فرهنگ نامه بصيرت

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : فرهنگ نامه بصيرت/محمدي ري شهري ؛ مترجم حميدرضا شيخي.

مشخصات نشر : قم: دارالحديث، 1388.

مشخصات ظاهري : 164ص.

شابك : 17500 ريال:978-964-493-478-0

يادداشت : فارسي- عربي.

يادداشت : چاپ دوم.

يادداشت : چاپ قبلي: دارالحديث، 1388 (142 ص.).

يادداشت : كتابنامه: ص. [151] - 160.

موضوع : بصيرت -- احاديث

شناسه افزوده : شيخي، حميدرضا، 1337 -، مترجم

رده بندي كنگره : BP141/5 /ب6 م3 1388الف

رده بندي ديويي : 297/218

شماره كتابشناسي ملي : 2584484

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيش گفتار

پيشگفتارفرهنگ نامه ، كتابى است كه در آن ، دانش ، فرهنگ (1) و حكمت باشد و فرهنگ نامه بصيرت ، قطره اى از درياى بيكران علوم و معارف ناب اسلامى و مَدخَلى (2) ديگر از دانش نامه قرآن و حديث است كه به صورت مستقل ، منتشر مى شود . در اين دانش نامه ، واژه ها و اصطلاحاتى كه در قرآن و احاديث ، كاربرد فرهنگى گسترده اى دارند ، به ترتيب الفبايى ، با نظمى نوين و با ذكر نمونه كاربردها (شواهد) ، معناشناسى و تحليل و تبيين مى گردند . در لابه لاى اين دانش نامه ، برخى مَدخل ها ، از كاربرد فرهنگى ويژه و بَسامد استفاده بالايى برخوردارند . بدين معنا كه عموم مسلمانان و يا گروه هاى خاصّى از آنان ، به صورت شبانه روزى و گسترده ، با آنها ، سر و كار دارند . از اين رو ، به منظور تصحيح و تقويت فرهنگ عمومىِ جوامع اسلامى ، ضرورى است معارف مربوط به اين گونه

.


1- .فرهنگ : علم؛ دانش؛ ادب؛ تربيت؛ پديده كلّى پيچيده اى از آداب ، رسوم ، انديشه ، هنر و شيوه زندگى كه در طىّ تجربه تاريخى اقوام ، شكل مى گيرد و قابل انتقال به نسل هاى بعدى است (ر. ك : لغت نامه دهخدا ، فرهنگ معين و فرهنگ بزرگ سخن) .
2- .در دانش نامه ها ، به هر واژه اصلى كه توضيحى (مقاله اى) در ذيل خود دارد ، «سَرواژه» يا «مَدخَل» مى گويند . به مجموع سرواژه و توضيح ، بر روى هم ، نيز «مدخل» گفته مى شود (ر. ك : فرهنگ بزرگ سخن) .

ص: 8

واژه ها و اصطلاحات ، به صورت «كتابِ همراه» و «كتاب راه نما» ، در اختيار همگان قرار گيرد . با اين نگاه ، مَدخَل هايى از اين دست _ كه گفتيم _ ، به صورت كتاب هايى مستقل و در اندازه هايى كه حمل و مطالعه آن آسان باشد ، در اختيار علاقه مندان قرار مى گيرند . گفتنى است كه در اين سلسله آثار ، براى آنچه مربوط به رفتار يا احوال خاص است (مانند : ادب ، اذان ، شادى و آرزو) ، نام «فرهنگ نامه» و براى آنچه مربوط به گروه هاى اجتماعى (مانند : كارگران ، بسيجيان ، جوانان و كودكان) مى شود و يا آموزه هاى حكيمانه پيشوايان بزرگ اسلام يا حكماى بزرگ الهى (چون لقمان حكيم) را ارائه مى نمايد ، نام «حكمت نامه» را برگزيديم . فرهنگ نامه بصيرت ، چهارمين كتاب از مجموعه فرهنگ نامه هايى است كه با هدف تصحيح و تقويت فرهنگ ارزش هاى رفتارى ، در دست تدوين اند . گفتنى است كه تأكيد اخير مقام معظم رهبرى بر ضرورت تقويت «بصيرت» (1) در فضاى كنونىِ جامعه ، ايجاب مى نمايد كه بدين منظور ، ره نمودهاى جامع و سازنده قرآن و اهل بيت عليهم السلام درباره بصيرت ، در اختيار همه علاقه مندان (بويژه نسل جوان و نخبگان) قرار گيرد . ايشان در اين باره فرمودند :

.


1- .بصيرت : آگاهى ؛ دانايى ؛ بينش ؛ ژرف نگرى ؛ روشن بينى .

ص: 9

ملّتى كه بصيرت دارد ، [و] مجموعه جوانان كشور ، وقتى بصيرت دارند ، آگاهانه حركت مى كنند و قدم برمى دارند ... . بصيرتْ وقتى بود ، غبارْآلودگى فتنه نمى تواند آنها را گم راه كند ، ... [و] به اشتباه بيندازد . اگر بصيرت نبود ، انسان ، و لو با نيّت خوب ، گاهى در راه بد ، قدم مى گذارد . شما در جبهه جنگ ، اگر راه را بلد نباشيد ، اگر نقشه خوانى بلد نباشيد ، اگر قطب نما در اختيار نداشته باشيد ، يك وقتْ نگاه مى كنيد [و] مى فهميد در محاصره دشمن قرار گرفته ايد ؛ راه را عوضى آمده ايد ؛ دشمن جداردج بر شما مسلّط مى شود . اين قطب نما ، همان بصيرت است . در زندگى پيچيده اجتماعى امروز ، بدون بصيرت ، نمى شود حركت كرد . جوان ها بايد فكر كنند ، بينديشند ، [و] بصيرت خودشان را افزايش بدهند ... . متعهدان موجود در جامعه ما ... ، از دانشگاهى و حوزوى ، بايد به مسئله بصيرت ، اهميّت بدهند : بصيرت در هدف ، بصيرت در وسيله ، بصيرت در شناخت دشمن ، بصيرت در شناخت راه هاى جلوگيرى از اين موانع و ... . بصيرت ، يعنى اين كه بدانيد چه مى خواهيد ، تا بدانيد چه بايد با خودتان داشته باشيد ... . جوانان عزيز! هر چه مى توانيد ، در افزايش بصيرت خود ، [و] در عمق بخشيدن به بصيرت خود ، تلاش كنيد و نگذاريد دشمنان ، از بى بصيرتى ما استفاده كنند . (1)

.


1- .سخنان مقام معظم رهبرى حضرت آية اللّه خامنه اى _ مدظله _ در جمع مردم چالوس و نوشهر ، به تاريخ 15 / 7 / 1388 .

ص: 10

بى ترديد ، يكى از مهم ترين رازهاى شكست حكومت امام على عليه السلام ، سوء استفاده دشمنان از بى بصيرتى هواداران ايشان بود ، در گزارشى آمده كه امام در اين باره مى فرمايند : يا أهلَ الكوفَةِ ، مُنيتُ مِنكُم بِثَلاثٍ وَ اثنَتَينِ : صُمٌّ ذَوُو أسماعٍ ، و بُكمٌ ذَوُو كَلامٍ ، و عُميٌ ذَوُو أبصارٍ ، لا أحرارُ صِدقٍ عِندَ اللِّقاءِ ، و لا إخوانُ ثِقَةٍ عِندَ البَلاءِ . اى كوفيان! من به سه خصلت [كه در شما هست] و دو خصلت [كه در شما نيست] ، گرفتار آمده ام : گوش داريد ، امّا كَريد ، و زبان داريد ، امّا لاليد ، و چشم داريد ، امّا كوريد . [و امّا آن دو خصلتى كه نداريد :] نه هنگام ديدار ، آزاد مردانى هستيد صادق ، و نه به گاه سختى ، برادرانى مورد اعتماد . (1) بر پايه اين سخن ، جامعه اى كه از بصيرت لازم برخوردار باشد ، نه تنها حق را مى بيند و باطل را در چهره هاى گوناگونْ تشخيص مى دهد ، بلكه عملاً از حق ، جانبدارى مى كند و از پيشوايان حق ، اطاعت مى نمايد . چنين جامعه و مردمى ، با رهبران الهى ، صادقانه رفتار مى كنند و در عوض ، در سختى ها و مشكلات ، مورد اعتماد آنهايند و در دام دشمنان قرار نمى گيرند . اما مردمى كه امام على عليه السلام بر آنها ، حكومت مى كرد به دليل آن كه فاقد بصيرت بودند ، به سادگى در دام دشمن مى افتادند ، آنها نمى توانستند چهره روشن و زيباى حق را مشاهده كنند . از اين رو ، نه از حق ،

.


1- .ر . ك : ص 108 ح 132 .

ص: 11

جانبدارى مى كردند و نه از امام خويش فرمانبَرى داشتند . با امام خود ، يك رنگ نبودند و امام نيز نمى توانست در بحران ها به آنها اعتماد كند . اين گونه بود كه حكومت امام على عليه السلام ، در اثر بى بصيرتى ياران ايشان و مردم آن دوران ، شكست خورد و در تاريخ اسلام ، حكومت ديگرى كه در ساختار ، اندك شباهتى به آن داشته باشد ، پديد نيامد ، تا پس از قرن ها تلاش و مجاهدت ، به بركت رهبرى امام خمينى رحمه الله ، در جامعه ايرانى ، بصيرتى پديد آمد كه در پرتو آن ، مردم ، حق را ديدند و با نهايت صداقت ، از پيشواى خويش اطاعت و از حق ، جانبدارى كردند و امام رحمه اللهبا اعتماد به خدا و همراهى چنين مردمى توانست انقلاب اسلامى را در ايران ، به پيروزى برساند ، مردمى كه در وصيّت نامه سياسى _ الهىِ خود ، در باره آنها فرموده است : من با جرئت ، مدّعى هستم كه ملّت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر ، بهتر از ملّت حجاز در عهد رسول اللّه صلى الله عليه و آله و كوفه و عراق در عهد امير المؤمنين و حسين بن على _ صلوات اللّه و سلامه عليهما _ مى باشند . (1) بدين سان ، انقلاب بزرگ و شكوهمند اسلامى ، در ايران ، تحقق يافت و با الهام گرفتن از الگوى حكومت علوى ، به شكل گيرى نظام جمهورى اسلامى انجاميد . بى ترديد ، تثبيت نظام جمهورى اسلامى در ايران ، محصول

.


1- .صحيفه امام : ج 22 ص 410 .

ص: 12

بصيرت جامعه ايرانى و تداوم اين نظام نيز در گرو بصيرت اكثريت قاطع اين مردم است ، و هدف مقام معظّم رهبرى حضرت آية اللّه خامنه اى از تأكيد بر ضرورت برنامه ريزى براى افزايش بصيرت همگان و بويژه نسل جوان ، چيزى نيست جز ادامه يافتن اين راه ، تا روزى كه پرچم جمهورى اسلامى ، به دست صاحب اصلى آن ، حضرت بقية اللّه الأعظم _ أرواحُنا فِداه و عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَه _ داده شود و البته آن روز نيز ، عنصر اصلى در جهانى شدن اسلام و ارزش هاى اسلامى ، «بصيرت» خواهد بود . امام على عليه السلام ، بر پايه آنچه در نهج البلاغه آمده ، با اشاره به آن روز ، چنين مى فرمايد : ... حَتّى إذَا اخلَولَقَ الأَجَلُ ، وَ استَراحَ قَومٌ إلَى الفِتَنِ ، و أَشالوا عَن لَقاحِ حَربِهِم ، لَم يَمُنّوا عَلَى اللّهِ بِالصَّبرِ ، و لَم يَستَعظِموا بَذلَ أنفُسِهِم فِى الحَقِّ ، حَتّى إذا وافَقَ وارِدُ القَضاءِ انقِطاعَ مُدَّةِ البَلاءِ ، حَمَلوا بَصائِرَهُم عَلى أسيافِهِم ، و دانوا لِرَبِّهِم بِأَمرِ واعِظِهِم . ... تا آن كه پايان مهلت ، نزديك مى شود و گروهى آسايش خويش را در آشوب مى جويند و در پيجويى فتنه ، تخمِ جنگ مى افشانند . جدر اين حال ، آن ره يافتگانِ روشن بين و صاحب بصيرت ،ج به خاطر شكيبايى خود جدر پيكار با باطلج ، بر خدا منّتى نمى نهند ، و جان فشانى هاى خويش را در راه حق ، بزرگ نمى پندارند تا آن كه چون قضاى الهى به تمام شدن مدّت بلا و آزمايش تعلّق گيرد ، [بصيرت ]بينش هاى خود را بر سرِ شمشيران مى نهند [و بصيرت خود را پشتوانه سلاح و قدرت خود

.

ص: 13

قرار مى دهند] و به فرمان اندرزگوىِ خويش (1) مطيع پروردگار خود مى گردند . (2) اميدْ آن كه همگان ، بويژه نخبگان ، براى زمينه سازى آن روز ، به مسئوليت الهى خود عمل كنند ، تا هر چه زودتر ، آن روز موعود ، فرا رسد . بارى ، فرهنگ نامه بصيرت ، گامى كوتاه در راه فرهنگ سازى «بصيرت» و زمينه سازى براى جامعه مهدوى است . در اين فرهنگ نامه ، مسائل مهمى مانند : واژه شناسى بصيرت ، تعريف بصيرت ، ارزش بصيرت ، خاستگاه هاى بصيرت ، عوامل افزايش بصيرت ، آثار بصيرت ، زيان هاى فقدان بصيرت و موانع بصيرت ، از نگاه قرآن و حديث ، ارائه مى گردد . شايان ذكر است كه متن آيات و روايات اين مجموعه ، با همكارى محقّقان پژوهشكده علوم و معارف حديث گردآورى شده است كه از ايشان و ديگر همكارانى كه در «پژوهشكده علوم و معارف حديث» ، در ساماندهى اين اثر سهيم بوده اند ، و نيز مترجم گران قدر ، آقاى

.


1- .گفتنى است كه برخى شارحان نهج البلاغة ، به قرينه جملات بعدى خطبه ، مقصود از «اندرزگو» را «پيامبر صلى الله عليه و آله » گرفته اند ؛ ليكن به نظر مى رسد كه آن جملات ، بخش ديگرى از سخنان امام عليه السلام است كه توسّط سيّد رضى ، انتخاب و تقطيع شده و بلا فاصله پس از بخش مورد نظر ما قرار گرفته است و همان طور كه در منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة (ج 9 ص 132) آمده و به قرينه عنوان خطبه ، مقصود ، حضرت بقيّة اللّه الأعظم امام مهدى _ أرواحُنا فِداه _ است .
2- .ر . ك : ص 100 ح 121 .

ص: 14

حميدرضا شيخى _ كه با ترجمه روان و زيباى خود ، فهم آيات و احاديث اين فرهنگ نامه را براى پارسى زبانان ميسّر ساخت _ ، صميمانه سپاس گزارم و از خداوند منّان ، براى آنان پاداشى فراوان و درخور فضل و كرامتش ، مسئلت دارم . ربّنا! تقبّل منّا؛ إنّك أنت السميع العليم . محمدى رى شهرى 28 مهر ماه 1388 اوّل ذى قعده 1430

.

ص: 15

درآمد

واژه شناسى «بصيرت»

درآمدواژه شناسى «بصيرت»واژه «بصيرت» ، از مادّه «بصر» است كه ، دو معناى اصلى دارد : يكى ، علم و ديگرى ، درشتى ، سختى و خشونت . در اين جا ، معناى نخستْ مقصود است . احمد بن فارِس ، در اين باره مى گويد : باء و صاد و راء (بصر) ، دو معناى اصلى را تشكيل مى دهند : يكى ، عبارت است از علم به چيزى . گفته مى شود : «هُوَ بَصيرٌ بِهِ ؛ يعنى : «او به آن چيز ، داناست » . . . . بصيرت ، به معناى سپر است و به معناى برهان هم آمده است . اصل همه اينها ، روشن بودن چيزى است . . . . امّا معناى اصلى دوم ، درشتى [و زُمختىاست . از همين معناست «بَصْر» كه عبارت از دو چرم را بر هم دوختن است ، چنان كه كناره پارچه ، دوخته مى شود . (1) ابن منظور ، «بصر» و «بصيرت» را چنين معنا كرده است : بَصَر ، يعنى چشم ؛ امّا ]بر خلاف «عَين» ،] مذكّر است . گفته شده : بصر ، عبارت از حواس ديدن است ... بصيرت ، يعنى

.


1- .معجم مقاييس اللّغة : ج 1 ص 253 و 254 «بصر» .

ص: 16

حجّت . . . . بَصَر ، يعنى نفوذ در دل . « بَصَر القُلب » ، به نگاه و خطور آن مى گويند و بصيرت ، يعنى عقيده قلبى ... بصيرت ، يعنى هوش ... « فَعَلَ ذلِكَ عَلى بَصيرَةٍ » ، يعنى از روى قصد و آگاهى و « عَلى غَيرِ بَصيرةٍ » ، يعنى از روى غير يقين .. . . « عَلى بَصيرةٍ مِن أمرِكُم وَ يَقينٍ » ، يعنى : « با داشتن شناخت و يقين در كار شما » ... بصيرت ، يعنى عبرت ... بَصَر ، يعنى علم . « بَصُرتُ بالشيءِ » ، يعنى : « آن چيز را دانستم » . . . و بصير ، به معناى «عالم» است . (1) راغب اصفهانى ، در توضيح معناى «بصر» و «بصيرت» مى گويد : بَصَر ، به عضو بينايى ... و به نيرويى كه در آن است ، گفته مى شود . به نيروى ادراك كننده قلب هم «بصيرت» و «بَصَر» مى گويند ... و به عضو بينايى ، كمتر بصيرت گفته مى شود . در صورت اوّل (ديدن با چشم) ، «أبصرتُ» مى گويند . و در صورت دوم : «أبصرتُهُ» و «بَصُرتُ بِهِ» . در صورت ديدن با حواس بينايى ، چنانچه با رؤيت قلبى همراه نباشد ، به ندرت گفته مى شود : «بَصُرتُ» . (2) بررسى آنچه در تبيين معناى بصيرت آمده ، (3) نشان مى دهد كه اين واژه ، در معانى گوناگونى به كار رفته است ؛ مانند : دانش ، بينش دل ، نورِ دل ، آگاهى ، زيركى ، هوشيارى ، برهان ، عبرت و اعتقاد صحيح دينى .

.


1- .لسان العرب : ج 4 ص 64 و 65 «بصر» .
2- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 127 «بصر» .
3- .ر . ك : دانش نامه جهان اسلام : ج 3 ص 484 «بصيرت» ، دائرة المعارف قرآن كريم : ج 5 ص 573 «بصيرت» .

ص: 17

بصيرت ، در قرآن و حديث

اشاره

امّا همه اين معانى ، در واقع _ همان طور كه ابن فارِس گفته _ به معناى اوّليه مادّه بصيرت ، باز مى گردند . حتّى اطلاق «بصر» به چشم نيز بدان جهت است كه چشم ، يكى از مهم ترين راه هاى تحصيل علم و معرفت است . گفتنى است كه هر چند بصيرت ، در اصل به معناى علم است ؛ ليكن بايد توجّه داشت كه هر علمى ، بصيرت نيست و هر عالمى ، بصير ناميده نمى شود ؛ بلكه اين واژه ، حاكى از نوعى احاطه علمى و آينده نگرى است . (1) اَزگُلى) .

بصيرت ، در قرآن و حديثدر قرآن كريم ، مشتقّات «بصر» ، 148 بار و واژه «بصيرت» ، دوبار تكرار شده است . به طور كلّى ، واژه «بصر» در متون اسلامى ، گاه در باره بينايى ظاهرى و حسّى ، و گاه در باره بينايى باطنى و عقلى به كار مى رود .

.


1- .بر پايه برخى از پژوهش ها ، واژه بصيرت ، در فرهنگ هاى مختلف ، بيش از سى معنا را به خود اختصاص داده كه موضوع آينده و آينده نگرى در ميان بيشتر آنها مشترك است . همچنين ، بررسى سير تاريخى اين واژه ، نشان مى دهد كه اين واژه ، از زبان سانسكريت و از شرق به غرب رفته است . وجوه اشتراك فرهنگى اين واژه ، در شرق و غربْ فراوان است كه مهم ترين آنها ، آينده نگرى و تفاوت اصلى در چگونگى آن است . اولياى خدا ، در جستجوى شهود معنوى از طريق بصيرت اند ، در حالى كه رهبران و مديران ، در جستجوى بصيرتى هستند كه آينده سازمان خود را با موفّقيت ، قرين سازند (ر . ك : مقاله «بصيرت در رهبرى و مديريت اسلامى» ، محمّد

ص: 18

به تعبير ديگر ، مردم از نظر بينش ، به دو دسته تقسيم مى شوند : دسته اوّل ، ديده عقل آنها نزديك بين است ، آينده خود و جهان را نمى بينند و اداركات آنها در محسوساتْ خلاصه مى شود و به تعبير زيباى قرآن : «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْأَخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ. (1) از زندگى دنيا، ظاهرى را مى شناسند، حال آن كه از آخرت غافل اند» . اين دسته ، هر چند به ظاهرْ بينا هستند ؛ ولى در فرهنگ قرآن و حديث ، كور محسوب مى شوند . برپايه گزارشى ، امام على عليه السلام در يكى از سخنرانى هاى خود در مدينه ، به اين نكته مهم ، اين گونه اشاره فرموده است : ما كُلُّ ذى قَلبٍ بِلَبيبٍ ، وَ لا كُلُّ ذى سَمعٍ بِسَميعٍ ، وَ لا كُلُّ ناظِرٍ بِبَصيرٍ . (2) نه هر كه دلى دارد ، به خردى داننده است ، و نه هر كه گوشى دارد نيك شنونده است ، و نه هر كه ديده اى دارد بيننده است . دسته دوم ، جامع نگر و واقع نگرند ؛ هم نزديك را خوب مى بينند و هم دور را . ادراكات آنها ، در محسوساتْ خلاصه نمى شود ؛ هم خانه دنيا را مى بينند و هم خانه آخرت را . در

.


1- .روم : آيه 7 .
2- .نهج البلاغة : خطبه 88 ، الكافى : ج 8 ص 64 ح 22 ، الإرشاد : ج 1 ص 292 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 43 ح 28 .

ص: 19

فرهنگ قرآن و حديث ، اين دسته از مردم ، بصير و بينا ناميده مى شوند . بر پايه روايتى ، امام على عليه السلام ، اين دو دسته از مردم را اين گونه معرّفى نموده است : إنَّمَا الدُّنيا مُنتَهى بَصَرِ الأَعمى ، لا يُبصِرُ مِمّا وَراءَها شَيئاً ، وَ البَصيرُ يَنفُذُها بَصَرُهُ ، وَ يَعلَمُ أنَّ الدّارَ وَراءَها . فَالبَصيرُ مِنها شاخِصٌ ، وَ الأَعمى إلَيها شاخِصٌ ، وَ البَصيرُ مِنها مُتَزَوِّدٌ ، وَ الأَعمى لَها مُتَزَوِّدٌ . (1) همانا دنيا ، واپسين ديدرسِ انسان كور[دل] است و در فراسوى آن ، چيزى نمى بيند ؛ امّا بينشوَر ، نگاهش از دنيا فراتر مى رود و مى داند كه سرا[ى حقيقى] در وراىِ اين دنياست . پس بينشوَر ، از دنيا دل و ديده بر مى گيرد و كور[دل] به آن مى نگرد . بينشوَر ، از آنْ توشه بر مى گيرد و كور[دل] ، براى آنْ توشه فراهم مى آورد . بنا بر اين ، بصيرت و بينايى حقيقى در فرهنگ قرآن و حديث ، به معناى جامع نگرى و آينده نگرىِ علمى و عملى است و كسانى «بصير» ناميده مى شوند كه در پرتو بينش صحيح ، در جهت تأمين منافع مادّى و معنوى ، و دنيا و آخرت خود ، حركت كنند . همه آيات و رواياتى كه در اين بخش در باره ديده بصيرت ، ارزش بصيرت ، عوامل تقويت بصيرت، مبادى، آثار و موانع آن آمده است، تعريف ياد شده را تأييد مى نمايند . پيش از ملاحظه آيات و روايات مربوط، به اين نكاتْ توجّه فرماييد :

.


1- .ر ك : ص 82 ح 98 .

ص: 20

1 . همتايان بصيرت ، در مفهوم

الف _ يقظه
ب _ نور

1 . همتايان بصيرت ، در مفهومدر قرآن و روايات اسلامى ، واژه هايى وجود دارند كه مى توان گفت كه معادل واژه بصيرت اند و يا بسيار نزديك به آن اند ؛ مانند :

الف _ يقظهيكى از واژه هاى معادل بصيرت ، «يقظه» است . در اين باره ، از امام على عليه السلام نقل شده : اليَقَظَةُ استِبصارٌ . (1) يقظه (بيدارى) ، بصيرت يافتن است . و در روايتى ديگر از ايشان ، در معرّفى اهل بصيرت ، آمده است : فَاستَصبَحوا بِنورِ يَقَظَةٍ فِى الأَبصارِ وَ الأَسماعِ وَ الأَفئِدَةِ . (2) پس بدين سبب ، چشم ها و گوش ها و دل هايشان ، از نور بيدارى روشن گرديد .

ب _ نورهمتاى ديگر بصيرت ، نور است : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ءَامِنُواْ بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ . (3) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا داريد و به پيامبر او

.


1- .غرر الحكم : ح 176 .
2- .ر ك : ص 100 ح 122 .
3- .حديد : آيه 28 .

ص: 21

ج _ فرقان

2 . بيناى مطلق

بگرويد تا از رحمت خويش ، شما را دو بهره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به [ بركت آن ، راه سپريد» .

ج _ فرقانيكى ديگر از واژه هاى بسيار نزديك به مفهوم بصيرت ، واژه «فرقان» است : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا . (1) اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! اگر از خدا پروا كنيد ، براى شما فرقانى (نيروى جدا كننده حق از باطل) قرار مى دهد» . همچنين در بسيارى از روايات ، واژه هاى ديگرى همچون : عقل ، (2) معرفت ، علم و حكمت (3) نيز در معناى بصيرت به كار رفته اند .

2 . بيناى مطلقدر نوزده آيه از قرآن ، خداوند متعال ، با صفت بينايى ، توصيف شده است . (4) اين صفت ، حاكى از احاطه علمى و ذاتىِ آفريدگار بر همه چيز است . لذا برخى از روايات ، بصير را از صفات ذات خداوند دانسته اند . بنا بر اين ، بيناى مطلقْ اوست و همه چيز ، بينايى را از او دريافت مى كنند (5) 426 پاورقى 1) . و هر كس به او نزديك تر باشد ،

.


1- .انفال : آيه 29 .
2- .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 1 ص 175 (پژوهشى در باره معناى خِرد) .
3- .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 2 ص 247 (پژوهشى در باره معناى دانش) .
4- .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 5 ص 369 (فصل نهم : بصير) .
5- .. دريافت عقل از خدا _ كه در شمارى از روايات آمده _ ، اشاره به اين معناست (ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 1 ص

ص: 22

3 . معناى ديده بصيرت

از بصيرت و بينشِ بيشترى برخوردار خواهد بود .

3 . معناى ديده بصيرتاز منظر قرآن ، در باطن انسان ، شعور مرموزى وجود دارد كه با الهام فطرى الهى ، مى تواند خوب را از بد ، و حق را از باطلْ تشخيص دهد . متن سخن خداوند متعال در اين باره ، چنين است : «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا . (1) سوگند به نفس و آن كه آن را درست كرد ! سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن ، الهام كرد» . در روايتى از امام صادق عليه السلام ، اين الهام فطرى ، چنين تفسير شده است : أى عَرَّفَها وَ أَلهَمَها ، ثُمَّ خَيَّرَها فَاختارَت . (2) يعنى به آن شناسانْد و الهام فرمود . سپس ، او را مخيّر ساخت و او انتخاب كرد . و در حديث ديگرى از ايشان ، آمده است كه در باره الهام فجور و تقوا مى فرمايد : عَرَّفَهُ الحَقَّ مِنَ الباطِلِ . (3) حق و باطل را به او شناسانْد . و نيز در تفسير آيه «وَ هَدَيْنَ_هُ النَّجْدَيْنِ ؛ و دو راه را به او نشان داديم» ، (4) از ايشانْ روايت شده :

.


1- .شمس : آيه 7 _ 8 .
2- .ر ك : ص 42 ح 23 .
3- .ر ك : ص 44 ح 24 .
4- .بلد : آيه 10 .

ص: 23

نَجدَ الخَيرِ وَ نَجدَ الشَّرِّ . ]يعنى : راه نيكى و راه بدى را [نشان داديم] . (1) ديده بصيرت ، در واقع ، همان شعور فطرى مرموز و ادراك باطنىِ موجود در باطن انسان است كه قدرت تشخيص نيك و بد ، خير و شر ، و حق و باطل را دارد و او را به آينده نگرى و پيروى از حق و دورى گزيدن از باطل ، دعوت مى نمايد . اين شعور و ادراك ، در ابتداى زندگى ، به صورت استعداد و اِجمال ، در نهاد همه انسان ها وجود دارد و به تدريج ، شكوفا مى شود . شكوفايى اين شعور ، شكوفايىِ انسانيّت است و فلسفه بعثت انبياى الهى ، چيزى جز رشد و بالندگى و شكوفايى انسانيّت و سازندگى جامعه مطلوب انسانى نيست . با بهره گيرى از برنامه انبيا در تقويت ادراكات باطنى ، قدرت ديده بصيرت ، به تدريج ، افزايش مى يابد تا آن جا كه حقايق معقول ، به صورت محسوس براى انسانْ قابل رؤيت مى گردند ، چنان كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه مى فرمايد : ما مِن عَبدٍ إلّا وَ في وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدُّنيا ، وَ عَينانِ في قَلبِهِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ ، فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا فَتَحَ عَينَيهِ اللَّتَينِ فى قَلبِهِ ، فَأَبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بِالغَيبِ ، فَآمَنَ بِالغَيبِ عَلَى الغَيبِ . (2) هيچ بنده اى نيست ، مگر آن كه دو چشم در چهره اش دارد كه با آنها ، امور دنيا را مى بيند و دو چشم در دلش كه با آنها امور آخرت را مشاهده مى كند . پس هر گاه خدا ، خير بنده اى را بخواهد ، دو چشمى را كه در دل اوست ، مى گشايد و او با

.


1- .ر ك : ص 42 ح 22 .
2- .ر ك : ص 28 ح 2 .

ص: 24

4 . خاستگاه هاى بصيرت

آنها ، آنچه را خداوند در عالم غيبْ وعده اش را داده است ، مى بيند و به وسيله غيب (دو چشم دل) به غيب (/ به غيب بر روى غيب) ، ايمان مى آورد . بديهى است كه خواستِ خداوند حكيم در باره باز شدن ديده بصيرت شمارى از انسان ها ، گزاف نيست ؛ بلكه به مقتضاى نظام حكيمانه آفرينش ، ديده بصيرت كسانى باز شده ، تقويت مى گردد كه در جهت شكوفايىِ ادراكات باطنى خود ، حركت كرده باشند .

4 . خاستگاه هاى بصيرتبر پايه آنچه در تبيين معناى بصيرتْ ارائه شد ، خاستگاه بصيرت ، مشابه خاستگاه علم ، معرفت و حكمت است ، همان گونه كه عوامل و موانع آن نيز با اسباب و آفات عناوين ياد شده ، مشابهت دارند . لذا براى تكميل مباحث مربوط به بصيرت ، ملاحظه بخش قابل عمده اى از آيات و روايات مرتبط با معرفت شناسى ، ضرور است . (1) امّا آنچه را در اين بخش ، با عنوان «خاستگاه هاى بصيرت» مطرح شده ، مى توان به خاستگاه درونى و بيرونىِ بصيرت ، تقسيم كرد : خاستگاه درونىِ بصيرت ، عبارت است از نيروى باطنىِ قادر بر تشخيص حق و باطل ، و خير و شر . خاستگاه بيرونى بصيرت ، خودْ دو گونه است : گونه اوّل ، شامل ره نمودها و برنامه هايى كه ريشه در قرآن و تعاليم انبيا

.


1- .ر . ك : جلد 1، 2، 3 دانش نامه عقايد اسلامى .

ص: 25

5 . عوامل تقويت ديده بصيرت

دارند و موجب شكوفايى فطرت بصيرت مى شوند ؛ گونه دوم نيز امدادهاى غيبى الهى كه در نتيجه اجراى تعاليم انبيا در زندگى ، موجب تقويت نيروى بصيرت مى گردند و بر اين اساس ، خاستگاه هاى بصيرت ، در فصل سوم ، در ذيل عناوين فطرت (سرشت) ، كتاب خدا ، اسلام و توفيق ، خلاصه شده است .

5 . عوامل تقويت ديده بصيرتعوامل تقويت بصيرت ، دو دسته اند : عوامل علمى و عوامل عملى . به سخن ديگر ، بر پايه ره نمودهاى انبياى الهى ، شكوفايى فطرت بصيرت ، هم به مجاهدت علمى نياز دارد و هم به مجاهدت عملى . متونى كه در فصل چهارم ، با عناوين : تفكّر ، تعقّل ، تعلّم و اعتبار آمده اند ، به نقش انديشه و تلاش هاى علمى ، در تقويت ديده بصيرت ، اشاره دارند و متونى كه با عناوين : پرهيزگارى ، ياد خدا ، اخلاص ، زُهد و ... آمده اند ، به نقش تلاش هاى عملى در اين باره ، اشاره مى نمايند . جالب توجّه اين كه همه اين عوامل ، در اين آيه شريف ، خلاصه شده اند : «وَ الَّذِينَ جَاهَدُواْ فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا . (1) و كسانى كه در راه ما كوشيده اند، به يقين ، راه هاى خود را بر آنان مى نمايانيم» .

.


1- .عنكبوت : آيه 69 .

ص: 26

6 . بركات افزايش نيروى بصيرت

7 . اصلى ترين آفت ديده بصيرت

6 . بركات افزايش نيروى بصيرتبر پايه آنچه گذشت ، به ميزان مجاهدت هاى علمى و عملى انسان ، بينش باطنى ، افزايش مى يابد و سالك ، در نخستين گام ، كاستى هاى درونىِ خود را بهتر مى بيند ، زيركى ، آينده نگرى ، شجاعت و ساير كمالات انسانى ، در او تقويت مى شوند و در نهايت ، در نتيجه خودسازى ، به نقطه اى از قوّت بصيرت و بينايى باطنى مى رسد كه حقايق معقول را به صورت محسوس مى بيند و به بالاترين مراتب ايمان _ كه ايمانِ شهودى است _ ، دست مى يابد و پيشواى اهل بصيرت مى گردد . (1)

7 . اصلى ترين آفت ديده بصيرتنقطه مقابل مجاهدت هاى علمى و عملى _ كه موجب تقويت ديده بصيرت مى گردند _ ، پيروى از تمايلات نفسانى است . از اين رو ، اصلى ترين آفت ديده بصيرت يافتن ، هواپرستى و پيروى عملى از خواسته هاى ناپسندِ درونى است و بدين سان ، هر چه پيروىِ انسان از نفس امّاره ، بيشتر شود ، چشمِ بصيرت او ضعيف تر مى گردد . در روايتى از امام على عليه السلام آمده :

.


1- .ر . ك : ص 29 (چشم بصيرت) و ص 97 (أهل بصيرت / پيشوايان بصيرت) .

ص: 27

الهَوى شَريكُ العَمى . هَوَس ، شريكِ كوردلى است . (1) وقتى انسان ، به چيزى علاقه پيدا كرد ، ديگر نمى تواند معايب آن را ببيند و زشتى هاى آن را بشنود : عَينُ المُحِبِّ عَمِيَّةٌ عَن مَعايِبِ المَحبوبِ ، وَ اُذُنُهُ صَمّاءُ عَن قُبحِ مَساويهِ . (2) ديده عاشق ، از ديدن عيب هاى معشوق ، كور است و گوش او ، از شنيدن زشتى معايبش ، كَر . ساير آفات و موانع بصيرت ، ريشه در پيروى از تمايلات نفسانى دارد و بدين جهت ، اصلى ترين راه مبارزه با آفات ، داشتن ديده بصيرتِ جهاد با نفس است كه در فرهنگ روايات اسلامى ، «جهاد اكبر» ناميده شده است . كسى كه توفيق اين جهاد را نيابد و در ميدان مبارزه با تمايلات نفسانى ، شكست بخورد ، نه تنها ديده بصيرت را از دست مى دهد و از درجه انسانيتْ سقوط مى كند ، بلكه از هر حيوانى ، گم راه تر و خطرناك تر مى گردد . چنين انسانى ، سرنوشتى جز دوزخ ، نخواهد داشت .

.


1- .ر ك : ص 120 ح 144 .
2- .ر ك : ص 130 ح 166 .

ص: 28

الفصل الأوّل : البصيرة القلبيّةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيراً فَتَحَ لَهُ قُفلَ قَلبِهِ ، وجَعَلَ فيهِ اليَقينَ وَالصِّدقَ ، وجَعَلَ قَلبَهُ واعِياً لِما سَلَكَ فيهِ ، وجَعَلَ قَلبَهُ سَليماً ولِسانَهُ صادِقاً وخَليقَتَهُ مُستَقيمَةً ، وجَعَلَ اُذُنَهُ سَميعَةً وعَينَهُ بَصيرَةً . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ إلّا وفي وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدُّنيا ، وعَينانِ في قَلبِهِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ ، فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا فَتَحَ عَينَيهِ اللَّتَينِ في قَلبِهِ فَأَبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بِالغَيبِ ، فَآمَنَ بِالغَيبِ عَلَى الغَيبِ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :ألا إنَّ لِلعَبدِ أربَعَ أعيُنٍ : عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ دينِهِ ودُنياهُ ، وعَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ آخِرَتِهِ ، فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيراً فَتَحَ لَهُ العَينَينِ اللَّتَينِ في قَلبِهِ فَأَبصَرَ بِهِمَا الغَيبَ وأَمرَ آخِرَتِهِ (3) ، وإذا أرادَ بِهِ غَيرَ ذلِكَ تَرَكَ القَلبَ بِما فيهِ . (4)

.


1- .. كنز العمّال : ج 11 ص 96 ح 30768 نقلاً عن أبي الشيخ عن أبي ذر .
2- .. الفردوس : ج 4 ص 14 ح 6040 ، كنز العمال : ج 2 ص 42 ح 3043 .
3- .. في المصدر : «... الغَيبَ في أمرِ آخِرَتِهِ» ، والتصويب من بحار الأنوار . وفي التوحيد : «العيب» بدل «الغيب» .
4- .. الخصال : ص 240 ح 90 ، التوحيد : ص 367 ح 4 نحوه وكلاهما عن الزهري ، بحار الأنوار : ج 70 ص 53 ح 16 .

ص: 29

فصل يكم : چشم بصيرت

فصل يكم : چشم بصيرتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه خداوند ، خير بنده اى را بخواهد ، قفلِ دل او را برايش مى گشايد و يقين و راستى را در آن مى نهد و دلش را براى راهى كه در آن قدم گذاشته است ، آگاه مى سازد و دلش را پاك و زبانش را راستگو و اخلاقش را درست و گوشش را شنوا و چشمش را بينا مى گردانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست ، مگر آن كه دو چشم در صورتش دارد كه با آنها ، امور دنيا را مى بيند و دو چشم در دلش كه با آنها ، امور آخرت را مشاهده مى كند . پس هر گاه خدا ، خير بنده اى را بخواهد ، دو چشمى را كه در دل اوست ، مى گشايد و او با آنها ، آنچه را خداوند در عالم غيبْ به او وعده داده است ، مى بيند و به وسيله غيب (دو چشم دل) ، به غيبْ ايمان مى آورد ( / به غيبِ روى غيب ، ايمان مى آورد) .

امام زين العابدين عليه السلام :آگاه باشيد كه براى بنده ، چهار چشم است: دو چشم [_ِ سَر ]كه با آنها ، امور دين و دنيايش را مى بيند ، و دو چشم [_ِ دل] كه با آنها ، امور آخرتش را مشاهده مى كند . پس هر گاه خداوند ، خيرِ بنده اى را بخواهد ، دو چشمى را كه در دلِ اوست ، برايش مى گشايد و او با آنها ، عالم غيب و امور آخرتش را مى بيند ، و هر گاه جز خيرِ بنده اى را بخواهد ، دلش را به حال خود ، رها مى كند .

.

ص: 30

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّما شيعَتُنا أصحابُ الأَربَعةِ الأَعيُنِ : عَينانِ فِي الرَّأسِ ، وعَينانِ فِي القَلبِ ، ألا وَالخَلائِقُ كُلُّهُم كَذلِكَ ، ألا إنَّ اللّهَ عَزَّ وجلَّ فَتَحَ أبصارَكُم وأَعمى أبصارَهُم . (1)

.


1- .. الكافي : ج 8 ص 215 ح 260 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 81 ح 142 .

ص: 31

امام صادق عليه السلام :شيعيان ما ، چهار چشم دارند: دو چشم در سر ، و دو چشم در دل . البتّه همه مردمان ، اين گونه اند . هان كه خداوند عز و جل ، چشم هاى شما را باز كرده و چشم هاى آنان را كور كرده است !

.

ص: 32

الفصل الثاني : الحث على البصيرة2 / 1البَصيرُ مِن صِفاتِ اللّهِالكتاب«إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ » . (1)

«إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ » . (2)

«إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ » . (3)

«إِنَّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ بَصِيرٌ » . (4)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :كُلُّ بَصيرٍ غَيرَهُ يَعمى عَن خَفِيِّ الأَلوانِ ، ولَطيفِ الأَجسامِ . (5)

.


1- .. غافر : 20 .
2- .. فاطر : 31 .
3- .. غافر : 44 .
4- .. الملك : 19 .
5- .. نهج البلاغة : الخطبة 65 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 309 ح 37 .

ص: 33

فصل دوم : تشويق به تحصيلِ بصيرت

2 / 1 بصيرت ، از صفات خداست

فصل دوم : تشويق به تحصيلِ بصيرت2 / 1بصيرت ، از صفات خداستقرآن«همانا خدا ، شنوا و بيناست» .

«همانا خدا ، نسبت به بندگانش ، آگاه و بيناست» .

«همانا خدا ، نسبت به بندگان ، بيناست» .

«به راستى كه او ، به همه چيزْ بيناست» .

حديثامام على عليه السلام :هر بينايى جز خدا ، از ديدن رنگ هاى پنهان و اجسام ريز [و نامرئى] ، ناتوان است .

.

ص: 34

عنه عليه السلام :بَصيرٌ إِذ لا مَنظورَ إِلَيهِ مِن خَلقِهِ . (1)

عنه عليه السلام :بَصيرٌ لا بِأَداةٍ . (2)

عنه عليه السلام :بَصيرٌ لا يُوصَفُ بِالحاسَّةِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام _لَمّا سَأَ لَهُ الزِّنديقُ : أَفَرَأَيتَ قَولَهُ : سَميعٌ بَصيرٌ عالِمٌ؟ _ : إِنَّما يُسمّى تَبارَكَ وتَعالى بِهذِهِ الأَسماءِ ؛ لِأَنَّهُ لا يَخفى عَلَيهِ شَيءٌ مِمّا لا تُدرِكُهُ الأَبصارُ ، مِن شَخصٍ صَغيرٍ أَو كَبيرٍ ، أَو دَقيقٍ أَو جَليلٍ ، ولا نَصِفُهُ بَصيرا بِلَحظ عَينٍ كَالمَخلوقِ . (4)

عنه عليه السلام :لَم يَزَلِ اللّهُ عز و جل ربَّنا ... وَالبَصَرُ ذاتُهُ ولا مُبصَرَ ... فَلَمّا أَحدَثَ الأَشياءَ وَقَعَ ... البَصَرُ عَلَى المُبصَرِ . (5)

.


1- .. نهج البلاغة : الخطبة 1 ، الاحتجاج : ج 1 ص 474 ح 113 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 247 ح 5 .
2- .. الكافي : ج 1 ص 139 ح 4 عن الإمام الصادق7 وص 140 ح 5 عن إسماعيل بن قتيبة عن الإمام الصادق عنه8 ، التوحيد : ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن يونس عن الإمام الصادق عنه8 ، عيون أخبار الرضا7 : ج 1 ص 151 ح 51 عن محمّد بن يحيى والقاسم بن أيّوب العلوي عن الإمام الرضا7 ، الأمالي للمفيد : ص 255 ح 4 عن محمّد بن زيد الطبري عن الإمام الرضا7 ، الأمالي للطوسي : ص 23 ح 28 عن محمّد بن يزيد الطبري عن الإمام الرضا7 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 229 ح 3 .
3- .. نهج البلاغة : الخطبة 179 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 53 ح 29 .
4- .. بحار الأنوار : ج 3 ص 194 عن المفضّل بن عمر .
5- .. الكافي : ج 1 ص 107 ح 1 ، التوحيد : ص 139 ح 1 كلاهما عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 57 ص 161 ح 96 .

ص: 35

امام على عليه السلام :[خداوند ،] بينا بوده ، آن گاه كه هنوز آفريده اى نبود تا ديده شود .

امام على عليه السلام :[خداوند ،] بيناست ؛ امّا نه با ابزارى [براى ديدن ، مانند چشم] .

امام على عليه السلام :[خداوند ،] بينايى است كه به داشتن حس [و ابزار بينايى] ، وصف نمى شود .

امام صادق عليه السلام _در پاسخ به زنديقى كه پرسيد: نظرت در باره اين گفته خدا چيست كه: شنوا و بينا و داناست؟ _ : خداوند _ تبارك و تعالى _ ، به اين نام ها ناميده شده است؛ چون هيچ چيزى از آنچه چشم ها مى بينند ، بر او پوشيده نيست ، از شى ء كوچك گرفته تا بزرگ و ريز يا درشت ، و اگر ما او را به بينايى وصف مى كنيم ، به معناى آن نيست كه مانند مخلوقات ، با چشم مى بيند .

امام صادق عليه السلام :خداى عز و جل ، هميشه پروردگار ما بوده . . . و بينايى ، ذاتىِ او بوده است ، آن گاه كه هنوز چيزى براى ديدن وجود نداشت . . . و چون اشيا را آفريد . . . ديدن به شى ء ديدنى تعلّق گرفت .

.

ص: 36

الإمام الكاظم عليه السلام _فِي الدُّعاءِ _ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ وبِحَمدِكَ ... أَنتَ ... بَصيرٌ لا يَرتابُ . (1)

الإمام الرضا عليه السلام :قُلنا : إِنَّهُ بَصيرٌ لا بِبَصَرٍ ؛ لِأَنَّهُ يَرى أَثَرَ الذَّرَّةِ السَّحماءِ (2) في اللَّيلَةِ الظَّلماءِ عَلَى الصَّخرةِ السَّوداءِ ، ويَرى دَبيبَ النَّملِ فِي اللَّيلَةِ الدَّجِيَّةِ ، ويَرى مَضارَّها ومَنافِعَها وأَثَرَ سِفادِها وفِراخَها ونَسلَها ، فَقُلنا عِندَ ذلِكَ : إِنَّهُ بَصيرٌ لا كَبَصَرِ خَلقِهِ . (3)

الإمام الجواد عليه السلام :كَذلِكَ سَمَّيناه بَصيرا ؛ لِأَنَّهُ لا يَخفى عَلَيهِ ما يُدرَكُ بِالأَبصارِ ، مِن لَونٍ أَو شَخصٍ أَو غَيرِ ذلِكَ ، ولَم نَصِفهُ بِبَصَرِ لَحظَةِ العَينِ . (4)

2 / 2قيمَةُ البَصيرَةِالكتاب«قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِىَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ » . (5)

.


1- .. بحار الأنوار : ج 95 ص 445 ح 1 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي وراجع : قصص الأنبياء : ص 123 ح 124 .
2- .. السَّحماء : أي السوداء (لسان العرب : ج 12 ص 281 «سحم») .
3- .. التوحيد : ص 252 ح 3 ، عيون أخبار الرضا7 : ج 1 ص 133 ح 28 وفيه «الدجنّة» بدل «الدجيّة» ، الاحتجاج : ج 2 ص 356 ح 281 كلّها عن محمّد بن عبد اللّه الخراساني ، بحار الأنوار : ج 4 ص 176 ح 4 .
4- .. الكافي : ج 1 ص 117 ح 7 ، التوحيد : ص 194 ح 7 وفيه «بنظر لحظ» بدل «ببصر لحظة» ، الاحتجاج : ج 2 ص468 ح 321 وفيه «طرفة العين» بدل «لحظة العين» وكلّها عن أبي هاشم الجعفري ، بحار الأنوار : ج 4 ص 154 ح 1 .
5- .. الأنعام : 104 .

ص: 37

2 / 2 ارزش بصيرت

امام كاظم عليه السلام _در دعا _ : منزّهى تو _ اى خدا ! _ و ستايش ، تو راست . . . تو . . . بينايى هستى كه [در صحّت آنچه مى بيند] شك نمى كند .

امام رضا عليه السلام :گفتيم: او (خداوند) بيناست ؛ امّا نه با چشمى؛ چرا كه او ردّ پاى مورچه سياه بر روى تخته سنگ سياه ، در شب تار را مى بيند ، حركت مور در شب تاريك را مى بيند و زيان و سود و اثر جفتگيرى و بچّه ها و نسل آن را مى بيند [و مى داند] . اين جاست كه مى گوييم: او بيناست ؛ امّا نه مانند بينا بودن آفريدگانش .

امام جواد عليه السلام :همچنين او (خداوند) را بينا ناميده ايم؛ چون هر آنچه از رنگ و جسم و جز آن كه با چشم ها ديده مى شود ، بر او پوشيده نيست و او را بينا به معناى نگريستن با نگاه چشم ، وصف نمى كنيم .

2 / 2ارزش بصيرتقرآن«به راستى ، بصيرت هايى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است . پس هر كه ديد ، به سود خود اوست و هر كه كور بود ، به زيان خود اوست ، و من بر شما نگهبان نيستم» . (1)

.


1- .اين آيه اشاره به دلايل روشني است كه در آيات پيشين بريگانگي خداوند متعال آمده كه موجب بصيرت و بينش ديده عقل است ، و پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله طبق اين آيه مأموريت يافته كه به مردم بگويد با اين دلايل روشن هر كس حق را بپذيرد به سود خود اوست و هر كس نپذيرد به زيان او ، پيامبر دستوري براي اجبار چنين كسي بر پذيرش حق ندارد.

ص: 38

الحديثالإمام عليّ عليه السلام : « فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِىَ فَعَلَيْهَا » هذِهِ الآيَةُ جامِعَةٌ لِاءِبصارِ العُيونِ وإبصارِ القُلوبِ . (1)

عنه عليه السلام _لَمّا سَأَلَهُ زَيدُ بنُ صوحانَ العَبدِيُّ عَن أكيَسِ (2) النّاسِ _ : مَن أبصَرَ رُشدَهُ مِن غَيِّهِ ، فَمالَ إلى رُشدِهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ _ :يَابنَ جُندَبٍ ، إنَّ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام قالَ لِأَصحابِهِ : ... طوبى لِمَن جُعِلَ بَصَرُهُ في قَلبِهِ ، ولَم يُجعَل بَصَرُهُ في عَينِهِ . (4)

.


1- .. بحار الأنوار : ج 69 ص 76 ح 29 و ج 93 ص 51 كلاهما نقلاً عن تفسير النعماني عن إسماعيل بن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .. الكيِّسُ : العاقِلُ (مجمع البحرين : ج 3 ص 1609 «كيس») .
3- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 383 ح 5833 ، معاني الأخبار : ص 199 ح 4 كلاهما عن عبد اللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الأمالي للصدوق : ص 478 ح 644 ، الأمالي للطوسي : ص 436 ح 974 كلاهما عن عبد اللّه بن بكر جبكرانج المرادي عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عن الإمام زين العابدين عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 70 ص 106 ح 1 ؛ دستور معالم الحكم : ص 84 .
4- .. تحف العقول : ص 305 و ص 502 عن عيسى عليه السلام وفيه «قلبه في نظر عينه» بدل «بصره في عينه» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 284 ح 1 ؛ تاريخ دمشق : ج 47 ص 452 عن عمران بن سليمان عن عيسى عليه السلام وفيه «ولم يكن قلبه في بصره» بدل «ولم يجعل .. .» وص 462 عن عيسى المرادي عن عيسى عليه السلام وفيه «ولم يكن قلبه في بصر عينه» بدل «ولم يجعل ... » .

ص: 39

حديثامام على عليه السلام :اين آيه : «پس هر كه ديد ، به سود خود اوست و هر كه كور بود ، به زيان خود اوست» ، ديدن چشم ها و ديدن دل ها هر دو را در بر مى گيرد .

امام على عليه السلام _ در پاسخ به پرسشِ زيد بن صوحان عبدى ، در باره زيرك ترينِ مردمان _ :كسى كه راهش را از كژراهه ، باز شناسد و به راه رشد خود گرايد .

امام صادق عليه السلام _ در سفارش به عبداللّه بن جُندَب _ :اى پسر جُندَب! عيسى بن مريم عليه السلام به يارانش فرمود: « ... خوشا بر كسى كه بينايى اش در دلش قرار داده شده ، نه [فقط] در چشمش ! » .

.

ص: 40

عنه عليه السلام :ما أنتُم وَالبَراءَةُ ، يَبرَأُ بَعضُكُم مِن بَعضٍ! إنَّ المُؤمِنينَ بَعضُهُم أفضَلُ مِن بَعضٍ ، وبَعضُهُم أكثَرُ صَلاةً مِن بَعضٍ ، وبَعضُهُم أنفَذُ بَصَراً مِن بَعضٍ ، وهِيَ الدَّرَجاتُ . (1)

عنه عليه السلام :كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَكتُبُ بِهذِهِ الخُطبَةِ إلى أكابِرِ أصحابِهِ ، وفيها كَلامٌ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ... : أمّا بَعدُ : فَإِنَّ نورَ البَصيرَةِ روحُ الحَياةِ الَّذي لا يَنفَعُ إيمانٌ إلّا بِهِ مَعَ اتِّباعِ كَلِمَةِ اللّهِ وَالتَّصديقِ بِها ، فَالكَلِمَةُ مِنَ الرّوحِ ، وَالرّوحُ مِنَ النّورِ ، وَالنّورُ نورُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، فَبِأَيديكُم سَبَبٌ وَصَلَ إلَيكُم مِنّا نِعمَةٌ مِنَ اللّهِ لا تَعقِلونَ شُكرَها ، خَصَّكُم بِها وَاستَخلَصَكُم لَها « وَ تِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلَا الْعَالِمُونَ » (2) . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام _في وَصِيَّتِهِ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ _ : يا هِشامُ احذَر هذِهِ الدُّنيا وَاحذَر أهلَها ، فَإِنَّ النّاسَ فيها عَلى أربَعَةِ أصنافٍ : رَجُلٍ مُتَرَدٍّ مُعانِقٍ لِهَواهُ . ومُتَعَلِّمٍ مُقرِئٍ (4) كُلَّما ازدادَ عِلماً ازدادَ كِبراً ، يَستَعلي بِقِراءَتِهِ وعِلمِهِ عَلى مَن هُوَ دونَهُ . وعابِدٍ جاهِلٍ يَستَصغِرُ مَن هُوَ دونَهُ في عِبادَتِهِ ، يُحِبُّ أن يُعَظَّمَ ويُوَقَّرَ . وذي بَصيرَةٍ عالِمٍ عارِفٍ بِطَريقِ الحَقِّ يُحِبُّ القِيامَ بِهِ ، فَهُوَ عاجِزٌ أو مَغلوبٌ ولا يَقدِرُ عَلَى القِيامِ بِما يَعرِفُ جهُج ، فَهُوَ مَحزونٌ مَغمومٌ بِذلِكَ ، فَهُوَ أمثَلُ أهلِ زَمانِهِ وأَوجَهُهُم عَقلاً . (5)

.


1- .. الكافي : ج 2 ص 45 ح 4 عن الصباح بن سيابة ، وسائل الشيعة : ج 11 ص 429 ح 21246 .
2- .. العنكبوت : 43 .
3- .. كشف المحجّة : ص 270 عن سنان بن طريف ، مختصر بصائر الدرجات : ص 196 فيه «روح البصر» بدل «نور البصيرة» ، بحار الأنوار : ج 30 ص 37 ح 2 .
4- .. في بعض النسخ : «المتقرّئ» (هامش المصدر) .
5- .. تحف العقول : ص 400 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 316 ح 1 .

ص: 41

امام صادق عليه السلام :شما را چه به بيزارى جستن ؟! اين يكى ، از آن يكى ، بيزارى مى جويد! همانا مؤمنان ، برخى شان ، برتر از برخى ديگرند . برخى شان ، بيشتر از برخى ديگر ، نماز مى خوانند . برخى شان ، از بصيرتِ بيشترى برخوردارند . اينها درجات است . (1)

امام صادق عليه السلام :امير مؤمنان عليه السلام ، اين خطابه را به ياران بزرگش مى نوشت و در آن ، گفتارى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمده است . . . : «امّا بعد ، نورِ بصيرت ، جان زندگى است و ايمان ، سودى نمى بخشد ، مگر با اين نور و با پيروى از كلمه خدا (كلمه توحيد) و تصديق آن . اين كلمه ، از جان است و جان ، از نور است و نور ، نورِ آسمان ها و زمين است . پس در دستانِ شما ، رشته اى است كه از ما به شما وصل شده است و اين رشته ، نعمتى الهى است كه از عهده شُكر آن بر نمى آييد . خداوند ، اين نعمت را به شما اختصاص داده و شما را براى آن ، برگزيده است : «و اين مَثَل ها را براى مردم مى زنيم و آنها را جز دانايان ، نمى فهمند» » .

امام كاظم عليه السلام _در سفارش به هِشام بن حَكَم _ : اى هِشام! از اين دنيا و مردم آن ، بر حذر باش؛ زيرا مردم در دنيا چهار گروه اند : شخص افتاده در ورطه هلاكت و هماغوشِ هوس ؛ طالب دانش و قرآن خوان كه هر چه دانشش افزون گردد ، بر غرورش افزوده شود و قرآن دانىِ خويش و دانش خود را وسيله گردن فرازى بر فرودستان خود سازد ؛ عابد نادانى كه هر كس را كه در عبادت ، از او كمتر است ، كوچك شمارد و دوست بدارد كه او را تعظيم و تكريم كنند ؛ و صاحب بصيرتِ داناىِ آشنا به راه حق كه دوست دارد حق را بر پاى دارد ؛ امّا يا ناتوان است يا مغلوب و فرومانده كه نمى تواند آنچه را مى داند ، به كار ببندد و از اين رو ، اندوهناك و غم زده است . پس او ، بهترين فردِ روزگار خود و خِردمندترينِ آنان است .

.


1- .يعنى : اينها ، همان درجات ايمان است در گفتار خداوند كه فرموده است: «هُمْ دَرَجَ_تٌ عِندَ اللَّهِ» ( آل عمران : آيه 163 ) .

ص: 42

الإمام الرضا عليه السلام _فِي الفِقهِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : اِعلَم أنَّ العَمَلَ الدّائِمَ القَليلَ عَلَى اليَقينِ وَالبَصيرَةِ ، أفضَلُ عِندَ اللّهِ مِنَ العَمَلِ الكَثيرِ عَلى غَيرِ اليَقينِ وَالجَهلِ . (1)

عنه عليه السلام _أيضا _ : أروي عَنِ العالِمِ عليه السلام : إنَّ اللّهَ جَلَّ وعَلا خَصَّ رَسولَهُ بِمَكارِمِ الأَخلاقِ ، فَامتَحِنوا أنفُسَكُم ، فَإِن كانَت فيكُم فَاحمَدُوا اللّهَ ، وإلّا فَاسأَلوهُ وَارغَبوا إلَيهِ فيها . قالَ: وذَكَرَها عَشَرَةً : اليَقينَ ، وَالقَناعَةَ ، وَالبَصيرَةَ ... . (2)

.


1- .. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : ص 356 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 348 ح 5 .
2- .. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : ص 353 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 394 ح 77 .

ص: 43

امام رضا عليه السلام _در كتاب فقه منسوب به ايشان _ : بدان كه عمل مداومِ اندك ، امّا توأم با يقين و بصيرت ، در نزد خداوند ، برتر از عملِ بسيارِ توأم با غير يقين و جهل است .

امام رضا عليه السلام _در كتاب فقه منسوب به ايشان _ : از موسى بن جعفر عليه السلام روايت مى كنم كه: «خداوند بزرگ و بلندمرتبه ، مكارم اخلاق را به پيامبرش ارزانى داشت . پس شما نيز خود را بيازماييد . اگر اين خوى ها در شما بود ، خدا را سپاس گوييد ، و گرنه ، آنها را با رغبت از او بخواهيد» . سپس ، ده تا از اين خوى ها را برشمرد : «يقين ، قناعت ، بصيرت ...» .

.

ص: 44

الفصل الثالث : مبادئ البصيرة3 / 1الفِطرَةُالكتاب« وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا » . (1)

الحديثالكافي عن حمزة بن محمَّد عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل «وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ » (2) ، قَالَ : نَجدَ الخَيرِ ونَجدَ الشَّرِّ . (3)

تفسيرالقمي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِهِ: «وَ نَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا» ، قالَ: خَلَقَها وصَوَّرَها، وقَولِهِ: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا » ، أي عَرَّفَها وأَلهَمَها ، ثُمَّ خَيَّرَها فَاختارَت . (4)

.


1- .. الشمس : 7 و 8 .
2- .. البلد : 10 .
3- .. الكافي : ج 1 ص 163 ح 4 ، التوحيد : ص 411 ح 5 ، الأمالي للطوسي : ص 660 ح 1367 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 196 ح 6 و 9 .
4- .. تفسير القمي : ج 2 ص 424 ، بحار الأنوار : ج 24 ص 71 ح 4 .

ص: 45

فصل سوم : خاستگاه هاى بصيرت

3 / 1 سرشت

فصل سوم : خاستگاه هاى بصيرت3 / 1سرشتقرآن«سوگند به نفس و آن كه آن را درست كرد و سپس ، پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن ، الهام كرد !» .

حديثالكافى _ به نقل از حمزة بن محمّد _ :از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداى عز و جل : «و دو راه را به او نشان داديم» ، پرسيدم . فرمود: «[يعنى :] راه نيكى و راه بدى را [نشان داد»] .

تفسير القمّى _به نقل از ابو بصير _ : از امام صادق عليه السلام در باره آيه شريف «سوگند به نفس و آن كه آن را درست كرد !» ، پرسيدم . فرمود: «[يعنى] آن را آفريد و صورت بخشيد» . و در باره آيه شريف «پس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن ، الهام كرد» ، پرسيدم . فرمود : «[يعنى] به آنْ شناساند و الهام فرمود . سپس او را مُخيّر ساخت و او ، انتخاب كرد» .

.

ص: 46

تأويل الآيات الظاهرة عن الحلبي عن الإمام الصادق عليه السلام _في قَولِهِ تَعالى : «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا » _ : عَرَّفَهُ الحَقَّ مِنَ الباطِلِ ، فَذلِكَ قَولُهُ : «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا» . (1)

3 / 2كِتابُ اللّهِالكتاب« وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِن بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ » . (2)

« وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِئايَةٍ قَالُواْ لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَىَّ مِن رَّبِّى هَ_ذَا بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ » . (3)

« هَ_ذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ » . (4)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :القُرآنُ هُدىً مِنَ الضَّلالَةِ ، وتِبيانٌ مِنَ العَمى . (5)

.


1- .. تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 804 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 24 ص 72 ح 6 .
2- .. القصص : 43 .
3- .. الأعراف : 203 .
4- .. الجاثية : 20 .
5- .. الكافي : ج 2 ص 600 ح 8 عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 5 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 26 ح 28 .

ص: 47

3 / 2 كتاب خدا

تأويل الآيات الظاهرة _به نقل از حَلَبى ، از امام صادق عليه السلام ، در باره آيه شريف «پس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن ، الهام كرد» _ : حق و باطل را به او شناسانْد ، و اين است معناى فرموده او كه: «سوگند به نفس و آن كه آن را درست كرد !» .

3 / 2كتاب خداقرآن«و به راستى ، پس از آن كه نسل هاى نخستين را نابود كرديم ، به موسى كتاب داديم كه [در بر دارنده] بصيرت ها و ره نمود و رحمتى براى مردم بود ، اميد كه پند گيرند» .

«و هر گاه براى آنان ، آيه اى نياورى ، مى گويند: «چرا آن را خود برنگزيدى؟» . بگو : من ، فقط از آنچه كه از پروردگارم به من وحى مى شود ، پيروى مى كنم . اين [قرآن] ، بصيرت هايى است از جانب پروردگار شما ، و براى گروهى كه ايمان مى آورند ، هدايت و رحمتى است» .

«اين [كتاب] ، براى مردم بصيرت بخش و براى قومى كه يقين دارند ، ره نمود و رحمتى است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قرآن ، از گم راهى به راه مى آورَد و كورى [_ِ دل ]را بينايى مى بخشد .

.

ص: 48

الإمام عليّ عليه السلام :كِتابُ اللّهِ تُبصِرونَ بِهِ ، وتَنطِقونَ بِهِ ، وتَسمَعونَ بِهِ ، ويَنطِقُ بَعضُهُ بِبَعضٍ ، ويَشهَدُ بَعضُهُ عَلى بَعضٍ ، ولا يَختَلِفُ فِي اللّهِ ، ولا يُخالِفُ بِصاحِبِهِ عَنِ اللّهِ . (1)

عنه عليه السلام :ما جالَسَ هذَا القُرآنَ أحَدٌ إلّا قامَ عَنهُ بِزِيادَةٍ أو نُقصانٍ ؛ زِيادَةٍ في هُدىً أو نُقصانٍ مِن عَمىً . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :في كِتابِ اللّهِ نَجاةٌ مِنَ الرَّدى ، وبَصيرَةٌ مِنَ العَمى ، ودَليلٌ إلَى الهُدى . (3)

3 / 3الإِسلامُالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى شَرَعَ الإِسلامَ وسَهَّلَ شَرائِعَهُ لِمَن وَرَدَهُ ، وأَعَزَّ أركانَهُ لِمَن حارَبَهُ ، وجَعَلَهُ عِزّاً لِمَن تَوَلّاهُ ... وبَصيرَةً لِمَن عَزَمَ . (4)

.


1- .. نهج البلاغة : الخطبة 133 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 22 ح 23 .
2- .. نهج البلاغة : الخطبة 176 ، أعلام الدين: ص 105 ، غرر الحكم : ح 9680 ، بحار الأنوار : ج 92 ص 24 ح 24 .
3- .. تفسير العيّاشي : ج 1 ص 198 ح 143 عن أبي عمرو الزبيري ، بحار الأنوار : ج 6 ص 32 ح 39 .
4- .. الكافي : ج 2 ص 49 ح 1 عن جابر عن الإمام الباقر7 وبأسانيد مختلفة عن الأصبغ بن نباتة ، نهج البلاغة : الخطبة 106 ، الأمالي للمفيد : ص 275 ح 3 عن قبيصة عن جابر الأسدي ، تحف العقول : ص 163 ، الغارات : ج 1 ص 138 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 68 ص 349 ح 18 .

ص: 49

3 / 3 اسلام

امام على عليه السلام :كتاب خداست كه با آن مى بينيد و با آن ، سخن مى گوييد و با آن مى شنويد و برخى از آن ، از برخى ديگر ، سخن مى گويد و برخى از آن ، بر برخى ديگرش گواهى مى دهد و در باره خدا ، سخنِ ناهمساز نمى گويد و پيرو خود را از خدا ، جدا نمى گردانَد .

امام على عليه السلام :هيچ كس با اين قرآن ننشست ، مگر آن كه با افزايشى يا كاهشى از كنارش برخاست: افزايش در هدايت و يا كاستى از كورى [_ِ دل و باطن] .

امام صادق عليه السلام :كتاب خدا ، [مايه] نجات از هلاكت است و بينايى بخش از كورى و راه نما به راه راست .

3 / 3اسلامامام على عليه السلام :خداوند _ تبارك و تعالى _ ، شريعت اسلام را مقرّر داشت و آبشخورهايش را براى كسى كه بخواهد بدان وارد شود ، آسان و هموار ساخت و اركان آن را در برابر كسى كه بخواهد با آن بجنگد ، استوار گردانيد و براى كسى كه از آن پيروى كند ، [مايه] عزّت قرارش داد . . . و براى كسى كه مصمّم باشد ،[مايه ]بصيرت .

.

ص: 50

3 / 4التَّوفيقُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحَمدُ للّهِِ الَّذي ... هَدى مِنَ الضَّلالَةِ ، وبَصَّرَ مِنَ العَمى . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى رُبَّما أظهَرَ آيَةً لِبَعضِ المُؤمِنينَ لِيَزيدَ في بَصيرَتِهِ ، ولِبَعضِ الكافِرينَ لِيُبالِغَ فِي الإِعذارِ إلَيهِ . (2)

عنه عليه السلام :إنَّما أنَا وأَنتُم عَبيدٌ مَملوكونَ لِرَبٍّ لا رَبَّ غَيرُهُ . يَملِكُ مِنّا ما لا نَملِكُ مِن أنفُسِنا ، وأَخرَجَنا مِمّا كُنّا فيهِ إلى ما صَلَحنا عَلَيهِ ، فَأَبدَلَنا بَعدَ الضَّلالَةِ بِالهُدى ، وأَعطانَا البَصيرَةَ بَعدَ العَمى . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام _فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ _ : اللّهُمَّ بِذِكرِكَ أستَعيذُ وأَعتَصِمُ ، وبِرُكنِكَ ألوذُ وأَتَحَزَّمُ ، وبِقُوَّتِكَ أستَجيرُ وأَستَنصِرُ ، وبِنورِكَ أهتدي وأَستَبصِرُ ، ... سَيِّدي لَو لا نورُكَ عَميتُ عَنِ الدَّليلِ ، ولَو لا تَبصيرُكَ ضَلَلتُ عَنِ السَّبيلِ ، ولَو لا تَعريفُكَ لَم أرشَد لِلقَبولِ ، ولَو لا تَوفيقُكَ لَم أهتَدِ إلى مَعرِفَةِ التَّأويلِ . (4)

.


1- .. صحيح ابن حبّان : ج 12 ص 23 ح 5219 ، المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 731 ح 2003 ، تفسير ابن كثير : ج 3 ص 239 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 15 ص 257 ح 40850 ؛ الإرشاد : ج 1 ص 229 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 2 ص 31 ح 19 .
2- .. المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 329 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 424 ح 289 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 40 ح 13 .
3- .. الكافي : ج 8 ص 356 ح 550 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 216 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 359 ح 32 .
4- .. بحار الأنوار : ج 94 ص 153_161 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .

ص: 51

3 / 4 توفيق

3 / 4توفيقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ستايش ، خدايى را كه ... از گم راهى به راه آورْد و كورى [_ِ دل] را بينايى بخشيد .

امام على عليه السلام :خداوند متعال ، گاه نشانه اى را براى مؤمنى نمودار مى سازد تا بر بصيرت او بيفزايد ، و براى كافر ، تا عذر و حجّت را بر او تمام تر سازد .

امام على عليه السلام :من و شما ، در حقيقت ، بندگان زرخريد پروردگارى هستيم كه جز او پروردگارى نيست . او چنان اختيارى از ما دارد كه ما خود ، از خويش نداريم و ما را از وضعيتى كه در آن قرار داشتيم ، به آنچه مصلحت ما در آن است ، بيرون بُرد ، گم راهىِ ما را به هدايتْ تبديل كرد و ما را كه كور[دل ]بوديم ، بينايى بخشيد .

امام زين العابدين عليه السلام _در «مناجات اِنجيليه» _ : بار خدايا! به ياد تو پناه مى برم و چنگ مى زنم و خويشتن را در سايه رُكن تو در مى آورم و از نيروى تو ، حمايت و يارى مى طلبم و از نور تو ، راه نمايى و بصيرت مى خواهم ... . سَرور من! اگر نور تو نبود ، راه نما را نمى ديدم ، و اگر بينش بخشى تو نبود ، راه را گُم مى كردم ، و اگر معرّفى تو به پذيرش نبود ، راه نمى بُردم ، و اگر توفيق دِهى تو نبود ، به شناخت تأويل [و معانى قرآن] ، هدايت نمى شدم .

.

ص: 52

الإمام الصادق عليه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيراً ، زَهَّدَهُ فِي الدُّنيا ، وفَقَّهَهُ فِي الدّينَ ، وبَصَّرَهُ عُيوبَها ، ومَن اُوتِيَهُنَّ فَقَد اُوتِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام _فيما كَتَبَ إلى عَلِيِّ بنِ سُوَيدٍ وهُوَ فِي الحَبسِ _ : الحَمدُ للّهِِ العَلِيِّ العَظيمِ الَّذي بِعَظَمَتِهِ ونورِهِ أبصَرَ قُلوبُ المُؤمِنينَ (2) ، وبِعَظَمَتِهِ ونورِهِ عاداهُ الجاهِلونَ ، وبِعَظَمَتِهِ ونورِهِ ابتَغى مَن فِي السَّماواتِ ومَن فِي الأَرضِ إلَيهِ الوَسيلَةَ بِالأَعمالِ المُختَلِفَةِ وَالأَديانِ المُتَضادَّةِ ، فَمُصيبٌ ومُخطِئٌ ، وضالٌّ ومُهتَدٍ ، وسَميعٌ وأَصَمُّ ، وبَصيرٌ وأَعمى حَيرانَ ... . (3) الأنوار : ج 78 ص 328 ح 6 .

.


1- .. الكافي : ج 2 ص 130 ح 10 عن عبد اللّه بن القاسم ، مشكاة الأنوار : ص 206 ح 556 وفيه «عيوبه» بدل «عيوبها» ، بحار الأنوار : ج 73 ص 55 ح 28 ؛ شعب الإيمان : ج 7 ص 347 ح 10535 عن محمّد بن كعب القرظي عن رسول اللّه 9 وليس فيه ذيله ، كنز العمال : ج 10 ص 137 ح 28689 . وراجع : تاريخ دمشق : ج 81 ص 78 .
2- .. أي ما أبصروا وعلموا (بحار الأنوار : ج 58 ص 12) .
3- .. الكافي : ج 8 ص 124 ح 95 عن عليّ بن سويد و ج 1 ص 129 ح 1 عن الإمام عليّ عليه السلام ، رجال الكشّي : ج 2 ص 754 ح 859 عن عليّ بن سويد النسائي وكلاهما نحوه ، بحار

ص: 53

امام صادق عليه السلام :هر گاه خداوند ، خير بنده اى را اراده كند ، او را نسبت به دنيا ، بى رغبت مى گردانَد و در دين ، دانايش مى كند و عيب هايش را به او مى نمايانَد . به هر كس اين چيزها داده شود ، خيرِ دنيا و آخرت ، داده شده است .

امام كاظم عليه السلام _در نامه اى كه از زندان ، به على بن سُوَيد نوشت _ : ستايش ، خداى والا و بزرگى را كه از بزرگى و نور او ، دل هاى مؤمنانْ بينا شد و به سبب همين بزرگى و نور اوست كه نادانان ، با وى دشمنى كردند و به واسطه بزرگى و نور او ، هر آن كس كه در آسمان ها و در زمين است ، با كارهاى گونه گون و آيين ها و باورهاى ناهمگون ، درصدد نزديك شدن به او بر آمدند . پس برخى ، درست رفتند و برخى ، خطا نمودند . برخى ، گم راه شدند و برخى ، ره يافتند . برخى ، شنوا شدند و برخى ، كَر گشتند . برخى بينا شدند و برخى ، كور و سرگردان ماندند ... .

.

ص: 54

الفصل الرابع : ما يُنمِي البَصيرَةَ4 / 1التَّفَكُّرُالكتاب« أَفَلَمْ يَنظُرُواْ إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَ زَيَّنَّاهَا وَ مَا لَهَا مِن فُرُوجٍ * وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ أَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَ سِىَ وَ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجِ بَهِيجٍ * تَبْصِرَةً وَ ذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ » . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ التَّفَكُّرَ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ كَما يَمشِي المُستَنيرُ فِي الظُّلُماتِ بِالنّورِ ، فَعَلَيكُم بِحُسنِ التَّخَلُّصِ وقِلَّةِ التَّرَبُّصِ . (2)

.


1- .. ق : 6 _ 8 .
2- .. الكافي : ج 2 ص 599 ح 2 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام و ج 1 ص 28 ح 34 عن يحيى بن عمران عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، النوادر للراوندي : ص 144 ح 197 عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وكلاهما نحوه ، الدرّة الباهرة : ص 22 وفيه صدره إلى «البصير» ، العدد القويّة : ص 38 ح 49 وفيه صدره إلى «بالنور» وكلاهما عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 135 ح 46 .

ص: 55

فصل چهارم : عوامل رشد بصيرت

4 / 1 انديشيدن

فصل چهارم : عوامل رشد بصيرت4 / 1انديشيدنقرآن«مگر به آسمانِ بالاى سرشان ننگريسته اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش داده ايم و براى آن ، هيچ گونه شكافتگى اى نيست ؟! و زمين را گسترديم و در آن ، كوه هاى ثابت و استوار افكنديم و در آن ، از هر گونه جفتِ دل انگيزى رويانيديم تا براى هر بنده توبه كارى ، بينش افزا و پندآموز باشد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انديشيدن ، حيات بخشِ دلِ شخص بابصيرت است ، همان گونه كه شخصِ چراغ به دست در تاريكى ها ، در پرتو نور [چراغ] راه مى رود . پس بر شما باد نيكْ رَهيدن و كمتر درنگ كردن !

.

ص: 56

الإمام عليّ عليه السلام :فَتَفَكَّروا أيُّهَا النّاسُ وتَبَصَّروا ، وَاعتَبِروا وَاتَّعِظوا ، وتَزَوَّدوا لِلآخِرَةِ تَسعَدوا . (1)

عنه عليه السلام :مَن تَفَكَّرَ أبصَرَ . (2)

عنه عليه السلام :مَن فَكَّرَ أبصَرَ العَواقِبَ . (3)

عنه عليه السلام :إنَّمَا البَصيرُ مَن سَمِعَ وتَفَكَّرَ ، ونَظَرَ وأَبصَرَ ، وَانتَفَعَ بِالعِبَرِ ، وسَلَكَ جَدَداً (4) واضِحاً ، يَتَجَنَّبُ فيهِ الصَّرعَةَ فِي المَهوى . (5)

عنه عليه السلام :أفكِر تَستَبصِر . (6)

عنه عليه السلام :رَأسُ الاِستِبصارِ الفِكرَةُ . (7)

عنه عليه السلام :مَن طالَت فِكرَتُهُ حَسُنَت بَصيرَتُهُ . (8)

عنه عليه السلام :لا بَصيرَةَ لِمَن لا فِكرَ لَهُ . (9)

.


1- .. غرر الحكم : ح 6589 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 359 ح 6089 .
2- .. نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 79 ، أعلام الدين: ص 287 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 216 ح 1 ؛ دستور معالم الحكم : ص 28 .
3- .. غرر الحكم : ح 8577 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 459 ح 8316 .
4- .. الجَدَدُ : الأرضُ الصُلبَةُ التي يسهل المشي فيها (مجمع البحرين : ج 1 ص 274 «جدد») .
5- .. تحف العقول : ص 155 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 407 ح 38 .
6- .. غرر الحكم : ح 2239 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 75 ح 1815 .
7- .. غرر الحكم : ح 5232 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 264 ح 4809 وفيه «التبصرة الفكر» بدل «الاستبصار الفكرة» .
8- .. غرر الحكم : ح 8319 .
9- .. غرر الحكم : ح 10774 .

ص: 57

امام على عليه السلام :پس ، اى مردم! بينديشيد و بينا شويد ، عبرت گيريد و پندآموزيد و براى آخرت ، توشه برگيريد تا سعادتمند شويد .

امام على عليه السلام :هر كه بينديشد ، بينا مى شود .

امام على عليه السلام :هر كه بينديشد ، فرجام ها را مى بيند .

امام على عليه السلام :بينا ، كسى است كه بشنود و بينديشد ، بنگرد و بينا شود و از عبرت ها بهره گيرد و راه هموار و آشكار را بپويد و از فرو افتادن در پرتگاه ها ، بپرهيزد .

امام على عليه السلام :بينديش تا بينش يابى .

امام على عليه السلام :اساس بصيرت ، انديشيدن است .

امام على عليه السلام :كسى كه بسيار انديشه مى كند ، بصيرتِ نيكويى مى يابد .

امام على عليه السلام :كسى كه انديشه ندارد ، بصيرت ندارد .

.

ص: 58

عنه عليه السلام :تَفَكُّرُكَ يُفيدُكَ الاِستِبصارَ ، ويَكسِبُكَ الاِعتِبارَ . (1)

الإمام الحسن عليه السلام :عَلَيكُم بِالفِكرِ ، فَإِنَّهُ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ ، ومَفاتيحُ أبوابِ الحِكمَةِ . (2)

4 / 2التَّعَقُّلُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :قُسِّمَ العَقلُ عَلى ثَلاثَةِ أجزاءَ ، فَمَن كانَت فيهِ كَمَلَ عَقلُهُ ، ومَن لَم تَكُن فيهِ فَلا عَقلَ لَهُ : حُسنُ المَعرِفَةِ بِاللّهِ عز و جل ، وحُسنُ الطّاعَةِ لَهُ ، وحُسنُ البَصيرَةِ عَلى أمرِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :عَلَى العاقِلِ أن يَكونَ بَصيراً بِزَمانِهِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :ناظِرُ قَلبِ اللَّبيبِ بِهِ يُبصِرُ أمَدَهُ (5) ، ويَعرِفُ غَورَهُ ونَجدَهُ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :دِعامَةُ الإِنسانِ العَقلُ ، وَالعَقلُ مِنهُ الفِطنَةُ وَالفَهمُ وَالحِفظُ وَالعِلمُ ، وبِالعَقلِ يَكمُلُ ، وهُوَ دَليلُهُ ومُبصِرُهُ ومِفتاحُ أمرِهِ . (7)

.


1- .. غرر الحكم : ح 4574 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 199 ح 4036 .
2- .. أعلام الدين : ص 297 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 115 ح 12 .
3- .. الخصال : ص 102 ح 58 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 106 ح 1 .
4- .. الخصال : ص 525 ح 13 ، معاني الأخبار : ص 334 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 540 ح 1163 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 383 ح 2661 كلّها عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : ج 77 ص 72 ح 1 ؛ صحيح ابن حبّان : ج 2 ص 78 ح 361 عن أبي ذرّ ، كنز العمّال : ج 16 ص 133 ح 44158 .
5- .. الأَمَدُ : نِهايَةُ البُلوغِ (مجمع البحرين : ج 1 ص 68 «أمد») .
6- .. نهج البلاغة : الخطبة 154 ، بحار الأنوار : ج 29 ص 600 ح 20 .
7- .. الكافي : ج 1 ص 25 ح 23 ، علل الشرائع : ص 103 ح 2 ، مشكاة الأنوار : ص 440 ح 1484 وفيه «الإسلام» بدل «الإنسان» ، بحار الأنوار : ج 1 ص 90 ح 17 .

ص: 59

4 / 2 خِردمندى

امام على عليه السلام :انديشيدنِ تو ، به تو بصيرت مى دهد و عبرت آموزى مى بخشد .

امام حسن عليه السلام :بر شما باد انديشيدن ؛ زيرا كه آن ، زندگى بخش دلِ شخصِ بابصيرت و كليدهاى درهاى حكمت است .

4 / 2خِردمندىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خِرد ، به سه جزء تقسيم شده است . پس هر كس كه اين سه جزء در او باشد ، خِردش كامل است و در هر كس نباشد ، از خِرد ، بى بهره است : نيكو شناختن خداوند عز و جل ، نيكو فرمان بردن از او ، و بصيرتِ نيكو داشتن در كار او .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خردمند ، بايد به زمان خود ، بصيرت داشته باشد .

امام على عليه السلام :خردمند ، با چشم دل ، پايانِ كار خويش را مى بيند و نشيب و فراز آن را مى شناسد .

امام صادق عليه السلام :ستونِ [وجودِ] انسان ، خِرد است ، و هوشمندى و فهم و حافظه و دانش ، از خِرد بر مى خيزد و با خِرد به كمال مى رسد و خِرد ، راه نماى او و بينش بخش او و كليدِ كارهاى اوست .

.

ص: 60

عنه عليه السلام :قالَ لُقمانُ لِابنِهِ : ... إنَّ العاقِلَ إذا أبصَرَ بِعَينِهِ شَيئاً عَرَفَ الحَقَّ مِنهُ ، وَالشّاهِدَ يَرى ما لا يَرَى الغائِبُ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :مَن لَم يَعقِل عَنِ اللّهِ ، لَم يَعقِد قَلبَهُ عَلى مَعرِفَةٍ ثابِتَةٍ يُبصِرُها ويَجِدُ حَقيقَتَها في قَلبِهِ . (2)

4 / 3التَّعَلُّمُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ مِنَ الجَهلِ ، وضِياءُ الأَبصارِ مِنَ الظُّلمَةِ ، وقُوَّةُ الأَبدانِ مِنَ الضَّعفِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ ، ونورُ الأَبصارِ مِنَ العَمى ، وقُوَّةُ الأَبدانِ مِنَ الضَّعفِ . (4)

.


1- .. الكافي : ج 8 ص 348 ح 547 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 297 ح 2505 ، المحاسن : ج 2 ص 126 ح 1348 وفيه «بعينيه» بدل «بعينه» ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 538 ح 1869 ، مجمع البيان : ج 8 ص 496 كلّها عن حماد ، بحار الأنوار : ج 13 ص 423 ح 18 .
2- .. الكافي : ج 1 ص 18 ح 12 عن هشام بن الحكم ، تحف العقول : ص 388 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 302 ح 1 .
3- .. الأمالي للطوسي : ص 488 ح 1069 ، عدّة الداعي : ص 64 كلاهما عن محمّد بن عليّ بن الحسين بن زيد بن الإمام زين العابدين عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، منية المريد : ص 109 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 1 ص 171 ح 24 .
4- .. الخصال : ص 523 ح 12 عن الإمام عليّ عليه السلام ، تحف العقول : ص 28 ، الأمالي للصدوق : ص 713 ح 982 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام ، مجمع البيان : ج 2 ص 717 عن أنس وليس فيه «من العمى ، من الضعف» ، روضة الواعظين : ص 13 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 166 ح 7 .

ص: 61

4 / 3 دانش آموختن

امام صادق عليه السلام :لقمان به فرزندش گفت : «... خردمند ، هر گاه با چشم خود ، چيزى را ببيند ، حق را از آن مى شناسد . شاهد ، چيزى را مى بيند كه غايب نمى بيند» .

امام كاظم عليه السلام :كسى كه خدا را نشناخته است ، دلش با شناخت استوارى كه آن را ببيند و حقيقتش را در قلب خويش بيابد ، گِرِه نمى خورَد .

4 / 3دانش آموختنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا دانش ، زندگى بخش دل ها[ى مُرده] از نادانى است و روشنايى بخش ديدگان ، از تاريكى [و كورى ]است ، و نيروبخش بدن هاى ناتوان است . 1

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا دانش ، زندگى بخشِ دل هاست و روشنى بخشِ ديدگان ، از كورى و نيروبخش بدن هاى ناتوان است .

.

ص: 62

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ مِنَ الجَهلِ ، ومَصابيحُ الأَبصارِ مِنَ الظُّلَمِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :الحِكمَةُ ضِياءٌ لِلبَصَرِ . (2)

عنه عليه السلام :جاوِرِ العُلَماءَ تَستَبصِر . (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :تَفَقَّهوا في دينِ اللّهِ ، فَإِنَّ الفِقهَ مِفتاحُ البَصيرَةِ . (4)

عيسى عليه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : لا يَجتَمِعُ الماءُ وَالنّارُ في إناءٍ واحِدٍ ، كَذلِكَ لا يَجتَمِعُ الفِقهُ وَالعَمى في قَلبٍ واحِدٍ . (5)

.


1- .. جامع بيان العلم وفضله : ج 1 ص 55 عن معاذ بن جبل ؛ كنز الفوائد : ج 2 ص 108 ، أعلام الدين: ص 82 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيهما «من الجهل» وكلاهما بزيادة «وقوة الأبدان من الضعف» في آخره ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 245 عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيه «من الجهل ، من الظلم» .
2- .. مختصر بصائر الدرجات : ص 196 .
3- .. غرر الحكم : ح 4801 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 221 ح 4297 .
4- .. تحف العقول : ص 410 ، الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 337 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 321 ح 19 .
5- .. تحف العقول : ص 512 .

ص: 63

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :همانا دانش ، زندگى بخش دل ها[ى مُرده] از نادانى و چراغ [و روشنى بخش]چشم ها در تاريكى هاست .

امام على عليه السلام :حكمت ، نورى براى ديده است .

امام على عليه السلام :با دانشمندانْ همنشينى كن تا بصيرت يابى .

امام كاظم عليه السلام :در دين خدا ، ژرف كاوى كنيد ؛ زيرا دين شناسى ، كليد بصيرت است .

عيسى عليه السلام :به حق ، با شما مى گويم : آب و آتش ، در يك ظرف جمع نمى شوند . همچنين دين شناسى و كورى ، در يك دل ، جمع نمى شوند .

.

ص: 64

4 / 4الاِعتِبارُالكتاب« أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ ءَاذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَ_رُ وَ لَ_كِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ » . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اعتَبَرَ أبصَرَ . (2)

عنه عليه السلام :في كُلِّ اعتِبارٍ استِبصارٌ . (3)

عنه عليه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً تَفَكَّرَ فَاعتَبَرَ ، وَاعتَبَرَ فَأَبصَرَ . (4)

عنه عليه السلام :دَوامُ الاِعتِبارِ يُؤَدّي إلَى الاِستِبصارِ ، ويُثمِرُ الاِزدِجارَ . (5)

عنه عليه السلام _في خُطبَةٍ خَطَبَها يَومَ الجُمُعَةِ _ : أوَ لَيسَ لَكُم في آثارِ الأَوَّلينَ وفي آبائِكُمُ الماضينَ مُعتَبَرٌ وبَصيرَةٌ إن كُنتُم تَعقِلونَ؟! (6)

.


1- .. الحجّ : 46 .
2- .. نهج البلاغة : الحكمة 208 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 118 ، العدد القويّة : ص 292 ح 18 و ص 300 ح 36 كلاهما عن الإمام الرضا عليه السلام ، نزهة الناظر : ص 80 ح 153 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 73 ح 27 .
3- .. غرر الحكم : ح 6461 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 353 ح 5962 .
4- .. نهج البلاغة : الخطبة 103 ، غرر الحكم : ح 5206 ؛ دستور معالم الحكم : ص 45 وفيه «عبداً» بدل «امرأ» .
5- .. غرر الحكم : ح 5150 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 251 ح 4709 .
6- .. مصباح المتهجّد : ص 381 ح 508 عن زيد بن وهب ، الدعوات : ص 238 ح 666 ، بحار الأنوار : ج 89 ص 238 ح 68 .

ص: 65

4 / 4 عبرت آموختن

4 / 4عبرت آموختنقرآن«پس آيا در زمين سير نمى كنند تا براى ايشان ، دل هايى باشد تا با آنها بفهمند يا گوش هايى [باشد]تا با آنها بشنوند ؛ زيرا در حقيقت ، ديدگانْ كور نيستند ؛ بلكه دل هايى كه در سينه هاست ، كورند» .

حديثامام على عليه السلام :هر كه عبرت بياموزد ، بينا مى شود .

امام على عليه السلام :در هر عبرت آموختنى ، بيناشدنى است .

امام على عليه السلام :رحمت خدا بر آن كس كه انديشيد و عبرت گرفت ، و عبرت گرفت و بينا شد !

امام على عليه السلام :عبرت گرفتن مداوم ، به بصيرت مى انجامد ، و باز ايستادن [از گناه و خطا] را به بار مى نشانَد .

امام على عليه السلام _در خطبه اى كه روز جمعه ايراد فرمود _ : آيا در آثارِ پيشينيان و در پدران گذشته شما ، [مايه هاى]عبرت و بصيرت نيست ، اگر خِرد مى ورزيد؟!

.

ص: 66

4 / 5التَّقوىالكتاب« يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا » . (1)

« يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ءَامِنُواْ بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ » . (2)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ تَقوَى اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِكُم ، وبَصَرُ عَمى أفئِدَتِكُم ، وشِفاءُ مَرَضِ أجسادِكُم ، وصَلاحُ فَسادِ صُدورِكُم ، وطُهورُ دَنَسِ أنفُسِكُم ، وجِلاءُ عَشا أبصارِكُم . (3)

عنه عليه السلام :فَاتَّقُوا اللّهَ تَقِيَّةَ مَن أيقَنَ فَأَحسَنَ ، وعُبِّرَ فَاعتَبَرَ ، وحُذِّرَ فَازدَجَرَ ، وبُصِّرَ فَاستَبصَرَ ، وخافَ العِقابَ ، وعَمِلَ لِيَومِ الحِسابِ . (4)

4 / 6ذِكرُ اللّهِالكتاب« إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ » . (5)

.


1- .. الأنفال : 29 .
2- .. الحديد : 28 .
3- .. نهج البلاغة : الخطبة 198 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 284 ح 6 .
4- .. غرر الحكم : ح 6598 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 360 ح 6099 نحوه .
5- .. الأعراف : 201 .

ص: 67

4 / 5 پرواى از خدا

4 / 6 ياد خدا

4 / 5پرواى از خداقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! اگر از خدا پروا كنيد براى شما فرقانى (نيروى جدا كننده حق از باطل) قرار مى دهد» .

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! از خدا پروا كنيد ، و به پيامبرش ، ايمان آوريد تا دو بهره از رحمتش به شما عطا كند و برايتان ، نورى قرار دهد كه با آن ، راه برَويد و شما را بيامرزد ، و خدا ، آمرزگارى مهربان است» .

حديثامام على عليه السلام :همانا پرواى از خدا ، داروى دردِ دل هاى شما و بينا كننده كورىِ دل هاى شما و شفابخشِ بيمارى بدن هاى شما و اصلاح كننده تباهىِ سينه هاى شما و پاك كننده آلودگىِ جان هاى شما و روشنى بخش ضعف ديدگان شماست .

امام على عليه السلام :از خدا پروا كنيد ، همچون پروا كردن كسى كه يقين كرد و نيكى به جا آورد ، پند داده شد و پند گرفت ، بر حذر داشته شد و [از گناه] باز ايستاد ، بينايش كردند و بينا شد ، و از كيفر ترسيد و براى روز حساب ، كار كرد .

4 / 6ياد خداقرآن«در حقيقت ، كسانى كه [از خدا] پروا دارند ، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، بى درنگ [خدا را] به ياد آورند و آن گاه ، بينا شوند» .

.

ص: 68

الحديثالإمام الباقر عليه السلام :إنَّ المُؤمِنَ مَعنِيٌّ بِمُجاهَدَةِ نَفسِهِ لِيَغلِبَها عَلى هَواها ، فَمَرَّةً يُقيمُ أوَدَها (1) ويُخالِفُ هَواها في مَحَبَّةِ اللّهِ ، ومَرَّةً تَصرَعُهُ نَفسُهُ فَيَتَّبِعُ هَواها فَيَنعَشُهُ اللّهُ فَيَنتَعِشُ ، ويُقيلُ اللّهُ عَثرَتَهُ فَيَتَذَكَّرُ ويَفزَعُ إلَى التَّوبَةِ وَالمَخافَةِ ، فَيَزدادُ بَصيرَةً ومَعرِفَةً لِما زيدَ فيهِ مِن الخَوفِ ، وذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ يَقولُ : «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ » . (2)

عنه عليه السلام _في قَولِهِ تَعالى : «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ » : إذا ذَكَّرَهُمُ الشَّيطانُ المَعاصِيَ وحَمَلَهُم عَلَيها ، يَذكُرونَ اللّهَ فَإِذا هُم مُبصِرونَ . (3)

عنه عليه السلام :ثَلاثٌ مِن أشَدِّ ما عَمِلَ العِبادُ : إنصافُ المُؤمِنِ مِن نَفسِهِ ، ومُواساةُ المَرءِ أخاهُ ، وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ، وهُوَ أن يَذكُرَ اللّهَ عز و جلعِندَ المَعصِيَةِ يَهُمُّ بِها ، فَيَحولُ ذِكرُ اللّهِ بَينَهُ وبَينَ تِلكَ المَعصِيَةِ ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : « إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ » . (4)

.


1- .. الأودُ : العِوَجُ (مجمع البحرين : ج 1 ص 96 «أود») .
2- .. تحف العقول : ص 284 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 163 ح 1 .
3- .. تفسير القمّي : ج 1 ص 253 ، بحار الأنوار : ج 63 ص 236 ح 79 .
4- .. الخصال : ص 131 ح 138 ، معاني الأخبار : ص 192 ح 2 ، جامع الأحاديث : ص 189 كلاهما نحوه وكلها عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج 69 ص 379 ح 36 .

ص: 69

حديثامام باقر عليه السلام :مؤمن ، همواره در كار مبارزه با نفْس خويش است تا بر هَوَس آن ، چيره آيد . گاه نفْس خود را از كژى [و انحراف] به راستى مى آورد و در راه محبّت خدا ، با هواى نفس ، مخالفت مى ورزد . گاه نفْسش ، او را بر زمين مى افكنَد و در نتيجه ، پيرو هوس آن مى گردد ؛ امّا خداوند ، دستش را مى گيرد و بر مى خيزد ، و خدا ، لغزش او را مى بخشد و مؤمن ، به خود مى آيد ( / به ياد خدا مى افتد) و به توبه و ترس از خدا ، پناه مى بَرد و بر اثر افزايش ترسش [از خدا] ، بر بصيرت و معرفت او افزوده مى گردد . گواه اين مطلب ، اين فرموده خداوند است كه : «در حقيقت ، كسانى كه [از خدا] پروا دارند ، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، بى درنگ [خدا را] به ياد مى آورند و آن گاه ، بينا مى شوند» .

امام باقر عليه السلام _در باره اين سخن خداوند متعال : «در حقيقت ، كسانى كه [از خدا] پروا دارند ، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، بى درنگ ، [خدا را] به ياد مى آورند و آن گاه ، بينا مى شوند» _ : هر گاه شيطان ، آنان را به ياد گناهان بيندازد و بر [انجام دادن] آنها وادارشان سازد ، خدا را ياد مى كنند و آن گاه ، بينا مى شوند .

امام باقر عليه السلام :سه چيز ، از سخت ترين كارها براى بندگان است : انصاف داشتن مؤمن در باره خود ، همدردى و كمك مالى انسان به برادرش ، و به ياد خدا بودن در همه حال . اين ، بدان معناست كه آدمى ، هنگام رو به رو شدن با گناه و آهنگ آن كردن ، خدا را ياد مى كند ، و ياد خدا ، مانع ميان او و آن گناه مى شود . اين است معناى سخن خداوند عز و جل كه مى فرمايد : «در حقيقت ، كسانى كه [از خدا] پروا دارند ، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، بى درنگ [خدا را] به ياد مى آورند و آن گاه ، بينا مى شوند» .

.

ص: 70

الكافي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : وإِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ »قالَ : هُوَ العَبدُ يَهُمُّ بِالذَّنبِ ثُمَّ يَتَذَكَّرُ فَيُمسِكُ ، فَذلِكَ قَولُهُ : «تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ » . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ (2) ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ (3) . (4)

عنه عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ استَبصَرَ . (5)

عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ يُنيرُ البَصائِرَ ، ويونِسُ الضَّمائِرَ . (6)

عنه عليه السلام :الذِّكرُ هِدايَةُ العُقولِ ، وتَبصِرَةُ النُّفوسِ . (7)

عنه عليه السلام :الذِّكرُ جِلاءُ البَصائِرِ ، ونورُ السَّرائِرِ . (8)

.


1- .. الكافي : ج 2 ص 434 ح 7 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 43 ح 128 عن زيد بن أبي اُسامة و ص 44 ح 129 عن عليّ بن أبي حمزة وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 6 ص 40 ح 72 .
2- .. الوَقرَة : هي المرّة من الوَقر ؛ ثِقَلُ السمع (لسان العرب : ج 5 ص 289 «وقر») .
3- .. العَشوَة : الأمر الملتبس ، وأن يركب أمراً بجهل لا يعرف وجهه ، مأخوذ من عَشوة الليل ، وهي ظُلمته (النهاية : ج 3 ص 242 «عشا») .
4- .. نهج البلاغة : الخطبة 222 ، إرشاد القلوب : ص 59 وفيه : «الغشوة» بدل «العشوة» ، غرر الحكم : ح 3573 نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 325 ح 39 .
5- .. غرر الحكم : ح 7800 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 429 ح 7297 .
6- .. غرر الحكم : ح 5167 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 255 ح 4720 .
7- .. غرر الحكم : ح 1403 .
8- .. غرر الحكم : ح 1377 .

ص: 71

الكافى _به نقل از ابو بصير _ : از امام صادق عليه السلام در باره اين فرموده خداوند عز و جل كه : «چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد ، بى درنگ [خدا را] به ياد مى آورند وآن گاه، بينا مى شوند»، پرسيدم . فرمود : «[معنايش اين است كه] آن بنده ، آهنگِ گناه مى كند . سپس [خدا را] يادآورمى شود ودستْ نگه مى دارد . اين است معناى فرموده او كه : «بى درنگ ، [خدا را] به ياد مى آورند و آن گاه، بينا مى شوند».

امام على عليه السلام :خداوند پاك و بلندمرتبه ، ياد [خود] را صيقل دهنده دل ها قرار داده است . گوش هاى سنگين شده دل ها ، با ياد خدا ، شنوا مى شوند و چشم هاى [كور و] تار شده دل ها به وسيله آن ، بينا مى گردند .

امام على عليه السلام :هر كه خدا را ياد كند ، بصيرت مى يابد .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، روشنى بخش ديدگان و آرام بخش دل هاست .

امام على عليه السلام :ياد [خدا] ، هدايت كننده خِردها و بينا كننده جان هاست .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، صيقل دهنده ديدگان [دل ها] و نورِ درون هاست .

.

ص: 72

4 / 7الإِخلاصُالإمام عليّ عليه السلام :عِندَ تَحَقُّقِ الإِخلاصِ تَستَنيرُ البَصائِرُ . (1)

عنه عليه السلام _في ذِكرِ حَديثِ مِعراجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _ : قالَ اللّهُ تَعالى : ... يا أحمَدُ ... مَن عَمِلَ بِرِضائي اُلزِمُهُ ثَلاثَ خِصالٍ : اُعَرِّفُهُ شُكراً لا يُخالِطُهُ الجَهلُ ، وذِكراً لا يُخالِطُهُ النِّسيانُ ، ومَحَبَّةً لا يُؤثِرُ عَلى مَحَبَّتي مَحَبَّةَ المَخلوقينَ ، فَإِذا أحَبَّني أحبَبتُهُ ، وأَفتَحُ عَينَ قَلبِهِ إلى جَلالي ، ولا اُخفي عَلَيهِ خاصَّةَ خَلقي ، فَاُناجيهِ في ظُلَمِ اللَّيلِ ونورِ النَّهارِ حَتّى يَنقَطِعَ حَديثُهُ مَعَ المَخلوقينَ ، ومُجالَسَتُهُ مَعَهُم ، واُسمِعُهُ كَلامي وكَلامَ مَلائِكَتي ، واُعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذي سَتَرتُهُ عَن خَلقي ، واُلبِسُهُ الحَياءَ حَتّى يَستَحيِيَ مِنهُ الخَلقُ كُلُّهُم ، ويَمشي عَلَى الأَرضِ مَغفوراً لَهُ ، وأَجعَلُ قَلبَهُ واعِياً وبَصيراً ، ولا اُخفي عَلَيهِ شَيئاً مِن جَنَّةٍ ولا نارٍ ، واُعَرِّفُهُ ما يَمُرُّ عَلَى النّاسِ في يَومِ القِيامَةِ مِنَ الهَولِ وَالشِّدَّةِ ، وما اُحاسِبُ الأَغنِياءَ وَالفُقَراءَ وَالجُهّالَ وَالعُلَماءَ... فَهذِهِ صِفاتُ المُحِبّينَ. (2)

.


1- .. غرر الحكم : ح 6211 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 338 ح 5765 .
2- .. إرشاد القلوب : ص 199_204 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 28 ح 6 .

ص: 73

4 / 7 اخلاص

4 / 7اخلاصامام على عليه السلام :چون اخلاص تحقّق يابد ، ديده بصيرت ، روشنى مى گيرد .

امام على عليه السلام _در يادكرد حديث معراج پيامبر صلى الله عليه و آله _ : خداى متعال فرمود : « ... اى احمد ! ... هر كه براى خشنودى من كار كند ، سه خصلت در وجود او مى نهم : سپاس گزارى اى را به او مى شناسانم كه با نادانى آميخته نباشد ، و يادى را كه با فراموشى در نياميزد ، و محبّتى را كه محبّت مخلوقات را بر محبّت من بر نگزيند . پس هر گاه مرا دوست بدارد ، من هم او را دوست مى دارم و چشمِ دلش را به سوى جلالم مى گشايم و بندگان ويژه خود را از او پنهان نمى دارم و در تاريكى هاى شب و روشنايىِ روز ، با او نجوا مى كنم ، آن سان كه همسخنى اش با آفريدگان و همنشينى با آنان را رها كند . سخن خودم و سخن فرشتگانم را به او مى شنوانَم و رازى را كه از آفريدگانم پوشانده ام ، براى او فاش مى سازم و جامه حيا بر او مى پوشانم تا تمام آفريدگان ، از او حيا كنند و آمرزيده ، بر روى زمين راه مى رود و دلش را پذيرا و بينا مى گردانم و هيچ چيزى از بهشت و دوزخ را بر او پوشيده نمى دارم و ترس ها و سختى هايى را كه مردم در روز قيامت، از سر مى گذرانند و حسابى را كه از توانگران و تهى دستان و نادانان و دانايان مى كِشم ، به او مى شناسانَم ... . اين است صفات دوستان [خدا] .

.

ص: 74

4 / 8الزُّهدُرسول اللّه صلى الله عليه و آله _ فِي التَّرغيبِ بِالزُّهدِ فِي الدُّنيا _ :مَن زَهِدَ فيها فَقَصَّرَ فيها أمَلَهُ ، أعطاهُ اللّهُ عِلماً بِغَيرِ تَعَلُّمٍ ، وهُدىً بِغَيرِ هِدايَةٍ ، فَأَذهَبَ عَنهُ العَمى وجَعَلَهُ بَصيراً . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :اِزهَد فِي الدُّنيا ؛ يُبَصِّركَ اللّهُ عَوراتِها . (2)

4 / 9قَبولُ النُّصحِالإمام عليّ عليه السلام :قَد نُصِحتُم فَانتَصِحوا ، وبُصِّرتُم فَأَبصِروا ، واُرشِدتُم فَاستَرشِدوا . (3)

عنه عليه السلام :لَقَد بُصِّرتُم إن أبصَرتُم ، واُسمِعتُم إن سَمِعتُم ، وهُديتُم إنِ اهتَدَيتُم . (4)

.


1- .. تحف العقول : ص 60 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 163 ح 187 ؛ حلية الأولياء : ج 1 ص 72 عن نصير بن حمزة عن أبيه عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عن الإمام الحسين عن أبيه :عنه9 نحوه ، كنز العمّال : ج 3 ص 197 ح 6149 .
2- .. نهج البلاغة : الحكمة 391 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 297 ، غرر الحكم : ح 2362 وفيه «عيوبها» بدل «عوراتها» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 319 ح 34 .
3- .. غرر الحكم : ح 6683 .
4- .. نهج البلاغة : الخطبة 20 ، غرر الحكم : ح 7346 .

ص: 75

4 / 8 پارسايى

4 / 9 نصيحت پذيرى

4 / 8پارسايىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _در تشويق به پارسايى در دنيا _ : هر كه در دنيا پارسايى ورزد و آرزويش را در آن ، كوتاه كند ، خداوند ، بدون آموختن ، به او دانشى مى دهد و بدون هدايت شدن ، هدايتى . پس كورى را از او مى زُدايد و او را بينا مى گردانَد .

امام على عليه السلام :در دنيا پارسا باش تا خداوند ، تو را به معايب آن ، بينا گرداند .

4 / 9نصيحت پذيرىامام على عليه السلام :شما نصيحت شده ايد ، پس نصيحت پذير باشيد . به شما بينايى داده شده است ، پس ببينيد و [به راه راست ،] ارشاد شده ايد ، پس راه راست در پيش گيريد .

امام على عليه السلام :هر آينه ، به شما ، بينايى داده شده است ، اگر ببينيد ، و شنوانيده شده ايد ، اگر بشنويد ، و راه به شما نشان داده شده است ، اگر به راه آييد . (1)

.


1- .يعنى آنچه مايه بينش و بصيرت شماست و آنچه بايد به گوش شما رسانيده شود ، به شما گفته شده و راه درست ، به شما نمايانده شده است . پس چشم و گوش خود را باز كنيد و راه درست را در پيش گيريد .

ص: 76

عنه عليه السلام :بِالهُدى يَكثُرُ الاِستِبصارُ . (1)

4 / 10اِستِقبالُ الاُمورِالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ استَقبَلَ الاُمورَ أبصَرَ . مَنِ استَدبَرَ الاُمورَ تَحَيَّرَ . (2)

4 / 11الجوعُالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَأَلَ رَبَّهُ سُبحانَهُ لَيلَةَ المِعراجِ فَقالَ : ... يا رَبِّ ما ميراثُ الجوعِ ؟ قالَ: الحِكمَةُ، وحِفظُ القَلبِ، وَالتَّقَرُّبُ إلَيَّ، وَالحُزنُ الدّائِمُ ، وخِفَّةُ المُؤنَةِ بَينَ النّاسِ ، وقَولُ الحَقِّ ، ولا يُبالي عاشَ بِيُسرٍ أم بِعُسرٍ ... . يا أحمَدُ ، إنَّ العَبدَ إذا جاعَ بَطنُهُ وحَفِظَ لِسانَهُ ، عَلَّمتُهُ الحِكمَةَ ، وإن كانَ كافِراً تَكونُ حِكمَتُهُ حُجَّةً عَلَيهِ ووَبالاً (3) ، وإن كانَ مُؤمِناً تَكونُ حِكمَتُهُ لَهُ نوراً وبُرهاناً وشِفاءً ورَحمَةً ، فَيَعلَمُ ما لَم يَكُن يَعلَمُ ويُبصِرُ ما لَم يَكُن يُبصِرُ ، فَأَوَّلُ ما اُبَصِّرُهُ عُيوبُ نَفسِهِ حَتّى يَشغَلَ بِها عَن عُيوبِ غَيرِهِ ، واُبَصِّرُهُ دَقائِقَ العِلمِ حَتّى لا يَدخُلَ عَلَيهِ الشَّيطانُ

.


1- .. غرر الحكم : ح 4186 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 187 ح 3810 .
2- .. غرر الحكم : ح 7802 و 7803 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 452 ح 8093 و 8094 .
3- .. الوَبالُ : الوَخامةُ وسوء العاقبة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1900 «وبل»)

ص: 77

4 / 10 به پيشواز رفتنِ كارها

4 / 11 گرسنگى

امام على عليه السلام :با راه نمايى ، بصيرت ، افزون مى شود .

4 / 10به پيشواز رفتنِ كارهاامام على عليه السلام :هر كه به پيشواز كارها رود (1) ، بينا مى شود و هر كه از پسِ كارها رود ، حيران مى شود .

4 / 11گرسنگىامام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج از پروردگار پاكش پرسيد و گفت : ... اى پروردگار من ! ميراث [و ثمره ]گرسنگى چيست؟ فرمود : «حكمت ، نگاه داشتن دل ، نزديك شدن به من ، اندوه هميشگى داشتن ، كم خرج و زحمت بودن براى مردم ، حقگويى و باك نداشتن از اين كه در آسانى زندگى كند يا در سختى ... . اى احمد! بنده ، هر گاه شكمش گرسنه باشد و زبانش را نگه دارد ، من به او حكمت مى آموزم . چنانچه كافر باشد ، حكمتش ، حجّتى بر او و وَبال او خواهد بود ، و اگر مؤمن باشد ، حكمتش براى او نور و برهان و شفا و رحمت است ، به طورى كه آنچه را نمى دانسته است ، مى داند و آنچه را نمى ديده است ، مى بيند . پس نخستين چيزى كه به او مى نمايانم ، عيب هاى خودِ اوست تا با پرداختن به آنها ، از پرداختن به عيب هاى ديگران، بازبماند و[ديگرآن كه] دقايق و نكته هاى باريك دانش و معرفت را به او نشان مى دهم تا اين كه شيطان به او راه نيابد» .

.


1- .ظاهرا مقصود آن است كه انديشيدن و تدبير قبل از انجام هر كار ، موجب بصيرت و فكر كردن بعد از انجام آن موجب حيرت و سرگردانى است .

ص: 78

4 / 12الدُّعاءُالإمام عليّ عليه السلام _فِي المُناجاةِ الشَّعبانِيَّةِ _ : إلهي هَب لي كَمالَ الاِنقِطاعِ إلَيكَ ، وأَنِر أبصارَ قُلوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إلَيكَ ، حَتّى تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ ، فَتَصِلَ إلى مَعدِنِ العَظَمَةِ ، وتَصيرَ أرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدسِكَ . (1)

الإمام الحسين عليه السلام _مِن دُعائِهِ في قُنوتِهِ _ : اللّهُمَّ وإنّي مَعَ ذلِكَ كُلِّهِ عائِذٌ بِكَ ... مُستَبصِرٌ في ما بَصَّرتَني ... فَلا تُخلِني مِن رِعايَتِكَ ... وَاجعَل عَلَى البَصيرَةِ مَدرَجَتي . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في أدعِيَةِ السَّحَرِ في لَيالي شَهرِ رَمَضانَ _ :اللّهُمَّ أعطِني بَصيرَةً في دينِكَ ، وفَهماً في حُكمِكَ ، وفِقهاً في عِلمِكَ ، وكِفلَينِ (3) مِن رَحمَتِكَ ، ووَرَعاً يَحجُزُني عَن مَعاصيكَ ، وبَيِّض وَجهي بِنورِكَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام _في دُعاءٍ عَلَّمَهُ لِوَجَعِ العَينِ _ : وَاجعَلِ النّورَ في بَصَري وَالبَصيرَةَ في ديني . (5)

.


1- .. الإقبال : ج 3 ص 299 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 99 ح 13 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي عن نوف البكالي .
2- .. مهج الدعوات : ص 68 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 214 .
3- .. كِفلَينِ من رحمتك : أي نصيبين منها (مجمع البحرين : ج 3 ص 1582 «كفل») .
4- .. مصباح المتهجّد : ص 596 ح 691 ، الإقبال : ج 1 ص 173 ، المصباح للكفعمي : ص 796 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 98 ص 92 ح 2 .
5- .. الكافي : ج 2 ص 550 ح 11 ، الأمالي للمفيد : ص 179 ح 9 ، الأمالي للطوسي : ص 196 ح 334 ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 247 ح 2597 كلّها عن محمّد الجعفي عن أبيه ، بحار الأنوار : ج 95 ص 86 ح 2 .

ص: 79

4 / 12 دعا

4 / 12دعاامام على عليه السلام _در «مناجات شعبانيه» _ : خدايا ! كمال [گسستن از همه و] روى آوردن به خودت را ارزانى ام بدار و ديدگانِ دل هاى ما را با فروغِ نگاهى كه به تو مى افكنند ، روشنايى بخش ، تا آن گاه كه ديدگان دل ها ، پرده هاى نور را از هم بدرند و به كانون عظمت [تو] بار يابند و جان هاى ما به شُكوه قدس و پاكى تو بياويزند .

امام حسين عليه السلام _در دعاى قنوت _ : بار خدايا ! با اين همه ، من به تو پناه آورده ام . . . و در آنچه به من نشان داده اى ، بينايم ... . پس مرا از حمايت خويش ، بى بهره مگذار ... و مرا در مسير خويش ، با بينش [و آگاهى]قرار ده .

امام زين العابدين عليه السلام _ در دعاهاى سحر شب هاى ماه رمضان _ :بار خدايا ! بصيرت در دينت و فهميدن احكامت و فهم عميق در علمت را به من عطا كن و نيز دو بهره از رحمتت و وَرَعى كه مرا از گناهانت باز دارد ، و رويم را با نور خود ، سپيد گردان .

امام صادق عليه السلام _ در دعايى كه براى دردِ چشم آموخت _ :و در ديده ام ، روشنايى قرار ده و در دينم ، بصيرت .

.

ص: 80

عنه عليه السلام :أسأَ لُكَ بِاسمِكَ العَظيمِ رِضاكَ عِندَ السُّخطَةِ ، وَالفُرجَةَ عِندَ الكُربَةِ ، وَالنّورَ عِندَ الظُّلمَةِ ، وَالبَصيرَةَ عِندَ تَشَبُّهِ الفِتنَةِ . (1)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ وَلِيِّ الحَمدِ وأَهلِهِ ، ومُنتَهاهُ ومَحَلِّهِ ... أسأَ لُكَ اللّهُمَّ الهُدى مِنَ الضَّلالَةِ ، وَالبَصيرَةَ مِنَ العَمى ، وَالرُّشدَ مِنَ الغَوايَةِ . (2) ج 89 ص 301 ح 10 .

الإمام الرضا عليه السلام _فِي الفِقهِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : وإذا أرَدتَ أن تَكتَحِلَ فَخُذِ الميلَ بِيَدِكَ اليُمنى وَاضرِبهُ فِي المُكحُلَةِ ، وقُل : «بِسمِ اللّهِ» ، فَإِذا جَعَلتَ الميلَ في عَينِكَ فَقُل : «اللّهُمَّ نَوِّر بَصَري ، وَاجعَل فيهِ نوراً اُبصِرُ بِهِ حَقَّكَ ، وَاهدِني إلى طَريقِ الحَقِّ ، وأَرشِدني إلى سَبيلِ الرَّشادِ ، اللّهُمَّ نَوِّر عَلَيَّ دُنيايَ وآخِرَتي» . (3)

.


1- .. الكافي : ج 2 ص 592 ح 31 عن عبد الرحمن بن سيابة ، مصباح المتهجّد : ص 276 ح 383 ، جمال الاُسبوع : ص 143 وفيهما : «شدّة الغفلة» بدل «تشبّه الفتنة» ، بحار الأنوار : ج 89 ص 302 ح 10 .
2- .. الكافي : ج 2 ص 590_591 ح 31 عن عبد الرحمن بن سيابة ، مصباح المتهجّد : ص 275 ح 383 ، جمال الاُسبوع : ص 141 وليس فيهما صدره إلى «ومحلّه» ، بحار الأنوار :
3- .. الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام : ص 397 ، المقنع : ص 542 نحوه من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت : ، بحار الأنوار : ج 76 ص 59 ح 6 .

ص: 81

امام صادق عليه السلام :به نام بزرگت ، از تو مى خواهم كه خشنودى ات را در هنگام خشم ، گشايش را در هنگام رنج [و گرفتارى] ، روشنايى را در وقت تاريكى و بصيرت را در زمان در هم شدن امور بر اثر فتنه [نصيبم كنى] .

امام صادق عليه السلام :ستايش ، خداى را كه صاحبِ ستايش و سزاوارِ آن و منتهاى آن و جايگاه آن است ... . بار خدايا ! از تو مى خواهم هدايت شدن از گم راهى را ، و بينا شدن از كورى را ، و به راه آمدن از كج روى را .

امام رضا عليه السلام _در كتاب فقه منسوب به ايشان _ : و هر گاه خواستى سرمه بكِشى ، ميل را در دست راستت بگير و آن را در سرمه دان بزن و «بسم اللّه » بگو . همچنين ، هنگامى كه ميل را در چشم قرار دادى ، بگو : «بار خدايا ! چشمم را روشنى گردان ، و در آن ، نورى قرار ده كه با آن ، حقّ تو را ببينم و مرا به راه حق ، راه نمايى كن و به راه درست ، ارشادم فرما . بار خدايا ! دنيا و آخرتم را بر من ، روشن ساز» .

.

ص: 82

الإمام العسكريّ عليه السلام :اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ... وَاستَقبِل بي صِحَّةً مِن سُقمي ، وسَعَةً مِن عُدمي ، وسَلامَةً شامِلَةً في بَدَني ، وبَصيرَةً ونَظرَةً نافِذَةً في ديني . (1)

راجع : موسوعة العقائد الإسلامية : ج 2 (القسم السادس : مبادئ المعرفة / الفصل الرابع : مبادئ الإلهام) .

.


1- .. المصباح للكفعمي : ص 115 ، مصباح المتهجّد : ص 230 ح 337 وليس فيه «وسعة من عدمي ، وبصيرة» ، العدد القويّة : ص 207 نحوه وكلاهما من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت : ، بحار الأنوار : ج 86 ص 176 ح 45 .

ص: 83

امام عسكرى عليه السلام :بار خدايا ! بر محمّد و خاندان او ، درود فرست ... و بيمارى ام را به تن درستى و نادارى ام را به گشايش ، تبديل كن و بدنم را سراسرْ سالم بدار و بصيرت و نگاهى نافذ در دينم ، عطايم فرما .

ر .ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 2 ص 481 (مبادى شناخت / فصل چهارم : خاستگاه الهام) .

.

ص: 84

الفصل الخامس : آثار البصير5 / 1العِلمُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أعلَمَ النّاسِ أبصَرُهُم بِالحَقِّ إذَا اختَلَفَتِ النّاسُ وإن كانَ مُقَصِّرا فِي العَمَلِ ، وإن كانَ يَزحَفُ عَلَى استِهِ (1) . (2) ج 1 ص 44 ، حلية الأولياء : ج 4 ص 177 الرقم 271 كلّها عن ابن مسعود ، كنز العمّال : ج 15 ص 890 ح 43525 .

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أبصَرَ فَهِمَ ، ومَن فَهِمَ عَلِمَ . (3)

عنه عليه السلام :لا عِلمَ لِمَن لا بَصيرَةَ لَهُ . (4)

عنه عليه السلام _ في ذِكرِ صِفَةِ الإِيمانِ _ :اليَقينُ عَلى أربَعِ شُعَبٍ : تَبصِرَةِ الفِطنَةِ (5) ، وتَأَوُّلِ الحِكمَةِ ، ومَعرِفَةِ العِبرَةِ ، وسُنَّةِ الأَوَّلينَ . فَمَن أبصَرَ الفِطنَةَ عَرَفَ الحِكمَةَ ، ومَن تَأَوَّلَ الحِكمَةَ عَرَفَ العِبرَةَ ، ومَن عَرَفَ العِبرَةَ عَرَفَ السُّنَّةَ ، ومَن عَرَفَ السُّنَّةَ فَكَأَنَّما كانَ مَعَ الأَوَّلينَ ، وَاهتَدى إلَى الَّتي هِيَ أقوَمُ ، ونَظَرَ إلى مَن نَجا بِما نَجا ، ومَن هَلَكَ بِما هَلَكَ ، وإنَّما أهلَكَ اللّهُ مَن أهلَكَ بِمَعصِيَتِهِ ، وأَنجى مَن أنجى بِطاعَتِهِ . (6) ج 1 ص 285 ح 1388 .

.


1- .. الاستُ : العَجزُ ، وقد يراد به حَلقَةُ الدُبُر (مجمع البحرين : ج 2 ص 816 «سته») .
2- .. المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 522 ح 3790 ، المعجم الكبير : ج 10 ص 220 ح 10531 بزيادة «زحفاً» في آخره ، شعب الإيمان : ج 7 ص 69 ح 9510 ، نوادر الاُصول :
3- .. نهج البلاغة : الحكمة 208 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 119 ، نزهة الناظر : ص 80 ح 153 ، العدد القويّة : ص 292 ح 18 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 71 ص 327 ح 25 .
4- .. غرر الحكم : ح 10773 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 539 ح 9979 .
5- .. قال العلامة المجلسي قدس سره : تبصرة الفطنة : التبصرة مصدر باب التفعيل ، والفطنة الحذق وجودة الفهم ، وقال ابن ميثم : هي سرعة هجوم النفس على حقائق ما تورده الحواس عليها ، وقال : تبصرة الفطنة إعمالها . أقول : يمكن أن تكون الإضافة إلى الفاعل ؛ أي جعل الفطنة الإنسان بصيراً ، أو إلى المفعول ، أي جعل الإنسان الفطنة بصيرة، ويحتمل أن تكون التبصرة بمعنى الإبصار والرؤية، فرؤيتها كناية عن التوجّه والتأمل فيها وفي مقتضاها ، فالإضافة إلى المفعول ، وحمله على الإضافة إلى الفاعل محوج إلى تكلّف في قوله: «فمن أبصر الفطنة»(بحار الأنوار: ج68 ص367).
6- .. الكافي : ج 2 ص 50 ح 1 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، نهج البلاغة : الحكمة 31 ، الخصال : ص 231 ح 74 عن الأصبغ بن نباتة ، تحف العقول : ص 165 كلّها نحوه وليس فيها ذيله من «واهتدى .. .» ، بحار الأنوار : ج 68 ص 351 ح 19 ؛ تاريخ دمشق : ج 42 ص 515 عن قبيصة بن جابر الأسدي نحوه ، وليس فيه ذيله من «واهتدى .. .» ، كنز العمّال :

ص: 85

فصل پنجم : آثار بصيرت

5 / 1 دانايى

فصل پنجم : آثار بصيرت5 / 1دانايىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :داناترينِ مردم ، كسى است كه هر گاه مردم [در حق ]اختلاف كنند ، او بيناترينِ آنان به حق باشد ، اگر چه در عمل ، كوتاهى كند ، و اگر چه بر نشيمن خويش بخَزَد . (1)

امام على عليه السلام :كسى كه بينا باشد ، مى فهمد ، و كسى كه بفهمد ، دانا مى شود .

امام على عليه السلام :كسى كه بصيرت ندارد ، دانشى ندارد .

امام على عليه السلام _در يادكرد اوصاف ايمان _ : يقين ، بر چهار شاخه است : تيزبينى ، حكمت دانى ، عبرت شناسى ، و شناخت سنّت ( راه و رسم و سرگذشت ) پيشينيان . هر كه تيزبين باشد ، حكمت شناس مى شود و هر كه حكمت شناس شود ، عبرت را مى شناسد و كسى كه عبرت شناس باشد ، سنّت را بشناسد و كسى كه سنّت را بشناسد ، گويى با گذشتگانْ بوده است ، درست ترين راه را مى يابد و نجات يافتگان و عوامل نجات آنها را ، و نيز نابودشدگان و عوامل نابودى آنان را مى شناسد ؛ و البته ، خدا ، آنانى را كه نابود كرده ، به سبب نافرمانى از او ، نابود كرده است ، و آنانى را كه نجات بخشيده ، به سبب فرمان بُردارى از او ، نجات بخشيده است .

.


1- .شايد كنايه از كودك بودن باشد .

ص: 86

5 / 2الإِيمانُالكتاب« مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلَا تَذَكَّرُونَ » . (1)

.


1- .. هود : 24 .

ص: 87

5 / 2 ايمان

5 / 2ايمانقرآن«مَثَل اين دو گروه ، همچون نابينا و ناشنوا [در مقايسه] با بينا و شنواست . آيا در مَثَل ، يكسان اند؟ پس آيا پند نمى گيريد؟» .

.

ص: 88

« وَ مَا يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ * وَ لَا الظُّ_لُمَاتُ وَ لَا النُّورُ * وَلَا الظِّ_لُّ وَ لَا الْحَرُورُ » . (1)

« وَ مَا يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ لَا الْمُسِى ءُ قَلِيلاً مَّا تَتَذَكَّرُونَ » . (2)

« قُل لَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِى خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّى مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَا مَا يُوحَى إِلَىَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ » . (3)

« قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَا تِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَ لَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِى الظُّ_لُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَىْ ءٍ وَ هُوَ الْوَ حِدُ الْقَهَّ_رُ » . (4)

« أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ » . (5)

« وَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِئايَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّواْ عَلَيْهَا صُمًّا وَ عُمْيَانًا * وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَ جِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا * أُوْلَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَ يُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَ سَلَامًا » . (6)

.


1- .. فاطر : 19 _ 21 .
2- .. غافر : 58 .
3- .. الأنعام : 50 .
4- .. الرعد : 16 .
5- .. الرعد : 19 .
6- .. الفرقان : 73_75 .

ص: 89

«نابينا و بينا ، يكسان نيستند . و نه تاريكى ها و روشنايى[ها] ، و نه سايه و آفتاب» .

«نابينا و بينا ، يكسان نيستند ، و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند ، [نيز ]با [مردم] بدكار ، يكسان نيستند ، چه اندك ، پند مى پذيريد !» .

«بگو : «به شما نمى گويم كه گنجينه هاى خدا ، نزد من است ، و غيب نيز نمى دانم ، و به شما نمى گويم كه من فرشته ام . جز از آنچه به من وحى مى شود ، پيروى نمى كنم» . بگو : «آيا نابينا و بينا ، يكسان اند؟ آيا نمى انديشيد»» .

«بگو : «پروردگار آسمان ها و زمين كيست؟» . بگو : «خدا» . بگو : «پس آيا جز او ، سرپرستانى گرفته ايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند؟» . بگو : «آيا نابينا و بينا ، يكسان اند؟ يا تاريكى ها و روشنايى[ها] برابرند؟ يا براى خدا ، شريكانى پنداشته اند كه مانند آفرينش او آفريده اند و در نتيجه ، [اين دو] آفرينش بر آنان ، مُشتَبَه شده است؟» . بگو : خدا ، آفريننده هر چيزى است ، و اوست يگانه قهّار»» .

«آيا كسى كه مى داند آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ، حقّ است ، مانند كسى است كه نابيناست؟ در حقيقت ، خِردمندان ، پند مى گيرند» .

«و كسانى كه چون به آيات پروردگارشان تذكّر داده شوند ، كَر و كور ، روى آن نمى افتند . و كسانى اند كه مى گويند : «پروردگارا ! به ما از همسران و فرزندانمان ، آن ده كه [مايه]روشنى چشمان ما باشد و ما را پيشواىِ پرهيزگاران گردان» . اينان اند كه به [پاس ]آن كه شكيبايى كردند ، غرفه[هاى بهشت را] پاداش خواهند يافت و در آن جا با سلام و درود ، مواجه خواهند شد» .

.

ص: 90

الحديثالإمام عليّ عليه السلام _ في صِفَةِ خُلَفاءِ اللّهِ فِي الأَرضِ _ :هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلى حَقيقَةِ البَصيرَةِ ، وباشَرُوا روحَ اليَقينِ ، وَاستَلانوا مَا استَعوَرَهُ (1) المُترَفونَ ، وأَنِسوا بِمَا استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونُ ، وصَحِبُوا الدُّنيا بِأَبدانٍ أرواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالمَحَلِّ الأَعلى ، اُولئِكَ خُلَفاءُ اللّهِ في أرضِهِ ، وَالدُّعاةُ إلى دينِهِ . آهِ ، آهِ شَوقاً إلى رُؤيَتِهِم . (2)

عنه عليه السلام :إنَّمَا الدُّنيا مُنتَهى بَصَرِ الأَعمى ، لا يُبصِرُ مِمّا وَراءَها شَيئاً ، وَالبَصيرُ يَنفُذُها بَصَرُهُ ، ويَعلَمُ أنَّ الدّارَ وَراءَها . فَالبَصيرُ مِنها شاخِصٌ ، وَالأَعمى إلَيها شاخِصٌ ، وَالبَصيرُ مِنها مُتَزَوِّدٌ ، وَالأَعمى لَها مُتَزَوِّدٌ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :لَم يُؤمِنِ اللّهُ المُؤمِنَ مِن هَزاهِزِ الدُّنيا ، ولكِنَّهُ آمَنَهُ مِنَ العَمى فيها ، وَالشَّقاءَ فِي الآخِرَةِ . (4)

.


1- .. هكذا في المصدر ، وفي المصادر الاُخرى «ما استوعره» وهو الأنسب . وهو من الوعر من الأرض ضدّ السهل ، أي استسهل ما استصعبه المتنعّمون (مجمع البحرين : ج 3 ص 1952 «وعر») .
2- .. نهج البلاغة : الحكمة 147 عن كميل بن زياد ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 106 ، نزهة الناظر : ص 90 ح 169 ، أعلام الدين: ص 86 بزيادة «سراً وجهراً» بعد «دينه» .
3- .. نهج البلاغة : الخطبة 133 ، غرر الحكم : ح 3690 ، إرشاد القلوب : ص 19 نحوه .
4- .. الكافي : ج 2 ص 255 ح 18 عن محمّد بن بهلول العبدي ، صفات الشيعة : ص 109 ح 50 عن معاوية بن عمّار نحوه ، بحار الأنوار : ج 67 ص 213 ح 20 .

ص: 91

حديثامام على عليه السلام _در توصيف جانشينان خدا در زمين _ : علم ، آنان را به حقيقتِ بصيرتْ كشانده است و با روح يقين ، در آميخته اند و آنچه را نازپروردگان ، دشوار ديده اند ، آنان ، آسان يافته اند ، و با آنچه نادانان از آن رَميده اند ، اُنس گرفته اند ، و در اين دنيا ، با بدن هايى زندگى مى كنند كه روح آنها به جايگاه بَرين ، تعلّق دارد . اينان ، جانشينان خدا در زمينِ او هستند و دعوتگران او به سوى دينش . وَه ، وَه كه چه شوقى است مرا به ديدن ايشان!

امام على عليه السلام :همانا دنيا ، واپسين ديدرسِ انسان كور[دل] است و در فرا سوى آن ، چيزى نمى بيند . امّا شخص بابصيرت ، نگاهش از دنيا فراتر مى رود و مى داند كه سرا[ى حقيقى] ، در وراى اين دنياست . پس شخص بابصيرت ، از دنيا دل و ديده بر مى گيرد و كور[دل] ، به آن مى نگرد ، بابصيرت ، از آن توشه بر مى گيرد و كور[دل] ، براى آن ، توشه فراهم مى آورَد .

امام صادق عليه السلام :خداوند ، مؤمن را از [فشارها و] تكان هاى دنيا ، در امان ندانسته است ؛ بلكه او را از كور[دل_]_ى در دنيا و شقاوت در آخرت ، امان بخشيده است .

.

ص: 92

5 / 3الاِعتِبارُالكتاب« قَدْ كَانَ لَكُمْ ءَايَةٌ فِى فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَ_تِلُ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْىَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاءُ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَعِبْرَةً لِّأُوْلِى الأَْبْصَ_رِ » . (1)

« يُقَلِّبُ اللَّهُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَعِبْرَةً لِّأُوْلِى الْأَبْصَارِ » . (2)

« فَاعْتَبِرُواْ يَ_أُوْلِى الْأَبْصَارِ » . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَصِحُّ الاِعتِبارُ إلّا لِأَهلِ الصَّفاءِ وَالبَصيرَةِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام :بِالاِستِبصارِ يَحصُلُ الاِعتِبارُ . (5)

عنه عليه السلام :مَن تَبَصَّرَ فِي الفِطنَةِ ، ثَبَتَت لَهُ الحِكمَةُ وعَرَفَ العِبرَةَ . (6)

عنه عليه السلام :إنَّمَا البَصيرُ مَن سَمِعَ فَتَفَكَّرَ ، ونَظَرَ فَأَبصَرَ ، وَانتَفَعَ بِالعِبَرِ ، ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً (7) واضِحاً يَتَجَنَّبُ فيهِ الصَّرعَةَ فِي المَهاوي ، وَالضَّلالَ فِي المَغاوي ، ولا يُعينُ عَلى نَفسِهِ الغُواةَ بِتَعَسُّفٍ في حَقٍّ ، أو تَحريفٍ في نُطقٍ ، أو تَخَوُّفٍ مِن صِدقٍ . (8)

.


1- .. آل عمران : 13 .
2- .. النور : 44 .
3- .. الحشر : 2 .
4- .. مصباح الشريعة : ص 206 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 71 ص 326 ح 21 .
5- .. غرر الحكم : ح 4351 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 189 ح 3896 .
6- .. غرر الحكم : ح 8849 .
7- .. الجَدَدُ : الأرضُ الصُلبةُ التي يسهل المشي عليها (مجمع البحرين : ج 1 ص 274 «جدد»)
8- .. نهج البلاغة : الخطبة 153 ، تحف العقول : ص 155 نحوه ، غرر الحكم : ح 3891 وفيه «ففكّر» بدل «فتفكّر» وليس فيه ذيله من «ثم سلك جدداً .. .» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 407 ح 38 .

ص: 93

5 / 3 عبرت آموختن

اشاره

5 / 3عبرت آموختنقرآن«قطعا در برخورد ميان دو گروه ، براى شما نشانه اى [و درس عبرتى] بود . گروهى در راه خدا مى جنگيدند و ديگر گروه ، كافر بودند كه آنان (مؤمنان) را به چشم ، دو برابرِ خود مى ديدند ؛ و خدا ، هر كه را بخواهد ، به يارى خود ، تأييد مى كند . يقينا در اين ماجرا ، براى صاحبان بصيرت ، عبرتى است» .

«خداست كه شب و روز را با هم جا به جا مى كند . قطعا در اين [تبديل ]براى صاحبان بصيرت ، عبرتى است» . «پس عبرت گيريد ، اى صاحبان بصيرت !» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عبرت آموختن ، تنها براى اهل صفا و بصيرت ، حاصل مى شود .

امام على عليه السلام :با بصيرت است كه عبرت آموختن ، حاصل مى شود .

امام على عليه السلام :كسى كه هوشمندانه بنگرد ، حكمتْ برايش استوار مى گردد و عبرت شناس مى شود .

امام على عليه السلام :صاحب بصيرت ، كسى است كه بشنود و بينديشد ، بنگرد و ببيند و از عبرت ها بهره گيرد . آن گاه ، راه روشن و هموارى را بپويد و از افتادن در پرتگاه هاى آن و گم شدن در كژراهه هايش بپرهيزد و با منحرف شدن از حق ، يا تحريف در گفتار ، يا ترسيدن از [گفتنِ ]سخن راست ، گم راهان را در گم راه كردن خودش ، يارى نرساند .

.

ص: 94

. .

ص: 95

. .

ص: 96

بصيرت ، حاصل عبرت آموختن است يا عامل آن؟

بصيرت ، حاصل عبرت آموختن است يا عامل آن؟بر پايه شمارى از رواياتِ فصل چهارم ، پندآموزى ، عامل پديد آمدن بصيرت است : مَنِ اعتَبَرَ أبصَرَ . (1) هر كه عبرت بياموزد ، بينا مى شود . به عكس ، روايات اين باب ، دلالت دارند كه بصيرت ، پديدآورنده عبرت آموزى است : بِالاِستِبصارِ يَحصُلُ الاِعتِبارُ . (2) با بصيرت است كه عبرت آموختن ، حاصل مى شود . بنا بر اين ، جا دارد كه اين سؤال مطرح شود كه : چگونه مى شود بصيرت ، هم حاصل عبرت آموزى باشد و هم عامل آن ؟ و آيا اين امر ، بعيد نيست ؟ آيا روايات اين دو باب ، با هم تعارض ندارند؟ پاسخ ، منفى است ؛ زيرا بصيرتى كه پديدآورنده اعتبار است ، با بصيرتى كه حاصل آن است ، تفاوت دارند .

.


1- .ر ك : ص 65 ح 60 .
2- .ر ك : ص 93 ح 101 .

ص: 97

توضيح مطلب ، اين كه بصيرت نخست ، بينشى است كه ذاتا همه انسان ها از آن برخوردارند و با ره نمودهاى انبياى الهى ، تقويت مى شود . عمل به مقتضاى اين بصيرت ، «اعتبار (عبرت گرفتن)» ناميده مى شود و اعتبارى كه محصول بصيرتِ نخست است ، خود نيز عامل پديدآورنده بصيرت جديدى است كه اعتبار جديدترى را به همراه دارد . همچنين ، هر چه بصيرتْ افزايش يابد ، اعتبار و پندآموزى ، بيشتر مى گردد و هر چه پندآموزى بيشتر شود ، ديده بصيرت ، قوّت بيشترى پيدا مى كند ؛ همانند رهروى كه در تاريكى شب ، در پرتو نور حركت مى كند . در اين جا نيز ديدن ، مقدّمه رفتن ، و رفتن ، مقدّمه ديدن ادامه راه تا رسيدن به مقصد است . بنا بر اين ، خلاصه پاسخْ اين است كه بصيرت ، هم حاصل عبرت آموختن است و هم عامل آن ؛ ولى اين دو بصيرتْ با هم متفاوت اند ، چنان كه در فرهنگ روايات اسلامى ، علم ، هم حاصِل عمل است ، و هم محصّلِ آن ؛ امّا علمى كه حاصل عمل است و علمى كه محصّلِ آن است ، با هم تفاوت دارند .

.

ص: 98

5 / 4الحَزمُالإمام عليّ عليه السلام :النّاظِرُ بِالقَلبِ العامِلُ بِالبَصَرِ ، يَكونُ مُبتَدَأُ عَمَلِهِ أن يَعلَمَ : أعَمَلُهُ عَلَيهِ أم لَهُ ؟ فَإِن كانَ لَهُ مَضى فيهِ ، وإن كانَ عَلَيهِ وَقَفَ عَنهُ . (1)

5 / 5الشَّجاعَةُالإمام عليّ عليه السلام :إنّي وَاللّهِ لَو لَقيتُهُم واحِداً وهُم طِلاعُ (2) الأَرضِ كُلِّها ، ما بالَيتُ ولَا استَوحَشتُ ، وإنّي مِن ضَلالِهِمُ الَّذي هُم فيهِ وَالهُدَى الَّذي أنَا عَلَيهِ ، لَعَلى بَصيرَةٍ مِن نَفسي ويَقينٍ مِن رَبّي . (3)

5 / 6الفِطنَةُالإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ بِالفَهمِ . الفَهمُ بِالفِطنَةِ . الفِطنَةُ بِالبَصيرَةِ . (4)

.


1- .. نهج البلاغة : الخطبة 154 ، غرر الحكم : ح 3569 وفيه «ينظر» بدل «يعلم» ، بحار الأنوار : ج 1 ص 209 ح 11 .
2- .. طِلاعُ الأرضِ : أي ما يملؤها (النهاية : ج 3 ص 133 «طلع») .
3- .. نهج البلاغة : الكتاب 62 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 597 ح 743 .
4- .. غرر الحكم : ح 38 و 39 و 40 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 36 ح 743 و 745 و 746 .

ص: 99

5 / 4 دورانديشى

5 / 5 شجاعت

5 / 6 تيزهوشى

5 / 4دورانديشىامام على عليه السلام :كسى كه با دل مى بيند و با بينش ، عمل مى كند ، پيش از آن كه عمل كند ، مى انديشد كه : آيا عمل او به زيان اوست يا به سودش؟ اگر به سود او بود ، آن را انجام مى دهد و اگر به زيانش بود ، از انجام دادن آن ، باز مى ايستد .

5 / 5شجاعتامام على عليه السلام :به خدا سوگند ، اگر يك تنه با آنانْ رو به رو مى شدم و آنها ، سراسر زمين را پُر مى كردند ، نه باكى داشتم و نه مى هراسيدم ؛ چرا كه من بر گم راهى آنان و ره يافتگى خويش ، نيكْ آگاهم ، با بصيرت درونم و يقين از جانب پروردگارم .

5 / 6تيزهوشىامام على عليه السلام :دانش ، به فهميدن است ، فهميدن ، به تيزهوشى است و تيزهوشى ، به بصيرت .

.

ص: 100

5 / 7رُؤيَةُ عُيوبِ النَّفسِالإمام عليّ عليه السلام :أبصَرُ النّاسِ مَن أبصَرَ عُيوبَهُ ، وأَقلَعَ عَن ذُنوبِهِ . (1)

عنه عليه السلام :أعقَلُ النّاسِ مَن كانَ بِعَيبِهِ بَصيراً، وعَن عَيبِ غَيرِهِ ضَريراً. (2)

5 / 8فِعلُ الخَيرِالإمام عليّ عليه السلام :ألا إنَّ أبصَرَ الأَبصارِ ما نَفَذَ فِي الخَيرِ طَرفُهُ . ألا إنَّ أسمَعَ الأَسماعِ ما وَعَى التَّذكيرَ وقَبِلَهُ . (3)

الإمام الحسن عليه السلام :إنَّ أبصَرَ الأَبصارِ ما نَفَذَ فِي الخَيرِ مَذهَبُهُ ، وأَسمَعَ الأَسماعِ ما وَعَى التَّذكيرَ وَانتَفَعَ بِهِ . (4)

5 / 9صَلاحُ السَّرائِرِالإمام عليّ عليه السلام :صَلاحُ السَّرائِرِ بُرهانُ صِحَّةِ البَصائِرِ . (5)

.


1- .. غرر الحكم : ح 3061 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 120 ح 2716 .
2- .. غرر الحكم : ح 3233 .
3- .. نهج البلاغة : الخطبة 105 ، غرر الحكم : ح 2757 و 2758 وفيهما «من» بدل «ما» في الموضعين ، بحار الأنوار : ج 34 ص 236 ح 998 .
4- .. تحف العقول : ص 235 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 109 ح 17 .
5- .. غرر الحكم : ح 5807 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 301 ح 5334 .

ص: 101

5 / 7 ديدن عيب هاى خود

5 / 8 انجام دادن كار نيك

5 / 9 درستى درون ها

5 / 7ديدن عيب هاى خودامام على عليه السلام :بيناترينِ مردم ، كسى است كه عيب هاى خود را ببيند و از گناهان خويش ، دست شويد .

امام على عليه السلام :خردمندترينِ مردم ، كسى است كه نسبت به عيب خويش ، بينا باشد و از [ديدن]عيب ديگران ، كور .

5 / 8انجام دادن كار نيكامام على عليه السلام :هان! بيناترينِ چشم ها ، چشمى است كه نگاهش به سوى خوبى باشد . هان! شنواترينِ گوش ها ، گوشى است كه پند را در يابد و آن را پذيرا شود .

امام حسن عليه السلام :بيناترينِ بينايى ها ، آن است كه در خير ، نفوذ كند و شنواترينِ شنوايى ها ، آن است كه پند و يادآورى را بشنود و از آن ، بهره گيرد .

5 / 9درستى درون هاامام على عليه السلام :درستىِ درون ها ، دليل سلامتِ بينش هاست .

.

ص: 102

عنه عليه السلام :قَدِ انجابَتِ السَّرائِرُ لِأَهلِ البَصائِرِ . (1)

5 / 10إصابَةُ سَبيلِ السَّلامَةِالإمام عليّ عليه السلام :طوبى لِذي قَلبٍ سَليمٍ ، أطاعَ مَن يَهديهِ ، وتَجَنَّبَ مَن يُرديهِ ، وأَصابَ سَبيلَ السَّلامَةِ بِبَصَرِ مَن بَصَّرَهُ ، وطاعَةِ هادٍ أمَرَهُ . (2) گچگ

5 / 11تِلكَ الآثارُالإمام عليّ عليه السلام :عِبادَ اللّهِ! إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَيهِ عَبداً أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفسِهِ ، فَاستَشعَرَ الحُزنَ ، وتَجَلبَبَ الخَوفَ ؛ فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدى في قَلبِهِ ، وأَعَدَّ القِرى لِيَومِهِ النّازِلِ بِهِ ، فَقَرَّبَ عَلى نَفسِهِ البَعيدَ ، وهَوَّنَ الشَّديدَ . نَظَرَ فَأَبصَرَ ، وذَكَرَ فَاستَكثَرَ ، وَارتَوى مِن عَذبٍ فُراتٍ سُهِّلَت لَهُ مَوارِدُهُ ، فَشَرِبَ نَهَلاً (3) ، وسَلَكَ سَبيلاً جَدَداً . قَد خَلَعَ سَرابيلَ الشَّهَواتِ ، وتَخَلّى مِنَ الهُمومِ ، إلّا هَمّاً واحِداً انفَرَدَ بِهِ ، فَخَرَجَ مِن صِفَةِ العَمى ، ومُشارَكَةِ أهلِ الهَوى ، وصارَ مِن مَفاتيحِ أبوابِ الهُدى ، ومَغاليقِ أبوابِ الرَّدى . قَد أبصَرَ طَريقَهُ ، وسَلَكَ سَبيلَهُ ، وعَرَفَ مَنارَهُ ، وقَطَعَ غِمارَهُ (4) ، وَاستَمسَكَ مِنَ العُرى بِأَوثَقِها ، ومِنَ الحِبالِ بِأَمتَنِها ، فَهُوَ مِنَ اليَقينِ عَلى مِثلِ ضَوءِ الشَّمسِ ، قَد نَصَبَ نَفسَهُ للّهِِ _ سُبحانَهُ _ في أرفَعِ الاُمورِ ، مِن إصدارِ كُلِّ وارِدٍ عَلَيهِ ، وتَصييرِ كُلِّ فَرعٍ إلى أصلِهِ . مِصباحُ ظُلُماتٍ ، كَشّافُ عَشَواتٍ (5) ، مِفتاحُ مُبهَماتٍ ، دَفّاعُ مُعضِلاتٍ ، دَليلُ فَلَواتٍ (6) ، يَقولُ فَيُفهِمُ ، ويَسكُتُ فَيَسلَمُ . قَد أخلَصَ للّهِِ فَاستَخلَصَهُ ، فَهُوَ مِن مَعادِنِ دينِهِ ، وأَوتادِ أرضِهِ . قَد ألزَمَ نَفسَهُ العَدلَ ، فَكانَ أوَّلَ عَدلِهِ نَفيُ الهَوى عَن نَفسِهِ ، يَصِفُ الحَقَّ ويَعمَلُ بِهِ ، لا يَدَعُ لِلخَيرِ غايَةً إلّا أمَّها ، ولا مَظِنَّةً إلّا قَصَدَها ، قَد أمكَنَ الكِتابَ مِن زِمامِهِ ، فَهُوَ قائِدُهُ وإمامُهُ ، يَحُلُّ حَيثُ حَلَّ ثَقَلُهُ ، ويَنزِلُ حَيثُ كانَ مَنزِلُهُ . (7)

.


1- .. نهج البلاغة : الخطبة 108 ، غرر الحكم : ح 6676 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 240 ح 999 .
2- .. نهج البلاغة : الخطبة 214 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 311 ح 32 .
3- .. نَهِلَ : شَرِبَ الشُربَ الأوّل حتّى روي (المصباح المنير : ص 628 «نهل») .
4- .. الغَمرَةُ : الشِدَّةُ (لسان العرب : ج 5 ص 29 «غمر») .
5- .. العَشوَةُ : الأمر المُلتَبِسْ ويجمع على عَشَوات (النهاية : ج 3 ص 242 «عشو») .
6- .. الفَلاةُ : الأرض التي لاماء فيها ولا أنيس (لسان العرب : ج 15 ص 164 «فلا») .
7- .. نهج البلاغة : الخطبة 87 ، أعلام الدين : ص 127 نحوه ، غرر الحكم : ح 3577 وفيه صدره إلى «ليومه النازل به» ، بحار الأنوار : ج 2 ص 56 ح 36 .

ص: 103

5 / 10 رسيدن به راه سلامت

5 / 11 اين نتايج

امام على عليه السلام :نهانى ها ، براى اهل بصيرت ، آشكار است .

5 / 10رسيدن به راه سلامتامام على عليه السلام :خوشا به حال آن كه دلى پاك دارد : از كسى كه هدايتش كند ، پيروى مى كند و از كسى كه او را به تباهى كشانَد ، دورى مى گُزيند و با بينايىِ كسى كه به او بينايى مى بخشد و با اطاعت از راه نمايى كه به او فرمان مى دهد ، به راهِ سلامتْ دست مى يابد .

5 / 11اين نتايجامام على عليه السلام :اى بندگان خدا! از محبوب ترين بندگان خداوند در نزد او ، آن بنده اى است كه خدا ، وى را در برابر نَفْسش يارى رسانده است و از اين رو ، اندوه را جامه زيرين خويش ساخته است و ترس را جامه رويين خود ، قرار داده است . پس چراغ هدايت ، در دلش مى تابد و خود را براى پذيرايى از آن روزى كه به آن وارد مى شود ، آماده ساخته ، و دور را بر خود ، نزديك كرده است و سخت را آسان . مى نگرد و بينش مى يابد ، [خدا را] ياد مى كند و [بر كردارهاى نيك خود ]مى افزايد . از [چشمه هاى ]آب گوارا و شيرينى كه آبشخورهايش براى او هموار شده ، سيراب مى شود و در همان نخستين نوشيدن ، سير مى شود . راهى راست و روشن را مى پويد . جامه هاى شهوت را [از خود] بركَنده است و از خواسته ها ، جز يك خواسته _ كه در آن منحصر شده _ ، فارغ شده است . بدين سبب ، از كورى [باطنى] و مشاركت با هوسرانان ، بيرون آمده است . او از كليدهاى درهاى هدايت و از قفل هاى درهاى هلاكت ، گشته است . راه خود را ديده و جاده خويش را پيموده است . نشانه هاى راهيابى را شناخته و سختى هاى آن را در نورديده است . از دستگيره ها ، به محكم ترينِ آنها و از كوه ها ، به استوارترين آنها چنگ زده است . پس به چنان يقينى رسيده است كه مانند نور خورشيد است . خويشتن را براى خداوند سبحان ، در بالاترين امور ، جاى داده است ، آن سان كه هر تشنه اى را سيراب مى سازد و هر فرعى را به اصل آن ، باز مى گردانَد . چراغ تاريكى هاست . برطرف كننده كورى ها ، كليد مُبهمات ، زُداينده معضلات و راه نماى بيابان هاست . [به موقع ]مى گويد و مى فهمانَد و [به وقتش ]سكوت مى كند و سالم مى مانَد . او براى خدا ، اخلاص ورزيده و خداوند ، خالصش گردانيده است (/ او را از بندگان خالص خود گردانيده است) . پس او معدن هاى دين خدا و ميخ هاى زمين اوست . خويشتن را ملزم به عدالت كرده است و نخستين گام عدالت او ، دور كردن هوس از خويشتن بود . حق را مى گويد و بِدان ، عمل مى كند . كار نيك را تا رسيدن به پايانش انجام مى دهد . هر جا خيرى مى بيند ، آهنگِ آن مى كند . زمام خويش را به دست قرآن سپرده است و قرآن ، جلودار و پيشواى او گشته است . هر جا كه قرآن ، بار افكنَد ، او نيز بار مى افكنَد ، و هر جا قرآن منزل كند ، او هم منزل مى كند .

.

ص: 104

. .

ص: 105

. .

ص: 106

الفصل السادس : أهل البصيرة6 / 1أئِمَّةُ أهلِ البَصيرَةِالكتاب« وَ اذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَ هِيمَ وَ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِى الْأَيْدِى وَ الْأَبْصَارِ » . (1)

« قُلْ هَ_ذِهِ سَبِيلِى أَدْعُواْ إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِى وَ سُبْحَ_نَ اللَّهِ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ » . (2)

الحديثالإمام الباقر عليه السلام :أتى رَجُلٌ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : إلى ما تَدعو يا مُحَمَّدُ؟ فَقالَ صلى الله عليه و آله : «أَدْعُواْ إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِى» . (3)

.


1- .. ص : 45 .
2- .. يوسف : 108 .
3- .. مشكاة الأنوار : ص 144 ح 345 عن أبي بصير ، تحف العقول : ص 41 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 145 ح 45 .

ص: 107

فصل ششم : اهل بصيرت

6 / 1 پيشوايان بصيرت

فصل ششم : اهل بصيرت6 / 1پيشوايان بصيرتقرآن«و از بندگان ما ، ابراهيم و اسحاق و يعقوب ، ياد كن كه نيرومند و بابصيرت بودند» .

«بگو : اين است راهِ من . خودم و هر كه را از من پيروى كند ، با بصيرت ، به سوى خدا فرا مى خوانم و منزّه است خدا ، و من ، از مشركان نيستم» .

حديثامام باقر عليه السلام :مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : تو به چه چيز ، دعوت مى كنى ، اى محمّد؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «خودم و هر كه را از من پيروى كند ، با بصيرت ، به سوى خدا فرا مى خوانم» .

.

ص: 108

عنه عليه السلام _ في قَولِهِ : «أُوْلِى الْأَيْدِى وَ الْأَبْصَ_رِ » _ :يَعني اُولِي القُوَّةِ فِي العِبادَةِ وَالبَصَرِ فيها . (1)

الإمام عليّ عليه السلام _في بَيانِ صِفَةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _ : فَهُوَ إمامُ مَنِ اتَّقى ، وبَصيرَةُ مَنِ اهتَدى . (2)

عنه عليه السلام _ في ذِكرِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _ :طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحكَمَ مَراهِمَهُ (3) وأَحمى مَواسِمَهُ (4) ، يَضَعُ ذلِكَ حَيثُ الحاجَةُ إلَيهِ ؛ مِن قُلوبٍ عُميٍ ، وآذانٍ صُمٍّ ، وأَلسِنَةٍ بُكمٍ (5) ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ ، ومَواطِنَ الحَيرَةِ . (6)

عنه عليه السلام :أرى نُورَ الوَحيِ والرِّسالَةِ، وأَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ ، ولقد سَمِعتُ رَنَّةَ الشَّيطانِ حينَ نَزَلَ الوَحيُ علَيهِ _ صلى الله عليه و آله _ فقلتُ : يا رسولَ اللّهِ ، ما هذهِ الرَّنَّةُ ؟ فقالَ : هذا الشَّيطانُ قد أيِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَرى ما أرى ، إلّا أ نَّكَ لَستَ بِنَبيٍّ ، ولكنَّكَ لَوَزيرٌ ، وإنّكَ لَعَلى خَيرٍ . (7)

.


1- .. بحار الأنوار : ج 12 ص 7 ح 17 نقلاً عن تفسير القمّي : ج 2 ص 242 عن أبي الجارود وفيه «الصبر» بدل «البصر» .
2- .. نهج البلاغة : الخطبة 94 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 379 ح 91 .
3- .. المرهَمُ : شيء يوضع على الجراحات (مجمع البحرين : ج 2 ص 740 «رهم») .
4- .. مَواسِم : جمع ميسم : اسم الآلة التي يُكوى بها (مجمع البحرين : ج 3 ص 1935 «وسم») .
5- .. بُكم : جمع أبكم ، هو الذي خُلِقَ أخرس لا يتكلّم (النهاية : ج 1 ص 150 «بكم») .
6- .. نهج البلاغة : الخطبة 108 ، غرر الحكم : ح 6033 وفيه «يتتبع» بدل «متتبع» ، بحار الأنوار : ج 34 ص 240 ح 999 .
7- .. نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 476 ح 37 .

ص: 109

امام باقر عليه السلام _ در باره سخن خداوند :«نيرومند و بابينش بودند» _ : يعنى در عبادت ، با قدرت و بصيرت ، عمل مى كردند .

امام على عليه السلام _ در يادكرد ويژگى پيامبر صلى الله عليه و آله _ :او پيشواى پرهيزگاران و [چشم] بصيرت ره يافتگان است .

امام على عليه السلام _در يادكرد از پيامبر صلى الله عليه و آله _ : طبيبى بود كه با طبابت خود ، ميان مردم مى گرديد . مرهم هايش را درست و آماده كرده و ابزار داغ كردنش را تافته بود و آنها را بر هر جا از دل هاى كور و گوش هاى كَر و زبان هاى گُنگ ، كه نياز بود ، مى گذاشت . با داروى خود ، مواضع غفلت و جايگاه هاى سرگردانى را مى جُست [و درمان مى كرد] .

امام على عليه السلام :من ، نور وحى و رسالت را مى ديدم و رايحه نبوّت را مى بوييدم . فرياد ( / ناله ) شيطان را در هنگامى كه وحى بر ايشان ، نازل شد ، شنيدم . گفتم : اى پيامبر خدا ! اين ، چه فريادى است؟ فرمود : «اين ، شيطان است كه از پرستيده شدنش ، مأيوس شده است . تو آنچه را من مى شنوم ، مى شنوى و آنچه را من مى بينم ، مى بينى ، جز آن كه تو پيامبر نيستى ؛ بلكه تو دستْ يار [من] هستى و تو در راه خيرى » .

.

ص: 110

عنه عليه السلام :إنّي لَعَلى بَيِّنَةٍ مِن رَبّي ، وبَصيرَةٍ مِن ديني ، ويَقينٍ مِن أمري . (1)

عنه عليه السلام _مِن خُطبَةٍ لَهُ يومي فيها إلَى المَلاحِمِ وَالفِتَنِ _ : ثُمَّ لَيُشحَذَنَّ فيها جأيِالفِتنَةِج قَومٌ شَحذَ القَينِ (2) النَّصلَ ، تُجلى بِالتَّنزيلِ أبصارُهُم... وطالَ الأَمَدُ بِهِم لِيَستَكمِلُوا الخِزيَ ، ويَستَوجِبُوا الغِيَرَ ، حَتّى إذَا اخلَولَقَ (3) الأَجَلُ ، وَاستَراحَ قَومٌ إلَى الفِتَنِ ، وأَشالوا عَن لَقاحِ حَربِهِم ، لَم يَمُنّوا عَلَى اللّهِ بِالصَّبرِ ، ولَم يَستَعظِموا بَذلَ أنفُسِهِم فِي الحَقِّ ، حَتّى إذا وافَقَ وارِدُ القَضاءِ انقِطاعَ مُدَّةِ البَلاءِ ، حَمَلوا بَصائِرَهُم عَلى أسيافِهِم ، ودانوا لِرَبِّهِم بِأَمرِ واعِظِهِم . (4)

عنه عليه السلام _مِن كَلامٍ قالَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ : «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْاصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» (5) _ : إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ (6) ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ (7) ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ . وما بَرِحَ للّهِِ _ عَزَّت آلاؤُهُ _ فِي البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ ، وفي أزمانِ الفَتَراتِ (8) ، عِبادٌ ناجاهُم في فِكرِهِم ، وكَلَّمَهُم في ذاتِ عُقولِهِم ، فَاستَصبَحوا بِنورِ يَقَظَةٍ فِي الأَبصارِ وَالأَسماعِ وَالأَفئِدَةِ ، يُذَكِّرونَ بِأَيّامِ اللّهِ ، ويُخَوِّفونَ مَقامَهُ ، بِمَنزِلَةِ الأَدِلَّةِ فِي الفَلَواتِ (9) ، مَن أخَذَ القَصدَ (10) حَمِدوا إلَيهِ طَريقَهُ ، وبَشَّروهُ بِالنَّجاةِ ، ومَن أخَذَ يَمينا وشِمالاً ذَمُّوا إلَيهِ الطَّريقَ ، وحَذَّروهُ مِنَ الهَلَكَةِ ، وكانوا كَذلِكَ مَصابِيحَ تِلكَ الظُّلُماتِ ، وأَدِلَّةَ تِلكَ الشُّبُهاتِ . وإنَّ لِلذِّكرِ لَأَهلاً، أخَذوهُ مِنَ الدُّنيا بَدَلاً ، فَلَم تَشغَلهُم تِجارَةٌ ولا بَيعٌ عَنهُ ، يَقطَعونَ بِهِ أيّامَ الحَياةِ ، ويَهتِفونَ بِالزَّواجِرِ عَن مَحارِمِ اللّهِ في أسماعِ الغافِلينَ ، ويَأمُرونَ بِالقِسطِ ويَأتَمِرونَ بِهِ ، ويَنهَونَ عَنِ المُنكَر ويَتَناهَونَ عَنهُ ، فَكَأَنّما قَطَعوا الدُّنيا إلَى الآخِرَةِ وهُم فيها ، فَشاهَدوا ما وَراءَ ذلِكَ ، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعوا غُيوبَ أهلِ البَرزَخِ في طُولِ الإِقامَةِ فيهِ ، وحَقَّقَتِ القِيامَةُ عَلَيهِم عِداتِها ، فَكَشَفوا غِطاءَ ذلِكَ لِأَهلِ الدُّنيا ، حَتّى كَأَنَّهُم يَرَونَ ما لا يَرَى النّاسُ ، ويَسمَعونَ ما لا يَسمَعونَ . (11)

.


1- .. غرر الحكم : ح 3772 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 169 ح 3558 وفيه «في» بدل «من» في الموضعين الأخيرين .
2- .. القَينِ : الحَدّاد (النهاية : ج 4 ص 135 «قين») .
3- .. اخلَولَقَ الأَجلُ : إذا تقادم عهده (مجمع البحرين : ج 1 ص 548 «خلق») .
4- .. نهج البلاغة : الخطبة 150 ، بحار الأنوار : ج 29 ص 616 ح 29 .
5- .. النور : 37 .
6- .. الوَقْرة : هي المرّة من الوَقْر ؛ ثِقَل السمع (النهاية : ج 5 ص 213 «وقر») .
7- .. العَشْوَة : المرّة من العشا ؛ أي سوء البصر بالليل والنهار ، أو العمى (القاموس المحيط : ج 4 ص 362 «عشا») .
8- .. الفَتْرة : ما بين الرسولين من رسل اللّه تعالى من الزمان الذي انقطعت فيه الرسالة (النهاية : ج 3 ص 408 «فتر») .
9- .. الفلاة : القَفْر أو المفازة لا ماءَ فيها ، أو الصحراء الواسعة (القاموس المحيط : ج 4 ص 375 «فلا») .
10- .. القصد : الرشد . قصد في الأمر قصدا : توسّط وطلب الأسَدّ ، ولم يُجاوز الحدّ (المصباح المنير : ص 505 «قصد») .
11- .. نهج البلاغة : الخطبة 222 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 325 ح 39 .

ص: 111

امام على عليه السلام :من از جانب پروردگارم ، دليلى آشكار و در دينم ، بصيرت و در كارم ، يقين دارم .

امام على عليه السلام _از سخنان ايشان كه در آن به كشتارها و فتنه هاى آينده اشاره مى كند _ : سپس در آن [فتنه] ، عدّه اى چنان تيز [و آبداده ]مى شوند كه آهنگر ، سرنيزه ( / تيغه شمشير) را تيز مى كند و ديدگانشان به نور قرآن ، روشنى مى يابد . . . (1) و روزگارشان ، به درازا مى كِشد تا خوارى را به نهايت مى رسانند و مستوجب دگرگونى [_ِ پيشامدهاى روزگار و زوال نعمت ها] مى شوند ، تا آن كه به پايان روزگار خويش ، نزديك مى شوند . گروهى نيز به آشوب ها روى مى آورند و دست به جنگ افروزى مى زنند و تخمِ جنگ مى افشانند . [امّا مؤمنانِ بينشوَر ]با شكيبايى خود [در ميدان جهاد ]بر خدا منّتى نمى نهند ، و جان فشانى هاى خويش در راه حق را بزرگ نمى پندارند تا آن كه چون قضاى الهى به تمام شدن مدّت بلا و آزمايش تعلّق گيرد ، [بصيرت] بينش هاى خود را بر سرِ شمشيران مى نهند [و بصيرت خود را پشتوانه سلاح و قدرت خود قرار مى دهند] و به فرمان اندرزگوىِ خويش (2) مطيع پروردگار خود مى گردند .

امام على عليه السلام _از گفتار ايشان ، هنگام تلاوت اين آيات : «در آن خانه ها ، هر بامداد و شامگاه ، او را نيايش مى كنند ؛ مردانى كه نه تجارت و نه دادوستدى ، ايشان را از ياد خدا ، باز نمى دارد» _ : خداى پاك و بلندمرتبه _ ، ياد [خويش ]را روشنى بخش دل ها قرار داده است ، گوش هاى سنگين شده دل ها ، با ياد خدا ، شنوا مى شوند و چشم هاى كم سو ( / كور) گشته آنها به وسيله آن ، بينا مى گردند و دل هاى خيره سر [و سركش] به واسطه آن ، رام مى شوند . همواره ، براى خداوند _ كه نعمت هايش گران بهاست _ ، در هر بُرهه اى از زمان و در فاصله هاى زمانى ميان بعثت پيامبران ، بندگانى بوده كه در انديشه هايشان ، با آنانْ نجوا مى كرده است و در درون خِردهايشان ، با ايشانْ سخن مى گفته است و بدين سبب ، چشم ها و گوش ها و دل هايشان ، از نور بيدارى ، روشن گرديد . اينان ، روزهاى [نعمت و عذاب] خدا را به مردم ، يادآورى مى كردند و از مقام او مى ترساندند ، چونان راه نمايان بيابان ها كه هر كس را راه راستْ در پيش گيرد ، راهش را مى ستايند و نويد نجات به او مى دهند و هر كس را كه به چپ و راستْ منحرف شود ، راهش را نكوهش مى كنند و او را از نابودى بر حذر مى دارند . آنان ، همچنان ، چراغ هايى در آن تاريكى ها و راه نمايانى در آن شُبَهات بودند . يادِ خدا را اهلى است كه آن را به جاى اين دنيا بر گرفته اند ، و از اين رو ، هيچ تجارتى و داد و ستدى ، ايشان را از آن ، باز نمى دارد . ايّام عمر را با آن مى گذرانند و بازدارندگان از حرام هاى خدا را در گوش هاى غافلان ، فرياد مى زنند و به دادگرى ، فرا مى خوانند و خود به آن ، عمل مى كنند . از زشتى ها ، نهى مى كنند و خود ، از آنها باز مى ايستند . تو گويى دنيا را پشتِ سر نهاده ، به آخرت رسيده اند و هم اكنون ، در آن به سر مى برند ، و آنچه رافرا سوى دنياست ، ديده اند . گويى بر احوال پنهان برزخيان ، در طول مدّتى كه آن جايند ، آگاه اند . قيامت ، وعده هايش را براى آنان ، تحقّق بخشيده است . بدين سبب ، پرده هاى آن را براى مردم دنيا ، كنار مى زنند ، چنان كه گويى آنچه را مردم نمى بينند ، مى بينند و آنچه را مردم نمى شنوند ، مى شنوند .

.


1- .تا اين جاى حديث ، مربوط به بيان حوادث و فتنه هاى آينده است .
2- .ر . ك : ص 12 پاورقى 1 .

ص: 112

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ نافِذَ البَصيرَةِ ، صَلبَ الإِيمانِ ، جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، وأَبلى بَلاءً حَسَنا ، ومَضى شَهيدا . (1)

.


1- .. سرّ السلسلة العلويّة : ص 89 ، عمدة الطالب : ص 356 كلاهما عن المفضّل بن عمر .

ص: 113

امام صادق عليه السلام :عمويمان عبّاس عليه السلام ، بصيرتى عميق و ايمانى استوار داشت و در كنار ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام جهاد كرد و مردانه جنگيد و شهيد شد .

.

ص: 114

عنه عليه السلام _حينَ سُئِلَ عَنِ النَّعيمِ (1) _ : النَّعيمُ نَحنُ ؛ الَّذينَ أنقَذَ اللّهُ النّاسَ بِنا مِنَ الضَّلالَةِ ، وبَصَّرَهُم بِنا مِنَ العَمى ، وعَلَّمَهُم بِنا مِنَ الجَهلِ . (2)

6 / 2الدُّعاءُ لِأَهلِ البَصيرَةِالإمام زين العابدين عليه السلام _مِن دُعائِهِ فِي الصَّلاةِ عَلى أتباعِ الرُّسُلِ ومُصَدِّقيهِم _ : اللّهُمَّ وأَوصِل إلَى التّابِعينَ لَهُم بِإِحسانٍ _ الَّذينَ يَقولونَ : « رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِاءِخْوَ نِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْاءِيمَانِ » (3) _ خَيرَ جَزائِكَ ، الَّذينَ قَصَدوا سَمْتَهُم (4) ، وتَحَرَّوا وِجهَتَهُم ، ومَضَوا عَلى شاكِلَتِهِم ، لَم يَثنِهِم رَيبٌ في بَصيرَتِهِم ، ولَم يَختَلِجهُم (5) شَكٌّ في قَفوِ آثارِهِم ، وَالاِئتِمامِ بِهِدايَةِ مَنارِهِم ، مُكانِفينَ (6) ومُوازِرينَ لَهُم ، يَدينونَ بِدينِهِم ، ويَهتَدونَ بِهَديِهِم ، يَتَّفِقونَ عَلَيهِم ولا يَتَّهِمونَهُم فيما أدَّوا إلَيهِم . (7)

.


1- .. أي حين سُئِلَ عن الآية الشريفة : (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ) (التكاثر :8) .
2- .. تأويل الآيات : ج 2 ص 852 ح 8 عن محمّد بن السائب الكلبي ، بحار الأنوار : ج 10 ص 209 ح 10 .
3- .. الحشر : 10 .
4- .. السمتُ : الطريق (النهاية : ج 2 ص 397 «سمت») .
5- .. لا يختلجُ : لا يتحرّك فيه شيء من الريبة والشكّ (النهاية : ج 2 ص 60 «خلج»).
6- .. اكتنفَهُ القَومُ : إذا أحاطوا به يمنةً ويسرة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1599 «كنف») .
7- .. الصحيفة السجّاديّة : ص 32 الدعاء 4 .

ص: 115

6 / 2 دعا براى اهل بصيرت

امام صادق عليه السلام _در پاسخ به سؤال از «نَعيم» (1) _ : نَعيم ، ما هستيم كه خداوند ، به واسطه ما ، مردم را از گم راهى رهانيد و به وسيله ما ، به آنانْ بصيرت بخشيد و به وسيله ما ، از نادانى [خارج كرده ،]دانا گردانيد .

6 / 2دعا براى اهل بصيرتامام زين العابدين عليه السلام _از دعاى ايشان در درود فرستادن بر پيروان و تصديق كنندگانِ پيامبران _ : بار خدايا ! و به آنان كه از ياران محمّد صلى الله عليه و آله ، به نيكى پيروى كردند (يعنى تابعيان) ، همانان كه مى گويند : «اى پروردگار ما ! ما را و برادران ما را كه پيش از ما ايمان آوردند ، بيامرز» ، بهترين پاداشت را عطا فرما ؛ همانان كه راه ايشان را در پيش گرفتند و جهت و مقصد آنان را جُستند و به شيوه آنان رفتند و ترديدى در بصيرت ايشان ، راه نيافت و شكّى در گام برداشتن از پىِ ايشان و اقتدا به فروغ تابناك هدايتشان ، با وجود آنها در نياميخت ؛ بلكه همواره ، حامى و پشتيبان آنان اند و از دين آنان ، پيروى مى كنند و راه آنان را مى پويند و بر [پيروى از]آنان ، هم داستان اند و در آنچه به ايشان رسانده اند ، متّهمشان نمى كنند .

.


1- .يعنى سؤال از آيه شريف «ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ يَوْمَ_ل_ءِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» .

ص: 116

الفصل السابع : فقد البصيرة7 / 1التَّحذيرُ مِن فَقدِ البَصيرَةِالكتاب« وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَايَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَايُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَايَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ » . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :شَرُّ العَمى عَمَى القَلبِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لَيسَ الأَعمى مَن عَمِيَ بَصَرُهُ ، ولكِنَّ الأَعمى مَن تَعمى بَصيرَتُهُ . (3) جراد ، كنز العمّال : ج 1 ص 243 ح 1220 .

.


1- .. الأعراف : 179 .
2- .. الأمالي للصدوق : ص 577 ح 788 عن أبي الصباح الكناني عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 70 ص 51 ح 7 .
3- .. شعب الإيمان : ج 2 ص 127 ح 1372 ، نوادر الاُصول : ج 1 ص 131 ، الفردوس : ج 3 ص 403 ح 5227 وفيه «العمى» بدل «الأعمى» في الموضعين وكلّها عن عبد اللّه بن

ص: 117

فصل هفتم : نداشتن بصيرت

7 / 1 بر حذر داشتن از بى بصيرتى

فصل هفتم : نداشتن بصيرت7 / 1بر حذر داشتن از بى بصيرتىقرآن«و در حقيقت ، ما بسيارى از جنّيان و انسان ها را براى جهنّم آفريديم ؛ [چرا كه] دل هايى دارند كه با آنها نمى فهمند ، و چشم هايى دارند كه با آنها نمى بينند ، و گوش هايى دارند كه با آنها نمى شنوند . آنان ، همانند چارپايان اند ؛ بلكه گم راه ترند . آنان ، همان غافل ماندگان اند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين كورى ، كورى دل است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كور ، آن كسى نيست كه ديده اش كور است ؛ بلكه كور [واقعى] ، كسى است كه [چشم]بصيرتش كور باشد .

.

ص: 118

الإمام عليّ عليه السلام :نَظَرُ البَصَرِ لا يُجدي إذا عَمِيَتِ البَصيرَةُ . (1)

عنه عليه السلام :فَقدُ البَصَرِ أهوَنُ مِن فِقدانِ البَصيرَةِ . (2)

عنه عليه السلام :ذَهابُ البَصَرِ خَيرٌ مِن عَمَى البَصيرَةِ . (3)

7 / 2ذَمُّ فاقِدِ البَصيرَةِالإمام عليّ عليه السلام _مِن كِتابٍ لَهُ إلى قُثَمِ بنِ العَبّاسِ وهُوَ عامِلُهُ عَلى مَكَّةَ _ : أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ عَيني (4) _ بِالمَغرِبِ _ كَتَبَ إلَيَّ يُعلِمُني أنَّهُ وُجِّهَ إلَى المَوسِمِ اُناسٌ مِن أهلِ الشّامِ العُميِ القُلوبِ ، الصُّمِّ الأَسماعِ ، الكُمهِ (5) الأَبصارِ ، الَّذينَ يَلبِسونَ الحَقَّ بِالباطِلِ ، ويُطيعونَ المَخلوقَ في مَعصِيَةِ الخالِقِ ، ويَحتَلِبونَ الدُّنيا دَرَّها (6) بِالدّينِ ، ويَشتَرونَ عاجِلَها بِآجِلِ الأَبرارِ المُتَّقينَ ؛ ولَن يَفوزَ بِالخَيرِ إلّا عامِلُهُ ، ولا يُجزى جَزاءَ الشَّرِّ إلّا فاعِلُهُ . فَأَقِم عَلى ما في يَدَيكَ قِيامَ الحازِمِ الصَّليبِ ، وَالنّاصِحِ اللَّبيبِ ، التّابِعِ لِسُلطانِهِ ، المُطيعِ لِاءِمامِهِ . وإيّاكَ وما يُعتَذَرُ مِنهُ ، ولا تَكُن عِندَ النَّعماءِ بَطِراً (7) ، ولا عِندَ البَأساءِ فَشِلاً ، وَالسَّلامُ . (8)

.


1- .. غرر الحكم : ح 9972 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 497 ح 9170 .
2- .. غرر الحكم : ح 6536 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 358 ح 6071 .
3- .. غرر الحكم : ح 5182 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4733 .
4- .. العَين : الجاسوسُ (النهاية : ج 3 ص 331 «عين») .
5- .. الكَمَهُ : العَمى (النهاية : ج 4 ص 201 «كمه») .
6- .. الدَرُّ : اللَّبَنُ (مجمع البحرين : ج 1 ص 587 «درر») .
7- .. البَطَرُ : الطغيان عند النعمة ( مجمع البحرين : ج 1 ص 160 « بطر ») .
8- .. نهج البلاغة : الكتاب 33 ، الغارات : ج 2 ص 509 عن قثم بن العباس نحوه وفيه : «البكم الأبصار» بدل «الكمه الأبصار» ، بحار الأنوار : ج 33 ص 491 ح 697 .

ص: 119

7 / 2 نكوهشِ شخصِ بى بصيرت

امام على عليه السلام :نگاه چشم ، سودى نمى دهد ، وقتى [چشم]بصيرت ، كور باشد .

امام على عليه السلام :نداشتن بينايى ، آسان تر از نداشتن بصيرت است .

امام على عليه السلام :كورى چشم ، بهتر از كورى بصيرت است .

7 / 2نكوهشِ شخصِ بى بصيرتامام على عليه السلام _از نامه ايشان به قُثَم بن عبّاس ، كارگزارش در مكّه _ : امّا بعد ، جاسوس من در مغرب (شام) ، به من نوشته و اطّلاع داده است كه مردمانى از شاميان كوردل كه گوش هايشان كَر و چشم هايشان ، كور است ، سوى حج ، گسيل شده اند ؛ مردمانى كه حق را با باطل مى آميزند و از مخلوق ، به بهاى نافرمانى از خالق ، فرمان مى برند و دنيا را به وسيله دين مى دوشند [و آن را ابزار رسيدن به دنيا قرار داده اند] و آخرت را _ كه از آنِ نيكان پرهيزگار است _ ، به دنياى گذرا مى فروشند ، در حالى كه به خير ، دست نمى يابد ، مگر آن كه به كارَش بندد ، و به كيفر بدى نمى رسد ، مگر كسى كه آن را به جاى آورَد . پس بر آنچه در دست توست (حكومت مكّه) ، ايستادگى كن ، همچون ايستادن شخص قاطع و باصلابت و خيرخواه خردمندى كه پيرو فرمان رواى خويش و فرمان بُردار پيشواى خويش است . و مبادا كارى كنى كه به عذرخواهى بينجامد ! نه هنگام نعمت ها ، سرمست شو ، و نه در هنگام سختى ها ، سست [و دل سرد] . بدرود !

.

ص: 120

عنه عليه السلام _في خُطبَةٍ لَهُ يَذُمُّ فيها أهلَ الكوفَةِ _ : يا أهلَ الكوفَةِ ، مُنيتُ مِنكُم بِثَلاثٍ وَاثنَتَينِ : صُمٌّ ذَوُو أسماعٍ ، وبُكمٌ ذَوُو كَلامٍ ، وعُميٌ ذَوُو أبصارٍ ، لا أحرارُ صِدقٍ عِندَ اللِّقاءِ ، ولا إخوانُ ثِقَةٍ عِندَ البَلاءِ . (1)

عنه عليه السلام _أيضاً _ : يا أهلَ الكوفَةِ ، أعِظُكُم فَلا تَتَّعِظونَ ... فَيا للّهِِ ماذا مُنيتُ بِهِ مِنكُم! لَقَد مُنيتُ بِصُمٍّ لا يَسمَعونَ ، وكُمهٍ لا يُبصِرونَ ، وبُكمٍ لا يَعقِلونَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :الخَلقُ حَيارى عَمِهونَ (3) سُكارى ، في طُغيانِهِم يَتَرَدَّدونَ ، وبِشَياطينِهِم وطَواغيتِهِم يَقتَدونَ ، بُصَراءُ عُميٌ لا يُبصِرونَ ، نُطَقاءُ بُكمٌ لا يَعقِلونَ ، سُمَعاءُ صُمٌّ لا يَسمَعونَ ، رَضوا بِالدّونِ وحَسِبوا أنَّهُم مُهتَدونَ ، حادوا عَن مَدرَجَةِ الأَكياسِ ، ورَتَعوا في مَرعَى الأَرجاسِ الأَنجاسِ . (4)

.


1- .. نهج البلاغة : الخطبة 97 ، الإرشاد : ج 1 ص 282 ، الاحتجاج : ج 1 ص 414 ح 89 وفيهما : «ذَوو ألسن ، لا إخوان صدق» بدل «ذَوو كلام ، لا أحرار صدق» ، بحار الأنوار : ج 34 ص 81 ح 938 .
2- .. الفتوح : ج 4 ص 258 ، مطالب السؤول : ص 246 ؛ بحار الأنوار : ج 77 ص 338 ح 26 .
3- .. العَمَهُ في البصيرة كالعمى في البَصَر (النهاية : ج 3 ص 304 «عمه») .
4- .. بحار الأنوار : ج 3 ص 90 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل .

ص: 121

امام على عليه السلام _در سخنانش در نكوهش كوفيان _ : اى كوفيان! من به سه خصلت [كه در شما هست] و دو خصلت [كه در شما نيست] ، گرفتار آمده ام : گوش داريد ، امّا كَريد ، و زبان داريد ، امّا لاليد ، و چشم داريد ، امّا كوريد . [و امّا آن دو خصلتى كه نداريد :] نه هنگام ديدار ، آزاد مردانى هستيد صادق ، و نه به گاه سختى ، برادرانى مورد اعتماد .

امام على عليه السلام _در سخنانش در نكوهش كوفيان _ : اى كوفيان! من ، شما را اندرز مى دهم ؛ امّا به گوش نمى گيريد ... چه مصيبتى است اين كه من ، گرفتار شما شده ام! گرفتار مُشتى كَر شده ام كه نمى شنوند و مُشتى كور كه نمى بينند و مُشتى لال كه نمى فهمند!

امام صادق عليه السلام :مردمان ، سرگشته و كور و مست اند . در سركشى خويش ، غوطه ورند و از اهريمنان و طاغوت هاى خود ، پيروى مى كنند . چشم دارند ؛ امّا كورند و نمى بينند . زبان دارند ؛ ليكن لال اند و نمى فهمند . گوش دارند ؛ امّا كَرند و نمى شنوند . به پَستى ، رضايت داده اند و خويشتن را ره يافته مى پندارند . از راه زيركان و خردمندان ، منحرف گشته اند و در چراگاه پليدان و ناپاكان مى چرند .

.

ص: 122

7 / 3مَضارُّ فَقدِ البَصيرَةِأ _ الشَّكُّالإمام عليّ عليه السلام :مَن عَمِيَ عَمّا بَينَ يَدَيهِ ، غَرَسَ الشَّكَّ بَينَ جَنبَيهِ . (1)

عنه عليه السلام _مِن كَلامٍ لَهُ عليه السلام لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ النَّخَعِيِّ _ : ها إنَّ ههُنا لَعِلماً جَمّاً _ وأَشارَ بِيَدِهِ إلى صَدرِهِ _ لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَةً ، بَلى أصَبتُ لَقِناً (2) غَيرَ مَأمونٍ عَلَيهِ ، مُستَعمِلاً آلَةَ الدّينِ لِلدُّنيا ، ومُستَظهِراً بِنِعَمِ اللّهِ عَلى عِبادِهِ ، وبِحُجَجِهِ عَلى أولِيائِهِ ، أو مُنقاداً لِحَمَلَةِ الحَقِّ ، لا بَصيرَةَ لَهُ في أحنائِهِ ، يَنقَدِحُ الشَّكُّ في قَلبِهِ لِأَوَّلِ عارِضٍ مِن شُبهَةٍ ، ألا لا ذا ولا ذاكَ ، أو مَنهوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ القِيادِ لِلشَّهوَةِ ، أو مُغرَماً بِالجَمعِ وَالاِدِّخارِ ، لَيسا مِن رُعاةِ الدّينِ في شَيءٍ ، أقرَبُ شَيءٍ شَبَهاً بِهِمَا الأَنعامُ السّائِمَةُ ، كَذلِكَ يَموتُ العِلمُ بِمَوتِ حامِليهِ . (3)

.


1- .. غرر الحكم : ح 8855 .
2- .. لَقِناً غير مأمون : أي فَهِماً غيرَ ثِقَة (النهاية : ج 4 ص 266 «لقن») .
3- .. نهج البلاغة : الحكمة 147 ، كمال الدين: ص 291 ح 2 ، تحف العقول : ص 170 كلاهما نحوه ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 105 كلّها عن كميل بن زياد ، بحار الأنوار : ج 78 ص 76 ح 46 .

ص: 123

7 / 3 زيان هاى بى بصيرتى

الف _ شك

7 / 3زيان هاى بى بصيرتىالف _ شكامام على عليه السلام :هر كه از ديدن آنچه پيشِ روى اوست ، كور باشد ، [نهال] شك را در سينه خود مى نشانَد .

امام على عليه السلام _از گفتار ايشان به كميل بن زياد نَخَعى _ : هان! در اين جا (با دستش به سينه اش اشاره فرمود) دانشِ فراوانى است . كاش براى آن ، فراگيرندگانى مى يافتم! البته تيزهوشانى يافته ام ؛ ليكن امين و مورد اعتماد نيستند ؛ زيرا ابزارهاى دين را براى دنيا به كار مى گيرند و نعمت هاى خدا را ، وسيله تسلّط و برترى بر بندگان او قرار مى دهند و حجّت هايش را دستاويز چيره آمدن بر دوستانش . يا [گروه ديگرى را يافته ام كه ]در برابر حاملان حق ، فرمان بُردارند ؛ امّا به پيچ و خم هاى حق ، بصيرت ندارند و با اوّلين شُبهه اى كه برايشان پيش مى آيد ، آتش ترديد در دل هايشان ، برافروخته مى شود . هان! نه اين [گروه] و نه آن [گروه ، صلاحيت برخوردارى از دانش مرا ندارند] . گروهى هم هستند كه گرسنه لذّت هايند و رام شهوت ها . جماعتى هم شيفته گِردآوردن مال و اندوختن ثروت اند . اين دو گروه ، به هيچ رو ، دينْ نگهدار نيستند . مانندترين چيز به اينان ، حيواناتِ چرنده اند . چنين است كه با مرگ دانشمندان ، دانش نيز مى ميرد .

.

ص: 124

ب _ الضَّلالَةُالكتاب« وَ مِنْهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تَهْدِى الْعُمْىَ وَ لَوْ كَانُواْ لَا يُبْصِرُونَ » . (1)

« وَ جَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ » . (2)

« وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِى طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ » . (3)

الحديثالإمام الباقر عليه السلام _في قَولِهِ تَعالى «وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ » _ : نَنكُسُ قُلوبَهُم فَيَكونُ أسفَلُ قُلوبِهِم أعلاها ، ونُعمي أبصارَهُم فَلا يُبصِرونَ الهُدى . (4)

تفسير القمّي :في رِوايَةِ أبِي الجارودِ عَن أبي جَعفَرٍ عليه السلام في قَولِهِ : «وَ جَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ » يَقولُ : فَأَعمَيناهُم «فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ » الهُدى ، أخَذَ اللّهُ سَمعَهُم وأَبصارَهُم وقُلوبَهُم فَأَعماهُم عَنِ الهُدى . نَزَلَت في أبي جَهلِ بنِ هِشامٍ و نَفَرٍ مِن أهلِ بَيتِهِ ، وذلِكَ أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قامَ يُصَلّي ، وقَد حَلَفَ أبو جَهلٍ لَئِن رَآهُ يُصَلّي لَيَدمَغَنَّهُ (5) ، فَجاءَ ومَعَهُ حَجَرٌ وَالنَّبِيُّ قائِمٌ يُصَلّي ، فَجَعَلَ كُلَّما رَفَعَ الحَجَرَ لِيَرمِيَهُ أثبَتَ اللّهُ يَدَهُ إلى عُنُقِهِ ولا يَدورُ الحَجَرُ بِيَدِهِ ، فَلَمّا رَجَعَ إلى أصحابِهِ سَقَطَ الحَجَرُ مِن يَدِهِ ، ثُمَّ قامَ رَجُلٌ آخَرُ وهُوَ مِن رَهطِهِ أيضاً فَقالَ : أنَا أقتُلُهُ ، فَلَمّا دَنا مِنهُ فَجَعَلَ يَسمَعُ قِراءَةَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَاُرعِبَ فَرَجَعَ إلى أصحابِهِ ، فَقالَ : حالَ بَيني وبَينَهُ كَهَيئَةِ العِجلِ يَخطِرُ بِذَنَبِهِ فَخِفتُ أن أتَقَدَّمَ . (6)

.


1- .. يونس : 43 .
2- .. يس : 9 .
3- .. الأنعام : 110 .
4- .. تفسير القمّي : ج 1 ص 213 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار : ج 5 ص 197 ح 12 .
5- .. دَمَغَهُ : أي شجَّهُ بحيث يبلغ الدماغ فيَهلكُهُ (مجمع البحرين : ج 1 ص 610 «دمغ») .
6- .. تفسير القمّي : ج 2 ص 212 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار : ج 18 ص 52 ح 6 وراجع : مجمع البيان : ج 8 ص 652 .

ص: 125

ب _ گم راهى

ب _ گم راهىقرآن«و از آنان ، كسى است كه به سوى تو مى نگرد . آيا تو نابينايان را _ هر چند نبينند _ هدايتْ توانى كرد ؟» .

«و ما فرا سوى آنان ، سدّى و پشت سرشان ، سدّى نهاده ، پرده اى بر [چشمان] آنان ، فرو گسترده ايم . در نتيجه ، نمى بينند» .

«و دل ها و ديدگانشان را بر مى گردانيم [ . در نتيجه ، به آيات ما ايمان نمى آورند] ، چنان كه نخستين بار ، به آن ايمان نياوردند ، و آنان را رها مى كنيم تا در طغيانشان ، سرگردان بمانند» .

حديثامام باقر عليه السلام _در باره اين سخن خداوند متعال : «و دل ها و ديدگانشان را بر مى گردانيم» _ : [يعنى] دل هايشان را وارونه مى سازيم ، آن سان كه پايين دل هايشان ، بالا قرار مى گيرد ، و ديدگانشان را كور مى كنيم ، چنان كه راه درست را نمى بينند .

تفسير القمّى :_ در روايت ابو جارود ، از امام باقر عليه السلام در باره آيه شريف «و ما فرا سوى آنان ، سدّى و پشت سرشان ، سدّى نهاده ، پرده اى بر [چشمان] آنان ، فرو گسترده ايم» _ : آنها را كور كرديم «در نتيجه ، نمى بينند»راه درست را . خدا ، گوش و چشم و دل آنها را گرفت و از ديدن راه درست و هدايت ، نابينايشان كرد . اين آيه ، در باره ابو جهل بن هشام و چند نفر از خانواده اش نازل شد . علّتش آن بود كه روزى پيامبر صلى الله عليه و آله به نماز ايستاد . ابو جهل كه سوگند ياد كرده بود اگر ايشان را در حال نماز خواندن ببيند ، مغزش را متلاشى خواهد كرد ، لذا سنگى برداشت و آمد . پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول نماز خواندن بود . هر بار كه او سنگ را بلند مى كرد تا به ايشان بزند ، خداوند ، دست او را در هوا ، نگه مى داشت و سنگ در دستش نمى چرخيد . چون نزد دوستانش باز گشت ، سنگ از دستش افتاد . مرد ديگرى _ كه وى نيز از گروه او بود _ برخاست و گفت : من ، او را مى كُشم . چون نزديك پيامبر صلى الله عليه و آله شد ، صداى قرائت [قرآن] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را شنيد . دچار وحشت شد و نزد دوستانش برگشت و گفت : يك چيز گوساله مانندى ، ميان من و او حائل شد كه دُمش را تكان مى داد و من ، ترسيدم كه جلوتر بروم .

.

ص: 126

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّما سُمِّيَتِ الشُّبهَةُ شُبهَةً لِأَ نَّها تُشبِهُ الحَقَّ ، فَأَمّا أولِياءُ اللّهِ فَضِياؤُهُم فيهَا اليَقينُ ، ودَليلُهُم سَمتُ الهُدى ، وأَمّا أعداءُ اللّهِ فَدَعاهُم إلَيهَا الضَّلالُ ودَليلُهُمُ العَمى . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :العامِلُ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ كَالسّائِرِ عَلى غَيرِ الطَّريقِ ، لا يَزيدُهُ سُرعَةُ السَّيرِ إلّا بُعداً . (2)

ج _ الرِّياءُالإمام عليّ عليه السلام _في جَوابِ زَيدِ بنِ صوحانَ العَبدِيِّ لَمّا سَأَ لَهُ عَن أعمَى الخَلقِ _ : الَّذي عَمِلَ لِغَيرِ اللّهِ يَطلُبُ بِعَمَلِهِ الثَّوابَ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل . (3)

.


1- .. غرر الحكم : ح 3909 .
2- .. الكافي : ج 1 ص 43 ح 1 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 401 ح 5864 ، الأمالي للصدوق : ص 507 ح 705 كلّها عن طلحة بن زيد ، مستطرفات السرائر : ص 120 ح 4 والثلاثة الأخيرة بزيادة «من الطريق» بعد «السير» ، كنز الفوائد : ج 2 ص 109 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 206 ح 1 .
3- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 383 ح 5833 ، معاني الأخبار : ص 199 ح 4 كلاهما عن عبد اللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الأمالي للصدوق : ص 479 ح 644 ، الأمالي للطوسي : ص 436 ح 974 كلاهما عن عبد اللّه بن بكر المرادي عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عن الإمام زين العابدين عنه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 378 ح 1 ؛ دستور معالم الحكم : ص 85 .

ص: 127

ج _ ريا

امام على عليه السلام :شُبهه ، به اين دليل شُبهه ناميده شده كه [در ظاهر ، ]شبيه حق است . امّا دوستان خدا ، چراغ راهشان در [تاريكى هاى] شبهه ، يقين است و راه نمايشان ، راه راست ؛ ولى دشمنان خدا ، انگيزه شان براى شبهه ، گم راهى است و راه نمايشان ، كورى [و بى بصيرتى] .

امام صادق عليه السلام :كسى كه بدون بينشْ عمل كند ، همچون كسى است كه در بيراهه مى رود . چنين كسى ، هر چه تندتر برود ، [از راه ]دورتر مى شود .

ج _ رياامام على عليه السلام _در پاسخ به زيد بن صوحان عبدى كه پرسيد : كورترين خلق ، چه كسى است؟ _ : كسى كه براى غير خدا ، كار كند و براى كارش از خداوند عز و جل پاداش بخواهد .

.

ص: 128

د _ بُغضُ أهلِ البَيتِ عليهم السلامالإمام عليّ عليه السلام :أشَدُّ العَمى مَن عَمِيَ عَن فَضلِنا ، وناصَبَنَا العَداوَةَ بِلا ذَنبٍ سَبَقَ إلَيهِ مِنّا ، إلّا أنّا دَعَونا إلَى الحَقِّ ودَعاهُ مَن سِوانا إلَى الفِتنَةِ وَالدُّنيا . (1)

ه _ نَدامَةُ يَومِ القِيامَةِالكتاب« وَ لَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُواْ رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ » . (2)

« وَ مَن كَانَ فِى هَ_ذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِى الْاخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً » . (3)

.


1- .. الخصال : ص 632 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم ، غرر الحكم : ح 3296 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 124 ح 2828 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 111 ح 1 .
2- .. السجدة : 12 .
3- .. الإسراء : 72 .

ص: 129

د _ كين ورزى با اهل بيت عليهم السلام

ه _ پشيمانى در روز قيامت

د _ كين ورزى با اهل بيت عليهم السلامامام على عليه السلام :كورترينِ مردم ، كسى است كه از ديدن برترى ما ، كور باشد و بدون آن كه گناهى در حقّ او كرده باشيم ، با ما دشمنى ورزد . تنها گناهمان ، اين است كه ما او را به حق ، دعوت كرده ايم ، در حالى كه ديگران ، او را به سوى فتنه و دنيا ، فرا خوانده اند .

ه _ پشيمانى در روز قيامتقرآن«كاش هنگامى را كه مجرمان ، نزد پروردگارشان ، سرهاشان را به زير افكنده اند ، مى ديدى [كه مى گويند :] «پروردگارا ! ديديم و شنيديم . ما را باز گردان تا كار شايسته انجام دهيم ؛ چرا كه ما ، يقين داريم» .

«و كسى كه در اين [زندگى دنيا] ، كور باشد ، در آخرت نيز كور و گمراه تر است» .

.

ص: 130

الحديثالكافي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام _في قَولِ اللّهِ عز و جل : « وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى » (1) _ : يَعني أعمَى البَصَرِ فِي الآخِرَةِ ، أعمَى القَلبِ فِي الدُّنيا عَن وِلايَةِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ، قالَ : وهُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي القِيامَةِ يَقولُ : «لِمَ حَشَرْتَنِى أَعْمَى وَ قَدْ كُنتُ بَصِيرًا قَالَ كَذَ لِكَ أَتَتْكَ ءَايَاتُنَا فَنَسِيتَهَا » قالَ : الآياتُ الأَئِمَّةُ « فَنَسِيتَهَا وَ كَذَ لِكَ الْيَوْمَ تُنسَى » (2) يَعني تَرَكتَها وكَذلِكَ اليَومَ تُترَكُ فِي النّارِ كَما تَرَكتَ الأَئِمَّةَ عليهم السلام ، فَلَم تُطِع أمرَهُم ولَم تَسمَع قَولَهُم . (3)

.


1- .. طه : 124 .
2- .. طه : 125 و 126 .
3- .. الكافي : ج 1 ص 435 ح 92 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 97 ، تأويل الآيات : ج 1 ص 321 ح 21 ، بحار الأنوار : ج 24 ص 348 ح 60 .

ص: 131

حديثالكافى _به نقل از ابو بصير ، از امام صادق عليه السلام _ در باره سخنِ خداوند عز و جل كه : «و روزِ قيامت ، او را كور محشور مى كنيم» _ : يعنى در آخرت ، كورْچشم ، در دنيا ، كورْدل از [ديدن] ولايت امير مؤمنان عليه السلام . چنين كسى ، در قيامت ، حيرت زده مى گويد : «چرا مرا كور محشور كردى ، در حالى كه من ، بينا بودم؟ [خداوند] مى فرمايد : « همان طور كه نشانه هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى »» . مراد از نشانه ها ، امامان است . «و آن را به فراموشى سپردى ، امروز ، همان گونه فراموش مى شوى» ؛ يعنى تو آن نشانه ها را رها كردى و امروز ، تو نيز در آتش ، رها مى شوى ، چنان كه امامان عليهم السلام را رها كردى و از فرمانشان ، اطاعت ننمودى و به سخنانشان ، گوش نكردى .

.

ص: 132

الفصل الثامن : موانع البصيرة8 / 1اِتِّباعُ الهَوىالكتاب« أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَ_هَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَ_وَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ » . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :الهَوى شَريكُ العَمى . (2)

عنه عليه السلام :مَن رَكِبَ الهَوى ، أدرَكَ العَمى . (3)

.


1- .. الجاثية : 23 .
2- .. نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 83 ، غرر الحكم : ح 580 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 230 ح 2 ؛ دستور معالم الحكم : ص 20 ، كنز العمّال : ج 16 ص 181 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
3- .. غرر الحكم : ح 8352 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 455 ح 8207 .

ص: 133

فصل هشتم : موانع بصيرت

8 / 1 پيروى از هواى نفس

فصل هشتم : موانع بصيرت8 / 1پيروى از هواى نفسقرآن«پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده است و خدا ، او را دانسته ، گم راه گردانيده و بر گوش او و دلش ، مُهر زده و بر ديده اش ، پرده نهاده است؟ آيا پس از خدا ، چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمى گيريد؟» .

حديثامام على عليه السلام :هَوَس ، شريك كوردلى است .

امام على عليه السلام :كسى كه بر [مَركب] هوس بنشيند ، به كورى مى رسد .

.

ص: 134

عنه عليه السلام :اُوصيكُم بِمُجانَبَةِ الهَوى ؛ فَإِنَّ الهَوى يَدعو إلَى العَمى ، وهُوَ الضَّلالُ فِي الآخِرَةِ وَالدُّنيا . (1)

عنه عليه السلام :إذا أبصَرَتِ العَينُ الشَّهوَةَ عَمِيَ القَلبُ عَنِ العاقِبَةِ . (2)

راجع : موسوعة ميزان الحكمة : ج 3 (الأكل / كثرة الأكل / مضار النّهم الباطنية / حجاب الفطنة وظلمة القلب) .

8 / 2الرَّغبَةُ فِي الدُّنيارسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن يَرغَبُ فِي الدُّنيا فَطالَ فيها أمَلُهُ ، أعمَى اللّهُ قَلبَهُ عَلى قَدرِ رَغبَتِهِ فيها . (3)

الإمام عليّ عليه السلام _في صِفَةِ الدُّنيا _ : مَن أبصَرَ بِها بَصَّرَتهُ ، ومَن أبصَرَ إلَيها أعمَتهُ 4 . (4)

.


1- .. دعائم الإسلام : ج 2 ص 350 ح 1297 عن الإمام زين العابدين والإمام الباقر عليهماالسلام .
2- .. غرر الحكم : ح 4063 .
3- .. تحف العقول : ص 60 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 163 ح 187 ؛ تاريخ أصبهان : ج 1 ص 162 الرقم 144، كنز العمّال: ج 3 ص 209 ح 6194 نقلاً عن أبي عبد الرحمن السلمي في كتابالمواعظ والوصايا وكلاهما عن ابن عباس وفيهما «رغبته» بدل «أمله» .
4- .. نهج البلاغة : الخطبة 82 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 118 ، تحف العقول : ص 201 وفيه «نظر» بدل «أبصر» في الموضعين ، مشكاة الأنوار : ص 469 ح 1570 ، نزهة الناظر : ص 104 ح 185 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 133 ح 136 ؛ تذكرة الخواصّ : ص 136 وفيه «عمته» بدل «أعمته» .

ص: 135

8 / 2 گرايش به دنيا

امام على عليه السلام :شما را به دورى گُزيدن از هواى نفس ، سفارش مى كنم ؛ چرا كه هواى نفس ، به كورى [_ِ دل و بينش] فرا مى خوانَد و آن ، [باعث] گم راهى در آخرت و دنياست .

امام على عليه السلام :هر گاه چشم ، شهوت بين شود ، دل از ديدن عاقبت ، كور مى گردد .

8 / 2گرايش به دنياپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه به دنيا گرايد و آرزوهاى دنيوى اش ، دور و دراز گردد ، خداوند به اندازه گرايش او به دنيا ، دلش را كور مى گردانَد .

امام على عليه السلام _ در توصيف دنيا _ :هر كه به دنيا بنگرد [و آن را آيينه عبرت سازد] ، دنيا او را بينا مى گردانَد و آن كه به دنيا [به عنوان هدف] بنگرد ، دنيا كورش مى سازد .

.

ص: 136

عنه عليه السلام _في صِفَةِ أهلِ الدُّنيا _ : سَلَكَت بِهِمُ الدُّنيا طَريقَ العَمى ، وأَخَذَت بِأَبصارِهِم عَن مَنارِ الهُدى ، فَتاهوا في حَيرَتِها ، وغَرِقوا في نِعمَتِها ، وَاتَّخَذوها رَبّا ، فَلَعِبَت بِهِم ولَعِبوا بِها ، ونَسوا ما وَراءَها . (1)

عنه عليه السلام :لِحُبِّ الدُّنيا صَمَّتِ الأَسماعُ عَن سَماعِ الحِكمَةِ ، وعَمِيَتِ القُلوبُ عَن نورِ البَصيرَةِ . (2)

عنه عليه السلام :إنَّ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا بِمُحالِ الآمالِ ، وخَدَعَتهُ بِزورِ (3) الأَمانِيِّ ؛ أورَثَتهُ كَمَهاً ، وأَلبَسَتهُ عَمىً ، وقَطَعَتهُ عَنِ الاُخرى ، وأَورَدَتهُ مَوارِدَ الرَّدى . (4)

عنه عليه السلام :مَن غَلَبَتِ الدُّنيا عَلَيهِ ، عَمِيَ عَمّا بَينَ يَدَيهِ . (5)

عنه عليه السلام :مَن قَصَّرَ نَظَرَهُ عَلى أبناءِ الدُّنيا ، عَمِيَ عَن سَبيلِ الهُدى . (6)

عنه عليه السلام _فيما كَتَبَهُ إلى بَعضِ أصحابِهِ _ : اِرفِضِ الدُّنيا ؛ فَإِنَّ حُبَّ الدُّنيا يُعمي ويُصِمُّ ويُبكِمُ ، ويُذِلُّ الرِّقابَ . (7)

.


1- .. نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 76 وفيه «منهج الصواب ... فتنتها» بدل «منار الهدى .. . نعمتها» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 225 ح 2 ؛ كنز العمّال : ج 16 ص 174 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ وفيه «منهج الصواب .. . فتنتها .. . رياً» بدل «منار الهدى .. . نعمتها .. . رباً» .
2- .. غرر الحكم : ح 7363 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 404 ح 6841 .
3- .. الزورُ : الكَذِبُ والباطل (النهاية : ج 2 ص 318 «زور») .
4- .. غرر الحكم : ح 3532 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 152 ح 3337 وفيه «وأكسبته عمهاً» بدل «وألبسته عمى» .
5- .. غرر الحكم : ح 8856 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 457 ح 8281 .
6- .. غرر الحكم : ح 8870 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 458 ح 8295 وليس فيه «أبناء» .
7- .. الكافي : ج 2 ص 136 ح 23 ، مشكاة الأنوار : ص 466 ح 1556 كلاهما عن أبي جميلة عن الإمام الصادق عليه السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 195 عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 75 ح 39 .

ص: 137

امام على عليه السلام _ در ويژگى دنياطلبان _ :دنيا ، آنها را به كوره راه برده و ديدگانشان را از ديدن نشانه هاى راهيابى ، فرو پوشانده است . از اين رو ، در حيرتكده دنيا ، سرگشته اند و در نعمت هاى آن ، غرقه . دنيا را پروردگار خويش گرفته اند . لذا دنيا ، آنها را بازيچه ساخته است و آنها هم دنيا را ، و فراسوىِ آن را از ياد برده اند .

امام على عليه السلام :به خاطر عشق به دنياست كه گوش ها ، از شنيدن حكمت ، كَر گشته اند و دل ها ، از نور بصيرت ، كور .

امام على عليه السلام :كسى كه دنيا ، او را با آمال مُحال ، فريفته و با آرزوهاى دروغين ، فريب داده است ، ميراث بى بينشى برايش بر جا گذاشته و [جامه] كورى بر او پوشانده است و از آخرت ، محرومش ساخته و او را به جايگاه هاى هلاكت و تباهى مى آورد .

امام على عليه السلام :كسى كه دنيا بر او غالب آيد ، از [ديدن] آنچه فراپيش اوست ، كور مى گردد .

امام على عليه السلام :كسى كه نگاهش به دنياپرستان محدود گردد ، از ديدن راه راست ، كور مى شود .

امام على عليه السلام _ در نامه اى كه به يكى از يارانش نوشت _ :دنيا را رها كن ؛ زيرا دوستى دنيا ، كور و كَر و لال مى گردانَد و سرافكندگى مى آورد .

.

ص: 138

8 / 3الأملالكتاب«ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَ يَتَمَتَّعُواْ وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ » . (1)

الحديثامام عليّ عليه السلام :الا اِعلَموا عِبادَ اللّهِ ، أنَّ الأَمَلَ يُذهِبُ العَقلَ ، ويُكَذِّبُ الوَعدَ ، ويَحُثُّ عَلَى الغَفلَةِ ، ويورِثُ الحَسرَةَ ؛ فَأكذِبُوا الأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرورٌ ، وإنَّ صاحِبَهُ مَأزورٌ (2) . (3)

عنه عليه السلام : اِعلَموا أنَّ الأَمَلَ يُسهِي العَقلَ ويُنسِي الذِّكرَ ؛ فَأَكذِبُوا الأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرورٌ وصاحِبَهُ مَغرورٌ. (4)

عنه عليه السلام : ألا وإنَّ الأَمَلَ يُسهِي القَلبَ ، ويُكَذِّبُ الوَعدَ ، ويُكثِرُ الغَفلَةَ ، ويورِثُ الحَسرَةَ ؛ فَاعزُبوا (5) عَنِ الدُّنيا كَأَشَدِّ ما أنتُم عَن شَيءٍ تَعزُبونَ. (6)

.


1- .. الحِجْر : 3 .
2- .. مأزور : أي آثم، وقياسه موزور (النهاية : ج 5 ص 179 «وزر») .
3- .. تحف العقول : ص 152 ، الغارات : ج 2 ص 634 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 293 ح 2 ؛ الإمامة والسياسة : ج 1 ص 70 نحوه .
4- .. نهج البلاغة : الخطبة 86 ؛ الإمامة والسياسة : ج 1 ص 70 ، الجوهرة : ص 80 كلاهما نحوه .
5- .. عَزَبَ الشيءُ _ من باب قَعَد _ : بَعُد وغاب . واعْزُبْ ثمّ اعْزُبْ عن الأمر : أي أبعِدْ نفسَك عن الأمر ثمّ أبْعِد (مجمع البحرين : ج 2 ص 1206 و 1207 «عزب») .
6- .. الغارات : ج 2 ص 634 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 35 ح 117 .

ص: 139

1 / 3 آرزو

8 / 3آرزوقرآن«بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزوها سرگرمشان كند . پس به زودى خواهند دانست» .

قرآنامام على عليه السلام :بدانيد ، اى بندگان خدا كه آرزو ، خِرد را مى بَرد، وعده را دروغ جلوه مى دهد، به غفلت مى كشانَد و حسرت به بار مى آورد. پس، آرزو را باور نكنيد؛ زيرا كه آن ، فريبنده است و آرزومند گنهكار .

امام على عليه السلام :بدانيد كه آرزو ، خِرد را دچار غفلت مى سازد و فراموشىِ [ مبدأ و مقصد] مى آورد. پس آرزو را دروغگو دانيد ؛ كه آرزو فريبنده است و آرزومند فريب خورده.

امام على عليه السلام :بدانيد كه آرزو ، دل را مى كَنَد و وعده را دروغ جلوه مى دهد و غفلتِ بسيار مى آورد و حسرت به بار مى نشانَد . پس، از دنيا دورى كنيد ، آن گونه كه از چيزى با شديدترين وجه ، دورى مى كنيد.

.

ص: 140

عنه عليه السلام : عِندَ غُرورِ الأَطماعِ وَالآمالِ تَنخَدِعُ عُقولُ الجُهّالِ ، وتُختَبَرُ ألبابُ الرِّجالِ . (1)

امام الكاظم عليه السلام :الا مَن سَلَّطَ ثَلاثا عَلى ثَلاثٍ فَكَأَنَّما أعانَ عَلى هَدمِ عَقلِهِ : مَن أظلَمَ نورَ تَفَكُّرِهِ بِطولِ أمَلِهِ ، ومَحا طَرائِفَ حِكمَتِهِ بِفُضولِ كَلامِهِ ، وأطفَأَ نورَ عِبرَتِهِ بِشَهَواتِ نَفسِهِ ؛ فَكَأَنَّما أعانَ هَواهُ عَلى هَدمِ عَقلِهِ ، ومَن هَدَمَ عَقلَهُ أفسَدَ عَلَيهِ دينَهُ ودُنياهُ. (2)

امام عليّ عليه السلام :الا الأَمانِيُّ تُعمي أعيُنَ البَصائِرِ. (3)

8 / 4الغَفلَةُالكتاب«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَايَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَايُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَايَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ » . (4)

.


1- .. غرر الحكم : ح 6222 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 337 ح 5748 .
2- .. الكافي : ج 1 ص 17 ح 12 عن هشام بن الحكم ، تحف العقول : ص 386 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 300 ح 1 .
3- .. نهج البلاغة : الحكمة 275 ، غرر الحكم : ح 1375 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 14 ح 71 نقلاً عن مطالب السؤول .
4- .. الأعراف : 179 .

ص: 141

8 / 4 غفلت

امام على عليه السلام :در هنگام فريبندگى آمال و آرزوهاست كه خِردهاى نادانان ، فريب مى خورند و خِردهاى مردان ، آزموده مى شوند .

امام كاظم عليه السلام :هركس سه چيز را بر سه چيزْ چيره گردانَد ، گويا به ويران كردن خِرد خويش كمك كرده است: كسى كه روشنايى انديشه اش را با آرزوى درازش تاريك كند ؛ و كسى كه تازه هاى حكمت (خِرد يا دانش) خويش را با زياده گويى هايش نابود نمايد ؛ و كسى كه نورِ عبرت آموزى اش را با خواهش هاى نفسانى اش خاموش كند ، گويا هوسِ خود را در ويران كردن خِردش كمك رسانده است و كسى كه خِردش را ويران كند ، دين و دنياى خود را تباه ساخته است.

امام على عليه السلام :آرزوها، ديدگان بصيرت را كور مى كنند.

8 / 4غفلتقرآن«و در حقيقت ، ما بسيارى از جنّيان و آدميان را براى جهنّم آفريده ايم ؛ [چرا كه] دل هايى دارند كه با آنها [حقايق را ]دريافت نمى كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى بينند و گوش هايى دارند كه با آنها نمى شنوند . آنان ، همانند چارپايان اند ؛ بلكه گمراه ترند . آنان همان غافلان اند» .

.

ص: 142

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله _في خَبَرٍ طَويلٍ _ : وأَمّا عَلامَةُ الغافِلِ فَأَربَعَةٌ : العَمى ، وَالسَّهوُ ، وَاللَّهوُ ، وَالنِّسيانُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :دَوامُ الغَفلَةِ يُعمِي البَصيرَةَ . (2)

8 / 5الحُبُّ وَالبُغضُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حُبُّكَ لِلشَّيءِ يُعمي ويُصِمُّ . (3) سنن أبي داوود : ج 4 ص 334 ح 5130 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 163 ح 21752 ، التاريخ الكبير : ج 3 ص 172 الرقم 584 كلّها عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : ج 16 ص 115 ح 44104 .

الإمام عليّ عليه السلام :مَن عَشِقَ شَيئاً أعشى (4) بَصَرَهُ وأَمرَضَ قَلبَهُ ، فَهُوَ يَنظُرُ بِعَينٍ غَيرِ صَحيحَةٍ، ويَسمَعُ بِاُذُنٍ غَيرِ سَميعَةٍ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ، وأَماتَتِ الدُّنيا قَلبَهُ ، ووَلِهَت عَلَيها نَفسُهُ ، فَهُوَ عَبدٌ لَها ولِمَن في يَدَيهِ شَيءٌ مِنها ، حَيثُما زالَت زالَ إلَيها ، وحَيثُما أقبَلَت أقبَلَ عَلَيها . (5)

.


1- .. تحف العقول : ص 22 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 122 ح 11 .
2- .. غرر الحكم : ح 5146 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 250 ح 4684 .
3- .. كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 380 ح 5814 ، المجازات النبويّة : ص 171 ح 138 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 124 ح 57 عن أبي الدرداء ، بحار الأنوار : ج 77 ص 165 ح 2 ؛
4- .. أعشاه : أعماه (هامش المصدر) .
5- .. نهج البلاغة : الخطبة 109 .

ص: 143

8 / 5 عشق و نفرت

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ در حديثى طولانى _ :و امّا نشانه غافل ، چهار چيز است : كورى ، اشتباه كردن ، سرگرمى ، و فراموشى .

امام على عليه السلام :ادامه يافتن غفلت ، ديده بصيرت را كور مى كند .

8 / 5عشق و نفرتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عشق تو به يك چيز ، [تو را] كور و كَر مى كند .

امام على عليه السلام :هر كه عاشق چيزى شود ، آن چيز ، ديده اش را كور و دلش را بيمار مى كند . چنين كسى با ديده اى ناسالم مى نگرد و با گوشى ناشنوا مى شنود . شهوت ها ، خِردش را از هم گسيخته و دنيا ، دلش را ميرانده و جانش ، شيفته آن گشته است . بنا بر اين ، بنده دنيا و بنده دنياداران است ، هر جا دنيا برود ، او نيز مى رود و به هر سو كه دنيا رو كند ، او بِدان رو مى كند .

.

ص: 144

عنه عليه السلام :عَينُ المُحِبِّ عَمِيَّةٌ عَن مَعايِبِ المَحبوبِ ، واُذُنُهُ صَمّاءُ عَن قُبحِ مَساويهِ . (1)

8 / 6تَركُ العَمَلِ بِالعِلمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن تَعَلَّمَ العِلمَ ولَم يَعمَل بِما فيهِ ، حَشَرَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ أعمى . (2)

8 / 7اللَّجاجُ« الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَهَا عِوَجًا وَ هُم بِالْاخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ * أُوْلَئِكَ لَمْ يَكُونُواْ مُعْجِزِينَ فِى الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُواْ يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَ مَا كَانُواْ يُبْصِرُونَ » . (3)

.


1- .. غرر الحكم : ح 6314 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 340 ح 5807 وفيه « عمياء عن عيب» بدل « عميّة عن معايب» .
2- .. مكارم الأخلاق : ج 2 ص 348 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 77 ص 100 ح 1 .
3- .. هود : 19 و 20 .

ص: 145

8 / 6 عمل نكردن به علم

8 / 7 لجاجت و خيره سرى

امام على عليه السلام :ديده عاشق ، از ديدن عيب هاى معشوق ، كور است و گوش او ، از شنيدن زشتىِ معايبش ، كَر .

8 / 6عمل نكردن به علمپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس علم بياموزد و به آن عمل نكند ، خداوند در روز قيامت ، او را كور محشور مى كند .

8 / 7لجاجت و خيره سرى«همانان كه [مردم را] از راه خدا ، باز مى دارند و آن را كج مى شمارند و خود ، به آخرت ، باور ندارند . آنان در زمين ، درمانده كنندگان [خدا ]نيستند و جز خدا ، دوستانى براى ايشان نيست . عذاب براى آنان ، دوچندان مى شود . آنان ، توان شنيدن [حق را] نداشتند و [آن را ]نمى ديدند» .

.

ص: 146

8 / 8تِلكَ الخِصالُالكتاب« فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُواْ أَرْحَامَكُمْ * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَارَهُمْ » . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا ظَهَرَ العِلمُ وَاحتُرِزَ العَمَلُ ، وَائتَلَفَتِ الأَلسُنُ وَاختَلَفَتِ القُلوبُ ، وتَقاطَعَتِ الأَرحامُ ، هُنالِكَ «لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَارَهُمْ» . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لَولا أنَّ الشَّياطينَ يَحومونَ عَلى قُلوبِ بَني آدَمَ لَنَظَروا إلَى المَلَكوتِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام :الأَمانِيُّ تُعمي أعيُنَ البَصائِرِ . (4)

عنه عليه السلام :مَن نَسِيَ اللّهَ سُبحانَهُ ، أنساهُ اللّهُ نَفسَهُ وأَعمى قَلبَهُ . (5)

.


1- .. محمّد : 22 و 23 .
2- .. ثواب الأعمال : ص 289 ح 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص 458 ، مشكاة الأنوار : ص 157 ح 393 و ص 221 ح 613 ، منية المريد : ص 334 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 74 ص 96 ح 27 ؛ المعجم الكبير : ج 6 ص 263 ح 6170 ، المعجم الأوسط : ج 2 ص 161 ح 1578 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 109 الرقم 227 كلّها عن سلمان ، تفسير ابن كثير : ج 7 ص 303 كلّها نحوه ، كنز العمال : ج 9 ص 23 ح 24740 .
3- .. عوالي اللآلي : ج 4 ص 113 ح 174 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 59 ح 39 .
4- .. نهج البلاغة : الحكمة 275 ، غرر الحكم : ح 1375 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 170 ح 7 .
5- .. غرر الحكم : ح 8875 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 458 ح 8300 .

ص: 147

8 / 8 اين خصلت ها

8 / 8اين خصلت هاقرآن«پس [اى منافقان !] آيا اميد بستيد كه چون [از خدا] برگشتيد ( / حاكميت يافتيد) ، در زمينْ فساد كنيد و خويشاوندى هاى خود را از هم بگُسَليد؟ اينان ، همان كسانى اند كه خدا ، آنان را لعنت كرده و ايشان را ناشنوا و چشم هايشان را نابينا كرده است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه علم آشكار شود و از عمل ، دورى شود و زبان ها با هم شوند و دل ها از هم جدا گردند و پيوندهاى خويشاوندى بگُسَلند ، اين جاست كه «خدا ، آنان را لعنت مى كند و ناشنوايشان مى گردانَد و چشم هايشان را نابينا مى سازد» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر نبود اين كه شياطين ، پيرامون دل هاى آدميان پَرسه مى زنند ، هر آينه ، انسان ها ملكوت را مى ديدند .

امام على عليه السلام :آرزوها ، چشم هاى بصيرت را كور مى كنند .

امام على عليه السلام :هر كس خداى سبحان را از ياد ببَرَد ، خداوند ، خودش را از يادش مى بَرَد و دلش را كور مى گردانَد .

.

ص: 148

عنه عليه السلام :ما أعمَى النَّفسَ الطّامِعَةَ عَنِ العُقبَى الفاجِعَةِ . (1)

عنه عليه السلام :مَنِ استَهدَى الغاوِيَ (2) ، عَمِيَ عَن نَهجِ الهُدى . (3)

عنه عليه السلام :إنَّ لِلقُلوبِ شَهوَةً وإقبالاً وإدباراً ، فَائتوها مِن قِبَلِ شَهوَتِها وإقبالِها ، فَإِنَّ القَلبَ إذا اُكرِهَ عَمِيَ . (4)

عنه عليه السلام :إذا مُلِئَ البَطنُ مِنَ المُباحِ ، عَمِيَ القَلبُ عَنِ الصَّلاحِ . (5)

عنه عليه السلام :مَن غَنِيَ عَنِ التَّجارُبِ ، عَمِيَ عَنِ العَواقِبِ . (6)

عنه عليه السلام :اِحذَرِ الشُّبهَةَ وَاشتِمالَها عَلى لُبسَتِها ، فَإِنَّ الفِتنَةَ طالَما أغدَفَت (7) جَلابيبَها ، وأَغشَتِ الأَبصارَ ظُلمَتُها . (8)

عنه عليه السلام :رُبَّما أخطَأَ البَصيرُ رُشدَهُ . (9)

عنه عليه السلام :نُزولُ القَدَرِ يُعمِي البَصَرَ . (10)

راجع : موسوعة العقائد الإسلامية : ج 2 (القسم السابع : موانع المعرفة) .

.


1- .. غرر الحكم : ح 9643 .
2- .. غاوٍ : أي مُضِلٍّ غير مُرشِد (مجمع البحرين : ج 2 ص 1343 «غوى») .
3- .. غرر الحكم : ح 8569 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 441 ح 7677 .
4- .. نهج البلاغة : الحكمة 193 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 112 ، نزهة الناظر : ص 74 ح 145 ، غرر الحكم : ح 3631 بزيادة «وكراهة» بعد «شهوة» ، بحار الأنوار : ج 70 ص 61 ح 41 .
5- .. غرر الحكم : ح 4139 .
6- .. غرر الحكم : ح 8680 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 461 ح 8369 .
7- .. أغدفت المرأة قناعها : أي أرسلته على وجهها (الصحاح : ج 4 ص 1409 «غدف») .
8- .. نهج البلاغة : الكتاب 65 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 118 ح 410 .
9- .. غرر الحكم : ح 5368 .
10- .. غرر الحكم : ح 9961 .

ص: 149

امام على عليه السلام :چه كور است نَفْس طمع وَرز از ديدن فرجام دردآور [طمع] !

امام على عليه السلام :هر كه از گم راه ، راه نمايى جويد ، راه راست را نمى بيند .

امام على عليه السلام :همانا دل ها را خواهش و روى آوردن و روى گردانى اى است . پس هر گاه خواستند و روى آوردند ، آنها را به كار گيريد ؛ چه آن كه دل ، اگر [به كارى ]مجبور گردد ، كور مى شود .

امام على عليه السلام :هر گاه شكم از خوردنى هاى مباح ، پُر گردد ، دل از ديدن خير و صلاح ، كور مى شود .

امام على عليه السلام :هر كه خود را از تجربه ها بى نياز ببيند ، فرجام ها را نمى بيند .

امام على عليه السلام :از شُبهه و اشتباه افكنى هاى آن بپرهيز ؛ زيرا فتنه ، چندى است كه پرده هاى خود را فرو هِشته و تاريكى اش ، ديده ها را نابينا كرده است .

امام على عليه السلام :چه بسا كه بينا در ديدن راه درست خويش ، خطا مى كند !

امام على عليه السلام :فرود آمدن تقدير ، ديده[ى بصيرت] را كور مى كند .

ر .ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 2 ص 517 (بخش هفتم : موانع شناخت) .

.

ص: 150

. .

ص: 151

فهرست منابع و مآخذ

منابع و مآخذ1 . الاحتجاج على أهل اللجاج ، أحمد بن على الطَّبَرسى (م 620 ق ) ، تحقيق : إبراهيمالبهادرى ومحمّد هادى به ، تهران : دار الاُسوة ، 1413 ق ، اوّل . 2 . اختيار معرفة الرجال (رجال الكشّى) ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى)(م 460 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1404 ق ، اوّل. 3 . الإرشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد ، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرىالبغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق ) ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1413 ق ، اوّل . 4 . إرشاد القلوب ، الحسن بن أبى الحسن الديلمى (م 711 ق ) ، بيروت : مؤسسة الأعلمى ، 1398 ق ، چهارم . 5 . أعلام الدين فى صفات المؤمنين ، الحسن بن محمّد الديلمى (م 711 ق ) ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام . 6 . الإقبال بالأعمال الحسنة فى ما يعمل مرّة فى السنة ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقيق : جواد القيّومى ، قم : مكتب الإعلام الإسلامى ، 1414 ق ، اوّل. 7 . الأمالى ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، قم : دار الثقافة ، 1414 ق ، اوّل.

.

ص: 152

8 . الأمالى ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، قم : مؤسسة البعثة ، 1407 ق ، اوّل. 9 . الأمالى ، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق ) ، تحقيق : حسين اُستاد ولى و على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1404 ق ، دوم . 10 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار عليهم السلام ، محمّد باقر بن محمّد تقى المجلسى (العلاّمة المجلسى) (م 1111 ق ) ، بيروت : مؤسسة الوفاء ، 1403 ق ، دوم . 11 . تاريخ أصبهان ، أحمد بن عبد اللّه الإصفهانى (أبو نعيم) (م 430 ق ) ، تحقيق : سيّد كسروى حسن ، بيروت : دار الكتب العلميّة . 12 . تاريخ دمشق ، على بن الحسن بن هبة اللّه الدمشقى (ابن عساكر) (م 571 ق ) ، تحقيق : على شيرى ، بيروت : دار الفكر ، 1415 ق ، اوّل. 13 . التاريخ الكبير ، محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق ) ، بيروت : دار الفكر . 14 . تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة (كنز جامع الفوائد) ، على الغروى الحسينى الإسترآبادى (م 940 ق ) ، تحقيق : مدرسة الإمام المهدى (عج) ، قم : مدرسة الإمام المهدى(عج) ، 1407 ق ، اوّل. 15 . تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله ، الحسن بن على الحَرّانى (ابن شُعبة) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1404 ق ، دوم . 16 . تذكرة الخواصّ (تذكرة خواصّ الاُمّة فى خصائص الأئمّة عليهم السلام ) ، يوسف بن فُرُغلى (سبط ابن الجوزى) (م 654 ق ) ، مقدمه : السيّد محمّد صادق بحر العلوم ، تهران : مكتبة نينوى الحديثة .

.

ص: 153

17 . تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم) ، إسماعيل بن عمر البُصروى الدمشقى (م 774 ق ) ، تحقيق : عبد العزيز غنيم و محمّد أحمد عاشور و محمّد إبراهيم البنّا ، قاهره : دار الشعب . 18 . تفسير العيّاشى ، محمّد بن مسعود السُّلَمى السمرقندى (العيّاشى) (م 320 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلاّتى ، تهران : المكتبة العلميّة ، 1380 ق ، اوّل . 19 . تفسير القرآن العظيم مسندا عن الرسول (تفسير ابن أبى حاتم) ، عبد الرحمان بن أبى حاتم الرازى (م 327 ق ) ، تحقيق : أحمد عبد اللّه عمّار زهرانى ، مدينة : مكتبة الدار ، 1408 ق ، اوّل. 20 . تفسير القمّى ، على بن إبراهيم القمّى (م 307 ق ) ، به كوشش : السيّد طيّب الموسوى الجزائرى ، نجف : مطبعة النجف الأشرف . 21 . التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام ، تحقيق : مدرسة الإمام المهدى(عج) ، قم :مدرسة الإمام المهدى(عج) ، 1409ق ، اوّل. 22 . تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، ورّام بن أبى فراس الحَمدان(م 605 ق ) ، بيروت : دار التعارف و دار صعب . 23 . التوحيد ، محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الحسينى الطهرانى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1398 ق ، اوّل. 24 . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق)(م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفارى ، تهران : مكتبة الصدوق . 25 . جامع الأحاديث ، جعفر بن أحمد القمّى (ابن الرازى) (ق 4 ق) ، تحقيق : السيّد محمّد الحسينى النيسابورى ، مشهد : مؤسسة الطبع و النشر التابعة للحضرة الرضويّة المقدّسة ، 1413 ق ، اوّل. 26 . جامع بيان العلم و فضله ، يوسف بن عبد البرّ النمرى القرطبى (م 463 ق ) ، بيروت :دار الكتب العلمية .

.

ص: 154

27 . جمال الاُسبوع بكمال العمل المشروع ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس)(م 664 ق ) ، تحقيق : السيّد جواد القيّومى ، قم : مؤسسة الآفاق ، 1371 ش ، اوّل. 28 . الجوهرة فى نسب الإمام على وآله عليهم السلام ، محمّد بن أبى بكر البرسى (م 645 ق) ،تحقيق : محمّد التوبيخى ، دمشق : مكتبة النورى ، 1402 ق ، اوّل . 29 . حلية الأولياء و طبقات الأصفياء ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانى (أبو نعيم)(م 430 ق ) ، بيروت : دار الكتاب العربى ، 1387 ق ، دوم . 30 . خصائص الأئمّة عليهم السلام (خصائص أمير المؤمنين عليه السلام) ، محمّد بن الحسين الموسوى(الشريف الرضى) (م 406 ق ) ، تحقيق : محمّد هادى الأمينى ، مشهد : مجمع البحوث الإسلاميّة التابع لحضرة الرضويّة المقدّسة ، 1406 ق . 31 . الخصال ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، قم :مؤسسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، چهارم . 32 . دانش نامه جهان اسلام ، زير نظر سيّد مصطفى مير سليم (ت 1336 ق) ، تحقيق :بنياد دايرة المعارف اسلامى ، تهران : بنياد دايرة المعارف اسلامى ، 1375 ش ، دوم . 33 . الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة ، محمّد بن مكّى العاملى (الشهيد الأول)، مشهد :مؤسسة الطبع والنشر التابعة للحضرة الرضوية المقدّسة ، 1365ش . 34 . دستور معالم الحكم ومأثور مكارم الشيم ، محمّد بن سلامة (القاضى القُضاعى)(م 454 ق ) ، بيروت : دار الكتاب العربى ، 1401 ق ، اوّل. 35 . دعائم الإسلام وذكر الحلال والحرام والقضايا والأحكام ، النعمان بن محمّد التميمى المغربى (القاضى أبو حنيفة) (م 363 ق ) ، تحقيق : آصف بن على أصغر فيضى ، مصر : دار المعارف ، 1389 ق ، سوم . 36 . الدعوات ، سعيد بن هبة اللّه الراوندى (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق ) ، تحقيق :مؤسسة الإمام المهدى (عج) ، قم : مؤسسة الإمام المهدى(عج) ، 1407 ق ، اوّل. 37 . روضة الواعظين ، محمّد بن الحسن الفتّال النيسابورى (م 508 ق ) ، تحقيق : حسين الأعلمى ، بيروت : مؤسسة الأعلمى ، 1406 ق ، اوّل .

.

ص: 155

38 . سرّ السلسلة العلويّة ، سهل بن عبد اللّه البخارى (م 431 ق ) ، قم : الشريف الرضى ، 1413 ق ، اوّل. 39 . سنن أبى داوود ، سليمان بن أشعث السِّجِستانى الأزدى (م 275 ق ) ، تحقيق : محمّد محيى الدين عبد الحميد ، بيروت : دار إحياء السنّة النبويّة . 40 . شُعب الإيمان ، أحمد بن الحسين البيهقى (م 458 ق ) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيونى زغلول ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1410 ق ، اوّل. 41 . الصحاح (تاج اللغة وصحاح العربيّة) ، إسماعيل بن حمّاد الجوهرى (م 398 ق ) ،تحقيق : أحمد بن عبد الغفور عطّار ، بيروت : دار العلم للملايين ، 1410 ق ، چهارم . 42 . صحيح ابن حبّان بترتيب ابن بلبان ، محمّد بن أحمد بن حِبّان (م 354 ق) ، ترتيب : على بن بلبان الفارسى (م 739 ق ) ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط ، بيروت : مؤسسة الرسالة ، 1414 ق ، دوم . 43 . الصحيفة السجّاديّة ، المنسوب إلى الإمام على بن الحسين عليه السلام ، تصحيح : على أنصاريان ، دمشق : المستشارية الثقافية للجمهوريّة الإسلاميّة الإيرانيّة ، 1405 ق . 44 . العُدد القويّة لدفع المخاوف اليوميّة ، الحسن بن يوسف الحلّى (العلاّمة) (م 726 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم : مكتبة آية اللّه المرعشى ، 1408 ق ، اوّل. 45 . علل الشرائع ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، بيروت : دار إحياء التراث ، 1408 ق ، اوّل. 46 . عمدة الطالب فى أنساب آل أبى طالب ، أحمد بن على الحسنى (م 828 ق ) ، تحقيق :محمّد حسين آل الطالقانى ، قم : منشورات الشريف الرضى ، 1362 ش ، دوم . 47 . عوالى اللآلى العزيزيّة فى الأحاديث الدينيّة ، محمّد بن على الأحسائى (ابن أبى جمهور) (م 940 ق ) ، تحقيق : مجتبى العراقى ، قم : مطبعة سيّد الشهداء عليه السلام ، 1403 ق ، اوّل. 48 . عيون أخبار الرضا عليه السلام ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق)(م 381 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الحسينى اللاجوردى ، تهران : جهان .

.

ص: 156

49 . عيون الحكم و المواعظ ، على بن محمّد الليثى الواسطى (ق 6 ق ) ، تحقيق : حسين الحسنى البيرجندى ، قم : دار الحديث ، 1376 ش ، اوّل. 50 . الغارات ، إبراهيم بن محمّد (ابن هلال الثقفى) (م 283 ق ) ، تحقيق : مير جلال الدين المحدّث الاُرموى ، تهران : انجمن آثار ملّى ، 1395 ق ، اوّل. 51 . غرر الحكم ودرر الكلم ، عبد الواحد الآمِدى التميمى (م 550 ق ) = ترجمه و شرحغرر الحكم . 52 . الفتوح ، أحمد بن أعثم الكوفى (ابن أعثم) (م 314 ق ) ، تحقيق : على شيرى ، بيروت : دار الأضواء ، 1411 ق ، اوّل. 53 . الفردوس بمأثور الخطاب ، شيرويَة بن شهردار الديلمى الهَمَدانى (م 509 ق ) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيونى زغلول ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1406 ق ، اوّل. 54 . فرهنگ بزرگ سخن ، دكتر حسن انورى ، تهران : سخن ، 1381 ش ، اوّل . 55 . فرهنگ فارسى ، دكتر محمّد معين ، تهران : مؤسسه انتشارات امير كبير ، 1371 ش ، هشتم . 56 . الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، مشهد : المؤتمر العالمى للإمام الرضا عليه السلام . 57 . القاموس المحيط ، محمّد بن يعقوب الفيروز آبادى (م 817 ق ) ، بيروت : دار الفكر . 58 . قصص الأنبياء ، سعيد بن هبة اللّه (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق ) تحقيق : غلامرضا عرفانيان ، مشهد : مجمع البحوث الإسلاميّة التابع لمؤسسة الآستانة الرضويّة ، 1409 ق ، اوّل. 59 . الكافى، محمّد بن يعقوب الكلينى الرازى (م 329 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، بيروت : دار صعب و دار التعارف ، 1401 ق ، چهارم . 60 . كتاب من لا يحضره الفقيه ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق)(م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، دوم .

.

ص: 157

61 . كشف المحجّة لثمرة المُهْجة ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس)(م 664 ق ) ، تحقيق : محمّد الحسّون ، قم : مكتب الإعلام الإسلامى ، 1412 ق ، اوّل. 62 . كمال الدين وتمام النعمة ، محمّدبن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق)(م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1405 ق ، اوّل. 63 . كنز العمّال فى سنن الأقوال و الأفعال ، على المتّقى بن حسام الدين الهندى (م 975 ق ) ، تصحيح : صفوة السقّا ، بيروت : مكتبة التراث الإسلامى ، 1397 ق ، اوّل. 64 . كنز الفوائد ، محمّد بن على الكراجكى الطرابلسى (م 449 ق ) ، تصحيح : عبد اللّه نعمة ، قم : دار الذخائر ، 1410 ق ، اوّل. 65 . لسان العرب ، محمّدبن مُكرَّم المصرى الأنصارى (ابن منظور) (م 711 ق ) ، بيروت :دار صادر ، 1410 ق ، اوّل. 66 . لغت نامه دهخدا ، على اكبر دهخدا (م 1324 ش) ، زير نظر : دكتر معين سيّد جعفر شهيدى ، تهران : مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، 1372 ش ، اوّل از دوره جديد . 67 . المَجازات النبويّة ، محمّد بن الحسين الموسوى (الشريف الرضى) (م 406 ق ) ، تحقيق وشرح : طه محمّد الزينى ، قم : مكتبة بصيرتى . 68 . مجمع البحرين ، فخر الدين الطُّرَيحى (م 1085 ق ) ، تحقيق : السيّد أحمد الحسينى ، تهران : مكتبة نشر الثقافة الإسلاميّة ، 1408 ق ، دوم . 69 . مجمع البيان فى تفسير القرآن (تفسير مجمع البيان) ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسى (أمين الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلاّتى و السيّد فضل اللّه اليزدى الطباطبائى ، بيروت : دار المعرفة ، 1408 ق ، دوم .

.

ص: 158

70 . المحاسن ، أحمد بن محمّد البرقى القمىّ (م 280 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم : المجمع العالمى لأهل البيت عليهم السلام ، 1413 ق ، اوّل. 71 . مختصر بصائر الدرجات ، سعد بن عبد اللّه بن أبي خلف الأشعرى ، اختصار : حسن بن سليمان الحلّى (ق 8 ق) ، قم : الرسول المصطفى . 72 . المستدرك على الصحيحين ، محمّد بن عبد اللّه الحاكم النيسابورى (م 405 ق ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1411 ق ، اوّل. 73 . مسند أحمد بن حنبل ، أحمد بن محمّد الشيبانى (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، تحقيق : عبد اللّه محمّد الدرويش ، بيروت : دار الفكر ، 1414 ق ، دوم . 74 . مشكاة الأنوار فى غرر الأخبار ، على بن الحسن الطَّبْرِسى (ق 7 ق) ، تحقيق : مهدى هوشمند ، قم : دار الحديث ، 1418 ق ، اوّل. 75 . مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة ، المنسوب إلى الإمام الصادق عليه السلام ، شرح : عبد الرزّاق گيلانى ، (م 1089 ق) ، تصحيح : جلال الدّين محدّث اُرموى تهران : نشر صدوق ، 1407 ق ، سوم. 76 . المصباح فى الأدعية والصلوات والزيارات ، إبراهيم بن على الحارثى العاملى (الكفعمى) (م 900 ق ) ، قم : منشورات الشريف الرضى . 77 . مصباح المتهجّد ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ، تحقيق :على أصغر مرواريد ، بيروت : مؤسسة فقه الشيعة ، 1411 ق ، اوّل. 78 . المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى ، أحمد بن محمّد الفيّومى(م 770 ق ) ، قم : مؤسسة دار الهجرة ، 1414 ق ، دوم . 79 . مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول ، محمّد بن طلحة النصيبى الشافعى (م 652 ق ) ، تحقيق : ماجد أحمد العطيَّة ، بيروت : مؤسسة اُمّ القرى ، 420 ق . 80 . معانى الأخبار ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1361 ش ، اوّل.

.

ص: 159

81 . المعجم الأوسط ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : طارق بن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهيم الحسينى ، قاهره : دار الحرمين ، 1415 ق . 82 . المعجم الكبير ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : حمدى عبد المجيد السلفى ، بيروت : دار إحياءالتراث العربى ، 1404 ق ، دوم . 83 . المعجم الكبير ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : حمدى عبد المجيد السلفى ، بيروت : دار إحياءالتراث العربى ، 1404 ق ، دوم . 84 . معجم مقاييس اللغة ، ابن فارس (م 395 ق) ، تحقيق : عبد السلام محمّد هارون ، مصر : مكتبة المصطفى البابى ، 1389 ق ، دوم . 85 . مفردات ألفاظ القرآن ، الراغب الإصفهانى (ح 425 ق) ، تحقيق : صفوان عدنان داوودى ، بيروت : دار القلم ، 1412 ق ، اوّل . 86 . المقنع ، محمّد بن على ابن بابويه القمى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : مؤسسة الإمام الهادى عليه السلام ، قم : مؤسسة الإمام الهادى عليه السلام، 1415 ق . 87 . مكارم الأخلاق ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسى (أمين الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، اوّل. 88 . مكارم الأخلاق ، عبد اللّه بن محمّد القرشى (ابن أبى الدنيا) (م 281 ق) ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1409ق . 89 . مناقب آل أبى طالب (المناقب لابن شهر آشوب) ، محمّد بن على المازندرانى (ابن شهرآشوب) (م 588 ق ) ، قم : المطبعة العلميّة . 90 . منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة ، قطب الدين الراوندى (م 573 ق) ، تحقيق : عبد اللطيف كوهكمرى ، قم : كتابخانه آية اللّه مرعشى ، 1406 ق ، اوّل . 91 . منية المريد فى أدب المفيد و المستفيد ، زين الدين بن على العاملى (الشهيد الثانى)(م 965 ق ) قم : مكتب الإعلام الإسلامى ، 1415ق . 92 . موسوعة العقائد الإسلامية ، محمّد رى شهرى ، قم : دار الحديث ، 1425 ق .

.

ص: 160

93 . مهج الدعوات و منهج العبادات ، على بن موسى الحلّى (السيّد ابن طاووس)(م 664 ق ) ، تحقيق : حسين الأعلمى ، بيروت : مؤسسة الأعلمى ، 1414 ق ، اوّل. 94 . نزهة الناظر و تنبيه الخواطر ، الحسين بن محمّد الحُلوانى (ق 5 ق) تحقيق : مؤسسة الإمام المهدى(عج) ، قم : مؤسسة الإمام المهدى(عج) ، 1408 ق ، اوّل. 95 . النوادر ، فضل اللّه بن على الحسنى الراوندى (م 571 ق ) ، تحقيق : سعيد رضا على عسكرى ، قم : دار الحديث ، 1377 ش ، اوّل. 96 . نوادر الاُصول فى معرفة أحاديث الرسول ، محمّد بن على التِّرمِذى (الحكيم الترمذى) (م 320 ق) ، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1413 ق ، اوّل . 97 . النوادر (مستطرفات السرائر) ، محمّد بن أحمد بن إدريس الحلى (ابن إدريس) (م 598ق) ، تحقيق : مؤسسة الإمام المهدى(عج) ، قم : مدرسة الإمام المهدى(عج) 1408ق ، اوّل. 98 . النهاية فى غريب الحديث و الأثر ، مبارك بن محمّد الجَزَرى (ابن الأثير)(م 606 ق ) ، تحقيق : طاهر أحمد الزاوى ، قم : مؤسسة إسماعيليان ، 1367 ش ، چهارم . 99 . النهاية فى مجرد الفقه و الفتاوى ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق) ، بيروت : دار الكتاب العربى ، 1390 ق . 100 . نهج البلاغة من كلام الإمام أمير المؤمنين عليه السلام ، جمع و تدوين : السيّد محمّد بن الحسين الموسوى (الشريف الرضى) (م 406 ق ) .تصحيح : محمّد عبده ، بيروت : مؤسسة الأعلمى . 101 . وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملى (م 1104 ق ) ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1409 ق ، اوّل.

.

ص: 161

فهرست تفصيلي .

ص: 162

. .

ص: 163

. .

ص: 164

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109