منتخب نهج الذکر عربی - فارسی

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : منتخب نهج الذکر عربی - فارسی/محمدی ری شهری ؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

مشخصات نشر : قم: دارالحدیث، 1390

مشخصات ظاهری : 640ص.

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

يادداشت : چاپ2

شماره کتابشناسی ملی : 2743466

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيش گفتار

پيش گفتارياد خدا ، رمز خودسازى و سازندگى و صعود به قلّه كمالات انسانى است . ياد خدا ، بهترين سرمايه تأمين سعادت فردى و اجتماعى ، مادّى و معنوى ، و دنيا و آخرت است و در يك جمله : ياد خدا ، ياد خويش است و فراموشى او ، فراموشى خود! براى بهره بردارى از اين سرمايه عظيم ، آگاهى يافتن از ارزش و اهمّيت آن و نيز شناخت روش ها ، آداب ، آفات و آثار آن از منظر قرآن و احاديث ، ضرورى به نظر مى رسد . براى تأمين شناخت هاى بايسته در اين باره ، تاكنون ، تلاش هاى ارزنده و فراوانى صورت گرفته است ؛ امّا _ همان گونه كه در مقدّمه كتاب نهج الدعاء بيان شد _ ، با عنايت به نياز روزافزون تشنگان معارف اسلام ناب ، بويژه مراكز پژوهشى و پژوهشگران علوم اسلامى ، ميدان براى تلاش بيشتر و ارائه مجموعه هايى كاربردى تر ، باز است . نهج الذكر ، حركتى نوين در جهت رسيدن به اين آرمان بلند است كه با نظمى نوين و سهل الوصول و «درآمد»ها و «تحليل»هايى كارآمد ، در ده بخش ، در خدمت فرهيختگان و تشنگان معارف زلال اسلامى قرار مى گيرد . در اين كتاب ، افزون بر تبيين مسائل كلّى مربوط به ياد خدا ، در باره ده عنوان از بارزترين مصاديق ذكر در قرآن و احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام به تفصيل ، مطالبى ارائه مى گردد . اين اذكار ، عبارت اند از : «بَسمَله» ، «تسبيح» ، «تحميد» ، «تهليل» ، «تكبير» ، «حَوقَله» ، «استثناء» ، «استعاذه» ، «استغفار» و «صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت ايشان» .

.

ص: 8

گفتنى است كه متن كامل اين كتاب ، در چهار جلد ، پيش از اين ، تقديم پژوهشگران شد ؛ ليكن براى آن كه همگان بتوانند از رهنمودهاى قرآن ، پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام در زمينه مهم ترين عوامل خودسازى و سازندگى بهره مند شوند ، اينك گزيده آن _ كه توسط فاضل گران قدر جناب آقاى رسول اُفقى فراهم آمده است _ در اختيار علاقه مندان قرار مى گيرد . نكاتى كه در تلخيص اين مجموعه مورد توجه بوده اند ، عبارت اند از : 1 . حفظ مطالب اصلى و تقريبا همه عناوين اصلى و فرعى ، بجز «اذكار مأثور» (1) ، 2 . حفظ همه درآمدها ، تحليل ها و توضيحات ، بجز چند مورد اندك ، 3 . انتخاب جامع ترين و گوياترين و شيواترين احاديث در زير هر عنوان ، 4 . تلخيص پانوشت ها با اكتفا به مهم ترين منابع حديث ، در حدّى كه هر پانوشتى از يك سطر ، تجاوز نكند . از همه همكاران عزيز و بزرگوارى كه در گردآورى ، تدوين ، ارزيابى ، نقد ، تصحيح ، ويرايش و نشر اين مجموعه مساعدت كرده اند ، بويژه از جناب آقاى رسول افقى _ كه تلخيص كتاب را به عهده داشتند و متن كتاب نيز با همكارى ايشان به ثمر رسيد _ ، صميمانه سپاس گزارم . رَبَّنا! تَقَبَّل مِنّا ؛ إنَّكَ أنتَ العَزيزُ الحَكيمُ . وَ اجعَل لِسانَنا بِذِكرِكَ لَهِجا وقُلوبَنا بِحُبِّكَ مُتَيَّما . محمّد محمدى رى شهرى 20 / 4 / 1387 7 رجب 1429

.


1- .مقصود از «اذكار مأثور» ، ذكرهايى است كه متن آن از از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام روايت شده است .

ص: 9

فصل يكم : ياد كردن و فراموش كردن خدا

واژه شناسى «ذكر»

فصل اول: ياد كردن و فراموش كردن خداواژه شناسى «ذكر»واژه شناسان براى مادّه «ذكر» ، دو معنا بيان كرده اند : يكى «يادكرد» در مقابل «فراموشى» ، و ديگرى «نَرى» در مقابل «مادگى» . راغب اصفهانى ، در تبيين معناى «ذكر» در مقابل «فراموشى» مى گويد : معناى ذكر ، حالتى است براى نفس كه انسان به سبب آن ، مى تواند آنچه را آموخته ، [ در ذهن] نگه دارد و از اين جهت ، مانند «حفظ» است ؛ منتها حفظ به معناى به ياد سپارى است ، و ذكر به معناى يادآورى . معناى ديگر «ذكر» ، حاضر كردن چيزى در دل يا آوردن آن به زبان است . لذا گفته مى شود : ذكر ، دو گونه است : ذكر قلبى و ذكر زبانى (لسانى) ، و هر يك از اين دو نيز بر دو گونه است : يكى يادآورى چيزى است كه فراموش شده است ، و ديگرى به معناى ادامه حفظ و به يادسپارى است . به هر گفته اى نيز ذكر مى گويند . (1) ريشه يابى واژه ذكر ، نشان مى دهد كه اصل در معناى آن ، «ياد» در مقابل

.


1- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 328 .

ص: 10

ذِكر ، در قرآن و حديث

«فراموشى» است و استعمال آن در معانى ديگر ، بدان مناسبت است كه مورد استعمال ، داراى خصوصيتى است كه موجب ياد و توجّه انسان به آن مى شود ، چنان كه به پسر ، از آن جهت «ذَكَر» و «مذكَّر» گفته شده كه موجب زنده ماندن و بقاى ياد و نام پدر مى گردد .

ذِكر ، در قرآن و حديثكلمه «ذكر» در قرآن و احاديث اسلامى كاربردهاى فراوانى دارد ؛ ليكن آنچه در اين جا مورد بررسى است ، «ياد خداوند متعال» در مقابل «نسيان» و يا «غفلت» از اوست . بر پايه آيات و احاديثى كه در اين فصل خواهد آمد ، ياد خدا ، فلسفه همه عبادات ، هدف همه برنامه هاى تكامل آفرين اسلام ، و بهترين و سازنده ترينِ اعمال جوارحى و جوانحى است ، چنان كه از پيامبر خدا روايت شده است : إنَّه لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ تَعالى و لا أنجى لِعَبدٍ مِن كُلِّ سَيِّئَةٍ فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مِن ذِكرِ اللّهِ . (1) هيچ كارى در نزد خداوند متعال ، محبوب تر ، و در رهانيدن بنده از هر گونه بدى ، در دنيا و آخرت ، مؤثّرتر از يادكرد خدا نيست . بر اين اساس ، ياد خدا ، تنها عبادتى است كه در مقرّرات دينى ، حدّ و مرزى براى آن معيّن نشده ؛ بلكه در هر حال و در هر زمان و در هر مكانى مطلوب است و هر چه بيشتر ، بهتر : قالَ الصّادِقُ عليه السلام : ما مِن شَى ءٍ إلّا و لَهُ حَدٌّ يَنتَهى إلَيهِ إلَا الذِّكرَ ؛ فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهى إلَيهِ ... (2) امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ چيزى نيست ، مگر اين كه حدّ و نهايتى دارد كه بدان

.


1- .ر . ك : ص 43 ح 60 .
2- .براى ديدن ادامه حديث ر . ك : ص 21 ح 16 .

ص: 11

معناى ذكر

پايان مى پذيرد ، بجز ياد خدا كه آن را حد و پايانى نيست ...

معناى ذكرحقيقت ذكر ، عبارت است از توجّه دل به آفريدگار جهان و احساس اين واقعيت كه جهان ، محضر خداست و انسان ، در حضور اوست ، و اين معنا تحقّق نمى يابد ، مگر با دو شرط : يكى معرفت حقيقى نسبت به خداوند متعال ، و ديگرى توجّه به او . به بيان روشن تر ، تا انسان ، آفريدگار حقيقى جهان را نشناسد ، نمى تواند او را ياد كند . بنا بر اين ، كسانى كه چيزى غير از معبود حقيقى را عبادت مى كنند ، در واقع ، او را ياد نكرده اند ؛ بلكه پندار خود را ياد كرده اند : «إِنْ هِىَ إِلَا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَ_نٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَا الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَى الْأَنفُسُ . (1) اين [بتان] ، جز نام هايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نام گذارى كرده ايد، و خدا بر حقّانيت آنها هيچ دليلى نفرستاده است . آنان ، جز از گمان و آنچه كه دلخواهشان است ، پيروى نمى كنند » . هنگامى كه انسان ، خداى حقيقى را شناخت و خود را در محضر او ديد ، نخستين اثر ياد خداوند متعال ، فرمانبرى از اوست . از اين رو ، هر چه معرفت انسان نسبت به آفريدگار خود بيشتر گردد و بيشتر به ياد او باشد ، اطاعتش از حضرت حق ، افزون تر مى شود . بنا بر اين ، انجام دادن واجبات الهى و ترك محرّمات ، نشانه معرفتِ حقيقى و ذكر حقيقى است و كسى كه با زبان ذكر مى گويد ، ولى كردارش با گفتار او هماهنگ نيست ، غافل و ناسى (فراموشكار) شمرده مى شود ، نه ذاكر ؛ چنان كه از پيامبر خدا

.


1- .نجم : آيه 23 .

ص: 12

دشوارترين فريضه

عوامل ذكر

اشاره

روايت شده است : مَن أطاعَ اللّهَ فَقَد ذَكَرَ اللّهَ ، و إن قَلَّت صَلاتُهُ و صِيامُهُ و تِلاوَتُهُ . و مَن عَصَى اللّهَ فَقَد نَسِيَ اللّهَ ، و إن كَثُرَت صَلاتُهُ و صِيامُهُ و تِلاوَتُهُ لِلقُرآنِ . (1) كسى كه از خدا اطاعت كند ، در واقع او را ياد كرده است ، هر چند نماز و روزه و قرآن خواندنش اندك باشد ، و كسى كه خدا را نافرمانى كند ، در واقع ، خدا را فراموش كرده است ، هر چند نماز و روزه و تلاوت قرآنش بسيار باشد . اين تفسير از ذكر ، روشن مى كند كه حقيقت ذكر ، توجّه قلبىِ برآمده از معرفت حقيقى خدا و همراه با مسئوليت شناسى است .

دشوارترين فريضهنكته قابل تأمّل ، اين كه احاديث اهل بيت عليهم السلام ذكر را به مفهومى كه بيان شد ، دشوارترين فريضه اى مى دانند كه در هر حال ، انجام دادن آن ، لازم است ، (2) بدين معنا كه شخص مؤمن ، بايد نفس خود را چنان تربيت كند كه ذكر ، مَلَكه او گردد ؛ يعنى ياد خدا به گونه اى در جانش نفوذ كند كه وقتى گناهى براى او پيش مى آيد ، ياد خدا مانع از انجام دادن آن شود و انواع ذكرها كه در عنوان «اقسام ياد خدا» (3) آورده شده ، مقدّمه پيدايش اين حالت معنوى است .

عوامل ذكرمهم ترين مسئله در اين فصل ، شناخت اسباب و عوامل ذكر و عوامل تداوم آن در زندگى است . آنچه با الهام از قرآن و احاديث اسلامى در تبيين اين مسئله مى توان

.


1- .ر . ك : ص 47 ح 67 .
2- .ر . ك : ص 47 (حقيقت ياد خدا) .
3- .ر . ك : ص 53 (اقسام ياد خدا) .

ص: 13

1 . پيكار با موانع ياد خدا

2 . تقويت خداشناسى

گفت ، اين است كه مهم ترين عوامل ياد خدا و تداوم آن ، از اين قرارند :

1 . پيكار با موانع ياد خدانخستين اقدام لازم براى تحصيل ذكر و تداوم آن ، آفت زدايى از ذِكر و مبارزه با موانع ياد خداست . بر پايه ره نمودهاى قرآن و احاديث اسلامى ، هر كارى كه قدرت تعقّل را در انسان ضعيف و ناكارآمد مى كند (مانند : دنياپرستى ، شرابخوارى ، قماربازى ، سرگرمى هاى نامشروع ، آرزوى دراز و پُرخورى) ، موجب سلطه يافتن شيطان بر مجارى ادراكى انسان و مانع از ياد خدا بودن است . (1)

2 . تقويت خداشناسىپس از آفت زدايى از ذكر ، هر اقدامى كه به تقويت بنيه خداشناسى انسان بينجامد ، به تداوم ياد او كمك مى كند ؛ زيرا خداوند متعال ، كمال و جمال مطلق است . از اين رو ، هر چه بر معرفت انسان نسبت به او افزوده شود ، بر محبّتش افزوده مى گردد و هر چه او را بيشتر دوست داشته باشد ، بيشتر به ياد اوست . (2) عاشق ، نمى تواند به ياد معشوق خود نباشد . از اين رو ، شيرينىِ ياد محبوب ، در كام اهل معرفت ، شيرين تر از خواب است (3) و چنان كه در حديث قدسى آمده است : كَذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ يُحِبُّنى فَإِذا جَنَّهُ اللَّيلُ نامَ عَنّى . أ لَيسَ كُلُّ مُحِبٍّ يُحِبُّ خَلوَةَ حَبيبِهِ ؟! (4) دروغ مى گويد كسى كه مدّعى است مرا دوست دارد ، امّا چون شب مى شود ، مى خوابد. مگر نه اين است كه هر عاشقى دوست دارد با معشوقش خلوت كند؟!

.


1- .ر . ك : ص 63 (آفت هاى ياد خدا) .
2- .ر . ك : ص 61 ح 99 .
3- .ر . ك : ص 59 ح 98 .
4- .الأمالى ، صدوق : ص 438 ح 577 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 329 .

ص: 14

3 . ياد مرگ

4 . دعا براى الهام شدن ذكر

3 . ياد مرگدر كنار آفت زدايى از ياد خدا و تقويت بنيه خداشناسى ، ياد مرگ و پيامدهاى آن نيز مى تواند در توجّه بيشتر انسان به خداوند متعال ، مؤثّر باشد . (1)

4 . دعا براى الهام شدن ذكريكى از مهم ترين عوامل ذكر ، الهام است . به تعبيرى كه در حديث نبوى آمده ، الهام شدن ذكر خدا به دل ، بزرگ ترين نعمت الهى است : ما مَنَّ اللّهُ تَعالى عَلى عِبادِهِ بِمِثلِ أن يُلهِمَهُم ذِكرَهُ . (2) خداوند متعال به بندگانش نعمتى نداده كه چون الهام كردنِ ياد خود به آنان باشد . يكى از بزرگان اهل معرفت مى فرمود : «تلاش كنيد كه خداوند متعال ، خود ، ذكرش را به شما الهام كند . الهامِ ذكر ، همه لوازم آن و از جمله تداوم ذكر را به همراه دارد» . بر اساس ره نمودهاى اهل بيت عليهم السلام ، دعا ، يكى از مؤثّرترين تلاش ها براى دستيابى به الهام ذكر و چشيدن حلاوت آن است . لذا پيشوايان اسلام ، ضمن دعا ، مكرّر از خداوند متعال مى خواهند كه ذكر خود را به قلب آنها الهام نمايد ، چنان كه در روايتى از امام على عليه السلام آمده : إلهى ! و ألهِمنى وَلَها بِذِكرِكَ إلى ذِكرِكَ . (3) خداوندا! با يادت ، در من شيدايى به ياد خودت را الهام كن .

.


1- .ر . ك : ص 61 (به ياد آوردن قبر) .
2- .ر . ك : ص 61 ح 100 .
3- .الإقبال : ج 3 ص 298 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 98 ح 13 .

ص: 15

آداب ذكر

مهم ترين موارد ذكر

آثار و بركات ذكر گفتن انفرادى و اجتماعى

آداب ذكرياد خدا كردن ، آدابى دارد كه رعايت آنها براى بهره گيرى بيشتر از بركات ذكر ، ضرورى است . مهم ترينِ اين آداب ، عبارت اند از : طهارت ، خشوع ، خلوص ، تعظيم ، نشاط ، فراموش كردن خواسته هاى نفسانى ، شوق نسبت به ديدار قلبى خدا ، و از همه مهم تر ، پرهيز از گناه . (1)

مهم ترين موارد ذكرنيكو بودن ياد خدا ، اختصاص به زمان ، مكان و حال خاصّى ندارد ؛ بلكه ذكر در هر حالى نيكوست ؛ امّا با اين وصف ، در موارد خاصّى ياد خدا مورد تأكيد قرار گرفته است و اين ، بدان معناست كه ياد خدا در اين موارد ، ضرورت بيشترى دارد و آثار و بركات آن براى زندگىِ فردى و اجتماعى انسان ، بيشتر است . (2)

آثار و بركات ذكر گفتن انفرادى و اجتماعىياد خدا ، آثار و بركات فراوانى براى زندگى فردى و اجتماعى ، مادّى و معنوى ، و دنيوى و اُخروىِ انسان دارد . در عنوان «بركت هاى ياد خدا» ، آثار برجسته ياد خدا مطرح شده كه شمارى از آنها آثار ذكر انفرادى و شمارى ديگر بركات ذكر جمعى است . (3) به دليل اهمّيت اين موضوع ، در پايان اين فصل ، آثار و بركات ياد خدا و همچنين زيان هاى فراموشىِ او ، ضمن تحليلى به طور مستقل مورد بررسى قرار خواهند گرفت . (4)

.


1- .ر . ك : ص 71 (آداب ياد خدا) .
2- .ر . ك : ص 81 (مهم ترين اوقات ياد خدا) .
3- .ر . ك : ص 103 _ 131 .
4- .ر . ك : ص 142 (تحليلى درباره بركات ياد خدا و زيان هاى فراموش كردن او) .

ص: 16

1 / 1الحَثُّ عَلى ذِكرِ اللّهِالف _ الحَثُّ عَلى كَثرَةِ الذِّكرِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا* وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» . (1)

«فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فِى الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» . (2)

راجع : آل عمران : 41 ، طه : 34 ، الشعراء : 227 ، الأحزاب : 35 ، الإنسان : 25 .

الحديثسنن الترمذي عن أبي سعيد الخدري :إنّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله سُئِلَ : أيُّ العِبادِ أفضَلُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ؟ قالَ : «وَ الذَّ كِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّ كِرَ تِ» (3) . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ ، فَقَد بَرِئَ مِنَ النِّفاقِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ذَكَرَ اللّهَ كَثيرا كُتِبَت لَهُ بَراءَتانِ : بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، وبَراءَةٌ مِنَ النِّفاقِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ ، أظَلَّهُ اللّهُ في جَنَّتِهِ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن عَجَزَ مِنكُم عَنِ اللَّيلِ أن يُكابِدَهُ (8) ، وبَخِلَ بِالمالِ أن يُنفِقَهُ ، وجَبُنَ عَنِ العَدُوِّ أن يُجاهِدَهُ ، فَليُكثِر مِن ذِكرِ اللّهِ . (9)

.


1- .الأحزاب : 41 و 42 .
2- .الجمعة : 10 .
3- .الأحزاب : 35 .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 458 ح 3376 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 151 ح 11720 .
5- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 86 ح 6931 ، كنز العمّال : ج 1 ص 425 ح 1827 .
6- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 3 .
7- .الكافي : ج 2 ص 122 ح 4 وص 500 ح 5 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 191 .
8- .مكابدة الأمرِ : معاناة مشقّته ، وكابَدْت الأمر : إذا قاسَيت شدّته (لسان العرب : ج 3 ص 376) .
9- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 291 ح 508 ، المعجم الكبير : ج 11 ص 70 ح 11121 نحوه .

ص: 17

1 / 1 تشويق به ياد كردن از خدا

اشاره

الف _ خدا را بسيار ياد كنيد

1 / 1تشويق به ياد كردن از خداالف _ خدا را بسيار ياد كنيدقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را ياد كنيد، يادى بسيار ، و صبح و شام ، او را به پاكى بستاييد» .

«و چون نماز گزارده شد، در [ روى ] زمين پراكنده گرديد و فضل خدا را جويا شويد و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه شما رستگار گرديد.»

ر . ك : آل عمران : آيه 41 ، طه : آيه 34 ، شعرا : آيه 227 ، أحزاب : آيه 35 ، انسان : آيه 25 .

حديثسنن الترمذى_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: از پيامبر خدا سؤال شد : در روز رستاخيز ، كدام بنده نزد خداوند ، منزلت والاترى دارد؟ فرمود : «آن مردان و زنانى كه خدا را بسيار ياد مى كنند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه خدا را بسيار ياد كند ، از نفاق ، رها شده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بسيار ياد خدا كند ، دو برات برايش نوشته شود : يكى بَرات رهايى از آتش ، و ديگرى بَرات رهايى از نفاق .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خدا را بسيار ياد كند ، خداوند عز و جل او را در سايه سار بهشتش جاى دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از شما كه نمى تواند رنج شب خيزى را تحمّل كند و از خسيسى نمى تواند مالى انفاق كند و از جهاد كردن با دشمن مى ترسد ، پس خدا را بسيار ياد كند .

.

ص: 18

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل عَلى كُلِّ حالٍ ؛ فَلَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ ولا أنجى لِعَبدِهِ مِن ذِكرِ اللّهِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)

المعجم الكبير عن مربع عن اُمّ أنس_ أنَّها قالَت لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله _: يا رَسولَ اللّهِ أوصِني! قالَ : اُهجُرِي المَعاصِيَ فَإِنَّها أفضَلُ الهِجرَةِ ، وحافِظي عَلَى الفَرائِضِ فَإِنَّها أفضَلُ الجِهادِ ، وأكثِري مِن ذِكرِ اللّهِ فَإِنَّكِ لا تَأتينَ (2) اللّهَ بِشَيءٍ أحَبَّ إلَيهِ مِن كَثرَةِ ذِكرِهِ . (3)

مسند ابن حنبل عن معاذ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، قال :إنَّ رَجُلاً سَأَلَهُ فَقالَ : أيُّ المُجاهِدينَ أعظَمُ أجرا ؟ قالَ : أكثَرُهُم للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا . قالَ : فَأَيُّ الصائِمينَ أعظَمُ أجرا؟ قالَ : أكثَرُهُم للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا . ثُمَّ ذَكَرَ لَنَا الصَّلاةَ ، وَالزَّكاةَ ، وَالحَجَّ ، وَالصَّدَقَةَ ، كُلُّ ذلِكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : أكَثرُهُم للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى ذِكرا . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكُم بِخَيرِ أعمالِكُم لَكُم ، وأرفَعِها في دَرَجاتِكُم ، وأزكاها عِندَ مَليكِكُم ، وخَيرٍ لَكُم مِنَ الدِّينارِ وَالدِّرهَمِ ، وخَيرٍ لَكُم مِن أن تَلقَوا عَدُوَّكُم فَتَقتُلوهُم ويَقتُلوكُم؟ فَقالوا : بَلى ! فَقالَ : ذِكرُ اللّهِ عز و جل كَثيرا . (5)

عنه عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : مَن خَيرُ أهلِ المَسجِدِ ؟ فَقالَ : أكثَرُهُم للّهِِ ذِكرا . (6)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 395 ح 521 ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1836 .
2- .في المصدر : «لا تأتي» ، والصواب ما أثبتناه كما في المصادر الاُخرى .
3- .المعجم الكبير : ج 25 ص 129 ح 313 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 309 ح 15614 ، المعجم الكبير : ج 20 ص 186 ح 407 .
5- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 109 ح 96 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 157 ح 29 .
6- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 234 وليس فيه «للّه » ، بحار الأنوار : ج 93 ص 161 ح 42 .

ص: 19

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در همه حال ، خداوند عز و جل را بسيار ياد كنيد ؛ زيرا هيچ عملى نزد خداوند محبوب تر و براى بنده ، نجات بخش تر از ياد خدا در دنيا و آخرت نيست .

المعجم الكبير_ به نقل از مِربع _: اُمّ انس به پيامبر خدا گفت : مرا سفارشى نما ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «از گناهان دورى كن ، كه اين ، برترين هجرت است و واجبات را پاس بدار ، كه اين ، برترين جهاد است و بسيار ياد خدا باش ؛ زيرا نزد خداوند ، چيزى كه برايش محبوب تر از بسيارىِ ياد او باشد ، نيست .

مسند ابن حنبل_ به نقل از مُعاذ _: مردى از پيامبر خدا بپرسيد : پاداش كدام مجاهدان ، بزرگ تر است ؟ فرمود : «آنان كه بيشتر خداوند _ تبارك و تعالى _ را ياد كنند» . پرسيد : پاداش كدام روزه داران ، بزرگ تر است ؟ فرمود : «آنان كه بيشتر خداوند _ تبارك و تعالى _ را ياد كنند» . به همين سان [آن مرد] از نماز و زكات و حجّ و صدقه (/ زكات) پرسيد و هر بار ، پيامبر خدا مى فرمود : «آنان كه بيشتر خداوند _ تبارك و تعالى _ را ياد كنند» .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «آيا به شما از بهترين اعمالتان كه از همه اعمالتان بلند پايه تر و نزد خداوندگارتان ، پاكيزه تر و برايتان از [انفاق] درهم و دينار بهتر است و از اين كه با دشمنتان رو به رو شويد و بكُشيد و كشته شويد ، با ارزش تر است ، خبر ندهم ؟» . گفتند : چرا . فرمود : «ياد كردن بسيار از خداوند عز و جل » .

امام صادق عليه السلام :مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : بهترينِ اهل مسجد كيست؟ فرمود : «آن كه بيشتر خدا را ياد كند» .

.

ص: 20

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ _: فَإِنَّ أحَبَّ إخواني إليَّ أكثَرُهُم للّهِِ ذِكرا ، وأشَدُّهُم مِنهُ خَوفا . وأنَا أرجو أن تَكونَ مِنهُم إن شاءَ اللّهُ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَيهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفسِهِ ، فَاستَشعَرَ (2) الحُزنَ ، وتَجَلبَبَ (3) الخَوفَ ، فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدى في قَلبِهِ ، وأعَدَّ القِرى لِيَومِهِ النّازِلِ بِهِ ، فَقَرَّبَ عَلى نَفسِهِ البَعيدَ ، وهَوَّنَ الشَّديدَ ، نَظَرَ فَأَبصَرَ ، وذَكَرَ فَاستَكثَرَ . (4)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ . . . وَقورٌ ذَكورٌ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام_ في ذِكرِ صِفاتِ شيعَةِ أهلِ البَيتِ عليهم السلام _: ما كانوا يُعرَفونَ . . . إلّا بِالتَّواضُعِ ، وَالتَّخَشُّعِ ، وَالأَمانَةِ ، وكَثرَةِ ذِكرِ اللّهِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ لَمّا قيلَ لَهُ مَن أكرَمُ الخَلقِ عَلَى اللّهِ ؟ _:أكثَرُهُم ذِكرا للّهِِ ، وأعمَلُهُم بِطاعَتِهِ . (7)

الكافي عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام :ما مِن شَيءٍ إلّا ولَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ إلَا الذِّكرَ ؛ فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ ، فَرَضَ اللّهُ عز و جل الفَرائِضَ فَمَن أدّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ ، وشَهرَ رَمضانَ فَمَن صامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ ، والحَجَّ فَمَن حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ ، إلَا الذِّكرَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جللَم يَرضَ مِنه بِالقَليلِ ، ولَم يَجعَل لَهُ حَدّا يَنتَهي إلَيهِ. ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» (8) . فَقالَ : لَم يَجعَلِ اللّهُ عز و جل لَهُ حَدّا يَنتَهي إِلَيهِ . قالَ : وكانَ أبي عليه السلام كَثيرَ الذِّكرِ ، لَقَد كُنتُ أمشي مَعَهُ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، وآكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، ولَقَد كانَ يُحَدِّثُ القَومَ وما يَشغَلُهُ ذلِكَ عن ذِكرِ اللّهِ ، وكُنتُ أرى لِسانَهُ لازِقا بِحَنَكِهِ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . وكانَ يَجمَعُنا فَيَأمُرُنا بِالذِّكرِ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ . ويَأمُرُ بِالقِراءَةِ مَن كانَ يَقرَأُ مِنّا ومَن كانَ لا يَقرَأُ مِنّا أَمَرَهُ بِالذِّكرِ . (9)

.


1- .تحف العقول : ص 177 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 586 ح 733 .
2- .استَشعَرَ فلانٌ الخوفَ : أضمَرَهُ (تاج العروس : ج 7 ص 36) . أي جعل الخوف شعارا له (بحار الأنوار : ج 2 ص 57) .
3- .تَجَلْبَبَتِ المرأةُ : لبست الجلباب ؛ وهو ما يغطّي البدن من ثوب وغيره (المصباح المنير : ص 104) .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 87 ، أعلام الدين : ص 127 وفيه «فأكثر» بدل «فاستكثر» .
5- .الكافي : ج 2 ص 227 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 365 ح 70 .
6- .الكافي : ج 2 ص 74 ح 3 ، صفات الشيعة : ص 90 ح 22 ، الأمالي للطوسي : ص 735 ح 1535 .
7- .المحاسن : ج 2 ص 432 ح 2499 ، تحف العقول : ص 364 .
8- .الأحزاب : 41 و 42 .
9- .الكافي : ج 2 ص 498 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 233 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 161 ح 42 .

ص: 21

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به محمّد بن ابى بكر _: محبوب ترينِ برادرانم نزد من ، آن كس است كه بيشتر به ياد خدا باشد و از خداوند ، بيشتر بترسد ، و من اميدوارم كه تو _ به خواست خدا _ از جمله ايشان باشى .

امام على عليه السلام :از جمله محبوب ترينِ بندگان خدا نزد او ، آن بنده اى است كه خداوند ، او را در برابر نفسش يارى كرده است ، و او جامه اندوه در پوشيده و رداى ترس [از خدا ]به تن كرده است . پس چراغ هدايت در دلش روشن شده و براى آن روزى كه ميهمان او مى شود (مرگ و پس از مرگ) ، سفره پذيرايى (اعمال صالح) را آماده ساخته و دور (يعنى مرگ و قيامت) را نزديك مى بيند و سختى ها را بر خود آسان كرده ، مى نگرد و مى بيند ، و [خدا را] ياد مى كند و فراوانْ ياد مى كند .

امام على عليه السلام :مؤمن ... باوقار و همواره به ياد خداست .

امام على عليه السلام_ در بيان صفات پيروان اهل بيت عليهم السلام _: شناخته نمى شوند ... مگر با فروتنى و خاكسارى و امانتدارى و بسيار ياد خدا بودن .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به اين پرسش كه : گرامى ترينِ بندگان نزد خداوند كيست؟ _: آن كه بيشتر به ياد خدا باشد و در طاعت او بيشتر بكوشد .

الكافى_ به نقل از ابن قدّاح _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر چيزى حدّ و مرزى دارد كه در آن جا به پايان مى رسد ، مگر ياد خدا كه آن را حدّ و مرزى پايان پذير نيست . خداوند عز و جلفرايض را واجب گردانيد و هر كس آنها را به جاى آورَد ، همان ، حدّ آنهاست . ماه رمضان را واجب گردانيد و هر كس اين ماه را روزه بدارد ، همان ، حدّ اوست . حج را واجب گردانيد و هر كس حج بگزارد ، همان ، حدّ اوست ؛ بجز ياد خدا كه خداوند عز و جلبه اندك از آن رضايت نداده و برايش حدّى كه در آن جا پايان پذيرد ، قرار نداده است» . سپس اين آيه را تلاوت فرمود : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! خدا را بسيار ياد كنيد ، و بام و شام ، او را به پاكى بستاييد» . سپس فرمود : «خداوند عز و جل براى ذكر ، حدّى پايان پذير ، قرار نداده است . پدرم [امام زين العابدين عليه السلام ] بسيار [خدا را] ياد مى كرد . من به همراه او مى رفتم و او ياد خدا مى كرد . با او غذا مى خوردم و مى ديدم كه خدا را ياد مى كند . با مردم ، سخن (/برايشان حديث) مى گفت ؛ ولى اين كار ، او را از ياد خدا باز نمى داشت . من زبانش را مى ديدم كه پيوسته به كامش چسبيده و لا إله إلّا اللّه مى گويد . ما را جمع مى كرد و دستور مى داد تا طلوع آفتاب ، ذكر بگوييم و به هر يك از ما كه قرآن خواندن بلد بوديم ، مى فرمود كه قرآن بخوانيم و به آن كه قرآن خواندن نمى دانست ، دستور مى داد ذكر بگويد .

.

ص: 22

راجع : ص 48 (من يعدّ كثير الذكر) . ص 42 (أفضل الأعمال) .

ب _ الحَثُّ عَلى ذِكرِ اللّهِ في كُلِّ حالٍالكتاب«إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَ_فِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَايَ_تٍ لِّأُوْلِى الْأَلْبَ_بِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَ_ذَا بَ_طِلاً سُبْحَ_نَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» . (1)

«فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَوةَ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ قِيَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُواْ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَ_بًا مَّوْقُوتًا» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَأَلَ مُوسى عليه السلام رَبَّهُ . . . قالَ : يا رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أتقى ؟ قالَ : الَّذي يَذكُرُ ولا يَنسى . (3)

.


1- .آل عمران : 190 و 191 .
2- .النساء : 103 .
3- .صحيح ابن حبّان : ج 14 ص 101 ح 6217 ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 541 .

ص: 23

ب _ ترغيب به ياد خدا در همه احوال

ر . ك : ص 49 (كسانى كه بسيار يادكننده خدا به شمار مى آيند) و ص 43 (برترين اعمال) .

ب _ ترغيب به ياد خدا در همه احوالقرآن«مسلّماً در آفرينش آسمان ها و زمين، و در پىِ يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان ، نشانه هايى [ قانع كننده ] است ؛ همانان كه خدا را [ در همه احوال ] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ، ياد مى كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند [ كه: ] «پروردگارا ! اينها را بيهوده نيافريده اى. منزّهى تو! پس ما را از عذابِ آتش دوزخ ، در امان بدار»» .

«و چون نماز را به جاى آورديد، خدا را [ در همه حال ] ايستاده و نشسته و بر پهلوآرميده، ياد كنيد. پس چون آسوده خاطر شديد، نماز را [ به طور كامل ] به پا داريد؛ زيرا نماز بر مؤمنان، در اوقات معيّن ، مقرّر شده است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام از پروردگارش پرسيد ... و گفت : اى پروردگار ! پرهيزگارترينِ بندگانت كيست؟ فرمود : «كسى كه به ياد من باشد و فراموشم نكند» .

.

ص: 24

عدّة الداعي عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أربَعٌ لا يُصيبُهُنَّ إلّا مؤمِنٌ : الصَّمتُ ؛ وهُوَ أوَّلُ العِبادَةِ ، وَالتَّواضُعُ للّهِِ سُبحانَهُ وتَعالى ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، وقِلَّةُ الشَّيءِ _ يَعني قِلَّةَ المالِ _ . (1)

الزهد لابن المبارك عن عبد اللّه بن بسر :قالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ! أيُّ العَمَلِ أفضَلُ؟ قالَ : لا يَزالُ لِسانُكَ رَطبا مِن ذِكرِ اللّهِ . (2)

صحيح ابن حبّان عن معاذ بن جبل :سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أيُّ الأَعمالِ أحَبُّ إلَى اللّهِ ؟ قالَ : أن تَموتَ ولِسانُكَ رَطبٌ مِن ذِكرِ اللّهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: كُن للّهِِ ذاكِرا عَلى كُلِّ حالٍ . (4)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ دائِمُ الذِّكرِ ، كَثيرُ الفِكرِ ، عَلَى النَّعماءِ شاكِرٌ ، وفِي البَلاءِ صابِرٌ . (5)

عنه عليه السلام :بِدَوامِ ذِكرِ اللّهِ تَنجابُ (6) الغَفلَةُ . (7)

الإمام الباقر عليه السلام_ لِمُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ _: يا مُحَمَّدَ بنَ مُسلِمٍ ، لا تَدَعَنَّ ذِكرَ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، ولَو سَمِعتَ المُنادِيَ يُنادي بِالأَذانِ وأنتَ عَلَى الخَلاءِ ، فَاذكُرِ اللّهَ عز و جلوقُل كَما يَقولُ المُؤَذِّنُ . (8)

.


1- .عدّة الداعي : ص 234 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42 .
2- .الزهد لابن المبارك : ص 328 ح 935 ، التاريخ الكبير : ج 1 ص 416 الرقم 1328 وليس فيه صدره .
3- .صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 100 ح 818 ، المعجم الكبير : ج 20 ص 93 ح 181 .
4- .الأمالي للمفيد : ص 222 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 8 ح 8 .
5- .غرر الحكم : ح 1933 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 58 ح 1479 وفيه «دائم الفكر وكثير الذكر» .
6- .انجابَ السَّحابُ عن المدينةِ : أي انجمع وتقبّض بعضه إلى بعض وانكشف عنها (النهاية : ج 1 ص 310) .
7- .غرر الحكم : ح 4269 .
8- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 288 ح 892 ، علل الشرايع : ص 284 ح 2 وليس فيه «المؤذّن» .

ص: 25

عدّة الداعى :پيامبر خدا فرمود : «چهار چيز است كه جز مؤمن ، كسى به آنها دست نمى يابد : سكوت كه آغازينْ عبادت است ؛ فروتنى براى خداوند پاك و بلندمرتبه ؛ ياد كردن خدا در همه حال ؛ و كم چيز بودن» يعنى دارايى اندك داشتن .

الزهد ، ابن مبارك_ به نقل از عبد اللّه بن بُسر _: مردى گفت : اى پيامبر خدا ! كدام عمل ، برتر است؟ فرمود : «اين كه زبانت ، پيوسته از ياد خدا تَر و تازه باشد» .

صحيح ابن حِبّان_ به نقل از مُعاذ بن جبل _: از پيامبر خدا پرسيدم : كدامين اعمال نزد خدا محبوب تر است ؟ فرمود : «اين كه تا دَم مرگ ، زبانت از ياد خدا تَر و تازه باشد» .

امام على عليه السلام_ از سفارش ايشان به پسرش امام حسن عليه السلام _: در همه حال ، به ياد خدا باش .

امام على عليه السلام :مؤمن ، همواره به ياد خداست ، بسيار مى انديشد ، بر نعمتْ سپاس گزار است و در گرفتارى ، شكيباست .

امام على عليه السلام :با مداومت بر ياد خداست كه غفلت ، زدوده مى شود .

امام باقر عليه السلام_ به محمّد بن مسلم _: اى محمّد بن مسلم ! ياد خدا را در هيچ حال وا مگذار . اگر در آبريزگاه بودى و بانگ اذان مؤذّن را شنيدى ، خدا را ياد كن و هر چه مؤذّن مى گويد ، تو نيز بازگو .

.

ص: 26

ج _ الحَثُّ عَلى ذِكرِ اللّهِ في كُلِّ مَكانٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُذكُرِ اللّهَ حَيثُما كُنتَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِمَعاذِ بنِ جَبَلٍ _: اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ ، وصِدقِ الحَديثِ ، وَالوَفاءِ بِالعَهدِ . . . وَاذكُر رَبَّكَ عِندَ كُلِّ شَجَرٍ وحَجَرٍ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اُذكُرُوا اللّهَ في كُلِّ مَكانٍ فَإِنَّهُ مَعَكُم . (3)

د _ ذِكرُ اللّهِ حَسَنٌ عَلى كُلِّ حالٍالإمام الباقر عليه السلام :مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ الَّتي لَم تُغَيَّر أنَّ موسى عليه السلام سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ : إلهي إنَّهُ يَأتي عَلَيَّ مَجالِسُ اُعِزُّكَ واُجِلُّكَ أن أذكُرَكَ فيها! فَقالَ : يا موسى ، إنَّ ذِكري حَسَنٌ عَلى كُلِّ حالٍ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :لا بَأسَ بِذِكرِ اللّهِ وأنتَ تَبولُ ؛ فَإِنَّ ذِكرَ اللّهِ عز و جل حَسَنٌ عَلى كُلِّ حالٍ ، فَلا تَسأَم مِن ذِكرِ اللّهِ . (5)

راجع : ص 22 (الحث على ذكر اللّه في كلّ حال) .

ه _ فَضلُ الذّاكِرِالكتاب«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَ_تِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ وَ الْقَ_نِتِينَ وَ الْقَ_نِتَ_تِ وَ الصَّ_دِقِينَ وَ الصَّ_دِقَ_تِ وَ الصَّ_بِرِينَ وَالصَّ_بِرَ تِ وَ الْخَ_شِعِينَ وَ الْخَ_شِعَ_تِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَ_تِ وَ الصَّئِمِينَ وَالصَّئِمَ_تِ وَ الْحَ_فِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَ_فِظَ_تِ وَ الذَّ كِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّ كِرَ تِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمًا» . (6)

.


1- .كنز العمّال : ج 1 ص 443 ح 1913 نقلاً عن الترغيب في الذكر .
2- .تحف العقول : ص 26 ، نزهه الناظر : ص 30 ح 92 ، إرشاد القلوب : ص 73 كلاهما نحوه .
3- .الخصال : ص 613 ح 10 ، تحف العقول : ص 103 وليس فيه «فإنّه معكم» .
4- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 27 ح 68 .
5- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 190 ح 47.
6- .الأحزاب : 35 .

ص: 27

ج _ تشويق به ياد خدا در همه جا

د _ ياد خدا ، در همه حال ، نيكوست

ه _ جايگاه يادكننده خدا

ج _ تشويق به ياد خدا در همه جاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر جا كه هستى ، به ياد خدا باش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به مُعاذ بن جبل _: سفارش مى كنم تو را به خداپَروايى ، راستگويى ، وفاى به عهد ... و اين كه در كنار هر درخت و سنگى به ياد پروردگارت باش .

امام على عليه السلام :خدا را در هر مكانى ياد كنيد ؛ زيرا او با شماست .

د _ ياد خدا ، در همه حال ، نيكوستامام باقر عليه السلام :در توراتِ تحريف نشده ، نوشته شده است كه موسى عليه السلام از پروردگارش پرسيد و گفت : معبود من! گاه وضعيتى برايم پيش مى آيد كه من ، تو را ارجمندتر و گرامى تر از آن مى دانم كه در آن وضعيت ، تو را ياد كنم! خداوند فرمود : «اى موسى! ياد من ، در هر حالى نيكوست» .

امام صادق عليه السلام :در حال ادرار كردن هم ذكر خدا گفتن عيبى ندارد ؛ چرا كه ياد خداوند عز و جل در هر حالى خوب است . بنا بر اين ، از ذكر خدا خسته مشو .

ر . ك : ص 23 (ترغيب به ياد خدا در همه احوال) .

ه . جايگاه يادكننده خداقرآن«مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان باايمان، و مردان و زنان عبادت پيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان پاك دامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مى كنند، خدا براى [ همه ] آنان ، آمرزشى و پاداشى بزرگ ، فراهم ساخته است» .

.

ص: 28

الحديثالإمام الباقر عليه السلام :لا يَزالُ المُؤمِنُ في صَلاةٍ ما كانَ في ذِكرِ اللّهِ عز و جل ؛ قائِما كانَ أو جالِسا أو مُضطَجِعا ، إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَ_ذَا بَ_طِلاً سُبْحَ_نَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (1) . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : أنَا مَعَ عَبدي إذا هُوَ ذَكَرَني وتَحَرَّكَت بي شَفَتاهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ الَّتي لَم تُغَيَّر أنَّ موسى عليه السلام سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ : يا رَبِّ ، أقَريبٌ أنتَ مِنّي فَاُناجِيَكَ ، أم بَعيدٌ فَاُنادِيَكَ ؟ فَأَوحى إلَيهِ : يا موسى ، أنَا جَليسُ مَن ذَكَرَني . فَقالَ موسى : فَمَن في سِترِكَ يَومَ لا سِترَ إلّا سِترُكَ؟ فَقالَ : الَّذينَ يَذكُروني فَأَذكُرُهُم ، ويَتَحابّونَ فِيَّ فَاُحِبُّهُم ، فَاُولئِكَ الَّذينَ إذا أرَدتُ أن اُصيبَ أهلَ الأَرضِ بِسوءٍ ذَكَرتُهُم فَدَفَعتُ عَنهُم بِهِم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن صَباحٍ ولا رَواحٍ (5) إلّا وبِقاعُ الأَرضِ يُنادي بَعضُها بَعضا : يا جارَةُ ، هَل مَرَّ بِكِ اليَومَ ذاكِرٌ للّهِِ تَعالى ، أو عَبدٌ وَضَعَ جَبهَتَهُ عَلَيكِ ساجِدا للّهِِ؟ فَمِن قائِلَةٍ : لا ، ومِن قائِلَةٍ : نَعَم . فَإِذا قالَت : نَعَم ، اِهتَزَّت وَانشَرَحَت ، وتَرى أنَّ لَها فَضلاً عَلى جارَتِها . (6)

.


1- .آل عمران : 191 .
2- .الأمالي للمفيد : ص 310 ح 1 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 211 ح 172 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1246 ح 3792 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 647 ح 10968 .
4- .عدّة الداعي : ص 235 ، الكافي : ج 2 ص 496 ح 4 عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 13 ص 342 ح 20 .
5- .الرَّواحُ : نقيضُ الصباح ، وهو اسمٌ للوقت من زوال الشمس إلى الليل (الصحاح : ج 1 ص 368).
6- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 373 ح 2661 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 84 ح 3.

ص: 29

حديثامام باقر عليه السلام :مؤمن ، تا زمانى كه خدا را ياد كند ، ايستاده باشد يا نشسته و يا دراز كشيده ، پيوسته در حال نماز است . خداوند متعال مى فرمايد : «آنان كه خدا را ، ايستاده و نشسته و به پهلو خفته ، ياد مى كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند ، [مى گويند :] اى پروردگار ما ! تو اين همه را بيهوده نيافريده اى . منزّهى تو! پس ما را از عذاب آتش [دوزخ] ، نگه دار» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى عز و جل مى فرمايد : «من با بنده خويش هستم ، هر آن گاه كه او مرا ياد كند و لبانش به ياد من بجنبد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در تورات تحريف ناشده ، نوشته شده است كه موسى عليه السلام از پروردگارش پرسيد و گفت : اى پروردگار من! آيا تو به من نزديكى تا با تو نجوا كنم ، يا دورى تا آوازت دهم؟ خداوند به او وحى فرمود : «اى موسى! من ، همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند» . موسى عليه السلام گفت : در آن روز كه پرده اى جز پرده تو نيست ، چه كسى در پرده توست؟ فرمود : «آنان كه مرا ياد مى كنند و من ، يادشان مى كنم و براى من ، يكديگر را دوست مى دارند و من نيز دوستشان مى دارم . اينان ، كسانى هستند كه هر گاه بخواهم به زمينيان گزندى برسانم ، به ياد ايشان مى رفتم و به خاطر آنان ، گزند را از زمينيان مى گردانم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صبحگاه و شبانگاهى نيست ، مگر آن كه قطعات زمين به يكديگر مى گويند : «اى همسايه! آيا امروز ، يادكننده خداى متعال بر تو گذشت ، يا بنده اى كه پيشانى خويش را براى سجده خداوند متعال بر تو بگذارد؟» . پس يكى مى گويد : «نه» و ديگرى مى گويد : «چرا» . اگر بگويد : «چرا» ، به وجد مى آيد و شادمان مى شود و خود را بر هم كنارش برتر مى بيند .

.

ص: 30

شُعب الإيمان عن أبي سعيد الخدري :قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ، أيُّ النّاسِ أعظَمُ دَرَجَةً ؟ قالَ : الذّاكِرينَ اللّهَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :ذاكِرُ اللّهِ _ سُبحانَهُ _ مُجالِسُهُ . (2)

عنه عليه السلام :أهلُ الذِّكرِ ، أهلُ اللّهِ وخاصَّتُهُ . (3)

عنه عليه السلام_ في وَصفِ مَن هُوَ مِن شيعَتِهِ _: يُصبِحُ وشُغلُهُ الذِّكرُ ، ويُمسي وهَمُّهُ الشُّكرُ . . . خاشِعا قَلبُهُ ، ذاكِرا رَبَّهُ . . . بَيِّنا صَبرُهُ ، كَثيرا ذِكرُهُ . (4)

عنه عليه السلام :طوبى لِنَفسٍ أدَّت إلى رَبِّها فَرضَها ، وعَرَكَت بِجَنبِها بُؤسَها (5) ، وهَجَرَت فِي اللَّيلِ غُمضَها (6) . . . في مَعشَرٍ أسهَرَ عُيونَهُم خَوفُ مَعادِهِم ، وتَجافَت عَن مَضاجِعِهِم جُنوبُهُم ، وهَمهَمَت بِذِكرِ رَبِّهِم شِفاهُهُم ، وتَقَشَّعَت (7) بِطُولِ استِغفارِهِم ذُنوبُهُم ، «أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (8) . (9)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ أبناءَ الآخِرَةِ هُمُ المُؤمِنونَ ، العامِلونَ ، الزّاهِدونَ ، أهلُ العِلمِ وَالفِقهِ ، وأهلُ فِكرَةٍ وَاعتِبارٍ وَاختِبارٍ ، لا يَمَلّون مِن ذِكرِ اللّهِ . (10)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 419 ح 589 ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1835 .
2- .غرر الحكم : ح 5159 .
3- .غرر الحكم : ح 1467 .
4- .مطالب السؤول : ص 54 ؛ التمحيص : ص 72 ح 170 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 29 ح 96 .
5- .«وعَرَكَتْ بجنبِها بؤسَها» : أي صبرت على بؤسِها والمشقّة التي تنالها. يقال : قد عَرَك فلانٌ بجنبِه الأذى : أي أغضى عنه وصبر عليه (شرح نهج البلاغة : ج 16 ص 295) .
6- .الغُمْض : النوم (لسان العرب : ج 7 ص 199).
7- .انقشع السحاب : إذا انكشف . وتقشَّع مثله (المصباح المنير : ص 503) . أي تفرّقت عنهم ذنوبهم وزالت وانكشفت كما يتقشّع السحاب .
8- .المجادلة : 22 .
9- .نهج البلاغة : الكتاب 45 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 476 ح 686 .
10- .تحف العقول : ص 287 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 165 ح 2 .

ص: 31

شُعب الإيمان_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: گفته شد : اى پيامبر خدا ! كدام يك از مردمان ، درجه اش بالاتر است ؟ فرمود : «يادكنندگان خدا» .

امام على عليه السلام :ياد كننده خداى سبحان ، همنشين اوست .

امام على عليه السلام :اهل ذكر ، اهل خدا و خاصّگان اويند .

امام على عليه السلام_ در توصيف كسى كه از پيروان اوست _: شب خود را با ذكر [خدا] به صبح مى رساند و روز خود را در حالى به شب مى برد كه همّ و غمّش سپاس گزارى است ... دلش خاشع است ، پيوسته به ياد پروردگار خويش است ... شكيبايى اش آشكار است ، بسيار به ياد خداست .

امام على عليه السلام :خوشا به حال آن كس كه وظيفه خويش را نسبت به پروردگارش به جاى آورد و در برابر سختى ها ، شكيبايى ورزيد و شب هنگام ، از خوابْ دورى كرد ... در ميان گروهى كه ترس از معاد ، خواب را از چشمان آنان رُبوده است و از بسترهايشان ، پهلو تهى دارند ، و لب هايشان به ياد پروردگارشان زمزمه مى كند و با آمرزش خواهى هاى طولانى ، گناهانشان زدوده شده است . «اينان ، حزب خدا هستند ، و راستى كه حزب خدا رستگارند» .

امام باقر عليه السلام :فرزندان آخرت ، آنان اند كه ايمان دارند و عمل مى كنند و به دنيا ، دل نبسته اند و اهل دانش و فهم ، و اهل انديشيدن و عبرت گرفتن و آزمودن هستند ، و از ياد خدا خسته نمى شوند .

.

ص: 32

عنه عليه السلام :الآخِرَةُ دارُ قَرارٍ ، وَالدُّنيا دارُ فَناءٍ وزَوالٍ ، ولكِنَّ أهلَ الدُّنيا أهلُ غَفلَةٍ ، وكَأَنَّ المُؤمِنينَ هُمُ الفُقَهاءُ ؛ أهلُ فِكرَةٍ وعِبرَةٍ ، لَم يُصِمَّهُم عَن ذِكرِ اللّهِ جَلَّ اسمُهُ ما سَمِعوا بِآذانِهِم ، ولَم يُعمِهِم عَن ذِكرِ اللّهِ ما رَأَوا مِنَ الزِّينَةِ بِأَعيُنِهِم ، فَفازوا بِثَوابِ الآخِرَةِ ، كَما فازوا بِذلِكَ العِلمِ . (1)

عدّة الداعي عنهم عليهم السلام: إنَّ فِي الجَنَّةِ قِيعانا (2) ، فَإِذا أخَذَ الذّاكرُ فِي الذِّكرِ أخَذَتِ المَلائِكَهُ في غَرسِ الأَشجارِ ، فَرُبَّما وَقَفَ بَعضُ المَلائِكَةِ ، فَيُقالُ لَهُ : لِمَ وَقَفتَ؟ فيقول : إنَّ صاحِبي قَد فَتَرَ _ يَعني عَنِ الذِّكرِ _ . (3)

راجع : ص 122 (بركات الذكر / نزول الملائكة) .

و _ رِجالُ الذِّكرِالكتاب«فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَ_رُ» . (4)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ مِن كَلامٍ قالَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ : «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» _: إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ (5) ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ (6) ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ. وما بَرِحَ للّهِِ _ عَزَّت آلاؤُهُ _ فِي البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ ، وفي أزمانِ الفَتَراتِ (7) ، عِبادٌ ناجاهُم في فِكرِهِم ، وكَلَّمَهُم في ذاتِ عُقولِهِم ، فَاستَصبَحوا بِنورِ يَقَظَةٍ فِي الأَبصارِ وَالأَسماعِ وَالأَفئِدَةِ ، يُذَكِّرونَ بِأَيّامِ اللّهِ ، ويُخَوِّفونَ مَقامَهُ ، بِمَنزِلَةِ الأَدِلَّةِ فِي الفَلَواتِ (8) ، مَن أخَذَ القَصدَ (9) حَمِدوا إلَيهِ طَريقَهُ ، وبَشَّروهُ بِالنَّجاةِ ، ومَن أخَذَ يَمينا وشِمالاً ذَمُّوا إلَيهِ الطَّريقَ ، وحَذَّروهُ مِنَ الهَلَكَةِ ، وكانوا كَذلِكَ مَصابِيحَ تِلكَ الظُّلُماتِ ، وأَدِلَّةَ تِلكَ الشُّبُهاتِ . وإنَّ لِلذِّكرِ لَأَهلاً، أخَذوهُ مِنَ الدُّنيا بَدَلاً ، فَلَم تَشغَلهُم تِجارَةٌ ولا بَيعٌ عَنهُ ، يَقطَعونَ بِهِ أيّامَ الحَياةِ ، ويَهتِفونَ بِالزَّواجِرِ عَن مَحارِمِ اللّهِ في أسماعِ الغافِلينَ ، ويَأمُرونَ بِالقِسطِ ويَأتَمِرونَ بِهِ ، ويَنهَونَ عَنِ المُنكَر ويَتَناهَونَ عَنهُ ، فَكَأَنّما قَطَعوا الدُّنيا إلَى الآخِرَةِ وهُم فيها ، فَشاهَدوا ما وَراءَ ذلِكَ ، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعوا غُيوبَ أهلِ البَرزَخِ في طُولِ الإِقامَةِ فيهِ ، وحَقَّقَتِ القِيامَةُ عَلَيهِم عِداتِها ، فَكَشَفوا غِطاءَ ذلِكَ لِأَهلِ الدُّنيا ، حَتّى كَأَنَّهُم يَرَونَ ما لا يَرَى النّاسُ ، ويَسمَعونَ ما لا يَسمَعونَ . فَلَو مَثَّلتَهُم لِعَقلِكَ _ في مَقاوِمِهِمُ (10) المَحمودَةِ ، ومَجالِسِهِمُ المَشهودَةِ ، وقَد نَشَروا دَواوينَ أعمالِهِم ، وفَرَغوا لِمُحاسَبَةِ أنفُسِهِم عَلى كُلِّ صَغيرَةٍ وكَبيرَةٍ اُمِروا بها فَقَصَّروا عَنها ، أو نُهوا عَنها فَفَرَّطوا فيها ، وحَمَّلوا ثِقَلَ أوزارِهِم ظُهورَهُم ، فَضَعُفوا عَنِ الاِستِقلالِ بِها ، فَنَشَجوا (11) نَشيجا ، وتَجاوَبوا نَحيبا ، يَعِجّونَ إلى رَبِّهِم مِن مَقامِ نَدَمٍ وَاعتِرافٍ _ لَرَأَيتَ أعلامَ هُدىً ، ومَصابيحَ دُجىً ، قَد حَفَّت بِهِمُ المَلائِكَةُ ، وتَنَزَّلَت عَلَيهِمُ السَّكينَةُ ، وفُتِحَت لَهُم أبوابُ السَّماءِ ، واُعِدَّت لَهُم مَقاعِدُ الكَراماتِ ، في مَقعَدٍ اطَّلَعَ اللّهُ عَلَيهِم فيهِ ، فَرَضِيَ سَعيَهُم ، وحَمِدَ مَقامَهُم . يَتَنَسَّمونَ (12) بِدُعائِهِ رَوحَ (13) التَّجاوُزِ . رَهائِنُ فاقَةٍ إلى فَضلِهِ ، واُسارى ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ . جَرَحَ طُولُ الأَسى قُلوبَهُم ، وطُولُ البُكاءِ عُيونَهُم . لِكُلِّ بابِ رَغبَةٍ إلَى اللّهِ مِنهُم يَدٌ قارِعَةٌ ، يَسأَلونَ مَن لا تَضيقُ لَدَيهِ المَنادِحُ (14) ، ولا يَخيبُ عَلَيهِ الرّاغِبونَ . فَحاسِب نَفسَكَ لِنَفسِكَ ، فَإِنَّ غَيرَها مِنَ الأَنفُسِ لَها حَسيبٌ غَيرُكَ . (15)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 133 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 36 ح 17 ؛ البداية والنهاية : ج 9 ص 310 نحوه .
2- .القاعُ : أرض واسعة سهلة مطمئنّة مستوية حُرّة ، لاحُزونة فيها ولا ارتفاع ولا انهباط ، والجمع : أقواع وأقوُع وقيعان (لسان العرب : ج 8 ص 304).
3- .عدّة الداعي : ص 239 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 163 ح 42.
4- .النور : 36 و 37 .
5- .الوَقْرة : هي المرّة من الوَقْر ؛ ثِقَل السمع (النهاية : ج 5 ص 213) .
6- .العَشْوَة : المرّة من العشا ؛ أي سوء البصر بالليل والنهار ، أو العمى (القاموس المحيط : ج 4 ص 362) .
7- .الفَتْرة : ما بين الرسولين من رسل اللّه تعالى من الزمان الذي انقطعت فيه الرسالة (النهاية : ج 3 ص 408) .
8- .الفلاة : القَفْر أو المفازة لا ماءَ فيها ، أو الصحراء الواسعة (القاموس المحيط : ج 4 ص 375) .
9- .القصد : الرشد . قصد في الأمر قصدا : توسّط وطلب الأسَدّ ، ولم يُجاوز الحدّ (المصباح المنير : ص505) .
10- .جمع مقام (بحار الأنوار : ج 69 ص 328) .
11- .نشج الباكي ينشِجُ نشيجا : غصّ بالبكاء في حلقه من غير انتحاب (القاموس المحيط : ج 1 ص 209) .
12- .النَّسَم : نَفَس الريح إذا كان ضعيفا كالنسيم. وتَنَسَّم : تنفّس. وتَنَسَّمَ النسيمَ : تشمّمه (القاموس المحيط : ج 4 ص 180) .
13- .الرَّوح : الراحة والرحمة ونسيم الريح (القاموس المحيط : ج 1 ص 224) . أي يدعون ويتوقّعون بدعائه تجاوزه عن ذنوبهم (بحار الأنوار : ج 69 ص 329).
14- .النُّدْح : الأرض الواسعة ، والمنادح : المفاوز (الصحاح : ج 1 ص 409) .
15- .نهج البلاغة : الخطبة 222 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 325 ح 39 .

ص: 33

و _ مردانِ ياد خدا

امام باقر عليه السلام :آخرت ، سراى ماندن است و دنيا ، سراى نابودى و رفتن . امّا اهل دنيا غافل اند و گويا تنها مؤمنان اند كه مى فهمند و اهل انديشيدن و پند آموختن اند . آنچه با گوش هايشان شنيده اند ، آنان را از يادِ خداوندِ عز و جل ، كَر نساخته است ، و هر زرق و برقى كه چشمانشان ديده ، از ياد خدا كورشان نگردانيده است . از اين رو ، به پاداش آخرت رسيده اند ، چنان كه به اين دانش رسيده اند .

عدّة الداعى_ از معصومان عليهم السلام _: در بهشت ، دشت هايى است كه هر گاه ياد كننده [ى خدا ]شروع به ذكر گفتن كند ، فرشتگان ، شروع به كاشتن درخت مى كنند . گاه فرشته اى دست از كار مى كشد . به او گفته مى شود : چرا دست از كار كشيدى؟ مى گويد : دوستم باز ايستاد (يعنى از گفتن ذكر خدا) .

ر . ك : ص 123 (بركت هاى ياد خدا / فرود آمدن فرشتگان) .

و _ مردانِ ياد خداقرآن«در خانه هايى كه خدا رخصت داده كه رفعت يابند و نامش در آنها ياد شود. در آنها ، هر بامداد و شامگاه ، مردانى او را نيايش مى كنند كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، باز نمى دارد [و] از روزى كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو مى شود ، مى هراسند» .

حديثامام على عليه السلام_ از سخن ايشان در هنگام تلاوت اين آيه : «و در آنها ، هر بامداد و شامگاه ، مردانى نيايش مى كنند كه نه تجارتى و نه داد و ستدى ، آنان را از ياد خدا باز نمى دارد» » _: خداوندِ پاك و والا ، ياد [خود] را جلا دهنده دل ها قرار داد ، به طورى كه به سبب آن ، دل هاى ناشنوا ، شنوا ، و دل هاى نابينا ، بينا ، و دل هاى سركش ، رام مى شوند . خداوند _ كه نعمت هايش گران سنگ است _ ، در هر برهه اى و در هر دوره اى ، همواره بندگانى داشته كه با آنان ، در ژرفاى انديشه شان نجوا كرده ، و در اندرون خِردهايشان ، با ايشان سخن گفته است و در نتيجه ، نور بيدارى ، در چشم و گوش و دل هاى آنان ، فروزان گشته بوده است . [آنان] روزهاى خدا را [به مردم] يادآور مى شدند و از مقام او مى ترسانيدند ، چونان راه نمايان در بيابان ها كه هر كس راه راست را در پيش مى گرفت ، راهش را مى ستودند و نويد رهايى و نجاتش مى دادند ، و هر كه را به راست و چپ مى رفت ، راهش را مى نكوهيدند و از نابودى بر حذرش مى داشتند . آرى . اين چنين ، چراغ هايى در آن تاريكى ها و راه نمايانى در آن شبهات بودند . ياد خدا ، اهلى دارد كه آن را به جاى اين دنيا گرفته اند و از اين رو ، نه تجارتى و نه خريد و فروشى ، آنان را از ياد خدا باز نمى دارد . [آنان] روزهاى زندگى را با ياد خدا مى گذرانند و عوامل باز دارنده از حرام هاى خدا را در گوش بى خبران ، فرياد مى زنند و به دادگرى فرمان مى دهند و خود به اين فرمان ، عمل مى كنند ، و از زشتى ها باز مى دارند و خود ، از آنها باز مى ايستند . پس ، با آن كه در دنيا به سر مى برند ، گويا دنيا را در نورديده و به آخرت رسيده اند و فراسوى دنيا را مشاهده كرده اند، و گويا بر احوال نهان برزخيان _ كه روزگار درازى است در آن به سر مى برند _ ، پى برده اند ، و [گويا] قيامت ، وعده هاى خويش را براى ايشان ، تحقّق بخشيده است . پس ، پرده آن را براى اهل دنيا كنار زده اند ، تا جايى كه گويا چيزهايى را مى بينند كه مردم نمى بينند و چيزهايى را مى شنوند كه مردم نمى شنوند . اگر آنان را در ذهن خود ، مجسّم نمايى _ كه با وجود آن مقام هاى پسنديده و جايگاه هاى شكوهمندشان ، كارنامه هاى خويش را گشوده اند و به حساب اعمال خود ، رسيدگى مى كنند، از هر عمل خُرد و كلانى كه مى بايست انجام مى دادند و نداده اند ، يا از انجام دادن آنها نهى شده اند ، ولى آنها را به جا آورده اند ، و بارِ گناهان خويش بر پشت مى كشند و از حمل آنها ناتوان اند ، و هِق هِق كنان، مى گريند و زارزنان ، هم نوايى مى كنند و از سر پشيمانى و اعتراف [به گناهان] ، به درگاه پروردگارشان فرياد كمك خواهى سر مى دهند _ ، آنان را نشانه هاى راهيابى و چراغ هاى تاريكى ها خواهى يافت كه فرشتگان ، آنان را در ميان گرفته اند و آرامش بر ايشان فرود آمده است و درهاى آسمان ، به رويشان گشوده شده و كرسى هاى كرامت ها _ در جايى كه خداوند از آن جا بر ايشان اشراف دارد _ ، آماده شده است و [خداوند] از تلاش آنان خرسند است و مقام ايشان را ستوده است . [آنان] با نيايش به درگاهش نسيم عفو و بخشش را استشمام مى كنند ، گروگانِ نيازمندى به فضل اويند ، و در برابر عظمتش اسيرانى ذليل اند . درازىِ اندوه ، دل هايشان را ريش ساخته و گريه هاى طولانى ، چشمانشان را خسته كرده است . به هر درى به درگاه خداوند ، دست نياز و زارى مى كوبند و از او كه عرصه هاى فراخِ بخشايشش ، تنگى ندارد و هيچ خواهنده اى از درگاهش نوميد باز نمى گردد ، درخواست مى كنند . پس ، تو خود به حساب خويش رسيدگى كن ، كه ديگران ، خود حسابرسى دارند .

.

ص: 34

. .

ص: 35

. .

ص: 36

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : إنَّ أولِيائي مِن عِبادي وأحِبّائي مِن خَلقِي الَّذينَ يُذكَرونَ بِذِكري ، واُذكَرُ بِذِكرِهِم . (1)

صحيح مسلم عن عائشة :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَذكُرُ اللّهَ عَلى كُلِّ أحيانِهِ . (2)

الإمام الهادي عليه السلام_ في الزِّيارَةِ الجامِعَةِ الكَبيرَةِ _: وأذهَبَ عَنكُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَكُم تَطهيرا ، فَعَظَّمتُم جَلالَهُ ، وأكبَرتُم شَأنَهُ ، ومَجَّدتُم كَرَمَهُ ، وأدمَنتُم ذِكرَهُ . (3)

راجع : ص 20 ح 16 .

.


1- .حلية الأولياء : ج 1 ص 6 ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 203 ح 651 وسقط منه «قال اللّه عز و جل» .
2- .صحيح مسلم : ج 1 ص 282 ح 117 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 5 ح 18 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 97 ح 177 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 611 ح 3213 .

ص: 37

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرموده است : «اولياى من از بندگانم و دوستان من از آفريدگانم ، كسانى هستند كه هر گاه ياد من به ميان آيد ، از آنان نيز ياد مى شود و هر گاه ياد آنان به ميان آيد ، از من نيز ياد مى شود» .

صحيح مسلم_ به نقل از عايشه _: پيامبر صلى الله عليه و آله در همه اوقاتش ، خدا را ياد مى كرد .

امام هادى عليه السلام_ در زيارت «جامعه كبيره» _: و پليدى را از شما زدود و پاكِ پاكتان نمود . پس شما نيز در برابر مقام پُرشكوه او تعظيم كرديد و منزلتش را بزرگ داشتيد و بزرگوارى اش را ارج نهاديد و پيوسته ، به ياد او پرداختيد .

ر . ك : ص 21 ح 16 .

.

ص: 38

ز _ مَفاتيحُ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِنَ النّاسِ مَفاتيحَ لِذِكرِ اللّهِ ؛ إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا اُنَبِّئُكُم بِخِيارِكُم؟ . . . خِيارُكُمُ الَّذينَ إذا رُؤوا ذُكِرَ اللّهُ عز و جل . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَتِ الحَوارِيّونَ لِعيسى عليه السلام : يا روحَ اللّه مَن نُجالِسُ ؟ قالَ : مَن يُذَكِّرُكُمُ اللّهَ رُؤيَتُهُ ، ويَزيدُ في عِلمِكُم مَنطِقُهُ ، ويُرَغِّبُكُم فِي الآخِرَةِ عَمَلُهُ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام :كانَ نَقشُ خاتَمِ عيسى عليه السلام حَرفَينِ اشتَقَّهُما مِنَ الإِنجيلِ : طوبى لِعَبدٍ ذُكِرَ اللّهُ مِن أجلِهِ ، ووَيلٌ لِعَبدٍ نُسِيَ اللّهُ مِن أجلِهِ . (4)

ح _ النَّوادِرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصفِ أولِياءِ اللّهِ _: تَنَعَّمَ النّاسُ بِالدُّنيا ، وتَنَعَّموا بِذِكرِ اللّهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ خِيارَ عِبادِ اللّهِ الَّذينَ يُراعونَ (6) الشَّمسَ ، وَالقَمَرَ ، وَالنُّجومَ ، وَالأَظِلَّةَ ؛ لِذِكرِ اللّهِ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :ما تَوَطَّنَ رَجُلٌ مُسلِمٌ المَساجِدَ لِلصَّلاةِ وَالذِّكرِ ، إلّا تَبَشبَشَ (8) اللّهُ لَهُ كَما يَتَبَشبَشُ أهلُ الغائِبِ بِغائِبِهِم إذا قَدِمَ عَلَيهِم . (9)

.


1- .المعجم الكبير : ج 10 ص 205 ح 10476 ، كنز العمّال : ج 1 ص 419 ح 1789 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1379 ح 4119 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 442 ح 27670 .
3- .الكافي : ج 1 ص 39 ح 3 ، تحف العقول : ص 44 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 203 ح 18 .
4- .الأمالي للصدوق : ص 542 ح 726 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 55 ح 206 .
5- .إرشاد القلوب : ص 135 .
6- .راعَى النُّجوم : راقبَها ، وانتظر مغيبها (القاموس المحيط : ج 4 ص 335) . أي يراعون الشمس والقمر و... ويراقبونها لمعرفة أوقات الصلوات والعبادات.
7- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 115 ح 163 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 558 ح 1781 .
8- .البَشّ : فرح الصديق بالصديق ، واللطف في المسألة ، والإقبال عليه ، وقد بَشِشتُ به اُبَشُّ. وهذا مَثَل ضربه لتلقّيه إيّاه ببرّه وتقريبه وإكرامه (النهاية : ج 1 ص 130) .
9- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 262 ح 800 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 220 ح 8358 .

ص: 39

ز _ كليدهاى ياد خدا

ح _ گوناگون

ز _ كليدهاى ياد خداپيامبر خدا عليه السلام :برخى از مردمان ، كليدهاى ياد خدايند . ديدن آنان ، يادآور خداست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا به شما از بهترينتان خبر ندهم ؟ ... بهترينِ شما ، آنانى هستند كه هر گاه ديده شوند ، خداوند عز و جل به ياد مى آيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حواريان به عيسى عليه السلام گفتند : اى روح خدا ! با چه كسى همنشينى كنيم؟ فرمود : «با كسى كه ديدن او ، شما را به ياد خدا مى اندازد و سخنش ، بر دانش شما مى افزايد و كردارش ، شما را به آخرت ، راغب مى سازد» .

امام رضا عليه السلام :نقش انگشترى عيسى عليه السلام ، دو جمله بود كه آنها را از انجيل گرفته بود : «خوشا به حال بنده اى كه به واسطه او ، خداوند به ياد آورده مى شود! و بدا به حال بنده اى كه به واسطه او خداوند ، فراموش مى گردد!» .

ح _ گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در وصف اولياى خدا _: مردم ، به دنيا خوش اند و آنان به ياد خدا خوش اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين بندگان خدا ، آنان اند كه براى ياد كردن خدا ، خورشيد و ماه و ستارگان و سايه ها را زير نظر دارند . (1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مرد مسلمانى در مسجدها براى نماز و ياد خدا اقامت گزيند ، خداوند ، از وجود او چنان شاد مى شود كه كسانِ مسافر از باز گشتن مسافرشان به نزد خود ، شادمان مى شوند .

.


1- .يعنى براى شناخت اوقات نماز و عبادات ، طلوع و غروب خورشيد و ماه و ستارگان را زير نظر دارند .

ص: 40

عنه صلى الله عليه و آله :تَحابّوا بِذِكرِ اللّهِ وروحِهِ (1) . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :كُن للّهِِ مُطيعا، وبِذِكرِهِ آنِسا ، وتَمَثَّل في حالِ تَوَلّيكَ عَنهُ إقبالَهُ عَلَيكَ ؛ يَدعوكَ إلى عَفوِهِ ، ويَتَغَمَّدُكَ بِفَضلِهِ . (3)

1 / 2خَصائِصُ الذِّكرِالف _ حِكمَةُ العِبادَةِالكتاب«وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى» . (4)

«وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» . (5)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّما جُعِلَ الطَّوافُ بِالبَيتِ ، وبَينَ الصَّفا وَالمَروَةِ ، ورَميُ الجِمارِ ؛ لِاءِقامَةِ ذِكرِ اللّهِ . (6)

الإمام الرضا عليه السلام_ فيما جَمَعَهُ الفَضلُ بنُ شاذانَ مِن كَلامِهِ في عِلَلِ الفَرائِضِ _:إن قالَ قائِلٌ : لِمَ أمَرَ اللّهُ العِبادَ ونَهاهُم؟ قيلَ : لِأَنَّهُ لا يَكونُ بَقاؤُهُم وصَلاحُهُم إلّا بِالأَمرِ وَالنَّهيِ ، وَالمَنعِ عَنِ الفَسادِ وَالتَّغاصُبِ . فَإن قالَ قائِلٌ : لِمَ تَعَبَّدَهُم؟ قيلَ : لِئَلّا يَكونوا ناسينَ لِذِكرِهِ ، ولا تارِكينَ لِأَدَبِهِ ، ولا لاهينَ عَن أمرِهِ ونَهيِهِ ، إذ (7) كانَ فيهِ صَلاحُهُم وفَسادُهُم وقوِامُهُم ، فَلَو تُرِكوا بِغَيرِ تَعَبُّدٍ لَطالَ عَلَيهِمُ الأَمَدُ ، وقَسَت قُلوبُهُم . (8)

.


1- .قال السيّد الرضي رحمه الله في ذيل الحديث : «أراد بالروح هاهنا القرآن، تشبيها له بالروح القائمة بالحيوان المصحِّحة لانتفاع الأبدان». والمعنى : تحابّوا بذكر اللّه وبقرآنه . راجع : النهاية : ج 2 ص 272 .
2- .المجازات النبويّة : ص 43 ح 24 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 223 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 192 ح 59 .
4- .طه : 14 .
5- .العنكبوت : 45. وراجع : بركات الذكر / ذكر اللّه لذاكره .
6- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 179 ح 1888 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 331 ح 24405 .
7- .في المصدر : «إذا» ، والتصويب من بحار الأنوار.
8- .علل الشرايع : ص 256 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 63 ح 1 .

ص: 41

1 / 2 ويژگى هاى ياد خدا

اشاره

الف _ حكمت عبادت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با ياد خدا و با روح او (1) يكديگر را دوست بداريد .

امام على عليه السلام :فرمان بُردار خدا و همدمِ ياد او باش و در آن حال كه از او روى مى گردانى ، روى آوردن او را به خود ، در نظر آور . او تو را به عفو خويش فرا مى خواند و در فضل خويش ، غوطه وَرَت مى سازد .

1 / 2ويژگى هاى ياد خداالف _ حكمت عبادتقرآن«و به ياد من ، نماز برپا دار» .

«و نماز را بر پا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند ، باز مى دارد، و قطعاً ياد خدا بالاتر است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :طواف كعبه ، و [سعى] ميان صفا و مروه ، و رَمْى جَمَرات ، براى زنده داشتن ياد خدايند .

امام رضا عليه السلام_ از سخنان ايشان در باره علّت واجبات كه فضل بن شاذان ، آنها را گردآورى كرده است _: اگر كسى بگويد : «چرا خدا ، به بندگانْ امر و نهى كرده است؟»، گفته مى شود : چون ماندگارى و درستى آنان ، جز با امر و نهى و جلوگيرى از تباهى و تجاوز به يكديگر ، ممكن نيست . اگر كسى بگويد : «چرا از آنان عبادت خواسته شده است ؟»، گفته مى شود : تا او را فراموش نكنند و تعاليمش را وا ننهند و از امر و نهى او غافل نشوند ؛ چرا كه درستى و تباهى و پايدارى آنان ، در گرو اين است ، و اگر بدون [دستور به] عبادت ، رها مى شدند ، پس از گذشت زمانى دراز ، سنگ دل مى شدند .

.


1- .سيّد رضى رحمه الله ، در ذيل اين حديث مى گويد : «مقصود از روح در اين جا قرآن است ، از باب تشبيه آن به روح كه جانداران را زنده مى دارد و باعث مى شود كه بدن ها قابل استفاده باشند» و معنايش اين است كه با ياد خدا و قرآن او ، يكديگر را دوست بداريد . نيز ، ر . ك : النهاية : ذيل «روح» .

ص: 42

ب _ فَريضَةٌ عَلَى القَلبِ وَاللِّسانِالإمام الحسن عليه السلام :اِعلَموا أنَّ اللّهَ لَم يَخلُقكُم عَبَثا ، ولَيسَ بتارِكِكُم سُدىً (1) . . . قَد كَفاكُم مَؤونَةَ الدُّنيا ، وفَرَّغَكُم لِعِبادَتِهِ ، وحَثَّكُم عَلَى الشُّكرِ ، وَافتَرَضَ عَلَيكُمُ الذِّكرَ . (2)

ج _ فَريضَةٌ عَلى أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فِي الدُّعاءِ _: يا اللّهُ ، يا مَن وَجَبَ ذِكرُهُ عَلى أهلِ السَّماواتِ

_ أفضَلُ الأَعمالِسنن ابن ماجة عن أبي الدرداء عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا اُنَبِّئُكُم بِخَيرِ أعمالِكُم ، وأرضاها عِندَ مَليكِكُم ، وأرفَعَها في دَرَجاتِكُم ، وخَيرٍ لَكُم مِن إعطاءِ الذَّهَبِ وَالوَرِقِ (3) ، و مِن أن تَلقَوا عَدُوَّكُم فَتَضرِبوا أعناقَهُم ويَضرِبوا أعناقَكُم؟ قالوا : وما ذاكَ يا رَسولَ اللّهِ؟! قالَ : ذِكرُ اللّهِ . (4)

كنز العمّال عن معاذ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل عَلى كُلِّ حالٍ ؛ فَإِنَّه لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ تَعالى ولا أنجى لِعَبدٍ مِن كُلِّ سَيِّئَةٍ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ مِن ذِكرِ اللّهِ . قيلَ : وَلَا القِتالُ في سَبيلِ اللّهِ ؟ قالَ : لَولا ذِكرُ اللّهِ لَم يُؤمَر بِالقِتالِ في سَبيلِ اللّهِ ، ولَوِ اجتَمَعَ النّاسُ عَلى ما اُمِروا بِهِ مِن ذِكرِ اللّهِ تَعالى ما كَتَبَ اللّهُ القِتالَ عَلى عِبادِهِ ، فَإِنَّ ذِكرَ اللّه تَعالى لا يَمنَعُكُم مِنَ القِتالِ في سَبيلِهِ ، بَل هُوَ عَونٌ لَكُم عَلى ذلِكَ . . . . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، فَإِنَّ ذِكرَ اللّهِ لا يَكفينا مِنَ الجِهادِ ! قال : وَلَا الجِهادُ يَكفي مِن ذِكرِ اللّهِ ، ولا يَصلُحُ الجِهادُ إلّا بِذِكرِ اللّهِ ، وإنَّمَا الجِهادُ شُعبَةٌ مِن شُعَبِ ذِكرِ اللّهِ ، وطوبى لِمَن أكثَرَ فِي الجِهادِ مِن ذِكرِ اللّهِ ، وكُلُّ كَلِمَةٍ بِسَبعينَ ألفَ حَسَنَةٍ ، كُلُّ حَسَنَةٍ بِعَشرٍ ، وعِندَ اللّهِ مِن المَزيدِ ما لا يُحصيهِ غَيرُهُ . (5)

.


1- .السُّدى : المهمل (الصحاح : ج 6 ص 2374) .
2- .تحف العقول : ص 232 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 110 ح 5 .
3- .الوَرِق : الفضّة (النهاية : ج 5 ص 175) .
4- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1245 ح 3790 ؛ الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 نحوه وفيه «ذكر اللّه كثيرا» .
5- .كنز العمّال : ج 2 ص 243 ح 3931 نقلاً عن ابن صصري في أماليه ، وص 246 ح 3937 نقلاً عن ابن شاهين في الترغيب في الذكر نحوه وليس فيه من «قالوا : يا رسول اللّه ، فإنّ ذكر اللّه ...» .

ص: 43

ب _ وظيفه دل و زبان

ج _ وظيفه آسمانيان و زمينيان

د _ برترينِ اعمال

ب _ وظيفه دل و زبانامام حسن عليه السلام :بدانيد كه خداوند ، شما را بيهوده نيافريده و سرِخود ، رهايتان نكرده است ... . روزىِ شما را در دنيا بر عهده گرفته و شما را براى عبادتش فراغت بخشيده و به شكرگزارى ، تشويقتان كرده و ياد كردن [از خود] را بر شما واجب ساخته است .

ج _ وظيفه آسمانيان و زمينيانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعا _: اى خدا ، اى آن كه يادش بر آسمانيان و زمينيان ، واجب است !

د _ برترينِ اعمالسنن ابن ماجة_ به نقل از ابو درداء _: پيامبر خدا فرمود : «آيا شما را از بهترينِ اعمالتان و پسنديده ترينِ آنها در نزد مالكتان ، و بلندمرتبه ترينِ آنها _ كه برايتان از انفاق كردن زر و سيم و [حتّى] از اين كه با دشمنتان رو به رو شويد و گردن آنها را بزنيد و گردنتان را بزنند ، بهتر است _ ، آگاهتان نسازم ؟» . گفتند : آن چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «ياد خدا» .

كنز العمّال_ به نقل از مُعاذ _: پيامبر خدا فرمود : «در هر حالى ، خداوند عز و جلرا بسيار ياد كنيد ؛ زيرا هيچ عملى نزد خداوند متعال ، محبوب تر و در رهانيدن بنده از هر بدى اى در دنيا و آخرت ، كارگرتر از ياد خدا نيست» . گفته شد : حتّى جنگيدن در راه خدا ؟ فرمود : «اگر به خاطر ياد خدا نبود ، به جنگ در راه خدا دستور داده نمى شد و اگر همه مردم به ياد خداوند متعال _ كه بِدان فرمان داده شده اند _ مى بودند ، خداوندْ جنگيدن را بر بندگانش واجب نمى ساخت . ياد خداوند متعال ، مانع شما از جنگ در راه او نمى شود ؛ بلكه كمك شما در اين راه است ...» . گفتند : اى پيامبر خدا ! ياد خدا [به تنهايى كافى نيست و] ما را از جهاد ، بى نياز نمى كند! فرمود : «جهاد هم شما را از ياد خدا بى نياز نمى كند و جهاد ، جز با ياد خدا ، ارزشى ندارد . جهاد ، در واقع ، شاخه اى از شاخه هاى ياد خداست . خوشا به حال كسى كه در جهاد ، بسيار ياد خدا كند! هر كلمه اى [از ذكر خدا] برابر با هفتاد هزار كار نيك است و هر كار نيك ، ده برابر به شمار مى آيد [و ده پاداش دارد] ، و پاداش خداوند ، چندان فراوان است كه جز خود او ، كسى از عهده شمارش آن بر نمى آيد» .

.

ص: 44

راجع : ص 16 (الحثّ على كثرة الذكر) .

ه _ أشرَفُ الحَديثِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أشرَفَ الحَديثِ ذِكرُ اللّهِ تَعالى ، ورَأسَ الحِكمَةِ طاعَتُهُ ، وأصدَقَ القَولِ وأبلَغَ المَوعِظَةِ وأحسَنَ القَصَصِ كِتابُ اللّهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ أحسَنَ الحَديثِ ذِكرُ اللّهِ . (2)

و _ نورُ الإِيمانِالإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ نورُ الإِيمانِ . (3)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 402 ح 5868 ، الأمالي للصدوق : ص 576 ح 788 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 521 ح 1484 .
3- .غرر الحكم : ح 5161 .

ص: 45

ه _ پُرارج ترين سخن

و _ روشنايى ايمان

ر . ك : ص 17 (خدا را بسيار ياد كنيد) .

ه _ پُرارج ترين سخنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پُرارج ترين سخن ، ياد خداوند متعال است ، و سرآمد حكمت [و خردمندى] ، فرمان بُردارى از اوست .

امام على عليه السلام :نيكوترين سخن ، ياد خداست .

و _ روشنايى ايمانامام على عليه السلام :ياد خدا ، روشنايى ايمان است .

.

ص: 46

ز _ شِيمَةُ المُتَّقينَالإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ شِيمَةُ (1) المُتَّقينَ . (2)

ح _ لَذَّةُ المُحِبّينَالإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ لَذَّةُ المُحِبّينَ . (3)

عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ مَسَرَّةُ كُلِّ مُتَّقٍ ، ولَذَّةُ كُلِّ موقِنٍ . (4)

1 / 3تَفسيرُ الذِّكرِالف _ حَقيقَةُ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أطاعَ اللّهَ فَقَد ذَكَرَ اللّهَ ، وإن قَلَّت صَلاتُهُ وصِيامُهُ وتِلاوَتُهُ . ومَن عَصَى اللّهَ فَقَد نَسِيَ اللّهَ ، وإن كَثُرَت صَلاتُهُ وصِيامُهُ وتِلاوَتُهُ لِلقُرآنِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، ثَلاثٌ لا تُطيقُها هذِهِ الاُمَّةُ : المُواساةُ لِلأَخِ في مالِهِ ، وإنصافُ النّاسِ مِن نَفسِهِ ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، ولَيسَ هُوَ : «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» ، ولكِن إذا وَرَدَ عَلى ما يَحرُمُ عَلَيهِ خافَ اللّهَ عز و جلعِندَهُ وتَرَكَهُ . (6)

معاني الأخبار عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام :مِن أشَدِّ ما عَمِلَ العِبادُ : إنصافُ المَرءِ مِن نَفسِهِ ، ومُواساةُ المَرءِ أخاهُ ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ . قالَ : قُلتُ : أصلَحَكَ اللّهُ ، وما وَجهُ ذِكرِ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ؟ قالَ : يَذكُرُ اللّهَ عِندَ المَعصِيَةِ يَهُمُّ بِها، فَيَحولُ ذِكرُ اللّهِ بَينَهُ وبَينَ تِلكَ المَعصِيَةِ ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» (7) . (8)

.


1- .الشِّيمَة : الخُلُق (الصحاح : ج 5 ص 1964).
2- .غرر الحكم : ح 5163 .
3- .غرر الحكم : ح 670 .
4- .غرر الحكم : ح 5174 .
5- .معاني الأخبار : ص 399 ح 56 ؛ المعجم الكبير : ج 22 ص 154 ح 413 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 358 ح 5762 ، الخصال : ص 125 ح 122 .
7- .الأعراف : 201 . وطَيفُ الشيطان وطائفُه : إلمامُه بمَسٍّ أو وسوَسَة (المصباح المنير : ص 383) .
8- .معاني الأخبار : ص 192 ح 2 ، الخصال : ص 131 ح 138 .

ص: 47

ز _ خوى پرهيزگاران

ح _ لذّت عاشقان خدا

1 / 3 معناى ياد خدا

اشاره

الف _ حقيقت ياد خدا

ز _ خوى پرهيزگارانامام على عليه السلام :ياد خدا كردن ، خوى پرهيزگاران است .

ح _ لذّت عاشقان خداامام على عليه السلام :ياد خدا ، لذّت عاشقان است .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، مايه شادى هر پرهيزگار و لذّت هر اهل يقينى است .

1 / 3معناى ياد خداالف _ حقيقت ياد خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از خدا فرمان بَرد ، در حقيقت ، از خدا ياد كرده است ، اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش اندك باشد ، و هر كس خدا را نافرمانى كند ، در حقيقت ، او را فراموش كرده است ، اگر چه نماز و روزه و تلاوت قرآنش بسيار باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! سه چيز است كه اين امّت ، طاقت آنها را ندارد : كمك مالى كردن به برادر خويش ، انصاف داشتن با مردم ، و به ياد خدا بودن در همه حال ، و آن ، گفتنِ «سبحان اللّه و الحمد للّه ولا إله إلّا اللّه واللّه أكبر» نيست ؛ بلكه اين است كه هر گاه با آنچه بر او حرام گشته است رو به رو شود ، از خداوند عز و جلبترسد و آن را مرتكب نشود .

معانى الأخبار_ به نقل از ابو بصير _: امام باقر عليه السلام فرمود : «از جمله سخت ترين كارهاى بندگان ، سه چيز است : انصاف داشتن ، كمك مالى كردن انسان به برادر خويش ، و به ياد خدا بودن در همه حال» . گفتم : به سلامت باشيد! به ياد خدا بودن در همه حال ، به چه معناست ؟ فرمود : «در هنگام رو به رو شدن با گناه و تصميم به انجام دادن آن ، خدا را به ياد آورد . پس ياد خدا ، ميان او و آن گناه ، حائل مى شود . اين است سخن خداوند عز و جل كه مى فرمايد : «آنان كه پرهيزگارى مى كنند ، چون وسوسه اى از شيطان به آنان برسد ، خدا را ياد مى كنند و به ناگاه ، بينا مى شوند» » .

.

ص: 48

الإمام الصادق عليه السلام :مِن أشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ عَلى خَلقِهِ ذِكرُ اللّهِ كَثيرا _ ثُمّ قالَ _ : لا أعني : «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» وإن كانَ مِنهُ ، ولكِن ذِكرَ اللّهِ عِندَ ما أحَلَّ وحَرَّمَ ؛ فَإِن كانَ طاعَةً عَمِلَ بِها، وإن كانَ مَعصِيَةً تَرَكَها . (1)

ب _ مَن يُعَدُّ ذاكِراالإمام عليّ عليه السلام :سامِعُ ذِكرِ اللّهِ ذاكِرٌ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :أيُّما مُؤمِنٍ حافَظَ عَلى صَلاةِ الفَريضَةِ فَصَلّاها لِوَقتِها فَلَيسَ هُوَ مِنَ الغافِلينَ ، فَإِن قَرَأَ فيها بِمِئَةِ آيَةٍ فَهُوَ مِنَ الذّاكِرينَ . (3)

ج _ مَن يُعَدُّ كَثيرَ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَيقَظَ مِنَ اللَّيلِ وأَيقَظَ امرَأَتَهُ فَصَلَّيا رَكعَتَينِ جَميعا ، كُتِبا مِنَ «الذَّ كِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّ كِرَ تِ» (4) . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ عز و جل فِي السِّرِّ فَقَد ذَكَرَ اللّهَ كَثِيرا ، إنَّ المُنافِقينَ كانوا يَذكُرونَ اللّهَ عَلانِيَةً ولا يَذكُرونَهُ فِي السِّرِّ ، فَقالَ اللّهُ عز و جل : «يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَا قَلِيلاً» (6) . (7)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 80 ح 4 وص 145 ح 8 ، معاني الأخبار : ص 193 ح 3 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 187 .
2- .غرر الحكم : ح 5579 .
3- .المحاسن : ج 1 ص 123 ح 135 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 20 ح 34 .
4- .الأحزاب : 35 .
5- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 70 ح 1451 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 424 ح 1335 ؛ مجمع البيان : ج 8 ص 561 .
6- .النساء : 142 .
7- .الكافي : ج 2 ص 501 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 41 .

ص: 49

ب _ كسانى كه ياد كننده خدا به شمار مى آيند

ج _ كسانى كه بسيار يادكننده خدا به شمار مى آيند

امام صادق عليه السلام :از سخت ترين چيزهايى كه خداوند بر بندگانش واجب ساخته ، بسيار ياد كردنِ خداست . مقصودم ، «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر» نيست ، هر چند اين هم ياد خداست . مقصودم ، به ياد آوردن خدا در هنگام مواجه شدن با حلال و حرام اوست ، كه اگر فرمان بود ، آن را به كار ببندد و اگر نافرمانى بود ، رهايش كند .

ب _ كسانى كه ياد كننده خدا به شمار مى آيندامام على عليه السلام :شنونده ياد خدا [نيز] ياد كننده خداست .

امام باقر عليه السلام :هر مؤمنى كه نماز واجب را پاس بدارد و آن را به وقتش بخواند ، از غافلان نيست و اگر در آن نماز يكصد آيه بخواند ، از يادكنندگان است .

ج _ كسانى كه بسيار يادكننده خدا به شمار مى آيندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در شب ، بيدار شود و همسرش را هم بيدار كند و هر دو ، دو ركعت نماز بخوانند ، در شمارِ مردان و زنانى نوشته مى شوند كه بسيار ياد خدا مى كنند . (1)

امام على عليه السلام :هر كه خداوند عز و جل را در نهانْ ياد كند ، خدا را بسيار ياد كرده است . منافقان ، خداوند را در آشكار ، ياد مى كردند ؛ امّا در نهان ، يادش نمى كردند . پس خداوند عز و جل فرمود : «و با مردم ، ريا مى كنند و خداى را ياد نمى كنند ، مگر اندكى» .

.


1- .اشاره است به آيه 35 از سوره احزاب .

ص: 50

الإمام الصادق عليه السلام :تَسبيحُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام مِنَ الذِّكرِ الكَثيرِ الَّذِي قالَ اللّهُ عز و جل : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» . (1)

عنه عليه السلام :مَن باتَ عَلى تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام، كانَ مِنَ «الذَّ كِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّ كِرَ تِ» . (2)

تهذيب الأحكام عن ابن بكير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : قَولُ اللّهِ عز و جل : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» ماذَا الذِّكرُ الكَثيرُ؟ قالَ : أن يُسَبِّحَ في دُبُرِ المَكتوبَةِ ثَلاثينَ مَرَّةً . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» _: إذا ذَكَرَ العَبدُ رَبَّهُ فِي اليَومِ مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ ذلِكَ كَثيرا . (4)

راجع : ص 16 (الحثّ على كثرة الذكر) .

د _ مَن ذِكرُهُ عِبادَةٌرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ عَلِيٍّ عِبادَةٌ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ اللّهِ عز و جل عِبادَةٌ ، وذِكري عِبادَةٌ ، وذِكرُ عَلِيٍّ عِبادَةٌ ، وذِكرُ الأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ عِبادَةٌ . (6)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 4 .
2- .مجمع البيان : ج 8 ص 561 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 176 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 107 ح 405 ، قرب الإسناد : ص 169 ح 621 وفيه «ما أدنى» بدل «ماذا» .
4- .النوادر للأشعري : ص 137 ح 357 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 160 ح 38 .
5- .الفردوس : ج 2 ص 244 ح 3151 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 202 .
6- .الاختصاص : ص 224 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 370 ح 234 .

ص: 51

د _ كسانى كه ياد كردن از آنان ، عبادت است

امام صادق عليه السلام :تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام از جمله همان «ياد بسيار» است كه خداوند عز و جلفرموده : «خدا را ياد كنيد ، يادى بسيار» .

امام صادق عليه السلام :هر كس شب در هنگام خوابيدن ، تسبيح فاطمه عليهاالسلام را بگويد ، از شمارِ مردان و زنانى است كه بسيار ياد خدا مى گويند .

تهذيب الأحكام_ به نقل از ابن بكير _: به امام صادق عليه السلام گفتم : مقصود از «ياد بسيار» در اين سخن خداوند عز و جل : «خدا را ياد كنيد ، يادى بسيار» چيست؟ فرمود : «اين كه در پايان نماز واجب ، سى مرتبه سبحان اللّه بگويد» .

امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «خدا را ياد كنيد ، يادى بسيار» _: هر گاه بنده در روز ، صد مرتبه پروردگارش را ياد كند ، اين ، همان [يادِ ]بسيار است .

ر . ك : ص 17 (خدا را بسيار ياد كنيد) .

د _ كسانى كه ياد كردن از آنان ، عبادت استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :على را ياد كردن ، عبادت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل را ياد كردن ، عبادت است . مرا ياد كردن ، عبادت است . على را ياد كردن ، عبادت است ، و امامانِ از نسل او را ياد كردن ، عبادت است .

.

ص: 52

عنه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ الأَنبِياءِ مِن العبادَةِ ، وذِكرُ الصّالِحينَ كَفّارَةٌ ، وذِكرُ المَوتِ صَدَقَةٌ ، وذِكرُ القَبرِ يُقَرِّبُكُم مِن الجَنَّةِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :شِيعَتُنَا الرُّحَماءُ بَينَهُم ، الَّذينَ إذا خَلَوا ذَكَرُوا اللّهَ ، (إنَّ ذِكرَنا مِن ذِكرِ اللّهِ) (2) إنّا إذا ذُكِرنا ذُكِرَ اللّهُ ، وإذا ذُكِرَ عَدُوُّنا ذُكِرَ الشَّيطانُ. (3)

1 / 4أقسامُ الذِّكرِالف _ الذِّكرُ بِاللِّسانِ وَالذِّكرُ عِندَ المُصيبَةِ وعِندَ ما حَرَّمَ اللّهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الذِّكرُ ذِكرانِ : ذِكرُ اللّهِ بِاللِّسانِ فَحَسَنٌ ، وذِكرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ عَلَيكَ فَتُمسِكُ نَفسَكَ عَنهُ فَذلِكَ أفضَلُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ ذِكرانِ : ذِكرُ اللّهِ عز و جل عِندَ المُصيبَةِ ، وأَفضَلُ مِن ذلِكَ ذِكرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ عَلَيكَ فَيَكونُ حاجِزا . (5)

ب _ الأَذكارُ السَّبعَةُالخصال عن عبد اللّه بن حامد رفعه إلى بعض الصالحين عليهم السلام: الذِّكرُ مَقسومٌ عَلى سَبعَةِ أعضاءَ : اللِّسانِ ، وَالرُّوحِ ، وَالنَّفسِ ، وَالعَقلِ ، وَالمَعرِفَةِ ، وَالسِّرِّ ، وَالقَلبِ . وكُلُّ واحِدٍ مِنها يَحتاجُ إلَى الاِستِقامَةِ . فَأَمَّا استِقامَةُ اللِّسانِ فَصِدقُ الإِقرارِ ، وَاستِقامَةُ الرّوحِ صِدقُ الاِستِغفارِ ، وَاستِقامَةُ القَلبِ صِدقُ الاِعتِذارِ ، وَاستِقامَةُ العَقلِ صِدقُ الاِعتِبارِ ، وَاستِقامَةُ المَعرِفَةِ صِدقُ الاِفتِخارِ ، وَاستِقامَةُ السِّرِّ السُّرورُ بِعالَمِ الأَسرارِ ، وَاستِقامَةُ القَلبِ صِدقُ اليَقينِ ومَعرِفَةُ الجَبّارِ . فَذِكرُ اللِّسانِ الحَمدُ وَالثَّناءُ ، وذِكرُ النَّفسِ الجَهدُ وَالعَناءُ ، وذِكرُ الرُّوحِ الخَوفُ وَالرَّجاءُ ، وذِكرُ القَلبِ الصِّدقُ وَالصَّفاءُ ، وذِكرُ العَقلِ التَّعظيمُ وَالحَياءُ ، وذِكرُ المَعرِفَةِ التَّسليمُ وَالرِّضاءُ ، وذِكرُ السِّرِّ عَلى رُؤيَةِ اللِّقاءِ (6) . (7)

.


1- .كنز العمّال : ج 11 ص 477 ح 32247 وج 15 ص 864 ح 43438 .
2- .ما بين الهلالين لا يوجد في بحار الأنوار ، و الظاهر زيادته أو كونه نسخة بدل عمّا بعده.
3- .الكافي : ج 2 ص 186 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 258 ح 55 .
4- .الفردوس : ج 2 ص 249 ح 3172 .
5- .الكافي : ج 2 ص 90 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 164 ح 43 .
6- .في مشكاة الأنوار : «وذِكرُ السِّرِّ الرُّؤيَةُ وَاللِّقاءُ» .
7- .الخصال : ص 404 ، مشكاة الأنوار : ص 113 ح 261 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 153 ح 14 .

ص: 53

1 / 4 اقسام ياد خدا

اشاره

الف _ ياد كردن زبانى، ياد كردن در مصيبت، و ياد كردن در مواجهه

ب _ هفت گونه ياد كردن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كردن از پيامبران ، عبادت است . ياد كردن از نيكان ، مايه زدودن گناهان است . ياد كردن از مرگ ، صدقه است ، و ياد كردن از قبر ، شما را به بهشت ، نزديك مى كند .

امام صادق عليه السلام :شيعيان ما ، با يكديگر مهربان اند . آنان اند كه در خلوت و تنهايى خويش ، خدا را ياد مى كنند . ياد كردن از ما ، ياد كردن از خداست . هر گاه از ما ياد شود ، از خدا ياد شده است و هر گاه از دشمن ما ياد شود ، از شيطان ، ياد شده است .

1 / 4اقسام ياد خداالف _ ياد كردن زبانى، ياد كردن در مصيبت، و ياد كردن در مواجههپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كردن [از خدا] ، دو گونه است : ياد كردن از خدا با زبان ، كه خوب است ؛ و به ياد خدا بودن در هنگام رو به رو شدن با آنچه بر تو حرام كرده است و خويشتندارى از ارتكاب آن ، كه اين ، برتر است .

امام على عليه السلام :ياد كردن از خدا ، دو گونه است : ياد خدا كردن در هنگام مصيبت ، و از اين برتر ، ياد خدا كردن در هنگام رو به رو شدن با حرام هاى اوست ؛ زيرا تو را از ارتكاب آنها باز مى دارد .

ب _ هفت گونه ياد كردنالخصال _ به نقل از عبد اللّه بن حامد ، از يكى از اهل بيت عليهم السلام _ :_ به نقل از عبد اللّه بن حامد ، از يكى از اهل بيت عليهم السلام _الخصال : ياد [خدا] ميان هفت عضو ، تقسيم شده است : زبان ، روان ، نفْس (/ تن) ، خِرد ، شناخت ، درون ، و دل . و هر يك از اينها را درستى بايد . درستى زبان ، به اقرار راستين است . درستى روان ، به آمرزش خواهى راستين است . درستى نفْس ، (1) به پوزش خواهى راستين است . درستى خِرد ، به پند آموختن راستين است . درستى شناخت ، به افتخار راستين است . درستى درون ، به شاد بودن به جهان نهان هاست ، و درستى دل ، به يقين راستين و شناخت [خداى] جبّار است . پس ، ياد كردن به زبان ، ستايش و تمجيد [خدا] است و ياد كردن به نفْس (/ تن) ، كوشش و رنج بردن است و ياد كردن به روان ، بيم و اميد است و ياد كردن به دل ، راستى و يك دلى است و ياد كردن به خِرد ، بزرگداشت و شرم [از خدا] است و ياد كردن به شناخت ، گردن نهادن و خرسندى است و ياد كردن به درون ، ديدار [و] ملاقات اوست .

.


1- .به قرينه ذكر «استقامة القلب» در ادامه متن حديث ، يا بايد اين جا «النفس» باشد و در استنساخ ، خطايى رخ داده باشد و يا مراد از «القلب» ، همان نفْس و جان باشد .

ص: 54

ج _ الذِّكرُ الخَفِيُّالكتاب«وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْاصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَ_فِلِينَ» . (1)

الحديثالإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :لا يَكتُبُ المَلَكُ إلّا ما سَمِعَ ، وقالَ اللّهُ عز و جل : «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً» فَلا يَعلَمُ ثَوابَ ذلِكَ الذِّكرِ في نَفسِ الرَّجُلِ غَيرُ اللّهِ عز و جللِعَظَمَتِهِ . (2)

الأمالي للطوسي عن أبي ذرّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا أباذَرٍّ ، اُذكُرِ اللّهَ ذِكرا خامِلاً . قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، مَا الذِّكرُ الخامِلُ؟ قالَ : الذِّكرُ الخَفِيُّ . (3)

.


1- .الأعراف : 205.
2- .الكافي : ج 2 ص 502 ح 4 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 53 ح 144 وليس فيه «لعظمته» .
3- .الأمالي للطوسي : ص 530 ح 1162 ؛ الزهد لابن المبارك : ص 50 ح 155 .

ص: 55

ج _ ياد كردن نهانى

ج _ ياد كردن نهانىقرآن«و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ، با زارى و ترس و بى صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش» .

حديثامام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :فرشته ، جز آنچه را مى شنود ، نمى نويسد ، و خداوند عز و جلفرموده است : «و پروردگارت را در دل خويش با زارى و ترس ، ياد كن» . پس [اندازه] پاداش اين ياد كردن درونىِ آدمى را به خاطر عظمتى كه دارد ، كسى جز خداوند عز و جل نمى داند .

الأمالى ، طوسى_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر خدا فرمود : «اى ابو ذر! خدا را با ياد خامل ، ياد كن» . گفتم : ياد خامل چيست؟ فرمود : «ياد كردن نهانى» .

.

ص: 56

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الذِّكرِ الخَفِيُّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الذِّكرُ (2) الَّذي لا يَسمَعُهُ الحَفَظَةُ يَزيدُ عَلَى الذِّكرِ الَّذي يَسمَعُهُ الحَفَظَةُ سَبعينَ ضِعفا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أولِياءَ اللّهِ سَكَتوا فَكانَ سُكوتُهُم ذِكرا ، ونَظَروا فَكانَ نَظَرُهُم عِبَرةً ، ونَطَقوا فَكانَ نُطقُهُم حِكمَةً . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ في صِفَةِ المُؤمِنِ _: حُزنُهُ في قَلبِهِ ، وبِشرُهُ في وَجهِهِ . . . قَلبُهُ بِذِكرِ اللّهِ مَعمورٌ . (5)

راجع : ص 92 (أهمّ مواطن الذكر / عند الخلوة). ص 104 ح 186 _ 188 .

د _ الذِّكرُ الجَلِيُّالإمام عليّ عليه السلام :طوبى لِمَن شَغَلَ قَلبَهُ بِالفِكرِ ، ولِسانَهُ بِالذِّكرِ . (6)

عنه عليه السلام :اِشغَلوا أنفُسَكُمِ بِالطّاعَةِ ، وألسِنَتَكُم بِالذِّكرِ ، وقُلوبَكُم بِالرِّضا فيما أحبَبتُم وكَرِهتُم . (7)

عنه عليه السلام :لِيَكُن جُلُّ كَلامِكُم ذِكرَ اللّهِ عز و جل . (8)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 364 ح 1477 وص 381 ح 1559 ، مسند أبي يعلى : ج 1 ص 345 ح 727 .
2- .في الفردوس : «الذكر الخفي الذي ...» .
3- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 407 ح 555 ، الفردوس : ج 2 ص 249 ح 3170 .
4- .الكافي : ج 2 ص 237 ح 25 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 288 ح 23 .
5- .ذكره الخواصّ : ص 138 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 73 ح 41.
6- .غررالحكم : ح 5942 .
7- .غررالحكم : ح 2498 .
8- .الخصال : ص 620 ح 10 ، تحف العقول : ص 110 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 99 ح 1.

ص: 57

د _ ياد كردن آشكار

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين ياد كردن [از خدا] ، ياد كردن نهانى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كردن نهانى [از خدا] كه [حتّى] فرشتگان نگهبان [انسان] ، آن را نشنوند ، هفتاد بار بهتر از آن ياد كردنى است كه فرشتگان نگهبان بشنوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اولياى خدا ، سكوت مى كنند و سكوتشان ياد [خدا] است ، و مى نگرند و نگريستنشان توأم با عبرت آموختن است ، و سخن مى گويند و سخنشان حكمت است .

امام على عليه السلام_ در توصيف مؤمن _: اندوه او در دلش است و شادى او در چهره اش ... . دل او به ياد خدا ، آباد است .

ر . ك : ص 93 (مهم ترين اوقات ياد خدا / در تنهايى) و ص 105 ح 186 _ 188 .

د _ ياد كردن آشكارامام على عليه السلام :خوشا به حال كسى كه دلش را به انديشيدن ، مشغول داشت و زبانش را به ياد خدا .

امام على عليه السلام :جان هاى خويش را به طاعت ، مشغول داريد و زبان هايتان را به ذكر و دل هايتان را به رضايت از آنچه خوش داريد و خوش نمى داريد .

امام على عليه السلام :بايد بيشترين گفتار شما ، ياد خداوند عز و جل باشد .

.

ص: 58

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى بِهِ عِيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام : . . . يا عيسى ، أحيِ ذِكري بِلِسانِكَ ، وَليَكُن وُدّي في قَلبِكَ . . . . يا عيسى ، اِبكِ عَلى نَفسِكَ فِي الصَّلاةِ ، وَانقُل قَدَمَيكَ إلى مَواضِعِ الصَّلَواتِ ، وأسمِعني لَذاذَةَ نُطقِكَ بِذِكري ، فَإِنَّ صَنيعي إلَيكَ حَسَنٌ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ المَعروفِ بِدُعاءِ كُمَيلٍ _: وَاجعَل لِساني بِذِكرِكَ لَهِجا (2) ، و قَلبي بِحُبِّكَ مُتَيَّما (3) . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجعَلِ اليَقينَ في قَلبي ، وَالنّورَ في بَصَري ، وَالنَّصيحَةَ في صَدري ، وذِكرَكَ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ عَلى لِساني . (5)

راجع : ص 22 (الحثّ على ذكر اللّه في كلّ حال) .

1 / 5أسبابُ الذِّكرِالف _ المَعرِفَةُالإمام عليّ عليه السلام :سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللّهِ خُلصانُ العارِفينَ ، وحُلوانُ (6) المُقَرَّبينَ . (7)

.


1- .الأمالي للصدوق : ص 607 ح 841 ، الكافي : ج 8 ص 132 ح 103 عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام .
2- .لَهِج بالشيء : إذا وَلِع به (النهاية : ج 4 ص 281) .
3- .متيَّم : أي معبَّد مذلَّل. وتيّمه الحبُّ : إذا استولى عليه (النهاية : ج 1 ص 203) .
4- .مصباح المتهجّد : ص 850 ح 910 ، الإقبال : ج 3 ص 337 .
5- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 75 ح 233 ، المقنعة : ص 176 .
6- .أي لذّة ؛ حلا لي الشيء : لذّ (المصباح المنير : ص 149) .
7- .غرر الحكم : ح 5612 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 286 ح 5163 وفيه «ودأب» بدل «وحلوان» .

ص: 59

1 / 5 عوامل ياد خدا

اشاره

الف _ شناخت

امام صادق عليه السلام :از جمله اندرزهاى خداوند _ تبارك و تعالى _ به عيسى بن مريم عليه السلام اين بود كه : « ... اى عيسى! ياد مرا با زبانت ، زنده بدار و محبّتم را در دلت بدار ... . اى عيسى! در نماز ، بر حال خويشتن ، گريه كن و به سوى جايگاه هاى نماز ، گام بردار و لذّت زبان گشودنت به ياد مرا به من بشنوان ؛ چرا كه من با تو نيكى كرده ام» .

امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان معروف به «دعاى كميل» _: زبانم را پيوسته به ياد خودت ، گويا كن و دلم را اسير محبّتت گردان .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و در دلم يقين ، و در ديده ام روشنايى ، و در سينه ام خلوص قرار بده و زبانم را شب و روز به ياد خودت گويا ساز .

ر . ك : ص 23 (ترغيب به ياد خدا در همه احوال) .

1 / 5عوامل ياد خداالف _ شناختامام على عليه السلام :شب زنده دارى با ياد خدا ، يار دمساز عارفان و شيرينى مقرّبان است .

.

ص: 60

ب _ المَحَبَّةُالإمام عليّ عليه السلام :مَن أحَبَّ شَيئا لَهِجَ بِذِكرِهِ . (1)

ج _ الإلهامُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن يَومٍ ولا لَيلَةٍ ولا ساعَةٍ إلّا وللّهِِ فيهِ صَدَقَةٌ يَمُنُّ بِها عَلى مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ ، وما مَنَّ اللّهُ تَعالى عَلى عِبادِهِ بِمِثلِ أن يُلهِمَهُم ذِكرَهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ لَيسَ مِن مَراسِمِ اللِّسانِ ، ولا مِن مَناسِمِ 3 الفِكرِ ، ولكِنَّهُ أوَّلٌ مِنَ المَذكورِ ، وثانٍ مِنَ الذّاكِرِ . (3)

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أتَقَرَّبُ إلَيكَ بِذِكرِكَ ، وأستَشفِعُ بِكَ إلى نَفسِكَ ، وأسَأَ لُكَ بِجودِكَ أن تُدنِيَني مِن قُربِكَ ، وأن تُوزِعَني شُكرَكَ ، وأن تُلهِمَني ذِكرَكَ . (4)

د _ ذِكرُ القَبرِسعد السعود :مِن زَبورِ داوودَ عليه السلام . . . : لَو تَفَكَّرتُم في خُشونَةِ الثَّرى (5) ، ووَحشَةِ القَبرِ وظُلمَتِهِ ، لَقَلَّ كَلامُكُم ، وكَثُرَ ذِكرُكُم وَاشتِغالُكُم لي . (6)

.


1- .غررالحكم : ح 7851 .
2- .تفسير القرطبي : ج 9 ص 347 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 363 .
3- .غررالحكم : ح 2091.
4- .مصباح المتهجّد : ص 845 ح 910 ، الإقبال : ج 3 ص 332 .
5- .في المصدر : «خسوفة الثرى» ، والتصويب من بحار الأنوار.
6- .سعد السعود : ص 47 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 44 .

ص: 61

ب _ دوست داشتن

ج _ الهام

د _ به ياد آوردن قبر

ب _ دوست داشتنامام على عليه السلام :هر كه چيزى را دوست بدارد ، نام آن ، همواره وِرد زبانش مى شود .

ج _ الهامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ روز و شبى و ساعتى نيست ، مگر اين كه خداوند در آن ، صدقه اى دارد و آن را به هر يك از بندگانش كه بخواهد ، عطا مى كند و خداوند متعال به بندگانش ، چيزى چونان الهام كردن يادش عطا نكرده است .

امام على عليه السلام :خدا را ياد كردن ، نه از آداب زبان است و نه از راه هاى انديشه ؛ بلكه نخست از ياد شونده (خدا) است و سپس از ياد كننده . (1)

امام على عليه السلام :بار خدايا ! با ياد تو ، به درگاه تو تقرّب مى جويم و تو را شفيع خويش در پيشگاهت قرار مى دهم و به بخشندگى ات ، از تو مى خواهم كه مرا به مقام قُربَت نزديك گردانى و سپاس گزارى از خودت را در دلم افكنى و ياد خودت را به من الهام فرمايى .

د _ به ياد آوردن قبرسعد السعود :از زبور داوود عليه السلام ... است كه : «اگر در باره درشتى خاك [گور] و تنهايى و تاريكى قبر مى انديشيديد ، بى گمان ، كمتر سخن مى گفتيد و بيشتر مرا ياد مى كرديد و به من سرگرم مى شديد» .

.


1- .يعنى اين ، خداوند متعال است كه به بنده توفيق مى دهد و اسباب ياد خود را براى بنده فراهم مى آورد . پس ذكر ، در مرتبه اوّل ، از جانب خود خداست و سپس از بنده كه به آن مى پردازد و بر زبانش مى آورد .

ص: 62

ه _ العَمَلُ بِمَرضاةِ اللّهِالإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ عز و جل : . . . مَن عَمِلَ بِرِضائي اُلزِمُهُ ثَلاثَ خِصالٍ : اُعَرِّفُهُ شُكرا لا يُخالِطُهُ الجَهلُ ، وذِكرا لا يُخالِطُهُ النِّسيانُ ، ومَحَبَّةً لا يُؤثِرُ عَلى مَحَبَّتي مَحَبَّةَ المَخلوقينَ . (1)

و _ تِلكَ الخِصالُالإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَأَلَ رَبَّهُ سُبحانَهُ لَيلَةَ المِعراجِ فَقالَ : . . . إلهي كَيفَ أزهَدُ فِي الدُّنيا؟ فَقالَ : خُذ مِنَ الدُّنيا حَفنا (2) مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ وَاللِّباسِ، ولا تَدَّخِر لِغَدٍ ، ودُم عَلى ذِكري . فَقالَ : يا رَبِّ كَيفَ أدومُ عَلى ذِكرِكَ؟ فَقالَ : بِالخَلوَةِ عَنِ النّاسِ ، وبُغضِكَ الحُلوَ وَالحامِضَ ، وفَراغِ بَطنِكَ وبَيتِكَ مِنَ الدُّنيا . (3)

1 / 6آفاتُ الذِّكرِالف _ وَسوَسَةُ الشَّيطانِالكتاب«اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَ_نُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَ_نِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَ_نِ هُمُ الْخَ_سِرُونَ» . (4)

.


1- .إرشاد القلوب : ص 204 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 28 ح 6.
2- .حَفَنتُ لفلانٍ حَفنَةً : أعطيتُه قليلاً (الصحاح : ج 5 ص 2102) .
3- .إرشاد القلوب : ص 199 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 21 ح 6.
4- .المجادلة : 19.

ص: 63

ه _ كار كردن براى خشنودى خدا

و _ چند عامل ديگر

1 / 6 آفت هاى ياد خدا

اشاره

الف _ وسوسه شيطان

ه _ كار كردن براى خشنودى خداامام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداوند عز و جل فرمود : « ... هر كس براى خشنودى من كار كند ، سه ويژگى را به او مى دهم : شُكرى را به او مى شناسانم كه جهل با آن آميخته نباشد ، يادى را به او مى شناسانم كه فراموشى با آن نباشد ، و محبّتى را به او مى شناسانم كه هيچ گاه محبّت به مخلوق را بر محبّت من برنگزيند» .

و _ چند عامل ديگرامام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: در شب معراج ، پيامبر صلى الله عليه و آله از خداوند سبحان پرسيد : ... معبودا ! چگونه به دنيا زهد ورزم؟ فرمود : «از دنيا ، مشتى غذا و آب و لباس برگير و [چيزى] براى فردا ذخيره مكن و بر ياد من ، مداومت كن» . [پيامبر صلى الله عليه و آله ] گفت : پروردگارا ! چگونه بر ياد تو مداومت ورزم؟ فرمود : «با خلوت گزيدن از مردم ، و خوش نداشتن شيرين و ترش ، و تهى داشتن شكم و خانه ات از دنيا» .

1 / 6آفت هاى ياد خداالف _ وسوسه شيطانقرآن«شيطان ، بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است . آنان ، حزب شيطان اند. آگاه باش كه حزب شيطان ، همان زيانكاران اند» .

.

ص: 64

«إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَ_نُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَ وَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِى الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :كُلُّ ما ألهى عَن ذِكرِ اللّهِ فَهُوَ مِن إبليسَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَا اجتَمَعَ مِن أصحابِنا جَماعَةٌ في ذِكرِ اللّهِ أو في شَيءٍ مِن ذِكرِنا ، إلّا بَعَثَ إبليسُ شَيطانا في عُنُقِهِ شَريطٌ لِيُفَرِّقَ جَماعَتَهُم . (3)

ب _ العالِمُ المَفتونُ بِالدُّنياالإمام الكاظم عليه السلام :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى داوودَ عليه السلام : قُل لِعِبادي لا يَجعَلوا بَيني وبَينَهُم عالِما مَفتونا بِالدُّنيا ؛ فَيَصُدَّهُم عَن ذِكري وعَن طَريقِ مَحَبَّتي ومُناجاتي ، اُولئِكَ قُطّاعُ الطَّريقِ مِن عِبادي ، إنَّ أدنى ما أنَا صانِعٌ بِهِم أن أنزِعَ حَلاوَةَ مَحَبَّتي ومُناجاتي مِن قُلوبِهِم . (4)

ج _ حُبُّ الدُّنياالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَ لُكُمْ وَ لَا أَوْلَ_دُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ فَأُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْخَ_سِرُونَ» . (5)

.


1- .المائدة : 91.
2- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 170.
3- .شرح الأخبار : ج 3 ص 459 ح 1344 .
4- .تحف العقول : ص 397 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 312 ح 1.
5- .المنافقون : 9.

ص: 65

ب _ عالِم فريفته دنيا

ج _ دنيا دوستى

«همانا شيطان مى خواهد با شراب و قمار (بُرد و باخت) ، ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز ، باز دارد. پس آيا شما دست بر مى داريد؟» .

حديثامام على عليه السلام :هر آنچه از ياد خدا غافل گردانَد ، از ابليس است .

امام صادق عليه السلام :هيچ گاه گروهى از ياران ما براى ياد كردن از خدا يا براى ياد كردن از ما گرد نمى آيند ، مگر آن كه ابليس ، شيطانى شلّاق به گردن را مى فرستد تا جمع آنان را بپراكنَد .

ب _ عالِم فريفته دنياامام كاظم عليه السلام :خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود : «به بندگانم بگو كه : عالِم فريفته دنيايى را ميان من و خود ، قرار ندهند ؛ چرا كه آنان را از ياد من و از راه محبّت من و راز و نياز با من ، باز مى دارد . اينان ، راهزنان بندگان من هستند . كمترين كارى كه من با ايشان مى كنم ، اين است كه شيرينى محبّتم و راز و نياز با خودم را از دل هايشان مى گيرم» .

ج _ دنيا دوستىقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [ زنهار ] اموال شما و فرزندانتان ، شما را از ياد خدا غافل نگرداند و كسانى كه چنين كنند، آنان ، زيانكاران اند» .

.

ص: 66

«فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَا الْحَيَوةَ الدُّنْيَا» . (1)

راجع : ص : 32 .

الحديثالإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ وَداعِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام _: اللّهُمَّ لا تَشغَلني فِي الدُّنيا عَن شُكرِ نِعمَتِكَ ، ولا بِإِكثارٍ فيها فَتُلهِيَني عَجائِبُ بَهجَتِها ، وتَفتِنَني زَهرَتُها . (2)

د _ سوءُ العَمَلِالكتاب«كَلَا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ * كَلَا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ» . (3)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :مَن صَدِئَ بِالإِثمِ ، عَشا (4) عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (5)

ه _ طولُ الأَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا أنَّ الأَمَلَ يُسهِي العَقلَ ، ويُنسِي الذِّكرَ . (6)

.


1- .النجم : 29.
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 598 ح 3200 ، كامل الزيارات : ص 436 ح 669 .
3- .المطفّفين : 14 و 15 . أي غلب على قلوبهم كسب الذنوب كما يرين الخمر على عقل السكران ، والرَّيْن : الحجاب الكثيف (مجمع البحرين : ج 2 ص 761).
4- .قال الطريحي : قوله تعالى : «وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَ_نِ» (الزخرف : 36): أي يُظلِمُ بَصَرُه عن ذِكر اللّه ، كأنّ عليه غشاوة. يقال : عَشَوتُ إلى النّار : إذا استَدلَلتَ عليها ببصر ضعيف. وقيل : يُعرِضُ عنه (مجمع البحرين : ج 2 ص 1220). وفي بحارالأنوار : «أعشى» .
5- .الخصال : ص 633 ح 10 ، بحارالأنوار : ج 10 ص 112 .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 86 .

ص: 67

د _ بدى كردار

ه _ درازى آرزو

«پس، از هر كه از ياد ما روى بر تافته و جز زندگى دنيا را نخواسته ، روى برتاب» .

ر . ك : ص : آيه 32 .

حديثامام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان هنگام وداع با قبر امام حسين عليه السلام _: بار خدايا ! مرا در دنيا از شكر نعمتت غافل مگردان و نه چندان در دنيا بر نعمتم بيفزاى كه خرّمى شگفت آن ، مرا سرگرم سازد و زرق و برقش مرا بفريبد .

د _ بدى كردارقرآن«نه چنين است ؛ بلكه آنچه مرتكب مى شدند ، بر دل هايشان زنگار نشانده است . زهى پندار! آنان در آن روز، از پروردگارشان ، سخت در پرده اند» .

حديثامام على عليه السلام :هر كه [دلش] از گناهْ زنگار بگيرد ، نسبت به ياد خداوند عز و جل كور مى شود .

ه _ درازى آرزوامام على عليه السلام :بدانيد كه آرزو ، خِرد را غافل مى كند و ياد خدا را به فراموشى مى سپارد .

.

ص: 68

و _ اِتِّباعُ الشَّهوَةِالإمام عليّ عليه السلام :لَيسَ فِي المَعاصي أشَدُّ مِنِ اتِّباعِ الشَّهوَةِ ، فَلا تُطيعوها فَيَشغَلَكُم عَنِ اللّهِ . (1)

ز _ فُضولُ النَّظَرِالإمام عليّ عليه السلام :لَيسَ فِي البَدَنِ شَيءٌ أقَلُّ شُكرا مِنَ العَينِ ، فَلا تُعطُوها سُؤلَها فَتَشغَلَكُم عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (2)

ح _ الاِشتِغالُ بِذِكرِ النّاسِالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بِذِكرِ النّاسِ ، قَطَعَهُ اللّهُ سُبحانَهُ عَن ذِكرِهِ . (3)

عنه عليه السلام :إذا رَأَيتَ اللّهَ يُؤنِسُكَ بِخَلقِهِ ، ويُوحِشُكَ مِن ذِكرِهِ ، فَقَد أبغَضَكَ . (4)

ط _ الخُصومَةُالإمام الصادق عليه السلام :إيّاكُم وَالخُصومَةَ فِي الدِّينِ ؛ فَإِنَّها تَشغَلُ القَلبَ عَن ذِكرِ اللّهِ عز و جل . (5)

ى _ عَدَمُ العَمَلِ بِالعِلمِعدّة الداعي :أوحَى اللّهُ إلى داوودَ عليه السلام : إنَّ أهوَنَ ما أنَا صانِعٌ بِعَبدٍ غَيرِ عامِلٍ بِعِلمِهِ ، مِن سَبعينَ عُقوبَةً باطِنِيَّةً ؛ أن اُخرِجَ مِن قَلبِهِ حَلاوَةَ ذِكري . (6)

.


1- .غرر الحكم : ح 7520 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 411 ح 6989 وفيه «فيقطعكم» بدل «فيشغلكم».
2- .الخصال : ص 629 ح 10 ، تحف العقول : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 107 ح 1.
3- .غرر الحكم : ح 8234 .
4- .غرر الحكم : ح 4041 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 503 ح 691 ، الكافي : ج 2 ص 301 ح 8 وليس فيه «في الدين» و «عن ذكر اللّه » .
6- .عدّة الداعي : ص 69 ، مصباح الشريعة : ص 345 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 32 ح 25.

ص: 69

و _ پيروى از هوس

ز _ نگاه بيهوده

ح _ پرداختن به ياد مردم

ط _ ستيزه گرى

ى _ عمل نكردن به علم

و _ پيروى از هوسامام على عليه السلام :در ميان گناهان ، [گناهى] بدتر از پيروى كردن از هوس نيست . پس ، آن را فرمان نبريد كه شما را از خدا باز مى دارد .

ز _ نگاه بيهودهامام على عليه السلام :در بدن ، عضوى كم سپاس تر از چشم نيست . پس ، خواهش آن را بر آورده نسازيد ؛ چرا كه شما را از ياد خدا باز مى دارد .

ح _ پرداختن به ياد مردمامام على عليه السلام :هر كه به ياد مردم بپردازد ، خداوند سبحان ، او را از ياد خودش محروم مى سازد .

امام على عليه السلام :هر گاه ديدى كه خداوند ، تو را با خلقش مأنوس و از ياد خودش بيگانه ساخته است ، بى گمان ، تو را دشمن داشته است .

ط _ ستيزه گرىامام صادق عليه السلام :از ستيزه گرى در دين بپرهيزيد ؛ زيرا دل را از ياد خداوند عز و جل باز مى دارد .

ى _ عمل نكردن به علمعدّة الداعى :خداوند به داوود عليه السلام وحى فرمود كه : «از ميان هفتاد كيفر درونى ، كمترين كارى كه با بنده عمل نكننده به علمش مى كنم ، اين است كه شيرينى يادم را از دلش بيرون مى برم» .

.

ص: 70

ك _ المَلاهيالإمام الصادق عليه السلام :المَلاهِي الَّتي تَصُدُّ عَن ذِكرِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى مَكروهَةٌ ؛ كَالغِناءِ وضَربِ الأَوتارِ . (1)

ل _ الجَهلُتحف العقول_ في ذِكرِ مَسائِلِ شَمعونَ الرّاهِبِ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ شَمعونُ : فَأَخبِرني عَن أعلامِ الجاهِلِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : . . . لا يُحِبُّ اللّهَ ولا يُراقِبُهُ ، ولا يَستَحيي مِنَ اللّهِ ولا يَذكُرُهُ . (2)

م _ البِطنَةُ وَالغِرَّةُالإمام زين العابدين عليه السلام :اِعلَم وَيحَكَ يَابنَ آدَمَ ! إنَّ قَسوَةَ البِطنَةِ (3) ، وكِظَّةَ (4) المِلأَةِ ، و سُكرَ الشِّبَعِ ، وغِرَّةَ (5) المُلكِ ، مِمّا يُثَبِّطُ ويُبطِئُ عَنِ العَمَلِ ، ويُنسِي الذِّكرَ . (6)

1 / 7آدابُ الذِّكرِالف _ الطَّهارَةُالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَوةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْجَاءَ أَحَدٌ مِّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لَ_مَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُواْ مَاءً فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَ_كِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» . (7)

.


1- .الخصال : ص 610 ح 9 ، تحف العقول : ص 423 عن الإمام الرضا عليه السلام وليس فيه «مكروهة» .
2- .تحف العقول : ص 18 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 119 ح 11.
3- .البطنة : امتلاء البطن من الطعام (لسان العرب : ج 13 ص 53).
4- .الكِظَّةُ : غمٌّ وغلظةٌ يجدها في بطنه وامتلاء (لسان العرب : ج 7 ص 457) .
5- .غِرَّة : أي اغترار(النهاية : ج 3 ص 355).
6- .تحف العقول : ص 273 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 129 ح 1.
7- .المائدة : 6. جدير بالذكر أنّ الآية تدلّ على وجوب الطهارة في الصلاة لا في مطلق الذكر .

ص: 71

ك _ سرگرمى ها

ل _ نادانى

م _ پُرخورى و غرور

1 / 7 آداب ياد خدا

اشاره

الف _ پاك بودن

ك _ سرگرمى هاامام صادق عليه السلام :سرگرمى هايى كه از ياد خداوند _ تبارك و تعالى _ باز مى دارند ، ناپسندند ، مانند : آوازه خوانى و تار زدن .

ل _ نادانىتحف العقول_ در بيان پرسش هاى شمعونِ راهب از پيامبر صلى الله عليه و آله _: شمعون گفت : مرا از نشانه هاى نادان ، خبر ده . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : « ... خدا را دوست ندارد و از او حساب نمى برد و از خدا شرم نمى كند و او را در ياد ندارد» .

م _ پُرخورى و غرورامام زين العابدين عليه السلام :بدان _ اى بيچاره آدميزاد _ كه پُرخورى و سنگينى معده و مستىِ سيرى و غرور قدرت ، از عوامل باز دارنده و كند كننده عمل اند و ياد خدا را به فراموشى مى سپارند .

1 / 7آداب ياد خداالف _ پاك بودنقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون به [ عزم ] نماز برمى خيزيد، صورتتان را و دست هايتان را تا آرنج بشوييد و سرهاى خودتان را و پاهايتان را تا برآمدگى پيشين ، مسح كنيد و اگر جُنُب بوديد ، خود را پاك كنيد (غسل نماييد) و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد، يا با زنانْ نزديكى كرده ايد و آبى نيافتيد ، پس با خاكى پاك ، تيمّم كنيد و از آن ، به صورت و دست هايتان بكشيد. خدا نمى خواهد بر شما تنگ بگيرد ؛ ليكن مى خواهد شما را پاك، و نعمتش را بر شما تمام گرداند ، باشد كه سپاس [ او ] بگزاريد» .

.

ص: 72

راجع : النساء : 43 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي كَرِهتُ أن أذكُرَ اللّهَ عز و جل إلّا عَلى طُهرٍ . (1)

ب _ الخُشوعُالكتاب«أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا يَكُونُواْ كَالَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَ_بَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَ_سِقُونَ» . (2)

«وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ * الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّ_بِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَ الْمُقِيمِى الصَّلَوةِ وَ مِمَّا رَزَقْنَ_هُمْ يُنفِقُونَ» . (3)

راجع : الأعراف : 205 ، الأنفال : 2 .

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل لِموسى عليه السلام : أكثِر ذِكري بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وكُن عِندَ ذِكري خاشِعا ، وعِندَ بَلائي صابِرا ، وَاطمَئِنَّ عِندَ ذِكري ، وَاعبُدني ولا تُشرِك بي شَيئا ، إليَّ المَصيرُ . (4)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 5 ح 17 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 272 ح 592 .
2- .الحديد : 16.
3- .الحجّ : 34 و 35. والمخبتين : أي المتواضعين (مفردات ألفاظ القرآن : ص 272) .
4- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 343 ح 22 .

ص: 73

ب _ خشوع

ر . ك : النساء : 43 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من خوش ندارم كه خداوند عز و جل را ياد كنم ، مگر آن كه باطهارت باشم .

ب _ خشوعقرآن«آيا براى كسانى كه ايمان آورده اند ، هنگام آن نرسيده كه دل هايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده ، نرم [ و فروتن ] گردد و مانند كسانى نباشند كه از پيش ، بدانها كتاب داده شد و [ عمر و ] انتظار ، بر آنان به درازا كشيد و دل هايشان سخت گرديد و بسيارى از آنها فاسق بودند؟» .

«و فروتنان را بشارت ده ؛ همانان كه چون خدا ياد شود، دل هايشان خشيت مى يابد و [ آنان كه ] بر هر چه بر سرشان آيد ، صبر پيشه گان اند و بر پا دارندگان نمازند و از آنچه روزى شان داده ايم ، انفاق مى كنند» .

ر . ك : الأعراف : 205 و الانفال : 2 .

حديثامام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل به موسى عليه السلام فرمود : «در شب و روز ، مرا بسيار ياد كن و هنگام ياد كردن از من ، خاشع و در بلايم ، شكيبا باش و به گاه ياد كردن از من ،آرام باش و مرا بندگى كن و چيزى را انباز من مدار . حركت ، به سوى من است» .

.

ص: 74

الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام: فيما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام : يا عيسى . . . اِعلَم أنَّ دُنياكَ مُؤَدِّيَتُكَ إلَيَّ ، وأنّي آخِذُكَ بِعِلمي ، فَكُن ذَليلَ النَّفسِ عِندَ ذِكري ، خاشِعَ القَلبِ حينَ تَذكُرُني ، يَقظانَ عِندَ نَومِ الغافِلينَ . (1)

ج _ الخُلوصُالإمام عليّ عليه السلام :اُذكُروا اللّهَ ذِكرا خالِصا ؛ تَحيَوا بِهِ أفضَلَ الحَياةِ ، وتَسلُكوا بِهِ طَريقَ النَّجاةِ . (2)

د _ التَّقوىرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَقبَلُ اللّهُ ذِكرَهُ إلّا مِمَّنِ اتَّقى وطَهَّرَ قَلبَهُ ، وأكرِمُوا اللّهَ أن يَرى مِنكُم ما نَهاكُم عَنهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :وَيلٌ لِمَن يُكثِرُ ذِكرَ اللّهِ بِلِسانِهِ ، ويَعصِي اللّهَ في عَمَلِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الذّاكِرُ بِلا عَمَلٍ ، كَالرّامي بِلا وَتَرٍ . (5)

ه _ التَّعظيمُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ الغِفارِيِّ _: يا أبا ذَرٍّ ، لِيَعظُم جَلالُ اللّهِ في صَدرِكَ ، فَلا تَذكُرهُ كَما يَذكُرُهُ الجاهِلُ عِندَ الكَلبِ : «اللّهُمَّ أخزِهِ» ، وعِندَ الخِنزِيرِ : «اللّهُمَّ أخزِهِ» . (6)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 131 ح 103.
2- .الكافي : ج 8 ص 17 ح 3 ، تحف العقول : ص 202 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 39 ح 16.
3- .كنز العمّال : ج 2 ص 243 ح 3931 نقلاً عن ابن صصري في أماليه .
4- .الفردوس : ج 4 ص 400 ح 7160 ، كنزالعمّال : ج 16 ص 16 ح 43738.
5- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 79.
6- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 370 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 58 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 82 ح 3.

ص: 75

ج _ خلوص

د _ پرهيزگارى

ه _ بزرگداشت

الكافى_ به نقل از على بن اسباط ، از امامان عليهم السلام _: از جمله اندرزهاى خداوند عز و جل به عيسى عليه السلام اين بود كه : «اى عيسى ! ... بدان كه دنيايت ، تو را به سوى من مى كشاند و من با علم خويش ، بر تو احاطه دارم . پس در هنگام ياد كردن از من ، فروتن باش و آن گاه كه مرا ياد مى كنى ، دلت خاشع باشد و آن گاه كه غافلان در خواب [غفلت]اند ، تو بيدار باش» .

ج _ خلوصامام على عليه السلام :خدا را خالصانه ياد كنيد تا بدين وسيله ، به بهترين وجه ، زندگى كنيد و راه نجات را بپوييد .

د _ پرهيزگارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، ذكر خويش را نمى پذيرد ، مگر از كسى كه پرهيزگار و پاك دل باشد . حرمت خدا را نگه داريد و كارى نكنيد كه از شما آن عملى را ببيند كه از آن ، نهيِتان كرده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :واى بر كسى كه با زبانش ذكر خدا بسيار بگويد و در عمل ، معصيت او كند !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ذكرگوى بى عمل ، مانند كسى است كه با كمانِ بى چلّه تيراندازى مى كند .

ه _ بزرگداشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش هاى ايشان به ابو ذر غفارى _: اى ابوذر! بايد كه شُكوه خداوند در سينه ات بزرگ باشد . او را چنان ياد مكن كه شخص نادان در هنگام ديدن سگ ، ياد مى كند كه : «خدايا! به حسابش برس» يا در هنگام ديدن خوك كه : «خدايا! به حسابش برس» .

.

ص: 76

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: إنَّ العَبدَ إذا ذَكَرَ اللّهَ تَعالى بِالتَّعظيمِ خالِصا ؛ ارتَفَعَ كُلُّ حِجابٍ بَينَهُ وبَينَ اللّهِ مِن قَبلِ ذلِكَ . . . وإذا غَفَلَ عَن ذِكرِ اللّهِ ؛ كَيفَ تَراهُ بَعدَ ذلِكَ مَوقوفا مَحجوبا ، قَد قَسا وأظلَمَ مُنذُ فارَقَ نورَ التَّعظيمِ . (1)

و _ النَّشاطُالإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ صِفّينَ _: وأسأَ لُكَ أن تَرزُقَني . . . قُوَّةً في عِبادَتِكَ ، ونَشاطا لِذِكرِكَ مَا استَعمَرتَني في أرضِكَ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ الأَربِعاءِ _: اِجعَل قُوَّتي في طاعَتِكَ ، ونَشاطي في عِبادَتِكَ ، ورَغبَتي في ثَوابِكَ . (3)

ز _ نِسيانُ النَّفسِالإمام عليّ عليه السلام :لا تَذكُرِ اللّهَ سُبحانَهُ ساهِيا ، ولا تَنسَهُ لاهيا ، وَاذكُرهُ كامِلاً يُوافِقُ فيهِ قَلبُكَ لِسانَكَ ، ويُطابِقُ إضمارُكَ إعلانَكَ ، ولَن تَذكُرَهُ حَقيقَةَ الذِّكرِ حَتّى تَنسى نَفسَكَ في ذِكرِكَ ، وتَفقِدَها في أمرِكَ . (4)

ح _ الشَّوقُ إلَى اللِّقاءِالإمام الرضا عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ وَلم يَشتَق إلى لِقائِهِ ، فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ . (5)

.


1- .مصباح الشريعة : ص 22 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 55 ح 25.
2- .مُهَج الدعوات : ص 130 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 239 ح 9.
3- .المصباح للكفعمي : ص 169 ، البلد الأمين : ص 132 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 200 ح 31.
4- .غررالحكم : ح 10359 .
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 111 ، كنزالفوائد : ج 1 ص 330 وفيه «يستبق» بدل «يشتق» .

ص: 77

و _ نشاط

ز _ فراموش كردن خود

ح _ شوق داشتن به ديدار

مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: هر گاه بنده ، خداوند متعال را با بزرگى و اخلاص ياد كند ، هر حجابى كه پيش از آن ، ميان او و خدا بوده است ، كنار مى رود ... و هر گاه از ياد خدا غافل شود ، او را چگونه مى بينى ؟ در حبس و حجاب است و بر اثر جدا شدن از نورِ عظمت [خدا] ، سخت و تاريك شده است .

و _ نشاطامام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز صفّين _: از تو درخواست مى كنم كه ... نيرومندى در عبادتت و بانشاط بودن در يادت را روزى ام كنى ، تا زمانى كه در زمينت ، زنده ام مى دارى .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز چهارشنبه _: نيروى مرا در طاعتت ، و نشاطم را در عبادتت ، و رغبتم را به ثوابت قرار ده .

ز _ فراموش كردن خودامام على عليه السلام :خداوند سبحان را نه با بى توجّهى ياد كن و نه از سرِ غفلت ، فراموشش كن ؛ بلكه او را كامل ياد نما ، آن سان كه دلت با زبانت ، هم نوا باشد و نهانت با آشكارت ، سازگار . تو به راستى به ياد خدا نخواهى بود ، مگر آن گاه كه خودت را در [هنگام] ياد كردنت [از خدا] ، از ياد ببرى و در وقت ذكر گفتن ، خويشتن را گم كنى .

ح _ شوق داشتن به ديدارامام رضا عليه السلام :كسى كه خدا را ياد كند و مشتاق ديدارش نباشد ، در واقع ، خويش را ريشخند كرده است .

.

ص: 78

ط _ النَّوادِرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى داوودَ عليه السلام أن قُل لِلظَّلَمَةِ لا يَذكُروني ، فَإِنّي أذكُرُ مَن ذَكَرَني ، وإنَّ ذِكري إيّاهُم أن ألعَنَهُم . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :طوبى لِمَن أخلَصَ للّهِِ العِبادَةَ وَالدُّعاءَ ، ولَم يَشغَل قَلبَهُ بِما تَرى عَيناهُ ، ولَم يَنسَ ذِكرَ اللّهِ بِما تَسمَعُ اُذُناهُ ، ولَم يَحزُن صَدرَهُ بِما اُعطِيَ غَيرُهُ . (2)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: مَن كانَ ذاكِرا للّهِِ عَلَى الحَقيقَةِ فَهُوَ مُطيعٌ ، ومَن كانَ غافِلاً عَنهُ فَهُوَ عاصٍ . وَالطّاعَةُ عَلامَةُ الهِدايَةِ ، وَالمَعصِيَةُ عَلامَةُ الضَّلالَةِ ، وأصلُهُما مِنَ الذِّكرِ وَالغَفلَةِ . فَاجعَل قَلبَكَ قِبلَةً لِلِسانِكَ ، لا تُحَرِّكهُ إلّا بِإِشارَةِ القَلبِ ، ومُوافَقَةِ العَقلِ ، ورِضَى الإيمانِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عالِمٌ بِسِرِّكَ وجَهرِكَ ، وهُوَ عالِمٌ بِما فِي الصُّدورِ فَضلاً عَن غَيرِهِ . وكُن كَالنّازِعِ روحَهُ أو كَالواقِفِ فِي العَرضِ الأَكبَرِ ، غَيرَ شاغِلٍ نَفسَكَ عَمّا عَناك مِمّا كَلَّفَكَ بِهِ رَبُّكَ ؛ في أمرِهِ ونَهيِهِ ووَعدِهِ ووَعيدِهِ . وَاغسِل قَلبَكَ بِماءِ الحُزنِ ، ولا تَشغَلها بِدونِ ما كَلَّفَكَ . وَاجعَل ذِكرَ اللّهِ مِن أجلِ ذِكرِهِ لَكَ ؛ فَإِنَّهُ ذَكَرَك وهُوَ غَنِيٌّ عَنكَ، فَذِكرُهُ لَكَ أجَلُّ وأشهى وأتَمُّ مِن ذِكرِكَ لَهُ وأسبَقُ . ومَعرِفَتُكَ بِذِكرِهِ لَكَ يورِثُكَ الخُضوعَ، وَالاِستِحياءَ، وَالاِنكِسارَ ، ويَتَوَلَّدُ مِن ذلِكَ رُؤَيَةُ كَرَمِهِ وفَضلِهِ السّابِقِ ، وتَخلُصُ لِوَجهِهِ ، وتَصغُرُ عِندَ ذلِكَ طاعاتُكَ وإن كَثُرَت في جَنبِ مِنَنِهِ . ورُؤيَتُكَ ذِكرَكَ لَهُ تورِثُكَ الرِّياءَ، وَالعُجبَ، وَالسَّفَهَ، وَالغِلظَةَ في خَلقِهِ ، وَاستِكثارَ الطّاعَةِ ، ونِسيانَ كَرَمِهِ وفَضلِهِ ، ولا يَزدادُ بذلِكَ مِنَ اللّهِ إلّا بُعدا ، ولا يَستَجلِبُ بِهِ عَلى مُضِيِّ الأَيّامِ إلّا وَحشَةً . وَالذِّكرُ ذِكرانِ ؛ ذِكرٌ خالِصٌ بِمُوافَقَةِ القَلبِ ، وذِكرٌ صارِفٌ (3) يَنفي ذِكرَ غَيرِهِ ، كَما قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنّي لا اُحصي ثَناءً عَلَيكَ ؛ أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ . فَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَم يَجعَل لِذِكرِهِ مِقدارا عِندَ عِلمِهِ بِحَقيقَةِ سابِقَةِ ذِكرِ اللّهِ عز و جل لَهُ مِن قَبلِ ذِكرِهِ لَهُ ، فَمَن دونَهُ أولى. فَمَن أرادَ أن يَذكُرَ اللّهَ ، فَليَعلَم أنَّهُ ما لَم يَذكُرِ اللّهُ العَبدَ بِالتَّوفيقِ لِذِكرِهِ ، لا يَقدِرُ العَبدُ عَلى ذِكرِهِ . (4)

.


1- .الفردوس : ج 1 ص 141 ح 498 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 466 ح 9 ؛ فلاح السائل : ص 94 ح 30 .
2- .الكافي : ج 2 ص 16 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 229 ح 5.
3- .في الطبعة المعتمدة : «وذِكرٌ صادِقٌ» ، والأصحّ ما أثبتناه كما في نسخة اُخرى وبحار الأنوار .
4- .مصباح الشريعة : ص 43 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 158 ح 33.

ص: 79

ط _ گوناگون

ط _ گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل به داوود عليه السلام وحى فرمود كه : «به ستمكاران بگو كه از من ياد نكنند ؛ زيرا هر كه مرا ياد كند ، من نيز او را ياد مى كنم ، و ياد كردن من از ستمكاران ، اين است كه لعنتشان مى كنم» .

امام على عليه السلام :خوشا آن كه عبادت و دعا را براى خدا خالص گردانَد و دلش را به آنچه چشمانش مى بيند ، مشغول نسازد و به خاطر آنچه گوش هايش مى شنود ، ياد خدا را به فراموشى نسپارد و به خاطر آنچه به ديگران داده شده است ، سينه اش را اندوهگين نكند!

مصباح الشريعه_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: كسى كه حقيقتا به ياد خداوند باشد ، فرمان بُردار خداست و كسى كه از خدا غافل باشد ، نافرمان است . فرمان بُردارى ، نشانه ره يافتگى است و نافرمانى ، نشانه گم راهى ، و ريشه اين هر دو ، ياد [خدا] و غفلت [از او] است . پس ، دلت را قبله زبانت قرار ده و آن را جز با اشارت دل و موافقت خِرد و رضايت ايمان ، مَجُنبان ؛ چرا كه خداوند ، به نهان و آشكار تو داناست و به آنچه در سينه هاست ، آگاه است ، چه رسد به آنچه در غير سينه هاست [و از اعمال ظاهر است] . و همانند كسى باش كه در حال جان كندن است ، يا همانند كسى كه در صحنه بزرگ [قيامت براى حسابرسى] ايستاده است ، و خويشتن را از وظيفه اى كه پروردگارت بر عهده تو نهاده است (يعنى امر و نهى و وعده و تهديدش) ، غافل مدار و دلت را با آبِ اندوه بشوى و آن را به غير تكليفى كه بر تو نهاده است ، مشغول مدار . به ياد خدا باش ، از آن روى كه او به ياد توست . او تو را ياد مى كند ، با آن كه بى نياز از توست . پس ، ياد كردن او از تو ، ارزشمندتر و خواستنى تر و كامل تر و پيش تر از ياد كردن تو از اوست . آگاهى تو از اين كه او به ياد توست ، موجب فروتنى و شرمدارى و شكسته نفسى تو مى شود ، و از اين [آگاهى] ، مشاهده كَرَم او و لطف ازلى اش زاده مى شود و [در اين صورت ،] براى او خالص مى شوى و طاعاتت ، هر چند بسيار باشند ، در برابر نعمت ها و الطاف او به نظرت خُرد مى آيند . و اين كه به يادِ او بودَنَت را در نظر آورى ، موجب ريا و خودپسندى و گستاخى و درشتى با خلق او و بسيار ديدن طاعت و فراموش كردن لطف و كَرَم او مى شود و اينها ، جز بر دور شدن از خداوند نمى افزايد و با گذشت ايّام ، جز تنهايى [و جدا شدن مردم از او را] به بار نمى آورد . ياد خدا ، دو گونه است : يكى ياد خالص كه با دل ، سازگار است ؛ و ياد صارِف كه ياد جز او را از دل مى زدايد ، چنان كه پيامبر خدا فرمود : «من ، ثناى تو را شمارش نمى توانم كرد . تو چنانى كه خود در ثناى خويش گفته اى» . پس ، پيامبر خدا براى ياد خدا ، اندازه اى قرار نداد ؛ چون به راستى مى دانست كه پيش از آن كه او به ياد خدا باشد ، خداوند عز و جل به ياد اوست . پس ، ديگران ، حتماً نمى توانند [براى ياد خدا اندازه اى تعيين كنند] . بنا بر اين ، هر كه مى خواهد خداى متعال را ياد كند ، بايد بداند كه اگر خداوند ، توفيق ياد كردن از خود را به بنده ندهد ، بنده ، قادر به ياد كردن از او نيست .

.

ص: 80

1 / 8أهَمُّ مَواطِنِ الذِّكرِالف _ الغَداةُ وَالعَشِيُّالكتاب«وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» . (1)

«وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِىِّ وَالْاءِبْكَ_رِ» . (2)

«وَاذْكُر رَّبَّكَ فِى نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْاصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَ_فِلِينَ» . (3)

.


1- .الكهف : 28.
2- .آل عمران : 41.
3- .الأعراف : 205.

ص: 81

1 / 8 مهم ترين اوقات ياد خدا

اشاره

الف _ بامدادان و شامگاهان

1 / 8مهم ترين اوقات ياد خداالف _ بامدادان و شامگاهانقرآن«و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند [ و ] خشنودى او را مى خواهند، شكيبايى پيشه كن و دو ديده ات را از آنان بر مگير كه زيور زندگى دنيا را بجويى ، و از آن كس كه قلبش را از ياد خود ، غافل ساخته ايم و از هوس خود ، پيروى كرده و [ اساس ] كارش بر زياده روى است، اطاعت مكن» .

«و پروردگارت را بسيار ياد كن و شبانگاه و بامدادان ، [ او را ] تسبيح گوى» .

«و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ، با تضرّع و ترس، بى صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش» .

.

ص: 82

راجع : مريم : 11 ، النور : 36 ، الأحزاب : 41 و 42 ، الروم : 17 ، غافر : 55 ، ص : 18 ، الفتح : 9 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : يَابنَ آدَمَ ، اُذكُرني بَعدَ الفَجرِ ساعَةً ، وَاذكُرني بَعدَ العَصرِ ساعَةً ، أكفِكَ ما أهَمَّكَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لَأَن أذكُرَ اللّهَ مَعَ قَومٍ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ إلى طُلوعِ الشَّمسِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الدُّنيا وما فيها . ولَأَن أذكُرَ اللّهَ مَعَ قَومٍ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ إلى أن تَغيبَ الشَّمسُ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الدُّنيا وما فيها . (2)

كتاب من لا يحضره الفقيه عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ إبليسَ إنَّما يَبُثُّ جُنودَ اللَّيلِ مِن حينِ تَغيبُ الشَّمسُ إلى مَغيبِ الشَّفَقِ ، ويَبُثُّ جُنودَ النَّهارِ مِن حينِ يَطلُعُ الفَجرُ إلى مَطلَعِ الشَّمسِ . وذَكَرَ أنَّ نَبِيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ : أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل في هاتَينِ السّاعَتَينِ ، وتَعَوَّذوا بِاللّهِ عز و جل مِن شَرِّ إبليسَ وجُنودِهِ ، وعَوِّذوا صِغارَكُم في هاتَينِ السّاعَتَينِ ، فَإِنَّهُما ساعَتا غَفلَةٍ . (3)

ب _ ذُو الحِجَّةِ إلَى اليَومِ الثّالِثَ عَشَرَالكتاب«وَاذْكُرُواْ اللَّهَ فِى أَيَّامٍ مَّعْدُودَ تٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِى يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» . (4)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 138 ح 536 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 329 ح 965 .
2- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 409 ح 559 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 421 ح 1799.
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 501 ح 1440 ، الكافي : ج 2 ص 522 ح 2 نحوه .
4- .البقرة : 203.

ص: 83

ب _ از اوّل تا سيزدهم ذى حجّه

ر . ك : مريم : آيه 11 ، نور : آيه 36 ، أحزاب : آيه 41 و 42 ، روم : آيه 17 ، غافر : آيه 55 ، فتح : آيه 9 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «اى پسر آدم! پاسى پس از سپيده دم ، مرا ذكر گوى و پاسى پس از عصر ، مرا ذكر گوى تا خواسته هاى تو را برآورده سازم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين كه خداى را به همراه عدّه اى ، پس از نماز صبح تا بر آمدن آفتابْ ياد كنم ، برايم از دنيا و آنچه در آن است ، خوش تر است ، و اين كه خداى را به همراه عدّه اى پس از نماز عصر تا غروب آفتابْ ياد كنم ، برايم از دنيا و آنچه در آن است ، خوش تر است .

كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از جابر _: امام باقر عليه السلام فرمود : «ابليس ، سپاهيان شب را ، از آن هنگام كه خورشيد غروب مى كند تا ناپديد شدن شَفَق ، [همه جا ]پخش مى كند و سپاهيان روز را ، از آن هنگام كه سپيده مى دمد تا سر زدن آفتاب ، [همه جا ]پخش مى كند» . امام باقر عليه السلام فرمود كه پيامبر خدا مى فرمود : «در اين دو هنگام ، خداوند عز و جل را بسيار ياد كنيد و از شرّ ابليس و سپاهيانش به خداى عز و جل پناه ببريد و كودكانتان را نيز در اين دو وقت ، در پناه خدا در آوريد ؛ چرا كه اين دو وقت ، اوقات غفلت اند» .

ب _ از اوّل تا سيزدهم ذى حجّهقرآن«و خدا را در روزهايى معيّن ، ياد كنيد . پس هر كس شتاب كند [ و اعمال را ] در دو روز [ انجام دهد ] ، گناهى بر او نيست و هر كه تأخير كند [ و اعمال را در سه روز انجام دهد ] ، گناهى بر او نيست. [ اين اختيار ،] براى كسى است كه [ از محرّمات ] پرهيز كرده باشد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه نزد او آورده مى شويد» .

.

ص: 84

«وَ أَذِّن فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَ عَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِّيَشْهَدُواْ مَنَ_فِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَّعْلُومَ_تٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَ_مِ فَكُلُواْ مِنْهَا وَأَطْعِمُواْ الْبَائِسَ الْفَقِيرَ» . (1)

«فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَ_سِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِى الْاخِرَةِ مِنْ خَلَ_قٍ» . (2)

«لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَ_تٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ» . (3)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :قالَ أبي : قالَ عَلِيٌّ عليه السلام : اُذكُروا اللّهَ في أيّامٍ مَعلوماتٍ (4) ؛ قالَ : قالَ : عَشرُ ذِي الحِجَّةِ ، وأيّامٍ مَعدوداتٍ (5) ؛ قالَ : أيّامُ التَّشريقِ . (6)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن أيّامٍ أعظَمُ عِندَ اللّهِ ولا أحَبُّ إلَيهِ مِنَ العَمَلِ فيهِنَّ مِن هذِهِ الأَيّامِ العَشرِ ، فَأَكثِروا فيهِنَّ مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّحميدِ . (7)

الإمام عليّ عليه السلام_ في يَومِ النَّحرِ _: إنَّ هذا يَومٌ حُرمَتُهُ عَظيمَةٌ ، وبَرَكَتُهُ مَأمولَةٌ ، وَالمَغفِرَةُ فيهِ مَرجُوَّةٌ ، فَأَكثِروا ذِكرَ اللّهِ تعالى ، وَاستَغفِروهُ وتوبوا إلَيهِ ، إنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ . (8)

.


1- .لحجّ : 27 و 28. والضامر من الفَرس : الخفيف اللحم من الأعمال لا من الهزال (مفردات ألفاظ القرآن : ص 512). والفجّ : الطريق الواسع بين جبلين. أي مسلك بعيد غامض (مجمع البحرين : ج 3 ص 1363).
2- .البقرة : 200.
3- .البقرة : 198.
4- .إشارة إلى الآية 28 من سورة الحجّ : «وَ يَذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَّعْلُومَ_تٍ» .
5- .إشارة إلى الآية 203 من سورة البقرة : «وَاذْكُرُواْ اللَّهَ فِى أَيَّامٍ مَّعْدُودَ تٍ» .
6- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 447 ح 1558 ، قرب الإسناد : ص 17 ح 55 نحوه .
7- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 365 ح 5447 ، المعجم الصغير : ج 2 ص 45 نحوه .
8- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 520 ح 1484 .

ص: 85

«و در ميان مردم ، براى [ اداى ] حج ، بانگ برآور تا [ زائران ] پياده و [ سوار ] بر هر شتر لاغرى _ كه از هر راه دورى مى آيند _ به سوى تو روى آورند تا شاهد منافع خويش باشند و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دام هاى زبان بسته اى كه روزىِ آنان كرده است ، ببرند. پس، از آنها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد» .

«و چون آداب ويژه حجّ خود را به جاى آورديد، همان گونه كه پدران خود را به ياد مى آوريد، يا با ياد كردنى بيشتر، خدا را به ياد آوريد. و از مردم ، كسى است كه مى گويد: «پروردگارا! به ما در همين دنيا عطا كن» و حال آن كه براى او در آخرت ، نصيبى نيست» .

«بر شما گناهى نيست كه [ در سفر حج ، ] فضل پروردگارتان (روزى خويش) را بجوييد . پس چون از عرفات كوچ نموديد، خدا را در مشعر الحرام ، ياد كنيد . و يادش كنيد ، چنان كه شما را كه پيش تر از بى راهان بوديد، فرا راه آورْد» .

حديثامام صادق عليه السلام :پدرم [امام باقر عليه السلام ] فرمود كه على عليه السلام در باره [فرمان الهىِ] «خداوند را «در روزهايى معلوم» ياد كنيد (1) ، فرمود : يعنى در دهه ذى حجّه ، و در باره «روزهاى تعيين شده» (2) فرمود : يعنى ايّام تشريق . (3)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ ايّامى نزد خدا باعظمت تر ، و عمل كردن در آنها نزد او محبوب تر از اين ده روز نيست . پس ، در اين روزها خداوند را به يگانگى و بزرگى و ستودگى ، بسيار ياد كنيد .

امام على عليه السلام_ در روز قربان _: امروز ، روزى محترم و بابركت است و در اين روز ، به آمرزش اميد مى رود . پس خداى متعال را بسيار ياد كنيد و از او آمرزش بطلبيد و به درگاهش توبه كنيد ، كه او آمرزگار و مهربان است .

.


1- .اشاره است به آيه 28 از سوره حج : «و نام خدا را در روزهايى معلوم ... بياورند» .
2- .اشاره است به آيه 203 از سوره بقره : «و خدا را در روزهايى معيّن ياد كنيد» .
3- .به روزهاى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى حجّه ، «ايّام التشريق» مى گويند .

ص: 86

ج _ شَهرُ رَمَضانَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ في رَمَضانَ مَغفورٌ لَهُ ، وسائِلُ اللّهِ فيهِ لا يُخَيَّبُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :رَمَضانُ شَهرُ اللّهِ _ تَبارَكَ وتَعالى _ اِستَكثِروا فيهِ مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّحميدِ وَالتَّمجيدِ وَالتَّسبيحِ . (2)

د _ يَومُ الجُمُعَةِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَيْعَ ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَسبيحَةٌ في يَومِ الجُمُعَةِ ، أفضَلُ مِن ألفِ تَسبيحَةٍ في غَيرِ يَومِ الجُمُعَةِ . (4)

راجع : ص 590 (قيمة الصلاة عليه وعلى آله يوم الجمعة وليلتها) .

ه _ عِندَ القِتالِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» . (5)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 226 ح 7341 ، كنزالعمّال : ج 8 ص 464 ح 23676.
2- .النوادر للأشعري : ص 17 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 381 ح 6 .
3- .الجمعة : 9.
4- .الفردوس : ج 3 ص 383 ح 5166 ، كنز العمّال : ج 7 ص 719 ح 21079.
5- .الأنفال : 45.

ص: 87

ج _ ماه رمضان

د _ روز جمعه

ه _ هنگام جنگ

ج _ ماه رمضانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يادكننده خدا در رمضان ، آمرزيده مى شود و درخواست كننده از خدا در اين ماه ، ناكام نمى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رمضان ، ماه خداوند _ تبارك و تعالى _ است . در اين ماه ، ذكر «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» و «الحمد للّه » و تمجيد (1) و «سبحان اللّه » ، بسيار بگوييد .

د _ روز جمعهقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون براى نماز جمعه ندا در داده شد، به سوى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را وا گذاريد. اين براى شما بهتر است ، اگر بدانيد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك بار تسبيح گفتنِ خدا در روز جمعه ، فضيلتش از هزار تسبيح در غير روز جمعه ، بيشتر است .

ر . ك : ص 591 (ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او در روز و شب جمعه) .

ه _ هنگام جنگقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون با گروهى برخورد مى كنيد ، پايدارى ورزيد ، و خدا را بسيار ياد كنيد ، باشد كه رستگار شويد» .

.


1- .مقصود از تمجيد ، گفتن هر گونه ذكرى است كه در آن ، حمد و ثنا و شكر و تعظيم خداوند باشد (ر.ك : جواهر الكلام : ج 11 ص 209 ، ثواب الأعمال : ص 13_14) . م .

ص: 88

الحديثسنن الترمذي عن عمارة بن زَعكَرة :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : إنَّ عَبدي كُلَّ عَبدي : الَّذي يَذكُرُني وهُوَ مُلاقٍ قِرنَهُ _ يَعني عِندَ القِتالِ _ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا لَقيتُم عَدُوَّكُم فِي الحَربِ فَأَقِلُّوا الكَلامَ ، وَاذكُروا اللّهَ عز و جل ، ولا تُوَلُّوهُمُ الأَدبارَ فَتُسخِطُوا اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى ، وتَستَوجِبوا غَضَبَهُ . (2)

راجع : ص 42 ح 60.

و _ عِندَ الهَمِّ وَالحُكومَةِ وَالقِسمَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُذكُرِ اللّهَ عِندَ هَمِّكَ إذا هَمَمتَ ، وعِندَ لِسانِكَ إذا حَكَمتَ ، وعِندَ يَدِكَ إذا قَسَمتَ . (3)

ز _ عِندَ الصّاعِقَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَمِعتُمُ الرَّعدَ فَاذكُرُوا اللّهَ ، فَإِنَّهُ لا يُصيبُ ذاكِرا . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الصّاعِقَةَ تُصيبُ المُؤمِنَ وَالكافِرَ ، ولا تُصيبُ ذاكِرا . (5)

الكافي عن بريد بن معاوية عن الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الصَّواعِقَ لا تُصيبُ ذاكِرا . قالَ : قُلتُ : ومَا الذّاكِرُ؟ قالَ : مَن قَرَأَ مِئَةَ آيَةٍ . (6)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 570 ح 3580 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 416 ح 1764.
2- .الكافي : ج 5 ص 42 ح 5 ، الخصال : ص 617 ح 10 ، تحف العقول : ص 107 .
3- .كنز الفوائد : ج 2 ص 31 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 171 ح 7.
4- .المعجم الكبير : ج 11 ص 132 ح 11371 ، كنز العمّال : ج 6 ص 156 ح 15209.
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 544 ح 1516 ؛ حلية الأولياء : نحوه .
6- .الكافي : ج 2 ص 500 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 385 ح 34.

ص: 89

و _ هنگام آهنگ كارى كردن و داورى و قسمت كردن

ز _ هنگام رعد و برق

حديثسنن الترمذى_ به نقل از عمارة بن زَعكَره _: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد : «خداوند عز و جل مى فرمايد : بنده تمام عيار من ، كسى است كه در هنگام رو در رو شدن با هماوَردش» در هنگام جنگ ، «مرا ياد كند» .

امام على عليه السلام :هر گاه در جنگ با دشمن رو در رو شديد ، سخنتان را كوتاه كنيد و خدا را ياد كنيد و به دشمنان پشت نكنيد ، كه [با اين كار ،] خداوند _ تبارك و تعالى _ را مى رنجانيد و موجب خشم او مى شويد .

ر . ك : ص 43 ح 60 .

و _ هنگام آهنگ كارى كردن و داورى و قسمت كردنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه آهنگ كارى كردى ، خداوند را در هنگام تصميم خود ياد كن ، و هر گاه خواستى داورى كنى ، خدا را با زبانت ياد كن ، و هر گاه خواستى [چيزى را ]قسمت كنى ، خدا را در كارِ دستت يادآور شو .

ز _ هنگام رعد و برقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه صداى رعد شنيديد ، ذكر خدا بگوييد ؛ زيرا رعد به كسى كه ذكر بگويد ، آسيب نمى زند .

امام صادق عليه السلام :صاعقه ، به مؤمن و كافر اصابت مى كند ؛ امّا به آن كه ذكر خدا بگويد ، اصابت نمى كند .

الكافى_ به نقل از بريد بن معاويه _: امام صادق عليه السلام فرمود : «صاعقه ها به كسى كه ذكر خدا مى گويد ، گزند نمى رسانند» . گفتم : ذاكر ، چه كسى است؟ فرمود : «كسى كه صد آيه بخواند» .

.

ص: 90

ح _ عِندَ غَفلَةِ النّاسِالإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ أحَبَّ السُّبحَةِ إلَى اللّهِ عز و جل سُبحَةُ الحَديثِ . . . فَقيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما سُبحَةُ الحَديثِ؟ قالَ : يَكونُ النّاسُ في خَوضِها وباطِلِها ولَهوِها ، فَنِعمَ (1) الرَّجُلُ عِندَ ذلِكَ ، فَيَدعُو اللّهَ تَعالى ويَذكُرُهُ ويُسَبِّحُهُ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ كَالَّذي يُقاتِلُ عَنِ الفارّينَ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ مِثلُ المِصباحِ فِي البَيتِ المُظلِمِ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ مِثلُ الشَّجَرَةِ الخَضراءِ في وَسَطِ الشَّجَرِ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ يُعَرِّفُهُ اللّهُ مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ ، وذاكِرُ اللّهِ فِي الغافِلينَ يَغفِرُ اللّهُ لَهُ بِعَدَدِ كُلِّ فَصيحٍ وأعجَمِيٍّ ، فَالفَصيحُ بَنو آدَمَ وَالأَعجَمِيُّ البَهائِمُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :يا أهلَ الإيمانِ ومَحَلَّ الكِتمانِ ، تَفَكَّروا وتَذَكَّروا عِندَ غَفلَةِ السّاهينَ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمَدُ ، إنَّ أهلَ الخَيرِ وأهلَ الآخِرَةِ . . . أعيُنُهُم باكِيَةٌ ، وقُلوبُهُم ذاكِرَةٌ ؛ إذا كُتِبَ النّاسُ مِنَ الغافِلينَ كُتِبوا مِنَ الذّاكِرينَ . (5)

راجع : ص 100 (في السوق) .

.


1- .وفي نسخة : «فيغمّ».
2- .الجعفريّات : ص 223 .
3- .حلية الأولياء : ج 6 ص 181 ، كنز العمّال : ج 1 ص 425 ح 1832.
4- .تحف العقول : ص 373 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 258 ح 141.
5- .إرشاد القلوب : ص 201 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 24 ح 6.

ص: 91

ح _ هنگام غافل بودن مردم

ح _ هنگام غافل بودن مردمامام على عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «محبوب ترين تسبيح در نزد خداوند عز و جل تسبيحِ سخن است ...» . گفته شد : اى پيامبر خدا ! تسبيح سخن چيست؟ فرمود : «[وقتى] مردم ، غرق در ياوه و باطل و غفلت خود هستند ، چه نيكوست كه در اين ميان ، آدمى مشغول دعا و ذكر و تسبيح خدا شود !» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد كننده خدا در جمع غافلان ، مانند كسى است كه ديگران مى گريزند و او مى جنگد . ياد كننده خدا در جمع غافلان ، مانند چراغ در اتاق تاريك است . ياد كننده خدا در جمع غافلان ، مانند درخت سرسبز در ميان درختان [خشكيده] است . آن كه خدا در جمع غافلان ياد مى كند ، خداوندْ جايگاه او در بهشت را به وى مى شناساند . آن كه ياد كننده خدا در جمع غافلان ياد مى كند ، خداوند به عدد هر گويا و گنگى ، گناهانش را مى آمرزد . گويا ، آدميان اند و گنگ ، جانوران .

امام صادق عليه السلام :اى اهل ايمان و اى رازداران ! بينديشيد و آن گاه كه فراموشكاران در غفلت اند ، شما يادآور [خدا] باشيد .

امام على عليه السلام_ در يادكرد حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداى متعال فرمود : « ... اى احمد ! نيكان و آخرت گرايان ... ديدگانشان [همواره] گريان است و دل هايشان يادآور [خدا] . آن گاه كه مردم از غافلان نوشته مى شوند ، آنان از ياد كنندگان قلمداد مى شوند» .

ر . ك : ص 101 (در بازار) .

.

ص: 92

ط _ عِندَ الخَلوَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا خَلَوتَ فَأَكثِر ذِكرَ اللّهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :سَبعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللّهُ في ظِلِّهِ يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّهُ : . . . ورَجُلٌ ذَكَرَ اللّهَ خالِيا فَفاضَت عَيناهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اِشحَنِ (3) الخَلوَةَ بِالذِّكرِ ، وَاصحَبِ النِّعَمَ بِالشُّكرِ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام :تَعَرَّض لِرِقَّةِ القَلبِ بِكَثرَةِ الذِّكرِ فِي الخَلَواتِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :شيعَتُنَا الَّذينَ إذا خَلَوا ذَكَرُوا اللّهَ كَثيرا . (6)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ فِي التَّوراةِ مَكتوبا ، فيما ناجَى اللّهُ تَعالى بِهِ موسى عليه السلام أن قالَ لَهُ : يا موسى . . . اُذكُرني في خَلوَتِكَ وعِندَ سُرورِ لَذَّتِكَ ، أذكُركَ عِندَ غَفَلاتِكَ . (7)

راجع : ص 54 (الذكر الخفيّ) . ص 104 ح 186 _ 188 .

ى _ عِندَ الكَلامِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ كَلامٍ لا يُبدَأُ في أوَّلِهِ بِذِكرِ اللّهِ فَهُوَ أبتَرُ . (8)

.


1- .جامع الأخبار : ص 512 ح 1435.
2- .صحيح البخاري : ج 1 ص 234 ح 629 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 715 ح 91 ؛ الخصال : ص 343 ح 7 .
3- .اشحَنْ : أي املأ ؛ من شحَنَ السفينة : ملأها (راجع : القاموس المحيط : ج 4 ص 239).
4- .غرر الحكم : ح 2374 .
5- .تحف العقول : ص 285 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 164 ح 1.
6- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42.
7- .الأمالي للمفيد : ص 210 ح 46 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 328 ح 6.
8- .عمل اليوم والليلة للنسائي : ص 346 ح 497 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 281 ح 8720 وفيه «كلّ كلام أو أمر ذي بال لايفتح...» ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 11 ص 163 ح 20208 وفيه «كلّ حديث ذي بال» .

ص: 93

ط _ در تنهايى

ى _ هنگام گفتن

ط _ در تنهايىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه تنها شدى ، خدا را بسيار ياد كن .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هفت نفرند كه خداوند ، آنان را در آن روزى كه سايه اى جز سايه او نيست ، در سايه خويش در مى آورد : ... و مردى كه در تنهايى ، خدا را ياد كند و ديدگانش اشكبار شود .

امام على عليه السلام :تنهايى را با ياد خدا پُر كن و نعمت ها را با سپاس گزارى همراه ساز .

امام باقر عليه السلام :با ذكر گفتن بسيار در تنهايى هايت ، رقّت قلب بجوى .

امام صادق عليه السلام :شيعيان ما ، آنان اند كه هر گاه خلوت كنند ، خدا را فراوان ياد مى كنند .

امام باقر عليه السلام :در تورات نوشته شده است كه از جمله سخنانى كه خداى متعال در مناجات با موسى گفت ، اين بود كه به او فرمود : «اى موسى! ... در تنهايى ات و در هنگام شادى لذّت هايت ، مرا ياد كن تا من نيز در گاهِ غفلت هايت به ياد تو باشم» .

ر . ك : ص 55 (ياد كردن نهانى) و ص 105 ح 186 _ 188 .

ى _ هنگام گفتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گفتارى كه با نام خدا آغاز نشود ، بى فرجام است .

.

ص: 94

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ كَلامٍ لا يُذكَرُ اللّهُ فيهِ فَيُبدَأُ بِهِ ويُصَلّى عَلَيَّ فيهِ ، فَهُوَ أقطَعُ أكنَعُ (1) مَمحوقٌ (2) مِن كُلِّ بَرَكَةٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِذِكرِ اللّهِ أقطَعُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :كُلُّ قَولٍ لَيسَ للّهِِ فيهِ ذِكرٌ فَلَغوٌ . (5)

ك _ عِندَ الأَكلِالإمام عليّ عليه السلام :اُذكُروا اللّهَ عز و جل عَلَى الطَّعامِ ، ولا تَلغَطوا (6) ؛ فَإِنَّهُ نِعمَةٌ مِن نِعَمِ اللّهِ ، ورِزقٌ مِن رِزقِةِ ، يَجِبُ عَلَيكُم فيهِ شُكرُهُ وذِكرُهُ وحَمدُهُ . (7)

ل _ عِندَ النَّومِمصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: اِجعَل كُلَّ نَومِكَ آخِرَ عَهدِكَ مِنَ الدُّنيا ، وَاذكُرِ اللّهَ بِقَلبِكَ ولِسانِكَ ، وخَفِ اطِّلاعَهُ عَلى سِرِّكَ . (8)

م _ جَوفُ اللَّيلِالإمام عليّ عليه السلام :سَهَرُ اللَّيلِ بِذِكرِ اللّهِ غَنيمَةُ الأَولِياءِ ، وسَجِيَّةُ (9) الأَتقِياءِ . (10)

.


1- .أكنع : أي ناقص أبتر (النهاية : ج 4 ص 204) . و في كنزالعمّال : «أكتع» و هو تصحيف.
2- .المَحْق : النقص والمحو والإبطال (النهاية : ج 4 ص 303).
3- .كنزالعمّال : ج 3 ص 263 ح 6463 نقلاً عن أحمد بن محمّد بن ميمون في فضائل عليّ .
4- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 229 ح 2 .
5- .الإرشاد : ج 1 ص 297 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 45 ح 6.
6- .اللَّغْطُ _ ويُحَرَّكُ _ : الصَّوتُ والجَلَبَةُ (القاموس المحيط : ج 2 ص 383).
7- .الكافي : ج 6 ص 296 ح 23 ، المحاسن : ج 2 ص 213 ح 1635 ، تحف العقول : ص 107 كلاهما نحوه .
8- .مصباح الشريعة : ص 254 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 189 ح 18.
9- .سَجيّةٌ : أي طبيعةٌ من غير تكلُّف (النهاية : ج 2 ص 345).
10- .غرر الحكم : ح 5614.

ص: 95

ك _ هنگام خوردن

ل _ هنگام خوابيدن

م _ دل شب

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گفتارى كه با ياد خدا آغاز نگردد و در آن ، بر من درود فرستاده نشود ، گفتارى بُريده و بى فرجام و تهى از هر بركتى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كار مهمّى كه با نام خدا آغاز نشود ، ناقص است .

امام على عليه السلام :هر سخنى كه در آن يادى از خدا نباشد ، سخنى ياوه است .

ك _ هنگام خوردنامام على عليه السلام :هنگام غذا [خوردن] ، خداوند عز و جل را ياد كنيد و هياهو نكنيد ؛ چرا كه آن ، نعمتى از نعمت هاى خدا و روزى اى از روزى هاى اوست و در برابر آن ، وظيفه داريد كه از خداوند ، سپاس گزارى كنيد و از او ياد نماييد و ستايش او گوييد .

ل _ هنگام خوابيدنمصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: هر خُفتَنت را آخرين ديدارت از دنيا بدان ، و با دل و زبانت خدا را ياد كن ، و از آگاهى او بر نهانت بترس .

م _ دل شبامام على عليه السلام :شب خيزى با ياد خدا ، غنيمت دوستان [خدا] و خوى خداترسان است .

.

ص: 96

عنه عليه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللّهِ سُبحانَهُ . (1)

الكافي عن سليمان بن خالد عن الإمام الباقر عليه السلام :إن شِئتَ أخبَرتُكَ بِأَبوابِ الخَيرِ؟ قُلتُ : نَعَم ، جُعِلتُ فِداكَ ! قالَ : الصَّومُ جُنَّةٌ ، وَالصَّدَقَةُ تَذهَبُ بِالخَطيئَةِ ، وقِيامُ الرَّجُلِ في جَوفِ اللَّيلِ بِذِكرِ (2) اللّهِ . ثُمَّ قَرَأَ عليه السلام : «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ» (3) . (4)

ن _ عِندَ القِيامِسنن الترمذي عن ابن عمر :قَلَّما كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقومُ مِن مَجلِسٍ حَتّى يَدعُوَ بِهؤُلاءِ الدَّعَواتِ لِأَصحابِهِ : اللّهُمَّ اقسِم لَنا مِن خَشيَتِكَ ما يَحولُ بَينَنا وبَينَ مَعاصِيكَ ، ومِن طاعَتِكَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ جَنَّتَكَ ، ومِنَ اليَقينِ ما تُهَوِّنُ بِهِ عَلَينا مُصيباتِ الدُّنيا ، ومَتِّعنا بِأَسماعِنا وأبصارِنا و قُوَّتِنا ما أحيَيتَنا ، وَاجعَلهُ الوارِثَ مِنّا ، وَاجعَل ثَأرَنا عَلى مَن ظَلَمَنا ، وَانصُرنا عَلى مَن عادانا ، ولا تَجعَل مُصيبَتَنا في دينِنا ، ولا تَجعَلِ الدُّنيا أكبَرَ هَمِّنا ، ولا مَبلَغَ عِلمِنا ، ولا تُسَلِّط عَلَينا مَن لا يَرحَمُنا . (5)

راجع : ص 230 ( أوقات التسبيح / عند القيام من المجلس) . ص 550 ( ما ينبغي فيه الاستغفار من الأحوال / خِتام المجالس) .

.


1- .غرر الحكم : ح 3149 .
2- .في المحاسن وبحار الأنوار : «يَذكُرُ».
3- .السجدة : 16.
4- .الكافي : ج 2 ص 24 ح 15 ، المحاسن : ج 1 ص 451 ح 1039 نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 392 ح 70.
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 528 ح 3502 ، الزهد لابن المبارك : ص 144 ح 431 نحوه .

ص: 97

ن _ هنگام برخاستن

امام على عليه السلام :برترين عبادت ، شب زنده دارى با ياد خداوند سبحان است .

الكافى_ به نقل از سليمان بن خالد _امام باقر عليه السلام فرمود : «اگر مى خواهى ، تو را از دروازه هاى نيكى آگاه سازم» . گفتم : آرى ، فدايت شوم! فرمود : «روزه ، سپر [در برابر شهوات و آتش دوزخ] است . صدقه ، گناه را مى زدايد و شب زنده دارىِ انسان با ياد خدا [نيز گناه را مى زدايد]» . ايشان سپس اين آيه را خواند : «پهلوهايشان ، از خوابگاه ها جدا مى گردد» .

ن _ هنگام برخاستنسنن الترمذى_ به نقل از ابن عمر _: كمتر پيش مى آمد كه پيامبر خدا از مجلسى برخيزد و براى يارانش چنين دعا نكند : «بار خدايا ! چنان ترسى از خود ، قسمت ما كن كه مانع ما از نافرمانى كردن تو شود ، و [نيز] چنان طاعتى از خود كه با آن ، ما را به بهشتت رسانى ، و چنان يقينى كه با آن ، [تحمّل] مصيبت هاى دنيا را بر ما آسان گردانى ، و ما را تا زمانى كه زنده مى دارى ، از شنوايى و بينايى و نيرويمان برخوردار بدار و آنها را وارث ما گردان (تا آخر عمر ، برايمان باقى بدار) ، و انتقام ما را از كسى كه به ما ستم كرده است ، بستان ، و بر ضدّ كسى كه با ما دشمنى مى كند ، يارى مان رسان ، و مصيبت ما را در دينمان قرار مده ، و دنيا را بزرگ ترين خواست ما و نهايتِ شناخت ما مگردان ، و كسى را كه به ما رحم نمى كند ، بر ما مسلّط مساز» .

ر . ك : ص 231 (اوقات تسبيح گفتن / هنگام برخاستن از مجلس) و ص 551 (مواقع مناسب براى آمرزش خواهى / در پايان مجلس) .

.

ص: 98

س _ فِي المَسجِدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لأَِبي ذَرٍّ الغِفارِيِّ _: يا أباذَرٍّ ، كُلُّ جُلوسٍ فِي المَسجِدِ لَغوٌ إلّا ثَلاثَةً : قِراءَةُ مُصَلٍّ ، أو ذِكرُ اللّهِ ، أو سائِلٌ عَن عِلمٍ . (1)

الإمام الصادق والإمام العسكري عليهماالسلام_ فيما يُقالُ عِندَ دُخولِ المَسجِدِ _: اللّهُمَّ افتَح مَسامِعَ قَلبي لِذِكرِكَ . (2)

ع _ في مَكَّةَالإمام زين العابدين عليه السلام :تَسبيحَةٌ بِمَكَّةَ ، أفضَلُ مِن خَراجِ العِراقَينِ يُنفَقُ في سَبيلِ اللّهِ . (3)

ف _ فِي البَيتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَثَلُ البَيتِ الَّذي يُذكَرُ اللّهُ فيهِ ، وَالبَيتِ الَّذي لا يُذكَرُ اللّهُ فيهِ ، مَثَلُ الحَيِّ وَالمَيِّتِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :البَيتُ الَّذي يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ ويُذكَرُ اللّهُ عز و جل فيهِ ، تَكثُرُ بَرَكَتُهُ ، وتَحضُرُهُ المَلائِكَةُ ، وتَهجُرُهُ الشَّياطينُ ، ويُضيءُ لِأَهلِ السَّماءِ كما تُضيءُ الكَواكِبُ لِأَهلِ الأَرضِ . وإنَّ البَيتَ الَّذي لا يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ ، ولا يُذكَرُ اللّهُ عز و جل فيهِ ، تَقِلُّ بَرَكَتُهُ ، وتَهجُرُهُ المَلائِكَةُ ، وتَحضُرُهُ الشَّياطينُ . (5)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 375 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 62 .
2- .فلاح السائل : ص 183 ح 291 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 27 ح 21.
3- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 468 ح 1640 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 227 ح 2258 وفيه «تعدل» بدل «أفضل من» ، المحاسن : ج 1 ص 144 ح 195 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه .
4- .صحيح مسلم : ج 1 ص 539 ح 211 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 85 ح 2226.
5- .الكافي : ج 2 ص 610 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 161 ح 42.

ص: 99

س _ در مسجد

ع _ در مكّه

ف _ در خانه

س _ در مسجدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به ابو ذر غفارى _: اى ابو ذر! هر نشستنى در مسجد ، بيهوده است ، مگر براى سه كار : قرآن خواندن نمازگزار ، يا ذكر خدا گفتن ، يا پرسيدن در باره دانشى .

امام صادق و امام عسكرى عليهماالسلام_ در باره آنچه هنگام وارد شدن به مسجد گفته مى شود _: بار خدايا! گوش هاى دلم را براى ياد خودت بگشاى .

ع _ در مكّهامام زين العابدين عليه السلام :يك بار تسبيح گفتن در مكّه ، برتر از انفاق كردن خراجِ دو عراق [_ِ عرب و عجم] در راه خداست .

ف _ در خانهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكايت خانه اى كه در آن خدا ياد مى شود و خانه اى كه در آن خدا ياد نمى شود ، حكايت زنده و مرده است .

امام على عليه السلام :خانه اى كه در آن قرآن خوانده و نام خداوند عز و جل برده شود ، بركتش فراوان مى شود و فرشتگان در آن ، حاضر مى شوند و شياطين از آن ، دور مى شوند و براى اهل آسمان ، چنان مى درخشد كه اختران براى اهل زمين مى درخشند . و خانه اى كه در آن قرآن خوانده نمى شود و نام خداوند عز و جل در آن برده نمى شود ، بركتش كم مى شود و فرشتگان از آن ، دور و شياطين در آن ، حاضر مى شوند .

.

ص: 100

ص _ فِي السُّوقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن ذَكَرَ اللّهَ فِي السّوقِ مُخلِصا عِندَ غَفلَةِ النّاسِ وشُغلِهِم بما هُم فيهِ ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ حَسَنَةٍ ، ويَغفِرُ اللّهُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ مَغفِرَةً لَم تَخطُر عَلى قَلبِ بَشَرٍ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل إذا دَخَلتُمُ الأَسواقَ عِندَ اشتِغالِ النّاسِ ؛ فَإِنَّهُ كَفّارَةٌ لِلذُّنوبِ ، وزِيادَةٌ فِي الحَسَناتِ ، ولا تُكتَبوا فِي الغافِلينَ . (2)

راجع : ص 90 (عند غفلة الناس) .

ق _ فِي الَّسفَرِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: اِعلَم أنَّ مُروءَةَ المَرءِ المُسلِمِ مُروءَتانِ : مُروءَةٌ في حَضَرٍ ، ومُروءَةٌ في سَفَرٍ . . . وأمّا مُروءَةُ السَّفَرِ : فَبَذلُ الزّادِ ، وقِلَّةُ الخِلافِ عَلى مَن صَحِبَكَ ، وكَثرَةُ ذِكرِ اللّهِ عز و جلفي كُلِّ مَصعَدٍ ومَهبَطٍ ونُزولٍ وقِيامٍ وقُعودٍ . (3)

ر _ عِندَ المُرورِ بِالجَبَلِ أو بِقاعِ الأَرضِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن صَباحٍ ولارَواحٍ (4) إلّا وبِقاعُ الأَرض تُنادي بَعضُها بَعضا : يا جارَةُ هَل مَرَّ بِكِ اليَومَ عَبدٌ صالِحٌ صَلّى عَلَيكِ أو ذَكَرَ اللّهَ ؟ فَإِن قالَت : نَعَم! رَأَت لَها بِذلِكَ عَلَيها فَضلاً . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ سَلَكَ وادِيا فَيَبسُطُ كَفَّيهِ فَيَذكُرُ اللّهَ ويَدعو ، إلّا مَلَأَ اللّهُ ذلِكَ الوادِيَ حَسَناتٍ ، فَليَعظُم ذلِكَ الوادي أو لِيَصغُر . (6)

.


1- .عدّة الداعي : ص 242 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 102 ح 47.
2- .الخصال : ص 614 ح 10 ، تحف العقول : ص 104 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 96 ح 19.
3- .الخصال : ص 54 ح 71 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 200 ح 5.
4- .الرَّواح : نقيض الصباح ، وهو اسم للوقت من زوال الشمس إلى الليل (الصحاح : ج 1 ص 368) .
5- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 177 ح 562 ، حلية الأولياء : ج 6 ص 174 ، كنز العمّال : ج 7 ص 290 ح 18929.
6- .ثواب الأعمال : ص 183 ح 1 ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 292 ح 15.

ص: 101

ص _ در بازار

ق _ در سفر

ر _ هنگام گذر از كوه يا دشت

ص _ در بازارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در بازار ، آن گاه كه مردم در غفلت [از خدا] به سر مى برند و سرگرم كار خويش اند ، از سرِ اخلاص ، خدا را ياد كند ، خداوند ، هزار ثواب برايش مى نويسد و در روز رستاخيز ، او را مى آمرزد ؛ آمرزشى كه به دل هيچ بشرى خطور نكرده باشد .

امام على عليه السلام :هر گاه به بازارها وارد مى شويد و مردم سرگرم كارند ، خداى عز و جل را بسيار يادآور شويد ؛ زيرا اين كار ، گناهان را مى زدايد و بر حسنات مى افزايد و از غافلان نوشته نمى شويد .

ر . ك : ص 91 (هنگام غافل بودن مردم) .

ق _ در سفرامام على عليه السلام_ از سفارش ايشان به فرزندش محمّد بن حنفيّه _: بدان كه رادمردىِ مسلمان ، دو گونه است : رادمردى در غير سفر و رادمردى در سفر . رادمردى در سفر ، عبارت است از : بخشيدن توشه [به هم سفر] ، كمتر ناسازگارى كردن با آن كه هم سفر توست ، فراوان ياد كردن از خداوند عز و جل در هر فراز و نشيبى و فرود آمدنى و برخاست و نشستى .

ر _ هنگام گذر از كوه يا دشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صبح و عصرى نيست ، مگر آن كه هر يك از قطعات زمين ، ديگرى را ندا مى دهد كه : اى همسايه ، آيا امروز ، بنده اى شايسته بر تو گذشت كه روى تو نماز بگزارد يا خدا را ياد كند؟ اگر بگويد : «آرى» ، او اين را دليل برترى آن قطعه بر خود مى بيند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه از وادى اى گذر كند و دو دستش را بگشايد و خدا را ياد كرده و دعا كند ، مگر آن كه خداوند ، آن وادى را از ثواب مى آكَنَد ، خواه آن وادى ، بزرگ باشد يا كوچك .

.

ص: 102

ش _ مَعَ كُلِّ ذاكِرٍعلل الشرايع عن زرارة :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : ما أقولُ إذا سَمِعتُ الأَذانَ ؟ قالَ : اُذكُرِ اللّهَ مَعَ كُلِّ ذاكِرٍ . (1)

1 / 9بَرَكاتُ الذِّكرِالف _ ذِكرُ اللّهِ لِذاكِرِهِالكتاب«فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لِى وَ لَا تَكْفُرُونِ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن اُعطِيَ أربَعا اُعطِيَ أربَعا ، وتَفسيرُ ذلِكَ في كِتابِ اللّهِ عز و جل : مَن اُعطِيَ الذِّكرَ ذَكَرَهُ اللّهُ ؛ لِأَنَّ اللّهَ يَقولُ : «اذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» . . . . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : «اذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» يَقولُ : اُذكُروني يا مَعشَرَ العِبادِ بِطاعَتي ، أذكُركُم بِمَغفِرَتي . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ سُبحانَهُ : «فاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» بِنِعمَتي ، وَاذكُروني بِالطّاعَةِ وَالعِبادَةِ أذكُركُم بِالنِّعَمِ وَالإِحسانِ وَالرَّحمَةِ وَالرِّضوانِ . (5)

.


1- .علل الشرايع : ص 284 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 176 ح 6.
2- .البقرة : 152.
3- .شُعب الإيمان : ج 4 ص 126 ح 4529 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 360 نقلاً عن الطبراني وابن مردويه .
4- .الفردوس : ج 3 ص 150 ح 4405.
5- .عدّة الداعي : ص 238 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 163 ح 42.

ص: 103

ش _ با هر ياد كننده خدا

1 / 9 بركت هاى ياد خدا

اشاره

الف _ ياد كردن خدا از ياد كننده اش

ش _ با هر ياد كننده خداعلل الشرائع_ به نقل از زراره _: به امام باقر عليه السلام گفتم : هر گاه اذان را مى شنوم ، چه بگويم؟ فرمود : «با هر ياد كننده اى ، تو نيز خدا را ياد كن» .

1 / 9بركت هاى ياد خداالف _ ياد كردن خدا از ياد كننده اشقرآن«پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم؛ و شكرانه ام را به جاى آريد؛ و با من ، ناسپاسى نكنيد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هر كس چهار چيز داده شود ، چهار چيز ديگر نيز عطا مى شود ، و تفسير اين در كتاب خداوند عز و جل آمده است . به هر كس ياد كردن از خدا داده شود ، خداوند نيز او را ياد مى كند ؛ زيرا خداوند مى فرمايد : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» ... .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ [در باره آيه] «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» _: اى گروه بندگان! با فرمانبَرى از من ، مرا ياد كنيد تا من هم با آمرزش خود ، شما را ياد كنم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند سبحان مى فرمايد : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» با نعمتْ بخشيدنم به شما . و مرا از طريق فرمانبرى و بندگى ، ياد كنيد تا من نيز از طريق نعمت ها و نيكى و مهربانى و خشنودى [خويش] ، شما را ياد كنم .

.

ص: 104

عنه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ تَعالى : أنَا عِندَ ظَنِّ عَبدي بي ، وأنَا مَعَهُ إذا ذَكَرَني ؛ فَإِن ذَكَرَني في نَفسِهِ ذَكَرتُهُ في نَفسي ، وإن ذَكَرَني في مَلَأٍ ذَكَرتُهُ في مَلَأٍ خَيرٍ مِنهُم . (1)

المحاسن عن بشير الدهّان عن الإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ تَعالى : اِبنَ آدَمَ ، اُذكُرني في نَفسِكَ أذكُركَ في نَفسي . اِبنَ آدَمَ ، اُذكُرني في خَلاءٍ أذكُركَ في خَلاءٍ . اِبنَ آدَمَ ، اُذكُرني في مَلَأٍ أذكُركَ في مَلَأٍ خَيرٍ مِن مَلَئِكَ . وقالَ : ما مِن عَبدٍ يَذكُرُ اللّهَ في مَلَأٍ مِنَ النّاسِ ، إلّا ذَكَرَهُ اللّهُ في مَلَأٍ مِنَ المَلائِكَةِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل : مَن ذَكَرني سِرّا ذَكَرتُهُ عَلانِيَةً . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» (4) ذِكرُ اللّهِ تَعالى إيّاكُم أكبَرُ مِن ذِكرِكُم إيّاهُ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» _: يَقولُ : ذِكرُ اللّهِ لِأَهلِ الصَّلاةِ أكبَرُ مِن ذِكرِهِم إيّاهُ ، ألا تَرى أنَّهُ يَقولُ : «اذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» ؟ (6)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ في يَومِ الجُمُعَةِ _: اُذكُرُوا اللّهَ يَذكُركُم ؛ فَإِنَّهُ ذاكِرٌ لِمَن ذَكَرَهُ ، وَاسأَ لُوا اللّهَ مِن رَحمَتِهِ وفَضلِهِ ؛ فَإِنَّهُ لا يَخيبُ عَلَيهِ داعٍ دَعاهُ . (7)

الإمام الحسن عليه السلام_ لِرَجُلٍ بَرِئَ مِن عِلَّةٍ كانَت بِهِ _: إنَّ اللّهَ قَد ذَكَرَكَ فَاذكُرهُ ، وأقالَكَ فَاشكُرهُ . (8)

.


1- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2694 ح 6970 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2061 ح 2 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 110 ح 98 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 158 ح 31.
3- .الكافي : ج 2 ص 501 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 244 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 342 ح 11.
4- .العنكبوت : 45 .
5- .الفردوس : ج 4 ص 406 ح 7178 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 466 نقلاً عن ابن السني وابن مردويه.
6- .تفسير القمّي : ج 2 ص 150 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 199.
7- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 432 ح 1263 ، مصباح المتهجّد : ص 384 ح 509 .
8- .تحف العقول : ص 234 وص 280 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 106 ح 8.

ص: 105

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال مى فرمايد : «من آن گونه ام كه بنده ام نسبت به من گمان مى برد ، و هر گاه مرا ياد كند ، من با او هستم . پس اگر در درونش مرا ياد كند ، من نيز در درونم او را ياد كنم ، و اگر در ميان جمعى مرا ياد كند ، من او را در ميان جمعى بهتر از آنان ، يادش مى كنم» .

المحاسن_ به نقل از بشير دهّان _امام صادق عليه السلام فرمود: «خداى متعال مى فرمايد : اى پسر آدم! مرا در درونت ياد كن ، تو را در درونم ياد كنم . اى پسر آدم! مرا در خلوت ياد كن ، تو را در خلوت ، ياد مى كنم . اى پسر آدم! مرا در ميان جمع ياد كن ، من تو را در ميان جمعى بهتر از جمع تو ، ياد مى كنم » . [سپس] فرمود : «هيچ بنده اى نيست كه در ميان جمعى از مردم خدا را ياد كند ، مگر آن كه خداوند در ميان جمعى از فرشتگان ، از او ياد مى كند» .

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل فرموده است : «هر كس در نهانْ مرا ياد كند ، من در آشكار ، يادش مى كنم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : «و قطعاً ياد خدا بالاتر است» ، [يعنى] ياد كرد خداوند متعال از شما ، بزرگ تر از يادكرد شما از اوست .

امام باقر عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «و قطعاً ياد خدا بالاتر است» _: يادكرد خدا از نمازگزاران ، بزرگ تر از يادكرد ايشان از اوست . نمى بينى كه مى فرمايد : «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» ؟

امام على عليه السلام_ از خطبه ايشان در روز جمعه _: به ياد خدا باشيد تا به ياد شما باشد ؛ زيرا هر كس به ياد او باشد ، خدا نيز به ياد اوست ، و از خداوند ، از رحمت و فضلش درخواست كنيد ؛ زيرا هيچ كس نيست كه از او بخواهد و از درگاهش نوميد برگردد .

امام حسن عليه السلام_ به مردى كه از بيمارى بهبود يافته بود _: خداوند به ياد تو بوده است ، پس به ياد او باش ؛ و تو را بخشيده است ، پس از او سپاس گزارى كن .

.

ص: 106

الإمام الصادق عليه السلام_ في رِسالَتِهِ إلى جَماعَةٍ مِن شيعَتِهِ وأصحابِهِ _: أكثِروا ذِكرَ اللّهِ مَا استَطَعتُم في كُلِّ ساعَةٍ مِن ساعاتِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، فَإِنَّ اللّهَ أمَرَ بِكَثرَةِ الذِّكرِ لَهُ ، وَاللّهُ ذاكِرٌ لِمَن ذَكَرَهُ مِنَ المُؤمِنينَ ، وَاعلَموا أنَّ اللّهَ لَم يَذكُرهُ أحَدٌ مِن عِبادِهِ المُؤمِنينَ إلّا ذَكَرَهُ بِخَيرٍ . (1)

الزهد للحسين بن سعيد عن زيد بن عليّ :أوحَى اللّهُ عز و جل إلى نَبِيِّهِ داوودَ عليه السلام : إذا ذَكَرَني عَبدي حينَ يَغضَبُ ، ذَكَرتُهُ يَومَ القِيامَةِ في جَميعِ خَلقي ، ولا أمحَقُهُ فيما أمحَقُ . (2)

ب _ طَردُ الشَّيطانِالكتاب«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» . (3)

«وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَ_حِشَةً أَوْظَ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» . (4)

الحديثالكافي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» ؟ قالَ : هُوَ العَبدُ يَهُمُّ بِالذَّنبِ ثُمَّ يَتَذَكَّرُ فَيُمسِكُ ، فَذلِكَ قَولُهُ : «تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» . (5)

تفسير القمّي : «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» ؛ قالَ : وإذا ذَكَّرَهُمُ الشَّيطانُ المَعاصِيَ وحَمَلَهُم عَلَيها ، يَذكُرونَ اللّهَ فإذا هُم مُبصِرونَ . (6)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 7 ح 1 ، تحف العقول : ص 314.
2- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 28 ح 67 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 266 ح 18.
3- .الأعراف : 201.
4- .آل عمران : 135.
5- .الكافي : ج 2 ص 434 ح 7 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 43 ح 128 وص 44 ح 130 كلاهما نحوه .
6- .تفسير القمّي : ج 1 ص 253 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 273.

ص: 107

ب _ راندن شيطان

امام صادق عليه السلام_ در نامه اش به گروهى از پيروان و يارانش _: تا مى توانيد ، در هر ساعتى از ساعات شبانه روز ، فراوان ياد خدا گوييد ؛ زيرا كه خداوند فرمان داده است او را بسيار ياد كنند ، و آن كس از مؤمنان كه به ياد خدا باشد ، خدا نيز به ياد اوست ؛ و بدانيد كه هيچ يك از بندگان مؤمن خدا او را ياد نمى كند ، مگر آن كه خداوند از او به نيكى ياد نمايد .

الزهد ، حسين بن سعيد_ به نقل از زيد بن على _: خداوند عز و جل به پيامبرش داوود عليه السلام وحى فرمود : «هر گاه بنده ام ، در آن هنگام كه خشمگين مى شود ، مرا ياد كند ، من به روز رستاخيز در ميان همه آفريدگانم از او ياد مى كنم و با آنان كه هلاكشان مى كنم ، وى را به هلاكت نمى رسانم» .

ب _ راندن شيطانقرآن«در حقيقت، كسانى كه [ از خدا ] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، [ خدا را ] به ياد مى آورند و به ناگاه ، بينا مى شوند» .

«و آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند ، و چه كسى جز خدا گناهان را مى آمرزد؟ و بر آنچه مرتكب شده اند، با آن كه مى دانند [ كه گناه است ] ، پافشارى نمى كنند» .

حديثالكافى_ به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم كه : «در حقيقت، كسانى كه [ از خدا ] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، [ خدا را ] به ياد آورند و به ناگاه ، بينا مى شوند» . فرمود : «مقصود ، اين است كه بنده ، آهنگ گناه مى كند ؛ امّا يادآور [خدا ]مى شود (به خود مى آيد) و خوددارى مى ورزد . اين است فرموده او كه : «[خدا را] به ياد آورند و به ناگاه ، بينا مى شوند» .

تفسير القمّى :[در باره آيه] «در حقيقت، كسانى كه [ از خدا ] پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، [ خدا را ] به ياد آورند و به ناگاه بينا مى شوند» ، فرمود : «هر گاه شيطان ، آنان را به ياد گناهان بيندازد و بر آنها وادارشان كند به ياد خدا مى افتند و به ناگاه ، بينا مى شوند» .

.

ص: 108

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلى كُلِّ قَلبٍ جاثِمٌ (1) مِنَ الشَّيطانِ ، فإذا ذَكَرَ اسمَ اللّهِ خَنَسَ الشَّيطانُ وذابَ ، وإذا تَرَكَ الذِّكرَ التَقَمَهُ الشَّيطانُ فَجَذَبَهُ وأغواهُ واستَزَلَّهُ وأطغاهُ . (2)

فضائل الأشهر الثلاثة عن عبد الرحمن بن هبيرة :كُنّا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَوما ، فَقالَ : رَأَيتُ البارِحَةَ عَجائِبَ! قالَ : فَقُلنا : يا رَسولَ اللّهِ وما رَأَيتَ ، حَدِّثنا فِداكَ أنفُسُنا و أهلونا وأولادُنا؟ فَقالَ : . . . رَأَيتُ رَجُلاً مِن اُمَّتي قَدِ احتَوَشَتهُ الشَّياطينُ ، فَجاءَهُ ذِكرُ اللّهِ عز و جل فَنَجّاهُ مِن بَينِهِم . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَيتَهُ ، فَذَكَرَ اللّهَ عِندَ دُخولِهِ وعِندَ طَعامِهِ ، قالَ الشَّيطانُ : لا مَبيتَ لَكُم ولا عَشاءَ . وإذا دَخَلَ فَلَم يَذكُرِ اللّهَ عِندَ دُخولِهِ ، قالَ الشَّيطانُ : أدرَكتُمُ المَبيتَ . وإذا لَم يَذكُرِ اللّهَ عِندَ طَعامِهِ ، قالَ : أدرَكتُمُ المَبيتَ وَالعَشاءَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ مَعصومونَ مِن إبليسَ وجُنودِهِ : الذّاكِرونَ للّهِِ ، وَالباكونَ مِن خَشيَةِ اللّهِ ، وَالمُستَغفِرونَ بِالأَسحارِ . (5)

راجع : ص 134 ح 256 .

.


1- .يَجثِم في الأرض : أي يلزمها ويلتصق بها ، وجَثَم الطائر جثوما ، وهو بمنزلة البُروك للإبل (النهاية : ج 1 ص 239) .
2- .عدّة الداعي : ص 192 ، إرشاد القلوب : ص 61 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 61 ح 42.
3- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 112 ح 107 ؛ المعجم الكبير : ج 25 ص 282 ح 39 .
4- .صحيح مسلم : ج 3 ص 1598 ح 103 ، سنن أبي داوود : ج 3 ص 347 ح 3765 .
5- .إرشاد القلوب : ص 196 ؛ كنز العمّال : ج 15 ص 841 ح 43343 نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب نحوه.

ص: 109

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان ، بر روى هر دلى بختك انداخته است . هر گاه آن دل ، نام خدا را ياد كند ، شيطان ، وا پس مى رود و ذوب مى شود ، و هر گاه ياد خدا را وا نهد ، شيطان او را فرو مى بلعد و به سوى خود مى كِشَد و فريبش مى دهد و مى لغزاند و به سركشى مى افكند .

فضائل الأشهر الثلاثة_ به نقل از عبد الرحمان بن هبيره _: روزى نزد پيامبر خدا بوديم كه فرمود : «ديروز عجايبى ديدم!» . گفتيم : چه ديدى ، اى پيامبر خدا؟ خودمان و زنان و فرزندانمان به فدايت! برايمان باز گو . فرمود : « ... مردى از امّتم را ديدم كه اهريمنان ، او را در ميان گرفته اند ، و ياد خداوند عز و جل به يارى او آمده ، از ميان اهريمنان نجاتش داد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مرد وارد خانه اش شود و در هنگام ورودش و در هنگام غذا خوردنش نام خدا را بَرَد ، شيطان مى گويد : «شب و شام ، مرگتان باد !» . و هر گاه وارد شود و هنگام ورودش نام خدا را نَبَرد ، شيطان مى گويد : «شب بر شما خوش!» و هر گاه در هنگام غذا خوردنش نام خدا را نَبَرد ، شيطان مى گويد : «شب و شام ، گوارايتان باد!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه دسته اند كه از اهريمن و سپاهش مصون اند : يادكنندگانِ خدا ، گريه كنندگانِ از بيم خدا ، و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان .

ر . ك : ص 135 ح 256 .

.

ص: 110

ج _ اِطمِئنانُ القَلبِالكتاب«الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ جِلاءُ الصُّدورِ ، وطُمَأنينَةُ القُلوبِ . (2)

د _ اِنشِراحُ القَلبِالكتاب«أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْاءِسْلَ_مِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَ_سِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَ_ئِكَ فِى ضَلَ_لٍ مُّبِينٍ» . (3)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ يَشرَحُ الصَّدرَ . (4)

ه _ جِلاءُ القَلبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ سَقالَةً (5) ، وإنَّ سَقالَةَ القُلوبِ ذِكرُ اللّهِ ، وما مِن شَيءٍ أنجى مِن عَذابِ اللّهِ مِن ذِكرِ اللّهِ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كَلامٍ لَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ : «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَ_رَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» (7) _: إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ . (8)

.


1- .الرعد : 28.
2- .غرر الحكم : ح 5165 .
3- .الزمر : 22.
4- .غرر الحكم : ح 835 .
5- .السَّقل هو مثل الصَّقل للسيف والثوب ونحوهما بالسين والصاد جميعا ، صَقَله صَقْلاً وصِقالاً : جَلاهُ (تاج العروس : ج 14 ص 349 وج 15 ص 405).
6- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 396 ح 522 ، الترغيب و الترهيب : ج 2 ص 396 ح 10 .
7- .النور : 36 و 37.
8- .نهج البلاغة : الخطبة 122 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 325 ح 39.

ص: 111

ج _ آرامش دل

د _ گشايش سينه

ه _ جلاى دل

ج _ آرامش دلقرآن«همان كسانى كه ايمان آورده اند و دل هايشان به ياد خدا آرام مى گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا ، دل ها آرامش مى يابد» .

حديثامام على عليه السلام :ياد خدا ، جلا دهنده سينه ها و آرام بخش دل هاست .

د _ گشايش سينه (1)قرآن«پس آيا كسى كه خدا ، سينه اش را براى [ پذيرش ] اسلام ، گشاده و [ در نتيجه ] برخوردار از نورى از جانب پروردگارش است [ همانند فرد تاريك دل است ؟] . پس واى بر آنان كه از سختْ دلى ، ياد خدا نمى كنند . اينان اند كه در گم راهى آشكارند» .

حديثامام على عليه السلام :ياد خدا ، سينه را گشايش مى بخشد .

ه _ جلاى دلپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى را صيقل دهنده اى است و صيقل دهنده دل ها ياد خداست . هيچ چيز مانند ياد خدا ، آدمى را از عذاب خدا نجات نمى دهد .

امام على عليه السلام_ از سخن ايشان به هنگام تلاوت «در آن [ خانه ]ها هر بامداد و شامگاه ، او را نيايش مى كنند ؛ مردانى كه نه تجارت ، و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا، به خود مشغول نمى دارد» _: خداوند پاك و بلندمرتبه ، ياد [خود ]را جلا دهنده دل ها قرار داد . با ياد او دل هاى ناشنوا شنوا مى شوند و دل هاى نابينا بينا مى گردند و دل هاى ستيزه گر ، رام مى شوند .

.


1- .مقصود ، همان : شرح صدر ، ظرفيّت روحى ، تحمّل و آرامش دل است. م .

ص: 112

و _ شِفاءُ القَلبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ اللّهِ شِفاءُ القُلوبِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :عَلَيكُم بِذِكرِ اللّهِ فَإِنَّهُ شِفاءٌ ، وإيّاكُم وذِكرَ النّاسِ فَإِنَّهُ داءٌ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ دَواءُ أعلالِ النُّفوسِ . (3)

ز _ صَلاحُ القَلبِالإمام عليّ عليه السلام :أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِكرِ اللّهِ . (4)

ح _ حَياةُ القَلبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :بِذِكرِ اللّهِ تَحيَا القُلوبُ ، وبِنِسيانِهِ مَوتُها . (5)

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _: نَبِّه بِالذِّكرِ قَلبَكَ ، وجافِ (6) عَنِ النَّومِ جَنبَكَ ، وَاتَّقِ اللّهَ رَبَّكَ . (7)

.


1- .كنز العمّال : ج 1 ص 414 ح 175 نقلاً عن الديلمي.
2- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 8 ؛ شُعب الإيمان : ج 1 ص 459 ح 717 نحوه ، كنز العمّال : ج 1 ص 426 ح 1837 .
3- .غرر الحكم : ح 5169 .
4- .غرر الحكم : ح 3083 .
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 120.
6- .جفا جنبُه عن الفراش وتجافى : نَبا عنه ولم يطمئنّ عليه. وجافَيتُ جنبي عن الفِراش فتجافى (لسان العرب : ج 14 ص 148).
7- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 117.

ص: 113

و _ شفاى دل

ز _ بهبود دل

ح _ زنده شدن دل

و _ شفاى دلپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد خدا ، شفاى دل هاست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدا را ياد كنيد ، كه ياد خدا درمان است ، و مردم را ياد نكنيد ، كه آن ، درد [و بيمارى] است .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، داروى دردهاى جان هاست .

ز _ بهبود دلامام على عليه السلام :ريشه بهبود دل ، پرداختن آن به ياد خداست .

ح _ زنده شدن دلپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با ياد خدا ، دل ها زنده اند ، و با فراموش كردن او مى ميرند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به ابو ذر _: دلت را با ياد [خدا] بيدار بدار ، و پهلويت را از [بستر] خواب ، دور گردان ، و از پروردگارت ، خداى يگانه ، پروا داشته باش .

.

ص: 114

الإمام عليّ عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ سُبحانَهُ أحيَا اللّهُ قَلبَهُ ، ونَوَّرَ عَقلَهُ ولُبَّهُ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعاءِ أبي حَمزَةَ الثُّمالِيِّ _: مَولايَ ، بِذِكرِكَ عاشَ قَلبي ، وبِمُناجاتِكَ بَرَّدتَ ألَمَ الخَوفِ عَنّي . (2)

ط _ عِمارَةُ القَلبِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ _ أي بُنَيَّ _ ولُزومِ أمرِهِ ، وعِمارَةِ قَلبِكَ بِذِكرِهِ . (3)

ى _ نورُ القَلبِالإمام عليّ عليه السلام :اِستَديموا الذِّكرَ فَإِنَّهُ يُنيرُ القَلبَ ، وهُوَ أفضَلُ العِبادَةِ . (4)

عنه عليه السلام :دَوامُ الذِّكرِ يُنيرُ القَلبَ وَالفِكرَ . (5)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الذِّكرِ استِنارَةُ القُلوبِ . (6)

ك _ حِكمَةُ القَلبِالإمام عليّ عليه السلام :مَن ألزَمَ قَلبَهُ فِكرا ، ولِسانَهُ الذِّكرَ ، مَلَأَ اللّهُ قَلبَهُ إيمانا ورَحمَةً ، ونورا وحِكمَةً . (7)

ل _ هِدايَةُ العُقولِالإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ هِدايَةُ العُقولِ ، وتَبصِرَةُ النُّفوسِ . (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 8876 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 458 ح 8301 وفيه «استنار» بدل «نوّر».
2- .مصباح المتهجّد : ص 592 ح 691 ، الإقبال : ج 1 ص 168 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 89 ح 2.
3- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 168 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ.
4- .غرر الحكم : ح 2536 .
5- .غرر الحكم : ح 5144 .
6- .غرر الحكم : ح 4631 .
7- .إرشاد القلوب : ص 100.
8- .غرر الحكم : ح 1403.

ص: 115

ط _ آبادى دل

ى _ روشنايىِ دل

ك _ حكمت دل

ل _ راه نماى خِرَدها

امام على عليه السلام :هر كه خداى سبحان را ياد كند ، خداوند ، دلش را زنده مى گرداند ، و خِرد و مغزش را روشن مى سازد .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى ابو حمزه ثمالى _: آقاى من! با ياد توست كه دلم زندگى مى كند ، و با راز و نياز با توست كه درد ترس را در من ، فرو نشانده اى .

ط _ آبادى دلامام على عليه السلام_ از سفارش هاى ايشان به فرزندش حسن عليه السلام _: تو را _ اى پسرم _ به ترس از خدا ، و پايبندى به فرمان او ، و آباد كردن دلت به ياد او سفارش مى كنم .

ى _ روشنايىِ دلامام على عليه السلام :بر ياد خدا مداومت ورزيد ، كه اين كار ، هم دل را نورانى مى كند ، و هم برترين عبادت است .

امام على عليه السلام :مداومت بر ياد خدا ، دل و انديشه را روشن مى گردانَد .

امام على عليه السلام :ثمره ياد خدا ، نورانى شدن دل هاست .

ك _ حكمت دلامام على عليه السلام :هر كه دلش را با انديشيدن و زبانش را با ياد خدا همراه سازد ، خداوند ، دلش را از ايمان و مِهر و روشنايى و حكمت ، آكنده مى سازد .

ل _ راه نماى خِرَدهاامام على عليه السلام :ياد خدا ، مايه هدايت خِردها و بصيرت جان هاست .

.

ص: 116

عنه عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ استَبصَرَ . (1)

م _ نَجاحُ الاُمورِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُذكُرِ اللّهَ ؛ فَإِنَّهُ عَونٌ لَكَ عَلى ما تَطلُبُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :خَيرُ مَا استَنجَحتَ بِهِ الاُمورَ ذِكرُ اللّهِ سُبحانَهُ . (3)

ن _ الرِّزقُ بِغَيرِ بِضاعَةٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِتَّخِذوا ذِكرَ اللّهِ تِجارَةً ، يَأتِكُمُ الرِّزقُ بِغَيرِ بِضاعَةٍ (4) . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ رَزَقَهُ اللّهُ . (6)

س _ النَّجاةُ مِنَ الشَّدائِدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أحَدٍ يَموتُ عَطشانَ ، إلّا ذاكِرَ اللّهِ . (7)

الإمام عليّ عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ طارِدُ اللَأواءِ (8) وَالبُؤسِ . (9)

الإمام الباقر عليه السلام :لَمّا كَلَّمَ اللّهُ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام ، قالَ موسى : . . . إلهي فَما جَزاءُ مَن لَم يَفتُر لِسانُهُ عَن ذِكرِكَ ، وَالتَّضَرُّعِ وَالاِستِعانَةِ لَكَ فِي الدُّنيا؟ قالَ : يا موسى ، اُعينُهُ عَلى شَدائِدِ الآخِرَةِ . (10)

.


1- .غرر الحكم : ح 7800 .
2- .تنبيه الغافلين : ص 471 ح 732 ، شرح نهج البلاغة : ج 15 ص 65 ؛ بحار الأنوار : ج 21 ص 60 ح 11.
3- .غرر الحكم : ح 4987 .
4- .في المصدر : «من بضاعة» ، والتصويب من فيض القدير : ج 3 ص 465.
5- .الفردوس : ج 2 ص 119 ح 2624 ، فردوس الأخبار : ج 2 ص 193 ح 2446 وفيه «من غير طاعة» بدل «بغير بضاعة».
6- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 116 ح 385 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 325 ح 12.
7- .الدعوات : ص 237 ح 660 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 240 ح 26.
8- .اللّأْواء : الشِّدّة وضيق المعيشة (النهاية : ج 4 ص 221).
9- .غرر الحكم : ح 5170 .
10- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 88 ح 68 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 412 ح 131.

ص: 117

م _ موفّقيت در كارها

ن _ روزىِ بدون سرمايه

س _ رهيدن از سختى ها و گرفتارى ها

امام على عليه السلام :هر كه خدا را ياد كند ، هدايت مى شود .

م _ موفّقيت در كارهاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدا را ياد كن ؛ زيرا ياد خدا ، تو را در آنچه مى طلبى ، كمك مى كند .

امام على عليه السلام :بهترين وسيله موفّقيت تو در كارها ، ياد خداوند سبحان است .

ن _ روزىِ بدون سرمايهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد خدا را [سرمايه] تجارت قرار دهيد تا روزى ، بى كالا و سرمايه به شما برسد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه خدا را بسيار ياد كند ، خداوند ، روزى اش مى دهد .

س _ رهيدن از سختى ها و گرفتارى هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر شخصى تشنه مى ميرد ، مگر ذكرگوى خدا .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، دور كننده تنگ دستى و بينوايى است .

امام باقر عليه السلام :چون خداوند با موسى بن عمران عليه السلام سخن گفت ، موسى گفت : ... معبودا ! پاداش كسى كه در دنيا زبانش از ياد تو و التماس و كمك جستن از تو سست نشود ، چيست؟ فرمود : «اى موسى ! او را در سختى هاى آخرت ، كمك مى كنم» .

.

ص: 118

راجع : ص 42 ح 60 .

ع _ حُسنُ الذِّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَلَيكَ بِتِلاوَةِ القُرآنِ وذِكرِ اللّهِ كَثيرا ؛ فَإِنَّهُ ذِكرٌ لَكَ فِي السَّماءِ ، ونورٌ لَكَ فِي الأَرضِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بِذِكرِ اللّهِ ، طَيَّبَ اللّهُ ذِكرَهُ . (2)

ف _ حُسنُ العَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :مَن عَمَرَ قَلبَهُ بِدَوامِ الذِّكرِ ، حَسُنَت أفعالُهُ فِي السِّرِّ وَالجَهرِ . (3)

ص _ كَفّارَةُ السَّيِّئاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كابِدُوا (4) اللَّيلَ بِالصَّلاةِ ، وَاذكُرُوا اللّهَ كَثيرا ؛ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم . (5)

ق _ قُوَّةُ الإيمانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ! إنَّ القُرآنَ وَالذِّكرَ لَيُنبِتانِ الإِيمانَ فِي القَلبِ كما يُنبِتُ الماءُ العُشبَ . (6)

.


1- .الخصال : ص 525 ح 13 ، معاني الأخبار : ص 334 ح 1 ؛ المعجم الكبير : ج 2 ص 157 ح 1651 .
2- .غرر الحكم : ح 8235 .
3- .غرر الحكم : ح 8872 .
4- .كابَدتُ الأمرَ : إذا قاسيت شدّته (الصحاح : ج 2 ص 530) .
5- .الأمالي للمفيد : ص 189 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 223 ح 45.
6- .كنز العمّال : ج 15 ص 221 ح 40670 نقلاً عن الديلمي.

ص: 119

ع _ نيك نامى

ف _ نيك كردارى

ص _ زدودن گناهان

ق _ تقويت ايمان

ر . ك : ص 43 ح 60 .

ع _ نيك نامىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر تو باد تلاوت قرآن و ياد كردن بسيار از خدا ؛ زيرا اين كار در آسمان ، برايت نام و در زمين ، برايت نور است .

امام على عليه السلام :هر كه به ياد خدا سرگرم شود ، خداوند ، نام و ياد او را خوش مى گرداند .

ف _ نيك كردارىامام على عليه السلام :هر كه دلش را پيوسته به ياد خدا آباد بدارد ، كردارهايش در نهان و آشكار ، نيك مى شود .

ص _ زدودن گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رنج شب زنده دارى با نماز را تحمّل كنيد ، و خداى را بسيار ياد كنيد تا گناهانتان را از شما بزُدايد .

ق _ تقويت ايمانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، [تلاوت] قرآن و ياد [خدا] ، ايمان را در دل مى رويانند ، چنان كه آب ، گياه را مى رويانَد!

.

ص: 120

ر _ التَّقَرُّبُ إلَى اللّهِكنز العمّال عن خالد بن الوليد :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : إنّي سائِلُكَ عَمّا فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، فَقالَ لَهُ : سَل عَمّا بَدا لَكَ . . . قالَ : اُحِبُّ أن أكونَ أخَصَّ النّاسِ إلَى اللّهِ تَعالى . قالَ : أكثِر ذِكرَ اللّهِ ، تَكُن أخَصَّ العِبادِ إلَى اللّهِ تَعالى . (1)

ش _ الاُنسُ بِاللّهِالإمام عليّ عليه السلام :الذِّكرُ مِفتاحُ الاُنسِ . (2)

عنه عليه السلام :ذاكِرُ اللّهِ مُؤانِسُهُ . (3)

عدّة الداعي :في بَعضِ الأَحادِيثِ القُدسِيَّةِ : أيُّما عَبدٍ اطَّلَعتُ عَلى قَلبِهِ فَرَأَيتُ الغالِبَ عَلَيهِ التَّمَسُّكَ بِذِكري ، تَوَلَّيتُ سِياسَتَهُ ، وكُنتُ جَليسَهُ ومُحادِثَهُ وأنيسَهُ . (4)

ت _ حُبُّ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّهِ عز و جل أحَبَّهُ اللّهُ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا رَأَيتَ اللّهَ سُبحانَهُ يُؤنِسُكَ بِذِكرِهِ ، فَقَد أحَبَّكَ . (6)

ث _ لِقاءُ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ تَعالى : إذا كانَ الغالِبُ عَلى عَبدِي الاِشتِغالَ بي جَعَلتُ نَعيمَهُ ولَذَّتَهُ في ذِكري ، فَإِذا جَعَلتُ نَعيمَهُ ولَذَّتَهُ في ذِكري عَشِقَني وعَشِقتُهُ ، فَإِذا عَشِقَني وعَشِقتُهُ رَفَعتُ الحِجابَ فيما بَيني وبَينَهُ ، وصِرتُ مَعالِما (7) بَينَ عَينَيهِ لا يَسهو إذا سَهَا النّاسُ ؛ اُولئِكَ كَلامُهُم كَلامُ الأَنبياءِ ، اُولئِكَ الأَبطالُ حَقّا ، اُولئِكَ الَّذينَ إذا أرَدتُ بِأَهلِ الأَرضِ عُقوبَةً وعَذابا ذَكَرتُهُم فَصَرَفتُ ذلِكَ عَنهُم . (8)

.


1- .كنز العمّال : ج 16 ص 127 ح 44154 نقلاً عن أبي العبّاس المستغفري.
2- .غرر الحكم : ح 541 .
3- .غرر الحكم : ح 5160 .
4- .عدّة الداعي : ص 235 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42.
5- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 3 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 55 ح 148 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 241 ح 6350 .
6- .غرر الحكم : ح 4040 .
7- .المَعْلَم : الأثر يستدلّ به على الطريق (الصحاح : ج 5 ص 1991) . وفي كنزالعمّال : «... وصيّرت ذلك تغالبا عليه ، لا يسهو ...» .
8- .حلية الأولياء : ج 6 ص 165 ، كنز العمّال : ج 1 ص 433 ح 1872.

ص: 121

ر _ نزديك شدن به خدا

ش _ همدمى با خدا

ت _ محبوبيت در نزد خداوند

ث _ ديدار خدا

ر _ نزديك شدن به خداكنز العمّال_ به نقل از خالد بن وليد _: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : مى خواهم در باره دنيا و آخرت از شما بپرسم . به او فرمود : «آنچه مى خواهى ، بپرس ...» . گفت : دوست مى دارم كه خاص ترين مردم نزد خداى متعال باشم . فرمود : «خدا را بسيار ياد كن تا خاص ترينِ بندگان نزد خداى متعال باشى» .

ش _ همدمى با خداامام على عليه السلام :ياد خدا ، كليد همدمى است .

امام على عليه السلام :ياد كننده خدا ، همدم اوست .

عدّة الداعى :در يكى از احاديث قدسى آمده است : «هر بنده اى كه بر دلش نظر افكنم و ببينم كه تمسّك به ياد من بر آن چيره است ، تربيت او را خود بر عهده مى گيرم و همنشين و همسخن و همدم او مى شوم» .

ت _ محبوبيت در نزد خداوندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه خداوند عز و جل را بسيار ياد كند ، خداوند ، او را دوست مى دارد .

امام على عليه السلام :هر گاه ديدى كه خداوند سبحان ، تو را با يادش مأنوس ساخته است ، بى گمان ، دوستت دارد .

ث _ ديدار خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال مى فرمايد : «هر گاه غالب حالات بنده ام پرداختن به من باشد ، خوشى و لذّت او را در ياد كردنش از من قرار دهم ، و هر گاه خوشى و ذلّتش را در يادم قرار دهم ، او عاشق من مى شود و من ، عاشق او مى شوم ، و هر گاه او عاشق من شود و من عاشق او ، پرده ميان خودم و او را كنار مى زنم و نشانه هايى فرا چشم او مى شوم ، به طورى كه هر گاه مردم اشتباه كنند ، او اشتباه نمى كند . اين گونه بندگان ، سخنشان ، سخن پيامبران است . اينان ، پهلوانان حقيقى هستند . اينان ، كسانى هستند كه هر گاه بخواهم زمينيان را كيفر و عذاب كنم ، به ياد ايشان مى افتم و كيفر و عذاب را از مردمان مى گردانم» .

.

ص: 122

خ _ العِصمَةُ مِنَ السَّهوِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ سُبحانَهُ : إذا عَلِمتُ أنَّ الغالِبَ عَلى عَبدِي الاِشتِغالُ بي ، نَقَلتُ شَهوَتَهُ في مَسأَلَتي ومُناجاتي ، فَإِذا كانَ عَبدي كَذلِكَ فَأَرادَ أن يَسهُوَ حُلتُ بَينَهُ وبَينَ أن يَسهُوَ ، اُولئِكَ أولِيائي حَقّا ، اُولئِكَ الأَبطالُ حَقّا . (1)

ذ _ نُزولُ المَلائِكَةِالمعجم الصغير عن ابن عبّاس :مَرَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِعَبدِ اللّهِ بنِ رَواحَةَ الأَنصارِيِّ وهُوَ يُذَكِّرُ أصحابَهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أما إنَّكُمُ المَلَأُ الَّذينَ أمَرَنِي اللّهُ أن أصبِرَ نَفسي مَعَكُم ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشِىِّ» إلى قَولِهِ : «وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» (2) ، أما إنَّهُ ما جَلَسَ عِدَّتُكُم إلّا جَلَسَ مَعَهُم عِدَّتُهم مِنَ المَلائِكَةِ ، إن سَبَّحُوا اللّهَ سَبَّحوهُ ، وإن حَمِدُوا اللّهَ حَمِدوهُ ، وإن كَبَّرُوا اللّهَ كَبَّروهُ ، ثُمَّ يَصعَدونَ إلَى الرَّبِّ وهُوَ أعلَمُ مِنهُم ، فَيَقولونَ : يا رَبَّنا ، عِبادُكَ سَبَّحوكَ فَسَبَّحنا ، وكَبَّروكَ فَكَبَّرنا ، وحَمِدوكَ فَحَمِدنا . فَيَقولُ رَبُّنا : يا مَلائِكَتي ، اُشهِدُكُم أنّي قَد غَفَرتُ لَهُم . فَيَقولونَ : فيهِم فُلانٌ وفُلانٌ الخَطّاءُ! فَيَقولُ : هُمُ القَومُ لا يَشقى بِهِم جَليسُهُم . (3)

.


1- .عدّة الداعي : ص 235 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 162 ح 42.
2- .الكهف : 28.
3- .المعجم الصغير : ج 2 ص 109 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 117 .

ص: 123

خ _ مصونيت از اشتباه

ذ _ فرود آمدن فرشتگان

خ _ مصونيت از اشتباهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند سبحان فرمود : «هر گاه بدانم كه بنده ام غالبا به ياد من است ، خواست او را به درخواست و راز و نياز با خودم منتقل مى كنم ، و هر گاه بنده ام چنين [همواره خواهان درخواست از من و راز و نياز با من] باشد ، اگر بخواهد اشتباه كند ، مانع اشتباه كردنش مى شوم . اينان ، اولياى حقيقى من اند . اينان ، پهلوانان حقيقى اند» .

ذ _ فرود آمدن فرشتگانالمعجم الصغير_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله بر عبد اللّه بن رواحه انصارى گذشت كه يارانش را پند مى داد . پيامبر خدا فرمود : «هان! شما ، همان گروهى هستيد كه خداوند به من فرمود تا خودم را با شما بدارم» . سپس اين آيه را خواند : « «و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند» تا : «و [ اساس ] كارش بر زياده روى است» » . [و افزود:] «هان! هر تعداد از شما گِرد هم بنشينند ، به همان شمار ، از فرشتگان با آنان مى نشينند . اگر آنان خدا را تسبيح گويند ، آن فرشتگان نيز او را تسبيح مى گويند ، و اگر خدا را سپاس گويند ، آن فرشتگان نيز او را سپاس مى گويند ، و اگر خدا را به بزرگى ياد كنند ، آنان نيز او را به بزرگى ياد مى كنند . سپس به درگاه پروردگارشان مى روند و به او _ كه البته از آنان بهتر مى داند _ ، مى گويند : اى پروردگار ما! بندگانت ، تو را تسبيح گفتند و ما نيز [هم صدا با آنان] تو را تسبيح گفتيم . آنان ، تو را به بزرگى ياد كردند و ما نيز به بزرگى ياد كرديم . آنان ، تو را سپاس گفتند و ما نيز سپاس گفتيم . پس پروردگار ما مى گويد : اى فرشتگان من! گواه باشيد كه آنان را آمرزيدم . فرشتگان مى گويند : فلان و بهمان گنه كار هم در ميان ايشان بود! خداوند مى فرمايد : آنان ، جماعتى هستند كه به بركت ايشان ، همنشينشان محروم نمى شود » .

.

ص: 124

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المَلائِكَةَ يَمُرّونَ عَلى حَلَقِ الذِّكرِ ، فَيَقومونَ عَلى رُؤوسِهِم ، ويَبكونَ لِبُكائِهِم ، ويُؤمِّنونَ لِدُعائِهِم ، فَإِذا صَعِدوا [ إلَى] (1) السَّماءِ ، يَقولُ اللّهُ تَعالى : يا مَلائِكَتي أينَ كُنتُم؟ _ وهُوَ أعلَمُ _ فَيَقولونَ : يا رَبَّنا إنّا حَضَرنا مَجلِسا مِن مَجالِسِ الذِّكرِ ، فَرَأَينا أقواما يُسَبِّحونَكَ ويُمَجِّدونَكَ ويُقَدِّسونَكَ ، ويَخافونَ نارَكَ . فَيَقولُ اللّهُ سُبحانَهُ : يا مَلائِكَتي ، اِزوُوها عَنهُم واُشهِدُكم أنّي قَد غَفَرتُ لَهُم ، وآمَنتُهُم مِمّا يَخافونَ . فَيَقولونَ : رَبَّنا ، إنَّ فيهِم فُلانا وإنَّهُ لَم يَذكُركَ! فَيَقولُ : قَد غَفَرتُ لَهُ بِمُجالَسَتِهِ لَهُم ؛ فَإِنَّ الذّاكِرينَ مَن لا يَشقى بِهِم جَليسُهُم . (2)

الكافي عن عبّاد بن كثير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي مَرَرتُ بِقاصٍّ يَقُصُّ وهُوَ يَقولُ : هذَا المَجلِسُ الَّذي لا يَشقى بِهِ جَليسٌ . قالَ : فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : هَيهاتَ ، هَيهاتَ ، أخطَأَت أستاهُهُمُ الحُفرَةَ (3) . إنَّ للّهِِ مَلائِكَةً سَيّاحينَ سِوَى الكِرامِ الكاتِبينَ ، فَإِذا مَرُّوا بِقَومٍ يَذكُرونَ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ ، قالوا : قِفوا فَقَد أصَبتُم حاجَتَكُم ، فَيَجلِسونَ فَيَتَفَقَّهونَ مَعَهُم ، فَإِذا قاموا عادوا مَرضاهُم ، وشَهِدوا جَنائِزَهُم ، وتَعاهَدوا غائِبَهُم ، فَذلِكَ المَجلِسُ الَّذي لا يَشقى بِهِ جَليسٌ . (4)

.


1- .مابين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
2- .عدّة الداعي : ص 241 ، أعلام الدين : ص 280 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20.
3- .الإخطاء : الذهاب إلى خلاف الصواب مع قصد الصواب ، أو مطلقا عمدا وغير عمد ، والأستاه : جمع الإست ؛ وهي حلقة الدبر . والمراد بالحفرة : الكنيف الذي يتغوّط فيه ، وكأنّ هذا كان مثلاً سائرا يضرب لمن استعمل كلاما في غير موضعه أو أخطأ خطأً فاحشا. وقد يقال : شبّهت أفواههم بالأستاه تفضيحا لهم (مرآة العقول : ج 9 ص 84) .
4- .الكافي : ج 2 ص 186 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 259 ح 57.

ص: 125

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فرشتگان بر مجالس ذكر [خدا] مى گذرند و بر فرازِ سر ايشان مى ايستند و با گريستن آنان مى گِريند و براى دعايشان «آمين» مى گويند . و چون به آسمان بَر شوند ، خداى متعال _ با آن كه خود بهتر مى داند _ مى پرسد : «كجا بوديد ، اى فرشتگان من؟» . فرشتگان مى گويند : اى پروردگار ما ! در مجلسى از مجلس هاى ذكر ، حاضر شديم . مردمانى را ديديم كه تو را به پاكى و بزرگى و قداست مى ستايند و از آتش تو بيمناك اند . خداى سبحان مى فرمايد : «اى فرشتگان من! آتش را از آنان ، دور گردانيد و گواه باشيد كه ايشان را آمرزيدم ، و از آنچه بيمناك اند ، در امانشان داشتم» . فرشتگان مى گويند : اى پروردگار ما ! فلانى هم در ميان ايشان بود و او ذكر تو را نمى گفت . خداوند مى فرمايد : «او را هم به سبب همنشينى اش با ايشان آمرزيدم ؛ زيرا ذاكران ، كسانى هستند كه به بركت آنان ، همنشينشان محروم نمى شود» .

الكافى_ به نقل از عبّاد بن كثير _: به امام صادق عليه السلام گفتم : من بر داستان سَرايى (نقّالى) گذشتم كه داستان نقل مى كرد و مى گفت : اين است آن مجلسى كه هر كس در آن بنشيند ، محروم نمى شود . امام صادق عليه السلام فرمود : «هيهات ، هيهات ! سوراخ دعا را گم كرده اند . خداوند را بجز گرامىْ فرشتگانِ نويسنده[ى اعمال بندگان] ، فرشتگانى است كه دوره مى گردند و چون بر مردمى بگذرند كه از محمّد و خاندان او ياد مى كنند ، مى گويند : [همين جا] بِايستيد كه به مراد خود رسيديد . پس مى نشينند و با آنان دانش مى آموزند ، و چون برخيزند ، از بيمارانِ آنان عيادت مى كنند و در تشييع جنازه مردگانشان حاضر مى شوند و از سفرْ رفته شان سركشى مى كنند . اين است آن مجلسى كه هر كه در آن بنشيند ، محروم نمى شود» .

.

ص: 126

ض _ نُزولُ الرَّحمَةِالمستدرك على الصحيحين عن أبي عثمان :كانَ سلمانُ في عِصابَةٍ (1) يَذكُرونَ اللّهَ، فَمَرَّ بِهِم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَجاءَهُم قاصِدا حَتّى دَنا مِنهُم ، فَكَفّوا عَنِ الحَديثِ إعظاما لِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . فَقالَ : ما كُنتُم تَقولونَ؟ فَإِنّي رَأَيتُ الرَّحمَةَ تَنزِلُ عَلَيكُم ، فَأَحبَبتُ أن اُشارِكَكُم فيها! (2)

ظ _ نُزولُ السَّكينَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَقعُدُ قَومٌ يَذكُرونَ اللّهَ عز و جل إلّا حَفَّتهُمُ المَلائِكَةُ ، وغَشِيَتهُمُ الرَّحمَةُ ، ونَزَلَت عَلَيهِمُ السَّكينَةُ ، وذَكَرَهُمُ اللّهُ فيمَن عِندَهُ . (3)

غ _ غُفرانُ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَا اجتَمَعَ قَومٌ عَلى ذِكرٍ فَتَفَرَّقوا عَنهُ إلّا قيلَ لَهُم : قوموا مَغفورا لَكُم . (4)

يا _ تَبديلُ السَّيِّئاتِ حَسَناتٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَومٍ اجتَمَعوا يَذكُرونَ اللّهَ لا يُريدونَ بِذلِكَ إلّا وَجهَهُ ، إلّا ناداهُم مُنادٍ مِنَ السَّماءِ أن قوموا مَغفورا لَكُم ، فَقَد بُدِّلَت سَيِّئاتُكُم حَسَناتٍ . (5)

.


1- .العِصابة : الجماعة من الناس من العَشرة إلى الأربعين ، ولا واحد لها من لفظها (النهاية : ج 3 ص 243).
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 210 ح 419 ، كنز العمّال : ج 1 ص 447 ح 1932.
3- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2074 ح 39 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 85 ح 2227 .
4- .الإصابة : ج 3 ص 175 ، كنز العمّال : ج 1 ص 422 ح 1809.
5- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 286 ح 12456 ، مسند أبي يعلى : ج 4 ص 161 ح 4127 .

ص: 127

ض _ فرود آمدن رحمت

ظ _ فرود آمدن آرامش

غ _ آمرزش خداوند

يا _ تبديل شدن بدى ها به خوبى ها

ض _ فرود آمدن رحمتالمستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو عثمان _: سلمان با گروهى نشسته بود و از خدا ياد مى كردند . پيامبر خدا بر آنان گذشت و به سوى ايشان آمد . چون نزديك آنان رسيد ، به احترام پيامبر خدا از سخن گفتن ، باز ايستادند . فرمود : «چه مى گفتيد؟ زيرا ديدم رحمت بر شما فرو مى بارد و دوست داشتم من نيز در آن [رحمت] با شما شريك شوم» .

ظ _ فرود آمدن آرامشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گروهى براى يادكرد از خداوند عز و جل ننشستند ، مگر آن كه فرشتگان ، آنان را در ميان گرفتند و رحمت ، آنها را فرو پوشاند و آرامش ، بر آنان فرود آمد و خداوند ، در جمع كسانى كه نزد او هستند ، از ايشان ياد كرد .

غ _ آمرزش خداوندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گروهى براى يادكرد از خدا جمع نشدند ، مگر آن كه چون پراكنده شدند ، به ايشان گفته مى شود : «برخيزيد كه آمرزيده شديد» .

يا _ تبديل شدن بدى ها به خوبى هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مردمى براى ذكر خدا گِرد هم آيند و قصدشان از اين كار ، فقط رضاى خدا باشد ، مُنادى اى از آسمان ، ندايشان مى دهد كه : «برخيزيد كه آمرزيده شديد ؛ زيرا بدى هاى شما به نيكى تبديل شد» .

.

ص: 128

يب _ مُباهاةُ اللّهِصحيح مسلم عن معاوية :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَرَجَ عَلى حَلقَةٍ مِن أصحابِهِ فَقالَ : ما أجلَسَكُم؟ قالوا : جَلَسنا نَذكُرُ اللّهَ ونَحمَدُهُ عَلى ما هَدانا لِلإِسلامِ ومَنَّ بِهِ عَلَينا . قالَ : آللّهِ ما أجلَسَكُم إلّا ذاكَ؟ قالوا : وَاللّهِ ما أجلَسَنا إلّا ذاكَ ! قالَ : أما إنّي لَم أستَحلِفكُم تُهمَةً لَكُم ، ولكِنَّهُ أتاني جِبريلُ فَأَخبَرَني أنَّ اللّهَ عز و جليُباهي بِكُمُ المَلائِكَةَ . (1)

يج _ الدُّخولُ في رِياضِ الجَنَّةِالمستدرك على الصحيحين عن جابر بن عبد اللّه :خَرَجَ عَلَينَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : يا أيُّهَا النّاسُ! إنَّ للّهِِ سَرايا مِنَ المَلائِكَةِ تَحُلُّ وتَقِفُ عَلى مِجالِسِ الذِّكرِ فِي الأَرضِ ، فَارتَعوا في رِياضِ الجَنَّةِ . قالوا : وأينَ رِياضُ الجَنَّةِ؟ قالَ : مَجالِسُ الذِّكرِ ، فَاغدوا وروحوا في ذِكرِ اللّهِ ، وذَكِّروهُ أنفُسَكُم . (2)

يد _ نورُ يَومِ القِيامَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيَبعَثَنَّ اللّهُ أقواما يَومَ القِيامَةِ في وُجوهِهِمُ النّورُ عَلى مَنابِرِ اللُّؤلُؤِ ، يِغبِطُهُمُ النّاسُ ، لَيسوا بِأَنبِياءَ ولا شُهَداءَ ؛ هُمُ المُتَحابّونَ فِي اللّهِ مِن قَبائِلَ شَتّى وبِلادٍ شَتّى ، يَجتَمِعونَ عَلى ذِكرِ اللّهِ يَذكُرونَهُ . (3)

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2075 ح 40 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 460 ح 3379 .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 672 ح 1820 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 78 ح 2194 نحوه.
3- .كنزالعمّال : ج 1 ص 438 ح 1893 نقلاً عن المعجم الكبير عن أبي الدرداء.

ص: 129

يب _ مُباهات كردن خداوند

يج _ درآمدن به باغ هاى بهشت

يد _ روشنايى در روز قيامت

يب _ مُباهات كردن خداوندصحيح مسلم_ به نقل از معاويه _: پيامبر خدا بر حلقه اى از يارانش گذشت . فرمود : «براى چه گِرد هم نشسته ايد؟» . گفتند : نشسته ايم و خدا را ياد مى كنيم و او را بر نعمت اسلام كه به ما داد و ما را بِدان ره نمون شد ، سپاس مى گوييم . فرمود : «شما را به خدا ، فقط براى همين نشسته ايد؟» . گفتند : به خدا كه فقط براى همين نشسته ايم! فرمود : «بدانيد كه من ، از سرِ بدگمانى به شما سوگندتان ندادم ؛ بلكه جبرئيل عليه السلام نزدم آمد و مرا خبر داد كه خداوند عز و جل به وجود شما بر فرشتگان مباهات مى كند» .

يج _ درآمدن به باغ هاى بهشتالمستدرك على الصحيحين_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: پيامبر صلى الله عليه و آله بر يارانش در آمد و فرمود : «اى مردم! خداوند ، دسته هايى از فرشتگان دارد كه در مجالس ذكر روى زمين ، فرود مى آيند . پس در باغ هاى بهشت ، گشت بزنيد» . گفتند : باغ هاى بهشت ، كجاست؟ فرمود : «مجالس ذكر [خدا] . پس بام و شام ، به ذكر خدا بپردازيد و او را به خود ، يادآور شويد» .

يد _ روشنايى در روز قيامتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، در روز قيامت ، مردمانى را برمى انگيزد كه چهره هايى نورانى دارند و بر منبرهايى از مرواريدند و مردم بر آنان ، رشك مى برند . آنان ، نه پيامبرند و نه شهيد . آنان ، مردمانى از هر قبيله و آبادى اند كه براى خدا يكديگر را دوست مى دارند ، براى يادكرد خدا گِرد هم مى آيند و از او ياد مى كنند .

.

ص: 130

يه _ سَبقُ يَومِ القِيامَةِسنن الترمذي عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : سَبَقَ المُفَرِّدونَ ، قالوا : ومَا المُفَرِّدونَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : المُستَهتَرونَ في ذِكرِ اللّهِ (1) ؛ يَضَعُ الذِّكرُ عَنهُم أثقالَهُم ، فَيَأتونَ يَومَ القِيامَةِ خِفافا . (2)

يو _ خَيرُالدّنيا وَالآخِرَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن اُعطِيَ لِسانا ذاكِرا ، فَقَد اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : إذا أرَدتُ أن أجمَعَ لِلمُسلِمِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، جَعَلتُ لَهُ قَلبا خاشِعا ، ولِسانا ذاكِرا ، وجَسَدا عَلَى البَلاءِ صابِرا ، وزَوجَةً مُؤمِنَةً . (4)

1 / 10مَضارُّ النِّسيانِالف _ نِسيانُ اللّهِالكتاب«الْمُنَ_فِقُونَ وَالْمُنَ_فِقَ_تُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَ_فِقِينَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ» . (5)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» _: إنَّما يَعني نَسُوا اللّهَ في دارِ الدُّنيا ، لَم يَعمَلوا بِطاعَتِهِ ، فَنَسِيَهُم فِي الآخِرَةِ ؛ أي لَم يَجعَل لَهُم في ثَوابِهِ شَيئا فَصاروا مَنسِيِّينَ مِنَ الخَيرِ . (6)

.


1- .يُقال : اُهتِرَ فلان بكذا واستُهتِر فهو مُهتَر به ومُستهتَر : أي مولَع به لا يتحدّث بغيره ولا يفعل غيره (النهاية : ج 5 ص 242) .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 577 ح 3596 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 417 ح 1773.
3- .الكافي : ج 2 ص 499 ح 1 .
4- .الكافي : ج 5 ص 327 ح 2 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 194 ح 705 نحوه .
5- .التوبة : 67.
6- .التوحيد : ص 259 ح 5 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 96 ح 86 نحوه ، الاحتجاج : ج 1 ص 564 ح 137 .

ص: 131

يه _ پيشتازى در روز قيامت

يو _ خير دنيا و آخرت

1 / 10 زيان هاى فراموش كردن خدا

اشاره

الف _ فراموش شدن از جانب خدا

يه _ پيشتازى در روز قيامتسنن الترمذى_ به نقل از ابو هُرَيره _: پيامبر خدا فرمود : «تنهايان ، پيشى گرفتند» . گفتند : تنهايان كيستند ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «سوداييان ياد خدا . ياد خدا ، بارهاى گران (گناهان) آنان را از دوش ايشان برمى دارد و روز رستاخيز ، سبك بار [از گناه] مى آيند .

يو _ خير دنيا و آخرتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هر كس زبانى ذكرگو داده شود ، خير دنيا و آخرتْ داده شده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «هر گاه بخواهم خيرِ دنيا و آخرت را به مسلمانى بدهم ، به او دلى خاشع و زبانى ذكرگو و تنى شكيبا در برابر بلا و همسرى باايمان ، عطا مى كنم» .

1 / 10زيان هاى فراموش كردن خداالف _ فراموش شدن از جانب خداقرآن«مردان و زنانِ دو چهره، [ همانند ] يكديگرند. به كار ناپسند ، وا مى دارند و از كار پسنديده ، باز مى دارند و دست هاى خود را [ از انفاق ] فرو مى بندند. خدا را فراموش كردند . پس [ خدا هم ] فراموششان كرد. در حقيقت، اين منافقان اند كه فاسق اند» .

حديثامام على عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را فراموش كرد» _: يعنى آنان در سراى دنيا ، خدا را فراموش كردند و طاعتش ننمودند ، و خدا هم در آخرت ، آنان را فراموش كرد ؛ يعنى در پاداش خود ، بهره اى براى آنان قرار نداد و در زمره فراموش شدگانِ از خير در آمدند .

.

ص: 132

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن عبد العزيز بن مسلم :سَأَلتُ الرِّضا عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» ، فَقالَ : إنَّ اللّهَ تَعالى لا يَنسى ولا يَسهو ، وإنَّما يَنسى ويَسهُو المَخلوقُ المُحدَثُ ، ألا تَسمَعُهُ عز و جل يَقولُ : «وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا» (1) ! وإنَّما يُجازي مَن نَسِيَهُ ونَسِيَ لِقاءَ يَومِهِ بِأَن يُنسِيَهُم أنفُسَهُم ، كَما قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ» ، وقالَ تَعالى : «فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَ_ذَا» (2) ؛ أي نَترُكُهُم كَما تَرَكُوا الاِستِعدادَ لِلِقاءِ يَومِهِم هذا . (3)

ب _ نِسيانُ النَّفسِالكتاب«وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْفَ_سِقُونَ» . (4)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :مَن نَسِيَ اللّهَ سُبحانَهُ ، أنساهُ اللّهُ نَفسَهُ وأعمى قَلبَهُ . (5)

ج _ سُلطَةُ الشَّيطانِالكتاب«وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَ_نِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَ_نًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ * وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ * حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَ__لَيْتَ بَيْنِى وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ * وَ لَن يَنفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذ ظَّ_لَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِى الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ» . (6)

.


1- .مريم : 64.
2- .الأعراف: 51.
3- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 125 ح 18 ، التوحيد : ص 160 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 64 ح 4.
4- .الحشر : 19.
5- .غرر الحكم : ح 8875 وح 7797 نحوه .
6- .الزخرف : 36 _ 39 . قال العلّامة الطباطبائي قدس سره : أي من تعامى عن ذكر الرحمن ونظر إليه نظر الأعشى جئنا إليه بشيطان ، وقد عبّر تعالى عنه في موضع آخر بالإرسال فقال : «أَلَمْ تَرَ أَنَّ_ا أَرْسَلْنَا الشَّيَ_طِينَ عَلَى الْكَ_فِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا» (مريم : 83) ، وإضافة الذكر إلى الرحمن للإشارة إلى أنّه رحمة (الميزان في تفسير القرآن : ج 18 ص 102) .

ص: 133

ب _ خود فراموشى

ج _ مسلّط شدن شيطان

عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از عبد العزيز بن مسلم _: از امام رضا عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم : «خدا را فراموش كردند و خدا هم آنان را فراموش كرد» . فرمود : «خداوند متعال ، فراموش يا اشتباه نمى كند ؛ بلكه مخلوقِ حادث است كه دچار فراموشى و اشتباه مى شود . آيا سخن خداوند عز و جل را نشنيده اى كه مى فرمايد : «و پروردگار تو فراموشكار نيست» ؛ امّا خداوند ، كسى را كه او و روز ديدار او را فراموش كند ، چنين سزا مى دهد كه خودشان را از يادشان مى برد ، چنان كه خداوند عز و جلفرموده است : «و مانند آن كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا هم خودشان را از يادشان بُرد . اينان ، همان نافرمان اند» ، و فرموده است : «پس امروز ، ما ايشان را از ياد مى بريم ، چنان كه ايشان ، ديدار اين روزشان را از ياد بردند» ؛ يعنى همچنان كه آنان ، آماده شدن براى ديدار با چنين روزى را رها كردند ، ما نيز [ايشان را] امروز ، رها مى كنيم .

ب _ خود فراموشىقرآن«و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [ نيز ] آنان را دچار خودفراموشى كرد . آنان ، همان نافرمانان اند» .

حديثامام على عليه السلام :هر كه خداى سبحان را فراموش كند ، خداوند ، خود او را از يادش مى بَرد و دلش را كور مى گردانَد .

ج _ مسلّط شدن شيطانقرآن«و هر كس از ياد [ خداى ] رحمان ، دل بگردانَد، بر او شيطانى مى گماريم تا براى وى دمسازى باشد . و مسلّماً آنها ، ايشان را از راه ، باز مى دارند و [ ايشان ] مى پندارند كه راه يافتگان اند تا آن گاه كه او [ با دمسازش ] به حضور ما آيد، [ خطاب به شيطان ] مى گويد: «اى كاش ميان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، كه چه بد دمسازى هستى!» و امروز ، هرگز [ پشيمانى ]براى شما سود نمى بخشد ؛ چون ستم كرديد . در حقيقت، شما در عذاب، مشترك خواهيد بود» . (1)

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : يعنى كسى كه از ياد خداى مهربان ، خود را به كورى زند و به او چونان شخص كم بينا بنگرد ، به سوى او شيطانى بياوريم . در جايى ديگر با عبارت «بفرستيم» ياد كرده و فرموده است : «آيا نديدى كه ما بر كافران ، شياطينى فرستاديم كه به جنباندنى ، مى جنبانندشان» (مريم : آيه 83) . اضافه ذكر به رحمان ، اشاره به آن است كه اين ذكر و ياد ، رحمت است (الميزان فى تفسير القرآن : ج 18 ص 102) .

ص: 134

الحديثمصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: لا يَتَمَكَّنُ الشَّيطانُ بِالوَسوَسَةِ مِنَ العَبدِ إلّا وقَد أعرَضَ عَن ذِكرِ اللّهِ ، وَاستَهانَ بِأَمرِهِ ، وأسكَنَ (1) إلى نَهيِهِ ، ونَسِيَ اطِّلاعَهُ عَلى سِرِّهِ . (2)

د _ قَسوَةُ القَلبِالكافي عن عليّ بن عيسى رفعه :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : . . . يا موسى ، لا تَنسَني عَلى كُلِّ حالٍ ، ولا تَفرَح بِكَثرَةِ المالِ ؛ فَإِنَّ نِسياني يُقسِي القُلوبَ ، ومَعَ كَثرَةِ المالِ كَثرَةُ الذُّنوبِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تُكثِرُوا الكَلامَ بِغَيرِ ذِكرِ اللّهِ ؛ فَإِنَّ كَثرَةَ الكَلامِ بِغَيرِ ذِكرِ اللّهِ قَسوَةٌ لِلقَلبِ ، وإنَّ أبعَدَ النّاسِ مِنَ اللّهِ القَلبُ القاسي . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ المَسيحُ عليه السلام : يَقولُ : لا تُكثِرُوا الكَلامَ في غَيرِ ذِكرِ اللّهِ ، فَإِنَّ الَّذينَ يُكثِرونَ الكَلامَ في غَيرِ ذِكرِ اللّهِ قاسِيَةٌ قُلوبُهُم ولكِن لا يَعلَمونَ . (5)

.


1- .في بحار الأنوار : «و سكن».
2- .مصباح الشريعة : ص 225 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 124 ح 2.
3- .الكافي : ج 8 ص 42 _ 45 ح 8 ، تحف العقول : ص 493 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 334 ح 13.
4- .سنن الترمذي : ج 4 ص 607 ح 2411 ؛ الأمالي للطوسي : ص 3 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 281 ح 28.
5- .الكافي : ج 2 ص 114 ح 11 ، الأمالي للمفيد : ص 209 ح 43 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 301 ح 75

ص: 135

د _ سنگ دلى

حديثمصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _: شيطان نمى تواند بنده را وسوسه كند ، مگر آن كه او از ياد خدا روى گردانيده و فرمان او را سبُك شمرده باشد و نهى او را مرتكب شود و آگاه بودن خداوند از نهان و درون وى را فراموش كرده باشد .

د _ سنگ دلىالكافى_ به نقل از على بن عيسى ، كه سند حديث را به يكى از اهل بيت عليهم السلام مى رساند _: خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام نجواكنان سخن گفت و در نجواهايش به او فرمود : « ... اى موسى ! مرا در هيچ حالى از ياد مبر و به فراوانى دارايى خود ، شادمان مشو ؛ زيرا از ياد بردن من ، دل ها را سخت مى گرداند . فراوانى ثروت ، فراوانى گناه را به همراه دارد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در غير ياد خدا پُرگويى نكنيد ؛ زيرا پُرگويى در غير ياد خدا ، سنگ دلى مى آورد ، و دورترينِ مردم از خدا هم شخص سنگ دل است .

امام صادق عليه السلام :مسيح عليه السلام مى فرمود : «در غير ياد خدا ، سخنِ بسيار مگوييد ؛ زيرا آنان كه در جز ياد خدا سخن بسيار مى گويند ، دل هايشان سخت است ؛ امّا خودشان نمى دانند» .

.

ص: 136

ه _ مَوتُ القَلبِالإمام الصادق عليه السلام :فيما ناجَى اللّهُ بِهِ موسى عليه السلام ، قالَ : يا موسى ، لا تَنسَني عَلى كُلِّ حالٍ ؛ فَإِنَّ نِسياني يُميتُ القَلبَ . (1)

و _ ضَنكُ المَعيشَةِ«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ أَعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِى أَعْمَى وَ قَدْ كُنتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَ لِكَ أَتَتْكَ ءَايَ_تُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَ لِكَ الْيَوْمَ تُنسَى * وَ كَذَ لِكَ نَجْزِى مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنم بِ_ئايَ_تِ رَبِّهِ وَ لَعَذَابُ الْاخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى» . 2

ز _ شَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِالكتاب«قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَ كُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ * رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَ__لِمُونَ* قَالَ اخْسَ_ئواْ فِيهَا وَ لَا تُكَلِّمُونِ * إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِى يَقُولُونَ رَبَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ أَنتَ خَيْرُ الرَّ حِمِينَ * فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِى وَ كُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ» . (2)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 498 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 344 ح 24.
2- .المؤمنون : 106 _ 110.

ص: 137

ه _ مردن دل

و _ زندگى فلاكت بار

ز _ بدى دنيا و آخرت

ه _ مردن دلامام صادق عليه السلام :از جمله سخنان نجواآميزى كه خدا با موسى عليه السلام گفت ، اين بود كه : «اى موسى ! مرا در هيچ حال ، فراموش مكن ؛ زيرا فراموش كردن من ، دل را مى ميرانَد» .

و _ زندگى فلاكت بار«و هر كس از ياد من ، دل بگردانَد ، در حقيقت، زندگىِ تنگ [ و سختى ] خواهد داشت، و روز رستاخيز ، او را نابينا محشور مى كنيم . مى گويد: «پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور كردى با آن كه بينا بودم؟» . مى فرمايد: «همان طور كه نشانه هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز ، همان گونه فراموش مى شوى» . و اين گونه ، هر كه را به افراط گراييده و به نشانه هاى پروردگارش نگرويده است ، سزا مى دهيم ؛ و قطعاً شكنجه آخرت ، سخت تر و پايدارتر است» . (1)

ز _ بدى دنيا و آخرتقرآن«مى گويند: «پروردگارا! شقاوت ما بر ما چيره شد و ما مردمى گم راه بوديم . پروردگارا! ما را از اين جا بيرون بَر . پس اگر بازهم [ به بدى ] برگشتيم، در آن صورت ، ستمگر خواهيم بود» . مى فرمايد: «[ برويد ] در آن ، گم شويد و با من ، سخن مگوييد» . در حقيقت، دسته اى از بندگان من بودند كه مى گفتند: «پروردگارا! ايمان آورديم. بر ما ببخشاى و به ما رحم كن [ كه ] تو بهترينِ مهربانانى» . و شما آنان ( مؤمنان ) را به ريشخند گرفتيد، تا [ با اين كار ] ياد مرا از خاطرتان بُردند و شما بر آنان مى خنديديد» .

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا» ، يعنى زندگى سخت و تنگ ؛ زيرا كسى كه پروردگارش را فراموش كند و از ياد او بِبُرد ، تنها چيزى كه برايش مى ماند ، اين است كه به دنيا بچسبد و آن را تنها مطلوب خود قرار دهد كه براى آن بكوشد و در جهت زندگى اش و توسعه آن و برخوردارى از آن ، اهتمام ورزد و به آن مقدار از معاش كه به او داده شده ، كم باشد يا بسيار ، بسنده نكند ؛ زيرا هر چه به دست آورد و مالك شود ، بدان قانع نمى شود و بيشتر و بيشتر مى خواهد و نقطه پايانى براى خواسته اش نيست . بنا بر اين ، هيچ گاه از آنچه به دست مى آورد ، خرسند نمى شود و به بيشتر از آن دل مى بندد . از طرف ديگر ، نگرانى و غم و اندوه و تشويش و اضطراب و ترس از دچار شدن به بلاها و روى آوردن ناملايمات ، از قبيل مرگ و بيمارى و آفت و حسادت بدخواهان و مكر مكّاران و به نتيجه نرسيدن تلاش و جدا شدن از عزيزان ، بر وى هجوم مى آورند ، در حالى كه اگر مقام پروردگارش را بشناسد و پيوسته به ياد او باشد و فراموشش نكند و يقين كند كه نزد پروردگارش حياتى ناآميخته با مرگ و مُلكى زوال ناپذير و عزّتى دور از ذلّت و شادمانى و سرور و رفعت و كرامتى بى اندازه و بى پايان خواهد داشت . نيز يقين خواهد كرد كه دنيا ، سراى گذر است و زندگى دنيا در برابر با زندگى آخرت ، چند صباحى بيشتر نيست . آرى! اگر اينها را بداند ، آن گاه نفسش به آنچه از دنيا برايش مقدّر شده است ، خرسند و قانع خواهد شد و به همان زندگى و معاشى كه داده شده ، بسنده خواهد كرد ، بدون آن كه در زندگى اش احساس تنگى و سختى كند (الميزان فى تفسير القرآن : ج 14 ص 225) .

ص: 138

«قَالُواْ سُبْحَ_نَكَ مَا كَانَ يَن_بَغِى لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاءَ وَ لَ_كِن مَّتَّعْتَهُمْ وَ ءَابَاءَهُمْ حَتَّى نَسُواْ الذِّكْرَ وَكَانُواْ قَوْمَا بُورًا» . (1)

راجع : الكهف : 100 و 101 ، الجنّ : 15 _ 17 ، الأنبياء : 42 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن ساعَةٍ تَمُرُّ بِابنِ آدَمَ لَم يَذكُرِ اللّهَ فيها ، إلّا تَحَسَّرَ عَلَيها يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :نَزَلَ جَبرَئيلُ عليه السلام إلَيَّ ، وقالَ لي : يا مُحَمَّدُ ! رَبُّكَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ، ويَقولُ لَكَ : كُلُّ ساعَةٍ تَذكُرُني فيها فَهِيَ لَكَ عِندي مُدَّخَرَةٌ ، وكُلُّ ساعَةٍ لا تَذكُرُني فيها فَهِيَ مِنكَ ضائِعَةٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ اضطَجَعَ مَضجَعا لَم يَذكُرِ اللّهَ فيهِ كانَ عَلَيهِ تِرَةً (4) يَومَ القِيامَةِ ، ومَن جَلَسَ مَجلِسا لَم يَذكُرِ اللّهَ فيهِ كانَ عَلَيهِ تِرَةً يَومَ القِيامَةِ ، ومَن مَشى مَمشىً لَم يَذكُرِ اللّهَ فيهِ كانَ عَلَيهِ تِرَةً يَومَ القِيامَةِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَومٍ اجتَمَعوا في مَجلِسٍ فَلَم يَذكُرُوا اسمَ اللّهِ عز و جل ، ولَم يُصَلُّوا عَلى نَبِيِّهِم ، إلّا كانَ ذلِكَ المَجلِسُ حَسرَةً ووَبالاً عَلَيهِم . (6)

.


1- .الفرقان : 18.
2- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 392 ح 511 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 424 ح 1819 .
3- .إرشاد القلوب : ص 49.
4- .تِرَةً : أي نقصا ، والهاء فيه عوض من الواو المحذوفة ؛ يقال : وَتَرَه يَتِرُهُ تِرَةً. وقيل : أراد بالتِّرة هاهنا التَّبِعَة (النهاية : ج 5 ص 149).
5- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 403 ح 543 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 264 ح 4856 نحوه .
6- .الكافي : ج 2 ص 497 ح 5 ، عدّة الداعي : ص 231 وزاد في آخره «يوم القيامة» .

ص: 139

«مى گويند: «منزّهى تو! ما را نسزد كه جز تو ، دوستى براى خود بگيريم ؛ ولى تو ، آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [ آن جا كه ] ياد [ تو ] را فراموش كردند و گروهى هلاك شده بودند»» .

ر . ك : كهف : آيه 100 و 101 ، جنّ : آيه 15 _ 17 ، انبياء : آيه 42 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر لحظه اى كه بر آدمى بگذرد و در آن ياد خدا نكند ، روز قيامت بر آن لحظه افسوس مى خورد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام بر من فرود آمد و گفت : اى محمّد! پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى فرمايد : «هر لحظه اى كه در آن [مرا] ياد مى كنى ، آن لحظه براى تو در نزد من ذخيره مى شود ، و هر لحظه اى كه در آن ياد من نكنى ، آن لحظه از تو تباه شده است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در بسترى بخوابد و در آن ، خدا را ياد نكند ، روز قيامت ، آن خفتن ، مايه افسوس او خواهد شد ، و هر كس در مجلسى بنشيند و در آن خدا را ياد نكند ، روز قيامت ، آن مجلس ، مايه افسوس او خواهد شد ، و هر كس در راهى برود و در آن ، خدا را ياد نكند ، روز قيامت ، آن رفتن ، مايه افسوس او خواهد شد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه عدّه اى در مجلسى گِرد آيند و نام خداوند عز و جل را نبرند و بر پيامبرشان درود نفرستند ، آن مجلس ، مايه افسوس و گزند آنان خواهد شد .

.

ص: 140

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَومٍ يَقومونَ مِن مَجلِسٍ لا يَذكُرونَ اللّهَ فيهِ ، إلّا قاموا عَن مِثلِ جِيفَةِ حِمارٍ ، وكانَ لَهُم حَسرَةً . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :مَا اجتَمَعَ في مَجلِسٍ قَومٌ لَم يَذكُرُوا اللّهَ عز و جل ولَم يَذكُرونا ، إلّا كانَ ذلِكَ المَجلِسُ حَسرَةً عَلَيهِم يَومَ القِيامَةِ . _ ثُمَّ قالَ : _ قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : إنَّ ذِكرَنا مِن ذِكرِ اللّهِ ، وذِكرَ عَدُوِّنا مِن ذِكرِ الشَّيطانِ . (2)

داوود عليه السلام_ في مُناجاتِهِ _: إذا رَأَيتَني اُجاوِزُ مَجالِسَ الذّاكِرينَ إلى مَجالِسِ الغافِلينَ فَاكسِر رِجلي ؛ فَإِنَّها نِعمَةٌ تُنعِمُ بِها عَلَيَّ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ تَخَيَّلَ وَاختالَ ونَسِيَ الكَبيرَ المُتعالِ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ تَجَبَّرَ وَاعتَدى ونَسِيَ الجَبّارَ الأَعلى ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ سَها ولَها ونَسِيَ المَقابِرَ والبِلى ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ عَتا وطَغى ونَسِيَ المُبتَدا وَالمُنتَهى ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يَختِلُ الدُّنيا بِالدِّينِ (4) ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يَختِلُ الدِّينَ بِالشُّبُهاتِ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ طَمَعٌ يَقودُهُ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ هَوىً يُضِلُّهُ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ رَغَبٌ يُذِلُّهُ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :إلهي إنَّهُ مَن لَم يَشغَلهُ الوُلوعُ بِذِكرِكَ ، ولَم يَزوِهِ السَّفَرُ بِقُربِكَ ، كانَت حَياتُهُ عَلَيهِ مِيتَةً ، ومِيتَتُهُ عَلَيهِ حَسرَةً . (6)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 264 ح 4855 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 340 ح 9062 .
2- .الكافي : ج 2 ص 496 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20.
3- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 247.
4- .يَختِلُ الدّنيا بالدّين : أي يطلب الدنيا بعمل الآخرة ؛ يقال : خَتَلَهُ يَختِله ؛ إذا خَدَعَهُ وراوغَهُ (النهاية : ج 2 ص 9) .
5- .سنن الترمذي : ج 4 ص 632 ح 2448 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 351 ح 7885 .
6- .بحار الأنوار : ج 94 ص 95 ح 12 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .

ص: 141

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه عدّه اى مجلسى را به پايان بَرند كه در آن ، نام خدا برده نشده است ، چنان است كه از سرِ لاشه الاغى برخاسته اند و برايشان مايه افسوس خواهد شد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه گروهى در مجلسى گِرد آيند و از خداوند عز و جل و از ما ياد نكنند ، آن مجلس ، در روز قيامت ، مايه افسوس آنان مى شود . [پدرم] امام باقر عليه السلام فرمود : «ياد كردن از ما ، ياد كردن از خداست ، و ياد كردن از دشمن ما ، ياد كردن از شيطان است» .

داوود عليه السلام_ در مناجاتش _: هر گاه مرا ديدى كه از مجالس ياد كنندگان [خدا] به مجالس غافلان [از ياد خدا] رفتم ، پايم را بشكن ؛ زيرا اين كار ، لطفى است كه به من مى كنى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بد بنده اى است بنده اى كه خودبين و متكبّر باشد و خداى بزرگ و بلندمرتبه را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه گردن فراز و متجاوز باشد و خداى جبّار والا را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه فراموشكار و غافل باشد و قبرستان و پوسيده شدن [جسم خود] را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه سركشى و طغيان كند و آغاز و فرجام [خود] را فراموش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه دين را وسيله رسيدن به دنيا قرار دهد . بد بنده اى است آن بنده اى كه با شبهه ها در كمين دين بنشيند . بد بنده اى است آن بنده اى كه طمع ، جلودار او باشد . بد بنده اى است آن بنده اى كه هوس ، گم راهش كند . بد بنده اى است آن بنده اى كه خواهش ، خوارش كند .

امام على عليه السلام :معبودا ! كسى كه وَلَع ياد تو ، او را به خود مشغول نسازد و به جوار قرب تو رخت سفر برنبندد ، زندگى اش براى او مرگ است ، و مُردنش مايه حسرت او.

.

ص: 142

تحليلى در باره بركات ياد خدا و زيان هاى فراموش كردن او

1 . جامع ترين بركات ياد خدا

تحليلى در باره بركات ياد خدا و زيان هاى فراموش كردن اوچنان كه گفتيم ، ياد خدا ، رمز خودسازى و سازندگى ، و كليد ارتقا به سوى كمالات و مقامات انسانى است . ياد خدا ، بهترين سرمايه تأمين رفاه فردى و اجتماعى ، مادّى و معنوى ، و دنيوى و اخروى است و در يك جمله : ياد خدا ، ياد خويش است و از ياد بُردن او ، از ياد بُردن خود! آنچه را در قرآن و احاديث اسلامى براى تبيين اين حقيقت آمده ، در چند عنوان مى توان خلاصه كرد :

1 . جامع ترين بركات ياد خداخداوند متعال ، وعده قطعى داده است كه هر كس او را ياد كند ، او نيز متقابلاً ياد كننده خود را ياد مى نمايد ، و اين ، جامع ترين بركت ذكر است : «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ . (1) مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم» . همه آثارو بركات ذكر ، در جمله «أذكُركُم ؛ تا شما را ياد كنم» خلاصه شده است و بى ترديد ، ياد كردن خداوند متعال از ياد كننده خود ، به معناى توجّه علمى به او نيست ؛

.


1- .بقره : آيه 152 .

ص: 143

2 . نقش ياد خدا در آفت زدايى از زندگى

3 . نقش ياد خدا در سازندگى جان

چرا كه توجّه علمى (آگاهى داشتنِ) او به همه چيز و همه كس ، يكسان است ؛ بلكه مقصود ، ياد كردن با نعمت و رحمت و احسان و رضوان است (1) و بدين سان ، مراتب نعمت و رحمتِ متقابل الهى نسبت به ياد كننده خود ، متناسب با مراتب ذكر اوست . هر چه ذكر ، عميق تر و گسترده تر باشد ، بركات الهى ، ذاكر را بيشتر فرا خواهد گرفت . بر اين اساس ، همه آثار و بركات ذكر كه در عنوان دوم به بعد از «بركت هاى ياد خدا» آمده است ، در واقع ، تبيين چگونگى ياد كردن خدا از ياد كننده خود و تشريح نعمت هايى است كه در نتيجه ذكر ، عايد ذاكر مى گردد .

2 . نقش ياد خدا در آفت زدايى از زندگىنخستين اثر ياد كردن متقابل خداوند از ذاكر ، آفت زدايى از زندگى اوست . همه آيات و احاديثى كه مى گويند ذكر ، شيطان را از انسان دور مى كند ، گناهان را پاك مى كند و بلكه به حَسَناتْ تبديل مى نمايد ، بيمارى هاى جان را درمان مى كند و دل را سالم مى سازد ، (2) در واقع ، تبيين كننده نقش ذكر در رفع آسيب هاى زندگى اند .

3 . نقش ياد خدا در سازندگى جاناثر ديگر ذكر ، سازندگىِ جان و پرورش روح است . آدمى در پرتو ياد خدا ، دلش آرام مى گيرد ، سينه اش گشاده مى گردد ، روحش صيقل مى يابد و جانش زنده و قلبش آباد مى شود (3) و بدين سان ، به كمالات والاى معنوى و مقامات بلند انسانى دست مى يابد .

.


1- .ر . ك : ص 103 (ياد كردن خدا از ياد كننده اش) و ص 127 (فرود آمدن رحمت) .
2- .ر . ك : ص 107 (راندن شيطان) و ص 113 (شفاى دل) و (بهبود دل) و ص 119 (زدودن گناهان) و ص 127 (آمرزش خداوند) .
3- .ر . ك : ص 111 (آرامش دل) و (گشايش سينه) و (جلاى دل) و ص 113 (زنده شدن دل) و ص 115 (آبادى دل) و ص 127 (فرود آمدن آرامش) .

ص: 144

4 . نقش ياد خدا در پيدايى علم و حكمت و عصمت روانى

5 . نقش ذكر در نيكوكارى و خوش نامى

6 . نقش ذكر در تأمين رفاه مادّى و حلّ مشكلات زندگى

4 . نقش ياد خدا در پيدايى علم و حكمت و عصمت روانىياد خدا ، دل را نورانى مى كند و انسان در پرتو اين نورانيت ، به علم ، نور و حكمت حقيقى دست مى يابد و در نتيجه ، به نيروى بينش و بصيرت الهى مجهّز مى گردد و حقايقى را دريافت مى كند كه از مجارى تعليم و تعلّم ، قابل تحصيل نيستند و در اين هنگام ، ايمان او به حقايق غيبى تقويت مى گردد و به مرتبه يقين مى رسد و يقين ، او را به مرز عصمت ، نزديك مى گردانَد . (1)

5 . نقش ذكر در نيكوكارى و خوش نامىياد خدا ، هنگامى كه در جان نفوذ كند ، خودخواهى را _ كه به گفته امام خمينى قدس سره ، «اصلِ اصول فتنه ها» (2) _ و ريشه رذايل اخلاقى است از بين مى برد و جاى خود را به خدا خواهى مى دهد و بدين سان ، همه كارهاى انسان ، نيكو مى گردد و انسان نيكوكار ، در دنيا و آخرت ، خوش نام خواهد بود . (3)

6 . نقش ذكر در تأمين رفاه مادّى و حلّ مشكلات زندگىياد خدا ، علاوه بر اين كه كليد رسيدن به كمالات معنوى است ، موجب گشايش در كارها و حلّ مشكلات زندگى و تأمين نيازهاى مادّى نيز هست ؛ زيرا ذكر ، تقوا مى آفريند و خداوند متعال ، تأمين نيازها و حلّ مشكلات انسان هاى پرهيزگار را تضمين كرده است . (4) به سخن ديگر ، يكى از مصاديق ياد كردن خدا از ياد كننده خود ،

.


1- .ر . ك : ص 115 (روشنايىِ دل) و (حكمت دل) و (راه نماى خِرَدها) و ص 123 (مصونيت از اشتباه) .
2- .ر . ك : صحيفه امام : ج 20 ص 154 ، نامه امام خمينى قدس سره به فرزندش حاج سيّد احمد خمينى ، مورّخ پانزدهم ربيع اوّل 1407 : «... فرزندم! از خودخواهى و خودبينى به درآى كه اين ، ارث شيطان است ... و بدان كه تمام گرفتارى هاى بنى آدم ، از اين ارث شيطانى است كه اصلِ اصول فتنه است» . ظاهرا مقصود امام از «اصول فتنه» ، اخلاق رذيله است كه ريشه در خودخواهى و خودبينى و انانيّت انسان دارد .
3- .ر . ك : ص 119 (نيك نامى) و (نيك كردارى) .
4- .ر . ك : ص 117 (موفّقيت در كارها) و (روزىِ بدون سرمايه) و (رهيدن از سختى ها و گرفتارى ها) .

ص: 145

7 . نقش ذكر در محبّت

8 . نقش ذكر در تأمين خير دنيا و آخرت

تأمين نيازها و حلّ مشكلات اوست . (1)

7 . نقش ذكر در محبّتبزرگ ترين بركت ياد خدا و مهم ترين ثمره آن ، محبّت خداست . ذكر ، در نخستين گام ، ذاكر را از آلودگى هاى اخلاقى و عملى پاك مى كند و زمينه نزديك شدن او به بساط قرب الهى را فراهم مى سازد و در گام دوم ، انسان را به پروردگار خود ، نزديك مى نمايد و به تدريج ، انسان با خدا اُنس مى گيرد و به او عشق مى ورزد و در گام سوم ، محبّت حقيقى ، زمينه كمال معرفت و ديدار قلبى خدا را _ كه مقصد اعلاى عارفان است _ فراهم مى سازد و ذاكرانى كه به اين مقصد رسيده اند ، پيشتاز نيكان در قيامت اند . (2)

8 . نقش ذكر در تأمين خير دنيا و آخرتدر آغاز اين مقال ، توضيح داديم كه جامع ترين بركت ذكر ، ياد كردن متقابل خداوند متعال از ياد كننده خويش است و در ادامه آن ، با الهام گرفتن از قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام يادكردِ متقابل خداوند را به آفت زدايى از زندگى ، سازندگىِ جان ، رسيدن به علم و حكمت و عصمت روانى ، نيكوكارى و خوش نامى ، تأمين رفاه مادّى و در نهايت ، دستيابى به كيمياى محبّت خدا و مقصد اعلاى انسانيت ، تفسير كرديم . اكنون مى گوييم كه جامع ترين تفسير ياد متقابل خداوند ، تأمين خير دنيا و آخرت ذاكر است . (3) اين تفسير را از كلام دقيق و زيباى امام زين العابدين عليه السلام _ در صحيفه

.


1- .«وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ؛ و هر كه از خدا پروا كند ، خدا براى او گشايشى فراهم مى سازد و از جايى كه گمان نمى بَرد ، او را روزى مى بخشد» (طلاق : آيه 2 و 3) .
2- .ر . ك : ص 121 (نزديك شدن به خدا) و (همدمى با خدا) و (محبوبيت در نزد خداوند) و (ديدار خدا) و ص 129 (روشنايى در روز قيامت) و ص 131 (پيشتازى در روز قيامت) .
3- .ر . ك : ص 131 (خير دنيا و آخرت) .

ص: 146

9 . زيان هاى فراموش كردن خدا

سجاديه _ در مقام نيايش ، اخذ كرديم كه در پايان دعاى «مكارم الأخلاق» ، گويى به عنوان فشرده خواست هاى خود از خداوند متعال ، در اين دعا مى فرمايد : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ ، و نَبِّهنى لِذِكرِكَ فى أوقاتِ الغَفلَةِ ، وَ استَعمِلنى بِطاعَتِكَ في أيّام المُهلَةِ ، وَ انهَج لى إلى مَحَبَّتِكَ سَبيلاً سَهلَةً ، أكمِل لى بِها خَيرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ . (1) بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و در اوقات غفلت ، مرا به ياد خودت متوجّه گردان و در روزهاى مهلت (زندگى) ، مرا به طاعتت برگمار و مرا در راهى آسان و هموار به سوى محبّتت بِبَر و با آن محبّت ، خير دنيا و آخرت را برايم كامل گردان . از اين سخن نورانى مى توان چنين استنباط كرد كه اگر بيمارى غفلت در انسان درمان شود و ياد خدا در دل او تداوم يابد ، ياد حقيقى خدا ، زمينه ساز فرمانبَرى مطلق از اوست و بدين سان ، انسان مى تواند با يارى پروردگار ، به آسانى به كيمياى محبّت او دست يابد و با اين كيميا ، خيرِ دنيا و آخرت خود را كامل نمايد . (2)

9 . زيان هاى فراموش كردن خداهمان گونه كه جامع ترين بركتِ ياد خدا ، ياد كردن متقابل پروردگار از ذاكر است ، خطرناك ترين زيان فراموشى خداوند متعال ، فراموشىِ متقابل فراموشكار از جانب خداوند متعال است كه به معناى رها كردنِ فراموشكار و قطع رحمت از او خواهد بود . هنگامى كه انسان به حال خود رها شود ، دچار خودفراموشى مى گردد :

.


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 87 الدعاء 20 .
2- .براى توضيح بيشتر در اين زمينه ، ر. ك : دوستى در قرآن و حديث ، ص 431 (تحقيقى در باره بنياد محبّت خدا) .

ص: 147

«وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ . (1) [به كلّى] خدا را فراموش كردند ، خدا هم نفوس آنان را از يادشان برد» . در اين حال ، شيطان بر آدمى مسلّط مى گردد و او را به كارهاى ناشايست ، وا مى دارد و در اثر گناه ، آينه دلش زنگار مى گيرد و به قساوت قلب ، مبتلا مى شود . زندگى ، بر چنين انسانى ، سخت و تنگ مى گردد و انواع بدى ها ، مصيبت ها و گرفتارى هاى دنيا و آخرت ، او را احاطه مى نمايند . (2)

.


1- .حشر : آيه 19 .
2- .ر . ك : ص 131 (زيان هاى فراموش كردنِ خدا) .

ص: 148

. .

ص: 149

فصل دوم : بسمله (گفتنِ «بسم اللّه »)

واژه شناسى «بَسْمَله»

اشاره

فصل دوم: بسمله (گفتنِ «بسم اللّه »)واژه شناسى «بَسْمَله»واژه «بَسْمَلة» ، مصدرى است كه از جمله «بسم اللّه الرحمن الرحيم» گرفته شده است و به همين جهت ، به آن ، مصدر جعلى يا منحوت گفته مى شود ؛ مانند «حوقلة» كه مصدر جعلى «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » است و «هَيلَلة» كه مصدر جعلى «لا إله إلّا اللّه » است . بنا بر اين ، معناى كلمه «بسمله» ، گفتن يا نوشتنِ ذكر «بسم اللّه الرحمن الرحيم» است . ابن سِكّيت مى گويد : گفته مى شود : من «بسمله» را افزودم ؛ يعنى : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بسيار گفتم . (1) امّا مقصود ما از «بسمله» در عنوان فصل دوم اين كتاب ، اشاره به متونى است كه در باره تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و ويژگى ها ، فضايل ، كاربردها و آداب گفتن اين ذكر مبارك ، وارد شده است . البته پيش از آن ، توجّه به اين نكات ، سودمند است :

.


1- .ترتيب إصلاح المنطق : ص 78 .

ص: 150

1 . معناى «اسم»

2 . فرق اسم و صفت

3 . اتّحاد اسم و صفت در باره خداوند

1 . معناى «اسم»در باره ريشه واژه «اسم» ، اختلاف نظر وجود دارد . برخى آن را برگرفته از «وَسْم» به معناى علامت مى دانند و برخى آن را مشتق از «سُمُوّ» به معناى علوّ و رفعت گفته اند ؛ ولى با اين وصف ، مى پذيرند كه از لحاظ معناى لغوى به مفهوم نشانه است . (1)

2 . فرق اسم و صفتصفت ، دو معنا دارد . گاه به معناى مصدر «وصف» است و گاه به معناى اسم مصدر ، يعنى علامت و نشانه اى كه يكى از ويژگى هاى موصوف را بيان مى كند . بنا بر معناى دوم ، اسم و صفت ، هر دو به معناى علامت و نشانه مسمّا و موصوف اند و تنها تفاوت آنها اين است كه اسم ، شامل هر گونه علامتى مى شود ؛ امّا صفت ، علامت خاص است و در اصطلاح ، نسبت ميان آنها عموم و خصوصِ مطلق است ؛ يعنى هر صفتى اسم نيز هست و هر اسمى صفت نيست . مثلاً «زيد» اسم است؛ ولى صفت نيست ؛ ليكن «عالم» ، هم اسم است و هم صفت .

3 . اتّحاد اسم و صفت در باره خداونددر احاديث اسلامى ، اسم و صفت ، در مورد خداوند متعال ، يك معنا دارند . مثلاً «سميع» و «بصير» در برخى از احاديث ، به عنوان صفت معرّفى شده اند (2) و در برخى از احاديث به عنوان اسم (3) و برخى از احاديث، تصريح مى كنند كه اسما و صفات خداوند ، تفاوتى ندارند ، چنان كه از امام باقر عليه السلام نقل شده است:

.


1- .ر. ك : الإنصاف فى مسائل الخلاف بين النحويين : ج 6 ص 16 ، المصباح المنير : ص 290 ، لسان العرب : ج 14 ص 401 ، مشكل إعراب القرآن : ج 10 ص 6 .
2- .التوحيد : ص 146 ح 14 .
3- .التوحيد : ص 187 .

ص: 151

4 . معناى اَسما و صفات الهى

إنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ . (1) نام ها[ ى خدا ] ، صفاتى هستند كه خداوند ، با آنها خود را وصف كرده است . و نيز امام رضا عليه السلام در پاسخ محمّد بن سنان كه از «اسم» پرسيده بود ، فرمود : صِفَةٌ لِمَوصوفٍ (2) . (3) صفتى است براى يك موصوف . بر اين اساس ، از منظر احاديث اسلامى ، همه نام هاى خداوند (اَسماءُ اللّه ) ، صفات اويند و همه صفات خداوند ، نام هاى او . به سخن ديگر ، ظاهرا خداوند متعال ، اسم جامد و غير مشتق كه فقط علامت باشد ، ندارد و در همه اسماى او ، صفتى از صفات الهى لحاظ شده و حتّى نام «اللّه » ، ريشه اشتقاق دارد . (4)

4 . معناى اَسما و صفات الهىنكته بسيار دقيقى كه در احاديث اهل بيت عليهم السلام در تبيين معناى اسما و صفات الهى آمده ، اين است كه آنها هويّتى جدا از ذات مقدّس الهى ندارند ، چنان كه از امام رضا عليه السلام روايت شده است . (5) بنا بر اين ، استعمال اسماى الهى ، از يك سو نبايد به گونه اى باشد كه فاقد مفهوم و

.


1- .ر . ك : ص 156 ح 270 .
2- .علّامه مجلسى مى گويد : جمله «صفتى است براى يك موصوف» ؛ يعنى نشانه و علامتى است كه بر يك ذات ، دلالت مى كند . پس اسم ، غير از ذات است . يا به اين معناست كه : نام هاى خداوند متعال ، دلالت بر صفاتى دارند كه بر او صدق مى كنند . يا مراد از اسم در اين جا همان است كه پيش تر بدان اشاره كرديم ؛ يعنى مفهوم كلّى اى كه لفظ براى آن وضع مى شود (مرآة العقول : ج2 ص 31) .
3- .الكافي : ج 1 ص 113 ح 3 ، التوحيد : ص 192 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 159 ح 3 .
4- .ر . ك : ص 156 ح 271 .
5- .ر . ك : ص 156 ح 271 و ص 158 ح 273 .

ص: 152

5 . معناى ذكر «بسم اللّه »

معنا باشد تا موجب تعطيل معرفت خداوند متعال گردد ، چنان كه از سوى ديگر ، نبايد براى آنها مفهومى جدا از ذات بارى تعالى تصوّر كرد تا به تشبيه و شرك منتهى گردد ؛ بلكه اسما و صفات الهى ، چيزى جز تعبير از ذات واجد همه كمالات و فاقد تمام كاستى ها نيستند .

5 . معناى ذكر «بسم اللّه »بر پايه آنچه شيخ صدوق در تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» از امام رضا عليه السلام روايت كرده است ، ذكر «بسم اللّه » ، در حقيقت ، به معناى «نشان بندگى خدا را بر خود گذاشتن» است . متن روايت ، چنين است : مَعنى قَولِ القائِلِ : «بِسمِ اللّهِ» ، أى أسِمُ عَلى نَفسي سِمَةً مِن سِماتِ اللّهِ عز و جل و هِيَ العِبادَةُ . (1) وقتى گوينده مى گويد : «به نام خدا» ، يعنى : نشان و داغى از نشان ها و داغ هاى خداوند عز و جل را بر خود مى نهم كه همان بندگى باشد . اين تفسير زيبا و دقيق ، بدان معناست كه تنها كسى مى تواند در گفتن اين ذكر هنگام انجام دادن كارها صادق باشد كه حقيقتا خود را مستقل نداند ، بلكه بنده خدا بداند ؛ چرا كه اين ذكر ، نشانه بندگى است . به تعبير ديگر ، كسى مى تواند صادقانه «بسم اللّه » بگويد كه باور كرده باشد هيچ توان و نيرويى براى انجام دادن كار ، جز از جانب خداوند متعال نيست : «و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » . چنين كسى به بيان منقول از امير مؤمنان در تفسير «بسم اللّه » ، مى تواند بگويد :

.


1- .التوحيد : ص 229 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 3 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 230 ح 9 .

ص: 153

6 . عظمتِ ذكر «بسم اللّه »

بِهذَا الإِسمِ أعمَلُ هذَا العَمَلَ . (1) با اين نام ، اين كار را به انجام مى رسانم . امّا كسى كه براى خداوند متعال در كار خود ، نقشى قائل نيست ، نمى تواند علامت بندگى بر خود بگذارد و ذكر شريف «بسم اللّه » را صادقانه بر زبان جارى سازد .

6 . عظمتِ ذكر «بسم اللّه »در احاديث اسلامى ، شش ويژگى برجسته براى «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آمده است . اين ويژگى ها عبارت اند از : 1 . نزديك ترينِ نام خدا به اسم اعظم است ؛ 2 . همه كتاب هاى آسمانى ، با اين نام آغاز شده اند ؛ 3 . نخستين سخنى است كه بر پيامبر خدا نازل شد ؛ 4 . ارجمندترين آيه قرآن است ؛ 5 . تاج سوره هاى قرآن است ؛ (2) 6 . جزئى از نماز است . هر چند حكمت و حقيقت اين ويژگى ها ، براى ما به طور كامل معلوم نيست ؛ ليكن بى ترديد ، اين ويژگى ها نشان دهنده عظمت اين ذكر و نقش مؤثّر و تعيين كننده آن در خودسازى و سازندگى است . همچنين آداب گفتن (3) و نوشتن و تأكيد در برخوردِ توأم با احترام با نوشته اين ذكر ، دليل ديگرى بر اهمّيت آن است .

.


1- .ر . ك : ص 160 ح 277 .
2- .به استثناى سوره توبه .
3- .ر . ك : ص 191 (آداب «بسم اللّه گفتن») .

ص: 154

7 . فضيلت تعليم «بسم اللّه »

8 . بركات ذكر «بسم اللّه »

7 . فضيلت تعليم «بسم اللّه »عظمت اين ذكر و نقش آن در خودسازى و سازندگى ، ايجاب مى كند كه تعليم آن ، از فضيلت فوق العاده اى برخوردار باشد . از اين رو ، شگفت آور نيست كه پيامبر خدا مى فرمايد : إنَّ المُعَلِّمَ إذا قالَ لِلصَّبِيِّ : قُل : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، فَقالَ الصَّبِىُّ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، كَتَبَ اللّهُ بَراءَةً لِلصَّبِىِّ ، و بَراءَةً لِلمُعَلِّمِ ، و بَراءَةً لِأَبَوَيهِ مِنَ النّارِ . (1) معلّم ، هر گاه به كودك بگويد : بگو : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و كودك بگويد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، خداوند ، يك بَرات آزادى از دوزخ براى كودك ، يكى براى معلّم و يكى براى پدر و مادر او مى نويسد .

8 . بركات ذكر «بسم اللّه »ذكر «بسم اللّه » در آغاز هر كار ، همان طور كه نشانه عبوديت ذاكر است ، صبغه الهى بودنِ كار را نيز مى رساند ، بدين معنا كه اين ذكر ، كار را در جهت اهداف خداپسند قرار مى دهد و از اين رو ، كارى كه با «بسم اللّه » آغاز شود ، رنگ الهى مى گيرد و چون خداوند متعال ، باقى و مبدأ بركات است ، آن كار نيز باقى و پر بركت و سودمند خواهد بود ، چنان كه در حديث قدسى آمده است . (2) بر اين اساس ، آنچه در عنوان «آثار بسم اللّه » در تبيين خواصّ «بسم اللّه » آمده (مانند : پناهجويى ، درمان ، اجابت دعا ، تسبيح گفتن كوه ها همراه با ذاكر ، حقير شدن شيطان ، مصونيت از شرّ اشرار ، مصونيت از غرق شدن ، دفع بلا و وحشت ، سنگين

.


1- .العَرْف : الريح الطيّبة (النهاية : 3 / 217) .
2- .راجع : عليّ عن لسان عليّ / المكانة عند رسول الله / القرابة القريبة .

ص: 155

9 . چه كارى را بايد با «بسم اللّه » آغاز كرد؟

شدن ميزان عمل و رهايى از آتش دوزخ) ، همه اين امور در حقيقت ، تبيين و تفصيل بركات اين ذكر مبارك است . البته بايد توجّه داشت كه اين بركات ، در صورتى تحقّق خواهند يافت كه ذاكر ، صادقانه اين ذكر را بر زبان جارى سازد و هر چه صداقت او در گفتن اين ذكر بيشتر شود ، بركات بيشترى نصيب او خواهد شد .

9 . چه كارى را بايد با «بسم اللّه » آغاز كرد؟با عنايت به آنچه در تبيين بركات «بسم اللّه » بدان اشارت رفت ، گفتن اين ذكر در آغاز هر كارى نيكوست . از امام على عليه السلام روايت شده است : فَكُلُّ أمرٍ يَعمَلُهُ يَبدَأُ فيهِ ب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَإِنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ . (1) هر كارى را كه [ آدمى ] انجام مى دهد ، چنانچه با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز كند ، در آن كار به او بركت داده مى شود . ليكن در موارد خاصّى ، گفتن اين ذكر از اهمّيت و بركت بيشترى برخوردار است و آن ، مواردى است كه در «جايگاه هاى ذكر بسم اللّه » (2) ، به تفصيل خواهد آمد .

.


1- .ر . ك : ص 160 ح 277 .
2- .ر . ك : ص 169 (جايگاه هاى ذكر «بسم اللّه ») .

ص: 156

2 / 1تَفسيرُ البَسمَلَةِالف _ مَعنَى الاِسمِالكافي عن عبد الرحمن بن أبي نجران :كَتَبتُ إلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام _ أو قُلتُ لَهُ _ : جَعَلَنِيَ اللّهُ فِداكَ! نَعبُدُ الرَّحمنَ الرَّحيمَ الواحِدَ الأَحَدَ الصَّمَدَ؟ قالَ : فَقالَ : إِنَّ مَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المُسَمّى بِالأَسماءِ أشرَكَ وكَفَرَ وجَحَدَ ولَم يَعبُد شَيئا ، بَلِ اعبُدِ اللّهَ الواحِدَ الأَحَدَ الصَّمَدَ المُسَمّى بِهذِهِ الأَسماءِ دونَ الأَسماءِ ، إِنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ . (1)

الكافي عن هشام بن الحكم عن الإمام الرضا عليه السلام_ عِندَما سَأَلَهُ عَن أسماءِ اللّهِ وَاشتِقاقِها _: يا هِشامُ ، اللّهُ مُشتَقٌّ مِن إلهٍ ، وَالإِلهُ يَقتَضي مَألوها ، وَالاِسمُ غَيرُ المُسَمّى ، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَد كَفَرَ ولَم يَعبُد شَيئا ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ وَالمَعنى فَقَد كَفَر (2) وعَبَدَ اثنَينِ ، ومَن عَبَدَ المَعنى دونَ الاِسمِ فَذاكَ التَّوحيدُ ، أفَهِمتَ يا هِشامُ؟ قالَ : فَقُلتُ : زِدني ! قالَ : إنَّ للّهِِ تِسعَةً وتِسعينَ اسما ، فَلَو كانَ الاِسمُ هُوَ المُسَمّى لَكانَ كُلُّ اسمٍ مِنها إلها ، ولكِنَّ اللّهَ مَعنىً يُدَلُّ عَلَيهِ بِهذِهِ الأَسماءِ ، وكُلُّها غَيرُهُ . يا هِشامُ ، الخُبزُ اسمٌ لِلمَأكولِ ، وَالماءُ اسمٌ لِلمَشروبِ ، وَالثَّوبُ اسمٌ لِلمَلبوسِ ، وَالنّارُ اسمٌ لِلمُحرِقِ ، أفَهِمتَ يا هِشامُ فَهما تَدفَعُ بِهِ وتُناضِلُ (3) بِهِ أعداءَنا وَالمُتَّخِذينَ مَعَ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ غَيرَهُ؟ قُلتُ : نَعَم ، قالَ : فَقالَ : نَفَعَكَ اللّهُ بِهِ وثَبَّتَكَ يا هِشامُ . قالَ هِشامٌ : فَوَاللّهِ ما قَهَرَني أحَدٌ فِي التَّوحيدِ حَتّى قُمتُ مَقامي هذا . (4)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 87 ح 3 .
2- .في التوحيد والموضع الآخر من الكافي : «فقد أشرك» .
3- .اُناضل : أي اُجادل واُخاصم واُدافع. وفلان يناضل عن فلان : إذا رامى عنه وحاجَجَ ، وتكلَّم بعذره ، ودفع عنه (النهاية : ج 5 ص 72 «نضل») .
4- .الكافي : ج 1 ص 87 ح 2 وص 114 ح 2 ، التوحيد : ص 220 ح 13 وفيه «تنافر أعداءنا والملحدين في اللّه والمشركين» بدل «تناضل به أعداءنا والمتّخذين مع اللّه جلّ وعزّ» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 157 ح 2 .

ص: 157

2 / 1 تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

اشاره

الف _ معناى «اسم»

2 / 1تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم»الف _ معناى «اسم»الكافى_ به نقل از عبد الرحمان بن ابى نجران _: به امام باقر عليه السلام نوشتم (/به ايشان گفتم) : خداوند ، مرا فدايت كند! ما بخشنده مهربان ، يگانه يكتاى بى نياز را مى پرستيم؟ فرمود : «هر كه نام را به جاى ناميده شده به نام ها بپرستد ، مشرك و كافر و منكر است و چيزى نپرستيده است ؛ بلكه تو خداى يگانه يكتاى بى نيازى را كه ناميده شده به اين نام هاست ، عبادت كن ، نه نام ها را . نام ها ، صفاتى هستند كه او با آنها صفات خود را بيان كرده است» .

الكافى_ به نقل از هشام بن حكم _: امام رضا عليه السلام ، آن گاه كه از ايشان ، در باره نام هاى خدا و اشتقاق آنها پرسيد ، فرمود : «اى هشام! اللّه ، برگرفته از إلاه (پرستيدن) است ، و إلاه ، مقتضى مألوه (پرستش شونده) اى است . نام ، غير از ناموَر است . پس هر كه نام ، نه معنا [و ذات] را بپرستد ، كافر است و در حقيقت ، چيزى را نپرستيده است . هر كه نام و معنا (ذات) ، هر دو را بپرستد ، كافر است و دو چيز پرستيده است ، و هر كه معنا را بپرستد ، نه نام را ، اين ، توحيد است . فهميدى اى هشام؟» . گفتم : بيشتر توضيح بده . فرمود : «خداوند ، نود و نه نام دارد . بنا بر اين ، اگر نام همان ناموَر باشد ، براى هر نامى از اين نام ها خدايى خواهد بود ؛ امّا خدا معنايى (ذاتى) است كه اين نام ها همگى بر او دلالت دارند ، ولى همه اين نام ها غير از اوست (هيچ كس از اين نام ها او نيست) . اى هشام! نان ، نامى است براى خوردنى ، و آب ، نامى است براى نوشيدنى ، و پوشاك ، نامى است براى پوشيدنى ، و آتش ، نامى است براى آنچه سوزنده است [ ؛ ولى هيچ يك از اين نام ها مصداق خارجى خود نيستند] . فهميدى _ اى هشام _ ، آن چنان كه بتوانى پاسخ دشمنان ما و كسانى را كه غير خداوند عز و جل را با او شريك مى گردانند ، بدهى و با آنان ، مبارزه كنى؟» . گفتم : آرى . فرمود : «اى هشام ! خداوند ، تو را با اين توضيحات ، سود دهد و استوارت بدارد!» . به خدا سوگند ، از زمانى كه از آن مجلس برخاستم ، ديگر كسى در بحث توحيد ، مرا شكست نداد .

.

ص: 158

الكافي عن ابن رئاب عن الإمام الصادق عليه السلام :مَن عَبَدَ اللّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدَ كَفَرَ ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنى فَقَدَ كَفَرَ ، ومَن عَبَدَ الاِسمَ وَالمَعنى فَقَد أشرَكَ ، ومَن عَبَدَ المَعنى بِإِيقاعِ الأَسماءِ عَلَيهِ بِصِفاتِهِ الَّتي وَصَفَ بِها نَفسَهُ ، فَعَقَدَ عَلَيهِ قَلبَهُ ونَطَقَ بِهِ لِسانُهُ في سَرائِرِهِ وعَلانِيَتِهِ ؛ فَاُولئِكَ أصحابُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام حَقّا . _ وفي حَديثٍ آخَرَ _ : اُولئِكَ هُمُ المُؤمِنونَ حَقّا . (1)

الإمام الرضا عليه السلام_ مِن كَلامِهِ فِي التَّوحيدِ _: أسماؤُهُ تَعبيرٌ ، وأفعالُهُ تَفهيمٌ ، وذاتُهُ حَقيقَةٌ . (2)

ب _ مَعنَى اللّهِالإمام الكاظم عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن مَعنَى اللّهِ _: اِستَولى عَلى ما دَقَّ وجَلَّ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ في جَوابِ الزِّنديقِ حينَ سَأَلَهُ : فَما هُوَ؟ _: هُوَ الرَّبُّ ، وهُوَ المَعبودُ ، وهُوَ اللّهُ ، ولَيسَ قَولي : «اللّهُ» إثباتَ هذِهِ الحُروفِ : ألِفٍ ولامٍ وهاءٍ ، ولا راءٍ ولا باءٍ ، ولكِن أرجِعُ (4) إلى مَعنىً وشَيءٍ خالِقِ الأَشياءِ وصانِعِها ، ونَعتِ هذِهِ الحُروفِ ، وهُوَ المَعنى سُمِّيَ بِهِ اللّهُ ، وَالرَّحمنُ ، وَالرَّحيمُ ، وَالعَزيزُ ، وأَشباهُ ذلِكَ مِن أسمائِهِ ، وهُوَ المَعبودُ جَلَّ وعَزَّ . (5)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 87 ح 1 ، التوحيد : ص 220 ح 12 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 166 ح 7 .
2- .التوحيد : ص 36 ح 2 ، الاحتجاج : ج 2 ص 361 ح 283 ، تحف العقول : ص 63 عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .الكافي : ج 1 ص 114 ح 3 ، معاني الأخبار : ص 4 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 372 ح 812 وفيه «عن معنى قول اللّه : «الرَّحْمَ_نُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» » ، بحار الأنوار : ج 4 ص 181 ح 6 .
4- .ويمكن ضبطها أيضا بهذا الشكل : ولكِنِ ارجِع . . .
5- .الكافي : ج 1 ص 84 ح 6 ، التوحيد : ص 245 .

ص: 159

ب _ معناى اللّه

الكافى_ به نقل از ابن رئاب _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر كه خدا را با به وهم در آوردنش بپرستد ، كافر است ، و هر كس نام بدون معنا (ذات) را بپرستد ، كافر است ، و هر كس نام و معنا ، هر دو را بپرستد ، مشرك است ، و هر كس معنا را بپرستد ، با اطلاق كردن نام ها بر او با همان صفاتى كه خود ، خويشتن را بدانها وصف كرده است ، و به اين ، اعتقاد قلبى داشته باشد و در نهان ها و آشكارش آن را به زبان آورد ، چنين كسانى پيروان راستين امير مؤمنان هستند» . و در حديثى ديگر آمده است كه فرمود : «چنين كسانى ، مؤمن راستين هستند» .

امام رضا عليه السلام_ از گفتار ايشان در باره توحيد _: نام هاى او براى بيان است ، و افعالش براى فهماندن ، و ذاتش حقيقت است .

ب _ معناى اللّهامام كاظم عليه السلام_ در پاسخ به پرسش در باره معناى اللّه _: [يعنى] هر ريز و درشتى در قبضه قدرت اوست .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به زنديقى كه از ايشان پرسيد : پس او (خداوند) چيست؟ _: او پروردگار است . او معبود است . او اللّه است . مقصودم از «اللّه » ، حروف الف و لام و ها ، و [مقصودم از ربّ] حروف راء و باء نيست ؛ بلكه مقصود ، معنا و آن وجودى است كه آفريننده و سازنده موجودات و مصداق اين حروف [و كلمات ]است . او معنا [و ذاتى] است كه اللّه و رحمان و رحيم و عزيز و مانند اين نام ها بر او نهاده شده است . او معبود عز و جل است .

.

ص: 160

الإمام العسكريّ عليه السلام_ في تَفسيرِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» _ :اللّهُ هُوَ الَّذي يَتَأَلَّهُ إلَيهِ عِندَ الحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ كُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن كُلِّ مَن هُوَ دونَهُ ، وتَقَطُّعِ الأَسبابِ مِن جَميعِ ما سِواهُ ، يَقولُ : بِسمِ اللّهِ ؛ أي أستَعينُ عَلى اُموري كُلِّها بِاللّهِ الَّذي لا تَحِقُّ العِبادَةُ إلّا لَهُ ، المُغيثِ إذَا استُغيثَ ، وَالمُجيبِ إذا دُعِيَ . وهُوَ ما قالَ رَجُلٌ لِلصّادقِ عليه السلام : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، دُلَّني عَلَى اللّهِ ما هُوَ؟ فَقَد أكثَرَ عَلَيَّ المُجادِلونَ وحَيَّروني! فَقالَ لَهُ : يا عَبدَ اللّهِ ، هَل رَكِبتَ سَفينَةً قَطُّ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَهَل كُسِرَ بِكَ حَيثُ لا سَفينَةَ تُنجيكَ ولا سِباحَةَ تُغنيكَ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَهَل تَعَلَّقَ قَلبُكَ هُنالِكَ أنَّ شَيئا مِنَ الأَشياءِ قادِرٌ عَلى أن يُخَلِّصَكَ مِن وَرطَتِكَ؟ فَقالَ : نَعَم . قالَ الصّادِقُ عليه السلام : فَذلِكَ الشَّيءُ هُوَ اللّهُ القادِرُ عَلَى الإِنجاءِ حَيثُ لا مُنجِيَ ، وعَلَى الإِغاثَةِ حَيثُ لا مُغيثَ . (1)

راجع : ح 278 و 279 .

ج _ مَعنى بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِالإمام الصادق عليه السلام :لَقَد دَخَلَ عَبدُ اللّهِ بنُ يَحيى عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ : . . . يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما تَفسيرُ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ؟ قالَ عليه السلام : إنَّ العَبدَ إذا أرادَ أن يَقرَأَ أو يَعمَلَ عَمَلاً ويَقولُ «بِسمِ اللّهِ» : أي بِهذَا الاِسمِ أعمَلُ هذَا العَمَلَ ، فَكُلُّ أمرٍ يَعمَلُهُ يَبدَأُ فيهِ ب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَإِنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ . (2)

.


1- .التوحيد : ص 230 ح 5 ، معاني الأخبار : ص 4 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 232 ح 14 .
2- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 25 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 242 ح 48 .

ص: 161

ج _ معناى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

امام عسكرى عليه السلام_ در تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» _: اللّه ، آن موجودى است كه هر آفريده اى به هنگام نيازها و سختى ها ، آن گاه كه اميدش از هر آنچه جز اوست ، قطع و رشته ها از ما سواى او به كلّى بُريده مى شود ، به او پناه مى برد ، مى گويد : «بسم اللّه » ؛ يعنى در همه كارهايم از آن خدايى كمك مى جويم كه پرستش ، جز حقّ او نيست ؛ همو كه هر گاه فريادخواهى شود ، به فرياد مى رسد ، و هر گاه او را بخوانند ، پاسخ مى دهد . اين ، همان چيزى است كه مردى به امام صادق عليه السلام گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مرا به خدا راه نمايى كن كه چيست؟ زيرا مجادله كنندگان ، بر من هجوم آورده اند و سرگشته ام ساخته اند! به او فرمود : «اى بنده خدا ! آيا هرگز سوار كشتى شده اى؟» . گفت : آرى . فرمود : «آيا شده كه كشتى ات درهم شكند و نه كشتى ديگرى باشد كه نجاتت دهد ، و نه شنا كردن به كارت آيد ؟» . گفت : آرى . فرمود : «آيا در آن هنگام ، از دلت گذشته است كه موجودى از موجودات مى تواند تو را از نابودى بِرَهاند؟» . گفت : آرى . فرمود : «آن موجود ، همان خداست كه مى تواند آن گاه كه نجات بخشى نيست ، نجاتت دهد و آن گاه كه فريادرسى نيست ، به فريادت برسد» .

ر . ك : ح 278 و 279 .

ج _ معناى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»امام صادق عليه السلام :عبد اللّه بن يحيى بر اميرمؤمنان وارد شد و گفت : ... اى امير مؤمنان! تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» چيست؟ فرمود : «بنده ، هر گاه بخواهد بخواند (1) يا كارى انجام دهد و بسم اللّه بگويد ، معنايش اين است كه من با اين نام ، اين كار را انجام مى دهم . پس ، هركارى را كه انجام مى دهد ، با بسم اللّه الرحمن الرحيم آغاز كند ، در آن كار به او بركت داده مى شود» .

.


1- .مقصود ، خواندن قرآن است و شايد هم اعمّ از آن باشد .

ص: 162

معاني الأخبار عن صفوان بن يحيى عمّن حدّثه عن الإمام الصادق عليه السلام :أنَّهُ سُئِلَ عَن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ؟ فَقالَ : الباءُ بَهاءُ اللّهِ ، وَالسِّينُ سَناءُ اللّهِ ، وَالميمُ مُلكُ اللّهِ . قالَ : قُلتُ : اللّهُ؟ قالَ : الأَلِفُ آلاءُ اللّهِ عَلى خَلقِهِ مِنَ النِّعَمِ بِوِلايَتِنا ، وَاللّامُ إلزامُ اللّهِ خَلقَهُ وِلايَتَنا . قُلتُ : فَالهاءُ؟ فَقالَ : هَوانٌ لِمَن خالَفَ مُحَمَّدا وآلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم . قُلتُ : الرَّحمنُ؟ قالَ : بِجَميعِ العالَمِ . قُلتُ : الرَّحيمُ؟ قالَ : بِالمُؤمِنينَ خاصَّةً . (1)

الكافي عن عبد اللّه بن سنان :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن تَفسيرِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، قالَ : الباءُ بَهاءُ اللّهِ ، وَالسِّينُ سَناءُ اللّهِ ، وَالميمُ مَجدُ اللّهِ _ ورَوى بَعضُهُم : الميمُ مُلكُ اللّهِ _ ، وَاللّهُ إلهُ كُلِّ شَيءٍ ، الرَّحمنُ بِجَميعِ خَلقِهِ ، وَالرَّحيمُ بِالمُؤمِنينَ خاصَّةً . 2

.


1- .معاني الأخبار : ص 3 ح 2 ، التوحيد : ص 230 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 231 ح 12 .

ص: 163

معانى الأخبار_ به نقل از صفوان بن يحيى ، از كسى كه از امام صادق عليه السلام روايت كرده است _: از امام [صادق عليه السلام ] در باره «بسم اللّه الرحمن الرحيم» سؤال شد . فرمود : «باء ، به معناى بهاى (نورانيّت / زيبايى) خداست ، سين به معناى سناى (رفعت) خدا ، ميم به معناى مُلك (سلطنت و مالكيت) خدا» . گفتم : «اللّه » چه؟ فرمود : «الف به معناى آلاء (نعمت هاى) خدا كه نعمت ولايت ما را به خلقش ارزانى داشته است ، لام به اين معناست كه خداوند ، خلقش را به ولايت ما ملزم ساخته است» . گفتم : «هاء» چه؟ فرمود : «اشاره به هوان (خوارى) كسى كه با محمّد و خاندان محمّد _ كه درودهاى خدا بر ايشان باد _ ، مخالف است» . گفتم : «الرحمن» چه؟ فرمود : «به معناى رحمتش نسبت به همه عالم» . گفتم : «الرحيم» چه؟ فرمود : «به معناى رحمتش در خصوص مؤمنان» .

الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: از امام صادق عليه السلام در باره تفسير «بسم اللّه الرحمن الرحيم» پرسيدم . فرمود : «باء ، [اشاره به] بهاى خداست ، سين ، به سناى خدا ، ميم ، به مجد (شكوه و بزرگوارى) خدا» . _ برخى روايت كرده اند [كه فرمود] : ميم ، به مُلك خدا [اشاره دارد] _ ، «و اللّه ، به اين كه او معبود هر چيزى است و رحمان ، به مهربانى او با همه خلقش ، و رحيم ، به مهربانى اش با مؤمنان» .

.

ص: 164

2 / 2خَصائِصُ البَسمَلَةِالف _ أقرَبُ شَيءٍ إلَى الاِسمِ الأَعظَمِالإمام الباقر عليه السلام :«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» أقرَبُ إلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن ناظِرِ العَينِ إلى بَياضِها . (1)

مُهج الدعوات عن معاوية بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام :«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» اسمُ اللّهِ الأكبَرُ _ أو قالَ _ : الأَعظَمُ . (2)

الإمام الرضا عليه السلام :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ أقرَبَ إلَى اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ مِن سَوادِ العَينِ إلى بَياضِها ، وإِنَّهُ دَخَلَ فيهَا اسمُ اللّهِ الأَعظَمُ . (3)

ب _ مِفتاحُ كُلِّ كِتابٍ سَماوِيٍّالإمام الباقر عليه السلام :أوَّلُ كُلِّ كِتابٍ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَإِذا قَرَأتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَلا تُبالي أن لا تَستَعيذَ ، وإذا قَرَأتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» سَتَرَتكَ فيما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (4)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 289 ح 1159 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 5 ح 11 .
2- .مُهج الدعوات : ص 379 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 223 ح 1 .
3- .مُهج الدعوات : ص 379 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 162 ح 41 .
4- .الكافي : ج 3 ص 313 ح 3 .

ص: 165

2 / 2 ويژگى هاى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

اشاره

الف _ نزديك ترين چيز به اسم اعظم است

ب _ سرآغاز هر كتاب آسمانى است

2 / 2ويژگى هاى «بسم اللّه الرحمن الرحيم»الف _ نزديك ترين چيز به اسم اعظم استامام باقر عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، به اسم اعظم خدا نزديك تر از مردمك چشم به سفيدى آن است .

مهج الدعوات_ به نقل از معاوية بن عمّار _: امام صادق عليه السلام فرمود : « بسم اللّه الرحمن الرحيم اسم اكبر خداست» يا فرمود : «اسم اعظم خداست» .

امام رضا عليه السلام :هر كس بعد از نماز صبح ، صد مرتبه بگويد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم ، لا حول ولا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم» ، به نام اعظم خدا نزديك تر از سياهى چشم به سفيدى آن باشد . نام اعظم خدا ، داخل در اين جمله است .

ب _ سرآغاز هر كتاب آسمانى استامام باقر عليه السلام :آغاز هر كتابى كه از آسمان فرود آمده ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بوده است . پس هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» گفتى ، ديگر باكى نيست كه استعاذه (أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم) نگويى ؛ زيرا هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بگويى ، تو را از [گزند] آنچه ميان آسمان و زمين است ، مى پوشاند .

.

ص: 166

ج _ أوَّلُ ما نَزَلَ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آلهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كانَ جَبرَئيلُ عليه السلام إذا جاءَني بِالوَحيِ أوَّلَ ما يُلقي عَلَيَّ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (1)

د _ أعظَمُ آيَةٍ في كِتابِ اللّهِتفسير العيّاشي عن سليمان الجعفري :سُئِلَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام : أيُّ آيَةٍ أعَظَمُ في كِتابِ اللّهِ؟ فَقالَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (2)

ه _ تيجانُ السُّوَرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قَرَأَ جِبريلُ عليه السلام «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» عَلِمتُ أنَّ السّورَةَ قَد خُتِمَت . (3)

أسباب نزول القرآن عن عبد اللّه بن مسعود :كُنّا لا نَعلَمُ فَصلَ ما بَينَ السّورَتَينِ حَتّى تَنزِلَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» تيجانُ السُّوَرِ . (5)

و _ مُفتَتَحُ الصَّلاةِسنن الترمذي عن ابن عبّاس :كانَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله يَفتَتِحُ صَلاتَهُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (6)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قَرَأتُم «الحَمدُ للّهِِ» فَاقرَؤوا : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، إنَّها اُمُّ القُرآنِ ، واُمُّ الكِتابِ ، وَالسَّبعُ المَثاني ، وَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» إحداها . (7)

.


1- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 305 ح 13 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 21 ح 14 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 238 ح 37 .
3- .معجم السفر : ص 341 ح 1143 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 355 ح 844 نحوه .
4- .أسباب نزول القرآن : ص 21 ح 17 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 20 .
5- .نثر الدرّ : ج 1 ص 352 .
6- .سنن الترمذي : ج 2 ص 14 ح 245 ، سنن الدارقطني : ج 1 ص 304 ح 8 وص 305 ح 11 .
7- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 312 ح 36 ، السنن الكبرى : ج 2 ص 67 ح 2390 .

ص: 167

ج _ نخستين چيزى كه بر پيامبر ، نازل شد

د _ با عظمت ترين آيه در كتاب خدا

ه _ تاجِ سوره ها

و _ آغازِ نماز

ج _ نخستين چيزى كه بر پيامبر ، نازل شدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام هر گاه برايم وحى مى آورد ، نخستين چيزى كه بر من مى افكند ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بود .

د _ با عظمت ترين آيه در كتاب خداتفسير العيّاشى_ به نقل از سليمان جعفرى _: از ابو الحسن عليه السلام (1) سؤال شد : با عظمت ترين آيه در كتاب خدا ، كدام آيه است ؟ فرمود : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

ه _ تاجِ سوره هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه جبرئيل عليه السلام «بسم اللّه الرحمن الرحيم» مى گفت ، مى فهميدم كه سوره [ ى قبلى] پايان يافته است .

أسباب نزول القرآن_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: ما جدايىِ ميان دو سوره را نمى دانستيم ، مگر آن گاه كه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نازل مى شد .

امام صادق عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، تاج سوره هاست .

و _ آغازِ نمازسنن الترمذى_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله نمازش را با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز مى كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه «الحمد للّه » را [در نماز] مى خوانيد ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را هم بخوانيد . سوره حمد ، اُمّ القرآن و اُمّ الكتاب (2) و سَبعِ مَثانى (3) است ، و «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، يكى از آن هفت تاست .

.


1- .منظور امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .
2- .اُمُّ الكتاب ، يعنى : اُمُّ القرآن ؛ مادرِ قرآن ؛ اصل قرآن .
3- .سَبعِ مَثانى ، يعنى : هفت بند ؛ هفت آيه ؛ هفت ثَنا .

ص: 168

عنه صلى الله عليه و آله :مَن تَرَكَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَقَد تَرَكَ آيَةً مِن كِتابِ اللّهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» آيَةٌ مِن فاتِحَةِ الكِتابِ ، وهِيَ سَبعُ آياتٍ تَمامُها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (2)

2 / 3مَواضِعُ البَسمَلَةِالف _ الكِتابَةُالكتاب«إِنَّهُ مِن سُلَيْمَ_نَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» مِفتاحُ كُلِّ كِتابٍ . (4)

الدرّ المنثور عن الشعبيّ :كانَ أهلُ الجاهِلِيَّةِ يَكتُبونَ «بِاسمِكَ اللّهُمَّ» ، فَكَتَبَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله أوَّلَ ما كَتَبَ «بِاسمِكَ اللّهُمَّ» ، حَتّى نَزَلَت : «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا» (5) فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ» . ثُمَّ نَزَلَت : «ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَ_نَ» (6) فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ» . ثُمَّ اُنزِلَتِ الآيَةُ الَّتي في طس : «إِنَّهُ مِن سُلَيْمَ_نَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» فَكَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (7)

.


1- .الكشف والبيان (تفسير الثعلبي) : ج 1 ص 104 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 21 .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 302 ح 60 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 48 ح 40 .
3- .النمل : 30 .
4- .الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع : ج 1 ص 407 ح 547 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 555 ح 2490 .
5- .هود : 41 .
6- .الإسراء : 110 .
7- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 354 نقلاً عن عبد الرزّاق وابن سعد وابن أبي شيبة وابن المنذر وابن أبي حاتم .

ص: 169

2 / 3 جايگاه هاى ذكر «بسم اللّه »

اشاره

الف _ نگارش

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را ترك گويد ، آيه اى از كتاب خدا را ترك گفته است .

امام على عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، آيه اى از فاتحة الكتاب است ، فاتحة الكتاب ، هفت آيه دارد و «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، يكى از آنهاست .

2 / 3جايگاه هاى ذكر «بسم اللّه »الف _ نگارشقرآن«آن ، [نامه اى] از طرف سليمان است و [ مضمون آن ] اين است: به نام خداوند مهرْگستر مهربان» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، سرآغاز هر كتابى است .

الدرّ المنثور_ به نقل از شَعبى _: مردم جاهليت مى نوشتند : «به نام تو ، اى خداوند!» . پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در نخستين نبشته اش ، نوشت : «به نام تو ، اى خداوند!» ، تا آن كه آيه «رفتن و لنگر انداختنش ، به نام خداست» نازل شد . از آن پس پيامبر صلى الله عليه و آله مى نوشت : «بسم اللّه » . سپس آيه «خدا را بخوانيد يا رحمان را» نازل شد و از آن پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله مى نوشت : «بسم اللّه الرحمن» . سپس آيه اى كه در سوره نمل است ، نازل شد : «اين ، [نامه اى] از طرف سليمان است و آن ، چنين است : به نام خداوند مهرْ گستر مهربان» » . از آن پس ، پيامبر خدا مى نوشت : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

.

ص: 170

تحف العقول :كانَ [ الإِمامُ الرِّضا] عليه السلام إذا أرادَ أن يَكتُبَ تَذَكُّراتِ حَوائِجِهِ ، كَتَبَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أذكُرُ إن شاءَ اللّهُ» ، ثُمَّ يَكتُبُ ما يُريدُ . (1)

راجع : ص 192 (آداب البسملة / تجويد الكتابة) .

ب _ الصَّباحُ وَالمَساءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، اُغدُ بِاسمِ اللّهِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ بارَكَ لِاُمَّتي في بُكورِها . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ عَليَّ بنَ الحُسَينِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِما كانَ إذا أصبَحَ قالَ : «أبتَدِئُ يَومي هذا بَينَ يَدَي نِسياني وعَجَلَتي بِاسمِ اللّهِ وما شاءَ اللّهُ» ، فإذا فَعَلَ ذلِكَ العَبدُ أجزَأَهُ مِمّا نَسِيَ في يَومِهِ . (3)

عنه عليه السلام :لا تَدَع أن تَقولَ : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ» في كُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ ، فَإِنَّ في ذلِكَ إصرافا لِكُلِّ سُوءٍ . (4)

ج _ الخُروجُ مِنَ البَيتِ وَالدُّخولُ فيهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا خَرَجَ الرَّجُلُ مِن بَيتِهِ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، قالَتِ المَلائِكَةُ لَهُ : سَلِمتَ . فَإذا قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، قالَت لَهُ المَلائِكَةُ : كُفيتَ . فَإِذا قالَ : «تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ» ، قالَتِ المَلائِكَةُ لَهُ : وُقيتَ . (5)

.


1- .تحف العقول : ص 443 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 335 ح 12 .
2- .تاريخ بغداد : ج 3 ص 54 ؛ الأمالي للطوسي : ص 136 ح 220 وفيه «على اسم اللّه » بدل «باسم اللّه » .
3- .الكافي : ج 2 ص 523 ح 5 ، الاُصول الستّة عشر : ص 151 نحوه ، بحار الأنوار : ج 86 ص 288 ح 49 .
4- .المقنع : ص 543 ، الدعوات : ص 85 ح 218 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 283 ح 45 .
5- .قرب الإسناد : ص 66 ح 211 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 168 ح 10 .

ص: 171

ب _ بامداد و شامگاه

ج _ هنگام خارج شدن از منزل ، يا وارد شدن به آن

تحف العقول :امام رضا عليه السلام هر گاه مى خواست كارهاى خود را يادداشت كند ، مى نوشت : «به نام خداوند مهر گستر مهربان . به خواست خدا ، به يادم خواهد ماند» . سپس مطالب خود را مى نوشت .

ر . ك : ص 193 (آداب بسم اللّه گفتن / نيكو نوشتن «بسم اللّه ») .

ب _ بامداد و شامگاهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! بامدادان ، با نام خدا در پىِ كار خود بيرون شو ؛ زيرا خداوند براى امّت من ، در بامدادانشان بركت نهاده است .

امام صادق عليه السلام :على بن حسين _ درودهاى خدا بر آن دو _ هر گاه صبح خود را آغاز مى كرد ، مى فرمود : «امروزِ خود را ، پيش از فراموش كردنم و شتاب ورزيدنم ، با نام خدا و به خواست خدا آغاز مى كنم» . پس هر گاه بنده چنين كند ، او را از آنچه در آن روز فراموش كند ، بسنده باشد . (1)

امام صادق عليه السلام :گفتن ذكرِ «به نام خدا و به يارى خدا» را در هر بامداد و شامگاه ، ترك مكن ؛ زيرا اين ذكر ، هرگونه بدى و گزندى را مى گرداند .

ج _ هنگام خارج شدن از منزل ، يا وارد شدن به آنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه شخص در هنگام خارج شدن از خانه اش بگويد : «به نام خدا» ، فرشتگان به او مى گويند : به سلامت ! هر گاه بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به مدد خداوند» ، فرشتگان به او مى گويند : خدا يارَت باد ! و هر گاه بگويد : «به خدا توكّل كردم» ، فرشتگان مى گويند : خدا نگهدارت باد !

.


1- .يعنى : پيش از آن كه دچار فراموشى شود و بدون بردنِ نام خدا به كار ديگرى بشتابد ، در همان آغاز صبح ، بگويد : «با نام خدا و به خواست خدا» . پس هر گاه اين جمله را بگويد ، چنانچه در طول روز يادش برود قبل از كارى «بسم اللّه » بگويد ، همان كه در آغاز روز گفته است ، برايش كفايت مى كند و جاى گزين مواردى خواهد شد كه فراموش كند .

ص: 172

الإمام الرضا عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام إذا خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ قالَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، خَرَجتُ بِحَولِ اللّهِ وقُوَّتِهِ ، لا بِحَولٍ مِنّي ولا قُوَّتي ، بَل بِحَولِكَ وقُوَّتِكَ يا رَبِّ ، مُتَعَرِّضا لِرِزقِكَ ، فَأتِني بِهِ في عافِيَةٍ . (1)

راجع : ص 404 (أهمّ مواضع الحوقلة / عند الخروج من البيت) .

د _ الوُضوءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إن قالَ [ العَبدُ] في أوَّلِ وُضوئِهِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، طَهُرَت أعضاؤُهُ كُلُّها مِنَ الذُّنوبِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :لا يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ حَتّى يُسَمِّيَ ؛ يَقولُ قَبلَ أن يَمَسَّ الماءَ : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ التَّوّابينَ ، وَاجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ . (3)

ه _ دُخولُ المَسجِدِ وَالخُروجُ مِنهُفاطمة عليهاالسلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَقولُ : بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ رَحمَتِكَ . وإذا خَرَجَ قالَ : بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ فَضلِكَ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 542 ح 7 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 6 ح 11 ، المحاسن : ج 2 ص 91 ح 1241 .
2- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 521 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 316 ح 7 .
3- .الخصال : ص 628 ح 10 ، المحاسن : ج 1 ص 118 ح 120 ليس فيه «باسم اللّه وباللّه » .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 253 ح 771 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 159 ح 26479 .

ص: 173

د _ هنگام وضو گرفتن

ه _ هنگام وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آن

امام رضا عليه السلام :پدرم [امام كاظم] عليه السلام هر گاه از خانه اش بيرون مى آمد ، مى گفت : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان . با توش و توان خدا بيرون مى آيم . نه با توش و توانى از خويش ، كه با توش و توان تو _ اى پروردگار من _ ، در جستجوى روزىِ تو مى روم . پس آن را با عافيت به من عطا فرما» .

ر . ك : ص 405 (مهم ترين اوقات گفتن «لا حول ولا قوّة الا باللّه » / هنگام بيرون رفتن از خانه) .

د _ هنگام وضو گرفتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه [بنده] در آغاز وضويش بگويد : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان» ، همه اعضايش از گناهان پاك مى شود .

امام على عليه السلام :انسان نبايد بدون بردن نام خدا وضو بگيرد ؛ پيش از آن كه دست به آب بزند ، بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا . بار خدايا! مرا از توبه كنندگان و از اهل طهارت و پاكى قرار ده» .

ه _ هنگام وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آنفاطمه عليهاالسلام :پيامبر خدا هر گاه وارد مسجد مى شد ، مى گفت : «به نام خدا ، ودرود بر پيامبر خدا . بار خدايا! گناهانم را بيامرز و درهاى رحمتت را براى من بگشاى» . و هر گاه از مسجد بيرون مى آمد ، مى گفت : «به نام خدا ، و درود بر پيامبر خدا . بار خدايا ! گناهانم را بيامرز و درهاى بخششت را برايم بگشاى» .

.

ص: 174

و _ الذَّبحُالكتاب«فَكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بِ_ئايَ_تِهِ مُؤْمِنِينَ» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :إذا ذَبَحَ أحَدُكُم فَليَقُل : بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ أكبرُ . (2)

ز _ الأَكلُ وَالشُّربُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا أكَلتَ فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ» ، وإذا فَرَغتَ فَقُل : «الحَمدُ للّهِِ» ؛ فَإِنَّ حافِظَيكَ لا يَبرَحانِ يَكتُبانِ لَكَ الحَسَناتِ حَتّى تُبعِدَهُ عَنكَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أكَلَ طَعاما فَسَمَّى اللّهَ عَلى أوَّلِهِ ، وحَمِدَ اللّهَ عَلى آخِرِهِ ، لَم يُسأَل عَن نَعيمِ ذلِكَ الطَّعامِ كائِنا ما كانَ . (4)

الكافي عن داوود بن فرقد :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : كَيفَ اُسَمّي عَلَى الطَّعامِ؟ فَقالَ : إذَا اختَلَفَتِ الآنِيَةُ ، فَسَمِّ عَلى كُلِّ إناءٍ . قُلتُ : فَإِن نَسيتُ أن اُسَمِّيَ؟ قالَ : تَقولُ : بِاسمِ اللّهِ عَلى أوَّلِهِ وآخِرِهِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا شَرِبَ أحَدُكُمُ الماءَ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ثُمَّ شَرِبَ ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، ثُمَّ شَرِبَ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، ثُمَّ شَرِبَ فَقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، ثُمَّ قَطَعَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ؛ سَبَّحَ ذلِكَ الماءُ لَهُ مادامَ في بَطنِهِ إلى أن يَخرُجَ . (6)

.


1- .الأنعام : 118 .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 174 ح 627 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 328 ح 41 .
3- .المحاسن : ج 2 ص 210 ح 1626 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 371 ح 12 .
4- .قرب الإسناد : ص 90 ح 302 ، الكافي : ج 6 ص 294 ح 14 نحوه ، بحار الأنوار : ج 66 ص 368 ح 2 .
5- .الكافي : ج 6 ص 295 ح 20 ، تهذيب الأحكام : ج 9 ص 99 ح 431 ، المحاسن : ج 2 ص 220 ح 1662 .
6- .الكافي : ج 6 ص 384 ح 3 ، المحاسن : ج 2 ص 406 ح 2422 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 469 ح 38 .

ص: 175

و _ هنگام ذبح كردن حيوان

ز _ هنگام خوردن و آشاميدن

و _ هنگام ذبح كردن حيوانقرآن«پس، اگر به آيات او ايمان داريد ، از آنچه نام خدا [ به هنگام ذبح ] بر آن برده شده است ، بخوريد» .

حديثامام على عليه السلام :هر گاه يكى از شما [حيوانى را] ذبح مى كند ، بگويد : «به نام خدا ، و خدا بزرگ است» .

ز _ هنگام خوردن و آشاميدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! هر گاه شروع به خوردن مى كنى ، بگو : «به نام خدا» و چون تمام كردى ، بگو : «سپاسْ خداى را» ؛ زيرا [اگر چنين كنى ، ]دو [فرشته] نگهبان تو ، تا آن گاه كه غذا را از خودت دفع كنى ، پيوسته برايت ثواب مى نويسند .

امام على عليه السلام :هر كس غذايى بخورد و در آغاز آن ، نام خدا را ببرد و در پايانش خدا را سپاس بگويد ، در باره نعمت آن غذا _ هر چه باشد _ ، بازخواست نخواهد شد .

الكافى_ به نقل از داوود بن فَرْقَد _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : هنگام غذا ، چگونه بسم اللّه بگويم؟ فرمود : «اگر ظرف ها متعدّد بود ، براى هر ظرف غذايى ، بسم اللّه بگو» . گفتم : اگر فراموش كردم كه بسم اللّه بگويم ، چه؟ فرمود : «مى گويى : به نام خدا براى آغاز و پايان اين [غذا] » .

امام صادق عليه السلام :هر گاه فردى از شما خواست آب بنوشد ، بگويد : «به نام خدا» و سپس بياشامد . آن گاه ، قطع كند و بگويد : «سپاس ، خداى را» . سپس بياشامد و بگويد : «به نام خدا» . آن گاه ، قطع كند و بگويد : «سپاس ، خداى را» . سپس بياشامد و بگويد : «به نام خدا» . آن گاه ، قطع كند و بگويد : «سپاس ، خداى را» . [اگر چنين كند ،] آن آب از زمانى كه در شكم او جاى مى گيرد ، تا زمانى كه دفع شود ، تسبيح [خدا] مى گويد .

.

ص: 176

راجع : ص 184 ح 330 .

ح _ النَّومُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ عِندَ مَنامِهِ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، يَقولُ اللّهُ : مَلائِكَتِي! اُكتُبوا بِالحَسَناتِ نَفَسَهُ إلَى الصَّباحِ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إذا تَوَسَّدَ الرَّجُلُ يَمينَهُ ، فَليَقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسلَمتُ نَفسي إلَيكَ ، ووَجَّهتُ وَجهي إلَيكَ ، وفَوَّضتُ أمري إلَيكَ ، وألجَأتُ ظَهري إلَيكَ ، تَوَكَّلتُ عَلَيكَ رَهبَةً مِنكَ ورغبَةً إلَيكَ ، لا مَلجَأَ ولا مَنجى مِنكَ إلّا إلَيكَ ، آمَنتُ بِكِتابِكَ الَّذي أنزَلتَ ، وبِرَسولِكَ الَّذي أرسَلتَ» . ثُمَّ يُسَبِّحُ تَسبيحَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام . (2)

ط _ اللُّبسُالإمام الباقر عليه السلام_ حينَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَلبَسُ الثَّوبَ الجَديدَ _: يَقولُ : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلهُ ثَوبَ يُمنٍ وتَقوى وبَرَكَةٍ ، اللّهُمَّ ارزُقني فيهِ حُسنَ عِبادَتِكَ ، وعَمَلاً بِطاعَتِكَ ، وأداءَ شُكرِ نِعمَتِكَ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي كَساني ما اُواري بِهِ عَورَتي ، وأتَجَمَّلُ بِهِ فِي النّاسِ . (3)

.


1- .جامع الأخبار : ص 120 ح 218 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 258 ح 52 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 116 ح 435 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 469 ح 1351 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 222 ح 654 ، الكافي : ج 6 ص 458 ح 1 ليس فيه «باسم اللّه وباللّه » .

ص: 177

ح _ هنگام خوابيدن

ط _ هنگام پوشيدن

ر . ك : ص 185 ح 330 .

ح _ هنگام خوابيدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده در هنگام خوابيدن بگويد : «به نام خداوند مهرْ گستر مهربان» ، خداوند مى فرمايد : «فرشتگان من! نفَس هاى او را تا صبح ، ثواب بنويسيد» .

امام باقر عليه السلام :هر گاه كسى گونه راست خود را بر بالين نهاد ، بگويد : «به نام خدا . بار خدايا ! خودم را تسليم تو كردم و رو به سوى تو نمودم . كارم را به تو وا نهادم و تو را پشت و پناهم قرار دادم و از سر بيم و اميد به تو ، بر تو توكّل كردم . هيچ پناهى و گريزى از تو نيست ، مگر به سوى خود تو . به كتابت كه نازل كردى و به پيامبرت كه فرستادى ، ايمان آوردم» . سپس تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام را بگويد .

ط _ هنگام پوشيدنامام باقر عليه السلام_ در پاسخ به سؤال در باره كسى كه جامه نو مى پوشد _: بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا . بار خدايا ! اين جامه را جامه بركت و تقوا و بركت قرار ده . بار خدايا ! در اين جامه ، حُسن عبادتت ، و به كار بستن طاعتت ، و گزاردن شكر نعمتت را روزىِ من فرما . سپاس ، خداى را كه بر من چيزى پوشانْد كه با آن ، برهنگى ام را بپوشانم و در ميان مردم ، آراسته گردم» .

.

ص: 178

ى _ التَّخَلّيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا انكَشَفَ أحَدُكُم لِبَولٍ أو غَيرِ ذلِكَ ، فَليَقُل : «بِاسمِ اللّهِ» ؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَغُضُّ بَصَرَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلتَ المَخرَجَ فَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الخَبيثِ المُخبِثِ ، الرِّجسِ النِّجسِ ، الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (2)

ك _ الجِماعُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا جامَعتَ فَقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ جَنِّبنَا الشَّيطانَ ، وجَنِّبِ الشَّيطانَ ما رَزَقتَني» ، فَإِن قَضى أن يَكونَ بَينَكُما وَلَدٌ ، لَم يَضُرَّهُ الشَّيطانُ أبَدا . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا أرادَ الرَّجُلُ أن يُجامِعَ أهلَهُ ، فَليُسَمِّ اللّهَ ويَدعوهُ بِما قَدَرَ عَلَيهِ . . . (4)

ل _ أخذُ الشّارِبِالإمام الباقر عليه السلام :مَن أخَذَ مِن أظفارِهِ وشارِبِهِ كُلَّ جُمُعَةٍ وقالَ حينَ يَأخُذُ : «بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، وعَلى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله » ، لَم يَسقُط مِنهُ قُلامَةٌ ولا جُزازَةٌ (5) إلّا كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها عِتقَ نَسَمَةٍ . (6)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 1 ص 353 ح 1047 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 25 ح 43 عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه بزيادة «عنه حتى يفرغ» ، بحار الأنوار : ج 80 ص 176 ح 22 .
2- .الكافي : ج 3 ص 16 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 25 ح 63 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 179 ح 27 .
3- .تحف العقول : ص 12 ، الكافي : ج 5 ص 503 ح 3 عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ؛ صحيح البخاري : ج 3 ص 1193 ح 3098 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 1058 ح 116 كلاهما نحوه .
4- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 211 ح 774 .
5- .جَزَّ الصوفَ والشَّعرَ : قَطَعَهُ . والجُزازَةُ : ما جُزَّ منه (لسان العرب : ج 5 ص 319 و 320).
6- .الكافي : ج 6 ص 491 ح 9 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 237 ح 627 .

ص: 179

ى _ هنگام قضاى حاجت

ك _ هنگام هم بستر شدن

ل _ هنگام گرفتن سبيل

ى _ هنگام قضاى حاجتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما براى ادرار كردن يا كار ديگرى ، كشف عورت كرد ، بگويد : «به نام خدا» . در اين صورت ، شيطان چشم خود را مى بندد .

امام صادق عليه السلام :هر گاه وارد آبريزگاه شدى ، بگو : «به نام خدا . بار خدايا! از آن ناپاكِ ناپاك كننده ، پليد آلوده ، شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى برم» .

ك _ هنگام هم بستر شدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به على عليه السلام _: اى على! هر گاه هم بستر شدى ، بگو : «به نام خدا . خدايا! ما را از شيطان دور بدار و شيطان را از آنچه روزىِ من كرده اى ، دور بدار» . پس اگر مقدّر شد كه از شما فرزندى به دنيا آيد ، هرگز شيطان به او گزندى نمى زند .

امام صادق عليه السلام :هر گاه مرد خواست با همسرش نزديكى كند ، نام خدا را ببرد و هر دعايى كه توانست ، بخواند ...

ل _ هنگام گرفتن سبيلامام باقر عليه السلام :هر كس هر جمعه ناخن ها و سبيلش را بگيرد و هنگام گرفتن آنها بگويد : «به نام خدا و به يارى خدا و بر سنّت محمّد ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله » ، هيچ چيده ناخن يا مويى از او بر زمين نمى افتد ، مگر آن كه خداوند به ازاى آن ، [ثواب] آزاد كردن يك برده را برايش مى نويسد .

.

ص: 180

م _ الرُّكوبُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ إذا رَكِبَ الدّابَّةَ : بِاسمِ اللّهِ لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدَانَا لِهَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلآَ أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَآءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (1) و «سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ» (2) ؛ حُفِظَت لَهُ نَفسُهُ ودابَّتُهُ حَتّى يَنزِلَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا خَرَجتَ مِن بَيتِكَ تُريدُ الحَجَّ وَالعُمرَةَ إن شاءَ اللّهُ ، فَادعُ دُعاءَ الفَرَجِ . . . فَإِذا جَعَلتَ رِجلَكَ فِي الرِّكابِ فَقُل : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ أكبَرُ . . . (4)

ن _ السَّفَرُالمزار الكبير_ في ذِكرِ ما يُقالُ عِندَ الخُروجِ لِلسَّفَرِ _: وتَقولُ أيضا ما رُوِيَ عَن سَيِّدِنا رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ : جاءَني جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ : رَبُّكَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ويَقولُ لَكَ : يا مُحَمَّدُ! مَن أرادَ مِن اُمَّتِكَ أن أحفَظَهُ في سَفَرِهِ ، واُؤَدِّيَهُ سالِما ، فَليَقُل : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ . . . . فَإِذا وَضَعتَ رِجلَكَ عَلى بابِكَ لِلخُروجِ فَقُل : بِاسمِ اللّهِ ، آمَنتُ بِاللّهِ ، تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ ، ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (5)

س _ كُلُّ أمرٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ ابتَدَأَ بِأَمرٍ وقالَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (6)

.


1- .الأعراف : 43 .
2- .الزخرف : 13 . ومقرنين : أي مطيقين ، من أقرن له : إذا أطاقه (مجمع البحرين : ج 3 ص 1472) .
3- .الكافي : ج 6 ص 540 ح 17 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 165 ح 309 ، المحاسن : ج 2 ص 470 ح 2631 .
4- .الكافي : ج 4 ص 284 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 50 ح 154 .
5- .المزار الكبير : ص 49 ، المزار للمفيد : ص 62 وفيه من «فإذا وضعت ...» ، بحار الأنوار : ج 76 ص 263 .
6- .كنزالعمّال : ج 10 ص 164 ح 28854 نقلاً عن الرافعي .

ص: 181

م _ هنگام نشستن بر مركب

ن _ هنگام سفر

س _ در هر كارى

م _ هنگام نشستن بر مركبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگام سوار شدن بر مركب ، بگويد : «به نام خدا . هيچ توش و توانى نيست ، مگر به مدد خدا . «خدا را سپاس كه ما را به اين [مسير] ، ره نمون شد ، و اگر خدا ما را راه نمايى نمى كرد ، ما خود ، هدايت نمى يافتيم . در حقيقت ، فرستادگانِ پروردگار ما حق را آوردند . و به آنان ندا داده مى شود كه اين، همان بهشتى است كه آن را به [پاداشِ] آنچه انجام مى داديد ، ميراث يافته ايد» و «منزّه است خدايى كه اين را رامِ ما ساخت و ما بر آن ، توانا نبوديم» » ، خودش و چارپايش ، تا زمانى كه پياده شود ، محفوظ خواهند بود .

امام صادق عليه السلام :هر گاه به خواست خدا ، از خانه ات به قصد حج و عمره خارج شدى ، دعاى فَرَج را بخوان ... و چون پايت را در ركاب نهادى ، بگو : «به نام خداوند مهرگستر مهربان . به نام خدا ، و خدا بزرگ است ...» .

ن _ هنگام سفرالمزار الكبير_ در بيان ذكرهايى كه هنگام رفتن به سفر گفته مى شود _: و نيز همان چيزى را مى گويى كه از سَروَرمان ، پيامبر خدا ، روايت شده است كه فرمود : «جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و گفت : پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى گويد : اى محمّد! هر كس از امّت تو كه مى خواهد در سفرش از او محافظت كنم و او را به سلامت برسانم ، بگويد : به نام خداوند مهرگستر مهربان . به خدا توكّل كردم ... . و آن گاه كه براى بيرون رفتن ، پايت را دمِ در گذاشتى ، بگو : به نام خدا . به خدا ايمان دارم . بر خدا توكّل كردم . هر چه خدا خواهد . توش و توانى نيست ، مگر به مدد خدا » .

س _ در هر كارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كارى را با «بسم اللّه » آغاز كند ، خداوند ، او را مى آمرزد .

.

ص: 182

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِبِاسمِ اللّهِ فَهُو أجذَمُ (1) . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :أغلِقوا أبوابَ المَعصِيَةِ بِالاِستِعاذَةِ ، وَافتَحوا أبوابَ الطّاعَةِ بِالتَّسمِيَةِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :قولوا عِندَ افتِتاحِ كُلِّ أمرٍ صَغيرٍ أو عَظيمٍ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :لا تَدَع «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» وإن كانَ بَعدَهُ شِعرٌ . (5)

عنه عليه السلام :لَرُبَّما تَرَكَ فِي افتِتاحِ أمرٍ بَعضُ شيعَتِنا «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَيَمتَحِنُهُ اللّهُ بِمَكروهٍ ؛ لِيُنَبِّهَهُ عَلى شُكرِ اللّهِ تَعالى وَالثَّناءِ عَلَيهِ ، ويَمحُوَ عَنُه وَصمَةَ تَقصيرِهِ عِندَ تَركِهِ قَولَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . . (6)

2 / 4آثارُ البَسمَلَةِالف _ البَرَكَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : قَسَمتُ فاتِحَةَ الكِتابِ بَيني وبَينَ عَبدي ، فَنِصفُها لي ونِصفُها لِعَبدي ، ولِعَبدي ما سَأَلَ . إذا قالَ العَبدُ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : بَدَأَ عَبدي بِاسمي ، وحَقٌّ عَلَيَّ أن اُتَمِّمَ لَهُ اُمورَهُ ، واُبارِكَ لَهُ في أحوالِهِ ... . (7)

.


1- .الجَذْمُ : القطع (المصباح المنير : ص 94).
2- .تلخيص الحبير : ج 1 ص 76 ح 70 ، تفسير الفخر الرازي : ج 1 ص 213 وفيه «فهو أبتر» .
3- .الدعوات : ص 52 ح 130 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 313 ح 17 .
4- .التوحيد : ص 232 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 233 ح 14 .
5- .الكافي : ج 2 ص 672 ح 1 .
6- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 22 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 305 ح 1 .
7- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 300 ح 59 ، الأمالي للصدوق : ص 239 ح 253 .

ص: 183

2 / 4 آثار «بسم اللّه »

اشاره

الف _ بركت يافتن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كارِ بااهمّيتى كه با نام خدا آغاز نشود ، بى دنباله (ناتمام) است .

امام صادق عليه السلام :درهاى گناه را با پناه بردن به خدا [و گفتنِ «اعوذ باللّه »] ببنديد ، و درهاى طاعت را با بردنِ نام خدا باز كنيد .

امام على عليه السلام :در شروع هر كارى ، كوچك يا بزرگ ، بگوييد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

امام صادق عليه السلام :گفتنِ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را وا مگذاريد ، هر چند پيش از خواندن شعرى .

امام صادق عليه السلام :گاه يكى از شيعيان ما ، در آغاز كارى ، گفتنِ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را ترك مى گويد و از اين رو ، خداوند ، او را به امر ناخوشايندى گرفتار مى سازد تا وى را متوجّه سپاس گزارى از خداوند بزرگ و ثناى او گردانَد و لكّه ننگِ تقصير در ترك «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را از او بزدايد .

2 / 4آثار «بسم اللّه »الف _ بركت يافتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود : «[سوره] فاتحة الكتاب را ميان خودم و بنده ام قسمت كرده ام ؛ نصفش از آنِ من است و نصفش از آنِ بنده ام ، و آنچه بنده ام بخواهد ، به او مى دهم» . هر گاه بنده بگويد : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان» ، خداوند عز و جل مى فرمايد : «بنده ام به نام من آغاز كرد و بر من است كه كارهاى او را برايش تمام گردانم و در احوالش به او بركت دهم ...» .

.

ص: 184

ب _ الاِعتِصامُالإمام عليّ عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ _: يا كُمَيلُ ، سَمِّ كُلَّ يَومٍ بِاسمِ اللّهِ ، وقُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، وتَوَكَّل عَلَى اللّهِ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :بِاسمِ اللّهِ كَلِمَةِ المُعتَصِمينَ (2) ، ومَقالَةِ المُتَحَرِّزينَ . . . . (3)

ج _ الشِّفاءُالإمام عليّ عليه السلام :«بِاسمِ اللّهِ» شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ ، وعَونٌ لِكُلِّ دَواءٍ . (4)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ _: يا كُمَيلُ ، إذا أكَلتَ الطَّعامَ فَسَمِّ بِاسمِ اللّهِ الَّذي لا يَضُرُّ مَعَ اسمِهِ شَيءٌ ، وهُوَ الشِّفاءُ مِن جَميعِ الأَسواءِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :حُمَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَأتاهُ جَبرَئيلُ عليه السلام فَعَوَّذَهُ ، فَقالَ : بِاسمِ اللّهِ أرقيكَ يا مُحَمَّدُ ، وبِاسمِ اللّهِ أشفيكَ ، وبِاسمِ اللّهِ مِن كُلِّ داءٍ يُعيِيكَ ، بِاسمِ اللّهِ وَاللّهُ شافيكَ ، بِاسمِ اللّهِ خُذها فَلتُهَنّيكَ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ فَلا اُقسِمُ بِمَواقِعِ النُّجومِ ، لَتَبرَأَنَّ بِإِذنِ اللّهِ . (6)

د _ الإِجابَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يُرَدُّ دُعاءٌ أوَّلُهُ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (7)

.


1- .تحف العقول : ص 171 ، بشارة المصطفى : ص 25 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 268 ح 1 و ص 414 ح 38 .
2- .قال المجلسي قدس سره : «كلمة المعتصمين» المضبوط في النسخ الرفع ، أي التسمية كلمة المعتصمين باللّه يفتتحون بها في كلّ أمر ، ويحتمل أن يكون خبر «باسم اللّه » من غير تقدير ، وهو بعيد ، ولعلّ الجرّ أظهر صفة للاسم (بحار الأنوار : ج 90 ص 241) .
3- .البلد الأمين : ص 100 ، المصباح للكفعمي : ص 144 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 152 ح 11 .
4- .نزهة الناظر : ص 42 ، إرشاد القلوب : ص 366 نحوه ؛ تفسير القرطبي : ج 1 ص 107 .
5- .بشارة المصطفى : ص 25 ، تحف العقول : ص 171 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 267 ح 1 وص 412 ح 38 .
6- .الكافي : ج 8 ص 109 ح 88 ، قرب الإسناد : ص 42 ح 134 وفيه «يعنيك» بدل «يعييك» .
7- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 336 ؛ الدعوات : ص 52 ح 131 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 313 ح 17 .

ص: 185

ب _ قرار گرفتن در پناه خدا

ج _ شفا يافتن

د _ مستجاب شدن دعا

ب _ قرار گرفتن در پناه خداامام على عليه السلام_ در سفارش هايش به كميل _: اى كميل! هر روز ، نام خدا را ببر و بگو : «هيچ توش و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» و به خدا توكّل كن .

امام زين العابدين عليه السلام :به نام خدا كه سخن پناهجويان است (1) و گفتار حمايت خواهان .

ج _ شفا يافتنامام على عليه السلام :«بسم اللّه » ، شفاى هر دردى و كمك هر دارويى است .

امام على عليه السلام_ در سفارش هايش به كميل _: اى كميل! هر گاه خواستى غذا بخورى ، نام خدا را ببر ؛ چرا كه با وجود نام او ، هيچ دردى آسيب نمى رساند و در آن ، شفاى همه بدى ها [و دردها] هست .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، تب كرد . جبرئيل عليه السلام نزد ايشان آمد و او را افسون كرد و گفت : «به نام خدا ، تو را افسون مى كنم ، اى محمّد ! و به نام خدا ، شفايت مى دهم . به نام خدا از هر دردى كه تو را رنج مى دهد ، به نام خدا و خدا ، شفادهنده توست . به نام خدا ، اين را بگير كه تو را به سلامت مى دارد . به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . سوگندى نخورم به جايگاه هاى ستارگان . به خواست خدا ، حتما بهبود مى يابى» .

د _ مستجاب شدن دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعايى كه با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز گردد ، رد نمى شود .

.


1- .علّامه مجلسى قدس سره مى گويد : «كلمةُ المعتصمين» ، در نسخه ها به رفع «هاء» ، ضبط شده است ، يعنى : «بُردن نام خدا ، سخن كسانى است كه به خدا پناه مى آورند و در هر كارى ، به آن آغاز مى كنند» . احتمال هم دارد كه خبر «بسم اللّه » باشد ، بدون آن كه چيزى را در تقدير بگيريم . امّا شايد جرّ آن ، ظهور بيشترى داشته باشد كه در اين صورت ، صفت اسم است .

ص: 186

ه _ تَسبيحُ الجِبالِ مَعَ مَن يَقرَأُهارسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قَرَأَ : «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» موقِنا سَبَّحَت مَعَهُ الجِبالُ ، إلّا أنَّهُ لا يُسمَعُ ذلِكَ مِنها . (1)

و _ تَصاغُرُ الشَّيطانِ مسند ابن حنبل عن أبي تميمة الهجيمي عمّن كان رديف (2) النبيّ صلى الله عليه و آله : كُنتُ رَديفَهُ عَلى حِمارٍ فَعَثَرَ الحِمارُ ، فَقُلتُ : تَعِسَ الشَّيطانُ . فَقال لِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : لا تَقُل : تَعِسَ الشَّيطانُ ؛ فَإِنَّكَ إذا قُلتَ : تَعِسَ الشَّيطانُ تَعاظَمَ الشَّيطانُ في نَفسِهِ ، وقالَ : صَرَعتُهُ بِقُوَّتي ، فَإِذا قُلتَ : «بِاسمِ اللّهِ» ، تَصاغَرَت إلَيهِ نَفسُهُ حَتّى يَكونَ أصغَرَ مِن ذُبابٍ . (3)

ز _ الاِحتِجازُ مِنَ الأَشرارِالإمام الصادق عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: يا مُفَضَّلُ ، اِحتَجِز مِنَ النّاسِ كُلِّهِم بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» وبِ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ، اِقرَأها عَن يَمينِكَ وعَن شِمالِكَ ومِن بَينِ يَدَيكَ ومِن خَلفِكَ ومِن فَوقِكَ ومِن تَحتِكَ ، فَإِذا دَخَلتَ عَلى سُلطانٍ جائِرٍ فَاقرَأها حينَ تَنظُرُ إلَيهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، وَاعقِد بِيَدِكَ اليُسرى، ثُمَّ لا تُفارِقها حَتّى تَخرُجَ مِن عِندِهِ. (4)

ح _ الأَمانُ مِنَ الغَرَقِالكتاب«وَ قَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (5)

.


1- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 26 نقلاً عن أبي نعيم والديلمي .
2- .الرَّديف : الذي تحمله خلفك على ظهر الدابّة (المصباح المنير : ص 224) .
3- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 349 ح 20614 وح 20615 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 296 ح 4982 نحوه .
4- .الكافي : ج 2 ص 624 ح 20 ، عدّة الداعي : ص 275 وفيه «احتجب» بدل «احتجز» .
5- .هود : 41 .

ص: 187

ه _ تسبيحگويىِ كوه ها همراه كسى كه «بسم اللّه » مى گويد

و _ كوچك شدن شيطان

ز _ محفوظ ماندن از اشرار

ح _ در امان ماندن از غرق شدن

ه _ تسبيحگويىِ كوه ها همراه كسى كه «بسم اللّه » مى گويدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از سرِ يقين بگويد : «بسم اللّه الرحمن الرحيم» ، كوه ها هم صدا با او تسبيح خدا مى گويند ؛ امّا تسبيحگويىِ آنها شنيده نمى شود .

و _ كوچك شدن شيطانمسند ابن حنبل_ به نقل از ابو تميمه هجيمى ، از كسى كه در تَرك پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود _: من پشت سرِ پيامبر صلى الله عليه و آله بر الاغى نشسته بودم كه ناگاه ، الاغ ، سِكَندرى خورد . من گفتم : مرگ بر شيطان! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «مگو : مرگ بر شيطان ؛ زيرا هر گاه بگويى : مرگ بر شيطان ، شيطان در خودش احساس بزرگى و غرور مى كند و مى گويد : من با قدرت خود ، آن [الاغ] را زمين زدم . امّا اگر بگويى : به نام خدا ، شيطان ، چنان احساس كوچكى مى كند كه اِنگار از مگس هم كوچك تر است» .

ز _ محفوظ ماندن از اشرارامام صادق عليه السلام_ به مفضّل بن عمر _: اى مفضّل! با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و [سوره ] « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » ، خود را از [گزند] همه مردم ، محفوظ بدار . آن را از سمت راست و سمت چپ و پيش رو و پشت سر و بالاى سر و پايين پايت [در شش جهت خود ]بخوان ، و هر گاه بر سلطان ستمگرى وارد شدى ، با ديدن او ، سه بار آن (سوره توحيد) را بخوان و با دست چپت بشمار و سپس انگشتانت را همچنان بسته نگه دار (1) تا زمانى كه از نزد او خارج شوى .

ح _ در امان ماندن از غرق شدنقرآن«و [ نوح ] گفت: «در آن سوار شويد. به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش . بى گمان ، پروردگار من ، آمرزنده مهربان است»» .

.


1- .يا : همچنان ، خواندن سوره را ادامه بده .

ص: 188

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أمانٌ لِاُمَّتي مِنَ الغَرَقِ إذا هُم رَكِبُوا السُّفُنَ فَقَرَؤوا : بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ «وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَ_مَةِ وَ السَّمَ_وَ تُ مَطْوِيَّ_ت بِيَمِينِهِ سُبْحَ_نَهُ وَ تَعَ__لَى عَمَّا يُشْرِكُونَ» ، «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّى لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (1)

ط _ صَرفُ البَلاءِالإمام عليّ عليه السلام :قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا عَلِيُّ ، اُلا اُعَلِّمُكَ كَلِماتٍ ؛ إذا وَقَعتَ في وَرطَةٍ أو بَلِيَّةٍ فَقُل : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَصرِفُ بِها عَنكَ ما يَشاءُ مِن أنواعِ البَلاءِ . (2)

ى _ دَفعُ الوَحشَةِالكافي عن سليمان الجعفري :قُلتُ لَهُ [ أبِي الحَسَنِ عليه السلام ] : إنّي صاحِبُ صَيدِ السَّبُعِ (3) ، وأنَا أبيتُ فِي اللَّيلِ فِي الخَراباتِ وأتَوَحَّشُ ، فَقالَ لي : قُل إذا دَخَلتَ : «بِاسمِ اللّهِ أدخُلُ» وأدخِل رِجلَكَ اليُمنى ، وإذا خَرَجتَ فَأَخرِج رِجلَكَ اليُسرى ، وسَمِّ اللّهَ ؛ فَإِنَّكَ لا ترى مَكروها . (4)

ك _ ثِقلُ الميزانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اُمَّتي يَأتونَ يَومَ القِيامَةِ وهُم يَقولونَ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ، فَتَثقُلُ حَسناتُهُم فِي الميزانِ ، فَتَقولُ الاُمَمُ : ما أرجَحَ مَوازينَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ؟! فَتَقولُ الأَنبِياءُ : إنَّ ابتِداءَ كَلامِهِم ثَلاثَةُ أسماءٍ مِن أسماءِ اللّهِ ؛ لَو وُضِعَت في كَفَّةِ الميزانِ ، ووُضِعَت سَيِّئاتُ الخَلقِ في كَفَّةٍ اُخرى ، لَرَجَحَت حَسَناتُهُم . (5)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 370 ح 5762 ؛ المعجم الكبير : ج 12 ص 97 ح 12661 وفيه «أن يقولوا باسم اللّه الملك» بدل «فقرؤوا بسم اللّه الرحمن الرحيم» .
2- .الكافي : ج 2 ص 573 ح 14 ؛ الفردوس : ج 5 ص 324 ح 8323 .
3- .صاحب صَيد السَّبُع : أي أصيد السَّبُع (مرآة العقول : ج 12 ص 438) .
4- .الكافي : ج 2 ص 570 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 119 ح 1325 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 248 ح 39 .
5- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 336 .

ص: 189

ط _ گرداندنِ بلا

ى _ برطرف شدن وحشت

ك _ سنگين شدن ترازوى اعمال

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه [كسانى از] امّت من ، سوار كشتى شوند و بخوانند : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . «و خداى را چنان كه سزاى اوست ، ارج ننهادند . در روز رستاخيز ، سراسر زمين در مشت اوست و آسمان ها در هم پيچيده به دست اويند . او منزّه است و برتر از آنچه شريك آورند» . «رفتن و لنگر انداختنش به نام خداست . بى گمان ، پروردگارم ، آمرزگار و مهربان است» » ، از غرق شدن ، در امان خواهند بود .

ط _ گرداندنِ بلاامام على عليه السلام :پيامبر خدا به من فرمود : «اى على! آيا چند كلمه اى به تو نياموزم ؟ هر گاه در مشكلى سخت يا بلايى افتادى ، بگو : به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . هيچ توش و توانى نيست ، مگر به مدد خداى بلندْمرتبه و بزرگ ؛ زيرا خداوند به بركت اين دعا ، آنچه از انواع بلا كه خواهد ، از تو مى گرداند» .

ى _ برطرف شدن وحشتالكافى_ به نقل از سليمان جعفرى _: به امام [ابو الحسن عليه السلام ] (1) گفتم : من ، شكارچى حيوانات درنده هستم و شب ها در ويرانه ها مى خوابم و دچار وحشت مى شوم . فرمود : «هر گاه وارد [ويرانه اى] شدى ، بگو : به نام خدا وارد مى شوم و پاى راستت را داخل بگذار و هنگامى كه بيرون مى آيى ، نخست پاى چپت را بيرون بگذار و نام خدا را ببر . در اين صورت ، ناراحتى نخواهى ديد» .

ك _ سنگين شدن ترازوى اعمالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّتم در روز قيامت ، در حال گفتنِ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» وارد مى شوند ، و كارهاى نيكشان ، در ترازو سنگين مى شود . امّت هاى ديگر مى گويند : ترازوهاى [اعمال] امّت محمّد ، چه سنگين است! پيامبران مى گويند : آغاز سخنشان ، سه نام از نام هاى خدا بود كه اگر آن سه نام در يك كفّه ترازو نهاده شوند و بدى ها و گناهان خلايق در كفّه ديگر ، باز كفّه خوبى هاى آنان مى چربد .

.


1- .مقصود ، امام كاظم يا امام رضا عليهماالسلام است .

ص: 190

ل _ النَّجاةُ مِنَ النّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا مَرَّ المُؤمِنُ عَلَى الصِّراطِ فَيَقولُ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» طَفِئَت لَهَبُ النّيرانِ ، وتَقولُ : جُز يا مُؤمِنُ ، فَإِنَّ نورَك قَد أطفَأَ لَهَبي! (1)

2 / 5آدابُ البَسمَلَةِالف _ الإِجهارُالإمام الباقر عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَجهَرُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» يَرفَعُ بِها صوتَهُ ، فَإِذا سَمِعَهَا المُشرِكونَ وَلَّوا مُدبِرينَ ، فَأَنزَلَ اللّهُ جَلَّ ذِكرُهُ : «وَ إِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَ لَّوْاْ عَلَى أَدْبَ_رِهِمْ نُفُورًا» . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَجهَرُ فِي المَكتوباتِ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (3)

الكافي عن صفوان الجمّال :صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام أيّاما ، فَكانَ إذا كانَت صلاةٌ لا يُجهَرُ فيها ، جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» ، وكانَ يَجهَرُ فِي السّورَتَينِ جَميعا . (4)

قرب الإسناد عن حنّان بن سدير :صَلَّيتُ خَلفَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام المَغرِبَ ، فَتَعَوَّذَ جِهارا : أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، وأعوذُ بِاللّهِ أن يَحضُرونِ ، ثُمَّ جَهَرَ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» . (5)

.


1- .جامع الأخبار : ص 120 ح 219 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 258 ح 52 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 20 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 82 ح 24 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 439 ح 1111 ، سنن الدارقطني : ج 1 ص 303 ح 4 .
4- .الكافي : ج 3 ص 315 ح 20 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 68 ح 246 .
5- .قرب الإسناد : ص 124 ح 436 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 289 ح 1158 نحوه .

ص: 191

ل _ رهيدن از آتش دوزخ

2 / 5 آداب «بسم اللّه » گفتن

اشاره

الف _ بلند گفتن

ل _ رهيدن از آتش دوزخپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤمن بر صراط بگذرد و بگويد : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان» ، زبانه آتش خاموش مى شود و مى گويد : عبور كن اى مؤمن ! زيرا نور تو ، زبانه مرا خاموش كرد!

2 / 5آداب «بسم اللّه » گفتنالف _ بلند گفتنامام باقر عليه السلام :پيامبر خدا ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را با صداى بلند مى گفت و قريش با شنيدن آن مى گريختند . پس خداوند عز و جل اين آيه را فرو فرستاد : «و هر گاه در قرآن ، پروردگارت را بر يكتايى اش ياد كنى ، از سرِ بيزارى ، پشت مى كنند و مى گريزند» .

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله در نمازهاى واجب ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مى گفت .

كافى_ به نقل از صفوان جمّال _: چند روز پشت سرِ امام صادق عليه السلام نماز خواندم . ايشان ، در نمازى هم كه بلند خوانده نمى شود ، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را بلند مى گفت ، و در هر دو سوره ، بلند مى گفت .

قرب الإسناد_ به نقل از حنّان بن سَدير _: نماز مغرب را پشت سرِ امام صادق عليه السلام خواندم . بلند گفت : «به خداى شنواىِ دانا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده ؛ و به خدا پناه مى برم از اين كه شياطين ، نزد من بيايند» . سپس «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را هم با صداى بلند گفت .

.

ص: 192

الإمام الرضا عليه السلام :الإِجهارُ بِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ_نِ الرَّحِيمِ» في جَميعِ الصَّلَواتِ سُنَّةٌ . (1)

الإمام العسكريّ عليه السلام :عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : صَلاةُ الخَمسينَ ، وزِيارَةُ الأَربَعينَ ، وَالتَّخَتُّمُ فِي اليَمينِ ، وتَعفيرُ الجَبينِ ، وَالجَهرُ بِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» . (2)

ب _ تَجويدُ الكِتابَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كَتَبتَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَبَيِّنِ السّينَ فيهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :اُكتُب «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» مِن أجَوَدِ كِتابِكَ ، ولا تَمُدَّ الباءَ حَتّى تَرفَعَ السّينَ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كَتَبَ أحَدُكُم «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَليَمُدَّ الرَّحمنَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كَتَبَ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» فَجَوَّدَهُ تَعظيما للّهِِ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (6)

ج _ إكرامُ المَكتوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رَفَعَ قِرطاسا مِنَ الأَرضِ مَكتوبا عَلَيهِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» إجلالاً للّهِِ ولِاسمِهِ عَن أن يُداسَ ، كانَ عِندَ اللّهِ مِنَ الصِّدّيقينَ ، وخُفِّفَ عَن والِدَيهِ وإن كانا مُشرِكَينِ . (7)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 123 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 75 ح 6 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 52 ح 122 ، المزار للمفيد : ص 53 وفيه «صلاة إحدى وخمسين» بدل «صلاة الخمسين» ، بحار الأنوار : ج 101 ص 106 ح 17 .
3- .تاريخ بغداد : ج 12 ص 340 ، تاريخ دمشق : ج 16 ص 6 ح 3826 ؛ منية المريد : ص 350 .
4- .الكافي : ج 2 ص 672 ح 2 ، مشكاة الأنوار : ص 250 ح 734 .
5- .منية المريد : ص 350 ؛ الفردوس : ج 1 ص 296 ح 1168 ، كنزالعمّال : ج 10 ص 244 ح 29299 .
6- .منية المريد : ص 351 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 34 ح 4 ؛ الدرّ المنثور : ج 1 ص 27 .
7- .تنبيه الخواطر : ج 1 ص 32 ، إرشاد القلوب : ص 185 ؛ ربيع الأبرار : ج 2 ص 335 ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 29 .

ص: 193

ب _ نيكو نوشتن «بسم اللّه »

ج _ احترام نهادن به نوشته «بسم اللّه »

امام رضا عليه السلام :بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» در همه نمازها ، سنّت [و مستحّب ]است .

امام عسكرى عليه السلام :نشانه هاى مؤمن ، پنج چيز است : [گزاردن] پنجاه ركعت نماز [در شبانه روز] ، [خواندن] زيارت اربعين ، انگشترى را در دست راست كردن ، پيشانى بر خاك نهادن [در برابر خدا] ، و بلند گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

ب _ نيكو نوشتن «بسم اللّه »پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» مى نويسى ، «سين» آن را واضح بنويس .

امام صادق عليه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحيم» را به نيكوترين شكل بنويس ، و باء را [تا ميم ]نكش ؛ بلكه سين را بالا ببر (دندانه بده) .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نوشت ، «الرحمن» را بكشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بنويسد و آن را ، به احترام خداوند ، نيكو بنويسد ، خدا او را مى آمرزد .

ج _ احترام نهادن به نوشته «بسم اللّه »پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كاغذى را كه بر آن «بسم اللّه الرحمن الرحيم» نوشته شده و روى زمين افتاده است ، به احترام خداوند و جلوگيرى از پاى مال شدن نام او ، از زمين بردارد ، نزد خداوند ، از صدّيقان به شمار مى آيد و [عذاب] براى پدر و مادرش سبُك مى شود ؛ اگر چه مشرك بوده باشند .

.

ص: 194

. .

ص: 195

فصل سوم : تسبيح (گفتن سبحان اللّه )

واژه شناسى «تسبيح»

فصل سوم: تسبيح (گفتن سبحان اللّه )واژه شناسى «تسبيح»واژه «تسبيح» ، مصدر است از ريشه «سبح» . اين كلمه ، در اصل به معناى حركت سريع در آب است و از آن جا كه لازمه حركت سريع ، دور شدن از مبدأ حركت و نزديك شدن به مقصد است ، اين مادّه در باره دور شدنِ چيزى نيز به كار مى رود . از اين باب ، كاربرد «تسبيح» در مورد خداوند متعال ، به معناى تنزيه و دور شمردن او از انواع كاستى ها و ناشايستگى ها ، و نزديكىِ تسبيحگو به خداوند متعال و سهولت فرمانبرى از اوست . راغب اصفهانى ، در اين باره مى گويد : سَبْح ، به معناى حركت سريع در آب و هواست ، چنان كه گفته مى شود : «سَبَحَ سَبحاً و سِباحةً» . اين معنا ، به عاريت گرفته شده است براى حركت ستارگان در فلك ، مانند : «وكُلٌّ فِى فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ؛ (1) و هر ستاره اى در فلكى [و مدارى ]مى شتابد» و نيز براى دويدن اسب ، مانند : «وَ السَّ_بِحَ_تِ سَبْحًا ؛ (2) سوگند به اسبان دونده» ، و براى سرعت حركت در كار ، مانند : «إِنَّ لَكَ فِى

.


1- .انبيا : آيه 33 .
2- .نازعات : آيه 3 .

ص: 196

تسبيح ، در قرآن و حديث

النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلاً ؛ (1) و براى تو در روز ، تلاش بسيار است» . «تسبيح» به معناى وارسته دانستن خداوند متعال است و اصل آن ، به معناى سرعت حركت در عبادت خداوند متعال است . (2) به نظر مى رسد كه كثرت استعمال تسبيح در تنزيه خداوند متعال ، اين واژه را در اين معنا تثبيت نموده است . از اين رو ، ابن فارِس ، معناى اصلى مادّه «سبح» را به دو اصل برگردانده است : مادّه «سبح» دو اصل دارد : يكى از آن دو ، به معناى عبادت است و ديگرى به معناى تلاش و كوشش ... از همين باب است «تسبيح» كه به معناى پيراسته دانستن خداوند بزرگ از هر بدى و عيبى است . «تنزيه» به معناى «دور كردن» است . عرب مى گويد : «سبحان من كذا» ؛ يعنى : دور است از او فلان چيز ... . (3) و «سبحان» ، علَم جنس و اسم مصدر است به معناى تسبيح . خليل بن احمد فراهيدى ، در بيان معناى «سبحان اللّه » مى گويد : سبحان اللّه ، يعنى : منزّه و وارسته دانستن خداوند از هر چيزى كه سزاوار نيست به آن چيز وصف شود . منصوب بودن «سبحانَ» ، به اعتبار قرار گرفتن در موضع فعل است ، به معناى «تسبيحاً للّه » ؛ يعنى : خدا را پاك و منزّه مى دارم . (4)

تسبيح ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، مادّه «سبح» و برگرفته هاى آن ، 92 بار به كار رفته است . در اين كتاب آسمانى و نيز در احاديث اسلامى ، كلمه «تسبيح» در معناى تنزيه استعمال شده است .

.


1- .مزّمّل : آيه 7 .
2- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 392 .
3- .معجم مقاييس اللّغة : ج 3 ص 125 .
4- .ترتيب العين : ص 357 .

ص: 197

ابن اثير مى گويد : كلمه تسبيح ، به صورت هاى مختلف ، در حديث ، تكرار شده است . تسبيح در اصل ، به معناى منزّه و پاك و مبرّا دانستن از نقايص و كاستى هاست و سپس توسّعاً ، در موارد نزديك به اين معنا نيز به كار رفته است . گاه تسبيح ، مجازاً بر ديگر انواع ذكر (مانند : تحميد و تمجيد و غيره) نيز اطلاق مى شود . گاه به نماز نافله نيز «سُبحه» مى گويند و گفته مى شود : «قَضَيتُ سُبحَتى ؛ نافله ام را به جا آوردم» . (1) در احاديث عنوان نخست اين فصل ، ضمن تأييد مفهوم لغوى «تسبيح» در تفسير اين ذكر ، به نكاتى قابل توجّه اشاره شده است ، مانند اين كه : 1 . عَلِمَ اللّهُ عز و جل أَنَّ بَنى آدَمَ يَكذِبونَ عَلَى اللّهِ عز و جل ، فَقالَ : «سُبحانَ اللّهِ» ، بَراءَةً مِمّا يَقولونَ . (2) خداوند مى دانست كه آدميان بر او دروغ مى بندند . از اين رو ، براى تبرئه خود از آنچه آنها مى گويند ، فرمود : «سبحان اللّه ». 2 . [سُبحانَ اللّهِ]، أنَفَةٌ للّهِِ، أما تَرَى الرَّجُلَ إذا عَجِبَ مِنَ الشَّى ءِ قالَ : سُبحانَ اللّهِ . (3) سبحان اللّه ، وارسته دانستن خداوند است . مگر نمى بينى كه آدمى هر گاه از چيزى تعجّب كند ، مى گويد : «سبحان اللّه !»؟! 3 . إذا قالَ العَبدُ : «سُبحانَ اللّهِ» فَقَد أنِفَ للّهِِ ، و حَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَنصُرَهُ . (4) هر گاه بنده بگويد : «سبحان اللّه » ، خداوند را تنزيه كرده است و بر خداست كه او را يارى كند .

.


1- .النهاية فى غريب الحديث : ج 2 ص 331 .
2- .ر . ك : ص 202 ح 354 .
3- .ر . ك : ص 202 ح 355 .
4- .ر . ك : ص 202 ح 353 .

ص: 198

تسبيحگوى حقيقى

راز همراهى «تسبيح» و «تحميد»

4 . هُوَ تَعظيمُ جَلالِ اللّهِ عز و جل ، و تَنزيهُهُ عَمّا قالَ فيهِ كُلُّ مُشرِكٍ ، فَإِذا قالَهَا العَبدُ صَلّى عَلَيهِ كُلُّ مَلَكٍ . (1) سبحان اللّه ، بزرگداشت شكوه خداوند و وارسته دانستن او از هر آن چيزى است كه هر مشركى در باره او مى گويد . پس هر گاه بنده اين جمله را بگويد ، هر فرشته اى بر او درود مى فرستد . 5 . إذا قُلتَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» رَفَعتَ اللّهَ _ تَبارَكَ و تَعالى _ عَمّا يَقولُ العادِلونَ بِهِ . (2) هر گاه بگويى : «سبحان اللّه و بحمده» ، در واقع ، خداوند _ تبارك و تعالى _ را از آنچه مشركان در حقّ او مى گويند ، برتر دانسته اى. آنچه در اين احاديث ، در تبيين و تفسير «تسبيح» آمده ، در مجموع ، حاكى از آن است كه مفهوم اين ذكر ، تنزيهِ توأم با تعظيم خداوند متعال است .

تسبيحگوى حقيقىبر پايه آنچه در تفسير «تسبيح» بدان اشاره شد ، هر كسى شايسته آن نيست كه تسبيحگو شمرده شود . تسبيحگوى حقيقى ، كسى است كه باور كرده كه خداوند متعال در ذات و صفات و افعال ، هيچ گونه كاستى اى ندارد و عظمت اين معنا را درك نموده است . بنا بر اين ، كسى كه حتّى در دل ، بر مقدّرات الهى اعتراض دارد ، نمى تواند در گفتن ذكر تسبيح ، صادق باشد .

راز همراهى «تسبيح» و «تحميد»با تأمّل در مفهوم حقيقىِ «تسبيح» ، راز همراهىِ اين ذكر و ذكرِ «تحميد» در قرآن (3) و

.


1- .ر . ك : ص 204 ح 356 .
2- .ر . ك : ص 204 ح 357 .
3- .شرح نهج البلاغة : 4 / 114 .

ص: 199

دعاها روشن مى گردد و اين كه چرا فرشتگان ، همراه تسبيح خداوند منّان ، او را حمد مى كنند : «وَ تَرَى الْمَلَئِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ . (1) و فرشتگان را مى بينى كه حلقه زنان بر گِرد عرش ، پروردگار خود را تسبيح مى گويند و مى ستايند» . و خداوند متعال به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مى دهد : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِبْكَ_رِ . (2) هر شام و بام ، به سپاس ، خداوندگارت را تسبيحگوى باش» . و نيز مى فرمايد : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ . (3) و آن گاه كه بر مى خيزى ، به سپاس ، پروردگارت را تسبيح گوى» . همچنين قرآن ، در مورد ذكر «رعد» آورده است : «وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ . (4) و رعد ، او را به سپاس ، تسبيح مى گويد» . بلكه همه چيز در جهان آفرينش ، در كنار تسبيح حق تعالى ، او را تحميد نيز مى نمايد : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ . (5)

.


1- .ر . ك : بقره : آيه 30 ، رعد : آيه 13 ، حجر : آيه 98 و اسراء : آيه 44 .
2- .زمر : آيه 75 . نيز ، ر. ك : غافر: آيه 70 ، شورا : آيه 5 ، بقره : آيه 30 .
3- .غافر : آيه 55 .
4- .طور : آيه 48 .
5- .رعد : آيه 13 .

ص: 200

هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را به سپاس ، تسبيح مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» . توضيح ، اين كه تسبيح ، تنزيه خداوند متعال در ذات و صفات و افعال ، از همه كاستى ها و ناشايستگى هاست و تحميد ، ستايش خداوند متعال است بر واجد بودن همه كمالات در ذات و صفات و افعال . ترديدى نيست كه وجود همه كمالات در حضرت حق ، به تنزيه او از همه كاستى ها باز مى گردد . بنا بر اين ، تحميد ، در واقع ، نوع خاصّى از تسبيح است ، با اين تفاوت كه تسبيح ، ستودن خداوند به صفات جلال است ؛ ولى تحميد ، ستودن او به صفات جمال است ، و همراه شدن تسبيح و تحميد ، ستودن خداوند متعال به صفات جلال و جمال در كنار هم است . به بيان ديگر ، تحميد ، مُلازم تسبيح است ، همان گونه كه صفات ثبوتيه حضرت حق ، مستلزم صفات سلبيه او هستند و با قرار گرفتن تحميد در كنار تسبيح ، تنزيه خداوند متعال از همه كاستى ها با توصيف او به همه كمالات ، همراه مى گردد . نكته ديگر ، اين كه نه تنها تحميد ، نوع خاصّى از تسبيح است ، بلكه تهليل و تكبير نيز چنين اند ؛ زيرا تهليل ، تنزيه خداوند متعال از شريك است و تكبير ، تنزيه او از توصيف افراد جاهل و از تحديد . لذا هنگامى كه شخصى نزد امام صادق عليه السلام تكبير گفت ، امام عليه السلام از او پرسيد : «اللّهُ أكبَرُ مِن أىِّ شَى ءٍ ؛ خدا بزرگ تر از چه چيز است ؟» . آن شخص پاسخ داد : از همه چيز . امام عليه السلام فرمود : «حَدَّدتَهُ ؛ او را محدود كردى!» . آن مرد گفت : چگونه بگويم؟ امام عليه السلام فرمود : «قل : اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ ؛ (1) بگو : خدا بزرگ تر از آن است كه وصف شود» .

.


1- .اسرا : آيه 44 .

ص: 201

اهمّيت ذكر «تسبيح»

بنا بر اين ، تحميد و تهليل و تكبير ، ريشه در تسبيح دارند و اين اذكار ، هر چند از نظر مفهومْ متفاوت اند ، ليكن از وحدت مصداقى برخوردارند و از اين رو ، به اين چهار ذكر در نماز ، «تسبيحات اربعه» اطلاق مى گردد . (1) همچنين در تسبيح فاطمه عليهاالسلام«تكبير» و «تحميد» ، تسبيح ناميده مى شوند . (2)

اهمّيت ذكر «تسبيح»افزون بر آنچه در تبيين حقيقتِ تسبيح گذشت ، آيات و احاديثى كه در باره فضيلت تسبيح (3) و اوقات (4) و ويژگى هاى آن آمده اند ، (5) خصوصا اين ويژگى كه تسبيح ، جوهر و روح نماز، (6) و خود ، نمازِ همه موجودات (7) است ، حكايت از اهمّيت و نقش ويژه اى دارند كه اين ذكر در نظام هستى و سازندگىِ انسان و نزديك كردن او به آفريدگار جهان دارد . آثار و بركات اين ذكر ، به قدرى است كه احاديث اسلامى براى تبيين اهمّيت و ارزش امورى مانند : تعليم علم ، فضيلت روزه ، اندوهگين شدن براى مصايب اهل بيت عليهم السلام و ... ، پاداش آنها را به ثواب تسبيح ، تشبيه كرده اند . (8)

.


1- .الكافى : ج 1 ص 117 ح 8 ، التوحيد : ص 313 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 366 ح 20 .
2- .ر . ك : ص 233 (تسبيحات چهار گانه) .
3- .ر . ك : ص 211 (فضيلت تسبيحگويى) .
4- .ر . ك : ص 223 (اوقات تسبيح گفتن) .
5- .ر . ك : ص 205 (ويژگى هاى تسبيح) .
6- .ر . ك : ص 207 (گوهر نماز) .
7- .ر . ك : ص 207 (نماز هر چيزى) .
8- .ر . ك : ص 279 (چيزهايى كه ثواب تسبيح گويى دارند) .

ص: 202

3 / 1تَفسيرُ التَّسبيحِالكتاب«سُبْحَ_نَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ» . (1)

«سُبْحَ_نَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ» . (2)

الحديثالمستدرك على الصحيحين عن طلحة بن عبيد اللّه :سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن تَفسيرِ : «سُبحانَ اللّهِ» ، قالَ : هُوَ تَنزيهُ اللّهِ عَن كُلِّ سوءٍ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «سُبحانَ اللّهِ» فَقَد أنِفَ (4) للّهِِ ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَنصُرَهُ . (5)

الإمام الحسن عليه السلام :جاءَ نَفَرٌ مِنَ اليَهودِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَسَأَلَهُ أعلَمُهُم فَقالَ لَهُ : أخبِرني عَن تَفسيرِ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : عَلِمَ اللّهُ عز و جل أَنَّ بَني آدَمَ يَكذِبونَ عَلَى اللّهِ عز و جل ، فَقالَ : «سُبحانَ اللّهِ» ؛ بَراءَةً مِمّا يَقولونَ ... . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ وقَد سَأَلَهُ عَن تَفسيرِ سُبحانَ اللّهِ _: أنَفَةٌ للّهِِ ، أما تَرَى الرَّجُلَ إذا عَجِبَ مِنَ الشَّيءِ قالَ : سُبحانَ اللّهِ . (7)

.


1- .الصافّات : 159 و 160 .
2- .الصافّات : 180 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 680 ح 1848 ، كنز العمّال : ج 1 ص 474 ح 2061 نقلاً عن الديلمي .
4- .أَنِفَ مِن الشيء _ من باب تعِب _ يأنَفُ أَنَفا : إذا كَرِهَهُ وعَزَفت نفسه عنه... قال بعض الشارحين : الأَنَفَة في الأصل : الضرب على الأَنف ليرجع ، ثمّ استعمل لتبعيد الأشياء ، فيكون هنا بمعنى رفع اللّه عن مرتبة المخلوقين بالكلّية ، لأنّه تنزيه عن صفات الرذائل والأجسام (مجمع البحرين : ج 1 ص 89) .
5- .المحاسن : ج 1 ص 106 ح 90 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 183 ح 19 .
6- .علل الشرايع : ص 251 ح 8 ، الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 294 ح 5 .
7- .الكافي : ج 3 ص 329 ح 5 ، معاني الأخبار : ص 9 ح 1 وفيه صدره إلى «أنفة للّه » .

ص: 203

3 / 1 تفسير تسبيح

3 / 1تفسير تسبيحقرآن«خدا منزّه است از آنچه در وصف مى آورند ، به استثناى بندگان پاك دل خدا» .

«منزّه است پروردگار تو، پروردگار شكوهمند، از آنچه وصف مى كنند» .

حديثالمستدرك على الصحيحين_ به نقل از طلحة بن عبيد اللّه _: از پيامبر خدا ، در باره معناى «سبحان اللّه » پرسيدم . فرمود : «يعنى وارسته دانستن خداوند از هر عيب [و بدى]» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بگويد : «پاكا خداوند!» ، خدا را [از مرتبه مخلوق ،] وارسته دانسته است و بر خداست كه او را يارى بخشد .

امام حسن عليه السلام :گروهى از يهود به نزد پيامبر خدا آمدند . داناترينِ آنان از ايشان سؤال كرد و گفت : مرا از معناى «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است (سبحانَ اللّهِ والحمدُ للّهِ ولا إله إلّا اللّهُ واللّهُ أكبرُ)» آگاه كن . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند عز و جل مى دانست كه آدمى زادگان بر خداوند عز و جل دروغ مى بندند. از اين رو فرمود : پاكا خدا! ، براى تبرئه كردن خود از آنچه [در باره او] مى گويند .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ پرسش هشام بن حكم از معناى «پاكا خدا!» _: وارسته دانستن خداست . نمى بينى كه آدمى هر گاه از چيزى شگفت زده مى شود ، مى گويد : «سبحان اللّه !» ؟!

.

ص: 204

التوحيد عن يزيد بن الأصمّ :سَأَلَ رَجُلٌ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما تَفسيرُ : سُبحانَ اللّهِ؟ قالَ : إنَّ في هذَا الحائِطِ رَجُلاً كانَ إذا سُئِلَ أنبَأَ ، وإِذا سكَتَ ابتَدَأَ . فَدَخَلَ الرَّجُلُ ؛ فَإِذا هُوَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَقالَ : يا أَبَا الحَسَنِ ، ما تَفسيرُ : سُبحانَ اللّهِ؟ قالَ : هُوَ تَعظيمُ جَلالِ اللّهِ عز و جل ، وتَنزيهُهُ عَمّا قالَ فيهِ كُلُّ مُشرِكٍ ، فَإِذا قالَهَا العَبدُ صَلّى عَلَيهِ كُلُّ مَلَكٍ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إذا قُلتَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» رَفَعتَ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى عَمّا يَقولُ العادِلونَ بِهِ . (2)

3 / 2خَصائِصُ التَّسبيحِالف _ اِسمٌ مِن أسماءِ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ تَبارَكَ وتَعالى تِسعَةً وتِسعينَ اسما . . . وهِيَ : اللّهُ ، الإِلهُ . . . السُّبّوحُ (3) . (4)

.


1- .التوحيد : ص 312 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 9 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 121 ح 10 .
2- .الخصال : ص 299 ح 72 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 178 ح 6 .
3- .قال الشيخ الصدوق قدس سره : السُّبّوح : هو اسم مبنيّ على فُعّول ، وليس في كلام العرب فعّول إلّا سبّوح وقدّوس ، ومعناهما واحد ، وسبحان اللّه تنزيها له عن كلّ ما لا ينبغي أن يوصف به ، ونصبه لأنّه في موضع فعل على معنى تسبيحا للّه ؛ يريد : سبّحتُ تسبيحا للّه ، ويجوز أن يكون نصبا على الظرف ، ومعناه : نسبّح للّه وسبّحوا للّه (التوحيد : ص 207) .
4- .التوحيد : ص 194 ح 8 ، الخصال : ص 593 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 186 ح 1 .

ص: 205

3 / 2 ويژگى هاى تسبيح

الف _ نامى از نام هاى خدا

التوحيد_ به نقل از يزيد بن اَصَم _: مردى از عمر بن خطّاب سؤال كرد و گفت : اى امير مؤمنان ! معناى «پاكا خدا (سبحان اللّه )» چيست؟ عمر گفت : در اين باغ ، مردى است كه هر گاه از او سؤالى شود ، پاسخ مى دهد ، و هر گاه سكوت شود ، او خود آغاز به پاسخگويى مى كند . مرد ، وارد باغ شد . ديد [كه آن مرد ،] على بن ابى طالب عليه السلام است . گفت : اى ابو الحسن ! معناى «پاكا خدا!» چيست؟ فرمود : «بزرگداشت عظمت خداوند عز و جل است ، و وارسته دانستن او از آنچه هر مشركى در باره اش بگويد . پس ، هر گاه بنده اين جمله را بگويد ، هر فرشته اى بر او درود مى فرستد» .

امام زين العابدين عليه السلام :هر گاه بگويى : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، خداوند _ تبارك و تعالى _ را از آنچه مشركان مى گويند ، برتر دانسته اى .

3 / 2ويژگى هاى تسبيحالف _ نامى از نام هاى خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ نود و نُه نام دارد ... و آنها عبارت اند از : اللّه ، اِله ، ... سُبّوح . (1)

.


1- .شيخ صدوق قدس سره مى گويد : «سُبّوح» ، اسم است به وزن «فُعّول» ، و در كلام عرب ، جز سبّوح و قدّوس بر اين وزن نيامده است ، و اين هر دو به يك معناست . «سبحان اللّه » ، يعنى منزّه و وارسته است خداوند ، از هر آنچه كه شايسته نيست بدان وصف شود .

ص: 206

تفسير العيّاشي عن زيد الشحّام عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ التَّسبيحِ ، فَقالَ : هُوَ اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ ، ودَعوى أهلِ الجَنَّةِ . 1

ب _ جَوهَرُ الصَّلاةِالمناقب لابن شهر آشوب عن أبي حازم :قالَ رَجُلٌ لِزَينِ العابِدينَ عليه السلام : تَعرِفُ الصَّلاةَ؟ فَحَمَلتُ عَلَيهِ ، فَقالَ عليه السلام : مَهلاً يا أبا حازِمٍ فَإِنَّ العُلَماءَ هُمُ الحُلَماءُ الرُّحَماءُ . ثُمَّ واجَهَ السّائِلَ فَقالَ : نَعَم أعرِفُها ! فَسَأَلَهُ عَن أفعالِها وتُروكِها وفَرائِضِها ونَوافِلِها ، حَتّى بَلَغَ قَولَهُ : مَا افتِتاحُها؟ قالَ : التَّكبيرُ ، قالَ : ما بُرهانُها؟ قالَ : القِراءَةُ ، قالَ : ما خُشوعُها؟ قالَ : النَّظَرُ إلى مَوضِعِ السُّجودِ ، قالَ : ما تَحريمُها؟ قالَ : التَّكبيرُ ، قالَ : ما تَحليلُها؟ قالَ : التَّسليمُ ، قالَ : ما جَوهَرُها؟ قالَ : التَّسبيحُ . (1)

ج _ صَلاةُ كُلِّ شَيءٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ نَبِيَّ اللّهِ نوحا عليه السلام لَمّا حَضَرَتهُ الوَفاةُ قالَ لِابنِهِ : إنّي قاصٌّ عَلَيكَ الوَصِيَّةَ : آمُرُكَ بِاثنَتَينِ ، وأنهاكَ عَنِ اثنَتَينِ : آمُرُكَ بِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ»؛ فَإِنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وَالأَرضِينَ السَّبعَ لَو وُضِعَت في كَفَّةٍ ، ووُضِعَت «لا إلهَ إلَا اللّهُ» في كَفَّةٍ ، رَجَحَت بِهِنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» . ولَو أنَّ السَّماواتِ السَّبعَ وَالأَرَضِينَ السَّبعَ كُنَّ حَلقَةً مُبهَمَةً ، قَصَمَتهُنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» . و «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ»؛ فَإِنَّها صَلاةُ كُلِّ شَيءٍ ، وبِها يُرزَقُ الخَلقُ . (2) وأنهاكَ عَنِ الشِّركِ ، وَالكِبرِ . (3)

.


1- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 130 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 244 ح 35 .
2- .قال العلّامة الطباطبائي قدس سره : إنّ الرزق يقدّر بالحاجة والسؤال ، وكلّ شيء إنّما يسبّح اللّه تعالى بالإشارة بإظهار حاجته ونقصه إلى تنزّهه تعالى من ذلك (الميزان في تفسير القرآن : ج 13 ص 120) .
3- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 575 ح 6594 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 113 ح 154 نحوه .

ص: 207

ب _ گوهر نماز

ج _ نماز هر چيزى

تفسير العيّاشى_ به نقل از زيد شحّام _: از امام صادق عليه السلام در باره تسبيح پرسيدم . فرمود : «[يادكردِ] نامى از نام هاى خدا (سبحان) و [نيز] نيايش اهل بهشت است» . (1)

ب _ گوهر نمازالمناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از ابو حازم _: مردى به امام زين العابدين عليه السلام گفت : نماز مى دانى؟! من به او حمله كردم . امام عليه السلام فرمود : «آرام باش ، اى ابو حازم ! عالمان ، بردبار و مهربان اند» . سپس ، رو به پرسنده كرد و فرمود : «آرى ؛ مى دانم!» . مرد از اعمال نماز و مبطلات و واجبات و مستحبّات آن پرسيد ، تا به اين جا رسيد كه گفت : شروع نماز چيست؟ فرمود : «تكبير» . گفت : برهانش چيست؟ فرمود : «قرائت» . گفت : خشوعش چيست؟ فرمود : «نگاه كردن به محلّ سجده» . گفت : وارد شدن به حريم نماز ، چگونه است؟ فرمود : «با تكبير[ة الإحرام]» . گفت : خارج شدن از آن به چيست؟ فرمود : «به سلام دادن» . گفت : گوهرش چيست؟ فرمود : «سبحان اللّه » .

ج _ نماز هر چيزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون زمان رحلت پيامبر خدا نوح عليه السلام رسيد ، به پسرش گفت : به تو وصيّت مى كنم . به دو چيز ، فرمانت مى دهم و از دو چيز ، بازَت مى دارم . فرمانت مى دهم به اين كه : «معبودى جز خداى يكتا نيست» ؛ چرا كه اگر هفت آسمان و هفت زمين را در يك كفّه و «معبودى جز خداى يكتا نيست» را در كفّه ديگر بگذارند ، كفّه «معبودى جز خداى يكتا نيست» ، بر آنها مى چربد . و اگر هفت آسمان و هفت زمين ، حلقه اى در هم پيچيده باشند ، [عقيده] «معبودى جز خداى يكتا نيست» ، آن را در هم مى شكند . و [فرمانت مى دهم به] «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ؛ زيرا اين [جمله ،] نماز هر موجودى است و خلق ، به واسطه آن ، روزى داده مى شوند . (2) و آن دو چيز كه از آنها بازَت مى دارم : شرك و تكبّر است .

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : مراد امام عليه السلام از «تسبيح» ، عبارت «سبحان اللّه » است ، كه معناى اسمى آن ، دلالت بر منزّه بودن خداوند متعال دارد .
2- .علّامه طباطبايى قدس سره مى گويد : روزى ، بر پايه نياز و درخواست ، مقدّر مى شود و هر موجودى با اظهار نيازمندى و نقص خود ، اشاره به اين دارد كه خداوند متعال ، از اين دو ، منزّه و مبرّاست و از اين طريق ، حق تعالى را تسبيح مى گويد .

ص: 208

د _ طَعامُ المَلائِكَةِالاختصاص عن ابن عبّاس_ في مَسائِلِ عَبدِ اللّهِ بنِ سَلّامٍ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ : فَأَخبِرني عَن جَبرَئيلَ في زِيِّ الإِناثِ أم في زِيِّ الذُّكورِ؟ قالَ صلى الله عليه و آله : في زِيِّ الذُّكورِ لَيسَ في زِيِّ الإِناثِ . قالَ : فَأَخبِرني ما طَعامُهُ وشَرابُهُ؟ قال : طَعامُهُ التَّسبيحُ ، وشَرابُهُ التَّهليلُ (1) . قالَ : صَدَقتَ يا مُحَمَّدُ . (2)

ه _ دُعاءُ أهلِ الجَنَّةِالكتاب«دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (3)

الحديثالإمام الباقر عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ لَيَكونُ لَهُ مِنَ الجِنانِ ما أحَبَّ وَاشتَهى ، يَتَنَعَّمُ فيهِنَّ كَيفَ يَشاءُ ، وإِذا أرادَ المُؤمِنُ شَيئا أَوِ اشتَهى إنَّما دَعواهُ فِيها إذا أرادَ أن يَقولَ : «سُبحانَكَ اللّهُمَّ» ، فَإِذا قالَها تَبادَرَت إلَيهِ الخَدَمُ بِمَا اشتَهى مِن غَيرِ أن يَكونَ طَلَبَهُ مِنهُم أو أمَرَ بِهِ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ» يَعني الخُدّامَ ، قالَ : «وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (4)

.


1- .أي يتقوّون بالتسبيح والتهليل كما يتقوّى الإنسان بالطعام والشراب ولا يبقى بدونهما (بحار الأنوار : ج 59 ص 254) .
2- .الاختصاص : ص 45 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 253 ح 16 .
3- .يونس : 10 .
4- .الكافي : ج 8 ص 100 ح 69 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 161 ح 98 .

ص: 209

د _ خوراك فرشتگان

ه _ نيايش بهشتيان

د _ خوراك فرشتگانالاختصاص_ به نقل از ابن عبّاس ، در باره پرسش هاى عبد اللّه بن سلّام از پيامبر صلى الله عليه و آله _: [عبد اللّه پرسيد :] مرا از جبرئيل ، خبر ده كه آيا در هيئت زنان است يا در هيئت مردان؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «در هيئت مردان است ، نه در هيئت زنان» . گفت : مرا از خوراك و نوشاكش خبر ده . فرمود : «خوراكش سبحان اللّه است ، و نوشاكش لا إله إلّا اللّه » . (1) گفت : درست گفتى ، اى محمّد !

ه _ نيايش بهشتيانقرآن«نيايش آنان در آن جا «خدايا! تو منزّهى » و درودشان در آن جا سلام است، و پايان نيايش آنان ، اين كه: «ستايش ، ويژه پروردگار جهانيان است»» .

حديثامام باقر عليه السلام :براى مؤمن از باغ هاى بهشت ، هر آنچه دوست بدارد و دلش بخواهد ، خواهد بود و از آنها هر گونه كه بخواهد ، بهره مند خواهد شد . هر گاه مؤمن ، چيزى را اراده كند يا دلش بخواهد ، سخنش در آن جا ، در وقت خواستن آن چيز ، اين است كه بگويد : «پاكى تو ، اى خداوند!» ، و چون اين جمله را بگويد ، خدمتكاران ، آنچه را كه هوس كرده است ، برايش مى آورند ، بدون اين كه آن چيز را از آنان طلبيده يا دستورش را داده باشد . خداوند عز و جل مى فرمايد : «نيايش آنان در آن جا پاكى تو ، اى خداوند! است و درودشان در آن جا سلام است» ؛ يعنى [درود] خدمتكاران . مى فرمايد : «و واپسين نيايش آنان ، اين است : ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

.


1- .يعنى فرشتگان با تسبيح و تهليل ، نيرو مى گيرند ، چنان كه انسان با آب و غذا نيرو مى گيرد و بدون اين دو ، زنده نمى ماند .

ص: 210

و _ اِلتِذاذُ أهلِ الجَنَّةِ بِتَسبيحِ الحَليِ عَلَيهِمالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ لَيَتَنَعَّمُ بِتَسبيحِ الحَليِ عَلَيهِ فِي الجَنَّةِ ، في كُلِّ مَفصَلٍ مِنَ المُؤمِنِ فِي الجَنَّةِ ثَلاثَةُ أساوِرَ مِن ذَهَبٍ وفِضَّةٍ ولُؤلُؤٍ . (1)

ز _ غِناءُ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ ، إنَّ فِي الجَنَّةِ لَشَجَرا يَتَصَفَّقُ بِالتَّسبيحِ بِصَوتٍ لَم يَسمَعِ الأَوَّلونَ وَالآخِرونَ بِمِثلِهِ ، يُثمِرُ ثَمرا كَالرُّمّانِ . (2)

3 / 3الحَثُّ عَلَى التَّسبيحِالف _ فَضلُ التَّسبيحِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن كَلامٍ لَهُ يَصِفُ فيهِ إخوانَهُ الَّذينَ يَأتونَ مِن بَعدِهِ _: لَو أنَّ أحَدا مِنهُم يُسَبِّحُ تَسبيحَةً خَيرٌ لَهُ مِن أن يَصيرَ لَهُ جِبالُ الدُّنيا ذَهَبا . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :ما يَعلَمُ عِظَمَ ثَوابِ الدُّعاءِ وتَسبيحِ العَبدِ فيما بَينَهُ وبَينَ نَفسِهِ ، إلَا اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى . (4)

.


1- .ربيع الأبرار : ج 4 ص 26 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 288 ح 569 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 138 ح 50 .
3- .التحصين لابن فهد : ص 25 ح 40 .
4- .فلاح السائل : ص 92 ح 26 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 319 ح 25 .

ص: 211

و _ لذّت بردن بهشتيان از تسبيح زيوَرهايشان

ز _ آواز بهشت

3 / 3 تشويق به تسبيحگويى

الف _ فضيلت تسبيحگويى

و _ لذّت بردن بهشتيان از تسبيح زيوَرهايشانامام صادق عليه السلام :مؤمن در بهشت ، از زيور تسبيح ، برخوردار است . در بند بندِ مؤمن در بهشت ، سه دستبند زرّين و سيمين و مرواريد است .

ز _ آواز بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست ، در بهشت ، درختى است كه با چنان صوتى آوازِ تسبيح سر مى دهد كه هيچ بشرى ، از آغاز تا پايان عالم ، مانند آن را نشنيده است ، و ميوه هايى چون انار مى دهد .

3 / 3تشويق به تسبيحگويىالف _ فضيلت تسبيحگويىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از گفتار ايشان در وصف برادرانش كه پس از او مى آيند _: اگر يكى از آنان ، يك تسبيح بگويد ، برايش بهتر از آن است كه همه كوه هاى دنيا براى او طلا شود .

امام صادق عليه السلام :عظمت ثواب دعا و تسبيحى را كه بنده ميان خود و خودش انجام مى دهد ، جز خداى _ تبارك و تعالى _ كسى نمى داند .

.

ص: 212

عنه عليه السلام :مَن سَبَّحَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ كانَ أفضَلَ النّاسِ ذلِكَ اليَومَ ، إلّا مَن قالَ مِثلَ قَولِهِ . (1)

عنه عليه السلام_ لَمّا قيلَ لَهُ : إنَّ مِن سَعادَةِ المَرءِ خِفَّةَ عارِضَيهِ (2) _: وما في هذا مِنَ السَّعادَةِ؟! إنَّمَا السَّعادَةُ خِفَّةُ ماضِغَيهِ (3) بِالتَّسبيحِ . (4)

عنه عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى بِهِ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام : . . . يا عيسى ، تَيَقَّظ ولا تَيأَس مِن رَوحي ، وسَبِّحني مَعَ مَن يُسَبِّحُني ، وبِطَيِّبِ الكَلامِ فَقَدِّسني . (5)

ب _ كَثرَةُ التَّسبيحِالكتاب«وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ مِنْ ءَانَاىءِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى» . (6)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: قالَ اللّهُ تَعالى : . . . يا أحمَدُ ، لَيسَ كُلُّ مَن قالَ : «اُحِبُّ اللّهَ» أحَبَّني ، حَتّى يَأخُذَ قُوتا . . . ويَشغَلَ بِذِكري اشتِغالاً ، ويُكثِرَ التَّسبيحَ دائِما (7) .

ثواب الأعمال عن يونس بن يعقوب :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهَ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، كانَ مِمَّن ذَكَرَ اللّهَ كَثيرا؟ قالَ : نَعَم . (8)

.


1- .المحاسن : ج 1 ص 107 ح 91 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 183 ح 20 .
2- .قال ابن الأثير : العارضُ من اللِّحيَة : ما يَنبتُ على عُرض اللَّحْيِ فوق الذقنُ، وقيل : أراد بخِفَّة العارِضَينِ خِفَّةَ اللحية ، وما أراه مناسبا (النهاية : ج 3 ص 212) .
3- .الماضِغان : اُصول اللِّحيَين عند منبت الأضراس (مجمع البحرين : ج 3 ص 1702) .
4- .علل الشرايع : ص 580 ح 11 ، معاني الأخبار : ص 183 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 153 ح 13 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 606 _ 610 ح 842 ، الكافي : ج 8 ص 137 ح 103 عنهم عليهم السلام .
6- .طه : 130.
7- .إرشاد القلوب : ص 199 _ 205 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 30 ح 6 .
8- .ثواب الأعمال : ص 27 ح 1 ، عدّة الداعي : ص 246 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 182 ح 15 .

ص: 213

ب _ بسيار تسبيح گفتن

امام صادق عليه السلام :هر كس صد مرتبه «سبحان اللّه » بگويد ، در آن روز ، برترينِ مردم است ، مگر آن كه كسى ديگر نيز هم اندازه او [سبحان اللّه ] بگويد .

امام صادق عليه السلام_ چون به ايشان گفته شد : از خوش بختى مرد ، اين است كه گونه هايش سبُك باشد (1) _: در اين ، چه خوش بختى اى است؟! خوش بختى ، در اين است كه دو فكّ او به تسبيح گفتن ، سبُك [و جنبان] باشد .

امام صادق عليه السلام :از جمله اندرزهاى خداوند _ تبارك و تعالى _ به عيسى بن مريم عليهماالسلاماين بود كه : «... اى عيسى! بيدار باش و از رحمت من ، نوميد مشو ، و همراه با تسبيحگويان ، مرا تسبيح گوى و با سخنان پاك ، تقديسم كن» .

ب _ بسيار تسبيح گفتنقرآن«پس بر آنچه مى گويند ، شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن، با ستايش پروردگارت ، [ او را ] تسبيح گو . و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز . باشد كه خشنود گردى» .

حديثامام على عليه السلام_ در بيان حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _: خداى متعال فرمود : «... اى احمد! نه هر كه گفت : خدا را دوست دارم مرا دوست دارد ، مگر آن گاه كه خوراكى برگيرد ... و همواره به ياد من بپردازد و پيوسته تسبيح بسيار گويد» .

ثواب الأعمال_ به نقل از يونس بن يعقوب _: به امام صادق عليه السلام گفتم : هر كس صد مرتبه «سبحان اللّه » بگويد ، از آنان است كه خدا را بسيار ياد كرده است؟ فرمود : «آرى» .

.


1- .يعنى «تُنُك ريش» باشد ، نه داراى ريش انبوه .

ص: 214

الإمام الصادق عليه السلام_ في أوصافِ المُؤمِنينَ الكامِلينَ _: فَهُمُ الحَفِيُّ عَيشُهُم ، المُنتَقِلَةُ دِيارُهُم مِن أرضٍ إلى أرضٍ ، الخَميصَةُ بُطُونُهُم مِنَ الصِّيامِ ، الذُّبُلَةُ شِفاهُهُم مِنَ التَّسبيحِ ، العُمشُ (1) العُيونِ مِنَ البُكاءِ . (2)

ج _ التَّسبيحُ مَعَ التَّحميدِالكتاب«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُن مِّنَ السَّ_جِدِينَ * وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» . (3)

راجع : ق : 39 ، الطور : 48 و 49 ، السجدة : 15 ، يونس : 10 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما اُوحِيَ إلَيَّ أن أجمَعَ المالَ وأكونَ مِنَ التّاجِرينَ ، ولكِن اُوحِيَ إلَيَّ أن : «سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُن مِّنَ السَّ_جِدِينَ * وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» في يَومٍ مِئَةَ مَرَّةٍ ، حُطَّت خَطاياهُ وإن كانَت مِثلَ زَبَدِ البَحرِ . (5)

المستدرك على الصحيحين عن أبي طلحة الأنصاري :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» دَخَلَ الجَنَّةَ ، ووَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ . ومَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» مِئَةً ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ حَسَنَةٍ وأربَعا وعِشرينَ حَسَنَةً . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، إذا لا يَهلِكُ مِنّا أحَدٌ ! قالَ : بَلى ، إنَّ أحَدَكُم لَيَجيءُ بِالحَسَناتِ لَو وُضِعَت عَلى جَبَلٍ أثقَلَتهُ ، ثُمَّ تَجيءُ النِّعَمُ فَتَذهَبُ بِتِلكَ ، ثُمَّ يَتَطاوَلُ الرَّبُّ بَعدَ ذلِكَ بِرَحمَتِهِ . (6)

.


1- .العَمَش : ضعف البصر مع سيلان الدمع في أكثر الأوقات (القاموس المحيط : ج 2 ص 280) .
2- .الاُصول الستّة عشر : ص 6 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 351 ح 54 .
3- .الحِجر : 97 _ 99 .
4- .تفسير القرطبي : ج 10 ص 64 ؛ الأمالي للطوسي : ص 531 ح1162 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 47 ح 57 .
5- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2352 ح 6042 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2071 ح 28 .
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 279 ح 7638 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 61 ح 210 .

ص: 215

ج _ تسبيح همراه با تحميد

امام صادق عليه السلام_ در اوصاف مؤمنان كامل _: آنان ، پابرهنه [و درويشانه] مى زيَند ، خانه به دوش اند ، شكم هايشان از روزه دارى خشكيده ، لبانشان از تسبيحگويى تَرَك خورده ، و چشمانشان از گريه [به درگاه خدا] كم سو گشته است .

ج _ تسبيح همراه با تحميدقرآن«و قطعاً مى دانيم كه سينه تو از آنچه مى گويند ، تنگ مى شود . پس با ستايش پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى و از سجده كنندگان باش ، و پروردگارت را پرستش كن تا اين كه مرگ تو فرا رسد» .

ر . ك : ق : آيه 39 ، طور : آيه 48 و 49 ، سجده : آيه 15 ، يونس : آيه 10 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به من وحى نشد كه دارايى گِرد آورم و از بازرگانان شوم ؛ بلكه به من وحى شد كه : «با ستايش پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى و از سجده كنندگان باش، و پروردگارت را پرستش كن تا اين كه مرگ تو فرا رسد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در يك روز صد مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، گناهانش فرو مى ريزند ، هر چند به اندازه كف دريا باشند .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابو طلحه انصارى _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس بگويد : معبودى جز خداى يكتا نيست (لا إله إلّا اللّه ) ، به بهشت مى رود و بهشت بر او واجب مى گردد ، و هر كس يكصد مرتبه بگويد : پاكا خدا ، و ستايش ، او را! ، خداوند برايش هزار و بيست و چهار ثواب مى نويسد» . گفتند : اى پيامبر خدا ! در اين صورت ، هيچ يك از ما هلاك [و جهنّمى ]نخواهد شد! فرمود : «آرى . فردى از شما چندان كار نيك به جاى مى آورد كه اگر بر كوهى نهاده شوند ، آن را گران بار مى كنند ؛ امّا سپس نعمت ها مى آيند و آنها را از بين مى برند ، و سپس بار ديگر ، رحمت خداوند سر بر مى دارد» .

.

ص: 216

مسند ابن حنبل عن ربيعة بن كعب :كُنتُ أخدِمُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأقومُ لَهُ في حَوائِجِهِ نَهاري أجمَعَ ، حَتّى يُصَلِّيَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله العِشاءَ الآخِرَةَ ، فَأَجلِسُ بِبابِهِ إذا دَخَلَ بَيتَهُ ، أقولُ : لَعَلَّها أن تَحدُثَ لِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله حاجَةٌ ، فَما أزالُ أسمَعُهُ يَقولُ صلى الله عليه و آله : سُبحانَ اللّهِ ، سُبحانَ اللّهِ ، سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، حَتّى أمَلَّ فَأَرجِعَ أو تَغلِبَني عَيني ، فَأَرقُدَ . (1)

صحيح مسلم عن أبي ذرّ :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكَ بِأَحَبِّ الكَلامِ إلَى اللّهِ؟ قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ أخبِرني بِأَحَبِّ الكَلامِ إلَى اللّهِ ! فَقالَ : إنَّ أحَبَّ الكَلامِ إلَى اللّهِ : سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قولوا : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ» مِئَةَ مَرَّةٍ ؛ مَن قالَها مَرَّةً كُتِبَت لَهُ عَشرا ، ومَن قالَها عَشرا كُتِبَت لَهُ مِئَةً ، ومَن قالَها مِئَةً كُتِبَت لَهُ ألفا ، ومَن زادَ زادَهُ اللّهُ ، ومَنِ استَغفَرَ غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» كَتَبَ اللّهُ لَهُ ثَلاثَةَ آلافِ حَسَنَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ ثَلاثَةَ آلافِ دَرَجَةٍ ، وخَلَقَ مِنها طائِرا فِي الجَنَّةِ يُسَبِّحُ اللّهَ وكانَ أجرُ تَسبيحِهِ لَهُ . (4)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 571 ح 16579 ، المعجم الكبير : ج 5 ص 57 ح 4576 نحوه .
2- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2093 ح 85 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 576 ح 3593 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 513 ح 3470 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 463 ح 2014 .
4- .ثواب الأعمال : ص 27 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 182 ح 17 .

ص: 217

مسند ابن حنبل_ به نقل از ربيعة بن كعب _: من به پيامبر خدا خدمت مى كردم و تمام روزم را به رفع نيازهاى ايشان مى پرداختم تا آن كه پيامبر خدا ، نماز عشا را مى خواند ، و چون به خانه اش مى رفت ، من جلو در مى نشستم ؛ چرا كه مى گفتم : شايد پيامبر خدا كارى داشته باشد . مى شنيدم كه ايشان ، آن قدر «پاكا او ، پاكا او ، پاكا او و ستايش ، او را! (سبحان اللّه ، سبحان اللّه ، سبحان اللّه و بحمده)» مى گفت كه من ، خسته مى شدم و بر مى گشتم ، يا خواب مرا مى گرفت و مى خوابيدم .

صحيح مسلم_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر خدا فرمود : «آيا تو را از محبوب ترين سخن نزد خداوند آگاه نكنم؟» . گفتم : اى پيامبر خدا ! مرا از محبوب ترين سخن نزد خداوند ، آگاه ساز . فرمود : «محبوب ترين سخن نزد خداوند ، پاكا خدا ، و ستايش ، او را! است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صد بار بگوييد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را!» ، كه هر كس يك بار اين سخن را بگويد ، ده بار برايش نوشته مى شود ، و هر كه ده بار بگويد ، صد بار برايش نوشته مى شود ، و هر كس صد بار بگويد ، هزار بار برايش نوشته مى شود ، و هر كس بيشتر بگويد ، خداوند بيشتر برايش مى نويسد ، و هر كس آمرزش بطلبد ، خداوند او را مى آمرزد .

امام صادق عليه السلام :هر كس بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را! پاكا خداى بزرگ ، و ستايش ، او را!» ، خداوند برايش سه هزار نيكى مى نويسد و سه هزار درجه بالايش مى بَرد ، و از آن [جمله] پرنده اى در بهشت مى آفريند كه خداى را تسبيح گويد و مزد تسبيحش براى آن كس باشد .

.

ص: 218

د _ الحَثُّ عَلى قِراءَةِ المُسَبِّحاتِالإمام الباقر عليه السلام :مَن قَرَأَ المُسَبِّحاتِ (1) كُلَّها قَبلَ أن يَنامَ لَم يَمُت حَتّى يُدرِكَ القائِمَ ، وإن ماتَ كانَ في جِوارِ مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . (2)

سنن أبي داوود عن العرباض بن سارية :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقرَأُ المُسَبِّحاتِ قَبلَ أن يَرقُدَ . وقالَ : إنَّ فيهِنَّ آيَةً أَفضَلَ مِن ألفِ آيَةٍ . (3)

3 / 4بَركاتُ التَّسبيحِالف _ زَوالُ الحُزنِالكتاب«فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» . 4

«وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَ_ضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَ_ادَى فِى الظُّ_لُمَ_تِ أَن لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَ لِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ» . (4)

.


1- .هي سورة الحديد والحشر والصفّ والجمعة والتغابن .
2- .الكافي : ج 2 ص 620 ح 3 ، ثواب الأعمال : ص 146 ح 2 .
3- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 313 ح 5057 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 181 ح 2921 .
4- .الأنبياء : 87 و 88 .

ص: 219

د _ تشويق به خواندن مسبِّحات

3 / 4 بركات تسبيح گفتن

الف _ رفع اندوه

د _ تشويق به خواندن مسبِّحاتامام باقر عليه السلام :هر كس پيش از آن كه بخوابد ، همه مسبّحات (1) را بخواند ، نمى ميرد تا آن كه قائم عليه السلام را درك كند ، و اگر بميرد ، در جوار محمّدِ پيامبر صلى الله عليه و آله خواهد بود .

سنن أبى داوود_ به نقل از عرباض بن ساريه _: پيامبر خدا ، پيش از آن كه به رخت خواب برود ، مسبّحات را مى خوانْد و مى فرمود : «در اين سوره ها آيه اى است كه از هزار آيه برتر است» .

3 / 4بركات تسبيح گفتنالف _ رفع اندوهقرآن«و اگر او (يونس) از زمره تسبيح كنندگان نبود ، قطعاً تا روزى كه برانگيخته مى شوند، در شكم آن [ ماهى ] مى ماند» .

«و «ذو النون» را [ ياد كن ] آن گاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم، تا در [ دل ] تاريكى ها ندا در داد كه: «معبودى جز تو نيست . پاكا تو! راستى كه من از ستمكاران بودم» . پس [ دعاى ] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم، و مؤمنان را [ نيز ] اين چنين نجات مى دهيم» .

.


1- .يعنى سوره هايى كه اوّل آنها «سبّح» يا «يُسبّحُ» است كه عبارت اند از سوره هاى : حديد، حشر ، صف ، جمعه و تغابن .

ص: 220

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَقَد كانَ دُعاءُ أخي يونُسَ عَجَبا أوَّلُهُ تَهليلٌ ، وأواسِطُهُ تَسبيحٌ ، وآخِرُهُ إقرارٌ بِالذَّنبِ : «لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ» . ما دَعا بِهِ مَهمومٌ ولا مَغمومٌ ولا مَكروبٌ ولا مَديونٌ في يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ إلَا استُجيبَ لَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :عَجِبتُ لِمَنِ اغتَمَّ كَيفَ لا يَفزَعُ إلى قَولِهِ تَعالى : «لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنتَ سُبْحَ_نَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّ__لِمِينَ» فَإِنّي سَمِعتُ اللّهَ يَقولُ : «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَ_هُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَ لِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ» . (2)

ب _ زَوالُ الفَقرِالإمام عليّ عليه السلام :مَن سَبَّحَ اللّهَ كُلَّ يَومٍ ثَلاثينَ مَرَّةً ، دَفَعَ اللّهُ عز و جل عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِنَ البَلاءِ؛ أيسَرُهَا الفَقرُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ وبِحَمدِهِ ، سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ» ثَلاثينَ مَرَّةً ، اِستَقبَلَ الغِنى وَاستَدبَرَ الفَقرَ ، وقَرَعَ بابَ الجَنَّةِ . (4)

ج _ غُفرانُ الذُّنوبِالإمام الصادق عليه السلام :مَن صَلّى صَلاةً مَكتوبَةً ، ثُمَّ سَبَّحَ في دُبُرِها ثَلاثينَ مَرَّةً ، لَم يَبقَ عَلى بَدَنِهِ شَيءٌ مِنَ الذُّنوبِ إلّا تَناثَرَ . (5)

.


1- .الفردوس : ج 3 ص 432 ح 5325 ، كنز العمّال : ج 2 ص 121 ح 3428 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 392 ح 5836 ، الخصال : ص 218 ح 43 .
3- .الخصال : ص 505 ح 2 ، روضة الواعظين : ص 499 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 178 ح 9 .
4- .الأمالي للصدوق : ص 355 ح 436 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 177 ح 5 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 345 ح 416 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 21 ح 19 .

ص: 221

ب _ رفع نادارى

ج _ آمرزش گناهان

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعاى برادرم يونس ، [دعايى] شگفت بود : آغازش «لا إله إلّا اللّه » ، ميانش تسبيح خدا ، و پايانش اقرار به گناه بود : «معبودى جز تو نيست . پاكا تو ! راستى كه من از ستمكاران بودم» . هر نگران يا غمناك يا دردمند يا بدهكارى ، سه بار در روز اين دعا را بخواند ، دعايش مستجاب مى شود .

امام صادق عليه السلام :در شگفتم از كسى كه اندوهگين است ، كه چرا به اين سخن خداى متعال پناه نمى برد : «معبودى جز تو نيست . پاكا تو ! راستى كه من از ستمكاران بودم» ؛ چرا كه شنيدم خداوند عز و جل مى فرمايد : «پس [دعاى] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم ، و مؤمنان را [نيز] اين چنين نجات مى دهيم» .

ب _ رفع نادارىامام على عليه السلام :هر كس هر روز ، سى مرتبه خدا را تسبيح بگويد ، خداوند ، هفتاد نوع بلا را از او دفع مى كند كه آسان ترينِ آنها نادارى است .

امام صادق عليه السلام :هر كس سى مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايش ، او را ! پاكا خداوند بزرگ!» ، به توانگرى روى مى آورد و به نادارى پشت مى كند و درِ بهشت را مى كوبد .

ج _ آمرزش گناهانامام صادق عليه السلام :هر كس نماز واجبى را بخواند و سپس در پى آن ، سى مرتبه «سبحان اللّه » بگويد ، همه گناهان از بدن او فرو مى ريزند .

.

ص: 222

د _ الجَنَّةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» غُرِسَت لَهُ نَخلَةٌ فِي الجَنَّةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ موسى عليه السلام : . . . إلهي اُريدُ مِن أشجارِ الجَنَّةِ وثِمارِها . قالَ : ذلِكَ لِمَن سَبَّحَ تَسبيحَةً في لَيلَةِ القَدرِ . (2)

3 / 5أوقاتُ التَّسبيحِالف _ الصَّباحُ وَالمَساءُالكتاب«فَسُبْحَ_نَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ» . (3)

«فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُواْ بُكْرَةً وَ عَشِيًّا» . (4)

«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِبْكَ_رِ» (5) . (6)

راجع : النور : 36 ، الأحزاب : 41 و 42 ، الفتح : 8 و 9 ، آل عمران : 41 ، ص : 18 .

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 511 ح 3464 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 207 ح 10663 .
2- .الإقبال : ج 1 ص 345 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 145 ح 3 .
3- .الروم : 17 و 18 .
4- .مريم : 11 .
5- .أي نزّهه سبحانه مصاحبا لحمده على جميع آلائه ، مستمرّا متواليا بتوالي الأيّام ، أو في كلّ صباح ومساء ، وكونه بالعشيّ والإبكار على المعنى الأوّل من قبيل الكناية . وقيل : المراد به صلاتا الصبح والعصر (الميزان في تفسير القرآن : ج 17 ص 341) .
6- .غافر : 55 .

ص: 223

د _ بهشت

3 / 5 اوقات تسبيح گفتن

الف _ بامداد و شامگاه

د _ بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «پاكا خداى بزرگ ، و ستايش ، او را!» ، يك خرمابُن برايش در بهشت كاشته مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام گفت : ... معبودا ! از درختان و ميوه هاى بهشت مى خواهم . خداوند فرمود : «اينها براى كسى است كه در شب قدر ، تسبيح بگويد» .

3 / 5اوقات تسبيح گفتنالف _ بامداد و شامگاهقرآن«پاكا خدا ، آن گاه كه شب را آغاز مى كنيد و آن گاه كه صبح مى كنيد! و ستايش ، از آنِ اوست در آسمان ها و زمين و شامگاهان و وقتى كه به نيم روز مى رسيد» .

«پس، از محراب ، بر قوم خويش در آمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب ، به نيايش بپردازيد» .

«پس شكيبايى كن كه وعده خدا حق است ، و براى گناهت آمرزش بخواه و به ستايش پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ، ستايشگر باش» .

ر . ك : نور : آيه 36 ، احزاب : آيه 41 و 42 ، فتح : آيه 8 و 9 ، آل عمران : آيه 41 ، ص : آيه 18 .

.

ص: 224

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن سَبَّحَ عِندَ غُروبِ الشَّمسِ سَبعينَ تَسبيحَةً ، غُفِرَ لَهُ سائِرُ عَمَلِهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن قالَ حينَ يُمسي ثَلاثَ مَرّاتٍ : « فَسُبْحَ_نَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ» لَم يَفُتهُ خَيرٌ يَكونُ في تِلكَ اللَّيلَةِ ، وصُرِفَ عَنهُ جَميعُ شَرِّها . ومَن قالَ مِثلَ ذلِكَ حينَ يُصبِحُ ، لَم يَفُتهُ خَيرٌ يَكونُ في ذلِكَ اليَومِ ، وصُرِفَ عَنهُ جَميعُ شَرِّهِ . (2)

ب _ آناءُ اللَّيلِ وأطرافُ النَّهارِالكتاب«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ مِنْ ءَانَاىءِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى» 3 . (3)

راجع : ق : 39 و 40 ، الإنسان : 25 و 26 .

الحديثالخصال عن إسماعيل بن الفضل :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا» ، فَقالَ : فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أن يَقولَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ عَشرَ مَرّاتٍ وقَبلَ غُروبِها عَشرَ مَرّاتٍ : لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ، وهُوَ حَيٌّ لا يَموتُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . قالَ : فَقُلتُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، يُحيي ويُميتُ ، ويُميتُ ويُحيي . فَقالَ : يا هذا ، لا شَكَّ في أنَّ اللّهَ يُحيي ويُميتُ ، ويُميتُ ويُحيي ، ولكِن قُل كَما أقولُ . (4)

.


1- .الفردوس : ج 3 ص 523 ح 5634 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 473 ح 2057 .
2- .ثواب الأعمال : ص 199 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 674 ح 912 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 253 ح 19 .
3- .طه : 130 .
4- .الخصال : ص 452 ح 58 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 250 ح 15 .

ص: 225

ب _ در اوقات شب و كرانه هاى روز

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگام غروب آفتاب ، هفتاد تسبيح بگويد ، همه اعمالش آمرزيده مى شود .

امام على عليه السلام :هر كس زمانى كه شب را مى آغازد ، سه مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، آن گاه كه شب را مى آغازيد و آن گاه كه صبح مى كنيد! و ستايش ، از آنِ اوست در آسمان ها و زمين و در شامگاهان و وقتى كه به نيم روز مى رسيد» ، هيچ خيرى را در آن شب از دست نمى دهد ، و همه بدى هاى (گزندهاى) آن شب ، از او دفع مى شود . و هر كس زمانى كه صبح خود را مى آغازد ، چنين بگويد ، هيچ خيرى را در آن روز از دست نمى دهد و همه بدى هاى (گزندهاى) آن روز نيز از او دفع مى شود .

ب _ در اوقات شب و كرانه هاى روزقرآن«پس بر آنچه مى گويند ، شكيبا باش، و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن، با ستايش پروردگارت ، [ او را ] تسبيح گوى . و پاره اى از ساعات شب و حوالى روز (1) را به نيايش پرداز، باشد كه خشنود گردى» .

ر . ك : ق : آيه 39 و 40 ، انسان : آيه 25 و 26 .

حديثالخصال_ به نقل از اسماعيل بن فضل _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم : «و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن ، با ستايشِ پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى» . فرمود : «بر هر مسلمانى واجب است كه پيش از طلوع آفتاب و نيز پيش از غروب آن ، ده مرتبه بگويد : معبودى جز خدا نيست . يگانه و بى انباز است . پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميراند ، و خود ، زنده ناميراست . خوبى ، همه در دست اوست و او بر هر چيز ، چيره است » . من گفتم : معبودى جز خدا نيست . يگانه و بى انباز است . پادشاهى و ستايش ، از آنِ اوست . زنده مى كند و مى ميراند ، و مى ميراند و زنده مى كند . (2) فرمود : «اى مرد ! شكّى نيست كه خدا ، زنده مى كند و مى ميرانَد ، و مى ميراند و زنده مى كند ؛ امّا چنان بگو كه من مى گويم» .

.


1- .آيا منظور از دو سوى روز ، قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن است ، يا جز اين است؟ سخنان مفسّران درباره آن متفاوت است ، همان گونه كه آنان در باره مراد از «تسبيح» هم اختلاف دارند . تسبيحى كه در آيه آمده ، مطلق است و از جهت لفظى دلالت ندارد كه مراد ، نمازهاى يوميه باشد ، هر چند بسيارى از مفسّران ، اصرار دارند كه مراد از تسبيح ، نماز است . ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج 14 ص 235 و تفسير نمونه : ج 13 ص 337 و ديگر تفاسير .
2- .يعنى «مى ميرانَد و زنده مى كند» را من اضافه كردم .

ص: 226

ج _ إِدبارُ النُّجومِالكتاب«وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ * وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَ_رَ النُّجُومِ» 1 .

.

ص: 227

ج _ پس از فرو شدن ستارگان

ج _ پس از فرو شدن ستارگانقرآن«و در برابر دستور پروردگارت ، شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى ، و هنگامى كه [ از خواب ] بر مى خيزى ، به نيايش پروردگارت تسبيح گوى . و [ نيز ] پاره اى از شب در پىِ فروشدن ستارگان ، تسبيحگوىِ او باش» . 1

.

ص: 228

الحديثالإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : « وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَ_رَ النُّجُومِ» _: هُوَ الوَترُ مِن آخِرِ اللَّيلِ . (1)

د _ الرُّكوعُ وَالسُّجودُتهذيب الأحكام عن عقبة بن عامر الجهني :لَمّا نَزَلَت : «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» قالَ لَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اِجعَلوها في رُكوعِكُم ، فَلَمّا نَزَلَت «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الأعلى» قالَ لَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اِجعَلوها في سُجودِكُم . (2)

الكافي عن أبان بن تغلب :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وهُوَ يُصَلّي ، فَعَدَدتُ لَهُ في الرُّكوعِ وَالسُّجودِ سِتّينَ تَسبيحَةً . (3)

الكافي عن أبي بكر الحضرمي :قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : تَدري أيُّ شَيءٍ حَدُّ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ؟ قُلتُ : لا . قالَ : تُسَبِّحُ فِي الرُّكوعِ ثَلاثَ مَرّاتٍ «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ» ، وفِي السُّجودِ «سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى وبِحَمدِهِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، فَمَن نَقَصَ واحِدَةً نَقَصَ ثُلثَ صَلاتِهِ ، ومَن نَقَصَ ثِنتَينِ نَقَصَ ثُلثَي صَلاتِهِ ، ومَن لَم يُسَبِّح فَلا صَلاةَ لَهُ . (4)

ه _ أدبارُ السُّجودِالكتاب«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ * وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» (5) . (6)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 204 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 134 ح 105 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 313 ح 1273 ، علل الشرايع : ص 333 ح 6 ؛ سنن ابن ماجة : ج 1 ص 287 ح 887 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 318 ح 1280 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 141 ح 17419 .
3- .الكافي : ج 3 ص 329 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 299 ح 1205 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 50 ح 80 .
4- .الكافي : ج 3 ص 329 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 157 ح 615 ، الاستبصار : ج 1 ص 324 ح 1213 .
5- .ق : 39 و 40 .
6- .قوله : «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ ...» أمر بتنزيهه تعالى عمّا يقولون مصاحبا للحمد ، ومحصّله إثبات جميل الفعل له ونفي كلّ نقص وشين عنه تعالى ، والتسبيح قبل طلوع الشمس يقبل الانطباق على صلاة الصبح ، والتسبيح قبل الغروب يقبل الانطباق على صلاة العصر أو عليها وعلى صلاة الظهر ... قوله تعالى : « وَ مِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» أي : ومن الليل فسبّحه فيه ، ويقبل الانطباق على صلاتي المغرب والعشاء ، قوله تعالى : «وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» الأدبار : جمع دبر ؛ وهو ما ينتهي إليه الشيء وبعده ، وكأنّ المراد بأدبار السجود : بعد الصلوات ، فإنّ السجود آخر الركعة من الصلاة فينطبق على التعقيب بعد الصلوات (الميزان في تفسير القرآن : ج 18 ص 360) .

ص: 229

د _ در ركوع و سجود

ه _ در پىِ سجود

حديثامام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداى متعال : «و [نيز] پاره اى از شب و در پىِ فرو شدن ستارگان ، تسبيحگوىِ او باش» _: مقصود ، تك ركعتِ آخر شب است .

د _ در ركوع و سجودتهذيب الأحكام_ به نقل از عقبة بن عامر جُهَنى _: چون «نام پروردگار بزرگت را به پاكى بستاى» نازل شد ، پيامبر خدا به ما فرمود : «آن را در ركوع خود قرار دهيد . و چون «نام پروردگار برترت را به پاكى بستاى» نازل شد ، پيامبر خدا به ما فرمود : «اين را در سجود خود قرار دهيد» .

الكافى_ به نقل از اَبان بن تَغلِب _: بر امام صادق عليه السلام در آمدم . به نماز ايستاده بود . شمردم . ديدم در ركوع و سجود ، شصت تسبيح گفت .

الكافى_ به نقل از ابو بكر حَضرَمى _: امام باقر عليه السلام فرمود : «مى دانى حدّ ركوع و سجود چيست؟» . گفتم : خير . فرمود : «در ركوع ، سه مرتبه مى گويى : پاكا پروردگار بزرگ من ، و ستايش ، او را! و در سجود نيز سه مرتبه مى گويى : پاكا پروردگار برين من ، و ستايش ، او را! . پس هر كه يكى كم بگويد ، يك سومِ نمازش را كم كرده است، و هر كه دو تا را كم بگويد ، دو سومِ نمازش را كم كرده است ، و هر كه اصلاً تسبيح نگويد ، او را نمازى نيست» .

ه _ در پىِ سجودقرآن«و بر آنچه مى گويند ، شكيبايى كن، و پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو شدن آن ، به ستايش پروردگارت ، [او را] تسبيح گوى . و پاره اى از شب و به دنبال سجود [ به صورت تعقيب و نافله ] ، او را تسبيح گوى» . 1

.

ص: 230

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ أَدْبَ_رَ السُّجُودِ» _: هِيَ السُّنَّةُ بَعدَ صَلاةِ المَغرِبِ ، ولا تَدَعها فِي سَفَرٍ ولا حَضَرٍ . (1)

و _ عِندَ القِيامِ مِنَ المَجلِسِالمستدرك على الصحيحين عن عائشة :ما كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقومُ مِن مَجلِسٍ إلّا قالَ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ رَبّي وبِحَمدِكَ ، لا إلهَ إلّا أنتَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ . فَقُلتُ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ما أكثَرَ ما تَقولُ هؤُلاءِ الكَلِماتِ إذا قُمتَ! قالَ : لا يَقولُهُنَّ مِن أحَدٍ حينَ يَقومُ مِن مَجلِسِهِ ، إلّا غُفِرَ لَهُ ما كانَ مِنهُ في ذلِكَ المَجلِسِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :من أرادَ أن يَكتالَ بِالمِكيالِ الأَوفى ، فَليَقُل إذا أرادَ أن يَقومَ مِن مَجلِسِهِ : سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمّا يَصِفونَ ، وسَلامٌ عَلَى المُرسَلينَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (3)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 209 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 87 ح 1 .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 674 ح 1827 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 153 ح 18479 .
3- .الكافي : ج 2 ص 496 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 468 ح 20 .

ص: 231

و _ هنگام برخاستن از مجلس

حديثامام على عليه السلام_ در پاسخ پرسش از اين سخن خداوند عز و جل : «و در پىِ سجود» _: اين [تسبيح گفتن پس از سجود] ، بعد از نماز مغرب ، سنّت است ، و آن را در سفر و غير سفر ، ترك مكن .

و _ هنگام برخاستن از مجلسالمستدرك على الصحيحين_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، از هيچ مجلسى بر نمى خاست ، مگر آن كه مى گفت : «پاكا تو _ اى خداوند و اى پروردگار من _ و ستايش ، تو را! معبودى جز تو نيست . از تو آمرزش مى طلبم و به درگاهت توبه مى آورم» . من به ايشان گفتم : اى پيامبر خدا ! چه بسيار اين كلمات را هنگام برخاستن از جا مى گويى! فرمود : «هر كس هنگامى كه از جايش بر مى خيزد ، اين كلمات را بگويد ، هر خطايى كه از او در آن مجلس سر زده است ، آمرزيده مى شود» .

امام باقر عليه السلام :هر كه مى خواهد كه با پيمانه پُر [مزد] بگيرد ، هر گاه خواست از جاى خود بلند شود ، بگويد : «پاكا پروردگار تو ، پروردگار عزّت ، از آنچه در وصف او مى گويند ! و درود بر فرستادگان [الهى] ! و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

.

ص: 232

ز _ عِندَ الهُبوطِ فِي السَّفَرِالإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في سَفَرِهِ إذا هَبَطَ سَبَّحَ ، وإذا صَعِدَ كَبَّرَ . (1)

ح _ عِندَ دُخولِ السّوقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :السّوقُ دارُ سَهوٍ وغَفلَةٍ ، فَمَن سَبَّحَ فيها تَسبيحَةً كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها ألفَ ألفِ حَسَنَةٍ ، ومَن قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» كانَ في جِوارِ اللّهِ حَتّى يُمسِيَ . (2)

ط _ عِندَ سِماعِ الرَّعدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا سَمِعتُمُ الرَّعدَ فَسَبِّحوا ولا تُكَبِّروا . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ كانَ إذا سَمِعَ الرَّعدَ قالَ _: سُبحانَ مَن سَبَّحتَ لَهُ . (4)

تفسير العيّاشي عن يونس بن عبد الرحمن عن داوود :كُنّا عِندَهُ[ عليه السلام ] فَارتَعَدَتِ السَّماءُ فَقالَ هُوَ : سُبحانَ مَن يُسَبِّحُ لَهُ الرَّعدُ بِحَمدِهِ ، وَالمَلائِكَةُ مِن خيفَتِهِ (5) . (6)

3 / 6التَّسبيحاتُ الأربَعَةُالف _ الحَثُّ عَلَى التَّسبيحاتِالمعجم الكبير عن عمران بن الحصين :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أما يَستَطيعُ أحَدُكُم أن يَعمَلَ كُلَّ يَومٍ مِثلَ اُحُدٍ عَمَلاً؟ قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَن يَستَطيعُ أن يَعمَلَ كُلَّ يَومٍ مِثلَ اُحُدٍ عَمَلاً؟! قالَ : كُلُّكُم يَستَطيعُهُ . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، ماذا؟ قالَ : «سُبحانَ اللّهِ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ ، و«لا إلهَ إلَا اللّهُ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ ، و«الحَمدُ للّهِِ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ ، و«اللّهُ أكبَرُ» أعظَمُ مِن اُحُدٍ . (7)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 287 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 273 ح 2420 .
2- .الفردوس : ج 2 ص 344 ح 3557 ، كنزالعمّال : ج 4 ص 28 ح 9330 .
3- .كنزالعمّال : ج 6 ص 156 ح 15208 نقلاً عن أبي داوود في مراسيله .
4- .كنزالعمّال : ج 6 ص 170 ح 15238 نقلاً عن ابن جرير .
5- .تضمين للآية 13 من سورة الرّعد .
6- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 207 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 348 ح 4 .
7- .المعجم الكبير : ج 18 ص 175 ح 398 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 470 ح 2046 .

ص: 233

ز _ هنگام پايين رفتن از سرازيرى

ح _ هنگام در آمدن به بازار

ط _ هنگام شنيدن رعد

3 / 6 تسبيحات چهارگانه

الف _ تشويق به گفتن تسبيحات چهارگانه

ز _ هنگام پايين رفتن از سرازيرىامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در سفرش هرگاه از سرازيرى پايين مى رفت ، تسبيح مى گفت و هر گاه بر بلندى بالا مى رفت ، تكبير مى گفت .

ح _ هنگام در آمدن به بازارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بازار ، سراى فراموشى و غفلت است . پس ، هر كه در آن يك تسبيح بگويد ، خداوند در برابر آن ، برايش هزار هزار ثواب مى نويسد ، و هر كه بگويد : «هيچ توش و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، تا شب در پناه خداوند خواهد بود .

ط _ هنگام شنيدن رعدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه صداى رعد شنيديد ، تسبيح بگوييد و تكبير نگوييد .

امام على عليه السلام_ هر گاه صداى رعد مى شنيد ، مى گفت _: پاكا آن كه تو [اى رعد] او را به پاكى ستودى !

تفسير العيّاشى_ به نقل از يونس بن عبد الرحمان ، از داوود _: نزد ايشان (امام صادق عليه السلام ) نشسته بوديم كه آسمان ، غُرّش كرد . فرمود : «پاكا آن خدايى كه رعد و فرشتگان ، از ترس او ، تسبيح و ستايشش مى كنند!» . (1)

3 / 6تسبيحات چهارگانهالف _ تشويق به گفتن تسبيحات چهارگانهالمعجم الكبير_ به نقل از عمران بن حصين _: پيامبر خدا فرمود : «آيا هر يك از شما نمى تواند هر روز ، عملى به بزرگى [كوه] اُحُد انجام دهد؟» . گفتند : اى پيامبر خدا ! چه كسى مى تواند هر روز عملى به اندازه اُحُد انجام دهد؟! فرمود : «همه شما مى توانيد» . گفتند : چگونه ، اى پيامبر خدا ؟! فرمود : « پاكا خدا! ، بزرگ تر از اُحُد است . معبودى جز خدا نيست ، بزرگ تر از اُحُد است . ستايش ، خداى را ، بزرگ تر از اُحُد است ، و خدا بزرگ تر است ، بزرگ تر از اُحُد است .

.


1- .مضمون آيه 13 از سوره رعد است .

ص: 234

سنن الترمذي عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا مَرَرتُم بِرِياضِ الجَنَّةِ فَارتَعُوا . (1) قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ وما رِياضُ الجَنَّةِ؟ قالَ : المَساجِدُ . قُلتُ : ومَا الرَّتعُ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (2)

الإمام العسكريّ عليه السلام :يَجِبُ (3) عَلَى المُسافِرِ أن يَقولَ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ يُقَصِّرُ فِيها : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكبَرُ» ثَلاثينَ مَرَّةً ؛ لِتَمامِ الصَّلاةِ . (4)

ب _ فَضلُ التَّسبيحاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ الكَلامِ أربَعٌ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكبَرُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما سَبَّحتُ ولا سَبَّحَ الأَنبِياءُ قَبلي بِأَفضَلَ مِن : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (6)

.


1- .الرَّتْع : التنعُّم. أراد برياض الجنّة ذكر اللّه ، وشبّه الخوض فيه بالرتع في الخِصْب (النهاية : ج 2 ص 194) .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 532 ح 3509 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 651 ح 20739 .
3- .قوله : «يجب» يريد به شدّة الاستحباب (المعتبر : ج 2 ص 484) .
4- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 230 ح 594 .
5- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2459 ح 6302 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1253 ح 3811 .
6- .الفردوس : ج 4 ص 70 ح 6219 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 464 ح 2015 .

ص: 235

ب _ فضيلت تسبيحات چهارگانه

سنن الترمذى_ به نقل از ابو هريره _: پيامبر خدا فرمود : «چون بر باغ هاى بهشت گذشتيد ، بچريد» . گفتم : اى پيامبر خدا ! باغ هاى بهشت كدام اند ؟ فرمود : «مسجدها» . گفتم : چريدن چيست ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «[گفتنِ] پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است» .

امام عسكرى عليه السلام :بر مسافر است (1) كه در پىِ هر نمازى كه شكسته مى خوانَد ، براى آن كه نماز كامل شود ، سى مرتبه بگويد : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است» .

ب _ فضيلت تسبيحات چهارگانهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين سخنان ، اين چهار كلمه است : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نه من و نه پيامبرانِ پيش از من ، خداوند را به تسبيحى برتر از «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» ، تسبيح نگفته ايم.

.


1- .يعنى مستحبّ مؤكّد است .

ص: 236

عنه صلى الله عليه و آله :لَأَن أقولَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» أحَبُّ إلَيَّ مِمّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :خَمسٌ ما أثقَلَهُنَّ فِي الميزانِ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، وَالوَلَدُ الصّالِحُ يُتَوَفّى لِمُسلِمٍ فَيَصبِرُ ويَحتَسِبُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» قالَ اللّهٌ : أسلَمَ عَبدي وَاستَسلَمَ . (3)

علل الشرايع :رُوِيَ عَنِ الصّادِقِ عليه السلام أنَّهُ سُئِلَ : لِمَ سُمِّيَتِ الكَعبَةُ كَعبَةً؟ قالَ : لِأَنَّها مُرَبَّعَةٌ . فَقيلَ لَهُ : وَلِمَ صارَت مُرَبَّعَةً؟ قال : لِأَنَّها بِحِذاءِ البَيتِ المَعمورِ وهُوَ مُرَبَّعٌ . فَقيلَ لَهُ : وَلِمَ صارَ البَيتُ المَعمورُ مُرَبَّعا؟ قالَ : لِأَنَّهُ بِحِذاءِ العَرشِ وهُوَ مُرَبَّعٌ . فَقِيلَ لَهُ : وَلِمَ صارَ العَرشُ مُرَبَّعا؟ قالَ : لِأَنَّ الكَلِماتِ الَّتي بُنِيَ عَلَيها الإِسلامُ أربَعٌ ، وهِيَ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ . (4)

ج _ بَرَكاتُ التَّسبيحاتِسنن ابن ماجة عن أبي الدرداء :قالَ لي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : عَلَيكَ بِ «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّها _ يَعني _ يَحطُطنَ الخَطايا كَما تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَها . (5)

.


1- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2072 ح 32 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 578 ح 3597 .
2- .الخصال : ص 267 ح 1 ؛ مسند ابن حنبل : ج 5 ص 320 ح 15662 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 681 ح 1850 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 468 ح 2036 .
4- .علل الشرايع : ص 398 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 58 ص 5 ح 2 .
5- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1253 ح 3813 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 462 ح 2004 وفيه «فإنَّهُنَّ» بدل «فإنَّها يعني» .

ص: 237

ج _ بركات تسبيحات چهارگانه

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گفتن «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» ، نزد من محبوب تر از تمام آن چيزى است كه خورشيد بر آن طلوع مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پنج چيز است كه در ترازو[ى اعمال] بسى سنگينى مى كند : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و فرزند شايسته اى كه از مسلمانى بميرد و او شكيب ورزد و در راه خدا حساب كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ، و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، خداوند مى فرمايد : «بنده ام تسليم شد و گردن نهاد» .

علل الشرائع :روايت شده است كه از امام صادق عليه السلام سؤال شد : چرا كعبه را كعبه ناميده اند؟ فرمود : «چون چهارگوش است» . گفته شد : چرا چهارگوش ساخته شده است؟ فرمود : «چون رو به روى بيت المعمور است و بيت المعمور ، چهارگوش است» . گفته شد : چرا بيت المعمور ، چهارگوش شده است ؟ فرمود : «چون كلماتى كه اسلام بر آنها بنا شده ، چهار تاست و آنها عبارت اند از : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است » .

ج _ بركات تسبيحات چهارگانهسنن ابن ماجة_ به نقل از ابو درداء _: پيامبر خدا به من فرمود : «بر تو باد گفتنِ پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ؛ زيرا اينها گناهان را مى ريزند ، آن سان كه برگ هاى درخت مى ريزند» .

.

ص: 238

الإمام الباقر عليه السلام :مَرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِرَجُلٍ يَغرِسُ غَرسا في حائِطٍ لَهُ ، فَوَقَفَ لَهُ وقالَ : ألا أدُلُّكَ عَلى غَرسٍ أثبَتَ أصلاً ، وأسرَعَ إيناعا ، وأطيَبَ ثَمَرا وأبقى؟ قالَ : بَلى ، فَدُلَّني يا رَسولَ اللّهِ ! فَقالَ : إذا أصبَحتَ وأمسيَتَ فَقُل : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّ لَكَ إن قُلتَهُ بِكُلِّ تَسبيحَةٍ عَشرَ شَجَراتٍ فِي الجَنَّةِ مِن أنواعِ الفاكِهَةِ ، وهُنَّ مِنَ الباقِياتِ الصّالِحاتِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَمّا اُسرِيَ بي إلَى السَّماءِ ، دَخَلَتُ الجَنَّةَ فَرَأَيتُ فيها قِيعانا يَقَقا (2) مِن مِسكٍ ، ورَأَيتُ فيها مَلائِكَةً يَبنونَ لَبِنَةً مِن ذَهَبٍ ولَبِنَةً مِن فِضَّةٍ ورُبَّما أمسَكوا . فَقُلتُ لَهُم : ما لَكُم رُبَّما بَنَيتُم ورُبَّما أمسَكتُم؟ قالوا : حَتّى تَأتِيَنَا النَّفَقَةُ . قُلتُ : وما نَفَقَتُكُم؟ قالوا : قَولُ المُؤمِنِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» ؛ فَإِذا قالَهُنَّ بَنَينا ، وإذا سَكَتَ وأمسَكَ أمسَكنا . (3)

د _ بَقاءُ التَّسبيحاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِن قَولِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ »؛ فَإِنَّهُنَّ يَأتينَ يَومَ القِيامَةِ لَهُنَّ مُقَدَّماتٌ ومُؤَخَّراتٌ ومُعَقِّباتٌ ، وهُنَّ الباقِياتُ الصّالِحاتُ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 506 ح 4 ، المحاسن : ج 1 ص 107 ح 92 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 257 ح 27 .
2- .اليَقَقُ : المتناهي في البياض (النهاية : ج 5 ص 299) .
3- .الأمالي للطوسي : ص 474 ح 1035 ، تفسير القمّي : ج 2 ص 53 وج 1 ص 21 .
4- .ثواب الأعمال : ص 23 ح 1 وص 26 ح 2 ؛ شُعب الإيمان : ج 1 ص 426 ح 607 نحوه .

ص: 239

د _ ماندگارىِ تسبيحات چهارگانه

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا بر مردى كه در بوستانش مشغول نهالكارى بود ، گذشت . ايستاد و فرمود : «آيا تو را به نهالى ره نمون نشوم كه ريشه اش استوارتر است و زودتر به بار مى نشيند و ميوه اش خوش تر و ماندگارتر است؟» . مرد گفت : چرا ، راه نمايى ام كن ، اى پيامبر خدا! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چون صبح و شب خود را آغاز كردى ، بگو : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است ؛ چرا كه اگر اينها را بگويى ، براى هر تسبيحى ، ده درخت از انواع ميوه ها در بهشت برايت خواهد بود ، و اينها كارهاى نيكِ ماندگارند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شبى كه به معراج برده شدم ، به بهشت در آمدم و در آن ، دشت هايى بسيار سپيد از مُشك ديدم ، و در آن دشت ها فرشتگانى را ديدم كه خشتى از زر و خشتى از سيم بر هم مى نهند ، و گاه دست از كار مى كِشند . به آنان گفتم : «از چه رو ، گاه مى سازيد و گاه مى ايستيد؟» . گفتند : تا اين كه هزينه به ما برسد . گفتم : «هزينه تان چيست؟» . گفتند : اين سخن مؤمن : «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» . هر گاه اينها را بگويد ، ما مشغول ساختن مى شويم ، و چون ساكت شود و از گفتنْ باز ايستد ، ما نيز [از ساختن] باز مى ايستيم .

د _ ماندگارىِ تسبيحات چهارگانهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جمله «پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است» را بسيار بگوييد ؛ زيرا در روز قيامت ، اين كلمات [چونان لشكرى] با مقدّمه و مؤخّره و دنباله مى آيند ؛ و اينها ماندگارهاى نيك اند .

.

ص: 240

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ لِأَصحابِهِ ذاتَ يَومٍ : أرَأَيتُم لَو جَمَعتُم ما عِندَكُم مِنَ الثِّيابِ وَالآنِيَةِ ، ثُمَّ وَضَعتُم بَعضَهُ عَلى بَعضٍ أكُنتُم تَرَونَهُ يَبلُغُ (1) السَّماءَ؟ قالوا : لا يا رَسولَ اللّهِ ، قالَ : ألا أدُلُّكُم عَلى شَيءٍ أصلُهُ فِي الأَرضِ وفَرعُهُ فِي السَّماءِ ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ! قالَ : يَقولُ أحَدُكُم إذا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ الفَريضَةِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» ثَلاثينَ مَرَّةً ؛ فَإِنَّ أصلَهُنَّ فِي الأَرضِ وفَرعَهُنَّ فِي السَّماءِ ، وهُنَّ يَدفَعنَ الهَدمَ ، وَالحَرقَ ، وَالغَرَقَ ، وَالتَّرَدِّيَ فِي البِئرِ ، وأكلَ السَّبُعِ ، ومِيتَةَ السَّوءِ ، وَالبَلِيَّةَ الَّتي تَنزِلُ مِنَ السَّماءِ عَلَى العَبدِ في ذلِكَ اليَومِ ، وهُنَّ الباقِياتُ . (2)

3 / 7تَسبيحُ فاطِمَةَالف _ فَضلُ تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلامالإمام الباقر عليه السلام :ما عُبِدَ اللّهُ بِشَيءٍ مِنَ التَّحميدِ أفضَلَ مِن تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام ، ولَو كانَ شَيءٌ أفضَلَ مِنهُ لَنَحَلَهُ (3) رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فاطِمَةَ عليهاالسلام . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِأَبي هارونَ المَكفوفِ _: يا أبا هارونَ ، إنّا نَأمُرُ صِبيانَنا بِتَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام كَما نَأمُرُهُم بِالصَّلاةِ ، فَالزَمهُ ؛ فَإِنَّهُ لَم يَلزَمهُ عَبدٌ فَشَقِيَ . (5)

.


1- .في المصدر : «تبلغ» ، والتصويب من المصادر الاُخرى .
2- .ثواب الأعمال : ص 26 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 107 ح 406 نحوه .
3- .نَحَلْته : أعطيته شيئا من غير عِوَض بِطِيب نَفْس (المصباح المنير : ص 595) .
4- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 14 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 105 ح 398 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 64 ح 56 .
5- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 13 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 105 ح 397 ، ثواب الأعمال : ص 196 ح 1 .

ص: 241

3 / 7 تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

الف _ فضيلت تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، روزى به يارانش فرمود : «به نظر شما ، اگر آنچه از پوشاك و ظروف داريد ، گِرد آوريد و سپس هر يك از آنها را بر روى ديگرى بگذاريد ، آيا فكر مى كنيد به آسمان برسد؟» . گفتند : خير ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «آيا شما را به چيزى ره نمون نشوم كه ريشه اش در زمين و شاخسارش در آسمان است؟» . گفتند : چرا ، اى پيامبر خدا! فرمود : «هر يك از شما پس از به جا آوردن نماز واجبش ، سى مرتبه بگويد : پاكا خدا ، و ستايشْ خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا بزرگ تر است . ريشه اينها در زمين و شاخسارشان در آسمان است . اينها از رفتن زيرِ آوار ، و سوخته شدن ، و غرق شدن ، و افتادن در چاه ، و طعمه درنده شدن ، و مرگ دل خراش ، و بلايى كه در آن روز از آسمان بر بنده نازل مى شود ، جلوگيرى مى كنند . اينها همان ماندگارهايند» .

3 / 7تسبيحات فاطمهالف _ فضيلت تسبيحات فاطمه عليهاالسلامامام باقر عليه السلام :خداوند به ستايشى برتر از تسبيح فاطمه عليهاالسلام عبادت نشده است ، و اگر چيزى برتر از آن وجود داشت ، بى گمان ، پيامبر خدا آن را به فاطمه عليهاالسلامپيشكش مى كرد .

امام صادق عليه السلام_ به ابو هارون مكفوف _: اى ابو هارون ! ما كودكان خود را ، همچنان كه به خواندن نماز فرمان مى دهيم ، به خواندن تسبيحات فاطمه عليهاالسلامفرمان مى دهيم . پس به آن ، چنگ در زن ؛ زيرا هر بنده اى به آن چنگ زند ، بدبخت نمى شود .

.

ص: 242

عنه عليه السلام :تَسبيحُ فاطِمَةَ عليهاالسلام مِن ذِكرِ اللّهِ الكَثيرِ الَّذي قالَ اللّهُ عز و جل: «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ» (1) . (2)

عنه عليه السلام :مَن سَبَّحَ تَسبيحَ فاطِمَةَ عليهاالسلام في دُبُرِ المَكتوبَةِ مِن قَبلِ أن يَبسُطَ رِجلَيهِ ، أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ . (3)

عنه عليه السلام :مَن سَبَّحَ اللّهَ في دُبُرِ الفَريضَةِ تَسبيحَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام المِئَةَ مَرَّةٍ ، وأتبَعَها بِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (4)

عنه عليه السلام :تَسبيحُ فاطِمَةَ عليهاالسلام في كُلِّ يَومٍ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ ، أحَبُّ إلَيَّ مِن صَلاةِ ألفِ رَكعَةٍ في كُلِّ يَومٍ . (5)

راجع : ص 48 (من يعدّ كثير الذكر) .

ب _ بَدءُ تَشريعِهِالإمام عليّ عليه السلام_ لِرَجُلٍ مِن بَني سَعدٍ _: ألا اُحَدِّثُكَ عَنِّي وعَن فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليهاالسلام؟ إنَّها كانَت عِندي فَاستَقَت بِالقِربَةِ حَتّى أثَّرَ في صَدرِها ، وطَحَنَت بِالرَّحى حَتّى مَجَلَت يَداها ، وكَسَحَتِ البَيتَ حَتَّى اغبَرَّت ثِيابُها ، وأوقَدَت تَحتَ القِدرِ حَتّى دَكِنَت (6) ثِيابُها ، فَأَصابَها مِن ذلِكَ ضُرٌّ شَديدٌ . فَقُلتُ لَها : لَو أتَيتِ أباكِ فَسَأَلتِهِ خادِما يَكفيكِ حَرَّ (7) ما أنتِ فيهِ مِن هذَا العَمَلِ . فَأَتَتِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَوَجَدَت عِندَهُ حُدّاثا (8) فَاستَحيَت فَانصَرَفَت ، فَعَلِمَ صلى الله عليه و آله أنَّها قَد جاءَت لِحاجَةٍ ، فَغَدا عَلَينا . . . ثُمَّ قالَ : يا فاطِمَةُ ما كانَت حاجَتُكِ أمسِ عِندَ مُحَمَّدٍ؟... فَقُلتُ : أنَا وَاللّهِ اُخبِرُك يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّهَا استَقَت بِالقِرَبةِ حَتّى أَثَّرَ في صَدرِها ، وجَرَّت بِالرَّحى حَتّى مَجَلَت يَداها ، وكَسَحَتِ البَيتَ حَتَّى اغبَرَّت ثِيابُها ، وأوقَدَت تَحتَ القِدرِ حَتّى دَكِنَت ثِيابُها ، فَقُلتُ لَها : لَو أتَيتِ أباكِ فَسَأَلتِهِ خادِما يَكفيكِ حَرَّ ما أنتَ فِيهِ مِن هذَا العَمَلِ! قالَ : أفَلا اُعَلِّمُكُما ما هُوَ خَيرٌ لَكُما مِنَ الخادِمِ؟ إذا أخَذتُما مَنامَكُما فَكَبِّرا أربَعا وثَلاثينَ تَكبِيرَةً ، وسَبِّحا ثَلاثا وثَلاثينَ تَسبيحَةً ، وَاحمَدا ثَلاثا وثَلاثينَ تَحميدَةً . (9)

.


1- .البقرة : 152.
2- .معاني الأخبار : ص 194 ح 5 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 67 ح 122 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 155 ح 19 .
3- .فلاح السائل : ص 297 ح 194 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 332 ح 13 .
4- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 7 ، المحاسن : ج 1 ص 106 ح 87 وزاد فيه «قبل أن يثني رجليه» بعد «الفريضة» .
5- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 15 ، ثواب الأعمال : ص 196 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 331 ح 9 .
6- .دَكِنَ الثوبُ : إذا اتّسخ واغبرّ لَونُه (النهاية : ج 2 ص 128 «دكن») .
7- .الحارّ مِن العَمَل : شاقُّه وشديده (القاموس المحيط : ج 2 ص 8) .
8- .حدّاثا : أي جماعة يتحدّثون ، وهو جمع على غير قياس (النهاية : ج 1 ص 350 ) .
9- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 320 ح 947 ؛ سنن أبي داوود : ج 3 ص 150 ح 2988 .

ص: 243

ب _ آغاز تشريع تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

امام صادق عليه السلام :تسبيح فاطمه عليهاالسلام از جمله ياد بسيار خداست كه خداوند عز و جلفرموده : «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم» .

امام صادق عليه السلام :هر كس پس از اتمام نماز واجب ، پيش از آن كه پاهايش را بگشايد [و از حالت دو زانو خارج شود] ، تسبيحات فاطمه عليهاالسلام را بگويد ، خداوند ، بهشت را بر او واجب مى گرداند .

امام صادق عليه السلام :هر كس در تعقيبات نماز واجب ، صد مرتبه تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلامرا بخواند و در پى آن ، «لا إله إلّا اللّه » بگويد ، خداوندْ او را مى آمرزد .

امام صادق عليه السلام :گفتن تسبيحات فاطمه عليهاالسلام در هر روز پس از هر نمازى ، نزد من محبوب تر از خواندن هزار ركعت نماز در هر روز است .

ر . ك : ص 49 (كسانى كه بسيار يادكننده خدا به شماره مى آيند) .

ب _ آغاز تشريع تسبيحات فاطمه عليهاالسلامامام على عليه السلام_ به مردى از بنى سعد _: آيا از خودم و از فاطمه زهرا برايت نگويم؟ زمانى كه فاطمه عليهاالسلام در خانه من بود ، آن قدر با مشكْ آب كشيد كه بر سينه اش رد انداخت ، و چندان دستاس كرد كه دستانش تاول زد ، و از بس خانه را جارو كرد ، جامه هايش گردآلود شده بود ، و چندان ديگدان برافروخت كه لباس هايش سياه شده بود . و از اين كارها رنج و گزند شديدى به او رسيد . من به او گفتم : كاش نزد پدر خويش شوى و از او خدمتكارى بخواهى تا از رنج اين همه كار بياسايى ! او نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت . ديد عدّه اى خدمت ايشان نشسته اند و گفتگو مى كنند . شرم كرد و برگشت . پيامبر صلى الله عليه و آله دانست كه او براى كارى آمده است . صبح روز بعد ، نزد ما آمد ... . سپس فرمود : «اى فاطمه ! ديروز تو را با محمّد چه كار بود؟» . من گفتم : اى پيامبر خدا ! من به شما مى گويم . او از بس با مشكْ آب كشيده ، بر سينه اش رد انداخته است و از بس دستاسْ چرخانده ، دستانش تاول زده است و از بس خانه جارو كرده ، جامه هايش گردآلود گشته و از بس زير ديگْ آتش افروخته ، جامه هايش سياه شده است . من به او گفتم : كاش نزد پدر خويش شَوى و از او خدمتكارى بخواهى تا از رنج اين همه كار ، بياسايى! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «مى خواهيد چيزى به شما بياموزم كه از خدمتكار برايتان بهتر است؟ هر گاه به بستر خواب رفتيد ، سى و چهار اللّه أكبر بگوييد و سى و سه سبحان اللّه و سى و سه الحمد للّه » .

.

ص: 244

ج _ كَيفِيَّتُهُالكافي عن محمّد بن عذافر :دَخَلتُ مَعَ أبي عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَسَأَلَهُ أبي عَن تَسبيحِ فاطِمَةَ عليهاالسلام . فَقالَ : «اللّهُ أكبَرُ» حَتّى أحصاها أربَعا وثَلاثينَ مَرَّةً ، ثُمَّ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» حَتّى بَلَغَ سَبعا وسِتِّينَ ، ثُمَّ قالَ : «سُبحانَ اللّهِ» حَتّى بَلَغَ مِئَةً ، يُحصيها بِيَدِهِ جُملَةً واحِدَةً . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :في تَسبيحِ فاطِمَةَ صَلَّى اللّهُ عَلَيها ، يُبدَأُ بِالتَّكبيرِ أربَعا وثَلاثينَ ، ثُمَّ التَّحميدِ ثَلاثا وثَلاثينَ ، ثُمَّ التَّسبيحِ ثَلاثا وثَلاثينَ . (2)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 105 ح 400 ، المحاسن : ج 1 ص 106 ح 88 .
2- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 9 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 106 ح 401 وليس فيه «في تسبيح فاطمة عليهاالسلام» .

ص: 245

ج _ چگونگى تسبيحات فاطمه عليهاالسلام

ج _ چگونگى تسبيحات فاطمه عليهاالسلامالكافى_ به نقل از محمّد بن عذافر _: با پدرم خدمت امام صادق عليه السلام رسيديم . پدرم از ايشان در باره تسبيحات فاطمه عليهاالسلام پرسيد . فرمود : «اللّه أكبر» و سى و چهار مرتبه آن را گفت . سپس فرمود : «الحمد للّه » تا رسيد به شصت و هفت مرتبه . سپس فرمود : «سبحان اللّه » تا به صد رسيد ، و اينها را با دستش يكى يكى مى شمرد .

امام صادق عليه السلام_ در باره تسبيحات فاطمه عليهاالسلام _: با سى و چهار «اللّه أكبر» آغاز مى شود ، سپس سى و سه «الحمد للّه » گفته مى شود ، و بعد ، سى و سه «سبحان اللّه » .

.

ص: 246

الكافي :عَن مُحَمَّدِ بنِ جَعفَرٍ عَمَّن ذَكَرَهُ عَن أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام أنَّهُ كانَ يُسَبِّحُ تَسبيحَ فاطِمَةَ صَلَّى اللّهُ عَلَيها ، فَيَصِلُهُ ولا يَقطَعُهُ . (1)

3 / 8تَسبيحُ المَوجوداتِالف _ ما يَدُلُّ عَلى تَسبيحِ المَلائِكَةِالكتاب«وَ تَرَى الْمَلَ_ئِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» . (2)

«تَكَادُ السَّمَ_وَ تُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَ_ئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِى الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» . (3)

راجع : فصّلت : 38 ، الأعراف : 206 ، الأنبياء : 19 و 20 ، الصافّات : 165 و 166 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :رَبُّنا تَبارَكَ وتَعالَى اسمُهُ إذا قَضى أمرا سَبَّحَ حَمَلَةُ العَرشِ ، ثُمَّ سَبَّحَ أهلُ السَّماءِ الَّذينَ يَلونَهُم ، حَتّى يَبلُغَ التَّسبيحُ أهلَ هذِهِ السَّماءِ الدُّنيا . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةٍ يَذكُرُ فيها خَلقَ المَلائِكَةِ _: ثُمَّ فَتَقَ ما بَينَ السَّماواتِ العُلى ، فَمَلَأَهُنَّ أطوارا مِن مَلائِكَتِهِ ، مِنهُم سُجودٌ لا يَركَعونَ ، ورُكوعٌ لا يَنتَصِبونَ ، وصافّونَ لا يَتَزايَلونَ ، ومُسَبِّحونَ لا يَسأَمونَ . (5)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 342 ح 12 .
2- .الزمر : 75 .
3- .الشورى : 5 .
4- .صحيح مسلم : ج 4 ص 1751 ح 124 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 362 ح 3224 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 1 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 177 ح 136 .

ص: 247

3 / 8 تسبيحگويى موجودات

الف _ تسبيحگويى فرشتگان

الكافى_ به نقل از محمّد بن جعفر ، از كسى ديگر كه نامش را برد _: امام صادق عليه السلام تسبيحات فاطمه را _ كه درود خدا بر او باد _ [زياد] مى گفت و [هر وقت آن را شروع مى كرد] تا به پايان نبرده قطع نمى كرد .

3 / 8تسبيحگويى موجوداتالف _ تسبيحگويى فرشتگانقرآن«و فرشتگان را مى بينى كه پيرامون عرش به ستايش پروردگارِ خود تسبيح مى گويند»» .

«چيزى نمانده كه آسمان ها از فرازشان بشكافند و [ حال آن كه ] فرشتگان به سپاس پروردگارشان تسبيح مى گويند و براى كسانى كه در زمين هستند آمرزش مى طلبند. آگاه باش، در حقيقت خداست كه آمرزنده مهربان است» .

ر . ك : فصلت : آيه 38 ، اعراف : آيه 206 ، انبيا : آيه 19 و 20 ، صافات : آيه 165 و 166 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پروردگار ما _ كه نامش خجسته و بلند است _ ، هر گاه به كارى فرمان دهد ، حاملان عرش ، تسبيح مى گويند . سپس آسمانيان فرودستِ آنان ، تسبيح مى گويند ، تا برسد به تسبيحگويى ساكنان اين آسمان زيرين .

امام على عليه السلام_ در سخنرانى اى كه در آن از آفرينش فرشتگان ياد مى كند _: سپس ميان آسمان هاى بلند ، فاصله انداخت و آن فاصله ها را از فرشتگانِ گونه گون ، آكَنْده ساخت : گروهى همواره در سجده اند و ركوع نمى كنند ، گروهى پيوسته در ركوع اند و راست نمى شوند ، گروهى همواره صف كشيده اند و از جاى خود ، تكان نمى خورند ، و گروهى پيوسته تسبيح مى گويند و خسته نمى شوند .

.

ص: 248

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الصَّلاةِ عَلى حَمَلَةِ العَرشِ _: فَصَلِّ عَلَيهِم ، وعَلَى المَلائِكَةِ الَّذينَ مِن دونِهِم ؛ مِن سُكّانِ سَماواتِكَ ، وأَهلِ الأَمانَةِ عَلى رِسالاتِكَ ، وَالَّذينَ لا تَدخُلُهُم سَأَمَةٌ مِن دُؤوبٍ ، ولا إعياءٌ مِن لُغوبٍ ، ولا فُتورٌ ، ولا تَشغَلُهُم عَن تَسبيحِكَ الشَّهَواتُ . (1)

ب _ ما يَدُلُّ عَلى تَسبيحِ كُلِّ حَيٍّالكتاب«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَ_فَّ_تٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ وَ اللَّهُ عَلِيم بِمَا يَفْعَلُونَ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَصِّنوا أموالَكُم بِالزَّكاةِ ، فَإِنَّهُ ما يُصادُ ما صيدَ مِنَ الطَّيرِ إلّا بِتَضييعِهِمُ التَّسبيحَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما صيدَ صَيدٌ ولا قُطِعَت شَجَرَةٌ إلّا بِتَضييعٍ مِنَ التَّسبيحِ ، وكُلُّ شَيءٍ مِنَ الخَلقِ يُسَبِّحُ حَتّى يَتَغَيَّرَ عَن أعلى خِلقَةٍ الَّتي خَلَقَهَا اللّهُ (4) ، وإن كُنتُم تَسمَعونَ نَقضَ جُدُرِكُم وسَقفِكُم فَإِنَّما هُوَ تَسبيحٌ . (5)

الدرّ المنثور عن عائشة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَوتُ الدّيكِ صَلاتُهُ ، وضَربُهُ بِجَناحَيهِ سُجودُهُ ورُكوعُهُ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» (6) . (7)

.


1- .الصحيفة السجّاديّة : ص 27 الدعاء 3 ، بحار الأنوار : ج 59 ص 217 ح 85 .
2- .النور : 41 .
3- .قرب الإسناد : ص 117 ح 410 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 11 ح 13 .
4- .في كنزالعمّال : «عن الخلقة التي خلقه اللّه » .
5- .الفردوس : ج 4 ص 121 ح 6375 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 445 ح 1919 نقلاً عن أبي نعيم .
6- .الإسراء : 44 .
7- .الدرّ المنثور : ج 5 ص 289 نقلاً عن ابن مردويه وأبي نعيم .

ص: 249

ب _ تسبيحگويى هر موجود زنده اى

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در باره درود فرستادن بر حاملان عرش _: پس [خدايا !] بر آنها درود فرست ، و هم بر فرشتگانى كه فروتر از آنهايند : آنان كه ساكنان آسمان هاى تو و امين بر پيام هاى تو اَند ؛ همانان كه بى وقفه [در ستايش تو ]مى كوشند و هيچ گونه خستگى و ماندگى و سستى به آنان راه نمى يابد ، و شهوات ، آنان را از تسبيحگويى تو باز نمى دارد .

ب _ تسبيحگويى هر موجود زنده اىقرآن«آيا ندانسته اى كه هر كه [ و هر چه ] در آسمان ها و زمين است ، براى خدا تسبيح مى گويند، و پرندگان [ نيز ] در حالى كه در آسمان ، پر گشوده اند [ تسبيح او مى گويند] ؟ همه ستايش و نيايش خود را مى دانند ؛ و خدا به آنچه مى كنند ، داناست» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از دارايى هايتان ، با پرداخت زكات ، محافظت كنيد ؛ زيرا هيچ پرنده شكار شده اى شكار نشد ، مگر اين كه تسبيحگويى خود را وانهاد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صيدى شكار نمى شود و هيچ درختى قطع نمى شود ، مگر به سبب تركِ تسبيح ، و هر چيزى در آفرينش ، تسبيح مى گويد تا آن گاه كه از بالاترين خلقتش _ كه خداوند آن را آفريده است _ ، تغيير كند [و از بين برود] . اگر صداى فرو شكستن ديوارها و سقف خانه هايتان را مى شنيديد ، مى فهميديد كه تسبيح مى گويند .

الدرّ المنثور_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «بانگ خروس ، نماز اوست و بال زدنش ، سجود و ركوع او» . سپس اين آيه را قرائت كرد : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد ، امّا شما تسبيح آنان را نمى فهميد» .

.

ص: 250

الإمام الصادق عليه السلام :لا يُصادُ مِنَ الطَّيرِ إلّا ما ضَيَّعَ تَسبيحَهُ . (1)

عنه عليه السلام :اُقسِمُ بِالَّذي خَلَقَ الخَلقَ وبَسَطَ الرِّزقَ ، إنَّهُ ما ضاعَ مالٌ في بَرٍّ ولا بَحرٍ إلّا بِتَركِ الزَّكاةِ ، وما صيدَ صَيدٌ في بَرٍّ ولا بَحرٍ إلّا بِتَركِهِ التَّسبيحَ في ذلِكَ اليَومِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو فَهَّمَهُمُ اللّهُ عز و جل تَسبيحَ الوُحوشِ وَالطُّيورِ وَالسِّباعِ وَالجِبالِ لَطارَتِ الأَفئِدَةُ ، ولكِن أكَنَّ (3) ذلِكَ عَنكُم . (4)

فاطمة عليهاالسلام_ في الدُّعاءِ _: الحَمدُ للّهِِ . . . الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ ، وبِشُكرِهِ تُستَوجَبُ الزِّياداتُ ، وبِأَمرِهِ قامَتِ السَّماواتُ ، وبِعِزَّتِهِ استَقَرَّتِ الرّاسِياتُ ، وسَبَّحَتِ الوُحوشُ فِي الفَلَواتِ ، وَالطَّيرُ فِي الوُكُناتِ (5) . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي الدَّوابِّ _: لاتُغَنُّوا عَلى ظُهورِها ، أما يَستَحيي أحَدُكُم أن يُغَنِّيَ عَلى ظَهرِ دابَّةٍ وهِيَ تُسَبِّحُ؟! (7)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَضرِبُوا الدَّوابَّ عَلى وُجوهِها؛ فَإِنَّها تُسَبِّحُ بِحَمدِ اللّهِ . (8)

الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ اتَّخَذَ في بَيتِهِ طَيرا فَليَتَّخِذ وَرَشانا (9) ؛ فَإِنَّهُ أكثَرُ شيءٍ ذِكرا للّهِِ عز و جل (10) وأكثَرُ تَسبيحا ، وهُوَ طَيرٌ يُحِبُّنا أهلَ البَيتِ . (11)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 505 ح 15 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 12 ح 1595 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 7 ح 1579 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 370 ح 74 .
3- .كَنَّ الشيءَ وأكنّه: سَتَرهُ وأخفاه (لسان العرب : ج 13 ص 360 ) .
4- .الفردوس : ج 3 ص 369 ح 5120 .
5- .الوُكنات _ بضمّ الكاف وفتحها وسكونها _ : جمع وُكنة _ بالسكون _ وهي عُشّ الطائر وَوَكْرُه . وقيل : الوُكنات : مواقع الطير حيثما وقعت (النهاية : ج 5 ص 222 ) .
6- .فلاح السائل : ص 440 ح 303 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 115 ح 2 .
7- .المحاسن : ج 2 ص 469 ح 2625 ، بحار الأنوار : ج 64 ص 206 ح 9 .
8- .الكافي : ج 6 ص 538 ح 4 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 286 ح 2465ه ، الخصال : ص 330 ح 28 .
9- .الوَرَشان : الحمام الأبيض (مجمع البحرين : ج 3 ص 1926) ، الوَرَشان : نوع من الحمام البرّي ، أكدر اللون فيه بياض فوق ذنبه (المنجد : ص 896) .
10- .في المصدر : «...شيئا لذكر اللّه » ، والتصويب من بحار الأنوار .
11- .الكافي : ج 6 ص 550 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 65 ص 21 ح 30 .

ص: 251

امام صادق عليه السلام :از پرندگانْ شكار نمى شود ، مگر آن پرنده اى كه تسبيحگويى اش را فرو نهاده باشد .

امام صادق عليه السلام :سوگند مى خورم به آن كه آفرينش را آفريد و روزى را گسترانيد كه هيچ مالى در خشكى و دريا ، تلف نمى شود ، مگر به سبب نپرداختن زكات ، و هيچ صيدى در خشكى و دريا شكار نمى شود ، مگر بدان سبب كه در آن روز ، تسبيح را ترك گفت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر خداوند عز و جل تسبيحگويىِ وحوش و پرندگان و درندگان و كوه ها را به آنان مى فهمانْد ، بى گمان ، دل ها از جاكَنْده مى شدند ؛ ليكن خداوند ، تسبيحگويى آنها را از شما پوشيده داشته است .

فاطمه عليهاالسلام_ در دعا _: ستايش ، خداوند را ... كه با لطف و نعمت او كارهاى نيك ، انجام مى پذيرد و سپاس گزارى اش ، موجب افزونى نعمت ها مى شود و به فرمان او ، آسمان ها بر پايند و به قدرت او ، كوه ها پابرجاست و ددان در بيابان ها و مرغان در كاشانه هايشان ، او را تسبيح مى گويند .

امام صادق عليه السلام_ در باره چارپايان _: سوار بر آنها آواز نخوانيد . آيا هر يك از شما شرم نمى كند كه بر پشتِ چارپايى آواز بخواند ، در حالى كه او [خدا را] تسبيح مى گويد؟!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به صورت چارپايان نزنيد ؛ چرا كه آنها خدا را تسبيح و ستايش مى گويند .

امام صادق عليه السلام :هركس خواست در خانه اش پرنده اى نگه دارد ، كبوتر سفيد نگهدارى كند ؛ زيرا اين پرنده ، بيش از هر پرنده اى ذكر خدا و تسبيح او را مى گويد و پرنده اى است كه ما اهل بيت را دوست مى دارد .

.

ص: 252

ج _ ما يَدُلُّ عَلى تَسبيحِ كُلِّ شَيءٍالكتاب«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَ_وَ تُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا» . (1)

«سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» . (2)

راجع : الحشر : 1 ، الصفّ : 1 ، الجمعة : 1 ، التغابن : 1 ، الرعد : 13 .

الحديثالكافي عن عليّ بن عيسى رفعه :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : . . . يا مُوسى ، مَتى ما دَعَوتَني ورَجَوتَني فَإِنّي سَأَغفِرُ لَكَ عَلى ما كانَ مِنكَ ، السَّماءُ تُسَبِّحُ لي وَجَلاً ، وَالمَلائِكَةُ مِن مَخافَتي مُشفِقونَ ، وَالأَرضُ تُسَبِّحُ لي طَمَعا ، وكُلُّ الخَلقِ يُسَبِّحونَ لي داخِرونَ (3) . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: يا مَن سَبَّحَ لَهُ ظُلمَةُ اللَّيلِ وضَوءُ النَّهارِ ، وما عَلَى الأَرضِ وقَعرِ البَحرِ . (5)

.


1- .الإسراء : 44 .
2- .الحديد : 1 .
3- .دَخَرَ الرجل : ذلّ وصَغُر ؛ وهو الذي يفعل ما يؤمر به شاء أو أبى صاغرا قميئا (لسان العرب : ج 4 ص 278) .
4- .الكافي : ج 8 ص 42 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 31 ح 7 .
5- .الدعوات : ص 119 ح 276 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 280 ح 1 .

ص: 253

ج _ تسبيحگويى هر موجودى

ج _ تسبيحگويى هر موجودىقرآن«آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست ، او را تسبيح مى گويند . و هيچ چيز نيست ، مگر اين كه در حال ستايش، تسبيح او مى گويد ؛ ولى شما تسبيح آنها را درنمى يابيد. به راستى كه او همواره بردبار [ و ] آمرزنده است !» .

«آنچه در آسمان ها و زمين است، براى خدا تسبيح مى گويند، و او عزيز و حكيم است» .

ر . ك : حشر : آيه 1 ، صف : آيه 1 ، جمعه : آيه 1 ، تغابن : آيه 1 ، رعد : آيه 13 .

حديثالكافى_ به نقل از على بن عيسى ، در حديثى كه سند آن را به اهل بيت عليهم السلام رسانده است _: خداوند _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام نجوا كرد و در نجوايش به او فرمود : « ... اى موسى! هر گاه مرا بخوانى و به من اميدوار باشى ، آنچه را هم پيش تر از تو سر زده است ، خواهم آمرزيد . آسمان ، از بيم من ، مرا تسبيح مى گويد و فرشتگان ، از من در ترس و هراس به سر مى برند و زمين ، از سرِ طمع ، مرا تسبيح مى گويد و همه آفرينش ، زبونانه مرا تسبيح مى گويند» .

امام صادق عليه السلام_ در دعا _: اى آن كه تاريكىِ شب و روشنايىِ روز ، و هر آنچه بر روى زمين و در قعر درياست ، تسبيحش مى گويند !

.

ص: 254

الإمام الباقر عليه السلام :إذا أخرَجَ أحَدُكُمُ الحَصاةَ مِنَ المَسجِدِ ، فَليَرُدَّها مَكانَها أو في مَسجِدٍ آخَرَ؛ فَإِنَّها تُسَبِّحُ . (1)

تاريخ بغداد عن عائشة :دَخَلَ عَليَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ لي : يا عائِشَةُ اغسِلي هذَينِ البُردَينِ . (2) فَقُلتُ : بِأَبي واُمّي يا رَسولَ اللّهِ ، بِالأَمسِ غَسَلتُهُما! فَقالَ لي : أما عَلِمتِ أنَّ الثَّوبَ يُسَبِّحُ ، فَإِذَا اتَّسَخَ انقَطَعَ تَسبيحُهُ . (3)

المناقب لابن شهر آشوب عن ابن عبّاس :قَدِمَ مُلوكُ حَضرَموتَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالوا : كَيفَ نَعلَمُ أنَّكَ رَسولُ اللّهِ؟ فَأَخَذَ كَفّا مِن حَصىً فَقالَ : هذا يَشهَدُ أنّي رَسولُ اللّهِ ، فَسَبَّحَ الحَصى في يَدِهِ ، وشَهِدَ أنَّهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (4)

المناقب لابن شهر آشوب عن علقمة وابن مسعود :كُنّا نَجلِسُ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ونَسمَعُ الطَّعامَ يُسَبِّحُ ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ . وأتاهُ مِكرَزٌ العامِرِيُّ وسَأَلَهُ آيَةً ، فَدَعا تِسعَ حَصَياتٍ (5) فَسَبَّحنَ في يَدِهِ . (6)

دلائل النبوّة عن أبي ذرّ :كُنّا جُلوسا مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَأَخَذَ حَصَياتٍ في كَفِّهِ فَسَبَّحنَ ، ثُمَّ وَضَعَهُنَّ فِي الأَرضِ فَسَكَتنَ ، ثُمَّ أخَذَهُنَّ فَسَبَّحنَ . (7)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 256 ح 711 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 237 ح 717 .
2- .البُردَين : مثنّى بُرْد ؛ وهو ثوب مخطّط (القاموس المحيط : ج 1 ص 276) .
3- .تاريخ بغداد : ج 9 ص 245 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 278 ح 26009 .
4- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 90 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 379 ح 49 .
5- .في المصدر : «حصات» والتصويب من بحار الأنوار .
6- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 90 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 379 ح 49 .
7- .دلائل النبوّة لأبي نعيم : ص 432 ح 339 .

ص: 255

امام باقر عليه السلام :هر گاه يكى از شما ريگى از مسجد بيرون بُرد ، آن را به جايش يا به مسجدى ديگر باز گردانَد ؛ زيرا آن ريگ ، [خدا را] تسبيح مى گويد .

تاريخ بغداد_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا ، نزد من آمد و فرمود : «اى عايشه ! اين دو بُرد را بشوى» . من گفتم : پدر و مادرم به فدايت ، اى پيامبر خدا ! ديروز ، آنها را شسته ام! فرمود : «مگر نمى دانى كه لباس ، تسبيح مى گويد و هر گاه كثيف شود ، تسبيحش قطع مى گردد ؟» .

المناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از ابن عبّاس _: شاهان حَضرَموت ، خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند : ما از كجا بدانيم كه تو فرستاده خدا هستى؟ مشتى ريگ برداشت و فرمود : «اينها گواهى مى دهند كه من ، فرستاده خدا هستم» . پس ريگ ها در دست ايشان ، تسبيح گفتند و گواهى دادند كه او فرستاده خداست .

المناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از علقمه و ابن مسعود _: ما با پيامبر صلى الله عليه و آله مى نشستيم و پيامبر خدا ، غذا تناول مى كرد و ما از آن غذا ، صداى تسبيح مى شنيديم . مِكرَز عامرى ، نزد ايشان آمد و نشانه اى [بر صدق دعوى نبوّت] خواست . پيامبر صلى الله عليه و آله نُه عدد ريگ را صدا زد و آنها در دست ايشان ، تسبيح گفتند .

دلائل النبوّة_ به نقل از ابو ذر _: با پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بوديم كه ايشان ، چند عدد ريگ در دستش گرفت و ريگ ها تسبيح گفتند . سپس آنها را به زمين گذاشت و ريگ ها ساكت شدند و دوباره آنها را برداشت و باز ، تسبيح گفتند .

.

ص: 256

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في فَضلِ التَّمرِ البَرنِيِّ (1) _: مَن باتَ وفي جَوفِهِ مِنهُ واحِدَةٌ ، سَبَّحَت سَبعَ مَرّاتٍ . (2)

د _ تَسبيحُ الأَشياءِ مَعَ الإِنسانِالكتاب«وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ * وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ» . (3)

«فَفَهَّمْنَ_هَا سُلَيْمَ_نَ وَ كُلاًّ ءَاتَيْنَا حُكْمًا وَ عِلْمًا وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فَ_عِلِينَ» . (4)

«وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً يَ_جِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ» . (5)

الحديثتفسير القمّي : «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً يَ_جِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ» أي سَبِّحي للّهِِ «وَ الطَّيْرَ . . .» قالَ : كانَ داوودُ إذا مَرَّ فِي البَراري يَقرَأُ الزَّبورَ تُسَبِّحُ الجِبالُ وَالطَّيرُ وَالوُحوشُ مَعَهُ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي ذِكرِ داوودَ عليه السلام _: أنزَلَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى عَلَيهِ الزَّبورَ ، وعَلَّمَهُ صَنعَةَ الحَديدِ فَلَيَّنَهُ لَهُ ، وأمَرَ الجِبالَ وَالطَّيرَّ أن تُسَبِّحَ مَعَهُ ، وأعطاهُ صَوتا لَم يُسمَع بِمِثلِهِ حُسنا . (7)

.


1- .البَرنِيُّ : نوع جيّدٌ من التمر مُدَوَّر أحمرُ مُشرَبٌ بصفرةٍ (المعجم الوسيط : ج 1 ص 52) .
2- .المحاسن : ج 2 ص 344 ح 2186 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 134 ح 35 .
3- .ص : 17 _ 19 . والأيدِ _ بغير ياء _ : القوّة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1990) .
4- .الأنبياء : 79 .
5- .سبأ : 10 .
6- .تفسير القمّي : ج 2 ص 199 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 3 ح 7 .
7- .كمال الدين : ص 155 ح 17 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 135 ح 445 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 446 ح 10 .

ص: 257

د _ تسبيحگويى موجودات ، هم نوا با انسان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در ارزش خرماى بَرنى (1) _: هر كس شب بخوابد و يك دانه از اين خرما در اندرونش باشد ، آن يك دانه ، هفت مرتبه تسبيح مى گويد .

د _ تسبيحگويى موجودات ، هم نوا با انسانقرآن«و داوود، بنده ما را _ كه داراى امكانات [ متعدّد ] بود _ ، به ياد آور . آرى. او بسيارْ بازگشت كننده [ به سوى خدا ] بود . ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم [ كه ] شامگاهان و بامدادان ، خداوند را نيايش مى كردند . و پرندگان را از هر سو [ بر او ] گِرد [ آورديم ] . همگى [ به نواى دل نوازش ] به سوى او بازگشت كننده [ و خدا را ستايشگر ]بودند» .

«پس آن [ داورى ] را به سليمان فهمانديم و به هر يك [ از آن دو ] حكمت و دانش ، عطا كرديم . و كوه ها را با داوود و پرندگان ، به نيايش وا داشتيم، و ما كننده[ى اين كار ] بوديم» .

«و به راستى ، داوود را از جانب خويش ، مزيّتى عطا كرديم. [ و گفتيم: ] «اى كوه ها! با او [ در تسبيح خدا ] هم صدا شويد، و اى پرندگان ! [ هماهنگى كنيد ]» و آهن را براى او نرم گردانيديم» .

حديثتفسير القمّى : «وبه راستى ، داوود را از جانب خويش ، مزيّتى عطا كرديم . [وگفتيم : ]«اى كوه ها! با او [در تسبيح خدا] هم صدا شويد»» ، يعنى خدا را تسبيح گوييد «و اى پرندگان ! [هماهنگى كنيد] » ، فرمود : «داوود ، هر گاه در بيابان ها مى رفت و زبور مى خواند ، كوه ها و پرندگان و جانوران نيز هم صدا با او تسبيح مى گفتند» .

امام صادق عليه السلام_ در ياد كرد از داوود عليه السلام _: خداوند _ تبارك و تعالى _ زبور را بر او فرو فرستاد و صنعت آهن را به او آموخت و آن را برايش نرم ساخت و به كوه ها و پرندگان فرمود تا هم نوا با او تسبيح گويند و وى را صدايى بخشيد كه به زيبايى آن ، شنيده نشده بود .

.


1- .برنى، نوعى از خرماى مرغوب است كه به شكل دايره و به رنگ سرخ مايل به زرد است .

ص: 258

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الإِنسانَ إذا كانَ فِي الصَّلاةِ فَإِنَّ جَسَدَهُ وثِيابَهُ وكُلَّ شَيءٍ حَولَهُ يُسَبِّحُ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ كُلَّ شَيءٍ عَلَيكَ تُصَلِّي فيهِ يُسَبِّحُ مَعَكَ ، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا اُقيمَتِ الصَّلاةُ لَبِسَ نَعلَيهِ وصَلّى فيهِما . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن مَشى إلَى المَسجِدِ ، لَم يَضَع رِجلاً عَلى رَطبٍ ولا يابِسٍ إلّا سَبَّحَت لَهُ الأَرضُ إلَى الأَرضِ السّابِعَةِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِبِلالٍ _: يا بِلالُ! إنَّ الصّائِمَ تُسَبِّحُ عِظامُهُ وتَستَغفِرُ لَهُ المَلائِكَةُ ما اُكِلَ عِندَهُ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ طالِبَ العِلمِ إذا خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ ، لَم يَضَع رِجلَهُ عَلى رَطبٍ ولا يابِسٍ مِنَ الأَرضِ ، إلّا سَبَّحَت لَهُ إلَى الأَرَضينَ السّابِعَةِ . (5)

راجع : ص 186 (تسبيح الجبال مع من يقرؤها) .

ه _ مَعنى تَسبيحِ الأَشياءِتفسير العيّاشي عن زرارة :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» فَقالَ : إنّا نَرى (6) أنَّ تَنَقُّضَ الحيطانِ تَسبيحُها . (7)

الكافي عن داوود الرقّي عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» قالَ : تَنَقُّضُ الجُدُرِ تَسبيحُها . (8)

.


1- .علل الشرايع : ص 336 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 213 ح 25 .
2- .علل الشرايع : ص 336 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 274 ح 2 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 255 ح 706 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 233 ح 701 .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 556 ح 1749 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 248 ح 25870 .
5- .الخصال : ص 518 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 168 ح 16 .
6- .في المصدر : «ماترى أنّ تنقّض...» ، والتصويب من بحار الأنوار .
7- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 294 ح 81 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 177 ح 5 .
8- .الكافي : ج 6 ص 531 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 462 ح 2598 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 177 ح 2 .

ص: 259

ه _ معناى تسبيحگويى موجودات

امام على عليه السلام :انسان ، هر گاه به نماز بِايستد ، بدن او و جامه هايش و هر آنچه پيرامون او هستند ، تسبيح مى گويند .

امام باقر عليه السلام :هر چيزى كه بر تن توست و در آن ، نماز مى خوانى ، هم صدا با تو تسبيح مى گويد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هر گاه نماز برپا مى شد ، نعلين (1) خود را مى پوشيد و با آنها نماز مى خوانْد .

امام صادق عليه السلام :هر كس به سوى مسجد برود ، بر هيچ تَر و خشكى پاى ننهد ، مگر آن كه زمين تا زمين هفتم ، برايش تسبيح مى گويند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به بلال _: اى بلال! شخص روزه دار ، زمانى كه در حضور او غذايى خورده مى شود ، استخوان هايش تسبيح مى گويند و فرشتگان ، برايش آمرزش مى طلبند .

امام زين العابدين عليه السلام :جوينده دانش ، هر گاه از خانه اش خارج شود ، پايش را بر هيچ تَر و خشكى در روى زمين نمى گذارد ، مگر اين كه آن زمين تا زمين هفتم ، برايش تسبيح گويند .

ر . ك : ص 187 (تسبيحگويى كوه ها همراه كسى كه «بسم اللّه » مى گويد) .

ه _ معناى تسبيحگويى موجوداتتفسير العيّاشى_ به نقل از زُراره _: از امام باقر عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه خدا را تسبيح و ستايش مى گويد» . فرمود : «ما ، تكان خوردن وصدا دادن ديوارها را تسبيحگويى آنها مى دانيم» .

الكافى_ به نقل از داوود رَقّى _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم : «هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» . فرمود : «تكان خوردن وصدا دادن ديوارها ، تسبيحگويى آنهاست» .

.


1- .نعلين ، به پا پوش هاى مخصوص مى گفتند كه همانند جوراب بود .

ص: 260

الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام :أنَّهُ دَخَلَ عَلَيهِ رَجُلٌ فَقالَ لَهُ : فِداكَ أبي واُمّي ، إنّي أجِدُ اللّهَ يَقولُ فِي كِتابِهِ : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» ! فَقالَ لَهُ : هُوَ كَما قالَ (1) ، فَقالَ لَهُ : أتُسَبِّحُ الشَّجَرَةُ اليابِسَةُ؟ فَقالَ : نَعَم ، أما سَمِعتَ خَشَبَ البَيتِ كَيفَ يُنقِضُ (2) ؟ وذلِكَ تَسبيحُهُ ، فَسُبحانَ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ . (3)

تفسير القمّي :وقَولُهُ : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» ؛ فَحَرَكَةُ كُلِّ شَيءٍ تَسبيحُ اللّهِ عز و جل . (4)

بحار الأنوار عن محمّد بن عليّ بن إبراهيم في كتاب العلل :بُكاءُ السَّماءِ احمِرارُها مِن غَيرِ غَيمٍ ، وبُكاءُ الأَرضِ زَلازِلُها ، وتَسبيحُ الشَّجَرِ حَرَكَتُها مِن غَيرِ ريحٍ ، وتَسبيحُ البِحارِ زِيادَتُها ونُقصانُها ، وتَسبيحُ الشَّجَرِ نُمُوُّهُ ونُشوؤُهُ . (5)

.


1- .في المصدر : «كمال» بدل «كما قال» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .النَّقيض : الصَّوت. ونقيضُ السقف : تحريك خَشبهِ (النهاية : ج 5 ص 107) .
3- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 294 ح 84 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 177 ح 6 .
4- .تفسير القمّي : ج 2 ص 20 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 179 ح 10 .
5- .بحار الأنوار : ج 60 ص 178 ح 7 .

ص: 261

امام صادق_ در باره پدرش عليه السلام _: مردى خدمت ايشان رسيد و گفت : پدر و مادرم به فدايت ! خداوند ، در كتابش مى فرمايد : «هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد ؛ امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد» . امام عليه السلام به او فرمود : «همين طور است كه فرموده است» . مرد گفت : آيا درخت خشكيده هم تسبيح مى گويد؟ فرمود : «آرى . نمى شنوى كه چوب هاى خانه چگونه صدا مى دهد؟ همين ، تسبيح اوست . پس پاكا خدا در همه حال !» .

تفسير القمّى : «و هيچ چيز نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و ستايش مى گويد» . جنبيدن هر چيزى ، تسبيحگويى خداوند عز و جل است .

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن على بن ابراهيم در كتاب العلل _: گريه كردن آسمان ، عبارت است از شرح شدن آن بدون آن كه امرى در آن باشد ، و گريه كردن زمين ، عبارت از لرزيدن آن است . تسبيحگويى درخت ، عبارت است از جنبيدن آن ، بدون آن كه بادى بوزد . تسبيحگويى درياها ، عبارت است از افزايش و كاهش (/ جزر و مدّ ) آنها . و تسبيحگويى درخت ، عبارت است از نشو و نماى آن» .

.

ص: 262

. .

ص: 263

پژوهشى در باره تسبيح عمومى آفريده ها

دسته اوّل : آيات و احاديثى كه بر تسبيح فرشتگان دلالت دارند

دسته دوم : احاديثى كه بر تسبيح موجودات زنده دلالت دارند

پژوهشى در باره تسبيح عمومى آفريده هاتسبيح آفريده هاى جهان ، به تكرار، مورد تأكيد قرآن و احاديث اسلامى است . بر پايه آنچه در عنوان «تسبيحگويى موجودات» گذشت ، آيات و احاديثى را كه در اين زمينه وارد شده اند ، مى توان به پنج دسته تقسيم كرد :

دسته اوّل : آيات و احاديثى كه بر تسبيح فرشتگان دلالت دارندگفتنى است كه در قرآن ، تنها توضيحى كه در باره تسبيح فرشتگان آمده ، اين است كه آنها دائما مشغول تسبيح خداوند و هيچ گاه دچار سُستى و خستگى نمى شوند ؛ امّا در احاديث، توضيحات بيشترى به چشم مى خورد ، مانند اين كه برخى از آنها با همه لغات مختلف ، تسبيح خدا مى گويند و يا اين كه شمارى از آنها با صداهاى گوناگون و زبان هاى مختلف خدا را تسبيح مى كنند . همچنين به اسمايى كه فرشتگان به وسيله آنها خدا را تسبيح مى كنند ، اشاره شده و نيز اذكار خاصّ برخى از فرشتگان ، مشخّص گرديده است . (1)

دسته دوم : احاديثى كه بر تسبيح موجودات زنده دلالت دارنداحاديثى كه در اين زمينه وارد شده اند (2) ، دلالت دارند كه انواع حيوانات و همه

.


1- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 105 _ 115 .
2- .الإمام عليّ صوت العدالة الإنسانيّة : 38 .

ص: 264

دسته سوم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه همه آفريده ها ، اعم . . .

جنبندگان و انواع درختان ، تسبيحى دارند كه با ترك و تضييع آن ، در ادامه دادن به حيات خود ، با مشكل مواجه مى شوند ، تا جايى كه هر صيدى كه در دام صيّاد گرفتار مى شود و هر درختى كه قطع مى گردد ، تسبيح خود را تضييع كرده است . همچنين حيات انواع بهايم و همه جنبندگان زمين ، در گرو تسبيح آنهاست و هنگامى كه تسبيح آنها پايان يابد ، خداوند آنها را قبض روح مى كند و ملك الموت در قبض روح آنها نقشى ندارد . البتّه اين ، بدان معنا نيست كه اراده انسان در پايان دادنِ حيات موجودات زنده بى تأثير است ؛ بلكه در صورت صحّت اين احاديث ، ظاهرا مقصود ، آن است كه تداوم و يا تضييع تسبيح ، يكى از عوامل مؤثّر در سرنوشت آنهاست .

دسته سوم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه همه آفريده ها ، اعم از موجودات زنده و جمادات ، تسبيحگوى خدايندروشن ترين آيه اى كه با صراحت دلالت دارد كه همه آفريده ها اعم از موجودات زنده و جمادات ، تسبيحگوى خدايند ، اين آيه شريف است : « تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَ_وَ تُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا . (1) آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست ، او را تسبيح مى گويند و هيچ چيز نيست ، مگر اين كه در حال ستايش ، تسبيح او مى گويد ؛ ولى شما تسبيح آنها را در نمى يابيد . به راستى كه او همواره بردبار [ و ] آمرزنده است » . احاديث اهل بيت عليهم السلام ، ضمن تبيين و تأكيد بر آنچه در اين آيه آمده ، توضيحاتى در باره تسبيح شمارى از جمادات و نيز اسمايى كه به وسيله آنها تسبيح مى گويند ، ارائه

.


1- .اسراء : آيه 44 .

ص: 265

دسته چهارم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه جمادات و برخى . . .

دسته پنجم : احاديثى كه در آنها تسبيحِ شمارى از موجودات، تفسير . . .

ديدگاه ها در باره تسبيح و تحميد عمومى موجودات

اشاره

كرده اند . همچنين در شمارى از احاديث ، براى تسبيح عمومى موجودات ، اوقات خاصّى ذكر شده است . (1)

دسته چهارم : آيات و احاديثى كه دلالت دارند كه جمادات و برخى حيوانات ، همراه شمارى از انسان ها ، خدا را تسبيح مى كننداز نمونه هاى اين دسته مى توان به تسبيح كوه ها و پرندگان با داوود عليه السلام ، و تسبيح بدن و لباس نمازگزار با وى اشاره كرد . (2)

دسته پنجم : احاديثى كه در آنها تسبيحِ شمارى از موجودات،تفسيرشده استاحاديثى كه تسبيح شمارى از حيوانات را تفسير كرده اند ، (3) احاديثى كه از ذكرگويى سنگ ريزه ها در دست پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داده اند (4) و يا احاديثى كه در باره تسبيح ديوار و چوب و تسبيح درخت وارد شده اند ، (5) از اين دسته اند . بر پايه اين آيات و احاديث ، سراسر جهان آفرينش را شور و شعور ذكر الهى فرا گرفته است و همه آفريده ها اعم از فرشتگان ، آسمان ها ، كهكشان ها ، ستارگان ، زمين و آنچه در زمين و آسمان هاست ، هر يك به گونه اى مشغول حمد و تسبيح آفريدگار خود هستند .

ديدگاه ها در باره تسبيح و تحميد عمومى موجوداتمسئله اصلى ، اين است كه مقصود از تسبيح و تحميد همه موجودات ، چيست . آيا حيوانات ، گياهان و جمادات ، شعور دارند و آفريدگار خود را مى شناسند كه او را

.


1- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 131 _ 137 .
2- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 141 _ 143 .
3- .التاريخ الكبير : 6 / 259 / 2343 ، السنن الكبرى : 6 / 339 / 12160 ، تاريخ دمشق : 42 / 25 ، المعجم الكبير : 1 / 95 / 162 كلّها عن عروة ، تاريخ بغداد : 1 / 134 / 1 عن أبي الأسود عمّن حدّثه ، الاستيعاب : 3 / 199 / 1875 عن أبي الأسود .
4- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 123 (ذكر تسبيح برخى جانوران) .
5- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 135 ح 990 _ 993 .

ص: 266

1 . زبان حال بودنِ آيات و احاديث تسبيح
2 . حقيقى بودن آيات و احاديث تسبيح

تسبيح بگويند ؟ آيا مقصود از تسبيح عمومى موجودات ، چيزى غير از مفهوم ظاهرى آن است ؟ و به تعبير ديگر ، آيا نسبت دادنِ تسبيح و تحميد به همه موجودات ، حقيقت است يا مجاز ؟ در پاسخ اين سؤال ، دو نظر وجود دارد :

1 . زبان حال بودنِ آيات و احاديث تسبيحجمعى با بعيد شمردنِ وجودِ شعور و معرفت در همه موجودات ، ظواهر آيات و احاديثى را كه بر تسبيح و تحميد همه موجودات دلالت دارند ، تأويل كرده اند و گفته اند كه مقصود ، زبان «حال» آنهاست ، نه زبان «قال» آنها . امين الدين طَبْرِسى در تفسير آيه 44 از سوره اِسراء مى گويد : معناى تسبيح در اين جا ، دلالت كردن بر يكتايى و دادگرى خداست و اين كه او در الوهيت و خدايى ، شريك ندارد ، و اين به منزله تسبيح لفظى است ، و چه بسا كه تسبيح از طريق دلالت ، قوّت بيشترى داشته باشد ؛ چون منجر به علم مى شود «و هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را با ستايش ، تسبيح مى گويد» ، يعنى هيچ موجودى از موجودات نيست ، مگر اين كه با آفرينش خود ، خداوند متعال را تسبيح و ستايش مى گويد ؛ چرا كه هر موجودى ، جز خداى قديم ، حادث است و به بزرگداشت خدا فرا مى خواند ؛ زيرا نيازمند به سازنده اى دارد كه خود ، مصنوع صنع خويش نباشد . بنا بر اين، موجود حادث ، دليل بر موجودى قديم است كه از ماسواى خويش بى نياز است و آنچه بر موجودات حادث مى گذرد ، بر او نمى گذرد . (1)

2 . حقيقى بودن آيات و احاديث تسبيحجمعى از محقّقان ، ضمن ردّ استبعاد اهل تأويل ، ظاهر مفاد آيات و احاديث مورد

.


1- .لأنّه عليه السلام _ على المشهور _ ولد بعد عام الفيل بثلاثين سنة (راجع : القسم الأول / الولادة / المولد) و أيضاً _ على المشهور _ كان عمره عليه السلام يوم استشهد في سنة (40) 63 سنة (راجع : القسم الثامن / من الاغتيال إلى الاستشهاد / تاريخ شهادته) و مجموعهما يدلّ على أنّه عليه السلام كان ابن عشر سنين عند البعثة .

ص: 267

بحث را پذيرفته اند (1) و معتقدند كه همه موجودات ، داراى مرتبه اى از شعور و معرفت اند و همه آنها حقيقتا آفريدگار خود را تسبيح و تحميد مى گويند . علّامه طباطبايى در تفسير آيه مورد اشاره مى گويد : تسبيح به معناى تنزيه با گفتار كلامى است و حقيقت كلام هم عبارت است از كشف ما فى الضمير با نوعى اشاره و دلالت به آن . منتها انسان چون نتوانست تمام آنچه را كه مى خواهد و در ضمير خويش دارد ، از طريق تكوين بيان كند ، لاجرم به استفاده از الفاظ يعنى اصواتى كه براى دلالت بر معانى وضع شده اند، پناه برد و با آنها ما فى الضمير خود را بيان كرد و بدين ترتيب ، اين شيوه براى تفهيم و تفهّم ، مرسوم شد . البتّه گاه براى بيان برخى مقاصد خود ، از اشاره دست و سر و غيره و همچنين نوشتن يا نصب علامت كمك گرفت. به طور كلّى ، هر چيزى كه معناى مورد نظرى را بيان كند ، گفتار و كلام است ، و اگر موجودى با وجود خويش اين معنا را برساند ، اين خود ، گفتار و سخن گفتنى از جانب اوست ، هر چند با صوت شنيدنى و لفظ وضع شدنى نباشد . دليل بر اين سخن ، آن است كه قرآن كريم ، كلام و گفتار و امر و نهى و امثال اينها را كه معناى كشف [و بيان] مقاصد دارند ، به خداى متعال نسبت مى دهد ، در صورتى كه اينها از نوع گفتار و كلامى نيستند كه ما انسان ها _ كه با زبان هاى گوناگون سخن مى گوييم _ ، با آن آشنا هستيم ؛ امّا خداوند سبحان آنها را گفتار و كلام ناميده است. در اين موجودات كه ما مشاهده مى كنيم ، يعنى آسمان و زمين و هر آنچه در آسمان و زمين است ، خصوصيتى وجود دارد كه آشكارا از يكتايى خداوندگارشان و وارستگى او از هر عيب و نقصى پرده برمى دارد . بنا بر اين ،

.


1- .يكى از اصول مسلّم تفسير قرآن ، اين است كه نمى توان از ظاهر الفاظ آيات آن عدول كرد ، مگر در صورت وجود حكم قطعى بر خلاف آن معناى ظاهر ، يا وجود دليل نقلى معتبر بر عدم اراده آن . بنا بر اين ، تنها با بعيد به نظر رسيدنِ مفاد ظاهرى آيات قرآن ، نمى توان آنها را تأويل كرد .

ص: 268

خداوندِ پاك را تسبيح مى گويند . آن خصوصيت ، اين است كه اين موجودات ، فى نفسه ، در ذات و صفات و احوال خود ، نيازمند محض و محتاج صِرف به خداوند متعال هستند و همين نيازمندى ، قوى ترين دليل بر وجود كسى است كه اين موجودات به او نياز دارند و بدون او از خود هيچ ندارند و هرگز از او جدا نمى شوند . پس ، هر يك از اين موجودات ، با نياز وجودى خويش و نقصى كه در ذات خود دارد ، از ايجادكننده خود كه وجودش كامل و ذاتش كاستى ندارد ، خبر مى دهد . همچنين با ارتباطى كه با ديگر موجودات دارد و از آنها براى كامل ساختن وجود خويش و رفع نقايص ذاتش كمك مى گيرد ، بيان مى دارد كه او به وجود آورنده اى دارد كه خداوندگار اوست و در هر چيزى تصرّف مى كند و گرداننده كار ، اوست ... . شايد بگويى : صِرف پرده برداشتن از منزّه بودن ، تسبيح ناميده نمى شود ؛ بلكه زمانى به آن تسبيح مى گويند كه توأم با قصد باشد و قصد كردن هم از توابع حيات است ، در حالى كه اغلب اين موجودات ، فاقد حيات اند ، مانند زمين و آسمان و انواع جمادات . پس چاره اى نيست ، جز آنكه تسبيحگويى آنها را حمل بر مجاز كنيم ؛ يعنى تسبيح آنها عبارت است از : دلالت كردن اين موجودات بر حسب وجودشان ، بر منزّه بودن پروردگارشان. در پاسخ مى گويم : سخن خداوند متعال ، اين معنا را مى فهماند كه علم در همه موجودات ، با جريان خلقت ، جريان دارد . پس هر موجودى به مقدار بهره اش از وجود ، بهره اى از علم دارد . البتّه لازمه اين مطلب ، آن نيست كه همه موجودات ، از نظر علم ، يكسان باشند يا علم همه آنها از يك جنس و يك نوع باشد يا همه آنچه را كه انسان مى داند ، هر يك از آنها نيز بداند و يا انسان به علمى كه نزد آن موجودات است ، پى ببرد . [در اين باره كه علم در همه موجودات عالم ، سارى و جارى است] خداوند متعال ، به نقل از اعضاى انسان مى فرمايد : «قَالُواْ أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى أَنطَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ (1) ؛ گفتند ما را

.


1- .فصّلت : آيه 21 .

ص: 269

همان خدايى گويا كرد كه هر چيزى را گويا كرده است» و مى فرمايد : «فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَآ أَتَيْنَا طَ_ائِعِينَ (1) ؛ پس به آسمان ها و زمين فرمود : دلخواه يا ناخواه بياييد . آن دو گفتند : به دلخواه آمديم» . آياتى كه اين معنا را مى رسانند ، بسيارند . و چون چنين است ، هيچ آفريده اى در عالم هستى نيست ، مگر آن كه وجود خود را به نوعى ، ادراك مى كند و مى خواهد با وجود خود ، خويشتنِ نيازمند و ناقص خود را كه در بى نيازى و كمال پروردگارش قرار دارد ، اظهار نمايد . بنا بر اين، او خداوندگار خود را تسبيح مى گويد و او را از داشتن شريك و از هر گونه نقص و كاستى كه به وى نسبت داده مى شود ، منزّه و مبرّا مى دارد. بدين سان ، روشن مى شود كه بر حمل تسبيح [آسمان ها و زمين] در آيه مورد بحث بر دلالت مجازى ، دليلى وجود ندارد ؛ زيرا مجاز ، در صورتى جايز است كه حمل بر حقيقت ، ناممكن باشد. نظير اين سخن ، سخن بعضى ديگر است كه گفته اند: تسبيح بعضى از اين موجودات ، همچون فرشتگان و انسان هاى مؤمن ، تسبيح زبانى و حقيقى است و تسبيح بعضى ديگر از آنها تسبيح به زبان حال و مجازى است ، مانند موجودات بى جان كه با وجود خود ، بر هستى خداوند ، دلالت دارند . لفظ تسبيح در اين آيه بر سبيل عموم مجاز به كار رفته است . ضعيف بودن اين سخن ، پيش تر روشن شد . حقيقت ، آن است كه تسبيح همه موجودات ، تسبيحى حقيقى و گفتارى است ، منتها گفتارى بودن آن ، چنان كه پيش تر اشاره شد ، مستلزم اين نيست كه حتماً با الفاظ قراردادى و اصوات شنيدنى باشد . در آخر جلد دوم اين كتاب ، سخنى در باره «كلام» گذشت كه در اين جا سودمند است. پس ، اين فرموده خداوند متعال كه : «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَ_وَ تُ السَّبْعُ

.


1- .فصّلت : آيه 11 .

ص: 270

وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ ؛ آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست ، او را تسبيح مى گويند» ، تسبيح حقيقى را براى آنها اثبات مى كند ؛ يعنى اين كه آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كه در آنهاست ، با وجود خود و با ارتباطشان با ديگر موجودات هستى سخن مى گويند و بيان مى دارند كه پروردگارشان از آنچه مشركان به او نسبت مى دهند ، يعنى داشتن شريك و جهات نقص ، منزّه است. و اين سخن او كه : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ؛ هيچ چيزى نيست مگر آن كه او را با ستايش ، تسبيح مى گويد» تسبيحگويى را به هر موجودى تعميم مى دهد . جمله قبلى هم با برشمردن آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر موجودى كه در آنهاست ، همين معنا را بيان كرد ؛ امّا در اين آيه ستايش خداوند را بر تسبيح اضافه فرمود . پس مى فهماند كه هر موجودى ، همچنان كه خداوند متعال را تسبيح مى گويد ، او را ستايش هم مى كند و او را بر صفات و افعال زيبايش ثنا مى گويد. همان طور كه در هر يك از اين موجودات ، چيزى از نياز و نقص وجود دارد كه به خود او باز مى گردد و چيزى از صنع زيباى خداوند و نعمت او در آنها وجود دارد كه منشأ آن ، خداست و از جانب او عطا شده است و همان گونه كه ظاهر ساختن اين موجودات در عرصه وجود ، خود ، به معناى اظهار نيازمندى و نقص آنها و نيز پرده برداشتن از منزّه بودن پروردگارشان از نياز و نقص است _ كه اين ، همان تسبيح است _ ، ظاهر ساختن اين موجودات نيز اظهار فعل زيباى خداوندگار آنهاست كه خود ، حكايت از اوصاف زيباى او دارد و اين ، همان حمد موجودات است ؛ زيرا حمد ، چيزى نيست ، جز ستايش براى فعل زيباى اختيارى . بنا بر اين، موجودات ، خداوند را هم تسبيح مى گويند و هم حمد مى كنند . اين است معناى اين سخن خداوند كه : «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ؛ هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه او را تسبيح و حمد مى گويد» ... .

.

ص: 271

و اين خود ، بهترين گواه است بر اين كه مراد از تسبيح در آيه ، صِرف دلالت كردن موجودات به نفى شريك و جهات نقص از خداوند متعال نيست ؛ زيرا اين خطاب كه : «وَ لَ_كِن لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ؛ ليكن شما تسبيح آنها را نمى فهميد» ، يا خطاب به مشركان است و يا به همه مردم ، اعم از مؤمن و مشرك ، در حالى كه مشركان هم ، به هر حال ، دلالت اشيا بر سازنده شان را مى فهمند ، در صورتى كه اين آيه مى گويد نمى فهمند و فهميدن را از آنها نفى مى كند . . . پس ، حقيقت آن است كه تسبيحى كه آيه شريف ، آن را براى هر موجودى ثابت مى داند ، تسبيح به معناى حقيقى آن است . در كلام خداوند متعال به تكرار ، اين معنا براى آسمان ها و زمين و هر موجودى كه در آسمان ها و زمين است ، اثبات شده است و در اين ميان ، مواردى وجود دارد كه جز تسبيح حقيقى را بر نمى تابد ، مانند اين آيه شريف : «وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ (1) ؛ و كوه ها و پرندگان را همراه با داوود به نيايش وا داشتيم» و اين سخن او كه : «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ (2) ؛ ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم كه شامگاهان و بامدادان ، خدا را نيايش مى كردند» و نزديك به اين آيه است اين سخن خداوند كه : «يَ_جِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ وَ الطَّيْرَ (3) ؛ اى كوه ها! با او [در تسبيح خدا ]همصدا شويد و اى پرندگان! [شما نيز همنوا شويد]» . معنا ندارد كه اينها را حمل بر تسبيح آنها به زبان حال كرد. و سخن خدا كه : «إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ؛ همانا او بردبار و آمرزگار است» ، يعنى : خداوند ، مهلت مى دهد و در كيفر دادن ، شتاب نمى ورزد و كسى را كه به درگاه او توبه كند و باز گردد ، مى آمرزد . اين دو صفت بر منزّه بودن

.


1- .انبيا : آيه 79 .
2- .ص : آيه 18 .
3- .سبأ : آيه 10 .

ص: 272

خداوند متعال از هر گونه نقصى دلالت دارند ؛ زيرا لازمه بردبارى ، اين است كه بيم از دست دادن چيزى را نداشته باشد و لازمه آمرزش ، اين است كه از آمرزيدن و افاضه رحمت ، متضرّر نشود . پس ، پادشاهى و خداوندگارى او ، هيچ نقص و زوالى نمى پذيرد . بعضى در توجيه اين كه آيه شريف به اين دو صفت ختم شده است ، گفته اند كه : اشاره است به اين كه انسان در ناتوانى اش از فهم اين تسبيحى كه همه موجودات و حتّى خودش (با تمام اركان وجودش) با رساترين بيان ، دائماً به آن مشغول اند ، خطاكار است و سزاوار است كه به سبب اين خطاكارى ، مؤاخذه شود ؛ ليكن خداوند سبحان به واسطه بردبارى و آمرزگار بودنش ، در مجازات كردن او شتاب نمى كند و اگر بخواهد ، عفو مى كند. اين توجيه ، البتّه توجيه خوبى است و لازمه اش اين است كه انسان ، توانايى آن را داشته باشد كه اين تسبيح را از خودش و از ديگر موجودات بفهمد ... . (1) همچنين ايشان در تبيين احاديثى كه در باره متن تسبيح اشيا آمده ، مى گويد : روايات در باره تسبيحگويى موجودات ، متنوّع و فراوان است . و شايد فهم اين روايات براى بعضى مشتبه شده باشد و پنداشته باشند كه اين تسبيح عمومى ، از قبيل لفظ و صوت است و همه اشيا براى خود زبان يا زبان هايى دارند كه همانند زبان ما آدميان ، داراى كلماتى وضع شده براى معانى اى هستند و براى نشان دادن و بيان ما فِي الضمير به كار مى روند ، منتها حواسّ ما اين زبان يا زبان ها را درك نمى كنند . اين پندار ، نادرست است . (2) چكيده مطالبى كه در تبيين تسبيح حقيقى اشيا گذشت ، به صورت زيبايى در اين اشعار به زبان فارسى آمده است : گر تو را از غيب ، چشمى باز شدبا تو ذرّات جهان ، همراز شد نطق آب و نطق خاك و نطق گِلهست محسوسِ حواس اهل دل جمله ذرّات ، در عالم ، نهانبا تو مى گويند روزان و شبان ما سميعيم و بصير و باهُشيمبا شما نامحرمان ، ما خامُشيم از جَمادى ، سوى جانِ جان شويدغُلغُل اجزاى عالم بشنويد فاش ، تسبيح جمادات آيدتوسوسه تأويل ها بزدايدت . (3)

.


1- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 13 ص 108 _ 112 .
2- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 13 ص 123 .
3- .مثنوى معنوى مولوى ، دفتر سوم .

ص: 273

دوام يا انقطاع تسبيح موجودات

دوام يا انقطاع تسبيح موجوداتو آخرين نكته ، اين كه مقتضاى برخى از آيات قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام ، اين است كه تسبيح برخى از اشيا وقت خاصّى دارد ، چنان كه كوه ها همراه با داوود عليه السلام شبانگاه و هنگام طلوع آفتاب ، خداوند متعال را تسبيح مى كردند : «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ . (1) ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم كه شامگاهان و بامدادان ، خداوند را تسبيح گويند» . همچنين احاديثى دلالت دارند كه هنگام ظهر ، لحظه اى است كه همه اشيا ، خداوند متعال را تسبيح مى كنند . (2) نيز در حديثى آمده است : هنگامى كه لباسْ چرك مى شود ، تسبيحش قطع مى گردد . (3) اين احاديث و احاديث مشابه آنها ، ممكن است اشاره به اين باشد كه تسبيح اشيا ، دائمى نيست . البتّه اين احتمال هم وجود دارد كه موجودات ، چند نوع تسبيح داشته باشند كه برخى از آنها دائم و برخى غير دائم باشد .

.


1- .ص : آيه 18 . ر. ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 141 .
2- .ر . ك : نهج الذكر (با ترجمه فارسى) : ج 2 ص 145 .
3- .ر . ك : ص 255 ح 445 .

ص: 274

3 / 9السُّبحَةُالف _ اِستِعمالُ السُّبحَةِ فِي التَّسبيحِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :نِعمَ المُذَكِّرُ السُّبحَةُ ، وإنَّ أفضَلَ ما يُسجَدُ عَلَيهِ الأَرضُ وما أنبَتَتهُ الأَرضُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَت سُبحَتُها مِن خَيطِ صُوفٍ مُفَتَّلٍ مَعقودٍ ، عَلَيهِ عَدَدُ التَّكبيراتِ ، وكانَت عليهاالسلام تُديرُها بِيَدِها تُكَبِّرُ وتُسَبِّحُ ، حَتّى قُتِلَ حَمزَةُ بنُ عَبدِالمُطَّلِبِ رضى الله عنه ، فَاستَعمَلَت تُربَتَهُ ، وعَمِلَتِ التَّسابيحَ فَاستَعمَلَهَا النّاسُ . فَلَمّا قُتِلَ الحُسَينُ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ ، وجَدَّدَ عَلى قاتِلِهِ العَذابَ _ عُدِلَ بِالأَمرِ إلَيهِ فَاستَعمَلوا تُربَتَهُ ؛ لِما فيها مِنَ الفَضلِ وَالمَزِيَّةِ . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام :لا تَستَغني شيعَتُنا عَن أربَعٍ : خُمرَةٍ (3) يُصَلّي عَلَيها ، وخاتَمٍ يَتَخَتَّمُ بِهِ ، وسِواكٍ يَستاكُ بِهِ ، وسُبحَةٍ مِن طينِ قَبرِ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فيها ثَلاثٌ وثَلاثونَ حَبَّةً ؛ مَتى قَلَّبَها ذاكِرا للّهِِ ، كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ حَبَّةٍ أربَعونَ حَسَنَةً ، وإذا قَلَّبَها ساهِيا يَعبَثُ بِها ، كُتِبَ لَهُ عِشرونَ حَسَنَةً . (4)

عنه عليه السلام :لا يَخلُو المُؤمِنُ مِن خَمسَةٍ : سِواكٍ ، ومِشطٍ ، وسَجّادَةٍ (5) ، وسُبحَةٍ فيها أربَعٌ وثَلاثُونَ حَبَّةً ، وخاتَمِ عَقيقٍ . (6)

.


1- .الفردوس : ج 4 ص 259 ح 6765 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 531 ح 20109 .
2- .المزار الكبير : ص 366 ح 11 ، المزار للمفيد : ص 150 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 333 ح 16 .
3- .الخُمرَة : حَصيرٌ صغيرةٌ قَدْر ما يُسجَد عليه (المصباح المنير : ص 182 ) .
4- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 75 ح 147 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 132 ح 61 .
5- .السَّجّادة : الخُمرة التي يُسجَد عليها (مجمع البحرين : ج 2 ص 818 ) .
6- .مصباح المتهجّد : ص 735 ، المزار للمفيد : ص 152 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 334 ح 17 .

ص: 275

3 / 9 تسبيح

اشاره

الف _ استفاده از تسبيح در گفتن تسبيحات

3 / 9تسبيحالف _ استفاده از تسبيح در گفتن تسبيحاتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تسبيح ، نيكو يادآورنده اى است ! زمين و آنچه از زمين مى رويد ، بهترين چيزهايى هستند كه بر آنها سجده مى شود .

امام صادق عليه السلام :تسبيح فاطمه ، دختر پيامبر خدا ، عبارت بود از يك نخ پشمى تاخته شده كه به تعداد تكبيرات ، در آن ، گِره خورده بود و با دست خود ، آن را مى چرخانْد و تكبير و تسبيح مى گفت ، تا آن كه حمزة بن عبد المطلّب ، كشته شد و فاطمه عليهاالسلام از خاك [مزار] او برداشت و تسبيح هايى ساخت و مردم ، آنها را مورد استفاده قرار دادند ؛ امّا پس از كشته شدن حسين _ كه درودهاى خدا بر او باد و دمادم بر قاتلانش عذاب باد _ ، تربت او جايگزين شد و مردم از خاك [مزار] او تسبيح ساختند ؛ زيرا تربت حسين عليه السلام را فضيلت و امتياز است .

امام كاظم عليه السلام :شيعه ما ، از چهار چيز ، بى نياز نيست : بورياچه اى كه بر آن ، نماز مى گزارد ، انگشترى كه در انگشت مى كند ، مسواكى كه با آن مسواك مى زند ، و تسبيحى از گِل قبر ابا عبد اللّه عليه السلام كه سى و سه دانه داشته باشد و هر گاه آن را بچرخاند و ذكر خدا بگويد ، به تعداد هر دانه آن ، چهل ثواب برايش نوشته مى شود ، و هر گاه بى هدف و بدون گفتن ذكرى آن را بچرخانَد ، بيست ثواب برايش نوشته مى شود .

امام كاظم عليه السلام :مؤمن ، هميشه پنج چيز با خود دارد : مسواك ، شانه ، سجّاده ، تسبيحى با سى و چهار دانه ، و انگشترى عقيق .

.

ص: 276

الإمام الصادق عليه السلام :السُّبَحُ الزُّرقُ (1) في أيدي شيعَتِنا مِثلُ الخُيوطِ الزُّرقِ في أكسِيَةِ بَني إسرائيلَ ، إنَّ اللّهَ عز و جل أوحى إلى موسى عليه السلام أن مُر بَني إسرائيلَ أن يَجعَلوا في أربَعَةِ جَوانِبِ أكسِيَتِهِمُ الخُيوطَ الزُّرقَ ، ويَذكُرونَ بِها إلهَ السَّماءِ . (2)

ب _ فَضلُ السُّبحَةِ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلامالإمام الصادق عليه السلام :مَن أدارَ الحُجَيرَ (3) مِن تُربَةِ الحُسَينِ عليه السلام فَاستَغفَرَ بِهِ مَرَّةً واحِدَةً ، كُتِبَ لَهُ بِالواحِدَةِ سَبعونَ مَرَّةً ، وإن أمسَكَ السُّبحَةَ في يَدِهِ ولَم يُسَبِّح بِها فَفي كُلِّ حَبَّةٍ سَبعُ مَرّاتٍ . (4)

عنه عليه السلام_ وقَد سُئِلَ عَنِ استِعمالِ التُّربَتَينِ مِن طينِ قَبرِ حَمزَةَ وقَبرِ الحُسَينِ عليه السلام وَالتَّفاضُلِ بَينَهُما _: السُّبحَةُ الَّتي هِيَ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام تُسَبِّحُ بِيَدِ الرَّجُلِ مِن غَيرِ أن يُسَبِّحَ . (5)

تهذيب الأحكام عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحميري :كَتَبتُ إلَى الفَقيهِ عليه السلام أسأَ لُهُ : هَل يَجوزُ أن يُسَبِّحَ الرَّجُلُ بِطينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام وهَل فيهِ فَضلٌ؟ فَأَجابَ وقَرَأتُ التَّوقيعَ ، ومِنهُ نَسَختُ : يُسَبِّحُ بِهِ ، فَما في شَيءٍ مِنَ التَّسبيحِ أفضَلُ مِنهُ ، ومِن فَضلِهِ أنَّ المُسَبِّحَ يَنسَى التَّسبيحَ ويُديرُ السُّبحَةَ فَيُكتَبُ لَهُ ذلِكَ التَّسبيحُ . (6)

.


1- .قال العلّامة المجلسي رحمه الله : الظاهر كون حبّات السبح زرقا ، ويحتمل أن يكون المراد كون خيطها كذلك كما قيل (بحار الأنوار : ج 101 ص 134) .
2- .المزار الكبير : ص 368 ح 17 ، المزار للمفيد : ص 152 ح 6 وفيه «التسبيح» بدل «السبح» .
3- .في مصباح المتهجّد : «الحجر» .
4- .المزار للمفيد : ص 150 ح 2 ، مصباح المتهجّد : ص 735 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 136 ح 77 .
5- .المزار الكبير : ص 367 ح 14 ، المزار للمفيد : ص 151 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 133 ح 66 .
6- .تهذيب الأحكام : ج 6 ص 75 ح 148 ، الاحتجاج : ج 2 ص 583 ح 357 .

ص: 277

ب _ فضيلت تسبيحِ ساخته شده از تربت امام حسين عليه السلام

امام صادق عليه السلام :تسبيح هاى كبود رنگ ، (1) در دستان شيعيان ما ، همچون نخ هاى كبود رنگ در كيسه هاى بنى اسرائيل است . خداوند عز و جل به موسى عليه السلام وحى فرمود كه : «بنى اسرائيل را بفرما تا در چهار جانب كيسه هايشان نخ هاى كبودى قرار دهند كه با آنها ، خداى آسمان را ياد كنند» .

ب _ فضيلت تسبيحِ ساخته شده از تربت امام حسين عليه السلامامام صادق عليه السلام :هر كس تسبيح ساخته شده از تربت حسين عليه السلام را بچرخاند و با آن يك مرتبه استغفار بگويد ، براى هر بار آن ، هفتاد بار نوشته شود ، و اگر تسبيح رادر دستش بگيرد و با آن ذكر نگويد ، براى هر دانه آن ، هفت بار نوشته مى شود .

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به پرسش از به كار بردن تسبيح ساخته شده از تربت حمزه و تربت حسين عليه السلام و فرق ميان آن دو _: تسبيحى كه از گِل قبر حسين عليه السلام باشد ، خود ، در دست انسان ، تسبيح مى گويد ، بدون آن كه شخص ، تسبيح بگويد .

تهذيب الأحكام_ به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حِميَرى _: به فقيه (امام زمان عليه السلام ) نوشتم و پرسيدم : آيا جايز است كه انسان ، با گِل قبر حسين عليه السلام تسبيح بگويد و آيا در آن ، فضيلتى است ؟ ايشان نوشت و من ، آن توقيع را خواندم و از روى آن ، نسخه برداشتم كه : «[آرى ،] تسبيح بگويد ؛ زيرا هيچ تسبيحى برتر از آن نيست و در فضيلت آن ، همين بس كه شخص اگر آن را بچرخاند و فراموش كند كه تسبيح بگويد ، برايش تسبيح نوشته مى شود» .

.


1- .علّامه مجلسى مى گويد : ظاهرا مراد ، كبود بودن مُهره هاى تسبيح است . احتمال هم دارد كه مراد ، كبود بودن نخ آن باشد ، چنان كه بعضى چنين گفته اند .

ص: 278

مكارم الأخلاق :رُوِيَ أنَّ الحورَ العينَ إذا أبصَرنَ بِواحِدٍ مِنَ الأَملاكِ يَهبِطُ إلَى الأَرضِ لِأَمرٍ ما ، يَستَهدينَ مِنهُ السُّبَحَ وَالتُّرَبَ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :مَن أدارَ الطّينَ مِنَ التُّربَةِ فَقالَ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ» مَعَ كُلِّ حَبَّةٍ مِنها ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها سِتَّةَ آلافِ حَسَنَةٍ ، ومَحا عَنهُ سِتَّةَ آلافِ سَيِّئَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ سِتَّةَ آلافِ دَرَجَةٍ ، وأثبَتَ لَهُ مِنَ الشَّفاعَةِ مِثلَها . (2)

3 / 10ما فيهِ ثَوابُ التَّسبيحِالف _ مُدارَسَةُ العِلمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَعَلَّمُوا العِلمَ ؛ فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ ، ومُدارَسَتَهُ تَسبيحٌ ، وَالبَحثَ عَنهُ جِهادٌ . (3)

ب _ نَفَسُ الصّائِمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الصِّيامُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ ، ونَومُ الصّائِمِ عِبادَةٌ ، ونَفَسُهُ تَسبيحٌ ، ومَن أصبَحَ صائِما سَبَّحَت لَهُ أعضاؤُهُ ، وأضاءَت لَهُ السَّماواتُ نورا ، وَاستَغفَرَ لَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّماءِ ، فَإِن سَبَّحَ أو هَلَّلَ تَلَقّاها سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ يَكتُبونَها إلى أن تَوارَت بِالحِجابِ (4) . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :صَمتُ الصّائِمِ تَسبيحٌ ، ونَومُهُ عِبادَةٌ ، ودُعاؤُهُ مُستَجابٌ ، وعَمَلُهُ مُضاعَفٌ . (6)

.


1- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 30 ح 2067 ، المزار للمفيد : ص 151 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 134 ح 67 .
2- .المزار الكبير : ص 367 ح 13 ، المزار للمفيد : ص 151 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 133 ح 65 .
3- .تحف العقول : ص 28 ، الأمالي للصدوق : ص 713 ح 982 ؛ الفردوس : ج 2 ص 41 ح 2237 نحوه .
4- .توارى : استتر . قال تعالى : «حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ» (ص : 32) (مفردات ألفاظ القرآن : ص 866) .
5- .كنزالعمّال : ج 15 ص 911 ح 43574 نقلاً عن أبي نصر عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام .
6- .الفردوس : ج 2 ص 397 ح 3761 ؛ كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 76 ح 1783 نحوه .

ص: 279

3 / 10 چيزهايى كه ثواب تسبيحگويى دارند

اشاره

الف _ گفتگوى علمى

ب _ نفس كشيدن روزه دار

مكارم الأخلاق :روايت شده است كه حور العين ، هر گاه فرشته اى را ببينند كه براى كارى به زمين فرود مى رود ، از او تقاضا مى كنند كه تسبيح و خاك قبر حسين عليه السلام را برايشان هديه بياورد .

امام رضا عليه السلام :هر كس تسبيح تربت [حسين عليه السلام ] را بچرخاند و بگويد : «سبحان اللّه ، والحمد للّه ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، واللّهُ أكْبَر ؛ پاكا خدا ، و ستايش ، خداى را ، و معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است !» ، با [گفتن] هر دانه اى از آن ، خداوند ، شش هزار نيكى برايش مى نويسد و شش هزار بدى را از او پاك كند و شش هزار درجه او را بالا مى بَرد ، و همين اندازه برايش شفاعت ثبت مى كند .

3 / 10چيزهايى كه ثواب تسبيحگويى دارندالف _ گفتگوى علمىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :علم بياموزيد ؛ زيرا كه آموختن علم ، كار نيك است و مباحثه آن (گفتگو در باره آن) ، تسبيح است و جستجوى آن ، جهاد .

ب _ نفس كشيدن روزه دارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزه ، سپرى در برابر آتش است و خواب روزه دار ، عبادت است و نفس كشيدن او ، تسبيح است . هر كس روز خود را با روزه دارى آغاز كند ، اندام هايش براى او تسبيح مى گويند و آسمان ها برايش نورانى مى شوند و هر فرشته اى در آسمان ، برايش آمرزش مى طلبد ؛ و اگر «سبحان اللّه » يا «لا إله إلّا اللّه » بگويد ، هفتاد هزار فرشته آنها را مى گيرند و برايش مى نويسند تا آن گاه كه غروب شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سكوت روزه دار ، تسبيح است و خوابش ، عبادت است و دعايش ، مستجاب است و عملش ، دو چندان به شمار مى آيد .

.

ص: 280

ج _ نَفَسُ المَهمومِ لِأَهلِ البَيتِ عليهم السلامالإمام الصادق عليه السلام :نَفَسُ المَهمومِ لَنَا المُغتَمِّ لِظُلمِنا تَسبيحٌ ، وهَمُّهُ لِأَمرِنا عِبادَةٌ ، وكتِمانُهُ لِسِرِّنا جِهادٌ في سَبيلِ اللّهِ . (1)

د _ نَفَسُ النّائِمِ النّاوي لِصَلاةِ اللَّيلِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ العَبدَ لَيَنوي مِن نَهارِهِ أن يُصَلِّيَ بِاللَّيلِ فَتَغلِبُهُ عَينُهُ فَيَنامُ ، فَيُثبِتُ اللّهُ لَهُ صَلاتَهُ ، ويَكتُبُ نَفَسَهُ تَسبيحا ، ويَجعَلُ نَومَهُ عَلَيهِ صَدَقَةً . (2)

ه _ هَمُّ مَن كانَ هَواهُ في رِضَا اللّهِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : إنّي لَستُ كُلَّ كَلامِ الحَكيمِ أتَقَبَّلُ ، إنَّما أتَقَبَّلُ هَواهُ وهَمَّهُ ؛ فَإِن كانَ هَواهُ وهَمُّهُ في رِضايَ ، جَعَلتُ هَمَّهُ تَقديسا وتَسبيحا . (3)

و _ أنينُ المُؤمِنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنينُ المُؤمِنِ تَسبيحٌ ، وصِياحُهُ تَهليلٌ ، ونَومُهُ عَلَى الفِراشِ عِبادَةٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ إذا حُمَّ حُمّى واحِدَةً تَناثَرَتِ الذُّنوبُ مِنهُ كَوَرَقِ الشَّجَرِ فَإِن أنَّ عَلى فِراشِهِ فَأَنينُهُ تَسبيحٌ وصِياحُهُ تَهليلٌ وتَقَلُّبُهُ عَلى فِراشِهِ كَمَن يَضرِبُ بِسَيفِهِ في سَبيلِ اللّهِ . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 226 ح 16 ، الأمالي للمفيد : ص 338 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 83 ح 33 .
2- .علل الشرايع : ص 524 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 206 ح 18 .
3- .الكافي : ج 8 ص 166 ح 180 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 364 ح 5762 ؛ تاريخ بغداد : ج 2 ص 191 .
5- .عدّة الداعي : ص 116 ، إرشاد القلوب : ص 43 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 205 ح 10 .

ص: 281

ج _ نَفس كشيدن شخص اندوهگين براى اهل بيت عليهم السلام

د _ نَفس كشيدن كسى كه نيّت خواندن نماز شب داشته ، امّا خوابش برده است

ه _ دغدغه كسى كه خواستش خشنودى خداست

و _ ناله مؤمن

ج _ نَفس كشيدن شخص اندوهگين براى اهل بيت عليهم السلامامام صادق عليه السلام :كسى كه براى ما اندوهگين و از ستمى كه بر ما رفته ، غمگين باشد ، نَفس كشيدنش ، تسبيح است و دغدغه اش براى كار ما ، عبادت است و پوشيدن راز ما توسّط او ، جهاد در راه خداست .

د _ نَفس كشيدن كسى كه نيّت خواندن نماز شب داشته ، امّا خوابش برده استامام صادق عليه السلام :بنده ، در روز نيّت مى كند كه شب ، نماز[_ِ شب] بخواند ، امّا خوابش مى بَرد . خداوند ، نمازش را براى او ثبت مى كند و نفس كشيدنش را تسبيح مى نويسد و خوابش را براى او ، صدقه قرار مى دهد .

ه _ دغدغه كسى كه خواستش خشنودى خداستامام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل مى فرمايد : «چنين نيست كه من ، همه سخنان شخص حكيم را بپذيرم ؛ بلكه تنها خواست و دغدغه او را مى پذيرم . پس اگر خواست و دغدغه اش خشنودى من باشد ، دغدغه او را تقديس و تسبيح ، به شمار مى آورم .

و _ ناله مؤمنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ناله مؤمن ، تسبيح است و فريادش ، «لا إله إلّا اللّه » است و خوابيدن او در بسترش ، عبادت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، هر گاه تب كند ، گناهانش ، همانند برگ درخت ، فرو مى ريزد و اگر در بسترش [از درد و تب] ناله كند ، ناله او تسبيح است و فرياد زدنش [از درد] ، «لا إله إلّا اللّه » است و غلت خوردنش (/ به خود پيچيدنش) در بستر ، همانند كسى است كه در راه خدا ، شمشير زند .

.

ص: 282

فصل چهارم : تحميد (گفتنِ «الحمد للّه »)

واژه شناسى «حمد» و «تحميد»

فصل چهارم : تحميد (گفتنِ «الحمد للّه »)واژه شناسى «حمد» و «تحميد»واژه «تحميد» ، از ريشه «حمد» به معناى ستايش (در مقابل «ذم» به معناى نكوهش) است . اين مادّه (حمد) ، هنگامى كه به باب تفعيل برود ، معمولاً بر مبالغه دلالت مى كند و از اين رو ، «محمّد» به معناى «بسيار ستوده» است . گاهى نيز باب تفعيل ، ناظر به معناى نسبت است و در اين كاربرد ، تحميد به معناى نسبت دادن حمد و ستودگى به خداوند است . خليل بن احمد فراهيدى ، «حمد» و «تحميد» را چنين معنا مى كند : حمد ، نقيض ذمّ (نكوهش) است . گفته مى شود : «بلوته فأحمدته» ، يعنى : او را آزمودم و او را ستودنى و پسنديده كردار يافتم و او را بر آنها ستودم ... «تحميد» ، يعنى ستودن بسيار خداوند با ستايش هاى نيكو ... . «حمد» ، يعنى : ثنا گفتن . (1) برخى از لغت شناسان در مقام فرق ميان «حمد» و «مدح» گفته اند كه حمد ، اخصّ از مدح است ؛ زيرا مدح ، مربوط به صفت جميل اختيارى و غير اختيارى مى شود ؛

.


1- .ترتيب العين : ص 196 .

ص: 283

حمد و تحميد ، در قرآن و حديث

ولى حمد ، تنها مربوط به صفت جميل اختيارى است . (1) راغب اصفهانى ، در تبيين تفاوت ميان حمد و مدح و شكر مى گويد : حمد كردن خداوند متعال به معناى ثنا گفتن و ستودن او به فضيلت است . حمد ، اخصّ از مدح و اعم از شكر است ؛ چون در باره اعمال و رفتار نيكى كه به اختيار از انسان سر مى زند و براى صفات و خصالى كه در او نهاده شده است ، كلمه مدح به كار مى رود . براى مثال ، انسان به خاطر قامت بلند و زيبايى چهره اش مدح مى شود ، چنان كه براى بخشندگى و سخاوت و دانش ، مدح مى گردد ، در صورتى كه حمد ، مربوط به دومى مى شود ، نه اوّلى ، و شكر هم جز در برابر نعمت ، گفته نمى شود . پس هر شكرى حمد است ؛ ولى هر حمدى شكر نيست . نيز هر حمدى مدح است ، امّا هر مدحى حمد نيست . (2)

حمد و تحميد ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، ستايش خداوند متعال در 43 آيه به صورت هاى مختلف ، مورد توجّه و تأكيد قرار گرفته است . خداوند متعال ، در چهارده آيه ، خود را ستوده ، (3) در سيزده آيه به حمد و ثناى خود امر فرموده است (4) (شش بار بدون تسبيح و هفت بار همراه با تسبيح) . در شانزده آيه نيز از زبان انبياء (5) ، مؤمنان (6) ، فرشتگان ، (7) اهل بهشت ، (8) اهل

.


1- .ر. ك : الصحاح : ج 2 ص 466 .
2- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 256 .
3- .ر . ك : فاتحه: 1 ، انعام : 1 و45 ، نحل : 75 ، اسراء : 111 ، كهف : 1، قصص : 70 ، روم : 18 ، سبأ : 1، فاطر : 1 ، صافّات : 182 ، زمر : 29 ، غافر : 65 ، جاثيه : 36 .
4- .راجع : الخصائص العمليّة / إمام المصلّين / أوّل من صلّى مع النبيّ . الخصائص العمليّة / إمام العابدين / أوّل من عبد الله من الاُمّة .
5- .نستثني من الذين سبقهم الإمام عليه السلام إلى الإيمان و العبادة خديجة عليها السلام ، إذ يحتاج هذا الموضوع إلى دراسة مستقلّة .
6- .ر . ك : اسراء : 111 ، مؤمنون : 28، نمل : 59 و93، عنكبوت : 63 ، لقمان : 25، حجر : 98 ، طه : 130، فرقان : 58 ، غافر : 55 ، ق : 39 ، طور : 48 ، نصر : 3 .
7- .ر . ك : إبراهيم : 39 ، نمل : 15 .
8- .ر . ك : توبه : 112 ، سجده : 15 .

ص: 284

نكاتى در باره معناى حمد

قيامت ، (1) رعد (2) و همه اشيا ، (3) ستايش خداوند آمده است . افزون بر اين ، در هفده (4) آيه از خداوند متعال با صفت «حميد» ياد شده است . گفتنى است كه واژه «تحميد» در قرآن به كار نرفته است ؛ ولى در احاديث اسلامى اين واژه نيز كاربرد دارد ، هر چند به فراوانىِ كاربرد «حمد» نيست .

نكاتى در باره معناى حمددر باره معناى «حمد» در قرآن و حديث ، چند نكته قابل توجّه است : 1 . در قرآن و حديث ، اين واژه در فضيلت ذاتى خداوند به كار رفته است ، مانند : «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ» . (5) 2 . ستايش خداوند متعال ، برآيند شناخت و معرفت اوست . از اين رو ، حقيقت حمد الهى و كمال آن ، ارتباط مستقيم با ميزان معرفت دارد . هر چه معرفت نسبت به جمال و كمال حق تعالى بيشتر شود ، ستايشِ ستايشگر ، كامل تر مى گردد . بنا بر اين ، كامل ترين و بهترين ستايشگرِ خداوند متعال ، خودِ اوست ؛ زيرا هيچ كس مانند او ، ذات اقدسش را نمى شناسد . از اين رو ، خداوند متعال ، نه تنها سزاوارترين ستايش شده است ، بلكه سزاوارترين ستايشگرِ خويش نيز هست ، چنان كه در دعا مى خوانيم : «يا خيرَ حامِدٍ و مَحمودٍ ؛ اى بهترين ستاينده و ستوده شده!» . (6) 3 . تفسير حمد به شكر و مفاهيمى مشابه آن در احاديث ، تفسير به اعم است . اين

.


1- .ر . ك : بقره : 30، زمر : 75 ، غافر : 7، شورى : 5 .
2- .ر . ك : اعراف : 43 ، يونس : 10 ، فاطر : 34 ، زمر : 74 .
3- .ر . ك : اسراء : 52 .
4- .ر . ك : رعد : 13 .
5- .اسراء ، آيه 111 .
6- .ر . ك : ص 295 (بهترين ستاينده و بهترين ستوده) .

ص: 285

مرز ميان انسان و حيوان

تفسير ، بى ترديد به اين معنا نيست كه خداوند را بدون در نظر گرفتن نعمت هايش نمى توان ستود . 4 . مقصود احاديثى كه «حمد» را به «حقّ شكر» يا «تمام شكر» يا «وفاى شكر» تفسير كرده اند ، شكر زبانى است ، بدين معنا كه اگر كلمه «حمد» با معرفت بر زبان جارى گردد ، وظيفه زبان در شكرگزارى حقيقتا انجام شده است . بنا بر اين ، تفسيرِ ذكر شده ، ضرورت شكر عملى بر نعمت هاى الهى را كه در احاديث ديگر مورد تأكيد قرار گرفته است ، نفى نمى كند ؛ بلكه حمد صادقانه ، ايجاب مى نمايد كه حمد كننده ، عملاً نيز سپاس گزار نعمت هاى الهى باشد .

مرز ميان انسان و حيواندر قرآن و احاديث اسلامى ، نكات بسيار مهمّى در باره حمد و ستايش خداوند متعال و آثار و بركات آن آمده كه همه ، حاكى از اهمّيت اين ذكر و نقش سازنده آن در سازندگى انسان است . اين نكات در چهار عنوان ارائه خواهد شد . در اين جا تنها به نكته بسيار لطيفى كه در بيان امام زين العابدين عليه السلام آمده است ، اشاره مى كنيم و آن ، اين كه «حمد» ، مرز ميان انسان و حيوان است و اگر اين فاصله برداشته شود ، انسان ها از مرز انسانيت ، خارج و وارد حريم چارپايان مى گردند . متن فرمايش ايشان كه در نخستين نيايش صحيفه سجاديه آمده ، چنين است : ستايش ، از آنِ خداوندى است كه اگر بندگانش را از شناخت حمدش در برابر نعمت هاى پى در پى كه به آنان داده و نعمت هاى آشكارى كه به آنان روا داشته ، بازمى داشت ، از نعمت هايش بهره مى گرفتند ، بى آن كه ستايشش كنند و از روزى اش به فراوانى استفاده مى كردند ، بدون آن كه شكر آن را به جا آورند . و هر گاه چنين مى شد ، آنان از مرز انسانيت ، خارج و به حيوانيت وارد مى شدند و مصداق كلامى مى شدند كه خداوند در سخن محكمش فرموده است :

.

ص: 286

«آنان چارپايانى بيش نيستند ؛ بلكه گم راه ترند» (1) . (2) به بيان ديگر ، سپاس گزارى ، از سپاهيان عقل است و ناسپاسى ، از سپاهيان جهل ، چنان كه امام صادق عليه السلام در تبيين سپاهيان عقل و جهل مى فرمايد : وَ الشُّكرُ و ضِدُّهُ الكُفرانُ . (3) شكر كه ضدّ آن ، كفران است . چارپايان ، چون عقل ندارند ، سپاس گزارى را نمى فهمند . به درازگوش هر چه خدمت كنى و نعمت دهى ، تشكّر نخواهد كرد ؛ امّا عقل ، انسان را به سپاس گزارى از ولىّ نعمت خود ، دعوت مى كند . بى ترديد ، هر نعمتى كه به انسان برسد ، از جانب خداست : «وَ مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ . (4) و هر نعمتى كه داريد ، از خداست» . بر اين اساس ، از منظر عقل ، هيچ كس شايسته تر از خداوند متعال براى حمد و شكر نيست . از اين رو ، امام على عليه السلام مى فرمايد : لَو لَم يَتَوَعَّدِ اللّهُ عَلى مَعصِيَتِهِ لَكانَ يَجِبُ ألّا يُعصى شُكرا لِنِعَمِهِ . (5) حتّى اگر خداوند بر نافرمانى اش بيم نمى داد ، باز واجب بود كه به خاطر سپاس گزارى از نعمت هايش ، نافرمانى نشود .

.


1- .فرقان ، آيه 44 .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 19 الدعاء 1 .
3- .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى ، ج 1 ص 331 ح 311 .
4- .نحل ، آيه 53 .
5- .نهج البلاغة : حكمت 290 . نيز ، ر. ك : ميزان الحكمه با ترجمه فارسى : شكر / وجوب شكر مُنعِم .

ص: 287

راز محبوبيت حمد در نزد خدا

بنا بر اين ، هر چه انسان از عقل بيشترى برخوردار باشد و از حيواناتْ بيشتر فاصله بگيرد ، حمد و شكر زبانى و عملىِ او نسبت خداوند متعال ، افزون تر مى گردد و هر چه به مرز حيوانيت نزديك تر شود ، از حمد و شكر او كاسته مى شود .

راز محبوبيت حمد در نزد خدابا تأمّل در نكته اى كه گذشت ، راز محبوبيت حمد در نزد خداوند متعال ، روشن مى شود ؛ چرا كه در چند حديث تأكيد شده كه خداوند ، ستايش خود را دوست دارد ؛ بلكه ستايش او محبوب ترين چيز نزد خداست . (1) همچنين به اين سؤال پاسخ داده مى شود كه : چرا خداوند ، ستايش خود را دوست دارد ، با اين كه غنىّ بالذّات است و نيازى به ستايش ديگران ندارد . راز محبوبيت حمد در نزد خداوند متعال ، اين است كه او مى خواهد انسان ها هر چه بيشتر از عقل خود استفاده كنند و از چارپايان ، فاصله بگيرند و بدين ترتيب به فلسفه آفرينش خود نزديك تر شوند ، و بى ترديد ، رسيدن انسان به اين مقصد ، جز از طريق سپاس گزارى زبانى و عملى از آفريدگار و مُنعم حقيقى خود ، امكان پذير نيست .

.


1- .ر . ك : ص 299 (محبوب ترين چيزها نزد خدا) .

ص: 288

4 / 1تَفسيرُ الحَمدِالف _ شُكرُ النِّعَمِالإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الحَمدُ شُكرٌ . (1)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى مَلِكِ الرّومِ حينَ سَأَلَهُ عَن تَفسيرِ فاتِحَةِ الكِتابِ _: أمّا قَولُهُ : «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ » فَذلِكَ ثَناءٌ مِنّا عَلى رَبِّنا تَبارَكَ وتَعالى بِما أنعَمَ عَلَينا . . . . (2)

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ قَولَهُ عز و جل : «الْحَمْدُ لِلَّهِ» إنَّما هُوَ أداءٌ لِما أوجَبَ اللّهُ عز و جلعَلى خَلقِهِ مِنَ الشُّكرِ ، وشُكرٌ لِما وَفَّقَ عَبدَهُ مِنَ الخَيرِ . (3)

الإمام الجواد عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَى الرِّضا عليه السلام فَقالَ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أخبِرني عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» ما تَفسيرُهُ؟ فَقالَ : لَقَد حَدَّثَني أبي عَن جَدّي عَنِ الباقِرِ عَن زَينِ العابِدينَ عَن أبيهِ عليهم السلام : إنَّ رَجُلاً جاءَ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ : أخبِرني عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ » ما تَفسيرُهُ؟ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» هُوَ أن عَرَّفَ عِبادَهُ بَعضَ نِعَمِهِ عَلَيهِم جُمَلاً؛ إذ لا يَقدِرونَ عَلى مَعرِفَةِ جَميعِها بِالتَّفصيلِ ؛ لِأَنَّها أكثَرُ مِن أن تُحصى أو تُعرَفَ ، فَقالَ لَهُم : قولوا : الحَمدُ للّهِِ عَلى ما أنعَمَ بِهِ عَلَينا رَبُّ العالَمينَ ، وهُمُ الجَماعاتُ مِن كُلِّ مَخلوقٍ مِنَ الجَماداتِ وَالحَيَواناتِ؛ وأمَّا الحَيَواناتُ فَهُوَ يُقَلِّبُها (4) في قُدرَتِهِ ، ويَغذوها مِن رِزقِهِ ، ويَحوطُها بِكَنَفِهِ ، ويُدَبِّرُ كُلّاً مِنها بِمَصلَحَتِهِ . وأمَّا الجَماداتُ فَهُوَ يُمسِكُها بِقُدرَتِهِ؛ ويُمسِكُ المُتَّصِلَ مِنها أن يَتَهافَتَ ، ويُمسِكُ المُتَهافِتَ مِنها أن يَتَلاصَقَ ، ويُمسِكُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلّا بِإِذنِهِ ، ويُمسِكُ الأَرضَ أن تَنخَسِفَ إلّا بِأَمرِهِ ، إنَّهُ بِعِبادِهِ رَؤوفٌ رَحيمٌ . (5)

.


1- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 261 ح 51 وراجع الدرّ المنثور : ج 1 ص 30 .
2- .إرشاد القلوب : ص 366 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 259 ح 53 وج10 ص 61 ح 4 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 310 ح 926 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 54 ح 46 .
4- .في المصدر : «يقبلها» ، والتصويب من المصدرين الآخرين .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 282 ح 30 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 274 ح 17 و ج 92 ص 224 ح 2 .

ص: 289

4 / 1 تفسير حمد

الف _ سپاس گفتنِ نعمت ها

4 / 1تفسير حمدالف _ سپاس گفتنِ نعمت هاامام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: حمد ، نوعى سپاس گزارى است .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به پادشاه روم كه از ايشان ، در باره تفسير «فاتحة الكتاب» پرسيده بود _: امّا سخن خداوند «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، سپاس گزارى ماست از پروردگارمان _ تبارك و تعالى _ براى نعمت هايى كه به ما ارزانى داشته است ...

امام رضا عليه السلام :سخن خداوند : «ستايش خداى را» ، در واقع ، به جا آوردن وظيفه سپاس گزارى است كه خداوند عز و جل بر عهده خلقش نهاده است و شكرگزارى براى كار نيكى است كه خداوند ، توفيق انجام دادن آن را به بنده اش داده است .

امام جواد :مردى نزد امام رضا عليه السلام آمد و گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مرا از تفسير سخن خداوند عز و جل كه : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، آگاه فرما كه تفسيرش چيست ؟ فرمود : «پدرم ، از جدّم ، از باقر ، از زين العابدين ، از پدرش عليهم السلام برايم حديث كرد كه : مردى نزد امير مؤمنان آمد و گفت : مرا از تفسير سخن خداوند كه : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، آگاه فرما . فرمود : «ستايش ، خداى را» ، يعنى اين كه خداوند ، به بندگانش برخى از نعمت هايى را كه به آنها داده است ، مختصرا شناسانده است ؛ زيرا بندگان نمى توانند تمام نعمت هاى او را به تفصيل بشناسند ؛ چه ، اين نعمت ها بيشتر از آن است كه شماره شوند يا شناخته گردند . از اين رو ، به آنان فرمود : بگوييد : ستايش ، خداوند را به سبب نعمت هايى كه پروردگار جهانيان ، به ما ارزانى داشته است . جهانيان ، عبارت اند از : جماعاتى از هر مخلوقى ، از بى جان و جاندار . جانداران را با قدرت خويش ، جا به جا مى كند و از روزى خويش ، آنها را تغذيه مى كند و آنها را در پناه خود ، نگهدارى مى كند و هر يك را بنا بر مصلحتش ، اداره مى نمايد . و موجودات بى جان را با قدرت خويش ، نگه مى دارد و آنهايى را كه به يكديگر پيوسته اند ، از فرو پاشيدن ، حفظ مى كند و آنها را كه از هم جدايند ، از به هم پيوستن ، نگه مى دارد . آسمان را از اين كه بر زمين افتد (مگر با اجازه خود او) ، حفظ مى كند و زمين را از اين كه فرو ريزد (مگر به اجازه خود او) نگه مى دارد ، چرا كه او نسبت به بندگانش ، رئوف و مهربان است .

.

ص: 290

ب _ رَأسُ الشُّكرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :«الحَمدُ للّهِِ» رَأسُ الشُّكرِ ، ما شَكَرَ اللّهَ عَبدٌ لا يَحمَدُهُ . (1)

ج _ حَقُّ الشُّكرِالإمام عليّ عليه السلام :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله سَرِيَّةً (2) فَقالَ : اللّهُمَّ إنَّ لَكَ عَلَيَّ إن رَدَدتَهُم سالِمينَ غانِمينَ أن أشكُرَكَ أحَقَّ الشُّكرِ . قالَ : فَما لَبِثوا أن جاؤوا كَذلِكَ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : الحَمدُ للّهِِ عَلى سابِغِ نِعَمِ اللّهِ . (3)

مكارم الأخلاق :نَفَرَت بَغلَةٌ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام فيما بَينَ مَكّةَ وَالمَدينَةِ ، فَقالَ : لَئِن رَدَّهَا اللّهُ عَلَيَّ لَأَشكُرَنَّهُ حَقَّ شُكرِهِ . فَلَّما أخَذَها قالَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ قالَ ثَلاثَ مَرّاتٍ : «شُكرا للّهِِ» . (4)

.


1- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 412 ، الآداب للبيهقي : ص 459 ح 1029 ، كنزالعمّال : ج 3 ص 255 ح 6419 .
2- .السَّريّة : طائفة من الجيش يبلغ أقصاها أربعمئة تُبعَث إلى العدوّ ، وجمعها السرايا ، سمّوا بذلك لأنّهم يكونون خلاصة العسكر وخيارهم ؛ من الشيء السريّ : النفيس (النهاية : ج 2 ص 363) .
3- .مشكاة الأنوار : ص 70 ح 118 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 214 ح 17 .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 78 ح 2197 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 215 ح 18 .

ص: 291

ب _ اصل سپاس گزارى

ج _ حقّ سپاس گزارى

ب _ اصل سپاس گزارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله : «ستايش ، خداى را» ، اصل سپاس گزارى است و بنده اى كه خدا را سپاس نگويد ، او را ستايش نكرده است .

ج _ حقّ سپاس گزارىامام على عليه السلام :پيامبر خدا ، گُردانى را اعزام كرد و گفت : «بار خدايا ! با تو پيمان مى بندم كه اگر اينان را به سلامت و با غنيمت باز گردانى ، تو را به سزامندترين سپاس گزارى ، سپاس گويم» . ديرى نگذشت كه سپاهيان ، آن چنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله خواسته بود ، باز گشتند . پس پيامبر خدا گفت : «ستايش ، خداى را بر نعمت هاى سرشار او» .

مكارم الأخلاق :قاطر امام باقر عليه السلام ، در راه مكّه و مدينه ، رم كرد و گريخت . ايشان فرمود : «اگر خداوند ، آن را به من بازگردانَد ، او را چنان كه سزاوار سپاس گزارى از اوست ، سپاس خواهم گفت» . پس چون آن را گرفت ، سه بار گفت : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» . سپس سه بار گفت : «ستايش ، خداى را» .

.

ص: 292

الكافي عن حمّاد بن عثمان :خَرَجَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام مِنَ المَسجِدِ وقَد ضاعَت دابَّتُهُ ، فَقالَ : لَئِن رَدَّهَا اللّهُ عَلَيَّ لَأَشكُرَنَّ اللّهَ حَقَّ شُكرِهِ . قالَ : فَما لَبِثَ أن اُتِيَ بِها ، فَقالَ : الحَمدُ للّهِِ . فَقالَ لَهُ قائِلٌ : جُعِلتُ فِداكَ ، ألَيسَ قُلتَ : لَأَشكُرَنَّ اللّهَ حقَّ شُكرِهِ؟! فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ألَم تَسمَعني قُلتُ : الحَمدُ للّهِِ؟ (1)

الكافي عن أبي بصير :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : هَل لِلشُّكرِ حَدٌّ إذا فَعَلَهُ العَبدُ كانَ شاكِرا؟ قالَ : نَعَم ، قُلتُ : ما هُوَ؟ قالَ : يَحمَدُ اللّهَ عَلى كُلِّ نِعمَةٍ عَلَيهِ في أهلٍ ومالٍ ، وإن كانَ فيما أنعَمَ عَلَيهِ في مالِهِ حَقٌّ أدّاهُ . (2)

د _ وَفاءُ الشُّكرِ وتَمامُهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :التَّوحيدُ ثَمَنُ الجَنَّةِ ، وَالحَمدُ للّهِِ وَفاءُ شُكرِ كُلِّ نِعمَةٍ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :شُكرُ النِّعمَةِ اجتِنابُ المَحارِمِ ، وتَمامُ الشُّكرِ قَولُ الرَّجُلِ : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ . (4)

عنه عليه السلام :شُكرُ كُلِّ نِعمَةٍ وإن عَظُمَت أن تَحمَدَ اللّهَ عز و جل عَلَيها . (5)

عنه عليه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ بِنِعمَةٍ _ صَغُرَت أو كَبُرَت _ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» إلّا أدّى شُكرَها . (6)

عنه عليه السلام :مَن قالَ أربَعَ مَرّاتٍ إذا أصبَحَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» فَقَد أدّى شُكرَ يَومِهِ ، ومَن قالَها إذا أمسى فَقَد أدّى شُكرَ لَيلَتِهِ . (7)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 97 ح 18 ؛ الشكر لابن أبي الدنيا : ص 54 ح 106 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 186 كلّها نحوه .
2- .الكافي : ج 2 ص 96 ح 12 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 67 ح 120 نحوه ، بحار الأنوار : ج 71 ص 29 ح 7 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 570 ح 1178 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 70 ؛ الدرّ المنثور : ج 1 ص 32 .
4- .الكافي : ج 2 ص 95 ح 10 ، مشكاة الأنوار : ص 71 ح 121 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 40 ح 29 .
5- .الكافي : ج 2 ص 95 ح 11 ، الخصال : ص 21 ح 73 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 210 ح 3 .
6- .الكافي : ج 2 ص 96 ح 14 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 32 ح 9 .
7- .الكافي : ج 2 ص 503 ح 5 ، ثواب الأعمال : ص 13 ح 1 ؛ كنزالعمّال : ج 2 ص 136 ح 3486 .

ص: 293

د _ به جا آوردن سپاس گزارى كامل

الكافى_ به نقل از حمّاد بن عثمان _: امام صادق عليه السلام از مسجد بيرون آمد . ديد كه مركَبش گم شده است . فرمود : «اگر خدا آن را به من بازگردانَد ، خداى را چنان كه حقّ سپاس گزارى اوست ، سپاس خواهم گفت» . طولى نكشيد كه آن را آوردند . امام عليه السلام فرمود : «ستايش ، خداى را» . گوينده اى گفت : فدايت شوم ! مگر نفرمودى : «خداى را چنان كه حقّ سپاس گزارى اوست ، سپاس خواهم گفت»؟! امام صادق عليه السلام فرمود : «مگر نشنيدى كه گفتم : ستايش ، خداى را؟» .

الكافى_ به نقل از ابو بصير _: به امام صادق عليه السلام گفتم : آيا براى سپاس گزارى از خدا ، حدّى هست كه هر گاه بنده آن را به جا آورَد ، سپاس گزار باشد؟ فرمود : «آرى» . گفتم : آن حد چيست؟ فرمود : «خداى را بر هر نعمتى كه با خانواده و اموالش به او داده است ، ستايش گويد و اگر در اموالى كه به او ارزانى داشته ، حقّى داشته باشد ، آن را بپردازد» .

د _ به جا آوردن سپاس گزارى كاملپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :توحيد ، بهاى بهشت است و ستايش خدا گفتن ، سپاس گزارى كامل از هر نعمتى است .

امام صادق عليه السلام :شكرانه نعمت ، دورى كردن از حرام هاست و شكرِ تمام ، گفتن مرد كه : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

امام صادق عليه السلام :سپاس هر نعمتى ، هر چند آن نعمت بزرگ باشد ، اين است كه خداوند عز و جلرا بر آن ، ستايش گويى .

امام صادق عليه السلام :هر نعمتى ، كوچك يا بزرگ ، كه خداوند به بنده اى ارزانى مى دارد ، اگر بنده بگويد : «ستايش ، خداى را» ، بى گمان ، شكر آن نعمت را به جا آورده است .

امام صادق عليه السلام :هر كس چون صبح كند ، چهار مرتبه بگويد : «ستايش ، خداى را كه پروردگارِ جهانيان است» ، شكر آن روزش را به جا آورده است ، و هر كس چون شب كند ، همين گونه بگويد ، شكر آن شبِ خود را نيز به جا آورده است .

.

ص: 294

عنه عليه السلام :مَن قالَ في كُلِّ يَومٍ سَبعَ مَرّاتٍ : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ نِعمَةٍ كانَت أو هِيَ كائِنَةٌ» ، فَقَد أدّى شُكرَ ما مَضى وشُكرَ ما بَقِيَ . (1)

ه _ مِفتاحُ الشُّكرِ وخاتَمُهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ إبراهيمَ عليه السلام سَأَلَ رَبَّهُ عز و جل قالَ : يا رَبِّ ما جَزاءُ مَن حَمِدَكَ؟ قالَ : الحَمدُ مِفتاحُ الشُّكرِ وخاتَمُ الشُّكرِ ، وَالحَمدُ يُعرَجُ بِهِ إلى عَرشِ رَبِّ العالَمينَ . (2)

4 / 2الحَثُّ عَلَى التَّحميدِالف _ خَيرُ حامِدٍ ومَحمودٍالكتاب«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّ_لُمَ_تِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ» . (3)

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى الْاخِرَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ» . (4)

«وَ هُوَ اللَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِى الْأُولَى وَ الْاخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» . (5)

راجع : الفاتحة:1،النحل:75،الكهف:1،فاطر:1،الصافّات: 182،الزمر:21،غافر:65،الروم:18،التغابن:1،الجاثية:36.

.


1- .ثواب الأعمال : ص 24 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 2 ح 3 وج 93 ص 211 ح 10 .
2- .الفردوس : ج 1 ص 223 ح 857 ، تاريخ دمشق : ج 6 ص 242 ح 1516 نحوه .
3- .الأنعام : 1 .
4- .سبأ : 1 .
5- .القصص : 70 .

ص: 295

ه _ آغاز و فرجام سپاس گزارى

4 / 2 تشويق به حمدگويى

الف _ بهترين ستاينده و بهترين ستوده

امام صادق عليه السلام :هر كس در هر روز ، هفت مرتبه بگويد : «ستايش ، خداى را بر هر نعمتى كه به من داده يا خواهد داد» ، (1) بى گمان ، شكر نعمت هاى گذشته و آينده را به جا آورده است .

ه _ آغاز و فرجام سپاس گزارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ابراهيم عليه السلام از پروردگارش عز و جل پرسيد : پروردگارا ! پاداش كسى كه تو را ستايش گويد ، چيست؟ فرمود : «ستايش ، آغازِ سپاس گزارى و فرجامِ سپاس گزارى است . ستايش ، به سوى عرش پروردگار جهانيان ، بالا برده مى شود» .

4 / 2تشويق به حمدگويىالف _ بهترين ستاينده و بهترين ستودهقرآن«ستايش ، خدايى را كه آسمان ها و زمين را آفريد و تاريكى ها و روشنايى را پديد آورد. با اين همه ، كسانى كه كفر ورزيده اند، [ غير او را ] با پروردگار خود ، برابر مى كنند» .

«ستايش ، خدايى را كه آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آنِ اوست، و در آخرت [ نيز ] ستايش ، از آنِ اوست، و هم اوست سنجيده كارِ آگاه» .

«و اوست خدا[ يى كه ] جز او معبودى نيست. در اين [ سراىِ ] نخستين و در آخرت، ستايش ، از آن اوست، و فرمان، او راست و به سوى او بازگردانيده مى شويد» .

ر . ك : فاتحه : آيه 1 ، نحل : آيه 75 ، كهف : آيه 1 ، فاطر : آيه 1 ، صافّات : آيه 182 ، زمر : آيه 21 ، غافر : آيه 65 ، روم : آيه 18 ، تغابن : آيه 1 ، جاثيه : آيه 36 .

.


1- .يا : «هر نعمتى كه در گذشته داشته ام و يا اكنون دارم» .

ص: 296

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _: يا خَيرَ حامِدٍ ومَحمودٍ ، يا خَيرَ شاهِدٍ ومَشهودٍ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنّ اللّهَ ولَهُ الحَمدُ افتَتَحَ الحَمدَ لِنَفسِهِ ، وخَتَمَ أمرَ الدُّنيا ومَحَلَّ الآخِرَةِ بِالحَمدِ لِنَفسِهِ ، فَقالَ : «وَقُضِىَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» (2) . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن أحَبَّ بَقاءَ الظّالِمينَ فَقَد أحَبَّ أن يُعصَى اللّهُ ، إنَّ اللّهَ تَعالى حَمِدَ نَفسَهُ على هَلاكِ الظّالِمينَ ، فَقالَ : «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَ_لَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في جَوابِ اليَهودِيِّ الَّذي سَأَلَهُ عَن تَفسيرِ «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ...» _: أمّا قَولُهُ «الحَمدُ للّهِِ» فَإِنَّهُ عَلِمَ أنَّ العِبادَ لا يُؤَدّونَ شُكرَ نِعمَتِهِ فَحَمِدَ نَفسَهُ قَبلَ أن يَحمَدوهُ وهُوَ أوَّلُ الكَلامِ ، لَولا ذلِكَ لَما أنعَمَ اللّهُ عَلى أحَدٍ بِنِعمَتِهِ . (5)

ب _ أحَقُّ مَن حُمِدَالكتاب«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (6)

«فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَ_وَ تِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (7)

.


1- .البلد الأمين : ص 410 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 396 .
2- .الزمر : 75 .
3- .الكافي : ج 1 ص 141 ح 7 ، التوحيد : ص 32 ح 1 وفيه «افتتح الكتاب بالحمد لنفسه» .
4- .الكافي : ج 5 ص 108 ح 11 ، معاني الأخبار : ص 253 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 304 ح 15 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 294 ح 5 .
6- .الفاتحة : 2 ، الصافّات : 182 ، الزمر : 75 ، غافر : 65 .
7- .الجاثية : 36 .

ص: 297

ب _ سزاوارترين كس به ستايش

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «جوشن كبير» _: اى بهترين ستاينده و ستوده شده ! اى بهترين گواهى دهنده و گواهى شده !

امام على عليه السلام :خداوند _ كه ستايشش باد _ ، ستايش را براى خويش ، آغاز كرد و كارِ دنيا و سراى آخرت را با ستايش خويش ، پايان بخشيد و فرمود : «و ميان ايشان ، به درستى داورى گرديد و گفته شد : ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

امام صادق عليه السلام :هر كه بقاى ستمگران را دوست بدارد ، در واقع ، دوست داشته كه خداوند ، نافرمانى شود ؛ [چرا كه] خداى متعال ، خويشتن را بر نابود كردن ستمگران ، ستايش گفته و فرموده است : «پس ريشه آن گروهى كه ستم كردند ، بركَنْده شد . و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ مردى يهودى كه از ايشان ، در باره تفسير «پاكا خدا ، و ستايش ، خداى را ! ...» پرسيد _: سخن خداوند : «ستايش ، خداى را» ، چون مى دانست كه بندگان ، شكر نعمت هاى او را به جا نمى آورند ، لذا پيش از آن كه آنان او را ستايش گويند ، خود خويشتن را ستايش گفت ، و اين ، آغازِ گفتار است . اگر اين ستايش نبود ، خداوند به هيچ كس نعمتش را ارزانى نمى داشت .

ب _ سزاوارترين كس به ستايشقرآن«ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» .

«پس سپاس ، از آنِ خداست ، پروردگارِ آسمان ها و پروردگار زمين، پروردگار جهانيان» .

.

ص: 298

«وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» . (1)

راجع : لقمان : 25 ، الإسراء : 111 ، النمل : 93 ، يونس : 10 ، الزمر : 74 ، الأعراف : 43 .

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :لا يَحمَد حامِدٌ إلّا رَبَّهُ ، ولا يَلُم لائِمٌ إلّا نَفسَهُ . (2)

الإمام الحسن عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ _: لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ . . . وإِنَّهُ أولى مَن عُبِدَ وأَحَقُّ مَن حُمِدَ . (3)

ج _ أحَبُّ الأَشياءِ إلَى اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن شَيءٍ أحَبَّ إلَى اللّهِ مِنَ الحَمدِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَيهِ الحَمدُ مِنَ اللّهِ تَعالى ، ولِذلِكَ أثنى عَلى نَفسِهِ فَقالَ : «الْحَمْدُ لِلَّهِ» . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أحَدٌ أحَبُّ إلَيهِ الحَمدُ مِنَ اللّهِ عز و جل . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل يُحِبُّ أن يُحمَدَ . (7)

د _ أحَقُّ مَا ابتُدِئَ بِهِالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ أحَقَّ مَا ابتَدَأَ بِهِ المُبتَدِئونَ ، ونَطَقَ بِهِ النّاطِقونَ ، وتَفَوَّهَ بِهِ القائِلونَ : حَمدُ اللّهِ وثَناءٌ عَلَيهِ بِما هُوَ أهلُهُ ، وَالصَّلاةُ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . (8)

.


1- .العنكبوت : 63 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 16 ، الغارات : ج 2 ص 596 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 11 ح 4 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 159 ح 267 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 151 ح 22 .
4- .مسند أبي يعلى : ج 4 ص 206 ح 4240 ، كنزالعمّال : ج 3 ص 132 ح 5833 نقلاً عن شُعب الإيمان .
5- .تفسير الطبري : ج 1 الجزء 1 ص 60 .
6- .تفسير التبيان : ج 7 ص 305 ، مجمع البيان : ج 7 ص 125 ؛ المعجم الكبير : ج 10 ص 178 ح 10378 .
7- .المعجم الكبير : ج 1 ص 283 ح 825 ، كنز العمّال : ج 3 ص 253 ح 6409 وص 261 ح 6452 .
8- .تاريخ دمشق : ج 39 ص 198 ، المناقب للخوارزمي : ص 299 ح 296 وفيه «أحسن» بدل «أحقّ» .

ص: 299

ج _ محبوب ترين چيزها نزد خدا

د _ سزاوارترين چيز به آغاز كردن با آن

«و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى از آسمان، آبى فرو فرستاده و زمين را پس از مرگش به وسيله آن ، زنده گردانيده است؟» ، حتماً خواهند گفت: «خدا» . بگو: «ستايش ، از آنِ خداست ، با اين همه، بيشترشان نمى انديشند»» .

ر . ك : لقمان : آيه 25 ، اسراء : آيه 111 ، نمل : آيه 93 ، يونس : آيه 10 ، زمر : آيه 74 ، اعراف : آيه 43 .

حديثامام على عليه السلام :هيچ ستاينده اى ستايش نمى كند ، مگر خداوند خويش را ، و هيچ نكوهنده اى نكوهش نمى كند ، مگر خويشتن را .

امام حسن عليه السلام_ در وصيّتش _: معبودى جز خدا نيست كه يگانه است و بى شريك ... و سزاوارترين كس به پرستش است و شايسته ترين كس به ستايش .

ج _ محبوب ترين چيزها نزد خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ چيزى نزد خدا ، محبوب تر از ستايش [او] نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ چيز نزد خداوند متعال ، دوست داشتنى تر از ستايش نيست . از همين رو ، خود ، خويشتن را ستوده و فرموده است : «ستايش ، خداى را» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس به اندازه خداوند عز و جل دوستدارِ ستايش نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل دوست دارد كه ستايش شود .

د _ سزاوارترين چيز به آغاز كردن با آنامام على عليه السلام :سزاوارترين چيزى كه آغاز كنندگان ، با آن آغاز مى كنند و نطق كنندگان ، به آن نطق مى كنند و گويندگان ، آن را به زبان مى آورند ، ستايش و ثناى خداست به اوصافى كه او شايسته آنهاست ، و صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله است .

.

ص: 300

ه _ مِفتاحُ القُرآنِالإمام الرضا عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي حَمِدَ فِي الكِتابِ نَفسَهُ ، وَافتَتَحَ بِالحَمدِ كِتابَهُ ، وجَعَلَ الحَمدَ أوَّلَ جَزاءِ مَحَلِّ نِعمَتِهِ ، وآخِرَ دَعوى أهلِ جَنَّتِهِ . (1)

و _ مِفتاحُ الذِّكرِالإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَ الحَمدَ مِفتاحا لِذِكرِهِ ، وسَبَبا لِلمَزيدِ مِن فَضلِهِ ، ودَليلاً عَلى آلائِهِ وعَظَمَتِهِ . (2)

ز _ ثَوابُهُ عَلَى اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «الحَمدُ للّهِِ كَما هُوَ أهلُهُ» فَقَد شَغَلَ كُتّابَ السَّماواتِ ، فَيَقولونَ : اللّهُمَّ لا نَعلَمُ الغَيبَ! فَيَقولُ اللّهُ : اُكتُبوها كَما قالَها عَبدي ، وعَلَيَّ ثَوابُها . (3)

ح _ يَملَأُ الميزانَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :«لا إلهَ إلَا اللّهُ» نِصفُ الميزانِ ، وَ«الحَمدُ للّهِِ» تَملَؤُهُ . (4)

ط _ دَعوى أهلِ الجَنَّةِالكتاب«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُم بِإِيمَ_نِهِمْ تَجْرِى مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَ_رُ فِى جَنَّ_تِ النَّعِيمِ * دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» . (5)

.


1- .الكافي : ج 5 ص 273 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 264 ح 4 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 157 .
3- .عدّة الداعي : ص 245 ، ثواب الأعمال : ص 28 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 212 ح 11 وص 216 ح 21 .
4- .الأمالي للمفيد : ص 246 ح 1 ؛ الفردوس : ج 5 ص 9 ح 7282 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 64 ح 228 .
5- .يونس : 9 و 10 .

ص: 301

ه _ آغاز قرآن

و _ آغازِ ياد خدا

ز _ داراى ثوابِ ويژه

ح _ پُركننده ترازوى اعمال

ط _ نيايش بهشتيان

ه _ آغاز قرآنامام رضا عليه السلام_ در يكى از سخنرانى هايش _: ستايش ، خداى را كه در قرآن ، خويشتن را ستوده است ، و كتاب خود را با ستايش ، گشوده است و ستايش را نخستين پاداشِ سراى نعمتش [بهشت] و واپسين نيايش اهل بهشتش قرار داده است .

و _ آغازِ ياد خداامام على عليه السلام_ در يكى از خطبه هايش _: ستايش ، خداى را كه ستايش را آغاز ياد خويش قرار داد ، و وسيله افزونى احسانش ، و راه نما بر نعمت ها و بزرگى اش .

ز _ داراى ثوابِ ويژهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «ستايش ، خداى را چنان كه او شايسته آن است» ، نويسندگانِ آسمان ها را به تكاپو مى اندازد و آنها مى گويند : بارخدايا ! ما كه غيب نمى دانيم! و خداوند مى فرمايد : «آن را همان گونه كه بنده ام گفت ، بنويسيد . ثوابش با من» .

ح _ پُركننده ترازوى اعمالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«معبودى جز خدا نيست» ، نيمى از ترازو [ى اعمال] است ، و «ستايش ، خداى را» آن را پر مى كند .

ط _ نيايش بهشتيانقرآن«كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، پروردگارشان به پاس ايمانشان آنان را هدايت مى كند ، [و] در باغ هاى [ پُر ناز و ] نعمت، از زير [ پاى ] آنان نهرها روان خواهد بود . نيايش آنان در آن جا «سبحانك اللّهم ؛ خدايا! تو پاك و منزّهى » و درودشان در آن جا سلام است، و پايان نيايش آنان اين است كه: «الحمد لله ربّ العالمين ؛ ستايش ، ويژه پروردگار جهانيان است»» .

.

ص: 302

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لَمّا سُئِلَ عَن جَزاءِ مَن قالَ : سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ . . . _: إذا قالَ العَبدُ : «سُبحانَ اللّهِ» سَبَّحَ مَعَهُ ما دونَ العَرشِ ، فَيُعطى قائِلُها عَشرَ أمثالِها ، وإذا قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ بِنِعَمِ الدُّنيا مَوصولاً بِنِعَمِ الآخِرَةِ ، وهِيَ الكَلِمَةُ الَّتي يَقولُها أهلُ الجَنَّةِ إذا دَخَلوها ، ويَنقَطِعُ الكَلامُ الَّذي يَقولونَهُ فِي الدُّنيا ما خَلَا الحَمدُ للّهِِ؛ وذلِكَ قَولُهُ تَعالى : « دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَ_نَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَ_مٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ » . (1)

ى _ أفضَلُ الدُّعاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ الدُّعاءِ الحَمدُ للّهِِ . (2)

الكافي عن المفضّل :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، عَلِّمني دُعاءً جامِعا ، فَقالَ لي : اِحمَدِ اللّهَ فَإِنَّهُ لايَبقى أحَدٌ يُصَلّي إلّا دَعا لَكَ ، يَقولُ : سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ . (3)

ك _ ثَمَنُ كُلِّ نِعمَةٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ للّهِِ ثَمَنُ كُلِّ نِعمَةٍ . (4)

ل _ أفضَلُ مِنَ النِّعمَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ فَحَمِدَ اللّهَ عَلَيها ، إلّا كانَ ذلِكَ الحَمدُ أفضَلَ مِن تِلكَ النِّعمَةِ وإن عَظُمَت . (5)

.


1- .علل الشرايع : ص 251 ح 8 ، الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 295 ح 5 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 462 ح 3383 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1249 ح 3800 .
3- .الكافي : ج 2 ص 503 ح 1 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 79 ح 2202 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 192 .
4- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 32 نقلاً عن ابن شاهين في السنّة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 52 ح 157 وص 77 ح 307 .
5- .المعجم الكبير : ج 8 ص 193 ح 7794 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 98 ح 4405 نحوه .

ص: 303

ى _ برترين دعا

ك _ بهاى هر نعمتى

ل _ برتر از نعمت

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ به سؤال از پاداش كسى كه بگويد : پاكا خدا و ستايش خداى را ... _: هر گاه بنده بگويد : «پاكا خدا» ، هر آنچه زير عرش است ، با او تسبيح مى گويد و به گوينده آن ، ده برابرش عطا مى شود ، و هر گاه بگويد : «ستايش خداى را» ، خداوند نعمت هاى دنيا را به او ارزانى مى دارد و به نعمت هاى آخرت وصل مى كند . اين [ذكر] ، جمله اى است كه اهل بهشت هر گاه وارد آن شوند ، مى گويند . هر سخنى كه در دنيا مى گويند ، قطع خواهد شد ، بجز گفته «ستايش خداى را» . خداى تعالى مى فرمايد : «نيايششان در آن جا «پاكى تو اى خداوند!» است ، و درودشان در آن جا «سلام» است ، و آخر نيايش آنان اين است كه : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است»» .

ى _ برترين دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين دعا ، گفتنِ «ستايش خداى را» است .

الكافى_ به نقل از مُفَضَّل _: به امام صادق عليه السلام گفتم : فدايت شوم ! دعايى جامع به من بياموز . فرمود : «خدا را ستايش گوى ؛ زيرا [در اين صورت] هر كسى كه نماز مى خواند ، براى تو دعا مى كند ؛ [چون در نمازش] مى گويد : خدا بشنود [و بپذيرد ]سخن كسى را كه ستايشِ او گويد .

ك _ بهاى هر نعمتىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ستايش خدا ، بهاى هر نعمتى است .

ل _ برتر از نعمتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند به هر بنده اى نعمتى دهد و او خدا را بر آن نعمتْ سپاس گويد ، آن سپاس ، برتر از خود آن نعمت است ؛ هر چند آن نعمت ، بزرگ باشد .

.

ص: 304

عنه صلى الله عليه و آله :لَو أنَّ الدُّنيا كُلَّها لُقمَةٌ واحِدَةٌ ، فَأَكَلَهَا العَبدُ المُسلِمُ ثُمَّ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، لَكانَ قَولُهُ ذلِكَ خَيرا لَهٌ مِنَ الدُّنيا وما فيها . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ بِنِعمَةٍ بالِغَةً ما بَلَغَت فَحَمِدَ اللّهَ عَلَيها ، إلّا كانَ حَمدُهُ للّهِِ أفضَلَ مِن تِلكَ النِّعمَةِ وأعظَمَ وأوزَنَ . (2)

الإمام الرضا عليه السلام :مَن حَمِدَ اللّهَ عَلى النِّعمَةِ فَقَد شَكَرَهُ ، وكانَ الحَمدُ أفضَلَ مِن تِلكَ النِّعمَةِ . (3)

م _ كَثرَةُ الحَمدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أفضَلَ عِبادِ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ الحَمّادونَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :يُحشَرُ النّاسُ يَومَ القِيامَةِ في صَعيدٍ واحِدٍ فَيُسمِعُهُمُ الدّاعي وتُبعِدُهُمُ (5) البَصَرُ ، ثُمَّ يَقومُ مُنادٍ فَيُنادي يَقولُ : سَيَعلَمُ أهلُ الجَمعِ اليَومَ مَن أولى بِالكَرَمِ . فَيَقولُ : أينَ الَّذينَ يَحمَدونَ اللّهَ فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ؟ فَيَقومونَ وهُم قَليلونَ فَيَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام :اُوصيكُم أيُّهَا النّاسُ بِتَقوَى اللّهِ ، وكَثرَةِ حَمدِهِ عَلى آلائِهِ إلَيكُم ، ونَعمائِهِ عَلَيكُم ، وبَلائِهِ لَدَيكُم . (7)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 610 ح 1260 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 216 ح 20 .
2- .ثواب الأعمال : ص 216 ح 1 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 78 ح 2196 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 51 ح 72 .
3- .الكافي : ج 2 ص 96 ح 13 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 31 ح 8 وج 93 ص 214 ح 17 .
4- .المعجم الكبير : ج 18 ص 124 ح 254 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 208 ح 19916 .
5- .في المصادر الاُخرى : «وينفذهم البصر» .
6- .مسند إسحاق بن راهويه : ج 5 ص 180 ح 2305 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 457 ح 1581 .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 188 .

ص: 305

م _ ستايشِ بسيار گفتن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر همه دنيا يك لقمه شود و بنده مسلمان آن را بخورد وسپس بگويد : «ستايش ، خداى را» ، اين گفته او برايش از دنيا و هر آنچه در دنياست ، بهتر باشد .

امام صادق عليه السلام :خداوند به هر بنده اى نعمتى دهد _ هر چه و هر اندازه كه باشد _ و او خدا را بر آن ، سپاس گويد ، اين سپاسگويىِ او براى خدا ، برتر و بزرگ تر و سنگين تر از خود آن نعمت است .

امام رضا عليه السلام :هر كس خدا را بر نعمت حمد گويد ، هر آينه از او سپاس گزارى كرده است ، و اين حمد ، برتر از خود آن نعمت است .

م _ ستايشِ بسيار گفتنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين بندگان خدا در روز رستاخيز ، ستايشگران اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روز رستاخيز ، مردمان در بيابانى صاف و پهناور گردآورده مى شوند ، به طورى كه صدا و نگاه به همه آنها مى رسد . سپس بانگ دهنده اى بر مى خيزد و بانگ مى زند : «امروز اين جمعيت خواهند دانست كه چه كسى به گراميداشت ، سزاوارتر است» . آن گاه گويد : كجايند آنان كه خوشى و ناخوشى خداوند را سپاس و ستايش مى گفتند ؟» . پس اين كسان كه اندك شمارند ، برمى خيزند و بدون حسابرسى به بهشت مى روند .

امام على عليه السلام :اى مردم! سفارش مى كنم شما را به پروا دارى از خدا ، و او را ستايشِ بسيار گفتن براى نواخت ها و نعمت ها و نيكى هايش به شما .

.

ص: 306

ن _ صِفَةُ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آلهالكتاب«التَّئِبُونَ الْعَ_بِدُونَ الْحَ_مِدُونَ السَّئِحُونَ الرَّ كِعُونَ السَّ_جِدُونَ الْامِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ الْحَ_فِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» . (1)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام_ بَعدَ أن ذَكَرَ أنَّ اللّهَ عز و جل أنزَلَ عَلى رَسولِهِ قَولَهُ : «التَّئِبُونَ الْعَ_بِدُونَ الْحَ_مِدُونَ . . .» _: فَبَشَّرَ (2) النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله المُجاهِدينَ مِنَ المُؤمِنينَ الَّذينَ هذِهِ صِفَتُهُم وحِليَتُهُم بِالشَّهادَةِ وَالجَنَّةِ ، وقالَ : «التَّئِبُونَ» مِنَ الذُّنوبِ ، «الْعَ_بِدُونَ» الَّذينَ لا يَعبُدونَ إلَا اللّهَ ولا يُشرِكونَ بِهِ شَيئا ، «الْحَ_مِدُونَ» الَّذينَ يَحمَدونَ اللّهَ عَلى كُلِّ حالٍ فِي الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ في جَوابِ حِبرٍ (4) مِن أحبارِ اليَهودِ لَمّا سَأَلَهُ : أخبِرني عَمّا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ اُمَّةَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله عَلى سائِرِ الاُمَمِ _: لَقَد فَضَّلَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى اُمَّتَهُ عَلى سائِرِ الاُمَمِ بِأَشياءَ كَثيرَةٍ . . . مِنها أنَّهُ يُقالُ يَومَ القِيامَةِ : لِيَتَقَدَّمِ (5) الحامِدونَ ، فَتُقَدَّمُ اُمَّةُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله قَبلَ الاُمَمِ ، وهُوَ مَكتوبٌ : اُمَّةُ مُحَمَّدٍ هُمُ الحامِدونَ ؛ يَحمَدونَ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى عَلى كُلِّ مَنزِلَةٍ ، [ و] (6) يُكَبِّرونَهُ عَلى كُلِّ حالٍ ، مُناديهِم في جَوفِ السَّماءِ ، لَهُم دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحلِ . (7)

.


1- .التوبة : 112 .
2- .في الطبعة المعتمدة : «ففسّر» ، والتصويب من بعض نسخ المصدر .
3- .الكافي : ج 5 ص 15 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 130 ح 224 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 355 .
4- .الحِبْر : العالِم. والحَبْر _ بالفتح _ لغةٌ فيه (المصباح المنير : ص 117) .
5- .قوله : «ليتقدّم» سقط من الطبعة المعتمدة ، وأثبتناه من طبعة دار الاُسوة وبحار الأنوار .
6- .الزيادة من بحار الأنوار .
7- .إرشاد القلوب : ص 412 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 350 ح 33 .

ص: 307

ن _ ويژگى امّت محمّد صلى الله عليه و آله

ن _ ويژگى امّت محمّد صلى الله عليه و آلهقرآن«[آن مؤمنان،] همان توبه كنندگان، پرستندگان، ستايشگران، روزه داران، ركوع كنندگان، سجده كنندگان، وادارندگان به كارهاى پسنديده، بازدارندگان از كارهاى ناپسند و پاسداران مقرّرات خدايند. و مؤمنان را بشارت ده» .

حديثامام صادق عليه السلام_ پس از آن كه فرمود : خداوند عز و جل اين آيه را بر پيامبرش فرو فرستاد : «توبه كنندگان ، پرستندگان ، ستايشگران ...» _: پس پيامبر صلى الله عليه و آله مؤمنان مجاهد را كه به اين صفات آراسته بودند ، به شهادت و بهشت بشارت داد و فرمود : «توبه گنندگان» از گناهان ، «پرستندگان» يعنى كسانى كه تنها خدا را مى پرستند و چيزى را شريك او [در پرستش] قرار نمى دهند ، «ستايشگران» يعنى كسانى كه در هر حالى ، در سختى و آسايش ، خدا را سپاس و ستايش مى گويند .

امام على عليه السلام_ در پاسخ به يكى از عالمان يهود كه از وى در باره چيزى پرسيد كه خداوند به سبب آن ، امّت محمّد صلى الله عليه و آله را بر ديگر امّت ها برترى داده است _: خداوند تبارك و تعالى به سبب چيزهاى بسيارى ، امّت او را بر ديگر امّت ها برترى و امتياز داده است ... از جمله ، آن كه در روز رستاخيز گفته مى شود : «ستايشگران پيش آيند» ، پس امّت محمّد صلى الله عليه و آله جلوتر از ديگر امّتها قرار مى گيرند ، در حالى كه نوشته شده است : «امّت محمّد ، همان ستايشگران اند . خداوند تبارك و تعالى را براى هر وضعى ، سپاس و ستايش مى گويند و در هر حالى ، او را به بزرگى ياد مى كنند . بانگ زننده آنها ، در دل آسمان است . همهمه اى چونان همهمه زنبوران عسل دارند» .

.

ص: 308

4 / 3بَرَكاتُ الحَمدِالف _ دَوامُ النِّعمَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ عَلَى النِّعمَةِ أمانٌ لِزَوالِها . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِسُفيانَ الثَّورِيِّ _: يا سُفيانُ ، إذا أنعَمَ اللّهُ عَلَيكَ بِنِعمَةٍ فَأَحبَبتَ بَقاءَها ودَوامَها فَأَكثِر مِنَ الحَمدِ وَالشُّكرِ عَلَيها؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل قالَ في كِتابِهِ : «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» (2) . (3)

ب _ كَمالُ النِّعمَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : . . . «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَ__لَمِينَ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : حَمِدَني عَبدي وعَلِمَ أنَّ النِّعَمَ الَّتي لَهُ مِن عِندي ، وأنَّ البَلايَا الَّتي دَفَعتُ عَنهُ فَبِطَولي (4) ، اُشهِدُكُم أنّي اُضيفُ لَهُ إلى نِعَمِ الدُّنيا نِعَمَ الآخِرَةِ ، وأدفَعُ عَنهُ بَلايَا الآخِرَةِ كما دَفَعتُ عَنهُ بَلايَا الدُّنيا . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ مِن نِعمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلبِهِ ، وحَمِدَ اللّهَ ظاهِرا بِلِسانِهِ ، فَتَمَّ كَلامُهُ؛ حَتّى يُؤمَرَ لَهُ بِالمَزيدِ . (6)

.


1- .الفردوس : ج 2 ص 155 ح 2783 ، كنزالعمّال : ج 3 ص 255 ح 6421 نقلاً عن شُعب الإيمان .
2- .إبراهيم : 7 .
3- .حلية الأولياء : ج 3 ص 193 ؛ كشف الغمّة : ج 2 ص 368 ، العُدد القويّة : ص 149 ح 69 .
4- .الطَّول : الفضل والقدرة. وتطوّل عليه : امتنّ (القاموس المحيط : ج 4 ص 9) . وفي الأمالي : «فبتطوّلي» .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 300 ح 59 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 226 ح 3 .
6- .الكافي : ج 2 ص 95 ح 9 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 368 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 222 ح 3 كلاهما نحوه .

ص: 309

4 / 3 بركت هاى حمد گفتن

الف _ پايدارى نعمت

ب _ كامل شدن نعمت

4 / 3بركت هاى حمد گفتنالف _ پايدارى نعمتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سپاس گزارى براى نعمت ، مايه حفظ آن از نابودى است .

امام صادق عليه السلام_ به سفيان ثورى _: اى سفيان! هر گاه خداوند عز و جل نعمتى به تو ارزانى داشت و دوست داشتى كه آن نعمت ، باقى و پايدار بماند ، خداوند را بر آن نعمت ، بسيار ستايش و سپاس بگو ؛ زيرا خداوند عز و جل در كتابش فرموده است : «اگر سپاس گزارى كنيد ، بر نعمت شما بيفزايم» .

ب _ كامل شدن نعمتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بگويد : ... «سپاس و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، خداوند عز و جل مى فرمايد : «بنده ام مرا ستود و دانست كه نعمت هايى كه نزد اوست ، از جانب من است و بلاهايى كه از او دور كرده ام ، به لطف من است . شما را گواه مى گيرم كه نعمت هاى آخرت را نيز بر نعمت هاى دنياى او بيفزايم ، و همچنان كه بلاهاى دنيا را از او دور كرده ام ، بلاهاى آخرت را نيز از او دور گردانم» .

امام صادق عليه السلام :هر بنده اى كه خداوند نعمتى به او عطا كند و او در دل خويش آن نعمت را [از او] بشناسد و به زبانش آشكارا خدا را سپاس و ستايش بگويد ، به محض آن كه سخنش به پايان رسد ، دستور داده مى شود كه بر نعمتش افزوده گردد .

.

ص: 310

ج _ إجابَةُ الدُّعاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَعا أحَدُكُم فَليَبدَأ بِتَحميدِ اللّهِ وَالثَّناءِ عَلَيهِ ، ثُمَّ يُصَلّي عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ لِيَدعُ بِما شاءَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :السُّؤالُ بَعدَ المَدحِ ، فَامدَحُوا اللّهَ عز و جل ثُمَّ اسأَ لُوا الحَوائِجَ ، أَثنوا عَلَى اللّهِ عز و جلوَامدَحوه قَبلَ طَلَبِ الحَوائِجِ . (2)

د _ غَرسُ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «الحَمدُ للّهِِ» غَرَسَ اللّهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِي الجَنَّةِ . (3)

4 / 4مَواضِعُ الحَمدِالف _ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ غُروبِهاالكتاب«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ مِنْ ءَانَاىءِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى» . (4)

«فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُ_لُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» . (5)

الحديثالإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَقِفُ عِندَ طُلوعِ كُلِّ فَجرٍ عَلى بابِ عَلِيٍّ وفاطِمَةَ عليهماالسلام فَيَقولُ : الحَمدُ للّهِِ المُحسِنِ المُجمِلِ المُنعِمِ المُفضِلِ ، الَّذي بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ ، سَمِعَ سامِعٌ بِحَمدِ اللّهِ ونعِمَتِهِ وحُسنِ بَلائِهِ عِندَنا . (6)

.


1- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 45 ح 113 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 77 ح 1481 .
2- .الخصال : ص 635 ح 10 ، تحف العقول : ص 123 وليس فيه «وامدحوه» .
3- .ثواب الأعمال : ص 26 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 168 ح 3 .
4- .طه : 130 .
5- .ق : 39 .
6- .الأمالي للصدوق : ص 208 ح 230 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 246 ح 6 .

ص: 311

ج _ پذيرفته شدن دعا

د _ درختكارى در بهشت

4 / 4 زمان هايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته است

الف _ پيش از طلوع و غروب خورشيد

ج _ پذيرفته شدن دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما دعا كرد ، با حمد و ثناى الهى آغاز كند ، سپس بر پيامبر صلى الله عليه و آله صلوات فرستد و آن گاه ، هر دعايى خواست ، به جا آورد .

امام على عليه السلام :درخواستْ بعد از ستايش است ؛ پس نخست خداوند عز و جل را بستاييد و سپس حاجت هايتان را بخواهيد . پيش از درخواست حاجت ها ، خداوند عز و جل را ثنا و مدح گوييد .

د _ درختكارى در بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «ستايش ، خداى را» ، خداوند به سبب آن ، يك درخت در بهشت براى او مى كارد .

4 / 4زمانى هايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته استالف _ پيش از طلوع و غروب خورشيدقرآن«پس بر آنچه مى گويند ، شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن، با ستايش پروردگارت ، [ او را ] تسبيح بگو ، و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش بپرداز ؛ باشد كه خشنود گردى» .

«و بر آنچه مى گويند ، صبر كن و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب، به ستايش پروردگارت تسبيح بگو» .

حديثامام صادق عليه السلام_ به نقل از پدرانش عليهم السلام _: پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام هر سپيده دم ، بر درِ خانه على و فاطمه عليهماالسلام مى ايستاد و مى فرمود : «سپاس و ستايش ، خداى نيكوكارِ نيك كردارِ نعمت بخشِ افزون ده را ؛ خدايى كه با نعمت هاى او ، كارهاى نيك انجام مى پذيرد . شنونده بشنود ستايش خدا را و لطف او و احسانش را بر ما [اهل بيت]» .

.

ص: 312

ب _ الصَّباحُ وَالمَساءُالكتاب«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِبْكَ_رِ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَقولُ إذا أصبَحَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبّي لا اُشرِكُ بِهِ شَيئا ، وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» إلّا ظَلَّ يُغفَرُ لَهُ ذُنوبُهُ حَتّى يُمسِيَ ، وإن قالَها إذا أمسى باتَ يُغفَرُ لَهُ ذُنوبُهُ حَتّى يُصبِحَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله في كُلِّ يَومٍ إذا أصبَحَ وطَلَعَتِ الشَّمسُ يَقولُ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ كَثيرا طَيِّبا عَلى كُلِّ حالٍ» يَقولُ (3) ثَلاثَمِئَةٍ وسِتّينَ مَرَّةً شُكرا . (4)

ج _ عِندَ النِّعمَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أنعَمَ اللّهُ تَعالى عَلَيهِ نِعمَةً فَليَحمَدِ اللّهَ تَعالى ، ومَنِ استَبطَأَ عَلَيهِ الرِّزقَ فَليَستَغفِرِ اللّهَ ، ومَن حَزَنَهُ أمرٌ فَليَقُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ مِن نِعمَةٍ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» إلّا وقَد أدّى شُكرَها ، فَإِن قالَها الثّانِيَةَ جَدَّدَ اللّهُ لَهُ ثَوابَها ، فَإِن قالَها الثّالِثَةَ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ . (6)

.


1- .غافر : 55 .
2- .المعجم الكبير : ج 1 ص 232 ح 635 ، الطبقات الكبرى : ج 7 ص 88 وفيه «ما من عبدٍ مسلم» .
3- .كذا في الأمالي ، وفي المصادر الاُخرى : «يقولها» .
4- .الأمالي للطوسي : ص 597 ح 1240 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 76 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 216 ح 19 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 46 ح 171 ، كفاية الأثر : ص 295 ؛ كنزالعمّال : ج 3 ص 259 ح 6442 .
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 688 ح 1871 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 98 ح 4402 .

ص: 313

ب _ بامداد و شامگاه

ج _ هنگام برخوردار شدن از نعمتى

ب _ بامداد و شامگاهقرآن«پس صبر كن ، كه وعده خدا حقّ است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ، ستايشگر باش» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بنده اى كه چون صبح كند ، بگويد : «سپاس و ستايش ، خداى را كه پروردگار من است و هيچ چيز را انباز او نمى گردانم ، و گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست» ، گناهان او تا شب هنگام ، همچنان آمرزيده مى شود و اگر اين جمله را شب هنگام بگويد ، گناهانش همچنان آمرزيده مى شود ، تا آن كه صبح شود .

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله هر روز ، چون صبح مى شد و خورشيد طلوع مى كرد ، مى فرمود : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه پروردگار جهانيان است ؛ ستايشى بسيار و پاك و در همه حال» . [اين را] سيصد و شصت مرتبه ، از سرِ شكرگزارى مى گفت .

ج _ هنگام برخوردار شدن از نعمتىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس خداوند متعال به او نعمتى ارزانى داشت ، بايد خداى متعال را سپاس بگويد . هر كس احساس كرد در رسيدنِ روزى به او ، كندى شده است ، از خداوند آمرزش بطلبد . هر كس اندوهى به او رسيد ، بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به مدد خدا» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند به بنده اى نعمتى دهد و او بگويد : «ستايش ، خداى را» ، هر آينه شكر آن نعمت را به جا آورده است ، و اگر آن را دوباره بگويد ، خداوند ثواب آن را دوباره به او مى دهد ، و اگر سه باره آن را بگويد ، خداوند گناهانش را مى آمرزد .

.

ص: 314

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن نِعمَةٍ _ وإن تَقادَمَ عَهدُها _ تَذَكَّرَها العَبدُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، إلّا جَدَّدَ اللّهُ لَهُ ثَوابَهُ كَيَومَ وَجَدَها . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ظَهَرَت عَلَيهِ النِّعمَةُ ، فَليُكثِر ذِكرَ : الحَمدُ للّهِِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :عَجِبتُ لِلمُسلِمِ إذا أصابَهُ خَيرٌ حَمِدَ اللّهَ وشَكَرَ ، وإذا أصابَتهُ مُصيبَةٌ احتَسَبَ وصَبَرَ ، المُسلِمُ يُؤجَرُ في كُلِّ شَيءٍ ، حَتّى فِي اللُّقمَةِ يَرفَعُها إلى فيهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :يا كُمَيلُ ، قُل عِندَ كُلِّ شِدَّةٍ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» تُكفَها ، وقُل عِندَ كُلِّ نِعمَةٍ : «الحَمدُ للّهِِ» تَزدَد مِنها . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام :أحسِن صُحبَةَ نِعمَةِ اللّهِ بِحَمدِ اللّهِ عَلَيها عَلى كُلِّ حالٍ . (5)

راجع : ص 292 ح 488 .

د _ عَلى مَحاسِنِ الأَخلاقِ وَالأَفعالِالكتاب«وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ وَ سُلَيْمَ_نَ عِلْمًا وَ قَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ» . (6)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يَحمَدِ اللّهَ عَلى ما عَمِلَ مِن عَمَلٍ صالِحٍ وحَمِدَ نَفسَهُ ، قَلَّ شُكرُهُ وحَبَطَ عَمَلُهُ . (7)

.


1- .الدعوات : ص 286 ح 13 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 132 ح 16 .
2- .الكافي : ج 8 ص 93 ح 65 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 136 ، المحاسن : ج 1 ص 114 ح 113 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 375 ح 1531 ، مسند الطيالسي : ص 29 ح 311 .
4- .تحف العقول : ص 174 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 9 ح 65 ؛ مطالب السؤول : ص 55 .
5- .تحف العقول : ص 265 ح 28 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 16 ح 2 .
6- .النمل : 15 .
7- .تفسير الطبري : ج 5 الجزء 8 ص 206 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 423 وفيه «فقد كفر» بدل «قَلّ شكره» .

ص: 315

د _ بر خوى ها و كردارهاى نيك

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ نعمتى _ هر چند ديرى بر آن گذشته باشد _ نيست كه بنده آن را به ياد آورَد و بگويد : «سپاس خداى را» ، مگر آن كه خداوند ثواب آن [سپاس گزارى ]را ، همانند روزى كه آن نعمت را به دست آورده است ، مجدّدا به او عطا مى فرمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به هر كس نعمتى داده شد ، ذكر «الحمد للّه » را زياد بگويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درشگفتم از مسلمان كه هر گاه خوبى و نعمتى به او مى رسد ، خدا را ستايش و سپاس مى گويد ، و هر گاه مصيبتى به او مى رسد ، در راه خدا حساب مى كند و شكيبايى مى ورزد . به مسلمان براى هر چيزى ، حتى براى لقمه اى كه به طرف دهانش مى برد ، اجر و پاداش داده مى شود .

امام على عليه السلام_ به كميل بن زياد _: اى كميل! در هنگام هر سختى و گرفتارى اى بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به مدد خدا» تا آن سختى ، از تو برطرف شود ، و هنگام به دست آوردن هر نعمتى بگو : «سپاس ، خداى را» تا آن نعمت بر تو افزون شود .

امام زين العابدين عليه السلام :با ستايش هميشگىِ خداوند بر نعمتش ، همنشين خوبى براى نعمت هايش باش .

ر . ك : ص 295 ح 488 .

د _ بر خوى ها و كردارهاى نيكقرآن«و به راستى ، به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم و آن دو گفتند: «ستايش ، خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگانِ باايمانش برترى داده است»» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر هر كار نيكى كه مى كند ، خداى را حمد و سپاس نگويد و خويشتن را بستايد ، ناسپاسى كرده است و آن كارش بر باد مى رود .

.

ص: 316

الكافي عن عبد اللّه بن بكير عن الإمام الصادق عليه السلام :إنّا لَنُحِبُّ مَن كانَ عاقِلاً فَهِما فَقيها حَليما مُدارِيا صَبورا صَدوقا وَفِيّا ، إنَّ اللّهَ عز و جل خَصَّ الأَنبِياءَ عليهم السلام بِمَكارِمِ الأَخلاقِ ، فَمَن كانَت فيهِ فَليَحمَدِ اللّهَ عَلى ذلِكَ ، ومَن لَم تَكُن فيهِ فَليَتَضَرَّع إلَى اللّهِ عز و جلوَليَسأَلهُ إيّاها . قالَ : قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ وما هُنَّ؟ قالَ : هُنَّ الوَرَعُ ، وَالقَناعَةُ، وَالصَّبرُ ، وَالشُّكرُ ، وَالحِلمُ ، وَالحَياءُ ، وَالسَّخاءُ ، وَالشَّجاعَةُ ، وَالغَيرَةُ ، وَالبِرُّ ، وصِدقُ الحَديثِ ، وأداءُ الأَمانَةِ . (1)

ه _ عَلى حُبِّ أهلِ البَيتِ عليهم السلامالإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن أحَبَّنا أهلَ البَيتِ فَليَحمَدِ اللّهَ تَعالى عَلى أوَّلِ النِّعَمِ . قيلَ : وما أوَّلُ النِّعَمِ ؟ قالَ : طيبُ الوِلادَةِ ؛ ولا يُحِبُّنا إلّامَن طابَت وِلادَتُهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يا عَلِيُّ ، مَن أحَبَّني وأحَبَّكَ وأحَبَّ الأَئِمَّةَ مِن وُلدِكَ فَليَحمَدِ اللّهَ عَلى طيبِ مَولِدِهِ ، فَإِنَّهُ لا يُحِبُّنا إلّا مُؤمِنٌ طابَت وِلادَتُهُ ، ولا يُبغِضُنا إلّا مَن خَبُثَت وِلادَتُهُ . (3)

و _ عَلى سَلامَةِ المَولودِالكافي عن محمّد بن سنان عمّن حدّثه ، قال :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إذا بُشِّرَ بِالوَلَدِ لَم يَسأَل أذَكَرٌ هُوَ أم اُنثى حَتّى يَقولَ : أسَوِيٌّ؟ فَإِن كانَ سَوِيّا قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَخلُق مِنّي شَيئا مُشَوَّها . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 56 ح 3 ، الأمالي للمفيد : ص 192 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 397 ح 86 .
2- .معاني الأخبار : ص 161 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 562 ح 754 ، بحارالأنوار : ج 27 ص 146 ح 3 .
3- .علل الشرايع : ص 141 ح 3 ، بحارالأنوار : ج 27 ص 146 ح 5 .
4- .الكافي : ج 6 ص 21 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 439 ح 1754 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 123 ح 68 .

ص: 317

ه _ بر دوست داشتن اهل بيت عليهم السلام

و _ بر سلامت نوزاد

الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن بكير _: امام صادق عليه السلام فرمود : «ما كسى را كه خردمند و فهميده و دانا و بردبار و بامدارا و شكيبا و راستگو و وفادار باشد ، دوست مى داريم . خداوند عز و جل خوى هاى والا را به پيامبران عليهم السلام ارزانى داشته است ؛ پس هر كس اين خوى ها در او هست ، خداوند را بر آنها سپاس بگويد و هر كس اين خوى ها را ندارد ، آنها را از خداوند عز و جل ملتمسانه بخواهد» . گفتم : فدايت شوم ! اين خوى ها چيستند ؟ فرمود : «پارسايى ، قناعت ، شكيبايى ، سپاس گزارى ، بردبارى ، حيا ، بخشندگى ، شجاعت ، غيرت ، نيكوكارى ، راستگويى و امانتدارى» .

ه _ بر دوست داشتن اهل بيت عليهم السلامامام صادق عليه السلام_ از پدرانش عليهم السلام _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر كه ما خاندان را دوست دارد ، خداى تعالى را بر نخستين نعمت ، سپاس بگويد . گفته شد : نخستين نعمت چيست؟ فرمود : «پاك زادگى . ما را دوست ندارد ، مگر كسى كه پاك زاده باشد» .

امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «اى على! هر كس مرا و تو را و امامانِ از نسل تو را دوست داشته باشد ، بايد خداى را بر پاك زادگى خويش سپاس بگويد ؛ زيرا تنها كسى ما را دوست دارد كه مؤمن و پاك زاده باشد ، و تنها كسى ما را دشمنان مى دارد كه ناپاك زاده باشد» .

و _ بر سلامت نوزادالكافى_ به نقل از محمّد بن سنان ، از كسى كه برايش نقل كرده بود _: هر گاه به امام زين العابدين عليه السلام مژده [به دنيا آمدن] فرزند مى دادند ، نمى پرسيد كه پسر است يا دختر ؛ بلكه نخست مى پرسيد : «آيا سالم است؟» و اگر سالم بود ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را كه از من ، فرزندى معيوب نيافريد» .

.

ص: 318

ز _ عِندَ البَلاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا مَرِضَ العَبدُ بَعَثَ اللّهُ تَعالى إلَيهِ مَلَكَينِ فَقالَ : اُنظُرا ماذا يَقولُ لِعُوّادِهِ ، فَإِن هُوَ إذا جاؤوهُ حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ رَفَعا ذلِكَ إلَى اللّهِ عز و جل ، وهُوَ أعلَمُ . فَيَقولُ : لِعَبدي عَلَيَّ ، إن تَوَفَّيتُهُ أن اُدخِلَهُ الجَنَّةَ ، وإن أنَا شَفَيتُهُ أن اُبدِلَ لَهُ لَحما خَيرا مِن لَحمِهِ ، ودَما خَيرا مِن دَمِهِ ، وأن اُكَفِّرَ عَنهُ سَيِّئاتِهِ . (1)

الكافي عن العزرمي عن أبيه عن الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ اشتَكى لَيلَةً فَقَبِلَها بِقَبولِها ، وأدّى إلَى اللّهِ شُكرَها ، كانَت كَعِبادَةِ سِتّينَ سَنَةً . قالَ أبي : فَقُلتُ لَهُ : ما قَبولُها؟ قالَ : يَصبِرُ عَلَيها ولا يُخبِرُ بِما كانَ فيها ، فَإِذا أصبَحَ حَمِدَ اللّهَ عَلى ما كانَ . (2)

الكافي عن عبيد بن زرارة عن الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ مِنَ اللّهِ عز و جل لَبِأَفضَلِ مَكانٍ _ ثَلاثا _ إِنَّهُ لَيَبتَليهِ بِالبَلاءِ ثُمَّ يَنزِعُ نَفسَهُ عُضوا عُضوا مِن جَسَدِهِ ، وهُوَ يَحمَدُ اللّهَ عَلى ذلِكَ . (3)

ح _ عِندَ رُؤيَةِ المُبتَلىرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتُم أهلَ البَلاءِ فَاحمَدُوا اللّهَ ، ولا تُسمِعوهُم فَإِنَّ ذلِكَ يَحزُنُهُم . (4)

.


1- .الموطّأ : ج 2 ص 940 ح 5 ، كنز العمّال : ج 3 ص 310 ح 6704 نقلاً عن الدارقطني في الغرائب .
2- .الكافى¨ : ج 3 ص 116 ح 5 ، مشكاة الأنوار : ص 488 ح 1630 .
3- .الكافي : ج 2 ص 254 ح 13 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 204 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 211 ح 15 .
4- .الكافي : ج 2 ص 98 ح 23 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 34 ح 18 ؛ كنزالعمّال : ج 2 ص 142 ح 3510 نحوه .

ص: 319

ز _ هنگام گرفتارى و بيمارى

ح _ هنگام مشاهده آسيب ديده

ز _ هنگام گرفتارى و بيمارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بيمار شود ، خداوند بزرگ دو فرشته به سوى او مى فرستد و مى فرمايد : «بنگريد كه به عيادت كنندگانش چه مى گويد» . پس اگر او هنگامى كه عيادت كنندگان نزد او مى آيند ، خدا را سپاس گفت و ستود ، آن سپاس و ستايشِ او را به درگاه خداوند عز و جل بالا مى برند ، و البته او خود داناتر است [كه آن بنده چه گفته است] . پس خداوند مى فرمايد : «بنده ام بر من اين حقّ را دارد كه اگر جانش را ستاندم ، او را به بهشت ببرم و اگر شفايش دادم ، گوشت و خونى بهتر از گوشت و خون او [كه از او كم شده است ،] عوضش بدهم و گناهانش را بزدايم» .

الكافى_ به نقل از عزرمى ، از پدرش _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر كس شبى دردمند شود و آن شب را به جان بپذيريد ، و شكر آن شب را به درگاه خدا بگزارد ، [پاداشش ]همانند شصت سال عبادت است» . گفتم : پذيرفتن آن چگونه است ؟ فرمود : «بر آن [درد] ، شكيب ورزد و آنچه را بر او گذشته است ، به كسى نگويد و چون صبح شد ، خداى را بر هر آنچه بوده است ، سپاس گويد» .

الكافى_ به نقل از عُبَيد بن زُرارة _: امام صادق عليه السلام فرمود : «مؤمن در نزد خداوند عز و جل ، برترين جايگاه را دارد» . اين جمله را سه بار فرمود . [سپس افزود :] «خدا ، او را به بلا[ى بيمارى] گرفتار مى كند و سپس جانش را از اندام هاى بدنش يكايك مى ستاند ؛ ولى او ، خداى را بر اين كار ، سپاس مى گويد و مى ستايد» .

ح _ هنگام مشاهده آسيب ديدهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه آسيب ديدگان را ديديد ، خدا را [بر سلامت خود] سپاس بگوييد ، اما طورى كه آنها نشنوند ؛ زيرا اين كار ، آنها را اندوهگين مى سازد .

.

ص: 320

الإمام الباقر عليه السلام :تَقولُ ثَلاثَ مَرّاتٍ إذا نَظَرتَ إلَى المُبتَلى مِن غَيرِ أن تُسمِعَهُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي عافاني مِمَّا ابتَلاكَ بِهِ ولَو شاءَ فَعَلَ . (1)

ط _ عِندَ رُؤيَةِ الجَنازَةِالكافي عن أبي حمزة :كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إذا رَأى جِنازَةً قَد أقبَلَت ، قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَجعَلني مِنَ السَّوادِ المُختَرَمِ (2) . (3)

ى _ فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أوَّلُ مَن يُدعى إلَى الجَنَّةِ الحَمّادونَ؛ الَّذينَ يَحمَدونَ اللّهَ عَلَى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا وَرَدَ عَلَيهِ أمرٌ يَسُرُّهُ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ عَلى هذِهِ النِّعمَةِ» ، وإذا وَرَدَ عَلَيهِ أمرٌ يَغتَمُّ بِهِ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ» . (5)

ك _ عِندَ دُخولِ المَسجِدِالإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلتَ المَسجِدَ فَاحمَدِ اللّهَ وأَثنِ عَلَيهِ ، وصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . (6)

ل _ عَقيبَ الصَّلَواتِالإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ إذا صَلَّى المَغرِبَ ثَلاثَ مَرّاتٍ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي يَفعَلُ ما يَشاءُ ولا يَفعَلُ ما يَشاءُ غَيرُهُ» اُعطِيَ خَيرا كَثيرا . (7)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 97 ح 20 ، الأمالي للصدوق : ص 339 ح 402 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 34 ح 15 .
2- .يقال : اخترمهم الدهر : أي اقتَطَعَهم واستأصلَهم . والسواد : جملة الناس(النهاية : ج 2 ص 27 وص 419) .
3- .الكافي : ج 3 ص 167 ح 1 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 177 ح 525 .
4- .المعجم الكبير : ج 12 ص 15 ح 12345 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 681 ح 1851 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 77 ح 2193 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 215 ح 18 .
5- .الكافي : ج 2 ص 97 ح 19 ، مشكاة الأنوار : ص 70 ح 120 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 33 ح 14 .
6- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 65 ح 233 .
7- .الكافي : ج 2 ص 545 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 326 ح 957 .

ص: 321

ط _ هنگام ديدن جنازه

ى _ در خوشى و ناخوشى

ك _ هنگام وارد شدن به مسجد

ل _ در پى نمازها

امام باقر عليه السلام :هر گاه چشمت به آسيب ديده اى افتاد ، به طورى كه او نشنود ، سه مرتبه بگو : «سپاس ، خداى را كه مرا از آنچه تو را بدان مبتلا ساخت ، به سلامت داشت ، در حالى كه اگر او مى خواست ، [با من نيز] چنين مى كرد» .

ط _ هنگام ديدن جنازهالكافى_ به نقل از ابو حمزه _: امام زين العابدين عليه السلام هر گاه مى ديد كه جنازه اى را مى آورند ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را كه مرا از زمره ازدست رفتگان قرار نداد» .

ى _ در خوشى و ناخوشىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نخستين كسانى كه به بهشت فراخوانده مى شوند ، ستايش گران اند ؛ همانان كه در خوشى و ناخوشى ، خدا را سپاس و ستايش مى گويند .

امام صادق عليه السلام :هر گاه براى پيامبر خدا حادثه اى پيش مى آمد كه خوش حالش مى كرد ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را بر اين نعمت» و هر گاه حادثه اى برايش پيش مى آمد كه او را اندوهگين مى ساخت ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را بر هر حالى» .

ك _ هنگام وارد شدن به مسجدامام صادق عليه السلام :هر گاه وارد مسجد شدى ، خداى را سپاس و ستايش بگو و بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرست .

ل _ در پى نمازهاامام صادق عليه السلام :هر كس كه چون نماز مغرب را خواند ، سه مرتبه بگويد : «سپاس ، خدايى را كه آنچه بخواهد ، انجام مى دهد و جز او هيچ كس نيست كه آنچه بخواهد ، انجام دهد» ، خير بسيار به او داده شده است .

.

ص: 322

م _ فِي السُّجُودِفلاح السائل :إنَّ مَولانا عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ كانَ يَقولُ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِما _ إذا سَجَدَ ، يَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ : «الحَمدُ للّهِِ شُكرا» ، وكُلَّما قالَ عَشرَ مَرّاتٍ قالَ : «شُكرا لِلمُجيبِ» ، ثُمَّ يَقولُ : «يا ذَا المَنِّ الدّائِمِ الَّذي لا يَنقَطِعُ أبَدا ، ولا يُحصيه غَيرُهُ ، ويا ذَا المَعروفِ الَّذي لا يَنَفدُ أبَدا ، يا كَريمُ يا كَريمُ يا كَريمُ» . (1)

ن _ بَعدَ قِراءَةِ الحَواميمِالإمام الصادق عليه السلام :الحَواميمُ رَياحينُ القُرآنِ ، فَإِذا قَرَأتُموها فَاحمَدُوا اللّهَ وَاشكُروهُ كَثيرا لِحِفظِها وتِلاوَتِها ، إنَّ العَبدَ لَيَقومُ ويَقرَأُ الحَواميمَ ، فَيَخرُجُ مِن فيهِ أطيَبُ مِنَ المِسكِ الأَذفَرِ وَالعَنبَرِ ، وإنَّ اللّهَ عز و جل لَيَرحَمُ تالِيَها وقارِئَها . (2)

س _ عِندَ خَتمِ القُرآنِالإمام زين العابدين عليه السلام :كانَ [ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] إذا خَتَمَ القُرآنَ حَمِدَ اللّهَ بِمَحامِدَ وهُوَ قائِمٌ ، ثُمَّ يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ... . (3)

ع _ بَدءُ الكَلامِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ كَلامٍ لا يُبدَأُ فيِهِ بِالحَمدِ للّهِِ فَهُوَ أجذَمُ . (4)

.


1- .فلاح السائل : ص 365 ح 243 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 214 ح 27 .
2- .ثواب الأعمال : ص 141 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 301 ح 1 .
3- .كنز العمّال : ج 2 ص 349 ح 4220 نقلاً عن شعب الإيمان .
4- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 261 ح 4840 ؛ عدّة الداعي : ص 245 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 31 وفيهما «أقطع» .

ص: 323

م _ در سجده

ن _ پس از خواندن «حا ميم»ها

س _ هنگام ختم قرآن

ع _ آغاز سخن

م _ در سجدهفلاح السائل :سَروَرمان امام زين العابدين _ كه درودهاى خدا بر آن دو باد _ هر گاه به سجده مى رفت ، صد مرتبه مى گفت : «ستايش ، خداى را» و پس از هر ده مرتبه ، يك مرتبه مى گفت : «ستايش اجابت كننده را» . سپس مى فرمود : «اى صاحب نعمت هميشگى كه هرگز قطع نمى شود و جز او هيچ كس شمارش آن را نتواند ! و اى صاحب احسانى كه هرگز پايان نمى پذيرد ، اى بزرگوار ، اى بزرگوار ، اى بزرگوار !» .

ن _ پس از خواندن «حا ميم»هاامام صادق عليه السلام :«حاء ميم»ها گلْ پونه هاى قرآن اند ؛ پس هر گاه آنها را خوانديد ، خداوند را براى حفظ كردن و خواندن آنها ، ستايش و سپاس بسيار بگوييد . بنده بر مى خيزد و «حاء ميم»ها را مى خواند ، پس بويى خوش تر از مشك تُند و عنبر از دهان او خارج مى شود ، و خداوند عز و جل به تلاوت كننده و قرائت كننده آنها رحم مى آورد .

س _ هنگام ختم قرآنامام زين العابدين عليه السلام :[پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ] هر گاه قرآن را به پايان مى رساند ، بر مى خاست و خدا را به انواع ستايش ها مى ستود . سپس مى فرمود : «سپاس و ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است ...

ع _ آغاز سخنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گفتارى كه با ستايش خدا آغاز نشود ، آن گفتار بى دنباله است .

.

ص: 324

ف _ بَعدَ الأَكلِ وَالشُّربِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ لَيَشبَعُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ فَيَحمَدُ اللّهَ؛ فَيُعطيهِ اللّهُ مِنَ الأَجرِ ما لا يُعطِي الصّائِمَ ، إنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَليمٌ يُحِبُّ أن يُحمَدَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ لَيَرضى عَنِ العَبدِ أن يَأكُلَ الأَكلَةَ فَيَحمَدَهُ عَلَيها ، أو يَشرَبَ الشَّربَةَ فَيَحمَدَهُ عَلَيها . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رُفِعَتِ المائِدَةُ فَقُل : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ اجعَلها نِعمَةً مَشكورَةً . (3)

الإقبال :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَحمَدُ اللّهَ بَينَ كُلِّ لُقمَتَينِ . (4)

صحيح البخاري عن أبي اُمامة :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا رُفِعَت مائِدَتُهُ قالَ : الحَمدُ للّهِِ كَثيرا طَيِّبا مُبارَكا فيهِ ، غَيرَ مَكفِيٍّ ولا مُوَدَّعٍ ولا مُستَغنىً عَنهُ ، رَبُّنا . (5)

سنن أبي داوود عن أبي أيّوب الأنصاري :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أكَلَ أو شَرِبَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَ وسَقى وسَوَّغَهُ ، وجَعَلَ لَهُ مَخرَجا . (6)

الإمام الباقر عليه السلام :كانَ رَسولُ اِللّه صلى الله عليه و آله إذا شَرِبَ الماءَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي سَقانا عَذبا زُلالاً بِرَحمَتِهِ ، ولَم يسقِنا مِلحا اُجاجا (7) بِذُنوبِنا . (8)

مكارم الأخلاق :كانَ صلى الله عليه و آله إذا شَرِبَ بَدأَ فَسَمّى ، وحَسا حَسوَةً وحَسوَتَينِ ، ثُمَّ يَقطَعُ فَيَحمَدُ اللّهَ ، ثُمَّ يَعودُ فَيُسَمّي ، ثُمَّ يَزيدُ فِي الثّالِثَةِ ، ثُمَّ يَقطَعُ فَيَحمَدُ اللّهَ ، فَكانَ لَهُ صلى الله عليه و آله في شُربِهِ ثَلاثُ تَسمِياتٍ ، وثَلاثُ تَحميداتٍ . (9)

.


1- .المحاسن : ج 2 ص 214 ح 1641 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 375 ح 26 .
2- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2095 ح 89 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 265 ح 1816 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 310 ح 991 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 381 ح 47 .
4- .الإقبال : ج 1 ص 245 نقلاً عن تاريخ نيسابور ، بحار الأنوار : ج 98 ص 14 ح 2 .
5- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2078 ح 5142 ، سنن أبي داوود : ج 3 ص 366 ح 3849 .
6- .سنن أبي داوود : ج 3 ص 366 ح 3851 ، صحيح ابن حبّان : ج 12 ص 24 ح 5220 .
7- .الاُجاج : الماء المِلْح الشديد الملوحة (النهاية : ج 1 ص 25 ) .
8- .المحاسن : ج 2 ص 406 ح 2420 ، الكافي : ج 6 ص 384 ح 2 نحوه ؛ الدعاء للطبراني : ص 280 ح 899 .
9- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 76 ح 113 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 246 .

ص: 325

ف _ پس از خوردن و آشاميدن

ف _ پس از خوردن و آشاميدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن مى خورد و مى آشامد و سپس حمد خدا مى گويد و در نتيجه ، خداوند به او مزدى مى دهد كه به روزه دار نمى دهد . خداوند ، قدر دانى داناست و دوست دارد كه حمد شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند از بنده مى پسندد كه غذايى بخورد و او را بر آن سپاس گويد ، يا نوشيدنى اى بياشامد و او را بر آن سپاس گويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه سفره جمع شد ، بگو : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه پروردگار جهانيان است . بار خدايا ! اين را نعمتى سپاسْ داشته قرار ده» .

الاقبال :پيامبر خدا ميان هر دو لقمه ، خدا را سپاس مى گفت .

صحيح البخارى_ به نقل از ابو اُمامه _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه سفره اش برچيده مى شد ، مى فرمود : «سپاس ، خداى را ؛ سپاسى فراوان و پاك و با بركت ، كه او را خود ، نيازى نيست ، و طاعتش را كنار نتوان نهاد ، و از او بى نيازى نباشد . تو پروردگار ما هستى» .

سنن أبى داوود_ به نقل از ابو ايّوب انصارى _: پيامبر خدا هر گاه مى خورد يا مى آشاميد ، مى فرمود : «سپاس ، خدايى را كه غذا و آب داد و آن را گوارا ساخت ، و برايش برون رفتى قرار داد» .

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا هر گاه آب مى نوشيد ، مى فرمود : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه به مهر خويش ، ما را آبى گوارا و زلال نوشانيد ، و به كيفر گناهانمان ، به ما آب شور و تلخ ننوشانْد» .

مكارم الأخلاق :پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه مى آشاميد ، نخست «بسم اللّه » مى گفت و يك يا دو جرعه مى نوشيد . سپس قطع مى كرد و خدا را سپاس مى گفت و دوباره «بسم اللّه » مى گفت [و مى نوشيد] . آن گاه در نوبت سوم ، همين كار را مى كرد و باز ، نوشيدن را قطع مى كرد و خدا را سپاس مى گفت . بدين ترتيب ، ايشان هنگام نوشيدن ، سه مرتبه «بسم اللّه » و سه مرتبه حمد خدا مى گفت .

.

ص: 326

المحاسن عن أبي بصير :تَغَدَّيتُ مَعَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام ، فَلَمّا وُضِعَتِ المائِدَةُ قالَ : بِاسمِ اللّهِ . فَلَمَّا فَرَغَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَنا وسَقانا ، ورَزَقَنا وعافانا ، ومَنَّ عَلَينا بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وجَعَلَنا مُسلِمينَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :يا سِنانُ ، مَن قُدِّمَ إلَيهِ طَعامٌ فَأَكَلَهُ فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَزَقَنيهِ بِلا حَولٍ ولا قُوَّةٍ مِنّي» غُفِرَ لَهُ قَبلَ أن يَقومَ ، أو قالَ : قَبلَ أن يُرفَعَ طَعامُهُ . (2)

الكافي عن عبيد بن زرارة :أكَلتُ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام طَعاما فَما اُحصي كَم مَرَّةً قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَني أشتَهيهِ . (3)

ص _ عِندَ النَّومِ وَالاِستيقاظِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ إذا أوى إلى فِراشِهِ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي كَفاني وآواني ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي أطعَمَني وسَقاني ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي مَنَّ عَلَيَّ فَأَفضَلَ ، اللّهُمَّ! إنّي أسأَلُكَ بِعِزَّتِكَ أن تُنجِيَني مِنَ النّارِ» فَقَد حَمِدَ اللّهَ بِجَميعِ مَحامِدِ الخَلقِ كُلِّهِم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذَا استَيقَظَ أحَدُكُم فَليَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَدَّ عَلَيَّ روحي ، وعافاني في جَسَدي ، وأذِنَ لي بِذِكرِهِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أوى إلى فِراشِهِ ، قالَ : «اللّهُمَّ بِاسمِكَ أحيا وبِاسمِكِ أموتُ» ، فَإِذا قامَ مِن نَومِهِ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أحياني بَعدَما أماتَني ، و إلَيهِ النُّشورُ». (6)

.


1- .المحاسن : ج 2 ص 217 ح 1649 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 377 ح 33 .
2- .المحاسن : ج 2 ص 212 ح 1633 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 373 ح 19 .
3- .الكافي : ج 6 ص 295 ح 17 ، المحاسن : ج 2 ص 218 ح 1653 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 378 ح 37 .
4- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 730 ح 2001 ، عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 252 ح 720 .
5- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 8 ح 9 ، الأذكار للنووي : ص 26 ، كنز العمّال : ج 7 ص 789 ح 21418 .
6- .الكافي : ج 2 ص 539 ح 16 عن ابن القدّاح ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 480 ح 1387 ؛ صحيح البخاري : ج 5 ص 2327 ح 5955 نحوه ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2083 ح 59 .

ص: 327

ص _ هنگام خوابيدن و بيدار شدن

المحاسن_ به نقل از ابو بصير _: با امام باقر عليه السلام ناهار خوردم . چون سفره انداختند ، فرمود : «به نام خدا» و چون دست كشيد ، فرمود : «سپاس و ستايش ، خدايى را كه به ما غذا و آب داد ، ما را روزى و عافيت بخشيد ، نعمت وجود محمّد صلى الله عليه و آله را به ما ارزانى داشت ، و ما را مسلمان قرار داد» .

امام صادق عليه السلام_ به پدر عبد اللّه بن سنان _: اى سِنان! هر كس كه چون برايش غذايى آوردند ، آن را بخورد و سپس بگويد! «سپاس و ستايش ، خدايى را كه اين را ، بدون توش و توانى از جانب من ، روزى ام كرد» ، پيش از آن كه از جا برخيزد _ يا فرمود : پيش از آن كه غذايش را جمع كنند _ ، گناهانش آمرزيده مى شود .

الكافى_ به نقل از عبيد بن زراره _: يك بار با امام صادق عليه السلام غذا خوردم . نشمردم كه چند مرتبه فرمود : «سپاس ، خدايى را كه مرا نسبت به اين غذا ، با اشتها قرار داد» .

ص _ هنگام خوابيدن و بيدار شدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگامى كه به بسترش مى رود ، بگويد : «ستايش ، خدايى را كه مرا كفايت كرد و سرپناهم داد . سپاس ، خدايى را كه مرا خوراك و آب داد . سپاس ، خدايى را كه بر من منّت نهاد و مورد عنايت قرارم داد . بار خدايا! به حقّ عزّتت ، از تو مى خواهم كه مرا از آتش نجات بخشى» ، خداوند را با همه سپاس و ستايش هاى تمامى خلق ، ستوده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما از خواب بيدار شد ، بگويد : «سپاس ، خداى را كه روحم را به من برگرداند ، و بدنم را سالم بداشت ، و به من اجازه [و توفيق] داد كه ياد او كنم» .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا هر گاه به بسترش مى رفت ، مى گفت : «بار خدايا ! به نام تو زنده ام و به نام تو مى ميرم» ، و چون از خواب بر مى خاست ، مى گفت : «ستايش ، خدايى را كه مرا ، پس از آن كه ميرانْد ، زنده گردانيد ، و رستاخيز به سوى اوست» .

.

ص: 328

الإمام الباقر عليه السلام :إذا قُمتَ بِاللَّيلِ مِن مَنامِكَ فَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَدَّ عَلَيَّ روحي لِأَحمَدَهَ وأعبُدَهُ . (1)

ق _ عِندَ رُؤيَةِ الرُّؤيَا الحَسَنَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَأى أحَدُكُمُ الرُّؤيا يُحِبُّها ، فَإِنَّها مِنَ اللّهِ ، فَليَحمَدِ اللّهَ عَلَيها وَليُحَدِّث بِها ، وإذا رَأى غَيرَ ذلِكَ مِمّا يَكرَهُ ، فَإِنَّما هِيَ مِنَ الشَّيطانِ، فَليَستَعِذ مِن شَرِّها ، ولا يَذكُرها لِأَحَدٍ فَإِنَّها لَن تَضُرَّهُ . (2)

ر _ بَعدَ العَطسَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا عَطَسَ أحَدُكُم فَحَمِدَ اللّهَ فَشَمِّتوهُ (3) ، وإن لَم يَحمَدِ اللّهَ عز و جل فَلا تُشَمِّتوهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا عَطَسَ أَحدُكُم فَليَقُل : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ»، وَليَقُلِ الَّذي يَرُدُّ عَلَيهِ : «يَرحَمُكَ اللّهُ»، وَليَقُل هُوَ : «يَهديكُمُ اللّهُ ويُصلِحُ بالَكُم» . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا عَطَسَ المَرءُ المُسلِمُ ثُمَّ سَكَتَ لِعِلَّةٍ تَكونُ بِهِ ، قالَتِ المَلائِكَةُ عَنهُ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» ، فَإِن قالَ : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» ، قالَتِ المَلائِكَةُ : «يَغفِرُ اللّهُ لَكَ». (6)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 538 ح 12 و ج 3 ص 445 ح 12 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 123 ح 467 .
2- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2582 ح 6638 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 505 ح 3453 .
3- .التَّشميت _ بالشين والسين _ : الدعاء بالخير والبركة (النهاية : ج 2 ص 499 ) .
4- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 165 ح 19716 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 295 ح 7690 .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 83 ح 2741 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1224 ح 3715 وليس فيه «على كلّ حال» .
6- .الكافي : ج 2 ص 656 ح 19 ، الأمالي للصدوق : ص 377 ح 476 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 53 ح 4 .

ص: 329

ق _ هنگام ديدن خواب خوش

ر _ پس از عطسه زدن

امام باقر عليه السلام :هر گاه شب از خواب برخاستى ، بگو : «ستايش ، خداى را كه روحم را به من بازگردانيد تا او را ستايش و پرستش كنم» .

ق _ هنگام ديدن خواب خوشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه كسى از شما خواب خوشايندى ديد ، آن خواب از جانب خداست ، پس خدا را بر آن بستايد و آن را بازگو نمايد ؛ ولى هر گاه خواب ناخوشايندى ديد ، آن خواب از جانب شيطان است ، پس ، از شرّ آن خواب به خدا پناه برد و آن را براى كسى بازگو نكند ؛ در اين صورت ، هرگز به او گزندى نخواهد زد .

ر _ پس از عطسه زدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما عطسه كرد و خدا را حمد گفت ، برايش دعاى خير كنيد ؛ (1) ولى اگر خداوند عز و جل را حمد نگفت ، برايش دعا نكنيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما عطسه كرد ، بگويد : «ستايش ، خداى را بر هر حالى» ، و ديگرى در جوابش بگويد : «خدا تو را رحمت كند» ، و او بگويد : «خدا هدايتتان كند و خاطرتان را شاد گرداند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مسلمانى عطسه كند و به هر علّتى سكوت نمايد [و الحمد للّه نگويد] ، فرشتگان از طرف او مى گويند : «سپاس ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، و اگر بگويد : «سپاس ، خداى را كه پروردگار جهانيان است» ، فرشتگان مى گويند : «خدا تو را بيامرزد» .

.


1- .مثلاً بگوييد : «عافيت باشد» ، يا : «يرحَمُكَ اللّه » .

ص: 330

ش _ عِندَ لُبسِ الثَّوبِ الجَديدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن لَبِسَ ثَوبا جَديدا فَقالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي كَساني ما اُواري بِهِ عَورَتي ، وأَتَجَمَّلُ بِهِ في حَياتي» ... كانَ في كَنَفِ اللّهِ (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن اُمَّتي مَن يَأتِي السُّوقَ فَيَبتاعُ القَميصَ بِنِصفِ دينارٍ أو ثُلُثِ دينارٍ فَيَحمَدُ اللّهَ إذا لَبِسَهُ ، فَلا يَبلُغُ رُكبَتَيهِ حَتّى يُغفَرَ لَهُ . (2)

ت _ عِندَ النَّظَرِ فِي المِرآةِالإمام عليّ عليه السلام :إذا نَظَرَ أحَدُكُم فِي المِرآةِ فَليَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي خَلَقَني فَأَحسَنَ خَلقي ، وصَوَّرَني فَأَحسَنَ صورَتي ، وزانَ مِنّي ما شان مِن غَيري ، وأكرَمَني بِالإِسلامِ . (3)

ث _ عِندَ التَّخَلِّيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا خَرَجَ أحَدُكُم مِنَ الخَلاءِ فَليَقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أذهَبَ عَنّي ما يُؤذيني ، وأمسَكَ عَلَيَّ ما يَنفَعُني . (4)

سنن ابن ماجة عن أنس :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا خَرَجَ مِنَ الخَلاءِ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أذهَبَ عَنِّي الأَذى وعافاني . (5)

خ _ عِندَ السَّفَرِ وعِندَ الرُّكوبِالأمالي للطوسي عن علي بن ربيعة الأسدي :رَكِبَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَلَمّا وَضَعَ رِجلَهُ فِي الرِّكابِ قالَ : «بِاسمِ اللّهِ» فَلَمَّا استَوى عَلَى الدّابَّةِ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي أكرَمَنا وحَمَلَنا فِي البَرِّ وَالبَحرِ ، ورَزَقَنا مِنَ الطَّيِّباتِ ، وفَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِمَّن خَلَقَ تَفضيلاً ، «سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ» (6) » ثُمَّ سَبَّحَ اللّهَ ثَلاثا ، وحَمِدَ اللّهَ ثَلاثا، وكَبَّرَ اللّهَ ثَلاثا ، ثُمَّ قالَ : «رَبِّ اغفِر لي فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ»، ثُمَّ قالَ : فَعَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله هذا وأنَا رَديفُهُ . (7)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 558 ح 3560 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 36 ح 18 .
2- .المعجم الكبير : ج 8 ص 246 ح 7965 ؛ مشكاة الأنوار : ص 66 ح 98 وفيه «ركبته» بدل «ركبتيه» .
3- .الخصال : ص 612 ح 10 ، تحف العقول : ص 102 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 91 ح 1 .
4- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 1 ص 12 ح 6 و ج 7 ص 149 ح 5 ، كنز العمّال : ج 9 ص 350 ح 26390 .
5- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 110 ح 301 ، كنز العمّال : ج 7 ص 44 ح 17870 .
6- .الزخرف : 13 .
7- .الأمالي للطوسي : ص 515 ح 1126 ؛ صحيح ابن حبّان : ج 6 ص 414 ح 2697 نحوه .

ص: 331

ش _ هنگام پوشيدن جامه نو

ت _ هنگام نگاه كردن در آينه

ث _ هنگام قضاى حاجت

خ _ هنگام سفر و هنگام سوار شدن

ش _ هنگام پوشيدن جامه نوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه هنگام پوشيدن جامه اى نو ، بگويد : «سپاس ، خداى را كه به من جامه اى پوشاند تا با آن ، برهنگى خويش را بپوشانم و در زندگى ام بدان آراسته باشم» ، ... در پناه خدا باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس از امّت من كه به بازار رود و پيراهنى به نيم دينار يا يك سوم دينار بخرد و چون آن را پوشيد ، حمد خدا بگويد ، هنوز آن پيراهن به زانوانش نرسيده ، آمرزيده مى شود .

ت _ هنگام نگاه كردن در آينهامام على عليه السلام :هر گاه كسى از شما در آينه نگريست ، بگويد : «سپاس ، خداى را كه مرا آفريد و خوش آفريد ، و مرا صورت بخشيد و نيكو صورتم بخشيد ، و آنچه را در غير من زشت داشت ، در من زيبا داشت ، و مرا به اسلام مفتخر كرد» .

ث _ هنگام قضاى حاجتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما از مستراح بيرون آمد ، بگويد : «سپاس و ستايش ، خداى را كه آنچه را مايه آزار و زيان من است ، از من خارج ساخت ، و آنچه را به سود من است ، در بدنم نگه داشت» .

سنن ابن ماجه_ به نقل از اَ نَس _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه از مستراح خارج مى شد ، مى گفت : «سپاس و ستايش ، خداى را كه رنج را از من دور كرد و مرا عافيت بخشيد» .

خ _ هنگام سفر و هنگام سوار شدنالأمالى ، طوسى_ به نقل از على بن ربيعه اسدى _: امام على عليه السلام سوار بر مركب شد و چون پاى خود را در ركاب نهاد ، فرمود : «به نام خدا» و چون بر مركب نشست ، فرمود : «ستايش ، خدايى را كه ما را گرامى داشت و در خشكى و دريا حمل و نقل كرد و از روزى هاى پاكيزه و حلال ، روزى مان داد و ما را بر بسيارى از آنچه آفريده است ، بسى برترى بخشيد . «منزّه است آن كسى كه اين [مركوب] را رام ما ساخت ، در حالى كه ما بر آن توانا نبوديم» . سپس سه بار خداوند را تسبيح و سه بار حمد و سه بار تكبير گفت و آن گاه فرمود : «پروردگارا ! مرا بيامرز كه گناهان را كسى جز تو نمى آمرزد» . سپس فرمود : «من در ترك پيامبر خدا نشسته بودم كه ايشان اين گونه عمل كرد» .

.

ص: 332

ذ _ عِندَ رُؤيَةِ الهِلالِعمل اليوم والليلة لابن سنّي عن عبد اللّه بن مطرف :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله . . . إذا رَأَى الهِلالَ قالَ : هِلالُ خَيرٍ ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي ذَهَبَ بِشَهرِ كَذا وكَذا ، وجاءَ بِشَهرِ كَذا وكَذا . (1)

ض _ عِندَ الإِفطارِعمل اليوم والليلة لابن سنّي عن معاذ :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أفطَرَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي أعانَني فَصُمتُ ، ورَزَقَني فَأَفطَرتُ . (2)

ظ _ عِندَ المَوقِفِالإمام الصادق عليه السلام :إذا أتَيتَ المَوقِفَ فَاستَقبِلِ البَيتَ . . . ثُمَّ تَحمَدُ اللّهَ عز و جل عَلى كُلِّ نِعمَةٍ أنعَمَ عَلَيكَ ، وتَذكُرُ أنعُمَهُ واحِدَةً واحِدَةً ما أحصَيتَ مِنها ، وتَحمَدُهُ عَلى ما أنعَمَ عَلَيكَ مِن أهلٍ أو مالٍ ، وتَحمَدُ اللّهَ عز و جل عَلى ما أبلاكَ ، وتَقولُ : اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى نَعمائِكَ الَّتي لا تُحصى بِعَدَدٍ ولا تُكافى بِعَمَلٍ . (3)

.


1- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 229 ح 647 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 324 ح 5092 نحوه .
2- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 169 ح 479 ، كنزالعمّال : ج 7 ص 81 ح 18058 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 541 ح 3134 عن أبي بصير .

ص: 333

ذ _ هنگام ديدن هلال ماه

ض _ هنگام افطار كردن

ظ _ در عرفات

ذ _ هنگام ديدن هلال ماهعمل اليوم والليلة ، ابن سنّى_ به نقل از عبد اللّه بن مطرف _: پيامبر خدا ... هر گاه هلال ماه را مى ديد ، مى فرمود : «هلال خوبى است . ستايش ، خدايى را كه ماه فلان و بهمان را برد و ماه فلان و بهمان را آورد» .

ض _ هنگام افطار كردنعمل اليوم والليلة ، ابن سنّى_ به نقل از معاذ _: پيامبر خدا هر گاه افطار مى كرد ، مى گفت : «ستايش ، خداى را كه كمكم كرد تا روزه گرفتم ، و روزى ام داد و افطار كردم» .

ظ _ در عرفاتامام صادق عليه السلام :چون به موقف (عرفات) آمدى ، رو به خانه[ى خدا] كن ... سپس خداوند عز و جل را براى هر نعمتى كه به تو عطا كرده است ، حمد مى گويى و نعمت هاى او را يكايك ، تا جايى كه مى توانى برشمارى ، ياد مى كنى ، و او را بر هر نعمتى _ از زن و فرزند يا مال كه به تو ارزانى داشته است _ حمد مى گويى و بر لطف و احسان هايى كه به تو كرده است ، او را مى ستايى و مى گويى : «بار خدايا ! ستايش ، تو را بر نعمت هايى كه به شمار نمى آيند و با عمل جبران نمى شوند» .

.

ص: 334

غ _ عِندَ الإِجابَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما يَمنَعُ أحَدَكُم إذا عَرَفَ الإِجابَةَ مِن نَفسِهِ ، فَشُفِيَ مِن مَرَضٍ أو قَدِمَ مِن سَفَرٍ يَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي بِعِزَّتِهِ وجَلالِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ . (1)

راجع : ص 336 ح 594 .

يا _ عِندَ الخَطابَةِالإمام زين العابدين عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا خَطَبَ حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ. (2)

يب _ عِندَ خُطبَةِ التَّزويجِالكافي عن ابن العزرميّ عن أبيه :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إذا أرادَ أن يُزَوِّجَ قالَ : الحَمدُ للّهِِ ، أحمَدُهُ وأستَعينُهُ واُؤمِنُ بِهِ وأَتَوَكَّلُ عَلَيهِ ، وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ . . . فَإِنَّ اللّهَ لَهُ الحَمدُ عَلى غابِرِ ما يَكونُ وماضيهِ ، ولَهُ الحَمدُ مُفرَدا وَالثَّناءُ مُخلَصا بِما مِنهُ كانَت لَنا نِعمَةً مونِقَةً وعَلَينا مُجَلِّلَةً وإلَينا مُتَزَيِّنَةً . (3)

يج _ كُلُّ أمرٍ ذي بالٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيهِ بِحَمدِ اللّهِ فَهُوَ أقطَعُ (4) .

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ أمرٍ ذي بالٍ لا يُبدَأُ فيه بِحَمدِ اللّهِ وَالصَّلاةِ عَلَيَّ فَهُوَ أقطَعُ أبتَرُ ، مَمحوقٌ (5) مِن كُلِّ بَرَكَةٍ . (6)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 730 ح 1999 ، كنزالعمّال : ج 6 ص 719 ح 17560 .
2- .الأمالي للمفيد : ص 211 ح 1 ، بحارالأنوار : ج 16 ص 256 ح 36 .
3- .الكافي : ج 5 ص 371 ح 4 وح2 و 3 وراجع المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 22 .
4- .عمل اليوم والليلة للنسائي : ص 345 ح 494 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 610 ح 1894 .
5- .المَحْق : النقص والمحو والإبطال (النهاية : ج 4 ص 303 «محق») .
6- .كنزالعمّال : ج 1 ص 558 ح 2510 نقلاً عن الرهاوي عن أبي هريرة .

ص: 335

غ _ هنگام اجابت شدن دعا

يا _ هنگام سخنرانى

يب _ هنگام خطبه ازدواج

يج _ در هر كار مهم

غ _ هنگام اجابت شدن دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چرا هر يك از شما هر گاه اجابت دعايى را احساس مى كند و از مرضى شفا مى يابد يا از سفرى مى آيد ، نمى گويد : «سپاس و ستايش ، خداى را كه با قدرت و شكوه او ، كارهاى نيك انجام مى پذيرد» .

ر . ك : ص 337 ح 594 .

يا _ هنگام سخنرانىامام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا هر گاه خطبه مى خواند ، [نخست ،] حمد و ثناى خدا مى گفت .

يب _ هنگام خطبه ازدواجالكافى_ به نقل از ابن عزرمى از پدرش _: امير مؤمنان عليه السلام هر گاه مى خواست خطبه عقد بخواند ، مى فرمود : «ستايش ، خداى را . او را مى ستايم و از او يارى مى طلبم و به او ايمان دارم و بر او توكّل مى كنم . گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست ، و گواهى مى دهم كه محمّد بنده و فرستاده اوست ... . خداى را سپاس ، بر آنچه آيد و بر آنچه گذشته است . ستايش بى مانند و ثناى ناب و خالص ، او را بر نعمت هاى دل پذيرى كه به ما داده و ما را در آنها غوطه ورساخته وبدان آراسته مان گردانيده است».

يج _ در هر كار مهمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركار مهمّى كه با حمد خدا آغاز نشود ، كارى بريده [و ناتمام] خواهد بود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كار مهمّى كه با حمد خدا و صلوات فرستادن بر من آغاز نشود ، كارى بى دنباله و ناقص خواهد بود و از هر بركتى تُهى است . (1)

.


1- .سيّد رضى مى گويد : در اين گفتار ، مجاز به كار رفته است و پيامبر صلى الله عليه و آله ، كارى را كه سخن گفتن در آن اهمّيت دارد و به سخن در آن نياز افتاده است ، در صورتى كه حمد الهى در آن نباشد ، به دستِ بُريده ف

ص: 336

يد _ عَلى كُلِّ حالٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يُحشَرُ النّاسُ يَومَ القِيامَةِ في صَعيدٍ واحِدٍ فَيُسمِعُهُمُ الدّاعي وتُبعِدُهُمُ (1) البَصَرُ ، ثُمَّ يَقومُ مُنادٍ فَيُنادي يَقولُ : سَيَعلَمُ أهلُ الجَمعِ اليَومَ مَن أولى بِالكَرَمِ . فَيَقولُ : أينَ الَّذينَ يَحمَدونَ اللّهَ فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ؟ فَيَقومونَ وهُم قَليلونَ فَيَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا سَأَلَ أحَدُكُم رَبَّهُ مَسأَلَةً فَتَعَرَّفَ الاِستِجابَةَ فَليَقُل : «الحَمدُ للّهِِ الَّذي بِعِزَّتِهِ وجَلالِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ»، ومَن أبطَأَ عَنهُ مِن ذلِكَ شَيءٌ فَليَقُل : «الحَمدُ للّهِِ عَلى كُلِّ حالٍ» . (3)

راجع : ص 320 (في السرّاء والضرّاء) .

.


1- .في المصادر الاُخرى : «وينفذهم البصر» .
2- .مسند إسحاق بن راهويه : ج 5 ص 180 ح 2305 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 457 ح 1581 .
3- .الأسماء والصفات للبيهقي : ج 1 ص 342 ح 274 .

ص: 337

يد _ بر هر حال و وضعى

يد _ بر هر حال و وضعى 1پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز رستاخيز ، مردمان در بيابانى يكدست گردآورده مى شوند ، آن سان كه صدا و نگاه به همه آنها مى رسد . آن گاه ، بانگ دهنده اى بر مى خيزد و بانگ مى زند و مى گويد : «به زودى ، امروز اهل محشر پى خواهند برد كه چه كسى به گراميداشت سزاوارتر است» . سپس مى گويد : «كجايند آنان كه در خوشى و ناخوشى ، خداوند را سپاس و ستايش مى گفتند ؟» . پس ستايشگران كه شمارشان اندك است ، برمى خيزند و بى حسابرسى ، به بهشت مى روند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه كسى از شما از پروردگارش درخواستى كرد و اجابت ديد ، بگويد : «ستايش ، خدايى را كه با قدرت و شكوه او كارهاى نيك به انجام مى رسد» ، و هر كس در اجابتِ در خواستش كندى ديد ، بگويد : «سپاس ، خداى را در هر حال» .

ر . ك : ص 321 (اوقات حمدگويى خدا / در خوشى و ناخوشى) .

.

ص: 338

فصل پنجم : تهليل (گفتن «لا إله إلّا اللّه »)

واژه شناسى «تهليل»

فصل پنجم: تهليل (گفتن «لا إله إلّا اللّه »)واژه شناسى «تهليل»واژه تهليل ، مصدر است از ريشه «هلل» و به معناى بلند كردن صداست ، سپس اين معنا توسّع يافته و بر هر لفظ مشتمل بر حروف «هاء» و «لام» كه با صداى بلند ادا گردد ، اطلاق شده است و در توسّعى ديگر ، بر كاربردى مشابه نيز «تهليل» اطلاق شده است ، آن جا كه حتّى بالا بردن صدا هم در كار نباشد ، و از اين باب است كه كلمه توحيد (يعنى «لا إله إلّا اللّه ) «تهليل» ناميده مى شود . خليل بن احمد فراهيدى ، تهليل را اين گونه تفسير كرده است : تهليل يعنى گفتن «لا اله إلّا اللّه » و «استهلال» به معناى صداست . هر «لا اله إلّا اللّه » گويى ، خواه با صداى بلند بگويد يا آهسته ، مُهِلّ يا مُستهِلّ است . (1) همچنين ، گاه با مصدر جعلى «هَيلَلَه» ، به كلمه توحيد اشاره مى شود . جوهرى در اين باره مى نويسد : هَلَّلَ الرَّجُلُ ، يعنى : آن مرد «لا اله إلّا اللّه » گفت . گفته مى شود : «قَد أكثَرتُ مِنَ

.


1- .ترتيب العين : ص 887 .

ص: 339

تهليل ، در قرآن و حديث

اهمّيت ذكر «تهليل»

الهَيلَلَةِ» ، يعنى بسيار «لا اله إلّا اللّه » گفتم . (1)

تهليل ، در قرآن و حديثواژه «تهليل» در احاديث اسلامى ، فراوان به كار رفته است ؛ ليكن در قرآن به كار نرفته است ؛ امّا جمله «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، دو بار (2) ، جمله «لا إلهَ إلّا هو» سى بار ، (3) جمله «لا إلهَ إلّا أنا» ، سه بار (4) و «لا إلهَ إلّا أنت» ، يك بار (5) در اين كتاب آسمانى آمده است .

اهمّيت ذكر «تهليل»با عنايت به اين كه ذكر «تهليل» ، اعتراف به يگانگى خداوند متعال است و ايمانْ با آن ، آغاز (6) و تجديد (7) مى شود ، مهم تر از تسبيح و تحميد است (8) ؛ بلكه سَرور همه اذكار (9) و برتر از همه اعمال (10) و بهترين سخن (11) شمرده مى شود .

.


1- .الصحاح : ج 5 ص 1852 .
2- .صافّات ، آيه 35 ، محمّد ، آيه 19 .
3- .بقرة : آيه 163 و 255 ، آل عمران : آيه 2 ، 6 و 18 (2 بار) ، نساء : آيه 87 ، انعام : آيه 102 و 106 ، اعراف : آيه 158 ، توبه : آيه 31 و 129 ، هود : آيه 14 ، رعد : آيه 30 ، طه : آيه 8 و 98 ، مؤمنون : آيه 116 ، نمل : آيه 26 ، قصص : آيه 70 و 88 ، فاطر : آيه 3 ، زمر : آيه 6 ، غافر : آيه 3 ، 62 و 65 ، دخان : آيه 8 ، حشر : آيه 22 و 23 ، تغابن : آيه 13 و مزمّل : آيه 29 .
4- .نحل : آيه 2 ، طه : آيه 14 و انبياء : آيه 25 .
5- .انبياء : آيه 87 .
6- .ر . ك : ص 343 (آغاز ايمان) .
7- .ر . ك : ص 343 (نو كردن ايمان) .
8- .ر . ك : ص 343 ح 595.
9- .ر . ك : ص 345 (سرور اذكار) .
10- .ر . ك : ص 345 (برترين اعمال) .
11- .ر . ك : ص 347 (برترين سخن) .

ص: 340

شرط بهره گيرى از بركات تهليل

عناوينى مانند : كلمه تقوا (1) ، بهترين عبادت (2) ، برترين دانش (3) ، كليد آسمان ها (4) ، كه در توصيف ذكر تهليل و تشويق به بهره گيرى از آن آمده است ، حاكى از اهمّيت فوق العاده اين ذكر و نقش بى بديل آن در پرورش جان و صعود به قلّه انسانيت است . اين ذكر ، اگر صادقانه بر زبان جارى گردد ، آثار و بركات فراوانى براى ذاكر به همراه دارد : گناهان را از جان مى زدايد (5) ، روان را از آفات شيطانى مصونيت مى بخشد (6) ، بلاها را از انسان دور مى كند ، (7) او را از آتش دوزخ ، رها مى سازد (8) و شايسته ورود به بهشت مى نمايد ، (9) و در يك جمله : ذكر «تهليل» مى تواند عزّت ، (10) كاميابى (11) و خير دنيا و آخرت (12) را نه تنها براى شخص ذاكر ، بلكه براى جامعه اسلامى فراهم سازد .

شرط بهره گيرى از بركات تهليلنكته مهم و قابل توجّه ، اين است كه احاديث عنوان «شرط هاى گفتن لا إله إلّا اللّه » ،

.


1- .ر . ك : ص 345 (گفتار پرهيزكارى) .
2- .ر . ك : ص 347 (بهترين عبادت) .
3- .ر . ك : ص 345 (برترين علم) .
4- .ر . ك : ص 349 (كليد آسمان ها) .
5- .ر . ك : ص 355 (نابودن كردن گناهان) .
6- .ر . ك : ص 357 (مصون ماندن از شيطان) .
7- .ر . ك : ص 359 (دفع بلا) .
8- .ر . ك : ص 359 (رهيدن از آتش) .
9- .ر . ك : ص 359 (رفتن به بهشت) .
10- .ر . ك : ص 359 (عزّت) .
11- .ر . ك : ص 361 (رستگارى) .
12- .ر . ك : ص 361 (خير دنيا و آخرت) .

ص: 341

بهره گيرى از بركات «تهليل» را به : اخلاص ، (1) اطاعت خدا و رسول ، (2) محبّت و ولايت اهل بيت ، (3) عمل صالح (4) و اجتناب از محرّمات ، (5) مشروط كرده اند . با تأمّل در اين شروط ، مشخّص مى شود كه همه آنها در واقع به شرط اوّل ، يعنى اخلاص در گفتن تهليل باز مى گردد و لذا غالب احاديث ، اخلاص را به شروطِ ياد شده ، تفسير كرده اند . به بيان روشن تر ، معناى اخلاص در تهليل ، اجتناب از شرك اعتقادى و عملى است و لازمه آن ، اطاعت از خدا و رسول و لازمه آن ، ولايت و محبّت اهل بيت عليهم السلام و انجام دادن كارهاى شايسته و اجتناب از كارهاى ناشايست است .

.


1- .ر . ك : ص 353 (اخلاص) .
2- .ر . ك : الأمالي طوسي : ص 589 ح 1220 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 14 ح 39.
3- .ر . ك : ص 353 (ولايت) .
4- .ر . ك : ص 355 (كردار نيك) .
5- .ر . ك : ص 355 (دورى كردن از حرام ها) .

ص: 342

5 / 1الحَثُّ عَلَى التَّهليلِالف _ أوَّلُ الإِيمانِالكتاب«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَا نُوحِى إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا أَنَا فَاعْبُدُونِ» . (1)

الحديثالإمام الرضا عليه السلام :إنَّ التَّهليلَ هُوَ إقرارٌ للّهِِ تَعالى بِالتَّوحيدِ ، وخَلعُ الأَندادِ مِن دونِ اللّهِ ، وهُوَ أوَّلُ الإِيمانِ ، وأعظَمُ مِنَ التَّسبيحِ وَالتَّحميدِ . (2)

ب _ تَجديدُ الإِيمانِمسند ابن حنبل عن أبي هريرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : جَدِّدوا إيمانَكُم . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ وكَيفَ نُجَدِّدُ إيمانَنا؟ قالَ : أكثِروا مِن قَولِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

ج _ اِسمٌ مِن أسماءِ اللّهِالإمام الرضا عليه السلام_ في بَيانِ حِكمَةِ جُمَلِ الأَذانِ _: فَإِن قالَ قائِلٌ : فَلِمَ جُعِلَ آخِرُهَا التَّهليلَ ولَم يُجعَل آخِرُهَا التَّكبيرَ كَما جُعِلَ في أوَّلِهَا التَّكبيرُ ؟ قيلَ : لِأَنَّ التَّهليلَ اسمُ اللّهِ في آخِرِهِ فَأَحَبَّ اللّهُ تَعالى أن يَختِمَ الكَلامَ بِاسمِهِ كَما فَتَحَهُ بِاسمِهِ . (4)

.


1- .الأنبياء : 25 .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 106 ح 1 ، علل الشرايع : ص 259 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 67 ح 1 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 281 ح 8718 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 285 ح 7657 .
4- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 106 ح 1 ، علل الشرايع : ص 259 ح 9 نحوه ، بحار الأنوار : ج 6 ص 67 ح 1 .

ص: 343

5 / 1 ترغيب به گفتن «لا إله إلّا اللّه »

الف _ آغاز ايمان

ب _ نو كردن ايمان

ج _ نامى از نام هاى خدا

5 / 1ترغيب به گفتن «لا إله إلّا اللّه »الف _ آغاز ايمانقرآن«و پيش از تو ، هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اين كه به او وحى كرديم كه: «خدايى جز من نيست، پس مرا بپرستيد»» .

حديثامام رضا عليه السلام :گفتنِ لا اله الا اللّه ، در واقع ، اقرار به يگانگىِ خداوند متعال است و نفى انبازان و همتايان از او . آن ، آغاز ايمان است و از تسبيح و حمد گفتن ، بزرگ تر است .

ب _ نو كردن ايمانمسند ابن حنبل_ به نقل از ابو هريره _: پيامبر خدا فرمود : «ايمان هاى خود را نو گردانيد» . گفته شد : اى پيامبر خدا ! چگونه ايمانمان را نو گردانيم؟ فرمود : «لا اله الا اللّه زياد بگوييد» .

ج _ نامى از نام هاى خداامام رضا عليه السلام_ در بيان حكمت جملات اذان _: اگر گوينده اى بگويد : چرا پايان آن ، لا اله الا اللّه قرار داده شد و در آخر آن همانند آغازش ، تكبير نهاده نشد؟ گفته مى شود : چون در آخر لا اله الا اللّه ، نام خداست و خداى متعال دوست داشته كه سخن را به نام خودش پايان بخشد ، چنان كه به نام خود آغازش كرد.

.

ص: 344

د _ كَلِمَةُ التَّقوىالكتاب«وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَ كَانُواْ أَحَقَّ بِهَا وَ أَهْلَهَا» . (1)

الحديثسنن الترمذي عن كعب عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ المُرادِ مِن قَولِهِ تَعالى : «وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى» ، قالَ _: لا إلهَ إلَا اللّهُ . (2)

ه _ سَيِّدُ الأَذكارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَيِّدُ القَولِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، وخَيرُ العِبادَةِ الاِستِغفارُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ الذِّكرِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما قُلتُ ولا قالَ القائِلونَ قَبلي مِثلَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (5)

و _ أفضَلُ الأَعمالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :«لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» ، لا يَسبِقُها عَمَلٌ ، ولا تَترُكُ ذَنبا . (6)

ز _ أفضَلُ العِلمِالكتاب«فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ» . (7)

.


1- .الفتح : 26 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 386 ح 3265 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 53 ح 21312 .
3- .الجعفريّات : ص 228 ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 87 نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 204 ح 43 .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 462 ح 3383 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1249 ح 3800 .
5- .التوحيد : ص 18 ح 1 ، ثواب الأعمال : ص 17 ح 9 .
6- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1248 ح 3797 ، كنز العمّال : ج 1 ص 418 ح 1781 .
7- .محمّد : 19 .

ص: 345

د _ گفتار پرهيزگارى

ه _ سرور اذكار

و _ برترين اعمال

ز _ برترين علم

د _ گفتار پرهيزگارىقرآن«و گفتار تقوا را ملازم آنان ساخت، و [ در واقع ، ] آنان به [ رعايت ] آن [ آرمان ] سزاوارتر و شايسته [ ى اتّصاف به ] آن بودند» .

حديثسنن الترمذى_ به نقل از كعب _: پيامبر صلى الله عليه و آله در بيان مقصود از اين فرموده خداوند : «و گفتار پرهيزگارى را ملازم آنان ساخت» ، فرمود : «[همان جمله ]لا إله إلّا اللّه است» .

ه _ سرور اذكارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سرور سخن ، جمله «معبودى جز خدا نيست» و بهترين عبادت ، استغفار كردن است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين ذكر ، لا إله إلّا اللّه است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نه من و نه گويندگان پيش از من ، سخنى چون لا إله إلّا اللّه نگفته ايم.

و _ برترين اعمالپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ عملى ، بر «لا اله الا اللّه » پيشى ندارد و [گفتن آن] هيچ گناهى بر جاى نمى گذارد .

ز _ برترين علمقرآن«پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست ، و براى گناه خويش ، آمرزش جوى و نيز براى مردان و زنان با ايمان [ طلب مغفرت كن] . و خداست كه فرجام و مآلِ [ هر يك از ] شما را مى داند» .

.

ص: 346

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ العِلمِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأفضَلُ الدُّعاءِ الاِستِغفارُ . (1)

ح _ أفضَلُ الكَلامِالإمام عليّ عليه السلام :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : أفضَلُ الكَلامِ قَولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأفضَلُ الخَلقِ أوَّلُ مَن قالَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . فَقيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَن أوَّلُ مَن قالَ : لا إلهَ إلَا اللّهُ؟ قالَ : أنَا ، وأنَا نورٌ بَينَ يَدَيِ اللّهِ جَلَّ جَلالُهُ ، اُوَحِّدُهُ واُسَبِّحُهُ واُكَبِّرُهُ واُقدِّسُهُ واُمَجِّدُهُ ، ويَتلوني نورٌ شاهِدٌ مِنّي . فَقيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَنِ الشّاهِدُ مِنكَ؟ فَقالَ : عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ . (2)

ط _ أصدَقُ الأَقوالِالإمام عليّ عليه السلام_ حينَ سُئِلَ : أيُّ القَولِ أصدَقُ؟ _: شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

ى _ خَيرُ العِبادَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ العِبادَةِ قَولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (4)

الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أفضَلُ العِبادَةِ قَولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ، وخَيرُ الدُّعاءِ الاِستِغفارُ . ثُمَّ تَلَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ» (5) . (6)

.


1- .جامع الأخبار : ص 134 ح 273 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 282 ح 23 ؛ الفردوس : ج 1 ص 352 ح 1412 .
2- .كمال الدين : ص 669 ح 14 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 263 ح 83 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 383 ح 5833 ، معاني الأخبار : ص 199 ح 4 .
4- .الكافي : ج 2 ص 506 ح 5 ، التوحيد : ص 18 ح 2 .
5- .محمّد : 19 .
6- .المحاسن : ج 1 ص 453 ح 1045 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 190 ح 28 .

ص: 347

ح _ برترين سخن

ط _ راست ترين سخن

ى _ بهترين عبادت

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين علم ، اين است كه بدانى معبودى جز خدا نيست ، وبرترين دعا آمرزش طلبيدن است.

ح _ برترين سخنامام على عليه السلام :از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمايد : «برترين سخن ، گفته لا اله الا اللّه است و برترين مخلوق ، نخستين كسى است كه گفت : لا إله إلّا اللّه » . گفته شد : اى پيامبر خدا ! نخستين كسى كه گفت : لا إله إلّا اللّه ، كه بود؟ فرمود : «من . من نورى در پيشگاه خداوند عز و جل بودم كه او را به يكتايى و پاكى و بزرگى مى ستودم و تقديس و تمجيد مى كردم ، و پس از من نيز نورى بود كه گواهى از خود من بود» . گفته شد : اى پيامبر خدا ! آن گواه از خود شما ، كه بود؟ فرمود : «على بن ابى طالب» .

ط _ راست ترين سخنامام على عليه السلام_ در پاسخ به اين پرسش كه : راست ترين سخن ها كدام است؟ _: گواهى دادن به اين كه معبودى جز خداى يگانه نيست.

ى _ بهترين عبادتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين عبادت ، گفتنِ «لا اله الا اللّه » است.

امام صادق عليه السلام_ به نقل از پدرانش عليهم السلام _: پيامبر خدا فرمود : «برترين عبادت ، عبارت است از گفتنِ : معبودى جز خدا نيست ، و هيچ نيرو و توانى نيست مگر به واسطه خدا . بهترين دعا نيز طلب آمرزش است» . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله اين آيه را تلاوت فرمود : «پس بدان كه معبودى جز خدا نيست و براى گناهت ، طلب آمرزش كن» .

.

ص: 348

مسند ابن حنبل عن أبي ذرّ :قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ! أوصِني . قالَ : إذا عَمِلتَ سَيِّئَةً ، فَأَتبِعها حَسَنَةً تَمحُها . قالَ : قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أمِنَ الحَسَناتِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ»؟ قالَ : هِيَ أفضَلُ الحَسَناتِ . (1)

ك _ اُنسُ المُؤمِنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» اُنسُ المُؤمِنِ في حَياتِهِ ، وعِندَ مَوتِهِ ، وحينَ يُبعَثُ . (2)

ل _ مِفتاحُ السَّماواتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ شَيءٍ مِفتاحٌ ، ومِفتاحُ السَّماواتِ قَولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما قالَ عَبدٌ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» قَطُّ مُخلِصا ، إلّا فُتِحَت لَهُ أبوابُ السَّماءِ حَتّى تُفضِيَ (4) إلَى العَرشِ ، مَا اجتَنَبَ الكَبائِرَ . (5)

م _ شِعارُ المُسلِمينَ عَلَى الصِّراطِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :شِعارُ المُسلِمينَ عَلَى الصِّراطِ يَومَ القِيامَةِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وعَلَى اللّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُتَوَكِّلونَ . (6)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 113 ح 21543 .
2- .ثواب الأعمال : ص 16 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 201 ح 32 .
3- .المعجم الكبير : ج 20 ص 215 ح 497 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 55 ح 173 .
4- .أفضى فلانٌ إلى فلانٍ : أي وصل إليه . والإفضاء في الحقيقة : الانتهاء (لسان العرب : ج 15 ص 157) .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 575 ح 3590 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 423 ح 1815 .
6- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 89 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 204 ح 43 نقلاً عن الإمامة والتبصرة .

ص: 349

ك _ همدم مؤمن

ل _ كليد آسمان ها

م _ شعار مسلمانان در هنگام گذشتن از صراط

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو ذر _: گفتم : اى پيامبر خدا! مرا سفارشى فرما . فرمود : «هر گاه بدى و گناهى كردى ، در پىِ آن ، كار نيكى انجام بده تا آن بدى را پاك گردانَد» . گفتم : اى پيامبر خدا ! آيا گفتنِ لا اله الّا اللّه ، از كارهاى نيك است؟ فرمود : «اين ، بهترين كار نيك است» .

ك _ همدم مؤمنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ذكر «لا اله الا اللّه » ، همدم مؤمن در زندگىِ او و در هنگام مرگش و در وقت برانگيخته شدن اوست.

ل _ كليد آسمان هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى كليدى دارد و كليد آسمان ها ذكر «لا اله الا اللّه » است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گاه بنده اى از سرِ اخلاص ، «لا اله الا اللّه » نمى گويد ، مگر آن كه درهاى آسمان به رويش باز مى شود تا آن كه [آن ذكر] به عرش برسد ، به شرط آن كه از گناهان بزرگ دورى كرده باشد.

م _ شعار مسلمانان در هنگام گذشتن از صراطپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شعار مسلمانان ، هنگام گذر از صراط در روز قيامت ، اين است : معبودى جز خدا نيست ، و توكّل كنندگان بايد بر خدا توكّل كنند.

.

ص: 350

ن _ لا يَعدِلُهُ شَيءٌرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ شَيءٌ إلّا ولَهُ شَيءٌ يَعدِلُهُ ، إلَا اللّهَ عز و جل فَإِنَّهُ لا يَعدِلُهُ شَيءٌ ، و«لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِنَّهُ لا يَعدِلُها شَيءٌ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام :ما مِن شَيءٍ أعظَمُ ثَوابا مِن شَهادَةِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، إنَّ اللّهَ عز و جل لا يَعدِلُهُ شَيءٌ ، ولا يَشرَكُهُ فِي الاُمُورِ أحَدٌ . (2)

س _ النَّوادِرُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :التَّسبيحُ نِصفُ الميزانِ ، وَالحَمدُ يَملَؤُهُ ، و«لا إلهَ إلَا اللّهُ» لَيسَ لَها دونَ اللّهِ حِجابٌ حَتّى تَخلُصَ إلَيهِ (3) . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» نَفَعَتهُ يَوما مِن دَهرِهِ ، أصابَهُ قَبلَ ذلِكَ ما أصابَهُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا أفصَحَ أولادُكُم فَعَلِّموهُم لا إلهَ إلَا اللّهُ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ربّى صَغيرا حَتّى يَقولَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» لَم يُحاسِبهُ اللّهُ عز و جل . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :اِفتَحوا عَلى صِبيانِكُم أوَّلَ كَلِمَةٍ بِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، ولَقِّنوهُم عِندَ المَوتِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ؛ فَإِنَّهُ مَن كانَ أوَّلُ كَلامِهِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» وآخِرُ كَلامِهِ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، ثُمَّ عاشَ ألفَ سَنَةٍ ، ما سُئِلَ عَن ذَنبٍ واحِدٍ . (8)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 17 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 331 ح 13 .
2- .الكافي : ج 2 ص 516 ح 1 ، التوحيد : ص 19 ح 3 ، المحاسن : ج 1 ص 98 ح 66 .
3- .يقال : خَلَص فلانٌ إلى فلانٍ : أي وصل إليه (النهاية : ج 2 ص 61) .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 536 ح 3518 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 462 ح 2001 .
5- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 109 ح 97 ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 12 ح 3486 نحوه .
6- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 150 ح 423 ، كنزالعمّال : ج 16 ص 440 ح 45328 .
7- .المعجم الأوسط : ج 5 ص 130 ح 4865 ، كنزالعمّال : ج 16 ص 456 ح 45408 .
8- .شُعب الإيمان : ج 6 ص 398 ح 8649 ، كنزالعمّال : ج 16 ص 441 ح 45332 .

ص: 351

ن _ همتا ندارد

س _ گوناگون

ن _ همتا نداردپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ چيزى نيست مگر اين كه چيز ديگرى با آن برابرى مى كند ، بجز خداوند عز و جل كه هيچ چيز با آن برابرى نمى كند ، و نيز «لا اله الا اللّه » كه چيزى با آن برابرى نكند.

امام باقر عليه السلام :هيچ چيز ثوابش بزرگ تر از اين نيست كه شهادت بدهى هيچ معبودى جز خدا نيست . هيچ چيزى با خداوند عز و جل برابرى نمى كند و هيچ كس در كارها شريك او نيست .

س _ گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تسبيح [_ِ خدا] ، نيمه ترازو [ى اعمال] است ، و حمد [_ِ او] آن را پر مى كند ، و ميان «لا اله الا اللّه » و خداوند ، هيچ حجابى نباشد تا به درگاه او رسد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد : «لا إله إلّا اللّه » ، [اين سخن] روزى به دادش مى رسد؛ هر چند پيش از آن ، هر بلايى به او رسيده باشد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه كودكانتان زبان باز كردند ، به آنها «لا إله إلّا اللّه » گفتن را بياموزيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كودكى را تربيت كند كه «لا إله إلّا اللّه » بگويد ، خداوند عز و جل از او حسابرسى نخواهد كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نخستين جمله اى كه به كودكانتان مى آموزيد ، كلمه «لا إله إلّا اللّه » باشد ، و هنگام مرگ نيز به آنها «لا اله الا اللّه » تلقين كنيد ، زيرا كسى كه نخستين سخنش «لا إله إلّا اللّه » و آخرين سخنش نيز «لا إله إلّا اللّه » باشد ، حتى اگر هزار سال زندگى كرده باشد ، از يك گناه هم بازخواست نمى شود.

.

ص: 352

راجع : ص 20 ح 16 وص 300 ح510 .

5 / 2شُروطُ التَّهليلِالف _ الإِخلاصُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أسعَدُ النّاسِ بِشَفاعَتي يَومَ القِيامَةِ مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» خالِصا مِن قَلبِهِ أو نَفسِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» كَلِمَةٌ عَظيمَةٌ كَريمَةٌ عَلَى اللّهِ عز و جل ، مَن قالَها مُخلِصا استَوجَبَ الجَنَّةَ . (2)

راجع : ص 354 ح 624 .

ب _ الوِلايَةُالتوحيد عن إسحاق بن راهويه :لَمّا وافى أبُو الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام بِنيسابورَ ، وأرادَ أن يَخرُجَ مِنها إلَى المَأمونِ ، اِجتَمَعَ إلَيهِ أصحابُ الحَديثِ ، فَقالوا لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ تَرحَلُ عَنّا ولا تُحَدِّثُنا بِحَديثٍ فَنَستَفيدَهُ مِنكَ؟ وكانَ قَد قَعَدَ فِي العَمّارِيَّةِ (3) ، فَأَطلَعَ رَأسَهُ وقالَ : سَمِعتُ أبي موسَى بنَ جَعفَرٍ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ أبي جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ أبي مُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ أبِيَ الحُسَينَ بنَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ أبي أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : سَمِعتُ جَبرَئيلَ عليه السلام يَقولُ : سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ حِصني ؛ فَمَن دَخَلَ حِصني أمِنَ مِن عَذابي . قالَ : فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَةُ نادانا : بِشُروطِها وأنَا مِن شُروطِها . (4)

.


1- .صحيح البخاري : ج 1 ص 49 ح 99 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 415 ح 1758 .
2- .التوحيد : ص 23 ح 18 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 5 ح 13 ؛ كنزالعمّال : ج 1 ص 62 ح 220 نقلاً عن ابن النجّار .
3- .العَمّارِيَّة : شيء يشبه الهودج تُربط بالفرس والبغل والبعير والفيل ، يُجلس عليها في السَّفَر (فرهنگ معين _ فارسي _ : ج 2 ص 2350) .
4- .التوحيد : ص 25 ح 23 ، الأمالي للطوسي : ص 279 ح 536 ؛ تاريخ دمشق : ج 5 ص 462 .

ص: 353

5 / 2 شرط هاى گفتن «لا إله إلّا اللّه »

الف _ اخلاص

ب _ ولايت

ر . ك : ص 21 ح 16 و ص 301 ح 510 .

5 / 2شرط هاى گفتن «لا إله إلّا اللّه »الف _ اخلاصپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كامياب ترينِ مردم از شفاعت من در روز رستاخيز ، كسى است كه با خلوص نيّت بگويد : «معبودى جز خدا نيست» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«معبودى جز خدا نيست» ، كلامى بزرگ و ارجمند به نزد خداوند عز و جلاست كه هر كس از سرِ صدق ، آن را بگويد ، مستوجب بهشت مى شود .

ر . ك : ص 355 ح 624 .

ب _ ولايتالتوحيد_ به نقل از اسحاق بن راهويه _: چون امام رضا عليه السلام به نيشابور رسيد و خواست از آن جا به سوى مأمون [در مرو] خارج شود ، اصحاب حديث نزد او گرد آمدند و گفتند : اى پسر پيامبر خدا ! از نزد ما مى روى و برايمان حديثى نمى گويى تا از شما بهره مند شويم!؟ امام رضا عليه السلام كه در كجاوه نشسته بود ، سرش را بيرون آورد و فرمود: «از پدرم موسى بن جعفر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پدرم جعفر بن محمّد عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پدرم محمّد بن على عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پدرم على بن الحسين عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پدرم حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پدرم امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : از جبرئيل عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : از خداوند _ جلّ جلاله _ شنيدم كه مى فرمود : [كلمه] معبودى جز خدا نيست ، دژ من است و هر كس وارد دژ من شود ، از عذاب من در امان است» . چون مركب به راه افتاد ، خطاب به ما بانگ زد : «اين ، شرط هايى دارد ، و من يكى از شرط هاى آن هستم» .

.

ص: 354

ج _ العَمَلُ الصّالِحُالإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَلَن يَلِجَ مَلَكوتَ السَّماءِ حَتّى يُتِمَّ قَولَهُ بِعَمَلٍ صالِحٍ . (1)

د _ اِجتِنابُ المَحارِمُالمعجم الأوسط عن زيد بن أرقم :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مُخلِصا دَخَلَ الجَنَّةَ . قيلَ : وما إخلاصُها؟ قالَ : أن تَحجُزَهُ عَن مَحارِمِ اللّهِ عز و جل . (2)

5 / 3بَرَكاتُ التَّهليلِالف _ هَدمُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، قالَ اللّهُ تَعالى : يا مَلائِكَتي ، عَلِمَ عَبدي أنَّهُ لَيسَ لَهُ رَبٌّ غَيري ، اُشهِدُكُم أنّي غَفَرتُ لَهُ . (3)

.


1- .الأمالي للمفيد : ص 184 ح 7 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 19 ح 41 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 402 ح 102 .
2- .المعجم الأوسط : ج 2 ص 56 ح 1235 ، حلية الأولياء : ج 9 ص 254 نحوه ، تاريخ بغداد : ج 12 ص 64 .
3- .تاريخ دمشق : ج 7 ص 61 ح 1617 .

ص: 355

ج _ كردار نيك

د _ دورى كردن از حرام ها

5 / 3 بركت هاى «لا إله إلّا اللّه »

الف _ نابود كردن گناهان

ج _ كردار نيكامام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :هر كس بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، اين سخن هرگز به ملكوت آسمان وارد نشود ، تا اين كه سخن خود را با كردارى نيك كامل سازد.

د _ دورى كردن از حرام هاالمعجم الأوسط_ به نقل از زيد بن ارقم _: پيامبر خدا فرمود : هر كس از سر اخلاص بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، به بهشت مى رود. گفته شد : اخلاص آن چيست؟ فرمود : اين كه [اين گفته ، ] او را از حرام هاى خداوند عز و جل باز دارد .

5 / 3بركت هاى «لا إله إلّا اللّه »الف _ نابود كردن گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده بگويد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست» ، خداى تعالى مى فرمايد : «اى فرشتگان من! بنده ام دانست كه پروردگارى جز من ندارد . گواه باشيد كه او را آمرزيدم» .

.

ص: 356

الإمام الباقر عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَقِّنوا مَوتاكُم : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِنَّها تَهدِمُ الذُّنوبَ . فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، فَمَن قالَ في صِحَّتِهِ؟ فَقالَ : ذاكَ أهدَمُ وأهدَمُ وأهدَمُ ، إنَّ «لا إلهَ إلَا اللّهُ» اُنسُ المُؤمِنِ في حَياتِهِ ، وعِندَ مَوتِهِ ، وحينَ يُبعَثُ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :«لا إلهَ إلَا اللّهُ» لا يَسبِقُها عَمَلٌ ، ولا تَترُكُ ذَنبا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» في ساعَةٍ مِن لَيلٍ أو نَهارٍ ، طَلَسَت (3) ما في صَحيفَتِهِ مِنَ السَّيِّئاتِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِنَ الكَلامِ كَلِمَةٌ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل مِن قَولِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، وما مِن عَبدٍ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» يَمُدُّ بِها صَوتَهُ فَيَفرَغُ ، إلّا تَناثَرَت ذُنوبُهُ تَحتَ قَدَمَيهِ كَما يَتَناثَرُ وَرَقُ الشَّجَرِ تَحتَها . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :ما مِن عَبدٍ مُسلِمٍ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» إلّا صَعِدَت تَخرُقُ كُلَّ سَقفٍ ، لا تَمُرُّ بِشَيءٍ مِن سَيِّئاتِهِ إلّا طَلَسَتها ، حَتّى تَنتَهِيَ إلى مِثلِها مِنَ الحَسَناتِ فَتَقِفُ . (6)

ب _ العِصمَةُ مِنَ الشَّيطانِالإمام عليّ عليه السلام :أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، شَهادةً مُمتَحَنا إخلاصُها ، مُعتَقَدا مُصاصُها (7) ، نَتَمَسَّكُ بِها أبَدا ما أبقانا ، ونَدَّخِرُها لِأَهاويلِ ما يَلقانا ، فَإِنَّها عَزيمَةُ الإِيمانِ ، وفاتِحَةُ الإِحسانِ ، ومَرضاةُ الرَّحمنِ ، ومَدحَرَةُ الشَّيطانِ . (8)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 16 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 235 ح 13 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1248 ح 3797 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 418 ح 1781 .
3- .الطَّلْس : المحو (الصحاح : ج 3 ص 944) .
4- .التوحيد : ص 23 ح 19 ؛ مسند أبي يعلى : ج 3 ص 445 ح 3599 نحوه .
5- .التوحيد : ص 21 ح 14 ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 196 نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 196 ح 16 .
6- .التوحيد : ص 21 ح 12 ، ثواب الأعمال : ص 17 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 195 ح 14 .
7- .المُصاص : خالص كلّ شيء (النهاية : ج 4 ص 337) .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 2 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 331 ح 19 .

ص: 357

ب _ مصون ماندن از شيطان

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «به مردگان خود ، لا إله إلّا اللّه را تلقين كنيد ؛ زيرا آن ، گناهان [ _ِ ميّت] را نابود مى كند» . گفتند : اى پيامبر خدا ! پس كسى كه در هنگام سلامتش [و حياتش] آن را بگويد ، چه؟ فرمود : «اين كه بيشتر و بيشتر و بيشتر نابود مى كند . لا إله إلّا اللّه ، همدم مؤمن است در زندگى او و هنگام مرگش و در زمان برانگيخته شدنش» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[ذكر] «لا اله الا اللّه » ، بر هر عمل پيشى [و فضيلت ] دارد و هيچ گناهى را بر جاى نمى گذارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در هر ساعتى از شب يا روز بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، [اين سخن] هر گناهى را كه در نامه اعمال اوست ، پاك مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از ميان سخنان ، هيچ سخنى نزد خداوند عز و جل محبوب تر از جمله «لا إله إلّا اللّه » نيست . هيچ بنده اى نيست كه بگويد : «لا إله إلّا اللّه » و صدايش را به آن بكشد ، مگر آن كه به محض قطع شدن صدايش ، گناهان او زير پايش فرو مى ريزد ، همان گونه كه برگ هاى درختان در پاى آنها مى ريزند .

امام على عليه السلام :هيچ بنده مسلمانى نيست كه بگويد : «معبودى جز خدا نيست» ، مگر آن كه [اين گفته] هر سقفى را مى شكافد و بر هر گناهى از گناهان او كه بگذرد ، نابودش مى كند ، تا آن كه به همان اندازه از كارهاى نيك برسد . آن گاه ، متوقّف مى شود .

ب _ مصون ماندن از شيطانامام على عليه السلام :گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز ؛ گواهى اى كه خلوص آن آزموده شده و ناب آن ، باور ماست . همواره و تا آن گاه كه ما را زنده بدارد ، به اين گواهى چنگ مى زنيم و براى صحنه هولناكى كه در پيش داريم ، اندوخته اش مى كنيم؛ زيرا اين گواهى ، عقيده ايمان است و سرآغاز احسان ، و مايه خشنودى خداى مهربان و سبب راندن شيطان.

.

ص: 358

ج _ دَفعُ البَلاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :«لا إلهَ إلَا اللّهُ» تَدفَعُ عَن قائِلِها تِسعَةً وتِسعينَ بابا مِنَ البَلاءِ أدناهَا الهَمُّ . (1)

د _ النَّجاةُ مِنَ النّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي لَأَعلَمُ كَلِمَةً لا يَقولُها عَبدٌ حَقّا مِن قَلبِهِ فَيَموتُ عَلى ذلِكَ ، إلّا حَرَّمَهُ اللّهُ عَلَى النّار : لا إلهَ إلَا اللّهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ قَد حَرَّمَ عَلَى النّارِ مَن قالَ : «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ» يَبتَغي بِذلِكَ وَجهَ اللّهِ . (3)

ه _ دُخولُ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ آخِرُ كَلامِهِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» دَخَلَ الجَنَّةَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن شَهِدَ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ عِندَ مَوتِهِ ، دَخَلَ الجَنَّةَ . (5)

التوحيد عن زيد بن خالد :أرسَلَني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ لي : بَشِّرِ النّاسَ أَنَّهُ مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ» فَلَهُ الجَنَّةُ . (6)

و _ العِزَّةُالإمام الباقر عليه السلام :«لا إله إلَا اللّهُ» إعزازٌ لِأَهلِ دَعوَتِهِ ، الصَّلاةُ تَثبيتٌ لِلإِخلاصِ وتَنزيهٌ عَنِ الكِبرِ . (7)

.


1- .تاريخ دمشق : ج 17 ص 172 ح 4087 ، كنز العمّال : ج 1 ص 63 ح 226 .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 144 ح 242 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 51 ح 149 .
3- .صحيح البخاري : ج 1 ص 164 ح 415 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 456 ح 33 .
4- .سنن أبي داوود : ج 3 ص 190 ح 3116 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 240 ح 22095 نحوه .
5- .المحاسن : ج 1 ص 103 ح 79 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 236 ح 14 .
6- .التوحيد : ص 22 ح 15 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 196 ح 17 .
7- .الأمالي للطوسي : ص 296 ح 582 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 183 ح 8 .

ص: 359

ج _ دفع بلا

د _ رهيدن از آتش

ه _ رفتن به بهشت

و _ عزّت

ج _ دفع بلاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«لا إله إلّا اللّه » نود و نه نوع بلا را از گوينده اش دفع مى كند كه كمترينِ آنها ، اندوه و نگرانى است.

د _ رهيدن از آتشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من كلمه اى مى شناسم كه هر بنده اى از صميم دلش آن را بگويد و بر آن از دنيا برود ، خداوند او را بر آتش حرام مى گرداند . آن كلمه ، «لا إله إلّا اللّه » است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند كسى را كه «لا إله إلّا اللّه » بگويد و نيّتش از آن ، خدا باشد ، بر آتش حرام كرده است.

ه _ رفتن به بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس واپسين گفته اش [در دم مرگ] «لا إله إلّا اللّه » باشد ، به بهشت مى رود .

امام صادق عليه السلام :هر كس هنگام مرگش گواهى دهد كه معبودى جز خداى يگانه نيست ، به بهشت مى رود.

التوحيد_ به نقل از زيد بن خالد _: پيامبر خدا مرا فرستاد و به من فرمود : «به مردم بشارت بده كه هركس بگويد : معبودى جز خدا نيست ، يگانه است و بى انباز ، به بهشت مى رود» .

و _ عزّتامام باقر عليه السلام :«لا إله إلّا اللّه » ، مايه عزّت گوينده آن است . نماز ، موجب استوارىِ اخلاص و دور شدن از تكبّر است.

.

ص: 360

ز _ الفَلاحُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قولوا: «لا إِلهَ إِلَا اللّهُ» تُفلِحوا . (1)

ح _ خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِالمحاسن عن سعيد بن المسيّب عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا اُخبِرُكُم بِما يَكونُ بِهِ خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وإذا كَرِبتُم وَاغتَمَمتُم (2) دَعَوتُمُ اللّهَ بِهِ فَفَرَّجَ عَنكُم؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : قولوا : «لا إلهَ إلَا اللّهُ رَبُّنا لا نُشرِكُ بِهِ شَيئا» ثُمَّ ادعوا بِما بَدا لَكُم . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 5 ح 423 ح 16023 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 61 ح 39 .
2- .في المصدر : «أغممتم» ، والتصويب من بحار الأنوار .
3- .المحاسن : ج 1 ص 100 ح 71 ، الدعوات : ص 56 ح 143 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 311 ح 14 .

ص: 361

ز _ رستگارى

ح _ خير دنيا و آخرت

ز _ رستگارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بگوييد : «معبودى جز خدا نيست» تا رستگار شويد.

ح _ خير دنيا و آخرتالمحاسن_ به نقل از سعيد بن مسيّب _: پيامبر خدا فرمود : «آيا خبر ندهم شما را از چيزى كه خير دنيا و آخرت در آن است ، و هر گاه افسرده و غمگين شديد ، خدا را با آن بخوانيد تا غم و اندوه شما را برطرف سازد؟» . اصحاب گفتند : چرا ، اى پيامبر خدا! فرمود : «بگوييد : معبودى جز خدا نيست . او پروردگار ماست و چيزى را شريكش قرار نمى دهيم . سپس هر دعايى به نظرتان رسيد ، بكنيد» .

.

ص: 362

فصل ششم : تكبير (گفتنِ «اللّه أكبر»)

واژه شناسى «تكبير»

فصل ششم : تكبير (گفتنِ «اللّه أكبر»)واژه شناسى «تكبير»كلمه «تكبير» ، مصدر است از ريشه «كبر» . اين مادّه به معناى بزرگى ، اعم از مادّى و معنوى است (1) و هنگامى كه به باب اِفعال ، تفعيل و يا استفعال برود ، به معناى بزرگ شمردن ، بزرگ يافتن ، بزرگ ديدن و به بزرگى ياد كردن مى آيد . ابن فارس ، در اين باره مى گويد : مادّه «كبر» ، يك اصل صحيح معنايى دارد به معناى خلاف «صِغَر (كوچكى)» ... و از همين باب است «كِبَر» به معناى سال خوردگى . «كِبر» يعنى عظمت... و گفته مى شود: «أكبرتُ الشى ء (آن چيز را بزرگ يافتم)». (2) راغب نيز گفته است : و «أكبرتُ الشى ءَ» يعنى : آن چيز را بزرگ ديدم . خداى متعال مى فرمايد : «فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ؛ (3) وچون او را ديدند، بزرگش يافتند» . تكبير ، به همين

.


1- .به نظر مى رسد كه مادّه «كبر» ، در اصل به معناى بزرگىِ مادّى وضع شده ؛ ليكن از باب توسّع ، در معانى متناسب با آن ، از جمله پيرى و بزرگى معنوى نيز به كار رفته است .
2- .معجم مقاييس اللغة : ج 5 ص 153 .
3- .يوسف : آيه 31 .

ص: 363

تكبير در قرآن و حديث

تفسير «تكبير»

معنا گفته مى شود و براى بزرگداشت خداوند متعال مى گويند : «اللّه أكبر» و همچنين براى عبادت خدا و حال تعظيم به خود گرفتن در برابر او . (1) تكبير ، در قرآن و حديث در قرآن ، واژه «تكبير» ، فقط يك بار به كار رفته است : «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُن لَّهُ وَلِىٌّ مِّنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيرا . (2) و بگو : «ستايش ، خدايى را كه نه فرزندى گرفته و نه در جهاندارى ، شريكى دارد و نه خوار بوده كه [ نياز به ]دوستى داشته باشد» و او را بسيار بزرگ بشمار» . اين واژه در قرآن و حديث نيز مانند لغت ، به معناى ياد كردن خداوند متعال به بزرگى و عظمت و نيز گفتن «اللّه أكبر» است .

تفسير «تكبير»احاديثى كه «تكبير» را تفسير كرده اند ، به چهار دسته تقسيم مى شوند : 1 . احاديثى كه در تفسير اين ذكر ، تنها به يكتايى و بى نظير بودن حضرت حق در عظمت اشاره كرده اند ، مانند آنچه از پيامبر خدا روايت شده كه در معناى تكبير مى فرمايد : يَعني أنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أكبَرَ مِنهُ . (3) يعنى چيزى بزرگ تر از او نيست.

.


1- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 698 .
2- .اسراء : آيه 111 . نيز ، ر. ك : بقره : آيه 185 ، حج : آيه 37 و مدّثّر : آيه 3 .
3- .ر . ك : ص 368 ح 641 .

ص: 364

2 . احاديثى كه بزرگ تر بودن خداوند را به معناى والاتر بودن او از توصيف مى دانند . اين احاديث ، در واقع ، تأكيدى هستند بر اين كه خداوند متعال ، قابل مقايسه با هيچ چيز ديگر (مادّى باشد يا معنوى) نيست ؛ زيرا هر چيزى جز خداوند متعال ، محدود است ، چنان كه امام صادق عليه السلام به شخصى كه در حضور ايشان ، «أكبر» را به «بزرگ تر از هر چيز» معنا كرد ، فرمود : «[ با اين معنا ] خداوند را محدود كردى» و هنگامى كه آن شخص از تفسير صحيح «اللّه أكبر» پرسيد ، فرمود : قُل : اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ . (1) بگو : خدا بزرگ تر از آن است كه وصف شود. 3 . احاديثى كه «تكبير» را به تنزيه خداوند متعال از صفات سلبى تفسير كرده اند ، مانند حديثى كه از امام على عليه السلام نقل شده كه در تفسير «تكبير» فرمود : خدا بزرگ تر از آن است كه به ايستادن يا نشستن وصف شود ، به حركت يا سكون وصف شود ، به جسم بودن وصف شود يا به چيزى مانند شود يا با اندازه اى سنجيده شود ، محلّ اَعراض واقع شود و يا دست خوش بيمارى ها گردد ، به جوهر يا عرض بودنْ وصف شود يا در چيزى حلول كند يا چيزى در او حلول كند ، [و بزرگ تر از آن است كه] آنچه بر موجوداتِ حادثْ رواست (مثل زايل گشتن ، جا به جايى و دگرگونى از حالى به حالى) ، بر او روا باشد ، و يا آن كه به حواس پنجگانه درآيد . (2) 4 . احاديثى كه «تكبير» را به توصيف كردن خداوند متعال به صفات ثبوتى تفسير نموده اند ، مانند اين كه امام على عليه السلام در تفسيرى ديگر از اين ذكر مى فرمايد : «اللّه أكبر» ، يعنى : دانا و آگاه است . آنچه را بوده است و آنچه را خواهد بود ،

.


1- .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 5 ص 165 (معناى اللّه اكبر) .
2- .بحار الأنوار : ج 84 ص 253 ح 52 .

ص: 365

اهميّت ذكر «تكبير»

پيش از آن كه پديد آيد ، مى داند. «اللّه أكبر» ، يعنى بر هر چيزى تواناست . آنچه بخواهد ، مى تواند ، به قدرتش نيرومند است . بر آفريدگانش تواناست . به ذات خويش تواناست . توانايى او بر همه موجودات ، حاكم است . هر گاه چيزى را بخواهد ، به او مى گويد : «هست شو» و آن ، هست مى شود . (1) تأمّل در اين احاديث ، نشان مى دهد كه «تكبير» ، در واقع ، تجلّى جلال و جمال حضرت حق در دل ذاكر است . از اين رو ، هر چه جلال و جمال خداوند متعال ، جلوه بيشترى در دل داشته باشد ، ذكر زبانى كامل تر خواهد بود .

اهمّيت ذكر «تكبير»در اهمّيت اين ذكر ، همين بس كه بزرگ ترين مصداق ذكر يعنى «نماز» ، با تكبير آغاز و با تكبير ، پايان مى يابد . افزون بر اين ، از پيامبر خدا روايت شده كه مى فرمود : لِكُلِّ شَيءٍ صَفوَةٌ ، وَصَفوَةُ الصَّلاةِ التَّكبيرَةُ الاُولى . (2) هر چيزى گُزيده اى دارد و گزيده نماز ، تكبير آغازين [آن] است . اين سخن ، بدان معناست كه توجّه به عظمت جلال و جمال الهى در آغاز نماز ، عصاره و شهد نماز است كه اگر همراه با جارى شدن ذكر تكبير بر زبان نمازگزار تحقّق يابد ، وى را در برابر خداوند متعال ، خاضع و خاشع مى سازد و زمينه حضور قلب در نماز را فراهم مى سازد . همچنين ، معادل شمردن ارزش «تهليل» و «تكبير» در شمارى از احاديث ، نشانه ديگرى از اهمّيت بالاى ذكر «اللّه أكبر» است ، چنان كه از امام على عليه السلام در تفسير «كَلِمَةَ

.


1- .التوحيد : ص 238 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 38 ح 1 .
2- .ر . ك : ص 372 ح 649 .

ص: 366

جايگاه «تكبير»

التَّقْوَى» (1) روايت شده است كه : مقصود ، «لا إلهَ إلَا اللّهُ» و «اللّهُ أكبَرُ» است . (2) نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده : ثَمَنُ الجَنَّةِ : لا إلهَ إلَا اللّهُ و اللّهُ أكبَرُ . (3) بهاى بهشت ، «لا إله إلّا اللّهُ» و «اللّهُ أكبر» . و از امام صادق عليه السلام يا امام باقر عليه السلام روايت شده : أكثِروا مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ ، فَإِنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ عز و جل مِنَ التَّهليلِ وَالتَّكبيرِ . (4) «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» بسيار بگوييد ؛ زيرا هيچ چيزى نزد خداوند ، محبوب تر از «لا إله إلّا اللّه » و «اللّه أكبر» نيست .

جايگاه تكبيرهر چند «تكبير» و ياد كردن خداوند متعال به عظمت و بزرگى ، در هر حال و در همه جا نيكوست ، ليكن تأمّل در نصوص اسلامى نشان مى دهد كه گفتنِ اين ذكر ، هنگامى كه انسان با امورى برخورد مى كند كه يادآور عظمت خدا هستند و يا توجّه به عظمت الهى نقش خاصّى در آنها ايفا مى نمايد ، از اهمّيت بيشترى برخوردار است . مثلاً : توجّه به عظمت الهى هنگام اذان و نماز ، موجب حضور قلب و خضوع و خشوع در نماز است . يا توجّه به عظمت الهى در جهاد ، به رزمنده روحيه مقاومت مى دهد و به هنگام

.


1- .فتح : آيه 26 .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 500 ح 3717 ، كنز العمّال : ج 2 ص 505 ح 4604 .
3- .الكافي : ج 2 ص 517 ح 1 .
4- .الكافي : ج 2 ص 506 ح 2 ، بحا الأنوار : ج 93 ص 219 ح 3 .

ص: 367

پيروزى ، از آفات غرور ، پيشگيرى مى كند . يا توجّه به عظمت الهى هنگام زفاف و اعياد ، سبب مى شود كه خوشى ها موجب غفلت نگردند . توجّه به عظمت الهى هنگام ديدن هلال نيز از اين باب است كه نظام حكيمانه حاكم بر گردش ماه و زمين ، يكى از نشانه هاى بزرگ عظمت آفريدگار حكيم جهان است . همچنين ساير مواردى كه ذكر «تكبير» در آنها توصيه شده نيز حكمت خاصّ خود را دارند ، كه با تأمّل ، قابل فهم است .

.

ص: 368

6 / 1تَفسيرُ التَّكبيرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لَمّا سُئِلَ عَن تَفسيرِ : سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ _: . . . وأمّا قَولُهُ : «اللّهُ أكبَرُ» ، فَهِيَ كَلِمَةٌ أعلَى الكَلِماتِ وأحَبُّها إلَى اللّهِ عز و جل ، يَعني أنَّهُ لَيسَ شَيءٌ أكبَرَ مِنهُ ، ولا تَصِحُّ الصَّلاةُ إلّا بِها لِكَرامَتِها عَلَى اللّهِ عز و جلوهُوَ الاِسمُ الأَعَزُّ الأَكرَمُ . (1)

الكافي عن جميع بن عمير :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ «اللّهُ أكبَرُ»؟ فَقُلتُ : اللّهُ أكبَرُ مِن كُلِّ شَيءٍ . فَقالَ : وكانَ ثَمَّ شَيءٌ فَيَكونُ أكبَرَ مِنهُ؟ فَقُلتُ : وما هُوَ؟ قالَ : اللّهُ أكبَرُ مِن أن يوصَفَ . (2)

6 / 2فضل التّكبير والحثّ عليهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنَّ عَلَيَّ رَبّي وقالَ : يا مُحَمَّدُ . . . جَعَلتُ لَكَ ولِاُمَّتِكَ الأَرضَ كُلَّها مَسجِدا ، وتُرابَها طَهورا ، وأعطَيتُ لَكَ ولِاُمَّتِكَ التَّكبيرَ ، وقَرَنتُ ذِكرَكَ بِذِكري ، حَتّى لا يَذكُرَني أحَدٌ مِن اُمَّتِكَ إلّا ذَكَرَكَ مَعَ ذِكري ، طوبى لَكَ يا مُحَمَّدُ ولِاُمَّتِكَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن هَبَطَ وادِيا فَقالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ» مَلَأَ اللّهُ الوادِيَ حَسَناتٍ ، فَليَعظُمِ الوادي بُعدا أو لِيَصغُر . (4)

.


1- .علل الشرايع : ص 251 ح 8 ، الأمالي للصدوق : ص 255 ح 279 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 294 ح 5 .
2- .الكافي : ج 1 ص 118 ح 9 وح 8 ، التوحيد : ص 313 ح 2 وح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 218 ح 1 وح 2 .
3- .الخصال : ص 425 ح 1 ، علل الشرايع : ص 128 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 93 ح 27 .
4- .المحاسن : ج 1 ص 101 ح 75 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 219 ح 4 .

ص: 369

6 / 1 تفسير «اللّه أكبر»

6 / 2 فضيلت «اللّه أكبر» گفتن و تشويق به آن

6 / 1تفسير «اللّه أكبر»پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ به سؤال از تفسير : «پاكا خدا ، و ستايش ، خداى را! معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است» _:... و سخن او «خدا بزرگ تر است» ، عالى ترين سخنان و محبوب ترين آنها نزد خداوند عز و جل است ؛ يعنى هيچ چيز ، بزرگ تر از خدا نيست . اين سخن نزد خداوند عز و جل چندان گرامى است كه نماز ، جز با آن ، درست نيست . آن ، ارجمندترين و گرامى ترين نام است .

الكافى_ به نقل از جميع بن عمير _: امام صادق عليه السلام فرمود : « خدا ، بزرگ تر است ، يعنى چه»؟ گفتم : يعنى خدا ، بزرگ تر از همه چيز است . فرمود : «مگر اساسا چيزى وجود دارد كه خدا ، بزرگ تر از آن باشد؟». گفتم : پس به چه معناست؟ فرمود : «[يعنى] خدا ، بزرگ تر از آن است كه وصف شود» .

6 / 2فضيلت «اللّه أكبر» گفتن و تشويق به آنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پروردگارم بر من منّت نهاد و فرمود : «اى محمّد! ... همه زمين را براى تو و امّتت ، سجده گاه و خاك آن را پاك كننده ، قرار دادم و به تو و امّتت اللّه أكبر را عطا كردم و نام تو را در كنار نام خودم نهادم ، تا اين كه هيچ يك از امّت تو نام مرا نبرد ، مگر آن كه نام تو را با نام من ، ياد كند . اى محمّد! خوشا به حال تو و امّتت!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس وارد وادى اى شود و بگويد : «معبودى جز خدا نيست و خدا ، بزرگ تر است» ، خداوند ، آن وادى را پُر از نيكى و ثواب مى كند ، خواه آن وادى بزرگ و دراز باشد يا كوچك .

.

ص: 370

المستدرك على الصحيحين عن أبي سعيد الخدريّ :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : اِستَكثِروا مِنَ الباقِياتِ الصّالِحاتِ . قيلَ : وما هُنَّ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : المِلَّةُ . قيلَ : وما هِيَ؟ قالَ : التَّكبيرُ ، وَالتَّهليلُ ، وَالتَّسبيحُ ، وَالتَّحميدُ ، و«لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :التَّسبيحُ نِصفُ الميزانِ ، وَالحَمدُ يَملَؤُهُ ، وَالتَّكبيرُ يَملَأُ ما بَينَ السَّماءِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ واللّهُ أكبَرُ» ، يَقولُ اللّهُ عز و جل : صَدَقَ عَبدي ، لا إلهَ إلّا أنَا وأنَا أكبَرُ . (3)

6 / 3مواضع التّكبيرالف _ الأَذانُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لَمّا سَأَلَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَن تَفسيرِ الأَذانِ _: يا عَلِيُّ ، الأَذانُ حُجَّةٌ عَلى اُمَّتي ، وتَفسيرُهُ : إذا قالَ المُؤَذِّنُ : «اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : اللّهُمَّ أنتَ الشّاهِدُ عَلى ما أقولُ ، يا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ قَد حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَتَهَيَّؤُوا ، ودَعوا عَنكُم شُغُلَ الدُّنيا . (4)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 694 ح 1889 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 150 ح 11713 نحوه .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 536 ح 3519 ؛ الكافي : ج 2 ص 506 ح 3 عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1246 ح 3794 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 46 ح 8 .
4- .جامع الأخبار : ص 171 ح 405 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 153 ح 49 .

ص: 371

6 / 3 جايگاه هاى گفتن «اللّه أكبر»

الف _ اذان

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از ابوسعيد خُدْرى _: پيامبر خدا فرمود : «ماندگارهاى نيك خود را زياد كنيد» . گفته شد : ماندگارهاى نيك ، چيستند اى پيامبر خدا؟ فرمود : «آيين» . گفته شد : آيين چيست؟ فرمود : «[گفتن] اللّه أكبر ، و لا إله إلّا اللّه ، و سبحان اللّه ، و الحمد للّه ، و لا حول و لا قوّةَ إلّا باللّه » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«سبحان اللّه » ، نيمى از ترازو[ى اعمال] را مى گيرد ، و «الحمد للّه » ، آن را پُر مى كند ، و «اللّه أكبر» ، از زمين تا آسمان را آكنده مى سازد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه بنده بگويد : «معبودى جز خدا نيست ، و خدا ، بزرگ تر است» ، خداوند عز و جل مى فرمايد : «بنده ام راست گفت . معبودى جز من نيست . من ، بزرگ ترم [از آن كه وصف شوم]» .

6 / 3جايگاه هاى گفتن «اللّه أكبر»الف _ اذانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ پرسش امير مؤمنان در باره تفسير اذان _: اى على! اذان ، حجّت [خدا] بر امّت من است و تفسير آن ، اين است كه : هرگاه مؤذّن گفت : «خدا ، بزرگ تر است ؛ خدا ، بزرگ تر است» ، بدان وسيله مى گويد : بار خدايا! تو خود بر آنچه مى گويم ، گواهى . اى امّت محمّد! وقت نماز ، رسيده است . پس آماده شويد و كار دنيا را رها كنيد .

.

ص: 372

ب _ الصَّلاةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ شَيءٍ صَفوَةٌ ، وَصَفوَةُ الصَّلاةِ التَّكبيرَةُ الاُولى . (1)

سنن الدارمي عن عبد اللّه بن مسعود :رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُكَبِّرُ في كُلِّ رَفعٍ ووَضعٍ ، وقِيامٍ وقُعودٍ . (2)

ج _ الجِهادُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةُ أصواتٍ يُباهِي اللّهُ بِهِنَّ المَلائِكَةَ : الأَذانُ ، وَالتَّكبيرُ في سَبيلِ اللّهِ ، ورَفعُ الصَّوتِ بِالتَّلبِيَةِ . (3)

د _ الظَّفَرُالمغازي_ في أخبارِ غَزوَةِ اُحُدٍ _: وصاحَ طَلحَةُ بنُ أبي طَلحَةَ : مَن يُبارِزُ؟ فَقالَ عَليٌّ عليه السلام : هَل لَكَ فِي البِرازِ؟ قالَ طَلحَةُ : نَعَم . فَبَرَزا بَينَ الصَّفَّينِ ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله جالِسٌ تَحتَ الرّايَةِ ؛ عَليَهِ دِرعانِ ومِغفَرٌ وبَيضَةٌ ، فَالتَقَيا ، فَبَدرَهُ عَليٌّ عليه السلام فَضَرَبَهُ عَلى رَأسِهِ ، فَمَضَى السَّيفُ حَتّى فَلَقَ هامَتَهُ حَتَّى انتَهى إلى لِحيَتِهِ ، فَوَقَعَ طَلحَةُ وَانصَرَفَ عَلِيٌّ عليه السلام . فَقيلَ لِعَلِيٍّ عليه السلام : ألا ذَفَّفتَ (4) عَلَيهِ؟ قالَ : إنَّهُ لَمّا صُرِعَ استَقبَلَتني عَورَتُهُ ، فَعَطَفَني عَلَيهِ الرَّحمُ ، وقَد عَلِمتُ أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى سَيَقتُلُهُ ؛ هُوَ كَبشُ الكَتيبَةِ . . . فَلَمّا قُتِلَ طَلحَةُ سُرَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأظهَرَ التَّكبيرَ ، وكَبَّرَ المُسلِمونَ . (5)

.


1- .مسند أبي يعلى : ج 5 ص 422 ح 6117 ، كنز العمّال : ج 7 ص 292 ح 18937 نقلاً عن شُعب الإيمان .
2- .سنن الدارمي : ج 1 ص 302 ح 1229 ، سنن النسائي : ج 2 ص 233 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 47 ح 3736 .
3- .الجامع الصغير : ج 1 ص 538 ح 3492 ، كنز العمّال : ج 15 ص 814 ح 43237 كلاهما نقلاً عن ابن النجّار .
4- .تَذفِيف الجَريح : الإجهاز عليه وتحرير قتله (النهاية : ج 2 ص 162) .
5- .المغازي : ج 1 ص 225 ؛ بحار الأنوار : ج 20 ص 127 ح 50 .

ص: 373

ب _ نماز

ج _ جهاد

د _ كسب پيروزى

ب _ نمازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى ، خلاصه و گزيده اى دارد و خلاصه نماز ، نخستين تكبير است .

سنن الدارمى_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: پيامبر خدا را ديدم كه در هر برداشتن و نهادنى ، و هر برخاست و نشستى ، تكبير مى گفت .

ج _ جهادپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه بانگ است كه خداوند ، به آنها بر فرشتگان ، مباهات مى كند : اذان ، تكبير گفتن در راه خدا [جهاد] ، و بلند كردن صدا به لبّيك گويى [در حج] .

د _ كسب پيروزىالمغازى_ در اخبار نبرد اُحد _: طلحة بن ابى طلحه ، فرياد زد و مبارز طلبيد . على عليه السلام فرمود : «مبارز مى خواهى؟» . طلحه گفت : آرى . آن دو به ميدان آمدند . پيامبر خدا ، در زير پرچم ، نشسته بود . على عليه السلام دو زره و كلاه خودى بر تن داشت . على عليه السلام و طلحه ، رو يا روى شدند . على عليه السلام پيش دستى كرد و ضربتى بر سرِ طلحه فرود آورد كه شمشير ، فرق سر او را تا چانه اش شكافت . طلحه بر زمين افتاد و على عليه السلام باز گشت . به على عليه السلام گفته شد : چرا كار او را تمام نكردى؟ فرمود : «چون بر زمين افتاد ، عورتش را به من نمود . دلم بر او رحم آمد و دانستم كه خداوند _ تبارك و تعالى _ به زودى او را مى كشد . او ، قوچِ سپاه بود ...» . چون طلحه كشته شد ، پيامبر خدا ، شادمان شد و تكبير گفت و مسلمانان ، تكبير گفتند .

.

ص: 374

ه _ لَيلَةُ الزِّفافِكتاب من لا يحضره الفقيه عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري :لَمّا زَوَّجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فاطِمَةَ مِن عَلِيٍّ عليهماالسلام . . . فَلَمّا كانَت لَيلَةُ الزِّفافِ أتَي النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِبَغلَتِهِ الشَّهباءِ ، وثَنى عَلَيها قَطيفَةً (1) ، وقالَ لِفاطِمَةَ عليهاالسلام : اِركَبي ، وأمَرَ سَلمانَ أن يَقودَها ، وَالنَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَسوقُها ، فَبَينا هُوَ في بَعضِ الطَّريقِ ، إذ سَمِعَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وَجبَةً (2) ؛ فَإِذا هُوَ بِجَبرَئيلَ عليه السلام في سَبعينَ ألفا ، وميكائيلَ في سَبعينَ ألفا . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما أهبَطَكُم إلَى الأَرضِ؟ قالوا : جِئنا نَزُفُّ فاطِمَةَ عليهاالسلام إلى زَوجِها ، وكَبَّرَ جَبرَئيلُ عليه السلام ، وكَبَّرَ ميكائيلُ عليه السلام ، وكَبَّرَتِ المَلائِكَةُ ، وكَبَّرَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ، فَوُضِعَ التَّكبيرُ عَلَى العَرائِسِ مِن تِلكَ اللَّيلَةِ . (3)

و _ الأَعيادُالكتاب«وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» . (4)

الحديثالكافي عن سعيد النقّاش :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام لي : أما إنَّ فِي الفِطرِ تَكبيرا ولكِنَّهُ مَستورٌ ، قالَ : قُلتُ : وأينَ هُوَ؟ قالَ : في لَيلَةِ الفِطرِ فِي المَغرِبِ وَالعِشاءِ الآخِرَةِ ، وفي صَلاةِ الفَجرِ ، وفي صَلاةِ العيدِ ، ثُمَّ يُقطَعُ . قالَ : قُلتُ : كَيفَ أقولُ؟ قالَ : تَقولُ : «اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ وللّهِِ الحَمدُ ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما هَدانا» ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : « وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ » يَعنِي الصِّيامَ « وَلِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ » . (5)

.


1- .القَطيفة : كِساءٌ له خَمْل (النهاية : ج 4 ص 84) .
2- .الوَجْبَة : السَّقْطَة مع الهَدَّة (الصحاح : ج 1 ص 232) .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 401 ح 4402 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 104 ح 15 .
4- .البقرة : 185 .
5- .الكافي : ج 4 ص 166 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 138 ح 311 فيه «مسنون» بدل «مستور» .

ص: 375

ه _ شب عروسى

و _ اعياد

ه _ شب عروسىكتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى _: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را به همسرى على عليه السلام درآورد ... ، شب زفاف كه شد ، استر خاكسترى اش را آورد و روانداز مخملى خويش را برپشت آن انداخت و به فاطمه عليهاالسلامفرمود : «سوار شو» و به سلمان ، دستور داد كه افسار آن را بكشد و خود پيامبر صلى الله عليه و آله آن را مى راند . در بين راه ، صداى فرو افتادن چيزى را شنيد . جبرئيل و ميكائيل عليهماالسلام بودند كه هر يك با هفتاد هزار [فرشته] فرود آمدند . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چه باعث شد كه به زمين فرود بياييد ؟». گفتند : آمده ايم كه فاطمه عليهاالسلام را به خانه شوهرش ببريم . جبرئيل و ميكائيل عليهماالسلامو فرشتگان ، تكبير گفتند و محمّد صلى الله عليه و آله تكبير گفت . از آن شب ، تكبير گفتن در عروسى ها رسم شد .

و _ اعيادقرآن«و تا شماره[ى مقرّر ] را تكميل كنيد و خدا را به پاس آن كه هدايتتان كرد ، به بزرگى بستاييد ، و باشد كه سپاس گزارى كنيد» .

حديثالكافى_ به نقل از سعيد نقّاش _: امام صادق عليه السلام به من فرمود : «[عيد] فطر ، تكبير دارد ؛ امّا پوشيده (/ مستحب) است» . گفتم : وقتش كِى است؟ فرمود : «پس از نماز مغرب و عشاى شب [عيد] فطر و پس از نماز صبح و در نماز عيد . سپس قطع مى شود» . گفتم : چگونه بگويم؟ فرمود : «مى گويى : بزرگا خدا ، بزرگا خدا! معبودى جز خدا نيست . بزرگا خدا ، بزرگا خدا ، و ستايش ، خداى را! بزرگا خدا كه ما را هدايت فرمود! ، و اين [تكبير] ، سخن خداوند عز و جل است كه : «و تا مدّت را كامل گردانيد» ، يعنى روزه را «و خدا را براى آن كه شما را هدايت فرمود ، به بزرگى ياد كنيد» » .

.

ص: 376

سنن ابن ماجة عن سعد المؤذّن :كانَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله يُكَبِّرُ بَينَ أضعافِ (1) الخُطبَةِ ، يُكثِرُ التَّكبيرَ في خُطبَةِ العيدَينِ . (2)

المستدرك على الصحيحين عن عبد اللّه بن عمر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يُكَبِّرُ يَومَ الفِطرِ مِن حينَ يَخرُجُ مِن بَيتِهِ حَتّى يَأتِيَ المُصَلّى . (3)

الكافي عن زرارة :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : التَّكبيرُ في أيّامِ التَّشريقِ في دُبُرِ الصَّلَواتِ؟ فَقالَ : التَّكبيرُ بِمِنى في دُبُرِ خَمسَ عَشرَةَ (4) صَلاةً ، وفي سائِرِ الأَمصارِ في دُبُرِ عَشرِ صَلَواتٍ ، وأوَّلُ التَّكبيرِ في دُبُرِ صَلاةِ الظُّهرِ يَومَ النَّحرِ ؛ يَقولُ فيهِ : اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ وللّهِِ الحَمدُ ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما هَدانا ، اللّهُ أكبَرُ عَلى ما رَزَقَنا من بَهيمَةِ الأَنعامِ . (5)

ز _ رُؤيَةُ الهِلالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّتِهِ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام _: يا عَليُّ ، إذا رَأَيتَ الهِلالَ فَكَبِّر ثَلاثا وقُل : الحَمدُ للّهِِ الَّذي خَلَقَني وخَلَقَكَ ، وقَدَّرَكَ مَنازِلَ ، وجَعَلَكَ آيَةً لِلعالَمينَ . (6)

.


1- .أضعاف : أثناء (القاموس المحيط : ج 3 ص 165) .
2- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 409 ح 1287 ، المستدرك على الصحيحين : ج 3 ص 703 ح 6554 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 438 ح 1105 ، السنن الكبرى : ج 3 ص 395 ح 6131 .
4- .في المصدر : «خمسة عشر» ، وما أثبتناه هو الصحيح كما في بحار الأنوار .
5- .الكافي : ج 4 ص 516 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 139 ح 313 .
6- .تحف العقول : ص 10 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 64 ح 5 .

ص: 377

ز _ ديدن ماه نو

سنن ابن ماجة_ به نقل از سعد مؤذّن _: پيامبر صلى الله عليه و آله به طور كلّى در اثناى خطبه ، تكبير مى گفت ؛ ولى در خطبه دو عيد ، بسيار تكبير مى گفت .

المستدرك على الصحيحين_ به نقل از عبد اللّه بن عمر _: پيامبر خدا ، در روز [عيد ]فطر ، از زمانى كه از خانه اش بيرون مى آمد تا به نمازگاه مى رسيد ، پيوسته تكبير مى گفت .

الكافى_ به نقل از زُراره _: از امام باقر عليه السلام در باره تكبير گفتن پس از نمازها در ايّام تشريق (1) پرسيدم . فرمود : «در مِنا ، پس از پانزده نماز ، تكبير گفته مى شود و در ساير جاها پس از ده نماز . نخستين تكبير ، پس از نماز ظهر روز قربان است كه در آن مى گويد : بزرگا خدا ، بزرگا خدا! معبودى جز خدا نيست . بزرگا خدا ، بزرگا خدا و ستايش ، خداى را! بزرگا خدا كه ما را هدايت فرمود! بزرگا خدا براى روزى كردن دام هاى زبان بسته به ما!» .

ز _ ديدن ماه نوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش ايشان به امير مؤمنان عليه السلام _: اى على! هرگاه ماه نو را ديدى ، سه تكبير بگو و بگو : «ستايش ، خدايى را كه هم من و هم تو را آفريد و برايت ، منزلگاه هايى معيّن كرد و تو را نشانه اى براى مردمان ، قرارت داد» .

.


1- .روزهاى مِنا ، شامل روزهاى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذيحجّه .

ص: 378

ح _ الرُّكوبُصحيح مسلم عن ابن عمر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذَا استَوى عَلى بَعيرِهِ خارِجا إلى سَفَرٍ كَبَّرَ ثَلاثا ، ثُمَّ قالَ : « سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ * وَ إِنَّ_ا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ » . . . (1) . (2)

ط _ الصُّعودُالإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في سَفَرِهِ إذا هَبَطَ سَبَّحَ ، وإذا صَعِدَ كَبَّرَ . (3)

سنن الترمذي عن أبي هريرة :إنَّ رَجُلاً قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي اُريدُ أن اُسافِرَ فَأَوصِني ، قالَ : عَلَيكَ بِتَقوَى اللّهِ ، وَالتكبيرِ عَلى كُلِّ شَرَفٍ . (4)

ى _ رَميُ الجِمارِالإمام الصادق عليه السلام :كَبِّر مَعَ كُلِّ حَصاةٍ تَكبيرَةً إذا رَمَيتَها ، ولا تُقَدِّم جَمرَةً عَلى جَمرَةٍ ، وقِف بَعدَ الفَراغِ مِنَ الرَّميِ وَادعُ بِما قُسِمَ لَكَ . (5)

ك _ رُؤيَةُ الجِنازَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَقبَلَ جِنازَةً أو رَآها فَقالَ : «اللّهُ أكبَرُ ، هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ ورَسولُهُ ، وصَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ ، اللّهُمَّ زِدنا إيمانا وتَسليما ، الحَمدُ للّهِِ الَّذي تَعَزَّزَ بِالقُدرَةِ ، وقَهَرَ العِبادَ بِالمَوتِ» ، لَم يَبقَ فِي السَّماءِ مَلَكٌ إلّا بَكى رَحمَةً لِصَوتِهِ . (6)

.


1- .الزخرف : 13 و 14 .
2- .صحيح مسلم : ج 2 ص 978 ح 425 ، سنن أبي داوود : ج 3 ص 33 ح 2599 .
3- .الكافي : ج 4 ص 287 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 273 ح 2420 .
4- .سنن الترمذي : ج 5 ص 500 ح 3445 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 214 ح 8317 .
5- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 323 ، بحار الأنوار : ج 99 ص 276 ح 23 .
6- .الكافي : ج 3 ص 167 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 452 ح 1471 .

ص: 379

ح _ هنگام سوار شدن

ط _ هنگام بالا رفتن بر بلندى

ى _ هنگام رَمْى جَمَرات

ك _ هنگام ديدن جنازه

ح _ هنگام سوار شدنصحيح مسلم_ به نقل از ابن عمر _: پيامبر خدا ، هرگاه بر شتر خويش مى نشست و براى سفرى بيرون مى رفت ، سه بار تكبير مى گفت و سپس مى فرمود : « «پاكا آن خدايى كه اين را براى ما رام ساخت ، در حالى كه ما بر اين كار ، توانا نبوديم . و ما به سوى پروردگار خويش ، باز مى گرديم» ... » .

ط _ هنگام بالا رفتن بر بلندىامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در سفرش هرگاه از سرازيرى پايين مى رفت ، تسبيح مى گفت و هر گاه بر بلندى بالا مى رفت ، تكبير مى گفت .

سنن الترمذى_ به نقل از ابو هُرَيره _: مردى به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : اى پيامبر خدا! مى خواهم به سفر بروم . مرا سفارشى فرما . فرمود : «بر تو باد پرواى الهى و تكبير گفتن بر هر بلندى اى» .

ى _ هنگام رَمْى جَمَراتامام صادق عليه السلام :با هر ريگى كه مى اندازى ، يك تكبير بگو ، و جَمَره اى را بر جَمَره اى ، مقدّم مدار [و در رَمْى آنها ، ترتيب را رعايت كن] و پس از پايان رَمْى ، توقّف كن و آن مقدار كه قسمتت شده است ، دعا كن .

ك _ هنگام ديدن جنازهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس با جنازه اى رو به رو شود يا آن را ببيند و بگويد : «بزرگا خدا! اين ، همان است كه خدا و پيامبرش به ما وعده دادند ، و خدا و پيامبر او ، راست گفته اند . بار خدايا! بر ايمان و تسليم ما بيفزاى . ستايش ، خدايى را كه پُرتوان و نيرومند است و بندگان را با مرگ ، درهم شكست» ، هر فرشته اى كه در آسمان است ، از مِهر به صداى او گريه مى كند .

.

ص: 380

ل _ الخَوفُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا وَقَعَت كَبيرَةٌ (1) أو هاجَت ريحٌ مُظلِمَةٌ فَعَلَيكُم بِالتَّكبيرِ ؛ فَإِنَّهُ يُجلي العَجاجَ الأَسوَدَ . (2)

كتاب من لا يحضره الفقيه عن كامل بن العلاء :كُنتُ مَعَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام بِالعُرَيضِ (3) فَهَبَّت ريحٌ شَديدَةٌ ، فَجَعَلَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام يُكَبِّرُ ، ثُمَّ قالَ : إنَّ التَّكبيرَ يَرُدُّ الرّيحَ . (4)

راجع : ص 490 ح 883 .

م _ الإِعجابُالإمام الصادق عليه السلام :مَن أعجَبَهُ شَيءٌ مِن أخيهِ المُؤمِنِ فَليُكَبِّر عَلَيهِ ، فَإِنَّ العَينَ حَقٌّ . (5)

ن _ النَّظَرُ فِي المِرآةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّةٍ أوصى بِها عَلِيّا عليه السلام _: يا عَليُّ ، إذا نَظَرتَ فِي مِرآةٍ فَكَبِّر ثَلاثا وقُل : اللّهُمَّ كَما حَسَّنتَ خَلقي فَحَسِّن خُلقي . (6)

س _ شِراءُ المَتاعِالإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :إذَا اشتَرَيتَ مَتاعا فَكَبِّرِ اللّهَ ثَلاثا ، ثُمَّ قُل : «اللّهُمَّ إنِّي اشتَرَيتُهُ ألتَمِسُ فيهِ مِن خَيرِكَ فَاجعَل لي فيهِ خَيرا ، اللّهُمَّ إنِّي اشتَرَيتُهُ ألتَمِسُ فيهِ مِن فَضلِكَ فَاجعَل لي فيهِ فَضلاً ، اللّهُمَّ إنِّي اشتَرَيتُهُ ألتَمِسُ فيهِ مِن رِزقِكَ فَاجعَل لي فيهِ رِزقا» ، ثُمَّ أعِد كُلَّ واحِدَةٍ مِنها ثَلاثَ مَرّاتٍ . (7)

.


1- .هي صفة لموصوف محذوف ، تقديره : حادثة _ مثلاً _ .
2- .مسند أبي يعلى : ج 2 ص 369 ح 1943 ، كنز العمّال : ج 7 ص 830 ح 21581 نقلاً عن ابن السني .
3- .العُرَيض : وادٍ بالمدينة (معجم البلدان : ج 4 ص 114).
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 544 ح 1518 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 6 ح 2 .
5- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 121 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 127 ح 6 .
6- .تحف العقول : ص 11 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 65 ح 5 .
7- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 200 ح 3757 .

ص: 381

ل _ هنگام ترس

م _ هنگام به چشم آمدن چيزى

ن _ هنگام نگريستن در آينه

س _ هنگام خريد كالا

ل _ هنگام ترسپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه حادثه بزرگى اتّفاق افتاد يا باد سياهى برخاست ، تكبير بگوييد ؛ زيرا تكبير گفتن ، غبار سياه را برطرف مى سازد .

كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از كامل بن علاء _: با امام باقر عليه السلام در عُرَيض (1) بودم كه باد سختى وزيدن گرفت . ايشان ، شروع به تكبير گفتن كرد . سپس فرمود : «تكبير ، باد را دفع مى كند» .

ر . ك : ص 491 ح 883 .

م _ هنگام به چشم آمدن چيزىامام صادق عليه السلام :هر كس چيزى از برادر مؤمنش نظر او را گرفت ، براى آن ، تكبير بگويد ؛ چرا كه چشم زدن ، حقيقت دارد .

ن _ هنگام نگريستن در آينهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش ايشان به على عليه السلام _: اى على! هرگاه در آينه نگريستى ، سه مرتبه تكبير گو و بگو : «بار خدايا! همان گونه كه خلقتم را نيكو قرار دادى ، اخلاقم را نيز نيك گردان» .

س _ هنگام خريد كالاامام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :هرگاه كالايى خريدى ، سه مرتبه خدا را به بزرگى يادكن . سپس بگو : «بار خدايا! من ، اين كالا را خريدم و در آن ، جوياى خير [و بركت ]تو هستم . پس برايم در آن ، خير قرار ده . بار خدايا! من ، اين كالا را خريدم و در آن ، جوياى فضل تو هستم . پس برايم در آن فضل [و فزونى] قرار ده . بار خدايا! من ، اين كالا را خريدم و در آن ، جوياى روزى تو هستم . پس برايم در آن ، روزى قرار ده» و هر يك از اين جملات را سه بار تكرار كن .

.


1- .عُرَيض : آبادى اى در اطراف مدينه .

ص: 382

ف _ الخُروجُ مِنَ المَنزِلِالكافي عن أبي حمزة :رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يُحَرِّكُ شَفَتَيهِ حينَ أرادَ أن يَخرُجَ وهُوَ قائِمٌ عَلَى البابِ ، فَقُلتُ : إنّي رَأَيتُكَ تُحَرِّكُ شَفَتَيكَ حينَ خَرَجتَ ، فَهَل قُلتَ شَيئا؟ قالَ : نَعَم ، إنَّ الإِنسانَ إذا خَرَجَ مِن مَنزِلِهِ قالَ حينَ يُريدُ أن يَخرُجَ : «اللّهُ أكبَرُ ، اللّهُ أكبَرُ _ ثَلاثا _ بِاللّهِ أخرُجُ وبِاللّهِ أدخُلُ وعَلَى اللّهِ أتَوَكَّلُ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ اللّهُمَّ افتَح لي في وَجهي هذا بِخَيرٍ وَاختِم لي بِخَيرٍ ، وقِني شَرَّ كُلِّ دابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ» لَم يَزَل في ضَمانِ اللّهِ عز و جل حَتّى يَرُدَّهُ اللّهُ إلَى المَكانِ الَّذي كانَ فيهِ . (1)

6 / 4أدَبُ التَّكبيرِ في الصلاةالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَرفَعُ يَدَيهِ حينَ يُكَبِّرُ تَكبيرَةَ الإِحرامِ حِذاءَ اُذُنَيهِ ، وحينَ يُكَبِّرُ لِلرُّكوعِ ، وحينَ يَرفَعُ رَأسَهُ مِنَ الرُّكُوعِ . (2)

سنن ابن ماجة عن أبي حُمَيد الساعدي :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا قامَ إلَى الصَّلاةِ استَقبَلَ القِبلَةَ ، ورَفَعَ يَدَيهِ وقالَ : اللّهُ أكبَرُ . (3)

الاُصول الستّة عشر عن أبي بصير :رَأَيتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يُصَلّي ، فَإِذا رَفَعَ يَدَيهِ بِالتَّكبيرِ لِلاِفتِتاحِ وَالرُّكوعِ وَالسُّجودِ يَرفَعُها قُبالَةَ وَجهِهِ أو دونَ ذلِكَ بِقَليلٍ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :إذَا افتَتَحتَ الصَّلاةَ فَارفَع كَفَّيكَ ، ولا تُجاوِز بِهِما اُذُنَيكَ ، وَابسُطهُما بَسطا ثُمَّ كَبِّر . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 540 ح 1 .
2- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 162 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 377 ح 30 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 264 ح 803 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 198 ح 744 نحوه .
4- .الاُصول الستّة عشر : ص 53 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 382 ح 39 .
5- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 157 ، الكافي : ج 3 ص 310 ح 7 وليس فيه «ولا تجاوز بهما اُذنيك» .

ص: 383

ع _ هنگام خارج شدن از خانه

6 / 4 آداب تكبير گفتن در نماز

ع _ هنگام خارج شدن از خانهالكافى_ به نقل از ابو حمزه _: امام صادق عليه السلام را ديدم كه چون خواست از خانه خارج شود ، بر درِ خانه ايستاد و لبانش را مى جنبانْد. گفتم : شما را ديدم كه چون بيرون آمدى ، لبت را مى جنبانيدى . آيا چيزى گفتى ؟ فرمود : «آرى . هرگاه انسان ، وقتى مى خواهد از خانه اش خارج شود ، سه مرتبه بگويد : خدا ، بزرگ تر است . خدا ، بزرگ تر است . خدا بزرگ تر است و سه مرتبه بگويد : به يارىِ خدا ، خارج مى شوم و به يارى خدا ، داخل مى شوم و بر خدا ، توكّل مى كنم [سپس بگويد] بار خدايا! اين [در] را به خوبى بر من ، بگشاى و به خوبى بر من ، ببند و مرا از گزند هر جنبنده اى كه كاكُل [و مهار] آن در دست توست ، نگه دار . همانا پروردگار من بر راه راست است خداوند عز و جل ضامن حفظ او باشد تا آن گاه كه وى را به جايى كه بوده است ، برگردانَد .

6 / 4آداب تكبير گفتن در نمازامام على عليه السلام :پيامبر خدا ، هنگامى كه تكبيرة الأحرام مى گفت ، دست هايش را تا برابر گوش هايش بالا مى برد ؛ همچنين هنگامى كه براى رفتن به ركوع تكبير مى گفت ، يا هنگامى كه از ركوع بر مى خاست .

سنن ابن ماجة_ به نقل از ابو حُمَيد ساعدى _: پيامبر خدا ، هرگاه به نماز مى ايستاد ، رو به قبله مى كرد و دستانش را بالا مى برد و مى گفت : «اللّه أكبر» .

الاُصول الستّة عشر_ به نقل از ابو بصير _: امام صادق عليه السلام را ديدم كه نماز مى خواند و هرگاه دست هايش را براى آغاز نماز و ركوع و سجود به تكبير بلند مى كرد ، آنها را تا برابر صورتش يا اندكى پايين تر ، بالا مى برد .

امام صادق عليه السلام :هرگاه نماز را آغاز كردى ، دو دستت را بالا ببر ؛ امّا آنها را از گوش هايت فراتر مبر ، و انگشتانت را از هم بگشا . سپس تكبير بگو .

.

ص: 384

. .

ص: 385

فصل هفتم : حوقله و استثناء (گفتنِ «لا حول و لا قوة إلّا باللّه » و «إن شاء اللّه »)

واژه شناسى «حوقله»

حوقله در قرآن و حديث

1 . معانى «حوقله»

فصل هفتم:حوقله و استثناء (گفتنِ «لا حول و لا قوة إلّا باللّه » و «إن شاء اللّه »)واژه شناسى «حَوقَله»واژه «حَوقَلَة» ، به معناى گفتن يا نوشتنِ «لا حولَ و لا قُوّةَ إلّا بِاللّه » است و گاه به معناى خود اين ذكر شريف (با ساخت اسم مصدرى) به كار مى رود كه در اصطلاح علوم عربى ، به اين ساختار و نظاير آن (مانند : «بَسمَله» و «حَمدَله» ) ، مصدر جعلى يا منحوت مى گويند .

حوقله ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، ذكر «حوقله» نيامده و آنچه آمده ، «مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ» (1) است ؛ ليكن در احاديث اسلامى ، غالبا كلمه «لا حول» به جمله «لا قوّة إلّا باللّه » افزوده شده است كه در حقيقت تأكيدى است بر «لا قوّة»اى كه در قرآن آمده است . در ارتباط با احاديثى كه در اين فصل مى آيند ، چند نكته قابل توجّه است :

1 . معانى «حوقله»در احاديث ، ذكر «لا حَولَ ولا قُوّةَ إلّا بِاللّه » ، به سه گونه تفسير شده است :

.


1- .كهف : آيه 39 .

ص: 386

تفسير اوّل ، اين كه : مبدأ توان و قدرت انسان ، خداست و او بدون كمك خداوند ، نه مى تواند از معصيت پروردگار ، خوددارى كند و نه مى تواند اوامر او را اطاعت نمايد . متن حديث نبوى در اين باره چنين است : لا حَولَ (1) عَن مَعصِيَةِ اللّهِ إلّا بِقُوَّةِ اللّهِ ، ولا قُوَّةَ عَلى طاعَةِ اللّهِ إلّا بِعَونِ اللّهِ . (2) هيچ بازدارنده اى از معصيت خدا نيست مگر به نيروى خدا ، و هيچ توانى بر طاعت خدا نيست مگر به كمك خدا . تفسير دوم ، سلب مالكيت عرْضى از انسان در همه امور اعم از افعال و املاك است ؛ بدين معنا كه مالكيت انسان ، در طول مالكيت خداوند متعال است ، نه در عرض او ، و در مالكيت طولى نيز خدا به مالكيت ، اولى است تا انسان ؛ زيرا مالكيت انسان ، حدوثا و بقائا ، وابسته به مشيّت الهى است . از امام على عليه السلام در تبيين معناى «حوقله» روايت شده است كه : إنّا لا نَملِكُ مَعَ اللّهِ شَيئا ، ولا نَملِكُ إلّا ما مَلَّكَنا ، فَمَتى مَلَّكَنا ما هُوَ أملَكُ بِهِ مِنّا كَلَّفَنا ، ومَتى أخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَكليفَهُ عَنّا . (3) ما در كنار خدا مالك چيزى نيستيم ، و تنها مالك آن چيزى هستيم كه او به مالكيت ما درآورده است . پس تا آن گاه كه او چيزى را كه به مالكيت آن اولى از ماست در اختيار ما نهاده است ، ما را مكلّف نموده و آن گاه كه آن را از ما بگيرد ، تكليف خود را نيز از عهده ما بر مى دارد .

.


1- .فرق بين حول و قُوّه ، طبق قولى ، در اين است كه حول ، توان تصرّف (تغيير) است ، در حالى كه قوّه ، منشأ افعال دشوار است و از مولايمان امير مؤمنان در تفسير «لا حولَ و لا قوّة إلّا باللّه » روايت شده است كه يعنى : «هيچ مانعى از معاصى و هيچ توانى بر عبادت نيست ، مگر به خدا» يعنى : به يارى خدا و توفيق او (معجم الفروق اللغويّة : ص 204) .
2- .ر . ك : ص 390 ح 674 .
3- .ر . ك : ص 390 ح 677 .

ص: 387

2 . استثنا به مشيّت الهى

تفسير سوم ، تفسير به لازم است ، بدين معنا كه وقتى انسان باور كند كه توان و مالكيت او در طول قدرت و مالكيت خداست و بدون اراده تكوينى خداوند متعال ، هيچ كارى از هيچ كس ساخته نيست و او تواناترين و بهترين كارگزار است ، همه كارهاى خود را به او واگذار مى نمايد . پيامبر خدا مى فرمايد : إذا قالَ العَبدُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَقَد فَوَّضَ أمرَهُ إلَى اللّهِ ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَكفِيَهُ . (1) هر گاه بنده بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست مگر به مدد خداوند» ، در واقع ، كار خود را به خدا واگذاشته است و بر خداست كه برايش كارسازى كند . بنا بر اين ، تنها كسى مى تواند اين ذكر نورانى را حقيقتا بر زبان ، جارى نمايد كه همه توان خود را در مسيرى كه خدا مى خواهد ، به كار گيرد و البتّه تكيه گاه اصلى او براى رسيدن به مقصد ، خدا باشد ؛ چرا كه او كارساز حقيقى و مسبّب الأسباب است . به سخن ديگر ، كسى حقيقتا شايستگى گفتن «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » را دارد كه به مرتبه توحيد اَفعالى رسيده باشد ؛ زيرا تا به اين پايه از توحيد نرسد ، نمى تواند به طور مطلق ، توان را از خود ، سلب و به خداوند متعال منسوب نمايد .

2 . استثنا به مشيّت الهى (2)كسى كه به مرتبه توحيد اَفعالى رسيد ، انجام شدن هر كارى را منوط به خواست الهى مى داند . از اين رو ، ادب عبوديّت ، اقتضا مى كند كه موحّد ، وقتى مى خواهد بگويد : «فلان كار را انجام مى دهم» ، آن را منوط به مشيّت الهى نمايد ، چنان كه قرآن كريم در اشاره به اين ادب مى فرمايد :

.


1- .ر . ك : ص 390 ح 678 .
2- .استثنا گفتن يا مشروط كردن اِجراى هر قصدى به مشيّت خدا ، در عرف شرع و متشرّعه ، عبارت است از : گفتن جمله «إن شاء اللّه » . اين اصطلاح ، از آيه هاى 23 و 24 سوره كهف اخذ شده است .

ص: 388

3 . نقش ذكر «حوقله» در زندگى

«وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ . (1) و زنهار! در مورد چيزى مگو كه : «من آن را انجام خواهم داد» ، مگر آن كه خدا بخواهد» . همچنين پيامبر خدا ضميمه كردن ذكر «استثنا» (يعنى گفتنِ إن شاء اللّه ) به هر گونه سخن را نشانه كمال ايمان _ كه همان توحيد افعالى است _ مى شمارد : إنَّ مِن إتمامِ إيمانِ العَبدِ أن يَستَثنِيَ في كُلِّ حَديثٍ . (2) از كمال ايمان بنده است كه در هر سخنى ، «إن شاء اللّه » بگويد . در احاديث اهل بيت ، ضميمه كردن استثنا به نوشته ها نيز مورد تأكيد قرار گرفته است . (3)

3 . نقش ذكر «حوقله» در زندگىذكر مبارك «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه » ، بركات فراوانى براى زندگى مادّى و معنوى انسان دارد . مهم ترينْ بركات اين ذكر _ كه در احاديث فصل سوم بدانها تصريح شده _ عبارت اند از : دوام يافتن نعمت هاى الهى ، زوال فقر ، پاك شدن از گناهان ، دفع وسوسه ، فرو خُفتن خشم ، پيشگيرى از اندوه ، دفع چشم زخم و انواع بلاها . بديهى است كه گفتن اين ذكر ، هر چه با حقيقت آن (توحيد اَفعالى) بيشتر همراه باشد ، بركات بيشترى براى زندگى خواهد داشت . به دليل اهمّيت اين ذكر و نقش مؤثّر و سازنده آن ، احاديث اسلامى ، از آن با تعبيرهاى بلندى (مانند : گنج سخن ، گنج بهشت ، گنج عرش ، تسبيح حاملان عرش و كلام اهل آسمان ها) ياد نموده ، مسلمانان

.


1- .كهف : آيه 23 و 24 .
2- .ر . ك : ص 407 ح 710 .
3- .ر . ك : ص 407 (نوشتن «اگر خدا بخواهد» در نوشتار) .

ص: 389

4 . خطر برائت از حول و قوّه الهى

را به بهره بردارى از بركات آن ، تشويق كرده اند . همچنين بر گفتن اين ذكر به هنگام شنيدن حَيَّعَلات («حَىَّ عَلى»ها) در اذان و نيز بعد از نماز صبح و هنگام خروج از منزل و هنگام وارد شدن به مسجد و بازار ، تأكيد نموده اند .

4 . خطر برائت از حول و قوّه الهىنقطه مقابل «حوقله» _ كه نشان دهنده توحيد افعالى است و بركات فراوانى براى زندگى مادّى و معنوى انسان دارد _ ، ابراز برائت از حول و قوّه الهى است كه فوق العاده خطرناك است . از اين رو ، در واقعه اى ، كسى كه امام صادق عليه السلام را متّهم كرده بود ، هنگامى كه به دروغ گفت : «از نيرو و توان خدا برائت مى جويم و به نيرو و توان خودم تكيه مى كنم كه در آنچه مى گويم ، راست و درستم» هنوز سخنش تمام نشده ، هلاك شد . (1)

.


1- .مُهَج الدعوات : ص 245 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 200 ح 41 .

ص: 390

7 / 1تفسير الحوقلةالف _ لا حَولَ عَنِ المَعصِيَةِ ولا قُوَّةَ عَلَى الطّاعَةِ إلّا بِاللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِمَعاذٍ _: يا مَعاذُ ، أتَدري ما تَفسيرُ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ؟ لا حَولَ عَن مَعصِيَةِ اللّهِ إلّا بِقُوَّةِ اللّهِ ، ولا قُوَّةَ عَلى طاعَةِ اللّهِ إلّا بِعَونِ اللّهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ حينَ سُئِلَ عَن تَأويلِ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ _: لا حَولَ لَنا عَن مَعاصِي اللّهِ إلّا بِعِصمَةِ اللّهِ ، ولا قُوَّةَ لَنا عَلى طاعَةِ اللّهِ إلّا بِعَونِ اللّهِ . (2)

المحاسن عن الحسين بن علوان الكلبي عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَألَتُهُ عَن تَفسيرِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، قالَ : لا يَحولُ بَينَنا وبَينَ المعاصي إلَا اللّهُ ، ولا يُقَوّينا عَلى أداءِ الطّاعَةِ وَالفَرائِضِ إلَا اللّهُ . (3)

ب _ لا نَملِكُ مَعَ اللّهِ إلّا ما مَلَّكَناالإمام عليّ عليه السلام_ وقَد سُئِلَ عَن مَعنى : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ _: إنّا لا نَملِكُ مَعَ اللّهِ شَيئا ، ولا نَملِكُ إلّا ما مَلَّكَنا ، فَمَتى مَلَّكَنا ما هُوَ أملَكُ بِهِ مِنّا كَلَّفَنا ، ومَتى أخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَكليفَهُ عَنّا . (4)

ج _ تَفويضُ الأَمرِ إلَى اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا قالَ العَبدُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَقَد فَوَّضَ أمرَهُ إلَى اللّهِ ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يَكفِيَهُ . (5)

.


1- .الفردوس : ج 5 ص 375 ح 8478 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 459 ح 1984 .
2- .الاحتجاج : ج 2 ص 494 ح 328 ، تحف العقول : ص 468 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 24 ح 30 .
3- .المحاسن : ج 1 ص 113 ح 110 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 189 ح 24 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 404 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 209 ح 49 .
5- .المحاسن : ج 1 ص 112 ح 108 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 189 ح 22 .

ص: 391

7 / 1 تفسير «لا حول ولا قوّة الّا باللّه »

الف _ خوددارى از معصيت و توانايى برطاعت ، جز با يارى خودِ خدا نيست

ب _ تنها مالك چيزى هستيم كه خداوند ، ما را مالك آن كرده است

ج _ وا گذاشتن كار به خدا

7 / 1تفسير «لا حول ولا قوّة الّا باللّه »الف _ خوددارى از معصيت و توانايى برطاعت ، جز با يارى خودِ خدا نيستپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به مُعاذ _: اى مُعاذ! آيا مى دانى تفسير «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» چيست؟ [اين است كه :] خوددارى از معصيت خدا ، جز با يارى خدا نيست و توانايى برطاعت خدا نيز ، جز با يارى خدا نيست .

امام على عليه السلام_ در پاسخ به سؤال از تأويل «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» _: يعنى از نافرمانى خدا ، خوددارى نمى توانيم كرد ، مگر با نگهداشتِ خدا ، و بر فرمان بُردارى از خدا ، توانا نخواهيم بود ، مگر با يارى خدا .

المحاسن_ به نقل از حسين بن علوان كلبى _: از امام صادق عليه السلام در باره تفسير «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، پرسيدم . فرمود : «يعنى ميان ما و معاصى حايل نمى گردد ، مگر خداوند ، و ما را بر انجام دادن طاعت و وظايف ، نيرومند نمى گرداند ، مگر خداوند» .

ب _ تنها مالك چيزى هستيم كه خداوند ، ما را مالك آن كرده استامام على عليه السلام_ در پاسخ به سؤال از معناى «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به كمك خدا» _: يعنى ما در كنار خداوند ، مالك چيزى نيستيم (1) و تنها مالك آن چيزى هستيم كه او ، به مالكيت ما درآورده است . پس هرگاه او ما را مالك چيزى گردانيد كه خود به مالكيت آن ، اُولى از ماست . در باره آن به ما تكليف مى دهد ، و هرگاه آن را از ما بگيرد ، تكليف آن را نيز از دوش ما برمى دارد .

ج _ وا گذاشتن كار به خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه بنده بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، در واقع ، كار خود را به خدا وا نهاده است و بر خداست كه برايش كارسازى كند .

.


1- .يعنى مالكيت ما نسبت به اشيا ، در عرضِ مالكيت خداوند نيست ؛ بلكه در طول آن و حاصل تمليك او به ماست .

ص: 392

7 / 2خصائص الحوقلةالف _ كَنزُ الحَديثِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَ كَنزَ الحديثِ فَعَلَيهِ بِ «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» . (1)

ب _ كَلامُ أهلِ السَّماواتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَلامُ أهلِ السَّماواتِ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)

ج _ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِسنن الترمذي عن قيس بن سعد بن عبادة :مَرَّ بِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله . . . وقالَ : ألا أدُلُّكَ عَلى بابٍ مِن أبوابِ الجَنَّةِ؟ قُلتُ : بَلى ، قالَ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (3)

د _ غَرسٌ مِن غِراسِ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا خَلَقَ الجَنَّةَ جَعَلَ غَرسَها : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (4)

ه _ كَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِر مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَإِنَّها كَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ . (5)

الخصال عن أبي ذرّ :أوصاني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِسَبعٍ : . . . أوصاني أن أستَكثِرَ مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» فَإِنَّها مِن كُنوزِ الجَنَّةِ . (6)

.


1- .معاني الأخبار : ص 139 ح 1 ؛ التاريخ الكبير : ج 3 ص 283 ح 970 .
2- .تاريخ بغداد : ج 8 ص 333 ، كنز العمّال : ج 1 ص 454 ح 1954 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 571 ح 3581 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 256 ح 22160 .
4- .كنزالعمّال : ج 1 ص 469 ح 2041 نقلاً عن الشيرازي في الألقاب .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 580 ح 3601 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 231 ح 8414 .
6- .الخصال : ص 345 ح 12 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 187 ح 9 .

ص: 393

7 / 2 ويژگى هاى «لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه »

الف _ گنج سخن

ب _ سخن اهل آسمان ها

ج _ درى از درهاى بهشت

د _ نهالى از نهال هاى بهشت

ه _ گنجى از گنج هاى بهشت

7 / 2ويژگى هاى «لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه »الف _ گنج سخنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس گنج سخن (1) را مى خواهد ، بر او باد [گفتن] «هيج نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا»!

ب _ سخن اهل آسمان هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سخن اهل آسمان ها اين است : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» .

ج _ درى از درهاى بهشتسنن الترمذى_ به نقل از قيس بن سعد بن عباده _: پيامبر صلى الله عليه و آله به من برخورد ... فرمود : «آيا تو را به درى از درهاى بهشت ، راهنمايى نكنم؟ گفتم : چرا . فرمود : [گفتن] «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا!».

د _ نهالى از نهال هاى بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل چون بهشت را آفريد ، نهال هاى آن را : «پاكا خدا!» ، و «ستايش ، خداى را!» و «معبودى جز خدا نيست» ، و «خدا ، بزرگ تر است» ، و «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» قرار داد .

ه _ گنجى از گنج هاى بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را بسيار بگو ؛ زيرا كه آن ، گنجى از گنج هاى بهشت است .

الخصال_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر خدا ، مرا به هفت چيز سفارش فرمود : ... به من سفارش فرمود كه ذكر : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى بلند مرتبه و بزرگ» را فراوان بگويم ؛ زيرا كه آن ، از گنج هاى بهشت است .

.


1- .شايد هم مراد ، همان حديث ، به معناى مصطلح آن ، باشد .

ص: 394

و _ كَنزٌ مِن كُنوزِ العَرشِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَمّا فَرَغتُ مِمّا أمَرَنِيَ اللّهُ بِهِ مِن أمرِ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، قُلتُ : يا رَبِّ ، إنَّهُ لَم يَكُن نَبِيٌّ قَبلي إلّا وقَد كَرَّمتَهُ ... فَما جَعَلتَ لي؟ قاَل : أوَلَيسَ قَد أعطَيتُكَ أفضَلَ مِن ذلِكَ كُلِّهِ؟ أنّي لا اُذكَرُ إلّا ذُكِرتَ مَعِيَ ، وجَعَلتُ صُدورَ اُمَّتِكَ أناجيلَ يَقرَؤونَ القُرآنَ ظاهِرا ، ولَم اُعطِها اُمَّةً ، وأعطَيتُكَ كَنزا مِن كُنوزِ عَرشي : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ . (1)

ز _ تَسبيحُ حَمَلَةِ العَرشِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ حَمَلَةَ العَرشِ لَمّا ذَهَبوا يَنهَضونَ بِالعَرشِ لَم يَستَقِلّوهُ (2) ، فَأَلهَمَهُمُ اللّهُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» فَنَهَضوا بِهِ . (3)

ح _ النَّوادِرُالإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَلَأٍ مِن أصحابِهِ فَقالَ : خُذوا جُنَّتَكُم . (4) فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ حَضَرَ عَدُوٌّ؟ قالَ : لا ، جُنَّتَكُم مِنَ النّارِ . قالَ : قولوا : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» فَإِنَّهُنَّ يَومَ القِيامَةِ مُقَدِّماتٌ مُنجِياتٌ ومُعَقِّباتٌ ، وهُنَّ عِندَ اللّهِ الصّالِحاتُ الباقِياتُ . (5)

.


1- .تفسير ابن كثير : ج 8 ص 452 ، البداية والنهاية : ج 6 ص 283 كلاهما نقلاً عن أبي نعيم في دلائل النبوّة .
2- .استقلّه : حَمَلَه ورَفَعَه (القاموس المحيط : ج 4 ص 40) .
3- .المحاسن : ج 1 ص 112 ح 107 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 189 ح 21 .
4- .الجُنّة : الدِّرع. وكلُّ ما وقاك جُنّةٌ (لسان العرب : ج 13 ص 94) .
5- .الأمالي للطوسي : ص 677 ح 1435 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 174 ح 20 .

ص: 395

و _ گنجى از گنج هاى عرش

ز _ تسبيح حاملان عرش

ح _ گوناگون

و _ گنجى از گنج هاى عرشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون از مأموريتى كه خداوند در باره آسمان ها و زمين به من داده بود ، فراغت يافتم ، گفتم : خداوندا! هيچ پيامبرى پيش از من نبود ، مگر آن كه او را كرامتى بخشيدى... براى من ، چه قرار دادى؟ خداوند فرمود : «آيا نه اين است كه بهتر از همه اينها را به تو داده ام؟ از من ياد نمى شود ، مگر آن كه در كنار من ، از تو نيز ياد شود ، سينه هاى امّتت را اناجيل (1) قرار داده ام كه قرآن را از بَر مى خوانند ، در حالى كه چنين چيزى را به هيچ امّتى نداده ام ، و گنجى از گنج هاى عرشم را به تو داده ام [و آن عبارت است از] : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ » .

ز _ تسبيح حاملان عرشامام صادق عليه السلام :حاملان عرش ، چون رفتند كه عرش را بردارند ، نتوانستند آن را بلند كنند . پس خداوند به ايشان «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را الهام فرمود . پس آن را برداشتند .

ح _ گوناگونامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در جمعى از يارانش فرمود : «سپرهايتان را برگيريد» . گفتند : مگر دشمنى آمده است ، اى پيامبر خدا؟ فرمود : «نه . سپرهايتان در برابر آتش را . بگوييد : پاكا خدا و ستايش ، خداى را! معبودى جز خدا نيست خدا ، بزرگ تر است . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ ؛ زيرا كه اين جملات ، در روز قيامت ، از پيش و از پس [آدمى] مى روند و او را نجات مى دهند ، و در نزد خداوند ، ماندگارهاى نيك اند» .

.


1- .اناجيل جمع انجيل است و مقصود آن است كه سينه هاى امت تو را وسيع و گشاده قرار داديم تا قرآن را بتوانند حفظ كنند .

ص: 396

عنه عليه السلام :مَن بَخِلَ مِنكُم بِمالٍ أن يُنفِقَهُ ، وبِالجِهادِ أن يَحضُرَهُ ، وبِاللَّيلِ أن يُكابِدَهُ ، فلا يَبخَل بِ : سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (1)

7 / 3بركات الحوقلةالف _ بَقاءُ النِّعَمِالكتاب«وَ لَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَ وَلَدًا» . (2)

الحديثالمعجم الكبير عن عقبة بن عامر :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ بِنِعمَةٍ فَأَرادَ بَقاءَها ، فَليُكثِر مِن قَولِ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «وَ لَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ» . (3)

ب _ غُفرانُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِروا مِن قَولِ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ»؛ فَإِنَّهُنَّ الباقِياتُ الصّالِحاتُ ، وهُنَّ يَحطُطنَ الخَطايا كَما تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَها ، وهُنَّ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ . (4)

.


1- .المحاسن : ج 1 ص 107 ح 93 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 172 ح 16 .
2- .الكهف : 39 .
3- .المعجم الكبير : ج 17 ص 311 ح 859 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 392 نقلاً عن ابن مردويه .
4- .كنزالعمّال : ج 1 ص 466 ح 2031 نقلاً عن الرامهرمزي في الأمثال .

ص: 397

7 / 3 بركت هاى «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »

الف _ پايندگى نعمت ها

ب _ آمرزش گناهان

امام صادق عليه السلام :هر يك از شما از انفاق كردن مالى ، يا حاضر شدن در صحنه جهاد ، و يا تحمّل شب زنده دارى ، دريغ ورزد ، [لااقل] از گفتن اين جملات ، دريغ نورزد : پاكا خدا و ستايش ، خداى را! و معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا » .

7 / 3بركت هاى «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »الف _ پايندگى نعمت هاقرآن«و چرا آن گاه كه به باغت درآمدى ، نگفتى : «هر چه خدا بخواهد! نيرويى جز به يارى خدا نيست» ، اگر مرا از نظر مال و فرزند ، كمتر از خود مى بينى؟» .

حديثالمعجم الكبير_ به نقل از عقبة بن عامر _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس كه خداوند به او نعمتى ارزانى داشته است و مى خواهد آن نعمت ، پايدار بمانَد ، بسيار بگويد : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا » . پيامبر خدا ، سپس اين آيه را برخواند : « «و چرا آن گاه كه به باغت درآمدى ، نگفتى : هر چه خدا خواهد! نيرويى جز به يارى خدا نيست؟» » .

ب _ آمرزش گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گفتار : «پاكا خدا و ستايش ، خداى را! معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است ؛ و هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را بسيار بگوييد ؛ زيرا اينها ماندگارهاى نيك اند و گناهان را همچون برگ هاى درخت ، فرو مى ريزند و از گنج هاى بهشت اند .

.

ص: 398

عنه صلى الله عليه و آله :ما عَلَى الأَرضِ أحَدٌ يَقولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» إلّا كُفِّرَت عَنهُ خَطاياهُ ، ولَو كانَت مِثلَ زَبَدِ البَحرِ (1) . (2)

ج _ قَضاءُ الحَوائِجِالإمام الصادق عليه السلام :إذا قالَ العَبدُ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» قالَ اللّهُ عز و جللِلمَلائِكَةِ : اِستَسلَمَ عَبدي ، اِقضوا حاجَتَهُ . (3)

عنه عليه السلام :ما مِن رَجُلٍ دَعا فَخَتَمَ بِقَولِ : «ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» إلّا اُجيبَت حاجَتُهُ . (4)

د _ دَفعُ الوَسوَسَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ آدَمَ شَكا إلَى اللّهِ عز و جل ما يَلقى مِن حَديثِ النَّفسِ وَالحُزنِ ، فَنَزَلَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ لَهُ : يا آدَمُ قُل : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» ، فَقالَها فَذَهَبَ عَنهُ الوَسوَسَةُ وَالحُزنُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ آدَمَ عليه السلام شَكا إلى رَبِّهِ حَديثَ النَّفسِ ، فَقالَ : أكثِر مِن قَولِ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (6)

.


1- .الزَّبدَ من البحر وغيره : كالرغْوة (المصباح المنير : ص 250) .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 509 ح 3460 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 551 ح 6489 .
3- .المحاسن : ج 1 ص 113 ح 109 وح 111 نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 189 ح 23 .
4- .ثواب الأعمال : ص 24 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 308 ح 6 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 637 ح 855 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 167 ح 22 .
6- .المحاسن : ج 1 ص 112 ح 106 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 189 ح 20 .

ص: 399

ج _ برآوردن حوايج

د _ از بين بردن وسوسه و خيالات

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس در روى زمين نيست كه بگويد : «معبودى جز خدا نيست . خدا ، بزرگ تر است . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، جز آن كه گناهانش بخشوده مى شود ، اگر چه به اندازه كف دريا باشد .

ج _ برآوردن حوايجامام صادق عليه السلام :هرگاه بنده بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، خداوند عز و جل به فرشتگان مى فرمايد : «بنده ام سرِ تسليم فرود آورد . حاجتش را بر آوريد» .

امام صادق عليه السلام :هيچ مردى نيست كه دعا كند و در پايان بگويد : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، جز آن كه حاجتش برآورده مى شود .

د _ از بين بردن وسوسه و خيالاتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آدم عليه السلام به خداوند عز و جل از دچار شدن به خيالات و اندوه ، شِكوه كرد . پس جبرئيل عليه السلام بر او فرود آمد و به او گفت : اى آدم ، بگو : «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» . آدم عليه السلام اين را گفت و وسوسه و اندوهش برطرف شد .

امام صادق عليه السلام :آدم عليه السلام از وسوسه [و خيالات] به پروردگارش شِكوه كرد . خدا فرمود : جمله : هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا را فراوان بگو» .

.

ص: 400

ه _ أمانٌ مِنَ الهَمِّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن حَزَنَهُ أمرٌ فَليَقُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّةٍ لَهُ أوصى بِها عَلِيّا عليه السلام _: يا عَلِيُّ : أمانٌ لِاُمَّتي مِنَ الهَمِّ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ ، لا مَلجَأَ ولا مَنجى مِنَ اللّهِ إلّا إلَيهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ في كُلِّ يَومٍ مِئَةَ مَرَّةٍ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» دَفَعَ اللّهُ بِها عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِنَ البَلاءِ ؛ أيسَرُهَا الهَمُّ . (3)

و _ نَفيُ الفَقرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن ظَهَرَت عَلَيهِ النِّعمَةُ فَليُكثِر ذِكرَ : «الحَمدُ للّهِِ» ، ومَن كَثُرَت هُمومُهُ فَعَلَيهِ بِالاِستِغفارِ ، ومَن ألَحَّ عَليَهِ الفَقرُ فَليُكثِر مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ»؛ يَنفِي اللّهُ عَنهُ الفَقرَ . (4)

ز _ دَفعُ العَينِعمل اليوم والليلة لابن سنّي عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رَأى شَيئا فَأَعجَبَهُ فَقالَ : «ما شاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» لَم يَضُرَّهُ العَينُ _ يَعني لا يُصيبُهُ العَينُ _ . (5)

ح _ صَرفُ أنواعِ البَلاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله _ لعليّ عليه السلام _ :يا عَلِيُّ ، ألا اُعَلِّمُكَ كَلِماتٍ إذا وَقَعتَ في وَرطَةٍ أو بَلِيَّةٍ فَقُل : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جليَصرِفُ بِها عَنكَ ما يَشاءُ مِن أنواعِ البَلاءِ . (6)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 46 ح 171 ؛ تاريخ بغداد : ج 3 ص 180 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 371 ح 5762 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 58 ح 3 .
3- .ثواب الأعمال : ص 195 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 188 ح 16 .
4- .الكافي : ج 8 ص 93 ح 65 ، المحاسن : ج 1 ص 114 ح 113 ؛ تاريخ بغداد : ج 2 ص 52 نحوه .
5- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 78 ح 207 ؛ مجمع البيان : ج 10 ص 866 نحوه .
6- .الكافي : ج 2 ص 573 ح 14 ؛ عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 121 ح 336 .

ص: 401

ه _ ايمن ماندن از اندوه و نگرانى

و _ از بين بردن فقر

ز _ دفع چشم زخم

ح _ گرداندن انواع بلا

ه _ ايمن ماندن از اندوه و نگرانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس ، چيزى او را اندوهگين سازد ، بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش هاى ايشان به على عليه السلام _: اى على! جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ . از خدا ، جز به خود او پناه نمى توان برد و جز به او نجات نمى توان يافت» ، مايه ايمنى امّت من از غم و اندوه است .

امام صادق عليه السلام :هر كس در هر روز ، صد مرتبه بگويد : «هيچ نيرو توانى نيست ، جز به يارى خدا»، خداوند ، به واسطه آن ، هفتاد نوع بلا را از او دور مى گردانَد كه آسان ترين آنها اندوه [و نگرانى] است .

و _ از بين بردن فقرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه نعمت ، او را فرا گيرد ، بايد اين ذكر را بسيار بگويد كه : «ستايش ، خدا را» . هر كه اندوه ها [و نگرانى هايش] فزونى گيرد ، بايد به آمرزش خواهى روى آورد ، و هر كه فقر دامنگيرش شود ، ذكر «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداى والا و بزرگ» را بسيار بگويد ، خداوند ، فقر را از او برطرف مى سازد .

ز _ دفع چشم زخمعمل اليوم والليلة ، ابن سنى_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا فرمود : «هر كس چيزى را ببيند كه نظرش را بگيرد ؛ امّا بگويد : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرويى نيست ، جز به يارى خدا» ، چشم ، به آن گزند نمى زند» ، يعنى چشمش نمى زند .

ح _ گرداندن انواع بلاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على! آيا به تو جملاتى نياموزم؟ هرگاه به مشكلى سخت يا گرفتارى اى افتادى ، بگو : «به نام خداى مهرِگستر مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداوند والا و بزرگ» . پس خداوند عز و جل به سبب آن ، از انواع بلا ، آنچه بخواهد ، از تو مى گردانَد .

.

ص: 402

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «ما شاءَ اللّهُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» سَبعينَ مَرَّةً ، صَرَفَ عَنهُ سَبعينَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ ؛ أيسَرُ ذلِكَ الخَنقُ . (1)

عنه عليه السلام :إذا صَلَّيتَ المَغرِبَ وَالغَداةَ فَقُل : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» سَبعَ مَرّاتٍ ؛ فَإِنَّهُ مَن قالَها لَم يُصِبهُ جُذامٌ ولا بَرَصٌ ولا جُنونٌ ، ولا سَبعونَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ . (2)

7 / 4أهم مواضع الحوقلةالف _ عِندَ الأَذانِالإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا سَمِعَ المُؤَذِّنَ قالَ كَما يَقولُ ، فَإِذا قالَ : حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ ، حَيَّ عَلَى الفَلاحِ ، حَيَّ عَلى خَيرِ العَمَلِ ، قالَ : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (3)

ب _ بَعدَ صَلاةِ الفَجرِالإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «ما شاءَ اللّهُ كانَ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَليِّ العَظيمِ» مِئَةَ مَرَّةٍ حينَ يُصَلِّي الفَجرَ ، لَم يَرَ يَومَهُ ذلِكَ شَيئا يَكرَهُهُ . (4)

راجع : ص 164 ح 282 وص 402 ح 703 .

.


1- .الكافي : ج 2 ص 521 ح 2 ، ثواب الأعمال : ص 194 ح 1 نحوه وليس فيه «سبعين مرّة» .
2- .الكافي : ج 2 ص 528 ح 20 وص 531 ح 28 .
3- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 145 ؛ مسند ابن حنبل : ج 9 ص 230 ح 23927 .
4- .الكافي : ج 2 ص 530 ح 24 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 162 ح 42 .

ص: 403

7 / 4 مهم ترين اوقات گفتن «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »

الف _ هنگام اذان

ب _ پس از نماز صبح

امام صادق عليه السلام :هر كس هفتاد بار بگويد : «هر چه خدا خواهد! هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» ، خداوند ، هفتاد نوع از انواع بلا را از او مى گرداند كه آسان ترين آنها ، خفه شدن است .

امام صادق عليه السلام :چون نماز مغرب و صبح را خواندى ، هفت بار بگو : «به نام خداى مهرگسترِ مهربان . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خداوند والا و بزرگ» ؛ زيرا هر كس اين را بگويد ، به جذام و پيسى و ديوانگى و هفتاد نوع از انواع بلا ، دچار نمى شود .

7 / 4مهم ترين اوقات گفتن «لا حول ولا قوّة إلّا باللّه »الف _ هنگام اذانامام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا هر گاه صداى مؤذّن را مى شنيد ، گفته هاى او را بازگو مى كرد ، و چون مى گفت : «به نماز بشتاب ؛ به سوى رستگارى بشتاب ؛ به سوى بهترين كار ، بشتاب!» ، امام عليه السلام مى گفت : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» .

ب _ پس از نماز صبحامام صادق عليه السلام :هر كس هنگامى كه نماز صبح را مى خواند ، [پس از نماز] صد بار بگويد : «هر چه خدا خواهد ، همان مى شود . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خداى والا و بزرگ» ، در آن روز ، ناراحتى نمى بيند .

ر . ك : ص 165 ح 282 و ص 403 ح 703 .

.

ص: 404

ج _ عِندَ الخُروجِ مِنَ البَيتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ إذا خَرَجَ مِن بَيتِهِ : «بِاسمِ اللّهِ» قالَ المَلَكانِ : هُديتَ . فَإِن قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» قالا : وُقيتَ . فَإِن قالَ : «تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ» قالا : كُفيتَ . فَيَقولُ الشَّيطانُ : كَيفَ لي بِعَبدٍ هُدِيَ ووُقِيَ وكُفِيَ؟! (1)

الكافي عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام :أنَّهُ كانَ إذا خَرَجَ مِنَ البَيتِ قالَ : بِاسمِ اللّهِ خَرَجتُ ، وعَلَى اللّهِ تَوَكَّلتُ ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . (2)

د _ عِندَ دُخولِ المَسجِدِجامع الأخبار :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَضَعُ رِجلَهُ اليُمنى ويَقولُ : بِاسمِ اللّهِ ، وعَلَى اللّهِ تَوَكَّلتُ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ . . . . (3)

ه _ السّوقُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :السّوقُ دارُ سَهوٍ وغَفلَةٍ ، فَمَن سَبَّحَ فيها تَسبيحَةً كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها ألفَ ألفِ حَسَنَةٍ ، ومَن قالَ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» كانَ في جِوارِ اللّهِ تَعالى عز و جلحَتّى يُمسِيَ . (4)

7 / 5الحثُّ على الاِستِثناءُ بمشيَّة اللّهالف _ الاِستِثناءُ فِي الكَلامِالكتاب«وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّى لِأَقْرَبَ مِنْ هَ_ذَا رَشَدًا» . (5)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 195 ح 1 عن أبي سعيد الخدري ؛ سنن أبي داوود : ج 4 ص 325 ح 5095 .
2- .الكافي : ج 2 ص 543 ح 10 ، المحاسن : ج 2 ص 90 ح 1238 نحوه .
3- .جامع الأخبار : ص 175 ح 417 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 26 ح 19 .
4- .الفردوس : ج 2 ص 344 ح 3557 ، كنزالعمّال : ج 4 ص 126 ح 9868 .
5- .الكهف : 23 و 24 .

ص: 405

ج _ هنگام بيرون رفتن از خانه

د _ هنگام وارد شدن به مسجد

ه _ در بازار

7 / 5 تشويق به گفتن (ان شاء اللّه «اگر خدا بخواهد»)

الف _ گفتن «اگر خدا بخواهد» در گفتار

ج _ هنگام بيرون رفتن از خانهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هنگامى كه از خانه اش خارج شد ، بگويد : «به نام خدا» ، دو فرشته مى گويند : «هدايت شدى» ، و چون بگويد : «هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا» ، مى گويند : «نگهدارى شدى» ، و چون بگويد : «بر خدا توكّل كردم» ، مى گويند : «كفايت شدى». پس شيطان مى گويد : «من با بنده اى كه هدايت و نگهدارى و كفايت شده است ، چه كنم؟!».

الكافى_ به نقل از ابو حمزه ، در باره امام باقر عليه السلام _: هرگاه از خانه خارج مى شد ، مى گفت : به نام خدا . خارج شدم و بر خدا ، توكّل كردم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا » .

د _ هنگام وارد شدن به مسجدجامع الأخبار :پيامبر خدا ، هرگاه وارد مسجد مى شد ، نخست ، پاى راستش را مى گذاشت و مى گفت : «به نام خدا . بر خدا توكّل كردم . هيچ نيرو و توانى نيست ، جز به يارى خدا ...» .

ه _ در بازارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بازار ، سراى فراموشى و غفلت است . پس هر كه در آن ، يك «سبحان اللّه » بگويد ، خداوند به ازاى آن ، برايش هزار هزار نيكى [و ثواب] مى نويسد ، و هر كه بگويد: «هيچ نيرو و توانى نيست، جز به يارى خدا»، تا شب در پناه خداى متعال باشد .

7 / 5تشويق به گفتن : (ان شاء اللّه «اگر خدا بخواهد»)الف _ گفتن «اگر خدا بخواهد» در گفتارقرآن«و زنهار! در مورد چيزى مگوى كه : «من ، آن را فردا انجام خواهم داد» ، مگر با «اگر خدا بخواهد» . و چون فراموش كردى ، پروردگارت را ياد كن و بگو : «اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديك تر از اين به صواب است ، هدايت كند»» .

.

ص: 406

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن إتمامِ إيمانِ العَبدِ أن يَستَثنِيَ (1) في كُلِّ حَديثٍ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :ما سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله شَيئا قَطُّ فَقالَ : لا ؛ إن كانَ عِندَهُ أعطاهُ ، وإن لَم يَكُن عِندَهُ قالَ : يَكونُ إن شاءَ اللّهُ . (3)

ب _ الاِستِثناءُ فِي الكِتابِالكافي عن مرازم بن حكيم :أمَرَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِكِتابٍ في حاجَةٍ ، فَكُتِبَ ثُمَّ عُرِضَ عَلَيهِ ولَم يَكُن فيهِ استِثناءٌ ، فَقالَ : كَيفَ رَجَوتُم أن يَتِمَّ هذا ولَيسَ فيهِ استِثناءٌ؟ اُنظُروا كُلَّ مَوضِعٍ لا يَكونُ فيهِ استِثناءٌ فَاستَثنوا فيهِ . (4)

ج _ ذَمُّ تَركِ الاِستِثناءِالإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» (5) _: إنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا قالَ لِادَمَ عليه السلام : اُدخُلِ الجَنَّةَ ، قالَ لَهُ : يا آدَمُ ، لا تَقرَب هذِهِ الشَّجَرَةَ . قالَ : وأراهُ إيّاها ، فَقالَ آدَمُ عليه السلام لِرَبِّهِ : كَيفَ أقرَبُها وقَد نَهَيتَني عَنها أنَا وزَوجَتي؟! فَقالَ لَهُما : لا تَقرَباها يَعني لا تَأكُلا مِنها . فَقالَ آدَمُ وزَوجَتُهُ : نَعَم يا رَبَّنا لا نَقرَبُها ولا نَأكُلُ مِنها ، ولَم يَستَثنِيا في قَولِهِما : نَعَم . فَوَكَلَهُمَا اللّهُ في ذلِكَ إلى أنفُسِهِما وإلى ذِكرِهِما . وقَد قالَ اللّهُ عز و جل لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله فِي الكِتابِ : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ» ألّا أفعَلَهُ ، فَتَسبِقَ مَشِيئَةُ اللّهِ في ألّا أفعَلَهُ فَلا أقدِرَ عَلى أن أفعَلَهُ . فَلِذلِكَ قالَ اللّهُ عز و جل : أيِ استَثنِ مَشِيئَةَ اللّهِ في فِعلِكَ . (6)

.


1- .أي يعقب كلّ حديث يمكن تعليقه بقوله : إن شاء اللّه (فيض القدير : ج 2 ص 681) .
2- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 371 ح 7756 ، كنزالعمّال : ج 3 ص 55 ح 5468 .
3- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 261 ح 212 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 340 ح 30 .
4- .الكافي : ج 2 ص 673 ح 7 ، مشكاة الأنوار : ص 251 ح 738 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 48 ح 73 .
5- .طه : 115 .
6- .الكافي : ج 7 ص 448 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 306 ح 4 .

ص: 407

ب _ نوشتن «اگر خدا بخواهد» ، در نوشتار

ج _ نكوهش ترك «اگر خدا بخواهد»

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نشانه كامل بودن ايمان بنده ، آن است كه در هر سخنى بگويد : «اگر خدا خواهد (إن شاء اللّه )» .

امام صادق عليه السلام :هرگز چيزى از پيامبر خدا درخواست نشد كه بگويد : «نه (ندارم يا نمى دهم)» ؛ بلكه اگر خودش داشت ، آن را مى داد و اگر نداشت ، مى فرمود : «باشد ، اگر خدا خواهد!».

ب _ نوشتن «اگر خدا بخواهد» ، در نوشتارالكافى_ به نقل از مَرازم بن حكيم _: امام صادق عليه السلام فرمود تا براى كارى نامه اى بنويسند . نامه را نوشتند و آن را به رؤيت ايشان رساندند . در نامه «اگر خدا خواهد» نوشته نشده بود . فرمود : «چگونه اميد داريد كه اين كار ، انجام پذيرد ، در حالى كه در آن ، «اگر خدا خواهد» نيامده است؟ ببينيد هر كجا كه در آن «اگر خدا خواهد» نيامده است ، «اگر خدا خواهد» بنويسيد .

ج _ نكوهش ترك «اگر خدا بخواهد»امام باقر عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل : «و پيش تر ، به آدم سفارش كردم ، ولى او فراموش كرد و براى او عزمى [استوار] نيافتيم» _: چون به آدم عليه السلام فرمود : «به بهشت ، در آى» به او فرمود : اى آدم! به اين درخت ، نزديك مشو» و آن را به او نشان داد . آدم عليه السلام به پروردگارش گفت : چگونه نزديكش شوم ، در حالى كه تو ، مرا و همسرم را از آن ، نهى كرده اى؟! پس به آن دو فرمود : «به آن نزديك مشويد» ؛ يعنى از آن ، مخوريد . آدم و همسرش گفتند : باشد _ اى پروردگار ما _ . به آن ، نزديك نمى شويم و از آن ، نمى خوريم ؛ ولى چون گفتند : باشد و «اگر خدا خواهد» نگفتند ، خداوند ، آن دو را در اين كار ، به خودشان و به ياد خودشان ، وا گذاشت . خداوند عز و جل در قرآن به پيامبرش فرمود : «و زنهار! در باره چيزى مگو : «من ، فردا آن كار را خواهم كرد» . مگر با «اگر خدا خواهد»» كه آن را انجام ندهم . پس اگر خواست خدا ، اين بود كه آن كار را انجام ندهم ، نخواهم توانست كه انجامش دهم . از اين رو، خداوند عز و جلفرمود: «در كارى كه مى خواهى انجام دهى، اگر خدا خواهد بگو».

.

ص: 408

7 / 6التراخى في الاستثناء مع النسيانتفسير العيّاشي عن حمزة بن حمران :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ : «وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» فَقالَ : أن تَستَثنِيَ (1) ، ثُمَّ ذَكَرتَ بَعدُ ، فَاستَثنِ حينَ تَذكُرُ . (2)

الإمام الباقر والإمام الصادق عليهماالسلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» _: إذا حَلَفَ الرَّجُلُ فَنَسِيَ أن يَستَثنِيَ ، فَليَستَثنِ إذا ذَكَرَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :لِلعَبدِ أن يَستَثنِيَ ما بَينَهُ وبَينَ أربَعينَ يَوما إذا نَسِيَ ، إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أتاهُ ناسٌ مِنَ اليَهودِ فَسَأَلوهُ عَن أشياءَ ، فَقالَ لَهُم : تَعالَوا غَدا اُحَدِّثكُم ، ولَم يَستَثنِ ، فَاحتَبَسَ جَبرَئيلُ عليه السلام عَنهُ أربَعينَ يَوما ، ثُمَّ أتاهُ فَقالَ : «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْ ءٍ إِنِّى فَاعِلٌ ذَ لِكَ غَدًا * إِلَا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» . (4)

عنه عليه السلام :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : الاِستِثناءُ فِي اليَمينِ مَتى ما ذَكَرَ وإن كانَ بَعدَ أربَعينَ صَباحا ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ» . (5)

.


1- .أي : إذا نسيت أن تستثني .
2- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 325 ح 19 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 306 ح 5 .
3- .الكافي : ج 7 ص 447 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 8 ص 281 ح 1027 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 325 ح 18 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 362 ح 4284 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 230 ح 71 .
5- .الكافي : ج 7 ص 448 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 230 ح 69 .

ص: 409

7 / 6 فراموش كردن «اگر خدا بخواهد» و با تأخير گفتن آن

7 / 6فراموش كردن «اگر خدا بخواهد» و با تأخير گفتن آنتفسير العيّاشى_ به نقل از حمزة بن حمران _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند پرسيدم كه : «و پروردگارت را ياد كن ، هرگاه فراموش كردى» . فرمود : «يعنى [او را ياد كن ، هرگاه فراموش كردى] كه اگر خدا خواهد بگويى . پس هرگاه يادت آمد ، همان وقت ، «اگر خدا خواهد» بگو .

امام باقر و امام صادق عليهماالسلام_ در باره اين سخن خداوند : «پروردگارت را ياد كن ، هر گاه فراموش كردى» _: هرگاه مرد ، سوگند بخورد و فراموش كند كه «اگر خدا خواهد!» گويد ، هر زمان كه يادش آمد ، بايد «اگر خدا خواهد!» بگويد .

امام صادق عليه السلام :بر بنده فرض است كه اگر چهل روز هم بين او و جايى كه گفتن «اگر خدا خواهد» را فراموش كرده ، فاصله افتاد ، [باز هم] آن را بگويد . گروهى از يهود ، به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و درباره چند چيز از ايشان پرسيدند . به آنان فرمود : «فردا بياييد كه با شما سخن خواهم گفت» و نفرمود : «اگر خدا خواهد» . پس چهل روز ، جبرئيل عليه السلام به سراغ ايشان نيامد و سپس آمد و [اين آيه را] آورد : «و در هيچ كارى ، مگو كه : «من اين را انجام خواهم داد» ، مگر [آن كه بيفزايى :] «اگر خدا خواهد» و چون پروردگار خويش را از ياد بُردى ، او را [ديگر بارْ] ياد كن» .

امام صادق عليه السلام :امير مؤمنان عليه السلام فرمود : اگر خدا خواهد را در سوگند ، بايد گفت ، هر زمان كه شخص يادش بيايد ؛ اگر چه پس از چهل روز باشد» . سپس اين آيه را تلاوت فرمود : «و پروردگارت را ياد كن ، هرگاه فراموش كردى» » .

.

ص: 410

. .

ص: 411

فصل هشتم : استعاذه (گفتنِ «أعوذ باللّه »)

واژه شناسى «استعاذه»

فصل هشتم: استعاذه (گفتنِ «أعوذ باللّه »)واژه شناسى «استعاذه»كلمه «استعاذه» از مادّه «عوذ» به معناى التجا و پناه بردن است . اين مادّه وقتى به باب استفعال برده شود ، به معناى پناه جستن و پناهجويى و نيز به معناى گفتن «أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم» است . ابن منظور ، در تبيين معناى «عوذ» و «استعاذه» مى گويد : عوذ _ كه عاذ بِهِ ، يعوذ ، عوذاً ، عياذاً و معاذاً از آن است _ يعنى : به او پناه برد و مُلتجى شد و متمسّك گرديد ... و «استعذتُ به» ، يعنى : به او پناه بردم . جمله «معاذ اللّه » ، يعنى : به خدا پناه مى برم ... در قرآن آمده است : «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ ؛ (1) پس هر گاه قرآن خواندى ، از شيطانِ رانده شده به خدا پناه بر» ؛ يعنى هر گاه خواستى قرآن بخوانى ، بگو : از شيطانِ رانده شده و وسوسه هاى او به خدا پناه مى برم . (2)

.


1- .نحل ، آيه 98 .
2- .لسان العرب : ج 3 ص 498 .

ص: 412

استعاذه در قرآن و حديث

1 . حقيقت استعاذه

استعاذه ، در قرآن و حديث در قرآن كريم ، مادّه «عوذ» هفده بار به صورت هاى گوناگون به كار رفته است . اين كتاب آسمانى در چهار آيه با جمله «قُل أَعُوذُ» (1) و در چهار آيه با جمله «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» (2) بر بهره گيرى از بركات ذكر «استعاذه» تأكيد دارد . استعاذه در قرآن و حديث ، در واقع ، نوعى استعانت انسان از آفريدگار جهان براى مقابله با آفات ، خطرها و دشمنان درونى و بيرونى است . گاه نيز استعاذه ، استعانت از برخى از صفات خداوند متعال براى مصونيت از آثار برخى از صفات ديگر اوست ، مانند آنچه پيامبر خدا به خداوند متعال مى گويد : أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وأعوذُ بِرَحمَتِكَ مِن نَقِمَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِنكَ . (3) از ناخشنودى تو به خشنودى ات پناه مى برم ، از خشم و كينِ تو به مِهرَت پناه مى برم ، و از تو به خودِ تو پناه مى برم . پيش از ملاحظه آنچه در باره استعاذه در اين فصل آمده است ، توجّه به سه نكته ضرورى است :

1 . حقيقت استعاذهحقيقت استعاذه ، اين است كه كسى خود را در پناه مستعاذ قرار دهد و اين ، گاه مادّى و گاه معنوى است . هنگامى كه انسان براى حفاظت خود در ميدان نبرد ، لباس ضدّ گلوله مى پوشد يا وارد سنگر مى شود ، خود را در پناه لباس ضدّ گلوله و سنگر قرار مى دهد ، كه اين ، استعاذه مادّى است ؛ امّا استعاذه معنوى ، حالت روانىِ ويژه اى است

.


1- .مؤمنون : آيه 97 _ 98 ، فلق : آيه 1 ، ناس : آيه 1 .
2- .اعراف : آيه 200 ، نحل : آيه 98 ، غافر : آيه 56 ، فصّلت : آيه 36 .
3- .الكافي : ج 3 ص 324 ح 12 ؛ سنن الترمذي : ج 5 ص 561 ح 3566 .

ص: 413

كه انسان را در پناه خداوند متعال قرار مى دهد و از آفاتى كه او را تهديد مى كنند ، مصونيت مى بخشد و جمله «أعوذ باللّه » ، در واقع ، بيانگر آن حالت درونى است . بر اين اساس ، براى پيدايش اين حالت درونى ، در گام نخست بايد موانع آن برطرف شوند . موانع پيدايش اين حالت در موارد مختلف ، متفاوت اند . مثلاً كسى كه از شرّ آفريده هاى موذى به خدا پناه مى برد ، نمى تواند دست در سوراخ مار كند و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ» (1) بخواند! بنا بر اين ، شرط اوّل تحقّق حقيقت استعاذه ، اجتناب از موانع پناهجويى است ، و چه زيبا گفته شده است كه : تا زبان ، چون جوارح و اركاناستعاذت كند به وفق جَنان نه كه گويى «اَعوذ» و تازى تيزسوى شيطان و نفس شورانگيز نه كه گويى «اَعوذ» و آرى روىسوى بَدْسيرتان ناخوش خوى تا ز هر بد ، عنانْت كوته نيستيك اَعوذَت ، «أعوذُ باللّه » نيست بلكه آن ، پيش صاحب عرفاننيست الّا «أعوذُ بالشيطان» گاه گويى «أعوذ» و گه «لا حَول»ليك فعلت بود مكذِّب قول بر دهان ، جام زهرِ مرگ آميزبر زبان ، آن كه مى كنم پرهيز چند باشى به حيله و تلبيسمنزل ديو و سُخره ابليس سوى خويشت دو اسبه مى راندبر زبانَت «اَعوذُ» مى خواند طُرفه حالى كه دزد بيگانهگشته همراه صاحبِ خانه مى كند همچو او فغان و نفيردر به در ، كو به كو ، كه : دزد بگير! (2) پس از اجتناب از موانع استعاذه ، هر قدر كه انسانْ خدا را بهتر بشناسد و از آفاتى كه او را تهديد مى كند ، بيشتر احساس خطر نمايد ، حقيقت پناهجويى در او بيشتر

.


1- .سوره فلق ، آيه 1 و 2 .
2- .هفت اورنگ ، عبد الرحمان جامى .

ص: 414

2 . نقش استعاذه در زندگى

3 . مهم ترين ادب استعاذه

تحقّق مى يابد .

2 . نقش استعاذه در زندگىنقش استعاذه در زندگى ، نقش سنگر در ميدان نبرد است . اين ذكر ، اگر توأم با حقيقت باشد ، انسان را در دژ محكم خداوند قرار مى دهد ، شيطان را از او دور مى سازد ، درهاى نافرمانى خدا را مى بندد ، توطئه دشمنان را خنثى مى كند ، عصبانيت را فرو مى نشاند ، بلا ، بيمارى و غم را زايل مى نمايد و سرانجام ، آدمى را از انواع آفات و شُرور و مهم تر از همه از آتش دوزخ ، حفظ مى كند و از رحمت الهى بهره مند مى سازد . (1) البتّه بايد توجّه داشت كه استعاذه ، دعاست و دعا در فرهنگ اسلام ، در كنار مسئوليت است ، نه در برابر آن . از اين رو نمى توان به بهانه استعاذه ، مسئوليت هاى عملى براى مبارزه با خطرها و آفات را رها كرد . استمداد از خداوند متعال در كنار مسئوليت شناسى ، علاوه بر تقويت روان در مبارزه با آفات ، انسان را از امدادهاى غيبى در مواردى كه ابزارها و علل طبيعى كاربرد ندارند ، بهره مند مى سازد .

3 . مهم ترين ادب استعاذهمهم ترين ادب استعاذه ، شناخت است ؛ شناختِ اين حقيقت كه تنها دژ استوارى كه مى تواند انسان را از انواع آسيب ها و خطرها در دنيا و آخرت حفظ كند ، خداوند متعال است ، و اين كه اساسا پناهگاهى جز او وجود ندارد و هر كس به غير او پناه بَرد ، زيان خواهد ديد . اين شناخت ، به طور طبيعى ، زمينه رغبت به بهره گيرى از پناه خداوند را _ كه ادب

.


1- .ر . ك : ص 427 (بركت هاى پناه بردن به خدا) .

ص: 415

دوم است _ و تلاش براى بهره مندى از پناه او را _ كه ادب سوم است _ فراهم مى سازد . لازمه رعايت اين آداب ، ترك تمايلاتى است كه مانع پيدايش حقيقت استعاذه اند و اين ، ادب چهارم محسوب مى گردد . پس از پيدايش حال و حقيقت استعاذه ، توسّل به آن دسته از اسما و صفات الهى كه مناسب با پناهجويى اند (مانند : رب ، عزّت ، نور قدس خداوند و...) ، ادب ديگرى است كه در قرآن و احاديث ، به آن ، اشاره شده است . در استعاذه به قصد پناهجويى از خطرهايى كه جامعه را تهديد مى كنند ، تجمّع مؤمنان نيز مفيد و مؤثّر است . (1)

.


1- .ر . ك : ص 421 (آداب پناه بردن) .

ص: 416

8 / 1الحثّ على الاستعاذة باللّه والالتجاء إليهالف _ الاِستِعاذَةُ لِلنَّفسِالكتاب«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ * وَ مِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَ مِن شَرِّ النَّفَّ_ثَ_تِ فِى الْعُقَدِ* وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» . (1)

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَ_هِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» . (2)

«وَ قُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَ تِ الشَّيَ_طِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ» . (3)

راجع : الأعراف : 200 ، فصلت : 36 ، النحل : 98 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِفزَعوا إلَى اللّهِ في حَوائِجِكُم ، وَالجَؤوا إلَيهِ في مُلِمّاتِكُم (4) ، وتَضَرَّعوا إلَيهِ وَادعوهُ ؛ فَإِنَّ الدُّعاءَ مُخُّ العِبادَةِ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :ألجِئ نَفسَكَ فِي الاُمورِ كُلِّها إلَى اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ ، فَإِنَّكَ تُلجِئُها إلى كَهفٍ حَصينٍ ، وحِرزٍ حَريزٍ ، ومانِعٍ عَزيزٍ . (6)

الإمام الحسين عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: اللّهُمَّ مَن أوى إلى مَأوىً فَأَنتَ مَأوايَ ، ومَن لَجَأَ إلى مَلجَأٍ فَأَنتَ مَلجَئي . (7)

.


1- .الفلق : 1 _ 5 .
2- .الناس : 1 _ 6 .
3- .المؤمنون : 97 و 98 .
4- .المُلِمَّةُ : النازلة من نوازل الدنيا (الصحاح : ج 5 ص 2032) .
5- .عدّة الداعي : ص 34 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 302 ح 39 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 386 ح 5834 ، نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 69 .
7- .مُهَج الدعوات : ص 69 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 214 ح 1 .

ص: 417

8 / 1 تشويق به پناه بردن به خدا و متوسّل شدن به او

الف _ پناه خواستن براى خود

8 / 1تشويق به پناه بردن به خدا و متوسّل شدن به اوالف _ پناه خواستن براى خودقرآن«بگو : «پناه مى برم به پروردگار سپيده دم ، از گزند آنچه آفريد ، و از گزند تاريكى ، چون فرا گيرد ، و از گزند دَمَندگان افسون در گره ها ، و از گزند هر حسود ، آن گاه كه حسد ورزد»» .

«بگو : «پناه مى برم به پروردگار مردم ، پادشاه مردم ، معبود مردم ، از گزند وسوسه گرِ پسْ رونده . همو كه در سينه هاى مردم ، وسوسه مى كند ؛ چه از جنّ و [چه از] اِنس»» .

«و بگو : «اى پروردگار من! به تو پناه مى آورم از وسوسه هاى شيطان ها . و به تو پناه مى برم _ اى پروردگار من _ ، از اين كه به نزد من بيايند»» .

ر . ك : اعراف : آيه 200 ، فصلت : آيه 36 ، نحل : آيه 98 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در نيازهايتان ، به خدا پناه ببريد و در مشكلاتتان ، به او متوسّل شويد و به او التماس كنيد و او را بخوانيد ؛ زيرا دعا ، مغز عبادت است .

امام على عليه السلام :در همه كارها ، خويشتن را در پناه خداى يگانه هماره چيره در آور ؛ كه در اين صورت ، خود را در پناه غارى استوار و دژى نفوذناپذير و مانعى محكم ، درآورده اى .

امام حسين عليه السلام_ در قنوتش _: بار خدايا! هر كس به پناهگاهى پناه بُرد ، تو پناهگاه منى ، و هر كس به تكيه گاهى روى آورد ، تو تكيه گاه منى .

.

ص: 418

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاةِ التَّوّابينَ _: إلهي ... فَإِن طَرَدتَني مِن بابِكَ فَبِمَن ألوذُ ؟ ! وإن رَدَدتَني عَن جَنابِكَ فَبِمَن أعوذُ ؟! (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :اللّهُمَّ أنتَ مَلاذي فَبِكَ ألوذُ ، وأنتَ مَعاذي فَبِكَ أعوذُ . (2)

ب _ الاِستِعاذَةُ لِلآخَرينَالأمالي للمحاملي عن عبد اللّه بن الحارث :قُلتُ لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام : أخبِرني بِأَفضَلِ مَنزِلَتِكَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : بَينا أنَا نائِمٌ عِندَهُ وهُوَ يُصَلّي ، فَلَمّا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ قالَ : يا عَلِيُّ ! ما سَأَلتُ اللّهَ مِنَ الخَيرِ إلّا سَأَلتُ لَكَ مِثلَهُ ، ومَا استَعَذتُ اللّهَ مِنَ الشَّرِّ إلَا استَعَذتُ لَكَ مِثلَهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :حَصِّنوا أموالَكُم وأهليكُم وأحرِزوهُم بِهذِهِ ، وقولوها بَعدَ صَلاةِ العِشاءِ الآخِرَةِ : «اُعيذُ نَفسي وذُرِّيَّتي وأهلَ بَيتي ومالي بِكَلِماتِ اللّهِ التّامَّةِ ، مِن كُلِّ شَيطانٍ وهامَّةٍ ، ومِن كُلِّ عَينٍ لامَّةٍ» ، وهِيَ العوذَةُ الَّتي عَوَّذَ بِها (4) جَبرَئيلُ عليه السلام الحَسَنَ وَ الحُسَينَ عليهماالسلام . (5)

سنن أبي داوود عن ابن عبّاس :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يُعَوِّذُ الحَسَنَ وَالحُسَينَ عليهماالسلام : «اُعيذُكُما بِكَلِماتِ اللّهِ التّامَّةِ ، مِن كُلِّ شَيطانٍ وهامَّةٍ ، ومِن كُلِّ عَينٍ لامَّةٍ» ، ثُمَّ يَقولُ : كانَ أبوكُم (6) يُعَوِّذُ بِهِما إسماعيلَ وإسحاقَ عليهم السلام . (7)

.


1- .بحار الأنوار : ج 94 ص 142 ح 21 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .
2- .مُهَج الدعوات : ص 294 و ص 303 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 330 ح 3 .
3- .الأمالي للمحاملي : ص 368 ح 418 ، كنز العمّال : ج 13 ص 151 ح 36474 .
4- .في المصدر : «بهما» ، والتصويب من بحار الأنوار .
5- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 127 ح 9 .
6- .أي إبراهيم عليه السلام .
7- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 235 ح 4737 ؛ دعائم الإسلام : ج 2 ص 139 ح 488 .

ص: 419

ب _ پناه خواستن براى ديگران

امام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات توبه گران» _: معبود من! ... اگر تو مرا از درگاهت برانى ، به كه پناه برم؟! و اگر تو مرا از پيشگاهت باز گردانى ، به چه كسى متوسّل شوم؟!

امام كاظم عليه السلام :بار خدايا! تويى گريزگاه من . پس به سوى تو مى گريزم . تويى پناهگاه من . پس به تو پناه مى آورم .

ب _ پناه خواستن براى ديگرانالأمالى ، محاملى_ به نقل از عبد اللّه بن حارث _: به على بن ابى طالب عليه السلام گفتم : از بالاترين منزلتت در نزد پيامبر خدا به من خبرده . فرمود : «باشد . من ، نزد ايشان خوابيده بودم و ايشان ، نماز مى خواند . چون نمازش را تمام كرد ، فرمود : اى على! هر خوبى اى كه از خدا خواستم ، همانند آن را براى تو نيز درخواست كردم ، و از هر بدى اى كه به خدا پناه بردم ، براى تو نيز [از خداوند] پناه خواستم » .

امام صادق عليه السلام :دارايى هايتان و خانواده تان را با اين [دعا] نگهدارى و محافظت كنيد ، و بعد از نماز عشا ، آن را بگوييد : «خودم و فرزندانم و خانواده ام و اموالم را از گزند هر شيطانى و هر جانور گزنده اى ، و از هر چشمِ بدى ، در پناه كلمات تامّ خداوند در مى آورم» . اين ، همان دعايى است كه جبرئيل عليه السلام با آن ، حسن و حسين عليهماالسلام را تعويذ كرد .

سنن أبى داوود_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله حسن و حسين عليهماالسلام را با اين دعا تعويذ مى كرد : «شما دو تن را از گزند هر شيطانى و جانور گزنده اى ، و از هر چشمِ بدى در پناه كلمات تامّ خدا در مى آورم» . سپس مى فرمود : «پدرتان (1) با اين دعا ، اسماعيل و اسحاق عليهماالسلامرا تعويذ مى كرد» .

.


1- .يعنى ابراهيم عليه السلام .

ص: 420

8 / 2آداب الاستعاذةالف _ مَعرِفَةُ المُستَعاذِ وَالمُلتَجَإِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا اللّهُ ، يا مَن هُوَ حِصنٌ لِأَهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ إيّاهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله _: يا مَلجَأَ كُلِّ طَريدٍ ، يا مَأوى كُلِّ شَريدٍ . (2)

الإمام الحسن عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: يا حاضِرَ كُلِّ غَيبٍ ، وعالِمَ كُلِّ سِرٍّ ، ومَلجَأَ كُلِّ مُضطَرٍّ ، ضَلَّت فيكَ الفُهومُ ، وتَقَطَّعَت دونَكَ العُلومُ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاةِ المُعتَصِمينَ _: اللّهُمَّ يا مَلاذَ اللّائِذينَ ، ويا مَعاذَ العائِذينَ . . . ويا حِصنَ اللّاجينَ ، إن لَم أعُذ بِعِزَّتِكَ فَبِمَن أعوذُ ؟ وإن لَم ألُذ بِقُدرَتِكَ فَبِمَن ألوذُ ؟! (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قُنوتِهِ _: يا مَأمَنَ الخائِفِ ، وكَهفَ اللّاهِفِ (5) ، وجُنَّةَ العائِذِ ، وغَوثَ اللّائِذِ ، خابَ مَنِ اعتَمَدَ سِواكَ ، وخَسِرَ مَن لَجَأَ إلى دونِكَ . (6)

.


1- .البلد الأمين : ص 420 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 265 ح 1 وفيه «ملجأ» بدل «حصن» .
2- .مُهَج الدعوات : ص 196 ، المصباح للكفعمي : ص 351 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 400 ح 33 .
3- .مُهَج الدعوات : ص 66 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 212 .
4- .بحار الأنوار : ج 94 ص 152 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .
5- .اللّاهِفُ : المظلوم المضطرّ يستغيث ويتحسّر . ويقال : هو لَهيف القلب ولاهفه ؛ أي محترقُهُ (القاموس المحيط : ج 3 ص 197) .
6- .مُهَج الدعوات : ص 74 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 219 .

ص: 421

8 / 2 آداب پناه بردن

الف _ شناخت كسى كه به او پناه بُرده مى شود

8 / 2آداب پناه بردنالف _ شناخت كسى كه به او پناه بُرده مى شودپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى خدا ، اى آن كه دژِ آسمانيان و زمينيان است !

امام على عليه السلام_ از دعايى كه پيامبر خدا به او آموخت _: اى پناهگاه هر رانده شده اى! اى سرپناه هر آواره اى !

امام حسن عليه السلام_ در دعاى قنوت _: اى حاضرِ در هر نهان ، و اى داناى هر راز ، و اى پناه هر بى چاره و درمانده! فهم ها در تو سرگردان اند و دانش ها در باره تو درمانده اند .

امام زين العابدين عليه السلام_ در «مناجات متوسّل شوندگان» _: بار خدايا ، اى پناهگاه پناهجويان ، و اى حامى حمايت خواهان ... واى دژ پناهندگان! اگر به عزّت تو پناه نياورم ، پس به چه كسى پناه برم؟! و اگر به قدرت تو پناهنده نشوم ، پس به چه كسى پناهنده شوم؟!

امام صادق عليه السلام_ در دعاى قنوتش _: اى مأمن ترسان ، و پناه ستم ديده غمناك ، و سپرِ پناهنده ، و ياور حمايت خواه! نوميد شد آن كه به غير تو تكيه كرد ، و زيان كرد آن كه به كسى جز تو پناه بُرد .

.

ص: 422

الإمام عليّ عليه السلام_ في تَفسيرِ «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» _: أشهَدُ أنَّهُ لا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إلّا إلَيهِ ، ولا مَنجى مِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ ، وفِتنَةِ كُلِّ ذي فِتنَةٍ ، إلّا بِاللّهِ . (1)

ب _ الرَّغبَةُ وَالاِجتِهادُالإمام عليّ عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذي إلَيهِ مَصائِرُ الخَلقِ ، وعَواقِبُ الأَمرِ ، نَحمَدُهُ عَلى عَظيمِ إحسانِهِ ... ونُؤمِنُ بِهِ إيمانَ مَن رَجاهُ موقِنا ... ولاذَ بِهِ راغِبا مُجتَهِدا . (2)

ج _ تَركُ الشَّهوَةِالإمام الرضا عليه السلام :مَن تَعَوَّذَ بِاللّهِ مِنَ النّارِ ولَم يَترُكِ الشَّهَواتِ ، فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ . (3)

د _ التَّوَسُّلُ بِتِلكَ الأَسماءِالكتاب«وَ إِنِّى عُذْتُ بِرَبِّى وَ رَبِّكُمْ أَن تَرْجُمُونِ» . (4)

«قَالَتْ إِنِّى أَعُوذُ بِالرَّحْمَ_نِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا» . (5)

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَ_هِ النَّاسِ» . (6)

راجع : ص 416 ( الاستعاذة للنفس ) .

.


1- .التوحيد : ص 239 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 39 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 132 ح 24 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 182 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 313 ح 40 .
3- .كنز الفوائد : ج 1 ص 330 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 110 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 356 ح 11 .
4- .الدخان : 20 .
5- .مريم : 18 .
6- .الناس : 1 _ 3 .

ص: 423

ب _ خواستن و كوشيدن

ج _ ترك شهوت

د _ متوسّل شدن به اين نام ها

امام على عليه السلام_ در تفسير «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست» _: [يعنى ]گواهى مى دهم كه از خداوند ، گريزى ، جز به خود او نيست ، و جز به يارى خدا ، از گزند هر گزندرسانى و فتنه هر فتنه گرى نمى توان رَهيد .

ب _ خواستن و كوشيدنامام على عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه بازگشت آفريدگان و فرجام كارها به سوى اوست . او را بر احسان شگرفش مى ستاييم ... و به او چونان ايمان كسى كه از سرِ يقين بدو اميدوار است ... و خواهان و كوشان به او پناه برده است ، ايمان داريم .

ج _ ترك شهوتامام رضا عليه السلام :هر كه از آتش دوزخ به خدا پناه ببرد ، امّا ترك شهوات نكند ، در واقع ، خود را ريشخند كرده است .

د _ متوسّل شدن به اين نام هاقرآن«و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى برم از اين كه مرا ، سنگباران كنيد» .

«[مريم] گفت : «اگر پرهيزگارى ، من از تو به خداى مهرگستر ، پناه مى برم»» .

«بگو : «پناه مى برم به پروردگار مردم ، پادشاه مردم ، معبود مردم»» .

ر . ك : ص 417 (پناه خواستن براى خود) .

.

ص: 424

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ أنَّهُ كانَ يَقولُ _: أعوذُ بِعِزَّتِكَ الَّذي لا إلهَ إلّا أنتَ ، الَّذي لا يَموتُ ، وَالجِنُّ وَالإِنسُ يَموتونَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِنورِ قُدسِكَ ، وعَظَمَةِ طَهارَتِكَ ، وبَرَكَةِ جَلالِكَ ، مِن كُلِّ آفَةٍ وعاهَةٍ ، ومِن طَوارِقِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، إلّا طارِقا يَطرُقُ بِخَيرٍ ... . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :رَقَى النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله حَسَنا وحُسَينا فَقالَ : اُعيذُكُما بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ، وأسمائِهِ الحُسنى كُلِّها عامَّةً ، مِن شَرِّ السّامَّةِ (3) وَالهامَّةِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ عَينٍ لامَّةٍ ، ومِن شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَدَ . ثُمَّ التَفَتَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إلَينا فَقالَ : هكَذا كانَ يُعَوِّذُ إبراهيمُ إسماعيلَ وإسحاقَ عليهم السلام . (4)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِأَبي بَصيرٍ _: قُل أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِقُدرَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَلالِ اللّهِ ، وأعوذُ بِعَظَمَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِعَفوِ اللّهِ ، وأعوذُ بِمَغفِرَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِرَحمَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِسُلطانِ اللّهِ الَّذي هُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، وأعوذُ بِكَرَمِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَمعِ اللّهِ ، مِن شَرِّ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ ، وكُلِّ شَيطانٍ مَريدٍ ، وشَرِّ كُلِّ قَريبٍ أو بَعيدٍ أو ضَعيفٍ أو شَديدٍ ، ومِن شَرِّ السّامَّةِ وَالهامَّةِ وَالعامَّةِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ صَغيرَةٍ أو كَبيرَةٍ ، بِلَيلٍ أو نَهارٍ ، ومِن شَرِّ فُسّاقِ العَرَبِ وَالعَجَمِ ، ومِن شَرِّ فَسَقَةِ الجِنِّ وَالإِنسِ . (5)

ه _ الاِجتِماعُالإمام الصادق عليه السلام :مَا اجتَمَعَ ثَلاثَةٌ مِنَ المُؤمِنينَ فَصاعِدا ، إلّا حَضَرَ مِنَ المَلائِكَةِ مِثلُهُم ؛ فَإِن دَعَوا بِخَيرٍ أمَّنوا ، وإنِ استَعاذوا مِن شَرٍّ دَعَوُا اللّهَ لِيَصرِفَهُ عَنهُم ، وإن سَأَلوا حاجَةً تَشَفَّعوا إلَى اللّهِ وسَأَلوهُ قَضاها . (6)

.


1- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2688 ح 6948 ، كنز العمّال : ج 1 ص 485 ح 2123 .
2- .مُهَج الدعوات : ص 95 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 212 ح 8 ؛ تاريخ دمشق : ج 51 ص 319 ح 10898 نحوه .
3- .السّامَّةُ : ما يسُمُّ ولا يقتلُ ، مثل العقرب والزّنبور ونحوهما . والجمع سوامّ (النهاية : ج 2 ص 404) .
4- .الكافي : ج 2 ص 569 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 306 ح 67 .
5- .الكافي : ج 2 ص 569 ح 2 و ص 537 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 127 ح 9 .
6- .الكافي : ج 2 ص 187 ح 6 .

ص: 425

ه _ گرد هم آمدن

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ پيوسته مى گفت _: پناه مى برم به عزّت تويى كه معبودى جز تو نيست ؛ همو كه هرگز نمى ميرد ، در حالى كه جِن و انس مى ميرند!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! پناه مى برم به روشنايى قُدسَت ، و شگرفى پاكى ات ، و افزونى شكوهت ، از هر بيمارى و معلوليّتى ، و از در آمدن بلاهاى شب و روز بر من ، مگر آنچه براى خير درآيد ... .

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله حسن و حسين عليهماالسلام را با اين جملات ، تعويذ كرد : «شما دو تن را در پناه كلمات تامّ خدا و همه نام هاى نيكوى او درآوردم ، از گزند هر گزنده و خزنده زهردارى ، و از گزند هر چشمِ بدى ، و از گزند هر حسودى ، آن گاه كه حسادت ورزد . پيامبر صلى الله عليه و آله سپس رو به ما كرد و فرمود : «ابراهيم عليه السلام اين چنين اسماعيل و اسحاق عليهماالسلام را تعويذ مى كرد» .

امام صادق عليه السلام_ به ابو بصير _: بگو : «پناه مى برم به عزّت خدا! پناه مى برم به توانايى خدا! پناه مى برم به شكوه خدا! پناه مى برم به بزرگى خدا! پناه مى برم به گذشت خدا! پناه مى برم به آمرزش خدا! پناه مى برم به مِهر خدا! پناه مى برم به سلطنت خدايى كه بر هر چيزى چيره و تواناست! پناه مى برم به بزرگوارى خدا! پناه مى برم به تمامى خدا ، از شرّ هر گردنكشِ خودكامه ، و هر شيطان متمرّد ، و از شرّ هر نزديك [و خويشى] يا دور [و بيگانه اى] يا ناتوانى يا نيرومندى ، و از گزند گزندگان و خزندگان و همگان ، و از گزند هر جنبنده اى كوچك يا بزرگ ، در شب يا روز ، و از گزند نابه كاران عرب و غير عرب ، و از گزند نابه كاران جنّ و اِنس!» .

ه _ گرد هم آمدنامام صادق عليه السلام :هيچ گاه سه مؤمن يا بيشتر ، گِرد هم نمى آيند ، مگر اين كه به همان اندازه ، از فرشتگان [در جمعشان] حاضر مى شوند ، و چون آن مؤمنان ، دعاى خيرى كنند ، فرشتگان ، «آمين» مى گويند ، و اگر از شرّى [به خدا] پناه جويند ، فرشتگان ، دعا مى كنند تا خدا ، آن شر را از آنان بگردانَد ، و اگر حاجتى درخواست كنند ، فرشتگان ، نزد خداوند شفاعت مى نمايند و برآورده شدن آن را از او مى خواهند .

.

ص: 426

و _ صيغَةُ الاِستِعاذَةِعوالي اللآلي عن عبد اللّه بن مسعود :قَرَأتُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ ، فَقالَ لي : يَابنَ اُمِّ عَبدٍ ، قُل : «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ، هكَذا أقرَأَنيهِ جَبرَئيلُ . (1)

8 / 3بركات الاستعاذةالف _ التَّحَصُّنُ في حِصنِ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إلهي ، مَن ذَا الَّذِي استَصرَخَكَ فَلَم تُصرِخهُ ! إلهي ، مَنِ الَّذِي استَغفَرَكَ فَلَم تَغفِر لَهُ ! إلهي ، مَنِ الَّذِي استَعاذَ بِكَ فَلَم تُعِذهُ ! (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ لِلإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام _: . . . وأنتَ جارُ مَن لاذَ بِكَ وتَضَرَّعَ إلَيكَ ، عِصمَةُ مَنِ اعتَصَمَ بِكَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ في حِرزٍ لَهُ _: رَبِّ وأعِذني بِعِياذِكَ ، بِكَ امتَنَعَ (4) عائِذُكَ . (5)

.


1- .عوالي اللآلي : ج 2 ص 47 ح 124 ؛ تفسير القرطبي : ج 1 ص 87 نحوه .
2- .بحار الأنوار : ج 90 ص 342 ح 54 نقلاً عن اختيار ابن الباقي .
3- .مُهَج الدعوات : ص159 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 333 ح 71 .
4- .المانع : من صفات اللّه تعالى ، والمعنى أنّه تبارك وتعالى يمنعُ أهلَ دينه وينصرهُم ؛ إذ لا مَنَعَةَ لمن لم يمنعه اللّه ُ ، ولا يمتنع من لم يكن اللّه له مانعا (لسان العرب : ج 8 ص 343) .
5- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 294 ح 2652 ، مُهَج الدعوات : ص 40 وفيه «فبعياذك» بدل «بك» .

ص: 427

و _ عبارت پناه خواهى

8 / 3 بركت هاى پناه بردن به خدا

الف _ جاى گرفتن در دژ خداوند

و _ عبارت پناه خواهىعوالى الّلآلى_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: نزد پيامبر خدا به قرائت پرداختم و گفتم : پناه مى برم به خداى شنواى دانا! به من فرمود : «اى پسر امّ عبد! بگو : پناه مى برم به خدا ، از شيطان رانده شده! . جبرئيل عليه السلام اين گونه به من خواندن آموخت .

8 / 3بركت هاى پناه بردن به خداالف _ جاى گرفتن در دژ خداوندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در مناجات _: معبود من! كيست كه از تو فرياد خواسته باشد و تو به فريادش نرسيده باشى؟! معبود من! كيست كه از تو آمرزش خواسته باشد و تو او را نيامرزيده باشى؟! معبود من! كيست كه از تو پناه خواسته باشد و تو پناهش نداده باشى؟!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه آن را به امام على عليه السلام آموخت _: ... آن كه به تو پناه آورَد و به درگاه تو زارى كند ، تو از او حمايت مى كنى ، و آن كه دست به دامن تو شود ، تو نگهدار اويى.

امام على عليه السلام_ در يكى از حِرزهايش _: پروردگارا! مرا در پناهگاهت پناه ده ، كه پناهنده تو ، در حمايت توست .

.

ص: 428

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعاءٍ لَهُ في دَفعِ كَيدِ الأَعداءِ _: نادَيتُكَ _ يا إلهي _ مُستَغيثا بِكَ ، واثِقا بِسُرعَةِ إجابَتِكَ ، عالِما أنَّهُ لا يُضطَهَدُ مَن أوى إلى ظِلِّ كَنَفِكَ (1) ، ولا يَفزَعُ مَن لَجَأَ إلى مَعقِلِ انتِصارِكَ ، فَحَصَّنتَني مِن بَأسِهِ بِقُدرَتِكَ . (2)

ب _ التَّنَعُّمُ بِرَحمَةِ اللّهِالإمام عليّ عليه السلام :لا إلهَ إلَا اللّهُ الشّاكِرُ لِلمُطيعِ لَهُ ، المُملي لِلمُشرِكِ بِهِ ، القَريبُ مِمَّن دَعاهُ عَلى حالِ بُعدِهِ ، وَالبَرُّ الرَّحيمُ بِمَن لَجَأَ إلى ظِلِّهِ ، وَاعتَصَمَ بِحَبلِهِ . (3)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: إذا عَلِمَ اللّهُ عز و جلمِن قَلبِكَ صِدقَ الاِلتِجاءِ إلَيهِ ، نَظَرَ إلَيكَ بِعَينِ الرَّأفَةِ وَالرَّحمَةِ وَاللُّطفِ ، ووَفَّقَكَ لِما يُحِبُّ ويَرضى . (4)

ج _ السَّلامَةُ مِنَ الشَّيطانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، فَإِنَّ مَن تَعَوَّذَ بِاللّهِ مِنهُ أعاذَهُ اللّهُ ، وتَعَوَّذوا مِن هَمَزاتِهِ (5) ونَفَخاتِهِ ونَفَثاتِهِ (6) . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَعاذَ بِاللّهِ في كُلِّ يَومٍ عَشرَ مَرّاتٍ ، وَكَّلَ اللّهُ تَبارَكَ وتعالى بِهِ مَلَكا يَذُبُّ (8) عَنهُ الشَّيطانَ ، كَما يَذُبُّ أحَدُكُمُ الغَريبَ مِنَ الإِ بِلِ عَنِ الحَوضِ . (9)

راجع : ص 436 (ما ينبغي الاستعاذة منه / الشيطان) .

.


1- .كَنَفُ اللّه : حِرزُهُ وسِتْرُهُ (تاج العروس : ج 12 ص 466) .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 213 الدعاء 49 ، الأمالي للمفيد : ص 241 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 321 .
3- .البلد الأمين : ص 93 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 139 ح 7 .
4- .مصباح الشريعة : ص 89 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 374 ح 40 .
5- .الهمزُ : الغمز والضغط والدفع والضرب ، وفسَّر النبيّ صلى الله عليه و آله همز الشيطان بالمُوتةِ ، أي : الجنون ؛ لأنّه يحصلُ من نخسه وغمزه (القاموس المحيط : ج 2 ص 196 «همز») .
6- .النَّفثُ : شبه النفخ في الرُّقية ولا ريق معه ، فإن كان معه ريق فهو التّفل (تاج العروس : ج 3 ص 272) .
7- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 584 ح 347 ، بحار الأنوار : ج 63 ص 204 ح 29 .
8- .الذَّبُّ : المَنعُ والدَّفعُ (الصحاح : ج 1 ص 126 «ذبب») .
9- .الفردوس : ج 3 ص 603 ح 5890 ؛ مستدرك الوسائل : ج 5 ص 376 ح 6135 نحوه .

ص: 429

ب _ بهره مند شدن از رحمت خدا

ج _ ايمن ماندن از شيطان

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا براى دفع نيرنگ دشمنان _: تو را خواندم _ اى معبود من! _ و از تو يارى خواستم ، و اطمينان داشتم كه زود اجابت مى كنى و دانستم كه هر كس به سايه حمايت تو پناه آورَد ، به او ستم نخواهد شد و آن كه به دژِ يارى خواهى از تو پناه برَد ، هراسى به او راه نخواهد يافت ، پس به قدرت خود ، مرا از آسيب او (دشمن) مصون داشتى .

ب _ بهره مند شدن از رحمت خداامام على عليه السلام :معبودى نيست جز خدايى كه سپاس گزارِ فرمان بردار خويش است و به آن كه بدو شرك ورزد ، فرصت مى دهد و به آن كه او را در حال دورى اش بخواند ، نزديك است ، و به آن كه به سايه او پناه برد و به ريسمان او چنگ زند ، دلسوز و مهربان است .

مصباح الشريعة_ در حديثى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: هرگاه خداوند عز و جل بداند كه از سويداى دل ، به او پناهنده گشته اى ، به ديده رأفت و مهربانى و لطف ، به تو مى نگرد و تو را به آنچه دوست دارد و مى پسندد ، توفيق مى دهد .

ج _ ايمن ماندن از شيطانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از اهريمن رانده شده ، به خدا پناه ببريد ؛ زيرا هر كه از او به خدا پناه ببرد ، خداوند او را در پناه مى دارد . از فشارها و دميدن ها و وسوسه هاى او ، [به خدا ]پناه ببريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در هر روز ، ده بار به خدا پناه برد ، خداوند _ تبارك و تعالى _ فرشته اى را بر او مى گمارد كه شيطان را از وى براند ، همان گونه كه هر يك از شما شتر بيگانه را از آبگير دور مى سازد .

ر . ك : ص 437 (چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه برد / شيطان) .

.

ص: 430

د _ إغلاقُ أبوابِ المَعصِيَةِالإمام الصادق عليه السلام :أغلِقوا أبوابَ المَعصِيَةِ بِالاِستِعاذَةِ ، وَافتَحوا أبوابَ الطّاعَةِ بِالتَّسمِيَةِ . (1)

ه _ الصِّيانَةُ مِن كَيدِ الأَعداءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَهُ إنسانٌ بِسوءٍ ، فَأَرادَ أن يَحجُزَ اللّهُ بَينَهُ وبَينَهُ ، فَليَقُل حينَ يَراهُ : «أعوذُ بِحَولِ (2) اللّهِ وقُوَّتِهِ ، مِن حَولِ خَلقِهِ وقُوَّتِهِم ، وأعوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ مِن شَرِّ ما خَلَقَ» ، ثُمَّ يَقولُ ما قالَ اللّهُ عز و جل لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله : «فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِىَ اللَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» (3) ؛ صَرَفَ اللّهُ عَنهُ كَيدَ كُلِّ كائِدٍ ، ومَكرَ كُلِّ ماكِرٍ ، وحَسَدَ كُلِّ حاسِدٍ ، ولا يَقولَنَّ هذِهِ الكَلِماتِ إلّا في وَجهِهِ ، فَإِنَّ اللّهَ يَكفيهِ بِحَولِهِ . (4)

راجع : ص 456 ح 806 و 807 .

و _ كَظمُ الغَيظِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو يَقولُ أحَدُكُم إذا غَضِبَ «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ذَهَبَ عَنهُ غَضَبُهُ . (5)

ز _ ذَهابُ الحُزنِالإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي التَّضَرُّعِ وَالاِستِكانَةِ _: لَبَّيكَ لَبَّيكَ ، تَسمَعُ مَن شَكا إلَيكَ ، وتَلقى مَن تَوَكَّلَ عَلَيكَ ، وتُخَلِّصُ مَنِ اعتَصَمَ بِكَ ، وتُفَرِّجُ عَمَّن لاذَ بِكَ . (6)

.


1- .الدعوات : ص 52 ح 130 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 216 ح 24 .
2- .الحَوْلُ : الحيلَةُ والقُوَّةُ (الصحاح : ج 4 ص 1679 «حول») .
3- .التوبة : 129 .
4- .طبّ الأئمّة لابني بسطام : ص 122 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 220 ح 18 .
5- .المعجم الصغير : ج 2 ص 91 ؛ الدعوات : ص 52 ح 132 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 339 ح 2 .
6- .الصحيفة السجّاديّة : ص 219 الدعاء 51 .

ص: 431

د _ بستن درهاى گناه و نافرمانى خدا

ه _ مصون ماندن از توطئه دشمنان

و _ فرو نشاندن خشم

ز _ رفع غم و اندوه

د _ بستن درهاى گناه و نافرمانى خداامام صادق عليه السلام :با پناه جستن [از خداوند] ، درهاى نافرمانى را ببنديد و با بردن نام او ، درهاى فرمانبرى را بگشاييد .

ه _ مصون ماندن از توطئه دشمنانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه شخصى نسبت به او قصد بدى داشته باشد و او بخواهد كه خداوند مانع [گزند رسانى] او شود ، هر گاه چشمش به او افتاد ، بگويد : «به نيرو و توان خدا پناه مى برم از نيرو و توان مخلوق او ، و به پروردگار سپيده دم پناه مى برم از شرّ آنچه آفريده است» . سپس همان چيزى را بگويد كه خداوند عز و جل به پيامبرش صلى الله عليه و آله فرموده است : «پس اگر روى برتافتند ، بگو : خداوند مرا بس است كه هيچ معبودى جز او نيست . بر او توكّل كردم و او پروردگار عرش بزرگ است» . [با گفتن اين كلمات،] خداوند توطئه هر توطئه گر و نيرنگ هر نيرنگباز و بدخواهىِ هر بدخواهى را از او دور مى سازد . اين جملات را فقط بايد در روى او بگويد ؛ چرا كه خداوند با نيروى خود ، او را نگه مى دارد .

ر . ك : ص 457 ح 806 و 807 (چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه برد / شيطان) .

و _ فرو نشاندن خشمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما آن گاه كه به خشم مى آيد ، اگر بگويد : «به خدا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده» ، خشمش از بين خواهد رفت .

ز _ رفع غم و اندوهامام زين العابدين عليه السلام_ در دعا به قصد زارى و اظهار خوارى در درگاه خدا _: گوش به فرمانم ، گوش به فرمانم! تو [صداى] هر كه را به تو شكايت آورده ، مى شنوى و هر كه را به تو توكّل كرده ، مى پذيرى و هر كه را دست به دامن تو شده، رهايى مى بخشى و اندوه را از هر كه به تو پناه آورده ، مى زدايى .

.

ص: 432

ح _ دَفعُ الأَمراضِسنن ابن ماجة عن عثمان بن أبي العاص :قَدِمتُ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وبي وَجَعٌ قَد كادَ يُبطِلُني ، فَقالَ لِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : اِجعَل يَدَكَ اليُمنى عَلَيهِ وقُل : «بِاسمِ اللّهِ ، أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ وقُدرَتِهِ ، مِن شَرِّ ما أجِدُ واُحاذِرُ» سَبعَ مَرّاتٍ . فَقُلتُ ذلِكَ ، فَشَفانِيَ اللّهُ . (1)

الكافي عن إبراهيم بن عبد الحميد عن رجل :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَشَكَوتُ إلَيهِ وَجَعا بي ، فَقالَ : قُل : «بِاسمِ اللّهِ» ثُمَّ امسَح يَدَكَ عَلَيهِ وقُل : «أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِقُدرَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَلالِ اللّهِ ، وأعوذُ بِعَظَمَةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِجَمعِ اللّهِ ، وأعوذُ بِرَسولِ اللّهِ ، وأعوذُ بِأَسماءِ اللّهِ ، مِن شَرِّ ما أحذَرُ ، ومِن شَرِّ ما أخافُ عَلى نَفسي» تَقولُها سَبعَ مَرّاتٍ . قالَ : فَفَعَلتُ فَأَذهَبَ اللّهُ عز و جل بِهَا الوَجَعَ عَنّي . (2)

راجع : ص 486 (ما ينبغي فيه الاستعاذة من الأحوال / المرض) .

ط _ دَفعُ شَرِّ الهَوامِّ وَالدَّوابِّ وَالسِّباعِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن نَزَلَ مَنزِلاً يَتَخَوَّفُ فيهِ السَّبُعَ ، فَقالَ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ ، بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ كُلِّ سَبُعٍ» إلّا أمِنَ مِن شَرِّ ذلِكَ السَّبُعِ حَتّى يَرحَلَ مِن ذلِكَ المَنزِلِ ، إن شاءَ اللّهُ تَعالى . (3)

صحيح مسلم عن أبي هريرة :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما لَقيتُ مِن عَقرَبٍ لَدَغَتنِي البارِحَةَ ! قالَ صلى الله عليه و آله : أما لَو قُلتَ حينَ أمسَيتَ : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ مِن شَرِّ ما خَلَقَ» لَم تَضُرَّكَ . (4)

.


1- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1164 ح 3522 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 245 ح 2591 نحوه .
2- .الكافي : ج 2 ص 566 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 50 ح 2 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 294 ح 2500 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 247 ح 38 .
4- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2081 ح 55 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1162 ح 3518 نحوه .

ص: 433

ح _ درمان بيمارى ها

ط _ دفع گزند گزندگان و جنبندگان و درندگان

ح _ درمان بيمارى هاسنن ابن ماجة_ به نقل از عثمان بن ابى العاص _: خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدم و چنان دردى داشتم كه تقريبا مرا از كار انداخته بود . پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود : دست راستت را روى آن [موضع درد] بگذار و هفت مرتبه بگو : «به نام خدا ، به عزّت و قدرت خدا پناه مى برم از شرّ آنچه احساس مى كنم و از آن حذر دارم» . من اين را گفتم و خداوند شفايم داد .

الكافى_ به نقل از ابراهيم بن عبد الحميد ، از مردى _: خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و از دردى كه داشتم ، به ايشان شِكوه كردم . فرمود : بگو : «به نام خدا» ، سپس دستت را بر آن [موضع درد] بگذار و بگو : «به عزّت خدا پناه مى برم ، به قدرت خدا پناه مى برم ، به شكوه خدا پناه مى برم ، به بزرگى خدا پناه مى برم ، به فراهم آوردن خدا پناه مى برم ، به پيامبر خدا پناه مى برم و به نام هاى خدا پناه مى برم ، از گزند آنچه بيمناكم و از گزند آنچه بر جان خويش مى هراسم» . اين جملات را هفت بار مى گويى . آن مرد گفت : من چنين كردم و خداوند عز و جل به واسطه اين كلمات ، درد را از من برد .

ر . ك : ص 487 (حالاتى كه پناه بردن به خدا در آن شايسته است / بيمارى) .

ط _ دفع گزند گزندگان و جنبندگان و درندگانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در منزلگاهى فرود آيد كه در آن جا بيم درنده داشته باشد و بگويد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست . يگانه است و بى انباز . پادشاهى از آنِ اوست و ستايش اوراست . خوبى ، همه در دست اوست و او بر هر چيز تواناست . بار خدايا! من از گزند هر درنده اى به تو پناه مى آورم» ، به خواست خداى بزرگ ، از گزند آن درنده در امان مى ماند تا وقتى از آن منزلگاه كوچ كند .

صحيح مسلم_ به نقل از ابو هُرَيره _: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا! ديشب كژدمى مرا نيش زد و بيچاره ام كرد! پيامبر خدا فرمود : اگر زمانى كه شب را آغاز كردى ، گفته بودى : «به كلمات تامّ خدا پناه مى برم از گزند آنچه آفريده است» ، به تو گزندى نمى زد .

.

ص: 434

الإمام الباقر عليه السلام :مَن قالَ هذِهِ الكَلِماتِ ، فَأَنَا ضامِنٌ ألّا يُصيبَهُ عَقرَبٌ ولا هامَّةٌ حَتّى يُصبِحَ : أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ ، الَّتي لا يُجاوِزُهُنَّ بَرٌّ ولا فاجِرٌ ، مِن شَرِّ ما ذَرَأَ ، ومِن شَرِّ ما بَرَأَ ، ومِن شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ، إنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ . (1)

ى _ دَفعُ الفَزَعِ وَالأَرَقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا فَزِعَ أحَدُكُم فِي النَّومِ فَليَقُل : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ ، مِن غَضَبِهِ وعِقابِهِ وشَرِّ عِبادِهِ ، ومِن هَمَزاتِ الشَّياطينِ وأن يَحضُرونِ» فَإِنَّها لَن تَضُرَّهُ . (2)

ك _ دَفعُ شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّالمعجم الأوسط عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أمسَينا وأمسَى المُلكُ للّهِِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، أعوذُ بِاللّهِ الَّذي يُمسِكُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَى الأَرضِ إلّا بِإِذنِهِ ، مِن شَرِّ ما خَلَقَ وذَرَأَ وبَرَأَ» مَن قالَهُنَّ عُصِمَ مِن كُلِّ ساحِرٍ ، وكاهِنٍ ، وشَيطانٍ ، وحاسِدٍ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :مَن قالَ إذا أصبَحَ : «اللّهُمَّ إنّي أصبَحتُ في ذِمَّتِكَ وجِوارِكَ ، اللّهُمَّ إنّي أستَودِعُكَ ديني ونَفسي ودُنيايَ وآخِرَتي وأهلي ومالي ، وأعوذُ بِكَ يا عَظيمُ مِن شَرِّ خَلقِكَ جَميعا ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما يُبلِسُ (4) بِهِ إِبليسُ وجُنودُهُ» ، إذا قالَ هذَا الكَلامَ ، لَم يَضُرَّهُ يَومَهُ ذلِكَ شَيءٌ ، وإذا أمسى فَقالَهُ ، لَم يَضُرَّهُ تِلكَ اللَّيلَةَ شَيءٌ إن شاءَ اللّهُ تَعالى . (5)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 117 ح 439 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 471 ح 1357 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 541 ح 3528 ، سنن أبي داوود : ج 4 ص 12 ح 3893 وليس فيه ذيله .
3- .المعجم الأوسط : ج 4 ص 310 ح 4291 ، كنز العمّال : ج 2 ص 161 ح 3580 .
4- .الإبلاس : الحَيرَة ، يقال : أبلَسَ يُبلِسُ : إذا تحيَّرَ (مجمع البحرين : ج 1 ص 184) .
5- .الكافي : ج 2 ص 528 ح 19 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 294 ح 55 .

ص: 435

ى _ رفع ترس و بى خوابى

ك _ دفع گزند هر گزندرسانى

امام باقر عليه السلام :هر كس اين جملات را بگويد ، من تضمين مى دهم كه ديگر هيچ كژدم و گزنده اى تا صبح ، به او آسيبى نرساند : «به كلمات تامّ خدا كه هيچ نيكوكار و بدكارى از حيطه آنها بيرون نيست ، پناه مى برم از گزند آنچه آفريد و از گزند آنچه پديد آورد ، و از گزند هر جنبنده اى كه مهار آن در دست خداست . راستى كه پروردگار من ، بر راهى راست است» .

ى _ رفع ترس و بى خوابىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه كسى از شما در خواب ترسيد ، بگويد : «به كلمات تامّ خدا پناه مى برم از خشم و كيفر او و از شرّ بندگانش ، و از وسوسه هاى شياطين و از اين كه نزد من آيند» . با گفتن اين جملات ، هرگز به او گزندى نخواهند زد .

ك _ دفع گزند هر گزندرسانىالمعجم الاوسط_ به نقل از عمرو بن شعيب ، از پدرش از جدّش _: پيامبر خدا فرمود : «شب خود را در حالى آغاز كرديم كه پادشاهى ، از آنِ خداست و ستايش ، از آنِ خدا به خدايى كه آسمان را باز مى دارد از اين كه بر زمين فرو افتد مگر به اذن خود او ، پناه مى برم از گزند آنچه آفريده و پديد آورده و ايجاد كرده است» . هر كس اين را بگويد ، از هر جادوگر و پيشگو و اهريمن و حسودى ، ايمن نگه داشته مى شود .

امام باقر عليه السلام :هر كس كه صبحْ هنگام بگويد : «بار خدايا! در زنهار و پناه تو ، صبح خويش را مى آغازم . بار خدايا! دينم و خودم و دنيايم و آخرتم و خانواده ام و اموالم را به تو سپردم . به تو پناه مى آورم _ اى بزرگ! _ از گزند همه آفريدگانت ، و به تو پناه مى آورم از گزند هر آنچه ابليس و لشكريانش وسوسه مى كنند» ، هر گاه اين كلمات را بگويد ، در آن روز ، هيچ چيز به او گزندى نمى رساند و چنانچه در آغاز شب اين كلمات را بگويد ، در آن شب ، هيچ چيز به او آسيبى نخواهد رساند ، إن شاء اللّه .

.

ص: 436

راجع : ص 454 (ما ينبغي الاستعاذة منه / شرّ كلّ ذي شرّ) .

ل _ النَّجاةُ مِنَ النّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَقولُ كُلَّ يَومٍ سَبعَ مَرّاتٍ : «أسأَلُ اللّهَ الجَنَّةَ وأعوذُ بِهِ مِنَ النّارِ» إلّا قالَتِ النّارُ : يا رَبِّ أعِذهُ مِنّي . (1)

راجع : ص 464 (ما ينبغي الاستعاذة منه / عذاب النار) .

8 / 4ما ينبغي الاستعاذة منهالف _ الشَّيطانُالكتاب«وَ قُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَ تِ الشَّيَ_طِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ» . (2)

«وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَ_نِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَئِفٌ مِّنَ الشَّيْطَ_نِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» . (3)

راجع : فصّلت : 36 ، النحل : 98 و 99 ، آل عمران : 35 و 36 .

الحديثمسند ابن حنبل عن أبي اُمامة الباهلي :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ فِي الصَّلاةِ مِنَ اللَّيلِ كَبَّرَ ثَلاثا ، وسَبَّحَ ثَلاثا ، وهَلَّلَ ثَلاثا ، ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، مِن هَمزِهِ ونَفخِهِ وشَرَكِهِ . (4)

.


1- .الدعوات : ص 39 ح 96 ، الأمالي للصدوق : ص 158 ح 153 عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .المؤمنون : 97 و 98 .
3- .الأعراف : 200 و 201 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 277 ح 22239 ، كنز العمّال : ج 8 ص 401 ح 23439 .

ص: 437

ل _ رهيدن از آتش

8 / 4 چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه برد

الف _ شيطان

ر . ك : ص 455 (چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه برد / گزند هر گزند رسانى) .

ل _ رهيدن از آتشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه روزى هفت بار بگويد : «بهشت را از خدا مى خواهم و از آتش به او پناه مى برم» ، مگر آن كه آتش مى گويد : اى پروردگار من! او را از من در پناه خويش در آور .

ر . ك : ص 465 (چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه برد / عذاب آتش) .

8 / 4چيزهايى كه بايد از آنها به خدا پناه بردالف _ شيطانقرآن«و بگو : اى پروردگار من! از وسوسه هاى شيطان ، به تو پناه مى برم . و به تو پناه مى برم _ اى پروردگار من! _ از اين كه به نزد من حاضر شوند» .

«و اگر وسوسه اى از جانب شيطان تو را جنباند پس به خدا پناه ببر كه او شنواى داناست . آنان كه پرهيزگارند ، هر گاه وسوسه اى از سوى شيطان به ايشان رسد ، متذكّر [_ِ خدا ]مى شوند و ناگاه ، بينا مى گردند» .

ر . ك : فصلت : آيه 36 ، نحل : آيه 98 و 99 ، آل عمران : آيه 35 و 36 .

حديثمسند ابن حنبل_ به نقل از ابو اُمامه باهلى _: پيامبر خدا هر گاه به نماز شب مى ايستاد ، سه تكبير و سه سبحان اللّه و سه لا إله إلّا اللّه مى گفت ، سپس مى گفت : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از شيطانِ رانده شده ، از وسوسه او و دميدنش و شريك شدنش» .

.

ص: 438

الإمام عليّ عليه السلام :إذا وَسوَسَ الشَّيطانُ إلى أحَدِكُم فَليَتَعَوَّذ بِاللّهِ ، وَليَقُل : آمَنتُ بِاللّهِ وبِرَسولِهِ مُخلِصا لَهُ الدّينَ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في شَهرِ رَمَضانَ _: اللّهُمَّ أعِذني فيهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، وهَمزِهِ ولَمزِهِ ، ونَفثِهِ ونَفخِهِ ، ووَسواسِهِ وكَيدِهِ ، ومَكرِهِ وحِيَلِهِ ، وأمانِيِّهِ وخُدَعِهِ ، وغُرورِهِ وفِتنَتِهِ ، ورَجِلِهِ (2) وشَرَكِهِ ، وأعوانِهِ وأتباعِهِ ، وأخدانِهِ (3) وأشياعِهِ ، وأولِيائِهِ وشُرَكائِهِ ، وجَميعِ كَيدِهِم . (4)

ب _ شَياطينُ الإِنسِ وَالجِنِّالكتاب«وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَيَ_طِينَ الْاءِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ» . (5)

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَ_هِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» . (6)

الحديثمسند ابن حنبل عن أبي اُمامة_ في ذِكرِ حَديثِ أبي ذَرٍّ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: . . . فَقالَ[ صلى الله عليه و آله ] : يا أبا ذَرٍّ ، تَعَوَّذ مِن شَرِّ شَياطينِ الجِنِّ وَالإِنسِ . قالَ : يا نَبِيَّ اللّهِ وهَل لِلإِنسِ شَياطينُ ؟! قالَ : نَعَم ، شَياطينُ الإِنسِ وَالجِنِّ يوحي بَعضُهُم إلى بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورا . (7)

.


1- .الخصال : ص 624 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 102 ح 1 .
2- .رَجِله : أي رَجّالَتُه ، فالرَّجِل : اسم جمع للرّاجِل (مجمع البحرين : ج 2 ص 681) .
3- .الخِدْنُ والخَدِينُ : الصديق (النهاية : ج 2 ص 15 «خدن») .
4- .الكافي : ج 4 ص 75 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 360 ح 1 .
5- .الأنعام : 112 .
6- .الناس : 1 _ 6 .
7- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 301 ح 22351 ، سنن النسائي : ج 8 ص 275 .

ص: 439

ب _ شيطان هاى اِنس و جِن

امام على عليه السلام :هر گاه شيطانْ يكى از شما را وسوسه كرد ، به خدا پناه ببرد و بگويد : «به خدا و پيامبرش ايمان دارم ، و دين [_ِ خود] را براى او خالص كرده ام» .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى خود در ماه رمضان _: بار خدايا! در اين ماه ، مرا از شيطانِ رانده شده و از تحريكات و انگيزش ها و اغواگرى ها و دميدن هايش ، و از وسوسه ها و نيرنگ و دسيسه و حيله هايش ، و از آرزوها و فريب ها و گم راه سازى و فتنه گرى اش ، و از پيادگانش و دام هايش ، و از ياران و دنباله روها و دوستان و پيروانش ، و از حاميان و شريكانش و از همه نيرنگ هايشان ، در پناه خويش بگير .

ب _ شيطان هاى اِنس و جِنقرآن«و اين چنين ، براى هر پيامبرى دشمنى از [ميانِ] شياطين انس و جنّ قرار داديم كه براى فريب ، به يكديگر سخنان آراسته القا مى كنند ، و اگر پروردگار تو مى خواست ، چنين نمى كردند . پس ، آنان را با آنچه به دروغ مى سازند ، واگذار» .

«بگو : پناه مى برم به پروردگار مردم . پادشاه مردم . معبود مردم . از شرّ وسوسه گرِ نهانى . همان كس كه در سينه هاى مردم وسوسه مى كند . چه از جن و [چه از] انس» .

حديثمسند ابن حنبل_ به نقل از ابو اُمامه _: در بيان گفتگوى ابوذر با پيامبر صلى الله عليه و آله _ : ... ايشان فرمود : «اى ابوذر! از شرّ شيطان هاى جنّ و انس ، [به خدا] پناه ببر» . ابوذر گفت : اى پيامبر خدا! آيا انسان ها هم شياطين دارند؟! فرمود : «آرى ، شيطان هاى انس و جنّ ، براى فريب ، به يكديگر سخنان آراسته القا مى كند» .

.

ص: 440

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ بَعدَ نافِلَةِ الفَجرِ _: اِستَمسَكتُ بِعُروَةِ اللّهِ الوُثقَى الَّتي لَا انفِصامَ لَها ، وَاعتَصَمتُ بِحَبلِ اللّهِ المَتينِ ، وأعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّ شياطينِ الإِنسِ وَالجِنِّ ، أعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّ فَسَقَةِ العَرَبِ وَالعَجَمِ . (1)

ج _ النَّفسُ الأَمّارَةُ بِالسّوءِالكتاب«وَ رَ وَدَتْهُ الَّتِى هُوَ فِى بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَ بَ وَ قَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْوَاىَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّ__لِمُونَ...إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَة بِالسُّوءِ إِلَا مَا رَحِمَ رَبِّى» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِحُصَينٍ لَمّا أسلَمَ وقالَ لَهُ : عَلِّمنِي الكَلِمَتَينِ اللَّتَينِ وَعَدتَني ! _: قُل : اللّهُمَّ ألهِمني رُشدي ، وأعِذني مِن شَرِّ نَفسي . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ الثُّلاثاءِ _: الحَمدُ للّهِِ ، وَالحَمدُ حَقُّهُ كَما يَستَحِقُّهُ حَمدا كَثيرا ، وأعوذُ بِهِ مِن شَرِّ نَفسي ، إنَّ النَّفسَ لَأَمّارَةٌ بِالسّوءِ إلّا ما رَحِمَ رَبّي ، وأعوذُ بِهِ مِن شَرِّ الشَّيطانِ الَّذي يَزيدُني ذَنبا إلى ذَنبي ، وأحتَرِزُ بِهِ مِن كُلِّ جَبّارٍ فاجِرٍ ، وسُلطانٍ جائِرٍ ، وعَدُوٍّ قاهِرٍ . (4)

.


1- .مسند زيد : ص 160 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 166 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 355 ح 22 .
2- .يوسف : 23 و53 .
3- .سنن الترمذي : ج 5 ص 520 ح 3483 ، التاريخ الكبير : ج 3 ص 1 ، كنز العمّال : ج 2 ص 194 ح 3713 .
4- .البلد الأمين : ص 123 ، المصباح للكفعمي : ص 163 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 187 ح 25 .

ص: 441

ج _ نفس بد فرما

امام على عليه السلام_ در دعاى پس از نافله صبح _: محكم ترين دستگيره خدا را _ كه هرگز گسسته نخواهد شد _ ، گرفتم و به ريسمان استوار خدا چنگ زدم ، و از شرّ شيطان هاى انس و جن ، به خدا پناه مى برم . از شرّ تبهكاران عرب و غير عرب ، به خدا پناه مى آورم .

ج _ نفس بد فرماقرآن«و آن [بانو] كه وى در خانه اش بود ، خواست از او كام گيرد و درها را چفت كرد و گفت : «اينك بيا!». [يوسف] گفت : «پناه بر خدا! او ارباب من است ، به من جاى نيكو داده است . قطعا ستمكاران رستگار نمى شوند ... راستى كه نفس ، فرمان دهنده به بدى است ، مگر آن كه پروردگارم رحم كند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به حُصَين ، آن گاه كه اسلام آورد و به ايشان گفت :_ به حُصَين ، آن گاه كه اسلام آورد و به ايشان گفت : آن دو كلمه اى را كه وعده ام داده بودى ، به من بياموز! _پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به حُصَين ، آن گاه كه اسلام آورد و به ايشان گفت : آن دو كلمه اى را كه وعده ام داده بودى ، به من بياموز! _ : بگو : «بار خدايا! راه درست را به من الهام فرما ، و مرا از شرّ نفسم در پناه خود بگير» .

امام زين العابدين عليه السلام _ در دعاى روز سه شنبه _ :سپاس و ستايش فراوان ، خداى را _ كه ستايش ، سزاوار اوست _ آن سان كه او سزاوار آن است . از شرّ نفسم به او پناه مى برم كه نفس ، پيوسته به بدى فرمان مى دهد ، مگر آن كه پروردگارم رحم كند . و از شرّ شيطان _ كه گناهى بر گناهم مى افزايد _ به او پناه مى برم ، و از هر قدرتمند نابكارى و پادشاه ستمكارى و دشمن زورگويى ، خود را در پناه او در مى آورم .

.

ص: 442

د _ أئِمَّةُ الجَورِالكتاب«وَ قَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِى أَقْتُلْ مُوسَى وَ لْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّى أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِى الْأَرْضِ الْفَسَادَ * وَ قَالَ مُوسَى إِنِّى عُذْتُ بِرَبِّى وَ رَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ» . (1)

الحديثالإمام الحسين عليه السلام_ يَومَ الطَّفِّ _: . . . إنّي عُذتُ بِرَبِّي ورَبِّكُم أن تَرجُمونِ ، أعوذُ بِرَبّي ورَبِّكُم مِن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤمِنُ بِيَومِ الحِسابِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _: يا كُمَيلُ ، إيّاكَ وَالتَّطَرُّقَ إلى أبوابِ الظّالِمينَ ، وَالاِختِلاطَ بِهِم ، وَالاِكتِسابَ مِنهُم ... . يا كُمَيلُ ، إنِ اضطُرِرتَ إلى حُضورِها ، فَداوِم ذِكرَ اللّهِ تَعالى وَالتَّوَكُّلَ عَلَيهِ ، وَاستَعِذ بِاللّهِ مِن شَرِّهِم ، وأطرِق (3) عَنهُم ، وأنكِر بِقَلبِكَ فِعلَهُم ... . يا كُمَيلُ سَخَطُ اللّهِ تَعالى مُحيطٌ بِمَن لَم يَحتَرِز مِنهُم بِاسمِهِ ونَبِيِّهِ ، وجَميعِ عَزائِمِهِ (4) وعَوذِهِ جَلَّ وعَزَّ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى نَبِيِّهِ وآلِهِ وَسَلَّمَ . (5)

.


1- .غافر : 26 و 27 .
2- .الإرشاد : ج 2 ص 98 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 7 .
3- .أطرق الرَّجلُ : إذا سكتَ فلم يتكلّم ، وأطرق أي أرخى عينيه ينظرُ إلى الأرض (الصحاح : ج4 ص 1515) .
4- .عزائمُ الاُمور : أي فرائضها التي عزم اللّه ُ عليك بفعلها (النهاية : ج 3 ص 231) .
5- .بشارة المصطفى : ص 26 ، تحف العقول : ص 173 نحوه .

ص: 443

د _ پيشوايان ستم و كجروى

د _ پيشوايان ستم و كجروىقرآن«و فرعون گفت : «بگذاريد موسى را بكشم و او پروردگارش را بخواند ، [زيرا] من مى ترسم كه آيين شما را ديگرگون سازد يا در اين سرزمين ، تباهى افكند» . و موسى گفت : «من از هر گردن فرازى كه به روز حساب باور ندارد ، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده ام»» .

حديثامام حسين عليه السلام_ در روز عاشورا _: ... من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى برم از اين كه مرا سنگباران كنيد . به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى برم از هر گردن فرازى كه به روز حساب باور ندارد .

امام على عليه السلام_ در سفارش به كميل بن زياد _: اى كميل! از نزديك شدن به درگاه ستمگران و آميختن با آنان و كسب درآمد از آنان ، بپرهيز ... . اى كميل! اگر از حاضر شدن در درگاه آنان ناگزير شدى ، پيوسته خداى تعالى را ياد كن و بر او توكّل نماى و از شرّشان به خدا پناه ببر ، و در برابرشان خاموش بمان [و در مدح و تأييدشان سخنى مگوى] و در دلت با كردار آنان مخالفت كن ... . اى كميل! كسى كه با نام خدا و پيامبر او و [با به كار بستنِ] همه واجبات الهى و تعويذهاى او _ كه پرشكوه و شكست ناپذير است _ ، از آنان (ستمگران) پرهيز نكند ، خشم خداى تعالى او را در ميان گرفته است . درود خدا و سلام او ، بر پيامبر او و خاندانش باد .

.

ص: 444

ه _ الجَهلُالكتاب«وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَ_هِلِينَ» . (1)

راجع : هود : 46 و 47 .

الحديثسنن النسائي عن اُمِّ سلمة :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا خَرَجَ مِن بَيتِهِ قالَ : بِاسمِ اللّهِ ، رَبِّ أعوذُ بِكَ مِن أن أزِلَّ ، أو أضِلَّ ، أو أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ الهَريرِ بِصِفّينَ _: اللّهُمَّ إنّي ... أعوذُ بِكَ مِنَ الجَهلِ وَالهَزلِ ، ومِن شَرِّ القَولِ وَالفِعلِ . (3)

و _ عِلمٌ لا يَنفَعُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ عِلما نافِعا ، وأعوذُ بِكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَعُ . (4)

مسند ابن حنبل عن أنس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَعُ ، وعَمَلٍ لا يُرفَعُ ، وقَلبٍ لا يَخشَعُ ، وقَولٍ لا يُسمَعُ . (5)

ز _ مُضِلّاتُ الفِتَنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعاءٍ كانَ يَدعو بِهِ _: أعوذُ بِكَ مِنَ ضَرّاءَ مُضِرَّةٍ ، وفِتنَةٍ مُضِلَّةٍ ، اللّهُمَّ زَيِّنّا بِزينَةِ الإِيمانِ ، وَاجعَلنا هُداةً مُهتَدينَ . (6)

.


1- .البقرة : 67 .
2- .سنن النسائي : ج 8 ص 268 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1278 ح 3884 .
3- .مُهَج الدعوات : ص 132 .
4- .السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 444 ح 7867 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1263 ح 3843 نحوه .
5- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 507 ح 13675 ، صحيح ابن حبّان : ج 1 ص 284 ح 83 .
6- .سنن النسائي : ج 3 ص 55 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 366 ح 18353 فيه «مهديّين» بدل «مهتدين» .

ص: 445

ه _ نادانى

و _ دانش بى سود

ز _ فتنه هاى گم راه كننده

ه _ نادانىقرآن«و آن گاه كه موسى به قومش گفت : «خدا به شما دستور مى دهد كه ماده گاوى را سر ببريد» . آنان گفتند : «آيا ما را به ريشخند مى گيرى؟». گفت : «به خدا پناه مى برم [از اين] كه از نادانان باشم»» .

ر . ك : هود : آيه 46 و 47 .

حديثسنن النسائى_ به نقل از اُمّ سَلَمه _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه از خانه اش خارج مى شد ، مى گفت : «به نام خدا . خداوندا! به تو پناه مى برم از اين كه بلغزم يا گم راه شوم يا ستم كنم يا به من ستم شود ، يا نادانى كنم يا با من به نادانى رفتار شود» .

امام على عليه السلام_ در دعايى كه روز هرير در جنگ صفّين خواند _: بار خدايا! من ... به تو پناه مى برم از نادانى كردن و شوخى [_ِ بيجا] نمودن ، و از گفتار و كردار بد .

و _ دانش بى سودپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! دانشى سودمند از تو درخواست مى كنم و از دانشى كه سود نبخشد ، به تو پناه مى برم .

مسند ابن حنبل_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا مى گفت : «بار خدايا! من از دانشى كه سود نبخشد و كردارى كه [به درگاه تو] بالا نرود و دلى كه خشوع نداشته باشد و سخنى كه شنيده نشود ، به تو پناه مى برم» .

ز _ فتنه هاى گم راه كنندهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه همواره مى خواند _: از سختى هاى گزند رساننده و از فتنه هاى گم راه كننده ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! ما را به زيور ايمان بياراى ، و راه نمايانى ره يافته قرارمان ده .

.

ص: 446

الإمام الصادق عليه السلام :سَمِعَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام رَجُلاً يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الفِتنَةِ . قالَ : أراكَ تَتَعَوَّذُ مِن مالِكَ ووَلَدِكَ ؛ يَقولُ اللّهُ تَعالى : «إَنَّمَا أَمْوَ لُكُمْ وَأَوْلَ_دُكُمْ فِتْنَةٌ» (1) ! ولكِن قُل : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ . (2)

ح _ الضَّلالَةُ بَعدَ الهِدايَةِالإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ . . . وأعِذنا أن نَرجِعَ بَعدَ إذ هَدَيتَنا ضالّينَ مُضِلّينَ ، وأجِرنا مِنَ الحَيرَةِ فِي الدّينِ ، وتَوَفَّنا مُسلِمينَ ، وألحِقنا بِالصّالِحينَ . (3)

عنه عليه السلام_ في جَوابِ خُطبَةِ النِّكاحِ _: ونَعوذُ بِاللّهِ مِنَ العَمى بَعدَ الهُدى ، وَالعَمَلِ في مَضَلّاتِ الهَوى . (4)

ط _ مَساوِئُ الأَخلاقِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَتِهِ فِي التَّحذيرِ مِن إبليسَ لَعَنَهُ اللّهُ _: اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن لَواقِحِ الكِبرِ ، كَما تَستَعيذونَهُ مِن طَوارِقِ الدَّهرِ . (5)

شعب الإيمان عن أبي بكر :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن خُشوعِ النِّفاقِ . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، وما خُشوعُ النِّفاقِ ؟ قالَ : خُشوعُ البَدَنِ ونِفاقُ القَلبِ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أن تَحسُنَ في لامِعَةِ العُيونِ عَلانِيَتي ، وتَقبُحَ فيما اُبطِنُ لَكَ سَريرَتي ، مُحافِظا عَلى رِئاءِ (7) النّاسِ مِن نَفسي بِجَميعِ ما أنتَ مُطَّلِعٌ عَلَيهِ مِنّي ، فَاُبدِيَ لِلنّاسِ حُسنَ ظاهِري ، واُفضِيَ إلَيكَ بِسوءِ عَمَلي ، تَقَرُّبا إلى عِبادِكَ ، وتَباعُدا مِن مَرضاتِكَ . (8)

.


1- .التغابن : 15 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 580 ح 1201 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 72 .
3- .الدروع الواقية : ص 114 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 154 .
4- .الكافي : ج 5 ص 372 ح 5 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 468 ح 37 .
6- .شعب الإيمان : ج 5 ص 364 ح 6967 ، نوادر الاُصول : ج 1 ص 389 ، كنز العمّال : ج 8 ص 196 ح 22525 .
7- .في المصدر : «رثاء» ، والتصويب من بحار الأنوار .
8- .نهج البلاغة : الحكمة 276 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 231 ح 7 .

ص: 447

ح _ گم راهى پس از ره يافتن

ط _ خوى هاى زشت

امام صادق عليه السلام :امير مؤمنان شنيد كه مردى مى گويد : بار خدايا! من از فتنه به تو پناه مى برم . فرمود : «مى بينم كه از مال و فرزندت پناه مى برى! [چرا كه] خداى تعالى مى فرمايد : «دارايى ها و فرزندان شما فتنه اند» . پس [به جاى آن] بگو : بار خدايا ، من از فتنه هاى گم راه كننده به تو پناه مى برم» .

ح _ گم راهى پس از ره يافتنامام صادق عليه السلام :بار خدايا! ... ما را در پناه خويش بگير تا مبادا بعد از آن كه هدايتمان فرموده اى ، دوباره گم راه و گم راه كننده شويم ، و از سرگشتگى در دين ، پناهمان ده . ما را مسلمان بميران و به نيكان ملحق فرما .

امام صادق عليه السلام_ در جواب خطبه ازدواج _: از كورىِ پس از هدايت و از عمل در گم راهى هاى هواى نفس ، به خدا پناه مى بريم .

ط _ خوى هاى زشتامام على عليه السلام_ در خطبه خود براى برحذر داشتن از ابليس لعين _: از بارور كننده هاى تكبّر ، به خدا پناه ببريد ؛ همان سان كه از بلاهاى روزگار ، به او پناه مى بريد .

شعب الإيمان_ به نقل از ابو بكر _: پيامبر خدا فرمود : «از خشوع منافقانه ، به خدا پناه ببريد» . [اصحاب] گفتند : اى پيامبر خدا! خشوع منافقانه چيست؟ فرمود : «اين كه تن خاشع باشد و دل منافق» .

امام على عليه السلام :خداوندا! پناه مى برم به تو از اين كه بيرونم را در نگاه چشم ها [ى مردم ]نيكو بنمايى ، ولى درونم را كه براى تو آشكار است ، زشت گردانى . و اين در حالى خواهد بود كه خود را رياكارانه ، در نزد مردم به چيزهايى وادار كنم كه تو خود از نسبت من با آنها آگاهى ، پس ظاهر نيكويم را براى مردم آشكار دارم و بدىِ كردارم را نزد تو آورم تا بدين سان ، به بندگانت نزديك شوم و از خشنودى تو به دور مانم .

.

ص: 448

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أعمَلَ مِن طاعَتِكَ قَليلاً أو كَثيرا اُريدُ بِهِ أحَدا غَيرَكَ ، أو أعمَلَ عَمَلاً يُخالِطُهُ رِياءٌ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِستَعيذوا بِاللّهِ مِنَ الرُّغبِ (2) . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الظُّلاماتِ _: صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وأيِّدني مِنكَ بِنِيَّةٍ صادِقَةٍ ، وصَبرٍ دائِمٍ ، وأعِذني مِن سوءِ الرَّغبَةِ ، وهَلَعِ (4) أهلِ الحِرصِ . (5)

علل الشرائع عن أبي بصير :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ مِنَ البُخلِ ؟ فَقالَ : نَعَم يا أبا مُحَمَّدٍ ، في كُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ ، ونَحنُ نَتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ البُخلِ ، يَقولُ اللّهُ عز و جل : «وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (6) . (7)

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن اُعادِيَ لَكَ وَلِيّا ، أو اُوالِيَ لَكَ عَدُوّا ، أو أرضى لَكَ سَخَطا أبَدا . (8)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن مَحَبَّةِ أعدائِنا ، وعَداوَةِ أولِيائِنا ، فَتُعاذوا مِن بُغضِنا وعَداوَتِنا ؛ فَإِنَّهُ مَن أحَبَّ أعداءَنا فَقَد عادانا ، ونَحنُ مِنهُ بُراءٌ ، وَاللّهُ عز و جلمِنهُ بَريءٌ . (9)

.


1- .الإقبال : ج 1 ص 120 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 327 ح 1 .
2- .الرُّغبُ شؤمٌ : أي الشّره والحرصُ على الدُّنيا ، وقيل : سَعَةُ الأمل وطلب الكثير (النهاية : ج 2 ص 238) .
3- .الدعاء للطبراني : ص 413 ح 1396 ، نوادر الاُصول : ج 2 ص 142 وفيه «تعوّذوا» بدل «استعيذوا» .
4- .الهَلَعُ : أشدّ الجزع والضّجر (النهاية : ج 5 ص 269 «هلع») .
5- .الصحيفة السجّاديّة : ص 63 الدعاء 14 ، المصباح للكفعمي : ص 280 .
6- .التغابن : 16 .
7- .علل الشرايع : ص 548 ح 4 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 244 ح 26 ، بحار الأنوار : ج 12 ص 147 ح 1 .
8- .الأمالي للمفيد : ص 166 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 355 ح 10 .
9- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 584 ح 347 ، بحار الأنوار : ج 27 ص 59 ح 20 .

ص: 449

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه طاعت تو را ، اندك يا بسيار ، به كار بندم ، ولى نيّتم از آنِ كسى جز تو باشد ، يا عملى انجام دهم كه آميخته با ريا باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از آزمندى به خدا پناه ببريد .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى خود در باره ستم ها و حق كشى ها _: [خدايا!] بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا از جانب خودت ، با نيّتى راستين و شكيبى هميشگى ، يارى ده و از خواهش هاى بد و بى قرارىِ آزمندان ، در پناه خود بگير .

علل الشرائع_ به نقل از ابو بصير _: به امام باقر عليه السلام گفتم : آيا پيامبر خدا نيز از بخل ، به خدا پناه مى برد؟ فرمود : «آرى _ اى ابو محمّد _ در هر بام و شام . ما نيز از بخل ، به خدا پناه مى بريم . خداوند عز و جل مى فرمايد : «و كسانى كه از بخل نفس خويش مصون مانند ، آنان اند كه رستگارند» » .

امام على عليه السلام :بار خدايا! پناه مى برم به تو از اين كه با دوست تو دشمنى كنم ، يا با دشمن تو دوستى ورزم ، يا به ناخوشنودى تو رضايت دهم [و آنچه را تو نمى پسندى ، بپسندم] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از دوست داشتن دشمنان ما و دشمن داشتن دوستان ما ، به خدا پناه جوييد تا از بغض به ما و دشمنى با ما ، در پناه خدا قرار بگيريد ؛ زيرا كسى كه دشمنان ما را دوست بدارد ، با ما دشمنى ورزيده است و ما از او بيزاريم و خداى عز و جل نيز از او بيزار است .

.

ص: 450

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ في كُلِّ يَومٍ مِن سِتِّ خِصالٍ : مِنَ الشَّكِّ وَالشِّركِ ، وَالحَمِيَّةِ 1 وَالغَضَبِ ، وَالبَغيِ وَالحَسَدِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن مُنكَراتِ الأَخلاقِ وَالأَعمالِ وَالأَهواءِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وسوءِ الأَخلاقِ . (3)

ى _ مَساوِئُ الأَعمالِالكتاب«قَالُواْ يَ_أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ * قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلَا مَن وَجَدْنَا مَتَ_عَنَا عِندَهُ إِنَّ_ا إِذًا لَّظَ__لِمُونَ» . (4)

الحديثالإمام الباقر عليه السلام_ مِمّا كانَ يَقولُ في سُجودِهِ _: يا كَريمُ يا جَبّارُ ، أعوذُ بِكَ مِن أن أخيبَ أو أحمِلَ ظُلما . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَمنَعُ إجابَتَكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تَمنَعُ رِزقَكَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُحِلُّ النِّقَمَ . (6)

.


1- .الخصال : ص 329 ح 24 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 126 ح 7 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 575 ح 3591 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 240 ح 960 نحوه .
3- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 91 ح 1546 ، سنن النسائي : ج 8 ص 264 .
4- .يوسف : 78 و 79 .
5- .الكافي : ج 3 ص 327 ح 21 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 235 ح 58 .
6- .الدعاء للطبراني : ص 410 ح 1385 .

ص: 451

ى _ كردارهاى زشت

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا هر روز ، از شش خصلت به خدا پناه مى برد : از شك و شرك و تعصّب و خشم و ستم و حسادت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از خوى ها و كردارها و خواهش هاى ناپسند ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از ناسازى و دورويى و خوى هاى بد ، به تو پناه مى برم .

ى _ كردارهاى زشتقرآن«[برادران يوسف] گفتند : اى عزيز! او پدرى پير و سال خورده دارد . بنا بر اين ، يكى از ما را به جاى او بگير ، كه تو را از نيكوكاران مى بينيم» . [يوسف] گفت : «پناه به خدا كه جز آن كس را كه كالاى خود را نزد او يافته ايم ، بازداشت كنيم ؛ [زيرا] در آن صورت ، قطعا ستمكار خواهيم بود»» .

حديثامام باقر عليه السلام_ از دعاهايى كه در سجودش مى گفت _: بزرگوارا! پُر توانا! به تو پناه مى برم از اين كه نوميد و ناكام شوم ، يا ستمى را بر دوش كشم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از گناهانى كه مانع اجابت تو مى شوند ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! از گناهانى كه مانع روزىِ تو مى شوند ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! از گناهانى كه كيفر و عذاب ها را مى آورند ، به تو پناه مى برم .

.

ص: 452

مسند ابن حنبل عن عائشة_ وقَد سُئِلَت عَن دُعاءِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: كانَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما عَمِلَتهُ نَفسي . (1)

الدعوات :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إذا أعطى ما في بَيتِ المالِ أمَرَ بِهِ فَكُنِسَ ، ثُمَّ صَلّى فيهِ ، ثُمَّ يَدعو فَيَقولُ في دُعائِهِ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يُحبِطُ العَمَلَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يُعَجِّلُ النِّقَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يُغَيِّرُ النِّعَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يَمنَعُ الرِّزقَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يَمنَعُ الدُّعاءَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يَمنَعُ التَّوبَةَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يَهتِكُ العِصمَةَ (2) ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يورِثُ النَّدَمَ ، وأعوذُ بِكَ مِن ذَنبٍ يَحبِسُ القِسَمَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ أبي عليه السلام يَقولُ : نَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنوبِ الَّتي تُعَجِّلُ الفَناءَ ، وتُقَرِّبُ الآجالَ ، وتُخلِي الدِّيارَ ؛ وهِيَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ ، وَالعُقوقُ ، وتَركُ البِرِّ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الاِعتِرافِ _: إنَّ أحَبَّ عِبادِكَ إلَيكَ ، مَن تَرَكَ الاِستِكبارَ عَلَيكَ ، وجانَبَ الإِصرارَ ، ولَزِمَ الاِستِغفارَ ، وأنَا أبرَأُ إلَيكَ مِن أن أستَكبِرَ ، وأعوذُ بِكَ مِن أن اُصِرَّ ، وأستَغفِرُكَ لِما قَصَّرتُ فيهِ . (5)

ك _ عَدَمُ الاِنتِفاعِ بِصالِحِ الأَعمالَالإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن نَفسٍ لا تَقنَعُ ، وبَطنٍ لا تَشبَعُ ، وعَينٍ لا تَدمَعُ ، وقَلبٍ لا يَخشَعُ ، وصَلاةٍ لا تُرفَعُ ، وعَمَلٍ لا يَنفَعُ ، ودُعاءٍ لا يُسمَعُ . (6)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 272 ح 24088 .
2- .العِصمَةُ : المَنَعةُ ، أي ما يعصمه من المهالك يوم القيامة (النهاية : ج 3 ص 249) .
3- .الدعوات : ص 60 ح 150 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 382 ح 8 .
4- .الكافي : ج 2 ص 448 ح 2 .
5- .الصحيفة السجّاديّة : ص 55 الدعاء 12 ، المصباح للكفعمي : ص 507 .
6- .فلاح السائل : ص 426 ح 291 ، مصباح المتهجّد : ص 105 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 109 ح 9 .

ص: 453

ك _ بهره مند نشدن از كارهاى نيك

مسند ابن حنبل_ به نقل از عايشه _در پاسخ به پرسش در باره دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله _ : مى فرمود : «خدايا! من از شرّ كارهايى كه نفْسم كرده است ، به تو پناه مى برم» .

الدعوات :امير مؤمنان هر گاه دارايىِ بيت المال را به مردم مى داد ، مى فرمود كه آن را جارو كنند ، سپس در بيت المال نماز مى خواند . آن گاه ، به دعا مى پرداخت و در دعايش مى گفت : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از گناهى كه عمل را بر باد مى دهد . به تو پناه مى برم از گناهى كه كيفرها و عذاب ها را شتاب مى بخشد . به تو پناه مى برم از گناهى كه نعمت ها را ديگرگونه مى سازد . به تو پناه مى برم از گناهى كه مانع روزى مى شود . به تو پناه مى برم از گناهى كه مانع دعا مى شود . (1) به تو پناه مى برم از گناهى كه مانع توبه مى شود . به تو پناه مى برم از گناهى كه پرده عصمت را مى درد . به تو پناه مى برم از گناهى كه پشيمانى مى آورد . و به تو پناه مى برم از گناهى كه بهره ها[ى الهى ]را [از رسيدن به شخص] باز مى دارد» .

امام صادق عليه السلام :پدرم [امام باقر] عليه السلام مى فرمود : «پناه مى بريم به خدا از گناهانى كه نابودى را شتاب مى بخشند ، و اجل ها را نزديك مى سازند ، و خانه ها را [از صاحبانشان] خالى مى كنند» . آن گناهان ، عبارت اند از : بريدن از خويشان ، بدرفتارى با پدر و مادر ، و ترك نيكى (/ طاعت) .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى به قصد اعتراف [به گناه] _: محبوب ترين بندگانت در نزد تو ، كسى است كه بزرگى نمودن بر تو را فرو هِلَد ، از پاى فشردن [بر گناه ]دورى كند و به آمرزش خواهى [از تو] چنگ درزند . و من از بزرگى نمودن به درگاه تو ، اعلام برائت مى كنم و از پاى فشردن [در گناه] ، به تو پناه مى برم و براى تقصيرات خود ، از تو آمرزش مى طلبم .

ك _ بهره مند نشدن از كارهاى نيكامام صادق عليه السلام :خدايا! به تو پناه مى برم از نفسى كه قانع نباشد ... و نمازى كه [به درگاه تو ]فراز نيايد ، و كردارى كه سود نبخشد ، و دعايى كه پذيرفته نگردد .

.


1- .ممكن است گناه ، توفيق دعا كردن را سلب كند و يا مانع اجابت آن گردد . م .

ص: 454

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابِهِ لِأَحَدِ أصحابِهِ _: نَعوذُ بِاللّهِ مِمّا نَعِظُ بِهِ ثُمَّ نُقَصِّرُ عَنهُ . (1)

ل _ شَرُّ كُلِّ ذي شَرٍّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ ... مِن خَليلٍ ماكِرٍ ، عَيناهُ تَراني ، وقَلبُهُ يَرعاني ، إن رَأى خَيرا دَفَنَهُ ، وإن رَأى شَرّا أذاعَهُ . (2)

الزهد لابن المبارك عن يحيى بن أبي كثير :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن صاحِبِ غَفلَةٍ ، وقَرينِ سَوءٍ ، وزَوجٍ آذى (3) . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أعوذُ بِاللّهِ مِن جارِ السَّوءِ في دارِ إقامَةٍ ، تَراكَ عَيناهُ ويَرعاكَ قَلبُهُ ، إن رَآكَ بِخَيرٍ ساءَهُ ، وإن رَآكَ بِشَرٍّ سَرَّهُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن جارِ السَّوءِ في دارِ المُقامَةِ ، فَإِنَّ جارَ البادِيَةِ يَتَحَوَّلُ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ مِن دُعاءِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أعوذُ بِكَ مِنِ امرَأَةٍ تُشَيِّبُني قَبلَ مَشيبي . (7)

عنه عليه السلام :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن طالِحاتِ (8) نِسائِكُم . (9)

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي . . . أعوذُ بِكَ مِن جَورِ كُلِّ جائِرٍ ، وبَغيِ كُلِّ باغٍ ، وحَسَدِ كُلِّ حاسِدٍ ، بِكَ أصولُ عَلَى الأَعداءِ ، وبِكَ أرجو وِلايَةَ الأَحِبّاءِ (10) . (11)

.


1- .مستطرفات السرائر : ص 142 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 134 ح 34 ؛ كنز العمّال : ج16 ص200 ح44221 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 558 ح 4917 ؛ الدعاء للطبراني : ص 399 ح 1339 نحوه .
3- .في المصدر : «أذى» ، والصواب ما أثبتناه كما أشار إليه في هامش المصدر .
4- .الزهد لابن المبارك : ص 303 ح 875 .
5- .الكافي : ج 2 ص 669 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 152 ح 13 .
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 714 ح 1951 ، سنن النسائي : ج 8 ص 274 نحوه .
7- .الكافي : ج 5 ص 326 ح 3 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 335 ح 981 .
8- .طَلَحَ : فَسَدَ وهو طالِح ، والطَّلاحُ : ضدّ الصلاح (تاج العروس : ج 4 ص 142) .
9- .الكافي : ج 5 ص 517 ح 7 و ص 518 ح 12 وفيه «استعيذوا باللّه من شرار نسائكم» .
10- .في المصدر : «الأحياء» ، والتصويب من بحار الأنوار .
11- .مُهَج الدعوات : ص 141 و ص 151 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 245 ح 31 .

ص: 455

ل _ گزند هر گزند رسانى

امام على عليه السلام_ در نامه خود به يكى از يارانش _: پناه مى بريم به خدا از اندرزى كه [به ديگران] بدهيم و سپس خود ، آن را فرو گذاريم .

ل _ گزند هر گزند رسانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدايا! به تو پناه مى برم ... از دوست نيرنگباز كه چشمانش مرا مى بيند و دلش مرا مى پايد ؛ اگر خوبى ببيند ، آن را مى پوشاند و اگر بديى ببيند ، آن را پخش مى كند .

الزهد ، ابن مبارك_ به نقل از يحيى بن ابى كثير _: پيامبر خدا مى گفت : «خدايا! از يار غافل و همنشين بد و همسر آزار رسان ، به تو پناه مى برم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خدا پناه مى برم از همسايه بد در خانه اى كه جاى ماندن باشد . چشمانش تو را مى بينند و دلش تو را مى پايد ؛ اگر تو را در خوبى و خوشى ببيند ، ناراحت مى شود و اگر تو را در بدى و ناخوشى ببيند ، خوش حال مى گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدايا! از همسايه بد در خانه اى كه جاى ماندن باشد ، به تو پناه مى برم ؛ اما همسايه باديه ، منتقل مى شود .

امام صادق عليه السلام :يكى از دعاهاى پيامبر صلى الله عليه و آله اين بود : «به تو پناه مى برم از همسرى كه پيش از پير شدنم ، مرا پير كند» .

امام صادق عليه السلام :از زنان تباهكار خود ، به خدا پناه ببريد .

امام على عليه السلام :بار خدايا !... از ستمِ هر ستمكارى و زورگويىِ هر زورگويى و حسادتِ هر حسودى ، به تو پناه مى برم . به يارى توست كه بر دشمنان مى تازم و به واسطه توست كه به دوستىِ دوستان اميد دارم .

.

ص: 456

الإمام زين العابدين عليه السلام :أعوذُ بِاللّهِ مِن جَورِ الجائِرينَ ، وكَيدِ الحاسِدينَ ، وبَغيِ الطّاغينَ ، وأحمَدُهُ فَوقَ حَمدِ الحامِدينَ . (1)

سنن أبي داوود عن عبد اللّه بن قيس :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا خافَ قَوما قالَ : اللّهُمَّ إنّا نَجعَلُكَ في نُحورِهِم ، ونَعوذُ بِكَ مِن شُرورِهِم . (2)

الإمام الحسن عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ عَلى مُعاوِيَةَ وأصحابِهِ _: اللّهُمَّ إنّي أدرَأُ بِكَ في نُحورِهِم ، وأعوذُ بِكَ مِن شُرورِهِم ، وأستَعينُ بِكَ عَلَيهِم ، فَاكفِنيهِم بِما شِئتَ ، وأنّى شِئتَ ، مِن حَولِكَ وقُوَّتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ عَلِيّا عليه السلام _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ عِبادِكَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :اِستَعيذوا بِاللّهِ تَعالى مِنَ العَينِ (5) ، فَإِنَّ العَينَ حَقٌّ . (6)

سنن الترمذي عن ابن حميد :أتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ عَلِّمني تَعَوُّذا أتَعَوَّذُ بِهِ . قالَ : فَأَخَذَ بِكَتِفي فَقالَ : قُل : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ سَمعي ، ومِن شَرِّ بَصَري ، ومِن شَرِّ لِساني ، ومِن شَرِّ قَلبي ، ومِن شَرِّ مَنِيّي _ يَعني فَرجَهُ _ . (7)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ مَن يَمشي عَلى بَطنِهِ ، ومِن شَرِّ مَن يَمشي عَلى رِجلَينِ ، ومِن شَرِّ مَن يَمشي عَلى أربَعٍ . (8)

.


1- .البلد الأمين : ص 100 ، بحار الأنوار : ج 9 ص 152 ح 11 .
2- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 89 ح 1537 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 5 ص 188 ح 8631 .
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 19 ح 15 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 71 ح 1 .
4- .الدعاء للطبراني : ص 311 ح 1018 ، كنز العمّال : ج 2 ص 655 ح 4996 .
5- .أصابت فلانا عينٌ ، إذا نظر إليه عدوٌّ أو حسودٌ ، فأثّرت فيه ومرض بسببها (النهاية : ج 3 ص 332) .
6- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 239 ح 7497 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1159 ح 3508 نحوه .
7- .سنن الترمذي : ج 5 ص 523 ح 3492 ، سنن أبي داوود : ج 2 ص 92 ح 1551 .
8- .المعجم الأوسط : ج 9 ص 121 ح 9304 ، كنز العمّال : ج 2 ص 208 ح 3790 .

ص: 457

امام زين العابدين عليه السلام :از ستم ستمگران و نيرنگ بدخواهان و تجاوز سركشان ، به خدا پناه مى برم و او را فراتر از ستايش ستايندگان ، مى ستايم .

سنن أبى داوود_ به نقل از عبداللّه بن قيس _: پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه از مردمى مى ترسيد ، مى گفت : «بار خدايا! ما تو را سپر خود در برابر آنها قرار مى دهيم و از گزندهاى آنان ، به تو پناه مى بريم» .

امام حسن عليه السلام_ در نفرين بر معاويه و يارانش _: بار خدايا! به واسطه تو ، آنان را دفع مى كنم ، و از گزندهاشان به تو پناه مى آورم ، و در برابرشان از تو كمك مى جويم . پس با نيرو و توان خودت _ هر گونه و از هر راه كه خود مى خواهى _ ، مرا از آنان نگه دار ، اى مهربان ترينِ مهربانان !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايى كه به على عليه السلام آموخت _: بار خدايا! من از شرّ بندگانت ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از [گزند] چشم ، به خداى بزرگ پناه ببريد ؛ چرا كه چشمْ زخم ، حقيقت دارد .

سنن الترمذى_ به نقل از ابن حميد _: خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم و گفتم : اى پيامبر خدا! مرا تعويذى بياموز كه خود را با آن ، حفظ كنم (در امان بدارم) . ايشان شانه ام را گرفت و فرمود : «بگو : بار خدايا! به تو پناه مى برم از شرّ گوشم ، و از شرّ چشمم ، و از شرّ زبانم ، و از شرّ دلم ، و از شرّ آبم»، يعنى آلتش .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از گزند موجوداتى كه به شكم راه مى روند ، و از گزند موجوداتى كه بر دو پا راه مى روند ، و از گزند موجوداتى كه بر چهار پا راه مى روند .

.

ص: 458

عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الدُّنيا ، فَإِنَّ الدُّنيا تَمنَعُ الآخِرَةَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةِ ، ومِن عاجِلٍ يَمنَعُ خَيرَ الآجِلِ ، وحَياةٍ تَمنَعُ خَيرَ المَماتِ ، وأمَلٍ يَمنَعُ خَيرَ العَمَلِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ البَرَصِ (3) وَالجُنونِ وَالجُذامِ (4) ، ومِن سَيِّئِ الأَسقامِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن جَهدِ البَلاءِ (6) ، ودَركِ الشَّقاءِ ، وسوءِ القَضاءِ ، وشَماتَةِ الأَعداءِ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِنَ الفَقرِ وَالقِلَّةِ وَالذِّلَّةِ ، وأن تَظلِمَ أو تُظلَمَ . (8)

الإمام عليّ عليه السلام_ لِابنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: يا بُنَيَّ ، إنّي أخافُ عَلَيكَ الفَقرَ ، فَاستَعِذ بِاللّهِ مِنهُ ؛ فَإِنَّ الفَقرَ مَنقَصَةٌ لِلدِّينِ ، مَدهَشَةٌ (9) لِلعَقلِ ، داعِيَةٌ لِلمَقتِ (10) . (11)

صحيح البخاري عن عائشة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَدعو فِي الصَّلاةِ ويَقولُ : «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ المَأثَمِ وَالمَغرَمِ (12) » ، فَقالَ لَهُ قائِلٌ : ما أكثَرَ ما تَستَعيذُ _ يا رَسولَ اللّهِ _ مِنَ المَغرَمِ ؟ قالَ : إنَّ الرَّجُلَ إذا غَرِمَ ، حَدَّثَ فَكَذَبَ ، ووَعَدَ فَأَخلَفَ . (13)

.


1- .مشكاة الأنوار : ص 471 ح 1578 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 292 ح 6 .
2- .مصباح المتهجِّد : ص 64 ح 101 ، فلاح السائل : ص 320 ح 215 ، الإقبال : ج 2 ص 146 .
3- .البَرَصُ : بَياضٌ يظهر في ظاهر البدن لفسادِ مزاجٍ(القاموس المحيط : ج 2 ص 295) .
4- .الجُذامُ : علّة تحدث من انتشار السوداء في البدن كلّه فيفسد مزاج الأعضاء وهيأتها ، وربّما انتهى إلى تأكّل الأعضاء وسقوطها (القاموس المحيط : ج 4 ص 88) .
5- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 93 ح 1554 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 384 ح 13003 .
6- .الجَهد : المَشَقَّة . وجَهد البلاء : الحالة الشاقّة (النهاية : ج 1 ص 320) .
7- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2440 ح 6242 ؛ الإقبال : ج 2 ص 54 .
8- .سنن النسائي : ج 8 ص 261 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1263 ح 3842 .
9- .دهش الرجل _ بالكسر _ دهشا : تحيَّر ، والدَّهش : ذهاب العقل (لسان العرب : ج 6 ص 303) .
10- .المَقْتُ : أشدّ البُغض (النهاية : ج 4 ص 346 «مقت») .
11- .نهج البلاغة : الحكمة 319 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 53 ح 83 .
12- .المَغْرَمُ : الدَّينُ (النهاية : ج 3 ص 363 «غرم») .
13- .صحيح البخاري : ج 2 ص 844 ح 2267 ، سنن النسائي : ج 8 ص 258 و 264 .

ص: 459

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! من از دنيا به تو پناه مى برم ؛ زيرا دنيا مانع آخرت مى شود .

امام صادق عليه السلام :بار خدايا! پناه مى برم به تو از دنيايى كه مانع خير آخرت شود ، و از اكنونى كه مانع خير آينده شود ، و از زندگى اى كه مانع خير مردن شود ، و از آرزويى كه مانع عمل نيك گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! من از پيسى و ديوانگى و خوره ، و از بيمارى هاى بد به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از بلاى طاقت فرسا و بدبختى دامنگير و قضاى بد و شماتت دشمن ، به خدا پناه ببريد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از نادارى و كمبود و خوارى و اين كه ستم كنيد يا به شما ستم شود ، به خدا پناه ببريد .

امام على عليه السلام_ به فرزندش محمّد بن حنفيّه _: پسرم! من از فقر بر تو مى ترسم . پس ، از آن به خدا پناه ببر ؛ چرا كه فقر ، كاهنده دين و برنده خِرد و برانگيزنده كين است .

صحيح البخارى_ به نقل از عايشه _: پيامبر خدا در نماز ، دعا مى كرد و مى گفت : «بار خدايا! از گنهكارى و بدهكارى ، به تو پناه مى برم» . گوينده اى گفت : اى پيامبر خدا! شما چه قدر از بدهكارى ، به خدا پناه مى بريد؟ فرمود : «مرد ، هر گاه بدهكار باشد ، هم دروغ مى گويد و هم بدقولى مى كند» .

.

ص: 460

سنن النسائي عن عبد اللّه بن عمرو :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَدعو بِهؤُلاءِ الكَلِماتِ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن غَلَبَةِ الدَّينِ ، وغَلَبَةِ العَدُوِّ ، وشَماتَةِ (1) الأَعداءِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِمّا عَلَّمَهُ إيّاهُ جَبرَئيلُ _: رَبِّ أعوذُ بِكَ أن أذِلَّ أو أخزى . (3)

الإمام الصادق عليه السلام_ فيما يُقالُ عِندَ الحَجَرِ الأَسوَدِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الكُفرِ وَالفَقرِ ، ومَواقِفِ الخِزيِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِرَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ _: أفَلا اُعَلِّمُكَ كَلاما إذا أنتَ قُلتَهُ أذهَبَ اللّهُ عز و جلهَمَّكَ ، وقَضى عَنكَ دَينَكَ ؟... قُل إذا أصبَحتَ وإذا أمسَيتَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الهَمِّ وَالحُزنِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ العَجزِ وَالكَسَلِ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الجُبنِ وَالبُخلِ ، وأعوذُ بِكَ مِن غَلَبَةِ الدَّينِ وقَهرِ الرِّجالِ . (5)

تيسير المطالب عن عبد اللّه بن مسعود :عَلَّمَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله سِتَّ دَعَواتٍ ، قالَ : عَلِّموهُنَّ أنفُسَكُم وأزواجَكُم وأولادَكُم : أعوذُ بِاللّهِ مِن صاحِبٍ يُغوي (6) ، وهَوىً يُردي ، وعَمَلٍ يُخزي ، وفَقرٍ يُنسي ، وغِنىً يُطغي ، وجارٍ يُؤذي . (7)

.


1- .الشّماتةُ : فرح العدوِّ ببليّةٍ تنزل بمن يعاديه (النهاية : ج 2 ص 499) .
2- .سنن النسائي : ج 8 ص 265 و 268 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 584 ح 6629 .
3- .مُهَج الدعوات : ص 216 ؛ الفردوس : ج 1 ص 442 ح 1802 نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 207 ح 3782 .
4- .الكافي : ج 4 ص 403 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 102 ح 329 .
5- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 93 ح 1555 ، كنز العمّال : ج 6 ص 239 ح 15519 .
6- .غوى : أي ضلَّ . والغيُّ : الضلالُ والانهماك في الباطل (النهاية : ج 3 ص 397) .
7- .تيسير المطالب : ص 234 .

ص: 461

سنن النسائى_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _: پيامبر خدا با اين كلمات ، دعا مى كرد : «بار خدايا! از چيره شدن قرض و چيره شدن دشمن و شماتت دشمنان ، به تو پناه مى برم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعايى كه جبرئيل به ايشان آموخت _: بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه خوار يا رسوا شوم .

امام صادق عليه السلام_ از دعايى كه در نزد حجر الأسود گفته مى شود _: بار خدايا! از كفر و فقر ، و جايگاه هاى رسوايى در دنيا و آخرت ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به مردى از انصار _: آيا گفتارى به تو نياموزم كه هر گاه آن را بگويى ، خداوند عز و جل غم تو را بزدايد و قرض تو را ادا كند؟ ... هر صبح و شام بگو : «بار خدايا! از غم و اندوه ، به تو پناه مى برم ، و از ناتوانى و سستى به تو پناه مى برم ، و از ترسويى و بخل ، به تو پناه مى برم ، و از چيره شدن قرض و غلبه يافتن مردان (اوباش) به تو پناه مى برم» .

تيسير المطالب_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: پيامبر خدا ، [اين] شش دعا را به ما آموخت و فرمود : «آنها را به خودتان و همسرانتان و فرزندانتان بياموزيد» : از دوستى كه گم راه مى كند ، و از هوسى كه نابود مى گرداند ، و از كارى كه رسوا مى سازد ، و از فقرى كه [خدا را] از ياد مى برد ، و از توانگرى و ثروتى كه سركشى مى آورد ، و از همسايه اى كه آزار مى دهد ، به خدا پناه مى برم .

.

ص: 462

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أسأَلُ اللّهَ الإِيمانَ وَالتَّقوى ، وأعوذُ بِاللّهِ مِن شَرِّ عاقِبَةِ الاُمورِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ عِندَ طَوافِهِ عَلَى القَتلى في وَقعَةِ الجَمَلِ _: أعوذُ بِاللّهِ مِن سوءِ المَصرَعِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِنَ الخَيرِ كُلِّهِ ، ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ كُلِّهِ ، ما عَلِمتُ مِنهُ وما لَم أعلَم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِمّا كانَ يَقولُهُ إذا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ _: أسأَ لُكَ خَيرَ ما تَعلَمُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما تَعلَمُ ، فَإِنَّكَ تَعلَمُ ولا نَعلَمُ ، وأنتَ عَلّامُ الغُيوبِ . (4)

م _ سَخَطُ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ أعوذُ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ ، وبِمُعافاتِكَ مِن عُقوبَتِكَ ، وأعوذُ بِكَ مِنكَ ، لا اُحصي ثَناءً عَلَيكَ ، أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ الخَيرِ ؛ رِضوانَكَ وَالجَنَّةَ ، وأعوذُ مِنكَ مِن شَرِّ الشَّرِّ ؛ سَخَطِكَ وَالنّارِ . (6)

ن _ ميتَةُ السَّوءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أموتَ غَمّا أو هَمّا ، أو أن أموتَ غَرَقا ، أو أن يَتَخَبَّطَنِي (7) الشَّيطانُ عِندَ المَوتِ ، أو أن أموتَ لَديغا . (8)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 402 ح 5868 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 114 ح 8 .
2- .الإرشاد : ج 1 ص 254 ، الجمل : ص 392 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 207 ح 163 .
3- .المعجم الكبير : ج 2 ص 252 ح 2058 ، مسند الطيالسي : ص 28 ح 200 .
4- .الكافي : ج 2 ص 549 ح 6 ؛ سنن الترمذي : ج 5 ص 476 ح 3407 نحوه .
5- .صحيح مسلم : ج 1 ص 352 ح 222 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 232 ح 879 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 492 ح 1412 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 45 ح 54 .
7- .يَتَخَبَّطني الشيطانُ : أي يصرعني ويلعب بي (النهاية : ج 2 ص 8) .
8- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 274 ح 8675 ، كنز العمّال : ج 2 ص 208 ح 3792 .

ص: 463

م _ ناخشنودى خدا

ن _ مرگ بد

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ايمان و پرهيزگارى از خدا مى طلبم و از بدفرجامى كارها ، به خدا پناه مى برم .

امام على عليه السلام_ هنگام گشت زدن در ميان كشتگان جنگ جمل _: از بر خاك افتادن [چنين ]بد ، به خدا پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! همه خوبى ها _ چه آنها كه من مى دانم و چه آنها كه نمى دانم _ را از تو درخواست مى كنم و از همه بدى ها _ چه آنها كه مى دانم و چه آنها كه نمى دانم _ ، به تو پناه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعايى كه پس از پايان نماز مى خواند _: خوب ترين چيزى را كه مى دانى ، از تو درخواست مى كنم و از بدترين چيزى كه مى دانى ، به تو پناه مى برم ؛ چرا كه تو مى دانى و ما نمى دانيم ، و تو داناى نهان هايى .

م _ ناخشنودى خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! از ناخشنودى تو به خشنودى ات و از كيفرت به بخشايشت پناه مى برم و از تو به خود تو ، پناه مى برم . ثناى تو را شماره نتوانم . تو چنانى كه خود در ثناى خويش گفته اى .

امام على عليه السلام :بار خدايا! خوب ترين خوب ها ، [يعنى] خشنودى ات و بهشت را از تو درخواست مى كنم و از بدترين بدها ، [يعنى] ناخشنودى ات و آتش ، به تو پناه مى برم .

ن _ مرگ بدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه از غم و اندوه بميرم . يا با غرق شدن بميرم ، يا هنگام مردن ، شيطان مرا بازى دهد (/ آشفته سر سازد) ، يا از مارگزيدگى بميرم .

.

ص: 464

الإمام الباقر عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِدِرعِكَ الحَصينَةِ ، وأعوذُ بِجَمعِكَ ، أن تُميتَني غَرَقا ، أو حَرَقا ، أو شَرَقا (1) ، أو قَوَدا (2) ، أو صَبرا ، أو مَسَمّا ، أو تَرَدِّيا في بِئرٍ ، أو أكيلَ السَّبُعِ ، أو مَوتَ الفَجأَةِ ، أو بِشَيءٍ مِن ميتاتِ السَّوءِ ، ولكِن أمِتني عَلى فِراشي في طاعَتِكَ وطاعَةِ رَسولِكَ صلى الله عليه و آله ، مُصيبا لِلحَقِّ غَيرَ مُخطِئٍ ، أو فِي الصَّفِّ الَّذي نَعَتَّهُم في كِتابِكَ : «كَأَنَّهُم بُنْيَ_نٌ مَّرْصُوصٌ» (3) . (4)

س _ عَذابُ القَبرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أيُّهَا النّاسُ ! أظَلَّتكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيلِ المُظلِمِ . أيُّهَا النّاسُ ! لَو تَعلَمونَ ما أعلَمُ لَبَكَيتُم كَثيرا وضَحِكتُم قَليلاً . أيُّهَا النّاسُ ! اِستَعيذوا بِاللّهِ مِن عَذابِ القَبرِ ، فَإِنَّ عَذابَ القَبرِ حَقٌّ . (5)

صحيح البخاري عن اُمِّ خالد بنت خالد :سَمِعتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ مِن عَذابِ القَبرِ . (6)

ف _ عَذابُ النّارِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أعوذُ بِاللّهِ مِن حالِ أهلِ النّارِ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يَعجَبُ مِن سائِلٍ يَسأَلُ غَيرَ الجَنَّةِ ، ومِن مُعطٍ يُعطي لِغَيرِ اللّهِ ، ومِن مُتَعَوِّذٍ يَتَعَوَّذُ مِن غَيرِ النّارِ . (8)

.


1- .شَرِقَ بريقِهِ : إذا غصّ به (النهاية : ج 2 ص 465 «شرق») .
2- .القَودُ : القِصاص (النهاية : ج 4 ص 119 «قود») .
3- .الصفّ : 4 .
4- .الكافي : ج 2 ص 526 ح 13 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 90 ح 12 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 363 ح 24574 ، كنز العمّال : ج 11 ص 156 ح 31013 .
6- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2341 ح 6003 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 410 ح 7720 نحوه .
7- .سنن الترمذي : ج 5 ص 578 ح 3599 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1250 ح 3804 .
8- .تاريخ بغداد : ج 9 ص 267 ، كنز العمّال : ج 2 ص 85 ح 3260 .

ص: 465

س _ عذاب قبر

ع _ عذاب آتش

امام باقر عليه السلام :بار خدايا! به زره استوار تو پناه مى برم و به جامعيّت تو پناه مى برم از اين كه مرا با غرق شدن ، يا سوختن ، يا خفه شدن ، يا قصاص ، يا كشته شدن در اسارت ، يا مسموم شدن (گزيده شدن)، يا افتادن در چاه ، يا طعمه درندگان شدن ، يا مرگ ناگهانى و يا به هر يك از مردن هاى بد و دل خراش بميرانى . مرا در بسترم ، در حالى كه فرمان بردار تو و فرمان بردار پيامبر تو هستم و در راه درست هستم و نه بر خطا ، يا در صف آنان كه در كتاب خود در وصف آنان فرموده اى : «گويا ساختمانى استوارند» ، بميران .

س _ عذاب قبرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! فتنه ها چونان پاره هاى شب تار بر شما سايه افكنده اند. اى مردم! اگر آنچه را من مى دانم ، شما مى دانستيد ، بى گمان ، بسيار مويه مى كرديد و اندك مى خنديديد . اى مردم! از عذاب قبر ، به خدا پناه ببريد ؛ چرا كه عذاب قبر ، راست است .

صحيح البخارى_ به نقل از اُمّ خالد ، دختر خالد _: شنيدم كه پيامبر صلى الله عليه و آله از عذاب قبر ، به خدا پناه مى برد .

ع _ عذاب آتشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از حال و روز دوزخيان ، به خدا پناه مى برم !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند از خواهشگرى كه جز بهشت را مى خواهد ، و از دهنده اى كه براى جز خدا دَهِش مى كند ، و از پناهجويى كه از جز آتش [به خدا] پناه مى جويد ، به شگفت مى آيد .

.

ص: 466

عنه صلى الله عليه و آله :إذا صَلَّى العَبدُ ، ولَم يَسأَلِ اللّهَ تَعالَى الجَنَّةَ ، ولَم يَستَعِذهُ مِنَ النّارِ ، قالَتِ المَلائِكَةُ : أغفَلَ العَظيمَتَينِ : الجَنَّةَ ، وَالنّارَ . (1)

الكافي عن زياد بن مروان :كانَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام يَقولُ في سُجودِهِ : أعوذُ بِكَ مِن نارٍ حَرُّها لا يُطفَأُ ، وأعوذُ بِكَ مِن نارٍ جَديدُها لا يَبلى ، وأعوذُ بِكَ مِن نارٍ عَطشانُها لا يَروى ، وأعوذُ بِكَ مِن نارٍ مَسلوبُها لا يُكسى . (2)

8 / 5ما ينبغي فيه الاستعاذة من العباداتالف _ قِراءَةُ القُرآنِالكتاب«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» . (3)

الحديثتفسير العيّاشي عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ التَّعَوُّذِ مِنَ الشَّيطانِ عِندَ كُلِّ سورَةٍ نَفتَحُها ؟ قالَ : نَعَم ، فَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (4)

ب _ قِراءَةُ آياتِ العَذابِسنن أبي داوود عن عوف بن مالك الأشجعي :قُمتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَيلَةً ، فَقامَ فَقَرَأَ سورَةَ البَقَرَةِ ، لا يَمُرُّ بِآيَةِ رَحمَةٍ إلّا وَقَفَ فَسَأَلَ ، ولا يَمُرُّ بِآيَةِ عَذابٍ إلّا وَقَفَ فَتَعَوَّذَ . (5)

.


1- .الجعفريّات : ص 42 ، مستدرك الوسائل : ج 5 ص 65 ح 5370 .
2- .الكافي : ج 3 ص 328 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 238 ح 60 .
3- .النحل : 98 .
4- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 270 ح 68 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 215 ح 16 .
5- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 231 ح 873 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 318 ح 1281 نحوه .

ص: 467

8 / 5 عبادت هايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته است

الف _ هنگام خواندن قرآن

ب _ هنگام خواندن آيات عذاب

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده نماز بگزارد و از خداوند بزرگ بهشت را درخواست نكند و از آتش به او پناه نبرد ، فرشتگان مى گويند : «دو بزرگ ، [يعنى] بهشت و آتش را از ياد برد!» .

الكافى_ به نقل از زياد بن مروان _: امام كاظم عليه السلام در سجده اش مى گفت : «پناه مى برم به تو از آتشى كه گرماى آن نمى فسرد . پناه مى برم به تو از آتشى كه تازه آن ، كهنه نمى شود . پناه مى برم به تو از آتشى كه تشنه آن ، سيراب نمى شود و پناه مى برم به تو از آتشى كه برهنه آن ، پوشانده نمى شود» .

8 / 5عبادت هايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته استالف _ هنگام خواندن قرآنقرآن«و هر گاه قرآن خواندى ، از شيطانِ رانده شده به خدا پناه ببر» .

حديثتفسير العيّاشى_ به نقل از حلبى _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : آيا هر وقت تلاوت سوره اى را آغاز مى كنيم ، از شيطان به خدا پناه ببريم؟ فرمود : «آرى ، از شيطانِ رانده شده به خدا پناه ببر» .

ب _ هنگام خواندن آيات عذابسنن أبى داوود_ به نقل از عوف بن مالك اشجعى _: شبى با پيامبر خدا [براى عبادت ]برخاستم . ايشان شروع به خواندن سوره بقره [در قرائت نماز] كرد . به هر آيه رحمتى كه مى رسيد ، درنگ مى كرد و [آن را از خدا] درخواست مى نمود و به هر آيه عذابى كه مى رسيد ، درنگ مى كرد و به خدا پناه مى برد .

.

ص: 468

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ القُرآنَ لا يُقرَأُ هَذرَمَةً (1) ولكِن يُرَتَّلُ تَرتيلاً ، فَإِذا مَرَرتَ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ الجَنَّةِ فَقِف عِندَها ، وسَلِ اللّهَ عز و جلالجَنَّةَ ، وإذا مَرَرتَ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ النّارِ فَقِف عِندَها ، وتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ النّارِ . (2)

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضحّاك :كانَ الرِّضا عليه السلام في طَريقِ خُراسانَ ، يُكثِرُ بِاللَّيلِ في فِراشِهِ مِن تِلاوَةِ القُرآنِ ، فَإِذا مَرَّ بِآيَةٍ فيها ذِكرُ جَنَّةٍ أو نارٍ بَكى ، وسَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ وتَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النّارِ . (3)

ج _ اِفتِتاحُ الصَّلاةِالمستدرك عن جبير بن مُطعِم :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذَا افتَتَحَ الصَّلاةَ قالَ : اللّهُ أكبَرُ كَبيرا ، وَالحَمدُ للّهِِ كَثيرا ، وسُبحانَ اللّهِ بُكرَةً وأصيلاً (4) _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، مِن هَمزِهِ ونَفثِهِ ونَفخِهِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِرَجُلٍ _: تَعَوَّذ _ بَعدَ التَّوَجُّهِ _ مِنَ الشَّيطانِ ، تَقولُ : أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (6)

راجع : ص 190 ح 344 .

.


1- .الهَذْرَمَة : السُّرعةُ في القراءة (الصحاح : ج 5 ص 2057 «هذرم») .
2- .الكافي : ج 2 ص 617 ح 2 .
3- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 182 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 210 ح 3 .
4- .بُكرَةً وأصيلاً : أي غداءً [ صباحا] ومساءً (مجمع البحرين : ج 1 ص 177) .
5- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 360 ح 858 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 203 ح 764 نحوه .
6- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 157 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 48 ح 42 .

ص: 469

ج _ آغاز نماز

امام صادق عليه السلام :قرآن را نبايد با شتاب خواند ؛ بلكه بايد شمرده قرائت كرد . هر گاه به آيه اى رسيدى كه در آن از بهشت ياد شده است ، [از خواندنْ] درنگ كن و از خداوند عز و جلبهشت بخواه ، و هر گاه به آيه اى رسيدى كه در آن از آتش ياد شده است ، درنگ كن و از آتش ، به خدا پناه ببر .

عيون اخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك _: امام رضا عليه السلام در راه خراسان ، شب هنگام در بسترش قرآن زياد تلاوت مى كرد و هر گاه به آيه اى مى گذشت كه در آن از بهشت يا دوزخ ياد شده بود ، مى گريست و بهشت را از خدا مسئلت مى كرد و از آتش به او پناه مى برد .

ج _ آغاز نمازالمستدرك على الصحيحين_ به نقل از جبير بن مُطعِم _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه نماز را شروع مى كرد ، مى گفت : «خدا بسى بزرگ است و ستايش بسيار ، خداى راست و پاكا خدا هر بام و شام! (سه بار) . بار خدايا! من از شيطان لعين ، از وسوسه اش و افسونش و القائاتش ، به تو پناه مى برم» .

امام صادق عليه السلام_ به مردى _: پس از توجّه (گفتنِ «وجّهت وجهى للذى فطر ...») ، از شيطان ، به خدا پناه مى برى و مى گويى : «از شيطانِ رانده شده ، به خداى شنواى دانا پناه مى برم» .

ر . ك : ص 191 ح 344 .

.

ص: 470

د _ بَعدَ كُلِّ صَلاةٍالإمام الباقر عليه السلام :أقَلُّ ما يُجزِئُكَ مِنَ الدُّعاءِ بَعدَ الفَريضَةِ أن تَقولَ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن كُلِّ خَيرٍ أحاطَ بِهِ عِلمُكَ ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَرٍّ أحاطَ بِهِ عِلمُكَ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ عافِيَتَكَ في اُموري كُلِّها ، وأعوذُ بِكَ مِن خِزيِ الدُّنيا وعَذابِ الآخِرَةِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :لا تَدَع في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ : اُعيذُ نَفسي وما رَزَقَني رَبّي بِاللّهِ الواحِدِ الصَّمَدِ _ حَتّى تَختِمَها _ واُعيذُ نَفسي وما رَزَقَني رَبّي بِرَبِّ الفَلَقِ _ حَتّى تَختِمَها _ واُعيذُ نَفسي وما رَزَقَني رَبّي بِرَبِّ النّاسِ _ حَتّى تَختِمَها _ . (2)

ه _ قُنوتُ صَلاةِ الوَترِالإمام الباقر عليه السلام_ بَعدَ دُعاءٍ ذَكَرَهُ لِقُنوتِ الوَترِ _: ثُمَّ تَقولُ في قُنوتِ الوَترِ بَعدَ هذا : «أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ» سَبعينَ مَرَّةً ، وتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ كَثيرا . (3)

و _ قُنوتُ صَلاةِ العيدَينِالإمام الصادق عليه السلام_ في قُنوتِ صَلاةِ العيدِ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن خَيرِ ما سَأَلَكَ عِبادُكَ الصّالِحونَ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما عاذَ مِنهُ عِبادُكَ المُخلِصونَ . (4)

ز _ زِيارَةُ أهلِ البَيتِ عليهم السلامالإمام الصادق عليه السلام_ فيما يُقالُ فِي السَّفَرِ إلى زِيارَةِ الحُسَينِ عليه السلام _: إذا كُنتَ راكِبا أو ماشِيا فَقُل : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن سَطَواتِ (5) النَّكالِ (6) ، وعَواقِبِ الوَبالِ (7) ، وفِتنَةِ الضَّلالِ ، ومِن أن نَلقى بِمَكروهٍ . وأعوذُ بِكَ مِنَ الحَبسِ وَاللَّبسِ ، ومِن وَسوَسَةِ الشَّيطانِ ، وطَوارِقِ السَّوءِ ، وشَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ ، ومِن شَرِّ شَياطينِ الجِنِّ وَالإِنسِ ، ومِن شَرِّ مَن يَنصِبُ لِأَولِياءِ اللّهِ العَداوَةَ ، ومِن أن يَفرُطوا عَلَيَّ أو أن يَطغَوا . وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ عُيونِ الظَّلَمَةِ ، ومِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ ، وشَرَكِ إبليسَ ، ومِن أن يَرُدَّ عَنِ الخَيرِ بِاللِّسانِ وَاليَدِ . (8)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 16 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 107 ح 407 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 33 ح 37 .
2- .الكافي : ج 3 ص 343 ح 18 و ص 346 ح 27 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 108 ح 409 .
3- .الأمالي للطوسي : ص 433 ح 971 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 198 ح 6 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 513 ح 1481 و ص 523 ح 1487 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 379 ح 29 .
5- .السَّطْوُ : القهر والبطش (النهاية : ج 2 ص 366 «سطا») .
6- .النَّكالُ : العُقوبة (النهاية : ج 5 ص 117 «نكل») .
7- .الوَبالُ : العذابُ في الآخرة (النهاية : ج 5 ص 146 «وبل») .
8- .كامل الزيارات : ص 395 ح 639 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 174 ح 30 .

ص: 471

د _ پس از هر نماز

ه _ دعاى قنوتِ نماز وَتر

و _ دعاى قنوتِ نماز عيد فطر و قربان

ز _ پس از زيارت اهل بيت عليهم السلام

د _ پس از هر نمازامام باقر عليه السلام :كمترين دعايى كه تو را بعد از نماز واجب كفايت كند ، اين است كه بگويى : «بار خدايا! از تو مى خواهم هر خيرى را كه تو كاملاً به آن آگاهى ، و به تو پناه مى برم از هر شرّى كه تو از آن كاملاً آگاهى . بار خدايا! از تو مى خواهم كه به همه كارهايم عافيت [و سلامت از عيب و نقص] ببخشى و از خوارى در دنيا و عذاب آخرت ، به تو پناه مى برم» .

امام صادق عليه السلام :در پى هر نمازى ، اين دعا را فرو مگذار : «خودم را و آنچه را كه پروردگارم روزىِ من كرده است ، در پناه خداى يكتاى بى نياز» تا پايان آن (سوره توحيد) را بگو «در مى آورم . خودم را و آنچه را كه پروردگارم روزىِ من كرده است ، در پناه پروردگار سپيده دم» تا پايان آن (سوره فلق) بگو «در مى آورم . و خودم را و آنچه پروردگارم روزىِ من كرده است ، در پناه پروردگار مردم» تا پايان آن (سوره ناس) بگو «در مى آورم» .

ه _ دعاى قنوتِ نماز وَترامام باقر عليه السلام_ بعد از دعايى كه براى قنوت نماز وتر فرمود _: پس از اين ، در قنوت نماز وتر هفت بار مى گويى : «از خدا آمرزش مى خواهم و به درگاهش توبه مى كنم» و بسيار از آتش ، به خدا پناه مى برى .

و _ دعاى قنوتِ نماز عيد فطر و قربانامام صادق عليه السلام_ در دعاى نماز عيد _: بار خدايا! از تو مى خواهم هر آن خوبى را كه بندگان شايسته ات از تو خواستند و به تو پناه مى برم از هر آن بدى كه بندگان شايسته ات از آن به تو پناه بردند .

ز _ پس از زيارت اهل بيت عليهم السلامامام صادق عليه السلام_ در دعا به هنگام سفر براى زيارت امام حسين عليه السلام _: سواره بودى يا پياده ، بگو : «بار خدايا! از يورش هاى كيفرها و پيامدهاى عذاب و بلاى گم راهى و از اين كه با ناملايمات برخورد كنيم ، به تو پناه مى برم . به تو پناه مى برم از در هم آميختگى [حق و باطل] و شبهه ، و از وسوسه شيطان و پيشامدهاى بد و گزند هر گزندرسانى ، و از گزند شياطين جن و انس ، و از گزند كسى كه با دوستان خدا به دشمنى برمى خيزد ، و از اين كه به من آسيبى رسانند يا آن كه سركشى كنند . و پناه مى برم به تو از گزند جاسوسان ستمگران ، و از گزند هر گزندرسانى ، و [از] دام ابليس و از اين كه با دست و زبان ، مانع خير شود» .

.

ص: 472

8 / 6ما ينبغي فيه الاستعاذة من الأفعالالف _ الخُطبَةُالأمالي للمفيد عن جابر الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري :أمَرَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مُنادِيا فَنادَى الصَّلاةَ جامِعَةً ، فَاجتَمَعَ النّاسُ وخَرَجَ حَتّى عَلَا المِنبَرَ ، وكانَ أوَّلُ ما تَكَلَّمَ بِهِ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَةٍ طَويلَةٍ _: أستَعيذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . (2)

.


1- .الأمالي للمفيد : ص 77 ح 2 و ص 346 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 38 ص 113 ح 51 .
2- .الكافي : ج 8 ص 175 ح 194 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 352 ح 31 .

ص: 473

8 / 6 كارهايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته است

الف _ سخنرانى

8 / 6كارهايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته استالف _ سخنرانىالأمالى ، مفيد_ به نقل از جابر جعفى ، از امام باقر عليه السلام ، از جابر بن عبد اللّه انصارى _: پيامبر صلى الله عليه و آله به جار زنى فرمود و او در ميان مردم صدا در داد . مردم ، گرد آمدند و پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون آمد و بر منبر رفت . نخستين چيزى كه فرمود ، اين بود : «از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم . به نام خداى مهرگستر مهربان» .

امام على عليه السلام_ در خطبه اى بلند _: از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم . به نام خداى مهرگستر مهربان .

.

ص: 474

ب _ دُخولُ السّوقِالإمام عليّ عليه السلام :إذَا اشتَرَيتُم ما تَحتاجونَ (1) إلَيهِ مِنَ السّوقِ ، فَقولوا حينَ تَدخُلونَ الأَسواقَ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ صلى الله عليه و آله ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن صَفقَةٍ خاسِرَةٍ ، ويَمينٍ فاجِرَةٍ ، وأعوذُ بِكَ مِن بَوارِ الأَيِّمِ (2) . (3)

ج _ غَسلُ اليَدِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا غَسَلتَ يَدَكَ بَعدَ الطَّعامِ فَامسَح وَجهَكَ وعَينَيكَ قَبلَ أن تَمسَحَ بِالمِنديلِ ، وتَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ الزّينَةَ وَالمَحَبَّةَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ المَقتِ (4) وَالبِغضَةِ . (5)

د _ التَّدهينُالإمام الصادق عليه السلام :إذا أخَذتَ الدُّهنَ عَلى راحَتِكَ فَقُل : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ الزَّينَ وَالزّينَةَ وَالمَحَبَّةَ ، وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَّينِ (6) وَالشَّنَآنِ (7) وَالمَقتِ . (8)

ه _ الزَّواجُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في عَلِيٍّ وفاطِمَةَ عليهماالسلام عِندَ زَواجِهِما _: اللّهُمَّ إنّي اُعيذُها بِكَ وذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ... . اللّهُمَّ ! إنّي اُعيذُهُ بِكَ وذُرِّيَّتَهُ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ... . (9)

.


1- .في المصدر : «يحتاجون» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .بَوار الأيِّم : أي كسادها ، والأيِّم التي لا زوجَ لها وهي مع ذلك لا يرغب فيها أحدٍ (النهاية : ج 1 ص 61) .
3- .الخصال : ص 634 ح 10 ، تحف العقول : ص 122 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 172 ح 1 .
4- .المَقْتُ : أشدّ البغض (النهاية : ج 4 ص 346 «مقت») .
5- .المحاسن : ج 2 ص 204 ح 1603 ، بحار الأنوار : ج 66 ص 359 ح 27 .
6- .الشَّيْنُ : العَيبُ (النهاية : ج 2 ص 521 «شين») .
7- .الشَناءة : البُغض وقد شنأته شنأً وشَنآنا (الصحاح : ج 1 ص 57 «شنأ») .
8- .الكافي : ج 6 ص 519 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 145 ح 3 .
9- .صحيح ابن حبّان : ج 15 ص 394 ح 6944 ، كنز العمّال : ج 13 ص 684 ح 37755 .

ص: 475

ب _ وارد شدن به بازار

ج _ شستن دست ها

د _ روغن زدن

ه _ ازدواج

ب _ وارد شدن به بازارامام على عليه السلام :هر گاه مايحتاج خود را از بازار خريديد ، هنگام وارد شدن به بازارها بگوييد : «گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه و بى انباز نيست ، و گواهى مى دهم كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست . بار خدايا! از معامله زيانبار و سوگند دروغ ، به تو پناه مى برم و از بى مشترى ماندنِ زنان بى شوى به تو پناه مى برم» .

ج _ شستن دست هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پس از غذا چون دستت را شستى ، آن را پيش از خشك كردن با حوله ، به صورت و چشمانت بكش و بگو : «بار خدايا! آراستگى و دوستى را از تو مى خواهم و از نفرت و دشمنى ، به تو پناه مى برم» .

د _ روغن زدنامام صادق عليه السلام :چون روغن (1) را در كف دستت نهادى ، بگو : «بار خدايا! آراستگى و زيور و دوستى را از تو درخواست مى كنم و از زشتى و دشمنى و كينه ، به تو پناه مى برم» .

ه _ ازدواجپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در حقّ على و فاطمه عليهماالسلام هنگام ازدواج آن دو _: بار خدايا! اين [فاطمه ]را و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده در پناه تو در مى آورم ... . بار خدايا! اين [على] را و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده ، در پناه تو در مى آورم ... .

.


1- .امروزه ، شايد كِرِم زدن به دست و صورت ، مصداق روغن زدن باشد .

ص: 476

و _ الجِماعُالكافي عن الحلبي ، قال :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام فِي الرَّجُلِ إذا أتى أهلَهُ فَخَشِيَ أن يُشارِكَهُ الشَّيطانُ ، قالَ : يَقولُ : «بِاسمِ اللّهِ» ، ويَتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ . (1)

ز _ الوِلادَةُالكتاب«إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَ نَ رَبِّ إِنِّى نَذَرْتُ لَكَ مَا فِى بَطْنِى مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّى إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّى وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنثَى وَإِنِّى سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّى أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن مَولودٍ يولَدُ إلّا وقَد عَصَرَهُ الشَّيطانُ عَصرَةً أو عَصرَتَينِ ، إلّا عيسَى بنَ مَريَمَ ومَريَمَ ، ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله «إِنِّى أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» . (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ في ذِكرِ وِلادَةِ فاطِمَةَ عليهاالسلام الحَسَنَ عليه السلام _: فَأَتاهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ... وقالَ : اللّهُمَّ إنّي اُعيذُهُ بِكَ ووُلدَهُ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (4)

.


1- .الكافي : ج 5 ص 502 ح 1 .
2- .آل عمران : 35 و 36 .
3- .تفسير الطبري : ج 3 الجزء 3 ص 239 ، تفسير ابن كثير : ج 2 ص 27 ، كنز العمّال : ج 11 ص 504 ح 32356 .
4- .كشف الغمّة : ج 2 ص 151 و ص 177 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 256 ح 33 .

ص: 477

و _ آميزش

ز _ زادن فرزند

و _ آميزشالكافى_ به نقل از حلبى _: امام صادق عليه السلام فرمود : «هر گاه مرد با همسرش نزديكى كند و بيم آن داشته باشد كه شيطانْ شريك او شود ، بگويد : به نام خدا ، و از شيطان به خدا پناه ببرد» .

ز _ زادن فرزندقرآن«و هنگامى را [ياد كن] كه زن عمران گفت : «پروردگارا! آنچه در شكم خود دارم ، نذر تو كردم تا آزادشده [از مشاغل دنيا و پرستشگر تو] باشد . پس ، از من بپذير ، كه تو شنواى دانايى» . پس چون فرزندش را بزاد ، گفت : «پروردگارا! من دختر زاده ام» و خدا به آنچه او زاييد ، داناتر بود «و پسر ، چون دختر نيست ، و نامش را مريم نهادم ، و او و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى دهم»» .

حديثتفسير الطبرى :پيامبر خدا فرمود: «هر كودكى كه به دنيا مى آيد ، شيطان يك يا دو بار او را مى فشارد ، جز عيسى بن مريم و خود مريم [كه چنين نبودند]» . پيامبر خدا سپس اين آيه را خواند : «من او و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى دهم» .

امام على عليه السلام_ در بيان متولّد شدن حسن عليه السلام از فاطمه عليهاالسلام _: پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله نزد او (حسن عليه السلام ) آمد ... و گفت : «بار خدايا! من او و فرزندانش را از شيطانِ رانده شده ، در پناه تو در مى آورم» .

.

ص: 478

ح _ العَقيقَةُالإمام الصادق عليه السلام :يُقالُ عِندَ العَقيقَةِ : «اللّهُمَّ مِنكَ ولَكَ ما وَهَبتَ وأنتَ أعطَيتَ ، اللّهُمَّ فَتَقَبَّل مِنّا عَلى سُنَّةِ نَبِيِّكَ صلى الله عليه و آله ، ونَستَعيذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ، وتُسَمّي وتَذبَحُ وتَقولُ : «لَكَ سُفِكَتِ الدِّماءُ لا شَريكَ لَكَ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ اخسَأِ (1) الشَّيطانَ الرَّجيمَ» . (2)

ط _ لُبسُ الثَّوبِ الجَديدِسنن أبي داوود عن أبي سعيد الخدري :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذَا استَجَدَّ ثَوبا سَمّاهُ بِاسمِهِ ، إمّا قَميصا أو عِمامَةً ، ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ أنتَ كَسَوتَنيهِ ، أسأَ لُكَ مِن خَيرِهِ وخَيرِ ما صُنِعَ لَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما صُنِعَ لَهُ . (3)

ى _ الخُروجُ مِنَ البَيتِسنن أبي داوود عن اُمَّ سلمة :ما خَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مِن بَيتي قَطُّ إلّا رَفَعَ طَرفَهُ إلَى السَّماءِ فَقالَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أضِلَّ أو اُضَلَّ ، أو أزِلَّ أو اُزَلَّ ، أو أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام :مَن قالَ حينَ يَخرُجُ مِن بابِ دارِهِ : «أعوذُ بِما عاذَت بِهِ مَلائِكَةُ اللّهِ (5) مِن شَرِّ هذَا اليَومِ الجَديدِ الَّذي إذا غابَت شَمسُهُ لَم تَعُد ، ومِن شَرِّ نَفسي ومِن شَرِّ غَيري ، ومِن شَرِّ الشَّياطينِ ، ومِن شَرِّ مَن نَصَبَ لِأَولِياءِ اللّهِ ، ومِن شَرِّ الجِنِّ وَالإِنسِ ، ومِن شَرِّ السِّباعِ وَالهَوامِّ ، ومِن شَرِّ رُكوبِ المَحارِمِ كُلِّها ، اُجيرُ نَفسي بِاللّهِ مِن كُلِّ شَرٍّ» ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ وتابَ عَلَيهِ ، وكَفاهُ الهَمَّ ، وحَجَزَهُ عَنِ السّوءِ ، وعَصَمَهُ مِنَ الشَّرِّ . (6)

.


1- .خسَأْتُ الكلبَ : أي طردتُه وأبعدتُه (النهاية : ج 2 ص 31 «خسأ») .
2- .الكافي : ج 6 ص 31 ح 5 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 487 ح 4723 .
3- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 41 ح 4020 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 239 ح 1767 .
4- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 325 ح 5094 ، المعجم الكبير : ج 24 ص 9 ح 11 .
5- .في كتاب من لا يحضره الفقيه : «أعوذ باللّه ممّا عاذت منه ملائكة اللّه » .
6- .الكافي : ج 2 ص 541 ح 4 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 272 ح 2417 نحوه .

ص: 479

ح _ عقيقه كردن

ط _ پوشيدن جامه نو

ى _ بيرون رفتن از خانه

ح _ عقيقه كردنامام صادق عليه السلام :در هنگام عقيقه كردن گفته مى شود : «آنچه بخشيدم ، از توست و براى توست و تو خود ، آن را داده اى . بار خدايا! از ما بپذير ، كه اين سنّت (روشِ) پيامبر توست . و از شيطانِ رانده شده ، به تو پناه مى آوريم» . [سپس] نام خدا را مى برى و ذبح مى كنى ومى گويى: «اين خون ها تنها براى توريخته شد. تو را شريكى نيست وستايش، خداى را كه پروردگار جهانيان است . بار خدايا! شيطانِ رانده شده را دور ران» .

ط _ پوشيدن جامه نوسنن أبى داوود_ به نقل از ابو سعيد خُدرى _: پيامبر خدا هر گاه جامه اى نو ، پيراهن يا دستار ، مى پوشيد ، نام آن را مى برد و سپس مى گفت : «بار خدايا! ستايش ، تو راست . تو اين را بر من پوشاندى . خير اين و خير آنچه را برايش ساخته شده است ، از تو مى خواهم و از شرّ اين و شرّ آنچه برايش ساخته شده است ، به تو پناه مى برم» .

ى _ بيرون رفتن از خانهسنن أبى داوود_ به نقل از اُمّ سلمه _: هيچ گاه پيامبر صلى الله عليه و آله از اتاق من خارج نشد ، مگر اين كه نگاهش را به آسمان برداشت و گفت : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه گم راه شوم يا گم راهم كنند ، بلغزم يا لغزانده شوم ، ستم كنم يا به من ستم شود ، و نادانى كنم يا بر من نادانى شود» .

امام باقر عليه السلام :هر كس هنگامى كه از سرايش خارج مى شود ، بگويد : «پناه مى برم به كسى كه فرشتگان خدا بر او پناه بردند ، از شرّ اين روز جديدى كه چون خورشيدش غروب كند ، باز نمى گردد ، و از شرّ خودم و از شرّ جز خودم ، و از شرّ شياطين ، و از شرّ كسى كه با دوستان خدا به دشمنى برخاسته ، و از شرّ جن و انس ، و از شرّ درندگان و گزندگان ، و از شرّ دست يازيدن به سراسر حرام ها . خود را از هر شرّى ، در پناه خدا در مى آورم» ، خداوند او را مى آمرزد و توبه اش را مى پذيرد ، و نگرانى هايش را مى زدايد ، و از بدى دورش مى دارد و از گزند ، مصونش مى دارد .

.

ص: 480

ك _ الخُروجُ إلَى السَّفَرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن دُعائِهِ إذا أرادَ سَفَرا _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن وَعثاءِ (1) السَّفَرِ ، وكَآبَةِ المُنقَلَبِ ، وسوءِ المَنظَرِ فِي الأَهلِ وَالمالِ ، اللّهُمَّ اطوِ لَنَا الأَرضَ ، وهَوِّن عَلَينَا السَّفَرَ . (2)

ل _ نُزولُ المُسافِرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا نَزَلَ أحَدُكُم مَنزِلاً فَليَقُل : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ مِن شَرِّ ما خَلَقَ» ، فَإِنَّهُ لا يَضُرُّهُ شَيءٌ حَتّى يَرتَحِلَ مِنهُ . (3)

م _ دُخولُ المُسافِرِ المَدينَةَ أوِ القَريَةَرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إذا أرَدتَ مَدينَةً أو قَريَةً فَقُل حينَ تُعايِنُها : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها ، اللّهُمَّ حَبِّبنا إلى أهلِها وحَبِّب صالِحي أهلِها إلَينا . (4)

ن _ رُؤيَةُ الهِلالِالإمام عليّ عليه السلام_ أنَّهُ كانَ يَقولُ إذا رَأَى الهِلالَ _: اللّهُمَّ ارزُقنا خَيرَهُ ونَصرَهُ ، وبَرَكَتَهُ ، وفَتحَهُ ، ونَعوذُ بِكَ مِن شَرِّهِ وشَرِّ ما بَعدَهُ . (5)

.


1- .وَعْثاء السفر : أي شدَّته ومشقّته (النهاية : ج 5 ص 206 «وعث») .
2- .سنن أبي داوود : ج 3 ص 33 ح 2598 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 128 ح 10334 .
3- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2081 ح 55 و ص 2080 ح 54 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 496 ح 3437 نحوه .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 298 ح 2509 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 248 ح 41 .
5- .الأمالي للطوسي : ص 647 ح 1341 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 121 ح 4 .

ص: 481

ك _ رفتن به سفر

ل _ فرود آمدن مسافر

م _ وارد شدن مسافر به شهر يا روستا

ن _ ديدن ماه نو

ك _ رفتن به سفرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاى ايشان در هنگامى كه آهنگ سفر داشت _: بار خدايا! از دشوارى هاى سفر ، و اندوه بازگشت (/ دل تنگى بازگشت) و روبه رو شدن با منظره ناخوش در خانواده و اموال ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! زمين را برايمان در هم پيچ (راه را كوتاه نما) . و سفر را برايمان آسان گردان» .

ل _ فرود آمدن مسافرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما در منزلگاهى فرود آمد ، بگويد : «به كلمات تامّ خدا پناه مى برم از گزند آنچه آفريده است» . در اين صورت ، تا زمانى كه از آن جا بكوچد ، هيچ چيز به او گزندى نمى رساند .

م _ وارد شدن مسافر به شهر يا روستاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على! هر گاه آهنگ شهر يا روستايى كردى ، زمانى كه چشمت به آن افتاد ، بگو : «بار خدايا! خير آن را از تو درخواست مى كنم و از بدى هايش ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! ما را در نزد اهالى آن ، محبوب گردان و اهالى نيك آن را محبوب ما بدار» .

ن _ ديدن ماه نوامام على عليه السلام_ آن گاه كه ماه نو را مى ديد _: بار خدايا! خوبى و فيروزى و خجستگى و گشايشِ اين ماه را روزىِ ما فرما و از بدى اين ماه و بدى ماه هاى پس از آن ، به تو پناه مى بريم .

.

ص: 482

س _ دَفنُ المَيِّتِالإمام الصادق عليه السلام :إذا وَضَعتَهُ [ المَيِّتَ] في لَحدِهِ فَليَكُن أولَى النّاسِ بِهِ مِمّا يَلي رَأسَهُ ، لِيَذكُرَ اسمَ اللّهِ ويُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، ويَتَعَوَّذَ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، وَليَقرَأ فاتِحَةَ الكِتابِ ، وَالمُعَوِّذَتَينِ ، وقُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ ، وآيَةَ الكُرسِيِّ . (1)

8 / 7ما ينبغي فيه الاستعاذة من الأحوالالف _ الغَضَبُالإمام الصادق عليه السلام :قُل عِندَ الغَضَبِ : اللّهُمَّ أذهِب عَنّي غَيظَ قَلبي ، وَاغفِر لي ذَنبي ، وأجِرني مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ ، أسأَ لُكَ رِضاكَ وأعوذُ بِكَ مِن سَخَطِكَ ، أسأَ لُكَ جَنَّتَكَ وأعوذُ بِكَ مِن نارِكَ ، أسأَ لُكَ الخَيرَ كُلَّهُ وأعوذُ بِكَ مِنَ الشَرِّ كُلِّهِ ، اللّهُمَّ ثَبِّتني عَلَى الهُدى وَالصَّوابِ ، وَاجعَلني راضِيا مَرضِيّا ، غَيرَ ضالٍّ ولا مُضِلٍّ . (2)

راجع : ص 430 (بركات الاستعاذة / كظم الغيظ) .

ب _ النَّومُ وَالاِستيقاظُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أنتَ أوَيتَ إلى فِراشِكَ ، فَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِن كُرَبِ يَومِ القِيامَةِ وسوءِ الحِسابِ . (3)

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 1 ص 317 ح 922 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 28 ح 15 .
2- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 154 ح 2377 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 338 ح 1 .
3- .تفسير الطبري : ج 15 الجزء 30 ص 93 ، تفسير ابن كثير : ج 8 ص 370 ، كنز العمّال : ج 4 ص 151 ح 9953 .

ص: 483

س _ خاكسپارى مرده

8 / 7 حالت هايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته است

الف _ حالت خشم

ب _ حالت خفتن و بيدار شدن

س _ خاكسپارى مردهامام صادق عليه السلام :چون او (مرده) را در گورش نهادى ، نزديك ترين كس به او (ولىّ او) در طرف سرش قرار گيرد و نام خدا را ببرد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله صلوات بفرستد و از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه ببرد و فاتحة الكتاب و معوّذتين و «قل هو اللّه أحد» و آية الكرسى بخواند .

8 / 7حالت هايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته استالف _ حالت خشمامام صادق عليه السلام :در هنگام خشم بگو : «بار خدايا! خشم دلم را از من بِبَر ، و گناهم را بيامرز ، و مرا از فتنه هاى گم راه كننده ، در پناه خود بدار . خشنودى تو را از تو مى خواهم و از ناخشنودى ات ، به تو پناه مى آورم . بهشتت را از تو مى خواهم و از آتشت به تو پناه مى آورم . همه خوبى را از تو مى خواهم و از همه بدى ، به تو پناه مى آورم . بار خدايا! مرا بر راستى و درستى ، پايدار بدار و چنانم گردان كه از تو خشنود باشم و تو از من خشنود باشى ، و گم راه و گم راهگر نباشم» .

ر . ك : ص 431 (بركت هاى پناه بردن به خدا / فرو نشاندن خشم) .

ب _ حالت خفتن و بيدار شدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه به رختخوابت رفتى، از اندوه هاى روز رستاخيز و سختى حسابرسى ، به خدا پناه ببر .

.

ص: 484

عنه صلى الله عليه و آله :لِيَقُل أحَدُكُم حينَ يُريدُ أن يَنامَ : آمَنتُ بِاللّهِ وكَفَرتُ بِالطّاغوتِ (1) ، وَعدُ اللّهِ حَقٌّ وصَدَقَ المُرسَلونَ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن طَوارِقِ هذَا اللَّيلِ ، إلّا طارِقا يَطرُقُ بِخَيرٍ . (2)

كتاب من لا يحضره الفقيه عن محمّد بن مسلم عن أحدهما عليهماالسلام :لا يَدَعِ الرَّجُلُ أن يَقولَ عِندَ مَنامِهِ : «اُعيذُ نَفسي وذُرِّيَّتي ، وأهلَ بَيتي ومالي ، بِكَلِماتِ اللّهِ التّامّاتِ ، مِن كُلِ شَيطانٍ وهامَّةٍ ، ومِن كُلِّ عَينٍ لامَّةٍ» فَذلِكَ الَّذي عَوَّذَ بِهِ جَبرَئيلُ عليه السلام الحَسَنَ وَالحُسَينَ عليهماالسلام . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ _: أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، مِن هَمزِهِ (4) ونَفخِهِ ونَفثِهِ (5) . (6)

ج _ الرُّؤيَا المَكروهَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَأى أحَدُكُم في مَنامِهِ ما يَكرَهُ ، فَليَنفُث (7) عَن يَسارِهِ ثَلاثا ، وَليَستَعِذ بِاللّهِ مِمّا رَأى . (8)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ جَبرَئيلُ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله : قُل يا مُحَمَّدُ إذا رَأَيتَ في مَنامِكَ شَيئا تَكرَهُهُ ، أو رَأى أحَدٌ مِنَ المُؤمِنينَ فَليَقُل : «أعوذُ بِما عاذَت بِهِ مَلائِكَةُ اللّهِ المُقَرَّبونَ ، وأنبِياءُ اللّهِ المُرسَلونَ ، وعِبادُهُ الصّالِحونَ ، مِن شَرِّ ما رَأَيتُ مِن رُؤيايَ» ، وَيقرَأُ الحَمدَ ، وَالمُعَوِّذَتَينِ ، وقُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ ، ويَتفُلُ عَن يَسارِهِ ثَلاثَ تَفَلاتٍ ، فَإِنَّهُ لا يَضُرُّهُ ما رَأى . (9)

.


1- .الطاغوت : هو الشيطان أو ما يزيّن لهم أن يعبدوه من الأصنام وغيرها (النهاية : ج 3 ص 128) .
2- .المعجم الكبير : ج 3 ص 297 ح 3454 ، كنز العمّال : ج 15 ص 336 ح 41287 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 470 ح 1352 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 116 ح 436 نحوه .
4- .هَمَزات الشياطين : خطراته التي يخطرها بقلب الإنسان (الصحاح : ج 3 ص 902) .
5- .النَّفْثُ : قذف الريق القليل ، وهو أقلّ من التفل (مفردات ألفاظ القرآن : ص 816) .
6- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 206 ح 775 ، سنن الترمذي : ج 2 ص 10 ح 242 .
7- .فلينفث ؛ أي فليتفل تفلاً خفيفا وإن لم يخرج معه شيء من البزاق (بحار الأنوار : ج 61 ص 193) .
8- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 225 ح 10741 ، المعجم الكبير : ج 23 ص 260 ح 544 .
9- .تفسير القمّي : ج 2 ص 356 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 91 ح 14 .

ص: 485

ج _ ديدن خواب ناخوش

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما هنگامى كه خواست بخوابد ، بگويد : «به خداوند يكتا ايمان دارم و به شيطان كافرم . وعده خدا راست است و پيامبران ، راست گفته اند . بار خدايا! از پيشامدهاى اين شب ، به تو پناه مى برم ، مگر پيشامد خوب» .

كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از محمّد بن مسلم ، از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام _: شخص در هنگام خوابيدن ، اين دعا را فرو نگذارد : «خودم و فرزندانم را و خانواده ام و دارايى ام را در پناه كلمات كامل خدا در آوردم از هر شيطانى و هر گزنده كُشنده اى ، و از هر چشم زخم زننده اى» ؛ زيرا اين ، دعايى است كه جبرئيل عليه السلام حسن و حسين عليهماالسلامرا با آن تعويذ كرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ هر گاه شب بر مى خاست _: به خداى شنواى دانا پناه مى برم از شيطانِ رانده شده ، از وسوسه ها و القائات و زهرافكنى او .

ج _ ديدن خواب ناخوشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه يكى از شما خواب ناخوشايندى ديد ، سه بار در سمت چپ خود ، بدمَد 1 و از آنچه ديده است ، به خدا پناه برد .

امام صادق عليه السلام :جبرئيل به محمّد صلى الله عليه و آله گفت : اى محمّد! هر گاه تو يا يكى از مؤمنان ، خواب ناخوشايندى ديديد ، بگوييد : «از شرّ خوابى كه ديدم ، به چيزى پناه مى برم كه فرشتگان مقرّب خدا و پيامبران فرستاده خدا و بندگان نيك او به آن پناه بردند» و سوره هاى حمد و معوذّتين و «قل هو اللّه احد» را بخوانيد و از سمت چپ خود ، سه بار آب دهان بيندازيد ، كه در اين صورت ، خوابى كه ديده ايد ، به شما گزندى نخواهد رساند .

.

ص: 486

د _ الفَزَعُ والوَحشَةُمكارم الأخلاق :إن فَزِعتَ مِنَ اللَّيلِ فَقُل عَشرَ مَرّاتٍ : «أعوذُ بِكَلِماتِ اللّهِ مِن غَضَبِهِ ، ومِن عِقابِهِ ، ومِن شَرِّ عِبادِهِ ، ومِن هَمَزاتِ الشَّياطينِ [ وأعوذُ بِكَ رَبِّ] (1) أن يَحضُرونِ» فَإِنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَأمُرُ بِهِ . (2)

ه _ المَرَضُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ضَع يَدَكَ عَلَى الَّذي تَأَلَّمَ مِن جَسَدِكَ ، وقُل : «بِاسمِ اللّهِ» ثَلاثا ، وقُل سَبعَ مَرّاتٍ : «أعوذُ بِاللّهِ وقُدرَتِهِ مِن شَرِّ ما أجِدُ واُحاذِرُ» . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :إذَا اشتَكَى الإِنسانُ فَليَقُل : بِاسمِ اللّهِ وبِاللّهِ ، ومُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، أعوذُ بِعِزَّةِ اللّهِ ، وأعوذُ بِقُدرَةِ اللّهِ عَلى ما يَشاءُ ، مِن شَرِّ ما أجِدُ . (4)

8 / 8ما ينبغي فيه الاستعاذة من الأَوقاتالف _ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ غُروبِهاالإمام الصادق عليه السلام :تَقولُ : «أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِن هَمَزاتِ الشَّياطينِ ، وأعوذُ بِكَ رَبِّ أن يَحضُرونِ ، إنَّ اللّهَ هُوَ السَّميعُ العَليمُ» عَشرَ مَرّاتٍ ، قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وقَبلَ الغُروبِ ، فَإِن نَسيتَ قَضَيتَ كَما تَقضِي الصَّلاةَ إذا نَسيتَها . (5)

.


1- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
2- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 45 ح 2104 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 196 ح 12 .
3- .صحيح مسلم : ج 4 ص 1728 ح 67 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 249 ح 10839 .
4- .الكافي : ج 2 ص 567 ح 13 ، بحار الأنوار : ج 95 ص 7 ح 4 .
5- .الكافي : ج 2 ص 533 ح 31 و ح 32 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 268 ح 38 .

ص: 487

د _ ترس و دلهره

ه _ بيمارى

8 / 8 زمان هايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته است

الف _ پيش از طلوع و غروب خورشيد

د _ ترس و دلهرهمكارم الأخلاق :اگر از شب ترسيدى ، ده مرتبه بگو : «پناه مى برم به كلمات خدا از خشم او و از كيفرش و از گزند بندگانش و از وسوسه هاى شياطين [و به تو پناه مى برم _ اى پروردگار من _ ] از اين كه شياطين ، نزد من آيند» ؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله به اين كار دستور مى داد .

ه _ بيمارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دستت را بر جايى از بدنت كه درد مى كند ، بگذار و سه بار بگو : «به نام خدا » و هفت بار بگو : «به خدا و توانايى او پناه مى برم از گزند آنچه احساس مى كنم و مى پرهيزم» .

امام باقر عليه السلام :هر گاه انسان دردمند شد ، بگويد : «به نام خدا و به كمك خدا . محمّد ، فرستاده خداست . به عزّت خدا پناه مى برم و به توانايى خدا بر آنچه مى خواهد ، پناه مى برم از گزند آنچه احساس مى كنم» .

8 / 8زمان هايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته استالف _ پيش از طلوع و غروب خورشيدامام صادق عليه السلام :پيش از طلوع و غروب خورشيد ، ده مرتبه مى گويى : «به خداى شنواى دانا پناه مى برم از وسوسه هاى شيطان ها . پناه مى برم به تو _ اى پروردگارم _ از اين كه شيطان ها نزد من آيند . به راستى كه خدا شنواى داناست» . اگر فراموش كردى ، قضايش را به جاى آر ، همچنان كه نماز را هر گاه فراموش كنى ، قضايش مى نمايى .

.

ص: 488

راجع : ص 82 ح 139 .

ب _ كُلُّ صَباحٍ ومَساءٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أصبَحَ أحَدُكُم فَليَقُل : «أصبَحنا وأصبَحَ المُلكُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذَا اليَومِ ، فَتحَهُ ونَصرَهُ ، ونورَهُ وبَرَكَتَهُ وهُداهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّ ما فيهِ ، وشَرِّ ما بَعدَهُ» ، ثُمَّ إذا أمسى فَليَقُل مِثلَ ذلِكَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ عَلِيّا صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ وآلِهِ ، كانَ يَقولُ إذا أصبَحَ : «سُبحانَ اللّهِ المَلِكِ القُدّوسِ» ثَلاثا ، «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن زَوالِ نِعمَتِكَ ، ومِن تَحويلِ عافِيَتِكَ ، ومِن فَجأَةِ نَقِمَتِكَ ، ومِن دَركِ الشَّقاءِ ، ومِن شَرِّ ما سَبَقَ فِي اللَّيلِ ...» . (2)

عنه عليه السلام :تَقولُ إذا أصبَحتَ وأمسَيتَ : اللّهُمَّ بِكَ نُمسي وبِكَ نُصبِحُ ، وبِك نَحيا وبِكَ نَموتُ وإلَيكَ نَصيرُ ، وأعوذُ بِكَ مِن أن أذِلَّ أو اُذَلَّ ، أو أضِلَّ أو اُضَلَّ ، أو أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ . (3)

ج _ كُلُّ يَومٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَقولُ كُلَّ يَومٍ سَبعَ مَرّاتٍ : «أسأَلُ اللّهَ الجَنَّةَ ، وأعوذُ بِهِ مِنَ النّارِ» إلّا قالَتِ النّارُ : يا رَبِّ أعِذهُ مِنّي . (4)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 322 ح 5084 ، كنز العمّال : ج 2 ص 138 ح 3494 .
2- .الكافي : ج 2 ص 527 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 283 ح 46 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 337 ح 982 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 287 ح 48 .
4- .الدعوات : ص 39 ح 96 ، الأمالي للصدوق : ص 158 ح 153 عن الإمام الصادق عليه السلام .

ص: 489

ب _ هر بام و شام

ج _ هر روز

ر . ك : ص 83 ح 139 .

ب _ هر بام و شامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر يك از شما چون صبح مى كند ، بگويد : «صبح كرديم ، در حالى كه پادشاهى ، از آنِ خدا ، پروردگار جهانيان ، است . بار خدايا! خوبىِ اين روز و گشايش و فيروزى و روشنايى و بركت و هدايت آن را از تو درخواست مى كنم و از شرّ آنچه در اين روز است و از شرّ روزهاى پس از آن ، به تو پناه مى برم» . شب كه شد نيز همين را بگويد .

امام صادق عليه السلام :على عليه السلام _ كه درودهاى خدا بر او باد _ هرگاه صبح خود را آغاز مى كرد ، مى گفت : «پاكا خدا ، آن پادشاه مقدّس! (سه مرتبه) . بار خدايا! به تو پناه مى برم از زوال يافتن نعمتت ، و از بين رفتن عافيتت ، و فرود آمدن ناگهانى كيفرت ، و دامنگير شدن بدبختى . و از شرّ آنچه در شب گذشت ...» .

امام صادق عليه السلام :هر صبحگاه و شبانگاه مى گويى : «بار خدايا! به كمك تو ، شب خود را آغاز مى كنيم و به كمك تو ، صبح خويش را آغاز مى كنيم ، و به كمك تو ، زندگى مى كنيم و به واسطه تو مى ميريم و به سوى تو ره سپاريم . به تو پناه مى برم از اين كه خوار شوم يا خوارم كنند ، گم راه شوم يا گم راهم كنند ، ستم كنم يا يا به من ستم شود و نادانى كنم يا به من نادانى [و جسارت] شود» .

ج _ هر روزپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بنده اى كه روزى هفت مرتبه بگويد : «از خداوند ، بهشت مى طلبم و از آتش ، به او پناه مى برم» ، آتش مى گويد : پروردگارا! او را از من ، در پناه خويش دار .

.

ص: 490

د _ يَومُ القِتالِالإمام عليّ عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ القِتالِ _: اللّهُمَّ وأعوذُ بِكَ _ عِندَ ذلِكَ _ مِنَ الجُبنِ عِندَ مَوارِدِ الأَهوالِ ، ومِنَ الضَّعفِ عِندَ مُساوَرَةِ (1) الأَبطالِ ، ومِنَ الذَّنبِ المُحبِطِ لِلأَعمالِ فَاُحجِمَ مِن شَكٍّ ، أو أمضِيَ (2) بِغَيرِ يَقينٍ ، فَيَكونَ سَعيي في تَبابٍ (3) وعَمَلي غَيرَ مَقبولٍ . (4)

ه _ عِندَ هُبوبِ الرِّياحِ العاصِفَةِالإمام الباقر عليه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ عز و جل ريحا إلّا رَحمَةً أو عَذابا ، فَإِذا رَأَيتُموها فَقولوا : «اللّهُمَّ إنّا نَسأَ لُكَ خَيرَها وخَيرَ ما اُرسِلَت لَهُ ، ونَعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ ما اُرسِلَت لَهُ» ، وكَبِّروا ، وَارفَعوا أصواتَكُم بِالتَّكبيرِ فَإِنَّهُ يَكسِرُها . (5)

8 / 9ما ينبغي فيه الاستعاذة من الأَماكِنِالف _ عَرَفاتٌالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَقَفَ بِعَرَفاتٍ ، فَلَمّا هَمَّتِ الشَّمسُ أن تَغيبَ قَبلَ أن تَندَفِعَ (6) قالَ (7) : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ ومِن تَشَتُّتِ الأَمرِ ، ومِن شَرِّ ما يَحدُثُ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، أمسى ظُلمي مُستَجيرا بِعَفوِكَ ، وأمسى خَوفي مُستَجيرا بِأَمانِكَ ، وأمسى ذُلّي مُستَجيرا بِعِزِّكَ ، وأمسى وَجهِيَ الفاني مُستَجيرا بِوَجهِكَ الباقي ، يا خَيرَ مَن سُئِلَ ، ويا أجوَدَ مَن أعطى ، جَلِّلني بِرَحمَتِكَ ، وألبِسني عافِيَتَكَ ، وَاصرِف عَنّي شَرَّ جَميعِ خَلقِكَ . (8)

.


1- .سَاوَرَهُ : واثَبَهُ (الصحاح : ج 2 ص 690 «سور») .
2- .في المصدر : «مضى» ، والتصويب من بحار الأنوار ووسائل الشيعة : ج 15 ص 137 ح 20158 .
3- .التَبَابُ : الخُسران والهلاك (الصحاح : ج 1 ص 90 «تبب») .
4- .الكافي : ج 5 ص 46 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 452 ح 664 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 544 ح 1519 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 6 ح 2 .
6- .اندفع : أي أسرع في سيره (الصحاح : ج 3 ص 1208 «دفع») .
7- .في قرب الإسناد : «دعا النبيّ صلى الله عليه و آله يوم عرفة حين غابت الشمس ، وكان آخر كلامه هذا الدعاء ، وهملت عيناه بالبكاء ثمّ قال : ...» .
8- .الكافي : ج 4 ص 464 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 99 ص 251 ح 5 .

ص: 491

د _ روز جنگ

ه _ هنگام وزيدن تندبادها

8 / 9 مكان هايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته است

الف _ عرفات

د _ روز جنگامام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در هنگام نبرد _: بار خدايا! به تو پناه مى برم _ در اين هنگام _ از دچار ترس شدن در صحنه هاى هولناك ، و از سست شدن در وقت يورش آوردن پهلوانان ، و از گناهِ بر باد دهنده اعمال [نيك] و در نتيجه ، وا پس نشستن از سر ترديد [در حقّانيت راهمان] ، يا در گذشتن بدون يقين ، پس ، كوششم تباه شود و عملم ناپذيرفته گردد .

ه _ هنگام وزيدن تندبادهاامام باقر عليه السلام :خداوند عز و جل هر بادى را كه مى فرستد ، يا رحمت است يا عذاب . پس هر گاه باد برخاست، بگوييد : «بار خدايا! خير آن را و خير آنچه را كه [اين باد] براى آن فرستاده شده است ، از تو مى خواهيم و از شرّ آن و شرّ آنچه براى آن فرستاده شده است ، به تو پناه مى بريم» و «اللّه أكبر» بگوييد و صداهايتان را به تكبير ، بلند كنيد ؛ زيرا اين كار ، باد را مى شكند .

8 / 9مكان هايى كه پناه بردن به خدا در آنها شايسته استالف _ عرفاتامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا در عرفات ، وقوف كرد . خورشيد كه خواست غروب كند ، پيش از آن كه شتاب گيرد ، گفت : «بار خدايا ، من از فقر و از پراكندگى امور و از شرّ آنچه در شب و روز رخ مى دهد ، به تو پناه مى برم . امشب از ستم خويش ، به بخشش تو پناه مى برم . امشب از ترس خويش ، به امنيت تو پناه مى برم . امشب از خوارى خويش ، به عزّت تو پناه مى برم . امشب ، روى نيست شونده ام را به روى جاويدان تو پناه مى دهم . اى بهترين كسى كه از او درخواست مى شود! اى بخشنده ترين عطا كننده! مرا در پوشش رحمت خود قرار ده و جامه عافيتت را بر تن من بپوشان و گزند همه آفريدگانت را از من دور گردان» .

.

ص: 492

الكافي عن هارون بن خارجة ، قال :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ في آخِرِ كَلامِهِ حينَ أفاضَ (1) : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أقطَعَ رَحِما ، أو اُوذِيَ جارا . (2)

ب _ الكَعبَةُالإمام الصادق عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الكَعبَةِ وهُوَ ساجِدٌ _: أعوذُ بِكَ اليَومَ فَأَعِذني ، وأستَجيرُ بِكَ فَأَجِرني ، وأستَعينُ بِكَ عَلَى الضَّرّاءِ فَأَعِنّي ، وأستَنصِرُكَ فَانصُرني ، وأتَوَكَّلُ عَلَيكَ فَاكفِني . (3)

عنه عليه السلام_ لِعَبدِ اللّهِ بنِ سِنانٍ _: إذا كُنتَ فِي الطَّوافِ السّابِعِ فَائتِ المُتَعَوَّذَ (4) ، وهُوَ إذا قُمتَ في دُبُرِ الكَعبَةِ حِذاءَ البابِ ، فَقُل : «اللّهُمَّ ، البَيتُ بَيتُكَ ، وَالعَبدُ عَبدُكَ ، وهذا مَقامُ العائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ ، اللّهُمَّ مِن قِبَلِكَ الرَّوحُ (5) وَالفَرَجُ» ، ثُمَّ استَلِمِ الرُّكنَ اليَمانِيَّ ، ثُمَّ ائتِ الحَجَرَ فَاختِم بِهِ . (6)

.


1- .الإفاضة : يفيض من مِنى إلى مكّة فيطوف ، أفاض القوم : إذا اندفعوا فيه (النهاية : ج 3 ص 485) .
2- .الكافي : ج 4 ص 467 ح 3 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 277 ح 946 .
4- .قال العلّامة المجلسي قدس سره : «المتعوَّذ» اسم مكان سمّي الملتزم به ؛ لأنّه يتعوَّذ عنده من النار ، والمُستجار ؛ لأنّه يطلب عنده الإجارة من العذاب ، والروح والراحة والرحمة (مرآة العقول : ج 18 ص 27 ح 3) .
5- .رَوحُ اللّه : أي فرجه ورحمته ، والرَّوح : التّنفُّس ، وقد أراح الإنسان إذا تنفّسَ (مفردات ألفاظ القرآن : ص 369) .
6- .الكافي : ج 4 ص 410 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 107 ح 347 .

ص: 493

ب _ كعبه

الكافى_ به نقل از هارون بن خارجه _: شنيدم امام صادق عليه السلام در آخرين سخنش به هنگام كوچيدن [از منا به سوى مكّه] مى گويد : «بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه ستم كنم يا به من ستم شود ، يا رشته خويشاوندى را ببُرم ، يا همسايه اى را بيازارم» .

ب _ كعبهامام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان در كعبه در حال سجده _: بار خدايا! امروز به تو پناه مى آورم . پس پناهم ده . و از تو حمايت مى خواهم . پس حمايتم كن . و در برابر سختى ، از تو كمك مى جويم . پس كمكم كن . و از تو يارى مى طلبم . پس يارى ام ده . و بر تو توكّل مى كنم . پس برايم كارسازى كن .

امام صادق عليه السلام_ به عبد اللّه بن سنان _: در طواف هفتم ، نزد مُتعوَّذ (1) (يعنى همان جايى كه پشت كعبه و رو به روى درِ آن است) برو و بگو : «بار خدايا ! اين خانه ، خانه تو و اين بنده ، بنده تو و اين جا ، جايگاه پناه بردن از آتش به توست . بار خدايا! رحمت و گشايش ، از جانب توست» . سپس ركن يمانى را لمس كن و آن گاه كنار حجر [الأسود ]برو و [طوافت را] در آن جا پايان ده .

.


1- .مجلسى رحمه اللهمى گويد : «مُتَعَوَّذ» نام ديگر مكان «ملتزَم» است و چون در آن محل ، از آتش دوزخ به خدا پناه برده مى شود ، به آن «متعوَّذ (جايگاه پناه بردن)» گفته اند . «مُستجار» هم به آن گفته اند ؛ چون در آن محل ، از عذاب ، پناهندگى خواسته مى شود (مرآة العقول : ج 18 ص 27 ح 3) .

ص: 494

ج _ المَسجِدُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ العَبدُ المَسجِدَ وقالَ : «أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ» ، قالَ الشَّيطانُ الرَّجيمُ : كَسَرَ ظَهري ، وكَتَبَ اللّهُ لَهُ بِها عِبادَةَ سَنَةٍ . وإذا خَرَجَ مِنَ المَسجِدِ وقالَ مِثلَ ذلِكَ ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ عَلى بَدَنِهِ مِئَةَ حَسَنَةٍ ، ورَفَعَ لَهُ مِئَةَ دَرَجَةٍ . (1)

د _ الحَمّامُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :نِعمَ البَيتُ يَدخُلُهُ المُسلِمُ بَيتُ الحَمّامِ ، وذاكَ أنَّهُ إذا دَخَلَهُ _ يَعني _ سَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ ، وَاستَعاذَ بِاللّهِ مِنَ النّارِ . (2)

ه _ السّوقُرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِمّا كانَ يَقولُهُ إذا دَخَلَ السّوقَ _: بِاسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ خَيرَ هذِهِ السّوقِ وخَيرَ ما فيها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ ما فيها ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن اُصيبَ فيها يَمينا فَاجِرَةً ، أو صَفقَةً خاسِرَةً . (3)

الغارات عن النعمان بن سعد :كانَ [ الإِمامُ عَلِيٌّ عليه السلام ] يَخرُجُ إلَى السّوقِ ومَعَهُ الدِّرَّةُ (4) ، فَيَقولُ : إنّي أعوذُ بِكَ مِن الفُسوقِ ، ومِن شَرِّ هذِهِ السّوقِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلتَ سوقَكَ فَقُل : اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ مِن خَيرِها وخَيرِ أهلِها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها وشَرِّ أهلِها ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن أن أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أبغِيَ أو يُبغى عَلَيَّ ، أو أعتَدِيَ أو يُعتَدى عَلَيَّ ، اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن شَرِّ إبليسَ وجُنودِهِ ، وشَرِّ فَسَقَةِ العَرَبِ وَالعَجَمِ ، وحَسبِيَ اللّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ ، عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ . (6)

.


1- .جامع الأخبار : ص 176 ح 418 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 26 ح 19 .
2- .تاريخ دمشق : ج 8 ص 188 ح 2158 ، كنز العمّال : ج 9 ص 393 ح 26644 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 723 ح 1977 ، كنز العمّال : ج 7 ص 149 ح 18456 .
4- .الدِّرَّةُ : السَّوط (المصباح المنير : ص 192) .
5- .الغارات : ج 1 ص 114 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 102 ح 46 .
6- .الكافي : ج 5 ص 156 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 9 ح 32 .

ص: 495

ج _ مسجد

د _ گرمابه

ه _ بازار

ج _ مسجدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده وارد مسجد شود و بگويد : «از شيطانِ رانده شده ، به خدا پناه مى برم» ، شيطانِ رانده شده مى گويد : «كمرم را شكست» و خداوند به ازاى آن ، برايش عبادت يك سال را مى نويسد ، و چون در هنگام خارج شدن از مسجد نيز همين را بگويد ، خداوند به تعداد هر موى بدنش ، [ثواب] صد كار نيك برايش مى نويسد و مقامش را صد درجه بالا مى برد .

د _ گرمابهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوب خانه اى است حمّام براى مسلمان كه وارد آن مى شود ؛ چون هر گاه وارد آن مى شود ، از خداوندْ بهشت مى طلبد و از آتش ، به خدا پناه مى بَرد! ه _ بازار

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از دعاهايى كه هنگام وارد شدن به بازار مى خواند _: به نام خدا . بار خدايا! خير اين بازار و خير آنچه را در آن است ، از تو مى خواهم و از شرّ آن و شرّ آنچه در آن است ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه در اين جا مرتكب سوگند دروغ ، يا دچار معامله اى زيانمند شوم .

الغارات_ به نقل از نعمان بن سعد _: [امام على عليه السلام ] شلّاق در دست ، به بازار مى رفت و مى فرمود : «از گناه و از بدى اين بازار ، به تو پناه مى برم» .

امام صادق عليه السلام :هر گاه به بازارى در آمدى ، بگو : «بار خدايا! خير آن و خير اهل آن را از تو مى طلبم و از شرّ آن و شرّ اهلش به تو پناه مى آورم . بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه ظلم كنم يا به من ظلم شود ، سركشى كنم يا به من سركشى شود ، تعدّى كنم يا بر من تعدّى شود . بار خدايا! از شرّ ابليس و لشكريانش و از شرّ بزهكاران عرب و غير عرب ، به تو پناه مى آورم . خدايى كه جز او معبودى نيست ، مرا بس است . بر او توكّل كردم ، كه او پروردگار عرش بزرگ است» .

.

ص: 496

و _ الخَلاءُصحيح البخاري عن أنس :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ الخَلاءَ قالَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الخُبُثِ وَالخَبائِثِ . (1)

كتاب من لا يحضره الفقيه :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا أرادَ دُخولَ المُتَوَضَّأِ (2) قالَ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِنَ الرِّجسِ النَّجِسِ ، الخَبيثِ المُخبِثِ ، الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، اللّهُمَّ أمِط (3) عَنِّي الأَذى ، وأعِذني مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ . (4)

.


1- .صحيح البخاري : ج 1 ص 66 ح 142 ، كنز العمّال : ج 7 ص 44 ح 17873 .
2- .المتوضَّأ : الكنيف والمستراح (مجمع البحرين : ج 3 ص 1945) .
3- .في المصدر : «أمت» ، والتصويب من المصادر الاُخرى . قال الفيّومي : ماطَ : تَباعَدَ ، وأماطَهُ غيرُهُ ، ومنه إماطَةُ الأذى عن الطريق ؛ وهي التنحية (المصباح المنير : ص 587) .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 23 ح 37 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 193 ح 51 .

ص: 497

و _ مستراح

و _ مستراحصحيح البخارى_ به نقل از اَنَس _: پيامبر صلى الله عليه و آله هر گاه وارد مستراح مى شد ، مى گفت : «بار خدايا! از شيطان هاى پليد نر و ماده ، به تو پناه مى آورم» .

كتاب من لا يحضره الفقيه :پيامبر خدا هر گاه مى خواست به آبريزگاه وارد شود ، مى گفت : «بار خدايا! از آلوده ناپاكِ پليدِ پليدگر ، شيطان رانده شده ، به تو پناه مى برم . بار خدايا! آزار [نجاست] را از من دور گردان ، و مرا از شيطانِ رانده شده ، در پناه خود دار» .

.

ص: 498

فصل نهم : استغفار (آمرزش خواهى از خدا)

واژه شناسى «استغفار»

فصل نهم: استغفار (آمرزش خواهى از خدا)واژه شناسى «استغفار»واژه «استغفار» ، مصدر است از مادّه «غفر» . اصل اين مادّه ، به معناى «پوشاندن» و «پوشيده داشتن» است ؛ ليكن گاه توسّعا در معانى نزديك و متناسب با آن نيز به كار مى رود . بنا بر اين ، «استغفار» به معناى درخواست پوشش است . ابن منظور در اين باره مى گويد : غفر در اصل ، به معناى پوشيدن و سرپوش نهادن است . «غفر اللّه ذنوبه» ، يعنى : خداوند ، گناهانش را پوشاند و او را رسواى عام نكرد ... به هر جامه اى كه با آن چيزى پوشانده شود ، «غفاره» گويند . (1) گفتنى است كه بررسى موارد استعمال مادّه «غفر» نشان مى دهد كه به هر نوع پوشاندن ، «غفر» اطلاق نمى شود ؛ بلكه «غفر» ، سَترى است كه در آن ، نوعى مصلحتْ مورد نظر باشد ، مانند : «اغفر ثوبك فى الوعاء ( جامه ات را در ظرف بپوشان و پنهان كن )» كه در آن ، مصلحت لباس ، مورد نظر است ، يا «اغفر لى ذنوبى (گناهانم را برايم

.


1- .لسان العرب : ج 5 ص 25 .

ص: 499

استغفار ، در قرآن و حديث

اشاره

بپوشان)» كه در آن ، مصلحت مغفور له در نظر گرفته شده ، يا «قُل لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ يَغْفِرُواْ لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ؛ (1) به كسانى كه ايمان آورده اند ، بگو از كسانى كه به روزهاى [پيروزى ]خدا اميد ندارند ، دورى كنند» كه در آن ، مصلحت غافر و يا مصلحت غافر و مغفورٌ له ، هر دو ، منظور گرديده است . شايد با در نظر گرفتن نكته اى كه بدان اشارت رفت ، راغب ، مادّه «غفر» را چنين معنا كرده است : غفر ، پوشاندن چيزى است كه او را از آلودگى نگه دارد . و از همين معنا گفته مى شود : «اغفر ثوبك في الوعاء (جامه ات را در ظرف بپوشان و پنهان كن)» و «اصبغ ثوبك ؛ فإنّه أغفر للوسخ (جامه ات را رنگ كن ؛ زيرا اين كار ، چرك آن را بهتر مى پوشاند)» . «المغفرة من اللّه » ، به اين معناست كه خداوند ، بنده را از اين كه عذاب به او رسد ، نگه مى دارد ... گاه گفته مى شود : «غفر له» ، هر گاه در ظاهر ، از او دورى كند ، هر چند در باطن از او دورى ننمايد . مانند : «قُل لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ يَغْفِرُواْ لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ ؛ به كسانى كه ايمان آورده اند ، بگو از كسانى كه به روزهاى [پيروزى ]خدا اميد ندارند ، دورى كنند» . استغفار ، يعنى : طلب پوشاندن به گفتار و كردار . (2) با توجّه به آنچه گذشت ، مادّه «غفر» و «استغفار» از نظر لغوى ، به باب معاصى اختصاص ندارند ، هر چند در قرآن و حديث ، بيشترين كاربرد آنها در اين باره است .

استغفار ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، مشتقّات مادّه «غفر» ، 234 بار تكرار شده است . اين كتاب آسمانى ، هفت بار (3) به صورت هاى مختلف ، پيروان خود را به درخواست مغفرت تشويق كرده

.


1- .جاثيه : آيه 14 .
2- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 609 .
3- .بقره : آيه 199 ، هود : آيه 3 و 52 و 92 ، نوح : آيه 10 ، مزّمّل : آيه 20 ، فصّلت : آيه 6 .

ص: 500

1 . روح استغفار

است . همچنين ، از خداوند متعال 91 بار با صفت «غفور» ، پنج بار با صفت «غفّار» (1) و يك بار با صفت «غافر» (2) ياد كرده است ، كه اين همه در برخورد با خطاكاران ، حاكى از گستردگى رأفت و رحمت الهى است . با عنايت به آنچه در تبيين واژه «استغفار» آمد ، اين واژه در قرآن و حديث به معناى درخواست پوشش و آمرزش گناهان از خداوند متعال است . در اين باره ، چند نكته قابل توجّه است :

1 . روح استغفارروح و حقيقتِ «استغفار براى خود» ، ندامت قلبى است ؛ زيرا تا انسان نسبت به خطاى خود نادم نباشد ، نمى تواند حقيقتا از خداوند متعال ، طلب مغفرت نمايد . امام رضا عليه السلام مى فرمايد : مَنِ استَغفَرَ بِلِسانِهِ ولَم يَندَم فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ . (3) هر كس به زبانش استغفار كند در حالى كه پشيمان نباشد ، در حقيقت ، خودش را ريشخند كرده است . بر اين پايه ، امام على عليه السلام «ندامت قلبى» را يكى از ستون هاى توبه مى شمرد . (4) نقش ندامت در تحقّق حقيقى استغفار و توبه ، تا آن جاست كه در حديثى از پيامبر خدا آمده است : النَّدَمُ تَوبَةٌ . (5)

.


1- .غافر : آيه 42 ، ص : آيه 66 ، زمر : آيه 5 ، نوح : آيه 10 ، طه : آيه 89 .
2- .غافر : آيه 3 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 110 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 330 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 356 ح 11 .
4- .ر . ك : ص 511 ح 908 .
5- .كنز العمّال : ج 4 ص 232 ح 10301 . نيز ، ر. ك : ميزان الحكمة با ترجمه فارسى : (توبه / پشيمانى ، نوعى توبه است) .

ص: 501

2 . معناى غفران الهى

پشيمانى ، يك نوع توبه است . در حديثى از امام على عليه السلام نيز آمده است : النَّدَمُ استِغفارٌ . (1) پشيمانى ، نوعى آمرزش خواهى است . اين سخن ، مبالغه نيست ؛ زيرا ندامت حقيقى ، تصميم بر تكرار نكردن گناه و جبران نمودن گذشته را به دنبال خود دارد . بنا بر اين ، همه حدود ششگانه اى كه در حديث امام على عليه السلام براى استغفار بيان شده است ، (2) با ندامت حقيقى _ كه روح استغفار و توبه است _ همراه است . البتّه اين ، در صورتى است كه انسان براى خود ، طلب مغفرت نمايد ؛ امّا طلب مغفرت براى ديگران تنها به معناى آمرزش خواهى براى آنها از خداوند متعال است .

2 . معناى غفران الهىپيش از اين ، روشن شد كه مغفرت به معناى پوشاندن و پوشيده داشتن است ؛ امّا بايد توجّه داشت كه پرده پوشى و پوشانندگى گناهان انسان توسّط خداوند ، نه تنها با گذشت و پوشش بشرى متفاوت است ، بلكه قابل قياس با آن هم نيست . پرده پوشى خداوند متعال نسبت به گناه ، به معناى از بين بردن آثار و تبعات آن است و حتّى خداوند منّان ، در شرايطى ، براى گنهكار ، با تبديل كردن گناهان او به كارهاى نيك ، پرده پوشى مى كند ، چنان كه خداوند متعال با اشاره به شمارى از كسانى كه مرتكب گناهانى بزرگ شده اند و مستحقّ عذاب مضاعف در دوزخ گرديده اند ، مى فرمايد :

.


1- .غرر الحكم : ح 178 .
2- .ر . ك : ص 505 ح 895 .

ص: 502

3 . نقش استغفار در زندگى مادّى و معنوى

«إِلَا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَ__لِحًا فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّ_ئاتِهِمْ حَسَنَ_تٍ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا . (1) مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند . پس خداوند ، بدى هاى اينان را به نيكى تبديل مى كند و خدا همواره آمرزنده مهربان است» . پرده پوشى و غفران ، بدين سان ، بالاترين نوع ستّارى و مغفرت است كه فوق تصوّر ماست و تنها از آفريدگار جهان بر مى آيد و بس .

3 . نقش استغفار در زندگى مادّى و معنوىاز منظر قرآن و احاديث اسلامى ، استغفار ، افزون بر پاكسازى گناهان ، شيطان را از انسان دور مى كند ، دل را جلا مى دهد ، نور علم را در دل جلوه گر مى سازد ، غم و اندوه را از دل مى برد ، به روزى وسعت مى بخشد و در يك جمله ، از انواع آفات مادّى و معنوى پيشگيرى مى نمايد و انواع بركات دنيوى و اُخروى را براى انسان به ارمغان مى آورد . (2) از اين رو ، تكرار اين ذكر با حضور قلب در هر فرصتى كه پيش آيد ، خصوصا لحظات حسّاس و پُربركت (مانند : سحرها ، قنوت نماز وتر ، ثلث آخر شب ، پنجشنبه و جمعه ، پيش از غروب در صحراى عرفات ، روز عيد قربان ، ماه هاى رجب ، شعبان و رمضان) توصيه شده است . (3) ذكر استغفار ، همچنين قبل از خواب ، پس از بيدار شدن ، در آغاز خطبه نماز جمعه ، در كنار مُلتَزَم ، هنگام بالا رفتن از كوه صفا ، و هنگام برخاستن از جا ، هنگام تعريف كردن ديگرى از انسان ، هنگام احساس حسد در خود ، هنگام ديدار و خداحافظى با برادران دينى ، و هنگام حركت براى سفر ، مورد تأكيد قرار گرفته

.


1- .فرقان : آيه 70 .
2- .ر . ك : ص 523 (بركت هاى آمرزش خواهى) .
3- .ر . ك : ص 539 (اوقات مناسب براى آمرزش خواهى) .

ص: 503

است . (1) نيز هنگام وضو گرفتن ، هنگام حركت به قصد نماز جماعت ، هنگام وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آن ، در آغاز نماز ، در اَثناى نماز ، در سجده ، بين دو سجده ، در قنوت ، در تعقيب نمازهاى واجب ، به دنبال تسبيح ، در حج و عمره ، در نماز استسقا ، هنگام زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله ، هنگام طواف خانه خدا ، هنگام حركت از عرفات به مَشعَر و از مَشعر به مِنا ، تكرار ذكر استغفار ، توصيه شده است . (2) تأمّل در استغفارهاى رسيده از پيامبر خدا و اهل بيت آن بزرگوار به روشنى ، نشان دهنده اهتمام فراوان آنان به اين ذكر سازنده و پُربركت است .

.


1- .ر . ك : ص 549 (مواقع مناسب براى آمرزش خواهى) .
2- .ر . ك : ص 555 (عبادت هايى كه سزاوار است در آنها طلب آمرزش كرد) .

ص: 504

9 / 1حقيقة الاستغفارالف _ حَدُّ الاِستِغفارِتحف العقول عن كميل بن زياد :قُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، العَبدُ يُصيبُ الذَّنبَ فَيَستَغفِرُ اللّهَ مِنهُ ، فَما حَدُّ الاِستِغفارِ ؟ قالَ : يَابنَ زِيادٍ : التَّوبَةُ ، قُلتُ : بَس (1) ؟ قالَ : لا ، قُلتُ : فَكَيفَ ؟ قالَ : إنَّ العَبدَ إذا أصابَ ذَنبا يَقولُ : «أستَغفِرُ اللّهَ» بِالتَّحريكِ ، قُلتُ : ومَا التَّحريكُ ؟ قالَ : الشَّفَتانِ وَاللِّسانُ ، يُريدُ أن يَتبَعَ ذلِكَ بِالحَقيقَةِ ، قُلتُ : ومَا الحَقيقَةُ ؟ قالَ : تَصديقٌ فِي القَلبِ ، وإضمارُ أن لا يَعودَ إلَى الذَّنبِ الَّذِي استَغفَرَ مِنهُ . قالَ كُمَيلٌ : فَإِذا فَعَلتُ ذلِكَ فَأَنَا مِنَ المُستَغفِرينَ ؟ قالَ : لا . قالَ كُمَيلٌ : فَكَيفَ ذاكَ ؟ قالَ : لِأَ نَّكَ لَم تَبلُغ إلَى الأَصلِ بَعدُ ، قالَ كُمَيلٌ : فَأَصلُ الاِستِغفارِ ما هُوَ ؟ قالَ : الرُّجوعُ إلَى التَّوبَةِ مِنَ الذَّنبِ الَّذِي استَغفَرتَ مِنهُ ، وهِيَ أوَّلُ دَرَجَةِ العابِدينَ ، وتَركُ الذَّنبِ ، وَالاِستِغفارُ اسمٌ واقِعٌ لِمَعانٍ سِتٍّ : أوَّلُها : النَّدَمُ عَلى ما مَضى ، وَالثاني : العَزمُ عَلى تَركِ العَودِ أبَدا ، وَالثّالِثُ : أن تُؤَدِّيَ حُقوقَ المَخلوقينَ الَّتي بَينَكَ وبَينَهُم ، وَالرّابِعُ : أن تُؤَدِّيَ حَقَّ اللّهِ في كُلِّ فَرضٍ ، وَالخامِسُ : أن تُذيبَ اللَّحمَ الَّذي نَبَتَ عَلَى السُّحتِ وَالحَرامِ حَتّى يَرجِعَ الجِلدُ إلى عَظمِهِ ، ثُمَّ تُنشِئَ فيما بَينَهُما لَحما جَديدا ، وَالسّادِسُ : أن تُذيقَ البَدَنَ ألَمَ الطّاعاتِ ، كَما أذَقتَهُ لَذّاتِ المَعاصي . (2)

.


1- .بَسْ بمعنى حسبُ ، ليس بعربي ، وقد صحّحها بعضُ أئمّة اللّغة ، فارسيّة تقولها العامّة (تاج العروس : ج 8 ص 204) .
2- .تحف العقول : ص 197 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 27 ح 28 وراجع : نهج البلاغة : الحكمة 417 .

ص: 505

9 / 1 حقيقت آمرزش خواهى

اشاره

الف _ معناى آمرزش خواهى

9 / 1حقيقت آمرزش خواهىالف _ معناى آمرزش خواهىتحف العقول_ به نقل از كميل بن زياد _: گفتم : اى امير مؤمنان! بنده ، گناه مى كند و براى آن از خدا آمرزش مى طلبد . معناى آمرزش خواهى چيست؟ فرمود : «توبه، اى پسر زياد!» . گفتم : همين و بس؟ فرمود : «نه» . گفتم : پس چه؟ فرمود : «بنده ، هرگاه گناهى كند ، بگويد : از خدا آمرزش مى خواهم با جنبانيدن» . گفتم : جنبانيدن چه؟ فرمود : «لب ها و زبان ، و قصدش اين باشد كه آن را به حقيقت بپيونداند» . گفتم : حقيقت چيست؟ فرمود : «باور داشتن در دل و تصميم گرفتن بر اين كه گناهى را كه از آن آمرزش خواسته است ، ديگر تكرار نكند» . كميل [مى گويد كه] گفت[م] : اگر چنين كردم ، آن گاه ، من از آمرزش خواهان هستم؟ فرمود : «نه» . كميل [مى گويد كه] گفت[م] : چرا؟ فرمود : «چون هنوز به اصل [آمرزش خواهى] نرسيده اى . كميل [مى گويد كه] گفت[م] : اصل آمرزش خواهى چيست؟ فرمود : «روى آوردن به توبه از گناهى كه از آن ، آمرزش خواسته اى و اين ، نخستين درجه عبادت پيشگان و ترك كردن گناه است . آمرزش خواهى ، نامى است داراى شش معنا : اوّل ، پشيمانى از گذشته ؛ دوم ، تصميم بر اين كه ديگر ، هرگز بدان گناه برنگردى ؛ سوم ، اين كه حقوق هر مخلوقى را كه برگردن توست ، اداكنى ؛ چهارم ، اين كه حقّ خدا را در هر واجبى به جا آورى ؛ پنجم ، اين كه گوشتى را كه از ناروا و حرام بر تنت روييده است ، آب كنى ، چندان كه پوست به استخوان بچسبد و سپس ، گوشت تازه ميان آنها بِرويد ؛ و ششم ، اين كه رنج طاعات را به بدنت بچشانى ، چنان كه لذّت گناهان را به آن چشانده اى» .

.

ص: 506

ب _ ذَمُّ الاِستِغفارِ بِلا حَقيقَةٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :المُستَغفِرُ بِاللِّسانِ دونَ القَلبِ كَالمُستَهزِئِ بِرَبِّهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :... المُستَغفِرُ مِنَ الذَّنبِ وهُوَ مُقيمٌ عَلَيهِ كَالمُستَهزِئِ بِرَبِّهِ ، وإنَّ الرَّجُلَ إذا قالَ : أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ ، ثُمَّ عادَ فَقالَها ، ثُمَّ عادَ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ كُتِبَ فِي الرّابِعَةِ مِنَ الكَذّابينَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ فيما أوصى بِهِ عَلِيّا عليه السلام _: وأن لا تُصِرَّ عَلَى الذُّنوبِ مَعَ الاِستِغفارِ ، فَتَكونَ كَالمُستَهزِئِ بِاللّهِ وآياتِهِ ورُسُلِهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :الاِستِغفارُ مَعَ الإِصرارِ ذُنوبٌ مُجَدَّدَةٌ . (4)

عنه عليه السلام :مِنَ الغِرَّةِ بِاللّهِ أن يُصِرَّ العَبدُ (5) عَلَى المَعصِيَةِ ، ويَتَمَنّى عَلَى اللّهِالمَغفِرَةَ . (6)

.


1- .ربيع الأبرار : ج 1 ص 738 .
2- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 223 ؛ كنز العمّال : ج 4 ص 228 ح 10290 .
3- .الخصال : ص 543 ح 19 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 155 ح 7 .
4- .تحف العقول : ص 223 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 63 ح 150 .
5- .في المصدر : «إنّ من العزّة باللّه أن يصبر ...» ، والتصويب من بحار الأنوار والمصادر الاُخرى .
6- .الأمالي للطوسي : ص 580 ح 1200 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 51 وص 72 ؛ دستور معالم الحكم : ص 25 .

ص: 507

ب _ نكوهش آمرزش خواهى غير حقيقى

ب _ نكوهش آمرزش خواهى غير حقيقىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه [تنها] با زبان آمرزش خواهد ، نه با دل ، همانند كسى است كه پروردگارش را ريشخند كرده باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :... كسى كه از گناه ، آمرزش خواهد ، امّا همچنان بر آن گناه پاى فشارد ، همانند كسى است كه پروردگارش را ريشخند كند . هرگاه شخص بگويد : از خدا آمرزش مى خواهم و به درگاه او توبه مى كنم و دوباره گناه كند و باز ، تا سه بار همان جمله را بگويد ، در بار چهارم از دروغگويان قلمداد مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش هاى ايشان به على عليه السلام _: ديگر اين كه با وجود آمرزش خواهى ، بر گناهان پافشارى نكنى ؛ زيرا در اين صورت ، همانند كسى خواهى بود كه خدا و آيات او و پيامبرانش را ريشخند كند .

امام على عليه السلام :آمرزش خواستن با وجود ادامه دادن [برگناه] ، گناهانى نو شونده اند .

امام على عليه السلام :از گستاخى [و بى توجّهى] به خداست كه بنده ، بر گناه و نافرمانى او پاى فشارد و [با اين حال] توقّع آمرزش از خدا داشته باشد .

.

ص: 508

9 / 2الحثّ على الاستغفار والتّحذير من تركهالف _ الحَثُّ عَلَى الاِستِغفارِالكتاب«وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّى رَحِيمٌ وَدُودٌ» . (1)

«وَ اسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم» . (2)

راجع : فصّلت : 6 ، غافر : 55 ، النصر : 1 _ 3 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: وعَلَيكَ بِالاِستِغفارِ فَإِنَّهَا المَنجاةُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :عَوِّدوا ألسِنَتَكُمُ الاِستِغفارَ ، فَإِنَّ اللّهَ لَم يُعَلِّمكُمُ الاِستِغفارَ إلّا وهُوَ يُريدُ أن يَغفِرَ لَكُم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أحَبَّ أن تَسُرَّهُ صَحيفَتُهُ ، فَليُكثِر فيها مِنَ الاِستِغفارِ . (5)

مجمع الزوائد عن أنس :جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي أذنَبتُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا أذنَبتَ فَاستَغفِر رَبَّكَ ، قالَ : فَإِنّي أستَغفِرُهُ ثُمَّ أعودُ فَاُذنِبُ ، قالَ : فَإِذا أذنَبتَ فَعُد فَاستَغفِر رَبَّكَ ، قالَ : فَإِنّي أستَغفِرُ ثُمَّ أعودُ فَاُذنِبُ ، قالَ : إذا أذنَبتَ فَعُد فَاستَغفِر رَبَّكَ ، فَقالَها فِي الرّابِعَةِ ، فَقالَ : إذا أذنَبتَ فَاستَغفِر رَبَّكَ حَتّى يَكونَ الشَّيطانُ هُوَ المَخسورُ . (6)

.


1- .هود : 90 .
2- .المزّمّل : 20 .
3- .الجعفريّات : ص 186 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 361 ح 5762 ليس فيه ذيله .
4- .تاريخ بغداد : ج 14 ص 206 ؛ الدعوات : ص 31 ح 64 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 283 ح 30 .
5- .المعجم الأوسط : ج 1 ص 256 ح 839 ، كنز العمّال : ج 1 ص 475 ح 2065 .
6- .مجمع الزوائد : ج 10 ص 332 ح 17532 نقلاً عن البزّار ، الدعاء للطبراني : ص 504 ح 1782 ، تفسير ابن كثير : ج 2 ص 105 كلاهما نحوه وفيهما «المحسور» بدل «المخسور» .

ص: 509

9 / 2 تشويق به آمرزش خواهى و برحذر داشتن از وا نهادن آن

اشاره

الف _ تشويق به آمرزش خواهى

9 / 2تشويق به آمرزش خواهى و برحذر داشتن از وا نهادن آنالف _ تشويق به آمرزش خواهىقرآن«و از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به سوى او بازگرديد، كه پروردگار من ، مهربان و دوستدار است» .

«و از خدا آمرزش بخواهيد، كه خدا آمرزگار و مهربان است» .

ر . ك : فصلت : آيه 6 ، غافر : آيه 55 ، نصر : آيه 1 _ 3 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش ايشان به على عليه السلام _: بر تو باد آمرزش خواهى؛ زيرا آن ، وسيله نجات است!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زبان هايتان را به آمرزش خواهى عادت دهيد؛ زيرا خداوند ، آمرزش خواهى را به شما نياموخت ، مگر براى اين كه مى خواهد شما را بيامرزد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس دوست دارد كه نامه اعمالش او را خوش حال گرداند، پس بر آمرزش خواهى در آن بيفزايد.

مجمع الزوائد_ به نقل از اَ نَس _: مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت: اى پيامبر خدا! من مرتكب گناه شده ام. پيامبر خدا فرمود: «هرگاه گناهى كردى ، از پروردگارت طلب آمرزش كن». مرد گفت: من از او طلب آمرزش مى كنم ، امّا دوباره مرتكب گناه مى شوم. فرمود: «چون دوباره گناه كردى ، دوباره از پروردگارت طلب آمرزش كن». مرد گفت: طلب آمرزش مى كنم ؛ ولى باز هم گناه مى كنم. فرمود: «چون گناه كردى ، باز هم از پروردگارت طلب آمرزش كن» . مرد بار چهارم همان جمله را گفت . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «چون گناه كردى ، باز از پروردگارت طلب آمرزش كن ، چندان كه [سرانجام] شيطان ، بازنده [و مأيوس] (/ گم و گور) شود» .

.

ص: 510

الإمام عليّ عليه السلام :عَجِبتُ لِمَن يَقنَطُ ومَعَهُ الاِستِغفارُ . (1)

الدعوات :قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : العَجَبُ لِمَن يَهلِكُ وَالنَّجاةُ مَعَهُ ، قيلَ : وما هِيَ ؟ قالَ : الاِستِغفارُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :ثَلاثٌ يُبلِغنَ بِالعَبدِ رِضوانَ اللّهِ : كَثرَةُ الاِستِغفارِ ، وخَفضُ الجانِبِ ، وكَثرَةُ الصَّدَقَةِ . (3)

عنه عليه السلام :التَّوبَةُ عَلى أربَعِ دَعائِمَ : نَدَمٍ بِالقَلبِ ، وَاستِغفارٍ بِاللِّسانِ وعَمَلٍ بِالجَوارِحِ ، وعَزمٍ أن لا يَعودَ . (4)

تحف العقول :قيلَ لَهُ [ لِلإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام ] : مَا التَّوبَةُ النَّصوحُ ؟ فَقالَ عليه السلام : نَدَمٌ بِالقَلبِ ، وَاستِغفارٌ بِاللِّسانِ ، وَالقَصدُ عَلى أن لا يَعودَ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ عليه السلام لِجابِرِ بنِ يَزيدَ الجُعفِيِّ _: وَاستَرجِع سالِفَ الذُّنوبِ بِشِدَّةِ النَّدَمِ وكَثرَةِ الاِستِغفارِ ، وتَعَرَّض لِلرَّحمَةِ وعَفوِ اللّهِ بِحُسنِ المُراجَعَةِ ، وَاستَعِن عَلى حُسنِ المُراجَعَةِ بِخالِصِ الدُّعاءِ وَالمُناجاةِ فِي الظُّلَمِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ _: يَابنَ جُندَبٍ ، حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ يَعرِفُنا أن يَعرِضَ عَمَلَهُ في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ عَلى نَفسِهِ ، فَيَكونَ مُحاسِبَ نَفسِهِ ، فَإِن رَأى حَسَنَةً استَزادَ مِنها ، وإن رَأى سَيِّئَةً استَغفَرَ مِنها ؛ لِئَلّا يَخزى يَومَ القِيامَةِ . (7)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 87 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 284 ح 31 .
2- .الدعوات : ص 31 ح 65 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 283 ح 30 ؛ كنز العمّال : ج 2 ص 258 ح 3965 .
3- .كشف الغمّة : ج 3 ص 139 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 81 ح 74 .
4- .كشف الغمّة : ج 3 ص 139 ، غرر الحكم : ح 2072 نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 81 ح 74 .
5- .تحف العقول : ص 210 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 48 ح 66 .
6- .تحف العقول : ص 285 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 164 ح 1 .
7- .تحف العقول : ص 301 ، إرشاد القلوب : ص 182 نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 279 ح 1 .

ص: 511

امام على عليه السلام :در شگفتم از كسى كه آمرزش خواهى را دارد و با اين حال ، نوميد مى شود!

الدعوات :امير مؤمنان عليه السلام فرمود : «تعجّب است از كسى كه [وسيله] نجات را با خود دارد و با اين حال ، نابود مى شود». گفته شد: آن وسيله نجات چيست؟ فرمود: «آمرزش خواهى» .

امام على عليه السلام :سه چيز است كه بنده را به خشنودى خدا مى رساند: بسيار آمرزش خواستن، فروتن بودن، و بسيار صدقه دادن.

امام على عليه السلام :توبه ، بر چهار ستونْ استوار است: پشيمانى در دل، آمرزش خواهى به زبان، تحقّق بخشيدن [به آن] در عمل، و تصميم گرفتن به تكرار نكردن [گناه].

تحف العقول :به امام على عليه السلام گفته شد: توبه خالص (نصوح) چيست؟ فرمود: «پشيمانى در دل، آمرزش خواهى به زبان، و تصميم بر باز نگشتن [به گناه]» .

امام باقر عليه السلام_ در سفارش به جابربن يزيد جُعْفى _: و از گناهان گذشته ات، در نهايتِ پشيمانى و با آمرزش خواهى بسيار، دست بردار و با بازگشت درست [از گناهان] خود را در معرض رحمت و بخشايش خداوند قرار ده و براى بازگشت درست، از دعاى خالصانه و راز و نياز در دلِ تاريكى ها[ى شب] ، كمك بگير.

امام صادق عليه السلام_ ايشان به عبد اللّه بن جندب _: اى پسر جندب! بر هر مسلمانى كه به ما اعتقاد دارد ، لازم است كه در روز و شب ، كردار خود را بر خويشتن عرضه كند و حسابرسِ خود باشد. اگر نيكى ديد ، بر آن بيفزايد و اگر كردار بدى از خود مشاهده كرد ، از آن آمرزش بخواهد تا در روز رستاخيز ، سرافكنده نشود.

.

ص: 512

عنه عليه السلام :ثَلاثٌ لا يَضُرُّ مَعَهُنَّ شَيءٌ : الدُّعاءُ عِندَ الكَربِ ، وَالاِستِغفارُ عِندَ الذَّنبِ ، وَالشُّكرُ عِندَ النِّعمَةِ . (1)

ب _ كَثرَةُ استِغفارِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهالسنن الكبرى للنسائي عن أبي هريرة :ما رَأَيتُ أحَدا أكثَرَ أن يَقولَ : «أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ» مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله . (2)

الكافي عن الحارث بن المغيرة عن الإمام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَستَغفِرُ اللّهَ عز و جلفي كُلِّ يَومٍ سَبعينَ مَرَّةً ، ويَتوبُ إلَى اللّهِ عز و جل سَبعينَ مَرَّةً . قالَ : قُلتُ : كانَ يَقولُ : أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ ؟ قالَ : كانَ يَقولُ : «أستَغفِرُ اللّهَ ، أستَغفِرُ اللّهَ» سَبعينَ مَرَّةً ، ويَقولُ : «وأتوبُ إلَى اللّهِ ، وأتوبُ إلَى اللّهِ» سَبعينَ مَرَّةً . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :وَاللّهِ ، إنّي لَأَستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ فِي اليَومِ أكثَرَ مِن سَبعينَ مَرَّةً . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّهُ لَيُغانُ (5) عَلى قَلبي ، وإنّي لَأَستَغفِرُ اللّهَ فِي اليَومِ مِئَةَ مَرَّةٍ . (6)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 95 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 289 ح 6 .
2- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 118 ح 10288 ، صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 207 ح 928 .
3- .الكافي : ج 2 ص 505 ح 5 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 73 ح 195 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 297 ح 58 .
4- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2324 ح 5948 ، كنز العمّال : ج 1 ص 476 ح 2070 .
5- .الغَين لغةٌ في الغَيم ، وغانَ على قلبي كذا : أي غطّاه . . . قال القاضي : لمّا كان قلب النبيّ صلى الله عليه و آله أتمّ القلوب صفاءً . . . وكان صلى الله عليه و آله مبيّنا مع ذلك لشرائع الملّة وتأسيس السنّة ، ميسّرا غير معسّر ، لم يكن له بُدٌّ من النزول إلى الرُّخَص والالتفات إلى حظوظ النفس ، مع ما كان متمتّعا به من أحكام البشريّة ، فكأنّه إذا تعاطى شيئا من ذلك أسرَعَ كدورةٌ ما إلى القلب لكمال رقّته ، وفرط نورانيّته . . . وكان صلى الله عليه و آله إذا أحسّ بشيء من ذلك عدّه على النفس ذنبا فاستغفر منه ، انتهى (مجمع البحرين : ج 2 ص 1349) .
6- .صحيح مسلم : ج 4 ص 2075 ح 41 ؛ المجازات النبويّة : ص 390 ح 306 .

ص: 513

ب _ بسيار آمرزش خواستن پيامبر صلى الله عليه و آله

امام صادق عليه السلام :سه چيز است كه با وجود آنها ، هيچ چيز گزندى نمى رساند: دعا كردن در هنگام رنج [و گرفتارى] ، آمرزش خواستن در هنگام گناه، و سپاس گزارى در هنگام برخوردارى از نعمت.

ب _ بسيار آمرزش خواستن پيامبر صلى الله عليه و آلهالسنن الكبرى ، نسائى_ به نقل از ابوهُرَيره _: هيچ كس را نديدم كه بيشتر از پيامبر خدا بگويد: «از خدا آمرزش مى طلبم و به درگاه او ، توبه مى كنم».

الكافى_ به نقل از حارث بن مغيره _: امام صادق عليه السلام فرمود : «پيامبر خدا ، روزى هفتاد بار از خداوند عز و جل آمرزش مى طلبيد و هفتاد بار به درگاه او ، توبه مى كرد». گفتم : مى فرمود: «از خدا آمرزش مى خواهم و به درگاه او ، توبه مى كنم»؟ (1) فرمود: «[نه، بلكه] هفتاد بار مى گفت: از خدا ، آمرزش مى خواهم . از خدا ، آمرزش مى خواهم و هفتاد بار مى گفت: و به درگاه خدا ، توبه مى برم . به درگاه خدا ، توبه مى برم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خدا سوگند، من در روز ، بيش از هفتاد بار از خدا آمرزش مى طلبم و به درگاهش ، توبه مى كنم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گاه دلم را تيرگى مى گيرد و من ، روزى صد بار ، از خدا آمرزش مى طلبم. (2)

.


1- .يعنى : اين دو جمله را، با هم، هفتاد بار مى گفت؟
2- .قاضى گفته است : با وجود اين كه دل پيامبر صلى الله عليه و آله _ كه پاك ترين دل هاست _ ... و با همين ، شرايع دين را تشريح مى كند و سنّت و سيره آسان و بى درد سر ، بنياد مى گذارد ، چاره اى هم ندارد كه رخصت گاه هايى را براى خود ، در نظر بگيرد و به نصيب و بهره نفس هم توجّه نمايد . از سوى ديگر ، مشغول احكام بشرى هم هست . گويى وقتى با چنين امورى ، داد و ستد برقرار مى كند ، به دليل رقّت قلب و نورانيت فراوان آن ، تيرگى در جانش پديد مى آيد و هنگامى كه احساس تيرگى مى كند ، آن را براى خود ، گناه به شمار مى آورد و از آن ، طلب آمرزش مى نمايد .

ص: 514

السنن الكبرى للنسائي عن حذيفة بن اليمان :قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي رَجُلٌ ذَرِبُ (1) اللِّسانِ ، وإنَّ عامَّةَ ذلِكَ عَلى أهلي ، قالَ : فَأَينَ أنتَ مِنَ الاِستِغفارِ ؟ إنّي لَأَستَغفِرُ اللّهَ فِي اليَومِ _ أو قالَ فِي اليَومِ وَاللَّيلَةِ _ مِئَةَ مَرَّةٍ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يَتوبُ إلَى اللّهِ ويَستَغفِرُهُ في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ مِئَةَ مَرَّةٍ مِن غَيرِ ذَنبٍ . (3)

ج _ كَثرَةُ استِغفارِ أبِي الحَسَنِ الكاظِمِ عليه السلامالزهد للحسين بن سعيد عن إبراهيم بن أبي البلاد :قالَ أبُو الحَسَنِ عليه السلام : إنّي أستَغفِرُ اللّهَ في كُلِّ يَومٍ خَمسَةَ آلافِ مَرَّةٍ . ثُمَّ قالَ لي : خَمسَةُ آلافٍ كَثيرٌ . (4)

د _ فَضلُ المُستَغفِرِالكتاب«وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّ_هُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعًا وَ أَنَابَ * فَغَفَرْنَا لَهُ ذَ لِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَ حُسْنَ مَ_ئابٍ» . (5)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفلَحَ مَن وَجَدَ في صَحيفَتِهِ استِغفارا كَثيرا . (6)

.


1- .الذَّرِب : الحادّ من كلّ شيءٍ . ولِسانٌ ذَرِبٌ وفيه ذَرابَة : أي حِدَّة (الصحاح : ج 1 ص 127) .
2- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 117 ح 10282 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 691 ح 1881 .
3- .الكافي : ج 2 ص 450 ح 2 ، معاني الأخبار : ص 384 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 276 ح 4 .
4- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 74 ح 199 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 282 ح 26 .
5- .ص : 24 و 25 .
6- .الفردوس : ج 1 ص 421 ح 1710 ، كنز العمّال : ج 15 ص 825 ح 43280 .

ص: 515

ج _ بسيار آمرزش خواستن امام كاظم عليه السلام

د _ فضيلت شخص آمرزش خواه

السنن الكبرى، نسائى_ به نقل از حُذَيفة بن يمان _: گفتم : اى پيامبر خدا! من ، مردى تند زبانم و بيشتر هم با خانواده ام (/ همسرم) چنين ام. فرمود: «پس آمرزش خواهى ات كجا رفته است؟ من ، خود، در روز (يا فرمود: در شبانه روز) صد بار از خداوند ، آمرزش مى طلبم.

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، شبانه روزى صد مرتبه به درگاه خدا ، توبه مى كرد و از او آمرزش مى طلبيد، بدون آن كه گناهى از ايشان ، سر زده باشد.

ج _ بسيار آمرزش خواستن امام كاظم عليه السلامالزهد ، حسين بن سعيد_ به نقل از ابراهيم بن ابى البلاد _: امام كاظم عليه السلام فرمود: «من ، در هر روز ، پنجاه هزار مرتبه از خدا ، طلب آمرزش مى كنم» . سپس به من فرمود: «پنج هزار بار هم بسيار است».

د _ فضيلت شخص آمرزش خواهقرآن«و داوود دانست كه ما ، وى را آزموده ايم . پس از پروردگار خود ، آمرزش خواست و به خاك افتاد و به سوى ما بازگشت. و ما هم اين را بر او بخشوديم ، و او را در نزد ما منزلتى و بازگشتى نيكوست» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رستگار ، كسى است كه در كارنامه اش ، آمرزش خواهى بسيار يابد .

.

ص: 516

عنه صلى الله عليه و آله :طوبى لِمَن وَجَدَ في صَحيفَةِ عَمَلِهِ يَومَ القِيامَةِ تَحتَ كُلِّ ذَنبٍ : أستَغفِرُ اللّهَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ إذا أحسَنَ استَبشَرَ ، وإذا أساءَ استَغفَرَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :طوبى لِنَفسٍ أدَّت إلى رَبِّها فَرضَها ، وعَرَكَت بِجَنبِها بُؤسَها (3) ، وهَجَرَت فِي اللَّيلِ غُمضَها ، حَتّى إذا غَلَبَ الكَرى (4) عَلَيهَا افتَرَشَت أرضَها ، وتَوَسَّدَت كَفَّها ، في مَعشَرٍ أسهَرَ عُيونَهُم خَوفُ مَعادِهِم ، وتَجافَت عَن مَضاجِعِهِم جُنوبُهُم ، وهَمهَمَت بِذِكرِ رَبِّهِم شِفاهُهُم ، وتَقَشَّعَت بِطولِ استِغفارِهِم ذُنوبُهُم «أُوْلَ_ئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (5) . (6)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الاِعتِرافِ _: وأنَّ أحَبَّ عِبادِكَ إلَيكَ مَن تَرَكَ الاِستِكبارَ عَلَيكَ ، وجانَبَ الإِصرارَ ، ولَزِمَ الاِستِغفارَ . وأنَا أبرَأُ إلَيكَ مِن أن أستَكبِرَ ، وأعوذُ بِكَ مِن أن اُصِرَّ ، وأستَغفِرُكَ لِما قَصَّرتُ فيهِ . (7)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا أكثَرَ العَبدُ مِنَ الاِستِغفارِ ، رُفِعَت صَحيفَتُهُ وهِيَ تَتَلَألَأُ (8) . (9)

عنه عليه السلام :يَدخُلُ رَجُلانِ المَسجِدَ ، أحَدُهُما عابِدٌ وَالآخَرُ فاسِقٌ ، فَيَخرُجانِ مِنَ المَسجِدِ وَالفاسِقُ صِدِّيقٌ وَالعابِدُ فاسِقٌ ، وذلِكَ أنَّهُ يَدخُلُ العابِدُ المَسجِدَ وهُوَ مُدِلٌّ (10) بِعِبادَتِهِ وفِكرَتُهُ في ذلِكَ ، ويَكونُ فِكرَةُ الفاسِقِ فِي التَّنَدُّمِ عَلى فِسقِهِ ، فَيَستَغفِرُ اللّهَ مِن ذُنوبِهِ . (11)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 197 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 280 ح 15 .
2- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 437 ح 151 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 24 عن الإمام الرضا عليه السلام .
3- .عَرَكَت بجنبِها بُؤسَها : أي صَبرَت عليه (شرح نهج البلاغة : ج 16 ص 295) .
4- .الكَرى : النُّعاس (الصحاح : ج 6 ص 2472) .
5- .المجادلة : 22 .
6- .نهج البلاغة : الكتاب 45 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 342 ح 27 .
7- .الصحيفة السجّاديّة : ص 55 الدعاء 12 ، المصباح للكفعمي : ص 507 .
8- .في المصدر : «يتلألأ» ، والتصويب من بحار الأنوار .
9- .الكافي : ج 2 ص 504 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 284 ح 32 .
10- .دلَّ يدِلُّ : إذا مَنَّ بعطائه ، والأدَلُّ : المنّانُ بعمله (تاج العروس : ج 14 ص 242) .
11- .علل الشرايع : ص 354 ح 1 ، الكافي : ج 2 ص 314 ح 6 عن أحدهما عليهماالسلام نحوه .

ص: 517

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوشا به حال كسى كه روز رستاخيز ، در نامه عملش، زير هر گناهى «استغفر اللّه» بيابد!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، هرگاه كار نيك كند ، شاد مى شود و هر گاه بد كند ، آمرزش مى طلبد.

امام على عليه السلام :خوشا آن كه وظيفه اش را در قبال پروردگارش به جا مى آورد و رنج [و سختى] را به جان مى خرد و در شب ، از خواب دورى مى ورزد و چون چُرت بر او چيره گردد ، زمين را بستر خود مى سازد و سر بر كف خويش مى نهد و در ميان جماعتى است كه از بيم رستاخيز ، شب ها ديدگانشان نمى خوابد و پهلوهايشان از بسترهايشان كناره مى گيرد و لبانشان به ياد پروردگارشان زمزمه كنان مى شود و از آمرزش خواهى هاى بسيار ، گناهانشان زدوده مى شود . «اينان اند گروه خدا ؛ و آگاه باشيد كه گروه خدا ، رستگارند» .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در اعتراف به درگاه خدا _: محبوب ترينِ بندگانت در نزد تو ، كسى است كه گردن فرازى بر تو را فرو گذارد و از پافشارى [برگناه] دورى كند و به آمرزش خواهى در آويزد . من ، درپيشگاه تو اعلام برائت مى كنم از اين كه گردن فرازى كنم، و به تو پناه مى برم از اين كه [برگناه] پاى فِشُرم، و براى تقصيرات خود ، از تو آمرزش مى طلبم.

امام صادق عليه السلام :هر گاه بنده ، بسيار طلب آمرزش كند ، نامه اعمالش در حالى كه مى درخشد ، بالا برده مى شود.

امام صادق عليه السلام :دو مرد به مسجد در مى آيند : يكى عبادت پيشه و ديگرى گنهكار، و از مسجد بيرون روند در حالى كه آن گنهكار ، مؤمنى راستين گشته است و آن ديگرى ، عبادت پيشه گنهكار؛ از آن رو كه عبادت پيشه ، در حالى به مسجد در آمده است كه به عبادت خويش ، مى نازيده و به آن مى انديشيده است ؛ امّا گنهكار ، پيوسته در انديشه پشيمانى از گنهكارى خويش بوده است . لذا خداوند ، گناهان او را مى آمرزد.

.

ص: 518

ه _ التَّحذيرُ مِن تَركِ الاِستِغفارِالكتاب«قَالَ يَ_قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن لا يَستَغفِرُ اللّهَ لا يَغفِرُ اللّهُ لَهُ ، ومَن لا يَتوبُ لا يَتوبُ (2) اللّهُ عَلَيهِ ، ومَن لا يَرحَمُ لا يَرحَمُهُ اللّهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ بِعَبدٍ خَيرا فَأَذنَبَ ذَنبا أتبَعَهُ بِنَقِمَةٍ ، ويُذَكِّرُهُ الاِستِغفارَ ، وإذا أرادَ بِعَبدٍ شَرّا فَأَذنَبَ ذَنبا أتبَعَهُ بِنِعمَةٍ لِيُنسِيَهُ الاِستِغفارَ ، ويَتَمادى بِها ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ» بِالنِّعَمِ عِندَ المَعاصي . (4)

عنه عليه السلام :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَ_حِشَةً أَوْظَ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ» (5) صَعِدَ إبليسُ جَبَلاً بِمَكَّةَ يُقالُ لَهُ : ثَورٌ ، فَصَرَخَ بِأَعلى صَوتِهِ بِعَفاريتِهِ ، فَاجتَمَعوا إلَيهِ ، فَقالوا : يا سَيِّدَنا لِمَ دَعَوتَنا ؟ قالَ : نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ ، فَمَن لَها ؟ فَقامَ عِفريتٌ مِنَ الشَّياطينِ فَقالَ : أنَا لَها بِكَذا وكَذا ، قالَ : لَستَ لَها ، فَقامَ آخَرُ فَقالَ : مِثلَ ذلِكَ ، فَقالَ : لَستَ لَها ، فَقالَ الوَسواسُ الخَنّاسُ : أنَا لَها ، قالَ : بِماذا ؟ قالَ : أعِدُهُم واُمَنّيهِم حَتّى يُواقِعُوا الخَطيئَةَ ، فَإِذا واقَعُوا الخَطيئَةَ أنسَيتُهُمُ الاِستِغفارَ ، فَقالَ : أنتَ لَها ، فَوَكَّلَهُ بِها إلى يَومِ القِيامَةِ . (6)

.


1- .النمل : 46 .
2- .في المصدر : «لا يتب» في كلا الموضعين ، والصواب ما أثبتناه كما في كنز العمّال .
3- .الفردوس : ج 3 ص 629 ح 5967 ، كنز العمّال : ج 4 ص 227 ح 10284 نقلاً عن أبي الشيخ .
4- .الكافي : ج 2 ص 452 ح 1 ، علل الشرايع : ص 561 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 387 ح 1 .
5- .آل عمران : 135 .
6- .الأمالي للصدوق : ص 551 ح 736 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 351 ح 48 .

ص: 519

ه _ بر حذر داشتن از ترك آمرزش خواهى

ه _ بر حذر داشتن از ترك آمرزش خواهىقرآن«گفت: «اى مردم! چرا پيش از نيكى به بدى مى شتابيد؟ چرا از خدا ، آمرزش نمى خواهيد ، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد؟»» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه از خدا آمرزش نخواهد ، خدا او را نمى آمرزد، و كسى كه به درگاه خدا بازنگردد ، خدا هم به سوى او باز نمى گردد، و كسى كه رحم نكند ، خدا هم به او رحم نمى كند.

امام صادق عليه السلام :خداوند ، هر گاه خير بنده اى را بخواهد و او گناهى كند ، در پى آن ، كيفرش مى دهد و آمرزش خواهى را به يادش مى آورد ، و هر گاه شرّ بنده اى را بخواهد و او گناهى كند ، در پى آن ، به او نعمتى مى دهد تا آمرزش خواهى را از يادش ببرد و به آن حال ، ادامه دهد . اين است معناى اين سخن خداوند عز و جل : «به زودى آنان را از جايى كه نمى دانند، تدريجاً غافلگيرمى كنيم» ؛ يعنى با نعمت دادن در هنگام ارتكاب گناهان.

امام صادق عليه السلام :چون اين آيه: «و كسانى كه هرگاه كار زشت كنند يا به خود ستم ورزند ، خدا را ياد مى كنند و براى گناهانشان ، آمرزش مى طلبند» ، فرود آمد ، ابليس بر فراز كوهى در مكّه به نام ثور رفت و با فرياد هر چه بلندتر ، عفريت هاى خويش را صدا زد و آنان ، همگى جمع شدند و گفتند: سَرورا! براى چه ما را فرا خوانده اى؟ ابليس گفت: اين آيه فرود آمده است . كيست كه از پسِ آن برآيد؟ عفريتى از شياطين گفت: من ، در برابر آن ، چنين و چنان مى كنم. ابليس گفت: تو از پسِ آن بر نمى آيى. ديگرى برخاست و همانند آن گفت. ابليس گفت: تو هم از عهده اش برنمى آيى. وسوسه گرِ خنّاس گفت: من ، از پس آن بر مى آيم. ابليس گفت: چگونه؟ گفت: به آنان وعده [ى توبه] مى دهم و اميدوارشان مى كنم تا آن كه مرتكب گناه شوند و چون در گناه افتادند ، آمرزش خواهى را از يادشان مى برم. ابليس گفت: تو از عهده آن ، بر مى آيى . آن گاه ، او را تا روز قيامت ، بر اين كار گماشت.

.

ص: 520

9 / 3خصائص الاستغفارالف _ خَيرُ العِبادَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ العِبادَةِ الاِستِغفارُ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ عز و جل في كِتابِهِ : «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ» (1) . (2)

ب _ خَيرُ الدُّعاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الدُّعاءِ الاِستِغفارُ وخَيرُ العِبادَةِ قَولُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» . (3)

الدعوات :قالَ صلى الله عليه و آله : ما مِنَ الذِّكرِ شَيءٌ أفضَلُ مِن قَولِ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، وما مِنَ الدُّعاءِ شَيءٌ أفضَلُ مِنَ الاِستِغفارِ . ثُمَّ تَلا : «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ» . (4)

ج _ أجمَعُ الدُّعاءِالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ مِن أجمَعِ الدُّعاءِ الاِستغفارَ . (5)

.


1- .محمّد : 19 .
2- .الكافي : ج 2 ص 517 ح 2 ، المحاسن : ج 1 ص 98 ح 67 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 201 ح 35 .
3- .الجعفريّات : ص 228 ، الكافي : ج 2 ص 504 ح 1 وليس فيه ذيله ؛ الفردوس : ج 2 ص 179 ح 2897 .
4- .الدعوات : ص 20 ح 17 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 204 ح 42 ؛ كنز العمّال : ج 1 ص 423 ح 1816 .
5- .بحار الأنوار : ج 93 ص 283 ح 30 وج 95 ص 163 ح 17 كلاهما نقلاً عن الدعوات .

ص: 521

9 / 3 ويژگى هاى آمرزش خواهى

اشاره

الف _ بهترين پرستش

ب _ بهترين نيايش

ج _ جامع ترين نيايش

9 / 3ويژگى هاى آمرزش خواهىالف _ بهترين پرستشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين پرستش، آمرزش خواهى است؛ زيرا اين ، سخن خداوند عز و جل در كتابش است كه فرموده : «بدان كه معبودى جز خدا نيست و براى گناهت ، آمرزش بخواه» .

ب _ بهترين نيايشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهترين نيايش، آمرزش خواهى است، و بهترين پرستش ، گفتن: «لا إله إلّا اللّه ؛ معبودى جز خدا نيست».

الدعوات :پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هيچ ذكرى ، برتر از گفتن «معبودى جز خدا نيست» نباشد ، و هيچ دعايى ، برتر از آمرزش خواهى نيست». سپس اين آيه را تلاوت كرد: «بدان كه معبودى جز خدا نيست ، و براى گناهت ، آمرزش بخواه» » .

ج _ جامع ترين نيايشامام صادق صلى الله عليه و آله :يكى از جامع ترين نيايش ها، آمرزش خواهى است.

.

ص: 522

د _ أفضَلُ التَّوَسُّلِالإمام عليّ عليه السلام :أفضَلُ التَّوَسُّلِ الاِستِغفارُ . (1)

ه _ سِلاحُ المُذنِبِالإمام عليّ عليه السلام :سِلاحُ المُذنِبِ الاِستِغفارُ . (2)

و _ شَفيعُ المُذنِبِالإمام عليّ عليه السلام :لا شَفيعَ أنجَحُ مِنَ الاِستِغفارِ . (3)

9 / 4بركات الاستغفارالف _ غُفرانُ اللّهِالكتاب«وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْ_لِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا» . (4)

«وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَ_حِشَةً أَوْظَ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» . (5)

«وَ اسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم» . (6)

راجع : النساء : 106 ، نوح : 10 ، المائدة : 74 .

.


1- .غرر الحكم : ح 2887 .
2- .غرر الحكم : ح 5562 .
3- .غرر الحكم : ح 10658 .
4- .النساء : 110 .
5- .آل عمران : 135 .
6- .البقرة : 199 ، المزّمّل : 20 .

ص: 523

د _ برترين توسّل

ه _ حربه گنهكار

و _ ميانجى گنهكار

9 / 4 بركت هاى آمرزش خواهى

اشاره

الف _ آمرزش خدا

د _ برترين توسّلامام على عليه السلام :برترين توسّل، آمرزش خواهى است.

ه _ حربه گنهكارامام على عليه السلام :حربه گنهكار، آمرزش خواهى است.

و _ ميانجى گنهكارامام على عليه السلام :هيچ ميانجى اى مؤثّرتر از آمرزش خواهى نيست.

9 / 4بركت هاى آمرزش خواهىالف _ آمرزش خداقرآن«و هر كس كار بدى كند يا بر خويشتن ستم ورزد ، سپس از خدا آمرزش بخواهد ، خداى را آمرزگارى مهربان مى يابد» .

«و كسانى كه هر گاه فحشايى كنند يا بر خويش ستم ورزند ، خداى را به ياد مى آورند و از گناهانشان آمرزش مى طلبند _ و جز خدا ، كيست كه گناهان را بيامرزد؟ _ و بر آنچه كرده اند ، آگاهانه اصرار نمى ورزند» .

«و از خدا آمرزش بخواهيد ، كه خدا ، آمرزگارى مهربان است» .

ر . ك : نساء : آيه 106 ، نوح : آيه 10 ، مائده : آيه 74 .

.

ص: 524

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَغفَرَ غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : يَابنَ آدَمَ ، إنَّكَ ما دَعَوتَني ورَجَوتَني غَفَرتُ لَكَ عَلى ما كانَ فيكَ ولا اُبالي ، يَابنَ آدَمَ ، لَو بَلَغَت ذُنوبُكَ عَنانَ السَّماءِ ثُمَّ استَغفَرتَني غَفَرتُ لَكَ ، ولا اُبالي . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الشَّيطانَ قالَ : وعِزَّتِكَ يا رَبِّ ، لا أبرَحُ أغوي عِبادَكَ ما دامَت أرواحُهُم في أجسادِهِم . قالَ الرَّبُّ : وعِزَّتي وجَلالي ، لا أزالُ أغفِرُ لَهُم مَا استَغفَروني . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، إنَّ اللّهَ يَعجَبُ مِن عَبدِهِ إذا قالَ : «رَبِّ اغفِر لي فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ» يَقولُ : يا مَلائِكَتي ، عَبدي هذا قَد عَلِمَ أنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ غَيري ، اِشهَدوا أنّي قَد غَفَرتُ لَهُ . (4)

ب _ عَدَمُ كِتابَةِ السَّيِّئاتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» (5) _: صاحِبُ اليَمينِ أميرٌ عَلى صاحِبِ الشِّمالِ ، فَإِذا عَمِلَ حَسَنَةً كَتَبَها لَهُ صاحِبُ اليَمينِ بِعَشرِ أمثالِها ، وإذا عَمِلَ سَيِّئَةً فَأَرادَ صاحِبُ الشِّمالِ أن يَكتُبَها ، قالَ لَهُ صاحِبُ اليَمينِ : أمسِك ، فَيُمسِكُ عَنهُ سَبعَ ساعاتٍ ؛ فَإِنِ استَغفَرَ اللّهَ مِنها ، لَم يُكتَب عَلَيهِ شَيءٌ ، وإن لَم يَستَغفِرِ اللّهَ كُتِبَ لَهُ سَيِّئَةٌ واحِدَةٌ . (6)

.


1- .سنن الترمذي : ج 5 ص 513 ح 3470 ؛ معاني الأخبار : ص 411 ح 98 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 178 ح 7 .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 548 ح 3540 ، كنز العمّال : ج 3 ص 146 ح 5902 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 58 ح 11237 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 290 ح 7672 .
4- .تحف العقول : ص 13 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 67 ح 6 .
5- .ق : 18 .
6- .مجمع البيان : ج 9 ص 216 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 321 ؛ المعجم الكبير : ج 8 ص 247 ح 7971 نحوه .

ص: 525

ب _ ننوشتن گناهان

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس آمرزش بخواهد، خدا او را مى آمرزد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل فرمود: «اى پسر آدم! تا آن گاه كه مرا بخوانى و به من ، اميدوار باشى ، با وجود همه گناهانى كه داشته اى، تو را مى آمرزم و باكى ندارم. اى پسر آدم ! اگر گناهانت سر به آسمان بزند، سپس از من آمرزش بخواهى ، تو را مى آمرزم و باكى ندارم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شيطان گفت: به عزّتت سوگند _ اى پروردگار _ كه بندگانت را تا جان در بدن دارند ، گم راه مى كنم! پروردگار فرمود: «به عزّت و جلالم سوگند كه من هم تا هر زمان از من آمرزش خواهند ، آنان را مى آمرزم!» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على! خدا از بنده اى كه بگويد: پروردگارا! مرا بيامرز؛ زيرا گناهان را جز تو كسى نمى آمرزد ، خوشش مى آيد و مى فرمايد: اى فرشتگان من! اين بنده ام دانست كه جز من ، كسى گناهان را نمى آمرزد. گواه باشيد كه من هم او را آمرزيدم » .

ب _ ننوشتن گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در تفسير سخن خداوند متعال: «هيچ سخنى بر زبان نمى آورد ، جز آن كه نزد او، نگاهبانى آماده است» _: فرشته دست راست ، فرمانده فرشته دست چپ است. هر گاه شخص كار نيكى انجام دهد ، فرشته دست راست ، آن را ده برابر مى نويسد، و هر گاه كار بدى كند و فرشته دست چپ بخواهد آن را بنويسد، فرشته دست راست به او مى گويد: «دست نگه دار»، و او تا هفت ساعت ، دست نگه مى دارد. اگر در اين مدّت از خدا آمرزش خواست ، چيزى براى او نمى نويسد، و اگر از خدا آمرزش نخواست ، تنها يك گناه برايش مى نويسد.

.

ص: 526

الكافي عن حفص :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ : ما مِن مُؤمِنٍ يُذنِبُ ذَنبا إلّا أجَّلَهُ اللّهُ عز و جلسَبعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ ، فَإِن هُوَ تابَ لَم يُكتَب عَلَيهِ شَيءٌ ، وإن هُوَ لَم يَفعَل كَتَبَ اللّهُ عَلَيهِ سَيِّئَةً . فَأَتاهُ عَبّادٌ البَصرِيُّ فَقالَ لَهُ : بَلَغَنا أنَّكَ قُلتَ : ما مِن عَبدٍ يُذنِبُ ذَنبا إلّا أجَّلَهُ اللّهُ عز و جلسَبعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . فَقالَ : لَيسَ هكَذا قُلتُ ، ولكِنّي قُلتُ : ما مِن مُؤمِنٍ ، وكَذلِكَ كانَ قَولي . (1)

ج _ تَمحيصُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الاِستِغفارُ مَمحاةٌ لِلذُّنوبِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ داءٍ دَواءٌ ، ودَواءُ الذُّنوبِ الاِستِغفارُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَنسَيَنَّ الاِستِغفارَ في صَلاتِكَ ؛ فَإِنَّها مَمحاةٌ لِلخَطايا بِرَحمَةِ اللّهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ظَلَمَ أحَدا فَفاتَهُ ، فَليَستَغفِرِ اللّهَ لَهُ فَإِنَّهُ كَفّارَةٌ لَهُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما كَبيرَةٌ بِكَبيرَةٍ مَعَ الاِستِغفارِ ، ولا صَغيرَةٌ بِصَغيرَةٍ مَعَ الإِصرارِ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام :تَعَطَّروا بِالاِستِغفارِ ، لا تَفضَحكُم رَوائِحُ الذُّنوبِ . (7)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 439 ح 9 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 69 ح 185 ، بحار الأنوار : ج 6 ص 38 ح 63 .
2- .تفسير القرطبي : ج 18 ص 301 ، كنز العمّال : ج 1 ص 476 ح 2071 ؛ المجازات النبويّة : ص 232 ح 188 .
3- .ثواب الأعمال : ص 197 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 279 ح 11 ؛ كنز العمّال : ج 1 ص 479 ح 2089 .
4- .الأمالي للطوسي : ص 346 ح 714 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 200 ح 11 .
5- .الكافي : ج 2 ص 334 ح 20 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 313 ح 27 .
6- .تاريخ دمشق : ج 6 ص 394 ح 1567 ، كنز العمّال : ج 4 ص 217 ح 10232 .
7- .الأمالي للطوسي : ص 372 ح 801 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 281 ح 225 .

ص: 527

ج _ پاك كردن گناهان

الكافى_ به نقل از حفص _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد: «هيچ مؤمنى نيست كه گناهى كند ، مگر آن كه خداوند عز و جل هفت ساعت از روز را به او مهلت مى دهد . اگر توبه كرد ، چيزى برايش نوشته نمى شود، و اگر نكرد ، خداوندْ يك گناه برايش مى نويسد» . عبّاد بصرى ، نزد امام عليه السلام آمد و گفت: شنيده ايم كه شما گفته اى: «هيچ بنده اى نيست كه گناهى كند ، مگر آن كه خداوند عز و جل هفت ساعت از روز را به او مهلت مى دهد؟» . فرمود: «من چنين نگفته ام ؛ بلكه گفته ام: هيچ مؤمنى نيست . سخن من ، اين گونه بود» .

ج _ پاك كردن گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آمرزش خواهى، پاك كننده گناهان است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر دردى درمانى دارد و درمان گناهان ، آمرزش خواهى است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آمرزش خواهى در نمازت را هيچ گاه از ياد مبر ؛ زيرا كه آن، به لطف خداوند، خطاها را پاك مى كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به شخصى ستم كند و [براى جلب رضايت او] به او دسترسى نداشته باشد، از خدا برايش طلب آمرزش كند ؛ زيرا اين ، كفّاره [ستم] اوست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گناه بزرگى با وجود آمرزش خواهى ، بزرگ نيست، و هيچ گناه كوچكى ، با وجود ادامه دادن به آن ، كوچك نيست.

امام على عليه السلام :به عطر آمرزش خواهى معطّر شويد تا بوى گناهان ، شما را رسوا نسازد.

.

ص: 528

الإمام الباقر عليه السلام :ألِحّوا فِي الاِستِغفارِ ، فَإِنَّهُ مَمحاةٌ لِلذُّنوبِ . (1)

د _ جَلاءُ القُلوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِلقُلوبِ صَدأً كَصَدإِ النُّحاسِ ، فَاجلوها بِالاِستِغفارِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العَبدَ إذا أخطَأَ خَطيئَةً نُكِتَت في قَلبِهِ نُكتَةٌ سَوداءُ ، فَإِذا هُوَ نَزَعَ وَاستَغفَرَ وتابَ سُقِلَ (3) قَلبُهُ ، وإن عادَ زيدَ فيها حَتّى تَعلُوَ قَلبَهُ ، وهُوَ الرّانُ الَّذي ذَكَرَ اللّهُ «كَلَا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ» (4) . (5)

ه _ تَباعُدُ الشَّيطانِفضائل الأشهر الثلاثة عن يونس بن ظبيان :قُلتُ لِلصّادِقِ عليه السلام : مَا الَّذي يُباعِدُ عَنّا إبليسَ ؟ قالَ : الصَّومُ يُسَوِّدُ وَجهَهُ ... وَالاِستِغفارُ يَقطَعُ وَتينَهُ (6) . (7)

و _ الأَمنُ مِنَ العَذابِ وَالبَلاياالكتاب«وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» . (8)

«وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَسْتَغْفِرُواْ رَبَّهُمْ إِلَا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلاً» . (9)

.


1- .تحف العقول : ص 298 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 178 ح 53 .
2- .عدّة الداعي : ص 249 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 284 ح 32 ؛ تاريخ دمشق : ج 62 ص 80 ح 12714 .
3- .السَّقْلُ هو مثل الصقل للسّيف والثوب ونحوهما ، بالسين والصّاد جميعا (تاج العروس : ج 14 ص 349) .
4- .المطفّفين : 14 .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 434 ح 3334 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 509 ح 11658 .
6- .الوَتين : عرق في القلب إذا انقطع مات صاحبه (القاموس المحيط : ج 4 ص 274) .
7- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 92 ح 71 و ص 76 ح 58 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 256 ح 39 .
8- .الأنفال : 33 .
9- .الكهف : 55 .

ص: 529

د _ صيقل دادن دل ها

ه _ دور كردن شيطان

و _ ايمنى از عذاب و بلاها

امام باقر عليه السلام :در آمرزش خواهى پافشارى كنيد؛ زيرا كه آن ، پاك كننده گناهان است.

د _ صيقل دادن دل هاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دل ها همانند مس، (1) زنگار مى بندند . پس آنها را با آمرزش خواهى ، صيقل دهيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده ، هر گاه گناهى كند ، نقطه اى سياه در دلش پديد مى آيد. اگر دست برداشت و آمرزش طلبيد و توبه كرد ، دلش صيقل مى يابد؛ ولى اگر دوباره آن را انجام داد ، بر آن نقطه افزوده مى شود تا جايى كه تمام دلش را مى پوشانَد. اين ، همان زنگارى است كه خداوند فرموده است: «نه ؛ بلكه آنچه كرده اند ، زنگار بر دل هاشان بسته است» .

ه _ دور كردن شيطانفضائل الأشهر الثلاثة_ به نقل از يونس بن ظبيان _: به امام صادق عليه السلام گفتم : چه چيز ، شيطان را از ما دور مى گرداند؟ فرمود: «روزه ، روى او را سياه مى كند... و آمرزش خواهى ، شاه رگش را قطع مى كند» .

و _ ايمنى از عذاب و بلاهاقرآن«تا تو در ميان آنانى ، خداوند ، عذابشان نمى كند، و تا زمانى كه آمرزش بطلبند ، خداوند عذاب كننده ايشان نباشد» .

«و چيزى مانع مردم نشد از اين كه وقتى هدايت به سويشان آمد ، ايمان بياورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند ، جز اين كه [مستحق شوند] تا سنّت [خدا در مورد عذاب] پيشينيان، در باره آنان [نيز] به كار رود يا عذاب ، رويارويشان بيايد» .

.


1- .در المعجم الصغير ، به جاى «مس» ، «آهن» آمده است.

ص: 530

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنزَلَ اللّهُ عَلَيَّ أمانَينِ لِاُمَّتي : «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» ، فَإِذا (1) مَضَيتُ تَرَكتُ فيهِمُ الاِستِغفارَ إلى يَومِ القِيامَةِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :لَو أنَّ النّاسَ حينَ عَصَوا أنابوا وَاستَغفَروا ، لَم يُعَذَّبوا ولَم يُهلَكوا . (3)

عنه عليه السلام :كانَ فِي الأَرضِ أمانانِ مِن عَذابِ اللّهِ ، وقَد رُفِعَ أحَدُهُما فَدونَكُمُ الآخَرَ فَتَمَسَّكوا بِهِ . أمَّا الأَمانُ الَّذي رُفِعَ فَهُوَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وأمَّا الأَمانُ الباقي فَالاِستِغفارُ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :ما ضاعَ مالٌ في بَرٍّ ولا بَحرٍ إلّا بِتَضييعِ الزَّكاةِ ، فَحَصِّنوا أموالَكُم بِالزَّكاةِ ، وداووا مَرضاكُم بِالصَّدَقَةِ ، وَادفَعوا نَوائِبَ البَلايا بِالاِستِغفارِ . (5)

ز _ دَفعُ الهُمومِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن ظَهَرَت عَلَيهِ النِّعمَةُ فَليُكثِر ذِكرَ «الحَمدُ للّهِِ» ، ومَن كَثُرَت هُمومُهُ فَعَلَيهِ بِالاِستِغفارِ ، ومَن ألَحَّ عَلَيهِ الفَقرُ فَليُكثِر مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» يَنفي عَنهُ الفَقرَ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكثَرَ مِنَ الاِستِغفارِ جَعَلَ اللّهُ لَهُ مِن كُلِّ هَمٍّ فَرَجا ، ومِن كُلِّ ضيقٍ مَخرَجا ، ويَرزُقُهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ . (7)

.


1- .في المصدر : «إذا» ، وما أثبتناه هو الصحيح كما في كنز العمّال .
2- .سنن الترمذي : ج 5 ص 270 ح 3082 ، كنز العمّال : ج 1 ص 477 ح 2081 .
3- .غرر الحكم : ح 7583 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 88 ، مجمع البيان : ج 4 ص 829 نحوه ، بحار الأنوار : ج 93 ص 284 ح 31 .
5- .المحاسن : ج 1 ص 459 ح 1062 ، الاُصول الستّة عشر : ص 77 وفيه «أبواب» بدل «نوائب» .
6- .الكافي : ج 8 ص 93 ح 65 ، المحاسن : ج 1 ص 114 ح 113 ؛ تاريخ بغداد : ج 2 ص 52 نحوه .
7- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 118 ح 10290 ، كنز العمّال : ج 1 ص 476 ح 2069 .

ص: 531

ز _ زدودن غم و اندوه

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند دو امان براى امّتم بر من نازل كرد: «تا تو در ميان ايشان هستى ، خداوندْ عذابشان نمى كند، و تا زمانى كه آمرزش مى طلبند ، خداوند عذاب كننده ايشان نخواهد بود» . پس، هر گاه من رفتم ، آمرزش خواهى را تا روز قيامت ، در ميانشان بر جاى مى گذارم.

امام على عليه السلام :اگر مردم ، زمانى كه نافرمانى [خدا] كردند ، توبه مى نمودند و آمرزش مى طلبيدند ، عذاب نمى شدند و هلاك نمى گشتند.

امام على عليه السلام :در زمين ، دو مايه ايمنى از عذاب خدا وجود داشت كه يكى از آن دو بُرده شد . پس آن ديگرى را دريابيد و بدان ، چنگ زنيد. آن مايه ايمنى كه بُرده شد ، پيامبر خدا بود، و آن مايه ايمنىِ باقى مانده ، آمرزش خواهى است. خداوند متعال فرموده است: «تا تو در ميان ايشان هستى ، خداوندْ عذابشان نمى كند، و تا زمانى كه آمرزش مى طلبند ، خداوندْ عذاب كننده ايشان نخواهد بود».

امام صادق عليه السلام :هيچ مالى در خشكى و دريا از بين نرفت ، مگر به سبب نپرداختن زكات . پس، اموال خود را با پرداخت زكات ، نگه داريد، و بيمارانتان را با دادن صدقه ، درمان كنيد، و بلاهاى سخت را با آمرزش خواهى ، از خود دور نماييد.

ز _ زدودن غم و اندوهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نعمت ، او را فرا گرفت ، ذكر «الحمدللّه ؛ ستايش ، براى خداست» را بسيار بگويد، و هر كس غم هايش بسيار شد ، به آمرزش خواهى رو آورد، و هر كس فقر دامنگيرش شد ، جمله «هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به يارى خدا» را بسيار بگويد، فقر را از او مى زُدايد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بسيار آمرزش خواهى كند ، خداوندْ براى هر غم ، او گشايشى، و براى هر تنگناى او ، برون رفتى قرار مى دهد و او را از جايى كه گمان نمى برَد ، روزى مى دهد.

.

ص: 532

ح _ دَفعُ الشَّدائِدِالفرج بعد الشدّة :حَدَّثَني أيّوبُ بنُ العَبّاسِ بنِ الحَسَنِ بِإِسنادٍ كَثيرٍ ، أنَّ أعرابِيّا شَكى إلى أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيٍّ عليه السلام شَكوى لَحِقَتهُ ، وضيقا فِي الحالِ وكَثرَةً مِنَ العِيالِ ، فَقالَ لَهُ : عَلَيكَ بِالاِستِغفارِ ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» (1) الآياتِ . . . (2)

ط _ سَعَةُ الرِّزقِالكتاب«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا» . (3)

راجع : هود : 3 و 52 و 61 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِرُوا الاِستِغفارَ ؛ فَإِنَّهَ يَجلِبُ الرِّزقَ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :الاِستِغفارُ يَزيدُ فِي الرِّزقِ . (5)

عنه عليه السلام_ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _: إذا أبطَأَتِ الأَرزاقُ عَلَيكَ فَاستَغفِرِ اللّهَ ، يُوَسِّع عَلَيكَ فيها . (6)

.


1- .نوح : 10 .
2- .الفرج بعد الشدّة للتنوخي : ج 1 ص 42 ، كنز العمّال : ج 2 ص 258 ح 3966 نقلاً عن ابن النجّار .
3- .نوح : 10 _ 12 .
4- .كنز الفوائد : ج 2 ص 197 ، الخصال : ص 615 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 21 ح 14 .
5- .الخصال : ص 505 ح 2 ، مشكاة الأنوار : ص 230 ح 645 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 277 ح 4 .
6- .تحف العقول : ص 174 ، بشارة المصطفى : ص 27 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 270 ح 1 و ص 415 ح 38 .

ص: 533

ح _ برطرف ساختن سختى ها

ط _ گشايش روزى

ح _ برطرف ساختن سختى هاالفرج بعد الشدّة :ايّوب بن عبّاس بن حسن ، با اِسناد بسيار ، برايم نقل كرد كه باديه نشينى به امير مؤمنان على عليه السلام از رنجورى و تنگ دستى و عيالوارى اش شكايت كرد . ايشان به او فرمود: «بر تو باد آمرزش خواهى ؛ زيرا خداوند عز و جل مى فرمايد: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است . . .» . . .

ط _ گشايش روزىقرآن«پس گفتم: «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است، تا باران را بر شما پياپى ، فرو فرستد . و شما را با مال و فرزندان ، يارى دهد و برايتان باغ ها پديد آورد و نهرها جارى سازد»» .

ر . ك : هود : آيه 3 و 52 و 61 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بسيار آمرزش بخواهيد ؛ زيرا اين كار ، روزى مى آورد.

امام على عليه السلام :آمرزش خواهى، روزى را بسيار مى كند.

امام على عليه السلام_ به كميل بن زياد _: هر گاه روزى ات دير به تو رسيد ، آمرزش بخواه تا در آن ، به تو گشايش داده شود.

.

ص: 534

عنه عليه السلام :قَد جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ الاِستِغفارَ سَبَبا لِدُرورِ الرِّزقِ ، ورَحمَةِ الخَلقِ ، فَقالَ سُبحانَهُ : «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا» (1) فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً استَقبَلَ تَوبَتَهُ ، وَاستَقالَ خَطيئَتَهُ ، وبادَرَ مَنِيَّتَهُ . (2)

ى _ قَضاءُ الدَّينِالكافي عن إسماعيل بن سهل :كَتَبتُ إلى أبي جَعفَرٍ (صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ) : إنّي قَد لَزِمَني دَينٌ فادِحٌ ، فَكَتَبَ : أكثِر مِنَ الاِستِغفارِ ، ورَطِّب لِسانَكَ بِقِراءَةِ «إنّ_ا أنزَلناهُ» . (3)

ك _ إفادَةُ الوَلَدِالكتاب«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا * وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّ_تٍ وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَ_رًا» . (4)

الحديثمكارم الأخلاق عن الإمام الحسن عليه السلام :أنَّهُ وَفَدَ عَلى مُعاوِيَةَ ، فَلَمّا خَرَجَ تَبِعَهُ بَعضُ حُجّابِهِ وقالَ : إنّي رَجُلٌ ذو مالٍ ولا يولَدُ لي ، فَعَلِّمني شَيئا لَعَلَّ اللّهَ يَرزُقُني وَلَدا . فَقالَ : عَلَيكَ بِالاِستِغفارِ . فَكانَ يُكثِرُ الاِستِغفارَ ، حَتّى رُبَّمَا استَغفَرَ فِي اليَومِ سَبعَمِئَةِ مَرَّةٍ ، فَوُلِدَ لَهُ عَشَرَةُ بَنينَ . فَبَلَغَ ذلِكَ مُعاوِيَةَ فَقالَ : هَلّا سَأَلتَهُ مِمَّ قالَ ذلِكَ ؟ فَوَفَدَهُ وَفدَةً اُخرى ، فَسَأَلَهُ الرَّجُلُ فَقالَ : ألَم تَسمَع قَولَ اللّهِ عَزَّ اسمُهُ في قِصَّةِ هودٍ عليه السلام : «وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ» (5) ، وفي قِصَّةِ نوحٍ عليه السلام : «وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ» (6) . (7)

.


1- .نوح : 10 _ 12 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 143 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 313 ح 3 .
3- .الكافي : ج 5 ص 316 ح 51 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 329 ح 8 .
4- .نوح : 10 _ 12 .
5- .هود : 52 .
6- .نوح : 12 .
7- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 483 ح 1672 ، المصباح للكفعمي : ص 218 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 86 ح 51 .

ص: 535

ى _ پرداخته شدن بدهى ها

ك _ روزى شدن فرزند

امام على عليه السلام :خداوندِ پاك ، آمرزش خواهى را سبب سرازير شدن روزى، و مهر آوردن بر آفريدگان قرار داد و فرمود: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا باران را پياپى بر شما فرو فرستد و با مال و فرزندان ، شما را يارى رساند و برايتان ، باغ ها پديد آورد و برايتان ، جويبارها روان مى سازد» . پس رحمت خدا بر آن كسى كه به توبه رو آورَد و از خطايش دست بكِشد و پيش از مرگش كارى بكند! ى _ پرداخته شدن بدهى ها

الكافى_ به نقل از اسماعيل بن سهل _: به امام باقر _ كه درودهاى خدا بر او باد _ نوشتم: بدهى سنگينى دامنگيرم شده است. ايشان [ ، در پاسخ من] نوشت : «بسيار آمرزش بخواه و زبانت را به تلاوت «انا انزلناه» تَر و تازه بدار.

ك _ روزى شدن فرزندقرآن«و گفتم: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ، تا براى شما از آسمان ، باران پياپى فرو فرستد و شما را به اموال و فرزندان ، يارى كند و برايتان ، باغ ها قرار دهد و براى شما نهرها جارى سازد» .

حديثمكارم الأخلاق :امام حسن عليه السلام بر معاويه وارد شد و چون از نزد او بيرون آمد ، يكى از پرده داران معاويه ، دنبال ايشان آمد و گفت: من ، مردى ثروتمندم ؛ امّا بچّه دار نمى شوم . به من چيزى بياموز ؛ بلكه خداوند ، مرا فرزندى روزى كند. فرمود: «بر تو باد آمرزش خواهى!» . آن شخص ، آمرزش خواهى مى كرد تا جايى كه گاه روزى هفتصد مرتبه ، آمرزش مى طلبيد و ده پسر، روزى اش شد. اين خبر به معاويه رسيد . به آن مرد گفت: چرا دليل سخنش را از او (امام حسن عليه السلام ) نپرسيدى؟ بار ديگر كه امام عليه السلام به نزد معاويه آمد، آن مرد ، [دليلش را] از ايشان پرسيد . فرمود: «آيا سخن خداوند در داستان هود عليه السلام را نشنيده اى كه: «و نيرويى بر نيرويتان مى افزايد» ؟ و در داستان نوح عليه السلام [اين سخن را] كه: «و شما را با اموال و فرزندان ، يارى مى رساند» ؟» .

.

ص: 536

الكافي عن ابن أبي عمير عن بعض أصحابه :شَكَا الأَبرَشُ الكَلبِيُّ إلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام أنَّهُ لا يولَدُ لَهُ ، فَقالَ لَهُ : عَلِّمني شَيئا . قالَ : اِستَغفِرِ اللّهَ في كُلِّ يَومٍ و (1) في كُلِّ لَيلَةٍ مِئَةَ مَرَّةٍ ، فَإِنَّ اللّهَ يَقولُ : «اسْتَغْفِرُواْرَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» إلى قَولِهِ : «وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ» . (2)

الكافي عن سعيد بن يسار :قالَ رَجُلٌ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لا يولَدُ لي ، فَقالَ : اِستَغفِر رَبَّكَ فِي السَّحَرِ مِئَةَ مَرَّةٍ ، فَإِن نَسيتَهُ فَاقضِهِ . (3)

ل _ مُرافَقَةُ أهلِ البَيتِ عليهم السلامثواب الأعمال عن إسماعيل بن سهل :كَتَبتُ إلى أبي جَعفَرٍ الثّاني عليه السلام : عَلِّمني شَيئا إذا أنَا قُلتُهُ كُنتُ مَعَكُم فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، قالَ : فَكَتَبَ بِخَطِّهِ أعرِفُهُ : أكثِر مِن تِلاوَةِ «إنّ_ا أنزَلناهُ» ، ورَطِّب شَفَتَيكَ بِالاِستِغفارِ . (4)

.


1- .في نسخة : «أو» بدل «و» .
2- .الكافي : ج 6 ص 8 ح 4 .
3- .الكافي : ج 6 ص 9 ح 6 .
4- .ثواب الأعمال : ص 197 ح 4 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 90 ح 2249 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 328 ح 5 .

ص: 537

ل _ همراه بودن با اهل بيت عليهم السلام

الكافى_ به نقل از ابن ابى عمير ، از يكى از راويان شيعى _: اَبْرَش كلبى به امام باقر عليه السلام شِكوه كرد كه بچّه دار نمى شود، و گفت : به من ، دعايى بياموز. فرمود: «در هر روز و هر شب ، صد مرتبه از خدا آمرزش بخواه؛ زيرا خداوند مى فرمايد: «از پروردگارتان ، آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است» تا: «و شما را با اموال و فرزندان ، يارى رساند» .

الكافى_ به نقل از سعيد بن يسار _: مردى به امام صادق عليه السلام گفت : فرزندى برايم متولّد نمى شود. فرمود: «در هنگام سحر ، صد بار از پروردگارت آمرزش بخواه و اگر [در آن هنگام] فراموش كردى ، قضايش را به جا آور» .

ل _ همراه بودن با اهل بيت عليهم السلامثواب الأعمال_ به نقل از اسماعيل بن سهل _: به امام جواد عليه السلام نوشتم: چيزى به من بياموز كه چون آن را بگويم ، در دنيا و آخرت ، با شما باشم. امام عليه السلام با خطّ خودش كه آن را مى شناختم، [براى من] نوشت : «انّا انزلناه» را بسيار تلاوت كن و لبانت را به آمرزش خواهى ، تَر و تازه بدار.

.

ص: 538

9 / 5ما ينبغي فيه الاستغفار من الأوقاتالف _ الأَسحارُالكتاب«الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ * الصَّ_بِرِينَ وَالصَّ_دِقِينَ وَالْقَ_نِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ» . (1)

«كَانُواْ قَلِيلاً مِّنَ الَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» . (2)

راجع : يوسف : 97 _ 98 .

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : خَيرُ وَقتٍ دَعَوتُمُ اللّهَ عز و جل فيهِ الأَسحارُ ، وتَلا هذِهِ الآيَةَ في قَولِ يَعقوبَ عليه السلام : «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى» (3) وقالَ : أخَّرَهُم إلَى السَّحَرِ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثَةٌ مَعصومونَ مِن شَرِّ إبليسَ وجُنودِهِ : الذّاكِرونَ اللّهَ كَثيرا بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وَالمُستَغفِرونَ بِالأَسحارِ ، وَالباكونَ مِن خَشيَةِ اللّهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _: يا أبا ذَرٍّ ، يَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : إنَّ أحَبَّ العِبادِ إلَيَّ المُتَحابّونَ مِن أجلي ، المُتَعَلِّقَةُ قُلوبُهُم بِالمَساجِدِ ، وَالمُستَغفِرونَ بِالأَسحارِ ، اُولئِكَ إذا أرَدتُ بِأَهلِ الأَرضِ عُقوبَةً ذَكَرتُهُم فَصَرَفتُ العُقوبَةَ عَنهُم . (6)

.


1- .آل عمران : 16 _ 17 .
2- .الذاريات : 17 _ 18 .
3- .يوسف : 98 .
4- .الكافي : ج 2 ص 477 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 12 ص 266 ح 34 .
5- .كنز العمّال : ج 15 ص 841 ح 43343 نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب .
6- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 375 ح 2661 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 62 وفيه «بحلال» بدل «من أجلي» .

ص: 539

9 / 5 اوقات مناسب براى آمرزش خواهى

اشاره

الف _ سحرگاهان

9 / 5اوقات مناسب براى آمرزش خواهىالف _ سحرگاهانقرآن«آنان كه مى گويند: «اى پروردگار ما! ما به تو ايمان آورديم . پس گناهانمان را بيامرز و ما را از عذاب آتش ، نگه دار» ؛ [آنان،] شكيبايان و راستگويان و فرمان بُرداران و انفاق كنندگان و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان [هستند]» .

«اندكى از شب را مى خوابند و در سحرگاهان ، آمرزش مى خواهند» .

ر . ك : يوسف : آيه 97 و 98 .

حديثامام صادق عليه السلام :پيامبر خدا فرمود: «بهترين زمانى كه در آن ، خداوند عز و جل را مى خوانيد ، سحرگاهان است» . اين آيه را كه گفته يعقوب عليه السلام است ، تلاوت كرد: «به زودى ، از پروردگارم برايتان آمرزش مى طلبم» . و فرمود: «[يعقوب عليه السلام ] آمرزش خواهىِ براى آنان را تا سحرگاه ، به تأخير انداخت» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه گروه اند كه از گزند ابليس و سربازانش مصون اند: كسانى كه شب و روزْ خداوند را بسيار ياد مى كنند، آمرزش خواهانِ در سحرگاهان، و گريه كنندگان از ترس خدا.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش ايشان به ابو ذر _: اى ابوذر! خداوند تبارك و تعالى _ مى فرمايد: «محبوب ترين بندگان در نزد من ، آنان اند كه به خاطر من ، يكديگر را دوست مى دارند، دل بسته مسجدهايند، و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان اند. اينان اند كه هرگاه بخواهم اهل زمين را كيفر دهم ، به ياد ايشان مى افتم و از كيفر دادنشان ، منصرف مى شوم» .

.

ص: 540

راجع : العنوان الآتي .

ب _ قُنوتُ الوَترِالإمام الصادق عليه السلام :القُنوتُ فِي الوَترِ الاِستِغفارُ ، وفِي الفَريضَةِ الدُّعاءُ . (1)

تهذيب الأحكام عن معاوية بن عمّار :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ في قَولِ اللّهِ عز و جل «وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» : فِي الوَترِ في آخِرِ اللَّيلِ سَبعينَ مَرَّةً . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ في وَترِهِ إذا أوتَرَ : «أستَغفِرُ اللّهَ رَبّي وأتوبُ إلَيهِ» سَبعينَ مَرَّةً ، وواظَبَ عَلى ذلِكَ حَتّى تَمضِيَ سَنَةٌ ، كَتَبَهُ اللّهُ عِندَهُ مِنَ المُستَغفِرينَ بِالأَسحارِ ، ووَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ وَالمَغفِرَةُ مِنَ اللّهِ عز و جل . (3)

ج _ حينَ يَمضي ثُلُثُ اللَّيلِالإمام الباقر عليه السلام :يُنادي مُنادٍ حينَ يَمضي ثُلُثُ اللَّيلِ : «يا باغِيَ الخَيرِ أقبِل ، يا طالِبَ الشَّرِّ أقصِر ، هَل مِن تائِبٍ يُتابُ عَلَيهِ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ يُغفَرُ لَهُ ؟ هَل مِن سائِلٍ فَيُعطى ؟» حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ . (4)

د _ الثُّلُثُ الأَخيرُ مِن كُلِّ لَيلَةٍعيون أخبار الرضا عليه السلام عن رجاء بن أبي الضحّاك_ في ذِكرِ سيرَةِ الإِمامِ الرِّضا عليه السلام وهُوَ في طَريقِهِ إلى خُراسانَ _: فَإِذا كانَ الثُّلُثُ الأَخيرُ مِنَ اللَّيلِ ، قامَ مِن فِراشِهِ بِالتَّسبيحِ وَالتَّحميدِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّهليلِ وَالاِستِغفارِ ، فَاستاكَ ، ثُمَّ تَوَضَّأَ ، ثُمَّ قامَ إلى صَلاةِ اللَّيلِ ... ثُمَّ يَقولُ : «أستَغفِرُ اللّهَ وأسأَ لُهُ التَّوبَةَ» سَبعينَ مَرَّةً ، ... (5)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 450 ح 32 و ص 340 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 269 ح 67 .
2- .تهذيب الأحكام : ج 2 ص 130 ح 498 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 207 ح 19 و ص 121 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 489 ح 1405 ، المحاسن : ج 1 ص 126 ح 142 .
4- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 210 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 167 ح 10 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 181 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 49 ص 91 ح 7 .

ص: 541

ب _ دعاى قنوت نماز وَتْر

ج _ هنگام سپرى شدن يكْ سوم شب

د _ يكْ سومِ آخر هر شب

ر . ك : عنوان بعدى .

ب _ دعاى قنوت نماز وَتْرامام صادق عليه السلام :قنوت در [نماز] وَتْر [براى] آمرزش خواهى است و در نماز واجب ، [براى] دعا كردن.

تهذيب الاحكام_ به نقل از معاوية بن عمّار _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه در باره اين فرموده خداوند عز و جل «و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» مى فرمايد: يعنى در [نماز ]وَتْر آخر شب ، هفتاد مرتبه استغفار مى كنند.

امام صادق عليه السلام :هر كس در ركعت آخر از سه ركعت نماز وَتْر ، هفتاد بار بگويد: «از خداوند _ پروردگارم _ ، آمرزش مى طلبم و به درگاه او توبه مى برم» و به اين كار ادامه دهد تا يك سال بگذرد، خداوند ، او را جزو آمرزش خواهانِ در سحرگاهان مى نويسد و بهشت و آمرزش الهى بر او واجب مى گردد.

ج _ هنگام سپرى شدن يكْ سوم شبامام باقر عليه السلام :چون يكْ سومِ شب بگذرد، آواز دهنده اى [غيبى] تا طلوع خورشيد آواز مى دهد كه: «اى جوينده خوبى، بشتاب! اى خواهانِ بدى ، دست بدار! آيا توبه گرى هست تا توبه او پذيرفته شود؟ آيا آمرزش خواهى هست تا آمرزيده شود؟ آيا خواهنده اى هست تا به او عطا شود؟

د _ يكْ سومِ آخر هر شبعيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از رجاء بن ابى ضحّاك ، در يادكردِ رفتار امام رضا عليه السلام در راه سفر به خراسان _: چون ثلثِ آخر شب مى شد، با ذكر «سبحان اللّه » و «الحمد للّه » و «اللّه أكبر» و «لا إله إلّا اللّه » و آمرزش خواهى ، از بسترش بر مى خاست و مسواك مى زد و وضو مى گرفت . سپس به نماز شب مى ايستاد... . آن گاه ، هفتاد مرتبه مى گفت: «از خدا ، آمرزش مى خواهم و از او ، توبه مى طلبم» . . .

.

ص: 542

ه _ لَيلَةُ الجُمُعَةِالإمام الباقر والإمام الصادق عليهماالسلام :إذا كانَت لَيلَةُ الجُمُعَةِ أمَرَ اللّهُ عز و جل مَلَكا فَنادى مِن أوَّلِ اللَّيلِ إلى آخِرِهِ ، ويُنادي في كُلِّ لَيلَةٍ _ غَيرَ لَيلَةِ الجُمُعَةِ _ مِن ثُلُثِ اللَّيلِ الآخِرِ : هَل مِن سائِلٍ فَاُعطِيَهُ ؟ هَل مِن تائِبٍ فَأَتوبَ عَلَيهِ ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ يا طالِبَ الخَيرِ أقبِل ، يا طالِبَ الشَّرِّ أقصِر . (1)

و _ يَومُ الجُمُعَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ فِي الجُمُعَةِ ساعَةً لا يُوافِقُها عَبدٌ يَستَغفِرُ اللّهَ فيها إلّا غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (2)

المعجم الكبير عن سمرة بن جندب :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَستَغفِرُ لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، ولِلمُسلِمينَ ولِلمُسلِماتِ ، كُلَّ يَومِ جُمُعَةٍ . (3)

ز _ قَبلَ الغُروبِ في عَرَفاتٍالإقبال عن حمّاد بن عبد اللّه :كُنتُ قَريبا مِن أبِي الحَسَنِ موسى عليه السلام بِالمَوقِفِ ، فَلَمّا هَمَّتِ الشَّمسُ لِلغُروبِ أخَذَ بِيَدِهِ اليُسرى بِمَجامِعِ ثَوبِهِ ثُمَّ قالَ : «اللّهُمَّ إنّي عَبدُكَ وَابنُ عَبدِكَ ، إن تُعَذِّبني فَبِاُمورٍ قَد سَلَفَت مِنّي ، وأنَا بَينَ يَدَيكَ بِرُمَّتي ، وإن تَعفُ عَنّي فَأَهلُ العَفوِ أنتَ يا أهلَ العَفوِ ، يا أحَقَّ مَن عَفَا ، اغفِر لي ولِأَصحابي» ، وحَرَّكَ دابَّتَهُ فَمَرَّ . (4)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 180 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 279 ح 25 .
2- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 122 ح 10305 ، كنز العمّال : ج 7 ص 764 ح 21305 .
3- .المعجم الكبير : ج 7 ص 264 ح 7079 .
4- .الإقبال : ج 2 ص 73 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 215 ح 3 .

ص: 543

ه _ شب جمعه

و _ روز جمعه

ز _ پيش از غروب در عرفات

ه _ شب جمعهامام باقر و امام صادق عليهماالسلام :چون شب جمعه شود ، خداوند عز و جل به فرشته اى فرمان دهد كه از اوّل شب تا آخر آن ، و در شب هاى ديگر، غير از شب جمعه، از ثلثِ آخر شب ، ندا دهد كه: «آيا درخواست كننده اى هست تا به او عطا كنم؟ آيا توبه كننده اى هست تا توبه اش را بپذيرم؟ آيا آمرزش خواهى هست تا او را بيامرزم؟ اى طالب خوبى ، بيا! اى طالب بدى ، دست بردار!» .

و _ روز جمعهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در جمعه ، ساعتى است كه هر بنده اى در آن ساعت از خدا آمرزش بطلبد ، خداوند ، حتماً او را مى آمرزد.

المعجم الكبير_ به نقل از سَمَرة بن جُندب _: پيامبر صلى الله عليه و آله در هر روز جمعه ، براى مردان و زنان مؤمن و مسلمان ، طلب آمرزش مى كرد.

ز _ پيش از غروب در عرفاتالإقبال_ به نقل از حمّاد بن عبد اللّه _: در موقف ، نزديك امام كاظم عليه السلام بودم. نزديك غروب خورشيد كه شد ، امام عليه السلام با دست چپ خود ، گوشه هاى جامه اش را گرفت و گفت: «بار خدايا! من ، بنده تو و فرزند بنده تو هستم. اگر عذابم كنى ، به سبب امورى است كه پيش تر ، از من سرزده است ، و اينك ، من با تمام وجودم در اختيار توام . اگر مرا ببخشى ، تو اهل بخشايشى . اى اهل بخشايش، اى سزاوارترين كس به گذشت كردن! مرا و ياران مرا بيامرز» و مَركبش را هِى زد و رفت.

.

ص: 544

ح _ يَومُ النَّحرِالإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَتِهِ يَومَ النَّحرِ (1) _: إنَّ هذا يَومٌ حُرمَتُهُ عَظيمَةٌ ، وبَرَكَتُهُ مَأمولَةٌ ، وَالمَغفِرَةُ فيهِ مَرجُوَّةٌ ، فَأَكثِروا ذِكرَ اللّهِ تَعالى وَاستَغفِروهُ ، وتوبوا إلَيهِ ، إنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ . (2)

ط _ الصَّباحُ وَالمَساءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أصبَحتُ غَداةً قَطُّ ، إلَا استَغفَرتُ اللّهَ فيها مِئَةَ مَرَّةٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ خَتَمَ صَحيفَتَهُ عِندَ مَغيبِ الشَّمسِ بِالاِستِغفارِ ، إلّا مَحا ما دونَها . (4)

ى _ شَهرُ رَجَبٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله :رَجَبٌ شَهرُ الاِستِغفارِ لِاُمَّتي ، أكثِروا فيهِ الاِستِغفارَ ، فَإِنَّهُ غَفورٌ رَحيمٌ ، وشَعبانُ شَهرِي ، استَكثِروا في رَجَبٍ مِن قَولِ : «أستَغفِرُ اللّهَ» ، وَاسأَ لُوا اللّهَ الإِقالَةَ وَالتَّوبَةَ فيما مَضى ، وَالعِصمَةَ فيما بَقِيَ مِن آجالِكُم . (5)

.


1- .يوم النحر : هو يوم العاشر من ذي الحجّة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1759) .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 520 ح 1484 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 100 ح 4 .
3- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 115 ح 10275 ، كنز العمّال : ج 1 ص 477 ح 2079 .
4- .الفردوس : ج 4 ص 16 ح 6046 ، كنز العمّال : ج 1 ص 480 ح 2098 .
5- .النوادر للأشعري: ص17 ح2 ، بحار الأنوار: ج97 ص38 ح24 .

ص: 545

ح _ روز قربان

ط _ بامدادان و شامگاهان

ى _ ماه رجب

ح _ روز قربانامام على عليه السلام_ در خطبه اش در روز [عيد] قربان _: اين ، روزى است كه حرمتش بسيار است و بركتش انتظار مى رود و به آمرزش در آن ، اميد است. بنا بر اين، خداوند متعال را فراوان ياد كنيد و از او آمرزش بخواهيد و به درگاهش توبه كنيد، كه او توبه پذيرى مهربان است.

ط _ بامدادان و شامگاهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گاه صبحى را آغاز نكردم ، مگر اين كه در آن ، صد مرتبه از خدا آمرزش طلبيدم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه در هنگام غروب آفتاب ، كارنامه اش را به آمرزش خواهى ختم كند ، مگر آن كه گناهان پيش از آن را پاك مى كند.

ى _ ماه رجبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رجب، ماه آمرزش خواهى امّت من است . پس در اين ماه ، بسيار آمرزش بخواهيد كه خدا ، آمرزگارى مهربان است. شعبان ، ماه من است . در رجب ، جمله «استغفر اللّه » را فراوان بگوييد و از خداوند ، در باره [گناهان] گذشته ، پوزش و توبه بخواهيد، و براى باقى مانده عمرتان ، مصونيت [از گناه].

.

ص: 546

ك _ شَهرُ شَعبانَ ولا سِيَّما لَيلَةِ النِّصفِ مِنهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا كانَ لَيلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ فَقوموا لَيلَتَها ، وصوموا يَومَها ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ : ألا مِن مُستَغفِرٍ فَأَغفِرَ لَهُ ؟ ألا مِن مُستَرزِقٍ فَأَرزُقَهُ ؛ ألا مِن سائِلٍ فَاُعطِيَهُ ؟ ألا كَذا ؟ حَتّى يَطلُعَ الفَجرُ . (1)

فضائل الأشهر الثلاثة عن إبراهيم بن ميمون :قُلتُ [ لَهُ عليه السلام ] : فَما أفضَلُ الدُّعاءِ فِي هذَا الشَّهرِ ؟ فَقالَ : الاِستِغفارُ ، إنَّ مَنِ استَغفَرَ في شَعبانَ كُلَّ يَومٍ سَبعينَ مَرَّةً ، كانَ كَمَنِ استَغفَرَ في غَيرِهِ مِنَ الشُّهورِ سَبعينَ ألفَ مَرَّةٍ . قُلتُ : فَكَيفَ أقولُ ؟ قالَ : قُل : أستَغفِرُ اللّهَ وأسأَ لُهُ التَّوبَةَ . (2)

ل _ شَهرُ رَمَضانَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أيُّهَا النّاسُ ! إنَّهُ قَد أقبَلَ إلَيكُم شَهرُ اللّهِ بِالبَرَكَةِ وَالرَّحمَةِ وَالمَغفِرَةِ ... . يا أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ أنفُسَكُم مَرهونَةٌ بِأَعمالِكُم فَفُكّوها بِاستِغفارِكُم ، وظُهورَكُم ثَقيلَةٌ مِن أوزارِكُم (3) فَخَفِّفوا عَنها بِطولِ سُجودِكُم . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :عَلَيكُم في شَهرِ رَمَضانَ بِكَثرَةِ الاِستِغفارِ وَالدُّعاءِ ؛ فَأَمَّا الدُّعاءُ فَيُدفَعُ بِهِ عَنكُمُ البَلاءُ ، وأمَّا الاِستِغفارُ فَيَمحى (5) ذُنوبَكُم . (6)

.


1- .شعب الإيمان : ج 3 ص 379 ح 3822 .
2- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 56 ح 34 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 91 ح 5 .
3- .الوِزر : الذنب والإثم (النهاية : ج 5 ص 179) .
4- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 77 ح 61 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 356 ح 25 .
5- .مَحا الشيءَ يَمحوهُ ويَمحاه : أذهبَ أثَرَه (لسان العرب : ج 15 ص 271) . وفي المصادر الاُخرى : «فتُمحى به ذنوبُكم» .
6- .الكافي : ج 4 ص 88 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 378 ح 2 .

ص: 547

ك _ ماه شعبان ، بويژه شب نيمه آن

ل _ ماه رمضان

ك _ ماه شعبان ، بويژه شب نيمه آنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه شب نيمه شعبان رسيد ، آن شب را به عبادت بگذارنيد و روزش را روزه بگيريد؛ زيرا خداوند متعال مى فرمايد: «آيا آمرزش خواهى هست تا او را بيامرزم؟ آيا روزى خواهى هست تا او را روزى دهم؟ آيا درخواست كننده اى هست تا به او عطا كنم؟ آيا چنين، آيا چنان؟»، تا آن گاه كه سپيده بزند.

فضائل الأشهر الثلاثة_ به نقل از ابراهيم بن ميمون _: به امام عليه السلام (1) گفتم : بهترين دعا در اين ماه (شعبان) چيست؟ فرمود: «آمرزش خواستن . هر كس در ماه شعبان ، روزى هفتاد بار آمرزش بطلبد ، همانند كسى كه در ديگر ماه ها هفتاد هزار بار طلب آمرزش نمايد». گفتم : چگونه بگويم؟ فرمود: «بگو: از خدا ، آمرزش مى طلبم و از او توبه مى خواهم » .

ل _ ماه رمضانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم! ماه خدا ، با بركت و رحمت وآمرزش ، به شما رو آورده است ... . اى مردم ! جان هاى شما ، در گرو كردارهاى شماست . پس با آمرزش خواهى خود ، آنها را آزاد كنيد . پشت هاى شما از بار گناهانتان ، گران بار گشته است . با سجده هاى طولانى خويش ، آنها را سبُك كنيد.

امام على عليه السلام :در ماه رمضان ، بسيار آمرزش خواهى و دعا كنيد؛ زيرا به واسطه دعا ، بلا از شما دور مى شود، و آمرزش خواهى ، گناهانتان را پاك مى كند.

.


1- .منظور از امام در اينجا امام صادق عليه السلام مى باشد چون ابراهيم بن ميمون فقط از امام صادق عليه السلام روايت مى كند .

ص: 548

9 / 6ما ينبغي فيه الاستغفار من الأحوالالف _ قَبلَ النَّومِالإمام عليّ عليه السلام :دَعاني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا عَلِيُّ ، إذا أخَذتَ مَضجَعَكَ فَعَلَيكَ بِالاِستِغفارِ ، وَالصَّلاةِ عَلَيَّ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :مَنِ استَغفَرَ اللّهَ مِئَةَ مَرَّةٍ حينَ يَنامُ ، باتَ وقَد تَحاتَّتِ (2) الذُّنوبُ كُلُّها عَنهُ ، كَما يَتَحاتُّ الوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ ، ويُصبِحُ ولَيسَ عَلَيهِ ذَنبٌ . (3)

ب _ بَعدَ الاِستيقاظِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَدَّ اللّهُ عز و جل إلَى العَبدِ المُسلِمِ نَفسَهُ مِنَ اللَّيلِ ، فَسَبَّحَهُ وَاستَغفَرَهُ ودَعاهُ ، تَقَبَّلَ مِنهُ . (4)

ج _ بَدءُ الخُطبَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن خُطبَتِهِ في حَجَّةِ الوَداعِ _: الحَمدُ للّهِِ ، نَحمَدُهُ ونَستَعينُهُ ، ونَستَغفِرُهُ ونَتوبُ إلَيهِ ، ونَعوذُ بِاللّهِ مِن شُرورِ أنفُسِنا ، ومِن سَيِّئاتِ أعمالِنا . (5)

د _ عِندَ المُلتَزَمِالإمام عليّ عليه السلام :أقِرّوا عِندَ المُلتَزَمِ (6) بِما حَفِظتُم مِن ذُنوبِكُم ، وما لَم تَحفَظوا فَقولوا : «وما حَفِظَتهُ عَلَينا حَفَظَتُكَ ونَسيناهُ فَاغفِرهُ لَنا» ؛ فَإِنَّهُ مَن أقَرَّ بِذَنبِهِ في ذلِكَ المَوضِعِ وعَدَّهُ وذَكَرَهُ وَاستَغفَرَ اللّهَ مِنهُ ، كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ عز و جل أن يَغفِرَهُ لَهُ . (7)

.


1- .الدعوات : ص 84 ح 214 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 220 ح 31 .
2- .في المصدر : «تحات» ، والتصويب من بحار الأنوار . [ يقال] : حَتَّ الرجلُ الوَرقَ وغيرَه حَتّا : أزاله . وتَحاتَّتِ الشجَرةُ : تَساقطَ ورقُها (المصباح المنير : ص 120) .
3- .ثواب الأعمال : ص 197 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 201 ح 17 .
4- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 263 ح 753 ، كنز العمّال : ج 7 ص 781 ح 21384 .
5- .تحف العقول : ص 30 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 348 ح 13 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 1 ص 126 .
6- .المُلتزَم : دَبْرُ الكعبة ، سُمّي به لأنّ الناس يعتنقونه ؛ أي يضمّونه إلى صدورهم (مجمع البحرين : ج 3 ص 1630) .
7- .الخصال : ص 617 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 99 ص 194 ح 3 .

ص: 549

9 / 6 مواقع مناسب براى آمرزش خواهى

اشاره

الف _ پيش از خواب

ب _ بعد از بيدار شدن

ج _ آغاز سخنرانى

د _ در محل مُلتزَم

9 / 6مواقع مناسب براى آمرزش خواهىالف _ پيش از خوابامام على عليه السلام :پيامبر خدا ، مرا فرا خواند و فرمود: «اى على! هرگاه به بستر خويش رفتى، به آمرزش خواهى و درود فرستادن بر من بپرداز».

امام صادق عليه السلام :هركس هنگامى كه مى خوابد ، صد مرتبه از خدا آمرزش بخواهد، آن شب را در حالى به سر برد كه همه گناهانش، همچنان كه برگ از درخت مى ريزد، از او فرو ريزند، و چون صبح كند ، هيچ گناهى در او نباشد.

ب _ بعد از بيدار شدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند عز و جل جان بنده مسلمان را كه در شب از او گرفته است ، [صبحگاهان] به او بازگرداند و او خداى را تسبيح گويد و از او آمرزش بخواهد و به درگاهش دعا كند، [آنها را] از او مى پذيرد.

ج _ آغاز سخنرانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از خطبه ايشان در حَجة الوداع _: ستايش ، خداى راست . او را مى ستاييم و از او يارى مى جويم . از او آمرزش مى طلبيم و به درگاهش توبه مى بريم . از بدى هاى نفس خويش، و از كردارهاى بد خود ، به او پناه مى بريم.

د _ در محل مُلتزَمامام على عليه السلام :در جايگاه مُلتزم (1) به آنچه از گناهانتان كه در ياد داريد و نداريد ، اعتراف كنيد و بگوييد: «آنچه را يادداشت كنندگان تو ، يادداشت كرده اند و ما آن را فراموش كرده ايم ، بر ما بيامرز» ؛ زيرا هر كس در اين مكان به گناهانش اعتراف كند و آنها را برشمارد و نام ببرد و براى آنها از خدا آمرزش بطلبد، بر خداوند عز و جلاست كه او را بيامرزد.

.


1- .مُلتزم: جايى است در پشت كعبه. آن را مُلتزم گفته اند ، چون مردم ، آن را در آغوش مى گيرند و سينه خود را به آن مى چسبانند.

ص: 550

ه _ عِندَ صُعودِ الصَّفاالكافي عن عليّ بن النعمان يرفعه :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إذا صَعِدَ الصَّفَا استَقبَلَ الكَعبَةَ ، ثُمَّ رَفَعَ يَدَيهِ ، ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ اغفِر لي كُلَّ ذَنبٍ أذنَبتُهُ قَطُّ ، فَإِن عُدتُ فَعُد عَلَيَّ بِالمَغفِرَةِ ، فَإِنَّكَ أنتَ الغَفورُ الرَّحيمُ . (1)

و _ خِتامُ المَجالِسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما جَلَسَ قَومٌ في مَجلِسٍ ، فَخاضوا في حَديثٍ ، وَاستَغفَرُوا اللّهَ عز و جلقَبلَ أن يَتَفَرَّقوا ، إلّا غَفَرَ اللّهُ لَهُم ماخاضوا فيهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ عليه السلام كانَ لا يَقومُ مِن مَجلِسٍ _ وإن خَفَّ _ حَتّى يَستَغفِرَ اللّهَ عز و جل خَمسا وعِشرينَ مَرَّةً . (3)

راجع : ص 96 (أهمّ مواطن الذكر / عند القيام) .

ز _ تَزكِيَةُ النّاسِالإمام زين العابدين عليه السلام_ في وَصفِ المُؤمِنِ _: إن زُكِّيَ خافَ مِمّا يَقولونَ ، ويَستَغفِرُ اللّهَ لِما لا يَعلَمونَ ، لا يَغُرُّهُ قَولُ مَن جَهِلَهُ ، ويَخافُ إحصاءَ ما عَمِلَهُ . (4)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 432 ح 5 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 147 ح 482 .
2- .عمل اليوم والليلة لابن السني : ص 160 ح 451 ، كنز العمّال : ج 9 ص 150 ح 25466 .
3- .الكافي : ج 2 ص 504 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 281 ح 22 .
4- .الكافي : ج 2 ص 231 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 291 ح 14 .

ص: 551

ه _ هنگام بالا رفتن از صفا

و _ در پايان مجلس

ز _ هنگام ستايش مردم

ه _ هنگام بالا رفتن از صفاالكافى_ به نقل از على بن نعمان، كه سند حديث را به امام باقر عليه السلام مى رساند _: امير مؤمنان ، هر گاه بالاى صفا مى رفت ، رو به كعبه مى كرد، سپس دستانش را بالا مى برد و مى گفت: «بار خدايا! هر گناهى را كه مرتكب شده ام ، بر من ببخشاى، و اگر دوباره مرتكب شدم ، دوباره مرا بيامرز؛ زيرا تو آمرزگارى مهربانى» .

و _ در پايان مجلسپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه گروهى گِرد هم بنشينند و به سخنان گوناگون بپردازند و پيش از آن كه پراكنده شوند ، از خداوند عز و جل آمرزش بطلبند ، خداوند ، سخنان [گناه آلود] آنها را بر ايشان مى آمرزد.

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، از هيچ مجلسى ، هر چند كوتاه ، بر نمى خاست تا آن كه بيست و پنج مرتبه از خداوند عز و جل آمرزش مى طلبيد.

ر . ك : ص 97 (مهم ترين اوقات ياد خدا / هنگام برخاستن) .

ز _ هنگام ستايش مردمامام زين العابدين عليه السلام_ در وصف مؤمن _: اگر ستوده شود ، از آنچه مى گويند ، مى ترسد و از آنچه نمى دانند ، به پيشگاه خدا آمرزش مى طلبد . سخن كسى كه او را نشناخته [مى ستايد] ، فريبش نمى دهد و از ثبت كردارهاى خود ، بيمناك است.

.

ص: 552

ح _ الحَسَدُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا حَسَدتَ فَاستَغفِرِ اللّهَ . (1)

ط _ الاِلتِقاءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا التَقَى المُسلِمانِ فَتَصافَحا ، وحَمِدَا اللّهَ عز و جل وَاستَغفَراهُ ، غَفَرَ لَهُما . (2)

ى _ الوَداعُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا التَقَيتُم فَتَلاقَوا بِالتَّسليمِ وَالتَّصافُحِ ، وإذا تَفَرَّقتُم فَتَفَرَّقوا بِالاِستِغفارِ . (3)

ك _ الخُروجُ إلَى السَّفَرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، إنَّهُ لَيسَ مِن أحَدٍ يَركَبُ ما أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِ ، ثُمَّ يَقرَأُ آيَةَ السُّخرَةِ (4) ، ثُمَّ يَقولُ : «أستَغفِرُ اللّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ وأتوبُ إلَيهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ» إلّا قالَ السَّيِّدُ الكَريمُ : يا مَلائِكَتي ، عَبدي يَعلَمُ أنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ غَيري ، اِشهَدوا أنّي قَد غَفَرتُ لَهُ ذُنوبَهُ . (5)

.


1- .المعجم الكبير : ج 3 ص 228 ح 3227 ، تفسير ابن كثير : ج 7 ص 357 .
2- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 354 ح 5211 ، كنز العمّال : ج 9 ص 130 ح 25343 .
3- .الكافي : ج 2 ص 181 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 20 ح 4 .
4- .الآية المعروفة بالسُّخرَة هي : «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَالأَْرْضَ...» (الأعراف : 54 _ 56) . ولكنّ المراد هنا من آية السُّخرَة هي : «سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ...» (الزخرف : 13 و14) .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 273 ح 2419 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 294 ح 21 .

ص: 553

ح _ حسادت

ط _ به هم رسيدن

ى _ خداحافظى

ك _ بيرون رفتن براى سفر

ح _ حسادتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه حسادت ورزيدى ، از خدا آمرزش بخواه.

ط _ به هم رسيدنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه دو مسلمان به هم مى رسند ، با هم دست بدهند و خداوند عز و جلرا ستايش گويند و از او آمرزش بطلبند ، خدا آن دو را مى آمرزد.

ى _ خداحافظىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه به يكديگر بر خورديد ، با سلام كردن و دست دادن برخورد كنيد، و چون از هم جدا شديد ، با آمرزش خواهى كردن ، جدا شويد.

ك _ بيرون رفتن براى سفرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! هيچ كس نيست كه بر مَركبى كه خدا به او بخشيده است ، سوار شود، سپس آيه تسخير (1) را بخواند، آن گاه بگويد: «از خدايى كه معبودى جز او زنده پاينده نيست ، آمرزش مى طلبم و به درگاهش توبه مى برم. بار خدايا! گناهان مرا بيامرز ، كه گناهان را كسى جز تو نمى آمرزد» ، جز اين كه آن آقاى بزرگوار مى فرمايد: «اى فرشتگان من! بنده ام مى داند كه گناهان را كسى جز من نمى آمرزد. گواه باشيد كه گناهان او را آمرزيدم» .

.


1- .آيه تسخير ، اين آيه است : «پروردگار شما ، اللّه است كه آسمان ها و زمين را آفريد.. .» (اعراف : آيه 54 _ 56). امّا در اين جا مراد از آيه تسخير ، اين آيه است: «منزّه است آن كه اين [مركوب] را رام ما ساخت ، در حالى كه ما بر آن توانا نبوديم...» (زخرف : آيه 13 و 14) .

ص: 554

9 / 7ما ينبغي فيه الاستغفار من العباداتالف _ الوُضوءُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُسلِمٍ يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يَقولُ عِندَ فَراغِهِ مِن وُضوئِهِ : «سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلّا أنتَ ، أستَغفِرُكَ وأتوبُ إلَيكَ ، اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ التَّوّابينَ وَاجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ ، وَاغفِر لي إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ» إلّا كُتِبَت في رِقٍّ ثُمَّ خُتِمَ عَلَيها ، ثُمَّ وُضِعَت تَحتَ العَرشِ ، حَتّى تُدفَعَ إلَيهِ بِخاتَمِها يَومَ القِيامَةِ . (1)

ب _ الخُروجُ إلَى الصَّلاةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن خَرَجَ مِن بَيتِهِ إلَى الصَّلاةِ فَقالَ : «اللّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ بِحَقِّ السّائِلينَ عَلَيكَ ، وأسأَ لُكَ بِحَقِّ مَمشايَ هذا ، فَإِنّي لَم أخرُج أشَرا ولا بَطَرا ، ولا رِياءً ولا سُمعَةً ، وخَرَجتُ اتِّقاءَ سَخَطِكَ ، وَابتِغاءَ مَرضاتِكَ ، فَأَسأَ لُكَ أن تُعيذَني مِنَ النّارِ ، وأن تَغفِرَ لي ذُنوبي ، إنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ» أقبَلَ اللّهُ عَلَيهِ بِوَجهِهِ ، وَاستَغفَرَ لَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَكٍ . (2)

ج _ دُخولُ المَسجِدِ وَالخُروجُ مِنهُفاطمة عليهاالسلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا دَخَلَ المَسجِدَ يَقولُ : «بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ رَحمَتِكَ . وإذا خَرَجَ قالَ : «بِاسمِ اللّهِ ، وَالسَّلامُ عَلى رَسولِ اللّهِ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي ، وَافتَح لي أبوابَ فَضلِكَ» . (3)

.


1- .مسند زيد : ص 78 ، بحار الأنوار : ج 80 ص 327 ح 13 ؛ السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 25 ح 9909 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 256 ح 778 ، كنز العمّال : ج 15 ص 396 ح 41535 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 253 ح 771 ؛ الأمالي للطوسي : ص 401 ح 894 نحوه .

ص: 555

9 / 7 عبادت هايى كه سزاوار است در آنها طلب آمرزش كرد

اشاره

الف _ وضو

ب _ بيرون رفتن براى نماز

ج _ وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آن

9 / 7عبادت هايى كه سزاوار است در آنها طلب آمرزش كردالف _ وضوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مسلمانى نيست كه وضو بگيرد و چون وضويش را تمام كرد ، بگويد: «پاكا تو _ اى خدا _ و ستايش ، تو را! گواهى مى دهم كه معبودى جز تو نيست . از تو آمرزش مى خواهم و به درگاهت، توبه مى آورم. بار خدايا! مرا از توبه گران و از پاكيزگان ، قرار ده، و مرا بيامرز . به راستى كه تو بر هر چيزى توانايى» ، جز آن كه اين دعا ، در نازك پوستى نوشته مى شود ، سپس بر آن مُهر زده شده ، در زير عرش نهاده مى شود تا آن كه در روز قيامت ، آن را همچنان مُهر شده به او مى دهند.

ب _ بيرون رفتن براى نمازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از خانه اش براى نماز گزاردن [در مسجد] خارج شود و بگويد: «بار خدايا! به حقّ درخواست كنندگان از تو ، از تو مى خواهم، و به حقّ اين رفتنم ، از تو درخواست مى كنم؛ زيرا كه من ، از سرِ غرور و سرمستى يا خودنمايى و شهرت طلبى بيرون نيامده ام ؛ بلكه براى حفظ خود از خشم و ناخشنودى تو و طلب خشنودى ات بيرون آمده ام . پس از تو درخواست مى كنم كه مرا از آتش [دوزخ] در پناه خود بدارى و گناهانم را بيامرزى، كه گناهان را كسى جز تو نمى آمرزد»، خداوند به او رو مى كند و هفتاد هزار فرشته ، برايش آمرزش مى طلبند.

ج _ وارد شدن به مسجد و خارج شدن از آنفاطمه عليهاالسلام :پيامبر خدا ، هر گاه وارد مسجد مى شد ، مى گفت: «به نام خدا . درود بر پيامبر خدا! بار خدايا! گناهان مرا بيامرز و درهاى رحمتت را برايم بگشا.. .» ، و هرگاه خارج مى شد ، مى گفت: «به نام خدا. درود بر پيامبر خدا! بار خدايا! گناهان مرا بيامرز و درهاى فضل خود را برايم بگشاى».

.

ص: 556

د _ اِفتِتاحُ الصَّلاةِالإمام عليّ عليه السلام :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذَا استَفتَحَ الصَّلاةَ قالَ : لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ ، ظَلَمتُ نَفسي وعَمِلتُ سوءً ، فَاغفِر لي ، إنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ . (1)

ه _ أثناءُ الصَّلاةِمسند ابن حنبل عن زاذان عن رجل من أصحاب النبيّ صلى الله عليه و آله من الأنصار :أنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله في صَلاةٍ وهُوَ يَقولُ : «رَبِّ اغفِر لي» _ قالَ شُعبَةُ : أو قالَ : اللّهُمَّ اغفِر لي _ «وتُب عَلَيَّ ، إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الغَفورُ» مِئَةَ مَرَّةٍ . (2)

و _ فِي السَّجدَةِالأمالي للصدوق عن الأصبغ بن نباتة :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ في سُجودِهِ : اُناجيكَ يا سَيِّدي كَما يُناجِي العَبدُ الذَّليلُ مَولاهُ ، وأطلُبُ إلَيكَ طَلَبَ مَن يَعلَمُ أنَّكَ تُعطي ولا يَنقُصُ مِمّا عِندَكَ شَيءٌ ، وأستَغفِرُكَ استِغفارَ مَن يَعلَمُ أنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ ، وأتَوَكَّلُ عَلَيكَ تَوَكُّلَ مَن يَعلَمُ أنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (3)

ز _ بَينَ السَّجدَتَينِالإمام الصادق عليه السلام_ عِندَ القُعودِ مِنَ السُّجودِ _: أستَغفِرُ اللّهَ رَبّي وأتوبُ إلَيهِ . (4)

.


1- .السنن الكبرى : ج 2 ص 50 ح 2346 ، كنز العمّال : ج 8 ص 99 ح 22079 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 52 ح 23210 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 31 ح 9932 نحوه .
3- .الأمالي للصدوق : ص 327 ح 385 ، المزار الكبير : ص 260 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 227 ح 47 .
4- .الكافي : ج 3 ص 312 ح 8 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 82 ح 301 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 186 ح 1 .

ص: 557

د _ آغاز كردن نماز

ه _ در ميان نماز

و _ در سجده

ز _ ميان دو سجده

د _ آغاز كردن نمازامام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه نماز را آغاز مى كرد ، مى گفت: معبودى جز تو نيست . منزّهى تو! من بر خود ، ستم نمودم و بد كردم . پس مرا بيامرز ، كه گناهان را كسى جز تو نمى آمرزد.

ه _ در ميان نمازمسند ابن حنبل_ به نقل از زاذان ، از مردى انصارى كه از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است _: [وى] از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده كه در نمازى صد بار مى گفته است : «اى خداوند من! مرا بيامرز . (شعبه مى گويد: يا گفت : بار خدايا! مرا بيامرز) و توبه ام را بپذير كه تو ، توبه پذيرِ مهربانى».

و _ در سجدهالأمالى ، صدوق_ به نقل از اصبغ بن نُباته _: امير مؤمنان ، در سجده اش مى گفت: «آقاى من! با تو آهسته سخن مى گويم ، آن گونه كه بنده خوار با خواجه اش مى گويد . از تو تقاضا مى كنم ، همچون تقاضاى كسى كه مى داند تو عطا مى كنى و از آنچه نزد توست ، هيچ كاسته نمى شود . از تو آمرزش مى خواهم ، همچون آمرزش خواهىِ كسى كه مى داند گناهان را فقط تو مى آمرزى و بس . بر تو توكّل مى كنم ، همچون توكّل كردن كسى كه مى داند تو بر هر چيزى توانايى» .

ز _ ميان دو سجدهامام صادق عليه السلام_ هنگام نشستن بعد از سجده _: از پروردگارم _ خدا _ آمرزش مى طلبم و به درگاهش ، توبه مى برم.

.

ص: 558

سنن أبي داوود عن ابن عبّاس :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَقولُ بَينَ السَّجدَتَينِ : اللّهُمَّ اغفِر لي وَارحَمني ، وعافِني وَاهدِني وَارزُقني . (1)

ح _ القُنوتُكتاب من لا يحضره الفقيه :سَأَلَ الحَلَبِيُّ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ القُنوتِ ، فيهِ قَولٌ مَعلومٌ ؟ فَقالَ : أثنِ عَلى رَبِّكَ ، وصَلِّ عَلى نَبِيِّكَ ، وَاستَغفِر لِذَنبِكَ . (2)

ط _ عَقيبَ الصَّلَواتِالسنن الكبرى للنسائي عن زاذان :حَدَّثَني رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ قالَ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ في دُبُرِ الصَّلاةِ : «اللّهُمَّ اغفِر لي ، وتُب عَلَيَّ ، إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الغَفورُ» حَتّى بَلَغَ مِئَةَ مَرَّةٍ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ بَعدَ صَلاةِ العَصرِ في كُلِّ يَومٍ مَرَّةً واحِدَةً : «أستَغفِرُ اللّه الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ ، الرَّحمنُ الرَّحيمُ ، ذُوالجَلالِ وَالإِكرامِ ، وأسأَ لُهُ أن يَتوبَ عَلَيَّ تَوبَةَ عَبدٍ ذَليلٍ ، خاضِعٍ فَقيرٍ بائِسٍ مِسكينٍ مُستَكينٍ مُستَجيرٍ ، لا يَملِكُ لِنَفسِهِ نَفعا ولا ضَرّا ، ولا مَوتا ولا حَياةً ولا نُشورا» . أمَرَ اللّهُ تَعالَى المَلَكَينِ بِتَخريقِ صَحيفَتِهِ كائِنَةً ما كانَت . (4)

.


1- .سنن أبي داوود : ج 1 ص 224 ح 850 ، كنز العمّال : ج 8 ص 128 ح 22228 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 316 ح 933 .
3- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 31 ح 9931 و ح 9934 نحوه ، كنز العمّال : ج 2 ص 645 ح 4980 .
4- .فلاح السائل : ص 355 ح 239 ، بحار الأنوار : ج 91 ص 339 ح 25 .

ص: 559

ح _ هنگام قنوت

ط _ در پىِ نمازها

سنن أبى داوود_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر خدا ، مابين دو سجده مى گفت: «بار خدايا! مرا بيامرز و به من ، رحم كن و عافيتم بخش و هدايتم فرما و روزى ام ده» .

ح _ هنگام قنوتكتاب من لا يحضره الفقيه :حلبى از امام صادق عليه السلام در باره قنوت پرسيد و گفت: آيا ذكرِ معيّنى دارد؟ فرمود: «پروردگارت را ثنا گو و بر پيامبرت درود فرست و از گناهانت ، آمرزش بخواه» .

ط _ در پىِ نمازهاالسنن الكبرى ، نسائى_ به نقل از زاذان _: مردى از انصار برايم گفت: از پيامبر خدا شنيدم كه در پىِ نماز مى گويد: «بار خدايا! مرا بيامرز و توبه ام را بپذير ، كه تو توبه پذير و آمرزگارى» تا به صد مرتبه رسيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس هر روز بعد از نماز عصر ، يك بار بگويد: «آمرزش مى طلبم از خدايى كه معبودى نيست ، جز او زنده جاويدان ، مهرگسترِ مهربان، خداوند شكوه و ارج . از او مى خواهم كه توبه مرا بپذيرد ؛ توبه بنده خوارِ خاكسارِ نادار بينواى مستمند بيچاره پناه خواهى را كه اختيار هيچ سود و زيانى ، و مرگ و زندگى و رستاخيزى را براى خود ندارد»، خداوند متعال ، به دو فرشته [ى متوكّل او] دستور دهد كه كارنامه او را، هر چه مى خواهد باشد [و هر اندازه آكَنده از گناه باشد]، پاره كنند.

.

ص: 560

ى _ عَقيبَ التَّسبيحِالكتاب«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَا» (1) . 2

راجع : الأعراف : 143 والأنبياء : 87 .

الحديثمسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن مسعود :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ مِمّا يُكثِرُ أن يَقولَ : «سُبحانَكَ رَبَّنا وبِحَمدِكَ ، اللّهُمَّ اغفِر لي» . قالَ : فَلَمّا نَزَلَت : «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» (2) قالَ : «سُبحانَكَ رَبَّنا وبِحَمدِكَ ، اللّهُمَّ اغفِر لي ، إنَّكَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ» . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ ثَلاثا : «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ ، أستَغفِرُ اللّهَ رَبّي وأتوبُ إلَيهِ» قَرَعَتِ العَرشَ كَما تَقرَعُ السِّلسِلَةُ الطَّشتَ (4) . (5)

.


1- .النصر : 3 .
2- .النصر : 1 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 43 ح 3719 ، كنز العمّال : ج 2 ص 560 ح 4728 .
4- .الطّست : من آنية الصُّفر، وحكيبالشين المعجمة وهيالطشت، وهي الأصل (تاج العروس : ج 3 ص90).
5- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 75 ح 202 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 282 ح 27 .

ص: 561

ى _ در پى تسبيح گفتن

ى _ در پى تسبيح گفتنقرآن«پس پروردگارت را تسبيح و ستايش گوى، و از او آمرزش بخواه ، كه او توبه پذير است» . 1

ر . ك : اعراف: آيه 143 و انبيا : آيه 87 .

حديثمسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: از جمله اذكارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار مى گفت، اين بود: «پاكا تو _ اى پروردگار ما _ و ستاش ، تو را. بار خدايا! مرا بيامرز». و چون «اذا جاء نصراللّه و الفتح» نازل شد، مى گفت: «پاكا تو _ اى پروردگار ما و ستايش ، تو را. بار خدايا! مرا بيامرز، كه تو توبه پذيرِ مهربانى».

امام صادق عليه السلام :هر كس سه مرتبه بگويد: «پاكا پروردگار بزرگ من و ستايش ، او را! از پروردگارم _ اللّه _ آمرزش مى طلبم و به درگاهش توبه مى كنم» ، اين جمله ، عرش را به صدا در مى آورد ، همچنان كه با كوبيدن زنجير بر تَشت ، از آن صدا بر مى خيزد.

.

ص: 562

الإمام الباقر عليه السلام :مَن سَبَّحَ تَسبيحَ الزَّهراءِ عليهاالسلام ثُمَّ استَغفَرَ غُفِرَ لَهُ ، وهِيَ مِئَةٌ بِاللِّسانِ ، وألفٌ فِي الميزانِ ، وتَطرُدُ الشَّيطانَ ، وتُرضِي الرَّحمنَ . (1)

ك _ الحَجُّ وَالعُمرَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحُجّاجُ وَالعُمّارُ وَفدُ اللّهِ ، إن دَعَوهُ أجابَهُم ، وإنِ استَغفَروهُ غَفَرَ لَهُم . (2)

ل _ صَلاةُ الاِستِسقاءِالمعجم الكبير عن الشفاء بنت خلف :أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله استَسقى يَومَ الجُمُعَةِ فِي المَسجِدِ ، ورَفَعَ يَدَيهِ وقالَ : «اِستَغفِروا رَبَّكُم إنَّهُ كانَ غَفّارا» وحَوَّلَ رِداءَهُ . (3)

م _ زِيارَةُ قَبرِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهالكتاب«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» . (4)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام_ مِمّا أمَرَ بِهِ أن يُقالَ عِندَ قَبرِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _: اللّهُمَّ إنَّكَ قُلتَ : «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» ، وإنّي أتَيتُ نَبِيَّكَ مُستَغفِرا تائِبا مِن ذُنوبي ، وإنّي أتَوَجَّهُ بِكَ إلَى اللّهِ رَبّي ورَبِّكَ لِيَغفِرَ لي ذُنوبي . (5)

.


1- .ثواب الأعمال : ص 196 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 332 ح 10 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 966 ح 2892 ، كنز العمّال : ج 5 ص 15 ح 11843 .
3- .المعجم الكبير : ج 24 ص 312 ح 787 .
4- .النساء : 64 .
5- .الكافي : ج 4 ص 551 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 6 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 150 ح 17 .

ص: 563

ك _ حج و عمره

ل _ نماز باران

م _ زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله

امام باقر عليه السلام :هر كس تسبيحات زهرا عليهاالسلام را بگويد ، سپس طلبِ آمرزش كند ، آمرزيده مى شود. اين تسبيحات ، صد بار گفته مى شود ؛ امّا در ميزان [اعمال] ، هزار به شمار مى آيد و شيطان را مى راند و خداى مهربان را خشنود مى سازد.

ك _ حج و عمرهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حاجيان و عمره گزاران ، ميهمان خدا هستند. اگر او را بخوانند ، پاسخشان مى دهد، و اگر از او آمرزش بخواهند ، آنان را مى آمرزد.

ل _ نماز بارانالمعجم الكبير_ به نقل از شفاء دختر خلف _: پيامبر صلى الله عليه و آله روز جمعه ، در مسجد ، نماز باران خواند و دستانش را [به آسمان] بلند كرد و گفت: «از پروردگارتان ، آمرزش بطلبيد كه او بسى آمرزنده است»، و عبايش را وارونه ساخت.

م _ زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آلهقرآن«ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم ، مگر براى آن كه به فرمان خدا فرمانش برَند. اگر آنان ، آن گاه كه بر خود ستم كردند ، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر ، برايشان آمرزش مى خواست ، خداوند را توبه پذيرى مهربان مى يافتند» .

حديثامام صادق عليه السلام_ از چيزهايى كه فرمود در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله خوانده شود _: بار خدايا! تو فرموده اى: «اگر آنها آن گاه كه به خود ستم كردند ، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر صلى الله عليه و آله برايشان آمرزش مى طلبيد، بى گمان ، خدا را توبه پذيرى مهربان مى يافتند» ، و من ، نزد پيامبرت آمده ام و از گناهان خويش ، آمرزش مى خواهم و توبه مى كنم . من به واسطه تو ، به خدا _ كه پروردگار من و توست _ ، رو مى آورم تا گناهان مرا بيامرزد» .

.

ص: 564

ن _ طَوافُ البَيتِكنز العمّال عن عبد الأعلى التميمي :قالَت خَديجَةُ بِنتُ خُوَيلِدٍ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما أقولُ وأنَا أطوفُ بِالبَيتِ ؟ قالَ : قولي : اللّهُمَّ اغفِر لي ذُنوبي وخَطايايَ ، وعَمدي وإسرافي في أمري ، إنَّكَ إن لا تَغفِر لي تُهلِكني . (1)

س _ الإِفاضَةُ مِن عَرَفاتٍ إلَى المَشعَرِالكتاب«ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (2)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :إذا غَرَبَتِ الشَّمسُ فَأَفِض مَعَ النّاسِ وعَلَيكَ السَّكينَةُ وَالوَقارُ ، وأفِض بِالاِستِغفارِ ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : «ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (3)

ع _ الإِفاضَةُ مِنَ المَشعَرِ إلى مِنىًالإمام الصادق عليه السلام_ في ذِكرِ الإِفاضَةِ مِنَ المَشعَرِ _: كانَ أهلُ الجاهِلِيَّةِ يَقولونَ : أشرِق ثَبيرُ _ يَعنونَ الشَّمسَ _ كَيما نُغيرَ . (4) وإنَّما أفاضَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله خِلافَ أهلِ الجاهِلِيَّةِ ، كانوا يُفيضونَ بِإِيجافِ الخَيلِ وإيضاعِ الإِبِلِ ، فَأَفاضَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله خِلافَ ذلِكَ ؛ بِالسَّكينَةِ وَالوَقارِ وَالدَّعَةِ ، فَأَفِض بِذِكرِ اللّهِ وَالاِستِغفارِ ، وحَرِّك بِهِ لِسانَكَ . (5)

.


1- .كنز العمّال : ج 5 ص 57 ح 12033 نقلاً عن شعب الإيمان .
2- .البقرة : 199 .
3- .الكافي : ج 4 ص 467 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 5 ص 187 ح 623 ، بحار الأنوار : ج 99 ص 269 ح 15 .
4- .في المصدر : «تغير» ، والصواب ما أثبتناه كما في علل الشرايع .
5- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 192 ح 637 ، بحار الأنوار : ج 99 ص 267 ح 5 .

ص: 565

ن _ طواف خانه خدا

س _ كوچيدن از عرفات به مشعر

ع _ كوچيدن از مشعر به مِنا

ن _ طواف خانه خداكنز العمّال_ به نقل از عبد الأعلى تميمى _: خديجه دختر خُوَيلِد گفت : اى پيامبر خدا! هنگامى كه طواف خانه خدا مى كنم ، چه بگويم؟ فرمود: «بگو: بار خدايا! گناهان و خطاهاى مرا و بدى هايى را كه به عمد از من ، سر زده است ، و زياده روى ام در كارم را بيامرز، كه اگر تو مرا نيامرزى ، مرا هلاك كرده اى (/گناهان و... مرا به هلاكت مى افكنند) » .

س _ كوچيدن از عرفات به مشعرقرآن«پس از همان جا كه مردم روانه مى شوند ، شما نيز روانه شويد و از خدا آمرزش بخواهيد ، كه خدا آمرزگارى مهربان است» .

حديثامام صادق عليه السلام :چون خورشيد ، غروب كرد ، با مردم روانه شو و آرامش و وقار داشته باش، و با آمرزش خواهى روانه شو؛ زيرا خداوند عز و جل مى فرمايد: «سپس، از همان جا كه مردمان روانه مى شوند ، روانه شويد و از خدا آمرزش بخواهيد ، كه خدا آمرزگارى مهربان است» .

ع _ كوچيدن از مشعر به مِناامام صادق عليه السلام_ در بيان كوچيدن از مشعر _: مردم جاهليت مى گفتند: «طلوع كن ، اى ثَبير (يعنى خورشيد) تا [به سوى مِنا و قربانگاه] بشتابيم» ؛ امّا پيامبر خدا ، بر خلاف [شيوه] مردم جاهليت ، ره سپار مى شد. آنها با دوانيدن اسب ها و شتاباندن شترها [به سرعت] حركت مى كردند ، و پيامبر خدا ، بر خلاف اين شيوه، با آرامش و وقار و طمأنينه ، ره سپار مى شد. پس تو نيز با ياد كردن از خدا و آمرزش خواهى، روانه شو و پيوسته ، اين اذكار را بر زبان جارى كن.

.

ص: 566

9 / 8مَن يَنبَغِي الاِستِغفارُ لَهُالف _ الوالِدانِالكتاب«رَبَّنَا اغْفِرْ لِى وَ لِوَ لِدَىَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ» . (1)

«رَّبِّ اغْفِرْ لِى وَ لِوَ لِدَىَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَيْتِىَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَتُرفَعُ دَرَجَتُهُ فِي الجَنَّةِ فَيَقولُ : أنّى هذا ؟ فَيُقالُ : بِاستِغفارِ وَلَدِكَ لَكَ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ العَبدَ لَيَكونُ بارّا بِوالِدَيهِ في حَياتِهِما ، ثُمَّ يَموتانِ فَلا يَقضي عَنهُما دُيونَهُما ، ولا يَستَغفِرُ لَهُما ، فَيَكتُبُهُ اللّهُ عاقّا . وإنَّهُ لَيَكونُ عاقّا لَهُما في حَياتِهِما ، غَيرَ بارٍّ بِهِما ، فَإِذا ماتا قَضى دَينَهُما وَاستَغفَرَ لَهُما ، فَيَكتُبُهُ اللّهُ عز و جل بارّا . (4)

ب _ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُالكتاب«فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَ_هَ إِلَا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَ_تِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ» . (5)

.


1- .إبراهيم : 41 .
2- .نوح : 28 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1207 ح 3660 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 584 ح 10615 .
4- .الكافي : ج 2 ص 163 ح 21 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 33 ح 87 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 81 ح 84 .
5- .محمّد : 19 .

ص: 567

9 / 8 كسانى كه بايد برايشان ، آمرزش خواست

اشاره

الف _ پدر و مادر

ب _ مردان و زنان مؤمن

9 / 8كسانى كه بايد برايشان ، آمرزش خواستالف _ پدر و مادرقرآن«اى پروردگار ما! مرا و پدر و مادرم را و مؤمنان را در آن روز كه حساب برپا مى شود، بيامرز» .

«اى پروردگار من! مرا ، و پدر و مادرم را ، و هر مؤمنى را كه به سرايم درآيد ، و مردان و زنان باايمان را بيامرز» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر درجه شخص در بهشت افزوده مى شود و او مى گويد: اين ، از كجا آمد؟ به او گفته مى شود: «از آمرزش خواهى فرزندت براى تو».

امام باقر عليه السلام :بنده ، در زمان حيات پدر و مادرش ، با آنان خوش رفتار است ؛ امّا چون مى ميرند ، نه ديون آن دو را مى پردازد و نه برايشان آمرزش مى طلبد . پس خداوند ، او را بدرفتار و نافرمان مى نويسد، و [برعكس] در زمان حياتشان ، نسبت به آن دو نافرمان و بدرفتار است و به آنان ، نيكى نمى كند ؛ ولى چون از دنيا رفتند ، دَين آنها را ادا مى كند و برايشان ، آمرزش مى طلبد . پس خداوند عز و جل او را نيكوكار [به والدين ]مى نويسد.

ب _ مردان و زنان مؤمنقرآن«پس بدان كه معبودى جز خدا نيست ، و براى گناهت و براى مردان و زنان باايمان ، طلب آمرزش كن ، و خدا ، فرجام و مآل شما را مى داند» .

.

ص: 568

«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِاءِخْوَ نِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْاءِيمَ_نِ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَغفَرَ لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، كَتَبَ اللّهُ لَهُ بِكُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ حَسَنَةً . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن مُؤمِنٍ أو مُؤمِنَةٍ مَضى مِن أوَّلِ الدَّهرِ ، أو هُوَ آتٍ إلى يَومِ القِيامَةِ ، إلّا وهُم شُفَعاءُ لِمَن يَقولُ في دُعائِهِ : اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ . وإنَّ العَبدَ لَيُؤمَرُ بِهِ إِلَى النّارِ يَومَ القِيامَةِ فَيُسحَبُ ، فَيَقولُ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ : يا رَبَّنا هذَا الَّذي كانَ يَدعو لَنا فَشَفِّعنا فيهِ ، فَيُشَفِّعُهُمُ اللّهُ فيهِ فَيَنجو . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يَكُن عِندَهُ مالٌ يَتَصَدَّقُ بِهِ ، فَليَستَغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، فَإِنَّها صَدَقَةٌ . (4)

ج _ المُذنِبُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَلزَمُ الحَقُّ لِاُمَّتي في أربَعٍ : يُحِبّونَ التّائِبَ ، ويَرحَمونَ الضَّعيفَ ، ويُعينونَ المُحسِنَ ، ويَستَغفِرونَ لِلمُذنِبِ . (5)

المعجم الأوسط عن ابن عمر :كُنّا نُمسِكُ عَنِ الاِستِغفارِ لِأَهلِ الكَبائِرِ ، حَتّى سَمِعنا نَبِيَّنا صلى الله عليه و آله يَقولُ : إنِّي ادَّخَرتُ شَفاعَتي لِأَهلِ الكَبائِرِ مِن اُمَّتي يَومَ القِيامَةِ ، فَأَمسَكنا عَن كَثيرٍ مِمّا كانَ في أنفُسِنا ، ورَجَونا لَهُم . (6)

.


1- .الحشر : 10 .
2- .مسند الشاميّين : ج 3 ص 234 ح 2155 ، كنز العمّال : ج 1 ص 475 ح 2067 .
3- .الأمالي للصدوق : ص 541 ح 724 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 385 ح 10 .
4- .المعجم الأوسط : ج 3 ص 128 ح 2693 ، الدعاء للطبراني : ص 519 ح 1849 .
5- .الخصال : ص 239 ح 88 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 384 ح 7 .
6- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 106 ح 5942 ، تفسير ابن كثير : ج 2 ص 290 نحوه .

ص: 569

ج _ گنهكار

«اى پروردگار ما! ما را و برادران ما را كه پيش از ما ايمان آوردند ، بيامرز» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس براى مردان و زنان مؤمن ، آمرزش بخواهد ، خداوندْ به ازاى هر مرد و زن مؤمنى ، يك كار نيك برايش مى نويسد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر مرد يا زن مؤمنى كه از اوّل روزگار بوده يا تا روز قيامت خواهد آمد ، براى كسى كه در دعايش بگويد: «بار خدايا! مردان و زنان مؤمن را بيامرز»، شفاعت خواهند كرد. در روز قيامت، فرمان داده مى شود كه فلان بنده را به سوى آتش ببرند و او را كِشانْ كِشان مى برند . در اين هنگام ، مردان و زنان مؤمن مى گويند: «پروردگارا! اين ، كسى است كه براى ما دعا مى كرد . پس شفاعت مارا در باره او بپذير» ، و خداوند ، شفاعت آنان را در حقّ او مى پذيرد و او نجات مى يابد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس مالى ندارد كه صدقه بدهد، براى مردان و زنان ، آمرزش بخواهد؛ زيرا اين كار، خود، صدقه است.

ج _ گنهكارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در باره چهار گروه ، وظايفى بر عهده امّت من است: توبه كننده را دوست بدارند، به ناتوان [و فقير] رحم كنند، به نيكوكارْ كمك رسانند، و براى گنهكارْ آمرزش بخواهند.

المعجم الأوسط_ به نقل از ابن عمر _: ما از آمرزش خواهى براى مرتكبان گناهانِ كبيره ، خوددارى مى كرديم تا آن كه شنيديم پيامبرمان صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «من شفاعتم را براى مرتكبانِ گناهانِ كبيره از امّتم در روز قيامت ، اندوخته ام . لذا بسيارى از چيزهايى را كه در دل هاى ما بود ، كنار نهاديم، و به [آمرزش] آنان ، اميدوار شديم» .

.

ص: 570

د _ المُغتابُالإمام الصادق عليه السلام :سُئِلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما كَفّارَةُ الاِغتِيابِ ؟ قالَ : تَستَغفِرُ اللّهَ لِمَنِ اغتَبتَهُ كُلَّما ذَكَرتَهُ . (1)

ه _ المُحتَضَرُ وَالمَيِّتُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أوَّلَ ما يُبَشَّرُ بِهِ المُؤمِنُ أن يُقالَ لَهُ : قَدِمتَ خَيرَ مَقدَمٍ ، قَد غَفَرَ اللّهُ لِمَن شَيَّعَكَ ، وَاستَجابَ لِمَنِ استَغفَرَ لَكَ ، وقَبِلَ مِمَّن شَهِدَ لَكَ . (2)

سنن أبي داوود عن عثمان بن عفّان :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا فَرَغَ مِن دَفنِ المَيِّتِ ، وَقَفَ عَلَيهِ فَقالَ : اِستَغفِروا لِأَخيكُم وسَلوا لَهُ بِالتَّثبيتِ ؛ فَإِنَّهُ الآنَ يُسأَلُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ المَيِّتَ لَيَفرَحُ بِالتَّرَحُّمِ عَلَيهِ ، وَالاِستِغفارِ لَهُ ، كَما يَفرَحُ الحَيُّ بِالهَدِيَّةِ تُهدى إلَيهِ . (4)

9 / 9مَن لا يَنبَغِي الاِستِغفارُ لَهُالف _ المُشرِكُ وَالكافِرُالكتاب«مَا كَانَ لِلنَّبِىِّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُوْلِى قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَ_بُ الْجَحِيمِ * وَ مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَ هِيمَ لِأَبِيهِ إِلَا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَ هِيمَ لَأَوَّ هٌ حَلِيمٌ» . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 357 ح 4 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 377 ح 4327 .
2- .فلاح السائل : ص 169 ح 81 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 51 ح 41 ؛ كنز العمّال : ج 15 ص 596 ح 42355 .
3- .سنن أبي داوود : ج 3 ص 215 ح 3221 ، كنز العمّال : ج 7 ص 158 ح 18514 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 183 ح 544 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 62 ح 1 .
5- .التوبة : 113 و 114 .

ص: 571

د _ غيبت شونده

ه _ شخصِ در حال مرگ و مُرده

9 / 9 كسانى كه نبايد برايشان ، آمرزش خواست

اشاره

الف _ مشرك و كافر

د _ غيبت شوندهامام صادق عليه السلام :از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيده شد: كفّاره غيبت كردن چيست؟ فرمود: «اين كه هر زمان به ياد شخصى كه از او غيبت كرده اى ، افتادى، از خداوند برايش طلب آمرزش كنى» .

ه _ شخصِ در حال مرگ و مُردهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نخستين بشارتى كه به مؤمن داده مى شود ، اين است كه به او گفته مى شود: «خوش آمدى! خداوند ، تشييع كنندگان تو را آمرزيد و دعاى كسانى را كه برايت طلب آمرزش كردند ، مستجاب فرمود و شهادت كسانى را كه برايت شهادت دادند ، پذيرفت» .

سنن أبى داوود_ به نقل از عثمان بن عفّان _: پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه از خاك سپارى ميّت آسوده مى شد، بر قبر او مى ايستاد و مى فرمود: «براى برادرتان ، طلب آمرزش كنيد و [از خدا ]برايش پايدارى بخواهيد؛ زيرا هم اكنون ، از او سؤال مى شود» .

امام صادق عليه السلام :ميّت ، از طلب رحمت و آمرزش براى او خوش حال مى شود ، همچنان كه زنده ، از دريافت هديه خوش حال مى گردد .

9 / 9كسانى كه نبايد برايشان ، آمرزش خواستالف _ مشرك و كافرقرآن«بر پيامبر و كسانى كه ايمان آورده اند ، سزاوار نيست براى مشركان _ پس از آن كه برايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخ اند _ ، طلب آمرزش كنند ، هر چند خويشاوند [آنان ]باشند. و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش ، جز براى وعده اى كه به او داده بود، نبود؛ ولى هنگامى كه براى او روشن شد كه وى ، دشمن خداست، از او بيزارى جست. راستى كه ابراهيم ، دلسوزى بردبار بود» .

.

ص: 572

الحديثتفسير العيّاشي عن إبراهيم بن أبي البلاد ، عن بعض أصحابه :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ما يَقولُ النّاسُ في قَولِ اللّهِ : «وَ مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَ هِيمَ لِأَبِيهِ إِلَا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ» ؟ قُلتُ : يَقولونَ : إنَّ إبراهيمَ وَعَدَ أباهُ لِيَستَغفِرَ لَهُ . قالَ : لَيسَ هُوَ هكَذا ، إنَّ إبراهيمَ وَعَدَهُ أن يُسلِمَ فَاستَغفَرَ لَهُ ، «فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» . (1)

قرب الإسناد عن عليّ بن جعفر عن أخيه الإمام الكاظم عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن رَجُلٍ مُسلِمٍ وأبَواهُ كافِرانِ ، هَل يَصلُحُ أن يَستَغفِرَ لَهُما فِي الصَّلاةِ ؟ قالَ : إن كانَ فارَقَهُما وهُوَ صَغيرٌ لا يَدري أسلَما أم لا ؟ فَلا بَأسَ ، وإن عَرَفَ كُفرَهُما فَلا يَستَغفِر لَهُما ، وإن لَم يَعرِف فَليَدعُ لَهُما . (2)

ب _ المُنافِقُالكتاب« وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْاْ رُءُوسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُم مُّسْتَكْبِرُونَ * سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَ_سِقِينَ» . (3)

«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَ_سِقِينَ» . (4)

.


1- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 114 ح 146 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 88 ح 14 .
2- .قرب الإسناد : ص 286 ح 1131 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 67 ح 38 .
3- .المنافقون : 5 و 6 .
4- .التوبة : 80 .

ص: 573

ب _ منافق

حديثتفسير العيّاشى_ به نقل از ابراهيم بن ابى البلاد، از يكى از يارانش _: امام صادق عليه السلام فرمود: «مردم ، در باره اين سخن خداوند: «و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش ، جز براى وعده اى كه به او داده بود، نبود» ، چه مى گويند؟». گفت : مى گويند كه ابراهيم عليه السلام به پدرش وعده داده بود كه برايش طلب آمرزش كند. امام عليه السلام فرمود: «چنين نيست؛ بلكه ابراهيم عليه السلام به او وعده داد كه [اگر] مسلمان (موحّد) شود ، برايش طلب آمرزش كند ؛ «ولى چون برايش معلوم شد او دشمن خداست ، از وى بيزارى جست...» » .

قرب الإسناد_ به نقل از على بن جعفر، برادر امام كاظم عليه السلام _: از امام كاظم عليه السلام در باره مرد مسلمانى كه پدر و مادرش كافرند، پرسيدم و گفتم: آيا درست است كه او در نماز ، براى آنها طلب آمرزش كند؟ فرمود: «اگر در كودكى آنها را از دست داده است و نمى داند كه اسلام آورده بودند يا نه، عيبى ندارد، و اگر مى داند كافر بوده اند ، برايشان طلب آمرزش نكند، ولى اگر نمى داند، برايشان دعا كند» .

ب _ منافققرآن«و هرگاه به ايشان گفته شود كه بياييد تا پيامبر خدا ، براى شما آمرزش خواهى كند، سرهاى خود را بر مى گردانند و آنان را مى بينى كه تكبّركنان ، روى بر مى تابند. براى آنان ، يكسان است: چه برايشان ، آمرزش بخواهى و چه برايشان آمرزش نخواهى . خدا ، هرگز بر ايشان نخواهد بخشود . خدا ، گروه فاسقان را راه نمايى نمى كند» .

«برايشان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى [فرقى نمى كند] . اگر هفتاد بار هم برايشان آمرزش بخواهى، خداوند ، هرگز آنان را نمى آمرزد . اين ، بدان سبب است كه به خدا و پيامبر او كافر شدند ، و خدا ، گروه فاسقان را هدايت نمى كند» .

.

ص: 574

الحديثالإمام الرضا عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى قالَ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله : «إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» فَاستَغفَرَ لَهُم مِئَةَ مَرَّةٍ لِيَغفِرَ لَهُم ، فَأَنزَلَ اللّهُ : «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» ، وقالَ : «وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ» (1) ، فَلَم يَستَغفِر لَهُم بَعدَ ذلِكَ ، ولَم يَقُم عَلى قَبرِ أحَدٍ مِنهُم . (2)

9 / 10مَن يَنبَغي طَلَبُ الاِستِغفارِ مِنهُالف _ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهالكتاب«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّ_لَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِحَرمَلَةَ بنِ زَيدٍ وقَد عَرَضَ عَلَى النَّبِيِّ أن يَدُلَّهُ عَلَى المُنافِقينَ مِن قَومِهِ _: لا ، مَن جاءَنا كَما جِئتَنَا استَغفَرنا لَهُ كَمَا استَغفَرنا لَكَ ، ومَن أصَرَّ عَلى ذَنبِهِ فَاللّهُ أولى بِهِ ، ولا تَخرِق عَلى أحَدٍ سِترا . (4)

.


1- .التوبة : 84 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 100 ح 92 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 390 ح 8 .
3- .النساء : 64 .
4- .المعجم الكبير : ج 4 ص 6 ح 3475 ، كنز العمّال : ج 4 ص 246 ح 10372 .

ص: 575

9 / 10 كسانى كه بايد از آنان ، درخواست آمرزش خواهى كرد

اشاره

الف _ پيامبر صلى الله عليه و آله

حديثامام رضا عليه السلام :خداوند متعال به محمّد صلى الله عليه و آله فرمود: «اگر هفتاد بار هم برايشان آمرزش بخواهى ، خداوند، هرگز آنان را نخواهد آمرزيد» . پس پيامبر صلى الله عليه و آله صد مرتبه برايشان طلب آمرزش كرد تا [خداوند] ايشان را بيامرزد ؛ ولى خدا اين آيه را فرو فرستاد: «براى آنان ، يكسان است . چه برايشان ، آمرزش بخواهى و چه برايشان آمرزش نخواهى، خداوند، هرگز آنان را نمى آمرزد» و فرمود: «و بر هر يك از آنان كه بميرد ، هرگز نماز مخوان، و بر سرِ قبرش نَايست» . از آن پس، پيامبر صلى الله عليه و آله برايشان طلب آمرزش نكرد و بر سرِ قبر هيچ يك از آنان هم نايستاد.

9 / 10كسانى كه بايد از آنان ، درخواست آمرزش خواهى كردالف _ پيامبر صلى الله عليه و آلهقرآن«و اگر زمانى كه به خويشتن ستم كردند ، نزد تو مى آمدند و از خدا ، طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم برايشان طلب آمرزش مى كرد، بى گمان ، خدا را توبه پذيرى مهربان مى يافتند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به حرملة بن يزيد كه به پيامبر صلى الله عليه و آله پيشنهاد كرد منافقانِ قومش را به ايشان معرّفى كند _: نه . هر كس، همچنان كه تو نزد ما آمدى ، نزد ما بيايد، همان گونه كه براى تو طلب آمرزش كردم ، براى او نيز طلب آمرزش مى كنيم، و هر كس بر گناه خويش ، پاى فشارد ، خدا خود، بهتر مى داند با او چه كند، و تو نسبت به هيچ كس ، پرده درى مكن.

.

ص: 576

ب _ الأَبُالكتاب«قَالُواْ يَ_أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَ_طِ_ئينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» . (1)

الحديثعلل الشرائع عن إسماعيل بن الفضل الهاشمي :قُلتُ لِجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام : أخبِرني عَن يَعقوبَ عليه السلام لَمّا قالَ لَهُ بَنوهُ : «يَ_أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَ_طِ_ئينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى» فَأَخَّرَ الاِستِغفارَ لَهُم ! ويوسُفَ عليه السلام لَمّا قالوا لَهُ : «تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَ_طِ_ئينَ * قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِينَ» (2) ! قالَ : لِأَنَّ قَلبَ الشّابِّ أرَقُّ مِن قَلبِ الشَّيخِ ، وكانَت جِنايَةُ وُلدِ يَعقوبَ عَلى يوسُفَ ، وجِنايَتُهُم عَلى يَعقوبَ إنَّما كانَت بِجِنايَتِهِم عَلى يوسُفَ ، فَبادَرَ يوسُفُ إلَى العَفوِ عَن حَقِّهِ ، وأخَّرَ يَعقوبُ العَفوَ لِأَنَّ عَفوَهُ إنَّما كانَ عَن حَقِّ غَيرِهِ ، فَأَخَّرَهُم إلَى السَّحَرِ لَيلَةَ الجُمُعَةِ . (3)

ج _ المُؤمِنُ التَّقِيُّ الخَفِيُّالإمام عليّ عليه السلام_ في وَصفِ المُؤمِنينَ _: المُؤمِنونَ هُمُ الَّذينَ عَرَفوا ما أمامَهُم ، فَذَبَلَت شِفاهُم ، وغَشِيَت عُيونُهُم ، وشَحَبَت ألوانُهُم ، حَتّى عُرِفَت في وُجوهِهِم غَبرَةُ الخاشِعينَ . فَهُم عِبادُ اللّهِ الَّذينَ مَشَوا عَلَى الأَرضِ هَونا ، وَاتَّخَذوها بِساطا ، وتُرابَها فِراشا ، فَرَفَضُوا الدُّنيا ، وأقبَلوا عَلَى الآخِرَةِ ، عَلى مِنهاجِ المَسيحِ بنِ مَريَمَ ، إن شَهِدوا لَم يُعرَفوا ، وإن غابوا لَم يُفتَقَدوا ، وإن مَرِضوا لَم يُعادوا ، صُوّامُ الهَواجِرِ (4) ، قُوّامُ الدَّياجِرِ (5) يَضمَحِلُّ عِندَهم كُلُّ فِتنَةٍ ، ويَنجَلي عَنهُم كُلُّ شُبهَةٍ ، اُولئِكَ أصحابي ، فَاطلُبوهُم في أطرافِ الأَرَضينَ ، فَإِن لَقيتُم مِنهُم أحَدا فَاسأَلوهُ أن يَستَغفِرَ لَكُم . (6)

.


1- .يوسف : 97 و 98 .
2- .يوسف : 91 و 92 .
3- .علل الشرايع : ص 54 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 12 ص 280 ح 57 .
4- .الهاجرة : هي نصف النهار ، وإنّما تكون في القيظ ، وهي قبل الظهر بقليل أو بعدها بقليل (لسان العرب : ج 5 ص 255) .
5- .الديجور : الظلام ، ووصفوا به الليل فقالوا : ليل ديجور ، ويقال : أقبل الليل بدياجره (تاج العروس : ج 6 ص 394) .
6- .بحار الأنوار : ج 78 ص 25 ح 90 نقلاً عن مطالب السؤول : ص 53 .

ص: 577

ب _ پدر

ج _ مؤمن پرهيزگار گم نام

ب _ پدرقرآن«[برادران يوسف] گفتند: «اى پدر! براى گناهان ما آمرزش بخواه كه ما خطاكار بوديم». [يعقوب] گفت: «به زودى ، از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، كه او آمرزگار و مهربان است» .

حديثعلل الشرائع_ به نقل از اسماعيل بن فضل هاشمى _: به امام صادق عليه السلام گفتم: بفرما كه چرا وقتى پسران يعقوب عليه السلام به او گفتند: «اى پدر! براى گناهان ما آمرزش بخواه ، كه ما خطاكار بوديم، [يعقوب] گفت: به زودى ، از پروردگارم براى شما آمرزش خواهم خواست» و آمرزش خواهى براى آنان را به تأخير افكند؛ ولى يوسف عليه السلام وقتى برادرانش به او گفتند: «به خدا سوگند كه خدا ، تو را بر ما برترى داده است و ما خطاكار بوديم ، گفت: امروز ، بر شما سرزنشى نيست . خدا ، شما را مى آمرزد و او مهربان ترينِ مهربانان است» ؟ فرمود: «چون دل جوان ، نازك تر از دل پيران است، و [ثانيا] جنايت فرزندان يعقوب عليه السلام [در اصل] بر يوسف عليه السلام بود و جنايتشان به يعقوب عليه السلام از آن رو بود كه به يوسف عليه السلام جنايت كردند. بنا بر اين، يوسف عليه السلام بى درنگ ، از حقّ خود گذشت كرد؛ ولى يعقوب عليه السلام بخشودن را به تأخير افكند ، چون بخشودن او، در حقيقت، گذشت كردن از حقّ غير خود بود. لذا [آمرزش خواهى براى] آنان را تا سحر گاه شب جمعه به تأخير افكند.

ج _ مؤمن پرهيزگار گم نامامام على عليه السلام_ در توصيف مؤمنان _: مؤمنان ، آنان اند كه آنچه را ، [از زندگى اُخروى ]فرا پيش آنهاست ، شناختند و در نتيجه، لبانشان [از كثرت روزه دارى] خشكيد و چشمانشان [از شدّت گريه] سفيد شد و رنگ رخسارشان پريد، آن سان كه گرد و غبار خاكساران ، بر چهره هايشان پيداست. آنان ، همان بندگان خدايند كه در زمين ، آرام [و بى تكبّر] راه مى روند، آن را فرش خود ساخته اند و خاكش را بستر خويش. دنيا را فرو نهاده اند و به آخرت ، رو آورده اند، به شيوه مسيح پسر مريم عليه السلام . اگر [در جمع] حاضر باشند ، شناخته نمى شوند، و اگر غايب باشند ، كسى جوياى آنان نمى شود ، و اگر بيمار شوند ، كسى به عيادتشان نمى رود. روزهاى داغ را به روزه دارى مى گذرانند و شب هاى تار را به عبادت. فتنه ها در برابر آنان ، از هم فرو مى پاشد، و شُبهات ، از آنان بركنار مى مانَد. اينان اند ياران من! ايشان را در گوشه و كنار جهان بجوييد، و اگر يكى از ايشان را ديدار كرديد ، از او بخواهيد كه برايتان ، طلب آمرزش كند.

.

ص: 578

د _ الحاجُّرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا لَقيتَ الحاجَّ فَسَلِّم عَلَيهِ ، وصافِحهُ ، ومُرهُ أن يَستَغفِرَ لَكَ قَبلَ أن يَدخُلَ بَيتَهُ ؛ فَإِنَّهُ مَغفورٌ لَهُ . (1)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 351 ح 5371 و ص 482 ح 6120 ، كنز العمّال : ج 5 ص 10 ح 11823 .

ص: 579

د _ حاجى

د _ حاجىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه به حاجى [هنگام آمدن از حج] برخوردى ، بر او سلام كن و با او دست بده و از وى بخواه تا پيش از آن كه به خانه اش وارد شود ، برايت طلب آمرزش كند؛ زيرا او آمرزيده است.

.

ص: 580

فصل دهم : صلوات فرستادن بر پيامبر و خاندان او و بر ديگر پيامبران

واژه شناسى «صَلاة»

فصل دهم: صلوات فرستادن بر پيامبر و خاندان او و بر ديگر پيامبرانواژه شناسى «صَلاة»برخى از واژه شناسان براى مادّه «صلو / صلى» دو معنا ذكر كرده اند : يكى آتش و مشابه آن ، و ديگرى نوعى عبادت . ابن فارس ، در اين باره مى گويد : مادّه «صلى (صاد و لام و حرف معتل)» ، دو اصل معنايى دارد : يكى آتش و مانند آن چون تب و گرما ، و ديگرى از جنس عبادت است . در معناى اوّل گفته مى شود : «صَلَيتُ العود بالنار (چوب را با آتش سوزاندم)» ... معناى دوم ، صَلات به معناى دعا كردن است . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : إذا دُعِيَ أحَدُكُم إلى طَعامٍ فَليُجِب ، فإِن كانَ مُفطِرا فَليَأكُل وَإِن كانَ صائِما فَليُصَلِّ ؛ هر گاه يكى از شما به غذايى دعوت شد ، اجابت كند . اگر روزه نداشت ، از آن غذا بخورد و اگر روزه داشت برايشان دعاى خير و بركت كند» ... صَلات شرعى ، عبارت است : از ركوع و سجود و ديگر حدود و اركان نماز . صلات از جانب خدا ، به معناى رحمت است ... . (1)

.


1- .معجم مقاييس اللغة : ج 3 ص 300 .

ص: 581

صلاة ، در قرآن و حديث

1 . معناى صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله

بر اين اساس ، مقصود از صلوات (درود) فرستادن بر پيامبر خدا و اهل بيت آن بزرگوار ، دعا كردن براى آنهاست .

صلاة ، در قرآن و حديثبررسى مواردى از قرآن و حديث كه كلمه «صلاة» در آنها به كار رفته ، نشان مى دهد كه معناى جامع اين واژه ، توجّه توأم با ستايش و اظهار تعظيم و تكريم است . علّامه سيّد محمّد حسين طباطبايى رحمه الله در اين باره مى گويد : معناى جامع كلمه «صلاة» آن گونه كه از موارد كاربرد آن استفاده مى شود ، انعطاف است . پس اين معنا برحسب اختلاف مواردى كه به آن نسبت داده مى شود ، فرق مى كند . به همين جهت گفته شده است : «صلاة» از جانب خدا به معناى رحمت است ، و از جانب فرشتگان به معناى طلب آمرزش و از جانب مردم به معناى دعا كردن ؛ ليكن صلاتى كه در قرآن به خدا نسبت داده شده ، به معناى رحمت خاص بر مؤمنان است كه سعادت آخرت و رستگارى ابدى ، بر آن مترتّب است . به همين جهت ، [خداوند ]در تعليل صلوات فرستادن خود بر آنان مى فرمايد : «لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّ_لُمَ_تِ إِلَى النُّورِ ؛ (1) تا شما را از تاريكى ها به سوى روشنايى ببرد و خدا نسبت به مؤمنان مهربان است» . (2) پيش از ملاحظه احاديث اين فصل ، چند نكته قابل توجّه است :

1 . معناى صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آلهبر پايه آنچه در تبيين معناى «صلاة» ذكر شد ، معناى صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله ، اظهار محبّت به پيامبر صلى الله عليه و آله و تعظيم و تكريم ايشان است . از اين رو ، آنچه در احاديث در

.


1- .احزاب : آيه 43 .
2- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 16 ص 329 .

ص: 582

2 . پيام سياسىِ درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله

تفسير صلوات بر ايشان آمده است (مانند : رحمت ، (1) ستايش ، (2) دعا ، (3) پاك دانستن پيامبر صلى الله عليه و آله از كاستى ها و آفات ، (4) و وفا نمودن به پيمان الهى در پذيرفتن نبوّت ايشان (5) ) در واقع ، مصاديق معناى جامع صلوات بر پيامبر خداست .

2 . پيام سياسىِ درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آلهبا اندكى تأمّل در تأكيد و تشويق قرآن و احاديث اسلامى به درود فرستادن بر پيامبر خدا ، بويژه در احاديثى كه در باره كيفيت و ادب صلوات بر ايشان وارد شده و بر ضميمه كردن اهل بيت به پيامبر صلى الله عليه و آله در هنگام فرستادن صلوات تأكيد دارند ، روشن مى گردد كه اين ذكر مبارك ، افزون بر بُعد اعتقادى و معنوى ، داراى بُعد سياسى و حكومتى است ، بدين گونه كه تداوم اظهار محبّت حقيقى اُمّت اسلامى به پيامبر خدا و اهل بيت آن بزرگوار ، زمينه تداوم حاكميت اسلام به رهبرى خاندان رسالت را در جامعه فراهم مى سازد . از اين رو ، صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله تنها يك عبادت نيست ؛ بلكه يك شعار سياسى نيز هست و به همين جهت در حديث نبوى ، بر بلند كردن صدا در گفتن اين ذكر (همانند همه شعارهاى سياسى) تأكيد شده است : اِرفَعوا أصواتَكُم بِالصَّلاةِ عَلَيَّ ؛ فَإِنَّها تَذهَبُ بِالنِّفاقِ . 6 صدايتان را به صلوات بر من بلند كنيد ؛ چرا كه نفاق را از بين مى برد . اين سخن ، بدان معناست كه شخص منافق نمى تواند هميشه اين شعار سياسى را بلند تكرار كند ؛ چرا كه تكرار اين شعار به صورت آشكارا و بلند ، سبب مى گردد

.


1- .ر . ك : ص 585 ح 1040 .
2- .ر . ك : ص 585 ح 1041 .
3- .ر . ك : ص 585 ح 1042 .
4- .ر . ك : ص 587 ح 1043 .
5- .ر . ك : ص 600 ح 1083 .

ص: 583

3 . حكمت درود فرستادن بر همه انبيا عليهم السلام

4 . مهم ترين بركات درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله

بيمارى نفاق به تدريج علاج شود و انسان به ايمان حقيقى دست يابد .

3 . حكمت درود فرستادن بر همه انبيا عليهم السلامدرود فرستادن بر پيامبران سلف ، هر چند پيام سياسىِ درود فرستادن بر خاتم انبيا و خاندان او را ندارد ، متضمّن پيام اعتقادى و اجتماعى مهمّى است ؛ زيرا احترام به همه انبيا ، نشانه عقيده مند بودن مسلمانان به صداقت آنان و زمينه ساز نزديك شدن هر چه بيشتر پيروان اديان به يكديگر است .

4 . مهم ترين بركات درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آلهدر عنوان «بركت هاى صلوات فرستادن بر پيامبر خدا و اهل بيت او» ، (1) آثار و بركات فراوانى براى صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر شده است ، مانند : آمرزش گناهان ، عافيت (آسايش) ، اجابت دعا ، درمان بيمارى نفاق ، كفايت امور مادّى و معنوى و . . . ؛ ليكن به نظر مى رسد كه مهم ترين اثر اين ذكر پُربركت ، درود فرستادن خداوند متعال و سلام دادن پيامبر ختمى مرتبت بر صلوات فرستنده است كه در واقع ، بايد گفت ساير بركات صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله نيز ريشه در همين اثر دارد .

.


1- .ر . ك : ص 601 .

ص: 584

10 / 1تفسير الصّلاة على النّبيّ صلى الله عليه و آلهالكتاب«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَ_ئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» . (1)

الحديثمعاني الأخبار عن أبي حمزة :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَ_ئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» فَقالَ : الصَّلاةُ مِنَ اللّهِ عز و جلرَحمَةٌ ، ومِنَ المَلائِكَةِ تَزكِيَةٌ ، ومِنَ النّاسِ دُعاءٌ . وأمّا قَولُهُ عز و جل : «وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» فَإِنَّهُ يَعنِي التَّسليمَ لَهُ فيما وَرَدَ عَنهُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ تَعالى : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَ_ئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» _: أثنوا عَلَيهِ وسَلِّموا لَهُ . (3)

جمال الاُسبوع عن عبد الرحمن بن كثير :سَأَلتُهُ (4) عَن قَولِ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَ_ئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا» ، فَقالَ : صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ تَزكِيَتُهُ لَهُ فِي السَّماءِ . قُلتُ : ما مَعنى تَزكِيَةِ اللّهِ إيّاهُ ؟ قال : زَكّاهُ بِأَن بَرَّأَهُ مِن كُلِّ نَقصٍ وآفَةٍ يَلزَمُ مَخلوقا . قُلتُ : فَصَلاةُ المُؤمِنينَ؟ قالَ : يُبَرِّؤونَهُ ويُعَرِّفونَهُ بِأَنَّ اللّهَ قَد بَرَّأَهُ مِن كُلِّ نَقصٍ هُوَ فِي المَخلوقينَ ، مِنَ الآفاتِ الَّتي تُصيبُهُم في بُنيَةِ خَلقِهِم ، فَمَن عَرَّفَهُ ووَصَفَهُ بِغَيرِ ذلِكَ فَما صَلّى عَلَيهِ . قُلتُ : فَكَيفَ نَقولُ نَحنُ إذا صَلَّينا عَلَيهِم؟ قالَ : تَقولونَ : اللّهُمَّ إنّا نُصَلّي عَلى مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما أمَرتَنا بِهِ ، وكَما صَلَّيتَ أنتَ عَلَيه ، فَكَذلِكَ صَلاتُنا عَلَيهِ . (5)

.


1- .الأحزاب : 56 .
2- .معاني الأخبار : ص 368 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 55 ح 27 .
3- .المحاسن : ج 2 ص 53 ح 1156 .
4- .هكذا جاءت مضمرة .
5- .جمال الاُسبوع : ص 155 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 71 ح 66 .

ص: 585

10 / 1 تفسير صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله

10 / 1تفسير صلوات بر پيامبرقرآن«خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [شما نيز ]بر او درود فرستيد و درودى كامل گوييد» .

حديثمعانى الأخبار_ به نقل از ابو حمزه _: از امام صادق عليه السلام در باره اين فرموده خداوند عز و جلپرسيدم كه: «خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [شما نيز] بر او درود فرستيد و درودى كامل گوييد» . فرمود: «درود ، از جانب خدا رحمت است و از جانب فرشتگان ، تزكيه (1) و از جانب مردم ، دعا». و فرمود: «درودى كامل گوييد» ، يعنى به آنچه مى گويد ، گردن نهيد.

امام صادق عليه السلام_ در باره سخن خداى متعال كه: «خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [شما نيز] بر او درود فرستيد و درودى كامل گوييد» _: [يعنى] او را بستاييد و در برابرش تسليم باشيد.

جمال الاُسبوع_ به نقل از عبد الرحمان بن كثير _: از امام عليه السلام (2) در باره اين سخن خداوند _ تبارك و تعالى _ پرسيدم: «خدا و فرشتگانش بر پيامبر ، درود مى فرستند . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بر او درود فرستيد و درودى كامل گوييد» . فرمود : درود فرستادن خدا بر او ، تزكيه او در آسمان است». گفتم : تزكيه خدا از او ، به چه معناست؟ فرمود: «تأييد مى كند كه او را از هر كاستى و آسيبى كه لازمه مخلوق است ، مبرّا داشته است» . گفتم : درود فرستادن مؤمنان ، چه؟ فرمود: «او را تبرئه كرده ، چنين معرّفى مى كنند كه خداوند ، وى را از هر نقصى كه خاصّ [ديگر] مخلوقات [انسانى] است، يعنى از آفت هايى [و امراضى ]كه به ساختمان بدنشان مى رسد ، مبرّا كرده است . پس هر كه او را به غير از اين ، وصف و معرّفى كند ، بر او درود نفرستاده است» . گفتم : پس هرگاه بر ايشان درود مى فرستيم، چگونه بگوييم؟ فرمود: «مى گوييد: بار خدايا! ما بر پيامبرت محمّد و بر خاندان محمّد ، درود مى فرستيم، همان گونه كه تو ما را بدان ، فرمان داده اى، و همان سان كه تو خود ، بر او درود فرستاده اى . چنين است درود فرستادن ما بر او» .

.


1- .تزكيه: تأييد و تصديق كردن كسى ؛ گواهى دادن به حقّانيت و اعتبار كسى ؛ امين و درست كردار خواندن كسى.
2- .منظور در اينجا امام صادق عليه السلام است .

ص: 586

الإمام الصادق عليه السلام :مَن صَلّى عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ، فَمَعناهُ : إنّي أنَا عَلَى الميثاقِ وَالوَفاءِ الَّذي قَبِلتُ حينَ قَولِهِ : «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى» (1) . (2)

10 / 2فضل الصّلاة على النّبيّ وآله والحثّ عليهاالف _ قيمَةُ الصَّلاةِ عَلَى النَّبيِّ وآلِهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أولَى النّاسِ بي في يَومِ القِيامَةِ أكثَرُهُم عَلَيَّ صَلاةً . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :صَلاتُكُم عَلَيَّ مُجَوِّزَةٌ لِدُعائِكُم ، ومَرضاةٌ لِرَبِّكُم ، وزَكاةٌ لِأَبدانِكُم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن دُعاءٍ إلّا بَينَهُ وبَينَ السَّماءِ حِجابٌ حَتّى يُصَلِّيَ عَلَى النَّبِيِّ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ ، فَإِذا فَعَلَ ذلِكَ خُرِقَ ذلِكَ الحِجابُ ودَخَلَ الدُّعاءُ ، فَإِذا لَم يَفعَل ذلِكَ رَجَعَ الدُّعاءُ . (5)

.


1- .آل عمران : 172 .
2- .معاني الأخبار : ص 115 ح 1 ، فلاح السائل : ص 226 ح 126 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 54 ح 25 .
3- .سنن الترمذي : ج 2 ص 354 ح 484 ؛ مكارم الأخلاق : ج 2 ص 88 ح 2240 .
4- .الجعفريّات : ص 215 ؛ فردوس الأخبار : ج 2 ص 546 ح 3554 .
5- .بشارة المصطفى : ص 236 ؛ الفردوس : ج 4 ص 47 ح 6148 وليس فيه «وعلى آل محمّد» .

ص: 587

10 / 2 فضيلت صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او و تشويق به آن

الف _ ارزش درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او

امام صادق عليه السلام :هر كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرستد ، معنايش اين است كه: من ، بر آن پيمان و وفايى كه پذيرفتم، هستم ؛ آن گاه كه [خداوند] فرمود: «آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا ...» .

10 / 2فضيلت صلوات فرستادن بر پيامبر و خاندان او و تشويق به آنالف _ ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان اوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نزديك ترينِ مردم به من در روز رستاخيز ، كسى است كه بيشتر بر من درود فرستد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درود فرستادن شما بر من ، مجوّز [پذيرفته شدن] دعاى شما و مايه خشنودى پروردگارتان و زكات بدن هاى شماست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ دعايى نيست ، مگر اين كه ميان آن و آسمان (درگاه خداوند) ، پرده اى است ، تا آن گاه كه بر پيامبر و بر خاندان پيامبر ، درود فرستاده شود . چون اين كار صورت گيرد ، آن پرده مى شكافد و دعا [به درگاه خداوندْ] داخل مى شود، و اگر اين كار نشود ، دعا برمى گردد.

.

ص: 588

المصنّف لعبد الرزّاق عن يعقوب بن زيد التيمي :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أتاني آتٍ مِن رَبّي فَقالَ : لا يُصَلّي عَلَيكَ عَبدٌ صَلاةً إلّا صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ عَشرا . فَقالَ رَجلٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، ألا أجعَلُ نِصفَ دُعائي لَكَ؟ قالَ : إن شِئتَ . قالَ : ألا أجعَلُ كُلَّ دُعائي لَكَ؟ قالَ : إذا يَكفِيَكَ اللّهُ هَمَّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)

الكافي عن أبي بصير :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام : ما مَعنى : أجعَلُ صَلَواتي كُلَّها لَكَ؟ فَقالَ : يُقَدِّمُهُ بَينَ يَدَي كُلِّ حاجَةٍ ، فَلا يَسأَلُ اللّهَ عز و جل شَيئا حَتّى يَبدَأَ بِالنَّبيِّ صلى الله عليه و آله فَيُصَلِّيَ عَلَيهِ ثُمَّ يَسأَلَ اللّهَ حَوائِجَهُ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَقِيَني جَبرائيلُ عليه السلام فَبَشَّرَني ، قالَ : إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : مَن صَلّى عَلَيكَ صَلَّيتُ عَلَيهِ ، ومَن سَلَّمَ عَلَيكَ سَلَّمتُ عَلَيهِ ، فَسَجَدتُ لِذلِكَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن صَلّى عَلى مُحَمَّدٍ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله سَمِعَهُ النَّبيُّ ورُفِعَت دَعوَتُهُ . (4)

عنه عليه السلام :صَلّوا عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقبَلُ دُعاءَكُم عِندَ ذِكرِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ودُعائِكُم لَهُ وحِفظِكُم إيّاهُ صلى الله عليه و آله . (5)

عنه عليه السلام :إذا قَرَأتُم : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَ_ئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ» فَصَلّوا عَلَيهِ ؛ فِي الصَّلاةِ كُنتُم أو في غَيرِها . (6)

الكافي عن عبد السلام بن نعيم :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنّي دَخَلتُ البَيتَ ولَم يَحضُرني شَيءٌ مِنَ الدُّعاءِ إلَا الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . فَقالَ : أما إنَّهُ لَم يَخرُج أحَدٌ بِأَفضَلَ مِمّا خَرَجتَ بِهِ . (7)

.


1- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 215 ح 3114 ، تفسير ابن كثير : ج 6 ص 456 نحوه .
2- .الكافي : ج 2 ص 492 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 316 ح 21 .
3- .جامع الأخبار : ص 157 ح 371 ، تيسير المطالب : ص 353 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 65 ح 52 .
4- .الخصال : ص 630 ح 10 ، عدّة الداعي : ص 152 نحوه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 50 ح 14 .
5- .الخصال : ص 613 ح 10 ، تحف العقول : ص 103 وفيه «ورعايتكم له» بدل «ودعائكم له ...» .
6- .الخصال : ص 629 ح 10 ، تحف العقول : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 19 ح 9 .
7- .الكافي : ج 2 ص 494 ح 17 ، ثواب الأعمال : ص 186 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 99 ص 369 ح 5 .

ص: 589

المصنَّف ، عبد الرزّاق_ به نقل از يعقوب بن زيد تَيمى _: پيامبر خدا فرمود: «يكى از جانب پروردگارم نزد من آمد و گفت: هر بنده اى بر تو درود فرستد ، خداوند ، ده بار بر او درود مى فرستد » . مردى گفت : اى پيامبر خدا! آيا نصف دعايم را به شما اختصاص ندهم؟ فرمود: «هر طور مايلى» . گفت : آيا همه دعايم را به شما اختصاص ندهم؟ فرمود: «در اين صورت، خداوند ، تو را از دغدغه دنيا و آخرت ، خلاص مى كند» .

الكافى_ به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: معناى جمله «همه درودهايم را به شما اختصاص مى دهم» چيست؟ فرمود: «يعنى او را پيشاپيش هر حاجت خود قرار دهد ، و هر چه از خداوند عز و جلدرخواست مى كند ، نخست از پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز كند و بر او درود بفرستد و سپس حاجت هاى خود را از خدا بخواهد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام به ديدار من آمد و مرا مژده داد و گفت: خداى عز و جلمى فرمايد: «هر كه بر تو درود بفرستد ، من بر او درود مى فرستم، و هر كه بر تو سلام فرستد ، من بر او سلام مى فرستم» و من به شكرانه آن ، سجده كردم.

امام على عليه السلام :هر كس بر پيامبر ، محمّد صلى الله عليه و آله ، درود فرستد، پيامبر صلى الله عليه و آله آن را مى شنود و دعايش [به درگاه خداوند] بالا برده مى شود.

امام على عليه السلام :بر محمّد و خاندان محمّد ، درود بفرستيد؛ چرا كه در هنگام بردن نام محمّد صلى الله عليه و آله و دعا كردن شما براى او و پاسداشتتان از او، خداوند عز و جل دعايتان را مى پذيرد.

امام على عليه السلام :هر گاه «خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند» را خوانديد ، بر او درود فرستيد، در نماز بوديد يا غير نماز.

الكافى_ به نقل از عبد السلام بن نعيم _: به امام صادق عليه السلام گفتم : من به خانه (كعبه) در آمدم ؛ امّا هيچ دعايى جز درود فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد ، به يادم نيامد. فرمود: «بدان كه هيچ كس با چيزى (و پاداشى) برتر از آنچه تو با آن بيرون آمدى ، بيرون نيامده است».

.

ص: 590

الكافي عن عبد اللّه بن سليمان :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَذكُرُ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله وهُوَ فِي الصَّلاةِ المَكتوبَةِ إمّا راكِعا وإمّا ساجِدا ، فَيُصَلّي عَلَيهِ وهُوَ عَلى تِلكَ الحالِ؟ فَقالَ : نَعَم ، إنَّ الصَّلاةَ عَلى نَبِيِّ اللّهِ صلى الله عليه و آله كَهَيئَةِ التَّكبيرِ وَالتَّسبيحِ ، وهِيَ عَشرُ حَسَناتٍ ، يَبتَدِرُها ثَمانِيَةَ عَشَرَ مَلَكا أيُّهُم يُبَلِّغُها إيّاهُ . (1)

راجع : ص 600 (بركات الصلاة على رسول اللّه وأهل بيته) .

ب _ قيمَةُ الصَّلاةِ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ يَومَ الجُمُعَةِ ولَيلَتَهارسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثِرُوا الصَّلاةَ عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ ولَيلَةَ الجُمُعَةِ ؛ فَمَن صَلّى عَلَيَّ صَلاةً صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ عَشرا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا عَلَيَّ مِنَ الصَّلاةِ في كُلِّ يَومِ جُمُعَةٍ ؛ فَإنَّ صَلاةَ اُمَّتي تُعرَضُ عَلَيَّ في كُلِّ يَومِ جُمُعَةٍ ، فَمَن كانَ أكثَرَهُم عَلَيَّ صَلاةً كانَ أقرَبَهُم مِنّي مَنزِلَةً . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن أفضَلِ أيّامِكُم يَومَ الجُمُعَةِ ؛ فَأَكثِروا عَلَيَّ مِنَ الصَّلاةِ فيهِ ، فَإِنَّ صَلاتَكُم مَعروضَةٌ عَلَيَّ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ إيمانا وَاحتِسابا ، اِستَأنَفَ العَمَلَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ يَومَ الجُمُعَةِ مِئَةَ مَرَّةٍ ، جاءَ يَومَ القِيامَةِ ومَعَهُ نورٌ لَو قُسِّمَ ذلِكَ النُّورُ بَينَ الخَلقِ كُلِّهِم لَوَسِعَهُم . (6)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 322 ح 5 ، تهذيب الأحكام : ج 2 ص 299 ح 1206 .
2- .السنن الكبرى : ج 3 ص 353 ح 5994 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 494 ح 2179 .
3- .السنن الكبرى : ج 3 ص 353 ح 5995 ؛ بحار الأنوار : ج 89 ص 358 نقلاً عن الرسالة للشهيد الثاني .
4- .سنن أبي داوود : ج 2 ص 88 ح 1531 وج 1 ص 275 ح 1047 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 524 ح 1636 .
5- .المحاسن : ج 1 ص 132 ح 161 .
6- .حلية الأولياء : ج 8 ص 47 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 507 ح 2240 .

ص: 591

ب _ ارزش درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او در روز و شب جمعه

الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن سليمان _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: انسان در حال گزاردن نماز واجب، در ركوع يا سجود، نام پيامبر صلى الله عليه و آله را مى برد . آيا در آن حال ، بر او درود بفرستد؟ فرمود: «آرى . درود فرستادن بر پيامبر خدا ، همانند گفتن اللّه أكبر و سبحان اللّه است و ده ثواب دارد و هجده فرشته به سوى آن ثواب ها مى شتابند تا هر يك زودتر از ديگرى آنها را به او برسانند» .

ر . ك : ص 601 (بركت هاى صلوات فرستادن بر پيامبر خدا و اهل بيت او) .

ب _ ارزش درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او در روز و شب جمعهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روز و شب جمعه ، فراوان بر من درود بفرستيد؛ زيرا هر كس بر من يك درود بفرستد ، خداوند ، ده درود بر او مى فرستد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در روزهاى جمعه ، فراوان بر من درود بفرستيد؛ زيرا درودهاى امّتم ، در هر روز جمعه به من ارائه مى شود . پس هر كس بيشتر بر من درود فرستد ، مقامش به من نزديك تر است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يكى از بافضيلت ترين روزهاى شما روز جمعه است . پس در اين روز ، فراوان بر من درود بفرستيد؛ زيرا درود شما به من عرضه مى شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در روز جمعه ، از روى ايمان و براى رضاى خدا، بر من درود فرستد، كار را از نو آغاز كرده است. (1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در روز جمعه ، صد مرتبه بر من درود فرستد، روز قيامت با چنان نورى بيايد كه اگر آن نور در ميان همه خلايق تقسيم شود ، همگان را جوابگو خواهد بود.

.


1- .كنايه از اين كه تمام گناهانش آمرزيده شده است.

ص: 592

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ مِنَ السُّنَّةِ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى أهلِ بَيتِهِ في كُلِّ يَومِ جُمُعَةٍ ألفَ مَرَّةٍ ، وفي سائِرِ الأَيّامِ مِئَةَ مَرَّةٍ . (1)

عنه عليه السلام_ لِعُمَرَ بنِ يَزيدٍ _: يا عُمَرُ ، إنَّهُ إذا كانَ لَيلَةُ الجُمُعَةِ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ مَلائِكَةٌ بِعَدَدِ الذَّرِّ ، في أيديهِم أقلامُ الذَّهَبِ وقَراطيسُ الفِضَّةِ ، لا يَكتُبونَ (2) إلى لَيلَةِ السَّبتِ إلَا الصَّلاةَ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وعَلَيهِم ، فَأَكثِر مِنها . (3)

ج _ قيمَةُ الصَّلاةِ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ عِندَ الدُّعاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَجعَلوني كَقَدَحِ الرّاكِبِ 4 ؛ فَإِنَّ الرّاكِبَ يَملَأُ قَدَحَهُ فَيَشرَبُهُ إذا شاءَ . اِجعَلوني في أَوَّلِ الدُّعاءِ وفي آخِرِهِ وفي وَسَطِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الدُّعاءُ مَحجوبٌ عَنِ اللّهِ حَتّى يُصَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن كانَت لَهُ إلَى اللّهِ عز و جل حاجَةٌ فَليَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، ثُمَّ يَسأَلُ حاجَتَهُ ، ثُمَّ يَختِمُ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل أكرَمُ مِن أن يَقبَلَ الطَّرَفَينِ ويَدَعَ الوَسَطَ ، إذا كانَتِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ لا تُحجَبُ عَنهُ . (6)

.


1- .الكافي : ج 3 ص 416 ح 13 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 4 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 315 ح 24 .
2- .في الكافي : «لا تكتبون» ، والتصويب من بحار الأنوار والمصادر الاُخرى .
3- .الكافي : ج 3 ص 416 ح 13 ، تهذيب الأحكام : ج 3 ص 4 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 314 ح 24 .
4- .الكافي : ج 2 ص 492 ح 5 ؛ المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 216 ح 3117 .
5- .شُعب الإيمان : ج 2 ص 216 ح 1576 ، كنزالعمّال : ج 2 ص 78 ح 3215 نقلاً عن أبي الشيخ .
6- .الكافي : ج 2 ص 494 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 316 ح 21 .

ص: 593

ج _ ارزش صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او در هنگام دعا

امام صادق عليه السلام :از سنّت است كه در هر روز جمعه ، هزار مرتبه و در ديگر روزها ، صد مرتبه بر محمّد و اهل بيت او درود بفرستى.

امام صادق عليه السلام_ به عمر بن يزيد _: اى عمر! چون شب جمعه مى شود ، به شمار مورچگان از آسمان ، فرشته فرود مى آيد و در دستانشان خامه هاى زرّين و كاغذهاى سيمين است و تا شب شنبه ، جز درود بر محمّد و خاندان محمّد _ كه درود خدا به او و بر ايشان باد _ ، چيزى را نمى نويسند . پس فراوان درود بفرست .

ج _ ارزش صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او در هنگام دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مرا به سانِ پياله سواره قرار ندهيد (1) كه هرگاه مى خواهد [و تشنه مى شود] ، پياله اش را پُر مى كند و مى نوشد؛ [بلكه] مرا در آغاز دعا و در پايان و در ميان آن ، جاى دهيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعا به درگاه خدا نمى رسد ، تا آن گاه كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستاده شود.

امام صادق عليه السلام :هر كس به خداوند عز و جل حاجتى داشت ، نخست بر محمّد و خاندان او درود فرستد، سپس حاجت خود را بخواهد و در پايان ، بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستد؛ زيرا خداى عز و جل كريم تر از آن است كه دو سوى [دعا] را بپذيرد و ميان [آن ]را وا نهد ؛ چرا كه درود فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد ، از درگاه خداوند ، منع نمى شود.

.


1- .يعنى براى ياد كردن من ، اهمّيت قائل شويد ، نه اين كه هر گاه دلتان خواست ، به گمان اين كه ياد من اهمّيتى ندارد، از من ياد كنيد .

ص: 594

راجع : ص 586 (قيمة الصلاة على النبيّ وآله) .

د _ قيمَةُ الصَّلاةِ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ فِي الكِتابَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ في كِتابٍ ، لَم تَزَلِ المَلائِكَةُ تَستَغفِرُ لَهُ مادامَ اسمي في ذلِكَ الكِتابِ . (1)

ه _ بُلوغُ صَلاةِ المُؤمِنينَ إلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آلهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلّوا عَلَيَّ وسَلِّموا ؛ فَإِنَّ صَلاتَكُم وسَلامَكُم يَبلُغُني أينَما كُنتُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ عِندَ قَبري سَمِعتُهُ ، ومَن صَلّى عَلَيَّ نائِيا اُبلِغتُهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ للّهِِ مَلائِكَةً سَيّاحينَ فِي الأَرضِ ، يُبَلِّغوني مِن اُمَّتِي السَّلامَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :صَلّوا إلى جانِبِ قَبرِ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ، وإن كانَت صَلاةُ المُؤمِنينَ تَبلُغُهُ أينَما كانوا . (5)

راجع : ص 588 ح 1050 وص 590 ح 1056 و1057 .

و _ ذَمُّ تَركِ الصَّلاةِ عِندَ ذِكرِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ البَخيلَ كُلَّ البَخيلِ الَّذي إذا ذُكِرتُ عِندَهُ لَم يُصَلِّ عَلَيَّ . (6)

.


1- .المعجم الأوسط : ج 2 ص 232 ح 1835 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 507 ح 2243 ؛ منية المريد : ص 347 .
2- .مسند أبي يعلى : ج 6 ص 171 ح 6728 ؛ كنزالفوائد : ج 2 ص 152 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 324 ح 24 .
3- .شُعب الإيمان : ج 2 ص 218 ح 1583 ؛ الأمالي للطوسي : ص 167 ح 279 نحوه .
4- .سنن النسائي : ج 3 ص 43 ؛ الأمالي للصدوق : ص 389 ح 501 .
5- .الكافي : ج 4 ص 553 ح 7 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 7 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 156 ح 30 .
6- .الإرشاد : ج 2 ص 169 ، معاني الأخبار : ص 246 ح 9 ؛ سنن الترمذي : ج 5 ص 551 ح 3546 .

ص: 595

د _ ارزش صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او در نوشتار

ه _ رسيدن صلوات مؤمنان به پيامبر صلى الله عليه و آله

و _ نكوهش صلوات نفرستادن در هنگام برده شدن نام پيامبر صلى الله عليه و آله

ر . ك : ص 587 (ارزش درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او) .

د _ ارزش صلوات فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او در نوشتارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در نوشته اى بر من درود فرستد ، تا آن گاه كه نام من در آن نوشته است ، فرشتگان ، پيوسته برايش آمرزش مى طلبند.

ه _ رسيدن صلوات مؤمنان به پيامبر صلى الله عليه و آلهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر من درود و سلام بفرستيد ؛ زيرا درود و سلام شما ، هر كجا كه باشيد ، به من مى رسد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس در كنار قبرم بر من درود بفرستد ، آن را مى شنوم و هر كس از دور بر من درود فرستد ، درودش به اطّلاع من رسانده مى شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، فرشتگانى دارد كه در زمين مى گردند و سلام امّتم را به من مى رسانند.

امام صادق عليه السلام :در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله ، درود بفرستيد، هر چند كه درود مؤمنان ، هر كجا كه باشند ، به ايشان مى رسد.

ر . ك : ص 589 ح 1050 و ص 591 ح 1056 و 1057 .

و _ نكوهش صلوات نفرستادن در هنگام برده شدن نام پيامبر صلى الله عليه و آلهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بخيل واقعى ، كسى است كه هرگاه نام من در نزد او برده شود ، بر من درود نفرستد.

.

ص: 596

عنه صلى الله عليه و آله :مِنَ الجَفاءِ أن اُذكَرَ عِندَ الرَّجُلِ فَلا يُصَلّي عَلَيَّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ذُكِرتُ عِندَهُ فَلَم يُصَلِّ عَلَيَّ ، دَخَلَ النّارَ فَأَبعَدَهُ اللّهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن ذُكِرتُ عِندَهُ فَنَسِيَ الصَّلاةَ عَلَيَّ ، خُطِئَ بِهِ طَريقَ الجَنَّةِ . (3)

ز _ لا صَلاةَ لِمَن لَم يُصَلِّ عَلَى النَّبيِّ وآلِهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا صَلاةَ لِمَن لا يُصَلّي عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى صَلاةً لَم يُصَلِّ فيها عَلَيَّ ولا عَلى أهلِ بَيتي ، لَم تُقبَل مِنهُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا صَلّى أحَدُكُم ولَم يَذكُرِ النَّبيَّ وآلَهُ صلى الله عليه و آله في صَلاتِهِ ، يُسلَكُ بِصَلاتِهِ غَيرَ سَبيلِ الجَنَّةِ . (6)

10 / 3أدب الصّلاة على رسول اللّهالف _ ضَمُّ آلِ النَّبِيِّ إلَيهِ فِي الصَّلاةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلّوا عَلَيَّ وَاجتَهِدوا فِي الدُّعاءِ ، وقولوا : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (7)

.


1- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 2 ص 217 ح 3121 .
2- .الكافي : ج 2 ص 495 ح 19 ؛ صحيح ابن حبّان : ج 3 ص 188 ح 907 نحوه .
3- .الكافي : ج 2 ص 495 ح 19 وح20 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 60 ح 44 .
4- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 140 ح 400 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 402 ح 992 .
5- .سنن الدارقطني : ج 1 ص 355 ح 6 ؛ بحار الأنوار : ج 85 ص 279 .
6- .الكافي : ج 2 ص 495 ح 19 ، المحاسن : ج 1 ص 179 ح 280 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 280 ح 1 .
7- .السنن الكبرى للنسائي : ج 6 ص 19 ح 9881 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 423 ح 1714 نحوه .

ص: 597

ز _ پذيرفته نشدن نماز كسى كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او صلوات نفرستد

10 / 3 آداب صلوات فرستادن بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله

الف _ ضميمه كردن خاندان پيامبر به پيامبر در صلوات

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از بى مهرى [به من] است كه نزد كسى نام من برده شود و او بر من ، درود نفرستد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نام من در نزد او برده شود و بر من درود نفرستد، به آتش مى رود و خدا او را [از رحمت خود] دور مى كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نام من در نزدش برده شود و او درود فرستادن بر من را فراموش كند، از راه بهشت ، به بيراهه رفته است.

ز _ پذيرفته نشدن نماز كسى كه بر پيامبر و خاندان او صلوات نفرستدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نماز كسى كه [در آن] بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود نفرستد ، نماز نيست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه نماز بخواند و در آن ، بر من و اهل بيتم درود نفرستد ، نمازش پذيرفته نمى شود.

امام صادق عليه السلام :هر گاه يكى از شما نماز بخواند و در نمازش از پيامبر و خاندان او ياد نكند ، نمازش به سبب آن به راه غير بهشت ، برده مى شود.

10 / 3آداب صلوات فرستادن بر پيامبر خداالف _ ضميمه كردن خاندان پيامبر به پيامبر در صلواتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر من درود بفرستيد و در دعا كردن بكوشيد، و بگوييد: «بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست».

.

ص: 598

صحيح البخاري عن كعب بن عجرة :قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أمَّا السَّلامُ عَلَيكَ فَقَد عَرَفناهُ ، فَكَيفَ الصَّلاةُ ؟ قالَ : قولوا : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما صَلَّيتَ عَلى آلِ إبراهيمَ ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ ، اللّهُمَّ بارِك عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما بارَكتَ عَلى آلِ إبراهيمَ ، إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ . (1)

الإمام الحسن عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ لَمّا عَزَمَ عَلَى الصُّلحِ _: وفَرَضَ اللّهُ عز و جلالصَّلاةَ عَلى نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله عَلى كافَّةِ المُؤمِنينَ فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ الصَّلاةُ عَلَيكَ؟ فَقالَ : «قولوا : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ» ، فَحَقٌّ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أن يُصَلِّيَ عَلَينا مَعَ الصَّلاةِ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله فَريضَةً واجِبَةً . (2)

ب _ النَّهيُ عَنِ الصَّلاةِ البَتراءِالإمام الرضا عليه السلام :حَدَّثَني أبي عَن جَدِّهِ عليهماالسلام أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : . . . مَن ذُكِرتُ عِندَهُ فَصَلّى عَلَيَّ ولَم يُغفَر لَهُ فَأَبعَدَهُ اللّهُ . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ يُصَلّي عَلَيكَ ولَم يُغفَر لَهُ؟ فَقالَ صلى الله عليه و آله : إنَّ العَبدَ إذا صَلّى عَلَيَّ ولَم يُصَلِّ عَلى آلي ، لُفَّت تِلكَ الصَّلاةُ وضُرِبَ بِها وَجهُهُ ، وإذا صَلّى عَلَيَّ وعَلى آلي غُفِرَ لَهُ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ ولَم يُصَلِّ عَلى آلي لَم يَجِد ريحَ الجَنَّةِ ، وإنَّ ريحَها لَيوجَدُ مِن مَسيرَةِ خَمسِمِئَةِ عامٍ . (4)

.


1- .صحيح البخاري : ج 4 ص 1802 ح 4519 و4520 وج 3 ص 1233 ح 3190 وج 5 ص 2338 ح 5996 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 305 ح 66 و 65 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 564 ح 1174 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 141 ح 5 .
3- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 115 ح 109 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 81 ح 47 .
4- .الأمالي للصدوق : ص 267 ح 291 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 186 ح 150 .

ص: 599

ب _ نهى از صلوات فرستادن به طور ناقص

صحيح البخارى_ به نقل از كعب بن عُجره _: [به پيامبر خدا] گفته شد: اى پيامبر خدا! سلام كردن بر شما را مى دانيم ؛ درود فرستادن ، چگونه است؟ فرمود: «بگوييد: بار خدايا! بر محمّد و بر خاندان محمّد ، درود فرست ، همچنان كه بر خاندان ابراهيم ، درود فرستادى، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى. بار خدايا! به محمّد و به خاندان محمّد بركت ده ، همچنان كه به خاندان ابراهيم بركت دادى، كه به راستى ، تو ستودنى و بزرگوارى » .

امام حسن عليه السلام_ از سخنرانى آن حضرت آن گاه كه تصميم به صلح گرفت _: خداوند عز و جلدرود فرستادن بر پيامبرش صلى الله عليه و آله را بر همه مؤمنان ، واجب گردانيد. مؤمنان گفتند : اى پيامبر خدا! درود فرستادن بر شما چگونه است؟ فرمود: «بگوييد: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست » . بنا بر اين ، وظيفه هر مسلمانى است كه در كنار درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله ، بر ما نيز درود فرستد و اين ، يك تكليف واجب است.

ب _ نهى از صلوات فرستادن به طور ناقصامام رضا عليه السلام :پدرم از جدّش عليه السلام برايم باز گفت كه پيامبر خدا فرمود : «... هر كس نام من در نزدش برده شود و بر من ، درود فرستد ، امّا آمرزيده نشود ، خدايش دور گرداند!». گفته شد: اى پيامبر خدا! چگونه ممكن است بر شما درود بفرستد ؛ امّا آمرزيده نشود؟ فرمود: «بنده ، هر گاه بر من درود بفرستد و بر خاندانم صلوات نفرستد ، آن درود ، مچاله و به صورت او زده مى شود، و هر گاه بر من و بر خاندانم درود فرستد ، آمرزيده مى شود» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر من درود بفرستد و بر خاندانم درود نفرستد ، بوى بهشت را _ كه از فاصله پانصد سال راه به مشام مى رسد _ استشمام نمى كند.

.

ص: 600

الإمام الصادق عليه السلام :سَمِعَ أبي رَجُلاً مُتَعَلِّقا بِالبَيتِ ، وهُوَ يَقولُ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ . فَقالَ لَهُ أبي : يا عَبدَ اللّهِ لا تَبتُرها ، لا تَظلِمنا حَقَّنا ، قُل : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ . (1)

راجع : ص 596 (لا صلاة لمن لم يصلّ على النبي وآله) .

ج _ رَفعُ الصَّوتِ بِالصَّلاةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اِرفَعوا أصواتَكُم بِالصَّلاةِ عَلَيَّ ؛ فَإِنَّها تَذهَبُ بِالنِّفاقِ . (2)

راجع : ص 608 (بركات الصلاة على رسول اللّه وأهل بيته / ذهاب النفاق) .

10 / 4بركات الصّلاة على رسول اللّه وأهل بيتهالف _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَى المُصَلّيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ صَلاةً ، صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ بِها عَشرا . (3)

سنن النسائي عن أبي طلحة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله جَاءَ ذاتَ يَومٍ وَالبُشرى في وَجهِهِ ، فَقُلنا : إنّا لَنَرَى البُشرى في وَجهِكَ ! فَقالَ : إنَّهُ أتانِي المَلَكُ فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ رَبَّكَ يَقولُ : أما يُرضيكَ أَنَّهُ لا يُصَلّي عَلَيكَ أحَدٌ إلّا صَلَّيتُ عَلَيهِ عَشرا ، ولا يُسَلِّمُ عَلَيكَ أحَدٌ إلّا سَلَّمتُ عَلَيهِ عَشرا؟ (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما صَلّى عَلَيَّ عَبدٌ مِن اُمَّتي صَلاةً صادِقا بِها في قَلبِ نَفسِهِ ، إلّا صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ بِها عَشرَ صَلَواتٍ ، وكَتَبَ لَهُ بِها عَشرَ حَسَناتٍ ، ورَفَعَ لَهُ بِها عَشرَ دَرَجاتٍ ، ومَحا عَنهُ بِها عَشرَ سَيِّئاتٍ . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 495 ح 21 .
2- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 13 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 59 ح 41 .
3- .صحيح مسلم : ج 1 ص 288 ح 11 ، سنن أبي داوود : ج 1 ص 144 ح 523 .
4- .سنن النسائي : ج 3 ص 44 ، سنن الدارمي : ج 2 ص 773 ح 2671 .
5- .المعجم الكبير : ج 22 ص 196 ح 513 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 503 ح 2223 ؛ روضة الواعظين : ص 354 .

ص: 601

ج _ صلوات فرستادن با صداى بلند

10 / 4 بركت هاى صلوات فرستادن بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت او عليهم السلام

الف _ درود فرستادن خدا بر فرستنده صلوات

امام صادق عليه السلام :پدرم از مردى كه به خانه (كعبه) آويخته بود ، شنيد كه مى گويد: بار خدايا! بر محمّد ، درود فرست. پدرم به او فرمود: «اى بنده خدا! صلواتت را ناقص مكن و در حقّ ما ستم روا مدار (/حقّ ما را تباه مگردان) . بگو: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست » .

ر . ك : ص 597 (پذيرفته نشدن نماز كسى كه بر پيامبر و خاندان او صلوات نفرستد) .

ج _ صلوات فرستادن با صداى بلندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صداهايتان را به درود بر من بلند كنيد؛ زيرا اين كار ، نفاق را از بين مى برد.

ر . ك : ص 609 (بركت هاى صلوات فرستادن بر پيامبر خدا و اهل بيت او / زدوده شدن نفاق) .

10 / 4بركت هاى صلوات فرستادن بر پيامبر خدا و اهل بيت اوالف _ درود فرستادن خدا بر فرستنده صلواتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر من يك درود بفرستد ، خداوند در برابر آن ، ده درود بر او مى فرستد.

سنن النسائى_ به نقل از ابو طلحه _: روزى پيامبر خدا با چهره اى نويدبخش آمد. گفتيم : در چهره شما نويد مى بينيم! فرمود: «فرشته نزد من آمد و گفت: اى محمّد! پروردگارت مى فرمايد: آيا اين ، خشنودت نمى سازد كه هر كس بر تو درود فرستد ، من ده درود بر او مى فرستم و هر كس بر تو درود بگويد ، من ده درود بر او مى گويم؟ » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر بنده اى از امّتم بر من درود فرستد و در درون جانش به آن باور داشته باشد ، خداوند در برابر آن ، ده صلوات بر او مى فرستد و به ازاى آن ، ده كار نيك برايش مى نويسد و به واسطه آن ، او را ده درجه بالا مى برد و ده گناه از او مى زدايد.

.

ص: 602

ب _ سَلامُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهالإمام الباقر عليه السلام :إنَّ مَلَكا مِنَ المَلائِكَةِ سَأَلَ اللّهَ أن يُعطِيَهُ سَمعَ العِبادِ ، فَأَعطاهُ اللّهُ ، فَذلِكَ المَلَكُ قائِمٌ حَتّى تَقومَ السّاعَةُ لَيسَ أحَدٌ مِنَ المُؤمِنينَ يَقولُ : صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ وسَلَّمَ ، إلّا قالَ المَلَكُ : وعَلَيكَ السَّلامُ ، ثُمَّ يَقولُ المَلَكُ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ فُلانا يُقرِئُكَ السَّلامَ ، فَيَقولُ رَسولُ اللّهِ : وعَلَيهِ السَّلامُ . (1)

ج _ صَلَواتُ المَلائِكَةِ وجَميعِ الخَلقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ ومَلائِكَتُهُ ، ومَن شاءَ فَليُقِلَّ ومَن شاءَ فَليُكثِر . (2)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِاءِسحاقَ بنِ فَرّوخٍ _: مَن صَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ عَشرا صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ ومَلائِكَتُهُ مِئَةَ مَرَّةٍ ، ومَن صَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ مِئَةَ مَرَّةٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ ومَلائِكَتُهُ ألفا ، أما تَسمَعُ قَولَ اللّهِ عز و جل : «هُوَ الَّذِى يُصَلِّى عَلَيْكُمْ وَ مَلَ_ئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّ_لُمَ_تِ إِلَى النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا» (3) ؟ (4)

د _ غُفرانُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ كُلَّ يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، وكُلَّ لَيلَةٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، حُبّا بي وشَوقا إلَيَّ ، كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن يَغفِرَ لَهُ ذُنوبَهُ تِلكَ اللَّيلَةَ وذلِكَ اليَومَ . (5)

.


1- .الأمالي للطوسي : ص 678 ح 1437 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 83 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 70 ح61 .
2- .الكافي : ج 2 ص 492 ح 7 ؛ سنن ابن ماجة : ج 1 ص 294 ح 907 .
3- .الأحزاب : 43 .
4- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 14 .
5- .المعجم الكبير : ج 18 ص 362 ح 928 ؛ الدعوات : ص 86 ح 226 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 70 ح 63 .

ص: 603

ب _ درود پيامبر صلى الله عليه و آله

ج _ درود فرستادن فرشتگان و همه خلايق

د _ آمرزش گناهان

ب _ درود پيامبر صلى الله عليه و آلهامام باقر عليه السلام :فرشته اى از فرشتگان از خداوند درخواست كرد كه گوش [و شنوايى] بندگان را به او بدهد و خداوند ، آن را به او داد. آن فرشته تا قيام قيامت ، همچنان ايستاده است و هر مؤمنى بگويد: «درود و سلام خدا بر او (پيامبر) و خاندانش باد»، فرشته مى گويد: «و بر تو سلام!» و فرشته سپس مى گويد: «اى پيامبر خدا! فلانى به تو سلام مى فرستد» و پيامبر خدا مى فرمايد: «سلام بر او!»

ج _ درود فرستادن فرشتگان و همه خلايقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بر من درود بفرستد ، خدا و فرشتگانش بر او درود مى فرستند . حال، هر كه مى خواهد ، اندك بگويد و هر كه مى خواهد ، بسيار بگويد .

امام صادق عليه السلام_ به اسحاق بن فَرّوخ _: هر كس بر محمّد و خاندان محمّد ده درود بفرستد ، خداوند و فرشتگانش صد درود بر او مى فرستند و هر كس بر محمّد و خاندان محمّد ، صد بار درود بفرستد ، خداوند و فرشتگانش هزار بار بر او درود مى فرستند. مگر نشنيده اى اين سخن خداى عز و جل را كه: «او و فرشتگانش بر شما درود مى فرستند تا شما را از تاريكى ها به روشنايى برد و خدا به مؤمنان ، مهربان است» ؟

د _ آمرزش گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از روى محبّت و شوق به من، هر روز ، سه مرتبه و هر شب ، سه مرتبه بر من درود فرستد ، بر خداست كه گناهان آن شب و آن روز او را بيامرزد.

.

ص: 604

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا الصَّلاةَ عَلَيَّ ؛ فَإِنَّ صَلاتَكُم عَلَيَّ مَغفِرَةٌ لِذُنوبِكُم ، وَاطلُبوا لِيَ الدَّرَجَةَ وَالوَسيلَةَ ؛ فَإِنَّ وَسيلَتي عِندَ رَبّي شَفاعَةٌ لَكُم . (1)

الإمام الحسن عليه السلام :قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، أرَأَيتَ قَولَ اللّهِ عز و جل : «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَ_ئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ» (2) ؟ قالَ : إنَّ هذا لَمِنَ المَكتومِ ، ولَولا أنَّكُم سَأَلتُموني عَنهُ ما أخبَرتُكُم . إنَّ اللّهَ عز و جل وَكَّلَ بي مَلَكَينِ ، لا اُذكَرُ عِندَ عَبدٍ مُسلِمٍ فَيُصَلِّيَ عَلَيَّ ، إلّا قالَ ذاناكَ المَلَكانِ : غَفَرَ اللّهُ لَكَ ، وقالَ اللّهُ ومَلائِكَتُهُ جَوابا لِذَينِكَ المَلَكَينِ : آمينَ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام :مَن لَم يَقدِر عَلى ما يُكَفِّرُ بِهِ ذُنوبَهُ ، فَليُكثِر مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ؛ فَإِنَّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدما . (4)

ه _ زَكاةُ المُصَلّيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلّوا عَليَّ فَإِنَّها زَكاةٌ لَكُم . (5)

و _ إجابَةُ الدُّعاءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلاتُكُم عَلَيَّ إجابَةٌ لِدُعائِكُم ، وزَكاةٌ لِأَعمالِكُم . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن دَعا ولَم يَذكُرِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله رَفرَفَ الدُّعاءُ عَلى رَأسِهِ ، فَإِذا ذَكَرَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله رُفِعَ الدُّعاءُ . (7)

.


1- .تاريخ دمشق : ج 61 ص 381 ح 22661 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 489 ح 2143 .
2- .الأحزاب : 56 .
3- .المعجم الكبير : ج 3 ص 89 ح 2753 ؛ بحار الأنوار : ج 94 ص 87 ح 6 نقلاً عن الدرّ المنثور .
4- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 294 ح 52 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 156 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 47 ح 2 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 292 ح 8778 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 492 ح 2167 .
6- .الأمالي للطوسي : ص 215 ح 376 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 54 ح 22 .
7- .الكافي : ج 2 ص 491 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 316 ح 21 .

ص: 605

ه _ رشد يافتن فرستنده صلوات

و _ پذيرفته شدن دعا

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر من ، فراوان درود بفرستيد ؛ زيرا درود فرستادن شما بر من ، مايه آمرزش گناهان شماست، و براى من [از خداوند،] درجه و وسيله درخواست كنيد؛ زيرا وسيله من در نزد پروردگارم، شفاعت كردن براى شماست.

امام حسن عليه السلام :گفتند : اى پيامبر خدا! معناى اين سخن خداى عز و جل چيست: «خدا و فرشتگانش بر پيامبر، درود مى فرستند» ؟ فرمود: «اين ، از نهفتنى هاست و اگر نبود كه در باره آن از من سؤال كرديد ، هيچ گاه به شما خبر نمى دادم. خداى عز و جل دو فرشته براى من گماشته است كه هر گاه نزد بنده مسلمانى نام من برده شود و او بر من ، درود فرستد ، آن دو فرشته مى گويند: خدايت بيامرزد! و خدا و فرشتگانش در جواب آن دو فرشته مى گويند: آمين » .

امام رضا عليه السلام :هر كس توانايىِ دادن كفّاره براى گناهانش را نداشت، بر محمّد و خاندان او فراوان صلوات بفرستد ؛ زيرا درود ، گناهان را به كلّى از بين مى برد.

ه _ رشد يافتن فرستنده صلواتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر من صلوات بفرستيد ؛ زيرا صلوات ، مايه رشد شماست.

و _ پذيرفته شدن دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درود فرستادن شما بر من ، سبب اجابت دعا مى شود و زكاتِ (/مايه رشدِ) اعمالتان است.

امام صادق عليه السلام :هر كس دعا كند و از پيامبر صلى الله عليه و آله ياد نكند، آن دعا بر فراز سر او [مانند پرنده اى] مى چرخد، و چون از پيامبر صلى الله عليه و آله ياد كند (صلوات بفرستد)، دعا بالا مى رود.

.

ص: 606

عنه عليه السلام :لا يَزالُ الدُّعاءُ مَحجوبا حَتّى يُصَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ . (1)

راجع : ص 586 ح 1045 _ 1048 و ص 588 ح 1050 و 1051 و ص 592 ح 1062 _ 1064 .

ز _ قَضاءُ الحاجَةِالإمام الصادق عليه السلام :مَن قالَ : «يا رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ» مِئَةَ مَرَّةٍ ، قُضِيَت لَهُ مِئَةُ حاجَةٍ ؛ ثَلاثونَ لِلدُّنيا وَالباقي لِلآخِرَةِ . (2)

ح _ كِفايَةُ أمرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِالكافي عن مرازم :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنَّ رَجُلاً أتى رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي جَعَلتُ ثُلُثَ صَلَواتي لَكَ ، فَقالَ لَهُ خَيرا . فَقالَ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي جَعَلتُ نِصفَ صَلَواتي لَكَ ، فَقالَ لَهُ : ذاكَ أفضَلُ . فَقالَ : إنّي جَعَلتُ كُلَّ صَلَواتي لَكَ ، فَقالَ : إذا يَكفِيَكَ اللّهُ عز و جل ما أهَمَّكَ مِن أمرِ دُنياكَ وآخِرَتِكَ . فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : أصلَحَكَ اللّهُ ، كَيفَ يَجعَلُ صَلاتَهُ لَهُ؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : لا يَسأَلُ اللّهَ عز و جل شَيئا إلّا بَدَأَ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : أجعَلُ نِصفَ صَلَواتي لَكَ؟ قالَ : نَعَم . ثُمَّ قالَ : أجعَلُ صَلَواتي كُلَّها لَكَ؟ قالَ : نَعَم . فَلَمّا مَضى قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كُفِيَ هَمَّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 491 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 312 ح 16 .
2- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 59 ح 40 .
3- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 12 وص 491 ح 3 نحوه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 60 ح 42 .
4- .الكافي : ج 2 ص 493 ح 11 .

ص: 607

ز _ بر آورده شدن حاجت

ح _ كارسازى در دنيا و آخرت

امام صادق عليه السلام :دعا پيوسته در حجاب است ، تا آن گاه كه بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرستاده شود.

ر . ك : ص 587 ح 1045 _ 1048 و ص 589 ح 1050 و 1051 و ص 593 ح 1062 _ 1064 .

ز _ بر آورده شدن حاجتامام صادق عليه السلام :هر كس صد بار بگويد: «خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست» ، صد حاجت او برآورده مى شود : سى حاجت براى دنيا و بقيّه براى آخرت.

ح _ كارسازى در دنيا و آخرتالكافى_ به نقل از مُرازم _: امام صادق عليه السلام فرمود : «مردى خدمت پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا! من يك سوم دعاهايم را به شما اختصاص دادم. [پيامبر صلى الله عليه و آله ] فرمود: نيكوست . گفت : اى پيامبر خدا! نصف دعايم را به شما اختصاص دادم. فرمود: اين ، نيكوتر است . گفت : همه دعاهايم را به شما اختصاص دادم. فرمود: در اين صورت، خداوند عز و جلدر دنيا و آخرت برايت كارسازى مى كند » . مردى به امام صادق عليه السلام گفت : به سلامت باشيد! چگونه كسى دعاهايش را به ايشان ، اختصاص مى دهد؟ فرمود: «[اين گونه كه] هر حاجتى از خداوند عز و جل خواست ، نخست بر محمّد و خاندان او درود بفرستد» .

امام صادق عليه السلام :مردى خدمت پيامبر خدا آمد و گفت : نصف دعاهايم را به شما اختصاص بدهم؟ فرمود: «آرى» . دوباره گفت : همه دعاهايم را به شما اختصاص بدهم؟ فرمود: «آرى» . چون آن مرد رفت، پيامبر خدا فرمود: «دنيا و آخرتش تضمين شد» .

.

ص: 608

راجع : ص 588 ح 1047 و 1048 .

ط _ ذَهابُ النِّفاقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الصَّلاةُ عَلَيَّ وعَلى أهلِ بَيتي تَذهَبُ بِالنِّفاقِ . (1)

راجع : ص 600 (أدب الصلاة على رسول اللّه / رفع الصوت بالصلاة) .

ى _ نورُ يَومِ القِيامَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :زَيِّنوا مَجالِسَكُم بِالصَّلَواتِ عَلَيَّ ؛ فَإِنَّ صَلَواتِكُم عَلَيَّ نورٌ لَكُم يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِرُوا الصَّلاةَ عَلَيَّ ؛ فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلَيَّ نورٌ فِي القَبرِ ، ونورٌ عَلَى الصِّراطِ ، ونورٌ فِي الجَنَّةِ . (3)

ك _ النَّجاةُ مِن أهوالِ القِيامَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا أيُّهَا النّاسُ! إنَّ أنجاكُم يَومَ القِيامَةِ مِن أهوالِها ومَواطِنِها ، أكثَرُكُم عَلَيَّ صَلاةً في دارِ الدُّنيا . (4)

ل _ ثِقلُ الميزانِالإمام الباقر أو الإمام الصادق عليهماالسلام :أثقَلُ ما يوضَعُ فِي الميزانِ يَومَ القِيامَةِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى أهلِ بَيتِهِ . (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 492 ح 8 .
2- .الفردوس : ج 2 ص 291 ح 3330 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 141 ح 25415 .
3- .الدعوات : ص 216 ح 581 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 64 ح 8 .
4- .الفردوس : ج 5 ص 277 ح 8175 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 504 ح 2228 .
5- .قرب الإسناد : ص 14 ح 45 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 49 ح 9 .

ص: 609

ط _ زدوده شدن نفاق

ى _ روشنايى روز رستاخيز

ك _ رهايى از هراس هاىِ رستاخيز

ل _ سنگين كردن ترازوى اعمال

ر . ك : ص 589 ح 1047 و 1048 .

ط _ زدوده شدن نفاقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :درود فرستادن بر من و بر خانواده ام ، نفاق را مى برَد.

ر . ك : ص 601 (صلوات فرستادن با صداى بلند) .

ى _ روشنايى روز رستاخيزپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مجلس هاى خود را با درود فرستادن بر من ، زينت بخشيد ؛ زيرا درودهاى شما بر من ، در روز رستاخيز ، براى شما نور [و روشنايى] است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فراوان بر من درود بفرستيد ؛ زيرا درود فرستادن بر من ، نورى در قبر ، و نورى بر صراط، و نورى در بهشت است.

ك _ رهايى از هراس هاىِ رستاخيزپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان ، اى مردم! رهنده ترينِ شما در روز رستاخيز از هراس ها و ايستگاه هاى آن ، كسى است كه در سراى دنيا بيشتر بر من درود بفرستد.

ل _ سنگين كردن ترازوى اعمالامام باقر يا امام صادق عليهماالسلام :سنگين ترين چيزى كه روز قيامت در ترازو نهاده مى شود ، درود فرستادن بر محمّد و بر اهل بيت اوست.

.

ص: 610

م _ شَفاعَةُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ حين يُصبِحُ عَشرا ، وحينَ يُمسي عَشرا ؛ أدرَكَتهُ شَفاعتي يَومَ القِيامَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما صَلَّيتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ ، وبارِك عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما بارَكتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ ، وتَرَحَّم عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما تَرَحَّمتَ عَلى إبراهيمَ وآلِ إبراهيمَ» شَهِدتُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ بِالشَّهادَةِ ، وشَفَعتُ لَهُ . (2)

ن _ دُخولُ الجَنَّةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن صَلّى عَلَيَّ في يَومٍ ألفَ مَرَّةٍ ، لَم يَمُت حَتّى يَرى مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ آخِرُ كلامِهِ الصَّلاةَ عَلَيَّ وعَلى عَلِيٍّ ، دَخَلَ الجَنَّةَ . (4)

10 / 5الصّلاة على الأنبياءرسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَلّوا عَلى أنبِياءِ اللّهِ ورُسُلِهِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ بَعَثَهُم كَما بَعَثَني . (5)

.


1- .كنزالعمّال : ج 1 ص 491 ح 2164 نقلاً عن الطبراني .
2- .الأدب المفرد : ص 192 ح 641 ؛ بحار الأنوار : ج 94 ص 87 ح 6 .
3- .الترغيب والترهيب : ج 2 ص 501 ح 22 نقلاً عن أبي حفص بن شاهين .
4- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 64 ح 273 .
5- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 148 ح 131 ، تاريخ بغداد : ج 7 ص 381 ، كنزالعمّال : ج 1 ص 492 ح 2170 .

ص: 611

م _ شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آله

ن _ رفتن به بهشت

10 / 5 صلوات فرستادن بر پيامبران عليهم السلام

م _ شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آلهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس صبحگاهان ، ده درود و شامگاهان نيز ده درود بر من بفرستد، روز قيامت شفاعتم به او مى رسد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بگويد: «بار خدايا! بر محمّد و بر خاندان محمّد ، درود فرست ، چنان كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم ، درود فرستادى، و به محمّد و خاندان محمّد بركت ده ، چنان كه به ابراهيم و خاندان ابراهيم ، بركت دادى، و بر محمّد و خاندان محمّد رحم كن ، چنان كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم ، رحم كردى» ، روز قيامت ، به شهادت دادن او ، شهادت مى دهم و برايش شفاعت مى كنم .

ن _ رفتن به بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس روزى هزار بار بر من درود فرستد ، نمى ميرد تا آن كه جايگاه خود در بهشت را مى بيند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس پايان سخنش ، درود بر من و بر على باشد ، به بهشت مى رود.

10 / 5صلوات فرستادن بر پيامبرانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بر پيامبران و فرستادگان خدا درود بفرستيد؛ زيرا آنها هم مانند من ، فرستاده خدا هستند.

.

ص: 612

الإمام عليّ عليه السلام_ في كِتابٍ كَتَبَهُ لِابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: ونَسأَ لُهُ أن يُصَلِّيَ عَنّا عَلى نَبِيِّنا صلى الله عليه و آله وعَلى أهلِ بَيتِهِ وعَلى أنبِياءِ اللّهِ ورُسُلِهِ ، بِصَلاةِ جَميعِ مَن صَلّى عَلَيهِ مِن خَلقِهِ . (1)

الأمالي للطوسي عن معاوية بن عمّار :ذَكَرتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ الصّادِقِ عليه السلام بَعضَ الأَنبِياءِفَصَلَّيتُ عَلَيهِ ، فَقالَ : إذا ذُكِرَ أحَدٌ مِنَ الأَنبِياءِ فَابدَأ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ ثُمَّ عَلَيهِ ، صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وعَلى جَميعِ الأَنبِياءِ . (2)

.


1- .تحف العقول : ص 72 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 220 ح 2 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 424 ح 951 ، الأمالي للصدوق : ص 463 ح 619 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 48 ح 5 .

ص: 613

امام على عليه السلام_ در نامه اى كه به فرزندش حسن عليه السلام نوشت _: و از او [ خدا] مى خواهيم كه از جانب ما بر پيامبرمان صلى الله عليه و آله و بر اهل بيت او و بر پيامبران و فرستادگانش درود فرستد، با صلوات همه كسانى از آفريدگانش كه بر او درود فرستاده اند.

الأمالى ، طوسى_ به نقل از معاوية بن عمّار _: در محضر امام صادق عليه السلام از پيامبرى ياد كردم و بر او درود فرستادم . ايشان فرمود: «هر گاه از يكى از پيامبران ياد شد ، نخست بر محمّد ، درود بفرست و سپس بر او درود خدا بر محمّد و خاندان او و بر همه پيامبران باد!» .

.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109