حكمت نامه بسيج

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : حکمت نامه بسیج/ محمدی ری شهری.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1381.

مشخصات ظاهری : 315ص.

شابک : 16000ریال: 964-7489-05-6 ؛ 16000ریال (چاپ دوم) ؛ 16000ریال (چاپ سوم)

يادداشت : چاپ دوم: 1382.

يادداشت : چاپ سوم: 1384.

یادداشت : کتابنامه: ص. 315 - 305؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : احادیث اخلاقی

موضوع : بسیجیان -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع : اخلاق اسلامی

شناسه افزوده : دار الحدیث

رده بندی کنگره : BP248/م 346ح 8

رده بندی دیویی : 297/61

شماره کتابشناسی ملی : م 82-13149

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

ص: 10

ص: 11

ص: 12

ص: 13

پيش گفتار

پيشگفتارحكمتنامه بسيج ، نخستين مجموعه از سلسله نوشتارهايى است كه با بهره گيرى از رهنمودهاى حكيمانه قرآن كريم و سخنان نورانى اهل بيت عليهم السلام ، به خواست خداوند متعال ، به صورت موضوعى براى اقشار مختلف جامعه سامان خواهد يافت . در آغاز براى پى بردن به اهمّيت اين اقدام ، اشاره به دو نكته ضرورى است : يك . انسان براى رسيدن به فلسفه آفرينش خود و بهره بردارى بهتر از سرمايه زندگى در جهت صعود به قلّه تكامل مادّى و معنوى ، نياز به برنامه دارد و اين برنامه در دورانهاى مختلف زندگى و براى اقشار مختلف جامعه ، متفاوت است . دو . اسلام ، پيام آور تكامل براى انسان در همه دورانهاست و براى آن كه همه اقشار جامعه با برنامه متناسب زندگى خود آشنا شوند ، رهنمودهاى حكيمانه اى ارائه كرده است كه در هر مقطع از تاريخ ، جمع آورى و موضوع بندى اين رهنمودها متناسب با نيازهاى زمان براى گسترش فرهنگ اسلام ناب ، ضرورى و اجتناب ناپذير است . با اين نگاه ، نگارنده با وجود همه مسئوليتهاى اجرايى و فرهنگى اى كه بر دوش دارد ، مصمّم شد كه در كنار ساير كارها با اعتماد

.

ص: 14

به يارى خداوند متعال ، اين اقدام مهم و ضرورى را نيز تحت عنوان «حكمتنامه» براى اقشار مختلف جامعه دنبال كند و در اين حركت پُر بركت و نورانى ، نخستين مجموعه اى كه سامان يافت ، در جهت گسترش فرهنگ قشرى پيشتاز در جامعه اسلامى گرديد كه امام خمينى _ رضوان اللّه تعالى عليه _ افتخار مى كرد كه در دنيا يكى از آنهاست و از خداوند متعال مى خواست كه او را در قيامت ، در صف آنان محشور فرمايد . من اين سرآغاز را به فال نيك مى گيرم و اميدوارم كه خداوند متعال ، توفيق تهيه ساير مجموعه هاى موضوعى را نيز عنايت فرمايد . بر خود لازم مى دانم از فاضل عزيز و بزرگوار حجة الاسلام جناب آقاى حاج احمد غلامعلى كه در ساماندهى نهايى اين مجموعه مرا يارى داد و نيز از دانشمند گرانمايه حجة الاسلام والمسلمين آقاى عبدالهادى مسعودى كه ترجمه شمارى (1) از احاديث اين مجموعه را پذيرفت ، صميمانه سپاسگزارى نمايم و براى همه خدمتگزاران در «مركز تحقيقات دارالحديث» كه به گونه اى در آماده سازى اين كتاب سهيم اند ، از خداوند منّان ، توفيق خدمت بيشتر به فرهنگ اهل بيت و خير دنيا و آخرت را مسئلت مى نمايم . ربّنا تقبّل منا إنّك أنت السميع العليم! محمّدى رى شهرى 14 شهريور 1381 27 جمادى الثانيه 1423

.


1- .گفتنى است كه ترجمه اكثر مطالب حكمتنامه برگرفته از ترجمه ميزان الحكمة و برخى تأليفات ديگر نگارنده پس از اصلاح است .

ص: 15

درآمد

درآمد«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَ_فِرِينَ يُجَ_هِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذَ لِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ» . (1)

اين آيه نورانى، الهام بخش تدوين حكمتنامه بسيج شد . در اين آيه ، خداوند متعال ، ضمن تهديد جمعى از همراهان پيامبر اسلام كه در باورهاى دينى و دفاع از ارزشهاى اسلامى استوار نيستند ، با صراحت پيش بينى مى كند در آينده تاريخ ، گروهى به يارى اين آيين خواهند شتافت كه خداوند متعال ، آنان را دوست دارد و آنان نيز به خدا علاقه دارند . آنان با اهل ايمان ، فروتن و مهربان اند و در برابر دشمنانِ ارزشهاى دينى ، سرفراز و قاطع ، در راه اقامه ارزشهاى الهى با دشمنان پيكار مى كنند و از سرزنش ملامتگران پروايى ندارند . قرآن در دو آيه ديگر به اين پيشگويى اشارت دارد . يكى آيه 133 سوره نساء :

.


1- .مائده : 54 .

ص: 16

«إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَيَأْتِ بِ_ئاخَرِينَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى ذَ لِكَ قَدِيرًا » اگر خدا بخواهد، شما را مى بَرَد و ديگرانى را مى آورد، و خداوند بر اين كارْ تواناست. و ديگر ، آيه 38 سوره محمّد: «وَ إِن تَتَوَلَّوْاْ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُونُواْ أَمْثَ__لَكُم » . و اگر روى برتابيد ، خداوند ، گروه ديگرى را جاى شما مى آورد كه آنان ، مانند شما نخواهند بود . آيا اين پيشگويى قرآن تاكنون تحقّق يافته است يا بايد در انتظار تحقّق آن باشيم؟ بى ترديد، همه كسانى كه واجد ويژگيهايى كه قرآن در آيه 54 مائده براى مدافعان ارزشهاى اسلامى در آينده تاريخ ذكر كرده ، بوده اند ، مى توانند مصداق پيشگويى قرآن باشند ؛ امّا مراجعه به رواياتى كه درباره تبيين مصداق يا بزرگ ترين مصاديق اين پيشگويى است ، تأمّل برانگيز و براى علاقه مندان به انقلاب اسلامى در ايران ، بسيار نويدبخش و اميدآفرين است . در تفسير گرانسنگ مجمع البيان مى خوانيم كه وقتى از پيامبر اسلام درباره مردمى كه مصداق پيشگويىِ قرآن در آيه 54 مائده هستند ، پرسيدند ، آن حضرت دست به شانه سلمان فارسى زد و فرمود : هذا و ذووه. (1)

.


1- .ر . ك : فصل يكم / ح 1 .

ص: 17

] مقصود آيه] اين مرد و هموطنان اويند! سپس فرمود : اگر ايمان به [ستاره] ثريّا آويخته باشد ، هر آينه مردانى از ايرانيان به آن دست يابند. (1) همچنين در تفسير آيه 133 سوره نساء «إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ ... » ، امين الإسلام طبرسى مى نويسد : روايت شده است كه وقتى اين آيه نازل شد ، پيامبر خدا دستش را به پشت سلمان زد و فرمود :

هم قوم هذا ، يعنى عجم الفرس. (2)

آنان ، هموطنان اين مرد هستند ، يعنى ايرانيان.

و نيز در تفسير آيه 38 سوره محمّد : «وَ إِن تَتَوَلَّوْاْ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ... » مى نويسد : وقتى پيامبر خدا اين آيه را تلاوت فرمود ، از ايشان پرسيدند : اينهايى كه اگر ما رو برتابيم ، خداوند آنان را جايگزين ما مى كند ، كيستند؟ پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه به شانه سلمان مى زد ، فرمود : هذا و قومه. (3) اين مرد و هموطنان او. و افزود : سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، اگر ايمان به ثريّا آويزان باشد ، مردانى از ايران به آن دست خواهند يافت .

.


1- .ر . ك : فصل يكم / ح 1 .
2- .ر . ك : فصل يكم / ح 4 .
3- .ر . ك : فصل يكم / ح 1 .

ص: 18

نكته قابل توجّه اين كه اگر اين احاديث هم نبود ، بى شك ، انسانهاى شايسته اى كه از همه اقشار ملّت مسلمان ايران به رهبرى امام خمينى قدس سرهدر اين مقطع از تاريخ به يارى اسلام آمدند و انقلاب شكوهمند اسلامى ايران را آفريدند و براى تداوم آن ، بار سنگين هشت سال دفاع مقدّس را بر دوش كشيدند ، مصداق بارز پيشگويى قرآن اند ، و احاديث مذكور ، علاوه بر تأييد صحّت اين استنباط ، يكى از دلايل صدق گفتار پيامبر اسلام و از معجزات حضرت ختمى مرتبت است . اكنون بر همه علاقه مندان به اسلام و ايران و انقلاب اسلامى است كه براى حفظ اين سند افتخار قرآنى و تداوم اين دستاورد بزرگ تاريخى برنامه ريزى كنند و در اين راه ، همه توان خود را به كار گيرند . حفظ اين سند افتخار ، در گرو تداوم و تقويت ويژگيهايى است كه قرآن براى ياوران راستين اسلام ، مشخّص كرده است:

ويژگيهاى ياوران راستين اسلاماينك براى آشنا شدن با ويژگيهاى ياوران راستين اسلام ، از قرآن به عنوان متن و از كلام امام خمينى قدس سره به عنوان شرح بهره مى جوييم ؛ امّا پيش از آن ، توجّه به اين نكته ضرورى است كه از نگاه امام خمينى قدس سرهبسيجيان ، مصداق كامل ياوران راستين اسلام در اين مقطع از تاريخ اند : اگر بخواهيم مصداق كاملى از ايثار و خلوص و فداكارى و عشق به ذات مقدّس حق و اسلام را ارائه دهيم ، چه كسى سزاوارتر از بسيج و بسيجيان خواهند بود؟ (1)

.


1- .صحيفه نور : 21 / 52 .

ص: 19

بلكه از ديدگاه امام ، ياوران راستين اسلام در همه اعصار ، بسيجى اند و در قالب مشخّصات و تفكّر بسيجى تشكّل يافته اند: بسيج ، لشكر مخلص خداست كه دفتر تشكّل آن را همه مجاهدان ، از اولين و آخرين ، امضا نموده اند. (1) با اين مقدمه ، به شرحِ اجمالى برجسته ترين ويژگيهاى ياوران راستين اسلام يا به تعبير امام قدس سره ، بسيجيان ، از نگاه قرآن مى پردازيم :

يك. محبّت خدانخستين ويژگى مدافعان راستين ارزشهاى دينى ، محبّت خداست. قرآن ، درباره اين ويژگى مى فرمايد : يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ . [خداوند] ، آنان را دوست دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند . امام خمينى قدس سره درباره اين ويژگى مى فرمايد : بسيج ، شجره طيّبه و درخت تناور و پُر ثمرى است كه شكوفه هاى آن ، بوى بهار وصل و طراوت يقين و حديث عشق مى دهد . بسيج ، مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهيدان گمنامى است كه پيروانش بر گلدسته هاى رفيع آن ،

.


1- .صحيفه نور : 21 / 52 .

ص: 20

اذان شهادت و رشادت سر داده اند . (1) و از آنجا كه عشق و محبّت ، فرعِ معرفت و آگاهى است ، آگاهيهاى دينى ، مقدمه رسيدن بسيجى به برجسته ترين ويژگيهاى مدافعان راستين ارزشهاى دينى است و از اين رو ، برنامه ريزى براى تقويت آگاهيهاى دينى بسيج ، از اهمّيت فوق العاده اى برخوردار است . امام قدس سره براى تقويت آگاهيهاى دينى بسيج ، ضمن توصيه به تشكّل هاى بسيج دانشجويى و طلاّب ، حوزه و دانشگاه را مسئول تقويت مبانى اعتقادى و آگاهيهاى دينى بسيجيان مى داند: امروز ، يكى از ضرورى ترين تشكّلها ، بسيج دانشجو و طلبه است. طلاّب علوم دينى و دانشجويان دانشگاهها بايد با تمام توان خود در مراكزشان از انقلاب و اسلام دفاع كنند. فرزندان بسيجى ام در اين مراكز ، پاسدار اصول تغييرناپذير «نه شرقى و نه غربى» باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلّى بيشتر به اتّحاد و يگانگى احتياج دارند. فرزندان انقلاب به هيچ وجه نگذارند ايادى امريكا و شوروى در آن دو محلّ حسّاس نفوذ كنند. تنها با بسيج است كه اين مهم انجام مى پذيرد و مسائل اعتقادى بسيجيان به عهده اين دو پايگاه علمى است. حوزه علميه و دانشگاه ، بايد چارچوب هاى اصيل اسلام ناب محمّدى را در اختيار تمامى اعضاى بسيج قرار دهند. (2)

.


1- .صحيفه نور : 21 / 52 .
2- .همان: 53 .

ص: 21

دو . فروتنى و سرافرازىعشق به خدا ، عشق به همه زيباييها و همه ارزشهاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى ، و نيز دشمنى با همه زشتيها و ضد ارزشهاست . دوستى با خدا ، دوستى با همه دوستان خداوند متعال و دشمنى با همه دشمنان اوست. تولاّ و تبرّا نخستين شاخه محبّت حقيقى نسبت به حضرت حق تعالى است. انسان نمى تواند خدا را دوست داشته باشد و دوستان خدا و ارزشهاى الهى را دوست نداشته باشد و دشمنان خدا و ضدّ ارزشها را دشمن ندارد. بر اين اساس ، ياوران راستين اسلام از نگاه قرآن با دوستان خدا كه اهل ايمان اند ، فروتن و مهربان اند و در برابر دشمنان خدا _ كه كفّار ناميده مى شوند _ سرفراز وقاطع : أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَ_فِرِينَ . در برابر مؤمنان ، فروتن و در برابر كفّار ، سرافرازند. امام خمينى قدس سره براى سرفرازى در برابر دشمنان خدا ، پيروان اسلام ناب را به آشنايى به فنون نظامى و دفاعى توصيه مى فرمايد : ملّتى كه در خطّ اسلام ناب محمّدى صلى الله عليه و آله و مخالف با استكبار و پول پرستى و تحجّر گرايى و مقدّس نمايى است ، بايد همه افرادش بسيجى باشند و فنون نظامى و دفاعى لازم را بدانند ؛ چرا كه در هنگامه خطر ، ملّتى سربلند و جاويد است كه اكثريت آن ، آمادگى لازم رزمى را داشته باشد . (1)

.


1- .صحيفه نور : 21 / 52 _ 53 .

ص: 22

سه . جهاد در راه خداسومين ويژگى ياوران راستين اسلام كه نشانه ديگرى از ايمان و محبّت حقيقى به خداوند متعال ، و دوستى با دوستان او و دشمنى با دشمنان اوست ، جهاد در راه خداست : يُجَ_هِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ . در راه خدا جهاد مى كنند. جهاد در راه خدا ، در واقع به معناى به كارگيرى همه توان در پيكار با همه ضد ارزشهاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى با هدف ايجاد حكومت بزرگ اسلامى و در جهت رشد و تكامل جامعه انسانى است. امام خمينى قدس سره ، نه تنها بسيجيان ايران ، بلكه بسيجيان جهان اسلام را به آماده شدن براى چنين جهادى توصيه مى كند : بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامى باشند و اين شدنى است ؛ چرا كه بسيج ، منحصر به ايران اسلامى نيست . بايد هسته هاى مقاومت را در تمامى جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد . (1)

چهار . مقاومت در برابر تهاجم تبليغاتىچهارمين و آخرين خصوصيات برجسته بسيجيان راستين _ كه نشانه ديگرى از محبّت آنان به خدا و ارزشهاى دينى است _ نهراسيدن از دشمنان و عقب نشينى نكردن در برابر تهاجم تبليغاتى آنان است :

.


1- .صحيفه نور : 21 / 53 .

ص: 23

وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ . و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى هراسند. تهاجم تبليغاتى ، مقدّمه نبرد تسليحاتى است . كسى كه در جنگ تبليغاتى عقب نشينى مى كند ، بى ترديد نمى تواند در صحنه نبرد مسلّحانه ، مدافع اسلام و ارزشهاى دينى باشد.

اصول حكمتنامه بسيجآنچه تاكنون در تبيين ويژگيهاى ياوران راستين اسلام ذكر شد ، در واقعْ اصول حكمتنامه بسيج است . به سخن ديگر ، آنچه در اين كتاب درباره جايگاه بسيج ، بايسته ها، مسئوليتها و راز موفّقيت اين نهاد مقدّس آمده ، به گونه اى با اين ويژگيها و اين اصول در ارتباط اند . يا از پيشْ نيازهاى وصول به اين اصول اند و يا از لوازم و آثار آن.

جايگاه قرآنى بسيجبسيج ، هنگامى در جايگاه قرآنىِ خود _ كه در فصل اوّل اين حكمتنامه آمده _ قرار مى گيرد و بسيجى ، هنگامى پيروِ پيامبران بزرگ الهى ، برادرِ خاتم پيامبران در آخر الزّمان ، ارجمندتر از يارانِ پيامبر اسلام در بَدر و اُحد و در نهايت ، زمينه ساز حكومت جهانى اسلام به رهبرى مهدى آل محمد صلى الله عليه و آله است (1) كه جانش لبريز از عشق خدا باشد ؛

.


1- .ر . ك : فصل اوّل كتاب .

ص: 24

عشقِ پيامبرانه ، نه عشقِ صوفيانه . محبّتى كه او را در برابر دوستان خدا ، فروتن ، و در برابر دشمنان او سرفراز مى دارد ؛ عشقى كه عاشق را براى استقرار آرمانها و ارزشهاى الهى و انسانى در جهان به پيكار وا دارد ، و «اذان شهادت و رشادت سردادن» و استوارى در برابر تهاجم تبليغاتى دشمنان خدا ، گواه صداقت عاشق در دعوى محبّت است .

بايسته هاى بسيجدارا بودن آگاهيهاى دينى ، آگاهيهاى سياسى ، اخلاق شايسته و دورى از صفات نكوهيده ، به شرحى كه در فصل دوم حكمتنامه آمده ، مقدّمه و پيش نيازِ دستيابى به قلّه شكوهمند بسيج است.

مسئوليتهاى بسيجىهمچنين انجام دادن مسئوليتهاى فردى ، اجتماعى ، فرهنگى و نظامى كه در فصل سوم حكمتنامه بدان پرداخته ايم و نيز آنچه در فصل چهارم رازِ موفّقيت بسيجى شناخته شده است ، آثار و لوازم دستيابى به اين جايگاه بلند است .

بسيجيان نمونهدر فصل پنجم حكمتنامه ، دو نمونه از پيشتازان وصول به قلّه جايگاه بسيج ، معرّفى شده اند: نمونه اوّل ، شمارى از يارانِ امير مؤمنان اند كه «شُرطة الخميس(نيروهاى ويژه)» ناميده مى شدند و با آن حضرت ، پيمان

.

ص: 25

جانبازى بسته بودند و على عليه السلام در سوگشان از عمق جان آه مى كشيد. نمونه دوم ، ياران سالار شهيدان ، امام حسين عليه السلام هستند كه حضرت آنان را بهترينِ ياوران خوانده است . عصر ما ، از نگاه امام خمينى قدس سره ، دوران ظهور سومين نمونه از اين دست بسيجيان است ؛ آنانى كه امام رحمهم الله به خلوص و صفايشان غبطه مى خورَد و بسيجى بودن را مايه افتخار خود در دنيا مى داند و از خدا مى خواهد تا او را در قيامت ، در صف آنان محشور نمايد : من همواره به خلوص و صفاى بسيجيان غبطه مى خورم و از خدا مى خواهم تا با بسيجيانم محشور گرداند ؛ چرا كه در اين دنيا افتخارم اين است كه خود ، بسيجى ام. (1) بدان اميد كه ادامه دهندگان راه امام بتوانند با تقويت نهاد نورانى بسيج و تربيت هرچه بيشتر بسيجيان نمونه ، مقدّمات تحقّق كامل پيشگوييهاى قرآن را فراهم سازند و بدين سان ، انقلاب اسلامى ايران را به انقلاب جهانىِ اسلام به رهبرى امام عصر _ أرواحنا فداه و عجّل اللّه فرجه _ پيوند دهند.

.


1- .صحيفه نور:21 / 52 .

ص: 26

الفصلُ الأوّل : مكانة التعبوي1 / 1نُبوءَةُ القرآنالقرآن:«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَ_فِرِينَ يُجَ_هِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائمٍ ذَ لِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ» . (1)

«إِن يَشَأْيُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَ يَأْتِ بِ_ئاخَرِينَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى ذَ لِكَ قَدِيرًا» . (2)

«وَ إِن تَتَوَلَّوْاْ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُونُواْ أَمْثَ__لَكُم» . (3)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله_ لمّا سُئلَ عَن هذهِ الآيَةِ : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ ...» فَقالَ وَهُوَ يَضرِبُ على عاتِقِ سَلمانَ _: هذا وَذَوُوهُ ، ثُمّ قالَ : لَو كانَ الدّينُ مُعَلَّقا بِالثُّرَيّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن أبناءِ فارِسَ . (4)

.


1- .المائدة : 54 .
2- .النساء : 133 .
3- .محمّد : 38 .
4- .مجمع البيان: 3/321 ؛ المعجم الكبير : 18/353/900 ، مسند أبييعلى :2/156/1434 ، تاريخ أصبهان : 1 / 25 كلّها نحوه : كنز العمال : 12 / 91 / 34130.

ص: 27

فصل اوّل : جايگاه بسيجى

1 / 1 پيشگويى قرآن

فصل يكم : جايگاه بسيجى1 / 1پيشگويى قرآنقرآن:اى مؤمنان! هر كس از شما از دينش (اسلام) برگردد ، [ بداند كه ]خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند . [ اينان ] با مؤمنان ، مهربان و فروتن اند و با كافران سختگيرند ، در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى هراسند . اين ، فضل الهى است كه به هر كس بخواهد ، مى دهد ، و خداوند ، گشايشگرِ داناست .

اى مردم! اگر [خدا] بخواهد همه شما را از ميان مى بَرد و گروه ديگرى پديد مى آورد ؛ و خداوند، همواره بر اين كار تواناست.

و اگر [از دين او] روى برتابيد، به جاى شما گروه ديگرى را مى آورد. آن گاه، آنها مانند شما نخواهند بود .

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ به سؤال از اين آيه : «اى مؤمنان هر كس از شما از دينش (اسلام) برگردد ، [ بداند كه ] خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند ...» _: در حالى كه به شانه سلمان مى زد، فرمود : «[آنان] اين مرد و هموطنان اويند». سپس فرمود: «اگر دين به ثريّا آويخته باشد، هرآينه، مردانى از ايرانيان به آن دست يابند».

.

ص: 28

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام_ في قولِهِ تعالى : «فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ ...» _: الموالي . (1)

تفسير القمّي :قوله : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَ_فِرِينَ يُجَ_هِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ» (2) ....نَزَلَت في القائِمِ عليه السلاموَأصحابِهِ «يُجَ_هِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئمٍ». (3)

مجمع البيانِ_ في قولِهِ تعالى : «إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ» _: يَعني إن يَشَأ اللّهُ يُهلِككُم «أَيُّهَا النَّاسُ» وَيُفنِكُم ، وَقيلَ : فيهِ مَحذوفٌ ؛ أي إن يَشَأ أن يُذهِبَكُم يُذهِبكُم أيُّها الناسُ «وَيَأْتِ بِ_ئاخَرِينَ» أي: بقومٍ آخَرينَ غَيرِكُم يَنصُرونَ نَبِيَّهُ وَيُوازِرونَهُ . وَيُروى أنّهُ لَمّا نَزَلَت هذهِ الآيةُ ضَرَبَ النبيُّ يَدَهُ على ظَهرِ سلمانَ وَقالَ : هُم قَومُ هذا ، يَعني : عَجَمَ الفُرسِ. (4)

.


1- .تفسير العيّاشي : 1 / 327 / 136 .
2- .المائدة:54.
3- .تفسير القمي : 1 / 170 ، بحارالانوار :31 / 577 / 7.
4- .مجمع البيان : 3 / 187 ؛ تفسير الطبري : 4 / الجزء 5 / 319 نحوه .

ص: 29

امام صادق عليه السلام _ درباره آيه «خداوند ، خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند ...» _ :مقصود، آزاد شدگان [ايرانى] است.

تفسير القمي :_ در تفسير سخن خداوند متعال : «اى مؤمنان! هر كس از شما از دينش (اسلام) برگردد ، [ بداند كه ] خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند . [ اينان ] با مؤمنان ، مهربان و فروتن اند و با كافران ، سختگيرند ، در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى هراسند» _: [اين آيه ]درباره قائم (عج) و يارانش است كه در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى هراسند.

مجمع البيان_ درباره سخن خداى تعالى : «اگر [خدا] بخواهد، همه شما را از ميان مى بَرد» _: يعنى اگر خدا بخواهد، شما را هلاك مى كند ، اى مردم، و نابودتان مى گرداند. به قولى در اين آيه، كلمه اى محذوف در تقدير است؛ يعنى: اگر بخواهد شما را ببرد، مى برد ، اى مردم ، و عدّه اى ديگر را مى آورد؛ يعنى مردم ديگرى غير از شما را مى آورد كه پيامبرش را يارى مى رسانند. روايت شده است كه وقتى اين آيه نازل شد، پيامبر صلى الله عليه و آلهدستش را به پشت سلمان زد و فرمود: «آنان ، هموطنان اين مرد هستند، يعنى ايرانيان» .

.

ص: 30

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام _ لِيَعقوبَ بنِ قَيسٍ _ :يابنَ قَيسٍ، «وَ إِن تَتَوَلَّوْاْ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُونُواْ أَمْثَ__لَكُم» عَنى أبناءَ المَوالي المُعتَقِينَ . (1)

سنن الترمذي عن أبي هُريرة :قالَ ناسٌ مِن أصحابِ رَسول اللّهِ صلى الله عليه و آله: يا رَسولَ اللّهِ ، مَن هؤلاءِ الَّذينَ ذَكَرَ اللّهُ إن تَوَلَّينا استُبدِلوا بِنا ثُمَّ لَم يَكونوا أمثالَنا ؟ قالَ : وَكانَ سَلمانُ بِجَنبِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهقالَ : فَضَرَبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَخِذَ سَلمانَ ، قالَ : هذا وَأصحابُهُ ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ لَو كانَ الإيمانُ مَنوطا بِالثُّرَيّا لَتناوَلهُ رِجالٌ مِن فارِسَ. (2)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ وَعِندَهُ جَماعَةٌ مِن أصحابِهِ: اللّهُمَّ لَقِّني إخواني _ مَرَّتَينِ _ فقالَ مَن حَولَهُ مِن أصحابِه: أما نَحنُ إخوانُكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ فقالَ : لا، إنَّكُم أصحابي ، وَإخواني قَومٌ مِن آخِرِ الزَّمانِ آمَنوا بي وَلَم يَرَوني.. . لَأحَدُهُم أشَدُّ بَقيّةً عَلى دِينهِ مِن خَرطِ القَتادِ فِي اللَّيلةِ الظَّلماءِ ، أو كَالقابِضِ عَلى جَمرِ الغَضى ، اُولئِكَ مَصابيحُ الدُّجى ، يُنجيهِمُ اللّهُ مِن كلِّ فِتنةٍ غَبراءَ مُظلِمةٍ. (3)

.


1- .تفسير القمي : 2 / 309 ، بحارالانوار : 67 / 174 / 5.
2- .سنن الترمذي : 5 / 384 / 3261 ، صحيح ابن حبان : 16 / 63 / 7123 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 498 / 3709، تاريخ أصبهان : 1 / 25 ، تاريخ دمشق : 21 / 416 ، تفسير الطبرى : 13/ الجزء 26 / 66 و ص 67 كلّها نحوه .
3- .بصائر الدرجات : 84 / 4 ، بحارالانوار : 52 / 123 / 8 .

ص: 31

امام صادق عليه السلام _ به يعقوب بن قيس _ :اى پسر قيس! «واگر روى برتابيد، [خدا ]جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود» ، مقصودش فرزندانِ آزاد شدگان [ايرانى ]است.

سنن الترمذي _ به نقل از ابو هريره _ :گروهى از ياران پيامبر خدا گفتند : اين قومى كه خداوند فرموده در صورت روى گرداندن ما ، به جايمان خواهند آمد و چون ما نخواهند بود ، كيان اند؟ راوى مى گويد : سلمان در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله بود . ايشان بر پاى او زد و فرمود : «اين و قومش . سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، اگر ايمان از ستاره ثريّا هم آويخته بود ، مردانى از فارس به آن دست مى يافتند» .

امام باقر عليه السلام :روزى پيامبر خدا در حالى كه گروهى از ياران در نزدش بودند ، دوبار فرمود: «خدايا! مرا به ديدار برادرانم برسان». فردى از يارانش گفت: اى پيامبر خدا! آيا ما برادرانت نيستيم؟ فرمود: «خير . شما ياران منيد و برادران من، مردمانى اند در آخرالزمان كه مرا نديده اند؛ امّا ايمان آورده اند ... براى هر كدامشان پايدارى در دين، از با دست خُرد كردن خار مغيلان در شب تيره، سخت تر است يا همچون كسى است كه اخگر شوره گز را در كف نگه دارد . اينان، چراغهاى تابان در دل تاريكى اند. خداوند، آنان را از هر فتنه غبارآلود و شبگون، نجات مى بخشد».

.

ص: 32

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : سَيأتي قَومٌ مِن بَعدِكُم ؛ الرّجُلُ الواحِدُ مِنهُم لَه أجرُ خَمسينَ مِنكُم . قالوا : يا رَسولَ اللّهِ، نَحنُ كُنّا مَعَكَ بِبَدرٍ وَاُحُدٍ وَحُنَينٍ وَنَزلَ فينا القُرآنُ! فَقالَ : إنّكُم لو تُحَمَّلونَ لِما حُمِّلوا لَم تَصبِروا صَبرَهُم. (1)

1 / 2روّاد التعبئةالإمامُ عليٌّ عليه السلام _ في بَيانِ خَصائِصِ الأنبِياء _ :كانوا قوماً مُستَضعَفينَ، قَدِ اختَبَرَهُمُ اللّهُ بِالمَخمَصَةِ، وَابتَلاهُم بِالمَجهَدَة ، وَامتَحَنَهُم بِالمَخاوِفِ ، وَمَخَضَهُم بِالمَكارِهِ . فَلا تَعتَبِروا الرِّضى وَالسُّخطَ بِالمالِ وَالوَلَدِ جَهلاً بِمَواقِعِ الفِتنَةِ وَالاِختِبارِ في مَوضِعِ الغِنى وَالاِقتِدارِ؛ فَقَد قالَ سُبحانَهُ وَتَعالى : «أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِينَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِى الْخَيْرَ تِ بَل لاَّ يَشْعُرُونَ» (2) فَإنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يَختَبِرُ عِبادَهُ المُستَكبِرينَ فِي أنفُسِهِم بِأولِيائِهِ المُستَضعَفينَ فِي أعيُنِهِم. وَلَقَد دَخَلَ موسى بنُ عِمرانَ وَمَعَهُ أخوهُ هارونُ عليهماالسلام على فِرعَونَ وَعَلَيهِما مَدارِعُ الصّوفِ وَبِأيديهِمَا العِصِيُّ ، فشَرَطا لَهُ إن أسلَمَ بَقاءَ مُلكِهِ وَدَوامَ عِزِّهِ فقالَ : «ألا تَعجَبونَ مِن هذَينِ يَشرِطانِ لي دَوامَ العِزِّ وَبَقاءَ المُلكِ وهُما بِما تَرَونَ مِن حالِ الفَقرِ والذُّلِّ ، فهَلاّ اُلقِيَ عَلَيهِما أساوِرَةٌ مِن ذَهَبٍ؟» إعظاماً لِلذَّهَبِ وَجَمعِهِ ، وَاحتِقاراً لِلصُّوفِ وَلُبسِهِ . وَلَو أرادَ اللّهُ سُبحانَهُ لِأنبِيائِهِ _ حَيثُ بَعثَهم _ أن يَفتَحَ لَهُم كُنوزَ الذِّهبانِ، وَمَعادِنَ العِقيانِ، وَمَغارِسَ الجِنانِ ، وَأن يَحشُرَ مَعَهُم طُيورَ السَّماءِ وَوُحوشَ الأرَضينَ لَفَعلَ ، وَلَو فَعَلَ لَسَقطَ البَلاءُ ، وَبَطُلَ الجَزاءُ ، وَاضمَحَلَّتِ الأنباءُ ، وَلَما وَجَبَ لِلقابِلِينَ اُجورُ المُبتَلَينَ، وَلا استَحَقَّ المُؤمِنونَ ثَوابَ المُحسِنينَ، ولا لَزِمَتِ الأسماءُ مَعانيها. وَلكِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَه اُولِي قُوَّةٍ في عَزائِمِهِم، وَضَعَفَةً فيما تَرَى الأعيُنُ مِن حالاتِهِم ، مَعَ قَناعةٍ تَملَأُ القُلوبَ وَالعُيونَ غِنَىً ، وَخَصاصةٍ تَملَأُ الأبصارَ وَالأسماعَ أذَىً ، وَلَو كانَتِ الأنبياءُ أهلَ قُوَّةٍ لا تُرامُ ، وَعِزَّةٍ لاتُضامُ ، ومُلكٍ تَمتَدُّ نَحوَهُ أعناقُ الرِّجالِ ، وَتُشَدُّ إلَيهِ عُقَدُ الرِّحالِ لَكانَ ذلكَ أهوَنَ عَلَى الخَلقِ في الاِعتِبارِ، وَأبعدَ لَهُم في الاِستِكبارِ ، وَلاَمَنوا عَن رَهبَةٍ قاهِرَةٍ لَهم ، أو رَغبَةٍ مائِلةٍ بِهِم ، فكانَت النِّيّاتُ مُشتَرَكَةً وَالحَسَناتُ مُقتَسَمةً . وَلكنَّ اللّهَ سُبحانَه أرادَ أن يَكونَ الاِتِّباعُ لِرُسُلِهِ وَالتَّصديقُ بِكُتُبِهِ وَالخُشوعُ لِوَجهِهِ وَالاِستِكانَةُ لِأمرِهِ وَالاستِسلامُ لِطاعَتِه اُموراً لَهُ خاصّةً لاتَشوبُها مِن غَيرِها شائِبَةٌ . وَكُلَّما كانَتِ البَلوى وَالاِختِبارُ أعظَمَ كانَتِ المَثوبَةُ وَالجَزاءُ أجزَلَ. (3)

.


1- .الغيبة للطوسي : 456 / 467 ، الخرائج والجرائح : 3 / 1149 / 57 ، بحارالانوار : 52 / 130 / 26 .
2- .المؤمنون: 55 و 56 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 192.

ص: 33

1 / 2 پيشوايان بسيج

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «پس از شما مردمى خواهند آمد كه مردى از آنان، پاداش پنجاه نفر از شما را دارد». گفتند : اى پيامبر خدا! ما در بدر و اُحد و حنين با شما بوديم و قرآن در ميان ما نازل شد! فرمود : «اگر آنچه بر سر ايشان مى آيد، به سر شما بيايد ، مانند آنان صبر و شكيبايى نمى كنيد».

1 / 2پيشوايان بسيجامام على عليه السلام _ در تبيين ويژگى هاى پيامبران _ :آنان گروهى مستضعف بودند كه خداوند، آنان را با گرسنگى آزموده بود و به سختى گرفتارشان ساخته و با ترس و بيمها آزمايششان كرده بود و از ناملايمات و ناراحتى ها پاكشان گردانيده بود . پس خشنودى و خشمِ خدا را به [داشتن يا نداشتن] مال و فرزند مپنداريد، كه اين از سرِ جهل به موارد آزمايش هنگام بى نيازى و قدرت است و از اين رو، خداوندِ پاك و بزرگ فرموده است : «آيا گمان مى كنند كه مال و فرزندانى كه به آنها مى بخشيم ، [از آن روست كه] در نيكويى به ايشان، بى درنگ و پُرشتابيم؟ [نه،] امّا نمى فهمند» . خداوند سبحان، بندگانِ خود را كه خودپسند و مستكبرند، به دوستانش كه در نظر آنان مستضعف و خوار و زبون اند، مى آزمايد. آنجا كه موسى بن عمران و برادرش هارون عليهماالسلام ، بر فرعون وارد شدند، درحالى كه هر دو لباس پشمين بر تن و عصاى چوبين در دست داشتند و با او شرط كردند كه اگر تسليم دين حق شود ، پادشاهى اش برجا و عزّتش بادوام باشد ؛ امّا او گفت : «از اين دو نفر تعجّب نمى كنيد كه با من شرط مى كنند كه سرورى ام به جا بماند و پادشاهى ام برقرار باشد، با آنكه آنان را با اين حال پريشان و زبون مى بينيد ! پس چرا دستبندهاى طلا به دست آنها آويخته نيست؟» ، به دليل آنكه فرعون، طلا و جمع آورى آن را مهم مى دانست و لباسِ پشمين و پوشيدن آن را پستى و حقارت مى پنداشت! اگر خداوندِ سبحان مى خواست، هنگام بعثتِ پيامبرانش درهاىِ گنجهاىِ طلا و معادن زر ناب و باغهايى را كه از هر نوع درخت در آن كاشته شده، بر آنان مى گشود، و مرغهاىِ آسمان و جانورانِ زمين را همراه آنان مى ساخت . و اگر چنين مى كرد، آزمايش از ميان مى رفت و پاداش، نادرست مى شد و اَخبار الهى (وعده وعيدها) بى فايده مى شد و براى پذيرندگان دعوت پيامبران، مُزد آزمايش شدگان لازم نمى آمد؛ و گرويدگان به انبيا، شايسته ثواب نيكوكاران نبودند و نامها با معانى آنها تطبيق نمى كرد. امّا خداوند سبحان، پيامبرانش را در اراده و تصميمات خودشان توانا گردانيد، و در آنچه ديده ها از ظاهر آنان مى بينند ، خوار نماياند، با قناعتى كه دلها و چشمها را از بى نيازى پُر مى دارد و فقر و ضعفِ ظاهرى اى كه چشمها و گوشها را بسيار بيازارد. و اگر پيامبران داراى چنان نيرويى بودند كه كسى خيالِ مخالفت با آنان را نمى كرد و قدرت و عزّتى داشتند كه هرگز، ستمى نمى كشيدند و سلطنتى داشتند كه همه به سويشان گردن مى كشيدند و مردم به قصد ديدارشان بار سفر مى بستند، بر مردم آسان تر بود كه از قدرت آنان، عبرت پذيرند و راه گردنكشى در پيش نگيرند؛ ليكن در چنين حالى ايمانشان يا از بيم جان بود و يا اميد [ به دست آوردن نان و چنان ايمان و كار نيكويى خالص نمى نمود ] ، بلكه نيمى از ترس و نيمى به رغبت بود . امّا خداوند سبحان، چنين خواسته است كه پيروى از پيامبرانِ او و تصديق كتابهاى او، و فروتنى در راه او ، و تسليم در مقابل امر او ، و گردن نهادن به طاعتِ او ، امورى مخصوص به او باشد كه از غيرِ آنها چيزى با آن امورْ آميخته نشود؛ و هرچه آزمايش و امتحان بزرگ تر باشد، ثواب و پاداش آن نيز بيشتر است.

.

ص: 34

. .

ص: 35

. .

ص: 36

1 / 3أولياء اللّهالقرآن:«أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ». (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تَعالى: «أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ » _: هُمُ الَّذينَ يَتَحابُّونَ في اللّهِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله:إنّ أولياءَ اللّهِ سَكَتوا فَكانَ سُكوتُهُم ذِكرا ، وَنَظَروا فَكانَ نَظَرُهُم عِبرَةً ، وَنَطَقوا فَكانَ نُطقُهُم حِكمَةً ، وَمَشَوا فَكانَ مَشيُهُم بَينَ النّاسِ بَرَكَةً ، لَولا الآجالُ الَّتي قَد كُتِبَت عَلَيهِم لَم تَقَرَّ أرواحُهُم في أجسادِهِم خَوفا مِن العَذابِ وَشَوقا إلَى الثَّوابِ. (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام_ لَمّا قرَأ : «إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ...» _: تَدرونَ مَن أولياءُ اللّهِ ؟ قالوا : مَن هُم يا أميرَ المؤمنينَ ؟ فَقالَ : هُم نَحنُ وَأتباعُنا ، فَمَن تَبِعَنا مِن بَعدِنا طوبى لَنا ، وَطوبى لَهُم أفضَلُ مِن طوبى لَنا ! قالَ : يا أميرَ المؤمنينَ ، ما شأنُ طوبى لَهُم أفضَلُ مِن طوبى لَنا ؟ ألَسنا نَحنُ وَهُم على أمرٍ ؟! قالَ : لا ؛ لأنَّهُم حَمَلوا ما لَم تُحمَلوا عَلَيهِ ، وَأطاقُوا ما لَم تُطيقوا. (4)

.


1- .يونس : 62.
2- .الدرّ المنثور : 4 / 373 .
3- .الكافي : 2 / 237 / 25 .
4- .بحارالأنوار: 69 / 277 / 10 .

ص: 37

1 / 3 دوستان خدا

1 / 3دوستان خداقرآن:آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا، نه بيمى [در عالم آخرت] بر آنان مى رود و نه اندوهى خواهند داشت.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ به سؤال درباره سخن خداى تعالى : «آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا، نه بيمى [در عالم آخرت ]بر آنان مى رود و نه اندوهى خواهند داشت» _: آنان ، كسانى اند كه در راه خدا به يكديگر محبّت مى ورزند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دوستان خدا ، خاموشى مى گزينند و خاموشى آنها ذكر خداست، و مى نگرند و نگاهشان عبرت است، و سخن مى گويند و سخنانشان حكمت است، و راه مى روند و راه رفتنشان در ميان مردم، مايه بركت است. اگر نه اين بود كه اجلهايشان نوشته شده است، از ترس عذاب و شوق به ثواب، [لحظه اى ]جانهايشان در كالبدهايشان قرار نمى گرفت.

امام على عليه السلام _ چون آيه «آگاه باشيد كه به يقين ، دوستان و نزديكان خدا نه بيمى بر آنان مى رود و ...» را خواند _ :«مى دانيد دوستان خدا چه كسانى اند» . گفتند : چه كسانى اند ، اى اميرمؤمنان؟ فرمود: «آنان، ما و پيروانمان هستيم. پس، هر كه بعد از ما از ما پيروى كند، خوشا به حال ما و خوش تر به حال آنان!». گفتند: اى امير مؤمنان! چرا خوشا به حال ما و خوش تر به حال آنان؟ مگر نه اين است كه ما و آنان، هر دو در يك راهيم؟! فرمود: «نه؛ زيرا آنان، بارى را به دوش مى كشند كه شما نكشيده ايد و چيزهايى را تحمّل مى كنند كه شما تحمّل نكرده ايد».

.

ص: 38

عنه عليه السلام_ لمّا سئل عن قول اللّه تعالى : «أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لاَخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» فَقيلَ مَن هؤلاءِ؟ _: هُم قَومٌ أخلَصوا للّهِ تعالى في عِبادَتِهِ ، وَنَظَروا إلى باطِنِ الدُّنيا حِينَ نَظَرَ النّاسُ إلى ظاهِرِها ، فعَرَفوا آجِلَها حِينَ غَرَّ النّاسُ سِواهُم بِعاجِلِها ، فتَرَكوا مِنها ماعَلِموا أنّهُ سَيَترُكُهُم ، وأماتُوا مِنها ما عَلِموا أنّهُ سيُميتُهُم. (1)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:إنّ أولياءَ اللّهِ لَم يَزالوا مُستَضعَفِينَ قَليلينَ مُنذُ خَلَقَ اللّهُ آدَمَ عليه السلام. (2)

عنه عليه السلام:يا أبا بَصيرٍ ، طُوبى لِشِيعَةِ قائمِنا المُنتَظِرِينَ لِظُهورِهِ في غَيبَتِهِ ، وَالمُطيعينَ لَهُ في ظُهورِهِ ، اُولئكَ أولِياءُ اللّهِ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ. (3)

.


1- .بحارالأنوار : 69 / 319 / 35 .
2- .بحارالأنوار: 68 / 154 / 10.
3- .كمال الدين : 357 / 54 .

ص: 39

امام على عليه السلام_ در پاسخ به سؤال از اينكه منظور از دوستان خدا در سخن خداى تعالى : «آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا، نه بيمى [در عالم آخرت ]بر آنان مى رود و نه اندوهى خواهند داشت» _: آنان، مردمى اند كه در عبادت خداوند متعال، اخلاص مى ورزند و چون مردمْ ظاهر دنيا را مى بينند، آنان، باطن دنيا را مشاهده مى كنند و از اين رو، آينده آن را شناختند، در حالى كه ديگر مردم، فريفته امروز آن اند. پس، از دنيا آنچه را كه مى دانند به زودى آنان را ترك مى كند، ترك كردند و آنچه از آن را كه مى دانند به زودى آنان را مى ميرانَد، ميراندند.

امام صادق عليه السلام :دوستان خدا، از همان زمانى كه خداوند، آدم عليه السلامرا آفريد، همواره در ضعف و اقليّت بوده اند.

امام صادق عليه السلام :اى ابوبصير! خوشا به حال پيروان قائم ما كه در زمان غيبت او منتظر ظهورش هستند و در زمان ظهورش فرمانبردار اويند. آنان، دوستان خدايند كه نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى شوند.

.

ص: 40

1 / 4المناصرون الأساسيّون للاُمّةرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إنَّما نَصَرَ اللّهُ هذهِ الاُمَّةَ بِضُعَفائها وَدَعوَتِهِم وَ إخلاصِهِم وَصَلاتِهِم. (1)

عنه صلى الله عليه و آله:اُبغونِي في الضُّعَفاءِ ؛ فإنّما تُرزَقونَ وَتُنصَرونَ بضُعَفائكُم. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أوَّلُ مَن يَدخُلُ الجَنَّةَ مِن خَلقِ اللّهِالفُقَراءُ وَالمُهاجِرونَ الَّذينَ تُسَدُّ بِهِمُ الثُّغُورُ ، وَتُتَّقى بِهِمُ المَكارِهُ ، وَيَموتُ أحَدُهُم وَحاجَتُهُ في صَدرِهِ لا يَستَطيعُ لَها قَضاءً ، فَيَقولُ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِمَن يَشاءُ مِن مَلائِكَتِهِ: اِيتُوهُم فَحَيُّوهُم ، فَتَقولُ المَلائِكَةُ: نَحنُ سُكّانُ سَمائِكَ وَخِيَرَتُكَ مِن خَلقِكَ أفَتَأمُرُنا أن نَأتِيَ هؤلاءِ فَنُسَلِّمَ عَلَيهِم؟ قالَ: إنَّهُم كانوا عِبادا يَعبُدوني لا يُشرِكونَ بي شَيئا ، وتُسَدُّ بِهِمُ الثُّغورُ ، وتُتَّقى بِهِمُ المَكارِهُ ، وَيَموتُ أحَدُهُم وَحاجَتُهُ في صَدرِهِ لا يستَطيعُ لَها قَضاءً ، فَتأتِيهِمُ المَلائِكَةُ عِندَ ذلِكَ فَيَدخُلونَ عَلَيهِم مِن كُلِّ بابٍ «سَلَ_مٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» (3)(4) .

مسند ابن حنبل عن عمرو :كُنّا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، حِينَ طَلَعَتِ الشَّمسُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : سَيَأتي اُناسٌ مِن اُمَّتي يَومَ القِيامَةِ نورُهُم كَضَوءِ الشَّمسِ ، قُلنا: مَن اُولئِكَ يا رَسولَ اللّهِ؟ فَقالَ: فُقَراءُ المُهاجِرينَ الَّذينَ تُتَّقى بِهِمُ المَكارِهُ ، يَموتُ أحَدُهُم وحاجَتُهُ في صَدرِهِ ، يُحشَرونَ مِن أقطارِ الأرضِ (5) .

.


1- .المحجّة البيضاء : 8 / 125 .
2- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 116 / 2509.
3- .الرعد: 24 .
4- .مسند ابن حنبل: 2 / 572 / 6581 .
5- .مسند ابن حنبل: 2 / 591 / 6662 .

ص: 41

1 / 4 اصلى ترين ياوران امّت

1 / 4اصلى ترين ياوران امتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا خداوند، اين امّت را به سبب ناتوانانِ آنها و دعا و اخلاص و نمازشان يارى كرد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مرا در ميان ضعيفان بجوييد ؛ زيرا كه شما به بركت ضعيفانتان روزى داده و يارى مى شويد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نخستين كسانى از خلق خدا كه وارد بهشت مى شوند ، تهيدستان و مهاجران اند ؛ كسانى كه مرزها با آنان محفوظ مى ماند و حوادث ناگوار به وسيله آنان برطرف مى گردد و فردى از ايشان مى ميرد ، در حالى كه نيازها (و آروزهاى) او در سينه اش مانده و توانايى برآوردنش را ندارد. پس خداوند متعال به كسانى از فرشتگانش كه بخواهد ، مى فرمايد: نزد آنها برويد و به آنان تحيّت (و خوشامد) گوييد . فرشتگان مى گويند : ما ساكنان آسمان تو و برگزيدگان از خلق تو هستيم . آيا ما را فرمان مى دهى كه نزدشان رويم و بر آنان سلام گوييم؟! خداوند [ خواهد ] گفت: آنها بندگانى بودند كه مرا مى پرستيدند و شريكى براى من نمى گرفتند ، و مرزها با آنان حفظ مى شد، و حوادث ناگوار به وسيله آنان برطرف مى گشت ، و فردى از آنان مى مُرد ، در حالى كه نياز (ها و آرزوهاى) او در سينه اش مانده بود و توان برآوردنش را نداشت. پس فرشتگان نزدشان مى آيند و از هر درى [ از درهاى بهشت ] بر آنان داخل مى گردند ، و [ مى گويند ]: سلام بر شما باد به خاطر شكيبايى شما ، و چه خوش است پاداش سرا[ ى جاويد ] !

مسند ابن حنبل _ به نقل از عمرو _ :هنگام طلوع خورشيد نزد پيامبر خدا بوديم . فرمود: «به زودى از امّت من در روز قيامت مردمى خواهند آمد كه نورشان همانند پرتو خورشيد است» . گفتيم: آنان چه كسانى اند ، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «تهيدستان مهاجر ، كسانى كه حوادث ناگوار ( و جنگ) به وسيله آنان برطرف مى شود ؛ فردى از آنان مى ميرد ، در حالى كه نياز (ها و آرزوهاى) او در سينه اش مانده است [و] از كرانه هاى زمين محشور مى گردند» .

.

ص: 42

كنزالعمّال عن اُميّةِ بنِ خالدٍ _ في سيرَةِ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله _ :كانَ يَستَفتِحُ وَيَستَنصِرُ بِصَعالِيكِ المُسلِمينَ. (1)

حلية الأولياء عن الحسن :جاءَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى أهلِ الصُّفَّةِ فَقالَ : كَيفَ أصبَحتُم ؟ قالوا : بِخَيرٍ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أنتُمُ اليَومَ خَيرٌ ، وإذا غُدِيَ عَلى أحَدِكُم بِجَفنَةٍ وَريحَ بِاُخرى، وَسَتَرَ أحَدُكُم بَيتَهُ كَما تُستَرُ الكَعبَةُ . فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، نُصيبُ ذلِكَ وَنَحنُ عَلى دينِنا ؟ قالَ : نَعَم ، قالوا : فَنَحنُ يَومَئِذٍ خَيرٌ ، نَتَصَدَّقُ وَنُعتِقُ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لا ، بَل أنتُمُ اليَومَ خَيرٌ ؛ إنَّكُم إذا أصَبتُموها تَحاسَدتُم وَتَقاطَعتُم وَتَباغَضتُم. (2)

1 / 5الممهدون لدولة الإسلام العالميّةالقرآن:«وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَ رِثِينَ ». (3)

.


1- .كنز العمّال : 7 / 73 / 18023.
2- .حلية الأولياء : 1 / 340 .
3- .القصص : 5 .

ص: 43

1 / 5 زمينه سازان حكومت جهانى اسلام

كنزالعمّال _ به نقل از اميّة بن خالد (درباره پيامبر صلى الله عليه و آله) _ :آن حضرت به كمك مسلمانان پابرهنه و بينوا، فتح مى كرد و يارى مى خواست.

حلية الأولياء _ به نقل از حسن _ :پيامبر خدا نزد اهل صفّه آمد و فرمود : «شب را چگونه به روز آورديد ؟». گفتند : به خوبى . پيامبر خدا فرمود : «شما امروز بهتريد يا آن گاه كه براى يكى از شما كاسه بزرگى [لبريز از غذا] آورده و كاسه ديگرى بُرده شود و خانه هايتان را آن چنان كه كعبه را مى پوشانند، بپوشانيد ؟» . گفتند : اى پيامبر خدا ! آيا در حالى كه بر دين خود هستيم ، به آن [نعمتها ]دست خواهيم يافت ؟ فرمود : «آرى» . گفتند : پس آن روز براى ما بهتر است . صدقه مى دهيم و بنده آزاد مى كنيم. پيامبر خدا فرمود : «نه ، بلكه امروزْ وضعتان بهتر است ؛ زيرا اگر به آن [نعمتها ]برسيد ، به يكديگر حسادت خواهيد كرد ، از يكديگر خواهيد بُريد و كينه يكديگر را در دل خواهيد پرورد» .

1 / 5زمينه سازان حكومت جهانى اسلامقرآن:ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان مردم و وارثان [حكومت جهان] گردانيم .

.

ص: 44

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:يَخرُجُ ناسٌ مِن المَشرِقِ فَيُوَطِّئونَ للمَهدِيِّ سُلْطانَهُ . (1)

الإمامُ عليُّ عليه السلام :لَتَعطِفَنَّ الدُّنيا عَلَينا بَعدَ شِماسِها عَطفَ الضَّروسِ عَلى وَلَدِها، وَتَلا عَقِيبَ ذلكَ «وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ» . (2)

الإمامُ زينُ العابدين عليه السلام :وَالَّذي بَعَثَ مُحمَّداً بِالحَقِّ بَشيراً وَنَذيراً إنّ الأبرارَ مِنّا أهلَ البَيتِ وَشيعَتَهُم بِمَنزِلةِ مُوسى وَشيعَتِهِ وَإنَّ عَدُوَّنا وَأشياعَهُم بِمَنزِلَةِ فِرعَونَ وَأشياعِهِ. (3)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام:كَأنّي بِقومٍ قد خَرَجوا بِالمَشرِقِ يَطْلُبونَ الحَقَّ فَلا يُعطَونَهُ ، ثُمّ يَطلُبونَهُ فلا يُعطَونَهُ ، فإذا رَأَوا ذلِكَ وَضَعوا سُيوفَهُم عَلى عَواتِقِهِم ، فيُعطَونَ ما سَألوا فلا يَقبَلونَهُ ، حتّى يَقوموا ، ولا يَدفَعونَها إلاّ إلى صاحِبِكُم . قَتلاهُم شُهَداءُ ، أمَا إنّي لَو أدرَكتُ ذلِكَ لَأَبقَيتُ نَفسي لِصاحِبِ هذا الأمرِ. (4)

.


1- .كنز العمّال : 14 / 263 / 38657 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 209.
3- .مجمع البيان : 7 / 375.
4- .بحارالأنوار: 52 / 243 / 116.

ص: 45

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردمى از مشرق قيام مى كنند و زمينه حاكميت مهدى را فراهم مى آورند.

امام علي عليه السلام :دنيا پس از سركشى با ما مهربان شود ، همچون مهربان شدن ماده شترِ بدخو به فرزندش . سپس اين آيه را خواند : «ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان مردم و وارثان [حكومت جهان ]گردانيم» .

امام زين العابدين عليه السلام :سوگند به آن كه محمّد را به حقيقت، مژده دهنده و بيم دهنده برانگيخت ، نيكان از ميان ما، اهل بيت و پيروان آنها ، مانند موسى و پيروانش، و دشمنان ما و پيروان آنها ، مانند فرعون و پيروانش هستند.

امام باقر عليه السلام :گويا مردمانى را مى بينم كه در خاور زمين، قيام كرده اند و حق را مى طلبند؛ امّا به آنان نمى دهند. دوباره مى طلبند، باز به آنان داده نمى شود. چون چنين ديدند، شمشيرهاى (سلاحهاى) خود را بر شانه هايشان مى نهند. در اين هنگام، خواسته شان داده مى شود؛ امّا آنها نمى پذيرند تا آنكه بر مى خيزند ، [ حكومت تشكيل مى دهند ] و [ پرچم ]آن را جز به مولاى شما تسليم نمى كنند. كشتگان آنان ، شهيدند. بدانيد كه اگر من آن زمان را دريابم، خود را براى [ يارى ]صاحب اين امر ابقا خواهم كرد .

.

ص: 46

الامام الصّادقُ عليه السلام :إنَّ صاحِبَ هذَا الأَمرِ مَحْفوظَةٌ لَهُ أصحابُهُ لَو ذَهَبَ النّاسُ جَميعا ، أَتَى اللّهُ لَهُ بِأَصْحابِهِ ، وَهُمُ الَّذينَ قالَ اللّهُ عز و جل : «فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَ_ؤُلاَءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَ_فِرِينَ» (1) وَهُمُ الَّذينَ قالَ اللّهُ فِيهِم: «فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَ_فِرِينَ» (2) . (3)

1 / 6التعبويون المجهولونرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:أحَبُّ العِبادِ إلى اللّهِ تعالَى الأتقِياءُ الأخفِياءُ ، الَّذين إذا غابوا لَم يُفْتَقَدوا ، وَ إذا شَهِدوا لَم يُعرَفوا ، اُولئكَ أئمَّةُ الهُدى وَمَصابيحُ العِلمِ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله:رُبَّ ذي طِمرَينِ لا يُؤبَهُ لَهُ ، لَو أقسَمَ عَلَى اللّهِ لَأبَرَّهُ. (5)

عنه صلى الله عليه و آله:ألا اُخبِرُكُم بِأهلِ الجَنَّةِ ؟ كُلُّ ضَعيفٍ مُستَضعَفٍ لَو أقسَمَ عَلَى اللّهِ لَأبَرَّهُ ، ألا أُخبِرُكُم بِأهلِ النارِ ؟! كُلُّ عُتُلٍّ جَوّاظٍ جَعظَريٍّ مُتَكَبِّرٍ. (6)

.


1- .الأنعام : 89 .
2- .المائدة : 54 .
3- .الغيبة للنعماني: 316 / 12 .
4- .كنز العمّال : 3 / 153 / 5929.
5- .المحجّة البيضاء : 6 / 109 .
6- .كنزالعمال : 3 / 153 / 5934.

ص: 47

1 / 6 بسيجيان گمنام

امام صادق عليه السلام :به راستى صاحب اين امر (امام زمان عليه السلام) ، يارانش براى او نگهدارى شده اند . اگر همه مردم نيز از بين بروند ، خداوند يارانش را به او مى رساند ، و آنان همان كسانى هستند كه خداى عز و جلفرموده: «و اگر اينان بدان (به اسلام) كفر ورزند ، بى گمان ، گروهى [ديگر] را بر آن گماريم كه كافر نباشند» و آنان همان كسانى هستند كه خداوند درباره آنان فرموده: «خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست مى دارد و آنان [نيز ]او را دوست دارند . [اينان] با مؤمنان ، مهربان و فروتن اند و با كافران سختگيرند» .

1 / 6بسيجيان گمنامپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :محبوب ترين بندگان نزد خداى تعالى، پرهيزگاران گمنام اند؛ همانان كه هرگاه غايب باشند، جوياى حالشان نمى شوند و وقتى حضور دارند، ناشناخته اند . آنان، پيشوايان هدايت اند و چراغهاى دانش.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بسا يك لا قباى ژنده پوشى كه كسى به او اعتنايى نكند؛ امّا اگر خدا را سوگند دهد، خداوند سوگندش را بپذيرد [و دعا يا نفرينش را مستجاب كند] .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آيا اهل بهشت را به شما نشناسانم؟! هر ناتوان مستضعفى كه اگر به خدا سوگند خورد ، خداوند سوگندش را تصديق مى كند. آيا اهل دوزخ را به شما معرّفى نكنم؟! هر درشتخوى مالدار خسيس فخرفروشِ گردنفرازى است .

.

ص: 48

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:طوبى لِكُلِّ عَبدٍ نُوَمَةٍ ، عَرَفَ الناسَ وَلَم يَعرِفهُ الناسُ ، عَرَفَهُ اللّهُ بِرِضوانٍ ، اُولئكَ مَصابيحُ الهُدى ، يَكشِفُ اللّهُ عَنهُم كُلَّ فِتنَةٍ مُظلِمَةٍ ، سَيُدخِلُهُم اللّهُ في رَحمَةٍ مِنهُ ، ليسَ اُولئكَ بالمَذاييعِ البُذُرِ ، وَلا الجُفاةِ المُرائينَ . (1)

عنه عليه السلام _ في وصف آخر الزمان _ :وَذلِكَ زَمانٌ لا يَنجو فيهِ إلاّ كُلُّ مؤمنٍ نُوَمَةٍ ، إن شَهِدَ لَم يُعرَف ، وَ إن غابَ لَم يُفتَقَد ، اُولئكَ مَصابيحُ الهُدى وأعلامُ السُّرى . (2)

الامام الصّادقُ عليه السلام :إن قَدَرتُم أن لاتُعرَفوا فَافعَلوا ، وَما عَلَيكَ إن لَم يُثنِ الناسُ عَلَيكَ؟ وَما عَلَيكَ أن تَكونَ مَذموماً عِندَ الناسِ إذا كُنتَ مَحموداً عِندَ اللّهِ تَبارَكَ وَتَعالى؟ (3)

.


1- .حلية الأولياء : 1 / 76 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 103 .
3- .الكافي : 8 / 128 / 98.

ص: 49

امام على عليه السلام :خوشا به حال هر بنده بى نام و نشانى كه مردم را مى شناسد و مردم او را نمى شناسند. خداوند، او را به خشنودى [از خدا]، مى شناسد. اينان، چراغهاى هدايت اند. خداوند، هر گونه فتنه تاريكى را از آنان مى زدايد ، به زودى، آنان را غرق رحمتى از رحمتهاى خود مى كند. نه سخن پراكن و فاش كننده اسرارند، و نه نافرهيخته و رياكار .

امام على عليه السلام _ در توصيف آخر الزمان _ :زمانى مى رسد كه هيچ كس در آن زمان نجات نمى يابد، مگر هر مؤمن بى نام و نشانى. اگر حاضر باشد، ناشناخته است و اگر غايب باشد، جستجو نمى شود. اين افراد، چراغهاى هدايت اند ونشانه هايى روشن براى شبروان .

امام صادق عليه السلام :اگر مى توانيد ناشناس بمانيد ، چنين كنيد ؛ و باكى بر تو نيست اگر مردمْ تو را ستايش نكنند و حتّى در ميان مردم، نكوهيده باشى ، اگر نزد خداوند _ تبارك و تعالى _ ، ستوده باشى .

.

ص: 50

الفصلُ الثّاني : مواصفات التعبئة2 / 1المعارف الدينيّة2 / 1 _ 1سرّ ديمومة الإلتزام الدينيالإمامُ الصّادقُ عليه السلام:مَن دَخَلَ في هذا الدّينِ بِالرِّجالِ أخرَجَهُ مِنهُ الرِّجالُ كما أدخَلُوهُ فيهِ ، وَمَن دَخَلَ فيهِ بِالكِتابِ وَالسُّنَّةِ زالَتِ الجِبالُ قَبلَ أن يَزولَ . (1)

عن_ه عليه السلام:مَن عَرَفَ دينَهُ مِن كِتابِ اللّهِ عز و جل زالَتِ الجِبالُ قَبلَ أن يَزولَ ، وَمَن دَخَلَ في أمرٍ بِجَهلٍ خَرَجَ مِنهُ بِجَهلٍ . (2)

.


1- .بحارالأنوار: 2 / 105 / 67.
2- .بحارالأنوار: 23 / 103 / 11 .

ص: 51

فصل دوم : بايسته هاى بسيج

2 / 1 آگاهى هاى دينى

2 / 1 _ 1 راز تداوم ديندارى

فصل دوم : بايسته هاى بسيج2 / 1آگاهى هاى دينى2 / 1 _ 1راز تداوم دين دارىامام صادق عليه السلام :هر كه از طريق شخصيت گرايى به اين دين در آيد، همان شخصيتها، چنان كه او را به آن در آوردند، از آن خارج سازند و كسى كه از طريق كتاب و سنّت به اين دين گرايش يابد، كوهها بجنبند و او نجنبد [و در عقيده و دينش متزلزل نشود] .

امام صادق عليه السلام :كسى كه دينش را از طريق كتاب خداى عز و جلبشناسد، اگر كوهها از جاى خود بجنبند، او در دين خود متزلزل نشود وكسى كه ندانسته عقيده اى را بپذيرد، ندانسته هم از آن خارج شود .

.

ص: 52

2 / 1 _ 2التعرّف على القرآنالقرآن:«إِنَّ هَ_ذَا الْقُرْءَانَ يَهْدِى لِلَّتِى هِىَ أَقْوَمُ» . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إذَا التَبَسَت عَلَيكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيلِ المُظلِمِ فعَلَيكُم بِالقُرآنِ ؛ فَإنَّهُ شافِعٌ مُشفَّعٌ وَماحِلٌ مُصَدَّقٌ، وَمَن جَعَلَهُ أمامَهُ قادَهُ إلَى الجَنَّةِ ، وَمَن جَعَلَهُ خَلفَه ساقَهُ إلَى النارِ، وَهُوَ الدَّليلُ يَدُلُّ عَلى خَيرِ سَبيلٍ ، وَهُوَ كِتابٌ فيهِ تَفصيلٌ وَبَيانٌ وَتَحصيلٌ ، وَهُوَ الفَصلُ لَيسَ بِالهَزلِ ، وَلَهُ ظَهرٌ وَبَطنٌ؛ فَظاهِرُهُ حُكمٌ وَباطِنُهُ عِلمٌ، ظاهِرُهُ أنيقٌ وَباطِنُهُ عَميقٌ ، لَهُ نُجومٌ وَعَلى نُجُومِهِ نُجومٌ ، لا تُحصى عَجائِبُهُ وَلا تَبلى غَرائِبُهُ، فيهِ مَصابيحُ الهُدى وَمَنارُ الحِكمَةِ وَدَليلٌ عَلَى المَعرِفَةِ لِمَن عَرَفَ الصِّفَةَ ، فَليَجلُ جالٍ بَصَرَهُ وَليُبلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله:مَن أعطاهُ اللّهُ حِفظَ كِتابِهِ فَظَنَّ أنَّ أحَدا اُعطِيَ أفضَلَ مِمّا اُعطِيَ فقد غَمَطَ أفضَلَ النِّعمَةِ . (3)

.


1- .الاسراء : 9.
2- .الكافي : 2 / 599 / 2.
3- .كنز العمّال : 1 / 518 / 2317 .

ص: 53

2 / 1 _ 2 آشنايى با قرآن

2 / 1 _ 2آشنايى با قرآنقرآن:بى گمان اين قرآن ، به راهى كه استوارترينِ راههاست، هدايت مى كند .

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه فتنه ها و آشوبها چون پاره هاى شبِ تار، شما را فراگرفت ، به قرآن روى آوريد؛ زيرا قرآن، شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته است و گزارشگر بديهاست كه گفته اش [درباره آن كس كه بدان عمل نكرده] مورد تصديق است. هر كس آن را رهبر خود سازد ، او را به بهشت مى برد و هركس آن را پشت سر اندازد ، او را به دوزخ راند . قرآن، راهنمايى است كه به بهترين راه ، ره نمايد ، و كتابى است كه تفصيل و بيان [ حقايق ] و تحصيل [ مقاصد] در آن است، و آن است جداكننده [حقّ و باطل] ، و شوخى و لغو نيست ؛ ظاهرى دارد و باطنى ، كه ظاهرش حُكم است و باطنش علم . ظاهرش خرّم و زيباست و باطنش ژرف و ناپيدا . ستارگانى دارد و ستارگانش نيز ستارگانى . شگفتيهايش به شماره نيايند و غرايبش كهنه نشوند . در آن است چراغهاى هدايت و فروزانگاه حكمت، و دليل بر معرفت براى كسى كه راه آن را بداند. پس بايد هر پژوهشگرى ديده انديشه خود را به همه سوى آن بچرخاند و نظر تأمل خود را تا [ ژرفاى مفاهيم عميق ] آن برساند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه خدا نعمت حفظ كتاب خود را به او عطا كند و گمان كند كه به ديگرى نعمتى بزرگ تر از اين نعمتِ او داده شده است، بى گمان، نسبت به بزرگ ترين نعمت ، ناسپاسى كرده است.

.

ص: 54

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:الحافِظُ للقُرآنِ العامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الكِرامِ البَرَرَةِ . (1)

2 / 1 _ 3التعرّف على الحديثرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:مَن حَمَلَ مِن اُمَّتي أربَعينَ حَديثا بَعثَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ فَقيها عالِما . (2)

عنه صلى الله عليه و آله:مَن تَعلَّمَ حَديثَينِ اثنَينِ يَنفَعُ بِهِما نَفسَهُ ، أو يُعَلِّمُهُما غَيرَهُ فيَنتَفِعُ بهِما ، كانَ خَيرا مِن عِبادَةِ سِتّينَ سَنَةً . (3)

عنه صلى الله عليه و آله:تَذاكَروا وَتَلاقوا وَتَحَدَّثوا ؛ فَإنَّ الحَديثَ جِلاءٌ لِلقُلوبِ، إنَّ القُلوبَ لَتَرينُ كما يَرينُ السَّيفُ ، جِلاؤها الحَديثُ . (4)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام:إنَّ حَديثَنا يُحيِي القُلوبَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:اعرِفُوا مَنازِلَ النّاسِ مِنّا عَلى قَدرِ رِواياتِهم عَنّا . (6)

.


1- .الكافي : 2 / 603 / 2 .
2- .كنز العمّال : 10 / 158 / 28818.
3- .بحارالأنوار : 2 / 152 / 44 .
4- .الكافي : 1 / 41 / 8 .
5- .بحارالأنوار : 2 / 144 / 5 .
6- .بحارالأنوار : 2 / 150 / 24 .

ص: 55

2 / 1 _ 3 آشنايى با حديث

امام صادق عليه السلام :حافظ قرآن كه به آن عمل كند، همراهِ فرشتگان پيغام آورِ بزرگوار و نيكوكار است.

2 / 1 _ 3آشنايى با حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از امّت من كه چهل حديثْ از حفظ داشته باشد، خداوند در روز رستاخيز، او را دين شناسى عالم برانگيزد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس دو حديث سودمند بياموزد يا آنها را به ديگرى آموزش دهد كه از آن دو حديث، بهره مند شود، اين كار بهتر از شصت سال عبادت است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با يكديگر مذاكره[ى علمى] و ملاقات كنيد و حديث بگوييد؛ زيرا حديث، دلها را صيقل مى دهد. همانا دلها همچون شمشير، زنگار مى گيرند و صيقل دهنده آنها حديث است .

امام باقر عليه السلام :همانا حديث ما، دلها را زنده مى كند.

امام صادق عليه السلام :جايگاه مردمْ نزد ما را از اندازه رواياتى كه از ما نقل مى كنند ، بشناسيد.

.

ص: 56

2 / 1 _ 4التفقه بالدينالقرآن:«وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَ_آئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِى الدِّينِ وَ لِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ». (1)

«قُلْ هَ_ذِهِ سَبِيلِى أَدْعُواْ إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِى وَ سُبْحَ_نَ اللَّهِ وَ مَآ أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» . (2)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:لِكُلِّ شَيءٍ عِمادٌ ، وَعِمادُ هذا الدِّينِ الفِقهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله:مَثَلُ العابِدِ الَّذي لا يَتَفَقَّهُ كَمَثَلِ الَّذي يَبني بِاللَّيلِ وَيَهدِمُ بِالنَّهارِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:حَديثٌ تَدريهِ خَيرٌ مِن ألفِ حَديثٍ تَرويهِ . (5)

2 / 1 _ 5النظرة الشمولية إلى الدينرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:لَيسَ يَقومُ بِدينِ اللّهِ عز و جل إلاّ مَن حاطَهُ مِن جَميعِ جَوانِبِهِ . (6)

.


1- .التوبة : 122.
2- .يوسف : 108.
3- .بحارالأنوار : 1 / 216 / 30 .
4- .كنز العمّال : 10 / 179 / 28930 .
5- .معاني الأخبار : 2 / 3 .
6- .شرح الاخبار : 2 / 389.

ص: 57

2 / 1 _ 4 دين شناسى

2 / 1 _ 5 همه سونگرى به دين

2 / 1 _ 4دين شناسىقرآن:و مؤمنان را نسزد كه همگى رهسپار [ميدان جهاد] شوند . پس چرا از هر جمعيتى از آنان، گروهى كوچ نمى كنند تا دين پژوهى كنند و مردم خود را آن گاه كه به سوى آنها بازگشتند، هشدار دهند ، باشد كه پروا پيشه كنند.

بگو : اين، راه من است كه من و هر كس كه پيرو من است، با بصيرت و بينايى به سوى خدا دعوت مى كنيم؛ و خدا منزّه است و من از مشركان نيستم.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى را تكيه گاهى است و تكيه گاه اين دين، فهم دقيق است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مَثَل عابدى كه دين شناس نيست، همچون مَثَل كسى است كه شب ، [بنايى] مى سازد و روز، ويران مى كند.

امام صادق عليه السلام :[اگر]حديثى را بفهمى ، بهتر است از آنكه هزار حديث ، [نفهميده ]نقل كنى .

2 / 1 _ 5همه سونگرى به دينپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تنها آن كس مى تواند براى [ يارى ] دين خداوند عز و جل قيام كند كه از همه سو به آن، احاطه داشته باشد .

.

ص: 58

عن_ه صلى الله عليه و آله:إنَّ دينَ اللّهِ عز و جل لَن يَنصُرَهُ إلاّ مَن حاطَهُ مِن جَميعِ جَوانِبِهِ . (1)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:إنّما المُستَحفِظونَ لِدينِ اللّهِ هُمُ الّذينَ أقاموا الدّينَ وَنَصَروهُ ، وَحاطوهُ مِن جَميعِ جَوانِبِهِ ، وَحَفِظوهُ عَلى عِبادِ اللّهِ وَرَعَوهُ . (2)

2 / 1 _ 6الوعي الدينيالإمامُ عليٌّ عليه السلام:التَّيَقُّظُ في الدّينِ نِعمَةٌ عَلى مَن رُزِقَهُ . (3)

عنه عليه السلام :عِبادَ اللّهِ اُوصيكُم بِتَقوَى اللّهِ فَإنَّها حَقُّ اللّهِ عَلَيكُم ، وَالموجِبَةُ عَلَى اللّهِ حَقَّكُم ، وَأن تَستَعينوا عَلَيها بِاللّهِ وَتَستَعينوا بِها عَلَى اللّهِ. فَإنَّ التَّقوى في اليَومِ الحِرزُ وَالجُنَّةُ ، وَفي غَدٍ الطَّريقُ إلَى الجَنَّةِ . مَسلَكُها واضِحٌ ، وَسالِكُها رابِحٌ ، وَمُستَودَعُها حافِظٌ . لَم تَبرَح عارِضَةً نَفسَها عَلَى الاُمَمِ الماضينَ مِنكم ، وَالغابِرينَ لِحاجَتِهِم إلَيها غَداً إذا أعادَ اللّهُ ما أبدى ، وَأخَذَ ما أعطى ، وَسَألَ عَمّا أسدى . فَما أقَلَّ مَن قَبِلَها وحَمَلَها حَقَّ حَملِها . اُولئِكَ الأقَلّونَ عَدَداً ، وَهُم أهلُ صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ إذ يَقولُ : «وَ قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّكُورُ» . (4) فَأهطِعوا بِأسماعِكُم إلَيها ، وَألِظّوا بِجِدِّكُم عَلَيها . وَاعتاضوها مِن كُلِّ سَلَفٍ خَلَفاً ، وَمِن كُلِّ مُخالِفٍ مُوافِقاً . أيقِظوا بِها نَومَكُم ، وَاقطَعوا بِها يَومَكُم . (5)

.


1- .الفردوس : 1 / 234 / 897.
2- .غرر الحكم : 3912 .
3- .غرر الحكم : 2058 .
4- .سبأ : 13 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 191.

ص: 59

2 / 1 _ 6 هشيارى دينى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دين خداى عز و جل را هرگز يارى نمى رساند، مگر كسى كه از همه سو آن را احاطه كند .

امام على عليه السلام :نگهبانان دين خدا، همانان اند كه دين را بر پا داشتند و يارى اش كردند و از همه سو، آن را در ميان گرفتند و آن را براى بندگان خدا، نگه داشتند و آن را پاس داشتند و رعايت كردند .

2 / 1 _ 6هشيارى دينىامام على عليه السلام :بيدارى در دين، نعمتى است بر آن كه روزى اش شده است .

امام على عليه السلام :اى بندگانِ خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم؛ زيرا اين كار، حقّ خداست بر شما، و موجب حقّ شما بر خدا مى شود . و به شما سفارش مى كنم كه در راه تقوا، از خدا كمك بخواهيد و به وسيله آن، براى گزاردن حقّ خدا يارى طلبيد ؛ زيرا پرهيزگارى ، امروزْ پناهگاه و سِپَر است و در فردا ، راهى به سوىِ بهشت است. راهِ آن ، روشن است و رونده در اين راه، بهره ور و امانتدار آن (يعنى خداى بزرگ)، حافظ و نگهدار. تقوا، همواره خود را بر مردم گذشته و حال ، نشان داده است ؛ زيرا آنان در فرداى قيامت، به آن نياز دارند؛ فردايى كه خداوند بزرگ ، آنچه را پديد آورده است، باز مى گردانَد و آنچه را بخشيده است، باز مى گيرد و از آنچه عطا فرموده است، سؤال مى كند. پس چه بس اندك اند كسانى كه تقوا را پذيرفته اند و به شايستگى، آن را به كار بسته اند! آنان از نظر تعداد، كم اند و شايستگى توصيف خداى بزرگ را دارند، در آنجا كه مى گويد : «وبندگان بسيارْ شكرگزارِ من ، كم اند» . پس گوشهاى خود را به تقوا فرا داريد ، و به جِد بدان روى آريد ، و از هر چه خلاف تقوا بُوَد ، دل بكَنيد و تقوا را دلخواه خود شماريد . خود را با پرهيزگارى بيدار داريد و روزِ خود را با آن به سر آريد .

.

ص: 60

عنه عليه السلام :_ عَزَّت آلاؤُهُ _وَما بَرِحَ للّهِ فِي البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ وَفي أزمانِ الفَتَراتِ ، عِبادٌ ناجاهُم في فِكرِهِم ، وَكَلَّمَهُم في ذاتِ عُقولِهِم ، فَاستَصبَحوا بِنورِ يَقَظَةٍ فِي الأبصارِ وَالأسماعِ وَالأفئِدَةِ ، يُذَكِّرونَ بِأيَّامِ اللّهِ، ويُخَوِّفونَ مَقامَهُ بِمَنزِلَةِ الأدِلَّةِ فِي الفَلَواتِ ، مَن أخَذَ القَصدَ حَمِدوا إلَيهِ طَريقَهُ وَبَشَّروهُ بِالنَّجاةِ، وَمَن أخَذَ يَميناً وَشِمالاً ذَمّوا إلَيهِ الطَّريقَ ، وَحَذَّروهُ مِنَ الهَلَكَةِ ، وَكانوا كَذلِكَ مَصابيحَ تِلكَ الظُّلُماتِ وأدِلَّةَ تِلكَ الشُّبُهاتِ . (1)

2 / 1 _ 7التفكير في مسائل الدينيّةالإمامُ عليٌّ عليه السلام:مَن أسهَرَ عَينَ فِكرَتِهِ بَلَغَ كُنهَ هِمَّتِهِ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 222.
2- .غرر الحكم : 8784 .

ص: 61

2 / 1 _ 7 انديشه در مسايل دينى

امام على عليه السلام :_ كه نعمتها و بخششهايش بى شمار است _و همواره خداوند را در دورانى از روزگار، پس از روزگارى ديگر و در زمانى ميان آمدن دو پيامبر ، بندگانى است كه از راه انديشه، با آنان در راز است و از طريق خِرد، با آنان دمساز. و آنان، چراغ هدايت را به نور بيدارى برافروختند كه در گوشها و چشمها و دلها فروزان ساختند. ايّام اللّه را به ياد مردم مى آورند و آنان را از عظمت و بزرگوارى او مى ترسانند . اينان، همچون نشانه هاى بيابانها هستند. كسى كه راه ميانه را در پيش گيرد، او را مى ستايند و به نجات و رستگارى اش بشارت مى دهند؛ و كسى را كه به راست و چپ متمايل شود ، از راهى كه در پيش گرفته است، نكوهش مى كنند و او را از هلاكت، برحذر مى دارند؛ و آنان ، چراغهايى در دلِ تاريكى ها و راهنمايانى در ميان شب ا هستند.

2 / 1 _ 7انديشه در مسائل دينىامام على عليه السلام :هر كه ديده انديشه خود را پيوسته بيدار نگه دارد، به اوج خواست خويش دست مى يابد.

.

ص: 62

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:كانَ أكثَرُ عِبادَةِ أبي ذَرٍّ رحمه الله خَصلَتَينِ: التَّفَكُّرَ وَالاِعتِبارَ . (1)

الإمامُ الرِّضا عليه السلام :لَيسَ العِبادَةُ كَثرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّومِ ، إنّما العِبادَةُ التَّفَكُّرُ في أمرِ اللّهِ عز و جل . (2)

تنبيه الخواطر عن اُمِّ أبي ذَرٍّ _ وَقَد سُئِلَت عَن عِبادَةِ أبي ذَرٍّ _ :كانَ نَهارَهُ أجمَعَ يَتَفَكَّرُ في ناحِيَةٍ عَنِ الناسِ . (3)

2 / 1 _ 8معرفة الشبهاتالإمامُ عليٌّ عليه السلام:إنّما سُمِّيَتِ الشُّبهَةُ شُبهَةً لأ نّها تُشبِهُ الحَقَّ ؛ فأمّا أولياءُ اللّهِ فَضِياؤهُم فيها اليَقينُ وَدَلِيلُهُم سَمتُ الهُدى ، وَأمّا أعداءُ اللّهِ فَدُعاؤهُم فيها الضَّلالُ وَدَليلُهُمُ العَمى . (4)

عنه عليه السلام:اِحذَروا الشُّبهَةَ ؛ فَإنّها وُضِعَت لِلفِتنَةِ . (5)

.


1- .الخصال : 42 / 33.
2- .الكافي : 2 / 55 / 4.
3- .تنبيه الخواطر : 1 / 250.
4- .نهج البلاغة : الخطبة 38 .
5- .تحف العقول : 115.

ص: 63

2 / 1 _ 8 شبهه شناسى

امام صادق عليه السلام :بيشترين عبادت ابوذر _ رحمت خدا بر او باد _ دو چيز بود : انديشيدن و پند گرفتن.

امام رضا عليه السلام :عبادت ، بسيارى نماز و روزه نيست ؛ بلكه عبادت، انديشيدن در كار خداى عز و جل است.

تنبيه الخواطر :از مادر ابوذر، درباره عبادت او سؤال شد . گفت : تمام روز را از مردم كناره مى گرفت و به انديشيدن مى پرداخت.

2 / 1 _ 8شبهه شناسىامام على عليه السلام :شبهه به اين دليل شبهه ناميده شده كه شبيه حقّ است ؛ امّا دوستان خدا در هنگام شبهه، روشنايىِ راهشان يقين است و راهنمايشان، راه راست ؛ ولى دشمنان خدا به گاه شبهه ، دعوتشان گمراهى است و راهنمايشان كورى .

امام على عليه السلام :از شبهه حذر كنيد ؛ زيرا كه شبهه، براى فتنه و گمراه سازى است .

.

ص: 64

2 / 1 _ 9معرفة دعائم الدينأ . حبّ اللّهالإمامُ عليٌّ عليه السلام _ في فَضلِ الإِسلامِ _ :ثُمَّ إنَّ هذَا الإِسلامَ دينُ اللّهِ الَّذِي اصطَفاهُ لِنَفسِهِ، وَاصطَنَعَهُ عَلى عَينِهِ، وَأصفاهُ خِيَرَةَ خَلقِهِ ، وَأقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ. (1)

ب . حبّ أهل البيترسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :لا يُؤمِنُ عَبدٌ حَتّى أكونَ أحَبَّ إلَيهِ مِن نَفسِهِ ، وَ تَكونَ عِترَتي إلَيهِ أعَزَّ مِن عِترَتِهِ ، وَ يكَونَ أهلي أحَبَّ إلَيهِ مِن أهلِهِ ، وَ تَكونَ ذاتي أحَبَّ إلَيهِ مِن ذاتِهِ . (2)

عن_ه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ شَيءٍ أساسٌ ، وَ أساسُ الإسلامِ حُبُّنا أهلَ البَيتِ . (3)

الأمالي عن عبد الرزّاق بن قيس الرحبيّ :كُنتُ جالِسا مَعَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلامعَلى بابِ القَصرِ حَتّى ألجَأَتهُ الشَّمسُ إلى حائِطِ القَصرِ ، فَوَثَبَ لِيَدخُلَ ، فَقامَ رَجُلٌ مِن هَمدانَ فَتَعَلَّقَ بِثَوبِهِ وَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، حَدِّثني حَديثا جامِعا يَنفَعُني اللّهُ بِهِ ، قالَ : أوَلَم يَكُن في حَديثٍ كَثيرٍ ؟ قالَ : بَلى ، وَلكِن حَدِّثني حَديثا جامِعا (يَنفَعُني اللّهُ بِهِ) . قالَ : حَدَّثَني خَليلي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أنّي أرِدُ أنَا وَشيعَتِي الحَوضَ رِواءً مَروِيِّينَ ، مُبيَضَّةً وُجوهُهُم ، وَيَرِدُ عَدُوُّنا ظِماءً مُظمَئينَ ، مُسوَدَّةً وُجوهُهُم . خُذها إلَيكَ قَصيرَةٌ مِن طَويلَةٍ ؛ أنتَ مَعَ مَن أحبَبتَ ، ولَكَ مَا اكتَسَبتَ ، أرسِلني يا أخا هَمدانَ ، ثُمَّ دَخَلَ القَصرَ . (4)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 198 .
2- .علل الشرايع: 140/3 .
3- .الكافي : 2 / 46 / 2 .
4- .الأمالي للمفيد : 338 / 4 .

ص: 65

2 / 1 _ 9 شناخت اساس دين

الف . محبت خدا
ب . محبت أهل بيت

2 / 1 _ 9شناخت اساس دينالف . محبت خداامام على عليه السلام _ درباره ارزش اسلام _ :وانگهى، اين اسلام ، آيين خداست كه آن را براى خود برگزيد و بر ديده خويش پروريد و بهترين آفريدگانش را ويژه [ابلاغ ]آن گرداند و ستونهايش را بر دوستى خود ، استوار كرد .

ب . محبّت اهل بيتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى ايمان نمى آورَد ، مگر آن كه من برايش دوست داشتنى تر از خودش باشم و خاندانم، برايش ارجمندتر از خاندانش باشند و خانواده ام، برايش دوست داشتنى تر از خانواده اش باشند و هستى ام، برايش دوست داشتنى تر از هستى خودش باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرچيزى را بنيادى است و بنياد اسلام، دوستى ما اهل بيت است .

الأمالي _ به نقل از عبدالرزاق بن قيس رحبى _ :همراه على بن ابى طالب عليه السلام ، بر درِ دار الحكومه نشسته بوديم كه تابش خورشيد ، امام را به پناه بردن به داخل دار الحكومه ، ناگزير ساخت . حضرت برخاست تا داخل شود كه مردى از قبيله هَمْدان ، چنگ در پيراهن ايشان زد و گفت : اى امير مؤمنان! برايم حديثى جامع باز گو تا خداوند، بدان سودم دهد . حضرت فرمود : «آيا اين سود ، در احاديثِ بسيار نيست ؟» . گفت : چرا ؛ ولى مى خواهم حديثى جامع ، برايم بازگويى . حضرت فرمود : «دوستم ، پيامبر خدا، برايم اين حديث را گفت كه من و پيروانم ، سيراب و سيراب شده ، با چهره هايى سپيد، بر حوض [كوثر ]وارد خواهيم شد . دشمنان ما نيز تشنه لب و تشنه كام و با چهره هايى سياه ، بر حوض، وارد خواهند شد . اين حديث را با كوتاهى اش به جاى حديثى بلند، برگير . تو همراه كسى هستى كه دوستش مى دارى و بهره ات ، همان است كه به دست آورده اى. اينك اى برادر هَمْدانى! رهايم كن». سپس داخل دار الحكومه شد .

.

ص: 66

2 / 2المعارف السياسيّة2 / 2 _ 1الإيمان والفطنةرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :المُؤمِنُ كَيِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ . (1)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :أشرَفُ المُؤمِنينَ أكثَرُهُم كَيساً . (2)

عنه عليه السلام :المُؤمِنُ هُوَ الكَيِّسُ الفَطِنُ ، بِشرُهُ في وَجهِهِ ، وَحُزنُهُ في قَلبِهِ . (3)

.


1- .الفردوس : 4 / 175 / 6544.
2- .غرر الحكم : 3009.
3- .الكافي : 2 / 226 / 1.

ص: 67

2 / 2 آگاهى هاى سياسى

2 / 2 _ 1 ايمان و زيركى

2 / 2آگاهى هاى سياسى2 / 2 _ 1ايمان و زيركىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، زيرك و هوشيار و بيدار است.

امام على عليه السلام :والاترينِ مؤمنان ، زيرك ترينِ آنهاست.

امام على عليه السلام :مؤمن، زيرك و هوشيار است . شادمانى او در چهره اش و غمش در دل اوست.

.

ص: 68

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :المُؤمِنُ لَهُ قُوَّةٌ في دينٍ.. . وَعِلمٌ في حِلمٍ ، وَكَيسٌ في رِفقٍ . (1)

2 / 2 _ 2وعي العصرالإمامُ عليٌّ عليه السلام :العالِمُ بِزَمانِهِ لاتَهجِمُ عَلَيهِ اللَّوابِسُ . (2)

عنه عليه السلام :حَسبُ المَرءِ.. . مِن عِرفانِهِ عِلمُهُ بِزَمانِهِ . (3)

عن_ه عليه السلام :مَن عانَ_دَ الزَّمانَ أرغَمَهُ، وَمَنِ استَسلَ_مَ إلَي_ه لَم يَسلَم . (4)

2 / 2 _ 3الوعي السياسيالإمامُ عليٌّ عليه السلام :مِن دَلائِلِ الدَّولَةِ قِلَّةُ الغَفلَةِ . (5)

عنه عليه السلام :مِن أماراتِ الدَّولَةِ اليَقَظَةُ لِحِراسَةِ الاُمورِ . (6)

.


1- .الكافي : 2 / 231 / 4.
2- .الكافي : 1 / 27 / 29.
3- .كشف الغمة : 3 / 137.
4- .غرر الحكم : 9054.
5- .غرر الحكم : 9410.
6- .غرر الحكم : 9360.

ص: 69

2 / 2 _ 2 زمان آگاهى
2 / 2 _ 3 هشيارى سياسى

امام صادق عليه السلام :مؤمن در ديندارى ، قوى است.. . و دانشِ همراه با بردبارى و زيركىِ همراه با مدارا دارد.

2 / 2 _ 2زمان آگاهىامام على عليه السلام :شبهات ، به كسى كه زمان خود را مى شناسد، يورش نمى آورند.

امام على عليه السلام :در معرفت انسان ، همين بس كه.. . زمان خود را بشناسد.

امام على عليه السلام :هركس با زمان دشمنى كند ، [زمان] بر زمينش مى كوبد ، و هركس تسليم آن شود ، به سلامت نمى مانَد .

2 / 2 _ 3هشيارى سياسىامام على عليه السلام :از نشانه هاى [پايدارى] دولت ، غفلتِ كم [ و هشيارى بسيارِ دولتمردان ] است.

امام على عليه السلام :از نشانه هاى [پايدارى] دولت ، بيدارى [ دولتمردان ]براى مراقبت از كارهاست.

.

ص: 70

2 / 2 _ 4الإحتراز من إثارة العداءرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :ما عَهِدَ إلَيَّ جَبرَئيلُ عليه السلام في شَيءٍ ما عَهِدَ إلَيَّ في مُعاداةِ الرِّجالِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أتاني جَبرَئيلُ عليه السلام قَطُّ إلاّ وَعَظَني ، فآخِرُ قَولِهِ لي : إيّاكَ وَمُشارَّةَ النّاسِ؛ فإنَّها تَكشِفُ العَورَةَ وَتَذهَبُ بِالعِزِّ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أربَعَةٌ القَليلُ مِنها كَثيرٌ : النارُ القَليلُ مِنها كَثيرٌ ، وَالنَّومُ القَليلُ مِنهُ كَثيرٌ ، وَالمَرَضُ القَليلُ مِنهُ كَثيرٌ ، وَالعَداوَةُ القَليلُ مِنها كَثيرٌ. (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :تَجَنَّبوا تَضاغُنَ القُلوبِ وَتَشاحُنَ الصُّدورِ ، وَتَدابُرَ النُّفوسِ وتَخاذُلَ الأيدي ، تَملِكوا أمرَكُم . (4)

عنه عليه السلام :رَأسُ الجَهلِ مُعاداةُ الناسِ . (5)

عنه عليه السلام :مَن حارَبَ الناسَ حُرِبَ . (6)

.


1- .الكافي : 2 / 302 / 11.
2- .الكافي : 2 / 302 / 10.
3- .الخصال : 238 / 84.
4- .غرر الحكم : 4544.
5- .غرر الحكم : 5247.
6- .غرر الحكم : 9013.

ص: 71

2 / 2 _ 4 اجتناب از دشمنى

2 / 2 _ 4اجتناب از دشمنىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام درباره هيچ چيز به اندازه دورى كردن از دشمنى با مردم ، به من سفارش نكرد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ گاه جبرئيل عليه السلام نزد من نيامد ، مگر اينكه مرا پند داد و آخرين سخنش به من اين بود : از دشمنى كردن با مردم، بپرهيز؛ زيرا اين كار، عيب نهفته را آشكار مى سازد و عزّت را از بين مى برد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار چيزند كه اندك آنها هم زياد است: آتش، خواب، بيمارى و دشمنى، كه اندك هريك هم زياد است.

امام على عليه السلام :از كينه به دل گرفتن و تخم دشمنى در سينه كاشتن و به يكديگر پشت كردن و دست از يارى هم كشيدن بپرهيزيد ، تا اختيار كار خود را داشته باشيد.

امام على عليه السلام :اوج نادانى ، دشمنى با مردم است.

امام على عليه السلام :آن كه با مردم بستيزد ، با او دشمنى شود.

.

ص: 72

عنه عليه السلام :الواحِدُ مِنَ الأعداءِ كَثيرٌ . (1)

عنه عليه السلام :يا بَنِيَّ إيّاكُم وَمُعاداةَ الرِّجالِ؛ فَإنَّهُم لايَخلونَ مِن ضَربَينِ: مِن عاقِلٍ يَمكُرُ بِكُم ، أو جاهِلٍ يَعجَلُ عَلَيكُم ، وَالكَلامُ ذَكَرٌ، وَالجَوابُ اُنثى ، فَإذا اجتَمَعَ الزَّوجانِ فَلابُدَّ مِن النِّتاجِ . ثُمَّ أنشَأ يَقولُ: سَليمُ العِرضِ مَن حَذِرَ الجَواباوَمَن دارَى الرِّجالَ فَقَد أصابا وَمَن هابَ الرِّجالَ تَهَيَّبوهُوَمَن حَقَرَ الرِّجالَ فَلَن يُهابا (2)

عنه عليه السلام :أحبِب حَبيبَكَ هَوناً ما؛ عَسى أن يَكونَ بَغيضَكَ يَوماً ما ، وَأبغِض بَغيضَكَ هَوناً ما؛ عَسى أن يَكونَ حَبيبَكَ يَوماً ما . (3)

الإمامُ زينُ العابدين عليه السلام :لاتُعادِيَنَّ أحَداً وَإن ظَنَنتَ أنَّهُ لايَضُرُّكَ، وَلا تَزهَدَنَّ في صَداقَةِ أحَدٍ وَإن ظَنَنتَ أنَّهُ لا يَنفَعُكَ ؛ فإنَّكَ لاتَدري مَتى تَرجُو صَديقَكَ ، وَلا تَدري مَتى تَخافُ عَدُوَّكَ . (4)

لقمان _ لإبنه _ :يا بُنِيَّ ، صاحِب مِئَةً وَلا تُعادِ واحِداً . (5)

.


1- .غرر الحكم : 1149.
2- .الخصال : 72 / 111.
3- .نهج البلاغة : الحكمة 268.
4- .الدرّة الباهرة : 26.
5- .معانى الاخبار : 253 / 1.

ص: 73

امام على عليه السلام :يك دشمن [هم] بسيار است.

امام على عليه السلام :«فرزندانم! بپرهيزيد از دشمنى با مردمان؛ چرا كه آنان ، از دو دسته خارج نيستند : خردمندى كه با شما حيله مى ورزد، يا نادانى كه به سرعت با شما تلافى مى كند . سخن، نَر است و پاسخ ، مادينه . هرگاه نر و ماده جمع گردند ، قهراً نتيجه اى [حاصل ]آيد» . سپس اين شعر را سرود: «كسى آبرويش محفوظ مى ماند كه به پاسخ [سخنش ]بينديشد / آن كه با مردمان به نرمى رفتار كند ، به مقصد رسد . آن كه حريم مردم را نگاه دارد ، آنان [نيز ]احترامش مى كنند / و آن كه مردمان را تحقير كند ، احترامى نخواهد داشت».

امام على عليه السلام :در دوستى با دوستت ، اندازه نگه دار ، چه بسا كه روزى دشمنت شود؛ و در دشمنى با دشمنت ، از حدّش تجاوز مكن ، چه بسا كه روزى دوستت گردد.

امام سجاد عليه السلام :هرگز با كسى دشمنى مكن ، هرچند گمان برى كه به تو زيانى نمى رساند ، و به دوستى با هيچ كس بى رغبتى مكن ، هرچند كه تصوّر كنى كه سودى به تو نمى رساند؛ زيرا نمى دانى كه چه وقت به دوستت اميد دارى و نمى دانى كى از دشمنت ترسان مى شوى.

لقمان _ به پسرش _ :پسركم ! با صد نفر دوست شو و با يك نفر هم دشمنى مكن.

.

ص: 74

2 / 2 _ 5تشخيص العدوأ . بواعث العداءالإمامُ عليٌّ عليه السلام :مَن كانَ نَفعُهُ في مَضَرَّتِكَ لَم يَخلُ في كُلِّ حالٍ مِن عَداوَتِكَ . (1)

ب . صنوف الأعداءالإمامُ عليٌّ عليه السلام :أصدِقاؤُكَ ثَلاثَةٌ ، وَأعداؤُكَ ثَلاثَةٌ ، فَأصدِقاؤُكَ: صَديقُكَ، وَصَديقُ صَديقِكَ، وَعَدُوُّ عَدُوِّكَ . وَأعداؤُكَ: عَدُوُّكَ، وَعَدُوُّ صَديقِكَ، وَصَديقُ عَدُوِّكَ . (2)

ج . أخطر الأعداءرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إنّ أخوَفَ ما أخافُ عَلَيكُم الأئمّةُ المُضِلّونَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنّ أخوَفَ ما أخافُ عَلَيكُم بَعدي كُلُّ مُنافقٍ عَليمِ اللِّسانِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أشَدُّ ما يُتَخَوَّفُ على اُمّتي ثَلاثةٌ : زَلّةُ عالِمٍ ، أو جِدالُ مُنافِقٍ بِالقُرآنِ ، أو دُنياً تَقْطَعُ رِقابَكُم فاتَّهِموها على أنفُسِكُم . (5)

.


1- .غرر الحكم : 9150.
2- .نهج البلاغة : الحكمة 295.
3- .مسند ابن حنبل : 10 / 416 / 27555.
4- .منية المريد : 137.
5- .الخصال : 163 / 214.

ص: 75

2 / 2 _ 5 دشمن شناسى
الف . انگيزه دشمنى
ب . اقسام دشمنان
ج . خطرناك ترين دشمنان

2 / 2 _ 5دشمن شناسىالف . انگيزه دشمنىامام على عليه السلام :آن كه سودش در زيان تو باشد ، هيچ گاه از دشمنى با تو بيرون نباشد.

ب . اقسام دشمنانامام على عليه السلام :دوستان تو ، سه دسته اند و دشمنانت نيز سه دسته اند : دوستانت ، دوستِ تو و دوست دوست تو و دشمن دشمنت هستند و دشمنانت ، دشمن تو و دشمن دوستت و دوست دشمنت هستند.

ج . خطرناك ترين دشمنانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وحشتناك ترين چيزى كه از آن براى شما مى ترسم ، پيشوايانِ گمراه كننده اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ترسناك ترين چيزى كه از آن برآينده شما مى ترسم ، منافقِ زباندان است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آنچه بيش از هر چيز درباره امّتم نگران كننده است، سه چيز است : لغزش عالم ، يا مجادله منافق به وسيله قرآن، يا دنيايى كه گردنهاى شما را مى زند. پس، از دنيا بر خويش بترسيد.

.

ص: 76

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :شَرُّ الأعداءِ أبعَدُهُم غَوراً وَأخفاهُم مَكيدَةً . (1)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _ :كُن لِلعَدُوِّ المُكاتِمِ أشَدَّ حَذَراً مِنكَ لِلعَدُوِّ المُبارِزِ . (2)

د . أضعف الأعداءعنه عليه السلام :مَن أظهَرَ عَداوَتَهُ قَلَّ كَيدُهُ . (3)

الإمامُ العسكريُّ عليه السلام :أضعَفُ الأعداءِ كَيداً مَن أظهَرَ عَداوَتَهُ . (4)

2 / 2 _ 6السعي لإستمالة الأعداءالإمامُ عليٌّ عليه السلام :مَنِ استَصلَحَ عَدُوَّهُ زادَ في عَدَدِهِ . (5)

عنه عليه السلام :مَنِ استَصلَحَ الأضدادَ بَلَغَ المُرادَ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 5781.
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 311 / 575.
3- .غرر الحكم : 7956.
4- .أعلام الدين : 313.
5- .غرر الحكم : 8230.
6- .غرر الحكم : 8043.

ص: 77

د . ناتوان ترين دشمن
2 / 2 _ 6 تلاش براى دوست كردن دشمنان

امام على عليه السلام :بدترينِ دشمنان ، دست نيافتنى ترين و پنهانكارترين آنها در حيله گرى است .

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :از دشمن پنهانكار، بيشتر از دشمن آشكار ، برحذر باش.

د . ناتوان ترين دشمنامام على عليه السلام :آن كه دشمنى اش را آشكار كند ، نيرنگش كم شود.

امام عسكرى عليه السلام :سست انديش ترين دشمنان، كسى است كه دشمنى خود را آشكار سازد.

تلاش براى دوست كردن دشمنان2 / 2 _ 6امام على عليه السلام :آن كه دشمنش را اصلاح كند، بر جمعيت خود، افزوده است.

امام على عليه السلام :آن كه مخالفان را اصلاح كند ، به مقصود رسد.

.

ص: 78

عنه عليه السلام :كَمالُ الحَزمِ استِصلاحُ الأضدادِ، وَمُداراةُ الأعداءِ . (1)

عنه عليه السلام :الاِستِصلاحُ لِلأعداءِ بِحُسنِ المَقالِ وَجَميلِ الأفعالِ أهوَنُ مِن مُلاقاتِهِم وَمُغالَبَتِهِم بِمَضيضِ القِتالِ . (2)

عنه عليه السلام :الإحسانُ إلَى المُسيءِ يَستَصلِحُ العَدُوَّ . (3)

عنه عليه السلام :_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _: إذا صافاكَ عَدُوُّكَ رِياءً مِنهُ فَتَلَقَّ ذلكَ بِأوكَدِ مَوَدَّةٍ ، فَإنَّه إن ألِفَ ذلكَ وَاعتادَهُ خَلُصَت لَكَ مَوَدَّتُهُ . (4)

2 / 2 _ 7الحذر والحيطة إزاء العدورسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :النَّصيحَةُ مِنَ العَدُوِّ مُحالٌ . (5)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :مَن نامَ لَم يُنَم عَنهُ . (6)

عنه عليه السلام :جِماعُ الغُرورِ في الاِستِنامَةِ إلَى العَدُوِّ . (7)

عنه عليه السلام :مَن نامَ عَن عَدُوِّهِ أنبَهَتهُ المَكايِدُ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 7232
2- .غرر الحكم : 1926
3- .غرر الحكم : 1517.
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 321 / 680.
5- .معدن الجواهر : 49.
6- .نهج البلاغة : الكتاب 62.
7- .غرر الحكم : 4775.
8- .غرر الحكم : 8672.

ص: 79

2 / 2 _ 7 هشيارى در برابر دشمن

امام على عليه السلام :كمال دورانديشى، اصلاح مخالفان و مدارا با دشمنان است.

امام على عليه السلام :اصلاح دشمنان با سخن نيك و رفتار زيبا ، آسان تر است از رويارويى و پيكار با آنان با [تحمّل] رنجِ نبرد.

امام على عليه السلام :نيكى به بدكار (آن كه در حقّ ما بدى كرده)، دشمن را اصلاح مى كند.

امام على عليه السلام :_ در حكمتهاى منسوب به ايشان _: اگر دشمنت با تو تظاهر به دوستى و يكرنگى كند ، آن را به گرمى بپذير؛ چرا كه اگر اين را ادامه دهد و بدان خو گيرد ، دوستى اش خالص گردد.

2 / 2 _ 7هشيارى در برابر دشمنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خيرخواهى از سوى دشمن، محال است.

امام على عليه السلام :آن كه به خواب رود ، [ بداند كه ] دشمنِ او نخوابيده است .

امام على عليه السلام :فريب خوردن كامل ، در غافل ماندن از دشمن است.

امام على عليه السلام :آن كه در برابر دشمنش به خواب غفلت فرو رود ، نيرنگها او را بيدار مى كند.

.

ص: 80

عنه عليه السلام :كُن مِن عَدُوِّكَ عَلى أشَدِّ الحَذَرِ . (1)

عنه عليه السلام :لا تَأمَن عَدُوَّاً وَإن شَكَرَ . (2)

عنه عليه السلام :قَد جَهِلَ مَن استَنصَحَ أعداءَهُ . (3)

عنه عليه السلام :لا تُشاوِر عَدُوَّكَ وَاستُرهُ خَبَرَكَ . (4)

عنه عليه السلام :لاتَغتَرَّنَّ بِمُجامَلَةِ العَدُوِّ ؛ فَإنَّه كَالماءِ وإن اُطيلَ إسخانُهُ بِالنّارِ لا يَمتَنِعُ مِن إطفائِها . (5)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :الشَّفَقَةُ مِن العَدُوِّ مُحالٌ . (6)

2 / 2 _ 8عدم الإستعانة بالعدوالإمامُ عليٌّ عليه السلام :مَنِ استَعانَ بِعَدُوِّهِ عَلى حاجَتِهِ ازدادَ بُعداً مِنها . (7)

السنن الكبرى عن خبيب بن عبدالرحمن عن أبيه عن جدّه :خَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفي بَعضِ غَزَواتِه فَأتَيتُهُ أنا وَرَجُلٌ قَبلَ أن نُسلِمَ فَقُلنا: إنّا نَستَحيِي أن يَشهَدَ قَومُنا مَشهَداً فَلا نَشهدُهُ. قالَ: أسلَمتُما؟ قُلنا : لا ، قالَ : فَإنّا لانَستَعينُ بِالمُشرِكينَ عَلَى المُشرِكينَ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 10301.
2- .غرر الحكم : 10197.
3- .غرر الحكم : 6663.
4- .غرر الحكم : 10198.
5- .غرر الحكم : 10298.
6- .الخصال : 269 / 5.
7- .غرر الحكم : 8984.
8- .السنن الكبرى : 9 / 64 / 17879.

ص: 81

2 / 2 _ 8 كمك نخواستن از دشمن

امام على عليه السلام :از دشمنت به شدّت برحذر باش.

امام على عليه السلام :از دشمن آسوده خاطر مباش ، هرچند [ تو را ] سپاس گويد.

امام على عليه السلام :كسى كه از دشمنانش انتظار خيرخواهى داشته باشد ، نادان است.

امام على عليه السلام :با دشمنت مشورت مكن و خبرت را پنهان دار.

امام على عليه السلام :از مداراى دشمن ، فريب مخور كه او چون آب است ؛ اگرچه داغ شدنش با آتش طول مى كشد ، امّا از خاموش كردنش دريغ ندارد.

امام صادق عليه السلام :مهربانى از سوى دشمن، محال است.

2 / 2 _ 8كمك نخواستن از دشمنامام على عليه السلام :آن كه براى انجام يافتن خواسته خود از دشمن خويش، كمك خواهد، از آن دورتر مى شود.

السنن الكبرى _ به نقل از خبيب بن عبدالرحمان ، از جدّش _ :پيامبر خدا به يكى از جنگهايش مى رفت كه من و مرد ديگرى كه هنوز مسلمان نشده بوديم، به حضورش رسيديم و گفتيم : ما حيا مى كنيم كه قوممان به سوى جنگى برود و ما حضور نيابيم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آيا اسلام آورده ايد؟». گفتيم : نه . فرمود : «ما براى پيكار با مشركان ، از مشركان كمك نمى گيريم».

.

ص: 82

2 / 2 _ 9عدم الاستخفاف بالعدوالإمامُ عليٌّ عليه السلام :لاتَستَصغِرَنَّ عَدُوَّاً وَإن ضَعُفَ . (1)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _ :احذَرِ استِصغارَ الخَصمِ؛ فَإنَّه يَمنَعُ مِنَ التَّحَفُّظِ ، وَرُبَّ صَغيرٍ غَلَبَ كَبيراً . (2)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _ :لاتَستَصغِرَنَّ أمرَ عَدُوِّكَ إذا حارَبتَهُ ؛ فَإنَّكَ إن ظَفِرتَ بِه لَم تُحمَد وَإن ظَفِرَ بِكَ لَم تُعذَر ، وَالضَّعيفُ المُحتَرِسُ مِن العَدُوِّ القَوِيِّ أقرَبُ إلَى السَّلامَةِ مِنَ القَوِيِّ المُغتَرِّ بِالضَّعيفِ . (3)

2 / 2 _ 10سياسة الحقّ وسياسة الباطلالإمامُ عليٌّ عليه السلام :الكَيِّسُ صَديقُهُ الحَقُّ، وَعَدُوُّهُ الباطِلُ . (4)

.


1- .غرر الحكم : 10216.
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 282 / 231.
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 309 / 543.
4- .غرر الحكم : 1524.

ص: 83

2 / 2 _ 9 كوچك نشمردن دشمن
2 / 2 _ 10 سياست حق وسياست باطل

2 / 2 _ 9كوچك نشمردن دشمنامام على عليه السلام :هيچ دشمنى را كوچك مشمار ، گرچه ناتوان باشد.

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :بپرهيز از كوچك شمردن دشمن ؛ چرا كه از مراقبت ، باز مى دارد؛ و چه بسيار كوچكى كه بر بزرگ پيروز شد!

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :كارِ دشمن را به هنگامى كه با او نبرد مى كنى ، كوچك مشمار؛ چرا كه اگر پيروز شدى ، ستايش نشوى ، و اگر او بر تو پيروز گشت ، معذورت ندارند. ناتوانى كه مراقب دشمن نيرومند است، به سلامت نزديك تر است از نيرومندى كه فريفته ناتوانى دشمن است.

2 / 2 _ 10سياست حق وسياست باطلامام على عليه السلام :دوستِ زيرك ، حقيقت است و دشمنش، باطل.

.

ص: 84

عنه عليه السلام :لَقد أصبَحنا فِي زَمانٍ قَدِ اتَّخَذَ أكثَرُ أهلِهِ الغَدرَ كَيساً وَنَسَبَهُم أهلُ الجَهلِ فيهِ إلى حُسنِ الحيلَةِ . ما لَهُم قاتَلَهُمُ اللّهُ؟! قَد يَرَى الحُوَّلُ القُلَّبُ وَجهَ الحيلَةِ وَدونَها مانِعٌ مِن أمرِ اللّهِ ونَهيِهِ فَيَدَعُها رَأيَ عَينٍ بَعدَ القُدرَةِ عَلَيها ، ويَنتَهِزُ فُرصَتَها مَن لاحَريجَةَ لَه فِي الدّينِ . (1)

2 / 2 _ 11منهج التعامل مع الأصدقاءالإمامُ عليٌّ عليه السلام :ابذِل لِصَديقِكَ كُلَّ المَوَدَّةِ ، وَلا تَبذِل لَهُ كُلَّ الطُّمَأنينَةِ . وأعطِهِ كُلَّ المُواساةِ، وَلا تُفضِ إلَيه بِكُلِّ الأسرارِ؛ توفِ الحِكمَةَ حَقَّها ، وَالصَّديقَ واجِبَهُ . (2)

عنه عليه السلام :احتَمِل زَلَّةَ وَليِّكَ لِوَقتِ وَثبَةِ عَدُوِّكَ . (3)

عنه عليه السلام :مَن نامَ عَن نُصرَةِ وَلِيِّه انتَبَهَ بِوَطأَةِ عَدُوِّهِ . (4)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _ :لَيسَ يَضُرُّكَ أن تَرى صَديقَكَ عِندَ عَدُوِّكَ ؛ فَإنَّهُ إن لَم يَنفَعكَ لَم يَضُرُّكَ . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 41.
2- .كنز الفوائد : 1 / 93.
3- .الارشاد : 1 / 299.
4- .غرر الحكم : 8673.
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 336 / 852.

ص: 85

2 / 2 _ 11 سياست رفتار با دوستان

امام على عليه السلام :ما در روزگارى به سر مى بريم كه بيشتر مردم آن بى وفايى را زيركى مى دانند و نادانان ، آنان را سياستمدار مى خوانند . آنها را چه مى شود؟ خدا آنها را بكشد! شخص زيرك ، از نيرنگ در كار ، آگاه است ؛ امّا امر و نهى خدا ، مانع اوست و با اينكه قدرت دارد، آن را به كار نمى بندد . امّا آن كه پرواى دين ندارد، فرصت طلبى مى كند و سودجويى مى نمايد.

2 / 2 _ 11سياست رفتار با دوستانامام على عليه السلام :تمام دوستى ات را درباره دوستت نثار كن؛ امّا به وى اطمينان تمام منما . با او كمال همراهى را داشته باش ؛ امّا تمام رازها را به وى مگو ، تا آنكه [از يك سو ]حقّ خردمندى را به جا آورده باشى و [از دگر سو ]وظايف دوستى را.

امام على عليه السلام :لغزشهاى دوستت را تحمّل كن ، براى هنگامه هجوم دشمنت.

امام على عليه السلام :هركس از يارى رسانى به دوستش غفلت ورزد ، با گامهاى دشمنش، هشيار مى گردد .

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :اينكه دوستت را نزد دشمنت ببينى به تو آسيبى نمى رساند ، كه اگر به تو سود ندهد ، ضرر نمى زند.

.

ص: 86

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _ :إذا كانَ لَكَ صَديقٌ وَلَم تَحمَد إخاءَهُ وَمَوَدَّتَه فَلا تُظهِر ذلكَ لِلناسِ ؛ فَإنَّما هُوَ بِمَنزِلَةِ السَّيفِ الكَليلِ في مَنزِلِ الرَّجُلِ، يُرهِبُ بِهِ عَدُوَّه وَلايَعلَمُ العَدُوُّ أصارِمٌ هُوَ أم كَليلٌ . (1)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _ :إذا صادَقتَ إنساناً وَجَبَ عَلَيكَ أن تَكونَ صَديقَ صَديقِهِ ، ولَيسَ يَجِبُ عَليكَ أن تَكونَ عَدُوَّ عَدُوِّهِ ؛ لِأنَّ هذا إنَّما يَجِبُ عَلى خادِمِهِ وَلَيسَ يَجِبُ عَلى مُماثِلٍ لَهُ . (2)

عنه عليه السلام :_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _: إذا أحسَنَ أحَدٌ مِن أصحابِكَ فَلا تَخرُج إلَيهِ بِغايَةِ بِرِّكَ ، وَلكنِ اترُك مِنهُ شَيئاً تَزيدُه إيّاهُ عِندَ تَبَيُّنِكَ مِنهُ الزِّيادَةَ في نَصيحَتِهِ . (3)

2 / 2 _ 12منهج التّعامل مع الأعداءالإمامُ عليٌّ عليه السلام :استَشِر أعداءَكَ تَعرِف مِن رَأيِهِم مِقدارَ عَداوَتِهم وَمَواضِعَ مَقاصِدِهم . (4)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 309 / 550.
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 331 / 792.
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 331 / 798.
4- .غرر الحكم : 2462.

ص: 87

2 / 2 _ 12 سياست رفتار با دشمنان

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :چون دوستى دارى كه برادرى و محبّتش را نمى پسندى ، آن را براى مردم، آشكار مساز كه مانند شمشيرِ كُند در خانه انسان است، كه دشمن را مى ترساند و نمى داند كه كُند است يا تيز.

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :چون با انسانى دوست شدى ، بر تو لازم است كه دوست دوست او نيز باشى ؛ ولى لازم نيست كه با دشمن او دشمن باشى ، چون اين بر خدمتگزار او لازم است ، نه بر كسى همانند او.

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :هرگاه يكى از يارانت به تو نيكى روا داشت ، نهايت خوبى را در حقّ او روا مدار و قدرى از آن را واگذار كه به هنگام آشكار شدن خيرخواهى فراوان او ، بر آن بيفزايى.

2 / 2 _ 12سياست رفتار با دشمنانامام على عليه السلام :با دشمنانت مشورت كن تا اندازه دشمنى و اهداف و مقصودشان را از نظرشان دريابى.

.

ص: 88

عنه عليه السلام :استَعمِل مَعَ عَدُوِّكَ مُراقَبةَ الإمكانِ وَانتِهازَ الفُرصَةِ ؛ تَظفَر . (1)

عنه عليه السلام :لا تُوقِع بِالعَدُوِّ قَبلَ القُدرَةِ . (2)

عنه عليه السلام :لا تَعَرَّض لِعَدُوِّكَ وَهُوَ مُقبِلٌ؛ فَإنَّ إقبالَه يُعينُهُ عَليكَ ، وَلا تَعَرَّض لَهُ وَهُوَ مُدبِرٌ؛ فَإنَّ إدبارَهُ يَكفيكَ أمرَه . (3)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _ :أقتَلُ الأشياءِ لِعَدُوِّكَ ألاَّ تُعَرِّفَهُ أنَّكَ اتَّخَذتَهُ عَدُوّاً . (4)

عنه عليه السلام :صافِح عَدُوَّكَ وإن كَرِه؛ فَإنَّه مِمّا أمَرَ اللّهُ عز و جل بِهِ عِبادَهُ يَقولُ : «ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَ وَةٌ كَأَنَهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ * وَ مَا يُلَقَّاهَآ إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ وَ مَا يُلَقَّاهَآ إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (5) » . (6)

عنه عليه السلام :كانَت الحُكَماءُ فيما مَضى مِنَ الدَّهرِ تَقولُ : يَنبَغي أن يَكونَ الاِختِلافُ إلَى الأبوابِ لِعَشَرَةِ أوجُهٍ : أوَّلُها بَيتُ اللّهِ عز و جللِقَضاءِ نُسُكِهِ وَالقِيامُ بِحَقِّه وَأداءُ فَرضِه .. . وَالتاسِعُ أبوابُ الأعداءِ التي تَسكُنُ بِالمُداراةِ غَوائِلُهُم وَيُدفَعُ بِالحِيَلِ والرِّفقِ وَاللُّطفِ وَالزِّيارَةِ عَداوَتُهُم . (7)

.


1- .غرر الحكم : 2347.
2- .غرر الحكم : 10258.
3- .غرر الحكم : 10306.
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 283 / 244.
5- .فصلت: 34 و 35 .
6- .بحارالأنوار : 71 / 421 / 58.
7- .الخصال : 426 / 3.

ص: 89

امام على عليه السلام :در برخورد با دشمنت ، مراقب توان و فرصت مناسب باش تا پيروز شوى.

امام على عليه السلام :پيش از توانمندى ، بر دشمن يورش مَبَر.

امام على عليه السلام :به هنگام روى كردنِ دشمن ، متعرّض او مشو؛ چرا كه روى كردنش او را بر تو يارى دهد ، و به هنگام روى گرداندنِ دشمن ، متعرّض او مشو؛ چرا كه روى گرداندنش تو را از كار او كفايت كند.

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :كُشنده ترينِ چيزها براى دشمنت آن است كه به وى نفهمانى كه او را دشمن گرفته اى.

امام على عليه السلام :با دشمنت مصافحه كن، هرچند ناپسند دارد ، كه اين از فرمانهاى خداى عز و جل به بندگانش است. او مى فرمايد : «بدى را با بهترين روش ، دفع كن. ناگاه ، [خواهى ديد] همان كس كه ميان تو و او دشمنى است ، گويى دوستى گرم و صميمى است . امّا جز كسانى كه داراى صبر و استقامت اند به اين مقام نمى رسند ، و جز كسانى كه بهره بزرگى [ از ايمان و تقوا ] دارند ، بدان نايل نمى گردند .

امام على عليه السلام :حكيمان پيشين چنين مى گفتند : شايسته است كه آمد و شد به خانه ها براى ده منظور باشد : نخستين آن ، خانه خداى عز و جلبراى انجام دادن عبادت خدا و برپا داشتن حقّش و اداى فريضه حجّش.. . و نهمين آن ، خانه هاى دشمنانى كه مداراى با آنها، [آتش] شرارتشان را خاموش مى كند و با چاره جويى و لطف و مدارا و ديدارشان، دشمنى شان از بين مى رود.

.

ص: 90

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _ :قارِب عَدُوَّكَ بَعضَ المُقارَبَةِ تَنَل حاجَتَكَ ، وَلاتُفرِط في مُقارَبَتِه فَتُذِلَّ نَفسَكَ وَناصِرَكَ، وَتَأمَّل حالَ الخَشَبَةِ المَنصوبَةِ في الشَّمسِ التي إن أمَلتَها زادَ ظِلُّها ، وَإن أفرَطتَ في إلامالَةِ نَقَصَ الظِّلُّ . (1)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام :صابِروا عَلى عَدُوِّكُم وَرابِطوا عَدُوَّكُم . (2)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :كانَ فيما أوصى بِهِ لُقمانُ ابنَه ناتان أن قالَ لَهُ: يا بُنَيَّ لِيَكُن مِمّا تَتَسَلَّحُ بِه عَلى عَدُوِّكَ فَتَصرَعُهُ المُماسَحَةُ وَإعلانُ الرِّضى عَنهُ ولا تُزاوِلهُ بالمُجانَبَةِ فَيَبدُوَ لَهُ ما في نَفسِكَ فَيَتَأهَّبَ لَكَ . (3)

2 / 2 _ 13منهج التّعامل مع الجميعالإمامُ عليٌّ عليه السلام :زِنِ الرِّجالَ بِمَوازينِهِم . (4)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 342 / 923.
2- .بحارالأنوار : 24 / 216 / 6.
3- .الأمالي للصدوق : 766 / 1031.
4- .المواعظ العدديّة : 57.

ص: 91

2 / 2 _ 13 سياست رفتار با همگان

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :اندكى به دشمنت نزديك شو تا خواسته ات تأمين شود ؛ اما در نزديكى با او ، افراط مكن كه خود و ياورت را خوار مى كنى، و در چوب آويخته شده در برابر خورشيد بنگر كه چون كجش كنى ، سايه اش زياد مى شود و چون در اين كار، زياده روى كنى ، سايه كم مى گردد.

امام باقر عليه السلام :بر [گزند] دشمنتان صبر كنيد و آنان را بپاييد.

امام صادق عليه السلام _ از سفارشهاى لقمان به پسرش، ناتان _ :پسركم ! از جمله سلاحهايى كه مى توانى دشمنت را با آن از پاى درآورى ، مدارا و ابراز خشنودى از اوست، و از وى دورى مكن كه نهانِ خودت را برايش آشكار كرده اى و او را آماده رويارويى ساخته اى.

2 / 2 _ 13سياست رفتار با همگانامام على عليه السلام :مردمان را با معيار [ ويژه ] خودشان ارزيابى كن.

.

ص: 92

عنه عليه السلام :مِن الحِكمَةِ طاعَتُكَ لِمَن فَوقَكَ ، وَإجلالُكَ مَن في طَبَقَتِكَ ، وإنصافُكَ لِمَن دونَكَ . (1)

عنه عليه السلام :مِنَ الحِكمَةِ أن لا تُنازِعَ مَن فَوقَكَ ، وَلا تَستَذِلَّ مَن دونَكَ ، وَلا تَتَعاطى ما لَيسَ في قُدرَتِكَ ، وَلا يُخالِفَ لِسانُكَ قَلبَكَ ، وَلا قَولُكَ فِعلَكَ ، وَلا تَتَكَلَّمَ فيما لا تَعلَمُ ، وَلا تَترُكَ الأمرَ عِندَ الإقبالِ وتَطلُبَه عِندَ الإدبارِ . (2)

عنه عليه السلام :_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _: عامِلوا الأحرارَ بِالكَرامَةِ المَحضَةِ، وَالأوساطَ بِالرَّغبَةِ وَالرَّهبَةِ ، وَالسَّفَلةَ بِالهَوانِ . (3)

عنه عليه السلام :أقِمِ الناسَ عَلى سُنَّتهِم وَدينِهِم ، وَليَأمَنكَ بَرِيئُهُم وَليَخَفكَ مُريبُهم ، وَتَعاهَد ثُغورَهُم وَأطرافَهُم . (4)

عنه عليه السلام :إيّاكَ وَكُلَّ عَمَلٍ يُنفِّرُ عَنكَ حُرّاً ، أو يُذِلُّ لَكَ قَدراً ، أو يَجلِبُ عَليكَ شَرّاً ، أو تَحمِلُ بهِ إلَى القِيامةِ وِزراً . (5)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ _ :مِنَ الناسِ مَن يَنقُصُكَ إذا زِدتَه ، وَيَهونُ عليكَ إذا خاصَصتَهُ ، لَيسَ لِرِضاهُ مَوضِعٌ تَعرِفُه ، ولا لِسُخطِه مَكانٌ تَحذَرُهُ ، فَإذا لَقيتَ اُولئكَ فَابذِل لَهم مَوضِعَ المَوَدَّةِ العامَّةِ ، وَاحْرِمهُم مَوضِعَ الخاصَّةِ؛ لِيَكونَ ما بَذَلتَ لَهُم مِن ذلكَ حائِلاً دونَ شَرِّهم ، وَما حَرَمتَهُم مِن هذا قاطِعاً لِحُرمَتِهم . (6)

.


1- .غرر الحكم : 9422.
2- .غرر الحكم : 9450.
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 311 / 574.
4- .غرر الحكم : 2419.
5- .غرر الحكم : 2727.
6- .شرح نهج البلاغة : 20 / 320 / 673.

ص: 93

امام على عليه السلام :از نشانه هاى حكمت ، فرمانبردارى از بالا دست و گرامى داشتن همتايان و انصاف با زيردستان است.

امام على عليه السلام :[ نمونه اى ] از رفتار حكيمانه اين است كه : با بالا دستِ خود ، جدال نكنى و زيردستان را خوار نسازى و به كارى كه در توان تو نيست، نپردازى و زبانت با دلت، و گفتارت با رفتارت مخالفت نكند و در آنچه نمى دانى ، سخن نگويى و كارها را به هنگام روى آوردن (فراهم شدن زمينه انجام دادن آن) رها نسازى و به هنگام پشت كردن، پيگيرى نكنى.

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :با آزاد مردان ، تنها با بزرگوارى رفتار كنيد ، با مردمانِ متوسط ، با ميل و هراس ، و با مردمان پست ، با خوارى.

امام على عليه السلام :مردم را بر سنّتها و آيينشان برپاى دار و [چنان كن ]كه بى گناهان ، از تو احساس امنيت كنند و بدكاران ، از تو بترسند؛ و به مرزها و كناره هاى شهرها رسيدگى كن.

امام على عليه السلام :بپرهيز از هر كارى كه آزاده اى را از تو بِرَماند، يا جايگاه تو را خوار سازد ، يا بدى را به سويت سرازير كند ، و يا عقوبتى را بدان عمل در رستاخيز ، به دوش كشى!

امام على عليه السلام _ در حكمتهاى منسوب به ايشان _ :برخى از مردمان اند كه اگر بر نيكى شان بيفزايى ، تو را كوچك كنند و اگر آنان را دوستِ ويژه قلمداد كنى ، تو را سبُك سازند . خشنودى شان را جايگاهى نيست كه آن را بشناسى، و خشمشان مكانى ندارد كه از آن بپرهيزى . اگر با اينان برخورد داشتى ، دوستى هاى عمومى را با آنان به كار بند و آنان را از دوستى خصوصى، محروم ساز ، تا آنچه به آنان روا داشتى ، مانعى باشد در برابر آسيبهاى آنان ، و آنچه را از آنان دريغ داشتى ، بردارنده احترام آنان شود.

.

ص: 94

2 / 3الأخلاق الحسنة2 / 3 _ 1الإخلاصالقرآن:«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ » . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:يا أبا ذرٍّ ، لِيَكُن لَكَ في كُلِّ شَيءٍ نِيَّةٌ صالِحَةٌ ، حتّى في النَّومِ والأكلِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله:ما أخْلَصَ عَبدٌ للّهِ عز و جل أربَعينَ صَباحا إلاّ جَرَتْ يَنابِيعُ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ على لِسانِهِ . (3)

.


1- .ص : 82 و 83.
2- .مكارم الأخلاق : 2 / 370 / 2661 .
3- .عيون أخبار الرضا : 2 / 69 / 321 .

ص: 95

2 / 3 اخلاق شايسته

2 / 3 _ 1 اخلاص

2 / 3اخلاق شايسته2 / 3 _ 1اخلاصقرآن:گفت : به عزتت سوگند كه همه آنان را گمراه خواهم كرد ، مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را .

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:اى ابوذر! بايد در هر كارى انگيزه اى نيكو داشته باشى، حتى در خوابيدن و خوردن.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى چهل بامداد براى خدا اخلاص نورزيد، مگر آنكه چشمه هاى حكمت از دلش به زبانش جارى شد.

.

ص: 96

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:أفضلُ المؤمِنينَ إيمانا مَن كانَ للّهِِ أخذُهُ وَعَطاهُ وَسُخطُهُ وَرِضاهُ . (1)

المناقِب:لَمّا أدرَكَ [أميرُ المؤمنينَ عليه السلام] عَمرَو بنَ عَبدِ وَدٍّ لَم يَضرِبهُ، فَوقَعوا في عليٍّ عليه السلام ، فَرَدَّ عَنهُ حُذَيفَةُ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: مَهْ يا حُذَيفَةُ ! فإنَّ علِيّا عليه السلامسَيَذكُرُ سَبَبَ وَقفَتِهِ. ثُمَّ إنّهُ ضَرَبَهُ ، فلَمّا جاءَ سألَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله عن ذلكَ ، فَقالَ : قَد كانَ شَتَمَ اُمّي وَتَفَلَ في وَجهي، فخَشِيتُ أن أضرِبَهُ لِحَظِّ نَفسي، فتَرَكتُهُ حتّى سَكَنَ ما بِي ، ثُمَّ قَتَلْتُهُ في اللّهِ . (2)

فاطمةُ عليهاالسلام:مَن أصعَدَ إلَى اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللّهُ عز و جلإليهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:العَمَلُ الخالِصُ : الّذي لا تُريدُ أنْ يَحْمَدَكَ عَلَيهِ أحَدٌ إلاّ اللّهُ عز و جل . (4)

بحار الأنوار في قصّةِ موسى وشُعيبٍ عليهماالسلام :فَلَمّا دَخَلَ على شُعَيبٍ إذا هُوَ بالعَشاءِ مُهَيّأٌ، فَقالَ لَهُ شُعَيبٌ : اجلِس يا شابُّ فتَعَشَّ، فقالَ لَهُ موسى : أعوذُ باللّهِ ! قالَ شُعيبٌ : ولِمَ ذاكَ؟ ألَستَ بجائِعٍ؟ قالَ : بَلى ، وَلكن أخافُ أن يَكونَ هذا عِوَضاً لِما سَقَيتُ لَهُما، وَأنا مِن أهلِ بَيتٍ لا نَبيعُ شَيئاً مِن عَمَلِ الآخِرَةِ بِمِل ءِ الأرضِ ذَهَباً، فقالَ لَهُ شُعَيبٌ : لا وَاللّهِ يا شابُّ ، وَلكِنّها عادَتي وَعادَةُ آبائي : نُقْري الضَّيفَ وَنُطعِمُ الطَّعامَ . قالَ : فجَلَسَ موسى يَأكُلُ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 3278.
2- .المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 115.
3- .عدة الداعي : 218 .
4- .الكافي : 2 / 16 / 4 .
5- .بحارالأنوار : 13 / 21.

ص: 97

امام على عليه السلام :ارزشمندترين مؤمنان از نظر باورهاى دينى كسى است كه داد و ستد و خشم و خشنودى اش براى خدا باشد.

المناقِب :زمانى كه امير مؤمنان، عمرو بن عبد وُدّ را در چنگ خود ، گرفتار كرد ، او را نكشت. جمعى، زبان به نكوهش على عليه السلامگشودند. حذيفه به دفاع از او برخاست . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «آرام باش اى حذيفه ! به زودى على علّت درنگ خود را خواهد گفت». آن گاه ، على عليه السلام عمرو را كُشت. وقتى برگشت، پيامبر صلى الله عليه و آله علّت درنگش را جويا شد. گفت: «او مادرم را دشنام داد و به صورتم آب دهان انداخت و من ترسيدم اگر او را بكشم، براى دلخوشى خودم باشد . از اين رو، رهايش كردم تا خشمم فرونشيند. سپس او را به خاطر خدا كشتم».

فاطمه عليهاالسلام :هر كه عبادت ناب و خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برَد ، خداوند عز و جل ، بهترين كارى را كه به صلاح اوست ، برايش فرو فرستد .

امام صادق عليه السلام :عمل خالص ، آن است كه نخواهى كسى جز خداى عز و جل ، تو را بر انجام دادن آن بستايد.

بحار الأنوار :در داستان موسى و شعيب عليهماالسلام آمده است : زمانى كه موسى نزد شعيب رفت ، شعيب، آماده خوردن شام بود . پس به موسى گفت : اى جوان! بنشين شام بخور . موسى گفت : پناه بر خدا ! شعيب گفت : چرا؟ مگر گرسنه نيستى؟ موسى گفت : چرا ؛ امّا مى ترسم اين پاداشِ آبى باشد كه به دخترانت دادم. من از خاندانى هستم كه اگر همه زمين پُر از طلا شود، كمترين كار آخرت را به آن نمى فروشيم . شعيب گفت : اى جوان! به خدا اين پاداش آن كار تو نيست؛ بلكه عادت ما و پدران ما، ميهمان نوازى و اطعام است . در اين هنگام، موسى نشست و شام خورد.

.

ص: 98

2 / 3 _ 2التّوكلالقرآن:«وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ » . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:مَن أحَبَّ أن يَكونَ أقوَى النّاسِ فلْيَتَوكَّل عَلَى اللّهِ . (2)

عن_ه صلى الله عليه و آله:مَن تَوَكَّلَ علَى اللّهِ كَفاهُ مُؤنَتَهُ وَرَزَقَهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ . (3)

جَبرئيلُ عليه السلام _ لَمّا سألَهُ النّبيُّ صلى الله عليه و آله عنِ التَّوكُّلِ علَى اللّهِ _ :العِلمُ بِأنّ المَخلوقَ لا يَضُرُّ وَلا يَنفَعُ ، وَلا يُعطي وَلا يَمنَعُ ، وَاستِعمالُ اليَأسِ مِنَ الخَلقِ ، فإذا كانَ العَبدُ كَذلكَ لَم يَعمَل لأحَدٍ سِوَى اللّهِ ، وَلَم يَرجُ وَلَم يَخَف سِوَى اللّهِ ، ولَم يَطمَع في أحَدٍ سِوَى اللّهِ ، فهذا هُوَ التَّوَكُّلُ . (4)

.


1- .الطلاق : 2 _ 3.
2- .تحف العقول : 27.
3- .كنزالعمّال : 3 / 103 / 5693.
4- .معاني الأخبار : 261 / 1 .

ص: 99

2 / 3 _ 2 توكل

2 / 3 _ 2توكلقرآن:كسى كه تقوا (و پارسايى) پيشه كند ، خداوند راهى براى بيرون شدن [ از گرفتاريها ]برايش فراهم كند و او را از راهى كه گمان نمى برَد، روزى دهد؛ و كسى كه بر خدا توكلّ نمايد، او برايش بس است.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركه دوست دارد نيرومندترينِ مردم باشد، بايد به خدا توكّل كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه به خدا توكّل كند، خداوند، هزينه او را كارسازى مى كند و از جايى كه گمان نمى بَرد، به او روزى مى رساند.

جبرئيل عليه السلام _ در پاسخ به سؤال پيامبر صلى الله عليه و آله از او درباره تفسير توكّل بر خداوند _ :دانستن اين مطلب است كه مخلوق ، نه زيانى مى زند و نه سودى مى رساند، نه مى دهد و نه جلوگيرى مى كند، و نااميدى از خلق است. هرگاه بنده چنين باشد، ديگر براى احدى جز خداوند ، كار نمى كند و اميد و بيمش از كسى جز خداوند نيست ، و چشم طمع به هيچ كس جز خدا ندارد. اين است معناى توكّل.

.

ص: 100

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:أصلُ قُوَّةِ القَلبِ التَّوكُّلُ عَلَى اللّهِ . (1)

الإمامُ الجوادُ عليه السلام:الثِّقَةُ بِاللّهِ تعالى ثَمَنٌ لِكُلِّ غالٍ ، وَسُلَّمٌ إلى كُلِّ عالٍ . (2)

2 / 3 _ 3الإيثارالقرآن:«وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (3) .

الحديث:الإمامُ عليٌّ عليه السلام:أفضلُ المؤمِنينَ أفضَلُهُم تَقْدِمَةً مِن نَفسِهِ وَأهلِهِ وَمالِهِ . (4)

الكافي عن علي بن سويد السائي عن أبي الحسن عليه السلام :قلت له : أوصِني فقال: آمُرُكَ بِتَقوَى اللّهِ ، ثُمَّ سَكَتَ . فشَكَوتُ إلَيهِ قِلَّةَ ذاتِ يَدي ، وَقُلتُ : وَاللّهِ ، لَقَد عَرَيتُ حتّى بَلغَ مِن عُريَتي أنّ أبا فُلانٍ نَزَعَ ثَوبَينِ كانا عَلَيهِ وَكَسانِيهِما ! فَقالَ : صُمْ وتَصَدَّق ، قلتُ : أتَصَدَّقُ مِمّا وَصَلَني بهِ إخواني وَإن كانَ قَليلاً ؟ قالَ : تَصَدَّق بِما رَزَقَكَ اللّهُ وَلَو آثَرتَ على نَفسِكَ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 3082 .
2- .بحارالأنوار : 78 / 364 / 5.
3- .الحشر : 9.
4- .شرح نهج البلاغة : 18 / 41.
5- .الكافي : 4 / 18 / 2 .

ص: 101

2 / 3 _ 3 ايثار

امام على عليه السلام:ريشه نيرومندى دل، توكّل به خداست.

امام جواد عليه السلام :اعتمادِ به خداوند متعال، بهاى هر چيز گرانى است و نردبانِ رسيدن به هر بلندايى.

2 / 3 _ 3ايثارقرآن:و [آنها را] بر خود مقدّم مى دارند ، هرچند خودشان نيازمند باشند، و كسانى كه از آزمندى نفس خود در امان مانند ، آنان اند كه رستگاران اند.

حديث:امام على عليه السلام:بهترينِ مؤمنان، آن كسى است كه از جان و خانواده و دارايى خود، [در راه خدا] بيشتر مايه بگذارد.

الكافى _ به نقل از على بن سويد سائى ، از امام كاظم عليه السلام _ :به او (امام كاظم عليه السلام) گفتم : مرا اندرز ده فرمود: «تو را به پرواى الهى سفارش مى كنم». سپس سكوت كرد. من از تنگدستى ام به او شكوِه كردم و گفتم: به خدا سوگند ، لباس بر تن نداشتم ، به طورى كه ابو فلان ، دو جامه اى را كه بر تن خود داشت ، درآورد و به من پوشاند! حضرت فرمود: «روزه بگير و صدقه بده». گفتم : از همان اندكْ كمكى كه برادرانم به من مى كنند ، صدقه بدهم؟ فرمود: «آنچه را كه خداوند به تو روزى كرده است، صدقه بده، هر چند خودت بدان محتاج باشى».

.

ص: 102

2 / 3 _ 4الزهدالإمامُ عليٌّ عليه السلام:الزُّهدُ أقَلُّ ما يُوجَدُ وأجَلُّ ما يُعهَدُ ، ويَمدَحُهُ الكُلُّ ، ويَترُكُهُ الجُلُّ . (1)

عنه عليه السلام:الزُّهدُ شيمَةُ المُتَّقِينَ وَسَجِيَّةُ الأوّابينَ . (2)

عنه عليه السلام:اِزهَد في الدنيا يُبَصِّركَ اللّهُ عَوراتِها ، وَلا تَغفَل فَلَستَ بِمَغفولٍ عَنكَ . (3)

عنه عليه السلام:كُلَّما فاتَكَ مِنَ الدنيا شَيءٌ فَهُوَ غَنيمَةٌ . (4)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام:إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلاماُتِيَ بِخَبيصٍ ، فأبى أن يَأكُلَهُ ، فَقالوا لَهُ : أتُحَرِّمُهُ ؟ قالَ : لا ، وَلكِنّي أخشى أن تَتوقَ إلَيهِ نَفسي فَأطلُبَهُ ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَ_تِكُمْ فِى حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا» . (5)

.


1- .غرر الحكم : 2021 .
2- .غرر الحكم : 1713.
3- .نهج البلاغة : الحكمة 391 .
4- .غرر الحكم : 7207.
5- .الأمالي للمفيد : 134 / 2 .

ص: 103

2 / 3 _ 4 زهد

2 / 3 _ 4زهدامام على عليه السلام:زهد ، كمياب ترينِ چيزها و ارزشمندترين چيزى است كه آدمى مى شناسد . همگان آن را مى ستايند ؛ ولى بيشتر مردم ، آن را وا مى نهند .

امام على عليه السلام:زهد، خوى پرهيزگاران است و سرشتِ توبه كنندگان.

امام على عليه السلام:دل از دنيا بر كَن ، تا خداوند تو را به عيبها و زشتيهاى آن بينا كند، و غافل مباش ؛ زيرا كه تو بى مراقب نيستى .

امام على عليه السلام:هرچه در دنيا از دست دهى ، غنيمتى براى توست .

امام باقر عليه السلام:حلوايى از آرد و خرما خدمت امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلامآورده شد. حضرت از خوردن آن خوددارى ورزيد. گفتند: آيا آن را حرام مى دانى؟ فرمود : «نه؛ امّا مى ترسم نفْسم به آن علاقه مند شود و به دنبال آن بروم». سپس اين آيه را تلاوت كرد : «شما بهره هاى پاكيزه خود را در زندگى دنيايتان برديد و از آنها بهره مند شديد» .

.

ص: 104

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:جُعِلَ الخَيرُ كُلُّهُ في بَيتٍ ، وَجُعِلَ مِفتاحُهُ الزُّهدَ في الدنيا . (1)

بحار الأنوار عن سُوَيدِ بنِ غَفلَةَ :دَخَلتُ عَلى أميرِ المُؤمنينَ عليه السلامبَعدَما بُويِعَ بالخِلافَةِ وَهُوَ جالِسٌ عَلى حَصيرٍ صَغيرٍ وَلَيسَ في البَيتِ غَيرُهُ ، فَقُلتُ : يا أميرَ المؤمنينَ ، بِيَدِكَ بَيتُ المالِ وَلَستُ أرى في بَيتِكَ شيئاً ممّا يَحتاجُ إلَيهِ البَيتُ ؟! فَقالَ عليه السلام : يابنَ غَفلَةَ ، إنّ اللَّبيبَ لا يَتَأثَّثُ في دارِ النُّقلَةِ ، وَلَنا دارُ أمنٍ قد نَقَلنا إليها خَيرَ مَتاعِنا ، وإنّا عن قَليلٍ إلَيها صائرونَ . (2)

2 / 3 _ 5الهمّة العاليةالإمامُ عليٌّ عليه السلام :خَيرُ الهِمَمِ أعلاها . (3)

عنه عليه السلام :كُن بَعيدَ الهِمَمِ إذا طَلَبتَ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 128 / 2.
2- .بحارالأنوار : 70 / 321 / 38 .
3- .غرر الحكم : 4977.
4- .غرر الحكم : 7161 .

ص: 105

2 / 3 _ 5 همت بلند

امام صادق عليه السلام:همه خير در يك خانه نهاده شده و كليد آن، بى اعتنايى به دنيا قرار داده شده است .

بحار الأنوار _ به نقل از سويد بن غفله _ :بعد از آنكه با امير مؤمنان ، بيعت خلافت بسته شد ، خدمت ايشان رسيدم. تنها در اتاق خود بر بوريايى كوچك نشسته بود . گفتم : اى اميرمؤمنان! بيت المال در اختيار توست و من در اتاق تو اثاثى كه براى هر خانه اى لازم است ، نمى بينم؟ حضرت فرمود : «اى پسر غفله! آدم خردمند براى خانه اى كه بايد تركش نمايد ، اثاث فراهم نمى كند . ما را سراى امنى است كه بهترين متاع خود را به آن منتقل كرده ايم وخود نيز به زودى آن جا مى رويم» .

2 / 3 _ 5همت بلندامام على عليه السلام :بهترينِ همّت ها، بلندترينِ آنهاست.

امام على عليه السلام :هرگاه در طلب چيزى بر مى آيى، بلنْد همّت باش.

.

ص: 106

عنه عليه السلام :الحِلمُ والأناةُ تَوْأمانِ يُنْتِجُهما عُلُوُّ الهِمَّةِ . (1)

الإمامُ زينُ العابدين عليه السلام :أسألُكَ مِنَ الشَّهادَةِ أقسَطَها، وَمِنَ العِبادَةِ أنشَطَها .. . وَمِنَ الهِمَمِ أعلاها . (2)

2 / 3 _ 6المروءةالإمامُ عليٌّ عليه السلام:المُروءَةُ اسمٌ جامِعٌ لسائرِ الفَضائلِ وَالمَحاسِنِ . (3)

الإمامُ الحسنُ عليه السلام _ لَمّا سُئلَ عَنِ المُروءَةِ _ :حِفظُ الدِّينِ ، وإعزازُ النَّفسِ ، وَلِينُ الكَنَفِ ، وَتَعَهُّدُ الصَّنيعَةِ ، وأداءُ الحُقوقِ ، والتَّحَبُّبُ إلَى النّاسِ . (4)

2 / 3 _ 7الشجاعةالقرآن:«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَ__لَ_تِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَ لاَ يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللَّهَ » . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 460 .
2- .بحارالأنوار : 94 / 155 / 22.
3- .غرر الحكم : 2178 .
4- .تحف العقول : 225 .
5- .الاحزاب : 39.

ص: 107

2 / 3 _ 6 مروت
2 / 3 _ 7 شجاعت

امام على عليه السلام:بردبارى و وقار ، دو همزادند كه مولود بلندْ همّتى اند .

امام سجّاد عليه السلام :[خدايا!] از شهادت دادن ، عادلانه ترينِ آن را و از عبادت، با نشاط ترينِ آن را.. . و از همّت ، عالى ترينِ آن را از تو مى خواهم.

2 / 3 _ 6مروتامام على عليه السلام:مردانگى، نامى است كه همه فضايل و محاسن را در بر مى گيرد.

امام حسن عليه السلام _ در پاسخ به سؤال درباره معناى جوانمردى _ :حفظ دين و عزّت نفس و نرمش و مداومت بر نيكى و احسان و گزاردن حقوق و دوستى نمودن با مردم است.

2 / 3 _ 7شجاعتقرآن:[ پيامبران الهى ] همان كسانى هستند كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى كنند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند.

.

ص: 108

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :وَاعلَم أنَّ اللّهَ يُحِبُّ البَصَرَ النّافِذَ عِندَ مَجيءِ الشَّهَواتِ ، وَالعَقلَ الكامِلَ عِندَ نُزولِ الشُّبُهاتِ ، وَيُحِبُّ السَّماحَةَ وَلَو عَلى تَمَراتٍ ، ويُحِبُّ الشَّجاعَةَ ولَو عَلى قَتلِ حَيَّةٍ . (1)

الإمامُ عليٌّ :شَجاعَةُ الرَّجُلِ عَلى قَدرِ هِمَّتِهِ، وَغَيرَتُهُ عَلى قَدرِ حَمِيَّتِهِ . (2)

الإمامُ الحسنُ عليه السلام _ وَقَد سُئلَ عَنِ الشَّجاعَةِ _ :مُواقَفَةُ الأقرانِ ، وَالصَّبرُ عِندَ الطِّعانِ . (3)

2 / 3 _ 8القوّةرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَتَعالى لَيُبغِضُ المُؤمِنَ الضَّعيفَ الَّذي لا زَبْرَ لَهُ ، وَقالَ : هُوَ الَّذي لا يَنهى عَنِ المُنكَرِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :المُؤمِنُ القَوِيُّ خَيرٌ وَأحَبُّ إلَى اللّهِ مِنَ المُؤمِنِ الضَّعيفِ ، وَفي كُلٍّ خَيرٌ . اِحرِص عَلى ما يَنفَعُكَ ، وَاستَعِن بِاللّهِ ، وَلا تَعجَز . وَإن أصابَكَ شَيءٌ فَلا تَقُل : «لَو أنّي فَعَلتُ كانَ كَذا وَكَذا» ، وَلكِن قُل : «قَدَرُ اللّهِ ، وما شاءَ فَعَلَ» ؛ فَإِنَّ «لَو» تَفتَحُ عَمَلَ الشَّيطانِ . (5)

.


1- .مسند الشهاب: 2 / 152 / 1080 .
2- .غرر الحكم : 5763.
3- .تحف العقول : 226.
4- .معاني الأخبار : 344 / 1 .
5- .صحيح مسلم : 4 / 2052 / 34 .

ص: 109

2 / 3 _ 8 قوت

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدان كه خداوند ، ديده تيزبين به هنگام در رسيدن شهوتها و عقل كامل به هنگام فرود آمدن شبهات را دوست دارد . همچنين خداوند ، بخشش را _ گرچه به چند دانه خرما باشد _ و دلاورى را _ گرچه به كُشتن مارى باشد _ دوست دارد .

امام على :شجاعت مرد ، به قدر همّت اوست و غيرتش ، به قدر تن ندادن او به ذلّت.

امام حسن عليه السلام _ در پاسخ به اين سؤال كه شجاعت چيست؟ _ :ايستادگى در برابر هماوردان و پايدارى در نبرد است .

2 / 3 _ 8قوّتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:_ تبارك و تعالى _«خداوند مؤمن ضعيفى را كه هيبت و صلابت ندارد ، دشمن مى دارد». [سپس] فرمود: «او (مؤمن ضعيف) ، كسى است كه نهى از منكر نمى كند».

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمنِ نيرومند ، بهتر و نزد خدا محبوب تر از مؤمن ناتوان است ؛ گرچه در هر يك ، خيرى است . براى به دست آوردن آنچه برايت سودمند است ، سرسختانه بكوش و از خدا يارى بخواه و ناتوان مباش ، و اگر دچار مشكلى شدى ، مگو : «اگر چنين مى كردم ، چنين و چنان مى شد» ؛ بلكه بگو : «اين ، تقدير خدا بود و هرچه خدا بخواهد ، همان مى شود» ؛ زيرا «اگر» گفتن ، راه را براى كار شيطان مى گشايد .

.

ص: 110

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:مَن يَعمَل يَزدَد قُوَّةً ، مَن يُقَصِّر في العَمَلِ يَزدَد فَترَةً . (1)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:إنَّ قُوَّةَ المؤمنِ في قَلبِهِ ، ألا تَرَونَ أ نّكُم تَجِدونَهُ ضَعيفَ البَدَنِ نَحيفَ الجِسمِ وَهُوَ يَقومُ اللَّيلَ وَيَصومُ النَّهارَ ؟ ! (2)

2 / 3 _ 9الحزمالإمامُ عليٌّ عليه السلام:لا يُقيمُ أمرَ اللّهِ سُبحانَهُ إلاّ مَن لا يُصانِعُ ، ولا يُضارِعُ ، ولا يَتَّبِعُ المَطامِعَ . (3)

عنه عليه السلام :وَلَعَمرِي ما عَلَيَّ مِن قِتالِ مَن خالَفَ الحَقَّ ، وَخابَطَ الغَيَّ ، مِن إدهانٍ وَلا إيهانٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:إيّاكم والتَّهاوُنَ بأمرِ اللّهِ ؛ فإنّ مَن تَهاوَنَ بَأمرِ اللّهِ أهانَهُ اللّهُ يومَ القيامةِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 7990 و 7991 .
2- .من لايحضره الفقيه : 3 / 560 / 4924 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 110 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 24.
5- .المحاسن : 1 / 181 / 286.

ص: 111

2 / 3 _ 9 قاطعيت

امام على عليه السلام:هر كه كار كند ، نيرومندتر شود و هر كه در كارْ كوتاهى ورزد، بر ضعف و سستى او [در كارها] افزوده شود.

امام صادق عليه السلام:همانا نيروى مؤمن، در دل اوست. مگر نه اين است كه مى بينيد بدنى ضعيف و پيكرى نحيف دارد و با اين حال ، شب را به عبادت مى گذراند و روز را روزه مى گيرد؟

2 / 3 _ 9قاطعيتامام على عليه السلام:فرمان خداى پاك را تنها كسى مى تواند اجرا كند كه سازشكار نباشد و نيرنگ نزند و آزمنديها او را نفريبد.

امام على عليه السلام:به جان خودم سوگند كه در جنگيدن با كسى كه در برابر حق بِايستد و در گمراهى فرو رود ، هرگز مسامحه و سستى روا نمى دارم .

امام صادق عليه السلام:مبادا در اجراى فرمان خدا سستى كنيد كه هر كس در اجراى فرمان خداوند ، سستى روا دارد ، خداوند در روز رستاخيز ، او را خوار گردانَد .

.

ص: 112

2 / 3 _ 10الإستقامةالقرآن:«فَاسْتَقِمْ كَمَآ أُمِرْتَ وَ مَن تَابَ مَعَكَ » . (1)

«وَ اسْتَقِمْ كَمَآ أُمِرْتَ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَآءَهُمْ » . (2)

«إِنَّ الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَ_مُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَ_ئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُواْ وَ لاَ تَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ *نَحْنُ أَوْلِيَآؤُكُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْأَخِرَةِ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِى أَنفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ » . (3)

الحديث:الإمامُ عليُّ عليه السلام :قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أوصِني . قالَ : قُل «رَبِّيَ اللّهُ» ثُمَّ استَقِم ، قال : قُلتُ : رَبّيَ اللّهُ وَما تَوفِيقي إلاّ بِاللّهِ ، عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وَإلَيهِ اُنيبُ . فَقالَ : لِيَهنِئكَ العِلمُ يا أبا الحَسَنِ ، لَقَد شَرِبتَ العِلمَ شُرباً وَنَهلتَهُ نَهَلاً . (4)

.


1- .هود : 112.
2- .الشورى : 15.
3- .فصلت : 30 و 31.
4- .المناقب لابن شهر آشوب : 2 / 355.

ص: 113

2 / 3 _ 10 استقامت

2 / 3 _ 10استقامتقرآن:پس همان گونه كه فرمان يافته اى ، استقامت بورز ، و نيز هر كس با تو روى به سوى خداوند آورده است [ ، استقامت ورزد ].

استقامت كن ، همان گونه كه فرمان يافته اى ، و از هوسهاى آنان پيروى مكن.

بى گمان ، كسانى كه گفتند : پروردگار ما اللّه است، سپس پايدارى نمودند ، فرشتگان بر آنها فرود آيند [و گويند ]كه مترسيد و اندوهگين نشويد ، و شما را مژده باد به بهشتى كه [در دنيا] به شما وعده داده مى شد. ما دوستان و ياران شما در زندگى دنيا و آخرت هستيم و هر چه دلهايتان بخواهد ، [ در بهشت ]براى شماست ، و هرچه خواستار باشيد ، در آنجا خواهيد داشت.

حديث:امام على عليه السلام :گفتم : اى پيامبر خدا ! مرا سفارشى فرما . فرمود : «بگو: پروردگار من خداست و آن گاه [بر اين گفته] ، ايستادگى كن» . من گفتم : پروردگار من خداست و توفيق ، جز از خدا نخواهم ، به او توكّل مى كنم و به سوى او باز مى گردم . پيامبر خدا فرمود : «علم ، گوارايت باد ، اى ابو الحسن ، كه دانش را خوب نوشيدى و از آن ، نيكو سيراب گشتى!».

.

ص: 114

عنه عليه السلام :اعلَمُوا أنَّ اللّهَ تباركَ وَتعالى يُبغِضُ مِن عِبادِهِ المُتَلَوِّنَ ؛ فلا تَزولوا عَنِ الحَقِّ ، وَوِلايَةِ أهلِ الحَقِّ؛ فإنَّ مَنِ استَبدَلَ بِنا هَلَكَ . (1)

عنه عليه السلام:مَن لَزِمَ الاِستِقامَةَ لَزِمَتهُ السلامَةُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :المؤمنُ لَهُ قُوَّةٌ في دِينٍ .. . وَبِرٌّ في استِقامَةٍ . (3)

2 / 3 _ 11الصبر على الصعابالإمامُ عليٌّ عليه السلام:أفضَلُ الأعمالِ ما أكرَهتَ عَلَيهِ نَفسَكَ . (4)

عنه عليه السلام:ثَوابُ العَمَلِ عَلى قَدرِ المَشَقَّةِ فيهِ . (5)

عن_ه عليه السلام:بِالتَّعَبِ الشَّديدِ تُدرَكُ الدَّرَجاتُ الرَّفيعةُ وَالرّاحةُ الدّائمَةُ . (6)

عن_ه عليه السلام :القَلبُ المُحِبُّ للّهِِ يُحِبُّ كَثيرا النَّصَبَ للّهِِ ، وَالقَلبُ اللاّهي عَنِ اللّهِ يُحِبُّ الرّاحَةَ ، فَلا تَظُنَّ يَابنَ آدَمَ أنَّكَ تُدرِكُ رِفعَةَ البِرِّ بِغَيرِ مَشَقَّةٍ ؛ فَإِنَّ الحَقَّ ثَقيلٌ مُرٌّ ، وَالباطِلَ خَفيفٌ حُلوٌ وَنِيٌّ . (7)

.


1- .بحارالأنوار : 10 / 105 / 1.
2- .بحارالأنوار : 78 / 91 / 95 .
3- .الكافي : 2 / 231 / 4.
4- .بحارالأنوار : 78 / 69 / 20 .
5- .غرر الحكم : 4690
6- .غرر الحكم :4345 .
7- .تنبيه الخواطر : 2 / 87 .

ص: 115

2 / 3 _ 11 تحمل سختى

امام على عليه السلام :بدانيد، كه خداى _ تبارك و تعالى _ از بندگان بى ثبات و دَمدَمى مزاج خود، نفرت دارد. پس، از حق و ولايت اهل حق (ائمه اطهار عليهم السلام) دور نشويد؛ زيرا كسى كه ديگران را به جاى ما برگزيند، هلاك مى شود.

امام على عليه السلام:هر كس با استقامت همراه باشد ، سلامتى از او جدا نخواهد شد .

امام صادق عليه السلام :مؤمن در دين ، نيرومند است.. . نيك رفتارى در استقامت و پايدارى.

2 / 3 _ 11تحمل سختىامام على عليه السلام:برترينِ كارها، كارى است كه خود را بر انجام دادن آن به سختى وا دارى.

امام على عليه السلام:پاداش كار ، به اندازه رنج و زحمتى است كه دارد.

امام على عليه السلام:با رنج بسيار است كه درجات رفيع و آسايش هميشگى به دست مى آيد.

امام على عليه السلام :قلب دوستدار خدا ، خستگى براى خدا را بسيار دوست دارد و قلب بى خبر از ياد خدا ، آسايش را دوست دارد . پس اى آدميزاد ! گمان مبر كه مقام والاىِ نيكى را بى سختى به دست مى آورى ؛ زيرا حق ، سنگين و تلخ است و باطل ، سبُك ، شيرين و سست .

.

ص: 116

عنه عليه السلام:المَكارِمُ بِالمَكارِهِ ، الثَّوابُ بِالمَشَقَّةِ . (1)

2 / 3 _ 12السكينةالقرآن:«هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُواْ إِيمَ_نًا مَّعَ إِيمَ_نِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» . (2)

الحديث:الإمامُ الباقرُ عليه السلام _ في قولِهِ تعالى : «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ » : هُو الإيمانُ . (3)

رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:أحسَنُ زِينَةِ الرَّجُلِ السَّكِينَةُ مَعَ الإيمانِ . (4)

2 / 3 _ 13الاعتدالرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:ما ازدادَ عَبدٌ قَطُّ فِقها في دِينِهِ إلاّ ازدادَ قَصدا في عَمَلِهِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 43 و 44 .
2- .الفتح : 4.
3- .الكافي: 2 / 15 / 1.
4- .من لايحضره الفقيه : 4 / 403 / 5868.
5- .كنز العمّال : 3 / 45 / 5404 .

ص: 117

2 / 3 _ 12 آرامش
2 / 3 _ 13 ميانه روى

امام على عليه السلام:بزرگواريها با دشوارى به دست مى آيند ، و مزد و ثواب ، با رنج.

2 / 3 _ 12آرامشقرآن:اوست كه اطمينان و آرامش را در دلهاى مؤمنان ، فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند ، و سپاهيانِ آسمانها و زمين ، از آنِ خداوند است؛ و خداوند، همواره دانا و حكيم است.

حديث:امام باقر عليه السلام_ در تفسير سخن خداى تعالى : «اوست كه اطمينان و آرامش را در دلهاى مؤمنان فرو فرستاد .. .» _: آن آرامش، ايمان است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نيكوترين زيور مرد، آرامش همراه با ايمان است .

2 / 3 _ 13ميانه روىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هيچ گاه بنده اى بر شناخت خود از دينش نيفزود، مگر اينكه بر ميانه روى او در عملش افزوده گشت.

.

ص: 118

عنه صلى الله عليه و آله:إنّ هذا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوغِلوا فِيهِ بِرِفقٍ ، وَلا تُكَرِّهوا عِبادَةَ اللّهِ إلى عِبادِ اللّهِ فَتَكونوا كَالراكِبِ المُنبَتِّ الَّذي لا سَفَرا قَطَعَ وَلا ظَهرا أبقى . (1)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :إنَّ القَصدَ أمرٌ يُحِبُّهُ اللّهُ عز و جل . (2)

راجع : التطرف / ص 160

2 / 3 _ 14الأمانةالقرآن:«وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَمَ_نَ_تِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَ عُونَ» . (3)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :لا تَنظُروا إلى كَثرَةِ صَلاتِهِم وَصَومِهِم ، وَكَثرَةِ الحَجِّ، وَالمَعروفِ ، وَطَنطَنَتِهِم بِاللَّيلِ ، وَلكنِ انظُروا إلى صِدقِ الحَديثِ وَأداءِ الأمانَةِ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 86 / 1.
2- .الكافي : 4 / 52 / 2 .
3- .المؤمنون : 8.
4- .بحارالأنوار: 75 / 114 / 5.

ص: 119

2 / 3 _ 14 امانتدارى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:همانا اين دين، استوار است . پس با ملايمت در آن وارد شويد و عبادت خدا را بر بندگان خدا تحميل نكنيد كه در آن صورت ، به سوارِ درمانده اى مى مانيد كه نه سفرى را پيموده و نه مَركبى [با نشاط ]به جا گذاشته است .

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل، ميانه روى را دوست دارد .

ر.ك : افراطيگرى، ص 161

2 / 3 _ 14امانت دارىقرآن:و [ از ويژگيهاى اهل ايمان اين است كه ] آنان امانتها و پيمان خود را مراعات مى كنند .

حديث :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به نماز و روزه و حج و بخشش و ناله هاى شبانه زياد آنها نگاه نكنيد ؛ بلكه به راستگويى و امانتدارى آنها بنگريد.

.

ص: 120

الإمامُ عليُّ عليه السلام :لا تَخُن مَنِ ائتَمَنَكَ وَإن خانَكَ ، وَلا تُذِع سِرَّهُ وَإن أذاعَ سِرَّكَ . (1)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام :ثَلاثٌ لَم يَجعَلِ اللّهُ عز و جللِأحَدٍ فيهِنَّ رُخصَةً : أداءُ الأمانةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ ، وَالوَفاءُ بِالعَهدِ للبَرِّ وَالفاجِرِ ، وَبِرُّ الوالِدَينِ بَرَّينِ كانا أو فاجِرَينِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :اُنظُر ما بَلغَ بِه عليٌّ عليه السلام عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفَالزَمهُ ؛ فَإنَّ عليّاً عليه السلامإنّما بِلَغَ ما بَلَغَ بِهِ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِصِدقِ الحَديثِ وَأداءِ الأمانَةِ . (3)

عنه عليه السلام :إنّ ضارِبَ عَلِيٍّ بِالسَّيفِ وَقاتِلَهُ لَوِ ائتَمَنَني وَاستَنصَحَني وَاستَشارَني ثُمَ قَبِلتُ ذلِكَ مِنهُ لَأدَّيتُ إلَيهِ الأمانةَ. (4)

2 / 3 _ 15التولّي والتبريّرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :أوثَقُ عُرَى الإيمانِ : الحُبُّ فِي اللّهِ وَ البُغضُ فِي اللّهِ . (5)

.


1- .بحارالأنوار : 77 / 208 / 1.
2- .الكافي : 2 / 162 / 15.
3- .الكافي : 2 / 104 / 5.
4- .الكافي : 5 / 133 / 5 .
5- .من لايحضره الفقيه : 4 / 362 / 5762.

ص: 121

2 / 3 _ 15 تولاّ وتبرّا

امام على عليه السلام :به كسى كه تو را امين قرار داده است ، خيانت مكن ، هرچند او به تو خيانت كرده باشد و راز او را فاش مساز ، اگرچه او راز تو را فاش ساخته باشد.

امام باقر عليه السلام :سه چيز است كه خداوند عز و جل ، دست هيچ كس را در آنها باز نگذاشته است : برگرداندن امانت به نيكوكار و بدكار ؛ وفا كردن به عهد با نيكوكار و بدكار؛ و نيكى كردن به پدر و مادر، خوب باشند يا بد.

امام صادق عليه السلام :ببين على عليه السلام به سبب چه چيز ، آن منزلت را نزد پيامبر خدا پيدا كرد ، از همان پيروى كن . همانا على عليه السلامبا راستگويى و امانتدارى ، آن مقام را نزد پيامبر خدا يافت.

امام صادق عليه السلام :اگر ضارب و قاتل على عليه السلام [هم] مرا امين بشمارد و از من خيرخواهى كرده و با من مشورت كند و من امانتش را بپذيرم ، آن را به او باز خواهم گرداند.

2 / 3 _ 15تولى وتبراپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :استوارترين دستاويز ايمان ، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست .

.

ص: 122

عن_ه صلى الله عليه و آله :[سَألَ اللّهَ سبحانه : أيُّ عِبادِكَ أحَبُّ إلَيكَ ؟ ]قالَ : الَّذينَ يَتَحابُّونَ فِيَّ ، وَيَغضَبونَ لِمَحارِمي كَما يَغضَبُ النَّمِرُ إذا حَرَنَ . (1)

عن_ه صلى الله عليه و آله:أفضَلُ الإيمانِ أن تُحِبَّ للّهِِ، وَتُبغِضَ للّهِِ ، وَتُعْمِلَ لِسانَكَ في ذِكرِ اللّهِ عز و جل وَأن تُحِبَّ للنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفسِكَ، وتَكرَهَ لَهُم ما تَكْرَهُ لِنَفسِكَ ، وَأن تَقولَ خَيرا أو تَصمُتَ . (2)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:إنّ الدّينَ لَشَجَرَةٌ أصلُها اليَقينُ بِاللّهِ ، وَثَمَرُها المُ_والاةُ في اللّهِ ، وَالمُع_اداةُ ف_ي اللّهِ سُبحانَهُ . (3)

عنه عليه السلام:كُلُّ مَن لَم يُحِبَّ علَى الدينِ وَلَم يُبغِض عَلَى الدِّينِ ، فَلا دينَ لَهُ . (4)

2 / 3 _ 16الصِد قالقرآن:«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ كُونُواْ مَعَ الصَّ_دِقِينَ» . (5)

.


1- .المتحابّين في اللّه : 34 .
2- .كنزالعمال : 1 / 37 / 67.
3- .غرر الحكم : 3541.
4- .الكافي : 2 / 127 / 16 .
5- .التوبة : 119.

ص: 123

2 / 3 _ 16 راستگويى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ [هنگامى كه از خداوند متعال پرسيد : ] پروردگارا ! كدام يك از بندگان نزدت محبوب ترند ؟» فرمود _: «كسانى كه در راه من با يكديگر دوستى مى كنند و چنان براى [شكستن ]حرمتهايم خشمگين مى شوند كه پلنگ سركش ، خشمگين مى شود» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:بالاترين ايمان ، اين است كه دوستى و دشمنى ات براى خدا باشد و زبانت را در ذكر خدا به كارگيرى و آنچه براى خود دوست دارى ، براى مردم نيز دوست داشته باشى و آنچه را بر خود نمى پسندى ، بر مردم نيز نپسندى و به نيكى سخن گويى يا خاموش بمانى.

امام على عليه السلام:دين ، درختى است كه ريشه آن ، يقين به خداست و ميوه اش ، دوستى كردن و دشمنى ورزيدن براى خدا .

امام صادق عليه السلام:هر كس دوستى و دشمنى اش براى دين نباشد ، دين ندارد.

2 / 3 _ 16راستگويىقرآن:اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا پروا كنيد و با راستگويان باشيد .

.

ص: 124

الحديث:الإمامُ عليٌّ عليه السلام :الصِّدقُ أقوى دَعائمِ الإيمانِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :لا تَغتَرُّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصِيامِهِم؛ فَإنَّ الرَّجُلَ رُبَّما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حتّى لَو تَرَكَهُ استَوحَشَ ، وَلكِنِ اختَبِرُوهُم عِندَ صِدقِ الحَديثِ وَأداءِ الأمانَةِ . (2)

2 / 3 _ 17قول الحقّرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:ألاَ لا يَمنَعَنَّ رَجُلاً مَهابَةُ النّاسِ أن يَتكَلَّمَ بِالحَقِّ إذا عَلِمَهُ . ألا إنَّ أفضَلَ الجِهادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِندَ سُلطانٍ جائرٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن صَدَقَةٍ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل مِن قَولِ الحَقِّ . (4)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:أقرَبُ العِبادِ إلَى اللّهِ تعالى أقوَلُهُم لِلحَقِّ وَإن كانَ عَلَيهِ ، وأعمَلُهُم بِالحَقِّ وَإن كانَ فيهِ كُرهُهُ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 1579.
2- .الكافي : 2 / 104 / 2 .
3- .مسند ابن حنبل: 4 / 39 / 11143.
4- .شُعب الإيمان : 6 / 125 / 7685 .
5- .غرر الحكم : 3243 .

ص: 125

2 / 3 _ 17 حقگويى

حديث :امام على عليه السلام :راستى ، محكم ترين ستون ايمان است.

امام صادق عليه السلام :فريب نماز و روزه مردم را نخوريد؛ زيرا آدمى ، گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آنها را ترك گويد ، احساس ترس مى كند ؛ بلكه آنان را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.

2 / 3 _ 17حقگويىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هان ! مبادا ترس از مردم ، مانع از آن شود كه كسى حق را بداند و نگويد. بدانيد كه برترين جهاد ، سخن حقّى است كه در برابر فرمانرواى ستمگر گفته شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ صدقه اى نزد خداوند عز و جل ، محبوب تر از گفتن حق نيست .

امام على عليه السلام:نزديك ترينِ بندگان به خداى متعال، حقگوترينِ آنهاست، هر چند به زيانش باشد ، و عمل كننده ترينِ آنهاست به حق، هر چند برخلاف ميلش باشد.

.

ص: 126

2 / 3 _ 18الكتمانرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إفشاءُ سِرِّ أخيكَ خِيانَةٌ ، فاجتَنِب ذلِكَ . (1)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :الظَّفَرُ بِالحَزمِ ، وَالحَزمُ بِإجالَةِ الرَّأيِ ، وَالرَّأيُ بِتَحصِينِ الأسرارِ . (2)

عنه عليه السلام :صَدرُ العاقِلِ صُندوقُ سِرِّهِ . (3)

عنه عليه السلام :أنجَحُ الاُمورِ ما أحاطَ بِه الكِتمانُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :سِرُّكَ مِن دَمِكَ فَلا يَجرِيَنَّ مِن غَيرِ أوداجِكَ . (5)

عنه عليه السلام :لا تُطلِع صَديقَكَ مِن سِرِّكَ إلاّ عَلى ما لَو أطلَعتَ عَلَيهِ عَدُوَّكَ لَم يَضُرَّكَ ؛ فَإنَّ الصَّديقَ قَد يَكونُ عَدُوّاً يَوماً ما . (6)

الإمامُ الجوادُ عليه السلام :إظهارُ الشَّيءِ قَبلَ أن يَستَحكِمَ مَفسَدَةٌ لَهُ . (7)

.


1- .مكارم الأخلاق : 2 / 379 / 2661.
2- .نهج البلاغة : الحكمة 48.
3- .نهج البلاغة : الحكمة 6.
4- .غرر الحكم : 3284.
5- .بحارالأنوار: 75 / 71 / 15.
6- .مشكاة الأنوار : 557 / 1886.
7- .بحارالأنوار : 75 / 71 / 13.

ص: 127

2 / 3 _ 18 رازدارى

2 / 3 _ 18رازدارىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:فاش كردن راز برادرت ، خيانت است. پس ، از اين كارْ دورى كن.

امام على عليه السلام :پيروزى با دورانديشى به دست مى آيد و دورانديشى ، با رايزنى و رايزنى ، با رازدارى.

امام على عليه السلام :سينه خردمند، صندوقچه راز اوست.

امام على عليه السلام :موفّق ترين كارها، كارى است كه با رازدارىِ كامل انجام شود.

امام صادق عليه السلام :راز تو جزئى از خون توست . پس نبايد كه در رگهاى غير تو جريان يابد.

امام صادق عليه السلام :دوستت را از راز خود ، آگاه مكن ، مگر بر رازى كه اگردشمن از آن آگاه شود ، نتواند به تو زيانى رساند؛ زيرا دوست نيز ممكن است كه روزى دشمن شود.

امام جواد عليه السلام :آشكار كردن چيزى پيش از آنكه استوار گردد ، موجب تباهى آن مى شود.

.

ص: 128

2 / 3 _ 19الإنصافرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله _ في وَصِيَّتهِ لابنِ مَسعودٍ _ :يابنَ مَسعودٍ ، أنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِكَ ، وَانصَحِ الاُمَّةَ وَارحَمهُم، فإذا كُنتَ كَذلِكَ وَغَضِبَ اللّهُ عَلى أهلِ بَلدَةٍ أنتَ فيها وَأرادَ أن يُنزِلَ عَلَيهِمُ العَذابَ نَظَرَ إلَيكَ فرَحِمَهُم بِكَ ، يقولُ اللّهُ تعالى : «وَ مَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُ_لْمٍ وَ أَهْلُهَا مُصْلِحُونَ» . (1)

الإمامُ عليُّ عليه السلام :الإنصافُ أفضَلُ الفَضائلِ . (2)

عن_ه عليه السلام :المُؤمِنُ لا يَحيفُ عَلى مَن يُبغِضُ ، وَ لا يَأثَمُ فيمَن يُحِبُّ . (3)

عن_ه عليه السلام:إنَّ أعظَمَ المَثوبَةِ مَثوبَةُ الإنصافِ . (4)

عن_ه عليه السلام :نِظامُ الدِّينِ خَصلَتانِ : إنصافُكَ مِن نَفسِكَ، وَمُواساةُ إخوانِكَ . (5)

الإمامُ الصَّادقُ عليه السلام :لَيسَ مِن الإنصافِ مُطالَبَهُ الإخوانِ بِالإنصافِ. (6)

.


1- .مكارم الأخلاق : 2 / 360 / 2660.
2- .غرر الحكم : 805.
3- .الأمالي للطوسي : 580/1199 .
4- .غرر الحكم : 3387 .
5- .غرر الحكم : 9983.
6- .الأمالي الطوسيّ : 280 / 537.

ص: 129

2 / 3 _ 19 انصاف

2 / 3 _ 19انصافپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در سفارش به ابن مسعود _ :از جانب خود به مردم ، حق بده و با انصاف باش و نسبت به آنان ، خيرخواه و مهربان باش؛ زيرا اگر چنين بودى و خداوند بر مردم سرزمينى كه تو در آن به سر مى برى ، خشم گرفت و خواست بر آنان عذاب فرو فرستد، به تو نگاه مى كند وبه خاطر توبه آن مردم، رحم مى كند. خداى متعال مى فرمايد : «و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند، به ستمى هلاك كند» .

امام على عليه السلام :انصاف ، برترينِ فضايل است.

امام على عليه السلام :مؤمن ، بر آن كه با او دشمنى مى ورزد ، ستم نمى كند و در راه آن كه دوستش دارد ، دست به گناه نمى زند .

امام على عليه السلام:بزرگ ترين ثواب، ثواب انصاف و دادگرى است.

امام على عليه السلام :نظام و رشته دين ، دو خصلت است : انصاف داشتن ، و يكسانى و يكرنگى با برادران.

امام صادق عليه السلام :دعوت كردن برادران به رعايت انصاف، از انصاف به دور است.

.

ص: 130

2 / 3 _ 20إظهار المودّةرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِيمانِ بِاللّهِ عز و جلالتَّحَبُّبُ إلَى النّاسِ . (1)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :بِالتَّوَدُّدِ تَكونُ المَحَبَّةُ . (2)

عنه عليه السلام :مَن تَألَّفَ النّاسَ أحَبُّوهُ ، مَن عانَدَ الناسَ مَقَتوهُ . (3)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام :إنّ أعرابيّاً مِن بَني تَميم أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ لَه : أوصِني . فَكانَ مِمّا أوصاهُ : تَحَبَّب إلى الناسِ يُحِبُّوكَ . (4)

2 / 3 _ 21حُسن الخُلقرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:أفضلُ المؤمنينَ أحسَنُهُم خُلُقا . (5)

عنه صلى الله عليه و آله:الإسلامُ حُسنُ الخُلُقِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله:جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ مَكارِمَ الأخلاقِ صِلَةً بَينَهُ وَبَينَ عِبادِهِ ؛ فَحَسبُ أحَدِكُم أن يَتَمسّكَ بخُلُقٍ مُتَّصِلٍ بِاللّهِ . (7)

.


1- .الخصال : 15 / 55.
2- .غرر الحكم : 4194.
3- .غرر الحكم : 7895 و 7796.
4- .الكافي : 2 / 642 / 1.
5- .كنزالعمال : 1 / 144 / 703.
6- .كنز العمّال : 3 / 17 / 5225 .
7- .تنبيه الخواطر : 2 / 122 .

ص: 131

2 / 3 _ 20 اظهار دوستى
2 / 3 _ 21 حُسن خلق

2 / 3 _ 20اظهار دوستىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اساس عقل، پس از ايمان به خداى عز و جل، دوستى با مردم است.

امام على عليه السلام :با اظهار دوستى ، دوستى پديد مى آيد.

امام على عليه السلام :هركه با مردم الفت بگيرد ، دوستش خواهند داشت و هركه با مردم دشمنى ورزد، منفور آنان مى شود.

امام باقر عليه السلام :باديه نشينى از قبيله بنى تميم نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به ايشان گفت : سفارشى به من كن . از جمله سفارش هاى حضرت به او اين بود : «با مردم ،اظهار دوستى كن ، تا دوستت بدارند».

2 / 3 _ 21حُسن خلقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:بهترينِ مؤمنان ، خوشخوترينِ آنهاست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:اسلام ، خوشخويى است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:خداى سبحان ، مكارم اخلاق را سبب پيوند ميان خود و بندگانش قرار داده است . پس ، هريك از شما را همين بس كه به خويى كه متّصل به خداست ، چنگ آويزد.

.

ص: 132

عنه صلى الله عليه و آله:إنَّ اللّهَ تعالى جميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ ، وَيُحِبُّ مَعاليَ الأخلاقِ ، ويَكرَهُ سَفسافَها . (1)

عنه صلى الله عليه و آله:إنّ حُسنَ الخُلُقِ ذَهَبَ بِخَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (2)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:يا كُمَيلُ ، مُر أهلَكَ أن يَروحوا في كَسبِ المَكارِمِ ، ويُدلِجوا في حاجَةِ مَن هُوَ نائمٌ . (3)

عنه عليه السلام:لَو كُنّا لانَرجو جَنّةً، وَلا نَخشى نارا وَلا ثَوابا وَلا عِقابا لَكانَ يَنبَغي لَنا أن نَطلُبَ مَكارِمَ الأخلاقِ ؛ فإنَّها مِمّا تَدُلُّ عَلى سَبيلِ النَّجاحِ . (4)

الإمامُ الحسنُ عليه السلام:إنّ أحسَنَ الحَسَنِ الخُلُقُ الحَسَنُ . (5)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام :إنَّ أكمَلَ المُؤمِنينَ إيماناً أحسَنُهم خُلُقاً . (6)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام _ لَمّا سُئلَ عَن حَدّ حُسنِ الخُلُقِ _ :تُلينُ جانِبَكَ ، وَتُطيِّبُ كَلامَكَ ، وَتَلقى أخاكَ بِبِشرٍ حَسَنٍ . (7)

.


1- .كنز العمّال : 6 / 640 / 17168 .
2- .كنز العمّال : 6 / 640 / 17168 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 257 .
4- .مستدرك الوسائل : 11 / 193 / 12721 .
5- .الخصال : 29 / 102.
6- .الكافي : 2 / 99 / 1.
7- .معاني الأخبار : 253 / 1 .

ص: 133

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال ، زيباست و زيبايى را دوست مى دارد ، خويهاى والا را دوست دارد و خصلتهاى پست را ناخوش مى دارد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:نيك خويى ، خير دنيا و آخرت را از آنِ خود كرده است.

امام على عليه السلام :اى كميل ! به خانواده خود فرمان ده كه در روز ، در پى كسب مكارم اخلاق باشند و در شب، نياز كسى را كه خفته است ، بر آورند .

امام على عليه السلام :اگر هم به بهشت ، اميد [و باور ]نمى داشتيم و از دوزخ ، نمى هراسيديم و پاداش و كيفرى در ميان نمى بود ، باز شايسته بود كه در طلب مكارم اخلاق برآييم؛ زيرا كه راه پيروزى را مى نمايانَد.

امام حسن عليه السلام :همانا نيك ترين نيكويى ، خوى نيكوست.

امام باقر عليه السلام :كامل ترينِ مؤمنان ، خوشخوترينِ آنهاست.

امام صادق عليه السلام _ در پاسخ به پرسش از حدّ و معناى حُسن خُلق _ :حُسن خلق اين است كه نرمخو و مهربان باشى، گفتارت را پاكيزه نمايى و بابرادرت با خوشرويى برخورد كنى.

.

ص: 134

الكافي عن ابن محبوب عَن بَعضِ أصحابِهِ عَن أبي عَبدِاللّهِ عليه السلام :قُلتُ لَهُ : ما حَدُّ حُسنِ الخُلُقِ ؟ قالَ : تُلينُ جَناحَكَ ، وَ تُطيبُ كَلامَكَ ، وَ تَلقى أخاكَ بِبِشرٍ حَسَنٍ . (1)

2 / 3 _ 22التواضعالقرآن:«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَ_فِرِينَ» . (2)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :طُوبى لِمَن تَواضَعَ للّهِ في غَيرِ مَنقَصَةٍ ، وَأذَلَّ نَفسَهُ في غَيرِ مَسكَنَةٍ . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :_ في صِفَةِ المَلائكَةِ _: جَعَلَهُمُ اللّهُ فيما هُنالِكَ أهلَ الأمانَةِ عَلى وَحيِهِ ، وَحَمَّلَهُم إلَى المُرسَلينَ وَدائعَ أمرِهِ وَنَهيِهِ... وَأشعَرَ قُلوبَهُم تَواضُعَ إخباتِ السَّكِينَةِ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 103 / 4 .
2- .المائدة : 54.
3- .بحارالأنوار : 77 / 90 / 3.
4- .نهج البلاغة : الخطبة 91.

ص: 135

2 / 3 _ 22 فروتنى

الكافى _ به نقل از ابن محبوب ، از يكى از ياران امام صادق عليه السلام _ :به ايشان (امام صادق عليه السلام) گفتم : حدّ خوشخويى چيست ؟ فرمود : «در رفتارت افتادگى كنى ، سخنت را شيرين نمايى ، و برادرت را با روى گشاده ديدار كنى» .

2 / 3 _ 22فروتنىقرآن:اى مؤمنان ! هركس از شما از دين خود (اسلام) برگردد ،[ بداند كه ]خداوند ، به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند . [ اينان ] با مؤمنان ، مهربان و فروتن اند و با كافران ، سختگيرند .

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوشا به حال كسى كه براى خداى متعالْ فروتنى كند ، بى آنكه او را كاستى اى باشد ، و خود را ذليل گردانَد ، بى آنكه او را خوارى اى باشد!

امام على عليه السلام _ در توصيف فرشتگان _ :خداوند ، آنها را در جاى خود ،امين وحى خويش گردانيد و آنان را وا داشت تا امانتهاى امر و نهى خود را به رسولان برسانند ... و دلهايشان را در پوششى از تواضع، خشوع و آرامش درآورد.

.

ص: 136

عنه عليه السلام :عَلَيكَ بالتَّواضُعِ؛ فإنّهُ مِن أعظَمِ العِبادَةِ . (1)

الإمامُ الرضا عليه السلام _ لَمّا سألَهُ ابنُ الجَهمِ ما حَدُّ التَّواضِعُ الّذي إذا فَعَلَهُ العَبدُ كانَ مُتَواضِعاً؟ _ :التَّواضُعُ دَرَجاتٌ : مِنها أن يَعرِفَ المَرءُ قَدرَ نَفسِهِ فيُنزِلَها مَنزِلَتَها بِقَلبٍ سَليمٍ ، لايُحِبُّ أن يأتيَ إلى أحَدٍ إلاّ مِثلَ ما يُؤتى إلَيهِ؛ إن رأى سَيِّئةً دَرَأها بِالحَسَنَةِ ، كاظِمُ الغَيظِ ، عافٍ عَنِ النّاسِ ، وَاللّهُ يُحِبُّ المُحسِنينَ . (2)

2 / 3 _ 23الإباءرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :مَن أتى ذا مَيسَرَةٍ فتَخَشَّعَ لَهُ طَلَبَ ما في يَدَيهِ ، ذَهَبَ ثُلُثا دينِهِ. _ ثُمَّ قالَ _ : وَلا تَعجَل ، وَلَيسَ يَكونُ الرَّجُلُ يَنالُ مِنَ الرَّجُلِ المَرفَقَ فيُجِلُّهُ ويُوَقِّرُهُ فَقَد يَجِبُ ذلِكَ لَهُ عَلَيهِ ، وَلكن تَراهُ أنّهُ يُريدُ بِتَخَشُّعِهِ ما عِندَ اللّهِ ، أو يُريدُ أن يَختِلَهُ عَمّا في يَدَيهِ . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:ما أحسَنَ تَواضُعَ الأغنياءِ لِلفُقَراءِ طَلَبا لِما عِندَ اللّهِ ! وَأحسَنُ مِنهُ تِيهُ الفُقَراءِ عَلَى الأغنِياءِ اتِّكالاً عَلَى اللّهِ . (4)

.


1- .بحارالأنوار : 75 / 119 / 5.
2- .الكافي : 2 / 124 / 13.
3- .بحارالأنوار: 73 / 169 / 5.
4- .نهج البلاغة : الحكمة 406 .

ص: 137

2 / 3 _ 23 سرفرازى

امام على عليه السلام :بر تو باد فروتنى؛ زيرا كه آن ، از بزرگ ترينِ عبادتهاست.

امام رضا عليه السلام_ در پاسخ ابن جهم كه پرسيد : حدّ و مرز تواضع كه هرگاه بنده آن را به كار بندد ، فروتن است، چيست؟ _: فروتنى درجاتى دارد : يكى از آنها اين است كه انسان ، اندازه خود را بشناسد و با سلامتِ نفس ، خود را در آن جايگاه قرار دهد . دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار كند كه انتظار دارد با او رفتار كنند . اگر بدى ديد ، آن را با خوبى جواب دهد ، خشم خود را فرو خورَد و از مردم ، درگذرد كه خداوند ، نيكوكاران را دوست دارد.

2 / 3 _ 23سرفرازىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«هر كه نزد توانگرى رود و از سرِ چشمداشت به آنچه اودارد ، در برابرش كُرنش كند ، دو سومِ دينش از بين برود». سپس فرمود : «سراسيمه نشو! چنين نيست كه هركس از شخص خدمتگزارى به چيزى برسد و بدين سبب ، او را احترام و تجليل كند، لزوماً دو سومِ دينش از بين مى رود ؛ بلكه ببين كه آيا قصدش از اين كُرنش ، پاداش الهى است يا مى خواهد براى به دست آوردن چيزى از دارايى اش او را فريب دهد».

امام على عليه السلام :چه نيكوست فروتنى توانگران در برابر تهيدستان ، به قصد رسيدن به اجر خداوند ، و نيكوتر از آن ، بى اعتنايى و سرفرازى درويشان است در برابر توانگران ، از سرِ اعتماد به خداوند.

.

ص: 138

2 / 3 _ 24عدم خشية ما سوى اللّهالقرآن:«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَ__لَ_تِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَ لاَ يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللَّهَ » . (1)

«الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَ_نًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» . (2)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:طوبى لِمَن شَغَلَهُ خَوفُ اللّهِ عَن خَوفِ النّاسِ . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:اِعلَموا أنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهيَ عَنِ المُنكَرِ لَم يُقَرِّبا أجَلاً ، وَلَم يَقطَعا رِزقا . (4)

2 / 3 _ 25عدم خشية لؤم الناسالقرآن:«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَ_فِرِينَ يُجَ_هِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ» . (5)

.


1- .الاحزاب : 39.
2- .آل عمران : 173.
3- .بحارالأنوار : 77 / 126 / 32 .
4- .الكافي : 5 / 57 / 6 .
5- .المائدة : 54.

ص: 139

2 / 3 _ 24 بيم نداشتن از غير خدا
2 / 3 _ 25 بيم نداشتن از ملامت مردم

2 / 3 _ 24بيم نداشتن از غير خداقرآن:[ پيامبران الهى ] همان كسانى هستند كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى كنند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند.

همان كسانى كه بعضى به ايشان گفتند كه مردم [مشرك مكّه] براى [نبرد با] شما گِرد آمده اند، از آنان بترسيد ؛ امّا [اين خبر] بر ايمان آنان افزود و گفتند : خدا ما را بس است و او خوبْ كارسازى است.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوشا بر آن كه ترس از خدا ، او را از ترس از مردم ، بازداشته باشد!

امام على عليه السلام:بدانيد كه امر به معروف و نهى از منكر، اجل كسى رانزديك نكرده و روزىِ كسى را نبُريده است.

2 / 3 _ 25بيم نداشتن از ملامت مردمقرآن:اى مؤمنان ! هركس از شما از دين خود (اسلام) برگردد ، [بداند كه ]خداوند ، به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند . [ اينان ] با مؤمنان ، مهربان و فروتن اند و با كافران ، سختگيرند. در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى هراسند .

.

ص: 140

الحديث:الإمامُ عليٌّ عليه السلام:لا تَخافوا في اللّهِ لَومَةَ لائمٍ ، يَكفِكُم مَن أرادَكُم وَبَغى عَلَيكُم . (1)

الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام _ وَقَد كَتبَ الَيهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الكوفَةِ يَستَخبِرُهُ عَن خَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، فكتَبَ _ :بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحيمِ ، أمّا بَعدُ ، فَإنَّ مَن طَلَبَ رِضى اللّهِ بِسُخطِ النّاسِ كَفاهُ اللّهُ اُمورَ النّاسِ ، وَمَن طَلَبَ رِضى النّاسِ بِسُخطِ اللّهِ وَكَلَهُ اللّهُ إلى النّاسِ ، وَالسّلامُ . (2)

الإمامُ الهادي عليه السلام:مَن أطاعَ الخالِقَ لَم يُبالِ بسُخطِ المَخلوقِ . (3)

الخصال عن أبي ذرٍّ :أوصاني [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله] أن لا أخافَ في اللّهِ لَومَةَ لائمٍ . (4)

2 / 3 _ 26عدم الخشية من قلّة السالكينالإمامُ عليٌّ عليه السلام:أيُّها النّاسُ! لا تَستَوحِشوا في طَريقِ الهُدى لِقلّةِ أهلِهِ ؛ فَإنّ النّاسَ اجتَمَعوا عَلى مائدةٍ شِبَعُها قَصيرٌ ، وَجوعُها طَويلٌ . (5)

.


1- .تحف العقول : 199 .
2- .الاختصاص : 225 .
3- .بحارالأنوار: 78 / 366 / 2.
4- .الخصال : 345 / 12.
5- .بحارالأنوار : 67/ 158/ 1.

ص: 141

2 / 3 _ 26 هراس نداشتن از كمى همراهان

حديث:امام على عليه السلام:در راه خدا از سرزنش هيچ نكوهشگرى مترسيد كه او شما را در برابر هر كس كه بخواهد به شما گزندى برساند و ستمى روا دارد ، محافظت مى كند.

امام سجّاد عليه السلام _ در پاسخ مردى كوفى كه نامه اى به ايشان نوشت و درباره خير دنيا و آخرت جويا شد ، نوشت _ :به نام خداوند بخشنده مهربان! امّا بعد ؛ كسى كه در راه خشنود كردن خدا از خشم مردم، پروايى نداشته باشد ، خداوند او را از كارهاى مردم ، بى نياز گردانَد و خود كفايتش كند و هر كه براى جلب خشنودى مردم، خدا را به خشم آورد ، خداوند او را به مردم وا گذارد . والسلام!

امام هادى عليه السلام :هر كه آفريدگار را فرمان برَد ، از خشم و ناخشنودى آفريده ، پروايى به دل راه ندهد .

الخصال _ به نقل از ابوذر _ :پيامبر خدا به من سفارش فرمود كه در راه خدا ، از سرزنش هيچ سرزنشگرى نهراسم .

2 / 3 _ 26هراس نداشتن از كمى همراهانامام على عليه السلام:اى مردم! در راه راست، به دليل شمارِ اندك رهروان آن، احساس تنهايى و ترس نكنيد؛ زيرا مردم بر سفره اى گِرد آمده اند كه سيرى آن ، كوتاه و گرسنگى اش طولانى است.

.

ص: 142

2 / 3 _ 27الإحساس بالتقصيرالإمامُ عليٌّ عليه السلام:الحَمدُ للّهِ الَّذي لايَبلُغُ مِدحَتَه القائلونَ، وَلا يُحصِي نَعماءَهُ العادُّون ، وَلايُؤَدّي حَقَّهُ المُجتَهِدون . (1)

عنه عليه السلام _ في الدعاء_ :الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَم يَخلُ مِن فَضلِهِ المُقيمونَ عَلى مَعصِيَتِهِ ، وَلَم يُجازِهِ لِأصغَرِ نِعَمِه المُجتَهِدونَ في طاعَتِهِ . (2)

عنه عليه السلام :_ وَإن اشتَدَّ عَلى رِضى اللّهِ حِرصُهُ وَطالَ في العَمَلِ اجتِهادُهُ _لَيسَ أحَدٌ بِبالِغٍ حَقيقَةَ مَا اللّهُ سُبحانَهُ أهلُهُ مِنَ الطاعَةِ لَهُ ، ولكِن مِن واجِبِ حُقوقِ اللّهِ عَلى عِبادِه النَّصيحةُ بِمَبلَغِ جُهدِهِم وَالتَّعاوُنُ عَلى إقامَةِ الحَقِّ بَينَهُم . (3)

الإمامُ الكاظمُ عليه السلام:عَلَيكَ بِالجِدِّ ، لا تُخرِجَنَّ نَفسَكَ مِن حَدِّ التَّقصيرِ في عِبادَهِ اللّهِ عز و جل وَطاعَتِهِ؛ فإنَّ اللّهَ لا يُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِهِ . (4)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 1.
2- .مهج الدّعوات : 144.
3- .نهج البلاغة : الخطبة 216.
4- .الكافي : 2 / 72 / 1 .

ص: 143

2 / 3 _ 27 احساس تقصير

2 / 3 _ 27احساس تقصيرامام على عليه السلام:سپاسْ خدايى را كه سخنوران از ستايش وى ناتوان اند و حسابگران، شمارش نعمت هايش را نتوانند و تلاشگران ، از عهده اداى حقّ او برنيايند.

امام على عليه السلام :سپاسْ خدايى را كه گنهكاران نيز از بخشش او بهره مى برند و فرمانبردارانِ كوشا نيز نمى توانند كوچك ترين نعمتش را پاس بگزارند.

امام على عليه السلام :_ گرچه در به دست آوردن رضاى حق ، حريص باشد و در اين راه تا جايى كه مى تواند بكوشد _هيچ كس نمى تواند طاعتى را كه شايسته مقام خداوند سبحان است ، به جاى آورد ؛ ولى از حقوق واجب خداوند بر بندگانش اين است كه به اندازه توانايى خويش ، در خيرخواهى و نصيحت بندگانش بكوشند و براى برقرارى حق در ميان خودشان هميارى كنند.

امام كاظم عليه السلام :همواره بكوش و زنهار كه خود را در پرستش خداى عز و جل بى تقصير مدانى؛ زيرا خداوند ، آن گونه كه شايسته پرستش است، پرستش نمى شود.

.

ص: 144

2 / 4مجانبة الخصال المذمومة2 / 4 _ 1سوء الخُلقرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:سوءُ الخُلُقِ ذَنبٌ لا يُغفَرُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله_ وَقَد قيلَ لَهُ : إنّ فُلانَةَ تَصومُ النَّهارَ وَتَقومُ اللَّيلَ ، وَهِيَ سَيِّئةُ الخُلُقِ تُؤذي جِيرانَها بِلِسانِها _: لا خَيرَ فيها ، هِيَ مِن أهلِ النّارِ . (2)

2 / 4 _ 2الانفعالرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :لَيسَ الشَّديدُ بالصُّرَعَةِ، إنَّما الشَّديدُ الَّذي يَملِكُ نَفسَهُ عِندَ الغَضَبِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله _ لمّا استَوصاهُ رَجُلٌ _ :«لا تَغضَب» ، قالَ الرَّجُل : فَفَكَّرتُ حِينَ قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ما قالَ، فإذا الغَضَبُ يَجمَعُ الشَّرَّكُلَّهُ. (4)

.


1- .كنزالعمال : 3 / 443 / 7363 .
2- .بحارالأنوار : 71 / 394 / 63 .
3- .تحف العقول : 47.
4- .مسند ابن حنبل : 9 / 57 / 23231.

ص: 145

2 / 4 دورى از اخلاق نكوهيده

2 / 4 _ 1 بداخلاقى
2 / 4 _ 2 عصبانيت

2 / 4دورى از اخلاق نكوهيده2 / 4 _ 1بداخلاقىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:بدخويى ، گناهى نابخشودنى است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ وقتى به ايشان گفته شد كه فلان زن ، روزها را روزه مى گيرد و شبها را به عبادت مى گذراند ؛ امّا بداخلاق است و همسايگانش را با زبان خود مى آزارد _ :خيرى در آن زن نيست. او اهل دوزخ است .

2 / 4 _ 2عصبانيتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پهلوانى ، به زمين زدن حريف نيست ؛ بلكه پهلوان كسى است كه در هنگام خشم ، خويشتندار باشد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در پاسخ به مردى كه از آن حضرت ، اندرزى خواست _ :«خشمگين مشو» . آن مرد مى گويد : من در سخن پيامبر خدا انديشه كردم . ديدم كه خشم ، فراهم آورنده همه بديهاست.

.

ص: 146

عنه صلى الله عليه و آله :وَجَبَتْ مَحَبَّةُ اللّهِ عَلى مَن غَضِبَ فَحَلُمَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :إنّما المؤمنُ الَّذي إذا غَضِبَ لَم يُخرِجهُ غَضَبُهُ مِن حَقٍّ، وإذا رَضِيَ لَم يُدخِلهُ رِضاهُ في باطِلٍ ، إذا قَدَرَ لم يَأخُذ أكثَرَ مِمّا لَهُ . (2)

عنه عليه السلام:الغَضَبُ مِفتاحُ كُلِّ شَرٍّ . (3)

المسيحُ عليه السلام _ لَمّا سُئلَ عن بَدءِ الغَضَبِ _ :الكِبرُ، وَالتَجَبُّرُ ، وَمَحقَرَةُ الناسِ . (4)

2 / 4 _ 3الطمعالقرآن:«إِنَّ الاْءِنسَ_نَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا» . (5)

الحديث:الإمامُ عليٌّ عليه السلام:مَن أرادَ أن يَعِيشَ حُرّا أيّامَ حياتِهِ فلا يُسكِنِ الطَّمَعَ قَلبَهُ . (6)

.


1- .تاريخ دمشق : 14 / 404 / 3622 .
2- .الكافي : 2 / 233 / 11.
3- .الكافي : 2 / 303 / 3.
4- .مشكاة الأنوار : 383 / 1267.
5- .المعارج : 19 و 20.
6- .تنبيه الخواطر : 1 / 49 .

ص: 147

2 / 4 _ 3 آزمندى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دوستى خدا براى آن كه خشمگين شود و آن گاه بردبارى كند، قطعى است.

امام صادق عليه السلام :همانا مؤمن كسى است كه هرگاه خشمگين شود ، خشمش او را از جاده حق بيرون نمى بَرد و هرگاه خشنود شود ، خشنودى اش [از كسى] ، او را به باطل نمى كشانَد و كسى است كه چون قدرت پيدا كند ، بيشتر از آنچه حقّ اوست ، نمى گيرد.

امام صادق عليه السلام:خشم ، كليد همه بديهاست .

مسيح عليه السلام _ در پاسخ به سؤال از ريشه خشم _ :خود بزرگْ بينى و گردنفرازى و حقير شمردن مردم [ ريشه خشم ] است .

2 / 4 _ 3آزمندىقرآن:به راستى كه انسان ، حريص و كم طاقت آفريده شده است . هنگامى كه به او آسيبى رسد ، سخت بى تابى مى كند .

حديث:امام على عليه السلام:هر كه مى خواهد ايّام عمر خود را آزاد زندگى كند ، طمع را در دل خويش جاى ندهد .

.

ص: 148

عنه عليه السلام :ما أحسَنَ بالإنسانِ أنْ لايَشْتَهي ما لايَنْبَغي! . (1)

عنه عليه السلام_ وَقَد سُئلَ عَنِ الحِرصِ : ما هُوَ؟ _: هُوَ طَلَبُ القَليلِ بإضاعَةِ الكَثيرِ . (2)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام :مَثَلُ الحَريصِ عَلى الدُّنيا مَثَلُ دودَةِ القَزِّ : كُلَّما ازدادَتْ مِنَ القَزِّ عَلى نَفْسِها لَفّاً كانَ أبعَدَ لَها مِنَ الخُروجِ ، حَتّى تَموتَ غَمّاً . (3)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :ما أقبَحَ بِالمؤمنِ أن تكونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ . (4)

2 / 4 _ 4التعصبالقرآن:«إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِى قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَ_هِلِيَّةِ» . (5)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:مَن تَعَصَّبَ أو تُعُصِّبَ لَهُ فقَد خَلَعَ رِبقَ الإيمانِ مِن عُنُقِهِ . (6) وَفي نَقلٍ : فقَد خَلَعَ رِبقَةَ الإسلامِ مِن عُنُقِهِ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 9649.
2- .بحارالأنوار : 73 / 167 / 31 .
3- .الكافي : 2 / 316 / 7.
4- .الكافي : 2 / 320 / 1.
5- .الفتح : 26.
6- .الكافي : 2 / 308 / 2 .
7- .ثواب الأعمال : 263 / 1 .

ص: 149

2 / 4 _ 4 تعصب

امام على عليه السلام :چه زيبنده است كه انسان ، آنچه را شايسته نيست ، نخواهد!

امام على عليه السلام_ در پاسخ به اين پرسش كه : آزمندى چيست؟ _: به دست آوردن كم ، با از دست دادن زياد است .

امام باقر عليه السلام :حكايت آزمند به دنيا ، حكايت كِرم ابريشم است . هرچه بيشتر ابريشم بر خود مى تند ، با بيرون آمدن از پيله بيشتر فاصله مى گيرد تا آنكه سرانجام ، از غصّه مى ميرد .

امام صادق عليه السلام :چه زشت است براى مؤمن كه خواسته اى خواركننده داشته باشد!

2 / 4 _ 4تعصبقرآن:[به ياد آريد] هنگامى را كه كافران در دلهاى خود ، خشم و تعصّب جاهليت داشتند.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:كسى كه تعصّب بورزد يا برايش تعصّب ورزيده شود، حلقه ايمان را از گردن خويش ، باز كرده است. (در نقلى ديگر از اين حديث آمده است :) حلقه اسلام را ازگردن خويش ، باز كرده است.

.

ص: 150

عنه صلى الله عليه و آله:منَ كانَ في قَلبِهِ حَبَّةٌ مِن خَردَلٍ مِن عَصَبِيَّةٍ بَعَثَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ مَعَ أعرابِ الجاهِلِيَّةِ . (1)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :إن كُنتُم لا مَحالَةَ مُتَعَصِّبينَ فتَعَصَّبوا لِنُصرَةِ الحَقِّ وإغاثَةِ المَلهوفِ . (2)

2 / 4 _ 5الكسلرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:يا عَلِيُّ ،...إيّاكَ وَخَصلَتَينِ : الضَّجَرَ وَالكَسَلَ ؛ فَإنَّك إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر على حَقٍّ ، و إن كَسِلتَ لَم تُؤَدِّ حَقّا . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :إنَّ الأشياءَ لمّا ازدَوَجَت ازدَوَجَ الكَسَلُ وَالعَجزُ فَنَتَجا بَينَهُما الفَقرَ (4) .

عنه عليه السلام :إنّ مِن أبغَضِ الرِّجالِ إلَى اللّهِ تعالى لَعَبدا وَكَلَهُ إلى نفسِهِ ، جائرا عن قَصدِ السَّبيلِ ، سائرا بِغيرِ دَليلٍ ، إن دُعِيَ إلى حَرثِ الدنيا عَمِلَ ، وإن دُعِيَ إلى حَرثِ الآخِرَةِ كَسِلَ (5) .

.


1- .الكافي : 2 / 308 / 3.
2- .غرر الحكم : 3738.
3- .من لايحضره الفقيه : 4 / 355 / 5762.
4- .الكافي: 5 / 86 / 8 .
5- .نهج البلاغة: الخطبة 103 .

ص: 151

2 / 4 _ 5 تنبلى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هركس در دلش به اندازه دانه خَردلى عصبيّت باشد ،خداوند در روز قيامت ، او را با اعراب جاهليت برانگيزد.

امام على عليه السلام :اگر ناگزير از داشتن تعصّب هستيد، پس ، در راه يارى رساندن به حق و كمك به ستمديده ، تعصّب نشان دهيد.

2 / 4 _ 5تنبلىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:اى على! از دو خصلت بپرهيز : بى تابى و تنبلى ؛ زيرا اگر بى تاب و كم حوصله باشى ، بر حق شكيبايى نكنى و اگر سست و تنبل باشى ، حقّى را نپردازى.

امام على عليه السلام :آن گاه كه اشيا با يكديگر جفت شدند ، تنبلى و ناتوانى با هم ازدواج كردند و از آنها فقر متولّد شد .

امام على عليه السلام :از منفورترين مردان نزد خداى متعال ، بنده اى است كه خداوند او را به خودش واگذاشته است ، به نحوى كه از راه راست منحرف شده ، بى رهنما راه مى سپُرَد . اگر به كِشته دنيايش بخوانند ، كار مى كند و اگر به كِشته آخرت (عمل صالح و پاداش اخروى) فرايش خوانند ، تنبلى نشان مى دهد.

.

ص: 152

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :المُؤمِنُ يَرغَبُ فيما يَبقى ، وَيَزهَدُ فيما يَفنى ... بَعيدٌ كَسَلُهُ ، دائمٌ نَشاطُهُ (1) .

الإمامُ الباقرُ عليه السلام :_ أو اُبغِضُ لِلرَّجُلِ _إنّي لاَُبغِضُ الرَّجُلَ أن يَكونَ كَسلانا عن أمرِ دُنياهُ ، وَمَن كَسِلَ عَن أمرِ دُنياهُ فَهُوَ عَن أمرِ آخِرَتِهِ أكسَلُ (2) .

2 / 4 _ 6الكِبررسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إيّاكُم وَالكِبرَ ؛ فإنَّ الكِبرَ يَكونُ في الرَّجُلِ وَأنَّ عَلَيهِ العَباءَةَ . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:فاعتَبِروا بما كانَ مِن فِعلِ اللّهِ بِإبليسَ ؛ إذ أحبَطَ عَمَلَهُ الطَّويلَ وَجَهدَهُ الجَهِيدَ ، وَكانَ قَد عَبَدَ اللّهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَةٍ ، لايُدرى أمِن سِنيِّ الدُّنيا أم مِن سِنيِّ الآخِرَةِ عَن كِبرِ ساعَةٍ واحِدَةٍ . (4)

.


1- .بحارالأنوار : 78 / 26 / 92 .
2- .الكافي: 5 / 85 / 4 .
3- .المعجم الاوسط : 1 / 173 / 543.
4- .نهج البلاغة : الخطبة 192 .

ص: 153

2 / 4 _ 6 خود بزرگ بينى

امام على عليه السلام :مؤمن به آنچه ماندنى است ، تمايل دارد و از آنچه رفتنى است ، رويگردان ... از تنبلى به دور است و پيوسته سرزنده و با نشاط است .

امام باقر عليه السلام :من نفرت دارم از كسى كه در كار دنيايش تنبل باشد. هر كه در كار دنيايش تنبل باشد ، در كار آخرتش تنبل تر است.

2 / 4 _ 6خود بزرگ بينىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:از تكبّر بپرهيزيد؛ زيرا گاهى با پوشيدن ردايى هم به انسان ، غرور دست مى دهد.

امام على عليه السلام:از كارى كه خدا با ابليس كرد ، درس بگيريد ؛ چه ، كار دراز مدت و كوششهاى توانفرساى او را به سبب لحظه اى تكبّر ، باطل ساخت . او شش هزار سال خدا را پرستش كرده بود كه معلوم نيست آيا از سالهاى دنياست يا از سالهاى آخرت .

.

ص: 154

2 / 4 _ 7الإعجاب بالنفسالإمامُ عليٌّ عليه السلام _ مِن كتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _ :إيّاكَ وَالإعجابَ بِنَفسِكَ ، وَالثِّقَةَ بِما يُعجِبُكَ مِنها ، وَحُبَّ الإطراءِ؛ فإنَّ ذلِكَ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّيطانِ في نَفسِه ، لِيَمحَقَ ما يَكونُ مِن إحسانِ المُحسِنينَ . (1)

عنه عليه السلام :سَيِّئَةٌ تَسوؤكَ خَيرٌ عِندَ اللّهِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُكَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :قالَ اللّهُ عز و جل لِداودَ عليه السلام : يا داودُ ... أنذِرِ الصِّدِّيقينَ ألاّ يُعجَبوا بِأعمالِهِم؛ فإنَّهُ لَيسَ عَبدٌ أنصِبُهُ لِلحِسابِ إلاّ هَلَكَ . (3)

2 / 4 _ 8حبُّ الظُّهُورالقرآن:«فَلاَ تُزَكُّواْ أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى» . (4)

«يُرَآءُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِيلاً» . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 53.
2- .نهج البلاغة : الحكمة 46.
3- .الكافي : 2 / 314 / 8.
4- .النجم : 32.
5- .النساء : 142.

ص: 155

2 / 4 _ 7 خودپسندى
2 / 4 _ 8 خودنمايى

2 / 4 _ 7خودپسندىامام على عليه السلام _ در عهد نامه اش به مالك اشتر ، هنگامى كه او را به حكومت مصر گمارد _ :زنهار از خودپسندى و تكيه كردن به آنچه كه تو را به خودپسندى مى كشانَد ، و از شيفتگى به ستوده شدن ؛ زيرا اينها از مناسب ترين فرصتهاى شيطان است تا نيكى نيكوكاران را بر باد دهد.

امام على عليه السلام :گناهى كه بر اثر آن ناراحت شوى ، نزد خدا بهتر از كار نيكى است كه تو را دچار خودپسندى كند.

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل به داوود عليه السلام فرمود : «اى داوود! مؤمنان راستين را هشدار ده كه به اعمال خود ، مغرور نشوند؛ زيرا بنده اى نيست كه به پاى حسابش كشم ، مگر اينكه هلاك شود».

2 / 4 _ 8خودنمايىقرآن:پس خودستايى نكنيد . او به كسى كه تقوا ورزيده ، داناتر است. با مردم رياكارى مى كنند ، و خدا را جز اندكى به ياد نمى آورند. و همانند كسانى مباشيد كه از سرزمينشان با سرمستى و نمايشگرى در چشم مردم ، بيرون شدند ، و [ مردمان را ] از راه خدا باز داشتند ؛ و خداوند به آنچه مى كنند ، احاطه دارد و آگاه است.

.

ص: 156

«وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَ_رِهِم بَطَرًا وَرِئَآءَ النَّاسِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَاللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ» . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :يا أباذَرٍّ ، اِتَّقِ اللّهَ وَلا تُرِ الناسَ أنَّكَ تَخشَى اللّهَ فَيُكرِموكَ وَقَلبُكَ فاجِرٌ . (2)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :المُرائي ظاهِرُهُ جَميلٌ وَباطِنُهُ عَليلٌ . (3)

عنه عليه السلام :ما أقبَحَ بِالإنسانِ باطِناً عَليلاً وَظاهِراً جَميلاً . (4)

عنه عليه السلام :اللّهُمّ ، إنّي أعوذُ بكَ مِن أن تَحسُنَ في لامِعَةِ العُيونِ عَلاَنِيَتي ، وَتَقبُحَ فيما اُبطِنُ لكَ سَريرَتي ، مُحافِظاً على رِئاءِ الناسِ مِن نَفسِي بِجَميعِ ما أنتَ مُطَّلِعٌ عَلَيهِ مِنّي ، فَاُبدِيَ لِلناسِ حُسنَ ظاهِري وَاُفضِيَ إليكَ بِسوءِ عَمَلي، تَقَرُّباً إلى عِبادِكَ وتَباعُداً مِن مَرضاتِكَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولِ اللّهِ عز و جل : «فلا تُزَكُّوا...» (6) _: قَولُ الإنسانِ : صَلّيتُ البارِحَةَ وَصُمتُ أمسِ وَنَحوُ هذا . ثُمّ قالَ عليه السلام : إنّ قَوما كانوا يُصبِحونَ فَيَقولونَ : صَلَّينا البارِحَةَ وَصُمنا أمسِ ، فَقالَ عليٌّ عليه السلام: لكِنّي أنامُ اللّيلَ وَالنَّهارَ ، وَلَو أجِدُ بَينَهُما شَيئا لَنُمتُهُ ! (7)

.


1- .الانفال : 47.
2- .الأمالي الطوسي : 532 / 1162.
3- .غرر الحكم : 1577.
4- .غرر الحكم : 9661.
5- .نهج البلاغة : الحكمة 276.
6- .النجم : 32 .
7- .معاني الأخبار : 243 / 1 .

ص: 157

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابوذر! از خدا بترس و در حالى كه دلى تبهكار دارى ، براى جلب احترام مردم ، نزد آنان خود را خداترس وانمود مكن.

امام على عليه السلام :رياكار ، ظاهرش زيبا و باطنش بيمار است.

امام على عليه السلام :چه زشت است كه آدمى ، باطنى بيمار و ظاهرى زيبا داشته باشد!

امام على عليه السلام :خداوندا! به تو پناه مى برم از اينكه ظاهرم در نگاه مردم ، نيكو باشد و باطنم كه بر تو آشكار است ، زشت ! خود را رياكارانه نزد مردم به چيزى بيارايم كه تو بهتر از من بدان دانايى. آن گاه ، ظاهرِ نكويم را براى مردم ، آشكار دارم و بدى كردارم را نزد تو آورم و بدين سان ، به بندگان تو نزديك شوم و از خشنودى تو به دور مانم.

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به سؤال از سخن خداى تعالى : «پس خود ستايى نكنيد» _: «مانند اينكه انسان بگويد: ديشب نماز خواندم ، ديروز روزه گرفتم و امثال اين سخنان». سپس فرمود: «عدّه اى بودند كه چون صبح مى شد، مى گفتند: ما ديشب نماز خوانديم و ديروز ، روزه گرفتيم . على عليه السلامفرمود: امّا من ، شب و روز را مى خوابم و اگر بين شب و روز نيز فرصتى بيابم ، در آن هم مى خوابم ».

.

ص: 158

2 / 4 _ 9تعارض القول والعملالقرآن:«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لاَ تَفْعَلُونَ » . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:يَابنَ مَسعودٍ ، لا تَكُن مِمَّن يُشَدِّدُ عَلَى النّاسِ وَيُخَفِّفُ عَن نَفسِهِ ، يَقولُ اللّهُ تَعالى : «لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ» ! (2)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:لَعَنَ اللّهُ الآمِرينَ بِالمَعروفِ التّارِكينَ لَهُ ، وَالنّاهينَ عَنِ المُنكَرِ العامِلينَ بِهِ . (3)

الإمامُ الصادقُ عليه السلام:إيّاكَ أن تَكونَ مِمَّن يَخافُ عَلى العِبادِ مِن ذُنوبِهِم وَيَأمَنُ العُقوبَةَ مِن ذَنبِهِ ؛ فَإنَّ اللّهَ عز و جل لا يُخدَعُ عَن جَنّتِهِ ، وَلا يُنالُ ما عِندَهُ إلاّ بِطاعَتِهِ ، إن شاءَ اللّهُ . (4)

.


1- .الصف : 2 و 3.
2- .مكارم الأخلاق:2 / 361 / 2660.
3- .نهج البلاغة : الخطبة 129.
4- .الكافي : 8 / 49 / 9.

ص: 159

2 / 4 _ 9 ناهماهنگى رفتار وگفتار

2 / 4 _ 9ناهماهنگى رفتار وگفتارقرآن:اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا چيزى را مى گوييد كه بدان عمل نمى كنيد؟! در نزد خدا بسيار مبغوض است كه چيزى را بگوييد كه انجام نمى دهيد.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:اى پسر مسعود! از آنان مباش كه بر مردم سخت مى گيرند و بر خود ، آسان. خداى تعالى مى فرمايد: «چرا چيزى را مى گوييد كه بدان عمل نمى كنيد؟!».

امام على عليه السلام:نفرين خدا بر كسانى كه به خوبى فرمان مى دهند و خود ، آن را فرو مى گذارند ، و بر كسانى كه از زشتى باز مى دارند و خود ، مرتكب آن مى شوند!

امام صادق عليه السلام :از آنان مباش كه براى بندگان، نگران كيفر گناهانشان هستند؛ امّا خويشتن را از كيفر گناهان خويش ، ايمن مى شمارند؛ زيرا خداى عز و جل بهشت خود را به نيرنگ نمى دهد و جز با فرمانبرىِ خداوند به آنچه نزد اوست ، نتوان رسيد ، إن شاء اللّه !

.

ص: 160

2 / 4 _ 10التطرفرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إيّاكُم وَالتَّعَمُّقَ في الدِّينِ ؛ فإنّ اللّهَ تعالى قَد جَعَلَهُ سَهلاً ، فَخُذُوا مِنهُ ما تُطيقونَ ؛ فإنَّ اللّهَ يُحِبُّ ما دامَ مِن عَمَلٍ صالِحٍ ، وإن كانَ يَسيرا . (1)

عن_ه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُحِبُّ أن تُؤتى رُخَصُهُ ، كَما يُحِبُّ أن تُؤتى عَزائمُهُ . (2)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفرِطا أو مُفَرِّطا . (3)

عنه عليه السلام:مَن تَعَمَّقَ لَم يُنِب إلَى الحَقِّ . (4)

2 / 4 _ 11المداهنة والاستسلامالإمامُ عليٌّ عليه السلام:لا تُداهِنوا في الحَقِّ إذا وَرَدَ عَلَيكُم وَعَرَفتُموهُ فَتَخسَروا خُسراناً مُبِيناً . (5)

.


1- .كنز العمّال : 3 / 35 / 5348 .
2- .صحيح ابن حبّان : 2/69/354 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 70 .
4- .الخصال : 233 / 74 .
5- .تحف العقول : 150.

ص: 161

2 / 4 _ 10 افراطيگرى
2 / 4 _ 11 سازشكارى

2 / 4 _ 10افراطى گرىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:از افراط در دين بپرهيزيد ؛ زيرا خداوند ، آن را آسان قرار داده است . پس ، از دين آنچه توانش را داريد ، برگيريد [ و بدان عمل كنيد ] ؛ چه اينكه خداوند ، كار خوبْ امّا مستمر را ، هرچند اندك باشد ، دوست دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، دوست دارد رخصتها و مباحاتش به جاى آورده شود ، همان گونه كه دوست دارد واجباتش به جاى آورده شود .

امام على عليه السلام:نادان را نبينى، مگر افراطگر يا تفريطگر.

امام على عليه السلام:هر كس افراط ورزد، به حق نرسد. * براى آشنايى بيشتر با خطر افراطيگرى مراجعه كنيد به : موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب عليه السلام ، جلد ششم : جنگ نهروان / درآمد .

2 / 4 _ 11سازشكارىامام على عليه السلام:هرگاه با حق روبه رو شديد و دانستيد كه حقّ است ، درباره آن مسامحه نكنيد كه به سختى زيان خواهيد ديد .

.

ص: 162

عنه عليه السلام:اِعلَموا رَحِمَكُمُ اللّهُ أ نَّكُم في زَمانٍ القائلُ فيهِ بالحَقِّ قَليلٌ ، وَاللِّسانُ عَنِ الصِّدقِ كَليلٌ ، وَاللازِمُ لِلحَقِّ ذَليلٌ ، أهلُهُ مُعتَكِفونَ عَلى العِصيانِ ، مُصطَلِحونَ عَلَى الإدهانِ . (1)

2 / 4 _ 12المزاحمةكنزالعمّال عن أنس :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ يَقرَأُ زَمزَمَ في قِراءَتِهِ ، فَقيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، لِمَ لا تَرفَعُ صَوتَكَ بِالقُرآنِ ؟ قالَ : أكرَهُ أن اُوذِيَ رَفيقي وَ أهلَ بَيتي . (2)

2 / 4 _ 13التحقيررسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :لا يَزرَأنَّ أحَدُكُم بأحدٍ مِن خَلقِ اللّهِ ؛ فإنَّهُ لايَدري أيُّهُم وَليُّ اللّهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله:لا تُحَقِّرنَّ أحَدا مِن المسلمينَ ؛ فإنَّ صَغيرَ المسلمين عِندَ اللّهِ كَبيرٌ . (4)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 233 .
2- .كنز العمّال : 2 / 319 / 4123 .
3- .بحارالأنوار : 75 / 147 / 21.
4- .كنزالعمّال : 16 / 237 / 44297.

ص: 163

2 / 4 _ 12 مزاحمت
2 / 4 _ 13 تحقير

امام على عليه السلام:رحمت خدا بر شما باد! بدانيد كه شما در روزگارى به سر مى بريد كه حقگويان ، اندك اند و زبان از راستگويى كُند است و پيرو حق ، خوار و بى مقدار . مردمان اين زمانه به نافرمانى خو گرفته اند و بر سازشكارى ، با يكديگرْ همداستان شده اند .

2 / 4 _ 12مزاحمتكنزالعمّال _ به نقل از انس _ :هرگاه پيامبر صلى الله عليه و آلهشبانه براى قرائت قرآن برمى خاست ، آيات را بسيار آهسته تلاوت مى كرد . پرسيدند : اى پيامبر خدا! به قرآن خواندن ، صدايت را بلند نمى كنى ؟ فرمود : «خوش ندارم دوستانم و خانواده ام را بيازارم» .

2 / 4 _ 13تحقيرپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ يك از شما نبايد احدى از بندگان خدا را خوار و بى مقدار شمُرَد؛ زيرا نمى داند كه كدام يك از آنها دوست خداست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هيچ مسلمانى را خوار مشمار؛ زيرا كوچك آنان هم نزد خداوند ، بزرگ است.

.

ص: 164

لقمانُ عليه السلام _ لابنِهِ _ :يا بُنَيَّ لا تُحَقِّرنَّ أحَداً بخُلقانِ ثِيابِهِ؛ فإنَّ رَبَّكَ وَرَبَّهُ واحدٌ . (1)

2 / 4 _ 14التأنيبرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:مَن عَيَّرَ أخاهُ بِذَنبٍ قَد تابَ مِنهُ لَم يَمُت حَتّى يَعمَلَهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:مَن عَيَّرَ مُؤمِنا بِذَنبٍ لَم يَمُت حَتّى يَركَبَهُ . (3)

الخضرُ عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لِموسى عليه السلام _ :يَابنَ عِمرانَ ، لا تُعَيِّرَنَّ أحَداً بِخَطيئَةٍ ، وَابكِ عَلى خَطيئَتِكَ . (4)

2 / 4 _ 15تتبع العيوبرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:يُبصِرُ أحَدُكُمُ القَذى في عَينِ أخيهِ ، وَيَنسى الجِذعَ _ أو قالَ : الجِذلَ _ في عَينِهِ ؟ ! (5)

.


1- .روضة الواعظين : 498.
2- .تنبيه الخواطر : 1 / 113.
3- .الكافي : 2 / 356 / 3 .
4- .قصص الأنبياء : 157 / 171.
5- .كنز العمّال : 16 / 122 / 44141 .

ص: 165

2 / 4 _ 14 سرزنش
2 / 4 _ 15 عيبجويى

لقمانُ عليه السلام _ به فرزندش _ :پسركم! هيچ كس را به سبب كهنه بودن جامه اش حقير مشمار ؛ زيرا كه پروردگار تو و او يكى است .

2 / 4 _ 14سرزنشپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هركس برادر خود را براى گناهى كه از آن توبه كرده است ، سرزنش كند ، نميرد تا خود آن گناه را مرتكب شود.

امام صادق عليه السلام:هر كس مؤمنى را براى گناهى سرزنش كند، نميرد تا خودش آن گناه را مرتكب شود.

خضر عليه السلام _ در سفارش خود به موسى عليه السلام _ :اى پسر عمران! هيچ كس را به واسطه گناهى سرزنش مكن و بر گناه خويش ، گريه كن .

2 / 4 _ 15عيبجويىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[چگونه است كه] هر يك از شما خاشاك را در چشم برادرش مى بيند و تنه درخت را (و يا فرمود: چيز بزرگى را) در چشم خود نمى بيند؟!

.

ص: 166

عنه صلى الله عليه و آله:لا تَسألوا الفاجِرَةَ : مَن فَجَرَ بِكِ ؟ فَكَما هانَ عَلَيها الفُجورُ ، يَهونُ عَلَيها أن تَرميَ البَريءَ المُسلِمَ . (1)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:مَن نَظَرَ في عَيبِ نَفسِهِ اشتَغَلَ عَن عَيبِ غَيرِهِ . (2)

عن_ه عليه السلام :مَن تَتَبَّعَ خَفِيّاتِ العُيوبِ حَرَمَهُ اللّهُ مَوَدّاتِ القُلوبِ . (3)

عنه عليه السلام :مَنِ استَقصى عَلى صَديقِهِ انقَطَعَت مَوَدَّتُهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :لا تُفَتِّشِ النّاسَ ؛ فَتَبقى بِلا صَديقٍ . (5)

2 / 4 _ 16التطفلمكارم الأخلاق :ذُكِرَ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ فقيلَ لَهُ : خَيرٌ ، قالوا : يا رسولَ اللّهِ ، خَرَجَ مَعَنا حاجّا فإذا نَزَلنا لَم يَزَل يُهَلِّلُ حَتّى نَرتَحِلَ، فإذا ارتَحَلنا لَم يَزَل يَذكُرُاللّهَ حَتّى نَنزِلَ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : فَمَن كانَ يَكفيهِ عَلَفَ ناقَتِهِ ، وَصُنعَ طَعامِهِ ؟ قالوا : كُلُّنا ، فَقالَ صلى الله عليه و آله : كُلُّكُم خَيرٌ مِنهُ . (6)

.


1- .تهذيب الأحكام : 10 / 48 / 177 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 349 .
3- .غرر الحكم : 8800 .
4- .غرر الحكم : 8582.
5- .الكافي : 2 / 652 / 2 .
6- .مكارم الأخلاق : 1 / 564 / 1955 .

ص: 167

2 / 4 _ 16 سرْبار ديگران بودن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:از زن بدكاره نپرسيد چه كسى با تو فسق كرد؛ زيرا همان گونه كه به راحتى مرتكب فحشا مى شود ، به راحتى هم مسلمان بى گناهى را بدنام مى كند .

امام على عليه السلام:هر كه عيب خود را ببيند، از پرداختن به عيب ديگران ، باز ايستد.

امام على عليه السلام :هركه عيبهاى نهانى را بكاود ، خداوند از دوستى دلها محرومش كند .

امام على عليه السلام :هركه بر دوستش خُرده گيرى كند، دوستى اش گسسته مى شود .

امام صادق عليه السلام :نهان مردم را مكاو ، كه بى دوست مى مانى .

2 / 4 _ 16سرْبار ديگران بودنمكارم الأخلاق :در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله از مردى سخن به ميان آمد و گفته شد : او آدم خوبى است . گفتند : اى پيامبر خدا! آن مرد ، همسفر حجّ ما بود . هرگاه در منزلى فرود مى آمديم ، پيوسته زبانش به ذكر «لا اله الا اللّه » گويا بود تا آنكه كوچ مى كرديم و در بين راه نيز همواره ذكر خدا مى گفت تا دوباره اتراق مى كرديم . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «پس چه كسى شترش را علوفه مى داد و غذايش را درست مى كرد؟». گفتند : همه ما . حضرت فرمود : «همه شما از او بهتريد» .

.

ص: 168

مكارم الأخلاق :رُوِيَ عنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ أمَرَ أصحابَهُ بِذَبحِ شاةٍ في سَفَرٍ ، فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : عَلَيَّ ذَبحُها ، وَقالَ الآخَرُ : عَلَيَّ سَلخُها ، وَقالَ الآخَرُ : عَلَيَّ قَطعُها ، وَقالَ الآخَرُ : عَلَيَّ طَبخُها ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أنا ألقُطُ لَكُمُ الحَطَبَ ! فَقالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، لا تَتعَبَنَّ بِآبائنا واُمَّهاتِنا أنتَ ! نَحنُ نَكفِيكَ . قالَ صلى الله عليه و آله : عَرَفتُ أنَّكُم تَكفوني ، وَلكِنَّ اللّهَ عز و جليَكرَهُ مِن عَبدِهِ إذا كانَ مَعَ أصحابِهِ أن يَنفَرِدَ مِن بَينِهِم ، فقامَ صلى الله عليه و آلهيَلقُطُ الحَطَبَ لَهُم . (1)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام _ لِقَومٍ أصِحّاءَ جالِسينَ في زاوِيَةِ المَسجِدِ _ :مَن أنتُم ؟ قالوا : نحنُ المُتَوَكِّلونَ . قالَ عليه السلام : لا ، بَل أنتُمُ المُتَأكِّلَةُ ، فإن كُنتُم مُتَوَكِّلينَ فما بَلَغَ بِكُم تَوَكُّلُكُم ؟ قالوا : إذا وَجَدنا أكَلنا ، وإذا فَقَدنا صَبَرنا . قالَ عليه السلام : هكَذا تَفعَلُ الكِلابُ عِندَنا! قالوا : فما نَفعَلُ ؟ قالَ: كمانَفعَلُ . قالوا : كَيفَ تَفعَلُ ؟ قالَ عليه السلام : إذا وَجَدنا بَذَلنا ، وإذا فَقَدنا شَكَرنا . (2)

.


1- .مكارم الأخلاق: 1 / 536 / 1867.
2- .مستدرك الوسائل : 11 / 220 / 12798 .

ص: 169

مكارم الأخلاق :نقل شده كه پيامبر خدا در سفرى به ياران خود دستور داد گوسفندى ذبح كنند . يكى از آنها گفت : من ذبح مى كنم. ديگرى گفت : من پوست مى كَنم . سومى گفت : من گوشتش را خُرد مى كنم . چهارمى گفت : من آن را مى پزم . پيامبر خدا فرمود : «من هم براى شما هيزم جمع مى كنم». يارانش گفتند: نبايد به زحمت بيفتى ، پدران و مادرانمان فدايت! مابه جاى شما كار مى كنيم. پيامبر خدا فرمود : «مى دانم كه شما به جاى من كار مى كنيد ، امّا خداوند عز و جل خوش ندارد كه بنده اش با عدّه اى از دوستان و همسفران خود باشد و گوشه اى بنشيند و كار نكند» . پس ، آن حضرت برخاست و شروع به جمع آورى هيزم كرد .

امام على عليه السلام _ ايشان عدّه اى را ديد كه با آنكه سالم و تندرست اند، در گوشه مسجد نشسته اند. فرمود:«شما كيستيد؟». گفتند: ما توكّل كنندگانيم. حضرت فرمود: «نه، بلكه شما مفتخورانيد. اگر به راستى توكّل كننده ايد، توكّلتان شما را به كجا رسانده است؟». گفتند: اگر چيزى بيابيم ، مى خوريم و اگر هم نيابيم ، صبر مى كنيم. فرمود: «سگهاى ما نيز همين كار را مى كنند!». گفتند: پس چه كنيم؟ فرمود: «همان كارى كه ما مى كنيم». گفتند: شما چه مى كنيد؟ فرمود: «اگر چيزى بيابيم ، مى بخشيم و اگر نيابيم ، شكر مى گوييم».

.

ص: 170

المَسيحُ عليه السلام _ لِرَجُلٍ _ :ما تَصنَعُ؟ قالَ : أتَعَبَّدُ . قالَ : فَمَن يَعودُ عَلَيكَ؟ قالَ : أخي . قالَ: أخوكَ أعبَدُ مِنكَ . (1)

.


1- .تنبيه الخواطر : 1 / 65 .

ص: 171

مسيح عليه السلام _ او به مردى فرمود _ :«چه كار مى كنى؟» گفت: عبادت پيشه كرده ام. فرمود: «پس چه كسى مخارج تو را تأمين مى كند؟». گفت: برادرم. فرمود: «برادرت از تو عابدتر است».

.

ص: 172

الفصلُ الثّالثُ : وظائف التعبويّ3 / 1الوظائف الفرديّة3 / 1 _ 1أداء الواجباترسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:اِعمَل بِفَرائضِ اللّهِ تَكُن أتقَى الناسِ . (1)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:لا قُربَةَ بالنَّوافِلِ إذا أضَرَّت بِالفَرائضِ . (2)

عنه عليه السلام:خادِع نَفسَكَ في العِبادَةِ ، وَارفُق بِها وَلا تَقهَرها ، وَخُذ عَفوَها وَنَشاطَها ، إلاّ ما كانَ مَكتوبا عَلَيكَ مِنَ الفَريضَةِ ؛ فإنّهُ لا بُدَّ مِن قَضائها وَتَعاهُدِها عِندَ مَحَلِّها . (3)

.


1- .الكافي : 2 / 82 / 4 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 39.
3- .نهج البلاغة : الكتاب 69 .

ص: 173

فصل سوم : مسئوليتهاى بسيجى

3 / 1 مسئوليتهاى فردى

3 / 1 _ 1 انجام دادن واجبات

فصل سوم : مسئوليتهاى بسيجى3 / 1مسئوليتهاى فردى3 / 1 _ 1انجام واجباتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:به واجبات الهى عمل كن، تا پرهيزگارترينِ مردم باشى.

امام على عليه السلام:هرگاه مستحبّات، باعث لطمه خوردن به واجبات شوند، مايه نزديكى به خدا نگردند.

امام على عليه السلام:نفْس خود را با لطايف الحيل ، به عبادت وا دار و با آن ، مدارا كن و به آن ، زور مگو و به هنگام آرامش و نشاطش به عبادت بپرداز، مگر در آن چيزهايى كه بر تو واجب شده است ، كه در اين موارد بايد آنها را به جاى آورى و به موقع ، ادا كنى.

.

ص: 174

3 / 1 _ 2ترك المحرماتالقرآن:«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَالإِْنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَ_تِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَ_ئِثَ» . (1)

«قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَوَ حِشَ مَاظَهَرَ مِنْهَا وَمَابَطَنَ وَالإِْثْمَ وَ الْبَغْىَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَ_نًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» . (2)

الحديث:الإمامُ عليُّ عليه السلام :لَو لَم يَنهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوجَبَ أنْ يَجتَنِبَها العاقِلُ . (3)

عنه عليه السلام :ما نهى اللّهُ سُبحانَهُ عن شَيءٍ إلاّ وأغنى عَنهُ . (4)

الإمامُ الباقرُ عن آبائه عليهم السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يأتي أهلَ الصُّفَّةِ وَكانوا ضِيفانَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، كانوا هاجَروا مِن أهاليهِم وَأموالِهِم إلى المَدينَةِ فَأسكَنَهُم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله صُفَّةَ المَسجِدِ ، وَهُم أربَعُمِائةِ رَجُلٍ ، يُسَلِّمُ عَلَيهِم بِالغَدوَةِ وَالعَشِيِّ ، فأتاهُم ذاتَ يَومٍ فَمِنهُم مَن يَخصِفُ نَعلَهُ، وَمِنهُم مَن يَرقَعُ ثَوبَهُ ، وَمِنهُم مَن يَتَفلّى، وَكانَ رَسولُ اللّهِ[ صلى الله عليه و آله ]يَرزُقُهُم مُدّاً مُدّاً مِن تَمرٍ في كُلِّ يَومٍ. فَقامَ رَجُلٌ مِنهُم فقالَ : يا رسولَ اللّهِ ، التَّمرُ الّذي تَرزُقُنا قَد أحرَقَ بُطونَنا! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أما إنّي لَوِ استَطَعتُ أن اُطعِمَكُمُ الدُّنيا لَأطعَمتُكُم ، وَلكن مَن عاشَ مِنكُم مِن بَعدي فَسَيُغدى عَلَيهِ بِالجِفانِ وَيُراحُ عَلَيهِ بِالجِفانِ ، وَيَغدو أحَدُكُم في قَميصَةٍ وَيَروحُ في اُخرى ، وَتُنَجِّدونَ بُيوتَكُم كَما تُنَجَّدُ الكَعبَةُ. فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّا عَلى ذلِكَ الزَّمانِ بالأشواقِ! فَمَتى هُوَ؟! قالَ صلى الله عليه و آله : زَمانُكُم هذا خَيرٌ مِن ذلِكَ الزّمانِ ، إنَّكُم إن مَلَأتُم بُطونَكُم مِنَ الحَلالِ تُوشِكونَ أن تَملؤوها مِنَ الحَرامِ . (5)

.


1- .الاعراف : 157.
2- .الاعراف : 33.
3- .غرر الحكم : 7595.
4- .غرر الحكم : 9573.
5- .النوادر للراوندى : 152 / 223.

ص: 175

3 / 1 _ 2 ترك محرّمات

3 / 1 _ 2ترك محرماتقرآن:كسانى كه از فرستاده و پيامبر امّى پيروى مى كنند كه نام (و نشانِ) او را در تورات و انجيل كه در نزدشان است ، نوشته مى يابند ؛ [ همو ] كه آنان را به نيكى فرمان مى دهد و از زشتى باز مى دارد و پاكيزه ها را بر آنان حلال ، و پليدها را حرام مى دارد .

بگو : همانا پروردگارم كارهاى زشت را ، چه آشكار باشد چه پنهان ، حرام كرده است ، و نيز گناه و سركشى به ناحق را و اينكه براى خداوند ، همتا بينگاريد _ كه در اين باره هيچ گونه برهانى بر آن نفرستاده است _ و نيز اينكه آن چه را نمى دانيد به دروغ به خداوند نسبت دهيد.

حديث:امام على عليه السلام :اگر خداى سبحان [هم] از نارواها نهى نمى كرد ، بر خردمند لازم بود كه از آنها دورى كند.

امام على عليه السلام :خداى سبحان ، انسان را از هيچ چيزى نهى نفرموده ، جز آنكه او را از آن ، بى نياز كرده است.

امام باقر عليه السلام_ از پدرانش عليهم السلام _: پيامبر خدا نزد اهل صفّه مى آمد و آنان ، ميهمان پيامبر خدا بودند . آنها خانمان خود را رها كرده ، به مدينه هجرت كرده بودند. پيامبر خدا آنان را كه چهارصد مرد بودند ، در صفّه مسجد، اسكان داد . آن حضرت ، هر صبح و شام نزد ايشان مى رفت و بر آنان سلام مى داد . روزى بر صفّه نشينان وارد شد ، ديد يكى كفش خود را پينه مى كند ، ديگرى لباسش را وصله مى زند و عدّه اى هم جامه هاى خود را از شپش ، پاك مى كنند . پيامبر خدا، هر روز يك مُدّ (تقريباً يك سير) خرما به آنها مى داد . مردى از ميان آنها برخاست و گفت : اى پيامبر خدا! خرمايى كه به ما مى دهى ، معده هاى ما را سوزاند. پيامبر صلى الله عليه و آلهفرمود : «بدانيد كه اگر مى توانستم دنيا را خوراك شما كنم ، اين كار را مى كردم ؛ امّا كسانى از شما كه پس از من زنده بمانند ، صبح و شام ، غذاى سير خواهند خورد. هر كدام ، صبح يك پيراهن خواهيد پوشيد و شب ، پيراهنى ديگر و خانه هايتان را ، همانند كعبه، برافراشته و آراسته خواهيد كرد». مردى برخاست و گفت : اى پيامبر خدا! من مشتاق چنان روزى هستم! كى فراخواهد رسيد؟! فرمود صلى الله عليه و آله : «اين زمانِ شما بهتر از آن زمان است. اگر شكمهاى خود را از حلال پُر كنيد ، هيچ بعيد نيست كه از حرام نيز آن را پُر نماييد».

.

ص: 176

3 / 1 _ 3المحافظة على الصلاةالقرآن:«حَ_فِظُواْ عَلَى الصَّلَوَ تِ وَالصَّلَوةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلَّهِ قَ_نِتِينَ» . (1)

.


1- .البقرة : 238.

ص: 177

3 / 1 _ 3 مواظبت بر نماز

3 / 1 _ 3مواظبت بر نمازقرآن:بر نمازها[ ى پنجگانه ] مواظبت كنيد ، [ بويژه ] نماز ميانه ، و فروتنانه در برابر خدا [ به نماز ] بايستيد.

.

ص: 178

«وَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَ تِهِمْ يُحَافِظُونَ » . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ شَيءٍ وَجهٌ ، وَ وَجهُ دِينِكُمُ الصَّلاةُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :جَعَلَ اللّهُ جَلَّ ثَناؤهُ قُرَّةَ عَينِي في الصَّلاةِ ، وَحَبَّبَ إلَيَّ الصَّلاةَ كما حَبَّبَ إلى الجائعِ الطَّعامَ ، وَإلى الظَّمآنِ الماءَ ، وَإنّ الجائعَ إذا أكَلَ شَبِعَ ، وَإنَّ الظَمآنَ إذا شَرِبَ رَوِيَ ، وَأنا لا أشبَعُ مِنَ الصَّلاةِ . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام _ مِن كِتابِهِ لِمُحمَّدِ بنِ أبي بكرٍ _ :وَاعلَم أنَّ كُلَّ شَيءٍ مِن عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلاتِكَ ؛ فَمَن ضَيَّعَ الصَّلاةَ فَإنَّه لِغَيرِها أضيَعُ . (4)

عنه عليه السلام _ مِن كتابِهِ لمحمّدِ ابنِ أبي بكرٍ _ :اِرتَقِب وَقتَ الصَّلاةِ فَصَلِّها لِوَقتِها ، وَلا تَعَجَّل بِها قَبلَهُ لِفَرَاغٍ ، وَلا تُؤخِّرها عَنهُ لِشُغلٍ . (5)

عنه عليه السلام :لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلى اللّهِ عز و جل مِنَ الصَّلاةِ ؛ فَلا يَشغَلَنَّكُم عَن أوقاتِها شَيءٌ مِن اُمورِ الدُّنيا ؛ فإنَّ اللّهَ عز و جل ذَمَّ أقواماً فقال : «الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ» (6) يَعني أنَّهُم غافِلونَ استَهانوا بِأوقاتِها . (7)

.


1- .المؤمنون : 9.
2- .دعائم الإسلام : 1 / 133.
3- .مكارم الأخلاق : 2 / 366 / 2661.
4- .الامالي للمفيد : 267 / 3 .
5- .الأمالي للمفيد: 267 / 3 .
6- .الماعون : 5 .
7- .الخصال : 621 / 10.

ص: 179

و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت دارند.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى چهره اى دارد و چهره دين شما نماز است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :_ جلّ ثناؤه _خداوند نور ديده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانيد ، همچنان كه غذا را محبوبِ گرسنه ، و آب را محبوبِ تشنه گردانيد ، [با اين تفاوت كه] گرسنه هرگاه غذا بخورد ، سير مى شود و تشنه هرگاه آب بنوشد ، سيراب مى شود ؛ امّا من از نماز ، سير نمى شوم.

امام على عليه السلام _ در نامه خود به محمّد بن ابى بكر _ :بدان اى محمّد كه همه چيز ، تابع نماز توست و بدان كه هركس نماز را ضايع گردانَد ، ديگر كارها را بيشتر ضايع مى كند.

امام على عليه السلام _ در نامه خود به محمّد بن ابى بكر _ :منتظر وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان . نه به دليل بيكارى آن را پيش از موقع بخوان ، و نه به سبب كارى آن را از وقتش به تأخير انداز.

امام على عليه السلام :هيچ كارى نزد خداى عز و جل محبوب تر از نماز نيست. پس مبادا چيزى از امور دنيا شما را از اوقات نماز بازدارد؛ زيرا خداى عز و جل مردمانى را نكوهيده و فرموده است : «همانان كه از نمازشان غافل اند» ؛ يعنى از اوقات نماز غافل اند و به آن ، اهمّيتى نمى دهند.

.

ص: 180

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام _ لَمّا سُئلَ عن أفضَلِ الأعمالِ بَعدَ المَعرِفَةِ _ :ما مِن شَيءٍ بَعدَ المَعرِفَةِ يَعدِلُ هذهِ الصَّلاةَ . (1)

3 / 1 _ 4الاحتياط في مواضع الشبهةرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:دَع ما يَرِيبُكَ إلى ما لا يَرِيبُكَ ؛ فَمَن رَعى حَو لَ الحِمى يُوشِك أن يَقَعَ فيهِ . (2)

عن_ه صلى الله عليه و آله:دَع ما يَرِيبُكَ إلى ما لا يَرِيبُكَ ؛ فإنّكَ لَن تَجِدَ فَقدَ شَيءٍ تَرَكتَهُ للّهِِ عز و جل . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:أمسِك عن طَريقٍ إذا خِفتَ ضَلالَهُ ؛ فإنَّ الكَفَّ عَن حَيرَةِ الضَّلالَةِ خَيرٌ مِن رُكوبِ الأهوالِ . (4)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام:الوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ خَيرٌ مِنَ الاِقتِحامِ في الهَلَكَةِ . (5)

.


1- .الأمالي للطوسيّ : 694 / 1478.
2- .تنبيه الخواطر : 1 / 52 .
3- .بحارالأنوار : 2 / 260 / 16 .
4- .تحف العقول : 69.
5- .أعلام الدين : 301.

ص: 181

3 / 1 _ 4 احتياط در امور شبهه ناك

امام صادق عليه السلام _ در پاسخ به سؤال از بهترين اعمال بعد از معرفت [خدا] _ :بعد از شناختِ [مبانىِ دين] ، هيچ چيزى با نماز ، برابرى نمى كند.

3 / 1 _ 4احتياط در امور شبهه ناكپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:آنچه را كه به شبهه ات مى اندازد ، ترك كن و آنى را به كار بند كه برايت شبهه انگيز نيست؛ زيرا كسى كه پيرامون منطقه قُرُق شده بچرانَد ، در آستان وارد شدن به قرقگاه قرار دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:آنچه را كه به شبهه ات مى اندازد ، فرو گذار و آنچه را موجب شبهه برايت نمى شود ، به كار بند ؛ زيرا فقدان چيزى را كه براى خداى عز و جل فرو گذاشته اى ، هرگز حس نخواهى كرد .

امام على عليه السلام:از پيمودن راهى كه بيم گمراه شدن در آن را دارى ، خوددارى كن ؛ زيرا باز ايستادن از سرگشتگى گمراهى ، بهتر از مواجه شدن با هول و هراسهاست .

امام باقر عليه السلام :درنگ كردن به هنگام پيش آمدن شبهه ، بهتر از فرو ر فتن در گرداب هلاكت است .

.

ص: 182

3 / 1 _ 5التقوى والعمل الصالحالإمامُ عليٌّ عليه السلام:أيَسُرُّكَ أن تَكونَ مِن حِزبِ اللّهِ الغالِبينَ ؟ اِتَّقِ اللّهَ سُبحانَهُ وَأحسِن في كُلِّ اُمورِكَ ؛ فَإنَّ اللّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوا وَالّذينَ هُم مُحسِنونَ . (1)

3 / 1 _ 6مجاهدة النفسالإمامُ عليٌّ عليه السلام:إنَّ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَعثَ سَرِيّةً ، فلَمّا رَجَعوا قالَ : مَرْحَبا بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصغَرَ وَبَقِيَ عَلَيهِمُ الجِهادُ الأكبَرُ. قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وَما الجِهادُ الأكبَرُ؟ قالَ : جِهادُ النَّفس. وَقالَ عليه السلام: أفْضَلُ الجِهادِ مَن جَاهَدَ نَفسَهُ الَّتي بَينَ جَنبَيهِ . (2)

عنه عليه السلام :أوَّلُ ما تُنكِرونَ مِنَ الجِهادِ جِهادُ أنفُسِكُم ، آخِرُ ما تَفقِدونَ مُجاهَدَةُ أهوائكُم وَطاعَةُ اُولي الأمرِ مِنكُم . (3)

.


1- .غرر الحكم : 2828.
2- .معاني الاخبار : 160 / 1 .
3- .غرر الحكم : 3331 _ 3332.

ص: 183

3 / 1 _ 5 تقوا و نيكوكارى

3 / 1 _ 6 مبارزه با نفس

3 / 1 _ 5تقوا و نيكوكارىامام على عليه السلام:آيا خوش دارى كه از حزبِ ظفرمند خداوند باشى؟ از خداى سبحان ، پروا دار و در همه كارهايت نيكو عمل كن؛ زيرا خداوند با كسانى است كه پرهيزگارى پيشه كرده اند و آنانى كه نيكوكارند.

3 / 1 _ 6مبارزه با نفسامام على عليه السلام:پيامبر خدا سپاهى را به جنگ اعزام كرد. وقتى برگشتند ،فرمود: «خوشامد مى گويم به مردمانى كه جهاد اصغر را گذارندند ، ولى جهاد اكبر ، همچنان بر عهده آنان باقى مانده است». گفتند: اى پيامبر خدا! جهاد اكبر چيست؟ فرمود: «جهاد بانفس». [آن گاه امام عليه السلام] فرمود: «برترين جهاد ، جهادى است كه انسان با نفس خود مى كند».

امام على عليه السلام :نخستين جهادى را كه انكار مى كنيد ، جهاد با نفسهايتان است . آخرين چيزى را كه نخواهيد يافت ، مبارزه با هوسها و اطاعت از فرمانروايانتان ( اهل بيت عليهم السلام ) است.

.

ص: 184

3 / 1 _ 7محاسبة النفسرَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:حاسِبوا أنفُسَكُم قَبلَ أن تُحاسَبوا ، وَزِنوها قَبلَ أن تُوزَنوا ، وَتَجَهَّزوا للعَرضِ الأكبَرِ . (1)

الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام:ابنَ آدمَ ! إنّكَ لا تَزالُ بِخَيرٍ ما كانَ لَكَ واعِظٌ مِن نَفسِكَ ، وَما كانَتِ المُحاسَبَةُ مِن هَمِّكَ . (2)

الإمامُ الكاظمُ عليه السلام:لَيس مِنّا مَن لَم يُحاسِب نَفسَهُ في كُلِّ يَومٍ ؛ فإن عَمِلَ خَيرا استَزادَ اللّهَ مِنهُ وَحَمِدَ اللّهَ عَلَيهِ ، وَإن عَمِلَ شَيئا شَرّا استَغفَرَ اللّهَ وَتابَ إلَيهِ . (3)

3 / 1 _ 8ذكر اللّهالقرآن:«الَّذِينَ ءَامَنُواْوَ تَطْمَ_ئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَ_ئِنُّ الْقُلُوبُ». (4)

.


1- .بحارالأنوار : 70 / 73 / 26 .
2- .تحف العقول : 280 .
3- .الاختصاص : 26 .
4- .الرعد : 28.

ص: 185

3 / 1 _ 7 محاسبه نفس

3 / 1 _ 8 ياد خدا

3 / 1 _ 7محاسبه نفسپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:پيش از آنكه مورد حسابرسى قرار گيريد، خود به حساب خويش برسيد و پيش از آنكه سنجيده شويد، خويشتن را در ترازوى سنجش بگذاريد و براى آن حسابرسى بزرگ ، آماده شويد.

امام سجّاد عليه السلام :اى فرزند آدم ! تا زمانى كه خود واعظ خويش باشى و به محاسبه [كردار] خويش بپردازى، پيوسته در خوبى به سر خواهى برد .

امام كاظم عليه السلام :از ما نيست كسى كه هر روز به حساب خود، رسيدگى نكند و ببيند كه اگر كار نيكى انجام داده است ، از خداوند توفيق انجام دادن بيشتر آن را بخواهد و خدا را بر آن سپاس گويد ، و اگر كار بدى انجام داده است ، از خدا آمرزش بخواهد و توبه كند .

3 / 1 _ 8ياد خداقرآن:همان كسانى كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى گيرد؛ بدانيد كه دلها تنها به ياد خدا آرامش مى يابد!

.

ص: 186

«وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ» . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :لاتَختَر عَلى ذِكرِ اللّهِ شَيئاً فإنَّ اللّهَ يَقولُ : «لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :أكثِروا ذِكرَ اللّهِ عز و جل عَلى كُلِّ حالٍ؛ فَإنَّه لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلى اللّهِ تَعالى وَلا أنجى لِعَبدٍ مِن كُلِّ سَيِّئةٍ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ مِن ذِكرِ اللّه . قيلَ : ولا القِتالُ في سَبيلِ اللّهِ؟ قالَ : لَولا ذِكرُ اللّهِ لم يُؤمَر بالقِتالِ . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وَتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ ، وَتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ ، وَتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ .. . وَإنَّ لِلذِّكرِ لَأهلاً أخَذوه مِن الدُّنيا بَدَلاً ، فَلَم تَشغَلهُم تِجارَةٌ وَلابَيعٌ عَنهُ ، يَقطَعونَ بِهِ أيّامَ الحَياةِ ، وَيَهتِفونَ بِالزَّواجِرِ عَن مَحارِمِ اللّهِ، في أسماعِ الغافِلِينَ، وَيَأمُرونَ بِالقِسطِ وَيَأتَمِرونَ بِهِ ، وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ وَيَتَناهَونَ عَنهُ ، فَكأنَّما قَطَعوا الدُّنيا إلَى الآخِرَةِ وَهُم فيها . (4)

.


1- .العنكبوت : 45.
2- .مكارم الأخلاق : 2 / 358 / 2660.
3- .كنزالعمّال : 2 / 243 / 3931.
4- .نهج البلاغة : الخطبة 222.

ص: 187

قطعا ياد خدا بزرگ تر است؛ و خدا مى داند چه مى كنيد.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ چيزى را بر ياد خدا ترجيح مده؛ چه ، او مى فرمايد : «و قطعا ياد خدا ، بزرگ تر است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«در همه حال ، خدا را فراوان ياد كنيد كه هيچ عملى نزد خداى متعال ، محبوب تر و هيچ عاملى در نجات بنده از هر بدى در دنيا و آخرت ، مؤثّرتر از ذكر خدا نيست». گفته شد : حتّى پيكار در راه خدا؟! فرمود : «اگر ياد خدا در ميان نبود ، فرمان جنگ داده نمى شد».

امام على عليه السلام :خداوند سبحان ، ياد خويش را روشنى بخش دلها كرد ، تا پس از ناشنوايى با آن بشنوند ، و پس از نابينايى ، ببينند ، و پس از ستيزه جويى ، رام گردند .. . ياد خدا ، اهلى دارد كه آن را به جاى زرق و برق اين دنيا گرفته اندند. نه بازرگانى سرگرمشان ساخته ، و نه خريد و فروش ، ياد خدا را از دلشان انداخته است. روزهاى زندگى را با ياد خدا به سر مى برند و با سخنانى بازدارنده ، از آنچه خداىِ بزرگْ باز داشته ، در گوشهاىِ بى خبران ، فرياد برمى دارند و به عدل و راستى ، امر مى كنند و خود نيز به جا مى آورند و مردم را از كارهاىِ ناپسند ، باز مى دارند و خود نيز آن را به جا نمى آورند . گويى دنيا را به پايان رسانيده و به آخرت درآمده اند و در آنجا هستند .

.

ص: 188

3 / 1 _ 9الدعاء والتضرعالقرآن:«قُلْ مَا يَعْبَؤُاْ بِكُمْ رَبِّى لَوْلاَ دُعَآؤُكُمْ» . (1)

«وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» . (2)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :الدُّعاءُ سِلاحُ المُؤمِنِ وَعَمودُ الدّينِ وَنورُ السَّماواتِ وَالأرضِ . (3)

عن_ه صلى الله عليه و آله :ألا أدُلُّكُم عَلى سِلاحٍ يُنجِيكُم مِن أَعدائِكُم، وَيُدِرُّ أرزاقَكُم؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : تَدعونَ رَبَّكُم بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ؛ فَإنّ سِلاحَ المُؤمِنِ الدُّعاءُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله _ لَمّا سُئلَ عَنِ الدُّعاءِ الأفضَلِ _ :تَسألُ رَبَّكَ العَفوَ وَالعافِيَةَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ. ثُمّ أتاهُ مِنَ الغَدِ فقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّ الدُّعاءِ أفضلُ ؟ قالَ : تَسألُ رَبَّكَ العَفوَ وَالعافِيَةَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ. ثُمّ أتاهُ اليَومَ الثالثَ فقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّ الدُّعاءِ أفضلُ ؟ قالَ : تَسألُ رَبَّكَ العَفوَ وَالعافِيَةَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ؛ فَإنَّكَ إذا اُعطيتَهُما فِي الدُّنيا ثُمَّ أعطيتَهُما فِي الآخِرَةِ فقَد أفلَحتَ . (5)

.


1- .الفرقان : 77.
2- .غافر : 60.
3- .الكافي : 2 / 468 / 1.
4- .مكارم الأخلاق : 2 / 8 / 1980.
5- .مسند ابن حنبل : 4 / 256 / 12293.

ص: 189

3 / 1 _ 9 نيايش

3 / 1 _ 9نيايشقرآن:بگو : اگر دعاى شما نباشد ، پروردگارم اعتنايى به شما ندارد .

و پروردگارتان گفت : مرا بخوانيد تا [ دعاى ] شما را اجابت كنم . بى گمان ، كسانى كه از عبادت من تكبّر مى ورزند ، به زودى خوار و سرافكنده ، وارد جهنّم مى شوند» .

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعا ، سلاح مؤمن ، ستون دين ، و نور آسمانها و زمين است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«آيا سلاحى را به شما نشان دهم كه از دشمنان نجاتتان مى دهد و روزى تان را زياد مى كند؟». گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا . فرمود : «شب و روز ، پروردگارتان را بخوانيد؛ زيرا كه سلاح مؤمن ، دعاست».

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ به اين سؤال كه : بهترين دعا چيست ، فرمود : _«اين است كه از پروردگارت بخشايش و عافيت در دنيا و آخرت را طلب كنى». روز بعد ، همان پرسنده آمد و پرسيد: اى پيامبر خدا! بهترين دعا چيست؟ فرمود: «اينكه از پروردگارت بخشايش و عافيت در دين و دنيا و آخرت را طلب كنى». روز سوم آمد و پرسيد: اى پيامبر خدا! بهترين دعا چيست؟ فرمود: «اينكه از پروردگارت بخشايش و عافيت بخواهى؛ زيرا اگر بخشايش و عافيت در دنيا به تو داده شود و در آخرت نيز اين دو به تو عطا گردد ، بى گمان ، رستگار شده اى» .

.

ص: 190

الكافي عن زرارة عن أبي جعفر عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» (1) قالَ : هُوَ الدُّعاءُ، وَأفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ. قُلتُ : «إِنَّ إِبْرَ هِيمَ لَأَوَّ هٌ حَلِيمٌ» (2) ؟ قال : الأوَّاهُ هُوَ الدَّعّاءُ . (3)

كمال الدين عن عبدِاللّهِ بن سَنان :قال أبو عبداللّه عليه السلام : سَتُصيبُكُم شُبهَةٌ فَتَبقونَ بِلا عَلَمٍ يُرى ولا إمامٍ هدى ، وَلا يَنجو مِنها إلاّ مَن دَعا بدُعاءِ الغَريقِ. قلتُ : كيفَ دعاءُ الغَريقِ؟ قالَ : يَقولُ : «يا أللّهُ يا رَحمانُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ القُلوبِ ثَبِّت قَلبِي عَلى دِينِكَ» . (4)

.


1- .غافر : 60 .
2- .التوبة : 114 .
3- .الكافي : 2 / 466 / 1.
4- .كمال الدين : 352 / 49 .

ص: 191

الكافى _ به نقل از زراره از امام باقر عليه السلام _ :خداوند عز و جلمى فرمايد : «آنان كه ازعبادت من تكبّر مى ورزند ، به زودى خوار و سرافكنده ، وارد جهنّم مى شوند» . حضرت فرمود : «منظور از عبادت ، دعاست. دعا برترين عبادت است» . گفتم : مقصود از «اَوّاه» در آيه «همانا ابراهيم ، اَوّاه و شكيبا بود» ، چيست؟ حضرت فرمود : «اوّاه ، يعنى كسى كه بسيار دعا كند» .

كمال الدين _ به نقل از عبداللّه بن سنان _ :امام صادق عليه السلامفرمود : «به زودى به شبهه اى گرفتارخواهيد شد كه نه نشانه اى براى پيدا كردن راه خواهيد ديد و نه پيشوايى كه هدايتتان كند . از آن شبهه ، تنها آن كس رهايى يابد كه دعاى غريق را بخواند» . گفتم : دعاى غريق چگونه است؟ فرمود : «مى گويى : خدايا! بخشايشگرا! مهربانا! اى دگرگون كننده دلها! دل مرا بر دينت استوار و پابرجا بدار» .

.

ص: 192

3 / 1 _ 10الخشوعالقرآن:«إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا * وَ يَقُولُونَ سُبْحَ_نَ رَبِّنَآ إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً * وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعًا» . (1)

الحديث:الإمامُ عليُّ عليه السلام _ في صِفَةِ شِيعَتِهِ _ :فَمِن عَلامَةِ أحَدِهم أنَّكَ تَرى لَه قُوَّةً في دينٍ وحَزماً في لينٍ .. . وخُشوعاً في عِبادَةٍ . (2)

عنه عليه السلام _ في صِفَةِ المؤمنينَ _ :هَيْئتُهُمُ الخُشوعُ . (3)

عدة الداعي _ فيما أوحَى اللّهُ تَعالى إلى موسى وهارونَ عليهماالسلام_ :إنّما يَتَزَيَّنُ لي أوليائي بِالذُّلِّ وَالخُشوعِ وَالخَوفِ الذي يَثبُتُ في قُلوبِهِم فَيَظهَرُ مِن قُلوبِهِم عَلى أجسادِهِم ، فَهُوَ شِعارُهُم وَدِثارُهُم الَّذي يَستَشعِرونَ . (4)

.


1- .الأسراء : 107 _ 109.
2- .نهج البلاغة : الخطبة 193.
3- .مطالب السؤول : 53.
4- .عدة الداعي : 147.

ص: 193

3 / 1 _ 10 خشوع

3 / 1 _ 10خشوعقرآن:كسانى كه پيش از آن به آنان دانش داده شده ، هنگامى كه [ آيات الهى ]بر آنان خوانده مى شود ، سجده كنان به رو در مى افتند و مى گويند : منزّه است پروردگار ما . به راستى وعده پروردگار ما انجام يافتنى است ، و به رو در مى افتند و مى گريند ، و بر خشوع آنان افزوده مى شود.

حديث:امام على عليه السلام _ در توصيف پيروان خود _ :از نشانه هاى هر يك از آنان اين است كه او را در دين ، نيرومند مى بينى و در عين نرمى ، دورانديش است.. . و در عبادت ، خاشع .

امام على عليه السلام _ در توصيف مؤمنان _ :[ بر ] چهره آنان خشوع [ نمايان ]است.

عدة الداعى _ خداى تعالى به موسى و هارون وحى فرمود _ :«دوستان من ، خود را به زيور خاكسارى و خشوع و ترس مى آرايند كه در دلهايشان استوار مى شود. پس ، از دلهاى آنان بر پيكرهايشان نمودار مى گردد و اين زيور ، لباس زيرين و رويين آنهاست كه به تن مى كنند .

.

ص: 194

3 / 1 _ 11التهجد وقيام الليلالقرآن:«كَانُواْ قَلِيلاً مِّنَ الَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:أشرافُ اُمَّتي حَمَلَةُ القُرآنِ وَأصحابُ اللَّيلِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ أوحى إلَى الدُّنيا : أتعِبي مَن خَدَمَكِ واخدُمي مَن رَفَضَكِ ، وَإنَّ العَبدَ إذا تَخَلّى بِسَيِّدِهِ في جَوفِ اللَّيلِ المُظلِمِ وَناجاهُ أثبَتَ اللّهُ النّورَ في قَلبِهِ ، فإذا قالَ : يا رَبِّ ، ناداهُ الجَليلُ جَلَّ جَلالُهُ : لَبَّيكَ عَبدي سَلني اُعطِكَ ، وَتَوَكَّل عَلَيَّ أكفِكَ . ثُمَّ يَقولُ جَلَّ جَلالُهُ للمَلائكَةِ : مَلائكَتي ، انظُروا إلى عَبدي قَد تَخَلّى بِي في جَوفِ هذا اللَّيلِ المُظلِمِ ، وَالبَطّالونَ لاهونَ ، وَالغافِلونَ يَنامونَ ، اشهَدوا أ نّي قَد غَفَرتُ لَهُ . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام _ في صِفَةِ المُتَّقِينَ _ :أمّا اللَّيلَ فَصافُّونَ أقدامَهُم ، تالِينَ لأجزاءِ القرآنِ يُرَتِّلُونَها تَرتيلاً ، يُحَزِّنُونَ بِهِ أنفُسَهُم ، وَيَستَثِيرونَ بِهِ دَواءَ دائهِم . (4)

.


1- .الذاريات : 17 و 18.
2- .الخصال : 7 / 21.
3- .مشكاة الأنوار : 450 / 1509.
4- .نهج البلاغة : الخطبة 193 .

ص: 195

3 / 1 _ 11 شب زنده دارى

3 / 1 _ 11شب زنده دارىقرآن:آنها اندكى از شب را مى خوابيدند ، و سحرگاهان [از خداوند] طلب آمرزش مى كردند.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:بزرگان امّت من ، حاملان قرآن اند و شب زنده داران .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :_ جلّ جلاله _خداوند به دنيا وحى فرمود : «آن را كه درخدمت توست ، به رنج افكن و آن كس كه تو را دور افكنَد ، خدمت كن». و بنده هرگاه در دلِ شب تار با مولاى خويش خلوت گزيند و با او به راز و نياز پردازد، خداوند ، روشنايى را در دل او استوار گرداند، به طورى كه هرگاه بگويد : «اى آقاى من!» ، آن ربّ جليل ، ندايش دهد : «لبيك، بنده من! از من بخواه تا عطايت كنم و به من توكّل كن تا كارت را سامان دهم». آن گاه خداوند به فرشتگان گويد: «اى فرشتگان من! بنگريد به اين بنده من كه در دل شب تار با من خلوت كرده است، در حالى كه هرزگان به كارهاى بيهوده سرگرم اند و غافلان ، خفته اند. گواه باشيد كه من او را آمرزيدم» .

امام على عليه السلام _ در توصيف پرهيزگاران _ :شبْ هنگام به پا مى خيزند و آيات قرآن را با تأمّل و شمرده مى خوانند و جانهايشان را با خواندن آن ، اندوهناك مى سازند و داروى درد خود را در آن مى جويند.

.

ص: 196

عنه عليه السلام:أسهِروا عُيونَكُم ، وَأضمِروا بُطونَكُم ، وَاستَعمِلوا أقدامَكُم ، وَأنفِقُوا أموالَكُم ، وَخُذوا مِن أجسادِكُم فَجودوا بِها عَلى أنفُسِكُم ، وَلا تَبخَلوا بِها عَنها . (1)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:طوبى لِنَفسٍ أدَّت إلى رَبِّها فَرضَها وَعَرَكَت بِجَنبِهَا بُؤْسَها. وَهَجَرَت في اللَّيلِ غُمضَها حَتّى إِذَا غَلَبَ الكَرَى عَلَيها افتَرَشَت أَرضَها وَتَوَسَّدَت كَفَّها في مَعشَرٍ أسهَرَ عُيونَهُم خَوفُ مَعادِهِم ، وَتَجافَت عَن مَضاجِعِهِم جُنوبُهُم ، وَهَمهَمَت بذِكرِ رَبِّهم شِفاهُهُم ، وَتَقَشّعَت بِطولِ استِغفارِهِم ذُنوبُهُم ، اُولئكَ حِزبُ اللّهِ ، ألا إنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ المُفلِحونَ . (2)

عنه عليه السلام:مَنِ اشتاقَ أدلَجَ . (3)

عنه عليه السلام:ما تَرَكتُ صَلاةَ اللَّيلِ مُنذُ سَمِعتُ قَولَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : صَلاةُ اللَّيلِ نورٌ . فقال ابنُ الكَوّاءِ : وَلا لَيلَةَ الهَريرِ؟ قالَ : وَلا لَيلَةَ الهَريرِ . (4)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 183 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 45 .
3- .غرر الحكم : 9159 .
4- .بحار الأنوار : 41 / 17 / 10 .

ص: 197

امام على عليه السلام:چشمانتان را شبها بيدار داريد و شكمهايتان را [در روز ]گرسنه و لاغر ؛ وگامهايتان را به كار گيريد و [از] اموال خود ببخشيد و از جسمهايتان بگيريد و به جانهايتان ببخشيد و در اين راه ، بخل نورزيد .

امام على عليه السلام:خوشا بر كسى كه آنچه پروردگارش بر عهده وى نهاده ، پرداخته است و در سختى اش با شكيبايى ساخته است ، و به شب ، ديده بر هم ننهاده و چون خواب بر او چيره شده ، بر زمين خفته و كف دست ، بالين قرار داده در جمعى كه از بيم روز بازگشت ، ديده هاشان به شب بيدار است و پهلوهاشان از خوابگاه بركنار ، و لبهاشان به ياد پروردگار ، و گناهانشان زدوده است از آمرزش خواهىِ بسيار . «آنان حزب كردگارند و بدانيد كه حزب كردگار ، رستگارند» .

امام على عليه السلام:كسى كه مشتاق باشد، شب راهپيمايى مى كند (پاس آخر شب يا همه شب را به عبادت مى گذراند).

امام على عليه السلام:«از آن زمان كه اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را شنيدم كه : نماز شب ، نور است ، نماز شب را ترك نكردم» . ابن كوّاء پرسيد : حتى در ليلة الهَرير 1 ؟ فرمود : «حتى در ليلة الهَرير» .

.

ص: 198

الإمامُ الباقرُ عليه السلام:تَعَرَّض للرَّحمَةِ وَعَفوِ اللّهِ بحُسنِ المُراجَعَةِ ، واستَعِنْ على حُسنِ المُراجَعَةِ بخالِصِ الدعاءِ والمُناجاةِ في الظُّلَمِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :كانَ فيما ناجَى اللّهُ عز و جل بِهِ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلامأن قالَ لَهُ : يَابنَ عِمرانَ ، كَذِبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ يُحِبُّني فَإذا جَنَّهُ اللَّيلُ نامَ عَنّي ؛ ألَيسَ كُلُّ مُحِبٍّ يُحِبُّ خَلوَةَ حَبيبِهِ ؟! ها أنَا ذا _ يَابنَ عِمرانَ _ مُطَّلِعٌ عَلى أحِبّائي ، إذا جَنَّهُمُ اللَّيلُ حُوِّلَت أبصارُهُم مِن قُلوبِهِم ، وَمَثُلَت عُقوبَتي بَينَ أعيُنِهِم ، يُخاطِبوني عَنِ المُشاهَدَةِ ، وَيُكَلِّموني عَنِ الحُضورِ . يَابنَ عِمرانَ ، هَب لي مِن قَلبِكَ الخُشوعَ ، ومِن بَدَنِكَ الخُضوعَ ، ومِن عَينَيكَ الدُّموعَ فِي ظُلَمِ اللَّيلِ ، وَادعُني ؛ فَإِنَّكَ تَجِدُني قَريبا مُجيبا . (2)

عنه عليه السلام :إنّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله صَلّى بِالنّاسِ الصُّبحَ ، فَنَظَرَ إلى شابٍّ في المَسجِدِ وَهُوَ يَخفِقُ وَيَهوي بِرأسِهِ ، مُصفَرّا لَونُهُ ، قَد نَحُفَ جِسمُهُ وَغارَت عَيناهُ في رأسِهِ ، فقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كَيفَ أصبَحتَ يا فُلانُ ؟ قالَ : أصبَحتُ يا رسولَ اللّهِ مُوقِنا ، فعَجِبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهمِن قَولِهِ وَقالَ : إنّ لِكُلِّ يَقينٍ حَقيقَةً، فَما حَقيقَةُ يَقينِكَ ؟ فَقالَ : إنّ يَقيني يا رَسولَ اللّهِ هُوَ الَّذي أحزَنَني وَأسهَرَ لَيلي وَأظمأَ هَواجِري ، فعَزَفَت نَفسي عَنِ الدُّنيا وَما فِيها ، حتّى كأ نّي أنظُرُ إلى عَرشِ ربِّي وَقَد نُصِبَ للحِسابِ ، وَحُشِرَ الخَلائقُ لِذلكَ وَأنا فيهِم ... فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لأصحابِهِ : هذا عَبدٌ نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ بالإيمانِ . ثُمّ قالَ لَهُ : اِلزَم ما أنتَ عَلَيهِ . فقالَ الشّابُّ : اُدعُ اللّهَ لي يا رَسولَ اللّهِ أن اُرزَقَ الشّهادَةَ مَعكَ ، فدَعا لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فلَم يَلبَث أن خَرجَ في بَعضِ غَزَواتِ النَّبيِّ صلى الله عليه و آلهفاستُشهِدَ بَعدَ تِسعَةِ نَفَرٍ وكانَ هُو العاشِرَ . (3)

.


1- .تحف العقول : 285.
2- .الأمالي للصدوق : 438 / 577 .
3- .الكافي : 2 / 53 / 2 .

ص: 199

امام باقر عليه السلام:با بازگشت (توبه) راستين ، خود را در معرض رحمت و بخشش خدا قرار ده و براى بازگشت راستين ، از دعاى خالصانه و مناجات در دل تاريكيها كمك بگير .

امام صادق عليه السلام :از جمله رازگويى هاى خداوند عز و جل با موسى بن عمران عليه السلامآن بود كه به او فرمود : «اى پور عمران ! دروغ مى گويد آن كه مى پندارد دوستم مى دارد و چون شب درآيد ، از من غفلت كند و بخوابد . مگر هر دوستدارى ، خلوت با محبوبش را دوست ندارد ؟ اى پور عمران ! اينك اين منم كه بر دوستانم آگاهم و چون شب ، آنان را فرو پوشد ، ديده دلشان بگردد و كيفرم پيش چشمانشان پديدار شود و چنان با من سخن مى گويند كه گويى مرا مى بينند و چنان مرا مخاطب مى سازند كه گويى در حضورم هستند . اى فرزند عمران ! از قلبت شكستگى ، از تنت افتادگى و از چشمانت اشكها را در تاريكى شب ، نثار من كن و مرا بخوان كه مرا نزديك و اجابت كننده خواهى يافت .

امام صادق عليه السلام :روزى پيامبر خدا نماز صبح را با مردم خواند. بعد از نماز ،چشمش به جوانى در مسجد افتاد كه چرت مى زد و سرش پايين مى افتاد، رنگى زرد و بدنى نحيف و چشمانى گود افتاده داشت. پيامبر خدا به او فرمود : «فلانى! حالت چه طور است؟». گفت : اى پيامبر خدا! من به يقين رسيده ام. پيامبر خدا از گفته او تعجّب كرد و فرمود : «هر يقينى را حقيقتى است. حقيقت يقين تو چيست؟» . گفت : اى پيامبر خدا! يقين من به راستى اندوه به جانم افكنده و شبم را به شب زنده دارى (و عبادت) و روزهاى گرمم را به تشنگى كشيدن (و روزه دارى) كشانده است و جانِ من به دنيا و آنچه در آن است ، بى رغبت شده ، تا آنجا كه گويى عرش پروردگارم را مى بينم كه براى رسيدگى به حساب ، بر پا شده و مردم براى حساب ، گرد آمده اند و من نيز در ميان آنها هستم... پيامبر خدا به ياران خود فرمود : «اين، بنده اى است كه خداوند ، دلش را به نور ايمان روشن ساخته است». سپس به او فرمود : «بر اين حال خود ، پايدار باش» . جوان گفت : اى پيامبر خدا! دعا كن خداوند شهادت در ركاب تو را روزى من فرمايد. پيامبر خدا براى او دعا كرد. مدّتى نگذشت كه در جنگى همراه پيامبر خدا بيرون رفت وبعد از نه نفر به شهادت رسيد و دهمين شهيد بود.

.

ص: 200

الإمامُ العسكريُّ عليه السلام:إنَّ الوُصولَ إلَى اللّهِ عز و جل سَفَرٌ لا يُدرَكُ إلاّ بامتِطاءِ اللَّيلِ . (1)

3 / 1 _ 12التولّه باللّهالقرآن:«وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ» . (2)

.


1- .بحارالأنوار : 78 / 380 / 4 .
2- .البقرة : 165.

ص: 201

3 / 1 _ 12 عشق به خدا

امام عسكرى عليه السلام :رسيدن به خداى عز و جل، سفرى است كه جز با نشستن بر مَركب شب ، پيموده نمى شود .

3 / 1 _ 12عشق به خداقرآن :اهل ايمان ، خداوند را بيشتر دوست دارند .

.

ص: 202

الحديث:الإمامُ الصّادقُ عليه السلام_ في قولِهِ تعالى : «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَ_بَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقُم بِالْخَيْرَ تِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَ لِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ » (1) _: الظالِمُ يَحومُ حَومَ نَفسِهِ ، وَالمُقتَصِدُ يَحومُ حَومَ قَلبِهِ، وَالسابِقُ يَحومُ حَومَ رَبِّهِ عز و جل . (2)

عنه عليه السلام_ في قولِهِ تعالى : «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» _: القَلبُ السَّليمُ الذي يَلقَى رَبَّهُ ، وَليسَ فيهِ أحَدٌ سِواهُ ، وَكُلُّ قَلبٍ فيهِ شِركٌ أو شَكٌّ فَهُوَ ساقِطٌ . (3)

رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :الدُّنيا حَرامٌ عَلى أهلِ الآخِرَةِ ، وَالآخِرَةُ حَرامٌ عَلى أهلِ الدُّنيا ، وَالدُّنيا وَالآخِرَةُ حَرام عَلى أهلِ اللّهِ عز و جل . (4)

عنه صلى الله عليه و آله:القَلبُ ثَلاثَةُ أنواعٍ : قَلبٌ مَشغولٌ بِالدُّنيا ، وَقَلبٌ مَشغولٌ بِالعُقبى ، وَقَلبٌ مَشغولٌ بِالمَولى . أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالدُّنيا فَلَهُ الشِّدَّةُ وَالبَلاءُ ، وَأمّا القَلبُ المَشغولُ بِالعُقبى فَلَهُ الدَّرَجاتُ العُلى ، وَأمّا القَلبُ المَشغولُ بِالمَولى فَلَهُ الدُّنيا وَالعُقبى وَالمَولى . (5)

.


1- .فاطر : 32.
2- .معاني الأخبار : 104 / 1 .
3- .الكافي : 2 / 16 / 5 .
4- .الفردوس : 2 / 230 / 3110
5- .المواعظ العدديّة : 146 .

ص: 203

حديث :امام صادق عليه السلام_ درباره سخن خداوند متعال : «سپس كتاب آسمانى را به بندگان خود كه برگزيده بوديمشان ، به ميراث داديم . پس برخى آنان بر خود ستمكارند و برخى از ايشان ، ميانه رو ، و برخى از آنان در كارهاى نيك ، به فرمان خدا پيشتازند . اين ، همانا فضل بزرگ است» _: ستمگر بر گِرد [ هواى ] نفس خويش مى چرخد و ميانه رو ، بر گِرد دل خويش و پيشتاز ، بر محورِ پروردگار عز و جل خود.

امام صادق عليه السلام_ درباره سخن خداوند متعال : «مگر كسى كه دلى سالم به سوى خدا بياورد» _: دل سالم، دلى است كه پروردگارش را ديدار كند ، در حالى كه احدى جز او در خود نداشته باشد و هر دلى كه در آن شرك يا شكّ باشد، ساقط است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا بر اهل آخرت ، حرام است و آخرت ، بر اهل دنيا حرام است و هر دو بر اهل خداى عز و جل ، حرام اند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:دل ، سه گونه است: دلِ دنياطلب، دلِ آخرت طلب و دلِ خدا خواه. دلى كه دنيا طلب باشد، سختى و رنجْ نصيب اوست و دلى كه آخرت طلب باشد، درجات بلند نصيبش شود و دلى كه خدا خواه باشد، هم دنيا دارد و هم آخرت دارد و هم خدا.

.

ص: 204

الإمامُ زين العابدين عليه السلام _ في دُعائِهِ _ :اللّهُمَّ وَإنّي أتوبُ إلَيكَ مِن كُلِّ ما خالَفَ إرادَتَكَ ، أو زالَ عَن مَحَبَّتِكَ ؛ مِن خَطَراتِ قَلبي ، وَلَحَظاتِ عَيني ، وَحِكاياتِ لِساني . (1)

عنه عليه السلام _ في الدُّعاءِ _ :أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيرِ ذِكرِكَ ، وَمِن كُلِّ راحَةٍ بِغَيرِ اُنسِكَ ، وَمِن كُلِّ سُرورٍ بِغَيرِ قُربِكَ ، وَمِن كُلِّ شُغلٍ بغَيرِ طاعَتِكَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :القَلبُ حَرَمُ اللّهِ ، فَلا تُسكِن حَرَمَ اللّهِ غَيرَ اللّهِ . (3)

عنه عليه السلام:ما أنعَمَ اللّهُ على عَبدٍ أجَلَّ مِن أن لا يَكونَ في قَلبِهِ مَعَ اللّهِ عز و جلغَيرُهُ . (4)

عنه عليه السلام :لَو يَعلَمُ النّاسُ ما في فَضلِ مَعرِفةِ اللّهِ عز و جل ما مَدّوا أعيُنَهُم إلى ما مَتَّعَ اللّهُ بِهِ الأعداءَ مِن زَهرَةِ الحَياةِ الدُّنيا وَنَعيمِها ، وَكانَت دُنياهُم أقَلَّ عِندَهُم مِمّا يَطَؤونَهُ بِأرجُلِهِم ، وَلَنَعِموا بِمَعرِفَةِ اللّهِ جَلَّ وَعَزَّ ، وَتَلَذَّذوا بِها تَلَذُّذَ مَن لَم يَزَل في رَوضاتِ الجِنانِ مَعَ أولِياءِ اللّهِ . إنَ مَعرِفَهَ اللّهِ عز و جل آنِسٌ مِن كُلِّ وَحشَةٍ، وَصاحِبٌ مِن كُلِّ وَحدَةٍ، وَنورٌ مِن كُلِّ ظُلمَةٍ، وَقُوَّةٌ مِن كُلِّ ضَعفٍ ، وَشِفاءٌ مِن كُلِّ سُقمٍ . (5)

.


1- .الصحيفة السجّادية : 126 الدعاء 31 .
2- .بحارالأنوار : 94 / 151 / 21 .
3- .جامع الأخبار : 518 / 1468 .
4- .بحارالأنوار : 70 / 249 / 25 .
5- .الكافي : 8 / 247 / 347 .

ص: 205

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ :بارالها ! من از هرچه با اراده تو مخالفت دارد و يا از محبّت تو به دور است ، به سويت توبه مى كنم ؛ از آنچه در دلم مى گذرد ، نگاه هاى چشمم و گفته هاى زبانم .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ :از هر لذّتى ، جز [لذّت] ياد تو و از هر آسايشى ، جز [آسايش] انس با تو و از هر شادى اى ، جز [شادىِ ]قرب تو و از هر كارى ، جز طاعت تو ، از تو آمرزش مى طلبم .

امام صادق عليه السلام :دل ، حرم خداست . پس در حرم خدا ، جز خدا را جاى مده .

امام صادق عليه السلام:خداوند به هيچ بنده اى نعمتى بزرگ تر و ارزنده تر از اين نداده است كه در دل او همراه با خداى عز و جل غير او نباشد.

امام صادق عليه السلام :اگر مردم ارزش شناختِ خداى عز و جل را مى دانستند ، به نعمتها و خوشيهاى زندگى دنيوى كه خداوند ، دشمنان را از آن برخوردار ساخته است ، چشم نمى دوختند و دنيايشان از آنچه با گامهايشان بر آن پاى مى نهند نيز كمتر مى شد و با نعمت شناخت خدا ، متنعّم مى شدند و از آن ، لذّت مى بردند ؛ لذّت بردن كسى كه همواره در باغهاى بهشت ، در كنار اولياى خداست . در حقيقتْ خداشناسى ، مونسى در برابر هر بى كسى ، دوستى در برابر هر تنهايى ، نورى در برابر هر تاريكى ، نيرويى در برابر هر ناتوانى ، و درمانى براى هر بيمارى است .

.

ص: 206

3 / 1 _ 13الانضباطالإمامُ عليٌّ عليه السلام :_ في وَصِيَّتِه لِلحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهماالسلام لَمّا ضَرَبهُ ابنُ مُلجِم _: اُوصيكُما وَجَميعَ وَلدي وَأهلي وَمَن بَلَغَه كِتابي، بِتَقَوى اللّهِ وَنَظمِ أمرِكُم . (1)

عنه عليه السلام _ في عَهدِه إلى مالِكِ الأشتَرِ _ :وَأمضِ لِكُلِّ يَومٍ عَمَلَه؛ فَإنَّ لِكُلِّ يَومٍ ما فيهِ .. . وَإيّاكَ وَالعَجَلَةَ بِالاُمورِ قَبلَ أوانِها ، أوِ التَّسَقُّطَ فيها عِندَ إمكانِها ، أوِ اللَّجاجَةَ فيها إذا تَنَكَّرَت، أوِ الوَهنَ عَنها إذا استَوضَحَت . فضَع كُلَّ أمرٍ مَوضِعَهُ ، وَأوقِع كُلَّ أمرٍ مَوقِعَهُ . (2)

3 / 1 _ 14الاقتصادرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :المؤمِنُ يَسيرُ المَؤونةِ . (3)

.


1- .نهج البلاغة : الكتاب 47.
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53.
3- .بحارالأنوار: 67 / 307 / 39.

ص: 207

3 / 1 _ 13 انضباط

3 / 1 _ 14 كم خرجى

3 / 1 _ 13انضباطامام على عليه السلام _ در سفارش به حسن و حسين عليهماالسلام ، هنگامى كه ابن مُلجَم ، او را ضربت زده بود _ :سفارش مى كنم شما را و همه فرزندان و بستگانم و هر آن كه را نامه ام به وى رسد، به پرهيزگارى و نظم در كارها.

امام على عليه السلام _ در عهدنامه اش به مالك اشتر _ :... كار هر روز را در همان روز انجام بده؛ چرا كه هر روز ، كار خود را دارد... و بپرهيز از شتاب در كارهايى كه هنگام انجام دادن آن نرسيده ، يا سستى در آن ، چون انجام گرفتنش ممكن گرديده ، يا ستيزيدن در كارهايى كه راهِ راست در آن ناپديدار است ، يا سستى ورزيدن ، آن گاه كه آشكار است . پس هر چيز را در جاى آن بدار و هر كارى را به هنگام آن بگزار.

3 / 1 _ 14كم خرجىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، كم خرج و زحمت است.

.

ص: 208

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :لَمَّا صُرِعَ زَيدُ بنُ صَوحانَ 1 رَحمَةُ اللّهِ عَلَيه يَومَ الجَمَلِ جاءَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام حَتّى جَلَسَ عِندَ رَأسِهِ ، فَقالَ : يَرحَمُكَ اللّهُ يا زَيدُ ، قَد كُنتَ خَفيفَ المَؤونَةِ عَظيمَ المَعونَةِ . (1)

الغارات عن الأسوَد بن قَيس :جاءَ عَليُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلامعائِداً صَعصَعَةَ 3 فَدَخَلَ عَلَيهِ فَقالَ لَه يا صَعصَعَةُ ، لاتَجعَلَنَّ عِيادَتي إلَيكَ اُبَّهَةً عَلى قَومِكَ. 4 فَقالَ : لا وَاللّهِ يا أميرَالمُؤمِنينَ ، وَلكن نِعمَةً وَشُكراً. فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : إن كُنتَ لِما عَلِمتُ لَخَفيفُ المَؤونَةِ عَظيمُ المَعونَةِ . (2)

.


1- .رجال الكشي : 1 / 284 / 119.
2- .الغارات : 2 / 524.

ص: 209

امام صادق عليه السلام :_ رحمت خدا بر او باد _چون در جنگ جمل ، زيد بن صوحان 1 از پاى درآمد ، اميرمؤمنان آمد و بالاى سرش نشست و فرمود : اى زيد ، خدايت بيامرزد ! يارى كم هزينه و پُر كار بودى.

الغارات _ به نقل از اسود بن قيس _ :على بن ابى طالب عليه السلامبه عيادت صعصعه آمد و بر او وارد شد و به وى فرمود: «اى صعصعه! 2 عيادت مرا مايه فخر فروشى بر قومت قرار ندهى» . 3 صعصعه گفت: نه به خدا قسم ، اى اميرمؤمنان! بلكه آن را نعمتى شايسته شكر مى دانم. على عليه السلام فرمود: «تا آنجا كه من مى دانم ، تو كم هزينه و پُر كمك كننده بودى» .

.

ص: 210

. .

ص: 211

. .

ص: 212

3 / 1 _ 15النظافةالقرآن:«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّ بِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :النَّظافَةُ مِنَ الإيمانِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالى يُحِبُّ النّاسِكَ النَّظيفَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :تَنَظَّفوا بِكُلِّ مَا استَطَعتُم ؛ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى بَنَى الإِسلامَ عَلَى النَّظافَةِ ، وَلَن يَدخُلَ الجَنَّةَ إلاّ كُلُّ نَظيفٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ طَيّبٌ يُحِبُّ الطَّيِّبَ ، نَظيفٌ يُحِبُّ النَّظافَةَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :طَهِّروا هذِهِ الأجسادَ طَهَّرَكُمُ اللّهُ ؛ فَإنَّهُ لَيسَ عَبدٌ يَبيتُ طاهِرا إلاّ باتَ مَعَهُ مَلَكٌ في شِعارِهِ ، وَلا يَتَقَلَّبُ ساعَةً مِن اللَّيلِ إلاّ قالَ : اللّهُمّ ، اغفِر لِعَبدِكَ فَإنَّهُ باتَ طاهِرا . (6)

.


1- .البقرة : 222.
2- .بحار الأنوار: 62 / 291.
3- .تاريخ بغداد : 10 / 12.
4- .كنز العمّال : 9 / 277 / 26002 .
5- .سنن الترمذي : 5 / 112 / 2799 .
6- .كنز العمّال : 9 / 277 / 26003.

ص: 213

3 / 1 _ 15 پاكيزگى

3 / 1 _ 15پاكيزگىقرآن:خداوند ، توبه كاران و پاكيزگان را دوست دارد.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پاكيزگى از ايمان است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، عبادت پيشه پاكيزه را دوست دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با هرچه مى توانيد خود را پاكيزه كنيد كه خداوند متعال ،اسلام را بر پاكيزگى بنيان نهاده است و جز افراد پاكيزه به بهشت وارد نمى شوند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، پاك است و پاكان را دوست دارد ؛ پاكيزه است وپاكيزگان را دوست دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:اين بدنها را پاكيزه سازيد، خداوند ، شما را پاكيزه مى گرداند؛ زيرا هيچ بنده اى نيست كه شب با بدنى پاكيزه بخوابد ، مگر اينكه فرشته اى در ميان جامه او با وى مى خوابد و هيچ ساعتى از شب از اين پهلو به آن پهلو نمى چرخد ، مگر اينكه آن فرشته گويد : خدايا! بنده ات را بيامرز؛ زيرا كه با بدنى پاكيزه خوابيده است.

.

ص: 214

3 / 2الوظائف الاجتماعيّة3 / 2 _ 1المبادرة في العملالإمامُ عليٌّ عليه السلام:مَن نَصَبَ نَفسَهُ للنّاسِ إماما فليَبدأ بِتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرِهِ ، وَليَكُن تأديبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبلَ تأديبِهِ بِلِسانِهِ ، وَمُعَلِّمُ نَفسِهِ وَمُؤدِّبُها أحَقُّ بالإجلالِ من مُعَلِّمِ النّاسِ وَمُؤدِّبِهِم . (1)

3 / 2 _ 2الاهتمام باُمور المسلمينرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:مَن أصبَحَ لا يَهتَمُّ بِاُمورِ المُسلمينَ فَلَيسَ بمُسلمٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله:مَن لا يَهتَمَّ بأمرِ المُسلِمينَ فَلَيسَ مِنهُم ، وَمَن لَم يُصبِح وَيُمسِ ناصِحا للّهِِ وَرَسولِهِ وَلِكِتابِهِ وَلإمامِهِ وَلِعامَّةِ المُسلِمينَ فَلَيسَ مِنهُم . (3)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 73.
2- .الكافي : 2 / 163 / 1.
3- .كنزالعمال : 9 / 40 / 24836.

ص: 215

3 / 2 مسئوليتهاى اجتماعى

3 / 2 _ 1 پيشگامى در عمل

3 / 2 _ 2 اهتمام به امور مسلمانان

3 / 2مسئوليتهاى اجتماعى3 / 2 _ 1پيشگامى در عملامام على عليه السلام:هر كه خود را در مقام پيشوايى مردم قرار دهد ، بايد پيش از تعليم ديگران، به تعليم خود بپردازد و پيش از آنكه با زبانش تربيت كند، با رفتار خود ، تربيت نمايد و كسى كه آموزگار و مربّى خود باشد ، بيشتر سزاوار بزرگداشت است تا كسى كه [ پيش از خودسازى ]آموزگار و مربّى ديگران باشد.

3 / 2 _ 2اهتمام به امور مسلمانانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:كسى كه روز خود را آغاز كند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد ، مسلمان نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هركه به كار مسلمانان اهتمام نورزد ، از آنان نيست و هركه صبح و شام ، خيرخواه خدا و پيامبر او و كتاب و امامش و توده مسلمانان نباشد، از آنان نيست.

.

ص: 216

عنه صلى الله عليه و آله :تَرَى المُؤمِنينَ في تَراحُمِهِم وَتَوادِّهِم وَتَعاطُفِهِم كَمَثَلِ الجَسَدِ ؛ إذَا اشتَكى عُضوا تَداعى لَهُ سائِرُ جَسَدِهِ بِالسَّهَرِ وَالحُمّى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :دَخَلَ عَبدٌ الجَنَّةَ بِغُصنٍ مِن شَوكٍ كانَ عَلى طَريقِ المُسلِمينَ فأماطَهُ عَنهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :المُؤمِنُ أخو المُؤمِنِ كَالجَسَدِ الواحِدِ ؛ إنِ اشتَكى شَيئا مِنهُ وَجَدَ ألَمَ ذلِكَ في سائِرِ جَسَدِهِ . وأرواحُهُما مِن روحٍ واحِدَةٍ ، وإنَّ روحَ المُؤمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصالاً بِروحِ اللّهِ مِنِ اتِّصالِ شُعاعِ الشَّمسِ بِها . (3)

3 / 2 _ 3حُسن العشرةالقرآن:«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَ_قَ بَنِى إِسْرَ ءِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَانًا وَ ذِى الْقُرْبَى وَ الْيَتَ_مَى وَ الْمَسَ_كِينِ وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَ أَنتُم مُّعْرِضُونَ» . (4)

.


1- .صحيح البخاري : 5 / 2238 / 5665 .
2- .الخصال : 32 / 111 .
3- .الكافي : 2 / 166 / 4 .
4- .البقرة : 83.

ص: 217

3 / 2 _ 3 حسن معاشرت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمنان را در مهربانى ورزيدن به يكديگر ، دوستى با يكديگر و ملاطفت با يكديگر ، چونان يك پيكر مى بينى كه چون عضوى [ به درد آيد و ] شكايت كند ، ديگر اعضا با بى خوابى و تب با او همصدا مى شوند و يكديگر را فرا مى خوانند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:بنده اى به سبب برداشتن شاخه خارى از سرِ راه مسلمانان به بهشت رفت.

امام صادق عليه السلام :مؤمن ، برادرِ مؤمن است ؛ همچون يك پيكر كه اگر عضوى از آن بنالد ، [ شخص دردمند ] درد آن را در ساير اعضاى خود مى بيند ، و روحهايشان از يك روح است . روح مؤمن به روح خدا پيوسته تر از پرتو خورشيد به خورشيد است .

3 / 2 _ 3حسن معاشرتقرآن:و ياد كنيد هنگامى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و بينوايان ، نيكى كنيد ، و با مردم به زبان خوش سخن گوييد و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد . سپس جز اندكى از شما ، سر برتافته ، رويگردان شديد.

.

ص: 218

«وَاعْبُدُواْ اللَّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْ_ئا وَبِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَ_نًا وَبِذِى الْقُرْبَى وَالْيَتَ_مَى وَالْمَسَ_كِينِ وَالْجَارِ ذِى الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنم_بِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَ_نُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا» . (1)

«وَ عِبَادُ الرَّحْمَ_نِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَ_هِلُونَ قَالُواْ سَلَ_مًا» . (2)

الحديث:الإمامُ عليٌّ عليه السلام :_ في وَصِيَّتِه لِبَنيهِ عِندَ احتِضارِهِ _: يا بَنِيَّ ، عاشِروا النّاسَ عِشرَةً إن غِبتُم حَنُّوا إلَيكُم ، وَإن فُقِدتُم بَكَوا عَلَيكُم . (3)

عنه عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _ :ألزِم نَفسَكَ التَّوَدُّدَ ، وَصَبِّر عَلى مَؤوناتِ النّاسِ نَفسَكَ ، وَابذِل لِصَديقِكَ نَفسَكَ وَمالَكَ ، وَلِمَعرِفَتِكَ رِفدَكَ وَمَحضَرَكَ ، ولِلعامَّةِ بِشرَكَ وَمَحَبَّتَكَ ، وَلِعَدُوِّكَ عَدلَكَ وإنصافَكَ ، وَاضنَن بِدينِكَ وَعِرضِكَ عَن كُلِّ أحَدٍ ؛ فَإِنَّهُ أسلَمُ لِدينِكَ ودُنياكَ . (4)

عنه عليه السلام :إنَّ أحسَنَ ما يَألَفُ بِهِ النّاسُ قُلوبَ أوِدّائِهِم وَنَفَوا بِهِ الضِّغنَ عَن قُلوبِ أعدائِهِم حُسنُ البِشرِ عِندَ لِقائِهِم ، وَالتَّفَقُّدُ في غَيبتِهِم ، وَالبَشاشَةُ بِهِم عِندَ حُضورِهِم . (5)

.


1- .النساء : 36.
2- .الفرقان : 63.
3- .الأمالي للطوسي : 595 / 1232.
4- .الخصال : 147 / 178 .
5- .تحف العقول : 218 .

ص: 219

و خدا را بپرستيد و چيزى را شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر و به خويشان و يتيمان و بينوايان و همسايه نزديك و همسايه دور و همنشينِ نزديك و در راه مانده و بردگان خود نيكى كنيد ، [ و بدانيد ]كه خداوند ، كسى را كه متكبّر و فخرفروش است ، دوست ندارد.

و بندگان [واقعى خداى] رحمان كسانى اند كه بر [روى ]زمين با آرامش و فروتنى راه مى روند ؛ و چون نادانان ، آنها را [به گفتار ناروا ]طرف خطاب قرار دهند ، آنها سلام مى گويند.

حديث:امام على عليه السلام _ در سفارش به فرزندان خود ، به هنگام احتضار _ :فرزندان من! با مردم چنان معاشرت كنيد كه اگر شما را نديدند ، مشتاق ديدنتان باشند و هرگاه مُرديد ، براى شما بگريند.

امام على عليه السلام _ در سفارش به پسرش محمّد بن حنفيه _ :خود را پايبند دوستى با مردم كن ، جان خود را بر دشواريهاى مردم ، صبورى ده ، جان و مالت را براى دوستت ، عطا كن ، و حضورت را براى آشنايانت ، گشاده رويى و دوستى ات را براى عموم مردم ، و عدالت و انصافت را براى دشمنت ببخش ، و دين و ناموس خود را از هر كس دريغ دار كه اين كار ، براى دين و دنيايت ايمنى بخش تر است .

امام على عليه السلام :بهترين چيزى كه مردم با آن ، دلهاى دوستانشان را به دست مى آورند و كينه ها را از دلهاى دشمنانشان مى زدايند ، خوشرويى به هنگام ديدارشان است ، پرسش حالشان در هنگام نبودشان ، و گشاده رويى در حضورشان .

.

ص: 220

عنه عليه السلام :طَلاقَةُ الوَجهِ بِالبِشرِ ، وَالعَطِيَّةِ ، وفِعلِ البِرِّ ، وبَذلِ التَّحِيَّةِ ، داعٍ إلى مَحَبَّةِ البَرِيَّةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:صانِعِ المُنافِقَ بِلِسانِكَ ، وأخلِص وُدَّكَ لِلمُؤمِنِ ، وإن جالَسَكَ يَهودِيٌّ فأحسِن مُجالَسَتَهُ . (2)

المحاسن عن أبي بَكرٍ الحَضرَميّ :قالَ عَلقَمَةُ أخي لِأبي جَعفَرٍ عليه السلام : إنّ أبا بَكرٍ قالَ : يُقاتَلُ النّاسُ في عَليٍّ . فَقالَ لي أبو جَعفَرٍ عليه السلام : إنّي أراكَ لَو سَمِعتَ إنسانا يَشتِمُ عَليّاً فاستَطَعتَ أن تَقطَعَ أنفَهُ فَعَلْتَ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : فَلا تَفعَل ! ثُمَّ قالَ : إنّي لَأَسمَعُ الرَّجُلَ يَسُبُّ عَليّاً وأستَتِرُ مِنهُ بِالسّارِيَةِ ، فَإذا فَرَغَ أتَيتُهُ فَصافَحتُهُ . (3)

3 / 2 _ 4حبُّ الخير للجميعالإمامُ عليٌّ عليه السلام:النَّصيحَةُ مِن أخلاقِ الكِرامِ . (4)

.


1- .غرر الحكم : 6032.
2- .من لايحضره الفقيه : 4 / 404 / 5872.
3- .المحاسن : 1 / 405 / 918 .
4- .غرر الحكم : 1298 .

ص: 221

3 / 2 _ 4 خيرخواهى براى همه

امام على عليه السلام :گشاده رويى و خوشرويى ، بخشش ، نيكوكارى و آغاز كردن به سلام ، دوستى مردم را فراچنگ مى آورد .

امام صادق عليه السلام:با منافق به زبانْ اظهار دوستى كن و با مؤمن ، دوستِ يكرنگ باش و اگر فردى يهودى با تو همنشينى كرد ، با او خوشرفتار باش.

المحاسن _ به نقل از ابوبكر حضرمى _ :برادرم علقمه به امام باقر عليه السلامگفت : ابوبكر مى گويد : براى على عليه السلام با مردم بايد جنگيد . امام باقر عليه السلام به من فرمود : «اگر بشنوى كه كسى على عليه السلامرا دشنام مى دهد و تو بتوانى بينى او را قطع كنى، اين كار را مى كنى؟». گفتم : آرى . حضرت فرمود : «اين كار را مكن» . سپس فرمود : «من اگر بشنوم كسى به على ناسزا مى گويد ، در پناه ستونى از او پنهان مى شوم و چون ناسزاگوييهايش تمام شد ، پيش او مى روم و با وى دست مى دهم» (1) .

3 / 2 _ 4خيرخواهى براى همهامام على عليه السلام:خيرخواهى [ويكرنگى] از خصلتهاى بزرگواران است.

.


1- .حكمت اين گونه برخوردها ، جذب و آگاه سازى و هدايت افراد جاهل و غير معاند است .

ص: 222

عنه عليه السلام:وَأيُّ كَلِمَةِ حُكمٍ جامِعَةٍ : أن تُحِبَّ للنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفسِكَ ، وَتَكرَهَ لَهُم ما تَكرَهُ لَها ؟ ! (1)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:عَلَيكُم بِالنُّصحِ للّهِِ في خَلقِهِ ، فَلَن تَلقاهُ بِعَمَلٍ أفضَلَ مِنهُ . (2)

3 / 2 _ 5الإحسان إلى الناس جميعارسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإيمانِ بِاللّهِ التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ ، وَاصطِناعُ الخَيرِ إلى كُلِّ بَرٍّ وَفاجِرٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الخَلقُ عِيالُ اللّهِ ، فَأحَبُّ الخَلقِ إلَى اللّهِ مَن نَفَعَ عِيالَ اللّهِ ، وَأدخَلَ عَلى أهلِ بَيتٍ سُرورا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الإيمانُ بِضعٌ وسَبعونَ شُعبَةً ، فأفضَلُها قَولُ لا إله إلاّ اللّهُ، وَأدناها إماطَةُ الأذى عَنِ الطَّريقِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن بَنى عَلى ظَهرِ الطَّريقِ ما يَأوي عابِرَ سَبيلٍ بَعَثَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ عَلى نَجيبٍ مِن دُرٍّ ، وَوَجهُهُ يُضيءُ لأِهلِ الجَنَّةِ نورا حَتّى يُزاحِمَ إبراهيمَ خَليلَ الرَّحمنِ عليه السلام في قُبَّ_تِهِ . (6)

.


1- .تحف العقول : 81 .
2- .الكافي : 2 / 208 / 6 .
3- .عيون أخبار الرضا : 2 / 35 / 77.
4- .الكافي : 2 / 164 / 6.
5- .كنز العمّال: 1 / 35 / 52.
6- .ثواب الأعمال : 343 / 1 .

ص: 223

3 / 2 _ 5 نيكى به همه مردم

امام على عليه السلام:چه سخن حكيمانه و جامعى است اين سخن كه آنچه را بر خود مى پسندى ، براى مردم نيز بپسندى و آنچه را بر خود نمى پسندى ، بر آنها نيز نپسندى .

امام صادق عليه السلام:برشما باد خيرخواهى براى خدا نسبت به خلق او؛ زيرا هرگز خداوند را با عملى بهتر از اين كار ، ملاقات نخواهى كرد.

3 / 2 _ 5نيكى به همه مردمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:اوج خِرد ، پس از ايمان به خدا، دوستى با مردم و خوبى كردن به هر آدم نيك و بدى است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خلق ، نانخور خدايند . لذا محبوب ترينِ خلق نزد خدا ، كسى است كه به نانخوران خدا سودى رساند و خانواده اى را شادمان كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:ايمان ، هفتاد و اندى شاخه دارد. برترينِ آنها گفته «لا اله الا اللّه » است و كمترين آنها برداشتن چيزهاى آزارنده از سر راه مردم است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هر كس در كنار راه ، سرپناهى براى رهگذران بسازد، خداوند در روز قيامت ، او را سوار بر شتر راهوارى از مرواريد ، محشور فرمايد ، در حالى كه چهره اش براى بهشتيان ، نورافشانى مى كند تا آنكه همنشين ابراهيم خليل الرحمان در بارگاهش شود .

.

ص: 224

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:لقد ضَمَمتُ إلَيَّ سِلاحَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهفَوَجَدتُ في قائمِ سَيفِهِ مُعَلَّقَةً فيها ثلاثةُ أحرُفٍ : صِل مَن قَطَعَكَ ، وَأحسِن إلى مَن أساءَ إلَيكَ ، وَقُلِ الحَقَّ وَلَو عَلى نَفسِكَ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يُحِبُّ أن تَكونَ نِيَّةُ الإنسانِ لِلنّاسِ جَميلَةً ، كَما يُحِبُّ أن تَكونَ نِيَّ_تُهُ في طاعَتِهِ قَويَّةً غَيرَ مَدخولَةٍ . (2)

عنه عليه السلام :صَنائعُ الإحسانِ مِن فَضائلِ الإنسانِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ جَعَلَنِى مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ» (4) _: نَفّاعا . (5)

3 / 2 _ 6الوساطة في الخيررسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:الدّالُّ عَلى الخَيرِ كَفاعِلِهِ . (6)

.


1- .كنزالعمال : 16 / 238 / 44298.
2- .غرر الحكم : 3703.
3- .غرر الحكم : 5834 .
4- .مريم : 31 .
5- .معاني الأخبار : 212 / 1 .
6- .الكافي : 4 / 27 / 4.

ص: 225

3 / 2 _ 6 وساطت در نيكى

امام على عليه السلام:اسلحه پيامبر خدا را برداشتم ، ديدم به قبضه شمشير وى سه جمله آويخته است : به كسى كه از تو بُريده است ، بپيوند ؛ به كسى كه به تو بدى كرده است ، خوبى كن ؛ و حق را بگو ، هر چند به زيان خودت باشد .

امام على عليه السلام :خداوند سبحان ، دوست دارد كه نيّت انسان نسبت به مردم ، زيبا باشد، همچنان كه دوست دارد نيّت او در اطاعت از وى نيز نيرومند و خالص باشد.

امام على عليه السلام :نيكوكارى از فضايل انسان است.

امام صادق عليه السلام_ درباره سخن خداوند [ از زبان حضرت عيسى عليه السلامكه ] : «و مرا هر جا كه باشم ، مبارك قرار داد» _: مقصود از مبارك ، بسيار سودمند بودن براى مردم است .

3 / 2 _ 6وساطت در نيكىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه به كار خوب راهنمايى كند، مانند كسى است كه آن را انجام داده است .

.

ص: 226

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:لَو جَرَى المَعروفُ عَلى ثَمانينَ كَفّا لاَُجِروا كُلُّهُم فيهِ ، مِن غَيرِ أن يُنقَصَ صاحِبُهُ مِن أجرِهِ شَيئا . (1)

3 / 2 _ 7إعانة المظلومرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله _ في ذِكرِ ما خاطَبَ اللّهُ تعالى بهِ داودَ عليه السلام _ :يا داودَ ، إنّه لَيسَ مِن عَبدٍ يُعِينُ مَظلوما أو يَمشِي مَعَهُ في مَظلِمَتِهِ إلاّ اُ ثَبِّتُ قَدَمَيهِ يَومَ تَزِلُّ الأقدامُ . (2)

عن_ه صلى الله عليه و آله:مَن أخَذَ لِلمَظلومِ مِنَ الظالِمِ كانَ مَعِيَ في الجَنَّةِ مُصاحِبا . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام _ للحَسَنَينِ عليهماالسلام _ :قُولا بِالحَقِّ ، وَاعمَلا لِلأجرِ، وَكُونا لِلظالِمِ خَصما وَلِلمَظلومِ عَونا . (4)

3 / 2 _ 8مساعدة المتضرّرينرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:مَن رَدَّ عَن قَومٍ مِنَ المُسلِمينَ عادِيةَ ماءٍ أو نارٍ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ . (5)

.


1- .الكافي : 4 / 18 / 2 .
2- .كنزالعمال : 15 / 872 / 43467.
3- .بحارالأنوار : 75 / 359 / 75 .
4- .نهج البلاغه : الكتاب 47.
5- .الكافي : 5 / 55 / 3 .

ص: 227

3 / 2 _ 7 يارى ستمديده

3 / 2 _ 8 كمك به آسيب ديدگان

امام صادق عليه السلام:اگر احسان و كمك ، هشتاد دست بگردد، همه آنها به سبب آن پاداش مى يابند، بى آنكه از اجر صاحبش چيزى كم شود.

3 / 2 _ 7يارى ستمديدهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ خداى تعالى به داوود وحى فرمود كه :«اى داوود! هيچ بنده اى نيست كه ستمديده اى را يارى رساند يا در ستمى كه بر او رفته ، با وى همدردى كند ، مگر اينكه گامهاى او را در آن روزى كه گامها مى لغزد ، استوار نگه مى دارم» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هركه داد ستمديده را از ستمگر بگيرد ، در بهشت يار و همنشين من باشد .

امام على عليه السلام _ به حسنين عليهماالسلام _ :حق بگوييد و براى ثواب ، كار كنيد و خصم ستمگر باشيد و يار ستمديده .

3 / 2 _ 8كمك به آسيب ديدگانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هر كس از آسيب رساندن آب يا آتش به گروهى از مسلمانان جلوگيرى كند، بهشت بر او واجب مى گردد.

.

ص: 228

عنه صلى الله عليه و آله:مَن قادَ ضَريرا أربَعينَ خُطوَةً عَلى أرضٍ سَهلَةٍ ، لا يَفي بِقَدرِ إبرَةٍ مِن جَميعِهِ طِلاعُ الأرضِ ذَهَبا ، فإن كانَ فيما قادَهُ مَهلَكَةٌ جَوَّزَهُ عَنها وَجَدَ ذلكَ في ميزانِ حَسَناتِهِ يَومَ القِيامَةِ أوسَعَ مِنَ الدُّنيا مِائةَ ألفِ مَرَّةٍ . (1)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:مَن رَدَّ عَنِ المُسلِمينَ عادِيَةَ ماءٍ ، أو عادِيَةَ نارٍ أو عادِيَةَ عَدُوٍّ مُكابِرٍ لِلمُسلِمينَ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذَنبَهُ . (2)

3 / 2 _ 9غض النظرالإمامُ عليٌّ عليه السلام:مِنَ النُّبلِ أن تَتَيَقَّظَ لاِءيجابِ حَقِّ الرَّعِيَّةِ عَلَيكَ ، وتَتَغابى عَنِ الجِنايَةِ عَلَيكَ . (3)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام :صَلاحُ شَأنِ النّاسِ التَّعايُشُ والتَّعاشُرُ مِل ءَ مِكيالٍ : ثُلُثاهُ فِطَنٌ ، وَثُلثٌ تَغافُلٌ . (4)

.


1- .بحارالأنوار : 75 / 15 / 8 .
2- .بحارالأنوار : 75 / 20 / 14.
3- .عيون الحكم المواعظ: 470 / 8597 .
4- .بحارالأنوار:74 / 167 / 34.

ص: 229

3 / 2 _ 9 چشم پوشى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هر كس نابينايى را در دشتى چهل قدم راه برد، اگر همه زمين پُر از طلا گردد [و به او داده شود] ، به اندازه سوزنى پاداش اين كار او داده نشده است و چنانچه او را از خطرى كه بر سر راهش قرار داشته باشد ، بگذراند، روز قيامت ، اين كار در ترازوى حسنات او صد هزار بار بزرگ تر از دنيا باشد.

امام على عليه السلام:هر كس جلو آسيب رساندن آبى يا آتشى يا دشمنى زورگو به مسلمانان را بگيرد ، خداوند گناهانش را بيامرزد.

3 / 2 _ 9چشم پوشىامام على عليه السلام:از زيركى است : بيدارى ات براى اداى حقوق شهروندان و تغافل از ستم آنان بر تو.

امام باقر عليه السلام :سامان يافتن كار مردم به اين است كه طورى با هم معاشرت كنند كه مانند پيمانه اى باشند كه دو سومش هوشيارى است و يك سومش ناديده گرفتن و چشم پوشى.

.

ص: 230

3 / 3الوظائف الثقافيّة3 / 3 _ 1الدعوة إلى القيمالقرآن:«وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَ_ئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:مَن أمَرَ بِالمَعروفِ وَنَهى عَنِ المُنكَرِ هُوَ خَليفَةُ اللّهِ في الأرضِ ، وَخَليفَةُ كِتابهِ ، وَخَليفَةُ رَسولِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله:سَيِّدُ الشُّهَداءِ : حَمزَةُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ ، وَرَجُلٌ قامَ إلى إمامٍ جائرٍ فَأمَرَهُ وَنَهاهُ فَقَتَلَهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله _ لِعَلِيٍّ عليه السلام لَمّا بَعَثَهُ إلَى اليَمَنِ _ :يا عَلِيُّ ، لا تُقاتِلَنَّ أحَدا حَتّى تَدعُوَهُ ، وَايمُ اللّهِ لَأن يَهدي اللّهُ عَلى يَدَيكَ رَجُلاً خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ وَغَرَبَت ، وَلَكَ وَلاؤهُ يا عَلِيُّ. (4)

.


1- .آل عمران : 104.
2- .كنز العمّال: 3 / 75 / 5564 .
3- .المستدرك على الصحيحين : 3 / 215 / 4884.
4- .الكافي : 5 / 28 / 4 .

ص: 231

3 / 3 مسئوليتهاى فرهنگى

3 / 3 _ 1 دعوت به ارزشها

3 / 3مسئوليتهاى فرهنگى3 / 3 _ 1دعوت به ارزشهاقرآن:و بايد از شما گروهى دعوتگرِ به خير باشند كه به نيكى فرمان دهند و از زشتى باز دارند و آنان ، همان رستگاران اند.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند ، جانشين خدا در روى زمين و جانشين كتاب او و جانشين پيامبر اوست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:سرور شهيدان، حمزة بن عبد المطّلب است و نيز مردى كه در برابر پيشوايى ستمگر برخيزد و او را امر و نهى كند و آن پيشوا ، او را بكُشد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ به على عليه السلام ، هنگامى كه او را به يمن فرستاد _ :اى على! هرگز با كسى جنگ مكن تا اينكه قبل از آن او را [به اسلام ]دعوت كنى. به خدا سوگند كه اگر خداوند ، مردى را به دست تو هدايت كند ، برايت بهتر است از حكومت بر آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب كند، اى على!

.

ص: 232

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:قِوامُ الشَّريعَةِ الأمرُ بِالمَعروفِ، وَالنَّهيُ عَنِ المُنكَرِ ، وإقامَةُ الحُدودِ . (1)

عنه عليه السلام:وَما أعمالُ البِرِّ كُلِّها وَالجِهادُ في سَبيلِ اللّهِ عِندَ الأمرِ بِالمَعروفِ والنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ ، إلاّ كَنَفثَةٍ في بَحرٍ لُجِّيٍّ . (2)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «مَن قَتَلَ نَفْسَا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِى الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَآ أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَآءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَ_تِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَ لِكَ فِى الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ » (3) _: مَن أخرَجَها مِن ضَلالٍ إلى هُدىً فَكَأ نَّما أحياها ، وَمَن أخرَجَها مِن هُدىً إلى ضَلالٍ فَقَد قَتَلَها . (4)

بحار الأنوار :رُوِيَ أنَّ داودَ عليه السلام خَرَجَ مُصحِرا مُنفَرِدا، فأوحَى اللّهُ إلَيهِ : يا داودُ ، مالِي أراكَ وَحدانِيّا ؟ فَقالَ : إلهي اشتَدَّ الشَّوقُ مِنّي إلى لِقائكَ ، وَحالَ بَيني وَبَينَكَ خَلقُكَ ، فأوحَى اللّهُ إلَيهِ : اِرجِع إلَيهِم ؛ فَإنّكَ إن تَأتِني بِعَبدٍ آبِقٍ اُثبِتكَ في اللَّوحِ حَميدا . (5)

.


1- .غرر الحكم : 6817 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 374 .
3- .المائدة: 32 .
4- .الكافي : 2 / 210 / 1.
5- .بحارالأنوار : 14 / 40 / 26 .

ص: 233

امام على عليه السلام:استوارىِ شريعت به امر به معروف و نهى از منكر و بر پا داشتن حدود [الهى] بستگى دارد.

امام على عليه السلام:همه كارهاى نيك و جهاد در راه خدا، در مقايسه با امر به معروف و نهى از منكر ، چون دميدنى است به درياى پر موجِ پهناور.

امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به سؤال از اين فرموده خداوند عز و جل : «هر كس ، كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر ]فسادى در زمين بكشد ، چنان است كه گويى همه مردم را كشته است ، و هر كس كسى را زنده بدارد ، چنان است كه گويى تمام مردم را زنده نگه داشته است» _: يعنى كسى كه ديگرى را از گمراهى به راه راست درآورد، مانند اين است كه او را زنده كرده است ، و كسى كه ديگرى را از راه راست به گمراهى كشانَد، او را كُشته است.

بحار الأنوار :روايت شده است كه داوود عليه السلامتنها به صحرا رفت. خداوند به او وحى فرمود: «اى داوود! چه شده است كه تو را تنها مى بينم؟». گفت : خدايا! شوق ديدار تو در جانم شدّت گرفته و خلق تو ، ميان من و تو حائل گشته اند . خداوند به او وحى فرمود: «به ميان آنان برگرد؛ زيرا اگر تو يك بنده گريز پا را نزد من بياورى، تو را در لوح ، با صفت ستوده ثبت مى كنم».

.

ص: 234

3 / 3 _ 2الدعوة إلى وحدة الكلمةالقرآن:«إِنَّ هَ_ذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَ حِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» . (1)

«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَآءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَ نًا وَكُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَ لِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَ_تِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» . (2)

«وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَ_زَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّ_بِرِينَ» . (3)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :ما اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبِيِّها إلاَّ ظَهَرَ أهلُ باطِلِها عَلى أهلِ حَقِّها . (4)

الامامُ عليٌّ عليه السلام :وَايمُ اللّهِ، مَا اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبِيِّها إلاّ ظَهَرَ باطِلُها عَلى حَقِّها ، إلاَّ ما شاءَ اللّهُ . (5)

.


1- .الأنبياء : 92.
2- .آل عمران : 103.
3- .الانفال : 46.
4- .المعجم الاوسط : 7 / 370 / 7754.
5- .الأمالى للمفيد : 235 / 5.

ص: 235

3 / 3 _ 2 دعوت به وحدت كلمه

3 / 3 _ 2دعوت به وحدت كلمهقرآن:اين است امّت شما كه امّتى يگانه است ، و منم پروردگار شما. پس [تنها ]مرا بپرستيد .

و همگى به ريسمانِ خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد ، و نعمت خدا را درباره خود به ياد آريد: آن گاه كه [با هم] دشمن بوديد ، پس ميان دلهاى شما الفت افكند، تا به لطف او برادر يكديگر شديد . و شما در كنار پرتگاهى از آتش بوديد، كه شما را از آن رهانيد . خداوند ، بدين سان ، آيات خود را براى شما روشن مى كند ، باشد كه هدايت يابيد.

و از خدا و پيامبرش فرمان بريد و با هم نزاع مكنيد كه سست مى گرديد و مهابت شما از ميان مى رود [و نسيم پيروزى بر شما نمى وزد] ، و شكيبايى كنيد ، كه همانا خدا با شكيبايان است.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ امّتى پس از پيامبرش ، دچار اختلاف نشدند ، جز آنكه باطلگرايان بر رهروان حقيقت ، غلبه كردند.

امام على عليه السلام :به خدا سوگند ، هيچ امّتى ، پس از پيامبرشان اختلاف نكردند ، جز آنكه اهل باطل بر اهل حق مسلّط شدند ، جز آنجا كه خدا نخواست.

.

ص: 236

عنه عليه السلام :اِحذَروا ما نَزَلَ بِالاُمَمِ قَبلَكُم مِنَ المَثُلاتِ بِسوءِ الأَفعالِ وَذَميمِ الأَعمالِ ، فَتَذَكَّروا فِي الخَيرِ وَالشَّرِّ أحوالَهُم ، وَاحذَروا أن تَكونوا أمثالَهُم. فَإِذا تَفَكَّرتُم في تَفاوُتِ حالَيهِم فَالزَموا كُلَّ أمرٍ لَزِمَتِ العِزَّةُ بِهِ شَأنَهُم (حالَهُم) ، وَزاحَتِ الأَعداءُ لَهُ عَنهُم ، ومُدَّتِ العافِيَةُ بِهِ عَلَيهِم ، وَانقادَتِ النِّعمَةُ لَهُ مَعَهُم ، ووَصَلَتِ الكَرامَةُ عَلَيهِ حَبلَهُم : مِنَ الاِجتِنابِ لِلفُرقَةِ ، وَاللُّزومِ لِلاُلفَةِ ، وَالتَّحاضِّ عَلَيها ، وَالتَّواصي بِها . وَاجتَنِبوا كُلَّ أمرٍ كَسَرَ فِقرَتَهُم ، وَأوهَنَ مُنَّتَهُم ؛ مِن تَضاغُنِ القُلوبِ ، وَتَشاحُنِ الصُّدورِ ، وَتَدابُرِ النُّفوسِ ، وَتَخاذُلِ الأيدي . وَتَدَبَّروا أحوالَ الماضينَ مِنَ المُؤمِنينَ قَبلَكُم .. . فَانظُروا كَيفَ كانوا حَيثُ كانَتِ الأَملاءُ مُجتَمِعَةً ، وَالأَهواءُ مُؤتَلِفَةً، وَالقُلوبُ مُعتَدِلَةً ، وَالأَيدي مُتَرادِفَةً ، وَالسُّيوفُ مُتَناصِرَةً ، وَالبَصائِرُ نافِذَةً ، وَالعَزائِمُ واحِدَةً . ألَم يَكونوا أرباباً في أقطارِ الأَرَضينَ ، وَمُلوكاً عَلى رِقابِ العالَمينَ؟! فَانظُروا إلى ما صاروا إليهِ في آخِرِ اُمورِهِم، حينَ وَقَعَتِ الفُرقَةُ ، وَتَشَتَّتِ الاُلفَةُ ، وَاختَلَفَتِ الكَلِمَةُ والأَفئِدَةُ ، وَتَشَعَّبوا مُختَلِفينَ ، وَتَفَرَّقوا مُتَحارِبينَ ، قَد خَلَعَ اللّهُ عَنهُم لِباسَ كَرامَتِهِ ، وَسَلَبَهُم غَضارَةَ نِعمَتِهِ ، وَبَقِيَ قَصَصُ أخبارِهِم فيكُم عِبَراً للمُعتَبِرينَ . (1)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 192.

ص: 237

امام على عليه السلام :بپرهيزيد از آنچه فرود آمد بر امّتهاى پيشين ، از كيفرهايى كه بر اثر كردارهاى ناپسند ديدند. پس نيك و بد احوالشان را به ياد آوريد و خود را از همانند شدن به آنها برحذر داريد. و چون در دگرگونى حال آنها تفكّر كرديد ، كارهايى را اختيار كنيد كه آنان را ارجمند داشت و دشمنان را از آنان دور ساخت و زمان بى گزندى شان را به درازا كشانْد ، و با عافيت از نعمت برخوردار و پيوند رشته بزرگوارى با آنان استوار . و آن از پراكندگى دورى نمودن بُوَد و به سازوارى روى آوردن ، و يكديگر را بدان برانگيختن وسفارش كردن ؛ و بپرهيزيد از هر كار كه پشتِ آنان را شكست و نيروشان را گسست ، چون : كينه هم در دل داشتن و تخمِ نفاق در سينه كاشتن و از هم بريدن ، و دست از يارى يكديگر كشيدن . و در احوالِ گذشتگانِ پيش از خود بنگريد ، مردمى كه با ايمان بودند . . . پس بنگريد چه سان مى نمودند ، آن گاه كه گروهها فراهم بودند ، و همگان راهِ يك آرزو را مى پيمودند ، و دلها راست بود و با هم سازوار و دستها يكديگر را مدد كار ، شمشيرها به يارى هم آخته ، و ديده ها به يكسو دوخته ، و اراده ها در پى يك چيز تاخته . آيا مِهتران سراسر زمين نبودند و بر جهانيان پادشاهى نمى نمودند؟ پس بنگريد كه پايانِ كارشان به كجا كشيد ، چون ميانشان جدايى افتاد ، و الفت به پراكندگى انجاميد ، و سخنها و دلهاشان گونه گون گرديد . از هم جدا شدند ، و به حزبها گراييدند ، و خدا لباس كرامت خود را از تنشان برون آورد ، و نعمتِ فراخ خويش را از دستشان به در كرد و داستانِ آنان ، ميان شما ماند ، و آن را براى پند گيرنده عبرت گردانْد .

.

ص: 238

عنه عليه السلام :إنَّما أنتُم إخوانٌ عَلى دينِ اللّهِ ، ما فَرَّقَ بَينَكُم إلاّ خُبثُ السَّرائِرِ ، وَسوءُ الضَّمائِرِ؛ فَلا تَوازَرونَ وَلاتَناصَحونَ ، وَلا تَباذَلونَ ، وَلاتَوادُّونَ . (1)

3 / 3 _ 3اجتذاب الشبابالإمامُ الصّادقُ عليه السلام _ لِلأحوَلِ _ :أتَيتَ البَصرةَ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : كيفَ رَأيتَ مُسارَعَةَ الناسِ في هذا الأمرِ وَدُخُولَهُم فيهِ؟ فَقالَ : وَاللّهِ إنّهُم لَقَليلٌ، وَقَد فَعَلوا وَإنَّ ذلِكَ لَقَليلٌ . فَقالَ : عَلَيكَ بِالأحداثِ؛ فَإنَّهُم أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ . (2)

3 / 3 _ 4حراسة الدينرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إن عَرَضَ لَكَ بَلاءٌ فاجعَل مالَكَ دونَ دَمِكَ ، فإن تَجاوَزَكَ البَلاءُ فاجعَل مالَكَ وَدَمَكَ دونَ دينِكَ ، فَإنَّ المَسلوبَ مَن سُلِبَ دينُهُ ، وَالمَخروبَ مَن خَرِبَ دينُهُ . (3)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 113.
2- .قرب الإسناد : 128 / 450.
3- .كنز العمّال : 15 / 933 / 43601 .

ص: 239

3 / 3 _ 3 جذب جوانها

3 / 3 _ 4 پاسدارى از دين

امام على عليه السلام :شما برادران دينى يكديگريد ، چيزى شما را از هم جدا نكرده ، جز درونِ پليد و نهادِ بد [ كه با آن به سر مى بريد ] . نه هم را يارى مى كنيد ، نه خير خواهِ هميد ، نه به يكديگر چيزى مى بخشيد ، و نه با هم دوستى مى ورزيد .

3 / 3 _ 3جذب جوآنهاامام صادق عليه السلام _ در گفتگو با اَحْوَل _ :«به بصره رفتى؟». گفت : آرى . فرمود : «شوق مردم به اين امر (ولايت و امامت ما) و پذيرش آنها را چگونه ديدى؟». گفت : به خدا سوگند ، اندك اند . كارهايى كرده اند ؛ امّا كم است. حضرت فرمود : «بر تو باد [جذب ]نوجوانان؛ زيرا آنان ، در پذيرش هر نوع خوبى ، شتاب بيشترى نشان مى دهند».

3 / 3 _ 4پاسدارى از دينپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:اگر بلايى برايت پيش آمد ، مالت را فداى جانت كن واگر بلا از تو فراتر رفت ، مال و جانت را فداى دينت كن ؛ زيرا غارت شده كسى است كه دينش به غارت رفته باشد و خانهْ خراب ، كسى است كه دينش ويران شده باشد .

.

ص: 240

عنه صلى الله عليه و آله:إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ في اُمَّتي فَليُظهِرِ العَالِمُ عِلمَهُ ؛ فَمَن لَم يَفْعَل فَعَلَيهِ لَعنَةُ اللّهِ . (1)

الغيبة عن يونس بن عبدِ الرّحمنِ :رَوَينا عَنِ الصّادقِينَ عليهم السلامأ نَّهُم قالوا : إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فَعَلى العالِمِ أن يُظهِرَ عِلمَهُ ، فَإن لَم يَفعَل سُلِبَ نورَ الإيمانِ . (2)

3 / 3 _ 5خطر ترك المسؤوليّةالإمامُ عليٌّ عليه السلام _ مِن وَصِيَّتِهِ لِلحَسَنَينِ عليهماالسلامبعدَ أن ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ _ :لا تَترُكوا الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهيَ عَنِ المُنكَرِ فَيُوَلّى عَلَيكُم شِرارُكُم ثُمَّ تَدعونَ فَلا يُستَجابُ لَكُم . (3)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام:أوحَى اللّهُ تعالى إلى شُعَيبٍ النَّبِيِّ : إنِّي مُعَذِّبٌ مِن قومِكَ مائَةَ ألفٍ : أربَعينَ ألفاً مِن شِرارِهِم وَسِتّينَ ألفاً مِن خِيارِهم . فَقالَ : يا رَبِّ ، هؤلاءِ الأشرارُ ، فَما بالُ الأخيارِ ؟! فَأوحَى اللّهُ عز و جل إلَيهِ: داهَنوا أهلَ المعاصِي فَلَم يَغضَبوا لِغَضَبي. (4)

.


1- .الكافي: 1 / 54 / 2، المحاسن: 1 / 361 / 776 .
2- .الغيبة للطوسى : 64 / 66.
3- .نهج البلاغة : الكتاب 47 .
4- .مشكاة الأنوار : 104 / 238.

ص: 241

3 / 3 _ 5 خطر ترك مسئوليت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هرگاه در امّت من بدعتها آشكار شدند ، بر دانشمند است كه دانشِ خود را آشكار سازد و هر كه اين كار را نكند ، نفرين خدا بر او باد!

الغيبة _ به نقل از يونس بن عبدالرحمان _ :از امامان راستگو براى ما روايت شده است كه فرموده اند: «هرگاه بدعتها سر بردارند ، عالم بايد دانش خود را آشكار سازد و اگر چنين نكند ، نور ايمان از او سلب مى شود».

3 / 3 _ 5خطر ترك مسئوليتامام على عليه السلام _ از سفارش ايشان به حسنين عليهماالسلام پس از ضربت خوردن توسط ابن ملجم _ :امر به معروف و نهى ازمنكر را رها مكنيد كه در اين صورت ، بَدان شما زمام امورتان را به دست مى گيرند و آن گاه ، هر چه دعا كنيد، مستجاب نخواهد شد.

امام باقر عليه السلام :خداى تعالى به شعيب پيامبر وحى فرمود : «صد هزار نفر از مردم تو را عذاب خواهم كرد : چهل هزار نفر از بدكاران و شصت هزار نفر از نيكانشان را» . شعيب گفت : پروردگارا! بدكاران سزاوارند ؛ امّا نيكان چرا؟ خداى عز و جل به او وحى فرمود : «آنان با گنهكاران سازش كردند و به خاطر خشم من ، به خشم نيامدند» .

.

ص: 242

3 / 3 _ 6مراتب النهوض بالمسؤوليّةالإمامُ عليٌّ عليه السلام:أيُّها المُؤمِنونَ ! إنَّهُ مَن رَأى عُدوانا يُعمَلُ بِهِ وَمُنكَرا يُدعى إلَيهِ فأنكَرَهُ بقَلبِهِ فقَد سَلِمَ وبَرِئَ ، وَمَن أنكَرَهُ بلِسانِهِ فقَد اُجِرَ وَهُوَ أفضَلُ مِن صاحِبِهِ ، ومَن أنكَرَهُ بِالسَّيفِ _ لِتَكونَ كَلِمَةُ اللّهِ هِيَ العُليا ، وكَلِمَةُ الظّالِمينَ هِيَ السُّفلى _ فذلكَ الّذي أصابَ سَبيلَ الهُدى وَقامَ عَلَى الطّريقِ وَنَوَّرَ في قَلبِهِ اليَقينُ . (1)

عنه عليه السلام_ لِرَجُلٍ قَطَعَ خُطبَتَهُ وَقالَ: حَدِّثنا عَن مَيِّتِ الأحياءِ _: مُنكِرٌ لِلمُنكَرِ بِقَلبِهِ وَلِسانِهِ وَيَدَيهِ فَخِلالُ الخَيرِ حَصَّلَها كُلَّها ، وَمُنكِرٌ لِلمُنكَرِ بِقَلبِهِ وَلِسانِهِ وَتارِكٌ لَهُ بِيَدِهِ فخَصلَتانِ مِن خِصالِ الخَيرِ ، وَمُنكِرٌ لِلمُنكَرِ بِقَلبِهِ وَتارِكٌ بلِسانِهِ وَيَدِهِ فخَلَّةٌ مِن خِلالِ الخَيرِ حازَ ، وَتارِكٌ لِلمُنكَرِ بِقَلبِهِ وَلِسانِهِ وَيَدِهِ فَذلِكَ مَيِّتُ الأحياءِ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 373.
2- .بحارالأنوار : 100 / 82 / 43 .

ص: 243

3 / 3 _ 6 مراتب انجام مسئوليت

3 / 3 _ 6مراتب انجام مسئوليتامام على عليه السلام:اى مؤمنان! آن كه بيند ستمى مى رانند يا مردم را به منكرى مى خوانند و او به دل خود ، آن را بپسندد ، سالم مانده و گناه نورزيده ؛ آن كه آن را به زبان انكار كرد ، مزد يافت و از آن كه به دل انكار كرد ، برتر است ؛ آن كه با شمشير به انكار برخاست تا كلام خدا بلند ، و گفتار ستمگران پست گردد ، او كسى است كه راه رستگارى را يافت و بر آن ايستاد و نور يقين در دلش تافت.

امام على عليه السلام_ به مردى كه سخنرانى امام را قطع كرد و پرسيد : از مرده در ميان زندگان براى ما سخن بگو _: كسى كه با قلب و زبان و دست با زشتكارى مبارزه كند، همه خصلتهاى نيك را تحصيل نموده است و كسى كه با قلب و زبانش با زشتكارى مبارزه كند ، امّا با دست ، مبارزه ننمايد، دو خصلت نيك را به دست آورده است و كسى كه با دل با زشتكارى مبارزه كند ، اما با زبان و دست به آن كارى نداشته باشد، يكى از خصلتهاى نيك را به دست آورده است و كسى كه مبارزه با زشتكارى را با قلب و با زبان و با دست ترك كند، او مُرده اى است در ميان زندگان!

.

ص: 244

3 / 4الوظائف العسكريّةالف . القيادة والطاعة العسكريّة3 / 4 _ 1الحقوق المتبادلة بين القائد والتعبويّالإمامُ عليٌّ عليه السلام :أيُّها الناسُ ! إنّ لي عَلَيكُم حَقَّاً ، وَلَكُم عَلَيَّ حَقٌّ : فَأمّا حَقُّكُم عَلَيَّ فَالنَّصيحَةُ لَكُم ، وَتَوفيرُ فَيئِكُم عَلَيكُم ، وَتَعليمُكُم كَي لا تَجهَلوا ، وَتَأديبُكُم كَيما تَعلَموا ، وَأمّا حَقِّي عَلَيكُم فَالوَفاءُ بِالبَيعَةِ ، وَالنَّصيحَةُ في المَشهَدِ وَالمَغيبِ ، وَالإجابةُ حينَ أدعوكُم ، وَالطَّاعَةُ حينَ آمُرُكُم . (1)

عنه عليه السلام _ في كتابه إلى اُمرائهِ عَلى الجَيشِ _ :مِن عَبدِ اللّهِ عَلِيِّ ابنِ أبي طالِبٍ أميرِ المؤمنينَ إلى أَصحابِ المَسالِحِ: أمَّا بَعدُ ، فَإنَّ حَقّا عَلَى الوالي ألاَّ يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضلٌ نالَهُ ، وَلا طَولٌ خُصَّ بِهِ . وَأن يَزِيدَهُ ما قَسَمَ اللّهُ لَهُ مِن نِعَمِهِ دُنُوّاً مِن عِبادِهِ ، وَعَطفاً عَلَى إِخوانِهِ. ألا وَإنَّ لَكُم عِندِي ألاَّ أَحتَجِزَ دُونَكُم سِرّا إلاّ في حَربٍ ، وَلا أطوِيَ دونَكُم أمراً إلاّ في حُكمٍ ، وَلا اُؤَخِّرَ لَكُم حَقّاً عَن مَحَلِّهِ ، وَلا أقِفَ بِهِ دونَ مَقطَعِهِ، وَأنْ تَكونوا عِندِي في الحَقِّ سَواءً، فَإذَا فَعَلتُ ذلِكَ وَجَبَت للّهِِ عَلَيكُمُ النِّعمَةُ، وَلِي عَلَيكُمُ الطَّاعَةُ ، وَألاَّ تَنكُصوا عَن دَعوَةٍ ، وَلا تُفَرِّطوا في صَلاحٍ، وَأَن تَخوضوا الغَمَراتِ إلى الحَقِّ ، فَإن أنتُم لَم تَستَقِيموا لي عَلَى ذلِكَ لَم يَكُن أَحَدٌ أَهوَنَ عَلَيَّ مِمَّن اعوَجَّ مِنكُم، ثُمَّ اُعظِمُ لَهُ العُقُوبَةَ ، وَلايَجِدُ عِندِي فِيها رُخصَةً ، فَخُذوا هذَا مِن اُمَرائِكُم، وَأعْطوهُم مِن أَنفُسِكُم مَا يُصلِحُ اللّهُ بهِ أَمرَكُم . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 34.
2- .نهج البلاغة : الكتاب 50.

ص: 245

3 / 4 مسئوليتهاى نظامى

الف . فرماندهى وفرمانبرى نظامى

3 / 4 _ 1 حقوق متقابل فرمانده و بسيجى

3 / 4مسئوليتهاى نظامىالف . فرماندهى وفرمانبرى نظامى3 / 4 _ 1حقوق متقابل فرمانده و بسيجىامام على عليه السلام :مردم! مرا بر شما حقّى است ، و شما را بر من حقّى . بر من است كه خيرخواهى از شما دريغ ندارم و حقّى را كه از بيت المال داريد ، بگزارم ، شما را تعليم دهم ، تا نادان نمانيد و آداب آموزم تا بدانيد . امّا حقّ من بر شما اين است كه به بيعت ، وفا كنيد و در نهان و آشكارا حقّ خيرخواهى ادا كنيد . چون شما را بخوانم ، بياييد و چون فرمان دهم بپذيريد ، و از عهده برآييد.

امام على عليه السلام _ در نامه به فرماندهان سپاهش _ :از بنده خدا على اميرمؤمنان به مرزبانان. امّا بعد ؛ بر زمامدار است كه اگر به زيادتى [از اموال ]رسيد يا به نعمتى مخصوص گشت ، رفتارش را با زيردستان خود ، تغيير ندهد ؛ و بر اوست كه با نعمتهايى كه خداوند نصيب او فرموده است ، به بندگان خدا بيشتر نزديك شود و نسبت به برادران خود ، بيشتر مهرورزى كند . بدانيد كه حقّ شما بر من اين است كه چيزى را از شما پوشيده ندارم ، مگر رازِ جنگ را ، و كارى را بى رايزنى با شما انجام ندهم ، مگر در امر حكومت، و در رسانيدن حقّ شما به شما كوتاهى نكنم و تا آن حق به شما نرسد ، از كوشش باز نايستم ، و اينكه شما در نظر من يكسان باشيد؛ و اگر چنين كردم ، بر خداوند واجب شود كه بر شما نعمت فرستد و بر شما واجب شود كه از من اطاعت كنيد . و هرگاه شما را فرا خوانم ، درنگ نكنيد و در اجراى كارِ درست ، كوتاهى مكنيد و در راه حق ، در گرداب سختيها فرو رويد . اگر چنين پايدار نباشيد ، كسى نزد من خوارتر از كجْ رفتار شما نخواهد بود؛ و كيفر او را سخت گردانم و او از كيفر من رهايى نخواهد يافت . اينك ، از فرماندهان خود اين دستورها را بگيريد و فرمان آنان را _ چندان كه خدا كارتان را بدان سازوار مى دارد _ بپذيريد!

.

ص: 246

3 / 4 _ 2اهتمام القائد بالتعليم العسكريتاريخ دمشق عن ابن عبّاس :عُقِمَ النساءُ أن يَأتينَ بِمِثلِ أميرِالمُؤمنينَ عَليِّ بنِ أبي طالبٍ ، وَاللّهِ مارَأيتُ وَلا سَمِعتُ رَئيساً يوزَنُ بِه ، لَرَأيتُهُ يَومَ صِفِّينَ وَعَلى رَأسِه عِمامَةٌ قَد أرخى طَرَفَيها ، كَأنَّ عَينَيهِ سِراجا سَليطٍ ، وَهُوَ يَقِفُ عَلى شِرذِمَةٍ يَحُضُّهم، حَتَّى انتَهى إلَيَّ وأنا في كَنَفٍ مِن النَّاسِ فَقالَ: مَعاشِرَ المُسلِمينَ استَشعِروا الخَشيَةَ، وَغُضُّوا الأصواتَ ، وَتَجَلبَبوا السَّكينَةَ ، وَأعمِلوا الأسِنَّةَ، وَأقلِقوا السُّيوفَ قَبلَ السّلَّة، وأطعَنوا الشَّزرَ (1) ، وَنافِحوا بِالظُّبا ، وَصِلوا السُّيوفَ بِالخُطا ، وَالنِّبالَ بِالرِّماحِ ؛ فَإنَّكم بِعَينِ اللّهِ وَمَعَ ابنِ عَمِّ نَبِيِّه صلى الله عليه و آله. عاوِدوا الكَرَّ ، وَاستَحيوا مِن الفَرِّ؛ فَإنَّه عارٌ باقٍ في الأعقابِ وَالأعناقِ ، وَنارٌ يَومَ الحِسابِ . وَطيبوا عَن أنفُسِكُم أنفُساً ، وَامشوا إلَى المَوتِ مَشيا سُجُجا (2) . وَعَلَيكُم بِهذا السَّوادِ الأعظَمِ ، وَالرِّواقِ المُطَنَّبِ. (3) ، فَاضرِبوا ثَبَجَهُ؛ فَإنَّ الشَّيطانَ راكِبٌ صَعبَهُ، وَمُفرِشٌ ذِراعَيه ، قَد قَدَّمَ لِلوَثبَةِ يَداً ، وأخَّرَ لِلنُّكوصِ رِجلاً ، فصَمداً صَمداً حَتّى يَتَجلّى لَكُم عَمودُ الدّينِ : «وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَن يَتِرَكُمْ أَعْمَ__لَكُمْ» (4) . 5

.


1- .اين واژه در متن مورد استناد ما به گونه اى ديگرند و ما نقل صحيح تر آنها را از نهج البلاغه آورديم .
2- .اين واژه ها در متن مورد استناد ما به گونه اى ديگرند و ما نقل صحيح تر آنها را از نهج البلاغه آورديم .
3- .محمّد : 35.
4- .تاريخ دمشق : 42 / 460.

ص: 247

3 / 4 _ 2 اهتمام فرمانده به آموزش نظامى

3 / 4 _ 2اهتمام فرمانده به آموزش نظامىتاريخ دمشق :_ به نقل از ابن عبّاس _: زنان عقيم شدند از اينكه مانند اميرمؤمنان ، على بن ابى طالب بزايند . به خدا سوگند، نديدم و نشنيدم كه رئيسى با وى مقايسه شود . او را به هنگام نبرد صِفّين ديدم كه عمامه اى بر سرداشت كه دو طرفش را رها كرده بود .دو چشمانش گويا به سان دو چراغِ درشت بودند . او بر گروهى اندكْ ايستاده بود و آنان را به نبرد وا مى داشت تا به من كه در لابه لاى مردم بودم ، رسيد . سپس فرمود : «اى گروه مسلمانان! خوف [از خدا] را احساس كنيد ، صداها را پايين آوريد ، آرامش را بر تَن كنيد ، نيزه ها را به كار گيريد (آشكار سازيد) و پيش از كشيدن شمشير ، آن را به حركت آوريد و از چپ و راست ، شمشير زنيد و با تيزى اش ضربه زنيد ، و شمشيرها را به كامها و تيرها را به نيزه ها نزديك سازيد . به درستى كه در ديد خداوند قرار گرفته ايد و همراه پسرعموى پيامبر اوييد . با يورش و حمله خو گيريد و از فرار ، شرم كنيد؛ چرا كه آن ، ننگى است كه در نسلها و گروهها باقى مى ماند ، و آتشى است در روز رستاخيز . خود را خرّم و شاد داريد و با آسانى و سبُك جانى به سوى مرگ ، گام برداريد. لشكر انبوهِ [دشمن] و خيمه هاى طناب افكنده را هدف قرار دهيد و قلب آن را نشانه بگيريد؛ چرا كه شيطان، شتر سركش را سوار شده و بازوانش را گسترانيده است؛ دستى را براى حمله، پيش دارد و پايى را براى فرار ، به عقب گذارد . پس استوار باشيد و پايدار ، تا پايه هاى دين بر شما آشكار گردد ، كه شما برتريد و خدا با شماست و از پاداش كردارتان نخواهد كاست ».

.

ص: 248

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :عَضّوا عَلَى النَّواجِذِ ؛ فَإنَّهُ أنبى لِلسُّيوفِ عَنِ الهامِ وَأكمِلوا اللَأْمَةَ . (1)

3 / 4 _ 3رعاية القائد للقواتالإمامُ عليٌّ عليه السلام _ مِن عَهدِهِ للأشتَرِ _ :وَليَكُن آثَرُ رُؤوسِ جُندِكَ عِندَكَ مَن واساهُم في مَعونَتِهِ . .. فَافسَح في آمالِهِم ، وَواصِل في حُسنِ الثَّناءِ عَلَيهِم ، وَتَعديدِ ما أبلى ذَوُو البَلاءِ مِنهُم ؛ فَإنَّ كَثرَةَ الذِّكرِ لِحُسنِ أفعالِهِم تَهُزُّ الشُّجاعَ ، وَتُحَرِّضُ النّاكِلَ إن شاءَ اللّهُ . (2)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 66.
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53.

ص: 249

3 / 4 _ 3 توجه فرمانده به نيروها

امام على عليه السلام :در ميدان كارزار ، دندانها را سخت بر هم بفشاريد ، كه شمشيرها را از رسيدن به كاسه سر باز مى دارد . و زرهِ كامل بپوشيد .

3 / 4 _ 3توجه فرمانده به نيروهاامام على عليه السلامو بايد گزيده ترين سرانِ سپاه نزد تو آن بُوَد كه با سپاهيان يار باشد و آنان را كمك كار . . . پس اميدشان را بر آر ، و ستودنشان را به نيكى پيوسته دار ، و رنج كسانى را كه كوششى كرده اند ، بر زبان آر ، كه فراوان كار نيكوىِ آنان را ياد كردن ، دلير را برانگيزانَد ، و ترسانِ بدْ دل را به كوشش مايل گرداند ، إن شاء اللّه !

.

ص: 250

3 / 4 _ 4إطاعة القائدالإمامُ عليٌّ عليه السلام :أطِع مَن فَوقَكَ يُطِعكَ مَن دونَكَ ، وَأصلِح سَريرَتَكَ يُصلِحِ اللّهُ عَلانِيَ_تَكَ . (1)

عن_ه عليه السلام _ لِعبدِاللّهِ بنِ عبّاسٍ ، وَقَد أشارَ عَلَيهِ في شَيءٍ لَم يُوافِق رَأيَهُ _ :لَكَ أن تُشيرَ عَلَيَّ وَأرى ، فَإن عَصَيتُ_كَ فَأطِعني . (2)

عنه عليه السلام _ إلى أميرَين مِن اُمراءِ جَيشِهِ _ :قَد أمَّرتُ عَلَيكُما وَعَلى مَن في حَيِّزِكُما مالكَ بنَ الحارِثِ الأشتَرَ ، فَاسمَعا لَهُ وَأطيعا ، وَاجعَلاهُ دِرعاً وَمِجَنّاً ؛ فَإنَّه مِمَّن لايُخافُ وَهنُهُ وَلاسَقطَتُه وَلا بُطؤُهُ عَمّا الإسراعُ إلَيهِ أحزَمُ ، وَلا إسراعُهُ إلى مَا البُط ءُ عَنهُ أمثَلُ . (3)

3 / 4 _ 5حدود الطاعة العسكريةالإمامُ عليٌّ عليه السلام :_ مِن كتابٍ لَهُ إلى أهلِ مِصرَ لَمّا وَلّى عَلَيهِمُ الأشتَرَ _: أمّا بَعدُ، فَقَد بَعَثتُ إلَيكُم عَبداً مِن عِبادِ اللّهِ ، لا يَنامُ أيَّامَ الخَوفِ .. . فَاسمَعوا لَهُ وَأطِيعوا أمرَهُ فيما طابَقَ الحَقَّ ؛ فَإنَّهُ سَيفٌ مِن سُيوفِ اللّهِ . (4)

.


1- .غرر الحكم : 2475.
2- .نهج البلاغة : الحكمة 321.
3- .نهج البلاغة : الكتاب 13.
4- .نهج البلاغة : الكتاب 38.

ص: 251

3 / 4 _ 4 اطاعت از فرمانده
3 / 4 _ 5 مرز فرمانبرى نظامى

3 / 4 _ 4اطاعت از فرماندهامام على عليه السلام :از مافوق خود اطاعت كن ، تا زيردستت از تو اطاعت كند و باطنت را اصلاح كن ، تا خداوند ظاهرت را اصلاح كند.

امام على عليه السلام _ به عبد اللّه بن عبّاس ، درباره نظرى كه داده بود و امام موافق آن نبود _ :حقّ توست كه به من نظر دهى و من در آن مى انديشم ؛ امّا اگر نپذيرفتم، تو بايد از من اطاعت كنى.

امام على عليه السلام _ در نامه اى به دو تن از فرماندهان سپاهش _ :من، مالك اشتر ، پسر حارث را بر شما و سپاهيان زيردست شما ، امير كردم . پس گفته او را بشنويد و از او فرمان بريد . او را چون زره و سپر، نگهبان خود كنيد كه او را سستى و لغزشى نيست . نه آنجا كه شتاب لازم است، كُندى مى كند و نه آنجا كه درنگ لازم است، عجله مى نمايد.

3 / 4 _ 5مرز فرمانبرى نظامىامام على عليه السلام _ پس از سپردن حكومت مصر به مالك اشتر، در نامه اش به مردم آنجا _ :امّا بعد ؛ من بنده اى از بندگان خدا را سوى شما فرستادم كه به روزگار ترس ، خواب به ديده اش نمى رود ... پس ، از او حرف شنوى داشته باشيد و فرمانش را، تا جايى كه با حق سازگار است ، اطاعت كنيد؛ زيرا كه او يكى از شمشيرهاى خداست.

.

ص: 252

عنه عليه السلام :بَعَثَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله جَيشاً وَأمَّرَ عَلَيهِم رَجُلاً وَأمَرَهُم أن يَستَمِعوا لَهُ وَيُطيعوا ، فأجَّجَ ناراً وَأمَرَهُم أن يَقتَحِموا فيها ، فأبى قَومٌ أن يَدخُلوها وَقالوا : إنّا فَرَرنا مِنَ النّارِ . وَأرادَ قَومٌ أن يَدْخلوها، فَبَلَغَ ذلكَ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : لَو دَخَلوها لَم يَزالوا فيها ، وَقالَ : لا طاعةَ في مَعصِيَةِ اللّهِ ، إنَّما الطّاعةُ في المَعروفِ . (1)

ب . الجاهزيّة العسكريّة3 / 4 _ 6أهميّة التدريب العسكريالقرآن:«وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ» . (2)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله_ في تفسيرِ قولِهِ تعالى : «وَأَعِدُّواْ لَهُم...» _: ألا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ ، ألا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ ، ألا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ . (3)

.


1- .تنبيه الخواطر : 1 / 51.
2- .الانفال : 60.
3- .صحيح مسلم : 3 / 1522 / 167.

ص: 253

ب . رزم آورى

3 / 4 _ 6 اهميت آموزش نظامى

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله سپاهى را گسيل داشت و مردى را فرمانده آنان كرد و به سپاهيان فرمود تا دستورهاى او را بشنوند و اطاعت كنند . او آتشى بيفروخت و به سپاهيان دستور داد خود را در آن بيندازند . گروهى از وارد شدن به آتش ، سر باز زده ، گفتند : «ما از آتش گريزانيم» و گروهى تصميم گرفتند وارد آتش شوند . خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد . فرمود : «اگر به درون آتش مى رفتند ، براى هميشه در آتش بودند» . آن گاه فرمود : «در معصيت خدا نبايد از كسى اطاعت كرد ؛ بلكه در خوبيها بايد فرمان بُرد» .

ب : رزم آورى3 / 4 _ 6اهميت آموزش نظامىقرآن:و در برابر آنها هر چه مى توانيد ، از نيرو [هاى انسانى و سلاح] ، آماده بسيج سازيد.

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در تفسير سخن خداوند متعال : «و در برابر آنها هر چه مى توانيد... آماده بسيج سازيد» _: بدانيد كه [منظور از ]نيرو ، تيراندازى است؛ بدانيد كه نيرو ، تيراندازى است؛ بدانيد كه نيرو ، تيراندازى است.

.

ص: 254

عن_ه صلى الله عليه و آله :اركَبوا وَارموا ، وَأن تَرموا أحَبُّ إليَّ مِن أن تَركَبوا .. . ألا إنَّ اللّهَ عز و جللَيُدخِلُ في السَّهمِ الواحِدِ الثَلاثَةَ الجَنَّةَ : عامِلَ الخَشَبَةِ ، وَالمُقَوِّيَ بِهِ في سَبيلِ اللّهِ ، والرامِيَ بِه في سبيلِ اللّهِ . (1)

3 / 4 _ 7استعداد المقاتلدعائم الإسلام :إنّه [أي عليّاً عليه السلام] كَرِهَ أن يُلقي الرَّجُلُ سِلاحَهُ عِندَ القِتالِ؛ وَقَد قالَ اللّهُ عز و جل عِندَ ذِكرِ صَلاةِ الخَوفِ : «وَلْيَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ» ، وَقالَ : «وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُم مَّيْلَةً وَ حِدَةً» . (2) ، فَأفضَلُ الاُمورِ لِمَن كانَ فِي الجِهادِ أن لايُفارِقَهُ السِّلاحُ عَلى كُلِّ الأحوالِ . (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام _ لَمّا قُتِلَ مُحَمَّدُ بنُ أبي بكرٍ _ :رَحِمَ اللّهُ محمّدا ! كانَ غُلاما حَدَثا أماواللّه لَقد كُنتُ أرَدتُ أن اُوَلِّيَ المِرقالَ هاشمَ ابنَ عُتبَةَ بنَ أبي وَقّاصٍ مِصرَ، واللّهِ لَو أنَّهُ وَلِيَها لَما خَلّى لعمرو ابنِ العاصِ وَأعوانِهِ العَرصَةَ، وَلَما قُتِلَ إلاّ وَسَيفُهُ في يَدِهِ. (4)

.


1- .الكافي : 5 / 50 / 13.
2- .النساء : 102.
3- .دعائم الإسلام : 1 / 371.
4- .الغارات : 1 / 301.

ص: 255

3 / 4 _ 7 آمادگى رزمنده

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سواركارى و تيراندازى كنيد ، و تيراندازىِ شما را از سواركارى خوش تر مى دارم ... بدانيد كه خداى عز و جل ، به سبب يك تير ، سه نفر را به بهشت مى برَد : كسى كه آن را بسازد ، و كسى كه آن را براى مجاهدانْ تدارك كند ، و كسى كه آن را در راه خدا پرتاب نمايد.

3 / 4 _ 7آمادگى رزمندهدعائم الإسلام :به درستى كه [على عليه السلام] نمى پسنديد كه مردى به هنگام نبرد ،سلاحش را بيفكند . خداوند عز و جل به هنگام يادكردِ نماز خوف فرموده است : «و سلاحهايشان را برگيرند» و فرموده است : «آنان كه كفر ورزيدند ، دوست مى دارند كه شما از سلاحها و وسايلتان غفلت ورزيد كه ناگهان به شما هجوم آورند» . پس برترين كار براى آنان كه در جهاد به سر مى برند ، اين است كه سلاح را به هيچ روى، از خود جدا مسازند.

امام على عليه السلام _ به هنگام به شهادت رسيدن محمّد بن ابى بكر _ :خدا رحمت كند محمّد را ! جوان بود . من تصميم داشتم مرقال هاشم بن عتبه را فرماندار مصر كنم . به خدا سوگند ، اگر او فرماندار آنجا مى شد ، ميدان را براى پسر عاص و دار و دسته او خالى نمى گذاشت و جز شمشير به دست ، كشته نمى شد .

.

ص: 256

3 / 4 _ 8مكانة المجاهدينالقرآن:«لاَّ يَسْتَوِى الْقَ_عِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِى الضَّرَرِ وَالْمُجَ_هِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَ_هِدِينَ بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَ_عِدِينَ دَرَجَةً وَكُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَ_هِدِينَ عَلَى الْقَ_عِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا» . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:ما أعمالُ العِبادِ كُلِّهِم عِند المُجاهِدينَ في سبيلِ اللّهِ إلاّ كَمِثلِ خُطّافٍ أخَذَ بمِنقارِهِ مِن ماءِ البَحرِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله:لِلجنَّةِ بابٌ يُقالُ له : بابُ «المجاهِدينَ» يَمضونَ إلَيهِ فإذا هُو مَفتوحٌ وَهُم مُتَقَلِّدونَ سُيوفَهُم ، وَالجَمعُ في المَوقِفِ وَالمَلائكَةُ تُرَحِّبُ بِهِم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله _ في فَضلِ الغُزاةِ _ :وَيُشَفَّعُ الرَّجُلُ مِنهُم في سَبعينَ ألفا مِن أهلِ بَيتِهِ وَجِيرَتِهِ، حتّى إنّ الجارَينِ يَخْتَصِمانِ أيُّهُما أقرَبُ، فيَقعُدونَ مَعي وَمَعَ إبراهيمَ عليه السلام عَلى مائدةِ الخُلدِ، فيَنظُرونَ إلى اللّهِ تعالى في كُلِّ بُكرَةٍ وَعَشِيَّةٍ . (4)

.


1- .النساء : 95.
2- .كنز العمّال : 4 / 316 / 10680.
3- .الأمالي للصدوق: 673 / 906.
4- .صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : 269 / 1.

ص: 257

3 / 4 _ 8 ارزش رزمندگان

3 / 4 _ 8ارزش رزمندگانقرآن:مؤمنان خانه نشين كه زيان ديده نيستند ، هرگز با مجاهدانى كه در راه خدا به مالها و جانهايشان جهاد مى كنند ، يكسان نيستند. خداوند ، جهادكنندگان به مالها و جانهايشان را بر خانه نشينان به رتبه اى [بلند] برترى بخشيده است ؛ و خداوند ، هريك را وعده پاداش نيك [بر ايمان و عملش] داده ، و جهادگران را بر خانه نشينان ، به پاداشى بزرگ ، برترى بخشيده است .

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:اعمال همه بندگان در برابر [عمل ]مجاهدانِ در راه خدا ، نيست مگر به مانند پرستوى دريايى كه با منقار خود ، مقدارى آب از دريا برداشته است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:بهشت ، دروازه اى دارد به نام «دروازه مجاهدان». مجاهدان با شمشيرهاى حمايل شده خود به سوى اين دروازه _ كه به رويشان باز است _ پيش مى روند ، و خلايق در محشرند ، در حالى كه فرشتگان به مجاهدان خوشامد مى گويند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ درفضيلت رزمندگان _ :يك نفر از آنان براى هفتاد هزار نفر از خاندان و همسايگان خود شفاعت مى كند ، چندان كه دوهمسايه بر سرِ اينكه كدام يك به او نزديك ترند ، با هم دعوا مى كنند. رزمندگان در كنار من و ابراهيم عليه السلامبر سر سفره جاودانگى مى نشينند و هر بام و شام ، به خداى تعالى نظر دارند.

.

ص: 258

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:إنّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ أوليائهِ ، وَهُوَ لِباسُ التَّقوى ، وَدِرعُ اللّهِ الحَصِينَةُ ، وَجُنَّتُهُ الوَثيقَةُ . (1)

فاطمة عليهاالسلام _ في دُعائِها عَقيبَ فَريضةِ الظُّهر _ :اللّهُمَّ إنّي أسألُكَ قَولَ التَّوّابينَ وَعَمَلَهُم ، وَنَجاةَ المُجاهِدينَ وَثَوابَهُم . (2)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام _ في الدعاء _ :اللَّهُمَّ إنّي أسألُكَ قَولَ التَّوّابينَ وَعَمَلَهُم ، وَنورَالأنبِياءِ وَصِدقَهُم ، ونَجاةَ المُجاهِدينَ وثَوابَهُم . (3)

3 / 4 _ 9حبُّ الشهادةرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :وَالّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بَيَده : لَوَدِدتُ أنِّي أغزو في سَبيلِ اللّهِ فَاُقتَلُ، ثُمَّ أغزُو فَاُقتَلُ ، ثُمَّ أغزُو فَاُقتَلُ . (4)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:_ لمّا أخبَرَهُ النبيُّ صلى الله عليه و آله عَمّا تَقَعُ من الفِتَنِ بَعدَهُ _فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، أوَلَيسَ قَد قُلتَ لي يَومَ اُحُدٍ حَيثُ استُشهِدَ مَنِ استُشهِدَ مِنَ المسلِمينَ ، وَحِيزَت عَنّي الشَّهادَةُ، فَشَقَّ ذلكَ عَلَيَّ فَقلتَ لي : أبشِر ؛ فإنَّ الشهادَةَ مِن وَرائكَ؟ فقالَ لي : إنَّ ذلكَ لَكَذلكَ ، فَكيفَ صَبرُكَ إذا ؟ فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، لَيسَ هذا مِن مَواطِنِ الصَّبرِ ، وَلكن مِن مَواطِنِ البُشرى وَالشُّكرِ ! (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 27 .
2- .فلاح السائل : 312 / 212.
3- .الكافي : 2 / 593 / 33.
4- .صحيح مسلم : 3 / 1496 / 103.
5- .نهج البلاغة : الخطبة 156 .

ص: 259

3 / 4 _ 9 عشق به شهادت

امام على عليه السلام:جهاد ، درى از درهاى بهشت است كه خداوند ، آن را براى دوستان ويژه خود ، برگزيده است. جهاد ، جامه تقواست و زره محكم خداوند و سپر مطمئن او.

فاطمه عليهاالسلام _ در دعايش پس از نماز ظهر _ :خدايا! گفتار و كردارِ توبه كاران ، و رستگارى و پاداشِ مجاهدان را از تو مى طلبم.

امام صادق عليه السلام _ در دعايش _ :خدايا! من از تو ، گفتار و كردار توبه كاران ، و نور ودرستى پيامبران، و رستگارى و پاداش مجاهدان را مى طلبم.

3 / 4 _ 9عشق به شهادتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست ، دوست دارم كه در راه خدا بجنگم و كشته شوم ، و باز بجنگم و كشته شوم ، و باز هم بجنگم و كشته شوم .

امام على عليه السلام _ هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه هايى كه پس از وفات ايشان در جامعه اسلامى پديد مى آيد ، خبر داد ، گفتم :اى پيامبر خدا ! مگر در روز اُحد كه تعدادى ازمسلمانان شهيد شدند و من از شهادت محروم ماندم و اين امر بر من گران آمد ، به من نفرمودى : «مژده بادا تو را كه در آينده به شهادت خواهى رسيد؟!» . پيامبر خدا به من فرمود : «همين طور است . در آن صورت ، صبر تو چگونه خواهد بود؟». گفتم : اى پيامبر خدا! اينجا ، جاى صبر نيست ؛ بلكه جاى شادى و شكر است !

.

ص: 260

3 / 4 _ 10طلب الشهادةرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:مَن سَألَ اللّهَ الشَّهادَةَ بِصِدقٍ بَلَّغَهُ اللّهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وإن ماتَ على فِراشِهِ . (1)

عن_ه صلى الله عليه و آله :مَن جُرِحَ جَرحاً في سَبيلِ اللّهِ جاءَ يَومَ القِيامَةِ لَونُهُ لَونُ الزَّعفَرانِ وَريحُهُ رِيحُ المِسكِ ، عَلَيهِ طابَعُ الشُّهَداءِ وَمَن سَألَ اللّهَ الشَّهادَةَ مُخلِصاً أعطاهُ اللّهُ أجرَ شَهيدٍ وَإن ماتَ عَلى فِراشِهِ . (2)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام _ في خِتامِ عَهدِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _ :وَأنا أسألُ اللّهَ بسَعَةِ رَحمَتِهِ وَعَظيمِ قُدرَتِهِ عَلى إعطاءِ كُلِّ رَغبَةٍ... أن يَختِمَ لي وَلَكَ بِالسَّعادَةِ وَالشَّهادَةِ . (3)

.


1- .صحيح مسلم : 3 / 1517 / 157.
2- .مسند ابن حنبل : 8 / 259 / 22171.
3- .نهج البلاغة : الكتاب 53.

ص: 261

3 / 4 _ 10 درخواست شهادت

3 / 4 _ 10درخواست شهادتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:هركه صادقانه از خداوند ، شهادت را مسئلت كند ، خداوند او را به جايگاه شهيدان برساند ، هر چند در بستر خود بميرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس در راه خدا زخمى شود ، روز قيامت با رنگ زعفران و بوى خوش مُشك مى آيد و بر او مُهر شهيدان ، نقش بسته است و هركس شهادت را مخلصانه از خدا بطلبد ، خداوند ، پاداش شهيد را به او عطا مى كند ، هر چند در بستر بميرد.

امام على عليه السلام _ در پايان عهدنامه خود به مالك اشتر _ :من از خدا مى خواهم با رحمتى فراگير و قدرت بزرگش بر انجام گرفتن هرگونه درخواست ، كه . . . كار من و تو را به سعادت به پايان رساند و شهادت نصيبمان گردانَد .

.

ص: 262

الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام _ في الدعاءِ _ :ثُمّ لَهُ الحَمدُ . . . حَمدا نَسعَدُ بهِ في السُّعَداءِ مِن أوليائهِ ، وَنَصِيرُ بِهِ في نَظمِ الشُّهَداءِ بِسُيوفِ أعدائهِ . (1)

3 / 4 _ 11قيمة الشهادةرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:فَوقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بَرٌّ حَتّى يُقتَلَ الرَّجُلُ في سَبيلِ اللّهِ، فإذا قُتِلَ في سَبيلِ اللّهِ فَلَيسَ فَوقَهُ بَرٌّ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن قَطرَةٍ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِن قَطرَتَينِ : قَطرَةِ دَمٍ في سَبيلِ اللّهِ ، وَقَطرَةِ دَمعٍ في سَوادِ اللَّيلِ مِن خَشيَةِ اللّهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:مَن قُتِلَ في سَبيلِ اللّهِ لَم يُعَرِّفهُ اللّهُ شَيئا مِن سَيِّئاتِهِ . (4)

.


1- .الصحيفة السجّاديّة : 23 الدعاء1.
2- .الكافي : 2 / 348 / 4 .
3- .الأمالي للمفيد : 11 / 8 .
4- .الكافي : 5 / 54 / 6.

ص: 263

3 / 4 _ 11 ارزش شهادت

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ :آن گاه ، ستايشْ از آنِ اوست ... ستايشى كه به واسطه آن ، در زمره اولياى نيكبخت او و به واسطه شمشيرهاى دشمنان وى ، در سلك شهيدان درآييم .

3 / 4 _ 11ارزش شهادتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:بالاتر از هر نيكوكارى ، نيكوكارى است تا آن گاه كه مرد در راه خدا كشته شود . پس ، چون در راه خدا كشته شد ، بالاتر از او ، نيكوكارى نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ قطره اى نزد خداوند ، محبوب تر از دو قطره نيست : قطره خون [ريخته شده] در راه خدا و قطره اشك [ريخته شده ]در سياهى شب از ترس خدا .

امام صادق عليه السلام:هركه در راه خدا كشته شود ، خداوند چيزى از گناهانش را به او يادآور نمى شود .

.

ص: 264

الفصلُ الرّابعُ : سِرُّ موفقيّة التعبويّ4 / 1اكتساب المهارات الضروريّةرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:لا يَأمُرُ بِالمَعروفِ وَلا يَنهى عَنِ المُنكَرِ إلاّ مَن كانَ فيهِ ثَلاثُ خِصالٍ : رَفيقٌ بِما يَأمُرُ بِهِ رَفيقٌ فيما يَنهى عَنهُ ، عَدلٌ فيما يَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فيما يَنهى عَنهُ، عالِمٌ بِما يَأمُرُ بِهِ عالِمٌ بِما يَنهى عَنهُ . (1)

4 / 2رعاية أهليّة المخاطبرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إنّا مَعاشِرَ الأنبِياءِ اُمِرنا أنْ نُكَلِّمَ النّاسَ عَلى قَدرِ عُقولِهِم . (2)

.


1- .النوادر للراونديّ : 143 / 195.
2- .الكافي : 1 / 23 / 15.

ص: 265

فصل چهارم : راز موفقيت بسيجى

4 / 1 كسب شايستگى هاى لازم

4 / 2 رعايت ظرفيت مخاطب

فصل چهارم : راز موفقيت بسيجى4 / 1كسب شايستگى هاى لازمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:امر به معروف و نهى از منكر نكند ، مگر كسى كه سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود، طريق مدارا پيش گيرد ، در امر و نهى خود، به عدالت رفتار كند ، و به آنچه امر و نهى مى كند، دانا باشد.

4 / 2رعايت ظرفيت مخاطبپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:ما پيامبران فرمان داريم كه با مردم به اندازه فهمشان سخن بگوييم.

.

ص: 266

عن_ه صلى الله عليه و آله :لا تُحَدِّثوا اُمَّتي مِن أحاديثي إلاّ بما تَحمِلُهُ عُقولُهُم . (1)

عن_ه صلى الله عليه و آله :يا بنَ عَبّاسٍ ، لاتُحدِّث حَديثاً لاتَحتَمِلُه عُقولُهُم ، فَيَكونَ فِتنَةً عَلَيهِم . (2)

عن_ه صلى الله عليه و آله :لاتُحَدِّثوا النَّاسَ بِما لايَعرِفونَ؛ أتُحِبُّونَ أن يُكذَّبَ اللّهُ وَرَسولُهُ؟! (3)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :أتُحِبُّونَ أن يُكَذَّبَ اللّهُ ورَسولُه؟! حَدِّثُوا الناسَ بِما يَعرِفونَ ، وأمسِكوا عَمَّا يُنكِرون . (4)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :حَدِّثُوا النَّاسَ بِما يَعرِفونَ، وَدَعُوا ما يُنكِرونَ، أتُحِبُّونَ أن يُسَبَّ اللّهُ وَرَسولُهُ؟! قالوا : وَكَيفَ يُسَبُّ اللّهُ وَرَسولُه؟! قالَ : يَقولونَ إذا حَدَّثتُموهُم بِما يُنكِرونَ : «لَعنَ اللّهُ قائِلَ هذا !» ، وَقَد قالَهُ اللّهُ عز و جلوَرَسولُهُ صلى الله عليه و آله . (5)

الكافي عن عبدالعزيز القراطيسيّ :قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : يا عَبدَالعَزيزِ ، إنَّ الإيمانَ عَشرُ دَرَجاتٍ؛ بِمَنزِلَةِ السُّلَّم ، يُصعَدُ مِنهُ مِرقاةً بَعدَ مِرقاةٍ ، فَلا يَقولَنَّ صاحِبُ الاثنَينِ لِصاحِبِ الواحِدِ : «لَستَ عَلى شَيءٍ»، حَتّى يَنتَهيَ إلى العاشِرِ؛ فَلاتُسقِط مَن هُوَ دونَكَ فُيُسقِطَكَ مَن هُوَ فَوقَكَ . وإذا رَأيتَ مَن هُوَ أسفلُ مِنكَ بِدَرجَةٍ فَارفَعهُ إلَيكَ بِرِفقٍ ، وَلا تَحمِلَنَّ عَلَيهِ ما لا يُطيقُ فَتَكسِرَهُ؛ فَإنَّ مَن كَسَرَ مُؤمِناً فَعَلَيهِ جَبرُهُ . (6)

.


1- .كنز العمّال : 10 / 242 / 29284.
2- .الفردوس : 5 / 359 / 8434.
3- .الغيبة للنعمانى : 34 / 2.
4- .الغيبة للنعماني : 34 / 1.
5- .دعائم الإسلام: 1 / 60.
6- .الكافي : 2 / 45 / 2.

ص: 267

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:سخنانى از من براى امّتم نقل كنيد كه انديشه آنها تحمّل پذيرش آنها را داشته باشد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابن عبّاس ! حديثى مگو كه عقلهاى ايشان ظرفيتِ پذيرش آن را ندارد كه آنان را دچار فتنه مى كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى مردم حديثى مگوييد كه نمى پذيرند . آيا دوست داريد كه خدا و پيامبرش را تكذيب كنند؟!

امام على عليه السلام :آيا دوست داريد كه خدا و پيامبرش تكذيب شوند؟! با مردم سخنى بگوييد كه بپذيرند و از آنچه نمى پذيرند، دست بكشيد.

امام صادق عليه السلام :«با مردم سخنى بگوييد كه بپذيرند و آنچه را نمى پذيرند وا نهيد . آيا دوست داريد كه به خدا و پيامبرش ناسزا گفته شود؟!». گفتند : چگونه به خدا و پيامبرش ناسزا گفته مى شود؟ فرمود : «چون چيزى به آنان بگوييد كه ردّ و انكار كنند ، مى گويند : خداوند ، گوينده اين [سخن ]را لعنت كند! ، در حالى كه خداى عز و جل و پيامبرش آن را گفته اند».

الكافى _ به نقل از عبدالعزيز قراطيسى _ :امام صادق عليه السلامبه من فرمود : عبدالعزيز! ايمان را ده درجه است ، چون نردبانى كه يكى پس از ديگرى از پلّه هاى آن بالا روند . پس كسى كه در پلّه دوم است ، نبايد به آن كه در پلّه اوّل است بگويد : «تو چيزى نيستى» ، تا اينكه به پلّه دهم برسد . پس كسى را كه از تو پايين تر است ، پايين مينداز تا آن كه از تو بالاتر است ، تو را پايين ميندازد ، و چون ديدى رتبه كسى از تو پايين تر است ، او را با نرمى به سوى خود بالا بياور و چيزى را هم كه تاب تحمّلش را ندارد ، بر او تحميل مكن تا بدين وسيله او را بشكنى؛ زيرا كه هركس مؤمنى را بشكند ، بايد جبران كند.

.

ص: 268

الكافيُّ عن يعقوبِ بن الضّحّاكِ عن رجلٍ من أصحابنا سَرّاجٍ _ وَكانَ خادِماً لِأَبي عَبدِاللّه عليه السلام _ :بَعَثَني أبو عبداللّه عليه السلام في حاجَةٍ _ وَهُوَ بِالحيرَةِ _ أنَا وَجَماعةً مِن مَواليهِ . قالَ : فَانطَلَقنا فيها ، ثُمَّ رَجَعنا مُغتَمّينَ. قالَ : وَكانَ فِراشي فِي الحائِرِ الَّذي كُنّا فيهِ نُزولاً ، فَجِئتُ وَأنَا بِحالٍ ، فَرَمَيتُ بِنَفسي ، فَبَينا أنَا كَذلكَ إذا أنَا بِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلامقَد أقبَلَ . قالَ : فَقالَ : قَد أتَيناكَ _ أو قالَ : جِئناكَ _ فَاستَوَيتُ جالِساً ، وَجَلَسَ عَلى صَدرِ فِراشي، فَسَأَلَني عَمّا بَعَثَني لَهُ ، فَأَخبَرتُهُ، فَحَمِدَ اللّهَ. ثُمَّ جَرى ذِكرُ قَومٍ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ! إنّا نَبرَأُ مِنهُم؛ إنَّهُم لا يَقولونَ ما نَقولُ . قالَ : فَقالَ : يَتَوَلَّونا وَلا يَقولونَ ما تَقولونَ؛ تَبرَؤونَ مِنهُم؟! قالَ : قُلتُ : نَعَم . قالَ : فَهُوَ ذا عِندَنا ما لَيسَ عِندَكُم ، فَيَنبَغي لَنا أن نَبرأَ مِنكُم؟ قالَ : قُلتُ : لا ، جُعِلتُ فِداكَ! قالَ : وَهُوَ ذا عِندَ اللّهِ ما لَيسَ عِندَنا ، أفَتَراهُ أطرَحَنا؟! قالَ : قُلتُ : لا وَاللّهِ، جُعِلتُ فِداكَ! ما نَفعَلُ؟ قالَ : فَتَوَلَّوهُم ، وَلا تَبرَؤوا مِنهُم؛ إنَّ مِنَ المُسلِمينَ مَن لَهُ سَهمٌ ، وَمِنهُم مَن لَهُ سَهمانِ ، وَمِنهُم مَن لَهُ ثَلاثَةُ أسهُم ، وَمِنهُم مَن لَهُ أربَعَةُ أسهُم ، وَمِنهُم مَن لَهُ خَمسَةُ أسهُمٍ ، وَمِنهُم مَن لَهُ سِتَّةُ أسهُمٍ ، وَمِنهُم مَن لَهُ سَبعَةُ أسهُمٍ؛ فَلَيسَ يَنبَغي أن يُحمَلَ صاحِبُ السَّهمِ عَلى ما عَلَيهِ صاحبُ السَّهمَينِ، وَلا صاحِبُ السَّهمَينِ على ما عليهِ صاحِبُ الثَّلاثةِ، وَلا صاحِبُ الثَّلاثَةِ على ما عَلَيهِ صاحِبُ الأَربَعَةِ ، وَلا صاحِبُ الأَربَعَةِ عَلى ما عَلَيهِ صاحِبُ الخَمسَةِ ، وَلا صاحِبُ الخَمسَةِ عَلى ما عَلَيهِ صاحِبُ السِّتَّةِ ، وَلا صاحِبُ السِّتَّةِ عَلى ما عَلَيهِ صاحِبُ السَّبعَةِ. وسَأَضرِبُ لَكَ مَثَلاً : إنَّ رَجُلاً كانَ لَهُ جارٌ _ وَكانَ نَصرانِيّاً _ فَدَعاهُ إلَى الإسلامِ وَزَيَّنَةُ لَهُ، فَأَجابَهُ، فَأَتاهُ سُحَيراً فَقَرَعَ عَلَيهِ البابَ ، فَقالَ لَهُ : مَن هذا؟ قالَ : أنَا فُلانٌ. قالَ : وَما حاجَتُكَ؟ فَقالَ : تَوَضَّأ وَالبَس ثَوبَيكَ، وَمُرَّ بِنا إلَى الصَّلاةِ. قالَ : فَتَوَضَّأ وَلَبِسَ ثَوبَيهِ وَخَرَجَ مَعَهُ . قالَ : فَصَلَّيا ما شاءَ اللّهُ ، ثُمَّ صَلَّيَا الفَجرَ ، ثُمَّ مَكَثا حَتّى أصبَحا . فَقامَ الَّذي كانَ نَصرانِيّاً يُريدُ مَنزِلَهُ ، فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : أينَ تَذهَبُ! النَّهارُ قَصيرٌ ، وَالَّذي بَينَكَ وَبَينَ الظُّهرِ قَليلٌ ، قالَ : فَجَلَسَ مَعَهُ إلى أن صَلَّى الظُّهرَ. ثُمَّ قالَ : وَما بَينَ الظُّهر وَالعَصرِ قَليلٌ . فاحتَبَسَهُ حَتّى صَلَّى العَصرَ . قالَ : ثُمَّ قامَ وَأرادَ أن يَنصَرِفَ إلى مَنزلِهِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّ هذا آخِرُ النَّهارِ ، وأقَلُّ مِن أوَّلِهِ. فَاحتَبَسَهُ حَتّى صَلَّى المَغرِبَ . ثُمّ أرادَ أن يَنصَرِفَ إلى مَنزلِهِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّما بَقَيَت صَلاةٌ واحِدَةٌ . قالَ : فَمَكَثَ حَتّى صَلَّى العِشاءَ الآخِرَةَ ، ثُمَّ تَفَرَّقا. فَلَمّا كانَ سُحيراً ، غَدا عَلَيهِ فَضَرَبَ عَلَيهِ البابَ . فَقالَ : مَن هذا؟ قالَ : أَنَا فُلانٌ . قالَ : وَما حاجَتُكَ؟ قَال : تَوَضَّأ وَالبَس ثَوبَيكَ وَاخرُج بِنا فَصَلِّ . قالَ : اُطلُب لِهذَا الدّينِ مَن هُوَ أفرَغُ مِنّي ، وأنَا إنسانٌ مِسكينٌ ، وَعَلَيَّ عِيالٌ . فَقالَ أبو عَبدِاللّه عليه السلام : أدخَلَهُ في شَيءٍ أخرَجَهُ مِنهُ! _ أو قالَ : أدخَلَهُ مِن مِثلِ ذِهِ وَأخرجه مِن مِثلِ هذا . (1)

.


1- .الكافي : 2 / 42 / 2.

ص: 269

الكافى _ به نقل يعقوب بن ضحّاك ، از يكى از شيعيان كه شغلش سرّاجى و خدمتكار امام صادق عليه السلامبود _ :آن گاه كه امام صادق عليه السلامدر حيره بود ، من و جماعتى از دوستان خود را براى انجام دادن كارى روانه ساخت . [رفتيم و ]هنگام غروب ، بازگشتيم . محلّ استراحت من در زمين گودى بود كه در آنجا منزل كرده بوديم . با حال خستگى و ضعف آمدم و خود را [در بستر] انداختم . در همين حال بودم كه به ناگاه ، امام صادق عليه السلامآمد و فرمود : «نزد تو آمديم» . . . من [برخاستم و ]راست نشستم . امام نيز بالا سرِ بسترم نشست و از كارى كه مرا در پى آن فرستاده بود ، پرسيد . من هم گزارش دادم و ايشان ، سپاس خداى را به جا آورد. سپس از گروهى سخن به ميان آمد كه من گفتم : فدايت شوم! ما از آنها بيزارى مى جوييم؛ زيرا آنان به آنچه ما [درباره شما] عقيده داريم ، عقيده ندارند. فرمود : «آنها ما را دوست دارند ، و فقط چون عقيده شما را ندارند ، از آنها بيزاريد؟!» . گفتم : آرى. امام فرمود : «ما هم چيزهايى (حقايقى) داريم كه شما نداريد . پس آيا سزاوار است از شما بيزارى بجوييم؟». گفتم : نه ، قربانت گردم. فرمود : «همچنين ، نزد خدا هم حقايقى است كه نزد ما نيست . آيا مى پندارى خداوند ، ما را به كنارى مى اندازد؟!» . گفتم : نه به خدا ، فدايت شوم! ديگر [از آنها بيزارى نمى جوييم و چنين كارى ]انجام نمى دهيم. امام فرمود : «دوستشان بداريد و از آنان ، بيزارى مجوييد؛ زيرا برخى مسلمانان ، يك سهم [از ايمان ]دارند و برخى دو سهم و برخى سه سهم و برخى چهار سهم و برخى پنج سهم و برخى شش سهم و برخى هفت سهم . پس نه شايسته است كه دارنده يك سهم را بر آنچه صاحب دو سهم دارد ، وا دارند ، و نه دارنده دو سهم را بر آنچه صاحب سه سهم دارد ، و نه دارنده سه سهم را بر آنچه صاحب چهار سهم دارد ، و نه دارنده چهار سهم را بر آنچه صاحب پنج سهم دارد ، و نه دارنده پنج سهم را بر آنچه صاحب شش سهم دارد ، و نه دارنده شش سهم را بر آنچه صاحب هفت سهم دارد. اكنون برايت مَثَلى مى زنم . مردى [از مسلمانان] بود كه همسايه اى مسيحى داشت . او را به اسلام دعوت كرد و اسلام را در نظرش چنان جلوه داد تا وى پذيرفت . نزديك سحر ، نزد تازه مسلمان رفت و در زد . گفت : كيست؟ گفت : منم ، فلانى . گفت : چه كار دارى؟ گفت : وضو بساز و جامه هايت را در بر كن و همراه ما براى نماز بيا . تازه مسلمان ، وضو ساخت و جامه هايش را در بر كرد و همراه او [به سوى مسجد ]روان شد . نماز بسيارى خواندند ، سپس نماز صبح را نيز خواندند و صبر كردند تا روز بر دميد . مسيحى (تازه مسلمان) براى رفتن به خانه خود از جاى برخاست كه آن مرد مسلمان به او گفت : كجا مى روى؟ روز كوتاه است و چيزى تا ظهر نمانده است. آن مرد با او نشست تا نماز ظهر را نيز خواند . باز آن مرد گفت : بين ظهر و عصر ، زمان كوتاهى است ، و او را نگه داشت تا اينكه نماز عصر را هم خواند . پس از آن ، مرد [تازه مسلمان] برخاست تا به خانه اش برود كه مرد مسلمان به او گفت : اكنون ، پايان روز و از اوّلش كوتاه تر است ، و [با اين سخن ]او را نگه داشت تا نماز مغرب را هم بگزارد . همين كه آن مرد خواست به خانه خود رود ، به او گفت : تنها يك نماز ديگر باقى مانده است! و او ماند و نماز عشا را هم خواند . سپس از هم جدا شدند . چون فردا نزديك سحر شد ، نزد او رفت و در زد . تازه مسلمان گفت : كيست؟ گفت : منم، فلانى! گفت : چه مى خواهى؟ گفت : وضو بگير و لباسهايت را بپوش و بيا با ما نماز بخوان. گفت : براى اين دين ، فردى پيدا كن كه از من بى كارتر باشد ! من مستمند و عيالوارم». سپس امام صادق عليه السلام فرمود : «آن شخص ، او را در [همان]دينى وارد كرد كه از آن بيرونش آورده بود» يا آنكه فرمود : «او را به دينى مانند مسيحيت وارد كرد و از دينى مانند اسلام خارج نمود» .

.

ص: 270

. .

ص: 271

. .

ص: 272

4 / 3رعاية آداب الرسالةرسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:مَن كانَ آمِراً بِمَعروفٍ فَليَكُن أمرُهُ ذلكَ بِمَعروفٍ . (1)

.


1- .مسند الشهاب : 1 / 285 / 465 .

ص: 273

4 / 3 رعايت ادب رسالت

4 / 3رعايت ادب رسالتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله:كسى كه به كار خوبى فرمان مى دهد، بايد شيوه و روشِ فرمان دادن او خوب و درست باشد.

.

ص: 274

4 / 4المداراةالقرآن:«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» . (1)

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إنّا اُمِرنا مَعاشِرَ الأنبِياءِ بِمُداراةِ الناسِ كَما اُمِرنا بِإقامَةِ الفَرائضِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الرِّفقُ رَأسُ الحِكمَةِ ، اللّهُمَّ مَن وُلِّيَ شَيئا مِن اُمورِ اُمَّتي فَرَفَقَ بِهِم فارفُق بِهِ ، ومَن شَقَّ عَلَيهِم فاشقُق عَلَيهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُحِبُّ الرِّفقَ فِي الأَمرِ كُلِّهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ رَفيقٌ يُحِبُّ الرِّفقَ . (5)

.


1- .آل عمران : 159.
2- .الأمالي الطوسيّ : 521 / 1150 .
3- .بحارالأنوار: 75 / 352 / 62.
4- .صحيح البخاري:5/2242/5678 .
5- .صحيح مسلم : 4 / 2004 /77 .

ص: 275

4 / 4 مدارا

4 / 4مداراقرآن:پس به [بركت] رحمتِ الهى، با آنها نرمخو شدى ، و اگر تندخو و سختْ دل بودى ، بى شك از پيرامون تو پراكنده مى شدند . پس ، از آنها درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ ها ] با آنان مشورت كن ، و چون تصميم گرفتى ، بر خدا توكّل كن ، كه بى ترديد ، خداوند توكّل كنندگان را دوست دارد .

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:ما جماعت انبيا به مدارا كردن با مردم فرمان داريم ، همچنان كه به بر پا داشتن فرايض مأموريم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:نرمى ، رأس حكمت است . خدايا! هر كه كارگزار امرى ازامور امّت من شود و با آنان نرمى كند ، با او نرم باش و هر كه بر آنان سخت گيرد ، بر او سخت گير .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، ملايمت در همه چيز را دوست دارد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند، ملايم است و ملايمت را دوست دارد.

.

ص: 276

عنه صلى الله عليه و آله :الرِّفقُ يُمنٌ وَالخُرقُ شُؤمٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الرِّفقَ لَم يُوضَع عَلى شَيءٍ إلاّ زانَهُ ، وَلا نُزِعَ مِن شَيءٍ إلاّ شانَهُ . (2)

الإمامُ عليٌّ عليه السلام:الرِّفقُ يُيَسِّرُ الصِّعابَ ، وَيُسَهِّلُ شَديدَ الأسبابِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام_ في قولِهِ تَعالى «وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا» (4) _: أي لِلنّاسِ كُلِّهِم مُؤمِنِهِم وَمُخالِفِهِم ، أمَّا المُؤمِنونَ فَيَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ ، وَأمَّا المُخالِفونَ فَيُكَلِّمُهُم بِالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إلى الإيمانِ ؛ فإنَّهُ بِأيسَرَ مِن ذلِكَ يَكُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ ، وَعَن إخوانِهِ المُؤمِنينَ . (5)

4 / 5اجتناب التشدّدالقرآن:«يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» . (6)

.


1- .الكافي : 2 / 119 / 4.
2- .الكافي : 2 / 119 / 6.
3- .غرر الحكم : 1778.
4- .البقرة : 83 .
5- .بحارالأنوار : 75 / 401 / 42 .
6- .البقرة : 185.

ص: 277

4 / 5 اجتناب از سختگيرى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نرمى ، ميمنت دارد و درشتى ، شوم است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نرمى با هيچ چيز همراه نشد ، جز اينكه آن را آراست و ازهيچ چيز برداشته نشد ، مگر اينكه آن را زشت كرد .

امام على عليه السلام:نرمى ، دشواريها را آسان ، و چاره هاى سخت را ساده مى سازد .

امام صادق عليه السلام_ درباره سخن خداوند متعال : «و با مردم ، نيكو سخن گوييد» _: مقصود ، همه مردمان ، اعم از مؤمن و كافر است . امّا با مؤمنان بايد گشاده رو بود ، و امّا با كافران بايد به نرمى و مدارا سخن گفت، تا به سوى ايمان كشيده شوند ، و كمترين ثمرش اين است كه خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان ، مصون مى دارد .

4 / 5اجتناب از سختگيرىقرآن:خداوند براى شما آسانى مى خواهد و دشوارى نمى خواهد.

.

ص: 278

الحديث:رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :أيُّهَا الناسُ ! إنَّ دينَ اللّهِ عز و جل يُسرٌ . (1)

عن_ه صلى الله عليه و آله :لَم يُرسِلني اللّهُ تَعالى بِالرَّهبانِيَّةِ ، وَلكِن بَعَثَني بِالحَنيفيَّةِ السَّهلَةِ السَّمحَةِ . (2)

عن_ه صلى الله عليه و آله :بُعِثتُ بِالحَنِيفِيَّةِ السَّمحَةِ ، وَمَن خالَفَ سُنَّتِي فَلَيسَ مِنّي . (3)

عن_ه صلى الله عليه و آله :إنّ اللّهَ لم يَبعَثني بِالرَّهبانِيَّةِ _ مَرَّتَين أو ثَلاثاً _ وَإنَّ خَيرَ الدينِ عِندَ اللّهِ الحَنيفيَّةُ السَّمحَةُ . (4)

4 / 6اجتناب العنف دون مبرّرالإمامُ عليٌّ عليه السلام:إذا كانَ الرِّفقُ خُرقا كانَ الخُرقُ رِفقا ، رُبَّما كانَ الدَّواءُ داءً وَالداءُ دَواءً . (5)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام:إن شِئتَ أن تُكرَمَ فَلِن ، وَإن شِئتَ أن تُهانَ فاخشُن . (6)

.


1- .كنز العمّال : 3 / 47 / 5418.
2- .الكافي : 5 / 494 / 1.
3- .تاريخ بغداد : 7 / 209.
4- .الطبقات الكبرى : 3 / 395.
5- .نهج البلاغة : الكتاب 31 .
6- .الكافي : 1 / 27 / 29.

ص: 279

4 / 6 اجتناب از خشونت بدون ضرورت

حديث:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مردم ! دين خداى عز و جل آسان است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال ، مرا به رَهبانيّت و گوشه گيرى برنينگيخت ؛ بلكه مرا با دينى پاك و آسان و روان برانگيخت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:من براى آوردن دين آسانِ روان ، برگزيده شده ام و هركه با سنّت و روش من مخالفت كند ، از من نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:دو يا سه بار فرمود : خداوند ، مرا به تبليغ رهبانيت مبعوث نكرد ، و همانا محبوب ترين دينها نزد خدا ، آيينِ آسانِ روان است .

اجتناب از خشونت بدون ضرورت4 / 6امام على عليه السلام:هرگاه به جاى نرمى خشونت لازم باشد ، خشونت ، [عين]نرمى است . بسا دارويى كه [باعث] بيمارى باشد ، و بسا درد و بيمارى اى كه خودْ داروست !

امام صادق عليه السلام:اگر مى خواهى گرامى باشى ، نرم باش و اگر مى خواهى خوار شوى ، خشن باش .

.

ص: 280

4 / 7الصبر على مشاق الرسالةالقرآن:«يَ_بُنَىَّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَآ أَصَابَكَ إِنَّ ذَ لِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» . (1)

الحديث:الإمامُ عليٌّ عليه السلام_ في قولِهِ تَعالى : «وَاصْبِرْ عَلَى مَآ أَصَابَكَ» _: مِنَ المَشَقَّةِ وَالأذى في الأمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ . (2)

.


1- .لقمان : 17.
2- .تفسير مجمع البيان : 8 / 500.

ص: 281

4 / 7 تحمل سختيهاى رسالت

4 / 7تحمل سختى هاى رسالتقرآن:پسرم! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهى از منكر كن و بر آسيبى كه به تو مى رسد ، شكيبا باش ، كه اين از كارهاى سترك است .

حديث:امام على عليه السلام_ درباره سخن خداوند متعال : «و بر آسيبى كه به تو مى رسد ، شكيبا باش» _: مقصود ، سختيها و آزارهايى است كه در راه امر به معروف و نهى از منكر به انسان مى رسد.

.

ص: 282

الفصلُ الخامسُ : قدواتٌ تعبويّةٌ5 / 1شرطة الخميس (القوات الخاصّة)الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :_ شُرطَةُ الخَميسِ _كانوا ستَِّةَ آلافِ رَجُلٍ أنصارَه [أي عليّ عليه السلام] . (1)

الاختصاص عن عليّ بن الحكم :أصحابُ أميرِالمُؤمنينَ عليه السلامالَّذينَ قالَ لَهُم : تَشَرَّطوا ، فَأنا اُشارِطُكُم عَلَى الجَنَّةِ ، ولَستُ اُشارِطُكُم عَلى ذَهَبٍ وَلا فِضَّةٍ؛ إنّ نَبيَّنا صلى الله عليه و آلهفيما مَضى قالَ لِأصحابِه : تَشَرَّطوا، فَإنّي لَستُ اُشارطُِكُم إلاّ عَلَى الجَنَّةِ _ وَهُم : سَلمانُ الفارِسيُّ، وَالمِقدادُ، وَأبوذَرّ الغِفارِيُّ ، وَعَمّارُ بنُ ياسِر، وَأبو ساسانَ، وَأبوعَمرو الأنصارِيّان، وَسَهلٌ بَدريٌّ وَعُثمانُ ابنا حُنَيفٍ الأنصاريّ ، وَجابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأنصارِيّ. وَمِن أصفياءِ أصحابِه : عَمرو بنُ الحَمقِ الخُزاعِيُّ عَربيٌّ ، وَميثَمُ التَّمّارُ _ وَهُوَ ميثَمُ بنُ يَحيى، مَولى _ ، وَرُشَيدُ الهَجَرِيُّ ، وَحَبيبُ بنُ مُظَهَّر الأسَديُّ ، وَمُحمّدُ بنُ أبي بَكرٍ. ومِن أولِيائِه : العلمُ الأزديُّ ، وَسُوَيدُ بنُ غَفلَةَ الجُعفيُّ ، وَالحارِثُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأعورُ الهَمدانيُّ ، وَأبو عَبدِ اللّهِ الجَدلِيُّ ، وَأبو يَحيى حَكيمُ بنُ سَعدِ الحَنَفيُّ. وكانَ مِن شَرَطَةِ الخَميسِ : أبو الرَّضيّ عَبدُاللّهِ بنُ يَحيى الحَضرَمي ، وَسُلَيمُ بنُ قَيسٍ الهِلاليُّ ، وَعُبَيدَةُ السَّلمانيُّ المُراديُّ ، عَربيٌّ. (2)

.


1- .الاختصاص : 2.
2- .الاختصاص : 2 .

ص: 283

فصل پنجم : بسيجيان نمونه

5 / 1 شرطة الخميس (سپاه ويژه)

فصل پنجم : بسيجيان نمونه5 / 1شرطة الخميس (سپاه ويژه)امام صادق عليه السلام :سپاه ويژه ، شش هزار نفر از ياران على عليه السلامبودند.

الاختصاص _ به نقل از على بن حكم _ :ياران اميرمؤمنان، كسانى بودندكه به آنان فرمود : «پيمان ببنديد! من با شما بر بهشتْ پيمان مى بندم ، نه بر طلا و نقره. پيامبر ما در گذشته به يارانش فرمود : پيمان ببنديد كه من با شما ، جز بر بهشتْ پيمان نبندم و آنان عبارت بودند از : سلمان فارسى، مقداد ، ابوذر غفارى ، عمّار بن ياسر ، ابو ساسان ، ابو عمرو انصارى ، سهل [بدرى] و عثمان ، پسران حنيف انصارى و جابر بن عبد اللّه انصارى» . و از برگزيدگانِ ياران او بودند : عمرو بن حُمق خزاعى عرب و ميثم تمّار (ميثم بن يحيى ، برده آزاد شده)، رشيد هجرى ، حبيب بن مظهّر اسدى و محمّد بن ابى بكر. و از دوستان او بودند : عَلَم ازدى، سويد بن غفله جعفى ، حارث بن عبد اللّه اعور هَمْدانى ، ابو عبداللّه جدلى و ابو يحيى حكيم بن سعد حنفى. و از سپاه ويژه اش بودند : ابو رضى عبداللّه بن يحيى حضرمى ، سليم بن قيس هلالى و عبيده سلمانى مرادى عرب. و از نزديكانش بودند : تميم بن حذيم ناجى _ كه در همراهى على عليه السلامبه شهادت رسيد _ ، قنبر _ آزاد شده حضرت _ ، ابو فاخته _ آزاد شده بنى هاشم _ و عبيد اللّه بن ابى رافع _ كه منشى على عليه السلامبود _ .

.

ص: 284

رجال الكشّي عن أبي الجارود :قُلتُ للأَصبغِ بنِ نَباتَةَ : ما كانَ مَنزِلةُ هذا الرَّجُلِ [عَلِيّ عليه السلام] فيكُم؟ قال : ما أَدري ما تَقولُ! إلاّ أَنَّ سُيوفَنا كانَت عَلى عَواتِقِنا، فَمَن اُومى إليهِ ضَرَبناهُ بِها . وَكانَ يَقُول لَنا : تَشَرَّطوا، فَوَاللّهِ مَا اشتِراطُكُم لِذَهبٍ وَلا لفِضَّةٍ ، وَما اشتِراطُكُم إلاّ لِلمَوتِ ، إنَّ قَوماً مِن قَبلِكُم مِن [بني إسرائيل ]تَشارَطُوا بَينَهُم ، فَما ماتَ أَحدٌ مِنهُمَ حَتّى كانَ نَبِيَّ قَومِهِ ، أو نَبِيَّ قَريَتِهِ ، أو نَبيَّ نَفسِهِ ، وَإنَّكُم لَبِمَنزِلَتهِمِ ، غَيرَ أَنّكم لَستُم بِأَنبيِاءَ . (1)

.


1- .رجال الكشّي : 1 / 19 / 8 ، بحارالأنوار : 42 / 150 / 16.

ص: 285

رجال الكشّى _ به نقل از ابو جارود _ :به اصبغ بن نباته گفتم : جايگاه اين مرد (على عليه السلام) در ميان شما چيست؟ گفت : نمى دانم چه مى گويى؛ امّا شمشيرهاى ما بر دوشمان بود و هركس را كه وى اشاره مى كرد ، با شمشير مى زديم . على عليه السلامبه ما مى گفت : «پيمان ببنديد! به خدا سوگند كه پيمان شما براى طلا و نقره نيست ، و پيمان شما جز براى مرگ نيست . به درستى كه گروهى از پيشينيان بنى اسرائيل ، ميان خود پيمان بستند . پس هيچ يك از آنان از دنيا نرفت ، مگر آنكه پيامبر قومش يا روستايش و يا خودش بود ، و شما به سان آنانيد ، جز آنكه پيامبر نيستيد».

.

ص: 286

5 / 2أنصار سيّد الشهداءالإمامُ زين العابدين عليه السلام :_ في بَيانِ وَقائعِ يَومِ تاسوعاءَ حَينَما جَمَعَ الحُسَينُ عليه السلامأصحابَهُ عِندَ قُربِ المَساء _: فَدَنوتُ مِنهُ لِأسمَعَ ما يَقولُ لَهُم ، وَأنا إذ ذاكَ مَريضٌ ، فَسمِعتُ أبي يَقولُ لِأصحابِه : اُثني عَلَى اللّهِ أحسنَ الثَّناءِ ، وَأحمَدُه عَلَى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ ، اللَّهُمَّ إنِّي أحمَدُكَ عَلى أن أكرَمتَنا بِالنُّبوَّةِ وَعَلَّمتَنا القُرآنَ وَفَقَّهتَنا فِي الدّينِ ، وَجَعلتَ لَنا أسماعاً وَأبصاراً وَأفئِدَةً ، فَاجعَلنا مِنَ الشّاكِرينَ . أمّا بَعدُ ، فَإنِّي لا أعلَمُ أصحاباً أوفى وَلا خَيراً مِن أصحابي ، وَلا أهلَ بَيتٍ أبرَّ ولا أوصَلَ مِن أهلِ بَيتي ، فَجَزاكُمُ اللّهُ عَنّي خَيراً ، ألا وَإنّي لَأظُنُّ أنَّهُ آخِرُ يَومٍ لَنا مِن هؤلاءِ ، ألا وَإنِّي قَد أذِنتُ لَكُم فَانطَلِقوا جَميعاً في حِلٍّ لَيسَ عَلَيكُم مِنّي ذِمامٌ، هذا اللَّيلُ قَد غَشِيَكُم فَاتَّخِذوه جَمَلاً . فَقالَ لَهُ إخوَتُهُ وَأَبناؤُهُ وَبَنو أخيهِ وَابنا عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ : لِمَ نَفعلُ ذلكَ؟ لِنَبقى بَعدَكَ؟! لا أرانا اللّهُ ذلِكَ أبَداً . بَدَأهُم بِهذا القَولِ العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ رُضوانُ اللّهِ عَلَيهِ وَأتبَعَتهُ الجَماعةُ عَلَيه فَتكَلَّموا بِمِثلِهِ وَنَحوِهِ . فَقالَ الحُسينُ عليه السلام : يا بَني عَقيلٍ ، حَسبُكم مِنَ القَتلِ بِمُسلِمِ، فَاذهَبوا أنتُم فَقَد أذنتُ لَكُم . قالوا : سُبحانَ اللّهِ! فَما يَقولُ الناسُ؟! يَقولونَ إنّا تَرَكنا شَيخَنا وَسَيَّدَنا وَبَني عُمومَتِنا _ خَيرَ الأعمامِ _ وَلَم نَرمِ مَعَهُم بِسَهمٍ ، وَلَم نَطعَن مَعَهُم بِرُمحٍ ، وَلَم نَضرِب مَعهُم بِسَيفٍ ، وَلا نَدري ما صَنَعوا ، لا وَاللّهِ ما نَفعلُ ذلِكَ ، وَلكِن (تَفديكَ أنفُسُنا وَأموالُنا وَأهلونا)، وَنُقاتِل مَعَكَ حَتّى نَرِدَ مَورِدَكَ ، فقَبَّحَ اللّهُ العَيشَ بَعدَكَ. وَقامَ إليه مُسلِمُ بنُ عَوسَجَةَ فَقالَ : أنُخَلّي عَنكَ وَلمّا نُعذَر إلَى اللّهِ سُبحانَهُ في أداءِ حَقِّكَ! أمَا وَاللّهِ حَتّى أطعنَ في صُدورِهِم بِرُمحي ، وَأضرِبَهُم بِسَيفي ما ثَبَتَ قائِمُهُ في يَدي ، وَلَو لَم يَكُن مَعي سِلاحٌ اُقاتِلُهُم بهِ لَقَذَفتُهُم بِالحِجارَةِ ، وَاللّهِ لا نُخَلّيكَ حَتَّى يَعلمَ اللّهُ أن قَد حَفِظنا غَيبَةَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فيكَ ، وَاللّهِ لَو عَلِمتُ أنِّي اُقتَلُ ثُمّ اُحيا، ثُمّ اُحرَقُ، ثُمّ اُحيا، ثُمّ اُذرى ، يُفعَلُ ذلِكَ بي سَبعينَ مَرَّةً ما فارَقتُكَ حَتّى ألقَى حِمامي دونَك ، فَكَيفَ لا أفعلُ ذلِكَ وَإنّما هِيَ قَتلَةٌ واحِدةٌ ، ثُمَّ هِيَ الكَرامَةُ الّتي لاَ انقِضاءَ لَها أبَداً . وَقامَ زُهيرُ بنُ القَينِ البَجَليُّ رحمهم الله فَقالَ : وَاللّهِ لَوَدِدتُ أنّي قُتِلتُ، ثُمّ نُشِرتُ، ثُمّ قُتِلتُ حَتّى اُقتَلَ هكذا ألفَ مَرّةٍ، وَأنَّ اللّهَ تَعالى يَدفَعُ بِذلِكَ القَتلَ عَن نَفسِكَ ، وَعَن أنفُسِ هؤلاءِ الفِتيانِ مِن أهلِ بَيتِكَ. وَتَكَلَّمَ جَماعَةُ أصحابِه بِكَلامٍ يُشبِهُ بَعضُه بَعضَاً في وَجهٍ واحِدٍ ، فَجَزّاهُمُ الحُسَينُ عليه السلام خَيراً وَانصَرَفَ إلى مَضرَبِه . (1)

.


1- .الارشاد : 2 / 91.

ص: 287

5 / 2 ياران سيد الشهداء

5 / 2ياران سيد الشهداءامام سجاد عليه السلام _ در بيان وقايع روز تاسوعا ، هنگامى كه امام حسين عليه السلاميارانش را در نزديكى غروب جمع كرد _ :به امام عليه السلامنزديك شدم تا سخنانش را بشنوم . در حالى كه آن زمان ، بيمار بودم، شنيدم كه به يارانش مى گويد : «خداى را به بهترين ستايشها مى ستايم و او را بر خوشى و سختى ، سپاس مى گويم . خدايا ! من تو را سپاس مى گزارم ؛ چون ما را با نبوّت، گرامى داشتى و به ما قرآن آموختى و ما را فهم دين شناسى عنايت فرمودى و به ما گوش و چشم و دل دادى . پس ما را از سپاسگزاران قرار ده. امّا بعد ؛ من يارانى وفادارتر و بهتر از ياران خويش ، سراغ ندارم و خاندانى نيكوكارتر و به هم نزديك تر از خاندانِ خود نمى شناسم. خداوند از جانب من خيرتان دهد! بدانيد كه من گمان مى برم امروز ، آخرين روز مهلت ما و ايشان است، هان ! من به شما اجازه دادم همگى برويد كه گِره بيعتم را از گردنتان گشودم . اين شب ، پوشش شماست . آن را مَركب خود سازيد و برويد» . برادران و پسران و برادرزادگانش و نيز دو پسر عبد اللّه بن جعفر گفتند : چرا چنين كنيم؟! تا پس از تو بمانيم؟! خدا هرگز اين را براى ما پيش نياورد . عبّاس بن على _ رضوان خدا بر او باد _ آغازگر اين سخن بود و ديگران در پى او و چون او سخن گفتند. امام حسين عليه السلام فرمود : «اى پسران عقيل ! كشته شدن مسلم براى شما كافى است . برويد كه من به شما اجازه دادم». آنان گفتند : سبحان اللّه ! آن گاه مردم چه مى گويند؟ مى گويند : ما بزرگ و سالار و پسرانِ بهترين عموهايمان را وا نهاديم و با آنان ، نه تيرى پرتاب كرديم و نه نيزه اى زديم و نه شمشيرى بركشيديم و نمى دانيم چه كردند . نه، به خدا سوگند ، چنين نكنيم ؛ بلكه جان و مال و خاندانمان را فداى تو كنيم و همراه تو پيكار مى كنيم تا هرجا كه تو درآيى . خدا زندگى پس از تو را روسياه بدارد. و مسلم بن عوسجه در برابر امام حسين عليه السلام برخاست و گفت : آيا تو را تنها گذاريم ، در حالى كه هنوز در برابر خدا حجّتى در اداى حقّت نداريم؟! هان ! به خدا سوگند ، [دست از تو برندارم] تا سينه هايشان را با نيزه ام بشكافم و تا آن گاه كه دسته شمشيرم را به دست دارم ، با آنان بجنگم و اگر سلاح جنگ نيز نداشته باشم ، بر ايشان سنگ بيندازم . به خدا سوگند، دست از تو بر نداريم ، تا آنكه خدا بداند ما پس از پيامبر صلى الله عليه و آله، حرمت تو را پاس داشتيم. به خدا سوگند ، اگر مى دانستم كه كشته مى شوم و سپس زنده مى گردم و سوزانده مى شوم ، سپس دوباره زنده مى شوم و [خاكسترم ]را به باد مى دهند و هفتاد بار با من چنين كنند ، از تو جدا نمى شدم تا مرگ خويش را در يارى تو ببينم . حال چگونه از تو جدا شوم با اينكه يك كشته شدن بيش نيست و پس از آن هم كرامت بى پايان ابدى است؟! و زهير بن قين بجلى _ درود خدا بر او باد _ برخاست و گفت : به خدا سوگند، دوست داشتم كه هزار بار كشته شوم و زنده گردم و خداى متعال ، قتل را بدان وسيله از تو و اين جوانان خاندانت دور سازد. ديگر ياران امام حسين عليه السلام نيز سخنانى مانند هم و براى ابراز فداكارى خود بيان داشتند و امام عليه السلام نيز براى آنان ، پاداش خيرخواست و به خيمه خود بازگشت.

.

ص: 288

. .

ص: 289

. .

ص: 290

5 / 3التعبويّ النموذجي في منظار الإمام عليّالإمامُ عليٌّ عليه السلام :_ مِن خُطبةٍ له عليه السلام ما دارَت الجُمُعَةُ بَعدَها حتَّى ضَرَبَه ابنُ مُلجِم _: ألا إنّهُ قَد أدبَرَ مِنَ الدُّنيا ما كانَ مُقبِلاً ، وَأقبَلَ مِنها ما كانَ مُدبِراً، وأزمَعَ التِّرحالَ عِبادُ اللّهِ الأخيارُ ، وَباعوا قَليلاً مِنَ الدُّنيا لا يَبقى بِكَثيرٍ مِنَ الآخِرَةِ لايَفنى . ما ضَرَّ إخوانُنا الَّذينَ سُفِكَت دِماؤهُم وَهُم بِصِفّينَ أن لا يَكونوا اليومَ أحياءً يُسيغونَ الغُصَصَ وَيَشرَبونَ الرَّنقَ . قَد وَاللّهِ لَقوا اللّهَ فَوَفّاهُم اُجورَهُم ، وَأحَلَّهُم دارَ الأمنِ بَعدَ خَوفِهِم . أينَ إخوانِيَ الَّذين رَكِبوا الطَّريقَ وَمَضَوا عَلَى الحَقِّ؟ أينَ عَمّارٌ؟ وَأينَ ابنُ التَّيِّهانِ؟ وَأينَ ذو الشَّهادَتَينِ؟ وأينَ نُظَراؤهُم مِن إخوانِهِمُ الَّذينَ تَعاقَدوا عَلَى المَنِيَّةِ ، وَاُبرِدَ بِرُؤوسِهم إلَى الفَجَرةِ؟ [قال: ثُمَّ ضَرَبَ بِيدِهِ عَلى لِحيَتِهِ الشَّريفَةِ الكَريمَةِ فَأَطالَ البُكاءُ، ثُمَّ قال عليه السلام] : أوِّهِ عَلى إخوانِيَ الَّذين تَلَوُا القُرآنَ فَأحكَموهُ ، وَتَدَبَّروا الفَرضَ فَأقاموهُ، أحيَوا السُّنَّةَ وَأماتوا البِدعَةَ ، دُعوا لِلجِهادِ فَأجابوا ، وَوَثِقوا بِالقائِدِ فَاتَّبعوهُ . (1)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 182.

ص: 291

5 / 3 بسيجيان نمونه از ديدگاه امام على

5 / 3بسيجيان نمونه از ديدگاه امام علىامام على عليه السلام_ هان! بدانيد كه آنچه از دنيا روى آورده بود ، پشت كرد ، و آنچه پشت كرده بود ، روى آورد .و بندگان گزيده خدا دل بر رخت بستن دوختند ، و اندكِ اين جهان را ، كه نپايد ، به بسيارِ آن جهان ، كه به سر نيايد ، فروختند . برادرانِ ما كه خونشان در صفّين ريخته شد ، زيان نكردند كه امروز زنده نيستند [ و بِهْ كه نديدند اينان كه مانده اند ، كيستند ] تا پياپى ساغرِ غصّه در گلو ريزند و شرنگ تيره [ چنين زندگى را ] بدان بياميزند . به خدا سوگند ، خدا را ديدار كردند و مزد آنان را به كمال پرداخت ، و از پسِ آن كه ترسان بودند ، در خانه امانشان ساكن ساخت . كجايند برادران من كه راه حق را سپردند ، و با حق ، رخت به خانه آخرت بردند؟ كجاست عمّار؟ كجاست پسر تيّهان؟ و كجاست ذوالشهادتين؟ و كجايند همانندانِ ايشان از برادرانشان كه با يكديگر به مرگْ پيمان بستند و سرهاى آنان را به فاجران هديه كردند؟ [ پس دست به ريش مبارك خود گرفت و زمانى دراز گريست سپس فرمود : ] دريغا از برادرانم كه قرآن را خواندند و در حفظ آن كوشيدند ؛ واجب را برپا كردند ، پس از آن كه در آن انديشيدند ؛ سنّت را زنده كردند و بدعت را ميراندند ؛ به جهاد خوانده شدند و پذيرفتند ؛ به پيشواى خود اعتماد كردند و در پى او رفتند .

.

ص: 292

. .

ص: 293

اللّهم ، إنا نشكو إليك فقد نبينا وغيبة ولينا وشدّة الفتن بنا وتظاهر الزمان علينا.

اللّهم ، فافرج ذلك عنا بفتح منك تعجله ونصر منك تعزه وسلطان حق تظهره. واجعلنا من أعوانه وأنصاره والمستشهدين بين يديه وارزقنا رؤيته ورضاه. وتقبل منا بأحسن قبولك يا مبدل السيئات بالحسنات يا أرحم الراحمين.

شب نيمه شعبان1423 29 مهرماه 1381 مشهد الرضا عليه آلاف التحية والثناء

.

ص: 294

. .

ص: 295

. .

ص: 296

. .

ص: 297

. .

ص: 298

. .

ص: 299

. .

ص: 300

. .

ص: 301

. .

ص: 302

. .

ص: 303

. .

ص: 304

. .

ص: 305

فهرست منابع

فهرست منابع1 . القرآن الكريم . 2 . الاختصاص ، المنسوب إلى أبي عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الرابعة 1414 ه . 3 . اختيار معرفة الرجال (رجال الكشّي) ، أبو جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت 460 ه ) ، تحقيق : مهدي الرجائي ، مؤسسة آل البيت عليهم السلاملإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1404 ه . 4 . الإرشاد في معرفة حجج اللّه على العباد ، أبو عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1413 ه . 5 . أعلام الدين في صفات المؤمنين ، أبو محمد الحسن بن محمد الديلمي (ت 711 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم . 6 . الأمالي للصدوق ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة البعثة _ قم ، الطبعة الاُولى 1407 ه .

.

ص: 306

7 . الأمالي للطوسي ، أبو جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت 460 ه ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، دار الثقافة _ قم ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 8 . الأمالي للمفيد ، أبو عبد اللّه محمد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه ) ، تحقيق : حسين اُستاد ولي وعلي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية 1404 ه . 9 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار عليهم السلام ، محمد باقر بن محمد تقي المجلسي (ت 1110 ه ) ، مؤسسة الوفاء _ بيروت ، الطبعة الثانية 1403 ه . 10 . بصائر الدرجات ، أبو جعفر محمد بن الحسن الصفّار القمّي المعروف بابن فرّوخ (ت 290 ه ) ، مكتبة آية اللّه المرعشي _ قم ، الطبعة الاُولى 1404 ه . 11 . تاريخ أصبهان ، أبو نعيم أحمد بن عبد اللّه الأصفهاني (ت 430 ه ) ، تحقيق : سيد كسروي حسن ، دار الكتب العلمية _ بيروت . 12 . تاريخ بغداد أو مدينة السلام ، أبو بكر أحمد بن علي الخطيب البغدادي (ت 463 ه ) ، المكتبة السلفية _ المدينة المنوّرة . 13 . تاريخ دمشق = تاريخ مدينة دمشق «ترجمة الإمام علي عليه السلام» ، أبو القاسم علي بن الحسن بن هبة اللّه المعروف بابن عساكر الدمشقي (ت 571 ه ) ، تحقيق : علي شيري ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1415 ه . 14 . تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله ، أبو محمد الحسن بن علي الحرّاني المعروف بابن شعبة (ت 381 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية 1404 ه .

.

ص: 307

تفسير الدرّ المنثور = الدرّ المنثور في التفسير بالمأثور . تفسير الطبري = جامع البيان عن تأويل آي القرآن . 15 . تفسير العيّاشي ، أبو النضر محمد بن مسعود السلمي السمرقندي المعروف بالعيّاشي (ت 320 ه ) ، تحقيق : هاشم الرسولي المحلاّتي ، المكتبة العلمية _ طهران ، الطبعة الاُولى 1380 ه . 16 . تفسير القمّي ، أبو الحسن علي بن إبراهيم بن هاشم القمّي (ت 307 ه ) ، إعداد : طيّب الموسوي الجزائري ، مطبعة النجف الأشرف . تفسير مجمع البيان = مجمع البيان فيتفسير القرآن . 17 . تنبيه الخواطر ونزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، أبو الحسين ورّام بن أبي فراس (ت 605 ه ) ، دار التعارف ودار صعب _ بيروت . 18 . تهذيب الأحكام في شرح المقنعة ، أبو جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت 460 ه ) ، دار التعارف _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1401 ه . 19 . ثواب الأعمال وعقاب الأعمال ، أبو جعفر محمد بن علي القمّي المعروف بالصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مكتبة الصدوق _ طهران . 20 . جامع الأخبار أو معارج اليقين في اُصول الدين ، محمد بن محمد الشعيري السبزواري (ق 7) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 21 . جامع البيان عن تأويل آي القرآن (تفسير الطبري) ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (ت 310 ه ) ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1408 ه .

.

ص: 308

22 . حلية الأولياء وطبقات الأصفياء ، أبو نعيم أحمد بن عبد اللّه الأصبهاني (ت 430 ه ) ، دار الكتاب العربي _ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . 23 . الخرائج والجرائح ، أبو الحسين سعيد بن عبد اللّه الراوندي المعروف بقطب الدين الراوندي (ت 573 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة الإمام المهدي(عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 1409 ه . 24 . الخصال ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الرابعة 1414 ه . 25 . الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة ، محمد ابن الشيخ جمال الدين مكي بن محمد بن حامد بن أحمد العاملي النبطي الجزّيني الملقب بالشهيد الأول ، مؤسسة طبع ونشر الآستانة الرضوية المقدّسة _ مشهد ، 1365 ش . 26 . الدرّ المنثور في التفسير المأثور ، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي (ت 911 ه ) ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 27 . دعائم الإسلام وذكر الحلال والحرام والقضايا والأحكام ، أبو حنيفة النعمان بن محمد بن منصور بن أحمد بن حيّون التميمي المغربي (ت 363 ه ) ، تحقيق : آصف بن علي أصغر فيضي ، دار المعارف _ مصر ، الطبعة الثالثة 1389 ه . رجال الكشّي = اختيار معرفة الرجال . 28 . روضة الواعظين ، محمد بن الحسن بن علي الفتّال النيسابوري (ت 508 ه ) ، تحقيق : حسين الأعلمي ، مؤسسة الأعلمي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1406 ه .

.

ص: 309

29 . سنن الترمذي (الجامع الصحيح) ، أبو عيسى محمد بن عيسى بن سورة الترمذي (ت 297 ه ) ، تحقيق : أحمد محمد شاكر ، دار إحياء التراث _ بيروت . 30 . السنن الكبرى ، أبو بكر أحمد بن الحسين بن علي البيهقي (ت 458 ه ) ، تحقيق : محمد عبد القادر عطا ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 31 . السنن الكبرى ، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب النسائي ، تحقيق : عبد الغفار سليمان البنداري ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1411 ه . 32 . شرح الأخبار في فضائل الأئمّة الأطهار ، أبو حنيفة القاضي النعمان بن محمد المصري (ت 363 ه ) ، تحقيق : محمد الحسيني الجلالي ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 33 . شرح نهج البلاغة ، عزّ الدين عبد الحميد بن محمد بن أبي الحديد المعتزلي المعروف بابن أبي الحديد (ت 656 ه ) ، تحقيق : محمد أبو الفضل إبراهيم ، دار إحياء التراث _ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . 34 . شُعب الإيمان ، أبو بكر أحمد بن الحسين البيهقي (ت 458 ه ) ، تحقيق : محمد السعيد بسيوني زغلول ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1410 ه . 35 . صحيح ابن حبّان بترتيب ابن بلبان ، علاء الدين علي بن بلبان الفارسي (ت 739 ه ) ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط ، مؤسسة الرسالة _ بيروت ، الطبعة الثانية 1414 ه .

.

ص: 310

36 . صحيح البخاري ، أبو عبد اللّه محمد بن إسماعيل البخاري (ت 256 ه ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، دار ابن كثير _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1410 ه . 37 . صحيح مسلم ، أبو الحسين مسلم بن الحجّاج القشيري النيسابوري (ت 261 ه ) ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، دار الحديث _ القاهرة ، الطبعة الاُولى 1412 ه . 38 . صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ، المنسوبة إلى الإمام الرضا عليه السلام ، تحقيق ونشر : مؤسسة الإمام المهدي (عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 1408 ه . 39 . الصحيفة السجّاديّة ، المنسوبة إلى الإمام علي بن الحسين عليهماالسلام ، تصحيح : علي أنصاريان ، المستشارية الثقافية للجمهورية الإسلامية الإيرانية _ دمشق ، 1405 ه . 40 . الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد كاتب الواقدي (ت 230 ه ) ، دار صادر _ بيروت . 41 . عدّة الداعي ونجاح الساعي ، أبو العباس أحمد بن محمد بن فهد الحلّي الأسدي (ت 841 ه ) ، تحقيق : أحمد الموحّدي ، مكتبة وجداني _ طهران . 42 . علل الشرائع ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، دار إحياء التراث _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1408 ه . 43 . عيون أخبار الرضا عليه السلام ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : مهدي الحسيني اللاجوردي ، منشورات جهان _ طهران .

.

ص: 311

44 . عيون الحكم والمواعظ ، لأبي الحسن عليّ بن محمّد الليثي الواسطي (قرن 6 ه ) ، تحقيق : حسين الحسني البيرجندي ، دار الحديث _ قم ، الطبعة الاُولى 1376 ش . 45 . الغارات ، أبو إسحاق إبراهيم بن محمد بن سعيد المعروف بابن هلال الثقفي (ت 283 ه ) ، تحقيق : جلال الدين المحدّث الاُرموي ، منشورات أنجمن آثار ملّي _ طهران ، الطبعة الاُولى 1395 ه . 46 . غرر الحكم ودرر الكلم ، عبد الواحد الآمدي التميمي (ت 550 ه ) ، تحقيق : جلال الدين المحدّث الاُرموي ، جامعة طهران ، الطبعة الثالثة 1360 ش . 47 . الغيبة ، أبو جعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن الطوسي (ت 460 ه ) ، تحقيق : عباد اللّه الطهراني وعلي أحمد ناصح ، مؤسسة المعارف الإسلامية _ قم ، الطبعة الاُولى 1411 ه . 48 . الغيبة ، أبو عبد اللّه محمد بن إبراهيم بن جعفر الكاتب النعماني (ت 350 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مكتبة الصدوق _ طهران . 49 . الفردوس بمأثور الخطاب ، أبو شجاع شيرويه بن شهردار الديلمي الهمداني (ت 509 ه ) ، تحقيق : السعيد بن بسيوني زغلول ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1406 ه . 50 . فلاح السائل ، أبو القاسم علي بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه ) ، تحقيق : غلامْحسين مجيدي ، مكتب الإعلام الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1419 ه .

.

ص: 312

51 . قرب الإسناد ، أبو العباس عبد اللّه بن جعفر الحِمْيري القمّي (ت بعد 304 ه ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1413 ه . 52 . قصص الأنبياء ، أبو الحسين سعيد بن عبد اللّه المعروف بقطب الدين الراوندي (ت 573 ه ) ، تحقيق : غلامْرضا عرفانيان اليزدي ، مجمع البحوث الإسلامية التابع لمؤسسة الآستانة الرضوية _ مشهد ، الطبعة الاُولى 1409 ه . 53 . الكافي ، أبو جعفر ثقة الإسلام محمد بن يعقوب بن إسحاق الكليني الرازي(ت 329 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، دار صعب ودار التعارف _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1401 ه . 54 . كشف الغمّة في معرفة الأئمّة ، علي بن عيسى الإربلي (ت 687 ه ) ، تصحيح : هاشم الرسولي المحلاّتي ، دار الكتاب الإسلامي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1401 ه . 55 . كمال الدين وتمام النعمة ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1405 ه . 56 . كنز العمّال في سنن الأقوال والأفعال ، علاء الدين علي المتّقي بن حسام الدين الهندي (ت 975 ه ) ، تصحيح : صفوة السقّا ، مكتبة التراث الإسلامي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1397 ه . 57 . كنز الفوائد ، أبو الفتح محمد بن علي بن عثمان الكراجكي الطرابلسي (ت 449 ه ) ، إعداد : عبد اللّه نعمة ، دار الذخائر _ قم ، الطبعة الاُولى 1410 ه .

.

ص: 313

58 . المتحابّين في اللّه ، عبد اللّه بن محمّد المقدسى معروف به ابن قدامه (ت 620ه ) ، تحقيق : مجدى السيد إبراهيم ، مكتبة القرآن ، قاهره . 59 . مجمع البيان في تفسير القرآن (تفسير مجمع البيان) ، أبو علي الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه ) تحقيق : هاشم الرسولي المحلاّتي وفضل اللّه اليزدي الطباطبائي ، دار المعرفة _ بيروت ، الطبعة الثانية 1408 ه . 60 . المحاسن ، أبو جعفر أحمد بن محمد بن خالد البرقي (ت 280 ه ) ، تحقيق : مهدي الرجائي ، المجمع العالمي لأهل البيت عليهم السلام _ قم ، الطبعة الاُولى 1413 ه . 61 . المحجّة البيضاء في تهذيب الأحياء ، محسن الفيض الكاشاني (ت 1091 ه ) ، مع حاشية : علي أكبر الغفّاري ، جماعة المدرسين في الحوزة العلمية _ قم ، 1383 ه . 62 . المستدرك على الصحيحين ، أبو عبد اللّه محمد بن عبد اللّه الحاكم النيسابوري (ت 405 ه ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، دار الكتب العلمية _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1411 ه . 63 . مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل ، حسين النوري الطبرسي (ت 1320 ه ) ، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث _ قم ، الطبعة الاُولى 1407 ه . 64 . مسند أبي يعلى الموصلي ، أبو يعلى أحمد بن علي بن المثنّى التميمي الموصلي (ت 307 ه ) ، تحقيق : إرشاد الحقّ الأثري ، دار القبلة _ جدّة ، الطبعة الاُولى 1408 ه .

.

ص: 314

65 . مسند الشهاب ، محمد بن سلامة القضاعي (ت 454 ه ) ، مؤسسة الرسالة _ بيروت . 66 . المسند لأحمد بن حنبل ، أحمد بن محمد بن حنبل الشيباني (ت 241 ه ) ، تحقيق : عبد اللّه محمد الدرويش ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الثانية 1414 ه . 67 . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ، أبو الفضل علي الطبرسي (ق 7) ، تحقيق : مهدي هوشْمند ، دار الحديث _ قم ، الطبعة الاُولى 1418 ه . 68 . مطالب السؤول في مناقب آل الرسول ، كمال الدين محمد بن طلحة الشافعي (ت 654 ه ) ، مخطوط في مكتبة آية اللّه المرعشي _ قم . 69 . معاني الأخبار ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1361 ش . 70 . المعجم الأوسط ، أبو القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني (ت 360 ه ) ، تحقيق : طارق ابن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهيم الحسيني ، دار الحرمين _ القاهرة ، الطبعة الاُولى 1415 ه . 71 . المعجم الكبير ، أبو القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني (ت 360 ه ) ، تحقيق : حمدي عبد المجيد السلفي ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت ، الطبعة الثانية 1404 ه . 72 . معدن الجواهر ورياضة الخواطر ، أبو الفتح محمد بن علي الكراجكي (ت 449 ه ) ، تحقيق : أحمد الحسيني ، المكتبة المرتضوية _ طهران ، الطبعة الثانية 1394 ه .

.

ص: 315

73 . مكارم الأخلاق ، أبو علي الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه ) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 74 . مكارم الأخلاق ، عبد اللّه بن محمد بن عبيد بن أبي الدنيا (ت 281 ه ) ، دار الكتب العلمية _ بيروت 1409 ه . 75 . مناقب آل أبي طالب (المناقب لابن شهرآشوب) ، أبو جعفر رشيد الدين محمد بن علي بن شهرآشوب المازندراني (ت 588 ه ) ، المطبعة العلمية _ قم . 76 . من لا يحضره الفقيه ، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه ) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانية . 77 . منية المريد ، زين الدين علي العاملي المعروف بالشهيد الثاني (ت 965 ه )، مكتب الإعلام الإسلامي _ قم ، 1415 ه . 78 . مهج الدعوات ومنهج العبادات ، أبو القاسم بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه ) ، تحقيق : حسين الأعلمي ، مؤسسة الأعلمي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه . 79 . المواعظ العدديّة ، علي المشكيني الأردبيلي (معاصر) ، تحقيق : علي الأحمدي الميانجي ، دفتر نشر الهادي _ قم ، الطبعة الرابعة 1406 ه . 80 . النوادر ، فضل اللّه بن علي الحسني الراوندي (ت 571 ه ) ، تحقيق : سعيد رضا علي عسكري ، دار الحديث _ قم ، الطبعة الاُولى 1377 ش . 81 . نهج البلاغة (من كلام أمير المؤمنين عليه السلام) ، اختيار : أبيالحسن الشريف الرضي محمد بن الحسين بن موسى الموسوي (ت 406 ه ) .

.

ص: 316

فهرست مطالب .

ص: 317

. .

ص: 318

. .

ص: 319

. .

ص: 320

. .

ص: 321

. .

ص: 322

. .

ص: 323

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109