت : تو کیستی؟ اُشتران را رماندی ! پیامبر خدا فرمود : «مَتَرس ! خواستم در کنار اُشترانت بیاسایم» . ابو ثروان ، دوباره پرسید : تو کیستی؟ پیامبر خدا فرمود : «مَپُرس . فردی که خواستم که در کنار اشترانت بیاسایم» . ابو ثروان گفت : گمان می کنم تو همان مردی باشی که می گویند پیامبر است! پیامبر خدا فرمود : «بله . پس ، اینکْ تو را دعوت می کنم که گواهی دهی معبودی جز خدا نیست و محمّد ، بنده و فرستاده اوست» . ابو ثروان گفت : از این جا برو ؛ زیرا اشترانی که تو در میانشان باشی ، به درد نمی خورند . و حاضر نشد پیامبر صلی الله علیه و آله را به حال خود بگذارد. پس، پیامبر خدا ، او را نفرین کرد و گفت : «بار خدایا! رنج و عمر او را به درازا کشان» . عبد الملک می گوید : پدرم گفت : من ، او را درک کردم ، در حالی که پیرمردی سالخورده بود و آرزوی مرگ می کرد. مردم به او گفتند : تو قطعا در هلاکتی. پیامبر خدا ، تو را نفرین کرده است. او گفت : چنین نیست. من بعدا، هنگامی که اسلام چیره گشت، نزد ایشان رفتم و اسلام آوردم و ایشان ، برایم دعا و طلب آمرزش کرد ؛ امّا آن اوّلی (نفرین پیامبر صلی الله علیه و آله ) کارِ خود را کرده است .
.
ص: 304
4 / 2أبو موسَی الأَشعَرِیُالأمالی للطوسی عن أبی تحیی :سَمِعتُ عَمّارَ بنَ یاسِرٍ یُعاتِبُ أبا موسَی الأَشعَرِیَّ ویُوَبِّخُهُ عَلی تَأَخُّرِهِ عَن عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، وقُعودِهِ عَنِ الدُّخولِ فی بَیعَتِهِ ، ویَقولُ لَهُ : یا أبا موسی مَا الَّذی أخَّرَکَ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ ؟ فَوَاللّهِ لَئِن شَکَکتَ فیهِ لَتَخرُجَنَّ عَنِ الإِسلامِ ، وأبو موسی یَقولُ لَهُ : لا تَفعَل ، ودَع عِتابَکَ لی ، فَإِنَّما أنَا أخوکَ . فَقالَ لَهُ عَمّارٌ : ما أنَا لَکَ بِأَخٍ ، سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَلعَنُکَ لَیلَةَ العَقَبَةِ ، وقَد هَمَمتَ مَعَ القَومِ بِما هَمَمتَ ، فَقالَ لَهُ أبو موسی : أفَلَیسَ قَدِ استَغفَرَ لی ؟ قالَ عَمّارٌ : قَد سَمِعتُ اللَّعنَ ولَم أسمَعِ الاِستِغفارَ . (1)
4 / 3الأَشعَثُ بنُ قَیسٍ وذُرِّیَّتُهُالکافی عن سدیر :قالَ لی أبو جَعفَرٍ علیه السلام : یا سَدیرُ ، بَلَغَنی عَن نِساءِ أهلِ الکوفَةِ جَمالٌ وحُسنُ تَبَعُّلٍ ؛ فَابتَغِ لِی امرَأَةً ذاتَ جَمالٍ فی مَوضِعٍ . فَقُلتُ : قَد أصَبتُها جُعِلتُ فِداکَ ، فُلانَةَ بِنتَ فُلانِ ابنِ مُحَمَّدِ بنِ الأَشعَثِ بنِ قَیسٍ . فَقالَ لی : یا سَدیرُ ، إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَعَنَ قَوما ، فَجَرَتِ اللَّعنَةُ فی أعقابِهِم إلی یَومِ القِیامَةِ ، وأنَا أکرَهُ أن یُصیبَ جَسَدی جَسَدَ أحَدٍ مِن أهلِ النّارِ . (2)
.
ص: 305
4 / 2ابو موسی اشعری (1)الأمالی، طوسی_ به نقل از ابو تحیی _: شنیدم که عمّار بن یاسر، ابو موسی اشعری را به سبب درنگش در پیوستن به علی بن ابی طالب علیه السلام و خودداری از بیعت با او ، سرزنش می کند و به او می گوید : ای ابو موسی! چه چیز باعث شد که از امیر مؤمنان ، کناره بگیری؟ به خدا سوگند که اگر در [حقّانیّت] او شک داشته باشی ، قطعا از اسلام خارج شده ای. ابو موسی به او گفت : نکوهشم مکن و از سرزنش من ، دست بردار، که من برادر توام . عمّار به او گفت : من ، برادرِ تو نیستم . شنیدم که پیامبر خدا ، در شب عَقَبه ، تو را که با آن مردم هم داستان شده بودی ، لعنت می کند . ابو موسی گفت : آیا جز این است که برای من ، طلب آمرزش کرد؟ عمّار گفت : من ، لعنت را شنیدم و طلب آمرزش را نشنیدم .
4 / 3اشعث بن قیس و نسل او (2)الکافی_ به نقل از سَدیر _: امام باقر علیه السلام به من فرمود : «ای سَدیر! شنیده ام که زنان کوفه زیبایند و نیکو ، شوهرداری می کنند. پس، برو و از جایی زنی زیبا برایم بیاب». من گفتم : سراغ دارم، فدایت شوم ! فلانی ، دختر فلان بن محمّد بن اشعث بن قیس . فرمود : «ای سدیر! پیامبر خدا ، عدّه ای را لعنت کرد و این لعنت ، به بازماندگان آنان نیز تا روز قیامت ، سرایت یافت و من ، خوش ندارم که بدنم به بدن یکی از دوزخیان بخورَد» .
.
ص: 306
4 / 4الحَکَمُ بنُ أبِی العاصِالخرائج والجرائح عن جابر :إنَّ الحَکَمَ بنَ أبِی العاصِ عَمَّ عُثمانَ بنِ عَفّانَ کانَ یَستَهزِئُ مِن رَسولِ اللّهِ بِخُطوَتِهِ فی مِشیَتِهِ ، ویَسخَرُ مِنهُ ، وکانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَمشی یَوما وَالحَکَمُ خَلفَهُ یُحَرِّکُ کَتِفَیهِ ویُکَسِّرُ یَدَیهِ خَلفَ رَسولِ اللّهِ استِهزاءً مِنهُ بِمِشیَتِهِ صلی الله علیه و آله . فَأَشارَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِیَدِهِ وقالَ : هکَذا فَکُن ! فَبَقِیَ الحَکَمُ عَلی تِلکَ الحالِ مِن تَحریکِ أکتافِهِ وتَکسیرِ یَدَیهِ ، ثُمَّ نَفاهُ عَنِ المَدینَةِ ولَعَنَهُ ، فَکانَ مَطرودا إلی أیّامِ عُثمانَ ، فَرَدَّهُ إلَی المَدینَةِ وأکرَمَهُ . (1)
الاستیعاب عن عائشة :أمّا أنتَ یا مَروانُ ، فَأَشهَدُ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَعَنَ أباکَ وأنتَ فی صُلبِهِ . (2)
راجع : ص 318 (مروان بن الحکم) .
.
ص: 307
4 / 4حَکَم بن ابی العاص (1)الخرائج والجرائح_ به نقل از جابر _: حکم بن ابی العاص، عموی عثمان بن عفّان، اَدای راه رفتن پیامبر خدا را در می آورد و ایشان را مسخره می کرد. روزی پیامبر خدا می رفت و حَکَم ، در پشتِ سر او شانه های خود را می جنبانْد و دستانش را پیچ و خم می داد و راه رفتن ایشان را مسخره می نمود . پیامبر خدا ، با دستش اشاره کرد و فرمود : «همین سان بمان!» . پس، حَکَم بر آن حالِ جنبیدن شانه ها و خمیدگی دست هایش، باقی ماند. پیامبر صلی الله علیه و آله بعدها او را از مدینه تبعید کرد و لعنتش نمود، که تا روزگار عثمان ، همچنان در تبعید بود . عثمان ، او را برگردانْد و گرامی اش داشت .
الاستیعاب_ به نقل از عایشه _: و تو ای مروان! من گواهی می دهم که پیامبر خدا ، پدرت را _ در حالیکه تو در صُلب او بودی _ ، لعنت کرد .
ر . ک : ص 319 (مروان بن حکم) .
.
ص: 308
4 / 5سُراقَةُ بنُ مالِکٍالإمام الصادق علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا خَرَجَ مِنَ الغارِ مُتَوَجِّها إلَی المَدینَةِ وقَد کانَت قُرَیشٌ جَعَلَت لِمَن أخَذَهُ مِئَةً مِنَ الإِبِلِ ، فَخَرَجَ سُراقَةُ بنُ مالِکِ بنِ جُعشُمٍ فیمَن یَطلُبُ ، فَلَحِقَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ اکفِنی شَرَّ سُراقَةَ بِما شِئتَ ، فَساخَت قَوائِمُ فَرَسِهِ ، فَثَنی رِجلَهُ ثُمَّ اشتَدَّ فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، إنّی عَلِمتُ أنَّ الَّذی أصابَ قَوائِمَ فَرَسی إنَّما هُوَ مِن قِبَلِکَ فَادعُ اللّهَ أن یُطلِقَ لی فَرَسی ، فَلَعَمری إن لَم یُصِبکُم مِنّی خَیرٌ لَم یُصِبکُم مِنّی شَرٌّ . فَدَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَطلَقَ اللّهُ عز و جل فَرَسَهُ ، فَعادَ فی طَلَبِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّی فَعَلَ ذلِکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، کُلَّ ذلِکَ یَدعو رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَتَأخُذُ الأَرضُ قَوائِمَ فَرَسِهِ ، فَلَمّا أطلَقَهُ فِی الثّالِثَةِ قالَ : یا مُحَمَّدُ هذِهِ إ بِلی بَینَ یَدَیکَ فیها غُلامی ، فَإِنِ احتَجتَ إلی ظَهرٍ أو لَبَنٍ فَخُذ مِنهُ ، وهذا سَهمٌ مِن کِنانَتی عَلامَةً ، وأنَا أرجِعُ فَأَرُدُّ عَنکَ الطَّلَبَ ، فَقالَ : لا حاجَةَ لَنا فیما عِندَکَ . (1)
4 / 6عامِرُ بنُ الطُّفَیلِ وأربَدُ بنُ رَبیعَةَالطبقات الکبری :قَدِمَ عامِرُ بنُ الطُّفَیلِ بنِ مالِکِ بنِ جَعفَرِ بنِ کِلابٍ و أربَدُ بنُ رَبیعَةَ بنِ مالِکِ بنِ جَعفَرٍ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ عامِرٌ : یا مُحَمَّدُ ما لی إن أسلَمتُ ؟ فَقالَ : لَکَ ما لِلمُسلِمینَ ، وعَلَیکَ ما عَلَی المُسلِمینَ . قالَ : أتَجعَلُ لِیَ الأَمرَ مِن بَعدِکَ ؟ قالَ : لَیسَ ذاکَ لَکَ ولا لِقَومِکَ . قالَ : أفَتَجعَلُ لِیَ الوَبَرَ ولَکَ المَدَرُ ؟ قالَ : لا ولکِنّی أجعَلُ لَکَ أعِنَّةَ الخَیلِ فَإِنَّکَ امرُؤٌ فارِسٌ . قالَ : أوَ لَیسَت لی ؟ لَأَملَأَنَّها عَلَیکَ خَیلاً ورِجالاً ! ثُمَّ وَلَّیا . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ اکفِنیهِما ، اللّهُمَّ وَاهدِ بَنی عامِرٍ ، وأَغنِ الإِسلامَ عَن عامِرٍ ، یَعنِی ابنَ الطُّفَیلِ ، فَسَلَّطَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی عَلی عامِرٍ داءً فی رَقَبَتِهِ فَاندَلَعَ لِسانُهُ فی حَنجَرَتِهِ . . . وأرسَلَ اللّهُ عَلی أربَدَ صاعِقَةً فَقَتَلَتهُ. (2)
.
ص: 309
4 / 5سُراقة بن مالک (1)امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا ، چون از غار [ثور] به سوی مدینه بیرون شد و قریش ، برای کسی که ایشان را دستگیر کند ، صد شتر جایزه گذاشتند، سُراقة بن مالک بن جُعشُم ، یکی از کسانی بود که در جستجوی پیامبر صلی الله علیه و آله برآمد. او به پیامبر خدا رسید . پیامبر خدا فرمود : «بار خدایا! مرا آن گونه که می خواهی، از شرّ سُراقه نگهدار» . پس، دست و پای اسب او در زمین فرو رفت . سُراقه ، از اسب به زیر آمد و دوید و [نزدیک آمد و ]گفت : ای محمّد! من می دانم که این بلایی که بر سرِ دست و پای اسبم آمده ، از جانب توست . پس دعا کن که اسبم آزاد شود. به جانم سوگند ، اگر خیری از من به تو نرسیده ، شرّی هم از جانب من به تو نرسیده است . پیامبر خدا ، دعا کرد و خداوند ، اسبش را آزاد ساخت. سُراقه ، دوباره به تعقیب پیامبر خدا پرداخت و سه بار این کار را تکرار کرد و هر بار ، پیامبر خدا ، دعا می کرد و زمین ، دست و پای اسب او را فرو می گرفت . چون بارِ سوم ، اسبش را آزاد کرد، سراقه گفت : ای محمّد! این شتران من با غلامم تقدیم به تو. اگر به مَرکبی یا شیری نیاز پیدا کردی ، از آنها استفاده کن. این هم یک تیر از تیردانم که به عنوانِ علامت ، به تو می دهم . من بر می گردم و جستجوگران را از تعقیب تو [در این مسیر ]منصرف می کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ما را به آنچه تو داری ، نیازی نیست» .
4 / 6عامر بن طُفَیل و اَربَد بن رَبیعه (2)الطبقات الکبری :عامر (3) بن طفیل بن مالک بن جعفر بن کِلاب و اَربَد بن ربیعة بن مالک بن جعفر ، نزد پیامبر خدا آمدند . عامر گفت : ای محمّد! اگر مسلمان شوم ، به من چه خواهد رسید ؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «هر حقّی [و وظیفه ای] که مسلمانان دارند ، تو هم خواهی داشت». عامر گفت : آیا بعد از خودت ، کار را به من وا می گذاری؟ فرمود : «این ، نه از آنِ توست و نه از قوم تو» . عامر گفت : پس [حکومتِ اعراب] بادیه را به من می دهی و شهر ، از آنِ تو باشد؟ فرمود : «نه ؛ امّا فرماندهیِ سواران را به تو می دهم؛ چون مرد سوارکار هستی» . عامر گفت : مگر اکنون نیستم؟ مدینه را از سواره و پیاده ، علیه تو پُرخواهم کرد . سپس ، هر دو رفتند . پیامبر خدا گفت : «بار خدایا! مرا از شرّ این دو نجات بده. بار خدایا! بنی عامر را هدایت فرما و اسلام را از عامر (یعنی ابن طفیل) بی نیاز گردان». پس خداوند _ تبارک و تعالی _ عامر را به بیماری ای در گردنش مبتلا ساخت که زبانش در حنجره اش آویزان شد ... و بر اَربَد نیز صاعقه ای فرستاد که او را کُشت .
.
ص: 310
تاریخ المدینة عن عکرمة :جاءَ عامِرٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَسَأَلَهُ الخِلافَةَ مِن بَعدِهِ ، وسَأَلَهُ المِرباعَ (1) وسَأَلَهُ أشیاءَ ، فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِن أصحابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : زَحزِح قَدَمَیکَ لاتَنزِعکَ الرِّماحُ نَزعا عَنیفا ، وَاللّهِ لَو سَأَلتَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَبیبَةً (2) مِن سَبیباتِ المَدینَةِ ما أعطاکَ ، فَوَلّی عامِرٌ غَضبانَ ، وقالَ : لأََملأََنَّها عَلَیکَ خَیلاً ورِجالاً ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : «اللّهُمَّ إن لَم تَهدِ عامِرا فَاکفِنیهِ» ، فَأَخَذَتهُ غُدَّةٌ کَغُدَّةِ البَکرِ (3) ، فَجَعَلَ یُنادی یا آلَ عامِرٍ ! غُدَّةٌ کَغُدَّةِ البَکرِ !! حَتّی قَتَلَت عَدُوَّ اللّهِ . (4)
.
ص: 311
تاریخ المدینة_ به نقل از عِکرِمه _: عامر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و از او ، جانشینیِ بعد از او ، یکْ چهارمِ غنایم و چیزهای دیگری را خواست. مردی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله به او گفت : از این جا برو ، تا نیزه ها تو را به زور نرانده اند . به خدا سوگند ، اگر تکّه کرباسی از کرباس های مدینه هم از پیامبر خدا بخواهی ، به تو نمی دهد . عامر ، خشمگین بازگشت و گفت : این جا را از سواره و پیاده بر ضدّ تو می آکَنَم . پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «بار خدایا! اگر عامر را هدایت نمی کنی، مرا از شرّ او کفایت کن». پس طاعونی چون طاعون اُشتران جوان ، او را گرفت، به طوری که فریاد می زد: ای آل عامر! طاعونی چون طاعون اشتران جوان! تا این که [آن طاعون ،] این دشمن خدا را از پای درآورد .
.
ص: 312
4 / 7عُتَیبَةُ بنُ أبی لَهَبٍدلائل النبوّة لأبی نعیم عن ابن طاووس عن أبیه :لَمّا تَلا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَی» (1) قالَ عُتَیبَةُ بنُ أبی لَهَبٍ : کَفَرتُ بِرَبِّ النَّجمِ !! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : سَلَّطَ اللّهُ عَلَیکَ کَلبا مِن کِلابِهِ . قالَ : فَحَدَّثَنی موسَی بنُ مُحَمَّدِ بنِ إبراهیمَ عَن أبیهِ ، قالَ : خَرَجَ عُتَیبَةُ مَعَ أصحابِهِ فی عیرٍ إلَی الشّامِ حَتّی إذا کانوا بِالشّامِ فَزَأَرَ الأَسَدُ ، فَجَعَلَت فَرائِصُهُ (2) تُرعَدُ ، فَقیلَ لَهُ : مِن أیِّ شَیءٍ تُرعَدُ ؟ فَوَاللّهِ ما نَحنُ وأنتَ إلاّ سَواءٌ . فَقالَ : إنَّ مُحَمَّدا دَعا عَلَیَّ ، لا وَاللّهِ ما أظَلَّتِ السَّماءُ عَلی ذی لَهجَةٍ أصدَقَ مِن مُحَمَّدٍ ، ثُمَّ وَضَعُوا العَشاءَ فَلَم یُدخِل یَدَهُ فیهِ ، ثُمَّ جاءَ النَّومُ فَحاطوهُ بِمَتاعِهِم ووَسَّطوهُ بَینَهُم وناموا ، فَجاءَهُمُ الأَسَدُ یَهمِسُ یَستَنشِقُ رُؤوسَهُم رَجُلاً رَجُلاً ، حَتَّی انتَهی إلَیهِ فَضَغَمَهُ (3) ضَغمَةً کانَت إیّاها ، فَفَزِعَ وهُوَ بِآخِرِ رَمَقٍ وهُوَ یَقولُ : ألَم أقُل لَکُم إنَّ مُحَمَّدا أصدَقُ النّاسِ ؟ وماتَ . (4)
.
ص: 313
4 / 7عُتَیبة بن ابی لَهَب (1)دلائل النبوّة ، ابو نعیم_ به نقل از ابن طاووس ، از پدرش _: چون پیامبر خدا «سوگند به اختر (قرآن) ، چون فرود آید» را تلاوت کرد، عتیبة بن ابی لَهَب گفت : کافرم به خداوند اختر . پیامبر خدا فرمود : «خداوند ، درنده ای از درندگانش را بر تو مسلّط گردانَد» . موسی بن محمّد بن ابراهیم ، از پدرش برایم نقل کرد که عُتَیبه با یارانش در کاروانی ره سپار شام شدند . چون به شام رسیدند ، شیری غرّید . بدن عتیبه به لرزه افتاد . به او گفتند : از چه چیز به لرزه افتادی؟ به خدا سوگند که ما و تو یکسانیم . عتیبه گفت : محمّد ، مرا نفرین کرده است . به خدا سوگند که در زیر این آسمان ، راستگوتر از محمّد ، کسی نیست. آن گاه ، شام آوردند ؛ امّا عُتَیبه دست به غذا نبُرد. وقتِ خواب شد و هم سفرانش کالاهای خود را گِرداگِرد عتیبه نهادند و او را در میان خود گرفتند و خوابیدند . شیر ، نَفَس زنان آمد و سرِ یکایک آنان را بویید تا به او رسید و چنان او را به دندان گَزید که مرگش فرا رسید و در حالی که وحشتزده بود و آخرین نفس هایش را می کشید ، می گفت : نگفتم که محمّد راستگوترین مردمان است؟ و مُرد .
.
ص: 314
المستدرک علی الصحیحین عن أبی عقرب :کانَ لَهَبُ بنُ أبی لَهَبٍ (1) یَسُبُّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ سَلِّط عَلَیهِ کَلبَکَ . فَخَرَجَ فی قافِلَةٍ یُریدُ الشّامَ ، فَنَزَلَ مَنزِلاً فَقالَ : إنّی أخافُ دَعوَةَ مُحَمَّدٍ . قالوا لَهُ : کَلاّ ، فَحَطّوا مَتاعَهُم حَولَهُ وقَعَدوا یَحرُسونَهُ ، فَجاءَ الأَسَدُ فَانتَزَعَهُ فَذَهَبَ بِهِ . (2)
4 / 8کِسریصحیح البخاری عن ابن عبّاس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعَثَ بِکِتابِهِ إلی کِسری مَعَ عَبدِ اللّهِ بنِ حُذافَةَ السَّهمِیِّ ، فَأَمَرَهُ أن یَدفَعَهُ إلی عَظیمِ البَحرَینِ ، فَدَفَعَهُ عَظیمُ البَحرَینِ إلی کِسری ، فَلَمّا قَرَأَهُ مَزَّقَهُ ، فَحَسِبتُ أنَّ ابنَ المُسَیَّبِ قالَ : فَدَعا عَلَیهِم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُمَزَّقوا کُلَّ مُمَزَّقٍ . (3)
المناقب لابن شهرآشبوب عن ابن المهدی المامطیری فی مجالسه :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کَتَبَ إلی کِسری : مِن مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ إلی کِسرَی بنِ هُرمُزَ : أمّا بَعدُ : فَأَسلِم تَسلَم ، وإلاّ فَأذَن بِحَربٍ مِنَ اللّهِ ورَسولِهِ ، وَالسَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی . فَلَمّا وَصَلَ إلَیهِ الکِتابُ مَزَّقَهُ وَاستَخَفَّ بِهِ ، وقالَ : مَن هذَا الَّذی یَدعونی إلی دینِهِ ، ویَبدَأُ بِاسمِهِ قَبلَ اسمی ؟! وبَعَثَ إلَیهِ بِتُرابٍ . فَقالَ صلی الله علیه و آله : مَزَّقَ اللّهُ مُلکَهُ کَما مَزَّقَ کِتابی ، أما إنَّهُ سَتُمَزِّقونَ مُلکَهُ . وبَعَثَ إلَیَّ بِتُرابٍ ! أما إنَّکُم سَتَملِکونَ أرضَهُ . فَکانَ کَما قالَ . (4)
.
ص: 315
المستدرک علی الصحیحین_ به نقل از ابو عقرب _: لَهَب بن ابی لهب (1) ، به پیامبر صلی الله علیه و آله ناسزا می گفت . پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : «بار خدایا! درنده خود را بر او مسلّط گردان» . باری! لَهَب با کاروانی ره سپار شام شد و چون در منزلی فرود آمد ، گفت : من از نفرین محمّد ، بیمناکم . کاروانیان به او گفتند : بیم مدار، و بار و بنه خود را پیرامونش قرار دادند و به نگهبانی از او نشستند. در این هنگام، شیر آمد و او را رُبود و بُرد .
4 / 8کسرا (خسرو) (2)صحیح البخاری_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا ، نامه اش را توسّط عبد اللّه بن حُذافه سَهمی برای خسرو فرستاد و به او دستور داد که نامه را به حاکم بحرین بدهد. حاکم بحرین هم آن را به خسرو داد. چون خسرو ، نامه را خواند ، آن را پاره کرد. به گمانم ابن مسیّب گفت : پس، پیامبر خدا نفرینشان کرد که به کلّی ، پاره پاره شوند .
المناقب، ابن شهر آشوب_ به نقل از ابن مهدی مامطیری در المجالس _: پیامبر صلی الله علیه و آله به خسرو [پرویز] نوشت : «از محمّد ، فرستاده خدا ، به خسرو ، پورِ هرمز . امّا بعد، اسلام بیاور تا به سلامت بمانی، وگرنه با خدا و فرستاده اش اعلام جنگ نما . درود بر کسی که از راه راست ، پیروی کرد!» . چون نامه به خسرو رسید ، آن را پاره کرد و بدان ، بی احترامی نمود و گفت : این کیست که مرا به دین خود ، فرا می خوانَد و نامش را پیش از نام من می آورد؟! و مُشتی خاک برای پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «خداوند ، مُلک او را پاره پاره کند که نامه مرا پاره کرد! بدانید که به زودی ، شما مُلک او را متلاشی خواهید کرد . و برایم مشتی خاک فرستاد ؛ بدانید که به زودی ، خاک او را تصرّف خواهید کرد» . و چنان شد که ایشان فرمود .
.
ص: 316
4 / 9مُحَلِّمُ بنُ جَثّامَةَتفسیر الطبری عن ابن عمر :بَعَثَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مُحَلِّمَ بنَ جَثّامَةَ مَبعَثا ، فَلَقِیَهُم عامِرُ بنُ الأَضبَطِ ، فَحَیّاهُم بِتَحِیَّةِ الإِسلامِ ، وکانَت بَینَهُم إحنَةٌ (1) فِی الجاهِلِیَّةِ ، فَرَماهُ مُحَلِّمٌ بِسَهمٍ فَقَتَلَهُ ، فَجاءَ الخَبَرُ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَتَکَلَّمَ فیهِ عُیَینَةُ وَالأَقرَعُ ، فَقالَ الأَقرَعُ : یا رَسولَ اللّهِ سُنَّ الیَومَ وغَیِّر غَدا . 2 فَقالَ عُیَینَةُ : لا وَاللّهِ حَتّی تَذوقَ نِساؤُهُ مِنَ الثُّکلِ ما ذاقَ نِسائی ! فَجاءَ مُحَلِّمٌ فی بُردَینِ فَجَلَسَ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ لِیَستَغفِرَ لَهُ . فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لا غَفَرَ اللّهُ لَکَ . فَقامَ وهُوَ یَتَلَقّی دُموعَهُ بِبُردَیهِ ، فَما مَضَت بِهِ سابِعَةٌ حَتّی ماتَ ودَفَنوهُ ، فَلَفِظَتهُ الأَرضُ ، فَجاؤوا إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَذَکَروا ذلِکَ لَهُ ، فَقالَ : إنَّ الأَرضَ تَقبَلُ مَن هُوَ شَرٌّ مِن صاحِبِکُم ، ولکِنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ أرادَ أن یَعِظَکُم . ثُمَّ طَرَحوهُ بَینَ صَدَفَی جَبَلٍ ، وألقَوا عَلَیهِ مِنَ الحِجارَةِ ، ونَزَلَت : «یَ_أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُواْ ... » الآیَةَ (2) . (3)
.
ص: 317
4 / 9مُحَلِّم بن جَثّامه (1)تفسیر الطبری_ به نقل از ابن عمر _: پیامبر صلی الله علیه و آله مُحَلِّم بن جَثّامه را به جنگی فرستاد. عامر بن اضبط به آنان (مسلمانان) برخورد و با سلامِ اسلامی به آنان سلام داد؛ امّا چون از زمان جاهلیت میان ایشان (طایفه مُحَلّم و عامر) کینه ای بود، مُحَلّم تیری به سوی او انداخت و وی را کُشت. خبر به پیامبر خدا رسید. عُیَینَه و اَقْرَع ، درباره او [که قصاص شود یا دیه بدهند ]صحبت کردند. اقرع گفت : ای پیامبر خدا! امروز ، به سنّت عمل کن و فردا ، آن را تغییر ده . (2) عُیَینه گفت : نه . به خدا سوگند، همچنان که زنان من ، داغدار شدند ، زنان او نیز باید داغدار شوند. در این وقت ، مُحَلّم ، در حالی که دو بُرد بر تن داشت ، آمد و در برابر پیامبر خدا نشست تا ایشان برایش طلبِ آمرزش کند ؛ امّا پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «خداوند ، تو را نیامرزد!» . محلّم ، در حالی که اشک هایش را با دو بُرد خود ، پاک می کرد، برخاست و هفت روز نگذشت که مُرد و او را دفن کردند. زمین ، جسد او را بیرون انداخت. مردم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و ماجرا را به ایشان گفتند . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «زمین ، بدتر از رفیق شما را هم می پذیرد ؛ امّا خداوند عز و جل خواسته است که شما را پند دهد» . آن گاه، جسدش را در درّه ای انداختند و رویش سنگ ریختند، و این آیه نازل شد : «ای کسانی که ایمان آورده اید! هر گاه در راه خدا به جهاد رفتید، تحقیق کنید...» .
.
ص: 318
4 / 10مَروانُ بنُ الحَکَمِمسند أبی یعلی عن أبی یحیی النخعی :إنَّ الحَسَنَ والحُسَینَ علیهماالسلام مَرَّ بِهِما مَروانُ ، فَقالَ لَهُما قَولاً قَبیحا . فَقالَ الحَسَنُ أوِ الحُسَینُ علیهماالسلام : وَاللّهِ ثُمَّ وَاللّهِ ، لَقَد لَعَنَکَ اللّهُ وأنتَ فی صُلبِ الحَکَمِ عَلی لِسانِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ : فَسَکَتَ مَروانُ . (1)
المستدرک علی الصحیحین عن عمرو بن مرّة الجهنی_ وکانَت لَهُ صُحبَةٌ _: إنَّ الحَکَمَ بنَ أبِی العاصِ استَأذَنَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَعَرَفَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله صَوتَهُ وکَلامَهُ . فَقالَ : اِیذَنوا لَهُ عَلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ وعَلی مَن یَخرُجُ مِن صُلبِهِ ، إلاَّ المُؤمِنَ مِنهُم وقَلیلٌ ما هُم ، یُشَرَّفونَ فِی الدُّنیا ویوضَعونَ (2) فِی الآخِرَةِ ، ذَوو مَکرٍ وخَدیعَةٍ ، یُعطَونَ فِی الدُّنیا وما لَهُم فِی الآخِرَةِ مِن خَلاقٍ . (3)
.
ص: 319
4 / 10مروان بن حَکَم (1)مسند أبی یعلی_ به نقل از ابو یحیی نَخَعی _: مروان به حسن و حسین علیهماالسلامبرخورد و به آن دو زشتگویی کرد . حسن علیه السلام یا حسین علیه السلام فرمود : به خدا سوگند، به خدا سوگند که خداوند ، تو را آن گاه که در صُلب حَکَم بودی ، به زبان پیامبرش لعنت کرده است» . مروان ، خاموش شد .
المستدرک علی الصحیحین_ به نقل از عمرو بن مرّه جُهَنی (که از صحابیان بود) _: حکم بن ابی العاص ، اجازه ورود بر پیامبر صلی الله علیه و آله طلبید. پیامبر صلی الله علیه و آله صدای او و سخنش را شناخت و فرمود : «به او اجازه دهید. لعنت خدا بر او و بر کسی که از پشتِ او به دنیا آید ، بجز مؤمنانِ ایشان ، که آنان هم اندک اند . در دنیا به بزرگی می رسند و در آخرت ، پَست می شوند . مردمانی فریبکار و نیرنگبازند ؛ در دنیا برخوردار می شوند ، امّا در آخرت ، کمترین بهره ای ندارند» .
.
ص: 320
المعجم الکبیر عن أبی یحیی :کُنتُ بَینَ الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلامومَروانَ یَتَسابّانِ ، فَجَعَلَ الحَسَنُ علیه السلام یُسَکِّتُ الحُسَینَ علیه السلام ، فَقالَ مَروانُ : أهلُ بَیتٍ مَلعونونَ ! فَغَضِبَ الحَسَنُ علیه السلام وقالَ : قُلتَ : أهلُ بَیتٍ مَلعونونَ ؟! فَوَاللّهِ لَقَد لَعَنَکَ اللّهُ عَلی لِسانِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله وأنتَ فی صُلبِ أبیکَ . (1)
مسند ابن حنبل عن الشعبی :سَمِعتُ عَبدَ اللّهِ بنَ الزُّبَیرِ وهُوَ مُستَنِدٌ إلَی الکَعبَةِ وهُوَ یَقولُ : ورَبِّ هذِهِ الکَعبَةِ ، لَقَد لَعَنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فُلانا وما وُلِدَ مِن صُلبِهِ . (2)
المستدرک علی الصحیحین عن عبد اللّه بن الزبیر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَعَنَ الحَکَمَ ووُلدَهُ . (3)
المستدرک علی الصحیحین عن عبدالرحمن بن عوف :کانَ لا یولَدُ لِأَحَدٍ مَولودٌ إلاّ أتی بِهِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَدَعا لَهُ ، فَاُدخِلَ عَلَیهِ مَروانُ بنُ الحَکَمِ فَقالَ : هُوَ الوَزَغُ ابنُ الوَزَغِ ، المَلعونُ ابنُ المَلعونِ ! (4)
الکافی عن زرارة عن الإمام الباقر علیه السلام :لَمّا وُلِدَ مَروانُ عَرَضوا بِهِ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَدعُوَ لَهُ ، فَأَرسَلوا بِهِ إلی عائِشَةَ لِیَدعُوَ لَهُ ، فَلَمّا قَرَّبَتهُ مِنهُ قالَ : أخرِجوا عَنِّی الوَزَغَ ابنَ الوَزَغِ . قالَ زُرارَةُ : ولا أعلَمُ إلاّ أنَّهُ قالَ : ولَعَنَهُ . (5)
راجع : ص 306 (الحکم بن أبی العاص) .
.
ص: 321
المعجم الکبیر_ به نقل از ابو یحیی _: من ، میان حسن و حسین علیهماالسلام و مروان قرار داشتم و آنها به یکدیگر ، بد می گفتند . حسن علیه السلام سعی کرد حسین علیه السلام را ساکت کند. مروان گفت : خانواده لعنتی! حسن علیه السلام عصبانی شد و فرمود : «گفتی : خانواده لعنتی؟! به خدا سوگند که خداوند ، تو را زمانی که هنوز در پشتِ پدرت بودی ، با زبان پیامبرش لعنت کرد» .
مسند ابن حنبل_ به نقل از شُعْبی _: از عبد اللّه بن زبیر ، در حالی که به کعبه تکیه داده بود، شنیدم که می گوید : به خداوند این کعبه سوگند که پیامبر خدا ، فلانی و فرزندانی را که از پشتِ او زاده شوند ، لعنت کرد .
المستدرک علی الصحیحین_ به نقل از عبد اللّه بن زبیر _: پیامبر خدا ، حَکَم و فرزندانش را لعنت کرد .
المستدرک علی الصحیحین_ به نقل از عبد الرحمان بن عوف _: برای هیچ کس فرزندی زاده نمی شد ، مگر آن که او را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می آوردند و ایشان ، برایش دعا می کرد . مروان بن حَکَم را که نزد ایشان آوردند ، فرمود : «وَزَغ ، پسر وَزَغ، ملعون ، پسر ملعون!» .
الکافی_ به نقل از زُراره ، از امام باقر علیه السلام _: چون مروان زاده شد ، او را نزد پیامبر خدا فرستادند تا برایش دعا کند. این کار را توسّط عایشه کردند. وقتی عایشه او را نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله بُرد، ایشان فرمود : «این وَزَغ پسر وَزَغ را از نزد من بیرون ببرید». زراره گفت : و یقین دارم که امام باقر علیه السلام فرمود : «و [پیامبر خدا] او را لعنت کرد» .
ر . ک : ص 307 (حَکَم بن ابی العاص) .
.
ص: 322
4 / 11مُعاوِیَةُ بنُ أبی سُفیانَ وأبوهُمعانی الأخبار عن عدی بن ثابت عن البراء بن عازب :أقبَلَ أبو سُفیانَ ومُعاوِیَةُ یَتبَعُهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ العَنِ التّابِعَ وَالمَتبوعَ ، اللّهُمَّ عَلَیکَ بِالاُقَیعِسِ . قالَ ابنُ البَراءِ لِأَبیهِ : مَنِ الاُقَیعِسُ ؟ قالَ : مُعاوِیَةُ . (1)
صحیح مسلم عن ابن عبّاس :کُنتُ ألعَبُ مَعَ الصِّبیانِ فَجاءَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَتَوارَیتُ خَلفَ بابٍ ، قالَ : فَجاءَ فَحَطَأَنی (2) حَطأَةً وقالَ : اِذهَب وَادعُ لی مُعاوِیَةَ . قالَ : فَجِئتُ فَقُلتُ : هُوَ یَأکُلُ . قالَ : ثُمَّ قالَ لی: اِذهَب فَادعُ لی مُعاوِیَةَ . قالَ : فَجِئتُ فَقُلتُ : هُوَ یَأکُلُ ، فَقالَ : لا أشبَعَ اللّهُ بَطنَهُ ! 3
.
ص: 323
4 / 11معاویة بن ابی سفیان و پدرش (1)معانی الأخبار_ به نقل از عدی بن ثابت ، از براء بن عازب _: ابو سفیان می آمد و معاویه به دنبالش حرکت می کرد . پیامبر خدا گفت : «بار خدایا! دنباله رو و دنباله رو شونده را لعنت کن . بار خدایا! بویژه اُقَیعِس (2) را» . پس براء به پدرش گفت : اُقَیعِس کیست؟ گفت : معاویه .
صحیح مسلم_ به نقل از ابن عبّاس _: با کودکان ، سرگرم بازی بودم که پیامبر خدا آمد . من ، پشت در پنهان شدم . ایشان آمد و با دستش بر میان دو شانه ام ضربه ای زد و فرمود : «برو و معاویه را برایم صدا بزن» . من ، رفتم و برگشتم و گفتم : او مشغولِ خوردن است . ایشان ، دوباره به من فرمود : «برو و معاویه را نزد من بخوان» . من ، رفتم و دوباره آمدم و گفتم : هنوز می خورَد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «خداوند ، شکمش را سیر نکند!». 3
.
ص: 324
وقعة صفّین عن علیّ بن الأقمر :وَفَدنا عَلی مُعاوِیَةَ وقَضَینا حَوائِجَنا ، ثُمَّ قُلنا : لَو مَرَرنا بِرَجُلٍ قَد شَهِدَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وعایَنَهُ ، فَأَتَینا عَبدَ اللّهِ بنَ عُمَرَ فَقُلنا : یا صاحِبَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، حَدِّثنا ما شَهِدتَ ورَأَیتَ . قالَ : إنَّ هذا أرسَلَ إلَیَّ _ یَعنی مُعاوِیَةَ _ فَقالَ : لَئِن بَلَغَنی أنَّکَ تُحَدِّثُ لأََضرِبَنَّ عُنُقَکَ ، فَجَثَوتُ عَلی رُکبَتَیَّ بَینَ یَدَیهِ ، ثُمَّ قُلتُ : وَدِدتُ أنَّ أحَدَّ سَیفٍ فی جُندِکَ عَلی عُنُقی . فَقالَ : وَاللّهِ ما کُنتُ لاُِقاتِلَکَ ولا أقتُلَکَ . وَایمُ اللّهِ ما یَمنَعُنی أن اُحَدِّثَکُم ما سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ فیهِ ؛ رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أرسَلَ إلَیهِ یَدعوهُ _ وکانَ یَکتُبُ بَینَ یَدَیهِ _ فَجاءَ الرَّسولُ فَقالَ : هُوَ یَأکُلُ ، فَقالَ : لا أشبَعَ اللّهُ بَطنَهُ ! فَهَل تَرَونَهُ یَشبَعُ ؟ قالَ : وخَرَجَ مِن فَجٍّ فَنَظَرَ رَسولُ اللّهِ إلی أبی سُفیانَ وهُوَ راکِبٌ ومُعاوِیَةُ ، وأخوهُ ، أحَدُهُما قائِدٌ وَالآخَرُ سائِقٌ ، فَلَمّا نَظَرَ إلَیهِم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : اللّهُمَّ العَنِ القائِدَ وَالسّائِقَ وَالرّاکِبَ . قُلنا : أنتَ سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قالَ : نَعَم ، وإلاّ فَصَمَّتا اُذُنایَ ، کَما عَمِیَتا عَینایَ . (1)
الإمام الحسن علیه السلام_ فِی احتِجاجِهِ عَلی مُعاوِیَةَ _: أنشُدُکُم بِاللّهِ هَل تَعلَمونَ أنَّ ما أقولُ حَقّا ، إنَّکَ یا مُعاوِیَةُ کُنتَ تَسوقُ بِأَبیکَ عَلی جَمَلٍ أحمَرَ ویَقودُهُ أخوکَ هذَا القاعِدُ وهذا یَومُ الأَحزابِ ، فَلَعَنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله القائِدَ وَالرّاکِبَ وَالسّائِقَ ، فَکانَ أبوکَ الرّاکِبَ ، وأنتَ یا أزرَقُ السّائِقَ ، وأخوکَ هذَا القاعِدُ القائِدَ ؟ (2)
.
ص: 325
وقعة صفّین_ به نقل از علی بن اقمر _: ما عدّه ای نزد معاویه رفتیم و حاجت هایمان را برآورده ساختیم. سپس با خود گفتیم : کاش به مردی بر می خوردیم که از زمان حیات پیامبر خدا بوده و او را دیده باشد. پس نزد عبد اللّه بن عمر رفتیم و گفتیم : ای صحابی پیامبر خدا! از آنچه مشاهده کرده ای و دیده ای ، برای ما حدیث کن . او گفت : این (یعنی معاویه) ، مرا احضار کرد و گفت : اگر به من خبر برسد که تو حدیث می گویی ، گردنت را خواهم زد. من در برابرش زانو زدم و گفتم : دوست دارم تیزترین تیغی که در سپاه توست ، بر گردن من فرود آید . او گفت : به خدا سوگند ، من سرِ آن ندارم که با تو بجنگم یا تو را بکُشم . [با این حال] به خدا سوگند ، هیچ چیز مانع من نمی شود که آنچه را از پیامبر خدا درباره او شنیده ام ، برای شما باز گویم . من خود دیدم که پیامبر خدا ، در پیِ او _ که کاتب ایشان بود _ فرستاد، و فرستاده باز آمد و گفت : او مشغول خوردن غذاست . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «خداوند ، شکمش را سیر نکند!». پس آیا هرگز او را سیر می بینید؟ روزی نیز پیامبر صلی الله علیه و آله از درّه ای خارج شد . ابو سفیان را دید که سوار است و معاویه و برادرش، یکی مَرکبش را از جلو می کشد و دیگری از پس می رانَد. چون پیامبر خدا آنها را دید ، گفت : «بار خدایا! جلودار و مَرکب ران و سواره را لعنت کن» . ما گفتیم : تو خود از پیامبر خدا شنیدی؟ گفت : آری . دو گوشم کَر و دو چشم کور باد ، اگر خلاف گفته باشم .
امام حسن علیه السلام_ در احتجاجش با معاویه _: شما را به خدا سوگند ، آیا می دانید که آنچه می گویم ، راست است؟ تو _ ای معاویه _ در روز احزاب ، مَرکب پدرت را که بر اشتری سرخ موی سوار بود ، می راندی و این برادرت که نشسته است ، آن را می کشید، و پیامبرِ خدا ، جلودار و سوار و مَرکب ران را لعنت کرد . آن سوار ، پدرِ تو بود، و تو _ ای چشم آبی _ ، آن مَرکب ران، و این برادرت که نشسته است، آن جلودار .
.
ص: 326
عنه علیه السلام_ فِی احتِجاجِهِ عَلی مُعاوِیَةَ _: أنشُدُکُم بِاللّهِ هَل تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَعَنَ أبا سُفیانَ فی سَبعَةِ مَواطِنَ : أوَّلُهُنَّ : حینَ خَرَجَ مِن مَکَّةَ إلَی المَدینَةِ ، وأبو سُفیانَ جاءَ مِنَ الشّامِ ، فَوَقَعَ فیهِ أبو سُفیانَ فَسَبَّهُ وأوعَدَهُ وهَمَّ أن یَبطِشَ بِهِ ، ثُمَّ صَرَفَهُ اللّهُ عز و جل عَنهُ . وَالثّانِیَةُ : یَومَ العیرِ ؛ حَیثُ طَرَدَها أبو سُفیانَ لِیُحرِزَها مِن رسَولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . وَالثّالِثَةُ : یَومَ اُحُدٍ ، یَومَ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُ مَولانا ولا مَولی لَکُم ، وقالَ أبو سُفیانَ : لَنَا العُزّی ولا عُزّی لَکُم ، فَلَعَنَهُ اللّهُ ومَلائِکَتُهُ ورَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ أجَمعونَ . وَالرّابِعَةُ : یَومَ حُنَینٍ ، یَومَ جاءَ أبو سُفیانَ بِجَمعٍ مِن قُرَیشٍ وهَوازِنَ ، وجاءَ عُیَینَةُ بِغَطفانَ وَالیَهودِ ، فَرَدَّهُمُ اللّهُ بِغَیظِهِم لَم یَنالوا خَیرا ، هذا قَولُ اللّهِ عز و جل ، أنزَلَهُ فی سورَتَینِ فی کِلتَیِهما یُسَمّی أبا سُفیانَ وأصحابَهُ کُفّارا ، وأنتَ یا مُعاوِیَةُ یَومَئِذٍ مُشرِکٌ عَلی رَأیِ أبیکَ بِمَکَّةَ ، وعَلِیٌّ یَومَئِذٍ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وعَلی رَأیِهِ ودینِهِ . وَالخامِسَةُ : قَولُ اللّهِ عز و جل : «وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفًا أَن یَبْلُغَ مَحِلَّهُ» (1) وصَدَدتَ أنتَ وأبوکَ ومُشرِکو قُرَیشٍ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَلَعَنَهُ اللّهُ لَعنَةً شَمِلَتهُ وذُرِّیَّتَهُ إلی یَومِ القِیامَةِ . وَالسّادِسَةُ : یَومَ الأَحزابِ ، یَومَ جاءَ أبو سُفیانَ بِجَمعِ قُرَیشٍ ، وجاءَ عُیَینَةُ بنُ حُصَینِ بنِ بَدرٍ بِغَطفانَ ، فَلَعَنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله القادَةَ وَالأَتباعَ وَالسّاقَةَ إلی یَومِ القِیامَةِ . فَقیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ! أما فِی الأَتباعِ مُؤمِنٌ ؟ قالَ : لا تُصیبُ اللَّعنَةُ مُؤمِنا مِنَ الأَتباعِ ، وأمَّا القادَةُ فَلَیسَ فیهِم مُؤمِنٌ ولا مُجیبٌ ولا ناجٍ . وَالسّابِعَةُ : یَومَ الثَّنِیَّةِ (2) ، یَومَ شَدَّ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله اثنا عَشَرَ رَجُلاً ؛ سَبعَةٌ مِنهُم مِن بَنی اُمَیَّةَ ، وخَمسَةٌ مِن سائِرِ قُرَیشٍ ، فَلَعَنَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی ورَسولُهُ صلی الله علیه و آله مَن حَلَّ الثَّنِیَّةَ غَیرَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وسائِقِهِ وقائِدِهِ . (3)
.
ص: 327
امام حسن علیه السلام_ در احتجاج با معاویه _شما را به خدا سوگند ، آیا می دانید که پیامبر خدا ، ابو سفیان را در هفت جا لعنت کرد : نخست ، هنگامی که از مکّه به سوی مدینه حرکت کرد و ابو سفیان ، از شام می آمد و به بدگویی از ایشان پرداخت و ناسزایش گفت و تهدیدش کرد و خواست به پیامبر صلی الله علیه و آله حمله کند ؛ امّا خداوند عز و جل شرّ او را از ایشان ، دور گردانید . دوم ، روز کاروان، که ابو سفیان ، کاروانش را از بیراهه بُرد تا به دست پیامبر صلی الله علیه و آله نیفتد . سوم ، روز اُحُد، روزی که پیامبر خدا فرمود : «خداوند ، حامی ماست و شما را هیچ حامی ای نباشد» و ابوسفیان گفت : ما عزّا را داریم و شما عزّایی ندارید. پس خدا و فرشتگان او و پیامبرش و همه مؤمنان ، او را لعنت کردند . چهارم ، روز حنین، روزی که ابوسفیان با گروهی از قریش و هَوازِن آمد، و عُیَینَه با غَطفان و یهود ؛ امّا خداوند ، آنان را خشم آلود بازگردانید ، بی آن که به هدفی دست یافته باشند. این ، سخن خداوند عز و جل است که در دو سوره ، آن را نازل فرمود و در هر دو جا ، ابو سفیان و یارانش را کافر نامیده است، و تو _ ای معاویه _ آن روز در مکّه ، مشرک و بر آیین پدرت بودی، در حالی که علی علیه السلام آن روز با پیامبر خدا و بر عقیده و آیین او بود . پنجم ، این سخن خداوند عز و جل که : «و قربانی را که نمی گذارند به جایگاهش برسد» ، و این تو و پدرت و مشرکان قریش بودید که مانع [رفتن] پیامبر خدا [به مکّه ]شدید، و خداوند ، او را لعنتی کرد که او و نسل او را تا روز قیامت ، در بر گرفته است . ششم ، روز احزاب، روزی که ابو سفیان با جمعی از قریش آمد و عُیَینَة بن حُصَین بن بدر با غَطفان، و پیامبر خدا ، رهبران و پیروان و دنباله روان [آنان] را تا روز قیامت ، لعنت کرد . به پیامبر صلی الله علیه و آله گفته شد : ای پیامبر خدا! آیا در میان پیروان ، شخص مؤمنی نیست؟ فرمود : «لعنت ، شامل پیروانِ مؤمن نمی شود ؛ امّا در میان رهبران ، نه مؤمنی است، نه اجابت کننده ای و نه نجات یابنده ای . و هفتم ، روز گردنه ، (1) روزی که دوازده مرد ، قصد جان پیامبر خدا را کردند و از آن عدّه ، هفت نفر از بنی امیّه بودند و پنج نفر از دیگر قریش، و خداوند _ تبارک و تعالی _ و پیامبرش ، کسانی را که در آن گردنه بودند، به استثنای پیامبر صلی الله علیه و آله و مَرکب ران و جلودارش، لعنت کردند .
.
ص: 328
4 / 12مُعاوِیَةُ وعَمرُو بنُ العاصِالمعجم الکبیر عن ابن عبّاس :سَمِعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَوتَ رَجُلَینِ یُغَنِّیانِ وهُما یَقولانِ : یَزالُ (1) حَوارِیٌّ یَلوحُ عِظامُهُزَوَی الحَربَ عَنهُ أن یُجَنَّ فَیُقبَرا فَسَأَلَ عَنهُما فَقیلَ : مُعاوِیَةُ وعَمرُو بنُ العاصِ . فَقالَ : اللّهُمَّ ارکُسهُما فِی الفِتنَةِ رَکسا ، ودُعَّهُما إلَی النّارِ دَعّا . (2)
وقعة صفّین عن أبی برزة الأسلمی :إنَّهُم کانوا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَسَمِعوا غِناءً ، فَتَشَرَّفوا لَهُ (3) ، فَقامَ رَجُلٌ فَاستَمَعَ لَهُ ، وذاکَ قَبلَ أن تُحَرَّمَ الخَمرُ ، فَأَتاهُم ثُمَّ رَجَعَ فَقالَ : هذا مُعاوِیَةُ وعَمرُو بنُ العاصِ یُجیبُ أحَدُهُمَا الآخَرَ وهُوَ یَقولُ : یَزالُ حَوارِیٌّ تَلوحُ عِظامُهُزَوَی الحَربَ عَنهُ أن یُحَسَّ (4) فَیُقبَرا فَرَفَعَ رَسولُ اللّهِ یَدَیهِ ، فَقالَ : اللّهُمَّ ارکُسهُم فِی الفِتنَةِ رَکسا ، اللّهُمَّ دُعَّهُم إلَی النّارِ دَعّا . (5)
.
ص: 329
4 / 12معاویه و عمرو بن عاص (1)المعجم الکبیر_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا ، صدای دو مرد را شنید که آواز می خوانند و می گویند : هنوز استخوان های آن یار نزدیک ، هویداستو جنگ ، او را باز می داردش که کفن گردد و به گور سپرده شود . (2) ایشان پرسید : آن دو کیستند؟ گفته شد : معاویه و عمرو بن عاص . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بار خدایا ! آن دو را در فتنه به سختی سرنگون ساز و با خشونت ، به سوی آتش ، بِرانشان» .
وقعة صفّین_ به نقل از ابو بَرزه اَسلَمی : اصحاب ، با پیامبر خدا بودند که صدای آوازی شنیدند . نگریستند که صدا از کجا می آید . مردی رفت و گوش داد _و این ، پیش از تحریم شراب بود _ و باز آمد و گفت : معاویه و عمرو بن عاص اند که یکی در جواب آواز دیگری می خوانَد : هنوز استخوان های آن یار نزدیک ، هویداستو او را از این که در جنگ به سختی کشته شده و به گور سپرده شود ، باز می دارد . پس، پیامبر خدا ، دست هایش را به آسمان برداشت و گفت : «بار خدایا! آنها را به سختی در فتنه سرنگون کن و بار خدایا! آنها را به سختی ، به سوی آتش بِران» .
.
ص: 330
4 / 13المُغیرَةُ بنُ العاصِتفسیر القمّی :رُوِیَ أنَّ مُغیرَةَ بنَ العاصِ کانَ رَجُلاً أعسَرَ ، فَحَمَلَ فی طَریقِهِ إلی اُحُدٍ ثَلاثَةَ أحجارٍ ، فَقالَ : بِهذِهِ أقتُلُ مُحَمَّدا ، فَلَمّا حَضَرَ القِتالَ نَظَرَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وبِیَدِهِ السَّیفُ ، فَرَماهُ بِحَجَرٍ فَأَصابَ بِهِ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَسَقَطَ السَّیفُ مِن یَدِهِ ، فَقالَ : قَتَلتُهُ وَاللاّتِ وَالعُزّی ! فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : کَذَبَ لَعَنَهُ اللّهُ ! فَرَماهُ بِحَجَرٍ آخَرَ ، فَأَصابَ جَبهَتَهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ حَیِّرهُ . فَلَمَّا انکَشَفَ النّاسُ تَحَیَّرَ فَلَحِقَهُ عَمّاُر بنُ یاسِرٍ فَقَتَلَهُ . (1)
4 / 14المُلوکُ الأَربَعَةُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ المُلوکَ الأَربَعَةَ : جَمدا ومِخوَسا ومِشرَحا وأبضَعَةَ (2) واُختَهُمُ العَمَرَّدَةَ (3) . (4)
.
ص: 331
4 / 13مُغیرة بن عاص (1)تفسیر القمّی :روایت شده است که مُغیرة بن عاص ، مردی چپْ دست بود و در راهَش به اُحُد ، سه پاره سنگ برداشت و گفت : با اینها محمّد را می کُشم . چون در جنگ حاضر شد، چشمش به پیامبر خدا افتاد که شمشیر در دستش بود . سنگی به سوی ایشان انداخت که به ایشان اصابت کرد و شمشیر از دستش افتاد . گفت : به لات و عزّا سوگند که او را کُشتم! امیر مؤمنان فرمود : «دروغ می گوید . لعنت خدا بر او باد!». مغیره ، سنگ دیگری به طرف پیامبر صلی الله علیه و آله پرتاب کرد که به پیشانی ایشان خورد . پیامبر خدا گفت : «بار خدایا! او را سرگردان نما» . پس، چون مردم پراکنده شدند ، مغیره ، سرگردان مانده بود . عمّار بن یاسر ، خود را به او رساند و وی را کُشت .
4 / 14چهار پادشاهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خدا بر چهار پادشاه : جَمد و مِخْوَس و مِشرَح و اَبضَعه (2) و بر خواهرشان عَمرَّده . (3)
.
ص: 332
4 / 15مَنصورُ بنُ عِکرِمَةَالبدایة والنهایة عن محمّد بن إسحاق :فَلَمّا رَأَت قُرَیشٌ أنَّ أصحابَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَد نَزَلوا بَلَدا أصابوا مِنهُ أمنا وقَرارا ، وأنَّ النَّجاشِیَّ قَد مَنَعَ مَن لَجَأَ إلَیهِ مِنهُم ، وأنَّ عُمَرَ قَد أسلَمَ فَکانَ هُوَ وحَمزَةُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأصحابِهِ ، وجَعَلَ الإِسلامُ یَفشو فِی القَبائِلِ ، فَاجتَمَعوا وَائتَمَروا عَلی أن یَکتُبوا کِتابا یَتَعاقَدونَ فیهِ عَلی بَنی هاشِمٍ وبَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ، عَلی أن لا یَنکَحوا إلَیهِم ولا یُنکِحوهُم ، ولا یَبیعوهُم شَیئا ولا یَبتاعوا مِنهُم . فَلَمَّا اجتَمَعوا لِذلِکَ کَتَبوا فی صَحیفَةٍ ، ثُمَّ تَعاهَدوا وتَواثَقوا عَلی ذلِکَ ، ثُمَّ عَلَّقُوا الصَّحیفَةَ فی جَوفِ الکَعبَةِ تَوکیدا عَلی أنفُسِهِم ، وکانَ کاتِبُ الصَّحیفَةِ مَنصورَ بنَ عِکرِمَةَ بنِ عامِرِ بنِ هاشِمِ بنِ عَبدِ مَنافِ بنِ عَبدِ الدّارِ بنِ قُصَیٍّ _ قالَ ابنُ هِشامٍ : ویُقالُ النَّضرُ بنُ الحارِثِ _ فَدَعا عَلَیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَشَّلَ بَعضُ أصابِعِهِ . (1)
4 / 16نَوفَلُ بنُ خُوَیلِدٍالإرشاد عن الزهری :لَمّا عَرَفَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حُضورَ نَوفَلِ بنِ خُوَیلِدٍ بَدرا قالَ : اللّهُمَّ اکفِنی نَوفَلاً ، فَلَمَّا انکَشَفَت قُرَیشٌ رَآهُ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام وقَد تَحَیَّرَ لا یَدری ما یَصنَعُ ، فَصَمَدَ لَهُ ، ثُمَّ ضَرَبَهُ بِالسَّیفِ فَنَشِبَ فی حَجَفَتِهِ (2) ، فَانتَزَعَهُ مِنها ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ ساقَهُ _ وکانَت دِرعُهُ مُشَمَّرَةً (3) _ فَقَطَعَها ، ثُمَّ أجهَزَ عَلَیهِ فَقَتَلَهُ ، فَلَمّا عادَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله سَمِعَهُ یَقولُ : مَن لَهُ عِلمٌ بِنَوفَلٍ ؟ فَقالَ لَهُ : أنَا قَتَلتُهُ یا رَسولَ اللّهِ ، فَکَبَّرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی أجابَ دَعوَتی فیهِ . (4)
.
ص: 333
4 / 15منصور بن عِکرِمه (1)البدایة والنهایة_ به نقل از محمّد بن اسحاق _: چون قریش دیدند که یاران پیامبر خدا به کشوری (حبشه) رفته اند و در آن جا در امنیت و آرامش به سر می برند و نجاشی ، از استرداد پناهندگان به ایشان خودداری کرد و عمر ، اسلام آورد و او و حمزه ، در کنار پیامبر خدا و یارانش قرار گرفتند و اسلام ، اندک اندک ، در میان قبایل گسترش می یابد، گِرد هم آمدند و تصمیم گرفتند پیمان نامه ای بنویسند و در آن ، بر ضدّ بنی هاشم و بنی عبد المطّلب ، با یکدیگر هم پیمان شوند که به آنها زن ندهند و از آنها زن نگیرند و چیزی به آنها نفروشند و چیزی از آنها نخرند . پس، مکتوبی نوشتند و بر سرِ آن با یکدیگر هم پیمان شدند و سپس ، برای تأکید بر هم پیمانی خود، آن را درون کعبه آویختند . نویسنده پیمان نامه ، منصور بن عِکرِمة بن عامر بن هاشم بن عبد مناف بن عبد الدار بن قُصَی بود . و به قولی ، نَضر بن حارث [کاتب آن] بود و پیامبر خدا نفرینش کرد و بعضی انگشتانش فلج شد .
4 / 16نوفل بن خُوَیلِد (2)الإرشاد_ به نقل از زُهری _: چون پیامبر خدا از حضور نوفل بن خُوَیلِد در جنگ بدر آگاه شد، گفت : «بار خدایا! شرّ نوفل را از من ، دفع کن» . چون قریش تار و مار شدند ، علی بن ابی طالب علیه السلام او را دید که سرگردان است و نمی داند چه کند. پس، آهنگ او کرد و ضربتی شمشیر بر وی فرود آورد ، چنان که شمشیر در سپر چرمینش فرو رفت . سپس ، آن را از سپرش بَر کشید و ضربتی بر ساق پایش که زِرِهش را از آن بالا کشیده ، به کمر زده بود، فرود آورد و پایش را قطع کرد . آن گاه بر او تاخت و جانش را ستانْد . چون نزد پیامبر صلی الله علیه و آله باز گشت، شنید که ایشان می فرماید : «چه کسی از نوفل خبر دارد؟». علی بن ابی طالب علیه السلام گفت : من ، او را کشتم ، ای پیامبر خدا ! پیامبر صلی الله علیه و آله تکبیر زد و گفت : «خدا را سپاس که دعایم را درباره او اجابت فرمود» .
.
ص: 334
4 / 17الوَلیدُ بنُ عُقبَةَالإمام علیّ علیه السلام :إنَّ امرَأَةَ الوَلیدِ بنِ عُقبَةَ جاءَت إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، تَشتَکِی الوَلیدَ أنَّهُ یَضرِبُها ، فَقالَ لَها : اِرجِعی فَقولی لَهُ : إنَّ رَسولَ اللّهِ قَد أجارَنی . فَانطَلَقَت ، فَمَکَثَت ساعَةً ثُمَّ جاءَت ، فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ ما أقلَعَ عَنّی ، فَقَطَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هُدبَةً مِن ثَوبٍ (1) فَأَعطاها ، فَقالَ : قولی : إنَّ رَسولَ اللّهِ قَد أجارَنی ، هذِهِ هُدبَةٌ مِن ثَوبِهِ . فَمَکَثَت ساعَةً ، ثُمَّ إنَّها رَجَعَت ، فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ ما زادَنی إلاّ ضَربا ، فَرَفَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدَیهِ ، فَقالَ : «اللّهُمَّ عَلَیکَ بِالوَلیدِ» مَرَّتَینِ أو ثَلاثا . (2)
.
ص: 335
4 / 17ولید بن عُقبه (1)امام علی علیه السلام :همسر ولید بن عقبه ، نزد پیامبر خدا آمد و از ولید ، شکایت کرد که او را کتک می زند . پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «برگرد و به او بگو : پیامبر خدا ، مرا پناه داده است» . زن رفت . ساعتی گذشت و باز آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! از من ، دست بردار نیست . پیامبر خدا ، ریشه ای از جامه خود کَنْد و به او داد و فرمود : «بگو : پیامبر خدا ، مرا پناه داده است و این هم ، ریشه ای از جامه اوست» . ساعتی گذشت . دوباره برگشت و گفت : ای پیامبر خدا! بیش از پیش ، مرا کتک زَد . پیامبر خدا ، دستانش را بلند کرد و دو یا سه بار گفت : «بار خدایا! به حساب ولید بِرِس» .
.
ص: 336
البابُ الخامِسُ : طوائف دعا علیهم النّبیّ5 / 1قُرَیشٌصحیح البخاری عن عبد اللّه بن مسعود :بَینَما رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قائِمٌ یُصَلّی عِندَ الکَعبَةِ ، وجَمعُ قُرَیشٍ فی مَجالِسِهِم ، إذ قالَ قائِلٌ مِنهُم : ألا تَنظُرونَ إلی هذَا المُرائی ! أیُّکُم یَقومُ إلی جَزورِ آلِ فُلانٍ ، فَیَعمِدُ إلی فَرثِها ودَمِها وسَلاها (1) ، فَیَجیءُ بِهِ ، ثُمَّ یُمهِلُهُ حَتّی إذا سَجَدَ وَضَعَهُ بَینَ کَتِفَیهِ ؟ فَانبَعَثَ أشقاهُم ، فَلَمّا سَجَدَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَضَعَهُ بَینَ کَتِفَیهِ ، وثَبَتَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ساجِدا ، فَضَحِکوا حَتّی مالَ بَعضُهُم إلی بَعضٍ مِنَ الضِّحکِ . فَانطَلَقَ مُنطَلِقٌ إلی فاطِمَةَ علیهاالسلام ، وهِیَ جُوَیرِیَةٌ ، فَأَقبَلَت تَسعی ، وثَبَتَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ساجِدا ، حَتّی ألقَتهُ عَنهُ وأقبَلَت عَلَیهِم تَسُبُّهُم ، فَلَمّا قَضی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الصَّلاةَ ، قالَ : اللّهُمَّ عَلَیکَ بِقُرَیشٍ ، اللّهُمَّ عَلَیکَ بِقُرَیشٍ ، اللّهُمَّ عَلَیکَ بِقُرَیشٍ . ثُمَّ سَمّی : اللّهُمَّ عَلَیکَ بِعَمرِو بنِ هِشامٍ ، وعُتبَةَ بنِ رَبیعَةَ ، وشَیبَةَ بنِ رَبیعَةَ ، وَالوَلیدِ بنِ عُتبَةَ ، واُمَیَّةَ بنِ خَلَفٍ ، وعُقبَةَ بنِ أبی مُعَیطٍ ، وعُمارَةَ بنِ الوَلیدِ . قالَ عَبدُ اللّهِ : فَوَاللّهِ ، لَقَد رَأَیتُهُم صَرعی یَومَ بَدرٍ ، ثُمَّ سُحِبوا إلَی القَلیبِ (2) _ قَلیبِ بَدرٍ _ ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : واُتبِعَ أصحابُ القَلیبِ لَعنَةً . (3)
.
ص: 337
باب پنجم : طوایفی که پیامبر ، نفرینشان کرد5 / 1قریشصحیح البخاری_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: پیامبر خدا ، در کنار کعبه به نماز ایستاده بود و گروه قریش ، در انجمن های خویش بودند که یکی از ایشان گفت : بنگرید این ریاکار را! کدام یک از شما حاضر است به کشتارگاه خاندان فلانی برود و سرگین و خون و شکمبه (/بچه دانِ) کشتارهای آنها را بیاورد و صبر کند و چون به سجده رفت ، آنها را بر پشت و گردن او بیندازد؟ پلیدترین فرد آنان ، برخاست و چون پیامبر خدا به سجده رفت ، آن کثافات را برپشت و گردن ایشان ریخت و پیامبر صلی الله علیه و آله همچنان در سجده مانْد. قریش ، شروع به خندیدن کردند ، چنان که از شدّت خنده به یکدیگر می خوردند . شخصی نزد فاطمه علیهاالسلام _ که دختر بچّه ای بود _ رفت [و خبر بُرد] . فاطمه علیهاالسلامدوان دوان آمد و آن کثافات را از پشت پیامبر صلی الله علیه و آله _ که همچنان در حال سجده بود _ کنار زد و به ناسزاگویی به آن جماعت پرداخت . پیامبر خدا ، چون نمازش را به پایان بُرد، گفت : «بار خدایا! قریش را گوشمالی ده . بار خدایا! قریش را گوشمالی ده . بار خدایا! قریش را گوشمالی ده» . سپس نام بُرد : «بار خدایا! عمرو بن هِشام و عُتبة بن ربیعه و شیبة بن ربیعه و ولید بن عتبه و امیّة بن خلف و عقبة بن ابی مُعیط و عُمارة بن ولید را گوشمالی ده» . عبد اللّه گفت : به خدا سوگند که دیدم این عدّه ، در روز بدر کشته شدند و اجسادشان را در چاه (چاه بدر) (1) ریختند . سپس پیامبر خدا فرمود : «لعنتِ پیوسته بر اصحاب چاه باد!» .
.
ص: 338
مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن مسعود :ما رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَعا عَلی قُرَیشٍ غَیرَ یَومٍ واحِدٍ ؛ فَإِنَّهُ کانَ یُصَلّی ورَهطٌ مِن قُرَیشٍ جُلوسٌ ، وسَلی جَزورٍ قَریبٌ مِنهُ ، فَقالوا : مَن یَأخُذُ هذَا السَّلی فَلیُلقِهِ (1) عَلی ظَهرِهِ ؟ قالَ : فَقالَ عُقبَةُ بنُ أبی مُعَیطٍ : أنَا ، فَأَخَذَهُ فَأَلقاهُ عَلی ظَهرِهِ ، فَلَم یَزَل ساجِدا حَتّی جاءَت فاطِمَةُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیها فَأَخَذَتهُ عَن ظَهرِهِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ عَلَیکَ المَلأََ مِن قُرَیشٍ ، اللّهُمَّ عَلَیکَ بِعُتبَةَ بنِ رَبیعَةَ ، اللّهُمَّ عَلَیکَ بِشَیبَةَ بنِ رَبیعَةَ ، اللّهُمَّ عَلَیکَ بِأَبی جَهلِ بنِ هِشامٍ ، اللّهُمَّ عَلَیکَ بِعُقبَةَ بنِ أبی مُعَیطٍ ، اللّهُمَّ عَلَیکَ بِاُبَیِّ بنِ خَلَفٍ _ أو اُمَیَّةَ بنِ خَلَفٍ _ . قالَ عَبدُ اللّهِ : فَلَقَد رَأَیتُهُم قُتِلوا یَومَ بَدرٍ جَمیعا ثُمَّ سُحِبوا إلَی القَلیبِ ، غَیرَ اُبَیٍّ أو اُمَیَّةَ ؛ فَإِنَّهُ کانَ رَجُلاً ضَخما فَتَقَطَّعَ . (2)
صحیح البخاری عن عبد اللّه بن مسعود :اِستَقبَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله الکَعبَةَ فَدَعا عَلی نَفَرٍ مِن قُرَیشٍ : عَلی شَیبَةَ بنِ رَبیعَةَ ، وعُتبَةَ بنِ رَبیعَةَ ، وَالوَلیدِ بنِ عُتبَةَ ، وأبی جَهلِ بنِ هِشامٍ ، فَأَشهَدُ بِاللّهِ لَقَد رَأَیتُهُم صَرعی قَد غَیَّرَتهُمُ الشَّمسُ ، وکانَ یَوما حارّا . (3)
.
ص: 339
مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: من ندیدم که پیامبر خدا ، قریش را نفرین کند ، بجز یک روز و آن ، وقتی بود که ایشان نماز می خوانْد و گروهی از قریش ، نشسته بودند و کیسه بچّه دان حیوان ذبح شده ای نزدیک آنها بود . گفتند : چه کسی حاضر است این بچّه دان را بردارد و بر پشت او بیندازد؟ عقبة بن ابی معیط گفت : من. و بچّه دان را برداشت و بر پشت پیامبر صلی الله علیه و آله انداخت. ایشان ، همچنان در سجده ماند تا آن که فاطمه _ که درودهای خدا بر او باد _ آمد و آن را از پشت او برداشت . پیامبر خدا گفت : «بار خدایا! اشرافِ قریش را فرو گیر . بار خدایا! عتبة بن ربیعه را مجازات کن. بار خدایا! شیبة بن ربیعه را مجازات کن. بار خدایا! ابوجهل بن هشام را مجازات کن. بار خدایا! عقبة بن ابی معیط را مجازات کن. بار خدایا! اُبیّ بن خَلَف ( / اُمیّة بن خَلَف) را مجازات کن» . من خود دیدم که همه این افراد در روز بدر به هلاکت رسیدند و سپس ، جسدهایشان در چاه افکنده شد، بجز اُبیّ یا امیّه که چون مرد تنومندی بود [و در چاه ، جای نمی گرفت] ، قطعه قطعه اش کردند .
صحیح البخاری_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: پیامبر صلی الله علیه و آله روبه کعبه کرد و چند تن از قریش را نفرین نمود : شیبة بن ربیعه و عتبة بن ربیعه و ولیدبن عتبه و ابو جهل بن هشام را . خدا را گواه می گیرم که لاشه همه اینها را دیدم که بر زمین افتاده و آفتاب ، دگرگونشان ساخته است، و آن روز ، یک روزِ داغ بود .
.
ص: 340
تفسیر القمّی_ فی ذِکرِ مَعرَکَةِ بَدرٍ _: أخَذَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَفّا مِن حَصیً فَرَمی بِهِ فی وُجوهِ قُرَیشٍ ، وقالَ : شاهَتِ الوُجوهُ ، فَبَعَثَ اللّهُ رِیاحا تَضرِبُ فی وُجوهِ قُرَیشٍ فَکانَتِ الهَزیمَةُ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ لا یُفلِتَنَّ فِرعَونُ هذِهِ الاُمَّةِ أبو جَهلِ بنُ هِشامٍ ، فَقُتِلَ مِنهُم سَبعونَ ، واُسِرَ مِنهُم سَبعونَ ، وَالتَقی عَمرُو بنُ الجَموحِ مَعَ أبی جَهلٍ فَضَرَبَ عَمرٌو أبا جَهلِ بنَ هِشامٍ عَلی فَخِذَیهِ ، وضَرَبَ أبو جَهلٍ عَمرا عَلی یَدِهِ فَأَبانَها مِنَ العَضُدِ ، فَتَعَلَّقَت بِجِلدَةٍ ، فَاتَّکَأَ عَمرٌو عَلی یَدِهِ بِرِجلِهِ ثُمَّ نَزا (1) فِی السَّماءِ حَتَّی انقَطَعَتِ الجِلدَةُ ورَمی بِیَدِهِ . وقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ : اِنتَهَیتُ إلی أبی جَهلٍ وهُوَ یَتَشَحَّطُ فی دَمِهِ ، فَقُلتُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی أخزاکَ ، فَرَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ : إنَّما أخزَی اللّهُ عَبدَ بنَ اُمِّ عَبدِ اللّهِ ، لِمَنِ الدّینُ وَیلَکَ ؟ قُلتُ : للّهِِ ولِرَسولِهِ وإنّی قاتِلُکَ ، ووَضَعتُ رِجلی عَلی عُنُقِهِ ، فَقالَ : لَقَدِ ارتَقَیتَ مُرتَقیً صَعبا یا رُوَیعِیَ الغَنَمِ !! أما إنَّهُ لَیسَ شَیءٌ أشَدَّ مِن قَتلِکَ أیّایَ فی هذَا الیَومِ ! ألا تَوَلّی قَتلی رَجُلٌ مِنَ المُطمَئِنّینَ (2) أو رَجُلٌ مِنَ الأَحلافِ ؟! فَاقتَلَعتُ بَیضَةً کانَت عَلی رَأسِهِ فَقَتَلتُهُ ، وأخَذتُ رَأسَهُ وجِئتُ بِهِ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ البُشری ! هذا رَأسُ أبی جَهلِ بنِ هِشامٍ ، فَسَجَدَ للّهِِ شُکرا . (3)
شرح الأخبار :جاءَ عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، أنَّهُ أشرَفَ یَومَ اُحُدٍ عَلی عَسکَرِ المُشرِکینَ . فَقالَ : اللّهُمَّ العَنِ القادَةَ مِنهُم وَالأَتباعَ ؛ فَأَمَّا الأَتباعُ فَإِنَّ اللّهَ یَتوبُ عَلی مَن یَشاءُ مِنهُم . وأمَّا القادَةُ وَالرُّؤوسُ فَلَیسَ مِنهُم مُجیبٌ ولا ناجٍ . ومِنَ القادَةِ یَومَئِذٍ أبو سُفیانَ وَابنُهُ مُعاوِیَةُ مَعَهُ . (4)
.
ص: 341
تفسیر القمّی_ در یاد کرد از نبرد بدر _: پیامبر خدا ، مُشتی ریگ برداشت و آنها را به طرف صورت قریش پرتاب کرد و فرمود: «چهره هایشان بی ریخت باد!» . پس، خداوند بادهایی فرستاد که به صورت قریش می زدند و باعث شکست آنان شد. پیامبر خدا گفت : «بار خدایا! فرعون این امّت، ابو جهل بن هشام، نگریزد» . پس، هفتاد تن از ایشان به هلاکت رسیدند و هفتاد تن ، اسیر شدند . عمرو بن جَموح ، با ابوجهل ، رویاروی شد و عمرو ، ضربتی بر ران ابوجهل بن هشام فرود آورد و ابو جهل ، بر دست عمرو ، ضربتی زد که آن را از بازویش جدا ساخت و به پوستی آویخت . عمرو ، پای خود را روی دستش نهاد و پَرِشی زد ، به طوری که پوست ، کَنْده شد . سپس دستش را به دور انداخت . عبد اللّه بن مسعود گفت : به ابو جهل رسیدم . دیدم در خون خود ، غوطه ور است. گفتم : سپاس ، خداوند را که خوارَت نمود. سرش را بلند کرد و گفت : خداوند ، در حقیقت، بنده ای را که پسر مادر عبد اللّه است ، خوار کرده است . (1) وای بر تو! دین از کیست؟ گفتم : از آنِ خدا و پیامبر او، و من کُشنده توام . آن گاه ، پای خود را بر گردنش نهادم . او گفت : بر بلندایِ دشواری قدم نهاده ای ، ای گوسفندچران حقیر! چیزی بدتر و سخت تر از این نیست که امروز ، تو مرا بکُشی . آیا مردی از مطّلبیان یا مردی از هم پیمانان نیست که کشتن مرا بر عهده گیرد؟! من ، کلاه خودی را که بر سر داشت، درآوردم و او را کشتم و سرش را برداشتم و نزد پیامبر خدا بُردم و گفتم : مژده ، ای پیامبر خدا! این ، سرِ ابو جهل بن هِشام است. پیامبر صلی الله علیه و آله سجده شکر به جا آورد .
شرح الأخبار :روایت شده است که پیامبر خدا ، در روز اُحُد ، از بلندی ای به اردوگاه مشرکان نگریست و گفت : «بار خدایا! فرماندهان و امربَران آنها را لعنت کن . البته از امر بَران، خداوند ، توبه هر یک از آنان را که بخواهد ، می پذیرد ؛ امّا در میان فرماندهان و سرکردگان ، اجابت کننده[ی دعوت حق] و نجات یابنده ای نیست» . از جمله فرماندهان در آن روز ، ابوسفیان بود و پسرش معاویه که او را همراهی می کرد .
.
ص: 342
مسند ابن حنبل عن أنس :لَمّا کانَ یَومُ الحُدَیبِیَةِ ، هَبَطَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأصحابِهِ ثَمانونَ رَجُلاً مِن أهلِ مَکَّةَ فِی السِّلاحِ مِن قِبَلِ جَبَلِ التَّنعیمِ ، فَدَعا عَلَیهِم فَاُخِذوا ، ونَزَلَت هذِهِ الآیَةُ : «وَ هُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُم بِبَطْنِ مَکَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ» (1) قالَ : یَعنی جَبَلَ التَّنعیمِ مِن مَکَّةَ . (2)
مجمع البیان :أمَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِالجِهازِ لِحَربِ مَکَّةَ ، وأمَرَ النّاسَ بِالتَّهیِئَةِ ، وقالَ : اللّهُمَّ خُذِ العُیونَ وَالأَخبارَ عَن قُرَیشٍ حَتّی نَبغَتَها فی بِلادِها . (3)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ رِعلاً وذَکوانَ (4) ، وعُصَیَّةَ ولِحیانَ ، وَابنَی مُلَیکَةَ بنِ حَریمٍ ومُرّانَ . (5)
عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ رِعلاً وذَکوانَ وعَضَلاً ولِحیانَ ، وَالمِجذَمینَ مِن أسَدٍ وغَطفانَ ، وأبا سُفیانَ بنَ حَربٍ وشَهبَلاً (6) ذَا الأَسنانِ ، وَابنَی مُلَیکَةَ بنِ جَزیمٍ ومَروانَ ، وهَوذَةَ وهَونَةَ . (7)
.
ص: 343
مسند ابن حنبل_ به نقل از اَنَس _: چون روز حُدَیبیه شد، هشتاد مرد مسلّح از مکّیان ، از جانب کوه تنعیم ، به سوی پیامبر خدا و یارانش سرازیر شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را نفرین کرد . همگی دستگیر شدند و این آیه فرود آمد : «و اوست همان کسی که در دل مکّه و پس از پیروز کردن شما بر آنان ، دست های آنها را از شما و دست های شما را از ایشان ، کوتاه گردانید» . مقصود [از دل مکّه] ، کوه تنعیم است .
مجمع البیان :پیامبر خدا ، فرمان آماده شدن برای جنگ مکّه را صادر کرد و به مردم ، آماده باش داد و گفت : «بار خدایا! چشمان ( / جاسوسان) و اخبار را از قریش ، باز گیر تا آنها را در سرزمینشان غافلگیر کنیم» .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا لعنت کند رِعل و ذَکوان و عُصَیّه و لِحیان و دو پسر مُلَیکة بن حریم و مُرّان را .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا لعنت کند رِعل و ذکوان و عَضَل و لِحیان و دو قبیله جذیمی : اسد و غطفان،و نیز ابو سفیان بن حرب وشَهبَل ذو الأسنان (1) و دو پسر مُلَیکة بن جَزیم و مروان وهَوذه وهَونه را .
.
ص: 344
سنن النسائی عن أنس :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَنَتَ شَهرا یَلعَنُ رِعلاً وذَکوانَ ولِحیانَ . (1)
المصنّف لابن أبی شیبة عن سعید بن زید :قَنَتَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : اللّهُمَّ العَن رِعلاً وذَکوانَ وعَضَلاً وعُصَیَّةَ عَصَتِ اللّهَ ورَسولَهُ ، وَالعَن أبَا الأَعوَرِ السُّلَمِیَّ . (2)
مسند ابن حنبل عن ابن عبّاس :قَنَتَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله شَهرا مُتَتابِعا فِی الظُّهرِ وَالعَصرِ وَالمَغرِبِ وَالعِشاءِ وَالصُّبحِ فی دُبُرِ کُلِّ صَلاةٍ إذا قالَ : «سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ» مِنَ الرَّکعَةِ الأَخیرَةِ یَدعو عَلَیهِم : عَلی حَیٍّ مِن بَنی سُلَیمٍ ؛ عَلی رِعلٍ وذَکوانَ وعُصَیَّةَ ، ویُؤَمِّنُ مَن خَلفَهُ ، أرسَلَ إلَیهِم یَدعوهُم إلَی الإِسلامِ فَقَتَلوهُم . (3)
صحیح البخاری عن أنس :إنَّ رِعلاً وذَکوانَ وعُصَیَّةَ وبَنی لِحیانَ استَمَدّوا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی عَدُوٍّ ، فَأَمَدَّهُم بِسَبعینَ مِنَ الأَنصارِ کُنّا نُسَمّیهِمُ القُرّاءَ فی زَمانِهِم ، کانوا یَحتَطِبونَ بِالنَّهارِ ویُصَلّونَ بِاللَّیلِ ، حَتّی کانوا بِبِئرِ مَعونَةَ قَتَلوهُم وغَدَروا بِهِم ، فَبَلَغَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَقَنَتَ شَهرا یَدعو فِی الصُّبحِ عَلی أحیاءٍ مِن أحیاءِ العَرَبِ ، عَلی رِعلٍ وذَکوانَ وعُصَیَّةَ وبَنی لِحیانَ . (4)
.
ص: 345
سنن النسائی_ به نقل از اَنَس _: پیامبر صلی الله علیه و آله یک ماه قنوت می خواند و رِعل و ذَکوان و لِحیان را لعنت می کرد .
المصنّف ، ابن ابی شیبة _ به نقل از سعید بن زید _ :پیامبر خدا ، قنوت خواند و [در آن ]گفت : «بار خدایا! رِعل و ذَکوان و عَضَل و عُصَیَّه را که خدا و پیامبرش را نافرمانی کردند، لعنت کن، و ابو اَعوَر سُلَمی را هم لعنت کن» .
مسند ابن حنبل_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا ، یک ماهِ پیاپی در [نماز ]ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح، در پیِ هر نمازی، هرگاه از رکوع آخر بلند می شد و می گفت : «سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَه»، قنوت می خواند و به قبیله ای از بنی سلیم و نیز به رِعل و ذَکوان و عُصَیَّه نفرین می فرستاد و کسانی که پشتِ سرش بودند ، آمین می گفتند؛ چرا که ایشان ، کسانی را نزد این قبایل فرستاد تا به اسلام ، دعوتشان کنند ؛ امّا این قبایل ، آنها را کُشتند .
صحیح البخاری_ به نقل از اَنَس _: رِعل و ذَکوان و عُصَیّه و بنی لِحیان ، از پیامبر خدا در برابر دشمنشان کمک طلبیدند و پیامبر صلی الله علیه و آله هفتاد تن از انصار را _ که ما ایشان را قاریان زمان خود می نامیدیم و روزها به هیزم شکنی و شب ها به نماز می پرداختند _ ، به کمک آنان فرستاد . و چون به بئر معونه رسیدند ، به آنها خیانت کردند و همگی ایشان را به قتل رساندند . خبر که به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید ، تا یک ماه در قنوت نماز صبح به طوایفی از طوایف عرب [یعنی] به رِعل و ذَکوان و عُصَیّه و بنی لِحیان ، نفرین می کرد .
.
ص: 346
الطبقات الکبری :جاءَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَبَرُ أهلِ بِئرِ مَعونَةَ ، وجاءَهُ تِلکَ اللَّیلَةَ أیضا مُصابُ خُبَیبِ بنِ عَدِیٍّ ومَرثَدِ بن أبی مَرثَدٍ ، وبَعثِ مُحَمَّدِ بنِ مَسلَمَةَ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : هذا عَمَلُ أبی بَراءٍ قَد کُنتُ لِهذا کارِها . ودَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی قَتَلَتِهِم بَعدَ الرَّکعَةِ مِنَ الصُّبحِ فَقالَ : اللّهُمَّ اشدُد وَطأَتَکَ عَلی مُضَرَ ! اللّهُمَّ سِنینَ کَسِنی یوسُفَ ! اللّهُمَّ عَلَیکَ بِبَنی لِحیانَ وعَضَلَ وَالقارَةِ وزِغبٍ ورِعلٍ وذَکوانَ وعُصَیَّةَ ؛ فَإِنَّهُم عَصَوُا اللّهَ ورَسولَهُ . (1)
صحیح البخاری عن أبی هریرة :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ إذا قالَ : «سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ» فِی الرَّکعَةِ الآخِرَةِ مِن صَلاةِ العِشاءِ قَنَتَ : اللّهُمَّ أنجِ عَیّاشَ بنَ أبی رَبیعَةَ ، اللّهُمَّ أنجِ الوَلیدَ بنَ الوَلیدِ ، اللّهُمَّ أنجِ سَلَمَةَ بنَ هِشامٍ ، اللّهُمَّ أنجِ المُستَضعَفینَ مِنَ المُؤمِنینَ ، اللّهُمَّ اشدُد وَطأَتَکَ عَلی مُضَرَ (2) ، اللّهُمَّ اجعَلها عَلَیهِم سِنینَ کَسِنی یوسُفَ . (3)
.
ص: 347
الطبقات الکبری :خبر اهل بئرِ معونه به پیامبر خدا رسید و همان شب نیز خبر مصیبت خبیب بن عُدَی و مَرثد بن ابی مَرثَد و هیئت اعزامی با محمّد بن مسلمه را هم برای ایشان آوردند . پیامبر خدا فرمود : «این کار ابو بَراء بود و من به آن ، راضی نبودم» . ایشان ، بعد از رکوع نماز صبح ، قاتلان آنان را نفرین کرد و گفت : «بار خدایا! مُضَر را به سختی کیفر ده! بار خدایا! [آنان را به قحطْ]سال هایی چون سال های یوسف علیه السلام [گرفتار کن]! بار خدایا! بنی لِحیان و عَضَل و قاره و زِغب و رِعل و ذَکوان و عُصَیّه را فرو گیر؛ زیرا که اینان ، خدا و فرستاده اش را نافرمانی کردند» .
صحیح البخاری_ به نقل از ابو هریره _: پیامبر صلی الله علیه و آله پس از گفتن «سَمِعَ اللّه لِمَن حَمِدَه» در رکعت دوم نماز عشا، قنوت می خواند و می گفت : «بار خدایا! عیّاش بن ابی ربیعه را رهایی بخش . بار خدایا! ولید بن ولید را رهایی بخش . بار خدایا سلمة بن هشام را رهایی بخش . بار خدایا مستضعفین از مؤمنین را رهایی بخش . بار خدایا! مُضَر را به سختی کیفر ده . بار خدایا! آنان را به سال هایی چونان سال های یوسف علیه السلام دچار کن» .
.
ص: 348
5 / 2الأَحزابُالإمام علیّ علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَعا یَومَ الأَحزابِ : اللّهُمَّ مُنزِلَ الکِتابِ ، مُنشِرَ السَّحابِ ، واضِعَ المیزانِ ، سَریعَ الحِسابِ ، اهزِمِ الأَحزابَ عَنّا وذَلِّلهُم . (1)
صحیح البخاری عن عبد اللّه بن أبی أوفی :دَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ الأَحزابِ عَلَی المُشرِکینَ فَقالَ : اللّهُمَّ مُنزِلَ الکِتابِ ، سَریعَ الحِسابِ ، اللّهُمَّ اهزِمِ الأَحزابَ ، اللّهُمَّ اهزِمهُم وزَلزِلهُم . (2)
المجتنی عن جابر بن عبد اللّه :دَعَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلَی الأَحزابِ یَومَ الإِثنَینِ ویَومَ الثُّلاثاءِ ، وَاستُجیبَ لَهُ یَومَ الأَربِعاءِ بَینَ الظُّهرِ وَالعَصرِ ، فَعُرِفَ السُّرورُ فی وَجهِهِ . قالَ جابِرٌ : فَما نَزَلَ بی أمرٌ غائِظٌ (3) وتَوَجَّهتُ فی تِلکَ السّاعَةِ ، إلاّ عَرَفتُ الإِجابَةَ . (4)
5 / 3مَن عادی عَلِیّارسول اللّه صلی الله علیه و آله :عادَی اللّهُ مَن عادی عَلِیّا . (5)
.
ص: 349
5 / 2احزابامام علی علیه السلام :پیامبر خدا در جنگ احزاب ، چنین دعا کرد : «بار خدایا، ای فرو فرستنده کتاب، ای گستراننده ابرها، ای گذارنده ترازو، ای حسابگر سریع! این احزاب (طوایف و قبایل به هم پیوسته) [علیه ما] را در هم شکن و خوارشان گردان» .
صحیح البخاری_ به نقل از عبد اللّه بن ابی اوفی _: پیامبر خدا ، در روز احزاب ، به مشرکان نفرین فرستاد و گفت : «بار خدایا! ای فرو فرستنده کتاب، ای سریع در حساب[رسی به اعمال خلق]، بار خدایا! احزاب را در هم شکن . بار خدایا! آنان را در هم شکن و متزلزلشان گردان» .
المجتنی_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: پیامبر صلی الله علیه و آله روز دوشنبه و روز سه شنبه ، احزاب را نفرین کرد و روز چهارشنبه ، بین [نماز] ظهر و عصر ، نفرینش مستجاب شد و در چهره اش شادی نمایان گشت . [از آن پس] هیچ امر خشم آوری به من نرسید و در آن ساعت ، دعا نکردم ، مگر آن که پاسخ گرفتم .
5 / 3هر که با علی دشمنی کندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، دشمنی کند با آن کس که با علی دشمنی کند .
.
ص: 350
عنه صلی الله علیه و آله_ لِعَلِیٍّ علیه السلام _: قاتَلَ اللّهُ مَن قاتَلَکَ ، وعادی مَن عاداکَ . (1)
الإصابة عن ابن الزبیر :قَدِمَ مُعاوِیَةُ حاجّا ، فَدَخَلَ المَسجِدَ . فَرَأی شَیخا لَهُ ضَفیرَتانِ ، کانَ أحسَنَ الشُّیوخِ سَمتا (2) ، وأنظَفَهُم ثَوبا ، فَسَأَلَ فَقیلَ لَهُ : إنَّهُ ابنُ عُرَیضٍ ، فَأَرسَلَ إلَیهِ فَجاءَ . فَقالَ : ما فَعَلتَ أرضَکَ تیماءَ ؟ قالَ : باقِیَةٌ . قالَ : بِعنیها . قالَ : نَعَم ، ولَولاَ الحاجَةُ ما بِعتُها . وَاستَنشَدَهُ مَرثِیَةَ ابنِهِ لِنَفسِهِ فَأَنشَدَهُ ، ودارَ بَینَهُما کَلامٌ فیهِ ذِکرُ عَلِیٍّ ، فَغَضَّ ابنُ عُرَیضٍ مِن مُعاوِیَةَ ، فَقالَ مُعاوِیَةُ : ما أراهُ إلاّ قَد خَرِفَ فَأَقیموهُ . فَقالَ : ما خَرِفتُ ، ولکِن أنشُدُکَ اللّهَ یا مُعاوِیَةُ ، أما تَذکُرُ یا مُعاوِیَةُ لَمّا کُنّا جُلوسا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَجاءَ عَلِیٌّ فَاستَقبَلَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : قاتَلَ اللّهَ مَن یُقاتِلُکَ ، وعادی مَن یُعادیکَ ؟ (3)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی عَلِیٍّ علیه السلام _: اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، اللّهُمَّ عادِ مَن عاداهُ . (4)
عنه صلی الله علیه و آله_ فی عَلِیٍّ علیه السلام _: اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ وَاخذُل مَن خَذَلَهُ . (5)
.
ص: 351
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _: خداوند ، بجنگد با آن کس که با تو بجنگد و دشمنی کند با آن کس که با تو دشمنی کند .
الإصابة_ به نقل از ابن زبیر _: معاویه به حج آمد و وارد مسجد شد . پیرمردی را دید که دو گیسو داشت و از هر پیری خوش سیماتر و پاکیزه تر بود. درباره اش پرسید. گفتند : او ابن عُرَیض است . معاویه ، او را طلبید و گفت : زمینت را در تیماء ، چه کردی؟ پیرمرد گفت : دارم . معاویه گفت : آن را به من بفروش . پیرمرد گفت : باشد . اگر نیاز نمی داشتم ، آن را نمی فروختم . معاویه از او خواست شعری را که پسرش در رثای خودش گفته است ، برایش بخواند (1) و او برای معاویه خواند. میان آن دو ، سخنانی گذشت که در آن ، از علی علیه السلام یاد شد . ابن عریض ، معاویه را تحقیر کرد. معاویه گفت : پیرمرد ، خِرَدش را از دست داده است . بلندش کنید . ابن عریض گفت : من خِرَدم را از دست نداده ام ؛ بلکه تو را به خدا سوگند می دهم _ ای معاویه _ ، به یاد داری _ ای معاویه _ که نزد پیامبر خدا نشسته بودیم و علی آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله رو به او کرد و فرمود : «خدا بجنگد با آن کس که با تو بجنگد و دشمنی کند با هر آن کس که با تو دشمنی کند!»؟
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره علی علیه السلام _: بار خدایا! دوستی کن با آن که با او دوستی کند و دشمنی کن با آن که با او دشمنی کند !
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره علی علیه السلام _: بار خدایا! دوستی کن با آن که با او دوستی کند و دشمنی کن با آن که با او دشمنی کند و یاری کن کسی را که او را یاری کند و فرو گذار کسی که او را فرو گذارَد .
.
ص: 352
عنه صلی الله علیه و آله_ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ _: اللّهُمَّ مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وأعِن مَن أعانَهُ . (1)
عنه صلی الله علیه و آله :مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ؛ اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وأحِبَّ مَن أحَبَّهُ ، وأبغِض مَن أبغَضَهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ . (2)
الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ذاتَ یَومٍ وهُوَ فی مَسجِدِ قُباءَ ، وَالأَنصارُ مُجتَمِعونَ : یا عَلِیُّ أنتَ أخی وأنَا أخوکَ ، یا عَلِیُّ أنتَ وَصِیّی وخَلیفَتی وإمامُ اُمَّتی بَعدی ، والَی اللّهُ مَن والاکَ ، وعادَی اللّهُ مَن عاداکَ ، وأبغَضَ اللّهُ مَن أبغَضَکَ ، ونَصَرَ اللّهُ مَن نَصَرَکَ ، وخَذَلَ اللّهُ مَن خَذَلَکَ . (3)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله_ فی حَجَّةِ الوَداعِ وهُوَ عَلی ناقَتِهِ ، ویَدُهُ عَلی مَنکِبِ عَلِیٍّ علیه السلام _: اللّهُمَّ هَل بَلَّغتُ ؟ اللّهُمَّ هَل بَلَّغتُ ؟ هذَا ابنُ عَمّی وأبو وُلدی ، اللّهُمَّ کُبَّ مَن عاداهُ فِی النّارِ ! (4)
.
ص: 353
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در روز غدیر خم _: بار خدایا! هر که من مولای اویم ، پس علی مولای اوست . بار خدایا! دوستی کن با هر آن کس که با او دوستی کند و دشمنی کن با هر آن کس که با او دشمنی کند و یاری کن هر آن کس را که او را یاری کند و کمک کن به کسی که او را کمک کند .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که من مولای اویم ، پس علی مولای اوست . بار خدایا! با دوست علی دوست باش و با دشمن او دشمن؛ هر که او را دوست می دارد ، دوستش بدار و هر که او را مبغوض می دارد ، مبغوضش بدار و هر که او را یاری می کند ، یاری اش کن و هر که او را وامی گذارَد ، تو او را واگذار!
الأمالی، صدوق_ به نقل از ابن عبّاس _: روزی پیامبر خدا در مسجد قبا ، در حالی که انصار گِرد آمده بودند، به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : «ای علی! تو برادر منی و من ، برادر توام . ای علی! تو وصی و جانشین و امام امّت من پس از منی . خداوند ، دوستی کند با هر آن کس که با تو دوستی کند و خداوند ، دشمنی کند با هر آن کس که با تو دشمنی نماید و خداوند ، مبغوض بدارد هر آن کس را که به تو بغض ورزد و خداوند ، یاری کند هر آن کس را که تو را یاری کند و خداوند ، فروگذارَد هر آن کس را که تو را یاری نرسانَد .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در حجة الوداع ، در حالی که بر ناقه خویش سوار و دستش بر شانه علی علیه السلام بود _: بار خدایا! آیا رساندم؟ بار خدایا! آیا رساندم؟ این ، پسر عموی من و پدرِ فرزندان من است . بار خدایا! هر که را با او دشمنی کند ، در آتش ، سرنگون ساز .
.
ص: 354
الإمام الحسن علیه السلام :دَعا [ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ] وهُوَ عَلَی المِنبَرِ عَلِیّا ، فَاجتَذَبَهُ بِیَدهِ فَقالَ : اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، اللّهُمَّ مَن عادی عَلِیّا فَلا تَجعَل لَهُ فِی الأَرضِ مَقعَدا ، ولا فِی السَّماءِ مَصعَدا ، وَاجعَلهُ فی أسفَلِ دَرَکٍ مِنَ النّارِ . (1)
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، مَن أحَبَّکَ ووالاکَ سَبَقَت لَهُ الرَّحمَةُ ، ومَن أبغَضَکَ وعاداکَ سَبَقَت لَهُ اللَّعنَةُ . (2)
عنه صلی الله علیه و آله :مَعاشِرَ النّاسِ ! أحِبّوا عَلِیا ؛ فَإِنَّ لَحمَهُ لَحمی ودَمَهُ دَمی ، لَعَنَ اللّهُ أقواما مِن اُمَّتی ضَیَّعوا فیهِ عَهدی ، ونَسوا فیهِ وَصِیَّتی ، ما لَهُم عِندَ اللّهِ مِن خَلاقٍ (3) . (4)
عنه صلی الله علیه و آله_ فی عَلِیٍّ علیه السلام _: اِعلَموا مَعاشِرَ النّاسِ ، أنَّ اللّهَ قَد نَصَبَهُ لَکُم وَلِیّا وإماما ، مُفتَرَضا طاعَتُهُ عَلَی المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ ، وعَلَی التّابِعینَ لَهُم بِإِحسانٍ ، وعَلَی البادی وَالحاضِرِ ، وعَلَی الأَعجَمِیِّ وَالعَرَبِیِّ ، وَالحُرِّ وَالمَملوکِ ، وَالصَّغیرِ وَالکَبیرِ ، وعَلَی الأَبیَضِ وَالأَسوَدِ ، وعَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ ، ماضٍ حُکمُهُ ، جائِزٌ قَولُهُ ، نافِذٌ أمرُهُ ، مَلعونٌ مَن خالَفَهُ ، مَرحومٌ مَن تَبِعَهُ ومَن صَدَّقَهُ ، فَقَد غَفَرَ اللّهُ لَهُ ولِمَن سَمِعَ مِنهُ وأطاعَ لَهُ . (5)
.
ص: 355
امام حسن علیه السلام :[پیامبر خدا] بر منبر بود . علی علیه السلام را صدا زد و دست او را کشید و گفت : «بار خدایا! با دوست این ، دوستی کن و با دشمنش دشمنی. بار خدایا! هر که با علی دشمنی کند ، نه در زمین ، نشستنگاهی برایش قرار ده و نه در آسمان ، فرازگاهی ؛ بلکه در پایین ترین طبقه دوزخ ، جایش ده .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! هر که تو را دوست بدارد و با تو دوستی ورزد ، رحمت ، او را فرا گیرد و هر که به تو بغض ورزد و با تو دشمنی کند ، لعنت فرایش گیرد .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای گروه مردم! علی را دوست بدارید؛ زیرا گوشت او ، گوشتِ من و خون او ، خونِ من است. خدا لعنت کند آن گروه هایی از امّت مرا که سفارش مرا درباره او زیر پا نهند و سفارشم را درباره اش از یاد ببرند! آنان را نزد خداوند ، بهره ای نخواهد بود .
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره علی علیه السلام _: بدانید ای گروه مردمان که خداوند ، برای شما ولیّ و امامی تعیین کرده است که فرمان بُرداری از او بر مهاجران و انصار و پیروان شایسته آنان، و بر صحرانشین و شهرنشین، و بر عرب و غیر عرب، و آزاد و بنده، و کوچک و بزرگ ، و بر سفید و سیاه، و بر هر یکتا پرستی واجب است و حکمش جاری و گفتارش روا و فرمانش نافذ است . ملعون است کسی که با او مخالفت کند و مشمول رحمت است کسی که از او پیروی و کسی که تصدیقش کند. خداوند ، او را و هر که را از او حرف شنوی و اطاعت می کند ، بیامُرزاد ( / آمرزیده است) .
.
ص: 356
عنه صلی الله علیه و آله :أمّا عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، فَإِنَّهُ أخی وشَقیقی وصاحِبُ الأَمرِ بَعدی... وبِوِلایَتِهِ صارَت اُمَّتی مَرحومَةً ، وبِعَداوَتِهِ صارَتِ المُخالِفَةُ لَهُ مِنها مَلعونَةً . (1)
5 / 4قَتَلَةُ الحُسَینِالإمام الصادق علیه السلام :کانَ الحُسَینُ علیه السلام مَعَ اُمِّهِ تَحمِلُهُ ، فَأَخَذَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : لَعَنَ اللّهُ قاتِلیکَ ، ولَعَنَ اللّهُ سالِبیکَ ، وأهلَکَ اللّهُ المُتَوازِرینَ عَلَیکَ ، وحَکَمَ اللّهُ بَینی وبَینَ مَن أعانَ عَلَیکَ . (2)
مثیر الأحزان :قالَ أصحابُ الحَدیثِ : فَلَمّا أتَت عَلَی الحُسَینِ علیه السلام سَنَةٌ کامِلَةٌ ، هَبَطَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله اثنا عَشَرَ مَلَکا عَلی صُوَرٍ مُختَلِفَةٍ _ أحَدُهُم عَلی صوَرةِ بَنی آدَمَ _ یُعَزّونَهُ ویَقولونَ : إنَّهُ سَیَنزِلُ بِوَلَدِکَ الحُسَینِ بنِ فاطِمَةَ ما نَزَلَ بِهابیلَ مِن قابیلَ ، وسَیُعطی مِثلَ أجرِ هابیلَ ، ویُحمَلُ عَلی قاتِلِهِ مِثلُ وِزرِ قابیلَ ، ولَم یَبقَ مَلَکٌ إلاّ نَزَلَ إلَی النَّبِیِّ یُعَزّونَهُ ، وَالنَّبِیُّ یَقولُ : اللّهُمَّ اخذُل خاذِلیهِ ، وَاقتُل قاتِلَهُ ، ولا تُمَتِّعهُ بِما طَلَبَهُ . (3)
مثیر الأحزان عن عبد اللّه بن یحیی :دَخَلنا مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام إلی صِفّینَ ، فَلَمّا حاذی نَینَوی نادی : صَبرا أبا عَبدِ اللّهِ . فَقالَ : دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وعَیناهُ تَفیضانِ ، فَقُلتُ : بِأَبی أنتَ واُمّی یا رَسولَ اللّهِ ، ما لِعَینَیکَ تَفیضانِ ؟ أغضَبَکَ أحَدٌ ؟ قالَ : لا ، بَل کانَ عِندی جَبرَئیلُ فَأَخبَرَنی أنَّ الحُسَینَ یُقتَلُ بِشاطِئِ الفُراتِ ، وقالَ : هَل لَکَ أن اُشِمَّکَ مِن تُربَتِهِ ؟ قُلتُ : نَعَم ، فَمَدَّ یَدَهُ فَأَخَذَ قَبضَةً مِن تُرابٍ وأعطانیها ، فَلَم أملِک عَینَیَّ أن فاضَتا ، وَاسمُ الأَرضِ کَربَلاءُ . فَلَمّا أتَت عَلَیهِ سَنَتانِ خَرَجَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلی سَفَرٍ ، فَوَقَفَ فی بَعضِ الطَّریقِ استَرجَعَ ودَمَعَت عَیناهُ ، فَسُئِلَ عَن ذلِکَ فَقالَ : هذا جَبرَئیلُ یُخبِرُنی عَن أرضٍ بِشَطِّ الفُراتِ یُقالُ لَها : کَربَلاءُ ، یُقتَلُ فیها وَلَدِیَ الحُسَینُ . فَقیلَ : ومَن یَقتُلُهُ ؟ قالَ : رَجلٌ یُقالُ لَهُ : یَزیدُ ، کَأَنّی أنظُرُ إلَیهِ وإلی مَصرَعِهِ ومَدفَنِهِ بِها، وکَأَنّی أنظُرُ [عَلَی السَّبایا] (4) عَلی أقتابِ المَطایا وقَد اُهدِیَ رَأسُ وَلَدِیَ الحُسَینِ إلی یَزیدَ لَعَنَهُ اللّهُ ، فَوَاللّهِ ما یَنظُرُ أحَدٌ إلی رَأسِ الحُسَینِ ویَفرَحُ إلاّ خالَفَ اللّهُ بَینَ قَلبِهِ ولِسانِهِ، وعَذَّبَهُ اللّهُ عَذابا ألیما. فَرَجَعَ [ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ] عَن سَفَرِهِ مَغموما مَهموما کَئیبا حَزینا ، وصَعِدَ وخَطَبَ ووَعَظَ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام بَینَ یَدَیهِ ، فَلَمّا فَرَغَ مِن خُطبَتِهِ ، وَضَعَ یَدَهُ الیُمنی عَلی رَأسِ الحَسَنِ علیه السلام وَیدَهُ الیُسری عَلی رَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ، ورَفَعَ رَأسَهُ إلَی السَّماءِ وقالَ : اللّهُمَّ ، إنَّ مُحَمَّدا عَبدُکَ ورَسولُکَ ونَبِیُّکَ ، وهذانِ أطائِبُ عِترَتی ، وخِیارُ ذُرِّیَّتی وأرومَتی (5) ، ومَن اُخلِفُهُما فی اُمَّتی ، وقَد أخبَرَنی جَبرَئیلُ أنَّ وَلَدی هذا مَقتولٌ مَخذولٌ ، اللّهُمَّ فَبارِک لَهُ فی قَتلِهِ ، وَاجعَلهُ مِن ساداتِ الشُّهداءِ ، اللّهُمَّ ولا تُبارِک فی قاتِلِهِ وخاذِلِهِ ، وأصلِهِ حَرَّ نارِکَ ، وَاحشُرهُ فی أسفَلِ دَرَکِ الجَحیمِ . (6)
.
ص: 357
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّا علی بن ابی طالب ؛ او برادر من و دوست من و بعد از من ، صاحبِ امر است... و با ولایت (دوستی) او امّتم مورد رحمت قرار می گیرند و با دشمنی و مخالفت با او ، مورد لعنت واقع می شوند .
5 / 4قاتلان امام حسینامام صادق علیه السلام :حسین علیه السلام را مادرش [فاطمه علیهاالسلام] در آغوش گرفته بود . پیامبر خدا ، او را گرفت و فرمود : «خداوند ، قاتلان تو را لعنت کند! خداوند ، غارت کنندگان تو را لعنت کند! خداوند ، هم دستانِ علیه تو را نابود کند! خداوند ، خود ، میان من و کسانی که بر ضدّ تو به یاری یکدیگر برخاستند ، داوری کند!» .
مثیر الاحزان :علمای حدیث گفته اند : چون حسین علیه السلام یک ساله شد، دوازده فرشته به صورت های گونه گون بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمدند . یکی از آنها به صورت فرزندان آدم بود که به ایشان تسلیت می گفتند و اظهار می داشتند : به زودی بر سرِ فرزندت حسین پسر فاطمه ، همان خواهد آمد که توسّط قابیل بر سرِ هابیل آمد و به زودی همانند مزد هابیل هم به او داده خواهد شد و گناهی همانند گناه قابیل ، بر دوش قاتل او بار خواهد شد . هیچ فرشته ای نمانْد ، مگر آن که به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و به او تسلیت گفت و پیامبر صلی الله علیه و آله می گفت : «بار خدایا! آنان را که تنهایش بگذارند ، تنها گذار و قاتل او را بکش و او را به آنچه خواسته است ، مرسان» .
مثیر الأحزان_ به نقل از عبد اللّه بن یحیی _: با علی علیه السلام به صِفّین درآمدیم . چون در برابر نینوا قرار گرفت، بانگ زد : «شکیب، ای ابا عبد اللّه !» . سپس فرمود : «[روزی] بر پیامبر خدا درآمدم . دیدم که دیدگانش اشکبار است . گفتم : پدر و مادرم به فدایت ، ای پیامبر خدا! چرا اشک می ریزی؟ کسی شما را ناراحت کرده است ؟ فرمود : نه ؛ بلکه جبرئیل علیه السلام نزد من بود و مرا خبر داد که حسین ، در کنار فرات ، کشته می شود . گفت : آیا می خواهی از تربت او به تو ببویانَم؟ گفتم : آری . او دستش را دراز کرد و مُشتی خاک برداشت و به من داد . پس، اختیار از کف دادم و اشک از چشمانم ریخت . نام آن زمین ، کربلاست » . دو سال بعد، پیامبر صلی الله علیه و آله ره سپار سفری شد . در بین راه ، ایستاد و «إنّا للّهِ» گفت و اشک ریخت . علّتش را از ایشان پرسیدند . فرمود : «این ، جبرئیل است که مرا از سرزمینی در کنار شطّ فرات خبر می دهد که به آن کربلا می گویند . در آن جا فرزندم حسین به قتل می رسد» . گفته شد : چه کسی او را می کشد؟ فرمود : «مردی که او را یزید می گویند . گویا او (حسین) را و قتلگاهش را و آرامگاهش را در آن سرزمین می بینم . گویا [اسیران را] (1) می بینم که بر پشت مَرکب ها سوارند و سر فرزندم حسین را می بینم که به یزید _ که لعنت خدا بر او باد _ هدیه می شود . به خدا سوگند ، هر کس سرِ حسین را ببیند و شاد شود ، خداوند ، میان دل و زبان او ناسازگاری می افکند (به نفاق ، دچار می شود) و خداوند با عذابی دردناک ، عذابش می کند . پس، [پیامبر صلی الله علیه و آله ] غم زده و اندوهناک و افسرده و دلگیر ، از سفر بازگشت و بر منبر رفت و خطبه خواند و اندرز داد و حسن و حسین علیهماالسلام در کنار او بودند . چون خطبه اش را به پایان بُرد ، دست راستش را بر سرِ حسن علیه السلام و دستِ چپش را بر سرِ حسین علیه السلام نهاد و سرش را به سوی آسمان برداشت و گفت : «بار خدایا! محمّد ، بنده تو و فرستاده تو و پیامبرِ توست، و این دو ، گُلِ سرسبز خاندان من و بهترین ذریّه و ریشه من، و بهترین کسانی هستند که در میان امّتم جانشین خود می کنم . جبرئیل علیه السلام به من خبر داد که این فرزندم کشته و بی یاور می شود. بار خدایا! برای او در کشته شدنش برکت قرار دِه، و او را از سالاران شهیدانْ مقرر فرما . بار خدایا! در قاتل و درهم شکننده او برکت قرار مَده، و او را در آتش خویش بسوزان و در قعر دوزخ ، محشور فرما» .
.
ص: 358
. .
ص: 359
. .
ص: 360
5 / 5النّوادِرُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ أذهِب مُلکَ غَسّانَ ، وضَع مُهورَ کِندَةَ (1) . (2)
مسند الشامیّین عن عبدالرحمن بن شبل عن النبیّ صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ العَن _ رَجُلاً سَمّاهُ _ وَاجعَل قَلبَهُ قَلبَ سوءٍ ، وَاملَأ جَوفَهُ رَضفَ (3) جَهَنَّمَ . (4)
الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَد قَنَتَ ودَعا عَلی قَومٍ بِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم وعَشائِرِهِم ، وفَعَلَهُ عَلِیٌّ علیه السلام بَعدَهُ . (5)
.
ص: 361
5 / 5مواردی دیگرپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! حکومت غَسّان را از میان بردار و مهریه های دختران کِنْده را پایین بیاور . (1)
مُسنَد الشامیّین_ به نقل از عبد الرحمان بن شبل _پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نام مردی را برد و گفت : «بار خدایا! فلان را لعنت کن و دلش را دلی پلید قرار ده و اندرونش را از سنگ های سرخ شده دوزخ ، آکنده ساز» .
امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا ، در قنوت نمازش قومی را به نام و نامِ پدران و عشایرشان یاد کرد و آنها را نفرین نمود . بعد از ایشان ، علی علیه السلام نیز چنین کرد .
.
ص: 362
البابُ السّادِسُ : من دعا علیهم الإمام علیّ6 / 1الأَشعَثُ بنُ قَیسٍنهج البلاغة :مِن کَلامٍ لَهُ علیه السلام قالَهُ لِلأَشعَثِ بنِ قَیسٍ وهُوَ عَلی مِنبَرِ الکوفَةِ یَخطُبُ ، فَمَضی فی بَعضِ کَلامِهِ شیءٌ اعتَرَضَهُ الأَشعَثُ فیهِ ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، هذِهِ عَلَیکَ لا لَکَ ، فَخَفَضَ علیه السلام إلَیهِ بَصَرَهُ ثُمَّ قالَ : ما یُدرِیکَ ما عَلَیَّ مِمّا لی ، عَلَیکَ لَعنَةُ اللّهِ ولَعنَةُ اللاّعِنینَ ، حائِکٌ ابنُ حائِکٍ ، مُنافِقٌ ابنُ کافِرٍ ، وَاللّهِ لَقَد أسَرَکَ الکُفرُ مَرَّةً وَالإِسلامُ اُخری ، فَما فَداکَ مِن واحِدَةٍ مِنهُما مالُکَ ولا حَسَبُکَ . وإنَّ امرَأً دَلَّ عَلی قَومِهِ السَّیفَ ، وساقَ إلَیهِمُ الحَتفَ ، لَحَرِیٌّ أن یَمقُتَهُ الأَقرَبُ ، ولا یَأمَنَهُ الأَبعَدُ (1) . (2)
6 / 2جاسوسِ مُعاوِیَةَالإرشاد عن جُمیع بن عمیر :اِتَّهَمَ عَلِیٌّ علیه السلام رَجُلاً یُقالُ لَهُ العیزارُ بِرَفعِ أخبارِهِ إلی مُعاوِیَةَ ، فَأَنکَرَ ذلِکَ وجَحَدَهُ ، فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : أ تَحلِفُ بِاللّهِ یا هذا إنَّکَ ما فَعَلتَ ذلِکَ ؟ قالَ : نَعَم . وبَدَرَ فَحَلَفَ . فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : إن کُنتَ کاذِبا فَأَعمَی اللّهُ بَصَرَکَ . فَما دارَتِ الجُمُعَةُ حَتّی اُخرِجَ أعمی یُقادُ قَد أذهَبَ اللّهُ بَصَرَهُ . (3)
.
ص: 363
باب ششم : کسانی که امام علی ، آنان را نفرین کرد6 / 1اشعث بن قیس 1نهج البلاغة :امام علی علیه السلام _ در نفرینش به اشعث _ : لعنت خدا و لعنتِ لعنت کنندگان بر تو باد ، ای بافنده ، پسر بافنده! ای منافق ، پسر کافر ! به خدا سوگند که یک بار ، کفر ، تو را اسیر کرد و یک بار هم اسلام . ثروتت و حَسَب و نَسَبت ، تو را از هیچ یک از این دو نَرَهانید [و لکّه ننگ آنها را از دامن تو پاک نکرد] . به راستی مردی که شمشیر را به قوم خویش رهنمون شود و مرگ را به سوی آنان بکشانَد ، سزاوار است که نزدیکان ، دشمنش بدارند و بیگانگان ، امینش ندانند . (1)
6 / 2جاسوس معاویهالإرشاد_ به نقل از جُمیع بن عُمَیر _: علی علیه السلام شخصی را _ که نامش عیزار بود _ به گزارش اخبارش به معاویه متّهم کرد . آن شخص ، این کار را انکار کرد و رد نمود . امیر مؤمنان به او فرمود : «آیا به خدا سوگند می خوری که چنین کاری نکرده ای؟» . گفت : آری . و زود ، سوگند خورد . امیر مؤمنان به وی فرمود : «اگر دروغ می گویی ، خدا دیده هایت را نابینا کند!» . جمعه نگذشت که او کور از خانه خارج شد، به گونه ای که دستش را می گرفتند وخداوند ، بینایی اش را گرفت .
.
ص: 364
6 / 3فَتیً نَسَبَهُ إلَی الظُّلمِشرح الأخبار عن الأصبغ بن نباتة :لَمَّا انهَزَمَ أهلُ البَصرَةِ قامَ فَتیً إلی عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ ، فَقالَ : ما بالُ ما فِی الأَخبِیَةِ لا تُقَسَّمُ ؟ فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : لا حاجَةَ لی فی فَتوَی المُتَعَلِّمینَ . قالَ : ثُمَّ قامَ إلَیهِ فَتیً آخَرُ ، فَقالَ مِثلَ ذلِکَ ، فَرَدَّ عَلَیهِ مِثلَ ما رَدَّ أوَّلاً . فَقالَ لَهُ الفَتی : أمَا وَاللّهِ ما عَدَلتَ ! فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : إن کُنتَ کاذِبا فَبَلَغَ اللّهُ بِکَ سُلطانَ فَتی ثَقیفٍ . ثُمَّ قالَ عَلِیٌّ علیه السلام : اللّهُمَّ إنّی قَد مَلَلتُهُم ومَلّونی ، فَأَبدِلنی بِهِم ما هُوَ خَیرٌ مِنهُم ، وأبدلِهُم بی ما هُوَ شَرٌّ لَهُم . قالَ الأَصبَغُ بنُ نُباتَةَ : فَبَلَغَ ذلِکَ الفَتی سُلطانَ الحَجّاجِ ، فَقَتَلَهُ . (1)
.
ص: 365
6 / 3جوانی که او را ستمگر خواندشرح الأخبار_ به نقل از اصبغ بن نُباته _: وقتی بصریانْ شکست خوردند ، جوانی نزدعلی علیه السلام آمد و گفت : چه اشکالی در غنایم داخل خیمه هاست که تقسیم نمی شود؟ علی علیه السلام فرمود : «من نیاز به فتوای نوآموزان ندارم» . جوان دیگری برخاست و همان سخن را تکرار نمود و علی علیه السلام همان جوابی راکه به اوّلی داده بود ، به وی داد . جوان گفت : به خدا سوگند که عدالت به خرج ندادی! علی علیه السلام به وی فرمود : «اگر دروغ می گویی ، خداوندْ پادشاهیِ جوان ثَقَفی رانصیبت کند!». سپس فرمود : «خداوندا! من از اینان خسته شده ام و آنان هم از من خسته شده اند .پس ، بهتر از اینان را نصیبم کن و به جای من ، کسی را که برای آنان مایه شرّ است ، بر آنها مسلّط گردان» . آن جوان به دوران حاکمیّت حَجّاج رسید و حَجّاج ، وی را کُشت . (1)
.
ص: 366
6 / 4مَصقَلَةُ بنُ هُبَیرَةَالإمام علیّ علیه السلام_ فی مَصقَلَةَ بنِ هُبَیرَةَ الشَّیبانِیِّ لَمّا هَرَبَ إلی مُعاوِیَةَ ، وکانَ قَدِ ابتاعَ سَبیَ بَنی ناجِیَةَ مِن عامِلِ أمیرِ المُؤمِنینَ وأعتَقَهُم ، فَلَمّا طالَبَهُ بِالمالِ خاسَ (1) بِهِ وهَرَبَ إلَی الشّامِ _: قَبَّحَ اللّهُ مَصقَلَةَ ! فَعَلَ فِعلَ السّادَةِ ، وفَّرَ فِرارَ العَبیدِ . (2)
6 / 5المُغیرَةُ بنُ الأَخنَسِالإمام علیّ علیه السلام_ مِن کَلامٍ لَهُ وقَد وَقَعَت مُشاجَرَةٌ بَینَهُ وبَینَ عُثمانَ ، فَقالَ المُغیرَةُ بنُ الأَخنَسِ لِعُثمانَ : أنَا أکفیکَهُ ، فَقالَ لِلمُغیرَةِ _: یَابنَ اللَّعینِ الأَبتَرِ ، وَالشَّجَرَةِ الَّتی لا أصلَ لَها ولا فَرعَ ، أنتَ تَکفینی ؟ فَوَاللّهِ ما أعَزَّ اللّهُ مَن أنتَ ناصِرُهُ ، ولا قامَ مَن أنتَ مُنهِضُهُ ، اُخرُج عَنّا أبعَدَ اللّهُ نَواکَ (3) ، ثُمَّ ابلُغ جُهدَکَ فَلا أبقَی اللّهُ عَلَیکَ إن أبقَیتَ . (4)
.
ص: 367
6 / 4مَصقَلة بن هُبَیره (1)امام علی علیه السلام_ درباره مَصقلة بن هُبَیره ، آن گاه که به نزد معاویه گریخت ؛ چرا که وی ، اسیران بنی ناجیه را از کارگزار امیر مؤمنان خرید و آزادشان کرد و وقتی امام علیه السلام بهای آنها را از وی مطالبه نمود ، عهدشکنی کرد و به شام گریخت _: خداوند ، مَصقله را زشت گردانَد! کاری چون کار بزرگان کرد ؛ امّا چونان بردگان گریخت .
6 / 5مُغیرة بن اَخنَس (2)امام علی علیه السلام_ از سخنان ایشان به مُغیره ، آن گاه که میان امام علیه السلام و عثمان ، مشاجره ای رُخ داد، و مغیرة بن اَخنَس به عثمان گفت : بگذارش به عهده من _: ای پسر آن ملعون بی دنباله، و درختِ بی ریشه و شاخ! تو از عهده من بر می آیی؟! به خدا سوگند ، کسی که تو یاورش باشی ، هرگز روی پیروزی نمی بیند و کسی که تو بر پایش داری ، هیچ گاه بر پای نخواهد مانْد. از نزد ما بیرون شو _ خدا مقصدت را دور کند _ (3) ، و هر کاری از دستت بر می آید ، بکن! خداوند ، زنده ات ندارد ، اگر درباره من ، از چیزی فرو گذار کنی !
.
ص: 368
6 / 6یَزیدُ بنُ حُجَیَّةَالغارات_ فی خَبرِ یَزیدَ بنِ حُجَیَّةَ _: قالَ أیضا شِعرا یَذُمُّ فیهِ عَلِیّا علیه السلام ویُخبِرُهُ أنَّهُ مِن أعدائِهِ ، فَبَلَغَ ذلِکَ عَلِیّا علیه السلام ، فَدَعا عَلَیهِ وقالَ لِأَصحابِهِ : اِرفَعوا أیدِیَکُم فَادعوا عَلَیهِ ، فَدَعا عَلَیهِ عَلِیٌّ علیه السلام وأمَّنَ أصحابُهُ . قالَ أبُو الصَّلتِ التَّیمِیُّ : فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : اللّهُمَّ إنَّ یَزیدَ بنَ حُجَیَّةَ هَرَبَ بِمالِ المُسلِمینَ ، ولَحِقَ بِالقَومِ الفاسِقینَ ، فَاکفِنا مَکرَهُ وکَیدَهُ ، وَاجزِهِ جَزاءَ الظّالِمینَ . (1)
6 / 7مَن کَتَمَ حَدیثَ الوِلایَةِاُسد الغابة عن أبی إسحاق :حَدَّثَنی مَن لا اُحصی أنَّ عَلِیّا علیه السلام نَشَدَ النّاسَ فِی الرَّحبَةِ مَن سَمِعَ قَولَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ ؟ فَقامَ نَفَرٌ شَهِدوا أَنَّهُم سَمِعوا ذلِکَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وکَتَمَ قَومٌ ، فَما خَرَجوا مِنَ الدُّنیا حَتّی عَموا وأصابَتهُم آفَةٌ ، مِنهُم : یَزیدُ بنُ وَدیعَةَ ، وعَبدُ الرَّحمنِ بنُ مُدلِجٍ . (2)
.
ص: 369
6 / 6یزید بن حُجَیّه (1)الغارات_ درباره یزید بن حُجَیّه _: او همچنین شعری در نکوهش علی علیه السلام گفت و در آن ، خود را از دشمنان او خواند . خبر به علی علیه السلام رسید . او را نفرین کرد و به یارانش فرمود: «دستانتان را بلند کنید و او را نفرین نمایید» . پس علی علیه السلام او را نفرین کرد و یارانش آمین گفتند . ابو صَلْت تَیمی می گوید که علی علیه السلام [در دعایش] گفت : «بار خدایا! یزید بن حُجَیّه ، با اموال مسلمانان گریخت و به گروه نابه کار پیوست . پس مکر و نیرنگ او را از ما بگردان و سزای ستمکاران به او بده» .
6 / 7کسانی که حدیث ولایت را کتمان کردنداُسد الغابه_ به نقل از ابو اسحاق _: عدّه بی شماری برایم حدیث کردند که : علی علیه السلام در رَحبه ، (2) مردم را سوگند داد که : «چه کسی این سخن پیامبر خدا را شنیده است : هر که من مولای اویم، علی نیز مولای اوست . بار خدایا! دوستی کن با کسی که با او دوستی می کند و دشمنی کن با کسی که با او دشمنی می کند ؟» . گروهی برخاستند و گواهی دادند که این را از پیامبر خدا شنیده اند، و گروهی هم کتمان کردند. این گروه [دوم] ، از دنیا نرفتند تا آن که کور شدند و آفتی به ایشان رسید . یزید بن ودیعه و عبدالرحمان بن مُدلِج ، از این گروه بودند .
.
ص: 370
أنساب الأشراف عن أبی وائل شقیق بن سلمة :قالَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَی المِنبَرِ : نَشَدتُ اللّهَ رَجُلاً سَمِعَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ : «اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ» ، إلاّ قامَ فَشَهِدَ _ وتَحتَ المِنبَرِ أنَسُ بنُ مالِکٍ ، وَالبَراءُ بنُ عازِبٍ ، وجَریُر بنُ عَبدِ اللّهِ _ فَأَعادَها فَلَم یُجِبهُ أحَدٌ . فَقالَ : اللّهُمَّ مَن کَتَمَ هذِهِ الشَّهادَةَ وهُوَ یَعرِفُها ، فَلا تُخرِجهُ مِنَ الدُّنیا حَتّی تَجعَلَ بِهِ آیَةً یُعرَفُ بِها . قالَ: فَبَرِصَ أنَسٌ، وعَمِیَ البَراءُ، ورَجَعَ جَریرٌ أعرابِیّا بَعدَ هِجرَتِهِ، فَأَتَی السَّراةَ 1 فَماتَ فی بَیتِ اُمِّهِ بِالسَّراةِ . (1)
الخصال عن جابر الأنصاری :خَطَبَنا عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ ، إنَّ قُدّامَ مِنبَرِکُم هذا أربَعَةُ رَهطٍ مِن أصحابِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، مِنهُم أنَسُ ابنُ مالِکٍ ، وَالبَراءُ بنُ عازِبٍ ، وَالأَشعَثُ بنُ قَیسٍ الکِندِیُّ ، وخالِدُ بنُ یزَیدَ البَجَلِیُّ . ثُمَّ أقبَلَ عَلی أنَسٍ فَقالَ : یا أنَسُ ، إن کُنتَ سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاهُ» ، ثُمَّ لَم تَشهَد لِیَ الیَومَ بِالوِلایَةِ فَلا أماتَکَ اللّهُ حَتّی یَبتَلِیَکَ بِبَرَصٍ لا تُغَطّیهِ العِمامَةُ . وأمّا أنتَ یا أشعَثُ ، فَإِن کُنتَ سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاهُ» ، ثُمَّ لَم تَشهَد لِیَ الیَومَ بِالوِلایَةِ ، فَلا أماتَکَ اللّهُ حَتّی یَذهَبَ بِکَریمَتَیکَ . وأمّا أنتَ یا خالِدَ بنَ یَزیدَ ، فَإِن کُنتَ سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ» ، ثُمَّ لَم تَشهَد لِیَ الیَومَ بِالوِلایَةِ ، فَلا أماتَکَ اللّهُ إلاّ میتَةً جاهِلِیَّةً . وأمّا أنتَ یا بَراءَ بنَ عازِبٍ ، فَإِن کُنتَ سَمِعتَ رسَولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ» ، ثُمَّ لَم تَشهَد لِیَ الیَومَ بِالوِلایَةِ ، فَلا أماتَکَ اللّهُ إلاّ حَیثُ هاجَرتَ مِنهُ . قالَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّ: وَاللّهِ لَقَد رَأَیتُ أنَسَ بنَ مالِکٍ وقَدِ ابتُلِیَ بِبَرَصٍ یُغَطّیهِ بِالعِمامَةِ فَما تَستُرُهُ . ولَقَد رَأَیتُ الأَشعَثَ بنَ قَیسٍ وقَد ذَهَبَت کَریمَتاهُ وهُوَ یَقولُ: الحَمدُ للّهِِ الَّذی جَعَلَ دُعاءَ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ عَلَیَّ بِالعَمی فِی الدُّنیا ولَم یَدعُ عَلَیَّ بِالعَذابِ فِی الآخِرَةِ فَاُعَذَّبَ . وأمّا خالِدُ بنُ یَزیدَ فَإِنَّهُ ماتَ فَأَرادَ أهلُهُ أن یَدفِنوهُ وحُفِرَ لَهُ فی مَنزِلِهِ فَدُفِنَ ، فَسَمِعَت بِذلِکَ کِندَةُ فَجاءَت بِالخَیلِ وَالإِبِلِ فَعَقَرَتها عَلی بابِ مَنزِلِهِ فَماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً . وأمَّا البَراءُ بنُ عازِبٍ فَإِنَّهُ وَلاّهُ مُعاوِیَةُ الیَمَنَ فَماتَ بِها ، ومِنها کانَ هاجَرَ . (2)
.
ص: 371
أنساب الأشراف_ به نقل از ابو وائل شقیق بن سلمه _: علی علیه السلام روی منبر گفت : «هر مردی شنیده که پیامبر خدا در روز غدیر خم می گفت : بار خدایا! دوستی کن با کسی که با او دوستی کند و دشمنی کن با کسی که با او دشمنی کند ، او را به خدا سوگند می دهم که برخیزد و گواهی دهد. اَنَس بن مالک و بَراء بن عازب و جَریر بن عبد اللّه ، پای منبر نشسته بودند. امام علیه السلام سخنش را تکرار کرد ؛ امّا کسی پاسخش را نداد. پس گفت : «بار خدایا! هر کس این شهادت را می داند و کتمان می کند ، او را از دنیا مَبَر تا آن که در او علامتی پدید سازی که بدان ، شناخته شود». انس ، پیسی گرفت و براء ، کور شد، و جریر ، بعد از آن که هجرت کرده بود ، دوباره بادیه نشینی گُزید و به سُرات 1 رفت و در خانه مادری اش در آن جا مرد .
الخصال_ به نقل از جابر انصاری _: علی بن ابی طالب علیه السلام برای ما به ایراد خطبه پرداخت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود : «ای مردم! در پای این منبرِ شما ، چهار دسته از یاران محمّد صلی الله علیه و آله نشسته اند، از جمله اَنَس بن مالک، بَراء بن عازِب، اشعث بن قیس کِنْدی و خالد بن یزید بَجَلی» . سپس رو به اَنَس کرد و فرمود : «ای انس! اگر شنیده باشی که پیامبر خدا می فرماید : هر که من مولای اویم ، این علی ، مولای اوست و امروز به این ولایت من ، شهادت ندهی ، خداوند ، تو را از دنیا نبَرَد تا به مرض پیسی دچار گردانَد که عمامه ، آن را نپوشانَد ! و تو _ ای اشعث _ ، اگر شنیده باشی که پیامبر خدا می فرماید : هر که من ، مولای اویم ، این علی مولای اوست و امروز به این ولایت من شهادت ندهی ، خداوند ، تو را از دنیا نبَرَد تا دو دیده ات را بگیرد ! و تو _ ای خالد بن یزید _ ، اگر شنیده باشی که پیامبر خدا می فرماید : هر که من مولای اویم ، این علی مولای اوست. بار خدایا! با دوست او دوست باش و با دشمن او دشمن و امروز به ولایت من شهادت ندهی ، خداوند ، تو را جز به مرگ جاهلی نمیراند ! و تو ای بَراء بن عازب! اگر شنیده باشی که پیامبر خدا می فرماید : هر که من مولای اویم ، این علی مولای اوست. بار خدایا! با دوست او دوست باش و با دشمنش دشمن و امروز به این ولایت من شهادت ندهی ، خداوند ، تو را نمیرانَد ، مگر در همان جایی که از آن مهاجرت کردی!» . به خدا سوگند ، انس بن مالک را دیدم . دچار چنان پیسی ای شده بود که سعی می کرد با دستارش آن را بپوشاند؛ امّا دستار ، آن را نمی پوشانْد . اشعث بن قیس را دیدم که هر دو چشمش را از دست داده بود و می گفت : سپاس، خدای را که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب، مرا به کور شدن در دنیا نفرین کرد و به عذاب در آخرت ، نفرینم نکرد که عذاب شوم . خالد بن یزید هم وقتی مُرد و خانواده اش خواستند او را دفن کنند ، در همان خانه اش برایش گوری کَنْدند و به خاکش سپردند . کِنْدیان که این [خبر] را شنیدند ، اسب و شتر آوردند و آنها را بر درِ خانه او پِی کردند و بدین ترتیب، خالد به مرگ جاهلی مُرد. براء بن عازب را هم معاویه حاکم یمن کرد و او در همان جا که از آن مهاجرت کرده بود، از دنیا رفت .
.
ص: 372
الإرشاد عن طلحة بن عمیرة :نَشَدَ عَلِیٌّ علیه السلام النّاسَ فی قَولِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ»، فَشَهِدَ اثنا عَشَرَ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ ، وأنَسُ بنُ مالِکٍ فِی القَومِ لَم یَشهَد . فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یا أنَسُ ! قالَ : لَبَّیکَ . قالَ : ما یَمنَعُکَ أن تَشهَدَ وقَد سَمِعتَ ما سَمِعوا ؟ فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، کَبِرتُ ونَسیتُ . فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : اللّهُمَّ إن کانَ کاذِبا فَاضرِبهُ بِبَیاضٍ _ أو بِوَضَحٍ _ لا تُواریهِ العِمامَةُ . قالَ طَلحَةُ بنُ عَمیرَةَ : فَأَشهَدُ بِاللّهِ لَقَد رَأَیتُها بَیضاءَ بَینَ عَینَیهِ . (1)
.
ص: 373
الإرشاد_ به نقل از طلحة بن عمیره _: علی علیه السلام مردم را سوگند داد و درباره این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که : «هر که من مولای اویم ، پس علی مولای اوست» ، از آنان گواهی خواست. دوازده نفر از انصار ، گواهی دادند و اَنَس بن مالک ، در میان جمعِ حاضر بود و گواهی نداد . امیر مؤمنان فرمود : «ای اَنَس!». گفت : بله . فرمود : «چه چیز مانِعَت می شود از این که گواهی دهی، در حالی که آنچه را اینان شنیده اند ، نیز تو شنیده ای؟». گفت : ای امیر مؤمنان! پیر شده ام و فراموش کرده ام . امیر مؤمنان گفت : «بار خدایا! اگر دروغ می گوید ، او را مبتلا به لکّه ای سپید (یا برّاق) کن که دستار ، آن را نپوشانَد» . خدا را گواه می گیرم که دیدم میان دو چشم او لکّه ای سپید ظاهر شده است .
.
ص: 374
حلیة الأولیاء عن عمیرة بن سعد :شَهِدتُ عَلِیّا عَلَی المِنبَرِ ناشِدا أصحابَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وفیهِم أبو سَعیدٍ وأبو هُرَیرَةَ وأنَسُ بنُ مالِکٍ ، وهُم حَولَ المِنبَرِ ، وعَلِیٌّ عَلَی المِنبَرِ ، وحَولَ المِنبَرِ اثنا عَشَرَ رَجُلاً هؤُلاءِ مِنهُم . فَقالَ عَلِیٌّ : نَشَدتُکُم بِاللّهِ ، هَل سَمِعتُم رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ» ؟ فَقاموا کُلُّهُم فَقالوا : اللّهُمَّ نَعَم ! وقَعَدَ رَجُلٌ . فَقالَ : ما مَنَعَکَ أن تَقومَ ؟ قالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، کَبِرتُ ونَسیتُ . فَقالَ : اللّهُمَّ إن کانَ کاذِبا فَاضرِبهُ بِبَلاءٍ حَسَنٍ . قالَ : فَما ماتَ حَتّی رَأَینا بَینَ عَینَیهِ نُکتَةً (1) بَیضاءَ لا تُواریهَا العِمامَةُ . (2)
المعارف لابن قتیبة_ فی تَرجَمَةِ أنَسِ بنِ مالِکٍ _: کانَ بِوَجهِهِ بَرَصٌ . وذَکَرَ قَومٌ أنَّ عَلِیّا علیه السلام سَأَلَهُ عَن قَولِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ» ، فَقالَ : کَبِرَت سِنّی ونَسیتُ . فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : إن کُنتَ کاذِبا فَضَرَبَکَ اللّهُ بِبَیضاءَ لا تُواریهَا العِمامَةُ . (3)
.
ص: 375
حلیة الأولیاء_ به نقل از عمیرة بن سعد _: شاهد بودم که علی علیه السلام بر بالای منبر ، یاران پیامبر خدا را سوگند می دهد، و ابو سعید و ابو هریره و اَنَس بن مالک ، پای منبر بودند و علی علیه السلام روی منبر بود. دوازده نفر ، پای منبر بودند و این چند نفر از آن جمله بودند. علی علیه السلام فرمود : «شما را به خدا سوگند می دهم آیا شنیدید که پیامبر خدا می فرماید : هر که من مولای اویم ، پس علی مولای اوست ؟». همگی برخاستند و گفتند : بله، البته! و فقط یک مرد برنخاست . علی علیه السلام فرمود : «تو چرا بر نخاستی؟». گفت : ای امیر مؤمنان! من ، پیر شده ام و فراموش کرده ام . علی علیه السلام گفت : «بار خدایا! اگر دروغ می گوید ، او را به آفتی آشکار ، گرفتار کن» . او از دنیا نرفت تا آن که دیدیم بین دو چشمش لکّه ای سفید ظاهر شده است که دستار ، آن را نمی پوشانَد .
المعارف ، ابن قتیبة_ در شرح حال اَنَس بن مالک _: او در صورتش لکّه ای پیس بود. عدّه ای [در بیان علّتش ]گفته اند که علی علیه السلام از او درباره این سخن پیامبر خدا پرسید که : «بار خدایا! دوستی کن با کسی که با او دوستی کند و دشمنی کن با کسی که با او دشمنی کند»، و انس گفت : من سنّم بالا رفته و فراموش کرده ام . علی علیه السلام به او فرمود : «اگر دروغ گفته باشی ، خداوند ، تو را به لکّه سفیدی مبتلا گردانَد که دستار ، آن را نپوشانَد!» .
.
ص: 376
الأمالی للصدوق عن أبی هدبة :رَأَیتُ أنَسَ بنَ مالِکٍ مَعصوبا بِعِصابَةٍ ، فَسَأَلتُهُ عَنها ، فَقالَ : هذِهِ دَعوَةُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام . فَقُلتُ لَهُ : وکَیفَ کانَ ذاکَ ؟ فَقالَ : ... لَمّا کانَ یَومُ الدّارِ استَشهَدَنی عَلِیٌّ علیه السلام ، فَکَتَمتُهُ ، فَقُلتُ : إنّی نَسیتُهُ ، فَرَفَعَ عَلِیٌّ علیه السلام یَدَهُ إلَی السَّماءِ ، فَقالَ : اللّهُمَّ ارمِ أنَسا بِوَضَحٍ لا یَستُرُهُ مِنَ النّاسِ . ثُمَّ کَشَفَ العِصابَةَ عَن رَأسِهِ فَقالَ : هذِهِ دَعوَةُ عَلِیٍّ ، هذِهِ دَعوَةُ عَلِیٍّ ، هذِهِ دَعوَةُ عَلِیٍّ ! (1)
نهج البلاغة :قالَ علیه السلام لأَِنَسِ بنِ مالِکٍ وقَد کانَ بَعَثَهُ إلی طَلحَةَ وَالزُّبَیرِ لَمّا جاءَ إلَی البَصرَةِ ، یُذَکِّرُهُما شَیئا مِمّا سَمِعَهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی مَعناهُما ، فَلَوی عَن ذلِکَ ، فَرَجَعَ إلَیهِ ، فَقالَ : إنّی اُنسیتُ ذلِکَ الأَمرَ . فَقالَ علیه السلام : إن کُنتَ کاذِبا فَضَرَبَکَ اللّهُ بِها بَیضاءَ لامِعَةً لا تُواریهَا العِمامَةُ . قالَ الرَّضِیُّ : یَعنِی البَرَصَ ، فَأَصابَ أنَسا هذَا الدّاءُ فیما بَعدُ فی وَجهِهِ ، فَکانَ لا یُری إلاّ مُبَرقَعا . (2)
شرح نهج البلاغة عن أبی سلیمان المؤذّن :إنَّ عَلِیّا علیه السلام نَشَدَ النّاسَ: مَن سَمِعَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ» ؟ فَشَهِدَ لَهُ قَومٌ ، وأمسَکَ زَیدُ بنُ أرقَمَ فَلَم یَشهَد ، وکانَ یَعلَمُها ، فَدَعا عَلِیٌّ علیه السلام عَلَیهِ بِذَهابِ البَصَرِ ، فَعَمِیَ ، فَکانَ یُحَدِّثُ النّاسَ بِالحَدیثِ بَعدَما کُفَّ بَصَرُهُ . (3)
الإرشاد عن أبی سلمان المؤذّن عن زید بن أرقم :نَشَدَ عَلِیٌّ علیه السلام النّاسَ فِی المَسجِدِ فَقالَ : أنشُدُ اللّهَ رَجُلاً سَمِعَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ» . فَقامَ اثنا عَشَرَ بَدرِیّا ؛ سِتَّةٌ مِنَ الجانِبِ الأَیمَنِ ، وسِتَّةٌ مِنَ الجانِبِ الأَیسَرِ ، فَشَهِدوا بِذلِکَ . قالَ زَیدُ بنُ أرقَمَ : وکُنتُ أنَا فیمَن سَمِعَ ذلِکَ ، فَکَتَمتُهُ ، فَذَهَبَ اللّهُ بِبَصری . وکانَ یَتَنَدَّمُ عَلی ما فاتَهُ مِنَ الشَّهادَةِ ویَستَغفِرُ . (4)
.
ص: 377
الأمالی ، صدوق_ به نقل از ابو هُدبَه _: اَنَس بن مالک را دیدم که پیشانی بندی بسته است. علّتش را از او پرسیدم . گفت : این ، اثرِ نفرین علی بن ابی طالب است. گفتم : چگونه؟ گفت :... در یوم الدار ، (1) علی از من گواهی طلبید . من ، کتمان کردم و گفتم : یادم رفته است. علی علیه السلام دستش را به سوی آسمان برداشت و گفت : «بار خدایا! انس را به پیسی مبتلا کن ، به طوری که نتواند آن را از مردم بپوشانَد» . اَنَس ، سپس، پیشانی بند را کنار زد و گفت : این است نفرین علی ؛ این است نفرین علی ؛ این است نفرین علی!
نهج البلاغة :امام علی علیه السلام _ به اَنَس بن مالک که وقتی به بصره آمد ، او را نزد طلحه و زبیر فرستاد تا آنچه را از پیامبر خدا درباره آن دو شنیده است ، به ایشان یادآور شود و انس ، از این کار خودداری کرد و چون نزد امام علیه السلام بازگشت، گفت : آن سخن پیامبر صلی الله علیه و آله از یادم رفته است _ : اگر دروغ می گویی ، خداوند ، تو را به سفیدی درخشانی (2) دچار سازد که دستار ، آن را نپوشانَد .
شرح نهج البلاغة_ به نقل از ابو سلیمان ( / سلمان) مؤذّن _: علی علیه السلام مردم را سوگند داد که : «چه کسی شنیده است که پیامبر خدا می فرماید : هر که من مولای اویم ، پس علی مولای اوست ؟» . گروهی شهادت دادند و زید بن ارقم ، خودداری ورزید و شهادت نداد با آن که شنیده بود . پس، علی علیه السلام او را به از بین رفتن بینایی اش نفرین کرد و زید ، کور شد، و پس از کور شدنش ، آن حدیث را برای مردم ، بازگو می کرد .
الإرشاد_ به نقل از ابو سلمان مؤذّن ، از زید بن ارقم _: علی علیه السلام در مسجد ، مردم را سوگند داد و فرمود : «به خداوند سوگند می دهم هر مردی را که شنیده است پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید : هر که من مولای اویم ، پس علی ، مولای اوست. بار خدایا! دوستی کن با هر که با او دوستی کند و دشمنی کن با هر که با او دشمنی کند [برخیزد و گواهی دهد]» . دوازده نفر از مجاهدان بدر برخاستند ؛ شش نفر از جانب راست و شش نفر از جانب چپ، و بدان گواهی دادند . زید بن ارقم گفت : من هم از کسانی بودم که این سخن را شنیده بودم ، امّا کتمانش کردم . بدین سبب ، خداوند ، بینایی مرا گرفت . او از این که گواهی نداده بود ، افسوس می خورد و استغفار می کرد .
.
ص: 378
المعجم الأوسط عن زاذان :إنَّ عَلِیّا علیه السلام حَدَّثَ حَدیثا فَکَذَّبَهُ رَجُلٌ . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : أدعو عَلَیکَ إن قُلتَ کاذِبا . قالَ : اُدعُ . فَدَعا عَلَیهِ ، فَلَم یَبرَح حَتّی ذَهَبَ بَصَرُهُ . (1)
فضائل الصحابة لابن حنبل عن زاذان أبی عمر عن رجل حدّثه :إنَّ عَلِیّا علیه السلام سَأَلَ رَجُلاً عَن حَدیثٍ فِی الرَّحبَةِ فَکَذَّبَهُ ، فَقالَ : إنَّکَ قَد کَذَّبتَنی . فَقالَ : ما کَذَّبتُکَ . قالَ : فَأَدعُو اللّهَ عَلَیکَ إن کُنتَ قَد کَذَّبتَنی أن یُعمِیَ اللّهُ بَصَرَکَ . قالَ : فَدَعَا اللّهَ عز و جلأن یُعمِیَهُ ، فَعَمِیَ . (2)
.
ص: 379
المعجم الأوسط_ به نقل از زادان _: علی علیه السلام حدیثی گفت و مردی ، آن را دروغ خواند. علی علیه السلام فرمود : «نفرینت می کنم ، اگر دروغ گفته باشی». گفت : نفرین کن . امام علیه السلام او را نفرین کرد و آن مرد ، هنوز مکانش را ترک نکرده بود که بینایی اش از بین رفت .
فضائل الصحابة ، ابن حنبل_ به نقل از زاذان ابو عمر ، از مردی که برایش نقل کرده بود _: علی علیه السلام در رَحبه از مردی درباره حدیثی (1) پرسید . آن مرد ، تکذیبش کرد. علی علیه السلام فرمود : «تو مرا دروغزن خواندی». مرد گفت : تو را دروغزن نخواندم . فرمود : «اگر مرا دروغزن خوانده باشی ، دعا می کنم که خداوند ، چشمت را کور کند. پس، امام علیه السلام دعا کرد که خداوند عز و جل او را کور کند، و کور شد .
.
ص: 380
البابُ السّابِعُ : طوائف دعا علیهم الإمام علیّ7 / 1قُرَیشٌالإمام علیّ علیه السلام :اللّهُمَّ ، إنّی أستَعدیکَ عَلی قُرَیشٍ ؛ فَإِنَّهُم قَطَعوا رَحِمی ، وأصغَوا (1) إنائی ، وصَغَّروا عَظیمَ مَنزِلَتی ، وأجمَعوا عَلی مُنازَعَتی حَقّا کُنتُ أولی بِهِ مِنهُم فَسَلَبونیهِ . (2)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی أستَعدیکَ عَلی قُرَیشٍ ومَن أعانَهُم ؛ فَإِنَّهُم قَطَعوا رَحِمی ، وصَغَّروا عَظیمَ مَنزِلَتی ، وأجمَعوا عَلی مُنازَعَتی أمرا هُوَ لی ، ثُمَّ قالوا : ألا إنَّ فِی الحَقِّ أن تَأخُذَهُ ، وفِی الحَقِّ أن تَترُکَهُ . (3)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی أستَعدیکَ عَلی قُرَیشٍ ومَن أعانَهُم ، فَإِنَّهُم قَد قَطَعوا رَحِمی ، وأکفَؤوا إنائی ، وأجمَعوا عَلی مُنازَعَتی حَقّا کُنتُ أولی بِهِ مِن غَیری ، وقالوا : ألا إنَّ فِی الحَقِّ أن تَأخُذَهُ وفِی الحَقِّ أن تُمنَعَهُ ، فَاصبِر مَغموما أو مُت مُتَأَسِّفا ، فَنَظَرتُ فَإِذا لَیسَ لی رافِدٌ ولا ذابٌّ ولا مُساعِدٌ إلاّ أهلَ بَیتی ، فَضَنِنتُ (4) بِهِم عَنِ المَنِیَّةِ ، فَأَغضَیتُ عَلَی القَذی ، وجَرِعتُ ریقی عَلَی الشَّجا (5) ، وصَبَرتُ مِن کَظمِ الغَیظِ عَلی أمَرَّ مِنَ العَلقَمِ ، وآلَمَ لِلقَلبِ مِن وَخزِ الشِّفارِ (6) . (7)
.
ص: 381
باب هفتم : طوایفی که امام علی آنان را نفرین کرد7 / 1قریشامام علی علیه السلام :بار خدایا! از قریش به تو شِکوه می کنم؛ زیرا که آنان ، پیوند خویشاوندی مرا گسستند و جام مرا باژگونه ساختند (1) و منزلت والای مرا خُرد شِمردند و بر سرِستاندن حقّی که من ، از آنان بدان سزاوارتر بودم ، با یکدیگر هم داستان شدند و آن را از کَفَم رُبودند .
امام علی علیه السلام :بار خدایا! از قریش و آنان که یاری شان کردند ، به تو شِکوه می کنم؛ چرا که آنان ، پیوند خویشاوندی مرا گسستند و منزلت والای مرا خُرد شمردند و بر سِتاندن آنچه از آنِ من بود ، با یکدیگر هم داستان شدند و سپس گفتند : بدان که حق را گاه می گیری و گاه باید وا نهی .
امام علی علیه السلام :بار خدایا! من از قریش و آنان که یاری شان کردند ، به تو دادخواهی می کنم؛ چرا که آنان ، رشته خویشاوندی مرا گسستند و جام مرا باژگونه ساختند و در ستیزه با من ، بر سر حقّی که من ، بدان از دیگران سزاوارتر بودم، هم داستان شدند و گفتند : بدان که گاه باشد که حق را بستانی و گاه ، حق را از تو باز دارند. پس، اندوهگنانه بشکیب یا از اندوه بمیر . و من نگریستم، دیدم که مرا جز خانواده ام هیچ یاری نیست ؛ نه مدافعی و نه پشتیبانی . پس، دریغم آمد که ایشان را به کام مرگ بفرستم. از این رو، چشمِ خاشاکْ گرفته را بر هم نهادم و آب دهان را ، استخوان در گلو، فرو بُردم و در فرو بُردن خشم ، شکیبی تلخ تر از هندوانه بوجهل و دردناک تر از گَزِش تیغ ، پیش گرفتم .
.
ص: 382
عنه علیه السلام_ فِی الدُّعاءِ المَنسوبِ إلَیهِ _: اللّهُمَّ إنّی أستَعدیکَ عَلی قُرَیشٍ ؛ فَإِنَّهُم أضمَروا لِرَسولِکَ صلی الله علیه و آله ضُروبا مِنَ الشَّرِّ وَالغَدرِ ، فَعَجَزوا عَنها ، وحُلتَ بَینَهُم وبَینَها ، فَکانَتِ الوَجبَةُ (1) بی ، وَالدّائِرَةُ (2) عَلَیَّ . (3)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ اجزِ قُرَیشا ؛ فَإِنَّها مَنَعَتنی حَقّی ، وغَصَبَتنی أمری . (4)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی أستَعدیکَ عَلی قُرَیشٍ ؛ فَإِنَّهُم مَنَعونی حَقّی ، وغَصَبونی إرثی . (5)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی أستَعدیکَ عَلی قُرَیشٍ ؛ فَإِنَّهُم ظَلَمونی فِی الحَجَرِ وَالمَدَرِ . (6)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ إنَّ القَومَ استَضعَفونی کَمَا استَضعَفَت بَنو إسرائیلَ هارونَ ، اللّهُمَّ فَإِنَّکَ تَعلَمُ ما نُخفی وما نُعلِنُ ، وما یَخفی عَلَیکَ شَیءٌ فِی الأَرضِ ولا فِی السَّماءِ ، تَوَفَّنی مُسلِما وألحِقنی بِالصّالِحینَ . (7)
.
ص: 383
امام علی علیه السلام_ در دعا منسوب به ایشان _: بار خدایا! من از قریش به تو دادخواهی می کنم؛ چرا که آنان ، انواع بدی ها و خیانت ها را در حقّ فرستاده تو در سر پروراندند ؛ امّا کاری از پیش نبردند و تو میان آنان و [به کار بستن ]اندیشه های پلیدشان ، مانع شدی، تا نوبت من رسید و رنج [و بلا] بر من فرود آمد .
امام علی علیه السلام :بار خدایا! قریش را مجازات کن؛ زیرا آنان ، مرا از حقّم باز داشتند و آن را از من به زور ستاندند .
امام علی علیه السلام :بار خدایا! من از قریش به تو دادخواهی می کنم ؛ چرا که آنان ، حقّ مرا از من باز داشتند و ارث مرا غصب کردند.
امام علی علیه السلام :بار خدایا! من از قریش به تو شِکوه می کنم ؛ زیرا آنان ، در سنگ و کلوخ (ریز و درشت) به من ستم کردند.
امام علی علیه السلام :بار خدایا! این قوم ، مرا به هیچ انگاشتند ، چنان که بنی اسرائیل ، هارون را . بار خدایا! تو از آنچه در نهان و آشکار انجام می دهیم آگاهی و هیچ چیز ، نه در زمین و نه در آسمان ، بر تو پوشیده نیست. مرا مسلمان بمیران و به نیکان ، بپیوند .
.
ص: 384
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ فَاجزِ قُرَیشا عَنِّی الجَوازِیَ ؛ فَقَد قَطَعَت رَحِمی ، وتظاهَرَت عَلَیَّ ، ودَفَعَتنی عَن حَقّی ، وسَلَبَتنی سُلطانَ ابنِ اُمّی ، وسَلَّمَت ذلِکَ إلی مَن لَیسَ مِثلی فی قَرابَتی مِنَ الرَّسولِ ، وسابِقَتی فِی الإِسلامِ ، إلاّ أن یَدَّعِیَ مُدَّعٍ ما لا أعرِفُهُ ولا أظُنُّ اللّهَ یَعرِفُهُ ، وَالحَمدُ للّهِِ عَلی کُلِّ حالٍ . (1)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ فَإِنّی أستَعدیکَ عَلی قُرَیشٍ ؛ فَخُذ لی بِحَقّی مِنها ، ولا تَدَع مَظلِمَتی لَدَیها ، وطالِبهُم یا رَبِّ بِحَقّی فَإِنَّکَ الحَکَمُ العَدلُ ؛ فَإِنَّ قُرَیشا صَغَّرَت عَظیمَ أمری ، وَاستَحَلَّتِ المَحارِمَ مِنّی ، وَاستَخَفَّت بِعِرضی وعَشیرَتی ، وقَهَرَتنی عَلی میراثی مِنِ ابنِ عَمّی ، وأغرَوا (2) بی أعدائی ، ووَتَروا بَینی وبَینَ العَرَبِ وَالعَجَمِ ، وسَلَبونی ما مَهَّدتُ لِنَفسی مِن لَدُن صِبایَ بِجَهدی وکَدّی ، ومَنَعونی ما خَلَّفَهُ أخی وجِسمی وشَقیقی . (3)
7 / 2النّاکِثونَ «أصحابُ الجَمَلِ»الإمام علیّ علیه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ یَومَ الجَمَلِ ، بَعدَ أن حَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ _: أیُّهَا النّاسُ ، إنّی أتَیتُ هؤُلاءِ القَومَ ودَعَوتُهُم وَاحتَجَجتُ عَلَیهِم ، فَدَعَونی إلی أن أصبِرَ لِلجِلادِ ، وأبرُزَ لِلطَّعانِ ، فَلاُِمِّهِمُ الهَبَلُ (4) ، وقَد کُنتُ وما اُهَدَّدُ بِالحَربِ ، ولا اُرهَبُ بِالضَّربِ ، أنصَفَ القارَةَ مَن راماها 5 ، فَلِغَیری فَلیُبرِقوا وَلیُرعِدوا ، فَأَنَا أبُو الحَسَنِ الَّذی فَلَلتُ حَدَّهُم (5) ، وفَرَّقتُ جَماعَتَهُم ، وبِذلِکَ القَلبِ ألقی عَدُوّی ، وأنَا عَلی ما وَعَدَنی رَبّی مِنَ النَّصرِ وَالتَّأییدِ وَالظَّفَرِ ، وإنّی لَعَلی یَقینٍ مِن رَبّی ، وغَیرِ شُبهَةٍ مِن أمری . أیُّهَا النّاسُ ، إنَّ المَوتَ لا یَفوتُهُ المُقیمُ ، ولا یُعجِزُهُ الهارِبُ ، لَیسَ عَنِ المَوتِ مَحیصٌ ، ومَن لَم یَمُت یُقتَل (6) ، وإنَّ أفضَلَ المَوتِ القَتلُ ، وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ، لأََلفُ ضَربَةٍ بِالسَّیفِ أهوَنُ عَلَیَّ مِن میتَةٍ عَلی فِراشٍ . واعَجَبا لِطَلحَةَ ؛ ألَّبَ النّاسَ عَلَی ابنِ عَفّانَ حَتّی إذا قُتِلَ أعطانی صَفقَتَهُ بِیَمینِهِ طائِعا ، ثُمَّ نَکَثَ بَیعَتی ، اللّهُمَّ خُذهُ ولا تُمهِلهُ ، وإنَّ الزُّبَیرَ نَکَثَ بَیعَتی وقَطَعَ رَحِمی وظاهَرَ عَلَیَّ عَدُوّی ، فَاکفِنیهِ الیَومَ بِما شِئتَ . (7)
.
ص: 385
امام علی علیه السلام :بار خدایا! قریش را به کیفر آنچه با من کردند ، مجازات ها کن؛ زیرا که آنان ، رشته خویشاوندی با مرا گسستند و بر ضد من ، همیار هم شدند و مرا از حقّم دور ساختند و حکومت پسرِ مادرم را از من رُبودند و آن را به کسی سپردند که در خویشاوندی با پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشینه داشتن در اسلام ، چونان من نیست ، مگر آن که مدّعی ، ادّعای چیزی کند که من از آن بی خبرم ، و گمان نمی کنم خداوند هم از آن خبر داشته باشد. و خداوند را در همه حال ، سپاس .
امام علی علیه السلام :بار خدایا! من از قریش به تو شکایت می آورم . حقّ مرا از آنان بستان و دادخواهیِ مرا نزد ایشان مگذار و حقّ مرا _ ای پروردگار من _ از آنان مطالبه کن ، که تو داورِ دادگری؛ چه آن که قریش ، مقام بزرگ مرا خُرد شِمردند و حرمت مرا شکستند ( / حرام های مرا حلال شمردند) و حیثیّت و عشیره مرا کوچک شمردند و میراث مرا از پسر عمویم ، به زور از من ستاندند و دشمنانم را بر ضدّ من برانگیختند و میان من و عرب و عجم ، کینه آفریدند (1) و آنچه را که از همان کودکی با تلاش و رنج خویش برای خود آماده کرده بودم ، از من رُبودند و آنچه را که برادرم و جسمم و دوستم [برای من ]بر جای نهاد، از من باز داشتند .
7 / 2ناکثین (سپاهیان جمل)امام علی علیه السلام_ از خطبه ایشان در روز جَمَل، پس از حمد و ثنای خداوند _: ای مردم! من به نزد این جماعت شدم و ایشان را [به راه حق] دعوت نمودم و برایشان حجّت آوردم ؛ امّا [در جواب من] آنان مرا ، دعوت کردند که بر مبارزه ، شکیب ورزم و به میدان ستیز ، گام نَهَم . مادرشان به عزایشان بنشیند! من هرگز از جنگ ، بیمناک نگشته ام و از زدن ، نهراسیده ام. با [قبیله] قاره انصاف نمود آن که با او به تیراندازی پرداخت . (2) پس این رعد و برق زدن ها (رَجَزخوانی ها و تهدیدها) را برای دیگران بکنند؛ زیرا، من ، همان ابوالحسن هستم که آنها را شکست دادم و جمعیّتشان را پراکنده ساختم و اکنون نیز با همان دل ، به دیدار دشمنم می شتابم و به یاری و پشتیبانی و پیروزی ای که پروردگارم مرا وعده داده است ، دل بسته ام و به پروردگارم یقین دارم و در کار خویش ، هیچ تردیدی ندارم . ای مردم! نه آن که بمانَد ، از مرگ رهایی می یابد و نه آن کس که بگریزد ، مرگ را درمانده می سازد [و دست مرگ به او نمی رسد] . از مرگ ، گریزی نیست و آن که [به مرگ طبیعی ]نمیرد ، کشته می شود، و برترین مرگ ، کشته شدن است. سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هزار ضربت شمشیر بر من ، آسان تر (گواراتر) از مُردن در بستر است . شگفتا از طلحه! مردم را بر پسر عفّان شوراند تا آن که چون کشته شد ، دادخواهانه با من دست بیعت داد. سپس بیعتم را شکست. بار خدایا! او را فرو گیر و مهلتش مده . زبیر نیز بیعت مرا شکست و پیوند خویشاوندی با مرا گسست و با دشمنم در برابر من هم دست شد . [بار خدایا!] پس امروز ، مرا از او نیز، آن گونه که خود می خواهی، خلاص کن .
.
ص: 386
عنه علیه السلام :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّهُ لَمّا قَبَضَ اللّهُ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله ، قُلنا : نَحنُ أهلُهُ ووَرَثَتُهُ وعِترَتُهُ وأولِیاؤُهُ دونَ النّاسِ ، لا یُنازِعُنا سُلطانَهُ أحَدٌ ، ولا یَطمَعُ فی حَقِّنا طامِعٌ ، إذِ انبَری لَنا قَومُنا فَغَصَبونا سُلطانَ نَبِیِّنا ، فَصارَتِ الإِمرَةُ لِغَیرِنا ، وصِرنا سوقَةً ، یَطمَعُ فینَا الضَّعیفُ ، ویَتَعَزَّزُ عَلَینَا الذَّلیلُ ، فَبَکَتِ الأَعیُنُ مِنّا لِذلِکَ ، وخَشُنَتِ الصُّدورُ ، وجَزِعَتِ النُّفوسُ . . . ثُمَّ استَخرَجتُمونی أیُّهَا النّاسُ مِن بَیتی فَبایَعتُمونی عَلی شَینٍ مِنّی لِأَمرِکُم ، وفِراسَةٍ تَصدُقُنی ما فی قُلوبِ کَثیرٍ مِنکُم ، وبایَعَنی هذانِ الرَّجُلانِ فی أوَّلِ مَن بایَعَ ، تَعلَمونَ ذلِکَ ، وقَد نَکَثا وغَدَرا ، ونَهَضا إلَی البَصرَةِ بِعائِشَةَ لِیُفَرِّقا جَماعَتَکُم ، ویُلقیا بَأسَکُم بَینَکُم . اللّهُمَّ فَخُذهُما بِما عَمِلا أخذَةً رابِیَةً (1) ، ولا تَنعَش (2) لَهُما صَرعَةً ، ولا تُقِل لَهُما عَثرَةً ، ولا تُمهِلهُما فُواقا (3) ؛ فَإِنَّهُما یَطلُبانِ حَقّا تَرَکاهُ ، ودَما سَفَکاهُ . اللّهُمَّ إنّی أقتَضیکَ وَعدَکَ ؛ فَإِنَّکَ قُلتَ وقَولُکَ الحَقُّ : «ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ» (4) اللّهُمَّ فَأَنجِز لی مَوعِدَکَ ، ولا تَکِلنی إلی نَفسی ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (5)
.
ص: 387
امام علی علیه السلام :امّا بعد، چون خداوند عز و جل جان پیامبرش را گرفت، گفتیم : ما ، کسان و وارثان و خاندان و بستگان اوییم ، نه دیگران! و هیچ کس بر سرِ [تصاحب ]حکومت او با ما نخواهد ستیزید و اَحَدی در حقّ ما طمع نخواهد کرد! امّا به یکباره ، قوم ما در برابر ما قد عَلَم کردند و حکومت پیامبرمان را از ما غصب نمودند و فرمان روایی به دست دیگران افتاد و ما شدیم مردمانی که حتّی ناتوان در ما طمع می کند و خوار ، بر ما سرفرازی می جوید ! پس، دیدگان ما از [مشاهده ]این وضع گریستند و سینه ها کینه ور شدند و جان ها بی تابی نمودند ... . سپس، شما _ ای مردم _ مرا از خانه ام بیرون کشیدید و با من ، بیعت کردید با آن که از کار [حکومت بر] شما بیزارم و به فراست می دانم که در دل های بسیاری از شما چه می گذرد. این دو مرد نیز جزو نخستین کسانی بودند که با من بیعت کردند . این را شما هم می دانید ؛ امّا پیمان شکستند و نارو زدند و عایشه را به بصره بردند تا جماعت شما را از هم بپراکَنَند و میانتان جنگ افروزی کنند. بار خدایا! پس آن دو را به کیفرِ کاری که کردند ، سختْ مجازات کن و افتاده آنان را بر مخیزان و لغزیده ایشان را دست مگیر و دَمی آن دو را مهلت مده؛ که آن دو ، حقّی را می طلبند که خود ، آن را وا نهادند و خونخواهیِ خونی را می کنند که خود ، آن را ریختند . بار خدایا! انجام گرفتن وعده ات را از تو می طلبم؛ چرا که تو گفته ای و گفته ات راست است که : «سپس ، [هر که] مورد ستم قرار گیرد ، قطعا خداوند ، او را یاری خواهد کرد» . بار خدایا! پس وعده ات را برای من ، تحقّق بخش و مرا به خودم وا مگذار، که به راستی تو بر هر کاری توانایی .
.
ص: 388
عنه علیه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ فی أمرِ طَلحَةَ وَالزُّبَیرِ بَعدَ أن حَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ _: أمّا بَعدُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله لِلنّاسِ کافَّةً ، وجَعَلَهُ رَحمَةً لِلعالَمینَ ، فَصَدَعَ بِما اُمِرَ بِهِ ، وبَلَّغَ رِسالاتِ رَبِّهِ ، فَلَمَّ بِهِ الصَّدعَ ، ورَتَقَ بِهِ الفَتقَ ، وآمَنَ بِهِ السُّبُلَ ، وحَقَنَ بِهِ الدِّماءَ ، وألَّفَ بِهِ بَینَ ذَوِی الإِحَنِ (1) وَالعَداوَةِ وَالوَغرِ (2) فِی الصُّدورِ ، وَالضَّغائِنِ الرّاسِخَةِ فِی القُلوبِ . ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ تَعالی إلَیهِ حَمیدا ، لَم یُقَصِّر عَنِ الغایَةِ الَّتی إلَیها أداءُ الرِّسالَةِ ، ولا بَلَّغَ شَیئا کانَ فِی التَّقصیرِ عَنهُ القَصدُ ، وکانَ مِن بَعدِهِ مِنَ التَّنازُعِ فِی الإِمرَةِ ما کانَ ، فَتَوَلّی أبوبَکرٍ وبَعدَهُ عُمَرُ ثُمَّ تَوَلّی عُثمانُ ، فَلَمّا کانَ مِن أمرِهِ ما عَرَفتُموهُ أتَیتُمونی فَقُلتُم : بایِعنا، فَقُلتُ : لا أفعَلُ ، فَقُلتُم : بَلی ، فَقُلتُ : لا ، وقَبَضتُ یَدی فَبَسَطتُموها ، ونازَعتُکُم فَجَذَبتُموها ، وتَداکَکتُم عَلَیَّ تَداکَّ الإِبِلِ الهیمِ (3) عَلی حِیاضِها یَومَ وُرودِها ، حَتّی ظَنَنتُ أنَّکُم قاتِلِیَّ ، وأنَّ بَعضَکُم قاتِلُ بَعضٍ ، فَبَسَطتُ یَدی فَبایَعتُمونی مُختارینَ ، وبایَعَنی فی أوَّلِکُم طَلحَةُ وَالزُّبَیرُ طائِعَینِ غَیرَ مُکرَهَینِ ، ثُمَّ لَم یَلبَثا أنِ استَأذَنانی فِی العُمرَةِ ، وَاللّهُ یَعلَمُ أنَّهُما أرادَا الغَدرَةَ ، فَجَدَّدتُ عَلَیهِمَا العَهدَ فِی الطّاعَةِ ، وأن لا یَبغِیا لِلاُمَّةِ الغَوائِلَ ، فَعاهَدانی ثُمَّ لَم یَفِیا لی ، ونَکَثا بَیعَتی ونَقَضا عَهدی . فَعَجَبا لَهُما مِنِ انقِیادِهِما لِأَبی بَکرٍ وعُمَرَ وخِلافِهِما لی ، ولَستُ بِدونِ أحَدِ الرَّجُلَینِ ، ولَو شِئتُ أن أقولَ لَقُلتُ . اللّهُمَّ احکُم عَلَیهِما بِما صَنَعا فی حَقّی ، وصَغَّرا مِن أمری ، وظَفِّرنی بِهِما . (4)
.
ص: 389
امام علی علیه السلام_ از خطبه ایشان درباره طلحه و زبیر، پس از آن که حمد و ثنای خدا را گزارد _: امّا بعد، همانا خداوند عز و جلمحمّد صلی الله علیه و آله را برای همه مردم برانگیخت و او را رحمتی برای جهانیان قرار داد و او ، مأموریت خویش را به انجام رسانید و پیام های پروردگارش را رسانید، و [خداوند] به واسطه او پراکندگی ها را از بین بُرد و گسستگی ها را به هم پیوست [و جامعه را به سامان آورد ]و راه ها را امن کرد و خون ها را حفظ کرد و میان صاحبان سینه های پُر از کینه و دشمنی و نفرت و بدخواهی هایی که ریشه در دل ها دوانیده اند ، اُلفت افکند . و آنچه را که نباید ابلاغ می کرد ، ابلاغ نکرد . سپس ، خداوند متعال ، او را به جوار خود بُرد ، در حالی که پسندیده بود و در رساندن بار رسالت به مقصد ، فروگذار نکرد و آنچه را که نرسانْد، آهنگِ کوتاهی در رساندنش نداشت . با این حال ، پس از او ، آن کشمکش بر سرِ حکومتْ پیش آمد که آمد، و ابو بکر ، زمامدار شد و پس از او عمر و سپس ، عثمان به زمامداری رسید . و چون بر سرِ او آن آمد که خود می دانید ، نزد من آمدید و گفتید : دست پیش بیاور تا با تو بیعت کنیم . گفتم : نمی کنم . گفتید : چرا. گفتم : نه . من ، دستم را مُشت کردم و شما بازَش کردید . من ، دستم را پس کشیدم و شما آن را پیش کشیدید، و چونان اشتران تشنه ای که در روز آب خوردنشان بر آبگیرها هجوم می برند ، بر من هجوم آوردید، چندان که گمان بُردم مرا [بر اثر فشار جمعیت ]می کُشید و یکدیگر را نیز به قتل می رسانید . [به زور] دست مرا گشودید و آزادانه ، با من بیعت نمودید و پیشاپیشِ شما ، طلحه و زبیر ، دادخواهانه و بی آن که مجبور باشند ، با من بیعت کردند ؛ امّا دیری نپایید که از من ، اجازه رفتن به عمره خواستند ، و خدا می داند که آن دو قصد پیمان شکنی داشتند. از این رو، مجدّدا از ایشان بر فرمانبَری پیمان گرفتم و این که در پیِ فتنه انگیزی در میان امّت نباشند، و آن دو ، مجدّدا با من پیمان بستند ؛ لیکن وفا نکردند و بیعت مرا شکستند و پیمانم را گسستند . عجبا از این دو تن که از ابو بکر و عمر ، فرمان بُردند و با من ، ناسازگاری نمودند، در حالی که من ، کمتر از آن دو مرد ، نیستم. اگر بخواهم چیزی بگویم، می گویم . بار خدایا! تو خود، به سبب آنچه آن دو در حقّ من کردند و منزلت مرا خُرد شمردند، به زیان ایشان حکم فرما و مرا بر آنان ، پیروز گردان .
.
ص: 390
الفتوح_ فی ذِکرِ عَلِیٍّ علیه السلام بَعدَما راسَلَ أهلَ الجَمَلِ مَرَّةً بَعدَ اُخری لِیَکُفّوا عَنِ الحَربِ ، فَلَم یُجیبوهُ _: ثُمَّ جَمَعَ عَلِیٌّ علیه السلام النّاسَ فَخَطَبَهُم خُطبَةً بَلیغَةً ، وقالَ : أیُّهَا النّاسُ ! إنّی قَد ناشَدتُ هؤُلاءِ القَومَ کَیما یَرجِعوا ویَرتَدِعوا ، فَلَم یَفعَلوا ، ولَم یَستَجیبوا ... ثُمَّ رَفَعَ یَدَهُ إلَی السَّماءِ وهُوَ یَقولُ : اللّهُمَّ إنَّ طَلحَةَ بنَ عُبَیدِ اللّهِ أعطانی صَفقَةً بِیَمینِهِ طائِعا ثُمَّ نَکَثَ بَیعَتَهُ ، اللّهُمَّ فَعاجِلهُ ولا تُمَیِّطهُ . (1) اللّهُمَّ إنَّ الزُّبَیرَ بنَ العَوّامِ قَطَعَ قَرابَتی ، ونَکَثَ عَهدی ، وظاهَرَ عَدُوّی ، ونَصَبَ الحَربَ لی ، وهُوَ یَعلَمُ أنَّهُ ظالِمٌ ، فَاکفِنیهِ کَیفَ شِئتَ وأنّی شِئتَ . (2)
.
ص: 391
الفتوح_ در یادکرد از علی علیه السلام پس از آن که بارها به سپاهیان جمل پیغام داد که از جنگ ، باز ایستند ، امّا نپذیرفتند _: سپس ، علی علیه السلام مردم را فرا خواند و سخنرانی شیوایی برایشان ایراد کرد و فرمود : «ای مردم! من ، این جماعت را سوگند دادم تا [از راهی که در پیش گرفته اند] باز گردند و باز ایستند، امّا نکردند و نپذیرفتند...» . امام علیه السلام سپس ، دستش را به سوی آسمان برداشت و گفت : «بار خدایا! طلحة بن عبید اللّه ، دادخواهانه به من دست بیعت داد و سپس ، بیعتش را شکست. بار خدایا! بی درنگ ، مجازاتش کن و مهلتش مده . بار خدایا! زبیر بن عوّام ، پیوند خویشاوندی با مرا بُرید و با من ، عهدشکنی کرد و دشمنم را یاری داد و به جنگ با من برخاست، با آن که می دانست که ظالم است [و حق با او نیست]. پس تو خود ، شرّ او را به هر گونه و هر جا که می خواهی، از سرِ من کم کن» .
.
ص: 392
الإمام علیّ علیه السلام :اللّهُمَّ إنَّ طَلحَةَ نَکَثَ بَیعَتی ، وألَّبَ عَلی عُثمانَ حَتّی قَتَلَهُ ، ثُمَّ عَضَهَنی (1) بِهِ ورَمانی ، اللّهُمَّ فَلا تُمهِلهُ . اللّهُمَّ إنَّ الزُّبَیرَ قَطَعَ رَحِمی ، ونَکَثَ بَیعَتی ، وظاهَرَ عَلَیَّ عَدُوّی ، فَاکفِنیهِ الیَومَ بِما شِئتَ . (2)
عنه علیه السلام_ فی طَلحَةَ وَالزُّبَیرِ _: اللّهُمَّ إنَّهُما قَطَعانی وظَلَمانی ونَکَثا بَیعَتی وألَّبَا النّاسَ عَلَیَّ ، فَاحلُل ما عَقَدا ، ولا تُحکِم لَهُما ما أبرَما ، وأرِهِمَا المَساءَةَ فیما أمَّلا وعَمِلا . (3)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ أقعِصِ (4) الزُّبَیرَ بِشَرِّ قِتلَةٍ ، وَاسفِک دَمَهُ عَلی ضَلالَةٍ ، وعَرِّف طَلحَةَ المَذَلَّةَ ، وَادَّخِر لَهُما فِی الآخِرَةِ شَرّا مِن ذلِکَ ، إن کانا ظَلَمانی وَافتَرَیا عَلَیَّ ، وکَتَما شَهادَتَهُما ، وعَصَیاکَ وعَصَیا رَسولَکَ فِیَّ . (5)
عنه علیه السلام_ فی طَلحَةَ وَالزُّبَیرِ _: اللّهُمَّ فَخُذهُما بِغِشِّهِما لِهذِهِ الاُمَّةِ ، وبِسوءِ نَظَرِهِما لِلعامَّةِ . (6)
.
ص: 393
امام علی علیه السلام :بار خدایا! طلحه ، بیعت مرا شکست و [مردم را] علیه عثمان برشورانْد تا آن که او را کُشت . سپس ، مرا متّهم به قتل او کرد و تیر اتّهام را به سوی من نشانه رفت. بار خدایا! پس او را مهلت مده. بار خدایا! زبیر ، رشته خویشاوندی اش را از من گسست و بیعتم را شکست و دشمنم را علیه من ، پشتیبانی کرد . پس، امروز ، شرّ او را، بدان سان که خود می خواهی، از سر من کم کن .
امام علی علیه السلام_ درباره طلحه و زبیر _: بار خدایا! آن دو [پیوند خویشی] از من بُریدند و به من ، ستم کردند و بیعت با مرا شکستند و مردم را بر ضدّ من برانگیختند . پس آنچه را آن دو بستند ، بگشای و آنچه را تابیدند ، استوار مدار، و بدیِ آنچه را آرزو کردند یا انجام دادند ، به آنان بنمای .
امام علی علیه السلام :بار خدایا! زبیر را به بدترین وضع ، در جا بکُش و خونش را در [حال ]گم راهی بریز، و به طلحه ، طعم خواری را بچشان و بدتر از اینها را در آخرت ، برایشان اندوخته کن، اگر آن دو به من ستم کردند و بر من افترا بستند و شهادتشان را [درباره آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره من شنیدند ]پوشیده داشتند و [دستورهای] تو و پیامبرت را در حقّ من ، نافرمانی کردند .
امام علی علیه السلام_ درباره طلحه و زبیر _: بار خدایا! آن دو را به سبب ناراستی شان با این امّت، و بدسِگالی شان با توده مردم ، مجازات فرما .
.
ص: 394
مجابو الدعوة لابن أبی الدنیا عن أبی بشیر الشَّیبانی :شَهِدتُ الجَمَلَ مَعَ مَولاتی ، فَما رَأَیتُ یَوما قَطُّ أکثَرَ ساعِدا نادِرا (1) ، وقَدَما نادِرَةً مِن یَومِئِذٍ ، ولا مَرَرتُ بِدارِ الوَلیدِ قَطُّ إلاّ ذَکَرتُ یَومَ الجَمَلِ . قالَ : فَحَدَّثَنِی الحَکَمُ بنُ عُتَیبَةَ أنَّ عَلِیّا علیه السلام دَعا یَومَ الجَمَلِ ، فَقالَ : اللّهُمَّ جُذَّ أیدِیَهُم وأقدامَهُم . (2)
الجمل_ فی خُروجِ عُثمانَ بنِ حُنَیفٍ مِن حَبسِ البَصرَةِ _: فَخَرَجَ ابنُ حُنَیفٍ حَتّی أتی أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام وهُوَ بِذی قارٍ ، فَلَمّا نَظَرَ إلَیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام وقَد نَکَّلَ بِهِ القَومُ بَکی ، وقالَ : یا عُثمانُ بَعَثتُکَ شَیخا ألحی ، فَرَدّوکَ أمرَدَ إلَیَّ ! اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّهُمُ اجتَرَؤوا عَلَیکَ ، وَاستَحَلّوا حُرُماتِکَ ، اللّهُمَّ اقتُلهُم بِمَن قَتَلوا مِن شیعَتی ، وعَجِّل لَهُمُ النَّقِمَةَ بِما صَنَعوا بِخَلیفَتی . (3)
شرح الأخبار عن رجل من أهل البصرة :قالَ عَلِیٌّ علیه السلام _ عَلَی المِنبَرِ _ : یا أهلَ البَصرَةِ ، إن کُنتُ قَد أدَّیتُ لَکُمُ الأَمانَةَ ، ونَصَحتُ لَکُم بِالغَیبِ ، وَاتَّهَمتُمونی وکَذَّبتُمونی ، فَسَلَّطَ اللّهُ عَلَیکُم فَتی ثَقیفٍ . فَقامَ رَجُلٌ ، فَقالَ لَهُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، وما فَتی ثَقیفٍ ؟ قالَ : رَجُلٌ لا یَدَعُ للّهِِ حُرمَةً إلاَّ انتَهَکَها ، بِهِ داءٌ یَعتَرِی المُلوکَ ، لَو لَم تَکُن إلاَّ النّارُ لَدَخَلَها . (4)
.
ص: 395
مجابو الدعوة ، ابن ابی دنیا_ به نقل از ابو بشیر شیبانی _: من با بانویم (عایشه) در جنگ جملْ حاضر شدم و در هیچ روزی به اندازه آن روز ، دست و پای قطع شده ندیدم ، و هرگز از خانه ولید نگذشتم ، مگر آن که از روز جمل ، یاد کردم . حَکَم بن عُتَیبه برایم نقل کرد که علی علیه السلام در روز جمل ، دعا کرد و گفت : «بار خدایا! دست ها و پاهای آنها را قطع فرما» .
الجمل_ درباره خارج شدن عثمان بن حُنَیف از زندان بصره _: ابن حُنَیف ، [از بصره] بیرون شد و در ذی قار ، نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمد . چون چشم امیر مؤمنان علیه السلام به شکنجه هایی افتاد که جماعت جمل بر او کرده بودند ، افتاد، گریست و فرمود : «ای عثمان! تو را فرستادم ، در حالی که پیرمردی محاسن دار بودی و اکنون ، تو را [جوانی ]بی محاسن ، نزد من باز گردانیده اند! بار خدایا! تو می دانی که آنان بر تو گستاخی نمودند و حرام های تو را روا شمردند. بار خدایا! به کیفر آن که پیروان مرا کُشتند ، آنان را بکُش و به سبب رفتاری که با جانشین من کردند ، هر چه زودتر مجازاتشان فرما» .
شرح الأخبار_ به نقل از مردی از اهالی بصره _: علی علیه السلام بر منبر فرمود : «ای اهالی بصره! اگر من در حقّ شما امانت را ادا کرده ام، و در نهان (پشتِ سر) ، خیرخواهتان بوده ام و با این حال ، شما مرا متّهم نموده و تکذیبم کرده اید، پس خداوند ، جوانِ [طایفه] ثقیف را بر شما مسلّط کند!» . مردی برخاست و گفت : ای امیر مؤمنان! جوان ثقیف کیست؟ فرمود : «مردی است که هیچ حرمتی برای خدا باقی نمی گذارد ، مگر این که آن را هتک می کند. در او مَرَضی است که دامنگیر شاهان می شود . (1) [حتّی] اگر جز آتش نباشد ، او به آن وارد می شود .
.
ص: 396
شرح الأخبار عن الأصبغ بن نباتة :لَمَّا انهَزَمَ أهلُ البَصرَةِ ، قامَ فَتیً إلی عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ ، فَقالَ : ما بالُ ما فِی الأَخبِیَةِ لا تُقسَمُ ؟ فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : لا حاجَةَ لی فی فَتوَی المُتَعَلِّمینَ . قالَ : ثُمَّ قامَ إلَیهِ فَتیً آخَرُ ، فَقالَ مِثلَ ذلِکَ ، فَرَدَّ عَلَیهِ مَثلَ ما رَدَّ أوَّلاً . فَقالَ لَهُ الفَتی : أما وَاللّهِ ما عَدَلتَ ! فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : إن کُنتَ کاذِبا فَبَلَغَ اللّهُ بِکَ سُلطانَ فَتی ثَقیفٍ . ثُمَّ قالَ عَلِیٌّ علیه السلام : اللّهُمَّ إنّی قَد مَلِلتُهُم ومَلّونی ، فَأَبدِلنی بِهِم ما هُوَ خَیرٌ مِنهُم ، وأبدِلهُم بی ما هُوَ شَرٌّ لَهُم . قالَ الأَصبَغُ بنُ نُباتَةَ : فَبَلَغَ ذلِکَ الفَتی سُلطانَ الحَجّاجِ ، فَقَتَلَهُ . (1)
7 / 3القاسِطونَ «مُعاوِیَةُ وأشیاعُهُ»الإمام علیّ علیه السلام :اللّهُمَّ فَإِن رَدُّوا الحَقَّ فَافضُض جَماعَتَهُم ، وشَتِّت کَلِمَتَهُم ، وأبسِلهُم (2) بِخَطایاهُم . (3)
.
ص: 397
شرح الأخبار_ به نقل از اصبغ بن نُباته _: چون بصریان (جَمَلیان) در هم شکستند ، جوانی رو به علی _ که درودهای خدا بر او باد _ کرد و گفت : چرا آنچه در چادرهاست (غنایم) ، تقسیم نمی شود؟ علی علیه السلام فرمود : «مرا به فتوای نوآموزان ، نیازی نیست» . جوان دیگری برخاست و مانند همین سخن را گفت. امام علیه السلام به او نیز پاسخی همانند پاسخ آن یکی داد. جوان گفت : به خدا سوگند که تو به داد ، رفتار نمی کنی! علی علیه السلام به او فرمود : «خداوند ، تو را به [دوره] حکومت جوانِ ثقیف برساند ، اگر دروغ گفته باشی!». سپس گفت : «بار خدایا! من از اینان ملول گشته ام و اینان از من . پس به جای ایشان ، بهتر از ایشان را به من بده و به جای من ، کسی را نصیبشان فرما که برایشان بد باشد» . آن جوان به دوره حکومت حَجّاج رسید و به دست او کشته شد .
7 / 3قاسطین (معاویه و دار و دسته اش)امام علی علیه السلام :بار خدایا! اگر آنان دست رد به سینه حق زده اند ، پس جماعتشان را از هم پراکنده ساز و وحدت کلمه شان را از هم فرو پاش و آنان را به سبب گناهانشان به هلاکت در افکن .
.
ص: 398
عنه علیه السلام :ألا وإنَّهُ بَلَغَنی أنَّ مُعاوِیَةَ سَبَّنی ولَعَنَنی ! اللّهُمَّ اشدُد وَطأَتَکَ عَلَیهِ ، وأنزِلِ اللَّعنَةَ عَلَی المُستَحِقِّ ، آمینَ یا رَبَّ العالَمینَ ، رَبَّ إسماعیلَ وباعِثَ إبراهیمَ ، إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ . (1)
عنه علیه السلام :قاتَلَ اللّهُ ابنَ آکِلَةِ الأَکبادِ ، ما أضَلَّهُ وأعماهُ ومَن مَعَهُ !... حَکَمَ اللّهُ بَینی وَبَینَ هذِهِ الاُمَّةِ ، قَطَعوا رَحِمی وأضاعوا أیّامی ، ودَفَعوا حَقّی ، وصَغَّروا عَظیمَ مَنزِلَتی ، وأجمَعوا عَلی مُنازَعَتی (2)
شرح الأخبار :سَمِعَ عَلِیٌّ علیه السلام رَجُلاً یَلعَنُ أهلَ الشّامِ ، فَقالَ : وَیحَکَ لا تَلعَنهُم ! ولکِنِ العَن مُعاوِیَةَ وعَمرَو بنَ العاصِ وشیعَتَهُما ، وکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَلعَنُهُم فی قُنوتِهِ . (3)
الإمام علیّ علیه السلام :قاتَلَ اللّهُ مُعاوِیَةَ ! اللّهُمَّ حَمِّلهُ آثامَهُم وأوزارا وأثقالاً مَعَ أثقالِهِ ! اللّهُمَّ لا تَعفُ عَنهُ ! (4)
وقعة صفّین :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام إذا صَلَّی الغَداةَ وَالمَغرِبَ وفَرَغَ مِنَ الصَّلاةِ یَقولُ : اللّهُمَّ العَن مُعاوِیَةَ وعَمرا ، وأبا موسی وحَبیبَ بنَ مَسلَمَهَ ، وَالضَّحّاکَ بنَ قَیسٍ وَالوَلیدَ بنَ عُقبَةَ ، وعَبدَ الرَّحمنِ بنَ خالِدِ بنِ الوَلیدِ . (5)
.
ص: 399
امام علی علیه السلام :هان! به من خبر رسیده است که معاویه ، مرا ناسزا می گوید و نفرین می کند . بار خدایا! بر او سخت گیر و نفرین را بر سزامندش فرو فرست . چنین باد ، ای پروردگارِ جهانیان، ای پروردگار اسماعیل و برانگیزاننده ابراهیم، که به راستی ، تو ستودنی و بزرگواری .
امام علی علیه السلام :خدا مرگ دَهَد پسر آن زنِ جگر خوار را! چه گم راه و کور دل اند او و یارانش! ... خداوند ، میان من و این امّت ، داوری کند که رشته خویشاوندی مرا بُریدند و روزگارِ مرا تباه کردند، و حقّ مرا [از من] دور ساختند و مقام بلند مرا خُرد شمردند و بر ستیز با من ، هم داستان شدند !
شرح الأخبار :علی علیه السلام شنید که مردی ، شامیان را نفرین می کند . فرمود : «وای بر تو! آنها را لعنت مکن ؛ بلکه [تنها ]معاویه و عمرو بن عاص و پیروان آن دو را نفرین کن». و علی علیه السلام در قنوت خود ، آنها را نفرین می کرد .
امام علی علیه السلام :خدا معاویه را مرگ دهد! بار خدایا! گناهان آنان (شامیان) را بر دوش او نِه، و بارها و سنگینی های ایشان را بر بارهای [گناهان ]وی بیفزای . بار خدایا! از او مگذر .
وقعة صفّین :علی علیه السلام هر گاه نماز صبح و مغرب می خواند، پس از نماز می گفت : «بار خدایا! معاویه و عمرو و ابو موسی و حبیب بن مَسلمه و ضحّاک بن قیس و ولید بن عُقبه و عبدالرحمان بن خالد بن ولید را لعنت فرما» .
.
ص: 400
المصنّف لابن أبی شیبة عن عبدالرحمن بن مغفل :صَلَّیتُ مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام صَلاةَ الغَداةِ ، فَقَنَتَ ، فَقالَ فی قُنوتِهِ : اللّهُمَّ عَلَیکَ بِمُعاوِیَةَ وأشیاعِهِ ، وعَمرِو بنِ العاصِ وأشیاعِهِ ، وأبِی [الأَعوَرِ] (1) السُّلَمِیِّ وأشیاعِهِ ، وعَبدِ اللّهِ بنِ قَیسٍ وأشیاعِهِ . (2)
المناقب للکوفی عن یوسف بن أبی روق :إنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام بَعدَما حَکَمَ الحَکَمانِ _ عَمرُو بنُ العاصِ وأبو موسی _ بِالجَورِ وَالهَوی ، قالَ : اللّهُمَّ العَن مُعاوِیَةَ بنَ أبی سُفیانَ بادِئا ، وعَمرَو بنَ العاصِ ثانِیا ، وأبَا الأَعوَرِ السُّلَمِیَّ ثالِثا ، وعَبدَ اللّهِ بنَ قَیسٍ [أبا موسی الأَشعَرِیَّ] رابِعا . وکانَ علیه السلام یَمُدُّ بِها صَوتَهُ . (3)
الإمام علیّ علیه السلام_ فی دُعائِهِ عَلی عَمرِو بنِ العاصِ _: اللّهُمَّ العَنهُ ؛ فَإِنَّ رَسولَکَ لَعَنَهُ . (4)
الاستیعاب :أبُو الأَعوَرِ السُّلَمِیُّ ، اسمُهُ عَمرُو بنُ سُفیانَ ... کانَ هُوَ وعَمرُو بنُ العاصِ مَعَ مُعاوِیَةَ بِصِفّینَ ، وکانَ أشَدَّ مَن عِندَهُ عَلی عَلِیٍّ علیه السلام ، وکانَ عَلِیٌّ یَذکُرُهُ فِی القُنوتِ فی صَلاةِ الغَداةِ ، یَقولُ : اللّهُمَّ عَلَیکَ بِهِ ، مَعَ قَومٍ یَدعو عَلَیهِم فی قُنوتِهِ . (5)
الإمام علیّ علیه السلام_ لِمَروانَ بنِ الحَکَمِ _: تَنَحَّ لَحاکَ (6) اللّهُ إلَی النّارِ . (7)
الغارات :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام دَعا قَبلَ مَوتِهِ عَلی بُسرِ بنِ أبی أرطاةَ _ لَعَنَهُ اللّهُ _ فیما بَلَغَنا ، فَقالَ : اللّهُمَّ إنّ بُسرا باعَ دینَهُ بِدُنیاهُ ، وَانتَهَکَ مَحارِمَکَ ، وکانَت طاعَةُ مَخلوقٍ فاجِرٍ آثَرَ عِندَهُ مِمّا عِندَکَ ، اللّهُمَّ فَلا تُمِتهُ حَتّی تَسلُبَهُ عَقلَهُ . فَما لَبِثَ بَعدَ وَفاةِ عَلِیًّ علیه السلام إلاّ یَسیرا ، حَتّی وَسوَسَ وذَهَبَ عَقلُهُ . (8)
.
ص: 401
المصنّف ، ابن ابی شیبة_ به نقل از عبدالرحمان بن مغفل _: نماز صبح را با علی علیه السلام گزاردم. ایشان ، قنوت خواند و در قنوتش گفت : «بار خدایا! معاویه و پیروانش ، عمرو بن عاص و پیروانش ، ابو [اَعوَر] سُلَمی و پیروانش ، و عبد اللّه بن قیس و پیروانش را مجازات کن» .
المناقب ، کوفی_ به نقل از یوسف بن ابی روق _: علی بن ابی طالب علیه السلام پس از آن که دو داور (عمرو بن عاص و ابو موسی) ، ظالمانه و خودسرانه داوری کردند، گفت : «بار خدایا! نخست ، معاویة بن ابی سفیان را لعنت فرما، و دوم ، عمرو بن عاص را، و سوم ، ابو اعور سُلمی را، و چهارم ، عبد اللّه بن قیس [ابو موسی اشعری] را». امام علیه السلام این نفرین را با صدای بلند می گفت .
امام علی علیه السلام_ در نفرینش بر عمرو بن عاص _: بار خدایا! لعنتش فرما، که پیامبرت هم بر او لعنت فرستاده است .
الإستیعاب :ابو اَعوَر سُلَمی _ که نامش عمرو بن سفیان است ... _ ، همراه عمرو بن عاص با معاویه در صفّین بودند، و او کینه توزترین سپاه معاویه نسبت به علی علیه السلام بود، و علی علیه السلام در قنوت نماز صبحش از او، به همراه چند تن دیگر که در قنوتش آنان را نفرین می کرد، نام می بُرد و می گفت : «بار خدایا! او را مجازات کن» .
امام علی علیه السلام_ به مروان بن حَکَم _: برو به جهنّم، خدایت لعنت کُناد!
الغارات :آن گونه که به ما رسیده است، علی علیه السلام پیش از وفاتش بر بُسر بن ابی اَرطات ، نفرین فرستاد و گفت : «بار خدایا! بُسر ، دینش را به دنیایش فروخت و حرمت های تو را زیرِ پا نهاد و فرمان بُرداری از مخلوقی نابه کار را بر آنچه [از ثواب و پاداش] ، نزد توست ترجیح می داد. بار خدایا! پس او را نمیران تا آن که خِردش را از او بگیری» . از وفات علی علیه السلام اندکی بیش نگذشت که بُسر ، دچار وسواس شد و عقلش زایل گشت .
.
ص: 402
الإمام علیّ علیه السلام :اللّهُمَّ العَن بُسرا وعَمروا ومُعاوِیَةَ ، اللّهُمَّ لِیَحُلَّ عَلَیهِم غَضَبُکَ ، وَلتَنزِل بِهِم نَقِمَتُکَ ، وَلیُصِبهُم بَأسُکَ ورِجزُکَ (1) الَّذی لا تَرُدُّهُ عَنِ القَومِ المُجرِمینَ . (2)
الإرشاد عن الولید بن الحارث وغیره عن رجالهم :إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام لَمّا بَلَغَهُ ما صَنَعَهُ بُسرُ ابنُ أرطاةَ بِالیَمَنِ قالَ : اللّهُمَّ إنَّ بُسرا باعَ دینَهُ بِالدُّنیا فَاسلُبهُ عَقلَهُ ، ولا تُبقِ لَهُ مِن دینِهِ ما یَستَوجِبُ بِهِ عَلَیکَ رَحمَتَکَ . فَبَقِیَ بُسرٌ حَتَّی اختَلَطَ (3) ، فَکانَ یَدعو بِالسَّیفِ ، فَاتُّخِذَ لَهُ سَیفٌ مِن خَشَبٍ ، فَکانَ یَضرِبُ بِهِ حَتّی یُغشی عَلَیهِ ، فَإِذا أفاقَ قالَ : السَّیفَ السَّیفَ ! فَیُدفَعُ إلَیهِ فَیَضرِبُ بِهِ ، فَلَم یَزَل ذلِکَ دَأبَهُ حَتّی ماتَ . (4)
مروج الذهب :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام _ حینَ أتاهُ خَبَرُ قَتلِ بُسرٍ لاِبنَی عُبَیدِ اللّهِ : قُثَمَ وعَبدِ الرَّحمنِ _ دَعا عَلی بُسرٍ ، فَقالَ : اللّهُمَّ اسلُبهُ دینَهُ وعَقلَهُ . فَخَرِفَ الشَّیخُ حَتّی ذُهِلَ عَقلُهُ ، وَاشتَهَرَ بِالسَّیفِ فَکانَ لا یُفارِقُهُ ، فَجُعِلَ لَهُ سَیفٌ مِن خَشَبٍ ، وجُعِلَ بَینَ یَدَیهِ زِقٌّ (5) مَنفوخٌ یَضرِبُهُ ، وکُلَّما تَخَرَّقَ اُبدِلَ ، فَلَم یَزَل یَضرِبُ ذلِکَ الزِّقَّ بِذلِکَ السَّیفِ حَتّی ماتَ ذاهِلَ العَقلِ یَلعَبُ بِخُرئِهِ . (6)
.
ص: 403
امام علی علیه السلام :بار خدایا! بُسر و عَمرو و معاویه را لعنت کن . بار خدایا! خشمت بر آنان ، فرود آید و انتقامت بر آنان ، نازل گردد و گزند و عذابت که از گروه بزهکاران بازَش نمی داری، به ایشان برسد .
الإرشاد_ به نقل از ولید بن حارث و جز او ، از رجالشان _: چون رفتاری که بُسر بن اَرطات با یمن کرد به امیر مؤمنان علیه السلام گزارش شد، گفت : «بار خدایا! بُسر ، دینش را به دنیا فروخت . پس خِردش را از او بگیر و از دینش ، چیزی که بدان سبب مستوجب رحمت تو شود ، برایش مگذار» . بُسر چندان زنده مانْد که به اختلالِ عقل ، دچار آمد، به طوری که شمشیر می خواست، و برایش شمشیری از چوب می ساختند و او با آن ، چندان ضربه می زد که از هوش می رفت، و چون به هوش می آمد ، می گفت : شمشیر، شمشیر! و باز ، شمشیر را به دستش می دادند و پیوسته ضربه می زد، و کارش همین بود تا آن که مُرد .
مروج الذهب :علی علیه السلام _ هنگامی که خبر کشته شدن دو پسر عبید اللّه : قُثَم و عبدالرحمان به دست بُسر را شنید ، گفت : «بار خدایا! دین او و خِردش را از وی بگیر» . پس، بُسر ، پیری خِرِف شد تا بدان جا که عقلش را از کف داد و به شمشیر ، شُهره شد و دَمی از شمشیر جدا نمی شد. از این رو، شمشیری چوبین برایش ساختند و خیکی پُر باد در برابرش می گذاشتند که بر آن می زد و چون پاره می شد ، خیکی دیگر برایش می گذاشتند، و او پیوسته با آن شمشیر بر آن خیک می زد، تا آن که با همان حال دیوانگی و در حالی که با مدفوعش بازی می کرد، مُرد .
.
ص: 404
7 / 4المارِقونَ «الخَوارِجُ»الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ یَدعو عَلَی الخَوارِجِ فَیَقولُ فی دُعائِهِ : اللّهُمَّ رَبَّ البَیتِ المَعمورِ ، وَالسَّقفِ المَرفوعِ ، وَالبَحرِ المَسجورِ (1) ، وَالکِتابِ المَسطورِ ، أسأَ لُکَ الظَّفَرَ عَلی هؤُلاءِ الَّذینَ نَبَذوا کِتابَکَ وَراءَ ظُهورِهِم ، وفارَقوا اُمَّةَ أحمَدَ صلی الله علیه و آله عُتُوّا عَلَیکَ . (2)
الإمام علیّ علیه السلام_ مِن کَلامٍ لَهُ علیه السلام قالَهُ لِلبُرجِ بنِ مُسهِرٍ الطّائِیِّ ، وقَد قالَ لَهُ بِحَیثُ یَسمَعُهُ : لا حُکمَ إلاّ للّهِِ ، وکانَ مِنَ الخَوارِجِ _: اُسکُت ، قَبَّحَکَ اللّهُ یا أثرَمُ ! فَوَاللّهِ لَقَد ظَهَرَ الحَقُّ فَکُنتَ فیهِ ضَئیلاً شَخصُکَ ، خَفِیّا صَوتُکَ ، حَتّی إذا نَعَرَ الباطِلُ نَجَمتَ نُجومَ قَرنِ الماعِزِ . (3)
7 / 5مَن خَذَلَهُ مِن أصحابِهِالإمام علیّ علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی قَد مَلِلتُهُم ومَلّونی ، وسَئِمتُهُم وسَئِمونی ، فَأَبدِلنی بِهِم خَیرا مِنهُم ، وأبدِلهُم بی شَرّا مِنّی . اللّهُمَّ مُث (4) قُلوبَهُم کَما یُماثُ المِلحُ فِی الماءِ . (5)
.
ص: 405
7 / 4مارقین (خوارج)امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام خوارج را نفرین می کرد و در نفرینش می گفت : «بار خدایا، ای پروردگار بیت معمور و سقف افراشته و دریای آکَنْده و نامه نبشته! پیروزی بر این کسانی را که از سرِ سرکشی بر تو، کتاب تو را پشت سر افکندند و از امّت احمد صلی الله علیه و آله جدا گشتند ، از تو درخواست می کنم» .
امام علی علیه السلام_ از سخنان ایشان به بُرج بن مُسهِر طایی که از خوارج بود و با صدای بلند ، طوری که امام علیه السلام بشنود، گفت : حَکَمیت ، تنها از آنِ خداست _: خاموش باش! خدایت زشت گرداند ، ای دندان فتاده! به خدا سوگند ، زمانی که حق ، آشکارا [و چیره] گشت ، تو در آن شخصیتی ناچیز بودی و آوازه ات پنهان بود، تا آن که چون باطل نعره برآورد ، تو چونان شاخِ بُز ، سر برآوردی .
7 / 5آن دسته از یارانش که او را تنها گذاشتندامام علی علیه السلام :بار خدایا! من از آنان خسته شده ام و آنان از من. من از آنان به ستوه آمده ام و آنان از من. پس بهتر از آنان را به من ده و به جای من ، بدترین شخص را نصیب ایشان فرما . بار خدایا! دل هایشان را ذوب فرما ، آن سان که نمک در آب ، حل می شود .
.
ص: 406
الغارات عن أبی صالح الحنفی :رَأَیتُ عَلِیّا علیه السلام یَخطُبُ وقَد وَضَعَ المُصحَفَ عَلی رَأسِهِ حَتّی رَأَیتُ الوَرَقَ یَتَقَعقَعُ عَلی رَأسِهِ ، قالَ : فَقالَ : اللّهُمَّ قَد مَنَعونی ما فیهِ فَأَعطِنی ما فیهِ ، اللّهُمَّ قَد أبغَضتُهُم وأبغَضونی ، ومَلِلتُهُم ومَلّونی ، وحَمَلونی عَلی غَیرِ خُلُقی وطَبیعَتی وأخلاقٍ لَم تَکُن تُعرَفُ لی ، اللّهُمَّ فَأَبدِلنی بِهِم خَیرا مِنهُم ، وأبدِلهُم بی شَرّا مِنّی ، اللّهُمَّ مُث قُلوبَهُم کَما یُماثُ المِلحُ فِی الماءِ . (1)
الإمام علیّ علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی قَد سَئِمتُ الحَیاةَ بَینَ ظَهرانَی هؤُلاءِ القَومِ ، وتَبَرَّمتُ الأَمَلَ ؛ فَأَتِح (2) لی صاحِبی حَتّی أستَریحَ مِنهُم ویَستَریحوا مِنّی ، ولَن یُفلِحوا بَعدی . (3)
المصنّف لعبد الرزّاق عن عبیدة :سَمِعتُ عَلِیّا یَخطُبُ ، یَقولُ : اللّهُمَّ إنّی قَد سَئِمتُهُم وسَئِمونی ، ومَلِلتُهُم ومَلّونی ، فَأَرِحنی مِنهُم وأرِحهُم مِنّی ؛ فَما یَمنَعُ أشقاکُم أن یَخضِبَها بِدَمٍ ؟ ووَضَعَ یَدَهُ عَلی لِحیَتِهِ . (4)
.
ص: 407
الغارات_ به نقل از ابو صالح حنفی _: علی علیه السلام را دیدم که در حال مشغول ایراد خطبه است و قرآن را بر سرش نهاده و صدای به هم خوردن ورق هایش به گوش می خورَد، و گفت : «بار خدایا! ایشان ، آنچه را در این (قرآن) است ، از من باز داشتند . پس تو آنچه را در آن است ، به من عطا فرما . بار خدایا! من از ایشان بیزارم و ایشان از من . من از ایشان به تنگ آمده ام و ایشان از من. آنان ، مرا بر خلاف خُویم و طبیعتم و اخلاقی که در من نبوده است، وا داشتند . بار خدایا! پس بهتر از آنان را برایم جایگزین فرما و به جای من ، بدترین کس را نصیب آنان فرما . بار خدایا! دل های آنان را ذوب فرما ، آن سان که نمک در آب ، حل می شود» .
امام علی علیه السلام :بار خدایا! من از زندگی در میان این مردم ، خسته (بیزار) گشته ام و از امیدواری [به اصلاح این جماعت ]خسته شده ام . پس، یار مرا (1) برسان تا من ، از اینان آسوده شوم و ایشان از من! و البته پس از من ، هرگز روی رستگاری نخواهند دید .
المصنّف ، عبد الرزاق_ به نقل از عبیده _: شنیدم که علی علیه السلام خطبه می خواند و می گوید : «بار خدایا! من از اینان به ستوه آمده ام و ایشان از من . من از اینان خسته شده ام و ایشان از من . پس، مرا از دست ایشان ، راحت گردان و ایشان را از من . پس، چرا تیره بخت ترینِ شما این را به خون رنگین نمی کند؟» و امام علیه السلام دستش را بر محاسن خویش نهاد .
.
ص: 408
المصنّف لابن أبی شیبة عن عبیداللّه بن أبی رافع :رَأَیتُ عَلِیّا حینَ ازدَحَموا عَلَیهِ حَتّی أدمَوا رِجلَهُ ، فَقالَ : اللّهُمَّ إنّی قَد کَرِهتُهُم وکَرِهونی ، فَأَرِحنی مِنهُم وأرِحهُم مِنّی . (1)
الإمام علیّ علیه السلام :أصبَحتُ وَاللّهِ لا اُصَدِّقُ قَولَکُم ، ولا أطمَعُ فی نُصرَتِکُم ، فَرَّقَ اللّهُ بَینی وبَینَکُم ، وأبدَلَنی بِکُم مَن هُوَ خَیرٌ لی مِنکُم . (2)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی قَد مَلِلتُهُم فَأَرِحنی مِنهُم ، وَاقبِضنی إلَیکَ غَیرَ عاجِزٍ ولا مَلولٍ . (3)
الإمام الحسین علیه السلام :قالَ لی عَلِیٌّ علیه السلام : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَنَحَ لِیَ اللَّیلَةَ فی مَنامی ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ما لَقیتُ مِن اُمَّتِکَ مِنَ الأَوَدِ وَاللَّدَدِ (4) !! قالَ : اُدعُ اللّهَ عَلَیهِم . قُلتُ : اللّهُمَّ أبدِلنی بِهِم مَن هُوَ خَیرٌ لی مِنهُم ، وأبدِلهُم بی مَن هُوَ شَرٌّ مِنّی . فَخَرَجَ ، فَضَرَبَهُ الرَّجُلُ . (5)
الإمام علیّ علیه السلام_ بَعدَ غارَةِ سُفیانَ بنِ عَوفٍ الغامِدِیِّ عَلَی الأَنبارِ _: قاتَلَکُمُ اللّهُ ؛ لَقَد مَلَأتُم قَلبی قَیحا ، وشَحَنتُم صَدری غَیظا ، وجَرَّعتُمونی نُغَبَ التَّهمامِ أنفاسا (6) ، وأفسَدتُم عَلَیَّ رَأیی بِالعِصیانِ وَالخِذلانِ ، حَتّی لَقَد قالَت قُرَیشٌ : إنَّ ابنَ أبی طالِبٍ رَجُلٌ شُجاعٌ ، ولکِن لا عِلمَ لَهُ بِالحَربِ ! (7)
.
ص: 409
المصنّف ، ابن ابی شیبة_ به نقل از عبید اللّه بن ابی رافع _: علی علیه السلام را دیدم که مردم بر او هجوم آورده اند تا جایی که پایش را خونی کردند . پس گفت : «بار خدایا! من ، ایشان را ناخوش می دارم و ایشان مرا . پس مرا از ایشان ، راحت گردان و ایشان را از من .
امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که دیگر ، سخن شما را باور نمی کنم و به یاری شما چشم ندارم . خداوند ، مرا از شما جدا کند و به جای شما ، کسی را که برای من بهتر از شماست ، نصیبم گرداند !
امام علی علیه السلام :بار خدایا! من از این جماعت ، ملول گشته ام . پس مرا از دست آنان ، بیاسای و به سوی خویش ببر که نه عاجز شوم و نه ملول .
امام حسین علیه السلام :علی علیه السلام به من فرمود : دیشب پیامبر خدا به خوابم آمد . گفتم : ای پیامبر خدا! چه کژی ها و دشمنی ها که از امّتت دیدم! فرمود : «نفرینشان کن». من گفتم : بار خدایا! به جای آنان ، کسی را که برای من بهتر از ایشان است، به من عطا فرما و به جای من ، بدترین کس را نصیب ایشان گردان . آن گاه ، علی علیه السلام [به سوی مسجد] بیرون رفت و آن مرد (ابن ملجم) ، او را ضربت زد .
امام علی علیه السلام_ پس از یورش سفیان بن عوف غامِدی به انبار _: خدایتان بکُشد که دلم را پر ریش و سینه ام را پُر خشم کردید و جرعه های غم و اندوه پیاپی به من نوشاندید و با نافرمانی و یاری نرساندن های خود ، نقشه هایم را تباه کردید، تا جایی که قریش گفت : پسر ابو طالب ، مرد دلاوری است ؛ امّا جنگ نمی داند!
.
ص: 410
عنه علیه السلام :لَقَد بَلَغَنی أنَّکُم تَقولونَ : عَلِیٌّ یَکذِبُ ! قاتَلَکُمُ اللّهُ تَعالی ، فَعَلی مَن أکذِبُ ؟ أعَلَی اللّهِ ، فَأَنَا أوَّلُ مَن آمَنَ بِهِ ! أم عَلی نَبِیِّهِ ، فَأَنَا أوَّلُ مَن صَدَّقَهُ ! (1)
عنه علیه السلام_ مِن کَلامٍ لَهُ فی تَوبیخِ بَعضِ أصحابِهِ _: أضرَعَ اللّهُ خُدودَکُم (2) ، وأتعَسَ جُدودَکُم (3) ، لا تَعرِفونَ الحَقَّ کَمَعرِفَتِکُمُ الباطِلَ ، ولا تُبطِلونَ الباطِلَ کَإِبطالِکُمُ الحَقَّ . (4)
عنه علیه السلام :اللّهُمَّ قَد مَلَّت أطِبّاءُ هذَا الدّاءِ الدَّوِیِّ ، وکَلَّتِ النَّزَعَةُ بِأَشطانِ الرَّکِیِّ 5 . (5)
عنه علیه السلام_ بَعدَ تَخاذُلِ النّاسِ عَن نُصرَةِ مُحَمَّدِ بنِ أبی بَکرٍ ومَقتَلِهِ _: أسأَلُ اللّهَ تَعالی أن یَجعَلَ لی مِنهُم فَرَجا عاجِلاً ، فَوَاللّهِ لَولا طَمَعی عِندَ لِقائی عَدُوّی فِی الشَّهادَةِ وتَوطینی نَفسی عَلَی المَنِیَّةِ ، لَأَحبَبتُ ألاّ ألقی (6) مَعَ هؤُلاءِ یَوما واحِدا ، ولا ألتَقِیَ بِهِم أبَدا . (7)
.
ص: 411
امام علی علیه السلام :به من خبر رسیده است که می گویید : علی ، دروغ می گوید! خدای متعال ، مرگتان دهد! بر که دروغ می بندم؟ بر خدا _ که من ، نخستین ایمان آورنده به او بودم _ ؟ یا بر پیامبرش _ که من ، نخستین تصدیق کننده او بودم _ ؟!
امام علی علیه السلام_ از سخنان ایشان در نکوهش برخی یارانش _: خداوند ، چهره هایتان را خوار و بخت هایتان را باژگونه کناد! شما آن گونه که باطل را می شناسید ، حق را نمی شناسید و آن چنان که در نابودی حق می کوشید ، در از میان بردن باطل نمی کوشید .
امام علی علیه السلام :بار خدایا! طبیبانِ این درد بی درمان ، به ستوه آمده اند و کِشندگان آب ، از برکشیدن ریسمان های چاه ها درمانده اند . (1)
امام علی علیه السلام_ پس از یاری نرساندن مردم به محمّد بن ابی بکر و کشته شدن او _: از خداوند متعال می خواهم که هر چه زودتر ، مرا از این مردم برهانَد . به خدا سوگند ، اگر نبود این که آرزو دارم در رویارویی با دشمنم به شهادت رسم و خود را برای مرگ ، آماده کرده ام، دوست می داشتم که حتّی یک روز با این مردم برخورد نکنم و هرگز آنها را دیدار ننمایم .
.
ص: 412
الإمام الحسن علیه السلام :قالَ عَلِیٌّ علیه السلام لِأَهلِ الکوفَةِ : اللّهُمَّ کَمَا ائتَمَنتُهُم فَخانونی ، ونَصَحتُ لَهُم فَغَشّونی ، فَسَلَّط عَلَیهِم فَتی ثَقیفٍ الذَّیّالَ (1) المَیّالَ ! یَأکُلُ خَضِرَتَها (2) ، ویَلبَسُ فَروَتَها (3) ، ویَحکُمُ فیها بِحُکمِ الجاهِلِیَّةِ . (4)
الإمام علیّ علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی سِرتُ فیهِم بِما أمَرَنی بِهِ رَسولُکُ وصَفِیُّکَ فَظَلَمونی ، فَقَتَلتُ المُنافِقینَ کَما أمَرتَنی فَجَهِلونی ، وقَد مَلِلتُهُم ومَلّونی ، وأبغَضتُهُم وأبغَضونی ، ولَم تَبقَ خَلَّةٌ أنتَظِرُها إلاَّ المُرادِیُّ . اللّهُمَّ فَعَجِّل لَهُ الشَّقاوَةَ ، وتَغَمَّدنی بِالسَّعادَةِ . اللّهُمَّ قَد وَعَدَنی نَبِیُّکَ أن تَتَوَفّانی إلَیکَ إذا سَأَلتُکَ ، اللّهُمَّ وقَد رَغِبتُ إلَیکَ فی ذلِکَ . (5)
.
ص: 413
امام حسن علیه السلام :علی علیه السلام درباره مردم کوفه _: بار خدایا! من به این مردم اعتماد کردم؛ امّا آنها به من خیانت کردند . من با آنان یک دل و یک رنگ بودم ؛ لیکن آنان با من ناراستی نمودند. پس، آن جوانِ دراز دامنِ بیدادگرِ ثقیف (1) را که سبزه دنیا را می خورَد و پوستینِ آن را می پوشد (2) و به آیین جاهلیت در آن فرمان روایی می کند، بر ایشان مسلّط گردان .
امام علی علیه السلام :بار خدایا! من در میان این مردم ، چنان رفتار کردم که پیامبر و برگزیده تو به من فرموده بود ؛ امّا اینان به من ستم کردند . همچنان که تو فرمانم دادی ، منافقان را کُشتم؛ ولی این مردم ، مرا نشناختند. دیگر ، هم من از اینان ملول گشته ام و هم ایشان از من ؛ هم من از ایشان بیزارم هم ایشان از من، و دیگر چیزی که منتظرش باشم ، باقی نمانده است ، مگر مُرادی . (3) بار خدایا! پس هر چه زودتر شقاوتش را به او برسان و مرا در سعادت غرقه گردان . بار خدایا! پیامبرت به من وعده داد که هرگاه از تو بخواهم ، مرا نزد خود می بَرَی. بار خدایا! اکنون ، آن را از تو می خواهم .
.
ص: 414
البابُ الثّامِنُ : من دعا علیه الإمام الحسن بن علیّ8 / 1زِیادُ بنُ أبیهِالمناقب لابن شهرآشوب :اِستَغاثَ النّاسُ مِن زِیادٍ إلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَرَفَعَ یَدَهُ وقالَ : اللّهُمَّ خُذ لَنا ولِشیعَتِنا مِن زِیادِ بنِ أبیهِ ، وأرِنا فیهِ نَکالاً عاجِلاً إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (1)
المعجم الکبیر عن الحسن :کانَ زِیادٌ یَتَتَبَّعُ شیعَةَ عَلِیٍّ علیه السلام فَیَقتُلُهُم ، فَبَلَغَ ذلِکَ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ : اللّهُمَّ تَفَرَّد بِمَوتِهِ . (2)
8 / 2مُعاوِیَةُ وأصحابُهُالاحتجاج عن الشعبی وأبی مخنف ویزید المصری عن الإمام الحسن علیه السلام_ فی دُعائِهِ عَلی مُعاوِیَةَ وأصحابِهِ _: ما لَهُم ! خَرَّ عَلَیهِمُ السَّقفُ مِن فَوقِهِم وأتاهُمُ العَذابُ مِن حَیثُ لا یَشعُرونَ (3) ، ثُمَّ قالَ : یا جارِیَةُ أبلِغینی ثِیابی . ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنّی أدرَأُ بِکَ فی نُحورِهِم ، وأعوذُ بِکَ مِن شُرورِهِم ، وأستَعینُ بِکَ عَلَیهِم ، فَاکفِنیهِم بِما شِئتَ وأنّی شِئتَ ، مِن حَولِکَ وقُوَّتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ . وقالَ لِلرَّسولِ : هذا کَلامُ الفَرَجِ . فَلَمّا أتی مُعاوِیَةَ رَحَّبَ بِهِ وحَیّاهُ وصافَحَهُ . (4)
.
ص: 415
باب هشتم : کسانی که امام حسن ، آنان را نفرین کرد8 / 1زیاد بن اَبیه (1)المناقب ، ابن شهر آشوب :مردم از زیاد [بن ابیه] به امام حسن علیه السلام فریاد خواهی کردند. امام علیه السلام دستش را بلند کرد و گفت : «بار خدایا! انتقام ما و پیروان ما را از زیاد بن ابیه بگیر و هر چه زودتر ، ما را شاهد مجازات او قرار ده، که به راستی تو بر هر کاری توانایی» .
المعجم الکبیر_ به نقل از حسن [بصری] _: زیاد [بن ابیه] ، پیروان علی علیه السلام را تعقیب می کرد و آنان را می کُشت. این خبر به حسن بن علی علیه السلام رسید. گفت : «بار خدایا! تو خود ، او را بمیران» . (2)
8 / 2معاویه و یارانشالاحتجاج_ به نقل از شَعبی و ابو مِخنَف و یزید مصری _: امام حسن علیه السلام در نفرینش بر معاویه و یاران او فرمود : «باز ، چه می خواهند؟ سقفِ روی سرشان بر آنان آوار گردد! و عذاب، از جایی که نفهمند، بر ایشان فرود آید!» . سپس فرمود : «ای کنیز! جامه ام را بیاور» . آن گاه گفت : «بار خدایا! من ، تو را سپرِ خود در برابر ایشان قرار می دهم و از گزندهایشان به تو پناه می بَرَم و در برابر آنان ، از تو کمک می جویم. پس به نیرو و توان خود، شرّ آنان را هر گونه و هر جا که تو خود می خواهی ، از من دور فرما ، ای مهربان ترینِ مهربانان!» . و به فرستاده[ی معاویه] فرمود : «این، دعای فَرَج (نجات) است» . و چون نزد معاویه آمد، معاویه به ایشان خوشآمد و درود گفت و دست داد .
.
ص: 416
. .
ص: 417
. .
ص: 418
البابُ التّاسِعُ : من دعا علیه الإمام الحسین بن علیّ9 / 1أهلُ الکوفَةِالإمام الحسین علیه السلام_ مِن دُعائِهِ یَومَ عاشوراءَ _: اللّهُمَّ أمسِک عَنهُم قَطرَ السَّماءِ ، وَامنَعهُم بَرَکاتِ الأَرضِ ، اللّهُمَّ فَإِن مَتَّعتَهُم إلی حینٍ فَفَرِّقهُم فِرَقا ، وَاجعَلهُم طَرائِقَ قِدَدا ، ولا تُرضِ عَنهُمُ الوُلاةَ أبَدا ؛ فَإِنَّهُم دَعَونا لِیَنصُرونا فَعَدَوا عَلَینا فَقَتَلونا . (1)
ینابیع المودّة :بَرَزَ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ المُجتَبی وهُوَ شابٌّ ، وحَمَلَ عَلی القَومِ ، ولَم یَزَل یَقتُلُ مِنهُم حَتّی قَتَلَ مِنهُم سِتّینَ رَجُلاً ، فَضَرَبَهُ رَجُلٌ عَلی هامَتِهِ ، فَصُرِعَ إلَی الأَرضِ وهُوَ یَقولُ : یا عَمّاهُ أدرِکنی ، فَحَمَلَ عَلَیهِمُ الإِمامُ وفَرَّقَ القَومَ عَنهُ ، فَقَتَلَ قاتِلَ القاسِمِ ، فَبَکَی الإِمامُ وقالَ : اللّهُمَّ أنتَ تَعلَمُ أنَّهُم دَعَونا لِیَنصُرونا فَخَذَلونا ، وأعانوا عَلَینا . اللّهُمَّ احبِس عَنهُم قَطرَ السَّماءِ ، وَاحرِمهُم بَرَکاتِکَ ، اللّهُمَّ لا تَرضَ عَنهُم أبَدا ، اللّهُمَّ إنَّکَ إن کُنتَ حَبَستَ عَنَّا النَّصرَ فِی الدُّنیا فَاجعَلهُ لَنا ذُخرا فِی الآخِرَةِ ، وَانتَقِم لَنا مِنَ القَومِ الظّالِمینَ . (2)
.
ص: 419
باب نهم : کسانی که امام حسین ، آنان را نفرین کرد9 / 1اهل کوفهامام حسین علیه السلام_ از دعای ایشان در روز عاشورا _: بار خدایا! بارشِ آسمان را از آنان نگه دار و برکت های زمین را از آنان باز بدار. بار خدایا! اگر هم تا مدّتی [از زندگی] برخوردارشان ساختی، ایشان را فرقه فرقه گردان و اندیشه و تمایلاتشان را پراکنده ساز و حاکمان را هرگز از ایشان خشنود مدار؛ چرا که این مردم ، ما را دعوت کردند تا یاری مان کنند ؛ امّا بر ما تعدّی نمودند و کمر به قتلمان بستند.
ینابیع المودّة :سپس ، قاسم بن حسن مجتبی که جوان بود ، به میدان رفت و بر دشمن ، حمله بُرد و همچنان از آنان می کُشت تا آن که شصت تن را به هلاکت رساند . در این وقت ، مردی ضربتی بر فرق او فرود آورد . قاسم ، به زمین افتاد و می گفت : عمو جان! مرا دریاب . امام علیه السلام بر دشمن تاخت و آنان را از گِرد قاسم ، پراکند و قاتلِ قاسم را کُشت. امام علیه السلام سپس گریست و گفت : «بار خدایا! تو می دانی که اینها ما را دعوت کردند تا یاری مان دهند ؛ امّا تنهایمان گذاشتند و دشمنمان را یاری دادند. بار خدایا! بارش آسمان را از آنان باز بدار و از برکت هایت محرومشان فرما . بار خدایا! هرگز از این مردم ، خشنود مشو. بار خدایا! اگر در دنیا یاری را از ما باز داشته ای ، آن را ذخیره آخرت ما قرار ده و انتقام ما را از گروه ستمکاران بگیر .
.
ص: 420
الکامل فی التاریخ :اِشتَدَّ عَطَشُ الحُسَینِ علیه السلام ، فَدَنا مِنَ الفُراتِ لِیَشرَبَ ، فَرَماهُ حُصَینُ بنُ نُمَیرٍ بِسَهمٍ فَوَقَعَ فی فَمِهِ ، فَجَعَلَ یَتَلَقَّی الدَّمَ بِیَدِهِ ورَمی بِهِ إلَی السَّماءِ ، ثُمَّ حَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنّی أشکو إلَیکَ ما یُصنَعُ بِابنِ بِنتِ نَبِیِّکَ ! اللّهُمَّ أحصِهِم (1) عَدَدا ، وَاقتُلهُم بَدَدا (2) ، ولا تُبقِ مِنهُم أحَدا . (3)
الفتوح :کُلَّما حَمَلَ بِنَفسِهِ عَلَی الفُراتِ حَمَلوا عَلَیهِ حَتّی أحالوهُ عَنِ الماءِ ، ثُمَّ رَمی رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ یُکَنّی أبَا الجَنوبِ الجُعفِیَّ (4) ، فَوَقَعَ السَّهمُ فی جَبهَتِهِ ، فَنَزَعَ الحُسَینُ علیه السلام السَّهمَ فَرَمی بِهِ ، وسالَتِ الدِّماءُ عَلی وَجهِهِ ولِحیَتِهِ . فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : اللّهُمَّ إنَّکَ تَری ما أنَا فیهِ مِن عِبادِکَ هؤُلاءِ العُصاةِ الطُّغاةِ ، اللّهُمَّ فَأَحصِهِم عَدَدا ، وَاقتُلهُم بَدَدا (5) ، ولا تَذَر عَلی وَجهِ الأَرضِ مِنهُم أحَدا ، ولا تَغفِر لَهُم أبَدا . (6)
.
ص: 421
الکامل فی التاریخ :تشنگی حسین علیه السلام شدّت گرفت و نزدیک فرات شد تا آبی بیاشامد . حُصَین بن نُمَیر ، تیری به سوی ایشان انداخت که به دهانش اصابت کرد . حسین علیه السلام خون را با دستش گرفت و به آسمان پراکند . سپس حمد و ثنای الهی به جای آورد و آن گاه گفت : «بار خدایا! از رفتاری که با پسرِ دختر پیامبرت می شود ، به تو شِکوه می کنم . بار خدایا! یکایکشان را به شمار آور و یکایکِ آنان را بکُش و اَحَدی از ایشان را برجای مگذار» .
الفتوح :هرگاه [حسین علیه السلام ] به طرف فرات حمله می بُرد ، دشمن بر او هجوم می آورد تا آن که مانع رسیدنش به آب شدند. در همین حال ، مردی به نام ابو جَنوب جُعفی ، تیری انداخت که به پیشانی امام علیه السلام نشست . حسین علیه السلام تیر را بیرون کشید و به کناری ، انداخت و خون بر صورت و محاسن او جاری گشت . سپس حسین علیه السلام گفت : «بار خدایا! تو خود می بینی که این بندگانِ نافرمان و طغیانگرت با من چه می کنند . بار خدایا! پس یکایکشان را به شمار بیاور و یکایک آنان را بکُش و اَحَدی از آنها را بر روی زمین مگذار و هرگز نیامرزشان» .
.
ص: 422
9 / 2تَمیمُ بنُ حُصَینٍالإمام زین العابدین علیه السلام :بَرَزَ مِن عَسکَرِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ رَجُلٌ آخَرُ ، یُقالُ لَهُ : تَمیمُ بنُ حُصَینٍ الفَزارِیُّ ، فَنادی : یا حُسَینُ ویا أصحابَ الحُسَینِ ! أما تَرَونَ إلی ماءِ الفُراتِ یَلوحُ کَأَنَّهُ بُطونُ الحَیّاتِ ؟ وَاللّهِ لا ذُقتُم مِنهُ قَطرَةً حَتّی تَذوقُوا المَوتَ جُرَعا . فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : مَنِ الرَّجُلُ ؟ فَقیل : تَمیمُ بنُ حُصَینٍ . فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : هذا وأبوهُ مِن أهلِ النّارِ ، اللّهُمَّ اقتُل هذا عَطَشا فِی هذَا الیَومِ . قالَ : فَخَنَقَهُ العَطَشُ حَتّی سَقَطَ عَن فَرَسِهِ ، فَوَطِئَتهُ الخَیلُ بِسَنابِکِها (1) فَماتَ . (2)
9 / 3زُرعَةُمجابو الدعوة عن محمّد الکوفی :کانَ رَجُلٌ مِن بَنی أبانِ بنِ دارِمٍ یُقالُ لَهُ : زُرعَةُ ، شَهِدَ قَتلَ الحُسَینِ علیه السلام ، فَرَمَی الحُسَینَ علیه السلام بِسَهمٍ فَأَصابَ حَنَکَهُ ، فَجَعَلَ یَتَلَقَّی الدَّمَ ، ثُمَّ یَقولُ : هکَذا إلَی السَّماءِ ، فَتُرمی (3) بِهِ ، وذلِکَ أنَّ الحُسَینَ علیه السلام دَعا بِماءٍ لِیَشرَبَ ، فَلَمّا رَماهُ حالَ بَینَهُ وبَینَ الماءِ ، فَقالَ : اللّهُمَّ ظَمِّئهُ ، اللّهُمَّ ظَمِّئهُ ! قالَ : فَحَدَّثَنی مَن شَهِدَهُ وهُوَ یَموتُ ، وهُوَ یَصیحُ مِنَ الحَرِّ فی بَطنِهِ وَالبَردِ فی ظَهرِهِ ، وبَینَ یَدَیهِ المَراوِحُ وَالثَّلجُ وخَلفَهُ الکانونُ (4) ، وهُوَ یَقولُ : اِسقونی أهلَکَنِی العَطَشُ ! فَیُؤتی بِعُسٍّ (5) عَظیمٍ فیهِ السَّویقُ (6) أوِ الماءُ وَاللَّبَنُ ، لَو شَرِبَهُ خَمسَةٌ لَکَفاهُم . قالَ : فَیَشرَبُهُ ثُمَّ یَعودُ فَیَقولُ : اِسقونی أهلَکَنِی العَطَشُ ! قالَ : فَانقَدَّ بَطنُهُ کَانقِدادِ البَعیرِ . (7)
.
ص: 423
9 / 2تَمیم بن حُصَین (1)امام زین العابدین علیه السلام :مردی دیگر به نام تمیم بن حُصَین فَزاری از سپاه عمر بن سعد به میدان آمد و فریاد زد : ای حسین و ای یاران حسین! نمی نگرید به آب فرات که چون شکم مارها می درخشد؟ به خدا سوگند ، قطره ای از آن نخواهید چشید تا آن که مرگ را جرعه جرعه سربکشید . حسین علیه السلام فرمود : «این مرد کیست؟» . گفته شد : تمیم بن حُصَین . حسین علیه السلام فرمود : «او و پدرش، هر دو، اهل آتش اند. بار خدایا! او را در این روز، تشنه کام بکُش» . پس، تشنگی گلوی او را چنان فشرد که از اسبش به زیر افتاد و پای مال سُم اسبان شد و مُرد .
9 / 3زُرعه (2)مجابو الدعوة_ به نقل از محمّد کوفی _: مردی از بنی اَبان بن دارِم ، به نام زُرعه ، در کشتن حسین علیه السلام شرکت داشت و تیری به سوی حسین علیه السلام انداخت که به فکّ ایشان خورد. امام علیه السلام خون را می گرفت، سپس می فرمود : «این گونه به سوی آسمان!» و خون به سوی آسمان ، پرتاب می شد . علّتش آن بود که حسین علیه السلام در طلبِ آبی بود که بنوشد، و چون زرعه ، امام علیه السلام را با تیر زد ، مانع رسیدن او به آب شد. لذا حسین علیه السلام گفت : «بار خدایا! تشنه اش بدار؛ بار خدایا! تشنه اش بدار» . کسی که شاهد مرگ زرعه بود ، برایم گفت که او از [احساس] حرارت در شکمش و سردی در پشتش فریاد می زد و یک بادبزن و مقداری یخ ، پیش روی او بود و منقلی پشت سرش و می گفت : به من آب بدهید که تشنگی ، هلاکم کرد! و قدح بزرگی از سویق یا آب و شیر _ که اگر پنج نفر می نوشیدند ، همه را کفایت می کرد _ برایش می آوردند و آن را می نوشید و باز می گفت : به من آب بدهید که تشنگی هلاکم کرد! پس [چندان نوشید که] شکمش مانند شکم شتر ، از هم درید .
.
ص: 424
9 / 4شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِالملهوف :إنَّ شِمرَ بنَ ذِی الجَوشَنِ حَمَلَ عَلی فُسطاطِ الحُسَینِ علیه السلام فَطَعَنَهُ بِالرُّمحِ ، ثُمَّ قالَ : عَلَیَّ بِالنّارِ اُحرِقهُ عَلی مَن فیهِ . فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : یَابنَ ذِی الجَوشَنِ ، أنتَ الدّاعی بِالنّارِ لِتُحرِقَ عَلی أهلی ؟ أحرَقَکَ اللّهُ بِالنّارِ ! (1)
9 / 5عَبدُ اللّهِ بنُ الحُصَینِالإرشاد :نادی عَبدُ اللّهِ بنُ الحُصَینِ الأَزدِیُّ _ وکانَ عِدادُهُ فی بَجیلَةَ _ بِأَعلی صَوتِهِ : یا حُسَینُ ! ألا تَنظُرُ إلَی الماءِ کَأَنَّهُ کَبِدُ السَّماءِ ؟ وَاللّهِ لا تَذوقونَ مِنهُ قَطرَةً واحِدةً حَتّی تَموتوا عَطَشا . فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : اللّهُمَّ اقتُلهُ عَطَشا ، ولا تَغفِر لَهُ أبَدا . قالَ حُمَیدُ بنُ مُسلِمٍ : وَاللّهِ لَعُدتُهُ بَعدَ ذلِکَ فی مَرَضِهِ ، فَوَاللّهِ الَّذی لا إلهَ غَیرُهُ ، لَقَد رَأَیتُهُ یَشرَبُ الماءَ حَتّی یَبغَرَ (2) ثُمَّ یَقیؤُهُ ویَصیحُ : العَطَشَ العَطَشَ ! ثُمَّ یَعودُ فَیَشرَبُ الماءَ حَتّی یَبغَرَ ، ثُمَّ یَقیؤُهُ ویَتَلَظّی عَطَشا ، فَما زالَ ذلِکَ دَأبَهُ حَتّی لَفَظَ نَفسَهُ . (3)
.
ص: 425
9 / 4شِمر بن ذی الجَوشَن (1)الملهوف :شمر بن ذی الجوشن به خیمه حسین علیه السلام حمله کرد و با نیزه ، آن را پاره کرد و سپس گفت : برایم آتش بیاورید که این خیمه را بر سرِ کسانی که در آن هستند ، آتش بزنم . حسین علیه السلام فرمود : «ای پسر ذی الجوشن! آتش می طلبی که خانواده مرا به آتش بکشی؟! خداوند ، تو را به آتش بسوزاند!» .
9 / 5عبداللّه بن حُصَین (2)الإرشاد :عبد اللّه بن حُصَین اَزْدی _ که در فهرست بَجیلَه بود _ (3) فریاد زد : ای حسین! آب را می بینی که همچون دلِ آسمان می درخشد؟ به خدا سوگند که حتّی یک قطره از آن نخواهید نوشید تا از تشنگی بمیرید . حسین علیه السلام گفت : «بار خدایا! او را از تشنگی بکُش و هرگز نیامرزش» . حُمَید بن مُسلم می گوید : به خدا سوگند ، بعد از آن، در بیماری او به عیادتش رفتم . به خدایی که معبودی جز او نیست ، سوگند، دیدمش که [بیماری استسقا گرفته و] هر چه آب می نوشد ، سیراب نمی شود و آب هایی را که خورده است ، بالا می آورد و باز فریاد می زند : تشنه ام، تشنه ام! و دوباره آب می نوشد ؛ امّا سیراب نمی شود و آنچه نوشیده است ، بالا می آورد و از تشنگی می سوزد، و پیوسته چنین بود تا آن که مُرد .
.
ص: 426
9 / 6عُمَرُ بنُ سَعدٍالفتوح :أرسَلَ الحُسَینُ علیه السلام إلی عُمَرَ بنِ سَعدٍ أنّی اُریدُ أن اُکَلِّمَکَ فَالقَنِی اللَّیلَةَ بَینَ عَسکَری وعَسکَرِکَ ، فَخَرَجَ إلَیهِ عُمَرُ بنُ سَعدٍ فی عِشرینَ فارِسا ، وأقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام فی مِثلِ ذلِکَ ، فَلَمَّا التَقَیا أمَرَ الحُسَینُ علیه السلام أصحابَهُ فَتَنَحَّوا عَنهُ ، وبَقِیَ مَعَهُ أخوهُ العَبّاسُ وَابنُهُ عَلِیٌّ الأَکبَرُ ، وأمَرَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ أصحابَهُ فَتَنَحَّوا عَنهُ ، وبَقِیَ مَعَهُ حَفصٌ ابنُهُ وغُلامٌ لَهُ یُقالُ لَهُ لاحِقٌ . فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : وَیحَکَ یَابنَ سَعدٍ ، أما تَتَّقِی اللّهَ الَّذی إلَیهِ مَعادُکَ أن تُقاتِلَنی وأنَا ابنُ مَن عَلِمتَ یا هذا مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ فَاترُک هؤُلاءِ وکُن مَعی ، فَإِنّی اُقَرِّبُکَ إلَی اللّهِ عز و جل . فَقالَ لَهُ عُمَرُ بنُ سَعدٍ : أبا عَبدِ اللّهِ ، أخافُ أن تُهدَم داری . فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : أنَا أبنیها لَکَ . فَقالَ : أخافُ أن تُؤخَذَ ضَیعَتی . فَقالَ الحُسَینُ : أنَا اُخلِفُ عَلَیکَ خَیرا مِنها مِن مالی بِالحِجازِ . قالَ : فَلَم یُجِب عُمَرُ إلی شَیءٍ مِن ذلِکَ ، فَانصَرَفَ عَنهُ الحُسَینُ علیه السلام وهُوَ یَقولُ : ما لَکَ ذَبَحَکَ اللّهُ مِن عَلی فِراشِکَ سَریعا عاجِلاً ، ولا غَفَرَ اللّهُ لَکَ یَومَ حَشرِکَ ونَشرِکَ ، فَوَاللّهِ إنّی لَأَرجو أن لا تَأکُلَ مِن بُرِّ العِراقِ إلاّ یَسیرا . (1)
.
ص: 427
9 / 6عُمر بن سعد (1)الفتوح :حسین علیه السلام به عمر بن سعد ، پیغام داد که : «می خواهم با تو سخن بگویم . پس امشب میان اردوگاه من و خودت به ملاقاتم بیا» . عمر بن سعد ، با بیست سوار به سوی او رفت و حسین علیه السلام نیز به همین گونه . چون به هم رسیدند ، حسین علیه السلام به همراهانش دستور داد که از او فاصله گرفتند و تنها برادرش عبّاس و پسرش علی اکبر با او ماندند. عمر بن سعد نیز به همراهانش دستور داد که از او فاصله گرفتند و فقط فرزندش حفص و غلامش لاحق با وی ماندند . حسین علیه السلام به او فرمود : «وای بر تو ای پسر سعد! آیا از خدایی که بازگشتت به سوی اوست ، نمی ترسی که با من بجنگی، در حالی که می دانی من فرزند پیامبر خدا هستم؟ پس، اینان را رها کن و با من باش؛ چرا که من ، تو را به خداوند عز و جلنزدیک می گردانم» . عمر بن سعد گفت : ابا عبد اللّه ! می ترسم خانه ام خراب شود . حسین علیه السلام به او فرمود : «من ، آن را برایت می سازم» . عمر بن سعد گفت : می ترسم املاکم از من گرفته شود . حسین علیه السلام فرمود : «من از املاکم در حجاز ، بهتر از آن را به تو می دهم» . عمر ، دیگر پاسخی نداد و حسین علیه السلام برگشت و می فرمود : «تو را چه شده است؟ خدا سَرت را هر چه زودتر در بسترت ببُرَد و در آن روز که زنده و محشور می شوی ، نیامرزدت! به خدا سوگند که امیدوارم از گندم عراق ، جز اندکی نخوری» .
.
ص: 428
مقتل الحسین للخوارزمی :تَقَدَّمَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام ... وهُوَ یَومَئِذٍ ابنُ ثَمانَ عَشرَةَ سَنَةً ، فَلَمّا رَآهُ الحُسَینُ علیه السلام رَفَعَ شَیبَتَهُ نَحوَ السَّماءِ وقالَ : اللّهُمَّ اشهَد عَلی هؤُلاءِ القَومِ ، فَقَد بَرَزَ إلَیهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقا وخُلُقا ومَنطِقا بِرَسولِکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، کُنّا إذَا اشتَقنا إلی وَجهِ رَسولِکَ نَظَرنا إلی وَجهِهِ . اللّهُمَّ فَامنَعهُم بَرَکاتِ الأَرضِ ، وإن مَتَّعتَهُم فَفَرِّقهُم تَفریقا ، ومَزِّقهُم تَمزیقا ، وَاجعَلهُم طَرائِقَ قِدَدا (1) ، ولا تُرضِ الوُلاةَ عَنهُم أبَدا ؛ فَإِنَّهُم دَعَونا لِیَنصُرونا ثُمَّ عَدَوا عَلَینا یُقاتِلُونّا ویَقتُلُونّا . ثُمَّ صاحَ الحُسَینُ علیه السلام بِعُمَرَ بنِ سَعدٍ : ما لَکَ ! قَطَعَ اللّهُ رَحِمَکَ ، ولا بارَکَ لَکَ فی أمرِکَ ، وسَلَّطَ عَلَیکَ مَن یَذبَحُکَ عَلی فِراشِکَ ، کَما قَطَعتَ رَحِمی ، ولَم تَحفَظ قَرابَتی مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)
.
ص: 429
مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی :سپس علی بن الحسین (علی اکبر) پیش رفت... و او در آن وقت ، هجده سال داشت . چون چشم حسین علیه السلام به او افتاد ، محاسنش را به طرف آسمان بالا بُرد و گفت : «بار خدایا! تو بر این قوم ، گواه باش؛ زیرا جوانی به سوی آنان رفت که در اخلاق و شمایل و گفتار ، شبیه ترینِ مردم به پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله است، چنان که هرگاه دل تنگِ روی پیامبرت می شدیم ، به چهره او می نگریستیم . بار خدایا! برکت های زمین را از این مردم ، باز بدار و اگر زنده شان داشتی ، آنان را تار و مار گردان و پاره پاره شان کن و در اندیشه ها و تمایلات گوناگون ، قرارشان ده و حکمرانانشان را هرگز از آنان خشنود مگردان؛ زیرا که این مردم ، ما را دعوت کردند تا یاری مان دهند ؛ امّا کمر به جنگ با ما و قتل ما بستند». سپس، حسین علیه السلام بر عمر بن سعد ، بانگ زد : تو را چه شده است؟ خداوند ، رشته خویشاوندی تو را ببُرَد و در کار تو ، برایت برکت ننهد و کسی را بر تو مسلّط سازد که در بسترت سَرَت را ببُرَد، که پیوند خویشاوندی با مرا بُریدی و حرمت خویشاوندی من با پیامبر خدا را پاس نداشتی!» .
.
ص: 430
9 / 7مالِکُ بنُ حَوزَةَ / ابنُ حُوَیزَةَ /المصنّف لابن أبی شیبة :عَن وائِلِ بنِ عَلقَمَةَ أنَّهُ شَهِدَ الحُسَینَ علیه السلام بِکَربَلاءَ ، قالَ : فَجاءَ رَجُلٌ فَقالَ : أفیکُم حُسَینٌ ؟ فَقالَ : مَن أنتَ ؟ فَقالَ : أبشِر بِالنّارِ ، قالَ : بَل رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ مُطاعٍ . قالَ : ومَن أنتَ ؟ قالَ : أنَا ابنُ حُوَیزَةَ ، قالَ : اللّهُمَّ حُزهُ إلَی النّارِ . قالَ : فَذَهَبَ فَنَفَرَ بِهِ فَرَسُهُ عَلی ساقَیهِ ، فَتَقَطَّعَ فَما بَقِیَ مِنهُ غَیرُ رِجلِهِ فِی الرِّکابِ . (1)
الفتوح : أقبَلَ رَجُلٌ مِن مُعَسکَرِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ یُقالُ لَهُ : مالِکُ بنُ حَوزَةَ عَلی فَرَسٍ لَهُ ، حَتّی وَقَفَ عِندَ الخَندَقِ وجَعَلَ یُنادی : أبشِر یا حُسَینُ ، فَقَد تَلفَحُکَ النّارُ فِی الدُّنیا قَبلَ الآخِرَةِ . فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام :کَذَبتَ یا عَدُوَّ اللّهِ ! إنّی قادِمٌ عَلی رَبٍّ رَحیمٍ وشَفیعٍ مُطاعٍ ، وذلِکَ جَدّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ قالَ الحُسَینُ علیه السلام : مَن هذَا الرَّجُلُ ؟ فَقالوا : هذا مالِکُ بنُ حَوزَةَ . فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : اللّهُمَّ حُزهُ إلَی النّارِ ، وأذِقهُ حَرَّها فِی الدُّنیا قَبلَ مَصیرِهِ إلَی الآخِرَةِ . قالَ : فَلَم یَکُن بِأَسرَعَ أن شَبَّثَ بِهِ الفَرَسُ فَأَلقَتهُ فِی النّارِ فَاحتَرَقَ . فَخَرَّ الحُسَینُ علیه السلام للّهِِ ساجِدا مُطیعا ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ وقالَ : یا لَها مِن دَعوَةٍ ما کانَ أسرَعَ إجابَتَها ! (2)
.
ص: 431
9 / 7مالک بن حَوزَه (ابن حُوَیزه) (1)المُصنَّف ، ابن ابی شیبة_ به نقل از وائل بن علقمه (که شاهد حسین علیه السلام در کربلا بود) _: مردی آمد و گفت : آیا حسین در میان شماست؟ حسین علیه السلام فرمود : «تو کیستی؟». مرد گفت : بشارتت باد به آتش! حسین علیه السلام فرمود : «نه، که به پروردگاری آمرزنده و مهربان و مُطاع» . حسین علیه السلام فرمود : «تو کیستی؟». گفت : من پسر حُوَیزه ام . حسین علیه السلام گفت : «بار خدایا! او را در آتش بیفکن» . همین که رفت ، اسبش رمید و پا در رکاب ، واژگون گشت و تکّه تکّه شد و جز پایش که هنوز در رکاب بود ، چیزی از او باقی نمانْد .
الفتوح :مردی از اردوگاه عمر بن سعد، به نام مالک بن حَوزَه، سوار بر اسبش آمد و کنار خندق ایستاد و فریاد می زد : بشارت باد تو را _ ای حسین _ که آتش ، تو را در دنیا، پیش از آخرت، می سوزانَد . حسین علیه السلام فرمود : «دروغ می گویی» ای دشمن خدا! من بر پروردگاری مهربان و شفاعت کننده ای که شفاعتش پذیرفته می شود، یعنی جدّم پیامبر خدا، وارد می شوم» . سپس فرمود : «این مرد کیست؟». گفتند : مالک بن حَوزه است . گفت : «بار خدایا! او را در آتش بیفکن و سوزشِ آن را، پیش از آن که ره سپار آخرت شود، در همین دنیا به او بچشان» . بی درنگ ، اسب ، او را بر زمین کوفت و در آتشش افکند و سوخت . حسین علیه السلام برای خدا به زمین افتاد و سجده طاعت گزارد . سپس سر برداشت و فرمود : «عجب دعایی! چه زود اجابت شد!» .
.
ص: 432
9 / 8مالِکُ بنُ نَسرٍمقتل الحسین للخوارزمی :ثُمَّ ضَعُفَ [ الإِمامُ الحُسَینُ علیه السلام ]عَنِ القِتالِ فَوَقَفَ مَکانَهُ ، فَکُلَّما أتاهُ رَجُلٌ مِنَ النّاسِ وَانتَهی إلَیهِ ، انصَرَفَ عَنهُ وکَرِهَ أن یَلقَی اللّهَ بِدَمِهِ ، حَتّی جاءَهُ رَجُلٌ مِن کِندَةَ یُقالُ لَهُ : مالِکُ بنُ نَسرٍ ، فَضَرَبَهُ بِالسَّیفِ عَلی رَأسِهِ ، وکانَ عَلَیهِ بُرنُسٌ (1) ، فَقَطَعَ البُرنُسَ وَامتَلَأَ دَما فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام : لا أکَلتَ بِیَمینِکَ ولا شَرِبتَ بِها ، وحَشَرَکَ اللّهُ مَعَ الظّالِمینَ ، ثُمَّ ألقَی البُرنُسَ ولَبِسَ قَلَنسُوَةً ، وَاعتَمَّ عَلَیها وقَد أعیا وتَبَلَّدَ ، وجاءَ الکِندِیُّ فَأَخَذَ البُرنُسَ وکانَ مِن خَزٍّ ، فَلَمّا قَدِمَ بِهِ بَعدَ ذلِکَ عَلَی امرَأَتِهِ اُمِّ عَبدِ اللّهِ لِیَغسِلَهُ مِنَ الدَّمِ قالَت لَهُ امرَأَتُهُ : أتَسلُبُ ابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ بُرنُسَهُ وتَدخُلُ بَیتی ؟ اخرُج عَنّی حَشَا اللّهُ قَبرَکَ نارا ! وذَکَرَ أصحابُهُ أنَّهُ یَبِسَت یَداهُ ، ولَم یَزَل فَقیرا بِأَسوَاَحالٍ إلی أن ماتَ . (2)
9 / 9مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِالإمام زین العابدین علیه السلام :أقبَلَ رَجُلٌ آخَرُ مِن عَسکَرِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ یُقالُ لَهُ : مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ بنِ قَیسٍ الکِندِیُّ ، فَقالَ : یا حُسَینَ بنَ فاطِمَةَ ، أیَّةُ حُرمَةٍ لَکَ مِن رَسولِ اللّهِ لَیسَت لِغَیرِکَ ؟ فَتَلاَ الحُسَینُ علیه السلام هذِهِ الآیَةَ : «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی ءَادَمَ وَنُوحًا وَءَالَ إِبْرَ هِیمَ وَءَالَ عِمْرَ نَ عَلَی الْعَ__لَمِینَ * ذُرِّیَّةَ بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ» الآیَةَ ، ثُمَّ قالَ : وَاللّهِ ، إنَّ مُحَمَّدا لَمِن آلِ إبراهیمَ ، وإنَّ العِترَةَ الهادِیَةَ لَمِن آلِ مُحَمَّدٍ ، مَنِ الرَّجُلُ ؟ فَقیلَ : مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ بنِ قَیسٍ الکِندِیُّ ، فَرَفَعَ الحُسَینُ علیه السلام رَأسَهُ إلَی السَّماءِ فَقالَ : اللّهُمَّ أرِ مُحَمَّدَ بنَ الأَشعَثِ ذُلاًّ فِی هذَا الیَومِ ، لا تُعِزُّهُ بَعدَ هذَا الیَومِ أبَدا . فَعَرَضَ لَهُ عارِضٌ فَخَرَجَ مِنَ العَسکَرِ یَتَبَرَّزُ ، فَسَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِ عَقرَبا فَلَدَغَتهُ ، فَماتَ بادِیَ العَورَةِ . (3)
.
ص: 433
9 / 8مالک بن نَسر (1)مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی :آن گاه [امام حسین علیه السلام ] از جنگیدن ناتوان شد و در جای خود ایستاد. هر یک از سپاهیان دشمن که می آمد و به او می رسید ، بر می گشت؛ چون دوست نداشت با دستان آلوده به خون حسین علیه السلام خدا را دیدار کند، تا آن که مردی از قبیله کِنْده به نام مالک بن نَسر ، آمد و شمشیری بر سرِ ایشان فرود آورد. حسین علیه السلام کلاه بَرَکی (بُرنُس) (2) بر سر داشت. شمشیر ، بَرَکی را شکافت و پُر از خون شد . حسین علیه السلام به او فرمود: «[الهی که] با دستت نخوری و نیاشامی، و خدا ، با ستمکاران ، محشورت کند!» . سپس ، بَرَکی را انداخت و عرقچین (قَلَنْسُوَه) (3) پوشید و بر آن ، دستار بست ، در حالی که دیگر درمانده شده و از پا افتاده بود. مرد کِنْدی آمد و بَرَکی را _ که از خز بود _ برداشت. بعدا که آن را نزد همسرش اُمّ عبد اللّه آورد که خونش را بشوید . همسرش به او گفت : بَرَکیِ پسرِ دختر پیامبر خدا را غارت می کنی و وارد خانه من می شوی؟! گم شو از نزد من! خدا گورت را از آتش ، پر کند! دوستان آن مرد کِندی گفتند که هر دو دست او خشک شد و پیوسته در فقر و بدترین حال و روز بود تا آن که مُرد .
9 / 9محمّد بن اشعث (4)امام زین العابدین علیه السلام :مردی دیگر از لشکر عمر بن سعد، به نام محمّد بن اشعث بن قیس کِندی، پیش آمد و گفت : ای حسینِ فاطمه! تو را از جانب پیامبر خدا ، چه حرمتی است که برای دیگران نیست؟ حسین علیه السلام این آیه را تلاوت کرد : « «خداوند ، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید ؛ فرزندانی که بعضی از آنان ، از نسل بعضی دیگرند ...» » . سپس فرمود : «به خدا سوگند که محمّد ، از خاندان ابراهیم است و عترت هدایتگر از خاندان محمّد. این مرد کیست؟». گفته شد : محمّد بن اشعث بن قیس کِنْدی . حسین علیه السلام سرش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت : «بار خدایا! امروز خواری را به محمّد بن اشعث بنمایان و از این روز به بعد ، هرگز او را عزّت مده» . در این هنگام، محمّد بن اشعث را ادرار گرفت و برای قضای حاجت ، به بیرون از اردوگاه رفت . خداوند ، کژدُمی را به جان او انداخت که وی را گَزید و با عورت برهنه مُرد .
.
ص: 434
9 / 10رَجُلٌ مِن کَلبٍالمناقب لابن شهرآشوب:إنَّ رَجُلاً مِن کَلبٍ رَماهُ بِسَهمٍ فَشَکَّ شِدقَهُ (1) ، فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : لا أرواکَ اللّهُ ! فَعَطِشَ الرَّجُلُ حَتّی ألقی نَفسَهُ فِی الفُراتِ وشَرِبَ حَتّی ماتَ . (2)
.
ص: 435
9 / 10مردی از قبیله کَلبالمناقب ، ابن شهر آشوب :مردی از [قبیله] کَلْب ، تیری به سوی حسین علیه السلام انداخت که در چانه ایشان فرو شد . حسین علیه السلام فرمود : «خداوند ، سیرابت مکند!» . آن مرد را چنان تشنگی گرفت که خودش را در فرات انداخت و چندان نوشید که مُرد .
.
ص: 436
البابُ العاشِرُ : من دعا علیه الإمام زین العابدین10 / 1حَرمَلَةُ بنُ کاهِلَةَالأمالی للطوسی عن المنهال بن عمرو :دَخَلتُ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهماالسلام مُنصَرَفی مِن مَکَّةَ ، فَقالَ لی : یا مِنهالُ ! ما صَنَعَ حَرمَلَةُ بنُ کاهِلَةَ الأَسَدِیُّ ؟ فَقُلتُ : تَرَکتُهُ حَیّا بِالکوفَةِ . قالَ : فَرَفَعَ یَدَیهِ جَمیعا فَقالَ علیه السلام : اللّهُمَّ أذِقهُ حَرَّ الحَدیدِ ، اللّهُمَّ أذِقهُ حَرَّ الحَدیدِ ، اللّهُمَّ أذِقهُ حَرَّ النّارِ . قالَ المِنهالُ : فَقَدِمتُ الکوفَةَ ، وقَد ظَهَرَ المُختارُ بنُ أبی عُبَیدَةَ وکانَ لی صَدیقا . قالَ : فَکُنتُ فی مَنزِلی أیّاما حَتَّی انقَطَعَ النّاسُ عَنّی ، ورَکِبتُ إلَیهِ فَلَقیتُهُ خارِجا مِن دارِهِ ، فَقالَ : یا مِنهالُ ، لَم تَأتِنا فی وِلایَتِنا هذِهِ ، ولَم تُهَنِّنا بِها ، ولَم تَشرَکنا فیها ؟ فَأَعلَمتُهُ أنّی کُنتُ بِمَکَّةَ وأنّی قَد جِئتُکَ الآنَ ، وسایَرتُهُ ونَحنُ نَتَحَدَّثُ حَتّی أتَی الکِناسَ ، فَوَقَفَ وُقوفا کَأَنَّهُ یَنتَظِرُ شَیئا ، وقَد کانَ اُخبِرَ بِمَکانِ حَرمَلَةَ بنِ کاهِلَةَ فَوَجَّهَ فی طَلَبِهِ ، فَلَم نَلبَث أن جاءَ قَومٌ یَرکُضونَ وقَومٌ یَشتَدّونَ ، حَتّی قالوا : أیُّهَا الأَمیرُ ! البِشارَةَ ، قَد اُخِذَ حَرمَلَةُ بنُ کاهِلَةَ . فَما لَبِثنا أن جیءَ بِهِ ، فَلَمّا نَظَرَ إلَیهِ المُختارُ ، قالَ لِحَرمَلَةَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی مَکَّنَنی مِنکَ ، ثُمَّ قالَ : الجَزّارَ الجَزّارَ ! فَاُتِیَ بِجَزّارٍ ، فَقالَ لَهُ : اِقطَع یَدَیهِ ، فَقُطِعَتا ، ثُمَّ قالَ لَهُ : اِقطَع رِجلَیهِ ، فَقُطِعَتا ، ثُمَّ قالَ : النّارَ النّارَ ، فَاُتِیَ بِنارٍ وقَصَبٍ فَاُلقِیَ عَلَیهِ وَاشتَعَلَت فیهِ النّارُ . فَقُلتُ : سُبحانَ اللّهِ ! فَقالَ لی : یا مِنهالُ إنَّ التَّسبیحَ لَحَسَنٌ ، فَفیمَ سَبَّحتَ ؟ فَقُلتُ : أیُّهَا الأَمیرُ دَخَلتُ فی سَفرَتی هذِهِ مُنصَرَفی مِن مَکَّةَ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ لی : یا مِنهالُ ! ما فَعَلَ حَرمَلَةُ بنُ کاهِلَةَ الأَسَدِیُّ ؟ فَقُلتُ : تَرَکتُهُ حَیّا بِالکوفَةِ ، فَرَفَعَ یَدَیهِ جَمیعا فَقالَ : اللّهُمَّ أذِقهُ حَرَّ الحَدیدِ ، اللّهُمَّ أذِقهُ حَرَّ الحَدیدِ ، اللّهُمَّ أذِقهُ حَرَّ النّارِ . فَقالَ لِیَ المُختارُ : أسَمِعتَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام یَقولُ هذا ؟ فَقُلتُ : وَاللّهِ لَقَد سَمِعتُهُ . قالَ . فَنَزَلَ عَن دابَّتِهِ ، وصَلّی رَکعَتَینِ فَأَطالَ السُّجودَ ، ثُمَّ قامَ فَرَکِبَ وقَدِ احتَرَقَ حَرمَلَةُ ورَکِبتُ مَعَهُ ، وسِرنا فَحاذَیتُ داری فَقُلتُ : أیُّهَا الأَمیرُ إن رَأَیتَ أن تُشَرِّفَنی وتُکرِمَنی وتَنزِلَ عِندی ، وتَحَرَّمَ بِطَعامی . (1) فَقالَ : یا مِنهالُ ! تُعلِمُنی أنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام دَعا بِأَربَعِ دَعَواتٍ فَأَجابَهُ اللّهُ عَلی یَدی ، ثُمَّ تَأمُرُنی أن آکُلَ ! هذا یَومُ صَومٍ شُکرا للّهِِ عز و جل عَلی ما فَعَلتُهُ بِتَوفیقِهِ ، حَرمَلَةُ هُوَ الَّذی حَمَلَ رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام . (2)
.
ص: 437
باب دهم : کسانی که امام زین العابدین ، آنان را نفرین کرد10 / 1حَرمَلة بن کاهله (1)الأمالی ، طوسی_ به نقل از مِنهال بن عَمرو _: در بازگشتم از مکّه ، خدمت امام زین العابدین علیه السلام رسیدم . فرمود : «از حَرمَلة بن کاهله اسدی ، چه خبر ، ای منهال؟». گفتم : از کوفه که آمدم ، زنده بود . امام علیه السلام هر دو دستش را بلند کرد و گفت : بار خدایا ! سوزش آهن را به او بچشان . بار خدایا ! سوزش آهن را به او بچشان . بار خدایا ! سوزش آتش را به او بچشان» . به کوفه که آمدم ، مختار بن ابی عبیده ، قیام کرده بود . او دوست من بود . چند روزی در منزلم بودم تا آن که آمدن مردم به نزد من [برای دید وبازدید] ، قطع شد . من ، بر مَرکبم نشستم و به سوی مختار ، روانه شدم و در بیرون خانه اش به او برخوردم . گفت : ای منهال ! در زمان این امارت ما ، نزد ما نیامدی و آن را به ما تبریک نگفتی و در آن ، با ما شرکت نکردی؟ به اطّلاعش رساندم که در مکّه بودم و هم اکنون نزد تو آمده ام . همراه او شدم و با یکدیگر صحبت می کردیم تا آن که به کِناس رسید . ایستاد ، چنان که گویی منتظر چیزی است . محلّ [اختفای ]حرملة بن کاهله را به او گزارش داده بودند . پس در جستجوی او برآمد . دیری نپایید که عدّه ای دوان دوان و عدّه ای شتابان ، آمدند و گفتند : بشارت باد ، ای امیر ! حرملة بن کاهله دستگیر شد . لحظاتی بعد ، او را آوردند . چشم مختار که به او افتاد ، گفت : سپاس ، خدای را که مرا بر تو چیره گردانید ! سپس گفت : قصّاب ، قصّاب! قصابی را آوردند . به او گفت : هر دو دستش را قطع کن . قطع کرد . آن گاه گفت : هر دو پایش را قطع کن . قطع کرد . سپس گفت : آتش ، آتش ! آتش و نِی برایش آوردند و روی او ریختند و آتش در او گرفت . گفتم : سبحان اللّه ! مختار گفت : ای منهال ، تسبیح گفتن ، نیکوست . برای چه تسبیح گفتی؟ گفتم : ای امیر ! در این سفرم ، هنگام مراجعت از مکّه ، خدمت زین العابدین علیه السلام رسیدم . به من فرمود : «ای منهال ! از حرملة بن کاهله اسدی ، چه خبر؟ گفتم : از کوفه که آمدم ، زنده بود . هر دو دستش را بلند کرد و گفت : «بار خدایا ! سوزش آهن را به او بچشان . بار خدایا ! سوزش آهن را به او بچشان . بار خدایا ! سوزش آتش را به او بچشان» . مختار به من گفت : خودت شنیدی که زین العابدین علیه السلام این را می گوید؟ گفتم : به خدا سوگند که شنیدم . مختار از مَرکبش فرود آمد و دو رکعت نماز گزارد و سجده ای طولانی به جای آورد . سپس برخاست و سوار شد، در حالی که حرمله سوخته بود . من هم سوار شدم و به راه افتادیم و مقابل خانه ام رسیدیم . گفتم : ای امیر ! استدعا دارم به من افتخار دهی و بر من ، منّت نهی و به خانه ام بیایی و نمکْ گیرِ من شوی . گفت : ای منهال! تو به من می گویی که زین العابدین علیه السلام چهار دعا کرد و خداوند ، دعای او را به دست من برآورده ساخت ، و حالا می گویی غذا بخورم؟! امروز ، روز روزه شکرگزاری برای خداوند عز و جل است به خاطر کاری که به توفیق او انجام دادم . حرمله ، کسی است که سرِ حسین علیه السلام را حمل می کرد .
.
ص: 438
المناقب لابن شهرآشوب :کانَ زَینُ العابِدینَ علیه السلام یَدعو فی کُلِّ یَومٍ أن یُرِیَهُ (1) اللّهُ قاتِلَ أبیهِ مَقتولاً ، فَلَمّا قَتَلَ المُختارُ قَتَلَةَ الحُسَینِ علیه السلام ، بَعَثَ بِرَأسِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ ورَأسِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ مَعَ رَسولٍ مِن قِبَلِهِ إلی زَینِ العابِدینَ علیه السلام ، وقالَ لِرَسولِهِ : إنَّهُ یُصَلّی مِنَ اللَّیلِ ، وإذا أصبَحَ وصَلّی صَلاةَ الغَداةِ هَجَعَ ، ثُمَّ یَقومُ فَیَستاکُ ویُؤتی بِغَدائِهِ ، فَإِذا أتَیتَ بابَهُ فَاسأَل عَنهُ ، فَإِذا قیلَ لَکَ : إنَّ المائِدَةَ بَینَ یَدَیهِ ، فَاستَأذِن عَلَیهِ ، وضَعِ الرَّأسَینِ عَلی مائِدَتِهِ ، وقُل لَهُ : المُختارُ یَقرَأُ عَلَیکَ السَّلامَ ویَقولُ لَکَ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ قَد بَلَّغَکَ اللّهُ ثَأرَکَ . فَفَعَلَ الرَّسولُ ذلِکَ ، فَلَمّا رَأی زَینُ العابِدینَ علیه السلام الرَّأسَینِ عَلی مائِدَتِهِ ، خَرَّ ساجِدا وقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی أجابَ دَعوَتی ، وبَلَّغَنی ثاری مِن قَتَلَةِ أبی ، ودَعا لِلمُختارِ وجَزّاهُ خَیرا . (2)
.
ص: 439
المناقب ، ابن شهر آشوب :زین العابدین علیه السلام هر روز دعا می کرد که خداوند ، او را شاهد کشته شدن قاتل پدرش گردانَد و چون مختار ، قاتلان حسین علیه السلام را کُشت ، سرِ عبید اللّه بن زیاد و عمر بن سعد را با پیکی از جانب خود ، برای زین العابدین علیه السلام فرستاد و به پیکش گفت : او (امام علیه السلام ) شب را به نماز می گذرانَد . صبح که شد و نماز صبح را گزارد ، لَختی می خوابد و سپس بر می خیزد و مسواک می زند و چاشتش را می آورند . بنا بر این ، هرگاه به درِ خانه اش رسیدی ، از ایشان جویا شو . اگر به تو گفته شد : بر سفره نشسته است ، از ایشان اجازه بگیر و وارد شو و سرها را در سفره اش بگذار و به ایشان بگو : مختار به شما سلام می رساند و می گوید : ای پسر پیامبر خدا ! خداوند ، انتقام تو را گرفت . پیک ، چنین کرد ، و چون زین العابدین علیه السلام سرها را بر سفره اش دید ، به سجده افتاد و گفت : «سپاس ، خدا را که دعایم را اجابت فرمود و انتقام مرا از قاتلان پدرم گرفت» . سپس ، برای مختار دعا کرد و جزای خیر طلبید .
.
ص: 440
10 / 2ضَمرَةُ بنُ مَعبَدٍالکافی عن جابر :قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ما نَدری کَیفَ نَصنَعُ بِالنّاسِ ؟ إن حَدَّثناهُم بِما سَمِعنا مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ضَحِکوا ، وإن سَکَتنا لَم یَسَعنا . قالَ : فَقالَ ضَمرَةُ بنُ مَعبَدٍ : حَدِّثنا . فَقالَ : هَل تَدرونَ ما یَقولُ عَدُوُّ اللّهِ إذا حُمِلَ عَلی سَریرِهِ ؟ قالَ: فَقُلنا : لا . قالَ : فَإِنَّهُ یَقولُ لِحَمَلَتِهِ : ألا تَسمَعونَ ؟ إنّی أشکو إلَیکُم عَدُوَّ اللّهِ ؛ خَدَعَنی وأورَدَنی ثُمَّ لَم یُصدِرنی ، وأشکو إلَیکُم إخوانا واخَیتُهُم فَخَذَلونی ، وأشکو إلَیکُم أولادا حامَیتُ عَنهُم فَخَذَلونی ، وأشکو إلَیکُم دارا أنفَقتُ فیها حَریبَتی (1) فَصارَ سُکّانُها غَیری ، فَارفُقوا بی ولا تَستَعجِلوا . قالَ : فَقالَ ضَمرَةُ : یا أبَا الحَسَنِ إن کانَ هذا یَتَکَلَّمُ بِهذَا الکَلامِ ، یوشِکُ أن یَثِبَ عَلی أعناقِ الَّذینَ یَحمِلونَهُ ! قالَ : فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام : اللّهُمَّ إن کانَ ضَمرَةُ هَزَأَ مِن حَدیثِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَخُذهُ أخذَةَ أسَفٍ . قالَ : فَمَکَثَ أربَعینَ یَوما ثُمَّ ماتَ ، فَحَضَرَهُ مَولیً لَهُ ، قالَ : فَلَمّا دُفِنَ ، أتی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام فَجَلَسَ إلَیهِ ، فَقالَ لَهُ : مِن أینَ جِئتَ یا فُلانُ ؟ قالَ : مِن جِنازَةِ ضَمرَةَ ، فَوَضَعتُ وَجهی عَلَیهِ حینَ سُوِّیَ عَلَیهِ ، فَسَمِعتُ صَوتَهُ _ وَاللّهِ أعرِفُهُ کَما کُنتُ أعرِفُهُ وهُوَ حَیٌّ _ یَقولُ : وَیلَکَ یا ضَمرَةَ بنَ مَعبَدٍ ، الیَومَ خَذَلَکَ کُلُّ خَلیلٍ ، وصارَ مَصیرُکَ إلَی الجَحیمِ ، فیها مَسکَنُکَ ومَبیتُکَ وَالمَقیلُ . قالَ : فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام : أسأَلُ اللّهَ العافِیَةَ ! هذا جَزاءُ مَن یَهزَأُ مِن حَدیثِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)
.
ص: 441
10 / 2ضَمرَة بن مَعبَد (1)الکافی_ به نقل از جابر _: امام زین العابدین علیه السلام فرمود : «ما نمی دانیم با مردم، چه کنیم ؟ اگر آنچه را از پیامبر خدا شنیده ایم ، برایشان حدیث کنیم ، می خندند و اگر زبان فرو بندیم ، آن هم نشاید» . ضَمرَة بن معبد گفت : برایمان حدیث کن . فرمود : «آیا می دانید که دشمن خدا ، آن گاه که بر تابوتش حمل می شود ، چه می گوید؟» . گفتیم : خیر . فرمود : «به حمل کنندگانش می گوید : آیا نمی شنوید ؟ من از دشمن خدا به شما شِکوه می کنم : او مرا فریفت و به مَهلَکه ام بُرد و دیگر بیرونم نیاورد . از برادران و دوستانی به شما شِکوه می کنم که با آنان ، برادری کردم ؛ امّا مرا تنها گذاشتند . از فرزندانی به شما شِکوه می کنم که از آنان حمایت کردم ؛ امّا آنها مرا تنها گذاشتند . از سرایی به شما شِکوه می کنم که اموالم را در آن خرج کردم ؛ ولی دیگران ، ساکن آن گشتند . پس ، با من مدارا کنید و شتاب مَوَرزید» . ضَمرَه گفت : ای ابو الحسن ! اگر او چنین سخن می گوید ، زودا که بر شانه های کسانی که حملش می کنند ، بر جَهَد! امام زین العابدین علیه السلام گفت : بار خدایا ! اگر ضمره ، حدیث پیامبر خدا را مسخره می کند ، او را مجازاتی اندوهبار فرما» . چهل روز بعد ، ضمره مُرد . غلامش بر جنازه او حاضر شد . چون او را به خاک سپردند ، نزد امام زین العابدین علیه السلام آمد و نشست . امام علیه السلام به او فرمود : «از کجا می آیی ، فلانی؟». گفت : از [تشییع] جنازه ضَمرَه . وقتی گورش را صاف کردند ، من صورتم را بر آن نهادم ، صدایش را شنیدم _ و به خدا سوگند ، صدای او را می شناختم ، همچنان که در زمان حیاتش می شناختم _ که می گوید : وای بر تو ، ای ضَمرَة بن معبد! امروز ، همه دوستان ، تنهایت گذاشتند و تو ره سپار دوزخی . مسکن و خوابگاه و استراحتگاهت ، آن جاست . امام زین العابدین علیه السلام گفت : «از خداوند ، عافیت می طلبم . این است سزای کسی که حدیث پیامبر خدا را مسخره کند» .
.
ص: 442
. .
ص: 443
. .
ص: 444
البابُ الحادی عَشَرَ : من دعا علیه الإمام الباقر10 / 1أعداءُ أهلِ البَیتِالإمام الباقر علیه السلام :بَرِئَ اللّهُ مِمَّن تَبَرَّأَ مِنّا ، لَعَنَ اللّهُ مَن لَعَنَنا ، أهلَکَ اللّهُ مَن عادانا . اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنّا سَبَبُ الهُدی لَهُم ، وإنَّما یُعادونّا لَکَ فَکُن أنتَ المُنفَرِدَ بِعَذابِهِم . (1)
10 / 2المُرجِئَةُالإمام الباقر علیه السلام :اللّهُمَّ العَنِ المُرجِئَةَ ، فَإِنَّهُم أعداؤُنا فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ . (2)
10 / 3بُنانُ البَیانِالإمام الباقر علیه السلام :لَعَنَ اللّهُ بُنانَ البَیانِ ، وإنَّ بُنانا لَعَنَهُ اللّهُ کانَ یَکذِبُ عَلی أبی . (3)
.
ص: 445
باب یازدهم : کسانی که امام باقر ، آنان را نفرین کرد11 / 1دشمنان اهل بیتامام باقر علیه السلام :خداوند ، بیزار باد از کسی که از ما بیزاری جوید ! خداوند ، لعنت کناد کسی را که ما را لعنت کند ! خداوند ، نابود کناد کسی را که با ما دشمنی کند ! بار خدایا ! تو می دانی که ما سبب هدایت آنان هستیم؛ ولی آنان با ما به خاطر تو دشمنی می کنند . پس ، تو خود ، آنان را عذاب فرما !
11 / 2مُرجِئه (1)امام باقر علیه السلام :بار خدایا ! مُرجِئه را لعنت فرما ؛ چرا که در دنیا و آخرت ، دشمنان ما هستند .
11 / 3بُنانُ البیان (2)امام باقر علیه السلام :خدا لعنت کند بُنان البیان (3) را ! بُنان _ که خدایش لعنت کناد _ بر پدرم دروغ می بست .
.
ص: 446
البابُ الثّانی عَشَرَ : من دعا علیه الإمام الصّادق12 / 1أبُو الخَطّابِرجال الکشّی عن حنّان بن سدیر :کُنتُ جالِسا عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ومُیَسِّرٌ عِندَهُ ، ونَحنُ فی سَنَةِ ثَمانٍ وثَلاثینَ ومِئَةٍ ، فَقالَ مُیَسِّرٌ بَیّاعُ الزُّطِّیِّ : جُعِلتُ فِداکَ ، عَجِبتُ لِقَومٍ کانوا یَأتونَ مَعَنا إلی هذَا المَوضِعِ فَانقَطَعَت آثارُهُم ، وفَنِیَت آجالُهُم . قالَ : ومَن هُم ؟ قُلتُ : أبُو الخَطّابِ وأصحابُهُ ، وکانَ مُتَّکِئا فَجَلَسَ فَرَفَعَ إصبَعَهُ إلَی السَّماءِ ، ثُمَّ قالَ : عَلی أبِی الخَطّابِ لَعنَةُ اللّهِ وَالمَلائِکَةِ وَالنّاسِ أجمَعینَ ، فَأَشهَدُ بِاللّهِ أنَّهُ کافِرٌ فاسِقٌ مُشرِکٌ ، وأنَّهُ یُحشَرُ مَعَ فِرعَونَ فی أشَدِّ العَذابِ غُدُوّا وعَشِیّا ، ثُمَّ قالَ : أما وَاللّهِ إنّی لَأَنفَسُ عَلی أجسادٍ اُصلِیَت مَعَهُ النّارَ . (1)
الإمام الصادق علیه السلام :لَعَنَ اللّهُ أبَا الخَطّابِ ، ولَعَنَ مَن قُتِلَ مَعَهُ ، ولَعَنَ مَن بَقِیَ مِنهُم ، ولَعَنَ اللّهُ مَن دَخَلَ قَلبَهُ رَحمَةٌ لَهُم . (2)
.
ص: 447
باب دوازدهم: کسانی که امام صادق آنان را نفرین کرد12 / 1ابو الخطّاب (1)رجال الکشّی_ به نقل از جنّان بن سدیر _: نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودم و مُیسِّر نیز حضور داشت . سال صد و سی و هشت بود . مُیسّرِ زُطّی فروش (2) گفت : قربانت گردم ! از عدّه ای که با ما به این مکان می آمدند و حالا دیگر اثری از آنها نیست و عمرشان تمام شد ، در عجبم ! فرمود : «چه کسانی؟» گفتم : ابو الخطّاب و دار و دسته اش . امام علیه السلام که تکیه داده بود ، نشست و انگشتش را به طرف آسمان کرد و فرمود : «لعنت خدا و فرشتگان و مردم ، همگی ، بر ابو الخطّاب باد! خدا را گواه می گیرم که او کافر و فاسق و مشرک بود و صبح و شام با فرعون در سخت ترین عذاب ، محشور است» . سپس فرمود : «بدانید که به خدا سوگند ، من برای اجسادی که با او در آتش افکنده شده اند ، افسوس می خورم» .
امام صادق علیه السلام :خدا لعنت کند ابو الخطّاب را و لعنت کند کسانی را که با او کشته شدند و لعنت کند باقی ماندگان آنان را ، و خدا لعنت کند کسی را که در دلش نسبت به آنان رحمی باشد !
.
ص: 448
رجال الکشّی عن یونس بن عبدالرحمن :وافَیتُ العِراقَ فَوَجَدتُ بِها قِطعَةً (1) مِن أصحابِ أبی جَعفَرٍ علیه السلام ، ووَجَدتُ أصحابَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام مُتَوافِرینَ ، فَسَمِعتُ مِنهُم وأخَذتُ کُتُبَهُم ، فَعَرَضتُها مِن بَعدُ عَلی أبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام ، فَأَنکَرَ مِنها أحادیثَ کَثیرَةً أن یَکونَ مِن أحادیثِ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، وقالَ لی : إنَّ أبَا الخَطّابِ کَذَبَ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، لَعَنَ اللّهُ أبَا الخَطّابِ ، وکَذلِکَ أصحابُ أبِی الخَطّابِ یَدُسّونَ هذِهِ الأَحادیثَ إلی یَومِنا هذا ، فی کُتُبِ أصحابِ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ؛ فَلا تَقبَلوا عَلَینا خِلافَ القُرآنِ ؛ فَإِنّا إن تَحَدَّثنا حَدَّثنا بِمُوافَقَةِ القُرآنِ ومُوافَقَةِ السُّنَّةِ ، إنّا عَنِ اللّهِ وعَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ ، ولا نَقولُ : قالَ فُلانٌ وفُلانٌ فَیَتَناقَضَ کَلامُنا ، إنَّ کلامَ آخِرِنا مِثلُ کَلامِ أوَّلِنا وکَلامَ أوَّلِنا مُصادِقٌ لِکَلامِ آخِرِنا ؛ فَإِذا أتاکُم مَن یُحَدِّثُکُم بِخِلافِ ذلِکَ فَرُدّوهُ عَلَیهِ ، وقولوا : أنتَ أعلَمُ وما جِئتَ بِهِ ؛ فَإِنَّ مَعَ کُلِّ قَولٍ مِنّا حَقیقَةً وعَلیهِ نورا ، فَما لا حَقیقَةَ مَعَهُ ، ولا نورَ عَلَیهِ ، فَذلِکَ مِن قَولِ الشَّیطانِ . (2)
الکافی عن مالک بن عطیّة عن بعض أصحاب أبی عبد اللّه علیه السلام :خَرَجَ إلَینا أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام وهُوَ مُغضَبٌ ، فَقالَ : إنّی خَرَجتُ آنِفا فی حاجَةٍ ، فَتَعَرَّضَ لی بَعضُ سودانِ المَدینَةِ فَهَتَفَ بی : لَبَّیکَ یا جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ لَبَّیکَ ، فَرَجَعتُ عَودی عَلی بَدئی إلی مَنزِلی خائِفا ذَعِرا مِمّا قالَ : حَتّی سَجَدتُ فی مَسجِدی لِرَبّی ، وعَفَّرتُ لَهُ وَجهی ، وذَلَّلتُ لَهُ نَفسی ، وبَرِئتُ إلَیهِ مِمّا هَتَفَ بی . ولَو أنَّ عیسَی بنَ مَریَمَ عَدا ما قالَ اللّهُ فیهِ ، إذا لَصَمَّ صَمّا لا یَسمَعُ بَعدَهُ أبَدا ، وعَمِیَ عَمیً لا یُبصِرُ بَعدَهُ أبَدا ، وخَرِسَ خَرَسا لا یَتَکَلَّمُ بَعدَهُ أبَدا . ثُمَّ قالَ : لَعَنَ اللّهُ أبَا الخَطّابِ وقَتَلَهُ بِالحَدیدِ . (3)
.
ص: 449
رجال الکشّی_ به نقل از یونس بن عبد الرحمان _: به عراق رفتم و در آن جا گروهی از اصحاب امام باقر علیه السلام را دیدم و نیز شمار فراوانی از یاران امام صادق علیه السلام را مشاهده کردم . از آنان حدیث شنیدم و کتاب هایشان را گرفتم و بعدها آنها را به ابو الحسن الرضا علیه السلام نشان دادم . امام [رضا] علیه السلام بسیاری از احادیث آنها را از امام صادق علیه السلام ندانست و به من فرمود : «ابو الخطّاب بر ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام ) دروغ می بست . خدا لعنت کند ابو الخطّاب را ! یاران ابو الخطّاب نیز تا به امروز ، این احادیث را در کتاب های یاران ابو عبد اللّه علیه السلام می گنجانند . بنا بر این ، آنچه را خلاف قرآن است [و بر ما می بندند ]نپذیرید ؛ زیرا ما اگر حدیثی بگوییم ، سازگار با قرآن و موافق با سنّت می گوییم . ما از خدا و پیامبر او حدیث می کنیم و نمی گوییم : فلان و بهمان گفت ، که در نتیجه گفتارمان متناقض باشد . سخن آخرین فرد ما ، همانند سخن نخستین فرد ماست و سخن نخستین فرد ما ، مؤیّد سخن آخرین ماست . پس ، هر گاه کسی برایتان حدیثی گفت که خلاف این بود ، آن را به خودش باز گردانید و بگویید : تو خود ، بهتر می دانی که چه آورده ای (خود دانی و آنچه آورده ای!)؛ چرا که با هر گفتار ما ، حقیقتی و نورانیّتی است . بنا بر این ، گفتاری که با آن ، حقیقتی نباشد و نورانیّتی نداشته باشد ، از گفته های شیطان است» .
الکافی_ به نقل از مالک بن عطیّه ، از یکی از یاران امام صادق علیه السلام _: امام صادق علیه السلام خشمگنانه نزد ما آمد و فرمود : «پیش پای شما برای کاری بیرون رفتم . یکی از سیاهان مدینه به من برخورد و بر من فریاد زد : لبیّک ، ای جعفر بن محمّد ، لبیّک ! (1) من ترسان و هراسان از سخن او ، از نیمه راه به خانه ام باز گشتم و در محرابم برای پروردگارم به سجده افتادم و در پیشگاهش چهره بر خاک نهادم و در برابرش خاکساری نمودم و از آنچه به من گفته بود ، به نزد او اعلام بیزاری کردم . اگر عیسی بن مریم از آنچه خدا در حقّ او فرموده بود ، فراتر می رفت ، چنان کر می شد که دیگر هرگز نمی شنید ، و چنان کور می شد که از آن پس هرگز نمی دید ، و چنان گنگ می شد که از آن پس هرگز سخن نمی گفت» . سپس فرمود : «خدا لعنت کند ابو الخطّاب را و با آهن (شمشیر) او را بکشد!» .
.
ص: 450
12 / 2أبو مَنصورٍرجال الکشّی عن حفص بن عمرو النخعی :کُنتُ جالِسا عِندَ أبی عَبدِ اللّه علیه السلام ، فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : جُعِلتُ فِداکَ ، إنَّ أبا مَنصورٍ حَدَّثَنی أنَّهُ رُفِعَ إلی رَبِّهِ وتَمَسَّحَ عَلی رَأسِهِ ، وقالَ لَهُ بِالفارِسِیَّةِ : یا پِسَر ! فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : إنَّ إبلیسَ اتَّخَذَ عَرشا فیما بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ ، وَاتَّخَذَ زَبانِیَةً کَعَدَدِ المَلائِکَةِ ، فَإِذا دَعا رَجُلاً فَأَجابَهُ ووَطِئَ عَقِبَهُ وتَخَطَّت إلَیهِ الأَقدامُ ، تَراءی لَهُ إبلیسُ ورُفِعَ إلَیهِ ، وإنَّ أبا مَنصورٍ کانَ رَسولَ إبلیسَ ، لَعَنَ اللّهُ أبا مَنصورٍ ، لَعَنَ اللّهُ أبا مَنصورٍ _ ثَلاثا _ . (1)
12 / 3بَشّارٌ الشَّعیرِیُّرجال الکشّی عن إسحاق بن عمّار :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام لِبَشّارٍ الشَّعیرِیِّ : اُخرُج عَنّی لَعَنَکَ اللّهُ ! لا وَاللّهِ لا یُظِلُّنی وإیّاکَ سَقفُ بَیتٍ أبَدا . فَلَمّا خَرَجَ قالَ : وَیلَهُ ! ألا قالَ بِما قالَتِ الیَهودُ ؟ ألا قالَ بِما قالَتِ النَّصاری ؟ ألا قالَ بِما قالَتِ المَجوسُ ، أو بِما قالَتِ الصّابِئَةُ ؟ وَاللّهِ ما صَغَّرَ اللّهَ تَصغیرَ هذَا الفاجِرِ أحَدٌ ، إنَّهُ شَیطانٌ ابنُ شَیطانٍ ، خَرَجَ مِنَ البَحرِ لِیُغوِیَ أصحابی وشیعَتی فَاحذَروهُ ، وَلیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ أنّی عَبدٌ ابنُ عَبدٍ ، قِنٌّ (2) ابنُ أمَةٍ ، ضَمَّتنِی الأَصلابُ وَالأَرحامُ ، وأنّی لَمَیِّتٌ ، وأنّی لَمَبعوثٌ ، ثُمَّ مَوقوفٌ ، ثُمَّ مَسؤولٌ ، وَاللّهِ لاَُسأَلَنَّ عَمّا قالَ فِیَّ هذَا الکَذّابُ وَادّعاهُ عَلَیَّ . یا وَیلَهُ ما لَهُ أرعَبَهُ اللّهُ ! فَلَقَد أمِنَ عَلی فِراشِهِ ، وأفزَعَنی وأقلَقَنی عَن رُقادی ، أوَتَدرونَ أنّی لِمَ أقولُ ذلِکَ ؟ أقولُ ذلِکَ لِکَی أستَقِرَّ فی قَبری (3) . (4)
.
ص: 451
12 / 2ابو منصور (1)رجال الکشّی_ به نقل از حفص بن عمرو نخعی _: در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودم که مردی به ایشان گفت : قربانت گردم ! ابو منصور برایم گفت که او را نزد پروردگارش بالا برده اند و خداوند ، دستی بر سرش کشیده و به فارسی به او گفته است : ای پسر! امام صادق علیه السلام فرمود : «پدرم از جدّم برایم حدیث کرد که پیامبر خدا فرمود : ابلیس در میان آسمان و زمین ، تختی برای خود بر نهاد و غلامانی حلقه به گوش ، به شمار فرشتگان ، بر گرفت . هر گاه [ابلیس ]مردی را بخواند و او اجابتش کند و به دنبالش برود و به سوی او گام بردارد ، ابلیس به او نمایانده می شود و او را به سوی وی می برند . ابو منصور ، فرستاده ابلیس بود . خدا لعنت کناد ابو منصور را ! خدا لعنت کناد ابو منصور را! ...» ، سه بار فرمود .
12 / 3بشّار شَعیری (2)رجال الکشّی_ به نقل از اسحاق بن عمّار _: امام صادق علیه السلام به بشّار شَعیری فرمود : «از نزد من ، بیرون شو . خدایت لعنت کناد! هرگز مباد که سقف خانه ای بر من و تو سایه افکند!» . چون بشّار خارج شد ، [امام علیه السلام ] فرمود : «وای بر او! آیا او همان چیزی را نمی گوید که یهود گفتند؟ آیا او همان چیزی را نمی گوید که نصارا گفتند ؟ آیا او همان چیزی را نمی گوید که مَجوس گفتند ، یا صائبیان گفتند ؟ به خدا سوگند که هیچ کس چون این نابه کار ، خدا را کوچک نکرده است . او شیطان و شیطان زاده ای است که از دریا بیرون آمده تا یاران و شیعیان مرا گم راه سازد . پس ، از او بر حذر باشید . حاضران به غایبان برسانند که من ، بنده و بنده زاده ام . من ، برده و کنیززاده ام (3) که در پشت ها و رحم ها بوده ام . من می میرم و برانگیخته می شوم و سپس مرا در پیشگاه خداوند ، نگه می دارند و بازخواست می شوم . به خدا سوگند ، من از آنچه این دروغ پرداز درباره ام گفته و ادّعا کرده است ، بازخواست خواهم شد . وای بر او! او را چه شده است؟ خدا هراسانش کُناد! خود در بسترش آسوده غنوده و مرا هراسان نموده و خواب را از چشمم ربوده است! آیا می دانید که چرا من این سخنان را می گویم؟ اینها را برای آن می گویم که در قبرم آرامش داشته باشم (4) » .
.
ص: 452
12 / 4حَکیمُ بنُ عَبّاسٍدلائل الإمامة عن محمّد بن راشد عن أبیه :جاءَ رَجُلٌ إلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقالَ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّ حَکیمَ بنَ عَبّاسٍ الکَلبِیَّ یُنشِدُ النّاسَ بِالکوفَةِ هِجاءَکُم . فَقالَ : هَل عَلِقتَ مِنهُ بِشَیءٍ ؟ قالَ : بَلی ، فَأَنشَدَهُ : صَلَبنا لَکُم زَیدا عَلی جِذعِ نَخلَةٍولَم نَرَ مَهدِیّا عَلَی الجِذعِ یُصلَبُ وقِستُم بِعُثمانَ عَلِیّا سَفاهَةًوعُثمانُ خَیرٌ مِن عَلِیٍّ وأطیَبُ !! فَرَفَعَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَدَیهِ إلَی السَّماءِ وهُما یَنتَفِضانِ رِعدَةً ، فَقالَ : اللّهُمَّ إن کانَ کاذِبا فَسَلِّط عَلَیهِ کَلبا مِن کِلابِکَ . قالَ : فَخَرَجَ حَکیمٌ مِنَ الکوفَةِ فَأَدلَجَ (1) ، فَلَقِیَهُ الأَسَدُ فَأَکَلَهُ ، فَجاؤوا بِالبَشیرِ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام _ وهُوَ فی مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ فَأَخبَرَهُ بِذلِکَ ، فَخَرَّ للّهِِ ساجِدا وقالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی صَدَقَنا وَعدَهُ . (2)
.
ص: 453
12 / 4حَکیم بن عبّاس (1)دلائل الإمامة_ به نقل از محمّد بن راشد ، از پدرش _: مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت : ای پسر پیامبر خدا ! حکیم بن عبّاس کلبی ، در کوفه برای مردم در هجو شما شعر می خواند . [امام علیه السلام ] فرمود : «چیزی از آن را به خاطر داری؟». گفت : آری . و این ابیات را خواند : زیدِ شما را بر تنه درخت خرما به دار آویختیمو ما ندیدیم که هدایت شده ای بر دار آویخته شود! شما ، نابخردانه عثمان را با علی قیاس کردیددر حالی که عثمان ، بهتر و پاک تر از علی است. امام صادق علیه السلام دستانش را در حالی که می لرزیدند ، به آسمان برداشت و فرمود : «بار خدایا! اگر دروغ گفته است ، درنده ای از درندگانت را بر او مسلّط گردان» . حکیم از کوفه خارج شد و شبانه راه پیمود که ناگهان شیری به او برخورد و او را خورد . برای امام صادق علیه السلام _ که در مسجد پیامبر خدا بود _ بشارت آوردند و خبرش را به ایشان دادند . امام علیه السلام برای خداوند به سجده افتاد و فرمود : «سپاس ، خداوند را که به وعده اش با ما وفا کرد» .
.
ص: 454
12 / 5داوُودُ بنُ عَلِیٍّالکافی عن حماد بن عثمان عن المسمعی :لَمّا قَتَلَ داوُودُ بنُ عَلِیٍّ المُعَلَّی بنَ خُنَیسٍ ، قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : لَأَدعُوَنَّ اللّهَ عَلی مَن قَتَلَ مَولایَ ، وأخَذَ مالی ، فَقالَ لَهُ داوُودُ بنُ عَلِیٍّ : إنَّکَ لَتُهَدِّدُنی بِدُعائِکَ ؟! قالَ حَمّادٌ : قالَ المِسمَعِیُّ : فَحَدَّثَنی مُعَتِّبٌ أنَّ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام لَم یَزَل لَیلَتَهُ راکِعا وساجِدا ، فَلَمّا کانَ فِی السَّحَرِ سَمِعتُهُ یَقولُ وهُوَ ساجِدٌ : اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِقُوَّتِکَ القَوِیَّةِ ، وبِجَلالِکَ الشَّدیدِ الَّذی کُلُّ خَلقِکَ لَهُ ذَلیلٌ ، أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وأهلِ بَیتِهِ ، وأن تَأخُذَهُ السّاعَةَ السّاعَةَ . فَما رَفَعَ رَأسَهُ حَتّی سَمِعنَا الصَّیحَةَ فی دارِ داوُودَ بنِ عَلِیٍّ ، فَرَفَعَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام رَأسَهُ وقالَ : إنّی دَعَوتُ اللّهَ بِدَعوَةٍ بَعَثَ اللّهُ عز و جلعَلَیهِ مَلَکا فَضَرَبَ رَأسَهُ بِمِرزَبَةٍ (1) مِن حَدیدٍ انشَقَّت مِنها مَثانَتُهُ فَماتَ . (2)
الإرشاد :رُوِیَ أنَّ داوُودَ بنَ عَلِیِّ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ ، قَتَلَ المُعَلَّی بنَ خُنَیسٍ _ مَولی جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام _ وأخَذَ مالَهُ ، فَدَخَلَ عَلَیهِ جَعفَرٌ وهُوَ یَجُرُّ رِداءَهُ فَقالَ لَهُ : قَتَلتَ مَولایَ وأخَذتَ مالی ! أما عَلِمتَ أنَّ الرَّجُلَ یَنامُ عَلَی الثُّکلِ ولا یَنامُ عَلَی الحَربِ ؟ أما وَاللّهِ لَأَدعُوَنَّ اللّهَ عَلَیکَ . فَقالَ لَهُ داوُودُ : أتَتَهَدَّدُنا بِدُعائِکَ ؟ _ کَالمُستَهزِئِ بِقَولِهِ _ . فَرَجَعَ أبو عَبدِ اللّه علیه السلام إلی دارِهِ ، فَلَم یَزَل لَیلَهُ کُلَّهُ قائِما وقاعِدا ، حَتّی إذا کانَ السَّحَرُ سُمِعَ وهُوَ یَقولُ فی مُناجاتِهِ : یا ذَا القُوَّةِ القَوِیَّةِ ، ویا ذَا المِحالِ الشَّدیدِ ، ویا ذَا العِزَّةِ الَّتی کُلُّ خَلقِکَ لَها ذَلیلٌ ، اکفِنی هذَا الطّاغِیَةَ وَانتَقِم لی مِنهُ . فَما کانَ إلاّ ساعَةً حَتَّی ارتَفَعَتِ الأَصواتُ بِالصِّیاحِ وقیلَ : قَد ماتَ داوُودُ بنُ عَلِیٍّ السّاعَةَ . (3)
.
ص: 455
12 / 5داوود بن علی (1)الکافی_ به نقل از حمّاد بن عثمان ، از مسمعی _: چون داوود بن علی ، (2) مُعَلّی بن خُنَیس را کشت ، امام صادق علیه السلام فرمود : «به طور قطع بر آن که وابسته مرا کشت و اموالم را گرفت ، نفرین خواهم کرد» . داوود بن علی به ایشان گفت : تو مرا با نفرینت تهدید می کنی ؟! مُعَتِّب [خادم اما صادق علیه السلام ] برایم گفت که : امام صادق علیه السلام آن شب را پیوسته در رکوع و سجود بود و چون سحر شد ، شنیدم که در سجده می گوید : «بار خدایا ! به نیروی نیرومندت ، و به شُکوه پر شُکوهت که همه آفریدگانت در برابر آن خوارند ، از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان او درود فرستی و اینک ، هم اینک ، او را بگیری» . امام علیه السلام سرش را از سجده بر نداشته بود که شیون از خانه داوود بن علی شنیدیم . امام صادق علیه السلام سرش را برداشت و فرمود : «من ، خداوند را به دعایی خواندم و خداوند عز و جلفرشته ای را بر او فرستاد و [فرشته] با پُتکی آهنین ، چنان بر سر او کوفت که از ضربت آن ، مثانه اش شکافت و مُرد» .
الإرشاد :روایت شده است که داوود بن علی بن عبد اللّه بن عبّاس ، مُعَلّی بن خُنَیس (وابسته امام صادق علیه السلام ) را کشت و اموال او را گرفت . امام صادق علیه السلام ، در حالی که ردایش را می کشید ، بر او در آمد و فرمود : «وابسته مرا کشتی و اموالم را گرفتی ! مگر نمی دانی که مرد ، با وجود داغ فرزند می خوابد ؛ امّا با جنگ و تاراج شدن نمی خوابد؟ به خدا سوگند که نفرینت می کنم !». داوود با لحنی تمسخرآمیز گفت : ما را از نفرینت می ترسانی؟ امام صادق علیه السلام به سَرایش باز گشت و تمام آن شب را در قیام و قعود گذراند ، تا آن که چون سحر شد ، شنیده شد که در مناجاتش می گوید : «ای دارنده نیروی نیرومند ، و ای صاحب کیفر سخت ، و ای دارنده عزّتی که همه آفریدگانت در برابر آن خوارند! شرّ این یاغی را از سر من کم کن و انتقامم را از او بستان» . ساعتی نگذشت که صدای شیون برخاست و خبر آمد که : داوود بن علی ، اکنون بمُرد .
.
ص: 456
دلائل الإمامة عن أبی بصیر وداوود الرّقی ومعاویة بن عمّار وعبد اللّه بن سنان جمیعا :کُنّا بِالمَدینَةِ حینَ بَعَثَ داوُودُ بنُ عَلِیٍّ إلَی المُعَلَّی بنِ خُنَیسٍ فَقَتَلَهُ ، فَجَلَسَ عَنهُ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام شَهرا لَم یَأتِهِ ، فَبَعَثَ إلَیهِ ودَعاهُ ، فَأَبی أن یَأتِیَهُ ، فَبَعَثَ إلَیهِ عَشَرَةَ نَفسٍ مِنَ الحَرَسِ وقالَ لَهُم : اِیتونی بِهِ ؛ فَإِن أبی فَأتونی بِرَأسِهِ . فَدَخَلوا عَلَیهِ وهُوَ یُصَلّی _ ونَحنُ مَعَهُ _ صَلاةَ الزَّوالِ ، فَقالوا لَهُ : أجِبِ الأَمیرَ داوُودَ بنَ عَلِیٍّ، فَأَبی ، فَقالوا : إن لَم تُجِب قَتَلناکَ . فَقالَ : ما أظُنُّکُم تَقتُلونَ ابنَ رَسولِ اللّهِ ! فَقالوا : ما نَدری ما تَقولُ ، وما نَعرِفُ إلاَّ الطّاعَةَ . قالَ : اِنصَرِفوا فَإِنَّهُ خَیرٌ لَکُم . قالوا : لا نَرجِعُ إلَیهِ إلاّ بِما اُمِرنا . فَلَمّا عَلِمَ أنَّ القَومَ لا یَنصَرِفونَ إلاّ بِما اُمِروا بِهِ ، رَأَیناهُ وقَد رَفَعَ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ ثُمَّ وَضَعَهُما عَلی مَنکِبَیهِ ، ثُمَّ بَسَطَهُما ، ثُمَّ دَعا مُشیرا بِسَبّابَتِهِ ، فَسَمِعنا : السّاعَةَ السّاعَةَ ، حَتّی سَمِعنا صُراخا عالِیا ، فَقالوا : قُم . فَقالَ : إنَّ صاحِبَکُم قَد ماتَ ، وهذَا الصُّراخُ عَلَیهِ . فَانصَرَفوا وَالنّاسُ قَد حَضَروهُ ... قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : دَعَوتُ اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ وَابتَهَلتُ إلَیهِ ... فَکَفانا شَرَّهُ . (1)
.
ص: 457
دلائل الإمامة_ به نقل از ابو بصیر و داوود رَقّی و معاویة بن عمّار و عبد اللّه بن سنان ، همگی _: هنگامی که داوود بن علی در پی مُعَلَّی بن خُنَیس فرستاد و او را کشت ، ما در مدینه بودیم . امام صادق علیه السلام یک ماه نزد او نرفت . داوود در پی امام علیه السلام فرستاد و ایشان را فرا خواند ؛ امّا ایشان از رفتن به نزد وی سر باز زد . داوود ، ده نفر از نگهبانان را فرستاد و به آنها گفت : او را به نزد من بیاورید و اگر امتناع کرد ، سرش را برایم بیاورید . نگهبانان بر امام علیه السلام در آمدند . آن بزرگوار ، نماز ظهر می خواند و ما نیز با ایشان نماز می خواندیم . نگهبانان گفتند : دستور امیر ، داوود بن علی ، را اجابت کن . امام علیه السلام سر باز زد . گفتند : اگر اجابت نکنی ، تو را می کشیم . فرمود : «گمان نمی کنم شما فرزند پیامبر خدا را بکشید». گفتند: ما نمی فهمیم تو چه می گویی . ما جز فرمان برداری ، چیزی نمی شناسیم . فرمود : «باز گردید . این ، به نفع شماست» . گفتند : ما جز با انجام دادن مأموریت خود ، باز نمی گردیم . [امام علیه السلام ] چون دانست که آنها جز با انجام دادن مأموریتشان باز نمی گردند ، دیدیم که هر دو دستش را به سوی آسمان برداشت . سپس آنها را بر شانه هایش نهاد و بعد آنها را گشود . آن گاه در حالی که با انگشت نشانه اش اشاره می کرد ، دعا کرد و همین که شنیدیم [که فرمود] : «اینک ، هم اینک» ، ناگهان فریاد شیونی به گوش رسید . نگهبانان گفتند : برخیز . [امام علیه السلام ] فرمود : «امیرتان مُرد . این شیون برای اوست» . نگهبانان رفتند و مردم ، جمع شده بودند ... . امام صادق علیه السلام فرمود : «خدا را به اسم اعظمش خواندم و به درگاه او التماس کردم ... و خداوند ، شرّ او را از سر ما کم کرد» .
.
ص: 458
12 / 6المُغیرَةُ بنُ سَعیدٍالإمام الصادق علیه السلام :لَعَنَ اللّهُ المُغیرَةَ بنَ سَعیدٍ ؛ إنَّهُ کانَ یَکذِبُ عَلی أبی فَأَذاقَهُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ ، لَعَنَ اللّهُ مَن قالَ فینا ما لا نَقولُهُ فی أنفُسِنا ، ولَعَنَ اللّهُ مَن أزالَنا عَنِ العُبودِیَّةِ للّهِِ الَّذی خَلَقَنا ، وإلَیهِ مَآبُنا ومَعادُنا وبِیَدِهِ نَواصینا . (1)
عنه علیه السلام :لَعَنَ اللّهُ المُغیرَةَ بنَ سَعیدٍ ، ولَعَنَ اللّهُ یَهودِیَّةً کانَ یَختَلِفُ إلَیها یَتَعَلَّمُ مِنهَا السِّحرَ وَالشَّعبَذَةَ وَالمَخاریقَ ، إنَّ المُغیرَةَ کَذَبَ عَلی أبی علیه السلام فَسَلَبَهُ اللّهُ الإِیمانَ ، وإنَّ قَوما کَذَبوا عَلَیَّ ، ما لَهُم أذاقَهُمُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ ؟ (2)
الخرائج والجرائح عن زیاد بن أبی الحلال :إنَّ النّاسَ اختَلَفوا فی جابِرِ بنِ یَزیدَ وأحادیثِهِ وأعاجیبِهِ ، فَدَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، وأنَا اُریدُ أن أسأَلَهُ عَنهُ ، فَابتَدَأَنی مِن غَیرِ أن أسأَلَهُ فَقالَ : رَحِمَ اللّهُ جابِرَ بنَ یَزیدَ الجُعفِیَّ ، فَإِنَّهُ کانَ یَصدُقُ عَلَینا ، ولَعَنَ اللّهُ المُغیرَةَ بنَ سَعیدٍ فَإِنَّهُ یَکذِبُ عَلَینا . (3)
.
ص: 459
12 / 6مُغیرة بن سعید (1)امام صادق علیه السلام :خدا لعنت کند مغیرة بن سعید را ! او بر پدرم دروغ می بست و بدین سبب ، خداوند ، حرارت آهن را به او چشانْد ! لعنت خدا بر آن کس که درباره ما چیزی بگوید که ما آن را درباره خودمان نمی گوییم ! لعنت خدا بر آن کس که ما را از مرتبه بندگیِ خداوندی که ما را آفریده است و سرانجام و بازگشت ما به سوی او و اختیارمان در دست اوست ، کنار زَند !
امام صادق علیه السلام :خدا لعنت کند مغیرة بن سعید را ، و خدا لعنت کند آن زن یهودی را که مغیره نزدش می رفت و جادوگری و تردستی و حقّه بازی ها را از او می آموخت ! مغیره بر پدرم علیه السلام دروغ بست و بدین سبب ، خداوند ، ایمان را از او گرفت . گروهی هم بر من دروغ بستند . اینان را چه شده است ؟ خدا سوزش آهن را به آنها بچشاند !
الخرائج و الجرائح_ به نقل از زیاد بن ابی حلال _: مردم درباره جابر بن یزید و احادیث او و کارهای شگفت آورش اختلاف کردند . من خدمت امام صادق علیه السلام رفتم و خواستم درباره او از ایشان بپرسم ؛ امّا ایشان ، پیش از آن که من سؤالی کنم ، فرمود : «خدا رحمت کند جابر بن یزید جُعفی را ! او با ما راست بود . خدا لعنت کند مغیرة بن سعید را ! او بر ما دروغ می بست» .
.
ص: 460
12 / 7هؤُلاءِ الکَذّابونَ عَلی أهلِ البَیتِرجال الکشّی عن ابن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام :إنّا أهلُ بَیتٍ صادِقونَ ، لا نَخلو مِن کَذّابٍ یَکذِبُ عَلَینا فَیُسقِطُ صِدقَنا بِکَذِبِهِ عَلَینا عِندَ النّاسِ . . . ثُمَّ ذَکَرَ المُغیرَةَ بنَ سَعیدٍ وبَزیعا وَالسَّرِیَّ وأبَا الخَطّابِ ومُعَمَّرا وبَشّارا الأَشعَرِیَّ وحَمزَةَ الزُّبَیدِیَّ وصائِدَ النَّهدِیَّ ، فَقالَ : لَعَنَهُمُ اللّهُ ، إنّا لا نَخلو مِن کَذّابٍ یَکذِبُ عَلَینا ، أو عاجِزِ الرَّأیِ ، کَفانَا اللّهُ مُؤنَةَ کُلِّ کَذّابٍ ، وأذاقَهُمُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ . (1)
12 / 8السّاعی عَلَیهِالکافی عن صفوان الجمّال :حَمَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام الحَملَةَ الثّانِیَةَ إلَی الکوفَةِ وأبو جَعفَرٍ المَنصورُ بِها ، فَلَمّا أشرَفَ عَلَی الهاشِمِیَّةِ (2) _ مَدینَةِ أبی جَعفَرٍ _ أخرَجَ رِجلَهُ مِن غَرزِ الرِّجلِ ثُمَّ نَزَلَ ، ودَعا بِبَغلَةٍ شَهباءَ ، ولَبِسَ ثِیابا بِیضا (3) وکُمَّةً (4) بَیضاءَ ، فَلَمّا دَخَلَ عَلَیهِ قالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ : لَقَد تَشَبَّهتَ بِالأَنبِیاءِ ! فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : وأنّی تُبعِدُنی مِن أبناءِ الأَنبِیاءِ ؟ فَقالَ : لَقَد هَمَمتُ أن أبعَثَ إلَی المَدینَةِ مَن یَعقِرُ نَخلَها ، ویَسبی ذُرِّیَّتَها . فَقالَ : ولِمَ ذلِکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ فَقالَ : رُفِعَ إلَیَّ أنَّ مَولاکَ المُعَلَّی بنَ خُنَیسٍ یَدعو إلَیکَ ویَجمَعُ لَکَ الأَموالَ . فَقالَ : وَاللّهِ ما کانَ . فَقالَ : لَستُ أرضی مِنکَ إلاّ بِالطَّلاقِ وَالعَتاقِ وَالهَدیِ وَالمَشیِ . فَقالَ : أبِالأَندادِ مِن دونِ اللّهِ تَأمُرُنی أن أحلِفَ ؟! إنَّهُ مَن لَم یَرضَ بِاللّهِ ، فَلَیسَ مِنَ اللّهِ فی شَیءٍ. فَقالَ : أتَتَفَقَّهُ عَلَیَّ ؟! فَقالَ : وأنّی تُبعِدُنی مِنَ الفِقهِ ، وأنَا ابنُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ فَقالَ : فَإِنّی أجمَعُ بَینَکَ وبَینَ مَن سَعی بِکَ . قالَ : فَافعَل . فَجاءَ الرَّجُلُ الَّذی سَعی بِهِ ، فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : یا هذا ! فَقالَ : نَعَم ، وَاللّهِ الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ ! عالِمُ الغَیبِ وَالشَّهادَةِ، الرَّحمنُ الرَّحیمُ ، لَقَد فَعَلتَ . فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : وَیلَکَ تُمَجِّدُ اللّهَ فَیَستَحیی مِن تَعذیبِکَ ! ولکِن قُل : بَرِئتُ مِن حَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ واُلجِئتُ إلی حَولی وقُوَّتی . فَحَلَفَ بِهَا الرَّجُلُ ، فَلَم یَستَتِمَّها حَتّی وَقَعَ مَیِّتا . فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ : لا اُصَدِّقُ بَعدَها عَلَیکَ أبَدا . وأحسَنَ جائِزَتَهُ ورَدَّهُ . (5)
.
ص: 461
12 / 7این دروغزنان بر اهل بیترجال الکشّی_ به نقل از ابن سِنان _: امام صادق علیه السلام فرمود : «ما خاندانی راستگوییم ؛ امّا همواره هستند دروغگویانی که بر ما دروغ می بندند و با دروغ بستن خود بر ما ، راستگویی ما را در نزد مردم ، بی اعتبار می کنند ...» . [امام علیه السلام ] سپس مغیرة بن سعید و بَزیع و سَری و ابو الخطّاب و مُعَمَّر و بَشّار اشعری و حمزه زُبیدی و صائد نَهدی را نام برد و فرمود : «خدا اینان را لعنت کند ! همواره هستند دروغگویانی که بر ما دروغ می بندند ، یا سست می اندیشند . خدا زحمت دروغگویان را از سرِ ما کم کند و سوزش آهن را به آنان بچشاند!» .
12 / 8سعایت کننده اشالکافی_ به نقل از صفوان شتردار (جمّال) _: امام صادق علیه السلام را برای بار دوم [با اُشترانم ]به کوفه بردم . [خلیفه] ابو جعفرِ منصور در کوفه بود . به نزدیک هاشمیه (1) _ شهر منصور _ که رسید ، پایش را از رکاب کشید و پیاده شد و قاطری خاکستری رنگ خواست و جامه هایی سپید و شب کلاهی سپید پوشید . چون بر منصور در آمد ، منصور به امام علیه السلام گفت : خود را شبیه پیامبران ساخته ای! امام صادق علیه السلام فرمود : «چگونه مرا از فرزندان پیامبران دور می دانی ؟» . منصور گفت : بر آن بودم تا کسی را به مدینه بفرستم که نخل های آن را قطع و بچه هایش را اسیر کند . [امام صادق علیه السلام ] فرمود : «چرا ، ای امیر المؤمنین؟». منصور گفت : به من خبر رسیده است که وابسته ات مُعَلّی بن خُنَیس به سوی تو دعوت می کند و برایت پول گرد می آورد . [امام علیه السلام ] فرمود : «به خدا ، چنین نیست» . منصور گفت : از تو نمی پذیرم ، مگر با [سوگندِ] طلاق دادن و آزاد کردن بنده و قربانی نمودن و پیاده رفتن . (2) [امام علیه السلام ] فرمود : «آیا از من می خواهی که جز خدا را برایش شریک بیاورم و به آنها سوگند بخورم ؟ کسی که به خدا رضایت ندهد ، نزد خدا ارزشی ندارد» . منصور گفت : بر من فقاهت می فروشی؟ [امام علیه السلام ] فرمود : «چگونه مرا از فقهْ دور می دانی، در حالی که من فرزند پیامبر خدا هستم ؟». منصور گفت : پس ، تو را با کسی که از تو سعایت کرده است ، رو به رو می کنم . [امام علیه السلام ] فرمود : «بکن» . مردی که سعایت امام علیه السلام را کرده بود ، آمد . امام صادق علیه السلام به او فرمود : «تو!». مرد گفت : آری . به خدایی که معبودی جز او نیست و دانای نهان و آشکار است و مهرگستر و مهربان است ، سوگند می خورم که تو چنین کرده ای . امام صادق علیه السلام فرمود : «وای بر تو ! تمجید خدا می کنی که از عذاب کردن تو حیا کند! بگو : [اگر دروغ گفته باشم ،] از نیرو و توان خدا ، بیزاری جسته ام و به نیرو و توان خودم تکیه کرده ام!» . مرد با این جمله ، سوگند یاد کرد و هنوز آن را به پایان نبرده بود که مُرده اش بر زمین افتاد . منصور به امام علیه السلام گفت : از این پس ، هرگز سعایتی را علیه تو باور نمی کنم . و به امام علیه السلام جایزه ای نیکو داد و ایشان را با احترام ، برگرداند .
.
ص: 462
التدوین فی أخبار قزوین عن موسی بن عبیدة العسکری :سَعی رَجُلٌ بِجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام إلی أبی جَعفَرٍ [المَنصورِ] بِأَنَّهُ نالَ مِنکَ وقالَ فیکَ ، فَاُحضِرَ جَعفَرٌ علیه السلام ، قالَ جَعفَرٌ علیه السلام : مَعاذَ اللّهِ ! فَقالَ السّاعی : بَلی ، نِلتَ مِن أمیرِ المُؤمِنینَ ، وقُلتَ فیهِ کَذا وکَذا . فَقالَ جَعفَرٌ علیه السلام : حَلِّفهُ بِاللّهِ _ یا أمیرَ المُؤمِنینَ _ ثُمَّ افعَل ما شِئتَ . فَحَلَفَ الرَّجُلُ ، فَقالَ لَهُ جَعفَرٌ علیه السلام : إن حَلَفتَ کاذِبا أخرَجَ اللّهُ مِنکَ کُلَّ قُوَّةٍ أعطاکَ . فَقالَ : نَعَم . فَقامَ الرَّجُلُ _ مِن ساعَتِهِ _ أعمی ، أصَمَّ ، أشَلَّ ، أعرَجَ ، وخَطا خُطوَتَینِ ، وَارتَعَدَ ، وسَقَطَ وماتَ . (1)
.
ص: 463
التدوین فی أخبار قزوین_ به نقل از موسی بن عُبیده عسکری _: مردی از امام صادق علیه السلام نزد [خلیفه ]ابو جعفرِ منصور ، سعایت کرد که : او از تو بد گفته و عیبجویی ات را کرده است . منصور ، دستور داد امام صادق علیه السلام را حاضر کردند . امام صادق علیه السلام فرمود : پناه به خدا [ ، اگر چنین گفته باشم]! سعایت کننده گفت : چرا ! تو از امیر المؤمنین ، بدگویی کردی و درباره او چنین و چنان گفتی . امام صادق علیه السلام فرمود : «ای امیر المؤمنین ! او را به خدا ، سوگند بده . آن گاه هر کاری خواستی ، بکن» . مرد ، سوگند خورد . امام صادق علیه السلام به او فرمود : «اگر به دروغ ، سوگند خورده باشی ، خدا هر نیرویی را که به تو داده است ، از تو بگیرد !». مرد گفت : باشد . و در دَم ، کور و کر و چلاق و لنگ شد و دو قدم که برداشت ، رعشه گرفت و افتاد و مُرد .
.
ص: 464
الإمام الکاظم علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام فَقالَ : اُنجُ بِنَفسِکَ ، فَهذا فُلانُ بنُ فُلانٍ قَد وَشی بِکَ إلَی المَنصورِ ، وذَکَرَ أنَّکَ تَأخُذُ البَیعَةَ لِنَفسِکَ عَلَی النّاسِ، لِتَخرُجَ عَلَیهِم . فَتَبَسَّمَ وقالَ : یا أبا عَبدِ اللّه لا تَرُع ؛ فَإِنَّ اللّهَ إذا أرادَ إظهارَ فَضیلَةٍ کُتِمَت أو جُحِدَت ، أثارَ عَلَیها حاسِدا باغِیا یُحَرِّکُها حَتّی یُبَیِّنَهَا ، اقعُد مَعی حَتّی یَأتِیَ الطَّلَبُ فَتَمضِیَ مَعی إلی هُناکَ ، حَتّی تُشاهِدَ ما یَجری مِن قُدرَةِ اللّهِ الَّتی لا مَعدِلَ لَها عَن مُؤمِنٍ . فَجاءَ الرَّسولُ وقالَ : أجِب أمیرَ المُؤمِنینَ ، فَخَرَجَ الصّادِقُ علیه السلام ودَخَلَ وقَدِ امتَلَأَ المَنصورُ غَیظا وغَضَبا ، فَقالَ لَهُ : أنتَ الَّذی تَأخُذُ البَیعَةَ لِنَفسِکَ عَلَی المُسلِمینَ تُریدُ أن تُفَرِّقَ جَماعَتَهُم ، وتَسعی فی هَلَکَتِهِم ، وتُفسِدَ ذاتَ بَینِهِم ؟ فَقالَ الصّادِقُ علیه السلام : ما فَعَلتُ شَیئا مِن هذا . قالَ المَنصورُ : فَهذا فُلانٌ یَذکُرُ أنَّکَ فَعَلتَ کَذا ، وأنَّهُ أحَدُ مَن دَعَوتَهُ إلَیکَ . فَقالَ : إنَّهُ لَکاذِبٌ . قالَ المَنصورُ : إنّی اُحَلِّفُهُ ، فَإِن حَلَفَ کَفَیتُ نَفسی مُؤنَتَکَ . فَقالَ الصّادِقُ علیه السلام : إنَّهُ إذا حَلَفَ کاذِبا باءَ بِإِثمٍ . فَقالَ المَنصورُ لِحاجِبِهِ : حَلِّف هذَا الرَّجُلَ عَلی ما حَکاهُ عَن هذا _ یَعنِی الصّادِقَ علیه السلام _ فَقالَ لَهُ الحاجِبُ : قُل : وَاللّهِ الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ ، وجَعَلَ یُغَلِّظُ عَلَیهِ الیَمینَ . فَقالَ الصّادِقُ علیه السلام : لا تُحَلِّفهُ هکَذا ؛ فَإِنّی سَمِعتُ أبی یَذکُرُ عَن جَدّی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ : إنَّ مِنَ النّاسِ مَن یَحلِفُ کاذِبا فَیُعَظِّمُ اللّهَ فی یَمینِهِ ، ویَصِفُهُ بِصِفاتِهِ الحُسنی ، فَیَأتی تَعظیمُهُ للّهِِ عَلی إثمِ کَذِبِهِ ویَمینِهِ فَیُؤَخِّرُ عَنهُ البَلاءَ ، ولکِن دَعنی اُحَلِّفهُ بِالیَمینِ الَّتی حَدَّثَنی بِها أبی عَن جَدّی عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَّهُ لا یَحلِفُ بِها حالِفٌ إلاّ باءَ (1) بِإِثمِهِ . فَقالَ المَنصورُ : فَحَلِّفهُ إذا یا جَعفَرُ . فَقالَ الصّادِقُ علیه السلام لِلرَّجُلِ: قُل : إن کُنتُ کاذِبا عَلَیکَ فَقَد بَرِئتُ مِن حَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ ولَجَأتُ إلی حَولی وقُوَّتی . فَقالَهَا الرَّجُلُ . فَقالَ الصّادِقُ علیه السلام : اللّهُمَّ إن کانَ کاذِبا فَأَمِتهُ . فَمَا استَتَمَّ کَلامَهُ حَتّی سَقَطَ الرَّجُلُ مَیِّتا ، وَاحتُمِلَ وَمُضِیَ بِهِ . (2)
.
ص: 465
امام کاظم علیه السلام :مردی نزد [پدرم] جعفر بن محمّد صادق علیه السلام آمد و گفت : خودت را نجات بده ؛ زیرا فلانی پسر فلانی ، در نزد منصور ، از تو سعایت کرده و گفته است که تو برای خود ، از مردم ، بیعت می گیری تا بر آنان (حکومتیان) بشوری . [امام علیه السلام ] تبسّمی کرد و فرمود : «ای ابا عبداللّه ! مترس ؛ چرا که هر گاه خداوند بخواهد فضیلتِ کتمان شده یا انکار شده ای را آشکار کند ، یک نفر بدخواه سرکش را برمی انگیزد که آن فضیلت را تکان دهد تا آشکارش سازد . با من بنشین تا برای احضارم بیایند و با هم به آن جا برویم تا شاهد جریان قدرت خداوند باشی ؛ قدرتی که هیچ چیز نمی تواند آن را از مؤمن بگرداند» . فرستاده ای [از طرف منصور] آمد و گفت : امیر المؤمنین ، تو را می طلبد . امام صادق علیه السلام رفت و بر منصور _ که آکنده از خشم و کین بود _ وارد شد . منصور به امام علیه السلام گفت : تو برای خودت از مسلمانان بیعت می ستانی و می خواهی وحدت آنان را پراکنده سازی و در نابودی شان بکوشی و آنان را به جان هم بیندازی ؟ امام صادق علیه السلام فرمود : «من هیچ یک از این کارها را نکرده ام» . منصور گفت : این فلان کس می گوید که تو این کار را کرده ای و او خود ، یکی از کسانی است که خواسته ای به تو بپیوندد . [امام علیه السلام ] فرمود : «او دروغ می گوید» . منصور گفت : من او را سوگند می دهم . اگر سوگند یاد کرد ، شرّ تو را از سرم کم می کنم . امام صادق علیه السلام فرمود : «اگر سوگند دروغ یاد کند ، به کیفر گناهش می رسد» . منصور به حاجبش گفت : این مرد را درباره آنچه درباره این _ یعنی امام صادق علیه السلام _ گفته است ، سوگند بده . حاجب به او گفت : بگو : سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست . و او را سوگندهای شدید داد . امام صادق علیه السلام فرمود : «این گونه ، سوگندش مده ؛ زیرا شنیدم پدرم از قول جدّم پیامبر خدا ، می گوید که فرمود : کسانی از مردم هستند که سوگند دروغ می خورند و در سوگندشان از خدا به بزرگی یاد می کنند و او را به صفات نیکش وصف می کنند و این تعظیم خداوند ، گناه دروغ و سوگند او را محو می کند و در نتیجه ، بلا از او به تأخیر می افتد . اجازه بده او را به سوگندی قسم دهم که پدرم آن را از جدّم از پیامبر خدا برایم حدیث کرد که هر سوگند خورنده ای [به دروغ ، ]بِدان سوگند خورد ، به کیفر گناهش می رسد» . منصور گفت : بسیار خوب ! خودت او را سوگند بده ، ای جعفر ! امام صادق علیه السلام به آن مرد فرمود : «بگو : اگر به تو دروغ بسته باشم ، از نیرو و توان خداوند ، بیزار باشم و به نیرو و توان خودم پناه برده باشم» . مرد ، این را گفت . امام صادق علیه السلام فرمود : «بار خدایا! اگر دروغ می گوید ، او را بمیران» . هنوز سخن امام علیه السلام تمام نشده بود که آن مرد ، افتاد و مُرد و جنازه اش را برداشتند و بردند .
.
ص: 466
. .
ص: 467
. .
ص: 468
البابُ الثّالِثَ عَشَرَ : من دعا علیه الإمام الکاظم13 / 1ابنُ قِیاماالکافی عن أحمد بن عمر :دَخَلتُ عَلی أبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام ، أنَا وحُسَینُ بنُ ثُوَیرِ بنِ أبی فاخِتَةَ ... قالَ علیه السلام : ما فَعَلَ ابنُ قِیاما ؟ قالَ : قُلتُ : وَاللّهِ إنَّهُ لَیَلقانا فَیُحسِنُ اللِّقاءَ . فَقالَ : وأیُّ شَیءٍ یَمنَعُهُ مِن ذلِکَ ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ «لاَ یَزَالُ بُنْیَ_نُهُمُ الَّذِی بَنَوْاْ رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ» . (1) قالَ : ثُمَّ قالَ : تَدری لِأَیِّ شَیءٍ تَحَیَّرَ ابنُ قِیاما ؟ قالَ : قُلتُ : لا . قالَ : إنَّهُ تَبِعَ أبَا الحَسَنِ علیه السلام فَأَتاهُ عَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ وهُوَ یُریدُ مَسجِدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَالتَفَتَ إلَیهِ أبُوالحَسَنِ علیه السلام فَقالَ : ما تُریدُ حَیَّرَکَ اللّهُ (2) ؟
13 / 2زِیادٌ القَندِیُّالغیبة للطوسی عن زیاد القندی وابن مسکان :کُنّا عِندَ أبی إبراهیمَ علیه السلام إذ قالَ : یَدخُلُ عَلَیکُمُ السّاعَةَ خَیرُ أهلِ الأَرضِ ، فَدَخَلَ أبُوالحَسَنِ الرِّضا علیه السلام وهُوَ صَبِیٌّ ، فَقُلنا : خَیرُ أهلِ الأَرضِ ! ثُمَّ دَنا فَضَمَّهُ إلَیهِ فَقَبَّلَهُ وقالَ : یا بُنَیَّ تَدری ما قالَ ذانِ ؟ قالَ : نَعَم یا سَیِّدی ، هذانِ یَشُکّانَ فِیَّ . قالَ عَلِیُّ بنُ أسباطٍ : فَحَدَّثتُ بِهذَا الحَدیثِ الحَسَنَ بنَ مَحبوبٍ فَقالَ : بَتَرَ الحَدیثَ ، لا ولکِن حَدَّثَنی عَلِیُّ بنُ رِئابٍ أنَّ أبا إبراهیمَ علیه السلام قالَ لَهُما : إن جَحَدتُماهُ حَقَّهُ ، أو خُنتُماهُ ، فَعَلَیکُما لَعنَةُ اللّهِ وَالمَلائِکَةِ وَالنّاسِ أجمَعینَ ، یا زِیادُ لا تَنجُبُ أنتَ وأصحابُکَ أبَدا . قالَ عَلِیُّ بنُ رِئابٍ : فَلَقیتُ زِیادَ القَندِیِّ فَقُلتُ لَهُ : بَلَغَنی أنَّ أبا إبراهیمَ قالَ لَکَ کَذا وکَذا ، فَقالَ : أحسَبُکَ قَد خولِطتَ ، فَمَرَّ وتَرَکَنی ، فَلَم اُکَلِّمهُ ولا مَرَرتُ بِهِ . قالَ الحَسَنُ بنُ مَحبوبٍ : فَلَم نَزَل نَتَوَقَّعُ لِزِیادٍ دَعوَةَ أبی إبراهیمَ علیه السلام حَتّی ظَهَرَ مِنهُ أیّامَ الرِّضا علیه السلام ما ظَهَرَ ، وماتَ زِندیقا . (3)
.
ص: 469
باب سیزدهم: کسانی که امام کاظم ، آنان را نفرین کرد13 / 1ابن قیاما (1)الکافی_ به نقل از احمد بن عمر _: من و حسین بن ثُوَیر بن ابی فاخته خدمت ابو الحسن الرضا علیه السلام رفتیم ... . فرمود : «از ابن قیاما (2) چه خبر ؟». من گفتم : راستش او ما را می بیند و برخورد خوبی دارد . فرمود : «چرا چنین نباشد» و سپس این آیه را تلاوت کرد : «همواره آن ساختمانی که بنا کرده اند ، در دل هایشان مایه شک [و نفاق] است تا آن که دل هایشان پاره پاره شود» . [امام علیه السلام ] سپس فرمود : «می دانید چرا ابن قیاما سرگردان شد ؟». گفتم : خیر . فرمود : «او از پی ابو الحسن (امام کاظم علیه السلام ) که راهیِ مسجد النبی بود ، روانه شد و مرتّب به سمت راست و سمت چپ ایشان می رفت . [پدرم] ابو الحسن ، رو به او کرد و فرمود : چه می خواهی ؟ خدا تو را سرگردان کند ! » .
13 / 2زیاد قندی (3)الغیبة ، طوسی_ به نقل از زیادِ قندی و ابن مِسکان _: نزد ابو ابراهیم (امام کاظم علیه السلام ) بودیم که فرمود : «هم اکنون ، بهترین فردِ روی زمین بر شما وارد می شود». در این وقت ، ابو الحسن الرضا[ علیه السلام ] که کودکی بود ، وارد شد . با خود گفتیم : بهترین فرد روی زمین! ابو ابراهیم[ علیه السلام ] نزدیک شد و او را در آغوش کشید و بوسید و فرمود : «پسرم ! می دانی این دو چه گفتند ؟». ابو الحسن[ علیه السلام ] گفت : آری ، سَرورم ! این دو درباره من شک دارند . علی بن اسباط گفت : من این حدیث را برای حسن بن محبوب باز گفتم . او گفت : حدیث را ناقص گفته است و این گونه نیست ؛ بلکه علی بن رئاب برایم حدیث کرد که ابو ابراهیم علیه السلام به آن دو فرمود : «اگر حقّانیّت او را انکار کنید یا به او خیانت ورزید ، لعنت خدا و فرشتگان و مردم ، همگی ، بر شما باد . ای زیاد! تو و یارانت ، هیچ گاه نجیب نمی شوید» . علی بن رئاب گفت : زیادِ قندی را دیدم . به او گفتم : شنیده ام که ابو ابراهیم علیه السلام به تو چنین و چنان گفته است . زیاد گفت : به گمانم خُل شده ای . و رفت و مرا تنها گذاشت . من از آن پس ، با او صحبت نکردم و بر او نگذشتم . حسن بن محبوب گفت : ما پیوسته منتظر ظهور آثار نفرین ابو ابراهیم[کاظم] علیه السلام درباره زیاد بودیم تا آن که در ایّام رضا علیه السلام از او ، آنچه را که می دانیم ، سر زد و زندیق مُرد .
.
ص: 470
13 / 3مُحَمَّدُ بنُ بَشیرٍرجال الکشّی عن علیّ بن أبی حمزة البطائنی :سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ موسی علیه السلام یَقولُ : لَعَنَ اللّهُ مُحَمَّدَ بنَ بَشیرٍ وأذاقَهُ حَرَّ الحَدیدِ ، إنَّهُ یَکذِبُ عَلَیَّ ، بَرِئَ اللّهُ مِنهُ وبَرِئتُ إلَی اللّهِ مِنهُ ، اللّهُمَّ إنّی أبرَأُ إلَیکَ مِمّا یَدَّعی فِیَّ ابنُ بَشیرٍ ، اللّهُمَّ أرِحنی مِنهُ . ثُمَّ قالَ : یا عَلِیُّ ما أحَدٌ اجتَرَأَ أن یَتَعَمَّدَ الکَذِبَ عَلَینا إلاّ أذاقَهُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ ، إنَّ بُنانا کَذَبَ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام فَأَذاقَهُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ ، وإنَّ المُغیرَةَ بنَ سَعیدٍ کَذَبَ عَلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام فَأَذاقَهُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ ، وإنَّ أبَا الخَطّابِ کَذَبَ عَلی أبی فَأَذاقَهُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ ، وإنَّ مُحَمَّدَ بنَ بَشیرٍ لَعَنَهُ اللّهُ یَکذِبُ عَلَیَّ بَرِئتُ إلَی اللّهِ مِنهُ . اللّهُمَّ إنّی أبرَأُ إلَیکَ مِمّا یَدَّعیهِ فِیَّ مُحَمَّدُ بنُ بَشیرٍ ، اللّهُمَّ أرِحنی مِنهُ ، اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ أن تُخَلِّصَنی مِن هذَا الرِّجسِ النِّجسِ مُحَمَّدِ بنِ بَشیرٍ ، فَقَد شارَکَ الشَّیطانُ أباهُ فی رَحِمِ اُمِّهِ . قالَ عَلِیُّ بنُ أبی حَمزَةَ : فَما رَأَیتُ أحَدا قُتِلَ بِأَسوَاَقِتلَةٍ مِن مُحَمَّدِ بنِ بَشیرٍ . (1)
.
ص: 471
13 / 3محمّد بن بشیر (1)رجال الکشّی_ به نقل از علی بن ابی حمزه بطائنی _: از امام کاظم علیه السلام شنیدم که می فرمود : «خدا لعنت کند محمّد بن بشیر را و سوزش آهن را به او بچشاند ! او به ما دروغ می بندد . خدا از او بیزار است و من نیز از او به درگاه خدا اعلام بیزاری می کنم . بار خدایا! من از آنچه پسر بشیر درباره من ادّعا می کند ، به پیشگاه تو اعلام برائت می کنم . بار خدایا! مرا از او آسوده ساز» . سپس فرمود : «ای علی! هیچ کس نیست که جرئت کند به عمد ، بر ما دروغ ، بندد مگر آن که خداوند ، گرمی آهن را به او می چشانَد . بُنان بر علی بن الحسین علیه السلام دروغ بست . خداوند ، گرمی آهن را به او چشانْد . مغیرة بن سعید بر ابو جعفر (امام باقر) علیه السلام دروغ بست . خداوند، گرمی آهن را به او چشانْد . ابو الخطّاب بر پدرم دروغ بست . خداوند ، گرمی آهن را به او چشانْد. محمّد بن بشیر _ که خدایش لعنت کند _ بر من دروغ می بندد و من از او به پیشگاه خدا اعلام برائت می کنم . بار خدایا! مرا از دست او راحت کن . بار خدایا ! من از آنچه محمّد بن بشیر درباره ام ادّعا می کند ، به تو اعلام برائت می کنم . بار خدایا! از تو درخواست می کنم که مرا از شرّ این پلید نجس ، محمّد بن بشیر ، بِرَهانی ؛ کسی که شیطان با پدر او در رحم مادرش شرکت کرده است» . من ندیدم کسی به وضعی فجیع تر از محمّد بن بشیر ، کشته شده باشد .
.
ص: 472
رجال الکشّی عن عثمان بن عیسی الکلابی :قَد کانَ أبو عَبدِ اللّهِ وأبُو الحَسَنِ علیهماالسلامیَدعُوانِ اللّهَ عَلَیهِ ویَسأَلانِهِ أن یُذیقَهُ حَرَّ الحَدیدِ ، فَأَذاقَهُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ بَعدَ أن عُذِّبَ بِأَنواعِ العَذابِ . (1)
13 / 4موسَی بنُ المَهدِیِّالأمالی للصدوق عن علیّ بن یقطین :رُفِعَ الخَبَرُ إلی موسَی بنِ جَعفَرٍ علیهماالسلام ، وعِندَهُ جَماعَةٌ مِن أهلِ بَیتِهِ ، بِما عَزَمَ عَلَیهِ موسَی بنُ المَهدِیِّ فی أمرِهِ ، فَقالَ لِأَهلِ بَیتِهِ : ما تُشیرونَ ؟ قالوا : نَری أن تَتَباعَدَ عَن هذَا الرَّجُلِ ، وأن تُغَیِّبَ شَخصَکَ مِنهُ ، فَإِنَّهُ لا یُؤمَنُ شَرُّهُ ، فَتَبَسَّمَ أبُوالحَسَنِ علیه السلام ثُمَّ قالَ : زَعَمَت سَخِینَةُ أن سَتَغلِبُ رَبَّهاولَیُغلَبَنَّ مُغالِبُ الغَلاّبِ . ثُمَّ رَفَعَ یَدَهُ إلَی السَّماءِ فَقالَ : إلهی کَم مِن عَدُوٍّ شَحَذَ لی ظُبَةَ مُدیَتِهِ (2) ، وأرهَفَ (3) لی سِنانَ حَدِّهِ ، ودافَ لی قَواتِلَ سُمومِهِ ، ولَم تَنَم عَنّی عَینُ حِراسَتِهِ ، فَلَمّا رَأَیتَ ضَعفی عَنِ احتِمالِ الفَوادِحِ ، وعَجزی عَن مُلِمّاتِ الجَوائِحِ (4) ، صَرَفتَ ذلِکَ عَنّی بِحَولِکَ وقُوَّتِکَ ، لا بِحَولی ولا بِقُوَّتی ، فَأَلقَیتَهُ فِی الحَفیرِ الَّذِی احتَفَرَهُ لی خائِبا مِمّا أمَّلَهُ فی دُنیاهُ ، مُتَباعِدا مِمّا رَجاهُ فی آخِرَتِهِ ، فَلَکَ الحَمدُ عَلی ذلِکَ قَدرَ استِحقاقِکَ سَیِّدِی . اللّهُمَّ فَخُذهُ بِعِزَّتِکَ ، وَافلُل حَدَّهُ عَنّی بِقُدرَتِکَ ، وَاجعَل لَهُ شُغُلاً فیما یَلیهِ ، وعَجزا عَمَّن یُناویهِ (5) ، اللّهُمَّ وأعدِنی عَلَیهِ عَدوی حاضِرَةً تَکونُ مِن غَیظی شِفاءً ، ومِن حَقّی عَلَیهِ وَفاءً ، وصِلِ اللّهُمَّ دُعائی بِالإِجابَةِ ، وَانظِم شَکاتی بِالتَّغییرِ ، وعَرِّفهُ عَمّا قَلیلٍ ما وَعَدتَ الظّالِمینَ ، وعَرِّفنی ما وَعَدتَ فی إجابَةِ المُضطَرّینَ ، إنَّکَ ذوالفَضلِ العَظیمِ وَالمَنِّ الکَریمِ . قالَ : ثُمَّ تَفَرَّقَ القَومُ ، فَمَا اجتَمَعوا إلاّ لِقِراءَةِ الکِتابِ الوارِدِ بِمَوتِ موسَی بنِ المَهدِیِّ . (6)
.
ص: 473
رجال الکشّی_ به نقل از عثمان بن عیسی کِلابی _: امام صادق و امام کاظم علیهماالسلاماو را نفرین می کردند و از خدا می خواستند که حرارت آهن را به وی بچشاند ، و خداوند ، حرارت آهن را به او ، پس از آن که به انواع شکنجه ها شکنجه شد ، چشانید .
13 / 4موسی بن مهدی (1)الأمالی ، صدوق_ به نقل از علی بن یَقْطین _: به موسی بن جعفر علیه السلام در حالی که جمعی از خانواده اش نزد ایشان بودند ، خبر رسید که موسی بن مهدی (2) درباره ایشان چه تصمیمی گرفته است . امام علیه السلام به جمع حاضر فرمود : «نظر شما چیست ؟». گفتند : نظر ما ، آن است که از این آدم ، دوری کنی و خود را از او مخفی سازی ؛ چرا که [جان تو] از شرّ او ایمن نیست . امام کاظم علیه السلام لبخندی زد و فرمود : «سخینه (3) گمان برد که بر خداوندگارش چیره می شودلیک ، آن که با چیره شونده در اُفتد ، مغلوب می شود». سپس دستش را به سوی آسمان برداشت و فرمود : «معبود من! چه بسیار دشمنی که تیغه کاردش را برایم تیز کرد و تیزی نیزه اش را برایم سوهان کشید و زهرهای کُشنده اش را برایم به هم آمیخت و چشم دیده بانی اش از من نخفت (4) ، و چون تو ناتوانیِ مرا در تحمّل مصائب و عجز مرا در برابر بلاهای سهمگین دیدی ، به توش و توان خودت ، و نه توش و توان من ، آنها را از من بگرداندی و او (دشمنم) را ، نارسیده به آرزویش در دنیا و دور گشته از امیدش به آخرت ، در همان چاهی افکندی که برای من کنده بود . پس ، تو را سپاس بر این [لطف] به اندازه سزامندی ات . سَرورم ! ای خداوند ! پس به عزّتت او را مجازات کن و به قدرتت خوارش گردان و او را به کارهای خودش سرگرم فرما و در مقابل دشمنش ناتوان ساز . بار خدایا! مرا بر او نصرت بخش ، نصرتی نقد تا دلم خنک شود و حقّم در کار او ادا گردد و دعای مرا _ ای خداوند _ به اجابت ، قرین فرما و شِکوه ام را به دگرگونی ، به سامان آر (5) و به زودی ، آنچه را به ستمکاران وعده داده ای ، به او بنمایان و آنچه را هم درباره اجابت [دعای] درماندگان وعده دادی ، به من بنمایان ، که به راستی ، تو صاحب لطف بزرگ و محبّت بزرگوارانه ای» . سپس آن جمع ، پراکنده شدند و دیگر گرد هم نیامدند ، مگر برای خواندن نامه ای که درباره خبر مرگ موسی بن مهدی رسیده بود .
.
ص: 474
. .
ص: 475
. .
ص: 476
البابُ الرّابِعَ عَشَرَ : من دعا علیه الإمام الرّضا14 / 1ابنُ أبی سَعیدٍالکافی عن داوود النهدی عن بعض أصحابنا :دَخَلَ ابنُ أبی سَعیدٍ المُکارِیُّ عَلی أبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام ، فَقالَ لَهُ : أ بَلَغَ اللّهُ مِن قَدرِکَ أن تَدَّعِیَ مَا ادَّعی أبوکَ ؟ فَقالَ لَهُ : ما لَکَ أطفَأَ اللّهُ نورَکَ ، وأدخَلَ الفَقرَ بَیتَکَ ؟ أما عَلِمتَ أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أوحی إلی عِمرانَ أنّی واهِبٌ لَکَ ذَکَرا فَوَهَبَ لَهُ مَریَمَ ووَهَبَ لِمَریَمَ عیسی علیه السلام ، فَعیسی مِن مَریَمَ ومَریَمُ مِن عیسی ، ومَریَمُ وعیسی شَیءٌ واحِدٌ ، وأنَا مِن أبی وأبی مِنّی ، وأنَا وأبی شَیءٌ واحِدٌ . فَقالَ لَهُ ابنُ أبی سَعیدٍ : وأسأَ لُکَ عَن مَسأَلَةٍ ، فَقالَ : لا أخالُکَ تَقبَلُ مِنّی ولَستَ مِن غَنَمی ، ولکِن هَلُمَّها ، فَقالَ : رَجُلٌ قالَ عِندَ مَوتِهِ : کَلُّ مَملوکٍ لی قَدیمٍ فَهُوَ حُرٌّ لِوَجهِ اللّهِ ، قالَ : نَعَم إنَّ اللّهَ عَزَّ ذِکرُهُ یَقولُ فی کِتابِهِ : «حَتَّی عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ» (1) فَما کانَ مِن مَمالیکِهِ أتی عَلَیهِ سِتَّةُ أشهُرٍ فَهُوَ قَدیمٌ وهُوَ حُرٌّ . قالَ : فَخَرَجَ مِن عِندِهِ وَافتَقَرَ حَتّی ماتَ ، ولَم یَکُن عِندَهُ مَبیتُ لَیلَةٍ (2) _ لعنه اللّه _ .
.
ص: 477
باب چهاردهم : کسانی که امام رضا ، آنان را نفرین کرد14 / 1ابن ابی سعید (1)الکافی_ به نقل از داوود نهدی ، از یکی از یارانمان _: ابن ابی سعید مُکاری بر امام رضا علیه السلام وارد شد و گفت : آیا خدا تو را به آن مقام رسانده است که آنچه را پدرت ادّعا داشت ، ادّعا می کنی؟ [امام علیه السلام ] به او فرمود : «تو را چه شده است ؟ خدا نورت را خاموش سازد و فقر را به خانه ات آورد ! مگر نمی دانی که خداوند _ تبارک و تعالی _ به عمران وحی فرمود که : من به تو پسری می بخشم و مریم را به او بخشید و به مریم ، عیسی علیه السلام را؟ پس ، عیسی ، از مریم است و مریم ، از عیسی ، و مریم و عیسی یک چیزند (از یکدیگرند) . من هم از پدرم هستم و پدرم از من است و من و پدرم ، یکی هستیم» . ابن ابی سعید گفت : مسئله ای از تو می پرسم . فرمود : «خیال نمی کنم از من بپذیری و تو از پیروان من نیستی ؛ امّا بپرس» . گفت : مردی در هنگام مرگش می گوید : همه غلامان قدیمی من به خاطر خدا آزادند[. کدام یک از غلامان او باید آزاد شوند؟] . [امام علیه السلام ] فرمود : «بله خداوندِ بلندآوازه ، در کتابش می فرماید : «تا چون شاخکِ خشکِ خوشه خرما برگردد» . بنا بر این ، هر غلامی که شش ماه بر او گذشته باشد ، قدیمی است و آزاد است» . آن مرد ، خارج شد و به فقر مبتلا گشت تا آن که مُرد و حتّی قوت یک شب را هم نداشت . خدایش لعنت کناد!
.
ص: 478
14 / 2مُحَمَّدُ بنُ الفُراتِرجال الکشّی عن جعفر بن عیسی وعلیّ بن إسماعیل عن الإمام الرضا علیه السلام :آذانی مُحَمَّدُ بنُ الفُراتِ آذاهُ اللّهُ وأَذاقَهُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ ، آذانی لَعَنَهُ اللّهُ أذیً ما آذی أبُو الخَطّابِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام بِمِثلِهِ ، وما کَذَبَ عَلَینا خَطّابِیٌّ مِثلَ ما کَذَبَ مُحَمَّدُ بنُ الفُراتِ . وَاللّهِ ما مِن أحَدٍ یَکذِبُ عَلَینا إلاّ ویُذیقُهُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ . قالَ مُحَمَّدُ بنُ عیسی : فَأَخبَرانی وغَیرُهُما أنَّهُ ما لَبِثَ مُحَمَّدُ بنُ فُراتٍ إلاّ قَلیلاً حَتّی قَتَلَهُ إبراهیمُ بنُ شَکلَةَ أخبَثَ قِتلَةٍ ، وکانَ مُحَمَّدُ بنُ فُراتٍ یَدَّعی أنَّهُ بابٌ ، وأنَّهُ نَبِیٌّ ، وکانَ القاسِمُ الیَقطینِیُّ وعَلِیُّ بنُ حَسَکَةَ القُمِّیُّ کَذلِکَ یَدَّعیانِ ، لَعَنَهُمَا اللّهُ . (1)
14 / 3البَرامِکَةُعیون أخبار الرضا علیه السلام عن محمّد بن الفضیل :لَمّا کانَ فِی السَّنَةِ الَّتی بَطَشَ هارونُ بِآلِ بَرمَکَ ، بَدَأَ بِجَعفَرِ بنِ یَحیی وحَبَسَ یَحیَی بنَ خالِدٍ ، ونَزَلَ بِالبَرامِکَةِ ما نَزَلَ ، کانَ أبُو الحَسَنِ علیه السلام واقِفا بِعَرَفَةَ یَدعو ، ثُمَّ طَأطَأَ رَأسَهُ ، فَسُئِلَ عَن ذلِکَ ، فَقالَ : إنّی کُنتُ أدعُو اللّهَ تَعالی عَلَی البَرامِکَةِ بِما فَعَلوا بِأَبی علیه السلام ، فَاستَجابَ اللّهُ لِیَ الیَومَ فیهِم . فَلَمَّا انصَرَفَ لَم یَلبَث إلاّ یَسیرا حَتّی بُطِشَ بِجَعفَرٍ ویَحیی ، وتَغَیَّرَت أحوالُهُم . (2)
.
ص: 479
14 / 2محمّد بن فُرات (1)رجال الکشّی :جعفر بن عیسی و علی بن اسماعیل روایت کردند که امام رضا علیه السلام فرمود : «محمّد بن فُرات ، مرا آزار داد . خدایش بیازارد و گرمی سوز آهن را به او بچشاند ! آزاری که او _ که خدایش لعنت کناد _ به من رساند ، ابو الخطّاب به جعفر بن محمّد علیه السلام نرساند ، و دروغی که محمّد بن فرات بر ما بست ، هیچ خطّابی ای نبست . به خدا سوگند ، هیچ کس نیست که بر ما دروغ ببندد ، مگر آن که خداوند ، گرمی آهن را به او می چشاند» . محمّد بن عیسی گفت : آن دو (جعفر بن عیسی و علی بن اسماعیل) و دیگران به من خبر دادند که طولی نکشید که محمّد بن فرات به وسیله ابراهیم بن شَکله به فجیع ترین وضع کشته شد . محمّد بن فرات ، ادّعای بابیّت و پیامبری داشت . قاسم یقطینی و علی بن حَسَکه قمی نیز چنین ادّعایی داشتند . خدایشان لعنت کناد!
14 / 3بَرمَکیان (2)عیون أخبار الرضا علیه السلام_ به نقل از محمّد بن فضیل _: در آن سالی که هارون به قلع و قمع خاندان برمکی پرداخت _ که نخست ، جعفر بن یحیی را از بین برد و یحیی بن خالد را به زندان افکند و بر سر برمکیان ، آن آمد که آمد _ ، امام رضا علیه السلام در عرفه ایستاده بود و دعا می کرد . [امام علیه السلام ]سپس سرش را پایین انداخت . سببش را پرسیدند . فرمود : «داشتم برمکیان را برای ستمی که بر پدرم علیه السلام روا داشتند ، نفرین می کردم که خداوند ، همین امروز ، نفرین مرا در حقّ آنان مستجاب فرمود» . چون امام علیه السلام باز گشت ، چندی نگذشت که جعفر و یحیی ، مغضوب گشتند و ورق از آنها بر گشت .
.
ص: 480
14 / 4الواقِفِیَّةُرجال الکشّی عن محمّد بن الفضیل :قُلتُ لِلرِّضا علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ! ما حالُ قَومٍ قَد وَقَفوا عَلی أبیکَ موسی علیه السلام ؟ قالَ : لَعَنَهُمُ اللّهُ ما أشَدَّ کَذِبَهُم ! أما إنَّهُم یَزعُمونَ أنّی عَقیمٌ ، ویُنکِرونَ مَن یَلی هذَا الأَمرَ مِن وُلدی . (1)
14 / 5هؤُلاءِ الکَذّابونَ عَلی أهلِ البَیتِرجال الکشّی عن محمّد بن الفضیل عن أبی الحسن علیه السلام ، قال :قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! إنّی خَلَّفتُ ابنَ أبی حَمزَةَ ، وَابنَ مِهرانَ وابنَ أبی سَعیدٍ أشَدَّ أهلِ الدُّنیا عَداوَةً للّهِِ تَعالی . قالَ : فَقالَ : ما ضَرَّکَ مَن ضَلَّ إذَا اهتَدَیتَ ؟ إنَّهُم کَذَّبوا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وکَذَّبوا أمیرَ المُؤمِنینَ وکَذَّبوا فُلانا وفُلانا ، وکَذَّبوا جَعفَرا وموسی علیهماالسلام ، ولی بِآبائی علیهم السلام اُسوَةٌ . قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! إنّا نُرَوّی أنَّکَ قُلتَ لاِبنِ مِهرانَ : أذهَبَ اللّهُ نورَ قَلبِکَ ، وأدخَلَ الفَقرَ بَیتَکَ ؟ فَقالَ : کَیفَ حالُهُ وحالُ بَزِّهِ (2) ؟ قُلتُ : یا سَیِّدی ، أشَدُّ حالٍ ، هُم مَکروبونَ وبِبَغدادَ لَم یَقدِرِ الحُسَینُ أن یَخرُجَ إلَی العُمرَةِ ، فَسَکَتَ . (3)
راجع : ص 448 ح 1566 .
.
ص: 481
14 / 4واقفیان (1)رجال الکشّی_ به نقل از محمّد بن فضیل _: به امام رضا علیه السلام گفتم : قربانت گردم! آن گروهی که در [امامت ]پدرتان [امام ]موسی علیه السلام توقّف کردند ، چگونه مردمی هستند؟ فرمود : «خدایشان لعنت کناد! چه دروغگویند! آنها می پندارند ( / مدّعی اند) که من عقیم هستم و منکر آن اند که کسی از فرزندان من ، عهده دار این امر (امامت) شود» .
14 / 5این دروغزنان بر اهل بیترجال الکشّی_ به نقل از محمّد بن فضیل _: [به امام رضا علیه السلام ]گفتم قربانت گردم! خدمت شما که آمدم، ابن ابی حمزه و ابن مهران و ابن ابی سعید ، سرسخت ترین دشمنان خدای متعال بودند . فرمود : «تو را چه زیان ، که عدّه ای گم راه شوند با آنکه خود هدایت یافته ای ؟ آنها پیامبر خدا را هم تکذیب کردند . امیر مؤمنان را هم تکذیب کردند . فلان و بهمان را هم تکذیب کردند . جعفر و موسی علیهماالسلام را هم تکذیب کردند . پدران من ، الگوی من هستند» . گفتم : قربانت گردم! به ما روایت شده که شما به ابن مهران فرموده ای : خدا نور دلت را خاموش کند و فقر را به خانه ات درآورد ! فرمود : «حال و وضعش چه طور است ؟». گفتم : سَرورم ! بسیار بد . آنان در فلاکت به سر می برند و در بغداد حسین ، قدرت (بضاعت) رفتن به عمره را ندارد . امام علیه السلام خاموش ماند .
ر . ک : ص 449 ح 1566 .
.
ص: 482
البابُ الخامِسَ عَشَرَ : من دعا علیه الإمام الجواد15 / 1أبُو الخَطّابِ وأصحابُهُرجال الکشّی عن علیّ بن مهزیار :سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام یَقولُ _ وقَد ذُکِرَ عِندَهُ أبُو الخَطّابِ _ : لَعَنَ اللّهُ أبَا الخَطّابِ ، ولَعَنَ أصحابَهُ ، ولَعَنَ الشّاکّینَ فی لَعنِهِ ، ولَعَنَ مَن قَد وَقَفَ فی ذلِکَ وشَکَّ فیهِ . ثُمَّ قالَ : هذا أبُو الغمرِ وجَعفَرُ بنُ واقِدٍ وهاشِمُ بنُ أبی هاشِمٍ استَأکَلوا بِنَا النّاسَ ، وصاروا دُعاةً یَدعونَ النّاسَ إلی ما دَعا إلَیهِ أبُو الخَطّابِ لَعَنَهُ اللّهُ ولَعَنَهُم مَعَهُ ولَعَنَ مَن قَبِلَ ذلِکَ مِنهُم ، یا عَلِیُّ لا تَتَحَرَّجَنَّ مِن لَعنِهِم لَعَنَهُمُ اللّهُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ قَد لَعَنَهُم . ثُمَّ قالَ : قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن تَأَثَّمَ أن یَلعَنَ مَن لَعَنَهُ اللّهُ فَعَلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ . (1)
15 / 2أبُو السَّمهَرِیِّ وَابنُ أبِی الزَّرقاءِرجال الکشّی عن إسحاق الأنباری :قالَ لی أبو جَعفَرٍ الثّانی علیه السلام : ما فَعَلَ أبُوالسَّمهَرِیِّ لَعَنَهُ اللّهُ ! یَکذِبُ عَلَینا ویَزعُمُ أنَّهُ وَابنَ أبِی الزَّرقاءِ دُعاةٌ إلَینا ؟ اُشهِدُکُم أنّی أتَبَرَّأُ إلَی اللّهِ عز و جلمِنهُما ، إنَّهُما فَتّانانِ مَلعونانِ ، یا إسحاقُ ، أرِحنی مِنهُما یُرِحِ اللّهُ عز و جل بِعَیشِکَ فِی الجَنَّةِ . فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ یَحِلُّ لی قَتلُهُما ؟ فَقالَ : إنَّهُما فَتّانانِ یَفتِنانِ النّاسَ ، ویَعمَلانِ فی خَیطِ رَقَبَتی ورَقَبَةِ مَوالِیَّ ، فَدِماؤُهُما هَدَرٌ لِلمُسلِمینَ ، وإیّاکَ وَالفَتکَ ؛ فَإِنَّ الإِسلامَ قَد قَیَّدَ الفَتکَ ، واُشفِقُ إن قَتَلتَهُ ظاهِرا أن تُسأَلَ لِمَ قَتَلتَهُ ؟ ولا تَجِدُ السَّبیلَ إلی تَثبیتِ حُجَّةٍ ، ولا یُمکِنُکَ إدلاءُ الحُجَّةِ فَتَدفَعَ ذلِکَ عَن نَفسِکَ ، فَیُسفَکَ دَمُ مُؤمِنٍ مِن أولِیائِنا بِدَمِ کافِرٍ ، عَلَیکُم بِالاِغتِیالِ . (2)
.
ص: 483
باب پانزدهم : کسانی که امام جواد ، آنان را نفرین کرد15 / 1ابو الخطّاب و پیروانشرجال الکشّی_ به نقل از علی بن مهزیار _: در حضور امام جواد علیه السلام از ابو الخطّاب یاد شد . فرمود : «خدا لعنت کند ابو الخطّاب را و لعنت کند پیروانش را و لعنت کند کسانی را که در لعنت کردن او شک می کنند و لعنت کند کسی را که در این باره درنگ و تردید کند !» . [امام علیه السلام ] سپس فرمود : «این ابو الغمر و جعفر بن واقد و هاشم بن ابی هاشم ، به نام ما اموال (کمک ها و وجوهات) مردم را گرفتند و به دعوتگرانی تبدیل شدند که مردم را به آنچه ابو الخطّاب دعوت کرد ، دعوت می کنند . لعنت خدا بر او و بر اینان و بر کسانی که این دعوتِ آنان را پذیرفته اند ! ای علی! از لعنت کردن این ملعون ها باک مدار ؛ چرا که خدا لعنتشان کرده است» . سپس فرمود : «پیامبر خدا فرمود : هر کس از لعنت کردن کسی که خدا لعنتش کرده است ، خودداری کند ، لعنت خدا بر او باد! » .
15 / 2ابو سَمهَری و ابن ابی الزرقاء (1)رجال الکشّی_ به نقل از اسحاق انباری _: امام جواد علیه السلام به من فرمود : «از ابو سَمهریِ ملعون _ که بر ما دروغ می بندد و ادّعا می کند که او و پسر ابو الزرقاء، دعوت کنندگان به سوی ما هستند _ چه خبر ؟ گواه باشید که من از آن دو ، به درگاه خدا اعلام بیزاری می کنم . آن دو ، اغواگر و ملعون اند . ای اسحاق ! مرا از آن دو ، آسوده گردان . خداوند ، تو را در بهشت ، زندگی آسوده دهاد!» . گفتم : قربانت گردم ! کشتن آن دو ، بر من رواست ؟ فرمود : «آن دو ، اغواگرند و مردم را اغوا می کنند و در راه نابودی من و پیروانم کار می کنند . پس ، خون آن دو برای مسلمانان ، مباح است (مهدور الدم اند) ؛ امّا از فَتْک (2) بپرهیز ؛ زیرا اسلام ، فَتک را به زنجیر کشیده است . (3) و می ترسم اگر او را آشکارا بکشی ، درباره علّت کشتنش بازجویی شوی و راهی را برای اقامه دلیلی بر آن ، نیابی و نتوانی حجّت بیاوری و خود را تبرئه نمایی و در نتیجه خون مؤمنی از دوستان ما به خاطر خون کافری ریخته شود . بر شما باد اغتیال !».
.
ص: 484
15 / 3عُمَرُ بنُ فَرَجٍالکافی عن محمّد بن سنان :دَخَلتُ عَلی أبِی الحَسَنِ علیه السلام فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، حَدَثَ بِآلِ فَرَجٍ حَدَثٌ ؟ فَقُلتُ : ماتَ عُمَرُ . فَقالَ : الحَمدُ للّهِِ ، حَتّی أحصَیتُ لَهُ أربَعا وعِشرینَ مَرَّةً ، فَقُلتُ : یا سَیِّدی لَو عَلِمتُ أنَّ هذا یَسُرُّکَ ، لَجِئتُ حافِیا أعدو إلَیکَ . قالَ : یا مُحَمَّدُ أوَلا تَدری ما قالَ لَعَنَهُ اللّهُ لِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ أبی ؟ قالَ : قُلتُ : لا . قالَ : خاطَبَهُ فی شَیءٍ فَقالَ : أظُنُّکَ سَکرانَ . فَقالَ أبی : اللّهُمَّ إن کُنتَ تَعلَمُ أنّی أمسَیتُ لَکَ صائِما فَأَذِقهُ طَعمَ الحَربِ ، وذُلَّ الأَسرِ . فَوَاللّهِ إن ذَهَبَتِ الأَیّامُ حَتّی حُرِبَ مالُهُ (1) وما کانَ لَهُ ، ثُمَّ اُخِذَ أسیرا وهُوَ ذا قَد ماتَ لا رَحِمَهُ اللّهُ ! وقَد أدالَ (2) اللّهُ عز و جل مِنهُ ، وما زالَ یُدیلُ أولِیاءَهُ مِن أعدائِهِ . (3)
.
ص: 485
15 / 3عُمر بن فَرَج (1)الکافی_ به نقل از محمّد بن سنان _: خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم . فرمود : «ای محمّد! برای خاندان فَرَج ، پیشامدی روی داده است ؟». گفتم : عمر ، مرده است . فرمود : «خدا را سپاس» . من سپاسگویی امام علیه السلام را شمردم و بیست و چهار مرتبه شد . گفتم : سَرورم! اگر می دانستم که این ، شما را شادمان می سازد ، پابرهنه و دوان دوان نزد شما می آمدم [و خبر مرگش را می آوردم] . فرمود : «ای محمّد! مگر نمی دانی که او _ که خدایش لعنت کناد _ به پدرم محمّد بن علی چه گفت ؟» . گفتم : خیر . فرمود : «در موردی ، او را خطاب قرار داد و گفت : گمان می کنم مستی . و پدرم فرمود : بار خدایا ! اگر می دانی که من امروز را با روزه داری برای تو به شب رساندم ، طعم غارت و خواریِ اسارت را به او بچشان! و به خدا سوگند ، چند روزی نگذشت که اموال او و آنچه داشت ، به غارت رفت و خودش اسیر شد و حالا هم مُرد . خدا رحمتش نکناد! خداوند عز و جلاو را مغلوب کرد و خداوند ، همواره دوستانش را بر دشمنانش چیره می گرداند» .
.
ص: 486
15 / 4هؤُلاءِ الکَذّابونَالخرائج والجرائح عن ابن اُرومة :إنَّ المُعتَصِمَ دَعا بِجَماعَةٍ مِن وُزَرائِهِ فَقالَ : اِشهَدوا لی عَلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسی زورا ، وَاکتُبوا أنَّهُ أرادَ أن یَخرُجَ ، ثُمَّ دَعاهُ فَقالَ : إنَّکَ أرَدتَ أن تَخرُجَ عَلَیَّ ؟ فَقالَ : وَاللّهِ ما فَعَلتُ شَیئا مِن ذلِکَ . قالَ : إنَّ فُلانا وفُلانا وفُلانا شَهِدوا عَلَیکَ . واُحضِروا فَقالوا : نَعَم ، هذِهِ الکُتُبُ أخَذناها مِن بَعضِ غِلمانِکَ . قالَ : وکانَ جالِسا فی بَهوٍ (1) فَرَفَعَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام یَدَهُ وقالَ : اللّهُمَّ إن کانوا کَذَبوا عَلَیَّ فَخُذهُم . قالَ : فَنَظَرنا إلی ذلِکَ البَهوِ کَیفَ یَزحَفُ ویَذهَبُ ویَجیءُ ، وکُلَّما قامَ واحِدٌ وَقَعَ . فَقالَ المُعتَصِمُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ إنّی تائِبٌ مِمّا فَعَلتُ ، فَادعُ رَبَّکَ أن یُسَکِّنَهُ . فَقالَ : اللّهُمَّ سَکِّنهُ ، وإنَّکَ تَعلَمُ أنَّهُم أعداؤُکَ وأعدائی ، فَسَکَنَ . (2)
.
ص: 487
15 / 4این دروغگویانالخرائج و الجرائح_ به نقل از ابن اُرومه _: معتصِم ، گروهی از وزیرانش را فرا خواند و گفت : علیه محمّد بن علی بن موسی به نفع من ، شهادت دروغ بدهید و بنویسید که او قصد خروج داشته است . سپس امام علیه السلام را احضار کرد و گفت : تو خواسته ای که بر من خروج کنی ؟ [امام جواد علیه السلام ] فرمود : «به خدا سوگند که من ، چنین کاری نکرده ام» . معتصم گفت : فلانی و فلانی و فلانی ، بر این امر ، شهادت داده اند . و آن افراد را احضار کرد . آنها گفتند : بله . این نامه ها را از برخی غلامانت به دست آورده ایم . معتصم در تالاری نشسته بود . امام جواد علیه السلام دستش را به آسمان برداشت و گفت : «بار خدایا ! اگر اینان بر من دروغ می بندند ، مجازاتشان کن» . نگاه کردیم . دیدیم تالار ، تکان می خورَد و می رود و می آید ، به طوری که هر کس بر می خیزد ، به زمین می خورد . معتصم گفت : ای پسر پیامبر خدا ! از کرده خویش توبه کارم . دعا کن که پروردگارت این را آرام گردانَد . [امام علیه السلام ] فرمود : «بار خدایا ! آرامَش گردان . تو می دانی که اینها دشمنان تو و من هستند» . پس ، تالار آرام گرفت .
.
ص: 488
البابُ السّادِسَ عَشَرَ : من دعا علیه الإمام الهادی16 / 1فارِسُ بنُ حاتِمٍالإمام الهادی علیه السلام_ مِن کِتابِهِ فی أمرِ فارِسِ بنِ حاتِمٍ _: کَذِّبوهُ وهَتِّکوهُ أبعَدَهُ اللّهُ وأخزاهُ ! فَهُوَ کاذِبٌ فی جَمیعِ ما یَدَّعی ویَصِفُ ، ولکِن صونوا أنفُسَکُم عَنِ الخَوضِ وَالکَلامِ فی ذلِکَ ، وتَوَقَّوا مُشاوَرَتَهُ ، ولا تَجعَلوا لَهُ السَّبیلَ إلی طَلَبِ الشَّرِّ ، کَفانَا اللّهُ مُؤنَتَهُ ، ومُؤنَةَ مَن کانَ مِثلَهُ . (1)
رجال الکشّی عن محمّد بن عیسی بن عبید :إنَّ أبَا الحَسَنِ العَسکَرِیَّ علیه السلام أمَرَ بِقَتلِ فارِسِ بنِ حاتِمٍ القَزوینِیِّ وضَمِنَ لِمَن قَتَلَهُ الجَنَّةَ ، فَقَتَلَهُ جُنَیدٌ . وکانَ فارِسٌ فَتّانا یَفتِنُ النّاسَ ، ویَدعو إلَی البِدعَةِ . فَخَرَجَ مِن أبِی الحَسَنِ علیه السلام : هذا فارِسٌ لَعَنَهُ اللّهُ ، یَعمَلُ مِن قِبَلی فَتّانا داعِیا إلَی البِدعَةِ ، ودَمُهُ هَدَرٌ لِکُلِّ مَن قَتَلَهُ ، فَمَن هذَا الَّذی یُریحُنی مِنهُ ویَقتُلُهُ ؟ وأنَا ضامِنٌ لَهُ عَلَی اللّهِ الجَنَّةَ . (2)
.
ص: 489
باب شانزدهم : کسانی که امام هادی ، آنان را نفرین کرد16 / 1فارِس بن حاتم (1)امام هادی علیه السلام_ از نامه ایشان درباره فارِس بن حاتم _: او را دروغزن شمارید و هتکش کنید . خدا او را [از رحمت خود ]دور گردانَد و رسوایش کند! همه ادّعاها و گفته های او دروغ است ؛ امّا شما از بحث و گفتگو در باره آنها خودداری ورزید و از رایزنی با او بپرهیزید و راه را برای شرطلبی های او باز نکنید . خدا زحمت او و امثال او را از ما کم کند!
رجال الکشّی_ به نقل از محمّد بن عیسی بن عبید _: ابو الحسن عسکری (امام هادی) علیه السلام دستور به کشتن فارِس بن حاتم قزوینی داد و برای قاتلش بهشت را تضمین کرد و جُنَید ، او را به قتل رساند . فارِس ، اغواگری بود که مردم را می فریفت و به بدعت فرا می خواند . این مرقومه از امام هادی علیه السلام صادر شد : «ابن فارِس _ که خدایش لعنت کناد _ به نام من ، اغواگری می کند و به بدعت فرا می خواند . ریختن خون او برای هر کس که وی را بکشد ، رواست . کیست که مرا از شرّ او آسوده سازد و او را بکشد ؟ من برای چنین کسی در نزد خداوند ، بهشت را ضمانت می کنم» .
.
ص: 490
رجال الکشّی عن أبی محمّد الرازی :وَرَدَ عَلَینا رَسولٌ مِن قِبَلِ الرَّجُلِ [ علیه السلام ] : أمَّا القَزوینِیُّ فارِسٌ ، فَإِنَّهُ فاسِقٌ مُنحَرِفٌ ، وتَکَلَّمَ بِکَلامٍ خَبیثٍ ، فَلَعَنَهُ اللّهُ . (1)
الإمام الهادی علیه السلام_ مِمّا کَتَبَهُ إلی عَلِیِّ بنِ عَمرٍو القَزوینِیِّ بِخَطِّهِ _: اِعتَقِد فیما تَدینُ اللّهَ تَعالی بِهِ أنَّ الباطِنَ عِندی حَسَبَ ما أظهَرتُ لَکَ فیمَنِ استَنبَأتَ عَنهُ ، وهُوَ فارِسٌ لَعَنَهُ اللّهُ ، فَإِنَّهُ لَیسَ یَسَعُکَ إلاَّ الاِجتِهادُ فی لَعنِهِ وقَصدِهِ ومُعاداتِهِ ، وَالمُبالَغَةُ فی ذلِکَ بِأَکثَرِ ما تَجِدُ السَّبیلَ إلَیهِ . ما کُنتُ آمُرُ أن یُدانَ اللّهُ بِأَمرٍ غَیرِ صَحیحٍ ، فَجِدَّ وشُدَّ فی لَعنِهِ وهَتکِهِ وقَطعِ أسبابِهِ ، وصَدِّ أصحابِنا عَنهُ وإبطالِ أمرِهِ ، وأبلِغهُم ذلِکَ مِنّی وَاحکِهِ لَهُم عَنّی . وإنّی سائِلُکُم بَینَ یَدَیِ اللّهِ عَن هذَا الأَمرِ المُؤَکَّدِ ، فَوَیلٌ لِلعاصی ولِلجاحِدِ ! (2)
راجع : العنوان التالی / الحدیث الثانی .
16 / 2الفِهرِیُّ وَالحَسَنُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ باباالإمام الهادی علیه السلام_ فی کِتابِهِ إلَی العُبَیدِیِّ _: أبرَأُ إلَی اللّهِ مِنَ الفِهرِیِّ وَالحَسَنِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ بابَا القُمِّیِّ ؛ فَابرَأ مِنهُما ؛ فَإِنّی مُحَذِّرُکَ وجَمیعَ مَوالِیَّ ، وإنّی ألعَنُهُما _ عَلَیهِما لَعنَةُ اللّهِ _ . مُستَأکِلَینِ یَأکُلانِ بِنَا النّاسَ ، فَتّانَینِ مُؤذِیَینِ آذاهُمَا اللّهُ وأرکَسَهُما فِی الفِتنَةِ رَکسا . یَزعُمُ ابنُ بابا أنّی بَعَثتُهُ نَبِیّا وأنَّهُ بابٌ ! عَلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ . سَخِرَ مِنهُ الشَّیطانُ فَأَغواهُ ، فَلَعَنَ اللّهُ مَن قَبِلَ مِنهُ ذلِکَ . یا مُحَمَّدُ ، إن قَدَرتَ أن تَشدَخَ (3) رَأسَهُ بِالحَجَرِ ، فَافعَل ، فَإِنَّهُ قَد آذانی ، آذاهُ اللّهُ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ . (4)
.
ص: 491
رجال الکشّی_ به نقل از ابو محمّد رازی _: پیکی از سوی آن مرد علیه السلام (1) نزد ما آمد که : «فارِس قزوینی ، فاسق و منحرف است و سخنان پلید ، گفته است . خدایش لعنت کناد!» .
امام هادی علیه السلام_ از نامه ای به دست خطّ ایشان به علی بن عمرو قزوینی _: به دینی که خدای متعال را با آن بندگی می کنی ، معتقد باش و بدان که نظر قلبی من درباره کسی که در مورد او [از من ]پرسیده ای ، یعنی فارِس ملعون ، همان است که به تو اظهار داشته ام . تو را می سزد که در لعن و مخالفت و دشمنی با او بکوشی و در این باره تا می توانی ، جدّیت نمایی . من کسی نیستم که دستور بدهم خداوند به چیزهای نادرست ، بندگی شود . پس در لعنت کردن بر او (فارِس) و افشاکردنش و قطع روابط با او و باز داشتن پیروانمان از او و نشان دادن نادرستی راه و عقایدش ، سرسختانه بکوش و این را از جانب من به پیروانمان نیز ابلاغ کن و برایشان از قول من بازگو نما . من در پیشگاه خداوند ، مؤکّدا این امر را از شما می خواهم . پس ، وای بر نافرمان و منکِر!» .
ر . ک : حدیث دوم باب بعدی .
16 / 2فِهری و حسن بن محمّد بن بابا (2)امام هادی علیه السلام_ در نامه ایشان به عُبَیدی _: من در پیشگاه خداوند از فِهری و حسن بن محمّد بن بابای قمی ، اعلام برائت می کنم . پس تو نیز از آن دو ، برائت بجوی . من ، تو و همه پیروانم را از او بر حذر می دارم و بر آن دو ، لعنت می فرستم . لعنت خدا بر آن دو باد! [آن دو ،] مفت خورانی هستند که به نام ما ، مردم را چپاول می کنند و عوام فریب و آزار دهنده اند . خدا آن دو را بیازارد و به سختی در فتنه (عذاب) ، سرنگونشان سازد ! ابن بابا ، مدّعی است که من او را به پیامبری فرستاده ام و او باب است . لعنت خدا بر او باد ! شیطان ، او را بازیچه قرار داده و گم راهش کرده است . لعنت خدا بر کسی که این ادّعاها را از او بپذیرد ! ای محمّد! اگر توانستی سر او را با سنگ خُرد کنی ، این کار را بکن ؛ چرا که او مرا رنج داد . خدا او را در دنیا و آخرت ، رنج دهد !
.
ص: 492
رجال الکشّی عن سهیل بن محمّد_ فیما کَتَبَهُ إلَی الإِمامِ الهادی علیه السلام _: قَدِ اشتَبَهَ یا سَیِّدی عَلی جَماعَةٍ مِن مَوالیکَ أمرُ الحَسَنِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ بابا ، فَمَا الَّذی تَأمُرُنا یا سَیِّدی فی أمرِهِ ، نَتَوَلاّهُ أم نَتَبَرَّأُ عَنهُ أم نُمسِکُ عَنهُ ، فَقَد کَثُرَ القَولُ فیهِ ؟ فَکَتَبَ [ علیه السلام ] بِخَطِّهِ وقَرَأتُهُ : مَلعونٌ هُوَ وفارِسٌ ، تَبَرَّؤوا مِنهُما لَعَنَهُمَا اللّهُ ، وضاعَفَ ذلِکَ عَلی فارِسٍ . (1)
16 / 3القاسِمُ الیَقطینِیُّ وعَلِیُّ بنُ حَسَکَةَرجال الکشّی عن محمّد بن عیسی :کَتَبَ إلَیَّ أبُو الحَسَنِ العَسکَرِیُّ ابتِداءً مِنهُ : لَعَنَ اللّهُ القاسِمَ الیَقطینِیَّ ، ولَعَنَ اللّهُ عَلِیَّ بنَ حَسَکَةَ القُمِّیَّ ، إنَّ شَیطانا تَراءی لِلقاسِمِ فَیوحی إلَیهِ زُخرُفَ القَولِ غُرورا . (2)
رجال الکشّی عن سهل بن زیاد الآدمی :کَتَبَ بَعضُ أصحابِنا إلی أبِی الحَسَنِ العَسکَرِیِّ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ یا سَیِّدی ، إنَّ عَلِیَّ بنَ حَسَکَةَ یَدَّعی أنَّهُ مِن أولِیائِکَ ، وأنَّکَ أنتَ الأَوَّلُ القَدیمُ ، وأنَّهُ بابُکُ ونَبِیُّکَ أمَرتَهُ أن یَدعُوَ إلی ذلِکَ . ویَزعُمُ أنَّ الصَّلاةَ وَالزَّکاةَ وَالحَجَّ وَالصَّومَ کُلَّ ذلِکَ مَعرِفَتُکَ ، ومَعرِفَةُ مَن کانَ فی مِثلِ حالِ ابنِ حَسَکَةَ فیما یَدَّعی مِنَ البابِیَّةِ وَالنُّبُوَّةِ ، فَهُوَ مُؤمِنٌ کامِلٌ سَقَطَ عَنهُ الاِستِعبادُ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ وَالحَجِّ ، وذَکَرَ جَمیعَ شَرائِعِ الدّینِ أنَّ مَعنی ذلِکَ کُلِّهِ ما ثَبَتَ لَکَ ، ومالَ النّاسُ إلَیهِ کَثیرا ، فَإِن رَأَیتَ أن تَمُنَّ عَلی مَوالیکَ بِجَوابٍ فی ذلِکَ تُنجیهِم مِنَ الهَلَکَةِ . قالَ : فَکَتَبَ علیه السلام : کَذَبَ ابنُ حَسَکَةَ عَلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ ، وبِحَسبِکَ أنّی لا أعرِفُهُ فی مَوالِیَّ ، ما لَهُ لَعَنَهُ اللّهُ ؟ فَوَاللّهِ ما بَعَثَ اللّهُ مُحَمَّدا وَالأَنبِیاءَ مِن قَبلِهِ إلاّ بِالحَنیفِیَّةِ وَالصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وَالصِّیامِ وَالحَجِّ وَالوِلایَةِ ، وما دَعا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله إلاّ إلَی اللّهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ . وکَذلِکَ نَحنُ الأَوصِیاءُ مِن وُلدِهِ ، عَبیدُ اللّهِ لا نُشرِکُ بِهِ شَیئا ، إن أطَعناهُ رَحِمَنا ، وأن عَصَیناهُ عَذَّبَنا ، ما لَنا عَلَی اللّهِ مِن حُجَّةٍ ، بَلِ الحُجَّةُ للّهِِ عز و جل عَلَینا وعَلی جَمیعِ خَلقِهِ ، أبرَأُ إلَی اللّهِ مِمَّن یَقولُ ذلِکَ ، وأنتَفی إلَی اللّهِ مِن هذَا القَولِ ، فَاهجُروهُم _ لَعَنَهُمُ اللّهُ _ وألجِئُوهُم إلی ضیقِ الطَّریقِ ، وإن وَجَدتَ مِن أحَدٍ مِنهُم خَلوَةً فَاشدَخ رَأسَهُ بِالصَّخرِ . (3)
.
ص: 493
رجال الکشّی_ به نقل از سهیل بن محمّد ، درباره نامه اش به امام هادی علیه السلام _: [به ایشان نوشتم : ]سَرورم! قضیّه حسن بن محمّد بن بابا بر گروهی از پیروان ( / دوستان) شما مشتبه شده است . سَرورم! درباره او چه دستوری می دهید : جانبداری کنیم؟ یا از او بیزاری بجوییم؟ یا سکوت کنیم _ چرا که حرف های زیادی درباره اش گفته می شود _ ؟ [امام علیه السلام ] با خطّ خود مرقوم فرمود و من آن را خواندم: «او و فارِس،ملعون اند. از هر دوی آنها بیزاری بجویید. خدایشان لعنت کناد و فارس را دو چندان!» .
16 / 3قاسم یَقْطینی و علی بن حَسَکه (1)رجال الکشّی_ به نقل از محمّد بن عیسی _: امام هادی علیه السلام بی آن که من چیزی به ایشان نوشته باشم ، به من نوشت : «خدا لعنت کند قاسم یقطینی را ، و خدا لعنت کند علی بن حَسَکه قمی را ! شیطانی بر قاسم ظاهر می شود و فریبکارانه سخنان باطلی به او القا می کند» .
رجال الکشّی_ به نقل از سهل بن زیاد آدمی _: یکی از یاران ما به امام هادی علیه السلام نوشت : قربانت گردم ، ای سَرورم ! علی بن حَسَکه ادّعا می کند که از دوستان توست و تو ازلی و قدیم هستی و او باب تو و پیامبر توست و به او دستور داده ای که به این امر دعوت کند . او مدّعی است که نماز و زکات و حج و روزه ، همه اینها ، شناخت تو و شناخت امثال ابن حَسَکه هستند که مدّعی بابیّت و نبوّت اند. بنا بر این، چنین کسی [که نسبت به تو شناخت یافته است] ، مؤمن کامل است و نماز و روزه و حج ، از عهده اش ساقط است . نیز گفته است که همه احکام دین ، به معنای چیزی هستند که برای تو ثابت است . بسیاری از مردم ، به او گرایش یافته اند . بنا بر این ، اگر صلاح می دانید ، بر دوستدارانت (پیروانت) منّت بِنِه و در این باره پاسخی بده تا آنان را از هلاکت برهانی . [امام علیه السلام ] نوشت : «ابن حَسَکه _ که لعنت خدا بر او باد _ دروغ می گوید . همین قدر به تو بگویم که من ، او را از پیروان خود نمی دانم . این ملعون را چه شده است ؟ به خدا سوگند که خداوند ، محمّد و پیامبرانِ پیش از او را نفرستاد ، مگر [برای فراخوان] به توحید و نماز و زکات و روزه و حج و ولایت ، و محمّد صلی الله علیه و آله دعوت نکرد ، مگر به سوی خدای یگانه بی انباز . ما اوصیا از نسل او نیز همین گونه ایم : بندگان خدا هستیم و چیزی را شریک او نمی دانیم . اگر فرمانش بریم ، به ما رحم می کند و اگر نافرمانی اش کنیم ، عذابمان می کند . ما را بر خدا حجّتی نیست ؛ بلکه خداوند عز و جل را بر ما و بر همه خلقش حجّت است . من در پیشگاه خداوند ، از کسی که این سخنان را می گوید ، اعلام برائت می کنم و در پیشگاه او ، این سخنان را تکذیب می کنم . پس ، شما نیز از آنان _ که خدایشان لعنت کناد _ دوری کنید و در تنگنایشان قرار دهید . اگر یکی از آنها را در خلوت دیدی ، با سنگ ، سرش را بکوب» .
.
ص: 494
16 / 4المُتَوَکِّلُ العَبّاسِیُّإعلام الوری عن الحسین بن محمّد :کانَ لی صَدیقٌ مُؤَدِّبٌ لِوُلدِ بغاء أو وَصیفٍ _ الشَّکُّ مِنّی _ فَقالَ لی : قالَ لِیَ الأَمیرُ مُنصَرَفَهُ مِن دارِ الخَلیفَةِ : حَبَسَ أمیرُ المُؤمِنینَ هذَا الَّذی یَقولونَ : ابنُ الرِّضَا الیَومَ ، ودَفَعَهُ إلی عَلِیِّ بنِ کرکر ، فَسَمِعتُهُ یَقولُ : أنَا أکرَمُ عَلَی اللّهِ مِن ناقَةِ صالِحٍ «تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمْ ثَلَ_ثَةَ أَیَّامٍ ذَ لِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ» (1) ولَیسَ یُفصِحُ بِالآیَةِ ولا بِالکَلامِ ، أیُّ شَیءٍ هذا ؟ قالَ : قُلتُ : أعَزَّکَ اللّهُ تَوَعَّدَ ، انظُر ما یَکونُ بَعدَ ثَلاثَةِ أیّامٍ . فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ أطلَقَهُ وَاعتَذَرَ إلَیهِ ، فَلَمّا کانَ فِی الیَومِ الثّالِثِ وَثَبَ عَلَیهِ باغز ویغلون وتامش وجَماعَةٌ مَعَهُم فَقَتَلوهُ ، وأقعَدوا المُنتَصِرَ وَلَدَهُ خَلیفَةً . (2)
.
ص: 495
16 / 4متوکّل عبّاسی (1)إعلام الوری_ به نقل از حسین بن محمّد _: دوستی داشتم که معلّم فرزندان بُغا یا وَصیف (2) بود . تردید از من است . او به من گفت : امیر در بازگشتش از سرای خلیفه به من گفت : امروز ، امیر المؤمنین ، این کسی را که به او ابن الرضا می گویند ، بازداشت کرد و او را به علی بن کرکر سپرد . شنیدم که [ابن الرضا ]می گفت : «من در نزد خداوند ، از ناقه صالح ، ارجمندترم . «سه روز در سرایتان برخوردار شوید . این وعده ای نادروغ است» » و درباره [مقصودش از] آیه و آن جمله توضیحی نفرمود . این ، چه معنا دارد ؟ من گفتم : خدایت عزّت دهاد! او بیم داده است . ببین پس از سه روز ، چه خواهد شد . فردای آن روز ، خلیفه امام علیه السلام را آزاد کرد و از ایشان پوزش خواست و روز سوم ، باغز و یغلون و تامش (3) و گروهی دیگر بر خلیفه شوریدند و او را کشتند و فرزندش منتصر را به خلافت نشاندند .
.
ص: 496
مُهج الدعوات عن زرافة حاجب المتوکّل وکان شیعیّا :کانَ المُتَوَکِّلُ یُحظِی الفَتحَ بنَ خاقانَ عِندَهُ ، وقَرَّبَهُ مِنهُ دونَ النّاسِ جَمیعا ، ودونَ وُلدِهِ وأهلِهِ ؛ أرادَ أن یُبَیِّنَ مَوضِعَهُ عِندَهُم ، فَأَمَرَ جَمیعَ مَملَکَتِهِ مِنَ الأَشرافِ مِن أهلِهِ وغَیرِهِم وَالوُزَراءِ وَالاُمَراءِ وَالقُوّادِ وسائِرِ العَساکِرِ ووُجوهِ النّاسِ أن یَزَّیَّنوا بِأَحسَنِ التَّزیینِ ، ویَظهَروا فی أفخَرِ عُدَدِهِم وذَخائِرِهِم ، ویَخرُجوا مُشاةً بَینَ یَدَیهِ ، وأن لا یَرکَبَ أحَدٌ إلاّ هُوَ وَالفَتحُ بنُ خاقانَ خاصَّةً بِسُرَّ مَن رَأی . ومَشَی النّاسُ بَینَ أیدیهِما عَلی مَراتِبِهِم رَجّالَةً ، وکانَ یَوما قائِظا شَدیدَ الحَرِّ . وأخرَجوا فی جُملَةِ الأَشرافِ أبَا الحَسَنِ عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ ، وشَقَّ عَلَیهِ علیه السلام ما لَقِیَهُ مِنَ الحَرِّ وَالزَّحمَةِ . قالَ زَرافَةُ : فَأَقبَلتُ إلَیهِ علیه السلام وقُلتُ لَهُ : یا سَیِّدی یَعِزُّ وَاللّهِ عَلَیَّ ما تَلقی مِن هذِهِ الطُّغاةِ !! وما قَد تَکَلَّفتَهُ مِنَ المَشَقَّةِ !! وأخَذتُ بِیَدِهِ ، فَتَوَکَّأَ علیه السلام عَلَیَّ ، وقالَ علیه السلام : یا زَرافَةُ ، ما ناقَةُ صالِحٍ عِندَ اللّهِ بِأَکرَمَ مِنّی !! _ أو قالَ علیه السلام : بِأَعظَمَ قَدرا مِنّی _ ولَم أزَل اُسائِلُهُ وأستَفیدُ مِنهُ واُحادِثُهُ إلی أن نَزَلَ المُتَوَکِّلُ مِنَ الرُّکوبِ ، وأمَرَ النّاسَ بِالاِنصِرافِ ، فَقُدِّمَت إلَیهِم دَوابُّهُم فَرَکِبوا إلی مَنازِلِهِم ، وقُدِّمَت بَغلَةٌ لَهُ علیه السلام فَرَکِبَها . فَرَکِبتُ مَعَهُ إلی دارِهِ ، فَنَزَلَ علیه السلام ووَدَّعتُهُ وَانصَرَفتُ إلی داری . ولِوَلَدی مُؤَدِّبٍ یَتَشَیَّعُ مِن أهلِ العِلمِ وَالفَضلِ ، وکانَت لی عادَةٌ بِإِحضارِهِ عِندَ الطَّعامِ ، فَحَضَرَ عِندَ ذلِکَ ، وتَجارَینَا الحَدیثَ وما جَری مِن رُکوبِ المُتَوَکِّلِ وَالفَتحِ ، ومَشیِ الأَشرافِ وذَوِی الاِقتِدارِ بَینَ أیدیهِما . وذَکَرتُ لَهُ ما شاهَدتُهُ مِن أبِی الحَسَنِ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام ، وما سَمِعتُهُ مِن قَولِهِ علیه السلام : ما ناقَةُ صالِحٍ عِندَ اللّهِ (1) بِأَعظَمَ قَدرا مِنّی ! وکانَ المُؤَدِّبُ یَأکُلُ مَعی ، فَرَفَعَ یَدَهُ وقالَ : بِاللّهِ إنَّکَ سَمِعتَ هذَا اللَّفظَ مِنهُ ؟! فَقُلتُ لَهُ : وَاللّهِ سَمِعتُهُ یَقولُ . فَقالَ لی : اِعلَم أنَّ المُتَوَکِّلَ لا یَبقی فی مَملَکَتِهِ أکثَرَ مِن ثَلاثَةِ أیّامٍ ویَهلِکُ ، فَانظُر فی أمرِکَ ، وأحرِز ما تُریدُ إحرازَهُ ، وتَأَهَّب لِأَمرِکَ کَی لا یَفجَأَکُم هَلاکُ هذَا الرَّجُلِ ، فَتَهلِکَ أموالُکُم بِحادِثَةٍ تَحدُثُ أو سَبَبٍ یَجری . فَقُلتُ لَهُ : مِن أینَ لَکَ ؟ فَقالَ : أما قَرَأتَ القُرآنَ فی قِصَّةِ صالِحٍ علیه السلام وَالنّاقَةِ ؟ وقَولِهِ تَعالی : «تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمْ ثَلَ_ثَةَ أَیَّامٍ ذَ لِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ» (2) ؟! ولا یَجوزُ أن یَبطُلَ قَولُ الإِمامِ علیه السلام . قالَ زَرافَةُ : فَوَاللّهِ ما جاءَ الیَومُ الثّالِثُ حَتّی هَجَمَ المُنتَصِرُ ومَعَهُ بغا ووَصیفٌ وَالأَتراکُ عَلَی المُتَوَکِّلِ ، فَقَتَلوهُ وقَطَّعوهُ وَالفَتحَ بنَ خاقانَ جَمیعا قِطَعا ، حَتّی لَم یُعرَف أحَدُهُما مِنَ الآخَرِ ، وأزالَ اللّهُ نِعمَتَهُ ومَملَکَتَهُ . فَلَقیتُ الإِمامَ أبَا الحَسَنِ علیه السلام بَعدَ ذلِکَ وعَرَّفتُهُ ما جَری مَعَ المُؤَدِّبِ وما قالَهُ ، فَقالَ علیه السلام : صَدَقَ . إنَّهُ لَمّا بَلَغَ مِنِّی الجَهدُ ، رَجَعتُ إلی کُنوزٍ نَتَوارَثُها مِن آبائِنا ، هِیَ أعَزُّ مِنَ الحُصونِ وَالسِّلاحِ وَالجُنَنِ (3) ، وهُوَ دُعاءُ المَظلومِ عَلَی الظّالِمِ ، فَدَعَوتُ بِهِ عَلَیهِ ، فَأَهلَکَهُ اللّهُ . فَقُلتُ لَهُ : یا سَیِّدی إن رَأَیتَ أن تُعَلِّمَنیهِ ؟! فَعَلَّمَنیهِ ... . (4)
.
ص: 497
مهج الدعوات_ به نقل از زرّافه ، حاجب متوکّل که شیعه بود _: متوکّل به فتح بن خاقان ارج بسیاری می نهاد و او را از همه مردم و حتّی فرزندان و بستگانش مقرّب تر می داشت . روزی خواست جایگاه او را در نزد خویش برای آنان روشن کند . از این رو به همه بزرگان کشور ، از خانواده اش و جز آنان ، و وزیران و امیران و فرماندهان و دیگر سپاهیان و مقامات کشور ، دستور داد که به نیکوترین هیئت ، خود را آراسته کنند و با فاخرترین تجهیزات و مهمّاتشان بیرون بیایند و پیاده پیشاپیش او حرکت کنند و هیچ کس سواره نباشد ، مگر خود او و فتح بن خاقان ، بویژه در سامرّا . مردم ، بر حسب مراتبشان ، پیاده پیشاپیش آن دو به حرکت درآمدند . آن روز ، چلّه تابستان بود و هوا بسیار داغ . آنها در میان بزرگان ، امام هادی علیه السلام را نیز بیرون آوردند و ایشان به خاطر گرمای هوا و شلوغی جمعیّت ، دچار زحمت بود . من به سوی ایشان رفتم و گفتم : سَرورم! به خدا سوگند که آنچه از دست این طاغوت ها می کشید و این که چنین به مشقّت افتاده اید ، بر من گران است! و دست ایشان را گرفتم . [امام علیه السلام ] به من تکیه داد و فرمود : «ای زرّافه ! ناقه صالح در نزد خداوند ، از من ارجمندتر نیست» یا فرمود : «با منزلت تر نیست» . من پیوسته از امام علیه السلام سؤال می کردم و از محضر ایشان استفاده می بردم و با ایشان گفتگو می کردم ، تا آن که متوکّل از مرکبش پیاده شد و دستور داد مردم باز گردند. مرکب های آنها را برایشان آوردند و سوار شدند و رهسپار منازلشان شدند . برای امام علیه السلام نیز استرش را آوردند و ایشان سوار شد . من امام علیه السلام را به طرف خانه اش همراهی کردم و چون به خانه اش رسید ، پیاده شد و من با ایشان خداحافظی کردم و به سرایم رفتم . فرزند من ، معلّمی داشت که شیعه و فردی دانشمند و فاضل بود . من عادت داشتم که هنگام غذا خوردن ، او را نیز فرا می خواندم . غذا را که آوردند ، او نیز آمد و با هم به گفتگو پرداختیم و از سواره رفتن متوکّل و فتح و پیاده رفتن بزرگان و مقامات در پیشاپیش آن دو ، سخن به میان آمد و من وضعیّتی را که از امام هادی علیه السلام مشاهده کرده بودم و این جمله را که فرمود : «ناقه صالح در نزد خداوند ، با منزلت تر از من نیست» را برایش باز گفتم . معلّم که مشغول غذا خوردن با من بود ، دست کشید و گفت : تو را به خدا ، این جمله را از ایشان شنیدی ؟ گفتم : به خدا سوگند که شنیدم این را فرمود . معلّم به من گفت : بدان که متوکّل ، بیش از سه روز دیگر در قدرت نمی ماند و از بین می رود . پس ، در کار خویش بنگر و آنچه را که می خواهی برداری ، بردار و خود را آماده کن تا هلاکت این مرد ، تو را غافلگیر نکند و با وقوع حادثه ای یا بروز جریانی ، اموالتان از بین نرود . به او گفتم : این را از کجا دانستی ؟ به من گفت : مگر داستان «صالح علیه السلام و ناقه» را در قرآن نخوانده ای و [نیز] این فرموده خدای متعال را که : «سه روز در خانه هایتان بمانید . این وعده ای نادروغ است» ؟ امکان ندارد سخن امام علیه السلام باطل از کار در بیاید . به خدا سوگند ، همین که روز سوم شد ، مُنتصِر با بُغا و وَصیف و ترک ها بر متوکّل هجوم بردند و او را کشتند و متوکّل و فتح بن خاقان را تکّه تکّه کردند ، تا جایی که از یکدیگر باز شناخته نمی شدند و بدین ترتیب ، خداوند ، نعمت و مملکت او را از بین برد . بعد از این گفتگو ، به ملاقات امام هادی علیه السلام رفتم و آنچه را میان من و معلّم گذشت و آنچه را او گفته بود ، به ایشان گفتم . [امام علیه السلام ] فرمود : «درست گفته است . چون آن مشقّت به من رسید ، به گنجینه هایی که آنها را از پدرانمان به ارث می بریم و از هر دژ و سلاح و سپری استوارترند و [در میان ]آن[ها] ، دعای ستم دیده علیه ستمگر است مراجعه کردم و با آن ، او را نفرین نمودم و خداوند هم نابودش کرد» . گفتم : سَرورم! آیا ممکن است آن را به من هم بیاموزید ؟ [امام علیه السلام ] آن دعا را به من تعلیم داد ... .
.
ص: 498
. .
ص: 499
. .
ص: 500
16 / 5رَجُلٌ نَسَبَهُ إلَی الرِّیاءِإثبات الوصیّة :رُوِیَ أنَّهُ دَخَلَ [ الإِمامُ الهادی علیه السلام ] دارَ المُتَوَکِّلِ ، فَقامَ علیه السلام یُصَلّی . فَأَتاهُ بَعضُ المُخالِفینَ فَوَقَفَ حِیالَهُ ، فَقالَ لَهُ : إلی کَم هذِهِ الرِّیاءُ ؟! فَأَسرَعَ علیه السلام الصَّلاةَ وسَلَّمَ . ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام إلَیهِ فَقالَ : إن کُنتَ کاذِبا مَسَخَکَ اللّهُ . فَوَقَعَ الرَّجُلُ مَیِّتا . فَصارَ حَدیثا فِی الدّارِ . (1)
.
ص: 501
16 / 5مردی که امام را ریاکار خواندإثبات الوصیّة :روایت شده است که [امام هادی علیه السلام ] به سرای متوکّل در آمد و به نماز ایستاد . یکی از مخالفان آمد و روبه روی ایشان ایستاد و گفت : تا چند ، این ریاکاری؟! [امام علیه السلام ] نمازش را سرعت بخشید و سلام داد . سپس رو به آن مرد کرد و فرمود : «خدایت مسخ کناد ، اگر دروغ گفته باشی!» . مرد در جا افتاد و مُرد و ماجرای مرگ او ، در سرای [متوکّل] پیچید .
.
ص: 502
البابُ السّابِعَ عَشَرَ : من دعا علیه الإمام العسکریّ17 / 1عُروَةُ بنُ یَحییرجال الکشّی عن محمّد بن موسی الهمدانی :إنَّ عُروَةَ بنَ یَحیَی البَغدادِیَّ المَعروفَ بِالدِّهقانِ _ لَعَنَهُ اللّهُ _ وکانَ یَکذِبُ عَلی أبِی الحَسَنِ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ الرِّضا علیه السلام ، وعَلی أبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام بَعدَهُ ، وکانَ یَقطَعُ أموالَهُ لِنَفسِهِ دونَهُ ویَکذِبُ عَلَیهِ ، حَتّی لَعَنَهُ أبو مُحَمَّدٍ علیه السلام وأمَرَ شیعَتَهُ بِلَعنِهِ وَالدُّعاءِ عَلَیهِ ؛ لِقَطعِ الأَموالِ ، لَعَنَهُ اللّهُ . قالَ عَلِیُّ بنُ سَلمانَ بنِ رُشَیدٍ العَطّارُ البَغدادِیُّ : فَلَعَنَهُ أبو مُحَمَّدٍ علیه السلام وذلِکَ أنَّهُ کانَت لِأَبی مُحَمَّدٍ علیه السلام خِزانَةٌ ، وکانَ یَلیها أبو عَلِیِّ بنُ راشِدٍ ، فَسُلِّمَت إلی عُروَةَ ، فَأَخَذَ مِنها لِنَفسِهِ ثُمَّ أحرَقَ باقِیَ ما فیها ، یُغایِظُ بِذلِکَ أبا مُحَمَّدٍ علیه السلام ، فَلَعَنَهُ وبَرِئَ مِنهُ ودَعا عَلَیهِ ، فَما اُمهِلَ یَومَهُ ذلِکَ ولَیلَتَهُ حَتّی قَبَضَهُ اللّهُ إلَی النّارِ . فَقالَ علیه السلام : جَلَستُ لِرَبّی لَیلَتی هذِهِ کَذا وکَذا جَلسَةً ، فَمَا انفَجَرَ عَمودُ الصُّبحِ ، ولاَ انطَفی ذلِکَ النّارُ حَتّی قَتَلَ اللّهُ عَدُوَّهُ لَعَنَهُ اللّهُ . (1)
.
ص: 503
باب هفدهم : کسانی که امام عسکری ، آنان را نفرین کرد17 / 1عُروة بن یحیی (1)رجال الکشّی_ به نقل از محمّد بن موسی همدانی _: عُروة بن یحیی بغدادی معروف به دهقان _ که خدایش لعنت کناد _ بر امام هادی علیه السلام و پس از ایشان ، بر امام عسکری علیه السلام دروغ می بست و اموال متعلّق به آن امام را برای خودش برداشت و بر ایشان دروغ می بست ، تا آن که امام عسکری علیه السلام او را لعنت کرد و به شیعیانش نیز دستور داد که بر او به سبب بردن اموال ، نفرین بفرستند . خدایش لعنت کناد ! علی بن سلمان بن رُشَید عطّار بغدادی می گوید : امام عسکری علیه السلام او را لعنت کرد ؛ چرا که امام عسکری علیه السلام خزانه ای داشت و مسئول آن ، ابو علی بن راشد بود و سپس به عروه تحویل شد . عروه مقداری از [اموال] خزانه را برای خودش برداشت و بقیّه را آتش زد تا با این کار ، امام عسکری علیه السلام را به خشم آورد . امام علیه السلام هم او را لعنت کرد و از وی بیزاری جست و نفرینش نمود . روز و شبی ، مهلت داده نشد مگر آنکه خداوند ، او را به جهنّم برد . [امام علیه السلام ] فرمود : «دیشب ، چندین و چند بار به درگاه پروردگارم نشستم ، و هنوز سپیده ندمیده و آن آتشْ (2) خاموش نشده بود که خداوند ، دشمنش را کشت . خدایش لعنت کناد!» .
.
ص: 504
17 / 2المُستَعینُ العَبّاسِیُّالغیبة للطوسی عن علیّ بن محمّد بن زیاد الصیمری :دَخَلتُ عَلی أبی أحمَدَ عُبَیدِ اللّهِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ طاهِرٍ وبَینَ یَدَیهِ رُقعَةُ أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام فیها : إنّی نازَلتُ اللّهَ (1) فی هذَا الطّاغی _ یَعنِی المُستَعینَ _ وهُوَ آخِذُهُ بَعدَ ثَلاثٍ . فَلَمّا کانَ الیَومُ الثّالِثُ خُلِعَ ، وکانَ مِن أمرِهِ ما کانَ إلی أن قُتِلَ . (2)
.
ص: 505
17 / 2مُستَعین عبّاسی (1)الغیبة ، طوسی_ به نقل از علی بن محمّد بن زیاد صیمری _: بر ابو احمد ، عُبَید اللّه بن عبد اللّه بن طاهر ، وارد شدم . دیدم نامه امام عسکری علیه السلام در برابر اوست . در آن نامه آمده بود : «من چندین و چند بار ، درباره این بیدادگر _ یعنی مستعین _ از خداوند ، درخواست کرده ام و سه روز دیگر ، او را کیفر خواهد داد» . چون روز سوم فرا رسید ، مستعین خلع شد و بر سرش آن بلاها آمد و سرانجام کشته شد .
.
ص: 506
البابُ الثّامِنَ عَشَرَ : من دعا علیه الإمام المهدیّ18 / 1أحمَدُ بنُ هِلالٍرجال الکشّی عن أبی حامد أحمد بن إبراهیم المراغی :وَرَدَ عَلَی القاسِمِ بنِ العَلاءِ نُسخَةُ ما خَرَجَ مِن لَعنِ ابنِ هِلالٍ، وکانَ ابتِداءُ ذلِکَ أن کَتَبَ علیه السلام إلی قُوّامِهِ (1) بِالعِراقِ : «اِحذَرُوا الصّوفِیَّ المُتَصَنِّعَ» . قالَ : وکانَ مِن شَأنِ أحمَدَ بنِ هِلالٍ أنَّهُ قَد کانَ حَجَّ أربَعا وخَمسینَ حَجَّةً ؛ عِشرونَ مِنها عَلی قَدَمَیهِ . قالَ : وکانَ رُواةُ أصحابِنا بِالعِراقِ لَقوهُ وکَتَبوا مِنهُ، وأنکَروا ما وَرَدَ فی مَذَمَّتِهِ، فَحَمَلُوا القاسِمَ بنَ العَلاءِ عَلی أن یُراجِعَ فی أمرِهِ ، فَخَرَجَ إلَیهِ : «قَد کانَ أمرُنا نَفَذَ إلَیکَ فِی المُتَصَنِّعِ ابنِ هِلالٍ _ لا رَحِمَهُ اللّهُ _ بِما قَد عَلِمتَ ، لَم یَزَل _ لا غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذَنبَهُ ولا أقالَهُ عَثرَتَهُ _ یُداخِلُ فی أمرِنا بِلا إذنٍ مِنّا ولا رِضیً، یَستَبِدُّ بِرَأیِهِ، فَیَتَحامی مِن دُیونِنا، لا یُمضی مِن أمرِنا إلاّ بِما یَهواهُ ویُریدُ، أرداهُ اللّهُ بِذلِکَ فی نارِ جَهَنَّمَ، فَصَبَرنا عَلَیهِ حَتّی بَتَرَ (2) اللّهُ بِدَعوَتِنا عُمُرَهُ . وکُنّا قَد عَرَّفَنا خَبَرَهُ قَوما مِن مَوالینا فی أیّامِهِ لا رَحِمَهُ اللّهُ ، وأمَرناهُم بِإِلقاءِ ذلِکَ إلَی الخاصِّ (3) مِن مَوالینا، ونَحنُ نَبرَأُ إلَی اللّهِ مِنِ ابنِ هِلالٍ لا رَحِمَهُ اللّهُ، ومِمَّن لا یَبرَأُ مِنهُ. وأعلِمِ الإِسحاقِیَّ _ سَلَّمَهُ اللّهُ وأهلَ بَیتِهِ _ مِمّا أعلَمناکَ مِن حالِ هذَا الفاجِرِ، وجَمیعَ مَن کانَ سَأَلَکَ ویَسأَ لُکَ عَنهُ مِن أهلِ بَلَدِهِ وَالخارِجینَ، ومَن کانَ یَستَحِقُّ أن یَطَّلِعَ عَلی ذلِکَ، فَإِنَّهُ لا عُذرَ لِأَحَدٍ مِن مَوالینا فِی التَّشکیکِ فیما یُودّیهِ عَنّا ثِقاتُنا، قَد عَرَفوا بِأَنَّنا نُفاوِضُهُم سِرَّنا، ونَحمِلُهُ إیّاهُ إلَیهِم ، وعَرَفنا ما یَکونُ مِن ذلِکَ إن شاءَ اللّهُ تَعالی» . وقالَ أبو حامِدٍ : فَثَبَتَ قَومٌ عَلی إنکارِ ما خَرَجَ فیهِ، فَعاوَدوهُ فیهِ ، فَخَرَجَ : «لا شَکَرَ اللّهُ قَدرَهُ ، لَم یَدعُ المَرءُ رَبَّهُ بِأَن لا یُزیغَ قَلبَهُ بَعدَ أن هَداهُ ، وأن یَجعَلَ ما مَنَّ بِهِ عَلَیهِ مُستَقَرّا ، ولا یَجعَلَهُ مُستَودَعا، وقَد عَلِمتُم ما کانَ مِن أمرِ الدِّهقانِ _ عَلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ _ وخِدمَتِهِ وطولِ صُحبَتِهِ، فَأَبدَلَهُ اللّهُ بِالإِیمانِ کُفرا حینَ فَعَلَ ما فَعَلَ، فَعاجَلَهُ اللّهُ بِالنَّقِمَةِ ولا یُمهِلهُ، وَالحَمدُ للّهِِ لا شَریکَ لَهُ، وصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وآلهِ وسَلَّمَ. (4)
.
ص: 507
باب هجدهم : کسانی که امام مهدی ، آنان را نفرین کرد18 / 1احمد بن هلال (1)رجال الکشّی_ به نقل از ابو حامد احمد بن ابراهیم مَراغی _: نسخه ای از آنچه در لعن ابن هلال صادر شده بود ، به قاسم بن علاء رسید . در آغاز آن ، [امام مهدی علیه السلام ] به کارپردازانش در عراق ، نوشته بود : «از این صوفی ریاکار ، بر حذر باشید» . احمد بن هلال ، کسی بود که پنجاه و چهار مرتبه حج گزارده و بیست بارِ آن را با پای پیاده رفته بود . یارانِ راویِ ما در عراق _ که او را ملاقات کرده و از وی حدیث ، نوشته بودند _ آنچه را در نکوهش ابن هلال وارد شد ، منکِر شدند و قاسم بن علاء را وادار ساختند تا درباره او تجدید نظر کند . دوباره نوشته ای [به وسیله امام علیه السلام ] برایش صادر شد : «فرمان [و نظر ما] درباره ابن هلالِ ریاکار _ که خدایش رحمت مکناد _ همان است که خود می دانی [و برایت فرستادیم] . او _ که خدا گناهش را نیامرزد و از لغزشش در نگذرد _ بدون اجازه و رضایت ما ، همواره در کار ما دخالت می کند ، خودرأیی می کند ، از [پرداخت ]دیون ما خودداری می کند و از دستورهای ما ، هر کدام را که به دلخواه و خواستش هست ، اجرا می کند . خداوند ، او را به سبب این اعمالش ، در آتش دوزخ افکنْد . ما او را تحمّل کردیم تا آن که خداوند ، به واسطه دعای ما ، عمرش را کوتاه کرد . ما ماهیّت او را _ که خدایش رحمت مکناد _ در همان زمان حیاتش ، به گروهی از دوستدارانمان شناساندیم و به آنان دستور دادیم که این را به دوستان خاصّمان نیز برسانند . ما از ابن هلال _ که خدایش رحمت مکناد _ و از کسانی که از او بیزاری نمی جویند ، به درگاه خداوند ، بیزاری می جوئیم . آنچه را درباره این فاجر به اطّلاع تو رساندیم ، به آگاهیِ اسحاقی _ که خداوند ، او و خانواده اش را به سلامت دارد _ و به آگاهی هر کس از همشهریان و غیر همشهریانش که درباره او از تو پرسیده و می پرسد ، و به هر کس که بایسته است از این موضوعْ آگاه باشد ، برسان ؛ زیرا هیچ یک از دوستان ما برای تشکیک در آنچه معتمدانِ ما از جانب ما به آنها ابلاغ می کنند ، عذری ندارند . می دانند که ما راز خود را با آنان در میان می گذاریم و آن را از طریق آنان به آنها می رسانیم ، و خاطر ما ، از این بابت ، مطمئن است ، إن شاء اللّه تعالی» . با این حال ، عدّه ای همچنان بر انکار آنچه درباره ابن هلال صادر شده بود ، پای فشردند و از قاسم بن علاء خواستند که درباره او تجدید نظر شود . باز ، این نوشته صادر شد : «خدایش ارج ننهد! این مرد ، دعا نکرد که پروردگارش دل او را پس از هدایت کردن ، گم راه و منحرف نگرداند و نعمتی (2) را که به او داد ، در دلش جایگیر سازد و آن را عاریتی قرار ندهد . شما از جایگاهی که دهقان (3) _ که لعنت خدا بر او باد _ داشت و از خدمت گزاری و دوستی طولانی مدّت او آگاهید ؛ امّا چون دست به آن کارها زد ، خداوند ، کفر را جایگزین ایمانش ساخت و زود ، او را مجازات کرد و مهلتش نداد . سپاس ، خداوند را که بی انباز است ، و درود و سلام خدا بر محمّد و خاندان او باد!» .
.
ص: 508
18 / 2الشَّلمَغانِیُّالاحتجاج_ فی ذِکرِ تَوقیعٍ خَرَجَ مِنَ النّاحِیَةِ المُقَدَّسَةِ عَلی یَدِ الشَّیخِ أبِی القاسِمِ الحُسَینِ بنِ رَوحٍ فی لَعنِ مَنِ ادَّعَی البابِیَّةَ _: عَرِّف _ أطالَ اللّهُ بَقاکَ ، وعَرَّفَکَ اللّهُ الخَیرَ کُلَّهُ ، وخَتَمَ بِهِ عَمَلَکَ _ مَن تَثِقُ بِدینِهِ وتَسکُنُ إلی نِیَّتِهِ مِن إخوانِنا _ أدامَ اللّهُ سَعادَتَهُم _ بِأَنَّ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ المَعروفَ بِالشَّلمَغانِیِّ _ عَجَّلَ اللّهُ لَهُ النَّقِمَةَ ولا أمهَلَهُ _ قَدِ ارتَدَّ عَنِ الإِسلامِ وفارَقَهُ ، وألحَدَ فی دینِ اللّهِ ، وَادَّعی ما کَفَرَ مَعَهُ بِالخالِقِ جَلَّ وتَعالی ، وَافتَری کَذِبا وزورا ، وقالَ بُهتانا وإثما عَظیما . کَذَبَ العادِلونَ بِاللّهِ وضَلّوا ضَلالاً بَعیدا ، وخَسِروا خُسرانا مُبینا . وإنّا بَرِئنا إلَی اللّهِ تَعالی وإلی رَسولِهِ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وسَلامُهُ ورَحمَتُهُ وبَرَکاتُهُ _ مِنهُ ، ولَعَنّاهُ ؛ عَلَیهِ لَعائِنُ اللّهِ تَتری (1) فِی الظّاهِرِ مِنّا وَالباطِنِ ، فِی السِّرِّ وَالجَهرِ ، وفی کُلِّ وَقتٍ ، وعَلی کُلِّ حالٍ ، وعَلی مَن شایَعَهُ وبَلَغَهُ هذَا القَولُ مِنّا فَأَقامَ عَلی تَوَلّیهِ بَعدَهُ . أعلِمهُم _ تَوَلاّکُمُ اللّهُ _ أنَّنا فِی التَّوَقّی وَالمُحاذَرَةِ مِنهُ عَلی مِثلِ ما کُنّا عَلَیهِ مِمَّن تَقَدَّمَهُ مِن نُظَرائِهِ ؛ مِنَ الشَّریعِیِّ وَالنُّمَیرِیِّ ، وَالهِلالِیِّ وَالبِلالِیِّ ، وغَیرِهِم . وعادَةُ اللّهِ _ جَلَّ ثَناوهُ _ مَعَ ذلِکَ قَبلَهُ وبَعدَهُ عِندَنا جَمیلَةٌ ، وبِهِ نَثِقُ وإیّاهُ نَستَعینُ ، وهُوَ حَسبُنا فی کُلِّ اُمورِنا ونِعمَ الوَکیلُ . (2)
.
ص: 509
18 / 2شَلْمَغانیالاحتجاج_ در یادکرد از توقیعی (1) که از ناحیه مقدّسه ، (2) خطاب به شیخ ابو القاسم حسین بن روح ، در لعنت فرستادن بر کسانی که ادّعای بابیّت کردند ، صادر شد _: خداوند، عمرت را دراز گرداند ! خداوند ، تو را با همه خوبی ها آشنا کند و با آن ، عملت را ختم به خیر فرماید! به هر یک از برادران ما _ که خداوند ، سعادتشان را پایدار بدارد _ که به دینش اطمینان داری و از نیّتش آسوده خاطری ، اعلام کن که محمّد بن علی معروف به شَلْمَغانی _ که خداوند ، هر چه زودتر مجازاتش کند و امانش ندهد _ از اسلام ، مرتدّ و جدا گشته و در دین خدا کجروی نموده و چیزی را ادّعا کرده است که به سبب آن به آفریدگار شکوهمند و والا ، کافر گشته است و دروغ و ناروا بسته است و بهتان زده و گناهی بزرگ مرتکب شده است . منحرفان ، به خدا دروغ بستند و سخت گم راه شدند و زیان آشکاری کردند . ما به پیشگاه خداوند بزرگ و پیامبر او _ که درودها و سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد _ از این مرد ، اعلام برائت می کنیم و بر او لعنت می فرستیم . لعنت های پیاپیِ خداوند ، در ظاهر و باطن ، و در نهان و آشکار ، و در همه وقت و همه حال ، بر او و بر کسی که پیروی او کرد و بر کسی که این سخن ما به او برسد و با این حال ، همچنان به جانبداری از او ادامه دهد ! خداوند ، حامی شما باد! به آنان اعلام کن که ما از او ، همان سان پرهیز و حذر می کنیم که از همتایان سابق او می کردیم ؛ کسانی چون شَریعی و نُمَیری و هِلالی و بِلالی و جز اینها . عادت خداوند _ که بشکوه است ستایشش _ چه پیش از او و چه پس از او ، برای ما زیباست و به او اطمینان می کنیم و از او یاری می جوییم . او در همه کارهایمان ، ما را کفایت می کند ، و نیکو کارگزاری است او .
.
ص: 510
. .
ص: 511
. .
ص: 512
. .
ص: 513
تحلیلی پیرامون حکمت نفرین انبیاء و اولیای الهیبا ملاحظه دعاهای پیامبران و پیشوایان بزرگ اسلام علیه مجرمان ، ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا اولیای الهی _ که مظهر صفات و اسمای حُسنای الهی و مَجلای رأفت و رحمت خداوند متعال هستند ، بر ضدّ افرادی _ هر چند که مجرم اند _ دعا کرده اند ؟ آیا بهتر نبود که برای هدایت و سعادت آنها دعا می کردند ؟ آیا مجازات الهی برای آنها کافی نبود که اولیای خدا می خواهند با نفرین کردن ، کیفر آنها را سنگین تر نمایند؟ پاسخ ، این است که صفات و اسمای حُسنای الهی منحصر به صفات جمال نیست . خداوند متعال ، صفات جلال هم دارد و همان طور که او اَرحمُ الراحمین است ، قهّار و شدید العقاب نیز هست و کسانی که با سوء استفاده از آزادی ، از مدار رحمت گسترده الهی خارج شوند ، گرفتار خشم و کیفر او خواهند شد . انبیا و اولیای الهی ، تنها مظهر صفات جمال الهی نیستند ؛ بلکه مَجلای صفات جلال خداوند متعال نیز هستند . بنا بر این ، وقتی که او ارحم الراحمین است ، جمعی از مجرمان را نفرین می کند و دیگران را نیز به نفرین کردن آنها ترغیب می نماید و می فرماید : «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَآ أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَ_تِ وَ الْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّ_هُ لِلنَّاسِ فِی
.
ص: 514
الْکِتَ_بِ أُوْلَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّ_عِنُونَ . (1) همانا کسانی که دلایل و هدایت های ما را ، پس از آن که آنها را برای مردم ، در کتابْ توضیح دادیم ، کتمان می کنند ، همانان اند که خدا لعنتشان می کند و لعنت کنندگان [نیز ]لعنتشان می کنند» . و می فرماید : «کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا کَفَرُواْ بَعْدَ إِیَمَ_نِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَآءَهُمُ الْبَیِّنَ_تُ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّ__لِمِینَ * أُوْلَئِکَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ . (2) چگونه خداوند ، قومی را هدایت کند که بعد از ایمان آوردنشان و بعد از آن که شهادت دادند که این فرستاده بر حق است و دلایل [ما] به آنها رسید ، کافر شدند ؟ البته خدا ستمگران را هدایت نمی کند . آنان سزایشان این است که لعنت خدا و فرشتگان و مردم ، همگی بر ایشان است» . تردیدی نیست که انبیا و اولیا نیز باید به خداوند ، تأسی نمایند و کسانی را که مورد خشم و لعنت خدا ، هستند ، نفرین کنند .
نکاتی درباره نفرین های انبیا و اولیا1 . حکمت نفرین فرستادن انبیا و اولیا بر مجرماننخستین نکته ای که در مورد نفرین فرستادن های انبیا و اولیای الهی بر مجرمان باید مورد توجه قرار گیرد ، این است که نفرین آنها هم مانند دعایشان ، بر پایه حکمت
.
ص: 515
استوار است . حکمت هایی که برای نفرین های آنان می توان برشمرد ، از این قرار است :
الف _ تقویت عقیده به انبیای الهی و اوصیای آناناجابت شدن شماری از دعاهای انبیا و اولیا علیه مجرمان ، سبب تقویت ایمان مؤمنان و زدوده شدن شک از دل تردیدکنندگان می گردد ، مانند : اجابت دعای حضرت نوح علیه السلام علیه قوم خود ، (1) و اجابت نفرین پیامبر صلی الله علیه و آله علیه کَسرا (2) و عُتَیبة بن ابی لهب (3) ، و اجابت دعای امام علی علیه السلام در مورد «العیزار» (4) و کسانی که حدیث ولایت را کتمان کردند (5) و همچنین اجابت دعای اهل بیت علیهم السلام بر ضدّ شماری از معاندان . (6)
ب _ نمایاندن جایگاه معنوی اولیای الهیاولیای الهی علیهم السلام که در همه شئون (از جمله مهرورزی و دشمنی) ، تحت ولایت و سرپرستی خدای حکیم هستند ، در اعمالشان ، تنها طاعت و رضای او را می جویند . همان طور که خدای قادر و متعال ، برآورده شدن بسیاری از حوایج و نایل شدن انسان به بسیاری مقامات مادّی و معنوی را منوط به توسّل و شفاعت و دعای اولیای خود قرار می دهد ، تا جایگاه اولیای دین را به مردم بنمایاند و آنان را به ایجاد و تحکیم پیوند با پیشوایان برگزیده سوق دهد . همین طور ، در مورد برخی افراد مستحقّ عقوبت ، بخشی از کیفرشان را منوط به نفرین برگزیدگان الهی قرار می دهد ، تا مردم را به منزلت آنان توجّه دهد و آنان را از افتادن در مسیر بی اعتنایی یا مخالفت با برگزیدگان الهی _ که همان مخالفت با خداست _ برحذر دارد .
.
ص: 516
ج _ رسوا کردن شخصیت های سیاسی فاسدشماری از کسانی که مورد نفرین پیامبر صلی الله علیه و آله و یا اهل بیت علیهم السلام قرار گرفتند ، شخصیت های سیاسی فاسدی بودند که خصوصا دعای پیامبر علیه آنان (1) موجب آگاهی و رشد سیاسی جامعه و رسوایی آنان و سست شدن پایگاه سیاسی آنان گردید .
د _ رسوا کردن شخصیت های مذهبی منحرفشماری از کسانی که مورد نفرین اهل بیت علیهم السلام واقع شدند ، شخصیت های مذهبی منحرفی بودند که دعای اهل بیت علیهم السلام بر ضد آنان ، در واقع ، افشاگری و معرّفی آنان (2) به جامعه اسلامی است تا فریب آنها را نخورند .
ه _ پیشگیری از انحرافات اخلاقی و اجتماعیافشاگری بر ضدّ معاندان و رسواسازی منافقان ، سبب می شود که کسانی که زمینه روانی عناد و نفاق دارند و یا در آغاز این بیراهه قرار دارند ، از ترس رسوایی هم که شده ، به بیراهه کشیده نشوند ، چنان که این دلیل ، در مورد نفرین فرستادن خداوند بر کسانی که یافته های دینی خود را کتمان می کنند یا پس از ایمان ، کفر می ورزند ، نیز جاری است .
2 . چه کسانی مورد نفرین انبیا و اولیا بوده اند ؟با تأمل در آنچه درباره نفرین فرستادن انبیا و اولیا اشاره شد ، معلوم می گردد که هر مجرمی مورد نفرین آنان نبوده است ؛ بلکه آنان تنها کسانی را نفرین می کرده اند که علاوه بر آن که به دلیل عناد و لجاجت ، قابلیت هدایت نداشته اند ، سبب گم راهی دیگران نیز بوده اند . لذا ، بر اساس احادیث ، پیامبر خدا ، با آن همه آزاری که در آغاز بعثتش از قوم خود دید ، وقتی به او پیشنهاد شد که مانند حضرت نوح علیه السلام آنها را نفرین کند تا هلاک شوند ، فرمود :
.
ص: 517
اللّهُمَّ اهدِ قَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ ، وَانصُرنی عَلَیهِم أن یُجیبونی إلی طاعَتِکَ . (1) خداوندا! قوم مرا راه نمایی کن ؛ زیرا آنان ناآگاه اند و مرا بر آنان پیروز کن تا دعوت مرا در طاعت تو اجابت کنند . و نیز هنگامی که در جنگ اُحُد ، دندانش شکست و صورتش جراحت برداشت و اصحاب از او خواستند که دشمن (مُشرکان مکّه) را نفرین کند ، فرمود : إنّی لَم اُبعَث لَعّانا ، ولکنّی بُعثتُ داعیا ورحمةً . اللّهمّ اهدِ قومی ؛ فإنَّهم لا یَعلمون . (2) من ، نفرینگر مبعوث نشده ام ؛ بلکه دعوتگر و مایه رحمتْ مبعوث شده ام . خدایا! قوم مرا راه نمایی کن ؛ زیرا آنان ناآگاه اند . در موارد دیگر نیز مکرّر به ایشان ، پیشنهاد نفرین فرستادن بر دشمنان می شد و ایشان ، نه تنها نفرین نمی کرد ، بلکه آنها را دعا نیز می نمود! (3)
3 . مقصود از نفرین کردن یک طایفهدر شماری از احادیث ، برخی طوایف (مانند قریش یا بنی اُمیّه) ، مورد نفرین پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته اند . البته بی تردید ، تنها افرادی از آن طوایف که در واقع ، استحقاق چنان نفرینی را دارند ، مقصود و مشمول آن نفرین خواهند بود . شاهد این سخن ، احادیث دیگری است که از میان قریش ، افراد مورد لعنت را مشخص کرده اند و یا احادیثی که درباره سعدُ الخَیر (4) و دیگر مؤمنان و نیکان بنی امیّه وارد شده است .
.
ص: 518
4 . نفرین کردن به دلیل گناهی خاصگاه ، بعضی اشخاص ، مرتکب گناه خاصی شده اند که مقتضای حکمت ، نفرین کردن آنها به جهت همان گناه است ، مانند کتمان حدیث ولایت . باید توجه داشت که این گونه نفرین ها ، در صورتی دلالت بر فساد اشخاص مورد اشاره دارند که توبه و صلاح آنان ثابت نگردد . بنا بر این نفرین فرستادن پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام بر کسی به دلیل گناهی خاص ، دلیل بر فساد مطلق او نخواهد بود .
5 . نفرین های صوریدر دوران امامتِ شماری از امامان اهل بیت علیهم السلام، گاه، زمامداران حاکم، برخی از یاران آنها را تحت تعقیب قرار می دادند و درصدد حبس و یا قتل آنها بودند ، و لذا امام علیه السلام برای حفظ جان آنها ، در ملأ عام یا نزد جاسوسان حکومت ، آنها را نفرین می کرد تا نشان دهد ارتباطی با وی ندارند و دشمن را از تعقیب آنها منصرف نماید ، مانند نفرین هایی که درباره زُرارة بن اَعیَن (1) و برید بن معاویه (2) و محمّد بن مسلم (3) وصفوان بن یحیی و محمّد بن سنان ، (4) صادر شده است . گفتنی است که این گونه موارد را در این مجموعه نیاورده ایم ؛ زیرا تعارض آنها با روایاتی که در مدح این گونه اشخاص وارد شده است، (5) حکایت از صوری بودنِ روایات نفرین فرستادن ائمّه بر آنها دارد.
.
ص: 519
شناخت نامه
.
ص: 520
. .
ص: 521
شناخت نامه کسانی که مورد دعا قرار گرفته اندابراهیم بن اسماعیلنام او ابراهیم بن اسماعیل خلنجی است . وحید بهبهانی می گوید : از روایت کشف الغمة ، مدح او پیداست . بنا بر این ، شیعه و ممدوح است و از گروه حِسان (نیکان) است .
ر . ک : تنقیح المقال : ج 3 ص 308 ، قاموس الرجال : ج 1 ص 162 .
ابراهیم بن عَبدُهابراهیم بن عَبدُه نیشابوری ، از یاران امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام است . کشّی ، توقیعی نسبتا طولانی از امام عسکری علیه السلام آورده که در آن ، اسحاق بن اسماعیل ، سرزنش شده و رفتار او مورد نکوهش واقع شده و ابراهیم بن عبدُه [به وکالت ]منصوب شده و امام علیه السلام برایش دعا کرده و به او دستور داده است که حقوق [و وجوهاتی] را که به او می دهند ، برای رازی بفرستد . امام حسن عسکری علیه السلام او را وکیل خود قرار داد و دستور داد از وی اطاعت شود. شیخ کلینی ، او را در زمره کسانی آورده که حضرت حجّت را دیده و ایشان به او چیزهایی فرموده است . وی ، ثقه ای جلیل القدر بوده است .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 384 ش 5646 و ص 397 ش 5823 ، الکافی : ج 1 ص 331 .
ابراهیم بن مهزیارابو اسحاق ابراهیم بن مهزیار اهوازی، از یاران امام جواد ، امام هادی و امام عسکری علیهم السلامو برادر علی بن مهزیار است . کتابی به نام البشارات دارد . شیخ طوسی ، از او با اوصاف
.
ص: 522
جلیل القدر، پُر روایت و ثقه یاد کرده است . در خبر تشرّف او به دیدار امام مهدی علیه السلام که در کمال الدین آمده ، از او ستایش شده است ؛ امّا این روایت ، ثابت و مسلّم نیست .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 374 ش 5532 و ص 383 ش 5639 ، کمال الدین : ج 2 ص 451 .
ابن بابَوَیهابوالحسن علی بن الحسین بن موسی بن بابَوَیه قمی، شیخ قمّی ها در عصر خود و پیشوا و فقیه و مورد وثوق آنان بود . چنان که در متن آمده است، به امام زمان علیه السلام نامه نوشت و خواهش کرد که ایشان برای فرزند دار شدن او دعا کند. او در سال 323 ق، سال پراکنده شدن ستارگان (شاید مراد ، همان پدیده ای باشد که به بارش شهابی معروف است) ، از دنیا رفت .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 432 ش 6191 ، الفهرست : ص 93 ش 382 .
ابن بنداز او ، جز در این دعا در جای دیگری نام برده نشده است .
ابن طیّارمحمّد بن طیّار ، وابسته فَزاره ، از یاران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و متکلّم بود . یک بار که درباره برخی مذاهب فاسد می اندیشید ، امام باقر علیه السلام از درونش که به چه می اندیشد ، خبر داد . امام صادق علیه السلام پس از مرگ او ، درباره اش فرمود : «خدا ، او را رحمت کند و روانش را خرّم و شاد گرداند! او مدافع سرسختِ ما اهل بیت بود» . محقّق شوشتری گفته است که ظاهرا ابن طیّار ، تحریف شده محمّد طیّار باشد .
ر . ک : رجال البرقی : ص 10 و 17 ، رجال الطوسی : ص 145 ش 1576 و 287 ش 4169 .
ابو ثُمامهعمرو بن عبد اللّه انصاری صائدی، مشهور به ابو ثمامه ، از یاران امام حسین علیه السلام و از جمله کسانی است که در رکاب ایشان ، به شهادت رسیدند. در دو زیارت «ناحیه مقدّسه» و «رجبیّه» به او سلام داده شده است .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 103 ش 1016 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 273 و ج 45 ص 70 .
.
ص: 523
ابو ذر غفاریجُندب بن جناده غفاری ، از یاران پیامبر خدا و امیر مؤمنان و یکی از ارکان چهارگانه بود .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 32 ش 143 و ص 59 ش 496) .
زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله هنوز در مکّه به سر می بُرد و اسلام ، روزهای آغازین خود را می گذراند ، ابو ذر اسلام آورد . او چهارمین و به قولی پنجمین نفری بود که مسلمان شد و نخستین کسی است که به پیامبر خدا با درود اسلامی ، درود گفت . او با پیامبر صلی الله علیه و آله چنین بیعت کرد که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری نَهَراسد و همواره ، حق را بگوید ، اگر چه تلخ باشد . ابو ذر ، پس از آن که مسلمان شد ، به سرزمین قوم خویش بازگشت و تا زمان هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله در آن جا بود . او پس از جنگ بدر و اُحُد و خندق ، به مدینه آمد و تا زمان رحلت پیامبر خدا همراه ایشان بود . او از جمله کسانی بود که به ابو بکر ، اعتراض کردند . پیامبر خدا ، درباره او فرمود : «آسمان نیلگون ، بر کسی سایه نیفکنده و زمین تیره ، کسی را بر خود حمل نکرده است که راستگوتر از ابو ذر باشد . او تنها زندگی می کند ، تنها می میرد ، تنها برانگیخته می شود و تنها به بهشت در می آید» . ابو ذر در سال 32 ق ، به روزگار عثمان ، در رَبَذه ، دیده از جهان ، فرو بست .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال : ص 24 ش 48 .
ابو زید انصاریعمرو بن اخطب ، از یاران پیامبر خدا بود و در بصره ، سُکنا گُزیده بود . وی به کنیه اش ابو زید ، شهرت داشت و در چندین غزوه از غزوات پیامبر خدا ، شرکت کرد . از او روایت شده که گفت : یک بار پیامبر خدا ، آب خواست . من ، ظرف آبی برایش آوردم که در آن ، تار مویی بود . مو را برداشتم و ظرف را به دست ایشان دادم . فرمود : «بار خدایا ! او را زیبا گردان» . ابو زید ، یکصد و اندی سال ، عمر کرد و فقط ، اندکی از موی سر و ریشش سفید شده بود .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 4 ص 190 و ج 6 ص 129 ، الاستیعاب : ج 4 ص 1664
.
ص: 524
ابو شَعثاءابو شعثاء یزید بن زیاد بن مهاصر کِنْدی بهدلی ، مردی شجاع و تیرانداز بود . او در سپاه امام حسین علیه السلام جنگید و به شهادت رسید . در زیارت های «ناحیه مقدّسه» و «رجبیّه» به او سلام داده شده است
ر . ک : المناقب ، ابن شهر آشوب : ج 4 ص 103 ، الإقبال : ص 576 .
ابو عبد اللّه بن صالحدر کتاب های رجالی ، از این شخص نام برده نشده است . در الکافی روایت شده است که از ناحیه مقدّسه اجازه خروج خواست و پس از گذشت 22 روز به وی اجازه داده شد و او رفت و در حالی که امیدی به رسیدن به قافله نداشت، به آن رسید . امام علیه السلام برایش دعای سلامت کرد و ابو عبد اللّه بن صالح [در این سفر ]بدی و گزندی ندید .
ر . ک : الکافی : ج 1 ص 519 ، مستدرکات علم رجال الحدیث : ج 8 ص 418 ش 17095 .
ابو عبیده حذّاءنام او زیاد است ؛ امّا در نام پدرش اختلاف است و عیسی ، رجاء ، ابو رجاء ، مُنذَر ، اَخْرَم و حسن ، نام هایی است که برای او گفته اند . در اخبار ، عموما با کنیه اش یاد می شود . وی ، از یاران امام باقر و امام صادق علیهماالسلامبود و نزد خاندان محمّد صلی الله علیه و آله منزلت خوبی داشت . وی در زمان حیات امام صادق علیه السلام از دنیا رفت . روایت شده است که همسر ابو عبیده ، پس از مرگ او ، نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت : برای این می گِریم که او غریب مُرد و غریب است . امام علیه السلام فرمود : «او غریب نیست . ابو عبیده ، از ما اهل بیت است» . در المحاسن و الکافی و تهذیب الأحکام ، به اسنادشان از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود : «هر کس در میان حَرَمین بمیرد ، خداوند ، در روز قیامت ، او را از کسانی برانگیزد که در امان اند . بدانید که ابو عبیده حذّاء ، از جمله ایشان است .
ر . ک : رجال البرقی : ص 13 ، رجال الطوسی : ص 135 ، ش 1410 و 1413 و ص 208 ش 6288 و 2701 و ص 211 ش 2762 .
.
ص: 525
ابو علی بن راشدابو علی حسن بن راشد که به کنیه اش ابو علی مشهور است ، از یاران امام جواد و امام هادی علیهماالسلام و ثقه است . شیخ مفید ، او را از فقهای بزرگ و سرآمد که حلال و حرام از آنان گرفته می شود و هیچ خُرده ای بر آنان نمی توان گرفت و راهی برای نکوهش ایشان نیست ، برشمرده است . شیخ طوسی ، نام او را در زمره وکلای ممدوح ائمه علیهم السلامو از کارپردازان آنان ، آورده است . کشّی در ستایش و بزرگواری او روایاتی آورده است، از جمله این که وی ، در بغداد ، از وکیلان بوده و خزانه داری امام عسکری علیه السلام را برعهده داشته است .
ر . ک : رجال البرقی : ص 56 _ 57 ، رجال الطوسی : ص 375 ، ش 5545 و 385 ش 5673 ، مجموعة المصنّفات ، مفید : ج 9 ص 25 .
ابو قرصافهجندرة بن خیشنه کنانی ، از یاران پیامبر خدا بود که در شام ، اقامت گزید . وی به کنیه اش ابو قرصافه شهرت داشت . پیامبر صلی الله علیه و آله بُرنسی بر او پوشانْد . مردم ، نزد او می آمدند و ابو قرصافه ، برایشان دعا می کرد و طلبِ برکت می نمود و خداوند هم به آنان ، برکت عطا می کرد .
ابو مریم غسّانینام ابو مریم ، نذیر است و پیامبر خدا ، کنیه ابو مریم را بر وی نهاد . از او روایت شده که گفت : خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و گفتم : ای پیامبر خدا ! امشب دختری برایم به دنیا آمد . پیامبر صلی الله علیه و آله هم فرمود : «بر من هم سوره مریم ، نازل شد . پس نام او را مریم بگذار» . از این رو ، او را با کنیه ابو مریم ، صدا می زدند .
ابو هاشم جعفریابو هاشم داوود بن قاسم بن اسحاق جعفری ، از یاران امام رضا ، امام جواد ، امام هادی و امام عسکری علیهم السلامبود و نزد ائمه علیهم السلاممنزلتی والا داشت . او راوی ای ارجمند و ثقه است . روایاتی که درباره خودش و روایتش نقل کرده ، نشانگر جایگاه والای اوست . او در سال
.
ص: 526
261 ق ، از دنیا رفت .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 210 ش 2731 و ص 358 ش 5297 و 375 ش 5555 .
احمد بن عبد اللّه کَرْخیاحمد بن عبد اللّه بن مهران بن خانبه کرخی ، از یاران امام رضا علیه السلام است . او دبیرِ اسحاق بن ابراهیم موصلی بود . سپس ، توبه کرد و کتاب هایی نوشت . او ثقه بود و کتاب خود ، التأدیب را بر امام عسکری علیه السلام عرضه کرد .
ر . ک : رجال النجاشی : ص 346 ش 935 ، قاموس الرجال : ج 1 ص 498 ش 415 و ص 501 ش 421.
اَحنَف بن قیسابو بحر ، ضحّاک و به قولی صخر بن قیس تمیمی سعدی ، از یاران پیامبر خدا و امام علی و امام حسن علیهماالسلامبود . وی ، زمان پیامبر صلی الله علیه و آله را درک کرد ؛ امّا موفّق به دیدار خود ایشان نشد . پیامبر خدا ، برای او دعا کرد . وی یکی از فرزانگانِ زیرک و خردمند بود . اَحنَف ، در جنگ جمل میان امام علی علیه السلام وعایشه ، کناره گیری اختیار کرد ؛ امّا در صِفّین ، علی علیه السلام را همراهی نمود . احنف تا زمان حکومت یافتن مُصعَب بن زبیر ، زنده بود و به سال 67 ق ، در کوفه از دنیا رفت .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 266 ش 61 و ص 57 ، ش 474 و ص 93 ، ش 918 ، اُسد الغابة : ج 1 ص 68 ، تقریب التهذیب : ص 121 ، دانش نامه امیرالمؤمنین(ع) : ج 12 ص 55 _ 60.
اسحاق بن اسماعیلاسحاق بن اسماعیل نیشابوری ، از یاران امام عسکری علیه السلام وثقه است .
ر . ک : رجال البرقی : ص 61 ، رجال الطوسی : ص 397 ش 5824 .
اَسماء بنت عُمَیساَسماء بنت عُمَیس ، از زنان صحابی پیامبر خداست . وی با جعفر بن ابی طالب ، ازدواج
.
ص: 527
کرد و همراه وی به حبشه هجرت نمود . او پس از شهادت جعفر ، به همسری ابو بکر در آمد . پس از مرگ ابوبکر ، امیر مؤمنان علی علیه السلام با وی ازدواج کرد . او پیرو امیر مؤمنان و فاطمه زهرا علیهاالسلام بود . او حدیث «رَدُّ الشمس (بازگشت خورشید)» را از پیامبر خدا ، روایت کرده است . فاطمه علیهاالسلام به او وصیّت کرد که بعد از وفاتش ، وی ایشان را غسل دهد .
ر . ک : المناقب ، ابن شهر آشوب : ج 3 ص 364 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 203 ، دانش نامه امیرالمؤمنین (ع) : ج 1 ص 98 .
اُمّ سلیماو دختر مِلحان بن خالد است . در نام او اختلاف است و سهله ، رُمَیله ، رُمینه ، مَلیکه ، عمیصاء یا رمیصاء ، نام هایی است که برایش ذکر کرده اند . او مادر اَنس بن مالک ، خادم پیامبر خداست . وی ، در غزوات پیامبر خدا حاضر می شد و از ایشان ، احادیثی روایت کرده که این احادیث را پسرش اَنَس از او نقل نموده است . وی در دوران خلافت عثمان ، درگذشت .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 7 ص 333 ، الاستیعاب : ج 4 ص 494 ، رجال الطوسی : ص 52 ش 449 ، تقریب التهذیب : ص 1381.
امّ عمارهوی دختر کعب بن عمرو بن عوف و نامش نَسیبه است . وی ، در بیعت عَقَبه حضور داشت و در جنگ اُحُد نیز با شوهرش زید بن عاصم و دو پسرش حبیب و عبد اللّه ، شرکت داشت . در آن روز ، شجاعت بسیاری از خود نشان داد و یازده زخم برداشت . او در جنگ یَمامه نیز شرکت کرد و جنگید تا جایی که دستش آسیب دید و در آن روز نیز ، دوازده زخم خورد .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 7 ص 269 ش 7319 ص 360 ش 7551 ، تهذیب الکمال : ج 25 ص 372.
اُمّ قیسوی ، دختر مِحصَن و خواهر عُکاشة بن مِحصَن است . او خیلی زود ، در مکّه اسلام آورد و
.
ص: 528
با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کرد و به مدینه هجرت نمود .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 7 ص 328 ش 7571.
اُمّ معبدعاتِکَه ، دختر خالد بن مُنقِذ بن رَبیعه بود و به سبب نام فرزندش معبد ، او را با کنیه امّ معبد ، صدا می زدند . او همان کسی است که پیامبر خدا ، هنگام هجرتش به مدینه ، در نزد وی فرود آمد و این منزلگاه ، امروزه به خیمه اُمّ معبد ، معروف است .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 7 ص 180 ش 7086 و ص 386 ش 7605 ، الإصابة : ج 8 ص 475 ش 12263 .
اُمّ وَهْباو دختر عبد ، از فرزندان نُمَر بن قاسط و همسر عبد اللّه بن عُمَیر بود که در کربلا به یاری شوهرش شتافت و امام حسین علیه السلام او را از میدان برگردانْد . پس از شهید شدن شوهرش عبد اللّه بن عُمَیر کلبی در روز عاشورا ، او نیز به دست رستم ، غلام شمر ، به شهادت رسید .
ر . ک : مقتل أبی مخنف : ص 139 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 429.
اَنَس بن مالکاو خدمتکار پیامبر خدا بود و مدّت ده و به قولی هشت و به قولی هم هفت سال ، به ایشان ، خدمت کرد . اَنَس ، از جمله کسانی است که از پیامبر خدا ، بسیار روایت کرده اند . وی در سال 92 و به قولی در سال 93 ق ، از دنیا رفت .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 21 ش 5 ، اُسد الغابة : ج 1 ص 151.
تَلَب بن ثَعلَبهوی ، از یاران پیامبر خدا بود و احادیثی هم از ایشان روایت کرده است . پیامبر خدا ، سه بار برای او طلبِ آمرزش کرد .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 29 ش 108 ، الإصابة : ج 1 ص 468.
.
ص: 529
جابر جُعفیابو عبد اللّه جابر بن یزید بن حارث جُعفی ، از یاران امام باقر و امام صادق علیهماالسلامبود . در ستایش و بزرگداشت او روایات متعدّدی آمده است ، از جمله این که امام صادق علیه السلام در صحیحه زیاد فرموده : «او از ما راست روایت می کرد» . همگان بر دوستی و سلامت نفْسِ جابر بن یزید ، هم داستان اند ، به استثنای نجاشی که درباره او نکوهش گونه ای از شیخ خود مفید ، نقل کرده است ؛ امّا این نقل ، با آنچه در رساله العددیة و الاختصاص شیخ مفید آمده ، در تعارض است ؛ چرا که گفته است : جابر از کسانی است که درباره آنان ، طعن شایسته نیست و راهی برای نکوهش هیچ یک از ایشان ، وجود ندارد . جابر جُعفی ، بنا به گفته ابن حنبل ، در سال 128 ق ، و به گفته یحیی بن معین ، در سال 132 ق ، درگذشت . اهل سنّت ، او را به سبب ایمانش به رُهبانیت ، طعن کرده اند .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال : ص 191 ش 348 و 335.
جریر بن عبد اللّهابو عمرو جریر بن عبد اللّه بن جابر و به قولی ابو عبد اللّه بَجَلی ، از یاران پیامبر خدا بود . وی در کوفه ساکن شد و نامه امیر مؤمنان به معاویه را به شام برد . او چهل روز بیش از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام آورد . چون جریر ، زیباروی بود ، به او لقب یوسف امّت ، داده بودند . وی بزرگ قومش بود . هنگامی که جریر بر پیامبر صلی الله علیه و آله در آمد ، ایشان ، او را گرامی داشت و فرمود : «هرگاه کریمِ قومی بر شما وارد شد ، او را گرامی بدارید . .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 33 ش 148 ، اُسد الغابة : ج 1 ص 333.
شایان ذکر است که مسجد جریر ، در الکافی و تهذیب الأحکام و الخصال ، از مساجد نفرین شده به شمار رفته است و روایت شده که جریر ، در روزگار امام علی علیه السلام به معاویه پیوست و امام علیه السلام نیز او را نکوهش کرد و خانه اش را ویران ساخت .
جُعَیل بن زیاداو از یاران پیامبر خدا بود که همراه ایشان جنگیده بود . در کوفه سکونت داشت . .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 34 ، ش 170 ، اُسد الغابة : ج 1 ص 596.
.
ص: 530
جون ، غلام آزاد شده ابوذراو غلامی سیاه و از یاران امام حسین علیه السلام بود و در رکاب آن حضرت شهید شد . در زیارت «ناحیه مقدّسه» و «رجبیّه» به او سلام داده شده است .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 99 ش 966 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 282 و 338.
حارثة بن مالکحارثة بن مالک بن نعمان انصاری ، کسی است که با دعای پیامبر صلی الله علیه و آله به فیض شهادت رسید . . ر . ک : الإصابة : ج 1 ص 689 ش 1483.
حبابه والبیهحبابه والبی ، که کنیه اش اُمّ البراء و به قولی اُمّ الندی بود ، از یاران امام علی ، امام حسن ، امام حسین ، و امام سجّاد و امام باقر علیهم السلامبود . او عمری طولانی کرد و مناظراتی درباره امامت با خلفا و دیگران ، داشته است .
ر . ک : رجال البرقی : ص 62 ، اختیار معرفة الرجال : ص 114 ش 182 و 183.
حُذَیفة بن یمانابو عبد اللّه حُذَیفة بن یمان بن جابر عَبَسی ، از یاران بزرگ و سرشناس پیامبر خدا بود . وی در جنگ بدر حضور نداشت ؛ امّا در جنگ اُحُد و دیگر جنگ ها شرکت داشت . او مَحرم اسرار [و مأمور ]پیامبر خدا در میان منافقان بود . وی یکی از کسانی بود که بر عقیده خویش ، پایدار ماندند و با گام های استوار ، در کنار علی علیه السلام ایستادند . حُذَیفه ، از جمله کسانی بود که در تشییع جنازه فاطمه زهرا علیهاالسلامشرکت کرد و بر پیکر پاک آن بانو ، نماز خواند . وی در روزگار عمر و عثمان ، حاکم مدائن شد . او در آغاز خلافت امیر مؤمنان ، بیمار بود و با این حال ، نتوانست از بیان فضایل و مناقب ایشان ، زبان فرو بندد . از این رو ، با همان پیکر بیمارش بر منبر رفت و از او ستایش ها کرد و برایش بیعت گرفت و هفت و به قولی چهل روز بعد ، از دنیا رفت . .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 35 ش 178 و ص 60 ش 511 ، اُسد الغابة : ج 1 ص 468.
.
ص: 531
حَسّان بن شدّاداو و مادرش از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله بودند .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 2 ص 9 ، الإصابة : ج 2 ص 58.
حسن بن محبوبوی به ابن محبوب ، شهرت داشت و کنیه اش ابوعلی بود . کشّی ، او را از «اصحاب اجماع» ، در طبقه یاران امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام برشمرده است . او راوی ای ثقه و جلیل القدر بود و یکی از چهار رُکن عصر خود به شمار می رفت . وی کتاب های بسیاری دارد و در سال 224 ق ، در 75 سالگی وفات یافت .
حُصَین بن اوسابن حجر ، او را با حُصَین بن قیس نَهشَلی یکی دانسته است . وی از یاران پیامبر خداست ، ابن حبّان در الثقات خود ، از او نام برده است .
ر . ک : تقریب التهذیب : ص 253 ، الثقات : ج 3 ص 88.
حمّاد بن عیسیابو محمّد حمّاد بن عیسی جُهَنی ، از اصحاب امام صادق ، امام کاظم و امام رضا علیهم السلاماست و در حدیثش ، مورد وثوق و راستگو بود . کَشّی ، او را از «اصحابِ اجماع» ، در طبقه یاران امام صادق علیه السلام برشمرده و در ستایش و نیکیِ او اخبار فراوانی ، از جمله ، دعای امام کاظم علیه السلام در حقّ او را روایت کرده است . امام صادق علیه السلام نیز دعا کرد که پنجاه بار حج بگزارد و او پنجاه مرتبه به حج رفت و پس از آن ، در سال 209 یا به قولی ، 208 ق ، غرق شد .
ر . ک : رجال البرقی : ص 21 و 48 و 53 ، اختیار معرفة الرجال : ص 375 ش 705 و 316 ش 571 و 572.
حُمرانحُمران ، تصحیف شده عُمران است و او همان عمران بن محمّد اشعری است که در
.
ص: 532
کتاب های رجالی نامش عنوان شده است . وی از یاران امام رضا علیه السلام بوده و از امام جواد علیه السلام نیز روایت کرده است ، به چند دلیل : اوّل این که ما در این طبقه ، به عنوان حُمران ، دست نیافتیم . دوم این که نفیس خادم که نامش در روایت آمده، به گفته ابن خلدون در تاریخش (ج 4 ص 299) از اطرافیان معتمد عبّاسی (م 275 ق) بوده و این خود ، مؤیّد آن است که تصحیف ، صورت گرفته است . سوم این که عمران بن محمّد ، در إثباة الهداة (ج 4 ص 30) معجزه ای از امام جواد علیه السلام روایت کرده است و این ، وقوع تصحیف را تأیید می کند . چهارم این که تصحیف عُمران به حُمران ، امر شایعی است ؛ چرا که این دو کلمه در رسم الخط ، تشابه دارند . بنا بر این ، این شخص ، همان عمران بن محمّد اشعری است و شیخ طوسی ، او را ثقه دانسته است .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 360 ش 5235 ، الفهرست : ص 119 ش 526.
حنظلة بن اسعدحنظلة بن عبد اللّه بن اسعد شبامی ، از یاران امام حسین علیه السلام بود و در روز عاشورا با ایشان به شهادت رسید . او پیش از جنگیدن ، سپاهیان دشمن را نصیحت کرد و امام حسین علیه السلام برایش دعا نمود . او با امام علیه السلام چنین بدرود گفت : «درود خدا بر تو و بر خاندان تو باد ! خداوند ما و تو را در بهشت ، گِرد آورد» . او خود را سپرِ امام حسین علیه السلام کرد و با صورت و سینه اش ، ایشان را از اصابت تیرها و نیزه ها و شمشیرها حفظ می کرد . در زیارت های «ناحیه مقدّسه» و «رجبیّه» به او سلام داده شده است .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 100 ش 977 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 443.
حنظلة بن حِذَیمابو عبید حنظلة بن حُذَیم بن حنیفه مالکی ، در کودکی به همراه پدر و پدر بزرگش به حضور پیامبر خدا رسید .
ر . ک : الجرح والتعدیل : ج 2 ص 239 ، اُسد الغابة : ج 2 ص 63.
.
ص: 533
خالد بن عبد العزّیدر اُسد الغابة (ج 2 ص 102) از او با کنیه ابو خنّاش و در الإصابة (ج 2 ص 207) با کنیه ابو خنّاس یاد شده ؛ امّا نسایی ، کنیه او را ابو مِحرَش آورده است که این قول ، قوی است ؛ زیرا ابو خنّاس ، کنیه فرزند او مسعود است .
ر . ک : الاصابة : ج 2 ص 207.
خبّاب بن اَرْتکنیه خبّاب ، ابو عبد اللّه است و صحیح آن است که وی ، تمیمی بوده است . او هم پیمان بنی زُهره بود و در دوران جاهلیت ، سباییان او را به اسارت بردند و زنی از خزاعه ، او را خرید و آزادش کرد . خبّاب ، پیش از ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه ارقم (در مدینه) مسلمان شد و امیرمؤمنان ، او را از پنج پیش گامِ در اسلام شمرده و فرموده است : «خبّاب ، از پیش گامان نبطیان [در اسلام آوردن] است» .
ر . ک : الخصال : ص 312 ح 89 .
او گرفتار بیماری طولانی ای بود و در شمار شکنجه شدگان در راه خدا به شمار می آمد . خلیفه دوم ، در دوران خلافتش از او پرسید : چه آسیبی از مکّیان دیدی ؟ گفت : به پشتم نگاه کن . خلیفه به پشت خبّاب نگاه کرد و گفت : تاکنون ، پشتِ مردی را این چنین ندیده ام ! خبّاب گفت : برایم آتشی برافروختند و مرا در آن انداختند . شعله آتش را چیزی جز چربیِ کمرم خاموش نکرد . خبّاب ، در جنگ بدر و جنگ های بعد ، همراه پیامبر خدا بود و در جنگ های نهروان و صفّین ، همراه امام علی علیه السلام بود . در بازگشت امام علی علیه السلام از صفّین ، در سال 37 هجری درگذشت و علی علیه السلام بر وی نماز خواند و در پشتِ کوفه دفن شد . او اوّلین کسی است که در پشت کوفه دفن گردید . وی هنگام درگذشت ، 73 سال داشت .
ر . ک : الاستیعاب : ج 2 ص 21 ش 646 ، الإصابة : ج 2 ص 221 ش 2215) .
.
ص: 534
داوود بن کثیر رِقّیداوود بن کثیر رِقّی ، از یاران امام صادق ، امام کاظم و امام رضا علیهم السلام بوده است . شیخ مفید ، او را از شمارِ خاصّان امام کاظم علیه السلام و از پیروان پارسا و دانشمند و فقیه ایشان ، برشمرده است . شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود : «جایگاه داوود رِقّی را نسبت به من ، چونان جایگاه مقداد نسبت به پیامبر خدا بدانید» . شیخ طوسی ، در الرجال خود ، او را توثیق کرده است . شیخ کشّی نیز روایاتی نقل کرده و در ذیل آنها گفته است که : غُلات ، او را از ارکان خود می دانند و گاه ، سخنان غلوآمیز مردودی از او روایت می کنند و گفته های خود را به او نسبت می دهند ؛ امّا من نشنیدم که اَحَدی از بزرگان شیعه از او بد بگویند و به روایتی هم [از او] جز آنچه در این باب آوردم ، دست نیافتم . احمد بن عبد الواحد و نجاشی و غضائری ، او را ضعیف دانسته اند ؛ لیکن درست تر آن است که وی ، شخص درست و سالمی بوده است و پاسخ این افراد ، همان است که شیخ کشّی گفته است . داوود ، پس از سال دویست هجری ، اندکی بعد از شهادت امام رضا علیه السلام وفات یافت .
ر . ک : رجال البرقی : ص 32 و 47 ، رجال الطوسی : ص 202 ش 2567 و ص 336 ش 5003.
دِعبِل خزاعیابو علی دِعبِل بن علی بن رزین خزاعی شاعر ، از یاران امام کاظم و امام رضا علیهماالسلامبوده است . وی در سال 148 ق ، به روزگار خلافت منصور ، متولّد شد . او در میان شیعه ، به نام بود و کتاب طبقات الشعراء ، نگاشته اوست . روایت شده است که دِعبِل ، قصیده ای درباره امام رضا علیه السلام سرود و امام علیه السلام جُبّه ای از جامه های خود را به او عطا کرد . این را کشّی روایت کرده است . شیخ صدوق نیز با اختلاف و افزوده های فراوانی ، در عیون الأخبار و إکمال الدین ، روایت کرده است . امام رضا علیه السلام برای او دعا کرد و فرمود : «خداوند ، در آن روز هراس بزرگ ، تو را آسوده و در امان بدارد» . امام علیه السلام هم چنین دو بیت بر قصیده او افزود و آن را کامل ساخت : و قبری در توس است ، وا مصیبتا!آتش به اندرون می زند غم و اندوهش تا روز حشر ، تا آن که خدا قائمی برانگیزدو غم و رنج های ما را آرام بخشد . وی در سال 245 ق ، به روزگار متوکّل عبّاسی ، چشم از جهان ، فرو بست .
.
ص: 535
ر . ک : رجال الطوسی : ص 357 ش 5291 ، اختیار معرفة الرجال : ص 594 ش 970.
زاذانکنیه او ابو عمره فارسی و هم پیمان کِنْده بود . وی مردی کوفی و نابینا بود که پارچه می فروخت و از یاران امیرمؤمنان علیه السلام بود . او در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به دنیا آمد و یکی از عالمان بزرگ به شمار می آمد . وی کرباس می فروخت و هنگامی که مشتری پیش او می آمد ، عیب دو روی پارچه را هم به او نشان می داد . او مردی مورد اعتماد بود . گفته شده که در زمان حَجّاج بن یوسف ، در کوفه پس از ماجرای جَماجِم از دنیا رفت . گفته شده که در سال 82 ق در کوفه درگذشت .
رجال الطوسی : ص 64 ش 567 ، سیر أعلام النبلاء : ج 4 ص 282 ش 102.
زکریا بن آدموی از یاران امام صادق ، امام رضا و امام جواد علیهم السلام است و نزد امام رضا علیه السلام وجهه ای داشت. او راوی ای ثقه، بزرگوار و پُر قدر و منزلت است. کشّی ، در ستایش و بزرگی او روایاتی آورده است، از جمله ، روایتی درباره ارجاع به او برای آموختن احکام و تعالیم دین .
زُهْریمحمّد بن مسلم بن شهاب زُهْری ، در سال 50 ق ، به دنیا آمد و در سال 124 ق ، درگذشت . او از یاران امام سجّاد و امام صادق علیه السلام بود . نقل شده است که وقتی کارگزار بنی امیّه بود ، مردی را مجازات کرد و آن مرد ، در حین مجازات مُرد . زُهْری ، سرگردان
.
ص: 536
بیرون شد و به غاری رفت و نُه سال در آن مانْد . یک بار که امام زین العابدین علیه السلام به حج آمد ، زُهْری به خدمت ایشان رسید . امام علیه السلام به او فرمود : «من آن قدر که از نومیدی تو [از رحمت خدا ]می ترسم ، از گناهت نمی ترسم . خون بهای او را برای کسانش بفرست و به سوی خانواده ات و آموزه های دینت باز گرد» . زُهْری گفت : آسوده ام ساختی ، سَرورم ! خدا بهتر می داند که رسالتش را در کجا قرار دهد . سپس به خانه اش بازگشت و از ملازمان امام زین العابدین علیه السلام شد ، به طوری که یکی از بنی مروان به او گفت : زُهْری ، از پیامبرت چه خبر ؟! و مقصودش امام زین العابدین علیه السلام بود . شیخ صدوق ، به اساتید خود از او روایت کرده است که گفت : «احدی برتر از زین العابدین ، ندیده ام» . دیگران نیز گفته هایی از زُهْری نقل کرده اند که نشان می دهد امام زین العابدین علیه السلام را دوست می داشته و ایشان را ارج بسیار ، می نهاده است .
ر . ک : رجال البرقی : ص 8 ، رجال الطوسی : ص 119 ش 1218 و 294 ش 4292.
سائب بن یزیدسائب بن یزید بن سعید بن ثمامه که در نسب او اختلاف است . کَنانی ، کِنْدی ، لیثی ، سَلْمی ، هَذْلی ، و اَزْدی ، نسبت هایی هستند که به وی داده شده است . سائب ، در سال دوم هجری به دنیا آمد و در هفت سالگی به همراه پدرش در حجّة الوداع ، شرکت کرد . درباره سال وفات او نیز اختلاف است . وی بنا به اقوالی در سال هشتاد یا 86 یا 91 هجری ، در 94 سالگی در گذشت . وی ، احادیث اندکی روایت کرده است .
ر . ک : الاستیعاب : ج 2 ص 576 ، اُسد الغابة : ج 2 ص 321.
سلمانابو عبد اللّه سلمان فارسی ، سلمان محمّدی ، زاهدی روشن ضمیر و پاک نهاد ، از تباری پارسی بود . زادگاه او رامهرمز است ؛ امّا اصالتا اصفهانی است . سلمان ، از یاران والا مقام پیامبر خدا بود که در جنگ خندق ، شرکت داشت و با هوش خود و استفاده از آگاهی اش از فنون جنگ به مسلمانان کمک کرد و پیشنهاد حفر خندق را داد و این پیشنهاد او با
.
ص: 537
استقبال ، رو به رو شد . سلمان ، در نهایتِ زُهد و وارستگی می زیست و از زرق و برق زندگی ، روی گردان بود . او پس از رحلت پیامبر خدا ، حریم حق را پاس داشت و از مسیر حق ، منحرف نشد . سلمان از شیفتگان امام علی و اهل بیت علیهم السلام و از یاران مخلص علی علیه السلام و جزو «شُرطَةُ الخمیس (نیروهای ویژه نظامی)» بود . عمر ، او را به حکمرانی مدائن گماشت . حکومت وی در مدائن ، از مظاهر افتخارآفرین و غرورانگیز حکومت در اسلام است . سلمان ، از کسانی است که عمر دراز کرده اند . وی به سال 34 ق ، در ایّام خلافت عمر یا عثمان ، در مدائن ، دیده از جهان فرو بست .
ر . ک : دانش نامه امیرالمؤمنین : ج 12 ص 157 _ 162.
شیخ مفیدابو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان ، مشهور به شیخ مفید ، و معروف به ابن معلّم است . وی در یازدهم ذی قعده سال 336 به دنیا آمد . مقام بلند او در فقه و کلام و روایت و وثوق و علم ، مشهورتر از آن است که نیاز به بیان باشد. او دانشمندی جلیل القدر، ثقه، فقیه شیعه و استاد متکلّمان امامیه و فقیهان ما بوده و ریاست علمی آنان در آن عصر ، به او منتهی می شد. وی فقیهی خوش حافظه، باهوش و باریک اندیش و حاضرجواب بود. وی والاتر از آن است که در وصف بگنجد. همه علمای شیعه روایت کرده اند و این را پذیرفته اند که امام زمان علیه السلام سه نامه به او مرقوم فرمود، در هر سال ، یک نامه و این ، بالاترین مدح و ستایش و ناب ترین تعریف و تمجید است. وی حدود دویست کتاب دارد و در سال 413 ق ، درگذشت .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 449 ش 6375 ، الفهرست : ص 157 ش 696.
صفوان بن یحییاز یاران امام کاظم ، امام رضا و امام جواد علیهم السلام است. وی در نزد اصحاب حدیث ، از موثّق ترین و عابدترین افراد روزگار خویش به شمار می رفت. وی ، ثقه است، ثقه ای برجسته . او نزد امام رضا علیه السلام جایگاه والایی داشت. کشّی ، او را از اصحاب اجماع و
.
ص: 538
فقیه ترین فرد طبقه اش برشمرده و روایاتی هم در مدح او آورده است که نشان می دهد امام جواد علیه السلام از او اظهار رضایت کرده و برایش دعا کرده است. صفوان در سال 210 ق ، از دنیا رفت .
ر . ک : رجال البرقی : ص 55 ، رجال الطوسی : ص 238 ش 5038 و ص 359 ش 5311 و ص 376 ش 5559.
طِرمّاح بن عَدیاو از یاران امام علی علیه السلام و فرستاده ایشان به نزد معاویه ، و نیز از یاران امام حسین علیه السلام بود که در راه به ایشان پیوست و خواست تا هزار مرد از قبیله طایی را به یاری امام علیه السلام بیاورد تا در دفاع از او شمشیر زنند و امام علیه السلام برایش دعا کرد .
ر . ک :رجال الطوسی : ص 70 ش 635 و ص 102 ش 995 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 404 _ 407.
عبد اللّه بن جعفروی از یاران پیامبر خدا و امام علی و امام حسن علیهماالسلام بود و روایات اندکی دارد .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 42 ش 287 و ص 70 ش 642 و ص 95 ش 942.
او شخصی کریم ، بخشنده ، خوش ذوق ، خوش اخلاق ، پاک دامن و گشاده دست بود و او را «بحر الجود (دریای بخشش)» می گفتند . می گویند : در میان مسلمانان ، سخاوتمندتر از او وجود نداشته است . او به سال هشتاد هجری در نود سالگی ، درگذشت .
ر . ک : الاستیعاب : ج 3 ص 880.
عبد اللّه بن عبّاسابو العباس عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب قُرَشی هاشمی ، از مفسّران و محدّثان پرآوازه در تاریخ اسلام است . او سه سال پیش از هجرت ، در شعب ابو طالب ، در مکّه ، متولّد شد و در سال هشتم هجری ، سال فتح مکّه ، به مدینه رفت . عمر ، در دوران خلافتش ، با او مشورت می کرد . ابن عبّاس در دوره خلافت امیر مؤمنان علی علیه السلام از یاران و هواداران و مشاوران ایشان و یکی از کارگزاران و امرای لشکر او بود . او در زمان به شهادت رسیدن
.
ص: 539
امام علی علیه السلام ، حاکم بصره بود و با امام حسن مجتبی علیه السلام بیعت کرد و [مجدّدا] از جانب ایشان به بصره رفت . او با امام حسین علیه السلام در کربلا شرکت نکرد . علّت آن را بعضی ، نابینا بودن وی دانسته اند . عبد اللّه بن عبّاس ، در تفسیر و حدیث و فقه ، عالمی بلندپایه بود و در علم ، شاگرد امام علی علیه السلام بود . او به سال 68 ق ، در حالی که 71 سال داشت ، در تبعیدگاهش طائف ، از دنیا رفت . ابن عبّاس ، این جمله را بسیار می گفت : «بار خدایا ! به واسطه محمّد و خاندان او به تو تقرّب می جویم . بار خدایا! به واسطه ولایت شیخ علی بن ابی طالب علیه السلام به تو تقرّب می جویم» .
ر . ک : رجال البرقی : ص 2 ، رجال الطوسی : ص 42 ش 284 و ص 70 ش 641 و ص 102 ش 1011.
عبد اللّه بن مسعوداو از یاران پیامبر خدا بود که در همان اوایل اسلام ، مسلمان شد . وی ، دو بار هجرت کرد و در جنگ بدر و جنگ های پس از آن ، شرکت داشت . ابن مسعود ، کفشدار پیامبر صلی الله علیه و آله بود و از ایشان ، بسیار روایت کرده است .
ر . ک : الاصابه : ج 4 ص 199 ش 4970 ، رجال الطوسی : ص 42 ش 286.
او در کار خویش ، مستقل بود و از امیر مؤمنان ، پیروی و دنباله روی نکرد .
ر . ک : معجم رجال الحدیث : ج 11 ص 346.
عمر ، او را برای تعلیم مسائل دینی به کوفه فرستاد و عمّار را به حکومت آن جا گماشت و گفت : این دو نفر ، از یاران بزرگ محمّدند . پس از آنها پیروی کنید . او در روزگار عثمان ، به حکومت کوفه گماشته شد ؛ امّا [بعد از اندکی] او را برکنار کرد و دستور داد به مدینه بازگردد . عبد اللّه ، در سال 32 ق ، در مدینه درگذشت .
ر . ک : الاستیعاب : ج 3 ص 987 ، اُسد الغابة : ج 3 ص 384.
.
ص: 540
عبد اللّه ذو البِجادیناو هنگامی که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد ، نامش عبد العزّا بود . پیامبر خدا ، نام عبد اللّه و لقب ذو البِجادین را بر او نهاد ؛ زیرا هنگامی که اسلام آورد ، قومش او را برهنه ساختند و یک بِجاد (گلیم) بر او پوشاندند . عبد اللّه ، از میان آنان به سوی پیامبر خدا گریخت و وقتی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رسید ، گلیمش را دو پاره کرد و یک پاره را اِزار (شلوار) خود کرد و دیگری را رَدا (پیراهن) . از این رو ، به او ذو البِجادین گفتند . وجوه دیگری هم در این باره گفته شده است . عبد اللّه ، از یاران پیامبر خدا بود و با ایشان ، اقامت داشت . او بسیار اهل ذکر و دعا و تلاوت قرآنِ عزیز بود و با صدای بلند ، قرآن می خواند و تسبیح و تکبیر می گفت ، [تا جایی که] عمر گفت : ای پیامبر خدا! آیا او ریاکار است ؟ ایشان فرمود : «بس کن ! او یکی از ناله کنان [به درگاه خدا] است» . عبداللّه ، در زمان حیات پیامبر خدا ، درگذشت .
ر . ک : اسد الغابة : ج 3 ص 228 ، ش 2930 ، الإصابة : ج 4 ص 4822.
عبد الملک بن اَعیَنابو ضریس عبد الملک بن اَعیَن ، از یاران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است . او در مسیر درست بود و نسبت به ائمه علیهم السلام معرفت داشت . در ستایش و خوبی او ، اخبارِ فراوانی رسیده است . امام صادق علیه السلام برایش دعا کرد و بر او رحمت فرستاد .
ر . ک : رجال البرقی : ص 10 ، رجال الطوسی : ص 139 ش 1466 و 1480 و ص 338 ش 3253.
عبید ابو عامرابو عامر اشعری ، عموی ابو موسی اشعری است . نام او عبید بن سُلَیم بن حَضّار است . وی از صحابیان بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله بود و در جنگ حُنَین ، کشته شد .
.
ص: 541
عثمان بن سعید عَمْریعثمان بن سعید عَمْری ، نخستین وکیل امام هادی علیه السلام و سپس وکیل فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام بود که در زمان حیات آن دو بزرگوار ، به انجام دادن امور آنان پرداخت و بعد از آن نیز به امور امام زمان علیه السلام رسیدگی می کرد . توقیعات و پاسخ امام علیه السلام به مسائل ، به واسطه او صورت می گرفت . وی جلیل القدر، مورد وثوق و امین بود . در توقیعی راجع به او آمده است : «او پاک و امانتدار و پاک دامن و به ما نزدیک و نزد ما مقرّب است» . به او سمّان می گویند ؛ چون تجارتِ روغن می کرد و این کار ، پوششی برای ارتباطش با امام مهدی علیه السلام بود . شیعیان ، هر گاه می خواستند وجوهات شرعی خود را برای امام عسکری علیه السلام بفرستند ، به محمّد بن عثمان می دادند و او آنها را در کیسه ها و خیک های روغن قرار می داد و نزد امام علیه السلام می برد، و این کار ، به علّت ترس و برای تقیّه بود .
عروه بارقیعروة بن جعد و به قولی ابن ابی جَعد بارقی ، ساکن کوفه بود . او از جمله کوفیانی است که عثمان ، آنها را به شام فرستاد . عروه ، از «اصحاب صُفّه» بود .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 4 ص 27 ش 3650 ، الإصابة : ج 5 ص 245.
عطاء ، وابسته اسحاق بن یحیینام او عطاء ابو محمّد حمّال است . ابن حِبّان ، در الثقات ، از وی یاد کرده است .
ر.ک : لسان المیزان : ج 4 ص 173.
عکاشة بن محصنوی از صحابیان بزرگ و فاضل بود . او در بدر و اُحُد و خندق و دیگر غزوات ، پیامبر خدا را همراهی کرد .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 4 ص 67.
.
ص: 542
علی بن سالم جعفیاز او تنها در الدعوات ، راوندی (ص 179 ح 494) یاد شده است .
علی بن مَهزیارابو الحسن علی بن مهزیار اهوازی ، از یاران امام رضا ، امام جواد و امام هادی علیهم السلامبوده است . وی از سفیران ممدوح و شخصیتی پسندیده بود . در موثّق بودن روایت او سخنی نیست . وی اعتقادی درست داشت و راویِ جلیل القدری است ؛ پُر روایت است و ثقه و صحیح . کشّی ، در ستایش و بزرگی و عبادت او ، اخبار فراوانی روایت کرده است . وی ، توقیعات و کتاب های مشهوری دارد . امام جواد علیه السلام برای او دعا کرده است .
ر . ک : رجال البرقی : ص 54 و 55 و 58 ، رجال الطوسی : ص 360 ش 5236 و ص 376 ش 5568 و ص 388 ش 5707.
علی بن یقطینعلی بن یقطین بن موسی بغدادی ، به سال 124 ق ، در کوفه زاده شد . او از یاران امام کاظم علیه السلام و مورد وثوق ایشان بود و در نزد ایشان ، منزلت عظیم و جلالت قدر داشت . او در میان شیعه ، مقام بلندی دارد . در ستایش و نیکی او اخباری روایت شده است . وی ، با اجازه امام علیه السلام وزیرِ عبّاسیان شد و با استفاده از موقعیت خود ، برادران مؤمنش (شیعیان) را حمایت می کرد . دعای امام صادق علیه السلام در حقّ یقطین و فرزندانش ، شامل حال او بود . وی به سال 182 ق ، در ایّام امام کاظم علیه السلام در بغداد ، از دنیا رفت .
ر . ک : رجال البرقی : ص 48 ، اختیار معرفة الرجال : ص 430 ، ش 805 _ 824.
عمّار بن یاسرابو یقظان عمّار بن یاسر بن عامر مَذْحِجی ، از یاران پیامبر خدا و از یاران با اخلاص امیر مؤمنان ، و چهارمین رُکن بود . مادر او سمیّه ، نخستین کسی است که در راه خدا شهید شد . عمّار ، از پیش گامان اهل ایمان بود که در راه خدا شکنجه شد و به سرزمین حبشه ، هجرت کرد و به دو قبله ، نماز خواند . وی ، از مهاجران نخستین است . او در جنگ بدر و
.
ص: 543
دیگر جنگ ها حضور داشت و در بدر ، جان فشانی ها کرد . از خالد بن ولید نقل شده است که گفت : میان من و عمّار ، کلامی ردّ و بَدَل شد و من با او درشتگویی کردم . عمّار برای شکایت از من ، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت . خالد ، آمد و عمّار ، همچنان شکایت او را به پیامبر صلی الله علیه و آله می کرد . خالد ، باز شروع به درشتگویی کرد و بیش از پیش ، درشتی نمود . پیامبر صلی الله علیه و آله حیرت زده و ساکت بود و چیزی نمی گفت . عمّار ، گریست و گفت : ای پیامبر خدا ! او را می بینی ؟! پیامبر خدا ، سرش را بلند کرد و فرمود : «هر که با عمّار ، دشمنی ورزد ، خدا با او دشمنی می ورزد و هر که عمّار را دشمن بدارد ، خداوند او را دشمن می دارد» . پیامبر خدا ، برای عمّار گواهی داد که او ، همواره با حقّ است ، پاک و پاکیزه است ، آکنده از ایمان است و تأکید فرمود که آتش ، هرگز با او تماس پیدا نمی کند . عمّار ، از جمله کسانی بود که به خلافت ابو بکر ، اعتراض کردند . او در جنگ جمل ، شرکت فعّال و چشمگیری داشت و فرمانده سواره نظام سپاه امام علیه السلام بود. در جنگ صِفّین نیز فرماندهی پیاده نظام کوفه و قاریان را به عهده داشت . عمّار به سال 37 ق در صفّین به شهادت رسید و بدین ترتیب ، پیشگویی بزرگ پیامبر خدا تحقّق یافت که خطاب به عمّار ، فرموده بود : «تو را گروه متجاوز می کشند» . وی ، در هنگام شهادتش 93 سال داشت . .
ر . ک : رجال طوسی : ص 43 ش 311 و ص 70 ش 639 ، رجال البرقی : ص 1 _ 2 و 65.
عمرو بن حَمِقعمرو بن حمق بن کاهن خزاعی ، از یاران بزرگوار پیامبر خدا و امیر مؤمنان و امام حسن علیهماالسلام بود . او بعد از صلح حدیبیه ، اسلام آورد و از پیامبر صلی الله علیه و آله حدیث آموخت . او از آن جمله یاران با اخلاص بود که پس از پیامبر خدا ، در کنار امیر مؤمنان ایستادند . وی در جنگ های امیر مؤمنان حضور داشت و در همه آنها با صلابت و پایداری تمام ، شرکت کرد . وفاداری او به امام علی علیه السلام چندان بود که امام علیه السلام به او فرمود : «کاش در سپاه من ، صد تن چون تو بودند!» . عمرو ، از دوستان و همراهان حُجر بن عدی و از فریادگران بر ضدّ ستم اُمَویان بود ، به
.
ص: 544
طوری که معاویه ، در صدد قتل او برآمد . عبد الرحمان بن حَکَم ، در سال پنجاهم هجری او را کُشت و سرش را برای معاویه فرستاد ، و این ، نخستین سر بُریده ای بود که در جهان اسلام ، از شهری به شهری فرستاده می شد . امام حسین علیه السلام از او با عبارت «بنده پاکی که عبادت ، او را فرسود» ، یاد کرده است .
ر . ک : دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام : ج 12 ص 259 _ 266.
عیسی بن جعفر بن عاصمعیسی بن جعفر بن محمّد بن عاصم و بنا به قولی احمد بن محمّد بن عاصم ، به روایت کشّی، ابوالحسن علیه السلام برای او دعا کرد . به همین دلیل ، ابن داوود ، او را ممدوح شمرده است ؛ امّا علاّمه حلّی گفته است : این روایت ، هیچ تعدیلی را ایجاب نمی کند ؛ لیکن به نظر من ، از مرجّحات است . در کتاب های تاریخ، ذیل رخدادهای سال 241 ق ، آمده است : خلیفه متوکّل ، دستور داد یکی از بزرگان بغداد به نام عیسی بن جعفر بن محمّد بن عاصم را تازیانه بزنند و به شدّت و با ضرباتی دردناک ، او را زدند . گفته می شود : هزار تازیانه به او زدند تا آن که درگذشت . علّتش آن بود که هفده نفر نزد قاضی شرقی (بغداد شرقی) ابو حسان زیادی گواهی دادند که وی ، ابو بکر و عمر و عایشه و حَفْصه را سب کرده است . خبر به خلیفه رسید . خلیفه به محمّد بن عبد اللّه بن طاهر، نایب بغداد، نامه نوشت و دستور داد او را در ملأ عام ، حدّ سب بزند، سپس آن قدر به او شلاّق بزند تا بمیرد و جنازه اش را در دجله بیفکند و بر او نماز نخواند .
ر . ک : البدایة والنهایة : ج 10 ص 357 ، تاریخ بغداد : ج 7 ص 369.
عیسی بن صَبیحنام او در میان یاران امام عسکری علیه السلام ذکر نشده ؛ بلکه از یاران امام صادق علیه السلام است . کتاب ها ، نام پدر او را با اختلاف ذکر کرده اند . مثلاً در حاشیه کتاب الخرائج والجرائح (ج 2 ص 478 ح 19) سیح آمده است و در کشف الغُمّة (ج 2 ص 503) شبح و در نور الأبصار
.
ص: 545
(ص 184) الفتح . به هر صورت ، در نام پدرش تصحیف رُخ داده است . شاید نام درست پدر او الشیخ باشد ؛ چرا که در کتاب های تاریخی اهل سنّت ، به نام او تصریح شده و آمده است که ابو موسی عیسی بن الشیخ بن سلیل شیبانی هَذلی ، در روزگار مهتدی باللّه و اوایل دوران معتمد ، فرمان روای دمشق بود تا آن که معتمد ، اماجورِ تُرک را به حکومت دمشق گمارد و عیسی به ارمنستان گریخت . ابو جعفر طبری می گوید : چون با خلافت معتمد بیعت شد ، عیسی بن الشیخ با او بیعت نکرد و به نشانه تهدید ، پوشیدن جامه سیاه را رها کرد . حسن خادم ، از درِ ملاطفت در آمد و فرمان حکومت ارمنستان را به او داد تا آن که خلافت معتمد ، پا بر جا شد . عیسی بن صبیح ، در سال 269 ق ، درگذشت . تصحیف در این گونه اسامی، به دلیل شباهت موجود در رسم الخط، بسیار اتّفاق می افتد . لذا بعضی در نام پدر وی ، احتمالاتی داده اند .
ر . ک : تاریخ دمشق : ج 47 ص 309 _ 312 ، تاریخ الطبری : ج 8 ص 114.
فاطمه بنت اسداو بانویی خِردمند بود که عقیده ای استوار و دلی ، جوان داشت . وی در کودکیِ پیامبر صلی الله علیه و آله از ایشان ، مواظبت می کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله علاقه شدیدی به او داشت ، به طوری که درباره اش فرمود : «او ، مادر دوم من بود» و از مهر و محبّت او نسبت به خود ، به نیکی یاد می کرد و می فرمود : «بعد از ابو طالب ، هیچ کس به اندازه او به من محبّت نداشت» . او ، نخستین زنی بود که با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کرد و پای پیاده ، با علی و فاطمه علیهماالسلام ، به مدینه هجرت کرد . وقتی از دنیا رفت ، پیامبر خدا ، او را با پیراهن خود ، کفن کرد و در تشییع جنازه اش شرکت نمود و بر او ، نماز خواند و چون خواست او را در قبرش بگذارد ، ابتدا خود در آن ، دراز کشید .
ر . ک : دانش نامه امیرالمؤمنین (ع) : ج 1 ص 58 .
فَرَزدَقابو فراس هَمّام بن غالب بن صَعصَعة بن ناحیه تمیمی ، از یاران امام علی ، امام حسن و
.
ص: 546
امام حسین و امام زین العابدین علیهم السلام بود . او شاعری به نام است و در قصیده ای شکوهمند و پُر ارج و نامدار ، امام زین العابدین علیه السلام را پیشِ روی هشام بن حَکَم ، مدح کرد ، به طوری که هشام در خشم شد و دستور داد او را به زندان افکنند . این قصیده فرزدق ، از درستی عقیده او و از کمالش ، پرده برمی دارد تا آن جا که گفته اند : اگر فَرَزْدَق در نزد خداوند ، عملی جز همین نداشت ، به سبب آن به بهشت می رفت ؛ زیرا شعر او سخن حقّی در نزد سلطان ستمگر است . وی حدود سال 110 ق ، دیده از جهان ، فرو بست .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 119 ش 1208 ، اختیار معرفة الرجال : ص 129 ش 1208.
فضل بن شاذانابومحمّد فضل بن شاذان (/ شادان) بن خلیل اَزْدی نیشابوری، از یاران امام هادی و امام عسکری علیهماالسلامو یکی از فقها و متکلّمان شیعه بود که در میان شیعه ، مقام والایی دارد و قدر و منزلتش مشهوتر از آن است که کسی به آن خدشه وارد آورد . وی ، یکصد و هشتاد کتاب نوشته است .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 390 ، ش 5742 و ص 401 ش 5882 ، الفهرست : ص 124 ش 552.
قاسم بن علاءقاسم بن علاء ، از اهالی آذربایجان بود . وی با امام هادی و امام عسکری علیهماالسلامدیدار کرد و از طرف امام زمان علیه السلام به او نامه می رسید . وی ، پیراهنی داشت که امام رضا علیه السلام به او خلعت داده بود و شخصیتی جلیل القدر بود . او از مشایخ کلینی است و کلینی بر او رحمت فرستاده است . شیخ طوسی به سند صحیح خود از محمّد بن احمد صفوانی ، روایتی آورده است که نشان می دهد قاسم ، نزد امام زمان علیه السلام از احترام بسیاری برخوردار بوده و از خاصّان مورد عنایت ایشان بوده است . در روایت آمده که امام زمان علیه السلام برای فرزند دار شدن او دعا کرد . روایت ، چنین است :... امام علیه السلام مرقوم فرمود : «بار خدایا! به او پسری روزی کن که مایه روشنیِ چشم او گردد» . او فرزندی به نام حسن داشت ... پس از مدّت کوتاهی ، نامه تسلیتی از امام زمان علیه السلام در مرگ حسن به او رسید که در پایان آن ، دعا کرده
.
ص: 547
بود که خداوند به او صبر عطا کند .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 436 ش 6243 ، رجال الطوسی : ص 490.
قُتادة بن نعمانقُتادة بن نعمان بن زید انصاری ، از برترینِ یاران پیامبر صلی الله علیه و آله بود . او در روز فتح مکّه ، پرچم بنی ظفر را در دست داشت و در عَقَبه و بدر و اُحُد و دیگر غزوات ، پیامبر صلی الله علیه و آله را همراهی می کرد . وی ، در جنگ بدر و به قولی در جنگ خندق ، بینایی اش را از دست داد و در سال 23 ق ، در 65 سالگی از دنیا رفت . .
ر . ک : اسد الغابة : ج 4 ص 370 س 4277.
قیس بن سعد بن عُبادهقیس بن سعد بن عباده انصاری خزرجی ساعدی ، از صحابیان والا مقامی بود که نزد قبیله اش و انصار و عموم مسلمانان ، از احترام خاصّی برخوردار بود . او از یاران سخاوتمند و باهوش پیامبر صلی الله علیه و آله ، و از جمله بزرگان و یکی از زیرکانِ عرب بود . وی در جنگ ها اهل نظر و نقشه بود . قیس ، از یاران نزدیک امام علی علیه السلام و از حامیان امام علیه السلام در ایام خلافت ایشان بود . علی علیه السلام او را به حکومت مصر گماشت . او و قوم و قبیله اش در جنگ جَمَل و صِفّین و نهروان ، علی علیه السلام را همراهی کردند و تا آخر عمر ، از امام علیه السلام جدا نشد . وی ، در سال 59 و به قولی شصتم هجری از دنیا رفت .
ر . ک : رجال البرقی : ص 65 ، رجال الطوسی : ص 79 ش 771 و ص 95 ش 945.
قیس بن مسهِرقیس بن مسهَّر صیداوی ، یکی از یاران امام حسین علیه السلام است که از مکّه ، ایشان را همراهی کرد و در بطن الرّمه ، امام علیه السلام او را با نامه ای به کوفه فرستاد . او چون به قادسیّه رسید ، حُصَین بن نمیر ، دستگیرش کرد و نزد عبید اللّه بن زیاد فرستاد . عبید اللّه به او گفت : بر منبر برو و به حسین بن علیِ دروغگو ، ناسزا بگو .
.
ص: 548
قیس بر منبر رفت و گفت : «ای مردم ! حسین بن علی ، بهترینِ خلق خدا و فرزند فاطمه ، دختر پیامبر خداست و من ، فرستاده او به نزد شما هستم . پس دعوتش را اجابت کنید» . آن گاه ، عبید اللّه بن زیاد و پدرش را لعنت کرد و برای علی بن ابی طالب علیه السلام طلبِ آمرزش نمود و بر او درود فرستاد . عبید اللّه دستور داد او را از بامِ قصر به زیر انداختند و قطعه ، قطعه شد . چون خبرش به امام حسین علیه السلام رسید ، اشک ریخت و برایش دعا کرد . در دو زیارت «ناحیه مقدّسه» و «رجبیّه» بر او درود فرستاده شده است .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 102 ش 1028 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 352 _ 405.
کُمیت بن زیدوی از یاران امام زین العابدین ، امام باقر و امام صادق علیهم السلام بود و در سال 61 ق ، مصادف با ایام شهادت امام حسین علیه السلام به دنیا آمد و به سال 126 ق ، در زمان حیات امام صادق علیه السلام بدرودِ حیات گفت . او شاعری توانا بود و درباره اهل بیت علیهم السلاماشعاری سروده است که بخشی از یک قصیده او در متن آمد و اینک ، دنباله آن : شادم من و آیا تو را شادمانی ای استدر حالی که شوقی نداشته و بازی نکرده ای ؟ شدّت شوقی که بردبار را به هیجان می آورَدو این شوق ، بر پیر ، عار نیست . و اهل ستایش را بستایبا سخنِ درست و درست ترِ خویش . بنی هاشم ، ارجمندترین اندفرزندِ شرافت و برتری و پاکی اند . بدسِگال دان آن کس را که از دوست داشتن آنان ، نهی ات می کندو با ریسمان آنان ، هیمه گِرد آور .
.
ص: 549
پاره ای دیگر از اشعار او ، چنین است : در دلِ شیدا و سرگشته مننه هوس جوانی است و نه رؤیاهایی که شبانه ، هجوم آورند ، و نه یادِ زنان زیبارویِنمکینِ رُخ چونان غزالانِ سپید . بلکه عشق من است که پنهان و پیدایش می کنمنسبت به بنی هاشم ، این بزرگْ مردان . به آنان که اهل بخشش اندو در حکم و قضاوت ، از ستم به دورند . به هر خیری نزدیک ترندو از هر عیبی ، دورترین اند . با مردمان ، مهربان ترین انددر خردمندی ، خردمندترین اند . بهترینِ زنده و مُرده فرزندان آدم اندهمگی ، از پیر و پیشوایشان .
ر . ک : رجال البرقی : ص 15 ، رجال الطوسی : ص 144 ش 1561 و ص 274 ش 3967.
مالک اشترمالک بن حارث بن عبد یغوث نخعی کوفی ، معروف به اشتر ، از یاران برجسته امام علی علیه السلام و از تابعیان ممتاز و شخصیتی گران مایه و بلندپایه بود. امام علیه السلام در سفارش نامه خود به مالک ، وی را با اوصاف بزرگی ستوده است . امام علیه السلام بر مرگ او افسوس خورد و درباره اش فرمود : «او برای من ، چنان بود که من برای پیامبر خدا بودم» و آهِ غمناکی کشید و فرمود : «خدا مالک را رحمت کند! چه مالکی! مرگش بر من ، سخت است . اگر صخره بود ، صخره ای سخت بود و اگر کوه بود ، کوهی سِتُرگ بود . گویا تکّه ای از تن من ، جدا شد» .
ر . ک : رجال البرقی : ص 8 ، رجال الطوسی : ص 81 ش 81.
.
ص: 550
محمّد بن حسن شمّونابو جعفر محمّد بن حسن بن شمّون، از یاران امام جواد ، امام هادی و امام عسکری علیهم السلاماست . او واقفی بود و سپس ، غالی شد . وی ، ضعیف و فاسد المذهب بود . گفته شده است که خاندان امام رضا علیه السلام یعنی : امام جواد ، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام خرج او و چهل نفر را که همگی نانخور او بودند ، می دادند. وی با امام عسکری مکاتبه ای دارد که در آن ، از فقر خویش شکایت کرده است .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 375 و 391 و 404 ، رجال النجاشی : ص 336 ش 899.
محمّد بن حنفیهمحمّد بن حنفیه ، فرزند امام علی علیه السلام است که در روزگار حکومت ابو بکر متولّد شد . او از دانشمندان و محدّثان بلند مرتبه در خاندان امام علی علیه السلام است . وی ، مردی شجاع و دلاور بود و در جنگ جمل ، در حالی که نوزده سال داشت ، علمدار بود و در صِفّین نیز ، پرچم فرماندهی داشت . امامانِ اهل بیت علیهم السلام روایت کرده اند که محمّد بن حنفیه ، مورد لطف و مهر و عنایت امیر مؤمنان علیه السلام بود و به امامت علی بن الحسین (امام زین العابدین) علیه السلام اعتقاد داشت . وی در سال 81 ق ، درگذشت .
ر . ک : الکافی : ج 1 ص 348 ح 5 ، الخصال : ج 2 ص 380.
محمّد بن دَریابظاهرا ، او همان محمّد بن عیسی بن دُریاب رِقاشی است . شیخ طوسی ، او را از یاران امام هادی علیه السلام برشمرده است . او از جمله کسانی است که درباره امامت امام عسکری علیه السلام نقل روایت کرده است .
ر .ک : رجال الطوسی : ص 393 ش 5776 ، الکافی : ج 1 ص 327.
محمّد بن سنانابو جعفر محمّد بن حسن بن سنان زاهدی ، در کودکی پدرش حسن را از دست داد و
.
ص: 551
جدّش سنان ، سرپرستی او را به عهده گرفت ، لذا به او نسبت داده می شود . وی از یاران امام کاظم ، امام رضا و امام جواد علیهم السلام است . کشّی ، اخباری در ستایش او روایت کرده است ، از جمله : از امام کاظم علیه السلام روایت کرده است که خطاب به او فرمود: «تو مونس و آرام آن دو (امام رضا و امام جواد علیهماالسلام) هستی. تا ابد ، بر آتش حرام است که به تو برسد». همچنین به اسنادش از امام جواد علیه السلام روایت کرده است که ایشان از صفوان و محمّد بن سنان ، به نیکی یاد کرد و فرمود: «خدا از آن دو ، راضی باد که من ، از آنها رضایت دارم و با من ، مخالفتی نکردند... . خدا از طرف من به صفوان و محمد بن سنان و زکریا بن آدم ، جزای نیک دهد که آنان به من ، وفادار بودند!» . همچنین ، به اسنادش از امام رضا علیه السلام روایت کرده است که محمّد بن سنان ، به دردِ چشم ، مبتلا شد و امام علیه السلام او را به فرزندش امام جواد علیه السلام ارجاع داد و ایشان ، برایش دعا کرد و درد چشمش به کلّی برطرف شد. وانگهی، کسی را ندیده ایم که در ضعف او حتّی سخنی گفته باشد ، مگر ابن غضائری ، در آنچه از کتاب او به ما رسیده و شاید هم در کتاب دیگرش که به ما نرسیده است. کشّی در عنوان دوم و چهارم کتاب خود به ذکر اخبارِ ستایش او بسنده کرده است. نجاشی هم در پایان سخنش گفته است: خبر صفوان ، دلالت بر آن دارد که تشویش و تردید او از بین رفته است .
ر . ک : رجال البرقی : ص 38 و 54 و 55 و 57 ، رجال النجاشی : ص 338 ، ش 888 ، رجال ابن الغضائری : ص 92 ش 130 ، اختیار معرفة الرجال : ص 506 ش 977 _ 982 و ص 582 ش 1091 و ص 583 ش 1092 و 1093.
محمّد بن عبد اللّه حِمیَریمحمّد بن عبد اللّه بن جعفر حِمیَری قمی، ثقه و برجسته بود . وی با امام زمان علیه السلام مکاتبه
.
ص: 552
داشت . او چند کتاب دارد. امام زمان علیه السلام برای او و برادرانش دعا کرده است .
ر . ک : رجال النجاشی : ص 354 ش 494 ، الغیبة ، طوسی : ص 378 ح 345.
محمّد بن عثمان عَمْریمحمّد بن عثمان عَمْری ، بعد از پدرش عثمان بن سعید ، وکیل امام زمان علیه السلام بود و در خدمت ایشان بود . وی نزد شیعیان ، منزلتی والا داشت . او حدود پنجاه سال عهده دار کار وکالت بود . امام علیه السلام به ابو جعفر محمّد بن عثمان بن سعید عَمْری _ قدّس اللّه روحه _ در مرگ پدرش، نامه تسلیت نوشت و در آن مرقوم فرموده بود : «خداوند ، تو را پاداش بسیار دهد . تسلیتت باد! ما هم چون تو داغدار شدیم» . شیخ کلینی ، با سندی صحیح از امام عسکری علیه السلام روایت کرده است که در پاسخ سؤالی فرمود : «عَمْری و پسرش، هر دو، مورد وثوق اند . پس آنچه از جانب من به تو ابلاغ می کنند، حقیقتا از جانب من ابلاغ می کنند و آنچه به تو می گویند ، از جانب من می گویند . پس از آن دو حرف شنوی و فرمانبَری داشته باش . هر دوی آنها ثقه و امین هستند» .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 401 ش 5879 و ص 447 ش 6351 ، الکافی : ج 1 ص 330.
محمّد بن علی بن ابراهیممحمّد بن علی بن ابراهیم بن محمّد هَمْدانی، وکیل ناحیه مقدّسه بود . شیخ طوسی ، او را در زمره کسانی که از ائمه علیهم السلام روایت نکرده اند ، برشمرده است . علاّمه حلی ، وی را در شمار یاران امام عسکری علیه السلام آورده است و هر دو (شیخ طوسی و علاّمه حلّی) او را ضعیف دانسته اند .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 438 ش 6264 ، رجال النجاشی : ص 344 ش 928.
محمّد بن عُمَیر رازیمحمّد بن عُمَیر بن واقد رازی، از یاران امام جواد علیه السلام و مورد عنایت و لطف ایشان بوده است . .
ر . ک : مستدرکات علم الرجال : ج 7 ص 270 ش 14208.
.
ص: 553
محمّد بن یوسفمحمّد بن یوسف شاشی، که در توقیعی از امام زمان علیه السلام در حقّ او دعا شده است. در کتاب های رجال و حدیث ، جز روایت یاد شده در کتاب ، چیزی راجع به او نیامده است.
مَدلوک فَزاریابو سفیان مَدلوک فزاری ، وابسته فزاریان بود که با سَرورانش به نزد پیامبر خدا آمد و اسلام آورد و پیامبر صلی الله علیه و آله دستی به سرش کشید .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 5 ص 128 ش 4816.
مسلم بن عقیلابو داوود مسلم بن عقیل بن ابی طالب ، در کوفه به دنیا آمد و به پیامبر صلی الله علیه و آله شباهت داشت . او داماد امیر مؤمنان بود و در جنگ صِفیّن در رکاب ایشان ، شرکت کرد . وی ، پیک نامه امام حسین علیه السلام برای کوفیان بود . در آن نامه آمده بود : «من ، برادرم و پسر عمویم و فرد مورد وثوق از خاندانم ، مسلم بن عقیل را سوی شما فرستادم» . شیخ صدوق ، در ستایش و تجلیل از او روایت کرده است که : پیامبر خدا فرمود : «فرزند او (یعنی عقیل) در راه محبّت فرزند علی کشته می شود و دیدگان مؤمنان بر او اشک می بارند و فرشتگان مقرّب ، بر وی درود می فرستند» . پیامبر خدا ، سپس گریست ، چندان که اشک هایش بر سینه اش روان گشت . سپس فرمود : «از بلاهایی که پس از من بر سرِ خانواده ام می آید ، به خدا شِکوه می برم» . مسلم ، نخستین شهید در قیام امام حسین علیه السلام است .
ر . ک : الأمالی ، صدوق : ص 28 ح 3 ، رجال الطوسی : ص 96 ش 953 ....
مُسلم بن عوسَجهابو حجل مسلم بن عوسجه اسدی ، از یاران امام حسین علیه السلام بود که در رکاب ایشان به شهادت رسید . در زیارت های «رجبیّه» و «ناحیه مقدّسه» به او درود فرستاده شده است .
.
ص: 554
در زیارت دوم ، چنین آمده : «درود بر مسلم بن عوسجه اسدی که وقتی حسین علیه السلام به او اجازه بازگشت داد ، گفت : می خواهی از تو دست کشیم ؟! آن گاه چه عذری برای ادا نکردن حقّ تو در پیشگاه خدا آوریم ؟! نه . به خدا ، آن قدر می جنگم تا این نیزه ام را در سینه های آنان بشکنم . تا قبضه شمشیر در دستم قرار داشته باشد ، بر آنان ، شمشیر خواهم زد و از تو جدا نمی شوم ، و اگر سلاحی برای جنگیدن نداشتم ، با سنگ به جانشان می افتم . از تو جدا نمی شوم تا با تو بمیرم» . امام حسین علیه السلام بر او رحمت فرستاد .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 105 ش 1040 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 269 و 272 و 338.
مِعقَل بن قیساو پیامبر صلی الله علیه و آله را درک کرد و از یاران امیر مؤمنان و از بزرگان و پهلوانان کوفه بود و ریاستی داشت . وی ، در جنگ جمل ، یکی از فرماندهان امام علی علیه السلام و رئیس پلیس ایشان بود . امیر مؤمنان ، او را به میان بنی ناجیه فرستاد و مِعقَل ، سه مرتبه آنان را به اسلام فرا خواند ؛ امّا بنی ناجیه نپذیرفتند و او ، به ناچار ، جنگندگان آنان را کُشت و بازماندگانشان را اسیر کرد . شیخ طوسی ، در حدیثی ، به اسناد خود ، روایت کرده است که امیر مؤمنان به خانه اش درآمد و یاران برجسته اش به خدمت ایشان رسیدند . امام علیه السلام به آنان فرمود : «مردی باصلابت و دلسوز می خواهم که مردم سواد (روستاهای عراق) را بسیج کند» . سعد بن قیس گفت : ای امیر مؤمنان ! مِعقَل بن قیس تمیمی ، مردی است دلسوز و باهوش و شجاع و باصلابت است. فرمود : «درست است» . سپس ، او را فرا خواند و [به آن جا] فرستاد . معقل رفت و زمانی که برگشت امیر مؤمنان ، ضربت خورده بود . پس از شهادت علی علیه السلام ، در سال 42 ق ، مستورد بن عَلّفه یَربوعی خارجی ، شورش کرد و معقل ، به جنگ او رفت و در مبارزه ای تن به تن ، هر یک از آن دو ، دیگری را از پا در آورد .
ر . ک : الأمالی ، طوسی : ص 174 ح 293 ، دانش نامه امیرالمؤمنین (ع) : ج 12 ص 333 _ 336.
.
ص: 555
موسی بن عمر بن بَزیعوی از یاران امام جواد و امام هادی علیهماالسلام بوده ؛ امّا از امام رضا علیه السلام نیز روایات متعدّدی نقل کرده که برخی از آنها در عیون أخبار الرضا علیه السلام آمده است و نیکی و کمال او و منزلتش در نزد امام علیه السلام از آنها پیداست . شیخ طوسی و نجاشی ، او را ثقه دانسته اند . وی ، کتابی هم دارد .
ر . ک : رجال البرقی : ص 57 و 58 ، رجال الطوسی : ص 378 ش 5598.
نابغه جَعْدینام او با اختلاف ، قیس بن عبد اللّه و عبد اللّه بن قیس و حیّان بن قیس بن عبد اللّه عامری جَعْدی ذکر شده است . او در زمان جاهلیت ، از دین ابراهیم و یکتاپرستی سخن می گفت و روزه می گرفت و استغفار می کرد . وی ، قصیده ای دارد که آغازش چنین است : ستایش خدای را که انبازی نداردو هر که بدین ، باور نداشته باشد ، به خود ستم کرده است . او خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و اسلام آورد و قصیده رائیه اش را سرود و نخستین کسی است که چنین قصیده ای سرود . در آن آمده است : نزد پیامبر خدا شدم که هدایت آوردو کتابی تلاوت می کرد که چون کهکشان ، نورانی بود . نابغه ، بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله پیوسته نزد خلفا می رفت . وی ، در شاعری نیکو بود ؛ امّا در هجوگویی خوب نبود .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 5 ص 277 ش 5162 ، الإصابة : ج 6 ص 308 _ 313.
وائل بن حُجراز اَقیال (جمیع قُیل ، لقب پادشاهان حِمیَر و به معنای امیر و امیرزاده) حَضْرَموت و پدرش [نیز] از حاکمان آن جا بوده است . او به خدمت پیامبر خدا رسید . چند روز پیش از رسیدنش ، پیامبر صلی الله علیه و آله آمدن او را به یارانش بشارت داده بود . چون بر پیامبر خدا درآمد ،
.
ص: 556
ایشان به او خوشامد گفت و ردای خویش را برایش پهن کرد و او را کنار خود نشانید . پیامبر صلی الله علیه و آله او را بر اَقیال حَضْرَموت گماشت . وی ، همراه علی علیه السلام در صِفّین شرکت جُست و در آن جنگ ، پرچمدار حَضْرَموت بود .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 5 ص 405 ش 5443 ، الإصابة : ج 6 ص 466.
هاشم بن عتبه مِرقالابو عمرو هاشم بن عتبة بن ابی وقّاص مِرقال ، برادرزاده سعد بن ابی وقّاص است . او شخصیتی برجسته و ممتاز ، پهلوانی دلاور و از یاران بزرگ پیامبر خدا و از طرفداران وفادار امیر مؤمنان بود . او در روز فتح مکّه اسلام آورد و در جنگ یَرموک ، یکی از چشمانش را از دست داد . به دلیل شیوه خاصّی که در جنگ و حمله به دشمن داشت ، لقب «مِرقال» به او دادند . هاشم ، در جنگ جمل شرکت کرد. امام علی علیه السلام در جنگ صِفّین ، پرچم بزرگ خود را به او داد و در آن روز ، فرماندهی پیاده نظام بصره را به عهده داشت . او در صفّین ، هنگام نبرد با یک گردان اُمَوی به فرماندهی ذو کِلاع ، کشته شد. امیر مؤمنان ، شجاعت و شهامت و پایداری و زیرکی او را ستوده است .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 84 ش 1 ، الاستیعاب : ج 4 ص 1546.
هانی ابو مالکابو مالک هانی هَمْدانی ، جدّ خالد بن یزید بن ابی مالک است . بخاری ، در صحابی بودن او درنگ کرده است ؛ امّا ابو حاتم گفته است : مصاحبتی [با پیامبر صلی الله علیه و آله ] داشته است .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 5 ص 382 ، الإصابة : ج 6 ص 409.
یزید بن اسحاقیزید بن اسحاق بن ابی سحف غَنَوی ، ملقّب به شعر ، از یاران امام صادق و امام کاظم علیهماالسلامبود و در امامت بعد از امام هفتم ، توقّف کرد . برادرش محمّد ، از امام رضا علیه السلام خواست که
.
ص: 557
برای هدایتش دعا کند . امام علیه السلام دعا کرد و یزید به سوی حق ، هدایت شد و [به راه] مستقیم آمد ، در حالی که از بلند پایه ترین شخصیت های آن مسلک (واقفیه) بود . از او ستایشی بزرگ شده است . علاّمه حلّی ، به درستی حدیث او حکم کرده و شهید ثانی ، او را ثقه دانسته است .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال : ص 506 ش 1126 ، الفهرست : ص 182 ش 792.
یزید بن مسعودیزید بن مسعود نَهشِلی بصری ، از کسانی است که در پاسخ امام حسین علیه السلام نامه های شرافت مندانه نوشتند که [نامه او] نشان از نیکی و کمال و معرفت او دارد . هنگامی که برای پیوستن به امام حسین علیه السلام آماده شد ، پیش از آن که حرکت کند ، خبر شهادت امام علیه السلام به او رسید و از این که نتوانسته بود خود را به او برساند ، بی تابی نمود .
ر . ک : اللهوف : ص 37 ، مثیر الأحزان : ص 27.
یونس بن عبد الرحمانابو محمّد یونس بن عبد الرحمان، از یاران امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام است. وی در میان شیعیان ، از اعتبار و پیش گامی و منزلتِ والایی برخوردار بود. امام رضا علیه السلام در علم و فتوا به او راهنمایی می کرد. از یونس ، ستایش های بسیار شده است. شیخ طوسی او را توثیق کرده و کشّی ، او را از اصحاب اجماع و از فقیه ترینانِ آنان برشمرده و در ستایش وی ، اخبار فراوانی روایت کرده است .
ر . ک : رجال البرقی : ص 49 و 54 ، رجال الطوسی : ص 346 ش 5167 و ص 368 ش 5478.
.
ص: 558
شناخت نامه کسانی که مورد نفرین قرار گرفته اندابن ابی حمزهعلی بن ابی حمزه بطائنی ، از یاران امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و واقفی بود. او نخستین کسی است که این عقیده را اظهار داشت. آنان به دنیا طمع کردند و به حاکمان دنیا گراییدند و عدّه ای را به خود جذب کردند و از اموالی که با خیانت به دست آورده بودند، به آنان ، بذل و بخشش نمودند . امام کاظم علیه السلام خطاب به او فرمود : «تو و یارانت به الاغ می مانید» . علی بن ابی حمزه بر امام رضا علیه السلام درآمد و با او سخن گفت و امامت وی را انکار کرد . از علی بن الحسن بن فضّال روایت شده است که : علی بن ابی حمزه ، دروغگو ، بی اعتبار و ملعون است و من ، روا نمی دانم که حتّی یک حدیث از او روایت کنم . همه اینها مربوط به اواخر کار او می شود ؛ امّا در دوره امام باقر و امام صادق علیهماالسلامبه ظاهر ، سالم و موثّق بود . لذا شیعه به اخبار او و اخبار امثال او تا آن جایی که با اخبار امامیه تعارض نداشته و آنان از این اخبار ، اعراض نکرده اند و نیز به آنچه از او در حال استقامتش روایت شده ، عمل کرده اند .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 245 ش 3402 و ص 339 ش 5049 ، رجال ابن الغضائری : ص 83 ش 107.
ابن ابی زرقاءاز منابع شیعه و سنّی ، نام و یا لقبی برای او ذکر نشده و درباره وی ، جز آنچه در متن کتاب آمده ، چیزی گفته نشده است .
.
ص: 559
ابن ابی سعیدحسین بن ابی سعید، هاشم بن حیّان مکاری، از سران واقفیه بود. کشّی از او در زمره واقفیه نام برده و در نکوهش وی ، روایت هایی نقل کرده است . از جمله به اسناد خود از محمّد بن فضیل ، روایت کرده است که ابوالحسن علیه السلام فرمود: «او پیامبر خدا و امیر مؤمنان و فلانی و فلانی و جعفر و موسی علیهم السلامرا تکذیب کرده است و پدرانم برای من سرمشق هستند» .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال : ص 405 ش 760 و ص 463 ش 883 و ص 465 ش 884 و 885.
ابن قیاماحسین بن قیاما واسطی ، از یاران امام کاظم علیه السلام بود و در ایشان ، توقّف کرد (واقفی مذهب شد) و به امامت امام رضا علیه السلام اعتقاد نداشت . او به امام رضا علیه السلام گفت: من می دانم که تو امام نیستی . امام فرمود: «از کجا دانستی؟» . گفت: چون تو فرزندی نداری ، حال آن که امامت ، در فرزندْ ادامه می یابد. امام علیه السلام فرمود : «به خدا سوگند ، چند شبانه روزی نخواهد گذشت که از پشت من ، پسری به دنیا خواهد آمد که جانشین من می شود و حق را زنده و باطل را نابود می کند» .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 336 ش 4997 ، اختیار معرفة الرجال : ص 553 ش 1044.
ابن مهرانحسین بن مهران بن محمّد ، از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام بود ، واقفی و از راویان ضعیف است . وی از امام کاظم علیه السلام کتابی دارد . او به امام رضا علیه السلام نامه ای نوشت و در وقوف خود با شکّ و تردید حرکت می کرد . او به امام رضا علیه السلام نامه ای نوشت و در آن به ایشان ، امر و نهی کرد . امام علیه السلام به او پاسخی نوشت و آن را برای یارانش فرستاد و یاران امام علیه السلام از آن رونوشت برداشتند و به او برگرداندند تا ابن مهران نتواند آن را پنهان بدارد . او نسبت به امام رضا علیه السلام معرفت اندک و ضعف یقین داشت .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 355 ش 5260 ، رجال النجاشی : ص 56 ش 127.
.
ص: 560
ابن هلالاحمد بن هلال عَبَرتایی (عَبَرتاء ، روستایی است در نواحی شهر اسکاف از آبادی های نهروان) ، از بنی جُنَید بوده است . وی در سال 180 ق ، به دنیا آمد و در سال 267 ق ، مُرد . او از یاران امام عسکری علیه السلام بود . شیعیان ، بر این اتّفاق نظر داشتند که امام عسکری علیه السلام در زمان حیاتش ابو جعفر محمّد بن عثمان عُمَری را به وکالت خود ، تعیین کرده است . امام عسکری علیه السلام که از دنیا رفت ، شیعیانی که بر وکالت او هم داستان بودند ، به ابن هلال گفتند : با آن که امام واجب الإطاعه بر وکالت ابو جعفر محمّد بن عثمان تصریح کرده است ، چرا او را نمی پذیری و به وی رجوع نمی کنی؟ ابن هلال گفت : من نشنیده ام که به وکالت او تصریح شده باشد . من پدرش (یعنی عثمان بن سعید) را انکار نمی کردم و اگر یقین کنم که ابو جعفر ، وکیل صاحب زمان علیه السلام است ، به او نیز جسارت نمی کنم . به او گفتند : بقیّه که شنیده اند . گفت : شما خود دانید آنچه شنیده اید ، و در ابو جعفر ، توقّف کرد . پس شیعیان ، او را لعنت کردند و از وی تبرّی جُستند . سپس توقیعی توسّط ابوالقاسم حسین بن روح صادر شد که از جمله لعنت شدگان ، ابن هلال نیز لعنت و از او اعلام برائت شده بود . محمّد بن حسن ولید ، روایت کرده است که : از سعد بن عبد اللّه شنیدم که می گفت : ندیده ایم و نشنیده ایم که شیعه ای از تشیّع به ناصبیگری برگشته باشد ، مگر احمد بن هلال . به هر حال ، او غالی و در دینش مشکوک بود .
ر . ک : رجال النجاشی : ص 83 ش 199 ، رجال الطوسی : ص 384 ش 5646.
ابو الخطّابابو الخطّاب محمّد بن مِقلاص اسدی کوفی اجوع ، که کنیه او مِقلاص ابو زینب بود. او خود را به امام صادق علیه السلام نسبت می داد و چون امام صادق علیه السلام از غلوّ باطل او درباره خویش آگاه شد، از او تبّری جُست و او را لعنت کرد و به یارانش نیز فرمود تا از او بیزاری بجویند و در این باره ، تأکید فرمود و در اعلام بیزاری از او و لعن کردنش مبالغه کرد. وی چون از امام علیه السلام کناره گرفت ، ادّعای امامت کرد. شیخ طوسی ، از او یاد کرده و گفته است:
.
ص: 561
او ملعون و غالی است . عدّه ای از ابو الخطّاب پیروی کردند که به فرقه «خطّابیه» موسوم شدند. ایشان به الوهیت امام صادق علیه السلام تظاهر می کردند و ابو الخطّاب را پیامبرِ مُرسل می دانستند، یا به اولوهیت ابو الخطّاب و حلول روح القُدُس در او معتقد بودند. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «مغیره و ابو الخطّاب به بهشت نمی روند، مگر پس از پا زدن هایی در جهنّم». مفضّل بن عمر نیز روایت کرده است که از امام صادق علیه السلام شنیده که می فرماید: «از فرومایگان بپرهیز؛ زیرا من، ابو الخطّاب را نهی کردم، امّا او از من نپذیرفت» و بعد از لعنت کردن ابو الخطّاب فرمود: «لعنت بر کسانی که با او کشته شدند و لعنت بر باقی ماندگان آنها . خدا لعنت کند کسی را که نسبت به آنان، دل رحمی کند!» . عیسی بن موسی بن علی بن عبد اللّه بن عبّاس، کارگزار منصور در سِبخه کوفه، او را به قتل رساند .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 296 ش 432 ، اختیار معرفة الرجال : ص 301 ش 408 و ص 363 ش 520 و 521 و ص 418 ش 661.
ابوالسَّمهَریاز منابع شیعه و سنّی ، نام و یا لقبی برای او ذکر نشده و درباره وی ، جز آنچه در متن کتاب آمده ، چیزی گفته نشده است .
ابو سفیانصخر بن حرب بن امیّة بن عبد شمس بن عبد مناف قُرَشی اُمَوی ، پدر معاویه است . وی ، ده سال قبل از عام الفیل به دنیا آمد. او از اشراف قریش و تاجر بود و با اموال خود و قریش ، کاروان های تجاری روانه شام و غیر شام می کرد. او پرچمِ سران را که به آن «عقاب» می گفتند ، در دست داشت. وی در جنگ اُحُد و احزاب ، فرماندهی کلّ قریش را بر عهده داشت. او در شب فتح مکّه اسلام آورد و در جنگ حُنَین و طائف ، شرکت کرد و یک چشم خود را در جنگ طائف ، از دست داد و چشم دیگرش را در جنگ یَرموک. او از جمله «مؤلّفة قلوبهم (مشرکانی که برای جلب قلوب آنان به اسلام از صدقات بهره مند
.
ص: 562
می شدند)» بود. او در زمان خلافت عثمان مُرد. سال مرگ او را از 31 تا 34 ق ، به اختلاف ، ذکر کرده اند . ر . ک : اُسد الغابة : ج 5 ص 216 ، الإصابة : ج 3 ص 332.
ابو منصور عِجلیابو منصور عِجلی، خود را به امام باقر علیه السلام منتسب می کرد ؛ امّا پس از آن که امام علیه السلام از او بیزاری جُست و او را طرد کرد، ادّعای امامت نمود و مردم را به سوی خود، فرا خواند و چون امام باقر علیه السلام درگذشت، گفت: امامت به من منتقل شده است؛ و آشکارا دَم از آن زد. جماعتی از این فرقه، از بنی کِنْده، در کوفه خروج کردند تا آن که یوسف بن عمر ثقفی، حاکم عراق، در روزگار هشام بن عبد الملک، از ماجرای او و دعوت باطلش اطّلاع یافت و او را گرفت و بر دار کشید . ابو منصور عِجلی، مدّعی بود که علی علیه السلام همان پاره افتاده از آسمان است که در آیه شریف آمده : «وَ إِن یَرَوْاْ کِسْفًا مِّنَ السَّمَآءِ سَاقِطًا یَقُولُواْ سَحَابٌ مَّرْکُومٌ ؛ و اگر پاره ای از آسمان را ببینند که افتاده است، می گویند ابری است توده شده» . (1) این فرقه ، معتقد بودند که واجبات ، برداشته شده و حرام ها ، روا گشته است. فرقه «منصوریه» ، که از غُلات اند، منسوب به این شخص اند .
ر . ک : الأنساب ، سمعانی : ج 2 ص 249 ، الملل والنحل ، شهرستانی : ج 1 ص 178.
ابو موسی اشعریابو موسی عبد اللّه بن قیس بن سلیم اشعری، از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله واهل یمن بود. وی ، در مکّه اسلام آورد و پیامبر خدا ، او را بر زبیله وعدن از نواحی یمن گُماشت. عمر ، حکومت بصره را به او سپرد و پس از کشته شدن عمر، عثمان ، او را در سِمَتش ابقا کرد ؛ امّا بعد ، عزلش نمود. ابو موسی از بصره به کوفه رفت و در آن جا بود تا آن که کوفیان ، سعید بن عاص را بیرون کردند و از عثمان خواستند او را حاکم ایشان گردانَد . عثمان هم او را بر کوفه گماشت و تا کشته شدن عثمان ، در این مقام بود . سپس علی علیه السلام او را برکنار کرد.
.
ص: 563
در غائله اصحاب جَمَل، ابو موسی ، مردم را از یاری دادن به امام علیه السلام باز می داشت . لذا امام علیه السلام او را برکنار نمود. ابو موسی در جنگ صِفّین نیز خود را کنار کشید و به صف کناره گیران از جنگ پیوست ؛ امّا زمانی که حَکَمیت بر امام علیه السلام تحمیل شد، ابو موسی نیز [به عنوان حَکَم ]به امام علی علیه السلام تحمیل گردید و همه اینها با پافشاری اشعث بن قیس و خزرج و گرفتاری های آنان بود. امام علیه السلام می دانست که ابوموسی حق را ضایع خواهد کرد. ابو موسی در سال 42 ق، در سن 63 سالگی، مُرد .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 42 ش 295 ، اُسد الغابة : ج 3 ص 367 _ 368.
اشعث بن قیس و فرزندان اواشعث بن قیس بن مَعدیکَرِب کِنْدی، کنیه اش ابو محمّد و نامش مَعدیکَرِب است. وی از بزرگان یمن و از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله بود که بعد از رحلت ایشان ، با مرتد شدن اهل یأمر ، او نیز مرتد شد. ابو بکر ، خواهرش امّ فَروَه را که یکْ چشم بود ، به همسری او درآورد و او محمّد را برای اشعث به دنیا آورد . اشعث ، حاکم آذربایجان بود و امام علی علیه السلام او را برکنار کرد. وی در جنگ صِفّین شرکت نمود و در پیدایی خوارج ، دست داشت، چنان که در شعله ور ساختن آتش جنگ نهروان نیز نقش بسیار داشت. او به حدّی درنده خو بود که امام علیه السلام را تهدید به قتل کرد و امام علیه السلام او را منافق خواند و لعنتش کرد. اشعث در سال چهلم هجری هلاک شد .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 23 ش 22 و ص 57 ش 473.
و امّا فرزندان اشعث : روایت شده است که دو تن از فرزندان اشعث ، از امام صادق علیه السلام اجازه ورود خواستند . امام علیه السلام به آنها اجازه نداد و فرمود: «پیامبر خدا ، عدّه ای را لعنت کرد و این لعنت در آنان و نسل هایشان تا روز قیامت ، جاری گشت» .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال: ص 413 ش 777.
دختر اشعث بن قیس، جعده ، امام مجتبی علیه السلام را مسموم کرد و فرزندش محمّد ، در ریختن خون امام حسین علیه السلام شریک شد. فرزند دیگرش قیس ، از فرماندهان سپاه عمر بن سعد در کربلا بود. او قطیفه امام حسین علیه السلام را که از ابریشم بود ، به تاراج بُرد و از آن پس ،
.
ص: 564
او را «قیس قطیفه» می گفتند .
ر . ک : الکافی : ج 5 ص 569 ح 56 و ج 8 ص 167.
اَنَس بن مالکنام او ابو حمزه اَنَس بن مالک بن نضر انصاری خزرجی است که مادرش او را به پیامبر خدا اهدا کرد تا به ایشان ، خدمت کند. او ده سال خدمتکار پیامبر صلی الله علیه و آله بود و در زمان رحلت ایشان ، بیست سال داشت. او با پیامبر خدا به بدر رفت و آن زمان ، نوجوانی بود که به ایشان ، خدمت می کرد. وی در حدیبیه و حج پیامبر صلی الله علیه و آله و فتح اعظم (فتح مکّه) و حُنَین و طائف ، حضور داشت. وی پس از تأسیس بصره، در روزگار عمر بن خطّاب ، به آن جا رفت و آخرین صحابیِ پیامبر خدا در بصره بود و به سال نود یا پس از آن تا سال 95 ق ، از دنیا رفت .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 1 ص 127 ، الإصابة : ج 1 ص 275 ش 277.
بَراء بن عازبابو عمرو یا ابو عماره بَراء بن عازب بن حارث خزرجی انصاری، در خردسالی اسلام آورد و در پانزده غزوه با پیامبر خدا ، شرکت کرد که نخستین آنها خندق بود. سپس در کوفه ساکن شد. وی در جنگ جمل و صِفّین و نهروان ، علی علیه السلام را همراهی کرد و در جنگ شوشتر به همراه ابو موسی [اشعری] شرکت نمود. او در زمان عثمان، به سال 24 ق، حاکم ری بود . او تا دوره مُصعَب بن زبیر زنده ماند. او از کارهای حکومتی کناره گیری کرد و در سال 71 یا 72 ق ، درگذشت .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 1 ص 171 ، الإصابة : ج 1 ص 411.
بَرمَکیانبَرمَکیان ، فرزندان و نوادگان خالد بن بَرمَک هستند. چون هارون الرشید در سال 170 ق ، به خلافت رسید ، برمکیان را به دربار خود نزدیک کرد و آنان را به وزارت برگزید و خواهرش عبّاسه را به همسری جعفر بن یحیی بن خالد برمکی درآورد . قدرت و سلطه
.
ص: 565
بَرمَکیان به جایی رسید که بیم و امید مردم از بَرامکِه بیشتر از خود هارون الرشید بود . همین امر ، هارون را وا داشت که سیطره آنان را بشکند. لذا آنان را زندانی کرد و تحت فشار قرارشان داد تا آن که مُردند. سلطه برمکیان از به خلافت رسیدن هارون الرشید تا کشته شدن جعفر [برمکی] در سال 189 ق ، نزدیک به هجده سال طول کشید .
ر . ک : رجال السیّد بحر العلوم : ج 2 ص 352.
بَزیعنام او بَزیع بن موسی حائک است . وی ادّعا کرد پیامبر است و از جانب جعفر بن محمّد (امام صادق علیه السلام ) که خداست، فرستاده شده است. بزیع به پیامبری ابو الخطّاب ، گواهی داد و ابو الخطّاب و یارانش ، از بَزیع ، بیزاری جُستند . امام صادق علیه السلام درباره او فرمود: «او ملعون است. به خدا و رسول او نسبت دروغ می دهد» . همچنین ، درباره او و بنان و سریّ فرمود: «خدایشان لعنت کند! شیطان ، خود را از فرقِ سر تا نافش به صورت زیباترین انسان به آنان می نمایانَد» . ابن ابی یعفور می گوید : به امام صادق علیه السلام گفتم : بَزیع ، مدّعی است که پیامبر است. فرمود: «اگر از او شنیدی که این را می گوید ، او را بکُش» . نیز ابن ابی یعفور می گوید : خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. پرسید: «از بزیع ، چه خبر؟» . گفتم : کشته شد. فرمود: «خدا را شکر! برای او چیزی بهتر از کشته شدن نبود ، چون هرگز توبه نمی کرد» . فرقه بزیعیه، از فرقه های غُلات ، منسوب به اوست .
ر . ک : فرق الشیعة ، نوبختی : ص 43 ، الکافی : ج 2 ص 340 و ج 7 ص 258 و 259.
بشّار شَعَیرینام او ابو اسماعیل کوفی بشّار شُعَیری دهقان و بنا به قولی «بیّاع الشَعیر (جو فروش)» و بنا به قولی اشعری است . او شخصی مرتد و کافر و فاسق و مشرک و غالی و ملعون و مذموم بود. با عَلْیاویه یا عَلْباویه ، اشتراک عقیده داشت که می گفتند : علی خداست و با ربوبیت خود از آنان گریخت و در قالب علوی هاشمی (یعنی در قالب علی) ظاهر شده و [گاه ]
.
ص: 566
خود را بنده او [گاه ]در صورت فرستاده اش و محمّد ، نشان داده است . او با پیروان ابو الخطّاب ، در چهار نفر : علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام موافق است و این که سه نفر آنان، یعنی : فاطمه و حسن و حسین ، معنای مجازی دارند و آن که حقیقت دارد ، تنها شخصِ علی است؛ زیرا او نخستینِ اینان در امامت است. آنان ، شخص محمّد صلی الله علیه و آله را انکار کردند و گفتند: او بنده و علی ، خداوندست . نیز گفتند: چون بشار شُعَیری ، ربوبیت محمّد را انکار کرد و آن را در علی قرار داد و محمّد را بنده علی دانست... . امام صادق علیه السلام به مَرازِم فرمود: «هرگاه وارد کوفه شدی ، نزد بشّار شُعَیری برو و به او بگو: جعفر (امام صادق علیه السلام به تو می گوید : ای کافر، ای فاسق! من از تو بیزارم» .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال : ص 461 و 463 ش 743 و 744 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 306.
بنان البیاننام او بیان بن سمعان تمیمی نَهدی تبّان است . ظاهرا «بنان» و «بیان» ، یکی است و دومی درست تر است ؛ چون نوبختی گفته است: بیانیّه ، پیروان بیان نَهْدی هستند . بیانیّه ، فرقه ای هستند که معتقدند : امام قائم مهدی علیه السلام ، همان ابو هاشم عبد اللّه بن محمّد بن حنفیه است. او سرپرست خلق است و بر می گردد و زمام امورِ مردم را به دست می گیرد و بر زمین ، فرمان روا می شود و پس از او وصی ای نیست و درباره او غلو کرده اند. بعد از مرگ ابو هاشم، بیان ، ادّعای پیامبری کرد و جمعی از پیروانش قائل به انتقال امامت از ابو هاشم به او شدند. بیان ، از غالیان معتقد به الوهیت امیر مؤمنان علی علیه السلام بود و سپس ، ادّعا کرد که جزء الهی، با نوعی از تناسخ، به وجود او منتقل شده است و از این رو ، شایسته آن است که امام و خلیفه باشد. خالد بن عبد اللّه قسری ، او را به سبب این اعتقادش به قتل رساند .
ر . ک : فرق الشیعة ، نوبختی : ص 50 ، الملل والنحل : ج 1 ص 246 و 247.
تمیم بن حُصَیناین شخص ، جز با روایت یاد شده در متن کتاب ، شناخته نشده است .
.
ص: 567
جریر بن عبداللّهنام او ابو عمرو و بنا به قولی ابو عبد اللّه بِجلی ، جریر بن عبد اللّه بن جابر است . جریر ، چهل روز پیش از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله مسلمان شد و در سال 51 و بنا به قولی 54 ق ، در گذشت. وی در جنگ های عراق، مانند قادسیه و جز آن، شرکت کرد . او همان کسی است که پیامبر خدا ، وی را به ذوخَلَصه ، بتکده متعلّق به خَثعَم فرستاد تا آن را ویران کند . وی نسبت به علی علیه السلام کینه می ورزید. علی علیه السلام خانه وی را در کوفه خراب کرد. او به شادی کشته شدن امام حسین علیه السلام مسجدی در کوفه به نام خودش ساخت که امام باقر علیه السلام آن را از مسجدهای نفرین شده ، دانسته است .
ر . ک : قاموس الرجال : ج 4 ص 154 ش 2597.
حرملة بن کاهلهحرملة بن کاهله اسدی ، در جنگ با امام حسین علیه السلام شرکت کرد. او عبد اللّه بن حسن بن علی را که سپاهیان دشمن را از پیرامون امام حسین علیه السلام دور می کرد، با پرتاب تیری به شهادت رساند و سرش را بُرید، و چنان که در متن آمده است، امام حسین علیه السلام او را نفرین کرد .
ر . ک : الإقبال : ص 574 ، اللّهوف : ص 122.
حسن بن محمّد بن بابا قمیشیخ طوسی ، او را در شمار یاران امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام آورده و گفته که غالی است . کشّی به سند خود از سهیل بن محمّد روایت کرده است که به امام عسکری نوشت : سَرورم! گروهی از دوستان شما درباره حسن بن محمّد بن بابا ، دچار شبهه شده اند . پس ، درباره او چه می فرمایی ، سَرورم؟ آیا او را از خود بدانیم یا از او بیزاری جوییم یا درباره اش سکوت کنیم ، چون راجع به او حرف و حدیث ، بسیار است؟ امام علیه السلام به خطّ خود مرقوم فرمود و من آن را خواندم که : «او و فارس ، ملعون اند . از هر دوی آنها بیزاری جویید . خدا آنها را لعنت کند!» . از این روایت و از آنچه در متن کتاب آمده ، علّت تأکید در
.
ص: 568
لعن و بیزاری جستن از این دو نفر ، روشن می شود .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 286 ش 5684 و ص 399 ش 5847 ، اختیار معرفة الرجال : ص 528 ش 1011.
حَکَم بن ابی العاصابو مروان حَکَم بن ابی العاص بن اُمیّة بن عبد الشّمس اُمَوی ، ابن حَکَم ، عموی عثمان بن عفّان است و در جاهلیت ، همسایه پیامبر خدا بود و ایشان را مسخره می کرد . روزی پیامبر صلی الله علیه و آله می رفت و حَکَم ، پشت سرِ او حرکت می کرد و شانه های خود را تکان می داد و دست هایش را می پیچاند و راه رفتن پیامبر خدا را مسخره می نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله با دستش اشاره کرد و فرمود: «پس، همین طور باش!» . از آن پس ، حَکَم به همان حال تکان خوردن شانه ها و پیچاندن دست هایش باقی مانْد. بعدا پیامبر خدا ، او را از مدینه تبعید کرد . البته برای تبعید او علّت دیگری نیز گفته اند . همچنین او را لعنت کرد، و او به طائف رفت .
ر . ک : الخرائج والجرائح : ج 1 ص 168 ح 258 ، دلائل النبوّة ، بیهقی : ج 6 ص 240.
حکیم بن عبّاسنام او حکیم بن عبّاس کلبی است . درباره او ، بجز آنچه در متن آمده ، مطلب دیگری گفته نشده است .
حمزهحمزة بن عماره بَربَری، از اصحاب امام صادق علیه السلام بوده است. کشّی به اِسناد خود از بُرَید بن معاویه عَجَلی روایت کرده است که گفت: حمزة بن عماره بربری _ که خدایش لعنت کند _ به پیروانش می گفت: ابو جعفر (امام باقر) علیه السلام هر شب نزد من می آید و شخصی هم پیوسته ادّعا می کند که او ، امام باقر علیه السلام را به وی هم نشان می دهد. (1) روزی ، اتّفاقی با امام باقر علیه السلام ملاقات کردم و ادّعای حمزه را به ایشان گفتم . فرمود: «دروغ می گوید . لعنت
.
ص: 569
خدا بر او باد! شیطان نمی تواند به صورت پیامبر یا وصیّ پیامبر در آید» . همچنین از امام صادق علیه السلام روایت شده است که ایشان در پاسخ به سؤال از این سخن خداوند عز و جل : «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی فرود می آیند؟ بر هر دروغگوی گنهکاری فرود می آیند» (شعراء : آیه 221 _ 222) ، فرمود: «آنان ، هفت نفرند ...» و حمزة بن عماره بربری را از جمله ایشان برشمرد .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال : ص 290 ش 511 و ص 302 ش 543 و ص 304 ش 548 و ص 300 ش 537 و ص 305 ش 549.
نوبختی می نویسد: [کربیّه] فرقه ای اند که معتقدند محمّد بن حنفیه ، همان مهدی است... نمُرده است و نمی میرد و روا نیست که بمیرد، امّا غایب شده و معلوم نیست کجاست... . اینان ، پیروان ابن کرب اند و به کربیّه موسوم اند . حمزة بن عماره بربری ، از ایشان و اهل مدینه بود . سپس از آنها جدا شد و ادّعا کرد که پیامبر است و محمّد بن حنفیه ، خداست و حمزه ، امام است و هفت سبب از آسمان بر او فرود می آید و او با آنها زمین را می گشاید و مالک آن می شود . پس عدّه ای ، پیرو او شدند ... . ابو جعفر محمّد بن علی بن الحسین علیه السلام او را لعنت کرد و از وی بیزاری جُست و او را دروغگو خواند و شیعه ، از او بیزاری جستند .
ر . ک : فرق الشیعة ، نوبختی : ص 27.
خالد بن یزید بَجَلیدر میان یاران پیامبر صلی الله علیه و آله از خالد بن یزید بَجَلی نام برده نشده ، بلکه ابن اثیر ، خبر یاد شده در متن کتاب را به نام خالد بن یزید کلبی نقل کرده است. در أنساب الأشراف نیز ، خبر با لفظ «جریر» روایت شده و آمده است : جریر ، پس از هجرت ، از اسلام برگشت و به شره رفت و در خانه مادرش درگذشت .
ر . ک : قاموس الرجال : ج 4 ص 154 ش 2597.
داوود بن علیابو سلیمان داوود بن علی بن عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب بن هاشم ، هاشمی، عموی سفّاح عبّاسی است . او در حمیمه ، از سرزمین شراة در بُلقاء بود. وی در زمان
.
ص: 570
برادرزاده اش ابو العباس سفّاح ، حاکم کوفه شد . سپس ، ابو العبّاس ، او را حاکم مدینه و موسم و مکّه و یمن و یمامه قرار داد. گفته شده او قَدَری مذهب بوده است . داوود ، نخستین کسی است که از جانب بنی عبّاس ، حاکم مدینه شد. او در سال 133 ق ، درگذشت .
ر . ک : تاریخ دمشق : ج 17 ص 157 ش 2052.
زُرعهنام او زُرعة بن ابان بن دارِم است که در بعضی منابع درباره اش گفته اند: مردی از بنی دارِم.
ر . ک: الإرشاد: ج 2 ص 109 . به شرح حال او دست نیافتیم .
زیاد بن اَبیهنام او زیاد بن سُمیّه است . سمیّه مادر اوست. زیاد در نَسَبش متّهم بود . مادرش روسْپی و اهل طائف بود و در سال اوّل هجرت ، زن عبید ثقفی بود. زیاد ، در زمان خلافت ابو بکر ، اسلام آورد. او در عنفوان جوانی ، به سبب کفایت و هوش سیاسی اش، مورد توجّه عمر قرار گرفت . لذا او را به کارگزاری زکات بصره یا یکی از توابع بصره گماشت . زیاد در بصره زندگی می کرد و کاتب کارگزاران آن، ابو موسی اشعری، مُغیرة بن شُعبه و عبداللّه بن عامر بود. همچنین ، در روزگار خلافت امیر مؤمنان ، کاتب و مشاور ابن عبّاس بود. زیاد ، در جنگ های امام علیه السلام شرکت نکرد. او با امام علی علیه السلام و سپس امام مجتبی علیه السلام بود تا آن گاه که امام علیه السلام شهید شد . پس از آن با نیرنگ معاویه لغزید. معاویه ، او را برادرِ خود خواند و از آن پس، زیاد بن ابی سفیان نام گرفت . زیاد ، بر مردم، بویژه پیروان علی علیه السلام بسیار سخت می گرفت. وی به سال 53 ق ، در 53 سالگی بر اثر طاعون مُرد .
ر . ک : العقد الفرید : ج 4 ص 4 ، دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام : ج 12 ص 124 _ 128.
زیاد قندیزیاد بن مروان قندی ، از یاران امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و یکی از بزرگان واقفیه بود. از یونس بن عبدالرحمان روایت شده است که گفت: زمانی که امام کاظم علیه السلام از دنیا رفت،
.
ص: 571
نزد وکلای او اموال فراوانی بود و همین امر ، سبب واقفی شدن آنها و حاشا کردن وفات ایشان بود . نزد زیاد قندی ، هفتاد هزار دینار بود. او حقّ امام را انکار کرد ، با آن که امام کاظم علیه السلام به امامت فرزندش تصریح کرده و به او فرموده بود: «ای زیاد! این فرزندم علی ، سخنش ، سخن من است و عملش ، عمل من . پس هرگاه نیازی داشتی ، آن را پیش او ببر و سخنش را بپذیر؛ زیرا که او بر خداوند ، جز حق نمی گوید...» . پس زیاد به امام رضا علیه السلام نوشت و درباره اظهار این امر یا پوشیده داشتن آن از ایشان پرسید . امام علیه السلام به او نوشت: «اظهار کن...» . زیاد، اظهار کرد . چون این حدیث را گفت . به او گفتم : ای زیاد! چه چیز است که با این امر ، برابری کند؟ ... صدوق می گوید: زیاد بن مروان قندی ، این حدیث را روایت کرد ؛ امّا پس از درگذشت موسی علیه السلام [کاظم] آن را انکار کرد و واقفی شد .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 128 ش 2694 و ص 212 ش 2760 و ص 330 ش 5012 ، رجال النجاشی : ص 171 ش 450 . اختیار معرفة الرجال : ص 466 ش 886 و ص 493 ش 946 و ص 466 ش 887 _ 888.
زید بن اَرقمابو عمرو زید بن اَرقَم بن زید انصاری خزرجی، ساکن کوفه و از صحابیان نامدار بود. او در جنگ موته و جز آن ، شرکت داشت و در هفده غزوه ، پیامبر خدا را همراهی کرد. وی در نزول سوره منافقین ، داستانی دارد. روایت شده است که او «حدیث ولایت» را کتمان کرد. روایت شده است که علی علیه السلام به عیادت زید بن اَرقَم رفت . چون وارد شد، زید گفت: مرحبا به امیر مؤمنان که با وجود دلگیر بودن از ما ، به عیادتمان آمده است! علی علیه السلام فرمود: «دلخوری ، مانع من از عیادت از تو نشد. هر کس برای طلب رحمت خداوند و به کار بسته شدن وعده اش از بیماری عیادت کند ، در باغِ بهشت باشد» .
ر . ک : بحار الأنوار: ج 81 ص 228 . شاید دلیل دلگیری امام علیه السلام ، همان کتمان کردن ولایت ایشان بوده است.
به هر حال، او از پیش گامانی است که به امیرمؤمنان بازگشتند. زید در سال 66 یا 68ق ، در کوفه از دنیا رفت .
ر . ک : الإصابة : ج 2 ص 487 ، قاموس الرجال : ج 4 ص 529.
.
ص: 572
سراقة بن مالکدرباره او جز آنچه در متن کتاب آمده ، چیز دیگری گفته نشده است.
سَریّظاهرا این نام ، بین چند نفر مشترک است. در قاموس الرجال آمده است: این نام یا بر سَریّ بن حیّان اَزْدی اطلاق می شود، یا بر سریّ بن عبد اللّه هَمْدانی و این هر دو ، در رجال الطوسی ، در شمارِ یاران امام صادق علیه السلام نام برده شده اند .
ر . ک : قاموس الرجال : ج 5 ص 10 ش 3123.
در مستدرک علم الرجال آمده است: سریّ ، مشترک است میان سریّ بن اسماعیل همدانی کوفی کذّاب و سریّ بن عاصم هَمْدانی کذّاب ، که در کتب رجال اهل سنّت از هر دو نام برده شده است ، از جمله در الضعفاء الصغیر بخاری . .
ر . ک : مستدرکات علم الرجال : ج 4 ص 18 ش 6078.
شاید، درستش دومی باشد.آنها گروهی هستند که گفته اند: سرّی ، پیامبر بود و جعفر [صادق علیه السلام ] او را فرستاد و گفت : او نیرومند و امین است و [همانند ]موسی علیه السلام نیرومند و امین است و همان روح [موسی علیه السلام ]در اوست. و جعفر ، همان اسلام است و اسلام ، سلام است و سلام ، خداوند عز و جل است و ما فرزندان اسلام هستیم ... . این فرقه به پیامبری سریّ و رسالت او دعوت کردند و برای امام صادق علیه السلام نماز خواندند و روزه گرفتند و حج گزاردند و برای او لبّیک گفتند و گفتند: لبّیک یا جعفر ، لبّیک! این فرقه از فرقه های غالی اند که دَم از تشیّع می زدند و در بسیاری از ادّعاهایشان با بزیعه مشترک اند .
ر . ک : فرق الشیعة ، نوبختی : ص 43 ، اختیار معرفة الرجال : ص 304 _ 305 ش 547 و 549.
شَلمَغانیابو جعفر محمّد بن علی شَلمَغانی، به ابن ابی العزافر ، معروف بود . فرقه عزافره یا شَلمَغانیه ، منسوب به این شخص است . او در ابتدا از بزرگان شیعه بود و انحرافی
.
ص: 573
نداشت ؛ امّا حسادت او نسبت به ابو القاسم حسین بن روح ، باعث شد که ترک مذهب کند و به مذاهب مرتد درآید و فرقه ای پدید آورد [با اعتقادات باطل] ، از جمله این که خداوند ، در هر انسانی به اندازه خودش حلول می کند . گفته های ناپذیرفته ای از او سر زد و باعث شد که شیعه از وی ، اعلام برائت کنند و توقیعات فراوانی از امام زمان علیه السلام ، به دست ابوالقاسم بن روح ، وکیل ایشان ، درباره او صادر شد . در سال 322 ق ، سلطان [عبّاسی ]او را دستگیر کرد و کشت و در بغداد به دار آویخت .
ر . ک : رجال النجاشی : ص 387 ش 1029 ، خلاصة الأقوال : ص 399.
روایت شده است که ابو جعفر بن ابی العزافر ، در نزد بنی بسطام ، وجهه ای داشت ؛ چرا که شیخ ابوالقاسم ، او را در نزد مردم ، منزلت و اعتباری داده بود . از این رو ، وقتی مرتد شد ، به نقل از شیخ ابوالقاسم ، هر دروغ و کفری را برای بنی بسطام می گفت و بنی بسطام ، از او قبول می کردند تا آن که خبر به ابوالقاسم رسید و سخنان او را انکار کرد و بنی بسطام را از شنیدن سخنان او نهی کرد و فرمود که او را لعنت کنند و از وی ، بیزاری بجویند ؛ امّا بنی بسطام ، به نهی ابوالقاسم گوش نکردند و همچنان ، به شَلمَغانی وفادار ماندند؛ چرا که به آنها می گفت : من ، افشای سرّ کردم ، در حالی که او از من قول گرفته بود تا راز پوشی کنم . از این رو ، مرا که از خاصّان او بودم ، به دور شدن مجازات کرد ؛ زیرا مسئله ، مسئله بزرگی است و آن را جز فرشته مقرّب یا پیامبر مُرسل یا مؤمن راستین ، کسی بر نمی تابد . بدین ترتیب ، عظمت و بزرگی قضیه را در دلِ آنان ، تقویت می کرد . شیخ ابوالقاسم به بنی بسطام نوشت که او و کسانی را که از سخنان او پیروی کنند و همچنان به او وفادار مانند ، لعنت کنند و از ایشان اعلامِ برائت نمایند . چون این نامه به بنی بسطام رسید ، موضوع را به شَلمَغانی گفتند . شَلمَغانی ، سخت رنجید . سپس گفت : این سخن ، باطنی عظیم دارد و آن ، این است که لعنت ، به معنای دور کردن است . پس این که شیخ ابوالقاسم گفته است : خدا او را لعنت کند ؛ یعنی خدا او را از عذاب و آتش ، دور کند . حالا منزلت خود را شناختم . لذا گونه های خویش را به خاک مالید
.
ص: 574
و گفت : بر شما باد پنهان داشتن این موضوع . اَحَدی نماند ، مگر این که شیخ ابوالقاسم ، درباره لعن ابو جعفر شَلمَغانی و برائت جُستن از او و هر کسی که نسبت به او تولّی داشته باشد و سخنش را بپسندد یا با او سخن گوید ، چه رسد به این که از او پیروی کند ، نامه نوشت . سپس توقیعی از جانب امام زمان علیه السلام در لعن او و برائت از وی و از کسی که پیروی و دنباله روی او کند و سخنش را بپسندد و با وجود آگاهی از این توقیع ، همچنان دوستدار او باشد ، صادر شد . علّت قتل شلمغانی این بود که چون کار او و لعن کردن ابوالقاسم بر سرِ زبان ها افتاد ، به طوری که دیگر نتوانست آن را توجیه کند ، در مجلسی آکنده از سران شیعه گفت : «مرا با او گِرد آورید تا دستِ یکدیگر را بگیریم . اگر آتشی از آسمان بر او فرود نیامد که او را بسوزاند ، همه آنچه او گفته ، حقّ است» . این خبر به راضی رسید ؛ زیرا این مجلس در خانه ابن مقله برگزار شده بود . راضی دستور داد شلمغانی را دستگیر کردند و فضل ، او را کُشت .
ر . ک : الغیبة ، طوسی : ص 248 _ 250.
شمر بن ذِی الجوشنابو سابغه شِمر بن ذی الجوشن عامری ضَبابی ، پدرش صحابی بود و خودش از تابعیان است . او یکی از قاتلان اصلی امام حسین علیه السلام است. وی در آغاز ، از رؤسای هوازِن و به شجاعت موصوف بود. او در جنگ صِفّین علی علیه السلام را همراهی کرد و سپس ، در کوفه اقامت گزید و به روایتِ حدیث پرداخت تا آن که فاجعه قتل امام حسین علیه السلام پیش آمد و او [برای توجیه جنایت خود] این گونه عذر و بهانه می آورد: این فرماندهان ما ، به ما فرمانی دادند و ما هم نافرمانی ایشان ، نکردیم که اگر آنان را نافرمانی می کردیم ، از این شتران سرخ موی آبکِش ، بدتر بودیم. شمر به دستِ طرفداران مختار بن ابی عبیده ثقفی ، کشته شد .
ر . ک : تاریخ دمشق : ج 23 ص 186 ش 2762 ، میزان الاعتدال : ج 2 ص 28 ش 3742.
.
ص: 575
صائد هندیکشّی ، در مذمت و لعن او اخباری روایت کرده است، از جمله روایتی را که بُرَید عَجَلی از امام صادق علیه السلام درباره مراد از آیه «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی فرود می آیند؟ بر هر دروغگوی گنهکاری فرود می آیند» ، روایت کرده است که امام علیه السلام فرمود: «آنان ، هفت نفرند...» و صائد هندی را از جمله ایشان برشمرد .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال : 290 ش 511 و ص 302 ش 543.
ضَمَرة بن مَعبَدما به شرح حال شخصی به این نام ، دست نیافتیم . در برخی نسخه ها ضَمَرة بن سعید آمده است. او بعد از سال 120 ق ، درگذشته است ؛ امّا روایت ، صراحت دارد به این که چهل روز بعد [از نفرین امام علیه السلام ] ، مُرده است . بعضی احتمال داده اند که او ضَمَرة بن سَمَره باشد ، چون این روایت، با تفاوتی در متن، در برخی کتبِ روایی آمده و در آنها «ضمرة بن سمره» گفته شده ، امّا او نیز ناشناخته است. محقّق شوشتری ، احتمال داده که او ضمرة بن سَمرة بن جُندب باشد که در پَستی به پدرش اقتدا کرده بود. به هر حال، این مرد ، ناشناخته است .
ر . ک : مستدرک سفینة البحار : ج 2 ص 228 ، قاموس الرجال : ج 5 ص 545 ش 3728.
عامر بن طفیل و اَربَد بن رَبیعهعامر بن طُفَیل بن مالک عامری، که در زمان جاهلیت ، بزرگِ بنی عامر بود و کافر درگذشت . او هفتاد تن از قاریان صحابی پیامبر خدا را که ایشان در صفر سال چهارم هجری به سرکردگی مُنذَر بن عمرو به بِئر مَعونه فرستاده بود ، به قتل رساند. همچنین خواست تا پیامبر صلی الله علیه و آله را در مسجد بکُشد . او و اَربَد بن ربیعه به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند ؛ امّا اسلام نیاوردند و برگشتند . پیامبر خدا ، هر دو را نفرین کرد .
ر . ک : سعد السعود : ص 19 ، اُسد الغابة : ج 3 ص 127.
.
ص: 576
عبد اللّه بن حُصَینعبد اللّه بن حُصَین اَزْدی ، از بُجیله بود. بیش از این ، شناختی از او در دست نیست . عُتیبة بن ابی لهب عُتیبة بن ابی لَهَب بن عبد المطّلب قُرَشی هاشمی ، پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله است. پیامبر خدا ، دختر خود رقیّه را به همسری عتبه درآورد و خواهرش امّ کلثوم را هم به ازدواج عتیبة بن ابی لَهَب درآورد. چون سوره تبّت (لَهَب) نازل شد ، پدر عُتبه و عُتَیبه ، ابو لهب و مادرشان امّ جمیل به آنها گفتند : دختران محمّد را طلاق دهید . آن دو نیز پیش از آن که با آنها عروسی کنند ، طلاقشان دادند . غالبا در مورد عُتبه ، اشتباه رُخ می دهد . لذا برخی گفته اند که عتبه در روز فتح مکّه ، اسلام آورد و کسی که پیامبر خدا نفرینش کرد، عتیبه بود. بعضی هم عکسِ این را گفته اند .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 7 ص 114 ش 6921 ، تهذیب الأحکام : ج 1 ص 242.
عروة بن یحییعروة بن یحیی بغدادی نخّاس دهقان ، ظاهرا وکیل [__ِ امام] بوده است . شیخ طوسی از او نام برده و گفته است : غالی و لعنت شده است و بر امام هادی علیه السلام دروغ بسیار می بست ، که در متن آمده است . بعضی احتمال داده اند که او همان عروه وکیل قمی باشد .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 389 ش 5726 و 5740 و ص 400 ش 5870 ، المناقب ، ابن شهر آشوب : ج 4 ص 435.
علی بن حَسَکهعلی بن حَسَکه حوار قمی ، از غالیان بزرگ و لعنت شده در زمان امام عسکری علیه السلام بود . فضل بن شاذان ، او را از دروغگویان مشهور برشمرده است . او در ادّعاهای باطل با قاسم یقطینی شریک بود . بنا بر این ، به شرح حال قاسم نیز مراجعه شود .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال : ص 516 _ 521 ش 994 _ 997 و 1001 ، خلاصة الأقوال : ص 367 ش 1442.
.
ص: 577
عمر بن سعدعمر بن سعد ابی وقّاص مدنی، مقیم کوفه بود . عدّه ای حدس زده اند که وی در عهد پیامبر صلی الله علیه و آله به دنیا آمده است. یحیی بن معین ، با قاطعیت گفته است که او در روز مرگ عمر بن خطّاب ، متولّد شد. بنا بر این ، کسانی که او را از صحابیان دانسته اند ، اشتباه کرده اند. عبید اللّه بن زیاد ، او را به حکومت ری و هَمِدان گماشت ؛ اما چون امام حسین علیه السلام به عراق آمد ، ابن زیاد به او دستور داد که با چهار هزار تن از سپاهیانش به سوی ایشان بروند . عمر بن سعد ، نپذیرفت. عبید اللّه به او گفت : اگر این کار را نکنی ، تو را از مقامت بر کنار می سازم و خانه ات را خراب می کنم. لذا عمر بن سعد ، اطاعت کرد و به سوی امام حسین علیه السلام رفت و با ایشان جنگید تا او را به شهادت رساند . در سال 67 ق ، که مختار بر کوفه غلبه یافت ، عمر بن سعد و پسرش حفص را کُشت .
ر . ک : تهذیب التهذیب : ج 7 ص 397 ش 747 ، الإصابة : ج 5 ص 218.
عمر بن فَرَجعمر بن فَرُج رَخْجی ، متوکّل ، او را بر مدینه و مکّه گماشت . او آل ابو طالب را از درخواست کردن از مردم ، باز داشت و مردم را نیز از کمک و احسان به آنان منع کرد و اگر می شنید کسی به فردی از آل ابو طالب ، کمترین کمکی کرده است ، او را مجازات و جریمه سنگین می کرد . عمر ، از ندیمان متوکّل بود و به کینه توزی با علی علیه السلام شهرت داشت . وی از جمله کسانی بود که متوکّل را از علویان می ترسانْد و بدگویی و اهانت نسبت به اسلاف آنان را که مردم ، برایشان منزلت والایی در دین قائل بودند ، در نظر متوکّل ، نیکو جلوه می داد . از او نقل شده است که گفت : متوکّل مرا برای تخریب قبر حسین فرستاد . من به آن جا رفتم و دستور دادم گاوها را بر قبرها بگذرانند . گاوها از روی همه قبرها گذشتند و چون به قبر حسین رسیدند ، بر آن عبور نکردند . من خودم چوب را گرفتم و آن قدر به آنها زدم که چوب در دستم شکست ؛ امّا به خدا سوگند ، گاوها بر قبر او نگذشتند و آن را پایمال نکردند . ر . ک : مقاتل الطالبیّین : ص 396 ، الکامل فی التاریخ : ج 7 ص 56.
.
ص: 578
عمرو بن عاصابو عبد اللّه عمرو بن عاص بن وائل بن هاشم بن سعید، از بنی کعب بن لؤی و مادرش نابغه دختر حرمله بود . او همان کسی است که قریش او را نزد نجاشی فرستادند تا مسلمانان مهاجر [به حبشه ]را تحویل آنان دهد و نجاشی ، این کار را نکرد. وی در سال خیبر و بنا به قولی هم در صفر سال هشتم هجری ، یک سال و چند ماه قبل از فتح مکّه ، مسلمان شد. او از کارگزاران پیامبر خدا در عمّان بود و تا زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله درگذشت ، همچنان در این مقام بر جای ماند. وی از سوی ابو بکر به حکومت شام تعیین شد و از طرف عمر بن خطّاب به حکومت فلسطین منصوب شد . عثمان نیز چهار سال او را بر فلسطین گماشت و سپس ، برکنارش کرد. عثمان که کشته شد، عمرو به معاویه پیوست و از او پشتیبانی نمود. وی در جنگ صِفّین با معاویه شرکت کرد و جایگاهش در آن مشهور است. او یکی از دو حَکَم بود. بعدا معاویه او را به مصر فرستاد و در سال 43 ق ، مُرد . زید بن ارقم ، از پیامبر خدا روایت کرده است که فرمود: «هرگاه دیدید معاویه و عمرو بن عاص با هم گِرد آمده اند، آن دو را از یکدیگر جدا کنید ؛ زیرا این دو نفر ، هرگز برای خیر گِرد هم نمی آیند» .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 43 ش 315 ، اُسد الغابة : ج 4 ص 144 _ 147.
فارِس بن حاتمفارِس بن حاتم بن ماهویه قزوینی ، از یاران امام هادی علیه السلام بود . وی غالی و ملعون است و اندک حدیثی روایت کرده که نادر (بی اساس) است . مذهب او فاسد است . وی چند کتاب دارد که همگی آشفته اند . او به دست یکی از یاران امام عسکری علیه السلام به نام جُنید ، در عسکر ، کشته شد . در لعن بر او و امر به قتلش تأکید شده است ؛ چرا که باعث فریب و گم راهی مردم شده بود .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 390 ش 5744 ، رجال النجاشی : ص 310 ش 848.
.
ص: 579
فِهریمحمّد بن حُصَین فِهری ، معاصر امام هادی علیه السلام است . او ضعیف و لعنت شده است . در ضعف او همین بس که ادّعای مذهب فاسد داشت و این از روایت امام هادی علیه السلام در متن کتاب ، پیداست .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 393 ش 5785 ، خلاصة الأقوال : ص 395 ش 1596.
با این حال، از برخی بزرگان تعجّب است که او را با محمّد بن نصیر نُمَیری ، یکی گرفته اند ، در صورتی که نه تنها دلیلی بر یکی بودن آنها وجود ندارد ؛ بلکه دلیل بر خلاف آن وجود دارد .
ر . ک : معجم رجال الحدیث : ج 16 ص 28 .
قاسم یقطینیابو محمّد قاسم بن حسن بن علی بن یقطین ، وابسته بنی اسد است . وی از یاران امام هادی علیه السلام بوده است . قمّی ها گفته اند که در مذهب او ، زیاده روی است و متّهم به غلوّ است . کشّی ، در نکوهش و غلوّ و لعن او ، اخباری روایت کرده است و از جمله ، به اسنادش از احمد بن محمّد بن عیسی روایت کرده که : به ایشان (امام عسکری علیه السلام ) درباره قومی متکلّم نوشتم که احادیثی را می خوانند و آنها را به تو و پدرانت نسبت می دهند و در این احادیث ، مطالب چِندِش آوری وجود دارد ... و [آفریدن یا تدبیر و یا حجّیت] زمین را به عدّه ای نسبت می دهند که می گویند از دوستداران شما هستند . یکی از اینان ، شخصی است به نام علی بن حَسَکه و دیگری قاسم یقطینی است . از جمله سخنانشان این است که می گویند در آیه «إِنَّ الصَّلَو?ةَ تَنْهَی? عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ» (العنکبوت ، 45) ، مراد از نماز ، مردی است و سجود و رکوعی در کار نیست . مراد از زکات نیز ، همان مرد است ، نه چند درهم و دادن مقداری مال . همچنین ، دیگر چیزها از واجبات و مستحبّات و معاصی را به همین صورتی که گفته شد، تأویل و توجیه می کنند ... . امام علیه السلام نوشت : «اینها از دین ما نیست . پس از آنها دوری کن» .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 390 ش 5745 ، رجال النجاشی : ص 316 ش 865.
.
ص: 580
کسرا (خسرو)کسرا ، لقب پادشاهان ایران بوده، چنان که قیصر (سِزار) ، لقب امپراتوران روم بود. مراد از کسرا در این حدیث ، یزدگرد سوم است . نسبش دانسته نیست. بعضی گفته اند پور شهریار و نواده خسرو پرویز بوده است. او سی و پنجمین پادشاه از سلسله ساسانی بود که در سال 632 م ، بر تخت سلطنت نشست. مادرش زَنگی بود و چون در میان خاندان سلطنتی ، کسی جز او نبود ، ناچار ، وی را انتخاب کردند. در دوره او مشکلات سختی ایجاد شد . عمر ، در سال چهاردهم هجری ، سپاهی سی هزار نفره به فرماندهی سعد بن ابی وقّاص برای فتح ایران فرستاد و لشکر یزدگرد ، شکست خورد و گریخت . خودش هم در سال 31 ق ، به دست آسیابانی کشته شد و با مرگ او ، سلسله ساسانی منقرض شد .
مالک بن حوزهاو از بنی تمیم بوده است. بیش از این ، درباره او اطّلاعی در دست نیست .
مالک بن نَسرمنابع ، نام پدر او را به اختلاف ، نسر، سیر، بشیر و نسیر ذکر کرده اند . او از بنی بداء از قبیله کِنْده بوده است .
متوکّل عبّاسیابوالفضل جعفر بن محمّد بن هارون الرشید ، مادرش کنیز و نام او شجاع بود . متوکّل در سال 207 ق ، در ضمّ الصلح به دنیا آمد و در سامرّا مقیم شد و پس از برادرش واثق ، در سال 232 ق ، خلافت را غصب کرد . در همین سال ، پسرش منتصر را به حکومت حرمین و یمن وطائف گماشت . در سال 237 ق ، دستور داد قبر امام حسین علیه السلام و منزلگاه ها و خانه های پیرامون آن را خراب کنند و محلّ قبر را بذر بپاشند و آبیاری کنند و رفتن مردم به آن جا را ممنوع سازند . رئیس پاسبانان در آن ناحیه ، جار زد که : پس از سه روز ، هر کس را در نزد قبر حسین بیابیم ، به سیاه چال می فرستیم . پس ، هر کس در آن جا بود ، گریخت و
.
ص: 581
مردم از رفتن به زیارت قبر حسین علیه السلام خودداری ورزیدند و آن محل و پیرامونش کشت و زرع شد . متوکّل به سال 247 ق ، در چهل سالگی، به دست ترک ها کشته شد . خلافت او چهارده سال و ده ماه و سه روز به درازا کشید .
ر . ک : المنتظم : ج 1 ص 178 _ 357 ، مستدرکات علم الرجال : ج 6 ص 345.
مُحَلّم بن جثّامهیزید بن قیس بن ربیعه کَنانی لیثی ، از یاران خدا ، و از گروهی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی اِضم فرستاد . وی با عامر بن اضبط اشجعی، علی رغم آن که به وی تحیّت اسلامی گفت، جنگید و او را کُشت . گفته شده آیه وارد شده در متن کتاب ، درباره او نازل شده و بنا به قولی درباره شخص دیگری نازل شده است .
ر . ک : الاستیعاب : ج 4 ص 24 ، اُسد الغابة : ج 5 ص 76.
محمّد بن اشعثابو القاسم محمّد بن اشعث بن قیس کِندی کوفی ، مادرش ، خواهر ابو بکر بود . صحابی بودن او صحّت ندارد . او یکی از فرماندهان لشکر عمر بن سعد و نیز از فرماندهان و یاران مُصعَب زبیر بود که در بیشتر جنگ های مُصعَب ، او را همراهی کرد و در جنگ با مختار ثقفی ، فرمانده پیش قراولان سپاه مُصعَب بود . او چند روز پیش از کشته شدن مختار، کشته شد؛ زیرا گفته می شود که در سال 66 یا 67 ق ، به قتل رسید .
ر . ک : الإصابة : ج 6 ص 258 ، تهذیب التهذیب : ج 9 ص 55 ش 69.
محمّد بن بشیروی معاصر امام کاظم علیه السلام ، غالی و ملعون بود. چون امام کاظم علیه السلام درگذشت و واقفیه در امامت او متوقّف شدند، محمّد بن بشیر آمد و ادّعا کرد که قائل به توقّف در موسی بن جعفر (امام کاظم) علیه السلام است و موسی علیه السلام در میان خلق ، آشکار بود و همگی ، او را می دیدند و برای اهل نور ، نورانی دیده می شد و برای اهل کدورت، با کدورت و مانند خودشان در هیئت بشری با پوست و گوشت. سپس ، از دید خلق در پرده شد ؛ ولی همچنان در میان
.
ص: 582
ایشان است. محمّد بن بشیر ، پیروانی دارد که معتقدند امام کاظم علیه السلام وفات نیافته و در زندان هم نیست ؛ بلکه غایب و پنهان شده و او همان مهدی قائم است و در زمان غیبتش ، محمّد بن بشیر را جانشین خود بر امّت قرار داد و او را وصیّ خویش کرد و مُهر و پرچمش را به او داد. بنا بر این، امامِ پس از او محمّد بن بشیر است. اینان می گویند که امام رضا علیه السلام و هر یک از فرزندان او و فرزندان امام کاظم علیه السلام که ادّعای امامت کرده اند ، بر باطل و دروغگویند. نیز اعتقاد دارند آنچه خداوند واجب ساخته ، نمازهای پنجگانه و روزه ماه رمضان است . آنها زکات و حج و دیگر فرایض را انکار کردند و محرّمات و نوامیس و پسرکان را روا شمردند . همچنین به تناسخ قائل شدند و گفتند آنچه مرد [ از اموالش] در راه خدا وصیّت کند، متعلّق به سمیع بن محمّد و اوصیای پس از اوست و در مسئله تفویض ، بر مذهب غالیان از واقفیه بودند . سبب کشته شدن محمّد بن بشیر _ که لعنت خدا بر او باد _ آن است که او شعبده بازی و تردستی می کرد و نزد واقفیه وانمود می کرد که از توقّف کنندگان درباره امام رضا علیه السلام است و درباره امام کاظم علیه السلام قائل به ربوبیّت بود و خودش را پیامبر می دانست. وی شمایلی ( تندیسی) داشت که خود آن را ساخته و به صورتِ شخصی شبیه امام کاظم علیه السلام درآورده بود. روزی از روزها یکی از آن الواح شکست و از آن ، جیوه خارج شد و از کار افتاد و کار محمّد بن بشیر ، دست خوش تردید شد و تعطیل و اباحیگری بر او نمایان گشت .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 344 ش 5137 ، اختیار معرفة الرجال : ص 477 ش 906 _ 909.
محمّد بن فراتمحمّد بن فرات کوفی ، معاصر امام رضا علیه السلام و از راویان ضعیف است. وی کتابی دارد. کشّی در مذمّت او روایاتی آورده است . از جمله این که: محمّد بن فرات ، در عقیده اش غلو می کرد و شرابخوار بود. امام رضا علیه السلام برایش جانماز و خرما فرستاد . محمّد گفت: برای این جانماز فرستاده است که بر آن ، نماز بخوانم و مرا به آن تشویق کرده است و با فرستادن خرما ، مرا از نبیذ ، نهی کرده است .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال : ص 554 ش 1046.
.
ص: 583
مُرجِئهمُرجِئه ، یکی از فرقه های اسلامی اند که می گویند همه اهل قبله مؤمن اند ، و معتقدند که خداوند متعال ، عذاب کردن آنان در برابر گناهانشان را تا روز قیامت ، به تأخیر افکنده است، یا قائل به تأخیر عذاب صاحب گناه کبیره تا روز قیامت هستند. مُرجئه، خود، بر چند گروه اند . گفته شده : مرجئه نامیده شده اند چون مرتبه عمل را مؤخّر بر نیّت و اعتقاد می دانند. گاهی اوقات ، مُرجئه به کسی می گویند که مرتبه امیر مؤمنان علی علیه السلام را مؤخّر بر دیگران می داند .
ر . ک : القاموس المحیط : ج 1 ص 16 ، مجمع البحرین : 2 ص 144.
مروان بن حَکَممروان بن حَکَم بن ابی العاص، پسر عموی عثمان، در مکّه یا طائف به دنیا آمد . چون زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله پدرش را به طائف تبعید کرد، او با پدرش بود ، لذا پیامبر خدا را ندید . پیامبر صلی الله علیه و آله درباره پدرش فرمود: «وای بر امّت من از دست کسی که در پشتِ این مرد است!» . عثمان ، عموی خود و پسرش را به مدینه باز گرداند و مروان بن حَکَم ، به دخالت در امور خلافت پرداخت. وی در هنگام دفاع از عثمان ، زخم برداشت. او در جنگ های جمل و صِفّین با امیر مؤمنان جنگید. وی در سال 42 ق ، حاکم مدینه شد. او همان کسی است که نگذاشت امام مجتبی علیه السلام در کنار جدّش محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله به خاک سپرده شود. وی پس از یزید بن معاویه، نُه یا ده ماه بر مسلمانان ، فرمان روایی کرد و در سال 65 ق ، به هلاکت رسید .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 5 ص 139 ش 4848 و ج 2 ص 49 ش 1217 ، الاستیعاب : ج 3 ص 444 ش 2399.
مُستعینابوالعباس احمد بن محمّد بن هارون ، مستعین بن معتصم بن رشید ، در سال 221 ق ، به دنیا آمد و در سال 248 ق ، به هنگام مرگ برادر زاده اش منتصر ، با او بیعت شد . در سال 251 ق ، میان معتز و مستعین ، فتنه های بسیار و درگیری های سخت درگرفت تا آن که
.
ص: 584
مستعین ، خود را در آغاز سال 254 ق ، خلع کرد و در همین سال مُرد . او نسبت به امام عسکری علیه السلام سختگیر بود . روایت شده است که هثیم بن سبّابه و محمّد بن عبد اللّه _ که از شیعیان امام عسکری علیه السلام بودند _ چون از تصمیم مستعین درباره انتقال دادن امام عسکری علیه السلام به کوفه مطّلع شدند ، پریشان گشتند و به ایشان نوشتند : خداوند ، ما را فدای تو کند! به ما خبری رسیده است که ما را نگران و غمناک و بی طاقت کرده است . امام علیه السلام در جوابشان نوشت که تا سه روز دیگر ، در کار شما ، گشایش حاصل خواهد شد .
ر . ک : الوافی بالوفیات : ج 8 ص 61 ، إثبات الوصیّة : ص 209.
مَصقَلَة بن هُبَیرهمَصقَلَة بن هُبَیره شیبانی، از یاران امام علی علیه السلام و نماینده ابن عبّاس و حاکم اردشیر درّه بود . بنا بر این، کارگزارِ غیر مستقیم امام علیه السلام بوده است. در سال 38 ق، هنگامی که مِعقَل بن قیس ، بر شورشیان مرتد بنی ناجیه ، پیروز شد و آنها را به اسارت گرفت ، مَصقَله با پول بیت المال اسیران را خرید و آزاد کرد و بعد هم نتوانست پول آن را به بیت المال برگرداند. علاوه بر این، او از اموال بیت المال به نزدیکان و خویشاوندانش بذل و بخشش می کرد و آنچه را هم بر عهده آنان بود ، می بخشود. لذا، امام علی علیه السلام او را فرا خواند و نسبت به دخل و تصرّف نامشروع در بیت المال مسلمانان و تلف کردن دارایی ها از او انتقاد کرد و فرمان داد تا اموالی را که برای آزاد کردن اسیران از بیت المال برداشته است ، باز گردانَد . این برخورد ، بر مَصقَله گران آمد؛ زیرا قبلاً داد و دهش های عثمان از بیت المال را دیده بود و گمان نمی کرد که امام علیه السلام با او چنین شدید برخورد کند ؛ بلکه انتظار عفوِ امام علیه السلام را داشت ؛ امّا چون به آرزویش نرسید ، فرار کرد و به معاویه پیوست. امام علیه السلام درباره او فرمود: «رفتاری آقامَنِشانه کرد و فراری برده وار!» . مَصقَله ، در حکومت معاویه . عهده دار مناصبی شد و زمانی که معاویه خواست حِجر بن عدی را بُکشد، علیه او شهادت داد .
رجال الطوسی : ص 83 ش 831 ، دانش نامه امیرالمؤمنین : ج 12 ص 328 _ 333.
.
ص: 585
معاویة بن ابی سفیانمعاویة بن صخر بن حرب بن امیّة بن عبد شمس بن عبد مناف قُرَشی اموی ، مادرش هند ، دختر عُتبة بن ربیعة بن عبد شمس، همان زنِ جگرخواری است که جسد حمزه ، عموی پیامبر خدا را به دندان گَزید . وی 25 سال پیش از هجرت به دنیا آمد و همراه پدرش ابو سفیان ، بارها با پیامبر خدا جنگید و سرانجام ، در سال فتح مکّه در سال هشتم هجری ، به همراه پدرش [ابو سفیان] و برادرش یزید و مادرش [هند] اسلام آوردند. عمر ، او را بر حکومت شام گماشت و همچنان در این مقام بود تا آن که عثمان ، کشته شد و او خواهانِ خون وی از امیر مؤمنان علی علیه السلام شد و با آن ایشان جنگید و پرچم دشمنی با علی علیه السلام را برافراشت و لعنت فرستادن به آن بزرگوار را در میان مردم ، رواج داد. از پیامبر خدا و امامام معصوم علیهم السلام درباره معاویه و پدرش نکوهش ها و لعنت ها وارد شده است. معاویه ، در 85 سالگی مُرد .
ر . ک : اُسد الغابة : ج 5 ص 211 ش 4577 ، العقد الفرید : ج 4 ص 336.
معمّرمُعَمّر بن خیثم (خثیم)، از یاران امام صادق علیه السلام و از راویان ضعیف است. او از داعیان زید بود .
ر . ک : رجال الطوسی : ص 308 ش 4547 ، رجال النجاشی : ص 180 ش 474.
در نکوهش و پلیدی و دروغگویی او روایت شده است که امام باقر علیه السلام به او فرمود: «کنیه ات چیست؟» . گفت: هنوز ، کنیه ای انتخاب نکرده ام، نه فرزندی دارم ، نه زنی و نه کنیزی... و گفت: [به دلیل ]حدیثی که از علی علیه السلام به ما رسیده است. امام باقر علیه السلام فرمود: «چه حدیثی؟» . گفت: از علی علیه السلام به ما رسیده است که هر کس زن نداشته باشد و برای خود کنیه برگزیند، او ابوجَعْر (جعر، سرگین غلتان) است. امام باقر علیه السلام فرمود: «مَسخَت باد! چنین حدیثی از علی علیه السلام نیست . ما بر فرزندان خود ، در همان خردسالی شان کنیه می گذاریم» .
ر . ک : الکافی : ج 6 ص 119 ح 11 ، تهذیب الأحکام: ج 7 ص 439 ح 14.
.
ص: 586
نوبختی می نویسد: معمّریه ، فرقه ای اند که نعوذ باللّه می گویند : جعفر بن محمّد (امام صادق علیه السلام ) خداست و خدا ، در واقع نوری است که وارد بدن اوصیا می شود و در آنها حلول می کند، و این نور در جعفر بود و سپس ، از او خارج شد و به معمّر درآمد و ابو الخطّاب ، از فرشتگان شد. پس معمّر ، خداست. ابن لبان ، به مُعمّر فرا خواند و گفت : او خداست ، و برایش نماز خواند و روزه گرفت و همه شهوات را، از حلال و حرام، روا ساخت. در نزد او هیچ چیز ، حرام نیست. پس، این فرقه از فرقه های غالی است و لاف تشیّع می زند .
ر . ک : فرق الشیعة ، نوبختی : ص 44 _ 46.
مُغَیرة بن اَخنَسمُغیرة بن اَخنَس بن شریق ثقفی، از یاران پیامبر، و هم پیمان بنی زهره بود. وی در «یوم الدّار . (روزی که مردم به خانه عثمان ، هجوم بردند و او را کُشتند)» با عثمان کشته شد .
ر . ک : الاستیعاب : ج 4 ص 6 ، شرح نهج البلاغة : ج 8 ص 201.
مُغَیرة بن سعیدنام او مُغَیرة بن سعید عِجلی ، ملقّب به ابتر است . او به امام باقر علیه السلام دروغ می بست. امام صادق علیه السلام فرمود: «مغیرة بن سعید _ که خدایش لعنت کند _ ، در کتاب های اصحاب پدرم ، احادیثی را وارد می کرد که پدرم آنها را نگفته بود» . فرقه بَتَریه ، از زیدیه منسوب به این شخص است. این فرقه ، امامت امام صادق صلی الله علیه و آله را منکر بودند و می گفتند : بعد از امام باقر علیه السلام امامت درنسل علی بن ابی طالب علیه السلام نیست و امامت در مُغیرة بن سعید است تا زمان خروج مهدی علیه السلام که از نظر آنان ، محمّد بن عبد اللّه بن حسن است . او زنده است و نمُرده و کشته هم نشده است. این فرقه را به نام مغیرة بن سعید، «مغیریّه» نیز نامیده اند. او ، ادّعای نبوت کرد و حرام ها را حلال شمرد .
ر . ک : اختیار معرفة الرجال : ص 297 _ 298 ش 399 _ 402 ، فرق الشیعة ، نوبختی : ص 59.
.
ص: 587
مُغَیرة بن عاصاز او جز در روایتی که در کتاب آمده ، در جایی یاد نشده است.
مُلوک چهارگانهمُلوک چهارگانه ، عبارت اند از : فرزندان مَعدیکَرِب بن ولیعة بن شُرَحبیل بن معاویة بن حجر. به آنان ، مُلوک گفته اند ، چون هر یک از آنان ، مالک و حاکم وادی ای در یمن بودند . آنان . تصمیم گرفتند حجر الأسود را به صنعا بَبرند تا عرب را از حجّ بیت الحرام به آن جا بِکشانند. بدین منظور . ره سپار مکّه شدند. کَنانه با فِهر بن مالک بن نضر ، هم داستان شدند و به رویارویی مُلوک رفتند و با آنان جنگیدند. مُلوک چهارگانه ، همراه اشعث بن قیس به نزد پیامبر خدا رفتند و اسلام آوردند . سپس ، مرتد شدند و در جنگ نجیر (دژی است در یمن ، نزدیک حَضرَموت)، در ایّام ابو بکر ، در سال شانزدهم هجری ، کشته شدند .
منصور بن عَکرِمهدرباره او به بیشتر از آنچه در متن کتاب آمده است، دست نیافتیم.
موسی بن مهدیابو محمّد موسی بن محمّد مهدی بن منصور ، مادرش خیزران امّ وَلَد بود . موسی از خلفای عبّاسی بود. روایت شده است که امام کاظم علیه السلام را تهدید به قتل کرد و گفت: خدا مرا بکشد اگر او را زنده بدارم! علی بن یقطین ، این سخن را به امام کاظم علیه السلام رساند . ایشان با خانواده اش مشورت کرد و موسی بن مهدی را، چنان که در متن کتاب آمده است، نفرین کرد. خلافت او یک سال و یک ماه و 23 روز به طول انجامید. در سال 170 ق ، در 23 سالگی، مُرد .
ر . ک : الغیبة ، طوسی : ص 32 ، المناقب ، ابن شهر آشوب : ج 2 ص 432.
نوفِل بن خُوَیلِدنوفل بن خُوَیلِد بن اسد بن عبد العزّی بن قُصَی ، از سرسخت ترین دشمنان پیامبر خدا بود. قریش ، او را بزرگ می دانستند و او را فرمان می بُردند . وی در بدر ، شرکت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله
.
ص: 588
او را نفرین کرد که در متن ، آمده است . او به دستِ علی بن ابی طالب علیه السلام در حال شرک ، کشته شد . امام علیه السلام بر نوفل ضربتی زد و پایش را قطع کرد. نوفل گفت: تو را به حقّ خویشاوندی سوگند می دهم! علی علیه السلام فرمود: «خداوند ، هر گونه خویشاوندی نَسَبی و سببی را قطع کرد ، مگر آن که پیرو محمّد صلی الله علیه و آله باشد» . آن گاه ، ضربتی دیگر ، فرود آورد و نوفل ، جان داد .
ر . ک : المغازی ، واقدی : ص 114 ، العثمانیة : ص 312.
واقفیاناین فرقه معتقد بودند که امام کاظم علیه السلام نمُرده و زنده است و نمی میرد تا آن که بر شرق و غرب زمین ، حاکم شود و سرتاسر آن را همچنان که از ستم آکنده شده ، از عدل و داد آکنده سازد و او همان مهدیِ قائم است. بعضی از واقفیه می گویند: او همان قائم است ؛ امّا مُرده و امامت به کس دیگری نمی رسد تا آن که او باز گردد ؛ امّا در زمان قیامش رجعت می کند و زمین را که از ستم آکنده شده ، از عدالت ، آکنده می سازد. بعضی کشته شدن او را منکرند و می گویند : مُرده و خدا او را به نزد خویش ، بالا برده و زمان فرا رسیدن قیامش ، او را باز می گردانَد . همه اینها را واقفیه می گویند ؛ چون در امام کاظم علیه السلام توقّف کرده اند و او را امام قائم می دانند و بعد از او به هیچ امامی باور ندارند. بعضی مخالفان ایشان که به امامت امام رضا علیه السلام معتقدند، واقفیه را «مَمطوره» نامیده اند که این نام بر آنان ، غلبه یافت و شیوع پیدا کرد .
ر . ک : فرق الشیعة ، نوبختی : ص 90 _ 91 ، مقباس الهدایة : ج 2 ص 328.
ولید بن عُقْبهابو وَهْب ولید بن عُقبة بن ابی مُعیط بن ابی عمرو بن امیّة بن عبد شمس بن عبد مناف ، مصاحبتش با پیامبر صلی الله علیه و آله اندک بود و روایتِ کمی نیز دارد که خود ، بر فاسق بودن او صراحت دارند . پدرش در جنگ بدر ، اسیر و کشته شد . بر شراب خوردن او گواهی دادند و پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد تا بر او حد بزنند . او در زمان پیامبر خدا ، با عمرو بن عاص ، شراب خوردند و در حال مستی ، شروع به آوازه خوانی
.
ص: 589
کردند. مراد از «فاسق» در دو جای قرآن ، اوست . او برادر مادریِ عثمان بود و در روز فتح مکّه اسلام آورد. پیامبر خدا ، او را برای جمع آوری زکات ، به میان بنی مُصطَلَق فرستاد و آیه نبأ در همین خصوص ، نازل شد. وی ، کارگزار عثمان در کوفه بود. پس از کشته شدن برادرش عثمان، در جزیره کناره گیری اختیار کرد و به طرفداری از هیچ یک از دو گروه ، نجنگید .
ر . ک : سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 416 ش 67 ، الإصابة : ج 6 ص 481 ش 9167.
یزید بن حُجّیهیزید بن حُجّیه تمیمی، از یاران علی علیه السلام بود و در جنگ های جمل و صِفّین و نهروان ، ایشان را همراهی کرد . امام علیه السلام او را یکی از شاهدان در قضیه حَکَمیت ، قرار داد. سپس ، او را بر ری و دَستَبی گماشت. یزید ، از اموال این دو جا دزدید؛ یعنی سی هزار درهم از بیت المال برداشت و چون امام علی علیه السلام آنها را از او مطالبه نمود ، انکار کرد. امام علیه السلام او را زندانی کرد ؛ امّا یزید از زندان گریخت و با شمارِ بسیاری از قوم و قبیله اش به معاویه پیوست . وی ، زمانی که معاویه می خواست حُجر بن عَدی را بکُشد ، علیه او شهادت داد .
ر . ک : شرح نهج البلاغة : ج 2 ص 262 و ج 4 ص 85 ، الغارات : ج 2 ص 525 _ 528 ، دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام : ج 12 ص 357 _ 358.
.
ص: 590
. .
ص: 591
. .
ص: 592
. .
ص: 593
. .
ص: 594
. .
ص: 595
. .
ص: 596
. .
ص: 597
. .
ص: 598
. .
ص: 599
. .
ص: 600
. .
ص: 601
. .
ص: 602
. .
ص: 603
. .
ص: 604
. .
ص: 605
. .
ص: 606
. .
ص: 607
. .
ص: 608
. .
ص: 609
. .
ص: 610
. .
ص: 611
. .
ص: 612
. .
ص: 613
. .
ص: 614
. .
ص: 615
. .
ص: 616
. .
ص: 617
. .
ص: 618
. .
ص: 619
. .
ص: 620
. .
ص: 621
. .
ص: 622
. .
ص: 623
. .
ص: 624
. .
ص: 625
. .
ص: 626
. .
ص: 627
. .
ص: 628
. .
ص: 629
. .
ص: 630
. .
ص: 631
. .
ص: 632
. .
ص: 633
. .
ص: 634
. .
ص: 635
. .
ص: 636
. .
ص: 637
. .
ص: 638
. .
ص: 639
. .
ص: 640
. .
ص: 641
فهرست منابع و مآخذ1 . قرآن کریم . 2 . إتحاف السادة المتّقین بشرح إحیاء علوم الدین ، محمّد المرتضی بن محمّد الحسینی الزَّبیدی (م 1205 ق ) ، بیروت : دار الفکر . 3 . إثبات الوصیّة للإمام علی بن أبی طالب علیه السلام ، المنسوب إلی علی بن الحسین المسعودی (م 346 ق ) ، بیروت : دار الأضواء ، 1409 ق ، دوم . 4 . إثبات الهداة، محمّد بن الحسن الحرّ العاملیّ (م 1104 ق) ، قم : المطبعة العلمیّة . 5 . الاحتجاج علی أهل اللّجاج ، أحمد بن علی الطَّبَرسی (م 620 ق ) ، تحقیق: إبراهیم البهادری ومحمّد هادی به، تهران : دار الاُسوة ، 1413 ق ، اوّل . 6 . إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل ، نور اللّه بن السیّد شریف الشوشتری (القاضی التستری) (م 1019 ق)،تعلیقات:السیّد شهاب الدین المرعشی،قم: مکتبة آیة اللّه المرعشی ،1411 ق ، اوّل . 7 . الأحکام النبویة فی الصناعة الطبّیة ، علی بن عبد الکریم الحَمَوی الکحّال (م 720 ق) ، تحقیق : عبد السّلام هاشم حافظ ، قاهره : مکتبة مصطفی البابی الحلبی ، 1374 ق ، اوّل . 8 . إحیاء علوم الدین ، محمّد بن محمّد الغزّالی (م 505 ق ) ، بیروت : دار الهادی ، 1412 ق ، اوّل. 9 . الأخبار الطوال ، أحمد بن داوود الدینَوَری (أبو حنیفة) (م 282 ق ) ، تحقیق : عبد المنعم عامر ، قم : الشریف الرضی ، 1409 ق ، اوّل. 10 . أخبار مکّة فی قدیم الدهر و حدیثه ، محمّد بن إسحاق الفاکهی (م ق 3 ق ) ، تحقیق : عبد الملک بن عبد اللّه بن دهیش ، بیروت : دار خضر ، 1414 ق ، دوم . 11 . الاختصاص ، المنسوب إلی محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی (الشیخ المفید) (م 413 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1414 ق ، چهارم . 12 . اختیار معرفة الرجال (رجال الکشّی) ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق ) ، تحقیق : السیّد مهدی الرجائی ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، 1404 ق ، اوّل. 13 . الأدب المفرد ، محمّد بن إسماعیل البخاری (م 256 ق ) ، تحقیق : محمّد عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیّة .
.
ص: 642
14 . الأربعون حدیثا ، محمّد بن مکّی العاملی (الشهید الأوّل) (م 786 ق) ، تحقیق : مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1407 ق . 15 . الأربعون حدیثا عن أربعین شیخا من أربعین صحابیّا ، منتجب الدین الرازی (م 585 ق )، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1408 ق ، اوّل . 16 . الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد ، محمّد بن محمّد بن النعمان العُکبَری البغدادی (الشیخ المفید) (م 413 ق) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، 1413 ق ، اوّل . 17 . إرشاد القلوب ، الحسن بن محمّد الدیلمی (م 711 ق ) ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی ، 1398 ق ، چهارم . 18 . الإستبصار فیما اختلف من الأخبار ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق ) ، تحقیق : السیّد حسن الموسوی الخرسان ، تهران : دار الکتب الإسلامیّة . 19 . الاستیعاب فی معرفة الأصحاب ، یوسف بن عبد البِرّ القُرطُبی المالکی (م 363 ق ) ، تحقیق : علی محمّد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، 1415 ق ، اوّل . 20 . اُسد الغابة فی معرفة الصّحابة ، علی بن أبی الکرم محمّد الشیبانی (ابن الأثیر الجَزَری) (م 630 ق ) ، تحقیق : علی محمّد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، 1415ق ، اوّل. 21 . الأسماء و الصفات ، أحمد بن الحسین البیهقی (م 458 ق) ، تحقیق : عبد اللّه بن محمّد الراشدی ، جدّه : مکتبة السوادی . 22 . الإصابة فی تمییز الصحابة ، أحمد بن علی العسقلانی (ابن حجر عَسقَلانی) (م 852 ق ) ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمّد معوّض ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، 1415 ق ، اوّل. 23 . الأعلام ، خیر الدین الزِّرِکلی (م 1990 م) ، بیروت : دار العلم للملایین ، 1990م . 24 . أعلام الدین فی صفات المؤمنین ، الحسن بن محمّد الدیلمی (م 711 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام . 25 . إعلام الوری بأعلام الهدی ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسی (م 548 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، 1417 ق ، اوّل. 26 . الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرّة فی السنة ، علیّ بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقیق: السیّد جواد القیّومی ، قم : مکتب الإعلام الإسلامی ، 1414 ق ، اوّل . 27 . الاُصول الستّة عشر ، نخبة من الرّواة ، قم : دار الشبستری ، 1405 ق ، دوم . 28 . الأمالی ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة البعثة ، قم : دار الثقافة ، 1414 ق ، اوّل.
.
ص: 643
29 . الأمالی ، محمّد بن النعمان العکبری البغدادی (الشیخ المفید) (م 413 ق ) ، تحقیق: حسین اُستاد ولی وعلیّ أکبر الغفّاری ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1404 ق ، دوم . 30 . الأمالی ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة البعثة ، قم : مؤسّسة البعثة ، 1407 ق ، اوّل. 31 . الأمالی (الأمالی الخمیسیّة) ، یحیی بن الحسین الشجری (م 499 ق ) ، بیروت : عالم الکتب ، 1403 ق ، سوم. 32 . الأمالی للسیّد المرتضی (غرر الفرائد و دُرَر القلائد) ، السیّد علی بن الحسین الموسوی (الشریف المرتضی) (م 426 ق ) ، تحقیق : محمّد أبو الفضل إبراهیم ، بیروت : دار إحیاء الکتب العربیّة .
33 . الإمامة و التبصرة من الحیرة، علی بن الحسین بن بابویه القمّی (م 329 ق ) ، تحقیق : محمّد رضا الحسینی ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، 1407 ق ، اوّل . 34 . الإمامة والسیاسة (تاریخ الخلفاء) ، عبد اللّه بن مسلم الدینوری (ابن قتیبة) (م 276 ق ) ، تحقیق : علی شیری ، قم : مکتبة الشریف الرضی ، 1413 ق ، اوّل. 35 . الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام . 36 . الأنساب ، عبد الکریم بن محمّد السمعانی (م 562 ق ) ، تحقیق : عبد اللّه عمر البارودی ، بیروت : دار الجنان . 37 . أنساب الأشراف ، أحمد بن یحیی البَلاذُری (م 279 ق ) ، تحقیق : سهیل زکّار و ریاض زِرِکلی ، بیروت : دار الفکر ، 1417 ق ، اوّل. 38 . أهل البیت علیهم السلام فی الکتاب و السنّة ، محمّد الرَّیشهری ، قم : دار الحدیث ، 1375 ش ، اوّل . 39 . الإیضاح ، فضل بن شاذان الأزدی النیسابوری (م 260 ق ) ، تحقیق : میر جلال الدین الحسینی المحدّث الاُرموی ، تهران : دانشگاه تهران ، 1351 ش ، اوّل. 40 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام ، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (العلاّمة المجلسی) (م 1111 ق ) ، بیروت : مؤسّسة الوفاء ، 1403 ق ، دوم . 41 . البدایة و النهایة ، إسماعیل بن عمر الدمشقی (ابن کثیر) (م 774 ق ) ، تحقیق : مکتبة المعارف ، بیروت : مکتبة المعارف . 42 . بشارة المصطفی لشیعة المرتضی ، محمّد بن علی الطبری (م 525 ق ) ، نجف : المطبعة الحیدریّة ، 1383 ق ، دوم . 43 . بصائر الدرجات ، محمّد بن الحسن الصفّار القمّی (ابن فَرّوخ) (م 290 ق ) ، قم : مکتبة آیة اللّه المرعشی ، 1404 ق ، اوّل.
.
ص: 644
44 . بلاغات النساء ، أحمد بن أبی طاهر (ابن طیفور) (م 280 ق ) ، قم : الشریف الرضی . 45 . البلد الأمین ، إبراهیم بن علی الحارثی العاملی (الکفعمی) (م 905 ق ) . 46 . البیان والتبیین ، عمرو بن بحر الکِنانی (الجاحظ) (م 255 ق ) ، تحقیق : عبد السلام محمّد هارون ، قاهره : مکتبة الخانجی ، 1405 ق ، پنجم . 47 . تاج العروس من جواهر القاموس ، السیّد محمّد المرتضی بن محمّد الحسینی الزَّبیدی (م 1205 ق ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار الفکر . 48 . تاریخ ابن خلدون (العبر) ، عبد الرحمان بن محمّد الحَضرَمی (ابن خلدون) (م 808 ق ) ، بیروت : دار الفکر ، 1408 ق ، دوم . 49 . تاریخ أصبهان ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانی (أبو نعیم) (م 430 ق ) ، تحقیق : سیّد کسروی حسن ، بیروت : دار الکتب العلمیّة . 50 . تاریخ بغداد أو مدینة السلام ، أحمد بن علی الخطیب البغدادی (م 463 ق ) ، مدینه : المکتبة السلفیّة . 51 . تاریخ جرجان (کتاب معرفة علماء أهل جرجان)،حمزة بن یوسف بن إبراهیم السهمی(م427 ق ) ، تحقیق : محمّد عبد المعید خان ، هند : مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانیة ، 1378 ق ، دوم . 52 . التاریخ الکبیر ، محمّد بن إسماعیل البخاری (م 256 ق ) ، بیروت : دار الفکر . 53 . تاریخ مدینة دمشق ، علی بن الحسن بن هبة اللّه الدمشقی (ابن عساکر) (م 571 ق ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار الفکر ، 1415 ق ، اوّل. 54 . تاریخ المدینة المنوّرة ، عمر بن شَبَّة النَّمیری البصری (م 262 ق ) ، تحقیق : فهیم محمّد شلتوت ، بیروت : دار التراث ، 1410 ق ، اوّل. 55 . تاریخ الیعقوبی ، أحمد بن أبی یعقوب (ابن واضح الیعقوبی) (م 284 ق ) ، بیروت : دار صادر . 56 . تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة ، علی الغروی الحسینی الإسترآبادی (م 940 ق) ، تحقیق : حسین استاد ولی ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1409 ق ، اوّل . 57 . التبیان فی تفسیر القرآن ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق) ، نجف : مکتبة الأمین ، 1381ق . 58 . التحصین فی صفات العارفین من العزلة و الخمول ، أحمد بن محمّد الحلّی الأسدی (ابن فهد) (م 841 ق ) ، تحقیق مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مؤسسة الإمام المهدی علیه السلام . 59 . تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله ، الحسن بن علی الحرّانی (ابن شُعبة) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1404 ق ، دوم .
.
ص: 645
60 . التدوین فی أخبار قزوین ، عبد الکریم بن محمّد الرافعی القزوینی (م 623 ق ) ، تحقیق : عزیز اللّه العطاردی ، بیروت : دار الکتب العلمیة ، 1408 ق . 61 . تذکرة الخواصّ (تذکرة خواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة ) ، یوسف بن فُرُغلی (سبط ابن الجوزی) (م 654 ق ) ، مقدّمه : السیّد محمّد صادق بحر العلوم ، تهران : مکتبة نینوی الحدیثة . 62 . التعریفات، علی بن محمّد الشریف الجرجانی (میر سیّد شریف) ، بیروت : دار الکتب العلمیة . 63 . تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم) ، إسماعیل بن عمر البصروی الدمشقی (م 774 ق ) ، تحقیق : عبد العزیز غنیم و محمّد أحمد عاشور و محمّد إبراهیم البنّا ، قاهره : دار الشعب . تفسیر الطبری = جامع البیان . 64 . تفسیر العیّاشی ، محمّد بن مسعود السُلَمی السمرقندی (العیّاشی) (م 320 ق ) ، تحقیق : السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی ، تهران : المکتبة العلمیّة ، 1380 ق ، اوّل . 65 . تفسیر فرات الکوفی ، فرات بن إبراهیم الکوفی (ق 4 ق ) ، تحقیق : محمّد کاظم المحمودی ، تهران : وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی ، 1410 ق ، اوّل . تفسیر القرآن العظیم = تفسیر ابن کثیر . تفسیر القرطبی = الجامع لأحکام القرآن . 66 . تفسیر القمّی ، علی بن إبراهیم القمّی (م 307 ق ) ، تحقیق : السیّد طیّب الموسوی الجزائری ، نجف : مطبعة النجف الأشرف . 67 . التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام ، تحقیق : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1409 ه ، اول . 68 . تقریب التهذیب ، أحمد بن علی العسقلانی (ابن حجر) (م 852 ق ) ، تحقیق : محمّد عوّامة ، دمشق : دار الرشید ، 1412 ق ، چهارم . 69 . التمحیص ، محمّد بن همّام الإسکافی (ابن همّام) (م 336 ق ) ، تحقیق : مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1404 ق ، اوّل .
70 . تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، ورّام بن أبی فراس الحَمْدان (م 605 ق ) ، بیروت : دار التعارف و دار صعب . 71 . تنبیه الغافلین ، نصر بن محمّد السمرقندی (أبو اللّیث السمرقندی) (م 372 ق ) ، تحقیق: یوسف علی بدیوی ، بیروت : دار ابن کثیر ، 1413 ق ، اوّل . 72 . تنقیح المقال فی علم الرجال ، عبد اللّه بن محمّد حسن المامقانی (م 1351 ق ) ، تهران : جهان . 73 . التوحید ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : السیّد هاشم الحسینی الطهرانی ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1398 ق ، اوّل.
.
ص: 646
74 . التهجّد و قیام اللیل ، عبد اللّه بن محمّد القُرَشی (ابن أبی الدنیا) (م 281 ق) ، تحقیق : مسعد عبد الحمید السعدنی ، قاهره : مکتبة القرآن ، اوّل . 75 . تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق) ، بیروت : دار التعارف ، 1401 ق ، اوّل. 76 . تهذیب التهذیب ، أحمد بن علی العسقلانی (ابن حجر) (م 852 ق ) ، تحقیق : خلیل مأمون شیحا وعمر السلاحی وعلی بن مسعود ، بیروت : دار المعرفة ، 1417 ق ، اوّل. 77 . تهذیب الکمال فی أسماء الرجال ، یونس بن عبد الرحمان المزّی (م 742 ق) ، تحقیق : بشّار عوّاد معروف ، بیروت : مؤسّسة الرّسالة ، 1409 ق ، اوّل . 78 . تیسیر المطالب فی أمالی أبی طالب ، یحیی بن الحسین الزیدی الیمانی (الإمام أبو طالب) (م 384 ق ) ، گردآوری : أحمد بن سعد الدین المِسْوَری (ق 5 ق) ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی ، 1395 ق ، اوّل . 79 . الثاقب فی المناقب ، محمّد بن علی الطوسی (م 560 ق ) ، تحقیق : نبیل رضا علوان ، قم : مؤسّسة أنصاریان ، 1412 ق ، دوم . 80 . الثقات ، محمّد بن حِبّان البُستی (م 354 ق ) ، بیروت : مؤسّسة الکتب الثقافیة ، 1408 ق ، اوّل. 81 . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، تهران : مکتبة الصدوق . 82 . جامع الأحادیث ، جعفر بن أحمد القمّی (ابن الرازی) (ق 4 ق) ، تحقیق : السیّد محمّد الحسینی النیسابوری ، مشهد : مؤسّسة الطبع والنشر التابعة للحضرة الرضویّة المقدّسة ، 1413 ق ، اوّل. 83 . جامع الأخبار أو معارج الیقین فی اُصول الدین ، محمّد بن محمّد الشَّعیری السبزواری (ق 7 ق) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، 1414 ق ، اوّل. 84 . جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر الطبری) ، محمّد بن جریر الطبری (م 310 ق ) ، بیروت : دار الفکر ، 1408 ق ، اوّل. 85 . الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القُرطُبی) ، محمّد بن أحمد الأنصاری القُرطُبی (م 671 ق ) ، تحقیق : محمّد عبد الرحمان المرعشلی ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، 1405 ق ، دوم . 86 . الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر ، عبد الرحمان بن أبی بکر السیوطی (م 911 ق ) ، بیروت : دار الفکر . 87 . الجرح و التعدیل ، عبد الرحمان بن أبی حاتم الرازی (م 327 ق ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، 1371 ق ، اوّل. 88 . الجعفریّات (الأشعثیّات) ، محمّد بن محمّد بن الأشعث الکوفی (ق 4 ق ) ، تهران : مکتبة نینوی (چاپ شده در ضمن : قرب الإسناد) .
.
ص: 647
89 . جمال الاُسبوع بکمال العمل المشروع ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقیق : السیّد جواد القیّومی ، قم : مؤسّسة الآفاق . 90 . الجَمَل و النصرة لسیّد العترة فی حرب البصرة ، محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی (الشیخ المفید) (م 413 ق ) ، تحقیق : السیّد علی میر شریفی ، قم : المؤتمر العالمی لألفیّة الشیخ المفید ، 1413 ق ، اوّل. 91 . الحاوی للفتاوی ، عبد الرحمان بن أبی بکر السیوطی (م 911 ق ) ، بیروت : دار الکتاب العربی . 92 . حسن الظنّ باللّه ، عبد اللّه بن محمّد القُرَشی (ابن أبی الدنیا) (م 281 ق) ، تحقیق : مجدی السیّد إبراهیم ، قاهره : مکتبة القرآن ، اوّل . 93 . حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانی (أبو نعیم) (م 430 ق ) ، بیروت : دار الکتاب العربی ، 1387 ق ، دوم . 94 . حیاة الحیوان الکبری ، محمّد بن موسی الدَّمیری (م 808 ق ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی. 95 . الخرائج و الجرائح ، سعید بن هبة اللّه الراوندی (قطب الدین الراوندی) (م 573 ق ) ، تحقیق : مؤسسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1409 ق ، اوّل . 96 . خصائص الأئمّة علیهم السلام ، السیّد محمّد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی) (م 406 ق ) ، تحقیق : محمّد هادی الأمینی ، مشهد : آستان قدس رضوی . 97 . خصائص أمیر المؤمنین علیه السلام ، أحمد بن شعیب النسائی (م 303 ق ) ، به کوشش : محمّد باقر المحمودی ، بیروت : مؤسّسة المحمودی ، 1403 ق ، اوّل . 98 . الخصال ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی ، 1410 ق ، اوّل . 99 . دلائل الإمامة ، محمّد بن جریر الطبری الإمامی (ق 5 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة البعثة ، قم : مؤسّسة البعثة . 100 . دلائل النبوّة ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانی (أبو نعیم) (م 430 ق ) تحقیق : محمّد روّاس قلعجی وعبد البرّ عبّاس ، بیروت : دار النفائس ، 1406 ق ، دوم . 101 . دلائل النبوّة و معرفة أحوال صاحب الشریعة ، أحمد بن الحسین البیهقی (م 458 ق ) تحقیق : عبد المعطی أمین قَلعَجی ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، 1405 ق ، اوّل. 102 . دُرر الأحادیث النبویّة بالأسانید الیحیویّة ، یحیی بن الحسین (م 298 ق ) ، تحقیق : یحیی عبد الکریم الفضیل ، بیروت : موسّسة الأعلمی ، 1402 ق ، دوم . 103 . الدُرّ المنثور فی التفسیر المأثور ، عبدالرحمان بن أبی بکر السیوطی (م 911 ق ) ، بیروت : دار الفکر ، 1414 ق ، اوّل .
.
ص: 648
104 . دستور معالم الحکم و مأثور مکارم الشیم ، محمّد بن سلامة (القاضی القضاعی) (م 454 ق ) ، بیروت : دار الکتاب العربی ، 1401 ق ، اوّل. 105 . دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام ، النعمان بن محمّد التمیمی المغربی (القاضی نعمان) (م 363 ق ) ، تحقیق : آصف بن علی أصغر فیضی ، قاهره : دار المعارف ، 1389 ق ، سوم . 106 . الدعاء ، حسین بن إسماعیل المَحاملی (م 330 ق) ، تحقیق : عمرو عبد المنعم ، قاهره : مکتبة ابن تیمیة ، 1414 ق ، اوّل . 107 . الدعاء ، سلیمان بن أحمد الطَّبَرانی (م 360 ق ) ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیة ، 1413 ق ، اوّل. 108 . الدعاء ، محمّد بن فضیل بن غزوان الضَّبّی (م 195 ق) ، تحقیق : أحمد البرزة ، مصر : مکتبة لینة ، 1415 ق ، اوّل . 109 . الدعاء المأثور و آدابه و ما یجب علی الدّاعی اتّباعه و اجتنابه ، محمّد بن الولید الفِهری الطرطوشی الأندلسی (م 520 ق) ، تحقیق : محمّد رضوان الدایة ، بیروت : دار الفکر المعاصر ، 1409 ق ، اوّل . 110 . الدعوات ، سعید بن هبة اللّه الراوندی ( قطب الدین الرواندی ) ( م 573 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1407ق ، اوّل . 111 . الدعوات الکبیر ، أحمد بن الحسین البیهقی (م 458 ق) ، تحقیق : بدر عبد اللّه البدر ، کویت : مرکز المحظوطات والتراث والوثائق ، 1409 ق ، اوّل . 112 . ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی ، أحمد بن عبد اللّه الطبری (م 693 ق ) ، تحقیق : أکرم البوشی ، جدّه : مکتبة الصحابة ، 1415 ق ، اوّل . 113 . ربیع الأبرار و نصوص الأخبار ، محمود بن عمر الزَّمَخشَری (م 538 ق ) ، تحقیق : سلیم النعیمی ، قم : الشریف الرضی ، 1410 ق ، اوّل. 114 . رجال البرقی ، أحمد بن محمّد البرقی القمّی (م 274 ق ) ، تهران : دانشگاه تهران ،1342 ش ، اوّل. 115 . رجال لابن الغضائری ، أحمد بن الحسین الواسطی البغدادی (ابن الغضائری) (ق 5 ق)، تحقیق : السیّد محمّد رضا الحسینی الجلالی ، قم : دار الحدیث ، 1422 ق ، اوّل . 116 . رجال السیّد بحر العلوم (الفوائد الرجالیة) ، السیّد محمّد مهدی بحر العلوم الطباطبائی (م 1212ق ) ، تحقیق : السیّد محمّد صادق بحر العلوم ، تهران : مکتبة الصادق علیه السلام ، 1363 ش ، اوّل . 117 . رجال الطوسی ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق ) ، تحقیق : السیّد جواد القیّومی ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1415 ق ، اوّل. 118 . رجال العلاّمة الحلّی (خلاصة الأقوال) ، الحسن بن یوسف الحلّی (العلاّمة الحلّی) (م 726 ق ) ، قم : الشریف الرضی .
.
ص: 649
119 . رجال النجاشی (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة) ، أحمد بن علی النجاشی (م 450 ق ) ، بیروت : دار الأضواء ، 1408 ق ، اوّل. 120 . الرواشح السماویة فی شرح الأحادیث الإمامیّة، میر محمّد باقر الحسینی المرعشی الإسترآبادی (المیر داماد) (م 1041 ق ) ، قم : مکتبة آیة اللّه المرعشی ، 1405 ق ، اوّل . 121 . روضة الواعظین ، محمّد بن الحسن الفتّال النیسابوری (م 508 ق ) ، تحقیق : حسین الأعلمی ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی ، 1406 ق ، اوّل . 122 . ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیّد الساجدین ، السیّد علی خان الحسینی المدنی الشیرازی (م 1120 ق) ، تصحیح : السیّد محسن الحسینی الأمینی ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی . 123 . الزهد ، الحسین بن سعید الکوفی الأهوازی (م 250 ق) ، تحقیق : غلامرضا عرفانیان ، قم : حسینیان ، 1402 ق ، دوم .
124 . الزهد ، أحمد بن محمّد الشیبانی (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، بیروت : دار الکتب العلمیة . 125 . الزهد ، عبد اللّه بن المبارک الحنظلی المروزی (ابن المبارک) (م 181 ق ) ، تحقیق : حبیب الرحمان الأعظمی ، بیروت : دار الکتب العلمیّة . 126 . الزهد ، هَنّاد بن السَّریّ الکوفی (م 243 ق) ، تحقیق : عبد الرحمان الفریوائی ، کویت : دار الخلفاء ، 1406 ق ، اوّل . 127 . سُبُل الهدی و الرشاد ، محمّد بن یوسف الصالحی الشامی (م 942 ق) ، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود ، بیروت: دار الکتب العلمیة ، 1414 ق . 128 . السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی ، محمّد بن منصور الحلّی (ابن إدریس) (م 598 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة النشر الإسلامی ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی، 1410 ق ، دوم . 129 . سعد السعود ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، قم : مکتبة الرضی ، 1363 ش ، اوّل . 130 . سلسلة الأحادیث الصحیحة ، محمّد ناصر الدین الآلبانی (م 1420 ق) ، بیروت : المکتب الإسلامی ، 1405 ق ، چهارم . 131 . سنن ابن ماجة ، محمّد بن یزید بن ماجة القزوینی (م 275 ق ) ، تحقیق : محمّد فؤاد عبد الباقی ، بیروت : دار إحیاء التراث ، 1395 ق ، اوّل . 132 . سنن أبی داوود ، سلیمان بن أشعث السِّجِستانی الأزدی (أبو داوود) (م 275 ق ) ، تحقیق : محمّد محیی الدین عبد الحمید ، دار إحیاء السنّة النبویّة . 133 . سنن التِّرمِذی (الجامع الصحیح) ، محمّد بن عیسی الترمذی (م 279 ق ) ، تحقیق : أحمد محمّد شاکر ، بیروت : دار إحیاء التراث .
.
ص: 650
134 . سنن الدارقطنی ، علی بن عمر الدارقُطْنی البغدادی (م 285 ق ) ، تحقیق : أبو الطیّب محمّد آبادی ، بیروت : عالم الکتب ، 1406 ق ، چهارم . 135 . سنن الدارمی ، عبد اللّه بن عبد الرحمان الدارمی (م 255 ق ) ، تحقیق : مصطفی دَیب البُغا ، بیروت : دار القلم ، 1412 ق ، اوّل. 136 . السنن الکبری ، أحمد بن شعیب النسائی (م 303 ق)، تحقیق : عبد الغفّار سلیمان البنداری، بیروت : دار الکتب العلمیة ، 1411 ق ، اول . 137 . سنن النسائی بشرح الحافظ جلال الدین السیوطی و حاشیة الإمام السِّندی ، أحمد بن شعیب النسائی (م 303 ق ) ، بیروت : دار الجیل ، 1407 ق ، اوّل . 138 . سیر أعلام النبلاء ، محمّد بن أحمد الذهبی (م 748 ق ) ، تحقیق : شُعیب الأرنؤوط ، بیروت : مؤسّسة الرّسالة ، 1414 ق ، دهم . 139 . السیرة الحلبیّة ، علی بن برهان الدین الحلبی الشافعی (ق 11 ق ) ، بیروت : إحیاء التراث العربی . 140 . السیرة النبویّة ، عبد الملک بن هشام الحِمیَری (ابن هشام) (م 218 ق ) ، تحقیق : مصطفی السقّا وإبراهیم الأبیاری ، قم : مکتبة المصطفی ، 1355 ق ، اوّل. 141 . السیرة النبویّة ، إسماعیل بن عمر البُصروی الدمشقی (ابن کثیر) (م 747 ق ) ، تحقیق : مصطفی عبد الواحد ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی . 142 . شرح الأخبار فی فضائل الأئمّة الأطهار ، النعمان بن محمّد التمیمی المصری (القاضی أبو حنیفة) (م 363 ق) ، تحقیق: السیّد محمّد الحسینی الجلالی ، قم: مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1412 ق ، اوّل . 143 . شرح فصوص الحکم ، داوود بن محمود القیصری (م 751 ق)، تصحیح : السیّد جلال الدین الآشتیانی ، تهران : علمی و فرهنگی ، 1375 ش . 144 . شرح نهج البلاغة، میثم بن علی بن میثم البحرانی (ابن میثم) (ق 7 ق) ، تصحیح : عدّة من الأفاضل، بیروت : دار الآثار للنشر و دار العالم الإسلامی ، 1402 ق . 145 . شرح نهج البلاغة ، عبد الحمید بن محمّد بن أبی الحدید المعتزلی (ابن أبی الحدید) (م 656 ق ) ، تحقیق : محمّد أبوالفضل إبراهیم ، بیروت : دار إحیاء التراث ، 1387 ق ، دوم . 146 . شُعب الإیمان ، أحمد بن الحسین البیهقی (م 458 ق ) ، تحقیق : محمّد السعید بِسیونی زُغلول ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، 1410 ق ، اوّل . 147 . الشفا بتعریف حقوق المصطفی ، عیاض بن موسی الیحصبی (القاضی عیاض) (م 544 ق) ، بیروت : دار الکتب العلمیة . 148 . شواهد التنزیل لقواعد التفضیل ، عبید اللّه بن عبد اللّه النیسابوری (الحاکم الحَسَکانی) ( ق 5 ق ) ، تحقیق : محمّد باقر المحمودی ، تهران : وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی ، 1411 ق ، اوّل .
.
ص: 651
149 . شهر اللّه فی الکتاب و السنّة ، محمّد الرَّیشهری ، قم : دار الحدیث ، 1426 ق ، اوّل . 150 . الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیّة) ، إسماعیل بن حمّاد الجوهری (م 398 ق ) ، تحقیق : أحمد بن عبد الغفور عطّار ، بیروت : دار العلم للملایین ، 1410 ق ، چهارم . 151 . صحیح ابن حِبّان بترتیب ابن بَلبان ، محمّد بن أحمد ابن حبّان (م 354 ق) ، ترتیب : علی بن بلبان الفارسی (م 739 ق ) ، تحقیق : شعیب الأرنؤوط ، بیروت : مؤسّسة الرّسالة ، 1414 ق ، دوم . 152 . صحیح ابن خُزَیمة ، محمّد بن إسحاق السُّلَمی النیسابوری (ابن خزیمة) (م 311 ق ) ، تحقیق : محمّد مصطفی الأعظمی ، بیروت : المکتبة الإسلامیة ، 1412 ق ، سوم . 153 . صحیح البخاری ، محمّد بن إسماعیل البخاری (م 256 ق ) ، تحقیق : مصطفی دَیب البُغا ، بیروت : دار ابن کثیر ، 1410 ق ، چهارم . 154 . صحیح مسلم ، مسلم بن الحَجّاج القُشَیری النیسابوری (م 261 ق ) ، تحقیق : محمّد فؤاد عبد الباقی ، قاهره : دار الحدیث ، 1412 ق ، اوّل. 155 . صحیفة الإمام الرضا علیه السلام ، المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام ، تحقیق : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1408 ق ، اوّل. 156 . الصحیفة السجّادیّة ، المنسوب إلی الإمام علی بن الحسین علیه السلام ، تصحیح : علی أنصاریان ، دمشق : المستشاریة الثقافیة للجمهوریّة الإسلامیّة الإیرانیّة ، 1405 ق . 157 . الصراط المستقیم إلی مستحقّی التقدیم ، علی بن یونس النباطی البیاضی (م 877 ق ) ، تصحیح : محمّد باقر البهبودی ، تهران : المکتبة المرتضویّة ، 1384 ق ، اوّل. 158 . صفات الشیعة ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام . 159 . الصلاة فی الکتاب و السنّة ، محمّد الرَّیشَهری ، قم : دار الحدیث ، 1418 ق ، اوّل . 160 . الصواعق المحرّقة فی الردّ علی أهل البدع و الزندقة ، أحمد بن حجر الهیثمی الکوفی (ابن حَجَر هیثمی) (م 974 ق ) ، تصحیح : عبد الوهّاب عبد اللّطیف ، قاهره : مکتبة القاهرة ، 1385 ق ، دوم . 161 . طبّ الأئمّة علیهم السلام ، ابنا بسطام النیسابوریان ، تحقیق: محسن عقیل ، بیروت: دار المحجّة البیضاء و دار الرسول الأکرم . 162 . الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة) ، محمّد بن سعد الزُّهْری (م 230 ق ) ، طائف : مکتبة الصدّیق ، 1414 ق ، اوّل . 163 . طبقات المحدّثین بأصبهان و الواردین علیها ، عبد اللّه بن محمّد ابن حیّان (أبو الشیخ) (م 369 ق) ، تحقیق : عبد الغفّار سلیمان البنداری ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، 1409 ق ، اوّل .
.
ص: 652
164 . الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، قم : مطبعة الخیّام ، 1400 ق ، اوّل. 165 . العثمانیة ، عمرو بن بحر الکِنانی (الجاحظ) (م 255 ق) ، تحقیق : عبد السلام محمّد هارون ، بیروت : دار الجیل الإسلامی ، 1975م . 166 . العُدد القویّة لدفع المَخاوف الیومیّة ، الحسن بن یوسف الحلّی (العلاّمة الحلّی) (م 726 ق ) ، تحقیق : السیّد مهدی الرجائی ، قم : مکتبة آیة اللّه المرعشی ، 1408 ق ، اوّل. 167 . عدّة الداعی و نجاح الساعی ، أحمد بن محمّد الحلّی الأسدی (م 841 ق ) ، تحقیق : أحمد الموحّدی ، تهران : مکتبة وجدانی . 168 . العقد الفرید ، أحمد بن محمّد بن عبد ربّه الأندلسی (ابن عبد ربّه) (م 328 ق ) ، تحقیق : أحمد الزین وإبراهیم الأبیاری ، بیروت : دار الأندلس . 169 . علل الشرائع ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، بیروت : دار إحیاء التراث ، 1408 ق ، اوّل . 170 . العلل و معرفة الرجال ، أحمد بن محمّد الشیبانی (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، تحقیق : وصیّ اللّه عبّاس ، بیروت : المکتب الإسلامی ، 1408 ق ، اوّل. 171 . عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار (العمدة) ، یحیی بن الحسن الأسدی الحلّی (ابن البِطْریق) (م 600 ق ) ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1407 ق ، اوّل. 172 . عمل الیوم و اللّیلة ، أحمد بن شعیب النسائی (م 303 ق ) ، تحقیق : فاروق حمادة ، بیروت : مؤسّسة الرّسالة ، 1407 ق ، سوم . 173 . عون المعبود فی شرح سنن أبی داوود ، محمّد شمس الحق العظیم آبادی (م 1329ق ) ، تحقیق : عبد الرحمان محمّد عثمان ، بیروت : دار الفکر . 174 . عوالی اللاّلی العزیزیّة فی الأحادیث الدینیّة ، محمّد بن علی الأحسائی (ابن أبی جمهور) (م 940 ق ) ، تحقیق : مجتبی العراقی ، قم : مطبعة سیّد الشهداء علیه السلام ، 1403 ق ، اوّل. 175 . العین ، الخلیل بن أحمد الفراهیدی (م 175 ق ) ، تحقیق : مهدی المخزومی ، قم : دار الهجرة ، 1409 ق ، اوّل . 176 . عیون الأخبار ، عبد اللّه بن مسلم الدینَوَری (ابن قُتَیبة) (م 276 ق ) ، قاهره : دار الکتب المصریّة ، 1343 ق . 177 . عیون أخبار الرضا علیه السلام ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : السیّد مهدی الحسینی اللاجوردی ، تهران : جهان . 178 . عیون الحکم و المواعظ ، علی بن محمّد اللیثی الواسطی (ق 6 ق ) ، تحقیق : حسین الحسنی البیرجندی ، قم : دار الحدیث ، 1376 ش ، اوّل.
.
ص: 653
179 . الغارات ، إبراهیم بن محمّد الثقفی (ابن هلال الثقفی) (م 283 ق )، تحقیق : السیّد جلال الدین المحدّث الاُرموی ، تهران : انجمن آثار ملّی ، 1395 ق ، اوّل . 180 . الغدیر فی الکتاب و السنّة و الأدب ، عبد الحسین بن أحمد الأمینی (م 1390 ق ) ، بیروت : دار الکتاب العربی ، 1387 ق ، سوم . 181 . غرر الحکم و درر الکلم ، عبد الواحد الآمِدی التمیمی (م 550 ق ) ، تحقیق : میر جلال الدین محدّث اُرمَوی ، تهران : دانشگاه تهران ، 1360 ش ، سوم . 182 . الغیبة ، محمّد بن إبراهیم الکاتب النعمانی (م 350 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، تهران : مکتبة الصدوق . 183 . الغیبة ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق ) ، تحقیق : عباد اللّه الطهرانی وعلی أحمد ناصح ، قم : مؤسّسة المعارف الإسلامیة ، 1411 ق ، اول . 184 . الفتوح ، أحمد بن أعثم الکوفی (م 314 ق ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار الأضواء ، 1411 ق ، اوّل. 185 . فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الأئمّة من ذرّیّتهم ، إبراهیم بن محمّد الجُوَینی (م 730 ق ) ، تحقیق : محمّد باقر المحمودی ، بیروت : مؤسّسة المحمودی ، 1398 ق ، اوّل. 186 . الفرج بعد الشدّة ، عبد اللّه بن محمّد القُرَشی (ابن أبی الدنیا) (م 281 ق ) ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا ، بیروت : مؤسّسة الکتب الثقافیة ، 1413 ق ، اوّل. 187 . فرحة الغریّ فی تعیین قبر أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، عبد الکریم بن أحمد الطاووسی الحلّی (م 693 ق ) ، قم : منشورات الشریف الرضی . 188 . الفردوس بمأثور الخطاب ، شیرویة بن شهردار الدیلمی الهَمَدانی (م 509 ق ) ، تحقیق : محمّد السعید بِسیونی زُغلول ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، 1406 ق ، اوّل. 189 . الفَرق بین الفِرق ، عبد القادر بن طاهر البغدادی (م 429 ق ) ، تحقیق : إبراهیم رمضان ، بیروت : دار المعرفة ، 1415 ق ، اوّل. 190 . فِرق الشیعة ، حسن بن موسی النوبختی (م 317 ق) ، تهران : المکتبة المرتضویة . 191 . الفصول المختارة من العیون و المحاسن ، علی بن الحسین الموسوی (الشریف المرتضی) (م 436 ق ) ، قم : المؤتمر العالمی بمناسبة ذکری ألفیّة الشیخ المفید ، 1413 ق ، اوّل. 192 . الفصول المهمّة فی معرفة أحوال الأئمّة علیهم السلام ، علی بن محمّد بن أحمد المالکی المکّی (ابن صبّاغ) (م 855 ق ) ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی . 193 . الفضائل ، شاذان بن جبرئیل القمّی (م 660 ق ) ، نجف : المطبعة الحیدریّة ، 1338 ق .
.
ص: 654
194 . فضائل الأشهر الثلاثة ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : غلامرضا عرفانیان ، قم : مکتبة الداوری ، 1396 ق ، اوّل. 195 . فضائل الشیعة ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1410 ق ، اوّل . 196 . فضائل الصحابة ، أحمد بن محمّد الشیبانی (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، تحقیق : وصیّ اللّه بن محمّد عبّاس ، مکّه : جامعة اُم القری ، 1403 ق ، اوّل. 197 . الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، مشهد : المؤتمر العالمی للإمام الرضا علیه السلام ، 1409 ق . 198 . فلاح السائل ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقیق : غلامحسین مجیدی ، قم : مکتب الإعلام الإسلامی ، 1419 ق ، اوّل. 199 . الفهرست ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق ) ، تحقیق : السیّد جواد القیّومی ، قم : الفقاهة ، 1417 ق ، اوّل. 200 . فیض القدیر ، محمّد عبد الرؤوف المِناوی (ق 10 ق ) ، بیروت : دار الفکر . 201 . قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة و محدّثیهم ، محمّد تقی التستری (الشوشتری) (م 1420 ق ) ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1410 ق ، دوم . 202 . القاموس المحیط ، محمّد بن یعقوب الفیروزآبادی (م 817 ق ) ، بیروت :دار الفکر ،1403 ق، اوّل . 203 . قرب الإسناد ، عبد اللّه بن جعفر الحِمْیری القمّی (م بعد از 304 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، 1413 ق ، اوّل. 204 . قصص الأنبیاء ، سعید بن هبة اللّه الراوندی (قطب الدین الراوندی) (م 573 ق ) تحقیق : غلامرضا عرفانیان ، مشهد : مجمع البحوث الإسلامیّة التابع لمؤسّسة الآستانة الرضویّة ، 1409 ق ، اوّل. 205 . قصص الأنبیاء (عرائس المجالس) ، أحمد بن محمّد الثعلبی (م 427 ق) ، بیروت : دار المعرفة . 206 . الکافی، محمّد بن یعقوب الکلینی الرازی (م 329 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، بیروت : دار صعب و دار التعارف ، 1401 ق ، چهارم . 207 . کامل الزیارات ، جعفر بن محمّد القمّی (ابن قولویه) (م 367 ق ) ، تحقیق : السیّد جواد القیّومی ، قم : الفقاهة ، 1417 ق ، اوّل. 208 . الکامل فی التاریخ ، علی بن محمّد الشیبانی الموصلی (ابن الأثیر) (م 630 ق ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، 1408 ق ، اوّل . 209 . کتاب من لا یحضره الفقیه ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، دوم .
.
ص: 655
210 . کشف الخفاء و مزیل الألباس ، إسماعیل بن محمّد العِجلونی (م 1162 ق ) ، بیروت : مکتبة دار التراث . 211 . کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة علیهم السلام ، علی بن عیسی الإربِلی (م 687 ق ) ، تصحیح : السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی ، بیروت : دار الکتاب ، 1401 ق ، اوّل. 212 . کشف المَحجّة لثمرة المُهْجة ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقیق : محمّد الحسّون ، قم : مکتب الإعلام الإسلامی ، 1412 ق ، اوّل. 213 . کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام ، الحسن بن یوسف الحلّی (العلاّمة الحلّی) (م 726 ق ) ، تحقیق : علی آل کوثر ، قم : مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیّة ، 1411 ق ، اوّل. 214 . کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمّة الاثنی عشر ، علیّ بن محمّد بن علی الخزّاز القمّی (ق 4 ق ) ، تحقیق: السیّد عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری ، قم : بیدار ، 1401 ق ، اوّل . 215 . کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب علیه السلام ، محمّد بن یوسف الگنجی الشافعی (م 658 ق ) ، تحقیق : محمّد هادی الأمینی ، تهران : دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام ، 1404 ق ، دوم . 216 . کمال الدین و تمام النعمة ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1405 ق ، اوّل . 217 . کنز العمّال ، علی بن حسام الدین المتّقی الهندی (م 975 ق ) ، تصحیح : صفوة السقّا ، بیروت : مکتبة التراث الإسلامی ، 1397 ق ، اوّل. 218 . کنز الفوائد ، محمّد بن علی بن عثمان الکراجِکی الطرابلسی (م 449 ق ) ، تحقیق : عبد اللّه نعمة ، قم : دار الذخائر ، 1410 ق ، اوّل . 219 . لسان العرب ، محمّد بن مُکرّم المصری (ابن منظور) (م 711 ق ) ، بیروت : دار صادر ، 1410 ق ، اوّل . 220 . لسان المیزان ، أحمد بن علی العسقلانی (ابن حجر) (م 852 ق ) ، مؤسّسة الأعلمی ، 1406 ق ، سوم . 221 . لؤلؤة البحرین فی الإجازات ، یوسف بن أحمد البحرانی (م 1186 ق) ، تحقیق : السیّد محمّد صادق بحر العلوم ، نجف : مطبعة النعمان ، 1390 ق ، اوّل . 222 . مئة منقبة من مناقب أمیرالمؤمنین علیّ بن أبی طالب و الأئمّة من ولده علیهم السلام ، محمّد بن أحمد القمّی (ابن شاذان) (ق 5 ق ) ، تحقیق : نبیل رضا علوان ، تهران : مکتبة الصدر . 223 . مثیر الأحزان ، محمّد بن جعفر الحلّی (ابن الحلّی) (م 645 ق) ، قم : مدرسة الإمام المهدی علیه السلام . 224 . مجابو الدّعوة ، عبد اللّه بن محمّد القُرَشی (ابن أبی الدنیا) (م 281 ق) ، تحقیق : مجدی السیّد إبراهیم ، قاهره : مکتبة القرآن ، اوّل .
.
ص: 656
225 . المجتنی من الدعاء المجتبی ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 704 ق ) ، تحقیق : صفاء الدین البصری ، مشهد : مجمع البحوث الإسلامیّة ، 1413 ق . 226 . مجمع البحرین و مطلع النیّرین ، فخر الدین الطُرَیحی (م 1085 ق ) ، تحقیق : السیّد أحمد الحسینی ، تهران : مکتبة نشر الثقافة الإسلامیّة ، 1408 ق ، دوم . 227 . مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسی (أمین الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقیق : السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی و السیّد فضل اللّه الیزدی الطباطبائی ، بیروت : دار المعرفة ، 1408 ق ، دوم . 228 . مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، علی بن أبی بکر الهیثمی (نور الدین الهیثمی) (م 807 ق ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد الدرویش ، بیروت : دار الفکر ، 1412 ق ، اوّل . 229 . محاسبة النفس ، علیّ بن موسی الحلّی (السید ابن طاووس) (م 664 ق) ، تهران : المکتبة المرتضویة ، سوم . 230 . محاسبة النفس ، عبد اللّه بن محمّد القُرَشی (ابن أبی الدنیا) (م 281 ق) ، تحقیق : مجدی السیّد إبراهیم ، قاهره : مکتبة القرآن ، اوّل . 231 . المحاسن ، أحمد بن محمّد بن خالد البرقی (م 280 ق ) ، تحقیق : السیّد مهدی الرجائی، قم : المجمع العالمی لأهل البیت علیهم السلام ، 1413 ق ، اوّل . 232 . المحاسن و المساوئ ، إبراهیم بن محمّد البیهقی(م 320 ق ) ، بیروت : دار صادر ، 1390 ق . 233 . المَحَجّة البیضاء فی تهذیب الإحیاء ، محمّد محسن بن شاه مرتضی الکاشانی (الفیض الکاشانی) (م 1091 ق )، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1415 ق ، سوم . 234 . مختصر بصائر الدرجات ، سعد بن عبد اللّه الأشعری القمّی (م 299 ق) ، اختصار : حسن بن سلیمان الحلّی (ق 8 ق) ، قم : دار الرسول المصطفی . 235 . مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول ، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (العلاّمة المجلسی) (م 1111 ق )، تحقیق : السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی ، تهران : دار الکتب الإسلامیّة ، 1404 ق ، اوّل . 236 . المَراسیل ، سلیمان بن الأشعث السِّجِستانی (أبو داوود) (م 275 ق) ، تحقیق: عبد العزیز عزّ الدین السیروان ، بیروت: دار القلم ، 1406 ق . 237 . مروج الذهب و معادن الجوهر ، علی بن الحسین المسعودی (م 346 ق ) ، تحقیق : محمّد محیی الدین عبد الحمید ، قاهره : مطبعة السعادة ، 1384 ق ، چهارم . 238 . المزار ، محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی (الشیخ المفید) (م 413 ق ) ، تحقیق : السیّد محمّد باقر الأبطحی ، قم : المؤتمر العالمی لألفیّة الشیخ المفید ، 1413 ق ، اوّل.
.
ص: 657
239 . المزار الکبیر ، محمّد بن جعفر المشهدی (ق 6 ق ) ، تحقیق : السیّد جواد القیّومی الإصفهانی ، قم : قیّوم ، 1419 ق ، اوّل. 240 . مسائل علیّ بن جعفر و مستدرکاتها ، علی بن جعفر الحسینی العلوی الهاشمی العُرَیضی (م 210 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، مشهد : المؤتمر العالمی للإمام الرضا علیه السلام ، 1409 ق ، اوّل . 241 . مسألة اُخری فی النصّ علی علیّ علیه السلام (ضمن مجموعة مصنّفات ألفیة الشیخ المفید) (م 413 ق) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام 1413 ق ، اوّل . 242 . مستدرکات علم رجال الحدیث ، علی النمازی الشاهرودی (م 1405 ق) ، اصفهان : حسینیه عماد زاده ، 1412 ق . 243 . المستدرک علی الصحیحین ، محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری (م 405 ق ) ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، 1411 ق ، اوّل. 244 . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، میرزا حسین النوری الطَّبَرسی (م 1320 ق ) ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، 1407 ق ، اوّل. 245 . المسترشد فی إمامة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام ، محمّد بن جریر الطبری الإمامی (ق 5 ق ) ، تحقیق : أحمد المحمودی ، تهران : مؤسّسة الثقافة الإسلامیّة لکوشانبور ، 1415 ق ، اوّل. 246 . مسکّن الفؤاد ، زین الدین بن علی الجَبَعی العاملی (الشهید الثانی) (م 965 ق) ، تحقیق: مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قم: مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، 1412 ق ، دوم . 247 . مسند أبی داوود الطَّیالِسی (مسند الطیالسی) ، سلیمان بن داوود البصری (أبو داوود الطیالسی) (م 204 ق ) ، بیروت : دار المعرفة . 248 . مسند أبی یعلی الموصلی ، أحمد بن علی التمیمی الموصلی (أبو یعلی) (م 307 ق ) ، تحقیق : إرشاد الحقّ الأثری ، جدّه : دار القبلة ، 1408 ق ، اوّل. 249 . مسند أحمد ، أحمد بن محمّد الشیبانی (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد الدرویش ، بیروت : دار الفکر ، 1414 ق، دوم . 250 . مسند إسحاق بن راهَوَیه، إسحاق بن إبراهیم الحنظلی المَروَزی (ابن راهَوَیه) (م 238 ق )، تحقیق : عبد الغفور عبد الحق حسین البلوشی ، مدینه : مکتبة الإیمان ، 1412 ق ، اوّل . 251 . مسند الإمام زید (مسند زید) ، المنسوب إلی زید بن علی بن الحسین علیهماالسلام(م 122 ق ) ، بیروت : منشورات دار مکتبة الحیاة ، 1966 م ، اوّل. 252 . مسند البزّار (البحر الزخّار) ، أحمد بن عمرو العِتکی البزّار (م 292 ق ) ، تحقیق : محفوظ الرحمان زین اللّه ، بیروت : مؤسّسة علوم القرآن ، 1409 ق ، اوّل .
.
ص: 658
253 . مسند الحمیدی ، عبد اللّه بن الزبیر الحمیدی (م 219 ق ) ، تحقیق : حبیب الرحمان الأعظمی ، مدینه : المکتبة السلفیّة . 254 . مسند الشامیین ، سلیمان بن أحمد الطبرانی (م 360 ق) ، تحقیق: حمدی عبد المجید السلفی ، بیروت: مؤسّسة الرّسالة . 255 . مسند الشِّهاب ، محمّد بن سلامة القضاعی (القاضی القُضاعی) (م 454 ق ) ، تحقیق : حمدی عبد المجید السلفی ، بیروت : مؤسّسة الرسالة ، 1405 ق ، اوّل . 256 . مسند فاطمة الزهراء ، عبد الرحمان بن أبی بکر السیوطی (م 911 ق) ، تحقیق : فوّاز أحمد زَمَرلی ، بیروت : دار ابن حزم ، 1414 ق ، اوّل . 257 . مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار ، علی بن الحسن الطَبْرِسی (ق 7 ق ) ، تهران : دار الکتب الإسلامیة ، 1385 ق ، اوّل . 258 . مصادقة الإخوان ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق) ، تحقیق: مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم: مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1410 ق . 259 . مصباح الزائر ، علی بن موسی الحلّی ( السیّد ابن طاووس ) (م 664 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، 1417 ق ، اوّل. 260 . مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة ، المنسوب إلی الإمام الصادق علیه السلام ، تحقیق : حسن المصطفوی ، تهران : قلم ، 1363 ش ، اوّل . 261 . المصباح فی الأدعیة و الصلوات و الزیارات ، إبراهیم بن علی الحارثی الهَمْدانی العاملی (م 905 ق ) ، قم : منشورات الرضی . 262 . مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق ) ، تحقیق : علی أصغر مروارید ، بیروت : مؤسّسة فقه الشیعة ، 1411 ق ، اوّل. 263 . المصباح المنیر فی غریب «الشرح الکبیر» للرافعی ، أحمد بن محمّد الفیّومی (م 770 ق ) ، قم : دار الهجرة ، 1414 ق ، دوم . 264 . المصنّف ، عبد الرزّاق بن همّام الصنعانی (م 211 ق ) ، تحقیق : حبیب الرحمان الأعظمی ، بیروت : المجلس العلمی . 265 . المصنَّف فی الأحادیث و الآثار ، عبد اللّه بن محمّد العبسی الکوفی (ابن أبی شیبة) (م 235 ق ) ، تحقیق : سعید محمّد اللحّام ، بیروت : دار الفکر . 266 . مطالب السَّؤول فی مناقب آل الرسول ، محمّد بن طلحة النصیبی الشافعی (م 652 ق ) ، تحقیق : ماجد أحمد العطیّة ، بیروت : مؤسّسة البلاغ ، 1420 ق . 267 . المعارف ، عبد اللّه بن مسلم الدینَوَری (ابن قُتَیبة) (م 276 ق ) ، تحقیق : ثروت عُکاشة ، قاهره : الهیئة المصریّة العامّة لکتب .
.
ص: 659
268 . معانی الأخبار ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1361 ش ، اوّل . 269 . المعجم الأوسط ، سلیمان بن أحمد اللّخمی الطَّبَرانی (م 360 ق ) ، تحقیق : طارق بن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهیم الحسینی ، قاهره : دار الحرمین ، 1415 ق ، اوّل . 270 . معجم البلدان ، یاقوت بن عبد اللّه الحَمَوی الرومی (م 626 ق ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، 1399 ق ، اول .
271 . معجم رجال الحدیث ، السیّد أبو القاسم الموسوی الخوئی (م 1413 ق ) ، قم : مدینة العلم ، 1403 ق ، سوم . 272 . معجم السفر ، أحمد بن محمّد السلفی (م 573 ق) ، شرح: عبد اللّه عمر البارودی ، بیروت: دار الفکر ، 1414 ق . 273 . المعجم الصغیر ، سلیمان بن أحمد اللّخمی الطَّبَرانی (م 360 ق ) ، تحقیق : محمّد عثمان ، بیروت : دار الفکر ، 1401 ق ، دوم . 274 . معجم قبائل العرب ، عمر رضا کحّالة ، بیروت : مؤسّسة الرسالة ، 1414 ق ، هفتم . 275 . المعجم الکبیر ، سلیمان بن أحمد اللّخمی الطَّبَرانی (م 360 ق ) ، تحقیق : حمدی عبد المجید السلفی ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، 1404 ق ، دوم . 276 . معجم مقاییس اللّغة ، أحمد بن فارس الرازی (م 395 ق) ، تحقیق : عبد السلام محمّد هارون ، مصر : شرکة مکتبة مصطفی البابی و أولاده . 277 . المعجم الوسیط ، جماعة من المؤلّفین ، قاهره : المجمع العلمی العربی . 278 . معرفة الثقات من رجال أهل العلم و الحدیث و من الضعفاء و ذکر مذاهبهم و أخبارهم ، أحمد بن عبد اللّه العِجلی الکوفی (م 261 ق) ، تحقیق : عبد العلیم عبد العظیم البستوی ، مدینه : مکتبة الدار ، 1405 ق ، اوّل . 279 . المعیار و الموازنة فی فضائل الإمام أمیرالمؤمنین علیه السلام ، محمّد بن عبد اللّه الإسکافی (م 240ق) ، تحقیق : محمّد باقر المحمودی ، بیروت : مؤسّسة المحمودی ، 1402ق . 280 . المغازی ، محمّد بن عمر بن واقد (الواقدی) (م 207 ق ) ، تحقیق : مارسدن جونس ، بیروت : عالم الکتب ، 1404 ق ، سوم . 281 . مقاتل الطالبیّین ، علی بن الحسین الأصبهانی (أبوالفرج) (م 356 ق ) ، تحقیق : السیّد أحمد صقر ، قم : منشورات الشریف الرضی ، 1405 ق ، اوّل . 282 . المقالات و الفرق ، سعد بن عبد اللّه الأشعری القمّی (م 301 ق) ، تهران : عطایی ، 1342 ش .
.
ص: 660
283 . مقباس الهدایة فی علم الدرایة ، عبد اللّه بن محمّد حسن المامقانی (م 1351 ق) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، بیروت : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام، 1411 ق ، اوّل . 284 . مقتل الحسین علیه السلام ، موفّق بن أحمد المکّی الخوارزمی (م 568 ق ) ، تحقیق : محمّد السماوی ، قم : مکتبة المفید . 285 . مقتل الحسین علیه السلام ، لوط بن یحیی الأزدی الکوفی (أبو مِخنَف) (م 157 ق )، قم: المطبعة العلمیّة، 1364 ش ، دوم . 286 . المقنع فی الإمامة ، عبید اللّه بن عبد اللّه السدّ آبادی (ق 5 ق ) ، تحقیق : شاکر سبع ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1414 ق ، اوّل . 287 . المقنعة ، محمّد بن محمّد بن النعمان العُکبَری البغدادی (الشیخ المفید) (م 413 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة النشر الإسلامی ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1410 ق ، دوم . 288 . مکارم الأخلاق ، الفضل بن الحسن الطَبْرِسی (أمین الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقیق : علاء آل جعفر ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1414 ق ، اوّل. 289 . الملل و النحل ، محمّد بن عبد الکریم الشهرستانی (م 548 ق ) ، بیروت : دار المعرفة ، 1406 ق . 290 . الملهوف علی قتلی الطفوف ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقیق : فارس تبریزیان ، تهران : دار الاُسوة ، 1414 ق، اوّل . 291 . مناقب آل أبی طالب (المناقب لابن شهر آشوب) ، محمّد بن علی المازندرانی (ابن شهرآشوب) (م 588 ق ) ، قم : المطبعة العلمیّة . 292 . مناقب الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام (المناقب للکوفی) ، محمّد بن سلیمان الکوفی القاضی (م 300 ق ) ، تحقیق : محمّد باقر المحمودی ، قم : مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیّة ، 1412 ق ، اوّل . 293 . مناقب علی بن أبی طالب علیه السلام (المناقب لابن المغازلی) ، علی بن محمّد الواسطی الشافعی (ابن المَغازلی) (م 483 ق ) ، به کوشش : محمّد باقر البهبودی ، تهران : المکتبة الإسلامیّة ، 1402 ق ، دوم . 294 . المناقب (المناقب للخوارزمی) ، الموفّق بن أحمد المکّی الخوارزمی (م 568 ق ) تحقیق : مالک المحمودی ، قم : مؤسّسة النشر الإسلامی ، 1414 ق ، دوم . 295 . المنتخب من مُسنَد عبد بن حُمَید ، عبد بن حُمَید (م 249 ق ) ، تحقیق : السیّد صبحی البدری السامرّائی و محمود محمّد خلیل الصعیدی ، قاهره : مکتبة السنّة ، 1408 ق ، اوّل . 296 . المنتظم فی تاریخ الاُمم و الملوک ، عبد الرحمان بن علی بن الجوزی (ابن الجوزی) (م 597 ق ) ، تحقیق : محمّد عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، 1412 ق ، اوّل. 297 . مُنیة المرید فی آداب المفید و المستفید ، زین الدین بن علی الجبعی العاملی (الشهید الثانی) (م 965 ق ) ، تحقیق : رضا المختاری ، قم : مکتب الإعلام الإسلامی ، 1409 ق ، اوّل .
.
ص: 661
298 . موارد الظمآن إلی زوائد ابن حِبّان ، علی بن أبی بکر الهیثمی (نور الدین الهیثمی) (م 807 ق ) ، تحقیق : عبد الرزّاق حمزة ، بیروت : دار الکتب العلمیّة . 299 . المواعظ العددیّة ، محمّد بن محمّد الحسینی العاملی (ابن القاسم) (ق 11 ق ) ، تحریر : المیرزا علی المشکینی الأردبیلی ، قم : الهادی ، 1406 ق ، اوّل . 300 . موسوعة الإمام علیّ علیه السلام فی الکتاب و السنّة و التاریخ ، محمّد الرَّیشَهری و آخرون، قم و بیروت : دار الحدیث ، 1422 ق . 301 . الموطّأ ، مالک بن أنس (م 158 ق ) ، تحقیق : محمّد فؤاد عبد الباقی ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، 1406 ق ، اوّل. 302 . مهج الدعوات و منهج العبادات ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) تحقیق : حسین الأعلمی ، بیروت : مؤسّسة الأعلمی ، 1414 ق ، اوّل. 303 . میزان الإعتدال فی نقد الرجال ، محمّد بن أحمد الذهبی (م 748 ق ) ، تحقیق : علی محمّد البجاوی ، بیروت : دار الفکر . 304 . المیزان فی تفسیر القرآن ، السیّد محمّد حسین الطباطبائی (م 1402 ق ) ، قم : إسماعیلیان ، 1394 ق ، سوم . 305 . المؤمن ، الحسین بن سعید الکوفی الأهوازی (م 250 م) ، تحقیق : مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1404 ق ، اوّل . 306 . نثر الدرّ ، منصور بن الحسین الآبی (أبو سعید الوزیر) (م 421 ق ) ، تحقیق : محمّد علی قرنة ، مصر : الهیئة المصریة العامّة ، 1981 م ، اوّل . 307 . نزهة الناظر و تنبیه الخواطر ، الحسین بن محمّد الحُلوانی (ق 5 ق) تحقیق : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1408 ق ، اوّل. 308 . نضرة النعیم فی مکارم أخلاق الرسول الکریم ، صالح بن عبد اللّه بن حُمید و آخرون ، جدّه : دار الوسیلة ، 1420 ق ، اوّل . 309 . النوادر ، فضل اللّه بن علی الحسینی الراوندی(م 573 ق )،نجف :المطبعة الحیدریة،1370 ق، اوّل . 310 . النوادر ، أحمد بن محمّد الأشعری القمی (م 280 ق)، تحقیق: مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم: مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1408 ق . 311 . نوادر الاُصول فی معرفة أحادیث الرسول ، محمّد بن علی التِّرمِذی (الحکیم الترمذی) (م 320 ق) ، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا ، بیروت: دار الکتب العلمیّة ، 1413 ق ، اوّل . 312 . النوادر (مستطرفات السرائر) ، محمّد بن أحمد بن إدریس الحلّی (م 598 ق) ، تحقیق: مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم: مدرسة الامام المهدی علیه السلام ، 1408 ق ، اوّل .
.
ص: 662
313 . نوادر المعجزات ، محمّد بن جریر الطبری الإمامی (ق 5 ق) ، تحقیق : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، قم : مؤسّسة الإمام المهدی علیه السلام ، 1410 ق ، اوّل . 314 . نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار ، مؤمن بن حسن الشِّبلَنجی (م 1298 ق ) ، بیروت : دار الکتب العلمیّة ، 1398 ق ، اوّل. 315 . نور الثقلین ، عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی (م 1112 ق ) ، تحقیق : السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی ، قم : إسماعیلیان ، 1412 ق ، چهارم . 316 . النهایة فی غریب الحدیث و الأثر ، مبارک بن محمّد الجَزَری (ابن الأثیر) (م 606 ق ) ، تحقیق : طاهر أحمد الزاوی ، قم : إسماعیلیان ، 1367 ش ، چهارم . 317 . نهج البلاغة من کلام الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام ، جمع وتدوین : محمّد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی) (م 406 ق) ، تصحیح : صبحی الصالح ، قم : دار الحدیث ، 1424 ق ، اوّل . 318 . الوافی ، محمّد محسن بن شاه مرتضی الکاشانی (الفیض الکاشانی) (م 1091 ق ) ، تحقیق : ضیاء الدین الحسینی الإصفهانی ، اصفهان : مکتبة الإمام أمیر المؤمنین علی علیه السلام ، 1406 ق ، اوّل . 319 . الوافی بالوَفَیات ، خلیل بن أیبک الصَّفَدی (م 749 ق ) ، ویسبادن (آلمان) : فرانْزشْتایْنر ، 1381 ق ، دوم . 320 . الوجیزة فی الرجال ، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (م 1111 ق) ، تحقیق و تصحیح : محمّد کاظم رحمان ستایش ، تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، 1378 ش ، اوّل . 321 . وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (م 1104 ق ) ، تحقیق : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسّسة آل البیت علیهم السلام ، 1409 ق ، اوّل. 322 . وقعة صفّین ، نصر بن مزاحم المِنقری (م 212 ق ) ، تحقیق : عبد السلام محمّد هارون ، قم : مکتبة آیة اللّه المرعشی ، 1382 ق ، دوم . 323 . الیقین باختصاص مولانا علیّ علیه السلام بإمرة المسلمین ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقیق : محمّد باقر الأنصاری ، قم : مؤسّسة دار الکتاب ، 1413 ق ، اوّل. 324 . ینابیع المودّة لذوی القربی ، سلیمان بن إبراهیم القُندوزی الحنفی (م 1294 ق ) ، تحقیق : علی جمال أشرف الحسینی ، تهران : دار الاُسوة ، 1416 ق ، اوّل.
.
ص: 663
فهرست تفصیلی .
ص: 664
. .
ص: 665
. .
ص: 666
. .
ص: 667
. .
ص: 668
. .
ص: 669
. .
ص: 670
. .
ص: 671
. .
ص: 672
. .
ص: 673
. .
ص: 674
. .
ص: 675
. .
ص: 676
. .
ص: 677
. .
ص: 678
. .
ص: 679
. .
ص: 680
. .