دوستي در قرآن و حديث

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان قراردادي : المحبه في الكتاب و السنه. فارسي.

عنوان و نام پديدآور : دوستي در قرآن و حديث/ محمدي ري شهري؛ همكار محمد تقديري؛ ترجمه حسن اسلامي.

وضعيت ويراست : [ويراست 2].

مشخصات نشر : قم : دارالحديث ، 1383.

مشخصات ظاهري : 784 ص.

فروست : مركز تحقيقات دارالحديث؛ 19.

شابك : 35000 ريال 964-5985-28-5 : ؛ 50000 ريال : چاپ سوم: 978-964-5958-28-0

يادداشت : چاپ سوم: 1386.

يادداشت : كتابنامه: ص. [759] - 770؛ همچنين به صورت زيرنويس.

موضوع : دوستي -- احاديث

موضوع : احاديث اهل سنت

موضوع : احاديث شيعه

شناسه افزوده : تقديري، محمد، 1343 -

شناسه افزوده : اسلامي، سيدحسن، 1339 -، مترجم

رده بندي كنگره : BP141/5 /د9 م 38041 1383

رده بندي ديويي : 297/218

شماره كتابشناسي ملي : م 84-33008

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيش گفتار چاپ دوم

اشاره

پيش گفتار چاپ دومالحمد للّه رب العالمين والصلاة والسلام على عبده المصطفى محمّد وآله الطاهرين و خيار صحابته أجمعين. امروز ، جهان ، بيش از هر وقت ديگر ، تشنه دوستى و الفت و مهر و محبّت است. در دنياى امروز كه بدبينى ، كينه توزى ، خشونت و ترور بر جهان حكومت مى كند ، جامعه بشرى بيش از هر زمانى احساسِ نياز به كيمياى محبّت دارد. كيمياى محبّت ، اصلى ترين عامل تنش زدايى در سطح بين الملل و تنها راه رسيدن به صلح همه جانبه و فراگير است. امّا بايد توجّه داشت كه تنها با سخن و شعار و گفتگو ، نمى توان به اين كيميا دست يافت . راه اصلى دست يابى به اين كيميا ، خودسازى و اصلاح فرهنگ عمومى است و نخستين گام در اين راه ، مبارزه با عوامل كينه و نفرت ، و گام دوم ، ايجاد و تقويتِ بنيادهاى مهر و محبّت است .

.

ص: 8

بهترين آموزگار محبّت

بهترين آموزگار محبّتحركت در اين راه ، نياز به تربيت ، آموزش و آموزگار دارد و بهترين و بزرگ ترين آموزگارِ مهر و محبّت ، همان مهربان ترين مهربانان و آفريدگار جهان است . او كه سخن خود را با انسان در قرآن با نام «رحيم» و «رحمان» آغاز مى كند (اشاره به اين كه او نه تنها «مهربان» است و به اهلِ ايمان و انسان هاى شايسته ، سخت مهر مى ورزد ، بلكه «بخشنده» نيز هست) . او همه را دوست دارد و خوب و بد ، از رحمت و محبّت عامّ او بهره مى گيرند كه : «وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ ءٍ» . (1) اديم زمين ، سفره عام اوستچه دشمن بر اين خوان يغما ، چه دوست (2) امير مؤمنان عليه السلام با الهام از اين سنّت خداى مهربان ، در منشور حكومت مصر به مالك اشتر مى نويسد : وَأشعِر قَلبَكَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِيَّةِ ، وَالمَحَبَّةَ لَهُم ، وَاللُّطفَ بِهِم ، وَلا تَكونَنَّ عَلَيهِم سَبُعا زارِيا تَغتَنِمُ أكلَهُم ، فَإِنَّهُم صِنفانِ : إمّا أخٌ لَكَ فِى الدّينِ ، وَإمّا نَظيرٌ لَكَ فِى الخَلقِ؛ (3) احساس رحمت ، محبّت و لطفِ به شهروندان را بر دلت بپوشان و بر آنان ، درنده اى آسيب رسان مباش كه خوردن شكارش را غنيمت داند ؛ چرا كه آنان ، دو دسته اند : دسته اى برادرِ دينى تو اند ، و دسته اى ديگر ، در آفرينش ، همانندِ تو.

.


1- .سوره اعراف ، آيه 156 .
2- .بوستان سعدى : ديباچه .
3- .نهج البلاغة ، نامه 53 .

ص: 9

و نيز مى فرمايد : أَبلَغُ ما تَستَدَرُّ بِهِ الرَّحمَةَ أن تُضمِرَ لِجَميعِ النّاسِ الرَّحمَةَ . (1) بهترين راه جذب رحمت [و مهربانىِ ]الهى اين است كه [در دل ، ]نيّتِ رحمت [و مهربانى ]به همه مردم داشته باشى. بارى ، آفريدگار مهربان ، نه تنها بزرگ ترين آموزگار دوستى است ، بلكه همه مهرورزى ها ريشه در رحمت و محبّت او دارند و بدون پيوند با او ، هيچ محبّتى نمى پايد و هيچ كينه و دشمنى اى از جهان رخت برنخواهد بست و آرزوى فراگير شدن مهر و دوستى در جامعه بشرى و حاكميّت صلح همه جانبه هرگز تحقّق نخواهد يافت . كتاب دوستى در قرآن و حديث ، شرح اين اجمال است . انتشار نسخه اصلى (عربى) اين كتاب ، مورد استقبال فرهيختگان جهان اسلام قرار گرفت تا آن جا كه برخى از چهره هاى علمى جهان اسلام ، ضمن تأكيد بر نياز همه مسلمانان به اين نوشتار ، پيشنهاد انتشار آن را در سطح گسترده در جوامع اسلامى ارائه كردند . به دنبال اين پيشنهاد ، از سويى كتاب دوستى مورد تلخيص قرار گرفت و در نتيجه آنچه مربوط به مهرورزى انسان به خداوند منّان مى شد ، با عنوان : كيمياى عشق ، و آنچه مربوط به مهرورزىِ انسان ها نسبت به يكديگر مى شد ، با عنوان : راهنماى محبّت ، منتشر گرديد ، و از سوى ديگر ، با عنايت به استقبال از متن اصلى كتاب و ترجمه فارسىِ آن و پيشنهاد برخى اصلاحات ، در چاپ دوم با نگاهى دقيق تر، متن و ترجمه آن بازبينى شد و اصلاحاتى در آن به عمل آمد و در

.


1- .غرر الحكم : 3353 .

ص: 10

رؤيايى شگفت!

مواردى پانوشت هايى به متن و ترجمه افزوده گرديد . اين اقدام سودمند به وسيله جناب آقاى عبدالهادى مسعودى كه مسئوليت گروه «موسوعه نگارى» مركز تحقيقات دار الحديث را به عهده دارند ، انجام پذيرفت كه بر خود فرض مى دانم مراتب سپاس و قدردانى خود را از ايشان ابراز دارم . به اميد روزى كه با بهره گيرى از رهنمودهاى سازنده اسلام ، قلب مردم جهان ، مالامال از محبّت و عشق به خداى سبحان شود ، طبعا چنين عشقى ، الفت و سازگارى مردم با يكديگر را نيز در كامل ترين شكل آن در پى خواهد داشت.

رؤيايى شگفت!در پايان ، جالب است به رؤيايى شگفت انگيز درباره ترجمه اين كتاب به زبان اردو ، اشاره كنم : ترجمه كتاب دوستى به زبان اردو ، اخيرا به وسيله «مؤسسّه امام المنتظر» و با همّت حجة الاسلام جناب آقاى سيّد نياز نقوى منتشر شد . ايشان نقل كرد كه كارِ تايپ و تنظيم ترجمه كتاب به زبان اردو ، به عهده دامادش آقاى سيّد محمّد رضا نقوى بود كه مدّتى پيش در سنّ 27 سالگى به رحمت ايزدى پيوست ؛ رضوان اللّه تعالى عليه! دو روز پس از وفات وى ، يكى از دوستانش آقاى سيّد ظهير الحسنين شيرازى كه از نقش مرحوم سيّد محمّد رضا در تنظيم ترجمه كتاب دوستى به زبان اردو بى اطّلاع بوده ، به وى (آقاى سيّد نياز نقوى پدر خانم آن مرحوم) مراجعه مى كند و مى پرسد : جريان كتاب محبّت چيست؟ چون من او را در عالم رؤيا ديدم و گفت : «مشكل من (در عالم برزخ) به خاطر مفاتيح الجنان و كتاب محبّت حل

.

ص: 11

شد» ... . با توجّه به اين كه بيننده خواب ، از جريان كارِ آن مرحوم در مورد اين كتاب بى اطّلاع بوده ، مى توان اطمينان يافت كه اين رؤيا از رؤياهاى صادقه است . لذا از آقاى نقوى خواستم كه آقاى سيّد ظهير ، عين آنچه را در رؤيا ديده ، برايم بنويسد . ايشان نوشت : بنده چند سالى با مرحوم آقاى سيّد محمّد رضا نقوى _ اعلى اللّه مقامه _ آشنايى و رفاقت داشتم . او دو روز بعد از وفاتش به خواب من آمد (شب چهارشنبه نزديك اذان صبح) و به من گفت : «حالم بسيار خوش است . زياد به فكر من نباشيد . فقط در دعاها مرا فراموش نكنيد . بعضى ها به من مى گفتند : هميشه مشغول كار تايپ و تنظيم كتاب ها هستى و دارى وقتت را ضايع مى كنى ؛ [امّا ]تايپ و تنظيم كتاب مفاتيح الجنان و المحبّة فى الكتاب والسنة (به اردو) ، خيلى به دردم خورد و باعث نجاتم شد! آرى ، آنچه بيش از هر چيز ديگر ، براى انسان در اين جهان و جهانِ پس از مرگ ، كارساز است ، كيمياى محبّت است : يك جو ثمر نمى برد از خرمن كمالدر دل ، هر آن كه تخم محبّت نكِشته استإلهي! لم يكن لي حول فأنتقل به عن معصيتك إلاّ في وقت أيقظتني لمحبّتك ، فانهج لي إلى محبّتك سبيلاً سهلة أكمل لي بها خير الدنيا والآخرة . محمّد محمّدى رى شهرى 10 / 9 / 1382 6 / 10 / 1424

.

ص: 12

. .

ص: 13

پيش گفتار چاپ اوّل

اشاره

پيش گفتار چاپ اوّلالحمد للّه رب العالمين والصّلاة والسّلام على عبده المصطفى محمّد وآله الطّاهرين وخيار صحابته أجمعين . كتابى كه در برابر شماست ، ششمين كتاب مستقل از مجموعه آثار حديثى _ موضوعى مركز تحقيقات دارالحديث و حاصل سال ها تتبّع و تحقيق در اين مركز ، در باره اصلى ترين مسئله تربيتى در اسلام ، يعنى «محبّت» است . اين كتاب، براى نخستين بار در تاريخ حديث ، مجموعه متون دينى اسلام را در موضوع محبّت ، با نظامى نو ، آسان ياب و كاملاً ابتكارى در اختيار پژوهشگران مسائل اسلامى قرار مى دهد . اميدواريم انتشار اين كتاب ، گامى باشد در جهت كاهش تنش ها در كشورهاى اسلامى ، نزديك كردن دولت ها و ملّت هاى مسلمان به يكديگر ، بازگرداندن مجد و اقتدار و عزّت و عظمت امّت اسلام ، و ساختن امّتى نمونه بر اساس محبّت و برادرى .

.

ص: 14

روش تحقيق

روش تحقيقروش ما در گزينش ، ثبت و نشانى دهى در اين مجموعه ، از اين قرار است : 1 . تلاش شده تمامى روايات مربوط به يك موضوع ، از مصادر روايى شيعه و اهل سنّت ، پس از يادداشت بردارىِ مستقيم ، با كمك گرفتن از نرم افزارهاى رايانه اى گرد آيند ، و سپس جامع ترين ، استوارترين و كهن ترين مصدر ، گزينش شود . 2 . از تكرار روايات ، پرهيز شده ، مگر در موارد ذيل : الف _ متن ها كاملاً متفاوت و مَروىٌّ عنه ، متعدد باشد ؛ ب _ نكته مهمى در تفاوت الفاظ ، نهفته باشد ؛ ج _ تفاوت لفظى در متون شيعى و سنّى وجود داشته باشد ؛ د _ متن روايت ، كمتر از يك سطر و مربوط به دو باب باشد ؛ 3 . متن هاى واحدى ، هم از پيامبر صلى الله عليه و آله و هم از يكى از معصومان عليهم السلامنقل شده باشد،كه حديث پيامبر اكرم در متن مى آيد و روايت ساير معصومان عليهم السلامدر پاورقى. 4 . پس از ذكر آيات در هر موضوع ، روايات به ترتيب معصومان عليهم السلاماز پيامبر اسلام تا امام دوازدهم ، نقل مى گردد ، مگر آن كه روايتى در تفسير آيه وارد شده باشد كه بر تمامى روايات، مقدّم مى شود . 5 . گاه ، هماهنگى چند روايت ، موجب مى شود كه ترتيب مذكور در بند چهار ، رعايت نشود . 6 . در ابتداى روايات ، فقط نام پيامبر صلى الله عليه و آله و معصوم عليه السلام ذكر مى شود ، مگر آن كه راوى ، نقل كننده فعلِ معصوم باشد ، يا سؤال و جوابى در ميان باشد ، و يا آن كه راوى ، لفظى را در متن آورده باشد كه سخن مروى عنه نيست . 7 . با توجه به تعدّد اسامى معصومان عليهم السلام ، نام واحدى براى آنها انتخاب شده كه در ابتداى روايت ، ذكر مى شود . 8 . مصادر روايات، در پاورقى وبه ترتيب معتبرترين مصدر، تنظيم شده است.

.

ص: 15

9 . در غير مسائل اصولى ، به ارائه مصدر در پاورقى اكتفا مى شود . 10 . در صورتى كه دسترس به مصادر اوّليه ممكن باشد ، حديث از مصادر اوّليه نقل مى گردد ، بجز نشانى بحارالأنوار در احاديث شيعه و كنزالعمّال در احاديث اهل سنّت كه در پايان نشانى ها خواهد آمد . 11 . پس از ذكر مصادر ، گاه با تعبير «ر . ك : (رجوع كنيد :)» ، ارجاعاتى به برخى از منابع داده شده است . در چنين مواردى ، متن ارجاعى تفاوت زيادى با متن نقل شده داشته است . 12 . گاه ، ارجاعات ، به ابواب ديگر همان كتاب است كه تناسب محتوايى ميان پاره اى از روايات آنها وجود داشته است . 13 . در «درآمد» كتاب و نيز در توضيحات و جمع بندى هايى در پايان برخى فصول و ابواب آمده اند، چشم انداز كلّى روايات كتاب و باب و گاه ، حل پاره اى از دشوارى هاى موجود در احاديث را نشان مى دهد . 14 . و مهم ترين نكته ، اين كه تلاش شده است تا در حدّ امكان ، از طريق تأييد مضمون احاديث باب به وسيله قرائن عقلى و نقلى ، تحصيل وثوق نوعى به صدور مجموعه آنها امكان پذير باشد . در پايان ، لازم مى دانم از همه برادران عزيز «مركز تحقيقات دارالحديث» كه در تأليف اين مجموعه ارزشمند، به گونه اى مرا يارى رساندند ، بويژه از فاضل گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاى محمّد تقديرى كه بيشترين تلاش ها را در اين زمينه داشتند ، سپاس بگزارم . جزاهُم اللّه ُ عَن أهل بيتِ نبيِّه خير الجزاء في الدّارين. محمّد محمّدى رى شهرى 19 صفر 1420 14 خرداد 1378

.

ص: 16

. .

ص: 17

درآمد

نام هاى محبّت

درآمدنام هاى محبّتمحبّت ، عبارت است از احساس ميل نسبت به چيزى كه براى انسان ، لذّت بخش است . براى تفهيم اين معنا در لغت عرب ، نام هاى بسيارى وضع شده است كه در هر يك ، نكته خاصّى مورد توجّه است . ابن قيّم درباره راز كثرت نام هاى «محبّت» مى گويد : از آن جا كه فهم اين مسمّا شديدتر و به دل هايشان پيوسته بود،نام هايش نيز نزدشان فراوان تر بود . اين عادت عرب است كه آنچه دريافتش شديدتر ، يا اهمّيتش نزدشان بيشتر است ، از سرِ بزرگداشت و يا اهتمامِ به آن و يا محبّت بدان ، نام هاى بيشترى بر آن مى گذارند . مثال مورد نخست ، اَسَد و سيف و مثال مورد دوم ، داهيه و مثال مورد سوم ، خَمر است كه براى اين معانى ، نام هاى فراوانى گذاشته شده است . اين دلايل و معانى سه گانه ، در محبّت گرد آمده است . لذا با نزديك به شصت نام ، (1) آن را ناميده و وصف كرده اند كه عبارت اند از : محبّه، علاقه ، هوى ، صبوه ، صبامه ، شغف ،

.


1- .گفتنى است كه مؤلف ، بيش از پنجاه نام را ذكر نمى كند .

ص: 18

محبّت از ديدگاه اسلام

مقه ، وجد ، كَلف ، تَقَيُّم ، عِشق ، جَوى ، دَنَف ، شجو ، شوق ، خلابه ، بلابل ، تباريح ، سدَم ، غمرات ، وَهَل ، شجَن ، لاعِج ، اكتِئاب ، وَصَب ، حُزن ، كمد ، لذْع ، حُرَق ، سُهد ، أرَق ، لَهْف ، حنين ، استكانه ، تباله ، لَوعه ، فُتون ، جنون ، لمَم ، خَبْل ، رَسيس ، داء المُخامِر ، ودّ ، خلّه ، خِلّم ، فَرام ، هُيام ، تدْلِيه ، وَلَه و تعبّد» . نام هاى ديگرى نيز براى محبّت برشمرده اند كه در حقيقت نام هاى آن نيست ، بلكه از عوامل و احكام به شمار مى رود و ما از ذكر آنها خوددارى مى كنيم . (1) بسيارى از آنچه در كلام ابن قيّم به عنوان اسامى محبّت آمده ، در واقع از مبادى يا احكام محبّت است ، گو اين كه او خود در تفسير و تبيين اين اسامى ، بدان تصريح مى كند . در باره ريشه اين اسامى و تعريف هر يك ، سخن بسيار است (2) كه نيازى به طرح آن در اين مجموعه نيست . آنچه در اين جا بحث درباره آن اهمّيت دارد ، تبيين ديدگاه اسلام درباره محبّت است ، در نگاهى عميق به آنچه اين آيين الهى در مورد اين خصلت ارزشمند آورده است ، تا مدخل و مقدمه اى باشد براى دقّت و تأمّل لازم در آيات و احاديثى كه در ابواب مختلف كتاب ، خواهد آمد .

محبّت از ديدگاه اسلاماز نظر اسلام ، محبّت ، بيشترين نقش را در ساماندهى جامعه آرمانى انسانى دارد . ملاحظه متون دينى (نصوص) گردآمده در اين كتاب ، به روشنى اثبات

.


1- .روضة المحبين : 31 .
2- .ابن قيّم در كتاب روضة المحبين ، نزديك به چهل صفحه در اين باره بحث كرده است .

ص: 19

دين محبّت

مى كند كه جامعه مطلوب انسانى در اسلام ، جامعه اى است كه بر اساس محبّت مردم نسبت به يكديگر شكل بگيرد . اسلام مى خواهد جامعه اى بسازد كه همه مردم ، خود را برادر يكديگر بدانند و تا سرحدّ ايثار نسبت به هم عشق بورزند ، و اين بدان جهت است كه هيچ چيز مانند محبّت در ساماندهى جامعه دلخواه انسانى ، كارساز نيست . محبّت ، مؤثّرترين عنصر پرورش انسان هاى شايسته و كارآمدترين ابزار پيشبرد اهداف فرهنگى ، اجتماعى ، اقتصادى و سياسى است . به گفته حضرت سليمان عليه السلام ، هيچ چيز مانند محبّت ، شيرين نيست . (1) محبّت به قدرى شيرين است كه همه تلخى هاى زندگى را با كمك آن مى توان شيرين كرد ، و بسيارى از ضعف ها و نابسامانى ها و مشكلات فردى و اجتماعى را مى توان به وسيله آن ، جبران نمود و به تعبير لطيف پيغمبر اسلام : ما ضاقَ مجلسٌ بمتحابَّين . (2) هيچ جايى براى نشستن دو دوست ، تنگ نيست .

دين محبّتاسلام ، برنامه تكامل انسان است . اصلى ترين عناصر اين برنامه ، محبّت (مهرورزى) است . عنصر محبّت ، تا آن جا در تحقّق برنامه هايى كه اسلام براى پيشرفت جامعه انسانى پيش بينى كرده مؤثر است كه امام باقر عليه السلام ، دين اسلام را چيزى جز محبّت نمى داند و مى فرمايد : هَلِ الدّينُ إلاَّ الحُبُّ ؟ (3)

.


1- .ر . ك : ص 38 (ح 38) .
2- .ر . ك : ص 52 (ح 86) .
3- .ر . ك : ص 351 (ح 864) .

ص: 20

خطر عداوت

آيا دين ، جز محبّت است ؟ خدايى كه قرآن به مردم معرفى مى كند ، خدايى است مهربان و دوستدار مردم . (1) او آيين اسلام را كه دين همه انبياى الهى است ، برپايه هاى محبّت خود ، استوار كرده است (2) و پايگاه اصلى حكومت اسلامى را عشق و مودّت مردم نسبت به پيشوايان دينى و رهبران سياسى امّت اسلام قرار داده است . (3)پيشوايان بزرگ اسلام ، براى اين كه مردم با شيرينى محبّت ، زندگى را شيرين كنند و از بركات اين نعمت بزرگ الهى بهره مند شوند ، با جملاتى زيبا و رسا و در ذهن ماندنى ، مانند «رأس العقل» ، (4) «أوّل العقل» (5) و «نصف العقل» ، 6 آن را توصيف كرده اند و مردم را به دوستى و محبّت و الفت نسبت به يكديگر و افزايش «خويشاوندان محبّتى» تشويق كرده اند ؛ چرا كه آنان از اقوام نَسَبى و سببى ، كارسازترند . 7

خطر عداوتدر مقابل محبّت ، عداوت است كه هيچ چيز مانند آن براى جامعه ، خطرناك نيست . عداوت ، تلخ ترينِ تلخى هاست . تلخىِ عداوت ، همه شيرينى هاى زندگى را در كام انسانْ تلخ مى كند ، همه نعمت هاى الهى را به نقمت تبديل مى نمايد و همه پيروزى ها را به شكست ، مبدّل مى سازد .

.


1- .سوره هود ، آيه 90 ؛ و سوره بروج ، آيه 14 .
2- .ر . ك : ص 407 (ح 954) ؛ ص 431 (تحقيقى در بنياد محبّت خدا) .
3- .ر . ك : ص 243 (آنان كه دوستى شان واجب است) .
4- .ر. ك : ص 31 (ارزش دوستى) .
5- .ر . ك : ص 35 (نزديك ترين خويشاوندى) و ص 35 (نزديك ترين خويشاوندى ها) و ص 39 (فضيلت دوست و افزودن دوستان) .

ص: 21

برنامه هاى اسلام براى ايجاد الفت و محبّت

عداوت ، نه تنها مانع پيشرفت جامعه در زمينه هاى گوناگون است؛ بلكه در بهره بردارى از امكانات موجود نيز اِخلال مى نمايد و از اين رو ، جامعه اى كه گرفتار اين آفت خطرناك شود ، راهى جز انحطاط و سقوط در پيش ندارد . بر اين اساس ، دينى كه خود را بر پايه محبّتْ استوار مى داند ، عداوت را ضدّ دين (1) معرّفى مى كند ، چنان كه پيامبر اكرم ، فرموده اند : إنَّ شرّ النّاس مَن يُبغِضُ النّاسَ ويُبغِضونَهُ . 2 بدترينِ مردم ، كسانى هستند كه دشمن مردم اند و مردم ، دشمن آنها.

برنامه هاى اسلام براى ايجاد الفت و محبّتاسلام ، براى آن كه جامعه از شيرينى و بركات نعمت محبّت بهره بردارى كند و از خطرها و آفات عداوت ، مصون بماند ، به موعظه و توصيه هاى اخلاقى اكتفا نكرده ، بلكه براى ايجاد الفت و محبّت و پيشگيرى از كينه و محبّت ، برنامه و قانون دارد . در اسلام، آنچه موجب دوستىِ مردم با يكديگر مى شود، به عنوان تكليف و وظيفه وجوبى يا استحبابى شناخته شده ، و آنچه به بغض و عداوت مردم نسبت به يكديگر مى انجامد ، به صورت حكم تحريمى و يا تنزيهى ، ممنوع گرديده است . آنچه در بخش اوّل اين كتاب درباره اسباب محبّت و آداب و حقوق آن آمده است ، در واقع ، برنامه هاى اسلام براى ايجاد پيوند دوستى ميان مردم و تحكيم و تقويت آن ، و آنچه درباره موانع محبّت و عوامل بغض مطرح شده ، برنامه هاى عملى اسلام در جهت پيشگيرى از خطرهاى عداوت است .

.


1- .ر . ك : فصل دوم از بخش اول (دشمنى با يكديگر) و ص 61 (ح 103 و 104) .

ص: 22

حق انتخاب دوست

منطق عقل و فطرت در دوستى

حق انتخاب دوستاشكالى كه در زمينه ساماندهى جامعه مبتنى بر محبّت قابل طرح است ، اين است كه آيا اسلام ، اجازه مى دهد انسان با هركس كه خواست ، دوست شود ؟ آيا در اسلام ، انسان حق دارد با كسانى كه به انحرافات اعتقادى ، اخلاقى و عملى مبتلا هستند ، پيوند محبّت برقرار كند ؟ و اگر حق ندارد ، چگونه مى توان ادّعا كرد كه اسلام ، دين محبّت است و جامعه آرمانىِ آن ، جامعه اى مبتنى بر محبّت است ؟

منطق عقل و فطرت در دوستىپاسخ اين است كه منطق اسلام در دوستى و دشمنى ، مانند ساير امور ، منطق عقل و فطرت است . عقل و فطرت انسان ، زيبايى را دوست مى دارد و زشتى را دشمن . اسلام نيز در باب دوستى و دشمنى ، چيزى جز اين نمى گويد . به همان ميزان كه دوست داشتن زيبايى ها براى انسان و جامعه انسانى ، سازنده و تكامل آفرين است ، علاقه به زشتى ها و پليدى ها ، ويرانگر و خطرناك است . از اين رو ، خدايى كه اسلام به جامعه انسانى معرّفى مى كند ، زيباست و زيبايى را دوست دارد و زشتى و پليدى را دشمن مى دارد. در منطق خداپرستان راستين كه همان منطق عقل و فطرت است ، انسان بايد دوست زيبايى ها و دشمن زشتى ها باشد . بى ترديد ، دوستى با كسانى كه به بيمارى هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى مبتلا هستند ، موجب سرايت بيمارى مى گردد و هيچ منطقى نمى تواند آن را تجويز كند و از اين رو ، مبتنى بودن جامعه آرمانى در اسلام بر محبّت ، بدين معنا نيست كه اسلام ، بر خلاف منطق عقل و فطرت ، اجازه مى دهد زشتى ها و بيمارى هاى فرهنگى و اجتماعى ، فراگير شود؛ بلكه درست به عكس ، اسلام مى خواهد با مبارزه با اين بيمارى ها جامعه اى بسازد كه چيزى جز محبّت ، بر آن حاكم نباشد ،

.

ص: 23

نقش محبّت در سرنوشت انسان

و تا چنين جامعه اى تحقّق نيافته است ، انسان راهى جز انتخاب ندارد .

نقش محبّت در سرنوشت انساناز نظر اسلام ، محبّت ، سرنوشت هميشگى انسان را رقم مى زند . (1) عشق به زيبايى هاى راستين ، انسان را به قلّه تكامل ، سير مى دهد و عشق به زيبايى هاى دروغين ، او را كور و كر مى كند ، (2) تا آن جا كه حقّ انتخاب را از انسان سلب مى نمايد (3) و او را تا اسفل السافلين ، پايين مى برد . از اين رو انتخاب دوست ، بر اساس شناخت دوستان راستين و دروغين ، براى رسيدن به جامعه آرمانى انسانى و اسلامى ، ضرورى است و پيشوايان بزرگ اسلام ، رهنمودهاى بسيار ارزنده اى در اين زمينه دارند كه در فصل پنجم ، هفتم و نهم از بخش اوّل ، ملاحظه خواهيد كرد .

.


1- .ر . ك : ص 23 (نقش محبّت در سرنوشت انسان) .
2- .ر . ك : ص 359 (ح 880) .
3- .ر . ك : ص 355 (فصل دهم : عشق) .

ص: 24

. .

ص: 25

بخش اوّل : دوستى مردم

اشاره

بخش اوّل : دوستى مردمفصل اوّل : دوست داشتن يكديگرفصل دوم : دشمنى با يكديگرفصل سوم : عوامل دوستىفصل چهارم : موانع دوستىفصل پنجم : گزينش دوستفصل ششم : آداب دوستىفصل هفتم : احكام دوستىفصل هشتم : حقوق دوستىفصل نهم : آثار دوستىفصل دهم : عشق

.

ص: 26

الفصل الأوّل: التّوادّ1 / 1الإِيمانُ وَالاُلفَةالكتاب«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَآءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَ نًا وَكُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَ لِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَ_تِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» . (1)

«هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ * وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِى الأَْرْضِ جَمِيعًا مَّآ أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَ_كِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُو عَزِيزٌ حَكِيمٌ» . (2)

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» . (3)

«فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّكَوةَ فَإِخْوَ نُكُمْ فِى الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الأَْيَ_تِ لِقَوْم يَعْلَمُونَ» . (4)

.


1- .آل عمران : 103 .
2- .الأنفال : 62 و 63 .
3- .الحجرات : 10 .
4- .التوبة : 11 ، وراجع الأحزاب : 5 .

ص: 27

فصل يكم : دوست داشتن يكديگر

1 / 1 ايمان و الفت

فصل اوّل : دوست داشتن يكديگر1 / 1ايمان و الفتقرآن(و همگان ، دست در ريسمان خدا بزنيد و پراكنده مشويد ، و از نعمتى كه خدا بر شما ارزانى داشته است ، ياد كنيد ؛ آن هنگام كه دشمن يكديگر بوديد و او دل هايتان را به هم الفت داد، پس بر اثر نعمت او برادر شديد،و بر لبه پرتگاهى از آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد.خدا آيات خود را اين چنين براى شما بيان مى كند؛شايد هدايت شويد).

(اوست كه تو را به يارى خود و يارى مؤمنان ، تأييد كرد؛ و دل هايشان را به هم الفت داد . اگر همه آنچه را كه در زمين است ، انفاق مى كردى ، دل هايشان را به يكديگر الفت نمى دادى؛ ولى خدا دل هايشان را به يكديگر الفت داد كه او عزيز و حكيم است) .

(مؤمنان ، برادرند. پس ميان برادرانتان ، اصلاح كنيد و از خدا بترسيد؛ شايد كه مورد رحمتْ واقع شويد) .

(پس اگر توبه كردند و نماز برپاى داشتند و زكات پرداختند ، در اين صورت ، برادران دينى شما هستند ، و آيات خود را براى قومى كه مى دانند ، تفصيل مى دهيم) .

.

ص: 28

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما تَحابّوا وتَهادَوا وأدَّوُا الأَمانَةَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : لا يَجتَمِعُ أربَعَةٌ فِي المُؤمِنِ إلاّ أوجَبَ اللّه ُ لَهُ بِهِنَّ الجَنَّةَ : الصِّدقُ فِي اللِّسانِ ، وَالسَّخاءُ فِي المالِ ، وَالمَوَدَّةُ فِي القَلبِ ، وَالنَّصيحَةُ فِي المَشهَدِ وَالمَغيبِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : ما تَحابَّا الرَّجُلانِ إلاّ كانَ أفضَلُهُما أشَدَّهُما حُبّا لِصاحِبِهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل جَعَلَ الإِسلامَ صِراطا مُنيرَ الأَعلامِ ، مُشرِقَ المَنارِ ، فيهِ تَأتَلِفُ القُلوبُ ، وعَلَيهِ تَأَخَّى الإِخوانُ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام: اِعلَم أنَّ الإِلفَ مِنَ اللّه ِ وَالفِركَ مِنَ الشَّيطانِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ روحَ الإيمانِ واحِدَةٌ ، خَرَجَت مِن عِندِ واحِدٍ ، وتَتَفَرَّقُ في أبدانٍ شَتّى ، فَعَلَيهِ ائتَلَفَت ، وبِهِ تَحابَّت . (6)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 29 / 25 ، صحيفة الرضا عليه السلام : 43 / 12 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأخبار : 377 / 1052 عن الإمام الرضا عن الإمام عليّ عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آلهوليس فيهما «تهادوا» ، مشكاة الأنوار : 52 عن الإمام الكاظم عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 400 / 43 .
2- .كنز العمّال : 15 / 876 / 43482 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن ابن عمر .
3- .الأدب المفرد: 166/544، المستدرك على الصحيحين: 4/189/7323، مسند أبي يعلى : 3 / 377/3406 ، تاريخ بغداد: 9/440 وفيها «تحابّ رجلان في اللّه» بدل «تحابّا الرجلان» ، المعجم الأوسط : 3 / 192 / 2899 نحوه ، كنز العمّال : 9 / 18 / 24717 نقلاً عن أبي الشيخ وفيه «توادّ» بدل «تحابّا» وكلّها عن أنس .
4- .الكافي : 5 / 371 / 3 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام .
5- .الكافي : 3 / 481 / 1 و ج 5 / 500 / 1 ، تهذيب الأحكام : 7 / 410 / 1636 كلّها عن أبي بصير .
6- .الاختصاص : 249 عن أبان بن تغلب الكندي، بحار الأنوار: 69 / 193 / 9 .

ص: 29

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : امّت من تا هنگامى كه يكديگر را دوست بدارند ، به يكديگر هديه دهند و امانتدارى كنند ، سعادتمند خواهند بود .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمنْ هرگاه داراى چهار صفت گردد ، خداوند بدانها بهشت را بر او واجب مى گرداند : راستى در زبان ، بخشش در مال ، دوستى در دل ، و خيرخواهى در نهان و آشكار .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه دو تن يكديگر را دوست بدارند ، آن كه ديگرى را بيشتر دوست مى دارد ، از دوستش برتر است .

امام على عليه السلام : خداوند عز و جل ، اسلام را راهى با نشانه هاى روشنگر و نشانىِ درخشان قرار داد كه در آن ، دل ها با يكديگر خو مى گيرند و بر اساس آن ، برادرى برادرانْ شكل مى گيرد .

امام باقر عليه السلام : بدان كه اُنس گرفتن [با مردم] ، كارى خدايى و دشمنى ، كارى شيطانى است .

امام صادق عليه السلام : روح ايمان ، يكى است كه از نزد [ خداى] يگانه فرود آمده و در پيكرهاى گوناگونى جاى گرفته است. پس بر اساس آن ، خو گرفته مى شود و بدان ، دوستى ها پديد مى آيد .

.

ص: 30

عنه عليه السلام : المُؤمِنونَ يَألَفونَ ويُؤلَفونَ ويُغشى رَحلُهُم . (1)

عنه عليه السلام : مَا التَقى مُؤمِنانِ قَطُّ إلاّ كانَ أفضَلُهُما أشَدَّهُما حُبّا لِأَخيهِ . (2)

مسائل عليّ بن جعفر عن عليّ بن جعفر : قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه السلام : أيُّنا أشَدُّ حُبّا لِدينِهِ ؟ قالَ : أشَدُّكُم حُبّا لِصاحِبِهِ . (3)

1 / 2قيمَةُ المَوَدَّةِأ _ عَلامَةُ قُوَّةِ العَقلِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِيمانِ التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِيمانِ بِاللّه ِ عز و جل التَّحَبُّبُ إلَى النّاسِ . (5)

.


1- .تاريخ اليعقوبي : 2 / 382 .
2- .الكافي : 2 / 127 / 15 ، المؤمن : 31 / 60 ، المحاسن : 1 / 411 / 937 كلّها عن صفوان الجمّال ، تنبيه الخواطر : 2 / 191 عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 69 / 250 / 26 و ج 74 / 398 / 32 .
3- .مسائل عليّبن جعفر : 341 / 840 ، الخرائج والجرائح : 1/411/15 ، بحار الأنوار : 50/152/38 .
4- .السنن الكبرى : 10 / 187 / 20306 ، شُعب الإيمان : 6 / 500 / 9054 كلاهما عن سعيد بن المسيّب و ص 255 / 8061 عن أنس و ص 501 / 9055 ، المعجم الأوسط : 6 / 156 / 6070 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال: 9/7/24662 ؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 35 / 77 عن أحمدبن عامر بن سليمان الطائي وأحمد بن عبداللّه الهروي الشيباني وداود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، صحيفة الرضا عليه السلام : 52 / 53 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله وفيه «الدين» بدل «الإيمان»، عوالي اللآلي: 1 / 291 / 156 ، بحار الأنوار : 74/392/12.
5- .الخصال: 15/55 عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، مشكاة الأنوار : 249 ، روضة الواعظين: 7، بحار الأنوار : 74/158/6؛ المعجم الأوسط: 5/120/4847 ، المعجم الصغير: 1/251 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : 3 / 9 / 5172 .

ص: 31

1 / 2 ارزش دوستى

الف _ نشانِ نيرومندى عقل

امام صادق عليه السلام : مؤمنان ، با يكديگر اُنس مى گيرند و با آنان ، اُنس گرفته مى شود و خانه شان محلّ رفت و آمد دوستان است .

امام صادق عليه السلام : هرگاه دو شخص مؤمن يكديگر را ببينند ، برترين آن دو ، كسى است كه برادرش را بيشتر دوست مى دارد .

مسائل على بن جعفر _ به نقل از على بن جعفر _ : به امام موسى كاظم عليه السلامگفتم : كدام يك از ما بيشتر دينش را دوست مى دارد؟ فرمود : «آن كه رفيق خود را بيشتر دوست مى دارد».

1 / 2ارزش دوستىالف _ نشانِ نيرومندى عقل رسول خدا صلى الله عليه و آله : اساس عقل ، پس از ايمان ، دوستى با مردم است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اساس عقل ، پس از ايمان به خداى عز و جل ، دوستى با مردم است .

.

ص: 32

عنه صلى الله عليه و آله : التَّوَدُّدُ نِصفُ العَقلِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ نِصفُ العَقلِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : رَأسُ العَقلِ التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ . (3)

عنه عليه السلام : أوَّلُ العَقلِ التَّوَدُّدُ . (4)

ب _ نِصفُ الدّينِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : التَّوَدُّدُ نِصفُ الدّينِ . (5)

ج _ قَرابَةٌ مُستَفادَةٌ الإمام عليّ عليه السلام : المَوَدَّةُ قَرابَةٌ مُستَفادَةٌ . (6)

.


1- .الفردوس : 2 / 75 / 2421 عن الإمام عليّ عليه السلام ، حلية الأولياء : 3 / 195 عن الأصمعي عن الإمام الصادق عليه السلام ، كنز العمّال: 3/49/5435؛ كتاب من لا يحضره الفقيه: 4/416/5904 عن زرارة عن الإمام الصادق عليه السلام، نهج البلاغة: الحكمة 142، خصائص الأئمّة عليهم السلام: 104، تحف العقول: 221 والثلاثة الأخيرة عن الإمام عليّ عليه السلام، بحار الأنوار: 74/168/35.
2- .الكافي : 2 / 643 / 4 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام و ح 5 عن موسى بن بكر عن الإمام الكاظم عليه السلام، السرائر: 3/550 عن موسى عن الإمام الكاظم عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : 443 عن الإمام الرضا عليه السلاموص403 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، منية المريد : 258 ، بحار الأنوار : 71 / 349 / 19 ؛ المعجم الأوسط: 7/25/6744، مسند الشهاب : 1 / 55 / 33 كلاهما عن ابن عمر، كنز العمّال :3/49/5434 .
3- .غرر الحكم : 5246 و 1345 .
4- .غرر الحكم : 2923 .
5- .تحف العقول : 60 ، بحار الأنوار : 74 / 392 / 11 ؛ شُعب الإيمان : 2 / 74 / 1197 عن خالد بن الزبير عن الإمام زين العابدين عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : 15 / 907 / 43566 .
6- .الكافي : 8 / 23 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 389 / 5834 ، نهج البلاغة : الحكمة 211 ، تحف العقول: 97، كنز الفوائد: 1/93، أعلام الدين : 178 ، بحار الأنوار : 74/178/19.

ص: 33

ب _ نيمى از دين

ج _ خويشاوندى

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستى [با مردم] ، نيمى از عقل است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستى با مردم ، نيمى از عقل است .

امام على عليه السلام : اساس عقل ، دوستى با مردم است .

امام على عليه السلام : سرآغاز عقل ، دوستى [با مردم ]است .

ب _ نيمى از دين رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستى [با مردم] ، نيمى از دين است .

ج _ خويشاوندى امام على عليه السلام : دوستى ، [نوعى ]خويشاوندى است .

.

ص: 34

عنه عليه السلام : المَوَدَّةُ نَسَبٌ . (1)

عنه عليه السلام : المَوَدَّةُ نَسَبٌ مُستَفادٌ . (2)

عنه عليه السلام : المَوَدَّةُ إحدَى القَرابَتَينِ . (3)

عنه عليه السلام : الوَفاءُ كَرَمٌ ، المَوَدَّةُ رَحِمٌ . (4)

د _ أقرَبُ نَسَبٍ الإمام عليّ عليه السلام : المَوَدَّةُ أقرَبُ نَسَبٍ . (5)

عنه عليه السلام : المَوَدَّةُ أقرَبُ رَحِمٍ . (6)

عنه عليه السلام : المَوَدَّةُ أشبَكُ الأَنسابِ ، وَالعِلمُ أشرَفُ الأَحسابِ . (7)

ه _ أقرَبُ القُربِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : القَريبُ مَن قَرَّبَتهُ المَوَدَّةُ وإن بَعُدَ نَسَبُهُ . وَالبَعيدُ مَن باعَدَتهُ المَوَدَّةُ وإن قَرُبَ نَسَبُهُ . (8)

الإمام عليّ عليه السلام : أقرَبُ القُربِ مَوَدّاتُ القُلوبِ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 81 .
2- .غرر الحكم : 647 .
3- .غرر الحكم : 1627 .
4- .غرر الحكم : 10 .
5- .غرر الحكم : 285 .
6- .غرر الحكم : 649 .
7- .الإرشاد : 1 / 298 ، كنز الفوائد : 1 / 319 ، بحار الأنوار : 77 / 419 / 40 .
8- .تاريخ اصبهان: 1/136/79 عن زيد الأصم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، كنز العمّال: 16/122/44143؛ الكافي : 2/643/7 عن سليمان بن زياد التميمي عن الإمام الصادق عن الإمام الحسن عليهماالسلام، تحف العقول : 234 عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 106 / 5 .
9- .غرر الحكم : 3029 .

ص: 35

د _ نزديك ترين خويشاوندى

ه _ نزديك ترين خويشاوندى ها

امام على عليه السلام : دوستى ، خويشاوندى است .

امام على عليه السلام : دوستى ، خويشىِ اكتسابى است .

امام على عليه السلام : دوستى ، يكى از دو خويشاوندىِ [ سببى و نَسَبى] است .

امام على عليه السلام : وفادارى ، بزرگوارى است ، و دوستى ، [گونه اى ]خويشاوندى .

ر . ك : ص 217 (ح 530 و 531) .

د _ نزديك ترين خويشاوندى امام على عليه السلام : دوستى ، نزديك ترين خويشاوندى است .

امام على عليه السلام : دوستى ، نزديك ترين خويشى است .

امام على عليه السلام : دوستى ، به هم پيوسته ترين خويشاوندى است و دانش ، شريف ترينْ تبار است .

ر . ك : ص 679 (ح 1441 ، 1442 و 1443) .

ه _ نزديك ترين خويشاوندى ها رسول خدا صلى الله عليه و آله : خويشاوند ، آن است كه دوستىْ نزديكش ساخته است ، گر چه [نسبت ]خويشاوندى اش دور باشد و بيگانه ، آن است كه دوستىْ دورش ساخته است ، گرچه [نسبت ]خويشاوندى اش نزديك باشد .

امام على عليه السلام : نزديك ترين خويشاوندى ها، دوستى دل هاست .

.

ص: 36

عنه عليه السلام : الأَخُ المُكتَسَبُ فِي اللّه ِ أقرَبُ الأَقرِباءِ ، وأحَمُّ مِنَ الاُمَّهاتِ وَالآباءِ . (1)

عنه عليه السلام : رُبَّ قَريبٍ أبعَدُ مِن بَعيدٍ . ورُبَّ بَعيدٍ . أقرَبُ مِن قَريبٍ . (2)

عنه عليه السلام : الصَّديقُ أقرَبُ الأَقارِبِ . (3)

و _ أصلُ القَرابَةِ الإمام عليّ عليه السلام : كُلُّ قَرابَةٍ تَحتاجُ إلى مَوَدَّةٍ . (4)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : تَحتاجُ القَرابَةُ إلى مَوَدَّةٍ ، ولا تَحتاجُ المَوَدَّةُ إلى قَرابَةٍ . (5)

عنه عليه السلام : مَوَدَّةُ الآباءِ قَرابَةٌ بَينَ الأَبناءِ ، وَالقَرابَةُ إلَى المَوَدَّةِ أحوَجُ مِنَ المَوَدَّةِ إلَى القَرابَةِ . (6)

عنه عليه السلام : رُبَّ عَشيرٍ غَيرُ حَبيبٍ . (7)

عنه عليه السلام : رُبَّ أخٍ لَم تَلِدهُ اُمُّكَ . (8)

عنه عليه السلام : صَديقُكَ أخوكَ لِأَبيكَ واُمِّكَ . ولَيسَ كُلُّ أخٍ لَكَ مِن أبيكَ واُمِّك صَديقَكَ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 1845 وفي طبعة النجف «أرحم» بدل «أحمّ» .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : 84 ، الكافي : 8 / 24 / 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلاموليس فيه صدره ، بحار الأنوار : 74 / 165 / 28 ؛ ربيع الأبرار : 3 / 538 ، كنز العمّال : 16 / 181 / 44215 عن وكيع والعسكريّ في المواعظ .
3- .غرر الحكم : 674 .
4- .مطالب السؤول : 50 ؛ بحار الأنوار : 78 / 7 / 59 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 305 / 489 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 308 ، غرر الحكم : 9805 وفيه «نسب بين الأبناء» وليس فيه ذيله ؛ مطالب السؤول : 57 نحوه.
7- .غرر الحكم : 5335 .
8- .غرر الحكم : 5351.
9- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 390 / 5834 .

ص: 37

و _ اصل خويشاوندى

امام على عليه السلام : برادر به دست آمده در راه خدا ، نزديك ترين خويشاوند و [ حتى ]نزديك تر (1) از پدر و مادر است .

امام على عليه السلام : بسا خويشاوندى كه از بيگانه دورتر است و بسا بيگانه اى كه از خويشاوند ، نزديك تر .

امام على عليه السلام : دوست ، نزديك ترينِ خويشاوندان است .

و _ اصل خويشاوندى امام على عليه السلام : هر خويشاوندى اى ، نيازمند دوستى است .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : خويشاوندى ، نيازمند دوستى است ، حال آن كه دوستى ، نيازمند خويشاوندى نيست .

امام على عليه السلام : دوستى پدران ، [ باعث ]خويشاوندى فرزندان است؛ و خويشاوندى به دوستى ، نيازمندتر از دوستى به خويشى است .

امام على عليه السلام : بسا خويشاوندى كه دوست نيست .

امام على عليه السلام : بسا برادرى كه مادرت او را نزاده است .

امام على عليه السلام : دوستت ، برادر تنى توست ، حال آن كه هر برادرِ تنى تو ، دوستت نيست .

.


1- .در نسخه چاپ نجف : مهربان تر .

ص: 38

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : الصَّديقُ نَسيبُ الرّوحِ ، وَالأَخُ نَسيبُ الجِسمِ . (1)

ز _ أنفَعُ الكُنوزِ الإمام عليّ عليه السلام : أنفَعُ الكُنوزِ مَحَبَّةُ القُلوبِ . (2)

ح _ أحلَى الأَشياءِ جامع الأحاديث للقمّي عن إبراهيم بن شعيب المزنيّ : أنَّهُ سَمِعَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلاميَقولُ : سَأَلَ داودُ النَّبِيُّ سُلَيمانَ عليه السلام _ وأرادَ عِلْمَ ما بَلَغَ مِنَ الحِكمَةِ _ قالَ: . . . أيُّ شَيءٍ أحلى ؟ قالَ : المَحَبَّةُ ، هِيَ رَوحُ اللّه ِ بَينَ عِبادِهِ ، حَتّى إنَّ الفَرَسَ لَيَرفَعُ حافِرَهُ عَن وَلَدِهِ. قالَ : فَضَحِكَ داودُ عِندَ إجابَةِ سُلَيمانَ عليه السلام . (3)

1 / 3فَضلُ الصَّديقِ وَالاِستِكثارِ مِنهُ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : اِستَكثِروا مِنَ الإِخوانِ ؛ فَإِنَّ لِكُلِّ مُؤمِنٍ شَفاعَةً يَوم القِيامَةِ . (4)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 300 / 429 .
2- .غرر الحكم : 2973 ؛ دستور معالم الحكم : 23 .
3- .جامع الأحاديث للقمّي : 193 .
4- .الجامع الصغير : 1 / 152 / 1001 ، كنز العمّال : 9 / 4 / 24642 كلاهما نقلاً عن ابن النجّار في تاريخه عن أنس ؛ مصادقة الإخوان : 150 / 1 عن أحمد بن محمّد عن بعض أصحابه عن الإمام الصادق عليه السلاموليس فيه «يوم القيامة» .

ص: 39

ز _ سودمندترينِ گنج ها

ح _ شيرين ترينِ چيزها

1 / 3 فضيلت دوست و افزودن دوستان

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : دوست ، خويشاوند روح است و برادر ، خويشاوند تن .

ز _ سودمندترينِ گنج ها امام على عليه السلام : سودمندترينِ گنج ها، دوستى دل هاست .

ح _ شيرين ترينِ چيزها جامع الأحاديث _ به نقل از ابراهيم بن شعيب المُزنى ، از امام صادق عليه السلام _ : داوود پيامبر عليه السلام، براى اين كه بداند سليمان عليه السلام به چه حد از حكمت رسيده است ، از او پرسيد : «... چه چيز شيرين تر است؟». سليمان پاسخ داد: «دوستى ، همان آرامش [ فروفرستاده] خدا ميان بندگانش است ، تا آن جا كه اسب ، سم خود را براى كره اش برمى دارد» . آن گاه ، داوود از پاسخگويى سليمان ، شاد شد .

1 / 3فضيلت دوست و افزودن دوستان رسول خدا صلى الله عليه و آله : بر [شمار ]برادران خود بيفزاييد ؛ زيرا هر مؤمنى را در روز قيامت ، شفاعتى است .

.

ص: 40

عنه صلى الله عليه و آله : أكثِروا مِنَ الإِخوانِ ؛ فَإِنَّ رَبَّكُم حَيِيٌّ كَريمٌ يَستَحيي أن يُعَذِّبَ عَبدَهُ بَينَ إخوانِهِ يَومَ القِيامَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : المَرءُ كَثيرٌ بِأَخيهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : المَرءُ يَكثُرُ بِإِخوانِهِ المُسلِمينَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : عَلَيكَ بِإِخوانِ الصِّدقِ تَعِش في أكنافِهِم ؛ فَإِنَّهُم زينَةٌ فِي الرَّخاءِ ، وعُدَّةٌ فِي البَلاءِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام : الصَّديقُ إنسانٌ ، هُوَ أنتَ إلاّ أنَّهُ غَيرُكَ . (5)

عنه عليه السلام : الأَصدِقاءُ نَفسٌ واحِدَةٌ في جُسومٍ مُتَفَرِّقَةٍ . (6)

عنه عليه السلام : مِنَ النِّعَمِ الصَّديقُ الصَّدوقُ . (7)

.


1- .ربيع الأبرار : 1 / 428 .
2- .تاريخ بغداد : 7 / 57 عن الحسن ، مسند الشهاب : 1 / 141 / 186 عن أنس ، الإخوان : 109 / 24 عن سهل بن سعد الساعدي ، دلائل النبوّة للبيهقي : 4 / 371 ، تاريخ دمشق : 27 / 257 كلاهما عن عبداللّه بن جعفر وفيهما «بأخيه وابن عمّه» ، كنز العمّال : 9 / 11 / 24683 ؛ تحف العقول : 368 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 21 / 57 / 8 .
3- .كنز العمّال : 9 / 38 / 24823 نقلاً عن العسكريّ في الأمثال وابن عساكر عن سهل بن سعد .
4- .كنز العمّال : 9 / 38 / 24823 نقلاً عن العسكريّ في الأمثال وابن عساكر عن سهل بن سعد ؛ إرشاد القلوب : 20 عن نوف البكالي عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه وليس فيه ذيله .
5- .غرر الحكم : 1856 .
6- .غرر الحكم : 2059 .
7- .غرر الحكم : 9247 .

ص: 41

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بر [شمار ]برادران خود بيفزاييد؛ زيرا كه پروردگارتان ، آزرمگين و بزرگوار است و شرم دارد كه بنده اش را در روز قيامت ، ميان برادرانش عذاب كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : انسان به وسيله برادرش [نيرومند و ]افزون است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : انسان با برادران مسلمانش نيرو و فزونى مى گيرد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : برادرانِ راستين به دست آر ، تا در پناهشان زندگى كنى كه در آسايش ، زيورند و در سختى ، ساز و برگ [و ياور] .

امام على عليه السلام : دوست ، انسانى است كه همان خودت است ، جز آن كه [ كالبدش ]غير از توست .

امام على عليه السلام : دوستان ، يك جان اند در كالبدهاى پراكنده .

امام على عليه السلام : دوستِ راستين ، از نعمت هاست .

.

ص: 42

عنه عليه السلام : الإِخوانُ زينَةٌ فِي الرَّخاءِ ، وعُدَّةٌ فِي البَلاءِ . (1)

عنه عليه السلام : عَلَيكَ بِإِخوانِ الصَّفا ؛ فَإِنَّهُم زينَةٌ فِي الرَّخاءِ ، وعَونٌ فِي البَلاءِ . (2)

عنه عليه السلام : إخوانُ الصِّدقِ زينَةٌ فِي السَّرّاءِ ، وعُدَّةٌ فِي الضَّرّاءِ . (3)

عنه عليه السلام : عَلَيكَ بِإِخوانِ الصِّدقِ فَأَكثِر مِنِ اكتِسابِهِم ؛ فَإِنَّهُم عُدَّةٌ عِندَ الرَّخاءِ ، وجُنَّةٌ عِندَ البَلاءِ . (4)

عنه عليه السلام : إخوانُ الصِّدقِ فِي النّاسِ خَيرٌ مِنَ المالِ يَأكُلُهُ ويُوَرِّثُهُ . لا يَزدادَنَّ أحَدُكُم في أخيهِ زُهدا ، ولا يَجعَل مِنهُ بَديلاً إذا لَم يَرَ مِنهُ مَرفَقا أو يَكونُ مَقفورا مِنَ المالِ . لا يَغفُلَنَّ أحَدُكُم عَنِ القَرابَةِ يَرى بِهِ الخَصاصَةَ أن يَسُدَّها مِمّا لا يَضُرُّهُ إن أنفَقَهُ ولا يَنفَعُهُ إن أمسَكَهُ . (5)

عنه عليه السلام : أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنِ اكتِسابِ الإِخوانِ ، وأعجَزُ مِنهُ مَن ضَيَّعَ مَن ظَفِرَ بِهِ مِنهُم . (6)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : أعجَزُ النّاسِ مَن قَصَّرَ في طَلَبِ الصَّديقِ ، وأعجَزُ مِنهُ مَن وَجَدَهُ فَضَيَّعَهُ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 1527 .
2- .غرر الحكم : 6128 .
3- .غرر الحكم : 1805 .
4- .الأمالي للصدوق : 380 / 483 عن أبي الجارود عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام ، الاختصاص : 226 عن أبي الجارود رفعه وفيه «جندا» بدل «جُنّة» ، تحف العقول : 368 عن الإمام الصادق عليه السلاموليس فيه «فأكثر من اكتسابهم» ، بحار الأنوار : 74 / 187 / 7 .
5- .الزهد للحسين بن سعيد : 37 / 98 عن يحيى بن اُمّ الطويل ، بحار الأنوار : 74 / 101 / 53 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 12 ، بحار الأنوار : 74 / 278 / 12 .
7- .شرح نهج البلاغة : 20 / 297 / 394 .

ص: 43

امام على عليه السلام : برادران ، در آسايش، زيورند و در سختى، ساز و برگ [و ياور] .

امام على عليه السلام : برادرانِ يكرنگ به دست آر كه در آسايش ، زيورند و در سختى ، ياور .

امام على عليه السلام : برادرانِ راستين ، در خوشى ، زيورند و در ناخوشى ، ساز و برگ [و ياور] .

امام على عليه السلام : برادرانِ راستين به دست آر و بر شمارشان بيفزاى كه به هنگام آسايش ، ساز و برگ اند و به هنگام سختى ، سپر .

امام على عليه السلام : برادرانِ راستين در ميان مردم ، از ثروتى كه شخص از آن برخوردار شود و به ارث گذارد ، بهترند . مبادا كسى از شما نسبت به برادرش زياده بى رغبتى كند ، و اگر از او منفعتى نديد و يا او را بى چيز ديد ، مبادا كسى را جايگزين او نمايد . مبادا كسى از شما از نياز خويشاوندش كه اگر آن را برآورد ، به او زيانى نمى زند و اگر آن را باز دارد ، سودى به او نمى رساند ، غفلت كند .

امام على عليه السلام : ناتوان ترين مردم ، كسى است كه از به دست آوردن برادران ، ناتوان باشد و ناتوان تر از او ، كسى است كه برادرى را كه به دست آورده است ، از دست بدهد .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : ناتوان ترين مردم ، كسى است كه در دوستيابى كوتاهى كند ، و ناتوان تر از او كسى است كه دوستى به دست آورد و سپس او را از دست بدهد .

.

ص: 44

عنه عليه السلام _ أيضا _ : لِيَكُن أصدِقاؤُكَ كَثيرا ، وَاجعَل سِرَّكَ مِنهُم إلى واحِدٍ . (1)

عنه عليه السلام : مَن لا صَديقَ لَهُ لا ذُخرَ لَهُ . (2)

عنه عليه السلام : الصَّديقُ أفضَلُ الذُّخرَينِ . (3)

عنه عليه السلام : مَن لا أخا لَهُ لا خَيرَ فيهِ . (4)

عنه عليه السلام : مَن لا إخوانَ لَهُ لا أهلَ لَهُ . (5)

عنه عليه السلام : الإِخوانُ جَلاءُ الهُمومِ وَالأَحزانِ . (6)

عنه عليه السلام : الإِخوانُ أفضَلُ العُدَدِ . (7)

عنه عليه السلام : إخوانُ (8) الصِّدقِ أفضَلُ عُدَّةٍ . (9)

عنه عليه السلام : أفضَلُ العُدَدِ أخٌ وَفِيٌّ ، وشَقيقٌ زَكِيٌّ . (10)

عنه عليه السلام : الصَّديقُ أفضَلُ العُدَّتَينِ . (11)

عنه عليه السلام : أفضَلُ العُدَدِ ثِقاتُ الإِخوانِ . (12)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 324 / 718 .
2- .غرر الحكم : 8760 .
3- .غرر الحكم : 1669 .
4- .غرر الحكم : 8087 .
5- .غرر الحكم : 8759 .
6- .غرر الحكم : 2119 .
7- .غرر الحكم : 1045 .
8- .في الطبعة المعتمدة «الصدق أفضل عدّة» وأثبتناه ما نقلناه من طبعة مصر .
9- .غرر الحكم : 1361 .
10- .غرر الحكم : 3161 .
11- .غرر الحكم : 1691 .
12- .غرر الحكم : 3024 .

ص: 45

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : دوستانت بسيار باشند ؛ امّا رازت را تنها با يكى از آنان [كه بيش از ديگران مورد اعتماد است] در ميان بگذار .

امام على عليه السلام : هر كه دوستى ندارد ، اندوخته اى ندارد .

امام على عليه السلام : دوست ، برترينِ دو اندوخته است (از اندوخته مالى برتر است) .

امام على عليه السلام : هر كه برادرى (1) ندارد ، خيرى در او نيست .

امام على عليه السلام : هر كه برادرانى ندارد ، خانواده اى ندارد .

امام على عليه السلام : برادران ، زداينده غم و اندوه اند .

امام على عليه السلام : برادران ، برترين ساز و برگ هايند .

امام على عليه السلام : برادرانِ راستين ، برترين ساز و برگ اند .

امام على عليه السلام : برترينِ ساز و برگ ها ، برادرى وفادار است و همگِنى پاك .

امام على عليه السلام : دوست ، برترينِ ساز و برگ است (با هر ساز و برگى سنجيده شود ، از آن برتر است) .

امام على عليه السلام : برترين ساز و برگ ها ، برادرانِ قابل اعتمادند .

.


1- .مقصود از «برادر» در اين گونه احاديث ، برادر دينى است ، نه برادر تنى .

ص: 46

عنه عليه السلام : عَلَيكُم بِالإِخوانِ ؛ فَإِنَّهُم عُدَّةٌ لِلدُّنيا ، وعُدَّةٌ لِلآخِرَةِ ؛ ألا تَسمَعُ إلى قَولِ أهلِ النّارِ : «فَمَا لَنَا مِن شَ_فِعِينَ * وَ لاَ صَدِيقٍ حَمِيمٍ » (1) . (2)

الإمام الصادق عليه السلام: أكثِروا مِنَ الأَصدِقاءِ فِي الدُّنيا ؛ فَإِنَّهُم يَنفَعونَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، أمَّا الدُّنيا فَحَوائِجُ يَقومونَ بِها ، وأمَّا الآخِرَةُ فَإِنَّ أهلَ جَهَنَّمَ قالوا : «فَمَا لَنَا مِن شَ_فِعِينَ * وَ لاَ صَدِيقٍ حَمِيمٍ » . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام : لا تُعادِيَنَّ أحَدا وإن ظَنَنتَ أنَّهُ لا يَضُرُّكَ ، ولا تَزهَدَنَّ في صَداقَةِ أحَدٍ وإن ظَنَنتَ أنَّهُ لا يَنفَعُكَ ؛ فَإِنَّكَ لا تَدري مَتى تَرجو صَديقَكَ ، ولا تَدري مَتى تَخافُ عَدُوَّكَ . ولا يَعتَذِرُ إلَيكَ أحَدٌ إلاّ قَبِلتَ عُذرَهُ وإن عَلِمتَ أنَّهُ كاذِبٌ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : اِستَكثِروا مِنَ الإِخوانِ ؛ فَإِنَّ لِكُلِّ مُؤمِنٍ دَعوَةً مُستَجابَةً . (5)

عنه عليه السلام : مَن لَم يَرغَب فِي الاِستِكثارِ مِنَ الإِخوانِ ابتُلِيَ بِالخُسرانِ . (6)

عنه عليه السلام : أكثِروا مُؤاخاةَ المُؤمِنينَ ؛ فَإِنَّ لَهُم عِندَ اللّه ِ تَعالى يَدا يُكافِئُهُم بِها يَومَ القِيامَةِ . (7)

الكافي عن سَعيدٍ عَن غَيرِ واحِدٍ : إنَّ أبَا الحَسَنِ عليه السلام سُئِلَ عَن فَضلِ عَيشِ الدُّنيا ، قالَ : سَعَةُ المَنزِلِ ، وكَثرَةُ المُحِبّينَ . (8)

.


1- .الشعراء : 100 ، 101.
2- .مشكاة الأنوار : 187 ، المحجّة البيضاء : 3 / 289 ، مستدرك الوسائل : 8 / 323 / 9559 نقلاً عن لبّ اللباب .
3- .مصادقة الإخوان : 149 / 1 عن جعفر بن إبراهيم .
4- .الدرّة الباهرة : 26 ، أعلام الدين : 299 نحوه وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : 74 / 180 / 28.
5- .مصادقة الإخوان : 150 / 1 عن أحمد بن محمّد عن بعض أصحابه .
6- .تحف العقول : 319 ، بحار الأنوار : 78 / 232 / 32 .
7- .مصادقة الإخوان : 150 / 1 عن أحمد بن محمّد عن بعض أصحابه .
8- .الكافي : 6 / 526 / 5 ، المحاسن : 2 / 450 / 2551 ، مكارم الأخلاق : 1 / 272 / 826 وفيهما «أفضل» بدل«فضل»، بحار الأنوار: 74/177/16 نقلاً عنالزهد للحسين بن سعيد .

ص: 47

امام على عليه السلام : برادرانى به دست آوريد كه ساز و برگ دنيا و ساز و برگ آخرت هستند . آيا سخن دوزخيان را نشنيده اى : «پس ما را نه شفيعانى است و نه دوستى نزديك» . (1)

امام صادق عليه السلام : در دنيا بر شمار دوستان بيفزاييد كه در دنيا و آخرت ، سود مى رسانند . امّا در دنيا نيازهايى برمى آورند ، و امّا در آخرت ، دوزخيان مى گويند : «پس ما را نه شفيعانى است و نه دوستى نزديك» .

امام سجاد عليه السلام : با هيچ كس دشمنى مكن ، گرچه گمان كنى به تو زيانى نمى رساند و نسبت به دوستى هيچ كس ، بى رغبتى نشان مده ، گرچه گمان كنى به تو سودى نمى رساند؛ زيرا تو نمى دانى كه كِى به دوستت نيازمندى و كِى از دشمنت هراسان . هرگاه كسى از تو عذرخواهى كرد ، عذرش را بپذير ، گرچه بدانى كه دروغ مى گويد .

امام صادق عليه السلام : بر شمار برادران بيفزاييد كه هر مؤمنى را دعايى اجابت شده است .

امام صادق عليه السلام : هر كس به افزايش شمار برادرانْ رغبت نشان ندهد ، دچار زيان مى شود .

امام صادق عليه السلام : بر برادرى [و دوستى] با مؤمنان بيفزاييد كه آنان را نزد خدا دست توانى است كه روز قيامت ، بدان پاداششان مى دهد .

الكافى _ به نقل از سعيد، از تعدادى از راويان _ : از حضرت ابوالحسن عليه السلامپرسيده شد: مايه فزونى عيش دنيا چيست؟ حضرت فرمود : «خانه وسيع و دوستداران بسيار» .

.


1- .اشاره به گفتگوى دوزخيان است كه قرآن كريم در سوره شعرا ، آيات 95 _ 101 ، آن را نقل مى كند .

ص: 48

الإمام الرضا عليه السلام : الاِستِكثارُ مِنَ الأَصدِقاءِ فِي الحَياةِ يُكثِرُ الباكينَ بَعدَ الوَفاةِ . (1)

لقمان عليه السلام _ لاِبنِهِ _ : يا بُنَيَّ اتَّخِذ ألفَ صَديقٍ ، وَالأَلفُ قَليلٌ . ولا تَتَّخِذ عَدُوّا واحِدا ، وَالواحِدُ كَثيرٌ . (2)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : يا بُنَيَّ استَكثِر مِنَ الأَصدِقاءِ ، ولا تَأمَن مِنَ الأَعداءِ ؛ فَإِنَّ الغِلَّ في صُدورِهِم مِثلُ الماءِ تَحتَ الرَّمادِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : تَكَثَّر مِنَ الإِخوانِ مَااسطَعتَ إنَّهُمعِمادٌ إذا مَا استُنجِدوا وظُهورُ ولَيسَ كَثيرا ألفُ خِلٍ وصاحِبٍوإنَّ عَدُوّا واحِدا لَكَثيرُ (4)

1 / 4فَراقُ الأَحِبَّةِ الإمام عليّ عليه السلام : لا عَيشَ لِمَن فارَقَ أحِبَّتَهُ . (5)

عنه عليه السلام : ثَلاثٌ هُنَّ المُحرِقاتُ الموبِقاتُ : فَقرٌ بَعدَ غِنىً ، وذُلٌّ بَعدَ عِزٍّ ، وفَقدُ الأَحِبَّةِ . (6)

.


1- .أعلام الدين : 308 ، بحار الأنوار : 78 / 358 / 12 .
2- .الأمالي للصدوق : 766 / 1032 عن محمّد بن الحسن الصفّار ، بحار الأنوار : 13 / 414 / 4 .
3- .الاختصاص : 338 عن الاوزاعيّ ، بحار الأنوار : 13 / 428 / 23 .
4- .الأمالي للصدوق : 766 / 1032 عن محمّد بن الحسن الصفّار ، كنز الفوائد : 1 / 98 وليس فيه البيت الأوّل ، الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 207 وفيه «عليك بإخوان الصّفاء فإنّهم» ، بحار الأنوار : 13 / 414 / 4 .
5- .غرر الحكم : 10661 .
6- .غرر الحكم : 4682 .

ص: 49

1 / 4 فراق دوستان

امام رضا عليه السلام : افزودن بر شمار دوستان در زندگى ، گريه كنندگان پس از مرگ را افزايش مى دهد .

لقمان _ به پسرش _ : پسركم ! هزار دوست بگير ، حال آن كه هزار [دوست ]نيز اندك است ، و يك دشمن هم مگير كه يكى نيز بسيار است .

لقمان _ به پسرش _ : پسركم ! بر شمار دوستان بيفزا و از دشمنان ايمن مباش كه كينه در سينه هايشان ، چون آب زير خاكستر ، [پنهان ]است .

امام على عليه السلام : تا آن جا كه مى توانى بر شمار برادران بيفزا كه/ هرگاه از آنان يارى خواسته شود ، تكيه گاه و پشتيبان هستند . هزار دوست و ياور ، بسيار نيست/ حال آن كه يك دشمن نيز بسيار است .

ر . ك : ص 163 (گزينش دوست)؛ ص 205 (آداب دوستى)؛ ص 243 (احكام دوستى) .

1 / 4فراق دوستان امام على عليه السلام : كسى كه از دوستانش جدا شده باشد ، زندگى ندارد .

امام على عليه السلام : سه چيز ، سوزنده و كُشنده است : فقرِ پس از دولتمندى ، خوارى پس از عزّت و از دست دادن دوستان .

.

ص: 50

عنه عليه السلام : ثَلاثٌ يَهدُدنَ القُوى : فَقدُ الأَحِبَّةِ ، وَالفَقرُ فِي الغُربَةِ ، ودَوامُ الشِّدَّةِ . (1)

عنه عليه السلام : فَقدُ الأَحِبَّةِ غُربَةٌ . (2)

عنه عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لِلإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _ : الغَريبُ مَن لَم يَكُن لَهُ حَبيبٌ . (3)

عنه عليه السلام : مَن فَقَدَ أخا فِي اللّه ِ فَكَأَنَّما فَقَدَ أشرَفَ أعضائِهِ . (4)

عنه عليه السلام : الفَقدُ المُمرِضُ فَقدُ الأَحبابِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام : خَمسَةٌ لا يَنامونَ : الهامُّ بِدَمٍ يَسفِكُهُ ، وذُو المالِ الكَثيرِ لا أمينَ لَهُ ، وَالقائِلُ فِي النّاسِ الزّورَ وَالبُهتانَ عَن عَرَضٍ مِنَ الدُّنيا يَنالُهُ ، وَالمَأخوذُ بِالمالِ الكَثيرِ ولا مالَ لَهُ ، وَالمُحِبُّ حَبيبا يَتَوَقَّعُ فِراقَهُ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : الأَشرافُ يُعاقَبونَ بِالهِجرانِ لا بِالحِرمانِ . (7)

عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : اُحِبُّ لَيالِيَ الهَجرِ لا فَرَحا (8) بِها عَسَى الدَّهرُ يَأتي بَعدَها بِوِصالِ وأكرَهُ أيّامَ الوِصالِ لِأَن_َّنيأرى كُلَّ شَيءٍ مولِعا بِزَوالِ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 4683 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 65 ، كشف الغمّة : 2 / 314 عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، غرر الحكم : 6532 ، بحار الأنوار : 74 / 178 / 19 ؛ البداية والنهاية : 9 / 113 عن إبراهيم العلويّ عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام زين العابدين عليهم السلام .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : 84 ، كشف المحجّة : 233 عن عمر بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 74/165/28 ؛ ربيع الأبرار : 3 / 538 ، كنز العمّال : 16 / 181 / 44215 نقلاً عن وكيع والعسكريّ في المواعظ .
4- .غرر الحكم : 9227 .
5- .غرر الحكم : 1158 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 1 / 503 / 1446 ، الخصال : 296 / 64 كلاهما عن أبي بصير ، بحار الأنوار : 70 / 15 / 5 .
7- .شرح نهج البلاغة : 20 / 335 / 843 .
8- .في الطبعة المعتمدة «فرجا» والصحيح ما أثبتناه كما في الطبعة المحقّقة من قبل الدكتور أبوالقاسم إمامي : 450 .
9- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 346 .

ص: 51

امام على عليه السلام : سه چيز توان فرساست : از دست دادن دوستان ، فقر در غربت و ادامه يافتن سختى .

امام على عليه السلام : از دست دادن دوستان ، غربت است .

امام على عليه السلام _ در وصيّت خويش به امام حسن عليه السلام _ : غريب ، كسى است كه دوستى ندارد .

امام على عليه السلام : هر كس برادرى خدايى را از دست بدهد ، گويى شريف ترين عضو خود را از دست داده است .

امام على عليه السلام : از دست دادنى كه موجب بيمارى مى شود ، از دست دادنِ دوستان است .

امام صادق عليه السلام : پنج تن خواب ندارند : آن كه در پى ريختن خونى است؛ شخص بسيار دولتمندى كه امينى ندارد ؛ آن كه براى به چنگ آوردن متاع دنيا ، ميان مردم به باطل و بهتان سخن مى گويد ؛ آن كه ناگزير از پرداخت مالى فراوان است و هيچ مالى ندارد ؛ و دوستدارى كه در آستانه جدايى دوست خود است.

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : افراد شريف را با هجران ، كيفر مى دهند ، نه با حرمان [از عطا] .

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : شب هاى هجران را دوست دارم ، نه اين كه بدانها شادمان باشم/ بلكه به آرزوى آن كه روزگار ، پس از آن ، [ايّامِ ]وصال را برساند . ايّام وصال را ناخوش مى دارم ؛ زيرا/ مى بينم كه همه چيز ، در آستانه زوال است .

.

ص: 52

1 / 5النَّوادِر رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ما ضاقَ مَجلِسٌ بِمُتَحابَّينِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام : التَّوَدُّدُ يُمنٌ . (2)

عنه عليه السلام : الرَّفيقُ في دُنياهُ كَالرَّفيقِ في دينِهِ . (3)

عنه عليه السلام : أوَّلُ المُروءَةِ طَلاقَةُ الوَجهِ ، وآخِرُهَا التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ . (4)

عنه عليه السلام : أفضَلُ النّاسِ مِنَّةً مَن بَدَأَ بِالمَوَدَّةِ . (5)

عنه عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _ : ألزِم نَفسَكَ التَّوَدُّدُ ، وصَبِّر عَلى مَؤوناتِ النّاسِ نَفسَكَ ، وَابذِل لِصَديقِكَ نَفسَكَ ومالَكَ ، ولِمَعرِفَتِكَ رِفدَكَ ومَحضَرَكَ ، ولِلعامَّةِ بِشرَكَ ومَحَبَّتَكَ ، ولِعَدُوِّكَ عَدلَكَ وإنصافَكَ ، وَاضنَن بِدينِكَ وعِرضِكَ عَن كُلِّ أحَدٍ ؛ فَإِنَّهُ أسلَمُ لِدينِكَ ودُنياكَ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام : لا يَنبَغي لِمَن لَم يَكُن عالِما أن يُعَدَّ سَعيدا ، ولا لِمَن لَم يَكُن وَدودا أن يُعَدَّ حَميدا . (7)

.


1- .تاريخ بغداد : 3 / 226 عن أنس ، كنز العمّال : 9 / 9 / 24674 .
2- .غرر الحكم : 59 .
3- .غرر الحكم : 1816 .
4- .غرر الحكم : 3290 .
5- .غرر الحكم : 3111 .
6- .الخصال : 147 / 178 عن حمّاد بن عيسى عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 175 / 6 .
7- .تحف العقول : 364 ، بحار الأنوار : 78 / 246 / 70 .

ص: 53

1 / 5 گوناگون

1 / 5گوناگون رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ مجلسى بر دو دوستدار ، تنگ نمى شود .

امام على عليه السلام : اظهار دوستى [با مردم ، مايه ]بركت است .

امام على عليه السلام : رفيق دنياى شخص ، همچون رفيق دين اوست .

امام على عليه السلام : آغاز مروّت ، گشاده رويى و نهايتش اظهار دوستى با مردم است .

امام على عليه السلام : بيشترين منّت را كسى دارد كه دوستى را مى آغازد .

امام على عليه السلام _ در وصيّت خويش به پسرش محمّد بن حنفيه _ : خود را به اظهار دوستى با مردم پايبند كن ؛ جان خود را بر دشوارى هاى مردم ، صبورى ده ؛ جان و مالت را بر دوستت ، عطا و حضورت را بر آشنايانت ، گشاده رويى و دوستى ات را بر عموم مردم ، و عدالت و انصافت را بر دشمنت ، نثار كن ، و دين و آبروى خود را از هر كس دريغ دار ، كه اين كار ، براى دين و دنيايت ايمنى بخش تر است .

امام صادق عليه السلام : سزاوار نيست آن كس كه دانا نيست ، نيك بخت ، و آن كس كه پُر محبّت نيست ، ستوده به شمار آيند .

.

ص: 54

عنه عليه السلام : رَحِمَ اللّه ُ عَبدا اِجتَرَّ مَوَدَّةَ النّاسِ إلى نَفسِهِ ؛ حَدِّثوهُم بِما يَعرِفونَ ، وَاستُروا عَنهُم ما يُنكِرونَ . (1)

.


1- .الكافي : 2 / 223 / 5 ، الغيبة للنعماني : 35 / 3 نحوه وفيه «إلى نفسه وإلينا» ، مختصر بصائر الدرجات : 101 وفيه «إليَّ وإلى نفسه» كلّها عن عبدالأعلى ، الخصال : 25 / 89 عن مدرك بن الهزهاز ، روضة الواعظين : 404 وفيهما «وترك» بدل «واستروا عنهم» ، دعائم الإسلام : 1 / 61 ، شرح الأخبار : 3 / 507 / 1456 وفيهما «إلينا وإلى نفسه» ، بحار الأنوار : 75 / 74 / 22 .

ص: 55

امام صادق عليه السلام : خداوند رحمت كند بنده اى را كه دوستى مردم را به سوى خود جلب كند . با آنان (مخالفان) ، از آنچه نيك مى شمارند ، سخن بگوييد و آنچه را براى آنان خوشايند نيست نهان داريد .

.

ص: 56

الفصل الثّاني :التَّباغض2 / 1التَّحذيرُ مِنَ التَّباغُضِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إيّاكُم وسوءَ ذاتِ البَينِ ؛ فَإِنَّهَا الحالِقَةُ . (1)

سنن أبي داود عن أبي الدرداء : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكُم بِأَفضَلَ مِن دَرَجَةِ الصِّيامِ وَالصَّلاةِ وَالصَّدَقَةِ ؟ قالوا : بَلى . قالَ : إصلاحُ ذاتِ البَينِ . وفَسادُ ذاتِ البَينِ الحالِقَةُ . (2)

الزهد لابن المبارك عن سعيد بن المسيّب : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكُم بِخَيرٍ مِن كَثيرٍ مِن صَلاةٍ وصَدَقَةٍ ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّه ِ . قالَ : صَلاحُ ذاتِ البَينِ . وإيّاكُم وَالبِغضَةَ ؛ فَإِنَّها هِيَ الحالِقَةُ . (3)

.


1- .سنن الترمذي : 4 / 663 / 2508 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 3 / 58 / 5481 .
2- .سنن أبي داود : 4 / 280 / 4919 ، سنن الترمذي : 4 / 663 / 2509 ، مسند ابن حنبل : 10 / 422 / 27578 كلّها عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : 3 / 58 / 5480 .
3- .الزهد لابن المبارك : 256 / 738 عن سعيد بن المسيّب ، كنز العمّال : 3 / 59 / 5485 نقلاً عن الدارقطني في الإفراد عن أبي الدرداء نحوه .

ص: 57

فصل دوم : دشمنى با يكديگر

2 / 1 زينهار از دشمنى با يكديگر

فصل دوم : دشمنى با يكديگر2 / 1زينهار از دشمنى با يكديگر رسول خدا صلى الله عليه و آله : از اختلاف ميان خود بپرهيزيد ، كه زداينده (1) ] ايمان] است .

سُنن أبى داوود _ به نقل از ابو دردا _ : پيامبر خدا فرمود : «هان ! شما را از آنچه [ثوابش ]از درجه روزه ، نماز و صدقه برتر است ، خبر دهم ؟» . گفتند : آرى . فرمود : آن ، آشتى ميان افراد است ؛ چرا كه اختلاف ، زداينده [ايمان ]است» .

الزهد ابن مبارك _ به نقل از سعيد بن مُسيَّب _ : پيامبر خدا فرمود : «هان ! شما را از چيزى كه بهتر از نماز و روزه بسيار است ، خبر دهم ؟» . گفتند : آرى ! اى پيامبر خدا . فرمود : «آشتى ميان افراد . از دشمنى بپرهيزيد ، كه زداينده [ايمان ]است .

.


1- .در متن حديث ، «حالقة» آمده است ؛ يعنى آنچه مى زدايد و نابود و محو مى كند و از ريشه مى كَنَد ، آن گونه كه تيغ ، مو را مى زدايد .

ص: 58

عنه صلى الله عليه و آله : ألا إنَّ فِي التَّباغُضِ الحالِقَةَ ، لا أعني حالِقَةَ الشَّعرِ ولكِن حالِقَةَ الدّينِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : دَبَّ إلَيكُم داءُ الاُمَمِ ؛ الحَسَدُ وَالبَغضاءُ هِيَ الحالِقَةُ ، لا أقولُ تَحلِقُ الشَّعرَ ، ولكِن تَحلِقُ الدّينَ . (2)

المستدرك على الصحيحين عن أبي هريرة : سَمعِتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : سَيُصيبُ اُمَّتي داءُ الاُمَمِ . فَقالوا : يا رَسولَ اللّه ِ ، وما داءُ الاُمَمِ ؟ قالَ : الأَشَرُ وَالبَطَرُ ، وَالتَّكاثُرُ وَالتَّناجُشُ فِي الدُّنيا ، وَالتَّباغُضُ وَالتَّحاسُدُ حَتّى يَكونَ البَغيُ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إيّاكُم وَالبِغضَةَ لِذَوي أرحامِكُمُ المُؤمِنينَ ؛ فَإِنَّهَا الحالِقَةُ لِلدّينِ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 346 / 1 عن مسمع بن عبدالملك ، الأمالي للمفيد : 181 / 2 عن ابن سنان وكلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 132 / 101 .
2- .سنن الترمذي : 4 / 664 / 2510 ، مسند ابن حنبل : 1/352/1430 ، السنن الكبرى : 10/ 393/ 21065 نحوه ، مسند أبي يعلى : 1 / 321 / 665 كلّها عن الزبير بن العوّام ، كنز العمّال : 3 / 462 / 7443 ؛ منية المريد : 324 ، تنبيه الخواطر : 1 / 127 كلاهما نحوه .
3- .المستدرك على الصحيحين: 4/186/7311، المعجم الأوسط: 9/23/9016 ، كنز العمّال: 11/249/31411 نقلاً عن ابن أبي الدنيا وابن النجّار كلاهما نحوه .
4- .دعائم الإسلام : 2 / 352 .

ص: 59

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هان ! دشمنى با يكديگر ، زداينده است . مقصودم زداينده مو نيست ، كه زداينده دين است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بيمارى امّت ها به سوى شما خزيده است ؛ حسادت و دشمنى اى كه زداينده است . نمى گويم مو را مى زدايد ؛ بلكه دين را مى زدايد .

المُستدرَك على الصحيحَين _ به نقل از ابو هريره _ : از پيامبر خدا شنيدم مى فرمود : «امّت من به زودى به بيمارى امّت ها دچار مى شوند» . پرسيدند : اى پيامبر خدا ! بيمارى امّت ها چيست ؟ فرمود : «سرمستى ، ناسپاسى ، نازيدن به بسيارى مال و فرزند ، فزونى جويى بر يكديگر در دنيا، و دشمنى و حسادت به يكديگر، تا آن كه به سركشى مى انجامد».

رسول خدا صلى الله عليه و آله : از دشمنى با خويشاوندان مؤمن خود بپرهيزيد، كه دين زداست.

.

ص: 60

عنه صلى الله عليه و آله : كونوا عِبادَ اللّه ِ إخوانا ؛ لا تَعادَوا ولا تَباغَضوا ، سَدِّدوا وقارِبوا وأبشِروا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : لا تَقاطَعوا ، ولا تَدابَروا ، ولا تَباغَضوا ، ولا تَحاسَدوا ، وكونوا إخوانا . (2)

المعجم الكبير عن ابن عبّاس : قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله عَلَى المِنبَرِ : ألا اُنَبِّئُكُم بِشِرارِكُم ؟ قالوا : بَلى ، إن شِئتَ يا رَسولَ اللّه ِ . قالَ : فَإِنَّ شِرارَكُمُ الَّذي يَنزِلُ وَحدَهُ ، ويَجلِدُ عَبدَهُ ، ويَمنَعُ رِفدَهُ . قالَ : أفَلا اُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِن ذلِكُم ؟ قالوا : بَلى ، إن شِئتَ يا رَسولَ اللّه ِ . قالَ : مَن يُبغِضُ النّاسَ ويُبغِضونَهُ . (3)

تحف العقول : مِن كَلامِهِ صلى الله عليه و آله ... قالَ : ألا اُنَبِّئُكُم بِشِرارِ النّاسِ ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّه ِ . قالَ : مَن نَزَلَ وَحدَهُ ، ومَنَعَ رِفدَهُ ، وجَلَدَ عَبدَهُ . ألا اُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِن ذلِكَ ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّه ِ . قالَ : مَن لا يُقيلُ عَثرَةً ، ولا يَقبَلُ مَعذِرَةً . ثُمَّ قالَ : ألا اُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِن ذلِكَ ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّه ِ . قالَ : مَن لا يُرجى خَيرُهُ ، ولا يُؤمَنُ شَرُّهُ . ثُمَّ قالَ : ألا اُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِن ذلِكَ ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّه ِ . قالَ : مَن يُبغِضُ النّاسَ ويُبغِضونَهُ . (4)

.


1- .مسند ابن حنبل : 3 / 455 / 9770 عن أبي هريرة .
2- .صحيح مسلم : 4 / 1986 / 30 ، السنن الكبرى : 10 / 391 / 21060 ، مسند ابن حنبل : 3 / 524 / 10223 كلّها عن أبي هريرة و ج 4 / 220 / 12074 ، سنن الترمذي : 4 / 329 / 1935 ، الأدب المفرد : 126 / 398 كلّها عن أنس نحوه .
3- .المعجم الكبير : 10 / 318 / 10775 ، كنز العمّال : 16 / 93 / 44046 .
4- .تحف العقول : 27 ، بحار الأنوار : 77 / 128 / 34 ، وراجع جامع الأحاديث للقمّي : 220 .

ص: 61

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى بندگان خدا! برادر باشيد و با يكديگر دشمنى و كينه توزى مكنيد . در پىِ درستى و استوارى باشيد و در كارها ميانه روى كنيد و [در اين صورت] ، بر شما مژده باد !

رسول خدا صلى الله عليه و آله : از يكديگر مَبُريد و به يكديگر پشت مكنيد و با يكديگر دشمنى و حسادت مورزيد و با هم برادر باشيد .

المُعجم الكبير _ به نقل از ابن عباس _ : پيامبر صلى الله عليه و آله بر منبر فرمود : «هان ! شما را از شريرانتان خبر دهم؟» . گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا ، اگر بخواهى . فرمود : «شريرترين شما كسى است كه تنها فرود مى آيد [و با ديگران نمى آميزد] ، بنده اش را تازيانه مى زند و عطاى خود را از ديگران بازمى دارد» . سپس فرمود : «آيا شما را از بدتر از چنين كسى خبر دهم ؟ » . گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا ، اگر شما بخواهيد . فرمود : «آن كه با مردم دشمنى مى كند و آنان با او دشمنى مى كنند» .

تحف العقول : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هان! شما را از شريرترين مردم خبر دهم؟» گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا . فرمود : «آن كه تنها فرود مى آيد [و با ديگران نمى آميزد]، عطاى خود را باز مى دارد و بنده اش را با تازيانه مى زند. هان! شما را از بدتر از آن خبر دهم ؟» . گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا . فرمود : «آن كه از هيچ لغزشى نمى گذرد و هيچ عذرى را نمى پذيرد». سپس فرمود: «هان ! شما را از بدتر از آن خبر دهم ؟» گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا . فرمود : «آن كه به خيرش اميد و از شرّش ايمنى نيست» . سپس فرمود : «هان ! شما را از بدتر از آن خبر دهم ؟» . گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا . فرمود : «آن كه با مردم دشمنى مى كند و آنان با او دشمنى مى كنند» .

.

ص: 62

الإمام عليّ عليه السلام : لا تَباغَضوا ؛ فَإِنَّها الحالِقَةُ . (1)

عنه عليه السلام : ضاقَتِ الدُّنيا عَلَى المُتَباغِضينَ . (2)

2 / 2النَّهيُ عَنِ القَطيعَةِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن هَجَرَ أخاهُ سَنَةً فَهُوَ كَسَفكِ دَمِهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : لا تَقطَع صَديقا وإن كَفَرَ . (4)

عنه عليه السلام _ لَمّا حَضَرَتهُ الوَفاةُ _ : عَلَيكُم يا بَنِيَّ بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ وَالتَّبارِّ ، وإيّاكُم وَالتَّقاطُعَ وَالتَّدابُرَ وَالتَّفَرُّقَ . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 86 ، تحف العقول : 152 ، بحار الأنوار : 77 / 292 / 2 .
2- .المواعظ العدديّة : 58 .
3- .سنن أبي داود : 4 / 279 / 4915 ، مسند ابن حنبل : 6 / 276 / 17957 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 180 / 7292 ، الطبقات الكبرى : 7 / 500 ، اُسد الغابة : 6 / 82 / 5844 كلّها عن أبي خراش السلمي و ج 1 / 701 / 1104 عن حدرد الأسلمي ، الأدب المفرد : 127 / 404 عن أبي خراش الأسلمي ، الفردوس : 4 / 346 / 7002 عن أبي حدرد نحوه ، كنز العمّال : 9 / 32 / 24788 ؛ جامع الأحاديث للقمّي : 131 .
4- .غرر الحكم : 10196 .
5- .الكافي : 7 / 52 / 7 ، تهذيب الأحكام : 9 / 178 / 714 عن سليم بن قيس الهلالي وفيه «وإيّاكم والنفاق و ...»، تحف العقول : 199 وفيه «والتبادر» بدل «والتبارّ» ، نهج البلاغة : الكتاب 47 نحوه ، بحار الأنوار: 42/249/51 ؛ مقاتل الطالبيّين : 53 وفيه «بالتواضع» بدل «بالتواصل» ، المعجم الكبير: 1 / 102 / 168 عن إسماعيل بن راشد نحوه ، المناقب للخوارزمي : 386 / 401 وليس فيه «التبار» .

ص: 63

2 / 2 نهى از جدايى

امام على عليه السلام : با يكديگر دشمنى مكنيد ، كه زداينده [ايمان ]است .

امام على عليه السلام : دنيا ، بر دشمنانِ يكديگر، تنگ است .

ر . ك : ص 159 (كليات آفات دوستى) .

2 / 2نهى از جدايى رسول خدا صلى الله عليه و آله : هر كس يك سال از برادرش دورى كند ، مانند آن است كه خونش را بريزد .

امام على عليه السلام : از هيچ دوستى مَبُر ، گر چه كافر شود .

امام على عليه السلام _ به هنگام رحلتش _ : فرزندانم ! پايبند پيوند با يكديگر ، بخشش به يكديگر و نيكى در حقّ يكديگر باشيد و از گسستن از يكديگر ، رويگردانى از يكديگر و جدايى بپرهيزيد .

.

ص: 64

عنه عليه السلام : عَلَيكُم بِالتَّواصُلِ وَالمُوافَقَةِ ، وإيّاكُم وَالمُقاطَعَةَ وَالمُهاجَرَةَ . (1)

عنه عليه السلام : لا تَصرِم أخاكَ عَلَى ارتِيابٍ ، ولا تَقطَعهُ دونَ استِعتابٍ . (2)

عنه عليه السلام : لا خَيرَ فيمَن يَهجُرُ أخاهُ مِن غَيرِ جُرمٍ . (3)

عنه عليه السلام : إذا أبغَضتَ فَلا تَهجُر . (4)

عنه عليه السلام : ما أقبَحَ القَطيعَةَ بَعدَ الصِّلَةِ ! وَالجَفاءَ بَعدَ الإِخاءِ ! وَالعَداوَةَ بَعدَ الصَّفاءِ ! وزَوالَ الاُلفَةِ بَعدَ استِحكامِها ! (5)

عنه عليه السلام _ في كِتابٍ لَهُ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _ : اِحمِل نَفسَكَ مِن أخيكَ عِندَ صَرمِهِ عَلَى الصِّلَةِ ، وعِندَ صُدودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَالمُقارَبَةِ ، وعِندَ جُمودِهِ عَلَى البَذلِ ، وعِندَ تَباعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ ، وعِندَ شِدَّتِهِ عَلَى اللّينِ ، وعِندَ جُرمِهِ عَلَى العُذرِ ، حَتّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبدٌ وكَأَنَّهُ ذو نِعمَةٍ عَلَيكَ . وإيّاكَ أن تَضَعَ ذلِكَ في غَيرِ مَوضِعِهِ ، أو أن تَفعَلَهُ بِغَيرِ أهلِهِ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 6152 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 391 / 5834 ، تحف العقول : 205 ، غرر الحكم : 10268 نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 42 / 30 .
3- .غرر الحكم : 10741 .
4- .غرر الحكم : 3980 .
5- .غرر الحكم : 9857 ، كشف المحجّة : 218 ، وفيه «المودّة» بدل «الصفاء» ، بحار الأنوار: 77 / 210 .
6- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : 81 وفيه «والمسألة» بدل «والمقاربة» ، كشف المحجّة : 232 عن عمر بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عليه السلامعنه عليه السلام ، غرر الحكم : 2452 نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 168 / 35 ؛ وراجع كنز العمّال : 16 / 178 / 44215 .

ص: 65

امام على عليه السلام : پايبند پيوند با يكديگر و موافقت با هم باشيد و از گسستن از يكديگر و هجران يكديگر بپرهيزيد .

امام على عليه السلام : از برادرت تنها به سبب گمان ، مَبُر و پيش از پى جويى و بازخواست [در مورد علّت رفتارى كه تو را رنجانده است] ، از او جدا مشو . (1)

امام على عليه السلام : خيرى در آن كه بى هيچ جرمى از برادرش دورى مى كند ، نيست .

امام على عليه السلام : هرگاه [با كسى] دشمنى كردى ، [از او ]مَبُر [و راهى براى بازگشت بگذار] .

امام على عليه السلام : چه زشت است بريدن [از كسى ]پس از پيوند ، بى مهرى پس از برادرى ، دشمنى پس از صفا[ى دوستى] و از ميان رفتن الفت پس از استوارى آن .

امام على عليه السلام _ در نامه اى به فرزندش امام حسن عليه السلام _ : چون برادرت از تو بِبُرد ، خود را به پيوند با او وادار و چون از تو روى گردانَد ، خود را به او نزديك كن و چون بُخل ورزد ، به او بخشش كن و چون دورى كند ، به او نزديك شو و چون درشتى كند ، نرمى كن و چون جُرمى كند ، برايش عذرى بياور ، تا آن جا كه گويى تو بنده او هستى و گويا او بر تو نعمتى دارد ؛ امّا مبادا كه اين كار را نابجا انجام دهى و يا در مورد نااهلش به كار برى .

.


1- .يعنى فقط به خاطر بدگمانى به دوستى و صميميت دوستت و يا گنهكارى او ، از او مَبُر و چون خلافى از او به تو رسيد از او بپرس كه چرا چنين كارى را كرده و يا آن سخن را گفته است ؛ زيرا ممكن است عُذرش را به تو بگويد و تو را قانع كند . پس پيش از اين پرس و جو ، از او مَبُر .

ص: 66

عنه عليه السلام : اِحمِل نَفسَكَ عِندَ شِدَّةِ أخيكَ عَلَى اللّينَ ، وعِندَ قَطيعَتِهِ عَلَى الوَصلِ ، وعِندَ جُمودِهِ عَلَى البَذلِ ، وكُن لِلَّذي يَبدو مِنهُ حَمولاً ، ولَهُ وَصولاً . (1)

عنه عليه السلام _ في كِتابِهِ لابنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _ : لا يَكونَنَّ أخوكَ عَلى قَطيعَتِكَ أقوى مِنكَ علَى صِلَتِهِ ، ولا عَلَى الإِساءَةِ إلَيكَ أقوى مِنكَ عَلَى الإِحسانِ إلَيهِ . (2)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : لا تَقطَع أخاكَ إلاّ بَعدَ عَجزِ الحيلَةِ عَنِ استِصلاحِهِ ، ولا تُتبِعهُ بَعدَ القَطيعَةِ وَقيعَةً فيهِ فَتَسُدَّ طَريقَهُ عَنِ الرُّجوعِ إلَيكَ ، ولَعَلَّ التَّجارِبَ أن تَرُدَّهُ عَلَيكَ وتُصلِحَهُ لَكَ . (3)

عنه عليه السلام : إن أرَدتَ قَطيعَةَ أخيكَ فَاستَبقِ لَهُ مِن نَفسِكَ بَقِيَّةً يَرجِعُ إلَيها إن بَدا لَهُ ذلِكَ يَوما ما . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : لا يَزالُ إبليسُ فَرِحا مَا اهتَجَرَ المُسلِمانِ ، فَإِذَا التَقَيَا اصطَكَّت رُكبَتاهُ ، وتَخَلَّعَت أوصالُهُ ، ونادى : يا وَيلَهُ ، ما لَقِيَ مِنَ الثُّبورِ؟! (5)

عنه عليه السلام : قامَ رَجُلٌ يُقالُ لَهُ هَمّامٌ _ وكانَ عابِدا ناسِكا مُجتَهِدا _ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلاموهُوَ يَخطُبُ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، صِف لَنا صِفَةَ المُؤمِنِ كَأَنَّنا نَنظُرُ إلَيهِ . فَقالَ : يا هَمّامُ ، المُؤمنُ . . . لا يَهجُرُ أخاهُ ، ولا يَغتابُهُ ، ولا يَمكُرُ بِهِ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 2450 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 392 / 5834 ، نهج البلاغة : الكتاب 31 نحوه ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 117 ، تحف العقول : 82 ، كشف المحجّة : 232 عن عمر بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عليه السلام عنه عليه السلاموفيها «في كتابه لابنه الحسن عليه السلام» ، الدرّة الباهرة : 20 ، بحار الأنوار : 74 / 168 / 35 ، وراجع مشكاة الأنوار : 106 .
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 327 / 748 ؛ أعلام الدين : 292 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه وليس فيه «لا تقطع . . . عن استصلاحه» ، بحار الأنوار : 74 / 166 / 31 .
4- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، كشف المحجّة : 232 عن عمر بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عليه السلام عنه عليه السلام ، غرر الحكم : 3720 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 117 ، تحف العقول : 82 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 168 / 35 .
5- .الكافي : 2 / 346 / 7 ، منية المريد : 326 كلاهما عن أبي بصير ، بحار الأنوار : 75 / 187 / 7 .
6- .الكافي : 2 / 226 / 1 عن عبداللّه بن يونس .

ص: 67

امام على عليه السلام : به هنگام درشتى برادرت ، خود را به نرمى وادار و چون جدايى پيشه كند ، به پيوند بپرداز و چون بخل ورزد ، بخشش كن و آنچه را از او سر مى زند ، تحمّل كن و با او بپيوند .

امام على عليه السلام _ در نامه اى به فرزندش محمّد بن حنفيه _ : مبادا كه برادرت در بريدن از تو ، قوى تر از پيوستنت به او ، و در بدى كردن به تو ، قوى تر از نيكى ات به او باشد .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : از برادرت مَبُر ، مگر پس از آن كه از به صلاح آوردنش عاجز گشتى ، و پس از بريدن ، از او بدگويى مكن ، مبادا كه راه بازگشتش را به سويت ببندى؛ باشد كه تجربه ها او را به سويت بازگرداند و برايت اصلاحش كند .

امام على عليه السلام : اگر خواستى از برادرت ببُرى ، از خودت چيزى (زمينه دوستى اى) برايش بگذار كه اگر روزى نظرش بر آن قرار گرفت ، بازگردد .

امام صادق عليه السلام : تا هنگامى كه دو مسلمان از يكديگر بريده اند ، شيطان ، همواره شادمان است و چون آن دو يكديگر را ديدار كنند ، زانوانش [از ترس ]به يكديگر مى خورد و [گويا] اعضايش از يكديگر جدا مى شود و بانگ مى زند : واى بر من ، چه سان هلاك شدم؟!

امام صادق عليه السلام : در حالى كه امير مؤمنان خطبه مى خواند ، مردى عبادت پيشه ، پرهيزگار و كوشا[در راه خدا] به نام همّام ، برخاست و گفت : اى «امير مؤمنان! شخص مؤمن را چنان براى ما وصف كن كه گويى او را مى بينيم» . حضرت فرمود : «اى همّام ! مؤمن . . . از برادرش نمى بُرد ، غيبتش را نمى كند و به او نيرنگ نمى زند» .

.

ص: 68

الكافي عن مرازم بن حكيم : كانَ عِندَ أبي عَبدِاللّه ِ عليه السلام رَجُلٌ مِن أصحابِنا يُلَقَّبُ شَلقانَ ، وكانَ قَد صَيَّرَهُ في نَفَقَتِهِ ، وكانَ سَيِّئَ الخُلُقِ ، فَهَجَرَهُ . فَقالَ لي يَوما : يا مُرازِمُ ، (و) تُكَلِّمُ عيسى ؟ فَقُلتُ : نَعَم . فَقالَ : أصَبتَ ، لا خَيرَ فِي المُهاجَرَةِ . (1)

الكافي عن المفضّل : سَمِعتُ أبا عَبدِاللّه ِ عليه السلام يَقولُ : لا يَفتَرِقُ رَجُلانِ عَلَى الهِجرانِ إلاَّ استَوجَبَ أحَدُهُمَا البَراءَةَ وَاللَّعنَةَ ، ورُبَّمَا استَحَقَّ ذلِكَ كِلاهُما . فَقالَ لَهُ مُعَتِّبٌ : جَعَلَنِي اللّه ُ فِداكَ ، هذَا الظّالِمُ ، فَما بالُ المَظلومِ ؟ قالَ : لِأَنَّهُ لا يَدعو أخاهُ إلى صِلَتِهِ ، ولا يَتَغامَسُ لَهُ عَن كَلامِهِ ؛ سَمِعتُ أبي يَقولُ : إذا تَنازَعَ اثنانِ فَعازَّ أحَدُهُمَا الآخَرَ فَليَرجِعِ المَظلومُ إلى صاحِبِهِ حَتّى يَقولَ لِصاحِبِهِ : أي أخي ، أنَا الظّالِمُ ؛ حَتّى يَقطَعَ الهِجرانَ بَينَهُ وبَينَ صاحِبِهِ ، فَإِنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى حَكَمٌ عَدلٌ يَأخُذُ لِلمَظلومِ مِنَ الظّالِمِ . (2)

.


1- .الكافي : 2 / 344 / 4 ، بحار الأنوار : 75 / 185 / 4 .
2- .الكافي : 2 / 344 / 1 ، منية المريد : 326 ، مشكاة الأنوار : 209 ، تنبيه الخواطر : 2 / 207 وفيهما «يتعامس» بدل «يتغامس» وفي الأخير «فعاب» بدل «فعازّ» ، تحف العقول : 514 نحوه ، إرشاد القلوب : 178 وفيه صدره إلى «استحقّ ذلك كلاهما» ، بحار الأنوار : 75 / 184 / 1 وراجع الخصال : 183 / 251 .

ص: 69

الكافى _ به نقل از مُرازِم بن حكيم _ : يكى از ياران ما (عيسى بن ابى منصور) كه شَلقان (1) لقب داشت ، نزد امام صادق عليه السلاممى زيست و كارهاى مالى و تهيه ما يحتاج امام عليه السلام را به عهده داشت . او به سبب تندخويى اش از امام بريد. پس امام، روزى به من فرمود : «اى مُرازِم! آيا با عيسى سخن خواهى گفت (واسطه صلح خواهى شد)؟». گفتم: آرى . فرمود: «بسيار خوب! خيرى در هجران نيست».

الكافى _ به نقل از مُفَضَّل _ : شنيدم كه امام صادق عليه السلاممى فرمود : «هرگاه دو تَن از يكديگر بِبُرند ، يكى از آن دو ، مستوجب دورى [از رحمت خدا] و لعنت مى شود و چه بسا كه هر دوىِ آنان مستحقّ لعنت شوند» . مُعتِّب به ايشان گفت : خدا مرا قربانت كند ! اين يك [كه از برادرش بريده است]، ستمكار است. اما ستمديده چه گناهى دارد ؟ فرمود : «زيرا برادرش را به پيوند فرا نمى خواند و سخن [ناخوشايند ]او را نشنيده نمى گيرد . شنيدم پدرم مى گفت : هرگاه دو تن نزاع كنند و يكى ديگرى را مغلوب اقتدار خود سازد ، [لازم است] آن ستمديده به سوى دوستش بازگردد ، و تا آن جا [كوتاه بيايد] كه به او بگويد : "اى برادر! من ستمكارم" ، تا آن كه هجران ميان خود و دوستش را برطرف سازد كه خداوند متعال ، داورى عادل است و حقّ ستمديده را از ستمكار مى گيرد» .

.


1- .شَلْقان ، شُهرت عيسى بن منصور است و مقصود از نزد ايشان بودن ، نه حضور هميشگى در محضر ايشان ، بلكه به معناى بر عهده داشتن كارهاى منزل آن حضرت بود (مرآة العقول : 10 / 361) .

ص: 70

2 / 3النَّهيُ عَنِ الهِجرانِ فَوقَ ثَلاثَةِ أيّامٍ4.باز به سندى ديگر، از عمرو بن شعيب، از جد خودش روا تاريخ بغداد عن أنس : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : لا هِجرَةَ بَينَ المُسلِمينَ فَوقَ ثَلاثَةِ أيّامٍ . _ أو قالَ : ثَلاثِ لَيالٍ _ . (1)5.احمد بن ابى عبداللّه محمّد بن خالد برقى كوفى (م 2 رسول اللّه صلى الله عليه و آله : لا هِجرَةَ فَوقَ ثَلاثٍ . (2)6.صدوق (م328ق) در كتاب التوحيد نقل مى كند: عنه صلى الله عليه و آله : لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ أن يَهجُرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثَةِ أيّامٍ ، وَالسّابِقُ يَسبِقُ إلَى الجَنَّةِ . (3)7.صدوق در كتاب معانى الاخبار نيز روايتى قريب به مضم عنه صلى الله عليه و آله : لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ أن يَهجُرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثٍ ، فَمَن هَجَرَ فَوقَ ثَلاثٍ فَماتَ دَخَلَ النّارَ . (4) 8.در رساله محكم و متشابه، منسوب به سيد مرتضى، به نق عنه صلى الله عليه و آله : مَن هَجَرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثٍ فَهُوَ فِي النّارِ ، إلاّ أن يَتَدارَكَهُ اللّه ُ بِكَرَمِهِ . (5) .


1- .تاريخ بغداد : 3 / 312 ، العزلة : 10 / 4 ، مساوئ الأخلاق : 198 / 557 وليس فيه «ثلاث ليال» ، كنز العمّال : 9 / 47 / 14870 .
2- .الكافي : 2 / 344 / 2 عن هشام بن الحكم عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 209 ، بحار الأنوار : 75 / 185 / 2 ؛ صحيح مسلم : 4 / 1984 / 27 ، مسند ابن حنبل : 3 / 319 / 8928 كلاهما عن أبي هريرة وفيهما «بعد» بدل «فوق» ، كنز العمّال : 9 / 33 / 24791 .
3- .الأمالي للطوسي : 391 / 860 عن أبي هريرة ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 380 / 5809 ، عوالي اللآلي : 1 / 162 / 158 وفيهما «للمؤمن» بدل «لمسلم» ، الخصال : 183 / 250 عن أنس بن مالك ، روضة الواعظين : 424 كلّها ليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : 75 / 189 / 12 ؛ صحيح مسلم : 4 / 1984 / 26 عن عبداللّه بن عمر وفيه «للمؤمن» بدل «لمسلم» ، مسند ابن حنبل : 1 / 372 / 1519 عن سعد بن أبي وقّاص و ص 388 / 1589 عن سعد بن مالك ، مسند أبي يعلى : 4 / 315 / 4550 عن عائشة وكلّها ليس فيه ذيله ، كنز العمّال : 9 / 48 / 24874 نقلاً عن ابن النجّار عن أبي هريرة .
4- .سنن أبي داود : 4 / 279 / 4914 ، مسند ابن حنبل : 3 / 346 / 9103 ، تاريخ بغداد : 2 / 226 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي هريرة، كنز العمّال : 9/33/24795 ؛ وراجع جامع الأحاديث للقمّي: 121 .
5- .المعجم الكبير : 18 / 315 / 815 عن فضالة بن عبيد .

ص: 71

2 / 3 نهى از جدايى بيش از سه روز

2 / 3نهى از جدايى بيش از سه روز10.در تفسير العياشى نيز اين روايت، از عمر بن سليمان، تاريخ بغداد _ به نقل از انس _ : پيامبر خدا فرمود : جدايى ميان مسلمانان نبايد بيش از سه روز _ يا فرمود سه شب _ بپايد .1.علل الشرائع عن الربيع صاحب المنصور: رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ جدايى اى نبايد بيش از سه [روز يا شب ]بپايد .2.عن الامام على عليه السلام ، و سئل فقيل: رسول خدا صلى الله عليه و آله : براى هيچ مسلمانى روا نيست كه بيش از سه روز ، برادرش را ترك گويد و هر كس [براى آشتى ]پيش دستى كند ، به سوى بهشت ، پيش دستى كرده است .3.وروى السيد فى كتاب النجوم، عن رسالة أبى إسحاق الط رسول خدا صلى الله عليه و آله : براى هيچ مسلمانى روا نيست كه بيش از سه [روز يا شب] از برادرش بِبُرَد و هر كس بيش از سه روز [از برادرش] بريد و از دنيا رفت ، به دوزخ مى رود .4.الدعوات، قال الاصبغ بن نباته: رسول خدا صلى الله عليه و آله : هر كس بيش از سه [روز] از برادرش ببُرد ، در آتش است ، مگر آن كه خداوند با كرم خود ، او را دريابد .

.

ص: 72

قال مولانا الصادق _ صلوات اللّه عليه _ : عنه صلى الله عليه و آله : لا يَحِلُّ لِرَجُلٍ أن يَهجُرَ مُؤمِنا فَوقَ ثَلاثَةِ أيّامٍ . فَإِذا مَرَّت ثَلاثَةُ أيّامٍ فَليَلقَهُ فَليُسَلِّم عَلَيهِ ، فَإِن رَدَّ عَليهِ السَّلامَ فَقَدِ اشتَرَكا فِي الأَجرِ ، وإن لَم يَرُدَّ عَلَيهِ فَقَد بَرِئَ المُسَلِّمُ مِنَ الهِجرَةِ . (1) عنه صلى الله عليه و آله : أيُّما مُسلِمَينِ تَهاجَرا فَمَكَثا ثَلاثا لا يَصطَلِحانِ إلاّ كانا خارِجَينِ مِنَ الإِسلامِ ، ولَم يَكُن بَينَهُما وِلايَةٌ ، فَأَيُّهُما سَبَقَ إلى كَلامِ أَخيهِ كانَ السّابِقَ إلَى الجَنَّةِ يَومَ الحِسابِ . (2) عنه صلى الله عليه و آله : لا تَباغَضوا ، ولا تَحاسَدوا ، ولا تَدابَروا ، وكونوا عِبادَ اللّه ِ إخوانا . ولا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ أن يَهجُرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثَةِ أيّامٍ . (3) مسند ابن حنبل عن ابن عمر : إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله . . . نَهى عَن هِجرَةِ المُسلِمِ أخاهُ فَوقَ ثَلاثٍ . (4) عن إبراهيم بن عبد الرحمان ، عن إسحاق بن حسان ، عن الإمام عليّ عليه السلام : نَهى [رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله] عَنِ الهِجرانِ . فَمَن كانَ لابُدَّ فاعِلاً فَلا يَهجُر أخاهُ أكثَرَ مِن ثَلاثَةِ أيّامٍ ؛ فَمَن كانَ مُهاجِرا لِأَخيهِ أكثَرَ مِن ذلِكَ كانَتِ النّار أولى بِهِ . (5) .


1- .الأدب المفرد : 130 / 414 ، سنن أبي داود : 4 / 279 / 4912 وفيه «فقد باء بالإثم» بدل «فقد برئ . . .» ، السنن الكبرى : 10 / 108 / 20028 وزاد فيه «وصارت على صاحبه» ، التاريخ الكبير : 1 / 257 / 820 نحوه وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 9 / 32 / 24790 ، وراجع تاريخ بغداد : 14 / 296 .
2- .الكافي : 2 / 345 / 5 ، مصادقة الإخوان : 153 / 1 ، منية المريد : 325 كلّها عن داود بن كثير عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، إرشاد القلوب : 178 نحوه ، بحار الأنوار : 75 / 186 / 5 .
3- .صحيح البخاري: 5/2253/5718، صحيح مسلم : 4/1983/23، سنن أبي داود: 4/278/4910، الأدب المفرد : 126 / 398 ، السنن الكبرى : 10 / 392 / 21061 ، سنن الترمذي : 4 / 329 / 1935 ، مسند ابن حنبل : 4 / 220 / 12074 وفيهما زيادة «ولا تقاطعوا»، حلية الأولياء: 3/374 وفيه «لا تقاطعوا» بدل «لا تباغضوا»، كنز العمّال: 9/175/25575 نقلاً عن ابن النجّار وكلّها عن أنس .
4- .مسند ابن حنبل : 2 / 348 / 5357 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 10 / 4968 ، الأمالي للصدوق : 512 / 707 كلاهما عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : 2 / 379 / 2661 ، مشكاة الأنوار : 209 كلاهما عن أبي ذرّ عن النبيّ صلى الله عليه و آلهنحوه ، بحار الأنوار : 76 / 331 / 1 .

ص: 73

و عنه [جعفر بن محمّد] عليه السلام : رسول خدا صلى الله عليه و آله : براى هيچ كس روا نيست كه بيش از سه روز از مؤمنى ببرد . پس اگر سه روز گذشت ، بايد به ديدارش برود و بر او سلام كند . اگر آن يك پاسخ سلامش را داد ، هر دو در پاداش ، شريك هستند و اگر پاسخ او را نداد ، شخص سلام كننده از [كيفر ]هجران ، ايمن است .فقال أبوالحسن عليه السلام : رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه دو مسلمان از يكديگر ببُرند و تا سه روز با يكديگر آشتى نكنند ، از [دين] اسلام بيرون اند و ميان آنان ، ولايتى [دينى] (1) نخواهد بود . پس هر يك از آن دو به سخن گفتن با دوستش پيش دستى كند ، در روز حسابرسى ، به سوى بهشت ، پيش دستى خواهد كرد . رسول خدا صلى الله عليه و آله : با يكديگر دشمنى مكنيد ، بر يكديگر حسد مورزيد و از يكديگر رويگردان مشويد . بندگان خدا و برادر هم باشيد . براى هيچ مسلمانى روا نيست كه بيش از سه روز از برادرش ببُرد .1.در روايتى از امام صادق عليه السلام به نقل از پدر مسند ابن حنبل _ به نقل از ابن عمر _ : پيامبر صلى الله عليه و آله از اين كه مسلمانى بيش از سه روز از برادرش ببُرد ، نهى كرد . امام على عليه السلام : [پيامبر خدا ]از هجران نهى كرد . پس اگر كسى ناچار از آن شد ، بيش از سه روز از برادرش نَبُرد كه هر كس بيش از آن از برادرش بِبُرد ، آتش به او سزاوارتر است . .


1- .اشاره است به آيه 71 از سوره توبه : «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَ_تُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ ...» كه مى گويد : مردان و زنان با ايمان بر يكديگر ولايت دارند .

ص: 74

2.در روايت ديگر از امام صادق عليه السلام ، باز آن ح رسول اللّه صلى الله عليه و آله : لا تَهجُروا ، فَإِن كُنتُم مُهتَجِرينَ لا مَحالَةَ فَلا تَهتَجِروا فَوقَ ثَلاثَةِ أيّامٍ . وأيُّما مُسلِمَينِ ماتا وهُما مُهتَجِرانِ لا يَجتَمِعانِ فِي الجَنَّةِ . (1)رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: عنه صلى الله عليه و آله : لا يَحِلُّ لِرَجُلٍ أن يَهجُرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثِ لَيالٍ ، يَلتَقِيانِ فَيُعرِضُ هذا ويُعرِضُ هذا . وخَيرُهُمَا الَّذي يَبدَأُ بِالسَّلامِ . (2)2 / 4مَضارُّ القَطيعَةِ4.در روايت ديگرى كه در منابع فريقين آمده، به خواب ق رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ لا تَرتَفِعُ صَلاتُهُم فَوقَ رُؤوسِهِم شِبرا : رَجُلٌ أمَّ قَوما وهُم لَهُ كارِهونَ ، وَامرَأَةٌ باتَت وزَوجُها عَلَيها ساخِطٌ ، وأخَوانِ مُتَصارِمانِ . (3)1.عبدالعزيز بن المهتدي والحسن بن علي بن يقطين جميعا عنه صلى الله عليه و آله _ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _ : يا أبا ذَرٍّ ، إيّاكَ وَالهِجرانَ لِأَخيكَ المُؤمِنِ ؛ فَإِنَّ العَمَلَ لا يُتَقَبَّلُ مَعَ الهِجرانِ . (4) .


1- .تنبيه الغافلين : 519 / 823 عن الحسن البصريّ .
2- .صحيح البخاري : 5/2256/5727 وص 2302/5883 نحوه ، صحيح مسلم : 4 / 1984 / 2560 ، سنن أبي داود : 4 / 278 / 4911 ، الأدب المفرد : 291 / 985 ، سنن الترمذي : 4 / 327 / 1932 ، مسند ابن حنبل : 9 / 137 / 23587 ، السنن الكبرى : 10 / 108 / 20027 كلّها عن أبي أيّوب الأنصاري وص 392 / 21061 عن أنس بن مالك وفي الأربعة الأخيرة «يصدّ» بدل «يعرض» في كلا الموضعين، كنز العمّال : 9/33/24794؛ درر الأحاديث النبويّة: 41، عوالي اللآلي: 1/266/64 نحوه.
3- .سنن ابن ماجة: 1/311/971، صحيح ابن حبّان: 5/53/1757، المعجم الكبير: 11/355/12275 وفيهما «ثلاثة لا يقبل اللّه لهم صلاة» وكلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 16 / 30 / 43798 .
4- .الأمالي للطوسي : 538 / 1162 ، مكارم الأخلاق : 2 / 379 / 2661 كلاهما عن أبي ذرّ ، مشكاة الأنوار : 209 وفيهما «إيّاك وهجران أخيك» ، بحار الأنوار : 77 / 89 / 3 .

ص: 75

2 / 4 زيان هاى جدايى

2.الفضل بن شاذان، عن عبد العزيز بن المهتدي _ وكان خ رسول خدا صلى الله عليه و آله : از يكديگر نبُريد . پس اگر ناچار از بريدن از يكديگر شديد ، بيش از سه روز نپايد كه هرگاه دو مسلمان ، در حالى كه از يكديگر بُريده اند ، بميرند ، در بهشتْ گرد نخواهند آمد .3.يونس بن يعقوب: كنّا عند أبيعبداللّه عليه السلام ف رسول خدا صلى الله عليه و آله : براى هيچ كس روا نيست كه بيش از سه شب از برادرش ببُرد؛ و چون همديگر را ببينند ، اين يك روى بگرداند و آن يك روى بگرداند . بهترين آن دو ، كسى است كه آغازگرِ «سلام» باشد .2 / 4زيان هاى جدايى2.شيخ طوسى: رسول خدا صلى الله عليه و آله : نمازهاى سه تن ، يك وجب نيز فراتر از سرهايشان نمى رود! [و پذيرفته نمى گردد]! : كسى كه پيشواى مردمى گردد ، حال آن كه او را ناخوش مى دارند ؛ زنى كه شوهرش از او خشمگين باشد ؛ و دو برادر [دينى ]كه از يكديگر بريده اند . رسول خدا صلى الله عليه و آله _ در وصيّت خود به ابوذر _ : اى ابوذر! از ترك كردن برادر مؤمنت بپرهيز كه با هجران و دورى ، عملِ [صالح] پذيرفته نمى شود .

.

ص: 76

عنه صلى الله عليه و آله : لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ أن يَهجُرَ مُسلِما فَوقَ ثَلاثِ لَيالٍ ؛ فَإِنَّهُما ناكِبانِ عَن الحَقِّ ما داما عَلى صُرامِهِما . وأوَّلُهُما فَيئا يَكونُ سَبقُهُ بِالفَيءِ كَفّارَةً لَهُ ، وإن سَلَّمَ فَلَم يَقبَل ورَدَّ عَلَيهِ سَلامَهُ رَدَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ ، ورَدَّ عَلَى الآخَرِ الشَّيطانُ . وإن ماتا عَلى صُرامِهِما ، لَم يَدخُلاَ الجَنَّةَ جَميعا أبَدا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : لَو أنَّ رَجُلَينِ دَخَلا فِي الإِسلامِ فَاهتَجَرا ، كانَ أحَدُهُما خارِجا مِنَ الإِسلامِ حَتّى يَرجِعَ الظَّالِمُ . (2)

المستدرك على الصحيحين عن ابن عبّاس : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لا تَحِلُّ الهِجرَةُ فَوقَ ثَلاثَةِ أيّامٍ . فَإِنِ التَقَيا فَسَلَّمَ أحَدُهُما عَلَى الآخَرِ فَرَدَّ عَلَيهِ الآخَرُ السَّلامَ اشتَرَكا فِي الأَجرِ ، وإن أبَى الآخَرُ أن يَرُدَّ السَّلامَ بَرِئَ هذا مِنَ الإِثمِ ، وباءَ بِهِ الآخَرُ . _ وأحسِبُهُ قالَ : _ وإن ماتا وهُما مُتَهاجِرانِ ، لا يَجتَمِعانِ فِي الجَنِّةِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : تُعرَضُ الأَعمالُ يَومَ الاِثنَينِ وَالخَميسِ ؛ فَمِن مُستَغفِرٍ فَيُغفَرُ لَهُ ، ومِن تائِبٍ فَيُتابُ عَلَيهِ ، ويُرَدُّ أهلُ الضَّغائِنِ لِضَغائِنِهِم حَتّى يَتوبوا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : يا أبا ذَرٍّ ، تُعرَضُ أعمالُ أهلِ الدُّنيا عَلَى اللّه ِ مِنَ الجُمُعَةِ إلَى الجُمُعَةِ في يَومِ الاِثنَينِ وَالخَميسِ ، فَيُغفَرُ لِكُلِّ عَبدٍ مُؤمِنٍ إلاّ عَبدا كانَت بَينَهُ وبَينَ أخيه شَحناءُ ، فَيُقالُ : اُترُكوا عَمَلَ هذَينَ حَتّى يَصطَلِحا . (5)

.


1- .مسند ابن حنبل : 5/487/16258 ، الأدب المفرد : 127/402 ، المعجم الكبير : 22 / 175 / 454 ، مسند أبي يعلى : 2 / 220 / 1554 ، شُعب الإيمان : 5 / 269 / 6620 كلّها عن هشام بن عامر نحوه ، كنز العمّال : 9 / 48 / 24873 .
2- .المستدرك على الصحيحين : 1 / 72 / 55 ، حلية الأولياء : 4 / 173 كلاهما عن عبداللّه ، كنز العمّال : 9 / 48 / 24876 .
3- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 180 / 7291 .
4- .المعجم الأوسط : 7 / 251 / 7419 عن جابر .
5- .مكارم الأخلاق : 2 / 379 / 2661 ، الأمالي للطوسي : 537 / 1162 كلاهما عن أبي ذرّ ، كنز الفوائد : 1/307 عن أبي هريرة نحوه وليس فيه «يا أبا ذرّ» ، بحار الأنوار : 77 / 89 / 3 .

ص: 77

رسول خدا صلى الله عليه و آله : براى مسلمان روا نيست كه بيش از سه شب از مسلمانى ببُرد و اين دو تا هنگامى كه از يكديگر بريده اند ، از حق كناره گرفته اند ، و آن كسى كه زودتر [براى آشتى ]بازگردد ، همين پيش دستىِ او براى بازگشت، كفّاره اش خواهد بود ، و اگر هم سلام كرد و ديگرى نپذيرفت ، ملائكه پاسخ سلام او را خواهند داد و شيطان ، پاسخ ديگرى خواهد داد ، و اگر اين دو در حال بريدن از يكديگر بميرند ، هرگز هيچ يك از آنان وارد بهشت نخواهد شد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هر گاه دو تن كه داخل در [آيين ]اسلام هستند ، از يكديگر ببُرند ، يكى از آن دو [كه ظالم است] ، خارج از اسلام خواهد بود ، تا آن كه شخص ستمگر [به سوى ديگرى ]باز گردد .

المستدرك على الصحيحين _ به نقل از ابن عباس _ : پيامبر خدا فرمود : «جدايى بيش از سه روز ، روا نيست . پس اگر آن دو [كه از هم بريده اند] ، يكديگر را ديدند و يكى بر ديگرى سلام كرد و آن ديگرى پاسخ سلام او را داد ، هر دو در پاداش ، شريك هستند و اگر آن ديگرى از پاسخ دادن سلامْ خوددارى كرد ، اين يك از گناه پاك شده و آن ديگرى به گناه دچار شده است» . نيز گمان مى كنم فرمود : «و اگر در حالت جدايى بميرند ، در بهشت ، گرد نخواهند آمد» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : روزهاى دوشنبه و پنج شنبه ، اعمال ، عرضه [و بررسى ]مى شود . پس [در اين ميان] ، آمرزش خواهانى هستند كه آمرزيده مى شوند و توبه كارانى كه توبه آنان پذيرفته مى شود ؛ امّا كينه توزان به خاطر كينه هايشان بازگردانده مى شوند ، تا توبه كنند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى ابوذر ! اعمال هر هفته اهل دنيا در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه بر خداوند عرضه مى شود . پس هر مؤمنى آمرزيده مى شود ، مگر آن كه ميان او و برادرش كينه اى باشد كه در اين صورت ، گفته مى شود : عمل اين دو را رها كنيد ، تا با يكديگر آشتى كنند .

.

ص: 78

عنه صلى الله عليه و آله : تُفتَحُ أبوابُ الجَنَّةِ يَومَ الاِثنَينِ ويَومَ الخَميسِ ، فَيُغفَرُ لِكُلِّ عَبدٍ لا يُشرِكُ بِاللّه ِ شَيئا إلاّ رَجُلاً كانَت بَينَهُ وبَينَ أخيهِ شَحناءُ ، فَيُقالُ : أنظِروا هذَينِ حَتّى يَصطَلِحا ، أنظِروا هذَينِ حَتّى يَصطَلِحا ، أنظِروا هذَينِ حَتّى يَصطَلِحا . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ لَيَطَّلِعُ في لَيلَةِ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، فَيَغفِرُ لِجَميعِ خَلقِهِ إلاّ لِمُشرِكٍ أو مُشاحِنٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : في أوَّلِ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ تُغَلُّ المَرَدَةُ مِنَ الشَّياطينِ ، ويُغفَرُ في كُلِّ لَيلَةٍ سَبعينَ ألفا ، فَإِذا كانَ في لَيلَةِ القَدرِ غَفَرَ اللّه ُ بِمِثلِ ما غَفَرَ في رَجَبٍ وشَعبانَ وشَهرِ رَمَضانَ إلى ذلِكَ اليَومِ إلاّ رَجُلٌ بَينَهُ وبَينَ أخيهِ شَحناءُ، فَيَقولُ اللّه ُ عز و جل : أنظِروا هؤُلاءِ حَتّى يَصطَلِحوا . (3)

شُعب الإيمان عن عبداللّه بن عبّاس أنَّهُ سَمِعَ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : ...إذا كانَت لَيلَةُ القَدرِ يَأمُرُ اللّه ُ عز و جل جِبريلَ عليه السلام فَيَهبِطُ في كُبكُبَةٍ مِنَ المَلائِكَةِ ... فَإذا طَلَعَ الفَجرُ يُنادي جَبريلُ : مَعاشِرَ المَلائِكَةِ الرَّحيلَ الرَّحيلَ. فَيَقولونَ : يا جِبريلُ فَما صَنَعَ اللّه ُ في حَوائِجِ المُومِنينَ مِن اُمَّةِ أحمَدَ صلى الله عليه و آله ؟ فَيَقولُ جِبريلُ : نَظَرَ اللّه ُ إلَيهِم في هذِهِ اللَّيلَةِ فَعَفا عَنهُم وغَفَرَ لَهُم إلاّ أربَعَةً . فَقُلنا : يا رَسولَ اللّه ِ ، مَن هُم ؟ قالَ : رَجُلٌ مُدمِنُ خَمرٍ ، وعاقٌّ لِوالِدَيهِ ، وقاطِعُ رَحِمٍ ، ومُشاحِنٌ . قُلنا : يا رَسولَ اللّه ِ ، مَا المُشاحِنُ ؟ قالَ : هُوَ المُصارِمُ . (4)

.


1- .صحيح مسلم : 4/1987/2565 ، سنن أبي داود : 4 / 279 / 4916 نحوه ، الموطّأ : 2 / 908 / 17 ، مسند ابن حنبل : 3 / 363 / 9210 ، الأدب المفرد : 129 / 411 ، السنن الكبرى : 3 / 483 / 6396 ، سنن الترمذي : 4 / 373 / 2023 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي هريرة وفيها «أنظروا هذين حتّى يصطلحا» مرّة واحدة ، كنز العمّال : 3 / 464 / 7454 .
2- .سنن ابن ماجة : 1 / 445 / 1390 عن أبي موسى الأشعري ، مسند ابن حنبل : 2 / 589 / 6653 نحوه عن عبداللّه بن عمرو ، المعجم الكبير : 20 / 109 / 215 ، المعجم الأوسط : 7 / 36 / 6776 ، شُعب الإيمان : 3 / 382 / 3833 و ج 5 / 272 / 6628 ، حلية الأولياء : 5 / 191 كلّها عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : 3 / 467 / 7464 .
3- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 71 / 331 عن دارم بن قبيصة عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 97 / 36 / 16 .
4- .شُعب الإيمان : 3/336/3695 ، كنز العمّال : 8 / 587 / 24281 نقلاً عن ابن عساكر ؛ روضة الواعظين : 380 عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله .

ص: 79

رسول خدا صلى الله عليه و آله : روزهاى دوشنبه و پنج شنبه ، درهاى بهشت باز مى شود و [گناهان ]هر بنده اى كه به خداوند شرك نورزيده باشد ، آمرزيده مى شود ، مگر آن كه ميان كسى و برادرش كينه اى باشد كه در اين صورت ، گفته مى شود : [آمرزش] اين دو را عقب بيندازيد ، تا آشتى كنند . [آمرزش] اين دو را عقب بيندازيد ، تا آشتى كنند . [آمرزش ]اين دو را عقب بيندازيد ، تا آشتى كنند. (1)

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند در شب نيمه شعبان ، اعمال بندگانش را ملاحظه مى كند و همه خلقش را مى آمرزد ، جز شخص مشرك يا كينه توز .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : شب اوّل ماه رمضان ، شيطان هاى سركش به بند كشيده مى شوند و هر شب ، هفتاد هزار تن آمرزيده مى گردند ، و چون شب قدر فرا رسد ، خداوند به اندازه آنچه در ماه رجب و شعبان و رمضان تا آن روز آمرزيده است ، [بندگان] را مى آمرزد ، مگر آن كه ميان كسى و برادرش كينه اى باشد كه در اين صورت ، خداوند عز و جلمى فرمايد : [آمرزش] اينان را عقب بيندازيد ، تا آشتى كنند .

شعب الإيمان _ به نقل از عبداللّه بن عباس _ : از پيامبرخدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : «چون شب قدر شود، خداوند عز و جلبه جبرئيل عليه السلامفرمان مى دهد و او همراه جمعى از ملائكه به زمين فرو مى آيند .. . پس چون سپيده بدمد ، جبرئيل ندا مى دهد : "اى گروه ملائكه! برويم ، برويم" . آنان مى گويند : "اى جبرئيل! خداوند با حاجت هاى مؤمنان امّت احمد صلى الله عليه و آلهچه كرد ؟" . جبرئيل مى گويد : "خداوند در اين شب به آنان نظر كرد و از خطاهايشان درگذشت و آنان را بخشود ، جز چهار تن" . گفتيم : اى پيامبر خدا! آنان كيان اند ؟ فرمود : «شخص شرابخواره ، آزارنده پدر و مادر خود ، گسلنده پيوند خويشاوندى و مُشاحِن» . گفتيم : اى پيامبر خدا! مشاحن كيست؟ فرمود: «آن كه از برادرش مى بُرد و با او دشمنى مى كند».

.


1- .در كنزالعمّال ، اين جمله تنها يك بار آمده است .

ص: 80

2 / 5عَوامِلُ البَغضاءِالكتاب(يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَ_مُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَ_نِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ). (1)

(إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَ_نُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَ وَةَ وَالْبَغْضَآءَ فِى الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ) . (2)

(يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُواْ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَ لاَ نِسَآءٌ مِّن نِّسَآء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَ لاَ تَلْمِزُواْ أَنفُسَكُمْ وَ لاَ تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَ_بِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الاْءِيمَ_نِ وَ مَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَ_ئكَ هُمُ الظَّ__لِمُونَ). (3)

.


1- .المائدة : 90 .
2- .المائدة : 91 .
3- .الحجرات : 11 .

ص: 81

2 / 5 عوامل دشمنى

2 / 5عوامل دشمنىقرآن(اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شراب و قمار و بت ها و ازلام (= نوعى بخت آزمايى) ، پليد و از عمل شيطان است . از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد!»

(شيطان مى خواهد با شراب و قمار ميان شما كينه و دشمنى افكند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد . آيا بس مى كنيد؟)

(اى كسانى كه ايمان آورده ايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند . شايد آنها از اينها بهتر باشند! و نه زنانى زنان ديگر را . شايد آنان بهتر از اينان باشند؛ و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد . بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان ، نام كفرآميز بگذاريد؛ و آنها كه توبه نكنند ، ظالم و ستمگرند!) .

.

ص: 82

(يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لاَ تَجَسَّسُواْ وَ لاَ يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ). (1)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ الشَّيطانَ قَد أيِسَ أن يَعبُدَهُ المُصَلّونَ في جَزيرَةِ العَرَبِ ، ولكِن فِي التَّحريشِ بَينَهُم . (2)

الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ الشَّيطانَ يُغري بَينَ المُؤمِنينَ ما لَم يَرجِع أحَدُهُم عَن دينِهِ ، فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ استَلقى عَلى قَفاهُ وتَمَدَّدَ ، ثُمَّ قالَ : فُزتُ . فَرَحِمَ اللّه ُ امرَأً ألَّفَ بَينَ وَلِيَّينِ لَنا ، يا مَعشَرَ المُؤمِنينَ ، تَأَلَّفوا وتَعاطَفوا . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : لا تُفتَحُ الدُّنيا عَلى أحَدٍ إلاّ ألقَى اللّه ُ عز و جل بَينَهُمُ العَداوَةَ وَالبَغضاءَ إلى يَومِ القِيامَةِ . (4)

حلية الأولياء : الحسن قال : جاءَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إلى أهلِ الصُّفَّةِ فَقالَ : كَيفَ أصبَحتُم ؟ قالوا : بِخَيرٍ . فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أنتُمُ اليَومَ خَيرٌ ، وإذا غُدِيَ عَلى أحَدِكُم بِجَفنَةٍ وريحَ بِاُخرى، وسَتَرَ أحَدُكُم بَيتَهُ كَما تُستَرُ الكَعبَةُ . فَقالوا : يا رَسولَ اللّه ِ ، نُصيبُ ذلِكَ ونَحنُ عَلى دينِنا ؟ قالَ : نَعَم. قالوا : فَنَحنُ يَومَئِذٍ خَيرٌ ؛ نَتَصَدَّقُ ونُعتِقُ . فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : لا ، بَل أنتُمُ اليَومَ خَيرٌ ؛ إنَّكُم إذا أصَبتُموها تَحاسَدتُم وتَقاطَعتُم وتَباغَضتُم . (5)

.


1- .الحجرات : 12 .
2- .صحيح مسلم: 4/2166/2812، سنن الترمذي: 4/330/1937، مسند أبي يعلى: 2/413/2091، مسند ابن حنبل : 5 / 50 / 14373 و ص 153 / 14945 كلّها عن جابر وليس فيها «في جزيرة العرب» ، كنز العمّال : 12 / 305 / 35137 نقلاً عن ابن خزيمة وابن حبّان .
3- .الكافي : 2 / 345 / 6 ، منية المريد : 326 كلاهما عن زرارة ، عوالي اللآلي : 2 / 115 / 316 وفيه «قررت» بدل «فزت» ، بحار الأنوار : 75 / 187 / 6 .
4- .مسند ابن حنبل : 1 / 45 / 93 ، مسند البزّار : 1 / 440 / 311 وفيه «تدخل» بدل «تفتح» وكلاهما عن عمر ، كنز العمّال : 3 / 237 / 6327 .
5- .حلية الأولياء : 1 / 340 ، كنز العمّال : 3 / 216 / 6227 .

ص: 83

(اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد ؛ چرا كه بعضى از گمان ها گناه است؛ و هرگز [در كار ديگران ]تجسس نكنيد؛ و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند . آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! [به يقين ]همه شما از اين امر كراهت داريد؛ تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند ، توبه پذير و مهربان است!)

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : شيطان از اين كه نمازگزاران در جزيره العرب او را بپرستند ، نوميد شده است ؛ ليكن به دشمنى افكندن ميانشان [همچنان اميد دارد ] . (1)

امام باقر عليه السلام : شيطان ، همچنان به ايجاد دشمنى ميان مؤمنان مى پردازد تا آن كه يكى از آنان از دين خود بازگردد و چون [افسونش كارگر گشت و ]چنين كردند ، به پشت مى افتد و دراز مى كشد و سپس مى گويد : «پيروز شدم». پس خداوند ، رحمت كند كسى را كه ميان دو تن از دوستان ما الفت برقرار كند . اى گروه مؤمنان ! با يكديگر الفت بگيريد و به هم مهربانى كنيد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : درِ دنيا [خواهى] بر مردمى گشوده نمى شود ، مگر آن كه خداى عز و جل تا روز قيامت ، ميانشان كينه و دشمنى مى افكند .

حلية الأولياء : حسن : پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهنزد اهل صُفّه رفت و فرمود : «شب را چگونه به روز آورديد ؟» . گفتند : به خوبى . پيامبر خدا فرمود : «شما امروز بهتريد و يا آن گاه كه براى يكى از شما صبح گاهان كاسه بزرگى [لبريز از غذا ]بياورند و شامگاهان كاسه اى ديگر ، و خانه هايتان را _ آن چنان كه كعبه را مى پوشانند _ بپوشانيد ؟» . گفتند : اى پيامبر خدا ! آيا در حالى كه بر دين خود هستيم ، به آن [نعمت ها ]دست خواهيم يافت ؟ فرمود : «آرى» . گفتند : پس آن روز براى ما بهتر است . صدقه مى دهيم و بنده آزاد مى كنيم . پيامبر خدا فرمود : «نه ؛ بلكه امروز وضعتان بهتر است ؛ زيرا اگر به آن [نعمت ها ]برسيد ، به يكديگر حسادت خواهيد كرد ، از يكديگر خواهيد بريد و كينه يكديگر را در دل خواهيد پروريد» .

.


1- .يعنى با افكندن دشمنى ها و كينه ها و درگيرى ها و فتنه ها در ميان دينداران ، سعى در به جان هم انداختن آنان دارد .

ص: 84

الإمام عليّ عليه السلام : لا تُكثِرَنَّ العِتابَ ؛ فَإِنَّهُ يُورِثُ الضَّغينَةَ ، ويَجُرُّ إلَى البَغيضَةِ ، وكَثرَتُهُ مِن سوءِ الأَدَبِ . (1)

عنه عليه السلام _ مِن وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: المِزاحُ يورِثُ الضَّغائِنَ . (2)

عنه عليه السلام : أوَّلُ القَطيعَةِ السَّجا . (3)

عنه عليه السلام : التَّجَنّي رَسولُ القَطيعَةِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : ثَلاثَةٌ مَكسَبَةٌ لِلبَغضاءِ : النِّفاقُ ، وَالظُّلمُ ، وَالعُجبُ . (5)

.


1- .كنز الفوائد : 1 / 93 ، تحف العقول : 84 وفيه «واستعتب من رجوت اعتابه» بدل «وكثرته من سوء الأدب» ، أعلام الدين : 179 ، بحار الأنوار : 74 / 166 / 29 ؛ كنز العمّال : 16 / 181 / 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ وفيه «المغضبة» بدل «البغيضة» .
2- .تحف العقول : 86 ، بحار الأنوار : 77 / 213 / 1 ؛ دستور معالم الحكم : 20 ، كنز العمّال : 16 / 182 / 44215 وفيه «العداوة» بدل «الضغائن» .
3- .تحف العقول : 214 ، بحار الأنوار : 78 / 52 / 85 .
4- .غرر الحكم: 532 و 511 وفيه «أوّل» بدل «رسول» ، شرح نهج البلاغة : 20 / 302 / 456 وفيه «وافد» بدل «رسول» .
5- .تحف العقول : 316 ، بحار الأنوار : 78 / 229 / 6 .

ص: 85

امام على عليه السلام : بسيار سرزنش مكن ؛ زيرا كينه به بار مى آورد و به دشمنى مى انجامد و زيادى آن ، از بى ادبى است .

امام على عليه السلام _ در وصيّت خود به فرزندش حسن عليه السلام_ : شوخى ، كينه به بار مى آورد .

امام على عليه السلام : جفا ، سرآغاز جدايى است .

امام على عليه السلام : نسبتِ ناروا دادن [به دوست] ، پيك جدايى است .

امام صادق عليه السلام : سه چيز ، دشمنى به بار مى آورد : نفاق ، ستمگرى و خودپسندى .

.

ص: 86

الفصل الثالث: أسباب المحبّة3 / 1الإِلهامالكتاب(وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً ) . (1)

( وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّى وَ لِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِى ) . (2)

الحديث الدرّ المنثور عن ابن عبّاس _ في قَولِهِ تَعالى : «وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّى» _ : كانَ كُلُّ مَن رَآهُ اُلقِيَت عَلَيهِ مِنهُ مَحَبَّةٌ . (3)

الدرّ المنثور عن سلمة بن كهيل _ في قَولِهِ تَعالى : «وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّى» _ : حَبَّبتُكَ إلى عِبادي . (4)

.


1- .الرّوم : 21 .
2- .طه : 39 .
3- .تفسير الدرّ المنثور : 5 / 567 .
4- .تفسير الدرّ المنثور : 5 / 567 .

ص: 87

فصل سوم : عوامل دوستى

3 / 1 الهام

فصل سوم : عوامل دوستى3 / 1الهامقرآن(و [خداوند متعال ]ميان شما ، دوستى و مهربانى نهاد) .

(و محبّتى از خود بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى) .

حديث الدرّ المنثور _ به نقل از ابن عباس _ در تفسير گفتار خداوند كه : «و محبّتى از خود بر تو افكندم» _ : هر كسى موسى عليه السلام را مى ديد ، محبّتش را به دل مى گرفت .

الدرّ المنثور _ به نقل از سَلَمه بن كُهَيل _ در تفسير گفتار خداوند كه: «ومحبّتى از خود بر تو افكندم» _ : تو را محبوب بندگانم ساختم .

.

ص: 88

الإمام عليٌّ عليه السلام _ لِيَهودِيٍّ قالَ لَهُ : فَلَقَد ألقَى اللّه ُ عز و جل عَلى موسَى بنِ عِمرانَ مَحَبَّةً مِنهُ _ : لَقَد كانَ كَذلِكَ ، ولَقَد اُعطِيَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ما هُوَ أفضَلُ مِن هذا ، لَقَد ألقَى اللّه ُ عز و جل عَلَيهِ مَحَبَّةً مِنهُ ، فَمَن هذَا الَّذي يُشرِكُهُ في هذَا الاسمِ إذ تَمَّ مِنَ اللّه ِ عز و جلبِهِ الشَّهادَةُ ، فَلا تَتِمُّ الشَّهادَةُ إلاّ أن يُقالَ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه ِ» ! ؟ يُنادى بِهِ عَلَى المَنابِرِ ، فَلا يُرفَعُ صَوتٌ بِذِكرِ اللّه ِ إلاّ رُفِعَ بِذِكرِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله مَعَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام _ في حديث يذكر فيه فضل العبادة في السّرّ مع الإمام المستتر في دولة الباطل _ : أما تُحِبّونَ أن يُظهِرَ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالَى الحَقَّ وَالعَدلَ فِي البِلادِ ، ويَجمَعَ اللّه ُ الكَلِمَةَ ، ويُؤَلِّفَ اللّه ُ بَينَ قُلوبٍ مُختَلِفَةٍ ؟! (2)

3 / 2تَناسُبُ الأَرواحِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : الأَرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ ، فَما تَعارَفَ مِنهَا ائتَلَفَ ، وما تَناكَرَ مِنهَا اختَلَفَ . (3)

.


1- .الاحتجاج : 1 / 320 .
2- .الكافي : 1 / 334 / 2 ، كمال الدين : 647 / 7 كلاهما عن عمّار الساباطي ، بحار الأنوار: 52 / 128 / 20 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه: 4/380/5818 ، الاعتقادات: 48، جامع الأخبار : 488/1359، عوالي اللآلي: 1/288/142، مصباح الشريعة : 330 عن الإمام عليّ عليه السلام ، علل الشرايع : 84 / 1 عن الإمام الصادق عليه السلاموليس فيه «الأرواح جنود مجنّدة»، بحار الأنوار : 77/ 165/2 ؛ صحيح البخاري : 3/1213/3158 عن عائشة ، صحيح مسلم: 4/2031/2638، سنن أبيداود: 4/260/4834،مسندابن حنبل: 3/151/7940 وص621/10826 كلّها عن أبيهريرة ، المستدرك على الصحيحين: 4/467/8296، تاريخ دمشق : 11 / 458 / 2869 كلاهما عن سلمان الفارسيّ ، المعجم الكبير : 10 / 230 / 10557 عن عبداللّه بن مسعود ، كنز العمّال : 9 / 22 / 24739 .

ص: 89

3 / 2 سازگارى جان ها

امام على عليه السلام _ به يهودى اى كه به ايشان گفته بود : خداوند ، محبّتى از خود بر موسى بن عمران عليه السلام افكند _ : آرى! چنين بود ؛ ليكن به محمد صلى الله عليه و آله برتر از اين عطا شد . خداى عز و جل ، محبّتى از خود بر او افكند . پس اين كيست كه در اين نام ، شريك اوست ؟ زيرا از سوى خداى عز و جل ]كلمه [شهادت با نام او تمام مى گردد . پس شهادتْ كامل نمى گردد ، جز آن كه گفته شود : «شهادت مى دهم كه جز اللّه ، خدايى نيست و شهادت مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله پيامبر خداست» . به اين شهادت ، بر منبرها ندا مى دهند و هيچ صدايى به ياد خدا بلند نمى شود ، مگر آن كه همراه آن به ياد محمد صلى الله عليه و آلهبلند مى گردد .

امام صادق عليه السلام _ در حديثى درباره به ارزش عبادتِ پنهانى با امام پنهان در دولت باطل _ : آيا دوست نداريد كه خداوند متعال ، حق و عدالت را بر بسيط زمين ، آشكار ]و پيروز [كند و وحدت كلمه ايجاد كند و ميان دل هاى پراكنده ، الفت برقرار سازد ؟!

3 / 2سازگارى جان ها رسول خدا صلى الله عليه و آله : جان ها (روح ها) ، ]همچون] سپاهيانى فراهم آمده هستند كه هر كدام كه يكديگر را شناختند ، با يكديگر الفت مى گيرند و هر يك كه ديگرى را نشناختند ، با يكديگر اختلاف خواهند يافت .

.

ص: 90

الإمام عليّ عليه السلام : النُّفوسُ أشكالٌ ، فَما تَشاكَلَ مِنهَا اتَّفَقَ ، وَالنّاسُ إلى أشكالِهِم أميَلُ . (1)

عنه عليه السلام : إنَّ النُّفوسَ إذا تَناسَبَتِ ايتَلَفَت . (2)

عنه عليه السلام : إنَّ طِباعَكَ تَدعوكَ إلى ما ألِفتَهُ . (3)

عنه عليه السلام : المَوَدَّةُ تَعاطُفُ القُلوبِ فِي ايتِلافِ الأَرواحِ . (4)

عنه عليه السلام : كُلُّ امرِىًءيَميلُ إلى مِثلِهِ . (5)

عنه عليه السلام : كُلُّ شَيءٍ يَميلُ إلى جِنسِهِ . (6)

عنه عليه السلام : كُلُّ طَيرٍ يَأوي إلى شَكلِهِ . (7)

عنه عليه السلام : العاقِلُ يَألَفُ مِثلَهُ . (8)

عنه عليه السلام : اللَّئيمُ لا يَتَّبِعُ إلاّ شَكلَهُ ، ولا يَميلُ إلاّ إلى مِثلِهِ . (9)

عنه عليه السلام : لا يُوادُّ الأَشرارَ إلاّ أشباهُهُم . (10)

عنه عليه السلام : إزالَةُ الرَّواسي أسهَلُ مِن تَأليفِ القُلوبِ المُتَنافِرَةِ . (11)

.


1- .كنز الفوائد : 2 / 32 ، بحار الأنوار : 78 / 92 / 100.
2- .غرر الحكم : 3393 .
3- .غرر الحكم : 3420 .
4- .غرر الحكم : 2057 .
5- .غرر الحكم : 6865 .
6- .غرر الحكم : 6863 .
7- .غرر الحكم : 6866 .
8- .غرر الحكم : 326 .
9- .غرر الحكم : 1920 .
10- .غرر الحكم : 10602 .
11- .مطالب السؤول : 56 ؛ نثر الدرّ : 1 / 322 وليس فيه «المتنافرة» ، بحار الأنوار : 78 / 11 / 70 .

ص: 91

امام على عليه السلام : جان ها را شكل هايى است . پس آنان كه هم شكل يكديگرند ، با هم موافقت خواهند كرد و مردم ، به هم شكلان خود ، گرايش بيشترى دارند .

امام على عليه السلام : جان ها چون با يكديگر سازگار باشند ، الفت خواهند گرفت .

امام على عليه السلام : خصلت هايت ، تو را بدانچه با آن الفت گرفته اى ، فرا مى خوانَد .

امام على عليه السلام : دوستى، ميل دل ها به يكديگر است، به سبب الفت يافتن جان ها.

امام على عليه السلام : هر كس ، به همانند خودش گرايش دارد .

امام على عليه السلام : هر چيز به هم جنس خود گرايش دارد .

امام على عليه السلام : هر پرنده اى ، كنار همانند خود فرود مى آيد .

امام على عليه السلام : عاقل ، با همانند خود الفت مى گيرد .

امام على عليه السلام : آدم پست ، تنها از همانند خود پيروى مى كند و تنها به همانند خودش مى گرايد .

امام على عليه السلام : بدكاران ، جز با همانندان خود ، دوستى نمى كنند .

امام على عليه السلام : از جا كندن كوه هاى استوار ، آسان تر از الفت دادن دل هاى رميده از يكديگر است .

.

ص: 92

عنه عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لِبَنيهِ _ : يا بَنِيَّ ، إنَّ القُلوبَ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ ، تَتَلاحَظُ بِالمَوَدَّةِ وتَتَناجى بِها ، وكَذلِكَ هِيَ فِي البُغضِ ؛ فَإِذا أحبَبتُمُ الرَّجُلَ مِن غَيرِ سَبقٍ مِنهُ إلَيكُم فَارجوهُ ، وإذا أبغَضتُمُ الرَّجُلَ مِن غَيرِ سوءٍ سَبَقَ مِنهُ إلَيكُم فَاحذَروهُ . (1)

الاختصاص عن الأصبغ بن نباتة : كُنتُ مَعَ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَأَتاهُ رَجُلٌ فَسَلَّمَ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي وَاللّه ِ لاَُحِبُّكَ فِي اللّه ِ ، واُحِبُّكَ فِي السِّرِّ كَما اُحِبُّكَ فِي العَلانِيَةِ، وأدينُ اللّه َ بِوِلايَتِكَ فِي السِّرِّ كَما أدينُ بِها فِي العَلانِيَةِ . وبِيَدِ أميرِ المُؤمِنينَ عودٌ ، طَأطَأَ رَأسَهُ ، ثُمَّ نَكَتَ بِالعودِ ساعَةً فِي الأَرضِ ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إلَيهِ فَقالَ : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله حَدَّثَني بِأَلفِ حَديثٍ ، لِكُلِّ حَديثٍ ألفُ بابٍ ، وإنَّ أرواحَ المُؤمِنينَ تَلتَقي فِي الهَواءِ فَتَشَمُّ (2) وتَتَعارفُ ، فَما تَعارَفَ مِنهَا ائتَلَفَ ، وما تَناكَرَ مِنهَا اختَلَفَ ، وبِحَقِّ اللّه ِ لَقَد كَذِبتَ ؛ فَما أعرِفُ وَجهَكَ فِي الوُجوهِ ، ولاَ اسمَكَ فِي الأَسماءِ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام : ألا وإنَّ الأَرواحَ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ ، فَما تَعارَفَ مِنهَا ائتَلَفَ ، وما تَناكَرَ مِنهَا اختَلَفَ . فَإِذا كانَتِ الرّوحُ فِي السَّماءِ تَعارَفَت وتَباغَضَت ، فَإِذا تَعارَفَت فِي السَّماءِ تَعارَفَت فِي الأَرضِ ، وإذا تَباغَضَت فِي السَّماءِ تَباغَضَت فِي الأَرضِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ الأَرواحَ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ ، فَما تَعارَفَ مِنها فِي الميثاقِ ائتَلَف هاهُنا ، وما تَناكَرَ مِنها فِي الميثاقِ (اختَلَفَ هاهُنا) (5) . (6)

.


1- .الأمالي للطوسي : 595 / 1232 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 163 / 26 .
2- .كذا في المصدر ، والأصحّ «فتشامّ» كما في بصائر الدرجات.
3- .الاختصاص : 311 ، بصائر الدرجات : 391 / 2 ، بحار الأنوار : 61 / 134 / 7 ؛ و راجع كنز العمّال : 9 / 172 / 25560.
4- .الأمالي للصدوق : 209 / 232 عن معاوية بن عمّار ، روضة الواعظين : 540 ، بحار الأنوار : 61 / 31 / 4 .
5- .مابين القوسين أثبتناه من بحار الأنوار نقلاً عن علل الشرايع .
6- .علل الشرايع :426 / 7 عن عبداللّه بن أبي يعفور ، بحار الأنوار : 99 / 220 / 9 .

ص: 93

امام على عليه السلام _ در وصيّت خود به فرزندانش _ : فرزندانم! دل ها سپاهيانى فراهم آمده هستند كه با دوستى به يكديگر مى نگرند و بدين گونه با يكديگر رازگويى مى كنند . در باب دشمنى نيز چنين است . پس اگر كسى را بى آن كه خود به سوى شما پيش دستى كرده باشد ، دوست داشتيد ، بدو اميدوار باشيد و هرگاه كسى را بى آن كه بدى اى از او به شما رسيده باشد ، دشمن داشتيد ، از او بپرهيزيد .

الاختصاص _ به نقل از اَصبغ بن نُباتَه _ : همراه امير مؤمنان بودم كه مردى نزدش آمد و به ايشان سلام كرد و سپس گفت : اى امير مؤمنان! به خدا سوگند ، من تو را در راه خدا دوست دارم و تو را در نهان ، چنان دوست دارم كه آشكارا دوست دارم ، و چنان در نهان به ولايت تو در راه خدا پايبندم كه آشكارا بدان پايبندم . امير مؤمنان ، سر خود را زير انداخت و نوك شاخه اى را كه در دست داشت ، مدّتى بر زمين زد . سپس سر خود را بلند كرد و فرمود پيامبر : «خدا برايم هزار حديث گفت كه براى هر حديثى ، هزار در است . جان هاى مؤمنان ، در هوا يكديگر را مى بينند و يكديگر را مى بويند و شناسايى مى كنند . پس هر يك كه ديگرى را شناخت ، با آن الفت مى گيرد ، و هر يك نشناخت ، با آن ديگرى اختلاف مى يابد . به حقّ خداوند قسم كه دروغ مى گويى و من ، نه چهره ات را در ميان چهره ها[ى دوستدارانم ]مى شناسم و نه نامت را در ميان نام هاى آنها» .

امام باقر عليه السلام : هان ! جان ها [همچون ]سپاهيانى فراهم آمده اند . پس آنها كه يكديگر را بشناسند ، با يكديگر الفت خواهند گرفت و آنها كه يكديگر را نشناسند ، با يكديگر اختلاف خواهند يافت . چون جان در همان آسمان ، دوستى و دشمنى مى كند . پس اگر در آسمان دوستى كرد ، در زمين نيز دوستى مى كند و اگر در آسمان دشمنى كرد ، در زمين نيز دشمنى مى كند .

امام صادق عليه السلام : جان ها [همچون ]سپاهيانى فراهم آمده اند . پس آنها كه در [عالم ]ميثاق ، (1) يكديگر را بشناسند ، در اين جا با يكديگر الفت مى گيرند وآنها كه [در عالم ميثاق ، ]يكديگر را نشناسند ، در اين جا اختلاف خواهند كرد .

.


1- .اشاره به عالمى است كه در آن ، خداوند از فرزندان آدم عليه السلامپيمان بر ربوبيت خود گرفت (ر . ك : به تفاسير ، ذيل آيه 172 از سوره اعراف) .

ص: 94

عنه عليه السلام : الأَرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ ، تَلتَقي فَتَتَشامُّ كَما تَتَشامُّ الخَيلُ ، فَما تَعارَفَ مِنهَا ائتَلَفَ ، وما تَناكَرَ مِنها اختَلَفَ ، ولَو أنَّ مُؤمِنا جاءَ إلى مَسجِدٍ فيهِ اُناسٌ كَثيرٌ لَيسَ فيهِم إلاّ مُؤمِنٌ واحِدٌ لَمالَت روحُهُ إلى ذلِكَ المُؤمِنِ حَتّى يَجلِسَ إلَيهِ . (1)

الأمالي للطوسي عن سدير : قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّه ِ عليه السلام : إنّي لَأَلقَى الرَّجُلَ لَم أرَهُ ولَم يَرَني فيما مَضى قَبلَ يَومِهِ ذلِكَ فَاُحِبُّهُ حُبّا شَديدا ، فَإِذا كَلَّمتُهُ وَجَدتُهُ لي عَلى مِثلِ ما أنَا عَلَيهِ لَهُ ، ويُخبِرُني أنَّهُ يَجِدُ لي مِثلَ الَّذي أجِدُ لَهُ ! فَقالَ : صَدَقتَ يا سَديرُ ، إنَّ ائتِلافَ (2) قُلوبِ الأَبرارِ إذَا التَقَوا وإن لَم يُظهِرُوا التَّوَدُّدَ بِأَلسِنَتِهِم كَسُرعَةِ اختِلاطِ قَطرِ السَّماءِ عَلى مِياهِ الأَنهارِ ، وإنَّ بُعدَ ائتِلافِ قُلوبِ الفُجّارِ إذَا التَقَوا وإن أظهَرُوا التَّوَدُّدَ بِأَلسِنَتِهِم كَبُعدِ البَهائِمِ مِنَ التَّعاطُفِ وإن طالَ اعتِلافُها عَلى مِذوَدٍ واحِدٍ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام _ لِعُمَرَ بنِ يَزيد _ : لِكُلِّ شَيءٍ شَيءٌ يَستَريحُ إلَيهِ ، وإنَّ المُؤمِنَ يَستَريحُ إلى أخيهِ المُؤمِنِ كَما يَستَريحُ الطّائِرُ إلى شَكلِهِ ، أوَما رَأَيتَ ذاكَ؟ (4)

.


1- .المؤمن : 39 / 89 ، بحار الأنوار : 74 / 273 / 16 .
2- .في تحف العقول ومشكاة الأنوار «سرعة ائتلاف».
3- .الأمالي للطوسي : 411 / 924 ، تحف العقول : 373 ، مشكاة الأنوار : 201 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 281 / 1 .
4- .الاختصاص : 30 عن عمر بن يزيد ، بحار الأنوار : 74 / 355 / 33 .

ص: 95

امام صادق عليه السلام : جان ها [همچون ]سپاهيانى فراهم آمده اند كه يكديگر را مى بينند و چنان كه اسبان يكديگر را مى بويند ، يكديگر را مى بويند . پس آنها كه يكديگر را شناختند ، با يكديگر الفت مى گيرند و آنها كه يكديگر را نشناختند ، با هم اختلاف خواهند كرد ، [تا آن جا كه] اگر مؤمنى به مسجد بيايد كه در آن ، مردمان بسيارى هستند و جز يك مؤمن در ميان آنان نيست ، جان او به سوى آن مؤمن ، ميل پيدا مى كند ، تا كنارش بنشيند .

الأمالى طوسى _ به نقل از سَدير _ : به امام صادق عليه السلام عرض كردم : گاه كسى را مى بينم كه پيش از آن روز ، نه من او را ديده ام و نه او مرا . با اين حال به شدّت دوستش مى دارم و چون با او سخن مى گويم ، مى بينم كه نظر او در مورد من ، همچون نظر من درباره اوست و به من مى گويد كه نظر من درباره او همچون نظر خودش درباره من است (همان احساس محبّت بى سابقه را نسبت به من دارد) . حضرت فرمود : «اى سَدير ! راست مى گويى . الفت گرفتن دل هاى پاكان ، هنگام ديدار يكديگر ، هرچند اظهار دوستىِ زبانى نكنند ، به سرعتِ در آميختن قطره هاى باران با آب رودهاست . ديرپيوندى دل هاى بدكاران ، هرگاه كه يكديگر را ببينند ، گر چه به زبان اظهار دوستى كنند ، همچون دورى چارپايان در مهربانى ورزيدن به يكديگر است ، گرچه مدّت هاى بسيار بر سرِ يك آخور باشند .

امام صادق عليه السلام _ به عمر بن يزيد _ : هر چيز ، به چيزى آرام مى گيرد ، مؤمن نيز به برادر مؤمنش آرام مى گيرد ، همان گونه كه پرنده به همانند خود آرام مى گيرد . آيا اين [حالت ]را تجربه نكرده اى ؟

.

ص: 96

3 / 3الإِيمانُ وَالعَمَلُ الصّالِحُالكتاب(إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَ_نُ وُدًّا ) . (1)

الحديث المعجم الأوسط عن ثوبان عَن رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ العَبدَ يَلتَمِسُ مَرضاةَ اللّه ِ عز و جل ، فَلا يَزالُ كَذلِكَ ، فَيَقولُ اللّه ُ : يا جِبريلُ ، إنَّ عَبدي فُلانا يَلتَمِسُ أن يُرضِيَني ، فَرِضائي عَلَيهِ . فَيَقولُ جِبريلُ عليه السلام : «رَحمَةُ اللّه ِ عَلى فُلانٍ» وتَقولُ حَمَلَةُ العَرشِ ، ويَقولُ الَّذينَ يَلونَهُم ، حَتّى يَقولَهُ أهلُ السَّماواتِ السَّبعِ . ثُمَّ يَهبِطُ إلَى الأَرضِ . فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : وهِيَ الآيَةُ الَّتي أنزَلَ اللّه ُ عَلَيكُم في كِتابِهِ : «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَ_نُ وُدًّا » . وإنَّ العَبدَ لَيَلتَمِسُ سَخَطَ اللّه ِ ، فَيَقولُ اللّه ُ عز و جل : يا جِبريلُ ، إنَّ فُلانا يُسخِطُني ، ألا وإنَّ غَضَبي عَلَيهِ . فَيَقولُ جِبريلُ : غَضِبَ اللّه ُ عَلى فُلانٍ ، ويَقولُ حَمَلَةُ العَرشِ ، ويَقولُ مَن دونَهُم ، حَتّى يَقولَهُ أهلُ السَّماواتِ السَّبعِ . ثُمَّ يَهبِطُ إلَى الأَرضِ . (2)

سنن الترمذي عن أبي هريرة : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قال : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا نادى جِبريلَ : إنّي قَد أحبَبتُ فُلانا فَأَحِبَّهُ . _ قالَ : _ فَيُنادي فِي السَّماءِ ، ثُمَّ تَنزِلُ لَه المَحَبَّةُ في أهلِ الأَرضِ ، فَذلِكَ قَولُ اللّه ِ : «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَ_نُ وُدًّا » . وإذا أبغَضَ اللّه ُ عَبدا نادى جِبريلَ : إنّي أبغَضتُ فُلانا . فَيُنادي فِي السَّماءِ ، ثُمَّ تَنزِلُ لَهُ البَغضاءُ فِي الأَرضِ . (3)

.


1- .مريم : 96 .
2- .المعجم الأوسط : 2/57/1240 ، تفسير الدرّ المنثور: 5/545 نقلاً عن ابن مردويه نحوه وكلاهما عن ثوبان .
3- .سنن الترمذي: 5/317/3161، الأسماءوالصفات: 1/522/446 كلاهما عن أبي هريرة، كنزالعمّال: 2/8/2912.

ص: 97

3 / 3 ايمان و كار شايسته

3 / 3ايمان و كار شايستهقرآن(آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند ، به زودى [خداوند ]مهربان ، براى آنان محبّتى [در دل ها ]قرار مى دهد) .

حديث المعجم الأوسط _ به نقل از ثوبان ، از پيامبر صلى الله عليه و آله _ : بنده ، در پى كسب خشنودى خداوند برمى آيد و همواره بر آن است ، تا آن كه خداوند مى فرمايد : «اى جبرئيل! فلان بنده ام در پى آن است كه مرا خشنود كند . پس خشنودى من شاملش باد!» . پس جبرئيل مى گويد : «رحمت خدا بر فلانى باد!» . حاملان عرش نيز چنين مى گويند وآن گاه، فرشتگانى كه به آنان نزديك هستند و همه ساكنان آسمان هاى هفتگانه چنين مى گويند وسپس، اين سخن به زمين فرود مى آيد. پس پيامبر خدا فرمود : اين ، همان آيه است كه خداوند بر شما در كتابش نازل ساخته است: «آنان كه ايمان آورده وكارهاى شايسته كرده اند، [خداى ]رحمان به زودى برايشان [در دل ها ]محبّتى قرار مى دهد» . گاه نيز بنده در پىِ خشم خدا برمى آيد . پس خداى عز و جلمى فرمايد : «اى جبرئيل! فلانى مرا خشمگين ساخته است . هان! خشم من بر او باد!» . پس از آن جبرئيل مى گويد : «خشم خدا بر فلانى باد!» . حاملان عرش نيز چنين مى گويند و فرشتگان فروتر از ايشان نيز چنين مى گويند ، تا آن كه ساكنان آسمان هاى هفتگانه اين سخن را مى گويند و سپس [اين سخن ]به زمين فرود مى آيد .

سنن الترمذى _ به نقل از ابوهُرَيره ، از پيامبر صلى الله عليه و آله _ : هرگاه خداوند ، بنده اى را دوست بدارد ، به جبرئيل ندا مى كند : «من فلانى را دوست دارم . پس او را دوست بدار» . [حضرت] فرمود : پس در آسمان ندا مى كند . سپس محبّت او در [دل ]زمينيان فرود مى آيد ، و اين است [معناى ]سخن خداوند: «آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند ، به زودى [خداى ]رحمان برايشان محبّتى قرار خواهد داد» . هرگاه نيز خداوندبابنده اى دشمنى كند، به جبرئيل ندا مى كند: «من با فلانى دشمنى مى كنم». پس از آن، جبرئيل در آسمان ندا مى كند . سپس دشمنى او [در دل ]زمينيان فرود مى آيد .

.

ص: 98

الإمام عليّ عليه السلام : قُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ أخبِرني عَن قَولِ اللّه ِ تَبارَكَ وتَعالى : « سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَ_نُ وُدًّا » ؟ قالَ : يا عَلِيُّ ، المَحَبَّةُ عِندَ اللّه ِ وَالمَلائِكَةِ وفي قُلوبِ المُؤمِنينَ . يا عَلِيُّ ، إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى أعطَى المُؤمِنينَ ثَلاثَةً : المِقَةَ ، وَالمَحَبَّةَ ، وَالمَهابَةَ في صُدورِ المُؤمِنينَ . (1)

عنه عليه السلام : سَأَلتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَن قَولِهِ تَعالى : « سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَ_نُ وُدًّا » ما هُوَ يا رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : المَحَبَّةُ _ يا عَلِيُّ _ في صُدورِ المُؤمِنينَ وَالمَلائِكَةِ المُقَرَّبينَ . يا عَلِيُّ ، إنَّ اللّه َ تَعالى أعطَى المُؤمِنَ ثَلاثا : المِقَةَ . والمَحَبَّةَ ، وَالمَلاحَةَ ، وَالمَهابَةَ في صُدورِ الصّالِحينَ . فَمَنِ اصطَنَعَهُ لِنَفسِهِ قَبِلَ نَفسَهُ ؛ فَوُجِدَ لَهُ حَلاوَةٌ ومَلاحَةٌ . ومَن دَعاهُ فَأَجابَهُ وصَدَقَهُ فِي الإِجابَةِ قَرَّبَهُ ، فَقَبِلَ قَلبَهُ ، فَوُجِدَ لَهُ فِي القُلوبِ وُدُّهُ وهُوَ المَحَبَّةُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام: كانَ سَبَبُ نُزولِ هذِهِ الآيَةِ أنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام كانَ جالِسا بَينَ يَدَي رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ لَهُ : «قُل يا عَلِيُّ : اللّهُمَّ اجعَل لي في قُلوبِ المُؤمِنينَ وُدّا» ، فَأنزَلَ اللّه ُ: « إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَ_نُ وُدًّا » . (3)

.


1- .الجعفريّات : 177 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام .
2- .نوادر الاُصول : 1 / 426 .
3- .تفسير القمّي : 2 / 56 ، الفضائل : 106 عن ابن عبّاس ، تفسير فرات الكوفي : 250 / 338 عن الإمام الباقر عليه السلامو ص 252 / 342 عن البراء بن عازب عنه صلى الله عليه و آله كلّها نحوه وليس فيها صدره ، بحار الأنوار : 35 / 354 / 4 وراجع تفسير العيّاشي : 2 / 142 / 11 ؛ تفسير الدرّ المنثور : 5 / 544 .

ص: 99

امام على عليه السلام : گفتم : اى پيامبر خدا ! از اين سخن خداى متعال خبرم ده : «به زودى [خداى ]رحمان برايشان محبّتى قرار مى دهد» . فرمود : «اى على! محبّت ، نزد خداوند و ملائكه و در دل هاى مؤمنان است . اى على ! خداوند متعال به مؤمنان سه چيز داده است : مهر ، محبّت و شُكوه در سينه هاى مؤمنان» .

امام على عليه السلام : از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله درباره گفتار خداوند : «به زودى [خداى ]رحمان برايشان محبّتى قرار خواهد داد» ، پرسيدم كه چيست ؟ فرمود: «اى على ! محبّت است كه در سينه هاى مؤمنان و ملائكه مقرّب است . اى على ! خداوند متعال ، به مؤمن سه چيز داده است : مهر و محبّت ، نمكين بودن ، و شكوه در سينه هاى صالحان. پس كسى كه خداوند ، او را براى خود برگزيند ، جانش پذيراى آن مى گردد و شيرينى و نمكى در او پديد مى آيد و كسى كه خداوند ، بخوانَدَش و او اجابت كند و در اين اجابت ، راستى نشان دهد ، او را مقرّب مى سازد . پس قلبش آن را مى پذيرد و در دل ها دوستى او _ كه همان محبّت است [كه در آيه بدان اشاره شده ]_ پديدار مى شود .

امام صادق عليه السلام : سبب نزول اين آيه (1) آن بود كه امير مؤمنان ، مقابل پيامبر خدا نشسته بود كه حضرت به او فرمود : «اى على ! بگو : پروردگارا ! برايم در دل هاى مؤمنان محبّتى قرار ده» . پس از آن ، خداوند اين آيه را فرود آورد : «آنان كه ايمان آورده وكارهاى شايسته كرده اند ، [خداى ]رحمان به زودى برايشان محبّتى قرار مى دهد» .

.


1- .سوره مريم ، آيه 96 .

ص: 100

الدرّ المنثور عن كعب : أجِدُ فِي التَّوراةِ : إنَّهُ لَم تَكُن مَحَبَّةٌ لِأَحَدٍ مِن أهلِ الأَرضِ حَتّى تَكونَ بَدؤُها مِنَ اللّه ِ تَعالى يُنزِلُها عَلى أهلِ الأَرضِ . ثُمَّ قَرَأتُ القُرآنَ فَوَجَدتُ فيهِ : « إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَ_نُ وُدًّا » . (1)

سنن ابن ماجة عن أبي ذرّ عَن رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : قُلتُ لَهُ : الرَّجُلُ يَعمَلُ العَمَلَ للّه ِِ فَيُحِبُّهُ النّاسُ عَلَيهِ ؟ ! قالَ : ذلِكَ عاجِلُ بُشرَى المُؤمِنِ . (2)

3 / 4أخلاقٌ تورِثُ المَحَبَّةَأ _ حُسنُ النِّيَّةِ الإمام عليّ عليه السلام : مَن حَسُنَت نِيَّتُهُ كَثُرَت مَثوبَتُهُ ، وطابَت عيشَتُهُ ، وَوَجَبَت مَوَدَّتُهُ . (3)

ب _ حُسنُ الظَّنِّ الإمام عليّ عليه السلام : مَن حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنّاسِ حازَ مِنهُمُ المَحَبَّةَ . (4)

.


1- .تفسير الدرّ المنثور : 5 / 545 نقلاً عن عبد بن حميد .
2- .سنن ابن ماجة : 2 / 1412 / 4225 ، مسند ابن حنبل : 8 / 91 / 21457 و ص 111 / 21533 ، مسند أبي داود الطيالسي : 61 / 455 وفيهما «لنفسه» بدل «للّه» ، عيون الأخبار لابن قتيبة : 3 / 158 وليس فيه «للّه» ؛ معاني الأخبار : 322 / 1 ، الأمالي للصدوق : 297 / 332 وفيهما «يعمل لنفسه» بدل «يعمل العمل للّه» ، بحار الأنوار : 71 / 370 / 1 .
3- .غرر الحكم : 9094 .
4- .غرر الحكم : 8842 .

ص: 101

3 / 4 خوى هاى پديدآورنده دوستى

الف _ خوش نيّتى

ب _ خوش گمانى

الدرّ المنثور _ به نقل از كعب _ : در تورات مى ديدم كه نوشته است : در ميان زمينيان ، هيچ محبّتى نيست ، مگر آن كه آغازش از خداوند متعال است كه آن را بر زمينيان فرود مى آورد . سپس قرآن را خواندم و ديدم كه در آن اين آيه است : «آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند ، [خداى ]رحمان ، به زودى برايشان محبّتى قرار مى دهد» .

سنن ابن ماجة _ به نقل از ابو ذر _ : به پيامبر خدا گفتم : [چرا] انسان كارى مى كند و مردم بر اثر آن ، او را دوست مى دارند ؟ فرمود : «اين ، مژدگانى دنيايى مؤمن است» .

ر . ك : ص 603 (محبوب شدن در ميان دوستان خدا) ، ص 605 (منفور شدن در ميان دوستان خدا)

3 / 4خوى هاى پديدآورنده دوستىالف _ خوش نيّتى امام على عليه السلام : هر كه خوش نيّت گردد ، پاداشش فراوان مى شود ، زندگى اش خوش مى گردد و دوستى اش [بر ديگران] لازم مى شود .

ب _ خوش گمانى امام على عليه السلام : هر كه به مردم خوش گمان گردد ، دوستى آنان را به دست مى آورد .

.

ص: 102

ج _ حُسنُ الخُلُقِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : حُسنُ الخُلُقِ يُثبِتُ المَوَدَّةَ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام : حُسنُ الأخلاقِ يُدِرُّ الأَرزاقَ ويونِسُ الرِّفاقَ . (2)

عنه عليه السلام : حُسنُ الخُلُقِ يورِثُ المَحَبَّةَ ، ويُؤَكِّدُ المَوَدَّةَ . (3)

عنه عليه السلام : عَلَيكَ بِحُسنِ الخُلُقِ ؛ فَإِنَّهُ يَكسِبُكَ المَحَبَّةَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : طَلَبتُ صُحبَةَ النّاسِ فَوَجَدتُها في حُسنِ الخُلُقِ . (5)

عنه عليه السلام : حُسنُ الخُلُقِ مَجلَبَةٌ لِلمَوَدَّةِ . (6)

د _ حُسنُ العِشرَةِ الإمام عليّ عليه السلام : بِحُسنِ العِشرَةِ تَأنَسُ الرِّفاقُ . (7)

عنه عليه السلام : في حُسنِ المُصاحَبَةِ يَرغَبُ الرِّفاقُ . (8)

عنه عليه السلام : بِحُسنِ الصُّحبَةِ تَكثُرُ الرِّفاقُ . (9)

عنه عليه السلام : حُسنُ الصُّحبَةِ يَزيدُ في مَحَبَّةِ القُلوبِ . (10)

.


1- .تحف العقول: 45 ، مشكاة الأنوار : 70 عن الإمام الكاظم عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 77/148/71.
2- .غرر الحكم : 4856 .
3- .غرر الحكم : 4864 .
4- .غرر الحكم : 6100 .
5- .مستدرك الوسائل : 12 / 174 / 13810 نقلاً عن مجموعة الشهيد .
6- .الكافي : 1 / 27 / 29 عن مفضّل بن عمر ، تحف العقول : 356 ، بحار الأنوار : 78 / 269 / 109 .
7- .غرر الحكم : 4233 .
8- .غرر الحكم : 6514 .
9- .غرر الحكم : 4282 .
10- .غرر الحكم : 4812 .

ص: 103

ج _ خوش خويى

د _ خوش رفتارى

ج _ خوش خويى رسول خدا صلى الله عليه و آله : خوش خويى ، دوستى را استوار مى كند .

امام على عليه السلام : خوش خويى ، روزى را فراوان مى كند و دوستان را [با انسانْ ]مأنوس مى نمايد .

امام على عليه السلام : خوش خويى ، محبّت به بار مى آورد و دوستى را استوار مى كند .

امام على عليه السلام : پايبند خوش خويى باش كه دوستى [مردم] را نصيبت مى كند .

امام صادق عليه السلام : خواستار همراهى مردم شدم ، پس [ريشه] آن را در خوش خويى يافتم .

امام صادق عليه السلام : خوش خويى ، جلب كننده دوستى است .

د _ خوش رفتارى امام على عليه السلام : با خوش رفتارى ، رفيقان ، انس مى گيرند .

امام على عليه السلام : با خوش رفتارى ، رفيقان [به دوستى با انسانْ] تمايل پيدا مى كنند .

امام على عليه السلام : با خوش رفتارى ، رفيقانْ فراوان مى شوند .

امام على عليه السلام : خوش رفتارى ، بر محبّت دل ها مى افزايد .

.

ص: 104

عنه عليه السلام : مَن حَسُنَت عِشرَتُهُ كَثُرَ إخوانُهُ . (1)

عنه عليه السلام : مَن أحسَنَ المُصاحَبَةَ كَثُرَ أصحابُهُ . (2)

ه _ إخلاصُ المَوَدَّةِ الإمام عليّ عليه السلام : دارِ عَدُوَّكَ ، وأخلِص لِوَدودِكَ ؛ تَحفَظِ الاُخُوَّةَ ، وتُحرِزِ المُروءَةَ . (3)

عنه عليه السلام : لا يَحولُ الصَّديقُ الصَّدوقُ عَنِ المَوَدَّةِ وإن جُفِيَ . (4)

و _ البَشاشَة الإمام عليّ عليه السلام : البَشاشَةُ حِبالَةُ المَوَدَّةِ . (5)

عنه عليه السلام : البِشرُ يونِسُ الرِّفاقَ . (6)

عنه عليه السلام : سَبَبُ المَحَبَّةِ البِشرُ . (7)

عنه عليه السلام : البَشاشَةُ فَخُّ المَوَدَّةِ . (8)

الكافي عن فضيل : قالَ : صَنائِعُ المَعروفِ وحُسنُ البِشرِ يَكسِبانِ المَحَبَّةَ ، ويُدخِلانِ الجَنَّةَ . وَالبُخلُ وعَبوسُ الوَجهِ يُبعِدانِ مِنَ اللّه ِ ، ويُدخِلانِ النّارَ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 8392 .
2- .غرر الحكم : 8341 .
3- .غرر الحكم : 5130 .
4- .غرر الحكم : 10824 .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 6 ، مشكاة الأنوار : 223 ، روضة الواعظين : 413 ، غرر الحكم : 1075 و 6101 وفيه «عليك بالبشاشة» ، بحار الأنوار : 74 / 167 / 35 .
6- .غرر الحكم : 736 .
7- .غرر الحكم : 736 ، 5546 .
8- .تحف العقول : 202 ، كنز الفوائد : 1 / 93 ، أعلام الدين : 178 ، بحار الأنوار : 78 / 39 / 13 .
9- .الكافي : 2 / 103 / 5 ، بحار الأنوار : 74 / 172 / 40 .

ص: 105

ه _ خالص سازى دوستى

و _ گشاده رويى

امام على عليه السلام : هر كه خوش رفتار باشد ، برادرانش فراوان مى گردند .

امام على عليه السلام : هر كه خوش رفتارى پيشه كند ، دوستانش فراوان مى شوند .

ه _ خالص سازى دوستى امام على عليه السلام : با دشمنت مدارا كن و براى دوستت خالص شو ، تا [حقّ ]برادرى را حفظ كرده ، مروّت را به دست آورده باشى .

امام على عليه السلام : دوستِ راستين ، از دوستى اش بر نمى گردد ، گرچه در حقش جفا شود .

و _ گشاده رويى امام على عليه السلام : گشاده رويى ، دامى براى دوستى است .

امام على عليه السلام : گشاده رويى ، رفيقان را [با انسانْ] مأنوس مى كند .

امام على عليه السلام : گشاده رويى ، عامل دوستى است .

امام على عليه السلام : گشاده رويى ، وسيله شكار كردنِ دوستى است .

الكافى _ به نقل از فُضَيل _ : [امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام ]فرمود : نيكوكارى در حقّ ديگران و گشاده رويى ، دوستى را نصيب [انسان] مى كنند و او را به بهشتْ مى برند . بُخل و تُرشرويى ، [انسان را] از خدا دور مى كنند و به دوزخ وارد مى كنند .

.

ص: 106

ز _ الأَدَب الإمام الكاظم عليه السلام : لا تُذهِبِ الحِشمَةَ بَينَكَ وبَينَ أخيكَ ، أبقِ مِنها ؛ فَإِنَّ ذَهابَها ذَهابُ الحَياءِ ، وبَقاءُ الحِشمَةِ بَقاءُ المَوَدَّةِ . (1)

ح _ التَّوَدُّد الإمام عليّ عليه السلام : بِالتَّوَدُّدِ تَكونُ المَحَبَّةُ . (2)

عنه عليه السلام : بِالتَّوَدُّدِ تَتَأَكَّدُ المَحَبَّةُ . (3)

عنه عليه السلام : مَن تَأَ لَّفَ النّاسَ أحَبّوهُ ، مَن عانَدَ النّاسَ مَقَتوهُ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ أعرابِيًّا مِن بَني تَميمٍ أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ لَهُ : أوصِني . فَكانَ مِمّا أوصاهُ : تَحَبَّب إلَى النّاسِ يُحِبّوكَ . (5)

ط _ التَّواضُع الإمام عليّ عليه السلام : ثَمَرَةُ التَّواضُعِ المَحَبَّةُ . (6)

ي _ الوَفاء الإمام عليّ عليه السلام : سَبَبُ الاِيتِلافِ الوَفاءُ . (7)

.


1- .تحف العقول : 409 و ص 370 ، الكافي : 2 / 672 / 5 عن الإمام الكاظم عليه السلاموليس فيه «وبقاء الحشمة» ، مشكاة الأنوار : 220 و ص 105 عن خالد بن نجيح عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 320 / 14 .
2- .غرر الحكم : 4194 .
3- .غرر الحكم : 4341 .
4- .غرر الحكم : 7895 و 7896 .
5- .الكافي : 2 / 642 / 1 عن أبي بصير ، مشكاة الأنوار : 177 و ص 75 عن أبي بصير نحوه .
6- .غرر الحكم : 4613 ، شرح نهج البلاغة : 20 / 296 / 389 .
7- .غرر الحكم : 5511 .

ص: 107

ز _ ادب

ح _ اظهار دوستى

ط _ فروتنى

ى _ وفادارى

ز _ ادب امام كاظم عليه السلام : احترام ميان خود و برادرت را از بين مَبَر و چيزى از آن بگذار ؛ زيرا از ميان رفتن آن ، از ميان رفتن شرم است و بر جاى بودن احترام ، [عامل ]بر جاى بودن دوستى است .

ح _ اظهار دوستى امام على عليه السلام : با اظهار دوستى ، دوستى پديد مى آيد .

امام على عليه السلام : با اظهار دوستى ، دوستى استوار مى شود .

امام على عليه السلام : هركه با مردم الفت گيرد ، دوستش خواهند داشت و هركه با مردم دشمنى كند ، با او دشمنى خواهند كرد .

امام باقر عليه السلام : يكى از اعراب قبيله بنى تميم ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به ايشان گفت : مرا سفارشى كن . از جمله سفارش هاى حضرت به او اين بود : «با مردم ، اظهار دوستى كن ، تا دوستت بدارند» .

ط _ فروتنى امام على عليه السلام : دوستى ، ميوه فروتنى است .

ر . ك : ص 115 (فراموش كردن بدى ها) .

ى _ وفادارى امام على عليه السلام : وفادارى ، عامل الفت گرفتن [مردم با شخص ]است .

.

ص: 108

عنه عليه السلام : مَن كانَ ذا حِفاظٍ ووَفاءٍ لَم يَعدَم حُسنَ الإِخاءِ . (1)

ك _ الإِنصاف الإمام عليّ عليه السلام : الإِنصافُ يُؤَلِّفُ (2) القُلوبَ . (3)

عنه عليه السلام : الإِنصافُ يَرفَعُ الخِلافَ ، ويوجِبُ الإيتِلافَ . (4)

عنه عليه السلام : الإِنصافُ يَستَديمُ المَحَبَّةَ . (5)

عنه عليه السلام : عَلَى الإِنصافِ تَرسَخُ المَوَدَّةُ . (6)

عنه عليه السلام : مَعَ الإِنصافِ تَدومُ الاُخُوَّةُ . (7)

عنه عليه السلام : المُنصِفُ كَثيرُ الأَولِياءِ وَالأَوِدّاءِ . (8)

الإمام الجواد عليه السلام : ثَلاثُ خِصالٍ تُجتَلبُ بِهِنَّ المَحَبَّةُ : الإِنصافُ فِي المُعاشَرَةِ، وَالمُؤاساةُ فِي الشِّدَّةِ وَالاِنطِواعِ ، وَالرُّجوعُ إلى قَلبٍ سَليمٍ . (9)

ل _ الصِّدق الإمام عليّ عليه السلام : يَكتَسِبُ الصّادِقُ بِصِدقِهِ ثَلاثا : حُسنَ الثِّقَةِ بِهِ ، وَالمَحَبَّةَ لَهُ ، وَالمَهابَةَ عَنهُ . (10)

.


1- .غرر الحكم : 8726 .
2- .المتن كما في طبعة طهران وهو الأصحّ ، وفي الطبعة المعتمدة «يألف» ، كما أنّه في بعض الطبعات «يتألّف» .
3- .غرر الحكم : 1130 .
4- .غرر الحكم : 1702 .
5- .غرر الحكم : 1076 .
6- .غرر الحكم : 6190 .
7- .غرر الحكم : 9736 .
8- .غرر الحكم : 2116 .
9- .كشف الغمّة : 3 / 139 ، بحار الأنوار : 78 / 82 / 77 .
10- .غرر الحكم : 11038 ، وفي بعض الطبعات «منه» بدل «عنه» .

ص: 109

ك _ انصاف

ل _ راستگويى

امام على عليه السلام : هركه باوفا و مرزْ نگهدار باشد ، برادرىِ نيكو را از دست نمى دهد .

ك _ انصاف امام على عليه السلام : انصاف ، دل ها را به يكديگر مى پيوندد .

امام على عليه السلام : انصاف ، اختلاف را مى زدايد و الفتْ پديد مى آورد .

امام على عليه السلام : انصاف ، دوستى را پايدار مى كند .

امام على عليه السلام : برپايه انصاف ، دوستى استوار مى شود .

امام على عليه السلام : با انصاف ، برادرى ادامه مى يابد .

امام على عليه السلام : شخص با انصاف ، ياران و دوستان بسيارى دارد .

امام جواد عليه السلام : با سه خصلت ، دوستى را به دست مى آورند : انصاف در معاشرت ، همدردى [با ديگران ]در خوشى و ناخوشى ، و داشتن قلبى پاك [از گناهان].

ل _ راستگويى امام على عليه السلام : شخص راستگو با راستگويى خود ، سه چيز را به دست مى آورد : اعتماد ، دوستى و شُكوه [در دل ها] .

.

ص: 110

م _ الرِّفق الإمام عليّ عليه السلام : رِفقُ المَرءِ وسَخاؤُهُ يُحَبِّبُهُ إلى أعدائِهِ . (1)

عنه عليه السلام : مَن لانَت عَريكَتُهُ وَجَبَت مَحَبَّتُهُ . (2)

عنه عليه السلام : مَن يُلِن حاشِيَتَهُ يَعرِفَ صَديقُهُ مِنهُ المَوَدَّةَ . (3)

ن _ الكَرَم الإمام عليّ عليه السلام : الكَريمُ عِندَ اللّه ِ مَحبورٌ مُثابٌ،وعِندَ النّاسِ مَحبوبٌ مُهابٌ . (4)

س _ الصَّمت الإمام الرضا عليه السلام : مِن عَلاماتِ الفِقهِ الحِلمُ ، وَالعِلمُ ، وَالصَّمتُ . إنَّ الصَّمتَ بابٌ مِن أبوابِ الحِكمَةِ . إنَ الصَّمتَ يَكسبُ المَحَبَّةَ . إنَّهُ دَليلٌ عَلى كُلِّ خَيرٍ . (5)

ع _ السَّخاء الإمام عليّ عليه السلام : السَّخاءُ يَكسِبُ المَحَبَّةَ ، ويُزَيِّنُ الأَخلاقَ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 5429 .
2- .غرر الحكم : 8152 .
3- .الكافي : 2 / 154 / 19 عن يحيى عن الإمام الصادق عليه السلام .
4- .غرر الحكم : 2146 .
5- .الكافي : 2 / 113 / 1 ، الخصال : 158 / 202 ، قرب الإسناد : 369 / 1321 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 1 / 258 / 14 وفيه «الفقيه» بدل «الفقه» كلّها عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر ، تحف العقول : 445 وفيه «الحلم والعلم ، والصمت بابٌ . . .» و ص 442 ، الاختصاص : 232 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 71 / 276 / 8 ، وراجع مشكاة الأنوار : 175 .
6- .غرر الحكم : 1600 .

ص: 111

م _ نرمى

ن _ كرم

س _ خاموشى

ع _ بخشندگى

م _ نرمى امام على عليه السلام : نرمى و بخشندگى انسان ، او را محبوبِ دشمنانش مى كند .

امام على عليه السلام : هر كه نرمخو گردد ، دوستى اش [در دل ها ]جايگير مى شود .

امام على عليه السلام : هر كه نرمخو گردد ، دوستش [آثار ]دوستى را از او خواهد شناخت .

ن _ كرم امام على عليه السلام : شخص بزرگوار ، نزد خداوند ، خرّم و باپاداش است و نزد مردم ، محبوب و با شُكوه .

س _ خاموشى امام رضا عليه السلام : بردبارى ، دانش و خاموشى ، از نشانه هاى فهم است . خاموشى ، درى از درهاى حكمت است . خاموشى ، دوستى را نصيب [انسان] مى كند و راهنمايى به سوى هر نيكى است .

ع _ بخشندگى امام على عليه السلام : بخشندگى ، دوستى را نصيب [انسان ]مى كند و اخلاق را زينت مى بخشد .

.

ص: 112

عنه عليه السلام : سَبَبُ المَحَبَّةِ السَّخاءُ . (1)

عنه عليه السلام : السَّخاءُ يَزرَعُ المَحَبَّةَ . (2)

عنه عليه السلام : عَلَيكُم بِالسَّخاءِ وحُسنِ الخُلُقِ ؛ فَإِنَّهُما يَزيدانِ الرِّزقَ ، ويوجِبانِ المَحَبَّةَ . (3)

عنه عليه السلام : جودُ الرَّجُلِ يُحَبِّبُهُ إلى أضدادِهِ ، وبُخلُهُ يُبَغِّضُهُ إلى أولادِهِ . (4)

عنه عليه السلام : الجَوادُ مَحبوبٌ مَحمودٌ وإن لَم يَصِل مِن جودِهِ إلى مادِحِهِ شَيءٌ ، وَالبَخيلُ ضِدُّ ذلِكَ . (5)

عنه عليه السلام : السَّيِّدُ مَحسودٌ ، وَالجَوادُ مَحبوبٌ مَودودٌ . (6)

ف _ كَراهَةُ الشَّرِّ الإمام الصادق عليه السلام : مَن كَرَّهَ اللّه ُ إلَيهِ الشَّرَّ . . . رَزَقَهُ اللّه ُ مَوَدَّةَ النّاسِ ومُجامَلَتَهُم ، وتَرَكَ مُقاطَعَةَ النّاسِ وَالخُصوماتِ ، ولَم يَكُن مِنها ولا مِن أهلِها في شَيءٍ . (7)

ص _ تَركُ الحَسَدِ الإمام عليّ عليه السلام : مَن تَرَكَ الحَسَدَ كانَت لَهُ المَحَبَّةُ عِندَ النّاسِ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 5510 ، وراجع بحار الأنوار : 15/ 31/ 48 .
2- .غرر الحكم : 306 .
3- .غرر الحكم : 6161 .
4- .غرر الحكم : 4729 .
5- .غرر الحكم : 1909 .
6- .غرر الحكم : 1763 .
7- .الكافي : 8 / 12 / 1 عن إسماعيل بن مخلّد السراج وإسماعيل بن جابر وحفص المؤذّن ، تحف العقول : 314 ، بحار الأنوار : 78 / 222 / 93 .
8- .تحف العقول : 89 وص 99 ، بحار الأنوار : 77 / 237 / 1 .

ص: 113

ف _ بيزارى از بدى

ص _ رها كردن حسادت

امام على عليه السلام : بخشندگى ، عامل دوستى است .

امام على عليه السلام : بخشندگى ، [بذر] دوستى را [در دل ها] مى كارد .

امام على عليه السلام : پايبند بخشندگى و خوش خويى باشيد؛ زيرا اين دو ، روزى را افزايش مى دهند و باعث دوستى مى شوند .

امام على عليه السلام : بخشندگىِ انسان ، او را محبوب مخالفانش مى كند و بُخلش او را منفور فرزندانش مى سازد .

امام على عليه السلام : آدم بخشنده ، محبوب و ستوده است ، گرچه از بخشش او چيزى به ستايشگرش نرسد ، برعكسِ شخص بخيل .

امام على عليه السلام : انسان بزرگ ، مورد حسادت است و انسان بخشنده ، محبوب و دوست داشتنى است .

ف _ بيزارى از بدى امام صادق عليه السلام : هركه خداوند ، بدى را منفورش ساخته باشد ، . . . دوستى و سازگارى با مردم را روزى او ساخته است . چنين كسى ، از گسستن از مردم و دشمنى ها به دور است و هيچ نسبتى با اين خصلت ها و صاحبان آنها ندارد .

ص _ رها كردن حسادت امام على عليه السلام : هركه حسادت را رها كند ، محبوب مردم مى شود .

.

ص: 114

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ صاحِبَ الدّينِ . . . اِطَّرَحَ الحَسَدَ فَظَهَرَتِ المَحَبَّةُ . (1)

ق _ تَناسِي المَساوِئِ الإمام عليّ عليه السلام : تَناسَ مَساوِئَ الإِخوانِ تَستَدِم وُدَّهُم . (2)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : مِمّا تَكتَسِبُ بِهِ المَحَبَّةَ أن تَكونَ عالِما كَجاهِلٍ ، وواعِظا كَمَوعوظٍ . (3)

3 / 5أعمالٌ تورِثُ المَحَبَّةَأ _ الإِقبالُ بِالقَلبِ عَلَى اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : تَفَرَّغوا مِن هُمومِ الدُّنيا مَا استَطَعتُم ؛ فَإِنَّهُ مَن أقبَلَ إلَى اللّه ِ بِقَلبِهِ جَعَلَ اللّه ُقُلوبَ العِبادِ مُنقادَهً إلَيهِ بِالمَوَدَّةِ وَالرَّحمَةِ،وكانَ اللّه ُ بِكُلِّ خَيرٍ يُسرِعُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : ما أقبَلَ عَبدٌ بِقَلبِهِ إلَى اللّه ِ إلاّ جَعَلَ اللّه ُ قُلوبَ المُؤمِنينَ تَفِدُ إلَيهِ بِالوُدِّ وَالرَّحمَةِ ، وكانَ اللّه ُ بِكُلِّ خَيرٍ إلَيهِ أسرَعَ . (5)

ب _ الإِقبالُ بِالقَلبِ فِي الصَّلاةِ الإمام الصادق عليه السلام : لا تَجتَمِعُ الرَّغبَةُ وَالرَّهبَةُ في قَلبٍ إلاّ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ ، فَإِذا صَلَّيتَ فَأَقبِل بِقَلبِكَ عَلَى اللّه ِ عز و جل ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ مِن عَبدٍ مُؤمِنٍ يُقبِلُ بَقَلبِهِ عَلَى اللّه ِ عز و جل في صَلاتِهِ ودُعائِهِ إلاّ أقبَلَ اللّه ُ عز و جل عَلَيهِ بَقُلوبِ المُؤمِنينَ إلَيهِ ، وأيَّدَهُ مَعَ مَوَدَّتِهِم إيّاهُ بِالجَنَّةِ . (6)

.


1- .الأمالي للمفيد : 52 / 14 عن محمّد بن نضر بن قرواش ، بحار الأنوار : 69 / 277 / 12 .
2- .غرر الحكم : 4584 .
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 330 / 788 .
4- .الدرّة الباهرة: 17 وفي هامشه «كذا ، وفي بعض النسخ : كان اللّه إليه بكلّ خير أسرع، وهذا هو الصحيح»، بحار الأنوار : 77/166/3.
5- .المعجم الأوسط : 5/186/5025 ، حلية الأولياء : 1/227 كلاهما عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : 3/185/6077 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 1 / 209 / 632 ، بحار الأنوار : 84 / 260 / 59 نقلاً عن أسرار الصلاة .

ص: 115

ق _ فراموش كردن بدى ها

3 / 5 كارهاى پديد آورنده دوستى

الف _ با دل به خدا روى آوردن

ب _ دل به نماز سپردن

امام صادق عليه السلام : شخص ديندار ، . . . حسادت را رها كرده است . در نتيجه ، دوستى پديدار شده است .

ق _ فراموش كردن بدى ها امام على عليه السلام : بدى هاى برادران را فراموش كن ، تا دوستى شان را پايدار كنى .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : يكى از عوامل به دست آوردن دوستى ، آن است كه دانا باشى [امّا با ظاهرى] چون نادان ، و پند دهنده باشى ، [با ظاهرى] چون پند گيرنده .

3 / 5كارهاى پديد آورنده دوستىالف _ با دل به خدا روى آوردن رسول خدا صلى الله عليه و آله : هر چه مى توانيد ، از اندوه هاى دنيا فارغ شويد؛ زيرا هر كه با دل خود به خدا روى بياورد ، خدا دل هاى بندگان را به دوستى و مهربانى ، رام او خواهد ساخت و خدا به هر خيرى [برايش ]مى شتابد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هر گاه بنده اى با دل خود به خدا روى بياورد ، خدا دل هاى مؤمنان را بر آن مى دارد تا با دوستى و مهربانى به او روى آورند ، و خدا برايش به هر خيرى شتابان تر است .

ب _ دل به نماز سپردن امام صادق عليه السلام : هرگاه بيم و اميد در دلى جمع شود ، بهشت برايش واجب مى گردد. پس هرگاه به نماز ايستادى، با دل خود به خداوند عز و جل روى بياور؛ زيرا هيچ بنده مؤمنى در نمازش با دل خود به خداوند روى نمى آورد و او را به دعا نمى خواند ، مگر آن كه خداوند عز و جل ، دل هاى مؤمنان را متوجّه او مى سازد و افزون بر دوستى آنان نسبت به او ، با بهشت [نيز ]تأييدش مى كند .

.

ص: 116

عنه عليه السلام : إنّي لاَُحِبُّ لِلرَّجُلِ المُؤمِنِ مِنكُم إذا قامَ في صَلاتِهِ أن يُقبِلَ بِقَلبِهِ إلَى اللّه ِ تَعالى ، ولا يَشغَلَهُ بِأَمرِ الدُّنيا ؛ فَلَيسَ مِن مُؤمِنٍ يُقبِلُ بِقَلبِهِ في صَلاتِهِ إلَى اللّه ِ إلاّ أقبَلَ اللّه ُ إلَيهِ بِوَجهِهِ ، وأقبَلَ بِقُلوبِ المُؤمِنينَ إلَيهِ بِالمَحَبَّةِ لَهُ بَعدَ حُبِّ اللّه ِ إيّاهُ . (1)

ج _ الإِحسانُ إلَى النّاسِالكتاب(وَ لاَ تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُو عَدَ وَةٌ كَأَنَّهُو وَلِىٌّ حَمِيمٌ ) . (2)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ المَخلوقونَ فَأَحسِن إلَيهِم ، وَارفُض ما في أيديهِم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : جُبِلَتِ القُلوبُ عَلى حُبِّ مَن أحسَنَ إلَيها ، وبُغضِ مَن أساءَ إلَيها . (4)

.


1- .الأمالي للمفيد: 150/7، ثواب الأعمال: 163/1 نحوه كلاهما عن إبراهيم الكرخيّ، بحار الأنوار: 84/240/24.
2- .فصّلت : 34 .
3- .أعلام الدين : 268 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 85 / 164 / 12 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 381 / 5826 و ص 419 / 5917 عن الإمام الرضا عليه السلام ، تحف العقول : 37 ، نثر الدرّ : 1 / 264 ، بحار الأنوار : 77 / 140 / 18 ؛ شُعب الإيمان : 6 / 481 / 8984 ، تاريخ بغداد : 7 / 346 ، حلية الأولياء : 4 / 121 كلّها عن عبداللّه بن مسعود ، كنز العمّال : 16 / 115 / 44102 .

ص: 117

ج _ نيكى كردن به مردم

امام صادق عليه السلام : دوست دارم كه مؤمن شما هرگاه به نماز ايستاد ، با دل خود به خداى متعال ، روى بياورد و دلش او را به امور دنيا مشغول نكند ؛ چون هيچ مؤمنى در نماز با همه قلبش به خدا روى نمى آورد ، مگر آن كه خداوندْ با وجه [كريم ]خود ، به او روى خواهد آورد و پس از آن كه خداوندْ او را دوست داشت ، دل هاى مؤمنان را نيز متوجّه او خواهد ساخت .

ج _ نيكى كردن به مردمقرآن(خوبى و بدى برابر نيستند . [بدى را ]به آنچه بهتر است ، پاسخ ده . پس آن گاه ، آن كه ميان تو و او دشمنى است ، گويى دوستى يك دل مى گردد) .

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خواستى كه آفريدگان دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و آنچه را در دست دارند ، رها كن (طمع در اموال آنان مدار) .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دل ها بر دوستى آن كه به آنها نيكى كند و دشمنى آن كه بدان ها بدى كند ، سرشته شده اند .

.

ص: 118

عنه صلى الله عليه و آله : ومَن بَسَطَ كَفَّهُ لَهُم بِالمَعروفِ رُزِقَ المَحَبَّةَ مِنهُم . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ لا تَجعَل لِفاجِرٍ عَلَيَّ يَدا ؛ فَيُحِبَّهُ قَلبي . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : الإِحسانُ مَحَبَّةٌ . (3)

عنه عليه السلام : سَبَبُ المَحَبَّةِ الإِحسانُ . (4)

عنه عليه السلام : مَن كَثُرَ إحسانُهُ أحَبَّهُ إخوانُهُ . (5)

الإمام العسكريّ عليه السلام : أولَى النّاسِ بِالمَحَبَّةِ مِنهُم مَن أمَّلوهُ . (6)

د _ بَذلُ النَّوالِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن طَلَبَ مَحَبَّةَ النّاسِ فَليَبذِل مالَهُ . (7)

عيسى عليه السلام : كَيفَ يَستَكمِلُ حُبَّ خَليلِهِ مَن لا يَبذِلُ لَهُ بَعضَ ما عِندَهُ ؟! (8)

الإمام عليّ عليه السلام : العَطاءُ مَحَبَّةٌ . (9)

عنه عليه السلام : مَن بَذَلَ مَعروفَهُ كَثُرَ الرّاغِبُ إلَيهِ . (10)

عنه عليه السلام : مَن بَذَلَ النَّوالَ قَبلَ السُّؤالِ فَهُوَ الكَريمُ المَحبوبُ . (11)

.


1- .كنز الفوائد : 1 / 135 ، أعلام الدين : 315 ، بحار الأنوار: 75 / 359 / 74 و ح 75 .
2- .المحجّة البيضاء: 8 / 11 عن مسند الفردوس .
3- .غرر الحكم : 109 .
4- .غرر الحكم : 5518 .
5- .غرر الحكم : 8473 .
6- .أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78 / 379 / 4 .
7- .فردوس الأخبار : 4 / 77 / 5726 عن أنس بن مالك ، كنز العمّال : 6 / 391 / 16205 .
8- .تحف العقول : 506 ، بحار الأنوار : 14 / 309 / 17 .
9- .مطالب السؤول : 56 .
10- .غرر الحكم : 8492 .
11- .غرر الحكم : 8643 .

ص: 119

د _ بخشش

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه دستش را براى نيكى به مردم بگشايد ، دوستى آنان روزى اش خواهد شد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : پروردگارا ! مرا مديون لطف و نعمت هيچ بدكارى قرار مده ، مبادا كه قلبم او را دوست بدارد .

امام على عليه السلام : نيكوكارى [به مردم ، عامل ]دوستى است .

امام على عليه السلام : عامل دوستى ، نيكوكارى است .

امام على عليه السلام : هركه بسيار نيكى كند ، برادرانش دوستش خواهند داشت .

امام عسكرى عليه السلام : مردم ، كسى را بيشتر دوست دارند كه به او اميد [بيشترى ]دارند .

د _ بخشش رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه خواستار دوستى مردم است ، از دارايى خود ببخشد .

عيسى عليه السلام : چگونه كسى كه پاره اى از آنچه را دارد ، نمى بخشد ، محبّت كاملِ دوستش را مى خواهد ؟

امام على عليه السلام : بخشش ، [عامل] دوستى است .

امام على عليه السلام : هركه نيكى [و دارايى] خود را ببخشد ، راغبان به او فراوان مى گردند .

امام على عليه السلام : هركه پيش از آن كه از او بخواهند ، ببخشد و عطا كند ، بزرگوار و محبوب است .

.

ص: 120

الأمالي للطوسي عن صفوان الجمّال : دَخَلَ المُعَلَّى بنُ خُنَيسٍ عَلى أبي عَبدِاللّه ِ عليه السلاميُوَدِّعُهُ _ وقَد أرادَ سَفَرا _ . فَلَمّا وَدَّعَهُ قالَ : يا مُعَلّى ، اِعزِز بِاللّه ِ يُعزِزكَ . قالَ : بِماذا يَابنَ رَسولِ اللّه ِ؟ قالَ : يا مُعَلّى ، خَفِ اللّه َ تَعالى يَخَف مِنكَ كُلُّ شَيءٍ . يا مُعَلّى ، تَحَبَّب إلى إخوانِكَ بِصِلَتِهِم ؛ فَإِنَّ اللّه َ جَعَلَ العَطاءَ مَحَبَّةً وَالمَنعَ مَبغَضَةً ، فَأَنتُم وَاللّه ِ إن تَسأَلوني واُعطِيَكُم فَتُحِبّوني أحَبُّ إلَيَّ مِن ألاّ تَسأَلوني فَلا اُعطِيَكُم فَتُبغِضوني . ومَهما أجرَى اللّه ُ عز و جل لَكُم مِن شَيءٍ عَلى يَدي فَالمَحمودُ اللّه ُ تَعالى ، ولا تَبعُدونَ مِن شُكرِ ما أجرَى اللّه ُ لَكُم عَلى يَدي . (1)

ه _ الزُّهدُ في ما في أيدِي النّاسِ الإمام عليّ عليه السلام : تَحَبَّب إلَى النّاسِ بِالزُّهدِ في ما أيديهِم تَفُز بِالمَحَبَّةِ مِنهُم . (2)

عنه عليه السلام : تَحَلَّ بِاليَأسِ مِمّا في أيدِي النّاسِ تَسلَم مِن غَوائِلِهِم ، وتُحرِزِ المَوَدَّةَ مِنهُم . (3)

سنن ابن ماجة عن سهل بن سعد الساعديّ : أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ دُلَّني عَلى عَمَلٍ إذا أنَا عَمِلتُهُ أحَبَّنِيَ اللّه ُ وأحَبَّنِيَ النّاسُ . فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : اِزهَد فِي الدُّنيا يُحِبَّكَ اللّه ُ ، وَازهَد في ما في أيدِي النّاسِ يُحِبّوكَ . (4)

.


1- .الأماليللطوسي: 304/608، بحار الأنوار: 74/394/19 . راجع السخاء: آثارالسخاء: حبّ الناس .
2- .غرر الحكم : 4506 في طبعة بيروت ص 312 / 46 و ط طهران ص 349 / 46 : بين أيديهم .
3- .غرر الحكم : 4507 .
4- .سنن ابن ماجة: 2/1373/4102، المستدرك على الصحيحين: 4/348/7873، المعجم الكبير : 6/193/5972 ، شُعب الإيمان : 7 / 344 / 10523 و ح 10522 ، حلية الأولياء : 7 / 136 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 3/723 / 8577 نقلاً عن ابن عساكر؛ الأمالي للطوسي: 140/228 عن محمّد بن عيسى الكندي عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه.

ص: 121

ه _ بى رغبتى به داشته هاى مردم

الأمالى طوسى _ به نقل از صفوان جمّال _ : مُعَلّى بن خُنَيس مى خواست به سفرى برود . براى خداحافظى نزد امام صادق عليه السلامآمد . حضرت ، هنگام خداحافظى به او فرمود : «اى مُعلّى ! به خدا عزّت جو ، تا خداوند به تو عزّت بخشد» . گفت : اى پسر پيامبر خدا ! چگونه ؟ فرمود : «اى مُعلّى ! از خداوند متعال بترس ، تا همه چيز از تو بترسد . اى مُعلّى ! با صله دادن به برادرانت ، با آنان دوستى بورز ؛ زيرا خداوند ، بخشش را [وسيله ]دوستى ، و نبخشيدن و منع را [مايه ]دشمنى قرار داده است . به خدا سوگند ، اگر از من بخواهيد و من به شما عطا كنم و مرا دوست بداريد ، برايم بهتر است از اين كه از من چيزى نخواهيد و من نيز به شما نبخشم و در نتيجه ، مرا دشمن بداريد . هرچه خداوند بر دست من به شما برساند ، [در حقيقتْ] باز هم همان خداوند است كه ستوده است و شما از سپاسگزارى آنچه خداوند بر دست من به شما رسانده است ، دور نمى شويد» .

ه _ بى رغبتى به داشته هاى مردم امام على عليه السلام : با بى رغبتى به آنچه در دست مردم است ، با آنان دوستى بورز ، تا دوستى شان را به دست آورى .

امام على عليه السلام : با طمع نداشتن به آنچه در دست مردم است ، خود را بياراى ، تا از كينه هايشان ايمن گردى و دوستى شان را به دست آورى .

سنن ابن ماجة _ به نقل از سهل بن سعد ساعدى _ : مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهآمد و گفت : اى پيامبر خدا ! به كارى راهنمايى ام كن كه اگر انجامش دهم ، خدا دوستم خواهد داشت و مردم نيز دوستم خواهند داشت . پيامبر خدا فرمود : «به دنيا بى رغبتى كن ، تا خدا دوستت بدارد و به آنچه در دست مردم است ، بى رغبتى كن ، تا مردم دوستت بدارند» .

.

ص: 122

تاريخ بغداد عن ربعيّ بن خراش : جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله وقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ دُلَّني عَلى عَمَلٍ يُحِبُّنِيَ اللّه ُ عَلَيهِ ويُحِبُّنِيَ النّاسُ . فَقالَ صلى الله عليه و آله : إذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ اللّه ُ فَأَبغِضِ الدُّنيا ، وإذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ النّاسُ فَما كانَ عِندَكَ مِن فُضولِها فَانبِذهُ إلَيهِم . (1)

و _ العَمَلُ بِالحَقِّ الإمام عليّ عليه السلام : مَن عَمِلَ بِالحَقِّ مالَ إلَيهِ الخَلقُ . (2)

ز _ حُسنُ الكِفايَةِ الإمام عليّ عليه السلام : مَن حَسُنَت كِفايَتُهُ أحَبَّهُ سُلطانُهُ . (3)

ح _ الزِّيارَة رسول اللّه صلى الله عليه و آله : الزِّيارَةُ تُنبِتُ المَوَدَّةَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : يا أهلَ القَرابَةِ تَزاوَروا ، ولا تَجاوَروا، وتَهادَوا ؛ فَإِنَّ الهَدِيَّةَ تَسُل السَّخيمَةَ، وَالزِّيارَةَ تُثبِتُ المَوَدَّةَ . (5)

.


1- .تاريخ بغداد : 7 / 270 ، البداية والنهاية : 10 / 137 ، كنز العمّال : 3 / 182 / 6067 .
2- .غرر الحكم : 8646 .
3- .غرر الحكم : 8474 .
4- .جامع الأحاديث للقمّي : 84 ، الجعفريّات : 153 عن موسى بن إسماعيل عن أبيه عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله وفيه «تثبت» بدل «تنبت»، مستدرك الوسائل : 10 / 374 / 12210 ، بحار الأنوار : 74 / 355 /36 .
5- .مستدرك الوسائل : 13 / 203 / 15109 موسى [ بن اسماعيل ] عن أبيه عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأحاديث للقمّي : 66 وليس فيه «يا أهل القرابة» و «والزيارة...» .

ص: 123

و _ رفتار بر اساس حق

ز _ كاردانى

ح _ ديد و بازديد

تاريخ بغداد _ به نقل از رِبعى بن حِراش _ : مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! به كارى راهنمايى ام كن كه خدا و مردم ، بدان سبب ، دوستم بدارند . حضرت فرمود : «هرگاه خواستى خداوندْ دوستت بدارد ، با دنيا دشمنى كن و هرگاه خواستى مردمْ دوستت بدارند ، افزون بر آنچه را كه نياز دارى ، به آنان ببخش» .

ر . ك : ص 471 (بى رغبتى به دنيا) .

و _ رفتار بر اساس حق امام على عليه السلام : هركه بر اساس حق رفتار كند، خلق به سوى او روى خواهند آورد .

ز _ كاردانى امام على عليه السلام : هركه كاردان باشد ، فرمانروايش او را دوست خواهد داشت .

ح _ ديد و بازديد رسول خدا صلى الله عليه و آله : ديد و بازديد ، دوستى را استوار مى كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى خويشاوندان! به ديدار يكديگر برويد وهمسايگى مكنيد (1) و به يكديگر هديه دهيد ؛ زيرا هديه دادن ، كينه را ريشه كن مى كند و ديد و بازديد ، دوستى را استوار مى سازد .

.


1- .اشاره به مَثَل معروفِ «دورى و دوستى!» و نهى از چنين باورى است .

ص: 124

عنه صلى الله عليه و آله : يا أهلَ القَرابَةِ تَزاوَروا ، ولا تَتَجاوَروا، وتَهادَوا ؛ فَإِنَّ الزِّيارَةَ تَزيدُ فِي المَوَدَّةِ، وَالتَّجاوُرَ يُحدِثُ القَطيعَةَ، وَالهَدِيَّةَ تَسُلُّ الشَّحناءَ . (1)

ط _ صِلَةُ الرَّحِمِ الإمام عليّ عليه السلام : صِلَةُ الرَّحِمِ توجِبُ المَحَبَّةَ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام : صِلَةُ الأَرحامِ تُزَكِّي الأَعمالَ . . . وتُحَبِّبُ في أهلِ بَيتِهِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : صِلَةُ القَرابَةِ مَحَبَّةٌ فِي الأَهلِ ، ومَثراةٌ فِي المالِ ، ومَنسَأَةٌ فِي الأَجَلِ . (4)

ي _ إفشاءُ السَّلامِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : لا تَدخُلونَ الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا ، ولا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا . أوَلا أدُلُّكُم عَلى شَيءٍ إذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم ؟ أفشُوا السَّلامَ بَينَكُم . (5)

.


1- .مستدرك الوسائل: 13 / 205 / 15118، دعائم الإسلام: 2 / 326 / 1233.
2- .غرر الحكم: 5852 .
3- .الكافي : 2 / 152 / 13 عن أبي حمزة ، بحار الأنوار: 74 / 118 / 81 .
4- .عوالي اللآلي : 1 / 255 / 19 ؛ المعجم الأوسط : 8 / 14 / 7810 عن عمرو بن سهل نحوه ، كنز العمّال : 3 / 358 / 6925 .
5- .صحيح مسلم : 1 / 74 / 93 ، سنن أبي داود : 4 / 350 / 5193 ، سنن الترمذي : 5 / 52 / 2688 ، سنن ابن ماجة : 1 / 26 / 68 و ج 2/ 1217 / 3692 ، مسند ابن حنبل : 3 / 447 / 9715 و ص 556 / 10436 ، الأدب المفرد : 290 / 980 ، السنن الكبرى : 10 / 393 / 21064 ، مسند إسحاق بن راهويه : 1 / 459 / 534 كلّها عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : 3 / 462 / 7443 ؛ مشكاة الأنوار : 84 ، تنبيه الخواطر : 1 / 127 ، روضة الواعظين : 458 ، مسند زيد : 390 عن زيد بن عليّعن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وكلّها نحوه .

ص: 125

ط _ صله رحم

ى _ سلام دادن به همه

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى خويشاوندان ! به ديدار يكديگر برويد و همسايگى مكنيد (1) و به يكديگر هديه بدهيد ؛ زيرا ديد و بازديد ، بر دوستى مى افزايد و همسايگى ، جدايى به بار مى آورد و هديه دادن ، كينه را ريشه كن مى كند .

ط _ صله رحم امام على عليه السلام : صله رحم ، سبب دوستى مى شود .

امام باقر عليه السلام : صله رحم ، كارها[ى انسان] را بارور مى كند . . . و [شخص را ]محبوب خاندانش مى سازد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : ديدار خويشان ، [مايه] دوستى در خاندان ، افزايش دارايى و به تأخير افتادن مرگ است .

ى _ سلام دادن به همه رسول خدا صلى الله عليه و آله : وارد بهشت نخواهيد شد ، مگر آن كه ايمان بياوريد ؛ و ايمان نخواهيد آورد ، مگر آن كه يكديگر را دوست بداريد . آيا شما را به چيزى راهنمايى بكنم كه اگر انجامش دهيد ، محبوب يكديگر خواهيد گشت ؟ سلام كردن را ميان خود رواج دهيد .

.


1- .اشاره به مَثَل معروفِ «دورى و دوستى! و نهى از چنين باورى است» .

ص: 126

المستدرك على الصحيحين عن أبي موسى الأشعري : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهقال : لَن تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا . أفَلا أدُلُّكُم عَلى ما تَحابّوا عَلَيهِ ؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّه ِ . قالَ : أفشُوا السَّلامَ بَينَكُم تَحابّوا ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، لا تَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تَراحَموا . قالوا : يا رَسولَ اللّه ِ ، كُلُّنا رَحيمٌ . قالَ : إنَّهُ لَيسَ بِرَحمَةِ أحَدِكُم ، ولكِن رَحمَةِ العامَّةِ ، رحمَةِ العامَّةِ! (1)

ك _ لينُ الكَلامِ الإمام عليّ عليه السلام : مَن لانَت كَلِمَتُهُ وَجَبَت مَحَبَّتُهُ . (2)

عنه عليه السلام : عَوِّد لِسانَكَ لينَ الكَلامِ وبَذلَ السَّلامِ يَكثُر مُحِبّوكَ ، ويَقِلُّ مُبغِضوكَ . (3)

عنه عليه السلام : مَن عَذُبَ لِسانُهُ كَثُرَ إخوانُهُ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام : القَولُ الحَسَنُ يُثرِي المالَ ، ويُنمِي الرِّزقَ ، ويُنسِئُ فِي الأَجَلِ ، ويُحَبِّبُ إلَى الأَهلِ ، ويُدخِلُ الجَنَّةَ . (5)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 185 / 7310 ، كنز العمّال : 9 / 118 / 25268 نقلاً عن المعجم الكبير وكلاهما عن أبي موسى الأشعري .
2- .تحف العقول : 91 ، غرر الحكم : 7941 ، بحار الأنوار : 71 / 396 / 79 ؛ المناقب للخوارزمي : 368 / 385 وفيه «مودّته» بدل «محبّته» .
3- .غرر الحكم : 6231 .
4- .مائة كلمة : 24 / 8 ، المناقب للخوارزمي : 375 / 395 عن الجاحظ .
5- .الخصال : 317 / 100 ، الأمالي للصدوق : 49 / 1 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، روضة الواعظين : 404 ، بحار الأنوار: 71 / 310 / 1 .

ص: 127

ك _ نرمى سخن

المستدرك على الصحيحين _ به نقل از ابو موسى اشعرى _ : پيامبر خدا فرمود : «هرگز ايمان نخواهيد آورد ، مگر آن كه يكديگر را دوست بداريد . آيا شما را به چيزى كه بر اساس آن يكديگر را دوست بداريد ، راهنمايى كنم ؟» . گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «ميان خودتان سلام كردن را رواج دهيد ، تا يكديگر را دوست بداريد . سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، وارد بهشت نخواهيد شد ، تا به يكديگر مهربانى كنيد» . گفتند : اى پيامبر خدا! همه ما مهربان هستيم . فرمود: «مقصود، مهربانى شخص شما [به كسانى خاص] نيست ؛ بلكه مهربانى به همگان است ، مهربانى به همگان!» .

ك _ نرمى سخن امام على عليه السلام : هركه سخنش نرم شود ، دوستى اش [بر ديگران] لازم مى گردد .

امام على عليه السلام : زبانت را به نرم گويى و سلام دادن [ به همه] ، عادت بده ، تا دوستانت فراوان شوند و دشمنانت اندك گردند .

امام على عليه السلام : هركه زبانش شيرين شود ، برادرانش فراوان مى گردند .

امام سجاد عليه السلام : گفتار نيك ، دارايى را افزون مى كند ، روزى را فراوان مى سازد ، مرگ را به تأخير مى اندازد ، [انسان را] محبوب خانواده مى كند و [او را ]به بهشت ، وارد مى سازد .

.

ص: 128

ل _ الهَدِيَّة رسول اللّه صلى الله عليه و آله : الهَدِيَّةُ تورِثُ المَوَدَّةَ ، وتُجَدِّدُ الاُخُوَّةَ ، وتُذهِبُ الضَّغينَةَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : تَهادَوا تَحابّوا ، تَهادَوا ؛ فَإِنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائِنِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : تَهادَوا ؛ فَإِنَّ الهَدِيَّةَ تُضَعِّفُ الحُبَّ ، وتَذهَبُ بِغَوائِلِ الصَّدرِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : تَهادَوا بِالنَّبِقِ تُحيِي المَوَدَّةَ وَالمُوالاةَ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام : الهَدِيَّةُ تَجلِبُ المَحَبَّةَ . (5)

م _ المُصافَحَة رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مِن تَمامِ المَحَبَّةِ المُصافَحَةُ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله : تَصافَحوا وتَهادَوا؛ فَإِنَ المُصافَحَهَ تَزيدُ فِيالمَوَدَّةِ، وَالهَدِيَّةَ تُذهِبُ الغِلَّ. (7)

عنه صلى الله عليه و آله : تَصافَحوا يَذهَبِ الغِلُّ مِن قُلوبِكُم . (8)

.


1- .عوالي اللآلي : 1 / 294 / 183 ، بحار الأنوار : 77 / 166 / 2 .
2- .الكافي : 5 / 144 / 14 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لايحضره الفقيه : 3 / 299 / 4067 وليس فيه ذيله ، الخصال : 27 / 98 عن السكوني ، وكلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 75 / 44 / 1 ؛ الموطّأ : 2 / 908 / 16 عن عطاء بن أبي مسلم وفيه «وتذهب الشحناء» بدل «تهادوا فانّها ...» ، السنن الكبرى : 6 / 280 / 11946 ، مسندأبييعلى : 5 / 424 / 6122 كلاهما عن أبي هريرة وليس فيهما ذيله ، كنزالعمّال : 6 / 110 / 15055 .
3- .المعجم الكبير : 25/163/393 عن اُمّ حكيم بنت وداع الخزاعيّة ، مجمع الزوائد : 4 / 260 / 6719.
4- .الكافي : 5 / 144 / 13 عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام .
5- .غرر الحكم : 316 .
6- .جامع الأحاديث للقمّي : 122 .
7- .دعائم الإسلام : 2 / 326 / 1232 ، الجعفريات : 153 عن إسماعيل بن موسى عن الإمام الكاظم عن آبائه عن علي عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله وليس فيه «والهدية تذهب الغلّ» ، مستدرك الوسائل : 9 / 57 / 10196 .
8- .الفردوس : 2 / 47 / 2273 عن أنس ، الموطّأ : 2 / 908 / 16 عن عطاء بن أبي مسلم عبداللّه الخراساني وليس فيه «من قلوبكم» ، الجامع الصغير : 1 / 507 / 3302 نقلاً عن ابن عدي في الكامل عن ابن عمر ، كنز العمّال : 9/ 130 / 25344 ؛ عوالي اللآلي : 1 / 294 / 182 وليس فيه «من قلوبكم» .

ص: 129

ل _ هديه دادن

م _ دست دادن

ل _ هديه دادن رسول خدا صلى الله عليه و آله : هديه دادن ، دوستى به بار مى آورد ، برادرى را تازه مى سازد و كينه را مى زدايد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : به يكديگر هديه دهيد ، تا محبوب يكديگر شويد . به يكديگر هديه بدهيد؛ زيرا كينه ها را مى زدايد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : به يكديگر هديه بدهيد؛ زيرا هديه ، دوستى را دو برابر مى كند و كينه هاى درون سينه ها را مى زدايد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : به يكديگر كُنار (1) هديه دهيد . اين كار ، دوستى و يارى را زنده مى سازد .

امام على عليه السلام : هديه دادن ، دوستى را به دنبال مى آورد .

م _ دست دادن رسول خدا صلى الله عليه و آله : دست دادن ، يكى از نشانه هاى كمالِ دوستى است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : با يكديگر دست بدهيد و به يكديگر هديه دهيد ؛ چرا كه دست دادن ، بر دوستى مى افزايد و هديه دادن ، كينه را مى زدايد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : با يكديگر دست بدهيد ، تا كينه از دل هايتان برود .

.


1- .ميوه درخت سدر . اشاره به اين كه هديه ، هر قدر هم كم ارزش باشد ، موجب محبّت است .

ص: 130

ن _ النَّصيحَة الإمام عليّ عليه السلام : النَّصيحَةُ تُثمِرُ الوُدَّ . (1)

عنه عليه السلام : النُّصحُ يُثمِرُ المَحَبَّةَ . (2)

س _ طاعَةُ النّاصِحِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : . . . طاعَةُ النّاصِحِ ، فَيَتَشَعَّبُ مِنهَا : الزِّيادَةُ فِي العَقلِ ، وكَمالُ اللُّبِّ ، ومَحمِدَةُ العَواقِبِ ، وَالنَّجاةُ مِنَ اللَّومِ ، وَالقَبولُ ، وَالمَوَدَّةُ . (3)

ع _ عِتابُ العاقِلِ الإمام عليّ عليه السلام : العِتابُ حَياةُ المَوَدَّةِ . (4)

عنه عليه السلام : لا تُعاتِبِ الجاهِلَ فَيَمقُتَكَ ، وعاتِبِ العاقِلَ يُحبِبكَ . (5)

ف _ السُّجودُ بَينَ الأَذانِ وَالإِقامَةِ الإمام الصادق عليه السلام : كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام يَقولُ لِأَصحابِهِ : مَن سَجَدَ بَينَ الأَذانِ وَالإِقامَ_ةِ فَق_الَ في سُجودِهِ : «رَبِّ لَكَ سَجَدتُ خاضِعا خاشِعا ذَليلاً» ، يَقولُ اللّه ُ تَعالى : مَلائِكَتي ، وعِزَّتي وجَلالي لَأَجعَلَنَّ مَحَبَّتَهُ في قُلوبِ عِبادِيَ المُؤمِنينَ ، وهَيبَتَهُ في قُلوبِ المُنافِقينَ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 844 .
2- .غرر الحكم : 614 .
3- .تحف العقول : 18 ، بحار الأنوار : 1 / 119 / 11 .
4- .غرر الحكم : 315 .
5- .غرر الحكم : 10215 .
6- .فلاح السائل : 152 عن بكر بن محمّد الأزدي ، بحار الأنوار : 84 / 152 / 48 .

ص: 131

ن _ خيرخواهى

س _ پيروى از نصيحتگر

ع _ انتقاد از عاقل

ف _ سجده كردن ميان اذان و اِقامه

ن _ خيرخواهى امام على عليه السلام : خيرخواهى ، دوستى به بار مى آورد .

امام على عليه السلام : خيرخواهى و يكرنگى ، محبّت به بار مى آورد .

س _ پيروى از نصيحتگر رسول خدا صلى الله عليه و آله : . . . پيروى از نصحيتگر ، افزايش خرَد ، كمال عقل ، خوش فرجامى ، رهايى از نكوهش ، پذيرش و دوستى را در پى دارد .

ع _ انتقاد از عاقل امام على عليه السلام : انتقاد ، [عامل] حياتِ دوستى است .

امام على عليه السلام : از جاهل انتقاد مكن ، كه دشمنت مى دارد و از عاقل انتقاد كن ، كه دوستت مى دارد .

ف _ سجده كردن ميان اذان و اِقامه امام صادق عليه السلام : امير مؤمنان ، على عليه السلام ، به يارانش مى فرمود : هر كس ميان اذان و اقامه، سجده كند و بگويد: «پروردگارا! از سرِ خوارى، افتادگى و فرمانبردارى برايت سجده كردم» ، خداوند متعال مى گويد : «اى ملائكه من ! به عزّت و جلالم سوگند كه محبّت او را در دل هاى مؤمنان ، و شكوه او را در دل هاى منافقان ، خواهم نهاد» .

.

ص: 132

ص _ الاِستِعانَةُ مِنَ اللّه ِ الإمام زين العابدين عليه السلام : اللّهُمَّ اقذِف في قُلوبِ عِبادِكَ مَحَبَّتي . . . ولا تَجعَلني مِنَ الغافِلينَ ، أحِبَّني وحَبِّبني ، وحَبِّب إلَيَّ ما تُحِبُّ مِنَ القَولِ وَالعَمَلِ ؛ حَتّى أدخُلَ فيهِ بِلَذَّةٍ . (1)

عنه عليه السلام _ عِندَما زارَ قَبرَ جَدِّهِ أميرِ المؤمِنينَ عليه السلام _ : اللّهُمَّ فَاجعَل نَفسي مُطمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ ، راضِيَةً بِقَضائِكَ ، مولَعَةً بِذِكرِكَ ودُعائِكَ ، مُحِبَّةً لِصَفوَةِ أولِيائِكَ ، مَحبوبَةً في أرضِكَ وسَمائِكَ ، صابِرَةً عَلى نُزولِ بَلائِكَ . (2)

كتاب من لا يحضره الفقيه : ك_انَ في وَصِيَّةِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لِعَلِيٍّ عليه السلام : يا عَلِيُّ ، إذا أرَدتَ مَدينَةً أو قَريَةً فَقُل حينَ تُعايِنُها : اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ خَيرَها ، وأعوذُ بِكَ مِن شَرِّها ، اللّهُمَّ حَبِّبنا إلى أهلِها ، وحَبِّب صالِحي أهلِها إلَينا . (3)

3 / 6ما يوجِبُ بَقاءَ المَوَدَّةِالكتاب(الْأَخِلاَّءُ يَوْمَ_ئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ) . (4)

.


1- .بحار الأنوار: 95 / 298 / 17نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.
2- .كامل الزيارات : 92 / 93 عن أبي عليّ مهدي بن صدقة الرقّي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، مصباح المتهجّد : 738 / 829 ، فرحة الغري : 40 كلاهما عن جابر الجعفي عن الإمام الباقرعنه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 100 / 328 / 28 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي نحوه .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 2 / 298 / 2509 ، مكارم الأخلاق : 1 / 553 / 1908 ، المحاسن : 2 / 123 / 1344 عن الإمام الكاظم عن أبيه عن جدّه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 76 / 254 / 48 .
4- .الزخرف : 67 .

ص: 133

ص _ يارى جستن از خدا

3 / 6 آنچه دوستى را پايدار مى كند

ص _ يارى جستن از خدا امام سجاد عليه السلام : بارالها ! دوستى مرا در دل هاى بندگانت بيفكن ... و مرا از غافلان قرار مده . دوستم بدار و محبوبم كن و هر گفتار و كردارى را كه خود دوست دارى ، محبوبم ساز ، تا با لذّت بدان بپردازم .

امام سجاد عليه السلام _ چون آرامگاه جدّش امير مؤمنان را زيارت كرد _ : بارالها ! جانم را مطمئن و پذيراى سرنوشت ، خشنود به قضايت ، شيفته ياد و دعايت ، دوستدار دوستان برگزيده ات ، محبوب در زمين و آسمانت ، و صبور به هنگام فرود آمدن بلايت ، قرار ده .

كتاب من لا يحضره الفقيه : از جمله سفارش هاى پيامبر خدا به على عليه السلام اين بود : «اى على! هرگاه خواستار [ورود به ]شهرى يا روستايى شدى، به هنگام ديدنش بگو : بارالها ! من از تو خير آن را مى خواهم و از شرّش به تو پناه مى برم . بارالها ! ما را محبوب اهل آن كن و اهالى درستكار آن را محبوب ما ساز» .

ر . ك : ص 483 (ح 1058 و 1060) .

3 / 6آنچه دوستى را پايدار مى كندقرآن(در آن روز ، دوستان ، جز پرهيزگاران ، دشمن يكديگرند) .

.

ص: 134

الحديث الإمام عليّ عليه السلام : لِلأَخِلاّءِ نَدامَةٌ إلاَّ المُتَّقينَ . (1)

عنه عليه السلام : الإِخوانُ فِي اللّه ِ تَعالى تَدومُ مَوَدَّتُهُم ؛ لِدَوامِ سَبَبِها . (2)

عنه عليه السلام : مَوَدَّةُ ذَوِي الدّينِ بَطيئَةُ الاِنقِطاعِ ، دائِمَةُ الثَّباتِ وَالبَقاءِ . (3)

عنه عليه السلام : إخوانُ الدّينِ أبقى مَوَدَّةً . (4)

عنه عليه السلام : وُدُّ أبناءِ الدُّنيا يَنقَطِعُ ؛ لاِنقِطاعِ أسبابِهِ . وُدُّ أبناءِ الآخِرَةِ يَدومُ ؛ لِدَوامِ سَبَبِهِ . (5)

عنه عليه السلام : بِحُسنِ العِشرَةِ تَدومُ المَوَدَّةُ . (6)

عنه عليه السلام : حُسنُ العِشرَةِ يَستَديمُ المَوَدَّةَ . (7)

عنه عليه السلام : مَن أحسَنَ مُصاحَبَةَ الإِخوانِ استَدامَ مِنهُمُ الوُصلَةَ . (8)

عنه عليه السلام : مَن أحسَنَ إلَى النّاسِ استَدامَ مِنهُمُ المَحَبَّةَ . (9)

عنه عليه السلام : بِحُسنِ المُوافَقَةِ تَدومُ الصُّحبَةُ . (10)

عنه عليه السلام : مُوافَقَةُ الأَصحابِ تُديمُ الاِصطِحابَ . وَالرِّفقُ فِي المَطالِبِ يُسَهِّل الأَسبابَ . (11)

.


1- .تفسير القمّي : 2 / 287 ، بحار الأنوار : 69 / 237 / 4 .
2- .غرر الحكم : 1795 .
3- .غرر الحكم : 9806 .
4- .غرر الحكم : 1360.
5- .غرر الحكم : 10117 و 10118 .
6- .غرر الحكم : 4200 .
7- .غرر الحكم : 4811 .
8- .غرر الحكم : 8714 .
9- .غرر الحكم : 8715 .
10- .غرر الحكم : 4183 .
11- .غرر الحكم : 9873 .

ص: 135

حديث امام على عليه السلام : دوستان را پشيمانى است ، جز پرهيزگاران .

امام على عليه السلام : برادرى كنندگان در راه خداى متعال ، دوستى شان مى پايد ؛ زيرا سبب آن ، پاينده است .

امام على عليه السلام : دوستى دينداران، دير گُسَل است و ثبات و بقاى آن، هميشگى .

امام على عليه السلام : دوستى برادران دينى ، پايدارتر است .

امام على عليه السلام : دوستى فرزندان دنيا ، بر اثر گسستن سبب آن ، مى گسلد و دوستى فرزندان آخرت ، بر اثر پايايى سبب آن ، مى پايد .

امام على عليه السلام : با خوش رفتارى ، دوستى مى پايد .

امام على عليه السلام : خوش رفتارى ، دوستى را پايدار مى كند .

امام على عليه السلام : هركه با برادرانْ خوش رفتارى كند ، پيوندش را با آنان پايدار مى سازد.

امام على عليه السلام : هركه به مردم نيكى كند ، دوستى اش را با آنان پايدار مى سازد .

امام على عليه السلام : با سازگارى نيكو ، دوستى مى پايد .

امام على عليه السلام : سازگارى ياران ، دوستى را پايدار مى كند . ملايمت در پيگيرى خواسته ها، اسباب [برآوردن آنها ]را آسان مى سازد .

.

ص: 136

عنه عليه السلام : بِالرِّفقِ تَدومُ الصُّحبَةُ . (1)

عنه عليه السلام : ألِن كَنَفَكَ ؛ فَإِنَّ مَن يُلِن كَنَفَهُ يَستَدِم مِن قَومِهِ المَحَبَّةَ . (2)

عنه عليه السلام : مَن تَلِن حاشِيَتُهُ يَستَدِم مِن قَومِهِ المَوَدَّةَ . (3)

عنه عليه السلام : تَحتاجُ الإِخوَةُ فيما بَينَهُم إلى ثَلاثَةِ أشياءَ ، فَإِنِ استَعمَلوها وإلاّ تَبايَنوا وتَباغَضوا ، وهِيَ : التَّناصُفُ ، وَالتَّراحُمُ ، ونَفيُ الحَسَدِ . (4)

3 / 7ما يوجِبُ صَفاءَ المَوَدَّةِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ تُخلِصُ المَوَدَّةَ : إهداءُ العَيبِ ، وحِفظُ الغَيبِ ، وَالمَعونَةُ فِي الشِّدَّةِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : ثَلاثٌ يُصفينَ لَكَ وُدَّ أخيكَ : تُسَلِّمُ عَلَيهِ إذا لَقيتَهُ ، وتُوَسِّعُ لَهُ فِي المَجلِسِ ، وتَدعوهُ بِأَحَبِّ أسمائِهِ إلَيهِ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 4342 .
2- .غرر الحكم : 2376.
3- .نهج البلاغة : الخطبة 23 ، المناقب لابن شهرآشوب : 2 / 48 ، غرر الحكم : 8583 وفيه «المحبّة» بدل «المودّة» ، بحار الأنوار : 74 / 104 / 66 .
4- .تحف العقول : 322 ، بحار الأنوار : 78 / 236 / 68 .
5- .تنبيه الخواطر : 2 / 121 .
6- .المستدرك على الصحيحين : 3 / 485 / 5815 ، التاريخ الكبير : 7 / 352 / 1520 ، المعجم الأوسط : 8 / 192 / 8369 ، شُعب الإيمان : 6 / 430 / 8772 ، تاريخ دمشق : 13 / 387 / 3324 كلّها عن عثمان بن طلحة الحجبي ، كنز العمّال : 9 / 32 / 24787 .

ص: 137

3 / 7 آنچه دوستى را خالص مى كند

امام على عليه السلام : با ملايمت ، دوستى پايدار مى گردد .

امام على عليه السلام : ملايم باش ؛ زيرا هركه ملايم باشد ، همواره از دوستى كسانش برخوردار مى شود .

امام على عليه السلام : هركه ملايمت پيشه كند ، همواره از دوستى كسانش برخوردار مى شود .

امام على عليه السلام : برادران در ميان خود به سه چيز نيازمندند كه اگر آنها را به كار گيرند [دوستى شان پايدار مى شود]وگرنه از يكديگر جدا مى شوند و با يكديگر دشمنى مى كنند . اين سه عبارت است از : انصاف ، مهربانى به يكديگر و كنار گذاشتن حسادت.

نكتهموجبات بقاى دوستى ، منحصر به آنچه در اين باب آمده نيست ؛ بلكه همه امورى كه تحت عنوان «اسباب دوستى» قبلاً ذكر شد و همه مواردى كه در عناوين 3 / 7 و 3 / 8 از اين فصل خواهد آمد ، نيز اسباب بقاى دوستى هستند . به سخن ديگر ، علل پيدايش دوستى ، علل دوام آن نيز هستند . بنابراين ، مواردى كه در اين باب به عنوان موجبات بقاى دوستى مورد تأكيد قرار گرفته اند ، مهم ترين علل بقاى دوستى محسوب مى شوند .

ر . ك : ص 209 (اعلام دوستى)؛ ص 701 (بقاى دوستى تا روز قيامت) .

3 / 7آنچه دوستى را خالص مى كند رسول خدا صلى الله عليه و آله : سه چيز ، دوستى را خالص مى سازد : هديه كردن عيب هاى يكديگر [و بيان آنها، براى حل مشكل] ؛ در غيبت دوست ، پاس خاطرِ او را داشتن و بدگويى نكردن ؛ و يارى رساندن در سختى .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : سه چيز ، دوستى برادرت را برايت خالص و يكرنگ مى كند : هرگاه او را ببينى ، به او سلام كنى ؛ در مجلس ، جا برايش بگشايى ؛ و او را با محبوب ترينْ نام هايش بخوانى .

.

ص: 138

عنه صلى الله عليه و آله : ثَلاثٌ يُصفينَ لَكَ وُدَّ أخيكَ : تُوَسِّعُ لَهُ فِي المَجلِسِ ، وتَدعوهُ بِأَحَبِّ الأَسماءِ إلَيهِ ، وتَعودُهُ إذا مَرِضَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : ثَلاثٌ يُصفينَ وُدَّ المَرءِ لِأَخيهِ المُسلِمِ : يَلقاهُ بِالبِشرِ إذا لَقِيَهُ ، ويُوَسِّعُ لَهُ فِي المَجلِسِ إذا جَلَسَ إلَيهِ ، ويَدعوهُ بِأحَبِّ الأَسماءِ إلَيهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : ما يُصفي لَكَ وُدَّ أخيكَ المُسلِمِ أن تَكونَ لَهُ في غَيبَتِهِ أفضَلَ مِمّا تَكونُ لَهُ في مَحضَرِهِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : لا تَصفُو الخُلَّةُ مَعَ غَيرِ أديبٍ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : إن أرَدتَ أن يَصفُوَ لَكَ وُدُّ أخيكَ فَلا تُمازِحَنَّهُ ، ولا تُمارِيَنَّهُ ، ولا تُباهِيَنَّهُ ، ولا تُشارَنَّهُ . (5)

3 / 8جَوامِعُ أسبابِ المَحَبَّةِ الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ أحسَنَ ما يَألَفُ بِهِ النّاسُ قُلوبَ أوِدّائِهِم ونَفَوا بِهِ الضِّغنَ عَن قُلوبِ أعدائِهِم حُسنُ البِشرِ عِندَ لِقائِهِم ، وَالتَّفَقُّدُ في غَيبَتِهِم ، وَالبَشاشَةُ بِهِم عِندَ حُضورِهِم . (6)

عنه عليه السلام : العَقلُ غِطاءٌ سَتيرٌ ، وَالفَضلُ جَمالٌ ظاهِرٌ ، فَاستُر خَلَلَ خُلقِكَ بِفَضلِكَ ، وقاتِل هَواكَ بِعَقلِكَ ، تَسلَم لَكَ المَوَدَّةُ ، وتَظهَر لَكَ المَحَبَّةُ . (7)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 3 / 485 / 5815 ، المعجم الأوسط : 4/16/3496 عن شيبة الحجبي عن عمّه .
2- .الكافي : 2 / 643 / 3 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 204 .
3- .فردوس الأخبار : 4 / 389 / 6658 عن ابن عمر ، تنزيه الشريعة المرفوعة : 2 / 189 وفيه «مما يصفي» .
4- .غرر الحكم : 10599 .
5- .تحف العقول : 312 ، بحار الأنوار : 78 / 291 / 2 .
6- .تحف العقول : 218 ، بحار الأنوار : 78 / 57 / 124 .
7- .الكافي : 1 / 20 / 13 عن سهل بن زياد رفعه .

ص: 139

3 / 8 كلّيات موجبات دوستى

رسول خدا صلى الله عليه و آله : سه چيز ، دوستى برادرت را برايت خالص و يكرنگ مى سازد : در مجلس ، برايش جا بگشايى ؛ او را با محبوب ترين نام هايش بخوانى ؛ و هرگاه بيمار شد ، به عيادتش بروى .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : سه چيز ، دوستى انسان را براى برادر مسلمانش خالص و يكرنگ مى سازد : هرگاه او را ديد ، با گشاده رويى با او ديدار كند ؛ هرگاه در مجلسى كنارش نشست ، برايش جا بگشايد ؛ و او را با محبوب ترينِ نام هايش بخواند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : آنچه دوستىِ برادر مسلمانت را برايت خالص و يكرنگ مى سازد ، آن است كه در نبودش بيشتر پاس خاطر او را داشته باشى تا در حضورش .

امام على عليه السلام : دوستى ، جز با شخص با ادب ، خالص نمى شود .

امام صادق عليه السلام : اگر مى خواهى دوستى برادرت برايت خالص شود ، با او [زياد ]شوخى مكن ، بگو مگو منما ، بر او فخر مفروش و با او دشمنى مَوَرز .

3 / 8كلّيات موجبات دوستى امام على عليه السلام : بهترين چيزهايى كه مردم با آنها ، دل هاى دوستانشان را به دست مى آورند و كينه ها را از دل هاى دشمنانشان مى زدايند ، خوش رويى به هنگام ديدارشان است ، و پرسش حال آنها در هنگام نبودشان و گشاده رويى در حضورشان .

امام على عليه السلام : عقل ، پرده پوش [كاستى ها ]است و كمال ، زيبايى آشكار . پس كاستى هاى خوى خود را با كمالت بپوشان و با عقل خويش ، هوايت را از پاى در آور ، تا دوستى تسليمت گردد و محبّت ، برايت آشكار شود .

.

ص: 140

عنه عليه السلام : طَلاقَةُ الوَجهِ بِالبِشرِ ، وَالعَطِيَّةِ ، وفِعلِ البِرِّ ، وبَذلِ التَّحِيَّةِ ، داعٍ إلى مَحَبَّةِ البَرِيَّةِ . (1)

عنه عليه السلام : مَا استُجلِبَتِ المَحَبَّةُ بِمِثلِ السَّخاءِ ، وَالرِّفقِ ، وحُسنِ الخُلُقِ . (2)

عنه عليه السلام : ثَلاثٌ يوجِبنَ المَحَبَّةَ : حُسنُ الخُلُقِ ، وحُسنُ الرِّفقِ ، وَالتَّواضُعُ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام: دَخَلَ مُحَمَّدُ بنُ شِهابٍ الزُّهرِيُّ عَلى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ زَينِ العابِدينَ عليه السلامو هُوَ كَئيبٌ حَزينٌ ، فَقالَ لَهُ زَينُ العابِدينَ عليه السلام : ما بالُكَ مَغموما مَهموما ؟ قالَ : يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ، غُمومٌ وهُمومٌ تَتَوالى عَلَيَّ ؛ لِمَا امتُحِنتُ بِهِ مِن حُسّادِ نِعَمي وَ الطّامِعينَ فِيَّ و مِمَّن أرجوهُ ومِمَّن أحسَنتُ إلَيهِ ، فَتَخَلَّفَ ظَنّي . فَقالَ لَهُ عَلِيُّ بنُ الحُسيَنِ عليه السلام : اِحفَظ عَلَيكَ لِسانَكَ ؛ تَملِك بِهِ إخوانَكَ . قالَ الزُّهرِيُّ : يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ، إنّي اُحسِنُ إلَيهِم بِما يُبذَرُ مِن كَلامي . قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : هَيهاتَ ، إيّاكَ أن تُعجَبَ مِن نَفسِكَ بِذلِكَ، و إيّاكَ أن تَتَكَلَّمَ بِما يَسبِقُ إلَى القُلوبِ إنكارُهُ و إن كانَ عِندَكَ اعتِذارُهُ ؛ فَلَيسَ كُلُّ مَن تُسمِعُهُ نُكرا يُمكِنُكَ أن توسِعَهُ عُذرا . ثُمَّ قالَ : يا زُهرِيُّ ، مَن لَم يَكُن عَقلُهُ مِن أكمَلِ ما فيهِ كانَ هَلاكُهُ مِن أيسَرِ ما فيهِ . ثُمَّ قالَ : يا زُهرِيُّ ، أما عَلَيكَ أن تَجعَلَ المُسلِمينَ مِنكَ بِمَنزِلَةِ أهلِ بَيتِكَ ؛ فَتَجعَلَ كَبيرَهُم بِمَنزِلَةِ والِدِكَ ، و تَجعَلَ صَغيرَهُم بِمَنزِلَةِ وَلَدِكَ ، و تَجعَلَ تِربَكَ مِنهُم بِمَنزِلَةِ أخيكَ ! فَأَيُّ هؤُلاءِ تُحِبُّ أن تَظلِمَ ؟! وأيُّ هؤُلاءِ تُحِبُّ أن تَدعُوَ عَلَيهِ ؟! وأيُّ هؤُلاءِ تُحِبُّ أن تَهتِكَ سِترَهُ ؟! فَإِن عَرَضَ لَكَ إبليسُ لَعَنَهُ اللّه ُ بِأَنَّ لَكَ فَضلاً عَلى أحَدٍ مِن أهلِ القِبلَةِ ، فَانظُر ؛ إن كانَ أكبَرَ مِنكَ فَقُل : قَد سَبَقَني إلَى الإيمانِ وَ العَمَلِ الصّالِحِ فَهُوَ خَيرٌ مِنّي ، و إن كانَ أصغَرَ مِنكَ فَقُل : سَبَقتُهُ إلَى المَعاصي وَ الذُّنوبِ فَهُوَ خَيرٌ مِنّي ، و إن كانَ تِربَكَ فَقُل : أنَا عَلى يَقينٍ مِن ذَنبي و في شَكٍّ مِن أمرِهِ فَما لي أدَعُ يَقيني لِشَكّي، وإن رَأَيتَ المُسلِمينَ يُعَظِّمونَكَ و يُوَقِّرونَكَ و يُبَجِّلونَكَ فَقُل: هذا فَضلٌ أخَذوا بِهِ ، و إن رَأَيتَ مِنهُم جَفاءً وَانقِباضا عَنكَ فَقُل : هذا ذَنبٌ أحدَثتُهُ ؛ فَإِنَّكَ إذا فَعَلتَ ذلِكَ سَهُلَ عَلَيكَ عَيشُكَ ، و كَثُرَ أصدِقاؤُكَ ، و قَلَّ أعداؤُكَ ، و فَرِحتَ بِما يَكونُ مِن بِرِّهِم، و لَم تَأسَف على ما يَكونُ مِن جَفائِهِم . وَ اعلَم أنَّ أكرَمَ النّاسِ عَلَى النّاسِ مَن كانَ خَيرُهُ عَلَيهِم فائِضا ، و كانَ عَنهُم مُستَغنِيا مُتَعَفِّفا . و أكرَمَ النّاسِ بَعدَهُ عَلَيهِم مَن كانَ مُتَعَفِّفا و إن كانَ إلَيهِم مُحتاجا ؛ فَإِنَّما أهلُ الدُّنيا يَتَعَقَّبونَ الأَموالَ ، فَمَن لَم يَزدَحِمهُم فيما يَتَعَقَّبونَهُ كَرُمَ عَلَيهِم ، و مَن لَم يَزدَحِمهُم فيها و مَكَّنَهُم مِن بَعضِها كانَ أعَزَّ و أكرَمَ . (4)

.


1- .غرر الحكم : 6032 .
2- .غرر الحكم : 9561 .
3- .غرر الحكم : 4684 .
4- .تنبيه الخواطر: 2 / 93 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام : 25 / 8 ، بحار الأنوار: 71 / 229 / 6 .

ص: 141

امام على عليه السلام : گشاده رويى و خوش رويى ، بخشش كردن ، نيكوكارى و سلام دادن [به همه] ، دوستى مردم را فراچنگ مى آورد .

امام على عليه السلام : دوستىْ با هيچ چيز همچون بخشندگى ، نرمى و خوش خويى به دست نمى آيد .

امام على عليه السلام : سه چيز عامل دوستى است : خوش خويى ، ملايمت نيكو و فروتنى .

امام باقر عليه السلام : محمّد بن شهاب زُهْرى ، افسرده و اندوهگين بر امام سجاد (زين العابدين) عليه السلاموارد شد . حضرت به او فرمود : «چرا غمناك و اندوهگينى ؟» . گفت : اى پسر پيامبر خدا ! به محنت حسودان بر نعمت هايم و آزمندانِ به موقعيّتم گرفتار آمده ام و نيز اين [محنت] كه به كسى خوبى كرده و به خيرش اميدوار بودم و پندارم خطا بود ، و از اين همه ، غم و اندوه پياپى به سراغم مى آيد . حضرت سجّاد عليه السلام فرمود : «زبانت را از زيان زدن به خودت نگه دار تا مالك برادرانت شوى» . زُهْرى گفت : اى پسر پيامبر خدا ! من با سخنانى كه مى پراكَنم ، به آنان خوبى مى كنم [و بر دانش آنان مى افزايم] . امام سجاد عليه السلامفرمود : «هيهات ! مبادا براى اين كار ، دچار خودبينى شوى . مبادا چيزى بر زبان آورى كه نادرستىِ آن زودتر بر دل ها نشيند ، گرچه عذر (توجيه) آن را داشته باشى ؛ زيرا هر آن كس كه سخن نادُرستى را به او مى شنوانى ، چنين نيست كه بتوانى عذرت را نيز به او بقبولانى» . سپس فرمود : «اى زهرى ! هركه عقلش كامل ترين صفتش نباشد ، تباه شدنش آسان ترين ويژگى اش خواهد بود» . سپس فرمود : «اى زهرى ! چه اشكالى دارد كه مسلمانان را چون خانواده ات بشمارى و بزرگشان را به منزلت پدر بدانى و كوچكشان را به منزلت فرزندت و همسالت را به منزلت برادرت ؟ حال به كدام يك از اينان دوست دارى ستم كنى ؟ كدام يك از اينان را دوست دارى نفرين كنى ؟ آبروى كدام يك از اينان را دوست دارى بريزى ؟ اگر هم ابليس _ كه نفرين خدا بر او باد _ در تو اين پندار را پديد آورد كه تو بر يكى از اهل قبله برترى دارى ، [اندكى درنگ كن و] بنگر . اگر آن شخص ، بزرگ تر از تو بود، [با خودت ]بگو : پيش از من ايمان آورده و به عمل صالح پرداخته است . پس بهتر از من است`` . اگر كوچك تر از تو بود ، بگو : من پيش از او به گناهان و معصيت ها روى آوردم . پس او بهتر از من است`` و اگر همسالت بود ، بگو : من نسبت به گناه خود ، يقين دارم و درباره او تنها شك دارم . پس چرا يقينم را بر اثر شك خود ، رها كنم ؟`` . اگر ديدى مسلمانان به تو حرمت مى نهند ، بزرگت مى شمارند و گرامى ات مى دارند ، بگو : اين فضيلتى است كه آنان به چنگ آورده اند`` و اگر از آنان درشتى و رويگردانى از خودت را ديدى ، بگو : اين به سبب گناهى است كه از من سر زده است`` . در واقع ، اگر تو چنين كنى ، زندگى ات آسان مى شود ، دوستانت فراوان مى گردند ، دشمنانت اندك مى شوند و از نيكى مردم ، شادمان مى گردى و از درشتى و جفايشان اندوهگين نمى شوى . اين را بدان كه گرامى ترينِ مردم نزد آنان ، كسى است كه خيرش به آنان برسد و خود از آنان بى نياز باشد و از درخواست چيزى خوددارى كند . پس از او ، گرامى ترينِ مردم نزدشان ، كسى است كه از درخواست كردن خوددارى كند ، گرچه بدانها نيازمند باشد . در حقيقت ، اهل دنيا اموال خود را به شدّت حفظ مى كنند و هركه مزاحم آنچه نگهش مى دارند ، نشود ، نزدشان گرامى است و اگر مزاحم اموالشان نشود و حتّى بدانان چيزى از اموالش ببخشد ، عزيزتر و گرامى تر خواهد بود» .

.

ص: 142

. .

ص: 143

. .

ص: 144

الإمام الصادق عليه السلام : ثَلاثَةٌ تورِثُ المَحَبَّةَ : الدّينُ ، وَالتَّواضُعُ ، وَالبَذلُ . (1)

الإمام العسكريّ عليه السلام : مَن كانَ الوَرَعُ سَجِيَّتَهُ وَالكَرَمُ طَبيعَتَهُ وَالحِلمُ خَلَّتَهُ ، كَثُرَ صَديقُهُ وَالثَّناءُ عَلَيهِ ، وَانتَصَرَ مِن أعدائِهِ بِحُسنِ الثَّناءِ عَلَيهِ . (2)

.


1- .تحف العقول : 316 ، غرر الحكم : 4678 وفيه «السخاء» بدل «البذل» ، بحار الأنوار : 78 / 229 / 4 .
2- .أعلام الدين : 314 ، بحار الأنوار : 78 / 379 / 4 .

ص: 145

امام صادق عليه السلام : سه چيز ، دوستى به بار مى آورد : ديندارى ، فروتنى و بخشش.

امام عسكرى عليه السلام : هركه پارسايىْ خوى او ، كرمْ سرشت او و بردبارىْ صفتش باشد ، دوستش زياد و ستايشش بسيار گردد و در برابر دشمنانش ، ستايش نيكوى ديگران يارى اش مى دهد .

.

ص: 146

الفصل الرابع: موانع المحبَّة4 / 1آفاتُ المَحَبَّةِأ _ خُبثُ السَّريرَةِ الإمام عليّ عليه السلام : إنَّما أنتُم إخوانٌ عَلى دينِ اللّه ِ ، ما فَرَّقَ بَينَكُم إلاّ خُبثُ السَّرائِرِ وسوءُ الضَّمائِرِ ، فَلا تَوازَرونَ ، ولا تَناصَحونَ ، ولا تَباذَلونَ ، ولا تَوادّونَ . (1)

ب _ سوءُ الخُلُقِ الإمام عليّ عليه السلام : مَن ساءَ خُلُقُهُ قَلاهُ مُصاحِبُهُ و رَفيقُهُ . (2)

عنه عليه السلام : مَن ساءَ خُلُقُهُ أعوَزَهُ الصَّديقُ وَ الرَّفيقُ . (3)

عنه عليه السلام : مَن خَشُنَت عَريكَتُهُ أقفَرَت حاشِيَتُهُ . (4)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 113 .
2- .غرر الحكم : 8773 .
3- .غرر الحكم : 9187 .
4- .غرر الحكم : 8581 .

ص: 147

فصل چهارم : موانع دوستى

4 / 1 آفات دوستى

الف _ سرشت پليد

ب _ بدخويى

فصل چهارم : موانع دوستى4 / 1آفات دوستىالف _ سرشت پليد امام على عليه السلام : شما در حقيقت ، برادران دينى يكديگريد و جز سرشت هاى پليد و نهادهاى بد ، ميان شما جدايى نيفكنده است . در نتيجه ، نه يكديگر را يارى مى كنيد ، و نه خيرخواه يكديگريد ، و نه به يكديگر چيزى مى بخشيد ، و نه با يكديگر دوستى مى كنيد .

ب _ بدخويى امام على عليه السلام : هركه بدخو شود ، همنشين و رفيقش دشمنش مى گردند .

امام على عليه السلام : هركه بدخو شود ، دوست و رفيقش ناياب مى گردند .

امام على عليه السلام : هركه درشت خويى كند ، پيرامونش [از دوستان] تهى مى گردد .

.

ص: 148

ج _ تَتَبُّعُ العُيوبِ الإمام عليّ عليه السلام : مَن تَتَبَّعَ خَفِيّاتِ العُيوبِ حَرَمَهُ اللّه ُ مَوَدّاتِ القُلوبِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : لا تُفَتِّشِ النّاسَ ؛ فَتَبقى بِلا صَديقٍ . (2)

عنه عليه السلام _ لِأَبي بَصيرٍ _ : يا أبا مُحَمَّدٍ لا تُفَتِّشِ النّاسَ عَن أديانِهِم ؛ فَتَبقى بِلا صَديقٍ . (3)

عنه عليه السلام : مَن لَم يُؤاخِ إلاّ مَن لا عَيبَ فيهِ قَلَّ صَديقُهُ . (4)

عنه عليه السلام : لا تَطلُب مِنَ الدُّنيا أربَعَةً ؛ فَإِنَّكَ لا تَجِدُها و أنتَ لابُدَّ لَكَ مِنها : عالِما يَستَعمِلُ عِلمَهُ ؛ فَتَبقى بِلا عالِمٍ ، و عَمَلاً بِغَيرِ رِياءٍ ؛ فَتَبقى بِلا عَمَلٍ ، و طَعاما بِلا شُبهَةٍ ؛ فَتَبقى بِلا طَعامٍ ، و صَديقا بِلا عَيبٍ ؛ فَتَبقى بِلا صَديقٍ . (5)

د _ المُناقَشَة الإمام عليّ عليه السلام : مَن ناقَشَ الإِخوانَ قَلَّ صَديقُهُ . (6)

عنه عليه السلام : مَنِ استَقصى عَلى صَديقِهِ انقَطَعَت مَوَدَّتُهُ . (7)

عنه عليه السلام : مَن جانَبَ الإِخوانَ عَلى كُلِّ ذَنبٍ قَلَّ أصدِقاؤُهُ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 8800 .
2- .الكافي : 2 / 651 / 2 عن أبي بصير .
3- .تحف العقول : 369 ، بحار الأنوار : 78 / 253 / 109 .
4- .أعلام الدين : 304 ، بحار الأنوار : 78 / 278 / 113 .
5- .جامع الأخبار : 510 / 1423 ، المواعظ العدديّة : 230 .
6- .غرر الحكم : 8772 .
7- .غرر الحكم : 8582 .
8- .غرر الحكم : 8166 .

ص: 149

ج _ عيبجويى

د _ خرده گيرى

ج _ عيبجويى امام على عليه السلام : هركه عيب هاى نهانى را بكاود ، خداوند از دوستى دل ها محرومش مى كند .

امام صادق عليه السلام : نهان مردم را مكاو ، كه بى دوست مى مانى .

امام صادق عليه السلام _ به ابو بصير _ : اى ابو محمّد! از دينِ مردمان بازجويى مكن ، كه بى دوست مى مانى .

امام صادق عليه السلام : هركه تنها با افراد بى عيب برادرى كند ، دوستانش اندك شوند .

امام صادق عليه السلام : در دنيا جوياى چهار چيز مباش كه آنها را نخواهى يافت ، حال آن كه به آنها نيازمندى : عالمى كه علم خود را به كار بندد ، پس بى عالم مى مانى ؛ عملى پاك از رياكارى ، كه در اين صورت ، بى عمل مى مانى ؛ غذايى دور از شبهه [حُرمت] ، كه بى غذا مى مانى ؛ و دوستى بى عيب ، كه بى دوست مى مانى .

د _ خرده گيرى امام على عليه السلام : هركه در كار برادرانش خرده گيرى كند ، دوستانش كم مى شوند.

امام على عليه السلام : هركه بر دوستش خرده گيرى كند [و بخواهد مو را از ماست بكشد]، دوستى اش گسسته مى شود .

امام على عليه السلام : آن كه بر اثر هر گناهى از برادرانش كناره گيرى كند ، دوستانش كم مى شوند .

.

ص: 150

ه _ المِراء الإمام عليّ عليه السلام : لا مَحَبَّةَ مَعَ مِراءٍ . (1)

عنه عليه السلام : لا مَحَبَّةَ مَعَ كَثرَةِ مِراءٍ . (2)

و _ السَّفَه الإمام عليّ عليه السلام : إيّاكَ وَ السَّفَهَ ؛ فَإِنَّهُ يوحِشُ الرِّفاقَ . (3)

ز _ الاِحتِشام الإمام عليّ عليه السلام : إذَا احتَشَمَ المُؤمِنُ أخاهُ فَقَدَ فارَقَهُ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : مَنِ احتَشَمَ أخاهُ حَرُمَت وُ صلَتُهُ ، و مَنِ اغتَمَّهُ سَقَطَت حُرمَتُهُ . (5)

عنه عليه السلام : إذا قالَ الرَّجُلُ لِأَخيهِ المُؤمِنِ : اُفٍّ، خَرَجَ مِن وِلايَتِهِ . (6)

ح _ الشُّحّ الإمام عليّ عليه السلام : زِيادَةُ الشُّحِّ تَشينُ الفُتُوَّةَ ، و تُفسِدُ الاُخُوَّةَ . (7)

عنه عليه السلام : لَيسَ لِشَحيحٍ رَفيقٌ . (8)

.


1- .المناقب للخوارزمي : 375 / 395 ، مائة كلمة : 36 / 20 ، الإعجاز والإيجاز للثعالبي : 37 .
2- .غرر الحكم : 10532 .
3- .غرر الحكم : 2655 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 480 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 126 ؛ شرح نهج البلاغة : 20 / 251 / 488 .
5- .تحف العقول : 370 ، بحار الأنوار : 78 / 254 / 118.
6- .الكافي : 2 / 361 / 8 و ج 8 / 365 / 556 ، المؤمن : 72 / 198 ، المحاسن : 1 / 184 / 297 ، مشكاة الأنوار: 103 عن الإمام الباقر عليه السلام وكلّها عن أبي حمزة الثمالي، بحار الأنوار: 75 / 146 / 16 و ص 166 / 38 .
7- .غرر الحكم : 5508 .
8- .غرر الحكم : 7465 .

ص: 151

ه _ ستيزه گرى

و _ سبكسرى

ز _ خجالت دادن

ح _ تنگ چشمى

ه _ ستيزه گرى امام على عليه السلام : با ستيزه گرى ، دوستى اى در كار نيست .

امام على عليه السلام : با ستيزه گرىِ بسيار ، دوستى اى در كار نيست .

و _ سبكسرى امام على عليه السلام : از سبكسرى بپرهيز كه دوستان را مى رماند .

ز _ خجالت دادن امام على عليه السلام : هرگاه شخص مؤمن ، برادرش را خجالت دهد (1) ، از او جدا شده است.

امام صادق عليه السلام : هركه برادرش را خجالت دهد ، پيوند با او نارواست و هركه غمگينش سازد ، حرمتش شكسته است .

امام صادق عليه السلام : هرگاه شخص [از سر تنگ دلى و درد] به برادر مؤمنش اُف بگويد ، از [حريم ]دوستى اش بيرون مى رود .

ح _ تنگ چشمى امام على عليه السلام : تنگ چشمىِ بسيار ، جوان مردى را زشت و برادرى را تباه مى كند .

امام على عليه السلام : شخص تنگ چشم ، دوستى ندارد .

.


1- .در متن روايت واژه «احتشام» به كار رفته ، اين واژه در لغت به معناى خجالت دادن و نيز عصبانى كردن آمده است كه مترجم ، معناى اوّل را انتخاب كرده است .

ص: 152

عنه عليه السلام : لَيسَ لِبَخيلٍ حَبيبٌ . (1)

ط _ العُسر الإمام عليّ عليه السلام : العُسرُ يَشينُ الأَخلاقَ ، و يوحِشُ الرِّفاقَ . (2)

ي _ المَلَل الإمام عليّ عليه السلام : المَلَلُ يُفسِدُ الاُخُوَّةَ . (3)

عنه عليه السلام : لا اُخُوَّةَ لِمَلولٍ . (4)

عنه عليه السلام : لا خُلَّةَ لِمَلولٍ . (5)

عنه عليه السلام _ كانَ يَقولُ _: لا راحَةَ لِحَسودٍ ، و لا مَوَدَّةَ لِمَلولٍ . (6)

عنه عليه السلام : قَلَّما تَنجَحُ حيلَةُ العَجولِ ، أو تَدومُ مَوَدَّةُ المَلولِ . (7)

الإمام الصادق عليه السلام : لا تُشاوِر أحمَقَ ، و لا تَستَعِن بِكَذّابٍ ، و لا تَثِق بِمَوَدَّةِ مَلولٍ ؛ فَإِنَّ . . . المَلولَ أوثَقَ ما كُنتَ بِهِ خَذَلَكَ ، و أوصَلَ ما كُنتَ لَهُ قَطَعَكَ . (8)

ك _ الكِبر الإمام عليّ عليه السلام : لَيسَ لِمُتَكَبِّرٍ صَديقٌ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 7473 .
2- .غرر الحكم : 1599 .
3- .غرر الحكم : 1108 .
4- .غرر الحكم : 10437 .
5- .غرر الحكم : 10443 .
6- .الإرشاد : 1 / 303 ، تحف العقول : 215 وفيه «لا عيش» بدل «لا راحة» ، كنز الفوائد : 1 / 137 .
7- .غرر الحكم : 6741 .
8- .تحف العقول : 316 .
9- .غرر الحكم : 7464 .

ص: 153

ط _ پريشانى

ى _ افسردگى

ك _ تكبّر

امام على عليه السلام : شخص تنگ چشم ، يارى ندارد .

ر . ك : ص 223 (بُخل) .

ط _ پريشانى امام على عليه السلام : پريشانى ، خوى ها را زشت مى كند و دوستان را مى پراكند .

ى _ افسردگى امام على عليه السلام : افسردگى ، برادرى را تباه مى كند .

امام على عليه السلام : شخص افسرده ، هيچ برادرى ندارد .

امام على عليه السلام : شخص افسرده ، هيچ دوستى ندارد .

امام على عليه السلام_ پيوسته مى فرمود _ : هيچ حسودى ، آرامش و هيچ افسرده دلى ، دوستى ندارد .

امام على عليه السلام : كمتر مى شود كه چاره گرىِ شخص شتابزده ، به نتيجه رسد ، يا دوستىِ افسرده دل ، بپايد .

امام صادق عليه السلام : با هيچ احمقى مشورت مكن ، از هيچ دروغگويى يارى مخواه و به دوستى هيچ افسرده دلى ، اعتماد مكن ؛ زيرا ... افسرده دل ، زمانى كه بيشترين اتكا را به او داشته باشى ، تو را وامى گذارد و هنگامى كه بيشترين پيوند را با او دارى ، از تو مى بُرَد .

ك _ تكبّر امام على عليه السلام : هيچ متكبّرى ، دوستى ندارد .

.

ص: 154

عنه عليه السلام : مَنِ استَطالَ عَلى الإِخوانِ لَم يَخلُص لَهُ إنسانٌ . (1)

ل _ الجَفاء الإمام عليّ عليه السلام : الجَفاءُ يُفسِدُ الإِخاءَ . (2)

عنه عليه السلام : إيّاكَ وَ الجَفاءَ ؛ فَإِنَّهُ يُفسِدُ الإِخاءَ ، و يُمَقِّتُ إلَى اللّه ِ وَ النّاسِ . (3)

عنه عليه السلام : لا تَطلُبَنَّ الإِخاءَ عِندَ أهلِ الجَفاءِ ، وَ اطلُبهُ عِندَ أهلِ الحِفاظِ وَالوَفاءِ . (4)

م _ الحِقد الإمام عليّ عليه السلام : لا مَوَدَّةَ لِحَقودٍ . (5)

عنه عليه السلام : لَيسَ لِحَقودٍ اُخُوَّةٌ . (6)

ن _ الحَسَد الإمام عليّ عليه السلام : الحَسودُ لا خُلَّةُ لَهُ . (7)

عنه عليه السلام : حَسَدُ الصَّديقِ مِن سُقمِ المَوَدَّةِ . (8)

س _ الغَدر الإمام عليّ عليه السلام : لا تَدومُ مَعَ الغَدرِ صُحبَةُ خَليلٍ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 8393 .
2- .غرر الحكم : 562 .
3- .غرر الحكم : 2662 .
4- .غرر الحكم : 10421 .
5- .غرر الحكم : 10436 .
6- .غرر الحكم : 7483 .
7- .غرر الحكم : 886 .
8- .نهج البلاغة : الحكمة 218 ، غرر الحكم : 4928 ، بحار الأنوار : 74 / 163 / 28 .
9- .غرر الحكم : 10601 .

ص: 155

ل _ جفاكارى

م _ كينه توزى

ن _ حسادت

س _ نيرنگبازى

امام على عليه السلام : هركه بر برادرانْ بزرگى فروشد ، هيچ انسانى با او صميمى نخواهد شد .

ل _ جفاكارى امام على عليه السلام : جفاكارى ، برادرى را تباه مى كند .

امام على عليه السلام : از جفاكارى بپرهيز ، كه برادرى را تباه مى كند و [جفاكار را ]منفور خدا و مردم مى سازد .

امام على عليه السلام : برادرى را نزد جفاكاران مجوى . آن را نزد پايبندان (جوان مردان) و وفاداران بجوى .

م _ كينه توزى امام على عليه السلام : هيچ كينه توزى را دوستى نيست .

امام على عليه السلام : هيچ كينه توزى را برادرى نيست .

ن _ حسادت امام على عليه السلام : حسود را دوستى نيست .

امام على عليه السلام : حسادتِ دوست ، ناشى از نادرستى دوستى است .

س _ نيرنگبازى امام على عليه السلام : با نيرنگبازى ، دوستىِ هيچ دوستى نمى پايد .

ر . ك : ص 223 (فريفتن) .

.

ص: 156

ع _ الاِستِهزاء الإمام الصادق عليه السلام : لا يَطمَعَنَّ ذُو الكِبرِ فِي الثَّناءِ الحَسَنِ . . . و لاَ المُستَهزِئُ بِالنّاسِ في صِدقِ المَوَدَّةِ . (1)

ف _ الذَّنب رسول اللّه صلى الله عليه و آله : وَ الَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ ، ما تَوادَّ اثنانِ فَفُرِّقَ بَينَهُما إلاّ بِذَنبٍ يُحدِثُهُ أحَدُهُما . (2)

ص _ طاعَةُ الواشي الإمام عليّ عليه السلام : مَن أطاعَ الواشِيَ ضَيَّعَ الصَّديقَ . (3)

ق _ كَثرَةُ التَّقريعِ الإمام عليّ عليه السلام : كَثرَةُ التَّقريعِ توغِرُ القُلوبَ ، و توحِشُ الأَصحابَ . (4)

ر _ تَركُ التَّعاهُدِ الإمام عليّ عليه السلام : تَركُ التَّعاهُدِ لِلصَّديقِ داعِيَةُ القَطيعَةِ . (5)

عنه عليه السلام : مَن لَم يَتَعاهَد مُوادِدَهُ فَقَد ضَيَّعَ الصَّديقَ . (6)

عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : الفَضلُ مِن كَرَمِ الطَّبيعَهِ وَالمَنُّ مَفسَدَةُ الصَّنيعَة تَركُ التَّعاهُدِ لِلصَّديق يَكونُ داعِيَةَ القطَيعَة (7)

ش _ عَدَمُ الإِنصافِ .


1- .الخصال : 434 / 20 عن يحيى بن عمران الحلبي ، بحار الأنوار : 72 / 190 / 1 .
2- .مسند ابن حنبل : 2 / 348 / 5357 عن ابن عمر ، الأدب المفرد : 126 / 401 عن أنس ، الزهد لابن المبارك : 251 / 719 عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : 9 / 5 / 24652 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 239 ، بحار الأنوار : 73 / 160 / 7 .
4- .غرر الحكم : 7112 .
5- .الإرشاد : 1 / 303 ، بحار الأنوار : 77 / 421 / 40 .
6- .غرر الحكم : 8550 .
7- .الديوان المنسوب إلى الإمام علي عليه السلام : 256 ، تاريخ دمشق : 42 / 529 عن محمّد بن عليّ بن عبيداللّه وفيه «الصبر» بدل «الفضل» مع زيادة بيتين .

ص: 157

ع _ دست انداختن

ف _ گناه

ص _ پيروى از سخن چين

ق _ سرزنش بسيار

ر _ جويا نشدن حال

ع _ دست انداختن امام صادق عليه السلام : شخص متكبّر ، نبايد اميد نيك ستايى را از ديگران داشته باشد ... ؛ همچنين كسى كه مردم را دست مى اندازد ، نبايد انتظار دوستى راستين داشته باشد .

ف _ گناه رسول خدا صلى الله عليه و آله : سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست ، هرگز دو دوست از يكديگر جدا نشده اند ، مگر بر اثر گناهى كه از يكى از آنان سر زده است .

ص _ پيروى از سخن چين امام على عليه السلام : هركه از سخن چين پيروى كند ، دوست را از دست مى دهد .

ق _ سرزنش بسيار امام على عليه السلام : سرزنش بسيار ، دل ها را كينه ور مى كند و ياران را مى پراكند .

ر _ جويا نشدن حال امام على عليه السلام : جويا نشدن حال دوست ، به جدايى مى انجامد .

امام على عليه السلام : هركه جوياى حال دوستش نشود ، دوستش را از دست داده است.

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : فضل و كمال ، از بزرگوارى سرشت است / و منّت گذاشتن ، نيكوكارى را تباه مى كند . جويا نشدن حال دوست / به جدايى فرا مى خواند .

.

ص: 158

الإمام عليّ عليه السلام : مَن عُدِمَ إنصافُهُ لَم يُصحَب . (1)

ت _ مَنعُ الخَيرِ الإمام عليّ عليه السلام : مَنعُ خَيرِكَ يَدعو إلى صُحبَةِ غَيرِكَ . (2)

4 / 2جَوامِعُ آفاتِ المَحَبَّةِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إيّاكُم وَ الظَّنَّ ؛ فَإِنَّ الظَّنَّ أكذَبُ الحَديثِ ، و لا تَحَسَّسوا ، و لا تَجَسَّسوا ، و لا تَناجَشوا ، و لا تَحاسَدوا ، و لا تَباغَضوا ، و لا تَدابَروا ، و كونوا عِبادَ اللّه ِ إخوانا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إيّاكُم وَ الظَّنَّ ؛ فَإِنَّ الظَّنَّ أكذَبُ الكَذِبِ ، و كونوا إخوانا فِي اللّه ِ كَما أمَرَكُمُ اللّه ُ ؛ لا تَتَنافَروا ، و لا تَجَسَّسوا ، و لا تَتَفاحَشوا ، و لا يَغتَب بَعضُكُم بَعضا ، و لا تَتَنازَعوا ، و لا تَتَباغَضوا ، و لا تَتَدابَروا ، و لا تَتَحاسَدوا ؛ فَإِنَّ الحَسَدَ يَأكُلُ الإِيمانَ كَما تَأكُلُ النّارُ الحَطَبَ اليابِسَ . (4)

.


1- .غرر الحكم : 8114 .
2- .غرر الحكم : 9783 .
3- .صحيح البخاري: 5/2254/5719 وص1976/4849وص2253/5717 ، صحيح مسلم:4/1985/2563، مسند ابن حنبل : 3 / 600 / 10706 و ص 504 / 10084 ، مسند الطيالسي : 330 / 2533 ، السنن الكبرى : 6 / 140 / 11457 كلّها عن أبي هريرة نحوه ، وراجع سنن الترمذي : 4 / 329 / 1935 و ص 356 / 1988 ، سنن أبي داود : 4 / 280 / 4917 .
4- .قرب الإسناد : 29 / 94 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 75 / 252 / 28 .

ص: 159

ش _ بى انصافى

ت _ خير نرساندن

4 / 2 كلياتِ آفات دوستى

ش _ بى انصافى امام على عليه السلام : هركه بى انصافى كند ، كسى با او دوست نمى شود .

ت _ خير نرساندن امام على عليه السلام : نرسيدن خيرت [به دوستان] ، به دوستى [آنان] با ديگران مى انجامد .

4 / 2كلياتِ آفات دوستى رسول خدا صلى الله عليه و آله : از گمان بپرهيزيد ، كه گمان ، دروغ ترين سخن است . خبرگيرى و تجسّس مكنيد، بر يكديگر فزونى مجوييد،بر يكديگر حسد مورزيد،با يكديگر دشمنى و ستيزه مكنيد و از يكديگر مبُريد . بندگان خدا و برادر باشيد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : از گمان بپرهيزيد ، كه گمان ، دروغ ترين دروغ است و همان گونه كه خدا به شما فرمان داده است ، برادران خدايى باشيد . از يكديگر دورى مجوييد ، [در كار ديگران] تجسّس مكنيد ، به همديگر بدى مكنيد ، از يكديگر غيبت مكنيد ، با يكديگر نزاع مكنيد ، با يكديگر دشمنى مكنيد ، از يكديگر مبُريد و به يكديگر حسادت مورزيد كه حسادت ، همان گونه كه آتش ، چوب خشك را مى سوزاند ، ايمان را مى سوزاند .

.

ص: 160

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحبَبتَ رَجُلاً فَلا تُمارِهِ ، و لا تُجارِهِ ، و لا تُشارِهِ ، و لا تَسأَل عَنهُ ؛ فَعَسى أن تُوافِقَ لَهُ عَدُوّا فَيُخبِرَكَ بِما لَيسَ فيهِ ، فَيُفَرِّقَ ما بَينَكَ و بَينَهُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام : إيّاكَ وَ العُجبَ و سوءَ الخُلُقِ و قِلَّةَ الصَّبرِ ؛ فَإِنَّهُ لا يَستَقيمُ لَكَ عَلى هذِهِ الخِصالِ الثَّلاثِ صاحِبٌ ، و لا يَزالُ لَكَ عَلَيها مِنَ النّاسِ مُجانِبٌ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : إذا قالَ الرَّجُلُ لِأَخيهِ : اُفٍّ ، اِنقَطَعَ ما بَينَهُما مِنَ الوِلايَةِ ، و إذا قالَ : أنتَ عَدُوّي ، كَفَرَ أحَدُهُما ، فَإِذَا اتَّهَمَهُ انماثَ الإِيمانُ في قَلبِهِ كَما يَنماثُ المِلحُ فِي الماءِ . (3)

.


1- .حلية الأولياء : 5 / 136 ، عمل اليوم والليلة لابن السنّي : 75 / 200 ، الفردوس : 1 / 279 / 1090 وفيه «لا تحادّه ولا تشادّه» بدل «لا تجاره ولا تشارّه» وكلّها عن معاذ بن جبل .
2- .الخصال : 147 / 178 عن حمّاد بن عيسى عمّن ذكره عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 72 / 315 / 16 و 74 / 175 / 6 .
3- .الكافي : 2 / 170 / 5 عن إبراهيم بن عمر اليماني ، الخصال : 623 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «كافر» بدل «عدوّي» ، المؤمن : 67 / 175 ، تحف العقول : 114 عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيها «من الولاية» ، الاختصاص : 28 نحوه ، مشكاة الأنوار : 105 وليس فيه «وإذا قال أنت عدوّي كفر أحدهما» وفيه «اهنته» بدل «اتهمه» و ص 319 وفيه ذيله فقط.

ص: 161

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه با كسى دوست شدى ، با او نزاع ، رقابت و خصومت مكن (1) و درباره اش [از ديگران ]پرسش منما . چه بسا كه در اين راه ، با دشمن او برخورد كردى و او درباره اش چيزى برايت گفت _ كه در او نيست _ و بدين ترتيب ، ميان شما جدايى افكند .

امام على عليه السلام : از خودپسندى ، بدخويى و كم صبرى بپرهيز ؛ زيرا با اين خصلت هاى سه گانه ، هيچ دوستى اى برايت راست نمى آيد و همواره ، مردم از تو كناره مى گيرند .

امام صادق عليه السلام : هرگاه كسى به برادرش [از سر دل تنگى و درد] اُف بگويد ، دوستى ميان آنها گسسته مى شود و اگر بگويد :« تو دشمن منى» ، يكى از آن دو كافر شده است ، و هر گاه به او تهمتى بزند ، (2) ايمان در دلش چنان آب مى شود كه نمك در آب ، ذوب مى شود .

.


1- .در نسخه اى : با او لجاجت و سختگيرى مكن .
2- .در نسخه اى : به او اهانتى كند .

ص: 162

الفصل الخامس : اختيار الحبيب5 / 1أهَميّةُ اِنتِخابِ الخَليل رسول اللّه صلى الله عليه و آله : المَرءُ عَلى دينِ خَليلِهِ و قَرينِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : الرَّجُلُ على دينِ خَليلِهِ ، فَليَنظُر أحَدُكُم مَن يُخالِلُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : اِعتَبِرُوا الأَرضَ بِأَسمائِها ، وَ اعتَبِرُوا الصَّاحِبَ بِالصّاحِبِ . (3)

.


1- .الكافي : 2 / 375 / 3 و ص 642 / 10 كلاهما عن عمر بن يزيد عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 201 / 40 ؛ مسند الشهاب : 1 / 141 / 127 وليس فيه «قرينه» .
2- .سنن أبي داود: 4/259/4833 ، سنن الترمذي: 4/589/2378 ، مسند ابن حنبل : 3/233/8425 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 188 / 7319 ، مسند إسحاق بن راهويه : 1 / 352 / 351 ، تاريخ بغداد : 4 / 115 / 1777 ، الفردوس : 4 / 218 / 6660 وفيه «المؤمن» بدل «الرجل» ، العلل المتناهية : 2 / 236 / 1207 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 9 / 21 / 24732 و ص 30 / 24777 ؛ الأمالي للطوسي : 518 / 1135 عن المجاشعي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، جامع الأحاديث للقمّي : 78 نحوه وفيه «دين المرء . . . فليتق المرء ولينظر . . .» ، بحار الأنوار : 74 / 192 / 12 .
3- .الجامع الصغير : 1 / 172 / 1136 نقلاً عن ابن عدي في الكامل عن ابن مسعود والبيهقي في شُعب الإيمان عنه موقوفا ، كنز العمّال : 11 / 89 / 30734 .

ص: 163

فصل پنجم : گزينش دوست

5 / 1 اهميّت گزينش دوست

فصل پنجم : گزينش دوست5 / 1اهميّت گزينش دوست رسول خدا صلى الله عليه و آله : انسان ، به دينِ دوست و همنشين خويش است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : انسان ، به دين دوستش است . پس هريك از شما بايد بنگرد كه با چه كسى دوستى مى كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : سرزمين را به نام هايش بسنجيد ، و دوست را به دوست .

.

ص: 164

عنه صلى الله عليه و آله : اِختَبِرُوا النّاسَ بِأَخدانِهِم ؛ فَإِنَّما يُخادِنُ الرَّجُلَ مَن يُعجِبُهُ نَحوُهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : اِختَبِرُوا النّاسَ ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ يُجاذِبُ مَن يُعجِبُهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : مُجالَسَةُ الأَشرارِ تورِثُ سوءَ الظَّنِّ بِالأَخيارِ ، و مُجالَسَةُ الأَخيارِ تُلحِقُ الأَشرارَ بِالأَخيارِ ، و مُجالَسَةُ الفُجّارِ لِلأَبرارِ تُلحِقُ الفُجّارَ بِالأَبرارِ ، فَمَنِ اشتَبَهَ عَلَيكُم أمرُهُ و لَم تَعرِفوا دينَهُ فَانظُروا إلى خُلَطائِهِ ؛ فَإِن كانوا أهلَ دينِ اللّه ِ فَهُوَ عَلى دينِ اللّه ِ ، و إن كانوا عَلى غَيرِ دينِ اللّه ِ فَلا حَظَّ لَهُ مِن دينِ اللّه ِ . (3)

عنه عليه السلام : قَرينُ المَرءِ دَليلُ دينِهِ . (4)

عنه عليه السلام : رَفيقُ المَرءِ دَليلُ عَقلِهِ . (5)

عنه عليه السلام : خَليلُ المَرءِ دَليلُ عَقلِهِ . (6)

كنزالفوائد : رُوِيَ أنَّ سُلَيمانَ عليه السلام قالَ : لا تَحكُموا عَلى رَجُلٍ بِشَيءٍ حَتّى تَنظُروا مَن يُصاحِبُ ؛ فَإِنَّما يُعرَفُ الرَّجُلُ بِأَشكالِهِ و أقرانِهِ ، و يُنسَبُ إلى أصحابِهِ وإخوانِهِ . (7)

.


1- .تنبيه الخواطر : 2 / 249 .
2- .الاختصاص : 366 .
3- .صفات الشيعة : 84 / 9 عن محمّد بن قيس عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 74 / 197 /31 .
4- .المواعظ العدديّة : 60 .
5- .المواعظ العدديّة : 56 .
6- .المواعظ العدديّة : 55 .
7- .كنز الفوائد : 1 / 98 ، بحار الأنوار : 74 / 188 / 17 .

ص: 165

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مردم را با دوستانشان بيازماييد ؛ زيرا كه انسان [از نظر اخلاقى و عملى] ، مجذوب كسى مى شود كه از او خوشش مى آيد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مردم را بيازماييد ؛ زيرا انسان [از نظر اخلاقى و عملى] ، مجذوب كسى مى شود كه از او خوشش مى آيد .

امام على عليه السلام : همنشينى با بدكاران ، بدبينى به نيكان را پديد مى آورد و همنشينى با نيكان ، بدكاران را به نيكان مى پيوندد . لذا هرگاه موقعيّت كسى بر شما مبهم گشت و دين او را نشناختيد ، به معاشرانش بنگريد . اگر اهل دين خدا بودند ، او نيز پيرو دين خداست و اگر پيرو دين خدا نبودند ، او را نيز از دين خدا بهره اى نيست .

امام على عليه السلام : همنشين انسان ، نشانه دين اوست .

امام على عليه السلام : رفيقِ انسان ، نشانه عقل اوست .

امام على عليه السلام : دوستِ انسان ، نشانه عقل اوست .

كنزالفوائد : نقل مى كنند كه سليمان عليه السلامفرمود : درباره هيچ كس داورى مكنيد ، تا آن كه ببينيد با چه كسانى مصاحبت مى كند ؛ زيرا انسان به وسيله ياران و همالانش (اقرانش) شناخته مى گردد و به دوستان و برادرانش نسبت داده مى شود .

.

ص: 166

5 / 2اِختِبارُ الأَحِبّاءِ الإمام عليّ عليه السلام : لا تَرغَبَنَّ في مَوَدَّةِ مَن لَم تَكشِفهُ . (1)

عنه عليه السلام : لا تَثِق بِالصَّديقِ قَبلَ الخُبرَةِ . (2)

عنه عليه السلام : قَدِّمِ الاِختِبارَ فِي اتِّخاذِ الإِخوانِ ؛ فَإِنَّ الاِختِبارَ مِعيارٌ يَفرُقُ بَينَ الأَخيارِ وَ الأَشرارِ . (3)

عنه عليه السلام : مَنِ اتَّخَذَ أخا بَعدَ حُسنِ الاِختِبارِ دامَت صُحبَتُهُ ، و تَأَكَّدَت مَوَدَّتُهُ . (4)

عنه عليه السلام : مَن لَم يُقَدِّم فِي اتِّخاذِ الإِخوانِ الاِعتِبارَ دَفَعَهُ الاِغتِرارُ إلى صُحبَةِ الفُجّارِ . (5)

عنه عليه السلام : مَنِ اتَّخَذَ أخا مِن غَيرِ اختِبارٍ ألجَأَهُ الاِضطِرارُ إلى مُرافَقَةِ الأَشرارِ . (6)

عنه عليه السلام : قَدِّمِ الاِختِبارَ ، وأجِدِ الاِستِظهارَ فِي اختِيارِ الإِخوانِ ، و إلاّ ألجَأَكَ الاِضطِرارُ إلى مُقارَنَةِ الأَشرارِ . (7)

عنه عليه السلام : مَن قَلَّبَ الإِخوانَ عَرَفَ جَواهِرَ الرِّجالِ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 10167 .
2- .غرر الحكم : 10257 .
3- .غرر الحكم : 6810 .
4- .غرر الحكم : 8921 .
5- .غرر الحكم : 8922 .
6- .غرر الحكم : 8923 .
7- .غرر الحكم : 6811 .
8- .كنز الفوائد : 1 / 93 .

ص: 167

5 / 2 آزمودن دوستان

5 / 2آزمودن دوستان امام على عليه السلام : در دوستى كسى كه به درونش پى نبرده اى ، رغبت مكن .

امام على عليه السلام : پيش از آزمون ، به دوست ، اعتماد مكن .

امام على عليه السلام : در برادر [و دوست] گرفتن ، آزمودن را مقدّم دار ؛ زيرا آزمودن ، معيار جدا سازِ ميان نيكان و بدان است .

امام على عليه السلام : هر كس پس از نيك آزمودن ، برادرى برگيرد ، مصاحبتش مى پايد و دوستى اش استوار مى گردد .

امام على عليه السلام : هر كس در انتخاب برادران ، ارزيابى را مقدّم ندارد ، فريب خوردگى ، او را به مصاحبت با بدكاران مى كشاند .

امام على عليه السلام : هركه بى آزمودن ، برادرى برگيرد ، بيچارگى او را به رفاقت با بدان ، ناگزير مى كند .

امام على عليه السلام : در گزينش برادران ، آزمودن را مقدّم دار و نيك احتياط كن ، و گرنه بيچارگى ، تو را به همراهى با بدان ، ناگزير مى كند .

امام على عليه السلام : هركه برادران را [در آزمودن ]زير و رو كند ، گوهر كسان را خواهد شناخت .

.

ص: 168

عنه عليه السلام : لا تَأمَن صَديقَكَ حَتّى تَختَبِرَهُ ، و كُن مِن عَدُوِّكَ عَلى أشَدِّ الحَذَرِ . (1)

عنه عليه السلام : مَنِ اطمَأَنَّ قَبلَ الاِختِبارِ نَدِمَ . (2)

عنه عليه السلام : الطُّمَأنينَةُ إلى كُلِّ أحَدٍ قَبلَ الاِختِبارِ لَهُ عَجزٌ . (3)

الإمام الجواد عليه السلام : مَنِ انقادَ إلَى الطُمَأنينَةِ قَبلَ الخُبرَةِ فَقَد عَرَّضَ نَفسَهُ لِلهَلَكَةِ ، ولِلعاقِبَةِ المُتعِبَةِ . (4)

5 / 3ما يُختَبَرُ بِهِ الأَصدِقاءُ الإمام عليٌّ عليه السلام : لا يُعرَفُ النّاسُ إلاّ بِالاِختِبارِ ، فَاختَبِر أهلَكَ ووُلدَكَ في غَيبَتِكَ ، وصَديقَكَ في مُصيبَتِكَ ، وذَا القَرابَةِ عِندَ فاقَتِكَ ، وذَا التَّوَدُّدِ وَالمَلَقِ عِندَ عُطلَتِكَ ؛ لِتَعلَمَ بِذلِكَ مَنزِلَتَكَ مِنهُم . (5)

عنه عليه السلام : عِندَ زَوالِ القُدرَةِ يَتَبَيَّنُ الصَّديقُ مِنَ العَدُوِّ . (6)

عنه عليه السلام : فِي الشِّدَّةِ يُختَبَرُ الصَّديقُ . (7)

عنه عليه السلام : كَفى بِالصُّحبَةِ اختِبارا . (8)

.


1- .غرر الحكم : 10301 .
2- .غرر الحكم : 9178 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 384 ، تنبيه الخواطر : 2 / 297 ، بحار الأنوار : 71 / 190 / 56 .
4- .الدرّة الباهرة : 39 ، أعلام الدين : 309 ، بحار الأنوار : 71 / 340 / 13 .
5- .مطالب السؤول : 56 ؛ بحار الأنوار : 78 / 10 / 67 .
6- .غرر الحكم : 6214 .
7- .غرر الحكم : 6472 .
8- .غرر الحكم : 7034 .

ص: 169

5 / 3 آنچه دوستان را بدان آزمايند

امام على عليه السلام : از دوستت ايمن مباش ، تا آن كه او را بيازمايى ، و از دشمن خود ، سخت بپرهيز .

امام على عليه السلام : هر كه پيش از آزمودنِ [كسى ، به او] اطمينان كند ، پشيمان مى شود .

امام على عليه السلام : اطمينان به هركس ، پيش از آزمودنش [نشانه ]درماندگى است .

امام جواد عليه السلام : هركه پيش از آزمودنِ [كسى] تسليم اطمينان شود ، خود را در معرض هلاكت و عاقبت رنج آلود ، قرار داده است .

5 / 3آنچه دوستان را بدان آزمايند امام على عليه السلام : مردم ، جز با آزمودن ، شناخته نمى شوند . پس خانواده و فرزندانت را هنگام نبودت ، دوستت را هنگام مصيبتت ، خويشانت را به هنگام نادارى ات ، و دوستان و مدّعيان دوستى را به هنگام بيكارى ات ، بيازماى تا با آن ، منزلت خود را نزد آنان بدانى .

امام على عليه السلام : به وقت از دست رفتن توانايى ، دوست از دشمنْ پديدار مى شود .

امام على عليه السلام : دوست ، در سختى ، آزموده مى شود .

امام على عليه السلام : براى آزمودن [دوستان] ، همين بس كه همراه شوى .

.

ص: 170

عنه عليه السلام : اِصحَب تَختَبِر . (1)

عنه عليه السلام : سِتَّةٌ تُختَبَرُ بِها عُقولُ الرِّجالِ : المُصاحَبَةُ ، وَ المُعامَلَةُ ، وَ الوِلايَةُ ، وَ العَزلُ ، وَ الغِنى ، وَ الفَقرُ . (2)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : إذا أرَدتَ أن تُصادِقَ رَجُلاً فَانظُر مَن عُدُوُّه . (3)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : إذا أرَدتَ أن تُصادِقَ رَجُلاً فَأَغضِبهُ ، فَإِن أنصَفَكَ في غَضَبِهِ ، و إلاّ فَدَعهُ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : لا تَعتَدَّ بِمَوَدَّةِ أحَدٍ حَتّى تُغضِبَهُ ثَلاثَ مَرّاتٍ . (5)

عنه عليه السلام : لا تَسِمِ الرَّجُلَ صَديقا _ سِمَةَ مَعرِفَةٍ _ حَتّى تَختَبِرَهُ بِثَلاثٍ : تُغضِبَهُ فَتَنظُرَ غَضَبُهُ يُخرِجُهُ مِنَ الحَقِّ إلَى الباطِلِ ، و عِندَ الدّينارِ و الدِّرهَمِ ، و حَتّى تُسافِرَ مَعَهُ . (6)

عنه عليه السلام : مَن غَضِبَ عَلَيكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ فَلَم يَقُل فيكَ سوءا فَاتَّخِذهُ لَكَ خِلاًّ . (7)

عنه عليه السلام : إذا كانَ لَكَ صَديقٌ فَوُلِّيَ وِلايَةً فَأَصَبتَهُ عَلَى العُشرِ مِمّا كانَ لَكَ عَلَيه قَبلَ وِلايَتِهِ فَلَيسَ بِصَديقِ سوءٍ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 2238 .
2- .غرر الحكم : 5600 .
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 286 / 271 .
4- .شرح نهج البلاغة : 20/325/725 ، تفسير الدرّ المنثور : 6/520 عن الحنظلي عن لقمان عليه السلام نحوه .
5- .تحف العقول : 357 ، بحار الأنوار : 78 / 239 / 5 .
6- .الأمالي للطوسي : 646 / 1339 عن عليّ بن عقبة ، مصادقة الإخوان : 178 / 1 نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 180 / 28 .
7- .تاريخ اليعقوبي : 2 / 383 ، الأمالي للصدوق : 767 / 1034 ، روضة الواعظين : 425 ، تنبيه الخواطر : 2 / 118 كلّها نحوه .
8- .الأمالي للطوسي : 279 / 533 ، بحار الأنوار : 74 / 176 / 10 و ج 75 / 341 / 25 ؛ شرح نهج البلاغة : 20 / 295 / 372 عن الإمام علي عليه السلام نحوه .

ص: 171

امام على عليه السلام : مصاحبت كن ، تا [افراد را ]بيازمايى .

امام على عليه السلام : به شش چيز ، خردهاى مردم سنجيده مى شود : مصاحبت ، داد و ستد ، حكمرانى ، بركنار كردن ، دارايى و ندارى .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : هرگاه خواستى با كسى دوستى كنى ، ببين دشمنش كيست .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : هرگاه خواستى با كسى دوستى كنى ، او را خشمگين كن . پس اگر در حال خشم نيز با انصاف با تو رفتار كرد ، [با او دوستى كن] و گرنه رهايش ساز .

امام صادق عليه السلام : به دوستى كسى اعتماد مكن ، تا آن كه او را سه بار به خشم آورى.

امام صادق عليه السلام : بر كسى از سرِ شناخت ، عنوان دوست مگذار ، تا آن كه او را به سه چيز بيازمايى: او را به خشم آورى و ببينى كه آيا اين خشم، او را از حق به سوى باطل مى برد [يا نه]؛ و به نزد درهم و دينار (در امور مالى) ؛ و تا آن كه با او همسفر شوى.

امام صادق عليه السلام : هركس سه بار بر تو خشمگين شد و درباره ات سخنى ناروا نگفت ، او را به دوستى بگير .

امام صادق عليه السلام : هرگاه دوستى داشتى و بعدها مقامى دولتى يافت و ديدى كه حتّى يك دهمِ دوستى پيش از كسب مقام خود را حفظ كرده است، پس دوست بدى نيست!

.

ص: 172

عنه عليه السلام : يُمتَحَنُ الصَّديقُ بِثَلاثِ خِصالٍ ، فَإِن كانَ مُؤاتِيا فيها فَهُوَ الصَّديقُ المُصافي ، و إلاّ كانَ صَديقَ رَخاءٍ لا صَديقَ شِدَّةٍ : تَبتَغي مِنهُ مالاً ، أو تَأمَنُهُ عَلى مالٍ ، أو تُشارِكُهُ فِي مَكروهٍ . (1)

5 / 4قِلَّةُ الصَّديقِ الصَّدوقِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أقَلُّ ما يَكونُ في آخِرِ الزَّمانِ أخٌ يوثَقُ بِهِ ، أو دِرهَمٌ مِن حَلالٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : قَلَّما يوجَدُ في آخِرِ اُمَّتي دِرهَمٌ مِن حَلالٍ ، أو أخٌ يوثَقُ بِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : سَيَأتي عَلَيكُم زَمانٌ لا يَكونُ فيهِ شَيءٌ أعَزُّ مِن ثَلاثٍ : دِرهَمٍ حَلالٍ ، أو أخٍ يُستَأنَسُ بِهِ ، أو سُنَّةٍ يُعمَلُ بِها . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : يَكونُ في آخِرِ الزَّمانِ أقوامٌ إخوانُ العَلانِيَةِ أعداءُ السَّريرَةِ . فَقيلَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، فَكَيفَ يَكونُ ذلِكَ ؟ ! قالَ : ذلِكَ بِرَغبَةِ بَعضِهِم إلى بَعضٍ ، ورَهبَةِ بَعضِهِم إلى بَعضٍ . (5)

.


1- .تحف العقول : 321 ، بحار الأنوار : 78 / 235 / 60 .
2- .تحف العقول : 54 ، بحار الأنوار : 77 / 157 / 141 .
3- .تاريخ بغداد : 12 / 385 ، حلية الأولياء : 4 / 94 ، البداية والنهاية : 9 / 319 وفيهما «آخر الزمان» بدل «آخر اُمّتي» ، كنز العمّال : 4 / 13 / 9254 نقلاً عن ابن عساكر وكلّها عن ابن عمر .
4- .المعجم الأوسط : 1 / 35 / 88 ، حلية الأولياء : 4 / 370 و ج 7 / 127 كلاهما عن حذيفة ، كنز العمّال : 11 / 126 / 30886 .
5- .مسند ابن حنبل : 8 / 244 / 22116 ، المعجم الأوسط : 1 / 138 / 434 ، كنز العمّال : 9 / 45 / 24856 .

ص: 173

5 / 4 كمىِ دوست راستين

امام صادق عليه السلام : دوست ، به سه خصلتْ سنجيده مى شود. پس اگر از آنها سرافراز بيرون آمد ، دوستى است يكرنگ و باصفا ، و گرنه دوست دوران آسايش است ، نه سختى : اين كه از او مالى بخواهى، يا او را بر مالى امين گردانى ، و يا او را در كارى ناخوشايند ، شريك سازى.

نكته :حديث 400 و 401 يكى از طُرُق آزمايش دوستان را مصاحبت مى دانند . از سوى ديگر ، روايات باب 5 / 2 تأكيد مى كردند كه نبايد انسان ، كسى را قبل از آزمايش به عنوان دوست انتخاب كند . آيا اين ، دور نيست ؟ و اگر هست ، راه حل چيست ؟ در پاسخ مى گوييم : روايات اين باب ، ناظر به مصاحبت موقّت و آزمايشى است و روايات باب 5 / 2 ناظر به مصاحبت دائم و واقعى . لذا تأكيد مى كنند كه قبل از آزمايش ، نبايد انسان به دوست خود اعتماد كند .

ر . ك : ص 331 (نشانه هاى دوستى راستين) .

5 / 4كمىِ دوست راستين رسول خدا صلى الله عليه و آله : كم ترين چيزى كه در آخرالزمان يافت مى شود ، برادر قابل اعتماد است ، يا دِرهمى از حلال .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : در [روزگار] آخر امّت من ، كمتر چيزى كه يافت مى شود ، دِرهمى از حلال است يا برادرى قابل اعتماد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : روزگارى به شما روى خواهد آورد كه در آن ، چيزى كمياب تر از اين سه نيست : دِرهمى از حلال ، يا برادرى كه با او انس گيرند ، يا سُنَّتى كه بدان عمل كنند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : «در آخرالزمان ، كسانى خواهند بود كه در ظاهر ، برادر و در نهان ، دشمن هستند» . گفتند : «اى پيامبر خدا ! چگونه چنين چيزى ممكن است ؟» . فرمود : «اين [دوگانگى] ، به سبب اميد برخى به برخى كسان است و بيم برخى از برخى ديگر» .

.

ص: 174

الإمام عليّ عليه السلام : ما أقَلَّ الثِّقَةَ المُؤتَمَنَ ، وأكثَرَ الخَوّانَ ! (1)

عنه عليه السلام : مَن طَلَبَ صَديقَ صِدقٍ وَفِيّا طَلَبَ ما لا يوجَدُ . (2)

عنه عليه السلام : ما أكثَرَ الإِخوانَ عِندَ الجِفانِ ، وأقَلَّهُم عِندَ حادِثاتِ الزَّمانِ! (3)

عنه عليه السلام : أبعَدُ النّاسِ سَفَرا مَن كانَ سَفَرُهُ فِي ابتِغاءِ أخٍ صالِحٍ . (4)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : أبعَدُ النّاسِ سَفَرا مَن كانَ في طَلَبِ صَديقٍ يَرضاهُ . (5)

عنه عليه السلام : ثَلاثَةُ أشياءَ في كُلِّ زَمانٍ عَزيزَةٌ ، وهِيَ : الإِخاءُ فِي اللّه ِ ، وَالزَّوجَةُ الصّالِحَةُ الأَليفَةُ في دينِ اللّه ِ ، وَالوَلَدُ الرَّشيدُ . ومَن أصابَ إحدَى الثَّلاثَةِ فَقَد أصابَ خَيرَ الدّارَينِ ، وَالحَظَّ الأَوفَرَ مِنَ الدُّنيا . (6)

الإمام الصادق عليه السلام : يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ لَيسَ فيهِ شَيءٌ أعَزُّ مِن أخٍ أنيسٍ ، وكَسبِ دِرهَمٍ حَلالٍ . (7)

الأمان عن محمّد بن هارون الجلاّب عَنِ الإِمامِ الهادي عليه السلام : قُلتُ لَهُ : رُوّينا عَن آبائِكَ أنَّهُ : يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا يَكونُ شَيءٌ أعَزُّ مِن أخٍ أنيسٍ ، أو كَسبِ دِرهَمٍ مِن حَلالٍ . فَقالَ لي : يا أبا مُحَمَّدٍ ، إنَّ العَزيزَ مَوجودٌ ، ولكِنَّكَ في زَمانٍ لَيسَ شَيءٌ أعسَرَ مِن دِرهَمٍ حَلالٍ ، وأخٍ فِي اللّه ِ عز و جل . (8)

.


1- .غرر الحكم : 9656 .
2- .غرر الحكم : 9085 .
3- .غرر الحكم : 9657 .
4- .غرر الحكم : 3288 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 302 / 451 .
6- .مصباح الشريعة : 307 ، بحار الأنوار : 74 / 282 / 3 .
7- .تحف العقول : 368 ، بحار الأنوار : 78 / 251 / 102 .
8- .الأمان : 58 ، بحار الأنوار : 103 / 10 / 43 .

ص: 175

امام على عليه السلام : امينِ قابلِ اعتماد ، چه كم است و خيانتكار ، چه بسيار !

امام على عليه السلام : هركس جوينده دوست راستينِ وفادار باشد ، نايافتنى را مى جويد .

امام على عليه السلام : برادران ، در كنار ظرف هاى بزرگ [غذا] ، چه بسيارند و به هنگام حوادث روزگار ، چه كم!

امام على عليه السلام : طولانى ترين سفر ، سفر كسى است كه در جستجوى برادرى صالح است .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : طولانى ترين سفر ، از آنِ كسى است كه در جستجوى دوستى است كه او را بپسندد .

امام على عليه السلام : سه چيز در هر روزگارى كمياب است : برادرى خدايى ، زن صالح و دمسازِ همسو با دين خدا ، و فرزند هدايت يافته . هركس يكى از اين سه تا را به دست آورد ، خير دو سرا و بهره برتر دنيا را به دست آورده است .

امام صادق عليه السلام : روزگارى بر مردم خواهد آمد كه در آن ، چيزى كمياب تر از برادرى دمساز و به دست آوردن دِرهمى حلال نيست .

الأمان _ به نقل محمّد بن هارون جُلاّب _ : به امام هادى عليه السلام گفتم : از پدرانت برايمان روايت كرده اند كه «روزگارى بر مردم خواهد آمد كه در آن، چيزى كمياب تر از برادرى دمساز و به دست آوردن دِرهمى حلال نيست» . حضرت فرمود : «اى ابومحمّد! چيز كمياب ، باز وجود دارد ؛ ليكن تو در روزگارى هستى كه در آن ، چيزى دشوارتر از دِرهمى حلال و برادرى در راه خداى عز و جلنيست» .

.

ص: 176

الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : عِلمي غَزيرٌ وأخلاقي مُهَذَّبَةٌومَن تَهَذَّبَ يُشقى في مُهَذَّبِهِ لَو رُمتُ ألفَ عَدُوٍّ كُنتُ واجِدَهُمولَو طَلَبتُ صَديقا ما ظَفِرتُ بِهِ (1)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : كُلُّ خَليلٍ لِيَ خالَلتُهُلا تَرَكَ اللّه ُ لَهُ واضِحَه فَكُلُّهُم أروَغُ مِن ثَعلَبٍما أشبَهَ اللَّيلَةَ بِالبارِحَه ! (2)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : تَغَرَّبتُ أسأَلُ مَن عَنَّ ليمِنَ النّاسِ هَل مِن صَديقٍ صَدوق ؟ فَقالوا : عَزيزانِ لا يوجَدانِصَديقٌ صَدوقٌ وبَيضُ الأنوق (3)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : هُمومُ رِجالٍ في اُمورٍ كَثيرَةٍوهَمّي مِنَ الدُّنيا صَديقٌ مُساعِدُ يَكونُ كَروحٍ بَينَ جِسمَينِ قُسِّمَتفَجِسمُهُما جِسمانِ وَالرّوحُ واحِدُ (4)

5 / 5أصنافُ الأَصدِقاءِ الإمام عليّ عليه السلام : أصدِقاؤُكَ ثَلاثَةٌ ، وأعداؤُكَ ثَلاثَةٌ ؛ فَأَصدِقاؤُكَ : صَديقُكَ ، وصَديقُ صَديقِكَ ، وعَدُوُّ عَدُوِّكَ . وأعداؤُكَ عَدُوُّكَ ، وعَدُوُّ صَديقِكَ ، وصَديقُ عَدُوِّكَ . (5)

.


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 72 .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 129 .
3- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 298 .
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 146 .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 295 ، إرشاد القلوب : 194 ، بحار الأنوار : 74 / 164 / 28 .

ص: 177

5 / 5 انواع دوستان

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : دانشم فراوان و اخلاقم پيراسته است/ [امّا ]هركس پيراسته شود ، در عين پيراستگى شوربخت مى گردد . اگر در جستجوى هزار دشمن برآيم ، آنان را خواهم يافت ؛ / ولى اگر خواستار يك دوست باشم ، او را به دست نخواهم آورد .

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : هر دوستى كه با او دوستى كردم/ خداوند ، هيچ دندان پيشينى برايش مگذارد . همگى آنان از روباه ، نيرنگبازترند/ امشب چه قدر مانند ديشب است (حال روزگار ، همواره يكسان است ).

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به ايشان _ : از وطنم دور شدم و از مردمى كه برابرم پديدار مى شدند ، پرسيدم : / «آيا دوستِ راستينى يافت مى شود ؟» . امّا آنان گفتند كه دو چيز كمياب است و يافت نمى شود/دوست راستين وتخم عقاب(چون آشيانه عقاب بر قلّه كوه هاى صعب العبور است).

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به ايشان _ : مردم در انديشه هاى فراوانى هستند / حال آن كه من ، تنها انديشه ام در دنيا ، دوستى كمك كار است ، كه چون روحى در دو پيكر ، تقسيم شده باشد / و در نتيجه ، دو پيكر باشند ، امّا روحشان يكى باشد .

ر . ك : ص 331 (نشانه هاى دوستىِ راستين) .

5 / 5انواع دوستان امام على عليه السلام : دوستانت سه گونه اند و دشمنانت [نيز] سه گونه . امّا دوستانت [عبارت اند از] : دوستت ، دوستِ دوستت و دشمنِ دشمنت . دشمنانت [نيز عبارت اند از] : دشمنت ، دشمنِ دوستت و دوستِ دشمنت .

.

ص: 178

تحف العقول : قالَ [الإِمامُ الحُسَينُ ] عليه السلام : الإِخوانُ أربَعَةٌ : فَأَخٌ لَكَ ولَهُ ، وأخٌ لَكَ ، وأخٌ عَلَيكَ ، وأخٌ لا لَكَ ولا لَهُ . فَسُئِلَ عَن مَعنى ذلِكَ فَقالَ عليه السلام : الأَخُ الَّذي هُوَ لَكَ ولَهُ : فَهُوَ الأَخُ الَّذي يَطلُبُ بِإِخائِهِ بَقاءَ الإِخاءِ ، ولا يَطلُبُ بِإِخائِهِ مَوتَ الإِخاءِ ، فَهذا لَكَ ولَهُ ؛ لِأَنَّهُ إذا تَمَّ الإِخاءُ طابَت حَياتُهُما جَميعا ، وإذا دَخَلَ الإِخاءُ في حالِ التَّناقُضِ بَطَلَ جَميعا . وَالأَخُ الَّذي هُوَ لَكَ : فَهُوَ الأَخُ الَّذي قَد خَرَجَ بِنَفسِهِ عَن حالِ الطَّمَعِ إلى حالِ الرَّغبَةِ ، فَلَم يَطمَع فِي الدُّنيا إذا رَغِبَ فِي الإِخاءِ ، فَهذا موفِرٌ عَلَيكَ بِكُلِّيَّتِهِ . وَالأَخُ الَّذي هُوَ عَلَيكَ : فَهُوَ الأَخُ الَّذي يَتَرَبَّصُ بِكَ الدَّوائِرَ ، ويُغشِي السَّرائِرَ ، ويَكذِبُ عَلَيكَ بَينَ العَشائِرِ ، ويَنظُرُ في وَجهِكَ نَظَرَ الحاسِدِ ، فَعَلَيهِ لَعنَةُ الواحِدِ . وَالأَخُ الَّذي لا لَكَ ولا لَهُ : فَهُوَ الَّذي قَد مَلَأَهُ اللّه ُ حُمقا فَأَبعَدَهُ سُحقا ، فَتَراهُ يُؤثِرُ نَفسَهُ عَلَيكَ ، ويَطلُبُ شُحّا ما لَدَيكَ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام : قامَ رَجُلٌ بِالبَصرَةِ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أخبِرنا عَنِ الإِخوانِ ؟ فَقالَ : الإِخوانُ صِنفانِ : إخوانُ الثِّقَةِ ، وإخوانُ المُكاشَرَةِ . فَأَمّا إخوانُ الثِّقَةِ فَهُمُ الكَفُّ ، وَالجَناحُ ، وَالأَهلُ ، وَالمالُ . فَإِذا كُنتَ مِن أخيكَ عَلى حَدِّ الثِّقَةِ فَابذِل لَهُ مالَكَ وبَدَنَكَ ، وصافِ مَن صافاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَاكتُم سِرَّهُ وعَيبَهُ ، وأظهِر مِنهُ الحُسنَ . وَاعلَم أيُّهَا السّائِلُ أنَّهُم أقَلُّ مِنَ الكِبريتِ الأَحمَرِ . وأمّا إخوانُ المُكاشَرَةِ فَإِنَّكَ تُصيبُ لَذَّتَكَ مِنهُم ، فَلا تَقطَعَنَّ ذلِكَ مِنهُم ، ولا تَطلُبَنَّ ما وَراءَ ذلِكَ مِن ضَميرِهِم ، وَابذِل لَهُم ما بَذَلوا لَكَ مِن طَلاقَةِ الوَجهِ وحَلاوَةِ اللِّسانِ . (2)

.


1- .تحف العقول : 247 ، بحار الأنوار : 78 / 119 / 13 .
2- .الكافي : 2 / 248 / 3 ، الاختصاص : 251 وفيه «كالكف» بدل «الكف» كلاهما عن أبي مريم الأنصاري ، الخصال : 49 / 56 عن جابر ، مصادقة الإخوان : 131 / 1 عن يونس بن عبد الرحمن عن أبي جعفر الثاني عليه السلاموفيه «كالكفّ ... سرّه وأعنه» بدل «الكفّ ... سرّه وعيبه» ، تحف العقول : 204 من دون نقل عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 67 / 193 / 3 و ج 74 / 281 / 2 .

ص: 179

تحف العقول : [امام حسين عليه السلام ]فرمود : «برادران ، چهار گونه اند : برادرى كه [دوستى اش ]به سود تو و اوست ؛ و برادرى كه به سود توست ؛ و برادرى كه به زيان توست ؛ و برادرى كه نه به سود توست و نه به سود خودش» . معناى اين سخن را از ايشان پرسيدند . حضرت فرمود : «برادرى كه به سود تو و خودش است ، آن برادرى است كه با برادرى خود ، خواستار ماندگارى برادرى است و مقصودش از برادرىِ خود ، ميراندن برادرى نيست . اين كس به سود تو و به سود خودش مى كوشد ؛ زيرا اگر برادرى كامل شود ، زندگىِ هر دو شيرين مى گردد و اگر برادرى كاستى گيرد ، [خوشى هر دو ]تباه مى گردد . امّا برادرى كه به سود توست ، آن برادرى است كه خود را از حالت طمع به حالت رغبت در آورده است و چون به برادرى راغب است ، در [امور ]دنيا طمع نمى ورزد . پس با همه وجودش به تو سود مى رساند . امّا برادرى كه به زيان توست ، آن برادرى است كه چشم انتظارِ گرفتارى هاى توست و با تو يكدل نيست و ميان مردم بر ضدّت دروغ مى بافد و حسودانه به چهره ات مى نگرد . پس لعنت [خداى ]يگانه بر او باد ! امّا برادرى كه نه به سود توست و نه به سود خودش ، همان است كه خداوند او را سرشار از حماقت كرده و از رحمت خويش دور ساخته است . پس او را مى بينى كه خودش را بر تو مقدّم مى دارد و آنچه را دارى ، آزمندانه براى خود مى خواهد» .

امام باقر عليه السلام : در بصره مردى بر پا خاست و گفت : اى امير مؤمنان ! ما را از [حال ]برادران خبر ده . حضرت فرمود : «برادران ، دو گونه اند : برادرانِ قابل اعتماد و برادرانِ [مفيدِ تنها براى] شوخى و شادمانى . امّا برادران قابل اعتماد ، دست و بال و خانواده و دارايى [شخص] هستند . پس اگر نسبت به برادرت اعتماد داشتى ، مال و تنت را بدو ببخش و با دوستش دوستى و با دشمنش دشمنى كن و رازش را پنهان دار و خوبى اش را آشكار ساز . اى پرسشگر ! بدان كه اين گونه برادران ، كمياب تر از گوگرد سرخ (1) هستند . امّا برادارن شوخى و شادمانى ، پس [بدان كه ]تو از آنان لذّت خود را مى برى . پس آن را از آنان مبُر و... بيش از آن ، از درونشان مخواه و به همان ميزان كه روى گشاده و زبان شيرين خود را به تو ارزانى مى دارند ، تو نيز چنين كن» .

.


1- .گوگرد سرخ ، به غايتْ كمياب است (ر . ك : لغتنامه دهخدا ، واژه «كبريت اَحمر») .

ص: 180

الإمام الصادق عليه السلام : الإِخوانُ ثَلاثَةٌ : فَواحِدٌ كَالغِذاءِ الَّذي يُحتاجُ إلَيهِ كُلَّ وَقتٍ فَهُوَ العاقِلُ ، وَالثّاني في مَعنَى الدّاءِ وهُوَ الأَحمَقُ ، وَالثّالِثُ في مَعنَى الدَّواءِ فَهُوَ اللَّبيبُ . (1)

عنه عليه السلام : الإِخوانُ ثَلاثَةٌ : مُواسٍ بِنَفسِهِ ، وآخَرُ مُواسٍ بِمالِهِ _ وهُمَا الصّادِقانِ فِي الإِخاءِ _ وآخَرُ يَأخُذُ مِنكَ البُلغَةَ، ويُريدُكَ لِبَعضِ اللَّذَّةِ ، فَلا تَعُدَّهُ مِن أهلِ الثِّقَةِ . (2)

عنه عليه السلام : إنَّ الَّذينَ تَراهُم لَكَ أصدِقاءَ إذا بَلَوتَهُم وَجَدتَهُم عَلى طَبَقاتٍ شَتّى ؛ فَمِنهُم كَالأَسَدِ في عِظَمِ الأَكلِ وشِدَّةِ الصَّولَةِ ، ومِنهُم كَالذِّئبِ فِي المَضَرَّةِ ، ومِنهُم كَالكَلبِ فِي البَصبَصَةِ ، ومِنهُم كَالثَّعلَبِ فِي الرَّوَغانِ وَالسَّرِقَةِ ، صُوَرُهُم مُختَلِفَةٌ وَالحِرفَةٌ واحِدَةٌ . ما تَصنَعُ غَدا إذا تُرِكتَ فَردا وَحيدا لا أهلَ لَكَ ولا وَلَدَ إلاَّ اللّه َ رَبَّ العالَمينَ ؟! (3)

.


1- .تحف العقول : 323 ، بحار الأنوار : 78 / 238 / 75 .
2- .تحف العقول : 324 ، بحار الأنوار : 78 / 239 / 86 .
3- .الاختصاص : 252 ، بحار الأنوار : 74 / 179 / 22 .

ص: 181

امام صادق عليه السلام : برادران ، سه گونه اند : يكى چون غذاست كه در همه وقت به آن نياز است و او شخص عاقل است . دوم به معناىِ درد است ، و او شخص احمق است . سوم به معناىِ دَواست و او شخص خردمند است .

امام صادق عليه السلام : برادران ، سه گونه اند : آن كه [در راه دوست] از جان خود مى گذرد . ديگرى آن كه از مال خود مى گذرد و اين دو در برادرى خود صادق هستند . ديگرى آنچه را كه نياز دارد ، از تو مى گيرد و تو را براى پاره اى لذّت ها[ى خود ]مى خواهد . پس او را از افراد قابل اعتماد مشمار .

امام صادق عليه السلام : كسانى را كه دوستان خود مى بينى ، اگر آنان را بيازمايى، آنان را گونه هاى متفاوتى خواهى يافت : برخى در پرخورى و پرخاشگرى ، همچون شير (درنده) هستند. برخى در زيان زدن ، چون گرگ هستند . برخى در چاپلوسى چون سگ هستند. برخى در نيرنگبازى و دزدى ، چون روباه هستند. چهره هايشان گوناگون است ؛ امّا پيشه يكى است . فردا كه تنها و بى خانواده و فرزند ، رها خواهى شد و جز پروردگار عالميان را نخواهى داشت ، چه خواهى كرد ؟

.

ص: 182

5 / 6التَّحذيرُ مِن قَرينِ السَّوءِالكتاب(قَالَ قَآئلٌ مِّنْهُمْ إِنِّى كَانَ لِى قَرِينٌ * يَقُولُ أَءِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ * أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَ عِظَ_مًا أَءِنَّا لَمَدِينُونَ * قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّ_لِعُونَ * فَاطَّ_لَعَ فَرَءَاهُ فِى سَوَآءِالْجَحِيمِ ) . (1)

(وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَ__لَيْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً * يَ_وَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِيلاً * لَّقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِى وَ كَانَ الشَّيْطَ_نُ لِلاْءِنسَ_نِ خَذُولاً ) . (2)

(وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَ_نِ نُقَيِّضْ لَهُو شَيْطَ_نًا فَهُوَ لَهُو قَرِينٌ * وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ * حَتَّى إِذَا جَآءَنَا قَالَ يَ__لَيْتَ بَيْنِى وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ ) . (3)

(وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَآءَلُونَ * قَالُواْ إِنَّكُمْ كُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ * قَالُواْ بَل لَّمْ تَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ * وَ مَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُم مِّن سُلْطَ_نِم بَلْ كُنتُمْ قَوْمًا طَ_غِينَ * فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَآ إِنَّا لَذَآئقُونَ * فَأَغْوَيْنَ_كُمْ إِنَّا كُنَّا غَ_وِينَ ) . (4)

(وَ قَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَآءَ فَزَيَّنُواْ لَهُم مَّا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِى أُمَمٍ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَ الاْءِنسِ إِنَّهُمْ كَانُواْ خَ_سِرِينَ ) . (5)

.


1- .الصافّات : 51_55.
2- .الفرقان : 27 _ 29 .
3- .الزخرف : 36 _ 38 .
4- .الصافّات : 27 _ 32 .
5- .فصّلت : 25 .

ص: 183

5 / 6 برحذر داشتن از همنشين بد

5 / 6برحذر داشتن از همنشين بدقرآن(يكى از آنان (اهل بهشت) گويد: مرا همنشينى بود كه مى گفت: «آيا تو از آنها هستى كه تصديق مى كنند كه چون مرديم و خاك و استخوان شديم ، كيفرمان مى دهند ؟» . گويد : «آيا مى توانيد بنگريد ؟» . پس مى نگرد و او را در ميان آتش دوزخ مى بيند» .

(يادآورْ روزى را كه ستمكار ، دستانِ خود را به دندان مى گزد و مى گويد : «اى كاش با پيامبر ، راهى برمى گرفتم . واى بر من! كاش فلانى (فلان دوست بد) را دوست نگرفته بودم ! او مرا به گمراهى كشيد با آن كه قرآن براى من نازل شده بود» و شيطان ، همواره خوار كننده انسان بوده است» .

(هر كس از ياد [خداى ]رحمانْ روى بگرداند ، شيطانى بر او مى گماريم كه همنشين او خواهد بود . آن شيطان ها ، از راه خدا بازشان مى دارند ؛ ولى مى پندارند كه هدايت يافتگان اند . تا آن گاه كه نزد ما آيد ، [به شيطان ]گويد : «اى كاش ميان من و تو فاصله ميان مشرق و مغرب بود ، و تو چه همنشين بدى بودى !»)

(و [دوزخيانْ ]برخى به برخى روى آورده، بپرسند . گويند : «شما [گمراه كنندگان ما ]بوديد كه [براى فريفتن ما ]از راه خيرخواهى مى آمديد» . [آنها در جواب ]مى گويند : «نه ! شما خودتان اهل ايمان نبوديد . ما را بر شما هيچ تسلّطى نبود . شما خود ، مردمى نافرمان بوديد . پس گفته پروردگارمان بر ما قطعى شد و ما همگى از عذاب مى چشيم . ما شما را گم راه كرديم ، همان گونه كه خود گم راه بوديم) .

(بر آنان ، همنشينانى برانگيختيم كه برايشان آنچه را فرارويشان بود و آنچه پشت سرشان بود ، بياراستند ، و بر آنها نيز همانند پيشينيانشان از جِن و اِنس ، عذابْ قطعى شد ؛ زيرا زيانكار بودند) .

.

ص: 184

الحديث موسى عليه السلام : مَن قَطَعَ قَرينَ السَّوءِ فَكَأَنَّما عَمِلَ بِالتَّوراةِ . (1)

الكافي عن عليّ بن أسباط عَنهُم عليهم السلام : فيما وَعَظَ اللّه ُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام : يا عيسى ، اِعلَم أنَّ صاحِبَ السَّوءِ يُعدي ، وقَرينَ السَّوءِ يُردي ، وَاعلَم مَن تُقارِنُ ، وَاختَر لِنَفسِكَ إخوانا مِنَ المُؤمِنينَ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أوحَشُ الوَحشَةِ قَرينُ السَّوءِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إيّاكَ وقَرينَ السَّوءِ ؛ فَإِنَّكَ بِهِ تُعرَفُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إيّاكَ وصاحِبَ السَّوءِ ؛ فَإِنَّهُ قِطعَةٌ مِنَ النّارِ ، لا يَنفَعُكَ وُدُّهُ ، ولا يَفي لَكَ بِعَهدِهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله _ كانَ يَقولُ _ : اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن صاحِبِ غَفلَةٍ ، وقَرينِ سَوءٍ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله : الوَحدَةُ خَيرٌ مَن جَليسِ السَّوءِ ، وَالجَليسُ الصّالِحُ خَيرٌ مِنَ الوَحدَةِ . (7)

.


1- .جامع الأخبار : 508 / 1413 .
2- .الكافي : 8/134/103 وج 2/640/4 عن عليّبن أسباط عن بعض أصحابه عن أبي الحسن عليه السلامنحوه، الأمالي للصدوق: 609/841 عن أبيبصيرعن الإمام الصادق عليه السلاموفيه«يغوي»بدل«يعدي»،بحارالأنوار:14/292/14.
3- .جامع الأحاديث للقمّي : 83 ، بحار الأنوار : 74 / 167 / 32 نقلاً عن كتاب الإمامة والتبصرة عن اسماعيل بن موسى بن جعفر عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله .
4- .تاريخ دمشق : 14 / 46 عن أنس ، كنز العمّال : 9 / 43 / 24844 .
5- .الفردوس : 1 / 389 / 1569 عن أنس ، كنز العمّال : 9 / 45 / 24855 .
6- .الزهد لابن المبارك : 303 / 875 .
7- .المستدرك على الصحيحين: 3/387/5466، شُعب الإيمان: 4/256/4993، مسند الشهاب: 2/237/1266 كلّها عن أبيذرّ، كنز العمّال: 9/43/24846؛ الأماليللطوسي: 535/1162 ، مكارم الأخلاق:2/373/2661 كلاهما عن أبي ذرّ ، أعلام الدين : 293 ، جامع الأحاديث للقمّي : 129 و ص 70.

ص: 185

حديث موسى عليه السلام : هركه از همنشين بد بِبُرد ، گويى به تورات عمل كرده است!

الكافى _ به نقل از على بن اَسباط، از يكى از معصومان عليهم السلام _ : از جمله سفارش هاى خداوند به عيسى عليه السلامآن بود : «اى عيسى ! بدان كه يار بد ، [انسان را ]دچار خصلت هاى بدِ خود مى كند و همنشين بد ، [انسان را] به هلاكت مى رساند . بِدانْ كه با كه دوستى مى كنى ، و براى خودت برادرانى از مؤمنان برگزين .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : تنهاترين تنهايى ، همنشين بد است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : از همنشين بد بپرهيز ؛ چرا كه تو را با او مى شناسند [و مى سنجند] .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : از همنشين بد بپرهيز ، زيرا پاره آتش است ؛ نه دوستى اش به تو سود مى رساند و نه پيمانت را نگه مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آلهمى فرمود : بارالها ! از يار غافل و همنشين بد ، به تو پناه مى آورم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : تنهايى بهتر از همنشين بد است . همنشين درستكار ، بهتر از تنهايى است .

.

ص: 186

الإمام عليّ عليه السلام : كُن بِالوَحدَةِ آنَسُ مِنكَ بِقُرَناءِ السَّوءِ . (1)

عنه عليه السلام : صاحِبُ السَّوءِ قِطعَةٌ مِنَ النّارِ . (2)

عنه عليه السلام : اِحذَر مُجالَسَةَ قَرينِ السَّوءِ ؛ فَإِنَّهُ يُهلِكُ مُقارِنَهُ ، ويُردي مُصاحِبَهُ . (3)

عنه عليه السلام : ما سَعِدَ مَن شَقِيَ إخوانُهُ . (4)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : الوَحدَةُ خَيرٌ مِن رَفيقِ السَّوءِ . (5)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : إيّاكَ وصاحِبَ السَّوءِ ؛ فَإِنَّهُ كَالسَّيفِ المَسلولِ يَروقُ مَنظَرُهُ ، ويَقبُحُ أثَرُهُ . (6)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : تَوَحَّشتُ فِي القَفرِ البَلقَعِ ، فَلَم أرَ وَحشَةً أشَدَّ مِن قَرينِ السَّوءِ ! (7)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : إخوانُ السَّوءِ كَشَجَرَةِ النّارِ يُحرِقُ بَعضُها بَعضا . (8)

الخصال عن سفيان الثوري : لَقيتُ الصّادِقَ ابنَ الصّادِقِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليهماالسلامفَقُلتُ لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّه ِ أوصِني . فَقالَ لي : ... يا سُفيانُ ، أمَرَني والِدي عليه السلامبِثَلاثٍ ، ونَهاني عَن ثَلاثٍ. فَكانَ فيما قالَ لي : يا بُنَيَّ ، مَن يَصحَب صاحِبَ السَّوءِ لا يَسلَم . (9)

.


1- .غرر الحكم : 7152 .
2- .غرر الحكم : 5824 ؛ شرح نهج البلاغة : 20 / 338 / 875 وفيه «الرفيق» بدل «صاحب» .
3- .غرر الحكم : 2599 .
4- .غرر الحكم : 9485 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 334 / 828 ؛ الاختصاص : 337 عن لقمان وفيه «صاحب» بدل «رفيق» ، غرر الحكم : 10136 نحوه .
6- .شرح نهج البلاغة : 20 / 273 / 157 .
7- .شرح نهج البلاغة : 20 / 293 / 355 .
8- .شرح نهج البلاغة : 20 / 343 / 945 .
9- .الخصال : 169 / 222 ، تحف العقول : 376 نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 192 / 6 .

ص: 187

امام على عليه السلام : با تنهايى مأنوس تر باش تا بودن با همنشينان بد .

امام على عليه السلام : يارِ بد ، پاره اى از آتش است .

امام على عليه السلام : از همنشينى با همنشين بد بپرهيز ؛ زيرا او همنشين خود را هلاك مى كند و يار خود را تباه مى سازد .

امام على عليه السلام : آن كه برادرانش شوربخت اند ، نيك بخت نمى شود .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : تنهايى ، بهتر از رفيق بد است .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : از يار بد بپرهيز ، كه چون شمشير برهنه است . جلوه اش زيبا و زخمش زشت است .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : در بيابان خشك و بى آب و علف ، تنها شدم ؛ امّا تنهاى اى سخت تر از همنشين بد نديدم .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : برادران بد ، همچون درخت آتش هستند كه پاره اى از آن ، پاره ديگرش را مى سوزاند .

الخصال _ به نقل از سُفيان ثَورى _ : راستگو فرزند راستگو ، جعفر بن محمّد عليه السلام ، را ديدم و به ايشان گفتم : «اى پسر پيامبر خدا ! به من سفارشى كن . به من فرمود : « . . . اى سفيان ! پدرم مرا به سه چيزْ فرمان داد و از سه چيز بازداشت . از جمله به من فرمود : پسركم ! هركه با يارِ بد ، مصاحبت كند ، ايمن نمى ماند» .

.

ص: 188

الكافي عن لقمان الحكيم _ لاِبنِهِ _ : مَن يُقارِن قَرينَ السَّوءِ لا يَسلَم . (1)

عنه عليه السلام _ لاِبنِهِ _ : يا بُنَيَّ ! . . . مَن يَدخُل مَداخِلَ السَّوءِ يُتَّهَم ، ومَن يَصحَب صاحِبَ السَّوءِ لا يَسلَم ، ومَن يَصحَبِ الصّاحِبَ الصّالِحَ يَغنَم . (2)

5 / 7شَرُّ الإِخوانِ الإمام عليّ عليه السلام : شَرُّ الإِخوانِ مَن تُكُلِّفَ لَهُ . (3)

عنه عليه السلام : شَرُّ الإِخوانِ الخاذِلُ . (4)

عنه عليه السلام : شَرُّ الإِخوانِ المُواصِلُ عِندَ الرَّخاءِ وَالمُفاصِلُ عِندَ البَلاءِ . (5)

عنه عليه السلام : شَرُّ إخوانِكَ الغاشُّ المُداهِنُ . (6)

عنه عليه السلام : شَرُّ إخوانِكَ مَن أرضاكَ بِالباطِلِ . (7)

عنه عليه السلام : شَرُّ إخوانِكَ مَن يَبتَغي لَكَ شَرَّ يَومِهِ . (8)

.


1- .الكافي : 2 / 642 / 9 عن إبراهيم بن أبي البلاد عمّن ذكره ، قصص الأنبياء : 194 / 240 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلامعنه عليه السلام، الاختصاص: 337 عن الأوزاعيّوفيه «يصحب» بدل«يقارن»، بحار الأنوار: 13 / 426 / 20 .
2- .الزهد لابن المبارك : 373 / 1059 عن عبداللّه بن عبيدة .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 479 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 125 ، بحار الأنوار : 74 / 165 / 28 .
4- .غرر الحكم : 5708 .
5- .غرر الحكم : 5714 .
6- .غرر الحكم : 5730 .
7- .غرر الحكم : 5690 .
8- .غرر الحكم : 5704 .

ص: 189

5 / 7 بدترينِ برادران

لقمان عليه السلام _ به فرزندش _ : هركه با همنشينِ بد ، دوستى كند ، ايمن نمى ماند .

لقمان عليه السلام _ به فرزندش _ : پسركم! ... هركه به جايگاه هاى بدنام درآيد ، متّهم گردد و هركه با يارِ بد مصاحبت كند ، ايمن نمى ماند و هركه با يار درستكار مصاحبت كند ، سود مى برد .

ر . ك : ص 273 (آنان كه دوستى شان حرام است)؛ ص 281 (آنان كه دوستى شان كراهت دارد) .

5 / 7بدترينِ برادران (1) امام على عليه السلام : بدترينِ برادران ، كسى است كه برايش به رنج افتند .

امام على عليه السلام : بدترينِ برادران ، فرو گذارنده [دوست خود به هنگام نياز ]است .

امام على عليه السلام : بدترينِ برادران ، كسى است كه به هنگام آسايش ، [با دوست خود ]رفت و آمد مى كند و به هنگام سختى و بلا ، [از او] مى بُرد .

امام على عليه السلام : بدترينِ برادرانت ، شخص فريبكار چاپلوس است .

امام على عليه السلام : بدترينِ برادرانت ، كسى است كه تو را از طريق باطل ، خشنود سازد .

امام على عليه السلام : بدترينِ برادرانت ، كسى است كه تلخى (بدىِ) روزش را براى تو مى جويد .

.


1- .در قرآن و حديث ، واژه «برادرى» ، علاوه بر پيوند نَسَبى و رضاعى ، در مورد : پيوند دينى ، پيوند دوستى ، پيوند قبيله اى ، پيوند مصاحبت ، پيوند مشابهت ، پيوند متابعت و پيوند هماهنگى نيز استعمال مى شود (ر . ك : موسوعه ميزان الحكمة ، ج 1 ، ص 337 ، مدخل واژه «الإخاء» .

ص: 190

عنه عليه السلام : شَرُّ إخوانِكَ مَن أحوَجَكَ إلى مُداراةٍ ، وألجَأَكَ إلَى اعتِذارٍ . (1)

عنه عليه السلام : شَرُّ إخوانِكَ مَن أغراكَ بِهَوىً ، ووَلَّهَكَ بِالدُّنيا . (2)

عنه عليه السلام : شَرُّ إخوانِكَ مَن تَثَبَّطَ عَنِ الخَيرِ وثَبَّطَكَ مَعَهُ . (3)

عنه عليه السلام : شَرُّ إخوانِكَ وأغَشُّهُم لَكَ مَن أغراكَ بِالعاجِلَةِ ، وألهاكَ عَنِ الآجِلَةِ . (4)

5 / 8خَيرُ الإِخوانِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : خَيرُ الإِخوانِ المُساعِدُ عَلى أعمالِ الآخِرَةِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : خَيرُ إخوانِكَ مَن أعانَكَ عَلى طاعَةِ اللّه ِ ، وصَدَّكَ عَن مَعاصيهِ ، وأمَرَكَ بِرِضاهُ . (6)

الإمام عليّ عليه السلام : خَيرُ الإِخوانِ مَن كانَت فِي اللّه ِ مَوَدَّتُهُ . (7)

عنه عليه السلام : خَيرُ الإِخوانِ مَن لَم تَكُن عَلَى الدُّنيا اُخُوَّتُهُ . (8)

عنه عليه السلام : خَيرُ إخوانِكَ مَن عَنَّفَكَ في طاعَةِ اللّه ِ سُبحانَهُ . (9)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : خَيرُ الإِخوانِ مَن إذَا استَغنَيتَ عَنهُ لَم يَزِدك فِي المَوَدَّةِ ، وإنِ احتَجتَ إلَيهِ لَم يَنقُصكَ مِنها . (10)

.


1- .غرر الحكم : 5699 .
2- .غرر الحكم : 5715 .
3- .غرر الحكم : 5733 .
4- .غرر الحكم : 5738 .
5- .تنبيه الخواطر : 2 / 123 .
6- .تنبيه الخواطر : 2 / 123 .
7- .غرر الحكم : 5017 .
8- .غرر الحكم : 5016 .
9- .غرر الحكم : 4986 .
10- .شرح نهج البلاغة : 20 / 330 / 790 .

ص: 191

5 / 8 بهترينِ برادران

امام على عليه السلام : بدترينِ برادرانت ، كسى است كه تو را به مدارا نيازمند كند و به عذرخواهى ناچارت سازد .

امام على عليه السلام : بدترينِ برادرانت ، كسى است كه تو را به هوا[ى نفس ]برانگيزد و به دنيا شيفته ات كند .

امام على عليه السلام : بدترينِ برادرانت ، كسى است كه از خير [رساندن ]باز ايستد و تو را نيز با خود ، باز دارد .

امام على عليه السلام : بدترينِ برادرانت و فريبكارترينشان در حقّ تو ، كسى است كه تو را به سوى دنيا برانگيزد و از آخرت ، باز دارد .

5 / 8بهترينِ برادران رسول خدا صلى الله عليه و آله : بهترينِ برادران ، ياور در انجام دادن كارهاى آخرتى است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه تو را به پيروى از خدا يارى كند ، از نافرمانى او بازدارد و به خشنود ساختن او فرمان دهد .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادران ، كسى است كه دوستى اش در راه خدا باشد .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادران ، كسى است كه برادرى اش براى دنيا نباشد .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه بر تو در راه پيروى از خداى سبحان ، سخت گيرد .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه هرگاه از او بى نياز شدى ، بر دوستى خود نسبت به تو نيفزايد و اگر به او نيازمند شدى ، از دوستى خود نسبت به تو نكاهد .

.

ص: 192

عنه عليه السلام : خَيرُ الإِخوانِ أقَلُّهُم مُصانَعَةً فِي النَّصيحَةِ . (1)

عنه عليه السلام : خَيرُ الإِخوانِ أنصَحُهُم . وشَرُّهُم أغَشُّهُم . (2)

عنه عليه السلام : خَيرُ الإِخوانِ مَن إذا فَقَدتَهُ لَم تُحِبَّ البَقاءَ بَعدَهُ . (3)

عنه عليه السلام : خَيرُ الإِخوانِ مَن لَم يَكُن عَلى إخوانِهِ مُستَقصِيا . (4)

عنه عليه السلام : خَيرُ إخوانِكَ مَن دَلَّكَ عَلى هُدىً ، وأكسَبَكَ تُقىً ، وصَدَّكَ عَنِ اتِّباعِ هَوىً . (5)

عنه عليه السلام : خَيرُ إخوانِكَ مَن كَثُرَ إغضابُهُ لَكَ فِي الحَقِّ . (6)

عنه عليه السلام : خَيرُ الإِخوانِ مَن لا يُحوِجُ إخوانَهُ إلى سِواهُ . (7)

عنه عليه السلام : خَيرُ إخوانِكَ مَن واساكَ بِخَيرِهِ ، وخَيرٌ مِنهُ مَن أغناكَ عَن غَيرِهِ . (8)

عنه عليه السلام : خَيرُ إخوانِكَ مَن واساكَ، وخَيرٌ مِنهُ مَن كَفاكَ، وإنِ احتاجَ إلَيكَ أعفاكَ . (9)

عنه عليه السلام : خَيرُ إخوانِكَ مَن دَعاكَ إلى صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ ، ونَدَبَكَ إلى أفضَلِ الأَعمالِ بِحُسنِ أعمالِهِ . (10)

.


1- .غرر الحكم : 4978 .
2- .غرر الحكم : 5014 .
3- .غرر الحكم : 5018 .
4- .غرر الحكم : 4997 .
5- .غرر الحكم : 5029 ، وفي بعض النسخ «ألبَسَكَ» بدل «أكسَبَكَ» .
6- .غرر الحكم : 5009 .
7- .غرر الحكم : 4985 .
8- .غرر الحكم : 5013 .
9- .غرر الحكم : 4988 ، بحار الأنوار : 78 / 12 / 70 ؛ مطالب السؤول : 56 وليس فيه ذيله .
10- .غرر الحكم : 5022 .

ص: 193

امام على عليه السلام : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه در نيكخواهى تو ، كمترين چرب زبانى را به كار گيرد .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادران، نيك خواه ترينشان است و بدترين آنان، فريبكارترينشان .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادران ، كسى است كه هرگاه او را از دست بدهى ، پس از او ، زندگى را دوست نداشته باشى .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادران ، كسى است كه نسبت به برادرانش پُر توقّع نباشد .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه تو را به هدايتى رهنمون شود ، تقوايى نصيبت كند و از پيروى هواى نفسى بازت دارد .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه در راه حق ، بر تو بسيار خشم گيرد .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادران ، كسى است كه برادرانش را به ديگرى جز خود ، نيازمند نكند .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه از مالش به تو ببخشد و بهتر از او كسى است كه تو را از ديگرى جز خود ، بى نياز كند .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه از اموال خود به تو ببخشد و بهتر از او كسى است كه تو را بى نياز سازد و اگر خود به تو نيازمند گشت ، تو را معاف دارد [و از تو چيزى نخواهد] .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه با راستگويى اش تو را به راستگويى بخواند و با اعمال نيك خود ، تو را به برترينِ اعمال برانگيزد .

.

ص: 194

عنه عليه السلام : خَيرُ الإِخوانِ أعوَنُهُم عَلَى الخَيرِ ، وأعمَلُهُم بِالبِرِّ ، وأرفَقُهُم بِالمُصاحِبِ . (1)

عنه عليه السلام : خَيرُ إخوانِكَ مَن سارَعَ إلَى الخَيرِ وجَذَبَكَ إلَيهِ ، وأمَرَكَ بِالبِرِّ وأعانَكَ عَلَيهِ . (2)

الإمام العسكريّ عليه السلام : خَيرُ إخوانِكَ مَن نَسِيَ ذَنبَكَ ، وذَكَرَ إحسانَكَ إلَيهِ . (3)

5 / 9أصدَقُ الإِخوانِ الإمام عليّ عليه السلام : لا يَكونُ الصَّديقُ صَديقا حَتّى يَحفَظَ أخاهُ في ثَلاثٍ : في نَكبَتِهِ ، وغَيبَتِهِ ، ووَفاتِهِ . (4)

عنه عليه السلام : الصَّديقُ مِن صَدَقَ غَيبُهُ . (5)

عنه عليه السلام : حَسبُ المَرءِ ... مِن صَداقَتِه ، كَثرَةُ مُوافَقَتِهِ . (6)

عنه عليه السلام : مَن دَعاكَ إلَى الدّارِ الباقِيَةِ وأعانَكَ عَلَى العَمَلِ لَها فَهُوَ الصَّديقُ الشَّفيقُ . (7)

عنه عليه السلام : الصَّديقُ الصَّدوقُ مَن نَصَحَكَ في عَيبِكَ ، وحَفِظَكَ في غَيبِكَ ، وآثَرَك عَلى نَفسِهِ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 5095 .
2- .غرر الحكم : 5021 .
3- .أعلام الدين : 313 ، بحار الأنوار : 78 / 379 / 4 .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 134 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : 103 ، نثر الدرّ : 1 / 305 نحوه ، إرشاد القلوب : 193 ، غرر الحكم : 10821 ، بحار الأنوار : 74 / 163 / 28 .
5- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : 83 ، غرر الحكم : 1151 ، بحار الأنوار : 74 / 165 / 28 ؛ كنز العمّال : 16 / 180 / 44215 عن وكيع والعسكري في المواعظ .
6- .أعلام الدين : 127 ، كشف الغمّة : 3 / 138 ، بحار الأنوار : 78 / 80 / 66 .
7- .غرر الحكم : 8775 .
8- .غرر الحكم : 1904 .

ص: 195

5 / 9 صادق ترينِ برادران

امام على عليه السلام : بهترينِ برادران ، كسى است كه در به جاى آوردن خير ، برترين ياور ، و در نيكى عامل ترين ، و با مصاحبان ، ملايم ترين است .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه به سوى خير بشتابد و تو را بدان جذب كند ؛ تو را به نيكى فراخواند و در انجام دادن آن به تو كمك برساند .

امام عسكرى عليه السلام : بهترينِ برادرانت ، كسى است كه خطايت را فراموش كند و از نيكوكارى ات در حقّ خودش ياد كند .

5 / 9صادق ترينِ برادران امام على عليه السلام : دوست ، دوست نخواهد بود ، مگر آن كه برادرش را در سه حال نگه دارد : در سختى اش ، در غيبت او و پس از مرگش .

امام على عليه السلام : دوست ، آن است كه در نهان ، به دوستى پايبند است.

امام على عليه السلام : در صداقت دوست ، همين بس كه همراهى اش ، فراوان باشد .

امام على عليه السلام : دوستِ مهربان ، آن كسى است كه تو را به سراى آخرت فرا بخواند و در عمل كردن براى آن ، تو را يارى كند .

امام على عليه السلام : دوستِ راستين ، كسى است كه نيكخواهانه عيبت را به تو بگويد ، در نبودنت حافظ [آبرو و راز] تو باشد و تو را بر خود ، مقدّم بدارد .

.

ص: 196

عنه عليه السلام : لا يَحولُ الصَّديقُ الصَّدوقُ عَنِ المَوَدَّةِ وإن جُفِيَ . (1)

عنه عليه السلام : مَن بَصَّرَكَ عَيبَكَ وحَفِظَكَ في غَيبِكَ فَهُوَ الصَّديقُ ، فَاحفَظهُ . (2)

عنه عليه السلام : الصَّديقُ مَن كانَ ناهِيا عَنِ الظُّلمِ وَالعُدوانِ، مُعينا عَلَى البِرِّ وَالإِحسانِ . (3)

عنه عليه السلام : أخوكَ الصَّديقُ مَن وَقاكَ بِنَفسِهِ ، وآثَرَكَ عَلى مالِهِ ووَلَدِهِ وعِرسِهِ . (4)

عنه عليه السلام : صَديقُكَ مَن نَهاكَ ، وعَدُوُّكَ مَن أغراكَ . (5)

عنه عليه السلام : مَنِ اهتَمَّ بِكَ فَهُوَ صَديقُكَ . (6)

عنه عليه السلام : إنَّ أخاكَ حَقّا مَن غَفَرَ زَلَّتَكَ ، وسَدَّ خَلَّتَكَ ، وقَبِلَ عُذرَكَ ، وسَتَرَ عَورَتَكَ ، ونَفى وَجَلَكَ ، وحَقَّقَ أمَلَكَ . (7)

عنه عليه السلام : أخوكَ الَّذي إن أحرَضَتكَ مُلِمَّةٌمِنَ الدَّهرِ لَم يَبرَح لِبَثِّكَ واجِما ولَيسَ أخوكَ بِالَّذي إن تَمَنَّعَتعَلَيكَ اُمورٌ ظَلَّ يَلحاكَ لائِما (8)

.


1- .غرر الحكم : 10824 .
2- .غرر الحكم : 8746 .
3- .غرر الحكم : 2078 .
4- .غرر الحكم : 2014 .
5- .غرر الحكم : 5857 .
6- .غرر الحكم : 8263 .
7- .غرر الحكم : 3645 .
8- .وقعة صفّين : 532 ، الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 406 نحوه، بحار الأنوار : 32/554/462 ؛ تاريخ الطبريّ : 5 / 63 نحوه .

ص: 197

امام على عليه السلام : دوستِ راستين ، از دوستى اش بازنمى گردد ، اگر چه به او جفا شود .

امام على عليه السلام : هركه تو را به عيبت بينا گردانَد و در نبودنت حافظ [آبرو و راز ]تو باشد ، او همان دوست [حقيقى ]است ، پس او را نگه دار .

امام على عليه السلام : دوست ، كسى است كه از ستم و تجاوزگرى بازدارد و بر انجام دادن خوبى و نيكويى يارى كند .

امام على عليه السلام : برادرِ راستينت ، كسى است كه با جان خود ، تو را حفظ كند و تو را بر مال ، فرزند و همسر خود ، مقدّم دارد .

امام على عليه السلام : دوستت ، كسى است كه تو را [از بدى ها ]بازدارد و دشمنت ، آن كسى است كه تو را [به سوى بدى ها ]برانگيزد .

امام على عليه السلام : هركه به [نيازهاى] تو توجّه كند ، دوست توست .

امام على عليه السلام : برادر حقيقى تو كسى است كه لغزشت را ببخشد، نيازت را برطرف سازد ، عذرت را بپذيرد ، زشتى ات را بپوشاند ، ترست را بزدايد و آرزويت را برآورد .

امام على عليه السلام_ در شعر منسوب به ايشان _ : برادرت، كسى است كه چون گرفتارى روزگارْ رنجورت ساخت/ در برابر درد دل هايت خاموش نمى ماند [و به يارى ات مى شتابد] . كسى كه چون دچار مشكلات شدى/ همواره سرزنشگرانه توبيخت مى كند ، برادرت نيست .

.

ص: 198

عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : إنَّ أخاكَ الصِّدقَ مَن يَسعى مَعَكومَن يَضُرُّ نَفسَهُ لِيَنفَعَك ومَن إذا عايَنَ أمرا قَطَّعَكشَتَّتَ فيهِ شَملَهُ لِيَجمَعَك (1)

كنزالفوائد : رُوِيَ أنَّ الصّادِقَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ عليهماالسلام كانَ يَتَمَثَّلُ كَثيرا بِهذَينِ البَيتَينِ : أخوكَ الَّذي لَو جِئتَ بِالسَّيفِ عامِدالِتَضرِبَهُ لَم يَستَغِشَّكَ فِي الوُدِّ ولَو جِئتَهُ تَدعوهُ لِلمَوتِ لَم يَكُنيَرُدُّكَ إبقاءً عَلَيكَ مِنَ الوُدِّ (2)

5 / 10أكمَلُ الإِخوانِ الإمام عليّ عليه السلام : كانَ لي فيما مَضى أخٌ فِي اللّه ِ ، وكانَ يُعظِمُهُ في عَيني صِغَرُ الدُّنيا في عَينِهِ. وكانَ خارِجا مِن سُلطانِ بَطنِهِ؛فَلا يَشتَهي ما لا يَجِدُ ، ولا يُكثِرُ إذا وَجَدَ.وكانَ أكثَرَ دَهرِهِ صامِتا،فَإِن قالَ بَذَّ القائِلينَ،ونَقَعَ غَليلَ السّائِلينَ. وكانَ ضَعيفا مُستَضعَفا ، فَإِن جاءَ الجِدُّ فَهُوَ لَيثُ غابٍ ، وصِلُّ (3) وادٍ ، لا يُدلي بِحُجِّةٍ حَتّى يَأتِيَ قاضِيا . وكانَ لا يَلومُ أحَدا عَلى ما يَجِدُ العُذرَ في مِثلِهِ حَتّى يَسمَعَ اعتِذارَهُ . وكانَ لا يَشكو وَجَعا إلاّ عِندَ بُرئِهِ . وكانَ يَقولُ ما يَفعَلُ ، ولا يَقولُ ما لا يَفعَلُ . وكانَ إذا غُلِبَ عَلَى الكَلامِ لَم يُغلَب عَلَى السُّكوتِ . وكانَ عَلى ما يَسمَعُ أحرَصَ مِنهُ عَلى أن يَتَكَلَّمَ . وكانَ إذا بَدَهَهُ أمرانِ يَنظُرُ أيُّهُما أقرَبُ إلَى الهَوى ؛ فَيُخالِفُهُ . فَعَلَيكُم بِهذِهِ الخَلائِقِ فَالزَموها ، وتَنافَسوا فيها ، فَإِن لَم تَستَطيعوها فَاعلَموا أنَّ أخذَ القَليلِ خَيرٌ مِن تَركِ الكَثيرِ . (4)

.


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 253 و ص 256 .
2- .كنز الفوائد : 1 / 94 ، بحار الأنوار : 74 / 166 / 30 .
3- .الصِلّ : الحيّة من أخبث الحيّات (المعجم الوسيط : 1 / 521) .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 289 ، بحار الأنوار : 67 / 314 / 49 .

ص: 199

5 / 10 كامل ترينِ برادران

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : برادر راستين تو كسى است كه در كنار تو مى كوشد/ و به خود ، زيان مى زند تا به تو سودى رساند . و چون ديد كه مسئله اى تو را از هم گسيخته است/ خود را پراكنده خاطر مى كند ، تا تو را جمعيّت خاطر ببخشد .

كنزالفوائد : نقل شده كه امام صادق عليه السلام اين دو بيت را بارها براى مَثَل زدن مى خواند : برادرت كسى است كه چون به عمد با شمشير به سراغ او بروى/ تا او را از پاى در آورى ، بازْ در دوستى خود ، كوتاهى نمى كند و فريبت نمى دهد. و چون او را به مرگ فرا بخوانى/ از سرِ دوستى و براى حفظ تو ، جواب رد به تو ندهد.

5 / 10كامل ترينِ برادران امام على عليه السلام : در گذشته مرا برادرى خدايى بود كه كوچكى دنيا در چشمش، او را در چشم من بزرگ مى داشت . مغلوب شكمش نبود. پس آنچه را نمى يافت ، آرزو نمى كرد و اگر مى يافت ، از حد نمى گذراند . بيشتر روزگارش را خاموش بود؛ ليكن اگر سخن مى گفت ، بر گويندگان پيشى مى گرفت و تشنگى پرسندگان را فرو مى نشاند . به ظاهر ، ناتوان مى نمود ؛ ليكن به هنگام كوشش ، چون شير بيشه و مار زهرآگينِ بيابان بود. جز در حضور قاضى، حجّت آورى نمى كرد و كسى را به سبب كارى كه در مثل آن ، پوزش مى آورند ، سرزنش نمى كرد تا عذرش را بشنود . از هيچ دردى شِكوه نمى كرد ، مگر پس از بهبودش. آنچه را مى گفت، انجام مى داد و آنچه را انجام نمى داد ، نمى گفت . اگر در گفتارْ مغلوب مى شد ، در خاموشى مغلوب نمى گشت . بر شنيدن ، حريص تر از گفتن بود. (1) اگر با دو مسئله روياروى مى شد ، مى نگريست كه كدام يك به هواى نفسْ ، نزديك تر است و با آن ، مخالفت مى كرد . پس اين خوى ها را به چنگ آوريد و پايبند آنها باشيد و در كسب آنها با يكديگر رقابت كنيد . اگر هم نتوانستيد همه آنها را كسب كنيد ، بدانيد كه به دست آوردن اندك ، بهتر از رها كردن بسيار است .

.


1- .در تحف العقول : 234 ، همين سخن به امام حسن عليه السلامنسبت داده شده است ، امّا با اين تعبير : «هرگاه در محضر عالمان قرار مى گرفت ، بر شنيدن ، حريص تر از گفتن بود» .

ص: 200

الكافي عن أحمد بن محمّد بن خالد عَن بَعضِ أصحابِهِ مِنَ العِراقِيِّينَ رَفَعَهُ ، قالَ : خَطَبَ النّاسَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِما فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ، أنَا اُخبِرُكُم عَن أخٍ لي كانَ مِن أعظَمِ النّاسِ في عَيني ، وكانَ رَأسُ ما عَظُمَ بِهِ في عَيني صِغَرَ الدُّنيا في عَينِهِ . كانَ خارِجا مِن سُلطانِ بَطنِهِ ؛ فَلا يَشتَهي ما لا يَجِدُ ، ولا يُكثِرُ إذا وَجَدَ . كانَ خارِجا مِن سُلطانِ فَرجِهِ ؛ فَلا يَستَخِفُّ لَهُ عَقلَهُ ولا رَأيَهُ . كانَ خارِجا مِن سُلطانِ الجَهالَةِ ؛ فَلا يَمُدُّ يَدَهُ إلاّ عَلى ثِقَةٍ لِمَنفَعَةٍ . كانَ لا يَتَشَهّى ، ولا يَتَسَخَّطُ ، ولا يَتَبَرَّمُ . كانَ أكثَرَ دَهرِهِ صَمّاتا ، فَإِذا قالَ بَذَّ القائِلينَ ، كانَ لا يَدخُلُ في مِراءٍ ، ولا يُشارِكُ في دَعوى ، ولا يُدلي بِحُجَّةٍ حَتّى يَرى قاضِيا . وكانَ لا يَغفُلُ عَن إخوانِهِ ، ولا يَخُصُّ نَفسَهُ بِشَيءٍ دونَهُم . كانَ ضَعيفا مُستَضعَفا ، فَإِذا جاءَ الجِدُّ كانَ لَيثا عادِيا . كانَ لا يَلومُ أحَدا فيما يَقَعُ العُذرُ في مِثلِهِ حَتّى يَرَى اعتِذارا . كانَ يَفعَلُ ما يَقولُ ، ويَفعَلُ ما لا يَقولُ . كانَ إذَا ابتَزَّهُ أمرانِ لا يَدري أيُّهُما أفضَلُ نَظَرَ إلى أقرَبِهِما إلَى الهَوى فَخالَفَهُ . كانَ لا يَشكو وَجَعا إلاّ عِندَ مَن يَرجو عِندَهُ البُرءَ ، ولا يَستَشيرُ إلاّ مَن يَرجو عِندَهُ النَّصيحَةَ . كانَ لا يَتَبَرَّمُ ، ولا يَتَسَخَّطُ ، ولا يَتَشَكّى ، ولا يَتَشَهّى ، ولا يَنتَقِمُ ، ولا يَغفُلُ عَن العَدُوِّ . فَعَلَيكُم بِمِثلِ هذِهِ الأَخلاقِ الكَريمَةِ إن أطَقتُموها ، فَإِن لَم تُطيقوها كُلَّها فَأَخذُ القَليلِ خَيرٌ مِن تَركِ الكَثيرِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه . (1)

.


1- .الكافي : 2 / 237 / 26 ، مشكاة الأنوار : 240 وفيه «ولا يقول ما لا يفعل» بدل «ويفعل ما لا يقول» ، بحار الأنوار : 69 / 294 / 24 ؛ البداية والنهاية : 8 / 39 عن محمّد بن كيسان الأصمّ نحوه.

ص: 201

الكافى _ به نقل از احمد بن محمّد بن خالد، از پاره اى از يارانش كه اين حديث را به امام حسن عليه السلاممى رسانند _ : امام حسن عليه السلام براى مردم ، خطبه خواند و فرمود : «اى مردم ! من شما را از برادرى خبر مى دهم كه در چشمم از بزرگ ترينِ مردم بود . علّت اصلى بزرگ جلوه نمودنش در چشمم، كوچكى دنيا در چشم او بود . او مغلوب شكمش نبود . پس آنچه را نمى يافت ، آرزو نمى كرد و اگر مى يافت ، از حد نمى گذراند . او مغلوب شهوتش نبود. پس براى آن ، نه عقل خود را سبك مى كرد و نه رأيش را . مغلوب نادانى نبود. پس دستش را جز به سوى شخص مورد اطمينان براى سودى دراز نمى كرد . نه هوسران بود ، نه خشمگين مى شد و نه افسرده مى گشت . بيشتر روزگارش را خاموش بود ؛ اما چون سخن مى گفت، بر گويندگان پيشى مى گرفت و در هيچ جدالى وارد نمى شد و در هيچ دعوايى شركت نمى جست و تا قاضى اى (1) ] براى شنيدن سخنانش [نمى يافت ، حجّت آورى نمى كرد . از برادرانش غافل نمى گشت و چيزى را از آنان بازنمى داشت و ويژه خود نمى ساخت . به ظاهر ، ناتوان مى نمود ؛ اما به هنگام كوشش ، شيرى شَرزه بود . هيچ كس را به سبب كارى كه در مثل آن ، پوزش مى آورند ، سرزنش نمى كرد ، تا عذرش را بداند . آنچه مى گفت ، انجام مى داد و آنچه نمى گفت ، نيز انجام مى داد. (2) هرگاه با دو مسئله روياروى مى شد و نمى دانست كدام يك از آنها برترند ، مى نگريست كه كدام يك به هواى نفس ، نزديك تر است . پس با آن مخالفت مى كرد . از هيچ دردى شِكوه نمى كرد ، مگر نزد كسى كه اميد بهبود خود را از او داشت ، و جز با كسى كه از او اميد نيكخواهى داشت ، مشورت نمى كرد . افسرده و خشمگين نمى شد و پُر شكايت و هوسران نبود . از كسى انتقام نمى گرفت و در عين حال ، از دشمن ، غافل نمى گشت . پس اگر توانش را داشتيد ، چنين خوى هاى بزرگوارانه اى به دست آوريد و پايبند آنها باشيد و اگر طاقت همه اش را نداشتيد ، ]بدانيد كه [به دست آوردن اندك ، بهتر از واگذاشتن بسيار است ، و دگرگونى و توانى جز به وسيله خدا نيست» .

.


1- .شيوه او اين نبود كه وقتى كسى به او ستمى روا مى داشت در پيش مردم گله كند ؛ همان گونه كه روش بيشتر مردم چنين است . بلكه شكيبايى مى ورزيد تا قاضى بيايد كه او ميان ظالم و وى داورى كند . اين در حقيقت ، به خوددارى از سخن گفتن بيجا و پرهيز از سخن زيادى (مرآة العقول : 9 / 262) .
2- .اشاره به اين كه كردارش بيش از گفتارش بود . در نسخه اى چنين است : «و آنچه نمى كرد ، نمى گفت» و اگر متن ، چنين باشد ، مقصودْ آن است كه كردارش كمتر از گفتارش نبود .

ص: 202

الإمام الباقر عليه السلام : كانَ لي أخٌ في عَيني عَظيمٌ ، وكانَ الَّذي عَظَّمَهُ في عَيني صِغَرَ الدُّنيا في عَينِهِ . (1)

الإمام الرضا عليه السلام _ في صِفَةِ الإِمامِ _ : الإِمامُ الأَنيسُ الرَّفيقُ ، وَالوالِدُ الشَّفيقُ ، وَالأَخُ الشَّقيقُ ، وَالاُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ . (2)

.


1- .حلية الأولياء : 3 / 186 عن أحمد بن محمّد ، تذكرة الخواصّ : 339 عن أحمد بن يحيى ، البداية والنهاية : 9 / 311 عن عبداللّه بن عطاء .
2- .الكافي : 1 / 200 / 1 ، الغيبة للنعماني : 219 / 6 ، تحف العقول : 439 نحوه وفيه «الولد» بدل «الوالد» ، كمال الدين : 678 / 31 ، معاني الأخبار : 98 / 2 ، الأمالي للصدوق : 776 / 1049 والثلاثة الأخيرة نحوه إلى «الشقيق» وكلّها عن عبد العزيز بن مسلم ، بحار الأنوار : 25 / 123 / 4 .

ص: 203

امام باقر عليه السلام : مرا برادرى بود كه در چشمم بزرگ مى نمود . آنچه او را در چشمم بزرگ مى كرد ، كوچكى دنيا در چشم او بود .

امام رضا عليه السلام _ در تعريف «امام» _ : امام ، همدم و رفيق است و پدر مهربان ؛ و برادرِ همسان است و مادر نيكوكار به فرزند كوچكش .

.

ص: 204

الفصل السادس: آداب المحبَّة6 / 1ما يَنبَغي في مُعاشَرَةِ الإِخوانِأ _ مَعرِفَةُ المُواصَفاتِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إذا آخَى الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَليَسأَلهُ عَنِ اسمِهِ وَ اسمِ أبيهِ و مِمَّن هُوَ ؛ فَإِنَّهُ أوصَلُ لِلمَوَدَّةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ أحَدُكُم أخاهُ المُسلِمَ فَليَسأَلهُ عَنِ اسمِهِ وَ اسمِ أبيهِ وَ اسمِ قَبيلَتِهِ و عَشيرَتِهِ ؛ فَإِنَّ مِن حَقِّهِ الواجِبِ و صِدقِ الإِخاءِ أن يَسأَلَهُ عَن ذلِكَ ، و إلاّ فَإِنَّها مَعرِفَةُ حُمقٍ . (2)

.


1- .سنن الترمذي : 4 / 599 / 2392 ، المصنّف لابن أبي شيبة : 6 / 257 / 216 ، الطبقات الكبرى : 6 / 65 ، حليه الأولياء: 6/181، المطالب العالية: 3/8/2726 وفيه «أقبل» بدل «أوصل» كلّها عن يزيد بن نعامة الضبي ، كنز العمّال : 9 / 24 / 24743 ؛ مشكاة الأنوار : 193 وفيه «إذا جاء الرجل فاسأله...» ، كنز الفوائد : 1 / 98 .
2- .الكافي : 2 / 671 / 3 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، مصادقة الإخوان : 179 / 1 عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، الجعفريّات : 194 ، نوادر الراوندي : 11 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله، مشكاة الأنوار: 324 عن السكوني عنه صلى الله عليه و آلهوكلّها نحوه ، بحار الأنوار: 74/179/23 .

ص: 205

فصل ششم : آداب دوستى

6 / 1 شايسته هاى معاشرت با برادران

الف _ شناخت ويژگى ها

فصل ششم : آداب دوستى6 / 1شايسته هاى معاشرت با برادرانالف _ شناخت ويژگى ها رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه كسى با كسى دوستى مى كند ، نامش ، نام پدرش و خاستگاهش را بپرسد ، كه اين كار ، پيوند دوستى را استوارتر مى كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه كسى از شما با برادر مسلمانش دوست شد ، نامش ، نام پدرش و نام قبيله و تيره اش را بپرسد ؛ زيرا پرسش از اين چيزها ، از حقوق واجبِ دوستى و نشانه برادرى راستين است ، وگرنه آن ، شناختى (آشنايى اى) احمقانه است .

.

ص: 206

عنه صلى الله عليه و آله : إذا آخى أحَدُكُم رَجُلاً فَليَسأَلهُ عَنِ اسمِهِ وَاسمِ أبيهِ وقَبيلَتِهِ ومَنزِلِهِ ؛ فَإِنَّهُ مِن و اجِبِ الحَقِّ و صافِي الإِخاءِ ، و إلاّ فَهُوَ مَوَدَّةٌ حَمقاءُ . (1)

شعب الإيمان عن ابن عمر : رَآنِي النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله و أنَا ألتَفِتُ ، فَقالَ : ما لَكَ تَلتَفِتُ ؟ قُلتُ : آخَيتُ رَجُلاً . قالَ : إذا أحبَبتَ رَجُلاً فَاسأَلهُ عَنِ اسمِهِ وَ اسمِ أبيهِ ، فَإِن كانَ غائِبا حَفِظتَهُ ، و إن كانَ مَريضا فَعُدتَهُ (2) ، و إن ماتَ شَهِدتَهُ . (3)

حلية الأولياء عن سالم عن أبيه : كُنتُ عِندَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إذ مَرَّ عَلَيهِ رَجُلٌ فَقالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّه ِ ، إنّي لاَُحِبُّ هذا فِي اللّه ِ عز و جل . فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : هَل تَدرِي مَا اسمُهُ ؟ قالَ : لا . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : فَاسأَلهُ عَنِ اسمِهِ . فَسَأَلهُ و أعلَمَهُ ذلِكَ . فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : أحَبَّكَ اللّه ُ الَّذي أحبَبتَني فيهِ . فَرَجَعَ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فَأَخبَرَهُ بِالَّذي قالَ لَهُ وَ الَّذي رَدَّ عَلَيهِ . فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : وَجَبَت . (4)

.


1- .مشكاة الأنوار : 98 .
2- .كذا في المصدر وفي بقية المصادر «عُدته».
3- .شُعب الإيمان : 6 / 492 / 9023 ، الجامع الصغير : 1 / 54 / 333 ، كشف الخفاء : 1 / 74 / 177 كلاهما عن ابن عمر وفيهما من «إذا أحببت» وفيهما «آخيت» بدل «أحببت» ، كنز العمّال : 9 / 24 / 24744 .
4- .حلية الأولياء : 2 / 197 .

ص: 207

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما با كسى دوستى كرد ، نامش ، نام پدر و قبيله اش را بپرسد و از منزلش خبر گيرد ؛ زيرا اين كار از حقوق واجب و صفاى برادرى است ، و گرنه ، دوستىِ احمقانه است .

شُعَب الإيمان _ به نقل از ابن عمر _ : پيامبر صلى الله عليه و آله مرا ديد كه به چپ و راست مى نگرم . پس فرمود : «چرا به اين سو و آن سو مى نگرى ؟». گفتم : با مردى دوستى كردم ]و اينك به دنبالش مى گردم] . فرمود : «هرگاه با كسى دوستى كردى ، نام او را و نام پدرش را بپرس تا در نبودش ، او را حفظ كنى ، اگر بيمار گشت ، به عيادتش بروى و اگر مُرد ، در تشييع جنازه اش حاضر شوى» .

حلية الأولياء _ به نقل از سالم، از پدرش _ : نزد پيامبر خدا بودم كه مردى بر ايشان گذشت . مرد ديگرى گفت : «اى رسول خدا ! من اين [مرد ]را در راه خداى عز و جل دوست مى دارم . پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «آيا نامش را مى دانى ؟» . گفت : نه . پيامبر صلى الله عليه و آلهفرمود : «پس نامش را بپرس» . او نيز نامش را پرسيد و آن مرد ، پاسخش را داد و سپس افزود : «خداوندى كه مرا در راه او دوست داشتى ، دوستت بدارد» . پس آن مرد [پرسنده] به سوى رسول خدا بازگشت و حضرت را از آنچه به آن مرد گفته بود و آنچه از او شنيده بود، باخبر كرد . آن گاه پيامبر خدا فرمود : «[اينك حقيقت دوستى] تحقّق يافت» .

.

ص: 208

ب _ إعلامُ المَحَبَّةِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ أحَدُكُم صاحِبَهُ أو أخاهُ فَليُعلِمهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ الرَّجُلُ أخاهُ فَليُخبِرهُ أنَّهُ يُحِبُّهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ أحَدُكُم أخاهُ فَليُعلِمهُ ؛ فَإِنَّهُ أصلَحُ لِذاتِ البَينِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ أحَدُكُم أخاهُ فَليُعلِمهُ ؛ فَإِنَّهُ يَجِدُ لَهُ مِثلَ الَّذي عِندَهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ أحَدُكُم أخاهُ فَليُعلِمهُ ذلِكَ ، ثُمَّ لِيَزُرهُ ، و لا يَكون أوَّلَ قاطِعٍ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ أحَدُكُم أخاهُ فَليُخبِرهُ ؛ لِيَقُل : إنّي اُحِبُّكَ فِي اللّه ِ، إنّي أوَدُّكَ فِي اللّه ِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله : أبدِ المَوَدَّةَ لِمَن وادَّكَ تَكُن أثبَتَ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ أحَدُكُم أخاهُ فِي اللّه ِ فَليُعلِمهُ ؛ فَإِنَّهُ أبقى فِي الاُلفَةِ ، و أثبَتُ فِي المَوَدَّةِ . (8)

.


1- .المحاسن : 1/415/953 عن عبداللّه بن القاسم الجعفريّ عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار: 74 / 182 / 3 ؛ المستدرك على الصحيحين : 4 / 189 / 7322 ، تاريخ بغداد : 4 / 59 كلاهما عن المقدام بن معدي كرب وليس فيهما «صاحبه» ، كنز العمّال : 9 / 24 / 24745 .
2- .سنن أبي داود : 4 / 332 / 5124 ، الإخوان : 135 / 65 ، مسند ابن حنبل : 6 / 91 / 17171 ، الأدب المفرد : 165 / 542 كلّها عن المقدام بن معدي كرب.
3- .نوادر الراوندي : 12 ، الجعفريّات : 195 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام.
4- .شُعب الإيمان : 6 / 489 / 9010 ، الإخوان : 141 / 74 وفيه «يجد له» بدل «عنده» وكلاهما عن عبداللّه بن عمر ، كنز العمّال : 9 / 25 / 24749 .
5- .الفردوس : 1 / 303 / 1197 عن أبي سعيد .
6- .الإخوان : 137 / 68 عن مجاهد ، كنز العمّال : 9 / 35 / 24805 .
7- .الإخوان : 136/66 ، الفردوس : 1/434/1766 نحوه ، كنز العمّال : 9/34/24797 نقلاً عن المعجم الكبير و كلّها عن أبي حميد الساعدي .
8- .الإخوان : 138 / 69 عن مجاهد ، كنز العمّال : 9 / 25 / 24747 .

ص: 209

ب _ اعلام دوستى

ب _ اعلام دوستى رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما يار يا برادرش را دوست داشت ، او را [از اين دوستى] باخبر كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه مردى ، برادرش را دوست داشت ، باخبرش كند كه دوستش مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما برادرش را دوست داشت ، او را [از اين دوستى ]باخبر كند ؛ چرا كه اين كار ، افراد را بيشتر به هم مى پيوندد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما برادرش را دوست داشت ، او را [از اين دوستى ]باخبر كند ؛ زيرا كه همانند حالت خودش را نزد او خواهد يافت .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما برادرش را دوست داشت ، او را [از اين دوستى ]باخبر كند و به ديدارش برود و نخستين كسى نباشد كه قطع رابطه مى كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما برادرش را دوست داشت ، او را [از اين دوستى ]باخبر كند و [به او سخنانى از اين دست ]بگويد : من تو را در راه خدا دوست مى دارم. من به تو در راه خدا علاقه دارم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستى خودت را نسبت به آن كه تو را دوست دارد ، آشكار كن تا [در دوستى ات ]استوارتر باشى .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما برادرش را در راه خدا دوست داشت ، او را [از اين دوستى] باخبر كند ، كه اين كار ، الفت را پايدارتر مى سازد و دوستى را استوارتر مى كند .

.

ص: 210

عنه صلى الله عليه و آله : مَن كانَ في قَلبِهِ مَوَدَّةٌ لِأَخيهِ ثُمَّ لَم يُطلِعهُ عَلَيهِ فَقَد خانَهُ . (1)

سنن أبي داود عن أنس : إنَّ رَجُلاً كانَ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَمَرَّ بِهِ رَجُلٌ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، إنّي لاَُحِبُّ هذا . فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : أعلَمتَهُ ؟ قالَ : لا . قالَ : أعلِمهُ . قالَ : فَلَحِقَهُ فَقالَ : إنّي اُحِبُّكَ فِي اللّه ِ . فَقالَ : أحَبَّكَ الَّذي أحبَبتَني لَهُ . (2)

المحاسن عن مجاهد : لَقِيَني رَجُلٌ مِن أصحابِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَأَخَذَ بِمَنكِبي مِن وَرائي ، قالَ : أما إنّي اُحِبُّكَ . قالَ : أحَبَّكَ الَّذي أحبَبتَني لَهُ . فَقالَ : لَولا أنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهقالَ : «إذا أحَبَّ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَليُخبِرهُ أنَّهُ أحَبَّهُ» ما أخبَرتُكَ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ أحَدُكُم صاحِبَهُ ، فَليَأتِهِ في مَنزِلِهِ فَليُخبِرهُ أنَّهُ يُحِبُّهُ للّه ِِ . (4)

المحاسن عن أبي البلاد : مَرَّ رَجُلٌ فِي المَسجِدِ وأبو جَعفَرٍ عليه السلام جالِسٌ وأبو عَبدِاللّه ِ عليه السلام ، فَقالَ لَهُ بَعضُ جُلَسائِهِ : وَ اللّه ِ ، إنّي لاَُحِبُّ هذَا الرَّجُلَ . قالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : ألا فَأَعلِمهُ ؛ فَإِنَّهُ أبقى لِلمَوَدَّةِ ، وخَيرٌ فِي الاُلفَةِ . (5)

.


1- .الإخوان : 140 / 72 عن مكحول ، كنز العمّال : 9 / 25 / 24748 .
2- .سنن أبي داود : 4 / 333 / 5125 ، مسند ابن حنبل : 4 / 282 / 12433 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 189 / 7321 ، صحيح ابن حبّان : 2 / 331 / 571 ، المصنّف لعبدالرزّاق : 11 / 200 / 20319 كلّها عن أنس ، المعجم الكبير : 22/ 138 / 366 عن وحشي بن حرب عن أبيه عن جدّه ، الإخوان : 138 / 70 عن حبيب بن ضبيعة الضبعي ، كنز العمّال : 9/175/25578 نقلاً عن تاريخ دمشق عن أنس و ص 177 / 25581 نقلاً عن أبي نعيم عن الحارث و كلّها نحوه .
3- .الأدب المفرد : 165 / 543 ، وراجع المعجم الكبير : 12 / 280 / 13361 .
4- .مسند ابن حنبل : 8 / 66 / 21352 ، الزهد لابن المبارك : 248 / 712 كلاهما عن أبي ذرّ ، كنز العمّال : 9 / 25 / 24746 .
5- .المحاسن : 1 / 415 / 951 ، بحار الأنوار : 74 / 181 / 1 .

ص: 211

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه در دلش نسبت به برادرش محبّتى داشته باشد و او را از آن باخبر نكند ، به او خيانت كرده است .

سنن أبى داوود _ به نقل از اَنَس _ : مردى نزد پيامبر خدا بود كه مردى ديگر بر ايشان گذشت . آن مرد گفت : اى پيامبر خدا ! من اين مرد را [كه گذشت ، ]دوست مى دارم . پيامبر صلى الله عليه و آلهبه او فرمود : «آيا با خبرش كرده اى ؟» . گفت : نه . فرمود : «او را باخبر كن» . پس ، خود را به آن مرد رساند و گفت : من تو را در راه خدا دوست مى دارم . آن مرد گفت : آن كه مرا براى او دوست مى دارى ، نيز دوستت بدارد .

المحاسن _ به نقل از مجاهد _ : مردى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آلهمرا ديد و از پشت ، شانه ام را گرفت و گفت : هان! من تو را دوست دارم . پاسخ داد[م] : آن كه مرا براى او دوست مى دارى ، دوستت بدارد! . آن مرد گفت : اگر نبود كه پيامبر خدا فرمود : «هرگاه كسى ، كسى را دوست داشت ، باخبرش كند كه دوستش مى دارد» ، تو را [از محبّتم ]باخبر نمى كردم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما مصاحبش را دوست مى داشت ، به خانه اش برود و باخبرش كند كه او را براى خدا دوست مى دارد .

المحاسن _ به نقل از ابو البلاد _ : امام باقر و امام صادق عليهماالسلام در مسجد نشسته بودند كه مردى گذشت. يكى از همنشينان ايشان گفت : به خدا سوگند ، من اين مرد را دوست مى دارم . امام باقر عليه السلامفرمود : «هان ! باخبرش كن ، كه [اين كار ، ]دوستى را پايدارتر مى كند و براى انس گرفتن ، بهتر است» .

.

ص: 212

الإمام الصادق عليه السلام : إذا أحبَبتَ رَجُلاً فَأَخبِرهُ بِذلِكَ ؛ فَإِنَّهُ أثبَتُ لِلمَوَدَّةِ بَينَكُما . (1)

عنه عليه السلام : إذا أحبَبتَ أحَدا مِن إخوانِكَ فَأَعلِمهُ ذلِكَ ؛ فَإِنَّ إبراهيمَ عليه السلامقالَ : «رَبِّ أَرِنِى كَيْفَ تُحْىِ الْمَوْتَى قَالَ أَوَ لَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَ_كِن لِّيَطْمَ_ئنَّ قَلْبِى» (2) . (3)

ج _ حِفظُ الوُدِّ القَديمِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ حِفظَ الوُدِّ القَديمِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل يُحِبُّ المُلازَمَةَ عَلَى الإِخاءِ القَديمَةِ ، فَداوِموا عَلَيها . (5)

داود عليه السلام _ لاِبنِهِ سُلَيمانَ عليه السلام _ : يا بُنَيَّ ، لا تَستَبدِلَنَّ بِأَخٍ قَديمِ أخا مُستَفادا مَا استَقامَ لَكَ ، و لا تَستَقِلَّنَّ أن يَكونَ لَكَ عَدُوٌّ واحِدٌ ، و لا تَستَكثِرَنَّ أن يَكونَ لَكَ ألفُ صَديقٍ . (6)

سليمان عليه السلام _ لاِبنِهِ _ : يا بُنَيَّ ، عَلَيكَ بِالحَبيبِ الأَوَّلِ ؛ فَإِنَّ الحَبيبَ الأَخيرَ لا يَعدِلُهُ . (7)

.


1- .الكافي : 2 / 644 / 2 ، المحاسن : 1 / 415 / 952 وفيه صدره وكلاهما عن هشام بن سالم ؛ كنز العمّال : 9 / 35 / 24806 و ح 24807 .
2- .البقرة : 260 .
3- .الكافي : 2 / 644 / 1 عن نصر بن قابوس .
4- .جامع الأحاديث للسيوطي : 1 / 306 / 5592 ، كنز العمّال : 9 / 27 / 24760 نقلاً عن الكامل لابن عدي و كلاهما عن عائشة .
5- .فردوس الأخبار : 1 / 194 / 566 عن جابر ، كنز العمّال : 9 / 27 / 24759 .
6- .عيون الأخبار لابن قتيبة : 3 / 1 عن يحيى بن كثير ؛ كنز الفوائد : 1 / 98 وليس فيه «قديم» ، بحار الأنوار : 74 / 264 / 3 .
7- .شُعب الإيمان: 6/332/8393 ، حلية الأولياء: 3/71 وفيه «فإنّ الآخر» بدل «فإنّ الحبيب الأخير» و كلاهما عن يحيى بن أبي كثير.

ص: 213

ج _ حفظ دوستى كهن

امام صادق عليه السلام : هرگاه كسى را دوست داشتى ، از آن [محبّت] باخبرش ساز ، كه اين كار ، دوستى ميان شما را پايدارتر مى كند .

امام صادق عليه السلام : هرگاه يكى از برادرانت را دوست داشتى ، از آن [محبّت] ، باخبرش كن ؛ زيرا ابراهيم عليه السلامنيز گفت : «پروردگارا ! به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى ؟`` . گفت : آيا ايمان نياورده اى ؟`` . گفت : چرا ؛ ولى مى خواهم دلم آرامش يابد``» .

ج _ حفظ دوستى كهن رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، حفظ دوستىِ ديرين را دوست مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جلپايبندى به برادرىِ ديرين را دوست مى دارد . پس بر آن ، مداومت كنيد .

داوود عليه السلام _ به فرزندش سليمان عليه السلام_ : پسركم! برادر كهن را تا آن جا كه با تو صادق است ، با برادرىِ [تازه ]به دست آمده ، عوض مكن . حتّى اگر يك دشمن داشته باشى ، آن را كم مشمار و اگر هزار دوست داشته باشى ، آن را بسيار مشمار .

سليمان عليه السلام _ به فرزندش _ : پسركم ! دوست ديرين را نگه دار ، كه دوست تازه با او برابر نيست .

.

ص: 214

الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : لا تَستَبدِلَنَّ بِأَخٍ لَكَ قَديمٍ أخا مُستَفادا مَا استَقامَ لَكَ ؛ فَإِنَّكَ إن فَعَلتَ فَقَد غَيَّرتَ ، و إن غَيَّرتَ تَغَيَّرَت نِعَمُ اللّه ِ عَلَيكَ . (1)

عنه عليه السلام : اِختَر مِن كُلِّ شَيءٍ جَديدَهُ ، ومِنَ الإِخوانِ أقدَمَهُم . (2)

عنه عليه السلام : خَيرُ كُلِّ شَيءٍ جَديدُهُ ، و خَيرُ الإِخوانِ أقدَمُهُم . (3)

عنه عليه السلام : مِن كَرَمَ المَرءِ بُكاؤُهُ عَلى ما مَضى مِن زَمانِهِ ، و حَنينُهُ إلى أوطانِهِ ، وحِفظُهُ قَديمَ إخوانِهِ . (4)

عنه عليه السلام : إذا طالَتِ الصُّحبَةُ تَأَكَّدَتِ الحُرمَةُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام : عَلَيكَ بِالتِّلادِ ، و إيّاكَ و كُلَّ مُحدَثٍ لا عَهدَ لَهُ و لا أمانَةَ و لا ذِمَّةَ و لا ميثاقَ ، و كُن عَلى حَذَرٍ مِن أوثَقِ النّاسِ في نَفسِكَ ؛ فَإِنَّ النّاسَ أعداءُ النِّعَمِ . (6)

عنه عليه السلام : مَوَدَّةُ يَومٍ صِلَةٌ ، و مَوَدَّةُ شَهرٍ قَرابَةٌ ، و مَوَدَّةُ سَنَةٍ رَحِمٌ ثابِتَةٌ ، مَن قَطَعَها قَطَعَهُ اللّه ُ . (7)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 324 / 713 .
2- .غرر الحكم : 2461 .
3- .غرر الحكم : 5089 .
4- .كنز الفوائد : 1 / 94 ، بحار الأنوار : 74 / 264 / 3 .
5- .غرر الحكم : 4017 ، 7206 .
6- .الكافي : 8 / 249 / 350 و ج 2 / 639 / 4 و ليس فيه «فإنّ الناس ...» و كلاهما عن ابن مسكان عن رجل من أهل الجبل.
7- .إحقاق الحقّ : 19 / 531 نقلاً عن الأنوار القدسيّة و ج 12/264 نقلاً عن آداب العشرة وذكر الصحبة والاُخوة.

ص: 215

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : برادر كهن را تا هنگامى كه با تو صادق است ، با برادرىِ [تازه] به دست آمده ، عوض مكن ؛ زيرا اگر چنين كنى ، تغيير داده اى و اگر تغيير بدهى ، نعمت هاى خدا نيز بر ضدّ تو تغيير مى كنند . (1)

امام على عليه السلام : از هر چيز ، نُوَش را برگزين ؛ امّا از برادران ، قديمى ترينشان را .

امام على عليه السلام : بهترينِ هر چيزى ، نوِ آن است ؛ امّا بهترينِ برادران ، قديمى ترينشان است .

امام على عليه السلام : نشانه بزرگوارىِ آدمى ، گريستن او بر روزگار از دست رفته ، اشتياق به وطن و حفظ برادران ديرين است .

امام على عليه السلام : هرگاه مصاحبتْ طولانى شود ، حرمت [دوستى] استوارتر مى گردد .

امام صادق عليه السلام : دوست كُهَن و آزموده ات (2) را نگه دار و از هر دوست نو يافته كه پاسِ هيچ عهد و پيمان و امانتى را نگه نمى دارد ، بپرهيز و درباره خودت ، از مورد اعتمادترينِ مردمان نيز بهوش باش ؛ زيرا مردم ، دشمن نعمت اند .

امام صادق عليه السلام : دوستى يك روزه ، رابطه است . دوستى يك ماهه ، خويشى است و دوستى يك ساله ، خويشاوندى پايدارى است كه هركس آن را بِبُرد ، خداوند ، [رشته عمر] او را به سر مى آورد .

.


1- .واژه «تغيير» ، در زبان قرآن و روايات ، بيشتر به معناى «دگرگونى ناپسند و بدفرجام» به كار مى رود .
2- .«تلاد» مال كهن ريشه دارى است كه در نزد تو پديد آمده است ؛ بر خلاف «طارف» . ظاهرا مراد اين است كه دوست قديمى را كه آزموده اى و ميان تو و او پيمانها و پيوندهايى به وجود آمده ، حفظ كن و از دوستى با هر همراه جديدى كه پيمانى هم با تو دارد ، امّا از امانت داريش اطلاعى ندارى و هنوز ميان تو و او عهد و پيمانى برقرار نشده ، دورى كن (مرآة العقول : 26 / 224) .

ص: 216

عنه عليه السلام : صُحبَةُ عِشرينَ سَنَةً قَرابَةٌ . (1)

د _ الاِنبِساطُ فِي اللِّقاءِ الإمام الباقر عليه السلام : أتى رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، أوصِني . فَكانَ فيما أوصاهُ أن قالَ : اِلقَ أخاكَ بِوَجهٍ مُنبَسِطٍ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : لا تُحَقِّرَنَّ مِنَ المَعروفِ شَيئا و لَو أن تَلقى أخاكَ بِوَجهٍ طَلِقٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : كُلُّ مَعروفٍ صَدَقَةٌ ، و مِنَ المَعروفِ أن تَلقى أخاكَ بِوَجهٍ طَلِقٍ ، و أن تُفرِغَ مِن دَلوِكَ في إنائِهِ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام : تَبَسُّمُ الرَّجُلِ في وَجهِ أخيهِ حَسَنَةٌ ، و صَرفُ القَذى عَنهُ حَسَنَةٌ . وما عُبِدَ اللّه ُ بِشَيءٍ أحَبَّ إلَى اللّه ِ مِن إدخالِ السُّرورِ عَلَى المُؤمِنِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام : مَن تَبَسَّمَ في وَجهِ أخيهِ كانَت لَهُ حَسَنَةٌ . (6)

الإمام الرضا عليه السلام : مَن تَبَسَّمَ في وَجهِ أخيهِ المُؤمِنِ كَتَبَ اللّه ُ لَهُ حَسَنَةً ، و مَن كَتَبَ اللّه ُ لَهُ حَسَنَةً لَم يُعَذِّبهُ . (7)

.


1- .الكافي : 6 / 199 / 5 ، قرب الإسناد : 51 / 164 كلاهما عن الحسين بن علوان ، تحف العقول : 293 عن الإمام الباقر عليه السلام و ص 358 عن الإمام الصادق عليه السلام ، نثر الدرّ : 1 / 352 وفيه «يوما» بدل «سنة» ، بحار الأنوار : 78/210/92؛ الفردوس: 4 / 155 / 6480 عن الإمام عليّ عليه السلاموفيه : «معرفة عشرة» بدل «صحبة عشرين».
2- .الكافي : 2 / 103 / 3 عن أبي بصير ، تحف العقول : 41 من دون إسناد إلى الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 171 / 38 .
3- .صحيح مسلم : 4 / 2026 / 2626 ، مسند ابن حنبل : 8 / 122 / 21575 كلاهما عن أبي ذرّ ، المعجم الكبير : 7 / 64 / 6385 نحوه عن جابر بن سليم ، كنز العمّال : 6 / 418 / 16341 .
4- .مسند ابن حنبل : 5 / 111 / 14715 ، سنن الترمذي : 4 / 347 / 1970 كلاهما عن جابر بن عبداللّه .
5- .الكافي : 2 / 188 / 2 ، مصادقة الإخوان : 158 / 2 كلاهما عن جابر بن يزيد وفيه : «المؤمن» بدل «الرجل» ، وراجع مشكاة الأنوار : 180.
6- .الكافي : 2 / 205 / 1 عن سعدان بن مسلم ، مصادقة الإخوان : 158 / 3 .
7- .مصادقة الإخوان : 157 / 1 .

ص: 217

د _ گشاده رويى به هنگام ديدار

امام صادق عليه السلام : دوستى بيست ساله ، [نوعى ]خويشاوندى است .

د _ گشاده رويى به هنگام ديدار امام باقر عليه السلام : مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! مرا سفارشى كن» . از جمله سفارش هاى حضرت به او اين بود كه : «با روى گشاده ، با برادرت ديدار كن» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ يك از كارهاى نيك را حقير مشمار ؛ گرچه [آن كار نيك ، در اين حد باشد كه ]برادرت را با روى گشاده ديدار كنى .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هر كار نيكى ، صدقه است . از جمله كارهاى نيك ، آن است كه برادرت را با روى گشاده ديدار كنى و از آب دَلوِ خود در ظرف او بريزى .

امام باقر عليه السلام : لبخند انسان به روى چهره برادرش ، نيكى است و برطرف ساختن خاشاك از سر راهش نيكى است . خداوند به چيزى بالاتر از شاد ساختن مؤمنان ، پرستيده نشده است .

امام صادق عليه السلام : هركه به روى برادرش لبخند بزند ، برايش ثوابى (پاداشى) خواهد بود .

امام رضا عليه السلام : هركه به روى برادر مؤمن خود لبخند بزند ، خداوند برايش ثوابى خواهد نوشت و هركه خداوند برايش ثوابى بنويسد ، او را عذاب نخواهد داد .

.

ص: 218

الكافي عن ابن محبوب عَن بَعضِ أصحابِهِ عَن أبي عَبدِاللّه ِ عليه السلام : قُلتُ لَهُ : ما حَدُّ حُسنِ الخُلُقِ ؟ قالَ : تُلينُ جَناحَكَ ، و تُطيبُ كَلامَكَ ، و تَلقى أخاكَ بِبِشرٍ حَسَنٍ . (1)

ه _ المُداراة الإمام الرضا عليه السلام _ حينَ سُئِلَ مَا العَقلُ _ : التَّجَرُّعُ لِلغُصَّةِ ، و مُداهَنَةُ الأَعداءِ ، و مُداراةُ الأَصدِقاءِ . (2)

6 / 2ما لا يَنبَغي في مُعاشَرَةِ الإِخوانِأ _ التَّصَنُّع رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ لا يَنظُرُ اللّه ُ إلَيهِم يَومَ القِيامَةِ و لا يُزَكّيهِم و لَهُم عَذابٌ أليمٌ : المُرخي ذَيلَهُ مِنَ العَظَمَةِ ، وَ المُزَكّي سِلعَتَهُ بِالكَذِبِ ، و رَجُلٌ اِستَقبَلَكَ بِوُدِّ صَدرِهِ فَيُواري (وقَلبُهُ) مُمتَلِئٌ غِشّا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا ظَهَرَ العِلمُ وَ احتُرِزَ العَمَلُ ، وَ ائتَلَفَتِ الأَلسُنُ وَ اختَلَفَتِ القُلوبُ ، وتَقاطَعَتِ الأَرحامُ ، هُنالِكَ « لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَ_رَهُمْ » (4) . (5)

.


1- .الكافي : 2 / 103 / 4 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 412 / 5897 وفيه «سُئل الصادق عليه السلام» ، معاني الأخبار : 253 / 1 وفيهما : «جانبك» بدل «جناحك» .
2- .الأماليللصدوق : 358/441 عن الحسين بن خالد، روضة الواعظين: 8 ، بحار الأنوار : 75/393/3 .
3- .تفسير العيّاشي : 1 / 179 / 69 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 75 / 211 / 6 .
4- .محمّد : 23 .
5- .ثواب الأعمال : 289 / 1 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 74/96/27 ؛ المعجم الكبير : 6 / 263 / 6170 ، تاريخ دمشق : 13 / 100 / 3066 ، حلية الأولياء : 3 / 109 كلّها عن سلمان الفارسي نحوه ، كنز العمّال : 16 / 44 / 43857 .

ص: 219

ه _ مدارا

6 / 2 ناشايسته هاى معاشرت با برادران

الف _ ظاهرسازى

الكافى _ به نقل از ابن محبوب، از يكى از ياران امام صادق عليه السلام _ : به ايشان (امام صادق) گفتم : «حدّ خوش خويى چيست ؟» فرمود : «در رفتارت افتادگى كنى ، سخنت را شيرين نمايى و برادرت را با روى گشاده ديدار كنى .

ه _ مدارا امام رضا عليه السلام _ چون از ايشان پرسيدند كه عقل چيست ، فرمود _ : اندك اندك فرو خوردن غصه ، مسالمت با دشمنان و مداراى با دوستان .

6 / 2ناشايسته هاى معاشرت با برادرانالف _ ظاهرسازى رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند در روز قيامت ، به سه كس نمى نگرد ، آنان را پاك نمى سازد و برايشان عذابى دردناك خواهد بود : كسى كه از سر تكبّر ، دنباله جامه اش را بلند مى كند [تا بر زمين كشيده شود] ؛ كسى كه به دروغ ، كالاى خود را پاك و بى عيب معرّفى مى كند ؛ و كسى كه دوستانه با تو روياروى مى شود ، حال آن كه قلبش لبريز از فريب است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه دانشْ آشكار و عملْ بازداشته شود و زبان ها با يكديگر سازگار و دل ها ناسازگار شوند و پيوندهاى خويشى گسسته گردد ، آن جاست كه «خداوند آنان را لعنت نمود . آنان را كر و چشمانشان را كور ساخته است» . (1)

.


1- .سوره محمّد، آيه 23 .

ص: 220

عنه صلى الله عليه و آله : إذا تَعَلَّمَ النّاسُ العِلمَ و تَرَكُوا العَمَلَ ، و تَحابّوا بِالأَلسُنِ و تَباغَضوا بِالقُلوبِ ، و تَقاطَعوا فِي الأَرحامِ ، لَعَنَهُمُ اللّه ُ عِندَ ذلِكَ ؛ فَأَصَمَّهُم و أعمى أبصارَهُم . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَعالى أوحى إلى داودَ عليه السلام : إنَّ العِبادَ تَحابّوا بِالأَلسُنِ وتَباغَضوا بِالقُلوبِ ، و أظهَرُوا العَمَلَ لِلدُّنيا و أبطَنُوا الغِشَّ وَ الدَّغَلَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : رُبَّ مُتَوَدِّدٍ مُتَصَنِّعٍ . (3)

عنه عليه السلام _ في فِتنَةِ بَني اُمَيَّةَ _ : كانَ أهلُ ذلِكَ الزَّمانِ ذِئابا ، و سَلاطينُهُ سِباعا ، وأوساطُهُ اُكّالاً ، و فُقَراؤُهُ أمواتا ، و غارَ الصِّدقُ ، و فاضَ الكَذِبُ ، وَ استُعمِلَتِ المَوَدَّةُ بِاللِّسانِ ، و تَشاجَرَ النّاسُ بِالقُلوبِ . (4)

عنه عليه السلام _ في فِتنَةِ بَني اُمَيَّةَ _ : هَدَرَ فَنيقُ الباطِلِ بَعدَ كُظومٍ ، و تَواخَى النّاسُ عَلَى الفُجورِ ، و تَهاجَروا عَلَى الدّينِ ، و تَحابّوا عَلَى الكَذِبِ ، و تَباغَضوا عَلَى الصِّدقِ . (5)

ب _ سوءُ الظَّنِّ الإمام عليّ عليه السلام : لا يُفسِدُكَ الظَّنُّ عَلى صَديقٍ أصلَحَهُ لَكَ اليَقينُ . (6)

.


1- .منية المريد : 334 ، مشكاة الأنوار : 123 ، روضة الواعظين : 458 كلاهما نحوه ؛ إحياء علوم الدين : 1 / 70 ، تفسير الدرّ المنثور : 7 / 501 نقلاً عن ابن أبي الدنيا في كتاب العلم عن الحسن .
2- .قصص الأنبياء : 199 / 255 عن يونس بن ظبيان ، بحار الأنوار : 14 / 37 / 14 .
3- .غرر الحكم : 5277 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 108 ، غرر الحكم : 6438 : وفيه ذيله .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 108 .
6- .كنز الفوائد: 1 / 93 ؛ شرح نهج البلاغة: 20 / 345 / 963 وفيه : «يفسدك الظنّ على صديق قد أصلحك اليقين له» .

ص: 221

ب _ بدگمانى

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه مردم ، دانش بياموزند و عمل را واگذارند و به زبان ، دوستى كنند و به دل ، دشمنى ورزند و پيوندهاى خويشى را بگسلند ، آن گاه است كه خداوند ، لعنتشان مى كند . پس كرشان ساخته ، چشمانشان را كور مى كند .

امام صادق عليه السلام : خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود : بندگان به زبان ، دوستى مى كنند و به دل ، دشمنى مى ورزند و عمل براى دنيا را آشكار كرده اند و فريب و نيرنگ را نهان ساخته اند .

امام على عليه السلام : چه بسا ابراز كننده دوستى كه ظاهرسازى مى كند .

امام على عليه السلام _ درباره فتنه بنى اميّه _ : مردم آن روزگار ، [همچون ]گرگ هايند و حاكمانش درندگان ، و مردم ميانه حال آن ، پرخوران و فقيرانش مردگان . راستى ناپديد مى گردد و دروغ ، سرريز مى گردد و دوستىِ زبانى به كار بسته مى شود و مردم ، به دل با يكديگر دشمنى مى كنند .

امام على عليه السلام _ درباره فتنه بنى اميّه _ : شتر نرِ باطل، پس از خاموشى، بانگ مى زند و مردم در بدكارى با يكديگر برادر مى شوند و در دين ، جدايى مى پذيرند ؛ بر دروغ با يكديگر دوستى مى كنند و بر راستى با يكديگر دشمنى مى ورزند .

ب _ بدگمانى امام على عليه السلام : دوستى كه به صالح بودنِ او مطمئن هستى ، مبادا كه بدگمانى ، [نظر ]تو را نسبت به او تباه سازد .

.

ص: 222

عنه عليه السلام : لا يَغلِبَنَّ عَلَيكَ سوءُ الظَّنِّ ؛ فَإِنَّهُ لا يَدَعُ بَينَكَ و بَينَ خَليلٍ صُلحا . (1)

ج _ الغِشّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ، و لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ باعَ مِن أخيهِ بَيعا فيهِ عَيبٌ إلاّ بَيَّنَهُ لَهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : غِشُّ الصَّديقِ وَ الغَدرُ بِالمَواثيقِ مِن خِيانَةِ العَهدِ . (3)

عنه عليه السلام : مِن عَلامَةِ الشَّقاءِ غِشُّ الصَّديقِ . (4)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : إذا غَشَّكَ صَديقُكَ فَاجعَلهُ مَعَ عَدُوِّكَ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام : قالَ سَلمانُ في خُطبَتِهِ : أيُّهَا النّاسُ ، لا تَكِلَّ أظفارُكُم عَن عَدُوِّكُم ، و لا تَستَغِشّوا صَديقَكُم ؛ فَيَستَحوِذَ الشَّيطانُ عَلَيكُم . (6)

عنه عليه السلام : لا تُغَشِّشِ النّاسَ فَتَبقى بِغَيرِ صَديقٍ . (7)

عنه عليه السلام : لا يَطمَعَنَّ ذُو الكِبرِ فِي الثَّناءِ الحَسَنِ ، و لاَ الخَبُّ في كَثرَةِ الصَّديقِ . (8)

د _ البُخل رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إيّاكُم وَ البُخلَ ؛ فَإِنَّ البُخلَ دَعا أقواما فَمَنَعوا زَكاتَهُم ، و دَعاهُم فَقَطَعوا أرحامَهُم ، و دَعاهُم فَسَفَكوا دِماءَهُم . (9)

.


1- .تحف العقول : 79 ، بحار الأنوار : 77 / 227 / 2 .
2- .سنن ابن ماجة: 2/755/2246، المستدرك على الصحيحين: 2/10/2152، السنن الكبرى: 5/523/10734 كلّها عن عقبة بن عامر ، كنز العمّال : 4 / 59 / 9502 .
3- .غرر الحكم : 6417 .
4- .غرر الحكم : 9297 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 321 / 683 .
6- .رجال الكشّي : 1 / 92 عن عبداللّه بن سنان ، بحار الأنوار : 22 / 389 / 28 .
7- .مشكاة الأنوار : 104 عن أبي بصير و ص 186 ، بحار الأنوار : 74 / 286 / 13 .
8- .الخصال : 434 / 20 عن يحيى بن عمران الحلبي ، بحار الأنوار : 73 / 304 / 18 .
9- .كنز العمّال : 3 / 452 / 7404 نقلاً عن ابن جرير عن أبي هريرة .

ص: 223

ج _ فريفتن

د _ بُخل

امام على عليه السلام : مبادا كه بدگمانى بر تو چيره شود ، كه [در اين صورت ،] ميان تو و هيچ دوستى ، رابطه دوستانه اى برجاى نمى گذارد .

ج _ فريفتن رسول خدا صلى الله عليه و آله : مسلمان ، برادر مسلمان است و براى هيچ مسلمانى روا نيست كه چيزى عيبناك به برادرش بفروشد ؛ مگر آن كه او را از آن [عيب ،] باخبر سازد.

امام على عليه السلام : فريفتن دوست و زير پا نهادن پيمان ها ، از [موارد ]خيانت به عهد [خداوند ]است .

امام على عليه السلام : از نشانه هاى شوربختى ، فريفتنِ دوست است .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : هرگاه دوستت تو را فريفت ، او را همسنگ دشمنت بشمار .

امام صادق عليه السلام : سلمان [فارسى ]در خطبه اش گفت : اى مردم ! ناخن هايتان از [جنگ با ]دشمنتان ، كُند نشود و دوستتان را فريب مدهيد كه [در اين صورت] ، شيطان بر شما چيره مى گردد .

امام صادق عليه السلام : مردم را فريب مده ، كه بى دوست مى مانى .

امام صادق عليه السلام : نه شخص متكبّر ، اميد ستوده شدن به نيكى را داشته باشد، و نه شخص فريبكار ، اميد دوستانِ فراوان را .

د _ بُخل رسول خدا صلى الله عليه و آله : از بُخل بپرهيزيد كه همين بخل ، مردمى را بر آن داشت تا زكات خود را نپرداختند و آنان را بر آن داشت تا از خويشان خود بريدند و آنان را بر آن داشت تا خون هاى يكديگر را ريختند .

.

ص: 224

الإمام عليّ عليه السلام : لا خَيرَ في صَديقٍ ضَنينٍ . (1)

عنه عليه السلام : البُخلُ يوجِبُ البَغضاءَ . (2)

عنه عليه السلام : إيّاكَ وَ التَّحَلِّيَ بِالبُخلِ ؛ فَإِنَّهُ يُزري بِكَ عِندَ القَريبِ ، و يُمَقِّتُكَ إلَى النَّسيبِ . (3)

عنه عليه السلام : البُخلُ يُذِلُّ مُصاحِبَهُ ، و يُعِزُّ مُجانِبَهُ . (4)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : صَديقُ البَخيلِ مَن لَم يُجَرِّبهُ . (5)

عنه عليه السلام : إيّاكُم وَ البُخلَ ؛ فَإِنَّ البَخيلَ يَمقُتُهُ الغَريبُ ، و يَنفُرُ مِنهُ القَريبُ . (6)

ه _ الاِستِرسال الإمام الصادق عليه السلام : لا تَثِق بِأَخيكَ كُلَّ الثِّقَةِ ؛ فَإِنَّ صِرعَةَ الاِستِرسالِ لَن تُستَقالَ . (7)

و _ الإِيذاء كنز العمّال عن أنس : كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ يَقرَأُ ، زَمزَمَ في قِراءَتِهِ . فَقيلَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، لِمَ لا تَرفَعُ صَوتَكَ بِالقُرآنِ ؟ قالَ : أكرَهُ أن اُوذِيَ رَفيقي و أهلَ بَيتي . (8)

.


1- .غرر الحكم : 10711 .
2- .غرر الحكم : 780 .
3- .غرر الحكم : 2651 .
4- .غرر الحكم : 1409 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 292 / 346 .
6- .غرر الحكم : 2748 .
7- .الكافي: 2/672/6، مصادقه الإخوان: 188/3 وفيه«سرعة» بدل «صرعة» وكلاهما عن عبداللّه بن سنان، تحف العقول:357، الأمالي للصدوق:767/1035، مشكاه الأنوار:212،روضه الواعظين:425،بحارالأنوار:74/173/3.
8- .كنز العمّال : 2 / 319 / 4123 نقلاً عن ابن النجّار .

ص: 225

ه _ اعتماد مطلق

و _ آزردن

امام على عليه السلام : در دوستِ بخيل ، خيرى نيست .

امام على عليه السلام : بخل ، دشمنى به بار مى آورد .

امام على عليه السلام : از آراستگى به بُخل بپرهيز ؛ زيرا تو را نزد آشنا و نزديك ، خوار و نزد خويشان دشمن مى سازد .

امام على عليه السلام : بُخل ، همنشين خود را خوار مى كند و دورى جوينده از خود را ارجمند مى سازد .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : كسى دوست شخص بخيل است كه او را نيازموده است .

امام على عليه السلام : از بخل بپرهيزيد ؛ زيرا بيگانهْ بخيل را دشمن مى دارد و خويشاوند از او مى گريزد .

ر . ك : ص 151 (تنگ چشمى) .

ه _ اعتماد مطلق امام صادق عليه السلام : به برادرت اعتماد مطلق (1) نداشته باش ؛ زيرا زمين خوردن بر اثر اعتماد [به همه گفته ها و كرده هاى دوست] ، قابل جبران نيست .

و _ آزردن كنز العمّال _ به نقل از اَنَس _ : پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه شبانه براى قرائت [قرآن ]برمى خاست ، آيات را بسيار آهسته تلاوت مى كرد . پرسيدند : اى پيامبر خدا! صدايت را به قرآن خواندن ، بلند نمى كنى ؟ فرمود : «خوش ندارم رفيقم و خانواده ام را بيازارم» .

.


1- .يعنى آسيب و بدى كه از دلشادى فراوان پديد مى آيد ، بى درمان است .

ص: 226

ز _ التَّحقير رسول اللّه صلى الله عليه و آله : كونوا عِبادَ اللّه ِ إخوانا ، المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ؛ لا يَظلِمُهُ ، و لا يَخذُلُهُ ، ولا يُحَقِّرُهُ . (1)

ح _ الإِفراطُ فِي المَحَبَّةِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أحبِب _ وقالَ بَعضُهُم : حِبَّ _ حَبيبَكَ هَونا ما عَسى أن يَكونَ بَغيضَكَ يَوما ما ، و أبغِض بَغيضَكَ هَونا ما عَسى أن يَكونَ حَبيبَكَ يَوما ما . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ قَوما أحَبّوا قَوما حَتّى هَلَكوا في مَحَبَّتِهِم ، فَلا تَكونوا كَهُم . و إنَّ قَوما أبغَضوا قَوما حَتّى هَلَكوا في بُغضِهِم ، فَلا تَكونوا كَهُم . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : لا يَكُن حُبُّكَ كَلَفا ، و لا بُغضُكَ تَلَفا ؛ أحبِب حَبيبَكَ هَونا ما ، وأبغِض بَغيَضكَ هَونا ما . (4)

.


1- .صحيح مسلم : 4 / 1986 / 32 ، مسند ابن حنبل : 3 / 112 / 7731 و ص 283 / 8730 و ص 184/8109 ، السنن الكبرى : 6 / 153 / 11496 و ج 8 / 435 / 17129 كلّها عن أبي هريرة .
2- .الأمالي للطوسي : 622 / 1285 عن حميد بن عبد الرحمن الحميري عن الإمام عليّ عليه السلامو ص 364 / 767، نهج البلاغة : الحكمة 268 ، تحف العقول : 201 وفيه «يعصيك» بدل «يكون بغيضك» ، الجعفريّات : 233 عن إسماعيل بن موسى عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام وكلّها عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 177 / 14 ؛ سنن الترمذي : 4 / 360 / 1997 عن أبي هريرة ، الأدب المفرد : 382 / 1321 عن عبيد الكندي ، الفردوس : 1 / 435 / 1771 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : 9 / 24 / 24742 .
3- .فردوس الأخبار : 1 / 291 / 919 عن عبداللّه بن جعفر ، كنز العمّال : 9 / 45 / 24857 .
4- .الأمالي للطوسي : 703 /1505 عن زيد بن عليّ عن أبيه الإمام زين العابدين عليه السلام، بحار الأنوار: 74/178/18 .

ص: 227

ز _ تحقير كردن

ح _ زياده روى در دوستى

ز _ تحقير كردن رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى بندگان خدا ! برادر باشيد . مسلمان ، برادر مسلمان است ، به او ستم نمى كند ، او را وا نمى گذارد و او را تحقير نمى كند .

ح _ زياده روى در دوستى رسول خدا صلى الله عليه و آله : با دوستت چنان دوستى كن كه شايد روزى دشمنت گردد و با دشمنت چنان دشمنى كن كه شايد روزى دوستت گردد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مردمى ، مردمى ديگر را چنان دوست داشتند كه بر اثر دوستى شان هلاك شدند . پس شما چون آنان مباشيد . و مردمى ، چنان با مردمى ديگر دشمنى ورزيدند كه بر اثر اين دشمنى شان هلاك شدند . پس مانند آنان نيز مباشيد .

امام على عليه السلام : دوستى ات ، [در حدّ] شيدايى و دشمنى ات [مايه ]هلاكت نباشد . دوستت را به اندازهْ دوست بدار و دشمنت را به اندازهْ دشمن بدار .

.

ص: 228

ط _ الإِثمُ لِأَجلِ الصَّديقِ الإمام عليّ عليه السلام : المُؤمِنُ لا يَحيفُ عَلى مَن يُبغِضُ ، و لا يَأثَمُ فيمَن يُحِبُّ . (1)

ي _ إفشاءُ كُلِّ سِرٍّ الإمام عليّ عليه السلام : إنِ استَنَمتَ إلى وَدودِكَ فَأَحرِز لَهُ مِن أمرِكَ وَ استَبقِ لَهُ مِن سِرِّكَ ما لَعَلَّكَ أن تَندَمَ عَلَيهِ وَقتا ما . (2)

عنه عليه السلام : اِبذِل لِصَديقِكَ كُلَّ المَوَدَّةِ ، و لا تَبذِل لَهُ كُلَّ الطُّمَأنينَةِ ، و أعطِهِ كُلَّ المُؤاساةِ ، ولا تُفضِ إلَيهِ بِكُلِّ الأَسرارِ ؛ توفِي الحِكمَةَ حَقَّها ، وَالصَّديقَ واجِبَهُ . (3)

ك _ بَذلُ المَحَبَّةِ في غَيرِ مَوضِعِها الإمام عليّ عليه السلام : لا تَبذِلَنَّ وُدَّكَ إذا لَم تَجِد مَوضِعا . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : مَن وَضَعَ حُبَّهُ في غَيرِ مَوضِعِهِ فَقَد تَعَرَّضَ لِلقَطيعَةِ . (5)

ل _ مُطالَبَةُ الإِنصافِ الإمام الصادق عليه السلام : لَيسَ مِنَ الإِنصافِ مُطالَبَةُ الإِخوانِ بِالإِنصافِ . (6)

.


1- .الأمالي للطوسي : 580/1199، نهج البلاغة: الخطبة 193، تحف العقول: 161، بحار الأنوار: 67/311/45 .
2- .غرر الحكم : 3721 .
3- .كنز الفوائد : 1 / 93 ، أعلام الدين : 178 ، غرر الحكم : 2463 ، بحار الأنوار : 74 / 165 / 29 .
4- .غرر الحكم : 10275 .
5- .المحاسن : 1/415/950 عن عبداللّه بن القاسم الجعفريّ، مشكاة الأنوار : 122، بحار الأنوار: 74/187/11 .
6- .الأمالي للطوسي : 280 / 537 عن أبي عاصم الضحّاك بن مخلّد النبيل ، مشكاة الأنوار : 188 ، بحار الأنوار: 75 / 27 / 14 .

ص: 229

ط _ گناه كردن براى دوست

ى _ آشكار كردن هر راز

ك _ نثار كردن نا به جاى دوستى

ل _ انصاف خواهى

ط _ گناه كردن براى دوست امام على عليه السلام : مؤمن ، بر آن كه با او دشمنى مى ورزد ، ستم نمى كند و به خاطرِ آن كه دوستش دارد ، دست به گناه نمى زند .

ى _ آشكار كردن هر راز امام على عليه السلام : اگر به دوستت اعتماد كردى ، پاره اى از مسائل خود را از او نگه دار و از رازت چيزى را همچنان نزد خود حفظ كن . شايد كه روزگارى به خاطر آن (آشكار كردن همه رازهايت) پشيمان شوى .

امام على عليه السلام : همه دوستى را نثار دوستت كن ؛ امّا همه اعتمادت را نثارش مكن . از جان و مالت در راهش بگذر و با او همدردى كن ؛ امّا همه رازهايت را با او در ميان مگذار. بدين ترتيب ، هم حقّ حكمت را به تمامى ادا كرده اى و هم حقوق دوستى را به جا آورده اى .

ك _ نثار كردن نا به جاى دوستى امام على عليه السلام : دوستى ات را ، اگر جايگاهى [برايش ]نيافتى ، نثار مكن .

امام صادق عليه السلام : هركه دوستى اش را نا به جا به كار گيرد ، خود را در معرض جدايى قرار داده است .

ل _ انصاف خواهى امام صادق عليه السلام : انصاف خواهى از برادران ، از انصافْ به دور است .

.

ص: 230

6 / 3جَوامِعُ آدابِ المُعاشَرَةِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يا عَلِيُّ ، يَنبَغي أن يَكونَ فِي المُؤمِنِ ثَمانُ خِصالٍ : وَقارٌ عِندَ الهَزاهِزِ ، وصَبرٌ عِندَ البَلاءِ ، و شُكرٌ عِندَ الرَّخاءِ ، و قُنوعٌ بِما رَزَقَهُ اللّه ُ عز و جل ، لا يَظلِمُ الأَعداءَ ، ولا يَتَحامَلُ عَلَى الأَصدِقاءِ ، بَدَنُهُ مِنهُ في تَعَبٍ ، وَ النّاسُ مِنهُ في راحَةٍ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله _ في ذِكرِ صِفاتِ المُؤمِنِ _ : لا يَقبَلُ الباطِلَ مِن صَديقِهِ ، و لا يَرُدُّ الحَقَّ مِن عَدُوِّهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا آخى أحَدُكُم أخا فِي اللّه ِ فَلا يُخادَّهُ ، ولا يُدارَّهُ ، ولا يُمازَّهُ ؛ يَعني لا يُخالِفهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : لا تُمارِ أخاكَ ، ولا تُمازِحهُ ، ولا تَعِدهُ مَوعِدَةً فَتُخلِفَهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ؛ لا يَخونُهُ ، و لا يَخذُلُهُ ، و لا يَعيبُهُ ، و لا يَحرِمُهُ ، ولا يَغتابُهُ . (5)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 354 / 5762 ، السرائر : 3 / 616 كلاهما عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه ، الخصال : 406 / 2 عن حمّاد بن عمرو و كلّها عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام، الكافي: 2/47/1 عن عبدالملك بن غالب وص230/2 عن عبداللّه بن غالب ، تحف العقول : 361 ، مشكاة الأنوار : 77 ، التمحيص : 66 / 154 كلّها عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه ، بحار الأنوار : 67 / 294 / 17 .
2- .التمحيص : 74 / 171 ، بحار الأنوار : 67 / 310 / 45 .
3- .الجعفريّات : 198 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام .
4- .سنن الترمذي : 4 / 359 / 1995 ، الأدب المفرد : 124 / 394 ، حلية الأولياء : 3 / 344 كلّها عن ابن عبّاس ؛ تحف العقول : 49 .
5- .المؤمن : 43 / 98 عن الإمام الصادق عليه السلام .

ص: 231

6 / 3 كليات آداب معاشرت

6 / 3كليات آداب معاشرت رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى على ! سزاوار است كه مؤمن ، هشت صفت داشته باشد : آرامش به هنگام لرزش ها [ى زندگى] ؛ شكيبايى به هنگام بلا ؛ سپاسگزارى به هنگام آسايش ؛ خرسندى بدانچه خداوند عز و جلروزى اش داده است ؛ به دشمنان ستم نمى كند ؛ دوستانش را به سختى نمى اندازد ؛ بدنش از او رنجه است و مردم از [گزند] او راحت هستند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله _ به هنگام ياد كردن صفات مؤمن _ : باطل را از دوستش نمى پذيرد و حق را از دشمنش رد نمى كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما با برادرى در راه خدا برادرى كرد ، با او معارضه نكند ، او را خشمگين نكند و با او مخالفت ننمايد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : با برادرت ، جدال مكن ، شوخى مكن و به او وعده اى مده كه آن را به جا نياورى .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مسلمان ، برادرِ مسلمان است ؛ به او خيانت نمى كند ، او را وا نمى گذارد ، بر او خرده نمى گيرد ، او را محروم نمى سازد و غيبتش را نمى كند .

.

ص: 232

عنه صلى الله عليه و آله : المُؤمِنُ حَرامٌ عَلَى المُؤمِنِ أن يَظلِمَهُ ، أو يَخذُلَهُ ، أو يَغتابَهُ ، أو يَدفَعَهُ دَفعَةً . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ؛ لا يَظلِمُهُ ، و لا يُسلِمُهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : السَّيِّدُ مَن تَحَمَّلَ أثقالَ إخوانِهِ ، وأحسَنَ مُجاوَرَةَ جيرانِهِ . (3)

عنه عليه السلام : اِرفَق بِإِخوانِكَ، وَاكفِهِم غَربَ لِسانِكَ، وأجرِ عَلَيهِم سَيبَ إحسانِكَ . (4)

عنه عليه السلام : لا تُنابِذ عَدُوَّكَ ، و لا تُقَرِّع صَديقَكَ ، وَ اقبَلِ العُذرَ و إن كانَ كِذبا ، ودَعِ الجَوابَ عَن قُدرَةٍ و إن كانَ لَكَ . (5)

عنه عليه السلام : إنَّ المُسلِمَ أخُو المُسلِمِ ؛ فَلا تَنابَزوا ، و لا تَخاذَلوا ؛ فَإِنَّ شَرائِعَ الدّينِ واحِدَةٌ ، وسُبُلَهُ قاصِدَةٌ، مَن أخَذَ بِها لَحِقَ، ومَن تَرَكَها مَرَقَ، ومَن فارَقَها مَحَقَ . (6)

الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ المُؤمِنَ أخُو المُؤمِنِ ؛ لا يَشتِمُهُ ، و لا يَحرِمُهُ ، و لا يُسيءُ بِهِ الظَّنَّ . (7)

.


1- .الكافي : 2 / 235 / 19 و ص 233 / 12 نحوه وكلاهما عن سليمان بن خالد عن الإمام الباقر عليه السلاموفي الأخير من دون إسناد اليه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 67 / 358 / 62 ؛ المعجم الكبير : 3 / 294 / 3444 عن أبي مالك الأشعري نحوه .
2- .صحيح البخاري : 2 / 862 / 2310 و ج 6 / 2550 / 6551 ، مسند ابن حنبل : 2 / 400 / 5650 ، السنن الكبرى : 6 / 157 / 11512 و ج 8 / 573 / 17604 كلّها عن عبداللّه بن عمر ، صحيح مسلم : 4 / 1996 / 58 ، سنن أبي داود : 4 / 273 / 4893 ، سنن الترمذي : 4 / 34 / 1426 كلّها عن سالم عن أبيه .
3- .غرر الحكم : 2002 .
4- .غرر الحكم : 2381 .
5- .غرر الحكم : 10358 .
6- .الأمالي للمفيد : 234 / 5 ، الأمالي للطوسي : 11 / 13 ، كلاهما عن الأصبغ بن نباتة ، تحف العقول : 203 ، وقعة صفّين : 224 عن أبي سنان الأسلمي وفيه «تنابذوا» بدل «تنابزوا» ، بحار الأنوار : 32 / 595 / 474 .
7- .تحف العقول : 296 ، بحار الأنوار : 78 / 176 / 35 .

ص: 233

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بر مؤمن ، حرام است كه به مؤمنى ديگر ستم كند ، يا او را واگذارد ، يا غيبتِ او را بكند و يا او را يكسره براند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مسلمان ، برادرِ مسلمان است ؛ نه به او ستم مى كند و نه او را تسليم [مشكلات ]مى نمايد .

امام على عليه السلام : بزرگ ، كسى است كه سنگينى [مشكلات زندگىِ] برادرانش را بر دوش كشد و با همسايگانش نيك همسايه دارى كند .

امام على عليه السلام : با برادرانت نرمى كن ، تندى زبانت را از آنان بازدار و عطا و دِهِش خود را شامل آنان كن .

امام على عليه السلام : دشمنى ات را با دشمنت آشكار مكن ، با دوست خود ، درشتى منما و عذر را بپذير _ گرچه دروغين باشد _ ، و پاسخگويى را _ گرچه به سودت باشد _ ، از سر قدرتْ رها كن .

امام على عليه السلام : مسلمان ، برادرِ مسلمان است . پس ، از يكديگر عيب مگيريد و يكديگر را تنها مگذاريد ، كه راه هاى دين ، يكى است و طريقت هايش ميانه است . هر كس در آن گام نهد ، [به مقصد] مى رسد و هركس آن را رها كند ، از دين خارج مى شود و هركس از آن جدا گردد ، نابود مى شود .

امام باقر عليه السلام : مؤمن ، برادرِ مؤمن است ؛ به او دشنام نمى دهد ، او را محروم نمى سازد و به او بدگمان نمى شود .

.

ص: 234

عنه عليه السلام : إنَّ نَفَرا مِنَ المُسلِمينَ خَرَجوا إلى سَفَرٍ لَهُم فَضَلُّوا الطَّريقَ ، فَأَصابَهُم عَطَشٌ شَديدٌ ، فَتَكَفَّنوا ولَزِموا اُصولَ الشَّجَرِ ، فَجاءَهُم شَيخٌ و عَلَيهِ ثِيابٌ بيضٌ ، فَقالَ : قوموا فَلا بَأسَ عَلَيكُم فَهذَا الماءُ . فَقاموا و شَرِبوا وَ ارتَوَوا ، فَقالوا : مَن أنتَ يَرحَمُكَ اللّه ُ ؟ فَقالَ : أنَا مِنَ الجِنِّ الَّذينَ بايَعوا رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله، إنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ : «المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ ، عَينُهُ و دَليلُهُ» ، فَلَم تَكونوا تَضَيَّعوا بِحَضرَتي . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ؛ لا يَظلِمُهُ ، و لا يَخذُلُهُ ، و لا يَغتابُهُ ، و لا يَخونُهُ ، و لا يَحرِمُهُ . (2)

عنه عليه السلام : المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ ، عَينُهُ و دَليلُهُ ؛ لا يَخونُهُ ، و لا يَظلِمُهُ ، و لا يَغُشُّهُ ، و لا يَعِدُهُ عِدَةً فَيُخلِفَهُ . (3)

عنه عليه السلام : المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ؛ لا يَظلِمُهُ ؛ ولا يَخذُلُهُ ، ولا يَخونُهُ . ويَحِقُّ عَلَى المُسلِمينَ الاِجتِهادُ فِي التَّواصُلِ ، وَالتَّعاوُنُ عَلَى التَّعاطُفِ ، وَالمُواساةُ لِأهلِ الحاجَةِ ، وتَعاطُفُ بَعضِهِم عَلى بَعضٍ ، حَتّى تَكونوا كَما أمَرَكُمُ اللّه ُ عز و جل رُحَماءَ بَينَكُم مُتَراحِمينَ ، مَغتَمّينَ لِما غابَ عَنكُم مِن أمرِهِم ، عَلى ما مَضى عَلَيهِ مَعشَرُ الأَنصارِ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله . (4)

عنه عليه السلام : قالَ الحارِثُ الأَعوَرُ لِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، أنَا وَاللّه اُحِبُّكَ . فَقالَ لَهُ : يا حارِثُ ، أما إذا أحبَبتَني فَلا تُخاصِمُني ، ولا تُلاعِبُني ، ولا تُجاريني ، ولا تُمازِحُني ، ولا تُواضِعُني ، ولا تُرافِعُني . (5)

.


1- .الكافي : 2 / 167 / 10 عن فضيل بن يسار ، المؤمن : 43 / 100 ، بحار الأنوار : 74 / 272 / 13 .
2- .الكافي : 2 / 167 / 11 عن فضيل بن يسار ، المؤمن : 45 / 105 ، مشكاة الأنوار : 186 وفيه «المؤمن» بدل «المسلم» ، بحار الأنوار : 74 / 273 / 14 .
3- .الكافي : 2 / 166 / 3 و ص 167 / 8 كلاهما عن عليّ بن عقبة ، مصادقة الإخوان : 152 / 3 عن أبي بصير ، بحار الأنوار : 74 / 268 / 7 ، وراجع مشكاة الأنوار : 104 .
4- .الكافي : 2 / 174 / 15 عن أبي المغرا .
5- .الخصال : 334 / 35 عن أحمد بن نوح عن رجل .

ص: 235

امام باقر عليه السلام : گروهى از مسلمانان براى سفرى ، راهى شدند ؛ ليكن راه را گم كردند و دچار تشنگى شديدى گشتند . پس [تن به مرگ دادند و ]كفن پوشيدند و كنار تنه هاى درختان ، ماندگار شدند . آن گاه پيرى با جامه هاى سفيد ، نزدشان آمد و گفت : «برخيزيد كه مشكلى برايتان پيش نمى آيد و اين آب است» . آنان برخاستند و نوشيدند و سيراب گشتند . پس از آن گفتند : خداوند ، رحمتش را شامل حالت كند . كيستى ؟ پاسخ داد : «من از جنّيانى هستم كه با پيامبر خدا بيعت كردند . شنيدم پيامبر خدا مى فرمود : مؤمن ، برادر مؤمن است ؛ ديده بان و راهنماى اوست . ``پس نمى شد كه با حضور من تباه شويد» .

امام صادق عليه السلام : مسلمان ، برادرِ مسلمان است ؛ به او ستم نمى كند ، او را تنها نمى گذارد ، غيبت او را نمى كند ، به او خيانت نمى ورزد و او را محروم نمى سازد .

امام صادق عليه السلام : مؤمن ، برادرِ مؤمن است ؛ ديده بان و راهنماى اوست ، به او خيانت نمى ورزد ، به او ستم نمى كند ، او را فريب نمى دهد و به او وعده اى كه آن را به جاى نياورد ، نمى دهد .

امام صادق عليه السلام : مسلمان ، برادرِ مسلمان است ؛ به او ستم نمى كند ، او را تنها نمى گذارد و به او خيانت نمى ورزد . بر مسلمانان لازم است كه براى پيوند و همكارى در جهت توجّه به يكديگر و همدردى با نيازمندان و سهيم كردن آنان در مال خود و مهربانى برخى نسبت به برخى ، كوشش كنند ، تا همان گونه باشيد كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است : مهربان و مهرورز ميان خودتان ، و اندوهگين از گرفتارى هايشان كه از شما پنهان مانده است ، به گونه اى كه انصار در روزگار پيامبر خدا بودند .

امام صادق عليه السلام : حارث اَعوَر به امير مؤمنان گفت : اى امير مؤمنان ! به خدا سوگند ، من تو را دوست دارم . حضرت فرمود : «هان ! حال كه مرا دوست دارى ، پس با من ستيزه نمى كنى ، مرا بازى نمى دهى ، با من مجادله نمى نمايى ، با من شوخى نمى كنى ، و مرا از منزلت حقيقى ام پايين تر و بالاتر نمى نهى» .

.

ص: 236

6 / 4النَّوادِر رسول اللّه صلى الله عليه و آله : رَحِمَ اللّه ُ رَفيقا أعانَ رَفيقَهُ عَلى بِرِّهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ، لا يَمنَعُهُ الماعونَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : إيّاكَ أن تُخدَعَ عَن صَديقِكَ ، أو تُغلَبَ عَن عَدُوِّكَ . (3)

عنه عليه السلام : اِصحَب أخَا التُّقى وَ الدّينِ تَسلَم ، وَ استَرشِدهُ تَغنَم . (4)

عنه عليه السلام : أحبِبِ الإِخوانَ عَلى قَدرِ التَّقوى . (5)

عنه عليه السلام : إيّاكَ أن تُخرِجَ صَديقَكَ إخراجا يُخرِجُهُ عَن مَوَدَّتِكَ ، وَ استَبقِ لَهُ مِن اُنسِكَ مَوضِعا يَثِقُ بِالرُّجوعِ إلَيهِ . (6)

.


1- .الأمالي للصدوق : 363 / 448 ، ثواب الأعمال : 221 / 1 كلاهما عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : 2 / 167 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 74 / 65 / 32 .
2- .تفسير الدرّ المنثور: 8/644 نقلاً عن الباوردي عن الحرث بن شريح. وراجع : البخل / أبخل الناس بما يملكه.
3- .غرر الحكم : 2644 .
4- .غرر الحكم : 2334 .
5- .الأمالي للصدوق : 380 / 483 عن أبي الجارود عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام ، الاختصاص : 226 عن أبي الجارود يرفعه ، تحف العقول : 368 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 187 / 7 .
6- .غرر الحكم : 2687 .

ص: 237

6 / 4 گوناگون

6 / 4گوناگون رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، رحمت كند دوستى را كه به دوستش در كار خيرش يارى رساند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مسلمان ، برادرِ مسلمان است و لوازم ضرورى زندگى را از او دريغ نمى دارد .

امام على عليه السلام : مبادا تو را نسبت به دوستت فريب دهند [و رابطه شما را قطع كنند ]يا آن كه [با رفتارت ]مغلوب دشمنت شوى .

امام على عليه السلام : با برادرى پرهيزگار و ديندارْ مصاحبت كن ، تا سلامت مانى ، و از او راهنمايى بخواه ، تا سود برى .

امام على عليه السلام : برادران را به مقدار تقوا[يى كه دارند ، ]دوست بدار .

امام على عليه السلام : بپرهيز از آن كه چنان دوستت را از خود برانى كه از [حدود ]دوستى ات نيز بيرون برود ؛ بلكه براى او از دوستى خود ، جايى بگذار كه براى بازگشت ، به آن اعتماد كند .

.

ص: 238

عنه عليه السلام : مَنِ استَفسَدَ صَديقَهُ نَقَصَ مِن عَدَدِهِ . (1)

عنه عليه السلام : اِستِفسادُ الصَّديقِ مِن عَدَمِ التَّوفيقِ . (2)

عنه عليه السلام : إيّاكَ أن توحِشَ مُوادَّكَ وَحشَةً تُفضي بِهِ إلَى اختِيارِهِ البُعدَ عَنكَ ، وإيثارِ الفُرقَةِ . (3)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : إذا أحسَنَ أحَدٌ مِن أصحابِكَ فَلا تَخرُج إلَيهِ بِغايَةِ بِرِّكَ ، و لكِنِ اترُك مِنهُ شَيئا تَزيدُهُ إيّاهُ عِندَ تَبَيُّنِكَ مِنهُ الزِّيادَةَ في نَصيحَتِهِ . (4)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : إذا كانَ لَكَ صَديقٌ و لَم تَحمَد إخاءَهُ ومَوَدَّتَهُ فَلا تُظهِر ذلِكَ لِلنّاسِ ؛ فَإِنَّما هُوَ بِمَنزِلَةِ السَّيفِ الكَليلِ في مَنزِلِ الرَّجُلِ ؛ يُرهِبُ بِهِ عَدُوَّهُ ، و لا يَعلَمُ العَدُوُّ أصارِمٌ هُوَ أم كَليلٌ . (5)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : إذا صادَقتَ إنسانا وَجَبَ عَلَيكَ أن تَكونَ صَديقَ صَديقِهِ ، و لَيسَ يَجِبُ عَلَيكَ أن تَكونَ عَدُوَّ عَدُوِّهِ ؛ لِأَنَّ هذا إنَّما يَجِبُ عَلى خادِمِهِ ، و لَيسَ يَجِبُ عَلى مُماثِلٍ لَهُ . (6)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : لَيسَ يَضُرُّكَ أن تَرى صَديقَكَ عِندَ عَدُوِّكَ ؛ فَإِنَّهُ إن لَم يَنفَعكَ لَم يَضُرَّكَ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 8231 .
2- .غرر الحكم : 1479 .
3- .غرر الحكم : 2689 .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 331 / 798 .
5- .شرح نهج البلاغة : 20 / 309 / 550 .
6- .شرح نهج البلاغة : 20 / 331 / 792 .
7- .شرح نهج البلاغة : 20 / 331 / 336 / 852 .

ص: 239

امام على عليه السلام : هركه به دوست خود بدى كند و [با رفتارش ]او را تباه سازد ، [گويى ]از شمار [نيروهاى ]خود كاسته است .

امام على عليه السلام : تباه ساختن دوست ، از بى توفيقى است .

امام على عليه السلام : مبادا چنان دوستت را از خود برَمانى كه دورى از تو را برگزيند و جدايى را ترجيح دهد .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : هرگاه يكى از يارانت نيكى كرد ، همه خوبى خودت را نثارش مكن و چيزى از آن را باقى بگذار ، تا به هنگام ديدنِ نيكخواهى بيشتر او ، آن را نثارش كنى .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : هرگاه دوستى داشتى كه برادرى و دوستىِ او را نمى پسنديدى ، آن را بر مردمْ آشكار مكن ؛ چون كه او همچون شمشير كُندى است در خانه انسان ، كه بِدان دشمنش را مى ترساند ، حال آن كه دشمن نمى داند آن شمشير ، بُرنده است يا كُند .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : هرگاه با كسى دوست شدى ، بر تو لازم است كه با دوست او نيز دوست باشى ؛ ليكن بر تو لازم نيست كه با دشمن او دشمن شوى ؛ زيرا اين مسئله بر خدمتكار او لازم است ، نه بر همانند او .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : اين كه دوستت را نزد دشمنت ببينى ، به تو زيان نمى زند ؛ چون كه اگر برايت سودى نداشته باشد ، زيانى هم به تو نمى رساند .

.

ص: 240

المعجم الكبير عن الحارث : إنَّ عَلِيّ_ا عليه السلام سَأَلَ ابنَهُ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلامعَن أشياءَ مِن أمرِ المُروءَةِ . . . قالَ : فَمَا الجُبنُ ؟ قالَ : الجُرأَةُ عَلَى الصَّديقِ ، وَ النُّكولُ عَنِ العَدُوِّ . (1)

داود عليه السلام : لا تَشتَرِ عَداوَةَ واحِدٍ بِصَداقَةِ ألفٍ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : مَن لَم يَرضَ مِن صَديقِهِ إلاَّ الإِيثارَ عَلى نَفسِهِ دامَ سَخَطُهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : ما وَدَّني أحَدٌ إلاّ بَذَلتُ لَهُصَفوَ المَوَدَّةِ مِنّي آخِرَ الأَبَدِ ولا قَلاني و إن كانَ المُسيءُ بِناإلاّ دَعَوتُ لَهُ الرَّحمنَ بِالرَّشَدِ (4)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : وَاخفِض جَناحَكَ لِلصَّديقِ و كُن لَهُكَأَبٍ عَلى أولادِهِ يَتَحدَّبُ وَاطلُبهُمُ طَلَبَ المَريضِ شِفاءَهُودَعِ الكَذوبَ فَلَيسَ مِمَّن يُصحَبُ وَاحفَظ صَديقَكَ فِي المَواطِنِ كُلِّهاوعَلَيكَ بِالمَرءِ الَّذي لا يَكذِبُ (5)

.


1- .المعجم الكبير : 3 / 68 / 2688 ، تاريخ دمشق : 13 / 256 ، حلية الأولياء : 2 / 36 ، البداية والنهاية : 8 / 39 ، كنز العمّال : 16 / 215 / 44237 ؛ تحف العقول : 225 ، العدد القويّة : 53 / 64 عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 103 / 2 .
2- .ربيع الأبرار : 3 / 39 .
3- .الدرّة الباهرة: 32 ، أعلام الدين : 304 ، غرر الحكم : 8976 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 74/180/28 و ج 78/278/113.
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 146 .
5- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 49 .

ص: 241

المعجم الكبير _ به نقل از حارث _ : على عليه السلام درباره «مردانگى» از فرزندش حسن بن على عليه السلامپرسش هايى كرد ... . [از جمله ]پرسيد : «بزدلى چيست ؟» . پاسخ داد : گستاخى در برابر دوست و پشت كردن به دشمن .

داوود عليه السلام : دشمنىِ يك تن را [حتى] به بهاى دوستى هزار تن نيز مَخر!

امام صادق عليه السلام : هركه همواره انتظار داشته باشد كه دوستش او را بر خود مقدّم دارد ، هميشه خشمگين خواهد بود .

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : كسى با من دوستى نكرد ، جز آن كه/ دوستىِ ناب خود را همواره نثارش كردم. و كسى با من دشمن نشد ، گرچه در حقّ ما بدى كرد / جز آن كه همواره هدايت او را از خداى رحمان خواستار شدم .

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : مانند پدرى كه به فرزندانش مهربانى مى كند/ براى دوستت فروتنى كن . آنان را چونان بيمارى كه تندرستى خود را مى جويد ، بجوى/ و دروغگو را رها كن كه شايسته مصاحبت نيست . دوستت را در همه حال ، حفظ كن/ و شخصى را به دست آر كه دروغ نمى گويد .

.

ص: 242

الفصل السابع: أحكام المحبَّة7 / 1مَن تَجِبُ مَحَبَّتُهُالكتاب(قُلْ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَ نُكُمْ وَأَزْوَ جُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَ لٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَ_رَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَ_كِنُ تَرْضَوْنَهَآ أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِى سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِىَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَ_سِقِينَ ) . (1)

(قُل لاَّ أَسْ_ئلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى) . (2)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : لا يُؤمِنُ عَبدٌ حَتّى أكونَ أحَبَّ إلَيهِ مِن نَفسِهِ ، و تَكونَ عِترَتي إلَيهِ أعَزَّ مِن عِترَتِهِ، ويكَونَ أهليأحَبَّ إلَيهِ منِ أهلِهِ، وتَكونَ ذاتي أحَبَّ إلَيهِ مِن ذاتِهِ . (3)

.


1- .التوبة : 24 .
2- .الشورى : 23 .
3- .علل الشرايع: 140/3 عن أبي ليلى ، بحار الأنوار : 27/86/30 ؛ وراجع مسند ابن حنبل : 4/547/13913، مسند أبي يعلى : 4 / 81 / 3882 .

ص: 243

فصل هفتم : احكام دوستى

7 / 1 آنان كه دوستى شان واجب است

فصل هفتم : احكام دوستى7 / 1آنان كه دوستى شان واجب استقرآن(بگو : اگر پدرانتان ، فرزندانتان ، برادرانتان ، همسرانتان ، خويشاوندانتان و اموالى كه اندوخته ايد و تجارتى كه از كسادِ آن بيم داريد و خانه هايى كه بدان دل خوش هستيد، برايتان از خدا و فرستاده اش و جهاد در راهش دوست داشتنى تر است ، منتظر باشيد تا خدا فرمان خويش بياورد ، و خدا مردم فاسق را هدايت نخواهد كرد) .

(بگو: بر اين رسالت، مزدى از شما، جز دوست داشتن خويشاوندان، (1) نمى خواهم).

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ بنده اى ايمان نمى آورد ، مگر آن كه من برايش دوست داشتنى تر از خودش باشم و خاندانم برايش ارجمندتر از خاندان خودش باشند و خانواده ام برايش دوست داشتنى تر از خانواده خودش باشند و هستى ام برايش دوست داشتنى تر از هستى خودش باشد .

.


1- .مقصود از خويشاوندان ، اهل بيت عليهم السلاماند است كه دوستى آنان راه رسيدن به ارزشهاى انسانى و اسلامى است . مؤلف .

ص: 244

عنه صلى الله عليه و آله : لا يُؤمِنُ أحَدُكُم حَتّى أكونَ أحَبَّ إلَيهِ مِن والِدِهِ و وَلدِهِ وَ النّاسِ أجمَعينَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : لا يُؤمِنُ أحَدُكُم حَتّى يَكونَ اللّه ُ و رَسولُهُ أحَبَّ إلَيهِ مِمّا سِواهُما ، وحَتّى يُقذَفَ فِي النّارِ أحَبُّ إلَيهِ مِن أن يَعودَ فِي الكُفرِ بَعدَ أن نَجّاهُ اللّه ُ مِنهُ . و لا يُؤمِنُ أحَدُكُم حَتّى أكونَ أحَبَّ إلَيهِ مِن وَلَدِهِ و والِدِهِ وَ النّاسِ أجمَعينَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : لا يُؤمِنُ عَبدٌ حَتّى أكونَ أحَبَّ إلَيهِ مِن نَفسِهِ ، و أهلي أحَبَّ إلَيهِ مِن أهلِهِ ، و ذاتي أحَبَّ إلَيهِ مِن ذاتِهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ يَومَ القِيامَةِ حَتّى يُسأَلَ عَن أربَعٍ : عَن عُمُرِهِ فيما أفناهُ ، و عَن جَسَدِهِ فيما أبلاهُ ، و عَن مالِهِ فيما أنفَقَهُ و مِن أينَ كَسَبَهُ ، و عَن حُبِّنا أهلَ البَيتِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : مَا اختَلَطَ حُبّي بِقَلبِ عَبدٍ إلاّ حَرَّمَ اللّه ُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : عاهَدَني رَبّي أن لا يَقبَلَ إيمانَ عَبدٍ إلاّ بِمَحَبَّةِ أهلِ بَيتي . (6)

.


1- .صحيح البخاري : 1 / 14 / 15 ، سنن النسائي : 8 / 114 و ص 115 ، سنن ابن ماجة : 1 / 26 / 67 ، مسند ابن حنبل : 4 / 412 / 13150 ، شُعب الإيمان : 2 / 129 / 1374 و ح 1375 كلّها عن أنس بن مالك وراجع المستدرك على الصحيحين : 2 / 528 / 3805 .
2- .مسند ابن حنبل : 4 / 412 / 13150 و ص 554 / 13961 ، إتحاف السادة : 9 / 547 كلّها عن أنس .
3- .المعجم الكبير : 7 / 75 / 6416 عن أبي ليلى ؛ مشكاة الأنوار : 81 وفيه «عترتي» بدل «أهلي» .
4- .المعجم الكبير : 11 / 84 / 11177 ، المعجم الأوسط : 9 / 155 / 9406 ، المناقب لابن المغازلي : 120 / 157 وكلّها عن ابن عبّاس ، تاريخ دمشق : 42 / 259 عن أبي ذرّ نحوه ، فرائد السمطين : 2 / 301 / 557 عن داود بن سليمان عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : 14 / 379 / 39013 ؛ الأمالي للصدوق : 93 / 70 ، الخصال : 253 / 125 كلاهما عن إسحاق ابن الإمام الكاظم عن أبيه عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : 56 وفي الثلاثة الأخيرة «شبابه» بدل «جسده» ، الأمالي للطوسي : 593 / 1227 عن أبي بردة الأسلمي ، تنبيه الخواطر : 2 / 75 عن أبي بريدة الأسلمي ، بحار الأنوار : 10 / 160 / 12 .
5- .كنز العمّال : 1 / 184 / 939 نقلاً عن حلية الأولياء عن ابن عمر .
6- .إحقاق الحقّ : 9 / 454 نقلاً عن المناقب المرتضويّة وخلاصة الأخبار .

ص: 245

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ يك از شما ايمان نمى آورد ، مگر آن كه من برايش از پدرش ، فرزندش و همه مردم ، دوست داشتنى تر باشم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ يك از شما ايمان نمى آورد ، مگر آن كه خدا و پيامبرش براى او از هر چيز ديگرى دوست داشتنى تر باشند، و تا آن كه در آتش افتادن، برايش دوست داشتنى تر از بازگشت به كفر باشد ، پس از آن كه خداوندْ او را از آن (كفر) ، نجات بخشيده است . هيچ يك از شما ايمان نمى آورد ، مگر آن كه من برايش دوست داشتنى تر از فرزندش ، پدرش و همه مردم باشم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ بنده اى ايمان نمى آورد ، مگر آن كه من برايش دوست داشتنى تر از خودش باشم ، و خانواده ام برايش دوست داشتنى تر از خانواده اش باشند ، و هستى ام برايش دوست داشتنى تر از هستى اش باشد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ بنده اى در روز قيامت ، قدمى بر نمى دارد ، مگر آن كه از او درباره چهار چيز پرسش شود: از عمرش كه در چه راهى به سر آورده است؛ از پيكرش كه در چه راهى فرسوده است ؛ از مالش كه آن را از چه راهى به دست آورده و در چه راهى صرف كرده است ؛ و از دوستى ما اهل بيت .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستى من ، با قلب بنده اى آميخته نمى شود ، مگر آن كه خداوند ، پيكرش را بر آتش ، حرام خواهد كرد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : پروردگارم با من عهد بست كه ايمان هيچ بنده اى را نپذيرد ، مگر با دوستى اهل بيتم .

.

ص: 246

عنه صلى الله عليه و آله : أوَّلُ ما يُسأَلُ عَنهُ العَبدُ حُبُّنا أهلَ البَيتِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : لا يَتِمُّ الإِيمانُ إلاّ بِمَحَبَّتِنا أهلَ البَيتِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : لِكُلِّ شَيءٍ أساسٌ ، و أساسُ الدّينِ حُبُّنا أهلَ البَيتِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : أساسُ الإِسلامِ حُبّي و حُبُّ أهلِ بَيتي . (4)

الإمام الباقر عليه السلام : حُبُّنا أهلَ البَيتِ نِظامُ الدّينِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام : لَولا أنَّ اللّه َ تَعالى فَرَضَ وِلايَتَنا وأمَرَ بِمَوَدَّتِنا ما وَقَفناكُم عَلى أبوابِنا ، ولا أدخَلناكُم بُيوتَنا . (6)

7 / 2مَن تُستَحَبُّ مَحَبَّتُهُأ _ المُؤمِنونَ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : لِلمُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ سَبعَةُ حُقوقٍ واجِبَةٍ مِنَ اللّه ِ عز و جل عَلَيهِ : الإِجلالُ لَهُ في عَينِهِ ، وَ الوُدُّ لَهُ في صَدرِهِ ، وَ المُؤاساةُ لَهُ في مالِهِ ، و أن يُحَرِّمَ غيبَتَهُ ، و أن يَعودَهُ في مَرَضِهِ ، و أن يُشَيِّعَ جَنازَتَهُ ، و أن لا يَقولَ فيهِ بَعدَ مَوتِه إلاّ خَيرا . (7)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 62 / 258 عن أبي محمّد الحسن بن عبداللّه بن محمّد بن العبّاس الرازي التميمي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 27 / 79 / 18 .
2- .كفاية الأثر : 110 عن واثلة بن الأسقع ، بحار الأنوار : 36 / 322 / 178 .
3- .لسان الميزان : 5 / 380 / 1232 عن جابر ؛ المحاسن : 1 / 247 / 461 ، شرح الأخبار : 3 / 8 / 927 كلاهما عن مدرك بن عبد الرحمن عن الإمام الصادق عليه السلام وفيهما «الإسلام» بدل «الدين» ، بحار الأنوار : 27 / 91 / 47 .
4- .كنز العمّال : 12 / 105 / 34206 نقلاً عن ابن عساكر عن الإمام عليّ عليه السلام ، تفسير الدرّ المنثور : 7 / 350 نقلاً عن ابن النجّار في تاريخه عن الإمام الحسن عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «حبّ أصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله» بدل «حبّي».
5- .الأمالي للطوسي : 296 / 582 عن جابر بن يزيد الجعفي ، بحار الأنوار : 78 / 183 / 8 .
6- .بصائر الدرجات : 300 / 5 ، إعلام الورى : 285 .
7- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 398 / 5850 في رواية مسعدة بن صدقة ، الأمالي للصدوق : 84 / 51 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الخصال : 351 / 27 عن مسعدة عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه ، بحار الأنوار : 74 / 222 / 3 ، وفي الكافي : 2 / 125 / 7 عن الإمام الصادق عليه السلام : «إنّ من حقّ المؤمن على المؤمن المودّة له في صدره ، والمواساة في ماله» .

ص: 247

7 / 2 آنان كه دوستى شان مستحب است

الف _ مؤمنان

رسول خدا صلى الله عليه و آله : نخستين چيزى كه [روز قيامت] درباره آن از بنده مى پرسند ، دوستى ما اهل بيت است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : ايمان ، جز با دوستى ما اهل بيت ، كامل نمى شود .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرچيزى را بنيادى است و بنيادِ دين، دوستى ما اهل بيت است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بنياد اسلام ، دوستى من و دوستى اهل بيتم است .

امام باقر عليه السلام : دوستىِ ما اهل بيت ، [مايه] انتظام دين است .

امام صادق عليه السلام : اگر نه آن كه خداوند متعال ، ولايت ما را واجب كرده و به دوست داشتن ما فرمان داده بود ، شما را بر درگاه خود ، نگه نمى داشتيم و به خانه هايمان راه نمى داديم .

ر . ك : اهل بيت در قرآن و حديث ، بخش نهم (دوستى اهل بيت).

7 / 2آنان كه دوستى شان مستحب استالف _ مؤمنان رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل ، براى مؤمن بر مؤمن ، هفت حقْ واجب كرده است : او را به چشمْ بزرگ بدارد ؛ او را به دلْ دوست بدارد ؛ از مال خود به او ببخشد ؛ غيبتش را حرام شمارد ؛ به هنگام بيمارى به عيادتش برود ؛ در تشييع جنازه اش شركت كند ؛ و پس از مرگش جز به نيكى از او ياد نكند .

.

ص: 248

عنه صلى الله عليه و آله : وُدُّ المُؤمِنِ لِلمُؤمِنِ فِي اللّه ِ مِن أعظَمِ شُعَبِ الإِيمانِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : صانِعِ المُنافِقَ بِلِسانِكَ ، و أخلِص وُدَّكَ لِلمُؤمِنِ . و إن جالَسَكَ يَهودِيٌّ فَأَحسِن مُجالَسَتَهُ . (2)

ب _ العُلَماء رسول اللّه صلى الله عليه و آله : اُغدُ عالِما ، أو مُتَعَلِّما ، أو مُستَمِعا ، أو مُحِبّا لَهُم ، و لا تَكُنِ الخامِسَ فَتَهلِكَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام : اُغدُ عالِما ، أو مُتَعَلِّما ، أو أحِبَّ أهلَ العِلمِ ، ولا تَكُن رابِعا فَتَهلِكَ بِبُغضِهِم (4)

الإمام عليّ عليه السلام : يَنبَغي لِلعاقِلِ أن يُكثِرَ مِن صُحبَةِ العُلَماءِ وَ الأَبرارِ ، و يَجتَنِبَ مُقارَنَةَ الأَشرارِ وَ الفُجّارِ . (5)

.


1- .الكافي : 2 / 125 / 3 ، المحاسن : 1 / 410 / 933 كلاهما عن سلام بن المستنير عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحارالأنوار : 69 / 240 / 14 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 404 / 5872 عن إسحاق بن عمّار ، الأمالي للمفيد : 185 / 10 عن سعد بن طريف ، تحف العقول : 292 ، أعلام الدين : 301 كلّها عن الإمام الباقر عليه السلام ، الاختصاص : 230 ، مشكاة الأنوار : 82 ، روضة الواعظين : 406 ، بحار الأنوار : 74 / 152 / 11 .
3- .عوالي اللآلي : 4 / 75 / 58 ، بحار الأنوار : 1 / 195 / 13 ؛ المعجم الأوسط : 5 / 231 / 5171 ، الفردوس : 1 / 420 / 1753 كلاهما عن أبي بكرة وليس فيهما «لهم» ، كنز العمّال : 10 / 143 / 28730 نقلاً عن البزّار .
4- .الكافي : 1 / 34 / 3 عن أبي حمزة الثمالي .
5- .غرر الحكم : 10949 .

ص: 249

ب _ عالمان

رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبّت مؤمن به مؤمن در راه خدا ، از بزرگ ترين شاخه هاى ايمان است .

امام صادق عليه السلام : با منافق به زبان ، مدارا كن و دوستى ات را براى مؤمن ، خالص ساز و اگر يهودى اى نيز با تو همنشين شد ، با او خوش مجلس باش .

ب _ عالمان رسول خدا صلى الله عليه و آله : عالم باش ، يا آموزنده ، يا شنونده ، و يا دوستدار آنان . پنجمين مباش كه هلاك مى شوى .

امام صادق عليه السلام : عالم باش ، يا آموزنده ، و يا دوستدار اهل علم . چهارمين مباش كه به سبب دشمنى با آنان هلاك مى شوى .

امام على عليه السلام : براى عاقل ، سزاوار است كه با عالمان و نيكان ، بسيار مصاحبت كند و از همنشينى با بدان و تبهكاران بپرهيزد .

.

ص: 250

الإمام الباقر عليه السلام : العِلمُ خَزائِنُ ، وَ المَفاتيحُ السُّؤالُ ، فَاسأَلوا يَرحَمكُمُ اللّه ُ ؛ فَإِنَّهُ يُؤجَرُ فِي العِلمِ أربَعَةٌ : السّائِلُ ، وَ المُتَكَلِّمُ ، وَ المُستَمِعُ ، وَ المُحِبُّ لَهُم . (1)

ج _ العُقَلاء رسول اللّه صلى الله عليه و آله : الصُّحبَةُ مَعَ العاقِلِ زِيادَةٌ . وَ الصُّحبَةُ مَعَ الأَحمَقِ نُقصانٌ فِي الدُّنيا ، وحَسرَةٌ و نَدامَةٌ عِندَ المَوتِ ، و خَسارَةٌ فِي الآخِرَةِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : لا عَلَيكَ أن تَصحَبَ ذَا العَقلِ و إن لَم تَحمَد كَرَمَهُ ، و لكِنِ انتَفِع بِعَقلِهِ، وَاحتَرِس مِن سَيِّىَءأخلاقِهِ. ولا تَدَعَنَّ صُحبَةَ الكَريمِ وإن لَم تَنتَفِع بِعَقلِهِ، و لكِنِ انتَفِعْ بِكَرَمِهِ بِعَقلِكَ . وَ افرِر كُلَّ الفِرارِ مِنَ اللَّئيمِ الأَحمَقِ . (3)

د _ النّاصِحونَالكتاب(فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَ_قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَهَ رَبِّى وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَ_كِن لاَّتُحِبُّونَ النَّ_صِحِينَ) . (4)

الحديث الإمام عليّ عليه السلام : لا خَيرَ في قَومٍ لَيسوا بِناصِحينَ و لا يُحِبّونَ النّاصِحينَ . (5)

.


1- .الخصال : 245 / 101 عن السكوني ، روضة الواعظين : 11 وليس فيه «في العلم» وكلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 1 / 196 / 1 .
2- .الفردوس : 2 / 421 / 3867 عن أنس بن مالك .
3- .الكافي : 2/638 / 1 عن عمّار بن موسى عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 206 ، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : 356 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 188 / 12 و ج 78 / 43 / 32 .
4- .الأعراف : 79 .
5- .غرر الحكم: 10884 .

ص: 251

ج _ عاقلان

د _ نيك خواهان

امام باقر عليه السلام : دانش ، گنجينه اى است كه پرسش ، كليد آن است . پس _ خدايتان رحمت كند _ بپرسيد ، كه در راه دانش به چهار تن پاداش داده مى شود : پرسنده ، گوينده ، شنونده و دوستدار آنان .

ج _ عاقلان رسول خدا صلى الله عليه و آله : مصاحبت با عاقل ، مايه فروتنى است و مصاحبت با احمق ، مايه كاستى در دنيا ، پشيمانى به هنگام مرگ و زيان در آخرت است .

امام على عليه السلام : زيانى براى تو ندارد كه با عاقلْ مصاحبت كنى ، گرچه كرم او را نستايى؛ ليكن از عقل او بهره گير و از خوى بدش خود را نگه دار . مصاحبت با شخص كريم را فرو مگذار ، گرچه از عقلش بهره مند نشوى ؛ ليكن با عقلت از كرم او بهره مند شو ؛ امّا تا مى توانى از شخص بخيلِ احمق بگريز .

د _ نيك خواهانقرآن(پس [پيامبر خدا ، صالح ، ]از آنان روى گرداند و گفت : اى قوم من! رسالت پروردگارم را به شما رساندم و برايتان نيكخواهى كردم ؛ ليكن شما نيكخواهان را دوست نداريد) .

حديث امام على عليه السلام : در مردمى كه نه خود ، نيكخواهان اند و نه نيك خواهان را دوست دارند ، خيرى نيست .

.

ص: 252

عنه عليه السلام : لِيَكُن أحَبَّ النّاسِ إلَيكَ مَن هَداكَ إلى مَراشِدِكَ ، و كَشَفَ لَكَ عَن مَعايِبِكَ . (1)

عنه عليه السلام : لِيَكُن أحَبَّ النّاسِ إلَيكَ المُشفِقُ النّاصِحُ . (2)

عنه عليه السلام : لا شَفيقَ كَالوَدودِ النّاصِحِ . (3)

ه _ الأَبرار الإمام الصادق عليه السلام : حُبُّ الأَبرارِ لِلأَبرارِ ثَوابٌ لِلأَبرارِ ، و حُبُّ الفُجّارِ لِلأَبرارِ فَضيلَةٌ لِلأَبرارِ ، و بُغضُ الفُجّارِ لِلأَبرارِ زَينٌ لِلأَبرارِ ، و بُغضُ الأَبرارِ لِلفُجّارِ خِزيٌ عَلَى الفُجّارِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام : خَيرُ الاِختِيارِ مُوادَّةُ الأَخيارِ . (5)

عنه عليه السلام : يا طالِبَ العِلمِ ، إنَّ العِلمَ ذو فَضائِلَ كَثيرَةٍ ؛ فَرَأسُهُ التَّواضُعُ . . . ودَليلُهُ الهُدى ، و رَفيقُهُ مَحَبَّةُ الأَخيارِ . (6)

و _ المُسَدِّدُ عَلَى الخَيرِ الإمام عليّ عليه السلام : خَيرُ الأَصحابِ مَن يُسَدِّدُكَ عَلَى الخَيرِ . (7)

.


1- .غرر الحكم: 7374 .
2- .غرر الحكم: 7386 .
3- .غرر الحكم: 10546 .
4- .الكافي : 2 / 640 / 6 عن عمّار بن موسى ، مصادقة الإخوان : 157 / 4 نحوه ، المحاسن : 1 / 414 / 949 كلاهما عن عبداللّه بن القاسم الجعفري ، الاختصاص : 239 ، تحف العقول : 487 عن الإمام العسكريّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 279 / 4 .
5- .غرر الحكم : 4982 .
6- .الكافي : 1 / 48 / 2 ، منية المريد : 148 كلاهما عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 200 وليس فيه «يا طالب العلم» ، بحار الأنوار : 1 / 175 / 41 ؛ كنز العمّال : 10 / 254 / 29362 نقلاً عن الخطيب البغدادي في الجامع وفيه «ورفيقه صحبة الأخيار» .
7- .المواعظ العدديّة : 55 .

ص: 253

ه _ نيكان

و _ استوارسازان بر نيكى

امام على عليه السلام : محبوب ترينِ مردم در نزد تو ، بايد كسى باشد كه تو را به راه هاى صواب ، هدايت مى كند و عيب هايت را برايت آشكار مى نمايد .

امام على عليه السلام : محبوب ترينِ مردم در نزد تو ، بايد شخص مهربانِ نيكخواه باشد .

امام على عليه السلام : هيچ دلسوزى ، همچون دوست نيكخواه نيست .

ر . ك : ص 191 و 193 (ح 465 ، 467 و 468 ، 472) .

ه _ نيكان امام صادق عليه السلام : دوست داشتن نيكان ، براى نيكان ، ثواب است ؛ و دوست داشتن بدان ، براى نيكان ، فضيلت است ؛ و دشمنى بدان با نيكان ، زيوَر نيكان است؛ و دشمنى نيكان با بدان ، ننگى است براى بدان .

امام على عليه السلام : بهترين انتخاب ، دوستى با نيكان است .

امام على عليه السلام : اى دانشجو ! دانش را فضيلت هاى بسيارى است : بنيادش فروتنى است ، راهنمايش هدايت است و رفيقش دوستى نيكان .

و _ استوارسازان بر نيكى امام على عليه السلام : بهترينِ ياران ، كسى است كه تو را بر نيكى استوار بدارد .

.

ص: 254

عنه عليه السلام : المُعينُ عَلَى الطّاعَةِ خَيرُ الأَصحابِ . (1)

عنه عليه السلام : أحبِب فِي اللّه ِ مَن يُجاهِدُكَ عَلى صَلاحِ دينٍ ، و يَكسِبُكَ حُسنَ يَقينٍ . (2)

ز _ المُذَكِّرونَ للّه ِِ الإخوان عن الحسن : قالوا : يا رَسولَ اللّه ِ ، أيُّ الأَصحابِ خَيرٌ ؟ قالَ : صاحِبٌ إذاذَكَرتَ اللّه َ تَبارَكَ و تَعالى أعانَكَ ، و إذا نَسيتَهُ ذَكَّرَكَ . قالوا : يا رَسولَ اللّه ِ ، دُلَّنا عَلى خِيارِنا ؛ نَتَّخِذهُم أصحابا و جُلَساءَ . قالَ : نَعَم ، الَّذينَ (إذا) رُؤوا ذُكِرَ اللّه ُ . (3)

ح _ الفُقَراء رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ لِأَبي ذَرٍّ _ : عَلَيكَ . . . بِحُبِّ المَساكينِ ومُجالَسَتِهِم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : لِكُلِّ شَيءٍ مِفتاحٌ ، و مِفتاحُ الجَنَّةِ حُبُّ المَساكين وَ الفُقَراءِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : أحِبُّوا الفُقَراءَ و جالِسوهُم . (6)

عنه صلى الله عليه و آله : أمَرَني رَبّي بِسَبعِ خِصالٍ : حُبِّ المَساكينِ وَ الدُّنُوِّ مِنهُم ، و أن اُكثِرَ مِن «لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه ِ» ، و أن أصِلَ بِرَحِمي و إن قَطَعَني ، و أن أنظُرَ إلى مَن أسفَلُ مِنّي ولا أنظُرَ إلى مَن هُوَ فَوقي، و أن لا يَأخُذَني فِي اللّه ِ لَومَةُ لائِمٍ، و أن أقولَ الحَقَّ و إن كانَ مُرّا ، وأن لا أسأَلَ أحَدا شَيئا . (7)

.


1- .غرر الحكم : 1142 .
2- .غرر الحكم : 2358 .
3- .الإخوان : 123 / 42 ، كنز العمّال : 9 / 27 / 24763 ؛ تحف العقول : 35 وفيه صدره نحوه من دون إسناد ، وراجع تاريخ اليعقوبي : 2 / 91.
4- .معاني الأخبار : 335 / 1 عن أبي ذرّ ، الأمالي للمفيد : 221 / 1 ، الأمالي للطوسي : 7 / 8 كلاهما عن الإمام الحسن عن الإمام عليّ عليهماالسلام فيما أوصى به عند وفاته عليه السلام ، بحار الأنوار: 74 / 411 / 22 .
5- .الجامع الصغير : 2 / 415 / 7322 ، كنز العمّال : 6 / 469 / 16587 نقلاً عن ابن لال وكلاهما عن ابن عمر .
6- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 368 / 7947 عن أبي هريرة ، الفردوس : 1 / 76 / 224 عن أبي الدرداء وفيه «المساكين» بدل «الفقراء» ، كنز العمّال : 6 / 469 / 16583 .
7- .الاُصول الستّة عشر (أصل جعفر بن محمّد الحضرمي) : 75 عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 345 / 12 عن أبيذرّ نحوه، بحار الأنوار: 69/388/56؛ مسند ابن حنبل: 8/94/21472، السنن الكبرى: 10/155/20186، المعجم الكبير : 2 / 156 / 1649 ، المعجم الصغير : 1 / 268 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 16 / 245 / 44320 .

ص: 255

ز _ يادآوران خدا

ح _ بينوايان

امام على عليه السلام : ياور در فرمانبرىِ [خدا] ، بهترينِ ياران است .

امام على عليه السلام : در راه خدا كسى را دوست بدار كه بر اصلاح دينت بكوشد و يقين نيكو را نصيبت كند .

ز _ يادآوران خدا الإخوان _ به نقل از حَسَن _ : [اصحاب] گفتند : اى پيامبر خدا ! كدام ياران بهترند ؟ فرمود : «يارى كه هرگاه خداوند متعال را ياد كردى ، به تو يارى رساند و اگر فراموشش كردى ، به يادت آورد» . گفتند : اى پيامبر خدا! ما را به نيكانمان راهنمايى كن تا آنان را براى دوستى و همنشينى انتخاب كنيم . فرمود : «آرى ! كسانى كه ديدارشان ، خدا را به ياد آورد» .

ح _ بينوايان رسول خدا صلى الله عليه و آله _ به ابوذر _ : تو را به دوستى مسكينان و همنشينى با آنان سفارش مى كنم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرچيزى را كليدى است و كليد بهشت ، دوست داشتن مسكينان و فقيران است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : فقيران را دوست بداريد و با آنان ، همنشينى كنيد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : پروردگارم مرا به [داشتن] هفت صفت فرمان داد : مسكينان را دوست بدارم و به آنان نزديك شوم ؛ ذكر «لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه» را فراوان بگويم ؛ پيوند با خويشانم را نگسلم ، اگر چه آنان بگسلند ؛ به فرو دست خود بنگرم ، نه به فرا دست خود ؛ در راه خدا از نكوهش هيچ نكوهشگرى نهراسم ؛ حق را بگويم ، گرچه تلخ باشد ؛ و از هيچ كس ، چيزى درخواست نكنم .

.

ص: 256

إرشاد القلوب : رُوِيَ عَن أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَأَلَ رَبَّهُ سُبحانَهُ لَيلَةَ المِعراجِ فَقالَ : يا رَبِّ ، أيُّ الأَعمالِ أفضَلُ ؟ فَقالَ اللّه ُ تَعالى : لَيسَ شَيءٌ أفضَلَ عِندي مِنَ التَّوَكُّلِ عَلَيَّ ، وَ الرِّضا بِما قَسَمتُ . يا مُحَمَّدُ ، وَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَحابّينَ فِيَّ . . . يا أحمَدُ ، مَحَبَّتي مَحَبَّةُ الفُقَراءِ ؛ فَأَدنِ الفُقَراءَ ، و قَرِّب مَجلِسَهُم مِنكَ ، و أبعِدِ الأَغنِياءَ ، و أبعِد مَجلِسَهُم عَنكَ ؛ فَإِنَّ الفُقَراءَ أحِبّائي . (1)

الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام : فيما وَعَظَ اللّه ُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام : . . . يا عيسى ، تَزَيَّن بِالدّينِ ، و حُبِّ المَساكينِ ، وَ امشِ عَلَى الأَرضِ هَونا . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : عَلَيكُم بِحُبِّ المَساكينِ المُسلِمينَ ؛ فَإِنَّهُ مَن حَقَّرَهُم و تَكَبَّرَ عَلَيهِم فَقَد زَلَّ عَن دينِ اللّه ِ ، وَ اللّه ُ لَهُ حاقِرٌ ماقِتٌ ، و قَد قالَ أبونا رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : «أمَرَني رَبّي بِحُبِّ المَساكينِ المُسلِمينَ (مِنهُم)» . وَ اعلَموا أنَّ مَن حَقَّرَ أحَدا مِنَ المُسلِمينَ ألقَى اللّه ُ عَلَيهِ المَقتَ مِنهُ وَ المَحقَرَةَ حَتّى يَمقُتَهُ النّاسُ ، وَ اللّه ُ لَهُ أشَدُّ مَقتا . فَاتَّقُوا اللّه َ في إخوانِكُمُ المُسلِمينَ المَساكينِ ؛ فَإِن لَهُم عَلَيكُم حَقّا أن تُحِبّوهُم ؛ فَإِنَّ اللّه َ أمَرَ رَسولَهُ صلى الله عليه و آله بِحُبِّهِم ، فَمَن لَم يُحِبَّ مَن أمَرَ اللّه ُ بِحُبِّهِ فَقَد عَصَى اللّه َ و رَسولَهُ ، و مَن عَصَى اللّه َ و رَسولَهُ وماتَ عَلى ذلِكَ ماتَ و هُوَ مِنَ الغاوينَ . (3)

.


1- .إرشاد القلوب : 199 و ص 201 ، بحار الأنوار : 77 / 23 / 6 .
2- .الكافي : 8 / 131 و 135 / 103 ، تنبيه الخواطر : 2 / 141 عن الإمام الصادق عليه السلام ، أعلام الدين : 230 ، بحارالأنوار : 14 / 293 / 14 نقلاً عن الأمالي للصدوق عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام.
3- .الكافي : 8 / 8 / 1 عن إسماعيل بن جابر ، تحف العقول : 315 ، بحار الأنوار : 78 / 217 / 93 .

ص: 257

إرشاد القلوب : از امير مؤمنان عليه السلاممنقول است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج ، از پروردگارش پرسيد: «پروردگارا ! كدام يك از اعمال ، برتر است ؟» خداوند متعال فرمود : هيچ چيز نزد من ، برتر از توكّل به من و خشنودى به آنچه روزى كرده ام ، نيست . اى محمّد! دوستى من براى كسانى كه در راه من با يكديگر دوستى مى كنند ، قطعى است ... . اى احمد! دوستى من ، دوستى فقيران است. پس فقيران را نزديك ساز و نشستگاه آنان را به خود نزديك كن . دولتمندان را دور ساز و نشستگاه آنان را از خود دور كن ؛ زيرا فقيران ، دوستان من هستند .

الكافى _ به نقل از على بن اَسباط ، از معصومان عليهم السلام _ : از جمله پندهاى خداوند عز و جل به عيسى عليه السلام آن بود كه : «اى عيسى ! خود را با دين و دوستى مسكينان بياراى ، و بر زمين ، آرام و با فروتنى راه برو» .

امام صادق عليه السلام : مسكينانِ مسلمان را دوست بداريد ، كه هركس آنان را حقير شمارد و بر آنان بزرگى بفروشد ، از دين خدا لغزيده است و خداوند ، او را حقير مى كند و دشمنش مى دارد . پدرمان پيامبر خدا فرمود : «پروردگارم به من فرمان داد تا مسكينانِ مسلمان را دوست بدارم» . بدانيد هركس مسلمانى را حقير شمارد ، خداوند ، دشمنى و حقارت را بر او خواهد فرستاد ، تا آن جا كه مردمْ دشمنش مى دارند ، حال آن كه دشمنى خدا شديدتر است . پس درباره برادرانِ مسلمان و مسكين خود ، از خدا بترسيد ، كه آنان را بر شما اين حق است كه دوستشان بداريد ؛ زيرا خداوند به فرستاده اش فرمان داد كه آنان را دوست بدارد . پس هركه آن را كه خداوند به دوستى اش فرمان داده ، دوست نداشته باشد ، نافرمانى خدا و پيامبرش كرده است ، و هركه از خدا و فرستاده اش نافرمانى كند و بر آن حالت بميرد ، در حال گم راهى مرده است .

.

ص: 258

الكافي عن حسين بن نعيم الصحّاف : قالَ أبو عَبدِاللّه ِ عليه السلام : أتُحِبُّ إخوانَكَ يا حُسَينُ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : تَنفَعُ فُقَراءَهُم ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : أما إنَّهُ يَحِقُّ عَلَيكَ أن تُحِبَّ مَن يُحِبُّ اللّه ، أما وَ اللّه ِ لا تَنفَعُ مِنهُم أحَدا حَتّى تُحِبَّهُ . (1)

ط _ النّساء رسول اللّه صلى الله عليه و آله : كُلَّمَا ازدادَ العَبدُ إيمانا ، ازدادَ حُبّا لِلنِّساء . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : العَبدُ كُلَّمَا ازدادَ لِلنّساءِ حُبّا ، ازدادَ في الإِيمانِ فَضلاً . (3)

عنه عليه السلام : مِن أخلاقِ الأَنبياءِ صَلَّى اللّه ُ عَلَيهِم حُبُّ النِّساءِ . (4)

عنه عليه السلام : كُلُّ مَنِ اشتَدَّ لَنا حُبّا اشتَدَّ لِلنِّساءِ حُبّا . (5)

.


1- .الكافي : 2/201/8 ، المحاسن : 2/148/1393 ، بحار الأنوار : 74 / 362 / 20 و ص 375/70 و ج 75/459/7 .
2- .الجعفريّات : 90 بإسناده عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : 2 / 192 / 693 ، النوادر للراوندي : 114 / 109 عن موسى بن جعفر عن آبائه عليهم السلام، الكافي: 5/320/2 عن عمر بن يزيد عن الإمام الصادق عليه السلامنحوه، بحار الأنوار: 103/228/28.
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 3 / 4 / 4350 عن أبي العبّاس فضل بن عبدالملك البقباق .
4- .الكافي : 5 / 320 / 1 ، تهذيب الأحكام : 7 / 403 / 1610 كلاهما عن إسحاق بن عمّار .
5- .مستطرفات السرائر: 143/8 نقلاً عن كتاب أبيالقاسم بن قولويه، بحارالأنوار: 66/287/11 و ج 103/227/20.

ص: 259

ط _ زنان

الكافى _ به نقل از حسين بن نعيم صحّاف _ : امام صادق عليه السلامفرمود : «اى حسين ! برادرانت را دوست دارى ؟» . گفتم : آرى . فرمود : «به فقيرانشان سود مى رسانى ؟» . گفتم : آرى . فرمود : «هان ! بر تو لازم است كسى را كه خدا دوست مى دارد ، دوست بدارى . هان! به خدا سوگند ، به هيچ يك از آنان سودى نمى رسانى، مگر آن كه دوستش داشته باشى».

ط _ زنان رسول خدا صلى الله عليه و آله : هر چه بر ايمان بنده افزوده مى شود ، زنْ دوستى او افزايش مى يابد .

امام صادق عليه السلام : هر چه زنْ دوستى بنده افزايش مى يابد ، بر ارزش ايمانش افزوده مى شود .

امام صادق عليه السلام : زن دوستى ، از اخلاق پيامبران _ صلوات اللّه عليهم _ است .

امام صادق عليه السلام : هر كه دوستى اش نسبت به ما شديدتر شود ، زنْ دوستى اش شديدتر مى گردد .

.

ص: 260

ي _ الزَّوجُ وَالزَّوجَةُ رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ في قِصَّةِ الحَولاءِ _ : يا حَولاءُ ، لِلرَّجُلِ عَلَى المَرأةِ أن تَلزَمَ بَيتَهُ ، وتُودِّدَهُ وتُحِبَّهُ وتُشفِقَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : خَيرُ النِّساءِ الوَدودُ الوَلودُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : قَولُ الرَّجُلِ لِلمَرأةِ : إنّي اُحِبُّكِ لا يَذهَبُ مِن قَلبِها أبَدا . (3)

ك _ الأطفال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أحِبُّوا الصِّبيانَ وَ ارحَموهُم ، و إذا وَعَدتُموهُم شَيئا فَفوا لَهُم ؛ فَإِنَّهُم لا يَدرونَ إلاّ أنَّكُم تَرزُقونَهُم . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : قالَ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلام : يا رَبِّ ، أيُّ الأَعمالِ أفضَلُ عِندَكَ ؟ قالَ : حُبُّ الأَطفالِ ؛ فَإِنّي فَطَرتُهُم عَلى تَوحيدي ، فَإِن أمَتُّهُم أدخَلتُهُم بِرَحمَتي جَنَّتي . (5)

عنه عليه السلام : جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : ما قَبَّلتُ صَبِيّا قَطُّ . فَلَمّا وَلّى قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : هذا رَجُلٌ عِندي إنَّهُ مِن أهلِ النّارِ . (6)

.


1- .مستدرك الوسائل : 14 / 244 / 16604 عن أبي هريرة .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 191 / 689 ، روضة الواعظين : 410 عن جابر بن عبداللّه ، عوالي اللآلي : 1 / 258 / 28 وفيهما «نسائكم» بدل «النساء» .
3- .الكافي : 5 / 569 / 59 عن عمرو بن جميع عن الإمام الصادق عليه السلام .
4- .الكافي : 6 / 49 / 3 عن عبداللّه بن محمّد البجلي عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 3 / 483 / 4702 وفيه «لا يرون» بدل «لا يدرون» ، بحار الأنوار : 104 / 92 / 14 .
5- .المحاسن : 1/457/1057 عن المساور ، مكارم الأخلاق : 1 / 505 / 1751 ، بحار الأنوار : 104 / 97 / 57 .
6- .الكافي : 6 / 50 / 7 ، تهذيب الأحكام : 8 / 113 / 391 كلاهما عن الحسن بن عليّ بن يوسف الأزدي عن رجل ، عدّة الداعي : 79 نحوه .

ص: 261

ى _ زنان و شوهران

ك _ كودكان

ى _ زنان و شوهران رسول خدا صلى الله عليه و آله _ در ماجراى حولاء _ : اى حولاء! اين حقّ مرد بر زنش است كه پايبند خانه اش باشد، با او مهربانى كند و مهر بورزد و دوستش بدارد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بهترين زنان ، زن مهربانِ زاياست .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اين گفته مرد به زنش كه «دوستت دارم» ، هرگز از قلب زن بيرون نمى رود .

ك _ كودكان رسول خدا صلى الله عليه و آله : كودكان را دوست بداريد و به آنان رحم كنيد و هرگاه به آنان وعده اى داديد ، به آن وفا كنيد كه آنان ، تنها اين را مى دانند كه شما روزى رسان آنان هستيد .

امام صادق عليه السلام : موسى بن عمران عليه السلام گفت : «پروردگارا ! كدام يك از اعمال ، نزدت برتر است ؟» . خداوند فرمود : دوست داشتن كودكان ، كه آنان را بر توحيد خود سرشته ام و چون آنان را بميرانم ، به رحمت خويش ، آنان را به بهشت خود وارد مى كنم .

امام صادق عليه السلام : مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : «هرگز كودكى را نبوسيده ام» . چون آن مرد رفت ، پيامبر خدا فرمود : «به نظر من ، اين مرد ، دوزخى است» .

.

ص: 262

مسند أبي يعلى عن أنس بن مالك : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أرحَمَ بِالصِّبيانِ . وكانَ لَهُ ابنٌ مُستَرضِعا في ناحِيَةِ المَدينَةِ ، وكانَ ظِئرُهُ قَينا ، فَكانَ يَأتيهِ ونَحنُ مَعَهُ وقَد دَخَّنَ البَيتَ بِما دَخَّنَ ، فَيَشُمُّهُ ويُقَبِّلُهُ ، ثُمَّ يَرجِعُ . (1)

ل _ الوَلَد الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : يَجِبُ عَلَيكَ أن تُشفِقَ عَلى وَلَدِكَ أكثَرَ مِن إشفاقِهِ عَلَيكَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : إِنَّ اللّه َ لَيَرْحَمُ الْعَبْدَ لِشَدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ . (3)

صحيح البخاري عن أبي هريرة : قَبَّلَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ وعِندَهُ الأَقرَعُ بنُ حابِسٍ التَّميمِيُّ جالِسا ، فَقالَ الأَقرَعُ : إنَّ لي عَشرَةً مِنَ الوَلَدِ ما قَبَّلتُ مِنهُم أحَدا . فَنَظَرَ إلَيهِ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ثُمَّ قالَ : مَن لا يَرحَم لا يُرحَم . (4)

بحار الأنوار عن أبي هُريرَةَ : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يُقَبِّلُ الحَسَنَ وَالحُسَينَ ، فَقالَ عُيَينَةُ _ وفي رواية غيره الأقرع بن حابس _ إنَّ لي عَشرَةً ما قَبَّلتُ واحِدا مِنهُم قَطُّ . فَقالَ عليه السلام : مَن لا يَرحَم لا يُرحَم _ وفي رواية حفص الفرّاء _ فَغَضِبَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهحَتَّى التَمَعَ لَونُهُ ، وقالَ لِلرَّجُلِ : إن كانَ اللّه ُ قَد نَزَعَ الرَّحمَةَ مِن قَلبِكَ فَما أصنَعُ بِكَ ؟! مَن لَم يَرحَم صَغيرَنا ولَم يُعَزِّز كَبيرَنا فَلَيسَ مِنّا . (5)

.


1- .مسند أبي يعلى : 4 / 182 / 4181 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 272 / 152 .
3- .الكافي: 6/50/5، ثواب الأعمال: 238 كلاهما عن ابن أبي عمير عمّن ذكره، مكارم الأخلاق: 1/472/1617 وفيهما «الرجل» بدل «العبد» ، عدّة الداعي : 78 وفيه «الولد» بدل «العبد» .
4- .صحيح البخاري: 5 / 2235 / 5651 ، صحيح مسلم: 4 / 1808 / 2318 ، سنن الترمذي : 4/318/1911، سنن أبي داود : 2 / 4 / 355 ، مسند ابن حنبل : 3 / 595 / 10678 و ص 4 / 7124 وفيه «عُيينة بن حصن» بدل «الأقرع بن حابس» ، اُسد الغابة : 1 / 267/ 208 ، تاريخ المدينة : 2 / 533 ؛ روضة الواعظين : 404 .
5- .بحار الأنوار : 43 / 282 / 49 نقلاً عن مسند ابن حنبل .

ص: 263

ل _ فرزند

مُسنَد أبى يَعلى _ به نقل از اَنَس بن مالك _ : پيامبر خدا با كودكان ، مهربان تر بود . ايشان فرزند شيرخوارى داشت كه به دايه اى در حومه مدينه سپرده بود تا او را شير دهد . شوهر آن دايه ، آهنگر بود . حضرت _ در حالى كه ما با ايشان بوديم _ براى ديدن آن كودك مى رفت ، حال آن كه خانه آهنگر ، پُر از دود شده بود . پس حضرت ، آن كودك را مى بوييد و مى بوسيد و سپس باز مى گشت .

ل _ فرزند امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : بر تو واجب است كه به فرزندت بيش از مهربانى اش به تو ، مهربانى كنى .

امام صادق عليه السلام : خداوند به بنده اى كه به فرزندش محبّت شديد دارد ، رحم مى كند .

صحيح البخارى _ به نقل از ابو هريره _ : پيامبر خدا در حالى كه اَقرع بن حابِس تميمى نزد ايشان نشسته بود ، حسن بن على عليهماالسلام را بوسيد . اقرع گفت : من ده فرزند دارم و تاكنون هيچ يك از آنان را نبوسيده ام . پيامبر خدا به او نگاهى كرد و فرمود : «هركه مهربانى نكند ، مورد مهربانى قرار نخواهد گرفت» .

بحارالأنوار _ از ابو هريره _ : پيامبر خدا ، حسن و حسين عليهماالسلام را مى بوسيد كه عُيَينه _ و به روايت ديگرى ، اَقرع بن حابِس _ گفت : من ده فرزند دارم و هرگز هيچ يك از آنان را نبوسيده ام . حضرت فرمود : «هركه رحم نكند ، به او رحم نمى شود» ، و _ به روايت حَفْص فَرّاء _ پيامبر خدا خشمگين شد تا آن جا كه رنگش دگرگون گشت و به آن مرد فرمود : «اگر خداوند ، مهربانى را از قلبت بركَنده است ، من با تو چه كنم ؟ هركه به كوچك ما مهربانى نكند و بزرگ ما را عزيز ندارد ، از ما نيست» .

.

ص: 264

م _ الجار الإمام الصادق عليه السلام _ لِداودَ بنِ سَرحان _ : يا داودُ ، إنَّ خِصالَ المَكارِمِ بَعضُها مُقَيَّدٌ بِبَعضٍ ، يَقسِمُهَا اللّه ُ حَيثُ يَشاءُ . . . وَ التَّوَدُّدُ إلَى الجارِ وَ الصّاحِبِ . (1)

ن _ صاحِبُ الأَبِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : اِحفَظ وُدَّ أبيكَ ، لا تَقطَعهُ فَيُطفِئَ اللّه ُ نورَكَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : مِنَ البِرِّ أن تَصِلَ صَديقَ أبيكَ . (3)

رجال الكشّي عن ابن أبي عمير : كانَ أبو عَبدِاللّه ِ عليه السلام إذا نَظَرَ إلَى الفُضَيلِ بنِ يَسارٍ مُقبِلاً قالَ : « بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ » (4) ، و كانَ يَقولُ : إنَّ فُضَيلاً مِن أصحابِ أبي ، و إنّي لاَُحِبُّ الرَّجُلَ أن يُحِبَّ أصحابَ أبيهِ . (5)

س _ مَن لا يَقلاكَ الإمام عليّ عليه السلام : أولى مَن أحبَبتَ مَن لا يَقلاكَ . (6)

عنه عليه السلام : والاكَ مَن لَم يُعادِكَ . (7)

عنه عليه السلام : مَن أمِنتَ مِن أذِيَّتِهِ فَارغَب في اُخُوَّتِهِ . (8)

.


1- .الأمالي للطوسي : 301 / 597 عن أبي قتادة ، بحار الأنوار : 69 / 375 / 23 و ج 75 / 458 / 3 .
2- .الأدب المفرد : 26 / 40 ، المعجم الأوسط : 8 / 279 / 8633 ، شُعب الإيمان : 6 / 200 / 7898 كلّها عن ابن عمر ، كنز العمّال : 16 / 464 / 45460 .
3- .مجمع الزوائد : 8/269/13426 ، كنز العمّال : 16 / 465 / 45463 كلاهما نقلاً عن المعجم الأوسط عن أنس .
4- .الحجّ : 34 .
5- .رجال الكشّي : 2 / 473 / 380 .
6- .غرر الحكم : 3071 .
7- .المواعظ العدديّة : 61 .
8- .كنز الفوائد : 1 / 368 .

ص: 265

م _ همسايه

ن _ دوستِ پدر

س _ كسى كه با تو دشمنى نكند

م _ همسايه امام صادق عليه السلام _ به داوود بن سَرحان _ : اى داوود ! صفت هاى اخلاقى والا به يكديگر پيوسته اند كه خداوند ، آن جا كه بخواهد ، آنها را قسمت مى كند ... و [از جمله آنهاست :] ابراز دوستى به همسايه و دوست .

ن _ دوستِ پدر رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستىِ [با دوست ]پدرت را حفظ كن و پيوندت را از او مَبُر كه خداوند ، نور [وجود ]تو را خاموش مى كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : از جمله نيكى ها، آن است كه با دوستِ پدرت بپيوندى .

رجال الكشّى _ به نقل از ابن ابى عُمَير _ : هرگاه امام صادق عليه السلاممى ديد كه فُضَيل بن يَسار مى آيد ، مى فرمود : «به فروتنان ، بشارت ده» . همچنين مى فرمود : «فُضَيل از ياران پدرم است . من كسى را كه ياران پدرش را دوست بدارد ، دوست مى دارم» .

س _ كسى كه با تو دشمنى نكند امام على عليه السلام : سزاوارترين كس به دوستى ، آن است كه با تو دشمنى نكند .

امام على عليه السلام : آن كه با تو دشمنى نكند ، با تو دوستى كرده است .

امام على عليه السلام : هركه از آزارش در امانى ، به برادرى با او رغبت كن .

.

ص: 266

ع _ مَن نَفعُهُ لَكَ وضَرُّهُ لِغَيرِكَ الإمام عليّ عليه السلام : أحَقُّ مَن أحبَبتَهُ مَن نَفعُهُ لَكَ و ضَرُّهُ لِغَيرِكَ . (1)

ف _ النَّوادِرالكتاب(وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الاْءِيمَ_نَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لاَ يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّآ أُوتُواْ وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) . (2)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أيُّهَا النّاسُ ، عَلَيكُم بِحُبِّ أهلِ بَيتي ، عَلَيكُم بِحُبِّ حَمَلَةِ القُرآنِ ، عَلَيكُم بِحُبِّ عُلَمائِكُم ، لا تُبغِضوهُم ، ولا تَحسِدوهُم ، ولا تَطعَنوا فيهِم . ألا مَن أحَبَّهُم فَقَد أحَبَّني ، ومَن أحَبَّني فَقَد أحَبَّ اللّه َ ، ومَن أبغَضَهُم فَقَد أبغَضَني ، ومَن أبغَضَني فَقَد أبغَضَ اللّه َ ، ألا هَل بَلَّغتُ ؟ (3)

عنه صلى الله عليه و آله : أدِّبوا أولادَكُم عَلى ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبِيِّكُم ، و حُبِّ أهلِ بَيتِهِ ، وقِراءَةِ القُرآنِ ؛ فَإِنَّ حَمَلَةَ القُرآنِ في ظِلِّ اللّه ِ _ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ _ مَعَ أنبِيائِهِ وأصفِيائِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : أربَعَةٌ أنَا شَفيعٌ لَهُم يَومَ القِيامَةِ : المُكرِمُ لِذُرِّيَّتي ، وَالقاضي لَهُم حَوائِجَهُم ، وَالسّاعي لَهُم في اُمورِهِم عِندَ مَا اضطُرّوا إلَيهِ ، وَالمُحِبُّ لَهُم بِقَلبِهِ ولِسانِهِ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 3374 .
2- .الحشر : 9 .
3- .تنبيه الغافلين : 553 / 898 عن عبد خير عن الإمام عليّ عليه السلام .
4- .كنز العمّال : 16 / 456 / 45409 نقلاً عن الفردوس وابن النجّار عن الإمام عليّ عليه السلام .
5- .صحيفة الرضا عليه السلام : 79 / 2 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرِّضا عن آبائه عليهم السلام ، كشف الغمّة : 1 / 52 ، بحار الأنوار : 27/78/11 نقلاً عن الديلمي في الفردوس .

ص: 267

ع _ آن كه سودش براى تو و زيانش براى ديگرى است

ف _ گوناگون

ع _ آن كه سودش براى تو و زيانش براى ديگرى است امام على عليه السلام : سزاوارترين كس به دوستى ، آن است كه سودش براى تو و زيانش براى ديگرى باشد .

ف _ گوناگونقرآن(و كسانى كه پيش از آمدن مهاجران، [در مدينه ]جاى گرفته و ايمان آورده اند، آنهايى را كه به سويشان مهاجرت كرده اند ، دوست مى دارند و نسبت به آنچه به آنان داده شده است ، در دل خود ، احساس نياز نمى كنند ، و [آنان را] بر خود ، مقدّم مى دارند ، هرچند خود ، نيازمند باشند . آنها كه از آزمندى نفس خود در امان مانند ، ايشان رستگارند) .

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى مردم، بر شما باد دوستى اهل بيتم ! بر شما باد دوستى حاملان قرآن! بر شما باد دوستى عالمانتان ! با آنان دشمنى مكنيد ، بر آنان حسد مبريد و از آنان عيبجويى مكنيد . هان ! هركه آنان را دوست بدارد ، مرا دوست داشته است و هركه مرا دوست بدارد ، خدا را دوست داشته است . هركه با آنان دشمنى كند ، با من دشمنى كرده است و هركه با من دشمنى كند ، با خدا دشمنى كرده است . هان ! آيا [پيام حق را ]رساندم ؟

رسول خدا صلى الله عليه و آله : فرزندانتان را به داشتن سه صفت ، پرورش دهيد : دوست داشتن پيامبرتان ، دوست داشتن اهل بيت او و خواندن قرآن ؛ زيرا حاملان قرآن ، در روزى كه سايه اى جز سايه خدا نيست ، همراه با پيامبران و برگزيدگان خدا در سايه اش قرار دارند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : من در روز قيامت ، شفيع چهار تن هستم : آن كه فرزندان مرا گرامى دارد ؛ آن كه نيازهايشان را برآورد ؛ آن كه براى حلّ مشكلاتى كه گرفتارشان ساخته است ، بكوشد ؛ و آن كه با دل و زبان ، دوستشان بدارد .

.

ص: 268

الإمام عليّ عليه السلام : الصّاحِبُ كَالرُّقعَةِ ؛ فَاتَّخِذهُ مُشاكِلاً . (1)

عنه عليه السلام : الرَّفيقُ كَالصَّديقِ ؛ فَاختَرهُ مُوافِقا . (2)

عنه عليه السلام : مُواصَلَةُ الأَفاضِلِ توجِبُ السُّمُوَّ . (3)

عنه عليه السلام : تَمَسَّك بِكُلِّ صَديقٍ أفادَتكَهُ الشِّدَّةُ . (4)

عنه عليه السلام : أشعِر قَلبَكَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِيَّةِ ، وَ المَحَبَّةَ لَهُم ، وَ اللُّطفَ بِهِم . (5)

عنه عليه السلام : خَيرُ مَن صَحِبتَ مَن وَلَّهَكَ بِالاُخرى ، و زَهَّدَكَ فِي الدُّنيا ، و أعانَكَ عَلى طاعَةِ المَولى . (6)

عنه عليه السلام : اِصحَب مَن لا تَراهُ إلاّ و كَأَنَّهُ لا غِناءَ بِهِ عَنكَ ، و إن أسَأتَ إلَيهِ أحسَنَ إلَيكَ و كَأَنَّهُ المُسيءُ . (7)

عنه عليه السلام : خَيرُ مَن صَحِبتَهُ مَن لا يُحوِجُكَ إلى حاكِمٍ بَينَكَ و بَينَهُ . (8)

عنه عليه السلام : أخٌ تَستَفيدُهُ خَيرٌ مِن أخٍ تَستَزيدُهُ . (9)

.


1- .غرر الحكم : 1179 .
2- .غرر الحكم : 1180 .
3- .غرر الحكم : 9773 .
4- .غرر الحكم : 4508 .
5- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : 126 وفيه «و اللطف بالإحسان إليهم» بدل «و اللطف بهم» ، بحارالأنوار : 33 / 600 / 744 و ج 77 / 241 / 1 .
6- .غرر الحكم : 5030 .
7- .غرر الحكم : 2397 .
8- .غرر الحكم : 5012 .
9- .غرر الحكم : 1362 .

ص: 269

امام على عليه السلام : دوست ، همچون وصله [بر جامه ]است . پس آن را همانند [و همرنگ ]خود برگزين .

امام على عليه السلام : رفيقِ [سفر _ كه رفاقتش غالبا كوتاه مدت است _ نيز] همچون دوست است . پس او را [از جنس] مناسب خود ، انتخاب كن .

امام على عليه السلام : معاشرت با سرآمدان و دانشمندان ، باعث رفعت (بلندى مرتبت) است .

امام على عليه السلام : هر دوستى را كه دوران سختى ، او را نصيب تو ساخته است ، نيك نگه دار .

امام على عليه السلام : براى قلب خود ، لباسى از مهربانى به مردم و لطف و رحمت بر آنان تهيه كن! .

امام على عليه السلام : بهترين مصاحبِ تو ، كسى است كه تو را شيفته آخرت كند و به دنيا بى رغبت سازد و در فرمانبرى از خداوند ، ياورت باشد .

امام على عليه السلام : با كسى مصاحبت كن كه هرگاه او را ببينى ، گويى همواره به تو نيازمند است و اگر به او بدى كنى ، به تو نيكى كند ، گويى كه او بدى كرده است .

امام على عليه السلام : بهترين مصاحبِ تو ، كسى است كه تو را به داورى [كسى] ميان او و تو نيازمند نكند .

امام على عليه السلام : برادرى كه به تو بهره اى رساند ، بهتر از آن برادرى است كه فقط بر شمار دوستانت بيفزايد . 1

.

ص: 270

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : عَلَيكَ بِمُجالَسَةِ أصحابِ التَّجارِبِ ؛ فَإِنَّها تُقَوَّمُ عَلَيهِم بِأَغلَى الغَلاءِ ، و تَأخُذُها مِنهُم بِأَرخَصِ الرُّخصِ . (1)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : لَيسَ تَكمُلُ فَضيلَةُ الرَّجُلِ حَتّى يَكونَ صَديقا لِمُتَعادِيَينِ . (2)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : أحَبُّ النّاسِ إلَيكَ مَن كَثُرَت أياديهِ عِندَكَ ، فَإِن لَم يَكُن فَمَن كَثُرَت أياديكَ عِندَهُ . (3)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : اِصحَبوا مَن يَذكُرُ إحسانَكُم إلَيهِ ، ويَنسى أيادِيَهُ عِندَكُم . (4)

الإمام الصادق عليه السلام _ كانَ يَقولُ _ : اِصحَب مَن تَتَزَيَّنُ بِهِ ، و لا تَصحَب مَن يَتَزَيَّنُ بِكَ . (5)

لقمان عليه السلام _ لاِبنِهِ _ : أي بُنَيَّ ، واصِل أقرِباءَكَ ، و أكرِم إخوانَكَ ، وَ ليَكُن أخدانُكَ مَن إذا فارَقتَهُم و فارَقوكَ لَم تُعَب بِهِم . (6)

تاريخ دمشق عن الربيع بن الفضل : مِن قَولِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام : أبُنَيَّ كَم صاحَبتَ مِن ذي غَدرَةٍفَإِذا صَحِبتَ فَانظُرَنَّ مَن تَصحَبُ وَاجعَل صَديقَكَ مَن إذا أحبَبتَهُحَفِظَ الإِخاءَ و كانَ دونَكَ يَضرِبُ وَاحذَر ذَوِي المَلَقِ اللِّئامِ فَإِنَّهُمفِي النّائِباتِ علَيكَ فيمَن يَخطُبُ (7)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 335 / 846 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 331 / 793 .
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 308 / 532 .
4- .شرح نهج البلاغة : 20 / 314 / 603 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 2 / 278 / 2440 ، المحاسن : 2 / 101 / 1266 كلاهما عن إسحاق بن جرير ، مكارم الأخلاق : 1 / 535 / 1857 ، عوالي اللآلي : 4 / 31 / 107 ، بحار الأنوار : 76 / 267 / 9 .
6- .الإخوان : 128 / 51 عن مسلم بن وازع التميمي .
7- .تاريخ دمشق : 42 / 527 ؛ الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 49 وليس فيه البيت الأوّل .

ص: 271

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : با كارآزمودگانْ همنشين باش ؛ زيرا اين تجربه ها برايشان به گران ترين قيمت ، حاصل شده است ، حال آن كه تو آنها را از ايشان به ارزان ترين قيمت ، به دست مى آورى.

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : انسان به كمال فضيلت نمى رسد ، مگر آن گاه كه همزمان ، دوست دو كس باشد كه دشمن يكديگرند .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : محبوب ترينِ مردم در نزد تو ، كسى است كه نيكى هاى بسيار در حقّت كرده است . اگر چنين كسى نبود ، آن كسى است كه نيكى هاى بسيارى در حقّش كرده اى .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : با كسى مصاحبت كنيد كه نيكى هاى شما را در حقّ خود ، به ياد مى سپارد و نيكى هاى خود را به شما ، فراموش مى كند .

امام صادق عليه السلاممى فرمود : با كسى مصاحبت كن كه خودت را بدو بيارايى . با كسى مصاحبت مكن كه خود را به تو مى آرايد .

لقمان _ به فرزندش _ : پسركم! با خويشانت بپيوند و برادرانت را گرامى بدار . دوستانت كسانى باشند كه هرگاه از آنان جدا شدى و از تو جدا شدند، به سبب آنها بر تو عيب نگيرند .

تاريخ دمشق _ به نقل از ربيع بن فضل، از شعرهاى [منسوب به] على بن ابى طالب عليه السلام_ : پسركم ! چه بسيار با دوستانى نيرنگباز ، دوستى كردى / پس هر گاه دوستى مى كنى ، بنگر با چه كسى دوستى كرده اى . كسى را به دوستى برگزين كه هرگاه با او دوستى كردى/ حقّ برادرى را نگاه دارد و در دفاع از تو بجنگد . از چاپلوسان پست ، بپرهيز كه آنان / در سختى هاى روزگار بر ضدّت با ديگر مشكلات ، همداستان مى شوند .

.

ص: 272

الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : إذا مَا المَرءُ لَم يَحفَظ ثَلاثافَبِعهُ و لَو بِكَفٍّ مِن رَمادِ وَفاءً لِلصَّديقِ و بَذلَ مالٍوكِتمانَ السَّرائِرِ فِي الفُؤادِ (1)

7 / 3مَن تَحرُمُ مَحَبَّتُهُأ _ أعداءُ اللّه ِالكتاب(يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَآءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُواْ بِمَا جَآءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَ_دًا فِى سَبِيلِى وَ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِى تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَآ أَخْفَيْتُمْ وَ مَآ أَعْلَنتُمْ وَ مَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِيلِ ) . (2)

(لاَّ تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْأَخِرِ يُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُو وَ لَوْ كَانُواْ ءَابَآءَهُمْ أَوْ أَبْنَآءَهُمْ أَوْ إِخْوَ نَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَ_ئكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الاْءِيمَ_نَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّ_تٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَ_رُ خَ__لِدِينَ فِيهَا رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ أُوْلَ_ئكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) . (3)

(لاَّ يَنْهَ_اكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَ_تِلُوكُمْ فِى الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَ_رِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا يَنْهَ_اكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَ_تَلُوكُمْ فِى الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُم مِّن دِيَ_رِكُمْ وَ ظَ_هَرُواْ عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَ مَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَ_ئكَ هُم الظَّ__لِمُونَ ) . (4)

.


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 143 .
2- .الممتحنة : 1 .
3- .المجادلة : 22 .
4- .الممتحنة : 8 و 9 .

ص: 273

7 / 3 آنان كه دوستى شان حرام است

الف _ دشمنان خدا

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به ايشان _ : انسان ، هرگاه سه چيز را نگاه ندارد / او را گرچه به مشتى خاكستر ، بفروش . وفادارى براى دوست ، بخشش مال/ و نهفتنِ راز در دل .

7 / 3آنان كه دوستى شان حرام استالف _ دشمنان خداقرآن(اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دشمن من و خود را به دوستى مگيريد. با آنان طرح دوستى نَيَفكنيد ، حال آن كه به حقيقتى كه براى شما آمده بود ، كفر ورزيدند و پيامبر و شما را به سبب اين كه به پروردگارتان ، اللّه ، ايمان آورده ايد ، بيرون راندند . اگر براى جهاد در راه من و طلب رضاى من بيرون آمده ايد ، در نهان ، با آنها دوستى مكنيد ، و من به هرچه پنهان مى داريد يا آشكار مى سازيد ، آگاه ترم ؛ و هركه چنين كند ، از راه راست ، منحرف شده است) .

(مردمى را نمى يابى كه به خدا و روز قيامت ، ايمان آورده باشند، ولى با كسانى كه با خدا و پيامبرش مخالفت دارند ، دوستى كنند ، گرچه [آن مخالفانْ ]پدران يا فرزندان يا برادران يا [اعضاى ]قبيله آنها باشند. خداوند بر قلب اينان ، نقش ايمان نگاشته و آنها را با روحى از خود، تقويت كرده است و به بهشت هايى كه در آن نهرها جارى است ، واردشان مى سازد كه در آن جا جاودانه اند . خداوند از آنان خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند . اينان ، حزب خدايند . هان ! حزب خدا ، رستگاران اند) .

(خدا شما را از نيكى كردن و عدالت ورزيدن به آنان كه با شما در [كار ]دين نجنگيده اند و شما را از سرزمينتان بيرون نرانده اند ، باز نمى دارد . خدا كسانى را كه به عدالت رفتار مى كنند ، دوست دارد . خدا شما را تنها از دوستى با كسانى بازمى دارد كه در [كار ]دين با شما جنگيدند و شما را از سرزمينتان بيرون راندند و در بيرون راندنتان، از يكديگر پشتيبانى كردند ، و هركه با آنان دوستى مى ورزد ، [بداند كه ]آنان همان ستمكاران اند) .

.

ص: 274

(يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَآءُ مِنْ أَفْوَ هِهِمْ وَمَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْأَيَ_تِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ * هَ_أَنتُمْ أُوْلاَءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَ_تِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمُم بِذَاتِ الصُّدُورِ ) . (1)

(وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَ_لَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ) . (2)

(لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَ_فِرِينَ أَوْلِيَآءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِى شَىْ ءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَ_اةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُو وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ) . (3)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه ِ وَ اليَومِ الآخِرِ فَلا يُؤاخِيَنَّ كافِرا ، و لا يُخالِطَنَّ فاجِرا . و مَن آخى كافِرا أو خالَطَ فاجِرا كانَ كافِرا فاجِرا . (4)

الإمام عليّ عليه السلام : إيّاكَ أن تُحِبَّ أعداءَ اللّه ِ ، أو تُصفِيَ وُدَّكَ لِغَيرِ أولِياءِ اللّه ِ ؛ فَإِنَّ مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم . (5)

عنه عليه السلام : لا تُوادُّوا الكافِرَ ، و لا تُصاحِبُوا الجاهِلَ . (6)

الأمالي للصدوق عن العلاء بن الفضيل عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام : مَن أحَب كافِرا فَقَد أبغَضَ اللّه َ ، ومَن أبغَضَ كافِرا فَقَد أحَبَّ اللّه َ . ثُمَّ قالَ عليه السلام : صَديقُ عَدُوِّ اللّه ِ عَدُوُّ اللّه ِ . (7)

.


1- .آل عمران : 118 و 119 .
2- .البقرة : 165 .
3- .آل عمران : 28 .
4- .صفات الشيعة : 85 / 9 عن محمّد بن قيس عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 74 / 197 / 31 .
5- .غرر الحكم : 2703 ، راجع : ص 336 (آثار المحبّة / في الآخرة / الحشر مع المحبوب) .
6- .غرر الحكم : 10238 .
7- .الأمالي للصدوق : 702 / 960 ، روضة الواعظين : 457 وفيه «أحبّ صديق اللّه» بدل «أحبّ اللّه» وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : 69 / 237 / 3 .

ص: 275

(اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! از غير خودتان همرازى مگيريد كه از هيچ نابه كارى اى در حقّ شما كوتاهى نمى كنند و آرزو دارند كه در رنج بيفتيد . دشمنى از سخنانشان آشكار است و آنچه در سينه نهان مى دارند ، از آن [هم ]بزرگ تر است . در حقيقت ، ما نشانه ها را براى شما بيان كرديم ، اگر تعقّل كنيد . هان ! شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد ، حال آن كه آنان شما را دوست ندارند و شما به همه اين كتاب ، ايمان داريد . هرگاه شما را ببينند ، مى گويند : «ايمان آورديم» و چون [با خود ]خلوت كنند ، از شدّت خشم بر شما ، سرانگشتان خود را مى گزند . بگو : به خشم خود بميريد كه خداوند ، به راز درون سينه ها داناست ).

(برخى از مردم ، در برابر خدا ، همتايانى [براى او ]برمى گزينند و آنها را چون دوستى خدا ، دوست مى دارند ؛ ولى آنان كه ايمان آورده اند ، خدا را بيشتر دوست مى دارند . كسانى كه ستم كرده اند ، اگر هنگامى كه عذاب را مشاهده مى كنند ، مى ديدند كه همه نيرو از آنِ خداست و خداوند ، سختْ كيفر است [ ، از ادامه ستم پيشگى باز مى ايستادند]).

(مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان ، به دوستى بگيرند و هركه چنين كند ، با خداوند ، هيچ پيوندى ندارد ، مگر آن كه از آنان به نوعى بترسيد ؛ و خداوند ، شما را از [كيفر ]خودش برحذر مى دارد كه بازگشت به سوى اوست) .

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركس به خدا و روز قيامتْ ايمان دارد ، با هيچ كافرى ، برادرى و با هيچ فاجرى(بدكارى) ، مصاحبت نكند . هركس با كافرى ، برادرى يا با فاجرى مصاحبت كند ، خود ، كافرى فاجر است .

امام على عليه السلام : مبادا كه دشمنان خدا را دوست بدارى و يا دوستى ات را براى غير دوستان خدا ، خالص گردانى ؛ زيرا هركه مردمى را دوست بدارد ، با آنان محشور خواهد شد .

امام على عليه السلام : با كافر ، دوستى و با جاهل ، مصاحبت مكنيد .

الأمالى صدوق _ به نقل از علاء بن فُضَيل، از امام صادق عليه السلام _ : «هركس كافرى را دوست بدارد ، با خدا دشمنى كرده است و هركه با كافرى دشمنى كند ، خدا را دوست داشته است» . سپس فرمود : «دوستِ دشمن خدا ، دشمن خداست» .

.

ص: 276

ب _ الظّالِمونَالكتاب(وَ لاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَ_لَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ مَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَآءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ ) . (1)

الحديث الإمام الصادق عليه السلام _ في قَولِ اللّه ِ عز و جل : «وَ لاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَ_ لَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ» _ : هُوَ الرَّجُلُ يَأتِي السُّلطانَ فَيُحِبُّ بَقاءَهُ إلى أن يُدخِلَ يَدَهُ إلى كيسِهِ فَيُعطِيَهُ . (2)

رجال الكشّي عن الحسن بن عليّ بن فضّال عن صفوان بن مهران الجمّال : دَخَلتُ عَلى أبِي الحَسَنِ الأَوَّلِ عليه السلام فَقالَ لي: يا صَفوانُ، كُلُّ شَيءٍمِنكَ حَسَنٌ جَميلٌ ماخَلا شَيئا واحِدا . قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، أيُّ شَيءٍ؟ قالَ : إكراؤُكَ جِمالَكَ مِن هذَا الرَّجُلِ ؛ يَعني هارونَ . قُلتُ : وَاللّه ِ ما أكرَيتُهُ أشَرا ، ولا بَطَرا ، ولا لِصَيدٍ ، ولا لِلَهوٍ ، ولكِنّي اُكريهِ لِهذَا الطَّريقِ؛ يَعني طَريقَ مَكَّةَ، ولا أتَوَلاّهُ بِنَفسي ولكِن أنصِبُ غِلماني. فَقالَ لي : يا صَفوانُ ، أيَقَعُ كِراؤُكَ عَلَيهِم؟ قُلتُ : نَعَم جُعِلتُ فِداكَ . قالَ : فَقالَ لي : أتُحِبُّ بَقاءَهُم حَتّى يَخرُجَ كِراؤُكَ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : فَمَن أحَبَّ بَقاءَهُم فَهُوَ مِنهُم ، ومَن كانَ مِنهُم كانَ وَرَدَ النّارَ . قالَ صَفوانُ : فَذَهَبتُ وبِعتُ جِمالي عَن آخِرِها . فَبَلَغَ ذلِكَ إلى هارونَ ، فَدَعاني ، فَقالَ لي : يا صَفوانُ ، بَلَغَني أنَّكَ بِعتَ جِمالَكَ؟ قُلتُ : نَعَم . فَقالَ : لِمَ؟ قُلتُ : أنَا شَيخٌ كَبيرٌ ، وإنَّ الغِلمانَ لا يَفونَ بِالأَعمالِ . فَقالَ : هَيهاتَ أيهاتَ ، إنّي لَأَعلَمُ مَن أشارَ عَلَيكَ بِهذا ؛ موسَى بنُ جَعفَرٍ . قُلتُ : ما لي ولِموسَى بنِ جَعفَرٍ! فَقالَ : دَع هذا عَنكَ ، فَوَاللّه ِ لَولا حُسنُ صُحبَتِكَ لَقَتَلتُكَ . (3)

.


1- .هود : 113 .
2- .الكافي : 5 / 108 / 12 عن سهل بن زياد رفعه .
3- .رجال الكشّي : 2 / 740 / 828 .

ص: 277

ب _ ستمكاران

ب _ ستمكارانقرآن(به ستمكاران ، ميل مكنيد كه آتش ، مى سوزاندتان و در برابر خدا ، شما را دوستانى نخواهد بود ، و آن گاه ، يارى نخواهيد شد) .

حديث امام صادق عليه السلام _ در تفسير آيه «به ستمكاران ، ميل مكنيد كه آتش مى سوزاندتان» _ : مقصود ، شخصى است كه نزد سلطانى مى رود و به مقدارى كه سلطان ، دستش را در كيسه اش مى كند تا به او عطايى بدهد ، آرزومند زنده ماندنش است .

رجال الكشّى _ به نقل از حسن بن على بن فَضّال، از صَفْوان بن مِهران جَمّال _ : نزد امام موسى كاظم عليه السلامرفتم. ايشان به من فرمود: «اى صفوان! همه رفتارت خوب است ، جز يك چيز». گفتم : فدايت شوم ! چه چيز ؟ فرمود : «كرايه دادن شترهايت به اين مرد ، يعنى هارون» . گفتم : به خدا سوگند ، شترهايم را براى سرمستى و بدمستى يا شكار و لهو ، به او كرايه نمى دهم ؛ بلكه آنها را براى پيمودن اين راه (راه مكّه) كرايه مى دهم و خودم نيز همراه او نمى روم و غلامانم را براى اين كار، راهى مى كنم. حضرت به من فرمود : «اى صفوان! آيا كرايه تو را بايد بپردازند ؟» . گفتم : فدايت شوم ، آرى! فرمود : «آيا دوست دارى تا زمانى كه كرايه ات را دريافت مى كنى ، زنده بمانند ؟» . گفتم : آرى . فرمود : «هركس خواستار بقاى آنان باشد ، از آنان است و هركس از آنان باشد ، به دوزخ مى رود» . [صفوان مى گويد : ]من نيز رفتم و همه شترهايم را فروختم . خبر اين ماجرا به هارون رسيد و او مرا خواند و به من گفت : اى صفوان! شنيده ام كه شترهايت را فروخته اى ؟ گفتم : آرى . گفت : چرا ؟ گفتم : من پيرمردى فرتوت هستم و غلامانم نيز كارها را درست انجام نمى دهند . هارون گفت : هيهات ! اين طور نيست . من مى دانم چه كسى تو را به اين كار وا داشته است ؛ موسى بن جعفر . گفتم : مرا چه به موسى بن جعفر! گفت : دست بردار! به خدا سوگند ، اگر به جهت خوش معاشرتى ات نبود ، تو را مى كشتم .

.

ص: 278

ج _ مَن رَغِبَ عَن جَماعَةِ المُسلِمينَ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن رَغِبَ عَن جَماعَةِ المُسلِمينَ وَجَبَ عَلَى المُسلِمينَ غيبَتُهُ ، وسَقَطَت بَينَهُم عَدالَتُهُ ، و وَجَبَ هِجرانُهُ . (1)

.


1- .تهذيب الأحكام : 6 / 241 / 596 عن ابن أبي يعفور عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 88 / 5 و ص 38 .

ص: 279

ج _ آن كه از اجتماع مسلمانان ، رويگردان شود

ج _ آن كه از اجتماع مسلمانان ، رويگردان شود رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه از اجتماع مسلمانان رويگردان شود ، بر مسلمانان ، غيبتش لازم است ، و عدالتش در ميان آنان ، ساقط مى شود و دورى از او واجب مى گردد .

.

ص: 280

7 / 4مَن تُكرَهُ مَحَبَّتُهُأ _ الأَشرار رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أوحَى اللّه ُ عز و جل إلى ذِي القَرنَينِ : . . . مَن رَأَيتَني كَرَّهتُ إلَيهِ المَعروفَ و بَغَّضتُ إلَى النّاسِ الطَّلَبَ إلَيهِ فَأَبغِضهُ ، و لا تَتَوَلَّهُ ؛ فَإِنَّهُ مِن شَرِّ ما خَلَقتُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام : أسرَعُ المَوَدّاتِ انقِطاعا مَوَدّاتُ الأَشرارِ . (2)

عنه عليه السلام : صُحبَةُ الأَشرارِ تَكسِبُ الشَّرَّ ، كَالرّيحِ إذا مَرَّت بِالنَّتِنِ حَمَلَت نَتِنا . (3)

عنه عليه السلام : مُصاحَبَةُ الأَشرارِ رُكوبُ البَحرِ . (4)

عنه عليه السلام : مُصاحِبُ الأَشرارِ كَراكِبِ البَحرِ ؛ إن سَلِمَ مِنَ الغَرَقِ لَم يَسلَم مِنَ الفَرَقِ . (5)

الإمام الجواد عليه السلام : إيّاكَ و مُصاحَبَةَ الشِّرّيرِ ؛ فَإِنَّهُ كَالسَّيفِ المَسلولِ ؛ يَحسُنُ مَنظَرُهُ ، ويقَبُحُ أثَرُهُ . (6)

ب _ الفاسِق الإمام عليّ عليه السلام : أفضَلُ الأَعمالِ : . . . شَنَآنُ الفاسِقِ _ يَعني بُغضَهُ _ . (7)

.


1- .الفردوس : 1 / 144 / 515 عن عبداللّه المزني ، كنز العمّال : 6 / 442 / 16451 .
2- .غرر الحكم : 3124 .
3- .غرر الحكم : 5839 .
4- .المواعظ العدديّة : 61 .
5- .غرر الحكم : 9835 .
6- .الدرّه الباهرة : 40 ، أعلام الدين : 309 وليس فيه «المسلول» ، بحار الأنوار : 74/198/34 و ج 78/364/5 .
7- .تنبيه الغافلين : 95 / 91 .

ص: 281

7 / 4 آنان كه دوستى شان كراهت دارد

الف _ شَريران

ب _ فاسقان

7 / 4آنان كه دوستى شان كراهت داردالف _ شَريران رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداى عز و جلبه ذوالقرنين ، وحى كرد : ... هركه را ديدى كه نيكى را ناخوشايندش قرار داده ام و درخواست از او را منفورِ مردم ساخته ام ، او را دشمن بدار و با او دوستى مكن كه از شريرترينِ آفريدگانم است .

امام على عليه السلام : زودگسل ترينِ دوستى ها، دوستى شريران است .

امام على عليه السلام : مصاحبت با شريران ، شر را نصيب [انسان ]مى كند ، همان گونه كه باد ، بر اثر گذر از جاى متعفّن ، بدبو مى شود .

امام على عليه السلام : مصاحبت با شريران ، [همچون ]سفر دريايى است (خطرناك است) .

امام على عليه السلام : دوستِ شريران ، همچون مسافر درياست كه اگر از غرق شدن هم ايمن ماند ، از ترس ، ايمن نيست .

امام جواد عليه السلام : از مصاحبت با شخص شرير بپرهيز ، كه چون شمشيرِ برهنه است ؛ منظره اش نيكو و اثر (زخم) آن زشت است .

ر . ك : ص 183 (بر حذر داشتن از همنشين بد) .

ب _ فاسقان امام على عليه السلام : برترينِ اعمال ، ... دشمنى با فاسقان است .

.

ص: 282

عنه عليه السلام : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قالَ : لا تَصحَبُوا الفُجّارَ . (1)

عنه عليه السلام : مِن أعظَمِ الحُمقِ مُؤاخاةُ الفُجّارِ . (2)

عنه عليه السلام : اِحذَر مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ ، وَ الفُجّارِ ، وَ المُجاهِرينَ بِمَعاصِي اللّه ِ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام : إيّاكُم و صُحبَةَ العاصينَ ، و مَعونَةَ الظّالِمينَ ، و مُجاوَرَةَ الفاسِقينَ ، اِحذَروا فِتنَتَهُم ، و تَباعَدوا مِن ساحَتِهِم . (4)

ج _ الكَذّاب الإمام عليّ عليه السلام : اِجتَنِب مُصاحَبَةَ الكَذّابِ ، فَإِنِ اضطُرِرتَ إلَيهِ فَلا تُصَدِّقهُ ، و لا تُعلِمهُ أنَّكَ تُكَذِّبُهُ ؛ فَإِنَّهُ يَنتَقِلُ عَن وُدِّكَ و لا يَنتَقِلُ عَن طَبعِهِ . (5)

د _ الحاسِد الإمام عليّ عليه السلام : الحاسِدُ يُظهِرُ وُدَّهُ في أقوالِهِ ، و يُخفي بُغضَهُ في أفعالِهِ ؛ فَلَهُ اسمُ الصَّديقِ و صِفَةُ العَدُوِّ . (6)

ه _ الطّامِع الإمام عليّ عليه السلام : كُلُّ مَوَدَّةٍ عَقَدَهَا الطَّمَعُ حَلَّهَا اليَأسُ . (7)

.


1- .إرشاد القلوب : 20 عن نوف البكالي .
2- .غرر الحكم : 9312 .
3- .غرر الحكم : 2601 .
4- .الكافي : 8 / 16 / 2 ، الأمالي للمفيد : 203 / 33 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، تحف العقول : 254 ، بحارالأنوار : 78 / 151 / 11 .
5- .غرر الحكم : 2416 .
6- .غرر الحكم : 2105 .
7- .تنبيه الخواطر : 1 / 72 .

ص: 283

ج _ دروغگويان

د _ حسودان

ه _ طمعكاران

امام على عليه السلام : پيامبر خدا فرمود : با بدكاران ، مصاحبت مكنيد .

امام على عليه السلام : برادرى با بدكاران ، از بزرگ ترينْ حماقت هاست .

امام على عليه السلام : از مصاحبت با فاسقان ، بدكاران و آنان كه آشكارا مرتكب معصيت مى شوند ، بپرهيز .

امام سجاد عليه السلام : از مصاحبت با معصيتكاران ، يارى ستمگران و همنشينى فاسقان ، بپرهيزيد . از فتنه شان برحذر باشيد و از عرصه شان دورى كنيد .

ج _ دروغگويان امام على عليه السلام : از مصاحبت دروغگو بپرهيز . اگر هم بدان ناگزير شدى ، او را تصديق مكن و به او مگو كه تكذيبش مى كنى ؛ چرا كه از دوستى تو دست مى كشد ؛ امّا از طبيعتش دست نمى كشد .

د _ حسودان امام على عليه السلام : حسود ، دوستى اش را در گفتارش آشكار مى كند و دشمنى خود را در كردارش نهان مى سازد . پس نامِ دوست را دارد و صفت دشمن را .

ه _ طمعكاران امام على عليه السلام : هر دوستى اى كه طمعْ پديدش آرد ، نوميدى از ميانش مى برد .

.

ص: 284

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : مَن أحَبَّكَ لِشَيءٍ مَلَّكَ عِندَ انقِضائِهِ . (1)

عنه عليه السلام : مَن وادَّكَ لِأَمرٍ وَلّى عِندَ انقِضائِهِ . (2)

و _ الجاهِل الإمام عليّ عليه السلام : مَوَدَّةُ الجُهّالِ مُتَغَيِّرَةُ الأَحوالِ ، وَشيكَةُ الاِنتِقالِ . (3)

عنه عليه السلام : مَن وادَّ السَّخيفَ أعرَبَ عَن سُخفِهِ . (4)

عنه عليه السلام _ لِرَجُلٍ و كَرِهَ لَهُ صُحبَةَ رَجُلٍ رَهِقٍ _ : [فَ] لا تَصحَب أخَا الجَهلِ و إيّاكَ و إيّاهُ فَكَم مِن جاهِلٍ أردىحَليما حينَ آخاهُ يُقاسُ المَرءُ بِالمَرءِإذا ما هُوَ ماشاهُ ولِلشَّيءِ مِنَ الشَّيءِمَقاييسُ و أشباهُ [قِياسُ النَّعلِ بِالنَّعلِإذا ما هُوَ حاذاهُ] (5) ولِلقَلبِ عَلَى القَلب دَليلٌ حينَ تَلقاهُ (6)

ز _ الأَحمَق الإمام عليّ عليه السلام : مَوَدَّةُ الحَمقى تَزولُ كَما يَزولُ السَّرابُ ، و تُقشِعُ كَما يُقشِع الضَّبابُ . (7)

.


1- .شرح نهج البلاغة : 20 / 323 / 709 .
2- .غرر الحكم: 8552 .
3- .غرر الحكم: 9833 .
4- .غرر الحكم: 8229 .
5- .ما بين المعقوفين أثبتناه من تاريخ الخلفاء .
6- .تاريخ دمشق: 42/525، تاريخ الخلفاء: 216، البداية والنهاية : 8 / 11 نحوه ، كنز العمّال : 9/179/25592؛ الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 24 .
7- .غرر الحكم : 9829 .

ص: 285

و _ جاهلان

ز _ احمقان

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : هركه تو را براى چيزى دوست بدارد ، با برآورده شدنش تو را ملول خواهد ساخت .

امام على عليه السلام : هركه براى كارى با تو دوستى كند ، با برآورده شدنش از تو روى خواهد گرداند .

و _ جاهلان امام على عليه السلام : دوستى جاهلان ، دگرگون شونده و زودگسلنده است .

امام على عليه السلام : هركه با سَبُكْ عقل دوستى كند ، سبك عقلى خود را آشكار كرده است .

امام على عليه السلام _ به مردى كه دوست شدنش را با مردى سبكْ عقل خوش نداشت _ : با جاهل ، مصاحبت مكن / از او برحذرت مى دارم . چه بسيار جاهلى كه چون / با شخصى بردبار دوستى كرد ، او را هلاك ساخت . انسان با كسى كه با او همگام است / سنجيده مى شود . براى هر چيز ، سنجه / و همانندى در چيزهاى ديگر است . نعل را با نعل مى سنجند / چون همسوى با آن باشد . و دل را به دل ، راهنمايى است / چون ببيندش .

ز _ احمقان امام على عليه السلام : دوستى احمقان ، چون سراب ، ناپديد مى شود و چون مِه ، مى پراكَنَد .

.

ص: 286

عنه عليه السلام : مَوَدَّةُ الأَحمَقِ كَشَجَرَةِ النّارِ يَأكُلُ بَعضُها بَعضا . (1)

عنه عليه السلام : إيّاكَ و مَوَدَّةَ الأَحمَقِ ؛ فَإِنَّهُ يَضُرُّكَ مِن حَيثُ يَرى أنَّهُ يَنفَعُكَ ، ويَسوؤُكَ و هُوَ يَرى أنَّهُ يَسُرُّكَ . (2)

ح _ المُلوك الإمام عليّ عليه السلام : قَلَّما تَدومُ مَوَدَّةُ المُلوكِ وَ الخَوّانِ . (3)

عنه عليه السلام : لا تَطمَعَنَّ في مَوَدَّةِ المُلوكِ ؛ فَإِنَّهُم يوحِشونَكَ آنَسَ ما تَكونُ بِهِم ، ويَقطَعونَكَ أقرَبَ ما تَكونُ إلَيهِم . (4)

ط _ شارِبُ الخَمرِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : لا تُصادِقوا شارِبَ الخَمرِ ؛ فَإِنَّ مُصادَقَتَهُ نَدامَةٌ . (5)

الإمام عليّ عليه السلام : لا تَوادّوا مَن يَستَحِلُّ المُسكِرَ . (6)

ي _ مَن لا وَفاءَ لَهُ الإمام عليّ عليه السلام : لا تَمنَحَنَّ وُدَّكَ مَن لا وَفاءَ لَهُ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 9827 .
2- .غرر الحكم : 2731 ، راجع من لا ينبغي مودّته _ الجوامع .
3- .غرر الحكم : 6725 .
4- .غرر الحكم : 10431 .
5- .جامع الأخبار : 428 / 1198 ، بحار الأنوار : 79 / 152 / 58 .
6- .دعائم الإسلام : 2 / 132 / 466 ، بحار الأنوار : 66 / 495 / 41 .
7- .غرر الحكم : 10164 .

ص: 287

ح _ پادشاهان

ط _ مِيخواران

ى _ بى وفايان

امام على عليه السلام : دوستى احمق ، چونان درخت آتش است كه [خود را مى سوزاند و ]پاره اى از آن ، پاره ديگرى را مى خورد .

امام على عليه السلام : از دوستى با احمق بپرهيز ؛ زيرا آن جا كه مى پندارد به تو سود مى رساند ، به تو زيان مى زند ، و غمگينت مى كند ، حال آن كه مى پندارد شادت كرده است .

ح _ پادشاهان امام على عليه السلام : دوستى با پادشاهان و خيانتكاران ، كمتر مى پايد .

امام على عليه السلام : به دوستى پادشاهان اميد مبند كه در اوج الفت داشتن به آنان ، تنهايت مى گذارند و در نهايت نزديكى به آنان ، از تو مى بُرند .

ط _ مِيخواران رسول خدا صلى الله عليه و آله : با ميخواره دوستى مكنيد كه دوستى با او [مايه ]پشيمانى است .

امام على عليه السلام : با كسى كه [مايعاتِ] مست كننده را حلال مى شمارد ، دوستى مكنيد.

ى _ بى وفايان امام على عليه السلام : دوستى ات را نثار آن كه وفا ندارد ، مكن .

.

ص: 288

عنه عليه السلام : لا تَعتَمِد عَلى مَوَدَّةِ مَن لا يوفي بِعَهدِهِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : أربَعٌ يَذهَبنَ ضَياعا : مَوَدَّةٌ تُمنَحُ مَن لا وَفاءَ لَهُ ، و مَعروفٌ يوضَعُ عِندَ مَن لا يَشكُرُهُ ، و عِلمٌ يُعَلَّمُ مَن لا يَستَمِعُ لَهُ ، و سِرٌّ يودَعُ مَن لا حَضانَةَ لَهُ . (2)

ك _ مَن زَهَدَ فيكَ الإمام عليّ عليه السلام : لا تَرغَب فيمَن زَهَدَ فيكَ . (3)

عنه عليه السلام : لا وَجَدتُ ذُلاًّ مِثلَ اشتِغالِ قَلبي بِفارِغِ القَلبِ مِنّي . (4)

ل _ أبناءُ الدُّنيا الإمام عليّ عليه السلام : مَوَدَّةُ أبناءِ الدُّنيا تَزولُ لِأَدنى عارِضٍ يَعرِضُ . (5)

عنه عليه السلام : إخوانُ الدُّنيا تَنقَطِعُ مَوَدَّتُهُم لِسُرعَةِ انقِطاعِ أسبابِها . (6)

عنه عليه السلام : لا تَصحَبَنَّ أبناءَ الدُّنيا ؛ فَإِنَّكَ إن أقلَلتَ استَثقَلوكَ ، و إن أكثَرتَ حَسَدوكَ . (7)

عنه عليه السلام : لا تَستَكثِرَنَّ مِن إخوانِ الدُّنيا ؛ فَإِنَّكَ إن عَجَزتَ عَنهُم تَحَوَّلوا أعداءً . و إنَّ مَثَلَهُم كَمَثَلِ النّارِ ؛ كَثيرُها يُحرِقُ ، و قَليلُها يَنفَعُ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 10260 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 417 / 5907 عن أبي بصير ، الخصال : 264 / 144 عن درست بن أبي منصور الواسطي نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 194 / 20 و ص 411 / 20 .
3- .الكافي : 8 / 24 / 4 عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام ، تحف العقول : 98 ، بحار الأنوار : 77 / 287 / 1 .
4- .تنبيه الخواطر : 1 / 16 .
5- .غرر الحكم : 9828 .
6- .غرر الحكم : 1796 .
7- .غرر الحكم : 10322 .
8- .غرر الحكم : 10381 .

ص: 289

ك _ بى رغبتان

ل _ فرزندان دنيا

امام على عليه السلام : به دوستى آن كه به عهد خود وفا نمى كند ، اعتماد مكن .

امام صادق عليه السلام : چهار چيزْ هدر مى رود : دوستى اى كه نثار شخص بى وفا شود ؛ نيكى كردن در حقّ آن كه سپاس آن را نمى گزارد ؛ آموختن دانش به آن كه بدان گوش نمى سپارد؛ و رازى كه با شخص كم ظرفيت در ميان گذاشته شود .

ك _ بى رغبتان امام على عليه السلام : به [دوستى ]آن كه به تو رغبتى ندارد ، رغبت مكن .

امام على عليه السلام : هيچ ذلّتى را همچون توجّه قلبى نسبت به آن كه دلش از [محبّت] من تهى است ، نديدم .

ل _ فرزندان دنيا امام على عليه السلام : دوستى فرزندان دنيا ، با اندك پيشامدى ، ناپديد مى شود .

امام على عليه السلام : دوستىِ برادران دنيايى ، بر اثر زود گسلىِ علل آن ، گسسته مى شود .

امام على عليه السلام : با فرزندان دنيا مصاحبت مكن ؛ زيرا چون نادار شوى ، سنگينت مى شمارند و چون دارا شوى ، بر تو حسد مى برند .

امام على عليه السلام : بر شمار برادران دنيايى ميفزاى كه اگر از برآوردن نيازهايشان درمانده شوى ، به دشمنانْ تبديل مى شوند . حكايت آنان ، حكايت آتش است كه بسيارِ آن ، مى سوزاند و كمِ آن ، سود مى رساند .

.

ص: 290

م _ مَن لَم تَكُن مَوَدَّتُهُ فِي اللّه ِ الإمام عليّ عليه السلام : مَن لَم تَكُن مَوَدَّتُهُ فِي اللّه ِ فَاحذَرهُ ؛ فَإِنَّ مَوَدَّتَهُ لَئيمَةٌ ، و صُحبَتَهُ مَشؤومَةٌ . (1)

عنه عليه السلام : ما تَواخى قَومٌ عَلى غَيرِ ذاتِ اللّه ِ سُبحانَهُ إلاّ كانَت اُخُوَّتُهُم عَلَيهِم تِرَةً يَومَ العَرضِ عَلَى اللّه ِ سُبحانَهُ . (2)

عنه عليه السلام : كُلُّ مَوَدَّةٍ مَبنِيَّةٍ عَلى غَيرِ ذاتِ اللّه ِ ضَلالٌ ، وَ الاِعتِمادُ عَلَيها مُحالٌ . (3)

عنه عليه السلام : لا يُغتَبَطُ بِمَوَدَّةِ مَن لا دينَ لَهُ . (4)

الإمام زين العابدين عليه السلام : لا يَقولُ رَجُلٌ في رَجُلٍ مِنَ الخَيرِ ما لا يَعلَمُ إلاّ أوشَكَ أن يَقولَ فيهِ مِنَ الشَّرِّ ما لا يَعلَمُ ، و لاَ اصطَحَبَ اثنانِ عَلى غَيرِ طاعَةِ اللّه ِ إلاّ أوشَكَ أن يَتَفَرَّقا عَلى غَيرِ طاعَةِ اللّه ِ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام : ألا كُلُّ خُلَّةٍ كانَت فِي الدُّنيا في غَيرِ اللّه ِ فَإِنَّها تَصيرُ عَداوَةً يَومَ القِيامَةِ . (6)

عنه عليه السلام : اُنظُر إلى كُلِّ مَن لا يُفيدُكَ مَنفَعَةً في دينِكَ فَلا تَعتَدَّنَّ بِهِ ، و لا تَرغَبَنَّ في صُحبَتِهِ ؛ فَإِنَّ كُلَّ ما سِوَى اللّه ِ تَبارَكَ و تَعالى مُضمَحِلٌّ وَخيمٌ عاقِبَتُهُ . (7)

.


1- .غرر الحكم : 8978 .
2- .غرر الحكم : 9672 .
3- .غرر الحكم : 6915 .
4- .غرر الحكم : 10803 .
5- .تاريخ دمشق : 41 / 399 ، البداية و النهاية : 9 / 108 كلاهما عن سفيان بن عيينة .
6- .تفسير القمّي : 2 / 287 ، بحار الأنوار : 69 / 237 / 4 .
7- .قرب الإسناد : 51 / 167 عن داود الرقّي ، بحار الأنوار : 74 / 191 / 5 .

ص: 291

م _ آنان كه دوستى شان خدايى نيست

م _ آنان كه دوستى شان خدايى نيست امام على عليه السلام : هركه دوستى اش خدايى نباشد ، از او بپرهيز ، كه دوستى اش پليد است و مصاحبت با او شوم .

امام على عليه السلام : هيچ مردمى در راه غير خدا با يكديگر برادر نمى شوند ، مگر آن كه روز عرضه شدن بر خداى سبحان ، اين برادرى برايشان مايه نقص خواهد بود.

امام على عليه السلام : هر دوستى اى كه بر غير راه خدا استوار باشد ، گم راهى است و اعتماد بر آن ، محال .

امام على عليه السلام : به دوستىِ آن كه دين ندارد ، شادى نمى توان كرد .

امام سجاد عليه السلام : كسى ندانسته درباره ديگرى به نيكى سخنى نمى گويد ، مگر آن كه نزديك است ندانسته در باره همو به بدى سخن بگويد . هرگاه دو تن بر غير طاعت خدا با يكديگر دوستى كنند ، نزديك است كه بر غير طاعت خدا از يكديگر جدا شوند .

امام صادق عليه السلام : هان ! هر دوستى اى كه در دنيا در راه خدا نباشد ، روز قيامت به دشمنى تبديل مى گردد .

امام صادق عليه السلام : بنگر ، هركه در دينت به تو سودى نمى رساند ، به او توجّه مكن و به مصاحبت او رغبت منما ؛ زيرا هرچه جداى از خداوند تبارك وتعالى است ، نابود شونده و بد فرجام است .

.

ص: 292

الإمام الصادق عليه السلام _ فيما يُنسَبُ إلَيهِ في مِصباحِ الشَّريعَةِ _ : اِحذَر أن تُؤاخِيَ مَن أرادَكَ لِطَمَعٍ أو خَوفٍ أو أكلٍ أو شُربٍ ، وَاطلُب مُؤاخاةَ الأَتقِياءِ _ ولَو في ظُلُماتِ الأَرضِ _ وإن أفنَيتَ عُمُرَكَ لِطَلَبِهِم ؛ فَإِنَّ اللّه َ عز و جل لَم يَخلُق عَلى وَجهِ الأَرضِ أفضَلَ مِنهُم بَعدَ النَّبِيِّينَ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِم وَالأَولِياءِ ، وما أنعَمَ اللّه ُ عَلَى العَبدِ بِمِثلِ ما أنعَمَ بِهِ مِنَ التَّوفيقِ لِصُحبَتِهِم ؛ قالَ اللّه ُ عز و جل : «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَ_ئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ » (1) . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : اِتَّقوا مَن تُبغِضُهُ قُلوبُكُم . (3)

ن _ من كان له هذه الخصائص رسول اللّه صلى الله عليه و آله : تَوَقَّوا مُصاحَبَةَ كُلِّ ضَعيفِ الخَيرِ قَوِيِّ الشَّرِّ خَبيثِ النَّفسِ ، إذا خافَ خَنَسَ ، و إذا أمِنَ بَطَشَ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام : مَوَدَّةُ العَوامِّ تَنقَطِعُ كَانقِطاعِ السَّحابِ ، و تَنقَشِعُ كَما يَنقَشِعُ السَّرابُ . (5)

عنه عليه السلام : لا خَيرَ في صُحبَةِ مَن تَجتَمِعُ فيهِ سِتُّ (6) خِصالٍ : إن حَدَّثَكَ كَذِبَ ، وإن حَدَّثتَهُ كَذَّبَكَ ، و إنِ ائتَمَنتَهُ خانَكَ ، و إنِ ائتَمَنَكَ اتَّهَمَكَ ، و إن أنعَمتَ عَلَيهِ كَفَرَكَ ، و إن أنعَمَ عَلَيكَ مَنَّ عَلَيكَ . (7)

.


1- .الزخرف : 67 .
2- .مصباح الشريعة : 308 ، بحار الأنوار : 74 / 282 / 3 .
3- .نثر الدّر : 1 / 323 ، الدّرة الباهرة : 26 ، نزهة الناظر : 63 / 44 ، بحار الأنوار : 74 / 198 / 34 .
4- .تنبيه الخواطر : 2 / 121 .
5- .غرر الحكم : 9872 .
6- .في الأصل «ستّة» .
7- .معدن الجواهر : 54 ، نثر الدرّ : 1 / 276 وليس فيه «تجتمع فيه ستّ خصال» .

ص: 293

ن _ دارندگانِ اين صفات

امام صادق عليه السلام _ بنا بر آنچه در مصباح الشريعة به ايشان نسبت داده شده است _ : از برادرى كردن با آن كه براى طمعى ، يا از ترس ، يا براى خوردن و نوشيدنىْ تو را مى خواهد ، بپرهيز . جوياى برادرى با پرهيزگاران باش ، گرچه در تاريكى هاى[زير ]زمين باشد و[گرچه ]عمرخودرادرجستجوشان به سر آورى ؛ زيرا خداوند عز و جل ، بر گستره زمين ، پس از پيامبران _ صلوات اللّه عليهم _ و اوليا ، كسى برتر از آنان نيافريده است و خداوند به بنده اى نعمتى همانند توفيق مصاحبت با آنان ، نداده است . خداوند عز و جلمى فرمايد : «آن روز ، دوستان _ جز پرهيزگاران _ دشمن يكديگرند» .

امام على عليه السلام : از آن كه دل هايتان دوستش ندارد ، بپرهزيد .

ن _ دارندگانِ اين صفات رسول خدا صلى الله عليه و آله : از مصاحبت با هر آن كه خيرش ضعيف ، شرّش نيرومند و جانش پليد است ، خود را نگه داريد ؛ آن كه هرگاه بترسد ، نهان مى شود و چون ايمن گردد ، يورش مى برد .

امام على عليه السلام : دوستى عوام ، همچون ابر ، پراكنده و همچون سراب ، ناپديد مى شود .

امام على عليه السلام : در مصاحبت با آن كه در او شش خصلت جمع است ، خيرى نيست : اگر با تو سخن بگويد ، دروغ مى گويد؛ و اگر با او سخن بگويى ، سخنت را دروغ مى شمارد ؛ و اگر او را امانتدار خود سازى ، به تو خيانت مى كند ؛ و چون تو را امانتدار خود سازد ، [به خيانتْ ]متّهمت مى كند؛ و اگر به او بخشش كنى ، ناسپاسى مى كند ؛ و چون به تو بخشش كند ، بر تو منّت مى گذارد .

.

ص: 294

الإمام الباقر عليه السلام : قالَ لي عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِما : يا بُنَيَّ ، اُنظُر خَمسَةً فَلا تُصاحِبهُم ، و لا تُحادِثهُم ، و لا تُرافِقهُم في طَريقٍ . فَقُلتُ : يا أبَه مَن هُم ؟ قالَ : إيّاكَ ومُصاحَبَةَ الكَذّابِ ؛ فَإِنَّهُ بِمَنزِلَةِ السَّرابِ ؛ يُقَرِّبُ لَكَ البَعيدَ ، و يُباعِدُ لَكَ القَريبَ . و إيّاكَ ومُصاحَبَةَ الفاسِقِ ؛ فَإِنَّهُ بائِعُكَ بِاُكلَةٍ أو أقَلَّ مِن ذلِكَ . و إيّاكَ و مُصاحَبَةَ البَخيلِ ؛ فَإِنَّهُ يَخذُلُكَ في مالِهِ أحوَجَ ما تَكونُ إلَيهِ . و إيّاكَ و مُصاحَبَةَ الأَحمَقِ ؛ فَإِنَّهُ يُريدُ أن يَنفَعَكَ فَيَضُرَّكَ . و إيّاكَ و مُصاحَبَةَ القاطِعِ لِرَحِمِهِ ؛ فَإِنّي وَجَدتُهُ مَلعونا في كِتابِ اللّه ِ عز و جل في ثَلاثِ مَواضِعَ : قالَ اللّه ُ عز و جل : «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُواْ أَرْحَامَكُمْ * أُوْلَ_ئكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَ_رَهُمْ » (1) و قالَ : « الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنم بَعْدِ مِيثَ_قِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ أُوْلَ_ئكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ » (2) و قالَ فِي البَقَرَةِ : «الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنم بَعْدِ مِيثَ_قِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ أُوْلَ_ئكَ هُمُ الْخَ_سِرُونَ » (3) . (4)

.


1- .محمّد : 22 و 23 .
2- .الرعد : 25.
3- .البقرة : 27.
4- .الكافي : 2 / 376 / 7 و ص 641 / 7 كلاهما عن محمّد بن مسلم أو (و) أبي حمزة ، الاختصاص : 239 عن محمّد بن مسلم نحوه وكلّها عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 279 عن الإمام زين العابدين عليه السلاموفيه «قال لبعض بنيه» وفيه إلى «ملعونا في كتاب اللّه» ؛ تاريخ دمشق : 41 / 409 عن أبي حمزة الثمالي عنه عليه السلام .

ص: 295

امام باقر عليه السلام : [پدرم] على بن الحسين _ صلوات اللّه عليهما _ به من فرمود : «پسركم ! بنگر كه با پنج تن ، نه دوستى كن ، نه هم سخن شو و در هيچ راهى [نيز ]با آنان همراه مشو» . گفتم : پدر! آنان كيان اند ؟ فرمود : «از مصاحبت با دروغگو بپرهيز ، كه چونان سراب است . دور را برايت نزديك مى نماياند و نزديك را برايت دور نشان مى دهد . از مصاحبت با فاسق بپرهيز ، كه تو را به لقمه اى _ و حتّى كمتر از آن _ مى فروشد . از مصاحبت با بخيل بپرهيز ، كه تو را آن هنگام كه بيشترين نياز را به مال او دارى ، رها مى كند . از مصاحبت با احمق بپرهيز ، كه مى خواهد به تو سودى برساند ، امّا به تو زيان مى زند . از مصاحبت با بُرنده پيوند خويشانْ بپرهيز ، كه در سه جاى كتاب خداى عز و جل ديده ام كه لعنت (نفرين) شده است : «آيا اگر به قدرت رسيديد ، مى خواهيد در زمين ، فساد كنيد و پيوند خويشاوندى تان را ببُريد ؟ اينان اند كه خدا لعنتشان كرده است و گوش هايشان را كَر و چشمانشان را كور ساخته است» . نيز مى فرمايد : «و آنان كه پيمان خدا را پس از استوار كردنش مى شكنند و آنچه را كه خدا به پيوستن آن فرمان داده ، مى گسلند و در زمين ، فساد مى كنند . لعنت بر آنهاست و بدفرجامى در آن سرا ، بهره ايشان» . همچنين در سوره بقره مى فرمايد : «كسانى كه پيمان خدا را پس از استوار كردنش مى شكنند و آنچه را خداوند فرمان به پيوستن آن داده ، مى گسلند و در زمين ، فساد مى كنند ، آنان ، خود ، زيانكارند» » .

.

ص: 296

الإمام الصادق عليه السلام : كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إذا صَعِدَ المِنبَرَ قالَ : يَنبَغي لِلمُسلِمِ أن يَتَجَنَّبَ مُؤاخاةَ ثَلاثَةٍ : الماجِنِ الفاجِرِ ، وَ الأَحمَقِ ، وَ الكَذّابِ . فَأَمَّا الماجِنُ الفاجِرُ فَيُزَيِّنُ لَكَ فِعلَهُ ، و يُحِبُّ أنَّكَ مِثلُهُ ، و لا يُعينُكَ عَلى أمرِ دينِكَ و مَعادِكَ ، و مُقارَبَتُهُ جَفاءٌ و قَسوَةٌ ، و مَدخَلُهُ و مَخرَجُهُ عارٌ عَلَيكَ . و أمَّا الأَحمَقُ فَإِنَّهُ لا يُشيرُ عَلَيكَ بِخَيرٍ ، و لا يُرجى لِصَرفِ السّوءِ عَنكَ و لَو أجهَدَ نَفسَهُ ، و رُبَّما أرادَ مَنفَعَتَكَ فَضَرَّكَ ، فَمَوتُهُ خَيرٌ مِن حَياتِهِ ، و سُكوتُهُ خَيرٌ مِن نُطقِهِ ، و بُعدُهُ خَيرٌ مِن قُربِهِ . وأمَّا الكَذّابُ فَإِنَّهُ لا يَهنَؤُكَ مَعَهُ عَيشٌ ، يَنقُلُ حَديثَكَ ، و يَنقُلُ إلَيكَ الحَديثَ ، كُلَّما أفنى اُحدوثَةً مَطَرَها بِاُخرى مِثلِها ، حَتّى أنَّهُ يُحَدِّثُ بِالصِّدقِ فَما يُصَدَّقُ ، و يُفَرِّقُ بَينَ النّاسِ بِالعَداوَةِ فَيُنبِتُ السَّخائِمَ فِي الصُّدورِ . فَاتَّقُوا اللّه َ عز و جلوَ انظُروا لِأَنفُسِكُم . (1)

7 / 5ما لا يَنبَغي مَحَبَّتُهُالكتاب(فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَءَا كَوْكَبًا قَالَ هَ_ذَا رَبِّى فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لاَ أُحِبُّ الْأَفِلِينَ) . (2)

(زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَ تِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَ_طِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَ_مِ وَالْحَرْثِ ذَ لِكَ مَتَ_عُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِندَهُو حُسْنُ الْمَ_ئابِ) . (3)

(وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا) . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 639 / 1 و ص 376 / 6 كلاهما عن محمّد بن سالم الكندي عمّن حدّثه ، تحف العقول : 205 عن الإمام عليّ عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 42 / 31 .
2- .الأنعام : 76 .
3- .آل عمران : 14 .
4- .الفجر : 20 .

ص: 297

7 / 5 آنچه سزاوار دوستى نيست

امام صادق عليه السلام : چون امير مؤمنان بر منبر بالا مى رفت ، مى فرمود : «شايسته مسلمان ، آن است كه از برادرى با سه تن بپرهيزد : بدكارِ بى شرم ، احمق و دروغگو . امّا بدكارِ بى شرم ، رفتار خود را برايت مى آرايد و دوست دارد كه تو نيز چون او باشى ، در كار دين و قيامتت به تو كمك نمى كند و نزديك شدن به او ، مايه جفا و سخت دلى است و رفت و آمدش ننگى است براى تو . امّا احمق ، تو را به خيرى راهنمايى نمى كند ، و گرچه خود را رنجه و خسته كند ، انتظار آن كه بدى را از تو دور كند ، از او نمى رود و چه بسا بخواهد به تو سودى برساند ، امّا به تو ضرر بزند ؛ پس مرگش بهتر از زندگى اش و خاموشى اش بهتر از سخن گفتنش و دورى اش بهتر از نزديكى اش است . امّا دروغگو ، با او زندگى برايت گوارا نخواهد بود . سخنت را پيش ديگران مى برد و سخن ديگران را نزد تو مى آورد . هرگاه دروغى ببافد و آن را به سر رساند ، آن را با دروغ ديگرى همچون آن ، درمى پيوندد ، تا آن جا كه گاه ، سخنِ راست مى گويد ؛ امّا تصديقش نمى كنند . ميان مردم ، با دشمنى جدايى مى اندازد و در دل ها تخم كينه مى كارد . پس ، از خداى عز و جلبترسيد و خود را بپاييد» .

7 / 5آنچه سزاوار دوستى نيستقرآن(چون شبْ او را فرو گرفت ، ستاره اى ديد . گفت : «اين ، پروردگار من است» و چون [ستاره ]غروب كرد ، گفت : «غروب كنندگان را دوست ندارم») .

(براى مردم ، دوستىِ خواستنى ها (از زنان ، فرزندان ، هميان هاى زر و سيم و اسبانِ داغ خورده و چارپايان و زراعت) ، آراسته شده است . همه اينها متاع زندگى دنياست ، حال آن كه بازگشتگاه خوب ، نزد خداست» .

.

ص: 298

(كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ) . (1)

(لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَآ أَتَواْ وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ يَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ) . (2)

(إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَ_حِشَةُ فِى الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِى الدُّنْيَا وَ الْأَخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ) . (3)

.


1- .القيامة : 20 .
2- .آل عمران : 188 .
3- .النور : 19 .

ص: 299

(و دارايى را به شدّت دوست داريد) .

(چنين نيست ؛ بلكه دنياى گذرا را دوست داريد) .

(گمان مبر كسانى كه بدانچه كرده اند ، شادمانى مى كنند و دوست دارند براى آنچه نكرده اند ، ستايش شوند . گمان مبر كه براى آنان ، نجاتى از عذاب است . برايشان عذابى درد آور ، مهيّاست) .

(كسانى كه دوست دارند زشتكارى (تهمت هاى ناروا) در ميان ايمان آوردگان رواج يابد ، برايشان در دنيا و آخرت ، عذابى دردآور خواهد بود . خدا مى داند و شما نمى دانيد» .

.

ص: 300

الفصل الثامن: حقوق المحبَّة8 / 1الاِهتِمامُ بِحُقوقِ الإِخوانِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ما مِن رَجُلَينِ يَصطَحِبانِ إلاّ وَاللّه ُ مُسائِلٌ كُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَنِ الآخَرِ ؛ كَيفَ كانَ صُحبَتُهُ إيّاهُ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام : إذا آخَيتَ فَأَكرِم حَقَّ الإِخاءِ . (2)

عنه عليه السلام _ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _ : يا بُنَيَّ... لا تُضَيِّعَنَّ حَقَّ أخيكَ اتِّكالاً عَلى ما بَينَكَ وبَينَهُ ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ لَكَ بِأَخٍ مَن أضَعتَ حَقَّهُ . (3)

عنه عليه السلام : مِن دَلائِلِ الخِذلانِ الاِستِهانَةُ بِحُقوقِ الإِخوانِ . (4)

.


1- .مستدرك الوسائل : 8 / 317 / 9540 نقلاً عن أبي القاسم الكوفي في كتاب الأخلاق.
2- .غرر الحكم : 4006 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 392 / 5834 ، نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : 82 ، غرر الحكم : 2686 و ح 2688 نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 168 / 35 ؛ كنز العمّال : 16 / 179 / 44215 وفيه «برّ أخيك» بدل «حقّ أخيك» نقلاً عن العسكريّ في المواعظ .
4- .غرر الحكم : 9412 .

ص: 301

فصل هشتم : حقوق دوستى

8 / 1 توجّه به حقوق برادران

فصل هشتم : حقوق دوستى8 / 1توجّه به حقوق برادران رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه دو تن با يكديگر دوستى كنند ، خداوند از هريك از آنان درباره نحوه مصاحبت دوستش با او پرسش خواهد كرد .

امام على عليه السلام : هرگاه با كسى برادرى كردى ، حقّ برادرى را گرامى دار (حقوق دوستى را رعايت كن) .

امام على عليه السلام _ در وصيّت خويش به فرزندش محمّد حَنَفيه _ : پسركم! ... حقّ برادرت را به اعتمادِ دوستى ميان خودتان ، ضايع مكن ؛ زيرا آن كه حقّش را ضايع كرده اى ، برادرت نيست .

امام على عليه السلام : خوار شمردن حقوق برادران ، از نشانه هاى بى توفيقى است .

.

ص: 302

عنه عليه السلام : أشرَفُ الشِّيَمِ رِعايَةُ الوُدِّ ، وأحسَنُ الهِمَمِ إنجازُ الوَعدِ . (1)

عنه عليه السلام : كُن لِلوُدِّ حافِظا وإن لَم تَجِد مُحافِظا . (2)

عنه عليه السلام : أكرِم وُدَّكَ ، وَاحفَظ عَهدَكَ . (3)

عنه عليه السلام : أحسَنُ المُروءَةِ حِفظُ الوُدِّ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّما سُمّوا إخوانا لِنَزاهَتِهِم عَنِ الخِيانَةِ ، وسُمّوا أصدِقاءَ لِأَنَّهُم تَصادَقوا حُقوقَ المَوَدَّةِ . (5)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ جَلَّ ذِكرُهُ لَيَحفَظُ مَن يَحفَظُ صَديقَهُ . (6)

عنه عليه السلام : ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ أن يَعرِفَ أخوهُ حَقَّهُ ، ولا يَعرِفَ حَقَّ أخيهِ! (7)

8 / 2حُقوقُ الإِخوانِأ _ حُرمَةُ النَّفسِ وَالمالِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ألا إنَّ المُسلِمَ أخُو المُسلِمِ ، فَلَيسَ يَحِلُّ لِمُسلِمٍ مِن أخيهِ شَيءٌ إلاّ ما أحَلَّ مِن نَفسِهِ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 3328 .
2- .غرر الحكم : 7157 .
3- .غرر الحكم : 2268 .
4- .غرر الحكم : 3017 .
5- .الأمالي للطوسي : 609 / 1258 عن سفيان بن عيينة ، بحار الأنوار : 74 / 179 / 26 .
6- .الكافي : 8 / 162 / 166 عن عبيد بن زرارة .
7- .مصادقة الإخوان : 144 / 5 عن مرازم .
8- .سنن الترمذي : 5 / 273 / 3087 عن عمرو بن الأحوص .

ص: 303

8 / 2 حقوق برادران

الف _ حرمت جان و مال

امام على عليه السلام : ارجمندترينْ خصلت ، رعايت دوستى است و بهترينْ همّت ، وفاى به وعده است .

امام على عليه السلام : [پيمان ]دوستى را نگه دار ، گرچه ديگرى آن را نگه ندارد .

امام على عليه السلام : [پيمان ]دوستى ات را گرامى شمار و عهدت را نگه دار .

امام على عليه السلام : بهترينْ جوان مردى ، نگهداشتِ دوستى است .

امام صادق عليه السلام : [دوستان] به دليل دورى شان از خيانت ، «برادر» و به دليل پاسداشتِ حقوق دوستى و راستى ، «صَديق» ناميده شده اند .

امام صادق عليه السلام : خداوندِ والا نام ، حافظِ كسى است كه دوست خود را حفظ كند .

امام صادق عليه السلام : چه قدر براى انسان ، زشت است كه برادرش حقّ دوستى او را بشناسد ؛ امّا او حقّ برادرش را نشناسد!

8 / 2حقوق برادرانالف _ حرمت جان و مال رسول خدا صلى الله عليه و آله : هان ! مسلمان ، برادرِ مسلمان است . پس براى هيچ مسلمانى از داشته هاى برادرش چيزى روا نيست ؛ مگر آن كه خودش [استفاده از ]آن را روا دارد .

.

ص: 304

عنه صلى الله عليه و آله : ألا أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ المُسلِمَ أخُو المُسلِمِ حَقّا ، لا يَحِلُّ لاِمرِىًءُمسلِمٍ دَمَ امرِىًءمُسلِمٍ ، ومالَهُ إلاّ ما أعطاهُ بِطيبَةِ نَفسٍ مِنهُ . (1)

ب _ رَدُّ التَّحِيَّةِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ المُسلِمَ أخُو المُسلِمِ ، إذا لَقِيَهُ رَدَّ عَلَيهِ مِنَ السَّلامِ بِمِثلِ ما حَيّاهُ بِهِ أو أحسَنَ مِن ذلِكَ . (2)

ج _ النَّصيحَة رسول اللّه صلى الله عليه و آله : المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ ، لا يَدَعُ نَصيحَتَهُ عَلى كُلِّ حالٍ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : أخوكَ فِي اللّه ِ مَن هَداكَ إلى رَشادٍ ، ونَهاكَ عَن فَسادٍ ، وأعانَكَ إلى (4) إصلاحِ مَعادٍ . (5)

د _ النُّصرَة رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن نَصَرَ أخاهُ المُسلِمَ وهُوَ يَستَطيعُ ذلِكَ نَصَرَهُ اللّه ُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام : ما مِن مُؤمِنٍ يَخذُلُ أخاهُ وهُوَ يَقدِرُ عَلى نُصرَتِهِ إلاّ خَذَلَه اللّه ُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (7)

.


1- .تفسير القمّي : 1 / 172 ، عوالي اللآلي : 3 / 184 / 9 و ص 424 / 16 كلاهما نحوه ؛ سنن الدارقطني : 3 / 25 / 87 عن ابن عبّاس نحوه وراجع السنن الكبرى : 8 / 316 / 16756 .
2- .شُعب الإيمان : 6 / 116 / 7654 عن الحارث بن شريح ، تاريخ المدينة : 2 / 596 عن أبي معاوية يزيد بن عبدالملك نحوه ، كنز العمّال : 1 / 151 / 754 .
3- .الجامع الصغير : 2 / 662 / 9156 ، كنز العمّال : 1 / 142 / 687 كلاهما نقلاً عن ابن النجّار عن جابر .
4- .كذا في المصدر والأنسب «على» .
5- .غرر الحكم : 1918 .
6- .حلية الأولياء : 3 / 25 عن عمران بن حصين .
7- .ثواب الأعمال : 177 / 1 ، الأمالي للصدوق : 574 / 785 ، المحاسن : 1 / 183 / 296 كلّها عن إبراهيم بن عمر اليماني ، مشكاة الأنوار : 104 عن إبراهيم الثمالي ، المؤمن : 67 / 178 ، الاختصاص : 27 ، روضة الواعظين : 425 ، بحار الأنوار : 75 / 17 / 1 .

ص: 305

ب _ پاسخ دادنِ سلام

ج _ نيكخواهى

د _ يارى

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هان ، اى مردم! مسلمان ، به حق ، برادر مسلمان است . خون و مال هيچ مسلمانى ، براى هيچ مسلمانى روا نيست ؛ مگر آن كه با رضايت خاطر ، چيزى از اموال خويش را ببخشد .

ب _ پاسخ دادنِ سلام رسول خدا صلى الله عليه و آله : مسلمان ، برادر مسلمان است . هرگاه او را ديد ، بايد همان گونه كه به او سلام شده است ، يا حتّى بهتر از آن ، پاسخ سلام او را بدهد .

ج _ نيكخواهى رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمن ، برادرِ مؤمن است ؛ در هيچ حالى از نيكخواهى براى او دست نمى كشد .

امام على عليه السلام : برادر خدايى تو كسى است كه تو را به سمت هدايت و حق ، راهنمايى كند ؛ تو را از فساد ، باز دارد ؛ و بر اصلاح امور معاد ، تو را يارى كند .

ر . ك : ص 317 (هديه كردن عيب ها) .

د _ يارى رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه برادر مسلمانش را يارى كند _ در حالى كه توان يارى او را داشته باشد _ ، خداوند ، او را در دنيا و آخرت ، يارى خواهد كرد .

امام صادق عليه السلام : هرگاه مؤمنى ، برادر مؤمنش را _ در حالى كه توانايى يارى دادنِ او را دارد _ تنها گذارد ، خداوند ، او را در دنيا و آخرت ، تنها خواهد گذاشت .

.

ص: 306

صحيح مسلم عن جابر : اِقتَتَلَ غُلامانِ ؛ غُلامٌ مِنَ المُهاجِرينَ وغُلامٌ مِنَ الأَنصارِ ، فَنادَى المُهاجِرُ أوِ المُهاجِرونَ : يا لَلمُهاجِرينَ . ونادَى الأَنصارِيُّ : يا لَلأَنصارِ . فَخَرَجَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : ما هذا ، دَعوى أهلِ الجاهِلِيَّةِ ؟! قالوا : لا يا رَسولَ اللّه ِ ، إلاّ أنَّ غُلامَينِ اقتَتَلا ، فَكَسَعَ أحَدُهُمَا الآخَرَ . قالَ : فَلا بَأسَ . وَليَنصُرِ الرَّجُلُ أخاهُ ظالِما أو مَظلوما ، إن كانَ ظالِما فَليَنهَهُ ؛ فَإِنَّهُ لَهُ نَصرٌ ، وإن كانَ مَظلوما فَليَنصُرهُ . (1)

ه _ الإِعانَة رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اللّه ُ في عَونِ العَبدِ ما كانَ العَبدُ في عَونِ أخيهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : لا يَزالُ اللّه ُ تَعالى في عَونِ العَبدِ ما كانَ العَبدُ في عَونِ أخيهِ ، وَاللّه ُ يُحِبُّ إغاثَةَ اللَّهفانِ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : إذا نَبَتَ الوُدُّ وَجَبَ التَّرافُدُ والتَّعاضُدُ . (4)

.


1- .صحيح مسلم : 4/1998/62، سنن الدارمي : 2/767/2651 وفيه ذيله من «لينصر الرجل ...إلخ» .
2- .صحيح مسلم : 4/2074/38 ، سنن الترمذي : 5 / 195 / 2945 ، سنن أبي داود : 4 / 287 / 4946 ، سنن ابن ماجة : 1 / 82 / 225 ، مسند ابن حنبل : 3 / 57 / 7431 و ص 153 / 7947 كلّها عن أبي هريرة ، تاريخ بغداد : 4 / 175 عن أنس ، المعجم الكبير : 5 / 119 / 4802 كلاهما عن أبي هريرة و ص 118 / 4801 عن زيد بن ثابت وفيهما «حاجة» بدل «عون» في كلا الموضعين ، كنز العمّال : 15 / 849 / 43375 و ص 904 / 43560 ؛ الكافي : 2 / 200 / 5 عن ذريح المحاربي عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «المؤمن» بدل «العبد» في كلا الموضعين ، عوالي اللآلي : 1 / 107 / 1 عن أبي هريرة .
3- .حلية الأولياء : 3 / 42 عن أبي هريرة .
4- .غرر الحكم : 4132 .

ص: 307

ه _ كمك

صحيح مسلم _ به نقل از جابر _ : دو جوان به جان يكديگر افتادند ؛ يكى از مهاجران و ديگرى از انصار . آن جوان مهاجر _ يا برخى از مهاجران _ فرياد زد : اى مهاجران ! كمك كنيد! . و آن جوان انصارى نيز بانگ زد : اى انصار! كمك كنيد! . پيامبر خدا بيرون آمد و فرمود : «اين بانگ اهل جاهليّت ، چيست ؟» . گفتند : اى پيامبر خدا! چنين نيست . دو جوان به جان يكديگر افتادند و اين يك ، از پشت بر ديگرى حمله ور شد . حضرت فرمود : «[در اين دعوا] چيز مهمى پيش نيامد ؛ اما انسان بايد برادرش را يارى كند ؛ چه ستمكار باشد و چه ستمديده . اگر ستمكار باشد ، او را بازدارد كه همين ، يارى اوست و اگر ستمديده باشد ، او را [عليه ستمكار ، ]يارى نمايد» .

ه _ كمك رسول خدا صلى الله عليه و آله : تا وقتى كه بنده در پىِ كمك كردن به برادرش است ، خداوند نيز به او كمك مى كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : تا وقتى كه بنده در پى كمك كردن به برادرش است ، خداوند ، همواره كمكْ كار اوست . خداوند ، كمك كردن به شخص اندوهگين و ياريخواه را دوست دارد .

امام على عليه السلام : هرگاه [بذر ]دوستى روييد ، كمك رساندن به يكديگر و پشتيبانى از يكديگر ، واجب مى گردد .

.

ص: 308

الإمام الباقر عليه السلام : مَن بَخِلَ بِمَعونَةِ أخيهِ المُسلِمِ وَالقِيامِ لَهُ في حاجَتِهِ ابتُلِيَ بِمَعونَةِ مَن يَأثَمُ عَلَيهِ ولا يُؤجَرُ . (1)

و _ قَضاءُ الحاجَةِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : المُؤمِنونَ إخوَةٌ ، يَقضي بَعضُهُم حَوائِجَ بَعضٍ ، فَبِقَضاءِ بَعضِهِم حَوائِجَ بَعضٍ يَقضِي اللّه ُ حَوائِجَهُم يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : مَن كانَ في حاجَةِ أخيهِ فَإِنَّ اللّه َ في حاجَتِهِ . (3)

الكافي عن مصبّح بن هلقام عن أبي بصير : سَمِعتُ أبا عَبدِاللّه ِ عليه السلام يَقولُ : أيُّما رَجُلٍ مِن أصحابِنَا استَعانَ بِهِ رَجُلٌ مِن إخوانِهِ في حاجَةٍ فَلَم يُبالِغ فيها بِكُلِّ جَهدٍ فَقَد خانَ اللّه َ ورَسولَهُ وَالمُؤمِنينَ . قالَ أبو بَصيرٍ : قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّه ِ عليه السلام : ما تَعني بِقَولِكَ : وَالمُؤمِنينَ ؟ قالَ : مِن لَدُن أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلامإلى آخِرِهِم . (4)

الكافي عن صفوان الجمّال : كُنتُ جالِسا مَعَ أبي عَبدِاللّه ِ عليه السلام إذ دَخَلَ عَلَيهِ رَجُل مِن أهلِ مَكَّةَ يُقالُ لَهُ «مَيمونٌ» ، فَشَكا إلَيهِ تَعَذُّرَ الكِراءِ عَلَيهِ ، فَقالَ لي : قُم فَأَعِن أخاكَ . فَقُمتُ مَعَهُ ، فَيَسَّرَ اللّه ُ كِراهُ ، فَرَجَعتُ إلى مَجلِسي . فَقالَ أبو عَبدِاللّه ِ عليه السلام : ما صَنَعتَ في حاجَةِ أخيكَ ؟ فَقُلتُ : قَضاهَا اللّه ُ بِأَبي أنتَ واُمّي . فَقالَ : أما إنَّكَ أن تُعينَ أخاكَ المُسلِمَ أحَبُّ إلَيَّ مِن طَوافِ اُسبوعٍ بِالبَيتِ مُبتَدِئا . (5)

.


1- .ثواب الأعمال : 298 / 2 عن الحسين بن أبان ، الكافي : 2 / 365 / 1 عن حسين بن أمين ، المحاسن : 1 / 184 / 299 عن الحسين بن أنس ، بحار الأنوار : 75 / 175 / 9 وراجع الكافي : 2 / 366 / 3 .
2- .الأمالي للمفيد : 150 / 8 عن الحسين بن زيد ، مصادقة الإخوان : 160 / 5 كلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام وفيه «أقضي» بدل «يقضي اللّه» وليس فيه «فبقضاء بعضهم حوائج بعض» ، بحار الأنوار : 74 / 311 / 64 .
3- .سنن أبي داود : 4 / 273 / 4893 عن سالم عن أبيه ، مسند ابن حنبل : 2 / 400 / 5650 عن عبداللّه بن عمر ، مطالب السؤول : 56 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : 6 / 444 / 16463 نقلاً عن الخرائطي في مكارم الأخلاق ؛ الأمالي للطوسي : 97 / 147 عن محمّد بن يحيى المدني عن الإمام الصادق عليه السلاموفيه «أخيه المؤمن المسلم» بدل «أخيه» وزاد في آخره «ما كان في حاجة أخيه» ، بحار الأنوار : 74 / 286 / 11 .
4- .الكافي : 2 / 362 / 3 ، ثواب الأعمال : 297 / 2 ، المحاسن : 1 / 183 / 295 ، بحار الأنوار : 75 / 175 / 7 .
5- .الكافي : 2 / 198 / 9 ، مصادقة الإخوان : 176 / 10 ، المؤمن : 52 / 132 ، بحار الأنوار : 74 / 335 / 113 .

ص: 309

و _ برآوردن نياز

امام باقر عليه السلام : هركه از كمك كردن به برادر مسلمانش و برآوردن نيازهايش كوتاهى كند ، ناگزير از كمك كردن به كسى مى شود كه كمك به او گناه است و پاداشى نمى برد .

و _ برآوردن نياز رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمنان ، برادرند و برخى از آنان ، نيازهاى برخى ديگر را برمى آورند. بر اثر برآوردن نيازهاى يكديگر است كه خداوند در روز قيامت ، نيازهايشان را برمى آورد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه در پىِ برآوردن نيازهاى برادرش باشد ، خداوند نيز نيازهايش را برمى آورد .

الكافى _ مُصبِّح بن هِلْقام از ابوبصير _ : شنيدم كه امام صادق عليه السلام مى فرمود : «هركس از ياران ما كه شخصى از برادرانش براى برآوردن نيازى از او كمك بخواهد و او نهايتِ سعى خود را در اين راه به كار نبرد ، به خدا و پيامبرش و مؤمنان ، خيانت ورزيده است!» . [ابوبصير مى گويد كه ]به امام صادق عليه السلامگفتم : مقصود شما از مؤمنان چه كسانى است ؟ فرمود : «[همه مؤمنان] از زمان امير مؤمنان به بعد» .

الكافى _ به نقل از صَفْوان جَمّال _ : نزد امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه مردى از اهل مكّه به نام «ميمون» ، بر ايشان وارد شد و از ناتوانى در پرداخت كرايه راه ، شكايت كرد . حضرت به من فرمود : «برخيز و به برادرت كمك كن» . من نيز برخاستم و خداوند ، كرايه او را فراهم آورد و من به جايگاهم برگشتم . امام صادق عليه السلامفرمود : «با نياز برادرت چه كردى ؟». گفتم : پدر و مادرم فدايت ! خداوند ، آن را برآورد . حضرت به سخن ، آغاز كرد و فرمود : «هان ! اين كه به برادر مسلمانت كمك كنى ، نزدم محبوب تر از هفت بار طواف خانه خداست» .

.

ص: 310

ز _ الإِكرام رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن أكرَمَ أخاهُ المُسلِمَ ؛ بِمَجلِسٍ يُكرِمُهُ ، أو بِكَلِمَةٍ يُلطِفُهُ بِها ، أو حاجَةٍ يَكفيهِ إيّاها ، لَم يَزَل في ظِلٍّ مِنَ المَلائِكَةِ ما كانَ بِتِلكَ المَنزِلَةِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : مَن أكرَمَ أخاهُ المُسلِمَ بِكَلِمَةٍ يُلطِفُهُ بِها وفَرَّجَ عَنهُ كُربَتَهُ ، لَم يَزَل في ظِلِّ اللّه ِ المَمدودِ عَلَيهِ الرَّحمَةُ ما كانَ في ذلِكَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : ما في اُمَّتي عَبدٌ ألطَفَ أخاهُ فِي اللّه ِ بِشَيءٍ مِن لُطفٍ إلاّ أخدَمَهُ اللّه ُ مِن خَدَمِ الجَنَّةِ . (3)

.


1- .المؤمن : 52 / 128 عن الإمام الباقر عليه السلام .
2- .الكافي : 2 / 206 / 5 عن عبداللّه بن جعفر عن الإمام الصادق عليه السلام ، علل الشرايع : 523 / 2 عن مسعدة ابن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله ، ثواب الأعمال : 178 / 1 عن جعفر بن إبراهيم عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وكلاهما نحوه ، النوادر للراوندي : 11 وفيه «أو مجلس يكرمه به» بدل «وفرّج عنه كربته» ، الجعفريّات : 194 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 74 / 316 / 73 و ج 75 / 22 / 24 .
3- .الكافي : 2 / 206 / 4 ، ثواب الأعمال : 182 / 1 ، مصادقة الإخوان : 183 / 1 كلّها عن زيد بن أرقم ، بحارالأنوار: 74 / 298 / 33 .

ص: 311

ز _ گرامى داشتن

ز _ گرامى داشتن رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركس برادر مسلمانش را در مجلسى گرامى بدارد ، يا با سخنى با او ملاطفت كند ، و يا نياز او را برآورد ، تا هنگامى كه در اين حال است ، در سايه اى از ملائكه به سر برد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركس برادر مسلمانش را با سخنى ملاطفت آميز گرامى بدارد و اندوهش را برطرف سازد ، تا در اين حال است ، در سايه گسترده اى پوشيده از رحمت خدا به سر مى برد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه بنده اى از امّت من برادرش را در راه خدا به لطفى بنوازد ، خداوند ، خدمتگزاران بهشت را به خدمتش در خواهد آورد .

.

ص: 312

عنه صلى الله عليه و آله: مَن أكرَمَ أخاهُ فَإِنَّما يُكرِمُ اللّه َ، فَما ظَنُّكُم بِمَن يُكرِمُ اللّه َ بِأَن يَفعَلَ بِهِ؟! (1)

المستدرك على الصحيحين عن سلمان الفارسيّ : دَخَلتُ عَلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهوهُوَ مُتَّكِئٌ عَلى وِسادَةٍ ، فَأَلقاها إلَيَّ ، ثُمَّ قالَ لي : يا سَلمانُ ، ما مِن مُسلِمٍ يَدخُلُ عَلى أخيهِ المُسلِمِ فَيُلقي لَهُ وِسادَةً إكراما لَهُ إلاّ غَفَرَ اللّه ُ لَهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : أكرِم مَن وَدَّكَ ، وَاصفَح عَن عَدُوِّكَ ، يَتِمَّ لَكَ الفَضلُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام : مَن عَظَّمَ دينَهُ عَظَّمَ إخوانَهُ ، ومَنِ استَخَفَّ بِدينِهِ استَخَفَّ بِإِخوانِهِ . (4)

عنه عليه السلام : مَن قالَ لِأَخيهِ المُؤمِنِ : «مَرحَبا» ، كَتَبَ اللّه ُ تَعالى لَهُ مَرحَبا إلى يَومِ القِيامَةِ . (5)

ح _ المُواساة الإمام عليّ عليه السلام : اِبذِل مالَكَ فِي الحُقوقِ ، وواسِ بِهِ الصَّديقَ ؛ فَإِنَّ السَّخاءَ بِالحُرِّ أخلَقُ . (6)

.


1- .ثواب الأعمال : 339 عن أبي هريرة وعبداللّه بن عبّاس ، عدّة الداعي : 176 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 319 / 83 ؛ كنز العمّال : 9 / 154 / 25488 نقلاً عن ابن النجّار عن ابن عمر وفيه صدر الحديث فقط .
2- .المستدرك على الصحيحين : 3 / 692 / 6542 ؛ مكارم الأخلاق : 1 / 57 / 41 ، بحار الأنوار : 16/235/35 .
3- .غرر الحكم : 2368 .
4- .الأمالي للطوسي : 98 / 150 عن عبداللّه بن أبي يعفور ، مشكاة الأنوار : 186 وفيه «دين اللّه» بدل «دينه» و «حقّ إخوانه» بدل «إخوانه».
5- .الكافي : 2 / 206 / 2 عن جميل بن درّاج ، ثواب الأعمال : 176 / 1 عن إسحاق بن عمّار ، مصادقة الإخوان : 183 / 2 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، بحار الأنوار : 74 / 298 / 31 ؛ وراجع كنز العمّال : 9 / 38 / 24825 .
6- .غرر الحكم : 2384 .

ص: 313

ح _ همدردى

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه برادرش را گرامى بدارد ، خدا را گرامى داشته است . فكر مى كنيد خدا با آن [بنده اى ]كه او را گرامى داشته است ، چه خواهد كرد ؟

المستدرك على الصحيحين _ به نقل از سلمان فارسى _ : بر پيامبر خدا وارد شدم . حضرت به متّكايى تكيه داده بود . آن را به سوى من افكند و فرمود : «اى سلمان ! هرگاه مسلمانى بر برادر مسلمانش وارد شود و او براى گرامى داشتن او متّكايى برايش بيفكند ، خداوند ، او را خواهد آمرزيد» .

امام على عليه السلام : هركه را دوستت مى دارد ، گرامى بدار و از دشمن خود ، گذشت كن تا فضل و برترى ات كامل گردد .

امام صادق عليه السلام : هركه دين خود را بزرگ شمارد ، برادران خود را بزرگ مى شمارد و هركه دين خود را سبك شمارد ، برادران خود را سبك مى شمارد .

امام صادق عليه السلام : هركه به برادر مؤمن خود ، خوش آمدى بگويد ، خداوند متعال برايش تا روز قيامت ، آفرين خواهد نوشت .

ح _ همدردى امام على عليه السلام : مال خود را در راه حقوق [دوستان ]ببخش و از آن ، به دوستت برسان كه بخشش ، آزاده را سزاوارتر است .

.

ص: 314

عنه عليه السلام : ما حُفِظَتِ الاُخُوَّةُ بِمِثلِ المُواساةِ . (1)

عنه عليه السلام : إنَّ مُواساةَ الرِّفاقِ مِن كَرَمِ الأَعراقِ . (2)

عنه عليه السلام : اِبذِل لِصَديقِكَ نَفسَكَ ومالَكَ ، ولِمَعرِفَتِكَ رِفدَكَ ومَحضَرَكَ ، ولِلعامَّةِ بِشرَكَ ومَحَبَّتَكَ ، ولِعَدُوِّكَ عَدلَكَ وإنصافَكَ . وَاضنِن بِدينِكَ وعِرضِكَ عَن كُلِّ أحَدٍ . (3)

الكافي عن سعيد بن الحسن : قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : أيَجيءُ أحَدُكُم إلى أخيهِ فَيُدخِلُ يَدَهُ في كيسِهِ فَيَأخُذُ حاجَتَهُ فَلا يَدفَعُهُ ؟ فَقُلتُ : ما أعرِفُ ذلِكَ فينا . فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : فَلا شَيءَ إذا . قُلتُ : فَالهَلاكُ إذا ! فَقالَ : إنَّ القَومَ لَم يُعطَوا أحلامَهُم بَعدُ . (4)

حلية الأولياء عن إسحاق بن كثير عن عبيداللّه بن الوليد : قالَ لَنا أبو جَعفَرٍ مُحمَّدُ بنُ عَلِيٍّ عليهماالسلام : يُدخِلُ أحَدُكُم يَدَهُ في كُمِّ صاحِبِهِ فَيَأخُذُ ما يُريدُ ؟ قالَ : قُلنا : لا . قالَ : فَلَستُم بِإِخوانٍ كَما تَزعُمونَ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 9578 .
2- .غرر الحكم : 3405 .
3- .الخصال : 147 / 178 ، بحار الأنوار : 74 / 175 / 6 ؛ شرح نهج البلاغة : 20 / 312 / 586 وفيه «تحنّنك» بدل «محبّتك».
4- .الكافي : 2 / 174 / 13 ، المؤمن : 44 / 103 ، بحار الأنوار : 74 / 254 / 51 .
5- .حلية الأولياء : 3/187، تاريخ دمشق 54/293 عن الوصافي نحوه ؛ المحجّة البيضاء : 3/320 عن الإمام زين العابدين عليه السلام نحوه.

ص: 315

امام على عليه السلام : هيچ چيز، مانند همدردى [وبخشش]، برادرى را حفظ نمى كند.

امام على عليه السلام : همدردى با دوستان ، نشانِ نژادگى و داشتن تبار والاست .

امام على عليه السلام : جان و مال خود را به دوستت ببخش ، عطا و مجلس خود را به آشنايان ، محبّت و گشاده رويى خود را به عامّه مردم ، و انصافت را به دشمن ؛ امّا دين و ناموس خود را آزمندانه براى خود ، نگه دار و از هركس حفظ كن .

الكافى _ به نقل از سعيد بن حسن _ : امام باقر عليه السلامفرمود : «آيا شده است كه يكى از شما بيايد و دست در جيب برادرش كند و آنچه نياز دارد ، از آن بردارد و كسى مانعش نشود ؟» . گفتم : چنين چيزى در ميان خودمان نديده ام . امام باقر عليه السلام فرمود : «پس هنوز به هيچ چيزى نرسيده ايد» . گفتم : در اين صورت ، همه هلاك شده ايم؟! فرمود : «هنوز اين مردم ، خِردهايشان كامل نشده است» .

حلية الأولياء _ به نقل از اسحاق بن كثير، از عبيداللّه بن وليد_ : امام باقر عليه السلام به ما فرمود : «آيا شده كه يكى از شما دست در آستين (1) دوستش كند و آنچه مى خواهد ، بردارد ؟» . گفتيم : نه ! فرمود : «پس آن طور كه مى پنداريد ، برادر نيستيد» .

.


1- .در گذشته ، آستين ها را گشاد مى گرفتند و در آن ، معمولاً كيسه هاى زر و سيم نگه مى داشتند و همچون جيب ، از آن استفاده مى كردند .

ص: 316

ط _ الإِيثار الإمام عليّ عليه السلام : المُؤمِنونَ إخوَةٌ ، ولا شَيءَ آثَرُ عِندَ كُلِّ أخٍ مِن أخيهِ . (1)

عنه عليه السلام : عامِل سائِرَ النّاسِ بِالإِنصافِ ، وعامِلِ المُؤمِنينَ بِالإِيثارِ . (2)

عنه عليه السلام : تَحَبَّب إلى خَليلِكَ يُحبِبكَ ، وأكرِمهُ يُكرِمكَ ، وآثِرهُ عَلى نَفسِكَ يُؤثِركَ عَلى نَفسِهِ وأهلِهِ . (3)

ي _ حِفظُ الغَيبِ الإمام الصادق عليه السلام : اُذكُروا أخاكُم إذا غابَ عَنكُم بِأَحسَنَ ما تُحِبّونَ أن تُذكَروا بِهِ إذا غِبتُم عَنهُ . (4)

ك _ إهداءُ العَيبِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : خَيرُ إخوانِكُم مَن أهدى إلَيكُم عُيوبَكُم . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ ؛ مِن حَيثُ يَغيبُ يَحفَظُهُ مِن وَرائِهِ ، ويَكُفُّ عَلَيهِ ضَيعَتَهُ . وَالمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله : المُؤمِنُ مِرآةٌ لِأَخيهِ المُؤمِنِ ؛ يَنصَحُهُ إذا غابَ عَنهُ ، ويُميطُ عَنهُ ما يَكرَهُ إذا شَهِدَ ، ويُوَسِّعُ لَهُ فِي المَجلِسِ . (7)

.


1- .تحف العقول : 173 ، بشارة المصطفى : 26 كلاهما عن كميل بن زياد ، بحار الأنوار : 77 / 269 / 1 .
2- .غرر الحكم : 6342 .
3- .غرر الحكم : 4530 .
4- .الأمالي للطوسي : 225 / 391 عن عبيداللّه بن عبداللّه ، بحار الأنوار : 78 / 196 / 17 .
5- .تنبيه الخواطر : 2 / 123.
6- .كنز العمّال : 1 / 152 / 756 نقلاً عن الخرائطي في مكارم الأخلاق عن المطّلب بن عبداللّه بن حنطب .
7- .النوادر للراوندي: 8 ، الجعفريّات: 197 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار : 74/233/29 .

ص: 317

ط _ بر خود ، مقدّم داشتن

ى _ به نيكى از كسى ياد كردن

ك _ هديه كردن عيب ها

ط _ بر خود ، مقدّم داشتن امام على عليه السلام : مؤمنان ، برادرند و نزد هيچ برادرى ، چيزى بر برادرش مقدّم نيست (بر او ترجيح ندارد) .

امام على عليه السلام : با مؤمنان به ايثار رفتار كن (آنان را بر خود ، مقدّم بدار) و با ديگر مردمان ، به انصاف .

امام على عليه السلام : به دوستت ابراز دوستى كن ، تا دوستت بدارد ؛ گرامى اش بدار ، تا گرامى ات بدارد ؛ و او را بر خود مقدّم بدار ، تا تو را بر خود و خانواده اش مقدّم بدارد .

ى _ به نيكى از كسى ياد كردن امام صادق عليه السلام : در نبود برادرتان ، به بهترين شكلى كه دوست داريد در نبودتان از شما ياد كند ، از او ياد كنيد .

ك _ هديه كردن عيب ها رسول خدا صلى الله عليه و آله : بهترينِ برادرانتان ، كسى است كه عيب هايتان را به شما هديه كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمن ، برادرِ مؤمن است . چون غايب شود ، در نبودش [آبروى ]او را حفظ مى كند و خانه و كسب و كارش را نگاه مى دارد و مؤمن ، آينه مؤمن است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمن ، آينه برادرِ مؤمنش است ؛ چون غايب شود ، نيكخواه اوست و در حضورش آنچه را ناپسند مى دارد ، از او دور مى سازد و در مجلس ، برايش جاى مى گشايد .

.

ص: 318

عنه صلى الله عليه و آله : المُؤمِنُ مِرآةُ أخيهِ ؛ يُميطُ عَنهُ الأَذى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ أحَدَكُم مِرآةُ أخيهِ ، فَإِن رَأى بِهِ أذىً فَليُمِطهُ عَنهُ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام _ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _ : يا كُمَيلُ ، المُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ ؛ لِأَنَّهُ يَتَأَمَّلُهُ فَيَسُدُّ فاقَتَهُ ، ويُجمِلُ حالَتَهُ . (3)

عنه عليه السلام : إنَّما سُمِّيَ الصَّديقُ صَديقا لِأَنَّهُ يَصدُقُكَ في نَفسِكَ ومَعايِبِكَ ، فَمَن فَعَلَ ذلِكَ فَاستَنِم إلَيهِ ؛ فَإِنَّهُ الصَّديقُ . (4)

عنه عليه السلام : ثَمَرَةُ الاُخُوَّةِ حِفظُ الغَيبِ ، وإهداءُ العَيبِ . (5)

عنه عليه السلام : مَن أبانَ لَكَ عَيبَكَ فَهُوَ وَدودُكَ . (6)

عنه عليه السلام : ما أخلَصَ المَوَدَّةَ مَن لَم يَنصَح . (7)

عنه عليه السلام : مَن أحَبَّكَ نَهاكَ ، ومَن أبغَضَكَ أغراكَ . (8)

الإمام الصادق عليه السلام : أحَبُّ إخواني إلَيَّ مَن أهدى إلَيَّ عُيوبي . (9)

.


1- .مصادقة الإخوان : 144 / 1 عن حفص بن غياث النخعي يرفعه إليه صلى الله عليه و آله ، مشكاة الأنوار : 189 .
2- .سنن الترمذي : 4 / 26 3 / 1929 عن أبي هريرة .
3- .تحف العقول : 173.
4- .غرر الحكم : 3877 .
5- .غرر الحكم : 4633 .
6- .غرر الحكم : 8210 .
7- .غرر الحكم : 9580 .
8- .كنز الفوائد : 1 / 279 ، أعلام الدين : 298 عن الإمام الحسين عليه السلام ، غرر الحكم : 7718 و 7719 ، بحار الأنوار : 78 / 91 / 95 .
9- .الكافي : 2 / 639 / 5 عن أحمد بن محمّد رفعه ، تحف العقول : 366 ، الاختصاص : 240 ، بحار الأنوار : 74 / 282 / 4 .

ص: 319

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمن ، آينه برادر مؤمنش است و پليدى را از او دور مى كند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هريك از شما آينه برادرش است . پس اگر در او پليدى اى ديد ، بايد آن را دور سازد .

امام على عليه السلام : اى كُمَيل ! مؤمن، آينه مؤمن است ؛ زيرا در [حال] او مى نگرد. در نتيجه ، نيازش را برطرف مى كند و حالش را سامان مى بخشد .

امام على عليه السلام : در حقيقت ، دوست از آن رو صَديق (راستگو) ناميده شده است كه درباره تو و عيب هايت ، به تو راست مى گويد . پس هركه چنين باشد ، به او اعتماد كن ، كه او ، دوست راستين است .

امام على عليه السلام : ميوه برادرى ، به نيكى ياد كردن در غياب و هديه كردن عيب ها [در حضور] است .

امام على عليه السلام : هركه عيبت را برايت روشن كند ، دوست توست .

امام على عليه السلام : هركه نيكخواهى نكند ، دوستى را خالص نساخته است .

امام على عليه السلام : هركه تو را دوست بدارد ، [از بدى ]بازمى داردت و هركه تو را دشمن بدارد ، برمى انگيزدت .

امام صادق عليه السلام : محبوب ترينِ برادرانم در نظر من ، كسى است كه عيب هايم را به من هديه كند .

ر . ك : ص 195 (صادق ترين برادران) .

.

ص: 320

ل _ الدُّعاءُ بِظَهرِ الغَيبِ الإمام زين العابدين عليه السلام : إنَّ المَلائِكَةَ إذا سَمِعُوا المُؤمِنَ يَدعو لِأَخيهِ المُؤمِنِ بِظَهرِ الغَيبِ أو يَذكُرُهُ بِخَيرٍ قالوا : نِعمَ الأَخُ أنتَ لِأَخيكَ ، تَدعو لَهُ بِالخَيرِ وهُوَ غائِبٌ عَنكَ ، وتَذكُرُهُ بِخَيرٍ ، قَد أعطاكَ اللّه ُ عز و جل مِثلَي ما سَأَلتَ لَهُ ، وأثنى عَلَيكَ مِثلَي ما أثنَيتَ عَلَيهِ ، ولَكَ الفَضلُ عَلَيهِ . وإذا سَمِعوهُ يَذكُرُ أخاهُ بِسوءٍ ويَدعو عَلَيهِ قالوا لَهُ : بِئسَ الأَخُ أنتَ لِأَخيكَ ، كُفَّ أيُّهَا المَسَتَّرُ عَلى ذُنوبِهِ وعَورَتِهِ ، وَاربَع عَلى نَفسِكَ ، وَاحمَدِ اللّه َ الَّذي سَتَرَ عَلَيكَ ، وَاعلَم أنَّ اللّه َ عز و جلأعلَمُ بِعَبدِهِ مِنكَ . (1)

الكافي عن إبراهيم بن هاشم : رَأَيتُ عَبدَاللّه ِ بنَ جُندَبٍ فِي المَوقِفِ ، فَلَم أرَ مَوقِفا كانَ أحسَنَ مِن مَوقِفِهِ؛ ما زالَ مادّا يَدَيهِ إلَى السَّماءِ ودُموعُهُ تَسيلُ عَلى خَدَّيهِ حَتّى تَبلُغَ الأَرضَ، فَلَمّا صَدَرَ النّاسُ قُلتُ لَهُ: يا أبا مُحَمَّدٍ، ما رَأَيتُ مَوقِفا قَطُّ أحسَنَ مِن مَوقِفِكَ . قالَ : وَاللّه ِ ما دَعَوتُ إلاّ لاِءِخواني ؛ وذلِكَ أنَّ أبَا الحَسَنِ موسى عليه السلامأخبَرَني أنَّ مَن دَعا لِأَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ نودِيَ مِنَ العَرشِ: «ولَكَ مِائَةُ ألفِ ضِعفٍ»، فَكَرِهتُ أن أدَعَ مِائَةَ ألفٍ مَضمونَةً لِواحِدَةٍ لا أدري تُستَجابُ أم لا . (2)

م _ النَّهيُ عَنِ المُنكَرِ الإمام الصادق عليه السلام : مَن رَأى أخاهُ عَلى أمرٍ يَكرَهُهُ فَلَم يَرُدَّهُ عَنهُ _ وهُوَ يَقدِر عَلَيهِ _ فَقَد خانَهُ . (3)

.


1- .الكافي : 2 / 508 / 7 عن ثوير وراجع بحار الأنوار : 93 / 387 _ 392 .
2- .الكافي : 2 / 508 / 6 ، تهذيب الأحكام : 5 / 184 / 615 ، الأمالي للصدوق : 540 / 723 ، فلاح السائل : 44 ، روضة الواعظين : 359 ، بحار الأنوار : 93 / 384 / 8 .
3- .الأمالي للصدوق : 343 / 409 عن عبد الرحمن بن الحجّاج ، روضة الواعظين : 320 ، مشكاة الأنوار : 77 ، بحار الأنوار : 75 / 65 / 2 .

ص: 321

ل _ دعا در غياب دوست

م _ نهى از منكر

ل _ دعا در غياب دوست امام سجاد عليه السلام : هرگاه ملائكه بشنوند كه مؤمنى در غياب برادر مؤمنش براى او دعا مى نمايد و يا به نيكى از او ياد مى كند ، مى گويند : «تو براى برادرت ، نيك برادرى هستى . در حالى كه غايب است ، برايش دعا مى نمايى و از او به نيكى ياد مى كنى . خداوند عز و جل ، به تو دو برابر آنچه را براى او درخواست كرده اى ، عطا كرد و دو برابر آنچه او را ستوده اى ، تو را ستود و تو را بر او برترى است» . امّا هرگاه بشنوند كه مؤمنى از برادرش به بدى ياد مى كند و يا او را نفرين مى نمايد ، به او مى گويند : «تو براى برادرت ، بد برادرى هستى . اى آن كه گناهانش و زشتى اش را پوشانده اند ! باز ايست و به خودت رحم كن و خدا را كه [گناهانت را ]برايت پوشانده است ، سپاس گوى و بدان كه خداوند عز و جل ، از تو به بنده اش آگاه تر است» .

الكافى _ به نقل از ابراهيم بن هاشم _ : عبداللّه بن جُندَب را [در روز عَرَفه] در «توقّفگاه [عرفات]» ديدم . ايستادنى به اين زيبايى نديده بودم : يكسره دستانش را به سوى آسمان بركشيده بود و اشك هايش بر گونه هايش سرازير مى شد و به زمين مى رسيد . چون مردم به راه افتادند ، به او گفتم : «اى ابامحمّد! ايستادنى به زيبايى ايستادن تو نديده بودم» . پاسخ داد : «به خدا سوگند ، جز براى برادرانم دعا نمى كردم ؛ چون امام كاظم عليه السلاممرا آگاه ساخت كه هر كه در غيابِ برادرش براى او دعا كند ، از عرش ، او را ندا مى دهند : براى تو صد هزار برابر آن است . لذا ناخوش داشتم كه صد هزار دعاى مستجاب را براى يك دعا كه نمى دانم مستجاب مى شود يا نه ، واگذارم» .

م _ نهى از منكر امام صادق عليه السلام : هركه برادرش را در كارى ناپسند ببيند و بتواند او را از آن بازدارد و اين كار را نكند ، به او خيانت كرده است .

.

ص: 322

ن _ الصَّفحُ عَنِ الزَّلاّتِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ في ذِكرِ صِفاتِ المُؤمِنِ _ : لَطيفٌ (يَعطِفُ خ) عَلى أخيهِ بِزَلَّتِهِ ، ويَرعى ما مَضى مِن قَديمِ صُحبَتِهِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام : عَلَيكَ بِمُداراةِ النّاسِ ، وإكرامِ العُلَماءِ ، وَالصَّفحِ عَن زَلاّتِ الإِخوانِ ؛ فَقَد أدَّبَكَ سَيِّدُ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ بِقَولِهِ صلى الله عليه و آله : اُعفُ عَمَّن ظَلَمَكَ ، وصِل مَن قَطَعَكَ ، وأعطِ مَن حَرَمَكَ . (2)

عنه عليه السلام : اِحتَمِل زَلَّةَ وَلِيِّكَ لِوَقتِ وَثبَةِ عَدُوِّكَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام : اِلتَمِسوا لاِءِخوانِكُمُ العُذرَ في زَلاّتِهِم وهَفَواتِ تَقصيراتِهِم ، فَإِن لَم تَجِدوا لَهُمُ العُذرَ في ذلِكَ فَاعتَقِدوا أنَّ ذلِكَ عَنكُم ؛ لِقُصورِكُم عَن مَعرِفَةِ وُجوهِ العُذرِ . (4)

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن الحسين كاتب أبي الفيّاض : حَضَرنا مَجلِسَ عَلِيِّ بنِ موسى عليه السلام ، فَشَكا رَجُلٌ أخاهُ ، فَأَنشَأَ يَقولُ : اِعذِر أخاكَ عَلى ذُنوبِهوَاستُر وغَطِّ عَلى عُيوبِه وَاصبِر عَلى بَهتِ السَّفيهولِلزَّمانِ عَلى خُطوبِه ودَعِ الجَوابَ تَفَضُّلاًوكِلِ الظَّلومَ إلى حَسيبِه (5)

.


1- .التمحيص : 75 / 171 ، بحار الأنوار : 67 / 311 / 45 .
2- .تذكرة الخواصّ : 136 ؛ بحار الأنوار : 78 / 71 / 34 .
3- .الإرشاد : 1 / 299 ، كنز الفوائد : 1 / 93 ، بحار الأنوار : 77 / 419 / 40 .
4- .تنبيه الخواطر : 2 / 250 ، مستدرك الوسائل : 9 / 57 / 10193 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 176 / 4 ، بشارة المصطفى : 78 عن إبراهيم بن هاشم ، إعلام الورى : 318 وفيه من «شكا رجل . . . إلخ» ، بحار الأنوار : 49 / 110 / 5 .

ص: 323

ن _ گذشت كردن از لغزش ها

ر . ك : ص 191 (بهترين برادران)؛ ص 305 (نيكخواهى)؛ ص 317 (هديه كردن عيب ها) .

ن _ گذشت كردن از لغزش ها رسول خدا صلى الله عليه و آله _ به هنگام يادكرد صفات مؤمنان _ : نسبت به لغزش برادرش ، مهربان و آسانگير است و [حقّ ]دوستى ديرين را رعايت مى كند .

امام على عليه السلام : بر تو باد مردمدارى ، گرامى داشتن عالمان و گذشت كردن از لغزش هاى برادران ، كه سرورِ اوّلين و آخرين صلى الله عليه و آله ، تو را با اين سخن ، ادب آموخته است : «از آن كه به تو ستم مى كند ، بگذر ؛ با آن كه از تو مى گسلد ، بپيوند ؛ و به آن كه تو را [از عطاى خود] محروم مى كند ، ببخش» .

امام على عليه السلام : لغزش دوستت را براى هنگام يورش دشمنت ، تحمّل كن .

امام صادق عليه السلام : براى لغزش ها و تقصيرهاى پيش آمده برادرانتان ، عذرى (توجيهى) بيابيد . اگر هم براى آن عذرى نيافتيد ، باور كنيد كه اين مسئله ، بر اثر ناآگاهى شما نسبت به گونه هاى عذر است .

عيون أخبار الرضا عليه السلام _ به نقل از حسين (كاتب ابو فياض) _ : در مجلس امام رضا عليه السلامبوديم كه مردى از برادرش شكايت كرد . حضرت [در پاسخ ]اين اشعار را برخواند: برادرت را در گناهانش معذور دار/ و عيب هايش را بپوشان در برابر دروغ زنى و تهمت زدن بى خرد/ و گرفتارى هاى روزگار ، شكيبا باش و از سرِ بزرگوارى ، پاسخ مده/ و ستمكار را به حسابرس او واگذار كن .

.

ص: 324

س _ التَّفَقُّدُ عِندَ الغَيبَةِ مكارم الأخلاق عن أنس : كَانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِن إخوانِهِ ثَلاثَةَ أيّامٍ سَأَلَ عَنهُ ، فَإِن كانَ غائِبا دَعا لَهُ ، وإن كانَ شاهِدا زارَهُ ، وإن كانَ مَريضا عادَهُ . (1)

الأمالي للطوسي عن المفضّل بن عمر الجعفي : دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِاللّه ِ عليه السلام ، فَقالَ لي : مَن صَحِبَكَ ؟ فَقُلتُ لَهُ : رَجُلٌ مِن إخواني . قالَ : فَما فَعَلَ ؟ فَقُلتُ : مُنذُ دَخَلتُ لَم أعرِف مَكانَهُ . فَقالَ لي : أما عَلِمتَ أنَّ مَن صَحِبَ مُؤمِنا أربَعينَ خُطوَةً سَأَلَهُ اللّه ُ عَنهُ يَومَ القِيامَةِ ؟! (2)

8 / 3جَوامِعُ حُقوقِ الإِخوانِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ ؛ يَكُفُّ عَلَيهِ ضَيعَتَهُ ، ويَحوطُهُ مِن وَرائِهِ . (3)

.


1- .مكارم الأخلاق : 1 / 55 / 34 ، بحار الأنوار : 16 / 233 / 35 .
2- .الأمالي للطوسي : 413 / 927 .
3- .سنن أبي داود : 4 / 280 / 4918 ، الأدب المفرد : 81 / 239 نحوه وكلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 1 / 141 / 673 ؛ بحار الأنوار : 1 / 151 وليس فيه «ويحوطه من ورائه» .

ص: 325

س _ جويا شدن حال كسى در غيابش

8 / 3 كليات حقوق برادران

س _ جويا شدن حال كسى در غيابش مكارم الأخلاق _ به نقل از اَنَس _ : پيامبر خدا صلى الله عليه و آلههرگاه يكى از برادران خود را سه روز نمى ديد ، جوياى حالش مى شد . اگر جايى رفته بود ، برايش دعا مى كرد . اگر در شهر بود ، به ديدارش مى رفت و اگر بيمار بود ، عيادتش مى كرد .

الأمالى طوسى _ به نقل از مُفضَّل بن عمر جُعفى _ : نزد امام صادق عليه السلام[در مدينه] رفتم . ايشان پرسيد : «در راه ، چه كسى مصاحب تو بود ؟». گفتم : مردى از برادرانم . پرسيد : «اينك چه مى كند ؟» . گفتم : از زمانى كه داخل [مدينه] شده ام ، از جاى او خبرى ندارم . حضرت به من فرمود : «مگر نمى دانى كه هركس با مؤمنى چهل گام همراهى كند ، خداوند ، روز قيامت ، از او درباره آن مؤمن ، پرسش خواهد كرد ؟».

8 / 3كليات حقوق برادران رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمن ، برادرِ مؤمن است ؛ نيازش را برطرف مى سازد و در نبودش [در انديشه اوست و ]او را محافظت مى كند .

.

ص: 326

الإمام عليّ عليه السلام : تُبتَنَى الاُخُوَّةُ فِي اللّه ِ عَلَى التَّناصُحِ فِي اللّه ِ ، وَالتَّباذُلِ فِي اللّه ِ ، وَالتَّعاوُنِ عَلى طاعَةِ اللّه ِ ، وَالتَّناهي عَن مَعاصِي اللّه ِ ، وَالتَّناصُرِ فِياللّه ِ ، وإخلاصِ المَحَبَّةِ . (1)

عنه عليه السلام : إذَا اتَّخَذَكَ وَلِيُّكَ أخا فَكُن لَهُ عَبدا ، وَامنَحهُ صِدقَ الوَفاءِ ، وحُسنَ الصَّفاءِ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام : أمّا حَقُّ الخَليطِ فَأَن لا تَغُرَّهُ ، ولا تَغُشَّهُ ، ولا تُكَذِّبَهُ ، ولا تُغَفِّلَهُ ، ولا تَخدَعَهُ ، ولا تَعمَلَ فِي انتِقاضِهِ عَمَلَ العَدُوِّ الَّذي لا يَبقى عَلى صاحِبِهِ ، وإنِ اطمَأَنَّ إلَيكَ استَقصَيتَ لَهُ عَلى نَفسِكَ ، وعَلِمتَ أنَّ غَبنَ المُستَرسِلِ رِبا . (3)

عنه عليه السلام : أمّا حَقُّ الصّاحِبِ فَأَن تَصحَبَهُ بِالفَضلِ ما وَجَدتَ إلَيهِ سَبيلاً ، وإلاّ فَلا أقَلَّ مِنَ الإِنصافِ . وأن تُكرِمَهُ كَما يُكرِمُكَ ، وتَحفَظَهُ كَما يَحفَظُكَ . ولا يَسبِقَكَ فيما بَينَكَ وبَينَهُ إلى مَكرُمَةٍ ، فَإِن سَبَقَكَ كافَأتَهُ . ولا تُقَصِّرَ بِهِ عَمّا يَستَحِقُّ مِنَ المَوَدَّةِ . تُلزِمُ نَفسَكَ نَصيحَتَهُ ، وحِياطَتَهُ ، ومُعاضَدَتَهُ عَلى طاعَةِ رَبِّهِ ، ومَعونَتِهِ عَلى نَفسِهِ فيما لا يَهُمُّ بِهِ مِن مَعصِيَةِ رَبِّهِ . ثُمَّ تَكونُ (عَلَيهِ) رَحمَةً ، ولا تَكونُ عَلَيهِ عَذابا . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : حَقُّ المُسلِمِ عَلَى المُسلِمِ أن لا يَشبَعَ ويَجوعُ أخوهُ ، ولا يَروى ويَعطَشُ أخوهُ ، ولا يَكتَسِيَ ويَعرى أخوهُ . فَما أعظَمَ حَقَّ المُسلِمَ عَلى أخيهِ المُسلِمِ ! أحِبَّ لِأَخيكَ المُسلِمِ ما تُحِبُّ لِنَفسِكَ . وإذَا احتَجتَ فَسَلهُ ، وإن سَأَلَكَ فَأَعطِهِ ، لا تُملِهِ خَيرا ولا يُملِهِ لَكَ . كُن لَهُ ظَهرا ؛ فَإِنَّهُ لَكَ ظَهرٌ . إذا غابَ فَاحفَظهُ في غَيبَتِهِ ، وإذا شَهِدَ فَزُرهُ وأجِلَّهُ وأكرِمهُ ؛ فَإِنَّهُ مِنكَ وأنتَ مِنهُ . فَإِن كانَ عَلَيكَ عاتِبا فَلا تُفارِقهُ حَتّى تَسأَلَ سَميحَتَهُ . وإن أصابَهُ خَيرٌ فَاحمَدِ اللّه َ ، وإنِ ابتُلِيَ فَاعضُدهُ ، وإن تُمُحِّلَ لَهُ فَأَعِنهُ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 4532 .
2- .غرر الحكم : 4141 .
3- .تحف العقول : 268 / 36 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 2 / 624 / 3214 عن ثابت بن دينار ، الخصال : 569 / 1 عن أبي حمزة الثمالي وفيهما «وتتّقي اللّه تبارك وتعالى في أمره» .
4- .تحف العقول : 266 / 32 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 2 / 623 / 3214 عن ثابت بن دينار ، الخصال : 569 / 1 عن أبي حمزة الثمالي وكلاهما نحوه .
5- .الكافي : 2/170 / 5 ، المؤمن : 42 / 95 ، الأمالي للصدوق : 401 / 519 عن عبداللّه بن مسكان عن الإمام الباقر عليه السلام، الاختصاص : 27 ، مشكاة الأنوار : 104 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 243/43.

ص: 327

امام على عليه السلام : برادرى در راه خدا ، بر اساس نيكخواهى براى يكديگر در راه خدا ، بخشش به يكديگر در راه خدا ، كمك به يكديگر براى فرمانبرى از خدا ، بازداشتن يكديگر از نافرمانى خدا ، يارى رساندن به يكديگر در راه خدا و خالص كردن دوستى ، بنياد نهاده مى شود .

امام على عليه السلام : هرگاه دوستت تو را به برادرى گرفت ، برايش [چون] بنده باش و وفادارىِ صادقانه و صفاى نيكو را نثارش كن .

امام سجاد عليه السلام : امّا حقّ دوست آميزگار ، آن است كه او را فريفته اش نكنى ، به او نيرنگ نزنى ، او را تكذيب نكنى ، او را غافل نسازى ، او را نفريبى و همچون دشمن كه بر ضدّ رقيب خود مى كوشد ، بر ضدّش نكوشى و اگر به تو اعتماد كرد ، هرچه مى توانى برايش انجام دهى و بدانى كه فريفتن آن كه به شخص اعتماد كرده است ، [گناهش مانند ]ربا خوارى است .

امام سجاد عليه السلام : امّا حقّ هم صحبت ، آن است كه هرچه مى توانى به او خوبى كنى ، وگرنه ، دست كم ، انصاف را مراعات كنى و همان گونه كه تو را گرامى مى دارد ، گرامى اش بدارى و آن گونه كه تو را حفظ مى كند ، حفظش كنى، و در هيچ كَرَمى بر تو پيش دستى نكند و اگر چنين كرد ، آن را جبران كنى و در برآوردن حقّ دوستى او كوتاهى نكنى . بر خود ، لازم بدانى كه نيكخواه و حامى و پشتيبان او در فرمانبرى پروردگارش باشى و او را در آنچه به نافرمانىِ پروردگارش نمى انجامد ، يارى دهى و براى او مايه رحمت باشى ، نه مايه رنج .

الكافى _ به نقل از ابراهيم بن عمر يمانى، از امام صادق عليه السلام_ : «حقّ مسلمان بر مسلمان ، آن است كه خود ، سير نباشد و برادرش گرسنه ؛ خود ، سيراب نباشد و برادرش تشنه ، و خود ، پوشيده نباشد و برادرش برهنه . چه قدر حقّ مسلمان بر برادر مسلمانش بزرگ است!» . نيز حضرت فرمود : «آنچه را براى خود دوست دارى ، براى برادرِ مسلمانت دوست بدار . هرگاه نيازمند شدى ، از او درخواست كن و اگر از تو چيزى درخواست كرد ، به او ببخش . در نيكى به او تأخير مكن و او نيز تأخير ميندازد . پشتيبان او باش كه او پشتيبان توست . هرگاه غايب گشت ، او را در غيابش حفظ كن و هرگاه حضور يافت ، به ديدارش شتاب . بزرگش شمار و گرامى اش دار كه او از توست و تو از اويى . اگر تو را توبيخ كرد ، تا از او عذرِ تقصير نخواسته اى ، از او جدا نشو . اگر خيرى به او رسيد ، خدا را سپاسْ گوى و اگر مبتلا شد ، حمايتش كن و اگر برايش دامى چيده شد ، او را يارى ده» .

.

ص: 328

الإمام الصادق عليه السلام : لا تَكونُ الصَّداقَةُ إلاّ بِحُدودِها ، فَمَن كانَت فيهِ هذِهِ الحُدودُ أو شَيءٌ مِنها فَانسِبهُ إلَى الصَّداقَةِ ، ومَن لَم يَكُن فيهِ شَيءٌ مِنها فَلا تَنسِبهُ إلى شَيءٍ مِنَ الصَّداقَةِ ؛ فَأَوَّلُها : أن تَكونَ سَريرَتُهُ وعَلانِيَتُهُ لَكَ واحِدَةً . وَالثّاني : أن يَرى زَينَكَ زَينَهُ ، وشَينَكَ شَينَهُ . وَالثّالِثَةُ : أن لا تُغَيِّرَهُ عَلَيكَ وِلايَةٌ ولا مالٌ . وَالرّابِعَةُ : أن لا يَمنَعَكَ شَيئا تَنالُهُ مَقدُرَتُهُ . وَالخامِسَةُ _ وهِيَ تَجمَعُ هذِهِ الخِصالَ _ : أن لا يُسَلِّمَكَ عِندَ النَّكَباتِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : لا تَطعَنوا في عُيوبِ مَن أقبَلَ إلَيكُم بِمَوَدَّتِهِ ، ولا توقِفوهُ عَلى سَيِّئَةٍ يَخضَعُ لَها ؛ فَإِنَّها لَيسَت مِن أخلاقِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهومِن أخلاقِ أولِيائِهِ . (2)

.


1- .الكافي : 2 / 639 / 6 عن عبيداللّه الحلبي ، الخصال : 277 / 19 ، الأمالي للصدوق : 767 / 1033 كلاهما عن يزيد بن خالد (مخلد) النيسابوري ، تحف العقول : 366 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 173 / 1 .
2- .تنبيه الخواطر : 2 / 146 .

ص: 329

امام صادق عليه السلام : دوستى ، جز با صفات و حدود آن ، راست نمى آيد و هركه همه يا بخشى از آنها در او بود ، عنوان دوست بر او بنه و اگر هيچ يك از آنها در او نبود ، هرگز عنوان دوست بر او منه . نخستين حدّ دوستى ، آن است كه آشكار و نهانِ دوست ، برايت يكى باشد . دومْ آن كه زيورِ تو را زيور خود و نقص تو را نقصِ خود بداند . سومْ آن كه مال و مقام ، دوستى او را نسبت به تو تغيير ندهد . چهارمْ آن كه آنچه را در اختيار دارد ، از تو باز ندارد . پنجم _ كه عصاره همه اين صفات است _ ، آن كه تو را در گرفتارى ها رها نكند .

امام صادق عليه السلام : بر عيب هاى آن كه به دوستى شما روى آورده است ، طعنه مزنيد و او را به سبب كار زشتى كه از او سر مى زند ، از دوستى خود ، باز مداريد ، كه اين كار ، از اخلاق پيامبر خدا و دوستانش نيست .

ر . ك : ص 231 (كلّيات آداب معاشرت) .

.

ص: 330

الفصل التاسع : آثار المحبّة9 / 1عَلاماتُ صِدقِ المَوَدَّةِأ _ شَهادَةُ القَلبِ الإمام عليّ عليه السلام : سَلُوا القُلوبَ عَنِ المَوَدّاتِ ؛ فَإِنَّها شَواهِدُ لا تَقبَلُ الرُّشا . (1)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : إذا شَكَكتَ في مَوَدَّةِ إنسانٍ فَاسأَل قَلبَكَ عَنهُ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام : اِعرِفِ المَوَدَّةَ في قَلبِ أخيكَ بِما لَهُ في قَلبِكَ . (3)

الكافي عن صالح بن الحكم : سَمِعتُ رَجُلاً يَسأَلُ أبا عَبدِاللّه ِ عليه السلام ، فَقالَ : الرَّجُلُ يَقولُ أوَدُّكَ ، فَكَيفَ أعلَمُ أَنَّهُ يَوَدُّني ؟ فَقالَ : اِمتَحِن قَلبَكَ ، فَإِن كُنتَ تَوَدُّهُ فَإِنَّهُ يَوَدُّكَ . (4)

.


1- .غرر الحكم : 5641 ؛ شرح نهج البلاغة : 20 / 332 / 805 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 323 / 701 .
3- .تحف العقول : 295 ، كشف الغمّة : 2 / 331 ، بحار الأنوار : 46 / 291 / 15 ؛ الإخوان : 146 / 80 ، حلية الأولياء : 3 / 187 كلاهما عن القاسم بن الفضل .
4- .الكافي : 2/652/2 ، المحاسن : 1 / 415 / 954 ، مشكاة الأنوار : 122 من دون إسناد إلى الراوي ، بحارالأنوار : 74 / 182 / 4 .

ص: 331

فصل نهم : آثار دوستى

9 / 1 نشانه هاى دوستى راستين

الف _ گواهىِ دل

فصل نهم : آثار دوستى9 / 1نشانه هاى دوستى راستينالف _ گواهىِ دل امام على عليه السلام : از دل ها درباره دوستى ها بپرسيد ، كه گواهانى رشوه ناپذيرند .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : هرگاه درباره دوستى كسى شك كردى ، از دل خود درباره او بپرس .

امام باقر عليه السلام : ميزانِ دوستى [خود] را در دل برادرت ، از دوستى اى كه در دلت نسبت به او دارى ، بشناس .

الكافى _ به نقل از صالح بن حَكَم _ : شنيدم مردى از امام صادق عليه السلاممى پرسيد : كسى مى گويد كه دوستت دارم . من از كجا بدانم كه [واقعا ]دوستم دارد ؟ امام پاسخ داد : «دلت را بيازماى . اگر دوستش داشتى ، او نيز تو را دوست دارد» .

.

ص: 332

الإمام الصادق عليه السلام : اُنظُر قَلبَكَ ، فَإِذا أنكَرَ صاحِبَكَ فَإِنَّ أحَدَكُما قَد أحدَثَ . (1)

الكافي عن مسعدة بن اليسع : قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّه ِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام : إنّي وَاللّه ِ لاَُحِبُّكَ ، فَأَطرَقَ ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ . فَقالَ : صَدَقتَ يا أبا بِشرٍ ، سَل قَلبَكَ عَمّا لَكَ في قَلبي مِن حُبِّكَ ، فَقَد أعلَمَني قَلبي عَمّا لي في قَلبِكَ . (2)

المحاسن عن عبيداللّه بن إسحاق المدائنيّ : قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ موسَى بنِ جَعفَرٍ عليهماالسلام : إنَّ الرَّجُلَ مِن عُرضِ النّاسِ يَلقاني ، فَيَحلِفُ بِاللّه ِ أنَّهُ يُحِبُّني ، أفَأَحلِفُ بِاللّه ِ أنَّهُ لَصادِقٌ ؟ فَقالَ : اِمتَحِن قَلبَكَ ، فَإِن كُنتَ تُحِبُّهُ فَاحلِف وإلاّ فَلا . (3)

عيون أخبار الرضا عليه السلام عن الحسن بن الجهم : سَأَلتُ الرِّضا عليه السلام فَقُلتُ لَهُ : ... جُعِلتُ فِداكَ ، أشتَهي أن أعلَمَ كَيفَ أنَا عِندَكَ ؟ قالَ : اُنظُر كَيفَ أنَا عِندَكَ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 652 / 1 عن العلاء بن الفضيل وحمّاد بن عثمان و ص 653 / 5 عن جرّاح المدائني ، الأمالي للمفيد : 11 / 9 عن ربعي بن عبداللّه والفضيل بن يسار ، الاُصول الستّة عشر (أصل جعفر بن محمّدالحضرمي) : 70 عن جابر، مشكاة الأنوار: 105 عن الفضل بن سنان، بحار الأنوار: 74/182/6 .
2- .الكافي : 2 / 652 / 3 .
3- .المحاسن: 1/416/955، مشكاة الأنوار: 122 من دون إسناد إلى الراوي، بحار الأنوار: 74/182/5.
4- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 50 / 192 ، الأمالي للصدوق: 312/360 ، تنبيه الخواطر : 2/165، روضه الواعظين : 418 ، إرشاد القلوب : 135 وفيه «اُحبّ أن أعرف» بدل «أشتهي أن أعلم» ، بحار الأنوار : 70 / 54 / 20 .

ص: 333

امام صادق عليه السلام : به دل خود بنگر . هرگاه دوستت را ناپسند داشت ، بى گمان ، يكى از شما [زمينه دشمنى را ]پديد آورده است .

الكافى _ به نقل از مَسعَدة بن اليَسَع _ : به امام صادق عليه السلام گفتم : به خدا سوگند ، دوستت دارم . حضرت ، اندكى سر به زير انداخت . سپس سرش را برداشت و فرمود : «اى ابو بُشر ! راست مى گويى. از دلت درباره جايگاه دوستى ات در دلم بپرس كه دلم ، از جايگاه دوستى ام در دلت باخبرم ساخت» .

المحاسن _ به نقل از عبيداللّه بن اسحاق مدائنى _ : به امام موسى كاظم عليه السلامگفتم : يكى از عامّه مردم ، مرا مى بيند و به خدا سوگند مى خورد كه مرا دوست دارد . آيا من نيز به خدا سوگند بخورم كه او راست مى گويد ؟ حضرت فرمود : «دلت را بيازماى . اگر دوستش داشتى ، پس سوگند بخور ، وگرنه ، نه» .

عيون أخبار الرضا عليه السلام _ به نقل از حسن بن جَهْم _ : از امام رضا عليه السلام پرسيدم : فدايت گردم ! خوش دارم بدانم كه نزدت چه جايگاهى دارم حضرت فرمود : «نگاه كن كه من چه جايگاهى نزدت دارم [كه جايگاه تو در نزد من نيز مانند آن است]» .

.

ص: 334

الكافي عن الحسن بن الجهم : قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه السلام : لا تَنسَني مِنَ الدُّعاءِ . قالَ : (أ)وَتَعلَمُ أنّي أنساكَ ؟ فَتَفَكَّرتُ في نَفسي وقُلتُ : هُوَ يَدعو لِشيعَتِهِ وأنَا مِن شيعَتِهِ ، قُلتُ : لا ، لا تَنساني . قالَ : وكَيفَ عَلِمتَ ذلِكَ ؟ قُلتُ : إنّي مِن شيعَتِكَ ، وإنَّكَ لَتَدعو لَهُم . فَقالَ : هَل عَلِمتَ بِشَيءٍ غَيرِ هذا ؟ قُلتُ : لا . قالَ : إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ ما لَكَ عِندي فَانظُر (إلى) ما لي عِندَكَ . (1)

الإمام الهادي عليه السلام _ لِلمُتَوَكِّلِ _ : لا تَطلُبِ الصَّفاءَ مِمَّن كَدَرتَ عَلَيهِ ، ولاَ الوَفاءَ مِمَّن غَدَرتَ بِهِ ، ولاَ النُّصحَ مِمَّن صَرَفتَ سوءَ ظَنِّكَ إلَيهِ ؛ فَإِنَّما قَلبُ غَيرِكَ (لَكَ) كَقَلبِكَ لَهُ . (2)

ب _ المُواساةُ فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ الإمام عليّ عليه السلام : أصدَقُ الإِخوانِ مَوَدَّةً أفضَلُهُم لاِءِخوانِهِ فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ مُواساةً . (3)

عنه عليه السلام : فِي الضّيقِ وَالشِّدَّةِ يَظهَرُ حُسنُ المَوَدَّةِ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 652 / 4 .
2- .أعلام الدين : 312 ، الدرّة الباهرة «طبعة النجف» : 42 ، بحار الأنوار : 74 / 181 .
3- .غرر الحكم : 3238 ، راجع : ص 312 (المحبّة / الحقوق _ المواساة) .
4- .غرر الحكم : 6511 .

ص: 335

ب _ همدردى در خوشى و ناخوشى

الكافى _ به نقل از حسن بن جَهْم _ : به امام رضا عليه السلامگفتم : مرا از دعا فراموش مكن . حضرت فرمود : «گمان مى كنى كه من فراموشت مى كنم ؟». اندكى در خودم انديشيدم و با خود گفتم : او براى شيعيانش دعا مى كند و من نيز از شيعيانش هستم . آن گاه گفتم : نه ، فراموشم نمى كنى . فرمود : «از كجا فهميدى ؟» . گفتم : من از شيعيانت هستم و تو برايشان دعا مى كنى . فرمود : «آيا متوجّه چيز ديگرى جز اين شدى ؟». گفتم : نه . فرمود : «هرگاه خواستى بدانى كه نزد من چه جايگاهى دارى ، ببين من نزدت چه جايگاهى دارم» .

امام هادى عليه السلام _ به متوكّل عبّاسى _ : صفاى دوستى را از آن كه دوستى اش را برآشفتى ، مخواه . وفادارى از آن كه به او نيرنگ زدى ، مطلب ، و خيرخواهى را از آن كه بدگمانى ات را متوجّه او كردى ، مجو ؛ چرا كه دل ديگرى نسبت به تو ، همچون دل تو نسبت به اوست .

ر . ك : ص 89 (سازگارى جان ها)؛ ص 601 (معيارِ جايگاه بنده در نزد خدا) .

ب _ همدردى در خوشى و ناخوشى امام على عليه السلام : راست ترينِ برادران در دوستى ، كسانى هستند كه در خوشى و ناخوشى با برادران خود [با جان و مال خويش] ، بيشتر همدردى مى كنند .

امام على عليه السلام : در تنگنا و سختى ، دوستى راستين ، آشكار مى شود .

.

ص: 336

المعجم الكبير عن الحارث : إنَّ عَلِيّا عليه السلام سَأَلَ ابنَهُ الحَسَنَ بنَ عَليٍّ عليه السلامعَن أشياءَ مِن أمرِ المُروءَةِ ... قالَ : فَمَا الإِخاءُ ؟ قالَ : المُواساةُ فِي الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ . (1)

الإمام الحسن عليه السلام _ لَمّا سُئلَ عَنِ الإِخاءِ _ : الإِخاءُ فِي الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ . (2)

ج _ ذِكرُ المَحبوبِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن أحَبَّ شَيئا أكثَرَ ذِكرَهُ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : مَن أحَبَّ شَيئا لَهِجَ بِذِكرِهِ . (4)

د _ تَركُ التَّمَلُّقِ الإمام عليّ عليه السلام : إنَّما يُحِبُّكَ مَن لا يَتَمَلَّقُكَ ، ويُثني عَلَيكَ مَن لا يُسمِعُكَ . (5)

9 / 2دَورُ المَحَبَّةِ في مَصيرِ الإِنسانِأ _ حَشرُ النّاسِ مَعَ مَحبوبِهِم رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم . (6)

.


1- .المعجم الكبير : 3 / 68 / 2688 ، حلية الأولياء : 2 / 35 ، تاريخ دمشق : 13 / 255 ، البداية والنهاية : 8 / 39 وفيهما «الوفاء» بدل «المواساة» .
2- .تحف العقول : 225 ، بحار الأنوار : 78 / 103 / 2 .
3- .كنز العمّال : 1 / 425 / 1829 نقلاً عن الفردوس ، إتحاف السادة : 5 / 20 ، كشف الخفاء : 2 / 222 / 2352 كلاهما نقلاً عن أبي نعيم والديلمي وكلّها عن عائشة .
4- .غرر الحكم : 7851 .
5- .غرر الحكم : 3875 .
6- .المستدرك على الصحيحين : 3 / 20 / 4294 ، المعجم الكبير : 3 / 19 / 2519 عن أبي قرصافة نحوه ، كنزالعمّال : 9 / 21 / 24730 نقلاً عن الخطيب عن جابر ؛ بشارة المصطفى : 75 عن جابر ، غرر الحكم : 2703 ، بحار الأنوار : 68 / 131 / 62 .

ص: 337

ج _ ياد كردِ محبوب

د _ چاپلوسى نكردن

9 / 2 نقش دوستى در سرنوشت انسان

الف _ گردآمدن مردم با محبوبشان

المعجم الكبير _ به نقل از حارث _ : على عليه السلام از فرزندش حسن بن على عليه السلامپرسش هايى درباره مردانگى كرد . [از جمله ]پرسيد : «برادرى چيست ؟» فرمود : «همدردى [با دوستان] در سختى و آسايش» .

امام حسن عليه السلام _ هنگامى كه از ايشان سؤال شد كه [حقيقتِ ]دوستى و برادرى چيست ؟ _ : همدردى كردن ، چه در سختى و چه در آسايش .

ج _ ياد كردِ محبوب رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركس چيزى را دوست بدارد ، از آن ، بسيار ياد مى كند .

امام على عليه السلام : هركس چيزى را دوست بدارد ، شيفته يادكردش مى شود .

د _ چاپلوسى نكردن امام على عليه السلام : در حقيقت ، كسى تو را دوست دارد كه برايت چاپلوسى نكند و كسى تو را مى ستايد كه [ستايش خود را] به گوش تو نرساند .

9 / 2نقش دوستى در سرنوشت انسانالف _ گردآمدن مردم با محبوبشان رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركس مردمى را دوست بدارد ، [در روز قيامت] با آنان گرد خواهد آمد .

.

ص: 338

عنه صلى الله عليه و آله : مَن أحَبَّ قَوما عَلى أعمالِهِم حُشِرَ يَومَ القِيامَةِ في زُمرَتِهِم ، فَحوسِبَ بِحِسابِهِم وإن لَم يَعمَل أعمالَهُم . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : العَبدُ عِندَ ظَنِّهِ بِاللّه ِ عز و جل ، وهُوَ مَعَ أحبابِهِ يَومَ القِيامَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : يَابنَ مَسعودٍ ، أحِبَّ الصّالِحينَ ؛ فَإِنَّ المَرءَ مَعَ مَن أحَبَّ ، فَإِن لَم تَقدِر عَلى أعمالِ البِرِّ فَأحِبَّ العُلَماءَ ، فَإِنَّهُ يَقولُ : «وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَ_ئكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّ__لِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَ_ئكَ رَفِيقًا » (3) . (4)

صحيح البخاري عن عبداللّه بن مسعود : جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، كَيفَ تَقولُ في رَجُلٍ أحَبَّ قَوما ولَم يَلحَق بِهِم ؟ فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ . (5)

مسند ابن حنبل عن ثابت البنانيّ عن أنس : جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهفَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، الرَّجُلُ يُحِبُّ الرَّجُلَ ولا يَستَطيعُ أن يَعمَلَ كَعَمَلِهِ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ . فَقالَ أنَسٌ : فَما رَأَيتُ أصحابَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهفَرِحوا بِشَيءٍ قَطُّ إلاّ أن يَكونَ الإِسلامَ ما فَرِحوا بِهذا مِن قَولِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله . (6)

.


1- .تاريخ بغداد: 5/196، الفردوس: 3/595/5870 كلاهما عن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال : 9/21/24730 .
2- .كنز العمّال : 3 / 136 / 5856 و ج 9 / 8 / 24668 وفيه «وهو مع من أحبّ» بدل «وهو مع أحبابه يوم القيامة» وكلاهما نقلاً عن أبي الشيخ عن أبي هريرة .
3- .النساء : 69 .
4- .مكارم الأخلاق : 2 / 357 / 2660 ، جامع الأخبار : 518 / 1467 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 77 / 107 / 1 .
5- .صحيح البخاري : 5/2283/5817 و ح 5818 عن أبي موسى ، صحيح مسلم : 4 / 2034 / 165 عن عبداللّه، سنن الترمذي : 4/596/2387 و ج 5 / 545 / 3535 ، مسند ابن حنبل : 6 / 315 / 18113 كلّها عن صفوان بن عسّال نحوه و ج 4 / 319 / 12625 و ص 533 / 13829 كلاهما عن أنس بن مالك نحوه وفيهما «ولا يبلغ عملهم» بدل «ولم يلحق بهم»؛ الأمالي للمفيد : 151/2 نحوه وفيه «لايعمل بأعمالهم» بدل«ولم يلحق بهم».
6- .مسند ابن حنبل : 4 / 442 / 13315 ، كنز العمّال : 9 / 166 / 25552 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه إلى «المرء مع من أحبّ» .

ص: 339

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركس مردمى را به سبب كردارشان دوست بدارد ، روز قيامت ، جزو آنان گرد خواهد آمد و مانند آنان محاسبه خواهد شد ؛ اگرچه كردارش چون كردار آنان نباشد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بنده ، در گرو گمانش درباره خداوند عز و جلاست و در روز قيامت ، كنار كسانى قرار مى گيرد كه دوستشان دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى ابن مسعود! صالحان را دوست بدار كه انسان ، همراه كسى است كه دوستش مى دارد . اگر توان نيكوكارى ندارى ، پس عالمان را دوست بدار كه [خداوند] مى فرمايد : «هركه از خدا و پيامبرش اطاعت كند ، همراه كسانى خواهد بود كه خدا نعمتشان داده است ، چون انبيا و صدّيقان و شهيدان و صالحان ؛ و اينان ، چه نيكو رفيقان اند» .

صحيح البخارى _ به نقل از عبداللّه بن مسعود _ : مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا! درباره كسى كه مردمى را دوست دارد ، امّا به آنان نپيوسته است ، چه مى گويى ؟ پيامبر خدا فرمود : «انسان ، همراه كسى است كه دوستش مى دارد» .

مسند ابن حنبل _ به نقل از ثابت بنانى، از اَنَس _ : مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا! مردىْ ديگرى را دوست مى دارد ؛ امّا نمى تواند كارهايى همچون او انجام دهد . پيامبر خدا فرمود : «انسان ، همراه كسى است كه دوستش مى دارد» . انس گفت : جز به اسلام آوردن ، هرگز نديدم ياران پيامبر خدا به چيزى همچون اين سخن ، شادمان شده باشند .

.

ص: 340

صحيح البخاري عن أنس : بَينَما أنَا وَالنَّبِيُّ صلى الله عليه و آله خارِجانِ مِنَ المَسجِدِ ، فَلَقِيَنا رَجُلٌ عِندَ سُدَّةِ المَسجِدِ . فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، مَتَى السّاعَةُ ؟ قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما أعدَدتَ لَها ؟ فَكَأَنَّ الرَّجُلَ استَكانَ ، ثُمَّ قالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما أعدَدتُ لَها كَبيرَ صِيامٍ ولاصَلاةٍ ولا صَدَقَةٍ ، ولكِنّي اُحِبُّ اللّه َ ورَسولَهُ . قالَ : أنتَ مَعَ مَن أحبَبتَ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ رَجُلاً أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، اُحِبُّ المُصَلّينَ ولا اُصَلّي ، واُحِبُّ الصَّوّامينَ ولا أصومُ ؟ فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أنتَ مَعَ مَن أحبَبتَ ، ولَكَ مَا اكتَسَبتَ . (2)

.


1- .صحيح البخاري: 6/2615/6734، صحيح مسلم: 4/2033/164، سنن الترمذي: 4/595/2385 نحوه وزاد فيه «المرء مع من أحبّ» ، مسند ابن حنبل : 4 / 208 / 12013 ، الزهد لابن المبارك : 250 / 718 ، تاريخ بغداد : 4 / 259 والثلاثة الأخيرة نحوه وفيها «المرء مع من أحبّ» بدل «أنت مع من أحببت» ، كنز العمّال : 9 / 166 / 25553 ؛ علل الشرايع : 139 / 2 ، تنبيه الخواطر : 1 / 223 كلاهما نحوه وفيهما «المرء مع من أحبّ» بدل «أنت مع من أحببت» ، وراجع الأمالي للطوسي : 312 / 635 .
2- .الكافي : 8 / 80 / 35 ، تنبيه الخواطر : 2 / 51 كلاهما عن بريد بن معاوية ، تفسير فرات الكوفي : 430 / 567 عن بريد بن معاوية العجلي وإبراهيم الأحمري ، دعائم الإسلام : 1 / 72 وفيه قبل قول النبيّ صلى الله عليه و آله «قال أبو جعفر عليه السلام : يعني لا اُصلّي ولا أصوم التطوّع ليس الفريضة» وليس فيه «ولك ما اكتسبت» ، بحار الأنوار : 68 / 63 / 114 .

ص: 341

صحيح البخارى _ به نقل از اَنَس _ : من و پيامبر صلى الله عليه و آلهبيرون از مسجد بوديم كه مردى در كنار درِ مسجد ، ما را ديد و گفت : اى پيامبر خدا ! روز قيامت ، كى است ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چه براى آن آماده كرده اى ؟» . گويى آن مرد ، [اظهار ]فروتنى كرد و سپس گفت : اى پيامبر خدا ! براى آن ، روزه و نماز و صدقه فراوانى آماده نكرده ام ؛ ليكن خدا و پيامبرش را دوست مى دارم . حضرت فرمود : «تو همراه كسى هستى كه دوستش مى دارى» .

امام باقر عليه السلام : مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! نمازگزاران را دوست دارم ؛ امّا خودْ نماز نمى خوانم . روزه گيران را دوست دارم ؛ امّا خودْ روزه نمى گيرم . پيامبر خدا به او فرمود : «تو همراه كسى هستى كه دوستش دارى و بهره ات همان است كه به دست آورده اى» .

.

ص: 342

الأمالي للطوسي عن عبداللّه بن الحسن عن آبائه : أتى رَجُلٌ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آلهفَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، رَجُلٌ يُحِبُّ مَن يُصَلّي ولا يُصَلّي إلاَّ الفَريضَةَ ، ويُحِبُّ مَن يَتَصَدَّقُ ولا يَتَصَدَّقُ إلاّ بِالواجِبِ ، ويُحِبُّ مَن يَصومُ ولا يَصومُ إلاّ شَهرَ رَمَضانَ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام : لَو صُمتَ الدَّهرَ كُلَّهُ ، وقُمتَ اللَّيلَ كُلَّهُ ، وقُتِلتَ بَينَ الرُّكنِ وَالمَقامِ ، بَعَثَكَ اللّه ُ مَعَ هَواكَ بالِغا ما بَلَغَ ؛ إن في جَنَّةٍ فَفي جَنَّةٍ وإن في نارٍ فَفي نارٍ . (2)

عنه عليه السلام : خُذ مِن صالِحِ العَمَلِ ، وخالِل خَيرَ خَليلٍ ؛ فَإِنَّ لِلمَرءِ مَا اكتَسَبَ وهُوَ فِي الآخِرَةِ مَعَ مَن أحَبَّ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام : إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ أنَّ فيكَ خَيرا فَانظُر إلى قَلبِكَ ؛ فَإِن كانَ يُحِبُّ أهلَ طاعَةِ اللّه ِ ويُبغِضُ أهلَ مَعصِيَتِهِ فَفيكَ خَيرٌ وَاللّه ُ يُحِبُّكَ ، وإن كانَ يُبغِضُ أهلَ طاعَةِ اللّه ِ ويُحِبُّ أهلَ مَعصِيَتِهِ فَلَيسَ فيكَ خَيرٌ وَاللّه ُ يُبغِضُكَ ، وَالمَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام: حَقٌّ عَلَى اللّه ِ عز و جل أن تَصيروا مَعَ مَن عِشتُم مَعَهُ في دُنياهُ . (5)

.


1- .الأمالي للطوسي : 621 / 1281 ، بحار الأنوار : 68 / 70 / 128 ؛ وراجع المتحابّين في اللّه : 71 وزاد فيه «ويحبّ الذاكرين ولا يذكر إلاّ قليلاً ويحبّ المتصدّقين ولا يتصدّق إلاّ قليلاً ويحبّ المجاهدين إلاّ قليلاً وهو في ذلك يحبّ اللّه ورسوله والمؤمنين» .
2- .الغارات : 2 / 588 عن حبّة العرني ، بحار الأنوار : 39 / 295 / ذيل ح 96 و ج 68 / 75 / ذيل ح 133 ؛ شرح نهج البلاغة : 4 / 105 عن حبّة العرني وزاد في صدره «من أحبّني كان معي» .
3- .غرر الحكم : 5096 .
4- .الكافي : 2 / 126 / 11 ، مصادقة الإخوان : 156 / 3 ، علل الشرايع : 117 / 16 ، تنبيه الخواطر : 2 / 191 ، المحاسن : 1 / 410 / 935 وفيه «ففيك شرّ» بدل «فليس فيك خير» ، وكلّها عن جابر الجعفي ، مشكاه الأنوار : 121 ، بحار الأنوار : 69 / 247 / 22 .
5- .الكافي : 5 / 109 / 13 عن عليّ بن عقبة عن بعض أصحابنا.

ص: 343

الأمالى طوسى _ از عبداللّه بن الحسن، از پدرانش _ : مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! كسى نمازگزاران را دوست مى دارد ؛ امّا خود ، جز نمازهاى واجب را نمى گزارد . صدقه دهندگان و زكات دهندگان را دوست مى دارد ؛ امّا خود ، جز زكات واجب را نمى پردازد . روزه گيران را دوست مى دارد ؛ امّا جز ماه رمضان را روزه نمى گيرد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرمود : «انسان ، همراه كسى است كه دوستش مى دارد» .

امام على عليه السلام : اگر همه روزها را روزه بگيرى و همه شب ها را به نماز بِايستى و ميان رُكْن و مقام [كعبه ]كشته شوى ، باز خداوند ، تو را با علاقه ات برخواهد انگيخت ، هرچه كه باشد . اگر بهشتى باشد ، پس بهشتى [خواهى بود ]و اگر دوزخى باشد ، پس دوزخى .

امام على عليه السلام : از شخص درستكار ، فراگير و با بهترين دوست ، دوستى كن ؛ زيرا بهره انسان ، همان است كه به دست آورده است و در روز قيامت ، همراه كسى است كه دوستش مى دارد .

امام باقر عليه السلام : هرگاه خواستى بدانى كه در تو خيرى هست ، به قلبت بنگر . اگر فرمانبران خدا را دوست و معصيت كاران را دشمن مى داشت ، پس در تو خير هست و خداوندْ دوستت مى دارد ، و اگر پيروان خدا را دشمن مى داشت و معصيت كاران را دوست مى داشت ، پس در تو خيرى نيست و خداوندْ ، دشمنت مى دارد ؛ چون انسان ، همراه كسى است كه دوستش مى دارد .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جل بر خود لازم كرده است كه سرانجام ، همراه كسى شويد كه در دنيا با او زيسته ايد .

.

ص: 344

الإمام الجواد عليه السلام : أمّا هذِهِ الدُّنيا فَإِنّا فيها مُغتَرِفونَ ، ولكِن مَن كانَ هَواهُ هَوى صاحِبِهِ ودانَ بِدينِهِ فَهُوَ مَعَهُ حَيثُ كانَ ، والآخِرَةُ هِيَ دارُ القَرارِ . (1)

ب _ حَشرُ مُحِبّي أهلِ البَيتِ مَعَهُم رسول اللّه صلى الله عليه و آله : وَاللّه ِ لَو أحَبَّنا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللّه ُ مَعَنا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : مَن أحَبَّنا كانَ مَعَنا يَومَ القِيامَةِ ، ولَو أنَّ رَجُلاً أحَبَّ حَجَرا لَحَشَرَهُ اللّه ُ مَعَهُ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يا أبا دُجانَةَ ، أما عَلِمتَ أنَّ مَن أحَبَّنا وَامتُحِنَ في مَحَبَّتِنا أسكَنَهُ اللّه ُ مَعَنا ؟! ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِم» (4) . (5)

سنن أبي داود عن أبي ذرّ : يا رَسولَ اللّه ِ ، الرَّجُلُ يُحِبُّ القَومَ ولا يَستَطيعُ أن يَعمَلَ كَعَمَلِهِم . قالَ : أنتَ يا أبا ذَرٍّ مَعَ مَن أحبَبتَ . قالَ : فَإِنّي اُحِبُّ اللّه َ ورَسولَهُ . قالَ : فَإِنَّكَ مَعَ مَن أحبَبتَ . قالَ : فَأَعادَها أبو ذَرٍّ فَأَعادَها رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله . (6)

.


1- .تحف العقول : 456 ، تنبيه الخواطر : 1 / 17 عن محمّد بن عيسى نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 358 / 1 .
2- .تفسير العيّاشي : 1 / 167 / 27 ، بحار الأنوار : 27 / 95 / 57 .
3- .مشكاة الأنوار : 84 و ص 123 ، الأمالي للصدوق : 278 / 308 ، تنبيه الخواطر : 2 / 164 كلاهما عن نوف البكالي عن الإمام عليّ عليه السلام ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 1 / 300 / 58 عن الريّان بن شبيب عن الإمام الرضا عليه السلام ، كفاية الأثر : 151 وفيهما من «لو أنّ رجلاً...» ، بحار الأنوار : 77 / 383 / 9 .
4- .القمر : 55 .
5- .الفردوس : 5 / 377 / 8484 ، تفسير الدرّ المنثور : 7 / 688 نقلاً عن أبي نعيم وكلاهما عن جابر .
6- .سنن أبي داود : 4/333/5126 ، سنن الدارمي: 2/777/2685، مسند ابن حنبل: 8/107/21519 ، الأدب المفرد : 112 / 351 ، كنز العمّال : 9 / 11 / 24685 .

ص: 345

ب _ محشور گرديدنِ دوستدارانِ اهل بيت با آنان

امام جواد عليه السلام : امّا اين دنياست كه ما از آن بهره گيرانيم ؛ ليكن هركه علاقه اش ، همان علاقه دوستش باشد و به دين او گرايد ، هرجا كه باشد ، همراه او خواهد بود و آخرت ، سراى ماندن است .

ب _ محشور گرديدنِ دوستدارانِ اهل بيت با آنان رسول خدا صلى الله عليه و آله : به خدا سوگند ، اگر سنگى ما را دوست بدارد ، خداوند ، او را نيز [در روز قيامت ،] با ما گرد خواهد آورد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه ما را دوست بدارد ، در روز قيامت ، همراه ما خواهد بود ، و اگر شخصى سنگى را دوست بدارد ، خداوند ، او را با آن ، گرد خواهد آورد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى ابودجانه! آيا نمى دانى هركه ما را دوست بدارد و در راه دوستى ما آزموده شود [و بلا بيند]، خداوند او را كنار ما ساكن خواهد ساخت». سپس حضرت اين آيه را برخواند : «در جايگاهى راست ، نزد فرمانروايى توانا» .

سنن أبى داوود _ به نقل از ابوذر ، در گفتگو با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _ : «اى پيامبر خدا ! كسى مردمى را دوست دارد ؛ امّا نمى تواند كارهايى همچون آنان انجام دهد . فرمود : «تو اى ابوذر ، همراه كسى هستى كه دوستش مى دارى» . ابوذر گفت : «من خدا و پيامبرش را دوست مى دارم» . فرمود : «پس تو همراه آنانى كه دوستشان مى دارى» . [راوى] گفت : ابوذر گفته خود را تكرار كرد و پيامبر خدا نيز پاسخ خود را باز گفت .

.

ص: 346

الأمالي للطوسي عن عبداللّه بن الصّامت : حَدَّثَني أبو ذَرٍّ _ وكانَ صَغوُهُ وَانقِطاعُهُ إلى عَلِيٍّ وأهلِ هذا البَيتِ عليهم السلام، قال : قلت : يا نَبِيَّ اللّه ِ ، إنّي اُحِبُّ أقواما ما أبلُغُ أعمالَهُم . قالَ : فَقالَ : يا أبا ذَرٍّ ، المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ ، ولَهُ مَا اكتَسَبَ . قُلتُ : فَإِنّي اُحِبُّ اللّه َ ورَسولَهُ وأهلَ بَيتِ نَبِيِّهِ . قالَ : فَإِنَّكَ مَعَ مَن أحبَبتَ . (1)

اُسد الغابة عن عبدالرحمن بن صفوان : هاجَرَ أبي صَفوانُ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهوهُوَ بِالمَدينَةِ ، فَبايَعَهُ عَلَى الإِسلامِ ، فَمَدَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَدَهُ ، فَمَسَحَ عَلَيها ، فَقالَ صَفوانُ : إنّي اُحِبُّكَ يا رَسولَ اللّه ِ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ . (2)

بشارة المصطفى عن جابر بن عبداللّه الأنصاريّ _ لِعَطِيَّةَ العَوفِيِّ _ : يا عَطِيَّةُ ، سَمِعتُ حَبيبي رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم ، ومَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِكَ في عَمَلِهِم ... أحبِب مُحِبَّ آلِ مُحَمِّدٍ صلى الله عليه و آله ما أحَبَّهُم ، وأبغِض مُبغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ ما أبغَضَهُم وإن كانَ صَوّاما قَوّاما ، وَارفَق بِمُحِبِّ مُحَمِّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ؛ فَإِنَّهُ إن تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ بِكَثرَةِ ذُنوبِهِ ثَبَتَت لَهُ اُخرى بِمَحَبَّتِهِم ، فَإِنَّ مُحِبَّهُم يَعودُ إلَى الجَنَّةِ ومُبغِضَهُم يَعودُ إلَى النّارِ . (3)

دعائم الإسلام : عن أبي جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام : أنَّ قَوما أتَوهُ مِن خُراسانَ ، فَنَظَرَ إلى رَجُلٍ مِنهُم قَد تَشَقَّقَتا رِجلاهُ ، فَقالَ لَهُ : ما هذا ؟ فَقالَ : بُعدُ المَسافَةِ يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ، ووَاللّه ِ ما جاءَ بي مِن حَيثُ جِئتُ إلاّ مَحَبَّتُكُم أهلَ البَيتِ . قالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : أبشِر ، فَأَنتَ وَاللّه ِ مَعَنا تُحشَرُ . قالَ : مَعَكُم يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ؟ قالَ : نَعَم ، ما أحَبَّنا عَبدٌ إلاّ حَشَرَهُ اللّه ُ مَعَنا ، وهَلِ الدّينُ إلاَّ الحُبُّ ، قالَ اللّه ُ عز و جل : «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» (4) . (5)

.


1- .الأمالي للطوسي : 632 / 1303 ، كشف الغمّة : 2 / 41 ، بحار الأنوار : 27 / 104 / 75 .
2- .اُسد الغابة : 3 / 458 / 3337 و ص 29 / 2520 .
3- .بشارة المصطفى : 75 ، بحار الأنوار : 101 / 196 / 31 .
4- .آل عمران : 31 .
5- .دعائم الإسلام : 1 / 71 .

ص: 347

الأمالى طوسى _ به نقل از عبداللّه بن صامت ، از ابوذر كه دلبسته و پيوسته على عليه السلامو اهل بيت عليهم السلام بود _ : گفتم : «اى پيامبر خدا! من مردمى را دوست دارم ؛ امّا به پايه كردارشان نمى رسم» . حضرت فرمود : «اى ابوذر! انسان ، همراه كسى است كه دوستش مى دارد و بهره اش همان كه به دست آورده است» . گفتم : «من خدا و پيامبر او و اهل بيت پيامبرش را دوست مى دارم» . حضرت فرمود : «پس تو همراه كسانى هستى كه دوستشان مى دارى» .

اُسد الغابة _ به نقل از عبدالرحمان بن صفوان _ : پدرم ، صفوان ، به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله كه در مدينه بود ، هجرت كرد و به عنوان پذيرش اسلام،با او بيعت كرد . پيامبر صلى الله عليه و آلهدستش را دراز كرد و بر دست صفوان كشيد. پس از آن صفوان گفت : «اى پيامبر خدا! تو را دوست مى دارم . پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: «انسان، همراه كسى است كه دوستش مى دارد».

بشارة المصطفى _ به نقل از جابر بن عبداللّه انصارى ، خطاب به عطيّه عوفى _ : اى عطيّه! از محبوبم ، پيامبر خدا ، شنيدم كه مى گفت : «هركه مردمى را دوست داشته باشد ، با آنان محشور خواهد شد و هركه كردار مردمى را دوست داشته باشد ، شريك كردارشان خواهد بود ... . دوستدار آل محمد را تا هنگامى كه دوستشان مى دارد ، دوست بدار و دشمن آل محمّد را تا هنگامى كه دشمنشان مى دارد ، دشمن بدار ؛ گرچه بسيار روزه گير و شب زنده دار باشد . با دوستدار محمّد و آل محمّد ، نرمى كن ؛ زيرا اگر بر اثر گناهان بسيارش ، يك گام او بلغزد ، بر اثر محبّتشان گام ديگرش استوار مى ماند . در حقيقت ، بازگشتِ دوستدارشان به بهشت است و بازگشت دشمنشان به دوزخ» .

دعائم الإسلام _ درباره امام باقر عليه السلام _ : گروهى از خراسان ، نزد امام باقر عليه السلام آمدند. حضرت به مردى از آنان كه پاهايش [بر اثر پياده روى بسيار، ]چاك چاك شده بود ، نگريست و به او فرمود : «اين چيست ؟» . پاسخ داد : «اى پسر پيامبر خدا ! بر اثر مسافتِ بسيار است . به خدا سوگند ، مرا از آن جا كه آمده ام ، جز دوستى شما اهل بيت ، بدين جا نياورد . امام باقر عليه السلام به او فرمود : «مژده باد بر تو كه به خدا سوگند ، با ما محشور مى شوى» . آن مرد گفت : «اى پسر پيامبر خدا ! با شما؟ فرمود : «آرى ! هيچ بنده اى ما را دوست نمى دارد ، جز آن كه خداوند ، او را با ما محشور خواهد كرد . مگر دين ، چيزى جز دوستى است ؟ خداوند عز و جلمى فرمايد : بگو : اگر شما خداوند را دوست داريد ، پس از من پيروى كنيد تا خداوند ، شما را دوست بدارد``» .

.

ص: 348

مجمع البيان _ في قَولِهِ تَعالى : «وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَ_ئكَ . . .» (1) _ : قيلَ : نَزَلَت في ثَوبانَ مَولى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وكانَ شَديدَ الحُبِّ لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، قَليلَ الصَّبرِ عَنهُ ، فَأَتاهُ ذاتَ يَومٍ وقَد تَغَيَّرَ لَونُهُ ونَحَلَ جِسمُهُ . فَقالَ صلى الله عليه و آله : يا ثَوبانُ ، ما غَيَّرَ لَونَكَ ؟ فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما بي مِن مَرَضٍ ولا وَجَعٍ غَيرَ أنّي إذا لَم أرَكَ اشتَقتُ إلَيكَ حَتّى ألقاكَ ، ثُمَّ ذَكَرتُ الآخرَ (2) فَأَخافُ أنّي لا أراكَ هُناكَ؛ لِأَنّي عَرَفتُ أنَّكَ تُرفَعُ مَعَ النَّبِيِّينَ، وإنّي إن اُدخِلتُ الجَنَّةَ كُنتُ في مَنزِلَةٍ أدنى مِن مَنزِلَتِكَ ، وإن لَم أدخُلِ الجَنَّةَ فَذاكَ حَتّى لا أراكَ أبَدا . فَنَزَلَتِ الآيَةُ . ثُمَّ قالَ صلى الله عليه و آله : وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، لا يُؤمِنَنَّ عَبدٌ حَتّى أكونَ أحَبَّ إلَيهِ مِن نَفسِهِ وأبَوَيهِ وأهلِهِ ووُلدِهِ وَالنّاسِ أجمَعينَ . (3)

.


1- .النساء : 69 .
2- .كذا في المصدر ، وفي بحار الأنوار «الآخرة» .
3- .تفسير مجمع البيان : 3/110 عن قتادة ومسروق بن الأجدع ، بحار الأنوار : 22/87/41 وج 68/2 .

ص: 349

مجمع البيان _ در تفسير اين گفته خداوند متعال : «هر كه از خدا و پيامبرش پيروى كند ، پس آنان . . .» _ : گفته اند كه اين آيه ، درباره ثوبان ، غلام آزاد شده پيامبر خدا نازل شد . ثوبان ، سخت به پيامبر خدا علاقه مند و نسبت به دورى او بى تاب بود . يك روز ، در حالى كه رنگش دگرگون و بدنش لاغر شده بود، خدمت پيامبر خدا آمد . حضرت فرمود : «اى ثوبان! چرا رنگت دگرگون شده است ؟» . پاسخ داد : «اى پيامبر خدا ! نه بيمارم و نه دردمند ؛ ليكن هرگاه تو را نبينم ، شوق ديدارت مرا بر مى انگيزد ، تا تو را ببينم . امّا چون به ياد آخرت مى افتم ، مى ترسم تو را در آن جا نبينم ؛ زيرا مى دانم كه تو را همراه پيامبران ، در منزلتى والا جاى مى دهند و اگر مرا به بهشت درآورند ، مرا در منزلتى فروتر از منزلت تو جاى مى دهند [پس تو را چندان نخواهم ديد ]و اگر هم به بهشت وارد نشوم ، تو را هرگز نخواهم ديد . پس از آن ، اين آيه نازل شد . سپس حضرت فرمود : «سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، هيچ بنده اى ايمان نمى آورد ، مگر آن كه من نزد او از خودش ، پدر و مادرش ، خانواده اش ، فرزندانش و همه مردم ، محبوب تر باشم» .

.

ص: 350

الأمالي للمفيد عن عبد الرزّاق بن قيس الرحبيّ : كُنتُ جالِسا مَعَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلامعَلى بابِ القَصرِ حَتّى ألجَأَتهُ الشَّمسُ إلى حائِطِ القَصرِ ، فَوَثَبَ لِيَدخُلَ ، فَقامَ رَجُلٌ مِن هَمدانَ فَتَعَلَّقَ بِثَوبِهِ وقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، حَدِّثني حَديثا جامِعا يَنفَعُنِي اللّه ُ بِهِ . قالَ : أوَلَم يَكُن في حَديثٍ كَثيرٍ ؟ قالَ : بَلى ، ولكِن حَدِّثني حَديثا جامِعا (يَنفَعُنِي اللّه ُ بِهِ) . قالَ : حَدَّثَني خَليلي رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أنّي أرِدُ أنَا وشيعَتِي الحَوضَ رِواءً مَروِيِّينَ ، مُبيَضَّةً وُجوهُهُم ، ويَرِدُ عَدُوُّنا ظِماءً مُظمَئينَ ، مُسوَدَّةً وُجوهُهُم . خُذها إلَيكَ قَصيرَةٌ مِن طَويلَةٍ ؛ أنتَ مَعَ مَن أحبَبتَ ، ولَكَ مَا اكتَسَبتَ ، أرسِلني يا أخا هَمدانَ . ثُمَّ دَخَلَ القَصرَ . (1)

9 / 3ما يَتبَعُ المَحَبَّةَ مِنَ المَعايِبِ وَالمَكارِهِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : حُبُّكَ لِلشَّيءِ يُعمي ويُصِمُّ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : عَينُ المُحِبِّ عَمِيَةٌ عَن مَعايِبِ المَحبوبِ ، واُذُنُهُ صَمّاءُ عَن قُبح مَساويهِ . (3)

.


1- .الأمالي للمفيد : 338 / 4 ، الأمالي للطوسي : 116 / 179 ، بشارة المصطفى : 50 و ص 103 ، شرح الأخبار : 3 / 450 / 1317 كلّها عن عبد الرحمن بن قيس الرحبي ، بحار الأنوار : 8 / 21 / 13 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 380 / 5814 ، المجازات النبويّة : 175 / 136 ، السرائر : 2 / 460 و ج 3 / 295 ، عوالي اللآلي : 1/ 124 / 57 عن أبي الدرداء و ص 290/149، بحار الأنوار : 77/165/2 ؛ سنن أبي داود: 4/334/5130 ، مسند ابن حنبل: 8/163/21752، تاريخ بغداد : 3/117 كلّها عن أبيالدرداء، كنز العمّال: 16/115/44104.
3- .غرر الحكم : 6314 .

ص: 351

9 / 3 پيامدهاى ناخوشايند دوستى

الأمالى مفيد _ به نقل از عبدالرزاق بن قَيس رَحبى _ : همراه على بن ابى طالب عليه السلامبر درِ قصر (دارُ الحكومه) نشسته بوديم كه تابش خورشيد ، امام را به پناه بردن به داخل قصر ، ناگزير ساخت . حضرت برخاست تا داخل شود كه مردى از قبيله هَمْدان ، چنگ در پيراهن ايشان زد و گفت : «اى امير مؤمنان! برايم حديثى جامع بازگو تا خداوند ، بدان سودم دهد . حضرت فرمود : «آيا اين سود ، در احاديثِ بسيار نيست ؟» . گفت : چرا ؛ ولى مى خواهم حديثى جامع ، برايم بازگويى . حضرت فرمود : «دوستم ، پيامبر خدا ، برايم اين حديث را گفت : من و شيعيانم ، سيراب و سيراب شده ، با چهره هاى سپيد بر حوض [كوثر] ، وارد خواهيم شد . دشمنان ما نيز تشنه لب و تشنه كام و با چهره هاى سياه ، بر حوض [كوثر] ، وارد خواهند شد} . اين حديث را با كوتاهى اش به جاى حديثى بلند برگير . تو همراه كسى هستى كه دوستش مى دارى و بهره ات ، همان است كه به دست آورده اى. اينك اى برادر هَمْدانى! رهايم كن». سپس حضرت، داخل قصر شد .

9 / 3پيامدهاى ناخوشايند دوستى رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوست داشتنِ چيزى ، [نسبت به كاستى هاى آن ،] كور و كرت مى سازد .

امام على عليه السلام : ديده دوست ، از [ديدن ]عيب هاى محبوب ، نابينا و گوشش از [شنيدن ]زشتى نقص هايش ناشنواست .

.

ص: 352

الإمام الرضا عليه السلام : الحُبُّ داعِي المَكارِهِ . (1)

عنه عليه السلام : قالَ السَّجّانُ لِيوسُفَ : إنّي لاَُحِبُّكَ ، فَقالَ يوسُفُ : ما أصابَني بَلاءٌ إلاّ مِنَ الحُبِّ ؛ إن كانَت عَمَّتي أحَبَّتني فَسَرَّقَتني ، وإن كانَ أبي أحَبَّني فَحَسَدوني إخوَتي ، وإن كانَتِ امرَأَةُ العَزيزِ أحَبَّتني فَحَبَسَتني . (2)

تفسير الطبريّ _ في قِصَّةِ يوسُفَ عليه السلام وتَفسيرِ رُؤيَا الفَتَيانِ _ : لَمّا رَأَى الفَتَيان يوسُفَ قالا : وَاللّه ِ يا فَتى ، لَقَد أحبَبناكَ حينَ رَأَيناكَ ، فَقالَ لَهُما : اُنشِدُكُمَا اللّه َ أن لاتُحِبّاني ، فَوَاللّه ِ ما أحَبَّني أحَدٌ قَطُّ إلاّ دَخَلَ عَلَيَّ مِن حُبِّهِ بَلاءٌ ؛ لَقَد أحَبَّتني عَمَّتي فَدَخَلَ عَلَيَّ مِن حُبِّها بَلاءٌ ، ثُمَّ لَقَد أحَبَّني أبي فَدَخَلَ عَلَيَّ بِحُبِّهِ بَلاءٌ ، ثُمَّ لَقَد أحَبَّتني زَوجَةُ صاحِبي هذا فَدَخَلَ عَلَيَّ بِحُبِّها إيّايَ بَلاءٌ ، فَلا تُحِبّاني بارَكَ اللّه ُ فيكُما . (3)

.


1- .العدد القويّة : 299 / 35 ، أعلام الدين : 308 ، بحار الأنوار : 78 / 355 / 9 .
2- .تفسير القمّي : 1 / 354 ، تفسير العيّاشي : 2 / 175 / 21 كلاهما عن العبّاس بن هلال نحوه وفيه «لا تقل هكذا» بدل «ما أصابني بلاء إلاّ من الحبّ» ، بحار الأنوار : 12 / 247 / 12.
3- .تفسير الطبري : 7 / الجزء 12 / 214 .

ص: 353

امام رضا عليه السلام : دوستى ، دعوتگر ناخوشى هاست .

امام رضا عليه السلام : زندانبان به يوسف عليه السلامگفت : من تو را دوست دارم . يوسف عليه السلامپاسخ داد : «هر بلايى كه به من رسيده از دوستى است . عمّه ام مرا دوست داشت . مرا دزديد . پدرم مرا دوست داشت . در نتيجه ، برادرانم به من حسادت كردند و زنِ عزيز [مصر] ، مرا دوست داشت . پس به زندانم افكند» .

تفسير الطبرى _ در داستان يوسف عليه السلام و تفسير خواب آن دو جوان زندانى _ : چون آن دو جوان ، يوسف را ديدند ، گفتند : اى جوان! به خدا قسم ، از وقتى تو را ديده ايم ، دوستدارت شده ايم . يوسف به آن دو گفت : «شما را به خدا قسم مى دهم كه مرا دوست نداشته باشيد . به خدا قسم ، هركه مرا دوست داشت ، بر اثر دوستى اش بلايى به سرم آمد . عمّه ام مرا دوست داشت . پس به سبب دوستى اش بلايى به سرم آمد . سپس پدرم مرا دوست داشت كه به سبب دوستى اش بلايى به سرم آمد . آن گاه زن اربابم مرا دوست داشت كه به سبب اين دوست داشتن من ، بلايى به سرم آمد . پس خداوند به شما بركت دهد ! مرا دوست نداشته باشيد» .

.

ص: 354

الفصل العاشر: العشق10 / 1العِشقُ المَذمومُالكتاب(وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْ_ئا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ) . (1)

الحديث الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : العِشقُ مَرَضٌ لَيسَ فيهِ أجرٌ ولا عِوَضٌ . (2)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : العِشقُ جَهدٌ عارِضٌ ، صادَفَ قَلبا فارِغا . (3)

عنه عليه السلام : الهِجرانُ عُقوبَةُ العِشقِ . (4)

.


1- .البقرة : 216 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 260 / 46 .
3- .شرح نهج البلاغة : 20 / 332 / 807 .
4- .مطالب السؤول : 56 ؛ بحار الأنوار : 78 / 11 / 70 .

ص: 355

فصل دهم : عشق

10 / 1 عشق نكوهيده

فصل دهم : عشق10 / 1عشق نكوهيدهقرآن(و شايد چيزى را دوست داشته باشيد و برايتان شر باشد . خدا مى داند و شما نمى دانيد) .

حديث امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : عشق ، بيمارى اى است كه نه پاداشى دارد و نه عوضى .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : عشق ، رنجى است كه با دل فارغ [از انديشه و كار] ، روياروى مى شود .

امام على عليه السلام : جدايى ، كيفر عشق است .

.

ص: 356

عنه عليه السلام : رُبَّ صَبابَةٍ غُرِسَت مِن لَحظَةٍ . (1)

علل الشرايع عن المفضّل بن عمر : سَأَلتُ أبا عَبدِاللّه ِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ عليهماالسلامعَنِ العِشقِ . فَقالَ : قُلوبٌ خَلَت مِن ذِكرِ اللّه ِ ، فَأَذاقَهَا اللّه ُ حُبَّ غَيرِهِ . (2)

10 / 2خَصائِصُ العاشِقِالكتاب(وَ قَالَ نِسْوَةٌ فِى الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَ وِدُ فَتَ_اهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِى ضَلَ_لٍ مُّبِينٍ * فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَ_ئا وَ ءَاتَتْ كُلَّ وَ حِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حَ_شَ لِلَّهِ مَا هَ_ذَا بَشَرًا إِنْ هَ_ذَآ إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ ) . (3)

الحديث الإمام الباقر عليه السلام _ في قَولِهِ: «قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا» _ : قَد حَجَبَها حُبُّهُ عَنِ النّاسِ فَلا تَعقِلُ غَيرَهُ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : لا تَستَشيروا أهلَ العِشقِ ؛ فَلَيسَ لَهُم رَأيٌ ، وإنَّ قُلوبَهُم مُحتَرِقَةٌ ، وفِكَرَهُم مُتَواصِلَةٌ ، وعُقولَهُم سالِبَةٌ . (5)

.


1- .غرر الحكم : 5314 .
2- .علل الشرايع : 140 / 1 ، الأمالي للصدوق : 765 / 1029 ، بحار الأنوار : 73 / 158 / 1 .
3- .يوسف : 30 و 31 .
4- .تفسير القمّي : 1 / 357 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار : 12 / 253 / 17 .
5- .الفردوس : 5 / 38 / 7389 عن أنس .

ص: 357

10 / 2 ويژگى هاى عاشق

امام على عليه السلام : بسا [نهال ]شيفتگى كه با يك نگاه ، غرس شده است .

علل الشرايع _ به نقل از مُفَضَّل بن عمر _ : از امام صادق عليه السلامدرباره عشق پرسيدم . فرمود : «دل هايى از ياد خدا تهى شد . پس خداوند ، دوستى جز خود را به آن نوشانْد» .

10 / 2ويژگى هاى عاشققرآن(زنانى در شهر گفتند : «زن عزيز ، از غلام خود ، كام خواسته و شيفته او شده است . ما او را در گم راهى آشكارى مى بينيم» . پس چون مكرشان را شنيد ، سراغشان فرستاد و محفلى برايشان ترتيب داد و به هريك ، كاردى داد و [به يوسف ]گفت : «بر آنان در آى» . پس چون او را ديدند ، بزرگش شمردند و دست خويش ببريدند و گفتند : «منزّه است خدا ! اين بشر نيست . اين ، جز فرشته اى بزرگوار نيست») .

حديث امام باقر عليه السلام _ در تفسير «شيفته او شده است» _ : عشق به يوسف ، آن زن را از مردم ، محجوب ساخت و در نتيجه ، جز به او (يوسف) نمى انديشيد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : با عاشقان ، مشورت مكنيد كه آنان را رأيى نيست ؛ دل هايشان سوخته است و انديشه هاشان مشوّش و خردهايشان گرفته شده.

.

ص: 358

الإمام عليّ عليه السلام : مَن عَشِقَ شَيئا أعشى (أعمى) بَصَرَهُ ، وأمرَضَ قَلبَهُ ، فَهُوَ يَنظُرُ بِعَينٍ غَيرِ صَحيحَةٍ ، ويَسمَعُ بِاُذُنٍ غَيرِ سَميعَةٍ ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، وأماتَتِ الدُّنيا قَلبَهُ ، ووَلِهَت عَلَيها نَفسُهُ ، فَهُوَ عَبدٌ لَها ولِمَن في يَدَيهِ شَيءٌ مِنها ، حَيثُما زالَت زالَ إلَيها ، وحَيثُما أقبَلَت أقبَلَ عَلَيها ، لا يَنزَجِرُ مِنَ اللّه ِ بِزاجِرٍ ، ولا يَتَّعِظُ مِنهُ بِواعِظٍ ، وهُوَ يَرَى المَأخوذينَ عَلَى الغِرَّةِ . (1)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : ثَلاثَةُ أشياءَ لا دَوامَ لَها : المالُ في يَدِ المُبَذِّرِ ، وسَحابَةُ الصَّيفِ ، وغَضَبُ العاشِقِ . (2)

10 / 3العاشِقُ العَفيفُ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن عَشِقَ وكَتَمَ وعَفَّ ثُمَّ ماتَ ، ماتَ شَهيدا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : مَن عَشِقَ وكَتَمَ وعَفَّ وصَبَرَ ، غَفَرَ اللّه ُ لَهُ وأدخَلَهُ الجَنَّةَ . (4)

كنز العمّال عن ابن عبّاس عَن رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : خِيارُ اُمَّتِي الَّذينَ يَعِفّونَ إذا آتاهُمُ اللّه ُ مِنَ البَلاءِ شَيئا . قالوا : وأيُّ البَلاءِ؟ قالَ : العِشقُ . (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 109 .
2- .شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 435 .
3- .تاريخ بغداد : 6 / 51 و ج 5 / 156 كلاهما عن ابن عبّاس و ج 12 / 479 عن عائشة وليس فيه «كتم» ، البداية والنهاية : 11 / 111 عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 3 / 372 / 7000 .
4- .تاريخ بغداد : 5 / 262 ، كنز العمّال : 3 / 373 / 7002 نقلاً عن ابن عساكر وكلاهما عن ابن عبّاس .
5- .كنز العمّال : 3/373/7001 و ص 779/8732 كلاهما نقلاً عن الديلمي، الفردوس: 2/174/2867 وليس في النسخة التي بأيدينا «قالوا : وأي البلاء ؟ قال».

ص: 359

10 / 3 عاشق پاك دامن

امام على عليه السلام : هركه عاشق چيزى شود ، [آن چيز ، ]ديده اش را كم سو (نابينا) و دلش را بيمار مى كند . در نتيجه ، او با چشمى نادرست مى نگرد و با گوشى ناشنوا مى شنود . شهوت ها [پرده] خردش را دريده اند و دنيا ، دلش را ميرانده و جانش شيفته آن شده است . پس او بنده دنيا و بنده كسى است كه از آن ، بهره اى دارد و [دنيا ]به هر جا رفت ، او نيز مى رود و به هر سو روى آورد ، او نيز روى مى آورد . در پىِ هيچ يك از فرمان هاى بازدارنده خدا باز نمى ايستد و از هيچ پند دهنده از جانب او پند نمى گيرد ، حال آن كه خود ، كسانى را كه مرگ ، بى خبر ، گرفتارشان ساخته است ، مى بيند .

امام على عليه السلام : _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : سه چيز ، ناپايدار است : مال در دست گشاده دست ، ابر تابستانى و خشم عاشق !

10 / 3عاشق پاك دامن رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه عاشق شود و [عشق خود را ]پنهان دارد و پاك دامنى كند و آن گاه بميرد ، شهيد مرده است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه عاشق شود و [عشق خود را ]پنهان دارد و شكيبايى ورزد ، خداوند ، او را بيامرزد و به بهشتش درآوَرَد .

كنز العمّال _ به نقل از ابن عباس، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ : «بهترين هاى امّت من ، كسانى هستند كه چون خداوند به اندكى از بلا دچارشان كند ، پاك دامنى ورزند» . گفتند : كدام بلا ؟ فرمود : «عشق» .

.

ص: 360

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : العِشقُ مِن غَيرِ ريبَةٍ كَفّارَةٌ لِلذُّنوبِ . (1)

10 / 4العِشقُ المَمدوحُ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يَقولُ اللّه ُ تَعالى : إذا كانَ الغالِبُ عَلى عَبدِيَ الاِشتِغالَ بي جَعَلتُ نَعيمَهُ ولَذَّتَهُ في ذِكري ، فَإِذا جَعَلتُ نَعيمَهُ ولَذَّتَهُ في ذِكري عَشِقَني وعَشِقتُهُ ، فَإِذا عَشِقَني وعَشِقتُهُ رَفَعتُ الحِجابَ فيما بَيني وبَينَهُ ، وصِرتُ مَعالِمَ بَينَ عَينَيهِ ، لا يَسهو إذا سَهَا النّاسُ ، اُولئِكَ كَلامُهُم كَلامُ الأَنبِياءِ ، اُولئِكَ الأَبطالُ حَقّا ، اُولئِكَ الَّذينَ إذا أرَدتُ بِأَهلِ الأَرضِ عُقوبَةً وعَذابا ذَكَرتُهُم فَصَرَفتُ ذلِكَ عَنهُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : أفضَلُ النّاسِ مَن عَشِقَ العِبادَةَ ، فَعانَقَها وأحَبَّها بِقَلبِهِ وباشَرَها بِجَسَدِهِ وتَفَرَّغَ لَها ، فَهُوَ لا يُبالي عَلى ما أصبَحَ مِنَ الدُّنيا عَلى عُسرٍ أم عَلى يُسرٍ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام : خَرَجَ عَلِيٌّ عليه السلام يَسيرُ بِالنّاسِ ، حَتّى إذا كانَ بِكَربَلاءَ عَلى ميلَينِ أو ميلٍ تَقدَّمَ بَينَ أيديهِم حَتّى طافَ بِمَكانٍ يُقالُ لَهَا المقدفانُ ، فَقالَ : قُتِلَ فيها مِائَتا نَبِيٍّ ومِائَتا سِبطٍ ، كُلُّهُم شُهَداءُ ، ومُناخُ رِكابٍ ، ومَصارِعُ عُشّاقٍ شُهَداءَ ، لا يَسبِقُهُم مَن كانَ قَبلَهُم ، ولا يَلحَقُهُم مَن بَعدَهُم . (4)

.


1- .الفردوس : 3 / 94 / 4266 عن أبي سعيد الخدري .
2- .حلية الأولياء : 6 / 165 عن الحسن ، كنز العمّال : 1 / 433 / 1872 .
3- .الكافي : 2 / 83 / 3 عن عمرو بن جميع عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 112 عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، الجعفريّات : 232 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام وفيه «على غير» بدل «على عسرٍ أم على يُسر» ، بحار الأنوار : 70 / 253 / 10 .
4- .بحار الأنوار : 41 / 295 / 18 نقلاً عن الخرائج والجرائح .

ص: 361

10 / 4 عشق ستوده

رسول خدا صلى الله عليه و آله : عشقِ پاك ، كفّاره گناهان است .

10 / 4عشق ستوده رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال مى فرمايد : هرگاه اشتغال به [ياد] من بر بنده ام چيره گردد، خوشى و لذّتش را در يادكرد خودم قرار مى دهم . پس چون خوشى و لذّتش را در يادكردِ خودم قرار دادم ، با من عشق مى ورزد و من با او عشق مى ورزم. پس چون با من عشق ورزيد و من با او عشق ورزيدم ، حجاب ميان خود و او را برمى دارم و خود ، نشانه هاى برابر چشمانش مى شوم . در نتيجه ، چون مردم دچار فراموشى و خطا شوند، او دچار فراموشى و خطا نمى گردد . آنان ، سخنشان سخن پيامبران است . آنان ، قهرمانان حقيقى اند . اين كسان هستند كه هرگاه بخواهم زمينيان را كيفر يا عذابى دهم ، به يادشان مى افتم و در نتيجه ، عذاب و كيفر را از زمينيان برطرف مى كنم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : برترينِ مردم ، كسى است كه عاشق عبادت گردد ، پس در آغوشش گيرد و با دلش دوستش بدارد و با پيكرش هماغوشش گردد و خود را وقف آن سازد ، و در نتيجه ، نسبت به دنيا چنان بى اعتنا گردد كه اهميّت ندهد كه در آسايش است يا سختى .

امام باقر عليه السلام : على عليه السلامهمراه مردم از شهر خارج شد ، تا آن كه به يك ميلى يا دو ميلى كربلا رسيد . آن گاه از آنان جلو افتاد ، تا آن كه جايى را كه «مقدفان» ناميده مى شد ، طواف كرد و فرمود : «در اين جا ، دويست پيامبر و دويست سِبط (پيامبرزاده) كشته شدند كه همه شان شهيدند و اين جا ، محلّ فرو نشستن شتران و قتلگاه هاى عاشقان شهيدى است كه نه پيش از آنان كسى بر آنان پيشى گرفته است و نه پس از آنان كسى به مرتبت آنان خواهد رسيد» .

.

ص: 362

10 / 5العِشقُ في غَيرِ الإِنسانِ صحيح البخاري عن أنس بن مالك : خَرَجتُ مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إلى خَيبَرَ أخدُمُهُ ، فَلَمّا قَدِمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آلهراجِعا وبَدا لَهُ اُحُدٌ قالَ : هذا جَبَلٌ يُحِبُّنا ونُحِبُّهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : مَنِ اتَّخَذَ في بَيتِهِ طَيرا فَليَتَّخِذ ورشاناً ؛ فَإِنَّهُ أكثَرُ شَيئا لِذِكرِ اللّه ِ عز و جلوأكثَرُ تَسبيحا ، وهُوَ طَيرٌ يُحِبُّنا أهلَ البَيتِ . (2)

.


1- .صحيح البخاري : 3/1058/2732 و ج 5/2340/6002 نحوه؛ عوالي اللآلي : 1/177/219 وفيه «اُحد جبل يحبّنا ونحبّه» فقط .
2- .الكافي : 6 / 550 / 1 ، بحار الأنوار : 65 / 21 / 30 .

ص: 363

10 / 5 عشق در موجودات غير انسانى

10 / 5عشق در موجودات غير انسانى صحيح البخارى _ به نقل از اَنَس بن مالك _ : براى خدمت به پيامبر خدا، همراه ايشان به سوى خيبر حركت كرديم . در حال بازگشت ، چون كوه اُحد آشكار شد ، پيامبر صلى الله عليه و آلهفرمود : «اين ، كوهى است كه دوستمان مى دارد و ما نيز دوستش مى داريم» .

امام صادق عليه السلام : هركه مى خواهد در خانه اش پرنده اى نگه دارد ، قُمرى نگه دارد ؛ زيرا اين پرنده ، بيش از هرچيز به ذكر و تسبيح خداى عز و جلمشغول است و ما اهل بيت را دوست مى دارد .

نكتهشيخ بهايى در كشكول مى نويسد : شيخ الرئيس ، بو على سينا ، در رسالة العشق خود ، به تفصيل ، اين مسئله را برمى رسد و در آن مى گويد كه عشق ، ويژه آدميزاد نيست ؛ بلكه در همه موجودات ، اعم از فلكى ، عنصرى و مواليد سه گانه (كانى ها، گياهان و جانوران) جارى است . بوعلى سينا ، در آغاز رساله اش چنين مى نويسد : «بارالها ! به نام و ستايش تو مى آغازم . اى عبداللّه فقيه معصومى _ كه خداوند ، نيك بختت گرداند ! _ از من خواستى تا برايت رساله اى بپردازم كه در آن ، به اختصار ، مسئله عشق ، تبيين شود . من نيز در جهت جستن رضايت و برآوردن خواسته ات _ كه همواره جوينده خير باشى ! _ برآمدم و اين رساله را برايت در هفت فصل بپرداختم : فصل نخست ، در بيان

.

ص: 364

جريان داشتن نيروى عشق در همه موجودات . دوم ، در بيان وجود عشق در جوهرهاى بسيط بى جان . سوم ، در بيان وجود عشق در موجودات داراى قوه تغذيه از جنبه همين قواى تغذيه . چهارم ، در بيان وجود عشق در جوهرهاى حيوانى ، از جهت دارا بودن قوه حيوانى . پنجم ، در بيان عشق ظريفان و جوانان به زيبارويان . ششم ، در بيان عشق نفوس الهى ، و هفتم ، در خاتمه فصول ...» (1)

.


1- .رسائل شيخ ابن سينا : 1 / 374 و 397 .

ص: 365

بخش دوم : دوستى خدا

اشاره

بخش دوم : دوستى خدافصل اوّل : تشويق به خدا دوستىفصل دوم : عوامل خدا دوستىفصل سوم : اسباب محبوبيت در نزد خدافصل چهارم : موانع خدا دوستىفصل پنجم : نشانه هاى دوستداران خدافصل ششم : ويژگى هاى محبوبان خدافصل هفتم : آثار خدا دوستى

.

ص: 366

الفصل الأول: التَّرغيب في محبَّة اللّه 1 / 1فَضلُ مَحَبَّةِ اللّه ِالكتاب(وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ) . (1)

(قُلْ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَ نُكُمْ وَأَزْوَ جُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَ لٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَ_رَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَ_كِنُ تَرْضَوْنَهَآ أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِى سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِىَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَ_سِقِينَ ) . (2)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أحِبُّوا اللّه َ مِن كُلِّ قُلوبِكُم . (3)

.


1- .البقرة : 165 .
2- .التوبة : 24 .
3- .كنز العمّال : 16 / 124 / 44147 نقلاً عن هنّاد عن أبي سلمة بن عبدالرحمن .

ص: 367

فصل يكم : تشويق به خدا دوستى

1 / 1 فضيلت خدا دوستى

فصل اوّل : تشويق به خدا دوستى1 / 1فضيلت خدا دوستىقرآن(برخى از مردم ، در برابر خدا شريكانى برمى گزينند و آنان را چنان دوست مى دارند كه خدا را ؛ اما آنان كه ايمان آورده اند ، محبّتشان به خدا شديدتر است) .

(بگو : اگر پدرانتان ، فرزندانتان ، برادرانتان ، همسرانتان ، خويشاوندانتان و اموالى كه اندوخته ايد و تجارتى كه از كساد آن بيم داريد و خانه هايى كه بِدان دل خوش هستيد ، برايتان از خدا و فرستاده اش و جهاد در راهش دوست داشتنى تر است ، منتظر باشيد تا خدا فرمان خويش بياورد ، و [البته ]خدا مردم فاسق را هدايت نخواهد كرد) .

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : با همه دل هايتان ، خدا را دوست بداريد .

.

ص: 368

عنه صلى الله عليه و آله: مَن آثَرَ مَحَبَّةَ اللّه ِ عَلى مَحَبَّةِ نَفسِهِ كَفاهُ اللّه ُ مُؤنَةَ النّاسِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : ناجى داودُ رَبَّهُ فَقالَ : إلهي ، لِكُلِّ مَلِكٍ خِزانَةٌ فَأَينَ خِزانَتُكَ؟ قالَ جَلَّ جَلالُهُ : لي خِزانَةٌ أعظَمُ مِنَ العَرشِ ، وأوسَعُ مِنَ الكُرسِيِّ ، وأطيَبُ مِنَ الجَنَّةِ ، وأزيَنُ مِنَ المَلَكوتِ ؛ أرضُهَا المَعرِفَةُ ، وسَماؤُهَا الإِيمانُ ، وشَمسُهَا الشَّوقُ ، وقَمَرُهَا المَحَبَّةُ ، ونُجومُهَا الخَواطِرُ ، وسَحابُهَا العَقلُ ، ومَطَرُهَا الرَّحمَةُ ، وأشجارُهَا الطّاعَةُ ، وثَمَرُهَا الحِكمَةُ . ولَها أربَعَةُ أبوابٍ : العِلمُ وَالحِلمُ وَالصَّبرُ وَالرِّضا ، ألا وهِيَ القَلبُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله _ لِمَن سَأَلَهُ : أيُّ النّاسِ أفضَلُ إيمانا ؟_ : أصدَقُهُم حُبّا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : الإِيمانُ في قَلبِ الرَّجُلِ أن يُحِبَّ اللّه َ عز و جل . (4)

المحجّة البيضاء : قال أبو الدرداء لكعب الأحبار: أخبِرني عَن أخَصِّ آيَةٍ فِي التَّوراةِ؟ فَقالَ : يَقولُ اللّه ُ عز و جل : طالَ شَوقُ الأَبرارِ إلى لِقائي وأنَا إلى لِقائِهِم لَأَشَدُّ شَوقا . قالَ : ومَكتوبٌ إلى جانِبِها : مَن طَلَبَني وَجَدَني ، ومَن طَلَبَ غَيري لَم يَجِدني . فَقالَ أبُو الدَّرداءِ : إنّي سَمِعتُ مِن رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ هذا . (5)

شرح الأسماء الحسنى : فِي الحَديثِ القُدسِيِّ : يَابنَ آدَمَ ، خَلَقتُ الأَشياءَ لِأَجلِك وخَلَقتُكَ لِأَجلي . (6)

.


1- .كنز العمّال : 15 / 790 / 43127 و ح 43128 نقلاً عن الديلمي وكلاهما عن عائشة .
2- .عوالي اللآلي : 1 / 249 / 6 ، بحار الأنوار : 70 / 59 .
3- .جامع الأحاديث للقمي : 205 .
4- .الفردوس : 1 / 114 / 386 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 1 / 40 / 86 .
5- .المحجّة البيضاء : 8 / 58 .
6- .شرح الأسماء الحسنى : 139 ، رسائل الكركي : 3 / 962 وفيه «يا إنسان ...» ، وفي مصابيح القلوب : 458 «خلقت جميع العالم لكم وخلقتكم لي» ، المواعظ العددية : 420 وفيه «خلقت الأشياء كلّها لأجلك وخلقتك لأجلي وأنت تفرّ منّي» .

ص: 369

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه خدا دوستى را بر خودْ دوستى مقدّم دارد ، خداوند ، او را از گران بارىِ مردم ، حفظ خواهد كرد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : داوود عليه السلامبا پروردگارش مناجات كرد و گفت : بارالها! هر پادشاهى را خزانه اى است . پس خزانه تو كجاست ؟ خداوند عز و جل ، فرمود : «مرا خزانه اى است بزرگ تر از عرش ، گسترده تر از كرسى ، خوش بوتر از بهشت و آراسته تر از ملكوت . زمينِ آن ، معرفت است ، آسمانش ايمان ، خورشيدش شوق ، ماهتابش دوستى ، ستارگانش دل ها، ابرش خِرد ، بارانش رحمت ، درختانش طاعت و ميوه اش حكمت . آن را چهار در است : دانش ، بردبارى ، شكيبايى و خشنودى . باخبر باش كه اين خزانه ، همان قلب است» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : ايمان در دل انسان ، آن است كه خدا را دوست بدارد .

المَحَجّة البيضاء : از حضرت عيسى عليه السلامپرسيدند : «برترين اعمال چيست ؟» . فرمود : «خشنودى از خدا و دوست داشتن او» .

المَحَجّة البيضاء : ابو دردا به كعبُ الأحبار گفت : «مرا از خاص ترين آيه تورات ، باخبر كن» . پاسخ داد : خداوند عز و جلمى فرمايد : «شوق نيكان براى ديدارم ، طولانى گشت ، حال آن كه من به ديدارشان بسيار مشتاق ترم» . همچنين كعب گفت كه در كنار اين آيه ، نوشته شده است : «هركه مرا بجويد ، مرا مى يابد ، و هركه جز مرا بجويد ، مرا نمى يابد» . ابو دردا گفت : «من نيز شنيده ام كه پيامبر خدا چنين مى فرمود» .

شرح الأسماء الحسنى : در حديث قدسى آمده است: «اى آدميزاد! همه چيز را براى تو آفريدم و تو را براى خودم آفريدم» .

.

ص: 370

اُسد الغابة عن عبداللّه بن عمرو : إنَّ أبا رَزينٍ قالَ : ما الإِيمانُ يا رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : لا يَكونُ شَيءٌ أحَبَّ إلَيكَ مِنَ اللّه ِ ومِن رَسولِهِ ، ولَأَن تُؤخَذَ فَتُحرَقَ بِالنّارِ أحَبُّ إلَيكَ مِن أن تُشرِكَ بِاللّه ِ عز و جل ، وتُحِبُّ غَيرَ ذي نَسَبٍ لا تُحِبُّهُ إلاّ للّه ِِ . (1)

إرشاد القلوب : رُوِيَ أنَّهُ صلى الله عليه و آله سَلَّمَ عَلَيهِ غُلامٌ دونَ البُلوغِ وبَشَّ لَهُ و تَبَسَّمَ فَرَحا بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ لَهُ : أتُحِبُّني يا فَتى ؟ فَقالَ : إي وَ اللّه ِ يا رَسولَ اللّه ِ . فَقالَ لَهُ : مِثلَ عَينَيكَ ؟ فَقالَ : أكثَرَ . فَقالَ : مِثلَ أبيكَ ؟ فَقالَ : أكثَرَ . فَقالَ : مِثلَ اُمِّكَ ؟ فَقالَ : أكثَرَ . فَقالَ : مِثلَ نَفسِكَ ؟ فَقالَ : أكثَرَ وَ اللّه ِ يا رَسولَ اللّه ِ . فَقالَ : أمِثلَ رَبِّكَ ؟ فَقالَ : اللّه َ اللّه َ اللّه َ يا رَسولَ اللّه ِ ، لَيسَ هذا لَكَ و لا لِأَحَدٍ فَإِنَّما أحبَبتُكَ لِحُبِّ اللّه ِ . فَالتَفَتَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إلى مَن كانَ مَعَهُ و قالَ : هكَذا كونوا ، أحِبُّوا اللّه َ لاِءِحسانِهِ إلَيكُم و إنعامِهِ عَلَيكُم ، و أحِبّوني لِحُبِّ اللّه ِ . (2)

.


1- .اُسد الغابة : 6 / 106 / 5885 ، مسند ابن حنبل : 5 / 470 / 16194 ، كنز العمّال : 1 / 289 / 1402 نقلاً عن تاريخ دمشق وكلاهما نحوه .
2- .إرشاد القلوب : 161 .

ص: 371

اُسد الغابة _ به نقل از عبداللّه بن عمرو _ : ابو رَزين پرسيد: اى پيامبر خدا ! ايمان چيست ؟ فرمود: «ايمان ، آن است كه هيچ چيز نزدت محبوب تر از خدا و پيامبرش نباشد . ايمان ، آن است كه اگر تو را بگيرند و به آتش بسوزانند ، نزدت محبوب تر از آن باشد كه براى خداى عز و جل ، شريكى قرار دهى . ايمان ، آن است كه بيگانه اى را [كه هيچ پيوند خويشى با تو ندارد] ، تنها براى خدا دوست بدارى» .

إرشاد القلوب : منقول است كه نوجوانى كه هنوز به سنّ بلوغ نرسيده بود به پيامبر صلى الله عليه و آلهسلام كرد و از خوش حالىِ ديدن ايشان ، چهره اش گشاده گشت و لبخند زد . حضرت به او فرمود : «اى جوان ! مرا دوست دارى ؟» . گفت : اى پيامبر خدا ! به خدا قسم ، آرى ! فرمود : «همچون چشمانت ؟» . گفت : بيشتر . فرمود : «همچون پدرت ؟» . گفت : بيشتر . فرمود : «همچون مادرت ؟» . گفت : بيشتر . فرمود : «همچون خودت ؟» . گفت : اى پيامبر خدا ! به خدا قسم ، بيشتر . فرمود : «همچون پروردگارت ؟» . گفت : خدا را ، خدا را ، خدا را ، اى پيامبر خدا! كه اين مقام ، نه براى توست و نه ديگرى . در حقيقت ، تو را براى دوستى خدا ، دوست مى دارم . در اين هنگام ، پيامبر صلى الله عليه و آلهبه همراهان خود روى كرد و فرمود : «اين گونه باشيد . خدا را به سبب احسان و نيكى اش به شما دوست بداريد و مرا براى دوستى خدا ، دوست بداريد» .

.

ص: 372

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في مُناجاتِه _ : سَيِّدي ، أنتَ أنقَذتَ أولِياءَكَ مِن حَيرَةِ الشُّكوكِ ، وأوصَلتَ إلى نُفوسِهِم حَبرَةَ المُلوكِ ... وعَقَدتَ عَزائِمَهُم بِحَبلِ مَحَبَّتِكَ . (1)

عنه عليه السلام _ في الدعاء _ : إنَّهُ لا يَنبَغي لِمَن حَمَّلتَهُ مِن نِعَمِكَ ما حَمَّلتَنا أن يَغفُلَ عَن شُكرِكَ ، وأن يَتَشاغَلَ بِشَيءٍ غَيرَكَ ، يا مَن هُوَ عِوَضٌ عَن كُلِّ شَيءٍ ولَيسَ مِنهُ عِوَضٌ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : إنّ اللّه َ أوحى إلى موسى : ... ياموسى ، ذِكري لِلذّاكِرينَ ، وزِيارَتي لِلمُشتاقينَ ، وجَنَّتي لِلمُطيعينَ ، وأنَا خاصَّةٌ لِلمُحِبّينَ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام : ما أنعَمَ اللّه ُ عز و جل عَلى عَبدٍ أجَلَّ مِن أن لا يَكونَ في قَلبِهِ مَعَ اللّه ِ تَعالى غَيرُهُ . (4)

.


1- .بحار الأنوار : 94 / 172 / 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين من مؤلّفات بعض قدمائنا .
2- .بحار الأنوار : 99 / 125 / 19 نقلاً عن العتيق الغروي .
3- .إرشاد القلوب : 100 و ص 60 ، أعلام الدين : 279 ، بحار الأنوار : 14 / 40 / 23 و ج 77 / 42 كلّها نحوه من دون إسناد إليهِ عليه السلام .
4- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام : 328 ، عدّة الداعي : 219، بحار الأنوار : 70 / 211 و ص 249 .

ص: 373

امام سجّاد عليه السلام : سرورم! تو دوستانت را از حيرت شك ها رهايى بخشيدى و به جان هايشان شادمانىِ پادشاهان را رساندى ... و اراده شان را با رشته دوستى خودت استوار كردى .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعا _ : به راستى براى آن كس كه از نعمت هايى كه به ما دادى به وى [نيز ]عنايت كرده اى ، سزاوار نيست كه از سپاسگزارى ات غفلت ورزد ، و به كسى جز تو مشغول گردد . اى كسى كه جايگزين همه چيزى ، و چيزى جايگزين تو نيست!

امام على عليه السلام : خداوند به موسى عليه السلام وحى كرد : اى موسى! يادم براى يادآوران است و بهشتم براى فرمانبران ؛ اما من ويژه دوستداران هستم .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جلبه هيچ بنده اى نعمتى بزرگ تر از اين ارزانى نداشته است كه در دلش همراه خداوند متعال ، چيزى ديگرى نباشد .

.

ص: 374

عنه عليه السلام : الحُبُّ أفضَلُ مِنَ الخَوفِ . (1)

عنه عليه السلام : أوحَى اللّه ُ عز و جل إلى داودَ عليه السلام : يا داودُ ، بي فَافرَح ، وبِذِكري فَتَلَذَّذ ، وبِمُناجاتي فَتَنَعَّم ، فَعَن قَريبٍ اُخلِي الدّارَ مِنَ الفاسِقينَ ، وأجعَلُ لَعنَتي عَلَى الظّالِمينَ . (2)

عنه عليه السلام : القَلبُ حَرَمُ اللّه ِ ، فَلا تُسكِن حَرَمَ اللّه ِ غَيرَ اللّه ِ . (3)

مسكّن الفؤاد : أوحَى اللّه ُ تَعالى إلى بَعضِ الصِّدّيقينَ : إنَّ لي عِبادا مِن عِبادي يُحِبّونّي واُحِبُّهُم ، ويَشتاقونَ إلَيَّ وأشتاقُ إلَيهِم ، ويَذكُرونّي وأذكُرُهُم ، فَإِن أخَذتَ طَريقَتَهُم أحبَبتُكَ ، وإن عَدَلتَ عَنهُم مَقَتُّكَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام _ في دعائه _ : إلهي فَتَدارَكني بِرَحمَتِكَ الَّتي بِها تَجمَعُ الخَيراتِ لِأَولِيائِكَ ، وبِها تَصرِفُ السَّيِّئاتِ عَن أحِبّائِكَ . (5)

عنه عليه السلام : لا يَمحَضُ رَجُلٌ الإِيمانَ بِاللّه ِ حَتّى يَكونَ اللّه ُ أحَبَّ إلَيهِ (6) مِن نَفسِهِ وأبيهِ واُمِّهِ ووُلدِهِ وأهلِهِ ومالِهِ و (7) مِنَ النّاسِ كُلِّهِم . (8)

.


1- .الكافي : 8 / 129 / 98 عن حفص بن غياث ، تحف العقول : 357 ، بحار الأنوار : 78 / 226 / 95 و ص 270 / 109 .
2- .الأمالي للصدوق : 263 / 280 ، قصص الأنبياء : 199 / 254 كلاهما عن يونس بن ظبيان وليس فيه «وأجعل لعنتي . . .» ، روضة الواعظين : 505 ، بحار الأنوار : 14 / 34 / 3 .
3- .جامع الأخبار : 518 / 1468 .
4- .مسكّن الفؤاد : 28 ، المحجّة البيضاء : 2 / 399 و ج 8 / 58 وزاد فيهما بعد «وأذكرهم» قوله «وينظرون إليَّ وأنظر إليهم» ، بحار الأنوار : 70 / 26 / 28 .
5- .مهج الدعوات : 263 ، بحار الأنوار : 94 / 381 / 3 .
6- .في المصدر : «أحبّ اللّه» ، والصحيح ما أثبتناه من بحار الأنوار .
7- .سقطت الواو من المصدر وأضفناها من بحار الأنوار.
8- .فلاح السائل : 101 عن الحسين بن سيف ، بحار الأنوار : 70 / 24 / 25 .

ص: 375

امام صادق عليه السلام : دوستى [خدا] برتر از ترس [از خدا ]است .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جل به داوود عليه السلاموحى كرد : «اى داوود ! به من شادمان باش و از يادم لذّت ببر و با مناجات من متنعّم شو كه به زودى ، خانه را از فاسقانْ خواهم پرداخت و نفرين خود را بر ظالمان قرار خواهم داد» .

امام صادق عليه السلام : دل ، حرم خداست . پس در حرم خدا ، جز خدا را جاى مده .

مُسَكّن الفؤاد : خداوند متعال ، به يكى از صدّيقان وحى كرد : «مرا در ميان بندگانم ، بندگانى است كه دوستم مى دارند و من دوستشان مى دارم . مشتاق من هستند و من مشتاق ايشانم . به ياد من هستند و من به ياد ايشانم . (1) پس اگر راه ايشان را در پيش بگيرى ، دوستت خواهم داشت و اگر از آنان منحرف شوى ، دشمنت خواهم داشت» .

امام صادق عليه السلام : بارالها! با رحمت خود كه با آن ، همه نيكى ها را براى اوليايت گِرد آورده اى و با آن ، بدى ها را از دوستانت دور ساخته اى ، مرا درياب .

امام صادق عليه السلام : ايمانِ كسى براى خدا خالص نمى شود ، تا آن كه خداوند ، نزدش از خودش ، پدرش ، مادرش ، فرزندانش ، خانواده اش و هر آنچه از مردم دارد ، محبوب تر باشد .

.


1- .در نسخه اى ، پس از آن ، اين جمله آمده است : به من مى نگرند و من به ايشان مى نگرم .

ص: 376

فلاح السائل _ لمّا سُئِلَ الصادِقُ عليه السلام عَنِ الصِّدقِ فَقالَ ما مَعناهُ _ هُوَ أن لا تَختارَ عَلَى اللّه ِ غَيرَهُ فَإِنَّهُ تَعالى قالَ (هُوَ اجتَباكُم) فإِذا كانَ اجتبَاكَ فَاجتَبِهِ أنتَ لآتَختَر عَلَيهِ هَواكَ ولا دُنياكَ . (1)

1 / 2التّامّونَ في مَحَبَّةِ اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ في دعائه _ : اللّهُمَّ اجعَل حُبَّكَ أحَبَّ الأَشياءِ إلَيَّ ، وَاجعَل خَشيَتَكَ أخوَفَ الأَشياءِ عِندي، وَاقطَع عَنّي حاجاتِ الدُّنيا بِالشَّوقِ إلى لِقائِكَ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله _ في دعائه _ : اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ حُبَّكَ ، وحُبَّ مَن يُحِبُّكَ ، وَالعَمَلَ الَّذي يُبَلِّغُني حُبَّكَ. اللّهُمَّ اجعَل حُبَّكَ أحَبَّ إلَيَّ مِن نَفسي وأهلي ومِنَ الماءِ البارِدِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : يا أيُّهَا النّاسُ ، إنَّهُ قَد كَبُرَ سِنّي ، ودَقَّ عَظمي ، وَانهَدَمَ جِسمي ، ونُعِيَت إلَيَّ نَفسي ، وَاقتَرَبَ أجَلي ، وَاشتَدَّ مِنِّي الشَّوقُ إلى لِقاءِ رَبّي . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ (تَعالى) جَعَلَ قُرَّةَ عَيني فِي الصَّلاةِ ، وحَبَّبَها إلَيَّ كَما حَبَّبَ إلَى الجائِعِ الطَّعامَ وإلَى الظَّمآنِ الماءَ ؛ فَإِنَّ الجائِعَ إذا أكَلَ الطَّعامَ شَبِعَ وإذا شَرِبَ الماءَ رَوِيَ ، وأنَا لا أشبَعُ مِنَ الصَّلاةِ . (5)

.


1- .فلاح السائل : 223 / 125 .
2- .كنز العمّال : 2 / 182 / 3648 و ص 212 / 3813 كلاهما نقلاً عن حلية الأولياء عن الهيثم بن مالك الطائي .
3- .كنز العمّال : 2 / 195 / 3718 نقلاً عن أبي داود والحاكم والترمذي وص 209 / 3794 نقلاً عن حلية الأولياء وكلاهما عن أبي الدرداء .
4- .ثواب الأعمال : 347 / 1 عن أبي هريرة و عبداللّه بن عبّاس ، بحار الأنوار : 76 / 373 / 30 .
5- .الأمالي للطوسي : 528/1162 ، مكارم الأخلاق : 2 / 366 / 2661 ، تنبيه الخواطر : 2 / 54 كلّها عن أبيذرّ ، بحار الأنوار : 82 / 233 / 58 .

ص: 377

1 / 2 كاملان در خدا دوستى

فلاح السائل _ در پاسخ امام صادق عليه السلام به سؤال از معناى صدق _ : صدق ، يعنى جز خدا را به جاى او برنگزينى ؛ چرا كه خداى متعال ، شما را برگزيده است . پس چون او تو را برگزيده ، تو هم او را برگزين و هوا و دنياى خودت را به جاى او مگزين .

1 / 2كاملان در خدا دوستى رسول خدا صلى الله عليه و آله : بارالها! دوستى ات را محبوب ترين چيزها برايم قرار ده ، ترس از خودت را ترس آورترين چيزها نزدم قرار ده و با شوق ديدارت ، نيازهاى دنيايى را از من بِبُر .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بارالها! دوستى تو و دوستى آن كه دوستت دارد و كردارى را كه مرا به دوستى ات مى رساند ، از تو درخواست مى كنم . بارالها! دوستى خودت را نزد من محبوب تر از خودم ، خانواده ام و آب خنك ، قرار ده .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى مردم! كهن سال گشته ام ، استخوانم سست شده ، پيكرم فرو ريخته است و به من خبر مردنم را داده اند و مرگم نزديك شده و شوق ديدار پروردگارم در من ، شديد شده است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل ، نور چشمم را در نماز قرار داده است و همان گونه كه غذا را محبوب شخص گرسنه و آب را محبوب تشنه قرار داده ، نماز را محبوبم ساخته است ؛ حال آن كه هرگاه شخص گرسنه غذا بخورد ، سير مى شود و هرگاه آب بنوشد ، سيراب مى گردد ؛ امّا من از نماز ، سير نمى شوم .

.

ص: 378

عنه صلى الله عليه و آله : الشَّريعَةُ أقوالي ، وَالطَّريقَةُ أفعالي ، وَالحَقيقَةُ أحوالي (1) ، وَالمَعرِفَةُ رَأسُ مالي ، وَالعَقلُ أصلُ ديني ، وَالحُبُّ أساسي ، وَالشَّوقُ مَركَبي . (2)

الإمام عليّ عليه السلام _ في مناجاته _ : إلهي ، وعِزَّتِكَ وجَلالِكَ لَقَد أحبَبتُكَ مَحَبَّةً اِستَقَرَّت حَلاوَتُها في قَلبي ، وما تَنعَقِدُ ضَمائِرُ مُوَحِّديكَ عَلى أنَّكَ تُبغِضُ مُحِبِّيكَ . (3)

عنه عليه السلام _ في دعائه _ : يا إلهي ورَبّي وسَيِّدي ومَولايَ ، لِأَيِّ الاُمورِ إلَيكَ أشكو ؟! ولِما مِنها أضِجُّ وأبكي ؟! لِأَليمِ العَذابِ وشِدَّتِهِ ؟! أم لِطولِ البَلاءِ ومُدَّتِهِ ؟! فَلَئِن صَيَّرتَني لِلعُقوباتِ مَعَ أعدائِكَ ، وجَمَعتَ بَيني وبَينَ أهلِ بَلائِكَ ، وفَرَّقتَ بَيني وبَينَ أحِبّائِكَ وأولِيائِكَ ، فَهَبني _ يا إلهي وسَيِّدي ومَولايَ ورَبّي _ صَبَرتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيفَ أصبِرُ عَلى فِراقِكَ ؟! (4)

الإمام الحسين عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : أنتَ الَّذي أزَلتَ الأَغيارَ عَن قُلوبِ أحِبّائِكَ حَتّى لَم يُحِبّوا سِواكَ . . . ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَكَ ؟ ! ومَا الَّذي فَقَدَ مَن وَجَدَكَ؟! لَقَد خابَ مَن رَضِيَ دونَكَ بَدَلاً . (5)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : عَمِيَت عَينٌ لا تَراكَ عَلَيها رَقيبا ، وخَسِرَت صَفقَةُ عَبدٍ لَم تَجعَل لَهُ مِن حُبِّكَ نَصيبا . (6)

.


1- .عوالي اللآلي : 4 / 124 / 212 وفيه صدر الحديث إلى قوله «أحوالي» .
2- .مستدرك الوسائل : 11 / 173 / 12672 ، وفيه «الطريقة أقوالي» المحجّة البيضاء: 8 / 101 عن الإمام عليّ عليه السلاموليس فيه «الشريعة أقوالي والطريقة أقوالي والحقيقة أحوالي» وفيه «أثاثي» بدل «أساسي» .
3- .البلد الأمين : 318 عن الإمام العسكريّ عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 94 / 108 / 14.
4- .مصباح المتهجّد : 847 ، إقبال الأعمال : 3/335 كلاهما عن كميل بن زياد النخعي، البلد الأمين: 190 .
5- .بحار الأنوار : 98 / 226 / 3 .
6- .بحار الأنوار : 98 / 226 / 3 .

ص: 379

رسول خدا صلى الله عليه و آله : شريعت ، گفته هاى من است و طريقت ، كرده هايم (1) و حقيقت ، احوالم و معرفت ، سرمايه ام و عقل ، اساس دينم و دوستى ، بنيادم و شوق ، مركبم .

امام على عليه السلام _ در نيايشش _ : بارالها! به عزّت و جلالت سوگند كه چنان تو را دوست دارم كه شيرينى آن ، در دلم استوار گشته است . هرگز جان هاى كسانى كه تو را به يگانگى مى پرستند، به اين باور نمى رسند كه تو دوستانت را دشمن مى دارى.

امام على عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها! پروردگارا! سرور و مولاى من! از چه چيز به تو شكايت برم و براى كدام يك از آنها بمويم و بگريم ؟ براى عذاب دردناك و سختى آن ؟ يا براى طولانى بودن كيفر (مجازات) و مدّت آن ؟ پس اگر مرا براى كيفرها در كنار دشمنانت بگذارى و مرا با كيفرديدگانت گِردآورى و ميان من و اوليا و دوستانت جدايى بيندازى _ اى اله و سرور و مولا و پروردگارم! _ ، گيرم كه بر عذابت صبر كردم ؛ چگونه بر فراقت صبر كنم ؟!

امام حسين عليه السلام _ در دعايش _ : اين تويى كه اغيار را از دل هاى دوستانت زدودى تا آن كه جز تو را دوست نداشتند . . . آن كه تو را از دست داد ، چه به دست آورد ؟ و آن كه تو را يافت ، چه از دست داد ؟ آن كه جز تو را به جاى تو پذيرفت ، زيان كرد .

امام حسين عليه السلام _ در دعايش _ : چشمى كه تو را نگران خود نبيند ، كور باد ! تجارت بنده اى كه برايش از دوستى ات بهره اى قرار نداده اى ، زيانبار باد!

.


1- .در نسخه ديگرى : گفته هايم .

ص: 380

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : إلهي وسَيِّدي ، هَدَأَتِ العُيونُ ، وغارَتِ النُّجومُ ، وسَكَنَتِ الحَرَكاتُ مِنَ الطَّيرِ فِي الوُكورِ وَالحيتانِ فِي البُحورِ ، وأنتَ العَدلُ الَّذي لا يَجورُ ، وَالقِسطُ الَّذي لا تَميلُ ، وَالدّائِمُ الَّذي لا يَزولُ ، أغلَقَتِ المُلوكُ أبوابَها ، ودارَت عَلَيها حُرّاسُها ، وبابُكَ مَفتوحٌ لِمَن دَعاكَ يا سَيِّدي ، وخَلا كُلُّ حَبيبٍ بِحَبيبِهِ ، وأنتَ المَحبوبُ إلَيَّ . (1)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : إلهي، لَو قَرَنتَني بِالأَصفادِ ، ومَنَعتَني سَيبَكَ مِن بَينِ الأَشهادِ . . . ماقَطَعتُ رَجائي مِنكَ، ولا صَرَفتُ وَجهَ تَأميلي لِلعَفوِ عَنكَ ، ولا خَرَجَ حُبُّكَ مِن قَلبي . (2)

عنه عليه السلام _ في زِيارَةِ أمينِ اللّه ِ _ : اللّهُمَّ إنَّ قُلوبَ المُخبِتينَ إلَيكَ والِهَةٌ ، وسُبُلَ الرّاغِبينَ إلَيكَ شارِعَةٌ . (3)

عنه عليه السلام _ في مُناجاتِهِ _ : سَيِّدي ، أنتَ دَليلُ مَنِ انقَطَعَ دَليلُهُ ، وأمَلُ مَنِ امتَنَعَ تَأميلُهُ ، فَإِن كانَت ذُنوبي حالَت بَينَ دُعائي وإجابَتِكَ فَلَم يَحُل كَرَمُكَ بَيني وبَينَ مَغفِرَتِكَ ، وإنَّكَ لا تُضِلُّ مَن هَدَيتَ ، ولا تُذِلُّ مَن والَيتَ ، ولا يَفتَقِرُ مَن أغنَيتَ ، ولا يَسعَدُ مَن أشقَيتَ ، وعِزَّتِكَ لَقَد أحبَبتُكَ مَحَبَّةً اِستَقَرَّت في قَلبي حَلاوَتُها ، وأنِسَت نَفسي بِبِشارَتِها ، ومُحالٌ في عَدلِ أقضِيَتِكَ أن تَسُدَّ أسبابَ رَحمَتِكَ عَن مُعتَقِدي مَحَبَّتِكَ . (4)

عنه عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : إلهي وسَيِّدي ، وعِزَّتِكَ وجَلالِكَ لَئِن طالَبتَني بِذُنوبي لاَُطالِبَنَّكَ بِعَفوِكَ ، ولَئِن طالَبتَني بِلُؤمي لاَُطالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ ، ولَئِن أدخَلتَنِي النّارَ لاَُخبِرَنَّ أهلَ النّارِ بِحُبّي لَكَ . (5)

.


1- .بحار الأنوار : 87 / 308 / 86 نقلاً عن صحيفة قديمة مصحّحة عن عمير بن المتوكّل عن أبيه عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام.
2- .إقبال الأعمال: 1 / 167 عن أبي حمزة الثمالي .
3- .كامل الزيارات: 93/93 عن مهديبن صدقة الرقي عن الإمام الرضا عن الإمام الكاظم عن الإمام الصادق عليهم السلام.
4- .بحار الأنوار : 94 / 169 / 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .
5- .مصباح المتهجّد : 596 ، إقبال الأعمال : 1 / 172 ، مصباح الكفعمي : 795 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، البلد الأمين : 212 ، بحار الأنوار : 98 / 92 / 2 .

ص: 381

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! سرورا ! چشم ها آرام گرفت ، ستاره ها فرو رفت ، جنبش پرندگان در آشيانه ها و ماهى ها در درياها آرام گرفت ، و تو دادگرى هستى كه ستم نمى كند و عادلى هستى كه [از حق ، ]منحرف نمى شود و پايدارى هستى كه زائل نمى شود . پادشاهان ، درهاى خود را بسته اند و نگهبانان ، برگِرد آنها در گردش اند ؛ امّا درِ [رحمت] تو _ اى سرورم ! _ براى آن كه بخوانَدَت ، گشوده است . هر دوستى ، با محبوبش خلوت كرده است و تو محبوب منى !

امام سجاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! اگر مرا به زنجير كشى و عطاى خود را در ميان شاهدان از من بازدارى ، ... اميدم را از تو نخواهم بُريد و چهره ام را كه به گذشتت اميدوار است ، از تو نخواهم گرداند و محبّتت از قلبم بيرون نخواهد رفت .

امام سجّاد عليه السلام _ در زيارت امين اللّه _ : بارالها ! دل هاى خاشعان ، شيفته توست و راه ها براى راغبان به تو ، هموار است .

امام سجّاد عليه السلام _ در نيايشش _ : سرورا ! تو راهنماى كسى هستى كه بى راهنما شده و اميد كسى هستى كه اميدش نااميد گشته است . پس اگر گناهانم ميان دعايم و اجابت تو حايل شده است ، كرم تو ميان من و بخششت حايل نشده است . تو آن را كه هدايت كرده اى ، گمراه نمى سازى و آن را كه با او دوستى كرده اى ، خوار نمى كنى . آن كه بى نيازش ساخته اى ، درويش نمى شود و آن كه شوربختش كرده اى ، نيك بخت نمى شود . سوگند به عزتّت كه چنان دوستت مى دارم كه شيرينى آن ، در قلبم جايگير شده و جانم به مژده آن ، انس گرفته است . از داورى هاى عادلانه تو محال است كه اسباب رحمت خويش را بر گره زنندگان رشته محبّت خودت ببندى .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : اى اِله و سرورم ! به عزّت و جلالت سوگند ، اگر مرا با گناهانم بازخواست كنى ، تو را به بخششت بازخواست خواهم كرد و اگر مرا به پستى ام بازخواست كنى ، تو را به كرامتت بازخواست خواهم كرد و اگر مرا به دوزخ درآورى، دوزخيان را از دوستى ام نسبت به تو با خبر خواهم ساخت.

.

ص: 382

الكافي عن محمّد بن أبي حمزة عن أبيه : رَأَيتُ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليهماالسلام في فِناءِ الكَعبَةِ فِي اللَّيلِ وهُوَ يُصَلّي ، فَأَطالَ القِيامَ ؛ حَتّى جَعَلَ مَرَّةً يَتَوَكَّأُ عَلى رِجلِهِ اليُمنى ، ومَرَّةً عَلى رِجلِهِ اليُسرى ، ثُمَّ سَمِعتُهُ يَقولُ بِصَوتٍ كَأَنَّهُ باكٍ : يا سَيِّدي ، تُعَذِّبُني وحُبُّكَ في قَلبي؟! أما وعِزَّتِكَ لَئِن فَعَلتَ لَتَجمَعَنَّ بَيني وبَينَ قَومٍ طالَما عادَيتُهُم فيكَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : اللّهُمَّ هَدَأَتِ الأَصواتُ ، وسَكَنَتِ الحَرَكاتُ ، وخَلا كُلُّ حَبيبٍ بِحَبيبِهِ وخَلَوتُ بِكَ ، أنتَ المَحبوبُ إلَيَّ ، فَاجعَل خَلوَتي مِنكَ اللَّيلَةَ العِتقَ مِنَ النّارِ . (2)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : اللّهُمَّ املَأ قَلبي حُبّا لَكَ ، وخَشيَةً مِنكَ ، وتَصديقا وإيمانا بِكَ ، وفَرَقا مِنكَ ، وشَوقا إلَيكَ ، يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ . اللّهُمَّ حَبِّب إلَيَّ لِقاءَكَ ، وَاجعَل لي في لِقائِكَ خَيرَ الرَّحمَةِ وَالبَرَكَةِ . (3)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : سَيِّدي ، أنَا مِن حُبِّكَ جائِعٌ لا أشبَعُ ، أنَا مِن حُبِّكَ ظَمآنُ لا أروى ، وا شَوقاهُ إلى مَن يَراني ولا أراهُ ! يا حَبيبَ مَن تَحَبَّبَ إلَيهِ ، يا قُرَّةَ عَين مَن لاذَ بِهِ وَانقَطَعَ إلَيهِ ، قَد تَرى وَحدَتي مِنَ الآدَمِيّينَ ووَحشَتي فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وَاغفِر لي وآنِس وَحشَتي وَارحَم وَحدَتي وغُربَتي . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 579 / 10 ، بحار الأنوار : 46 / 107 / 100 ، وراجع مصباح المتهجّد : 271 .
2- .الكافي : 2 / 594 / 33 عن أبي بصير ، مصباح المتهجّد : 278 ، جمال الاُسبوع : 144 وفيهما «يا إلهي» بدل «أنت المحبوب إليَّ» ، بحار الأنوار : 89 / 303 / 10 .
3- .الكافي : 2 / 586 / 24 عن ابن أبي يعفور ، مصباح المتهجّد : 143 ، إقبال الأعمال : 1 / 173 ، مصباح الكفعمي : 795 ، البلد الأمين : 213 وفي الثلاثة الأخيرة عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين عليه السلاموفيها «حبّب إليَّ لقاءك وأحبب لقائي واجعل لي في لقائك الراحة والفرج والكرامة»، بحار الأنوار: 98/92/ 2.
4- .إقبال الأعمال : 1 / 135 ، بحار الأنوار : 97 / 338 / 1 .

ص: 383

الكافى _ به نقل از محمّد بن ابى حمزه ، از پدرش _ : امام سجاد عليه السلامرا شبانه در درگاه كعبه ديدم كه نماز مى خواند و قيامش چنان طولانى مى شد كه گاه ، برپاى راستش تكيه مى كرد و گاه ، بر پاى چپش . سپس شنيدم با صدايى كه گويى گريسته است ، مى گويد : «سرورم ! آيا مرا با آن كه محبتّت در قلبم است ، عذاب مى دهى ؟ هان ! به عزّتت سوگند كه اگر چنين كنى ، مرا با مردمى گرد آورده اى كه مدّت هاى بسيار ، در راه تو با آنان دشمنى كرده ام» .

امام صادق عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! صداها فرو نشست و جنبش ها آرام گرفت و هر دوستى ، با محبوب خود خلوت كرد . من نيز با تو خلوت كرده ام . تو محبوب منى . پس [تحفه] خلوت امشب مرا با خود ، رهايى از دوزخْ قرار ده .

امام صادق عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! اى صاحب كرامت و جلال ! قلبم را از دوستى تو، ترس از تو ، تصديق تو و ايمان به تو ، هراس از تو و اشتياق به خودت سرشار كن . بارالها ! ديدارت را محبوبم ساز و برايم در ديدارت ، بهترين رحمت و بركت را قرار ده .

امام صادق عليه السلام _ در دعايش _ : سرورم ! من گرسنه دوستى توام و سير نمى شوم . من تشنه دوستى توام و سيراب نمى شوم . آه ، چه اشتياقى دارم به آن كه مرا مى بيند و من او را نمى بينم ! اى محبوبِ آن كه او را دوست بدارد ! اى روشنى چشم آن كه به او پناه ببرد و يكسره به او بپيوندد ! تو تنهايى و بى كسىِ مرا در ميان آدميزادگان مى بينى . پس بر محمد و آل محمد ، درود بفرست و مرا بيامرز و وحشتم را به اُنس بدل كن و به تنهايى و غربتم ، رحم نما .

.

ص: 384

الإمام الهادي عليه السلام _ فِي الزِّيارَةِ الجامِعَةِ _ : السَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ إلَى اللّه ِ ، وَالأَدِلاّءِ عَلى مَرضاةِ اللّه ِ ، المُستَقِرّينَ في أمرِ اللّه ِ ، وَالتّامّينَ في مَحَبَّةِ اللّه ِ (1) . (2)

1 / 3عِبادَةُ المُحِبّينَ الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ العُبّادَ ثَلاثَةٌ : قَومٌ عَبَدُوا اللّه َ عز و جل خَوفا فَتِلكَ عِبادَةُ العَبيدِ ، وقَومٌ عَبَدُوا اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى طَلَبَ الثَّوابِ فَتِلكَ عِبادَةُ الاُجَراءِ ، وقَومٌ عَبَدُوا اللّه َ عز و جل حُبّا لَهُ فَتِلكَ عِبادَةُ الأَحرارِ ، وهِيَ أفضَلُ العِبادَةِ . (3)

عنه عليه السلام : إنَّ النّاسَ يَعبُدونَ اللّه َ عز و جل عَلى ثَلاثَةِ أوجُهٍ : فَطَبَقَةٌ يَعبُدونَهُ رَغبَةً في ثَوابِهِ فَتِلكَ عِبادَةُ الحُرَصاءِ وهُوَ الطَّمَعُ ، وآخَرونَ يَعبُدونَهُ فَرَقا مِنَ النّارِ فَتِلكَ عِبادَةُ العَبيدِ وهِيَ الرَّهبَةُ ، ولكِنّي أعبُدُهُ حُبّا لَهُ عز و جل فَتِلكَ عِبادَةُ الكِرامِ وهُو الأَمنُ ؛ لِقَولِهِ عز و جل : «وَ هُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَ_ئذٍ ءَامِنُونَ » (4) ، ولِقَولِهِ عز و جل : «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» (5) ، فَمَن أحَبَّ اللّه َ أحَبَّهُ اللّه ُ عز و جل ، ومَن أحَبَّهُ اللّه ُ عز و جل كانَ مِنَ الآمِنينَ . (6)

.


1- .في تهذيب الأحكام «حجّة اللّه» بدل «محبّة اللّه» وهو تصحيف والشاهد عليه مع المصادر الاُخرى : الطبعة الجديدة المحقّقة من تهذيب الأحكام : 6 / 108 وكذا لا يبعد كون «عمران» في العيون مُصَحّفا من «عبداللّه» إذ غير خفيّ أنّ الزيارة في المصادر الثلاثة واحدة .
2- .تهذيب الأحكام : 6 / 96 / 177 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 2 / 610 / 3213 كلاهما عن موسى بن عبداللّه النخعي ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 273 / 1 عن موسى بن عمران النخعي وفيه «أمر اللّه ونهيه» ، بحارالأنوار : 102 / 128 / 4 .
3- .الكافي : 2 / 84 / 5 عن هارون بن خارجة ، نهج البلاغة : الحكمة 237 ، تحف العقول : 246 عن الإمام الحسين عليه السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 70 / 255 / 12 ؛ البداية والنهاية : 9 / 105 عن الإمام زين العابدين عليه السلام نحوه .
4- .النمل : 89 .
5- .آل عمران : 31 .
6- .الخصال : 188 / 259 ، علل الشرايع : 12 / 8 ، الأمالي للصدوق : 91 / 65 كلّها عن يونس بن ظبيان ، الاعتقادات : 77 وفيه إلى قوله «عبادة الكرام» نحوه ، روضة الواعظين : 456 ، مشكاة الأنوار : 123 ، بحارالأنوار : 70 / 18 / 9 .

ص: 385

1 / 3 پرستش دوستداران

امام هادى عليه السلام _ در زيارت جامعه براى همه امامان عليهم السلام _ : سلام بر دعوتگران به سوى خدا و راهنمايان به سوى خشنودى خدا ! آنان كه در فرمان خدا استقرار يافته اند و در دوستى خدا ، به كمال رسيده اند !

1 / 3پرستش دوستداران امام صادق عليه السلام : بندگان ، سه گونه اند : مردمى كه از سرِ ترس ، خدا را مى پرستند كه اين، پرستش بندگان است. مردمى ، خداوند عز و جل را براى به دست آوردن پاداش مى پرستند كه اين ، پرستش مزدبگيران است . مردمى كه خداوند عز و جل را براى آن كه دوستش دارند ، مى پرستند . پس اين ، پرستش آزادگان است و برترين نوعِ پرستش است .

امام صادق عليه السلام : مردم ، خداوند عز و جلرا سه گونه مى پرستند : طبقه اى خدا را به اميد پاداشش مى پرستند كه اين ، پرستش آزمندان است و [انگيزه] آن ، آزمندى است . ديگرانى ، خدا را از ترس دوزخ مى پرستند كه اين ، پرستش بندگان است و [انگيزه] آن ، ترس. ليكن من ، خداى عز و جل را از سرِ دوستى اش مى پرستم كه اين ، پرستش بزرگواران است و [انگيزه] آن ، ايمنى است ؛ چون كه خداوند عز و جلمى فرمايد : «آنان در آن روز ، از هراس ، ايمن هستند» . نيز به سبب اين گفته خداى عز و جل : «بگو : اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد تا دوستتان بدارد و گناهان شما را بيامرزد» . پس هركه خدا را دوست بدارد ، خداوند عز و جل ، دوستش خواهد داشت و هركه خداوند عز و جلدوستش بدارد ، از آن افرادِ ايمن ، به شمار خواهد رفت .

.

ص: 386

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : بَكى شُعَيبٌ عليه السلام مِن حُبِّ اللّه ِ عز و جل حَتّى عَمِيَ ، فَرَدَّ اللّه ُ عز و جل عَلَيهِ بَصَرَهُ ، ثُمَّ بَكى حَتّى عَمِيَ ، فَرَدَّ اللّه ُ عَلَيهِ بَصَرَهُ ، ثُمَّ بَكى حَتّى عَمِيَ ، فَرَدَّ اللّه ُ عَلَيهِ بَصَرَهُ ، فَلَمّا كانَتِ الرّابِعَةُ أوحَى اللّه ُ إلَيهِ : يا شُعَيبُ ، إلى مَتى يَكونُ هذا أبَدا مِنكَ ؟! إن يَكُن هذا خَوفا مِنَ النّارِ فَقَد أجَرتُكَ ، وإن يَكُن شَوقا إلَى الجَنَّةِ فَقَد أبَحتُكَ . قالَ : إلهي وسَيِّدي ، أنتَ تَعلَمُ أنّي ما بَكَيتُ خَوفا مِن نارِكَ ، ولا شَوقا إلى جَنَّتِكَ ، ولكِن عَقَدَ حُبُّكَ عَلى قَلبي ، فَلَستُ أصبِرُ أو أراكَ . فَأَوحَى اللّه ُ جَلَّ جَلالُهُ إلَيهِ : أما إذا كانَ هذا هكَذا فَمِن أجلِ هذا ساُخدِمُكَ كَليمي موسَى بنَ عِمرانَ . (1)

المحجة البيضاء : يُروى: أنَّ عيسى عليه السلام مَرَّ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ قَد نَحَلَت أبدانُهُم وتَغَيَّرَت ألوانُهُم ، فَقالَ لَهُم : مَا الَّذي بَلَغَ بِكُم ما أرى ؟ فَقالوا : الخَوفُ مِنَ النّارِ . فَقالَ : حَقٌّ عَلَى اللّه ِ أن يُؤمِنَ الخائِفَ . ثُمَّ جاوَزَهُم إلى ثَلاثَةٍ اُخرى ، فَإِذا هُم أشَدُّ نُحولاً وتَغَيُّرا ، فَقالَ : مَا الَّذي بَلَغَ بِكُم ما أرى ؟ قالوا : الشَّوقُ إلَى الجَنَّةِ . قالَ : حَقٌّ عَلَى اللّه ِ أن يُعطِيَكُم ما تَرجونَ . ثُمَّ جاوَزَهُم إلى ثَلاثَةٍ اُخرى ، فَإِذا هُم أشَدُّ نُحولاً وتَغَيُّرا ، كَأَنَّ عَلى وُجوهِهِمُ المَرايا مِنَ النّورِ ، فَقالَ : مَا الَّذي بَلَغَ بِكُم ما أرى ؟ قالوا : حُبُّ اللّه ِ عز و جل . فَقالَ : أنتُم المُقَرَّبونَ ، أنتُم المُقَرَّبونَ . (2)

.


1- .علل الشرايع : 57 / 1 عن أنس ، إرشاد القلوب : 171 نحوه ؛ تاريخ بغداد : 6 / 315 ، كنز العمّال : 11 / 498 / 32339 نقلاً عن ابن عساكر وكلاهما عن شدّاد بن أوس نحوه .
2- .المحجّة البيضاء : 8 / 6 .

ص: 387

رسول خدا صلى الله عليه و آله : شعيب عليه السلام از دوستى خداى عز و جلچندان گريست كه نابينا شد . پس خداوند ، بينايى اش را به او بازگرداند . باز چندان گريست تا آن كه نابينا شد . پس خداوند ، بينايى اش را به او بازگرداند . باز چندان گريست كه نابينا شد . پس خداوند ، بينايى اش را به او بازگرداند . در مرتبه چهارم ، خداوند به او وحى كرد : «اى شعيب ! اين كار را تا كى مى خواهى همچنان تكرار كنى ؟ اگر اين كارت از ترس دوزخ است ، آن را از تو بازداشتم و اگر از اشتياق به بهشت است ، آن را بر تو روا ساختم» . شعيب گفت : بارالها و سرورا ! تو خود مى دانى كه از ترس دوزخت و يا از سرِ اشتياق به بهشتت گريه نمى كنم ؛ ليكن دوستى تو با قلبم پيوند خورده است . از اين رو ، تاب صبورى ندارم تا تو را ببينم . پس خداوند عز و جل ، به او وحى كرد : «هان ! حال كه كارت به اين سبب است ، به زودى موسى بن عمران ، هم سخنِ خود را به خدمت تو درخواهم آورد» .

المحجة البيضاء : حضرت عيسى عليه السلام بر سه تن گذشت كه رنگ چهره هايشان دگرگون شده و تن هايشان نزار شده بود . پس به ايشان گفت : «چه چيزْ شما را به اين حالى كه مى بينم ، دچار كرده است ؟». گفتند : ترس از دوزخ . فرمود : «بر خداوند ، حق است كه شخص ترسان را ايمنى بخشد» . سپس از آنان گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از آنان ، لاغرتر و رنگ پريده تر بودند . پرسيد : «چه چيزْ شما را به اين حالى كه مى بينم ، دچار كرده است ؟». گفتند : اشتياق به بهشت . فرمود : «بر خداوند ، حق است كه آنچه را اميد داريد ، به شما ببخشد». سپس از آنان گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از آنان لاغرتر و رنگ پريده تر بودند و گويى بر چهره هايشان آينه هايى از نور بود . پرسيد : «چه چيزْ شما را به اين حالى كه مى بينم ، دچار كرده است ؟» . گفتند : دوستى خداى عز و جل . فرمود : «شماييد مقرّبان ! شماييد مقرّبان!» .

.

ص: 388

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : الدُّنيا حَرامٌ عَلى أهلِ الآخِرَةِ ، وَالآخِرَةُ حَرامٌ عَلى أهلِ الدُّنيا ، وَالدُّنيا وَالآخِرَةُ حَرامانِ عَلى أهلِ اللّه ِ عز و جل . (1)

1 / 4إنّي اُحِبُّكَ فَكُن لي مُحِبّا الإمام عليّ عليه السلام : اِختَرتُ مِنَ التَّوراةِ اثنَتَي عَشرَةَ آيَةً فَنَقَلتُها إلَى العَرَبِيَّةِ ، وأنَا أنظُرُ إلَيها في كُلِّ يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ ؛ الاُولى : يَابنَ آدَم ، لا تَخافَنَّ سُلطانا ما دامَ سُلطاني عَلَيكَ باقٍ ، وسُلطاني علَيكَ باقٍ أبَدا . ألثّانِيَةُ : يَابنَ آدَمَ ، لا تَأنَس بِأَحَدٍ ما وَجَدتَني ، فَمَتى أرَدتَني مَملُوَّةً ، وخَزائِني مَملُوَّةً أبَدا . الثّالِثَةُ : يَابنَ آدَمَ ، لا تَأنَس بِأَحَدٍ ما وَجَدتَني ، فَمَتى أرَدتَني وَجَدتَني بارّا قَريبا . الرّابِعَةُ : يَابنَ آدَمَ ، إنّي اُحِبُّكَ فَأَنتَ أيضا أحبِبني . . . العاشِرَةُ : يَابنَ آدَم كُلٌّ يُريدُكَ لِأَجْلِهِ وَأَنَا أُرِيدُكَ لِأَجْلِكَ فَلا تَفِرَّ مِنّي !... . (2)

.


1- .الفردوس : 2 / 230 / 3110 ، كنز العمّال : 3 / 184 / 6071 نقلاً عن مسلم وابن عساكر وكلاهما عن ابن عبّاس ؛ عوالي اللآلي : 4 / 119 / 190 .
2- .المواعظ العدديّة : 420.

ص: 389

1 / 4 من دوستت دارم ، پس دوستدارم باش

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دنيا بر اهل آخرت ، حرام است و آخرت ، بر اهل دنيا حرام ؛ امّا دنيا و آخرت ، بر اهل خداى عز و جلحرام است .

1 / 4من دوستت دارم ، پس دوستدارم باش امام على عليه السلام : از تورات ، دوازده آيه برگزيدم و آنها را به عربى ترجمه كردم. اينك ، هر روز ، سه بار به آنها مى نگرم . نخستين آيه اين است : اى آدميزاد ! از هيچ سيطره اى تا هنگامى كه سيطره من بر تو پايدار است ، مترس . سيطره من نيز هميشه پايدار است . دوم : اى آدميزاد ! چون مرا يافتى ، با هيچ كس اُنس مگير . پس هرگاه مرا خواستى ، [مرا ]سرشار خواهى يافت و خزانه هاى من ، همواره سرشار است . سوم : اى آدميزاد ! چون مرا يافتى ، با هيچ كس اُنس مگير . پس هرگاه مرا خواستى ، مرا نزديك و نيكى كننده خواهى يافت . چهارم: اى آدميزاد! من تو را دوست دارم. پس تو نيز مرا دوست بدار... دهم : اى آدميزاد ! هر كس ، تو را براى خودش مى خواهد و من تو را براى خودت مى خواهم . پس از من مگريز.

.

ص: 390

مسكِّن الفؤاد _ في أخبارِ داودَ عليه السلام _ : يا داودُ ، أبلِغ أهلَ أرضي أنّي حَبيبُ مَن أحَبَّني ، وجَليسُ مَن جالَسَني ، ومُؤنِسٌ لِمَن أنِسَ بِذِكري ، وصاحِبٌ لِمَن صاحَبَني ، ومُختارٌ لِمَنِ اختارَني ، ومُطيعٌ لِمَن أطاعَني . ما أحَبَّني أحَدٌ أعلَمُ ذلِكَ يَقينا مِن قَلبِهِ إلاّ قَبِلتُهُ لِنَفسي ، وأحبَبتُهُ حُبّا لا يَتَقَدَّمُهُ أحَدٌ مِن خَلقي. مَن طَلَبَني بِالحَقِّ وَجَدَني، ومَن طَلَبَ غَيريلَم يَجِدني. فَارفُضوا _ يا أهلَ الأَرضِ _ ما أنتُم عَلَيهِ مِن غُرورِها ، وهَلُمّوا إلى كَرامَتي ومُصاحَبَتي ومُجالَسَتي ومُؤانَسَتي، وأنَسوا بياُؤانِسكُم واُسارِع إلى مَحَبَّتِكُم. (1)

المحجّة البيضاء : أوحَى اللّه ُ إلى داودَ عليه السلام : يا داودُ ، لَو يَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّي كَيفَ انتِظاري لَهُم ورِفقي بِهِم وشَوقي إلى تَركِ مَعاصيهِم لَماتوا شَوقا إلَيَّ ، وتَقَطَّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتي، يا داودُ ، هذِهِ إرادَتي فِي المُدبِرينَ عَنّي ، فَكَيفَ إرادَتي فِي المُقبِلينَ عَلَيَّ ؟! يا داودُ ، أحوَجُ ما يَكونُ العَبدُ إلَيَّ إذَا استَغنى عَنّي ، وأرحَمُ ما أكونُ بِعَبدي إذا أدبَرَ عَنّي ، وأجَلُّ مايَكونُ عَبدي إذا رَجَعَ إلَيَّ . (2)

روضة المحبّين ونزهة المشتاقين : قيلَ أوحَى اللّه ُ تَعالى إلى داودَ عليه السلام : قُل لِشُبّانِ بَني إسرائيلَ : لِمَ تَشغَلونَ نُفوسَكُم بِغَيري وأنَا مُشتاقٌ إلَيكُم؟ ما هذَا الجَفاءُ ؟! ولَو يَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّي كَيفَ انتِظاري لَهُم ورِفقي بِهِم ومَحَبَّتي لِتَركِ مَعاصيهِم لَماتوا شَوقا إلَيَّ، وَانقَطَعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتي ، هذِهِ إرادَتي لِلمُدبِرينَ عَنّي ، فَكَيفَ إرادَتي لِلمُقبِلينَ عَلَيَّ ؟! . (3)

.


1- .مسكّن الفؤاد : 27 ، المحجّة البيضاء: 8 / 58 ، بحار الأنوار : 70 / 26 / 28 .
2- .المحجّة البيضاء: 8 / 62.
3- .روضة المحبّين ونزهة المشتاقين : 437.

ص: 391

مسكّن الفؤاد _ در اخبار داوود عليه السلام آمده _ : اى داوود ! به اهل زمينِ من خبر ده كه من ، دوستدار كسى هستم كه دوستم بدارد ، و همنشينِ كسى هستم كه با من همنشينى كند ، و مونس كسى هستم كه با ياد من اُنس گيرد ، و همراه كسى هستم كه با من همراهى كند ، و برگزيننده كسى هستم كه مرا برگزيند ، و مطيع كسى هستم كه از من اطاعت كند . هر كه به يقين بدانم كه دوستم مى دارد ، او را مى پذيرم و چنان دوستش خواهم داشت كه هيچ يك از خلقم بر او پيشى نخواهد گرفت. هر كه مرا به حق بجويد ، مرا خواهد يافت و هر كه جز مرا بجويد ، مرا نخواهد يافت . اى زمينيان! فريب هايى را كه بر آن هستيد ، بِهِليد و به سوى كرامت ، همراهى ، همنشينى و همدمى من بشتابيد و با من اُنس گيريد ، تا با شما اُنس گيرم و به دوستى شما بشتابم.

المحجّة البيضاء _ از وحى خداوند به داوود عليه السلام _ : اى داوود! اگر آنان كه از من رويگردان شده اند ، مى دانستند كه چگونه در انتظارشان هستم و چه مهرى نسبت به آنان دارم و چه قدر مشتاقم كه معصيتشان را ترك كنند ، از اشتياق من مى مردند و در راه محبّتم ، بند از بندشان جدا مى شد . اى داوود ! اين اراده من است درباره كسانى كه از من رويگردان شده اند . پس اراده ام درباره روى آورندگان به من ، چگونه است ؟ اى داوود ! بيشترين نياز بنده به من ، هنگامى است كه از من احساس بى نيازى كند . بيشترين مهربانى من به بنده ، هنگامى است كه از من رويگردان شود و بيشترين ارجمندى بنده ام نزد من ، هنگامى است كه به سوى من بازگردد .

روضه المحبين ونزهة المشتاقين _ نيز از وحى خداوند به داوود عليه السلام _ : به جوانان بنى اسرائيل بگو : چرا خود را به ديگرى مشغول مى داريد ، حال آن كه من مشتاق شما هستم ؟ اين جفا چيست ؟ اگر آنان كه از من رويگردان شده اند ، مى دانستند كه چگونه در انتظارشان هستم و چه مهرى نسبت به آنان دارم و چه قدر مشتاقم كه معصيتشان را ترك كنند ، از اشتياق من مى مردند و در راه محبّتم ، بند از بندشان جدا مى شد . اين ، اراده من است درباره كسانى كه از من رويگردان شده اند . پس اراده ام درباره روى آورندگان به من ، چگونه است؟

.

ص: 392

إرشاد القلوب : إنَّ اللّه َ تَعالى أنزَلَ في بَعضِ كُتُبِهِ : عَبدي ، أنَا وحَقّي لَكَ مُحِبٌّ ، فَبِحَقّي عَلَيكَ كُن لي مُحِبّا . (1)

1 / 5أحِبُّوا اللّه َ وحَبِّبوهُ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أحِبُّوا اللّه َ لِما يَغذوكُم بِهِ مِن نِعَمِهِ ، وأحِبّوني لِحُبِّ اللّه ِ عز و جل ، وأحِبّوا أهلَ بَيتي لِحُبّي . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : أحِبّوا مَن أحَبَّ اللّه َ ، أحِبّوا اللّه َ مِن كُلِّ قُلوبِكُم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : حَبِّبُوا اللّه َ إلى عِبادِهِ يُحِبَّكُمُ اللّه ُ . (4)

.


1- .إرشاد القلوب : 171 .
2- .الأمالي للصدوق : 446 / 597 عن ابن عبّاس ، الأمالي للطوسي : 278 / 531 عن عيسى بن أحمد عن الإمام الهادي عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله، بشارة المصطفى: 132 عن عمر بن أبي موسى عن عيسى بن أحمد عن الإمام الهادي عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله و ص 237 ، علل الشرايع : 139 / 1 كلاهما عن ابن عبّاس وفي الثلاثة الأخيرة «يغدوكم» بدل «يغذوكم» ، بحار الأنوار : 27 / 76 / 5 و ج 70 / 14 / 1 ؛ سنن الترمذي : 5 / 664 / 3789 ، المستدرك على الصحيحين: 3/162/4716 ، شُعب الإيمان : 1 / 366 / 408 ، المعجم الكبير : 3 / 46 / 2639 وج10/281/10664 وفيهما «يغدوكم» بدل «يغذوكم» وكلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال: 12/95/34150 .
3- .دلائل النبوّة للبيهقي : 2 / 525 عن أبي سلمة ابن عبدالرحمن بن عون ، السيرة النبويّة لابن هشام : 2 / 147 عن ابن إسحاق وفيه «ما أحبّ» بدل «من أحبّ» ، كنز العمّال : 16 / 124 / 44147 نقلاً عن هنّاد عن أبي سلمة بن عبدالرحمن بن عوف .
4- .المعجم الكبير: 8/91/7461 و ح 7462، مسند الشاميّين: 2/63/925، الفردوس: 2/130/2659 وفيه «حبّبوا إلى اللّه عز و جل عباده» بدل «حبّبوا اللّه إلى عباده» ، كنز العمّال : 15 / 777 / 43064 نقلاً عن الضياء وكلّها عن أبي اُمامة .

ص: 393

1 / 5 خدا را دوست بداريد و محبوب ديگران سازيد

إرشاد القلوب : خداوند متعال در يكى از كتاب هايش چنين نازل كرده است : «بنده ام ! به حقّ خودم سوگند كه من تو را دوست دارم . پس به حقّ خودم بر تو ، سوگندت مى دهم كه مرا دوست بدار» .

1 / 5خدا را دوست بداريد و محبوب ديگران سازيد رسول خدا صلى الله عليه و آله : خدا را به سبب نعمت هايى كه به شما بخشيده است ، دوست بداريد . مرا به سبب دوستى خداى عز و جل دوست بداريد و اهل بيتم را براى دوستى من ، دوست بداريد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : آن كه خدا را دوست مى دارد ، دوستش بداريد و خدا را با همه قلبتان دوست بداريد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خدا را محبوب بندگانش كنيد ، تا خدا شما را دوست بدارد .

.

ص: 394

عنه صلى الله عليه و آله : قالَ اللّه ُ عز و جل لِداودَ عليه السلام : أحبِبني ، وحَبِّبني إلى خَلقي . قالَ : يا رَبِّ ، نَعَم أنَا اُحِبُّكَ ، فَكَيفَ اُحَبِّبُكَ إلى خَلقِكَ ؟ قالَ : اُذكُر أيادِيَّ عِندَهُم ؛ فَإِنَّكَ إذا ذَكَرتَ لَهُم ذلِكَ أحَبّوني (1) . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ داودَ عليه السلام قالَ فيما يُخاطِبُ رَبَّهُ عز و جل : يا رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أحَبُّ إلَيكَ ، اُحِبُّهُ بِحُبِّكَ ؟ قالَ : يا داودُ ، أحَبُّ عِبادي إلَيَّ نَقِيُّ القَلبِ ، نَقِيُّ الكَفَّينِ ، لا يَأتي إلى أحَدٍ سوءا ، ولا يَمشي بِالنَّميمَةِ ، تَزولُ الجِبالُ ولا يَزولُ ، وأحَبَّني ، وأحَبَّ مَن يُحِبُّني ، وحَبَّبَني إلى عِبادي . قالَ : يا رَبّ ، إنَّكَ لَتَعلَمُ أنّي اُحِبُّكَ ، واُحِبُّ مَن يُحِبَّكُ ، فَكَيفَ اُحَبِّبُكَ إلى عِبادِكَ ؟ قالَ : ذَكِّرهُم بِآياتي وبَلائي ونَعمائي . (3)

الإمامُ الباقرُ عليه السلام : أوْحى اللّه ُ تعالى إلى موسى عليه السلام : أحبِبني وحَبِّبني إلى خَلقي . قالَ موسى : يا رَبِّ ، إنّك لَتَعلَمُ أنّهُ لَيس أحَدٌ أحَبَّ إلَيَّ مِنكَ ، فكيفَ لِي رَبّي بقُلوبِ العِبادِ ؟ فأوحى اللّه ُ تعالى إلَيهِ : فَذَكِّرهُم نِعمَتي وآلائي ، فإنَّهُم لا يَذْكرونَ مِنّي إلاّ خَيرا (4) .

.


1- .أبو محمّد الجريري : سمعت أبا سعيد الخزّاز يقول في معنى قول النبيّ صلى الله عليه و آله : «جبلت القلوب على حبّ من أحسن إليها» : وا عجبا ممّن لم يرَ محسنا غير اللّه ، كيف لا يميل بكلّيته إليه (تاريخ بغداد : 4 / 277) .
2- .قصص الأنبياء : 205 / 266 عن إسرائيل رفعه ، بحار الأنوار : 70 / 22 / 19 ؛ روضة المحبّين ونزهة المشتاقين : 419 نحوه وفيه «قال: تذكرني عندهم ، فإنّهم لا يذكرون منّي إلاّ الحسن» .
3- .شُعب الإيمان : 6 / 119 / 7668 ، الفردوس : 3 / 195 / 4543 نحوه وكلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 15 / 872 / 43467 نقلاً عن ابن عساكر .
4- .قصص الأنبياء : 161 / 179 .

ص: 395

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداى عز و جلبه داوود عليه السلامفرمود : «مرا دوست بدار و محبوب خلقم گردان» . داوود گفت : پروردگارا ! آرى ، من تو را دوست دارم؛ امّا چگونه تو را محبوب خلقت گردانم ؟ فرمود : «نعمت هايى را كه به آنان داده ام ، يادآور شو ؛ زيرا اگر خوبى هايم را يادآورشان شوى ، مرا دوست خواهند داشت» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : داوود عليه السلامدر گفتگويش با پروردگار گفت : پروردگارا ! كدام بنده ات در نزدت محبوب تر است ، تا او را به سبب دوستى ات، دوست بدارم ؟ فرمود : «اى داوود ! محبوب ترين بنده ام نزد من ، شخص پاك دلِ پاك دستى است كه به كسى بدى نمى رساند و سخن چينى نمى كند . كوه ها از جاى كنده مى شوند ؛ امّا او ثابت است . مرا دوست مى دارد و آن را كه مرا دوست بدارد نيز دوست مى دارد و مرا محبوب بندگانم مى گرداند» . داوود عليه السلام گفت : پروردگارا ! تو نيك مى دانى كه من دوستت دارم و آن را كه دوستت بدارد نيز دوست مى دارم؛ امّا چگونه تو را محبوب گردانم ؟ فرمود : «آيات ، نعمت ها و عطاى مرا به آنان يادآورى كن» .

امام باقر عليه السلام : خداى تعالى به موسى عليه السلاموحى فرمود: «مرا دوست بدار و محبوب بندگانم گردان» . موسى عرض كرد : پروردگارا! تو مى دانى كه هيچ كس را بيشتر از تو دوست نمى دارم ؛ اما _ پروردگارا! _ بادل هاى بندگان چه كنم ؟ خداى تعالى به او وحى فرمود : «نعمت ها و نيكى هايم را به آنان يادآور شو؛ زيرا كه آنان جز خوبى از من نديده اند و به ياد ندارند» .

.

ص: 396

الإمام زين العابدين عليه السلام : أوحَى اللّه ُ عز و جل إلى موسى عليه السلام : حَبِّبني إلى خَلقي ، وحَبِّبِ الخَلقَ إلَيَّ . قالَ : يا رَبِّ كَيفَ أفعَلُ ؟ قالَ : ذَكِّرهُم آلائي ونَعمائي لِيُحِبّوني ، فَلَئِن تَرُدَّ آبِقا عَن بابي أو ضالاًّ عَن فِنائي أفضَلُ لَكَ مِن عِبادَةِ مِائَةِ سَنَةٍ بِصِيامِ نَهارِها وقِيامِ لَيلِها . (1)

إرشاد القلوب : أوحَى اللّه ُ إلى موسى : ذَكِّر خَلقي نَعمائي ، وأحسِن إلَيهِم ، وحَبِّبني إلَيهم ؛ فَإِنَّهُم لا يُحِبّونَ إلاّ مَن أحسَنَ إلَيهِم . (2)

شُعب الإيمان عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكُم عَن أقوامٍ لَيسوا بِأَنبِياءَ ولا شُهَداءَ ، يَغبِطُهُم يَومَ القِيامَةِ الأَنبِياءُ وَالشُّهَداءُ بِمَنازِلِهِم مِنَ اللّه ِ عز و جل ، عَلى مَنابِرَ مِن نورٍ يَكونونَ عَلَيها ؟ قالوا : مَن هُم ؟ قال : الَّذينَ يُحَبِّبونَ عِبادَ اللّه ِ إلَى اللّه ِ ، ويُحَبِّبونَ اللّه َ إلى عِبادِهِ ، وهُم يَمشونَ عَلَى الأَرضِ نُصَحاءَ . قالَ : قُلنا : يُحَبِّبونَ اللّه َ إلى عِبادِ اللّه ِ ، فَكَيفَ يُحَبِّبونَ عِبادَ اللّه ِ إلَى اللّه ِ ؟! قالَ : يَأمُرونَهُم بِحُبِّ اللّه ِ ، ويَنهَونَهُم (يَعني عَمّا كَرِهَ اللّه ُ) ، فَإِذا أطاعوهُم أحَبَّهُمُ اللّه ُ . (3)

.


1- .تنبيه الخواطر : 2 / 108 ، منية المريد : 116 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام : 342 / 219 ، بحارالأنوار : 2 / 4 / 6 .
2- .إرشاد القلوب : 116 .
3- .شُعب الإيمان : 1 / 367 / 409 ، كنز العمّال : 3 / 75 / 5565 نقلاً عن أبي سعيد النقّاش في معجمه وابن النجّار ؛ روضة الواعظين : 17 ، مشكاة الأنوار : 136 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 2 / 24 / 73 .

ص: 397

امام سجاد عليه السلام : خداوند عز و جل به موسى عليه السلاموحى كرد : «مرا محبوب خلقم گردان و خلقم را محبوب من گردان» . موسى عليه السلام گفت : پروردگارا ! چگونه اين كار را انجام دهم ؟ فرمود : «نعمت ها و عطاهاى مرا به آنان يادآورى كن ، تا مرا دوست بدارند ، كه اگر شخصِ گريزان از درگاهم و يا گم شده از آستانم را بازگردانى و هدايت نمايى ، از عبادت صد ساله اى كه روزهايش را روزه دار و شب هايش را شب زنده دار باشى ، برايت برتر است» .

إرشاد القلوب : خداوند به موسى عليه السلام وحى كرد : «نعمت هايم را به خلقم يادآورى كن ، به آنان نيكى نما و مرا محبوبشان گردان ، كه آنان ، جز كسى را كه به آنان نيكى نموده است ، دوست نمى دارند» .

شُعَبُ الإيمان _ به نقل از انس _ : پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرمود : «هان ! شما را از مردمى كه نه پيامبرند و نه شهيد ، و ليكن روز قيامت بر منبرهايى از نور قرار دارند و پيامبران و شهيدان به منزلتشان نزد خداوند عز و جل رشك مى برند ، باخبر كنم ؟» . [اصحاب] گفتند : آنان كيستند ؟ فرمود : «كسانى كه بندگان خدا را نزد خدا محبوب مى گردانند و خدا را محبوب بندگانش مى سازند و خيرخواهانه بر زمين گام مى زنند» . پرسيديم : «خدا را محبوب بندگان خدا مى گردانند [ ، روشن است] ؛ امّا چگونه بندگان خدا را محبوب خدا مى گردانند ؟ فرمود : «به آنان فرمان مى دهند تا خدا را دوست بدارند و از آنچه خداوند ناخوش مى دارد ، بازشان مى دارند و [بندگان خدا ]چون از اين آمران و ناهيانْ اطاعت كردند ، خداوند ، دوستشان خواهد داشت» .

.

ص: 398

1 / 6غايَةُ آمالِ المُحِبّينَ فاطمة بنت رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ في دُعائِها _ : يا أكرَمَ الأَكرَمينَ ، ومُنتَهى اُمنِيَّةِ السّائِلينَ ، أنتَ مَولايَ ، فَتَحتَ لي بابَ الدُّعاءِ وَالإِنابَةِ ، فَلا تُغلِق عَنّي بابَ القَبولِ وَالإِجابَةِ . (1)

الإمام الحسين عليه السلام _ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ _ : اللّهُمَّ يا مَن مَلَكَ فَقَدَرَ ، وقَدَرَ فَقَهَرَ، وعُصِيَ فَسَتَرَ، وَاستُغفِرَ فَغَفَرَ، يا غايَةَ الطّالِبينَ ، ومُنتَهى أمَلِ الرّاجينَ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ _ : يا أمَلي ، يا رَجائي ، يا خَيرَ مُستَغاثٍ ، يا أجوَدَ المُعطينَ ، يا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَهُ ، يا سَيِّدي ومَولايَ ورجَائي وثِقَتي ومُعتَمَدي ، ويا ذُخري وظَهري وعُدَّتي وغايَةَ أمَلي ورَغبَتي . (3)

عنه عليه السلام _ في مُناجاتِهِ _ : إلهي ... يا مُنتَهى أمَلِ الآمِلينَ ، ويا غايَةَ سُؤلِ السّائِلينَ ، ويا أقصى طَلِبَةِ الطّالِبينَ ، ويا أعلى رَغبَةِ الرّاغِبينَ ... لَكَ تَخَضُّعي وسُؤالي ، وإلَيكَ تَضَرُّعي وَابتِهالي . (4)

عنه عليه السلام: أتُحرِقُني بِالنّارِ يا غايَةَ المُنى؟!فَأَينَ رَجائي! ثُمَّ أينَ مَحَبَّتي! (5)

.


1- .فلاح السائل : 175.
2- .البلد الأمين : 257 عن بشر وبشير ابني غالب الأسدي.
3- .إقبال الأعمال : 2 / 108 .
4- .بحار الأنوار : 94 / 150 .
5- .المناقب لابن شهر آشوب : 4 / 151 عن طاووس الفقيه.

ص: 399

1 / 6 غايت آرزوى دوستداران

1 / 6غايت آرزوى دوستداران فاطمه عليهاالسلام _ در دعايش _ : اى گرامى ترينِ گراميان و نهايتِ آرزوى خواستاران ! تو سرور منى كه درِ دعا و توبه را براى من گشودى. پس درِ قبول و اجابت دعا را بر من مبند .

امام حسين عليه السلام _ در دعاى روز عَرَفه _ : بارالها ! اى آن كه مالك و توانا بود ؛ و توانايى ورزيد و مقهور ساخت ؛ و مورد عصيان قرار گرفت ، امّا پوشاند ؛ و از او درخواست آمرزش شد ، پس آمرزيد ! اى مقصود جويندگان و نهايت آرزوى اميدواران !

امام سجّاد عليه السلام _ در دعاى روز عَرَفه _ : اى آرزويم ! اى اميدم ! اى بهترين فريادرس ! اى بخشنده ترينِ بخشندگان ! اى آن كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته است ! اى سرورم ، مولايم ، اميدم ، تكيه گاهم و مايه اطمينانم ! اى پشتوانه و پشتيبان و ساز و برگ و نهايت آرزو و خواسته ام !

امام سجّاد عليه السلام : بارالها ! . . . اى نهايت آرزوى آرزومندان ! اى نهايت درخواستِ درخواست كنندگان ! اى غايت خواسته خواستاران ! اى والاترين اميدِ اميدواران ! ... فروتنى ام براى تو و درخواستم از توست و مويه و زارى ام به سوى توست .

امام سجّاد عليه السلام : اى منتهاى آرزو ! آيا مرا به آتش مى سوزانى ؟ / پس اميدم چه مى شود ؟ پس آن گاه ، دوستى ام چه مى شود ؟

ر . ك : ص 377 (كاملان در خدا دوستى)؛ ص 631 (ديدار خدا) .

.

ص: 400

1 / 7أطيَبُ شَيءٍ فِي الجَنَّةِالكتاب(وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ) . (1)

الحديث الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ أطيَبَ شَيءٍ فِي الجَنَّةِ وألَذَّهُ حُبُّ اللّه ِ ، وَالحُبُّ فِي اللّه ِ ، وَالحَمدُ للّه ِِ . (2)

تفسير العيّاشي عن ثوير عن الإمام زين العابدين عليه السلام : إذا صارَ أهلُ الجَنَّةِ فِي الجَنَّةِ ، ودَخَلَ وَلِيُّ اللّه ِ إلى جَنّاتِهِ ومَساكِنِهِ . . . ثُمَّ إنَّ الجَبّارَ يُشرِفُ عَلَيهِم فَيَقولُ لَهُم : أولِيائي وأهلَ طاعَتي وسُكّانَ جَنَّتي في جِواري ، ألا هَل اُنَبِّئُكُم بِخَيرٍ مِمّا أنتُم فيهِ ؟ فَيَقولونَ : رَبَّنا وأيُّ شَيءٍ خَيرٌ مِمّا نَحنُ فيهِ! [نَحنُ] فيمَا اشتَهَت أنفُسُنا ولَذَّت أعيُنُنا مِنَ النِّعَمِ ، في جِوارِ الكَريمِ . قالَ : فَيَعودُ عَلَيهِمُ القَولَ ، فَيَقولونَ : رَبَّنا نَعَم ، فَأتِنا بِخَيرٍ مِمّا نَحنُ فيهِ . فَيَقولُ لَهُم تَباركَ وتَعالى : رِضايَ عَنكُم ومَحَبَّتي لَكُم خَيرٌ وأعظَمُ مِمّا أنتُم فيهِ . قالَ : فَيَقولونَ : نَعَم يا رَبَّنا ، رِضاكَ عَنّا ومَحَبَّتُكَ لَنا خَيرٌ لَنا وأطيَبُ لِأَنفُسِنا . ثُمَّ قَرَأَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام هذِهِ الآيَةَ : «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَ_ت جَنَّ_تٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَْنْهَ_رُ خَ__لِدِينَ فِيهَا وَمَسَ_كِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّ_تِ عَدْنٍ وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ » (3) . (4)

.


1- .التوبة : 72 .
2- .مصباح الشريعة : 527 ، بحار الأنوار : 69 / 251 / 30 .
3- .التوبة : 72 .
4- .تفسير العيّاشي : 2 / 96 / 88 عن ثوير ، بحار الأنوار : 8 / 140 / 57 .

ص: 401

1 / 7 بهترين لذّت در بهشت

1 / 7بهترين لذّت در بهشتقرآن(خشنودى خدا ، بزرگ تر [از ساير لذّت هاى بهشت ]است . اين ، همان رستگارى بزرگ است) .

حديث امام على عليه السلام : بهترين و لذيذترين چيز در بهشت ، دوستى خدا ، دوستى در راه خدا و ستايشِ خداست .

تفسير العيّاشى _ به نقل از ثُوَير _ : امام سجّاد عليه السلامفرمود : چون بهشتيان به بهشت درآيند و دوست خدا به بهشت ها و مسكن هاى خود درآيد ... ، آن گاه ، خداى جبّار بر آنان مى نگرد و به آنان مى گويد : «اى دوستانم و اهل طاعتم و ساكنان بهشتم در جوار من! هان ! شما را از چيزى باخبر كنم كه از آنچه در آن هستيد ، بهتر است ؟» . پس آنان مى گويند : پروردگارا ! چه چيز از آنچه ما در آن هستيم ، بهتر است ، حال آن كه ما در جايى هستيم كه هرچه جان هايمان از نعمت ها بخواهد و چشمانمان لذّت ببرد ، در جوار خداى كريم ، فراهم است ؟ خداوند ، پرسش خود را تكرار مى كند و آنان مى گويند : «آرى ! به ما بهتر از آنچه در آن هستيم را بنما» . پس خداوند _ متعال _ مى گويد : «خشنودى ام از شما و دوستى ام با شما ، بهتر و بزرگ تر از چيزى است كه در آن هستيد» . پس مى گويند : پروردگارا ! آرى ، خشنودى ات از ما و دوستى ات با ما ، براى ما بهتر و شيرين تر است . آن گاه ، امام سجّاد عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود : «خداوند به مردان و زنان مؤمن ، باغ هايى وعده داده است _ كه از زير آنها ، نهرها جارى است و در آنها ، جاودانه خواهند بود _ و [نيز ]سراهايى پاكيزه در بهشت هايى جاودان . و [البته] خشنودى خدا ، بزرگ تر است . اين ، همان رستگارى بزرگ است» .

.

ص: 402

. .

ص: 403

. .

ص: 404

الفصل الثاني: مبادئ محبَّة اللّه 2 / 1رَحمَةُ اللّه ِالكتاب(وَ لَ_كِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الاْءِيمَ_نَ وَ زَيَّنَهُو فِى قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ أُوْلَ_ئكَ هُمُ الرَّ شِدُونَ) . (1)

الحديث الإمام عليّ عليه السلام _ في فَضلِ الإِسلامِ _ : ثُمَّ إنَّ هذَا الإِسلامَ دينُ اللّه ِ الَّذِي اصطَفاهُ لِنَفسِهِ ، وَاصطَنَعَهُ عَلى عَينِهِ ، وأصفاهُ خِيَرَةَ خَلقِهِ ، وأقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ . (2)

عنه عليه السلام : إذا أكرَمَ اللّه ُ عَبدا شَغَلَهُ بِمَحَبَّتِهِ . (3)

.


1- .الحجرات : 7.
2- .نهج البلاغة : الخطبة 198 ، بحار الأنوار : 68 / 344 / 16 .
3- .غرر الحكم : 4080 .

ص: 405

فصل دوم : عوامل خدا دوستى

2 / 1 رحمت خدا

فصل دوم : عوامل خدا دوستى2 / 1رحمت خداقرآن(وليكن خدا ، ايمان را محبوب شما ساخت و آن را در دل هايتان بياراست و كفر و فسق و گناه را ناخوشايندتان گرداند . آنها [كه چنين اند] ، راه يافتگان اند) .

حديث امام على عليه السلام _ درباره برترى اسلام _ : وانگهى اين اسلام ، آيين خداست كه آن را براى خود برگزيد و بر ديده اش پروريد و بهترينِ آفريدگانش را ويژه [ابلاغ ]آن گرداند و ستون هايش را بر دوستى خود ، استوار كرد .

امام على عليه السلام : هرگاه خداوند ، بنده اى را گرامى بدارد ، او را به دوستىِ خود مشغول مى سازد .

.

ص: 406

عنه عليه السلام : إنَّ للّه ِِ تَعالى شَرابا لِأَولِيائِهِ ، إذا شَرِبوا سَكِروا ، وإذا سَكِروا طَرِبوا ، وإذا طَرِبوا طابوا ، وإذا طابوا ذابوا ، وإذا ذابوا خَلَصوا ، وإذا خَلَصوا طَلَبوا ، وإذا طَلَبوا وَجَدوا ، وإذا وَجَدوا وَصَلوا ، وإذا وَصَلُوا اتَّصَلوا ، وإذَا اتَّصَلوا لا فَرقَ بَينَهُم وبَينَ حَبيبِهِم . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ مِن دُعائِهِ فِي التَّحميدِ للّه ِِ عز و جل _ : اِبتَدَعَ بِقُدرَتِهِ الخَلقَ ابتِداعا ، وَاختَرَعَهُم عَلى مَشِيَّتِهِ اختِراعا ، ثُمَّ سَلَكَ بِهِم طَريقَ إرادَتِهِ ، وبَعَثَهُم في سَبيلِ مَحَبَّتِهِ . (2)

2 / 2مَعرِفَةُ اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _ : يا مَن هُوَ غايَةُ مُرادِ المُريدينَ ، يا مَن هُوَ مُنتَهى هِمَمِ العارِفينَ ، يا مَن هُوَ مُنتَهى طَلَبِ الطّالِبينَ . (3)

الإمام عليّ عليه السلام _ في صِفَةِ المَلائِكَةِ _ : ثُمَّ خَلَقَ سُبحانَهُ لاِءِسكانِ سَماواتِهِ وعِمارَةِ الصَّفيحِ الأَعلى مِن مَلَكوتِهِ خَلقا بَديعا مِن مَلائِكَتِهِ . . . قَدِ استَفرَغَتهُم أشغالُ عِبادَتِهِ ، ووَصَلَت حَقائِقُ الإِيمانِ بَينَهُم وبَينَ مَعرِفَتِهِ ، وقَطَعَهُم الإِيقانُ بِهِ إلَى الوَلَهِ إلَيهِ ، ولَم تُجاوِز رَغَباتُهُم ما عِندَهُ إلى ما عِندَ غَيرِهِ ، قَد ذاقوا حَلاوَةَ مَعرِفَتِهِ ، وشَرِبوا بِالكَأسِ الرَّوِيَّةِ مِن مَحَبَّتِهِ . (4)

.


1- .التحفة السنيّة للفيض الكاشاني: 86 ، ده رساله للفيض : 242 نحوه ، وفي مصابيح القلوب : 173 «فإذا شربوا طلبوا وإذا طلبوا طربوا وإذا طربوا طاروا وإذا طاروا وصلوا وإذا وصلوا انفصلوا وإذا انفصلوا اتّصلوا، وإذا اتّصلوا خلصوا» وفي المثنوي لجلال الدين الرّومي: 1074 «إنّ للّه تعالى شرابا أعدّه لأوليائه...» ولم نجده في المصادر الأوّلية .
2- .الصحيفة السجّادية : 19 الدعاء 1 .
3- .البلد الأمين : 411 ، مصباح الكفعمي : 348 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 91 ، بحار الأنوار : 57 / 109 / 90 و ج 77 / 320 / 17 .

ص: 407

2 / 2 شناخت خدا

امام على عليه السلام : خداوند متعال را براى دوستانش شرابى است كه هرگاه بنوشند، مست شوند و چون مست شوند ، به طرب در آيند و چون به طرب در آيند ، شيرين گردند و چون شيرين گردند ، ذوب شوند و چون ذوب شوند ، خالص شوند و چون خالص شوند ، بجويند و چون بجويند ، بيابند و چون بيابند ، برسند و چون برسند ، بپيوندند و چون بپيوندند ، ميانشان و ميان محبوبشان تفاوتى بر جاى نمانَد .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش در ستايش خداى عز و جل_ : خلق را با قدرت خود ، بى هيچ سابقه اى بيافريد و آنان را بر طبق مشيّت خود ، صورت داد . سپس آنان را در راه اراده اش پيش برد و در راه دوستى اش برانگيخت .

2 / 2شناخت خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله _ در دعاى جوشن كبير _ : اى آن كه نهايت خواسته خواستاران است ! اى آن كه منتهاى همّت عارفان است! و اى آن كه منتهاى جستن جويندگان است !

امام على عليه السلام _ در وصف ملائكه _ : آن گاه خداوند سبحان ، براى جاى دادن در آسمان هايش و آباد كردن بخش برين ملكوتش ، آفريدگانى نوپديد از ملائكه اش بيافريد . . . اشتغال به عبادتش ، آنان را از هر چيز ديگر بازداشته است و حقايق ايمان ، آنان را به معرفت پروردگارشان پيوند داده است و يقين به او ، آنان را از ديگران بريده و شيفته او ساخته است و خواسته هايشان از آنچه نزد اوست ، به آنچه نزد ديگرى است ، درنمى گذرد . آنان ، شيرينى معرفتش را چشيده و از جام لبريز محبّتش نوشيده اند .

.

ص: 408

عنه عليه السلام : الشَّوقُ خُلصانُ العارِفينَ . (1)

عنه عليه السلام : الشَّوقُ شيمَةُ الموقِنينَ . (2)

عنه عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : يا غايَةَ آمالِ العارِفينَ ، يا غِياثَ المُستَغيثينَ ، يا حَبيبَ قُلوبِ الصّادِقينَ . (3)

عنه عليه السلام : سَهَرُ العُيونِ بِذِكرِ اللّه ِ خُلصانُ العارِفينَ ، وحُلوانُ المُقَرَّبينَ . (4)

بحار الأنوار عن نوف البكاليّ : رَأَيتُ أميرَ المُؤمِنينَ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ مُوَلِّيا مُبادِرا ، فَقُلتُ : أينَ تُريدُ يا مَولايَ ؟ فَقالَ : دَعني يا نَوفُ ، إنَّ آمالي تُقَدِّمُني فِي المَحبوبِ . فَقُلتُ : يا مَولايَ ، وما آمالُكَ؟ قالَ : قَد عَلِمَهَا المَأمولُ ، وَاستَغنَيتُ عَن تَبيينِها لِغَيرِهِ ، وكَفى بِالعَبدِ أدَبا أن لا يُشرِكَ في نِعَمِهِ وأرَبِهِ غَيرَ رَبِّهِ . فَقُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي خائِفٌ عَلى نَفسي مِنَ الشَّرَهِ وَالتَّطَلُّعِ إلى طَمَعٍ مِن أطماعِ الدُّنيا . فَقالَ لي : وأينَ أنتَ عَن عِصمَةِ الخائِفينَ وكَهفِ العارِفينَ؟! فَقُلتُ : دُلَّني عَلَيهِ ؟ قالَ : اللّه ُ العَلِيُّ العَظيمُ ، تَصِلُ أمَلَكَ بِحُسنِ تَفَضُّلِهِ ، وتُقبِلُ عَلَيهِ بِهَمِّكَ ، وأعرِض عَنِ النّازِلَةِ في قَلبِكَ ، فَإِن أجَّلَكَ بِها فَأَنَا الضّامِنُ مِن مَورِدِها ، وَانقَطِع إلَى اللّه ِ سُبحانَهُ فَإِنَّهُ يَقولُ : «وَعِزَّتيوجَلاليلاَُقَطِّعَنَّ أمَلَ كُلِّ مَن يُؤَمِّلُ غَيري بِاليَأسِ، ولَأَكسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فِي النّاسِ ، ولاَُبَعِّدَنَّهُ مِن قُربي ، ولاُقَطِّعَنَّهُ عَن وَصلي ، ولاَُخمِلَنَّ ذِكرَهُ حينَ يَرعى غَيري، أيُؤَمِّلُ _ وَيلَهُ _ لِشَدائِدِهِ غَيري وكَشفُ الشَّدائِدِ بِيَدي؟! ويَرجو سِوايَ وأنَا الحَيُّ الباقي ؟! ويَطرُقُ أبوابَ عِبادي وهِيَ مُغلَقَةٌ ويَترُكُ بابي وَهُوَ مَفتوحٌ ؟! فَمَن ذَا الَّذي رَجاني لِكَثيرِ جُرمِهِ فَخَيَّبتُ رَجاءَهُ؟! جَعَلتُ آمالَ عِبادي مُتَّصِلَةً بي ، وجَعَلتُ رَجاءَهُم مَذخورا لَهُم عِندي ، ومَلَأتُ سَماواتي مِمَّن لا يَمِلُّ تَسبيحي ، وأمَرتُ مَلائِكَتي أن لا يُغلِقُوا الأَبوابَ بَيني وبَينَ عِبادي . ألَم يَعلَم مَن فَدَحَتهُ نائِبَةٌ مِن نَوائِبي أن لا يَملِكَ أحَدٌ كَشفَها إلاّ بِإِذني ؟! فَلِمَ يُعرِضُ العَبدُ بِأَمَلِهِ عَنّي وقَد أعطَيتُهُ ما لَم يَسأَلَني ؟! فَلَم يَسأَلني وسَأَلَ غَيري ، أفَتَراني أبتَدِئُ خَلقي مِن غَيرِ مَسأَلَةٍ ثُمَّ اُسأَلُ فَلا أُجيبُ سائِلي؟ أبَخيلٌ أنَا فَيُبَخِّلُني عَبدي ؟! أوَليسَ الدُّنيا وَالآخِرَةُ لي ؟! أوَلَيسَ الكَرَمُ وَالجودُ صِفَتي ؟! أوَلَيسَ الفَضلُ وَالرَّحمَةُ بِيَدي ؟! أوَلَيسَ الآمالُ لايَنتَهي إلاّ إلَيَّ ؟! فَمَن يَقطَعُها دوني ، وما عَسى أن يُؤَمِّلَ المُؤَمِّلونَ مَن سِوايَ ! وعِزَّتي وجَلالي ، لَو جَمَعتُ آمالَ أهلِ الأَرضِ وَالسَّماءِ ثُمَّ أعطَيتُ كُلَّ واحِدٍ مِنهُم ، ما نَقَصَ مِن مِلكي بَعضُ عُضوِ الذَّرَّةِ ، وكَيفَ يَنقُصُ نائِلٌ أنَا أفَضتُهُ ؟ ! يا بُؤسا لِلقانِطينَ مِن رَحمَتي ! يا بُؤسا لِمَن عَصاني! تَوَثَّبَ عَلى مَحارِمي ولَم يُراقِبني ، وَاجتَرَأَ عَلَيَّ» . ثُمَّ قالَ _ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ السَّلامُ _ لي : يا نَوفُ ادعُ بِهذَا الدُّعاءِ : «إلهي ، إن حَمِدتُكَ فَبِمَواهِبِكَ ، وإن مَجَّدتُكَ فَبِمُرادِكَ ، وإن قَدَّستُكَ فَبِقُوَّتِكَ ، وإن هَلَّلتُكَ فَبِقُدرَتِكَ ، وإن نَظَرتُ فَإِلى رَحمَتِكَ ، وإن عَضَضتُ فَعَلى نِعمَتِكَ . إلهي ، إنَّهُ مَن لَم يَشغَلهُ الوَلوعُ بِذِكرِكَ ولَم يَزوِهِ السَّفَرُ بِقُربِكَ كانَت حَياتُهُ عَلَيهِ ميتَةً ، وميتَتُهُ عَلَيهِ حَسرَةً . إلهي تَناهَت أبصارُ النّاظِرينَ إلَيكَ بِسَرائِرِ القُلوبِ ، وطالَعَت أصغَى السّامِعينَ لَكَ نَجِيّاتِ الصُّدورِ ، فَلَم يَلقَ أبصارَهُم رَدٌّ دونَ ما يُريدونَ ، هَتَكتَ بَينَكَ وبَينَهُم حُجُبَ الغَفلَةِ ، فَسَكَنوا في نورِكَ ، وتَنَفَّسوا بِرَوحِكَ ، فَصارَت قُلوبُهُم مغارِسا لِهَيبَتِكَ ، وأبصارُهُم ماكِفا لِقُدرَتِكَ ، وقَرُبَت أرواحُهُم مِن قُدسِكَ ، فَجالَسُوا اسمَكَ بِوَقارِ المُجالَسةِ ، وخُضوعِ المُخاطَبَةِ ، فَأَقبَلتَ إلَيهِم إقبالَ الشَّفيقِ ، وأنصَتَّ لَهمُ إنصاتَ الرَّفيقِ ، وأجَبتَهُم إجاباتِ الأَحِبّاءِ ، وناجَيتَهُم مُناجاةَ الأَخِلاّءِ ، فَبَلِّغ بِيَ المَحَلَّ الَّذي إلَيهِ وَصَلوا ، وَانقُلني مِن ذِكري إلى ذِكرِكَ ، ولا تَترُك بَيني وَبَينَ مَلَكوتِ عِزِّكَ بابا إلاّ فَتَحتَهُ ، ولا حِجابا مِن حُجُبِ الغَفلَةِ إلاّ هَتَكتَهُ ، حَتّى تُقيمَ روحي بَينَ ضِياءِ عَرشِكَ ، وتَجعَلَ لَها مَقاما نُصبَ نورِكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . إلهي ما أوحَشَ طَريقا لا يَكونُ رَفيقي فيهِ أمَلي فيكَ ! وأبعَدَ سَفَرا لا يَكونُ رَجائي مِنهُ دَليلي مِنكَ ! خابَ مَنِ اعتَصَمَ بِحَبلِ غَيرِكَ ، وضَعُفَ رُكنُ مَنِ استَنَدَ إلى غَيرِ رُكنِكَ . فَيا مُعَلِّمَ مُؤَمِّليهِ الأَمَلَ فَيُذهِبُ عَنهُم كَآبَةَ الوَجَلِ لا تَحرِمني صالِحَ العَمَلِ ، وَاكلَأني كِلاءَةَ مَن فارَقَتهُ الحِيَلُ ، فَكَيفَ يَلحَقُ مُؤَمِّليكَ ذُلُّ الفَقرِ وأنتَ الغَنِيُّ عَن مَضارِّ المُذنِبينَ ؟! إلهي ، وإنَّ كُلَّ حَلاوَةٍ مُنقَطِعَةٌ وحَلاوَةَ الإِيمانِ تَزدادُ حَلاوَتُهَا اتِّصالاً بِكَ . إلهي ، وإنَّ قَلبي قَد بَسَطَ أمَلَهُ فيكَ ، فَأَذِقهُ مِن حَلاوَةِ بَسطِكَ إيّاهُ البُلوغَ لِما أمَّلَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . إلهي ، أسأَلُكَ مَسأَلَةَ مَن يَعرِفُكَ كُنهَ مَعرِفَتِكَ مِن كُلِّ خَيرٍ يَنبَغي لِلمُؤمِنِ أن يَسلُكَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَرٍّ وفِتنَةٍ أعَذتَ بِها أحِبّاءَكَ مِن خَلقِكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ. إلهي ، أسأَلُكَ مَسأَلَةَ المِسكينِ الَّذي قَد تَحَيَّرَ في رَجاهُ فَلا يَجِدُ مَلجَأً ولا مَسنَدا يَصِلُ بِهِ إلَيكَ ولا يَستَدِلُّ بِهِ عَلَيكَ إلاّ بِكَ ، وبِأَركانِكَ ومَقاماتِكَ الَّتي لا تَعطيلَ لَها مِنكَ ، فَأَسأَلُكَ بِاسمِكَ الَّذي ظَهَرتَ بِهِ لِخاصَّةِ أولِيائِكَ فَوَحَّدوكَ ، وعَرَفوكَ فَعَبَدوكَ بِحَقيقَتِكَ ، أن تُعَرِّفَني نَفسَكَ ؛ لاُِقِرَّ لَكَ بِرُبوبِيَّتِكَ عَلى حَقيقَةِ الإِيمانِ بِكَ ولا تَجعَلني يا إلهي مِمَّن يَعبُدُ الاِسمَ دونَ المَعنى . وَالحَظني بِلَحظَةٍ مِن لَحَظاتِكَ تُنَوِّرُ بِها قَلبي بِمَعرِفَتِكَ خاصَّةً ومَعرِفَةِ أولِيائِكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ» . (5)

.


1- .غرر الحكم : 855 .
2- .غرر الحكم : 663 .
3- .مصباح المتهجّد: 847 ، إقبال الأعمال: 3/335 كلاهما عن كميل بن زياد النخعي، البلد الأمين: 190 .
4- .غرر الحكم : 5612 .
5- .بحار الأنوار: 94 / 94 _ 96 / 12 نقلاً عن إقبال الأعمال.

ص: 409

امام على عليه السلام : شوق ، دوست صميمى عارفان است .

امام على عليه السلام : شوق ، خوى صاحبان يقين است .

امام على عليه السلام _ در دعايش _ : اى غايت آرزوى عارفان ! اى فريادرس كمك خواهان و اى محبوب دل هاى صادقان !

امام على عليه السلام : بيدارى چشمها به ياد خدا ، دوست صميمى عارفان و شيرينى مقرّبان است .

بحار الأنوار _ به نقل از نوف بِكالى _ : امير مؤمنان _ صلوات اللّه عليه _ را ديدم كه از ما جدا شده است و مى شتابد . گفتم : سرورم! قصد كجا دارى ؟ فرمود : «اى نوف ! رهايم كن كه آرزوهايم مرا به سوى محبوب ، پيش مى برد» . گفتم : آرزوهايت چيست ؟ فرمود : «آن كه مورد آرزوست ، آن را مى داند و من ، بى نياز از تبيين آن براى جز او هستم . براى بنده ، همين ادبْ بس كه در نعمت ها و به هنگام نيازش كسى را شريك پروردگارش قرار ندهد» . گفتم : اى امير مؤمنان ! من بر جان خويش از آزمندى و طمع ورزى به يكى از مطامع دنيا ترسانم . به من فرمود : «چرا به عصمتِ ترسندگان و پناه عارفان ، روى نمى آورى ؟». گفتم : مرا بدان راهنمايى كن . فرمود : «خداوند ، والاى بزرگ است كه با تفضّل نيكويش تو را به آرزويت مى پيوندد و تو نيز يكدله به او روى مى آورى . از گرفتارى اى كه در دلت فرود مى آيد، رويگردان. پس اگر در برآوردن آرزويت به تأخيرت انداخت ، من ضامن برآوردن آن از سرچشمه اش هستم . به سوى خداوند سبحان ، [از هرچه غير اوست ، ]منقطع شو و به او بپيوند كه مى فرمايد : به عزّت و جلالم سوگند ، اميد هركس را كه به غير من اميد بندد ، نااميد خواهم كرد و در ميان مردم ، بر او لباس خوارى خواهم پوشاند و او را از ساحتِ قرب خود ، دور خواهم ساخت و او را از پيوستن به خويش ، ناكام خواهم نمود و چون انديشناكِ كسى جز من باشد ، او را بى بهره خواهم كرد . واى بر او ! آيا در تنگناهايش از كسى جز من اميد فريادرسى دارد ، حال آن كه برطرف ساختن تنگناها به دست من است ؟ درهاى بندگانم را مى كوبد ، حال آن كه بسته است و درِ مرا _ كه باز است _ رها مى كند ؟ چه كسى براى گناهان بسيارش به من اميد بست و من ، اميدش را نااميد كردم ؟ آرزوهاى بندگانم را به خود پيوستم ؛ اميدشان را نزد خود ، ذخيره كردم ؛ آسمان هايم را از كسى كه از تسبيح گويى من ملول نمى شود ، پُر كردم و به فرشتگانم فرمان دادم تا درهاى ميان من و بندگانم را نبندند. آيا آن كه به بلايى گرفتار شده است، نمى داند كه كسى جز به فرمان من، توان برطرف ساختن آن را ندارد؟ پس چرا بنده ام به ديگرى اميد مى بندد ، حال آن كه چيزى را كه از من نخواسته به او داده ام ؟ پس چرا از من نمى طلبد و از ديگرى مى طلبد؟ آيا گمان مى كنى من كه به خلقم بى آن كه درخواستى كنند ، مى بخشم ، چون از من درخواست كنند، به درخواست كننده ام پاسخ مثبت نمى دهم ؟ آيا من بخيلم كه بنده ام مرا بخيل مى شمارد ؟ مگر دنيا و آخرت ، از آنِ من نيست ؟ مگر بخشش و كرم ، خوى من نيست ؟ مگر فضل و رحمت ، به دست من نيست ؟ مگر آرزوها سرانجام به من منتهى نمى شوند ؟ پس چه كسى آنها را از من باز مى دارد ؟ و اميدواران ، از غير من چه انتظارى مى توانند داشته باشند ؟! به عزّت و جلالم سوگند ، اگر آرزوهاى همه آسمانيان و زمينيان را گرد آورم و آن گاه ، اميد هريك از آنان را برآورم ، از ملك من كمتر از بخشى از ذرّه اى كاسته نخواهد شد . چگونه دريافت كننده اى كه من به او بخشيده ام ، كم خواهد آورد ؟ اى بيچاره آن كه از رحمت من نوميد مى شود! اى بيچاره آن كه مرا نافرمانى مى كند و بى آن كه نگران باشد ، به سوى معصيت من مى جهد و بر من جرئت مى ورزد!». سپس حضرت عليه السلامبه من فرمود : «اى نوف ! چنين دعا كن : بارالها ! اگر تو را ستودم ، با موهبت هايت بود . اگر تو را تمجيد كردم ، با اراده ات بود . اگر تو را تقديس كردم ، با قوّتت بود . اگر ذكر لا اله الا اللّه بر زبان راندم ، با قدرتت بود . اگر نگاه كردم ، پس به سوى رحمتت بود و اگر [چيزى را ]سخت در دست خود نگه داشتم ، نعمتت بود . بارالها ! هركه شيفتگى به يادت مشغولش ندارد و سفر ، او را به تو نزديك نسازد، زندگى اش براى او مرگى خواهد بود و مرگش، حسرتى . بارالها ! ديدگان نگرندگان با نهان دل به تو، به نهايت خود رسيد و گوش هاى شنوندگانِ تو رازهاى سينه ها را نيوشيدند . پس ديدگانشان از آنچه خواست ، محروم نگشت و تو پرده هاى غفلت را از ميان خود و ايشان بركَندى . پس در پرتو نورت ساكن گشتند و با رحمتت دم زدند و دل هايشان كشتگاه شكوهت و ديدگانشان نگرنده قدرتت گشت و جان هايشان به قُدست نزديك شد . پس با وقارِ همنشينى و فروتنىِ گفتگو ، همنشين نامت شدند و تو به سوى آنان روى آوردى ، روى آوردن دوست ، و به ايشان گوش فرادادى ، گوش فرادادن رفيق ، و آنان را دوست داشتى ، دوست داشتن دوستان ، و با آنان رازگويى كردى ، رازگويى دوستانِ يكدل . پس مرا به جايگاهى كه آنان رسيدند ، برسان و از ياد خودم به ياد خودت منتقلم كن و ميان من و ملكوت عزّت خويش ، درى مگذار ، مگر آن كه آن را بگشايى ، و پرده اى از پرده هاى غفلت مَنِهْ ، مگر آن كه آن را بركَنى ، تا آن كه روحم را در روشنى عرش خويش جاى دهى و برايش مقامى برابر نورت قرار دهى كه تو بر هر كارى توانايى . بارالها ! چه تهى است راهى كه در آن ، اميدم به تو رفيق راهم نباشد! چه طولانى است سفرى كه آرزوى راهنمايى از تو در آن نداشته باشم! هركه به ريسمان غير تو چنگ زد ، ناكام ماند . هركه به پشتيبانى جز تو پناه برد ، پشتيبانش سست گشت . پس اى آن كه به اميدوارانش اميد مى آموزد و اندوه و ترس را از آنان مى زدايد ، مرا از عمل صالح، محروم مساز و مرا چونان كسى كه هيچ چاره اى ندارد، حفظ كن. چگونه اميدوارانت به خوارى فقر دچار مى شوند ، حال آن كه ضررهاى گناهكاران ، به تو زيانى نمى زند ؟ بارالها ! هر شيرينى اى پايان پذير است ، حال آن كه شيرينى ايمان ، به خاطر پيوند با تو ، فزاينده است . بارالها ! قلبم اميد به تو را در خود گسترد . پس شيرينى گسترش [حكومت ]خويش را بر او با برآوردن اميدش ، به او بچشان كه تو بر هركارى توانايى . بارالها! از تو درخواست مى كنم _ درخواست كسى كه تو را به شايستگى مى شناسد _ ، هر چيزى را كه كسبش سزاوار مؤمن است، و به تو پناه مى آورم، از هر شَر و فتنه اى كه دوستانت را در ميان خَلقت ، از آن ، پناه داده اى ؛ و البته تو بر هر كارى توانايى. بارالها ! از تو درخواست مى كنم ؛ درخواست مسكينى كه در اميدش سرگردان شده است و پناه و دستاويزى براى رسيدن به تو نمى يابد و جز به وسيله تو و اركان و مقامات تعطيل ناپذيرت ، به تو راه نمى برد . از تو به نامى كه با آن بر اولياى خاص خود تجلّى كردى و بر اثر آن ، تو را يگانه دانستند و تو را شناختند و به حقيقتت تو را پرستيدند ، درخواست مى كنم كه خودت را به من بشناسانى ، تا بر اساس حقيقتِ ايمان به تو ، به پروردگارى ات اقرار كنم . بارالها ! مرا از كسانى قرار مده كه تنها نام را بى[توجّه به] معنا مى پرستند ، و مرا با گوشه چشمى از گوشه چشم هايت بنگر تا با آن ، قلبم را به [نور] معرفت خاص تو و معرفت اوليايت روشن گردانى ؛ و البتّه تو بر هركارى توانايى» .

.

ص: 410

. .

ص: 411

. .

ص: 412

. .

ص: 413

. .

ص: 414

الإمام الحسن عليه السلام : مَن عَرَفَ اللّه َ أحَبَّهُ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في مُناجاتِهِ _ : يا مَن آنَسَ العارِفينَ بِطولِ مُناجاتِهِ ، وألبَسَ الخائِفينَ ثَوبَ مُوالاتِهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : لَو يَعلَمُ النّاسُ ما في فَضلِ مَعرِفةِ اللّه ِ عز و جل ما مَدّوا أعيُنَهُم إلى ما مَتَّعَ اللّه ُ بِهِ الأعداءَ مِن زَهرَةِ الحَياةِ الدُّنيا ونَعيمِها ، وكانَت دُنياهُم أقَل عِندَهُم مِمّا يَطَؤونَهُ بِأرجُلِهِم ، ولَنَعِموا بِمَعرِفَةِ اللّه ِ جَلَّ وعَزَّ ، وتَلَذَّذوا بِها تَلَذُّذَ مَن لَم يَزَل في رَوضاتِ الجِنانِ مَعَ أولِياءِ اللّه ِ . إنَّ مَعرِفَةَ اللّه ِ عز و جل آنِسٌ مِن كُلِّ وَحشَةٍ ، وصاحِبٌ مِن كُلِّ وَحدَةٍ ، ونورٌ مِن كُلِّ ظُلمَةٍ ، وقُوَّةٌ مِن كُلِّ ضَعفٍ ، وشِفاءٌ مِن كُلِّ سُقمٍ . (3)

.


1- .تنبيه الخواطر : 1 / 52 .
2- .الصحيفة السجادية (الجامعة) : 441 / 1199 .
3- .الكافي : 8 / 247 / 347 عن جميل بن درّاج .

ص: 415

امام حسن عليه السلام : هركه خدا را بشناسد ، او را دوست خواهد داشت .

امام سجّاد عليه السلام : اى آن كه عارفان را با رازگويى بلند خويش ، مأنوس ساخت و بر خائفان ، لباس دوستى خود پوشاند !

امام صادق عليه السلام : اگر مردم از فضيلت شناختِ خداى عز و جل باخبر مى شدند ، به نعمت ها و خوشى هاى زندگى دنيوى كه خداوند ، دشمنان را از آن برخوردار ساخته است ، چشم نمى دوختند و دنيايشان از آنچه با گام هايشان بر آن پاى مى نهند نيز كمتر مى شد و با نعمت معرفت خدا عز و جلمتنعّم مى شدند و از آن ، لذّت مى بردند ؛ لذّت بردنِ كسى كه همواره در باغ هاى بهشت ، در كنار اولياى خداست! در حقيقت ، شناخت خدا ، مونسى در برابر هر بى كسى ، همدمى در برابر هر تنهايى ، نورى در برابر هر تاريكى ، نيرويى در برابر هر ناتوانى ، و درمانى براى هر بيمارى است!

.

ص: 416

مصباح الشريعة : العارِفُ شَخصُهُ مَعَ الخَلقِ وقَلبُهُ مَعَ اللّه ِ تَعالى ، ولَو سَها قَلبُهُ عَنِ اللّه ِ تَعالى طَرفَةَ عَينٍ لَماتَ شَوقا إلَيهِ . وَالعارِفُ أمينُ وَدائِعِ اللّه ِ تَعالى ، وكَنزُ أسرارِه ، ومَعدِنُ نورِهِ ، ودَليلُ رَحمَتِهِ عَلى خَلقِهِ ، ومَطِيَّةُ عُلومِهِ ، وميزانُ فَضلِهِ وعَدلِهِ ، وقَد غَنِيَ عَنِ الخَلقِ وَالمُرادِ وَالدُّنيا فَلا مونِسَ لَهُ سِوَى اللّه ِ ، ولا نُطقَ ولا إشارَةَ ولا نَفَسَ إلاّ بِاللّه ِ تَعالى ، وللّه ِِ ، ومِنَ اللّه ِ ، ومَعَ اللّه ِ ، فَهُوَ في رِياضِ قُدسِهِ مُتَرَدِّدٌ، ومِن لَطائِفِ فَضلِهِ مُتَزَوِّدٌ. وَالمَعرِفَةُ أصلٌ فَرعُهُ الإِيمانُ. (1)

2 / 3ذِكرُ اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّه ِ أحبَّهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّه ِ عز و جل أحَبَّهُ اللّه ُ ، ومَن ذَكَرَ اللّه َ كَثيرا كُتِبَت لَهُ بَراءَتانِ : بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، وبَراءَةٌ مِنَ النِّفاقِ (3) .

.


1- .مصباح الشريعة : 519 .
2- .بحار الأنوار : 93 / 160 / 39 .
3- .الكافي : 2 / 500 / 3 عن داود بن سرحان ، الزهد للحسين بن سعيد : 55 / 148 وفيه صدره عن عبدالرحمن بن الحجّاج وكلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 93 / 160 / 39 ؛ كنز العمّال : 1 / 425 / 1828 نقلاً عن سنن الدارقطني عن عائشة .

ص: 417

2 / 3 ياد خدا

مصباح الشريعة _ در سخنى كه به امام صادق عليه السلاممنسوب است _ : پيكر عارف ، با خَلق ، و قلبش با خداست . اگر چشم به هم زدنى قلبش از خداوند متعال غافل شود ، از اشتياق به او خواهد مُرد . عارف ، امينِ سپرده هاى خداوند متعال ، گنجينه رازهايش ، معدن نورش ، راهنماى رحمت او بر خلقش ، حامل علومش ، و ترازوى فضل و عدلش است . از خلق و خواسته و دنيا بى نياز است و مونسى جز خدا ندارد و نطق ، اشاره و دم زدنش جز با خدا ، از خدا ، براى خدا و همراه خدا نيست . پس او در باغ هاى قُدسِ خدا گام مى زند و از لطائف فضلش بهره مند مى شود . معرفت ، ريشه اى است كه شاخه اش ايمان است .

2 / 3ياد خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه خداوند عز و جلرا بسيار ياد كند ، خداوند ، دوستش خواهد داشت .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه بسيار ياد خداوند عز و جل كند ، خداوند ، دوستش خواهد داشت ، و هركه بسيار ياد خدا كند ، برايش دو برائت نامه نوشته خواهد شد : برائتى از دوزخ و برائتى از نفاق .

.

ص: 418

عنه صلى الله عليه و آله : قالَ اللّه ُ عز و جل لي : يا مُحَمَّدُ ، لَو أنَّ الخَلائِقَ نَظَروا إلى عَجائِبِ صُنعي ما عَبَدوا غَيري ، ولَو أنَّهُم وَجَدوا حَلاوَةَ ذِكري في قُلوبِهِم لَزِموا بابي ، ولَو أنَّهُم نَظَروا إلى لَطائِفِ بِرّي مَا اشتَغَلوا بِشَيءٍ سِوايَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : يَقولُ اللّه ُ عز و جل : إذا كانَ الغالِبُ عَلَى العَبدِ الاشتِغالَ بي جَعَلتُ بُغيَتَهُ ولَذَّتَهُ في ذِكري ، فَإِذا جَعَلتُ بُغيَتَهُ ولَذَّتَهُ في ذِكري عَشِقَني وعَشِقتُهُ ، فَإِذا عَشِقَني وعَشِقتُهُ رَفَعتُ الحِجابَ فيما بَيني وبَينَهُ ، وصَيَّرتُ ذلِكَ تَغالُبا عَلَيهِ ، لا يَسهو إذا سَهَا النّاسُ ، اُولئِكَ كَلامُهُم كَلامُ الأَنبِياءِ ، اُولئِكَ الأبطالُ حَقّا . (2)

المواعظ العدديّة : أوحَى اللّه ُ تَعالى إلى داودَ عليه السلام : يا داودُ ، مَن عَرَفَني ذَكَرَني ، ومَن ذَكَرَني قَصَدَني ، ومَن قَصَدَني طَلَبَني ، ومَن طَلَبَني وَجَدَني ، ومَن وَجَدَني حَفِظَني ، ومَن حَفِظَني لا يَختارُ عَلَيَّ غَيري . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : الذِّكرُ مِفتاحُ الاُنسِ . (4)

عنه عليه السلام : ذِكرُ اللّه ِ قُوتُ النُّفُوسِ وَمُجالَسَةُ الْمَحبُوبِ . (5)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، ونَبِّهني لِذِكرِكَ في أوقاتِ الغَفلَةِ ، وَاستَعمِلني بِطاعَتِكَ في أيّامِ المُهلَةِ ، وَانهَج لي إلى مَحَبَّتِكَ سَبيلاً سَهلَةً ، أكمِل لي بِها خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (6)

.


1- .مصابيح القلوب : 559 .
2- .كنز العمّال : 1 / 433 / 1872 نقلاً عن حلية الأولياء.
3- .المواعظ العدديّة : 309 .
4- .غرر الحكم : 541 .
5- .غرر الحكم : 5166 .
6- .الصحيفة السجّادية : 87 الدعاء 20 .

ص: 419

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جلمى فرمايد : اى محمّد! اگر آفريدگان به ساخته هاى شگفت من مى نگريستند ، جز مرا نمى پرستيدند و اگر شيرينى ياد مرا در دل هايشان مى چشيدند ، ملازم درگاه من مى شدند و اگر به ظرائف نيكى هاى من مى نگريستند ، به چيزى جز من نمى پرداختند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جلمى فرمايد : «هرگاه اشتغال به من بر بنده ام چيره گردد ، خواسته و لذّتش را در ياد خود قرار خواهم داد . پس چون خواسته و لذّتش را در ياد خود قرار دادم ، عاشق من مى شود و من عاشق او مى شوم . پس چون عاشق من شد و من عاشق او شدم ، پرده ميان خود و او را برخواهم داشت و اين حالت را بر او مسلّط خواهم كرد ، تا آن كه چون مردمْ غافل شدند ، او غافل نشود . اين كسان ، سخنشان سخن پيامبران است . آنان ، قهرمانان حقيقى اند» .

المواعظ العددية : خداوند به داوود عليه السلام وحى كرد : «اى داوود ! هر كه مرا شناخت ، مرا ياد كرد و هركه مرا ياد كرد ، مرا قصد كرد و هركه مرا قصد كرد ، به جستجوى من برخاست و هركه به جستجوى من برخاست ، مرا يافت و هركه مرا يافت ، مرا نگه داشت و هركه مرا نگه داشت ، هيچ كس را بر نخواهد گزيد .

امام على عليه السلام : ياد خدا ، كليد اُنس گرفتن است .

امام على عليه السلام : ياد خدا ، خوراك جان ها و همنشينى با محبوب است .

امام سجّاد عليه السلام : بارالها ! بر محمّد و آل محمّد ، درود فرست و به هنگام غفلت ، مرا با ياد خود ، هشيار ساز . به روزگار مهلت ، مرا در راه طاعت خود به كار گير و راه آسانى به سوى دوستى ات برايم بگشا كه با آن ، خير دنيا و آخرت را بر من كامل گردانى .

ر . ك : ص 607 (انس با خدا)؛ ص 631 (ديدار خدا) .

.

ص: 420

2 / 4التَّقوى الإمام الباقر عليه السلام _ لِجابِرٍ _ : اِعلَم يا جابِرُ ، أنَّ أهلَ التَّقوى أيسَرُ أهلِ الدُّنيا مَؤونَةً ، وأكثَرُهُم لَكَ مَعونَةً ، تَذكُر فَيُعينونَكَ ، وإن نَسيتَ ذَكَّروكَ ، قَوّالونَ بِأَمرِ اللّه ِ ، قَوّامونَ عَلى أمرِ اللّه ِ ، قَطَعوا مَحَبَّتَهُم بِمَحَبَّةِ رَبِّهِم ، ووَحَشُوا الدُّنيا لِطاعَةِ مَليكِهِم ، ونَظَروا إلَى اللّه ِ عز و جل وإلى مَحَبَّتِهِ بِقُلوبِهِم ، وعَلِموا أنَّ ذلِكَ هُوَ المَنظورُ إلَيهِ لِعَظيمِ شَأنِهِ . (1)

2 / 5العَزم موسى عليه السلام : يا رَبِّ ، أينَ أنتَ فَأَقصُدُكَ ؟ فَقالَ : إذا قَصَدتَني فَقَد وَصَلتَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام _ في دُعائِهِ عَندَ دُخولِهِ عَلَى المَنصورِ _ : اللّهُمَّ ... أعلَمُ أفضَلُ زادِ الرّاحِلِ إلَيكَ عَزمُ الإِرادَةِ ، وخُضوعُ الاِستِغاثَةِ ، وقَد ناجاكَ بِعَزمِ الإِرادَةِ وخُضوعِ الاِستِكانَةِ قَلبي . (3)

عنه عليه السلام _ مِن دُعائِهِ عِندَ الصَّباحِ _ : اللّهُمَّ وقَد عَلِمتُ أنَّ أفضَلَ زادِ الرّاحِلِ إلَيكَ عَزمُ إرادَةٍ ، وإخلاصُ نِيَّةٍ ، وصادِقُ طَوِيَّةٍ . (4)

الإمام الكاظم عليه السلام _ مِن دُعائِهِ عليه السلام لمّا حمل إلى بغداد _ : وقَد عَلِمتُ أنَّ أفضَل الزّادِ لِلرّاحِلِ إلَيكَ عَزمُ إرادَةٍ يَختارُكَ بِها وَقَد ناجَاك بِعَزمِ الإرادَةِ قَلبِي . (5)

.


1- .الكافي : 2 / 133 / 16 عن جابر ، بحار الأنوار : 73 / 36 / 17 .
2- .المحجّة البيضاء : 8 / 72 .
3- .بحار الأنوار: 94 / 310 / 2.
4- .بحار الأنوار : 86 / 318 / 67 نقلاً عن مجموع الدعوات .
5- .اقبال الأعمال : 3 / 276 ، مصباح المتهجّد: 814 ، مصباح الزّائر : 187 .

ص: 421

2 / 4 تقوا

2 / 5 عزم

2 / 4تقوا امام باقر عليه السلام _ خطاب به جابر _ : اى جابر ! بدان كه باتقوايان ، كم هزينه ترينْ مردم دنيا و بيشترين يارى رسانندگان به تو هستند ؛ [خدا را ]ياد مى كنى و آنان، يارى ات مى كنند و اگر فراموش كنى ، به يادت مى آورند؛ فرمان خدا را همواره بر زبان مى آورند و پايبند به فرمان خدا و اجرا كننده آن هستند ؛ محبّتِ خود [به غير خدا] را براى دوستى پروردگارشان بُريده اند و از دنيا براى پيروى از فرمانروايشان، روى گردانده اند و با دل هاى خود، به خداوند عز و جل و دوستى اش نگريسته اند و دانسته اند كه همو به سبب جايگاه بزرگش شايسته نگريستن است .

2 / 5عزم موسى عليه السلام _ از خداوند عز و جلپرسيد _ : پروردگارا ! تو كجايى تا قصد ديدارت كنم ؟ خداوند پاسخ داد : «هرگاه مرا قصد كنى ، در حقيقتْ رسيده اى» .

امام صادق عليه السلام _ در دعايش هنگام رفتن به نزد منصور ، خليفه عباسى _ : بارالها ! ... مى دانم برترين توشه رهرو به سوى تو ، اراده استوار و فروتنى يارى خواهانه است ، و اينك ، قلبم با اراده اى استوار و فروتنى متواضعانه با تو رازگويى مى كند .

امام صادق عليه السلام _ در دعايش به هنگام بامداد _ : بارالها ! مى دانم كه برترين توشه رهرو به سوى تو ، اراده استوار ، نيّت خالصانه و ضمير پاك است .

امام كاظم عليه السلام _ در دعايش ، زمانى كه او را به سوى بغداد مى بردند _ : مى دانم كه برترين توشه رهرو به سوى تو ، اراده استوارى است كه با آن ، تو را برمى گزيند ، و اينك ، قلبم با اراده اى استوار با تو رازگويى مى كند .

.

ص: 422

2 / 6الطَّلَب رسول اللّه صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ ... الرِّضا بِالقَضاءِ ، وبَرَكَةَ المَوتِ بَعدَ العَيشِ ، وبَردَ العَيشِ بَعدَ المَوتِ ، ولَذَّةَ المَنظَرِ إلى وَجهِكَ ، وشَوقا إلى رُؤيَتِكَ ولِقائِكَ ، مِن غَيرِ ضَرّاءَ مُضِرَّةٍ ، ولا فِتنَةٍ مُضِلَّةٍ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ اجعَل حُبَّكَ أحَبَّ الأَشياءِ إلَيَّ ، وَاجعَل خَشيَتَكَ أخوَفَ الأَشياءِ عِندي ، وَاقطَع عَنّي حاجاتِ الدُّنيا بِالشَّوقِ إلى لِقائِكَ ، وإذا أقرَرتَ أعيُنَ أهلِ الدُّنيا مِن دُنياهُم فَأَقرِر عَيني مِن عِبادَتِكَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : اِجعَل في دُعائِكَ : اللّهُمَّ ارزُقني لَذَّةَ النَّظَرِ إلى وَجهِكَ ، وَالشَّوقَ إلى لِقائِكَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : كانَ مِن دُعاءِ داودَ يَقولُ : اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ حُبَّكَ ، وحُبَّ مَن يُحِبُّكَ ، وَالعَمَلَ الَّذي يُبَلِّغُني حُبَّكَ . اللّهُمَّ اجعَل حُبَّكَ أحَبَّ إلَيَّ مِن نَفسي وأهلي ومِن الماءِ البارِدِ . (4)

.


1- .الكافي : 2 / 548 / 6 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 1 / 328 / 960 وفيه «مظلمة» بدل «مضلّة» وكلاهما عن محمّد بن الفرج عن الإمام الجواد عليه السلام ، مكارم الأخلاق : 2 / 31 / 2069 وليس فيهما «وبركة الموت بعد العيش» ، بحار الأنوار : 86 / 2 / 2 ؛ سنن النسائي : 3 / 55 عن عمّار بن ياسر ، مسند ابن حنبل : 8 / 156 / 21724 ، المستدرك على الصحيحين : 1 / 697 / 1900 وفيها «بعد القضاء» بدل «بالقضاء» ، المعجم الكبير : 5 / 119 / 4803 و ص 157 / 4932 كلاهما نحوه وكلّها عن زيد بن ثابت وليس فيها «بركة الموت بعد العيش» ، كنز العمّال : 2 / 174 / 3611 و ص 199 / 3742.
2- .كنز العمّال : 2 / 182 / 3648 نقلاً عن حلية الأولياء عن الهيثم بن مالك الطائي ؛ وراجع مصباح الزائر : 529 ، بحار الأنوار : 101 / 287 / 2 . راجع : ص 586 (جوامع آثار محبّة اللّه سبحانه) .
3- .كنز العمّال : 2 / 191 / 3701 نقلاً عن الحكيم عن زيد بن ثابت .
4- .سنن الترمذي : 5 / 522 / 3490 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 470 / 3621 ، حلية الأولياء : 1 / 226 ، تاريخ دمشق : 17 / 86 ، الفردوس : 3 / 271 / 4810 كلّها عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : 2 / 195 / 3718 و ص 209 / 3794 ، وراجع مسند ابن حنبل : 8 / 259 / 22170 .

ص: 423

2 / 6 نيايش

2 / 6نيايش رسول خدا صلى الله عليه و آله : بارالها ! من از تو خشنودى به قضايت ، بركت مرگِ پس از زندگى ، خوشى زندگى پس از مرگ ، لذّت نگريستن به رخسارت ، شوق ديدار و ديدنت بى تنگنايى زيانبار و يا فتنه اى گم راه كننده را خواستارم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بارالها ! دوستى ات را محبوب ترينِ چيزها نزدم گردان . ترس از خودت را ترسبارترينِ چيزها برايم قرار ده و با شوق ديدارت ، نيازهاى دنيا را از من ببُر و هر گاه چشمْ روشنىِ اهل دنيا را از دنيايشان قرار دادى ، چشمم را با عبادتت روشن كن .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : در دعايت اين جمله را قرار ده : بارالها ! لذّت نگريستن به رخسارت و شوق ديدارت را روزى ام گردان .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : داوود عليه السلامدر دعاهاى خود مى گفت : بارالها ! من دوستى تو و دوستى آن كه دوستت دارد و كردارى را كه مرا به دوستى ات مى رساند ، از تو درخواست مى كنم . بارالها ! دوستى ات را نزدم محبوب تر از خودم ، خانواده ام و آب خنك ، قرار ده .

.

ص: 424

عنه صلى الله عليه و آله _ في دُعائِهِ _ : اللّهُمَّ اجعَلنا مَشغولينَ بِأَمرِكَ ، آمِنينَ بِوَعدِكَ ، آيِسينَ مِن خَلقِكَ ، آنِسينَ بِكَ ، مُستَوحِشينَ مِن غَيرِكَ ، راضينَ بِقَضائِكَ ، صابِرينَ عَلى بَلائِكَ ، شاكِرينَ عَلى نَعمائِكَ ، مُتَلَذِّذينَ بِذِكرِكَ ، فَرِحينَ بِكِتابِكَ ، مُناجينَ إيّاكَ آناءَ اللَّيلِ وأطرافَ النَّهارِ ، مُستَعِدّينَ لِلمَوتِ ، مُشتاقينَ إلى لِقائِكَ . (1)

فاطمة عليهاالسلام _ أيضا _ : اللّهُمَّ . . . أسأَلُكَ النَّظَرَ إلى وَجهِكَ ، وَالشَّوقَ إلى لِقائِكَ . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ أيضا _ : اللّهُمَّ صَلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وفَرِّغ قَلبي لِمَحَبَّتِكَ ، وَاشغَلهُ بِذِكرِكَ . (3)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : اللّهُمَّ وإنّي أتوبُ إلَيكَ مِن كُلِّ ما خالَفَ إرادَتَكَ ، أو زالَ عَن مَحَبَّتِكَ ؛ مِن خَطَراتِ قَلبي ، ولَحَظاتِ عَيني ، وحِكاياتِ لِساني . (4)

عنه عليه السلام _ في مُناجاتِهِ _ : اللّهُمَّ اجعَلني مِنَ الَّذينَ جَدّوا في قَصدِكَ فَلَم يَنكِلوا ، و سَلَكُوا الطَّريقَ إلَيكَ فَلَم يَعدِلوا ، وَاعتَمَدوا عَلَيكَ فِي الوُصولِ حَتّى وَصَلوا ، فَرَوِيَت قُلوبُهُم مِن مَحَبَّتِكَ ، وأنِسَت نُفوسُهُم بِمَعرِفَتِكَ . (5)

عنه عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاحفَظنا مِن بَينِ أيدينا ، ومِن خَلفِنا ، وعَن أيمانِنا ، وعَن شَمائِلِنا ، ومِن جَميعِ نَواحينا ، حِفظا عاصِما مِن مَعصِيَتِكَ ، هادِيا إلى طاعَتِكَ ، مُستَعمِلاً لِمَحَبَّتِكَ . (6)

.


1- .جامع الأخبار : 364 / 1013 ، بحار الأنوار : 95 / 360 / 16 .
2- .بحار الأنوار : 94 / 225 / 1 نقلاً عن اختيار ابن الباقي .
3- .الصحيفة السجّادية : 91 الدعاء 21 ، مهج الدعوات : 40 عن الإمام الكاظم عليه السلام وليس فيه «واشغله».
4- .الصحيفة السجّادية : 126 الدعاء 31 .
5- .بحار الأنوار : 94 / 156 / 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .
6- .الصحيفة السجّادية : 41 الدعاء 6 ، مصباح المتهجّد : 246 وليس فيه «وعن أيماننا وعن شمائلنا» ، العدد القويّة : 363 ، بحار الأنوار : 97 / 307 .

ص: 425

رسول خدا صلى الله عليه و آله _ در دعايش _ : بارالها ! ما را به فرمانت مشغول ، به وعده ات مطمئن ، از آفريده ات نوميد ، به خود مأنوس ، از غير از خود ترسان ، به قضايت خشنود ، در بلايت شكيبا ، بر نعمتت سپاسگزار ، به يادت كامروا ، به كتابت شادمان ، با خودت در شبانه روزْ رازگو ، براى مرگ ، آماده و به ديدارت مشتاق ساز .

فاطمه عليهاالسلام _ در دعايش _ : بارالها! نگريستن به رخسارت و شوق ديدارت را از تو درخواست مى كنم .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! بر محمّد و آل محمّد درود بفرست و قلبم را براى محبّتت بپرداز و آن را به ياد خود مشغول بدار .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! من از هرچه با اراده تو مخالفت دارد و يا از محبّت تو به دور است ، به سويت توبه مى كنم ؛ از آنچه در دلم مى گذرد ، و از نگاه هاى چشمم و از گفته هاى زبانم .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! مرا از كسانى قرار ده كه براى ديدنت جدّيت به خرج دادند و باز نماندند و راه تو را پيمودند و از آن ، منحرف نشدند و براى رسيدن ، به تو اعتماد كردند ، تا آن كه رسيدند . پس دل هايشان را از محبّت خود ، سيراب ساختى و جان هايشان را به معرفت خويش ، مأنوس كردى .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! بر محمّد و آل محمّد، درود بفرست و ما را از پيش و پس ، چپ و راست و از همه سويمان حفظ كن ؛ حفظ كردنى كه از معصيتْ بازدارد، به سوى طاعتت هدايت كند و دوستى ات را به كار گيرد.

.

ص: 426

عنه عليه السلام _ أيضا _ : اللّهُمَّ . . . وَاعمِ أبصارَ قُلوبِنا عَمّا خالَفَ مَحَبَّتَكَ . (1)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : اللّهُمَّ . . . لا تَبتَلِيَنّي بِالكَسَلِ عَن عِبادَتِكَ ، ولاَ العَمى عَن سَبيلِكَ ، ولا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلافِ مَحَبَّتِكَ . (2)

عنه عليه السلام _ مُناجاتِهِ _ : إلهي ، فَاجعَلنا مِنَ الَّذينَ تَوَشَّحَت أشجارُ الشَّوقِ إلَيكَ في حَدائِقِ صُدورِهِم ، وأخَذَت لَوعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجامِعِ قُلوبِهِم ، فَهُم إلى أَوكارِ الأَفكارِ يَأوونَ ، وفي رِياضِ القُربِ وَالمُكاشَفَةِ يَرتَعُونَ ، ومِن حِياضِ المَحَبَّةِ بِكأسِ المُلاطَفَةِ يَكرَعُونَ ، وشَرائِعَ المُصافاةِ يَرِدونَ . (3)

عنه عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاجعَلني لَهُم قَرينا ، وَاجعَلني لَهُم نَصيرا ، وَامنُن عَلَيَّ بِشَوقٍ إلَيكَ ، وبِالعَمَلِ لَكَ بِما تُحِبُّ وتَرضى ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، وذلِكَ عَلَيكَ يَسيرٌ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام _ مِن دُعائِهِ عِندَ حُضورِ شَهرِ رَمَضانَ _ : صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاشغَل قَلبي بِعَظيمِ شَأنِكَ ، وأرسِل مَحَبَّتَكَ إلَيهِ حَتّى ألقاكَ وأوداجي تَشخَبُ دَما . (5)

.


1- .الصحيفة السجّادية : 47 الدعاء 9 .
2- .الصحيفة السجّادية : 84 الدعاء 20 .
3- .بحار الأنوار : 94 / 150 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .
4- .الصحيفة السجّادية : 92 الدعاء 21 .
5- .إقبال الأعمال : 1 / 129 .

ص: 427

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! ... ديده دل هايمان را از آنچه مخالف دوستى توست ، كور گردان .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! ... مرا به كاهِلى در عبادتت ، كورى از راهت و بيرون شدن از طريق محبّتت ، مبتلا مكن .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! ما را از كسانى قرار ده كه درختان شوق به تو در بوستان سينه هايشان آراسته شد و آتش محبّتت، دل هايشان را بى قرار ساخت. پس آنان در آشيانه هاى انديشه ها جاى گرفته اند و در باغ هاى قرب و مكاشفه مى خرامند و از حوض هاى محبّت ، با جام هاى ملاطفت مى نوشند و به سرچشمه هاى صفا و يك رنگى وارد مى شوند .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! بر محمّد و آل محمّد ، درود بفرست و مرا همنشين آنان قرار ده و ياور آنان ساز و با شوق به سويت و توفيق انجام دادن آن عملى كه دوست مى دارى و خشنود مى شوى ، بر من منّت بگذار ، كه تو بر هر چيزى توانايى و اين كار ، بر تو آسان است .

امام صادق عليه السلام _ در دعايش به هنگام رسيدن ماه رمضان _ : [خدايا! ]بر محمّد و آل محمّد ، درود بفرست و قلبم را به شكوهمندىِ جايگاهت مشغول بدار و محبّتت را بر آن بفرست، تا در حالى ديدارت كنم كه از رگ هاى گردنم، خونْ بيرون مى زند .

.

ص: 428

عنه عليه السلام _ كانَ يَقولُ _ : اللّهُمَّ املَأ قَلبي حُبّا لَكَ ، وخَشيَةً مِنكَ ، وتَصديقا وإيمانا بِكَ ، وفَرَقا مِنكَ ، وشَوقا إلَيكَ ، يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ . (1)

عنه عليه السلام : تَدعو بِهذَا الدُّعاءِ في دُبُرِ رَكَعَتي طَوافِ الفَريضَةِ ، تَقولُ بَعدَ التَّشَهُّدِ : اللّهُمَّ ارحَمني بِطَواعِيَتي إيّاكَ وطَواعِيَتي رَسولَكَ صلى الله عليه و آله ، اللّهُمَّ جَنِّبني أن أتَعَدّى حُدودَكَ ، وَاجعَلني مِمَّن يُحِبُّكَ ويُحِبُّ رَسولَكَ ومَلائِكَتَكَ وعِبادَكَ الصّالِحينَ . (2)

.


1- .الكافي : 2 / 586 / 24 عن ابن أبي يعفور ، مصباح المتهجّد : 601 ، إقبال الأعمال : 1 / 173 ، مصباح الكفعمي : 795 كلّها عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين عليه السلام، البلد الأمين : 213 ، بحار الأنوار : 87 / 249 / 57 و ص 271 / 68 .
2- .تهذيب الأحكام : 5 / 143 / 475 عن معاوية بن عمّار .

ص: 429

امام صادق عليه السلام : بارالها ! قلبم را از محبّت نسبت به خودت ، ترس از خودت ، تصديق و ايمان به خودت ، هراس از خودت و شوق به خودت ، لبريز ساز ، اى صاحب جلال و كرامت !

امام صادق عليه السلام : پس از تشهّد و پايان دادن دو ركعت نماز طواف واجب ، اين دعا را مى خوانى : بارالها ! به سبب فرمانبرى ام از تو و فرمانبرى ام از پيامبرت به من رحم كن . بارالها ! مرا از تجاوز به حدودت بازدار و مرا از كسانى قرار ده كه دوستت دارند و پيامبرت و فرشتگانت و بندگان صالحت را نيز دوست دارند .

.

ص: 430

. .

ص: 431

تحقيقى درباره بنياد محبّت خدا

اشاره

تحقيقى درباره بنياد محبّت خدااسلام كه دينِ همه انبياى راستين و برنامه تكامل انسان است ، ريشه در محبّت خدا دارد . امام على عليه السلام در اين باره مى فرمايد : إنَّ هذَا الإِسلامَ دينُ اللّه ِ الَّذِي اصطَفاهُ لِنَفسِهِ . . . وأقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ . (1) اين اسلام ، دين خداوند است كه آن را براى خود برگزيده است و ستون هايش را بر محبّت خويش استوار ساخته است . اين ، بدان معناست كه خدا دوستى ، اصلى ترين پايه هاى سازندگى فردى و اجتماعى و تكامل مادّى و معنوى انسان است و همه آنچه انبياى الهى براى هدايت جامعه بشر آورده اند ، در صورتى به نتيجه مطلوب مى رسد كه بر اين پايه استوار باشد و انسان تا به كيمياى محبّتِ خدا دست نيابد ، به فلسفه خلقت خود ، دست نخواهد يافت . 2

.


1- .ر . ك : ص 407 ح 954 .

ص: 432

راه خدا دوستى

امام سجاد عليه السلام در دعاى «مكارم الأخلاق» از صحيفه سجّاديه ، به كيمياگرى محبّت اشاره كرده است ، آن جا كه مى فرمايد : وَانْهَج لي إلى مَحَبَّتِكَ سَبِيلاً سَهلَةً أكمِل لي بِها خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (1) به سوى محبّتت ، راهى آسان برايم بگشا كه از طريق آن ، خير دنيا و آخرت را برايم كامل كنى . بر اين اساس ، هر چه محبّت انسان نسبت به آفريدگار جهان ، بيشتر و قوى تر باشد ، توفيق بيشترى براى رسيدن به راز آفرينش خود و كسب كمالات انسانى دارد . لذا در زيارت نامه هاى رسيده از پيشوايان دين ، اهل بيت پيامبر خدا _ كه در اوج قلّه انسانيت و شايستگى قرار دارند ، با صفت «التّامّينَ فيمَحَبَّهِ اللّه ِ(كاملان در دوستى خدا)» (2) مورد خطاب قرارمى گيرند. فصل اوّل از بخش دوم اين كتاب ، درباره آيات و احاديثى است كه با بيان هاى گوناگون ، اهل ايمان را به تحصيل كيمياى محبّت خدا دعوت مى كنند .

راه خدا دوستىمسئله اصلى ، چگونگىِ به دست آوردن محبّت خداست . رهنمودهاى اهل بيت در اين باره ، در فصل دوم خواهد آمد . خلاصه اين رهنمودها اين است كه اصلى ترين سرچشمه محبّت خدا پس از فضل و رحمتش ، معرفت (شناخت) است . خداوند سبحان ، به فضل و رحمت خود، عشق به خوبى ها و زيبايى ها را در سرشت انسان نهاد و از آن جا كه خود ، جامعِ همه كمالات

.


1- .ر . ك : ص 421 ح 976 .
2- .ر . ك : بخش دوم ، فصل اول ص 377 (كاملان در خدا دوستى) .

ص: 433

انواع معرفت خدا

و زيبايى هاست ، ممكن نيست كسى حقيقتا او را بشناسد و او را دوست نداشته باشد . از اين رو ، امام مجتبى عليه السلام تأكيد مى فرمايد كه : مَن عَرَفَ اللّه َ أحَبَّه . (1) هركه خدا را بشناسد ، دوستش خواهد داشت .

انواع معرفت خدادو نوع معرفت براى انسان نسبت به حضرت حق عز و جل امكان پذير است : اوّل ، معرفت از طريق برهان كه تكيه گاه ايمان است و دوم ، معرفت از طريق شهود كه يقين ناميده مى شود . لذا وقتى مى گوييم : «معرفت خدا ، مبدأ محبّت اوست» ، اين سؤال پيش مى آيد كه : كدام معرفت ؟ معرفت برهانى؟ يا شهودى ، و يا هر دو ؟ پاسخ ، اين است كه : هر دو . هر قدر انسان نسبت به خداوند متعال معرفت پيدا كند ، به همان ميزان ، با زيبايى ها و كمالات او آشنا مى شود و نسبت به او علاقه پيدا مى كند . به همين جهت ، معرفت برهانى هم مى تواند مبدأ محبّت خدا باشد و از اين رو ، وقتى حضرت داوود عليه السلام از خداوند مى پرسد : «كَيفَ اُحَبِّبُكَ إلى خَلقِكَ ؟؛ چگونه محبّت تو را در دل مردم ايجاد كنم؟» ، پاسخ مى شنود : «أُذكُر أَيادِىَّ عِنْدَهُم ، فَإِنَّكَ إذا ذَكَرتَ لَهُم ذلِكَ أَحَبّوني؛ نعمت هايم را نزد آنان ياد كن كه با يادآورى آنها، مرا دوست خواهند داشت». (2) با اين همه ، ترديدى نيست كه محبّت تامّ و كامل _ كه از آن به عشق تعبير

.


1- .تنبيه الخواطر : 1 / 52 .
2- .ر . ك : ص 395 ح 941 .

ص: 434

بالاترين درجات محبّت

مى شود _ ، جز از طريق معرفت شهودى حاصل نمى گردد . به گفته برخى از اهل معرفت : تمام مطلب ، اين است كه انسان ، تا معرفت شهودى نسبت به خدا پيدا نكند ، عاشق نمى شود . اگر اين گونه عارف شد ، مى بيند كه همه خوبى ها در خدا جمع است : «ءَآللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ » . (1) بنا بر اين ، محال است انسان به غير خدا توجّه كند . (2)

بالاترين درجات محبّتبر اين اساس ، آنان كه معرفتشان نسبت به خداوند متعال ، معرفت شهودى است ، بالاترين درجات عشق و محبّت را نسبت به ذات مقدّس او دارند ، و آنان دو طايفه اند : يكى «ملائكه (فرشتگا)» و ديگرى «اولوا العلم (دانشوران)» ؛ همان گونه كه خداوند سبحان مى فرمايد : «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُو لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلَ_ئكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ» . (3) خداوند ، گواهى مى دهد كه جز او هيچ معبودى نيست ؛ و نيز فرشتگان و دانشوران [ ، گواهى مى دهند] . امام على عليه السلام درباره شدّت محبّت طايفه اوّل ، يعنى فرشتگان ، نسبت به حضرت حق عز و جلچنين مى فرمايد : . . . قَدِ استَفرَغَتهُم أشغالُ عِبادَتِهِ و وَصَلَت حَقائِقُ الإِيمانِ بَينَهُم و بَينَ مَعرِفَتِهِ وقَطَعَهُم الإِيقانُ بِهِ إلَى الوَلَهِ إِلَيهِ، و لَم تُجاوِز رَغَباتُهُم ما عِندَهُ إلى ما عِندَ غَيرِهِ،قَد ذاقوا حَلاوَةَ مَعرِفَتِهِ، وشَرِبوا بِالكَأسِ الرَّوِيَّةِ مِن مَحَبَّتِهِ . (4)

.


1- .ر . ك : نمل ، آيه 59 .
2- .كيمياى محبت : 158 (مبادى محبّت خدا) .
3- .سوره آل عمران ، آيه 18 .
4- .ر . ك : نهج البلاغه : خطبه 91 . نيز ، ر . ك : ص 409 ح 959 .

ص: 435

راه رسيدن به معرفت شهودى

اشتغال به عبادتش ، آنان را از هر چيز ديگر بازداشته است و حقايق ايمان ، آنان را به معرفت پروردگارشان پيوند داده است و يقين به او ، آنان را از ديگران بريده و شيفته او ساخته است و خواسته هايشان از آنچه نزد اوست ، به آنچه نزد ديگرى است ، درنمى گذرد . آنان ، شيرينى معرفتش را چشيده و از جام لبريز محبّتش نوشيده اند . و لذّت طايفه دوم از معرفت خدا را امام صادق عليه السلامچنين توصيف مى نمايد : لَو يَعلَمُ النّاسُ ما في فَضلِ مَعرِفَةِ اللّه ِ عز و جلما مَدّوا أعيُنَهُم إلى ما مَتَّعَ اللّه ُ بِهِ الأَعداءَ مِن زَهرَةِ الحَياةِ الدُّنيا و نَعيمِها ، و كانَت دُنياهُم أقَلَّ عِندَهُم مِمّا يَطَؤونَهُ بِأَرجُلِهِم ولَنَعِموا بِمَعرِفَةِ اللّه ِ عز و جلوتَلَذَّذوا بِها تَلَذُّذَ مَن لَم يَزَل في رَوضاتِ الجِنّانِ مَعَ أولِياءِ اللّه ِ . (1) اگر مردم از فضيلت شناخت خداى عز و جلباخبر مى شدند ، به نعمت ها و خوشى هاى زندگى دنيوى كه خداوند ، دشمنان را از آن برخوردار ساخته است ، چشم نمى دوختند و دنيايشان از آنچه با گام هايشان بر آن پاى مى نهند نيز كمتر مى شد و با نعمت خدا متنعّم مى شدند و از آن لذّت مى بردند ؛ لذّت بردن كسى كه همواره در باغ هاى بهشت ، در كنار اولياى خداست .

راه رسيدن به معرفت شهودىراه رسيدن به معرفت شهودى ، تخليه و تجليه قلب است . تخليه قلب ، به معناى پاكسازى آينه دل از زنگار كارهاى ناشايسته و تجليه قلب ، به معناى

.


1- .الكافي : 8 / 247 / 347 . نيز ، ر . ك : ص 417 ح 968 .

ص: 436

صيقلى كردن و صفا دادنِ هر چه بيشتر آن با جلاى كارهاى نيك است . امام سجاد عليه السلام در دعايى كه ابوحمزه ثُمالى از آن حضرت نقل كرده است ، خطاب به خداوند متعال مى فرمايد: وأنَّ الرَّاحِلَ إلَيكَ قَرِيبُ المَسافَةِ وأَنَّكَ لاَ تَحجُب عَن خَلقِكَ إلاّ أن تَحجُبَهُمُ الأَعمالُ دُونَكَ . (1) آن كه به سوى تو كوچ كرده است، راهش بس نزديك است و تو از خَلقت در حجاب نشده اى، و تنها كردارشان است كه آنان را از تو مى پوشاند . امام در اين كلام ، تصريح مى كند كه جمالِ جميل حضرت حق عز و جلحجاب ندارد . حجاب ، از ناحيه كارهاى ناشايسته است ، و اگر حجابِ زنگارهاى اعمال ناشايسته از آينه دل زدوده شود ، انسان به معرفت شهودى مى رسد . با عنايت به اين مقدمه ، به اين نتايج مى رسيم كه : اولاً تجليه قلب ، راه دوم براى معرفت شهودى محسوب نمى شود ؛ بلكه تخليه و پاكسازى دل از زنگار كارهاى ناشايسته ، براى رسيدن به معرفت شهودى كافى است ؛ گرچه تجليه دل به وسيله كارهاى شايسته ، بر قوّت اين معرفت ، خواهد افزود . ثانيا حجاب هاى معرفت خدا ، همان موانع محبّت او هستند ؛ زيرا چنان كه دانستيم ، معرفت شهودى خداوند متعال ، با محبّت او همراه است . از اين رو ، كسانى كه با عنصر تقوا حجاب هاى معرفت شهودى را كنار زده اند ، با كيمياى محبّت خدا ، رشته محبّت غير او را گسسته اند . امام باقر عليه السلام

.


1- .ر . ك : مصباح المتهجد : 583 / 691 .

ص: 437

اين گروه را چنين توصيف مى فرمايد : . . .قَطَعوا مَحَبَّتَهُم بِمَحَبَّةِ رَبِّهِم . . . ونَظَروا إلَى اللّه ِ عز و جلو إلَى مَحَبَّتِهِ بِقُلوبِهِم . محبّت خويش [به غير خدا ]در راه محبّت پروردگارشان رها كرده ... و با دل هاى خود ، به خداوند عز و جلو محبتش نگريسته اند . (1)ثالثا شمارى از عناوينى كه در «عوامل خدا دوستى» (2) آمد و يا در «اسباب محبوبيت در نزد خدا» (3) مى آيد (مانند : تقوا و توبه) ، اسباب تخليه قلب از زنگارها و تجليه آن نيز محسوب مى شوند . اين نكته نيز قابل توجه است كه تفكيك «عوامل خدا دوستى» از «عوامل محبوبيت در نزد خدا» ، به دليل آن است كه دسته اوّل ، عوامل ايجاد محبّت در دل بنده نسبت به خداى تعالى را توضيح مى دهد و دسته دوم ، اسباب محبّت خداوند متعال را نسبت به بنده ؛ ولى به كار بردن هر يك از اين دو دسته عوامل به جاى دسته ديگر ، بلامانع است . مثلاً در متن قرآن و حديث ، توبه ، سبب محبّت خدا به بنده شمرده شده است ؛ ليكن از آن جا كه توبه موجب كنار رفتن حجاب هاى معرفت مى شود ، سبب محبّت بنده به خدا نيز هست ؛ يا معرفت خدا، تقوا و دعا ، جزء اسباب محبّت بنده نسبت به خدا ذكر شده اند ، در صورتى كه موجب محبّت خدا به بنده نيز هستند . همچنين در بحث از بعضى از اين عوامل (مانند «ياد خدا») در حديث ، به اين نكته تصريح شده است كه موجب محبّت خدا به بنده و بنده به خداوند متعال است . 4

.


1- .ر . ك : ص 421 ح 977 .
2- .ر . ك : ص 405 و 455 .
3- .ر . ك : ص 417 .

ص: 438

خطرناك ترين آفات محبّت خدا

خطرناك ترين آفات محبّت خدادنيا دوستى ، اصل هر گناه ، ريشه هر حجاب و بذر هر يك از موانع خدا دوستى است . از اين رو در باب اوّل از ابواب موانع محبّت خدا ، آن را «خطرناك ترين مانع» (1) براى محبّت خدا ناميده ايم . بر اساس احاديث اين باب ، محبّت خدا ، به هيچ وجه ، قابل جمع با محبّت دنيا نيست و تا ذرّه اى از غبار اين محبّت بر آينه دلْ باقى باشد ، معرفت و محبّت حقيقى خدا براى انسان ، امكان پذير نيست . در اين جا اين سؤالْ پيش مى آيد كه : دنيا چيست؟ و چرا محبّت آن ، با محبّت خدا قابل جمع نيست ؟ دنيا در فرهنگ متون دينى اسلام ، عبارت است از : امكانات مادّى و لذايذ دنيوى ، به شرط آن كه هدفْ قرار گرفته باشند . اگر برخوردارى از لذايذ مادّى و دنيوى ، مقدمه معنويت و آخرت و رسيدن به قرب الهى باشد ، در فرهنگ اسلام ، «دنيا» محسوب نمى شود . چنين برخوردارى هايى ، نه تنها مانعى براى محبّت خدا نيستند ، بلكه مقدمه آن نيز شمرده مى شوند . امّا همين كاميابى هاى مادّى ، اگر هدف قرار گيرند ، خطرناك ترين آفات معنويت و محبّت خواهند بود : «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِى جَوْفِهِ ؛ خداوند در درون يك فرد ، دو دل قرار نداده است» . (2) دلى كه ظرف محبّت دنيا و لبريز از تاريكى هاى معنوى است ، چگونه مى تواند عرش رحمان باشد و نور آسمان ها و زمين را در خود ، جاى دهد ؟ بر همين اساس است كه امام العارفين ، على عليه السلاممى فرمايد :

.


1- .ر . ك : ص 537 .
2- .احزاب ، آيه 4 .

ص: 439

درمان دنيادوستى

كَما أنَّ الشَّمسَ وَاللَّيلَ لا يَجتَمِعانِ كَذلِكَ حُبُّ اللّه ِ وحُبُّ الدُّنيا لا يَجتَمِعانِ. (1) همان گونه كه خورشيد و شب ، جمع نمى شوند ، خدا دوستى و دنيا دوستى نيز بايد يكديگر جمع نمى شوند. در اين باب، تفاوتى ميان كاميابى هاى حلال و حرام نيست. كاميابى حلال هم اگر هدف باشد ، تاريكى مى آورد و مانع محبّت حقيقىِ آن نورِ مطلق است . لذا پيامبر خدا به ابوذر فرمود : لِيَكُن لَكَ فِي كُلِّ شَيءٍ نِيَّةٌ صالِحَةٌ حَتَّى الأَكلَ وَالنَّومَ . (2) در هر چيز بايد نيتى شايسته داشته باشى ؛ حتّى در خور و خواب . البته ترديدى نيست كه ظلمت كاميابى هاى حرام، بيشتر و بازدارندگى اش افزون تر است. اجتناب از تمامى اَشكال دنيا دوستى ، بالاترينِ مراتب تقواست كه اگر انسان بدان دست يابد ، به كيمياى محبّت و بالاترين درجات كمالات معنوى دست يافته است . امام باقر عليه السلامدرباره اين گروه از متّقين و كسانى كه به اين مرتبه رسيده اند ، مى فرمايد : قَطَعوا مَحَبَّتَهُم بِمَحَبَّةِ رَبِّهِم.. . ونَظَروا إلَى اللّه ِ ... . (3) محبّت خويش را [به دنيا ]به خاطر دوستىِ خدا رها كردند و چشم به خدا دوختند ... .

درمان دنيادوستىدنيادوستى ، ريشه در بيمارى هاى دل دارد . قلب سليم ، از محبّت دنيا خالى

.


1- .ر . ك : ص 541 ح 1186.
2- .ميزان الحكمة : ش 20999 ، مكارم الأخلاق : 2 / 370 / 2661 .
3- .ر . ك : ص 421 (تقوا) .

ص: 440

است . امام صادق عليه السلامدر تبيين آيه شريف «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ؛ جز آن كس كه با دلى سليم در پيشگاه الهى حاضر شود» (1) مى فرمايد : هُوَ القَلبُ الَّذِي سَلِمَ مِن حُبِّ الدُّنيا . (2) آن ، دلى است كه از محبّت دنيا فارغ است . در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه : ريشه بيمارى هاى دل كه سبب محبّت دنيا نيز هست ، چيست ؟ پاسخ اين است كه ريشه بيمارى هاى قلب و سبب همه رذايل اخلاقى ، خودخواهى است. بنا بر اين ، براى درمان اساسى دنيادوستى ، راهى جز مبارزه با خودخواهى وجود ندارد . امام خمينى رحمه الله در اين باره ، خطاب به فرزندش چنين مى فرمايد : فرزندم! از خودخواهى و خودبينى به در آى ، كه اين ، ارث شيطان است كه به واسطه خودبينى و خودخواهى ، از امر خداى تعالى به خضوع براى ولى و صفىّ او _ جلّ و علا _ سر باز زد ؛ و بدان كه تمام گرفتارى هاى بنى آدم ، از اين ارث شيطانى است كه اصل اصول فتنه است و شايد آيه شريفه «وَقَ_تِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُو لِلَّهِ» (3) در بعضى مراحل آن ، اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشه فتنه _ كه شيطان بزرگ و جنود آن است كه در تمام اعماق قلوب انسان ها شاخه و ريشه دارد _ باشد ؛ و هر كس ، براى رفع فتنه از درون و برون خويش ، بايد مجاهده نمايد و اين جهاد است كه اگر به پيروزى رسيد ، همه چيز و همه كس اصلاح

.


1- .شعرا ، آيه 89 .
2- .مجمع البيان : 7 / 305.
3- .انفال ، آيه 39 .

ص: 441

رمز خودسازى

مى شود . (1)

رمز خودسازىدر اين جا ، فرصت نقد و بررسى روش علماى اخلاق در مبارزه با خودخواهى و معالجه رذايل اخلاقى و سالم سازى دل از طريق ممارست بر ضدّ آنها نيست . لذا تنها به بحث و بررسى درباره رهنمود مهم امام على عليه السلامبسنده مى كنيم . ايشان درباره اساسى ترين كارى كه به سالم سازى قلب مى انجامد ، چنين مى فرمايد : أَصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِكرِ اللّه ِ . (2) اصل در اصلاح دل ، مشغول داشتن آن به ياد خداست . اين سخن ، از سخنان درخشان و برجسته امام على عليه السلام است ؛ بلكه از معجزات علمى آن بزرگوار محسوب مى شود . در اين كلام ، امام عليه السلامدقيق ترين درس هاى سالم سازى دل و سير و سلوك الى اللّه را به كسانى كه طالب اين راه هستند ، داده است . بر اساس اين رهنمود ، ياد خدا رمز خودسازى است . ياد خدا ، در واقع ، انسان را از خودِ حيوانى تهى مى كند و بدين وسيله ، انسان مى تواند خويشتن را از رذايل اخلاقى پاك نمايد و خودِ انسانىِ خويش را بيابد و با اين دريافت ، به معرفت و محبّت خدا برسد كه : «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ ؛ (3) هركس خود را شناخت ، پروردگارش را شناخته است» .

.


1- .صحيفه نور : 22 / 371 و 372 .
2- .غرر الحكم : 3083 .
3- .غرر الحكم : 5162 ، المناقب ، خوارزمى : 375 / 395 ، شرح نهج البلاغة : 20 / 292 / 239 ، الصراط المستقيم : 1 / 156 ، عوالى اللآلى : 4 / 102 / 149 .

ص: 442

نقش ياد خدا در سازندگى انسان

نقش ياد خدا در سازندگى انساندر متون دينى اسلام ، نقش ياد خدا در سازندگى انسان ، به تفصيل ، مورد توجّه قرار گرفته است كه براى نمونه ، به سه دسته از آنها اشاره مى كنيم : دسته اوّل ، متونى كه در آنها نقش ياد خدا در آفت زدايى و سالم سازى قلب ، مورد توجه قرار گرفته است ، مانند اين روايات كه از امام على عليه السلام نقل شده است : ذِكرُ اللّه ِ مَطرَدَةُ الشَّيطانِ . (1) ياد خدا ، بيرون كننده شيطان است . ذِكرُ اللّه ِ رَأسُ مَالِ كُلِّ مُؤمِنٍ و رِبحُهُ السَّلامَةُ مِن الشَّيطانِ . (2) ياد خدا ، سرمايه هر مؤمن و سود آن ، سلامتى در برابر شيطان است . ذِكرُ اللّه ِ دَواء أَعلالِ النُّفُوسِ . (3) ياد خدا ، داروى دردهاى جان هاست . يا مَنِ اسمُهُ دَواءٌ و ذِكرُهُ شِفاءٌ ! (4) اى آن كه نامش دوا و يادش شفاست! . دسته دوم ، متونى كه بيان كننده نقش ياد خدا در آرامش دل و شرح صدر ، و نورانيت قلب و فكر ، و ايجاد حيات و حواسّ باطنى ، و رشد و تكامل معنوى است ، مانند گفتار خداوند متعال : «أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَ_ئنُّ الْقُلُوبُ» . (5) آگاه باش كه به ياد خدا ، دل ها استوار مى گردند .

.


1- .البداية والنهاية : 1 / 64 ، غرر الحكم : 5162 .
2- .غرر الحكم : 5171
3- .غرر الحكم : 5169 .
4- .مصباح المتهجد : 361 .
5- .رعد ، آيه 28 .

ص: 443

و آنچه از امير مؤمنان نقل شده است : الذِّكرُ يَشرَحُ الصَّدرَ . (1) ياد خدا ، دل را گشايش مى دهد . دَوامُ الذِّكرِ يُنيرُ القَلبَ وَالفِكرَ . (2) ياد مداوم خدا ، دل و انديشه را درخشان مى كند . مَن ذَكَرَ اللّه َ أحيا قَلبَهُ و نَوَّرَ عَقلَهُ و لُبَّهُ . (3) آن كه خدا را ياد كند ، ياد خدا ، دلش را زنده مى دارد و عقلش را درخشان مى كند . إنَّ اللّه َ سُبحانَهُ جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسْمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَة ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعَانَدَةِ . (4) خداوند سبحان ، ياد خود را مايه صفاى دل ها قرار داده است ، كه پس از ناشنيدن ، بدان مى شوند ، و در پى ناديدن ، بدان مى بينند و پس از سرپيچى ، بِدان ، پيروى او مى كنند . مُداوَمَةُ الذِّكرِ قوتُ الأَرواحِ ومِفتاحُ الفَلاحِ . (5) تداوم ياد خدا ، نيروى جان ها و كليد رستگارى است . دسته سوم ، متونى كه انس با خدا ، همنشينى با او و عشق و محبّت او را ثمره ياد خدا مى دانند ، مانند آنچه از پيامبر خدا نقل شده است : مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّه ِ أحَبَّهُ . (6) آن كه فراوان ياد خدا كند ، او را دوست خواهد داشت .

.


1- .غرر الحكم : 835
2- .غرر الحكم : 5144
3- .غرر الحكم : 8876 .
4- .نهج البلاغة : خطبه 222 .
5- .غرر الحكم : 9832 .
6- .ر . ك : ص 419 ح 969 .

ص: 444

و آنچه از امير مؤمنان نقل شده است : الذِّكرُ مِفتاحُ الاُنسِ . (1) ياد خدا ، كليد انس است . ذِكرُ اللّه ِ قوتُ النُّفوسِ ومُجالَسَةُ المَحبوبِ . (2) ياد خدا ، نيروى جان ها و همنشينى با محبوب است . بر اساس اين متون ، ياد خدا در نخستين گام سلوك به سوى او ، آينه دل را از زنگار اخلاق و اعمال ناشايسته پاك مى كند و در گام دوم ، آمادگى آن را براى انعكاس معارف شهودى تقويت مى نمايد و در گام سوم ، كيمياى عشق و محبّتِ دادار يگانه هستى را به سالك ، اهدا مى نمايد . با عنايت به اين آثار و بركات عظيم و نقش كليدىِ ياد خدا در سازندگى انسان و جامعه توحيدى است كه قرآن كريم و احاديث اسلامى ، مكرّر بر كثرتِ ذكر ، بلكه تداوم آن ، تأكيد دارند . خداوند سبحان مى فرمايد : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» . (3) اى آنان كه ايمان آورده ايد! خدا را فراوان ياد كنيد و او را سحرگاهان و شامگاهان تسبيح گوييد . «فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَوةَ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ قِيَ_مًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ». 4 آن گاه كه نماز را به پايان رسانديد ، ايستاده ، نشسته و بر پهلو ياد خدا كنيد . امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايد :

.


1- .ر . ك : ص 419 و 421 ح 974 و 975 .
2- .احزاب : آيه 41 _ 42 .
3- .نساء : آيه 103 .

ص: 445

دو نكته مهم

ما مِن شَيءٍ إلاّ ولَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ إلاّ الذِّكرَ فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ . (1) هر چيزى را حدّى است كه بدان پايان مى يابد ، جز ذكر (ياد خدا) ، كه حدّى ندارد تا بِدان ، پايان گيرد . سپس ، اين آيه را برخواند : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» . (2) اى آنانى كه ايمان آورديد! خداوند را بسيار ياد كنيد .

دو نكته مهمدر اين جا توجّه به دو نكته مهم ، ضرورى است : 1 . آنچه موجب بروز و ظهور آثار ذكر در تخليه و تجليه قلب و رسيدن به معرفت شهودى و محبّت خداست ، تداوم ذكر است ، چنان كه در بسيارى از متونى كه گذشت ، بدان تصريح شده است . ذكرى كه تداوم ندارد و بر قلبْ غلبه نمى كند ، نمى تواند موجب حركت انسان به سوى كمال مطلق باشد . فقيه و محدّث بزرگ ، ملاّ محسن فيض كاشانى رحمه الله ، در هجدهمين رهنمود از بيست و پنج رهنمودى كه در رساله زاد السالك در پاسخِ نامه يكى از فُضلاى عصر خويش درباره كيفيت سلوك راه حق ارائه كرده است ، مى فرمايد : قدرى از اذكار و دعوات را وردِ خود ساختن در اوقات معيّنه ، خصوصا بعد از نمازهاى فريضه . و اگر تواند كه اكثر اوقات ، زبان را مشغول ذكر حق دارد _ و اگر چه جوارح

.


1- .الكافي : 2 / 498 / 1 .
2- .احزاب : آيه 41 .

ص: 446

در كارهاى ديگر مصروف باشد _ ، زهى سعادت ! از حضرت امام محمّد باقر عليه السلاممنقول است كه زبان مبارك ايشان در اكثر اوقات ، تَر بوده است به كلمه طيّبه : «لا إله إلاّ اللّه » ، اگر چيزى مى خورده اند و اگر سخن مى گفته اند و اگر راه مى رفته اند ، إلى غير ذلك . (1) چه اين ، مُمِدّ و مُعاونى قوى است هر سالك را . و اگر ذكر قلبى را نيز مُقارنِ ذكر لسانى سازد ، به اندك زمانى فتوح بسيار رو مى دهد . تا مى تواند ، سعى نمايد كه دم به دم متذكّر حق مى بوده باشد ، تا غافل نشود كه هيچ امرى به اين نمى رسد در سلوك ، و اين ، مددى است قوى در ترك مخالفت حق _ سبحانه _ به معاصى . (2) 2 . حقيقت ذكر ، احساس حضور در محضر حق تعالى است ؛ احساسى كه انسان را به مسئوليت هاى فردى و اجتماعى وادار نمايد . هر قدر اين احساس در انسان تقويت شود ، ذكر ، واقعيّت بيشترى پيدا مى كند و آثار و بركات افزون ترى دارد . تداوم ذكر بدين معنا بسيار دشوار است . در اين باره ، يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه : قال أبو عبداللّه عليه السلام : ألا اُخبِرُكَ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللّه ُ عز و جلعَلى خَلقِهِ [ثَلاثٌ] ؟» ، قُلتُ : «بَلى»؛ قَالَ : «إنصافُ النّاسِ مِن نَفسِكَ ، و مُواساتُكَ أخاكَ ، و ذِكرُ اللّه ِ في كُل

.


1- .متن حديث ، از امام صادق عليه السلامبدين شرح است : «وكانَ أبى كَثير الذِّكرِ لَقَد كُنتُ أمشي مَعَهُ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّه َ وآكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّه َ وَلَقَد كانَ يُحَدِّثُ القَومَ وما يَشغَلُهُ ذلِكَ عَن ذِكرِ اللّه ِ وكُنتُ أرى لِسانَهُ لازِقا بِحَنَكِهِ يَقولُ : لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ؛ پدرم بسيار ذكرگو بود . در كنارش راه مى رفتم و او ياد خدا مى كرد . با او بر سر سفره مى نشستم و او ياد خدا مى كرد . با مردم سخن مى گفت ، ولى اين كار ، وى را از ياد خدا باز نمى داشت و مى ديدم كه زبانش از تكرار «لا اله الاّ اللّه» به كامش مى چسبيد» . (الكافي ، ج 2 ، ص 498) .
2- .ده رساله ، ملاّ محسن فيض كاشانى ، به كوشش : رسول جعفريان ، نشاط ، 1371 .

ص: 447

كامل ترين مصداق ذكر

مَوطِنٍ . أما إنّي لا أقُولُ : سُبحَانَ اللّه ِ وَالحَمدُ للّه ِِ ، ولا إِلهَ إلاَّ اللّه ُ ، وَاللّه ُ أكبَرُ ، وإن كانَ هَذا مِن ذاكَ ، ولكِن ذِكرُ اللّه ِ عز و جلفي كُلِّ مَوطِنٍ إذا هَجَمتَ عَلى طاعَةٍ أو عَلَى مَعصِيَةٍ . (1) امام صادق عليه السلامپرسيد : «آيا از سخت ترين چيزهايى كه خداوند عز و جلآنها را واجب كرده [و سه چيز است] ، آگاهت نسازم؟» . گفتم : «چرا» . فرمود : «انصاف تو با ديگران و همدردى ات با برادران و ياد كردن خدا در همه جا . بدان كه منظورم از ياد كردن خدا ، گفتن «سبحان اللّه ، والحمد للّه، ولا إله إلاّ اللّه ُ ، وَاللّه ُ أكبر» نيست ، گرچه اين نيز ياد خداست ؛ بلكه مقصودم ياد كردن خدا در هرجايى است كه بر اطاعت و يا معصيت او تصميم مى گيرى» .

كامل ترين مصداق ذكرنماز ، كامل ترين مصداق ذكر (ياد خدا) است و آيه شريف «أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى ؛ نماز را براى ياد كردنِ من به پادار» (2) به همين نكته ظريف ، اشارت دارد . نماز اگر با آداب و شرايط آن (بويژه حضور قلب) انجام شود ، در گام اوّل ، دل را از همه زشتى ها و آلودگى ها پاك مى كند ، همان طور كه خداوند سبحان مى فرمايد : «إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَرِ ؛ همانا نماز ، از گناه و خطا باز مى دارد» (3) و با پاك شدن از آلودگى ها ، انسان به صفت تقوا متّصف مى گردد و در گام دوم ، انسان را به بساط قرب و انس و محبّت خداوند متعال

.


1- .الكافى : 2 / 145 / 8 .
2- .طه ، آيه 14 .
3- .عنكبوت ، آيه 45 .

ص: 448

مى رساند ، چنان كه امام على عليه السلام مى فرمايد : الصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقِيٍّ . (1) نماز ، نردبان [قُرب ]هر پرهيزگار است . بنابراين ، نماز ، بهترين وسيله براى خودسازى و سازندگى و ساختن جامعه توحيدى و مبتنى بر محبّت خداست . به همين جهت ، پيامبر خدا ، از آن به عنوان «خَيرُ مَوضُوع (بهترينِ احكام)» (2) ياد مى كند و امام صادق عليه السلامدرباره ارزش نماز و نقش آن در سازندگى انسان مى فرمايد : ما مِن شَيءٍ بَعدَ المَعرِفَةِ تَعدِلُ هَذِهِ الصَّلاةَ . (3) پس از شناخت [خدا] ، هيچ چيزى همپايه نماز نيست . از اين رو ، امام خمينى رحمه الله در وصيّت نامه اخلاقى خود ، پس از آن كه خودخواهى و خودبينى را ريشه همه فتنه ها و گرفتارى هاى بنى آدم مى خواند و جهاد براى قطع اين ريشه را جهاد اكبر مى نامد و پيروزى در اين جهاد را مايه اصلاح همه چيز و همه كس تعريف مى كند ، تأكيد مى نمايد كه راه رسيدن به اين پيروزى (پس از استمداد از خداوند متعال) ، نماز است . متن نوشته امام ، خطاب به فرزندش چنين است : پسرم! سعى كن كه به اين پيروزى دست يابى ، يا دست كم به بعض مراحل آن . همّت كن و از هواهاى نفسانيه كه حد و حصر ندارد ، بكاه و از خداى متعال _ جلّ و علا _ استمداد كن كه بى مدد او ، كسى به جايى نرسد و نماز ، اين معراج عارفان و سفر عاشقان ، راه وصول به اين مقصد است و اگر

.


1- .الخصال : 2 / 620 / 10 ، نهج البلاغة : حكمت 136 .
2- .معانى الأخبار : 333 / 1 ، مسند ابن حنبل : 8 / 132 / 21608 .
3- .الكافي : 3 / 264 / 1 ، أمالى الطوسى : 694 / 147 از زُرعه ، إرشاد القلوب : 145 ، بحار الأنوار : 27 / 202 / 71 .

ص: 449

دو شرط اصلى تحقّق نماز كامل

الف _ تمسّك و توسّل به اهل بيت

توفيق يابى و يابيم به تحقّق يك ركعتِ آن و مشاهده انوار مكنون در آن و اسرار مرموز آن ، ولو به قدر طاقت خويش ، شمّه اى از مقصد و مقصود اولياى خدا را استشمام نموده ايم و دورنمايى از صَلاتِ معراج سيّد انبياى عرفا _ عليه وعليهم وعلى آله الصلاة والسّلام _ را مشاهده كرده ايم كه خداوند منّان ، ما و شما را به اين نعمت بزرگ ، منّت نهد ! (1)

دو شرط اصلى تحقّق نماز كاملنكته قابل توجّه ، اين كه بهره گيرى كامل از آثار و بركات نماز در سير و سلوك الى اللّه ، دو شرط اصلى دارد :

الف _ تمسّك و توسّل به اهل بيتراه توحيد و معرفت و محبّت خداوند متعال ، راهى است بس دشوار و صعب العبور كه طى كردن آن بدون چراغ و راهنما و تمسّك به ولايت و بهره گيرى از شفاعتِ وسايلى كه خداوند متعال براى تقرّب به خود معين فرموده است (2) و ورود از درى كه خداوند متعال براى گام نهادن بر بساط قرب خود مشخص كرده است ، (3) امكان پذير نيست . لذا در زيارت ائمه اهل بيت مى گوييم : مَن أرادَ اللّه ُ بَدَأَ بِكُم ومَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنكُم وَمَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم . (4) هركه خدا را بخواهد ، از شما مى آغازد و هر كه او را به يگانگى بشناسد ، از

.


1- .صحيفه نور : 22 / 372 .
2- .اشاره اى به آيه : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَ_هِدُواْ فِى سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(مائده ، آيه 35) .
3- .اهل بيت در قرآن و حديث : ويژگى هاى اهل بيت (1 / 12) .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 2 / 615 (زيارت جامعه كبيره) .

ص: 450

ب _ احسان به خلق

شما پذيرفته است و هركه قصدِ او كند ، به شما روى مى آورد. بر همين اساس ، امام صادق عليه السلام براى دستيابى به حقيقت نماز و بهره گيرى كامل از اين بهترين وسيله سلوك الى اللّه ، مى فرمايد : إذا قُمتَ إلَى الصَّلاةِ فَقُل : اللّهُمَّ! إنّي اُقَدِّمُ إلَيكَ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آلهبَينَ يَدَي حاجَتي وأتَوَجَّهُ بِهِ إلَيكَ ، فَاجْعَلني بِهِ وَجيها عِندَكَ فِي الدُّنيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ المُقَرَّبينَ ، اِجعَل صَلاَتِي بِهِ مَقبُولَةً ، وَذَنبي بِهِ مَغفُورا ، وَدُعَائي بِهِ مُستَجابا ، إنَّكَ أنتَ الغَفُورُ الرَّحيم. (1) هرگاه به نماز ايستادى ، بگو : بارالها! من محمد صلى الله عليه و آلهرا براى برآوردن حاجتم به درگاهت مى آورم و به وسيله او به تو روى مى آورم . پس به سبب او مرا در دنيا و آخرت ، نزدت آبرومند و از مقرّبان قرار ده . نمازم را به سبب او مقبول ، گناهم را آمرزيده و دعايم را مستجاب قرارده كه تويى بخشاينده مهربان .

ب _ احسان به خلقيكى از شرايط مهم پذيرفته شدن نماز و بهره گيرى از آثار و انوار و بركات آن كه در متون اسلامى بر آن تأكيد شده، زكات است . قرآن كريم در كنار نماز ، مردم را به پرداختن زكات دعوت كرده است . امام رضا7 درباره راز اين اقتران مى فرمايد : إنَّ اللّه َ عز و جلأمَرَ بِثَلاثَةٍ مَقرُونٌ بِها ثَلاثَةٌ اُخرى : أمَرَ بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ ، فَمَن صَلّى ولَم يُزَكِّ لَم تُقبَل صَلاتُهُ . (2) خداوند عز و جلسه چيز را قرين سه چيز ديگر قرار داد : به نماز و زكات فرمان داد . پس هركه نماز بخواند ، امّا زكات نپردازد ، نمازش پذيرفته

.


1- .الكافى : 3 / 309 / 3 .
2- .بحار الأنوار : 96 / 12 / 17 به نقل از الخصال .

ص: 451

نمى شود ... . نقش پرداخت زكات در بهره گيرى از آثار نماز ، تا آن جاست كه امام صادق عليه السلاممى فرمايد : لا صَلاةَ لِمَن لا زَكاةَ لَهُ . (1) هركه زكات نپردازد ، او را نمازى [پذيرفته ]نيست . زكات در مفهوم عام خود ، شامل تمام حقوق مالى شرعى ، اعم از واجب و مستحب است . در اين باره در حديثى آمده است : سُئِلَ الصادقُ عليه السلام : «في كَم تَجِبُ الزَّكاةُ مِنَ المالِ؟ فقال عليه السلام : «الزَّكاةَ الظَّاهِرَةَ أم الباطِنَةَ تُريدُ ؟» . قَالَ : «اُريدُهُما جَميعا» . فَقالَ : «أَمَّا الظّاهِرَة فَفي كُلِّ ألفٍ خَمسَةٌ وَعِشرونَ دِرهَما ، وأمَّا الباطِنَةُ فَلا تَستَأثِر عَلى أخيكَ بِما هُوَ أحوَج إلَيكَ مِنكَ» . (2) كسى از امام صادق عليه السلامپرسيد : حدّ نِصاب مالى در زكات ، چيست؟ امام فرمود : «مقصودت ، زكات ظاهرى است يا باطنى ؟». پرسنده گفت: هر دو را مى پرسم . حضرت فرمود: «زكات ظاهرى، در هر هزار درهمى ، بيست و پنج درهم است ؛ امّا زكات باطنى ، آن است كه آنچه را برادرت بدان نيازمندتر است ، ويژه خود نكنى» . بر اين اساس ، مى توان گفت كه همه گونه احسان به خلق، براى خدا ، شرط كمالِ بهره گيرى از بركات هر نوع ذكر و در رأس آن ، نماز است . خدمت به مردم ، تا آن جا در تكامل انسان نقش دارد كه پيامبر خدا ، خدمتگزاران مردم را بهترينِ مردم مى نامد و در اين باره مى فرمايد :

.


1- .مشكاة الأنوار : 46 / 212 .
2- .معانى الأخبار : 153 / 1 .

ص: 452

جمع بندى

خَيرُ النَّاسِ مَن انتَفَعَ بِهِ النَّاسُ . (1) بهترين مردم ، كسى است كه مردم از او بهره برند . و امام على عليه السلاماحسان را در كنار اطاعت خداوند متعال به عنوان فلسفه خلقت انسان ، مطرح مى كند و مى فرمايد : بِتَقوَى اللّه ِ اُمِرتُم ولِلإِحسانِ وَالطّاعَةِ خُلِقتُم . (2) به تقواى خدا فرمان يافتيد و براى احسان[ به خلق ]و اطاعت [ از خدا] ، آفريده شديد . اصولاً همان طور كه امام خمينى فرموده است ، (3) خدمت به خلق ، در واقع ، خدمت به خدا و عبادت اجتماعى است و هر چه انسان به خلق ، خصوصا مردم محروم ، بيشتر خدمت كند ، به خالق ، نزديك تر مى شود و به بساط انس و قرب و محبّت او بهتر راه مى يابد ، چنان كه در حديث قدسى آمده است : يا أحمَدُ ! مَحَبَّتي مَحَبَّةُ الفُقَراءِ . (4) دوستىِ من ، به دوست داشتنِ فقيران است .

جمع بندىبارى ! آنچه درباره راه رسيدن به معرفت شهودى و محبّت خدا گفتيم در پنج نكته خلاصه مى شود :

.


1- .الإختصاص : 243 .
2- .بحار الأنوار : 32 / 356 / 337 به نقل از شرح نهج البلاغة .
3- .در وصيّت نامه اخلاقى امام(ره) به فرزندش آمده است : «پسرم! از بار مسئوليت انسانى كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است ، شانه خالى مكن ...» (صحيفه نور : 22 / 359) .
4- .ر . ك : ص 259 ح 648 .

ص: 453

1 . توجّه به حضور دائم بنده در محضر حق تعالى؛ 2 . اهتمام به حضور قلب در نماز و به پاداشتن نمازِ كامل؛ 3 . استمداد از خداوند متعال؛ 4 . تمسّك و توسّل به اهل بيت: ؛ 5 . خدمت به خلق براى خدا .

.

ص: 454

الفصل الثالث: مبادئ التَّحبُّب إلى اللّه 3 / 1التَّوبَةالكتاب(إِنَّ اللّه َ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ) . (1)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ الشّابَّ التّائِبَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ العَبدَ المُؤمِنَ المُفَتَّنَ التَّوّابَ . (3)

.


1- .البقرة : 222 .
2- .الجامع الصغير : 1 / 285 / 1866 ، كنز العمّال : 4 / 209 / 10185 كلاهما نقلاً عن أبي الشيخ عن أنس .
3- .مسند ابن حنبل : 1 / 174 / 605 و ص 221 / 810 وليس فيه «المؤمن» ، مسند أبي يعلى : 1 / 257 / 479 ، حلية الأولياء : 3 / 178 وفيه «المفتقر» بدل «المفتّن» وكلّها عن عبد الملك بن سفيان الثقفي عن الإمام الباقر عليه السلامعن محمّد بن الحنفيّة عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال : 4 / 209 / 10186 ؛ الكافي : 2 / 435 / 9 عن أبي جميلة عن الإمام الصادق عليه السلام وزاد فيه «ومن لم يكن ذلك منه كان أفضل» وليس فيه «المؤمن» .

ص: 455

فصل سوم : اسباب محبوبيت در نزد خدا

3 / 1 توب_ه

فصل سوم : اسباب محبوبيت در نزد خدا3 / 1توب_هقرآن(خداوند ، توبه كاران و پاكيزگان را دوست دارد) .

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، جوان توبه كار را دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، بنده مؤمنِ به گناه آزموده شده توبه كار را دوست دارد .

.

ص: 456

الإمام عليّ عليه السلام : توبوا إلَى اللّه ِ عز و جل ، وَادخُلوا في مَحَبَّتِهِ ؛ فَإِنَّ اللّه َ يُحِبُّ التَّوّابينَ ويُحِبُّ المُتَطَهِّرينَ ، وَالمُؤمِنُ تَوّابٌ . (1)

الكافي عن أبي بصير : قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّه ِ عليه السلام : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا» (2) ؟ قالَ : هُوَ الذَّنبُ الَّذي لا يَعودُ فيهِ أبَدا . قُلتُ : وأيُّنا لَم يَعُد ؟ ! فَقالَ : يا أبا مُحَمَّدٍ ، إنَّ اللّه َ يُحِبُّ مِن عِبادِهِ المُفَتَّنَ التَّوّابَ . (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : قَد قُلتَ يا إلهي في مُحكَمِ كِتابِكَ إنَّكَ تَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِكَ وتَعفو عَنِ السَّيِّئاتِ وتُحِبُّ التَّوّابينَ ، فَاقبَل تَوبَتي كَما وَعَدتَ، وَاعفُ عَن سَيِّئاتي كَما ضَمِنتَ، وأوجِب لي مَحَبَّتَكَ كَما شَرَطتَ . (4)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : أعتَذِرُ إلَيكَ يا إلهي . . . فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاجعَل نَدامَتي عَلى ما وَقَعتُ فيهِ مِنَ الزَّلاّتِ وعَزمي عَلى تَركِ ما يَعرِضُ لي مِنَ السَّيِّئاتِ تَوبَةً توجِبُ لي مَحَبَّتَكَ ، يا مُحِبَّ التَّوّابينَ . (5)

.


1- .الخصال : 623 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 113 وفيه «منيب و توّاب» بدل «توّاب» ، بحار الأنوار: 6 / 21 / 14 .
2- .التحريم : 8 .
3- .الكافي : 2 / 432 / 4 و ح 3 عن محمّد بن الفضيل عن الإمام الكاظم عليه السلام نحوه ، الزهد للحسين بن سعيد : 72 / 191 ، الاُصول الستّة عشر (أصل عاصم بن حميد) : 37 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلاموفيه «فشقّ ذلك عليَّ ، فلمّا رأى مشقّته عليَّ» بدل «قلت : وأيّنا لم يعد» ، بحار الأنوار : 6 / 39 / 69 وراجع جامع الأحاديث للقمّي : 198 . أحبّ الناس إلى اللّه سبحانه / المتّقي التائب .
4- .الصحيفة السجّادية : 125 الدعاء 147 .
5- .الصحيفة السجّادية : 125 الدعاء 38 .

ص: 457

امام على عليه السلام : به سوى خداوند عز و جل توبه كنيد و به دوستى اش درآييد كه خداوند ، توبه كاران و پاكيزگان را دوست دارد ، و مؤمن ، توبه كار است .

الكافى _ به نقل از ابو بصير _ : از امام صادق عليه السلامدرباره آيه «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! به سوى خدا ، خالصانه توبه كنيد» ، پرسيدم . فرمود : «مقصود ، گناهى است كه پس از توبه ، ديگر هرگز به آن باز نگردند» . گفتم : كدام يك از ما [چنين است و ]ديگر به گناه باز نمى گردد؟ فرمود : «اى ابومحمّد! خداوند از ميان بندگانش ، بنده به گناه آزموده شده بسيار توبه كار را دوست دارد» .

امام سجاد عليه السلام _ در دعا _ : بارالها ! در كتاب استوارت فرمودى كه توبه را از بندگانت مى پذيرى و از گناهان درمى گذرى و توبه كاران را دوست مى دارى . پس همان گونه كه وعده داده اى ، توبه ام را بپذير و همان گونه كه تضمين كرده اى ، از گناهانم درگذر و همان گونه كه شرط كرده اى ، دوستى ات را بر من مقرّر دار.

امام سجاد عليه السلام _ در دعا _ : بارالها ! از تو پوزش مى خواهم ... . پس بر محمّد و آل محمّد ، درود فرست و پشيمانى ام را از لغزش هايى كه دچار آن شدم و عزمم را بر واگذاشتن گناهانى كه با آنها روياروى مى شوم ، توبه اى قرار ده كه محبّتت را برايم در پى بياورد ، اى دوستدار توبه كاران !

.

ص: 458

عنه عليه السلام _ أيضا _ : اللّهُمَّ ارزُقنا خَوفَ عِقابِ الوَعيدِ... وَاجعَلنا عِندَكَ مِنَ التَّوّابينَ الَّذينَ أوجَبتَ لَهُم مَحَبَّتَكَ ، وقَبِلتَ مِنهُم مُراجَعَةَ طاعَتِكَ ، يا أعدَلَ العادِلينَ. (1)

الإمام الصادق عليه السلام : إذا تابَ العَبدُ تَوبَةً نَصوحا أحَبَّهُ اللّه ُ ، فَسَتَرَ عَلَيهِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام _ في قَولِهِ تَعالى : «يَ_ أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا» _ : يَتوبُ العَبدُ ثُمَّ لا يَرجِعُ فيهِ ، وإنَّ أحَبَّ عِبادِ اللّه ِ إلَى اللّه ِ المُتَّقِي التّائِبُ . (3)

الكافي عن ابن أبي عمير عَن بَعضِ أصحابِنا رَفَعَهُ : إنَّ اللّه َ عز و جل أعطَى التّائِبينَ ثَلاثَ خِصالٍ، لَو أعطى خَصلَةً مِنها جَميعَ أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ لَنَجَوا بِها: قَولُهُ عز و جل: «إِنَ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّ بِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» (4) ،فَمَن أحَبَّهُ اللّه ُ لَم يُعَذِّبهُ. (5)

3 / 2طاعَةُ اللّه ِالكتاب(قُلْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَ_فِرِينَ) . (6)

.


1- .الصحيفة السجّادية : 179 الدعاء 45 ، مصباح المتهجّد : 647 ، إقبال الأعمال : 1 / 429 وفيه «غم» بدل «عقاب» ، بحار الأنوار : 98 / 176 / 1 .
2- .الكافي : 2 / 430 / 1 و ص 436 / 12 وليس فيه «في الدنيا والآخرة» ، ثواب الأعمال : 205 / 1 كلّها عن معاوية بن وهب ، مشكاة الأنوار : 111 عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «أحبّ اللّه أن يستر عليه» بدل «أحبّه اللّه فستر عليه» ، بحار الأنوار : 6 / 28 / 31 .
3- .تفسير القمّي : 2 / 377 عن محمّد بن الفضيل ، بحار الأنوار : 6 / 20 / 8 . راجع : إنّ اللّه سبحانه يحبّ هؤلاء / المفتّن التوّاب .
4- .البقرة : 222 .
5- .الكافي : 2 / 432 / 5 ، مشكاة الأنوار : 109 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 6 / 39 / 70 .
6- .آل عمران : 32 .

ص: 459

3 / 2 فرمانبَرى از خدا

امام سجاد عليه السلام _ در دعا _ : بارالها ! ترس از كيفر موعود را روزى ما گردان ... و ما را نزد خود ، از توبه كارانى قرار ده كه محبّتت را بر آنان مقرّر داشتى و بازگشتشان را به فرمانبرى ات پذيرفتى ، اى عادل ترين عادلان !

امام صادق عليه السلام : هرگاه بنده خالصانه توبه كند ، خداوند ، او را دوست مى دارد و گناهانش را در دنيا و آخرت بر او مى پوشاند .

امام كاظم عليه السلام _ در تفسير آيه «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! به سوى خدا ، خالصانه توبه كنيد» _ : مقصود آن است كه بنده توبه كند و ديگر به گناه بازنگردد . محبوب ترينِ بندگان در نزد خداوند ، پرهيزگارِ توبه كار است .

الكافى _ به نقل از ابن ابى عمير ، از يكى از راويان شيعه كه سند حديث را به معصوم رسانده است _ : خداوند عز و جل ، به توبه كاران ، سه خصلت داده است كه اگر يكى از آنها را به زمينيان و آسمانيان مى داد ، با همان ، نجات مى يافتند . اين فرموده خداست كه : «خداوند ، توبه كاران و پاكيزگان را دوست دارد» ، و[البته ]خداوند ، هركه را دوست بدارد ، عذاب نخواهد كرد .

3 / 2فرمانبَرى از خداقرآن(بگو : از خدا و پيامبرش فرمان ببريد . پس اگر پشت كردند ، خداوند ، كافران را دوست ندارد) .

.

ص: 460

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ أحَبَّ الناسِ إلَى اللّه ِ عز و جل يَومَ القِيامَةِ أطوَعُهُم لَهُ ، وأتقاهُم . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ أن يُعمَلَ بِفَرائِضِهِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : إن تَنَزَّهوا عَنِ المَعاصي يُحبِبكُمُ اللّه ُ . (3)

مكارم الأخلاق عن عثمان بن عيسى عَن بَعضِ مَن حَدَّثَهُ عنِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام : قُلتُ لَهُ : مَن أحَبُّ الخَلقِ إلَى اللّه ِ ؟ قالَ : أطوَعُهُم للّه ِِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : قالَ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى : ما تَحَبَّبَ إلَيَّ عَبدي بِأَحَبَّ مِمَّا افتَرَضتُ عَلَيهِ . (5)

الأمالي للصدوق عن محمّد بن أبي عمير : حَدَّثَني مَن سَمِعَ أبا عَبدِاللّه ِ الصَّادِقَ عليه السلاميَقولُ : ما أحَبَّ اللّه ُ عز و جل مَن عَصاهُ . ثُمَّ تَمَثَّلَ فَقالَ : تَعصِي الإِلهَ وأنتَ تُظهِرُ حُبَّهُ هذا مُحالٌ فِي الفِعالِ بَديعُ لَو كانَ حُبُّكَ صادِقا لَأَطَعتَهُ إنَّ المُحِبَّ لِمَن يُحِبُّ مُطيعُ . (6)

.


1- .الكافي : 5 / 340 / 1 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام ، غرر الحكم : 3158 عن الإمام عليّ عليه السلامنحوه ، بحار الأنوار : 22 / 118 / 89 .
2- .كنز العمّال : 15 / 769 / 43020 نقلاً عن ابن عدي في الكامل عن عائشة .
3- .غرر الحكم : 3759 .
4- .مكارم الأخلاق : 2 / 100 / 2288 .
5- .الكافي : 2 / 82 / 5 عن محمّد الحلبيّ ، مشكاة الأنوار : 112 ، بحار الأنوار : 71 / 196 / 5 .
6- .الأماليللصدوق: 578/790 ، فلاح السائل : 158 ، تحف العقول : 294 عن الإمام الباقر عليه السلام، روضة الواعظين: 458 كلاهما نحوه، بحار الأنوار: 70/15/3 .

ص: 461

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبوب ترينِ مردم در نزد خداوند در روز قيامت ، فرمانبرترينِ آنها نسبت به او و پرهيزگارترينِ آنان است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال، دوست دارد كه واجباتش به جاى آورده شود.

امام على عليه السلام : اگر خود را از معصيت ها پاك كنيد ، خداوند ، دوستتان خواهد داشت .

مكارم الأخلاق _ به نقل از عثمان بن عيسى ، از كسى كه اين حديث را از امام صادق عليه السلامبرايش نقل كرد _ : به حضرت گفتم : محبوب ترين خلق در نزد خدا كيست ؟ فرمود : «فرمانبرترينِ آنان نسبت به خدا» .

امام صادق عليه السلام : خداوند متعال مى فرمايد : بنده ام با هيچ چيزى مانند [انجام دادن] آنچه بر او واجب كرده ام ، به من دوستى نمى ورزد .

أمالى صدوق _ به نقل از محمد ابى عُمَير _ : كسى كه خود از امام صادق عليه السلامشنيده بود ، برايم نقل كرد كه ايشان مى فرمود : «خداوند ، كسى را كه نافرمانى اش كند ، دوست نمى دارد» . آن گاه ، حضرت ، اين شعر را برخواند : «نافرمانى خدا را مى كنى و باز بدو اظهار دوستى مى نمايى ؟ / اين ، محال است و از كارهاى شگفت است . اگر دوستى ات راستين بود ، از او فرمان مى بردى/ زيرا كه دوستدار ، فرمانبر كسى است كه دوستش مى دارد» . (1)

.


1- .سيّد ابن طاووس در فلاح السائل پس از نقل اين روايت مى نويسد : اى بسا كسى بگويد كه اين دو بيت از محمود ورّاق است . جواب مى دهيم : آرى! امام صادق عليه السلامآن دو را به عنوان مثل ياد كرده است . راويان اين حديث به اتفاق عالمان رجالى ، جملگى ثقه اند و روايات مرسل محمّد بن ابى عمير ، همانند مسند به حساب مى آيند .

ص: 462

3 / 3اِتِّباعُ أهلِ البَيتِالكتاب(قُلْ إِنْ كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّه َ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّه ُ وَيَغْفِر لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّه ُ غَفُورٌ رَحِيمٌ) . (1)

الحديث الإمام عليّ عليه السلام : أحَبُّ العِبادِ إلَى اللّه ِ المُتَأَسّي بِنَبِيِّهِ ، وَالمُقتَصُّ لِأَثَرِهِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : مَن سَرَّهُ أن يَعلَمَ أنَّ اللّه َ يُحِبُّهُ فَليَعمَلْ بِطاعَةِ اللّه ِ ، وَليَتَّبِعنا ؛ ألَم يَسمَع قَولَ اللّه ِ عز و جل لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله : «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» ؟ ! وَاللّه ِ لا يُطيعُ اللّه َ عَبدٌ أبَدا إلاّ أدخَلَ اللّه ُ عَلَيهِ فِي طاعَتِهِ اتِّباعَنا ، ولا وَاللّه ِ لا يَتَّبِعُنا عَبدٌ أبَدا إلاّ أحَبَّهُ اللّه ُ . ولا وَاللّه ِ لا يَدَعُ أحَدٌ اِتِّباعَنا أبَدا إلاّ أبغَضَنا ، ولا وَاللّه ِ لا يُبغِضُنا أحَدٌ أبَدا إلاّ عَصَى اللّه َ ، ومَن ماتَ عاصِيا للّه ِِ أخزاهُ اللّه ُ وأكَبَّهُ عَلى وَجهِهِ فِي النّارِ ، وَالحَمدُ للّه ِِ رَبِّ العالَمينَ . (3)

بحار الأنوار عن الفضيل : قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه السلام : أيُّ شَيءٍ أفضَلُ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ العِبادُ إلَى اللّه ِ فيمَا افتَرَضَ عَلَيهِم؟ فَقالَ : أفضَلُ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ العِبادُ إلَى اللّه ِ طاعَةُ اللّه ِ وطاعَةُ رَسولِهِ ، وحُبُّ اللّه ِ وحُبُّ رَسولِهِ واُولِي الأَمرِ . (4)

.


1- .آل عمران : 31 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 160 ، غرر الحكم : 3055 ، بحار الأنوار : 16 / 285 / 136 .
3- .الكافي : 8 / 14 / 1 عن حفص المؤذّن وإسماعيل بن جابر وإسماعيل بن مخلّد السرّاج ، بحار الأنوار : 78 / 224 / 93 .
4- .بحار الأنوار: 27 / 91 / 13 .

ص: 463

3 / 3 پيروى از اهل بيت

3 / 3پيروى از اهل بيتقرآن(بگو : اگر خدا را دوست داريد ، از من پيروى كنيد ، تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد ، كه خداوند ، آمرزنده و مهربان است) .

حديث امام على عليه السلام : محبوب ترينِ بندگان در نزد خداوند ، اقتدا كننده به پيامبرش و پى سپارِ راه اوست .

امام صادق عليه السلام : كسى كه از دانستن اين كه خداوندْ دوستش مى دارد ، شادمان مى شود ، پس به فرمانبرى از خدا بپردازد و از ما پيروى كند . آيا سخن خداوند عز و جل را به پيامبرش صلى الله عليه و آلهنشنيده است : «بگو : اگر خدا را دوست داريد ، از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد» ؟ به خدا سوگند ، هيچ بنده اى از خدا فرمانبرى نمى كند ، مگر آن كه خداوند ، پيروى از ما را نيز جزو طاعتش قرار مى دهد . به خدا سوگند ، هيچ بنده اى از ما پيروى نمى كند ، مگر آن كه خداوند ، دوستش خواهد داشت . به خدا سوگند ، هيچ بنده اى پيروى از ما را فرو نمى گذارد ، مگر آن كه با ما دشمنى كرده باشد . به خدا سوگند ، هيچ كس با ما دشمنى نمى كند ، مگر آن كه از خدا نافرمانى كرده باشد ، و هركه در حال نافرمانى خدا بميرد ، خداوند ، خوارش مى كند و او را به رو در آتش مى اندازد. ستايش، ويژه پروردگار عالميان است .

بحار الأنوار _ به نقل از فضيل _ : به امام كاظم عليه السلامگفتم : از ميان فريضه هايى كه خداوندْ واجب ساخته است ، كدام يك بيشتر مايه تقرّب بندگان به خداوند است ؟ فرمود : «برترين چيزى كه بندگان با آن به خداوندْ تقرب مى جويند ، فرمانبرى از خدا و پيامبرش و دوستىِ خدا و پيامبرش و اولوالأمر است» .

.

ص: 464

الإمام عليّ عليه السلام _ في خطبة الوسيلة _ : قالَ تَبارَكَ وتَعالى فِي التَّحريضِ عَلَى اتِّباعِهِ وَالتَّرغيبِ فِي تَصديقِهِ وَالقَبولِ لِدَعوَتِهِ : «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» فَاتِّباعُهُ صلى الله عليه و آله محبّة اللّه ورِضاهُ غفرانُ الذُّنوبِ وكَمالُ الفَوزِ ووُجوبُ الجَنَّةِ . (1)

3 / 4مَكارِمُ الأَخلاقِأ _ حُسنُ الخُلُقِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أحَبُّكُم إلَى اللّه ِ أحاسِنُكُم أخلاقا ، المُوَطَّؤونَ أكنافا ، الَّذينَ يَألَفونَ ويُؤلَفونَ . (2)

المستدرك على الصحيحين عن اُسامة بن شريك : كُنّا جُلوسا عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله . . . إذ جاءَهُ ناسٌ مِنَ الأَعرابِ فَقالوا : . . . مَن أحَبُّ عِبادِ اللّه ِ إلَى اللّه ِ ؟ قالَ : أحسَنُهُم خُلُقا . (3)

الإمام الصادق عليه السلام : عَلَيكُم بِمَكارِمِ الأَخلاقِ ؛ فَإِنَّ اللّه َ عز و جل يُحِبُّها ، وإيّاكُم ومَذامَّ الأَفعالِ ؛ فَإِنَّ اللّه َ عز و جل يُبغِضُها . (4)

.


1- .الكافي : 8 / 26 / 4 عن جابر بن عبداللّه عن الإمام الباقر عليه السلام .
2- .تاريخ بغداد : 1 / 382 عن أنس ، صحيح ابن حبّان : 2 / 232 / 482 عن أبي ثعلبة وفيه «إنّ أحبّكم إلى اللّه وأقربكم منّي أحاسنكم أخلاقا» ، كنز العمّال : 3 / 13 / 5198 ؛ عوالي اللآلي : 1 / 100 / 21 ، مستدرك الوسائل : 9 / 150 / 10521 نقلاً عن تفسير أبي الفتوح الرازي وكلاهما عن أبي هريرة .
3- .المستدرك على الصحيحين: 4/443/8214، المعجم الكبير: 1/181/471، كنز العمّال: 3/3/5138.
4- .الأمالي للصدوق : 441 / 586 عن المفضّل بن عمر ، روضة الواعظين : 413 وفيه إلى «يحبّها» ، بحار الأنوار : 92 / 197 / 4 .

ص: 465

3 / 4 خوى هاى والا

الف _ خوش خويى

امام على عليه السلام _ در خطبه معروف به «وسيله» _ : خداوند متعال در مقام تشويق و ترغيب به تصديقش و پذيرش دعوتش مى فرمايد : «بگو : اگر خدا را دوست مى داريد ، از من پيروى كنيد ، تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را بيامرزد» . پس پيروى از او ، [موجب] دوستىِ خداست و رضايتش ، [موجب ]آمرزش گناهان و رستگارى كامل و واجب شدن بهشت.

3 / 4خوى هاى والاالف _ خوش خويى رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبوب ترين هاى شما در نزد خداوند ، خوش خوترين هاى شما هستند ؛ آنان كه فروتنى مى كنند و با ديگران الفت مى گيرند و ديگران با آنان، الفت مى گيرند .

المستدرك على الصحيحين _ به نقل از اُسامة بن شريك _ : نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهنشسته بوديم ... كه گروهى از باديه نشينان عرب ، به نزد حضرت آمدند و گفتند : محبوب ترينِ بندگان خدا ، نزد خدا كيست ؟ حضرت فرمود : «خوش خوترينِ آنان» .

امام صادق عليه السلام : خوى هاى والا را به دست آوريد كه خداوند عز و جل آنها را دوست دارد ، و از كارهاى نكوهيده بپرهيزيد كه خداوند عز و جلآنها را دشمن مى دارد .

.

ص: 466

عنه عليه السلام : ما يَقدَمُ المُؤمِنُ عَلَى اللّه ِ عز و جل بِعَمَلٍ _ بَعدَ الفَرائِضِ _ أحَبَّ إلَى اللّه ِ تَعالى مِن أن يَسَعَ النّاسَ بِخُلُقِهِ . (1)

ب _ مَعالِي الاُمورِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ مَعالِيَ الاُمورِ وأشرافَها ، ويَكرَهُ سَفسافَها . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ كَريمٌ يُحِبُّ الكَرَمَ ، ويُحِبُّ مَعالِي الأَخلاقِ ، وَيكرَهُ سَفسافَها . (3)

ج _ الرَّغبَةُ فيما عِندَ اللّه ِ الإمام عليّ عليه السلام : تَحَبَّب إلَى اللّه ِ سُبحانَهُ بِالرَّغبَةِ فيما لَدَيهِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : قالَ رَجُلٌ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : يا رَسولَ اللّه ِ ، عَلِّمني شَيئا إذا أنَا فَعَلتُهُ أحَبَّنِي اللّه ُ مِنَ السَّماءِ، وأحَبَّني أهلُ الأَرضِ. قالَ: اِرغَب فيما عِندَ اللّه ِ يُحِبَّكَ اللّه ُ، وَازهَد فيما عِندَ النّاسِ يُحِبَّكَ النّاسُ. (5)

.


1- .الكافي : 2 / 100 / 4 عن عنبسة العابد ، بحار الأنوار: 71 / 375 / 4 .
2- .المعجم الكبير : 3 / 131 / 2894 عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها الإمام الحسين عليه السلام ، مسند الشهاب : 2/150/1076 عن فاطمة بنت الحسين عن الإمام زين العابدين عن أبيه عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله ، المعجم الأوسط : 7 / 78 / 6906 عن جابر نحوه وليس فيه «أشرافها» ؛ الجعفريّات : 196 ، النوادر للراوندي : 7 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله نحوه ، عوالي اللآلي : 1 / 67 / 117 وليس فيه «وأشرافها» ، بحار الأنوار : 75 / 137 / 5.
3- .المستدرك على الصحيحين : 1 / 111 / 151 ، المعجم الكبير : 6 / 181 / 5928 كلاهما عن سهل ابن سعد ، السنن الكبرى : 10 / 322 / 20780 عن طلحة بن كريز ، تاريخ دمشق : 14 / 289 / 3566 عن سعد ، شُعب الإيمان : 6 / 241 / 8011 ، حلية الأولياء : 3 / 255 كلاهما عن سهل بن سعد ، كنز العمّال : 6/347/15991 .
4- .غرر الحكم : 4503 .
5- .تهذيب الأحكام : 6 / 377 / 1102 عن سليم بن داود عن بعض أصحابنا ، الخصال : 61 / 84 ، ثواب الأعمال : 217 / 1 كلاهما عن سليمان بن داود رفعه ، مكارم الأخلاق : 1 / 296 / 928 ، أعلام الدين : 343 / 34 عن أبي سعيد الخدريّ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيه من «ارغب فيما . . .إلخ» ، روضة الواعظين : 473 وفيه «روي أنّه قال رجل . . .» ، بحار الأنوار : 70 / 15 / 4 .

ص: 467

ب _ كارهاى والا

ج _ رغبت به آنچه نزد خداست

امام صادق عليه السلام : مؤمن ، پس از عمل به واجبات ، عملى محبوب تر از اين كه با مردم با اخلاقِ [نيك ]خود رو به رو شود ، به پيشگاه خداوند عز و جلتقديم نداشته است .

ب _ كارهاى والا رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، كارهاى والا و ارجمند را دوست مى دارد و كارهاى پَست را ناخوش مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، بزرگوار است و بزرگوارى را دوست مى دارد ؛ خوى هاى والا را دوست مى دارد و خوهاى پَست را ناخوش مى دارد .

ج _ رغبت به آنچه نزد خداست امام على عليه السلام : با رغبت (علاقه داشتن) به آنچه نزد خداوند است ، با او دوستى كن .

امام صادق عليه السلام : مردى به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : اى پيامبر خدا ! به من كارى بياموز كه چون انجامش دهم ، هم خدا در آسمان و هم زمينيان ، دوستم بدارند . حضرت فرمود : «به آنچه نزد خداوند است ، راغب باش ، تا خداوند ، دوستت بدارد و به آنچه نزد مردم است ، بى ميلى نشان بده ، تا مردم ، دوستت بدارند» .

.

ص: 468

د _ الحُبُّ فِي اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ رَجُلاً زارَ أخا لَهُ في قَريَةٍ اُخرى ، فَأَرصَدَ اللّه ُ لَهُ عَلى مَدرَجَتِهِ مَلَكا ، فَلَمّا أتى عَلَيهِ قالَ : أينَ تُريدُ ؟ قالَ : اُريدُ أخا لي في هذِهِ القَريَةِ . قالَ : هَل لَكَ عَلَيهِ مِن نِعمَةٍ تَرُبُّها ؟ قالَ : لا ، غَيرَ أنّي أحبَبتُهُ فِي اللّه ِ عز و جل . قالَ: فَإِنّي رَسولُ اللّه ِ إلَيكَ بِأَنَّ اللّه َ قَد أحَبَّكَ كَما أحبَبتَهُ فيهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : حَقَّت مَحَبَّتي لِلمُتَحابّينَ فِيَّ ، وحَقَّت مَحَبَّتي لِلمُتَباذِلينَ فِيَّ ، وحَقَّت مَحَبَّتي لِلمُتَصادِقينَ فِيَّ ، وحَقَّت مَحَبَّتي لِلمُتَزاوِرينَ فِيَّ ، وحَقَّت مَحَبَّتي لِلمُتَواصِلينَ فِيَّ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : قالَ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى : وَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَحابّينَ فِيَّ ، وَالمُتَجالِسينَ فِيَّ ، وَالمُتَزاوِرينَ فِيَّ ، وَالمُتَباذِلينَ فِيَّ . (3)

مسند ابن حنبل عن عبادة بن الصامت : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَحكي عَن رَبِّهِ عز و جليَقولُ : حَقَّت مَحَبَّتي لِلمُتَحابّينَ فِيَّ ، وحَقَّت مَحَبَّتي لِلمُتَباذِلينَ فِيَّ ، وحَقَّت مَحَبَّتي لِلمُتَزاوِرينَ فِيَّ . وَالمُتَحابّونَ فِي اللّه ِ عَلى مَنابِرَ مِن نورٍ فِي ظِلِّ العَرشِ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ . (4)

.


1- .صحيح مسلم : 4/1988/38، مسند ابن حنبل : 3 / 378 / 9302 و ص 528 / 10251 نحوه ، شُعب الإيمان: 6/488/9004، تاريخ بغداد: 3/400 وج 11/76 وج14/31، كنز العمّال : 9 / 7 / 24663 ؛ كشف الريبة : 80 كلّها عن أبي هريرة .
2- .المستدرك على الصحيحين : 4 / 188 / 7316 عن عبادة بن الصامت .
3- .الموطّأ : 2 / 954 / 16 ، مسند ابن حنبل : 8 / 239 / 22091 ، صحيح ابن حبّان : 2 / 335 / 575 وليس فيه «والمتباذلين فيَّ» ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 187 / 7314 ، المعجم الكبير : 20 / 80 / 150 ، مسند الشهاب : 2 / 323 / 1449 وليس فيه «والمتجالسين فيَّ والمتباذلين فيَّ» وكلّها عن معاذ بن جبل .
4- .و ص 187/7315، السنن الكبرى : 10/393/21068، المعجم الكبير : 20/82/154، حلية الأولياء : 5 / 122 وليس فيها «والمتحابّون في اللّه ...» ، صحيح ابن حبّان : 2/338/577 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 9 / 8 / 24671 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 29 وليس فيه إلاّ «حقّت محبّتي للمتحابّين فيَّ ، وحقّت محبّتي للمتزاورين فيَّ» .مسند ابن حنبل : 8 / 246 / 22125 و ص 252 / 22141 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 188 / 7316

ص: 469

د _ دوستى در راه خدا

د _ دوستى در راه خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : مردى راهىِ ديدار برادر (دوست) خود در روستايى شد . خداوند ، فرشته اى بر سرِ راه او قرار داد . چون آن مردْ پيش آمد ، فرشته از او پرسيد : «به كجا مى روى ؟». پاسخ داد : «به ديدار برادرى كه در اين روستا دارم ، مى روم» . پرسيد : «آيا نعمتى نزد او دارى كه براى رسيدنِ به آن ، نزدش مى روى ؟». پاسخ داد : «نه ، جز اين كه او را در راه خداوند عز و جل دوست دارم» . فرشته گفت : «من نيز پيام آور خدا به سويت هستم كه خداوند ، تو را دوست دارد ، همان گونه كه تو در راهش دوستى مى ورزى» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل فرمود : «دوستى ام با آنان كه در راه من يكديگر را دوست مى دارند ، قطعى است؛ و دوستى ام با آنان كه در راه من به يكديگر مى بخشند ، قطعى است؛ و دوستى ام با آنان كه در راه من با يكديگر دوستى مى كنند ، قطعى است ؛ و دوستى ام با آنان كه در راه من به ديدار يكديگر مى روند، قطعى است؛ و دوستى ام با آنان كه در راه من با يكديگر مى پيوندند ، قطعى است» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال مى فرمايد : «دوست داشتن آنان كه در راه من يكديگر را دوست مى دارند ، در راه من با يكديگر همنشينى مى كنند ، در راه من به ديدار يكديگر مى روند و در راه من به يكديگر مى بخشند، بر من واجب است».

مسند ابن حنبل _ به نقل از عبادة بن صامت _ : شنيدم پيامبر خدا از خداوند عز و جلنقل مى كرد كه مى فرمايد : «دوستى ام با آنان كه در راه من يكديگر را دوست مى دارند ، قطعى است ؛ و دوستى ام با آنان كه در راه من به يكديگر مى بخشند ، قطعى است ، و دوستى ام با آنان كه در راه من به ديدار يكديگر مى روند ، قطعى است ؛ در روزى كه سايه اى جز سايه خدا نيست ، آنان كه در راه من يكديگر را دوست داشته اند ، بر منبرهايى از نور در سايه عرش قرار دارند» .

.

ص: 470

كنز العمّال عن خالد بن الوليد : جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : ... اُحِبُّ أن أكونَ مِن أحِبّاءِ اللّه ِ ورَسولِهِ . قالَ : أحِبَّ ما أحَبَّ اللّه ُ ورَسولُهُ ، وأبغِض ما أبغَضَ اللّه ُ ورَسولُهُ . (1)

ه _ البُغضُ فِي اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : قالَ عيسَى بنُ مَريَمَ لِلحَوارِيّينَ : تَحَبَّبوا إلَى اللّه ِ وتَقَرَّبوا إلَيهِ . قالوا : يا روحَ اللّه ِ ، بِماذا نَتَحَبَّبُ إلَى اللّه ِ ونَتَقَرَّبُ ؟ قالَ : بِبُغضِ أهلِ المَعاصي ، وَالتَمِسوا رِضَى اللّه ِ بِسَخَطِهِم . (2)

الإمام الصادق عليه السلام: طَلَبتُ حُبَّ اللّه ِ عز و جل فَوَجَدتُهُ في بُغضِ أهلِ المَعاصي . (3)

الكافي عن أبي جعفر عليه السلام _ في كِتابِهِ إلى سَعدِ الخَيرِ _ : اِعلَم رَحِمَكَ اللّه ُ ، أنَّهُ لا تُنالُ مَحَبَّةُ اللّه ِ إلاّ بِبُغضِ كَثيرٍ مِنَ النّاسِ ، ولا وِلايَتُهُ إلاّ بِمُعاداتِهِم ، وفَوتُ ذلِكَ قَليلٌ يَسيرٌ لِدَركِ ذلِكَ مِنَ اللّه ِ لِقَومٍ يَعلَمونَ . (4)

و _ الزُّهدُ فِي الدُّنيا رسول اللّه صلى الله عليه و آله : اِزهَد فِي الدُّنيا يُحِبَّكَ اللّه ُ . (5)

.


1- .كنز العمّال : 16 / 127 و 129 / 44154 نقلاً عن السيوطي.
2- .تحف العقول : 44 ، تنبيه الخواطر : 2 / 235 ، إرشاد القلوب : 77 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 77/147/60 ؛ ربيع الأبرار : 1 / 483 ، كنز العمّال : 3 / 65 / 5518 .
3- .مستدرك الوسائل : 12 / 173 / 13810.
4- .الكافي : 8 / 56 / 17 عن حمزة بن بزيع ، بحار الأنوار : 78 / 363 / 3 .
5- .سنن ابن ماجة : 2 / 1373 / 4102 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 348 / 7873 ، المعجم الكبير :6 / 193 / 5972 ، شُعب الإيمان : 7 / 344 / 10522 و ح 10523 ، حلية الأولياء : 3 / 253 كلّها عن سهل بن سعد الساعدي و ج 8 / 41 عن أنس ، كنز العمّال : 3 / 199 / 6159 .

ص: 471

ه _ دشمنى در راه خدا

و _ بى رغبتى به دنيا

كنز العمّال _ به نقل از خالد بن وليد _ : مردى به نزد پيامبر خدا آمد و گفت : دوست دارم از دوستان خدا و پيامبرش باشم . حضرت فرمود : «آنچه را خدا و پيامبرش دوست مى دارند ، دوست بدار و آنچه را خدا و پيامبرش دشمن مى دارند ، دشمن بدار» .

ه _ دشمنى در راه خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : عيسى بن مريم عليه السلامبه حواريان خود فرمود : «با خداوند ، دوستى كنيد و به او نزديك شويد» . گفتند : اى روح خدا ! با چه به خدا نزديك شويم و با او دوستى كنيم ؟ فرمود : «با دشمنى با معصيتكاران . خشنودى خدا را با ناخشنودى آنان به دست آوريد» .

امام صادق عليه السلام : دوستى خدا را جُستم و آن را در دشمنى با معصيتكاران يافتم .

الكافى _ امام باقر عليه السلام در نامه اش به سعدُ الخير _ : رحمت خدا بر تو باد ! بدان كه دوستى خدا ، جز با دشمنى بسيارى از مردم ، و ولايت حق ، جز با عداوتشان به دست نمى آيد؛ امّا از دست دادن دوستى مردم ، در برابر دست يافتن به ولايت و دوستى خدا ، براى مردمى كه مى دانند ، آسان و سبك است .

و _ بى رغبتى به دنيا رسول خدا صلى الله عليه و آله : به دنيا بى رغبت باش، تا خداوند ، دوستت بدارد .

.

ص: 472

عنه صلى الله عليه و آله : إن أحبَبتَ أن يُحِبَّكَ اللّه ُ فَازهَد فِي الدُّنيا ، وإن أحبَبتَ أن يُحِبَّكَ النّاسُ فَلا يَقَعُ في يَدِكَ مِن حُطامِها شَيءٌ إلاّ نَبذتَهُ إلَيهِم . (1)

ز _ بغض الدُّنيا رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ اللّه ُ فَأبغِضِ الدُّنيا ، وإذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ النّاسُ فَما كانَ عِندَكَ مِن فُضولِها فَانبِذهُ إلَيهم . (2)

المسيح عليه السلام _ لَمّا سُئِلَ عَن عَمَلٍ يورِثُ مَحَبَّةَ اللّه ِ _ : أبغِضُوا الدُّنيا يُحبِبكُمُ اللّه ُ . (3)

ح _ كَظمُ الغَيظِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ما مِن جُرعَةٍ أحَبُّ إلَيَّ مِن جُرعَةِ غَيظٍ يَكظِمُها عَبدٌ ، ما كَظَمَها عَبدٌ للّه ِِ إلاّ مَلَأَ اللّه ُ جَوفَهُ إيمانا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : ما مِن جُرعَةٍ أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِن جُرعَتَينِ : جُرعَةِ غَيظٍ يَرُدُّها مُؤمِنٌ بِحِلمٍ ، وجُرعَةِ جَزَعٍ يَرُدُّها مُؤمِنٌ بِصَبرٍ . (5)

.


1- .عيون الأخبار لابن قتيبة : 3 / 174 عن منصور بن المعتمر ، حلية الأولياء : 8 / 52 عن أرطاة بن المنذر ، ربيع الأبرار : 1 / 496 كلاهما نحوه .
2- .تاريخ بغداد: 7/270، البداية والنهاية: 10/137 كلاهما عن ربعي بن خراش ، كنز العمّال: 3/182/6067 .
3- .تنبيه الخواطر : 1 / 134 ، بحار الأنوار: 14 / 328 / 54 .
4- .مسند ابن حنبل : 1 / 700 / 3017 ، تفسير ابن كثير : 1 / 493 ، كنز العمّال : 3 / 130 / 5821 نقلاً عن ابن أبي الدنيا وفيهما «إلى اللّه» بدل «إليَّ» وكلّها عن ابن عبّاس و ج 6 / 217 / 15406 .
5- .الأمالي للمفيد : 11 / 8 عن أبي حمزة عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، الخصال : 50 / 60 ، جامع الأحاديث للقمّي : 224 وفيهما «مصيبة» بدل «جزع» وكلاهما عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، الزهد للحسين بن سعيد : 76 / 204 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام ، إقبال الأعمال : 3 / 85 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 69 / 378 / 31 ؛ الفردوس : 4 / 91 / 6283 عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : 15 / 873 / 43470 نقلاً عن ابن لال وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وكلاهما نحوه .

ص: 473

ز _ دشمنى با دنيا

ح _ فرو بردن خشم

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اگر دوست دارى كه خداوندْ دوستت بدارد، به دنيا بى رغبت باش و اگر دوست دارى مردمْ دوستت بدارند، هر گاه از مال دنيا چيزى به دستت افتاد ، آن را به سوى آنان بيفكن .

ز _ دشمنى با دنيا رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خواستى خدا دوستت بدارد، دنيا را دشمن بدار و هرگاه خواستى مردمْ دوستت بدارند، افزون بر نياز خود را ، به سويشان بيفكن.

حضرت مسيح عليه السلام _ چون از ايشان درباره كارى كه موجب دوستىِ خداست ، پرسيدند _ : دنيا را دشمن بداريد، تا خدا دوستتان بدارد.

ح _ فرو بردن خشم رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ جرعه اى نزدم محبوب تر از جرعه خشمى نيست كه بنده ، آن را فرو مى خورد . هرگاه بنده اى براى خدا خشم خود را فرو بَرَد، خداوند ، درون او را سرشارِ از ايمان خواهد كرد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ جرعه اى نزد خدا محبوب تر از دو جرعه نيست: جرعه خشمى كه مؤمن ، آن را با بردبارى فرو مى بَرد و جرعه بى تابى اى كه مؤمن ، آن را با شكيبايى [به درون خود] باز مى گرداند .

.

ص: 474

عنه صلى الله عليه و آله : وَجَبَت مَحَبَّةُ اللّه ِ عَلى مَن غَضِبَ فَحَلُمَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله _ لِرَجُلٍ _ : إنَّ فيكَ لَخَصلَتَينِ يُحِبُّهُمَا اللّه ُ : الحِلمَ وَالأَناةَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : ما مِن جُرَعَةٍ يَتَجَرَّعُهَا العَبدُ أحَبُّ إلَى اللّه ِ عز و جل مِن جُرعَةِ غَيظٍ ، يَتَجَرَّعُها عِندَ تَرَدُّدِها في قَلبِهِ إمّا بِصَبرٍ وإمّا بِحِلمٍ . (3)

ط _ السَّخاء رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ السَّخِيَّ ؛ فَأَحِبّوهُ ، ويُبغِضُ البَخيلَ ؛ فَأَبغِضوهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الجَوادَ مِن خَلقِهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ جَوادٌ يُحِبُّ الجودَ . (6)

.


1- .تاريخ دمشق : 14 / 404 / 3622 ، تاريخ أصبهان : 2 / 100 / 1214 وفيه «اُغضب» بدل «غضب» وكلاهما عن عائشة، كنز العمّال : 3 / 131 / 5826 ؛ مشكاة الأنوار : 309 وفيه «اُغضب» بدل «غضب» .
2- .صحيح مسلم : 1/49/18 ، السنن الكبرى : 10/327/20802 ، مسند ابن حنبل : 4 / 47 / 11175 كلّها عن أبي سعيد ، سنن أبي داود : 4 / 357 / 5225 عن زارع ، سنن الترمذي : 4 / 366 / 2011 ، سنن ابن ماجة : 2 / 1401 / 4188 وفيه «الحياء» بدل «الأناة» ، المعجم الكبير : 12 / 178 / 12969 كلّها عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : 3 / 133 / 5837 .
3- .الكافي : 2 / 111 / 13 ، المحاسن : 1 / 456 / 1054 كلاهما عن أبي حمزة ، مشكاة الأنوار : 216 عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 71 / 422 / 60 .
4- .درر الأحاديث : 35 عن يحيى بن الحسين .
5- .البيان والتبيين : 2 / 57 عن محمّد بن إبراهيم التيمي ؛ نثر الدرّ : 1 / 265 .
6- .شُعب الإيمان : 7 / 426 / 10840 عن طلحة بن عبيداللّه ، سنن الترمذي : 5 / 112 / 2799 عن سعد بن أبي وقّاص نحوه ؛ تاريخ اليعقوبي : 2 / 97 ، النوادر للراوندي : 7 ، الجعفريّات : 196 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله.

ص: 475

ط _ بخشش

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستى خدا نسبت به كسى كه خشمگين شود و آن گاه بردبارى كند، قطعى است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله _ به مردى _ : در تو دو صفت است كه خداوند ، آنها را دوست دارد: بردبارى و درنگ در كارها .

امام صادق عليه السلام : هيچ جرعه اى كه بنده آن را فرو مى خورد، نزد خداوند ، محبوب تر از جرعه خشمى نيست كه چون در قلبش به جنبش در مى آيد، آن را با شكيبايى و يا با بردبارى فرو خورَد .

ط _ بخشش رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، بخشندگان را دوست مى دارد؛ پس دوستشان بداريد و بخيلان را دشمن مى دارد؛ پس دشمنشان بداريد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، در ميان خَلقش ، بخشندگان را دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، بخشنده است و بخشش را دوست دارد .

.

ص: 476

عنه صلى الله عليه و آله : السَّخِيُّ الجَهولُ أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِنَ العابِدِ البَخيلِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : شابٌّ سَخِيٌّ مُرهَقٌ فِي الذُّنوبِ أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِن شَيخٍ عابِدٍ بَخيلٍ . (2)

ي _ التَّواضُع رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يا عائِشَةُ تَواضَعي ؛ فَإِنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ المُتَواضِعينَ ، ويُبغِضُ المُتَكَبِّرينَ . (3)

ك _ الغَيرَة رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ مِن عِبادِهِ الغَيورَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَباركَ وتَعالى غَيورٌ يُحِبُّ كُلَّ غَيورٍ ، ولِغَيرَتِهِ حَرَّمَ الفَواحِشَ ظاهِرَها وباطِنَها . (5)

ل _ الرِّفق رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الرِّفقَ فِي الأَمرِ كُلِّهِ . (6)

.


1- .البخلاء للخطيب : 45 ، الفردوس : 2 / 342 / 3546 وفيه «العالم» بدل «العابد» وكلاهما عن عائشة ، كنزالعمّال : 6 / 392 / 16210 .
2- .الكافي : 4 / 41 / 14 عن أبي جعفر المدائني ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 2 / 61 / 1708 ، مكارم الأخلاق : 1/295/919، مشكاه الأنوار: 230 عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «مقارف» بدل «مرهق» ، بحارالأنوار: 73/307/34.
3- .الفردوس : 5 / 427 / 8634 ، كنز العمّال : 3 / 113 / 5734 نقلاً عن أبي الشيخ وكلاهما عن عائشة .
4- .المعجم الأوسط : 8/215/8441، الفردوس : 1/64/184 ، قضاء الحوائج لابن أبي الدنيا : 52/44 وفيه «إنّ اللّه يحبّ الغيور» عن مندل بن عليّ عن الإمام الصادق عن أبيه وكلّهاعن الإمام عليّ عليهم السلام،كنزالعمّال:3/387/7076.
5- .الكافي : 5 / 535 / 1 عن عثمان بن عيسى عمّن ذكره ، مشكاة الأنوار : 236 .
6- .صحيح البخاري: 5/2242/5678، صحيح مسلم: 4/1706/2165، سنن الترمذي: 5/60/2701، سنن ابن ماجة : 2 / 1216 / 3689 ، سنن الدارمي : 2 / 779 / 2691 ، مسند ابن حنبل : 9 / 282 / 24145 وص370/24607 ، صحيح ابن حبّان : 2/307/547 كلّها عن عائشة ، كنز العمّال : 3 / 34 / 5333 .

ص: 477

ى _ فروتنى

ك _ غيرت

ل _ ملايمت

رسول خدا صلى الله عليه و آله : نزد خدا، بخشنده نابخرد، از پارساى بخيل، محبوب تر است.

امام صادق عليه السلام : جوان بخشنده فرو رفته در گناه ، نزدِ خداوند ، از پيرِ پارساى بخيل، محبوب تر است .

ى _ فروتنى رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى عايشه ! فروتن باش كه خداوند متعال ، فروتنان را دوست مى دارد و گردنكشان را دشمن مى دارد.

ك _ غيرت رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، بندگان باغيرت خود را دوست دارد.

امام صادق عليه السلام : خداوند متعال ، باغيرت است و هر باغيرتى را دوست دارد و به سبب غيرتش بود كه همه كارهاى زشت _ چه آشكار و چه نهان _ را حرام كرده است.

ل _ ملايمت رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، ملايمت را در همه كارها دوست دارد .

.

ص: 478

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ رَفيقٌ يُحِبُّ الرِّفقَ . (1)

3 / 5مَحاسِنُ الأَعمالِأ _ الجِهادُ في سَبيلِ اللّه ِالكتاب(إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَ_تِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَ_نٌ مَّرْصُوصٌ ) . (2)

(وَكَأَيِّن مِّن نَّبِىٍّ قَ_تَلَ مَعَهُو رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَآ أَصَابَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّ_بِرِينَ ) . (3)

(يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُو أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَ_فِرِينَ يُجَ_هِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئمٍ ذَ لِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ ) . (4)

الحديث الدرّ المنثور عن مقاتل : قالَ المُؤمِنونَ : لَو نَعلَمُ أحَبَّ الأَعمالِ إلَى اللّه ِ لَعَمِلناهُ ، فَدَلَّهُم عَلى أحَبِّ الأَعمالِ إلَيهِ ، فَقالَ : «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَ_تِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا» ، فَبَيَّنَ لَهُم ، فَابتُلوا يَومَ اُحُدٍ بِذلِكَ ، فَوَلَّوا عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آلهمُدبِرينَ، فَأَنزَلَ اللّه ُ في ذلِكَ : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ » (5) . (6)

.


1- .صحيح مسلم : 4 / 2004 / 2593 ، السنن الكبرى : 10 / 326 / 20797 كلاهما عن عائشة ، سنن أبي داود : 4 / 254 / 4807 ، المصنّف لابن أبي شيبة : 6 / 87 / 9 كلاهما عن عبداللّه بن مغفّل ، سنن ابن ماجة : 2/1216/3688، صحيح ابن حبّان : 2 / 309 / 549 كلاهما عن أبي هريرة ، مسند ابن حنبل : 1/239/902، مسند أبي يعلى : 1 / 259 / 486 كلاهما عن أبي خليفة عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، المعجم الكبير : 20 / 365 / 852 عن خالد بن معدان عن أبيه ، كنز العمّال : 3 / 33 / 5332 ؛ الكافي : 2/118/3 ، مشكاة الأنوار : 180 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 75/56/22 .
2- .الصفّ : 4 .
3- .آل عمران : 146 .
4- .المائدة : 54 .
5- .الصفّ : 2 .
6- .تفسير الدرّ المنثور : 8 / 146 نقلاً عن ابن أبي حاتم .

ص: 479

3 / 5 كارهاى نيكو

الف _ جهاد در راه خدا

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند، ملايم است و ملايمت را دوست دارد.

3 / 5كارهاى نيكوالف _ جهاد در راه خداقرآن(خداوند ، كسانى را كه در راهش چونان صفى برآمده از سرب ، مى جنگند ، دوست دارد) .

(چه بسا پيامبرانى كه همراه با خداپرستان بسيارى، پيكار كردند و در راه خدا هرچه به آنان رسيد، سستى نكردند و ناتوان نشدند و سر فرود نياوردند ، و خداوند ، شكيبايان را دوست دارد) .

(اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هر كس از شما از دين خود برگردد، به زودى خدا گروهى را مى آورد كه دوستشان مى دارد و آنان دوستش مى دارند؛ با مؤمنانْ فروتن و در برابر كافرانْ خلل ناپذيرند؛ در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ سرزنشگرى نمى هراسند. اين ، فضل خداست كه به هر كه بخواهد ، آن را خواهد داد ، كه خداوند ، گشايشگر داناست) .

حديث الدرّ المنثور _ به نقل از مقاتل _ : مؤمنان گفتند : «اگر مى دانستيم محبوب ترين كار در نزد خدا چيست، آن را انجام مى داديم». پس خداوند ، آنان را به محبوب ترينِ كارها نزد خود راهنمايى كرد و فرمود: «خداوند ، كسانى را كه در راهش چون صفى برآمده از سرب ، پيكار مى كنند، دوست دارد» . پس آن را برايشان بيان داشت و آنان در جنگ اُحد ، بِدان آزمايش شدند و از پيامبر صلى الله عليه و آلهروى گرداندند و پشت كردند. آن گاه ، خداوند در اين باره اين آيه را نازل فرمود: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا چيزى مى گوييد كه انجامش نمى دهيد؟» .

.

ص: 480

الدرّ المنثور عن زيد بن أسلم _ في قَولِهِ تَعالى : «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَ_تِلُونَ . . .» _ : نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ في نَفَرٍ مِنَ الأَنصارِ فيهِم عَبدُاللّه ِ بنُ رَواحَةَ ، قالوا في مَجلِسٍ : لَو نَعلَمُ أيُّ الأَعمالِ أحَبُّ إلَى اللّه ِ لَعمِلنا بِهِ حَتّى نَموت ! فَأَنزَلَ اللّه ُ هذِهِ فيهِم ، فَقالَ ابنُ رَواحَةَ : لا أبرَحُ حَبيسا في سَبيلِ اللّه ِ حَتّى أموتَ شَهيدا . (1)

ب _ قِراءَةُ القُرآنِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يا سَلمانُ ، المُؤمِنُ إذا قَرَأَ القُرآنَ فَتَحَ اللّه ُ عَلَيهِ أبوابَ الرَّحمَةِ ، وخَلَقَ اللّه ُ بِكُلِّ حَرفٍ يَخرُجُ مِن فَمِهِ مَلَكا يُسَبِّحُ لَهُ إلى يَومِ القِيامَةِ ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ شَيءٌ _ بَعدَ تَعَلُّمِ العِلمِ _ أحَبَّ إلَى اللّه ِ مِن قِراءَةِ القُرآنِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : حَمَلَةُ القُرآنِ هُمُ المَحفوفونَ بِرَحمَةِ اللّه ِ ، المَلبوسونَ بِنورِ اللّه ِ عز و جل . يا حَمَلَةَ القُرآنِ، تَحَبَّبوا إلَى اللّه ِ بِتَوقيرِ كِتابِهِ يَزِدكُم حُبّا ويُحَبِّبكُم إلى خَلقِهِ . (3)

الكافي عن أبي بصير : قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : إذا قَرَأتُ القُرآنَ فَرَفَعتُ بِهِ صَوتي جاءَنِيَ الشَّيطانُ فَقالَ : إنَّما تُرائي بِهذا أهلَكَ وَالنّاسَ . قالَ : يا أبا مُحَمَّدٍ اِقرَأ قِراءَةَ ما بَينَ القِراءَتَينِ تُسمِعُ أهلَكَ ، ورَجِّع بِالقُرآنِ صَوتَكَ ؛ فَإِنَّ اللّه َ عز و جل يُحِبُّ الصَّوتَ الحَسَنَ يُرَجَّعُ فيهِ تَرجيعا . (4)

.


1- .تفسير الدرّ المنثور : 8 / 146 نقلاً عن مالك في تفسيره .
2- .جامع الأخبار : 114 / 197 .
3- .جامع الأخبار : 115 / 202 نقلاً عن تفسير أبي الفتوح الرازي .
4- .الكافي : 2 / 616 / 13 .

ص: 481

ب _ خواندن قرآن

الدرّ المنثور _ به نقل از زيد بن اسلم ، در باره گفته خداوند متعال كه «خداوند، كسانى را دوست دارد كه...» _ : اين آيه، درباره گروهى از انصار، از جمله عبداللّه بن رَواحه نازل شد. آنان در مجلسى گفتند: «اگر مى دانستيم محبوب ترينِ كارها نزد خدا چيست ، تا پاى مرگ ، انجامش مى داديم» . در اين باره ، خداوند ، اين آيه را نازل ساخت . پس عبداللّه بن رواحه گفت: «من خود را در راه خدا وقف مى كنم تا به شهادت از دنيا بروم».

ب _ خواندن قرآن رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى سلمان! مؤمن ، هرگاه قرآن بخواند، خداوند درهاى رحمت را بر او مى گشايد و با هر حرفى كه از دهانش خارج مى شود، فرشته اى مى آفريند كه تا روز قيامت برايش تسبيح خواهد گفت ؛ زيرا پس از دانش آموزى، هيچ چيز نزد خداوند ، محبوب تر از خواندن قرآن نيست.

رسول خدا صلى الله عليه و آله : رحمت خدا ، حاملان قرآن را فرا گرفته است و آنان به نور خداوند عز و جل در پوشيده شده اند. اى حاملان قرآن ! با بزرگداشتِ كتابش با خدا دوستى كنيد، تا شما را بيشتر دوست بدارد و شما را محبوب خلقش گرداند.

الكافى _ به نقل از ابو بصير _ : به امام باقر عليه السلامگفتم: هرگاه قرآن مى خوانم و صدايم را بدان بلند مى كنم، شيطان نزدم مى آيد و مى گويد: در واقع با اين كارت، براى خانواده ات و مردم ، ريا كارى مى كنى. حضرت فرمود : «اى ابومحمد! با صدايى ميانه آهسته و بلند ، چنان بخوان كه خانواده ات بشنوند ، و قرآن را با صدايى آهنگين و خوش بخوان كه خداوند عز و جل ، با صداى خوش و آهنگين خواندن را دوست دارد» .

.

ص: 482

الإمام الصادق عليه السلام : مَن قَرَأَ في كُلِّ لَيلَةِ جُمُعَةٍ الواقِعَةَ أحَبَّهُ اللّه ُ ، وأحَبَّهُ (1) إلَى النّاسِ أجمَعينَ ، ولَم يَرَ فِي الدُّنيا بُؤسا أبَدا ولا فَقرا ولا فاقَةً ولا آفَةً مِن آفاتِ الدُّنيا ، وكانَ مِن رُفَقاءِ أميرِالمُؤمِنينَ عليه السلام . وهذِهِ السّورَةُ لِأَميرِالمُؤمِنينَ عليه السلامخاصَّةً ، لا يَشرَكُهُ فيها أحَدٌ . (2)

عنه عليه السلام : لا تَدَعوا قِراءَةَ سورَةِ طه ؛ فَإِنَّ اللّه َ يُحِبُّها ، ويُحِبُّ مَن قَرَأَها . ومَن أدمَنَ قِراءَتَها أعطاهُ اللّه ُ يَومَ الِقيامَةِ كِتابَهُ بِيَمينِهِ ، ولَم يُحاسِبهُ بِما عَمِلَ فِي الإِسلامِ ، واُعطِيَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الأَجرِ حَتّى يَرضى . (3)

عنه عليه السلام : مَن قَرَأَ في فَرائِضِهِ «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ . . .» (4) شَهِدَ لَهُ يَومَ القِيامَةِ كُلُّ سَهلٍ و جَبَلٍ ومَدَرٍ بِأَنَّهُ كانَ مِنَ المُصَلّينَ ، و يُنادي لَهُ يَومَ القِيامَةِ مُنادٍ : صَدَقتُم عَلى عَبدي ، قَبِلتُ شَهادَتَكُم لَهُ وعَلَيهِ ، أدخِلوهُ الجَنَّةَ ، ولا تُحاسِبوهُ ؛ فَإِنَّهُ مِمَّن اُحِبُّهُ واُحِبُّ عَمَلَهُ . (5)

ج _ اصطِناعُ المعروف الإمام الصادق عليه السلام : أوحَى اللّه ُ عز و جل إلى ذِي القَرنَينِ : وعِزَّتي وجَلالي ، ما خَلَقت خَلقا أحَبَّ إلَيَّ مِنَ المَعروفِ ، وسَأَجعَلُ لَهُ عَلَما ؛ فَمَن رَأَيتَني حَبَّبتُ (6) إلَيهِ المَعروفَ وَاصطِناعَهُ،وحَبَّبتُ إلَى النّاسِ الطَّلَبَ إلَيهِ فَأَحِبَّهُ وتَوَلَّهُ ؛ فَإِنّي اُحِبُّهُ وأتَوَلاّهُ . ومَن رَأَيتَني كَرَّهُت إلَيهِ المَعروفَ ، وبَغَّضتُ إلَى النّاسِ الطَّلَبَ إلَيهِ فَأَبغِضهُ ولا تَتَوَلَّهُ ؛ فَإِنَّهُ مِن شَرِّ مَن خَلَقتُ . (7)

.


1- .في مكارم الأخلاق «حبّبه» وهو الصحيح .
2- .ثواب الأعمال : 144 / 1 عن أبي بصير وراجع مكارم الأخلاق : 2 / 185 / 2493 ، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : 343 .
3- .ثواب الأعمال : 134 عن إسحاق بن عمّار ، مصباح الكفعمي : 441 .
4- .الفجر : 6 .
5- .ثواب الأعمال : 154 عن أبي بصير ، بحار الأنوار: 92 / 337 / 1 .
6- .في المصدر «أحببت» والصحيح ما أثبتناه كما في كنز العمّال .
7- .الفردوس : 1 / 144 / 515 عن عبداللّه المزني ، كنز العمّال : 6 / 441 / 16451 .

ص: 483

ج _ انجام دادن كارهاى نيك

امام صادق عليه السلام : هركس در هر شب جمعه ، سوره واقعه را بخواند، خداوند ، او را دوست مى دارد و محبوب همه مردمانش مى گرداند، و هرگز در دنيا گرفتار درويشى، فقر، درماندگى و هيچ آفتى از آفات دنيا نخواهد شد و از همراهان امير مؤمنان خواهد بود. اين سوره، ويژه اميرمؤمنان است و كسى در آن ، شريكش نيست.

امام صادق عليه السلام : خواندن سوره طه را ترك مكنيد كه خداوند، آن را و هركه آن را بخواند ، دوست دارد. هركه پيوسته آن را بخواند، خداوند در روز قيامت ، نامه اعمالش را به دست راستش خواهد داد و تنها از آنچه در زمان اسلام انجام داده است، از او حسابرسى خواهد كرد ، و در آخرت ، چندان به او پاداش داده مى شود تا خشنود گردد.

امام صادق عليه السلام : هركه در نمازهاى واجب خويش ، «آيا نديدى پروردگارت با اصحاب فيل چه كرد...» (سوره فيل) را بخواند، روز قيامت ، هر دشت و كوه و كلوخى برايش شهادت خواهد داد كه او از نمازگزاران بوده است و فريادگرى روز قيامتْ برايش ندا خواهد داد: «درباره بنده ام راست گفتيد. شهادت شما را درباره او و بر او مى پذيرم. او را به بهشت درآوريد و از او حسابرسى مكنيد كه او از كسانى است كه آنان را و كردارشان را دوست دارم».

ج _ انجام دادن كارهاى نيك امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جل به ذوالقرنين وحى كرد : به عزّت و جلالم سوگند، هيچ آفريده اى كه نزدم محبوب تر از كار نيك باشد، نيافريدم. از اين رو ، نشانى برايش خواهم گذاشت. پس هركه را ديدى كه كار نيك و انجام دادن آن را برايش محبوب گردانده ام و درخواست كردن از او را محبوب مردم ساخته ام، او را دوست بدار و با او دوستى كن كه من دوستش دارم و با او دوستى مى كنم؛ و هركه را ديدى كه كار نيك را ناخوشايندش ساخته ام و درخواست از او را ناخوشايند مردم گردانده ام، با او دشمنى كن و با او دوستى مكن كه او از بدترينْ آفريده هاى من است.

.

ص: 484

د _ إغاثَةُ اللَّهفانِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : اللّه ُ عز و جل يُحِبُّ إغاثَةَ اللَّهفانِ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ إراقَةَ الدِّماءِ ، وإطعامَ الطَّعامِ ، وإغاثَةَ اللَّهفانِ . (2)

ه _ سَقيُ العَطشانِ الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى يُحِبُّ إبرادَ الكَبِدِ الحَرّى ، ومَن سَقى كَبِدا حَرّى مِن بَهيمَةٍ أو غَيرِها أظَلَّهُ اللّه ُ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ . (3)

و _ الإِيثار الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ مِمّا خَصَّ اللّه ُ عز و جل بِهِ المُؤمِنَ أن يُعرِّفَهُ بِرَّ إخوانِهِ وإن قَلَّ ، ولَيسَ البِرُّ بِالكَثرَةِ ؛ وذلِكَ أنَّ اللّه َ عز و جل يَقولُ في كِتابِهِ : «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» ، ثُمَّ قالَ : «وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » (4) ، ومَن عَرَفَهُ اللّه ُ عز و جل بِذلِكَ أحَبَّهُ اللّه ُ ، ومَن أحَبَّهُ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى وَفّاهُ أجرَهُ يَومَ القِيامَةِ بِغَيرِ حِسابِ . (5)

.


1- .الكافي : 4 / 27 / 4 ، الخصال : 134 / 145 كلاهما عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 2/55 / 1682 ، الاختصاص : 240 ، عوالي اللآلي : 1 / 376 / 100 و ح 101 ، بحار الأنوار : 74 / 409 / 10 ؛ مسند أبي يعلى : 4 / 220 / 4280 عن أنس ، شُعب الإيمان : 6 / 116 / 7657 عن ابن عبّاس ، قضاء الحوائج لابن أبي الدنيا : 40/28 عن عبادة بن أبي عبيد، كنز العمّال : 6/8/14602 نقلاً عن ابن عساكر عن أبي هريرة .
2- .المحاسن : 2 / 143 / 1374 عن عبيداللّه بن الوليد الوصّافي ، بحار الأنوار : 75 / 22 / 27 .
3- .الكافي: 4/58/6 عن ضريس بن عبدالملك، كتاب من لا يحضره الفقيه: 2/64/1723 ، مكارم الأخلاق : 1/293/906 وفيهما زيادة «في ظلّ عرشه» بعد «أظلّه اللّه» ، بحار الأنوار : 96 / 170 / 1 .
4- .الحشر : 9 .
5- .الكافي : 2 / 206 / 6 عن جميل ، بحار الأنوار : 74 / 299 / 35 .

ص: 485

د _ يارى دادخواهان

ه _ سيراب كردن تشنگان

و _ از خود گذشتگى

ر . ك : ص 517 (محبوب ترين مردم در نزد خدا) .

د _ يارى دادخواهان رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداى عز و جل ، يارى كردن دادخواهان را دوست دارد .

امام باقر عليه السلام : خداوند ، ريختن خون (قربانى كردن) و غذا دادن به مردم و يارى كردن دادخواهان را دوست دارد .

ه _ سيراب كردن تشنگان امام باقر عليه السلام : خداوند متعال ، خُنَك كردن جگر تفته را دوست دارد . هركه جگرى تفته را آب بنوشاند ، چه [متعلّق به] چارپايان باشد يا جز آن ، خداوند ، در آن روزى كه سايه اى جز سايه او نيست ، بر او سايه مى افكند .

و _ از خود گذشتگى امام صادق عليه السلام : از جمله ويژگى هايى كه خداوند به مؤمن بخشيده ، آن است كه نيكى كردن به برادرانش را _ گرچه كم باشد _ به او آموخته است . نيكى كردن ، به زياد بودن آن نيست ؛ زيرا خداوند عز و جل در كتابش مى فرمايد : «ديگران را بر خويشتن مقدّم مى دارند ، گرچه بدان نيازمند باشند» . آن گاه مى فرمايد : «آنان كه جانشان از بُخلْ ايمن گردد ، پس آنان همان رستگاران اند» . خداوند عز و جلهر كه را بدين صفت بشناسد ، او را دوست مى دارد و هر كه خداوند متعال ، دوستش بدارد ، روز قيامت ، پاداش او را بى حساب ، و به كمال ، پرداخت خواهد كرد .

.

ص: 486

ز _ الطَّهارَةالكتاب(لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ) . (1)

الحديث المستدرك على الصحيحين عن أبي أيّوب الأنصاريّ وجابر بن عبداللّه وأنس بن مالك : إنَّ هذِهِ الآيَةَ لَمّا نَزَلَت _ «فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ» _ . قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : يا مَعشَرَ الأَنصارِ ، إنَّ اللّه َ قَد أثنى عَلَيكُم فِي الطَّهورِ خَيرا ، فَما طَهورُكُم هذا ؟ قالوا : نَتَوَضَّأُ لِلصَّلاةِ ، ونَغتَسِلُ مِنَ الجَنابَةِ ، ونَستَنجي بِالماءِ . قالَ : هُوَ ذاكَ فَعَلَيكُم بِهِ . (2)

المعجم الكبير عن أبي اُمامة : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لِأَهلِ قُباءَ : ما هذَا الطَّهور الَّذي خُصِصتُم بِهِ في هذِهِ الآيَةِ : «فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ » ؟ قالوا : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما مِنّا أحَدٌ يَخرُجُ مِنَ الغائِطِ إلاّ غَسَلَ مَقعَدَتَهُ . (3)

.


1- .التوبة : 108 وراجع البقرة : 222 .
2- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 365 / 3287 وج 1 / 257 / 554 ، سنن ابن ماجة : 1/127/355 ، السنن الكبرى : 1 / 171 / 513 ، سنن الدارقطني : 1 / 62 / 2 والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنز العمّال : 12 / 7 / 33709 .
3- .المعجم الكبير : 8 / 121 / 7555 ، كنز العمّال : 2 / 430 / 4419 نقلاً عن المصنّف لعبد الرزّاق وراجع المستدرك على الصحيحين : 1 / 299 / 672 ؛ تفسير مجمع البيان : 5 / 111 وراجع : ج 3 / 73 .

ص: 487

ز _ پاكى

ز _ پاكىقرآن(مسجدى كه از روز نخست بر [اساس ]پرهيزگارى بنا شده ، شايسته تر است كه در آن [به نماز ]بِايستى . در آن ، مردانى اند كه دوست دارند خود را پاك كنند ، و خداوند ، كسانى را كه خواهان پاكى اند ، دوست دارد) .

حديث المستدرك على الصحيحين _ به نقل از ابو ايوب انصارى و جابر بن عبداللّه و انس بن مالك _ : چون آيه «در آن ، مردانى هستند كه دوست دارند خود را پاك كنند و خداوند ، كسانى را كه خواهان پاكى اند ، دوست دارد» نازل شد ، پيامبر خدا فرمود : «اى گروه انصار ! خداوند به سبب پاكى تان ، شما را ستوده است . حال ، [بگوييد كه :] پاكىِ شما به چيست ؟». گفتند : براى نماز ، وضو مى گيريم . پس از جنابت ، غسل مى كنيم و با آب ، نجاست را از خود برطرف مى سازيم . حضرت فرمود : «پاكى (طهارت) ، همين است . پس پايبند آن باشيد» .

المعجم الكبير _ به نقل از ابو اُمامه _ : پيامبر خدا به اهل قُبا فرمود : «اين پاكى اى (طهارتى) كه در آيه «در آن ، مردانى هستند كه دوست دارند خود را پاك كنند و خداوند ، كسانى را كه خواهان پاكى اند ، دوست دارد» ويژه شما گشته است ، چيست ؟» . گفتند : اى پيامبر خدا! هريك از ما پس از قضاى حاجت ، نشيمنگاه خود را مى شويد .

.

ص: 488

الدرّ المنثور عن ابن عمر _ في قَولِهِ تَعالى : «فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ » _ : سَأَلَهُم رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَن طَهورِهِمُ الَّذي أثنَى اللّه ُ بِهِ عَلَيهِم . قالوا : كُنّا نَستَنجي بِالماءِ فِي الجاهِلِيَّةِ ، فَلَمّا جاءَ اللّه ُ بِالإِسلامِ لَم نَدَعهُ . قالَ : فَلا تَدَعوهُ . (1)

ح _ النَّظافَة رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ النّاسِكَ النَّظيفَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : تَنَظَّفوا بِكُلِّ مَا استَطَعتُم ؛ فَإِنَّ اللّه َ تَعالى بَنَى الإِسلامَ عَلَى النَّظافَةِ ، ولَن يَدخُلَ الجَنَّةَ إلاّ كُلُّ نَظيفٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : الإِسلامُ نَظيفٌ ، فَتَنَظَّفوا ؛ فَإِنَّهُ لا يَدخُلُ الجَنَّةَ إلاّ نَظيفٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ طَيّبٌ يُحِبُّ الطَّيِّبَ ، نَظيفٌ يُحِبُّ النَّظافَةَ . (5)

.


1- .تفسير الدرّ المنثور : 4 / 291 نقلاً عن ابن مردويه و ص 290 نقلاً عن عبد الرزّاق عن عبداللّه بن الحارث نحوه وزاد في آخره «إنّكم قد أثنى عليكم فدوموا» .
2- .تاريخ بغداد : 10 / 12 عن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال : 9 / 277 / 26000 .
3- .كنز العمّال : 9 / 277 / 26002 نقلاً عن أبي الصعاليك الطرسوسي في جزئه عن أبي هريرة .
4- .المعجم الأوسط: 5/139/4893، تاريخ بغداد: 5/143 كلاهما عن عائشة، كنز العمّال: 9 / 277 / 26001 .
5- .صحيح الترمذي : 5 / 112 / 2799 عن سعد بن أبي وقّاص ، كنز العمّال : 15 / 389 / 41500 .

ص: 489

ح _ پاكيزگى

الدرّ المنثور _ به نقل از عبداللّه بن عمر ، در تفسير اين گفته خداوند متعال كه : «در آن مردانى اند كه دوست دارند خود را پاك كنند ...» _ : پيامبر خدا از آنان درباره پاكى اى كه خداوند به سببش آنان را ستوده است ، پرسيد . پاسخ دادند : ما در روزگار جاهليت ، نجاست را با آب از خود مى زدوديم و چون خداوند ، اسلام را آورد ، اين عادت را رها نكرديم . حضرت فرمود : «پس آن را رها مكنيد» .

ح _ پاكيزگى رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، عبادت پيشه پاكيزه را دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : با هرچه مى توانيد ، خود را پاكيزه كنيد كه خداوند متعال ، اسلام را بر پاكيزگى بنيان نهاده است و جز افراد پاكيزه به بهشت وارد نمى شوند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اسلام ، پاكيزه است . پس خود را پاكيزه سازيد ، كه جز پاكيزگان به بهشت وارد نمى شوند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، پاك است و پاكان را دوست دارد ؛ پاكيزه است و پاكيزگان را دوست دارد .

.

ص: 490

الإمام عليّ عليه السلام : تَنَظَّفوا بِالماءِ مِنَ النَّتِنِ الرّيحِ الَّذي يُتَأَذّى بِهِ ، تَعَهَّدوا أنفُسَكُم ؛ فَإِنَّ اللّه َ عز و جليُبغِضُ مِن عِبادِهِ القاذورَةَ الَّذي يَتَأَنَّفُ بِهِ مَن جَلَسَ إلَيهِ . (1)

ط _ السَّماحَة رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ سَمحَ البَيعِ ، سَمحَ الشِّراءِ ، سَمحَ القَضاءِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : أحَبَّ اللّه ُ تَعالى عَبدا سَمحا إذا باعَ ، وسَمحا إذَا اشتَرى ، وسَمحا إذا قَضى ، وسَمحا إذَا اقتَضى . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ السَّهلَ الطَّليقَ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ اللّه َ سُبحانَهُ يُحِبُّ السَّهلَ النَّفسُ ، السَّمحَ الخَليقَةُ ، القَريبَ الأَمرُ . (5)

ي _ قَولُ الحَقِّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ما مِن صَدَقَةٍ أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِن قَولِ الحَقِّ . (6)

.


1- .الخصال : 620 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 110 نحوه وفيه «يتأفّف» بدل «يتأنّف» ، بحار الأنوار : 10 / 99 / 1 .
2- .سنن الترمذي : 3 / 609 / 1319 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 64 / 2338 كلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : 4 / 44 / 9426 .
3- .شُعب الإيمان : 7 / 536 / 11253 عن أبي هريرة ، مسند الشهاب : 2 / 252 / 1299 عن عثمان نحوه ، الموطّأ : 2 / 685 / 100 عن محمّد بن المنكدر من دون إسناده إليه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : 4 / 44 / 9424 .
4- .شُعب الإيمان : 6 / 254 / 8055 عن مورق العجلي وح 8056 ، الفردوس : 1 / 156 / 574 وفيه «الطلق» بدل «الطليق» وكلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 3 / 3 / 5139 .
5- .غرر الحكم : 3476 .
6- .شُعب الإيمان : 6 / 125 / 7685 عن أبي هريرة ، تفسير الدرّ المنثور : 2 / 43 نقلاً عن ابن أبي حاتم عن عمرو بن دينار ، كنز العمّال : 6 / 415 / 16325 .

ص: 491

ط _ آسانگيرى

ى _ گفتن حق

امام على عليه السلام : خود را با آبْ از بوى آزارنده پاك كنيد و به خودتان برسيد كه خداوند عز و جل بنده پَلَشتى را كه هركس كنارش بنشيند ، از [بوى بد ]او رنجه شود ، دشمن مى دارد .

ط _ آسانگيرى رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، كسى را كه در خريد ، فروش و پس دادن وام ، آسانگير است ، دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، بنده اى را دوست دارد كه در فروختن ، آسانگير باشد ؛ در خريدن ، آسانگير باشد ؛ در پس دادنِ وام ، آسانگير باشد ؛ و در پس گرفتنِ وام ، آسانگير باشد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، شخص آسانگير و راحت را دوست دارد .

امام على عليه السلام : خداوند _ پاك و بلند مرتبه _ دوست مى دارد هموارْ نَفْس (1) ، بخشنده خوى ، نزديكْ كار (2) را .

ى _ گفتن حق رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ صدقه اى نزد خدا ، محبوب تر از گفتن حق نيست .

.


1- .اشاره است به سختگير و درشت خو نبودن .
2- .اشاره است به ساده زيستى و ترك و تكلّف در زندگى .

ص: 492

ك _ إفشاءُ السَّلامِ الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل يُحِبُّ إفشاءَ السَّلامِ . (1)

3 / 6ما يُحِبُّهُ اللّه ُ الكافي عن الحلبيّ عن الإمام الصادق عليه السلام : سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّه ِ عز و جل : «أَوْ لَ_مَسْتُمُ النِّسَآءَ» (2) ، فَقالَ : هُوَ الجِماعُ ، ولكِنَّ اللّه َ سَتيرٌ يُحِبُّ السَّترَ ؛ فَلَم يُسَمِّ كَما تُسَمّونَ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الصَّبرَ عِندَ زَلزَلَةِ الزِّلزالِ (4) ، وَاليَقينَ النّافِذَ عِندَ مَجيءِ الشُّبُهاتِ ، وَالعَقلَ الكامِلَ عِندَ نُزولِ الشَّهَواتِ ، وَالوَرَعَ الصّادِقَ عِندَ الحَرامِ وَالخَبيثاتِ . (5)

مسند الشهاب عن عمران بن حصين : أخَذَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بِطَرَفِ عِمامَتي فَقالَ : يا عِمرانُ ، إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى يُحِبُّ الإِنفاقَ ، ويُبغِضُ الإِقتارَ ؛ فَأَنفِق وأطعِم ، ولا تَصُرَّ صَرّا فَيَعَسُرَ عَلَيكَ الطَّلَبُ . وَاعلَم أنَّ اللّه َ يُحِبُّ البَصَرَ النّافِذَ عِندَ مَجيءِ الشَّهَواتِ ، وَالعَقلَ الكامِلَ عِندَ نُزولِ الشُّبُهاتِ ، ويُحِبُّ السَّماحَةَ ولَو عَلى تَمَراتٍ ، ويُحِبُّ الشَّجاعَةَ ولَو عَلى قَتلِ حَيَّةٍ . (6)

.


1- .الكافي : 2 / 645 / 5 عن محمّد بن قيس ، تحف العقول : 300 ، بحار الأنوار : 78 / 181 / 68 .
2- .المائدة : 6 .
3- .الكافي: 5/555/5، تفسير العيّاشي : 1/243/141 وفيه «ستّار» بدل «ستير» ، بحار الأنوار : 80/220/13.
4- .في نسخةٍ «زلزلة الزلازل» (كذا في هامش المصدر) .
5- .نوادر الاُصول : 1 / 326 عن الزبير .
6- .مسند الشهاب : 2/152/1080 ، حياة الحيوان : 1 / 257 ، نوادر الاُصول : 1/325 عن الزبير نحوه ، الفردوس : 1/154/562 وفيه «إنّ اللّه يحبّ النظرالنافذ ... إلخ»، كنزالعمّال: 6/582/17008 وراجع حلية الأولياء: 6/199 .

ص: 493

ك _ رواج دادن سلام

3 / 6 آنچه خدا دوست دارد

ك _ رواج دادن سلام امام باقر عليه السلام : خداوند عز و جل ، به همه سلام كردن و ترويج آن را دوست دارد .

3 / 6آنچه خدا دوست دارد الكافى _ به نقل از حلبى _ : از امام صادق عليه السلامدرباره [مقصود ]سخن خداى عز و جل : «زنان را لمس كرديد» پرسيدم . فرمود : «مقصود ، آميزشِ [جنسى] است ؛ ليكن خداوند ، عفيف است و عفّت [كلام] را دوست دارد . لذا آن گونه كه شما نام مى بريد ، نام نبرده است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، شكيبايى به هنگام تزلزل و لرزش ها، يقينِ قاطع به هنگام پيش آمدن شبهه ها، عقلِ كامل به هنگام در رسيدن شهوت ها ، و پارسايىِ راستين در برابر حرام و پليدى ها را دوست دارد .

مُسنَد الشِّهاب _ به نقل از عمران بن حصين _ : پيامبر خدا گوشه عمامه ام را گرفت و فرمود : «اى عمران ! خداوند متعال ، بخشش كردن را دوست دارد و تنگ گرفتنِ بر خانواده را دشمن مى دارد . پس ببخش و بخوران و چندان سخت مگير كه طلب [روزى] بر تو دشوار شود . بدان كه خداوند ، ديده تيزبين به هنگام در رسيدن شهوت ها و عقل كامل به هنگام فرود آمدن شُبهات را دوست دارد . همچنين خداوند ، بخشش را _ گرچه به چند دانه خرما _ و دلاورى را _ گر چه به كشتن مارى _ دوست دارد .

.

ص: 494

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ ، ويُحِبُّ أن يَرى أثَرَ نِعمَتِهِ عَلى عَبدِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ وِترٌ يُحِبُّ الوِترَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : ما مِن نَفَقَةٍ أحَبُّ إلَى اللّه ِ عز و جل مِن نَفَقَةِ قَصدٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ أن يَرى عَبدَهُ تَعِبا في طَلَبِ الحَلالِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : ما مِنَ الكَلامِ كَلِمَةٌ أحَبُّ إلَى اللّه ِ عز و جل مِن قَولِ : «لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ» . (6)

.


1- .صحيح مسلم : 1/93/91 ، مسند ابن حنبل : 2 / 58 / 3789 ، المستدرك على الصحيحين : 4/201/7365، شُعب الإيمان : 5 / 161 / 6192 كلّها عن عبداللّه بن مسعود ، المعجم الكبير : 8 / 203 / 7822 عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : 6 / 639 / 17165 نقلاً عن ابن عساكر ؛ عوالي اللآلي : 1 / 437 / 150 و ج 2 / 28 / 67 ، تفسير العيّاشي : 2 / 14 / 29 عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : 83 / 175 / 2 .
2- .المعجم الأوسط: 5/60/4668 عن أبي ريحانة ، مسند أبي يعلى: 2/18/1050، شُعب الإيمان:5/163/6201 كلاهما عن أبي سعيد ، كنز العمّال : 6 / 642 / 17188 نقلاً عن ابن عساكر ؛ الكافي : 6 / 438 / 1 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، الخصال : 613 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام، دعائم الإسلام: 2/155/551 عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 10/92/1 . راجع الجمال .
3- .صحيح مسلم: 4/2062/2677 عن أبيهريرة، سنن أبي داود: 2/61/1416، سنن الترمذي: 2/316/453 ، سنن ابن ماجة : 1 / 370 / 1169 ، سنن النسائي : 3 / 229 ، مسند ابن حنبل : 1 / 302 / 1213 ، المستدرك على الصحيحين : 1 / 441 / 1118 ، السنن الكبرى : 2 / 657 / 4454 كلّها عن عاصم بن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : 7 / 406 / 19532 ؛ الكافي : 3 / 25 / 4 ، تهذيب الأحكام : 1 / 360 / 1083 كلاهما عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 3 / 167 / 3621 ، المحاسن : 2 / 104 / 1280 كلاهما عن ابن أبي يعفور عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 99 / 122 / 4 .
5- .كنز العمّال : 4 / 4 / 9200 نقلاً عن الفردوس عن الإمام عليّ عليه السلام .
6- .التوحيد : 21 / 14 ، ثواب الأعمال : 21 / 2 ، مكارم الأخلاق : 2 / 82 / 2211 كلّها عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار: 93 / 196 / 16 .

ص: 495

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، زيباست و زيبايى را دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، زيباست و زيبايى را دوست دارد و خوش دارد كه اثر نعمت خود را در بنده اش ببيند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، تك است وتك (1) را دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ هزينه كردنى در نزد خدا محبوب تر از هزينه كردن به اعتدال نيست .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، دوست دارد كه بنده اش را در جستجوى مال حلال ، خسته ببيند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ سخنى در نزد خداوند ، محبوب تر از گفتار «لا اله الاّ اللّه» نيست .

.


1- .اشاره به اين كه در تكرار كارها ، فرد بودن تعداد ، مطلوب است ، مانند : سه بار ، پنج بار ، هفت بار و ... به استثناى مواردى كه در شرع ، مستثنى شده است .

ص: 496

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ أن يُؤخَذَ بِرُخصَتِهِ ، كَما يُحِبُّ أن يُؤخَذَ بِعَزائِمِهِ . إنَّ اللّه َ بَعَثَني بِالحَنيفِيَّةِ السَّمحَةِ دينِ إبراهيمَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ أن تُؤتى رُخَصُهُ ، كَما يُحِبُّ أن تُؤتى عَزائِمُهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : ما مِن قَطرَةٍ أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِن قَطرَتَينِ : قَطرَةِ دَمٍ في سَبيلِ اللّه ِ ، وقَطرَةِ دَمعٍ _ في سَوادِ اللَّيلِ _ مِن خَشيَةِ اللّه ِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إنّ اللّه َ عز و جل يُحِبُّ الصَّمتَ عِندَ ثَلاثٍ : عِندَ تِلاوَةِ القُرآنِ ، وعِندَ الزَّحفِ ، وعِندَ الجَنازَةِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : أحَبُّ العَمَلِ إلَى اللّه ِ عز و جل تَعجيلُ الصَّلاةِ لِأَوَّلِ وَقتِها . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : اللّه ُ عز و جل عَفُوٌّ يُحِبُّ العَفوَ . (6)

.


1- .كنز العمّال : 3 / 34 / 5341 نقلاً عن ابن عساكر عن الإمام عليّ عليه السلام .
2- .صحيح ابن حبّان : 2/69/354 ، المعجم الكبير : 11/256/11880 كلاهما عن ابن عبّاس ، المعجم الأوسط : 8 / 82 / 8032 ، مسند الشهاب : 2 / 152 / 1079 كلاهما عن عائشة ، السنن الكبرى : 3 / 200 / 5415 ، مسند ابن حنبل : 2 / 438 / 5870 و ص 439 / 5878 وفيهما «كما يكره أن تؤتى معصيته» بدل «كما يحبّ أن تؤتى عزائمه» وكلّها عن ابن عمر، كنز العمّال : 3/34/5334 ؛ بحار الأنوار : 93 / 29 نقلاً عن رسالة النعماني.
3- .الأمالي للمفيد : 11 / 8 عن أبي حمزة عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، الكافي : 5 / 53 / 3 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عن أبيه عليهماالسلامو ج 2 / 482 / 3 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام ، المحاسن : 1 / 456 / 1054 عن أبي حمزة عن الإمام الصادق عليه السلام ، الخصال : 50 / 60 ، جامع الأحاديث للقمّي : 224 كلاهما عن أبي حمزة عن الإمام زين العابدين عليه السلاموكلّها نحوه ، بحار الأنوار : 78 / 152 / 13 ؛ الفردوس : 4 / 65 / 6205 عن أبي اُمامة نحوه .
4- .المعجم الكبير : 5 / 213 / 5130 عن زيد بن أرقم ، كنز العمّال : 3 / 350 / 6884 .
5- .مسند ابن حنبل : 10/316/27175 ، سنن الدارقطني : 1/248/12 ، المعجم الكبير : 25/82/208 كلّها عن اُمّ فروة ، تاريخ بغداد : 3 / 205 عن ابن مسعود وفيه «الصلاة لوقتها» بدل «تعجيل الصلاة لأوّل وقتها» ، كنز العمّال : 7 / 360 / 19263 .
6- .مسند ابن حنبل : 2/98/3977 و ص 138 / 4168 ، السنن الكبرى : 8 / 575 / 17612 كلّها عن أبي ماجد ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 424 / 8155 ، المعجم الكبير : 9 / 110 / 8572 ، المصنّف لعبد الرزّاق : 7 / 372 / 13519 كلّها عن ابن مسعود ، كنز العمّال : 3 / 373 / 7005 .

ص: 497

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، دوست دارد رُخصت ها (مُباح ها)يش را به كار بندند ، همان گونه كه دوست دارد به واجباتش عمل كنند . خداوند ، مرا با دين راحت و آسان برانگيخت ؛ دين ابراهيم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، دوست دارد كه رخصت ها [ / مباحاتش] به جاى آورده شود ؛ همان گونه كه دوست دارد واجباتش به جاى آورده شود .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ قطره اى نزد خداوند ، محبوب تر از دو قطره نيست : قطره خونى در راه خدا و قطره اشكى در سياهى شب از ترس خدا .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، سكوت را در سه جا دوست دارد : به هنگام خوانده شدن قرآن ، به هنگام [جنگ و ]پيش رَوى به سوى دشمن و به هنگام تشييع جنازه .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبوب ترين كارها نزد خداوند ، شتاب در به جا آوردن نماز در اوّلِ وقتش است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، بخشايشگر است و گذشت [از خطاى ديگران ]را دوست دارد .

.

ص: 498

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ القَصدَ أمرٌ يُحِبُّهُ اللّه ُ عز و جل . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ أن تَعدِلوا بَينَ أولادِكُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله: ثَلاثَةٌ يُحِبُّهَا اللّه ُ : قِلَّةُ الكَلامِ ، وقِلَّةُ المَنامِ ، وقِلّةُ الطَّعامِ . ثَلاثَةٌ يُبغِضُهَا اللّه ُ : كَثرَةُ الكَلامِ ، وكَثرَةُ المَنامِ ، وكَثرَةُ الطَّعامِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله: ثَلاثَةٌ يُحِبُّهَا اللّه ُ سُبحانَهُ : القِيامُ بِحَقِّهِ ، وَالتَّواضُعُ لِخَلقِهِ ، وَالإِحسانُ إلى عِبادِهِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّه َ عز و جل يُحِبُّ البَيتَ الَّذي فيهِ العُرسُ . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما بُنِيَ فِي الإِسلامِ بِناءٌ أحَبُّ إلَى اللّه ِ عز و جل وأعَزُّ مِنَ التَّزويجِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله : إذَا التَقَى المُسلِمانِ فَسَلَّمَ كُلٌّ مِنهُما عَلى صاحِبِهِ وتَصافَحا كانَ أحَبُّهُما إلَى اللّه ِ أحسَنَهُما بِشرا لِصاحِبِهِ . (7)

3 / 7أحَبُّ الأَعمالِ إلَى اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أحَبُّ الأَعمالِ إلَى اللّه ِ سُرورٌ تُدخِلُهُ عَلَى المُؤمِنِ ؛ تَطرُدُ عَنه جَوعَتَهُ ، أو تَكشِفُ عَنهُ كُربَتَهُ . (8)

.


1- .الكافي : 4 / 52 / 2 ، الخصال : 10 / 36 ، ثواب الأعمال : 221 / 1 كلّها عن داود الرقّي ، بحار الأنوار : 71 / 346 / 10 .
2- .كنز العمّال : 16 / 446 / 45356 نقلاً عن الطبراني و ص 445 / 45350 نقلاً عن ابن النجّار وزاد فيه «حتّى في القُبَل» وكلاهما عن النعمان بن بشير .
3- .تنبيه الخواطر : 2 / 213 .
4- .تنبيه الخواطر : 2 / 121.
5- .الكافي : 6 / 54 / 2 عن أبي خديجة .
6- .بحار الأنوار : 103 / 222 / 40 نقلاً عن الهداية .
7- .شُعب الإيمان: 6/253/8052 ، نوادر الاُصول: 2/69 نحوه وكلاهما عن عمر، كنز العمّال: 9/114/25245 .
8- .الكافي : 2 / 191 / 11 ، جامع الأحاديث للقمّي : 182 كلاهما عن مالك بن عطيّة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 295 / 24 ؛ المعجم الكبير : 12 / 346 / 13646 ، المعجم الأوسط : 6 / 139 / 6026 كلاهما عن ابن عمر ، قضاء الحوائج لابن أبي الدنيا : 47 / 36 ، سلسلة الأحاديث الصحيحة : 2 / 608 / 906 نقلاً عن ابن عساكر وكلّها نحوه وفيها زيادة «أو تقضي عنه دينا» .

ص: 499

3 / 7 محبوب ترينِ كارها نزد خدا

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جل ، ميانه روى را دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، دوست دارد كه ميان فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، سه چيز را دوست مى دارد : كم گويى ، كم خوابى و كم خورى ؛ و سه چيز را خداوند دشمن مى دارد : پُرگويى ، پُرخوابى و پُرخورى .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند سبحان ، سه چيز را دوست مى دارد : به جا آوردن حقوقش ، فروتنى براى خلقش و نيكوكارى به بندگانش .

امام صادق عليه السلام : خداوند ، خانه اى را كه در آن عروسى است ، دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : در اسلام ، هيچ نهادى نزد خداوند عز و جلمَحبوب تر و ارجمندتر از ازدواج نيست .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه دو مسلمان يكديگر را ببينند و يكى از آنان به ديگرى سلام كند و با او دست دهد ، محبوب ترين آنان نزد خداوند ، خوش روترين آنان نسبت به ديگرى است .

3 / 7محبوب ترينِ كارها نزد خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبوب ترينِ كارها در نزد خدا ، شادمان ساختن مؤمن است ، مانند برطرف ساختن گرسنگى اش و يا زدودن اندوهش .

.

ص: 500

الإمام الباقر عليه السلام: سُئِلَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أيُّ الأَعمالِ أحَبُّ إلَى اللّه ِ عز و جل؟ قالَ : إتباعُ سُرورِ المُسلِمِ . قيلَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، وما إتباعُ سُرورِ المُسلِمِ ؟ قالَ : شَبعُ جَوعَتِهِ ، وتَنفيسُ كُربَتِهِ ، وقَضاءُ دَينِهِ . (1)

عنه عليه السلام: ما عُبِدَ اللّه ُ بِشَيءٍ أحَبَّ إلَى اللّه ِ مِن إدخالِ السُّرورِ عَلَى المُؤمِنِ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام: مِن أحَبِّ الأَعمالِ إلَى اللّه ِ تَعالى زِيارَةُ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام . (3)

الإمام عليّ عليه السلام: أحَبُّ الأَعمالِ إلَى اللّه ِ عز و جل فِي الأَرضِ الدُّعاءُ (4) .

الإمام الصادق عليه السلام _ لَمّا سَأَ لَهُ يَزيدُ بنُ هارونَ الواسِطِيُّ عَنِ الفَلاّحينَ _ : هُمُ الزّارِعونَ كُنوزَ اللّه ِ في أرضِهِ . وما فِي الأَعمالِ شَيءٌ أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِنَ الزِّراعَةِ ، وما بَعَثَ اللّه ُ نَبِيّا إلاّ زَرّاعا ، إلاّ إدريسَ عليه السلام فَإِنَّهُ كانَ خَيّاطا . (5)

الإمام عليّ عليه السلام : اِنتَظِرُوا الفَرَجَ ، ولا تَيأَسوا مِن رَوحِ اللّه ِ ؛ فَإِنَّ أحَبَّ الأَعمالِ إلَى اللّه ِ عز و جل انتِظارُ الفَرَجِ ، ما دامَ عَلَيهِ العَبدُ المُؤمِنُ . (6)

.


1- .قرب الإسناد : 145 / 522 عن أبي البختري عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .الكافي : 2 / 188 / 2 عن جابر .
3- .كامل الزيارات : 146 عن أبان الأزرق عن رجل .
4- .مكارم الأخلاق : 2 / 9 / 1985.
5- .تهذيب الأحكام: 6/384/1138، جامع الأحاديث للقمّي:183 وليس فيه صدره، بحار الأنوار: 103/69/25.
6- .الخصال : 616 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 106 .

ص: 501

امام باقر عليه السلام : از پيامبر خدا پرسيدند : چه كارى نزد خداوند عز و جلمحبوب تر است ؟ فرمود : «پى در پى شادمان كردن مسلمان» . پرسيدند : مقصود از پى در پى شادمان كردن مسلمان چيست ؟ فرمود : «برطرف ساختن گرسنگى اش، زدودن اندوهش و پرداخت بدهى اش» .

امام باقر عليه السلام : خداوند به چيزى كه نزدش محبوب تر از شادمان ساختن مسلمان باشد ، پرستيده نشده است .

امام صادق عليه السلام : از محبوب ترين كارها نزد خداوند متعال ، زيارت آرامگاه حسين عليه السلاماست .

امام على عليه السلام : محبوب ترين كارها نزد خدا بر روى زمين ، دعاست .

امام صادق عليه السلام _ چون يزيد بن هارون واسطى درباره كشاورزان از ايشان پرسيد _ : آنان ، كشتگران ، گنجينه هاى خدا در زمينش هستند . هيچ يك از كارها در نزد خداوند ، محبوب تر از كشاورزى نيست و هيچ پيامبرى برانگيخته نشد ، مگر آن كه كشاورز بود ، جز ادريس عليه السلامكه خيّاط بود .

امام على عليه السلام : در انتظار فرج باشيد و از رحمت خدا نوميد مشويد كه محبوب ترين كارها نزد خداوند عز و جل انتظار فرج است ، تا وقتى كه بنده مؤمن ، بر آن مداومت ورزد .

.

ص: 502

3 / 8مَن يُحِبُّهُمُ اللّه ُالكتاب(وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللّه َ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) . (1)

(إِنَّ اللّه َ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ) . (2)

(وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّ_بِرِينَ) . (3)

(فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه ِ إِنَّ اللّه َ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ) . (4)

(إِنَّ اللّه َ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ) . (5)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ المُؤمِنَ المُحتَرِفَ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الحَيِيَّ العَيِيَّ المُتَعَفِّفَ . (7)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الحَيِيَّ الحَليمَ العَفيفَ المُتَعَفِّفَ . (8)

.


1- .البقرة : 195 .
2- .التوبة : 4 ، آل عمران : 76 .
3- .آل عمران : 146 .
4- .آل عمران : 159 .
5- .المائدة : 42 ، الحجرات : 9 ، الممتحنة : 8 .
6- .المعجم الأوسط : 8/ 380 / 8934 ، شُعب الإيمان : 2 / 88 / 1237 كلاهما عن سالم عن أبيه ، مسند الشهاب: 2/149/1072، المعجم الكبير : 12 / 238 / 13200 وليس فيه «المؤمن» وكلاهما عن ابن عمر، كنز العمّال: 4/4/9199؛ مسند زيد : 255 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله.
7- .عوالي اللآلي : 1 / 70 / 128 وفيه «الحيّ» والصحيح ما أثبتناه .
8- .الكافي : 2 / 112 / 8 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، تحف العقول : 300 عن الإمام الباقر عليه السلام ، مسند زيد : 388 عن الإمام زين العابدين عن أبيه عن جدّه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تنبيه الخواطر : 1 / 124 ، روضة الواعظين : 417 ، الزهد للحسين بن سعيد : 10 / 20 عن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله و في الثلاثة الأخيرة «الغني» بدل«العفيف»، بحار الأنوار : 71/405/18 ؛ المعجم الكبير : 10/196/10442 عن ابن مسعود عن فاطمة عليهاالسلامعنه صلى الله عليه و آله ؛ كنز العمّال : 6 / 643 / 17192 نقلاً عن أمالي ابن صصري عن أبي هريرة .

ص: 503

3 / 8 آنان كه خدا دوستشان دارد

3 / 8آنان كه خدا دوستشان داردقرآن(و نيكى كنيد كه خداوند ، نيكوكاران را دوست دارد) .

(خداوند ، پرهيزگاران را دوست دارد) .

(خداوند ، شكيبايان را دوست دارد) .

(پس هرگاه مصمّم [به كارى ]شدى ، بر خداوند ، توكّل كن كه خداوند ، توكّل كنندگان را دوست دارد) .

(خداوند ، دادگران را دوست دارد) .

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، مؤمنِ پيشه ور را دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، شخصِ آزرمگينِ سنجيده سخنِ (1) پاكدامن را دوست دارد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، شخصِ آزرمگينِ بردبارِ عفيفِ خويشتندار را دوست دارد.

.


1- .مراد ، كسى كه سخن نامربوط نمى گويد و يا سخنى را كه فايده اخروى ندارد بر زبان نمى راند .

ص: 504

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ عَبدَهُ المُؤمِنَ الفَقيرَ المُتَعَفِّفَ أبَا العِيالِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ المُؤمِنَ إذا كانَ فَقيرا مُتَعَفِّفا . (2)

سنن الترمذي عن عبداللّه بن مسعود يرفعه : قالَ [رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله] : ثَلاثَةٌ يُحِبُّهُمُ اللّه ُ : رَجُلٌ قامَ مِنَ اللَّيلِ يَتلو كِتابَ اللّه ِ ، ورَجُلٌ تَصَدَّقَ صَدَقَةً بِيَمينِهِ يُخفيها _ أراهُ قالَ : _ مِن شِمالِهِ ، ورَجُلٌ كانَ في سَرِيَّةٍ فَانهَزَمَ أصحابُهُ فَاستَقبَلَ العَدُوَّ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ يُحِبُّهُمُ اللّه ُ ويَضحَكُ إلَيهِم ويَستَبشِرُ بِهِم : الَّذي إذَا انكَشَفَت فِئَةٌ قاتَلَ وَراءَها بِنَفسِهِ للّه ِِ ، فَإِمّا أن يُقتَلَ وإمّا أن يَنصُرَهُ اللّه ُ ويَكفِيَهُ ، فَيَقولُ : اُنظُروا إلى عَبدي هذا كَيفَ صَبَرَ لي بِنَفسِهِ ! وَالَّذي لَهُ امرَأَةٌ حَسَنَةٌ وفِراشٌ لَينٌ حَسَنٌ فَيَقومُ مِنَ اللَّيلِ ، فَيَقولُ : يَذَرُ شَهوَتَهُ فَيَذكُرُني ولَو شاءَ رَقَدَ ! وَالَّذي إذا كانَ في سَفَرٍ وكانَ مَعَهُ رَكبٌ فَسَهِروا ثُمَّ هَجَعوا فَقامَ مِنَ السَّحَرِ في سَرّاءَ وضَرّاءَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ يَضحَكُ اللّه ُ يَومَ القِيامَةِ إلَيهِم : الرَّجُلُ إذا قامَ مِنَ اللَّيلِ يُصَلّي ، وَالقَومُ إذا صَفّوا لِلصَّلاةِ ، وَالقَومُ إذا صَفّوا لِقِتالِ العَدُوِّ . (5)

.


1- .سنن ابن ماجة : 2 / 1380 / 4121 ، المعجم الكبير : 18 / 242 / 607 كلاهما عن عمران بن حصين ، كنزالعمّال : 3 / 390 / 7091 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 7 وفيه «إنّ اللّه يحبّ عبده الفقير المتعفّف بالعيال» .
2- .المعجم الكبير : 18 / 186 / 441 ، حلية الأولياء : 2 / 282 كلاهما عن عمران بن حصين ، كنز العمّال : 6 / 484 / 16649 .
3- .سنن الترمذي : 4 / 697 / 2567 عن ابن مسعود ، المعجم الكبير : 10 / 208 / 10486 من دون إسناده إليه صلى الله عليه و آله ، كنز العمّال : 15 / 820 / 43256 .
4- .كنز العمّال : 15 / 843 / 43350 نقلاً عن المعجم الكبير والمستدرك على الصحيحين عن أبي الدرداء .
5- .مسند أبي يعلى : 1 / 468 / 1000 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : 285 / 911 وفيه «في لقاء» بدل «لقتال» ، سنن ابن ماجة : 1 / 73 / 200 نحوه ، مسند ابن حنبل : 4 / 160 / 11761 وليس فيه «والقوم إذا صفّوا للصلاة» وكلّها عن أبي سعيد الخدريّ ، كنز العمّال : 15 / 842 / 43349 .

ص: 505

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، بنده مؤمنِ خود را كه تهيدستِ خويشتن دارِ عيالوار است ، دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، مؤمن را چون درويش و خويشتندار باشد ، دوست دارد .

سُنَن التِّرمذي _ به نقل از عبداللّه بن مسعود ، كه حديث را به پيامبر صلى الله عليه و آلهمى رساند _ : [پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ]فرمود : «خداوند ، سه تن را دوست دارد : شخصى كه شبانه برمى خيزد و به تلاوت قرآن مى پردازد؛ شخصى كه با دست راستش صدقه مى دهد» و فكر مى كنم پس از آن فرمود : «و آن را از دست چپش پنهان مى دارد؛ و شخصى كه همراه گروهى رزمنده باشد و چون يارانش بپراكنند ، خود به رويارويى دشمن مى شتابد» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، سه تن را دوست مى دارد ، به آنان لبخند مى زند و به آنان شادمان مى شود : كسى كه چون گروهى پديدار شوند ، در پىِ آن براى خدا با جان خود مى جنگد، پس يا كشته مى شود و يا خداوند يارى اش مى كند و از رنج كارزار بى نيازش مى سازد . پس مى فرمايد : «به اين بنده ام بنگريد كه چگونه براى من از جان شكيبايى ورزيد» ؛ و كسى كه زنى زيبا و بسترى نرم و خوش دارد . پس شبانه از جايش برمى خيزد . آن گاه خداوند مى فرمايد : «شهوتش را مى نهد و مرا ياد مى كند ، حال آن كه اگر مى خواست ، مى خفت» ؛ و كسى كه هرگاه با گروهى همسفر گردد ، چون آنان تا پاسى از شب بيدار بمانند و سپس بخوابند ، در خوشى و ناخوشى ، سحرگاهان [براى عبادت] از خواب برخيزد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، روز قيامت به سه تن لبخند مى زند : كسى كه شبانه بر مى خيزد و نماز مى خواند؛ مردمى كه براى نماز ، صف مى بندند ؛ و مردمى كه براى پيكار با دشمن صف مى بندند .

.

ص: 506

مسند ابن حنبل عن مطرف بن عبداللّه بن الشّخّير : بَلَغَني عَن أبي ذَرٍّ حَديثٌ ، فَكُنتُ اُحِبُّ أن ألقاهُ ، فَلَقيتُهُ ، فَقُلتُ لَهُ : يا أبا ذَرٍّ ، بَلَغَني عَنكَ حَديثٌ ، فَكُنتُ اُحِبُّ أن ألقاكَ فَأَسأَلَكَ عَنهُ . فَقالَ : قَد لَقيتَ فَاسأَل . قُلتُ : بَلَغَني أنَّكَ تَقولُ : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ : «ثَلاثَةٌ يُحِبُّهُمُ اللّه ُ عز و جل ، وثَلاثَةٌ يُبغِضُهُمُ اللّه ُ عز و جل»؟ قالَ : نَعَم ، فَما أخالُني أكذِبُ عَلى خَليلي مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله _ ثَلاثا يَقولُها _ . قُلتُ : مَنِ الثَّلاثَةُ الَّذينَ يُحِبُّهُمُ اللّه ُ عز و جل ؟ قالَ : رَجُلٌ غَزا في سَبيلِ اللّه ِ ، فَلَقِيَ العَدوَّ مُجاهِدا مُحتَسِبا فَقاتَلَ حَتّى قُتِلَ ؛ وأنتُم تَجِدونَ في كِتابِ اللّه ِ عز و جل : «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَ_تِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا» . (1) ورَجُلٌ لَهُ جارٌ يُؤذيهِ فَيَصبِرُ عَلى أذاهُ ويَحتَسِبُهُ حَتّى يَكفِيَهُ اللّه ُ إيّاهُ ؛ بِمَوتٍ أو حَياةٍ . ورَجُلٌ يَكونُ مَعَ قَومٍ فَيَسيرونَ حَتّى يَشُقَّ عَلَيهِمُ الكَرى أوِ النُّعاسُ ، فَيَنزِلونَ في آخِرِ اللَّيلِ فَيَقومُ إلى وُضوئِهِ وصَلاتِهِ . (2)

.


1- .الصفّ : 4 .
2- .مسند ابن حنبل : 8 / 126 / 21586 ، المستدرك على الصحيحين : 2 / 98 / 2446 ، السنن الكبرى : 9/269/18501، المعجم الكبير : 2/152/1637، مسند الطيالسي: 63/468، شُعب الإيمان: 7/80/9549 كلّها نحوه ، كنز العمّال : 16 / 104 / 44073 .

ص: 507

مسند ابن حنبل _ به نقل از مطرف بن عبداللّه بن شخّير _ : حديثى از ابوذر برايم نقل كرده بودند و من دوست داشتم او را ببينم . پس چون او را ديدم ، به او گفتم : اى ابوذر ! از تو حديثى برايم نقل كرده اند كه دوست داشتم تو را ببينم و درباره آن از تو بپرسم . ابوذر گفت : «اينك ديدى . پس بپرس» . گفتم : شنيده ام كه مى گويى : پيامبر خدا فرمود : خداوند عز و جل ، سه تن را دوست دارد و سه تن را دشمن مى دارد ؟ گفت : «آرى ، گمان ندارم كه به دوستم محمد صلى الله عليه و آلهدروغ مى بندم» ، و اين جمله را سه بار تكرار كرد . گفتم : آن سه تن كه خداوند دوستشان دارد ، كيان اند ؟ گفت : «مردى كه در راه خدا مى جنگد . پس براى جهاد و به انتظار پاداشِ خدا ، با دشمن روياروى مى شود و پيكار مى كند تا كشته شود . شما نيز در كتاب خداوند عز و جل در اين باب مى خوانيد : «خداوند ، كسانى را كه در راهش چون صفى مى جنگند ، دوست دارد» ؛ و مردى كه همسايه اش او را مى آزارد و او بر آزارش شكيبايى مى ورزد و انتظار پاداش از خدا دارد . پس خداوند او را با مرگ يا زندگى از اين آزار ، ايمن مى گرداند ؛ و مردى كه همراه مردمى است . پس در حركت هستند تا آن كه خواب يا چرت بر آنان چيره مى شود و آنان ، آخر شب [براى خواب ]فرود مى آيند ، امّا او به وضو و نمازش مى پردازد» .

.

ص: 508

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أتاني جِبرائيلُ عليه السلام مَعَ سَبعينَ ألفَ مَلَكٍ بَعدَ صَلاةِ الظُّهرِ وقالَ . . . يا مُحَمَّدُ ، مَن أحَبَّ الجَماعَةَ أحَبَّهُ اللّه ُ وَالمَلائِكَةُ أجمَعونَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل حَيِيٌّ سَتيرٌ يُحِبُّ الحَياءَ وَالسَّترَ ؛ فَإِذَا اغتَسَلَ أحَدُكُم فَليَستَتِر . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : سِتُّ خِصالٍ مَن كُنَّ فيهِ كانَ بَينَ يَدَيِ اللّه ِ وعَن يَمينِهِ : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ المَرءَ المُسلِمَ الَّذي يُحِبُّ لِأَخيهِ ما يُحِبُّ لِنَفسِهِ ، ويَكرَهُ لَهُ ما يَكرَهُ لِنَفسِهِ ، ويُناصِحُهُ الوِلايَةَ ، ويَعرِفُ فَضلي ، ويَطَأُ عَقِبي ، ويَنتَظِرُ عاقِبَتي . (3)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ سُبحانَهُ يُحِبُّ المُتَعَفِّفَ الحَيِيَّ التَّقِيَّ الرّاضِيَ . (4)

عنه عليه السلام : كَفِّروا ذُنوبَكُم وتَحَبَّبوا إلى رَبِّكُم بِالصَّدَقَةِ وصِلَةِ الرَّحِمِ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى يُحِبُّ المُداعِبَ فِي الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ ، المُتَوَحِّدَ بِالفِكَرِ ، المُتَخَلِّيَ بِالعِبَرِ ، السّاهِرَ بِالصَّلاةِ . (6)

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ العَبدَ أن يَطلُبَ إلَيهِ فِي الجُرمِ العَظيمِ ، ويُبغِض العَبدَ أن يَستَخِفَّ بِالجُرمِ اليَسيرِ . (7)

.


1- .جامع الأخبار : 193 / 475 عن أبي سعيد الخدري ، بحار الأنوار: 88 / 15 / 27 .
2- .سنن أبي داود : 4 / 40 / 4012 ، سنن النسائي : 1 / 200 ، السنن الكبرى : 1 / 306 / 956 كلّها عن يعلى بن اُميّة ، المصنّف لعبد الرزّاق : 1 / 288 / 1111 عن عطاء ، مسند ابن حنبل : 6 / 284 / 17990 وفيه «إنّ اللّه عز و جليحبّ الحياء والستر» ، كنز العمّال : 9 / 391 / 26627 .
3- .المحاسن : 1 / 72 / 28 عن عليّ بن عثمان بن رزين عمّن رواه ، بحار الأنوار: 27 / 89 / 41 .
4- .غرر الحكم : 3438 .
5- .غرر الحكم : 7258 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 1 / 474 / 1372 ، المحاسن : 1 / 456 / 1056 عن عبداللّه بن محمّد الجعفي وفيه «المتحلّي بالصبر ، المتباهي بالصلاة» بدل «المتخلّي بالعبر ، الساهر بالصلاة» ، مشكاة الأنوار : 147 نحوه ، بحار الأنوار : 71 / 325 / 18 .
7- .الكافي : 2 / 427 / 6 ، المحاسن : 1 / 456 / 1055 كلاهما عن عنبسة العابد ، بحار الأنوار : 73 / 359 / 80 .

ص: 509

رسول خدا صلى الله عليه و آله : جبرئيل ، همراه هفتاد هزار فرشته ، پس از نماز ظهر نزدم آمد و گفت : ... اى محمّد ! هركس با جماعت بودن را دوست داشته باشد [و از اختلاف بپرهيزد] ، خداوند و همه فرشتگان ، دوستش خواهند داشت .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جلآزرمگين و پرده پوش است و پرده پوشى را دوست دارد . پس هركس از شما غسل كرد ، خود را بپوشاند .

امام على عليه السلام : هركه داراى شش صفت باشد ، در كنار خدا و در سمت راستش خواهد بود . خداوند ، شخص مسلمانى را دوست دارد كه: آنچه را براى خودش خوش مى دارد ، براى برادرش نيز خوش بدارد ؛ و آنچه را براى خود ناخوش مى دارد،براى برادرش نيز ناخوش بدارد؛ و با او براى ولايت حق، خيرخواهى مى كند؛ و فضيلت مرا مى شناسد؛ و گام جاى پاى من مى نهد؛ و منتظر فرجام من است.

امام على عليه السلام : خداوند سبحان ، شخص خويشتندار آزرمگينِ پرهيزگارِ خُرسَند را دوست دارد .

امام على عليه السلام : با دادن صدقه و پيوند با خويشاوندان ، گناهانتان را پاك كنيد و محبوب خداوند شويد .

امام باقر عليه السلام : خداوند متعال ، شخصى را دوست دارد كه در ميان جمع ، بى آن كه هرزه درايى كند و ناسزايى گويد ، شوخ باشد ، با تفكّرش تنها شود ، با عبرت ها خلوت گزيند ، و با نماز ، شب زنده دارى كند .

امام صادق عليه السلام : خداوند ، دوست دارد كه بنده اش درباره گناه بزرگ از او [بخشش ]بخواهد ، و بنده اى را كه گناه كوچك را سبك شمارد ، دشمن مى دارد .

.

ص: 510

الزهد لابن المبارك عن فضالة بن عبيد : إنَّ داودَ عليه السلام سَأَلَ رَبَّهُ عز و جل : ... يا رَبِّ ، أخبِرني بِأَحِبّائِكَ مِن خَلقِكَ اُحِبَّهُم لَكَ ؟ قالَ : ذو سُلطانٍ يَرحَمُ النّاسَ ، ويَحكُمُ لِلنّاسِ كَما يَحكُمُ لِنَفسِهِ ، ورَجُلٌ آتاهُ اللّه ُ مالاً فَهُوَ يُنفِقُ مِنهُ ابتِغاءَ وَجهِ اللّه ِ وفي طاعَةِ اللّه ِ عز و جل ، ورَجُلٌ يُفني شَبابَهُ وقُوَّتَهُ في طاعَةِ اللّه ِ عز و جل ، ورَجُلٌ كانَ قَلبُهُ مُعَلَّقا فِي المَساجِدِ مِن حُبِّهِ إيّاها ، ورَجُلٌ لَقِيَ امرَأَةً حَسناءَ فَأَمكَنَتهُ مِن نَفسِها فَتَرَكَها مِن خَشيَةِ اللّه ِ ، ورَجُلٌ حَيثٌ كانَ يَعلَمُ أنَّ اللّه َ تَعالى مَعَهُ ، نَقِيَّةٌ قُلوبُهُم ، طَيِّبٌ كَسبُهُم ، يَتَحابّونَ بِجَلالي ، اُذكَرُ بِهِم ، ويُذكَرونَ بِذِكري . ورَجُلٌ فاضَت عَيناهُ مِن خَشيَةِ اللّه ِ عز و جل . (1)

المستدرك على الصحيحين عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ مَن كُنَّ فيهِ آواهُ اللّه ُ في كَنَفِهِ ، وسَتَرَ عَلَيهِ بِرَحمَتِهِ ، وأدخَلَهُ في مَحَبَّتِهِ . قيلَ : ما هُنَّ يا رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : مَن إذا اُعطِيَ شَكَرَ ، وإذا قَدَرَ غَفَرَ ، وإذا غَضِبَ فَتَرَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : مَن سَرَّهُ أن يُحِبَّ اللّه َ ورَسولَهُ أو يُحِبَّهُ اللّه ُ ورَسولُهُ فَليَصدُق حَديثَهُ إذا حَدَّثَ ، وَليُؤَدِّ أمانَتَهُ إذَا ائتُمِنَ ، وَليُحسِن جِوارَ مَن جاوَرَهُ . (3)

.


1- .الزهد لابن المبارك : 161 / 471 .
2- .المستدرك على الصحيحين : 1 / 215 / 433 ، شُعب الإيمان : 4 / 105 / 4433 ، الفردوس : 2 / 83 / 2452 نحوه وكلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 15 / 808 / 43214 .
3- .شُعب الإيمان : 2 / 201 / 1533 ، اُسد الغابة : 3 / 485 / 3279 وليس فيه «يحبّ اللّه ورسوله أو» ، كنز العمّال : 15 / 825 / 43278 نقلاً عن الطبراني نحوه وكلّها عن عبدالرحمن بن أبي قراد و ص 848 / 43373 .

ص: 511

الزهد ابن مبارك _ به نقل از فضالة بن عبيد _ : داوود عليه السلاماز پروردگارش عز و جلپرسيد : ... پروردگارا ! مرا از محبوب ترين بندگانت باخبر ساز . فرمود : «قدرتمندى كه به مردم رحم مى كند و چنان براى مردم داورى مى كند كه براى خودش داورى مى كند ؛ و كسى كه خداوند به او مالى بخشيده است . پس او در جهت رضايت خداوند و در راه فرمانبرىِ خداوند عز و جل ، از آن خرج مى كند ؛ و كسى كه جوانى و نيرويش را در راه فرمانبرى از خداوند عز و جل صرف مى كند ؛ و كسى كه به دليل علاقه اش به مسجد همواره دلش آن جا است ؛ و مردى كه زنى زيبا را ببيند كه خود را در اختيارش گذاشته است ، امّا از ترس خدا او را واگذارد ؛ و كسى كه هرجا باشد ، مى داند خدا با اوست . اينان ، دل هايشان پاك ، و كسب و كارشان پاكيزه است و با جلال من يكديگر را دوست مى دارند . ديگران به وسيله آنان يادم مى كنند و با يادم ، آنان را ياد مى كنند . نيز كسى كه از ترس خداوند عز و جل ، چشمانش اشكبار شود» .

المستدرك على الصحيحين _ به نقل از ابن عباس _ : پيامبر خدا فرمود : «هر كه داراى سه صفت باشد ، خداوند او را در پناه خود گيرد ، با رحمتش او را درپوشاند و او را مشمول محبّت خود كند» . گفتند : يا رسول اللّه ! آنها چيستند ؟ فرمود : «آن كه چون به او چيزى دهند ، سپاس بگزارد؛ چون [بر دشمن خود ]توانا شود ، ببخشد ؛ و چون خشمگين شود ، درنگ و سستى كند» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه شادمان مى شود كه خدا و پيامبرش را دوست بدارد و يا خدا و پيامبرش او را دوست بدارند ، هرگاه سخن مى گويد ، راست بگويد و هرگاه او را امين دارند ، امانتدارى كند و با همسايگانش ، نيك همسايه دارى كند .

.

ص: 512

عيسى عليه السلام : إن أرَدتُم أن تَكونوا أحِبّاءَ اللّه ِ وأصفِياءَ اللّه ِ فَأَحِسِنوا إلى مَن أساءَ إلَيكُم ، وَاعفوا عَمَّن ظَلَمَكُم ، وسَلِّموا عَلى مَن أعرَضَ عَنكُم . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : قالَ اللّه ُ تَعالى : حَقَّت مَحَبَّتي لِلَّذينَ يَتَصادَقونَ مِن أجلي ، وحَقَّت مَحَبَّتي لِلَّذينَ يَتَناصَرونَ مِن أجلي . (2)

إرشاد القلوب : رُوِيَ عَن أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَأَلَ رَبَّهُ سُبحانَهُ لَيلَةَ المِعراجِ فَقالَ : يا رَبِّ ، أيُّ الأَعمالِ أفضَلُ ؟ فَقالَ اللّه ُ تَعالى : لَيسَ شَيءٌ أفضَلَ عِندي مِنَ التَّوَكُّلِ عَلَيَّ ، وَالرِّضا بِما قَسَمتُ . يا مُحَمَّدُ ، وَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَحابّينَ فِيَّ ، ووَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَعاطِفينَ فِيَّ ، ووَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَواصِلينَ فِيَّ ، ووَجَبَت مَحَبَّتي لِلمُتَوَكِّلينَ عَلَيَّ . ولَيسَ لِمَحَبَّتي عَلَمٌ ولا غايَةٌ ولا نِهايَةٌ ، وكُلَّما رَفَعتُ لَهُم عَلَما وَضَعتُ لَهُم عَلَما ، اُولئِكَ الَّذينَ نَظَروا إلَى المَخلوقينَ بِنَظَري إلَيهِم ، ولَم يَرفَعُوا الحَوائِجَ إلَى الخَلقِ ، بُطونُهُم خَفيفَةٌ مِن أكلِ الحَرامِ ، نَعيمُهُم فِي الدُّنيا ذِكري ومَحَبَّتي ورِضائي عَنهُم . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : عَلِّمني عَمَلاً يُحِبُّنِي اللّه ُ عَلَيهِ ، ويُحِبُّنِي المَخلوقونَ، ويُثرِي اللّه ُ مالي، ويُصِحُّ بَدَني ، ويُطيلُ عُمُري ، ويَحشُرُني مَعَكَ . فَقالَ : هذِهِ سِتُّ خِصالٍ ، تَحتاجُ إلى سِتّ خِصالٍ : إذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ اللّه فَخَفهُ وَاتَّقِهِ . وإذا أرَدتَ أن يُحِبَّكَ المَخلوقونَ فَأحسِن إلَيهِم ، وَارفِض ما في أيديهِم . وإذا أرَدتَ أن يُثرِيَ اللّه ُ مالَكَ فَزَكِّهِ . وإذا أرَدتَ أن يُصِحَّ بَدَنَكَ فَأَكثِر مِنَ الصَّدَقَةِ . وإذا أرَدتَ أن يُطيلَ اللّه ُ عُمُرَكَ فَصِل ذَوي أرحامِكَ . وإذا أرَدتَ أن يَحشُرَكَ اللّه ُ مَعي فَأَطِلِ السُّجودَ بَينَ يَدَيِ اللّه ِ الواحِدِ القَهّارِ . (4)

.


1- .تحف العقول : 503 ، بحار الأنوار : 14 / 306 / 17 .
2- .مسكّن الفؤاد : 39؛ مسند ابن حنبل : 7/113/19455 ، الزهد لابن المبارك: 250/716 وفيهما «يتصافون» بدل «يتصادقون» ، مجمع الزوائد : 10 / 496 / 18014 نقلاً عن الطبراني .
3- .إرشاد القلوب : 199 ، بحار الأنوار : 77 / 21 / 6 .
4- .أعلام الدين : 268 ، المواعظ العدديّة : 291 نحوه ، بحار الأنوار : 85 / 164 / 12 .

ص: 513

عيسى عليه السلام : اگر مى خواهيد دوستان و برگزيدگان خدا باشيد ، به آن كه به شما بدى مى كند ، نيكى كنيد و از آن كه به شما ستم مى كند ، درگذريد و بر آن كه از شما روى مى گرداند ، سلام دهيد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال مى فرمايد : «دوستى ام براى آنان كه به خاطر من دوستى مى كنند ، قطعى است و دوستى ام براى آنان كه براى من يكديگر را يارى مى كنند ، قطعى است» .

إرشاد القلوب : از امير مؤمنان منقول است كه پيامبر صلى الله عليه و آله از پروردگارش در شب معراج پرسيد : پروردگارا ! كدام يك از اعمال ، برتر است ؟ خداوند متعال فرمود : «هيچ چيز نزدم برتر از توكّل به من و خشنودى به قسمت من نيست . اى محمّد! دوستى ام براى آنان كه به خاطر من يكديگر را دوست مى دارند ، ثابت است ؛ و دوستى ام براى آنان كه به خاطر من به يكديگر مهر مى ورزند ، ثابت است؛ و دوستى ام براى آنان كه به خاطر من به يكديگر مى پيوندند ، ثابت است؛ و دوستى ام براى توكّل كنندگان بر من ، ثابت است . براى دوستى ام ، نه نشان [ثابت ]و اندازه اى است ، و نه فرجام و نهايتى . هرگاه برايشان نشانى بردارم ، نشانى ديگر بگذارم . آنان هستند كه به [خاطر ]نگاه من به آفريدگانم ، به آنها مى نگرند و نيازهايشان را نزد خلق نمى برند؛ شكم هايشان از حرامخوارى سَبُك است ؛ خوشى شان در دنيا ياد من و دوستى من و خشنودى من (از آنان) است» .

امام على عليه السلام : مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : به من كارى بياموز كه با انجام دادنش ، خداوند مرا دوست بدارد ، آفريدگان نيز دوستم بدارند ، خداوند دارايى ام را بيفزايد ، تندرستم گرداند ، عمرم را طولانى كند و مرا با تو محشور سازد . حضرت فرمود : «اينها شش صفت است كه نيازمند شش صفت ديگر است : هرگاه خواستى خداوند دوستت بدارد ، از او بترس و تقواى او را پيشه كن؛ و هرگاه خواستى آفريدگان دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و آنچه را در دست دارند ، رها كن؛ و هرگاه خواستى خداوند دارايى ات را بيفزايد ، زكات بپرداز؛ و هرگاه خواستى خداوند تندرستت گرداند ، بسيار صدقه بده؛ و هرگاه خواستى خداوند عمرت را طولانى كند ، به ديدار خويشاوندانت برو؛ و هرگاه خواستى خداوند تو را با من محشور سازد ، در برابر خداى يگانه قهّار ، سجده ات را طولانى كن» .

.

ص: 514

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : قالَ اللّه ُ : عَبدِيَ المُؤمِنُ أحَبُّ إلَيَّ مِن بَعضِ مَلائِكَتي . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : المُؤمِنُ القَوِيُّ خَيرٌ وأحَبُّ إلَى اللّه ِ مِنَ المُؤمِنِ الضَّعيفِ ، وفي كُلٍّ خَيرٌ . اِحرِص عَلى ما يَنفَعُكَ ، وَاستَعِن بِاللّه ِ ، ولا تَعجَز . وإن أصابَكَ شَيءٌ فَلا تَقُل : «لَو أنّي فَعَلتُ كانَ كَذا وكَذا» ، ولكِن قُل : «قَدَرُ اللّه ِ ، وما شاءَ فَعَلَ» ؛ فَإِنَّ «لَو» تَفتَحُ عَمَلَ الشَّيطانِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : مَن أكَثرَ ذِكرَ المَوتِ أحَبَّهُ اللّه ُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : طَلبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ ، ألا إنَّ اللّه َ يُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الأَبرارَ الأَتقِياءَ الأَخفِياءَ ؛ الَّذينَ إذا غابوا لَم يُفتَقَدوا ، وإن حَضَروا لَم يُدعَوا ولَم يُعرَفوا ، قُلوبُهُم مَصابيحُ الهُدى ، يَخرُجونَ مِن كُل غَبراءَ مُظلِمَةٍ . (5)

.


1- .المعجم الأوسط : 6 / 367 / 6634 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 1 / 145 / 711 .
2- .صحيح مسلم : 4 / 2052 / 34 ، سنن ابن ماجة : 1 / 31 / 79 و ج 2 / 1395 / 4168 ، مسند ابن حنبل : 3 / 295 / 8799 و ص 302 / 8837 والثلاثة الأخيرة نحوه ، السنن الكبرى : 10 / 152 / 20173 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 1 / 115 / 540 .
3- .الكافي : 2 / 122 / 3 ، تنبيه الخواطر : 2 / 190 كلاهما عن عبدالرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : 16 / 265 / 64 ؛ المعجم الأوسط : 5 / 140 / 4894 عن عائشة .
4- .الكافي : 1 / 30 / 1 عن عبد الرحمن بن زيد عن أبيه و ص 31 / 5 ، بصائر الدرجات : 2 / 1 عن زيد بن عليّ وكلّها عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، المحاسن : 1 / 353 / 745 عن الإمام الصادق عليه السلام ، مشكاة الأنوار : 133 ، بحار الأنوار : 1 / 172 / 26 .
5- .سنن ابن ماجة: 2/1321/3989، المستدرك على الصحيحين: 1/44/4 وج4/364/7933 ، المعجم الكبير : 20/154/321 ، شُعب الإيمان : 5 / 328 / 6812 ، مسند الشهاب : 2 / 148 / 1071 كلّها عن معاذ بن جبل، كنزالعمّال : 3/156/5947 ؛ وراجع أعلام الدين : 294، نزهة الناظر : 15/30، عوالي اللآلي: 1/71/133، بحارالأنوار : 77 / 172 / 8 .

ص: 515

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند مى فرمايد : «بنده مؤمنم نزد من از برخى فرشتگانم محبوب تر است» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمنِ نيرومند ، بهتر و نزد خدا محبوب تر از مؤمن ناتوان است ، گرچه در هر يك ، خيرى است . براى به دست آوردن آنچه برايت سودمند است ، سرسختانه بكوش و از خدا يارى بخواه و از خود عجز نشان مده ، و اگر دچار مشكلى شدى ، مگو : «اگر چنين مى كردم ، چنين و چنان مى شد»؛ بلكه بگو : «اين تقدير خدا بود و هرچه خدا بخواهد ، همان مى شود» ؛ زيرا «اگر» گفتن ، راه بر كردار شيطان مى گشايد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه بسيار ياد مرگ كند ، خداوند دوستش خواهد داشت .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دانشجويى ، بر هر مسلمانى واجب است . هان ! خداوند ، جويندگان دانش را دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، نيكانِ پرهيزگار و پنهان را دوست دارد ؛ آنان كه چون نباشند ، نبودشان محسوس نيست و چون حضور يابند ، فراخوانده نشوند و شناخته نگردند؛ دل هايشان چراغ هاى هدايت است و از [خطر] هر فضاى غبارآلود و تاريك [و برخاسته از شبهه ، به سلامت ]بيرون مى آيند .

.

ص: 516

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ العَبدَ التَّقِيَّ الغَنِيَّ الخَفِيَّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ لَيُحِبُّ المُلِحّينَ فِي الدُّعاءِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل يُحِبُّ مِن عِبادِهِ المُؤمِنينَ كُلَّ (عَبدٍ) دَعّاءٍ . (3)

عنه عليه السلام : ما (مِن) شَيءٍ أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِن أن يُسأَلَ . (4)

عيسى عليه السلام : كَيفَ يَستَكمِلُ حُبَّ رَبِّهِ مَن لا يُقرِضُهُ بَعضَ ما رَزَقَهُ ؟ ! (5)

3 / 9أحَبُّ النّاسِ إلَى اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : الخَلقُ عِيالُ اللّه ِ ، فَأَحَبُّ الخَلقِ إلَى اللّه ِ مَن نَفَعَ عِيالَ اللّه ِ ، وأدخَلَ عَلى أهلِ بَيتٍ سُرورا . (6)

.


1- .صحيح مسلم : 4 / 2277 / 2965 ، مسند ابن حنبل : 1 / 356 / 1441 و ص 374 / 1529 كلّها عن سعد بن أبي وقّاص ، كنز العمّال : 3 / 89 / 5630 ؛ وراجع عوالي اللآلي : 1 / 281 / 119 .
2- .شُعب الإيمان : 2/38/1108 ، نوادر الاُصول: 2/19 كلاهما عن عائشة؛ الدعوات : 20/15، جامع الأخبار : 363 / 1009 ، عوالي اللآلي : 2 / 223 / 35 ، بحار الأنوار : 93 / 300 / 37 ، وراجع قرب الإسناد : 6 / 17 .
3- .الكافي : 2 / 478 / 9 ، ثواب الأعمال : 193 / 1 ، مكارم الأخلاق : 2 / 14 / 2022 كلّها عن أبي الصباح الكناني ، عوالي اللآلي : 4 / 21 / 63 ، بحار الأنوار : 87 / 165 / 6 .
4- .المحاسن : 1 / 455 / 1051 ، الاختصاص : 228 وفيه «ليس» بدل «ما مِن» عن الإمام الباقر والإمام زين العابدين عليهماالسلام وكلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : 69 / 393 / 72 .
5- .تحف العقول : 507 ، بحار الأنوار : 14 / 309 / 17 .
6- .الكافي : 2 / 164 / 6 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، نوادر الراوندي : 11 وفيه «أهل بيتي» بدل أهل بيت» ، الجعفريّات : 193 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، دعائم الإسلام : 2 / 320 / 1207 ، بحار الأنوار : 74 / 339 / 121 ، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : 369 نحوه .

ص: 517

3 / 9 محبوب ترينِ مردم در نزد خدا

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، بنده پرهيزگارِ دولتمند پنهان را دوست دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، اصراركنندگان و پيگيران در دعا را دوست دارد .

امام باقر عليه السلام : خداوند عز و جل از ميان بندگان مؤمنش ، هر [بنده] بسيار دعاكننده را دوست دارد .

امام باقر عليه السلام : هيچ چيز نزد خداوند ، محبوب تر از آن نيست كه از او درخواست كنند .

مسيح عليه السلام : چگونه كسى كه برخى از آنچه را خداوند روزى اش ساخته به او وام نمى دهد ، محبّت پروردگارش را به كمال رسانده است ؟

3 / 9محبوب ترينِ مردم در نزد خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : خلق ، نانخور خدايند ، از اين رو محبوب ترينِ خلق در نزد خدا ، كسى است كه به نانخوران خدا سودى برساند و خانواده اى را شادمان كند .

.

ص: 518

عنه صلى الله عليه و آله : الخَلقُ عِيالُ اللّه ِ ، فَأَحَبُّهُم إلَيهِ أنفَعُهُم لِعِيالِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : أحَبُّ عِبادِ اللّه ِ إلَى اللّه ِ أنفَعُهُم لِعِبادِهِ ، وأقوَمُهُم بِحَقِّهِ ؛ الَّذينَ يُحَبِّبُ إلَيهِمُ المَعروفَ وفِعالَهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : الخَلقُ كُلُّهُم عِيالُ اللّه ِ ، وإنَّ أحَبَّهُم إلَيهِ أنفَعُهُم لِخَلقِهِ ، وأحسَنُهُم صَنيعا إلى عِيالِهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام : عِيالُ الرَّجُلِ اُسَراؤُهُ ، وأحَبُّ العِبادِ إلَى اللّه ِ عز و جلأحسَنُهُم صُنعا إلى اُسَرائِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ أحَبَّ عِبادِ اللّه ِ إلَى اللّه ِ عز و جل مَن حَبَّبَ إلَيهِ المَعروفَ ، وحَبَّبَ إلَيهِ فِعالَهُ . (5)

المعجم الكبير عن ابن عمر : إنَّ رَجُلاً جاءَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، أيُّ النّاسِ أحَبُّ إلَى اللّه ِ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أحَبُّ النّاسِ إلَى اللّه ِ تَعالى أنفَعُهُم لِلنّاسِ . (6)

.


1- .المجازات النبويّة : 241/195 عن أنس، قرب الإسناد : 120 / 421 عن الحسين بن علوان عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، عوالي اللآلي : 1 / 101 / 23 عن أنس ، بحار الأنوار : 96 / 118 / 15 ؛ مسند أبي يعلى : 3/340/3302 ، شُعب الإيمان : 6/43/7446 كلاهما عن أنس ، المعجم الكبير : 10 / 86 / 10033 ، المعجم الأوسط : 5 / 356 / 5541 ، تاريخ بغداد : 6 / 334 ، حلية الأولياء : 2 / 102 وفي الثلاثة الأخيرة «من أحسن إلى عياله» بدل «أنفعهم لعياله» وكلّها عن عبداللّه ، كنز العمّال : 6 / 360 / 16056 .
2- .تحف العقول : 49 ، بحار الأنوار : 77 / 152 / 110 .
3- .أعلام الدين : 276 ، الاُصول الستّة عشر (أصل مثنّى بن الوليد) : 102 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلاموليس فيه «أنفعهم لخلقه» ، بحار الأنوار : 96 / 160 / 38 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 3 / 555 / 4909 ، وسائل الشيعة : 20 / 171 / 25338 .
5- .قضاء الحوائج لابن أبي الدنيا : 22 / 2 عن أبي سعيد الخدريّ ، كنز العمّال : 6 / 344 / 15968 ؛ الكافي : 4 / 25 / 3 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 77 / 152 / 110 ، راجع المعروف .
6- .المعجم الكبير : 12 / 346 / 13646 ، المعجم الأوسط : 6 / 139 / 6026 ، قضاء الحوائج لابن أبي الدنيا : 47 / 36 ، حلية الأولياء : 6 / 348 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : 15 / 917 / 43583 .

ص: 519

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خلق ، نانخور خدايند ، از اين رو محبوب ترينشان در نزد او ، سودمندترينشان نسبت به نانخوران اوست . (1)

رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبوب ترين بندگان در نزد خداوند ، سودمندترينشان نسبت به بندگان و پايبندترينشان نسبت به گزاردن حقّش است ؛ كسانى كه خداوند ، كار نيك و انجام دادن آن را محبوبشان ساخته است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خلق ، همه نانخور خدايند و محبوب ترينشان نزد او ، سودمندترينشان نسبت به خلقش و نيكوكارترينشان نسبت به خانواده خويش است .

امام صادق عليه السلام : نانخوران انسان ، بنديان اويند و محبوب ترينِ بندگان در نزد خداوند عز و جل ، نيكوكارترينشان نسبت به بنديان خويش است .

امام صادق عليه السلام : محبوب ترينِ بندگان خدا نزد خداى عز و جل ، كسى است كه خداوند ، كار نيك و انجام دادن آن را محبوبش ساخته است .

المعجم الكبير _ به نقل از ابن عمر _ : مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! كدام گروه از مردم ، نزد خدا محبوب ترند . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «محبوب ترين مردم نزد خداى متعال ، سودمندترينشان براى مردم است» .

.


1- .سيّد رضى : اين كلام ، مجازى است . براى اين كه عائله انسان ، كسانى اند كه انسان سنگينى بار آنان را بر عهده دارد و به امور آنان وى را آزرده مى كند . در حالى كه سنگينى ها خدا را خسته نمى كند و تحولات او را نمى آزارد . البته آرى! از آنجايى كه خداوند عهده دار مصالح بندگانش است؛ روزيها را بر آنها فراوان مى كند ، زندگى آنها را نظام مى بخشد و وسايل رفاه و هدايت اديان را بهره آنها مى سازد . اين كارها به تناسب و بر حسب دانسته ها به عائله تشبيه شده است ؛ از آنجايى كه سرپرست ، متكفل امور خانواده و عهده دار كار آنهاست (المجازات النبويّة : 242) .

ص: 520

الإمام زين العابدين عليه السلام: إنَّ أحَبَّ عَبيدي إلَيَّ التَّقِيُّ الطّالِبُ لِلثَّوابِ الجَزيلِ ، اللاّزِمُ لِلعُلَماءِ ، التّابِعُ لِلحُلَماءِ ، القابِلُ عَنِ الحُكَماءِ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام : لا تُحَقِّروا صَغيرا مِن حَوائِجِكُم ؛ فَإِنَّ أحَبَّ المُؤمِنينَ إلَى اللّه ِ تَعالى أسأَلُهُم . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : سُئِلَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن أحَبُّ النّاسِ إلَى اللّه ِ ؟ قالَ : أنفَعُ النّاسِ لِلنّاسِ . (3)

عنه عليه السلام : قالَ اللّه ُ عز و جل : الخَلقُ عِيالي ، فَأَحَبُّهُم إلَيَّ ألطَفُهُم بِهِم ، وأسعاهُم في حَوائِجِهِم . (4)

عنه عليه السلام : إنَّ فيما أوحَى اللّه ُ عز و جل إلى موسَى بنِ عِمرانَ عليه السلام : يا موسَى بنَ عِمرانَ ، ما خَلَقتُ خَلقا أحَبَّ إلَيَّ مِن عَبدِيَ المُؤمِنِ ؛ فَإِنّي إنَّما أبتَليهِ لِما هُوَ خَيرٌ لَهُ ، واُعافيهِ لِما هُوَ خَيرٌ لَهُ ، وأزوي عَنهُ ما هُوَ شَرٌّ لَهُ لِما هُوَ خَيرٌ لَهُ . وأنَا أعلَمُ بِما يَصلَحُ عَلَيهِ عَبدي ؛ فَليَصبِر عَلى بَلائي ، وَليَشكُر نَعمائي ، وَليَرضَ بِقَضائي ، أكتُبهُ فِي الصِّدّيقينَ عِندي إذا عمِلَ بِرِضائي وأطاعَ أمري . (5)

.


1- .الكافي : 1 / 35 / 5 عن أبي حمزة ، بحار الأنوار : 1 / 185 / 109 .
2- .مكارم الأخلاق : 2 / 97 / 2276 ، بحار الأنوار : 93 / 346 / 9 .
3- .الكافي : 2 / 164 / 7 عن سيف بن عميرة عمّن سمعه ، جامع الأحاديث للقمّي : 198 ، بحار الأنوار : 74 / 339 / 122 .
4- .الكافي : 2 / 199 / 10 عن ابن سنان ، مصادقة الإخوان : 178 / 12 عن محمّد بن عجلان وفيه «أعناهم باُمورهم وأقومهم بشأنهم» بدل «ألطفهم بهم» ، بحار الأنوار : 74 / 336 / 114 .
5- .الكافي : 2 / 61 / 7 عن داود بن فرقد ، بحار الأنوار : 13 / 348 / 36 .

ص: 521

امام سجّاد عليه السلام : محبوب ترين بندگانم نزد من ، شخص پرهيزگارِ جوينده پاداشِ بسيار ، ملازمِ عالمان ، پيرو بردباران و پذيرنده از حكيمان است .

امام باقر عليه السلام : هيچ يك از نيازهاى كوچك خود را حقير مشماريد [و آنها را نيز از خدا بخواهيد] ؛ زيرا محبوب ترين مؤمنان در نزد خداوند متعال ، كسى است كه بيشتر از همه از او درخواست مى كند .

امام صادق عليه السلام : از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند : محبوب ترين مردم ، نزد خدا كيست ؟ فرمود : «سودمندترينِ مردم ، براى مردم است» .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جلفرمود : «خلق ، نانخور من هستند ، از اين رو محبوب ترينشان نزد من ، مهربان ترينشان نسبت به آنان است و كسى كه بيشتر براى برآوردن نيازهايشان مى كوشد» .

امام صادق عليه السلام : از جمله آنچه خداوند عز و جل به موسى بن عمران عليه السلام وحى كرد ، آن بود : «اى موسى بن عمران ! هيچ آفريده اى محبوب تر از بنده مؤمنم نيافريدم . من او را به آنچه خيرش در آن است ، مبتلا مى كنم؛ بدانچه خيرش در آن است ، عافيت مى بخشم؛ براى خيرش آنچه را كه شرّ او در آن است ، از او دور مى كنم . من بدانچه بنده ام را به صلاح مى آورد ، داناترم . پس در برابر بلايم شكيبايى و براى نعمتم سپاسگزارى كند و به قضايم خشنود باشد ، تا چون بر طبق خشنودى من رفتار كند و از من فرمانبرى نمايد ، او را از زمره صدّيقان نزد خودم بنويسم» .

.

ص: 522

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أحَبُّ المُؤمِنَينَ إلَى اللّه ِ مَن نَصَبَ نَفسَهُ في طاعَةِ اللّه ِ ، ونَصَحَ لاُِمَّةِ نَبِيِّهِ ، وتَفَكَّرَ في عُيوبِهِ ، وأبصَرَ وعَقَلَ وعَمِلَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ داودَ عليه السلام قالَ فيما يُخاطِبُ رَبَّهُ عز و جل : يا رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أحَبُّ إلَيكَ ، اُحِبُّهُ بِحُبِّكَ ؟ قالَ : يا داودُ ، أحَبُّ عِبادي إلَيَّ نَقِيُّ القَلبِ ، نَقِيُّ الكَفَّينِ ، لا يَأتي إلى أحَدٍ سوءا ، ولا يَمشي بِالنَّميمَةِ ، تَزولُ الجِبالُ ولا يَزولُ ، وأحَبَّني ، وأحَبَّ مَن يُحِبُّني ، وحَبَّبَني إلى عِبادي . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : أحَبُّكُم إلَى اللّه ِ تَعالى أقَلُّكُم طُعما ، وأخَفُّكُم بَدَنا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : يَقولُ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى : إنَّ أحَبَّ العِبادِ إلَيَّ المُتَحابّونَ مِن أجلي ، المُتَعَلِّقَةُ قُلوبُهُم بِالمَساجِدِ ، وَالمُستَغِفرونَ بِالأَسحارِ ، اُولئِكَ إذا أرَدتُ بِأَهلِ الأَرضِ عُقوبَةً ذَكَرتُهُم فَصَرَفتُ العُقوبَةَ عَنهُم . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : يَقولُ اللّه ُ جَلَّ جَلالُهُ : مَلائِكَتي ، وعِزَّتي وجَلالي ما خَلَقتُ خَلقا أحَبَّ إلَيَّ مِنَ المُقِرّينَ لي بِتَوحيدي وأن لا إلهَ غَيري ، وحَقٌّ عَلَيَّ أن لا اُصلِيَ بِالنّارِ أهلَ تَوحيدي . (5)

.


1- .تنبيه الخواطر : 2 / 213 ، إرشاد القلوب : 14 عن سالم عن أبيه وفيه «وعلم فعمل وعلم» بدل «وأبصر وعقل وعمل» .
2- .شُعب الإيمان : 6 / 119 / 7668 ، الفردوس : 3 / 195 / 4543 نحوه وكلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 15 / 872 / 43467 نقلاً عن ابن عساكر .
3- .كنز العمّال : 3 / 389 / 7084 نقلاً عن الفردوس عن ابن عبّاس .
4- .مكارم الأخلاق : 2 / 375 / 2661 عن أبي ذرّ ، بحار الأنوار : 77 / 86 / 3 ؛ حلية الأولياء : 5 / 212 من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله .
5- .التوحيد : 29 / 31 ، الأمالي للصدوق : 372 / 469 كلاهما عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : 8 / 359 / 23 .

ص: 523

رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبوب ترينِ مؤمنان در نزد خداوند متعال ، كسى است كه در راه فرمانبرى خدا بكوشد ، خيرخواه امّت پيامبرش باشد ، در عيب هايش بينديشد و آنها را اصلاح كند و بينا گردد ، خرد ورزد و عمل كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : داوود عليه السلامدر گفتگوهايش با خداوند عز و جل گفت : پروردگارا ! كدام يك از بندگانت در نزدت محبوب تر است ، تا به سبب آن كه دوستش مى دارى، دوستش بدارم . فرمود : «اى داوود! محبوب ترين بندگانم نزد من، شخصِ پاك دلِ پاك دست است كه نه به كسى گزندى مى رساند و نه سخن چينى مى كند ؛ كوه ها از جا كنده مى شوند ، امّا او استوار مى ماند؛ مرا دوست مى دارد و آن را كه مرا دوست مى دارد نيز دوست مى دارد و مرا محبوب بندگانم مى سازد» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبوب ترينِ شما در نزد خداوند متعال ، كسى است كه خوراكش كمتر و بدنش سبك تر باشد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال مى فرمايد : «محبوب ترين بندگانم در نزد من ، كسانى هستند كه براى من با يكديگر دوستى مى كنند ، دل بسته مسجدهايند و سحرگاهان به استغفار ، مشغول اند . آنان هستند كه هرگاه بخواهم زمينيان را كيفرى دهم ، يادشان مى كنم و به سبب آنان ، كيفر را از زمينيانْ بازمى دارم» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جلمى فرمايد : «اى فرشتگانم ! به عزّت و جلالم سوگند ، هيچ آفريده اى در نزدم محبوب تر از كسانى كه به يگانگى من و اين كه جز من خدايى نيست ، اعتراف مى كنند ، نيافريدم. بر من حق است كه اهل يگانگى ام را با آتش نسوزانم» .

.

ص: 524

عنه صلى الله عليه و آله : اِعتَرِفوا بِنِعمَةِ اللّه ِ رَبِّكُم عز و جل وتوبوا إلَيهِ مِن جَميعِ ذُنوبِكُم ؛ فَإِنَّ اللّه َ يُحِبُّ الشّاكِرينَ مِن عِبادِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : يا رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أحَبُّ إلَيكَ ؟ قالَ : الَّذينَ يَتَحابّونَ فِيَّ ، ويَغضَبونَ لِمَحارِمي كَما يَغضَبُ النَّمِرُ إذا حَرَنَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ أحَبَّ النّاسِ إلَى اللّه ِ يَومَ القِيامَةِ وأدناهُم مِنهُ مَجلِسا إمامٌ عادِلٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ أحَبَّكُم إلَى اللّه ِ أحسَنُكُم عَمَلاً . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : أحَبُّ العَبيدِ إلَى اللّه ِ تَبارَكَ وتَعالى الأَتقِياءُ الأَخفِياءُ . (5)

حلية الأولياء عن وهب بن منبّه : قالَ داودُ عليه السلام : يا رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أحَبُّ إلَيكَ ؟ قالَ : مُؤمِنٌ حَسَنُ الصَّلاةِ . قالَ : يا رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أبغَضُ إلَيكَ ؟ قالَ : كافِرٌ حَسَنُ الصّورَةِ ؛ كَفَرَ هذا وشَكَرَ هذا . (6)

تفسير الطبري عن ابن عبّاس : سَأَلَ موسى رَبَّهُ وقالَ : ربِّ ، أيُّ عِبادِكَ أحَبُّ إلَيكَ ؟ قالَ : الَّذي يَذكُرُني ولا يَنساني . (7)

.


1- .بحار الأنوار: 48 / 153 / 8 .
2- .المتحابّين في اللّه : 34 .
3- .سنن الترمذي : 3 / 617 / 1329 ، مسند ابن حنبل : 4 / 46 / 11174 و ص 111 / 11525 ، السنن الكبرى : 10/152/20169 ، شُعب الإيمان : 6 / 15 / 7366 كلّها عن أبي سعيد الخدريّ ، كنز العمّال : 6/9 / 14607 ؛ روضة الواعظين : 512 ، عوالي اللآلي : 1 / 372 / 83 نحوه ، بحار الأنوار : 75 / 351 / 59 .
4- .الجعفريّات : 238 عن موسى بن إسماعيل عن جدّه الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الكافي : 8 / 68 / 24 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 408 / 5884 ، مشكاة الأنوار : 74 ، تنبيه الخواطر : 2 / 46 ، أعلام الدين : 90 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، تحف العقول : 279 كلّها عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 136 / 13 .
5- .المستدرك على الصحيحين: 3/303/5182 ، المعجم الكبير: 20/37/53، مسند الشهاب: 2/252/1298 ، حليه الأولياء : 1 / 15 كلّها عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : 3 / 472 / 7478 ؛ التحصين لابن فهد : 19 / 34 .
6- .حلية الأولياء : 4 / 55 .
7- .تفسير الطبري : 9 / الجزء 15 / 277 ، تفسير البيضاوي : 3 / 27 ، تفسير الدرّ المنثور : 5 / 419 نقلاً عن الخطيب وابن عساكر ؛ بحار الأنوار : 13 / 281 .

ص: 525

رسول خدا صلى الله عليه و آله : به نعمت پروردگارتان عز و جلاعتراف كنيد و از همه گناهانتان به سويش توبه نماييد كه خداوند ، بندگان سپاسگزارش را دوست دارد .

المتحابّين في اللّه : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيد : پروردگارا ! كدام بندگان در نزدت محبوب ترند ؟ فرمود : «كسانى كه به خاطر من با يكديگر دوستى مى كنند و چنان براى [شكسته شدن ]حرمت هايم خشمگين مى شوند كه پلنگ سركش ، خشمگين مى شود» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبوب ترينِ مردم در نزد خداوند در روز قيامت و نزديك ترين آنان به او ، پيشواى دادگر است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبوب ترينِ شما در نزد خداوند، نيك كردارترينِ شماست .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبوب ترينِ بندگان در نزد خداوند متعال ، پرهيزگارانِ پنهان (ناشناخته)اند .

حلية الأولياء _ به نقل از وهب بن منبّه _ : داوود عليه السلامگفت : پروردگارا ! كدام يك از بندگانت در نزدت محبوب تر است ؟ فرمود : «مؤمن خوش نماز» . پرسيد : پروردگارا ! كدام يك از بندگانت را بيشتر دشمن مى دارى ؟ فرمود : «كافرِ خوش چهره ؛ اين يك ، كفر ورزيده است و آن يك ، سپاس گزارده است» .

تفسير الطبرى _ به نقل از ابن عباس _ : موسى عليه السلاماز پروردگارش پرسيد و گفت : پروردگارا ! كدام يك از بندگانت نزدت محبوب تر است ؟ فرمود : «آن كه به ياد من است و فراموشم نمى كند».

.

ص: 526

الإمام عليّ عليه السلام _ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _ : يا كُمَيلُ ، إنَّ أحَبَّ ما تَمتَثِلُهُ العِبادُ إلَى اللّه ِ _ بَعدَ الإِقرارِ بِهِ وبِأَولِيائِهِ _ التَّعَفُّفُ ، وَالتَحَمُّلُ ، وَالاِصطِبارُ . (1)

عنه عليه السلام _ في بَيانِ صِفاتِ المُتَّقينَ _ : عِبادَ اللّه ِ ، إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّه ِ إلَيهِ عَبدا أعانَهُ اللّه ُ عَلى نَفسِهِ ، فَاستَشعَرَ الحُزنَ وتَجَلبَبَ الخَوفَ ؛ فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدى في قَلبِهِ ، وأعَدَّ القِرى لِيَومِهِ النّازِلِ بِهِ ، فَقَرَّبَ عَلى نَفسِهِ البَعيدَ ، وهَوَّنَ الشَّديدَ . (2)

عنه عليه السلام : مَن مَقَتَ نَفسَهُ أحَبَّهُ اللّه ُ . (3)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ المُؤمِنَ العالِمَ الفَقيهَ الزّاهِدَ الخاشِعَ الحَيِيَّ العَليمَ الحَسَنَ الخُلُقُ المُقتَصِدَ المُنصِفَ . (4)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل يُحِبُّ المُحتَرِفَ الأَمينَ . (5)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في دُعائِهِ فِي الاِعتِرافِ _ : أتوبُ إلَيكَ في مَقامي هذا . . . تَوبَةَ . . . عالِمٍ بِأَنَّ العَفوَ عَنِ الذَّنبِ العَظيمِ لا يَتَعاظَمُكَ . . . وأنَّ أحَبَّ عِبادِكَ إلَيكَ مَن تَرَكَ الاِستِكبارَ عَلَيكَ ، وجانَبَ الإِصرارَ ، ولَزِمَ الاِستِغفارَ . (6)

.


1- .تحف العقول : 173 ، بحار الأنوار : 77 / 414 / 38 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 87 ، غرر الحكم : 3577 ، بحار الأنوار : 2 / 56 / 36 .
3- .غرر الحكم : 7897 .
4- .مطالب السؤول : 48 ؛ بحار الأنوار: 78 / 6 / 56 .
5- .الكافي: 5/113/1 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام، كتاب من لا يحضره الفقيه : 3 / 158 /3580 ، الخصال : 621/10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام ، تحف العقول : 111 ، بحار الأنوار : 10 / 100 / 1 .
6- .الصحيفة السجّادية : 55 الدعاء 12 .

ص: 527

امام على عليه السلام _ به كميل بن زياد _ : اى كميل ! محبوب ترين چيزى كه بندگان _ پس از اقرار به خدا و اوليايش _ به درگاهش پيش مى آورند ، خويشتن دارى ، تحمّل و شكيبايى است .

امام على عليه السلام _ در بيان صفت هاى پرهيزگاران _ : اى بندگان خدا ! محبوب ترينِ بندگان نزد خداوند ، بنده اى است كه خداوند ، او را بر نفْس خود يارى داده است . پس اندوه را زيرپوش و ترس را بالاپوش خود قرار داده و در نتيجه ، چراغ هدايت ، در دلش درخشيده و براى ميزبانىِ روزى كه به سراغش مى آيد ، (1) خود را مهيّا ساخته است . پس دور را بر جان خود نزديك ، و سخت را آسان نموده است .

امام على عليه السلام : هركه خود را دشمن بدارد ، خداوند ، دوستش خواهد داشت .

امام على عليه السلام : خداوند متعال ، مؤمنِ داناىِ ژرف انديشِ پارساىِ فروتنِ آزرمگينِ دانشورِ خوش خوىِ ميانه روِ با انصاف را دوست دارد .

امام على عليه السلام : خداوند عز و جلپيشه ورِ درستكار را دوست دارد .

امام سجاد عليه السلام _ ضمن نيايش در اعتراف به قصور و تقصير _ : در اين جايگاهم به سويت توبه مى كنم ؛ توبه كسى كه مى داند گذشت از گناه بزرگ ، بر تو دشوار و بزرگ نمى نمايد ... و اين كه محبوب ترينِ بندگانت نزدت ، كسى است كه گردنْ فرازى در برابر تو را واگذارد و پافشارى [بر گناه ]را رها كند و پايبند استغفار گردد .

.


1- .مراد ، در اين جا نيكوكارى است كه براى روز مرگ و فرا رسيدن اجل فراهم مى شود .

ص: 528

الإمام عليّ عليه السلام : أفضَلُ الخَلقِ أقضاهُم بِالحَقِّ ، وأحَبُّهُم إلَى اللّه ِ سُبحانَهُ أقوَلُهُم لِلصِّدقِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : أحَبُّ العِبادِ إلَى اللّه ِ عز و جل رَجُلٌ صَدوقٌ فِي حَديثِهِ ، مُحافِظٌ عَلى صَلَواتِهِ ومَا افتَرَضَ اللّه ُ عَلَيهِ ، مَعَ أداءِ الأَمانَةِ . (2)

.


1- .غرر الحكم : 3323 .
2- .الأمالي للصدوق : 371 / 467 ، الاختصاص : 242 كلاهما عن الحسين بن أبي العلاء ، مشكاة الأنوار : 53 و ص 82 ، روضة الواعظين : 408 ، بحار الأنوار : 75 / 114 / 4 .

ص: 529

امام على عليه السلام : برترينِ خلق ، كسى است كه بيشتر از همه بر اساس حق ، داورى كند و محبوب ترينشان نزد خداى سبحان ، راستگوترينشان است .

امام صادق عليه السلام : محبوب ترينِ بندگان در نزد خداوند عز و جل كسى است كه در گفتارش راستگوست و مواظب نمازهاى خود و واجباتى است كه خداوند ، بر او واجب داشته و امانتدار است .

.

ص: 530

. .

ص: 531

معناى دوستى خدا

معناى دوستى خداآنچه در اين فصل آمده ، به روشنى دلالت دارد كه عقايد ، اخلاق و اعمال شايسته ، موجب محبّت آفريدگار به آفريده خود مى گردد و از آن جا كه تغيير و تحوّل در ذات مقدّس خداوند متعالْ راه ندارد ، اين سؤال مطرح مى شود كه : معناى محبّت خدا نسبت به انسان چيست ؟ در پاسخ به اين سؤال ، برخى گفته اند : مَحَبَّةُ اللّه ِ لِلعِبادِ إنعامُهُ عَلَيهِم وأن يُوَفِّقَهُم لِطاعَتِهِ ويَهدِيَهُم لِدينِهِ الَّذِي ارتَضاهُ ، وحُبُّ العِبادِ للّه ِِ أن يُطيعوهُ وَلا يَعصوهُ ؛ (1) محبّت خدا نسبت به بندگان، آن است كه به آنانْ نعمت مى بخشد و به فرمانبرى از خود، توفيقشان مى دهد و به دينى كه پسنديده اوست ، هدايتشان مى كند . دوستى بندگان نسبت به خداوند نيز آن است كه از او فرمانبرى كنند و نافرمانى اش نكنند .

.


1- .مجمع البحرين : ج 1 ، ص 348 .

ص: 532

نيز گفته اند : مَحَبَّةُ اللّه ِ صِفَةٌ مِن صِفاتِ فِعلِهِ ، فَهِيَ إحسَانٌ مَخصوصٌ يَليقُ بِالعَبدِ ، وأمّا مَحَبَّةُ العَبدِ للّه ِِ تَعالى فَحَالَةٌ يَجِدُها فِي قَلبِهِ ، يَحصُلُ مِنهَا التَّعظِيمُ لَهُ وإيثَارُ رِضاهُ وَالاستِئناسُ بِذِكرِهِ ؛ (1) محبّت خدا ، صفتى از صفات فعل اوست و احسانِ ويژه اى است كه شايسته بنده است . امّا محبّت بنده نسبت به خدا ، حالتى است كه در قلب بنده پديدار مى شود و بر اثر آن ، بزرگداشتِ خداوند و مقدّم شمردن رضاى او و انس گرفتن به يادش ، حاصل مى گردد . انصاف ، اين است كه براى تبيين معناى محبّت آفريدگار به آفريده ، بايد ديد كه : مقصود از محبّت آفريده به آفريدگار چيست ؟ فَإِنَّ اللّه َ سُبحَانَه يُنزِلُ العَبدَ مِنهُ حَيثُ أنزَلَهُ مِن نَفسِهِ؛ (2) خداوند بنده را نسبت به خود ، در جايگاهى قرار مى دهد كه وى ، خدا را بدان گونه در جان خويش قرار دهد . محبّتِ دسته اى از اهل ايمان نسبت به خداوند متعال ، به معناى اطاعت از او و ترك نافرمانى اوست. اينان ، در واقع از نعمت محبّت او برخوردار نيستند . عبادات آنها بر مبناى محبّت نيست؛ بلكه بر اساس خوف و خشيت است . (3) محبّت خداوند متعال نسبت به اين طايفه نيز به معناى توفيق كارهاى نيك در دنيا و پاداش بهشت در آخرت است . امّا در ميان بندگان خدا كسانى هستند كه هر چند اندكْ شمارند ، حقيقتا خدا را

.


1- .مجمع البحرين : ج 1 ، ص 348 .
2- .ر . ك : ص 601 (معيار جايگاه بنده در نزد خدا) .
3- .ر . ك : ص 385 (پرستش دوستداران) .

ص: 533

دوست دارند . اطاعت آنها از خدا از ترس دوزخ و يا به طمع بهشت نيست ؛ بلكه به دليل عشق و علاقه آنها به خداست . (1) آنان در مقام نيايش مى گويند : سَيِّدى ... أنَا مِن حُبِّكَ ظَمآنُ لا أروى ؛ (2) سرورم! من در دوست داشتن تو ، تشنه اى هستم كه سيراب نمى شوم . و ... مَا أطيَبَ طَعْمَ حُبِّكَ! ؛ طعم محبّتت ، چه شيرين است! ... يا نِعَمي وَجَنَّتي! ؛ (3) اى نعمت و بهشت من! ... فَهَبنى _ يا إلهى وسَيِّدى ومَولاىَ و رَبّى _ صَبَرتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيفَ أصبِرُ عَلى فِراقِكَ ؛ (4) خدايا! گيرم كه بر عذابت صبر كردم ، بر فراقت چگونه صبر كنم ؟ و ... محبّت خدا نسبت به اين طايفه، مفهومى ديگر دارد . معنا و مفهوم واقعى اين دو نوع محبّت را تنها كسانى مى توانند درك كنند كه به آن رسيده باشند . هر سخنى در تبيين و تفسير محبّت حقيقى آفريده به آفريدگار و بالعكس ، ناقص و نارساست. بهترين بيان در توضيح آثار اين محبّت ، همان است كه در حديث «قرب نوافل» ، آمده است. (5)فقيه و محقّق بزرگوار ، شيخ بهايى ، درباره اين حديث مى فرمايد :

.


1- .ر . ك : ص 385 (پرستش دوستداران) .
2- .ر . ك : ص 377 (كاملانِ در خدا دوستى) .
3- .ر . ك : مفاتيح الجنان ، مناجاةُ المريدين .
4- .ر . ك : ص 379 ، ح 913 .
5- .ر . ك : مصباح المتهجّد : ص 847 .

ص: 534

سند اين حديث صحيح است و از احاديث مشهور ميان شيعه و اهل سنّت به شمار مى رود كه آن را با تغييرى اندك در كتب صحاح خود روايت كرده اند . و در تبيين جمله «وإنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إلَيَّ بِالنَّوافِلِ حَتّى اُحِبَّهُ ؛ او با انجام دادن نوافل به من نزديك و نزديك تر مى شود تا آن جا كه او را دوست مى دارم» مى گويد : نوافل ، همه اعمال غير واجبى است كه براى خدا سبحان به جاى آورده مى شود ؛ ليكن تخصيص آن به نمازهاى مستحبّى، عارضى و حاصل استعمال عرف است . معناى محبّت خداى سبحان نسبت به بنده ، توفيق دادن او براى دورى جستن از سراى فريب و ترقّى به سوى عالم نور ، و انس گرفتن به خدا و وحشت از ماسواى او و يكى شدن همه انديشه ها و هموم است . يكى از عارفان مى گويد : «اگر مى خواهى مقام خود را بشناسى ، بنگر تو را در كجا جاى داده است» . و نيز در توضيح گفتار خداوند متعال در حديث قدسى كه «فَإِذا أَحبَبتُهُ كُنتُ سَمعَهُ الَّذى يَسْمَعُ بِهِ ... ؛ (1) پس چون او را دوست بدارم ، گوش شنوايش خواهم بود ... ، مى گويد : صاحبدلان را در اين مقام ، كلماتى ارجمند ، اشاراتى رمزى و تلويحاتى ذوقى است كه مشام جان ها را مى نوازد و معطّر مى كند و استخوان هاى پوسيده را زنده مى سازد كه تنها آنان كه تن خود را با رياضت ، خسته كرده و جانشان را با مجاهدت ، رنجه ساخته اند و مشرب آنان را دريافته و مقصود و مطلبشان را فهميده اند ، به معانى و ژرفايش دست مى يابند .

.


1- .ر . ك : صحيح البخارى : ج 5 ، ص 2385 ، ح 6137 .

ص: 535

ليكن كسى كه به سبب دل بستن به بهره هاى دنيوى و فرو رفتن در لذّات جسمانى ، اين رمزها را درنيافته و به اين گنجينه ها راه نبرده است ، به هنگام شنيدن اين سخنان ، در آستانه خطر بزرگى ، همچون فرو رفتن در تاريكى هاى الحاد و در افتادن در پرتگاه هاى حلول و اتّحاد است ؛ تعالى اللّه عن ذلك عُلُوّا كبيرا . ما در اين مقام ، به گونه اى كه دريافت آن بر اذهان آسان باشد ، مى گوييم كه در اين تعبيرات ، مبالغه در قرب و بيان چيرگى سلطان محبّت بر ظاهر و باطن و پيدا و پنهان بنده است . بنابراين، مقصود _ واللّه اعلم _ آن است كه چون بنده ام را دوست بدارم ، او را به جايگاه انس خود فرا مى كشم و به عالم قدس برمى آورم و انديشه اش را در اسرار ملكوت ، غرقه و حواسش را منحصر به برگرفتن انوار آن مى كنم . در نتيجه ، قدمش در مقام قربْ استوار مى گردد و گوشت و خونش با محبّت درمى آميزد ، تا آن كه خود را فراموش كند و از حسّ خود غافل گردد و اغيار در برابرش از ميان بروند تا آن جا كه به منزله چشم و گوش او گردم . (1)

.


1- .الأربعون ، شيخ بهائى ، تخريج و تصحيح عقيقى بخشايشى : ص 689 ح 35 .

ص: 536

الفصل الرابع: موانع محبَّة اللّه 4 / 1أخطَرُ المَوانِعِالكتاب(مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِى جَوْفِهِ) . (1)

(كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ* وَ تَذَرُونَ الْأَخِرَةَ) . (2)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : حُبُّ الدُّنيا وحُبُّ اللّه ِ لا يَجتَمِعانِ في قَلبٍ أبَدا . (3)

عيسى عليه السلام : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّ العَبدَ لا يَقدِرُ عَلى أن يَخدِمَ رَبَّينِ ، ولا مَحالَةَ أنَّهُ يُؤثِرُ أحَدَهُما عَلَى الآخَرِ وإن جَهَدَ ، كَذلِكَ لا يَجتَمِعُ لَكُم حُبُّ اللّه ِ وحُبُّ الدُّنيا . (4)

.


1- .الأحزاب : 4 .
2- .القيامة : 20 و 21 .
3- .تنبيه الخواطر : 2 / 122 .
4- .تحف العقول : 503 ، بحار الأنوار : 14 / 307 / 17 .

ص: 537

فصل چهارم : موانع خدا دوستى

4 / 1 خطرناك ترين مانع

فصل چهارم : موانع خدا دوستى4 / 1خطرناك ترين مانعقرآن(خداوند در درون هيچ مردى دو قلب ننهاده است) .

(چنين نيست كه شما مى پنداريد [و دلايل معاد را كافى نمى دانيد] ؛ بلكه شما دنياىِ زودگذر [و هوس هاى بى قيد و شرط ]را دوست داريد و آخرت را وا مى نهيد) .

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : دنيا دوستى و خدا دوستى ، هرگز در يك قلب ، جمع نمى شوند .

عيسى عليه السلام : به حق برايتان مى گويم : بنده نمى تواند خدمتگزار دو پروردگار باشد و هرچه بكوشد ، باز يكى را بر ديگرى ترجيح خواهد داد. همچنين خدا دوستى و دنيا دوستى ، براى شما جمع نخواهد شد .

.

ص: 538

مسكّن الفؤاد : في أخبارِ داودَ عليه السلام : ما لِأَولِيائي وَالهَمِّ بِالدُّنيا ؟ ! إنَّ الهَمَّ يُذهِبُ حَلاوَةَ مُناجاتي في قُلوبِهِم . يا داودُ ، إنَّ مَحَبَّتي مِن أولِيائي أن يَكونوا روحانِيِّينَ لا يَغتَمّونَ . (1)

حلية الأولياء عن أبي سليمان : أوحَى اللّه ُ تَعالى إلى داودَ عليه السلام : إنّي إنَّما خَلَقتُ الشَّهَواتِ لِضُعَفاءِ خَلقي ، فَإِيّاكَ أن تُعَلِّقَ قَلبَكَ مِنها بِشَيءٍ فَأَيسَرُ ما اُعاقِبُكَ بِهِ أن أنسَخَ حَلاوَةَ حُبّي مِن قَلبِكَ . (2)

المحجّة البيضاء : في أخبارِ داودَ أنَّ اللّه َ تَعالى أوحى إلَيه : يا داودُ ، إنَّكَ تَزعَمُ أنَّكَ تُحِبُّني ! فَأَخرِج حُبَّ الدُّنيا عَن قَلبِكَ ؛ فَإِنَّ حُبّي وحُبَّها لا يَجتَمِعانِ في قَلبٍ . يا داودُ ، خالِص مَحَبَّتي مُخالَصَةً ، وخالِط أهلَ الدُّنيا مُخالَطَةً ، ودينَكَ فَقَلِّدنيهِ ، ولا تُقَلِّد دينَكَ الرِّجالَ ؛ أمّا مَا استَبانَ لَكَ مِمّا يُوافِقُ مَحَبَّتي فَتَمَسَّك بِهِ ، وأمّا ما أشكَلَ عَلَيكَ فَقَلِّدنيهِ ، حَقّا عَلَيَّ أن أتَوَلّى سِياسَتَكَ وتَقويمَكَ ، وأكونَ قائِدَكَ ودَليلَكَ ؛ اُعطيكَ مِن غَيرِ أن تَسأَلَني ، واُعينُكَ عَلَى الشَّدائِدِ ؛ فَإِنّي قَد آلَيتُ عَلى نَفسي ألاّ اُثيبَ إلاّ عَبدا هَرَبَ عَن طَلِبَتِهِ وإرادَتِهِ وألقى نَفسَهُ بَينَ يَدَيَّ ؛ فَإِنَّهُ لا غِنىً بِهِ عَنّي . فَإذا كُنتَ كَذلِكَ نَزَعتُ الوَحشَةَ وَالذِّلَّةَ عَنكَ ، وأسكَنتُ الاُنسَ وَالحَلاوَةَ قَلبَكَ . (3)

المحجّة البيضاء : يا داودُ ، تَحَبَّب إلَيَّ بِمُعاداةِ نَفسِكَ بِمَنعِهَا الشَّهَواتِ أنظُر إلَيكَ ، وتَرَى الحُجُبَ بَيني وبَينَكَ مَرفوعَةً . إنَّما اُداريكَ مُداراةً ؛ لِتَقوى عَلى ثَوابي إذا مَنَنتُ بِهِ عَلَيكَ ، وإنّي اُخفيهِ عَنكَ وأنتَ مُتَمَسِّكٌ بِطاعَتي . (4)

.


1- .مسكّن الفؤاد : 80 ، بحار الأنوار : 82 / 143 / 26 .
2- .حلية الأولياء : 10 / 20 .
3- .المحجّة البيضاء: 8 / 61.
4- .المحجّة البيضاء: 8 / 62 .

ص: 539

مسكّن الفؤاد : در اخبار داوود عليه السلام[از زبان خداوند ]آمده است : «دوستانم را با انديشه دنيا چه كار ؟ اين انديشه ، شيرينىِ مناجاتم را از دل هايشان مى زدايد . اى داوود ! محبّت دوستانم به من ، در گرو آن است كه اهل معنويت باشند و [براى دنيا ]غمگين نباشند» .

حلية الأولياء _ به نقل از ابو سليمان _ : خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى كرد : «در حقيقت ، من شهوت ها را براى آفريدگان ضعيفم آفريدم . پس بپرهيز از اين كه قلبت به چيزى از آنها وابسته شود كه سبك ترين كيفرت ، آن خواهد بود كه شيرينى محبّتم را از قلبت خواهم زدود» .

المحجّة البيضاء : در اخبار داوود عليه السلام آمده است كه خداوند به او وحى كرد : «اى داوود ! تو مى پندارى كه دوستم دارى . پس دنيا دوستى را از قلبت بيرون كن؛ زيرا دوستى من و آن ، در هيچ قلبى جمع نمى شود . اى داوود ! دوستى ام را يكسره خالص كن و با اهل دنيا به گونه اى [معتدلانه ]معاشرت كن . درباره [احكام ]دينت از من تقليد كن ، نه از آدميان . امّا هر آنچه برايت روشن گشت كه با محبّت من همساز است ، آن را حفظ كن . امّا آنچه بر تو دشوار گشت ، پس در آن ، از من تقليد كن و بر من حق است كه تربيت و استوار داشتنت را به عهده بگيرم و راهنما و راهبرت باشم . بى آن كه از من درخواست كنى ، به تو مى بخشم و در سختى ها به تو كمك مى كنم ؛ زيرا من بر خود عهد كرده ام كه پاداش ندهم ، مگر به بنده اى كه از خواست و اراده اش بگريزد و خود را برابرم بيفكند ، چون كه هيچ بى نيازى اى جز با من نيست . پس هرگاه چنين بودى ، بى كسى و خوارى را از تو برطرف خواهم كرد و انس و شيرينى را در قلبت جاى خواهم داد» .

المحجّة البيضاء : [خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى كرد :] اى داوود ! از طريق بازداشتن نفست از شهوت ها، با آن دشمنى كن و با من دوستى كن ، تا به تو بنگرم و ببينى كه حجاب هاى ميان ما برداشته شده است . با تو چنان مدارا مى كنم تا هرگاه خواستم با پاداشم بر تو منّت گذارم ، در جهت به دست آوردنش نيرومند شوى ، و من در حالى كه تو پايبند فرمانبرى من هستى ، آن را از تو پنهان مى كنم .

.

ص: 540

إرشاد القلوب _ في حديث المعراج _ [قالَ اللّه ُ تعالى : ] يا أحمَدُ ، لَو صَلَّى العَبدُ صَلاةَ أهلِ السَّماءِ وَالأَرضِ ، وصامَ صِيامَ أهلِ السَّماءِ وَالأَرضِ ، وطَوى مِنَ الطَّعامِ مِثلَ المَلائِكَةِ ، ولَبِسَ لِباسَ العاري ، ثُمَّ أرى في قَلِبهِ مِن حُبِّ الدُّنيا ذَرَّةً أو سُمعَتِها أو رِئاسَتِها أو حُلِيِّها أو زينَتِها لا يُجاوِرُني في داري ، ولَأَنزَعَنَّ مِن قَلبِهِ مَحَبَّتي ، وعَلَيكَ سَلامي ومَحَبَّتي . (1)

الإمام عليّ عليه السلام : كَما أنَّ الشَّمسَ وَاللَّيلَ لا يَجتَمِعانِ كَذلِكَ حُبُّ اللّه ِ وحُبُّ الدُّنيا لا يَجتَمِعانِ . (2)

عنه عليه السلام : مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ سُبحانَهُ سَلا عَنِ الدُّنيا . (3)

عنه عليه السلام : كَيفَ يَدَّعي حُبَّ اللّه ِ مَن سَكَنَ قَلبَهُ حُبُّ الدُّنيا ؟ ! (4)

عنه عليه السلام : إن كُنتُم تُحِبّونَ اللّه َ فَأَخرِجوا مِن قُلوبِكُم حُبَّ الدُّنيا . (5)

عنه عليه السلام _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ : حُبُّ الرِّئاسَةِ شاغِلٌ عَن حُبِّ اللّه ِ سُبحانَهُ . (6)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : وَانزَع مِن قَلبي حُبَّ دُنيا دَنِيَّةٍ ؛ تَنهى عَمّا عِندَكَ ، وتَصُدُّ عَنِ ابتِغاءِ الوَسيلَةِ إلَيكَ ، وتُذهِلُ عَنِ التَّقَرُّبُ مِنكَ . (7)

الإمام الصادق عليه السلام : إذا تَخَلَّى المُؤمِنُ مِن الدُّنيا سَما ، ووَجَدَ حَلاوَةَ حُبِّ اللّه ِ ، وكانَ عِندَ أهلِ الدُّنيا كَأَنَّهُ قَد خُولِطَ ، وإنَّما خالَطَ القَومُ حَلاوَةَ حُبِّ اللّه ِ فَلَم يَشتَغِلوا بِغَيرِهِ . (8)

.


1- .إرشاد القلوب : 206 ، بحار الأنوار : 77 / 30 / 6 .
2- .غرر الحكم : 7219 .
3- .غرر الحكم : 8425 .
4- .غرر الحكم : 7002 .
5- .غرر الحكم : 3747 .
6- .شرح نهج البلاغة : 20 / 307 / 519 .
7- .الصحيفة السجّادية : 197 الدعاء 47 .
8- .الكافي : 2 / 130 / 10 عن عبداللّه بن القاسم ، مشكاة الأنوار : 121 وفيه «تحلّى ... بسيماء» بدل «تخلّى ... سما» ، بحار الأنوار : 73 / 56 / 28 .

ص: 541

إرشاد القلوب _ در ضمن حديث «معراج» _ : [خداوند متعال فرمود :] اى احمد ! اگر بنده اى به مقدار نماز آسمانيان و زمينيان ، نماز بخواند و به مقدار روزه آسمانيان و زمينيان ، روزه بگيرد و همچو فرشتگان ، از خوردنْ باز ايستد و چون برهنگانْ لباس بپوشد ، آن گاه ذرّه اى دوستى دنيا يا شهرت يا رياست و يا زيب و زيور آن را در قلبش ببينم ، در خانه ام همسايه من نخواهد بود و محبّتم را از قلبش برخواهم كَند . سلام و محبّت من بر تو باد!

امام على عليه السلام : همچنان كه خورشيد و شب با يكديگر جمع نمى شوند ، خدا دوستى و دنيا دوستى با يكديگر جمع نمى شوند .

امام على عليه السلام : هركه دوستدار ديدار خداوند سبحان شود ، دنيا را فراموش مى كند .

امام على عليه السلام : آن كه دنيا دوستى در قلبش جاى گرفته است ، چگونه ادّعاى خدا دوستى مى كند ؟

امام على عليه السلام : اگر خداوند را دوست داريد ، دنيا دوستى را از دل هايتان بيرون كنيد .

امام على عليه السلام _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ : رياستْ دوستى ، از دوستى خداى سبحان باز مى دارد .

امام سجاد عليه السلام _ در دعايش _ : دوستىِ دنياى پست را از قلبم بركَن كه از آنچه نزد توست ، باز مى دارد و مانع طلب وسيله براى رسيدن به تو مى گردد و نزديك شدن به تو را از ياد مى برد .

امام صادق عليه السلام : هرگاه مؤمنْ خود را از دنيا خالى كند ، والا گردد وشيرينى دوستىِ خدا را دريابد و از نظر اهل دنيا، گويى ديوانه به شمار آيد؛ حال آن كه شيرينىِ دوستى خدا، با اينان درآميخته است و در نتيجه ، به كسى جز او نمى پردازند.

.

ص: 542

عنه عليه السلام : إذا رَأَيتُمُ العالِمَ مُحِبّا لِدُنياهُ فَاتَّهِموهُ عَلى دينِكُم ؛ فَإِنَّ كُلَّ مُحِبٍّ لِشَيءٍ يَحوطُ ما أحَبَّ . وقالَ صلى الله عليه و آله : أوحَى اللّه ُ إلى داودَ عليه السلام : لا تَجعَل بَيني وبَينَكَ عالِما مَفتونا بِالدُّنيا ؛ فَيَصُدَّكَ عَن طَريقِ مَحَبَّتي ؛ فَإِنَّ اُولئِكَ قُطّاعُ طَريقِ عِبادِيَ المُريدينَ . إنَّ أدنى ما أنَا صانِعٌ بِهِم أن أنزَعَ حَلاوَةَ مُناجاتي عَن قُلوبِهِم . (1)

الإمام المهديّ عليه السلام _ في قَولِهِ تَعالى : «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى » (2) _ : إنَّ موسى ناجى رَبَّهُ بِالوادِ المُقَدَّسِ ، فَقالَ : «يا رَبِّ ، إنّي قَد أخلَصتُ لَكَ المَحَبَّةَ مِنّي ، وغَسَلتُ قَلبي عَمَّن سِواكَ» وكانَ شَديدَ الحُبِّ لِأَهلِهِ . فَقالَ اللّه ُ تَعالى : «إخْلَعْ نَعْلَيْكَ» أي : اِنزَع حُبَّ أهلِكَ مِن قَلبِكَ إن كانَت مَحَبَّتُكَ لي خالِصَةً وقَلبُكَ مِنَ المَيلِ إلى مَن سِوايَ مَغسولاً . (3)

شرح نهج البلاغة : قيلَ إنَّ اللّه َ تعالى أوحى إلى داودَ عليه السلام : إنّي حَرَّمتُ عَلَى القُلوبِ أن يَدخُلَها حُبّي وحُبُّ غَيري . (4)

.


1- .الكافي : 1 / 46 / 4 ، علل الشرايع : 394 / 12 كلاهما عن حفص بن غياث ، منية المريد : 138 ، مشكاة الأنوار : 140 ، تحف العقول : 397 عن الإمام الكاظم عليه السلام لهشام وفيه من «أوحى اللّه تعالى إلى داود . . . إلخ» نحوه ، بحار الأنوار : 2 / 107 / 7 و ح 8 .
2- .طه : 12.
3- .كمال الدين: 460/21، الاحتجاج: 2/528/341 كلاهما عن سعد بن عبداللّه القمّي، بحار الأنوار : 13/65/4 .
4- .شرح نهج البلاغة : 11 / 80 .

ص: 543

امام صادق عليه السلام : هرگاه عالمى را دوستدار دنيايش ديديد ، در دين خود، به او اعتماد مكنيد؛ زيرا هر دوستدار چيزى، آنچه را دوست دارد، حفظ مى كند. نيز [حضرت] فرمود : خداوند به داوود عليه السلاموحى كرد كه : «ميان من و خودت ، عالِمى را كه دلباخته دنياست قرار مده ، كه تو را از طريق محبّتم باز مى دارد . اينان ، در حقيقت ، راهزنان راه بندگانِ جوياى من هستند . كمترين كيفرى كه به آنان مى دهم ، اين است كه شيرينىِ مناجات با خودم را از دل هايشان بر مى دارم» .

امام مهدى عليه السلام _ درباره گفته خداى متعال كه «كفشت را بيرون آر ، كه تو در سرزمين مقدسِ «طُوى» (1) هستى» _ : موسى در وادى مقدّس با پروردگارش مناجات كرد و گفت : پروردگارا ! محبّتم را براى تو خالص ساخته ام و قلبم را از غير تو شسته ام» ، در حالى كه ايشان ، بسيار خانواده اش را دوست مى داشت. پس از آن ، خداوند متعال فرمود : «كفشت را در آور» ؛ يعنى اگر محبّتت براى من خالص و قلبت از گرايش به غير من پاك است ، محبّت به خانواده ات را از قلبت بركَن .

شرح نهج البلاغة : منقول است كه خداوند متعال ، به داوود عليه السلاموحى كرد : «من بر دل ها حرام ساخته ام كه دوستى من با دوستى غيرِ من ، در آنها وارد شود» .

.


1- .نامِ آن سرزمين .

ص: 544

4 / 2مَن لا يُحِبُّهُمُ اللّه ُالكتاب(إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ) . (1)

(وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ ) . (2)

(وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّ__لِمِينَ ) . (3)

(إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا ) . (4)

(إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا ) . (5)

(وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ) . (6)

(إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ) . (7)

(إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْخَآئنِينَ ) . (8)

(إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ ) . (9)

(إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ ) . (10)

.


1- .البقرة : 190 ، وراجع المائدة : 87 ، الأعراف : 55 .
2- .البقرة : 276 .
3- .آل عمران : 57 ، وراجع آل عمران : 67 ، الشورى : 40 .
4- .النساء : 36 .
5- .النساء : 107 .
6- .المائدة : 64 ، وراجع القصص : 77 .
7- .الأنعام : 141 ، الأعراف : 31 .
8- .الأنفال : 58 .
9- .النحل : 23 .
10- .الحجّ : 38 .

ص: 545

4 / 2 آنان كه خدا دوستشان ندارد

4 / 2آنان كه خدا دوستشان نداردقرآن(خداوند ، تجاوزكاران را دوست ندارد) .

(خداوند ، هيچ ناسپاسِ گنهكارى را دوست ندارد) .

(خداوند ، ستمكاران را دوست ندارد) .

(خداوند ، كسى را كه متكبّر و فخرفروش است ، دوست ندارد) .

(خداوند ، كسى را كه خيانتكار و گنهكار است ، دوست ندارد) .

(خداوند ، مُفسدان را دوست ندارد) .

(خداوند ، مُسرفان را دوست ندارد) .

(خداوند ، خائنان را دوست ندارد) .

(خداوند ، مستكبران را دوست ندارد) .

(خداوند ، هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد) .

.

ص: 546

(إِنَّ قَ_رُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَءَاتَيْنَ_هُ مِنَ الْكُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلِى الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْفَرِحِينَ ) . (1)

(إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْكَ_فِرِينَ ) . (2)

(وَلاَ تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لاَ تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ) . (3)

4 / 3مَن يُبغِضُهُمُ اللّه ُ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أربَعَةٌ يُبغِضُهُمُ اللّه ُ عز و جل : البَيّاعُ الحَلاّفُ ، وَالفَقيرُ المُختالُ ، وَالشَّيخُ الزّاني ، وَالإِمامُ الجائِرُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّه ُ ولا يَنظُرُ إلَيهِم : أميرٌ جائِرٌ ، وشَيخٌ زانٍ ، وعابِدٌ مُتَكَبِّرٌ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ يُبغِضُهُمُ اللّه ُ : الشَّيخُ الزّاني ، وَالفَقيرُ المُختالُ ، وَالغَنِيُّ الظَّلومُ . (6)

البخلاء للخطيب عن أبي ذرّ : قالَ النبيّ صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ يُبغِضُهُمُ اللّه ُ تَعالى : البَخيلُ ، وَالمَنّانُ ، وَالفاجِرُ . أو قالَ : التّاجِرُ الحَلاّفُ ، وَالفَقيرُ المُختالُ . (7)

.


1- .القصص : 76 .
2- .الروم : 45 .
3- .لقمان : 18 ، وراجع الحديد : 23 .
4- .سنن النسائي: 5/86 ، صحيح ابن حبّان: 12/369/5558، شُعب الإيمان: 4/221/4853 وج6/14/7365، مسند الشهاب : 1 / 214 / 324 ، تاريخ بغداد : 9 / 358 وليس فيه «البيّاع» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 16 / 68 / 43968 ؛ عوالي اللآلي : 1 / 263 / 51 وفيه «المحتال» بدل «المختال» .
5- .تنبيه الخواطر: 2/121 ، تفسير العيّاشي: 1/179/68 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلامنحوه .
6- .سنن الترمذي : 4 / 698 / 2568 ، سنن النسائي : 5 / 84 ، مسند ابن حنبل : 8 / 82 / 21413 ، صحيح ابن حبّان : 8/137/3349، المستدرك على الصحيحين : 1/577/1520، صحيح ابن خزيمة: 4/104/2456 كلّها عن أبيذرّ، الطبقات الكبرى: 6/243 عن الأغر بن سليك عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز العمّال: 15/819/43254.
7- .البخلاء للخطيب : 44 عن أبي ذرّ .

ص: 547

4 / 3 آنان كه خدا دشمنشان مى دارد

(قارون از قوم موسى بود كه بر آنان ستم ورزيد و ما از گنجينه ها ، آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاى آن براى يك گروه نيرومند ، سنگين مى آمد . [به خاطر آوريد ]آن هنگام [را ]كه قوم وى به او گفتند : سرمست مشو كه خدا ، سرمستان را دوست ندارد) .

(خداوند ، كافران را دوست ندارد) .

(از مردم [از سر تكبّر] ، رخ برمتاب و در زمين ، متكبّرانه راه مرو كه خداوند ، هيچ متكبّر فخرفروشى را دوست ندارد) .

4 / 3آنان كه خدا دشمنشان مى داردحديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداى عز و جلچهار تن را دشمن مى دارد : فروشنده سوگند خوار ، فقير متكبّر ، پيرِ زناكار و پيشواى ستمكار .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند به سه تن نمى نگرد و با آنان سخن نمى گويد : پيشواى ستمكار ، پيرِ زناكار و عابد متكبّر .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، سه تن را دشمن مى دارد: پير زناكار ، فقير متكبّر و دولتمندِ ستمكار .

البُخلاء الخطيب ، از ابوذر : پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهفرمود : «خداوند متعال ، سه تن را دشمن مى دارد : بخيل ، منّت گذار و بدكار» يا فرمود : «سوداگرِ سوگند خوار و فقير متكبّر» .

.

ص: 548

مسند ابن حنبل عن مطرف بن عبداللّه : بَلَغَني عَن أبي ذَرٍّ حَديثٌ ، فَكُنتُ اُحِبُّ أن ألقاهُ ، فَلَقيتُهُ ، فَقُلتُ لَهُ : . . . بَلَغَني أنَّكَ تَقولُ : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهيَقولُ: «ثَلاثَةُ يُحِبُّهُمُ اللّه ُ عز و جل وثَلاثَةٌ يُبغِضُهُمُ اللّه ُ عز و جل» ؟ قالَ : نَعَم ، فَما أخالُني أكذِبُ عَلى خَليلي مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله _ ثَلاثا يَقولُها _ . . . قُلتُ : مَنِ الثَّلاثَةُ الَّذينَ يُبغِضُهُمَ اللّه ُ؟ قالَ : «الفَخورُ المُختالُ ؛ وأنتُم تَجِدونَ في كِتابِ اللّه ِ عز و جل : «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا » ، وَالبَخيلُ المَنّانُ ، وَالتّاجِرُ والبَيّاعُ الحَلاّفُ» . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل . . . يُبغِضُ ثَلاثَةً : يُبغِضُ الشَّيخَ الزّانِيَ ، وَالفَقيرَ المُختالَ ، وَالمُكثِرَ البَخيلَ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ مِن خَلقِهِ الأَشمَطَ الزّانِيَ ، وَالغَنِيَّ الظَّلومَ ، وَالعائِلَ المُستَكبِرَ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى يُبغِضُ الغَنِيَّ الظَّلومَ ، وَالشَّيخَ الجَهولَ ، وَالعائِلَ المُختالَ . (4)

.


1- .. مسند ابن حنبل: 8/126/21586 و ص 78/21398، المستدرك على الصحيحين:2/98/2446، السنن الكبرى: 9/269/18501، شُعب الإيمان:7/80/9549 ، مسند الطيالسي : 63/468 ، المعجم الكبير : 2/152/1637 كلّها نحوه ، كنز العمّال: 16/104/44073.
2- .مسند ابن حنبل : 8 / 82 / 21414 عن أبي ذرّ ، كنز العمّال : 16 / 104 / 44072 .
3- .الطبقات الكبرى : 6 / 243 عن الأغرّ بن حنظلة .
4- .المعجم الأوسط : 5/330/5458 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز العمّال : 16 / 38 / 43835 ؛ قرب الإسناد: 83 / 272 نحوه.

ص: 549

مسند ابن حنبل _ به نقل از مُطَرِّف بن عبداللّه _ : از ابوذر حديثى برايم نقل كرده بودند كه دوست داشتم براى آن ، ببينمش . پس او را ديدم و به او گفتم : شنيده ام كه گفته اى: شنيدم پيامبر خدا مى فرمود : «خداوند عز و جل سه تن را دوست و سه تن را دشمن مى دارد» . پاسخ داد : «آرى ، و گمان نمى كنم كه بر دوستم محمد صلى الله عليه و آلهدروغ بسته باشم» (و اين جمله را سه بار تكرار كرد) ... پرسيدم : آن سه تن كه خداوند دشمنشان مى دارد ، كيستند ؟ گفت : «فخرفروش متكبّر ، كه شما در كتاب خداى عز و جلمى خوانيد «خداوند ، هيچ متكبّر فخر فروشى را دوست ندارد» ، بخيل منّت گذار و سوداگر يا فروشنده سوگندخوار» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل ... سه تن را دشمن مى دارد : پيرِ زناكار ، فقير متكبّر و دولتمندِ بخيل .

امام على عليه السلام : خداوند از خلقش ، پيرِ سفيدموىِ زناكار ، دولتمندِ ستمكار و مستمندِ مستكبر را دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، دولتمندِ ستمكار ، پيرِ نادان و مستمندِ متكبّر را دشمن مى دارد .

.

ص: 550

عنه صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ يُبغِضُهُمُ اللّه ُ : المَنّانُ بِصَدَقَتِهِ ، وَالمُقتِرُ مَعَ سَعَتِهِ ، وَالفَقيرُ المُسرِفُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ الشَّيخَ الزّانِيَ ، وَالغَنِيَّ الظَّلومَ ، وَالفَقيرَ المُختالَ ، وَالسّائِلَ المُلحِفَ . ويُحبِطُ أجرَ المُعطِي المَنّانِ . ويَمقُتُ البَذيخَ الجَرِيَّ الكَذّابَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل يُبغِضُ رَجُلاً يُدخَلُ عَلَيهِ في بَيتِهِ ولا يُقاتِلُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل يُبغِضُ المُعَبِّسَ في وُجوهِ إخوانِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى يُبغِضُ البَخيلَ في حَياتِهِ ، السَّخيَّ عِندَ مَوتِهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : خُلُقانِ يُحِبُّهُمَا اللّه ُ ، وخُلُقانِ يُبغِضُهُمَا اللّه ُ ؛ فَأَمَّا اللَّذانِ يُحِبُّهُمَا اللّه ُ فَالسَّخاءُ وَالسَّماحَةُ . وأمَّا اللَّذانِ يُبغِضُهُمَا اللّه ُ تَعالى فَسوءُ الخُلُقِ وَالبُخلُ . وإذا أرادَ اللّه ُ بِعَبدٍ خَيرا اِستَعمَلَهُ عَلى قَضاءِ حَوائِجِ النّاسِ . (6)

الإمام الباقر عليه السلام : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل يُبغِضُ أو يَلعَنُ كُلَّ ذَوّاقٍ مِنَ الرِّجالِ ، وكُلَّ ذَوّاقَةٍ مِنَ النِّساءِ . (7)

.


1- .تنبيه الخواطر : 2 / 121 .
2- .تحف العقول : 42 ، بحار الأنوار : 77 / 145 / 46 .
3- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 28 / 24 ، صحيفة الرضا عليه السلام : 86 / 14 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، تهذيب الأحكام : 6 / 157 / 280 عن السكوني عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر عليهماالسلام ، مشكاة الأنوار : 236 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 79 / 196 / 8 .
4- .الفردوس: 1/153/555 عن الإمام عليّ عليه السلام، كنز العمّال: 3/441/7350؛ مستدرك الوسائل: 8/321/9552 نقلاً عن الأربعين لأبي حامد الحلبي عن الحسين بن زيد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله .
5- .البخلاء للخطيب : 44 عن سعيد بن مسروق عن رجل عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنز العمّال: 3/447/7376 ؛ أعلام الدين : 295 وفيه «بعد وفاته» بدل «عند موته» ، بحار الأنوار : 77 / 173 / 8 .
6- .شُعب الإيمان : 6 / 117 / 7659 و ج 7 / 426 / 10839 ، الفردوس : 2 / 199 / 2989 نحوه وكلّها عن عبداللّه بن عمرو ، كنز العمّال : 6 / 351 / 16014 .
7- .الكافي: 6/54/1 ، عوالي اللآلي : 3/372/6 كلاهما عن سعد بن طريف عن الإمام الباقر عليه السلام .

ص: 551

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، سه تن را دشمن مى دارد : كسى كه منّت گذارانه صدقه مى دهد ؛ آن كه در عين دارايى ، در خرجى دادنْ تنگ مى گيرد ؛ و فقيرِ وِلخرج .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، پير زناكار ، دولتمند ستمكار ، فقيرِ متكبّر و گداى سمج را دشمن مى دارد و پاداشِ بخشنده منّت گذار را از ميان مى برد و متكبّرِ گستاخ دروغگو را سخت دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، كسى را كه به خانه اش يورش برند و او [در دفاع از خانواده اش] نجنگد ، دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل كسى را كه در برابر برادرانش روى در هم مى كشد ، دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، كسى را كه در زندگى اش بخيل است و به هنگام مرگش بخشنده مى شود ، دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، دو خوى را دوست دارد و دو خوى را دشمن مى دارد . آن دو خوى كه خداوند دوستشان مى دارد، بخشندگى و آسانگيرى است، و آن دو كه خداوند متعال دشمنشان مى دارد، بداخلاقى و بُخل است . هرگاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد ، او را به برآوردن نيازهاى مردم، به كار وا مى دارد .

امام باقر عليه السلام : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند عز و جل هر مردى را كه زود ازدواج مى كند و زود طلاق مى دهد ، و هر زنى را كه زود ازدواج مى كند و زود طلاق مى گيرد ، دشمن مى دارد» يا «لعنت مى كند» .

.

ص: 552

عنه عليه السلام: إنَّ اللّه َ عز و جل يُبغِضُ كُلَّ مِطلاقٍ ذَوّاقٍ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ كُلَّ . . . عالِمٍ بِالدُّنيا جاهِلٍ بِالآخِرَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ كُلَّ مُبتَدِعٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل يُبغِضُ البَليغَ مِنَ الرِّجالِ ، الَّذي يَتَخَلَّلُ بِلِسانِهِ تَخَلُّلَ الباقِرَةِ بِلِسانِها . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ كُلَّ جَعظَرِيٍّ ، جَوّاظٍ ، سَخّابٍ فِي الأَسواقِ ، جيفَةٍ بِاللَّيلِ حِمارٍ بِالنَّهارِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ موسَى بنَ عِمرانَ سَأَلَ رَبَّهُ ورَفَعَ يَدَيهِ فَقالَ : «يا رَبِّ ، أينَ ذَهَبتُ اُوذيتُ» ! فَأَوحَى اللّه ُ تَعالى إلَيهِ : يا موسى ، إنَّ في عَسكَرِكَ غَمّازا . فَقالَ : يا رَبِّ ، دُلَّني عَلَيهِ ؟ فَأَوحَى اللّه ُ تَعالى إلَيهِ : إنّي اُبغِضُ الغَمّازَ فَكَيفَ أغمِزُ ؟! (6)

.


1- .الكافي : 6 / 55 / 4 عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام .
2- .السنن الكبرى : 10 / 327 / 20804 ، موارد الظمآن : 485 / 1975 نحوه ، كنز العمّال : 10 / 188 / 28982 نقلاً عن الحاكم في تاريخه وكلّها عن أبي هريرة .
3- .كنز العمّال : 1 / 388 / 1676 نقلاً عن ابن عساكر عن أنس .
4- .سنن أبي داود : 4 / 302 / 5005 ، مسند ابن حنبل : 2 / 565 / 6554 و ص 615 / 6770 ، سنن الترمذي : 5/141/2853 وفيه «كما تتخلّل البقرة» بدل «تخلّل الباقرة بلسانها» ، شُعب الإيمان : 4 / 251 / 4972 كلّها عن عبداللّه بن عمرو ، المعجم الأوسط : 9 / 27 / 9030 وفيه «أحدهم الكلام بلسانه» بدل «بلسانه» ، مشكاة المصابيح : 2 / 574 / 4800 كلاهما عن عبداللّه بن عمر ، كنز العمّال : 3 / 562 / 7917 ؛ عوالي اللآلي : 1 / 70 / 128 وفيه صدره .
5- .السنن الكبرى : 10/327/20804 ، موارد الظمآن : 485/1975 كلاهما عن أبي هريرة ، سلسلة الأحاديث الصحيحة : 1 / 331 / 195 ، كنز العمّال : 16 / 4 / 43679 .
6- .صحيفة الرضا عليه السلام : 113 / 68 ، بحار الأنوار : 75 / 293 / 1 .

ص: 553

امام باقر عليه السلام : خداوند عز و جلهركس را كه زود به زود طلاق مى دهد و همسر عوض مى كند ، دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، هر داناى به دنيا و نادان نسبت به آخرت را دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، هر بدعت گذارى را دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل كسى را كه متكلّفانه سخن مى گويد و چنان زبانش را مى چرخاند كه گاو [به هنگام خوردن كاه] مى چرخاند ، دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، هر سختْ دلِ متكبّرِ مال اندوزِ فريادزن در بازارها را كه در شب ، مردارى بويناك و در روز ، چون الاغ است ، دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : موسى بن عمران ، از پروردگارش مسئلت كرد و دستانش را به دعا برداشت و گفت : پروردگارا ! هرجا كه رفتم ، آزارم دادند . خداوند به او وحى كرد : «اى موسى ! در ميان لشكرت سخن چينى هست» . موسى گفت : پروردگارا ! او را به من بنما . خداوند متعال به او وحى كرد : «من سخن چين را دشمن مى دارم؛ پس چگونه خودم سخن چينى كنم ؟».

.

ص: 554

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ الفاحِشَ البَذِيَّ ، وَالسّائِلَ المُلحِفَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إيّاكُم وَالفُحشَ ؛ فَإِنَّ اللّه َ عز و جل لا يُحِبُّ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ اللَّعّانَ ، السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلَى المُؤمِنينَ ، الفاحِشَ ، المُتَفَحِّشَ ، السّائِلَ المُلحِفَ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ ابنَ السَّبعينَ في هَيئَةِ ابنِ عِشرينَ ؛ في مِشيَتِهِ ومَنظَرِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى لَيُبغِضُ المُؤمِنَ الضَّعيفَ ؛ الَّذي لا زَبرَ لَهُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام : قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل لَيُبغِضُ المُؤمِنَ الضَّعيفَ الَّذي لا دينَ لَهُ . فَقيلَ لَهُ : ومَا المُؤمِنُ الَّذي لا دينَ لَهُ ؟ قالَ : الَّذي لا يَنهى عَنِ المُنكَرِ . (6)

.


1- .الكافي : 2 / 325 / 11 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، الخصال : 266 / 147 عن أبي هريرة ، الزهد للحسين بن سعيد : 10 / 20 عن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تنبيه الخواطر : 1 / 124 ، روضة الواعظين : 417 ، الأمالي للطوسي : 39 / 43 عن ابن عمر وليس فيه «الفاحش» ، دلائل الإمامة : 66 / 1 عن ابن مسعود عن فاطمة عليهاالسلام وفيه «الضنين» بدل «البذي» ، بحار الأنوار : 96/151/11 ؛ المعجم الكبير : 22 / 414 / 1024 عن ابن مسعود عن فاطمة عليهاالسلام ، سنن الترمذي : 4 / 362 / 2002 ، الأدب المفرد : 142 / 464 ، السنن الكبرى : 10 / 326 / 20798 كلّها عن أبي الدرداء وليس فيها «والسائل الملحف» ، كنز العمّال : 15/877/43485 .
2- .الخصال : 176 / 235 عن أبي هريرة ، الكافي : 2 / 324 / 4 عن أبي جميلة يرفعه عن الإمام الباقر عليه السلاموفيه «إنّ اللّه يبغض الفاحش المتفحّش» .
3- .تحف العقول : 300 ، تفسير العيّاشي : 1/48/63 وليس فيه «الفاحش» ، تفسير مجمع البيان : 1/298 كلاهما عن جابر ، مشكاة الأنوار : 189 ، روضة الواعظين : 405 ، بحار الأنوار : 78 / 181 / 67 .
4- .المعجم الأوسط : 6 / 57 / 5782 عن أنس ، كنز العمّال : 3 / 525 / 7731 .
5- .معاني الأخبار : 344 / 1 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مشكاة الأنوار : 248 ، بحار الأنوار : 100 / 77 / 31 ؛ كنز العمّال : 3 / 380 / 7043 نقلاً عن العقيلي عن أبي هريرة وليس فيه «الضعيف» .
6- .الكافي : 5 / 59 / 15 عن مسعدة بن صدقة ، المحاسن : 1 / 311 / 619 عن السكوني وفيه إلى «لا دين له» .

ص: 555

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، ناسزاگوىِ هرزه درا و گداى سِمِج را دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : از سخن زشت و ناسزا بپرهيز كه خداوند عز و جلبد زبانِ ناسزاگوى را دشمن مى دارد .

امام باقر عليه السلام : خداوند ، شخص لعنت كننده دشنام دهنده ، طعنه زنِ به مؤمنان ، بدزبانِ ناسزاگوى و گداىِ سمج را دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، آدم هفتاد ساله اى را كه در رفتار و جلوه ، چون جوان بيست ساله است ، دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، مؤمن ناتوانى را كه از قدرت بازدارندگى تهى است ، دشمن مى دارد .

امام صادق عليه السلام : پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند عز و جل مؤمن ناتوانى را كه دين ندارد ، دشمن مى دارد» . به ايشان گفتند : مؤمنى كه دين ندارد ، كيست ؟ فرمود : «آن كه نهى از منكر نمى كند» .

.

ص: 556

الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ اللّه َ سُبحانَهُ لَيُبغِضُ الوَقِحَ المُتَجَرِّئَ عَلَى المَعاصي . (1)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ سُبحانَهُ لَيُبغِضُ الطَّويلَ الأَمَلُ السَّيِّئَ العَمَلُ . (2)

الخصال عن ابن أبي عمير عن الحسين بن عثمان عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جليُبغِضُ الغَنِيَّ الظَّلومَ ، وَالشَّيخَ الفاجِرَ ، وَالصُّعلوكَ المُختالَ . ثُمَّ قالَ : أتَدري مَا الصُّعلوكُ المُختالُ ؟ فَقُلنا : القَليلُ المالُ . قالَ : لا ، هُوَ الَّذي لا يَتَقَرَّبُ إلَى اللّه ِ عز و جل بِشَيءٍ مِن مالِهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى لَيُبغِضُ المُنفِقَ سِلعَتَهُ بِالأَيمانِ . (4)

الإمام عليٌّ عليه السلام : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ العَبدَ فاغِرا فاهُ ويَقولُ : اللّهُمَّ ارزُقني ، ويَترُكُ الطَّلَبَ . (5)

من لا يحضره الفقيه : قيلَ لِلصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام : بَلَغَنا أنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آلهقالَ : «إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى لَيُبغِضُ البَيتَ اللَّحِمَ ، وَاللَّحِمَ السَّمينَ» ! فَقالَ عليه السلام : إنّا لَنَأكُلُ اللَّحمَ ونُحِبُّهُ ، وإنَّما عَنى صلى الله عليه و آله البَيتَ الَّذي تُؤكَلُ فيه لُحومُ النّاسِ بِالغيبَةِ ، وعَنى ب_ « اللَّحِمِ السَّمينِ» المُتَبَختِرَ المُختالَ في مِشيَتِهِ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 3437 .
2- .غرر الحكم : 3455 .
3- .الخصال : 87 / 19 ، الاُصول الستّة عشر (أصل الحسين بن عثمان) : 109 عن الحسين بن مختار وفيه «المحتال» بدل «المختال» في كلا الموضعين ، بحار الأنوار : 72 / 65 / 19 .
4- .الأمالي للصدوق : 571 / 775 ، المحاسن : 1 / 211 / 379 ، ثواب الأعمال : 264 / 3 وفيه «لا ينظر إليهم . . .» بدل «ليبغض» وكلّها عن الحسين بن المختار ، مكارم الأخلاق : 1 / 243 / 719 ، روضة الواعظين : 513 ، بحار الأنوار : 103 / 98 / 31 .
5- .عوالي اللآلي: 4 / 22 / 66 ، كتاب من لا يحضره الفقيه: 3 / 192 / 3721 عن عليّ بن عبد العزيز وفيه «إنّي لاُبغض الرجل ...».
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 3 / 350 / 4231 ، وراجع الكافي : 6 / 309 / 6 ، بحار الأنوار: 73 / 232 / 26 .

ص: 557

امام على عليه السلام : خداوندِ سبحان ، شخصِ بى شرمِ گستاخ بر گناهان را دشمن مى دارد .

امام على عليه السلام : خداوندِ سبحان ، شخصِ درازْآرزوىِ بدكار را دشمن مى دارد .

الخصال _ به نقل از ابن أبى عُمير از حسين بن عثمان ، از امام صادق عليه السلام _ : «خداوند عز و جلدولتمندِ ستمكار ، پيرِ زناكار و صُعلوكِ فخرفروش را دشمن مى دارد» . سپس فرمود : «مى دانى صُعلوكِ فخرفروش كيست ؟». گفتيم : شخص مستمند است . فرمود : «نه! كسى است كه با بخشيدن پاره اى از اموالش ، به خداوند عز و جلنزديكى نمى جويد» .

امام صادق عليه السلام : خداوند متعال ، فروشنده اى را كه كالايش را با سوگند خوردن به فروش مى رساند ، دشمن مى دارد .

امام على عليه السلام : خداوند ، بنده اى را كه دهان خود را مى گشايد و مى گويد : «بارالها ! به من روزى بده» ، ولى دست از طلبِ روزى مى كشد ، دشمن مى دارد .

كتاب من لا يحضره الفقيه : به امام صادق عليه السلام گفتند : شنيده ايم پيامبر خدا فرموده است كه خداوند متعال ، خانه اى را كه در آن گوشت هست و [نيز ]چاقِ فربه را دشمن مى دارد . حضرت فرمود : «ما خود ، گوشت مى خوريم و آن را دوست داريم . در حقيقت ، مقصود ايشان ، خانه اى است كه در آن ، با غيبت ، گوشت مردم خورده مى شود و مقصودشان از چاقِ فربه ، شخص متكبّرى است كه در رفتارش فخرفروشى مى كند» .

.

ص: 558

الإمام الصادق عليه السلام : إذا أبغَضَ اللّه ُ عَبدا حَبَّبَ إلَيهِ المالَ ، وبَسَطَ لَهُ الآمالَ ، وألهَمَهُ دُنياهُ ، وَوكَلَهُ إلى هَواهُ ؛ فَرَكِبَ العِنادَ ، وبَسَطَ الفَسادَ ، وظَلَمَ العِبادَ . (1)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل يُبغِضُ كَثرَةُ النَّومِ ، وكَثرَةَ الفَراغِ . (2)

الإمام الكاظم عليه السلام : إنَّ اللّه َ جَلَّ وعَزَّ يُبغِضُ العَبدَ النَّوّامَ الفارِغَ . (3)

4 / 4أبغَضُ النّاسِ إلَى اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أبغَضُ النّاسِ إلَى اللّه ِ وأبعَدُهُم مِنهُ مَجلِسا إمامٌ جائِرٌ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ مِن أبغَضِ الخَلقِ إلَى اللّه ِ عز و جل لَمَنَ آمَنَ ثُمَّ كَفَرَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ أبغَضَ الرِّجالِ إلَى اللّه ِ الأَلَدُّ الخَصِمُ . (6)

.


1- .أعلام الدين : 278 ، بحار الأنوار : 103 / 26 / 34 .
2- .الكافي : 5 / 84 / 3 عن أبي بصير ، مكارم الأخلاق : 2 / 42 / 2092 .
3- .الكافي : 5 / 84 / 2 عن بشير الدهّان ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 3 / 169 / 3635 نحوه ، عوالي اللآلي : 3 / 201 / 26 وليس فيه «النوّام» .
4- .سنن الترمذي: 3/617/1329، مسند ابن حنبل : 4 / 46 / 11174 و ص 111 / 11525 ، البداية والنهاية : 2/14 كلّها عن أبيسعيد الخدريّوفيها «أشدّهم عذابا» بدل«أبعدهم منه مجلسا»، كنز العمّال: 6/9/ 14604 ؛ روضة الواعظين : 512 وفيه «أشدّهم عذابا» بدل «أبعدهم منه مجلسا» ، بحار الأنوار : 75 / 351 / 59 .
5- .المعجم الكبير : 20/114/226 ، حلية الأولياء : 5/156 كلاهما عن معاذ ، كنز العمّال : 1/90/388 ، راجع العفو/ مواضع عفو اللّه سبحانه .
6- .صحيح البخاري : 2 / 867 / 2325 ، صحيح مسلم : 4 / 2054 / 2668 ، سنن الترمذي : 5 / 214 / 2976 ، سنن النسائي : 8 / 248 ، مسند ابن حنبل : 9 / 329 / 24397 ، صحيح ابن حبّان : 12 / 509 / 5697 ، السنن الكبرى: 10/185/20297، شُعب الإيمان : 6/340/8429 كلّها عن عائشة ، كنز العمّال : 3/565/7926 .

ص: 559

4 / 4 دشمن ترينِ مردم در نزد خدا

امام صادق عليه السلام : هرگاه خداوند ، بنده اى را دشمن داشته باشد ، مال را محبوب او مى گرداند ، آرزوهايش را مى گستراند ، انديشه دنيا خواهى را در او مى افكند و او را با هواى نفسش وامى گذارد . در نتيجه ، او بر توسن سركشى سوار مى شود ، فساد را مى گسترد و به بندگان ، ستم مى كند .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جلپُرخوابى و بيكارى بسيار را دشمن مى دارد .

امام كاظم عليه السلام : خداوند عز و جل بنده پُر خوابِ بيكار را دشمن مى دارد .

4 / 4دشمن ترينِ مردم در نزد خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ مردم در نزد خدا و دورترينشان در منزلت نزد او ، پيشواى ستمكار است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : از جمله دشمن ترينِ آفريدگان در نزد خدا ، كسى است كه ايمان آورده و سپس كفر ورزيده است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ كسان در نزد خدا ، دشمنِ كينه توزِ ستيزه گر است .

.

ص: 560

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَى اللّه ِ عز و جل رَجُلٌ جَرَّدَ ظَهرَ مُسلِمٍ بِغَيرِ حَقٍّ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : أبغَضُ الخَلقِ إلَى اللّه ِ عز و جل مَن جَرَّدَ ظَهرَ مُسلِمٍ بِغَيرِ حَقٍّ ، ومَن ضَرَبَ في غَيرِ حَقٍّ مَن لَم يَضرِبهُ ، أو قَتَلَ مَن لَم يَقتُلهُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : أبغَضُ النّاسِ إلَى اللّه ِ ثَلاثَةٌ : مُلحِدٌ فِي الحَرَمِ ، ومُبتَغٍ فِي الإِسلامِ سُنَّةَ الجاهِليَّةِ ، ومُطَّلِبٌ دَمَ امرِىًءبِغَيرِ حَقٍّ لِيُهريقَ دَمَهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله عَن جَبرَئيلَ عليه السلام عَنِ اللّه ِ تَعالى : إنَّ أبغَضَ الخَلقِ إلَيَّ مَن تَمَثَّلَ بي وَادَّعى رُبوبِيَّتي ، وأبغَضَهُم إلَيَّ بَعدَهُ مَن تَمَثَّلَ بِمُحَمَّدٍ ونازَعَهُ نُبُوَّتَهُ وَادَّعاها ، وأبغَضَهُم إلَيَّ بَعدَهُ مَن تَمَثَّلَ بِوَصِيِّ مُحَمَّدٍ . . . ، وأبغَضَهُم إلَيَّ بَعدَ هؤُلاءِ المُدَّعينَ _ لِما هُم بِهِ لِسَخَطي مُتَعَرِّضونَ _ مَن كانَ بِفِعلِهِم مِنَ الرّاضينَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : لا تَجِدُ أبغَضَ إلَى اللّه ِ مِن قارِىًءمُتَكَبَّرٍ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ مِن أبغَضِ القُرّاءِ إلَى اللّه ِ الَّذينَ يَزورونَ الاُمَراءَ . (6)

.


1- .الكافي : 7 / 260 / 2 ، تهذيب الأحكام : 10 / 148 / 588 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الجعفريّات : 133 بإسناده عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأحاديث للقمّيّ : 201 عن الإمام عليّ عليه السلام؛ المعجم الكبير : 8 / 116 / 7536 ، مسند الشاميّين : 2 / 10 / 825 كلاهما عن أبي اُمامة وفيهما «لقي اللّه وهو عليه غضبان» بدل «إنّ أبغض الناس إلى اللّه» .
2- .دعائم الإسلام : 2 / 444 / 1551 .
3- .صحيح البخاري : 6 / 2523 / 6488 ، السنن الكبرى : 8 / 51 / 15902 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : 16/ 37 / 43833 ؛ عوالي اللآلي : 1 / 176 / 216 وفيه «متّبع» بدل «مبتغ» .
4- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام : 43 / 19 ، تأويل الآيات الظاهرة : 1 / 28 / 10 ، بحار الأنوار : 27 / 96 / 59 .
5- .الفردوس : 2 / 49 / 2282 عن أنس ، كنز العمّال : 10 / 271 / 29417 و ص 210 / 29113 وفيه «فخور» بدل «متكبّر» .
6- .سنن ابن ماجة : 1 / 94 / 256 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 3 / 472 / 7480 .

ص: 561

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ مردم نزد خداوند عز و جل كسى است كه به ناحق ، پشتِ مسلمانى را برهنه كند [و بر آن تازيانه زند] .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ مردم نزد خداوند عز و جل كسى است كه به ناحق ، پشت مسلمانى را برهنه كند [و بر آن تازيانه زند] و كسى است كه به ناحق ، آن را كه او را نزده است ، بزند يا آن را [كه مرتكب قتلى نشده است] (1) بكشد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ مردم نزد خداوند ، سه تن هستند : ملحد در حرم خدا ؛ كسى كه در اسلام ، در پىِ سنّتى جاهلى است ؛ و كسى كه در پىِ ديگرى است تا به ناحق ، خونش را بريزد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله _ به نقل از جبرئيل، از خداوند متعال _ : دشمن ترينِ آفريدگان، در نزد من ، كسى است كه خود را همانند من پندارد و مدّعى پروردگارى[اى مانند ]من شود . پس از او دشمن ترينشان در نزدم ، كسى است كه خود را همانند محمّد صلى الله عليه و آلهپندارد و به نزاع با پيامبرى او بپردازد و خود، مدّعى آن گردد. پس از او دشمن ترينشان در نزدم ، كسى است كه خود را همانند جانشين محمّد پندارد ... و دشمن ترينشان پس از اين مدّعيان _ كه خود را آماج خشم من ساخته اند _ كسى است كه به كردار اين مدّعيان ، خشنود باشد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن تر از قارى [قرآنِ] متكبّر ، نزد خدا نخواهى يافت .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : از دشمن ترينْ قاريان [قرآن در نزد خداوند] ، كسانى هستند كه به ديدار حاكمان مى روند .

.


1- .متن روايت ، چنين است : «بكشد كسى را كه او را نكشته» و مقصود از آن اين است كه كشتن ديگرى تنها به عنوان قصاص يا در جنگ ، مانعى ندارد .

ص: 562

عنه صلى الله عليه و آله : أبغَضُ العِبادِ إلَى اللّه ِ عز و جل مَن ضَنَّ عَلى عِيالِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ أبغَضَ عِبادِ اللّه ِ إلَى اللّه ِ العِفريتُ النِّفريتُ الَّذي لَم يُرزَأ في مالٍ ولا وَلَدٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ أبغَضَ الخَلقِ إلَى اللّه ِ ثَلاثَةٌ : الرَّجُلُ يُكثِرُ النَّومَ بِالنَّهارِ ولَم يُصَلِّ مِنَ اللَّيلِ شَيئا ، وَالرَّجُلُ يُكثِرُ الأَكلَ ولا يُسَمِّي اللّه َ عَلى طَعامِهِ ولا يَحمَدُهُ ، وَالرَّجُلُ يُكثِرُ الضِّحكَ مِن غَيرِ عَجَبٍ ؛ فَإِنَّ كَثرَةَ الضِّحكِ تُميتُ القَلبَ وتورِثُ الفَقرَ . (3)

جامع الأحاديث : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : ألا اُخبِرُكُم بِأَبغَضِ الخَلقِ إلَى اللّه ِ تَعالى؟ قالوا : بَلى يا رَسولَ اللّه ِ . قالَ : الزَّنّاؤونَ بِحَلائِلِ جيرانِهِم . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَى اللّه ِ مَنِ اتَّقاهُ النّاسُ لِلِسانِهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : أبغَضُكُم إلَى اللّه ِ المَشّاؤونَ بِالنَّميمَةِ ، المُفَرِّقونَ بَينَ الإِخوانِ ، المُلتَمِسونَ لِلبُرَآءِ العَثَراتِ . (6)

.


1- .الفردوس : 1 / 367 / 1482 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 6 / 384 / 16170 وفيه «ضيّق» بدل «ضنّ» .
2- .. شُعب الإيمان : 7 / 177 / 9910 عن أبي عثمان النهدي ، الفردوس : 1 / 153 / 557 عن عائشة نحوه ، كنزالعمّال: 3/285/ 6578.
3- .كنز العمّال : 7 / 791 / 21431 نقلاً عن الديلمي عن ابن عمر .
4- .جامع الأحاديث للقمّي : 201 ؛ وراجع الفردوس : 2 / 301 / 3371 .
5- .عوالي اللآلي : 1 / 72 / 135 ، الكافي : 2 / 323 / 4 عن عيص بن القاسم عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «إنّ أبغض خلق اللّه عبد اتّقى الناس لسانه» .
6- .تفسير مجمع البيان : 10/500 ، عوالي اللآلي : 1/100/21 كلاهما عن أبي هريرة ، بحار الأنوار : 71 / 383 ؛ تاريخ بغداد : 1/382/350 عن أنس وفيه «لهم» بدل «للبراء» ، المعجم الأوسط : 7/350/7697 وفيه «الأحبّة» بدل «الإخوان» و«العنت» بدل «العثرات»، الغيبة والنميمة لابن أبي الدنيا: 108/118، الصمت لابن أبي الدنيا: 142 / 253 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال: 3 / 15 / 5215 .

ص: 563

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ بندگان در نزد خداوند عز و جلكسى است كه نسبت به خانواده اش بخل ورزد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ بندگان در نزد خداوند ، خبيث گزافه كارى است كه از مال و فرزندش خيرى به كسى نمى رسد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ آفريدگان در نزد خداوند ، سه تن هستند : كسى كه در روز ، بسيار مى خوابد و در هيچ پاره اى از شب به نماز نمى ايستد ؛ كسى كه بسيار مى خورد ، امّا به هنگام خوردن ، نام خدا را نمى برد و او را نمى ستايد؛ و كسى كه بدون [موجبات ]شگفتى ، بسيار مى خندد ؛ زيرا خنديدنِ بسيار ، دل را مى ميراند و فقر به بار مى آورد .

جامع الأحاديث : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هان ! شما را از دشمن ترينِ آفريدگان در نزد خداوند متعال ، باخبر سازم ؟». گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا ! فرمود : «كسانى كه با زنان همسايگانِ خويش ، زنا مى كنند» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ مردم در نزد خداوند ، كسى است كه به خاطرِ زبانش از او بترسند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترين شما در نزد خداوند ، سخن چينان هستند كه ميان برادران ، جدايى مى افكنند و براى بى گناهان، لغزش مى تراشند .

.

ص: 564

عنه صلى الله عليه و آله : إنّ أبغَضَ النّاسِ إلَى اللّه ِ تَعالى مَن يَقتَدي بِسَيِّئَةِ المُؤمِنِ ولا يَقتَدي بِحَسَنَتِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : أبغَضُ النّاسِ إلَى اللّه ِ عز و جل مَن كانَ ثَوبُهُ خَيرا مِن عَمَلِهِ ، وأن يَكونَ ثِيابُهُ ثِيابَ الأَنبِياءِ وعَمَلُهُ عَمَلَ الجَبابِرَةِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : ثَمانِيَةٌ أبغَضُ خَليقَةِ اللّه ِ إلَيهِ يَومَ القِيامَةِ : السَّقّارونَ ؛ وهُمُ الكَذّابونَ ، وَالخَيّالونَ ؛ وهُمُ المُستَكبِرونَ ، وَالَّذينَ يَكنِزونَ البَغضاءَ لاِءِخوانِهِم في صُدورِهِم فَإِذا لَقوهُم حَلَفوا لَهُم ، وَالَّذينَ إذا دُعوا إلَى اللّه ِ ورَسولِهِ كانوا بِطاءً وإذا دُعوا إلَى الشَّيطانِ وأمرِهِ كانوا سِراعا ، وَالَّذينَ لا شَرِفَ لَهُم طَمَعٌ مِنَ الدُّنيا إلاَّ استَحَلّوهُ بِأَيمانِهِم وإن لَم يَكُن لَهُم بِذلِكَ حَقٌّ، وَالمَشّاؤونَ بِالنَّميمَةِ ، وَالمُفَرِّقونَ بَينَ الأَحِبَّةِ، وَالباغونَ البُرَآءَ الرُّخصَةَ. اُولئِكَ يَقذَرُهُمُ الرَّحمنُ عز و جل. (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ أبغَضَ الخَلقِ إلَى اللّه ِ عز و جل العالِمُ يَزورُ العُمّالَ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام : أبغَضُ العِبادِ إلَى اللّه ِ سُبحانَهُ العالِمُ المُتَجَبِّرُ . (5)

عنه عليه السلام : إنَّ أبغَضَ خَلقِ اللّه ِ إلَى اللّه ِ رَجُلٌ قَمَشَ عِلما مِن أغمارِ غَشوَةٍ وأوباشِ فِتنَةٍ ، فَهُوَ في عَمىً عَنِ الهُدَى الَّذي أتى مِن عِندِ رَبِّهِ ، وضالٌّ عَن سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله ، يَظُنُّ أنَّ الحَقَّ في صحفِهِ . (6)

.


1- .الجعفريّات : 197 ، النوادر للراوندي: 8 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: 72/208/10 .
2- .الفردوس : 1 / 367 / 1481 عن عائشة ، كنز العمّال : 3 / 472 / 7483 .
3- .تاريخ دمشق: 7/86/1622 عن الوضين بن عطاء و ح 1621 نحوه، كنز العمّال : 16/92/44044، وص 70/43975 وراجع حلية الأولياء: 6/76، التوبيخ والتنبيه: 94/61، مساوئالأخلاق للخرائطي: 122/297.
4- .الفردوس : 1 / 215 / 822 ، كنز العمّال : 10 / 188 / 28985 نقلاً عن ابن لال وكلاهما عن أبي هريرة .
5- .غرر الحكم : 3164 .
6- .الأمالي للطوسي : 235 / 416 عن خالد بن طليق ، بحار الأنوار : 2 / 300 / 29 ؛ وراجع كنز العمّال : 16 / 198 / 44220 .

ص: 565

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ مردم در نزد خداوند متعال ، كسى است كه كار بد مؤمن را سرمشق قرار مى دهد؛ امّا كار نيكش را سرمشق قرار نمى دهد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ مردم نزد خداوند عز و جلكسى است كه لباسش از كردارش بهتر باشد ؛ لباسش لباسِ پيامبران باشد و كردارش كردارِ جبّاران !

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هشت تن هستند كه در روز قيامت ، دشمن ترين كسان در نزد خداوند خواهند بود : دروغگويان ؛ مستكبران؛ كسانى كه كينه برادرشان را در سينه نگه مى دارند و چون آنان را ببينند برايشان سوگند مى خورند [كه دوستشان دارند] ؛ كسانى كه چون به سوى خدا و پيامبرش خوانده شوند ، درنگ مى كنند و كُندى مى نمايند و چون به سوى شيطان و كارهايش خوانده شوند ، مى شتابند ؛ كسانى كه هرگاه آزمندى دنيا برايشان جلوه گر شود ، آن را با سوگندهايشان ، براى خود حلال مى شمرند ، گرچه بدان حقى نداشته باشند ؛ سخن چينان ؛ تفرقه اندازان در ميان برادران؛ و كسانى كه براى بى گناهان ، لغزش مى جويند و مى تراشند . خداى رحمان عز و جلاينان را پليد مى شمارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دشمن ترينِ خلق در نزد خداوند عز و جلعالِمى است كه به ديدار كارگزاران [حكومت ستمكار ]مى رود .

امام على عليه السلام : دشمن ترينِ بندگان در نزد خداوند سبحان ، عالِم متكبّر است .

امام على عليه السلام : دشمن ترين خلقِ خدا در نزد خدا ، كسى است كه دانش را به صورت پراكنده از جاهلانى شب كور و اوباشى فتنه جو ، گرد آورده است . در نتيجه ، نسبت به هدايتى كه از سوى پروردگارش برايش آمده ، كور است و از سنّت پيامبرش گم راه است و مى پندارد كه حق ، همان است كه در نوشته هاى او موجود است .

.

ص: 566

عنه عليه السلام : إنَّ مِن أبغَضِ الخَلقِ إلَى اللّه ِ عز و جل لَرَجُلَينِ : رَجُلٌ وَكَلَهُ اللّه ُ إلى نَفسِهِ ؛ فَهُوَ جائِرٌ عَن قَصدِ السَّبيلِ ، مَشعوفٌ بِكَلامِ بِدعَةٍ ، قَد لَهِجَ بِالصَّومِ وَالصَّلاةِ ، فَهُوَ فِتنَةٌ لِمَنِ افتَتَنَ بِهِ ، ضالٌّ عَن هَديِ مَن كانَ قَبلَهُ ، مُضِلٌّ لِمَنِ اقتَدى بِهِ في حَياتِهِ وبَعدَ مَوتِهِ ، حَمّالٌ خَطايا غَيرِهِ ، رَهنٌ بِخَطيئَتِهِ . ورَجُلٌ قَمَشَ جَهلاً في جُهّالِ النّاسِ ، عانٍ بِأَغباشِ الفِتنَةِ ، قَد سَمّاهُ أشباهُ النّاسِ عالِما ولَم يَغنَ فيهِ يَوما سالِما . (1)

عنه عليه السلام : إنَّ مِن أبغَضِ الرِّجالِ إلَى اللّه ِ تَعالى لَعَبدا وَكَلَهُ اللّه ُ إلى نَفسِهِ ، جائِرا عَن قَصدِ السَّبيلِ ، سائِرا بِغَيرِ دَليلٍ ، إن دُعِيَ إلى حَرثِ الدُّنيا عَمِلَ ، وإن دُعِيَ إلى حَرثِ الآخِرَةِ كَسِلَ ، كَأَنَّ ما عَمِلَ لَهُ واجِبٌ عَلَيهِ ، وكَأَنَّ ما وَنى فيهِ ساقِطٌ عَنهُ . (2)

عنه عليه السلام : أبغَضُ الخَلائِقِ إلَى اللّه ِ المُغتابُ . (3)

عنه عليه السلام : أمقَتُ العِبادِ إلَى اللّه ِ سُبحانَهُ مَن كانَ هِمَّتُهُ بَطنَهُ وفَرجَهُ . (4)

عنه عليه السلام : أبعَدُ الخَلائِقِ مِنَ اللّه ِ تَعالى البَخيلُ الغَنِيُّ . (5)

عنه عليه السلام : أمقَتُ العِبادِ إلَى اللّه ِ الفَقيرُ المَزهُوّ ، وَالشَّيخُ الزّانِ ، وَالعالِمُ الفاجِرُ . (6)

.


1- .الكافي: 1/55/6 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام و ابن محبوب رفعه ، نهج البلاغة : الخطبة 17 ، الإرشاد : 1/231 ، الاحتجاج : 1/621/143 ، دعائم الإسلام : 1 / 97 كلّها نحوه ، بحار الأنوار : 2/284/2 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 103 ، إرشاد القلوب : 35 نحوه ، بحار الأنوار : 2 / 58 / 37 .
3- .غرر الحكم : 3128 .
4- .غرر الحكم: 3294 ، تحف العقول: 120 وفيه «أبعد ما يكون العبد من اللّه إذا كانت همّته بطنه وفرجه» .
5- .غرر الحكم : 3162 .
6- .غرر الحكم : 3160 وراجع 3119 .

ص: 567

امام على عليه السلام : دو تن هستند كه از دشمن ترينِ خلق در نزد خدايند : آن كه خداوند ، او را به خود وا گذاشته است و در نتيجه ، از راه راست منحرف شده ، شيفته سخنى بدعت آميز گشته و دلبسته روزه و نماز شده است . پس او مايه فريفتگى فريب خوردگان است و از راه هدايتِ پيشينيان خود ، گم راه گشته و گم راه كننده كسى است كه در زمان حياتش و پس از مرگش از او پيروى كند و باركشِ گناهان ديگران و در گروِ گناه خود است. و ديگرى آن كه جهلى از مردمان جاهل ، گرد آورده و راهى تاريكى هاى فتنه است . مردم نمايان ، او را عالم ناميده اند ، حال آن كه حتّى يك روز نيز در فضاى علم ، به سلامتْ نزيسته است .

امام على عليه السلام : از دشمن ترينِ مردم در نزد خداوند متعال ، بنده اى است كه خداوند ، او را به خود وانهاده و او از راه راست ، منحرف شده است و بى راهنما پيش مى رود . اگر براى كِشتِ دنيا خوانده شود ، دست به كار مى شود و اگر براى كِشتِ آخرت خوانده شود ، تنبلى مى كند؛ گويى آنچه انجام داده ، بر او واجب است و آنچه در آن سستى كرده ، از او برداشته شده است .

امام على عليه السلام : دشمن ترينِ آفريدگان در نزد خداوند ، غيبت كننده است .

امام على عليه السلام : منفورترينِ بندگان در نزد خداوند سبحان ، كسى است كه جز در انديشه شكم و شرمگاهش نيست .

امام على عليه السلام : دورترين آفريدگانِ از خداوند متعال ، دولتمند بخيل است .

امام على عليه السلام : منفورترينِ بندگان در نزد خداوند ، فقيرِ متكبّر ، پيرِ زناكار و عالمِ بدكار است .

.

ص: 568

عنه عليه السلام : أبغَضُ الخَلائِقِ إلَى اللّه ِ تَعالى الجاهِلُ ؛ لِأَنَّهُ حَرَمَهُ ما مَنَّ بِهِ عَلى خَلقِهِ ؛ وهُوَ العَقلُ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى أوحى إلى دانِيالَ : إنَّ أمقَتَ عَبيدي إلَيَّ الجاهِلُ المُستَخِفُّ بِحَقِّ أهلِ العِلمِ ، التّارِكُ لِلاِقتِداءِ بِهِم . (2)

عنه عليه السلام : ألا وإنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَى اللّه ِ مَن يَقتَدي بِسُنَّةِ إمامٍ ولا يَقتَدي بِأَعمالِهِ . (3)

الإمام الباقر عليه السلام : قالَ موسى عليه السلام : أيُّ عِبادِكَ أبغَضُ إلَيكَ؟ قالَ : جيفَةٌ بِاللَّيلِ بَطّالٌ بِالنَّهارِ . (4)

عنه عليه السلام : ما أحَدٌ أبغَضَ إلَى اللّه ِ عز و جل مِمَّن يَستَكبِرُ عَن عِبادَتِهِ ، ولا يَسأَلُ ما عِندَهُ . (5)

الإمام الصادق عليه السلام : ما خَلَقَ اللّه ُ عز و جل شَيئا أبغَضَ إلَيهِ مِنَ الأَحمَقِ ؛ لأَنَّهُ سَلَبَهُ أحَبَّ الأَشياءِ إلَيهِ ؛ وهُوَ العَقلُ . (6)

عنه عليه السلام : لَمّا صَعِدَ موسى عليه السلام إلَى الطّورِ فَنادى رَبَّهُ . . . قالَ : يا رَبِّ ، أيُّ خَلقِكَ أبغَضُ إلَيكَ؟ قالَ : الَّذي يَتَّهِمُني . قالَ : ومِن خَلقِكَ مَن يَتَّهِمُكَ ؟ ! قالَ : نَعَم ، الَّذي يَستَخيرُني فَأَخيرُ لَهُ ، وَالَّذي أقضِي القَضاءَ لَهُ وهُوَ خَيرٌ لَهُ فَيَتَّهِمُني . (7)

.


1- .غرر الحكم : 3359 .
2- .الكافي : 1 / 35 / 5 عن أبي حمزة الثمالي ، جامع الأحاديث للقمّيّ : 198 ، منية المريد : 111 ، بحار الأنوار : 14 / 379 / 23 .
3- .الكافي : 8 / 234 / 312 ، الخصال : 18 / 62 ، تنبيه الخواطر : 2 / 152 كلّها عن أبي حمزة الثمالي ، تحف العقول : 280 ، بحار الأنوار : 1 / 207 / 4 .
4- .قصص الأنبياء : 163 / 185 ، جامع الأحاديث للقمّي : 201 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «أبغض الخلق إلى اللّه جيفة بالليل ، بطّال بالنهار» ، بحار الأنوار : 13 / 354 / 52 .
5- .الكافي : 2 / 466 / 2 ، مكارم الأخلاق : 2 / 7 / 1976 ، عوالي اللآلي : 4 / 19 / 49 كلّها عن سدير الصيرفي ، بحار الأنوار : 93 / 294 / 23 .
6- .علل الشرايع : 101 / 1 عن محمّد بن أبي عمير عمّن ذكره ، بحار الأنوار : 1 / 89 / 16 .
7- .قصص الأنبياء : 165 / 190 عن مقاتل بن سليمان ، بحار الأنوار : 13 / 356 / 57 .

ص: 569

امام على عليه السلام : دشمن ترينِ آفريدگان در نزد خداوند متعال ، شخص نابخرد است ؛ زيرا او را از آنچه بدان بر خلقش منّت نهاده ، يعنى عقل ، محروم ساخته است .

امام سجاد عليه السلام : خداوند متعال به دانيال عليه السلام وحى كرد : «دشمن ترين بندگانم در نزد من ، نادانى است كه حقّ عالمان را سَبُك مى شمارد و از پيروى آنان ، تن مى زند» .

امام سجاد عليه السلام : هان ! دشمن ترين مردم در نزد خدا ، كسى است كه سنّت امامى را سرمشق خود قرار مى دهد ، امّا كردارش را سرمشق خود قرار نمى دهد .

امام باقر عليه السلام : موسى عليه السلام گفت : دشمن ترين بندگانت نزدت كيست ؟ فرمود : «آن كه در شب ، مردارى بد بوست و در روز ، بيكاره» .

امام باقر عليه السلام : هيچ كس در نزد خداوند عز و جلدشمن تر از كسى نيست كه نسبت به عبادت خدا تكبّر مى ورزد و از درخواست آنچه نزد خداست ، تن مى زند (دعا نمى كند) .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جل كسى را كه در نزدش دشمن تر از احمق باشد ، نيافريد؛ زيرا وى را از عقل، محروم ساخت كه محبوب ترين چيز در نزد اوست .

امام صادق عليه السلام : چون موسى عليه السلامبر بالاى طور رفت ، پروردگارش را خواند و گفت : پروردگارا ! دشمن ترين آفريدگان در نزدت كيست ؟ فرمود : «كسى كه مرا متّهم مى دارد» . پرسيد : آيا از آفريدگانت ، كسى هست كه تو را متّهم بدارد ؟ فرمود : «آرى . كسى كه از من خير مى طلبد كند و من برايش خيرى برمى گزينم و برايش سرنوشتى رقم مى زنم كه خيرش در آن است و باز مرا متّهم مى دارد» .

.

ص: 570

المحاسن عن عثمان بن عيسى عَمَّن ذَكَرَهُ عَن بَعضِ أصحابِنا : قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّه ِ عليه السلام : مَن أبغَضُ الخَلقِ إلَى اللّه ِ؟ قالَ : مَن يَتَّهِمُ اللّه َ . قُلتُ : وأحَدٌ يَتَّهِمُ اللّه َ ؟! قالَ : نَعَم ، مَنِ استَخارَ اللّه َ فَجاءَتهُ الخِيَرَةُ بِما يَكرَهُ فَسَخِطَ ، فَذلِكَ يَتَّهِمُ اللّه َ . (1)

حلية الأولياء عن وهب بن منبّه : قالَ داودُ عليه السلام : يا رَبِّ ، أيُّ عِبادِكَ أبغَضُ إلَيكَ؟ قالَ : عَبدٌ اِستَخارَني في أمرٍ فَخِرتُ لَهُ ، فَلَم يَرضَ بِهِ . (2)

4 / 5ما يُبغِضُهُ اللّه ُالكتاب(لاَّ يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُ_لِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا ) . (3)

.


1- .المحاسن : 2 / 432 / 2499 ، تحف العقول : 364 ، جامع الأحاديث للقمّي : 204 عن القاسم بن الوليد ، مكارم الأخلاق : 2 / 100 / 2288، بحار الأنوار : 91 / 223 / 2 .
2- .حلية الأولياء : 4/55 ، تفسير الدرّ المنثور : 7/172، البداية والنهاية : 9/292 كلّها نقلاً عن ابن حنبل .
3- .النساء : 148 .

ص: 571

4 / 5 آنچه خدا دشمن مى دارد

المحاسن _ به نقل از عثمان بن عيسى ، به نقل از يكى از راويان شيعه _ : از امام صادق عليه السلامپرسيدم : دشمن ترينِ خلق در نزد خداوند كيست ؟ فرمود : «كسى كه خدا را متّهم مى دارد» . پرسيدم : مگر كسى خدا را متّهم مى دارد ؟ فرمود : «آرى . آن كه از خداوند ، خيرخواهى مى كند و چون خير با سختى و به صورت ناخوشايندِ او برايش پديدار شد ، خشمگين مى شود . اين همان كسى است كه خدا را متّهم مى دارد» .

حلية الأولياء _ به نقل از وَهْب بن مُنَبّه _ : داوود عليه السلامگفت : پروردگارا ! دشمن ترينِ بندگانت در نزدت كيست ؟ فرمود : «بنده اى كه در كارى از من خيرخواهى كنَد و من برايش خيرى برگزينم؛ امّا او بدان خشنود نگردد» .

4 / 5آنچه خدا دشمن مى داردقرآن(خداوند ، دوست ندارد كسى با سخنان خود ، بدى ها[ى ديگران ]را آشكار كند ، مگر آن كس كه به او ستم شده باشد ، و البته خداوند ، شنوا و داناست) .

.

ص: 572

(وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ) . (1)

(يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لاَ تَفْعَلُونَ) . (2)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ . . . يُبغِضُ البُؤسَ وَالتَّباؤُسَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ الوَسِخَ وَالشَّعثَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الإِنفاقَ ويُبغِضُ الإِقتارَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : إنّ اللّه َ عز و جل يُبغِضُ الآكِلَ فَوقَ شِبَعِهِ ، وَالغافِلَ عَن طاعَةِ رَبِّهِ ، وَالتّارِكَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ ، وَالمُخفِرَ ذِمَّتَهُ ، وَالمُبغِضَ عِترَةَ نَبِيِّهِ ، وَالمُؤذِيَ جيرانَهُ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله : ثَلاثَةٌ يُبغِضُهَا اللّه ُ : كَثرَةُ الكَلامِ ، وكَثرَةُ المَنامِ ، وكَثرَةُ الطَّعامِ . (7)

الإمام العسكري عليه السلام : إنَّ مَعرِفَةَ حُقوقِ الإِخوانِ يُحَبِّبُ إلَى الرَّحمنِ ويُعظِمُ الزُّلفى لَدَى المَلِكِ الدَيَّانِ ، وإنَّ تَركَ قَضائِها يَمقُتُ إلَى الرَّحمنِ ويُصَغِّرُ الرُّتبَة عِندَ الكَريمِ المَنّانِ. (8)

.


1- .البقرة : 205 .
2- .الصفّ : 2 و 3 .
3- .شُعب الإيمان: 5/163/6201 عن أبي سعيد وح6202 وفيه عن أبي هريرة ، المعجم الكبير: 5/273/5308 وفيه عن زهير بن أبي علقمة ، الزهد لهنّاد : 2/421/826 عن يحيى بن جعدة ، كنز العمّال : 6/639/17166؛ الكافي : 6 / 440 / 14 عن أبي هاشم عن بعض أصحابنا عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 56 وفيه «التبؤّس» بدل «التباؤس» ، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : 354 وفيه «أروي أنّ اللّه . . .» ، بحار الأنوار : 77 / 159 / 158 .
4- .شُعب الإيمان : 5 / 168 / 6226 عن عائشة ، كنز العمّال : 6 / 641 / 17181 .
5- .نوادر الاُصول : 1/326 عن الزبير بن العوّام ، حياة الحيوان : 1/257 ، كنز العمّال : 15/892/ 43527 نقلاً عن ابن عساكر وكلاهما عن عمران بن حصين ؛ بحار الأنوار : 64 / 282 / 43 .
6- .كنز العمّال : 16 / 87 / 44029 نقلاً عن الديلمي عن أبي هريرة .
7- .تنبيه الخواطر : 2 / 121 .
8- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام : 321 / 164 ، بحار الأنوار : 74 / 23 / 25 .

ص: 573

(خداوند ، فساد را دوست ندارد) .

(اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! چرا چيزى را مى گوييد كه انجام نمى دهيد ؟ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمى كنيد) .

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، فقر و فقيرنمايى را دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، چرك و ژوليدگى را دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، هزينه كردن را دوست مى دارد و ناخنْ خشكى را دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل كسى را كه پس از سيرى باز هم مى خورد ، كسى را كه از فرمانبرى پروردگارش غفلت مى كند ، آن كه سنّت پيامبرش را رها مى كند ، آن كه به پيمانش وفادار نيست ، آن كه با خاندان پيامبرش دشمنى مى ورزد و آن كه همسايگانش را مى آزارد ، دشمن مى دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، سه چيز را دشمن مى دارد : پرگويى ، پرخوابى و پرخورى .

امام عسكرى عليه السلام : شناخت حقوق برادران دينى ، انسان را محبوب خداى رحمان مى كند و او را به آن سلطان قهّار ، نزديك تر مى سازد؛ و به جا نياوردن آنها ، انسان را در درگاه الهى منفور مى سازد و منزلت او را نزد خداى بزرگوار بخشنده ، پايين مى آورد .

.

ص: 574

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : الضِّحكُ ضِحكانِ : أمَّا الضِّحكُ الَّذي يَمقُتُ اللّه ُ تَعالى عَليهِ ، فالرَّجُلُ يَتَكَلَّمُ بِالكَلِمَةِ الجَفاءِ و الباطِلِ لِيَضحَكَ أو يُضحِكَ ، يَهوي بِها في جَهَنَّمَ سَبعينَ خَريفا. (1)

عنه صلى الله عليه و آله : لا يُحِبُّ اللّه ُ إضاعَةَ المالِ ، ولا كَثرَةَ السُّؤالِ ، ولا قيلَ وقالَ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ كَرِهَ لَكُم ثَلاثا : اللَّغوَ عِندَ القُرآنِ ، ورَفعَ الصَّوتِ فِي الدُّعاءِ ، وَالتَّخَصُّرَ فِي الصَّلاةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : أبغَضُ الكَلامِ إلَى اللّه ِ عز و جل أن يَقولَ الرَّجُلُ لِلرَّجُلِ : «اِتَّقِ اللّه َ» فَيَقولَ : «عَلَيكَ بِنَفسِكَ» . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : كَبُرَ مَقتا عِندَ اللّه ِ الأَكلُ مِن غَيرِ جوعٍ ، وَالنَّومُ مِن غَيرِ سَهَرٍ، وَالضِّحكُ مِن غَيرِ عَجَبٍ ، وصَوتُ الرَّنَّةِ عِندَ المُصيبَةِ ، وَالمِزمارُ عِندَ النِّعمَةِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : مِنَ الغَيرَةِ ما يُحِبُّ اللّه ُ ، ومِنها ما يُبغِضُ اللّه ُ ؛ فَأَمَّا الَّتي يُحِبُّهَا اللّه ُ فَالغَيرَةُ فِي الرّيبَةِ . وأمَّا (الغَيرَةُ) الَّتي يُبغِضُهَا اللّه ُ فَالغَيرَةُ في غَيرِ ريبَةٍ . وإنَّ مِنَ الخُيَلاءِ ما يُبغِضُ اللّه ُ ، ومِنها ما يُحِبُّ اللّه ُ ، فَأَمَّا الخُيَلاءُ الَّتي يُحِبُّ اللّه ُ فَاختِيالُ الرَّجُلِ نَفسَهُ عِندَ القِتالِ ، وَاختِيالُهُ عِندَ الصَّدَقَةِ . وأمَّا الَّتي يُبغِضُ اللّه ُ فَاختِيالُهُ فِي البَغيِ . (6)

.


1- .الجامع الصغير : 2 / 127 / 5232 .
2- .مسند أبييعلى: 6 / 104 / 6560 ، صحيح مسلم: 3 / 1340 / 1715 ، مسند ابن حنبل: 3 / 296 / 8807 وص217 / 8342 كلّها عن أبي هريرة ، المعجم الكبير : 20 / 398 / 943 عن وراد مولى المغيرة بن شعبة ، المعجم الأوسط : 6 / 19 / 5667 عن معقل بن يسار ، كنز العمّال : 16 / 46 / 43871 ؛ الكافي : 5 / 301 / 5 عن الوشّاء عن الإمام الكاظم عليه السلام ، تحف العقول : 443 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : 78 / 335 / 16 .
3- .الزهد لابن المبارك : 544 / 1560 ، كنز العمّال : 16 / 38 / 43834 وفيه «التحضير» بدل «التخصّر» نقلاً عن عبد الرزّاق وكلاهما عن يحيى بن أبي كثير و ص 46 / 43870 نقلاً عن الديلمي عن جابر .
4- .شُعب الإيمان: 1/436/630، الفردوس: 1/215/819 كلاهما عن ابن مسعود، كنز العمّال: 3/660/8387 .
5- .الفردوس : 3 / 306 / 4920 عن عبداللّه بن عمرو ، كنز العمّال : 16 / 80 / 44011 .
6- .سنن أبي داود : 3 / 50 / 2659 ، سنن النسائي : 5 / 78 ، مسند ابن حنبل : 9 / 193 / 23811 ، صحيح ابن حبّان : 1/530/295، السنن الكبرى: 7/503/14801، المعجم الكبير: 2/190/1773 ، شُعب الإيمان: 7/413/10803 كلّها عن جابر بن عتيك نحوه، سنن ابن ماجة: 1/643/1996 عن أبيهريرة ، سنن الدارمي : 2/588/2146 عن جابر بن عتيك وفيهما إلى «في غير ريبة» ، كنز العمّال : 3 / 385 / 7066 .

ص: 575

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خنده ، دو گونه است: ... اما خنده اى كه خداوند متعال آن را دشمن مى دارد ، آن است كه فرد ، سخن ناروا و باطلى مى گويد تا بخندد يا بخنداند و به موجب آن تا مسافت هفتاد سال راه در دوزخ سقوط مى كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، تباه كردن مال ، پرسش بسيار و قيل و قال را دوست ندارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، سه چيز را از [كارهاى] شما ناخوش مى دارد : [پرداختن به كار] لغو به هنگام قرائت قرآن ، به صداى بلند دعا كردن و دست به پهلو زدن (1) در نماز .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : ناخوش ترينِ سخنان در نزد خداوند عز و جل آن است كه كسى به ديگرى بگويد : «از خدا بترس!» و آن شخص پاسخ دهد : «تو خودت را بپاى!» [و پندش را گوش نكند] .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خوردن از سرِ سيرى ، خواب بى شب زنده دارى ، خنده بى [موجب] شگفتى ، ناله بلند به هنگام مصيبت ، و بانگ ناى در نعمت (شادمانى) ، نزد خدا سخت ناپسند است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خدا نوعى از غيرت را دوست دارد و نوعى را دشمن مى دارد . غيرتى كه خدا دوست دارد ، غيرت در امور شُبهه ناك است ، و آن [غيرتى ]كه دشمنش مى دارد ، غيرت بدون شبهه است . خداوند ، نوعى از تكبّر را دوست دارد و نوعى را دشمن مى دارد . تكبّرى كه خداوند دوستش مى دارد ، خودپسندى و تكبّر انسان به هنگام كارزار [در راه خدا] و تكبّر در برابر صدقه (مناعت طبع و نگرفتن آن) است ؛ و امّا آن [تكبّرى] كه خدا دشمنش مى دارد ، تكبّر بنده در راه ستمگرى و تجاوز است .

.


1- .واژه «تَخَصُّر» كه در متن عربى حديث آمده است ، به معناى گونه اى ايستادن از سر كسالت و خستگى است . پادشاهان و برخى بزرگانِ اقوامى مانند قوم يهود ، به هنگام سخنرانى ، گاه اين گونه مى ايستاده و به چوبدستى «مِخصَرَة» تكيه مى داده اند و يا دست خود را بر بالاى ران خود مى نهاده اند . ر . ك : النهاية : 2 / 36 ، الفائق في غريب الحديث : 1 / 374 ، جواهر الكلام : 4 / 279 .

ص: 576

عنه صلى الله عليه و آله: ما أحَلَّ اللّه ُ شَيئا أبغَضَ إلَيهِ مِنَ الطَّلاقِ (1) .

الإمام الصادق عليه السلام: ما مِن شَيءٍ مِمّا أحَلَّهُ اللّه ُ عز و جل أبغَضُ إلَيهِ مِنَ الطَّلاقِ . وإنَّ اللّه َ يُبغِضُ المِطلاقَ الذَّوّاقَ . (2)

الكافي عن صفوان بن مهران عن الإمامِ الصّادِقِ عليه السلام : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: . . . ما مِن شَيءٍ أبغَضُ إلَى اللّه ِ عز و جل مِن بَيتٍ يَخرَبُ فِيالإِسلامِ بِالفُرقَةِ _ يَعني بِالطّلاقِ _ . ثُمَّ قالَ أبو عبدِاللّه ِ عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل إنَّما وَكَّدَ فِي الطَّلاقِ وكَرَّرَ فيهِ القَولَ مِن بُغضِهِ الفُرقَةَ (3) .

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل يُحِبُّ البيتَ الَّذي فيهِ العُرسُ ، ويُبغِضُ البيتَ الذي فيهِ الطَّلاقُ، وما مِن شَيءٍ أبغَضُ إلَى اللّه ِ عز و جل مِنَ الطَّلاقِ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ فيما أوصى رَجُلاً مِن بَني تَميمٍ _ : إيّاكَ وإسبالَ الإِزارِ وَالقَميصِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ مِنَ المَخيلَةِ ، وَاللّه ُ لا يُحِبُّ المَخيلَةَ . (5)

.


1- .سنن أبي داود : 2 / 255 / 2177 عن محارب ، كنز العمّال : 9 / 661 / 27871 .
2- .الكافي : 6 / 54 / 2 عن ابن أبي عمير عن غير واحد .
3- .الكافي : 5 / 328 / 1 .
4- .الكافي : 6 / 54 / 3 عن أبي خديجة .
5- .الكافي : 6 /456 / 5، المحاسن : 1 / 215 / 392، مشكاة الأنوار : 75 وفيه «الخيلاء» بدل «المخيلة» في كلا الموضعين وكلّها عن أبي بصير ، روضة الواعظين : 419 كلّها عن الإمام الباقر عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، تحف العقول : 42 ، بحار الأنوار : 77 / 145 / 45 ؛ مسند ابن حنبل : 7 / 359 / 20660 عن أبي تميمة الهجيمي ، سنن أبي داود : 4 / 56 / 4084 ، السنن الكبرى : 10 / 399 / 21093 ، مسند الطيالسي : 167 / 1208 كلّها عن جابر بن سليم وليس فيها «والقميص» ، كنز العمّال : 15 / 881 / 43496 .

ص: 577

رسول خدا صلى الله عليه و آله : طلاق ، منفورترين حلال در نزد خداوند است .

امام صادق عليه السلام : هيچ حلالى نزد خداوند ، منفورتر از طلاق نيست . بى گمان ، خداوند ، كسى را كه زود به زود طلاق مى دهد و همسر عوض مى كند ، دشمن مى دارد .

الكافى _ به نقل از صفوان بن مِهران _ : امام صادق عليه السلام فرمود : «پيامبر خدا فرمود : نزد خداوند ، هيچ چيزى مبغوض تر از خانه اى كه بر اثر جدايى ويران شود ، نيست» . سپس امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند عز و جل به سبب دشمنى اى كه با جدايى داشت ، درباره طلاق ، چندان تأكيد ورزيد و سخن را در آن باب ، بارها باز گفت» .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جلخانه اى را كه در آن عروسى است ، دوست مى دارد و خانه اى را كه در آن طلاق است ، دشمن مى دارد . هيچ چيز در نزد خداوند عز و جلمنفورتر از طلاق نيست .

رسول خدا صلى الله عليه و آله _ از جمله سفارش هايش به مردى از قبيله بنى تميم _ : از بلند گذاشتن پيراهن و ازارت (1) بپرهيز ، كه نشانه تكبّر است و خداوند ، تكبّر را دوست ندارد .

.


1- .اِزار ، در عربى به «لُنگ» گفته مى شود .

ص: 578

الإمام الصادق عليه السلام : ثَلاثَةٌ فيهِنَّ المَقتُ مِنَ اللّه ِ عز و جل : نَومٌ مِن غَيرِ سَهَرٍ ، وضِحكٌ مِن غَيرِ عَجَبٍ ، وأكلٌ عَلَى الشِّبَعِ . (1)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل يُبغِضُ كَثرَةَ الأَكلِ . (2)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى يُبغِضُ شُهرَةَ اللِّباسِ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام : إنَّ اللّه َ يَكرَهُ شُهرَةَ العِبادَةِ ، وشُهرَةُ النّاسِ . (4)

4 / 6أبغَضُ الأَعمالِ إلَى اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ما شَيءٌ أبغَضُ إلَى اللّه ِ عز و جل مِنَ البُخلِ ، وسوءِ الخُلُقِ، وإنَّهُ لَيُفسِدُ العَمَلَ كَما يُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : لَيسَ شَيءٌ أبغَضَ إلَى اللّه ِ مِن بَطنٍ مَلآنَ . (6)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 1 / 503 / 1444 ، الخصال : 89 / 25 عن محمّد بن المعلّى عمّن أخبره ، بحارالأنوار : 66/332/9 .
2- .الكافي : 6 / 269 / 9 ، المحاسن : 2 / 231 / 1703 كلاهما عن صالح النيلي ، بحار الأنوار : 66/335/21 .
3- .الكافي : 6 /445 /1 عن أبي أيّوب الخزّاز ، مكارم الأخلاق : 1 / 253 / 754 ، مشكاة الأنوار : 320 ، بحارالأنوار : 79/314/15.
4- .الأمالي للطوسي : 649 / 1348 عن الحسن بن عليّ بن فضّال.
5- .مكارم الأخلاق : 1 / 51 / 19 عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : 16 / 231 / 35 .
6- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 36 / 89 ، صحيفة الرضا عليه السلام : 109 / 66 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الكافي : 6 / 270 / 11 ، المحاسن : 2 / 232 / 1709 كلاهما عن أبي الجارود عن الإمام الباقر عليه السلام ، جامع الأحاديث للقمّي : 201 عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 66 / 333 / 14 ؛ الفردوس : 3 / 385 / 5175 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .

ص: 579

4 / 6 منفورترينْ كارها در نزد خدا

امام صادق عليه السلام : سه چيز ، خشم خداوند عز و جل را در خود دارد : خواب بدون شب زنده دارى ، خنده بدون [موجبات ]شگفتى و خوردنِ در حال سيرى .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جلپرخورى را دشمن مى دارد .

امام صادق عليه السلام : خداوند متعال ، لباسى را كه مايه انگشت نما شدن شخص مى شود ، دشمن مى دارد .

امام رضا عليه السلام : خداوند ، انگشت نما شدن در عبادت و انگشت نما شدن در برابر مردم را ناخوش مى دارد .

4 / 6منفورترينْ كارها در نزد خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ چيز در نزد خداوند عز و جلمنفورتر از بخل و بدخويى نيست كه اين يكى ، همان گونه كه سركه عسل را تباه مى كند ، ايمان را تباه مى كند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ چيز در نزد خداوند ، منفورتر از شكمِ پُر نيست .

.

ص: 580

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ما مِن شَيءٍ أحَبُّ إلَى اللّه ِ تَعالى مِن شابٍّ تائِبٍ ، وما مِن شَيءٍ أبغَضُ إلَى اللّه ِ تَعالى مِن شَيخٍ مُقيمٍ عَلى مَعاصيهِ . وما فِي الحَسَناتِ حَسَنَةٌ أحَبُّ إلَى اللّه ِ تَعالى مِن حَسَنَةٍ تُعمَلُ في لَيلَةِ جُمُعَةٍ أو يَومِ جُمُعَةٍ ، وما مِنَ الذُّنوبِ ذَنبٌ أبغَضُ إلَى اللّه ِ تَعالى مِن ذَنبٍ يُعمَلُ في لَيلَةِ الجُمُعَةِ أو يَومِ الجُمُعَةِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام عَن آبائِهِ عليهم السلام : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنَّ أحَبَّ السُّبحَةِ إلَى اللّه ِ عز و جلسُبحَةُ الحَديثِ ، وأبغَضُ الكَلامِ إلَى اللّه ِ عز و جل التَّحريفُ . قيلَ : يا رَسولَ اللّه ِ وما سُبحَةُ الحَديثِ ؟ قالَ : الرَّجُلُ يَسمَعُ حِرصَ الدُّنيا وباطِلَها فَيَغتَمُّ عِندَ ذلِكَ ، فَيَذكُرُ اللّه َ عز و جل . وأمَّا التَّحريفُ فَكَقَولِ الرَّجُلِ : إنّي لَمَجهودٌ ، وما لي ، وما عِندي . (2)

الكافي عن عبداللّه بن محمّد عن الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ رَجُلاً مِن خَثعَمٍ جاءَ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، أخبِرني ما أفضَلُ الإِسلامِ؟ قالَ : الإِيمانُ بِاللّه ِ . قالَ : ثُمَّ ماذا ؟ قالَ : ثُمَّ صِلَةُ الرَّحِم . قالَ : ثُمَّ ماذا؟ قالَ : الأَمرُ بِالمَعروفِ ، وَالنَّهيُ عَنِ المُنكَرِ . قالَ : فَقالَ الرَّجُلُ : فَأَيُّ الأَعمالِ أبغَضُ إلَى اللّه ِ؟ قالَ : الشِّركُ بِاللّه ِ . قالَ : ثُمَّ ماذا؟ قالَ : قَطيعَةُ الرَّحِمِ . قالَ : ثُمَّ ماذا؟ قالَ : الأَمرُ بِالمُنكَرِ ، وَالنَّهيُ عَنِ المَعروفِ . (3)

.


1- .كنز العمّال : 4 / 217 / 10233 نقلاً عن أمالي السمعاني عن سلمان .
2- .معاني الأخبار : 258 / 1 عن السكوني ، الجعفريّات : 223 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام نحوه ، بحارالأنوار : 72 / 325 / 2 .
3- .الكافي : 5 / 58 / 9 ، تهذيب الأحكام : 6 / 176 / 355 ، تنبيه الخواطر : 2 / 123 ، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : 376 ، المحاسن : 1/454/1048 و ص 459/1064 كلاهما عن طلحة بن زيد ، مشكاة الأنوار : 49 و ص 167 ، روضة الواعظين : 399 ، بحار الأنوار : 74 / 96 / 30 .

ص: 581

رسول خدا صلى الله عليه و آله : نزد خداوند متعال ، هيچ چيزى محبوب تر از جوانى توبه كار و نيز هيچ چيزى منفورتر از پيرى كه همچنان گناه مى كند ، نيست . در ميان نيكى ها هيچ نيكى اى نزد خداوند متعال ، محبوب تر از نيكى اى كه در شب جمعه و يا روز جمعه به جاى آورده شود ، نيست و در ميان گناهان نيز هيچ گناهى نزد خداوند متعال ، منفورتر از گناهى كه در شب جمعه يا روز جمعه انجام شود ، نيست .

امام صادق عليه السلام _ به نقل از پدرانش _ : پيامبر خدا فرمود : «محبوب ترين تسبيح در نزد خداوند عز و جل"سُبحه حديث" و منفورترين سخن در نزد خداوند عز و جل"تجديف" است» . پرسيدند : اى پيامبر خدا ! معناى سُبحه حديث چيست ؟ فرمود : «آن است كه انسان ، چون درباره آزمندى و باطلِ دنيا بشنود ، غمگين گردد و در آن هنگام ، به ياد خدا افتد . تجديف هم مانند اين است كه شخص بگويد : من درمانده ام ، دستم نمى رسد و چيزى ندارم» .

الكافى _ به نقل از عبداللّه بن محمّد ، از امام صادق عليه السلام_ : مردى از قبيله خَثعَم به نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! مرا از برترين مرحله اسلام ، باخبر ساز . فرمود : «ايمان به خدا» . پرسيد : پس از آن چيست ؟ فرمود : «آن گاه ، پيوند با خويشان و صله رحم» . پرسيد : پس از آن چيست ؟ فرمود : «امر به معروف و نهى از منكر» . آن گاه آن مرد گفت : منفورترين كار در نزد خداوند چيست ؟ فرمود : «شرك ورزيدن به خداوند» . پرسيد : پس از آن چيست ؟ فرمود : «بريدن از خويشان» . پرسيد : پس از آن چيست ؟ فرمود : «امر به منكر و نهى از معروف» .

.

ص: 582

المعجم الكبير عن عصمة : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أحَبُّ العَمَلِ إلَى اللّه ِ عز و جل سُبحَةُ الحَديثِ ، وأبغَضُ الأَعمالِ إلَى اللّه ِ التَّجديفُ . (1) قُلنا : يا رَسولَ اللّه ِ ، وما سُبحَةُ الحَديثِ؟ قالَ : القَومُ يَتَحَدَّثونَ وَالرَّجُلُ يُسَبِّحُ . قُلنا : يا رَسولَ اللّه ِ ، ومَا التَّحديفُ ؟ قالَ : القَومُ يَكونونَ بِخَيرٍ ، فَيَسأَلُهُمُ الجارُ وَالصّاحِبُ فَيَقولونَ : نَحنُ بِشَرٍّ ؛ يَشكونَ . (2)

الإمام الحسن عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : إلهي ، أطَعتُكَ _ ولَكَ المِنَّةُ عَلَيَّ _ في أحَبِّ الأَشياءِإلَيكَ؛ الإِيمانِ بِكَ وَالتَّصديقِ بِرَسولِكَ، ولَم أعصِكَ فيأبغَضِ الأَشياءِ إلَيكَ؛ الشِّركِ بِكَ وَالتَّكذيبِ بِرَسولِكَ، فَاغفِر لي مابَينَهُما يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (3)

.


1- .في المصدر «التحديف» والصحيح ما أثبتناه كما في مجمع الزوائد : 10 / 85 / 16794 . والتجديف : كفر النعمة واستقلال العطاء (النهاية : 1 / 247) .
2- .المعجم الكبير : 17 / 185 / 496 ، كنز العمّال : 16 / 101 / 44060 وفيه «التحذيف» بدل «التحديف» .
3- .مُهج الدعوات : 182 ، بحار الأنوار : 94 / 190 / 3 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .

ص: 583

المعجم الكبير _ به نقل از عِصمَه _ : پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهفرمود : «محبوب ترين كار در نزد خداوند ، سُبحه حديث ``است و منفورترين چيز در نزد خداوند ، تجديف ``است» . پرسيديم : اى پيامبر خدا ! معناى سُبحه حديث چيست ؟ فرمود : «آن است كه چون ديگران مشغول گفتگو باشند ، شخص به تسبيح خداوند ، مشغول گردد» . باز پرسيديم : اى پيامبر خدا ! معناى تجديف چيست ؟ فرمود : «آن است كه كسانى خوش باشند؛ امّا چون همسايه و دوستْ حالشان را بپرسند ، بگويند كه ناخوش اند و شكايت كنند» .

امام حسن عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! در مورد محبوب ترين چيزها در نزدت _ يعنى ايمان به تو و تصديق به پيامبرت _ ، تو را فرمان بردم ، گرچه در آن نيز تو بر من منّت دارى ؛ و در مورد دشمن ترين چيزها در نزدت _ يعنى شرك ورزيدن به تو و تكذيب پيامبرت _ تو را نافرمانى نكردم . پس اى مهربان ترين مهربانان ! آنچه را ميان اين دو است ، بر من ببخش .

.

ص: 584

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في سُجودِهِ _ : اللّهُمَّ إن كُنتُ قَد عَصَيتُكَ فَإِنّي قَد أطَعتُكَ في أحَبِّ الأَشياءِ إلَيكَ ؛ وهُوَ الإِيمانُ بِكَ ، مَنّا مِنكَ عَلَيَّ ، لا مَنّا مِنّي علَيكَ . وتَرَكتُ مَعصِيَتَكَ في أبغَضِ الأَشياءِ إلَيكَ ؛ وهُوَ أن أدعُوَ لَكَ وَلَدا أو أدعُوَ لَكَ شَريكا ، مَنّا مِنكَ عَلَيَّ ، لا مَنّا مِنّي علَيكَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : أبغَضُ ما يَكونُ العَبدُ إلَى اللّه ِ عز و جل إذَا امتَلَأَ بَطنُهُ . (2)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 1 / 333 / 977 ، الأمالي للطوسي : 415/934 عن جابر عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلامنحوه، بحار الأنوار : 94 / 91 / 4 .
2- .الكافي: 6/269/4 ، المحاسن: 2/231/1707 كلاهما عن أبي بصير، بحار الأنوار : 66/336/25 .

ص: 585

قال النبي صلى الله عليه و آله {-1-} : امام سجاد عليه السلام _ در سجده اش _ : بارالها ! اگر تو را گاهى نافرمانى كردم ، در مورد محبوب ترين چيزها در نزدت _ يعنى ايمان به تو _ ، از تو فرمان بردم ، و تو را بدين سبب بر من منّت است و مرا بر تو منّتى نيست ؛ و در مورد منفورترين چيزها در نزدت _ يعنى اين كه برايت فرزندى يا شريكى قرار دهم و بخوانم _ ، نافرمانى تو را نكردم ؛ و تو را بدين سبب بر من منّتى است و مرا بر تو منّتى نيست . امام صادق عليه السلام : منفورترين حالتِ بنده در نزد خداوند عز و جلهنگامى است كه شكمش پُر باشد . .

ص: 586

الفصل الخامس: علامات المحبّين للّه 5 / 1النَّصَبُ للّه ِِقال أبو عبداللّه عليه السلام : حلية الأولياء عن ثور بن يزيد : قرأت فِي التَّوراةِ : إنَّ القَلبَ المُحِبَّ للّه ِِ عز و جليُحِبُّ النَّصَبَ للّه ِِ عز و جل . (1)قال الباقر عليه السلام : الإمام عليّ عليه السلام : القَلبُ المُحِبُّ للّه ِِ يُحِبُّ كَثيرا النَّصَبَ للّه ِِ ، وَالقَلبُ اللاّهي عَنِ اللّه ِ يُحِبُّ الرّاحَةَ ، فَلا تَظُنَّ يَابنَ آدَمَ أنَّكَ تُدرِكُ رِفعَةَ البِرِّ بِغَيرِ مَشَقَّةٍ ؛ فَإِنَّ الحَقَّ ثَقيلٌ مُرٌّ ، وَالباطِلَ خَفيفٌ حُلوٌ وَنِيٌّ . (2)عن أمير المؤمنين عليه السلام {-1-} : الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى أوحى إلى داودَ عليه السلام : ما لي أراكَ وحدانا ؟!

قالَ هَجَرتُ النّاسَ وهَجَروني فيكَ .

قالَ : فَما لي أراكَ ساكِتا ؟!

قالَ : خَشيَتُكَ أسكَتَتني .

قالَ : فَما لي أراكَ نَصِبا ؟!

قالَ : حُبُّكَ أنصَبَني . (3) .


1- .حلية الأولياء : 6 / 93 .
2- .تنبيه الخواطر : 2 / 87 عن زيد بن عليّ عن الإمام زين العابدين عليه السلام .
3- .. الأمالي للصدوق: 263/280 عن يونس بن ظبيان، مشكاة الأنوار: 227وفيه من «فما لي أراك ساكتا» إلخ ، بحار الأنوار: 14/34/3.

ص: 587

فصل پنجم : نشانه هاى دوستداران خدا

5 / 1 خستگى براى خدا

فصل پنجم : نشانه هاى دوستداران خدا5 / 1خستگى براى خدا حلية الأولياء _ به نقل از ثَور بن يزيد _ : در تورات خواندم : «قلب دوستدار خداوند عز و جلخستگى براى خداوند را دوست دارد» .

امام على عليه السلام : قلب دوستدار خدا ، خستگى براى خدا را بسيار دوست دارد و قلب بى خبر از ياد خدا ، آسايش را دوست دارد . پس اى آدميزاد ! گمان مبر كه مقام والاىِ نيكى را بدون سختى به دست مى آورى؛ زيرا حق ، سنگين و تلخ است و باطل ، سَبُك ، شيرين و سست .

امام صادق عليه السلام : خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى كرد : «چرا تنهايت مى بينم ؟». گفت : در راه تو از مردم بريده ام و آنان از من بريده اند . خداوند فرمود : «چرا خاموشت مى بينم ؟». گفت : ترس از تو خاموشم كرده است . خداوند فرمود : «چرا خسته ات مى بينم ؟» . گفت : محبتّت خسته ام ساخته است .

.

ص: 588

عنه عليه السلام : كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام شَديدَ الاِجتِهادِ فِي العِبادَةِ ؛ نَهارَهُ صائِمٌ ولَيلَهُ قائِمٌ ، فَأَضَرَّ ذلِكَ بِجِسمِهِ ، فَقُلتُ لَهُ : يا أبَة ، كَم هذَا الدُّؤوبُ ؟! فَقالَ : أتَحَبَّبُ إلى رَبّي لَعَلَّهُ يُزلِفُني . (1)

المحجّة البيضاء عن عمر : نَظَرَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إلى مُصعَبِ بنِ عُمَيرٍ مُقبِلاً وعَلَيهِ إهابُ كَبشٍ قَد تَنَطَّقَ بِهِ ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : اُنظُروا إلى هذَا الرَّجُلِ الَّذي قَد نَوَّرَ اللّه ُ قَلبَهُ ، لَقَد رَأَيتُهُ بَينَ أبَوَيهِ يَغذُوانِهِ بِأَطيَبِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ ، فَدَعاهُ حُبُّ اللّه ِ وحُبُّ رَسولِهِ إلى ما تَرَونَ . (2)

5 / 2حُبُّ الخَيرِ وأهلِهِ السنّة لابن أبي عاصم عن عبداللّه بن مسعود : كُنّا عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَأَقبَلَ راكِبٌ حَتّى أناخَ بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، إنّي أتَيتُكَ مِن مَسيرَةِ سَبعٍ _ أنصَبتُ بَدَني ، وأسهَرتُ لَيلي ، وأظمَأتُ نَهاري ، وأنصَبتُ راحِلَتي _ ؛ لِأَسأَلَكَ عَن خَصلَتَينِ أسهَرَتاني . فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : مَا اسمُكَ ؟ فَقالَ : زَيدُ الخَيلِ . قالَ : أنتَ زَيدُ الخَيرِ ، سَل ، فَرُبَّ مُعضِلَةٍ قَد سُئِلَ عَنها . فَقالَ : أسأَل_ُكَ عَن عَلامَةِ اللّه ِ تَعالى فيمَن يُريدُ وعَلامَتِهِ فيمَن لا يُريدُ ؟ فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : كَيفَ أصبَحتَ؟ قالَ : أصبَحتُ اُحِبُّ الخَيرَ ومَن يَعمَلُ بِهِ ، وإن عَمِلتُ بِهِ أيقَنتُ ثَوابَهُ ، وإن فاتَني مِنهُ شَيءٌ حَنَنتُ إلَيهِ . فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : هيهِ ، هذِهِ عَلامَةُ اللّه ِ فيمَن يُريدُ ، وعَلامَتُهُ فيمَن لا يُريدُ أن لَو أرادَكَ لِلآخَرينَ (3) لَهَيَّأَكَ لَها ثُمَّ لا يُبالي بِأَيِّ وادٍ هَلَكتَ . (4)

.


1- .المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 155 عن معتب ، بحار الأنوار : 46 / 91 / 78 .
2- .المحجّة البيضاء: 8 / 5 ؛ حلية الأولياء : 1 / 108 ، كنز العمّال : 11 / 747 / 33650 و ج 13 / 582 / 37494 كلاهما نحوه .
3- .في حلية الأولياء والمعجم الكبير : «للأخرى» .
4- .السنّة لابن أبي عاصم : 180/415 ، المعجم الكبير : 10 / 202 / 10464 ، حلية الأولياء : 1/376 كلاهما نحوه، تاريخ دمشق : 19 / 520 / 4577 و ح 4578 ، كنز العمّال : 11 / 105 / 30809 .

ص: 589

5 / 2 دوستى نيكى و نيكان

امام صادق عليه السلام : امام سجاد عليه السلامدر كار عبادت ، بسيار مى كوشيد . روز را روزه دار بود و شب را شب زنده دار . اين كار به بدنش زيان زد . از اين رو به او گفتم : پدر ! اين پيوستگى و خستگى در عبادت ، تا كى و براى چيست ؟ فرمود : «بدين ترتيب ، با پروردگارم دوستى مى كنم ، تا مرا به خود ، نزديك سازد» .

المحجّة البيضاء _ به نقل از عمر _ : پيامبر صلى الله عليه و آله به مُصعَب بن عُمَير كه پيش مى آمد و پوستين گوسفندى بر خود پيچيده بود، نگريست و فرمود : «به اين مرد بنگريد كه خداوند ، قلبش را روشن ساخته است . او را ديده بودم كه كنار پدر و مادرش بود و آنان بهترين خوراك و نوشيدنى را به او مى خوراندند و مى نوشاندند؛ امّا محبّت خدا و پيامبرش او را به اين حالى كه مى بينيد ، درآورده است» .

ر . ك : ص 603 (محبوب شدن در ميان دوستان خدا) .

5 / 2دوستى نيكى و نيكان السنّة ابن ابى عاصم _ به نقل از عبداللّه بن مسعود _ : نزد پيامبر صلى الله عليه و آلهبوديم كه سوارى آمد و مَركب خود را كنار پيامبر صلى الله عليه و آله نشاند و گفت : اى رسول خدا ! من از فاصله هفت [شب راه] به سويت آمده ام . بدنم را خسته كرده ام ، شب را به بيدارى و روز را به تشنگى گذرانده و مَركبم را خسته كرده ام تا از تو درباره دو خصلت كه خواب شبانه را از من ربوده است ، بپرسم . پيامبر صلى الله عليه و آلهبه او فرمود : «نامت چيست ؟» . گفت : زيدُ الخَيل (زيدِ اسبْ يار) . فرمود: «تو زيد الخير (زيدِ نيكْ يار) هستى. بپرس كه چه بسا دشوارى اى كه درباره اش پرسش شده [و پاسخ گرفته شده ]است». گفت: از تو درباره نشانه خداوند متعال در كسى كه او را مى خواهد و نشانه اش در آن كه او را نمى خواهد ، مى پرسم . فرمود: «شب را چگونه به صبح آوردى؟». گفت : در حالى به صبح آوردم كه نيكى را و هر كه آن را انجام دهد ، دوست دارم و اگر خودم آن را انجام دهم ، يقين به پاداشش دارم و اگر آن را از دست بدهم ، احساس علاقه به آن مى كنم . پيامبر صلى الله عليه و آلهبه او فرمود : «هان ! اين همان نشانه خداوند است در كسى كه [خدا] او را مى خواهد ، و امّا نشانه اش در آن كه او را نمى خواهد ، اين است كه اگر تو را براى كارهاى ديگرى [جز نيكى ]مى خواست ، تو را براى آنها آماده مى كرد و باكش نبود كه در كجا تباه گردى!» .

.

ص: 590

5 / 3حُبُّ أهلِ البَيتِ الإمام الصادق عليه السلام : وَاللّه ِ ما أحَبَّ اللّه َ مَن أحَبَّ الدُّنيا ووالى غَيرَنا ، ومَن عَرَفَ حَقَّنا وأحَبَّنا فَقَد أحَبَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى . (1)

الإمام الهادي عليه السلام _ فِي الزِّيارَةِ الجامِعَةِ _ : ومَن أحَبَّكُم فَقَد أحَبَّ اللّه َ ، ومَن أبغَضَكُم فَقَد أبغَضَ اللّه َ . (2)

.


1- .الكافي : 8 / 129 / 98 عن حفص بن غياث ، تحف العقول : 357 ، تنبيه الخواطر : 2 / 137 ، بحار الأنوار : 78 / 226 / 95 .
2- .تهذيب الأحكام : 6 / 97 و ص 101 / 177 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 2 / 613 و ص 617 / 3213 كلاهما عن موسى ابن عبداللّه النخعي ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 277 / 1 عن موسى بن عمران النخعي ، البلد الأمين : 303 ، بحار الأنوار : 102 / 129 / 4 .

ص: 591

5 / 3 دوستى اهل بيت

5 / 3دوستى اهل بيت امام صادق عليه السلام : به خدا سوگند ، آن كه دنيا را دوست دارد و با جز ما دوستى مى كند ، خدا را دوست ندارد . هركه حقّ ما را بشناسد و ما را دوست بدارد ، در حقيقت ، خداوند متعال را دوست داشته است .

امام هادى عليه السلام _ در «زيارت جامعه» _ : هركه شما را دوست بدارد ، خدا را دوست داشته و هركه شما را دشمن بدارد ، خدا را دشمن داشته است .

.

ص: 592

5 / 4قِيامُ اللَّيلِ الإمام الصادق عليه السلام : كانَ فيما ناجَى اللّه ُ عز و جل بِهِ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام أن قالَ لَهُ : يَابنَ عِمرانَ ، كَذِبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ يُحِبُّني فَإِذا جَنَّهُ اللَّيلُ نامَ عَنّي ؛ ألَيسَ كُلُّ مُحِبٍّ يُحِبُّ خَلوَةَ حَبيبِهِ ؟! ها أنَا ذا _ يَابنَ عِمرانَ _ مُطَّلِعٌ عَلى أحِبّائي ، إذا جَنَّهُمُ اللَّيلُ حُوِّلَت أبصارُهُم مِن قُلوبِهِم ، ومَثُلَت عُقوبَتي بَينَ أعيُنِهِم ، يُخاطِبونّي عَنِ المُشاهَدَةِ ، ويُكَلِّمونّي عَنِ الحُضورِ . يَابنَ عِمرانَ ، هَب لي مِن قَلبِكَ الخُشوعَ ، ومِن بَدَنِكَ الخُضوعَ ، ومِن عَينَيكَ الدُّموعَ فِي ظُلَمِ اللَّيلِ ، وَادعُني ؛ فَإِنَّكَ تَجِدُني قَريبا مُجيبا . (1)

المحجّة البيضاء : رُوِيَ عَن بَعضِ السَّلَفِ أنَّ اللّه َ عز و جل أوحى إلى بَعضِ الصِّدّيقينَ : إنَّ لي عِبادا مِن عِبادي يُحِبّونَني واُحِبُّهُم ، ويَشتاقونَ إلَيَّ وأشتاقُ إلَيهِم ، ويَذكُرونَني وأذكُرُهُم ، ويَنظُرونَ إلَيَّ وأنظُرُ إلَيهِم ، فَإِن حَذَوتَ طَريقَهُم أحبَبتُكَ ، وإن عَدَلتَ عَنهُم مَقَتُّكَ . قالَ : يا رَبِّ ، وما عَلامَتُهُم ؟ قالَ عز و جل : يُراعونَ الظِّلالَ بِالنَّهارِ كَما يُراعِي الرّاعِي الشَّفيقُ غَنَمَهُ ، ويَحِنّونَ إلى غُروبِ الشَّمسِ كَما يَحِنُّ الطَّيرُ إلى أوكارِها عِندَ الغُروبِ ، فَإِذا جَنَّهُمُ اللَّيلُ وَاختَلَطَ الظَّلامُ وفُرِشَتِ الفُرُشُ ونُصِبَتِ الأَستِرَةُ وخَلا كُلُّ حَبيبٍ بِحَبيبِهِ نَصَبوا لي أقدامَهُم ، وافتَرَشوا لي وُجوهَهُم ، وناجَوني بِكَلامي ، وتَمَلَّقوني بِإِنعامي ؛ فَبَينَ صارِخٍ وباكٍ ومُتَأَوِّهٍ وشاكٍ ، وبَينَ قائِمٍ وقاعِدٍ ، وبَينَ راكِعٍ وساجِدٍ . بِعَيني ما يَتَحَمَّلونَ مِن أجلي ، وبِسَمعي ما يَشتَكونَ مِن حُبّي . أوَّلُ ما اُعطيهِم ثَلاثٌ : أقذِفُ مِن نوري في قُلوبِهِم فَيُخبِرونَ عَنّي كَما اُخبِرُ عَنهُم . وَالثّانِيَةُ : لَو كانَتِ السَّماواتُ وَالأَرضُ وما فيهِما في مَوازينِهِم لاَستَقلَلتُها لَهُم . وَالثّالِثَةُ : اُقبِلُ بِوَجهي عَلَيهِم ؛ أفَتَرى مَن أقبَلتُ بِوَجهي عَلَيهِ يَعلَمُ أحَدٌ ما اُريدُ أن اُعطِيَهُ ؟! (2)

.


1- .الأمالي للصدوق : 438 / 577 عن المفضّل بن عمر ، روضة الواعظين : 361 ، بحار الأنوار : 13 / 329 / 7 وراجع أعلام الدين: 263، إرشادالقلوب: 93؛ وراجع ربيع الأبرار: 2/95 ، عيون الأخبار لابن قتيبة : 2/300 .
2- .المحجّة البيضاء : 8 / 58 .

ص: 593

5 / 4 شب خيزى

5 / 4شب خيزى امام صادق عليه السلام : از جمله رازگويى هاى خداوند عز و جل با موسى بن عمران عليه السلام آن بود كه به او فرمود : «اى پور عمران ! دروغ مى گويد آن كه مى پندارد دوستم مى دارد و چون شب درآيد ، از من غفلت مى كند و مى خوابد . مگر هر دوستدارى ، خلوت با محبوبش را دوست ندارد ؟ اى پور عمران ! اينك اين منم كه بر دوستانم آگاهم كه چون شبْ آنان را فرو پوشد ، ديده دلشان مى گردد و كيفرم (مجازاتم) پيش چشمانشان پديدار مى شود و چنان با من سخن مى گويند كه گويى مرا مى بينند و چنان مرا مخاطب مى سازند كه گويى در حضورم هستند . اى پور عمران ! از قلبتْ شكستگى ، از تنتْ افتادگى و از چشمانتْ اشك ها را در تاريكى شب ، نثار من كن و مرا بخوان كه مرا نزديك و اجابت كننده خواهى يافت» .

المحجّة البيضاء : از برخى گذشتگان نقل شده است كه خداوند عز و جل به يكى از صدّيقان وحى فرمود : «مرا در ميان بندگانم ، بندگانى است كه دوستم مى دارند و دوستشان مى دارم ؛ مشتاقم هستند و مشتاق آنانم؛ به يادم هستند و به يادشان هستم؛ به من مى نگرند و به ايشان مى نگرم . پس اگر روش آنان را در پيش بگيرى ، دوستت خواهم داشت و اگر از روش آنان درگذرى ، دشمنت خواهم داشت » . آن صدّيق گفت : پروردگارا ! نشانه آنان چيست ؟ خداوند عز و جل فرمود : «همان گونه كه شبانِ مهربان ، گوسفندانش را مى پايد ، آنان نيز در روز ، سايه ها را مى پايند و همان گونه كه پرندگان ، مشتاق آشيانه شان هستند ، آنان مشتاق رسيدن غروب خورشيدند . پس چون شبْ آنان را فرو پوشد و تاريكى با همه چيز درآميزد و فرش ها گسترده و پرده ها آويخته گردد و هر دوستدارى با محبوب خود ، خلوت كند ، آنان گام هايشان را براى من خسته مى كنند و رخسارشان را برايم چون فرش بر زمين مى گسترند و با سخنم با من راز مى گويند و با نعمت هايم برايم تملّق مى كنند . در اين حال ، پاره اى نالان و پاره اى گريان ، پاره اى مويه كنان و پاره اى شكوه كنان ، ايستاده و نشسته ، يا در ركوع و در سجده هستند . در برابر چشمانم ، چه ها كه برايم تحمّل نمى كنند! و فرا پيش گوشم ، چه شِكوه ها كه از محبّت من نمى كنند! نخستين چيزى كه به آنان مى بخشم ، اين سه چيز است : [اوّل آن كه] از نور خود در قلبشان مى افكنم . در نتيجه ، چنان از من خبر مى دهند كه من از آنان خبر مى دهم . دوم آن كه اگر آسمان ها و زمين در ميزان عمل آنان [و پاداششان ]باشد ، آن را برايشان كم خواهم شمرد. سوم آن كه با رخسار خود ، به آنان روى مى آورم . آيا فكر مى كنى كسى مى داند به آن كه با رخسارم به او روى آورده ام ، چه ها خواهم بخشيد ؟» .

.

ص: 594

5 / 5جَوامِعُ خَصائِصِ المُحِبّينَ للّه رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _ : يا مَن إلَيهِ يَلجَأُ المُتَحَيِّرونَ ، يا مَن بِهِ يَستَأنِسُ المُريدونَ ، يا مَن بِهِ يَفتَخِرُ المُحِبّونَ . (1)

إرشاد القلوب _ في حديث المعراج _ : [قالَ اللّه ُ تعالى :] يا أحمَدُ ، لَيسَ كُلُّ مَن قالَ : «اُحِبُّ اللّه َ» أحَبَّني ، حَتّى يَأخُذَ قوتا ، ويَلبَسَ دونا ، ويَنامَ سُجودا ، ويُطيلَ قِياما ، ويَلزَمَ صَمتا ، ويَتَوَكَّلَ عَلَيَّ ، ويَبكِيَ كَثيرا ، ويُقِلَّ ضِحكا ، ويُخالِفَ هَواهُ، ويَتَّخِذَ المَسجِدَ بَيتا، وَالعِلمَ صاحِبا، وَالزُّهدَ جَليسا، وَالعُلَماء أحِبّاءَ ، وَالفُقَراءَ رُفَقاءَ ، ويَطلُبَ رِضايَ ، ويَفِرَّ مِنَ العاصينَ فِرارا ، ويَشغَلَ بِذِكرِي اشتِغالاً، ويُكثِرَ التَّسبيحَ دائِما، ويَكونَ بِالعَهدِ صادِقا، وبِالوَعدِ وافِيا، ويَكونَ قَلبُهُ طاهِرا، وفِي الصَّلاةِ ذاكِيا (2) ، وفِي الفَرائِضِ مُجتَهِدا ، وفيما عِندي مِنَ الثَّوابِ راغِبا، ومِن عَذابي راهِبا، ولِأَحِبّائيقَريبا وجَليسا (3) . (4)

.


1- .البلد الأمين : 406 ، بحار الأنوار : 94 / 389 .
2- .كذا في المصدر ، وفي بحار الأنوار «زاكيا» وهو الأصحّ.
3- .في بحار الأنوار «قرينا» وهو الأنسب.
4- .إرشاد القلوب : 205 ، بحار الأنوار : 77 / 30 / 6 .

ص: 595

5 / 5 كلّياتى درباره ويژگى هاى دوستداران خدا

5 / 5كلّياتى درباره ويژگى هاى دوستداران خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله _ در دعاى «جوشن كبير» _ : اى آن كه سرگردانان به او پناه مى آورند ! اى آن كه خواستاران به او انس مى گيرند ! اى آن كه دوستداران به او افتخار مى كنند !

إرشاد القلوب _ در ضمن «حديث معراج» _ : [خداوند متعال مى فرمايد :] اى احمد ! چنين نيست كه هركه بگويد خدا را دوست دارم ، مرا دوست داشته است؛ مگر آن كه به اندازه نيازش بخورد؛ لباس كم بها بپوشد ، [پهلو از بستر تهى كند و به دليل طولانى شدن سجده] در سجده به خواب رود، و قيامش [در نماز ]طولانى شود ؛ خاموشى پيشه كند ، بر من توكل كند؛ بسيار بگريد؛ كم بخندد؛ با هواى نفسش مخالفت كند؛ مسجد را خانه خود ، دانش را دوست ، زهد را همنشين ، عالمان را دوستان ، و فقيران را همراهان خود سازد؛ خشنودى مرا بجويد؛ سخت از عاصيان بگريزد؛ نيك به ياد من مشغول باشد؛ همواره و بسيار تسبيح گويد ؛ پايبند عهد خود باشد؛ به وعده اش وفا كند؛ قلبش پاكيزه باشد؛ در نمازش پاك و در فريضه هايش كوشا باشد؛ خواستار پاداش من ، ترسان از عذاب من و نزديك و همنشين دوستانم باشد.

.

ص: 596

عدّة الداعي عن كعب الأحبار : مَكتوبٌ فِي التَّوراةِ : يا موسى ، مَن أحَبَّني لَم يَنسَني ، ومَن رَجا مَعروفي ألَحَّ في مَسأَلَتي . (1)

الإمام الصادق عليه السلام _ فيما نُسِبَ إلَيهِ في مِصباحِ الشَّريعَة _ : المُشتاقُ لا يَشتَهي طَعاما ، ولا يَلتَذُّ شَرابا ، ولا يَستَطيبُ رُقادا ، ولا يَأنَسُ حَميما ، ولا يَأوي دارا ، ولا يَسكُنُ عُمرانا ، ولا يَلبَسُ لَيِّنا ، ولا يَقِرُّ قَرارا ، ويَعبُدُ اللّه َ لَيلاً ونَهارا راجِيا بِأَن يَصِلَ إلى مَا اشتاقَ إلَيهِ ، ويُناجِيَهُ بِلِسانِ الشَّوقِ مُعَبِّرا عَمّا في سَريرَتِهِ ، كَما أخبَرَ اللّه ُ تَعالى عَن موسَى عليه السلام في ميعادِ رَبِّهِ بِقَولِهِ : «وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى » (2) ، وفَسَّرَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله عَن حالِهِ أنَّهُ ما أكَلَ وما شَرِبَ ولا نامَ ولاَ اشتَهى شَيئا مِن ذلِكَ في ذَهابِهِ ومَجيئِهِ أربَعينَ يَوما شَوقا إلى رَبِّهِ . وإِذا دَخَلتَ مَيدانَ الشَّوقِ فَكَبِّر عَلى نَفسِكَ ومُرادِكَ مِنَ الدُّنيا ، ووَدِّعِ جَميعَ المَألوفاتِ ، وَأجزِم عَن سِوى مَعشوقِكَ ، ولَبِّ بَينَ حَياتِكَ ومَوتِكَ «لَبَّيكَ اللّهُمَّ لَبَّيكَ» ، وأعظَمَ اللّه ُ أجرَكَ . ومَثَلُ المُشتاقِ مَثَلُ الغَريقِ ؛ لَيسَ لَه هِمَّةٌ إلاّ خَلاصُهُ ، وقَد نَسِيَ كُلَّ شَيءٍ دونَهُ . (3)

.


1- .عدّة الداعي : 143 ، أعلام الدين : 327 ، بحار الأنوار : 93 / 340 / 11 .
2- .طه : 84 .
3- .مصباح الشريعة : 529 ، المحجّة البيضاء: 8 / 62 ، بحار الأنوار: 70 / 24 / 24 .

ص: 597

عدّة الداعى _ به نقل از كعب الأحبار _ : در تورات نوشته شده است : «اى موسى! هركه مرا دوست داشته باشد ، فراموشم نمى كند و هركه اميدوار به نيكى ام باشد ، به اصرار از من درخواست مى كند» .

امام صادق عليه السلام _ در آنچه به ايشان نسبت داده شده است _ : مشتاق ، نه ميل به غذا دارد ، نه از نوشيدنى اى لذّت مى برد ، نه خوابى خوش دارد ، نه با دوستى انس مى گيرد ، نه به خانه اى روى مى آورد ، نه در جايى آبادان ، منزل مى كند ، نه لباسى نرم به تن مى كند و نه هيچ قرار و آرامى دارد . شب و روز ، خدا را عبادت مى كند و آرزومند رسيدن به چيزى است كه اشتياقش را دارد و با زبان شوقِ خود كه از نهانش خبر مى دهد ، با او راز مى گويد ؛ همان گونه كه خداوند ، از ميعاد موسى بن عمران عليه السلامبا پروردگارش ، چنين خبر مى دهد : «پروردگارا ! به سويت شتافتم تا خشنود گردى» . پيامبر صلى الله عليه و آله حال شوق موسى عليه السلامرا به پروردگارش چنين توضيح داده كه آن حضرت در مدت چهل روز كه رفت و آمدش به ميقات طول كشيد ، نه چيزى خورد ، و نه چيزى آشاميد ، و نه خوابيد ، و نه به چيزى از اين كارها ميل پيدا كرد . پس هرگاه به ميدان شوق گام نهادى ، بر نفْست و خواسته دنيايى ات [به نشانه ترك آنها ]تكبير بزن و آنچه را بدان انس دارى ، واگذار و از هر چيزى جز معشوقت پرهيز نما و ميان زندگى و مرگت ، بانگ «لبيك ، اللهم لبيك!» سر ده كه خداوند متعال ، پاداشت را عظيم گرداند . حكايت مشتاق ، حكايت غريق است كه انديشه اى جز رهايى خويش ندارد و هر چيزى جز آن را فراموش مى كند .

.

ص: 598

الإمام عليّ عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : لا تُخدَعَنَّ فَلِلمُحِبِّ دَلائِلُ ولَدَيهِ مِن نَجوَى الحَبيبِ رَسائِلُ مِنها تَنَعُّمُهُ بِما يُبلى بِهِ وسُرورُهُ في كُلِّ ما هُوَ فاعِلُ فَالمَنعُ مِنهُ عَطِيَّةٌ مَعروفَةٌ وَالفَقرُ إكرامٌ ولُطفٌ عاجِلٌ ومِنَ الدَّلائِلِ أن يُرى مُتَحَفِّظا مُتَقَشِّفا في كُلِّ ما هُوَ نازِلُ ومِنَ الدَّلائِلِ أن تَراهُ مُشَمِّرا في خِرقَتَينِ عَلى شُطوطِ السّاحِلِ ومِنَ الدَّلائِلِ زُهدُهُ فيما تَرى مِن دارِ ذُلٍّ وَالنَّعيمِ الزّائِلِ ومِنَ الدَّلائِلِ أن يُرى في عَزمِهِ طَوعَ الحَبيبِ وإن ألَحَّ العاذِلُ ومِنَ الدَّلائِلِ أن يُرى مِن شَوقِهِ مِثلَ السَّقيمِ وفِي الفُؤادِ غَلائِلُ ومِنَ الدَّلائِلِ أن يُرى مِن اُنسِهِ مُستَوحِشا مِن كُلِّ ما هُوَ شاغِلٌ ومِنَ الدَّلائِلِ ضِحكُهُ بَينَ الوَرى وَالقَلبُ مَحزونٌ كَقَلبِ الثّاكِلِ ومِنَ الدَّلائِلِ حُزنُهُ ونَحيبُهُ جَوفَ الظلامِ (1) فَما لَهُ مِن عاقِلِ ومِنَ الدَّلائِلِ أن يُرى مُتَهَنِّكا بِسُؤالِ مَن يَحظى لَدَيهِ السّائِلُ ومِنَ الدَّلائِلِ أن تَراهُ باكِيا أن قَد رَآهُ عَلى قَبيحٍ عاقِلُ ومِنَ الدَّلائِلِ أن تَراهُ مُسافِرا نَحوَ الجِهادِ وكُلِّ فِعلٍ فاضِلِ ومِنَ الدَّلائِلِ أن تَراهُ مِسَلِّما كُلَّ الاُمورِ إلَى المَليكِ العادِلِ (2)

.


1- .في الطبعة المعتمدة «الظلم» وما أثبتناه من طبعة اُخرى .
2- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 346 .

ص: 599

امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان _ : فريفته مشو ، كه دوستدار را نشانه هايى است / و از نجواى محبوب ، نزدش نامه هايى . از جمله آن دلايل ، خُرّمى اوست ، به هر آن بلايى كه دچارش مى شود/ و شادمانى اوست ، به هر آنچه محبوب مى كند . لذا منع از سوى محبوب ، خود ، بخششى نيك است/ و فقر ، گراميداشت و لطفى بى درنگ . نشانه ديگرِ آن دوستدار ، اين كه هر چه بر سرش فرود مى آيد/ خود را نگاه مى دارد و ساده زندگى مى نمايد . نشانه ديگر ، آن كه او را جامه به كمر بسته/ بر كناره آب و آماده هر كار مى بينى. نشانه ديگر ، بى رغبتى اوست / به آنچه از سراى ذلّت و نعمتِ گذرا مى بينى . نشانه ديگر ، آن است كه عزمش / بر فرمانبرى محبوبْ استوار است؛ گرچه سرزنشگر ، پافشارى كند . نشانه ديگر ، آن است كه بر اثر شوقش/ همچون بيمارى به چشم مى آيد كه قلبش [از شدّت تشنگى ]مى سوزد . نشانه ديگر ، آن است كه به سبب اُنس با محبوب/ از هر چيزى كه او را از محبوب بازدارد ، مى رمد . نشانه ديگر ، آن است كه در ميان مردم ، مى خندد/ امّا قلبش چون عزيزْ از دست دادگان ، غمگين است . نشانه ديگر ، اندوه و مويه اوست در پناهِ/ تاريكى هاى شب ، كه هيچ چيزْ او را از آن ، باز نمى دارد . نشانه ديگر ، آن است كه شيفته برآوردنِ/ درخواست كسى است كه از آن بهره مند مى شود . نشانه ديگر ، آن است كه چون عاقلى / او را در كار زشتى ببيند ، گريانش مى يابى . نشانه ديگر ، آن است كه او را پويا/ در راه جهاد و هر كار با فضيلتى مى بينى. نشانه ديگر ، آن است كه او را مى بينى/ كه همه كارها را به فرمان رواى عادلى سپرده است .

.

ص: 600

الفصل السّادس: خصائص المحبوبين عند اللّه 6 / 1ميزانُ مَنزِلَةِ العَبدِ عِندَ اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن كانَ يُحِبُّ أن يَعلَمَ مَنزِلَتَهُ عِندَ اللّه ِ فَليَنظُر كَيفَ مَنزِلَةُ اللّه ِ عِندَهُ ؛ فَإِنَّ اللّه َ يُنزِلُ العَبدَ مِنهُ حَيثُ أنزَلَهُ مِن نَفسِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : مَن أحَبَّ أن يَعلَمَ ما لَهُ عِندَ اللّه ِ فَليَعلَم ما للّه ِِ عِندَهُ . (2)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 1 / 672 / 1820 ، المعجم الأوسط : 3 / 67 / 2501 ، مسند أبي يعلى : 2 / 345 / 1860 و ص 428 / 2135 ، شُعب الإيمان : 1 / 398 / 528 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : 333 / 1107 كلّها عن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال : 1 / 435 / 1877 ؛ إرشاد القلوب : 60 ، تنبيه الخواطر : 2/234، مسكّن الفؤاد : 80 وفيه «ما له عنداللّه» بدل «منزلته عنداللّه»، عدّة الداعي: 167 عن الإمام الصادق عليه السلاموفيه «من أراد أن ينظر» بدل «من كان يحبّ أن يعلم» ، بحار الأنوار : 93/163/42 .
2- .المحاسن : 1 / 392 / 877 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، معاني الأخبار : 237 / 1 عن يونس بن ظبيان عن الإمام الصادق عليه السلام ، الجعفريّات : 166 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مشكاه الأنوار : 11 عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، تنبيه الخواطر : 1 / 230 ، جامع الأحاديث للقمّي : 118 ، بحار الأنوار : 73 / 40 ؛ الفردوس : 3 / 593 / 5858 ، كنز العمّال : 11 / 94 / 30757 كلاهما عن أنس وفيهما «من أراد» بدل «من أحبّ» .

ص: 601

فصل ششم : ويژگى هاى محبوبان خدا

6 / 1 معيارِ جايگاه بنده در نزد خدا

فصل ششم : ويژگى هاى محبوبان خدا6 / 1معيارِ مَنزلت بنده در نزد خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه دوست دارد بداند نزد خدا چه موقعيتى دارد ، به موقعيت خدا نزد خودش توجّه كند ؛ زيرا خدا بنده را در همان جايگاهى مى نهد كه او خدا را نزد خود ، در چنان جايگاهى نهاده است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه دوست دارد بداند كه نزد خدا چه موقعيتى دارد ، ببيند كه خدا نزد او چه موقعيتى دارد .

.

ص: 602

الإمام عليّ عليه السلام : مَن أرادَ مِنكُم أن يَعلَمَ كَيفَ مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّه ِ فَليَنظُر كَيفَ مَنزِلَةُ اللّه ِ مِنهُ عِندَ الذُّنوبِ ، كَذلِكَ تَكونُ مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّه ِ تَبارَكَ وتَعالى . (1)

عنه عليه السلام : مَن أحَبَّ أن يَعلَمَ كَيفَ مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّه ِ فَليَنظُر كَيفَ مَنزِلَةُ اللّه ِ عِندَهُ ؛ فَإِنَّ كُلَّ مَن خيرَ لَهُ أمرانِ ؛ أمرُ الدُّنيا وأمرُ الآخِرَةِ ، فَاختارَ أمرَ الآخِرَةِ عَلَى الدُّنيا فَذلِكَ الَّذي يُحِبُّ اللّه َ ، ومَنِ اختارَ أمرَ الدُّنيا فَذلِكَ الَّذي لا مَنزِلَةَ للّه ِِ عِندَهُ . (2)

6 / 2المَحَبَّةُ عِندَ أحِبّاءِ اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ العَبدَ نادى جِبريلَ : «إنَّ اللّه َ يُحِبُّ فُلانا فَأَحبِبهُ» ، فَيُحِبُّهُ جِبريلُ . فَيُنادي جِبريلُ في أهلِ السَّماءِ : «إنَّ اللّه َ يُحِبُّ فُلانا فَأَحِبّوهُ» ، فَيُحِبُّهُ أهلُ السَّماءِ ، ثُمَّ يوضَعُ لَهُ القَبولُ فِي الأَرضِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا قَذَفَ حُبَّهُ في قُلوبِ المَلائِكَةِ ، وإذا أبغَضَ اللّه ُ عَبدا قَذَفَ بُغضَهُ في قُلوبِ المَلائِكَةِ ، ثُمَّ يَقذِفُهُ في قُلوبِ الآدَمِيِّينَ . (4)

.


1- .الخصال : 617 / 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تحف العقول : 107 ، مكارم الأخلاق : 1 / 317 / 1016 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلام وفيهما إلى «الذنوب» ، بحار الأنوار : 70 / 18 / 11 .
2- .جامع الأخبار : 505 / 1398 ، بحار الأنوار : 70 / 25 / 27 .
3- .صحيح البخاري : 3 / 1175 / 3037 ، صحيح مسلم : 4 / 2030 / 157 ، الموطّأ : 2 / 953 / 15 ، مسند ابن حنبل : 3 / 595 / 10679 و ص 246 / 8508 ، مسند الطيالسي : 319 / 2436 ، حلية الأولياء : 10/306 ، الفردوس : 1/ 250 / 967 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 11 / 94 / 30761 ، وراجع سنن الترمذي : 5 / 318 / 3161؛ وراجع إرشاد القلوب : 170 .
4- .حلية الأولياء : 3 / 77 عن أنس ، كنز العمّال : 11 / 94 / 30759 .

ص: 603

6 / 2 محبوب شدن در ميان دوستان خدا

امام على عليه السلام : هريك از شما كه مى خواهد بداند موقعيتش نزد خدا چگونه است ، به موقعيت خدا نزد خودش به هنگام گناه بنگرد ؛ موقعيت او نزد خداوند متعال ، همان گونه است .

امام على عليه السلام : هركه دوست دارد بداند نزد خدا چه موقعيتى دارد ، به موقعيت خدا نزد خودش بنگرد ؛ زيرا به هركه حقِّ انتخاب دو كار داده شود : كار اين جهانى و كار آن جهانى ، و او كار آن جهانى را بر كار اين جهانى برگزيند ، او كسى است كه خدا را دوست دارد ؛ و هركه كار اين جهانى را برگزيند ، او كسى است كه خدا نزد او منزلتى ندارد.

ر . ك : ص 331 (گواهى دل) .

6 / 2محبوب شدن در ميان دوستان خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خداوند بنده را دوست بدارد ، به جبرئيل ندا مى كند : «خداوند ، فلانى را دوست دارد . پس او را دوست داشته باش» . در نتيجه ، جبرئيل دوستش مى دارد. پس از آن، جبرئيل در ميان آسمانيان ندا مى كند : خداوند ، فلانى را دوست دارد . پس دوستش بداريد . در نتيجه ، آسمانيان دوستش مى دارند . آن گاه ، زمينه مقبوليت او در زمين فراهم مى شود .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خداوند ، بنده اى را دوست بدارد ، محبّتش را در دل هاى فرشتگان مى افكند و هرگاه بنده اى را دشمن بدارد ، دشمنى اش را در دل هاى فرشتگان و سپس در دل هاى انسان ها مى افكند .

.

ص: 604

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ المِقَةَ مِنَ اللّه ِ ، واُلقِيَت مِنَ السَّماءِ ، فَإِذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا قالَ لِجِبريلَ : «إنّي اُحِبُّ فُلانا» ، فَيُنادي جِبريلُ : إنَّ اللّه َ عز و جل يَمِقُ _ يَعني : يُحِبُّ _ فُلانا ، فَأَحِبّوهُ ، فَيُنزِلُ لَهُ المَحَبَّةَ فِي الأَرضِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا مِن اُمَّتي قَذَفَ في قُلوبِ أصفِيائِهِ وأرواحِ مَلائِكَتِهِ وسُكّانِ عَرشِهِ مَحَبَّتَهُ لِيُحِبّوهُ ، فَذلِكَ المُحِبُّ حَقّا ، طوبى لَهُ ، ولَهُ شَفاعَةٌ عِندَ اللّه ِ يَومَ القِيامَةِ . (2)

6 / 3المَبغَضَةُ عِندَ أعداءِ اللّه ِ معاني الأخبار عن أحمد بن محمّد بن عيسى عن المفضّل بن عمر : قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّه ِ عليه السلام : إنَّ مَن قَبلَنا يَقولونَ : إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى إذا أحَبَّ عَبدا نَوَّهَ بِهِ مُنَوِّهٌ مِنَ السَّماءِ : إنَّ اللّه َ يُحِبُّ فُلانا فَأَحِبّوهُ،فَتُلقى لَهُ المَحَبَّةُ في قُلوبِ العِبادِ ، فَإِذا أبغَضَ اللّه ُ تَعالى عَبدا نَوَّهَ مُنَوِّهٌ مِنَ السَّماءِ : إنَّ اللّه َ يُبغِضُ فُلانا فَأَبغِضوهُ ، قالَ : فَيُلقِي اللّه ُ لَهُ البَغضاءَ في قُلوبِ العِبادِ ؟ قالَ : كانَ عليه السلام مُتَّكِئا فَاستَوى جالِسا ، فَنَفَضَ يَدَهُ ثَلاثَ مَرّاتٍ يَقولُ : لا ، لَيسَ كَما يَقولونَ ، ولكِنَّ اللّه َ عز و جل إذا أحَبَّ عَبدا أغرى بِهِ النّاسَ فِي الأَرضِ ؛ لِيَقولوا فيهِ فَيُؤثِمَهُم ويَأجُرَهُ ، وإذا أبغَضَ اللّه ُ عَبدا حَبَّبَهُ إلَى النّاسِ ؛ لِيَقولوا فيهِ فَيُؤثِمَهُم ويُؤثِمَهُ . ثُمَّ قالَ عليه السلام : مَن كانَ أحَبَّ إلَى اللّه ِ مِن يَحيَى بنِ زَكَرِيّا عليه السلام ؟! أغراهُم بِهِ حَتّى قَتَلوهُ . ومَن كانَ أحَبَّ إلَى اللّه ِ عز و جل مِن عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ؟! فَلَقِيَ مِنَ النّاسِ ما قَد عَلِمتُم . ومَن كانَ أحَبَّ إلَى اللّه ِ تَعالى مِنَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ ؟! فَأَغراهُم بِهِ حَتّى قَتَلوهُ . (3)

.


1- .مسند ابن حنبل : 8 / 297 / 22333 و ص 290 / 22296 نحوه ، المعجم الكبير : 8/120/7551 ، المعجم الأوسط : 4/63/3614 و ج 6/345/6582، نوادر الاُصول : 1/425 وفيها «الصيت» بدل «اُلقيت» وكلّها عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : 11/99/30788 .
2- .مصباح الشريعة : 524 ، بحار الأنوار : 70 / 24 / 23 .
3- .معاني الأخبار : 381 / 11 ، مشكاة الأنوار : 286 ، المؤمن : 20 / 18 ، أعلام الدين : 434 وزاد في آخرهما «ومن كان أبغض إلى اللّه من أبي فلان وفلان ، ليس كما قالوا» وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : 71 / 371 / 2 .

ص: 605

6 / 3 منفور شدن در ميان دشمنان خدا

رسول خدا صلى الله عليه و آله : محبّت از خداست و از آسمان فرو افتاده است . از اين رو ، هرگاه خداوند عز و جل بنده اى را دوست بدارد ، به جبرئيل مى گويد : «من فلانى را دوست دارم» . پس جبرئيل ندا مى كند : خداوند عز و جل فلانى را دوست دارد . پس دوستش بداريد . پس از آن ، محبّتش را به سوى زمين فرود مى آورد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خداوند ، بنده اى از امّتم را دوست بدارد ، محبّتش را در دل هاى برگزيدگانش و در جان هاى فرشتگان و ساكنان عرشش مى افكند ، تا دوستش بدارند . چنين كسى ، به حقيقت ، دوستدار است . خوشا به حالش! و او را در روز قيامت ، نزد خداوند ، حقّ شفاعت است .

ر . ك : ص 97 (ايمان و كار شايسته)؛ ص 589 (دوستى نيكى و نيكان) .

6 / 3منفور شدن در ميان دشمنان خدا معانى الأخبار _ به نقل از احمد بن محمّد بن عيسى ، از مفَضَّل بن عمر _ : به امام صادق عليه السلام گفتم : اطرافيان ما مى گويند: هرگاه خداوند متعال ، بنده اى را دوست بدارد، كسى در آسمان ، او را بلند آوازه مى سازد و مى گويد : خداوند ، فلانى را دوست دارد. پس دوستش بداريد. در نتيجه ، محبّتش در دل هاى بندگان خدا افكنده مى شود و چون خداوند متعال، بنده اى را دشمن بدارد ، كسى در آسمان اعلام مى دارد . خداوند، فلانى را دشمن مى دارد . پس او را دشمن بداريد . در نتيجه ، دشمنى او در دل هاى بندگان خدا افكنده مى شود . حضرت تكيه داده بود. نشست و سه بار دستانش را تكان داد و بر يكديگر زد و فرمود : «نه ! چنين نيست كه مى گويند؛ ليكن خداوند عز و جل هرگاه بنده اى را دوست بدارد ، مردم را بر آن مى دارد تا از او بدگويى كنند و در نتيجه، آنان را گناهكار كند و به او پاداش دهد، و هرگاه خداوند عز و جل بنده اى را دشمن بدارد ، او را محبوب مردم مى گرداند تا درباره اش به نيكى سخن بگويند و در نتيجه، او را و آنان را گناهكار كند» . سپس حضرت فرمود : «چه كسى نزد خداوند ، محبوب تر از يحيى بن زكريا عليه السلامبود ؟ مردم را بر او شوراند تا او را كشتند . چه كسى نزد خداوند عز و جلمحبوب تر از على بن ابى طالب عليه السلام بود ؟ در حالى كه مى دانيد كه از دست مردم چه كشيد. چه كسى نزد خداوند متعال ، محبوب تر از حسين بن على عليهماالسلام بود ؟ امّا مردم را بر او شوراند تا او را كشتند» .

.

ص: 606

6 / 4الاُنسُ بِاللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ مخاطبا للّه ِِ عز و جل _ : يا رَبِّ ، وَدَدتُ أنّي أعلَمُ مَن تُحِبُّ مِن عِبادِكَ فَاُحِبُّهُ . قالَ : إذا رَأَيتَ عَبدي يُكثِرُ ذِكري فَأَنَا أذِنتُ لَهُ في ذلِكَ ، وأنَا اُحِبُّهُ ، وإذا رَأَيتَ عَبدي لا يَذكُرُني فَأَنَا حَجَبتُهُ عَن ذلِكَ ، وأنَا أبغَضتُهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : عَلامَةُ حُبِّ اللّه ِ حُبُّ ذِكرِ اللّه ِ ، وعَلامَةُ بُغضِ اللّه ِ بُغضُ ذِكرِ اللّه ِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله _ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _ : يا أنيسَ الذّاكِرينَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله _ أيضا _ : يا أنيسَ مَن لا أنيسَ لَهُ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام : إذا رَأَيتَ اللّه َ سُبحانَهُ يُؤنِسُكَ بِذِكرِهِ فَقَد أحَبَّكَ . (5)

.


1- .الدعوات: 20/18، بحار الأنوار: 93/160/41؛ كنز العمّال: 2/241/3923 نقلاً عن العسكري في المواعظ عن عمر وج 1/433/1870 نقلاً عن الدارقطني في الإفراد وابن عساكر عن ابن عمر عنه صلى الله عليه و آله عن موسى عليه السلام .
2- .شُعب الإيمان : 1/367/410 ، الفردوس : 3 / 54 / 4141 كلاهما عن أنس ، كنز العمّال : 1 / 417 / 1776 ؛ جامع الأخبار : 352 / 979 ، مستدرك الوسائل : 5 / 286 / 5870 نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي .
3- .البلد الأمين : 410 .
4- .البلد الأمين : 404 و ص 407 .
5- .غرر الحكم : 4040 .

ص: 607

6 / 4 اُنس با خدا

6 / 4اُنس با خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله _ خطاب به خداوند عز و جل _ : پروردگارا ! دوست داشتم بدانم كدام بنده ات را دوست مى دارى ، تا دوستش بدارم . خداوند فرمود : «هرگاه ديدى بنده اى بسيار مرا ياد مى كند ، پس من به او اجازه ياد خود را داده ام و من او را دوست دارم؛ امّا هرگاه ديدى بنده ام مرا ياد نمى كند ، پس من او را از آن بازداشته ام و من او را دشمن مى دارم» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : نشانه دوستى خدا ، دوست داشتن ياد خداست و نشانه دشمنى با خدا ، دشمنى با ياد كردن خداست .

رسول خدا صلى الله عليه و آله _ در دعاى «جوشن كبير» _ : اى همدمِ يادكنندگانت !

رسول خدا صلى الله عليه و آله _ در دعاى «جوشن كبير» _ : اى همدمِ بى همدمان !

امام على عليه السلام : هرگاه ديدى خداوند عز و جل تو را همدم ياد خود ساخته ، در حقيقت ، تو را دوست داشته است .

.

ص: 608

عنه عليه السلام : الذِّكرُ لَذَّةُ المُحِبّينَ . (1)

عنه عليه السلام _ في دُعاءٍ لَهُ _ : اللّهُمَّ إلَيكَ حَنَّت قُلوبُ المُخبِتينَ ، وبِكَ أنِسَتْ عُقولُ العاقِلينَ . (2)

عنه عليه السلام _ في دُعاءٍ لَهُ يَلجَأُ فيهِ إلَى اللّه ِ لِيَهدِيَهُ إلَى الرَّشادِ _ : اللّهُمَّ إنَّكَ آنَسُ الآنِسينَ لِأَولِيائِكَ ، وأحضَرُهُم بِالكِفايَةِ لِلمُتَوَكِّلينَ عَلَيكَ ، تُشاهِدُهُم في سَرائِرِهِم ، وتَطَّلِعُ عَلَيهِم في ضَمائِرِهِم ، وتَعلَمُ مَبلَغَ بَصائِرِهِم ؛ فَأَسرارُهُم لَكَ مَكشوفَةٌ ، وقُلوبُهُم إلَيكَ مَلهوفَةٌ ، إن أوحَشَتهُمُ الغُربَةُ آنَسَهُم ذِكرُكَ ، وإن صُبَّت عَلَيهِمُ المَصائِبُ لَجَؤوا إلَى الاِستِجارَةِ بِكَ ؛ عِلما بِأَنَّ أزِمَّةَ الاُمورِ بِيَدِكَ ، ومَصادِرَها عَن قَضائِكَ . (3)

الإمام الحسين عليه السلام _ في دُعائِهِ يَومَ عَرَفَةَ _ : يا مَن أذاقَ أحِبّاءَهُ حَلاوَةَ المُؤانَسَةِ . (4)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : أنتَ الَّذي أزَلتَ الأَغيارَ عَن قُلوبِ أحِبّائِكَ . . . أنتَ المونِسُ لَهُم حَيثُ أوحَشَتهُمُ العَوالِمُ . (5)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ فِي مُناجاةِ الذّاكِرين _ : إلهي . . . أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيرِ ذِكرِكَ ، ومِن كُلِّ راحَةٍ بِغَيرِ اُنسِكَ ، ومِن كُلِّ سُرورٍ بِغَيرِ قُربِكَ ومِن كُلِّ شُغلٍ بِغَيرِ طاعَتِكَ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 670 .
2- .بحار الأنوار: 87 / 242 / 51 نقلاً عن مصباح السيّد ابن الباقي .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 227 .
4- .إقبال الأعمال : 349 .
5- .إقبال الأعمال : 349 .
6- .بحار الأنوار: 94 / 151 .

ص: 609

امام على عليه السلام : ياد خدا ، لذّت دوستداران [خدا ]است .

امام على عليه السلام _ در يكى از دعاهايش _ : بارالها ! دل هاى افتادگان ، مشتاق توست و خردهاى خردمندان ، با تو همدم شده است .

امام على عليه السلام _ در دعايى كه در آن به خدا پناهنده مى شود تا او را به راه درست ، هدايت فرمايد _ : بارالها ! تو براى دوستانت همدم ترينِ همدمانى و براى توكّل كنندگان به تو ، از همه كاردان تر. بر نهانى هايشان بينايى ، و از درون هايشان باخبر ، و از حدّ بينش آنان آگاه . رازهايشان بر تو آشكار است و دل هايشان شيفته تو . اگر غربت به وحشتشان اندازد ، ياد تو آرامشان مى سازد و اگر مصيبت ها بر آنان فرو بارد ، به سوى تو پناه مى آورند ؛ زيرا مى دانند كه سر رشته كارها به دست توست و خاستگاه آنها قضاى تو .

امام حسين عليه السلام _ در دعاى روز عَرَفه _ : اى آن كه به دوستانش شيرينى همدمى را چشانده است !

امام حسين عليه السلام _ در دعاى روز عرفه _ : اين تويى كه اغيار را از دل هاى دوستانت زدودى ... و چون جهان ها آنها را وحشت زده كند ، تو همدم آنانى .

امام سجاد عليه السلام _ در «مناجاةُ الذاكرين» _ : بارالها ! ... از هر لذّتى جز ياد تو ، از هر آسايشى جز همدمى تو ، از هر شادمانى اى جز نزديكى به تو ، و از هر كارى جز فرمانبرى ات، به درگاه تو آمرزش مى خواهم .

.

ص: 610

عنه عليه السلام _ في مُناجاتِهِ _ : يا مَن آنَسَ العارِفينَ بِطولِ مُناجاتِهِ ، وألبَسَ الخائِفينَ ثَوبَ مُوالاتِهِ . (1)

عنه عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : اللّهُمَّ . . . ألبِس قَلبِيَ الوَحشَةَ مِن شِرارِ خَلقِكَ ، وهَب لِيَ الاُنسَ بِكَ وبِأَولِيائِكَ وأهلِ طاعَتِكَ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : كانَ أميرُالمُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ وهُوَ ساجِدٌ : اِرحَم ذُلّي بَينَ يَدَيكَ، وتَضَرُّعي إلَيكَ، ووَحشَتي مِنَ النّاسِ ، واُنسي (3) بِكَ يا كَريمُ . (4)

6 / 5الحِميَةُ مِنَ الدُّنيا رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا حَماهُ الدُّنيا ؛ كَما يَظَلُّ أحَدُكُم يَحمي سَقيمَهُ الماءَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل يُعطِي الدُّنيا مَن يُحِبُّ ومَن لا يُحِبُّ ، ولا يُعطِي الدّينَ إلاّ لِمَن أحَبَّ ؛ فَمَن أعطاهُ اللّه ُ الدّينَ فَقَد أحَبَّهُ . (6)

.


1- .الصحيفة السجّادية (الجامعة) : 441 / 1199 .
2- .الصحيفة السجّادية : 91 الدعاء 21 .
3- .في الطبعة المعتمدة «وآنسني» ، والصحيح ما أثبتناه كما في مرآة العقول : 15 / 139 .
4- .الكافي : 3 / 327 / 21 عن سعدان عن رجل .
5- .سنن الترمذي : 4 / 381 / 2036 ، المستدرك على الصحيحين : 4 / 230 / 7464 ، صحيح ابن حبّان : 2/444/669، المعجم الكبير:19/12/17، التاريخ الكبير:7/185/823، شُعب الإيمان:7/321/10448نحوه ، مشكاة المصابيح: 2/666/5250 كلّها عن قتادة بن النعمان ، مسند الشهاب : 2 / 297 / 1397 عن رافع بن خديج ، مسند أبي يعلى : 6 / 227 / 6830 ، اُسد الغابة : 4 / 50 / 3707 كلاهما عن عقبة بن رافع نحوه ، كنزالعمّال : 6 / 471 / 16597 ؛ تنبيه الخواطر : 2 / 32 نحوه .
6- .مسند ابن حنبل: 2/33/3672 ، المستدرك على الصحيحين: 2/485/3671، شُعب الإيمان: 4/395/5524 كلّها عن عبداللّه بن مسعود، كنز العمّال : 15/862/43431 ؛ الكافي : 2/215/2 ، المحاسن : 1 / 341 / 704 كلاهما عن مالك بن أعين ، تحف العقول : 300 كلّها عن الإمام الباقر عليه السلام ، التمحيص : 51/96 عن عبداللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام وكلّها نحوه، بحار الأنوار: 68/203/2 .

ص: 611

6 / 5 پرهيز از دنيا

امام سجاد عليه السلام _ در نيايشش _ : اى آن كه با رازگويى طولانى اش ، همدم عارفان گشت و لباس دوستى اش را بر تن ترسيدگان پوشاند !

امام سجاد عليه السلام _ در دعايش _ : بارالها ! . . . قلبم را از وحشت آفريدگانِ بدت بپوشان و اُنس به خود و دوستان و فرمانبرانت را به من ببخش .

امام صادق عليه السلام : امير مؤمنان در حال سجده مى گفت : «بر ذلّتم در برابر خودت، مويه ام برايت ، گريزم از مردم و همدمى ام با تو، رحم كن ، اى كريم !» .

6 / 5پرهيز از دنيا رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خدا بنده اى را دوست بدارد ، او را از دنيا مى پرهيزانَد ، همان گونه كه يكى از شما بيمار خود را از آب مى پرهيزاند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، دنيا را به كسى كه دوست دارد و كسى كه دوست ندارد ، مى دهد؛ امّا دين را جز به كسى كه دوست دارد ، نمى دهد . پس هر كه خداوند به وى دين داده ، دوستش داشته است .

.

ص: 612

الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ اللّه َ سُبحانَهُ يَمنَحُ المالَ مَن يُحِبُّ ويُبغِضُ ، ولا يَمنَحُ العِلمَ إلاّ مَن أحَبَّ . (1)

عنه عليه السلام : إذا أحَبَّ اللّه ُ سُبحانَهُ عَبدا بَغَّضَ إلَيهِ المالَ ، وقَصَّرَ مِنهُ الآمالَ . (2)

عنه عليه السلام : مِمّا يَدُلُّكَ عَلى دَناءَةِ الدُّنيا أنَّ اللّه َ جَلَّ ثَناؤُهُ زَواها عَن أولِيائِهِ وأحِبّائِهِ ؛ نَظَرا وَاختِيارا ، وبَسَطَها لِأَعدائِهِ ؛ فِتنَةً وَاختِبارا . (3)

الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل يُعطِي الدُّنيا مَن يُحِبُّ ويُبغِضُ ، ولا يُعطِي الآخِرَةَ إلاّ مَن أحَبَّ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ الدُّنيا يُعطيهَا اللّه ُ عز و جل مَن أحَبَّ ومَن أبغَضَ ، وإنَّ الإِيمانَ لا يُعطيهِ إلاّ مَن أحَبَّهُ . (5)

6 / 6الاِبتِلاءُ بِعَظيمِ البَلاءِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا اِبتَلاهُ بِعَظيمِ البَلاءِ ، فَمَن رَضِيَ فَلَهُ عِندَ اللّه ِ الرِّضى ، ومَن سَخَطَ البَلاءَ فَلَهُ عِندَ اللّه ِ السَّخَطُ . (6)

.


1- .غرر الحكم : 3522 .
2- .غرر الحكم : 4110 .
3- .بحار الأنوار : 73 / 110 / 109 نقلاً عن عيون الحكم والمواعظ .
4- .فضائل الشيعة: 71/32، التمحيص: 51/92 كلاهما عن محمّدبن مسلم، المؤمن: 27/47، مشكاة الأنوار: 290.
5- .الكافي : 2 / 215 / 4 ، المحاسن : 1 / 342 / 705 كلاهما عن ميسّر ، تحف العقول : 374 ، مشكاة الأنوار : 291 وفيه «أهل صفوته من خلقه» بدل «من أحبّه» ، بحار الأنوار : 68 / 204 / 5 .
6- .الكافي : 2 / 253 / 8 عن زيد الزرّاد ، الخصال : 18 / 64 عن زيد الشحّام ، مشكاة الأنوار : 297 كلّها عن الإمام الصادق عليه السلام ، التمحيص : 33 / 20 عن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : 41 نحوه وفيهما «من سخط فله السخط» ، بحار الأنوار : 67 / 209 / 11 ، راجع البلاء / ابتلاء أهل الإيمان _ على قدر المحبّة .

ص: 613

6 / 6 مبتلا شدن به بلاى بزرگ

امام على عليه السلام : خداوند سبحان ، مال را به آن كه دوست مى دارد و دشمن مى دارد ، مى بخشد؛ امّا دانش را جز به كسى كه دوست دارد ، نمى بخشد .

امام على عليه السلام : هرگاه خداوند سبحان ، بنده اى را دوست بدارد ، دارايى را مورد نفرتش قرار مى دهد و آرزوهايش را كوتاه مى گرداند .

امام على عليه السلام : از جمله چيزهايى كه پستى دنيا را به تو نشان مى دهد ، آن است كه خداوند عز و جل بساط آن را از روى عنايت و خيرخواهى ، از سرِ اوليا و دوستانش بركشيده و از روى ابتلا و آزمون ، آن را براى دشمنانش گسترده است .

امام باقر عليه السلام : خداوند عز و جل دنيا را هم به كسى كه [خودْ] دوستش دارد و هم به كسى كه دشمنش مى دارد ، مى بخشد؛ امّا آخرت را جز به كسى كه دوستش دارد ، نمى بخشد .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جل دنيا را هم به كسى كه دوستش دارد و هم به كسى كه دشمنش مى دارد،مى بخشد؛ امّا ايمان را جز به كسى كه دوستش دارد، نمى بخشد .

6 / 6مبتلا شدن به بلاى بزرگ رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خداوند عز و جلبنده اى را دوست بدارد ، او را به بلايى گرفتارى و مصيبتى بزرگ ، مبتلا مى كند . پس اگر آن بنده راضى گشت ، بهره اش نزد خداوند ، رضايت است و اگر ناخشنود گشت ، بهره اش نزد خداوند ، ناخشنودى است .

.

ص: 614

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ عِظَمَ الجَزاءِ مَعَ عِظَمِ البَلاءِ ، وإنَّ اللّه َ إذا أحَبَّ قَوما اِبتَلاهُم ، فَمَن رَضِيَ فَلَهُ الرِّضا ، ومَن سَخَطَ فَلَهُ السَّخَطُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل إذا أحَبَّ قَوما اِبتَلاهُم ، فَمَن صَبَرَ فَلَهُ الصَّبرُ ، ومَن جَزِعَ فَلَهُ الجَزَعُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا اِبتَلاهُ ، فَإِن صَبَرَ اجتَباهُ ، فَإِن رَضِيَ اصطَفاهُ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى إذا أحَبَّ عَبدا اِبتَلاهُ ، فَإِذَا ابتَلاهُ فَصَبَرَ كافَأَهُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا ألصَقَ بِهِ البَلاءَ ؛ فَإِنَّ اللّه َ عز و جل يُريدُ أن يُصافِيَهُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله : يَقولُ البَلاءُ كُلَّ يَومٍ : إلى أينَ أتَوَجَّهُ ؟ فَيَقولُ اللّه ُ تَعالى : إلى أحبابي واُولي طاعَتي ، أبلو بِكَ أخبارَهُم ، وأختَبِرُ بِكَ صَبرَهُم ، واُمَحِّصُ بِكَ ذُنوبَهُم ، وأرفَعُ بِكَ دَرَجاتِهِم . (6)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ عز و جل إذا أحَبَّ عَبدا اِبتَلاهُ ؛ لِيَسمَعَ صَوتَهُ . (7)

.


1- .سنن الترمذي: 4/601/2396، سنن ابن ماجة : 2/1338/4031، شُعب الإيمان : 7/144/9782، المعجم الأوسط : 3 / 302 / 3228 وليس فيه إلاّ «إذا أحبّ اللّه قوما ابتلاهم» وكلّها عن أنس ، حلية الأولياء : 7 / 11 عن سفيان الثوري وليس فيه صدره ، كنز العمّال : 3 / 331 / 6802 ؛ روضة الواعظين : 463 وفيه «أعظم» بدل «عظم» .
2- .مسند ابن حنبل: 9/159/23684 وص161/23695 وص163/23702 ، شُعب الإيمان: 7/145/9784 كلّها عن محمود بن لبيد ، كنز العمّال : 3 / 325 / 6776 .
3- .مسكّن الفؤاد: 80 ، بحار الأنوار: 82/142/26؛ الفردوس: 1/251/971 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .
4- .درر الأحاديث : 34 عن يحيى بن الحسين .
5- .شُعب الإيمان : 7 / 146 / 9790 عن سعيد بن المسيّب .
6- .الفردوس : 5 / 475 / 8807 عن أنس ، كنز العمّال : 3 / 341 / 6850 .
7- .شُعب الإيمان : 7/146/9788 ، الفردوس : 1 / 251 / 970 وفيه «تضرّعه» بدل «صوته» وكلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 3 / 334 / 6816 ؛ تنبيه الخواطر : 1 / 4 وفيه «تضرّعه» بدل «صوته» .

ص: 615

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بزرگى پاداش ، همراه بزرگىِ بلاست . خداوند ، هرگاه مردمى را دوست بدارد ، مبتلايشان مى كند . پس هركه خشنود گشت ، بهره اش خشنودى است و هركه ناخشنود گشت ، بهره اش ناخشنودى است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل هرگاه مردمى را دوست بدارد ، مبتلايشان مى كند . پس هركه صبر كند ، بهره اش صبر است و هركه بى تابى كند ، بهره اش بى تابى است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خداوند ، بنده اى را دوست بدارد ، مبتلايش مى كند . پس اگر صبر كرد ، او را برمى گزيند و اگر خشنود گشت ، او را ويژه خود مى گرداند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، هرگاه بنده اى را دوست بدارد ، او را مبتلا مى كند و اگر او را مبتلا كرد و او صبر كرد ، پاداشش مى دهد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل هرگاه بنده اى را دوست بدارد ، بلا (گرفتارى) را به او مى پيوندد ؛ زيرا خداوند مى خواهد او را خالص سازد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : بلا هر روز مى گويد : به كدام سو روم ؟ آن گاه خداوند متعال مى فرمايد : «به سوى دوستان و فرمانبرانم . با تو كارهايشان را مى آزمايم ، با تو صبرشان را آشكار مى كنم ، با تو گناهانشان را پاك مى كنم و با تو بر منزلت آنان مى افزايم» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل ، هرگاه بنده اى را دوست بدارد ، او را مبتلا مى كند تا صداى [دعاى ]او را بشنود .

.

ص: 616

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ عز و جل عَبدا صَبَّ عَلَيهِ البَلاءَ صَبّا ، وثَجَّهُ عَلَيهِ ثَجّا . فَإِذا دَعَا العَبدُ قالَ جِبريلُ : أي رَبِّ ، اِقضِ حاجَتَهُ ؟ فَيَقولُ تَعالى : دَعهُ ؛ فَإِنّي اُحِبُّ أن أسمَعَ صَوتَهُ . فَإِذا دَعا ، يَقولُ عز و جل : لَبَّيكَ عَبدي ، وعِزَّتي لا تَسأَلُني شَيئا إلاّ اُعطيكَ ، ولا تَدعوني بِشَيءٍ إلاَّ استَجَبتُ ، فَإِمّا أن اُعَجِّلَ لَكَ ، وإمّا أن أدَّخِرَ لَكَ أفضَلَ مِنهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ إذا أحَبَّ عَبدا أتحَفَهُ بِواحِدَةٍ مِن ثَلاثٍ : إمّا حُمّىً أو رَمَدٍ أو صُداعٍ . (2)

الدعوات : قال [النَّبيُّ صلى الله عليه و آله] : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا اِبتَلاهُ ، فَإِذا أحَبَّهُ اللّه ُ الحُبَّ البالِغَ اقتَناهُ . قالوا : ومَا اقتِناؤُهُ ؟ قالَ : ألاّ يَترُكَ لَهُ مالاً ولا وَلَدا . (3)

الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتَعالى إذا أحَبَّ عَبدا غَتَّهُ بِالبَلاءِ غَتّا ، وثَجَّهُ بِالبَلاءِ ثَجّا . فَإِذا دَعاهُ ، قالَ : لَبَّيكَ عَبدي ، لَئِن عَجَّلتُ لَكَ ما سَأَلتَ إنّي عَلى ذلِكَ لَقادِرٌ ، ولَئِنِ ادَّخَرتُ لَكَ فَمَا ادَّخَرتُ لَكَ فَهُوَ خَيرٌ لَكَ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ اللّه َ إذا أحَبَّ عَبدا بَعَثَ إلَيهِ مَلَكا ، فَيَقولُ : أسقِمهُ ، وشَدِّد البَلاءَ عَلَيهِ ، فَإِذا بَرَأَ مِن شَيءٍ فَابتَلِهِ لِما هُوَ أشَدُّ مِنهُ وقَوِّ عَلَيهِ حَتّى يَذكُرَني ؛ فَإِنّي أشتَهي أن أسمَعَ دُعاءَهُ . (5)

.


1- .الفردوس : 1 / 251 / 972 ، تفسير الدرّ المنثور : 7 / 215 نقلاً عن ابن مردويه نحوه وكلاهما عن أنس ؛ مسند زيد : 420 نحوه وزاد فيه «وإمّا أن أدفع عنك من البلاء مثل ذلك» .
2- .أعلام الدين: 277، الخصال : 13 / 45، التمحيص : 42/47 كلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه، بحارالأنوار: 67/246/87.
3- .الدعوات: 166/461 ، إرشاد القلوب : 26 وفيه «افتناه» بدل «اقتناه» ، بحار الأنوار : 81/188/45 ؛ الفردوس : 1/250/968 عن أبيعتبة الخولانينحوه، شرح نهج البلاغة : 18/318 مرفوعا، كنزالعمّال: 11/100/30793 نقلاً عن الطبراني وابن عساكر عن أبي عقبة الخولاني .
4- .الكافي : 2 / 253 / 7 عن حمّاد عن أبيه ، المؤمن : 25 / 39 ، التمحيص : 34 / 25 عن سدير ، جامع الأخبار : 312 / 868 وفيه «عنّه بالبلاء عنّا» بدل «غتّه بالبلاء غتّا» و «بجّه بالبلاء بجّا» بدل «ثجّه بالبلاء ثجّا» ، بحارالأنوار : 67 / 208 / 10 .
5- .المؤمن: 26/44 ، وراجع التمحيص: 55/111 ، بحار الأنوار: 93/371/13؛ المعجم الكبير: 8/166/7697، شُعب الإيمان : 7 / 149 / 9801 .

ص: 617

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خداوند عز و جلبنده اى را دوست بدارد ، بلا را سخت بر سر او سرازير مى كند و آن را سخت بر او مى بارد . پس چون بنده دعا كند ، جبرئيل مى گويد : «پروردگارا ! حاجتش را برآورم ؟». امّا خداوند متعال مى گويد : «او را رها كن كه من دوست دارم صدايش را بشنوم» و چون دعا كند ، خداوند عز و جلمى گويد : «بنده ام ، لبّيك ! به عزّتم سوگند كه هرچه از من بخواهى ، به تو عطا مى كنم و هرچه دعا كنى ، اجابت مى نمايم ، [بدين معنا كه] يا آن را زود برايت برمى آورم و يا بهتر از آن را برايت ذخيره مى كنم» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، هرگاه بنده اى را دوست بدارد ، يكى از اين سه را به او ارمغان خواهد داد : يا تب يا چشم درد و يا سر درد .

الدعوات : [پيامبر خدا ]فرمود: «هرگاه خداوندْ بنده اى را دوست بدارد، مبتلايش مى كند و چون او را بسيار دوست بدارد ، او را [براى خود ]بر مى گيرد» . پرسيدند : چگونه او را برمى گيرد ؟ فرمود : «نه مالى برايش مى گذارد و نه فرزندى» .

امام باقر عليه السلام : خداوند متعال ، هرگاه بنده اى را دوست بدارد ، او را در بلا ، نيك فرو مى برد و بلا را سخت بر او سرازير مى كند . پس چون آن بنده دعا كند ، خداوند مى گويد : «بنده ام ، لبّيك ! اگر [بخواهم] آنچه را از من درخواست كرده اى ، به سرعت برايت فراهم آورم ، بر اين كار قادرم و اگر آن را برايت ذخيره كنم ، آنچه ذخيره كرده ام ، برايت بهتر است» .

امام صادق عليه السلام : خداوند هرگاه بنده اى را دوست بدارد ، فرشته اى به سوى او مى فرستد و مى گويد : «بيمارش كن و بلا را بر او سخت كن . پس هرگاه از بيمارى بهبود يابد ، او را به سخت تر از آن گرفتار كن و بيمارى را بر او سخت گردان تا مرا ياد كند ؛ زيرا كه من خوش دارم دعايش را بشنوم» .

.

ص: 618

عنه عليه السلام : إنَّ عَظيمَ الأَجرِ لَمَعَ عَظيمِ البَلاءِ ، وما أحَبَّ اللّه ُ قَوما إلاَّ ابتَلاهُم . (1)

6 / 7النَّوادِرالكتاب(أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ) . (2)

الحديث رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : إذا أحبَبتُم أن تَعلَموا ما لِلعَبدِ عِندَ اللّه ِ فَانظُروا ما يَتبَعُهُ مِنَ النّاسِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ تَعالى عَبدا نَصَبَ في قَلبِهِ نائِحَةً مِنَ الخَوفِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا نَصَبَ في قَلبِهِ نائِحَةً مِنَ الحُزنِ ؛ فَإِنَّ اللّه َ يُحِبُّ كُلَّ قَلبٍ حَزينٍ . (5)

.


1- .الكافي : 2 / 252 / 3 و ص 109 / 2 ، التمحيص : 31 / 6 كلّها عن زيد الشحّام ، المؤمن : 24 / 36 ، مشكاه الأنوار : 297 ، بحار الأنوار : 71 / 408 / 21 .
2- .يونس : 62 .
3- .تاريخ دمشق : 13/374/3319 عن محمّد بن عليّ بن أبي طالب عن أبيه عليه السلام ، الموطّأ : 2 / 904 / 5 عن كعب الأحبار من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله وفيه«الثناء» بدل «الناس»، كنز العمّال: 11/90/30742.
4- .أعلام الدين : 146 .
5- .عدّة الداعي : 155 ، أعلام الدين : 276 ، إرشاد القلوب : 96 .

ص: 619

6 / 7 گوناگون

امام صادق عليه السلام : پاداش بزرگ ، همراه بلاى بزرگ است و خداوند ، مردمى را دوست نمى دارد ، مگر آن كه مبتلايشان مى كند .

6 / 7گوناگونقرآن(آگاه باشيد كه دوستان خدا ، نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند) .

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : اگر دوست داشتيد بدانيد كه بنده چه جايگاهى نزد خدا دارد ، ببينيد مردم چه نظرى درباره اش دارند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خداوند متعال ، بنده اى را دوست بدارد ، نقطه اى سپيد در قلبش پديد مى آورد ، گوش هاى قلبش را مى گشايد و فرشته اى بر او مى گمارد ، تا بر راه راست ، استوارش دارد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، هرگاه بنده اى را دوست بدارد ، روزى اش را به اندازه قرار مى دهد .

.

ص: 620

عنه صلى الله عليه و آله : إذا أحَبَّ اللّه ُ تَعالى عَبدا نَكَتَ في قَلبِهِ نُكتَةً بَيضاءَ ، وفَتَحَ مَسامِعَ قَلبِهِ ، ووَكَّلَ بِهِ مَلَكا يُسَدِّدُهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى إذا أحَبَّ عَبدا جَعَلَ رِزقَهُ كَفافا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : الأَخلاقُ مَنائِحُ مِنَ اللّه ِ عز و جل ؛ فَإِذا أحَبَّ عَبدا مَنَحَهُ خُلُقا حَسَنا ، وإذا أبغَضَ عَبدا مَنَحَهُ خُلُقا سَيِّئا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله عَن جَبرَئيلَ عَنِ اللّه ِ عز و جل : الإِخلاصُ سِرٌّ مِن أسرارِي ، استَودَعتُهُ قَلبَ مَن أحبَبتُ مِن عِبادي . (4)

الإمام عليّ عليه السلام : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا ألهَمَهُ الصِّدقَ . (5)

عنه عليه السلام : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا زَيَّنَهُ بِالسَّكينَةِ وَالحِلمِ . (6)

عنه عليه السلام : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا حَبَّبَ إلَيهِ الأَمانَةَ . (7)

عنه عليه السلام : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا ألهَمَهُ رُشدَهُ ، ووَفَّقَهُ لِطاعَتِهِ . (8)

عنه عليه السلام : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا وَعَظَهُ بِالعِبَرِ . (9)

.


1- .أعلام الدين : 135 ، الكافي : 2/214/7 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام و ج 1/166/2 ، التوحيد : 415 / 14 ، تفسير العيّاشي : 1 / 321 / 110 و ص 376 / 94 كلّها عن سليمان بن خالد عن الإمام الصادق عليه السلاموفيها «إنّ اللّه إذا أراد بعبد خيرا» بدل «إذا أحبّ اللّه» ، بحار الأنوار : 68 / 211 / 17 .
2- .كنز العمّال : 3 / 390 / 7089 نقلاً عن أبي الشيخ عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .الاختصاص : 225 ، بحار الأنوار : 71 / 394 / 64 ؛ كنز العمّال : 3 / 15 / 5216 نقلاً عن العسكري في الأمثال عن عائشة .
4- .منية المريد : 133 ، بحار الأنوار: 70 / 249 / 24 .
5- .غرر الحكم : 4101 .
6- .غرر الحكم : 4099 .
7- .غرر الحكم : 4073 .
8- .غرر الحكم : 4177 .
9- .غرر الحكم : 4032 .

ص: 621

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خوى ها، بخشش هاى خداوند عزّوجل اند . از اين رو ، هر گاه خداوند بنده اى را دوست بدارد ، به او خويى خوش مى بخشد و هرگاه بنده اى را دشمن بدارد ، به او خويى بد مى بخشد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله _ به نقل از جبرئيل از خداوند عز و جل _ : اخلاص ، رازى از رازهاى من است كه آن را به قلب هريك از بندگانم كه دوستش داشته باشم ، مى سپارم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خداوند متعال ، بنده اى را دوست بدارد ، مويه گرى از ترس [خدا] را در قلبش قرار مى دهد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه خداوند متعال بنده اى را دوست بدارد ، مويه گرى از اندوه [امور اُخروى ]را در قلبش قرار مى دهد ؛ زيرا خداوند ، هر قلب اندوهگين را دوست دارد .

امام على عليه السلام : هرگاه خداوند، بنده اى را دوست بدارد ، راستى را به او الهام مى كند.

امام على عليه السلام : هرگاه خداوند ، بنده اى را دوست بدارد ، او را با آرامش و بردبارى مى آرايد .

امام على عليه السلام : هرگاه خداوند، بنده اى را دوست بدارد، امانتدارى را محبوبش مى گرداند.

امام على عليه السلام : هرگاه خداوند ، بنده اى را دوست بدارد ، راه صواب و هدايتش را به او مى نمايد و او را توفيق فرمانبرى از خود مى دهد .

امام على عليه السلام : هرگاه خداوند، بنده اى را دوست بدارد ، او را با عبرت ها پند مى دهد.

.

ص: 622

عنه عليه السلام : إذا أحَبَّ اللّه ُ عَبدا رَزَقَهُ قَلبا سَليما ، وخُلُقا قَويما . (1)

عنه عليه السلام : السَّخاءُ وَالشَّجاعَةُ غَرائِزُ شَريفَةٌ ، يَضَعُهَا اللّه ُ سُبحانَهُ فيمَن أحَبَّهُ وَامتَحَنَهُ . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : إذا أحَبَّ اللّه ُ تَعالى عَبدا ألهَمَهُ العَمَلَ بثَمانِ خِصالٍ : غَضِّ البَصَرِ عَنِ المَحارِمِ ، وَالخَوفِ مِنَ اللّه ِ جَلَّ ذِكرُهُ ، وَالحَياءِ ، وَالحلفِ (3) ، [وَ] الصَّبرِ ، وَالأَمانَةِ ، وَالصِّدقِ ، وَالسَّخاءِ . (4)

عنه عليه السلام : إنَّ مِمّا أوحَى اللّه ُ إلى موسى عليه السلام وأنزَلَ عَلَيهِ فِي التَّوراةِ : إنّي أنَا اللّه ُ لا إلهَ إلاّ أنَا ، خَلَقتُ الخَلقَ ، وخَلَقتُ الخَيرَ وأجرَيتُهُ عَلى يَدَي مَن اُحِبُّ ، فَطوبى لِمَن أجرَيتُهُ عَلى يَدَيهِ . (5)

عنه عليه السلام : الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّه ِ كَالشَّهادَةِ ، ولا يُعطيهِما إلاّ مَن أحَبَّ مِن عِبادِهِ المُؤمِنينَ . (6)

عنه عليه السلام : اِجتَهَدتُ فِي العِبادَةِ وأنَا شابٌّ ، فَقالَ لي أبي : يا بُنَيَّ ، دونَ ما أراكَ تَصنَعُ ؛ فَإِنَّ اللّه َ عز و جلإذا أحَبَّ عَبدا رَضِيَ عَنهُ بِاليَسيرِ . (7)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل إذا أحَبَّ عَبدا فَعَمِلَ عَمَلاً قَليلاً جَزاهُ بِالقَليلِ الكَثيرَ ، ولَم يَتَعاظَمهُ أن يَجزِيَ بِالقَليلِ الكَثيرَ لَهُ . (8)

.


1- .غرر الحكم : 4112 .
2- .غرر الحكم : 1820 .
3- .هكذا في المصدر ، والصحيح «الحلم» .
4- .معدن الجواهر : 63 .
5- .الكافي : 1/154/1 ، المحاسن : 1/440/1018 كلاهما عن معاوية بن وهب ، بحار الأنوار : 5 / 160 / 18 .
6- .مشكاة الأنوار : 291 ، جامع الأخبار : 306 / 838 ، التمحيص : 51 / 96 عن عبداللّه بن سنان نحوه ، بحارالأنوار: 72 / 52 / 81 .
7- .الكافي : 2 / 87 / 5 عن حفص بن البختري وغيره ، بحار الأنوار: 71 / 213 / 7 .
8- .الكافي : 2 / 86 / 3 عن حنان بن سدير ، بحار الأنوار: 71 / 213 / 5 .

ص: 623

امام على عليه السلام : هرگاه خداوند ، بنده اى را دوست بدارد ، قلبى سليم و پاك و خويى استوار ، روزى اش مى كند .

امام على عليه السلام : بخشندگى و دلاورى، صفاتى ارجمند هستند كه خداوند سبحان، آنها را در وجود هركه دوستش بدارد و آزموده باشد ، مى نهد .

امام صادق عليه السلام : هرگاه خداوند ، بنده اى را دوست بدارد ، عمل به هشت صفت را به او الهام مى فرمايد : چشمْ فرو پوشيدن از گناهان ، ترس از خداوند عز و جل ، شرم ، بردبارى ، شكيبايى ، امانتدارى ، راستى و بخشندگى .

امام صادق عليه السلام : از جمله آنچه خداوند به موسى عليه السلام وحى كرد و در تورات بر او نازل فرمود ، اين بود : «من خدايى هستم كه جز من خدايى نيست . خلق را آفريدم و خير را آفريدم و عمل به آن را بر دستان آن كه دوست دارم ، جارى ساختم . پس خوشا به حال آن كه خير را بر دستانش جارى مى سازم !» .

امام صادق عليه السلام : فقر ، همچون شهادت ، در خزانه خداوند است و آن را جز به بندگان مؤمنى كه دوستشان دارد ، نمى بخشد .

امام صادق عليه السلام : در جوانى ، سخت در عبادت كوشا بودم . پدرم به من فرمود : «پسركم ! كمتر از آنچه مى بينم ، خودت را رنجه ساز كه خداوند عز و جل هرگاه بنده اى را دوست بدارد ، از او به كم ، خشنود مى شود» .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جل هرگاه بنده اى را دوست بدارد و او اندك كار خيرى انجام دهد ، در برابر آن اندك ، به او پاداشِ بسيار مى دهد و دادن پاداش بسيار در برابر كارِ اندك ، بر او سنگين نمى آيد .

.

ص: 624

عنه عليه السلام : إذا أحَبَّ اللّه ُ تَعالى عَبدا ألهَمَهُ الطّاعَةَ ، وألزَمَهُ القَناعَةَ ، وفَقَّهَهُ فِي الدّينِ ، وقَوّاهُ بِاليَقينِ ؛ فَاكتَفى بِالكَفافِ ، وَاكتَسى بِالعَفافِ . وإذا أبغَضَ اللّه ُ عَبدا حَبَّبَ إلَيهِ المالَ ، وبَسَطَ لَهُ الآمالَ ، وألهَمَهُ دُنياهُ ، ووَكَلَهُ إلى هَواهُ ؛ فَرَكِبَ العِنادَ ، وبَسَطَ الفَسادَ ، وظَلَمَ العِبادَ . (1)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ إذا أحَبَّ عَبدا عَصَمَهُ ، (وجَعَلَ غَناهُ في نَفسِهِ) ، وجَعَلَ ثَوابَهُ بَينَ عَينَيهِ . (2)

عنه عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل أدَّبَ نَبِيَّهُ عَلى مَحَبَّتِهِ ، فَقالَ : «وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ » . (3) . . وقالَ عز و جل : «مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» (4) . (5)

.


1- .أعلام الدين : 278 ، بحار الأنوار : 103 / 26 / 34 .
2- .المؤمن : 35 / 72 ، أعلام الدين : 438 وفيه «عظّمه» بدل «عصمه» و «نوره» بدل «ثوابه» .
3- .القلم : 4 .
4- .النساء : 80 .
5- .الكافي : 1/265/1 ، فضائل الشيعة : 70/30 ، المحاسن : 1/263/508 ، تفسير العيّاشي : 1 / 259 / 203 ، الاُصول الستّة عشر (أصل عاصم بن حميد) : 34 ، بصائر الدرجات : 384 / 4 كلّها عن أبي إسحاق النحوي ، الاختصاص : 330 عن أبي إسحاق النحوي عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : 2 / 95 / 37 .

ص: 625

امام صادق عليه السلام : هرگاه خداوند متعال ، بنده اى را دوست بدارد ، فرمانبرى را به او الهام مى كند ، قناعت را همراهش مى سازد ، فهم عميق در دين را ارزانى اش مى دارد و با يقين ، او را نيرومند مى كند . در نتيجه آن بنده به روزىِ مورد نيازش بسنده مى كند و لباس عفّت مى پوشد . و هرگاه خداوند ، بنده اى را دشمن بدارد ، مال را محبوبش مى گرداند و آرزوهايش را مى گستراند و دنياخواهى را به او الهام مى كند و او را به هواى نفسش وا مى گذارد . در نتيجه ، آن بنده بر توسن سركشى مى نشيند ، دامنه فساد را مى گسترانَد و به بندگان ، ستم مى كند .

امام صادق عليه السلام : خداوند ، هرگاه بنده اى را دوست بدارد ، او را از گناهان ، حفظ مى كند ، و بى نيازى اش را در جانش قرار مى دهد ، و پاداشش را برابر چشمانش مى نهد .

امام صادق عليه السلام : خداوند عز و جلپيامبرش را بر اساس محبّت خود ، تربيت كرد و فرمود : «در حقيقت ، تو را خويى است والا» و نيز خداوند عز و جلفرمود : «هركه از پيامبر فرمان بَرد ، از خداوندْ فرمان برده است» .

.

ص: 626

الفصل السابع: آثار محبَّة اللّه 7 / 1اِستِجابَةُ الدَّعَواتِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : قالَ اللّه ُ عز و جل : مَن أهانَ لي وَلِيّا فَقَد أرصَدَ لِمُحارَبَتي . وما تَقَرَّبَ إلَيَّ عَبدٌ بِشَيءٍ أحَبَّ إلَيَّ مِمَّا افتَرَضتُ عَلَيهِ ، وإنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إلَيَّ بِالنّافِلَةِ حَتّى اُحِبَّهُ ، فَإِذا أحبَبتُهُ كُنتُ سَمعَهُ الَّذي يَسمَعُ بِهِ ، وبَصَرَهُ الَّذي يُبصِرُ بِهِ ، ولِسانَهُ الَّذي يَنطِقُ بِهِ ، ويَدَهُ الَّتي يَبطِشُ بِها ، إن دَعاني أجَبتُهُ ، وإن سَأَلَني أعطَيتُهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ تَعالى قالَ : مَن عادى لي وَلِيّا فَقَد آذَنتُهُ بِالحَربِ . وما تَقَرَّبَ إلَيَّ عَبدي بِشَيءٍ أحَبَّ إلَيَّ مِمَّا افتَرَضتُ عَلَيهِ . وما يَزالُ عَبدي يَتَقَرَّبُ إلَيَّ بِالنَّوافِلِ حَتّى اُحِبَّهُ، فَإِذا أحبَبتُهُ كُنتُ سَمعَهُ الَّذي يَسمَعُ بِهِ ، وبَصَرَهُ الَّذي يُبصِرُ بِهِ ، ويَدَهُ الَّتي يَبطِشُ بِها، ورِجلَهُ الَّتي يَمشي بِها، وإن سَأَلَني لاَُعطِيَنَّهُ، ولَئِنِ استَعاذَني لاَُعيذَنَّهُ . (2)

.


1- .الكافي : 2 / 352 / 7 عن حمّاد بن بشير عن الإمام الصادق عليه السلام و ح 8 عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، المحاسن : 1 / 454 / 1047 عن حنان بن سدير عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آلهوفيه «تحبّب» بدل «تقرّب» و «ليتحبّب» بدل «ليتقرّب» ، التوحيد : 399 / 1 ، علل الشرايع : 12 / 7 كلاهما عن أنس ، المؤمن : 32 / 61 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وكلّها نحوه ، بحار الأنوار : 70 / 22 / 21 .
2- .صحيح البخاري : 5 / 2385 / 6137 ، السنن الكبرى : 10 / 370 / 20980 كلاهما عن أبي هريرة ، مسند ابن حنبل : 10 / 112 / 26253 عن عائشة ، كنز العمّال : 1 / 229 / 1156 .

ص: 627

فصل هفتم : آثار خدا دوستى

7 / 1 استجابت دعاها

فصل هفتم : آثار خدا دوستى7 / 1استجابت دعاها رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل فرمود : «هركس يكى از دوستانم را خوار سازد ، به پيكار من برخاسته است . هيچ بنده اى با چيزى محبوب تر در نزد من از آنچه بر او واجب ساخته ام، به من نزديك نمى شود . بنده ، با كارهاى مستحب به من نزديك مى شود ، تا آن جا كه او را دوست مى دارم . پس چون دوستش داشتم ، گوش شنوايش ، چشم بينايش ، زبان گويايش و دست نيرومندش مى شوم. اگر مرا بخواند ، پاسخش مى دهم و اگر از من بخواهد ، به او مى بخشم» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال فرمود : «هركس با يكى از دوستانم دشمنى كند ، به او اعلان جنگ مى كنم . بنده ام با چيزى محبوب تر در نزد من از واجباتى كه بر او واجب ساخته ام، به من نزديك نمى شود . بنده ام با كارهاى مستحب همچنان به من نزديك مى شود ، تا آن جا كه دوستش مى دارم . پس چون دوستش داشتم ، گوش شنوايش ، چشم بينايش ، دست كارايش و پاى راهروش مى شوم. اگر از من درخواست كند ، به او خواهم بخشيد و اگر از من پناه جويد ، پناهش خواهم داد» .

.

ص: 628

عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّه َ عز و جل يَقولُ : ... ما يَزالُ عَبدي يَتَقَرَّبُ إلَيَّ بِالنَّوافِلِ حَتّى اُحِبَّهُ ؛ فَأَكونَ أنَا سَمعَهُ الَّذي يَسمَعُ بِهِ ، وبَصَرَهُ الَّذي يُبصِرُ بِهِ ، ولِسانَهُ الَّذي يَنطِقُ بِهِ ، وقَلبَهُ الَّذي يَعقِلُ بِهِ ، فَإِذا دَعا أجَبتُهُ ، وإذا سَأَلَني أعطَيتُهُ . (1)

المناقب لابن شهرآشوب : رُوِيَ أ نَّهُ استَسقى عُبّادُ البَصرَةِ _ مِثلُ أيّوبَ السِّجِستانِيِّ ، وصالِحٍ المَزيّ ، وعُتبَةَ العلامِ ، وحَبيبٍ القادِسِيِّ ، ومالِكِ بنِ دينارٍ ، وأبي صالِحٍ الأَعمى ، وجَعفَرِ بنِ سُلَيمانَ ، وثابِتٍ البَنانِيِّ ، ورابِعَةَ ، وسُعدانَةَ _ وَانصَرَفوا خائِبينَ ، فَإِذا هُم بِفَتىً قَد أقبَلَ وقَد أكرَبَتهُ أحزانُهُ وأقلَقَتهُ أشجانُهُ ، فَطافَ بِالكَعبَةِ أشواطا ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَينا وسَمّانا واحِدا واحِدا ، فَقُلنا : لَبَّيكَ يا شابُّ . فَقالَ : أما فيكُم أحَدٌ يُجيبُهُ الرَّحمنُ ؟! فَقُلنا : يا فَتى ، عَلَينَا الدُّعاءُ وعَلَيهِ الإِجابَةُ . قالَ : اُبعُدوا عَنِ الكَعبَةِ ؛ فَلَو كانَ فيكُم أحَدٌ يُجيبُهُ الرَّحمنُ لَأَجابَهُ . ثُمَّ أتَى الكَعبَةَ فَخَرَّ ساجِدا ، فَسَمِعتُهُ يَقولُ في سُجودِهِ : «سَيِّدي ، بِحُبِّكَ لي إلاّ أسقَيتَهُمُ الغَيثَ» ، فَمَا استَتَمَّ الكَلامَ حَتّى أتاهُمُ الغَيثُ كَأَفواهِ القِرَبِ . ثُمَّ وَلّى عَنّا قائِلاً : مَن عَرَفَ الرَّبَّ فَلَم تُغنِهِ مَعرِفَةُ الرَّبِّ فَهذا شَقِي ما ضَرَّ فِيالطّاعَةِ مانالَهُ في طاعَةِ اللّه ِ وماذا لَقِي ما يَصنَعُ العَبدُ بِعِزِّ الغِنى وَالعِزُّ كُلُ العِزِّ لِلمُتَّقي فَسُئِلَ عَنهُ ، فَقالوا : هذا زَينُ العابِدينَ عليه السلام . (2)

.


1- .المعجم الكبير: 8/206/7833 وص222/7880 نحوه وكلاهما عن أبيأُمامة، كنز العمّال: 1/229/1155 .
2- .المناقب لابن شهر آشوب: 4/140 ، الاحتجاج : 2 / 149 / 186 ، بحار الأنوار: 46/50 .

ص: 629

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال مى فرمايد : ... «بنده ام با كارهاى مستحب ، پيوسته به من نزديك مى شود ، تا آن جا كه دوستش مى دارم . در نتيجه ، گوش شنوايش ، چشم بينايش ، زبان گويايش و قلب دريابنده اش مى شوم . اگر مرا بخواند ، پاسخش مى دهم و اگر از من درخواست كند ، به او مى بخشم» .

مناقب آل ابى طالب : منقول است كه عابدان بصره ، مانند ايّوب سجستانى ، صالح مِزّى ، عُتبَه علاّم ، حبيب قادسى ، مالك بن دينار ، ابوصالح اعمى ، جعفر بن سليمان ، ثابت بَنانى ، رابعه و سُعدانه ، از خداوند به دعا خواستار باران شدند ؛ امّا نوميد بازگشتند . ناگاه جوانى _ كه اندوه هايش او را غمگين ساخته و غم هايش او را بى قرار كرده بود _ پيش آمد و چند دور بر گِرد كعبه طواف كرد . سپس به سوى ما آمد و نام يكايك ما را گفت . گفتيم : اى جوان ، لبّيك! گفت : «آيا در ميان شما كسى نيست كه خداى رحمان ، دوستش داشته باشد ؟». گفتيم : اى جوان ! از ما دعاست و از او اجابت! گفت : «از كعبه دور شويد كه اگر در ميان شما كسى شايسته اجابت خداى مهربان بود ، تاكنون اجابتش كرده بود» . سپس به كعبه نزديك شد و به سجده افتاد . پس از آن ، شنيدم كه در سجده اش مى گويد : «سرورم ! تو را به محبّتى كه نسبت به من دارى ، سوگند مى دهم كه بر آنان باران ببارى» . هنوز سخنش تمام نشده بود كه باران ، چون دهانه گشوده مشك ها بر ايشان فرو ريخت . سپس در حالى كه اين اشعار را مى خواند ، از پيش ما رفت : «هركه پروردگار را بشناسد و شناخت پروردگارش/ [از ديگران] بى نيازش نكند ، او شوربخت است . مؤمن حقيقى ، به سبب آنچه در راه طاعت خدا به سرش مى آيد/ و رنجى كه مى كشد ، دست از آن نمى كشد . بنده را با عزّتِ توانگران چه كار ،/ در حالى كه همه عزّت ، از آنِ پرهيزگاران است ؟» . درباره نام آن جوان پرسيدند . گفتند : اين ، زين العابدين است .

.

ص: 630

7 / 2لِقاءُ اللّه ِ إرشاد القلوب _ في حديث المعراج _ : [قالَ اللّه ُ تعالى :] يا أحمَدُ ، هَل تَدري أيُّ عَيشٍ أهنى ، وأيُّ حَياةٍ أبقى؟ قالَ : اللّهُمَّ لا . قالَ : أمَّا العَيشُ الهَنيءُ فَهُوَ الَّذي لا يَفتُرُ صاحِبُهُ عَن ذِكري ، ولا يَنسى نِعمَتي ، ولا يَجهَلُ حَقّي ، يَطلُبُ رِضايَ لَيلَهُ ونَهارَهُ . وأمَّا الحَياةُ الباقِيَةُ فَهِيَ الَّتي يَعمَلُ لِنَفسِهِ حَتّى تَهونَ عَلَيهِ الدُّنيا وتَصغُرَ في عَينَيهِ ، وتَعظُمَ الآخِرَةُ عِندَهُ ، ويُؤثِرَ هَوايَ عَلى هَواهُ ، ويَبتَغيَ مَرضاتي ، ويُعَظِّمَ حَقَّ عَظَمَتي ، ويَذكُرَ عِلمي بِهِ ، ويُراقِبَني بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ عِندَ كُلِّ سَيِّئَةٍ ومَعصِيَةٍ ، ويَنفيَ قَلبَهُ عَن كُلِّ ما أكرَهُ ، ويُبغِضَ الشَّيطانَ ووَساوِسَهُ ، لا يَجعَلَ لاِءِبليسَ عَلى قَلبِهِ سُلطانا وسَبيلاً . فَإِذا فَعَلَ ذلِكَ أسكَنتُ في قَلبِهِ حُبّا حَتّى أجعَلَ قَلبَهُ لي ، وفَراغَهُ وَاشتِغالَهُ وهَمَّهُ وحَديثَهُ مِنَ النِّعمَةِ الَّتي أنعَمتُ بِها عَلى أهلِ مَحَبَّتي مِن خَلقي ، وأفتَحَ عَينَ قَلبِهِ وسَمعِهِ حَتّى يَسمَعَ بِقَلبِهِ ويَنظُرَ بِقَلبِهِ إلى جَلالي وعَظَمَتي ، واُضَيِّقَ عَلَيهِ الدُّنيا ، واُبَغِّضَ إلَيهِ ما فيها مِنَ اللَّذّاتِ ، واُحَذِّرَهُ مِن الدُّنيا وما فيها كَما يُحَذِّرُ الرّاعي غَنَمَهُ مِن مَراتِعِ الهَلَكَةِ . فَإِذا كانَ هكَذا يَفِرُّ مِنَ النّاسِ فِرارا ، ويَنقُلُ مِن دارِ الفَناءِ إلى دارِ البَقاءِ ، ومِن دارِ الشَّيطانِ إلى دارِ الرَّحمنِ . يا أحمَدُ ، لاَُزَيِّنُهُ بِالهَيبَةِ وَالعَظَمَةِ . فَهذا هُوَ العَيشُ الهَنيءُ وَالحَياةُ الباقِيَةُ ، وهذا مَقامُ الرّاضينَ . فَمَن عَمِلَ بِرِضائي ألزِمُهُ ثَلاثَ خِصالٍ : اُعَرِّفُهُ شُكرا لا يُخالِطُهُ الجَهلُ ، وذِكرا لا يُخالِطُهُ النِّسيانُ ، ومَحَبَّةً لا يُؤثِرُ عَلى مَحَبَّتي مَحَبَّةَ المَخلوقينَ . فَإِذا أحَبَّني أحبَبتُهُ ، وأفتَحُ عَينَ قَلبِهِ إلى جَلالي ، فَلا اُخفي عَلَيهِ خاصَّةَ خَلقي ، فَاُناجيهِ في ظُلَمِ اللَّيلِ ونورِ النَّهارِ حَتّى يَنقَطِعَ حَديثُهُ مِنَ المَخلوقينَ ومُجالَسَتُهُ مَعَهُم ، واُسمِعُهُ كَلامي وكَلامَ مَلائِكَتي ، واُعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذي سَتَرتُهُ عَن خَلقي . (1)

.


1- .إرشاد القلوب : 204 ، بحار الأنوار : 77 / 28 / 6 .

ص: 631

7 / 2 ديدار خدا

7 / 2ديدار خدا إرشاد القلوب _ در ضمن حديث «معراج» _ : [خداوند متعال فرمود :] «اى احمد ! مى دانى كدام زندگى، گواراتر و كدام حيات ، پايدارتر است ؟». گفت : بارالها ! نه . فرمود : «اما زندگى گوارا آن است كه دارنده اش ، از يادم خسته نمى شود، نعمتم را فراموش نمى كند ، حقّم را ناديده نمى گيرد و در شب و روزش ، جوياى خشنودى من است . امّا حيات پايدار ، آن است كه دارنده اش چنان براى خود عمل مى كند كه دنيا بر او خوار شود و در چشمانش كوچك گردد و آخرت ، نزدش بزرگ شود . خواسته ام را بر خواسته اش مقدّم مى دارد و جوياى خشنودى من است . حقّ بزرگىِ مرا به جاى مى آورد ، آگاهى مرا نسبت به خودش به ياد دارد و در شب و روز و در كنار هر زشتى و گناهى ، مرا مراقب خود مى بيند و قلبش را از هر آنچه ناخوش مى دارم ، مى زدايد . شيطان و وسوسه هايش را دشمن مى دارد و براى شيطان بر قلبش سلطه اى و راهى نمى گذارد . پس چون چنين كند ، در قلبش محبّتى مى نهم تا آن جا كه قلبش را از آنِ خود مى سازم و فراغت و اشتغال و انديشه و سخنش را از نعمتى كه به دوستانم در ميان خلق بخشيده ام، ويژه خود مى گردانم و چشم و گوش و قلبش را مى گشايم تا آن كه با قلبش بشنود و با قلبش به جلال و عظمتم بنگرد . دنيا را بر او تنگ مى سازم و لذّت هايش را منفور او مى گردانم و او را چنان از دنيا برحذر مى دارم كه شبان ، گوسفندانش را از چراگاه هاى هلاكتبار برحذر مى دارد . پس چون چنين شود ، سخت از مردم مى گريزد و از سراى ناپايدار ، به سراى پايدار و از سراى شيطان ، به سراى رحمان منتقل مى گردد . اى احمد ! او را با هيبت و عظمت مى آرايم . اين است زندگى گوارا و حيات پايدار ، و اين است مقام خشنودان . هركس بر طبق خشنودى من رفتار كند، سه صفت را همراه او مى سازم: به او شكرى را مى شناسانم كه جهل با آن در نياميزد ، و يادى كه فراموشى با آن در نياميزد ، و محبّتى كه با وجود آن ، محبّت آفريدگان را بر محبّت من مقدّم ندارد . پس چون مرا دوست بدارد ، دوستش مى دارم و چشم دلش را به سوى جلالم مى گشايم و خاصّانِ خلقم را از او پنهان نمى دارم و در تاريكى هاى شب و روشنايى هاى روز ، با او رازگويى مى كنم تا آن كه از سخن گفتن با آفريدگان و همنشينى با آنان ببُرد و سخن خود و سخن فرشتگان را به او بشنوانم و رازى را كه از خلقم پنهان داشته ام ، به او بشناسانم» .

.

ص: 632

الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ اللّه َ أوحى إلى موسى عليه السلام : مَن أحَبَّ حَبيبا أنِسَ بِهِ ، ومَن أنِسَ بِحَبيبٍ صَدَّقَ قَولَهُ ورَضِيَ فِعلَهُ ، ومَن وَثَقَ بِحَبيبٍ اِعتَمَدَ عَلَيهِ ، ومَنِ اشتاقَ إلى حَبيبٍ جَدَّ فِي السَّيرِ إلَيهِ . يا موسى ، ذِكري لِلذّاكِرينَ ، وزِيارَتي لِلمُشتاقينَ ، وجَنَّتي لِلمُطيعينَ ، وأنَا خاصَّةً لِلمُحِبّينَ . (1)

حلية الأولياء عن إبراهيم بن أدهم : إنَّ اللّه َ تَعالى أوحى إلى يَحيَى بنِ زَكَرِيّا عليهماالسلام : يا يَحيى ، إنّي قَضَيتُ عَلى نَفسي أن لا يُحِبَّني عَبدٌ مِن عِبادي أعلَمُ ذلِكَ مِنهُ إلاّ كُنتُ سَمعَهُ الَّذي يَسمَعُ بِهِ ، وبَصَرَهُ الَّذي يُبصِرُ بِهِ ، ولِسانَهُ الَّذي يَتَكَلَّمُ بِهِ ، وقَلبَهُ الَّذي يَفهَمُ بِهِ . فَإِذا كانَ ذلِكَ كَذلِكَ بَغَّضتُ إلَيهِ الاِشتِغالَ بِغَيري ، وأدَمتُ فِكرَتَهُ ، وأسهَرتُ لَيلَهُ ، وأظمَأتُ نَهارَهُ . يا يَحيى ، أنَا جَليسُ قَلبِهِ ، وغايَةُ اُمنِيَّتِهِ وأمَلِهِ ، أهَبُ لَهُ كُلَّ يَومٍ وساعَةٍ فَيَتَقَرَّبُ مِنّي وأتَقَرَّبُ مِنهُ ، أسمَعُ كَلامَهُ ، واُجيبُ تَضَرُّعَهُ . فَوَعِزَّتي وجَلالي لَأَبعَثَنَّهُ مَبعَثا يَغبِطُهُ بِهِ النَّبِيّونَ وَالمُرسَلونَ ، ثُمَّ آمُرُ مُنادِيا يُنادي : هذا فُلانُ بنُ فُلانٍ ، وَلِيُّ اللّه ِ وصَفِيُّهُ وخِيَرَتُهُ مِن خَلقِهِ دَعاهُ إلى زِيارَتِهِ ؛ لِيَشفِيَ صَدرَهُ مِنَ النَّظَرِ إلى وَجهِهِ الكَريمِ . (2)

.


1- .إرشاد القلوب : 100 ، عدّة الداعي : 237 ، أعلام الدين : 279 كلاهما عن وهب بن منبّه نحوه وفيهما «أوحى اللّه إلى داود عليه السلام» ، بحار الأنوار : 77 / 42 / 10 ، راجع : الترغيب / فضل محبّة اللّه .
2- .حلية الأولياء : 10 / 82 .

ص: 633

امام على عليه السلام : خداوند به موسى عليه السلام وحى كرد : «هركه محبوبى را دوست بدارد ، با او همدم مى شود و هركه با محبوبى همدم گشت ، سخنش را تصديق مى كند و از كردارش خشنود مى شود ، و هركه به محبوبى اطمينان كند ، به او اعتماد مى ورزد و هركه مشتاق محبوبى شود ، در رفتن به سويش مى كوشد . اى موسى ! يادم از آنِ يادآوران ، ديدارم از آنِ شيفتگان ، و بهشتم از آنِ فرمانبران است و من خود ، ويژه دوستدارانم هستم» .

حلية الأولياء _ به نقل از ابراهيم بن ادهم _ : خداوند متعال به يحيى بن زكريا عليهماالسلام وحى كرد : «اى يحيى ! با خود عهد بسته ام كه هرگاه بنده اى از بندگانم مرا دوست بدارد و اين حالت را از او بدانم و ببينم،گوش شنوايش، چشم بينايش، زبان گويايش و قلب دريابنده اش شوم. پس چون چنين شود ، پرداختن به جز مرا منفورِ او مى گردانم ، فكرش را دوام مى بخشم و شبش را به شب زنده دارى و روزش را به روزه دارى خواهم گذرانْد . اى يحيى ! من همنشين قلبش و نهايت اميد و آرزويش هستم و هر روز و هر ساعت به او مى بخشم . پس به من نزديك مى شود و من به او نزديك مى شوم ، سخنش را مى شنوم و زارى اش را پاسخ مى دهم . به عزّت و جلالم سوگند كه او را منزلتى خواهم داد كه پيامبران و رسولان ، به سبب آن بر او رشك خواهند برد . سپس به مُنادى اى فرمان مى دهم كه ندا كند : اين ، فلانى پسر فلانى است ؛ ولىّ و دوست صميمى خداست و برگزيده اش از ميان خلقش . خداوند ، او را به زيارت خود خوانده است تا سوز درونش را با ديدار رخسار بزرگوار خويش شفا بخشد».

.

ص: 634

المحجّة البيضاء : في أخبارِ داودَ عليه السلام : إنَّ اللّه َ عز و جل أوحى إلَيهِ : يا داودُ ، إلى كَم تَذكُرُ الجَنَّةَ ولا تَسأَلُنِي الشَّوقَ إلَيَّ ؟! قالَ : يا رَبِّ ، مَنِ المُشتاقونَ إلَيكَ ؟ قالَ : إنَّ الُمشتاقينَ إلَيَّ الَّذينَ صَفَّيتُهُم مِن كُلِّ كَدَرٍ ، وأنبَهتُهُم بِالحَذَرِ ، وخَرَقتُ مِن قُلوبِهِم إلَيَّ خَرقا يَنظُرونَ إلَيَّ . . . يا داودُ ، إنّي خَلَقتُ قُلوبَ المُشتاقينَ مِن رِضواني ، ونَعَّمتُها بِنورِ وَجهي ، وَاتَّخَذتُهُم لِنَفسي مُحَدَّثينَ ، وجَعَلتُ أبدانَهُم مَوضِعَ نَظَري إلَى الأَرضِ ، وقَطَعتُ مِن قلُوبِهِم طَريقا يَنظُرونَ بِهِ إلَيَّ ، يَزدادونَ في كُلِّ يَومٍ شَوقا . (1)

الإمام عليٌّ عليه السلام : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : يَزورُ أهلُ الجَنَّةِ الرَّبَّ تَبارَكَ وتَعالى في كُلِّ يَومِ جُمُعَةٍ، وذَكَرَ ما يُعطَونَ ، قالَ : ثُمَّ يَقولُ اللّه ُ تَعالى : اِكشِفُوا الحُجُبَ . فَيَكشِفوا حِجابا ثُمَّ حِجابا حَتّى يَتَجَلّى لَهُم تَبارَكَ وتَعالى عَن وَجهِهِ فَكَأَنَّهُم لَم يَرَوا نِعمَةً قَبلَ ذلِكَ ، وهُوَ قَوله تَعالى : «وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ » . (2)

.


1- .المحجّة البيضاء: 8 / 59 .
2- .كنز العمّال : 2 / 509 / 4614 نقلاً عن أبي القاسم اللالكائي .

ص: 635

المحجّة البيضاء : در اخبار داوود عليه السلام آمده است كه خداوند عز و جل به او وحى كرد : «اى داوود!تاكى ازبهشت ياد مى كنى وشوق ديدارمرادرخواست نمى كنى؟». گفت : پروردگارا ! مشتاقانت كيان اند ؟ فرمود : «مشتاقانم ، كسانى هستند كه آنان را از هر غبار كدورتى پيراسته ام و با پرهيز ، هشيارشان ساخته ام و حجاب را از برابر دل هايشان چنان برداشته ام كه به من مى نگرند . . . اى داوود ! من دل هاى مشتاقان را از رضوان (خشنودى) خود آفريده ام و با نور رخسارم پروريده ام و آنان را چونان سخنگويانى براى خود برگزيده ام و پيكرهايشان را جايگاه نگاهم به زمين ساخته ام و از دل هايشان راهى به سوى خود گشوده ام كه از آن به من مى نگرند و هر روز ، بر شوقشان افزوده مى شود» .

امام على عليه السلام : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «بهشتيان هر روز جمعه با پروردگار متعال ديدار مى كنند» . سپس حضرت ، آنچه را كه به آنان عطا مى شود ياد كرد و افزود: «آن گاه خداوند متعال مى فرمايد : "پرده ها را برداريد" . پس از آن پرده ها يكى يكى برداشته مى شوند ، تا آن كه خداوند متعال با رخسار بزرگوارش چنان بر آنان تجلّى مى كند كه گويى پيش از آن ، هيچ نعمتى نديده اند؛ و اين است معناى گفته خداوند متعال : «و بيش از آن نزد ماست» » .

.

ص: 636

المحجّة البيضاء : في أخبارِ داودَ : . . . قُل لِعِبادِيَ المُتَوَجِّهينَ إلَيَّ بَمَحَبَّتي : ما ضَرَّكُم إذَا احتَجَبتُم عَن خَلقي ؛ إذ رَفَعتُ الحِجابَ فيما بَيني وبَينَكُم حَتّى تَنظُروا إلَيَّ بِعُيونِ قُلوبِكُم ؟! ما ضَرَّكُم ما زَوَيتُ عَنكُم مِنَ الدُّنيا ؛ إذ بَسَطتُ ديني لَكُم ؟! وما ضَرَّكُم مَسخَطَةُ الخَلقِ إذَا التَمَستُم رِضايَ ؟! (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في مُناجاةِ العارِفين _ : إلهي ، فَاجعَلنا مِنَ الَّذينَ تَوَشَّحَت أشجارُ الشَّوقِ إلَيكَ في حَدائِقِ صُدورِهِم ، وأخَذَت لَوعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجامِعِ قُلوبِهِم . . . وقَرَّت بِالنَّظَرِ إلى مَحبوبِهِم أعيُنُهُم . (2)

عنه عليه السلام _ فِي مُناجاةِ المُحبّينَ _ : إلهي ، مَن ذَا الَّذي ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنكَ بَدَلاً ! ومَن ذَا الَّذي أنِسَ بِقُربِكَ فَابتَغى عَنكَ حِوَلاً ! إلهي ، فَاجعَلنا مِمَّنِ اصطَفَيتَهُ لِقُربِكَ ووِلايَتِكَ ، وأخلَصتَهُ لِوُدِّكَ ومَحَبَّتِكَ ، وشَوَّقتَهُ إلى لِقائِكَ ، ورَضَّيتَهُ بِقَضائِكَ ، ومَنَحتَهُ بِالنَّظَرِ إلى وَجهِكَ ، وحَبَوتَهُ بِرِضاكَ ، وأعَذتَهُ مِن هَجرِكَ وقَلاكَ ، وبَوَّأتَهُ مَقعَدَ الصِّدقِ في جِوارِكَ ، وخَصَصتَهُ بِمَعرِفَتِكَ ، وأهَّلتَهُ لِعِبادَتِكَ ، وهَيَّمتَهُ لاِءِرادَتِكَ ، وَاجتَبَيتَهُ لِمُشاهَدَتِكَ ، وأخلَيتَ وَجهَهُ لَكَ ، وفَرَّغتَ فُؤادَهُ لِحُبِّكَ ، ورَغَّبتَهُ فيما عِندَكَ ، وألهَمتَهُ ذِكرَكَ ، وأوزَعتَهُ شُكرَكَ ، وشَغَلتَهُ بِطاعَتِكَ ، وصَيَّرتَهُ مِن صالِحي بَرِيَّتِكَ ، وَاختَرتَهُ لِمُناجاتِكَ ، وقَطَعتَ عَنهُ كُلَّ شَيءٍ يَقطَعُهُ عَنكَ . اللّهُمَّ اجعَلنا مِمَّن دَأبُهُمُ الاِرتِياحُ إلَيكَ وَالحَنينُ ، ودَهرُهُمُ الزَّفرَةُ وَالأَنينُ ، جِباهُهُم ساجِدَةٌ لِعَظَمَتِكَ ، وعُيونُهُم ساهِرَةٌ في خِدمَتِكَ ، ودُموعُهُم سائِلَةٌ مِن خَشيَتِكَ ، وقُلوبُهُم مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ ، وأفئِدَتُهُم مُنخَلِعَةٌ مِن مَهابَتِكَ . يا مَن أنوارُ قُدسِهِ لِأَبصارِ مُحِبّيهِ رائِقَةٌ ، وسُبُحاتُ وَجهِهِ لِقُلوبِ عارِفيهِ شائِقَةٌ ، يا مُنى قُلوبِ المُشتاقينَ ، ويا غايَةَ آمالِ المُحِبّينَ ، أسأَلُكَ حُبَّكَ ، وحُبَّ مَن يُحِبُّكَ ، وحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يوصِلُني إلى قُربِكَ ، وأن تَجعَلَكَ أحَبَّ إلَيَّ مِمّا سِواكَ ، وأن تَجعَلَ حُبّي إيّاكَ قائِدا إلى رِضوانِكَ ، وشَوقي إلَيكَ ذائِدا عَن عِصيانِكَ ، وَامنُن بِالنَّظَرِ إلَيكَ عَلَيَّ ، وَانظُر بِعَينِ الوُدِّ وَالعَطفِ إلَيَّ ، ولا تَصرِف عَنّي وَجهَكَ ، وَاجعَلني مِن أهلِ الإِسعادِ وَالحُظوَةِ عِندَكَ ، يا مُجيبُ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . (3)

.


1- .المحجّة البيضاء : 8 / 61 .
2- .بحار الأنوار : 94 / 150 .
3- .بحار الأنوار : 94 / 148 .

ص: 637

المحجّة البيضاء : در اخبار داوود عليه السلام آمده است : «به بندگانم كه با محبّتم به من روى آورده اند ، بگو كه : در پرده شدنتان از خلقم ، زيانى به شما زيانى نمى زند ؛ زيرا پرده ميان خود و شما را برداشته ام ، تا با چشم دلتان به من بنگريد . اين كه بساط دنيا را از برابر شما در هم پيچيده ام ، زيانى به شما نمى زند ؛ زيرا دين خود را برايتان گسترده ام و چون خشنودى مرا مى جوييد ، ناخشنودى خلق به شما زيانى نمى رساند» .

امام سجّاد عليه السلام _ در «مناجاةُ العارفين» _ : بارالها ! ما را از كسانى قرار ده كه درختان شوق تو در باغ سينه هاشان، شاخه گسترده و آتش محبّتت ، دل هايشان را فرا گرفته است ... و چشمانشان با نگريستن به تو روشن گشته است .

امام سجاد عليه السلام _ در «مناجاةُ المحبّين» _ : بارالها ! چه كسى شيرينى محبّت تو را چشيد و پس از آن ، در پىِ جايگزينى برايت برآمد ؟ چه كسى به نزديكى با تو اُنس گرفت و پس از آن ، خواستار جابه جايى از كنارت شد ؟ بارالها! ما را از كسانى قرار ده كه براى نزديكى و دوستى ات برگزيدى ، و براى محبّت و دوستى ات خالصشان ساختى ، و به ديدارت مشتاقشان كردى ، و به قضايت خشنودشان نمودى ، و نگريستن به رخسارت را به آنان بخشيدى ، و خشنودى ات را به آنان عطا كردى ، و از دورى و هجرانت ايمنشان ساختى ، و در كنارت در جايگاهى راستينْ جايشان دادى ، و شناختت را ويژه ايشان ساختى ، و آنان را اهليّت عبادتت دادى و شيفته اراده ات كردى ، و براى مشاهده خودت برگزيدى و چهره ات را برايشان بى پرده ساختى و دلشان را به دوستى خودت پرداختى و آنان را خواستار آنچه نزدت هست ، نمودى ، و يادت را به آنان الهام نمودى ، و آنان را وادار به كرگزارى ات كردى و به فرمانبرى ات مشغولشان ساختى ، و آنان را از صالحانِ خلقت قرار دادى و آنان را براى رازگويى ات برگزيدى و هر آنچه آنان را از تو بِبُرَد ، از آنان بريدى . بارالها ! ما را از كسانى قرار ده كه عادتشان شادابى و شوق به تو باشد و روزگارشان در سوز و گداز و ناله [از هجران تو ]به سر شود . پيشانى هايشان براى عظمت تو به سجده درآمده ، چشمانشان در خدمت به تو شب ها بيدار مانده، اشك هايشان از هراس توريزان است،قلب هايشان به محبّتت پيوسته ، و دل هايشان از هيبت و شُكوه تو بركَنده است . اى آن كه روشنى هاى قِداستش براى چشمان دوستدارانش مى درخشد و درخشش هاى رخسارش براى دل هاى شناسندگانش شوق آور است ! اى اميد دل هاى مشتاقان و اى نهايت آرزوهاى دوستداران ! دوستى تو را و دوستى آنان را كه دوستت دارند و دوستى هر آن عملى را كه مرا به نزديكى تو مى رساند ، از تو مسئلت مى كنم . از تو مى خواهم كه خودت را نزدم محبوب تر از هر آنچه جز توست ، قرار دهى و دوستى مرا نسبت به خودت ، راهبر به سوى خشنودى ات و شوق مرا به تو ، بازدارنده از نافرمانى ات قرار دهى . بر من منّت بگذار تا به تو بنگرم ، و با نگاه دوستى و توجّه به من بنگر و رخسارت را از من برمگردان و مرا از سعادتمندان و بهره مندان نزد خودت قرار بده ، اى اجابت كننده و اى مهربان ترين مهربانان !

.

ص: 638

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّما اُولُو الأَلبابِ الَّذينَ عَمِلوا بِالفِكرَةِ حَتّى وَرِثوا مِنهُ حُبَّ اللّه ِ ؛ فَإِنَّ حُبَّ اللّه ِ إذا وَرِثَهُ القَلبُ استَضاءَ ، وأسرَعَ إلَيهِ اللُّطفُ ، فَإِذا نَزَلَ مَنزِلَةَ اللُّطفِ صارَ مِن أهلِ الفَوائِدِ ؛ تَكَلَّمَ بِالحِكمَةِ ، فَإِذا تَكَلَّمَ بِالحِكمَةِ صارَ صاحِبَ فِطنَةٍ ، فَإِذا نَزَلَ مَنزِلَةَ الفِطنَةِ عَمِلَ بِها فِي القُدرَةِ ، فَإِذا عَمِلَ بِها فِي القُدرَةِ عَرَفَ الأَطباقَ السَّبعَةَ ، فَإِذا بَلَغَ إلى هذِهِ المَنزِلَةِ صارَ يَتَقَلَّبُ فِكرُهُ بِلُطفٍ وحِكمَةٍ وبَيانٍ ، فَإِذا بَلَغَ هذِهِ المَنزِلَةَ جَعَلَ شَهوَتَهُ ومَحَبَّته (1) في خالِقِهِ ، فَإِذا فَعَلَ ذلِكَ نَزَلَ المَنزِلَةَ الكُبرى ؛ فَعايَنَ رَبَّهُ في قَلبِهِ ، ووَرِثَ الحِكمَةَ بِغَيرِ ما وَرِثَهُ الحُكَماءُ ، ووَرِثَ العِلمَ بِغَيرِ ما وَرِثَهُ العُلَماءُ ، ووَرِثَ الصِّدقَ بِغَيرِ ما وَرِثَهُ الصِّدّيقونَ . (2)

.


1- .في المصدر «مَحَبَّة» والصحيح ما أثبتناه .
2- .مختصر بصائر الدرجات : 122 ، كفاية الأثر : 257 نحوه وليس فيه «فإذا بلغ إلى هذه المنزلة صار يتقلّب فكره بلطف وحكمة وبيان» وكلاهما عن يونس بن ظبيان ، بحار الأنوار : 70 / 25 / 26 .

ص: 639

امام صادق عليه السلام : خردمندان ، در حقيقت ، كسانى هستند كه انديشه شان را به كار بستند ، تا آن كه از آن ، خدا دوستى را به ميراث بردند ؛ زيرا چون قلبْ خدا دوستى را به ميراث بَرَد ، روشنى مى گيرد و لطف و توجّه به سويش مى شتابد. پس چون به منزلت لطف و توجّه برسد، از فايده مندان مى گردد؛ يعنى حكيمانه سخنى مى گويد . پس چون حكيمانه سخن بگويد ، داراى هشيارى و زيركى مى شود . پس چون به منزلتِ زيركى برسد ، آن را در راه قدرت به كار مى برد و چون آن را در راه قدرت به كار بَرَد ، طبقات هفتگانه را مى شناسد و چون به اين منزلت برسد ، انديشه اش با لطف ، حكمت و بيان ، همراه مى شود و آنها را به كار مى بندد و چون به اين منزلت برسد ، خواسته و دوستى اش را در راه خالق خود قرار مى دهد . پس چون چنين كرد ، به منزلتِ بزرگ تر مى رسد و خدا را با چشمِ دلش مى بيند و حكمت را از راهى جز راه حكيمان به ميراث مى بَرد ، و علم را از راهى جز راه عالمان به ميراث مى بَرَد و صدق را از راهى جز راه صدّيقان به ميراث مى برد .

.

ص: 640

7 / 3خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةالكتاب(مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْأَخِرَةِ) . (1)

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : القَلْبُ ثَلاثَةُ أنْواعٍ ، قَلْبٌ مَشْغُولٌ بِالدُّنيا ، وَقَلْبٌ مَشْغُولٌ بِالْعُقْبى ، وَقَلبٌ مَشْغُولٌ بِالْمَولى ، أَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغُولُ بِالدُّنْيا فَلَهُ الشِّدَّةُ وَالْبَلاءُ ، وَأمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغُولُ بِالعُقْبى فَلَهُ الدَّرَجاتُ العُلى ، وَأَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغُولُ بِالْمَوْلى فَلَهُ الدُّنْيا وَالعُقْبى وَالْمَولى . (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في الدّعاء _ : وَانْهَجْ لي إلى مَحَبَّتِكَ سَبيلاً سهَلَةً ، أكمِل لي بِها خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (3)

7 / 4النَّوادِرالكتاب(وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَ_رَى نَحْنُ أَبْنَ_ؤُاْ اللَّهِ وَأَحِبَّ_ؤُهُو قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُم بِذُنُوبِكُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ) . (4)

.


1- .النساء : 134 .
2- .المواعظ العدديّة : 146 .
3- .الصحيفة السّجادية : 87 الدعاء 20 .
4- .المائدة : 18 .

ص: 641

7 / 3 خير دنيا و آخرت

7 / 4 گوناگون

7 / 3خير دنيا و آخرتقرآن(هر كه خواستار پاداش دنياست ، پس [بداند كه ]ثواب دنيا و آخرت ، در نزد خداوند است) .

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : قلب ها سه گونه اند : قلبى مشغول به دنيا ، قلبى مشغول به عُقبا و قلبى مشغول به مولا . امّا قلب مشغول به دنيا را سختى و بلاست . امّا قلب مشغول به عُقبا را درجات والاست ؛ و امّا قلب مشغول به مولا را دنيا و عُقبا و مولاست .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعا _ : و به سوى محبّتت ، راهى آسان برايم بگشا كه بدان ، خير دنيا و آخرت را برايم كامل گردانى .

ر . ك : ص 379 (ح 915) .

7 / 4گوناگونقرآن(يهوديان و مسيحيان گفتند : ما فرزندان و دوستان خدا هستيم . بگو : «پس چرا شما را به سبب گناهانتانْ عذاب مى كند ؟ بلكه شما انسان هايى از جمله آفريدگان هستيد . هركس را بخواهد ، مى آمرزد و هركس را بخواهد ، عذاب مى كند . فرمانروايى آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست ، از آنِ خداست و بازگشت به سوى اوست») .

.

ص: 642

(قُلْ يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَآءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَ_دِقِينَ) . (1)

الحديث الإمام الصادق عليه السلام : مَن أحَبَّ اللّه َ أحَبَّهُ اللّه ُ ، ومَن أحَبَّهُ اللّه ُ عز و جل كانَ مِن الآمِنينَ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن آثَرَ مَحَبَّةَ اللّه ِ عَلى مَحَبَّةِ نَفسِهِ كَفاهُ اللّه ُ مُؤنَةَ النّاسِ . (3)

الأمالي للطوسي عن وهب بن منبّه : قَرَأتُ في زَبورِ داودَ عليه السلام : . . . يا داودُ ، اِسمَع مِنّي ما أقولُ وَالحَقَّ أقولُ : مَن أتاني وهُوَ يُحِبُّني أدخَلتُهُ الجَنَّةَ . (4)

مستدرك الوسائل : سَأَلَ أعرابِيٌّ عَلِيّا عليه السلام عَن دَرَجاتِ المُحِبّينَ ما هِيَ؟ قالَ : أدنى دَرَجاتِهِم مَنِ استَصغَرَ طاعَتَهُ وَاستَعظَمَ ذَنبَهُ وهُوَ يَظُنُّ أن لَيسَ فِي الدّارَينِ مَأخوذٌ غَيرُهُ . فَغُشِيَ عَلَى الأَعرابِيِّ ، فَلَمّا أفاقَ، قالَ : هَل دَرَجَةٌ أعلى مِنها؟ قالَ : نَعَم ، سَبعونَ دَرَجَةً . (5)

الإمام عليّ عليه السلام : حُبُّ اللّه ِ نارٌ لا يَمُرُّ عَلى شَيءٍ إلاَّ احتَرَقَ ، ونورُ اللّه ِ لا يَطلُعُ عَلى شَيءٍ إلاّ أضاءَ . (6)

.


1- .الجمعة : 6 .
2- .الخصال : 188 / 259 ، علل الشرايع : 13 / 8 ، الأمالي للصدوق : 92 / 65 كلّها عن يونس بن ظبيان ، روضة الواعظين : 456 وفيه «وكان» بدل «ومن أحبّه اللّه عز و جل كان » ، بحار الأنوار : 70 / 18 / 9 .
3- .كنز العمّال : 15 / 790 / 43127 نقلاً عن أبي عبد الرحمن السلمي و ح 43128 نقلاً عن الديلمي وكلاهما عن عائشة وفيه «الناس» بدل «نفسه» .
4- .الأمالي للطوسي : 107 / 162 ، بحار الأنوار : 6 / 4 / 4 .
5- .مستدرك الوسائل : 1 / 133 / 188 نقلاً عن لبّ اللباب للراوندي .
6- .مصباح الشريعة : 523 ، بحار الأنوار : 70 / 23 / 23 .

ص: 643

(بگو : اى كسانى كه يهودى شده ايد! اگر مى پنداريد كه شما دوستان خداييد ، نه مردم ديگر ، پس تمنّاى مرگ كنيد ، اگر راست مى گوييد) .

حديث امام صادق عليه السلام : هركس خدا را دوست بدارد ، خدا دوستش مى دارد و هركس خدا دوستش بدارد ، از ايمنان خواهد بود .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه خدادوستى را بر خودْدوستى مقدّم بدارد ، در برابر سختى و دشوارى مردم ، خداوند ، او را بسنده است .

الأمالى طوسى _ به نقل از وَهْب بن مُنَبّه _ : در زبور داوود عليه السلامخواندم : «اى داوود ! آنچه را مى گويم ، از من بشنو كه حق مى گويم . هركه در حالى كه دوستم دارد ، نزدم بيايد ، او را به بهشت درمى آورم» .

مستدرك الوسائل : عربى باديه نشين ، از على عليه السلام درباره درجات دوستداران پرسيد كه چيست . حضرت فرمود : «پايين ترين درجه شان ، كسى است كه طاعت خود را كوچك و گناهش را بزرگ مى شمارد و مى پندارد در اين جهان و آن جهان ، جز او را به كيفر نمى گيرند» . باديه نشين ، بيهوش شد. چون به هوش آمد ، پرسيد : آيا درجه اى بالاتر از آن نيز هست ؟ حضرت فرمود : «آرى ، هفتاد درجه» .

امام على عليه السلام : دوستىِ خدا ، آتشى است كه بر هرچه بگذرد ، مى سوزد و نور خدا بر هر چه بتابد ، درخشيدن مى گيرد .

.

ص: 644

رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ في دُعائِهِ _ : يا خَيرَ مَقصودٍ ومَطلوبٍ ، يا خَيرَ حَبيبٍ ومَحبوبٍ ، يا مَن هُوَ لِمَن دَعاهُ مُجيبٌ ، يا مَن هُوَ لِمَن أطاعَهُ حَبيبٌ ، يا مَن هُوَ إلى مَن أحَبَّهُ قَريبٌ . (1)

مجمع البيان : رَوَوا عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام [في تفسير قوله تعالى : «وَ سَقَ_اهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا » (2) ] : يُطَهِّرُهُم عَن كُلِّ شَيءٍ سِوَى اللّه ِ ؛ إذ لا طاهِرَ مِن تَدَنُّسٍ بِشَيءٍ مِنَ الأَكوانِ إلاَّ اللّه َ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام _ فيما نُسِبَ إلَيه في مِصباحِ الشَّريعَة _ : نَجوَى العارِفينَ تَدورُ عَلى ثَلاثَةِ اُصولٍ : الخَوفِ ، وَالرَّجاءِ ، وَالحُبِّ. فَالخَوفُ فَرعُ العِلمِ، وَالرَّجاءُ فَرعُ اليَقينِ، وَالحُبُّ فَرعُ المَعرِفَةِ . فَدَليلُ الخَوفِ الهَرَبُ ، ودَليلُ الرَّجاءِ الطَّلَبُ ، ودَليلُ الحُبِّ إيثارُ المَحبوبِ عَلى ما سِواهُ . فَإِذا تَحَقَّقَ العِلمُ فِي الصَّدرِ خافَ . وإذا صَحَّ الخَوفُ هَرَبَ . وإذا هَرَبَ نَجا . . . وإذا تَمَكَّنَ مِنهُ رَجا . وإذا وَجَدَ حَلاوَةَ الرَّجاءِ طَلَبَ . وإذا وُفِّقَ لِلطَّلَبِ وَجَدَ . وإذا تَجَلّى ضِياءُ المَعرِفَةِ فِي الفُؤادِ هاجَ ريحُ المَحَبَّةِ ، وإذا هاجَ ريحُ المَحَبَّةِ استَأنَسَ (في) ظِلالِ المَحبوبِ ، وآثَرَ المَحبوبَ عَلى ما سِواهُ ، وباشَرَ أوامِرَهُ، وَاجتَنَبَ نَواهِيَهُ . وإذَا استَقامَ عَلى بِساطِ الاُنسِ بِالمَحبوبِ _ مَعَ أداءِ أوامِرِهِ وَاجتِنابِ نَواهيهِ _ وَصَلَ إلى روحِ المُناجاةِ . (4)

عنه عليه السلام _ أيضا _ : حُبُّ اللّه ِ إذا أضاءَ عَلى سِرِّ عَبدٍ أخلاهُ عَن كُلِّ شاغِلٍ . وكُل ذِكرٍ سِوَى اللّه ِ تَعالى ظُلمَةٌ . وَالمُحِبُّ أخلَصُ النّاسِ سِرّا للّه ِِ تَعالى ، وأصدَقُهُم قَولاً ، وأوفاهُم عَهدا ، وأزكاهُم عَمَلاً ، وأصفاهُم ذِكرا ، وأعبَدُهُم نَفسا ، يَتَباهَى المَلائِكَةُ بِهِ عِندَ مُناجاتِهِ ، ويَفخَرُ بِرُؤيَتِهِ ، وبِهِ يَعمُرُ اللّه ُ بِلادَهُ ، وبِكَرامَتِهِ يُكرِمُ عِبادَهُ ، يُعطيهِم إذا سَأَلوا بِحَقِّهِ ، ويَدفَعُ عَنهُمُ البَلايا بِرَحمَتِهِ . فَلَو عَلِمَ الخَلقُ ما مَحَلُّهُ عِندَ اللّه ِ ومَنزِلَتُهُ لَدَيهِ ما تَقَرَّبوا إلَى اللّه ِ تَعالى إلاّ بِتُرابِ قَدَمَيهِ . (5)

.


1- .البلد الأمين : 410 ، بحار الأنوار : 94 / 396 .
2- .الإنسان : 21 .
3- .تفسير مجمع البيان : 10 / 623 ، بحار الأنوار : 8 / 113 .
4- .مصباح الشريعة : 12 ، بحار الأنوار : 70 / 22 / 22 .
5- .مصباح الشريعة : 521 ، بحار الأنوار : 70 / 23 / 23 .

ص: 645

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى بهترين مقصود و خواسته ! اى بهترين دوست و محبوب ! اى آن كه به خواهانش پاسخ مى دهد ! اى آن كه دوستِ كسى است كه از او فرمان مى برد ! و اى آن كه به دوستدارش نزديك است !

امام باقر عليه السلام _ در تفسير گفته خداوند متعال : «و پروردگارشان به آنان شرابى پاك نوشاند» _ : از هر چيزى جز خدا پاكشان مى كند ؛ زيرا جز خدا چيزى نيست كه از آلودگى هاى هستى (ممكن) پاك باشد .

مصباح الشريعة _ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _ : مناجات عارفان ، بر سه اصل مى چرخد : بيم ، اميد و دوستى . بيم، خود، زاده دانش است و اميد ، زاده يقين و دوستى ، زاده شناخت . نشانِ بيم ، گريز است و نشانِ اميد ، جستجوست و نشانِ دوستى ، مقدّم داشتن محبوب بر جز اوست . پس چون دانش در سينه پديدار شد ، شخصْ بيمناك مى شود و چون بيم درست گردد ، شخصْ گريزان مى گردد و چون بگريزد ، نجات مى يابد ... و چون دلش استوار گردد ، اميد مى بندد و چون شيرينى اميد را دريابد ، به جستجو برمى آيد و چون توفيق جستجويش دهند ، مى يابد . هرگاه روشنى شناخت بر دل بتابد ، نسيم دوستى مى وزد و چون نسيم دوستى بوزد ، شخص در سايه سار محبوب ، انس مى گيرد و محبوب را بر جز او رجحان مى نهد و با فرمان هايش همگام مى شود و از نافرمانى هايش دورى مى گزيند و چون كنار بساط انس با محبوب ، استقامت ورزد و فرمان هايش را به جاى آورد و از نافرمانى او بپرهيزد ، به روح مناجات ، دست مى يابد .

مصباح الشريعة _ در سخنى كه به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است _ : دوستى خدا چون بر ضمير بنده اى بتابد ، او را از هر مشغوليتى مى پردازد (خالى مى كند) . هر يادى جز ياد خداوند متعال ، تاريكى است . شخص دوستدار ، ضميرش از همه مردم براى خدا خالص تر، سخنش راست تر، عهدش وفادارانه تر ، كردارش پاك تر، يادش پاكيزه تر و جانش بنده تر است . چون مناجات كند ، فرشتگان به او مباهات مى ورزند و به ديدارش افتخار مى كنند . خداوند به سبب او ، سرزمين ها را آباد مى كند ، و به سبب گراميداشت او ، بندگانش را گرامى مى دارد و به سبب حقّ او ، چون بندگان از او درخواستى كنند ، به آنان مى بخشد ، و به سبب رحمت بر او ، بلاها را از آنان برطرف مى كند . اگر خلق مى دانستند كه وى در نزد خداوند ، چه جايگاه و منزلتى دارد ، جز با خاكِ پاى او ، به خداوند عز و جلتقرّب نمى جستند .

.

ص: 646

. .

ص: 647

ر . ك : ص 421 (ح 976) .

.

ص: 648

. .

ص: 649

سخنى درباره آثار خدا دوستى

الف _ بالاترين درجات توحيد

سخنى درباره آثار خدا دوستىپيش تر گفتيم كه محبّت خداوند سبحان، رمز موفّقيت در زندگى، كيمياى خودسازى و سازندگى و راهِ رسيدن به همه آمال و آرزوهاست ، (1) همان گونه كه در دعاى عَرَفه آمده است: ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَكَ ومَا الَّذي فَقَدَ مَن وَجَدَكَ ؟ لَقَد خابَ مَن رَضِيَ دونَكَ بَدَلاً ؛ (2) چه چيز يافت آن كه تو را گم كرد؟ و چه چيز گم كرد آن كه تو را يافت؟ بى گمان ، نوميد شد هركه به جز تو رضا داد! اينك با عنايت به متون اين فصل و برخى آيات و احاديث مرتبط با آن در فصول گذشته ، برجسته ترين و جامع ترين آثار و بركات محبّت خدا را در دو اثر، مى توان خلاصه كرد :

الف _ بالاترين درجات توحيدعشق و محبّت به خداوند متعال از يك سو _ چنان كه قبلاً در «درآمد» اين بخش

.


1- .ر . ك : ص 431 (تحقيقى درباره بنياد محبّت خدا) .
2- .ر . ك : ص 379 ح 915 .

ص: 650

ب _ جانشينى خدا

توضيح داديم _ ريشه در معرفت شهودى دارد و از سوى ديگر ، مقدمه اى است براى وصول به شناخت بيشترِ صفات و كمالاتِ حضرت حق عز و جل . از آن جا كه كمالات خداوند متعال ، بى نهايت است ، محبّت او نيرويى است كه همواره انسان را از بركات بالاترين درجات توحيد ، برخوردار مى سازد . به فرموده برخى از اهل معرفت : اگر در توحيدْ مستغرق باشى ، هر لحظه از عنايت هاى خاصّ حق تعالى بهره مند مى شوى كه در لحظه قبل ، برخوردار نبوده اى و عنايت هاى حق ، هر دمْ تازگى خواهد داشت . (1)

ب _ جانشينى خدافلسفه خلقت انسان ، جانشينى و خلافت خداست ، همان طور كه خداوند سبحان مى فرمايد : «وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَ_ئكَةِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً» ؛ (2) و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت : من در زمين جانشينى خواهم گذاشت» . خليفه خدا بايد بتواند كار او را انجام دهد و در اين باره گفته شده : العُبودِيَّةُ جَوهَرَةٌ كُنهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ ؛ (3) بندگى ، حقيقتى است كه خمير مايه آن ، ربوبيت است . و در حديث قدسى آمده است :

.


1- .ر . ك : كيمياى محبّت : 143 (فصل دوم) .
2- .سوره بقره ، آيه 30 .
3- .مصباح الشريعة : 536 .

ص: 651

عَبدي! أطِعنِي حَتّى أجعَلَكَ مِثلي ؛ (1) بنده ام! پيروى ام كن تا تو را چون خود سازم . و نيز روايت شده است : إنَّ اللّه َ تَعالى يَقولُ في بَعضِ كُتُبِهِ : يَا ابنَ آدَمَ! أنَا حَىٌّ لا أموتُ . أطِعني فِيما أمَرتُكَ حَتّى أجعَلَكَ حَيّا لا تَموتَ . يَابنَ آدَمَ! أنَا أقُولُ لِلشَّيءِ : كُن ، فَيَكونُ ، أَطِعني فيما أمَرتُكَ أجعَلكَ تَقولُ لِلشَّيءِ : كُن ، فَيَكُونُ ؛ (2) خداوند متعال در يكى از كتاب هاى آسمانى فرموده: «اى آدميزاد! من زنده ناميرا هستم . در آنچه فرمانت مى دهم ، پيروى ام كن تا تو را زنده جاودان سازم . اى آدميزاد! من به هر چيزى بگويم «باش» ، به وجود مى آيد . در آنچه دستورت مى دهم ، پيروى ام كن تا تو را به گونه اى قرار دهم كه به هر چيزى بگويى «باش» ، به وجود آيد. آنچه مى تواند انسان را به مقام خلافت خدا برساند ، محبّت اوست . در اين باره ، يكى از اهل معرفت ، سخنى بدين مضمون دارد : همان گونه كه وقتى آتش در آهن نفوذ كند ، آهن ، كار آتش را انجام مى دهد ، همچنين اگر محبّت خدا در دلى نفوذ كند ، آفريده مى تواند _ به اذن خدا _ كار خدايى انجام دهد . (3)همان گونه كه در احاديث «قُرب نوافل» _ كه شيعه و اهل سنّت ، آن را نقل كرده اند _ آمده است ، انسان بر اثر «نوافل (مستحبّات)» كه زمينه هاى جلب محبّت خدا هستند ، گام به گام به او نزديك مى شود تا شايستگى پيدا مى كند و

.


1- .بحار الأنوار : 105 / 165 در حاشيه .
2- .مستدرك الوسائل : 11 / 258 / 12928 ، بحار الأنوار : 93 / 376 / 16 ، تاريخ اليعقوبى : 1 / 95 .
3- .ر . ك : كيمياى محبّت : 171 (انسانى كه كار خدايى مى كند) .

ص: 652

مورد محبّت آفريدگار خود قرار مى گيرد . در اين هنگام ، علاقه خدا نسبت به بنده ، با او كارى مى كند كه خداوند عز و جل چشم ، گوش ، زبان ، دست ، پا و قلب او مى گردد . (1) به عبارت ديگر ، انسان در خدا ذوب مى شود و به مقام «فناء فى اللّه» مى رسد ، و در اين حال ، ديگر از خود ، اراده اى ندارد . چشمش آن را مى بيند كه خدا مى خواهد؛ زبانش آن را مى گويد كه او دوست دارد؛ همچنين ساير اعضا و جوارح او بر مبناى خواست خدا عمل مى كنند و مهم تر آن كه ذهن و خِردش آن گونه مى انديشد و درك مى كند كه خداوند متعال ، اراده فرموده است . (2) انسان در اين موقعيت ، صبغه «خليفه خدا» را مى گيرد ؛ «مَثَل خدا» مى شود و آنچه بخواهد انجام دهد ، با درخواست از خدا و به اذن او امكان پذير است .

.


1- .ر . ك : ص 627 (استجابت دعاها) .
2- .ر . ك : ص 531 (معناى دوستى خدا) .

ص: 653

بخش سوم : دوستى در راه خدا

اشاره

بخش سوم : دوستى در راه خدافصل اوّل : تأكيد بر دوستى در راه خدافصل دوم : تأكيد بر برادرى در راه خدافصل سوم : آثار دوستىِ در راه خدا

.

ص: 654

الفصل الأوّل: تأكيد المحبَّة في اللّه 1 / 1وُجوبُ الحُبِّ فِي اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : الحُبُّ فِي اللّه ِ فَريضَةٌ ، وَ البُغضُ فِي اللّه ِ فَريضَةٌ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام : واصِلوا مَن تُواصِلونَهُ فِي اللّه ِ ، وَ اهجُروا مَن تَهجُرونَهُ فِي اللّه ِ سُبحانَهُ . (2)

عنه عليه السلام : وادّوا مَن تُوادّونَهُ فِي اللّه ِ ، و أبغِضوا مَن تُبغِضونَهُ فِي اللّه ِ سُبحانَهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام : حُبُّ أولِياءِ اللّه ِ وَ الوِلايَةُ لَهُم واجِبَةٌ ، وَ البَراءَةُ مِن أعدائِهِم واجِبَةٌ . (4)

.


1- .جامع الأخبار : 352 / 980 عن أنس ، بحار الأنوار : 69 / 252 / 32 ؛ الفردوس : 2 / 156 / 2787 عن أنس ، كنزالعمّال : 9 / 11 / 24688 .
2- .غرر الحكم : 10120 .
3- .غرر الحكم : 10119 .
4- .الخصال : 607 / 9 عن الأعمش ، بحار الأنوار : 27 / 52 / 3 .

ص: 655

فصل يكم : تأكيد بر دوستى در راه خدا

1 / 1 وجوب دوستى در راه خدا

فصل اوّل : تأكيد بر دوستى در راه خدا1 / 1وجوب دوستى در راه خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستى در راه خدا واجب است ؛ و دشمنى در راه خدا واجب است .

امام على عليه السلام : با هركه مى پيونديد و دوستى مى كنيد ، در راه خدا دوستى كنيد و از هركه مى بُريد ، در راه خداى سبحان بِبُريد .

امام على عليه السلام : با هركه دوستى مى كنيد ، در راه خدا دوستى كنيد و با هركه دشمنى مى كنيد ، در راه خدا دشمنى كنيد .

امام صادق عليه السلام : دوست داشتن اولياى خدا و همدلى با آنان ، واجب است ؛ بيزارى از دشمنانشان نيز واجب است .

.

ص: 656

الإمام الرضا عليه السلام : حُبُّ أولِياءِ اللّه ِ تَعالى واجِبٌ ، و كَذلِكَ بُغضُ أعداءِ اللّه ِ وَ البَراءَةُ مِنهُم و مِن أئِمَّتِهِم . (1)

1 / 2الإِيمانُ حُبٌّ وبُغضٌ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : هَلِ الدّينُ إلاَّ الحُبُّ وَالبُغضُ ؟! قالَ اللّه ُ عز و جل : «إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» (2) . (3)

الإمام عليّ عليه السلام _ في صِفَةِ العُلَماءِ _ : اِعلَموا أنَّ عِبادَ اللّه ِ المُستَحفَظينَ عِلمَهُ يَصونونَ مَصونَهُ ، ويُفَجِّرونَ عُيونَهُ ، يَتَواصَلونَ بِالوِلايَةِ ، ويَتَلاقَونَ بِالمَحَبَّةِ ، ويَتَساقَون بِكَأسٍ رَوِيَّةٍ ، ويَصدُرونَ بِرِيَّةٍ ، لا تَشوبُهُمُ الرّيبَةُ ، ولا تُسرِعُ فيهِمُ الغيبَةُ . عَلى ذلِكَ عَقَدَ خَلقَهُم وأخلاقَهُم ، فَعَلَيهِ يَتَحابّونَ ، وبِهِ يَتَواصَلونَ . (4)

الإمام الباقر عليه السلام : الإِيمانُ حُبٌّ و بُغضٌ . (5)

تفسير العيّاشي عن أبو عبيدة الحذّاء : دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام ، فَقُلتُ : بِأَبي أنتَ واُمّي ، رُبَّما خَلا بِيَ الشَّيطانُ فَخَبُثَت نَفسي ، ثُمَّ ذَكَرتُ حُبّي إيّاكُم وَ انقِطاعي إلَيكُم فَطابَت نَفسي ؟ فَقالَ : يا زِيادُ ، وَيحَكَ ! و مَا الدّينُ إلاَّ الحُبُّ !! ألا تَرى إلى قَولِ اللّه ِ تَعالى : «إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» . (6)

.


1- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : 2 / 124 / 1 عن الفضل بن شاذان .
2- .آل عمران : 31 .
3- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 319 / 3148 ، حلية الأولياء : 8 / 368 كلاهما عن عائشة ، كنز العمّال : 3 / 476 / 7504 ؛ الخصال : 21 / 74 عن سعيد بن يسار عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير العيّاشي : 1 / 167 / 27 عن بريد بن معاوية ، دعائم الإسلام : 1 / 71 كلاهما عن الإمام الباقر عليه السلام ، روضة الواعظين : 456 عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير فرات الكوفي : 430 / 567 عن بريد بن معاوية العجلي وإبراهيم الأحمري عن الإمام الباقر عليه السلام .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 214 ، بحار الأنوار : 69 / 311 / 32 .
5- .تحف العقول : 295 ، بحار الأنوار : 78 / 175 / 27 .
6- .تفسير العيّاشي : 1 / 167 / 25 ، المحاسن : 1 / 409 / 931 وفيه «يا زياد ويحك . . .» ، شرح الأخبار : 3 / 487 / 1409 نحوه ، بحار الأنوار : 69 / 238 / 9 .

ص: 657

1 / 2 ايمان ، دوستى و دشمنى است

امام رضا عليه السلام : دوست داشتن اولياى خداوند متعال ، واجب است . همچنين ، دشمنى با دشمنان خدا و بيزارى از آنان و پيشوايانشان ، واجب است .

1 / 2ايمان ، دوستى و دشمنى است رسول خدا صلى الله عليه و آله : آيا دين ، جز دوستى و دشمنى است ؟ خداوند عز و جلمى فرمايد : «اگر خدا را دوست داريد ، از من پيروى كنيد تا خداوند ، دوستتان بدارد» .

امام على عليه السلام _ در وصف عالمان _ : بدانيد كه بندگانى كه نگاهدار علم خدايند ، دانشِ محفوظ او را مى پايند ، و چشمه هايش را مى گشايند ، و به دوستى با هم پيوند دارند ، و با محبّت ، با يكديگر ديدار مى كنند ، و از جام لبريز [محبّت ]به يكديگر مى نوشانند و سيراب ، بازمى گردند . نه دچار ترديد مى شوند و نه غيبت به ميانشان مى شتابد. بدين سان، آفرينش و خُلق و خويشان، شكل يافته است و بر اساس آن ، يكديگر را دوست مى دارند و با يكديگر مى پيوندند .

امام باقر عليه السلام : ايمان ، دوستى و دشمنى است .

تفسير العيّاشى _ به نقل از ابو عُبيده حَذّاء _ : نزد امام باقر عليه السلامرفتم و گفتم : پدر و مادرم فدايت ! گاه شيطان با من خلوت مى كند و در نتيجه ، جانم پليد مى شود . سپس به ياد مى آورم كه شما را دوست دارم و به شما پيوسته ام . آن گاه ، جانم پاك مى شود . حضرت فرمود : «اى زياد ! واى بر تو ! آيا دين ، جز دوستى است ؟ مگر سخن خداوند متعال را نديده اى : «اگر خدا را دوست داريد ، از من پيروى كنيد ، تا خدا دوستتان بدارد» ؟

.

ص: 658

الكافي عن بريد بن معاوية : كُنتُ عِندَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام في فِسطاطٍ لَهُ بِمِنى ، فَنَظَرَ إلى زِيادٍ الأَسوَدِ مُنقَلِعَ الرِّجلِ ، فَرَثى لَهُ ، فَقالَ لَهُ : ما لِرِجلَيكَ هكَذا ؟ قالَ : جِئتُ عَلى بَكرٍ لي نِضوٍ ، فَكُنتُ أمشي عَنهُ عامَّةَ الطَّريقِ . فَرَثى لَهُ و قالَ لَهُ _ عِندَ ذلِكَ _ زِيادٌ : إنّي اُلِمُّ بِالذُّنوبِ حَتّى إذا ظَنَنتُ أنّي قَد هَلَكتُ ذَكَرتُ حُبَّكُم ، فَرَجَوتُ النَّجاةَ و تَجَلّى عَنّي ؟ فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : و هَلِ الدّينُ إلاَّ الحُبُّ ؟! قالَ اللّه ُ تَعالى : «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الاْءِيمَ_نَ وَ زَيَّنَهُو فِى قُلُوبِكُمْ» . (1) .و قاَل : «إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» ، و قالَ : «يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ» (2) . (3)

الكافي عن فضيل بن يسار : سَأَلتُ أبا عَبدِاللّه ِ عليه السلام عَنِ الحُبِّ وَ البُغضِ ، أمِنَ الإِيمانِ هُوَ ؟ فَقالَ : و هَلِ الإِيمانُ إلاَّ الحُبُّ وَ البُغضُ ؟! ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الاْءِيمَ_نَ وَ زَيَّنَهُو فِى قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ أُوْلَ_ئكَ هُمُ الرَّ شِدُونَ » . (4)

.


1- .الحجرات : 7.
2- .الحشر : 9 .
3- .الكافي : 8 / 79 / 35 ، تنبيه الخواطر : 2 / 50 ، دعائم الإسلام : 1 / 72 نحوه .
4- .الكافي : 2 / 125 / 5 ، المحاسن : 1 / 409 / 930 ، بحار الأنوار : 69 / 241 / 16 .

ص: 659

الكافى _ به نقل از بُرَيد بن معاويه _ : نزد امام باقر عليه السلام در سراپرده ايشان در مِنا بودم كه به زياد اسود _ كه گويى پاهايش از جا درآمده و از كار افتاده بود _ نگريست . از او پرسيد : «چرا پاهايت چنين شده است ؟» . گفت : با شترى نوسال كه سفرها نزارش كرده بود ، آمدم و ناگزير ، بيشتر مسير را پياده طى كردم . حضرت برايش اندوهگين شد . در اين حال ، زياد گفت : من مرتكب گناهانى مى شوم تا آن كه مى پندارم كه هلاك شده ام؛ امّا چون به ياد مى آورم كه شما را دوست دارم ، به نجات ، اميدوار مى شوم و اين پندارم برطرف مى گردد . حضرت فرمود : «آيا دين ، جز دوستى است ؟ خداوند متعال مى فرمايد : «ايمان را محبوب شما ساخت و آن را در دل هايتان آراست» . نيز مى فرمايد : «اگر خدا را دوست داريد ، از من پيروى كنيد ، تا خدا دوستتان بدارد» . باز مى فرمايد : «كسى را كه به سويشان مهاجرت كند ، دوست مى دارند» » .

الكافى _ به نقل از فُضَيل بن يَسار _ : از امام صادق عليه السلام درباره دوستى و دشمنى پرسيدم كه آيا از ايمان به شمار مى رود . حضرت پاسخ داد : «مگر ايمان ، جز دوستى و دشمنى است ؟». سپس اين آيه را برخواند : « «ايمان را محبوب شما ساخت و آن را در دل هايتان آراست و كفر و فُسوق و عصيان را ناخوشايند شما ساخت . چنين كسانى همان هدايت يافتگان اند» » .

.

ص: 660

الإمام الصادق عليه السلام : كُلُّ مَن لَم يُحِبَّ عَلَى الدّينِ و لَم يُبغِض عَلَى الدّين فَلا دينَ لَهُ . (1)

عنه عليه السلام : مَن سَرَّهُ أن يَلقَى اللّه َ و هُوَ مُؤمِنٌ حَقّا حَقّا فَليَتَوَلَّ اللّه َ و رَسولَهُ وَالَّذينَ آمَنوا ، وَ لَيبرَأ إلَى اللّه ِ مِن عَدُوِّهِم ، و يُسَلِّم لِمَا انتَهى إلَيهِ مِن فَضلِهِم . (2)

1 / 3أوثَقُ عُرَى الإِيمانِ رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : أوثَقُ عُرَى الإِيمانِ الحُبُّ فِي اللّه َ وَ البُغضُ فِي اللّه ِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : أفضَلُ الإِيمانِ أن تُحِبَّ للّه ِِ و تُبغِضَ للّه ِِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله : وُدُّ المُؤمِنِ لِلمُؤمِنِ فِي اللّه ِ مِن أعظَمِ شُعَبِ الإِيمانِ . ألا و مَن أحَبَّ فِي اللّه ِ و أبغَضَ فِي اللّه ِ و أعطى فِي اللّه ِ و مَنَعَ فِي اللّه ِ فَهُوَ مِن أصفِياءِ اللّه ِ . (5)

المعجم الكبير عن ابن عبّاس : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لِأَبي ذَرٍّ : أيُّ عُرَى الإِيمان أوثَقُ ؟ قالَ : اللّه ُ ورَسولُهُ أعلَمُ . قالَ : المُوالاةُ فِي اللّه ِ وَ المُعاداةُ فِي اللّه ِ ، وَ الحُبُّ فِي اللّه ِ وَ البُغضُ فِي اللّه ِ . (6)

.


1- .الكافي : 2 / 127 / 16 عن إسحاق بن عمّار ، بحار الأنوار : 69 / 250 / 27 .
2- .الكافي : 8 / 10 / 1 عن إسماعيل بن جابر ، بحار الأنوار : 78 / 219 / 93 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : 4 / 362 / 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عليه السلامعنه صلى الله عليه و آله ، عدّة الداعي : 174 ، الدعوات : 28 / 51 ، جامع الأحاديث للقمّي : 59 وفيه «أفضل عرى الإسلام» بدل «أوثق عرى الإيمان» ، بحار الأنوار : 74 / 237 / 38 ؛ المصنّف لابن أبي شيبة : 7 / 229 / 92 عن ابن مسعود و ص 226 / 69 عن البرّاء وفيه «الإسلام» بدل «الإيمان» ، إحياء علوم الدين : 2 / 232 ، كنز العمّال : 1 / 43 / 105 .
4- .المعجم الكبير : 20 / 191 / 425 عن أنس ، كنز العمّال : 1 / 37 / 67 .
5- .الكافي : 2 / 125 / 3 ، المحاسن : 1 / 410 / 933 كلاهما عن سلام بن المستنير عن الإمام الباقر عليه السلام ، تحف العقول : 48 ، كنز الفوائد : 1 / 352 وليس فيه صدره وفيه «أصفياء المؤمنين» بدل «أصفياء اللّه» ، بحارالأنوار : 69 / 240 / 14 .
6- .المعجم الكبير : 11 / 171 / 11537 ، كنز العمّال : 1 / 288 / 1395 و ج 9 / 6 / 24657 ؛ تحف العقول : 55 من دون إسناد إلى الراوي وليس فيه «والحبّ في اللّه» ، بحار الأنوار : 77 / 159 / 152 .

ص: 661

1 / 3 استوارترين دستاويز ايمان

امام صادق عليه السلام : هركه بر اساس دين ، دوستى نكند و بر اساس دين ، دشمنى نورزد ، دين ندارد .

امام صادق عليه السلام : هركه شادمان مى شود كه خدا را در حالى ببيند كه به حقيقتْ مؤمن است ، بايد با خدا و پيامبرش و كسانى كه ايمان آورده اند ، دوستى كند و از دشمنان آنها ، بيزارى جويد و فضايلى را كه از آنها به وى رسيده است ، بپذيرد .

1 / 3استوارترين دستاويز ايمان رسول خدا صلى الله عليه و آله : استوارترين دستاويز ايمان ، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : برترين ايمان ، آن است كه براى خدا دوست بدارى و براى خدا دشمن بدارى .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستى مؤمن نسبت به مؤمن [ديگر] در راه خدا ، از بزرگ ترين شاخه هاى ايمان است . هان ! هركه در راه خدا دوست بدارد ، در راه خدا دشمن بدارد ، در راه خدا ببخشد و در راه خدا از بخشيدن باز ايستد ، از برگزيدگانِ خداست .

المعجم الكبير _ به نقل از ابن عباس _ : پيامبر خدا از ابوذر پرسيد: «استوارترين دستاويز ايمان ، كدام است؟» . پاسخ داد : خدا و پيامبرش داناترند . حضرت فرمود : «دوستى كردن در راه خدا و دشمنى كردن در راه خداست ، و مهرورزى در راه خدا و كين ورزى در راه خدا».

.

ص: 662

المستدرك على الصحيحين عبداللّه بن مسعود : قالَ لِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : يا عَبدَاللّه ِ بنَ مَسعودٍ ، فَقُلتُ : لَبَّيكَ يا رَسولَ اللّه ِ _ ثَلاثَ مِرارٍ _ . قالَ : هَل تَدري أيُّ عُرَى الإِيمانِ أوثَقُ ؟ قُلتُ : اللّه ُ و رَسولُهُ أعلَمُ. قالَ : أوثَقُ الإِيمانِ الوِلايَةُ فِي اللّه ِ؛ بِالحُبِّ فيهِ وَ البُغضِ فيهِ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لِأَصحابِهِ : أيُّ عُرَى الإِيمانِ أوثَقُ ؟ فَقالوا : اللّه ُ و رَسولُهُ أعلَمُ ، و قالَ بَعضُهُم : الصَّلاةُ ، و قالَ بَعضُهُم : الزَّكاةُ ، و قالَ بَعضُهُم : الصِّيامُ ، و قالَ بَعضُهُم : الحَجُّ وَ العُمرَةُ ، و قالَ بَعضُهُم : الجِهادُ . فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : لِكُلِّ ما قُلتُم فَضلٌ و لَيسَ بِهِ، و لكِن أوثَقُ عُرَى الإِيمانِ الحُبُّ فِي اللّه ِ وَ البُغضُ فِي اللّه ِ ، و تَوالي (وتَوَلّي) أولِياءِ اللّه ِ وَ التَّبَرّي مِن أعداءِ اللّه ِ . (2)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : 2 / 522 / 3790 ، المعجم الكبير : 10 / 220 / 10531 ، المعجم الأوسط : 4 / 376 / 4479 كلاهما نحوه ، كنز العمّال : 15 / 890 / 43525 .
2- .الكافي : 2 / 125 / 6 ، المحاسن : 1 / 411 / 939 و ص 267 / 518 كلّها عن عمرو بن مدرك الطائي عن الإمام الصادق عليه السلام ، معاني الأخبار : 398 / 55 عن عليّ بن مروك الطائي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 69 / 242 / 17 وراجع الاختصاص : 365 ؛ وراجع شُعب الإيمان : 1 / 46 / 13 ، الإخوان : 86 / 1 .

ص: 663

المستدرك على الصحيحين _ به نقل از عبداللّه بن مسعود _ : پيامبر صلى الله عليه و آله مرا صدا زد . سه بار گفتم : اى پيامبر خدا ، لبيك! حضرت فرمود : «آيا مى دانى استوارترين دستاويز ايمان ، كدام است ؟». گفتم : خدا و پيامبرش داناترند . فرمود : «استوارترين آن ، خداوند را سرپرست خود گرفتن از طريق دوستى و دشمنىِ در راه اوست» .

امام صادق عليه السلام : پيامبر خدا به يارانش فرمود : «استوارترين دستاويز ايمان ، كدام است ؟». گفتند : خدا و پيامبرش داناترند . برخى از آنان گفتند : نماز است . پاره اى گفتند : زكات است . عدّه اى گفتند : روزه است . گروهى گفتند : حج و عمره است . برخى نيز گفتند : جهاد است . پيامبر خدا فرمود : «هر آنچه گفتيد ، فضيلتى دارد؛ امّا آن نيست . بلكه استوارترين دستاويز ايمان ، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا و دوستى كردن با دوستان خدا و بيزارى جستن از دشمنان خداست» .

.

ص: 664

الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ أفضَلَ الدّينِ الحُبُّ فِي اللّه ِ وَ البُغضُ فِي اللّه ِ ، وَ الأَخذُ فِي اللّه ِ وَ العَطاءُ فِي اللّه ِ سُبحانَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام : مِن أوثَقِ عُرَى الإِيمانِ أن تُحِبَّ فِي اللّه ِ و تُبغِضَ فِي اللّه ِ ، وتُعطِيَ فِي اللّه ِ و تَمنَعَ فِي اللّه ِ . (2)

1 / 4سَبَبُ قَبولِ الأَعمالِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ في حِسابِ اللّه ِ يومَ القِيامَةِ _ : يُؤتى بِعَبدٍ مُحسِنٍ في نَفسِهِ لايَرى أنَّ لَهُ ذَنبا ، فَيَقولُ لَه : هَل كُنتَ تُوالي أولِيائي ؟ قالَ : كُنتُ مِنَ النّاسِ سِلما . قالَ : فَهَل كُنتَ تُعادي أعدائي ؟ قالَ : يا رَبِّ ، لَم يَكُن بَيني و بَينَ أحَدٍ شَيءٌ . فَيَقولُ اللّه ُ عز و جل : لا يَنالُ رَحمَتي مَن لا يُوالي أولِيائي و يُعادي أعدائي . (3)

الإمام الباقر عليه السلام : لَو صُمتُ النَّهارَ لا اُفطِرُ ، و صَلَّيتُ اللَّيلَ لا أفتُرُ ، و أنفَقتُ مالي في سَبيلِ اللّه ِ عِلقا عِلقا ، ثُمَّ لَم تَكُن في قَلبي مَحَبَّةُ لِأَولِيائِهِ و لا بِغضَةٌ لِأَعدائِهِ ما نَفَعَني ذلِكَ شَيئا . (4)

.


1- .غرر الحكم : 3540 .
2- .الكافي : 2 / 125 / 2 ، ثواب الأعمال : 202 / 1 ، الأمالي للمفيد : 151 / 1 ، الأمالي للصدوق : 674 / 911 ، المحاسن : 1 / 410 / 932 كلّها عن سعيد الأعرج ، الزهد للحسين بن سعيد : 17 / 35 ، تحف العقول : 362 ، روضة الواعظين : 457 ، بحار الأنوار : 69 / 236 / 2 .
3- .المعجم الكبير : 22 / 59 / 140 ، حلية الأولياء : 5 / 186 ، نوادر الاُصول : 2 / 328 نحوه وكلّها عن واثلة بن الأسقع ، كنز العمّال : 4 / 256 / 10417 .
4- .تاريخ اليعقوبي : 2 / 321 .

ص: 665

1 / 4 عامل پذيرش اعمال

امام على عليه السلام : برترين مرتبه دين ، دوستى در راه خداست و دشمنى در راه خدا ، و گرفتن در راه خدا و بخشيدن در راه خداى سبحان .

امام صادق عليه السلام : از استوارترين دستاويزهاى ايمان ، آن است كه در راه خدا دوست بدارى ، در راه خدا دشمن بدارى ، در راه خدا ببخشى و در راه خدا نبخشى .

1 / 4عامل پذيرش اعمال رسول خدا صلى الله عليه و آله _ درباره حسابرسى روز قيامت _ : بنده اى را كه خود را نيكوكار و بى گناه مى داند، [براى حسابرسى] مى آورند. آن گاه، خداوند به او مى فرمايد: «آيا با دوستانم دوستى مى كردى ؟». پاسخ مى دهد : كارى به كسى نداشتم . خداوند مى فرمايد : «آيا با دشمنانم ، دشمنى مى كردى ؟». پاسخ مى دهد : ميان من و كسى هيچ دشمنى اى نبود . پس خداوند عز و جل مى فرمايد : «كسى كه با دوستانم دوستى و با دشمنانم دشمنى نكند ، به رحمتم دست نمى يابد» .

امام باقر عليه السلام : اگر روزها را روزه بگيرم و شب ها را يكسره نماز بخوانم و همه اموال گران بهايم را در راه خدا ببخشم ، امّا محبّت دوستان خدا و دشمنى دشمنان خدا در قلبم نباشد ، اين كارها كمترين سودى برايم نخواهد داشت .

.

ص: 666

1 / 5أفضَلُ الأَعمالِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أفضَلُ الأَعمالِ الحُبُّ فِي اللّه ِ ، وَ البُغضُ فِي اللّه ِ . (1)

الكافي عن أبي ذرّ : خَرَجَ إلَينا رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : أتَدرونَ أيُّ الأَعمالِ أحَبُّ إلَى اللّه ِ عز و جل ؟ قالَ قائِلٌ : الصَّلاةُ و الزَّكاةُ ، و قالَ قائِلٌ : الجِهادُ . قالَ : إنَّ أحَبَّ الأَعمالِ إلَى اللّه ِ عز و جل الحُبُّ فِي اللّه ِ ، وَ البُغضُ فِي اللّه ِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أوحَى اللّه ُ تَعالى إلى نَبِيٍّ مِنَ الأَنبِياءِ أن قُل لِفُلانٍ العابِدِ : أمّا زُهدُكَ فِي الدُّنيا فَتَعَجَّلتَ راحَةَ نَفسِكَ ، و أمَّا انقِطاعُكَ إلَيَّ فَتَعَزَّزتَ بي ، فَماذا عَمِلتَ فيما لي عَلَيكَ ؟ قالَ : يا رَبِّ ، و ماذا لَكَ عَلَيَّ ؟ قالَ : هَل عادَيتَ فِيَّ عَدُوّا ، أو والَيتَ فِيَّ وَلِيّا ؟! (3)

عنه صلى الله عليه و آله : أوحَى اللّه ُ تَعالى إلى موسى عليه السلام : هَل عَمِلتَ لي عَمَلاً قَطُّ ؟ قالَ : إلهي صَلَّيتُ لَكَ ، و صُمتُ ، و تَصَدَّقتُ ، و ذَكَرتُ لَكَ . فَقالَ : إنَّ الصَّلاةَ لَكَ بُرهانٌ ، وَ الصَّومَ جُنَّةٌ ، وَ الصَّدَقَةَ ظِلٌّ ، وَ الذِّكرَ نورٌ ، فَأَيُّ عَمَلٍ عَمِلتَ لي ؟ فَقالَ موسى عليه السلام : دُلَّني عَلى عَمَلٍ هُوَ لَكَ ؟ فَقالَ : يا موسى ، هَل والَيتَ لي وَلِيّا ، و هَل عادَيتَ لي عَدُوّا قَطُّ ؟! فَعَلِمَ موسى عليه السلامأنَّ أحَبَّ الأَعمالِ الحُبُّ فِي اللّه ِ وَ البُغضُ فِي اللّه ِ . (4)

.


1- .سنن أبي داود : 4/198/4599، الفردوس: 1/355/1429 كلاهما عن أبي ذرّ ، كنز العمّال : 9/3/24638 ؛ جامع الأخبار : 352 / 978 وفيه «الإيمان» بدل «الأعمال» .
2- .مسند ابن حنبل : 8 / 68 / 21361 وراجع تاريخ بغداد : 6 / 391 .
3- .تاريخ بغداد : 3/202 ، حلية الأولياء : 10/316 ، الفردوس : 1/145 / 518 كلّها عن ابن مسعود ، كنز العمّال : 9 / 6 / 24658 ؛ تحف العقول : 455 عن الإمام الجواد عليه السلام نحوه .
4- .جامع الأخبار : 352 / 976 ، مشكاة الأنوار : 124 ، الدعوات : 28 / 50 كلاهما من دون إسناد إليه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : 69 / 252 / 33 .

ص: 667

1 / 5 برترينِ اعمال

1 / 5برترينِ اعمال رسول خدا صلى الله عليه و آله : برترينِ اعمال ، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست .

الكافى _ به نقل از ابوذر _ : پيامبر خدا به سوى ما آمد و فرمود : «مى دانيد محبوب ترين عمل نزد خداوند عز و جلچيست ؟». گوينده اى گفت : نماز و زكات است . گوينده ديگرى گفت : جهاد است . حضرت فرمود : «محبوب ترينِ اعمال در نزد خداوند عز و جلدوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، به يكى از پيامبرانْ وحى كرد كه به فلان عابد بگو : «با زهد خود ، راحت جانت را پيش انداخته اى ، و با [گسستن از ديگران و ]به من پيوستنت ، خودت را با من ارجمند ساخته اى . پس براى حقّى كه بر تو دارم ، چه كرده اى؟». عابد گفت : پروردگارا ! چه حقّى بر من دارى ؟ فرمود : «آيا در راه من با يكى از دشمنانم دشمنى و يا با يكى از دوستانم دوستى كرده اى؟».

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى كرد : «آيا هرگز براى من كارى كرده اى ؟». موسى عليه السلام پاسخ داد : خدايا ! برايت نماز خوانده ام ، روزه گرفته ام، صدقه داده ام و برايت ذكر گفته ام . خداوند فرمود : «نماز ، برايت برهان و دليل است . روزه ، سپر است . صدقه ، سايه است و ذكر ، نور است . پس چه كارى براى من كرده اى ؟». موسى عليه السلامگفت : مرا به كارى كه براى توست ، راهنمايى كن . فرمود : «اى موسى ! آيا هرگز با يكى از دوستانم دوستى كرده اى و آيا با يكى از دشمنانم دشمنى كرده اى ؟». پس موسى عليه السلامدانست كه محبوب ترين عمل، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست.

.

ص: 668

1 / 6الاِستِعانَةُ بِاللّه ِ في حُبِّ مَن يُحِبُّهُ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : اللّهُمَّ اجعَلنا هادينَ مُهتَدينَ ، غَيرَ ضالّينَ ولا مُضِلّينَ ، سِلما لِأَولِيائِكَ ، وعَدُوّا لِأَعدائِكَ ، نُحِبُّ بِحُبِّكَ مَن أحَبَّكَ ، و نُعادي بِعَداوَتِكَ مَن خالَفَكَ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام _ في دُعائِهِ _ : مَولايَ وَ ارحَمني في حَشري و نَشري ، وَ اجعَل في ذلِكَ اليَومِ مَعَ أولِيائِكَ مَوقِفي ، و في أحِبّائِكَ مَصدَري ، و في جِوارِكَ مَسكَني ، يا رَبَّ العالَمينَ . (2)

عنه عليه السلام _ في المُناجاةِ المُسمَّاة بالصُّغرى _ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ . . . وَ اجعَلنا بِخِدمَتِكَ لِلعُبّادِ وَ الأَبدالِ في أقطارِها طُلاّبا ، و لِلخاصَّةِ مِن أصفِيائِكَ أصحابا ، و لِلمُريدينَ المُتَعَلِّقينَ بِبابِكَ أحبابا . (3)

.


1- .سنن الترمذي : 5/482/3419 ، المعجم الكبير : 10/283/10668 ، كنز العمّال : 2 / 171 / 3608 نقلاً عن البيهقي في الدعوات وكلّها عن ابن عبّاس ؛ عوالي اللآلي : 1 / 193 / 283 عن ابن عبّاس .
2- .الصحيفة السجّادية : 226 الدعاء 53 .
3- .بحار الأنوار : 94 / 128 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .

ص: 669

1 / 6 يارى خواستن از خدا براى دوستىِ دوستانش

1 / 6يارى خواستن از خدا براى دوستىِ دوستانش رسول خدا صلى الله عليه و آله : بارالها ! ما را هدايتگر و هدايت شده _ نه گم راه و گم راه كننده _ و دوستِ دوستانت و دشمنِ دشمنانت قرار ده ، تا آن كه با دوستىِ تو ، كسانى را كه دوست مى دارند ، دوست بداريم و با دشمنىِ تو ، با كسى كه با تو مخالفت مى كند ، دشمنى كنيم .

امام سجّاد عليه السلام _ در دعايش _ : سرورم ! در روزى كه مرا زنده مى كنى و براى حسابْ حاضر مى كنى ، بر من رحم كن و ايستادنم را در كنار دوستانت و بازگشتم را همراه دوستدارانت و مَسكنم را در جوارتْ قرار ده ، اى پروردگارِ عالميان!

امام سجّاد عليه السلام _ در مناجات موسوم به «مناجات كوتاه» _ : بارالها ! بر محمّد و آل محمّد ، درود فرست و ما را در راه خدمتت ، جوينده عابدان و عارفان در سراسر زمين و يارانى براى اولياى خاصّ خودت و دوستانى براى خواستارانت كه به درِ [رحمت ]تو درآويخته اند ، قرار ده .

.

ص: 670

1 / 7المَحَبَّةُ فِي اللّه ِ جَهلاً رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن أحَبَّ رَجُلاً فِي اللّه ِ ؛ لِعَدلٍ ظَهَرَ مِنهُ _ و هُوَ في عِلمِ اللّه ِ مِن أهلِ النّارِ _ آجَرَهُ اللّه ُ عَلى حُبِّهِ إيّاهُ كَما لَو أحَبَّ رَجُلاً مِن أهل الجَنَّةِ. و مَن أبغَضَ رَجُلاً فِي اللّه ِ ؛ لِجَورٍ ظَهَرَ مِنهُ _ و هُوَ في عِلمِ اللّه ِ مِن أهلِ الجَنَّةِ _ آجَرَهُ اللّه ُ عَلى بُغضِهِ إيّاهُ كَما لَو كانَ يُبغِضُ رَجُلاً مِن أهلِ النّارِ . (1)

الإمام الباقر عليه السلام : لَو أنَّ رَجُلاً أحَبَّ رَجُلاً للّه ِِ لَأَثابَهُ اللّه ُ عَلى حُبِّهِ إيّاهُ و إن كانَ المَحبوبُ في عِلمِ اللّه ِ مِن أهلِ النّارِ . و لَو أنَّ رَجُلاً أبغَضَ رَجُلاً للّه ِِ لَأَثابَهُ اللّه ُ عَلى بُغضِهِ إيّاهُ و إن كانَ المُبغَضُ في عِلمِ اللّه ِ مِن أهلِ الجَنَّةِ . 2

ملاحظة:هذا إذا لم يكن المكلّف مقصّرا في التحقيق وإلاّ فلا ريب في أنّه غير مثاب على حبّه وبغضه بل يُؤاخَذ على تقصيره .

1 / 8النَّوادِر رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ لِرَجُلٍ _ : ألا أدُلُّكَ عَلى مِلاكِ هذَا الأَمرِ الَّذي تُصيبُ بِهِ خَيرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ ؟ عَلَيكَ بِمُجالَسَةِ أهلِ الذِّكرِ ، و إذا خَلَوتَ فَحَرِّك لِسانَكَ مَا استَطَعتَ بِذِكرِ اللّه ِ ، و أحبِب فِي اللّه ِ ، و أبغِض فِي اللّه ِ . (2)

.


1- .تنبيه الغافلين : 482 / 752 عن محمّد بن عليّ .
2- .تاريخ دمشق : 13 / 317 / 3285 ، حلية الأولياء : 1 / 366 عن الحسن بن أبي رزين ، كنز العمّال : 15 / 837 / 43329 .

ص: 671

1 / 7 دوستى ناآگاهانه در راه خدا

1 / 8 گوناگون

1 / 7دوستى ناآگاهانه در راه خدا رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه ديگرى را به سبب ديدن عدالتى كه از او پديدار شده ، در راه خدا دوست بدارد ، حال آن كه آن شخص ، در علم خدا دوزخى باشد ، خداوند عز و جل او را به سبب اين دوستى ، پاداش خواهد داد ، به همان گونه كه شخصى يكى از بهشتيان را دوست مى دارد . و هركه ديگرى را به سبب ستمى كه از او پديدار شده ، در راه خدا دشمن بدارد ، حال آن كه در علم خدا آن شخص ، بهشتى باشد ، خداوند به او به سبب اين دشمنى ، پاداش خواهد داد، به همان گونه كه كسى يكى از دوزخيان رادشمن مى دارد.

امام باقر عليه السلام : اگر كسى ديگرى را براى خدا دوست بدارد ، خداوند به سبب اين دوستى، به او پاداش خواهد داد ، گرچه آن شخصِ مورد دوستى ، نزد خدا دوزخى باشد ، و اگر كسى ديگرى را براى خدا دشمن بدارد ، خداوند به سبب اين دشمنى به او پاداش خواهد داد ، گرچه آن شخصِ مورد دشمنى ، نزد خدا از بهشتيان باشد .

نكتههمان گونه كه در پانوشت متن عربى آمده است ، اين حديث درباره كسانى است كه سعى و تلاش كافى براى شناخت افراد كرده اند ، امّا به حقيقت نرسيده اند و نمى تواند مجوّز دوستىِ بدون آزمون و سنجش با هر كسى باشد .

ر . ك : فصل پنجم (گزينش دوست) .

1 / 8گوناگون رسول خدا صلى الله عليه و آله : هان! تو را به معيار اين مسئله كه خير دنيا و آخرت را با آن به دست مى آورى ، راهنمايى كنم ؟ پايبند همنشينى با اهل ذكر باش و هر گاه تنها شدى ، تا مى توانى زبانت را به ذكر خدا بچرخان و در راه خدا ، دوست بدار و در راه خدا ، دشمن بدار .

.

ص: 672

عنه صلى الله عليه و آله : أمّا عَلامَةُ البارِّ فَعَشَرَةٌ : يُحِبُّ فِي اللّه ِ ، و يُبغِضُ فِي اللّه ِ ، و يُصاحِبُ فِي اللّه ِ ، و يُفارِقُ فِي اللّه ِ ، و يَغضَبُ فِي اللّه ِ ، و يَرضى فِي اللّه ِ ، و يَعمَلُ فِي اللّه ِ ، و يَطلُبُ إلَيهِ ، ويَخشَعُ للّه ِِ خائِفا مَخوفا طاهِرا مُخلِصا مُستَحيِيا مُراقِبا ، و يُحسِنُ فِي اللّه ِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : طوبى لِلمُتَحابّينَ فِي اللّه ِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : ما أحَبَّ عَبدٌ عَبدا للّه ِِ عز و جل إلاّ أكرَمَ رَبَّهُ عز و جل . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : لَو أنَّ عَبدَينِ تَحابّا فِي اللّه ِ _ واحِدٌ فِي المَشرِقِ وآخَرُ فِي المَغرِبِ _ لَجَمَعَ اللّه ُ بَينَهُما يَومَ القِيامَةِ ، يَقولُ : هذَا الَّذي كُنتَ تُحِبُّهُ فِيَّ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام : وَقِّرُوا اللّه َ سُبحانَهُ ، وَ اجتَنِبوا مَحارِمَهُ ، و أحِبّوا أحِبّاءَهُ . (5)

عنه عليه السلام : المَوَدَّةُ فِي اللّه ِ أقرَبُ نَسَبٍ . (6)

عنه عليه السلام : المَوَدَّةُ فِي اللّه ِ أكمَلُ النَّسَبَينِ . (7)

.


1- .تحف العقول : 21 ، بحار الأنوار : 1 / 121 / 11 .
2- .الخصال : 638 / 13 عن سهيل بن غزوان البصري عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للمفيد : 252 / 1 ، المحاسن : 1 / 413 / 944 كلاهما عن محمّد بن عجلان عن الإمام الصادق عليه السلام ، روضة الواعظين : 457 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : 74 / 353 / 25 و ص 392 / 13 .
3- .مسند ابن حنبل : 8 / 289 / 22292 عن أبي اُمامة ، كنز العمّال : 9 / 4 / 24647 .
4- .شُعب الإيمان : 6 / 492 / 9022 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 9 / 4 / 24646 ؛ جامع الأخبار : 352 / 977 وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : 69 / 252 / 32 .
5- .غرر الحكم : 10103 .
6- .غرر الحكم : 1402 .
7- .غرر الحكم : 1649 .

ص: 673

رسول خدا صلى الله عليه و آله : نشانه شخص نيكوكار ، ده چيز است : در راه خدا دوست مى دارد؛ در راه خدا دشمن مى دارد؛ در راه خدا همراهى مى كند؛ در راه خدا جدا مى شود؛ در راه خدا به خشم مى آيد؛ در راه خدا خشنود مى گردد؛ در راه خدا عمل مى كند؛ در راه خدا مى جويد؛ ترسان و ترسيده ، پاك و پيراسته ، آزرمگين و نگران ، براى خدا فروتنى مى كند ؛ و در راه خدا نيكى مى نمايد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خوشا آنان كه در راه خدا با يكديگر دوستى مى كنند !

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه بنده اى ، بنده ديگرى را براى خداوند عز و جل دوست بدارد ، پروردگارش را گرامى داشته است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه دو بنده ، يكى در شرق و ديگرى در غرب عالم باشند و يكديگر را در راه خدا دوست بدارند، خداوند ، آنان را روز قيامتْ گِرد مى آورد و به هر يك مى فرمايد: «اين ، همان است كه در راه من ، دوستش مى داشتى» .

امام على عليه السلام : خداوند سبحان را بزرگ بداريد ، از محرّماتش دورى كنيد و دوستانش را دوست بداريد .

امام على عليه السلام : دوستى در راه خداوند ، نزديك ترينْ خويشاوندى است .

امام على عليه السلام : دوستى در راه خدا ، كامل ترينِ دو [نوع ]خويشاوندى است .

.

ص: 674

عنه عليه السلام : المَوَدَّةُ فِي اللّه ِ آكَدُ مِن وَشيجِ الرَّحِمِ . (1)

عنه عليه السلام : جِماعُ الخَيرِ فِي المُوالاةِ فِي اللّه ِ وَ المُعاداةِ فِي اللّه ِ ، وَ المَحَبَّةِ فِي اللّه ِ وَ البُغضِ فِي اللّه ِ . (2)

عنه عليه السلام : طوبى لِمَن أخلَصَ للّه ِِ عِلمَهُ و عَمَلَهُ ، و حُبَّهُ و بُغضَهُ ، و أخذَهُ وتَركَهُ ، و كَلامَهُ و صَمتَهُ . (3)

الإمام الرضا عليه السلام : لِكُلِّ أخَوَينِ فِي اللّه ِ لِباسٌ وهَيئَةٌ يُشبِهُ هَيئَةَ صاحِبِهِ ، وهُم يُعرَفونَ بِذلِكَ ، حَتّى يُدخَلوا في دارِ اللّه ِ عز و جل ، فَيَقولُ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى : مَرحَبا بِعَبيدي وخَلقي وزُوّاري وَالمُتَحابّينَ فِيَّ في مَحَلِّ كَرامَتي . (4)

.


1- .غرر الحكم : 1538 .
2- .غرر الحكم : 4781 ، راجع النظر / النظر إلى هؤلاء عبادة .
3- .غرر الحكم : 5964 .
4- .جامع الأخبار : 323 / 911 .

ص: 675

امام على عليه السلام : دوستى در راه خدا ، استوارتر از پيوند خويشاوندى است .

امام على عليه السلام : همه نيكى ، در دوستى كردن در راه خدا و دشمنى كردن در راه خداست ، و دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا .

امام على عليه السلام : خوشا آن كه دانش و كردارش ، دوستى و دشمنى اش، گرفتن و واگذاشتنش ، و گفتن و خاموشى اش را براى خداوند ، خالص كرده است .

امام رضا عليه السلام : براى هريك از دو برادر (دوست) در راه خدا ، لباس و هيئتى است همانند هيئت دوستش كه هر دو بدان شناخته مى شوند ، تا آن كه به سراى خداوند عز و جل وارد شوند . پس خداوند متعال مى فرمايد : «اى بندگان و آفريدگان و زائران من كه در راه من يكديگر را دوست مى داشتيد ! به جايگاه كرامت من ، خوش آمديد !» .

.

ص: 676

الفصل الثاني: تأكيد الإخاء في اللّه 2 / 1إنَّمَا المُؤمِنونَ إخوَةٌالكتاب(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) . (1)

(وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَآءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَ نًا وَكُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَ لِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَ_تِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ) . (2)

(فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّكَوةَ فَإِخْوَ نُكُمْ فِى الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الأَْيَ_تِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ) . (3)

(ادْعُوهُمْ لِأَبَآئهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُواْ ءَابَآءَهُمْ فَإِخْوَ نُكُمْ فِى الدِّينِ وَ مَوَ لِيكُم وَ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَآ أَخْطَأْتُم بِهِ وَ لَ_كِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ) . (4)

.


1- .الحجرات : 10 .
2- .آل عمران : 103 .
3- .التوبة : 11 .
4- .الأحزاب : 5 .

ص: 677

فصل دوم : تأكيد بر برادرى در راه خدا

2 / 1 مؤمنان در حقيقتْ برادرند

فصل دوم : تأكيد بر برادرى در راه خدا2 / 1مؤمنان در حقيقتْ برادرندقرآن(در حقيقت ، مؤمنان برادرند . پس ميان برادرانتان اصلاح كنيد و از خدا بترسيد . باشد كه مورد ترحّم قرار گيريد!) .

(همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده مَشويد و نعمت خدا را بر خود ياد آريد، آن گاه كه دشمنان هم بوديد ، پس ميان دل هايتان الفت افكند تا به نعمت او برادر شديد ، و بر كناره پرتگاهى از آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد . اين چنين ، خداوند ، آياتش را بر شما روشن مى كند . باشد كه هدايت شويد!) .

(پس اگر [مشركان ]توبه كردند و نماز گزاردند و زكات پرداختند ، برادران دينى شما هستند ، و ما آيات خود را براى مردمى كه مى دانند ، تفصيل مى دهيم) .

(آنان را به نام پدرانشان بخوانيد كه اين كار نزد خداوند ، عادلانه تر است. پس اگر پدرانشان را نمى شناسيد ، برادران دينى و مَوالى (بندگان آزاد شده) شما هستند . در آنچه به خطا رفته ايد، گناهى بر شما نيست ؛ ليكن در باب آنچه دل هايتان قصد داشته [مسئوليد] ، و خداوند ، بخشايشگر و مهربان است» .

.

ص: 678

الحديث رسول اللّه صلى الله عليه و آله : المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ . (2)

سنن أبي داود عن سويد بن حنظلة : خَرَجنا نُريدُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ومَعَنا وائِلُ بنُ حُجرٍ ، فَأَخَذَهُ عَدُوٌّ لَهُ ، فَتَحَرَّجَ القَومُ أن يَحلِفوا ، وحَلَفتُ أنَّهُ أخي ، فَخَلّى سَبيلَهُ . فَأَتَينا رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله ، فَأَخبَرتُهُ أنَّ القَومَ تَحَرَّجوا أن يَحلِفوا وحَلَفتُ أنَّهُ أخي . قالَ : صَدَقتَ ؛ المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ . (3)

الكافي عن جابر الجعفيّ : تَقَبَّضتُ بَينَ يَدَي أبي جَعفَرٍ عليه السلام ، فَقُلتُ : جُعِلت فِداكَ ، رُبَّما حَزِنتُ مِن غَيرِ مُصيبَةٍ تُصيبُني أو أمرٍ يَنزِلُ بي ، حَتّى يَعرِفَ ذلِكَ أهلي في وَجهي وصَديقي ؟! فَقالَ : نَعَم يا جابِرُ ، إنَّ اللّه َ عز و جل خَلَقَ المُؤمِنينَ مِن طينَةِ الجِنانِ ، وأجرى فيهِم مِن ريحِ روحِهِ ، فَلِذلِكَ المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ لِأَبيهِ واُمِّهِ ، فَإِذا أصابَ روحا مِن تِلكَ الأَرواحِ في بَلَدٍ مِنَ البُلدانِ حُزنٌ حَزِنَت هذِهِ ؛ لِأَنَّها مِنها . (4)

.


1- .صحيح البخاري : 6 / 2550 / 6551 عن عبداللّه بن عمر ، صحيح مسلم : 4 / 1996 / 58 عن سالم عن أبيه ، سنن أبي داود : 3 / 177 / 3070 عن قيلة بنت مخرمة ، سنن ابن ماجة : 2 / 755 / 2246 عن عقبة بن عامر ، كنز العمّال : 1 / 95 / 418 ؛ الكافي : 2 / 167 / 11 عن فضيل ابن يسار ، تهذيب الأحكام : 6 / 160 / 288 عن هشام بن سالم وكلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للمفيد : 234 / 5 ، الأمالي للطوسي : 11 / 13 وكلاهما عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام ، المؤمن : 43 / 98 عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تفسير القمّي : 1 / 172 ، بحار الأنوار : 74 / 221 / 2 .
2- .صحيح مسلم : 2 / 1034 / 1414 ، السنن الكبرى : 5 / 566 / 10899 و ج 7 / 293 / 14036 ، المعجم الكبير : 17 / 316 / 873 كلّها عن عقبة بن عامر ، مسند الشهاب : 1 / 106 / 126 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 1 / 142 / 687 نقلاً عن ابن النجّار عن جابر ؛ الكافي : 2 / 166 / 3 و ص 167 / 8 كلاهما عن عليّبن عقبة ، مصادقة الإخوان : 152 / 3 عن أبي بصير ، المؤمن : 42 / 95 و ح 96 ، الاختصاص : 27 ، مشكاة الأنوار : 186 كلّها عن الإمام الصادق عليه السلام ، جامع الأخبار : 216 / 536 ، بحار الأنوار : 74 / 237 / 38 .
3- .سنن أبي داود : 3 / 224 / 3256 ، سنن ابن ماجة : 1 / 685 / 2119 ، مسند ابن حنبل : 5 / 613 / 16726 نحوه ؛ المستدرك على الصحيحين : 4 / 333 / 7821 ، السنن الكبرى : 10 / 110 / 20033 نحوه ، كنز العمّال : 1 / 149 / 741 .
4- .الكافي : 2 / 166 / 2 ، المؤمن : 38 / 87 ، المحاسن : 1 / 226 / 405 ، بحار الأنوار : 74 / 276 / 6 كلّها نحوه.

ص: 679

حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله : مسلمان ، برادرِ مسلمان است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمن ، برادرِ مؤمن است .

سنن أبى داوود _ به نقل از سُوَيد بن حَنظله _ : براى ديدار پيامبر خدا راهى شديم . وائل بن حُجر نيز با ما بود. در راه ، دشمنش او را گرفت و همراهان ما از اين كه به سودش سوگند بخورند ، پرهيز مى كردند؛ امّا من سوگند خوردم كه وائل ، برادر من است . در نتيجه دشمن ، او را رها كرد و نزد پيامبر خدا آمديم. ايشان را باخبر ساختم كه همراهيان من ، از سوگند خوردن پرهيز كردند؛ امّا من سوگند خوردم كه وائل ، برادرم است . حضرت فرمود : «راست گفتى . مؤمن ، برادرِ مؤمن است» .

الكافى _ به نقل از جابر جُعْفى _ : برابر امام باقر عليه السلامخاكسارانه نشستم و گفتم : فدايت شوم ! گاه بى هيچ حادثه ناخوشايندى يا دليل و پيشامدى ، چنان اندوهگين مى شوم كه خانواده و دوستم اثر آن را در چهره ام مى بينند . حضرت فرمود : «آرى ، اى جابر ! همين طور است . خداوند عز و جل مؤمنان را از سرشتِ بهشت آفريد و نسيمِ روح خود را در آن دميد . از اين رو ، مؤمن ، برادرِ تنىِ مؤمن است و چون يكى از اين روح ها را در يكى از سرزمين ها اندوهى برسد ، آن ديگرى نيز اندوهگين خواهد شد ، چون كه هم سرشتِ اوست» .

.

ص: 680

الإمام الباقر عليه السلام : المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ لِأَبيهِ واُمِّهِ ؛ لِأَنَّ اللّه َ عز و جل خَلَقَ المُؤمِنينَ مِن طينَةِ الجِنانِ ، وأجرى في صُوَرِهِم مِن ريحِ الجَنَّةِ ، فَلِذلِكَ هُم إخوَةٌ لِأَبٍ واُمٍّ . (1)

عدّة الداعي عن عبدالمؤمن الأنصاريّ : دَخَلتُ عَلى أبِي الحَسَنِ موسَى بنِ جَعفَرٍ عليه السلام وعِندَهُ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِاللّه ِ الجَعفَرِيُّ ، فَتَبَسَّمتُ إلَيهِ . فَقالَ عليه السلام : أتُحِبُّهُ ؟ فَقُلتُ : نَعَم ، وما أحبَبتُهُ إلاّ لَكُم . فَقالَ عليه السلام : هُوَ أخوكَ ، وَالمُؤمِنُ أخُ المُؤمِنِ لِأَبيهِ واُمِّهِ ، مَلعونٌ مَلعونٌ مَنِ اتَّهَمَ أخاهُ ، مَلعونٌ مَلعونٌ مَن غَشَّ أخاهُ ، مَلعونٌ مَلعونٌ مَن لَم يَنصَح أخاهُ ، مَلعونٌ مَلعونٌ مَنِ استَأثَرَ عَلى أخيهِ ، مَلعونٌ مَلعونٌ مَنِ احتَجَبَ عَن أخيهِ ، مَلعونٌ مَلعونٌ مَنِ اغتابَ أخاهُ . (2)

الإمام العسكريّ عليه السلام _ فيما كَتَبَ إلى أهلِ قُمَّ وآبَةَ _ : إنَّ اللّه َ تَعالى _ بِجودِه ورَأفَتِهِ _ قَد مَنَّ عَلى عِبادِهِ بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله بَشيرا ونَذيرا ، ووَفَّقَكُم لِقَبولِ دينِهِ ، وأكرَمَكُم بِهِدايَتِهِ . . . فَلَم تَزَل نِيَّتُنا مُستَحكِمَةً ، ونُفوسُنا إلى طيبِ آرائِكُم ساكِنَةً ، القَرابَةُ الرّاسِخَةُ بَينَنا وبَينَكُم قَوِيَّةً . وَصِيَّةٌ أوصى بِها أسلافُنا وأسلافُكُم ، وعَهدٌ عُهِدَ إلى شُبّانِنا ومَشايِخِكُم ، فَلَم يَزَل عَلى جُملَةٍ كامِلَةٍ مِنَ الاِعتِقادِ ، لِما جَمَعَنَا اللّه ُ عَلَيهِ مِنَ الحالِ القَريبَةِ ، وَالرَّحِمِ الماسَّةِ ؛ يَقولُ العالِمُ سَلامُ اللّه ِ عَلَيهِ إذ يَقولُ : المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ لاُِمِّهِ وأبيهِ . (3)

.


1- .الكافي : 2 / 166 / 7 ، المحاسن : 1 / 227 / 407 نحوه وكلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، المؤمن : 39 / 88 ، بحار الأنوار : 74 / 271 / 11 و ص 276 / 8 .
2- .عدّة الداعي : 174 ، أعلام الدين : 305 نحوه ، بحار الأنوار : 74 / 236 / 38 .
3- .المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 425 ، بحار الأنوار : 50 / 317 / 14 .

ص: 681

امام باقر عليه السلام : مؤمن ، برادرِ تنىِ مؤمن است ؛ زيرا خداوند عز و جلمؤمنان را از سرشتِ بهشت آفريد و در كالبدهايشان ، از نسيم آن دميد . از اين رو ، آنان برادرِ تنى اند .

عدّة الداعى _ به نقل از عبدالمؤمن انصارى _ : نزد امام موسى بن جعفر عليه السلامرفتم. محمّد بن عبداللّه جعفرى نزد ايشان بود. به او لبخندى زدم . حضرت عليه السلام فرمود: «آيا دوستش مى دارى ؟». گفتم : آرى ؛ تنها براى خاطر شما دوستش مى دارم . حضرت فرمود : «او ، برادرت است . مؤمن ، برادرِ تنىِ مؤمن است . ملعون است ، ملعون است كسى كه برادرش را متّهم سازد . ملعون است ، ملعون است كسى كه برادرش را فريب دهد. ملعون است ، ملعون است كسى كه خيرخواه برادرش نباشد . ملعون است ، ملعون است كسى كه [ديگرى را ]بر برادر [دينى] خويش مقدّم بدارد و او را محروم كند . ملعون است ، ملعون است كسى كه خود را از برادرش پنهان كند . ملعون است ، ملعون است كسى كه درباره برادرش غيبت كند» .

امام عسكرى عليه السلام _ از جمله آنچه به مردم قم و آوه نوشت _ : خداوند با بخشش و مهربانى خود ، بر بندگانش منّت گذاشت و پيامبرش محمد صلى الله عليه و آله را نويد دهنده و بيم دهنده فرستاد و شما را براى پذيرش دينش توفيق داد و به هدايت خود ، گرامى داشت ... نيّت ما همواره استوار و جان هايمان به انديشه هاى پاك شما آرام است . خويشاوندىِ برقرار ميان ما و شما نيرومند است . اين [خويشاوندى] ، سفارشى است كه گذشتگان ما و گذشتگان شما بدان سفارش كرده اند و عهدى است كه با جوانان ما و پيران شما بسته شده است و به سبب حالت نزديك و خويشاوندى پيوسته اى كه خداوندْ ما را بر آن نگه داشته است ، همچنان بر اعتقادى كامل ، استوار است . عالمِ [معصوم] عليه السلاممى فرمايد : «مؤمن ، برادرِ تنىِ مؤمن است» .

.

ص: 682

2 / 2المُؤمِنونَ إخوَةٌ كَالجَسَدِ الواحِدِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : تَرَى المُؤمِنينَ في تَراحُمِهِم وتَوادِّهِم وتَعاطُفِهِم كَمَثَلِ الجَسَدِ ؛ إذَا اشتَكى عُضوا تَداعى لَهُ سائِرُ جَسَدِهِ بِالسَّهَرِ وَالحُمّى . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : المُؤمِنونَ بَعضُهُم لِبَعضٍ نُصَحاءُ وادّونَ وإنِ افتَرَقَت مَنازِلُهُم وأبدانُهُم ، وَالفَجَرَةُ بَعضُهُم لِبَعضِ غَشَشَةٌ مُتَخاذِلونَ وإنِ اجتَمَعَت مَنازِلُهُم وأبدانُهُم . (2)

الإمام الصادق عليه السلام : المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ كَالجَسَدِ الواحِدِ ؛ إنِ اشتَكى شَيئا مِنهُ وَجَدَ ألَمَ ذلِكَ في سائِرِ جَسَدِهِ . وأرواحُهُما مِن روحٍ واحِدَةٍ ، وإنَّ روحَ المُؤمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصالاً بِروحِ اللّه ِ مِنِ اتِّصالِ شُعاعِ الشَّمسِ بِها . (3)

.


1- .صحيح البخاري : 5 / 2238 / 5665 ، صحيح مسلم : 4 / 1999 / 66 ، مسند ابن حنبل : 6 / 378 / 18401 ، السنن الكبرى : 3/492/6430 ، مسند الشهاب : 2 / 283 / 1366 كلّها عن النعمان بن بشير وفيها «مثل» بدل «ترى»، كنز العمّال: 1/149/737؛ المؤمن: 39/92 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه، بحار الأنوار: 74/274/19 .
2- .الفردوس : 4 / 189 / 6584 ، كنز العمّال : 1 / 152 / 757 نقلاً عن عبدالرزّاق الجيلي في الأربعين وكلاهما عن أنس بن مالك و ص 365 / 1607 .
3- .الكافي : 2 / 166 / 4 ، مصادقة الإخوان : 151 / 2 كلاهما عن أبي بصير ، المؤمن : 38 / 86 ، الاختصاص : 32 وفيهما «روح اللّه» بدل «روح واحدة» ، بحار الأنوار : 74/268/8 و ص 277 / 9 .

ص: 683

2 / 2 مؤمنان برادرند ، چون يك پيكر

2 / 2مؤمنان برادرند ، چون يك پيكر رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمنان را در مهربانى ورزيدن به يكديگر ، دوستى با يكديگر و ملاطفت با يكديگر ، چونان يك پيكر مى بينى كه چون عضوى [به درد آيد و ]شكايت كند ، ديگر اعضا با بى خوابى و تب ، با او هم صدا مى شوند و يكديگر را فرا مى خوانند .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : مؤمنان ، نسبت به يكديگر خيرخواه و دوستدارند ، اگرچه منزل ها و پيكرهايشان از يكديگر جدا باشد . بدكاران ، يكديگر را مى فريبند و تنها مى گذارند ، گرچه منزل ها و پيكرهايشان ، كنار يكديگر باشد .

امام صادق عليه السلام : مؤمن ، برادرِ مؤمن است ، همچون يك پيكر كه اگر عضوى از آن بنالد ، [شخص دردمند ]درد آن را در ساير اعضاى خود مى بيند ؛ و روح هايشان از يك روح است و پيوستگىِ روحِ مؤمن به روح خدا ، بيشتر از پيوستگىِ پرتو خورشيد به خورشيد است .

.

ص: 684

عنه عليه السلام : إنَّمَا المُؤمِنونَ إخوَةٌ بَنو أبٍ واُمٍّ ، وإذا ضَرَبَ عَلى رَجُلٍ مِنهُم عِرقٌ سَهَرَ لَهُ الآخَرونَ . (1)

الدرّ المنثور عن عمّار بن ياسر : إنَّ موسى عليه السلام قالَ : يا رَبِّ حَدِّثني بِأَحَبِّ النّاسِ إلَيكَ . قالَ : ولِمَ ؟ قالَ : لاُِحِبُّهُ لِحُبِّكَ إيّاهُ . فَقالَ : عَبدٌ في أقصَى الأَرضِ سَمِعَ بِهِ عَبدٌ آخَرُ في أقصَى الأَرضِ لا يَعرِفُهُ فَإِن أصابَتهُ مُصيبَةٌ فَكَأَنَّما أصابَتهُ ، وإن شاكَتهُ شَوكَةٌ فَكَأَنَّما شاكَتهُ ، ما ذاكَ إلاّ لي ، فَذلِكَ أَحَبُّ خَلقي إلَيَّ . (2)

2 / 3فَضلُ الإِخاءِ فِي اللّه ِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَا استَفادَ امرُؤٌ مُسلِمٌ فائِدَةً _ بَعدَ فائِدَةِ الإِسلامِ _ مِثلَ أخٍ يَستَفيدُهُ فِي اللّه ِ عز و جل . (3)

الإمام عليّ عليه السلام : مَن آخى فِي اللّه ِ غَنِمَ . مَن آخى فِي الدُّنيا حُرِمَ . (4)

عنه عليه السلام : خَيرُ الإِخوانِ مَن كانَت فِي اللّه ِ مَوَدَّتُهُ . (5)

.


1- .الكافي : 2 / 165 / 1 عن المفضّل بن عمر ، المؤمن : 38 / 84 ، بحار الأنوار : 74 / 264 / 4 .
2- .تفسير الدرّ المنثور : 3 / 539 نقلاً عن ابن المبارك وأحمد .
3- .الأماليللطوسي:46/57، بشاره المصطفى:72، تنبيه الخواطر: 2/179 وزادفيه «متواضعين»بعد«متواصلين» وكلّها عن أبي العبّاس الفضل بن عبد الملك عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 74 / 275 / 3 .
4- .غرر الحكم : 7776 و 7777 .
5- .غرر الحكم : 5017 .

ص: 685

2 / 3 فضيلت برادرىِ خدايى

امام صادق عليه السلام : در حقيقت ، مؤمنان ، برادرند ؛ فرزندان يك پدر و مادر ، و هرگاه يكى از آنان بيمار شود ، ديگران برايش بى خوابى مى كشند .

الدرّ المنثور _ به نقل از عمّار بن ياسر _ : موسى عليه السلامگفت : پروردگارا! با من از محبوب ترينِ مردم در نزدت سخن بگو . فرمود : «چرا؟». گفت : تا به خاطر دوستى ات با او ، دوستش بدارم . فرمود : «بنده اى است در اين سوى زمين كه بنده ديگرى در آن سوى زمين ، بى آن كه او را بشناسد ، از او باخبر مى شود . پس چون به او مصيبتى رسد ، گويى به اين يك مصيبت رسيده است و چون خارى در تن او بخَلَد ، گويى در تن اين يك خليده است و اين همدردى ، تنها به خاطر من است . اين چنين كسى ، محبوب ترينِ خلق در نزد من است» .

2 / 3فضيلت برادرىِ خدايى رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ مسلمانى _ پس از بهره اسلام آوردن _ بهره اى همچون برادرى خدايى ، به دست نياورده است .

امام على عليه السلام : هركه در راه خدا برادرى كند ، سود بَرد و هركه در راه دنيا برادرى كند ، بى بهره مانَد .

امام على عليه السلام : بهترينِ برادران ، كسى است كه برادرى اش در راه خدا باشد .

.

ص: 686

عنه عليه السلام : واخِ الإِخوانَ فِي اللّه ِ ، و أحِبَّ الصّالِحَ لِصَلاحِهِ . (1)

عنه عليه السلام : بِالتَّواخي فِي اللّه ِ تُثمِرُ الاُخُوَّةُ . (2)

تحف العقول : قالَ [الإمام الباقر عليه السلام ] : مَنِ استَفادَ أخا فِي اللّه ِ _ عَلى إيمانٍ بِاللّه ِ ، و وَفاءٍ بِإِخائِهِ ؛ طَلَبا لِمَرضاةِ اللّه ِ _ فَقَد استَفادَ شُعاعا مِن نورِ اللّه ِ ، و أمانا مِن عَذابِ اللّه ِ ، و حُجَّةً يُفلِجُ بِها يَومَ القِيامَةِ ، و عِزّا باقِيا ، و ذِكرا نامِيا ؛ لِأَنَّ المُؤمِنَ مِنَ اللّه ِ عز و جل لا مَوصولٌ و لا مَفصولٌ . قيلَ لَهُ عليه السلام : ما مَعنى لا مَفصولٌ و لا مَوصولٌ ؟ قالَ : لا مَوصولٌ بِهِ أنَّهُ هُوَ ، ولا مَفصولٌ مِنهُ أنَّهُ مِن غَيرِهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام : قَد يَكونُ حُبٌّ فِي اللّه ِ و رَسولِهِ ، و حُبٌّ فِي الدُّنيا ، فَما كانَ فِي اللّه ِ ورَسولِهِ فَثَوابُهُ عَلَى اللّه ِ ، و ما كانَ فِي الدُّنيا فَلَيسَ بِشَيءٍ . (4)

عنه عليه السلام _ لِأَصحابِهِ _ : اِتَّقُوا اللّه َ ، و كونوا إخوَةً بَرَرَةً ، مُتَحابّينَ فِي اللّه ِ مُتَواصِلينَ مُتَراحِمينَ ، تَزاوَروا و تَلاقَوا و تَذاكَروا أمرَنا و أحيوهُ . (5)

.


1- .الأمالي للمفيد : 222 / 1 ، الأمالي للطوسي : 8 / 8 كلاهما عن الفجيع العقيلي عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحارالأنوار : 74 / 275 / 2 .
2- .غرر الحكم : 4225 .
3- .تحف العقول : 295 ، بحار الأنوار : 78 / 175 / 32 .
4- .الكافي : 2 / 127 / 13 ، المحاسن : 1 / 414 / 948 كلاهما عن بشير الكناسي و ص 263 / 506 ، تفسير العيّاشي : 1 / 167 / 26 كلاهما عن بشير الدهّان وفيه «حبّا للّه وفي اللّه» بدل «حبّ في اللّه» ، مصادقة الإخوان : 154 / 1 ، بحار الأنوار : 27 / 94 / 56 و ج 69 / 249 / 24 .
5- .الكافي : 2 / 175 / 1 ، مصادقة الإخوان : 137 / 8 ، تنبيه الخواطر : 2 / 179 وزاد فيه «متواضعين» بعد «متواصلين» وكلّها عن شعيب العقرقوفي ، الأمالي للطوسي : 60 / 87 عن أبي عبيد ، بحار الأنوار : 74 / 401 / 45 .

ص: 687

امام على عليه السلام : در راه خدا با برادران ، برادرى كن و صالحان را به خاطر صالح بودنشان دوست بدار .

امام على عليه السلام : با برادرىِ خدايى است كه [درخت ]برادرى به بار مى نشيند .

تحف العقول : امام باقر عليه السلام فرمود : «هركه در راه خدا و بر اساس ايمان به خدا ، برادرى به دست آورد و براى خشنودى خدا به حقوق برادرى اش وفادارى كند ، پرتوى از ايمان ، و امانى از عذاب خدا ، و عزّتى پاينده ، و آوازه اى فزاينده ، و حجّتى به دست مى آورَد كه روز قيامت ، به كمك آن پيروز شود ؛ زيرا مؤمن نسبت به خداوند عز و جل نه پيوسته است و نه گسسته» . از ايشان پرسيدند : معناى «نه پيوسته است و نه گسسته ، چيست ؟ فرمود : «به او پيوسته نيست ، تا خودِ او باشد و از او گسسته نيست ، تا از جز او باشد» .

امام صادق عليه السلام : دوستى ، گاه در راه خدا و پيامبرش است و گاه در راه دنياست . پس آنچه در راه خدا و پيامبرش باشد ، پاداش آن بر عهده خداست و آنچه در راه دنيا باشد ، پوچ و بى اثر است .

امام صادق عليه السلام _ به اصحاب خود _ : از خدا بترسيد و برادرانى نيكوكار باشيد . در راه خدا يكديگر را دوست بداريد ، به يكديگر بپيونديد ، با هم مهربان باشيد ، يكديگر را ببينيد و به ديدار يكديگر برويد و مسئله [امامت] ما را به يكديگر يادآورى كنيد و آن را زنده نگه داريد .

.

ص: 688

عنه عليه السلام : مِن حُبِّ الرَّجُلِ دينَهُ حُبُّهُ إخوانَهُ . (1)

عنه عليه السلام : مِن فَضلِ الرَّجُلِ عِندَ اللّه ِ مَحَبَّتُهُ لاِءِخوانِهِ . (2)

الكافي عن حفص بن البختريّ : كُنتُ عِندَ أبي عَبدِاللّه ِ عليه السلام ودَخَلَ عَلَيهِ رَجُلٌ ، فَقالَ لي : تُحِبُّهُ ؟ فَقُلتُ : نَعَم . فَقالَ لي : ولِمَ لا تُحِبُّهُ وهُوَ أخوكَ ، وشَريكُكَ في دينِكَ ، وعَونُكَ عَلى عَدُوِّكَ ، ورِزقُهُ عَلى غَيرِكَ ! (3)

2 / 4الإِخاءُ بَينَ أصحابِ النَّبِيِّ الطبقات الكبرى عن ضمرة بن سعيد : لَمّا قَدِمَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله المَدينَةَ آخى بَينَ المُهاجِرينَ ؛ بَعضِهِم لِبَعضٍ ، وآخى بَينَ المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ ، آخى بَينَهُم عَلَى الحَقِّ وَالمُؤاساةِ ، ويَتَوارَثونَ بَعدَ المَماتِ دونَ ذَوِي الأَرحامِ . وكانوا تِسعينَ رَجُلاً ؛ خَمسَةٌ وأربَعونَ مِنَ المُهاجِرينَ ، وخَمسَةٌ وأربَعونَ مِنَ الأَنصارِ ، ويُقالُ : كانوا مِائَةً ؛ خَمسونٌ مِنَ المُهاجِرينَ ، وخَمسونٌ مِنَ الأَنصارِ . وكانَ ذلِكَ قَبلَ بَدرٍ ، فَلَمّا كانَت وَقعَةُ بَدرٍ وأنزَلَ اللّه ُ تَعالى : «وَأُوْلُواْ الأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِى كِتَ_بِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمُم » (4)فَنَسَخَت هذِهِ الآيَةُ ما كانَ قَبلَها ، وَانقَطَعَتِ المُؤاخاةُ فِي الميراثِ ، ورَجَعَ كُلُّ إنسانٍ إلى نَسَبِهِ ، ووَرِثَهُ ذَوو رَحِمِهِ . (5)

.


1- .الخصال : 3 / 4 ، مصادقة الإخوان : 181 / 1 كلاهما عن الفضيل بن يسار ، الاختصاص : 31 ، بحار الأنوار : 69 / 237 / 6 و ج 74 / 279 / 3 .
2- .ثواب الأعمال : 220 / 1 عن جميل بن درّاج ، بحار الأنوار : 74 / 397 / 29 .
3- .الكافي : 2 / 166 / 6 ، بحار الأنوار : 74 / 271 / 10 .
4- .الأنفال : 75 .
5- .الطبقات الكبرى : 1 / 238 ؛ بحار الأنوار : 19 / 130 نقلاً عن المنتقى في مولود المصطفى وراجع تفسير القمّي : 1 / 280 .

ص: 689

2 / 4 برادرى ميان ياران پيامبر

امام صادق عليه السلام : دوست داشتن برادران ، از جمله دينِ انسان است .

امام صادق عليه السلام : محبّت انسان به برادرانش ، برايش نزد خداوند، فضيلتى به شمار مى رود.

الكافى _ به نقل از حَفص بن بَختَرى _ : نزد امام صادق عليه السلام بودم كه مردى بر ايشان وارد شد . حضرت به من فرمود : «دوستش دارى ؟» . گفتم : آرى . فرمود : «بايد هم دوستش بدارى كه او برادرت ، شريك دينت و ياورت بر ضد دشمنت است ، حال آن كه روزى اش به عهده كسى جز توست» .

2 / 4برادرى ميان ياران پيامبر الطبقات الكبرى _ به نقل از ضَمْرة بن سعيد _ : چون پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مدينه آمد ، ميان مهاجران با يكديگر و ميان مهاجران و انصار ، بر اساس [رعايت] حق و مواسات (همدردى) با يكديگر و ميراثبرى از يكديگر پس از مرگ _ بى آن كه خويشاوندانْ ارثى ببرند _ پيمان برادرى بست . آنان نود تن بودند : چهل و پنج تن از مهاجران و چهل و پنج تن از انصار . نيز گفته اند كه صد تن بودند : پنجاه تن از مهاجران و پنجاه تن از انصار . اين واقعه ، پيش از جنگ بدر رخ داد و چون جنگ بدر پيش آمد ، خداوند متعال ، اين آيه را نازل ساخت : «و خويشاوندان در كتاب خدا نسبت به يكديگر سزاوارترند ؛ و خداوند به هر چيزى داناست» . بدين ترتيب ، اين آيه حكم پيش از خود را نَسخ كرد و ميراثبرى بر اساس پيمان برادرى ، از ميان رفت و هر كسى به تبار خود بازگشت و از خويشاوند خود ، ارث برد .

.

ص: 690

الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لَمّا هاجَرَ إلَى المَدينَةِ آخى بَينَ أصحابِهِ مِنَ المُهاجِرينَ وَالأَنصارِ ؛ جَعَلَ المَواريثَ عَلَى الاُخُوَّةِ فِي الدّينِ لا في ميراثِ الأَرحامِ ، وذلِكَ قَولُهُ تَعالى : «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَ_هَدُواْ بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَ_ئكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ» إلى قَولِهِ سُبحانَهُ : «وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلَ_يَتِهِم مِّن شَىْ ءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ» (1) ، فَأَخرَجَ الأَقارِبَ مِنَ الميراثِ ، وأثبَتَهُ لِأَهلِ الهِجرَةِ وأهلِ الدّينِ خاصَّةً .ثُمَّ عَطَفَ بِالقَولِ ، فَقالَ تَعالى : «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِى الأَْرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ » (2) ، فَكانَ مَن ماتَ مِنَ المُسلِمينَ يَصيرُ ميراثُهُ وتَرِكَتُهُ لِأَخيهِ فِي الدّينِ دونَ القَرابَةِ وَالرَّحِمِ الوَشيجَةِ . فَلَمّا قَوِيَ الإِسلامُ أنزَلَ اللّه ُ : «النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَ جُهُو أُمَّهَ_تُهُمْ وَأُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِى كِتَ_بِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَ_جِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُواْ إِلَى أَوْلِيَآئكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَ لِكَ فِى الْكِتَ_بِ مَسْطُورًا » (3) ، فَهذا مَعنى نَسخِ آيَةِ الميراثِ . (4)

.


1- .الأنفال : 72 .
2- .الأنفال : 73.
3- .الأحزاب : 6 .
4- .بحار الأنوار : 93 / 8 نقلاً عن تفسير النعماني عن إسماعيل بن جابر عن الإمام الصادق عليه السلام .

ص: 691

102. امام على عليه السلام : چون پيامبر خدا به مدينه آمد ، ميان ياران مهاجر و انصار خود ، پيمان برادرى برقرار ساخت و ميراثبرى را بر اساس برادرىِ دينى گذاشت ، نه بر اساس خويشاوندى. اين گفته خداوند متعال نيز اشاره به اين مطلب است : «كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده اند و در راه خدا با مال و جان خود ، جهاد نموده اند و كسانى كه [مهاجران را ]پناه داده و يارى كرده اند ، آنانْ خويشاوندان يكديگرند» ، تا آن جا كه خداوند سبحان مى فرمايد : «كسانى كه ايمان آورده اند ، ولى هجرت نكرده اند، خويشاوندان شما نيستند ، تا آن كه هجرت كنند» . بدين ترتيب، خويشاوندان [سببى و نَسَبى ]را از حكم ميراث ، خارج ساخت و آن را مخصوص اهل مهاجرت و خاصّ اهل دين قرار داد .

سپس خداوند متعال باز به اين مطلب بازگشت و فرمود : «آنان كه كفر ورزيدند ، خويشاوندان يكديگرند و اگر چنين نكنيد [و كافران را نيز ميراثبرِ خود قرار دهيد] ، فتنه و فساد بزرگى در زمين ، رخ خواهد داد» . در نتيجه ، اگر از مسلمانان كسى مى مُرد ، ميراث و آنچه برجاى مى نهاد ، تنها به برادر دينى اش مى رسيد، نه به خويشان و خويشاوندانِ نزديك.

چون اسلامْ نيرومند گشت، خداوند ، اين آيه را نازل ساخت : «پيامبر به مؤمنان ، از خودشان سزاوارتر است و زنانش ، مادران مؤمنان هستند و در كتاب خدا، خويشاوندان ، نسبت به يكديگر ، سزاوارتر از مؤمنان و مهاجران اند ، مگر آن كه بخواهيد به دوستان خود نيكى كنيد . اين حكم ، در كتاب خدا نوشته شده است» . اين است معناى نسخ آيه ميراث . .

ص: 692

101. مسند أبي يعلى عن أنس : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يُواخي بَينَ الاِثنَينِ مِن أصحابِهِ ، فَيَطولُ عَلى أحَدِهِمَا اللَّيلُ حَتّى يَلقاهُ أخوهُ ، فَيَلقاهُ بِوُدٍّ ولُطفٍ ، فَيَقولُ : كَيفَ كُنتَ بَعدي؟ وأمَّا العامَّةُ فَلَم يَكُن يَأتي عَلى أحَدِهِما ثَلاثٌ لا يَعلَمُ عِلمَ أخيهِ . (1)100. الإمام الصادق عليه السلام : آخى رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بَينَ سَلمانَ وأبي ذَرٍّ ، وَاشتَرَطَ عَلى أبي ذَرٍّ أن لا يَعصِيَ سَلمانَ . (2) .


1- .مسند أبي يعلى : 3 / 349 / 3325 ، عمل اليوم والليلة لابن السني : 74 / 196 .
2- .الكافي : 8 / 162 / 168 عن صالح الأحول .

ص: 693

99. مسند أبى يَعلى _ به نقل از اَنَس _ : پيامبر خدا ميان دو تنْ دو تنِ ياران خود ، پيمان برادرى برقرار مى ساخت . در نتيجه ، يكى از اين برادران ، منتظر ديدار برادرش مى ماند و شب بر او طولانى مى نمود تا آن كه او را مى ديد و با لطف و مهربانى با او ديدار مى كرد و مى گفت : «در نبودِ من ، چگونه بودى ؟» . عموم مسلمانان نيز چنين بودند كه بيش از سه روز از حال برادران خود ، بى خبر نمى ماندند .98. امام صادق عليه السلام : پيامبر خدا ، ميان سلمان و ابوذر ، پيمان برادرى بست و با ابوذر شرط كرد كه از سلمان ، نافرمانى نكند . .

ص: 694

الفصل الثالث: آثار المحبَّة في اللّه 3 / 1كَمالُ الإِيمانِ94. رسول اللّه صلى الله عليه و آله : ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ وَجَدَ طَعمَ الإِيمانِ : مَن كانَ يُحِبُّ المَرءَ لا يُحِبُّهُ إلاّ للّه ِِ ، ومَن كانَ اللّه ُ ورَسولُهُ أحَبَّ إلَيهِ مِمّا سِواهُما ، ومَن كانَ أن يُلقى فِي النّارِ أحَبَّ إلَيهِ مِن أن يَرجِعَ فِي الكُفرِ بَعدَ أن أنقَذَهُ اللّه ُ مِنهُ . (1)93. عنه صلى الله عليه و آله : مَن سَرَّهُ أن يَجِدَ حَلاوَةَ الإِيمانِ فَليُحِبَّ المَرءَ لا يُحِبُّهُ إلاّ للّه ِِ عز و جل . (2)92. عنه صلى الله عليه و آله : لا يَحِقُّ العَبدُ حَقَّ صَريحِ الإِيمانِ حَتّى يُحِبَّ للّه ِِ تَعالى ويُبغِضَ للّه ِِ ، فَإِذا أحَبَّ للّه ِِ تَبارَكَ وتَعالى وأبغَضَ للّه ِِ تَبارَكَ وتَعالى فَقَدِ استَحَقَّ الوَلاءَ مِنَ اللّه ِ . (3) .


1- .صحيح مسلم : 1 / 66 / 68 ، صحيح البخاري : 1 / 14 / 16 ، سنن الترمذي : 5 / 15 / 2624 كلاهما نحوه وكلّها عن أنس ؛ مشكاة الأنوار : 123 .
2- .شُعب الإيمان: 6 / 491 / 9018 و ح 9020 وفيه «حقيقة» بدل «حلاوة»، المستدرك على الصحيحين: 1/44/3، مسند ابن حنبل : 157 / 7972 وفيه «طعم» بدل «حلاوة» وكلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 9/10/ 24679 .
3- .مسند ابن حنبل: 5/293/15549، الأولياء لابن أبي الدنيا: 41/19 كلاهما عن عمرو بن الجموح ، كنز العمّال : 1 / 42 / 100 وراجع المعجم الأوسط : 1 / 203 / 651 .

ص: 695

فصل سوم : آثار دوستىِ در راه خدا

3 / 1 كمال ايمان

فصل سوم : آثار دوستىِ در راه خدا3 / 1كمال ايمان88.قال النَبيُّ عليه السلام : رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه داراى سه صفت باشد ، طعم ايمان را دريافته است : آن كه ديگرى را تنها براى خدا دوست مى دارد؛ آن كه خدا و پيامبرش نزدش محبوب تر از هر چيز ديگرى باشند ؛ و آن كه اگر او را در آتش اندازند ، برايش خوشايندتر از آن باشد كه پس از آن كه خداوندْ او را از كفر نجات داده است ، به كفر باز گردد .87. رسول خدا صلى الله عليه و آله : كسى كه دوست دارد شيرينى ايمان را بيابد ، پس بايد جز براى خدا كسى را دوست نداشته باشد .86. رسول خدا صلى الله عليه و آله : هيچ بنده اى حقيقتِ محض ايمان را درنمى يابد ، تا آن كه براى خدا دوست بدارد و براى خدا دشمن بدارد ، و چون براى خدا دوست داشت و براى خدا دشمن داشت ، شايستگى دوستى از سوى خدا را به دست خواهد آورد .

.

ص: 696

85.قال النبيّ صلى الله عليه و آله : الإمام العسكريّ عليه السلام عَن آبائِهِ عليهم السلام : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لِبَعضِ أصحابِهِ ذاتَ يَومٍ : يا عَبدَاللّه ِ ، أحبِب فِي اللّه ِ ، وأبغِض فِي اللّه ِ ، ووالِ فِي اللّه ِ ، وعادِ فِي اللّه ِ ؛ فَإِنَّهُ لا تُنالُ وِلايَةُ اللّه ِ إلاّ بِذلِكَ ، ولا يَجِدُ الرَّجُلُ طَعمَ الإِيمانِ _ وإن كَثُرَت صَلاتُهُ وصِيامُهُ _ حَتّى يَكونَ كَذلِكَ . وقَد صارَت مُؤاخاةُ النّاسِ يَومَكُم هذا أكثَرُها فِي الدُّنيا ؛ عَلَيها يَتَوادّونَ ، وعَلَيها يَتَباغَضونَ ، وذلِكَ لا يُغني عَنهُم مِنَ اللّه ِ شَيئا .

فَقالَ الرَّجُلُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، فَكَيفَ لي أن أعلَمَ أنّي قَد والَيتُ وعادَيتُ فِي اللّه ِ ؟ ومَن وَلِيُّ اللّه ِ عز و جل حَتّى اُوالِيَهُ ، ومَن عَدُوُّهُ حَتّى اُعادِيَهُ ؟

فَأَشارَ لَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إلى عَلِيٍّ عليه السلام ، فَقالَ : أتَرى هذا ؟ قالَ : بَلى . قالَ : وَلِيُّ هذا وَلِيُّ اللّه ِ ؛ فَوالِهِ ، وعَدُوُّ هذا عَدُوُّ اللّه ِ ؛ فَعادِهِ ، ووالِ وَلِيَّ هذا ولَو أنَّهُ قاتِلُ أبيكَ ووَلَدِكَ ، وعادِ عَدُوَّ هذا ولَو أنَّهُ أبوكَ ووَلَدُكَ . (1)84. الإمام الصادق عليه السلام : مَن أحَبَّ للّه ِِ وأبغَضَ للّه ِِ وأعطى للّه ِِ فَهُوَ مِمَّن كَمُلَ إيمانُهُ . (2) .


1- .معانيالأخبار: 399/58 عن محمّدبن زياد ومحمّد بن سنان وص37/9 ، عيون أخبارالرضا عليه السلام : 1/291/41، علل الشرايع : 140 / 1 ، صفات الشيعة : 125 / 65 ، الأمالي للصدوق : 61 / 21 كلّها عن محمّد بن زياد ومحمّد بن سيّار ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام : 49 ، روضة الواعظين : 457 من دون إسناد إلى الإمام عليه السلام ، تنبيه الخواطر : 2 / 99 وليس فيه من «فقال الرجل .. . إلخ» ، بحار الأنوار : 27 / 54 / 8 و ج 68 / 79 / 140 ؛ حلية الأولياء : 1 / 312 عن ابن عمر عنه صلى الله عليه و آلهنحوه وليس فيه «فقال الرجل . . . إلخ» .
2- .الكافي : 2 / 124 / 1 ، المحاسن : 1 / 410 / 934 وزاد فيه بعد «أعطى للّه» قوله «ومنع للّه» كلاهما عن أبي عبيدة الحذّاء ، غرر الحكم : 9031 نحوه ، بحار الأنوار : 69 / 238 / 10 .

ص: 697

83. امام عسكرى عليه السلام _ به نقل از پدرانش _ : پيامبر خدا روزى به يكى از يارانش فرمود : «اى بنده خدا ! در راه خدا دوست بدار ، در راه خدا دشمن بدار ، در راه خدا دوستى بورز و در راه خدا دشمنى بورز ؛ زيرا ولايت خدا ، جز از اين راه به دست نمى آيد و انسان ، گرچه نماز و روزه اش بسيار باشد ، طعم ايمان را درنمى يابد ، مگر آن كه چنين باشد؛ ليكن امروز ، بيشتر دوستى ها و برادرى هايتان براى دنيا و در راه آن است . بر اساس آن ، با يكديگر دوستى مى كنند و براى آن با يكديگر دشمنى مى ورزند؛ حال آن كه اين دوستى و دشمنى ، در برابر خداوند ، هيچ سودى برايشان ندارد» .

آن مرد گفت : اى پيامبر خدا ! چگونه بدانم كه در راه خدا دوستى و دشمنى كرده ام ؟ و دوست خدا كيست تا با او دوستى كنم؟ و دشمن خدا كيست تا با او دشمنى ورزم ؟

پيامبر خدا به على عليه السلاماشاره كرد و به آن مرد فرمود : «آيا او را مى بينى ؟».

گفت : آرى .

فرمود : «دوست او ، دوست خداست . پس با او دوستى كن . و دشمن او دشمن خداست . پس با او دشمنى كن . با دوست او دوستى كن ، گرچه قاتل پدر و پسرت باشد ، و با دشمن او دشمنى كن ، گرچه پدر و پسرت باشند» .82. امام صادق عليه السلام : هركه براى خدا دوست بدارد ، براى خدا دشمن بدارد و براى خدا ببخشد ، از كسانى است كه ايمانشان كامل شده است . .

ص: 698

3 / 2قَطعُ دابِرِ الشَّيطانِ والسُّلطَانِ79.قالَ النَبيُّ صلى الله عليه و آله : الإمام الصادق عليه السلام عن آبائه عليهم السلام : إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قالَ لِأَصحابِهِ : ألا اُخبِرُكُم بِشَيءٍ إن أنتُم فَعَلتُموهُ تَباعَدَ الشَّيطانُ مِنكُم كَما تَباعَدَ المَشرِقُ مِنَ المَغرِبِ ؟

قالوا : بَلى .

قالَ : الصَّومُ يُسَوِّدُ وَجهَهُ ، وَالصَّدَقَةُ تَكسِرُ ظَهرَهُ ، وَالحُبُّ فِي اللّه ِ وَالمُوازَرَةُ عَلَى العَمَلِ الصّالِحِ يَقطَعُ دابِرَهُ ، وَالاِستِغفارُ يَقطَعُ وَتينَهُ . (1)78. الإمام الباقر عليه السلام : علَيكُم بِالحُبِّ فِي اللّه ِ وَالتَّوَدُّدِ وَالمُوازَرَةِ عَلَى العَمَلِ الصّالِحِ ؛ فَإِنَّهُ يَقطَعُ دابِرَهُما _ يَعنِي السُّلطانَ وَالشَّيطانَ _ . (2)3 / 3إخلاصُ المَحَبَّةِ75.قالَ النبيُّ صلى الله عليه و آله : الإمام عليّ عليه السلام : عَلَى التَّواخي فِي اللّه ِ تَخلُصُ المَحَبَّةُ . (3)74. عنه عليه السلام : مَن كانَت صُحبَتُهُ فِي اللّه ِ كانَت صُحبَتُهُ كَريمَةً ، ومَوَدَّتُهُ مُستَقيمَةً . (4)73.قال النبيّ صلى الله عليه و آله : عنه عليه السلام _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ : وكُلُّ مَوَدَّةٍ للّه ِِ يَصفوولا يَصفو مِنَ الفِسقِ الإِخاءُ يُديمونَ المَوَدَّةَ ما رَأَوني ويَبقَى الوُدُّ ما بَقِيَ اللِّقاءُ أخِلاّءُ إذَا استَغنَيتُ عَنهُم وأعداءٌ إذا نَزَلَ البَلاءُ وإن غُيِّبتُ عَن أحَدٍ قَلاني وعاقَبَني بِما فيهِ اكتِفاءُ (5) .


1- .الكافي : 4 / 62 / 2 ، تهذيب الأحكام : 4 / 191 / 542 كلاهما عن إسماعيل بن أبي زياد ، كتاب من لا يحضره الفقيه : 2 / 75 / 1774 عنه صلى الله عليه و آله ومن دون نقله عنهم عليهم السلام ، الجعفريّات : 58 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله، النوادر للراوندي : 19 عن الإمام عليّ عليه السلاموكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : 63 / 264 / 146 .
2- .تحف العقول : 298 ، بحار الأنوار : 78 / 178 / 53 .
3- .غرر الحكم: 6191 وفي طبعة بيروت: 2/28/20 وطبعة طهران: 488/20 «على قدر» بدل «على» .
4- .غرر الحكم : 8977 .
5- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : 28 .

ص: 699

3 / 2 رهايى از سُلطه شيطان و سلطان

3 / 3 يكرنگى در دوستى

3 / 2رهايى از سُلطه شيطان و سلطان70. امام صادق عليه السلام _ به نقل از پدرانش _ : پيامبر صلى الله عليه و آله به يارانش فرمود : «هان! شما را از كارى خبر دهم كه اگر انجامش دهيد ، شيطان از شما دور مى شود، آن گونه كه مشرق از مغرب دور شده است ؟».

گفتند : آرى .

فرمود : «روزه ، روسياهش مى كند . صدقه ، پشتش را مى شكند . دوستى در راه خدا و هميارى در انجام دادن كارهاى شايسته ، دنباله [سُلطه]اش را قطع مى كند و استغفار ، رگ گردنش را مى بُرد» .69. امام باقر عليه السلام : بر شما بادْ دوستى در راه خدا ، ابراز محبّت ، و هميارى بر كردار شايسته ؛ چرا كه اين [سه ]كار ، دنباله [سلطه ]آن دو _ يعنى شيطان و سلطان _ را مى بُرد .3 / 3يكرنگى در دوستى66. امام على عليه السلام : بر اساس برادرى در راه خداست كه دوستى به يكرنگى مى انجامد.65.قال النبيّ صلى الله عليه و آله : امام على عليه السلام : هركه مصاحبتش در راه خدا باشد ، مصاحبتش گرامى و دوستى اش راست و درست است .64. امام على عليه السلام _ در ديوان منسوب به ايشان آمده است _ : هر دوستىِ براى خدا ، به يكرنگى مى انجامد/

حال آن كه هيچ برادرى اى بر بنياد فسق،به يكرنگى نمى انجامد . تا مرا مى بينند، دوستى را ادامه مى دهند /

و تا ديدار مى پايد ، دوستى پاينده است . هرگاه از آنان بى نياز شوى ، دوستان هستند /

و چون مصيبتى دور شوم ، دشمنان اند . و چون از يكى دور شوم ، با من دشمنى مى كند /

و چنان كيفرم مى دهد كه مرا بس باشد .

.

ص: 700

3 / 4بَقاءُ المَحَبَّةِ إلى يَومِ القِيامَةِالكتاب(الْأَخِلاَّءُ يَوْمَ_ئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ) . (1)

الحديث58. رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ انقَطَعَتِ الأَرحامُ ، وقَلَّتِ الأَنسابُ، وذَهَبَتِ الاُخُوَّةُ إلاَّ الاُخُوَّةَ فِي اللّه ِ ، وذلِكَ قَولُهُ : «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَ_ئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ » . (2)57. الإمام عليّ عليه السلام : النّاسُ إخوانٌ ، فَمَن كانَت إخوانُهُ في غَيرِ ذاتِ اللّه ِ فَهِيَ عَداوَةٌ ، وذلِكَ قَولُهُ عز و جل : «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَ_ئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ » . (3)56. رسول اللّه صلى الله عليه و آله : جَعَلَ اللّه ُ خُلَّتَنا ووُدَّنا خُلَّةَ المُتَّقينَ ووُدَّ المُخلِصينَ . (4) .


1- .الزخرف : 67 .
2- .تفسير الدرّ المنثور : 7 / 388 نقلاً عن ابن مردويه عن سعد بن معاذ .
3- .كنز الفوائد : 1 / 93 ، كشف الغمّة : 3 / 139 ، بحار الأنوار : 74 / 165 / 29 .
4- .الغارات : 1 / 250 ، بحار الأنوار : 33 / 550 / 720 .

ص: 701

3 / 4 بقاى دوستى تا روز قيامت

3 / 4بقاى دوستى تا روز قيامتقرآن(دوستان در آن روز (قيامت) ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» .

حديث50. رسول خدا صلى الله عليه و آله : چون روز قيامت شود ، پيوندهاى خويشى بريده مى شود ، تبار و نسبتِ خويشى كاسته مى گردد و برادرى ها _ جز برادرىِ خدايى _ از ميان مى روند ، و اين است مقصود گفته خداوند متعال : «دوستان در آن روز ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» .49. امام على عليه السلام : مردم ، برادران اند . پس هركه برادرى اش در جهت خدا نباشد ، در حقيقتْ دشمنى است ؛ و اين است گفتار خداوند عز و جل : «دوستان در آن روز ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» .48. رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، دوستى و محبّت ما را دوستى و محبّت مخلصان قرار داده است .

.

ص: 702

47. الإمام عليّ عليه السلام : جَعَلَ اللّه ُ عز و جل مَوَدَّتَنا فِي الدّينِ ، وحَلاّنا وإيّاكُم حِليَةَ المُتَّقينَ ، وأبقى لَكُم طاعَتَكُم حَتّى يَجعَلَنا وإيّاكُم بِها إخوانا عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ (1) . (2)46. تفسير القمّي عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام : قالَ في خَليلَينِ مُؤمِنَينِ وخَليلَينِ كافِرَينِ . . . : فَأَمَّا الخَليلانِ المُؤمِنانِ فَتَخالاّ حَياتَهُما في طاعَةِ اللّه ِ ، وتَباذَلا عَلَيها ، وتَوادّا عَلَيها ، فَماتَ أحَدُهُما قَبلَ صاحِبِهِ ، فَأَراهُ اللّه ُ مَنزِلَهُ فِي الجَنَّةِ يَشفَعُ لِصاحِبِهِ ، فَقالَ : يا رَبِّ ، خَليلي فُلانٌ كانَ يَأمُرُني بِطاعَتِكَ ويُعينُني ، ويَنهاني عَن مَعصِيَتِكَ ، فَثَبِّتهُ عَلى ما ثَبَّتَّني عَلَيهِ مِنَ الهُدى حَتّى تُرِيَهُ ما أرَيتَني . فَيَستَجيبُ اللّه ُ لَهُ ، حَتّى يَلتَقِيا عِندَ اللّه ِ عز و جل ، فَيَقولُ كُلُّ واحِدٍ مِنهُما لِصاحِبِهِ : جَزاكَ اللّه ُ مِن خَليلٍ خَيرا ، كُنتَ تَأمُرُني بِطاعَةِ اللّه ِ ، وتَنهاني عَن مَعصِيَةِ اللّه ِ .

وأمَّا الكافِرانِ فَتَخالاّ بِمَعصِيَةِ اللّه ِ ، وتَباذَلا عَلَيها ، وتَوادّا عَلَيها ، فَماتَ أحَدُهُما قَبلَ صاحِبِهِ ، فَأَراهُ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى مَنزِلَهُ فِي النّارِ ، فَقالَ : يا رَبِّ فُلانٌ خَليلي كانَ يَأمُرُني بِمَعصِيَتِكَ ، ويَنهاني عَن طاعَتِكَ فَثَبِّتهُ ؛ عَلى ما ثَبَّتَّني عَلَيهِ مِنَ المَعاصي حَتّى تُرِيَهُ ما أرَيتَني مِنَ العَذابِ . فَيَلتَقِيانِ عِندَ اللّه ِ يَومَ القِيامَةِ ، يَقولُ كُلُّ واحِدٍ مِنهُما لِصاحِبِهِ : جَزاكَ اللّه ُ مِن خَليلٍ شَرّا ، كُنتَ تَأمُرُني بِمَعصِيَةِ اللّه ِ ، وتَنهاني عَن طاعَةِ اللّه ِ . قالَ : ثُمَّ قَرَأَ عليه السلام : «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَ_ئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ » . (3) .


1- .هذا تلميح للآية الشريفة : «وَ نَزَعْنَا مَا فِى صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَ نًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَ_بِلِينَ» الحجر : 47 .
2- .الأمالي للمفيد : 269 / 3 ، الأمالي للطوسي : 31 / 31 وفيه «وخلّتنا وإيّاكم خلّة المتّقين» بدل «وحلاّنا وإيّاكم حلية المتّقين» وكلاهما عن أبي إسحاق الهمداني ، بحار الأنوار : 77 / 391 / 11 .
3- .تفسير القمّي : 2/287 ، بحار الأنوار : 7/173/4 ؛ شُعب الإيمان : 7/56/9443 ، تفسير ابن كثير : 7 / 224 ، كنزالعمّال : 2 / 499 / 4595 .

ص: 703

45. امام على عليه السلام : خداوند متعال ، دوستى ما را جزو دين قرار داد و ما را به زيور پرهيزگاران آراست و فرمانبرى شما را برايتان نگه داشت تا ما و شما را بدان وسيله برادرانى بر تخت هايى روبه روى هم ، قرار دهد . (1)44. تفسير القمّى _ به نقل از حارث _ : امام على عليه السلامدرباره دو دوستِ مؤمن و دو دوستِ كافر فرمود : «امّا دو دوست مؤمن كه زندگى شان را بر اساس دوستى در راه فرمانبرى از خدا گذاردند و بر اساس آن ، به يكديگر بخشش ها كردند و به يكديگر مهر ورزيدند ، چون يكى شان پيش از ديگرى بميرد و خداوند ، جايگاه او را در بهشت به او نشان دهد ، به شفاعت از دوستش مى پردازد و مى گويد : "پروردگارا ! دوستم ، فلانى ، مرا به فرمانبرى از تو فرمان مى داد و از معصيت و نافرمانىِ تو بازم مى داشت. پس او را بر همان هدايتى كه مرا بر آنْ استوار داشتى، استوار بدار ، تا آنچه را به من نشان داده اى، به او نيز نشان دهى" . خداوند نيز دعاى او را مستجاب مى كند و چون اين دو يكديگر را نزد خداوند عز و جلمى بينند ، هر يك از آنان به دوستش مى گويد : "خداوند به توىِ دوست ، پاداش خير دهد ! تو مرا به فرمانبرى از خدا فرمان مى دادى و از نافرمانى او بازم مى داشتى" .

امّا دو كافرى كه بر اساس نافرمانى خدا با يكديگر دوستى كردند و بر اساس آن ، به يكديگر بخشش ها نمودند و مهر ورزيدند ، پس چون يكى شان پيش از دوستش بميرد و خداوند متعال ، جايش را در آتش به او نشان دهد ، مى گويد : "پروردگارا ! فلانى ، دوستم ، مرا به نافرمانى از تو فرمان مى داد و از فرمانبرى ات، بازم مى داشت. پس او را بر ادامه گناهانى كه مرا بر آن استوار داشت ، استوار بدار تا عذابى را كه به من نشان دادى ، به او نيز نشان بدهى" . پس چون روز قيامت ، يكديگر را نزد خداوند مى بينند ، هريك از آنان به دوستش مى گويد : "خداوند به توىِ دوست ، پاداش بد دهد! مرا به نافرمانى از خدا فرمان مى دادى و از فرمانبرى اش بازم مى داشتى"» .

سپس حضرت اين آيه را خواند: « «دوستان در آن روز، دشمن يكديگرند، جز پرهيزگاران» » . .


1- .اشاره است به آيه 47 از سوره حجر .

ص: 704

43. حلية الأولياء عن أنس : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَقولُ لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام : يا عَلِيُّ ، اِستَكثِر مِنَ المَعارِفِ مِنَ المُؤمِنينَ ؛ فَكَم مِن مَعرِفَةٍ فِي الدُّنيا بَرَكَةٌ فِي الآخِرَةِ .

فَمَضى عَلِيٌّ عليه السلام ، فَأَقامَ حينا لا يَلقى أحَدا إلاَّ اتَّخَذَهُ لِلآخِرَةِ ، ثُمَّ جاءَ مِن بَعدُ فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : ما فَعَلتَ فيما أمَرتُكَ ؟

فَقالَ : قَد فَعَلتُ يا رَسولَ اللّه ِ .

فَقالَ لَهُ عليه السلام : اِذهَب فَابلُ أخبارَهُم .

فَأَتى عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وهُوَ مُنَكِّسٌ رَأسَهُ ، فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَتَبَسَّمُ : ما أحسِبُ _ يا عَلِيُّ _ ثَبَتَ مَعَكَ إلاّ أبناءُ الآخِرَةِ ؟

فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : لا وَالَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ .

فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَ_ئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ » ، يا عَلِيُّ ، أقبِل عَلى شَأنِكَ وَاملِك لِسانَكَ وَاعقِل مَن تُعاشِرُهُ مِن أهلِ زَمانِكَ تَكُن سالِما غانِما . (1)3 / 5شَفاعَةُ رسولُ اللّه 40. رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أنَا شَفيعٌ لِكُلِّ رَجُلَينِ اتَّخَيا فِي اللّه ِ مِن مَبعَثي إلى يَومِ القِيامَةِ . (2)39. درر الأحاديث عن يحيى بن الحسين : بَلَغَنا عَن رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ كانَ يَقولُ : أنَا شَفيعٌ لِكُلِّ أخَوَينِ تَحابّا فِي اللّه ِ مِن مَبعَثي إلى يَومِ القِيامَةِ . (3) .


1- .حلية الأولياء : 4 / 22 ، البداية والنهاية : 9 / 243 كلاهما نقلاً عن الطبراني .
2- .حلية الأولياء : 1 / 368 عن سلمان ، كنز العمّال : 9 / 4 / 24644 وفيه «أخوين تحابّا» بدل «رجلين اتخيا».
3- .درر الأحاديث: 30؛ الفردوس : 1/49/127 عن سلمان ، كنز العمّال : 9/4/24644 نقلاً عن حلية الأولياء.

ص: 705

3 / 5 شفاعت پيامبر خدا

38. حلية الأولياء _ به نقل از اَنس _ : شنيدم كه پيامبر صلى الله عليه و آله به على بن ابى طالب عليه السلاممى فرمود : «اى على ! بر شمار آشنايانِ با ايمان بيفزاى كه بسى شناخت ها در دنيا ، مايه بركت در آخرت است» .

در نتيجه ، على عليه السلام مدّتى را به سر برد كه در آن ، هر كس را مى ديد ، براى ذخيره آخرت به دوستى مى گرفت . پس از مدّتى ، نزد پيامبر خدا آمد و ايشان به او فرمود : «در باب فرمانم چه كردى ؟».

على عليه السلام پاسخ داد : اى پيامبر خدا ! آنچه را فرمودى ، به جاى آوردم .

حضرت به او فرمود : «برو و آنان را بيازماى».

على عليه السلام نيز [پس از آزمودنشان ]سرافكنده بازگشت. پيامبر صلى الله عليه و آله لبخندزنان به او فرمود : «اى على ! گمان نكنم كه جز فرزندان آخرت ، كسى با تو مانده باشد!» .

على عليه السلامپاسخ داد : سوگند به آن كه تو را برانگيخت، همين طور است .

پس از آن ، پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : « «دوستان در آن روز ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» . اى على ! به خودت بپرداز ، زبانت را نگه دار و در باب كسانى از اهل روزگارت كه با آنان معاشرت دارى ، بينديش ، تا ايمن بمانى و سود ببرى» .ر . ك : ص 133 (آنچه دوستى را پايدار مى كند) .

3 / 5شفاعت پيامبر خدا34. رسول خدا صلى الله عليه و آله : من از هنگام بعثتم تا روز قيامت ، شفيع هر آن دو تنى هستم كه در راه خدا با يكديگر ، دوستى و برادرى مى كنند .33.قال النبيّ عليه السلام : دُرَر الأحاديث _ به نقل از يحيى بن حسين _ : برايمان گفته اند كه پيامبر خدا مى فرمود : «من از هنگام بعثتم تا روز قيامت، شفيع هر دو برادرى هستم كه در راه خدا با يكديگر دوستى مى كنند».

.

ص: 706

3 / 6كَثرَةُ الشُّفَعاءِالكتاب(فَمَا لَنَا مِن شَ_فِعِينَ * وَ لاَ صَدِيقٍ حَمِيمٍ ) . (1)

الحديث27. رسول اللّه صلى الله عليه و آله _ لِأَنَس _ : يا أنَسُ ، أكثِر مِنَ الأَصدِقاءِ ؛ فَإِنَّهُم شُفَعاءُ بَعضُهُم في بَعضٍ . (2)26. عنه صلى الله عليه و آله : أكثِروا مِنَ المَعارِفِ مِنَ المُؤمِنينَ ؛ فَإِنَّ لِكُلِّ مُؤمِنٍ شَفاعَةً عِندَ اللّه ِ يَومَ القِيامَةِ . (3)25. الإمام الصادق عليه السلام : لَقَد عَظُمَت مَنزِلَةُ الصَّديقِ ، حَتّى إنَّ أهلَ النّارِ لَيَستَغيثونَ بِهِ ويَدعونَهُ فِي النّارِ قَبلَ القَريبِ وَالحَميمِ ؛ قالَ اللّه ُ عز و جل مُخبِرا عَنهُم : «فَمَا لَنَا مِن شَ_فِعِينَ * وَ لاَ صَدِيقٍ حَمِيمٍ » . (4)3 / 7أمنُ يَومِ القِيامَةِ22. رسول اللّه صلى الله عليه و آله : المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ في ظِلِّ عَرشِ اللّه ِ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ ، يَفزَع النّاسُ ولا يَفزَعونَ ، ويَخافُ النّاسُ ولا يَخافونَ . (5) .


1- .الشعراء : 100 و 101 .
2- .الفردوس : 5 / 365 / 8450 عن أنس ، كنز العمّال : 9 / 172 / 25561 .
3- .الفردوس : 1 / 81 / 251 عن أنس ، كنز العمّال : 9 / 4 / 24643 .
4- .الأمالي للطوسي : 517 / 1133 و ص 609 / 1259 وفيه «قبل القريب الحميم» وكلاهما عن الحسن ابن صالح بن حي ، بحار الأنوار : 74 / 176 / 11 .
5- .المعجم الكبير : 20 / 81 / 154 عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : 9 / 12 / 24691 وراجع المعجم الكبير : 20 / 78 / 144 _ 153 .

ص: 707

3 / 6 فراوانىِ شفيعان

3 / 7 ايمنى در روز قيامت

3 / 6فراوانىِ شفيعانقرآن(ما را ، نه شفيعانى است ، و نه دوستى مهربان) .

حديث16. رسول خدا صلى الله عليه و آله : اى اَنَس! بر شمار دوستان بيفزا كه آنان ، شفيع يكديگرند .15. رسول خدا صلى الله عليه و آله : بر شمار آشنايان از اهل ايمان بيفزاييد ؛ زيرا روز قيامت ، هر مؤمنى را نزد خداوند ، شفاعتى است .14. امام صادق عليه السلام : چنان منزلت دوست ، والا و بزرگ است كه حتّى دوزخيان در آتش ، پيش از آن كه خويشاوندان و نزديكان را بخوانند ، آنان را مى خوانند و از آنان يارى مى خواهند . خداوند عز و جل از زبان آنان چنين خبر مى دهد : «ما را ، نه شفيعانى است و نه دوستى مهربان» .3 / 7ايمنى در روز قيامت11. رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستان خدايى ، در آن روزى كه سايه اى جز سايه خدا نيست ، در سايه عرش خدا هستند . مردم وحشت مى كنند؛ امّا آنان ، وحشت نمى كنند و مردم مى هراسند؛ امّا آنان نمى هراسند .

.

ص: 708

10. عنه صلى الله عليه و آله : سَبعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللّه ُ فِي ظِلِّهِ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ : ... ورَجُلانِ تَحابّا فِي اللّه ِ ؛ اِجتَمَعا عَلَيهِ ، وتَفَرَّقا عَلَيهِ . (1)9. عنه صلى الله عليه و آله : المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ في ظِلِّ العَرشِ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ ، يَغبِطُهُم بِمَكانِهِمُ النَّبِيّونَ وَالشُّهَداءُ . (2)8. عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّه َ يَقولُ يَومَ القِيامَةِ : أينَ المُتَحابّونَ بِجَلالي ؟ اَليَومَ اُظِلُّهُم في ظِلّي يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلّي . (3)7. عنه صلى الله عليه و آله : ما تَحابَّ رَجُلانِ فِي اللّه ِ إلاّ وَضَعَ اللّه ُ لَهُما كُرسِيّا فَاُجلِسا عَلَيهِ حَتّى يَفرُغَ اللّه ُ عز و جل مِنَ الحِسابِ . (4)6. عنه صلى الله عليه و آله _ عِندَما سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الأَعرابِ عَن ناسٍ لَيسوا بِأَنبِياءَ ولا شُهَداءَ يَغبِطُهُمُ الأَنبِياءُ وَالشُّهَداءُ عَلى مَجالِسِهِم وقُربِهِم مِنَ اللّه ِ _ : هُم ناسٌ مِن أفناءِ النّاسِ ونَوازِعِ القَبائِلِ ، لَم تَصِل بَينَهُم أرحامٌ مُتَقارِبَةٌ ، تَحابّوا فِي اللّه ِ عز و جل وتَصافَوا ، يَضَعُ اللّه ُ لَهُم يَومَ القِيامَةِ مَنابِرَ مِن نورٍ فَيُجلِسُهُم عَلَيها ، فَيَجعَلُ وُجوهَهُم نورا ، وثِيابَهُم نورا ، يَفزَعُ النّاسُ يَومَ القِيامَةِ ولا يَفزَعونَ ، وهُم أولِياءُ اللّه ِ الَّذينَ لا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنونَ . (5) .


1- .صحيح البخاري : 1 / 234 / 629 و ج 2 / 517 / 1357 ، صحيح مسلم : 2 / 715 / 91 ، سنن الترمذي : 4/598/2391، سنن النسائي : 8 / 222 وليس فيه ذيله ، مسند ابن حنبل : 3 / 440 / 9671 كلّها عن أبي هريرة ، كنز العمّال : 15 / 907 / 43567 ؛ عوالي اللآلي : 1 / 367 / 67 .
2- .مسند ابن حنبل : 8/421/22846 وص246/22125 نحوه وليس فيه ذيله، المعجم الكبير: 20/88/168، الإخوان : 92 / 7 كلاهما نحوه وفيهما «الصدّيقون» بدل «الشهداء» وكلّها عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : 9 / 12 / 24693 .
3- .صحيح مسلم : 4 / 1988 / 37 ، الموطّأ : 2 / 952 / 13 وفيه «لجلالي» بدل «بجلالي» ، سنن الدارمي : 2 / 768 / 2655 ، مسند ابن حنبل : 3 / 303 / 8840 ، تاريخ بغداد : 5 / 71 وليس فيه «يوم القيامة» ، الإخوان : 89 / 4 كلّها عن أبي هريرة و ص 87 / 2 عن العرباض بن سارية نحوه ، كنز العمّال : 9 / 12 / 24692 .
4- .المعجم الكبير : 20 / 36 / 52 عن أبي عبيدة بن الجرّاح ، كنز العمّال : 9 / 5 / 24649 .
5- .مسند ابن حنبل : 8/450/22969 عن أبي مالك، صحيح ابن حبّان: 2/332/573 عن أبي هريرة ، المستدرك على الصحيحين : 4/188/7318 عن ابن عمر وكلاهما نحوه، كنز العمّال: 9/18/24714.

ص: 709

5. رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند بر هفت تن سايه مى افكند ، در روزى كه سايه اى جز سايه اش نيست : ... و دو تن كه در راه خدا با يكديگر دوستى مى كنند و بر اساس آن ، گِرد يكديگر مى آيند و از يكديگر جدا مى شوند .4. رسول خدا صلى الله عليه و آله : دوستان خدايى ، روزى كه سايه اى جز سايه خدا نيست ، در سايه عرش هستند و پيامبران و شهيدان ، به منزلت آنانْ رشك مى برند .3. رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند ، روز قيامت مى فرمايد : «آنان كه به وسيله جلال من با يكديگر دوستى كرده اند ، كجايند ؟ امروز در سايه ام بر آنان سايه مى افكنم ؛ روزى كه سايه اى جز سايه من نيست» .2. رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه دو تن در راه خدا با يكديگر دوستى كنند ، خداوند ، برايشان كرسى اى مى نهد و آنان را بر آن مى نشانند تا خداوند عز و جل از حساب [خلق ، ]فراغت يابد .1. رسول خدا صلى الله عليه و آله _ در پاسخ به سؤال مردى باديه نشين ، درباره مردمانى كه نه پيامبرند و نه شهيد ، امّا پيامبران و شهيدان ، به سبب جايگاه و منزلت نزديكشان به خداوند ، بر آنان رشك مى برند _ : آنان ، مردمانى هستند از مردم گم نام و قبايل ناشناخته و غريب كه پيوند خويشاوندى ميانشان وجود ندارد؛ بلكه در راه خداوند عز و جلبا يكديگر دوستى ورزيده اند و با هم ، يكرنگ شده اند . خداوند ، روز قيامت ، برايشان منبرهايى از نور مى نهد و آنان را بر آنها مى نشاند و چهره هايشان را نورانى و لباس هايشان را فروزان مى سازد . روز قيامت ، مردم مى هراسند؛ امّا آنان نمى هراسند، و آنان ، اولياى خدا هستند كه نه بر آنان ترسى است و نه اندوهگين مى شوند . .

ص: 710

3 / 8حُرمَةُ النّارِ الإمام الباقر عليه السلام : لَمّا كَلَّمَ اللّه ُ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام قالَ موسى : ... إلهي ، فَما جَزاءُ مَن أحَبَّ أهلَ طاعَتِكَ لِحُبِّكَ ؟ قالَ : يا موسى ، اُحَرِّمُهُ عَلى ناري . (1)

3 / 9دُخولُ الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ الأمالي للطوسي عن أبي حمزة الثّماليّ عَنِ الإِمامِ الباقِرِ عَن آبائِهِ عليهم السلام عَن رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ جَمَعَ اللّه ُالخَلائِقَ في صَعيدٍ واحِدٍ... ثُمَّ يُنادي مُنادٍ مِن عِندِاللّه ِ عز و جليُسمِعُ آخِرَهُم كَما يُسمِعُ أوَّلَهُم ، فَيَقولُ : أينَ جيرانُ اللّه ِ جَلَّ جَلالُهُ في دارِهِ ؟ فَيَقومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ ، فَتَستَقبِلُهُم زُمرَةٌ مِنَ المَلائِكَةِ ، فَيَقولونَ لَهُم : ماذا كانَ عَمَلُكُم في دارِ الدُّنيا فَصِرتُم بِهِ اليَومَ جيرانَ اللّه ِ تَعالى في دارِهِ ؟ فَيَقولونَ : كُنّا نَتَحابُّ فِي اللّه ِ عز و جل ، ونَتَباذَلُ فِي اللّه ِ ، ونَتَوازَرُ فِي اللّه ِ . فَيُنادي مُنادٍ مِن عِندِ اللّه ِ : صَدَقَ عِبادي ، خَلّوا سَبيلَهُم لِيَنطَلِقوا إلى جِوارِ اللّه ِ فِي الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ ، قالَ : فَيَنطَلِقونَ إلَى الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ . ثُمَّ قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : فَهؤُلاءِ جيرانُ اللّه ِ في دارِهِ ، يخَافُ النّاسُ ولا يَخافونَ ، ويُحاسَبُ النّاسُ ولا يُحاسَبونَ . (2)

.


1- .فضائل الأشهر الثلاثة : 89 / 68 عن زياد بن المنذر ، بحار الأنوار : 69 / 413 / 131 .
2- .الأمالي للطوسي : 103 / 158 ، بحار الأنوار : 7 / 171 / 1 و ج 74 / 393 / 14 وراجع الزهد للحسين بن سعيد : 93 / 250 ؛ وراجع المطالب العالية : 4 / 394 / 4663 ، تنبيه الغافلين : 522 / 830 .

ص: 711

3 / 8 حرام شدن بر دوزخ

3 / 9 بى حسابرسى به بهشت درآمدن

3 / 8حرام شدن بر دوزخ امام باقر عليه السلام : چون خداوند با موسى بن عمران عليه السلام سخن راند ، موسى گفت : بارالها ! پاداش آن كه به سبب دوستىِ تو ، فرمانبرانت را دوست بدارد ، چيست ؟ فرمود : «اى موسى ! پيكرش را بر آتشم حرام مى سازم» .

3 / 9بى حسابرسى به بهشت درآمدن الأمالى طوسى _ به نقل از ابوحمزه ثُمالى ، از امام باقر عليه السلام ، از پدرانش عليهم السلام ، از پيامبر خدا _ : «چون روز قيامت شود ، خداوند، همه خلايق را در يك عرصه گِرد مى آورد ... آن گاه مُنادى اى از سوى خداوند عز و جل بانگ مى زند و آخرينشان را چنان مى شنوانَد كه اوّلينشان را مى شنوانَد و مى گويد : همسايگان خداوند _ جلّ جلاله _ در خانه اش كجايند ؟`` گروهى از مردم، از جاى برمى خيزند و جمعى از فرشتگان به استقبالشان مى روند و به آنان مى گويند : در دنيا چه مى كرديد كه به سبب آن، امروز همسايگان خداوند متعال در خانه اش هستيد ؟ آنان پاسخ مى دهند : ما در راه خداوند عز و جليكديگر را دوست مى داشتيم، در راه خدا به يكديگر مى بخشيديم و در راه خدا يكديگر را يارى مى داديم . پس از آن ، مُنادى اى از سوى خداوند بانگ مى زند : "بندگانم راست مى گويند . رهايشان كنيد تا بى حسابرسى به بهشت درآيند و در جوار خداوند ، جاى گيرند" . پس بى حسابرسى به بهشت درمى آيند» . آن گاه امام باقر عليه السلام فرمود : «اينان، همسايگان خداوند در خانه اش هستند . مردم مى ترسند ؛ امّا آنان نمى ترسند . از مردم حسابرسى مى شود ؛ امّا از آنان حسابرسى نمى شود» .

.

ص: 712

الكافي عن أبي حمزة الثّماليّ عَنِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ عليه السلام : إذا جَمَعَ اللّه ُ عز و جلالأَوَّلينَ وَالآخِرينَ قامَ مُنادٍ فَنادى يُسمِعُ النّاسَ ، فَيَقولُ : أينَ المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ ؟ قالَ : فَيَقومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ ، فَيُقالُ لَهُم : اِذهَبوا إلَى الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ . قالَ : فَتَلقاهُمُ المَلائِكَةُ فَيَقولونَ : إلى أينَ ؟ فَيَقولونَ : إلَى الجَنَّةِ بِغَيرِ حِسابٍ . قالَ : فَيَقولونَ : فَأَيُّ ضَربٍ أنتُم مِنَ النّاسِ ؟ فَيَقولونَ : نَحنُ المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ . قالَ : فَيَقولونَ : وأيُّ شَيءٍ كانَت أعمالُكُم ؟ قالوا : كُنّا نُحِبُّ فِي اللّه ِ ، ونُبغِضُ فِي اللّه ِ . قالَ : فَيَقولونَ : نِعمَ أجرُ العامِلينَ . (1)

3 / 10الدَّرَجاتُ فِي الجَنَّةِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن آخى أخا فِي اللّه ِ رَفَعَهُ اللّه ُ دَرَجَةً فِي الجَنَّةِ لا يَنالُها بِشَيءٍ مِن عَمَلِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : ما أحدَثَ اللّه ُ تَعالى إخاءً بَينَ المُؤمِنينَ إلاّ أحدَثَ لِكُلِّ واحِد مِنهُما دَرَجَةً . (3)

.


1- .الكافي : 2 / 126 / 8 ، المحاسن : 1 / 412 / 940 ، مشكاة الأنوار : 98 وفيهما «حزب» بدل «ضرب» ، بحار الأنوار : 69 / 245 / 19 .
2- .إحياء علوم الدين : 2 / 231 .
3- .أعلام الدين : 280 عن أنس ، عدّة الداعي : 176 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : 74 / 278 / 14 ؛ وراجع المطالب العالية : 3 / 10 / 2730.

ص: 713

3 / 10 درجات بهشت

الكافى _ به نقل از ابوحمزه ثُمالى ، از امام سجاد عليه السلام_ : چون خداوند ، اوّلين و آخرينِ خلق را گرد آورد ، مُنادى اى برمى خيزد و در حالى كه مردم را مى شنوانَد ، مى گويد : «دوستانِ خدايى كجايند ؟». گروهى از مردم برمى خيزند . به آنان گفته مى شود : «بى حسابرسى به بهشت درآييد» . فرشتگان ، آنان را مى بينند و مى پرسند : «كجا ؟». پاسخ مى دهند : بى حسابرسى به سوى بهشت [مى رويم] . از آنان مى پرسند : «از كدام گروهِ مردمان هستيد؟». پاسخ مى دهند: ما دوستانِ خدايى هستيم . پس مى پرسند : «اعمالتان چه بود ؟». پاسخ مى دهند : در راه خدا دوست مى داشتيم و در راه خدا دشمن مى داشتيم . فرشتگان مى گويند : «چه نيك است پاداش عاملان [به خير]!» .

3 / 10درجات بهشت رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه در راه خدا با كسى برادرى كند ، خداوند ، او را در بهشت به چنان منزلت والايى برمى كشد كه با ديگر اعمالش بدان دست نمى يابد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند متعال ، در ميان مؤمنان ، برادرى اى پديد نياورد ، مگر آن كه براى هريك از آن دو [برادر] نيز درجه اى(منزلتى) قرار داد .

.

ص: 714

عنه صلى الله عليه و آله : مَن أحَبَّ أخا للّه ِِ فِي اللّه ِ قالَ : «إنّي اُحِبُّكَ للّه ِِ» فَدَخَلا جَميعا الجَنَّةَ كانَ الَّذي أحَبُّ فِي اللّه ِ أرفَعَ دَرَجَةً ؛ لِحُبِّهِ عَلَى الَّذي أحَبَّهُ لَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : مَن جَدَّدَ أخا فِي الإِسلامِ بَنَى اللّه ُ لَهُ بُرجا فِي الجَنَّةِ مِن جَوهَرَةٍ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله : ما أحدَثَ رَجُلٌ أخا فِي اللّه ِ عز و جل إلاّ بَنَى اللّه ُ لَهُ بَيتا فِي الجَنَّةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ المُتَحابّينَ لَتُرى غُرَفُهُم فِي الجَنَّةِ كَالكَوكَبِ الطّالِعِ الشَّرقِيِّ أوِ الغَربِيِّ، فَيُقالُ : مَن هؤُلاءِ ؟ فَيُقالُ : هؤُلاءِ المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ عز و جل . (4)

أعلام الدين : قالَ النّبيُّ صلى الله عليه و آله : إنّي لَأَعرِفُ أقواما هُم عِندَ اللّه ِ تَعالى بِمَنزِلَتي يَومَ القِيامَةِ ، ما هُم بِأَنبِياءَ ولا شُهَداءَ تَغبِطُهُمُ الأَنبِياءُ وَالشُّهَداءُ بِمَنزِلَتِهِم . فَقيلَ : مَن هُم يا رَسولَ اللّه ِ ؟ فَيَقولُ : ناسٌ تَآخَوا في روحِ اللّه ِ عَلى غَيرِ مالٍ ولا سَبَبٍ قَريبٍ ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ إنَّ لِوُجوهِهِم نورا ، وإنَّهُم لَعَلى نورٍ ، لا يَحزَنونَ إذا حَزِنَ النّاسُ ، ولا يَفزَعونَ إذا فَزَعوا . ثُمَّ تَلا قَولَهُ تَعالى: «أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَآءَاللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ » (5) . (6)

.


1- .الأدب المفرد : 166 / 546 عن عبداللّه بن عمرو ، كنز العمّال : 9 / 18 / 24716 .
2- .الاختصاص : 228 ، بحار الأنوار : 75 / 260 / 56 ؛ الإخوان : 111 / 27 عن أنس وفيه «من اتّخذ أخا في اللّه بني له برجٌ في الجنّة» .
3- .الإخوان : 110 / 27 ، المطالب العالية : 3 / 10 / 2733 وفيه «في الإسلام رفعه اللّه به درجة في الجنّة» بدل «في اللّه إلاّ بنى اللّه...» ، الفردوس : 4 / 60 / 6190 وفيه «أحدث اللّه له درجةً في الجنّة» بدل «إلاّ بنى اللّه...» وكلّها عن أنس، كنز العمّال : 9 / 4 / 24645 ؛ مشكاة الأنوار : 188 وفيه «إلاّ أحدث له درجة في الجنّة» بدل «إلاّ بنى اللّه...» .
4- .مسند ابن حنبل : 4 / 174 / 11829 عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : 9 / 16 / 24706 .
5- .يونس : 62 .
6- .أعلام الدين : 280 .

ص: 715

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركه در راه خدا و براى خدا برادرى را دوست بدارد و به او بگويد : «من تو را براى خدا دوست دارم» ، چون همگى به بهشت درآيند ، كسى كه در راه خدا ديگرى را دوست داشته است ، به سبب اين دوستى ، منزلتش از ديگرى بالاتر خواهد بود .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هركس در راه اسلام ، برادرى تازه را به دوستى بگيرد ، خداوند در بهشت ، برايش بُرجى از گوهر مى سازد .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه كسى در راه خداوند عز و جل پيمان برادرى با ديگرى پديد آورَد ، خداوند در بهشت ، برايش خانه اى خواهد ساخت .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : اتاق هاى دوستانِ خدايى در بهشت ، همچون ستاره درخشان شرقى يا غربى ديده مى شود . پس گفته مى شود : اينان كيستند ؟ پاسخ داده مى شود : «اينان، دوستداران در راه خداوند عز و جل هستند» .

أعلام الدين : پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود : «من مردمى را مى شناسم كه در روز قيامت، نزد خداوند متعال منزلتشان چون من است ، در حالى كه نه پيامبر هستند و نه شهيد؛ امّا پيامبران و شهيدان، به خاطر منزلتشان بر آنان رشك مى برند». پرسيدند : اى پيامبر خدا! آنان كيستند؟ فرمود: «مردمى كه نه براى پيوند خويشاوندى و نه به سبب مال ، بلكه تنها در راه روح خدا با يكديگر برادرى كرده اند. سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، چهره هايشان را نورى است و خود، برخوردار از نورند . چون مردمْ اندوهگين شوند، اندوهگين نمى گردند و چون مردم بترسند ، نمى ترسند» . سپس حضرت ، اين گفته خداوند متعال را برخواند : « «هان ! بر اولياى خدا ترسى نيست و آنان، اندوهگين نمى شوند» » .

.

ص: 716

رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : قالَ اللّه ُ عز و جل : المُتَحابّونَ في جَلالي لَهُم مَنابِرُ مِن نورٍ ، يَغبِطُهُمُ النَّبِيّونَ وَالشُّهَداءُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله : المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ يَومَ القِيامَةِ عَلى أرضٍ زَبَرجَدَةٍ خَضراءَ في ظِلِّ عَرشِهِ عَن يَمينِهِ _ وكِلتا يَدَيهِ يَمينٌ _ ، وُجوهُهُم أشَدُّ بَياضا وأضوَأُ مِنَ الشَّمسِ الطّالِعَةِ ، يَغبِطُهُم بِمَنزِلَتِهِم كُلُّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وكُلُّ نَبِيٍّ مُرسَلٍ ، يَقولُ النّاسُ : مَن هؤُلاءِ ؟ فَيُقالُ : هؤُلاءِ المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ . (2)

الأمالي للمفيد عن عبداللّه بن مسعود : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ عز و جلعَلى أعمِدَةٍ مِن ياقوتٍ أحمَرَ فِي الجَنَّةِ ، يُشرِفونَ عَلى أهلِ الجَنَّةِ ، فَإِذَا اطَّلَعَ أحَدُهُم مَلَأَ حُسنُهُ بُيوتَ أهلِ الجَنَّةِ ، فَيَقولُ أهلُ الجَنَّةِ : اُخرُجوا نَنظُرِ المُتَحابّينَ فِي اللّه ِ عز و جل . فَيَخرُجونَ ويَنظُرونَ إلَيهِم ، أحَدُهُم وَجهُهُ مِثلُ القَمَرِ في لَيلَةِ البَدرِ ، عَلى جِباهِهِم : هؤُلاءِ المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ عز و جل . (3)

الإمام الصادق عليه السلام : إنَّ المُتَحابّينَ فِي اللّه ِ يَومَ القِيامَةِ عَلى مَنابِرَ مِن نورٍ ، قَد أضاءَ نورُ وُجوهِهِم ونورُ أجسادِهِم ونورُ مَنابِرِهِم كُلَّ شَيءٍ حتّى يُعرَفوا بِهِ ، فَيُقالُ : هؤُلاءِ المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ . (4)

.


1- .سنن الترمذي : 4 / 598 / 2390 ، مسند ابن حنبل : 8 / 251 / 22141 كلاهما عن معاذ بن جبل ، كنز العمّال : 9 / 8 / 24669 .
2- .الكافي : 2/126/7، المحاسن: 1/412/941 كلاهما عن أبيالجارود، مشكاة الأنوار: 121 وفيهما «أشدّ بياضا من الثلج وأضوأ ...»، بحار الأنوار: 7/195/64 و ج 69 / 243 / 18 و ج 74/398/34.
3- .الأمالي للمفيد : 75 / 11 ، بحار الأنوار : 74 / 399 / 37 وراجع مسند زيد : 421 ؛ المطالب العالية : 3 / 10 / 2734 نحوه وفيه «أهل الدنيا» بدل «أهل الجنّة» .
4- .الكافي : 2 / 125 / 4 ، المحاسن : 1 / 413 / 943 وليس فيه «نور وجوههم» وكلاهما عن أبي بصير ، ثواب الأعمال : 182 / 1 عن الحسن بن عليّ بن فضّال عن أبي الحسن عليه السلام ، الاُصول الستّة عشر (أصل جعفر بن محمّد الحضرمي) : 65 عن جابر ، بحار الأنوار : 7 / 195 / 63 .

ص: 717

رسول خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عز و جل فرمود : «دوستى كنندگان در راه جلال من ، منبرهايى از نور [در بهشت] دارند و پيامبران و شهيدان ، بر آنانْ رشك مى برند» .

رسول خدا صلى الله عليه و آله : روز قيامت، دوستانِ در راه خدا ، بر زمينى از زبرجد سبز و در سايه عرش خدا و در كنار دست راستش _ حال آن كه هر دو دستش راست است _ قرار دارند و چهره هايشان سفيدتر و درخشان تر از خورشيد تابان است . به سبب منزلتى كه دارند ، هر فرشته مقرّب و پيامبر مُرسَلى، بر آنان رشك مى برد و مردم مى گويند : «اينان كيستند ؟». پس گفته مى شود : «اينان ، دوستانِ در راه خدا هستند» .

الأمالى مفيد _ به نقل از عبداللّه بن مسعود _ : پيامبر خدا فرمود : «دوستانِ در راه خداوند عز و جل در بهشت بر تكيه گاه هايى از ياقوت سرخ قرار دارند و از بالا به بهشت مى نگرند و چون يكى از آنان به بهشت بنگرد ، زيبايى اش خانه هاى بهشتيان را پُر مى كند . پس بهشتيان مى گويند : "بيرون رويم تا دوستانِ در راه خداوند عز و جل را ببينيم" . آن گاه بيرون مى آيند و به آنان مى نگرند كه هر يك از آنان ، چهره اش چون ماه شب چهارده مى درخشد و بر پيشانى هايشان نوشته شده است : "اينان اند ، دوستانِ در راه خداوند عز و جل"» .

امام صادق عليه السلام : روز قيامت ، دوستانِ در راه خدا بر منبرهايى از نور قرار دارند و نورِ چهره هايشان و نورِ پيكرهايشان و نورِ منبرهايشان ، همه چيز را روشن كرده و بر آنها تابيده است ، تا آن جا كه با اين نور شناخته مى شوند و گفته مى شود : «اينان ، دوستان در راه خداوند هستند» .

.

ص: 718

الإمام الرضا عليه السلام : مَنِ استَفادَ أخا فِي اللّه ِ عز و جل استَفادَ بَيتا فِي الجَنَّةِ . (1)

3 / 11السَّبقَةُ إلَى الجَنَّةِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أوَّلُ مَن يَرِدُ الحَوضَ يَومَ القِيامَةِ المُتَحابّونَ فِي اللّه ِ عز و جل . (2)

اللّهمّ صلّ على محمّد وآله واجعلنا آنسين بك ، مستوحشين من غيرك ، متلذذين بذكرك مشتاقين إلى لقائك .اللّهمّ صلّ على محمّد وآل محمّد ونبهني لذكرك في أوقات الغفلة واستعملني بطاعتك في أيام المهلة وانهج لي إلى محبّتك سبيلاً سهلة أكمل لي بها خير الدُّنيا والآخرة وتقبّل منّا ، يا مبدّل السيّئات بالحسنات يا أرحم الراحمين . 25 رمضان المبارك 1420 ه . ق 13 / 10 / 1378 ه . ش 1 / 1 / 2000 م

.


1- .ثواب الأعمال : 182 / 1 ، مصادقة الإخوان : 150 / 2 كلاهما عن محمّد بن زيد ، الأمالي للمفيد : 316 / 8 ، الأمالي للطوسي : 84 / 124 كلاهما عن داود بن سليمان الغازي ، بحار الأنوار : 74 / 276 / 4 ؛ تاريخ بغداد : 3 / 55 عن محمّد بن زيد عن الإمام الجواد عليه السلام .
2- .الفردوس : 1 / 27 / 40 عن أبي الدرداء ، كنز العمّال : 9 / 18 / 24715 .

ص: 719

3 / 11 پيشى گرفتن به سوى بهشت

امام رضا عليه السلام : هركه در راه خداوندْ برادرى به دست آورَد ، در بهشت ، خانه اى به دست آورده است .

3 / 11پيشى گرفتن به سوى بهشت رسول خدا صلى الله عليه و آله : روز قيامت ، نخستين كسانى كه بر حوض [كوثر] وارد مى شوند ، دوستان در راه خداوند عز و جل هستند .

بار خدايا ! بر محمّد و دودمانش درود فرست و ما را اُنس گيرنده با خودت و گريزان از غير ، بهره مند از يادت و علاقه مند به ديدارت قرار ده ! بار خدايا ! بر محمّد و دودمانش درود فرست و در هنگامه غفلت ، با يادت آگاهم ساز و در فرصت ها ، به طاعت و بندگى مشغولم دار و راهى آسان به سوى دوستى ات فرارويم بگشا و بدين گونه ، خير دنيا و آخرت را برايم كامل كن ! از ما بپذير ، اى تبديل كننده بدى ها به خوبى ها ! اى مهربان ترينِ مهربانان !

.

ص: 720

. .

ص: 721

سخنى درباره آثار دوستى براى خدا

ريشه عداوت

سخنى درباره آثار دوستى براى خدادر بخش اوّل اين كتاب ، نشان داديم كه اسلام ، دين محبّت و جامعه مطلوب در اسلام ، جامعه اى مبتنى بر محبّت است ، و در بخش دوم ، توضيح داديم كه محبّت خدا ، اصلى ترين پايه سازندگى فردى و اجتماعى و تكامل مادّى و معنوى انسان است . مهم ترين نكته اى كه از جمع بندى و دقّت در آيات و احاديث بخش سوم مى توان به دست آورد ، اين است كه دوستىِ براى خدا ، تنها راه رسيدن به جامعه آرمانى مبتنى بر محبّت است و جز از اين طريق ، عداوت و فساد و تباهى از زمين ريشه كن نخواهد شد و جامعه بشر ، به زندگى دلخواه نخواهد رسيد .

ريشه عداوتاگر دشمنى ها و تباهى ها را در سطح جهان با دقّت ريشه يابى كنيم ، به اين نقطه مى رسيم كه اساس همه فتنه ها و فسادها _ چنان كه قبلاً اشاره شد _ خودخواهى است . جنگ ها ، خونريزى ها ، جنايت ها ، زشتى ها و پليدى ها و همه رذايل اخلاقى و عملى ، ريشه در خودخواهى انسان دارند (1) و اگر اين اصلى ترين ريشه

.


1- .ر . ك : ص 431 (تحقيقى در بنياد محبّت خدا) ، ص 439 (درمان دنيا دوستى) .

ص: 722

مبدأ محبّت

فتنه ها علاج شود ، عداوت ، جاى خود را به محبّت مى دهد و جامعه بشر ، طعم شيرين محبّت را خواهد چشيد .

مبدأ محبّتعلاج خودخواهى ، خداخواهى است. (1) انسان ، تا خداخواه نشود ، از خود تهى نمى گردد و تا از خود تهى نگردد ، نمى تواند حقيقتا ديگرى را دوست بدارد . لذا در حديث قدسى آمده است : يَابنَ آدَمَ! كُلٌّ يُريدُكَ لِأَجلِهِ وَأنَا اُريدُكَ لِأَجلِكَ ؛ (2) اى فرزند آدم! هر كسى تو را به خاطر [نياز و منفعت ]خود مى خواهد ، در حالى كه من [بى نياز مطلقم و ]تو را به خاطر خودت مى خواهم . و بر اين اساس ، انسان به هر ميزانى كه از خود تهى باشد و از خدا پُر، مى تواند ديگران را به همان اندازه حقيقتا دوست داشته باشد ، و بدين سان، رازِ تأكيد اسلام بر دوستى به خاطر خدا آشكار مى شود كه تنها كسانى واقعا انسان ها را دوست دارند و هوادار واقعى مردم اند كه محبّت آنها براى خدا باشد . علّت شكست مكتب هاى اختراعى مانند ماركسيسم در شعار طرفدارى از خلق ، اين است كه طرفدارى واقعى از خلق ، بدون توجّه به خالق ، امكان پذير نيست . كسى كه مردم را براى خدا دوست ندارد و به خاطر خدا هوادار خلق نيست ، نمى تواند منافع شخصى خود را در نظر نگيرد . محبّتى كه بر پايه منافع خود باشد ، در واقع ، محبّت به ديگرى نيست؛ بلكه نوعى خودخواهى در چهره ديگرخواهى و در پوشش محبّت به ديگران است . از اين رو ، وجود و تداوم آن ،

.


1- .ر . ك : ص 441 (رمز خودسازى) .
2- .ر . ك : ص 391 ح 933 (من دوستت دارم ، پس دوستدارم باش) .

ص: 723

فلسفه دشمنى براى خدا

دائرمدار منافع است . دوستدار ، هر وقت كه احساس كند محبوبش نمى تواند نياز و خواسته او را تأمين كند ، محبّتش زايل مى شود و چه بسا دوستى ها كه تبديل به دشمنى مى گردند . بر اين اساس ، متون اصلى اسلام، تأكيد دارند كه تنها دوستى هايى كه بر پايه دين و براى خدا باشند ، تداوم خواهند يافت و دوستى هايى كه بر پايه خودخواهى و منافع شخصى اند ، دير يا زود ، تبديل به دشمنى خواهند شد : «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَ_ئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ ؛ (1) دوستان در آن روز ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران» . بنابراين ، فلسفه دوستى براى خدا اين است كه ساماندهى جامعه مطلوب انسانىِ مبتنى بر محبّت ، راهى جز اين ندارد .

فلسفه دشمنى براى خداسؤال مهمى كه اين جا ممكن است به ذهن برسد ، اين است كه اگر اسلامْ هوادار جامعه مبتنى بر محبّت است ، چرا پيروان خود را به دشمنى براى خدا تشويق مى كند و دشمنى براى خدا را مانند دوستى براى او واجب مى داند و آن را «استوارترين دستاويز ايمان» و «برترين عمل» (2) مى خواند ؟ علاوه بر اين ، چه ضرورتى دارد كه انسان ، به جاى دوستى با ديگران ، با آنان دشمنى كند؟ و اساسا دشمنى كردن با ديگران ، چه دردى از دردهاى اجتماع را درمان مى كند؟ و كدام مشكل را حل مى نمايد ؟ و در يك جمله : فلسفه دشمنى براى خدا چيست ؟

.


1- .سوره زخرف ، آيه 67 . در اين باره ر . ك : ص 133 (آنچه دوستى را پايدار مى كند) .
2- .ر . ك : ص 661 (1 / 3 استوارترين دستاويز ايمان) .

ص: 724

معناى دشمنى براى خدا

معناى دشمنى براى خدابراى دانستن چرايىِ دشمنى براى خدا ، ابتدا بايد ديد كه معناى آن چيست . اگر دشمنى براى خدا درست تفسير گردد ، فلسفه آن ، نياز به بيان ندارد . دشمنى براى خدا ، بدين معناست كه دشمنى كننده ، خصومت شخصى با فرد مورد دشمنى نداشته باشد و دشمنى او به دليل منافع شخصى نباشد . دشمنى او با كسى كه او را دشمن مى دارد ، تنها به خاطر خدا باشد ، نه براى خود . بدين سان ، ميان دشمنى براى خدا و دشمنى براى خود ، تفاوت جوهرى وجود دارد . دشمنى براى خود و براى تأمين منافع فردى و گروهى ، مبدأ همه فسادها و فتنه ها و ويرانى هاست؛ اما دشمنى براى خدا ، مانند دوستى براى خدا ، مبدأ و سرچشمه و زمينه انواع خيرات و بركات و سازندگى هاى فردى و اجتماعى است . به عبارت ديگر ، دشمنى براى خدا ، دشمنى براى تأمين منافع مردم است؛ چرا كه دشمنى انسان نمى تواند نفعى براى خداوند متعال ، داشته باشد ؛ زيرا او بى نياز مطلق است . تنها انسان و جامعه انسانى از دوستى و يا دشمنى براى خدا سود مى برد . محبّت كردن به كسانى كه به جامعه انسانى رحم نمى كنند ، بسيار خطرناك است و به فرموده امام على عليه السلام : رَحمَةُ مَن لا يَرحَمُ تَمنَعُ الرَّحمَةَ ، وَاستِبقاءُ مَن لا يُبقى يُهلِكُ الاُمَّةَ ؛ (1) مهربانى با كسى كه مهربانى نمى كند ، مانع رحمت [الهى ]است و باقى نهادن آن كه باقى نمى نهد جامعه را نابود مى كند .

.


1- .غرر الحكم : حكمت 5430 .

ص: 725

بُغض، ريشه در حُب دارد !

مقتضاى محبّت به جامعه انسانى ، دشمنى با چنين عناصر خطرناك و كوتاه كردن دست آنها از تجاوز به حريم انسانيت است . بر اين اساس ، فلسفه دشمنى كردن براى خدا ، مبارزه با موانع شكوفايى ارزش هاى انسانى و پاكسازى جامعه از عناصر ضد ارزشى است . اهميّت اين مبارزه ، نه تنها كمتر از تلاش براى ساماندهى جامعه مبتنى بر محبّت نيست ، بلكه جزئى از اين تلاش محسوب مى شود .

بُغض، ريشه در حُب دارد!علاوه بر آنچه در چرايىِ دشمنى براى خدا ذكر شد ، اصولاً بُغض (كين) ، ريشه در حُب (مهر) دارد و مَحبّت (مهرورزىِ) واقعى ، هميشه با مَبغَضَت (كين ورزى) همراه است . انسان به هر چيزى علاقه پيدا كند ، به طور طبيعى از ضدّ آن متنفّر مى گردد . انسان نمى تواند كسى را واقعا دوست داشته باشد و دشمن او را دشمن ندارد . بغض نسبت به دشمنان ، در حقيقت ، يكى از روشن ترين دليل هاى واقعى بودن دوستى در مدعيانِ محبّت است . از اين رو ، در متون اسلامى، دشمنى براى خدا در كنار دوستى براى خدا ، مورد توجّه و تأكيد است .

.

ص: 726

. .

ص: 727

فهرست ها

اشاره

فهرست هافهرست منابع ومنآخذفهرست تفصيلي

.

ص: 728

. .

ص: 729

. .

ص: 730

. .

ص: 731

. .

ص: 732

. .

ص: 733

. .

ص: 734

. .

ص: 735

. .

ص: 736

. .

ص: 737

. .

ص: 738

. .

ص: 739

. .

ص: 740

. .

ص: 741

. .

ص: 742

. .

ص: 743

. .

ص: 744

. .

ص: 745

. .

ص: 746

. .

ص: 747

. .

ص: 748

. .

ص: 749

. .

ص: 750

. .

ص: 751

. .

ص: 752

. .

ص: 753

. .

ص: 754

. .

ص: 755

. .

ص: 756

. .

ص: 757

. .

ص: 758

. .

ص: 759

فهرست منابع و مآخذ

فهرست منابع و مآخذ1 . إتحاف السادة المتّقين بشرح إحياء علوم الدين ، لأبي الفيض محمّد بن محمّد الحسيني الزبيدي (ت 1205 ه . ق) ، دارالفكر _ بيروت . 2 . الاحتجاج على أهل اللجاج ، لأبي منصور أحمد بن عليّ بن أبي طالب الطبرسيّ (ت 206 ه . ق) ، تحقيق: إبراهيم البهادريّ ومحمّد هادي به، دار الاُسوة _ طهران، الطبعة الاُولى 1341 ه . ق . 3 . إحقاق الحقّ وإزهاق الباطل ، للشهيد القاضي نور اللّه بن السيّد شريف الشوشتريّ (ت 1019 ه . ق) ، مع تعليقات السيّد شهاب الدين المرعشيّ ، مكتبة آية اللّه المرعشيّ _ قم ، الطبعة الاُولى 1141 ه . ق. 4 . إحياء علوم الدين ، لأبي حامد محمّد بن محمّد الغزالي (ت 505 ه . ق) ، هيئة التأليف والتحقيق : دارالهادي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1412 ه .ق . 5 . الاختصاص ، المنسوب إلى أبي عبداللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العكبريّ البغداديّ المعروف بالشيخ المفيد (ت 134 ه . ق) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاريّ ، مؤسّسة النشر الإسلاميّ _ قم ، الطبعة الرابعة 4141 ه . ق. 6 . اختيار معرفة الرجال (رجال الكشّي) ، لأبي جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي ( ت 460 ه . ق ) تحقيق : السيّد مهدي الرجائي ، مؤسّسة آل البيت عليهم السلام_ قم ، الطبعة الاُولى 1404 ه . ق . 7 . الأدب المفرد ، لأبي عبداللّه محمّد بن إسماعيل البخاريّ (ت 562 ه . ق) ، تحقيق : محمّد بن عبدالقادر عطا ، دار الكتب العلميّة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1410 ه .ق . 8 . إرشاد القلوب ، لأبي محمّد الحسن بن أبي الحسن الديلميّ (ت 711 ه . ق)، مؤسّسة الأعلميّ _ بيروت، الطبعة الرابعة 1398 ه . ق . 9 . الإرشاد في معرفة حجج اللّه على العباد ، لأبي عبداللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العكبريّ البغداديّ المعروف بالشيخ المفيد (ت 134 ه . ق) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام _ قم ، الطبعة الاُولى 1341 ه . ق.

.

ص: 760

10 . اُسد الغابة في معرفة الصحابة ، لأبي الحسن عزّالدين عليّ بن أبي الكرم محمّد بن محمّد بن عبدالكريم الشيبانيّ المعروف بابن الأثير الجزريّ (ت 306 ه . ق) ، تحقيق : علي محمّد معوّض وعادل أحمد عبدالموجود ، دارالكتب العلميّة _ بيروت، الطبعة الاُولى 5141 ه . ق. 11 . الأسماء والصفات ، لأبي بكر أحمد بن الحسين البيهقي (ت 458 ه . ق) ، تحقيق : عبداللّه الحاشدي ، مكتبة السوادي _ جدّة ، الطبعة الاُولى 1413 ه . ق . 12 . الاُصول الستّة عشر ، نخبة من الرواة ، دارالشبستريّ للمطبوعات _ قم ، الطبعة الثانية 5041 ه . ق. 13 . الاعتقادات وتصحيح الاعتقادات ، لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّيّ المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق) ، تحقيق : عاصم عبدالسيّد ، المؤتمر العالميّ لألفيّة الشيخ المفيد _ قم ، الطبعة الاُولى 1341 ه . ق . 14 . الإعجاز والإيجاز ، لأبي منصور الثعالبي (ت 429 ه . ق) ، المكتب العالمي _ بيروت ، 1992 م . 15 . أعلام الدين في صفات المؤمنين ، لأبي محمّد الحسن بن أبي الحسن الديلميّ (ت 711 ه . ق) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام _ قم ، الطبعة الثانية 4141 ه . ق. 16 . إعلام الورى بأعلام الهدى ، لأبي عليّ الفضل بن الحسن الطبرسيّ (ت 854 ه . ق) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاريّ ، دارالمعرفة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1399 ه . ق. 17 . إقبال الأعمال الحسنة فيما يعمل مرّة في السنة ، لأبي القاسم عليّ بن موسى الحلّيّ المعروف بابن طاووس (ت 664 ه . ق) ، تحقيق : جواد القيّوميّ ، مكتب الإعلام الإسلاميّ _ قم ، الطبعة الاُولى 4141 ه . ق. 18 . أمالي الصدوق ، لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّيّ المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق) ، تحقيق قسم الدراسات في مؤسّسة البعثة _ قم ، الطبعة الاُولى 1417 0041 ه . ق . 19 . أمالي الطوسي ، لأبي جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسيّ(ت 046 ه . ق) ، تحقيق : قسم الدراسات في مؤسّسة البعثة _ قم ، الطبعة الاُولى 4141 ه . ق. 20 . أمالي المفيد ، لأبي عبداللّه محمّد بن النعمان العكبريّ البغداديّ المعروف بالشيخ المفيد (ت 134 ه . ق)، تحقيق : حسين اُستاد ولي وعلي أكبر الغفّاريّ ، مؤسّسة النشر الإسلاميّ _ قم ، الطبعة الثانية 4041 ه . ق. 21 . أقرب الموارد في فُصح العربيّة والشوارد ، للخوري الشرتوني اللبناني ، منشورات مكتبة آية اللّه المرعشي _ قم ، 1403 ه . ق . 22 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار عليهم السلام ، للعلاّمة محمّد باقر بن محمّد تقيّ المجلسيّ (ت 1110 ه . ق) ، مؤسّسة الوفاء _ بيروت ، الطبعة الثالثة 1403 ه . ق . 23 . البحر الزخّار (مسند البزّار) ، لأبي بكر أحمد بن عمرو بن عبدالخالق العتكي البزّار (ت 292 ه . ق) ، تحقيق : محفوظ الرحمن زين اللّه ، مؤسّسة علوم القرآن _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1409 ه . ق . 24 . البُخَلاء . لأبي بكر أحمد بن علي الخطيب البغدادي (ت 463 ه . ق) ، تحقيق : أحمد مطلوب وآخرون ، بغداد _ المجمع العلمي العراقي ، 1384 ه . ق . 25 . البداية والنهاية، لأبي الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقيّ (ت 477 ه . ق) ، تحقيق ونشر: مكتبة المعارف _ بيروت.

.

ص: 761

26 . بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ، لأبي جعفر محمّد بن محمّد بن عليّ الطبريّ (ت 525 ه . ق) ، المطبعة الحيدريّة _ النجف الأشرف ، الطبعة الثانية 1383 ه . ق. 27 . بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد صلى الله عليه و آله ، لأبي جعفر محمّدبن الحسن الصفّارالقمّيّالمعروف بابن فرّوخ(ت 290 ه . ق) ، مكتبة آية اللّه المرعشيّ _ قم ، 4041 ه . ق. 28 . البلد الأمين ، لتقيّ الدين إبراهيم بن زين الدين الحارثي الهمداني المعروف بالكفعمي(ت 900 ه . ق) . 29 . تاج العروس من جواهر القاموس ، لأبي الفيض محمّد بن محمّد مرتضى الحسينيّ الزبيديّ الحنفي (ت 5120 ه . ق) ، تحقيق : علي شيريّ ، دار الفكر _ بيروت ، 4141 ه . ق. 30 . تاريخ إصبهان ، لأبي نعيم أحمد بن عبداللّه الإصفهانيّ (ت 304 ه . ق) ، تحقيق : سيّد كسروي حسن ، دار الكتب العلميّة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1410 ه . ق. 31 . تاريخ الخلفاء ، لجلال الدين عبدالرحمن بن أبي بكر السيوطيّ (ت 911 ه . ق) ، تحقيق : محمّد محيي الدين عبدالحميد ، دار الجيل _ بيروت ، 0841 ه . ق. 32 . تاريخ الطبريّ (تاريخ الاُمم والملوك) ، لأبي جعفر محمّدبن جرير الطبريّ (ت 310 ه . ق) ، تحقيق : محمّد أبو الفضل إبراهيم ، دار المعارف _ مصر ، الطبعة الثانية . 33 . التاريخ الكبير ، لأبي عبداللّه محمّد بن إسماعيل البخاريّ (ت 562 ه . ق) ، دار الفكر _ بيروت . 34 . تاريخ المدينة المنوّرة ، لأبي زيد عمر بن شبّه النميري البصري (ت 262 ه . ق) ، تحقيق : فهيم محمّد شلتوت ، دارالتراث _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1410 ه . ق . 35 . تاريخ اليعقوبيّ ، لأحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح المعروف باليعقوبيّ (ت 428 ه . ق) ، دار صادر _ بيروت. 36 . تاريخ بغداد (أو مدينة السلام) ، لأبي أحمد بن عليّ الخطيب البغدادي (463 ه . ق) ، المكتبة السلفيّة _ المدينة المنوّرة . 37 . تاريخ مدينة دمشق ، لأبي القاسم عليّ بن الحسن الشافعي المعروف بابن عساكر (571 ه . ق) ، دراسة وتحقيق علي شيري ، دارالفكر _ بيروت ، سنة 1415 ه . ق . 38 . تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله ، لأبي محمّد الحسن بن عليّ الحرّانيّ المعروف بابن شعبة (ت 381 ه . ق) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاريّ ، مؤسّسة النشر الإسلاميّ _ قم، الطبعة الثانية 4041 ه . ق. 39 . تذكرة الخواصّ (تذكرة خواصّ الاُمّة في خصائص الأئمّة عليهم السلام) ، ليوسف بن فُرغليّ بن عبداللّه المعروف بسبط ابن الجوزي (ت 654 ه . ق) ، تقديم : السيّد محمّد صادق بحر العلوم ، مكتبة نينوى الحديثة _ طهران. 40 . تفسير الدُرّ المنثور في التفسير المأثور ، لجلال الدين عبدالرحمن بن أبي بكر السيوطي (ت 911 ه . ق) ، دارالفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه . ق . 41 . تفسير الطبريّ (جامع البيان عن تأويل آي القرآن) ، لأبي جعفر محمّد بن جرير الطبريّ (310 ه . ق) ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 0841 ه . ق.

.

ص: 762

42 . تفسير العيّاشيّ ، لأبي النضر محمّدبن مسعود السلميّ السمرقنديّ المعروف بالعيّاشيّ (ت 320 ه . ق)، تحقيق : السيّد هاشم الرسوليّ المحلاّتيّ ، المكتبة العلميّة _ طهران ، الطبعة الاُولى 1380 ه . ق. 43 . تفسير القمّيّ ، لأبي الحسن عليّ بن إبراهيم بن هاشم القمّيّ (ت 307 ه . ق) ، إعداد : السيّد طيّب الموسويّ الجزائريّ ، مؤسّسة درالكتاب _ قم ، الطبعة الثالثة 1404 ه ق . 44 . التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام، تحقيق ونشر: مؤسّسة الإمام المهدي(عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 0941 ه . ق. 45 . تفسير فرات الكوفيّ ، لأبيالقاسم فرات بن إبراهيم بن فرات الكوفيّ (القرن الرابع) ، تحقيق : محمّد كاظم المحموديّ ، وزارة الثقافة والإرشاد الإسلاميّ _ طهران ، الطبعة الاُولى 1041 ه . ق. 46 . تفسير مجمع البيان (مجمع البيان في تفسير القرآن) ، لأبي عليّ الفضل بن الحسن الطبرسيّ (ت 854 ه . ق) تحقيق : السيّد هاشم الرسوليّ المحلاّتيّ والسيّد فضل اللّه اليزدي الطباطبائيّ ، دار المعرفة _ بيروت ، الطبعة الثانية 0841 ه . ق. 47 . التمحيص ، لأبي عليّ محمّد بن همام الإسكافيّ المعروف بابن همام (ت 633 ه . ق) ، تحقيق ونشر : مدرسة الإمام المهديّ (عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 4041 ه . ق. 48 . تنبيه الخواطر ونزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، لأبي الحسين ورّام بن أبي فراس (ت 506 ه . ق) ، دارالتعارف ودار صعب _ بيروت. 49 . تنبيه الغافلين ، لأبي الليث نصر بن محمّد الحنفي السمرقندي (ت 373 ه . ق) ، تحقيق : يوسف علي بديوي ، دارابن كثير _ بيروت ودمشق ، الطبعة الاُولى 1413 ه . ق . 50 . تنزيه الشريعة ، المرفوعة عن الأحاديث الشيعة الموضوعة ، لأبي الحسن عليّ بن محمّد بن عراق الكناني (ت 963 ه . ق) ، تحقيق عبدالوهاب عبداللطيف وعبداللّه الصديق ، دارالكتب العلميّة _ بيروت ، الطبعة الثانيّة 1401 ه . ق . 51 . التهذيب (تهذيب الأحكام في شرح المقنعة) ، لأبي جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسيّ (ت 046 ه . ق) ، دارالتعارف ودار صعب _ بيروت ، الطبعة الثانية 0141 ه . ق. 52 . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّيّ المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاريّ ، مكتبة الصدوق _ طهران. 53 . جامع الأحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ، لجلال الدين عبدالرحمن السيوطيّ (ت 911 ه . ق) ، إشراف : مكتب البحوث والدراسات في دارالفكر _ بيروت ، سنة 1414 ه . ق . 54 . جامع الأحاديث ، لأبي محمّد جعفر بن أحمد بن عليّ القمّيّ المعروف بابن الرازيّ (القرن الرابع) ، تحقيق : السيّد محمّد الحسينيّ النيسابوريّ ، مؤسّسة الطبع والنشر التابعة للحضرة الرضويّة المقدّسة _ مشهد ، الطبعة الاُولى 1341 ه . ق . 55 . جامع الأخبار أو معارج اليقين في اُصول الدين ، لمحمّد بن محمّد الشعيريّ السبزواريّ (القرن السابع) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، مؤسّسة آل البيت عليهم السلام _ قم ، الطبعة الاُولى 4141 ه . ق. 56 . الجامع الصغير في أحاديث البشير النذير ، لجلال الدين عبدالرحمن بن أبي بكر السيوطيّ (ت 911 ه . ق) ، دارالفكر _ بيروت.

.

ص: 763

57 . الجعفريّات (الأشعثيّات) ، لأبي عليّ محمّد بن محمّد بن الأشعث الكوفيّ (القرن الرابع) ، مكتبة نينوى _ طهران ، طُبع ضمن قرب الإسناد. 58 . حلية الأولياء وطبقات الأصفياء ، لأبي نعيم أحمد بن عبداللّه الأصبهاني (ت 430 ه . ق) ، دارالكتاب العربي _ بيروت ، الطبعة الثانيّة 1387 ه . ق . 59 . الخرائج والجرائح ، لأبي الحسين سعيد بن عبداللّه المعروف بقطب الدين الراونديّ (ت 735 ه . ق) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة الإمام المهديّ (عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 0941 ه . ق. 60 . خصائص الأئمّة عليهم السلام (خصائص أميرالمؤمنين عليه السلام) ، لأبي الحسن الشريف الرضيّ محمّد بن الحسين بن موسى الموسويّ (ت 604 ه . ق) ، تحقيق : محمّد هادي الأمينيّ ، مجمع البحوث الإسلاميّة التابع للحضرة الرضويّة المقدّسة _ مشهد ، سنة 6041 ه . ق. 61 . الخصال ، لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّيّ المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاريّ ، مؤسّسة الأعلميّ _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1041 ه . ق. 62 . دُرر الأحاديث النبويّة بالأسانيد اليحيويّة ، ليحيى بن الحسين (ت 298 ه . ق) ، تحقيق : يحيى عبدالكريم الفضيل ، مؤسّسة الأعلميّ _ بيروت ، الطبعة الثانية 0241 ه . ق. 63 . الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة ، لأبي عبداللّه محمّد بن مكيّ العاملي الجزيني المعروف بالشهيد الأوّل (ت 786 ه.ق)، تحقيق: داود الصابري، الحضرة الرضويّة المقدّسة _ مشهد، سنة 1365 ه . ق . 64 . دستور معالم الحكم ومأثور مكارم التسيم من كلام الإمام عليّ عليه السلام ، لأبي عبداللّه محمّد بن سلامة القضاعي الشافعي (ت 454 ه . ق) ، تقديم عبدالزهراء الحسيني الخطيب ، دارالكتاب العربي _ بيروت ، 1401 ه . ق . 65 . دعائم الإسلام وذكر الحلال والحرام والقضايا والأحكام ، لأبي حنيفة النعمان بن محمّد بن منصور بن أحمد بن حيّون التميميّ المغربيّ (ت 363 ه . ق) ، تحقيق : آصف ابن علي أصغر فيضي ، دارالمعارف _ مصر ، سنة 1389 ه . ق . 66 . دلائل النبوّة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة ، لأبي بكر أحمد بن الحسين البيهقيّ (ت 458 ه . ق) تحقيق : عبدالمعطي أمين قلعجي ، دار الكتب العلميّة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1405 ه . ق. 67 . الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام ، ترجمة مصطفى زماني ، انتشارات نصائح _ طهران ، الطبعة الاُولى 1374 ه . ش . 68 . ربيع الأبرار ونصوص الأخبار ، لأبيالقاسم محمودبن عمر الزمخشريّ (ت 385 ه . ق) ، تحقيق : سليم النعيميّ ، منشورات الشريف الرضيّ _ قم ، الطبعة الاُولى 1041 ه . ق. 69 . رسائل الشيخ الرئيس ، لأبي عليّ الحسين بن عبداللّه بن سينا (ت 428 ه . ق) ، انتشارات بيدار _ قم . 70 . روضة المحبّين ونزهة المشتاقين ، لمحمّد بن أبي بكر بن قيم الجوزيّة (ت 751 ه . ق) ، تحقيق : الدكتور الجميلي ، دارالكتاب العربي _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1414 ه . ق . 71 . روضة الواعظين ، لمحمّد بن الحسن بن عليّ الفتّال النيسابوريّ (ت 085 ه . ق) ، تحقيق : حسين الأعلميّ ، مؤسّسة الأعلميّ _ بيروت ، الطبعة الاُولى 6041 ه . ق.

.

ص: 764

72 . الزهد ، لأبي عبدالرحمن بن عبداللّه بن المبارك الحنظليّ المروزيّ (ت 181 ه . ق) ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظميّ ، دار الكتب العلميّة _ بيروت. 73 . الزهد ، لأبي محمّد الحسين بن سعيد الكوفيّ الأهوازيّ (ت 052 ه . ق) ، تحقيق : غلام رضا عرفانيان ، حسينيان _ قم ، الطبعة الثانية 0241 ه . ق. 74 . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (النوادر) (مستطرفات السرائر) ، لأبي جعفر محمّد بن منصور بن أحمد بن إدريس الحلّي(ت 598 ه . ق) ، تحقيق و نشر : مؤسّسة النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثالثة 1414 ه . ق . 75 . سنن ابن ماجة ، لأبي عبداللّه محمّد بن يزيد بن ماجة القزوينيّ (ت 527 ه . ق) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبدالباقيّ ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت ، الطبعة الاُولى 5139 ه . ق. 76 . سنن أبي داود ، لأبي داود سليمان بن الأشعث السجستانيّ الأزديّ (ت 275 ه . ق) ، تحقيق : محمّد محيي الدين عبدالحميد، دار إحياء التراث العربيّ _ بيروت. 77 . سنن الترمذيّ (الجامع الصحيح) ، لأبي عيسى محمّد بن عيسى بن سورة الترمذيّ (ت 279 ه . ق) ، تحقيق : أحمد محمّد شاكر ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت . 78 . سنن الدارقطنيّ ، لأبيالحسن عليّبن عمرالبغداديّالمعروف بالدارقطنيّ(ت 538 ه . ق) ، تحقيق : أبو الطيّب محمّد آباديّ، عالم الكتب _ بيروت ، الطبعة الرابعة 6041 ه . ق. 79 . سنن الدارميّ ، لأبي محمّد عبداللّه بن عبدالرحمن الدارميّ (ت 552 ه . ق) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، دار القلم _ دمشق ، الطبعة الاُولى 1241 ه . ق. 80 . السنن الكبرى ، لأبي بكر أحمد بن الحسين بن عليّ البيهقيّ (ت 845 ه . ق) ، تحقيق : محمّد عبدالقادر عطا ، دارالكتب العلميّة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 4141 ه . ق. 81 . سنن النسائيّ (بشرح الحافظ جلال الدين السيوطيّ وحاشية الإمام السنديّ) ، لأبي عبدالرحمن أحمد بن شعيب النسائيّ (ت 303 ه . ق) ، دارالفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولي 1348 ه . ق. 82 . سيرة ابن هشام (السيرة النبويّة) ، لأبي محمّد عبدالملك بن هشام بن أيّوب الحميري (ت 218 ه . ق) ، تحقيق : مصطفى السقّا وإبراهيم الأنباري ، مكتبة المصطفى _ قم ، 1355 ه . ق . 83 . شرح الأخبار في فضائل الأئمّة الأطهار ، لأبي حنيفة القاضي النعمان بن محمّد المصريّ (ت 363 ه . ق) ، تحقيق : السيّد محمّد الحسينيّ الجلاليّ ، مؤسّسة النشر الإسلاميّ _ قم ، الطبعة الاُولى 1241 ه . ق. 84 . شرح الأسماء الحسنى ، للمولى هادي السبزواري (ت 1289 ه . ق) ، منشورات مكتبة بصيرتي _ قم . 85 . شرح نهج البلاغة ، لعزّ الدين عبدالحميد بن محمّد بن أبي الحديد المعتزليّ المعروف بابن أبي الحديد (ت 656 ه . ق) ، تحقيق : محمّد أبوالفضل إبراهيم ، دارإحياء التراث العربي _ بيروت ، الطبعة الثانية 1385 ه . ق. 86 . شُعب الإيمان ، لأبي بكر أحمد بن الحسين البيهقيّ (ت 845 ه . ق) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيوني زغلول ، دار الكتب العلميّة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1041 ه . ق.

.

ص: 765

87 . الصحاح تاج اللغة وصحاح العربيّة ، لأبي نصر إسماعيل بن حمّاد الجوهريّ (ت 398 ه . ق) تحقيق : أحمد بن عبدالغفور عطّار ، دار العلم للملايين _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1410 ه . ق. 88 . صحيح ابن حبّان (الإحسان في تقريب صحيح ابن حبّان) ، لأبي حاتم محمّد بن حبّان البُستي (ت 354 ه . ق) ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط ، مؤسّسة الرسالة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1408 ه . ق . 89 . صحيح البخاريّ ، لأبي عبداللّه محمّد بن إسماعيل البخاريّ (ت 562 ه . ق) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، دار ابن كثير _ بيروت ، الطبعة الرابعة 1041 ه . ق. 90 . صحيح مسلم ، لأبي الحسين مسلم بن الحجّاج القشيريّ النيسابوريّ (ت 162 ه . ق) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبدالباقيّ ، دارالحديث _ القاهرة ، الطبعة الاُولى 1241 ه . ق. 91 . صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ، المنسوبة إلى الإمام الرضا عليه السلام ، تحقيق و نشر : مؤسّسة الإمام المهديّ (عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 0841 ه . ق. 92 . الصحيفة السجّاديّة الكاملة ، للإمام زين العابدين عليه السلام ، تحقيق : علي أنصاريان ، المستشاريّة الثقافيّة _ دمشق. 93 . صفات الشيعة ، لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّيّ المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق) ، تحقيق و نشر : مؤسّسة الإمام المهديّ (عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 1410 ه . ق. 94 . العدد القويّة لدفع المخاوف اليوميّة ، لجمال الدين أبي منصور الحسن بن يوسف بن عليّ المطهّر الحلّي المعروف بالعلاّمة (ت 726 ه . ق) ، تحقيق : السيّد مهديّ الرجائيّ ، مكتبة آية اللّه المرعشيّ _ قم ، الطبعة الاُولى 1408 ه . ق. 95 . عدّة الداعي و نجاة الساعي ، لأبي العبّاس أحمد بن محمّد بن فهد الحلّيّ الأسديّ (ت 148 ه . ق) ، تحقيق : أحمد الموحّديّ ، مكتبة وجدانيّ _ قم. 96 . علل الشرايع ، لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّيّ المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق) ، دار إحياء التراث _ بيروت ، الطبعة الاُولى 0841 ه . ق. 97 . العلل المتناهية في الأحاديث الواهية ، لأبي الفرج عبدالرحمن بن عليّ بن الجوزي التيمي القرشي (ت 579 ه . ق) ، تحقيق : إرشاد الحقّ الأثري ، إدارة العلوم الأثريّة _ پاكستان ، الطبعة الثانية 1401 ه . ق . 98 . عوالي اللآلي العزيزيّة في الأحاديث الدينيّة ، لمحمّد بن عليّ بن إبراهيم الأحسائيّ المعروف بابن أبي جمهور (ت 049 ه . ق)، تحقيق : مجتبى العراقيّ ، مطبعة سيّد الشهداء عليه السلام _ قم ، الطبعة الاُولى 0341 ه . ق . 99 . عيون أخبار الرضا عليه السلام ، لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّيّ المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق) ، تحقيق : السيّد مهديّ الحسينيّ اللاجورديّ ، منشورات جهان _ طهران. 100 . عيون الأخبار ، لأبي محمّد عبداللّه بن مسلم بن قتيبة الدينوريّ (ت 627 ه . ق) ، منشورات الشريف الرضي _ قم ، الطبعة الاُولى 1415 ه . ق . 101 . الغارات ، لأبي إسحاق إبراهيم بن محمّد بن سعيد المعروف بابن هلال الثقفي (ت 283 ه . ق) ، تحقيق : السيّد جلال الدين المحدّث الارمويّ ، منشورات أنجمن آثار ملّي _ طهران ، الطبعة الاُولى 5139 ه . ق.

.

ص: 766

102 . غرر الحكم ودرر الكلم ، لعبدالواحد الآمديّ التميميّ (ت 055 ه . ق) ، تحقيق : السيّد جلال الدين المحدّث الاُرمويّ ، جامعة طهران ، الطبعة الثالثة 0613 ه . ش. 103 . الغيبة ، لأبي عبداللّه محمّد بن إبراهيم بن جعفر الكاتب النعمانيّ (ت 053 ه . ق) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاريّ ، مكتبة الصدوق _ طهران . 104 . فرحة الغري في تعيين قبر الإمام عليّ عليه السلام في النجف ، لعبدالكريم بن طاووس (ت 693 ه . ق) ، منشورات الرضيّ _ قم . 105 . فردوس الأخبار بمأثور الخطاب المخرّج على كتاب الشهاب ، لشيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي (ت 509 ه . ق) ، تحقيق : فوّاز أحمد الزمرلي ، دارالريان للتراث _ القاهرة ، الطبعة الاُولى 1408 ه .ق . 106 . الفردوس بمأثور الخطاب (مسند الفردوس) ، لأبي شجاع شيرويه بن شهردار الديلميّ الهمدانيّ (ت 095 ه . ق) ، تحقيق: السعيد بن بسيوني زغلول ، دارالكتب العلميّة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 6041 ه . ق. 107 . فقه الرضا (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام) ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام _ قم ، نشر المؤتمر العالميّ للإمام الرضا عليه السلام_ مشهد ، الطبعة الاُولى 6041 ه . ق. 108 . الفقيه (من لايحضره الفقيه) ، لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّيّ المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاريّ ، مؤسّسة النشر الإسلاميّ _ قم ، الطبعة الثانية. 109 . فلاح السائل ونجاح المسائل في عمل اليوم والليلة ، لأبي القاسم عليّ بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه . ق) ، مكتب الإعلام الإسلاميّ _ قم ، الطبعة الاُولى 1419 ه .ق . 110 . قرب الإسناد ، لأبي العبّاس عبداللّه بن جعفر الحِمْيريّ القمّيّ (ت بعد 430 ه . ق) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام _ قم ، الطبعة الاُولى 1341 ه . ق. 111 . قصص الأنبياء ، لأبي الحسين سعيد بن عبد اللّه المعروف بقطب الدين الراونديّ (ت 573 ه . ق) تحقيق : غلام رضا عرفانيان ، مجمع البحوث الإسلاميّة التابع لمؤسّسة الآستانة الرضويّة _ مشهد ، الطبعة الاُولى 1409 ه . ق. 112 . الكافي ، لأبي جعفر ثقة الإسلام محمّد بن يعقوب بن إسحاق الكلينيّالرازيّ(ت 329ه . ق) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاريّ ، دارالكتب الإسلاميّة _ طهران ، الطبعة الرابعة 1362 ه . ش . 113 . كامل الزيارات ، لأبي القاسم جعفر بن محمّد بن قولويه (ت 763 ه . ق) ، تحقيق : عبدالحسين الأمينيّ التبريزيّ ، المطبعة المرتضويّة _ النجف الأشرف ، الطبعة الاُولى 5613 ه . ق. 114 . كشف الخفاء ومزيل الإلباس ، لأبي الفداء إسماعيل بن محمّد العجلونيّ (ت 2611 ه . ق) ، مكتبة دار التراث العلميّة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1408 ه .ق . 115 . كشف الغمّة في معرفة الأئمّة ، لأبي الحسن عليّ بن عيسى الإربليّ (ت 876 ه . ق) ، تصحيح : السيّد هاشم الرسوليّ المحلاّتيّ ، دارالكتاب الإسلاميّ _ بيروت ، الطبعة الاُولى 0141 ه . ق. 116 . كشف المحجّة لثمرة المهجة ، لأبي القاسم عليّ بن موسى الحلي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه . ق)، تحقيق: محمّد الحسّون ، مكتب الإعلام الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1412 ه . ق.

.

ص: 767

117 . كفاية الأثر في النصّ على الأئمّة الاثني عشر ، لأبي القاسم عليّ بن محمّد بن عليّ الخزّاز القمّيّ (القرن الرابع) ، تحقيق : السيّد عبداللطيف الحسينيّ الكوه كمريّ، انتشارات بيدار _ قم ، سنة 0141 ه . ق. 118 . كمال الدين وتمام النعمة، لأبي جعفر محمّدبن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّيّ المعروف بالشيخ الصدوق (ت381ه . ق)، تحقيق : علي أكبر الغفّاريّ ، مؤسّسة النشر الإسلاميّ _ قم ، الطبعة الاُولى 5041 ه . ق. 119 . كنزالعمّال في سنن الأقوال والأفعال ، لعلاء الدين عليّ المتّقيّ بن حسام الدين الهنديّ (ت 597 ه . ق)، تصحيح: صفوة السقّا ، مكتبة التراث الإسلاميّ _ بيروت، الطبعه الاُولى 1390 ه . ق . 120 . كنز الفوائد ، لأبي الفتح محمّد بن عليّ بن عثمان الكراجكيّ الطرابلسيّ (ت 944 ه . ق) ، إعداد : عبداللّه نعمة ، دارالذخائر _ قم ، الطبعة الاُولى 1041 ه . ق. 121 . كيمياى محبّت(يادنامه مرحوم شيخ رَجَبعلى خيّاط) ، محمّد محمّدى رى شهرى ، دارالحديث _ قم ، 1378 ه . ش . 122 . لسان العرب ، لأبي الفضل جمال الدين محمّدبن مكرم بن منظورالمصريّ (ت 711 ه . ق) ، دار صادر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1041 ه . ق. 123 . لسان الميزان ، لأبي الفضل أحمد بن عليّ بن حجر العسقلاني (ت 852 ه . ق) ، مؤسّسة الأعلمي _ بيروت ، الطبعة الثالثة 1406 ه . ق . 124 . المتحابّين في اللّه ، لعبداللّه بن أحمد بن قدامة المقدسي (ت 742 ه . ق) ، تحقيق وتعليق : مجدي السيّد إبراهيم ، مكتبة القرآن للطبع والنشر _ القاهرة . 125 . المجازات النبويّة ، لأبي الحسن محمّد بن الحسين بن موسى الموسوي المعروف بالشريف الرضيّ (ت 406 ه . ق) ، تحقيق : طه محمّد الزيني ، مكتبة بصيرتي _ قم . 126 . مجمع البحرين ، لفخر الدين الطريحيّ (ت 5108 ه . ق) ، تحقيق : قسم الدراسات الإسلاميّة في مؤسّسة البعثة _ قم ، الاُولى 1414 ه .ق . 127 . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، لنور الدين عليّ بن أبي بكر الهيثميّ (ت 807 ه . ق) ، تحقيق : عبداللّه محمّد الدرويش ، دارالفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1241 ه . ق. 128 . المحاسن ، لأبي جعفر أحمد بن محمّد بن خالد البرقيّ (ت 280 ه . ق) ، تحقيق : السيّد مهديّ الرجائيّ، المجمع العالميّ لأهل البيت عليهم السلام _ قم ، الطبعة الاُولى 1341 ه . ق. 129 . المحجّة البيضاء في تهذيب الإحياء ، لمحمّد بن المرتضى المدعو بالمولى محسن الفيض الكاشاني (ت 1091 ه . ق) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاري ، مؤسّسه النشر الإسلامي _ قم ، الطبعة الثانيّة . 130 . مختصر بصائر الدرجات ، للحسن بن سليمان الحلّيّ (القرن التاسع) ، المطبعة الحيدريّة _ النجف الأشرف ، الطبعة الاُولى 1370 ه .ق . 131 . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ، للعلاّمة محمّد باقر بن محمّد تقي المجلسيّ (ت 1111 ه . ق)، تحقيق : السيّد هاشم الرسوليّ المحلاّتيّ ، دارالكتب الإسلاميّة _ طهران ، الطبعة الثانيّة 1404 ه . ق. 132 . مسائل عليّ بن جعفر ومستدركاتها ، لأبي الحسن عليّ بن جعفر الحسينيّ العلويّ الهاشميّ العُريضيّ (ت 210 ه . ق) تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام _ قم ، المؤتمر العالمي للإمام الرضا عليه السلام في مشهد ، الطبعة الاُولى 1409 ه . ق.

.

ص: 768

133 . مساوى ء الأخلاق ومذمومها ، لأبي بكر محمّد بن جعفر بن سهل لاسامريّ الخرائطيّ (ت 327 ه . ق) ، تحقيق : مجدي السيّد إبراهيم ، مكتبة القرآن _ القاهرة ، سنة 1409 . 134 . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ، للحاج الميرزا حسين النوريّ (ت 1320 ه . ق) ، تحقيق ونشر: مؤسّسة آل البيت عليهم السلام_ قم ، الطبعة الاُولى 1407 ه . ق . 135 . المستدرك على الصحيحين ، لأبي عبداللّه محمّد بن عبداللّه الحاكم النيسابوريّ (ت 504 ه . ق) ، تحقيق : مصطفى عبدالقادر عطا ، دار الكتب العلميّة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1141 ه . ق. 136 . مسكّن الفؤاد عند فقد الأحبّة والأولاد ، للشيخ زين الدين بن عليّ بن أحمد الجبعي العاملي المعروف بالشهيد الثاني (ت 965 ه . ق) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام _ قم ، الطبعة الثالثة 1412 ه . ق. 137 . مسند أبي يعلى الموصليّ ، لأبي يعلى أحمد بن عليّ بن المثنّى التميميّ الموصليّ (ت 307ه . ق) ، تحقيق : إرشاد الحقّ الأثريّ ، دار القبلة _ جدّة ، الطبعة الاُولى 0841 ه . ق. 138 . مسند أحمد ، لأحمد بن محمّد بن حنبل الشيبانيّ (ت 142 ه . ق) ، تحقيق : عبداللّه محمّد الدرويش ، دارالفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1141 ه . ق. 139 . مسند إسحاق بن راهويه ، لأبي يعقوب إسحاق بن إبراهيم الحنظليّ المروزيّ (ت 238 ه . ق) ، تحقيق : عبدالغفور عبدالحقّ ، مكتبة الإيمان _ المدينة المنوّرة ، الطبعة الاُولى 1241 ه . ق. 140 . مسند الإمام زيد ، المنسوب إلى زيد بن عليّ بن الحسين عليهماالسلام ، (ت 122 ه . ق) ، دار مكتبة الحياة _ بيروت . 141 . مسند الشاميّين ، لأبي القاسم سليمان بن أحمد بن أيّوب اللخميّ الطبراني (ت 360 ه . ق) ، تحقيق : حمدي عبدالمجيد السلفي ، مؤسّسة الرسالة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1409 ه . ق . 142 . مسند الشهاب ، لأبي عبداللّه محمّد بن سلامة القضاعيّ (ت 454 ه . ق) ، تحقيق : حمدي عبدالمجيد السلفيّ ، مؤسّسة الرسالة _ بيروت ، الطبعة الثانية 0741 ه . ق. 143 . مسند أبي داود الطيالسي ، لسليمان بن داود بن الجارود البصري المعروف بأبي داود الطيالسي (ت 204 ه . ق) ، دار المعرفة _ بيروت . 144 . مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ، لأبي الفضل عليّ الطبرسيّ (القرن السابع) ، دارالكتب الإسلاميّة _ قم ، الطبعة الثانية 5138 ه . ق. 145 . مصابيح القلوب ، لأبي سعيد حسن بن حسين شيعي سبزواري (ت 757 ه . ق) ، تصحيح محمّد سپهري ، انتشارات بنيان _ طهران ، الطبعة الاُولى 1375 ه . ش . 146 . مصادقة الإخوان ، لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق) ، تحقيق ونشر : مؤسّسة الإمام المهدي (عج) _ قم ، الطبعة الاُولى 1410 ه . ق. 147 . مصباح الزائر ، لأبيالقاسم عليّ بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس(ت 664ه . ق)، تحقيق ونشر: مؤسّسة آل البيت عليهم السلام_ قم ، الطبعة الاُولى 1417 ه . ق .

.

ص: 769

148 . مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة ، المنسوب إلى الإمام الصادق عليه السلام ، تأليف : عبدالرزّاق گيلاني ، مكتبة الصدوق _ طهران ، الطبعة الثالثة 1366 ه .ش . 149 . مصباح المتهجّد ، لأبي جعفر محمّد بن الحسن بن عليّ بن الحسن الطوسيّ (ت 046 ه . ق) ، تحقيق : علي أصغر مرواريد ، مؤسّسة فقه الشيعة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1141 ه . ق. 150 . المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعيّ ، لأبي العبّاس أحمد بن محمّد بن عليّ الفيّومي (ت 770 ه . ق)، مؤسّسة دار الهجرة _ قم ، الطبعة الثانية 1414 ه . ق. 151 . المصباح في الأدعية والصلوات والزيارات ، لتقيّ الدين إبراهيم بن عليّ بن الحسن العاملي الكفعمي (ت 900 ه . ق)، تصحيح: الشيخ حسين الأعلمي ، مؤسّسة الأعلمي للمطبوعات _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1414 ه . ق . 152 . المصنّف في الأحاديث والآثار ، لأبي بكر عبداللّه بن محمّد بن أبي شيبة العبسيّ الكوفيّ (ت 523 ه . ق) ، تحقيق : سعيد محمّد اللحّام ، دار الفكر _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1409 ه .ق . 153 . المصنّف لعبدالرزّاق ، لأبي بكر عبدالرزّاق بن همام الصنعانيّ (ت 211 ه . .ق) ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي ، منشورات المجلسي العلمي _ الهند . 154 . مطالب السؤول في مناقب آل الرسول ، لكمال الدين محمّد بن طلحة الشافعيّ (ت 654 ه . ق) ، النسخة المخطوطة في مكتبة آية اللّه المرعشيّ _ قم. 155 . المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، للحافظ أحمد بن عليّ العسقلانيّ المعروف بابن حجر(ت 852 ه . ق) ، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي . 156 . معاني الأخبار ، لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّيّ المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه . ق) ، تحقيق : علي أكبر الغفّاريّ ، مؤسّسة النشر الإسلاميّ _ قم ، 1613 ه . ش . 157 . المعجم الأوسط ، لأبي القاسم سليمان بن أحمد اللخميّ الطبرانيّ (ت 063 ه . ق) ، تحقيق : طارق بن عوض اللّه وعبدالمحسن بن إبراهيم الحسينيّ ، دار الحرمين _ القاهرة ، 5141 ه . ق. 158 . المعجم الكبير ، لأبي القاسم سليمان بن أحمد اللخميّ الطبرانيّ (ت 063 ه . ق) ، تحقيق : حمدي عبدالمجيد السلفيّ، دار إحياءالتراث العربيّ _ بيروت ، الطبعه الثانية 4041 ه . ق . 159 . المعجم الوسيط ، لمجمع اللغة العربيّة بالقاهرة ، دار إحياء التراث العربيّ _ بيروت ، الطبعة الثانية 1392 ه . ق. 160 . معدن الجواهر ورياضة الخواطر ، لأبي الفتح محمّد بن عليّ الكراجكي (ت 449 ه . ق) ، تحقيق : السيّد أحمد الحسيني ، المطبعة المرتضويّة _ طهران ، الطبعة الثانية 1394 ه . ق. 161 . مقاتل الطالبيّين ، لأبي الفرج عليّ بن الحسين بن محمّد الإصبهانيّ (ت 563 ه . ق) ، تحقيق : السيّد أحمد صقر ، منشورات الشريف الرضيّ _ قم ، الطبعة الاُولى 4141 ه . ق. 162 . مكارم الأخلاق ، لأبي عليّ نصر الحسن بن الفضل الطبرسيّ (ت 854 ه . ق) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، مؤسّسة النشر الإسلاميّ _ قم ، الطبعة الاُولى 4141 ه . ق.

.

ص: 770

163 . مناقب آل أبي طالب (المناقب لابن شهرآشوب) ، لأبي جعفر رشيد الدين محمّد بن عليّ ابن شهر آشوب المازندرانيّ (ت 885 ه . ق) ، المطبعة العلميّة _ قم. 164 . مناقب عليّبن أبي طالب عليه السلام (المناقب لابن المغازليّ) ، لأبي الحسن عليّ بن محمّد بن محمّد الواسطيّ الشافعيّ المعروف بابن المغازليّ (ت834 ه . ق)، إعداد: محمّد باقر البهبوديّ، المكتبة الإسلاميّة _ طهران، 1394 ه . ق . 165 . المناقب ، للموفّق بن أحمد البكريّ المكّي الحنفيّ الخوارزميّ (568 ه . ق) تحقيق : مالك المحموديّ ، مؤسّسة النشر الإسلاميّ _ قم ، الطبعة الثانية 1414 ه . ق. 166 . المنجد في اللغة ، لويس معلوف (معاصر) ، دارالمشرق _ بيروت ، الطبعة السادسة والعشرون 1973 م. 167 . منية المريد في أدب المفيد والمستفيد ، للشيخ زين الدين بن عليّ الجبعي العاملي المعروف بالشهيد الثاني (ت 965 ه . ق) ، تحقيق : رضا المختاري ، مكتب الإعلام الإسلامي _ قم ، الطبعة الاُولى 1409 ه . ق . 168 . المواعظ العدديّة ، لمحمّد بن الحسن الحسيني (القرن الحادي عشر ه . ق) ، تحرير : الميرزا علي المشكيني الأردبيلي ، دار نشر الهادي _ قم ، الطبعة الخامسة 1414 ه . ق . 169 . الموطّأ ، لأبي عبداللّه مالك بن أنس الأصبحي (ت 179 ه . ق) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبدالباقي ، دار إحياء التراث العربي _ بيروت ، سنة 1406 ه .ق . 170 . مهج الدعوات و منهج العبادات ، لأبي القاسم عليّ بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه . ق) ، دارالذخائر _ قم ، الطبعة الاُولى 1411 ه . ق . 171 . المؤمن ، لأبي محمّد الحسين بن سعيدالكوفيّ الأهوازي (ت 250 ه . ق) ، تحقيق ونشر : مدرسة الإمام المهديّ (عج) _ قم، 1411 ه . ق . 172 . نوادر الاُصول في معرفة أحاديث الرسول ، لأبي عبداللّه محمّد بن عليّ المشهور بالحكيم الترمذي (ت 318 ه . ق) ، تحقيق : مصطفى عبدالقادر عطا ، دارالكتب العلميّة _ بيروت ، الطبعة الاُولى 1413 ه . ق . 173 . نوادر الراونديّ ، لفضل اللّه بن عليّ الحسينيّالراونديّ (ت 735 ه . ق) ، المطبعه الحيدريّة _ النجف الأشرف ، الطبعة الاُولى 1370 ه . ق. 174 . النهاية في غريب الحديث والأثر ، لأبي السعادات مبارك بن مبارك الجزريّ المعروف بابن الأثير (ت 606 ه . ق) ، تحقيق : طاهر أحمد الزاويّ ، مؤسّسة إسماعيليان _ قم ، الطبعة الرابعة 7613 ه . ش. 175 . نهج البلاغة ، ما اختاره أبو الحسن الشريف الرضيّ محمّد بن الحسين بن موسى الموسويّ من كلام الإمام أميرالمؤمنين عليه السلام(ت 604 ه . ق)، تحقيق: السيّد كاظم المحمّديّ ومحمّد الدشتي، منشورات الإمام عليّ عليه السلام_ قم ، الطبعة الثانية 9613 ه . ش.

.

ص: 771

فهرست تفصيلى

فهرست تفصيلى

.

ص: 772

. .

ص: 773

. .

ص: 774

. .

ص: 775

. .

ص: 776

. .

ص: 777

. .

ص: 778

. .

ص: 779

. .

ص: 780

. .

ص: 781

. .

ص: 782

. .

ص: 783

. .

ص: 784

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109