انسان شناسی از منظر قرآن و حدیث (فارسی - عربی)

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان قراردادی : میزان الحکمه. فارسی - عربی. برگزیده.

عنوان و نام پديدآور : انسان شناسی از منظر قرآن و حدیث (فارسی - عربی) / محمدی ری شهری؛ مترجم حمیدرضا شیخی.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1387.

مشخصات ظاهری : 240 ص.

فروست : پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 153.

شابک : 22000 ریال : 978-964-493-298-4

وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری.

يادداشت : فارسی - عربی.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : محمدی ری شهری،محمد،1325- . میزان الحکمه. فارسی - عربی. برگزیده

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع : انسان (اسلام) -- جنبه های قرآنی

موضوع : انسان (اسلام) -- احادیث

شناسه افزوده : شیخی، حمیدرضا، 1361 -، مترجم

شناسه افزوده : محمدی ری شهری،محمد،1325- . میزان الحکمه. فارسی - عربی. برگزیده

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره : BP116/5/م3م9042 1387

رده بندی دیویی : 297/21

شماره کتابشناسی ملی : 1658112

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيش گفتار

پيش گفتارشناخت انسان ، نخستين گام در راه برنامه ريزى براى سعادت و كمال اوست ؛ امّا اين مسئله در قرن اخير _ كه عصر شكوفايى علم است _ ، به صورت معمّايى در آمده كه انديشه بشر ، با همه پيشرفت هاى اعجاب آميزش ، در حلّ آن ، اظهار ناتوانى مى كند . اَلِكسيس كارِل (1873 _ 1945 م) ، متفكّر و زيست شناس فرانسوى _ كه واضع علم «انسان شناسى» جديد و برنده دو جايزه نوبل است _ ، حاصل تحقيقات خويش را در كتابى با عنوان انسان ، موجود ناشناخته عرضه مى كند! در بخشى از اين كتاب ، در باره ناتوانى علم از شناخت انسان ، مى خوانيم : علومى كه از موجودات زنده به طور عام و از افراد آدمى به طور خاص بحث مى كنند ، چندان پيشرفت نكرده و هنوز در مرحله توصيف ، باقى مانده اند . حقيقت ، اين است كه انسان ، مجموعه پيچيده و مبهم و غير قابل تفكيكى است كه نمى توان آن را به آسانى شناخت و هنوز روش هايى كه بتوانند او را در اجزا و در مجموع و در روابطش با محيط خارج بشناسند ، وجود ندارند ؛ چرا كه براى چنين مطالعه اى ، دخالت تكنيك هاى فراوان و علوم مشخّصى ضرورى است ، ضمن

.

ص: 8

اين كه هر يك از اين علوم ، تنها يك جنبه و يك جزء از اين مجموعه پيچيده را مطالعه مى كند و نتيجه اى خاص به دست مى دهد و تا آن جا كه تكامل تكنيكش اجازه مى دهد ، در اين راه به جلو مى رود ؛ ولى مجموعه اين مفاهيم انتزاعى ، از درك واقعيتِ آدمى، ناتوان است ؛ زيرا باز نكات پرارزش و مهمّى در تاريكى باقى مى مانند و كالبدشناسى و شيمى و فيزيولوژى و روان شناسى و علم تربيت و تاريخ و جامعه شناسى و اقتصاد و رشته هاى آنها ، به كنه وجود آدمى نمى رسند . بنا بر اين ، انسانى كه متخصّصان هر رشته از اين علوم مى شناسند نيز واقعى نيست ؛ بلكه شبحى ساخته و پرداخته تكنيك هاى همان علم است ... . (1) يقينا بشر ، تلاش زيادى براى شناسايى خود كرده است ؛ ولى با آن كه ما امروز ، وارث گنجينه هايى از مطالعات دانشمندان و فلاسفه و عرفا و شعرا هستيم ، هنوز جز به اطلاعاتى ناقص در مورد انسان ، دسترس نداريم كه آنها نيز زاييده روش هاى تحقيق ما هستند و حقيقت وجود ما در ميان جمع اشباحى كه از خود ساخته ايم ، مجهول مانده است . در واقع ، جهل ما از خود ، زياد است و نواحى وسيعى از دنياى درونى ما هنوز ناشناخته مانده است و بيشتر پرسش هايى كه مطالعه كنندگان زندگى انسان مطرح مى كنند ، بدون پاسخ مى ماند . (2) به خوبى روشن است كه تلاش هاى تمام علومى كه انسان را مورد مطالعه قرار داده اند ، به جايى نرسيده و شناخت ما از خود ، هنوز بسيار ناقص است . (3) به طور خلاصه ، كُندى پيشرفت علوم مربوط به انسان ، در مقايسه با تكامل سريع فيزيك و شيمى و مكانيك و نجوم ، معلول پيچيدگى و

.


1- .انسان ، موجود ناشناخته : ص 2 _ 3 .
2- .انسان ، موجود ناشناخته : ص 4 _ 5 .
3- .انسان ، موجود ناشناخته : ص 6 .

ص: 9

ابهام موضوع و كوتاه و كم بودن فرصت هاى مساعد براى مطالعه و همچنين ساختمان خاصّ فكرى آدمى است . عبو از اين موانع ، بيش از حدّ انتظار ، دشوار است و بايد مساعى فراوانى در اين راه به كار برد . با اين همه ، هرگز شناخت ما از خود ، به پايه سادگى و زيبايى فيزيك نخواهد رسيد ؛ زيرا موانعى كه پيشرفت آن را متوقّف مى كنند ، هميشگى اند و بايد به اين نكته معترف بود كه انسان شناسى ، از تمام رشته هاى ديگر علوم ، دشوارتر و پيچيده تر است . (1) خلاصه سخنان آقاى كارِل ، عبارت است از : الف . علم در باره شناخت انسان ، تا كنون ، چندان پيشرفتى نداشته است . ب . هنوز روشى كه بتواند انسان را در اجزا و در مجموع و نيز در روابطش با محيطِ خارج بشناسد ، وجود ندارد . ج . انسانى كه متخصّصان رشته هاى مختلف علومِ روز مى شناسند ، انسان واقعى نيست ؛ بلكه سايه اى ساخته و پرداخته تكنيك هاى آن علوم است . د . علّت عدم پيشرفت علم در مورد شناخت انسان ، پيچيدگى و ابهام حقيقت انسان است و مانع هايى كه اين پيشرفت را متوقّف مى كنند ، هميشگى اند . بنابر اين براى شناخت انسان ، بايد به سراغ كسى رفت كه انسان براى او موجودى شناخته شده است و او ، آفريدگار انسان است . آرى! تنها آفريدگار انسان است كه حقيقت اين موجود پيچيده را مى شناسد و از همه رازها و نيازهاى آن ، آگاه است . «أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ . (2) آيا آن كه آفريده است ، نمى داند ، با اين كه او باريك بين آگاه است؟!» .

.


1- .انسان ، موجود ناشناخته : ص 11 .
2- .ملك : آيه 14 .

ص: 10

بر اين اساس ، برنامه ريزى براى سعادت انسان ، در صورتى موفّق خواهد بود كه بر پايه انسان شناسى از منظر آفريدگار جهان ، استوار باشد و كتاب حاضر ، تلاشى است در جهت تحقّق اين هدف . گفتنى است كه اين كتاب ، بخشى از دانش نامه ميزان الحكمة است كه با همكارى محقّقان پژوهشكده علوم و معارف حديث ، تدوين يافته و اينك به دليل اهميّت آن ، به صورت مستقل در اختيار علاقه مندان قرار مى گيرد . بر خود لازم مى دانم از همه كسانى كه مرا به گونه اى در تهيّه اين اثر يارى داده اند ، صميمانه سپاس گزارى كنم و از خداوند منّان ، براى آنان ، پاداشى درخور فضل حضرتش مسئلت مى نمايم . محمّد محمّدى رى شهرى 12 / 10 / 1386 ش 22 / 12 / 1428 ق

.

ص: 11

درآمد

واژه شناسى «انسان»

درآمدواژه شناسى «انسان»برخى از واژه شناسان ، كلمه «انسان» را از مادّه «انس» به معناى نمايان بودن و يا الفت گرفتن دانسته اند . ابن فارس ، در تبيين ريشه اين واژه مى گويد : الهَمزَةُ وَالنّونُ وَالسّينُ ، أصلٌ واحِدٌ ، وهُوَ ظُهورُ الشَّى ءِ ، و كُلُّ شَى ءٍ خالَفَ طَريقَةَ التَّوَحُّشِ . قالوا : الإِنسُ خِلافُ الجِنِّ ، و سُمّوا لِظُهورِهِم . يُقالُ : آنَستُ الشَّى ءَ إذا رَأَيتَهُ ... وَالاُنسُ : اُنسُ الإِنسانِ بِالشَّيءِ إذا لَم يَستَوحِش مِنهُ . (1) همزه و نون و سين، يك اصل معنايى دارد و آن ، آشكار شدن چيزى است و هر چيزى است كه مخالف طريقه توحّش باشد. گفته اند: «اِنس» ، خلاف «جن» است و انس ناميده شدن انسان ها به جهت آشكار بودنشان است. گفته مى شود : «آنَستُ الشَّى ءَ» ، زمانى كه آن را ديده باشى ... . اُنس، همدمى انسان با چيزى است ، زمانى كه از آن نرَمَد . اين تحليل از ريشه يابى معناى «انسان» ، نشان مى دهد كه از نگاه ابن

.


1- .معجم مقاييس اللغة : ج 1 ص 145 .

ص: 12

فارس ، معناى اصلى «إنس» ، آشكار شدن است ؛ ليكن ميان آشكار شدن و الفت گرفتن ، پيوستگى وجود دارد ، امّا به عقيده برخى ديگر از لغت شناسان ، مصدر «اُنس» ، ضدّ «نُفور (رَميدن)» و به معناى الفت گرفتن است . راغب اصفهانى ، در اين باره مى گويد : الإِنسُ : خِلافُ الجِنِّ ، وَالاُنسُ : خِلافُ النُّفورِ ... وَ الإِنسانُ قيلَ : سُمِّيَ بِذلِكَ لِأَنَّهُ خُلِقَ خِلقَةً لا قِوامَ لَهُ إلّا بِاُنسِ بَعضِهِم بِبَعضٍ ، لِهذا قيلَ : الإِنسانُ مَدَنِىٌّ بِالطَّبعِ ، مِن حَيثُ لا قِوامَ لِبَعضِهِم إلّا بِبَعضٍ ، و لا يُمكِنُهُ أن يَقومَ بِجَميعِ أسبابِهِ ، و قيلَ : سُمِّيَ بِذلِكَ لِأَنَّهُ يَأنَسُ بِكُلِّ ما يَألَفُهُ . (1) اِنس، خلاف جنّ است و اُنس (آرام يافتن به چيزى) ، خلاف نفور (رميدن) . انسان ناميده شدن انسان ، از اين روست كه به گونه اى آفريده شده كه قوامش تنها به انس گرفتن با ديگران است. از اين رو گفته اند: انسان ، طبيعتى مدنى دارد ، از آن جهت كه قوام آنها به يكديگر است و نمى توانند همه اسباب و وسايل را به تنهايى داشته باشند. نيز گفته اند: انسان ناميده شدن انسان، از اين روست كه هر كه با او الفت بگيرد، با او همدم مى شود. به عقيده ازهرى و ابن منظور و برخى ديگر از واژه شناسان عرب ، كلمه «انسان» ، در اصل ، «اِنسيان» بوده و از «نسيان» به معناى «فراموشى» برگرفته شده است . متن سخن ابن منظور ، چنين است : الإِنسانُ ، أصلُهُ إنْسِيانٌ لِأَنَّ العَرَبَ قاطِبَةً قالوا فى تَصغيرِهِ : أُنَيْسِيانٌ فَدَلَّتِ الياءُ الأَخيرَةُ عَلَى الياءِ فى تَكبيرِهِ ، إلّا أنَّهُم حَذَفوها لِما كَثَّرَ النّاسُ فى كَلامِهِم . (2)

.


1- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 94 .
2- .لسان العرب : ج 6 ص 10 .

ص: 13

اصل انسان، اِنسيان است؛ زيرا همه عرب ، در تصغير آن گفته اند: اُنيسيان. ياى آخرى دلالت مى كند كه در غير مصغّرش ياء هست ؛ امّا آن را به دليل كثرت استعمال ، حذف كرده اند. ابن منظور ، در ادامه كلام خود ، براى تقويت اين نظريه در تبيين ريشه كلمه انسان ، به سخنى از ابن عبّاس استناد مى كند و مى گويد : و رُوِىَ عَنِ ابنِ عَبّاسٍ أنَّهُ قالَ : إنَّما سُمِّىَ الإِنسانُ إنسانا لِأَنَّهُ عَهِدَ إلَيهِ فَنَسِىَ ، قالَ أبو مَنصورٍ : إذا كانَ الإِنسانُ فِى الأَصلِ إنسِيانٌ ، فَهُوَ اِفعِلانٌ مِنَ النِّسْيانِ ، و قَولُ ابنِ عَبّاسٍ حُجَّةٌ قَوِيَّةٌ لَهُ . (1) از ابن عبّاس نقل است كه گفته: انسان ناميده شدن انسان، از اين روست كه عهدى داشته و فراموش كرده است. ابو منصور ، گفته است: اگر اصل انسان، انسيان باشد، از فِعلان و از مادّه «نسيان» مشتق شده و گفته ابن عبّاس ، دليل محكمى براى آن است. گفتنى است كه از امام صادق عليه السلام نيز روايت شده كه مى فرمايد : سُمِّىَ الإِنسانُ إنساناً لِأَنَّهُ يَنسى ، و قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ» (2) . (3) انسان ، انسان ناميده شده، چون فراموش مى كند . و خداوند عز و جل فرموده است: «پيش تر ، با آدم عهد بستيم، و او فراموش كرد» . برخى ، دو كلمه «ايناس» و «نَوْس» را نيز مبدأ اشتقاق انسان دانسته اند . واژه نخست ، به معناى «ادراك و علم و احساس» و دومى به معناى «تحرّك»

.


1- .لسان العرب : ج 6 ص 11 .
2- .طه : آيه 115 .
3- .ر . ك : ص 184 ح 150 .

ص: 14

است . (1) چنانچه واژه انسان را مشتق از «اُنس» بدانيم ، وجه تسميه اش آن است كه رونق ، زيبايى و الفت در زمين ، تنها با وجود او حاصل مى شود ، (2) يا آن كه حيات انسان ، بدون اُنس با ديگران ، تأمين نمى گردد . از اين رو ، گفته مى شود : انسان «مدنى بالطبع» است ، (3) يا بدان جهت او را انسان خوانده اند كه با هر چه مرتبط باشد ، اُنس و اُلفت مى گيرد ، (4) يا اين كه همواره با دو اُنس ، همراه است : اُنس روحانى با حق ، و اُنس جسمانى با خلق ، (5) يا بدان سبب كه دو پيوند در او نهادينه شده است : يكى با دنيا و ديگرى با آخرت . (6) امّا اگر انسان را مشتق از «نسيان» بدانيم ، وجه تسميه اش فراموشكارى انسان است و چنان كه اشاره شد ، اين معنا به آدم ابو البشر ، مرتبط شده كه پيمان خداى متعال را در مورد نزديك نشدن به شجره ممنوعه فراموش كرد . برخى گفته اند در صورتى كه انسان از واژه «ايناس» مشتق شده باشد ، وجه تسميه اش عبارت است از دسترس داشتن او به اشياى گوناگون از طريق علم و احساس و اِبصار ، 7 و اگر از كلمه «نَوس» اشتقاق يافته باشد ، وجه

.


1- .دائرة المعارف قرآن كريم : ج 4 ص 481 (به نقل از بصائر ذوى التمييز : ج 2 ص 32 و تفسير سورة والعصر : ج 2 ص 10) . گفتنى است كه هيچ يك از منابع معتبر لغت ، اين نظريه را تأييد نكرده اند .
2- .همان جا (به نقل از المخصّص : ص 16) .
3- .همان ، به نقل از مفردات ألفاظ القرآن : ص 94 .
4- .همان ، به نقل از بصائر ذوى التميز : ج 2 ص 31 .
5- .همان ، ص 31 .
6- .همان ، به نقل از بصائر ذوى التمييز : ج 2 ص 32 .

ص: 15

انسان شناسى ، از نگاه قرآن و حديث

1 . تعريف اجمالى انسان

تسميه او تحرّك شديد و جنب و جوش فراوانش در كارهاى بزرگ است . (1) با تأمّل در وجوهى كه در مورد مبدأ اشتقاق «انسان» و يا وجه تسميه آنْ ذكر شد ، مشخّص مى گردد كه دليل قاطعى براى اثبات يكى از وجوه ياد شده ، وجود ندارد ، خصوصا آنچه در باره وجه تسميه آمده ، غالبا يا عموما سليقه اى است ؛ امّا نكته قابل توجّه ، اين است كه مبدأ اشتقاق و وجه تسميه انسان ، هر چه باشد ، تفاوتى در مباحث انسان شناسى از نگاه قرآن و حديث _ كه هدف اصلى اين بخش از دانش نامه ميزان الحكمه است _ ، ندارد .

انسان شناسى ، از نگاه قرآن و حديثموضوع انسان شناسى ، يكى از اصلى ترين مسائل اسلامى است كه در قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام از زاويه هاى مختلف ، مورد توجّه قرار گرفته است . در واقع ، آنچه در نصوص اسلامى (متون قرآن و حديث) در باره عقيده ، اخلاق و عمل آمده ، به گونه اى مرتبط با موضوع انسان شناسى است ؛ ولى همه اين مباحث ، تحت عنون «انسان» ، قابل طرح نيست . متون مطرح شده در اين بخش (مدخل «انسان») ، اصلى ترين مباحث انسان شناسى را از نگاه قرآن و احاديث اسلامى در خود دارند . اكنون پيش از پرداختن به متن آيات و روايات ، توضيح كوتاهى در باره آنها ملاحظه مى فرماييد :

1 . تعريف اجمالى انسانانسان ، از نگاه قرآن كريم ، موجودى است مركّب از جسم _ كه ريشه در خاك

.


1- .همان ، به نقل از بصائر ذوى التمييز : ج 2 ص 32 .

ص: 16

2 . اهمّيت و ارزش انسان

دارد _ و روح _ كه مبدأ آن ، امر الهى است _ . در روايات اهل بيت عليهم السلام گاه انسان به تركيبى از عقل و صورت ، و گاه به تركيبى از عقل و شهوت ، و گاه به تركيبى از عالم بالا و پايين ، تفسير شده كه اين تعاريف نيز در واقع ، تعابير ديگرى از تفسير انسان به جسم و روح الهى است . همچنين در برخى از روايات ، انسان به موجودى كه ميان خدا و شيطان در حركت است ، تفسير شده كه گاه به سوى خدا مى رود و گاه به طرف شيطان تا اين كه در نهايت ، در زمره دوستان خدا قرار گيرد يا در شمارِ دشمنان او . در برخى ديگر از روايات ، انسان به ترازويى تشبيه شده كه گاه به وسيله جهل (نادانى) از آن ، كاسته مى گردد و گاه به وسيله علم و معرفت ، به سوى كمال ، گرايش پيدا مى كند . گفتنى است كه همه اين تعاريف ، در واقع ، تفسير اجمالى انسان و دورنمايى از حقيقت اين موجود پيچيده است ، نه تعريف تفصيلى آن .

2 . اهمّيت و ارزش انسانآيات و احاديثى را كه بر اهمّيت و ارزش ممتاز انسان در جهان آفرينش ، دلالت دارد ، مى توان به شش دسته تقسيم كرد : الف _ روشن ترين آيه اى كه بر اهمّيت آفرينش انسان دلالت دارد ، آيه اى است كه در آن ، خداوند ، در پىِ آفرينش اين موجود پيچيده ، بدين گونه از خود ستايش مى نمايد كه : «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَ__لِقِينَ . (1)

.


1- .مؤمنون : آيه 14 .

ص: 17

3 . انسان ، پيش از ورود به دنيا

خجسته است خداوند ، كه بهترين آفريننده است» . گفتنى است كه خداوند متعال ، در قرآن ، تنها يك بار از خود با توصيف «زيباترين آفريننده» ستايش كرده و آن هم هنگام آفرينش انسان است . ب _ آيات و احاديثى كه بر كرامت انسان و برترى او بر ساير آفريده ها دلالت دارند . (1) ج _ آيات و احاديثى كه تصريح مى كنند كه آنچه در زمين است ، بلكه همه جهان ، براى انسانْ آفريده شده است . (2) د _ آيات و رواياتى كه دلالت دارند بر اين كه خداوند متعال ، همه آنچه را در آسمان ها و زمين است ، مسخّر انسان كرده است . (3) ه _ آيات و رواياتى كه ويژگى هاى مثبت انسان را بيان كرده اند . (4) و _ آيات و رواياتى كه نظر به موقعيت «انسان كامل» دارند و اين كه انسان در سير تكاملى خود ، مى تواند به نقطه اى برسد كه مظهر اسما و صفات الهى گردد و بدين سان ، خليفه خدا ، مسجود فرشتگان و امامِ ملكوتيان شود . (5)

3 . انسان ، پيش از ورود به دنيامقتضاى تأمّل در شمارى از آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام اين است كه انسان ، پيش از وجود دنيوى ، در نشئه اى ديگر ، از نوعى «وجود» برخوردار

.


1- .ر . ك : ص 93 (برترى هاى انسان / گراميداشت الهى) .
2- .ر . ك : ص 101 (برترى هاى انسان / آفرينش آنچه در زمين است، براى انسان) .
3- .ر . ك : ص 103 (برترى هاى انسان / آنچه در آسمان ها و زمين است، مسخّر اوست) .
4- .ر . ك : ص 149 (فصل پنجم: ويژگى هاى ستودنى انسان) .
5- .ر . ك : ص 225 (فصل نهم : انسان كامل) .

ص: 18

4 . آفرينش مُلكى انسان

بوده است و لذا در تفسير اين سخن خداوند متعال : «هَلْ أَتَى عَلَى الْاءِنسَ_نِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْ_ئا مَّذْكُورًا؛ (1) آيا انسان را آن هنگام از روزگار [ به ياد ]مى آيد كه چيزى در خور ياد نبود ؟» ، از امام باقر عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد : كانَ مَذكورا فِي العِلمِ و لَم يَكُن مَذكورا فِى الخَلقِ . (2) در علم [ خدا] ياد شده بود ؛ ولى در ميان آفريده ها قابل ياد نبود . اين سخن، نشان مى دهد كه انسان، پيش از وجود خارجى در علم خداوند، موجود و به صورت وجود علمى ، براى خداى متعال ، معلوم بوده و در پى اراده او از عالَم علم به عالَم عين ، منتقل شده و وجود خارجى يافته است . همچنين ، آيات ميثاق (3) دلالت بر وجود انسان قبل از نشئه دنيا دارند ؛ بلكه آيه «وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَا عِندَنَا خَزَال_ءِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ؛ (4) هيچ چيزى نيست ، مگر اين كه مخازن آن ، در نزد ماست و فقط آن را به اندازه ، فرو مى فرستيم» ، مشعر بدين معناست كه همه موجودات دنيوى ، پيش از نشئه دنيا از نوعى وجود ، برخوردار بوده اند .

4 . آفرينش مُلكى انسانپيش از اين در تعريف انسان ، اشاره كرديم كه انسان ، موجودى است دو بُعدى و مركّب از جسم و روح الهى ، يا تركيبى است از عقل و صورت ، يا عقل و شهوت ، و يا عالم بالا و عالم پايين .

.


1- .انسان : آيه 1 .
2- .ر . ك : ص 38 ح 15 .
3- .اعراف : آيه 127 ، يس : آيه 60 .
4- .حجر : آيه 21 .

ص: 19

5 . آفرينش ملكوتى انسان

جسم ، صورت ، شهوت و عالَم پايين ، به بُعد مُلكى انسان ، و روح الهى ، عقل و عالم بالا ، اشاره به جنبه ملكوتىِ اوست . آيات و رواياتى كه اشاره به آفرينش بُعد مُلكى انسان دارند ، به چهار دسته تقسيم مى شوند : دسته اوّل ، آيات و رواياتى كه به بيان آفرينش انسان از خاك پرداخته اند ؛ (1) دسته دوم ، آيات و رواياتى كه به آفرينش انسان از آب ، اشاره دارند ؛ (2) دسته سوم ، آيات و رواياتى كه مرحله پيشرفته (نطفه) را بيان كرده اند ؛ (3) دسته چهارم ، آيات و رواياتى كه به مراحل تكاملىِ جنبه ملكى انسان از خاك تا وصول به بُعد ملكوتى اشاره كرده اند . (4)

5 . آفرينش ملكوتى انسانقرآن كريم ، در باره آفرينش ملكوتى انسان در مورد آدم عليه السلام پس از ذكر تسويه كه ناظر به بُعد مُلكى اوست ، تعبير «نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى» (5) به كار مى برد و در باره نسل وى ، پس از بيان مراحل آفرينش مُلكى (نطفه ، عَلَقه ، مَضْغه و ...) ، لحن خود را از خلق به انشا تغيير داده و مرحله جديدى را كه با مراحل پيشين ، متفاوت است ، يادآور مى شود ؛ مرحله اى كه در آن ، سخن از حيات ، علم و قدرت انسان است . مراحل پيشين هر چند در اوصاف ، ويژگى ها ، رنگ ،

.


1- .. ر . ك : ص 67 (آفرينش انسان از خاك) .
2- .. ر . ك : ص 69 (آفرينش انسان از آب) .
3- .. ر . ك : ص 73 (آفرينش انسان از نطفه) .
4- .. ر . ك : ص 75 (مراحل تكامل انسان) .
5- .حجر : آيه 15 و 29 ، ص : آيه 38 و 72 .

ص: 20

6 . حكمت آفرينش انسان

7 . ويژگى هاى مثبت و منفى انسان

طعم و شكل با يكديگر متفاوت بوده اند ؛ امّا همجنس يكديگر به شمار مى رفته اند ، در حالى كه اين مرحله ، همجنس مراحل پيشين به شمار نمى آيد . خداوند ، در اين مرحله چيزى را به انسان عطا كرد كه در مراحل پيشين نكرده بود . (1)

6 . حكمت آفرينش انسانبر پايه حكمت آفريدگار ، آفرينش انسان ، بلكه همه آفريده ها ، عبث و بيهوده نيست . همچنين مقتضاى غناى ذاتى خداوند متعال ، اين است كه آفرينش انسان و موجودات ، سودى براى او ندارد . حكمت هايى كه براى آفرينش در قرآن و احاديث اسلامى آمده ، عبارت است از : به كار گيرى انديشه و شناخت خدا ، آزمايشِ انسان ، عبادت خداوند متعال ، رحمت الهى و بازگشت به سوى خدا . توضيح اين حكمت ها ضمن تحليلى خواهد آمد .

7 . ويژگى هاى مثبت و منفى انسانانسان ، به دليل اين كه موجودى دو بُعدى است : مُلكى و ملكوتى ، داراى ويژگى هايى مثبت و منفى است . شمارى از ويژگى هاى مثبت انسان ، عبارت است از : خلقت و سرشتِ نيكو ، اراده و آزادى ، انديشه ، بيان ، حيا ، استعداد تعليم و تربيت ، استعداد پذيرش امانت و تكليف الهى ، استعداد تلقّى وحى و الهام از جانب خداوند متعال . گفتنى است كه انسان ، با بهره گيرى درست از اين ويژگى ها ، مى تواند

.


1- .دائرة المعارف قرآن كريم : ج 4 ص 488 .

ص: 21

8 . اصلى ترين عوامل صعود به قلّه كمالات انسانى

9 . اصلى ترين آفات صعود به قلّه كمالات انسانى

10 . جايگاه انسان كامل

خود را به قلّه كمالات انسانى برساند . اما اگر از اين امكانات بالقوّه خدادادى بهره نگرفت ، خصلت هاى منفى موجود در بُعد مُلكى او ، بر وى غلبه خواهند كرد و در نتيجه ، او به اسفلِ سافلين ، (1) سقوط خواهد كرد . اين خصلت ها عبارت اند از : جهل ، شتاب ، ناسپاسى ، سركشى ، فراموشكارى ، غرور ، ستمگرى ، حرص ، بخل ، بى تابى ، حسد و ... .

8 . اصلى ترين عوامل صعود به قلّه كمالات انسانىاصلى ترين عوامل صعود به قلّه كمالات انسانى را مى توان در به كار گيرى عقل ، علم و حكمت ، ايمان به مبدأ و معاد ، بلندهمّتى ، كارهاى نيك و مجاهدت با تمايلات نفسانى خلاصه كرد . (2)

9 . اصلى ترين آفات صعود به قلّه كمالات انسانىمهم ترين آفات شكوفايى استعدادهاى انسانى و وصول به قلّه انسانيت ، عبارت است از : جهل ، غفلت ، پيروى از هوس و ترك عمل به دانسته هاى خود . آيات و احاديثى كه دلالت بر اين معنا دارند ، تأمّل برانگيز و سخت آموزنده اند . (3)

10 . جايگاه انسان كاملانسان ، در سير تكاملى خود ، به تناسب ميزان مجاهدت و فرمان برى او از

.


1- .. اسفل سافلين پايين ترين مرتبه پستى ، اشاره است به آيه پنجم از سوره تين .
2- .ر . ك : ص 197 (فصل هفتم : پايه هاى كمال انسان) .
3- .ر . ك : ص 217 (فصل هشتم : آسيب هاى انسانيّت) .

ص: 22

خداوند متعال و نزديكى وى به ساحت قرب رُبوبى ، مظهر اسما و صفات الهى مى گردد و به تعبير ديگر ، خليفه و نماينده خداوند متعال مى شود و در اين موقعيت است كه گاه ، مسجود ملائكه مى شود و گاه ، امام آنها ، و حتّى اراده او ، به اذن حق تعالى ، در جهان هستى مؤثّر مى گردد ، و به نسبت صعودش به قلّه تكامل ، به ولايت تكوينى دست مى يابد ، چنان كه در حديث قدسى آمده : عَبدي أطِعني أجعَلكَ مِثلى ، أنَا حَىٌّ لا أموتُ ، أجعَلُكَ حَيّا لا تَموتُ ، أنَا غَنِىٌّ لا أفتَقِرُ أجعَلُكَ غَنِيّا لا تَفتَقِرُ ، أنَا مَهما أشَأ يَكُن ، أجعَلُكَ مَهما تَشَأ يَكُن . (1) بنده من! مرا اطاعت كن تا تو را همانند خودم كنم. من ، زنده اى ناميرايم . تو را هم زنده اى ناميرا قرار مى دهم. من ، توانگرم و نيازمند نمى شوم . تو را هم توانگرى مى گردانم كه نيازمند نشوى. من هر چه بخواهم ، همان مى شود، تو را هم چنان قرار مى دهم كه آنچه بخواهى ، همان شود. گفتنى است كه اين روايت و همچنين آنچه در مصباح الشريعة آمده كه : «العُبودِيَّةُ جَوهَرَةٌ كُنهُهَا الرُّبوبِيَّةُ ؛ عبوديت ؛ جوهرى است كه كُنه آن ، ربوبيت است» (2) در منابع حديثى معتبر وجود ندارد ؛ ولى مى توان گفت كه مضمون آنها هماهنگ با قرآن و شمارى از احاديث اسلامى است . بارى ! جايگاه انسان كامل ، جايگاه خلافت الهى است و در اين موقعيت ، انسان كامل ، به ظاهر با ساير انسان ها تفاوتى ندارد ؛ ولى در واقع ، قابل قياس

.


1- .ر . ك : ص 226 ح 206 .
2- .. مصباح الشريعة : ص 536 .

ص: 23

با هيچ كس نيست ، چنان كه در حديث نبوى آمده است : لَيسَ شَيءٌ خَيرٌ مِن ألفٍ مِثلِهِ إلَا الإِنسانُ . (1) چيزى بهتر از هزار نمونه خودش جز انسان، وجود ندارد . لا نَعلَمُ شَيئا خَيرا مِن ألفٍ مِثلِهِ ، إلَا الرَّجُلَ المُؤمِنَ . (2) هيچ چيزى را سراغ نداريم كه بهتر از هزار نمونه خودش باشد، مگر انسان مؤمن . ظاهرا مقصود از «مؤمن» و «انسان» در اين دو حديث ، انسان كامل و يا در مسير كمال است و بر اين اساس كلمه «هزار» از باب مثال است نه اين كه بيش از «هزار» مى تواند با انسان كامل برابرى كند .

.


1- .ر . ك : ص 234 ح 215 .
2- .ر . ك : ص 234 ح 216 .

ص: 24

الفصل الأوّل: تَعريفُ الإِنسانِ1 / 1تَركيبٌ مِنَ البَدَنِ وَالرّوحِ الإِلهِيِّالكتاب«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَ_نَ مِن سُلَ__لَةٍ مِّن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَ_هُ نُطْفَةً فِى قَرَارٍ مَّكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَ_مًا فَكَسَوْنَا الْعِظَ_مَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَ_هُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَ__لِقِينَ» . (1)

«وَ بَدَأَ خَلْقَ الْاءِنسَ_نِ مِن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَ__لَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ * ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَ_رَ وَ الْأَفْ_ئدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ» . (2)

الحديث4825.التوحيد عن الأَصبَغ بن نُباتَة :الإمام عليّ عليه السلام :إذا نَمَتِ (3) النُّطفَةُ أربَعَةَ أشهُرٍ ، بُعِثَ إلَيها مَلَكٌ فَنَفَخَ فيهَا الرّوحَ فِي الظُّلُماتِ الثَّلاثِ ، فَذلِكَ قَولُهُ : «ثُمَّ أَنشَأْنَ_هُ خَلْقًا ءَاخَرَ» يَعني نَفَخَ الرّوحَ فيهِ . (4) .


1- .المؤمنون : 12 _ 14 .
2- .السجدة : 7 _ 9 .
3- .في بحارالأنوار : «إذا تَمَّت» .
4- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 93 نقلاً عن ابن أبي حاتم ؛ بحارالأنوار : ج 60 ص 383 ح 110 .

ص: 25

فصل يكم : تعريف انسان

1 / 1 تركيبى از تن و روح الهى

فصل يكم : تعريف انسان1 / 1تركيبى از تن و روح الهىقرآن«و ما انسان را از عصاره اى از يك گل آفريديم . سپس او را آبى در آرامگاهى استوار نهاديم . سپس ، آن آب را آويزكى ساختيم . بعد ، آن آويزك را گوشتْ پاره اى ساختيم . بعد آن گوشتْ پاره را استخوان ساختيم . بعد ، آن استخوان را گوشت پوشانديم . سپس آن را خلقى ديگر پديد ساختيم . پس آفرين بر خدا كه بهترينِ آفرينندگان است!» .

«و آفريدن انسان را از گِلى آغاز كرد . سپس نسل او را از چَكيده اى از آبى پست قرار داد . سپس او را بپرداخت و از روح خويش در او دميد و برايتان گوش و ديدگان و دل ها قرار داد . چه اندك ، سپاس مى گزاريد» .

حديث4833.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :چون چهار ماه از رشد نطفه گذشت ، فرشته اى نزدش فرستاده مى شود و در آن تاريكى هاى سه گانه ، در او جان مى دهد . اين است فرموده او كه : «سپس ، او را آفرينشى ديگر ، پديد ساختيم» ؛ يعنى در او جان دميد .

.

ص: 26

4834.عنه عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «ثُمَّ أَنشَأْنَ_هُ خَلْقًا» _: فَهُوَ نَفخُ الرّوحِ فيهِ . (1)4835.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِهِ تعالى : «وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ» _: مِن قُدرَتِهِ . (2)4836.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ في صِفَةِ خَلقِ آدَمَ عليه السلام _: ثُمَّ جَمَعَ سُبحانَهُ مِن حَزنِ الأَرضِ وسَهلِها، وعَذبِها وسَبخِها ، تُربَةً سَنَّها بِالماءِ حَتّى خَلَصَت ... ثُمَّ نَفَخَ فيها مِن روحِهِ فَمَثُلَت إنسانا ذا أذهانٍ يُجيلُها (3) ، وفِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِها ، وجَوارِحَ يَختَدِمُها ، وأدَواتٍ يُقَلِّبُها ، ومَعرِفَةٍ يَفرُقُ بِها بَينَ الحَقِّ وَالباطِلِ ، وَالأَذواقِ وَالمَشامِّ ، وَالأَلوانِ وَالأَجناسِ ، مَعجونا بِطينَةِ الأَلوانِ المُختَلِفَةِ ، وَالأَشباهِ المُؤتَلِفَةِ ، وَالأَضدادِ المُتَعادِيَةِ ، وَالأَخلاطِ المُتَبايِنَةِ ، مِنَ الحَرِّ وَالبَردِ ، وَالبَلَّةِ وَالجُمودِ . (4)4837.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الأَرواحَ لا تُمازِجُ البَدَنَ ولا تُواكِلُهُ ، وإنَّما هِيَ كِلَلٌ (5) لِلبَدَنِ مُحيطَةٌ بِهِ . (6)4919.الأمالي للمفيد عن سعيد بن المُسَيِّب :عنه عليه السلام :إنَّما صارَ الإِنسانُ يَأكُلُ ويَشرَبُ ويَعمَلُ بِالنّارِ ، ويَسمَعُ ويَشُمُّ بِالرّيحِ ، ويَجِدُ لَذَّةَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ بِالماءِ ، ويَتَحَرَّكُ بِالرّوحِ ، فَلَولا أنَّ النّارَ في مَعِدَتِهِ لَما هَضَمَتِ الطَّعامَ وَالشَّرابَ في جَوفِهِ . ولَولَا الرّيحُ مَا التَهَبَت نارُ المَعِدَةِ ولا خَرَجَ الثُفلُ (7) مِن بَطنِهِ ، ولَولَا الرّوحُ لا جاءَ ولا ذَهَبَ ، ولَو لا بَردُ الماءِ لَأَحرَقَتهُ نارُ المَعِدَةِ ، ولَولَا النّورُ ما أبصَرَ ولا عَقَلَ ، وَالطّينُ صورَتُهُ ، وَالعَظمُ في جَسَدِهِ بِمَنزِلَةِ الشَّجَرِ فِي الأَرضِ ، وَالشَّعرُ في جَسَدِهِ بِمَنزِلَةِ الحَشيشِ فِي الأَرضِ ، وَالعَصَبُ في جَسَدِهِ بِمَنزِلَةِ اللِّحاءِ (8) عَلَى الشَّجَرِ ، وَالدَّمُ في جَسَدِهِ بِمَنزِلَةِ الماءِ فِي الأَرضِ ، ولا قِوامَ لِلأَرضِ إلّا بِالماءِ ، ولا قِوامَ لِجَسَدِ الإِنسانِ إلّا بِالدَّمِ ، وَالمُخُّ دَسَمُ الدَّمِ وزَبَدُهُ .

فَهكَذَا الإِنسانُ خُلِقَ مِن شَأنِ الدُّنيا وشَأنِ الآخِرَةِ ، فَإِذا جَمَعَ اللّهُ بَينَهُما صارَت حَياتُهُ فِي الأَرضِ ، لِأَنَّهُ نَزَلَ مِن شَأنِ السَّماءِ إلَى الدُّنيا ، فَإِذا فَرَّقَ اللّهُ بَينَهُما صارَت تِلكَ الفُرقَةُ المَوتَ ، يُرَدُّ شَأنُ الآخِرَةِ إلَى السَّماءِ . فَالحَياةُ فِي الأَرضِ وَالمَوتُ فِي السَّماءِ ، وذلِكَ أنَّهُ يُفَرَّقُ بَينَ الرّوحِ وَالجَسَدِ ، فَرُدَّتِ الرّوحُ وَالنّورُ إلَى القُدرَةِ الاُولى ، وتُرِكَ الجَسَدُ لِأَنَّهُ مِن شَأنِ الدُّنيا . (9) .


1- .تفسير القمّي : ج 2 ص 91 عن أبي الجارود ، بحارالأنوار : ج 60 ص 369 ح 75 .
2- .بصائر الدرجات : ص 462 ح 8 ، بحارالأنوار : ج 25 ص 69 ح 53 .
3- .جالَ : أي دارَ (النهاية : ج 1 ص 317 «جول») .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 1 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 122 ح 56 .
5- .الكِلَّةُ : السِّترُ الرقيق يخاط كالبيت يُتَوقّى فيه من البَقّ (لسان العرب : ج 11 ص 595 «كلل») .
6- .مختصر بصائر الدرجات : ص 3 ، بصائر الدرجات : ص 463 ح 12 كلاهما عن المفضّل بن عمر ، بحارالأنوار : ج 61 ص 40 ح 11 .
7- .الثُّفلُ : حُثالةُ الشيء ، وما سَفَلَ من كلِّ شيء ، والمُراد : النجاسة (مجمع البحرين : ج 1 ص 243 «ثفل») .
8- .لِحاءُ الشجرة : قِشرُها (انظر النهاية : ج 4 ص 243 «لحا») .
9- .تحف العقول : ص 354 ، علل الشرائع : ص 107 ح 5 عن إسماعيل بن أبي زياد السكوني نحوه ، بحارالأنوار : ج 61 ص 295 ح 6 .

ص: 27

4918.اُسد الغابة عن ابن عبّاس :امام باقر عليه السلام_ در باره سخن خداى متعال : «سپس او را آفرينشى ديگر ، پديد ساختيم» .اين آفرينش ، [مرحله ]دميدن جان در اوست .4917.الأمالي للصدوق عن زِرِّ بن حُبَيشٍ :امام صادق عليه السلام_ در پاسخ به پرسش از فرموده خداى متعالطم : «و در او از روح خود دميد» ؛ يعنى از قدرت خود .4916.أنساب الأشراف عن أبي إسحاق :امام على عليه السلام_ در بيان آفرينش آدم عليه السلام _: سپس ، خداوند سبحان ، از [قسمت هاى ]درشت و نرم زمين ، و شيرين و شور آن ، قدرى خاك گرد كرد و بر آن آب ريخت تا خالص گرديد . . . آن گاه از روح خود در آن دميد . پس به صورت انسانى درآمد ، داراى ذهن هايى كه آنها را به تكاپو مى اندازد ، و انديشه اى كه آن را به كار مى اندازد و اندام هايى كه به خدمت مى گيرد ، و ابزارهايى كه آنها را زير و رو مى كند ، و [نيروى] شناختى كه با آن ، درست و نادرست ، و چشيدنى ها و بوييدنى ها ، و رنگ ها و جنس ها را ، تميز مى دهد ؛ [انسانى ]آميخته به طينتى با رنگ هاى گوناگون ، و چيزهايى همانند و همساز ، و چيزهايى ناساز و هم ستيز ، و اخلاطى ناهمگون ، چون گرمى و سردى و تَرى و خشكى .4915.مسند ابن حنبل عن هُبَيرَة :امام صادق عليه السلام :ارواح ، نه با بدن آميخته اند و نه به آنها تكيه دارند ؛ بلكه چونان پشه بندى [و هاله اى] بدن را در ميان گرفته اند .4914.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) امام صادق عليه السلام :انسان ، در حقيقت ، با آتش (1) مى خورد و مى آشامد و كار مى كند ، به واسطه باد (هوا) مى شنود و مى بويد ، به واسطه آب ، (2) لذّت خوراك و نوشيدنى را حس مى كند ، و به واسطه روح ، تحرّك دارد . اگر آتش در معده او نبود ، معده اش آب و غذاى درونش را هضم نمى كرد ، و اگر باد [و هوا ]نبود ، نه آتش معده برافروخته مى شد ، و نه مواد زايد از شكمش خارج مى شد ، و اگر روح نبود ، رفت و آمدى نداشت ، و اگر سردى آب نبود ، آتش ، معده او را مى سوزاند ، و اگر نور نبود ، نه مى ديد و نه مى فهميد . گِل ، صورت انسان است ، و استخوان در بدن او ، چونان درخت در زمين است ، و مو در بدنش ، چونان علف زمين است ، و عَصَب در بدنش به منزله پوست درخت است ، و خون در بدنش ، به منزله آب در زمين است ، و همان گونه كه استوارى زمين به آب است ، استوارى بدن انسان نيز به خون است ، و مغز ، چربى و كفِ خون است .

پس ، اين چنين ، انسان از بُعد دنيوى و بُعد اُخروى آفريده شد . پس ، هر گاه خداوند اين دو را با هم در آميزد ، زندگى او در زمين ، آغاز مى شود ؛ زيرا كه او به جهت بُعد آسمانى به دنيا فرود مى آيد ، و هر گاه خداوند آن دو را از هم جدا كند ، با اين جدايى ، مرگ رُخ مى دهد ، و بُعد اُخروى به آسمان برگردانده مى شود . پس ، زندگى در زمين است ، و مرگ ، در آسمان ، و اين بدان سبب است كه ميان روح و جسم ، جدايى مى اُفتد و روح و نور ، به قدرت نخستين ، باز گردانده مى شود و جسم بر جاى مى مانَد ، چون از بُعد دنيوى است . .


1- .حرارت غريزى ناشى از آتش ، انرژى حرارتى بدن .
2- .شايد مقصود ، بزاق دهان باشد .

ص: 28

4913.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :عِرفانُ المَرءِ نَفسَهُ أن يَعرِفَها بِأَربَعِ طَبائِعَ ، وأربَعِ دَعائِمَ ، وأربَعَةِ أركانٍ ؛ فَطَبايِعُهُ : الدَّمُ وَالمِرَّةُ وَالريحُ وَالبَلغَمُ . ودَعائِمُهُ : العَقلُ ، ومِنَ العَقلِ الفَهمُ وَالحِفظُ (1) . وأركانُهُ : النّورُ وَالنّارُ وَالرّوحُ وَالماءُ . وصورَتُهُ طينَتُهُ (2) . فَأَبصَرَ بِالنّورِ ، وأكَلَ وشَرِبَ بِالنّارِ ، وجامَعَ وتَحَرَّكَ بِالرّوحِ . ووَجَدَ طَعمَ الذَّوقِ وَالطَّعامِ بِالماءِ . فَهذا تَأسيسُ صورَتِهِ . (3) .


1- .هكذا في المصدر ؛ لم يطابق المعدودُ العددَ ، وفي علل الشرائع : «ومن العقل : الفطنة والفهم والحفظ والعلم» .
2- .لا توجد عبارة : «وصورته طينته» في علل الشرائع .
3- .تحف العقول : ص 354 ، علل الشرائع : ص 108 ح 6 نحوه ، بحارالأنوار : ج 61 ص 302 ح 8 .

ص: 29

4912.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :خودشناسى انسان ، اين است كه بداند داراى چهار طبع و چهار ستون و چهار رُكن است . چهار طبع او عبارت اند از : خون و صفرا و باد و بلغم . ستون هايش عبارت اند از : خِرد كه از خِرد فهم و حافظه مايه مى گيرد . و اركانش عبارت اند از : نور و آتش و روح و آب . و صورتش سرشت اوست ، پس با نور مى بيند ، به واسطه آتش [حرارت مزاج] مى خورد و مى آشامد ، به واسطه روح ، مجامعت مى كند و حركت مى كند ، و به واسطه آب ، مزه چشايى ها و غذا را حس مى كند . اين است بنياد صورت او . .

ص: 30

4911.عنه صلى الله عليه و آله :الاحتجاج :مِن سُؤالِ الزِّنديقِ الَّذي سَأَلَ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن مَسائِلَ كَثيرَةٍ ، أن قالَ : ... أخبِرني عَنِ السِّراجِ إذَا انطَفَأَ أينَ يَذهَبُ نورُهُ ؟

قالَ عليه السلام : يَذهَبُ فَلا يَعودُ . قالَ : فَما أنكَرتَ أن يَكونَ الإِنسانُ مِثلَ ذلِكَ ، إذا ماتَ وفارَقَ الرّوحُ البَدَنَ ، لَم يَرجِع إلَيهِ أبَدا كَما لا يَرجِعُ ضَوءُ السِّراجِ إلَيهِ أبَدا إذَا انطَفَأَ ؟

قالَ : لَم تُصِبِ القِياسَ ، إنَّ النّارَ فِي الأَجسامِ كامِنَةٌ ، وَالأَجسامُ قائِمَةٌ بِأَعيانِها كَالحَجَرِ وَالحَديدِ ، فَإِذا ضُرِبَ أحَدُهُما بِالآخَرِ ، سَطَعَت مِن بَينِهِما نارٌ ، يُقتَبَسُ مِنها سِراجٌ لَهُ ضَوءٌ ، فَالنّارُ ثابِتَةٌ في أجسامِها ، وَالضَّوءُ ذاهِبٌ ، وَالرّوحُ : جِسمٌ رَقيقٌ ، قَد اُلبِسَ قالِبا كَثيفا ، ولَيسَ بِمَنزِلَةِ السِّراجِ الَّذي ذَكَرتَ ، إنَّ الَّذي خَلَقَ فِي الرَّحِمِ جَنينا مِن ماءٍ صافٍ ، ورَكَّبَ فيهِ ضُروبا مُختَلِفَةً : مِن عُروقٍ ، وعَصَبٍ وأسنانٍ ، وشَعرٍ ، وعِظامٍ ، وغَيرِ ذلِكَ ، هُوَ يُحييهِ بَعدَ مَوتِهِ ويُعيدُهُ بَعدَ فَنائِهِ . (1) .


1- .الاحتجاج : ج 2 ص 212 _ 243 ح 223 ، بحارالأنوار : ج 10 ص 184 ح 2 .

ص: 31

4910.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في وَصفِ عَلِيٍّ عليه السلام _ ) الاحتجاج :از جمله پرسش هاى فراوانى كه زنديق از امام صادق عليه السلام سؤال كرد ، يكى اين بود كه گفت : . . . زمانى كه چراغ خاموش مى شود ، نورش به كجا مى رود؟

فرمود : «از بين مى رود و ديگر ، باز نمى گردد» .

زنديق گفت : پس چرا قبول نداريد كه انسان ، اين گونه باشد ؟ وقتى مُرد و روح از بدن جدا شد ، ديگر هرگز به بدن برنمى گردد ، چنان كه وقتى چراغ خاموش شد ، نورش ديگر هرگز به آن باز نمى گردد .

امام عليه السلام فرمود : «قياست درست نبود . آتش در اجسام ، نهفته است و اجسام ، قائم به ذات هستند ، مانند سنگ و آهن . پس هرگاه يكى از اين دو به ديگرى زده شود ، از ميانشان ، آتش جرقّه مى زند و از آن آتش ، چراغى نورانى افروخته مى گردد . پس ، آتش در اجسام آتش گرفته ، ثابت است ؛ ولى نور ، از بين رفتنى است . امّا روح ، جسم لطيفى است كه كالبد سِتَبرى بر آن پوشانده شده است . روح ، مانند چراغى كه گفتى ، نيست . همان كسى كه در رحِم جنين از آبى صاف آفريد و اجزاى گوناگون ، از رگ و عصب و دندان و مو و استخوان و جز اينها در او پديد آورد ، همو آن را پس از مرگش زنده مى گرداند و پس از نابودى اش دوباره ايجاد مى كند . .

ص: 32

1 / 2تَركيبُ العَقلِ وَالصّورَةِ4907.الإمام الرضا عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا مَعشَرَ قُرَيشٍ! إِنَّ حَسَبَ الرَّجُلِ دينُهُ ومُروءَتَهُ خُلُقُهُ وأصلَهُ عَقلُهُ . (1)4906.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام علي عليه السلام :الإِنسانُ عَقلٌ وصورَةٌ ، فَمَن أخطَأَهُ العَقلُ ولَزِمَتهُ الصّورَةُ لَم يَكُن كامِلاً ، وكانَ بِمَنزِلَةِ مَن لا روحَ فيهِ ، فَمَن طَلَبَ العَقلَ المُتَعارَفَ فَليَعرِف صورَةَ الاُصولِ وَالفُضولِ فَإِنَّ كَثيرا مِنَ النّاسِ يَطلُبونَ [الفُضولَ] (2) ويُضَيِّعونَ (3) الاُصولَ ، مَن أحرَزَ الأَصلَ اكتَفى بِهِ عَنِ الفَضلِ . (4)4905.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في حديثٍ طَويلٍ ذَكَرَ فيهِ الأَنبِياءَ وأوصِيا ) عنه عليه السلام :أصلُ الإِنسانِ لُبُّهُ (5) ، وعَقلُهُ دينُهُ (6) ، ومُرُوَّتُهُ حَيثُ يَجعَلُ نَفسَهُ . (7) .


1- .الكافي : ج 8 ص 181 ح 203 ، الأمالي للطوسي : ص 147 ح 241 كلاهما عن سدير الصيرفي عن الإمام الباقر عليه السلام ، روضة الواعظين : ص 310 عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 22 ص 382 ح 16 .
2- .ما بين المعقوفين سقط من المصدر ، وأثبتناه من بحارالأنوار .
3- .في بحارالأنوار : «يَضَعونَ» وهو الأنسب .
4- .مطالب السؤول : ص 49 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 7 ح 59 .
5- .اللُّبُّ : العَقلُ ، سمّي بذلك لأنّهُ نَفسُ ما في الإنسانِ ، وما عَدَاهُ كأنَّهُ قِشرٌ (مجمع البحرين : ج 3 ص 1616 «لبب») .
6- .في الأمالي للصدوق «عقله ودينه» بدل «عقله دينه» والظاهر زيادة الواو وأنّها اشتباه من المصحّح ؛ إذ أنّ المستنسخ وضع ضمّة كبيرة على هاء كلمة «عقلهُ» في الطبعة القديمة والحجريّة، فظنّ المصحّح أنّها واوٌ، وفي بحار الأنوار : نقل الحديث أيضا عن الأمالي من دون واوٍ . راجع في خصوص ذلك الأحاديث الواردة في: تحف العقول : ص 217 والفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : ص 367 وبحار الأنوار : ج 75 ص 108 ح 11.
7- .روضة الواعظين : ص 8 ، الأمالي للصدوق : ص 312 ح 361 عن جميل بن درّاج عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 82 ح 2 .

ص: 33

1 / 2 تركيب خِرد و پيكر

1 / 2تركيب خِرد و پيكر4902.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى گروه قريش ! حَسَب و نَسَب مرد ، دين اوست ، و آدميتش اخلاق اوست ، و اصل و ريشه او خِردش .4901.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :انسان ، خِردى است و صورتى (پيكرى) . پس هر كه خِرد از او دور شود و صورت همراهش گردد ، كامل نيست و به مانند كالبدى بى جان است ، و هر كه جوياى خِرد متعارف باشد ، بايد صورت اصول و زوايد (فروع) را بشناسد ؛ زيرا بسيارى از مردم ، دنبال فروع هستند و اصول را وا مى گذارند . هر كه اصل را به دست آورد ، از فرع بى نياز مى شود .4900.الكافي عن حمران بن أعين عن الإمام الصادق عليه السامام على عليه السلام :اصل انسان ، خرد اوست ، و خِردش دين او ، و جوان مردى اش آن كه نفس خويش را كجا قرار دهد .

.

ص: 34

4899.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :دِعامَةُ الإِنسانِ العَقلُ ، وَالعَقلُ مِنهُ الفِطنَةُ وَالفَهمُ وَالحِفظُ وَالعِلمُ ؛ وبِالعَقلِ يَكمُلُ ، وهُوَ دَليلُهُ ومُبصِرُهُ ومِفتاحُ أمرِهِ . (1)1 / 3تَركيبُ العَقلِ وَالشَّهوَةِ4896.عنه صلى الله عليه و آله :علل الشرائع عن عبد اللّه بن سنان :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ عليه السلام فَقُلتُ : المَلائِكَةُ أفضَلُ أم بَنو آدَمَ ؟

فَقالَ : قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام : إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ رَكَّبَ فِي المَلائِكَةِ عَقلاً بِلا شَهوَةٍ ، ورَكَّبَ فِي البَهائِمِ شَهوَةً بِلا عَقلٍ ، ورَكَّبَ في بَني آدَمَ كِلَيهِما ، فَمَن غَلَبَ عَقلُهُ شَهوَتَهُ فَهُوَ خَيرٌ مِنَ المَلائِكَةِ ، ومَن غَلَبَت شَهوَتُهُ عَقلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِمِ . (2)1 / 4تَركيبٌ مِنَ العالَمَينِ4893.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) الإمام الكاظم عليه السلام :خَلَقَ اللّهُ عالَمَينِ مُتَّصِلَينِ ، فَعالَمٌ عُلوِيٌّ وعالَمٌ سُفلِيٌّ ، ورَكَّبَ العالَمَينِ جَميعا فِي ابنِ آدَمَ . (3)4892.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :الإِنسانُ خُلِقَ مِن شَأنِ الدُّنيا وشَأنِ الآخِرَةِ ، فَإِذا جَمَعَ اللّهُ بَينَهُما صارَت حَياتُهُ فِي الأَرضِ لِأَنَّهُ نَزَلَ مِن شَأنِ السَّماءِ إلَى الدُّنيا ، فَإِذا فَرَّقَ اللّهُ بَينَهُما صارَت تِلكَ الفُرقَةُ المَوتَ ، تُرَدُّ شَأنُ الاُخرى إلَى السَّماءِ ، فَالحَياةُ فِي الأَرضِ ، وَالمَوتُ فِي السَّماءِ ، وذلِكَ أنَّهُ يُفَرَّقُ بَينَ الأَرواحِ وَالجَسَدِ ، فَرُدَّتِ الرّوحُ وَالنّورُ إلَى القُدرَةِ الاُولى ، وتُرِكَ الجَسَدُ لِأَنَّهُ مِن شَأنِ الدُّنيا . (4) .


1- .الكافي : ج 1 ص 25 ح 23 ، علل الشرائع : ص 103 ح 2 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 90 ح 17 .
2- .علل الشرائع : ص 4 ح 1 ، مشكاة الأنوار : ص 439 ح 1474 نحوه ، بحارالأنوار : ج 60 ص 299 ح 5 .
3- .الاختصاص : ص 142 ، بحارالأنوار : ج 61 ص 253 ح 6 .
4- .علل الشرائع : ص 107 ح 5 عن إسماعيل بن أبي زياد السكوني ، تحف العقول : ص 355 ، بحارالأنوار : ج 6 ص 117 ح 4 .

ص: 35

1 / 3 تركيب خِرد و خواهش

1 / 4 تركيبى از دو جهان

4891.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :ستون انسان ، خِرد (مغز) است ، و هوش و فهم و حافظه و دانش ، از خِرد بر مى خيزد ، و با خرد است كه كامل مى شود ، و خِرد ، راه نماى او و مايه بينش او و كليد كارهاى اوست .1 / 3تركيب خِرد و خواهش4888.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :علل الشرائع_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: از ابو عبد اللّه امام صادق عليه السلام پرسيدم : فرشتگان برترند يا آدميان؟

فرمود : «اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام فرمود : خداى توانا و بزرگ ، در فرشتگان ، خِرد نهاد ، بى خواهش و در چارپايان ، خواهش نهاد ، بى خرد و در آدميان ، هر دو را نهاد . پس هر كس خِردش بر خواهشش چيره آيد ، او از فرشتگان ، بهتر است و هر كس خواهشش بر خردش چيره آيد ، او از چارپايان ، بدتر [و پست تر] است .1 / 4تركيبى از دو جهان4885.عنه عليه السلام :امام كاظم عليه السلام :خداوند ، دو جهان به هم پيوسته آفريد : جهان بَرين و جهان پايين ، و اين هر دو جهان را در آدميزاد در آميخت .4884.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام :انسان از بُعد دنيوى و بعد اُخروى آفريده شده است . پس هرگاه خداوند اين دو را با هم جمع كند ، زندگى انسان در زمين آغاز مى شود ؛ زيرا كه از بُعد آسمان به دنيا فرود آمده است . هرگاه خداوند ، آن دو را از هم جدا سازد ، با اين جدايى مرگ رُخ مى دهد و بُعد اُخروى به آسمان باز گردانده مى شود . پس ، زندگى در زمين است و مرگ ، در آسمان ؛ زيرا كه ميان روح ها و جسد ، جدايى افكنده مى شود ، و روح و نور به قدرت نخستين بازگردانده مى شود ، و جسم بر جان مى مانَد ، چون از بُعد دنيوى [و زمينى] است .

.

ص: 36

1 / 5أشبَهُ شَيءٍ بِالمِعيارِ4881.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :اِبنُ آدَمَ أشبَهُ شَيءٍ بِالمِعيارِ ، إمّا ناقِصٌ بِجَهلٍ أو راجِحٌ بِعِلمٍ . (1)1 / 6مُتَرَدِّدٌ بَينَ اللّهِ وَالشَّيطانِ4878.عنه صلى الله عليه و آله :الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام :قالَ العالِمُ عليه السلام : وَجَدتُ ابنَ آدَمَ بَينَ اللّهِ وبَينَ الشَّيطانِ ؛ فَإِن أحَبَّهُ اللّهُ _ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ _ خَلَّصَهُ وَاستَخلَصَهُ ، وإلّا خَلّى بَينَهُ وبَينَ عَدُوِّهِ . (2)1 / 7أعجَبُ ما فيهِ قَلبُهُ4875.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ! أعجَبُ ما فِي الإِنسانِ قَلبُهُ ، ولَهُ مَوادُّ مِنَ الحِكمَةِ وأضدادٌ مِن خِلافِها ، فَإِن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ أذَلَّهُ الطَّمَعُ ، وإن هاجَ بِهِ الطَّمَعُ أهلَكَهُ الحِرصُ ، وإن مَلَكَهُ اليَأسُ قَتَلَهُ الأَسَفُ ، وإن عَرَضَ لَهُ الغَضَبُ اشتَدَّ بِهِ الغَيظُ ، وإن اُسعِدَ بِالرِّضى نَسِيَ التَّحَفُّظَ ، وإن نالَهُ الخَوفُ شَغَلَهُ الحَذَرُ ، وإنِ اتَّسَعَ لَهُ الأَمنُ استَلَبَتهُ الغِرَّةُ (3) ، وإن جُدِّدَت لَهُ نِعمَةٌ أخَذَتهُ العِزَّةُ ، وإن أفادَ مالاً أطغاهُ الغِنى ، وإن عَضَّتهُ فاقَةٌ شَغَلَهُ البَلاءُ (4) ، وإن أصابَتهُ مُصيبَةٌ فَضَحَهُ الجَزَعُ ، وإن أجهَدَهُ الجوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعفُ ، وإن أفرَطَ فِي الشِّبَعِ كَظَّتهُ البِطنَةُ ، فَكُلُّ تَقصيرٍ بِهِ مُضِرٌّ ، وكُلُّ إفراطٍ لَهُ مُفسِدٌ . (5) .


1- .تحف العقول : ص 212 ، كشف الغمّة : ج 3 ص 136 عن أحمد بن عليّ بن ثابت عن الإمام الجواد عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 78 ص 50 ح 74 .
2- .الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : ص 349 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 55 ح 96 .
3- .في المصدر : «استلبته العزّة» ، وفي نسخة : أخذته العزّة . ومافي المتن أثبتناه من جميع المصادر الاُخرى وهو الصواب .
4- .وفي نسخة : جهده البكاء .
5- .الكافي : ج 8 ص 21 ح 4 عن جابر بن يزيد ، نهج البلاغه : الحكمة 108 ، الإرشاد : ج 1 ص 301 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 97 كلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج 70 ص 52 ح 13 ؛ تاريخ دمشق : ج 51 ص 182 عن عبداللّه بن جعفر نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 348 ح 1567 .

ص: 37

1 / 5 ماننده ترين چيز به ترازو

1 / 6 در نَوَسان ميان خدا و شيطان

1 / 7 دل آدمى ، شگفت ترين عضو او

1 / 5ماننده ترين چيز به ترازو4872.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :آدمى زاده ، ماننده ترين چيز به ترازوست : يا سبُك است به نادانى ، يا سنگين است به دانش و دانايى .1 / 6در نَوَسان ميان خدا و شيطان5183.عنه عليه السلام :الفقه المنسوب الى الإمام الرضا عليه السلام :امام كاظم عليه السلام فرمود : «آدمى زاده را ميان خدا و شيطان [در نوسان] يافتم . پس ، اگر خداوند _ كه نام هايش مقدّس باد _ دوستش بدارد ، او را مى پالايد و گزين مى كند ، وگرنه ، او را با دشمنش (شيطان) تنها مى گذارد .1 / 7دل آدمى ، شگفت ترين عضو او5180.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :اى مردم ! شگفت ترين چيز در انسان ، دل اوست ؛ زيرا كه مايه هايى از حكمت [و صفات پسنديده] در آن است و صفاتى به وارونه آنها : اگر اميد به او دست دهد ، طمع به خوارى اش مى افكند ، اگر طمع ، آن را برانگيزد ، آزمندى به هلاكتش مى اندازد . اگر نوميدى بر او چيره آيد ، افسوس و اندوه او را مى كُشد . اگر خشم او را فراگيرد ، عصبانيّت ، جانش را به لب مى آورد . اگر خوش حالى و خِردمندى يارش شود ، خوددارى را از ياد مى برَد . اگر ترس به او برسد ، احتياط كارى مشغولش مى سازد . اگر امنيت و آرامش ، او را فرو پوشاند ، غرور آن را در مى رُبايد . اگر نعمت پياپى به او برسد ، حميّت او را فرا مى گيرد . اگر به ثروتى دست يابد ، توانگرى به طغيانش مى كشاند . اگر فقر گزندى به او رساند ، رنج و گرفتارى ، به خود سرگرمش مى سازد . اگر مصيبتى به او رسد ، بى تابى رسوايش مى كند . اگر گرسنگى به ستوهش آورد ، ناتوانى از پايش در مى آورد ، و اگر در سيرى از اندازه بگذراند ، پُرخورى به رنجش افكند . پس ، هر كوتاهى اى به آن زيان مى رساند و هر زياده روى اى تباهش مى گرداند .

.

ص: 38

. .

ص: 39

. .

ص: 40

الفصل الثاني: خَلقُ الإِنسانِ2 / 1الإِنسانُ قَبلَ الدُّنياالكتاب«هَلْ أَتَى عَلَى الْاءِنسَ_نِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْ_ئا مَّذْكُورًا» . (1)

«أَوَ لَا يَذْكُرُ الْاءِنسَ_نُ أَنَّا خَلَقْنَ_هُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْ_ئا» . (2)

«قَالَ كَذَ لِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَىَّ هَيِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْ_ئا» . (3)

الحديث5171.عنه عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «هَلْ أَتَى عَلَى الْاءِنسَ_نِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْ_ئا مَّذْكُورًا» _: كانَ مَذكورا فِي العِلمِ ، ولَم يَكُن مَذكورا فِي الخَلقِ . (4)5170.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «هَلْ أَتَى عَلَى الْاءِنسَ_نِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْ_ئا مَّذْكُورًا» _: كانَ شَيئا مَقدورا ، ولَم يَكُن مُكَوَّنا . (5) .


1- .الإنسان : 1 .
2- .مريم : 67 .
3- .مريم : 9 .
4- .مجمع البيان : ج 10 ص 614 عن سعيد الحداد ، بحارالأنوار : ج 60 ص 328 .
5- .مجمع البيان : ج 10 ص 614 عن حمران بن أعين ، بحارالأنوار : ج 60 ص 328 .

ص: 41

فصل دوم : آفرينش انسان

2 / 1 انسان ، پيش از آمدن به اين جهان

فصل دوم : آفرينش انسان2 / 1انسان ، پيش از آمدن به اين جهانقرآن«آيا انسان را آن هنگام از روزگار [به ياد] آيد كه چيزى در خور يادكرد نبود ؟» .

«آيا انسان به ياد نمى آورد كه ما او را پيش تر آفريديم ، حال آن كه چيزى نبود ؟» .

«[فرشته] گفت : چنين است . پرودگار تو گفت : «اين [كار] بر من آسان است ، و تو را [نيز ]پيش تر آفريدم ، در حالى كه هيچ نبودى»» .

حديث5161.الإمام عليّ عليه السلام :امام باقر عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «آيا انسان را آن هنگام از روزگار [به ياد ]آيد كه چيزى در خور يادكرد نبود ؟» _: در علم [خدا ]در خور يادكرد بوده و در آفرينش ، در خور يادكرد نبود . (1)5160.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «آيا انسان را آن هنگام از روزگار [به ياد] آيد كه چيزى در خور يادكرد نبود ؟» _: وجود تقديرى داشته ؛ امّا وجود تكوينى نداشته است .

.


1- .يعنى وجود علمى داشته است ؛ امّا وجود عينى و خارجى نداشته است .

ص: 42

5159.الإمام عليّ عليه السلام :المحاسن عن حمران :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «هَلْ أَتَى عَلَى الْاءِنسَ_نِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْ_ئا مَّذْكُورًا» فَقالَ : كانَ شَيئا ولَم يَكُن مَذكورا . (1)5158.عنه عليه السلام ( _ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ كُمَيلَ بنِ زيادٍ _ ) الكافي عن مالك الجهني :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ تَعالى : «أو لَم يَرَ الإِنسانُ أنّا خَلَقناهُ مِن قَبلُ ولَم يَكُ شَيئا» (2) ، قالَ : فَقالَ : لا مُقَدَّرا ولا مُكَوَّنا .

قالَ : وسَأَلتُهُ عَن قَولِهِ : «هَلْ أَتَى عَلَى الْاءِنسَ_نِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْ_ئا مَّذْكُورًا» ، فَقالَ : كانَ مُقَدَّرا غَيرَ مَذكورٍ . (3)5157.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ في بَيانِ تَأويلِ أفعالِ الصَّلاةِ _: ثُمَّ تَأويلُ رَفعِ رَأسِكَ مِنَ الرُّكوعِ إذا قُلتَ : «سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ ، الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمينَ» تَأويلُهُ : الَّذي أخرَجَني مِنَ العَدَمِ إلَى الوُجودِ . (4)5156.عنه عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي المُناجاةِ _: سَيِّدي خَلَقتَني فَأَكمَلتَ تَقديري ، وصَوَّرتَني فَأَحسَنتَ تَصويري ، فَصِرتُ بَعدَ العَدَمِ مَوجودا ، وبَعدَ المَغيبِ شَهيدا . (5) .


1- .المحاسن : ج 1 ص 379 ح 836 ، مجمع البيان : ج 10 ص 614 عن زرارة ، بحارالأنوار : ج5 ص120 ح63؛ تفسير الطبري: ج 14 الجزء 29 ص202 من دون اسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام .
2- .المراد هو الآية 67 من سورة مريم : «أَوَ لَا يَذْكُرُ الْاءِنسَ_نُ أَنَّا خَلَقْنَ_هُ ...» ، والظاهر أنّه من تصحيف النسّاخ .
3- .الكافي : ج 1 ، ص 147، ص 5 ، بحارالأنوار : ج 57 ص 63 ح 33 .
4- .بحار الأنوار : ج 84 ص 254 ح 52 نقلاً عن خط الشهيد عن جابر بن عبداللّه الأنصاري .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 170 ح 22 نقلاً عن كتاب أنيس العابدين .

ص: 43

5155.عنه عليه السلام :المحاسن_ به نقل از حمران _: از امام باقر عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم كه : «آيا انسان را آن هنگام از روزگار [به ياد] آيد كه چيزى درخور يادكرد نبود؟» . فرمود : «چيزى بوده ؛ امّا در خور يادكرد نبوده است» .5154.عنه عليه السلام :الكافى_ به نقل از مالك جُهَنى _: از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند متعال پرسيدم كه : «آيا انسان به ياد نمى آورد كه ما پيش تر او را آفريديم ، حال آن كه چيزى نبود؟» . فرمود : «نه مقدّر شده بود و نه آفريده» .

از ايشان ، در باره اين سخن خداوند : «آيا انسان را آن هنگام از روزگار [به ياد ]آيد كه چيزى در خور يادكرد نبود ؟» : نيز پرسيدم . فرمود : «مقدّر شده بود ، ولى در خور يادكرد (آفريده شده) نبود» .5153.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در بيان معناى باطنى افعال نماز _: ديگر ، تأويل سر برداشتنت از ركوع و گفتنِ جمله «سمع اللّه لمن حمده ، الحمد للّه ربّ العالمين» است . تأويلش ، يعنى كسى كه مرا از نيستى به هستى آورد .5152.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام_ در راز و نياز با خدا _: آقاى من ! تو مرا آفريدى و در كمالِ اندازه آفريدى ، و مرا صورت [و شكل] بخشيدى و نيكو صورتگرى كردى ، و در نتيجه ، از آن پس كه نبودم ، هست شدم ، و از ناپيدايى به پيدايى آمدم . .

ص: 44

2 / 2أبُو البَشَرِالكتاب«إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ» . (1)

«وَ بَدَأَ خَلْقَ الْاءِنسَ_نِ مِن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَ__لَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ» . (2)

«فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَ_هُم مِّن طِينٍ لَازِب» . (3)

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَ_نَ مِن صَلْصَ_لٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ» . (4)

«خَلَقَ الْاءِنسَ_نَ مِن صَلْصَ_لٍ كَالْفَخَّارِ» . (5)

«قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِى مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ» . (6)

«وَلَقَدْ خَلَقْنَ_كُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَ_كُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَئِكَةِ اسْجُدُواْ لِأَدَمَ فَسَجَدُواْ إِلآَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّ_جِدِينَ» . (7)

«وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَ حِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْايَ_تِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ» . (8)

«إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنِّى خَ__لِق بَشَرًا مِّن طِينٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَ_جِدِينَ * فَسَجَدَ الْمَلَئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَ_فِرِينَ * قَالَ يَ_إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَىَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ * قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِى مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ * وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِى إِلَى يَوْمِ الدِّينِ» . (9)

.


1- .آل عمران : 59 .
2- .السجدة : 7 و 8 .
3- .الصافات : 11 .
4- .الحجر : 26 وراجع الآية : 28 و 33 .
5- .الرحمن : 14 .
6- .الأعراف : 12 .
7- .الأعراف : 11 .
8- .الأنعام : 98 .
9- .ص : 71 _ 78 .

ص: 45

2/ 2 پدر بشر

2/ 2پدر بشرقرآن«داستان عيسى در نزد خدا ، چون داستان آدم است كه از خاك آفريدش . سپس به او گفت : «باش» و او پديد آمد» .

«و آفرينش انسان را از گِلى آغاز كرد . سپس نسل او را از چكيده آبى پست ، قرار داد» .

«از ايشان بپرس : آيا آنها از نظر آفرينش دشوارترند يا كسانى كه [در آسمان ها ]خلق كرديم؟ ما آنها را از گِلى چسبنده پديد آورديم» .

«ما انسان را از گِلى خشك ، از گِلى سياه و بدبو ، آفريديم» .

«انسان را از گِل خشكيده اى سفال مانند آفريد» .

«[خدا به شيطان گفت :] چون تو را به سجده فرمان دادم ، چه چيز تو را باز داشت از اين كه سجده كنى ؟ گفت : من از او بهترم . مرا از آتش آفريدى و او را از گِل ، خلق كردى» .

«و به تحقيق ما شما را آفريديم . سپس شما را صورت [و شكل] بخشيديم . آن گاه به فرشتگان گفتيم : براى آدم ، سجده كنيد . پس همه سجده كردند ، مگر ابليس كه از سجده كنندگان نبود» .

«و او كسى است كه شما را از يك تن پديد آورد . پس [براى شما] قرارگاهى و سپردگاهى قرار داد . همانا ما آيات خود را براى مردمى كه مى فهند ، به روشنى بيان كرده ايم» .

«آن گاه كه پروردگار تو به فرشتگان فرمود : «من ، بشرى از گِل خواهم آفريد . پس چون او را بپرداختم و از روح خود در او دميدم ، برايش به سجده بيفتيد» . پس فرشتگان ، همگى به سجده افتادند ، مگر ابليس كه بزرگى فروخت و از كافران شد . [خداوند] فرمود : «اى ابليس! چه چيز تو را مانع شد تا براى چيزى كه با دستانِ [قدرتِ] خود آفريدم ، سجده آورى؟ آيا بزرگى فروختى يا از برترى جويانى؟» . گفت : «من از او بهترم . مرا از آتش آفريدى و او را از گِل» . فرمود : «پس ، از آن [مقام بهشت ]بيرون شو كه تو رانده اى . و تا روز پاداش ، لعنت من بر تو باد»» .

.

ص: 46

الحديث5126.عنه عليه السلام :تفسير القمي : «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْاءِنسَ_نِ مِن طِينٍ» قالَ : هُوَ آدَمُ عليه السلام ، «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ» أي وَلَدَهُ «مِن سُلَ__لَةٍ» وهُوَ الصَّفوُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ «مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ» قالَ : النُّطفَةُ المَنِيُّ «ثُمَّ سَوَّاهُ» أيِ استَحالَهُ مِن نُطفَةٍ إلى عَلَقَةٍ ، ومِن عَلَقَةٍ إلى مُضغَةٍ ، حَتّى نَفَخَ فيهِ الرّوحَ . (1)5125.عنه عليه السلام :تفسير الطبري عن ابن عباس_ في قَولِهِ : «وَلَقَدْ خَلَقْنَ_كُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَ_كُمْ» _: قَولُهُ : «خَلَقْنَ_كُمْ» يَعني آدَمَ ، وأمّا «صَوَّرْنَ_كُمْ» فَذُرِّيَّتُهُ . (2)5124.الإمام عليّ عليه السلام :تفسير الثعلبي عن عطاء_ في قَولِهِ تَعالى : «وَلَقَدْ خَلَقْنَ_كُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَ_كُمْ» _: خُلِقوا في ظَهرِ آدَمَ ، ثُمَّ صُوِّروا فِي الأَرحامِ . (3)5123.الخصال عن شُرَيح بن هاني :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :النّاسُ وُلدُ آدَمَ ، وآدَمُ مِن تُرابٍ . (4) .


1- .تفسير القمي : ج 2 ص 168 ، بحارالأنوار : ج 60 ص 370 ح 76 .
2- .تفسير الطبري : ج 5 الجزء 8 ص 126 ، تفسير الثعلبي : ج 4 ص 218 عن قتادة والربيع والضحاك والسدي ؛ بحارالأنوار : ج 60 ص 382 ح 105 نقلاً عن الدر المنثور .
3- .تفسير الثعلبي : ج 4 ص 218 ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 424 نقلاً عن الفريابي عن ابن عباس ؛ بحارالأنوار : ج 60 ص 382 ح 103 نقلاً عن الدرّ المنثور .
4- .الطبقات الكبرى : ج 1 ص 25 عن أبي هريره ، كنزالعمّال : ج 6 ص 130 ح 15134 .

ص: 47

حديث5121.الإمام عليّ عليه السلام :تفسير القمّى_ «و آفرينش انسان را از گِلى آغاز كرد» فرمود: «يعنى آدم عليه السلام را . «سپس نسل او را قرار داد» ، يعنى فرزندان او را . «از چكيده اى» ، يعنى عصاره و گزيده غذا و آب ، «از آبى پست» » فرمود : «يعنى آب مَنى . «سپس او را بپرداخت» ، يعنى از نطفه به خون بسته ، و از خون بسته به پاره گوشت تبديل كرده تا آن كه در او روح دميد .5120.عنه عليه السلام :تفسير الطبرى ، به نقل از ابن عبّاس_ در باره اين سخن خداوند : ««و شما را آفريديم ، سپس صورتتان بخشيديم» _: جمله «شما را آفريديم» ، يعنى آدم را ، و جمله «شما را صورت بخشيديم» ، يعنى ذرّيه او را .5119.عنه عليه السلام :تفسير الثعلبى_ به نقل از عطا ، در باره اين سخن خداوند متعال : «و شما را آفريديم ، سپس صورتتان بخشيديم» _: در پشت آدم آفريده شده ، سپس در رحِم ها صورتگرى شدند .5118.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردمان ، فرزند آدم عليه السلام اند ، و آدم ، از خاك بود . .

ص: 48

5117.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ قَد أذهَبَ عَنكُمُ عُبِّيَّةَ (1) الجاهِلِيَّةِ وفَخرَها بِالآباءِ ، مُؤمِنٌ تَقِيٌّ وفاجِرٌ شَقِيٌّ ، أنتُم بَنو آدَمَ وآدَمُ مِن تُرابٍ . (2)5116.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى قَد أذهَبَ بِالإِسلامِ نَخوَةَ الجاهِلِيَّةِ وتَفاخُرَها بِآبائِها ، ألا إنَّ النّاسَ مِن آدَمَ وآدَمَ مِن تُرابٍ ، وأكرَمُهُم عِندَ اللّهِ أتقاهُم . (3)5115.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ خَلَقَ آدَمَ مِن قَبضَةٍ قَبَضَها مِن جَميعِ الأَرضِ ، فَجاءَ بَنو آدمَ عَلى قَدرِ الأَرضِ ؛ جاءَ مِنهُمُ الأَحمَرُ وَالأَبيَضُ وَالأَسوَدُ وبَينَ ذلِكَ ، وَالسَّهلُ وَالحَزنُ (4) وَالخَبيثُ وَالطَّيِّبُ . (5)5114.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ آدَمَ خُلِقَ مِن أديمِ الأَرضِ ؛ فيهِ الطَّيِّبُ وَالصّالِحُ وَالرَّديءُ ، فَكُلَّ ذلِكَ أنتَ راءٍ في وُلدِهِ ؛ الصّالِحَ وَالرَّدِيءَ . (6)5113.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَن وَجهِ تَسمِيَةِ آدَمَ وحَوّاءَ _: سُمِّيَ آدَمُ آدَمَ لِأَ نَّهُ خُلِقَ مِن أديمِ الأَرضِ ، وذلِكَ أنَّ اللّهَ تَعالى بَعَثَ جَبرَئيلَ عليه السلام وأمَرَهُ أن يَأتِيَهُ مِن أديمِ الأَرضِ بِأَربَعِ طيناتٍ : طينَةٍ بَيضاءَ ، وطينَةٍ حَمراءَ ، وطينَةٍ غَبراءَ ، وطينَةٍ سَوداءَ ، وذلِكَ مِن سَهلِها وحَزنِها . ثُمَّ أمَرَهُ أن يَأتِيَهُ بِأَربَعِ مِياهٍ : ماءٍ عَذبٍ ، وماءٍ مِلحٍ ، وماءٍ مُرٍّ ، وماءٍ مُنتِنٍ . ثُمَّ أمَرَهُ أن يُفرِغَ الماءَ فِي الطّينِ ، وأدَمَهُ اللّهُ بيَدِهِ (7) فَلَم يَفضُل شَيءٌ مِنَ الطّينِ يَحتاجُ إلَى الماءِ ، ولا مِنَ الماءِ شَيءٌ يَحتاجُ إلَى الطّينِ . فَجَعَلَ الماءَ العَذبَ في حَلقِهِ ، وجَعَلَ الماءَ المالِحَ في عَينَيهِ ، وجَعَلَ الماءَ المُرَّ في اُذُنَيهِ ، وجَعَلَ الماءَ المُنتِنَ في أنفِهِ .

وإنَّما سُمِّيَت حَوّاءُ حَوّاءَ لِأَ نَّها خُلِقَت مِنَ الحَيَوانِ . (8) .


1- .العُبِّيَّةُ : الكِبرُ والفَخرُ (لسان العرب : ج 1 ص 574 «عبب») .
2- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 331 ح 5116 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 735 ح 3956 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 286 ح 8744 ، السنن الكبرى : ج 10 ص 392 ح 21062 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 1 ص 258 ح 1294 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 363 ح 5762 عن حماد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 327 ح 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مشكاة الأنوار : ص 120 ح 283 نحوه ، بحارالأنوار : ج 77 ص 53 ح 3 .
4- .الحَزنُ : المكانُ الغَليظُ الخَشِنُ (النهاية : ج 1 ص 380 «حزن») .
5- .سنن أبي داوود : ج 4 ص 222 ح 4693 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 141 ح 19599 ، صحيح ابن حبان : ج 14 ص 29 ح 6160 ، السنن الكبرى : ج 9 ص 6 ح 17708 كلّها عن أبي موسى الأشعري ، كنزالعمّال : ج 6 ص 128 ح 15126 ؛ التبيان في تفسير القرآن : ج 1 ص 136 .
6- .تاريخ الطبري : ج 1 ص 91 ، تفسير الطبري : ج 1 الجزء 1 ص 214 كلاهما عن عمرو بن ثابت عن أبيه عن جدّه ، كنزالعمّال : ج 6 ص 162 ح 15227 .
7- .قال الجوهريّ : الأدم : الاُلفة والاتّفاق ، يقال : آدم اللّه بينهما أي أصلح وألّف ، وكذلك أدم اللّه بينهما ، فعل وأفعل بمعنى، انتهى، واليد هنا بمعنى القدرة (بحارالأنوار : ج 11 ص 102) .
8- .علل الشرائع : ص 2 ح 1 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 102 ح 7 .

ص: 49

5112.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل كبر جاهليت و نازيدن جاهلى به نياكان را از شما بُرد . [پس ، از دو حال خارج نيستيد : يا] مؤمن پرهيزگار ، يا بى ايمان بدبخت . شما فرزندان آدميد ، و آدم ، از خاك بود .5111.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على ! خداوند _ تبارك و تعالى _ به بركت اسلام ، نخوت جاهليت و نازيدن جاهلى به نياكان را بُرد . بدانيد! همانا مردمان ، از آدم اند ، و آدم ، از خاك بود ، و گرامى ترين آنان نزد خدا ، كسى است كه پرهيزگارتر باشد .5110.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، آدم را از مُشتى [خاك] كه از همه جاى زمين برداشت ، آفريد . از اين رو ، فرزندان آدم ، متناسب با خاك زمين ، پديد آمدند : برخى از آنها سرخ اند ، برخى سفيد ، برخى سياه ، و برخى آميزه اى از اين رنگ ها ، برخى نرم ، برخى خشن ، برخى پاك ، و برخى ناپاك .5109.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :آدم ، از اديم (پوسته) زمين كه در آن [خاك] پاك و خوب و بد وجود دارد ، آفريده شد . بنا بر اين ، تو همه اين ويژگى ها را در فرزندان او مى بينى : خوب و بد .5108.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در پاسخ به پرسش از علّت نام گذارى آدم و حوّا به اين نام ها _: آدم ، آدم ناميده شد ، چون از اَديم زمين آفريده شد . بدين سان كه خداوند متعال ، جبرئيل عليه السلام را فرستاد و به او فرمود كه از پوسته (اديم) زمين ، چهار قسمت خاك برايش بياورد . خاكى سفيد ، خاكى سرخ ، خاكى قهوه اى ، و خاكى سياه ، و اين خاك ها را از قسمت هاى نرم و درشت زمين بردارد . سپس به او فرمود كه چهار نوع آب برايش بياورد : آب شيرين ، آب شور ، آب تلخ ، و آب گنديده . آن گاه به او فرمود كه آب ها را روى خاك بريزد ، و خداوند با دست [قدرت ]خويش ، آنها را به هم آميخت ، به طورى كه از خاك ، نه چيزى اضافه آمد كه به آبْ نياز داشته باشد ، و نه از آب ، چيزى زياد آمد كه به خاكْ نياز داشته باشد ، پس آب شيرين را در [قسمت ]گلوى او قرار داد ، و آب شور را در چشمانش ، و آب تلخ را در گوش هايش و آب گنديده را در بينى اش .

حوّا نيز حوّا ناميده شده ، چون از حيوان (موجود زنده) آفريده شد . .

ص: 50

5107.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :فَلَمّا مَهَدَ أرضَهُ ، وأنفَذَ أمرَهُ ، اختارَ آدَمَ عليه السلام خِيَرَةً مِن خَلقِهِ ، وجَعَلَهُ أوَّلَ جِبِلَّتِهِ (1) . (2)5106.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ في صِفَةِ خَلقِ آدَمَ عليه السلام _: ثُمَّ جَمَعَ سُبحانَهُ مِن حَزنِ الأَرضِ وسَهلِها ، وعَذبِها وسَبَخِها ، تُربَةً سَنَّها (3) (سَنّاها) بِالماءِ حَتّى خَلَصَت ، ولاطَها (4) بِالبَلَّةِ حَتّى لَزَبَت (5) ، فَجَبَلَ مِنها صورَةً ذاتَ أحناءٍ (6) ووُصولٍ ، وأعضاءٍ وفُصولٍ ، أجمَدَها حَتَّى استَمسَكَت ، وأصلَدَها حَتّى صَلصَلَت (7) ، لِوَقتٍ مَعدودٍ وأمَدٍ مَعلومٍ .

ثُمَّ نَفَخَ فيها مِن رُوحهِ فَمَثُلَت (فَتَمَثَّلَت) إنسانا ذا أذهانٍ يُجيلُها ، وفِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِها ... مَعجونا بِطينَةِ الأَلوانِ المُختَلِفَةِ ، وَالأَشباهِ المُؤتَلِفَةِ ، وَالأَضدادِ المُتَعادِيَةِ ، وَالأَخلاطِ المُتَبايِنَةِ ، مِنَ الحَرِّ وَالبَردِ ، وَالبَلَّةِ وَالجُمودِ . (8) .


1- .الجِبِلُّ : الخَلقُ (مجمع البحرين : ج 1 ص 268 «جبل») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 77 ص 328 ح 17 .
3- .سَنَنتُ الماء : صَبَبتُه صَبّا سهلاً (المصباح المنير : ص 292 «سنن») .
4- .لاطَها : أي خَلَطَها وَعَجنَها (غريب الحديث : ج 3 ص 384 «لوط») .
5- .لَزَبَت : أي لَصَقَت وَلَزَمَت (النهاية : ج 4 ص 284 «لزب») .
6- .الأحَناءُ : الجَوانِبُ (الصحاح : ج 6 ص 2221 «حنا») .
7- .الصَلصَالُ : الطين اليابس الذي لم يُطبَخ ، إذا نُقِرَ به صَوَّتَ كما يُصوِّت الفَخّار (مجمع البحرين : ج 2 ص 1044 «صلصل») .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 1 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 122 ح 56 .

ص: 51

5105.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :چون [خداوند] عز و جل زمينش را آماده ساخت و فرمانش را روان داشت ، آدم عليه السلام را به عنوان مخلوق برتر خود برگزيد و او را نخستين آفريده خود [از نوع انسان] قرار داد .5104.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در بيان آفرينش آدم عليه السلام _: سپس خداوند سبحان ، از قسمت هاى سخت و نرم زمين ، و شيرين و شور آن ، قدرى خاك برداشت و بر آن ، آب ريخت تا خالص شد ، و آن را با رطوبت بياميخت تا آن كه سفت شد . آن گاه از آن ، پيكره اى آفريد داراى دنده ها و مُهره ها و اندام ها و بندها ، و مدّتى مشخّص و زمانى معلوم ، آن را برداشت تا اين كه خشك شد و به هم جوشيد ، و چون سفال ، سخت شد .

آن گاه از روح خود در آن دميد ، پس انسانى شد داراى ذهن هايى كه آنها را به حركت در مى آورد ، و انديشه اى كه آن را به كار مى گيرد . . . آميخته با سرشتى به رنگ هاى گوناگون و چيزهاى همانند يكديگر ، و حالاتى متضاد ، و اخلاطى ناساز ، از قبيل گرمى و سردى ، و رطوبت و خشكى . .

ص: 52

5103.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :فَلَمَّا استَكمَلَ خَلقَ ما فِي السَّماواتِ ، وَالأَرضُ يَومَئِذٍ خالِيَةٌ لَيسَ فيها أحَدٌ قالَ لِلمَلائِكَةِ : «إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» (1) .

فَبَعَثَ اللّهُ جَبرَئيلَ عليه السلام فَأَخَذَ مِن أديمِ الأَرضِ قَبضَةً فَعَجَنَهُ بِالماءِ العَذبِ وَالمالِحِ ، ورَكَّبَ فيهِ الطَّبائِعَ قَبلَ أن يَنفُخَ فيهِ الرّوحَ ، فَخَلَقَهُ مِن أديمِ الأَرضِ ، فَلِذلِكَ سُمِّيَ آدَمَ لِأَنَّهُ لَمّا عُجِنَ بِالماءِ استَأدَمَ . (2)5102.عنه عليه السلام :الإمام الصّادقُ عليه السلام :إنَّما سُمِّيَ آدَمُ آدَمَ لِأَ نَّهُ خُلِقَ مِن أديمِ الأَرضِ . (3)5101.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :كانَتِ الرّوحُ في رَأسِ آدَمَ عليه السلام مِئَةَ عامٍ ، وفي صَدرِهِ مِئَةَ عامٍ ، وفي ظَهرِهِ مِئَةَ عامٍ ، وفي فَخِذَيهِ مِئَةَ عامٍ ، وفي ساقَيهِ وقَدَمَيهِ مِئَةَ عامٍ ، فَلَمَّا استَوى آدَمُ عليه السلام قائِما ، أمَرَ اللّهُ المَلائِكَةَ بِالسُّجودِ ، وكانَ ذلِكَ بَعدَ الظُّهرِ يَومَ الجُمُعَةِ ، فَلَم تَزَل في سُجودِها إلَى العَصرِ . (4) .


1- .البقرة : 30 .
2- .تفسير فرات : ص 186 ح 235 عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 57 ص 93 ح 79 .
3- .علل الشرائع : ص 14 ح 1 ، قصص الأنبياء : ص 42 ح 4 فيه «أخذ» بدل «خلق» و كلاهما عن محمد الحلبي ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 242 ح 1 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 11 ص 107 ح 12 .
4- .بحارالأنوار : ج 15 ص 33 ح 48 نقلاً عن أبي الحسن البكري في كتاب الأنوار .

ص: 53

5100.عنه عليه السلام ( _ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _ ) امام على عليه السلام_ چون آفرينش آنچه در آسمان هاست ، به پايان رسيد _و در آن هنگام ، زمين خالى [از سكنه] بود و هيچ كس در آن نبود _ ، به فرشتگان فرمود : «من در زمين ، جانشينى خواهم آفريد . فرشتگان گفتند : آيا در آن ، كسى را مى آفرينى كه در آن ، تباهى مى كند و خون مى ريزد ، در حالى كه ما تو را تسبيح و ستايش مى گوييم و تقديست مى كنيم؟ خدا فرمود : من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد» .

پس ، خداوند جبرئيل عليه السلام را فرستاد و او از اديم (لايه رويين) زمين ، مُشتى خاك برگرفت و آن را با آب شيرين و شور ، خمير كرد ، و پيش از آن كه در او جان بدمد ، طبايع را در آن ، تركيب كرد . بنا بر اين ، آدم را از خاك اديم زمين آفريد ، از اين رو ، آدم نام گرفت ؛ زيرا كه چون با آب خمير شد به رنگ اديم [خاك ]در آمد .5099.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) امام صادق عليه السلام :آدم ، آدم ناميده شده ، چون از اديم (لايه رويين) زمين ، آفريده شد .5098.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :روح ، يكصد سال در سر آدم عليه السلام بود ، يكصد سال در سينه او ، يكصد سال در پشت او ، يكصد سال در ران هاى او ، و يكصد سال در ساق ها و پاهاى او . پس ، چون آدم عليه السلام سرِپا ايستاد ، خداوند به فرشتگان ، دستور سجده داد . و اين ، بعد از ظهر روز جمعه بود ، و فرشتگان ، تا عصر در حال سجده بر او بودند . .

ص: 54

5097.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :إِنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ المَلائِكَةَ مِنَ النّورِ ، وخَلَقَ الجانَّ مِنَ النّارِ ، وخَلَقَ الجِنَّ _ صِنفا مِنَ الجانِّ _ مِنَ الرِّيحِ ، وخَلَقَ صِنفا مِنَ الجِنِّ مِنَ الماءِ ، وخَلَقَ آدَمَ مِن صَفحَةِ الطّينِ . (1)راجع : موسوعة العقائد الإسلامية : معرفة اللّه / القسم الأوّل / الفصل الخامس / الباب الثاني / خلق الإنسان من النطفة .

2 / 3اُمُّ البَشَرِالكتاب«خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَ حِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» . (2)

«هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَ حِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ ءَاتَيْتَنَا صَ__لِحًا لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّ_كِرِينَ» . (3)

«يَ_أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَ حِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا» . (4)

.


1- .الاختصاص : ص 109 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 102 ح 8 .
2- .الزمر : 6 .
3- .الأعراف : 189 .
4- .النساء : 1 .

ص: 55

2/ 3 مادر بشر

5089.عنه عليه السلام ( _ مُخاطِبا اللّه َ عَزَّ وجَلَّ _ ) امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل فرشتگان را از نور آفريد ، جان را از آتش ، جنّ را _ كه گونه اى از جانّ هستند_ از باد ، و گونه اى ديگر از جنّ را از آب ، و آدم را از رويه گِل ، خلق كرد .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : خداشناسى / بخش يكم / فصل پنجم / باب دوم / خلقت انسان از نطفه .

2/ 3مادر بشرقرآن«شما را از نفسى واحد آفريد . سپس جفتش را از [جنس] آن ، قرار داد» .

«اوست آن كه شما را از نفس واحدى آفريد ، و جفت آن را از [جنس] وى پديد آورد تا بدان ، آرام گيرد . پس چون [آدم] با او (حوّا) در آميخت ، باردار شد ، بارى سبُك ، و [چندى] با آن [بار سبُك] گذرانيد ، و چون سنگين بار شد ، خدا ، پروردگار خود ، را خواندند كه : اگر به ما [فرزندى] شايسته عطا كنى ، از سپاس گزاران خواهيم بود» .

«اى مردم ! از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را از [جنس] او آفريد ، و از آن دو ، مردان و زنان بسيار پراكنده كرد ، پروا داريد ، و از خدايى كه به [نام] او ، از همديگر درخواست مى كنيد ، پروا نماييد . و زنهار از خويشاوندان ببُريد كه خدا ، همواره بر شما نگهبان است» .

.

ص: 56

الحديث5080.الكافي عن عليّ بن عُقبة :الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ حَوّاءَ مِن فَضلِ الطّينَةِ الَّتي خَلَقَ مِنها آدَمَ . (1)5079.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في صِفَةِ اللّه ِ سُبحانَهُ _ ) تفسير العياشي عن أبي المقدام :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام : مِن أيِّ شَيءٍ خَلَقَ اللّهُ حَوّاءَ ؟

فَقالَ : أيَّ شَيءٍ يَقولونَ هذَا الخَلقُ ؟ قُلتُ : يَقولونَ : إنَّ اللّهَ خَلَقَها مِن ضِلعٍ مِن أضلاعِ آدَمَ .

فَقالَ : كَذَبوا ، أكانَ اللّهُ يُعجِزُهُ أن يَخلُقَها مِن غَيرِ ضِلعِهِ ؟! فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ يَابنَ رَسول اللّهِ صلى الله عليه و آله ، من أيِّ شَيءٍ خَلَقَها ؟

فَقالَ : أخبَرَني أبي ، عَن آبائِهِ قالَ : قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى قَبَضَ قَبضَةً مِن طينٍ فَخَلَطَها بِيَمينِهِ وكِلتا يَدَيهِ يَمينٌ فَخَلَقَ مِنها آدَمَ ، وفَضَلَت فَضلَةٌ مِنَ الطّينِ فَخَلَقَ مِنها حَوّاءَ . (2)5078.الإمام عليّ عليه السلام :كتاب من لا يحضره الفقيه :رُوِيَ عَن زُرارَةَ بنِ أعيَنَ أنَّهُ قالَ : سُئِلَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن خَلقِ حَوّاءَ ، وقيلَ لَهُ : إنَّ اُناساً عِندَنا يَقولونَ : إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ خَلَقَ حَوّاءَ مِن ضِلعِ آدَمَ الأَيسَرِ الأَقصى .

فَقالَ : سُبحانَ اللّهِ وتَعالى عَن ذلِكَ عُلُوّاً كَبيراً ، أ يَقولُ مَن يَقولُ هَذا ، إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى لَم يَكُن لَهُ مِنَ القُدرَةِ ما يَخلُقُ لِادَمَ زَوجَةً مِن غَيرِ ضِلعِهِ ، ويَجعَلُ لِلمُتَكَلِّمِ مِن أهلِ التَّشنيعِ سَبيلاً إلَى الكَلامِ ، أن يَقولَ إنَّ آدَمَ كانَ يَنكِحُ بَعضُهُ بَعضاً إذا كانَت مِن ضِلعِهِ ، ما لِهؤُلاءِ حَكَمَ اللّهُ بَينَنا و بَينَهُم .

ثُمَّ قالَ عليه السلام : إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى لَمّا خَلَقَ آدَمَ عليه السلام مِن طينٍ ، وأمَرَ المَلائِكَةَ فَسَجَدوا لَهُ ، أَلقى عَلَيهِ السُّباتَ ثُمَّ ابتَدَعَ لَهُ حَوّاءَ ، فَجَعَلَها في مَوضِعِ النُّقرَةِ الَّتي بَينَ وَرِكَيهِ (3) ، وذلِكَ لِكَي تَكونَ المَرأَةُ تَبَعاً لِلرَّجُلِ ، فَأَقبَلَت تَتَحَرَّكُ فَانتَبَهَ لِتَحَرُّكِها ، فَلَمَّا انتَبَهَ نودِيَت أن تَنَحَّي عَنهُ ، فَلَمّا نَظَرَ إلَيهَا نَظَرَ إِلى خَلقٍ حَسَنٍ يُشبِهُ صُورَتَهُ غَيرَ أنَّها اُنثى ، فَكَلَّمَها فَكَلَّمَتهُ بِلُغَتِهِ ، فَقالَ لَها : مَن أنتِ ؟ قالَت : خَلقٌ خَلَقَنِي اللّهُ كَما تَرى .

فَقالَ آدَمُ عليه السلام عِندَ ذلِكَ : يا رَبِّ ما هَذَا الخَلقُ الحَسَنُ الَّذي قَد آنَسَني قُربُهُ وَالنَّظَرُ إلَيهِ ؟

فَقالَ اللّهُ تَبارَك وتَعالى : يا آدَمُ هذِهِ أمَتي حَوّاءُ ، أفَتُحِبُّ أن تَكونَ مَعَكَ تُؤنِسُكَ وتُحَدِّثُكَ وتَكونَ تَبَعاً لِأَمرِكَ؟

فَقالَ : نَعَم يا رَبِّ ولَكَ عَلَيَّ بِذلِكَ الحَمدُ وَالشُّكرُ ما بَقيتُ ... . (4) .


1- .مجمع البيان : ج 3 ص 5 ، التبيان في تفسير القرآن : ج 3 ص 99 نحوه ، بحارالأنوار : ج 11 ص 99 .
2- .تفسير العياشي : ج 1 ص 216 ح 7 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 116 ح 46 .
3- .الوِرَكُ _ بالفتح والكسر _ : ما فوق الفَخِذ (مجمع البحرين : ج 3 ص 1927 «ورك») .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 379 ح 4336 ، علل الشرائع : ص 17 ح 1، بحار الأنوار : ج 11 ص 221 ح 1 .

ص: 57

حديث5076.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا البِكالِيَّ _ ) امام باقر عليه السلام :خداوند متعال ، حوّا را از زيادى گِلى كه آدم را از آن آفريد ، خلق كرد .5075.الكافي عن محمّد بن يزيدَ الرِّفاعيّ رَفَعَهُ :تفسير العيّاشى_ به نقل از ابو مقدام _: از امام باقر عليه السلام پرسيدم : خداوند ، حوّا را از چه چيز آفريد؟

فرمود : «اين مردم ، (1) چه مى گويند؟» .

گفتم : مى گويند : خدا ، او را از يكى از دنده هاى آدم ، خلق كرد .

حضرت فرمود : «دروغ مى گويند . آيا خدا عاجز بوده كه او را از غير دنده آدم بيافريند؟ !» . گفتم : قربانت گردم ، اى فرزند پيامبر خدا ! او را از چه چيز آفريد؟

فرمود : «پدرم ، از پدرانش به من خبر داد كه پيامبر خدا فرمود : خداوند _ تبارك و تعالى _ مُشتى گِل برگرفت و آن را با دست راست خود _ كه هر دو دست او راست است _ به هم زد ، سپس از آن ، آدم را آفريد . و قدرى از آن گِل ، اضافه آمد كه از آن ، حوّا را خلق كرد .5074.الإمام الصادق عليه السلام :كتاب من لا يحضره الفقيه_ به نقل از زُرارة بن اَعيَن _: از امام صادق عليه السلام درباره خلقت حوّا پرسيده و به ايشان گفته شد : در ميان ما مردمى هستند كه مى گويند : خداوند عز و جل حوّا را از دنده انتهايى سمت چپ آدم آفريد .

فرمود : «خدا ، پاك و بسى برتر است از اين نسبت ها كه به او مى دهند . آيا كسى كه اين سخن را مى گويد ، معتقد است كه خداوند _ تبارك و تعالى _ قدرت نداشته براى آدم ، همسرى از غير دنده او بيافريند ؟ و راه را براى بدگويان باز مى گذارد كه بگويند : آدم ، با خودش نزديكى مى كرد ، چون حوّا از دنده او بوده است ؟! اينان را چه مى شود ؟! خدا ، ميان ما و ايشان ، دادرسى كند» .

سپس فرمود : «خداوند _ تبارك و تعالى _ ، آن گاه كه آدم عليه السلام را از گِل آفريد و به فرشتگان فرمود كه برايش به سجده افتادند . او را در خواب فرو برد . سپس حوّا را برايش ابداع كرد و او را در محلّ فرورفتگى ميان دو كَفَل او قرار داد ، تا بدين ترتيب ، زن ، پيرو مرد باشد . حوّا ، شروع به تكان خوردن كرد و آدم ، از تكان هاى او بيدار شد . چون بيدار شد ، به حوّا ندا آمد كه : «از او بر كنار باش» . چشم آدم كه به او افتاد ، مخلوقى زيبا ديد كه به شكل و شمايل خود اوست ؛ امّا ماده بود . با او سخن گفت و حوّا هم با زبان خود او به وى پاسخ داد . آدم پرسيد : تو كيستى ؟ گفت : چنان كه مى بينى ، مخلوقى هستم كه خدايم آفريده است .

در اين هنگام ، آدم گفت : «خداوندا ، اين مخلوق زيبايى كه در كنار او بودن و نگريستن به او مرا دل شاد مى سازد ، چيست ؟

خداوند _ تبارك و تعالى _ فرمود : «اى آدم ! اين كنيزم حوّاست . دوست دارى كه همدم و هم سخن تو باشد و از دستورهاى تو پيروى كند ؟» .

آدم عليه السلام گفت : آرى _ اى پروردگار من _ ، و تا زنده باشم ، براى اين كار ، تو را سپاس خواهم گفت . .


1- .شايد مراد ، «اهل سنّت» باشد .

ص: 58

5073.نور البراهين عن كُمَيل ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) الإمام الصّادقُ عليه السلام :سُمِّيَت حَوّاءُ حَوّاءَ لِأَ نَّها خُلِقَت مِن حَيٍّ ، قالَ اللّهُ عَزَّ وجلَّ : «خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَ حِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» (1) . (2) .


1- .النساء : 1 .
2- .علل الشرائع : ص 16 ح 1 عن أبي بصير ، معاني الأخبار : ص 48 ح 1 نحوه ، مجمع البيان : ج 1 ص 194 عن ابن عباس وابن مسعود من دون اسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، التبيان في تفسير القرآن : ج 1 ص 159 من دون اسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام وليس فيها ذيله ، بحارالأنوار : ج 11 ص 100 ح 5 ؛ تفسير الطبري : ج 1 الجزء 1 ص 229 ، تاريخ دمشق : ج 7 ص 402 كلاهما عن ابن مسعود من دون اسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام .

ص: 59

5072.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :حوّا را حوّا ناميدند ، چون از حىّ (موجود زنده) آفريده شد . خداوند عز و جل فرموده است : «شما را از يك نفس آفريد سپس جفتش را از [جنس ]آن، قرار دارد . . .» . .

ص: 60

پژوهشى درباره آفرينش همسرِ آدم

پژوهشى درباره آفرينش همسرِ آدمدر سه آيه از قرآن كريم، آمده است كه خداوند، همسر آدم عليه السلام را از وى پديد آورد ، با اين تفاوت كه در يك جا مى فرمايد : «خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَ حِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا . (1) شما را از يك نفس آفريد و جفت آن را نيز آن قرار داد تا با آن، آرام گيرد» . و در آيه ديگر : «خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَ حِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا. (2) شما را از يك نفس آفريد و جفت آن را نيز از آن قرار داد» . و در آيه سوم : «خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَ حِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا . (3) شما را از يك نفس آفريد و جفت آن را نيز از آن آفريد» . شمارى از مفسّران ، با استناد به برخى احاديث مى گويند : آدم عليه السلام در

.


1- .اعراف : آيه 189 .
2- .زمر : آيه 6 .
3- .نساء : آيه 1 .

ص: 61

بهشت، تنها بود . خداوند ، خوابى را بر او چيره كرد و حوّا را از پهلوى چپش آفريد؛ (1) اما مفسّران ژرفكاو، بر اين باورند كه مقصود در اين آيات ، اين است كه حوّا از جنس آدم و از همان آب و گل، آفريده شده تا با او انس گيرد چنان كه قرآن تصريح مى فرمايد : «وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا ؛ همسرش را از [جنس] او قرار داد تا بدو آرام گيرد» و مى فرمايد : «خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَ جًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا ؛ (2) آفريد براى شما از [جنس] خودتان همسرانى تا بدانها آرام گيريد» . احاديث روايات اهل بيت عليهم السلام نيز _ همان طور كه ملاحظه شد _ اين نظر را تأييد مى كنند و رواياتى را كه دلالت بر نظر اول دارند، به شدّت رد مى نمايند . علامه مجلسى رحمه الله گزارش هايى را كه بيانگر خلقت حوّا از بدن آدم است ، حمل بر تقيه نموده (3) و مَراغى ، اين گزارش ها را از اسرائيليات برشمرده است . (4) گفتنى است كه تورات ، آفرينش حوّا را از دنده آدم عليه السلام دانسته است . (5)

.


1- .التفسير الكبير (تفسير الفخر الرازى) : ذيل آيه يكم ، از سوره نساء .
2- .روم : آيه 21 .
3- .بحارالأنوار : ج 11 ص 116 .
4- .تفسير المراغى : ج 4 ص 174 .
5- .عهد عتيق مقدس ، سِفْر پيدايش : كتاب 2 فقره 21 .

ص: 62

2 / 4اِنتِهاءُ النَّسلِ الحاضِرِ إلى آدَمَ وحَوّاءَالكتاب«ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَ__لَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ» . (1)

«يَ_أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَ_كُم مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثَى وَ جَعَلْنَ_كُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» . (2)

«هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَ حِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ ءَاتَيْتَنَا صَ__لِحًا لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّ_كِرِينَ» . (3)

الحديث5062.عنه عليه السلام :الإمام الرِّضا عليه السلام_ وقَد سَأَلَهُ البَزَنطِيُّ عَن كَيفِيَّةِ تَناسُلِ النّاسِ مِن آدَمَ ؟ _: حَمَلَت حَوّاءُ هابيلَ واُختا لَهُ في بَطنٍ ، ثُمَّ حَمَلَت فِي البَطنِ الثّاني قابيلَ واُختا لَهُ في بَطنٍ ، فَزُوِّجَ هابيلُ الَّتي مَعَ قابيلَ ، وَتَزَوَّجَ قابيلُ الَّتي مَعَ هابيلَ ، ثُمَّ حَدَثَ التَّحريمُ بَعدَ ذلِكَ . (4)5061.الإمام عليّ عليه السلام :الاحتجاج عن أبي حمزة الثمالي_ في ذِكرِ مُحاجَجَةٍ وَقَعَت بَينَ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ عليه السلام ورَجُلٍ مِن قُرَيشٍ حَولَ تَزويجِ هابيلَ بِلَوزا اُختِ قابيلَ ، وتَزويجِ قابيلَ بِإِقليما اُختِ هابيلَ _: فَقالَ لَهُ القُرَشِيُّ : فَأَولَداهُما؟! قالَ : نَعَم . فَقالَ لَهُ القُرَشِيُّ : فَهذا فِعلُ المَجوسِ اليَومَ!

قالَ : فَقالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : إنَّ المَجوسَ إنَّما فَعَلوا ذلِكَ بَعدَ التَّحريمِ مِنَ اللّهِ .

ثُمَّ قالَ لَهُ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : لا تُنكِر هذا إنَّما هِيَ شَرايعُ جَرَت ، ألَيسَ اللّهُ قَد خَلَقَ زَوجَةَ آدَمَ مِنهُ ثُمَّ أحَلَّها لَهُ ؟! فَكانَ ذلِكَ شَريعَةً مِن شَرايِعِهِم ، ثُمَّ أنزَلَ اللّهُ التَّحريمَ بَعدَ ذلِكَ . (5) .


1- .السجدة : 8 .
2- .الحجرات : 13 .
3- .الأعراف : 189 .
4- .قرب الإسناد : ص 366 ح 1311 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 226 ح 5 .
5- .الاحتجاج : ج 2 ص 143 ح 180 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 226 ح 4 .

ص: 63

2 / 4 رسيدن نسل كنونى به آدم و حوّا

2 / 4رسيدن نسل كنونى به آدم و حوّاقرآن«سپس ، نسل او را از چكيده اى از آبى پست ، قرار داديم» .

«اى مردم ! ما شما را از مرد و زنى آفريديم ، و شما را به صورت اقوام و قبايل در آوريم تا با يكديگر ، شناسايى متقابل حاصل كنيد . همانا ارجمندترينِ شما نزد خدا ، پرهيزگارترينِ شماست . به تحقيق خداوند، داناىِ آگاه است» .

«اوست آن كس كه شما را از نفسى واحد آفريد ، و جفت او را از آن ، پديد آورد تا بدان ، آرام گيرد . پس چون با او در آميخت ، باردار شد ، بارى سبُك ، و [چندى] با آن [بار سبُك] گذرانيد ، و چون سنگين بار شد ، پروردگار خود خدا را خواندند كه اگر به ما [فرزندى] شايسته عطا كنى ، قطعا از سپاس گزاران خواهيم بود» .

حديث5053.عنه عليه السلام ( _ لَمّا سُئِلَ عَن إثباتِ الصّانِعِ _ ) امام رضا عليه السلام_ در پاسخ به پرسش بَزَنطى از چگونگى زاد و ولد مردم از آدم عليه السلام _: حوّا ، هابيل و خواهر او را در يك شكم باردار شد . سپس در شكم دوم ، قابيل و خواهرش را توأما حامله گشت . پس هابيل با خواهر قابيل ازدواج كرد ، و قابيل با خواهر همزاد هابيل . بعد از آن ، ازدواج خواهر و برادر با يكديگر ، تحريم شد .5052.عنه عليه السلام ( _ لَمّا قالَ لَهُ الجاثَليقُ في مُناظَرَتِهِ : خَ ) الاحتجاج_ به نقل از ابو حمزه ثُمالى _: در بيان مباحثه اى كه ميان امام زين العابدين عليه السلام و مردى از قريش ، درباره ازدواج هابيل با بلوزا ، خواهر قابيل ، و ازدواج قابيل با اقليما ، خواهر هابيل ، صورت گرفت : مرد قريشى گفت : يعنى آن دو را بچّه دار كردند ؟

امام عليه السلام فرمود : «آرى» . مرد قرشى گفت : اين كه همان كارى است كه امروزه مجوس مى كنند !

امام زين العابدين عليه السلام فرمود : «مجوس ، اين كار را پس از آن انجام دادند كه از سوى خدا تحريم شد» .

امام زين العابدين عليه السلام سپس به او فرمود : «بد به دل راه مده . اينها قوانين و مقرّراتى است كه وجود داشته است . مگر خداوند ، همسر آدم را از خود او نيافريد سپس ، وى را بر او حلال گردانيد ؟ اين هم يكى از مقرّرات آنها بوده ، امّا بعد خداوند ، آن را تحريم كرد» .

.

ص: 64

. .

ص: 65

گفتارى درباره تناسل طبقه دوم انسان

.

.

ص: 66

گفتارى درباره تناسل طبقه دوم انساننخستين طبقه انسان ، يعنى آدم و حوا ، از طريق ازدواج با هم ، پسران و دخترانى را به وجود آوردند كه خواهر و برادر بودند . مسئله اى كه در اين جا مطرح مى شود ، اين است كه طبقه دوم انسان ها (يعنى نسل اين خواهران و برادران)، چگونه پديد آمدند؟ آيا آنها از طريق ازدواج با يكديگر ، توليد مثل كردند يا از طريق ديگر؟ درباره چگونگى تناسل طبقه دوم انسان ها ، روايت هاى مختلفى وجود دارد : 1 . فرزندان آدم عليه السلام با حوريان بهشتى ازدواج كردند و نسل آنها از اين طريق، پديد آمد . (1) 2 . قابيل با خبيثه اى (جنّى) به نام جَهانه كه به صورت انسان درآمد ، ازدواج كرد و هابيل با حوريه اى (فرشته اى) به نام تُرك ، ازدواج كرد و نسل آنها از اين طريق ، تكثير شد . (2)

.


1- .ر.ك : بحارالأنوار : ج 11 ص 224 و 225 ح 2 وح 3 .
2- .ر.ك : بحارالأنوار : ج 11 ص 227 ح 6 .

ص: 67

3 . در آن طبقه ، ازدواج خواهر و برادر ، حرام نبوده و خواهران و برادران ، با هم ازدواج كردند ، تا آن كه در طبقه سوم ، ازدواج خواهر و برادر ، حرام شد . (1) ظاهر اطلاق آيه «وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَآءً؛ (2) و از آن دو ، مردان و زنان بسيارى پراكنده ساخت» مؤيّد روايات دسته سوم است ، بدين معنا كه نسل فعلى، به آدم و همسر او مى رسد و هيچ زن و مرد ديگرى در اين ميان، دخالت نداشته اند ؛ چر كه اگر غير از اين بود ، بايد مى فرمود : «از آن دو و غير آن دو» و يا جمله اى مشابه اين ، و بديهى است كه انحصار مبدأ نسل در آدم و همسرش ، مستلزم ازدواج دختران و پسران آن دو با يكديگر است و حكم به حرمت اين نوع ازدواج ، در واقع ، يك قانون تشريعى است كه تابع مصالح و مفاسد است ، نه يك حكم تكوينى تغييرناپذير . بنابراين _ همان طور كه در روايات دسته سوم آمده _ ، اين امكان ، وجود دارد كه خداوند متعال ، اين اقدام را در طبقه دوم انسان ها ، بنا به ضرورت ، حلال كند و پس از آن كه ضرورتْ برطرف شد ، به جهت پيشگيرى از رواج فساد جنسى در جامعه ، آن را ممنوع نمايد . (3)

.


1- .ر . ك : ص 61 ح 44 و 45 .
2- .نساء : آيه 1 .
3- .ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج 4 ص 144 .

ص: 68

2 / 5خَلقُ الإِنسانِ مِن التُّرابِالكتاب«وَمِنْ ءَايَ_تِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ » . (1)

«وَ اللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا » . (2)

«إِنَّا خَلَقْنَ_هُم مِّن طِينٍ لَازِب » . (3)

«خَلَقَ الْاءِنسَ_نَ مِن صَلْصَ_لٍ كَالْفَخَّارِ » . (4)

راجع : الكهف : 37 ، هود : 61 ، النجم : 32 ، طه : 53 _ 55 ، الروم : 20 ، المؤمنون : 12 _ 14 ، الأنعام : 2 .

الحديث5040.عنه عليه السلام :علل الشرائع عن عبداللّه بن يزيد :حَدَّثَني يَزيدُ بنُ سَلّامٍ أنَّهُ سَأَلَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ لَهُ : ... فَأَخبِرني عَن آدَمَ لِمَ سُمِّيَ آدَمَ ؟ قالَ : لِأَنَّهُ خُلِقَ مِن طِينِ الأَرضِ وأديمِها .

قالَ : فَآدَمُ خُلِقَ مِنَ الطّينِ كُلِّهِ (5) أو طينٍ واحِدٍ ؟ قالَ : بَل مِن الطّينِ كُلِّهِ ، ولَو خُلِقَ مِن طينٍ واحِدٍ لَما عَرَفَ النّاسُ بَعضُهُم بَعضا ، وكانوا عَلى صورَةٍ واحِدَةٍ .

قالَ : فَلَهُم فِي الدُّنيا مَثَلٌ ؟ قالَ : التُّرابُ فيهِ أبيَضُ ، وفيهِ أخضَرُ ، وفيهِ أشقَرُ ، وفيهِ أغبَرُ ، وفيهِ أحمَرُ ، وفيهِ أزرَقُ ، وفيهِ عَذبٌ ، وفيهِ مِلحٌ ، وفيهِ خَشِنٌ ، وفيه لَيِّنٌ ، وفيهِ أصهَبُ (6) . فَلِذلِكَ صارَ النّاسُ فيهِم لَيِّنٌ ، وفيهِم خَشِنٌ ، وفيهِم أبيَضُ ، وفيهِم أصفَرُ وأحمَرُ وأصهَبُ وأسوَدُ عَلى ألوانِ التُّرابِ . (7) .


1- .الروم : 20 .
2- .نوح : 17 .
3- .الصافات : 11 .
4- .الرحمن : 14 .
5- .في المصدر : «من طين كلّه» ، والتصويب من بحارالأنوار .
6- .الأشقر : الشديد الحُمرة، وقال الفيروزآباديّ : الصَّهَب محرّكة: حُمرة أو شُقرة في الشَّعر كالصُّهبة ، والأصهب : بعير ليس بشديد البياض (بحارالأنوار : ج 11 ص 101) .
7- .علل الشرائع : ص 471 ح 33 عن يزيد بن سلام ، بحارالأنوار : ج 9 ص 305 ح 8 .

ص: 69

2 / 5 آفرينش انسان از خاك

2 / 5آفرينش انسان از خاكقرآن«و از نشانه هاى اوست كه شما را از خاكى آفريد . پس به ناگاه ، شما [به صورت ]بشرى به هر سو پراكنده شديد» .

«و خدا ، شما را [مانند] گياهى از زمين رويانيد» .

«ما شما را از گِلى چسبنده و سفت شده آفريديم» .

«انسان را از گِل خشكيده اى سفال مانند آفريد» .

ر . ك : كهف : آيه 37 ، هود : آيه 61 ، نجم : آيه 32 ، طه : آيه 53 _ 55 ، روم : آيه 20 ، مؤمنون : آيه 12 _ 14 ، انعام : آيه 2 .

حديث5030.عنه عليه السلام :علل الشرائع_ به نقل از عبد اللّه بن يزيد _: [پدرم] يزيد بن سلّام به من گفت كه از پيامبر خدا پرسيد و گفت : . . . مرا از آدم خبر ده كه چرا آدم ناميده شد ؟

فرمود : «چون از گِل و پوسته زمين آفريده شد» .

[يزيد بن سلّام] گفت : در اين صورت ، آيا آدم از همه گِل ها آفريده شد يا از يك گِل ؟

فرمود : «از همه گِل ها ، اگر از يك گِل آفريده شده بود ، در آن صورت ، مردم يكديگر را نمى شناختند و همگى ، يك شكل بودند» .

گفت : آيا در دنيا مانند دارند ؟

فرمود : «در خاك ، رنگ سفيد هست ، سبز هست ، قهوه اى هست ، خاكى رنگ هست ، سرخ هست ، آبى هم هست ، در خاك ، شيرين هست ، شور هست ، درشت هست ، نرم هست ، و رنگ بور هم هست ، از اين رو ، در ميان مردم نيز نرم و لطيف هست ، خشن و درشت هست ، سفيد هست ، و زرد و سرخ و بور و سياه ، به رنگ هاى خاك هم هست» .

.

ص: 70

2 / 6خَلقُ الإِنسانِ مِنَ الماءِالكتاب«وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا وَ كَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا» . (1)

«أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ * فَجَعَلْنَ_هُ فِى قَرَارٍ مَّكِينٍ * إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ * فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَ_دِرُونَ» . (2)

«فَلْيَنظُرِ الْاءِنسَ_نُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ * يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَآئِبِ » . (3)

الحديث5022.عنه عليه السلام :الكافي عن بُريد العجليِّ :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْمَآءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا» (4) فَقالَ : إنَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ آدَمَ مِنَ الماءِ العَذبِ وخَلَقَ زَوجَتَهُ مِن سِنخِهِ (5) ، فَبَرَأَها مِن أسفَلِ أضلاعِهِ ، فَجَرى بِذلِكَ الضِّلعِ سَبَبٌ ونَسَبٌ ، ثُمَّ زَوَّجَها إيّاهُ فَجَرى بِسَبَبِ ذلِكَ بَينَهُما صِهرٌ ، وذلِكَ قَولُهُ عَزَّ وجَلَّ : «نَسَبًا وَ صِهْرًا» فالنَّسَبُ _ يا أخا بَني عِجلٍ _ ما كانَ بِسَبَبِ الرِّجالِ ، وَالصِّهرُ ما كانَ بِسَبَبِ النِّساءِ . (6) .


1- .الفرقان : 54 .
2- .المرسلات : 20 _ 23 .
3- .الطارق : 5 _ 7 .
4- .الفرقان : 54 .
5- .السِنخُ : من كلّ شيء أصلُه (المصباح المنير : ص 291 «سنخ») .
6- .الكافي : ج 5 ص 442 ح 9 ، تفسير القمّي : ج 2 ص 114 عن بريد العجلي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 11 ص 112 ح 31 .

ص: 71

2 / 6 آفرينش انسان از آب

2 / 6آفرينش انسان از آبقرآن«او كسى است كه از آب ، بشرى آفريد و او را خويشاوند نسبى و سببى قرار داد ؛ و پروردگار تو تواناست» .

«آيا شما را از آبى پست نيافريديم . پس آن آب را در جايگاهى استوار نهاديم . تا مدّتى معيّن ، و تواناييم ؛ و چه نيك تواناييم» .

«پس انسان بنگرد كه از چه آفريده شده است . از آبى جهنده آفريده شد كه از ميان پشت [مرد ]و استخوان ها [ى سينه زن ]بيرون مى آيد» .

حديث5014.عنه عليه السلام :الكافى_ به نقل از بُريد عِجْلى _: از امام باقر عليه السلام در باره اين سخن خداوند عز و جلپرسيدم : «و او كسى است كه از آب ، بشرى آفريد و او را خويشاوند نسبى و سببى قرار داد» . فرمود : «خداوند متعال ، آدم را از آب شيرين آفريد و همسرش را از بيخ او خلق كرد و او را از پايين ترين دنده آدم ، پديد آورد . از اين دنده ، خويشاوندىِ سببى و نسبى حاصل شد . سپس او را به همسرى آدم در آورد . بدين سبب ، وصلت جارى گشت . اين است فرموده خداوند عز و جل : «خويشاوندى سببى و نسبى قرار داد» . پس ، نَسَب _ اى مرد عِجلى _ از طريق مردان است ، و سبب ، از طريق زنان» .

.

ص: 72

5013.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الهادي عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ جَعَلَ الصِّهرَ مَألَفَةً لِلقُلوبِ ونِسبَةَ المَنسوبِ ، أوشَجَ (1) بِهِ الأَرحامَ وجَعَلَهُ رَأفَةً ورَحمَةً إنَّ في ذلِكَ لَاياتٍ لِلعالَمِينَ ، وقالَ في مُحكَمِ كِتابِهِ : «وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا» وقالَ : «وَ أَنكِحُواْ الْأَيَ_مَى مِنكُمْ وَ الصَّ__لِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ» (2) . (3)5012.عنه عليه السلام :الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه :إنَّ موسى عليه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فَقالَ لَهُ في مُناجاتِهِ : يا موسى ... إنّي أنَا السَّيِّدُ الكَبيرُ ، إنّي خَلَقتُكَ مِن نُطفَةٍ مِن ماءٍ مَهينٍ ، مِن طينَةٍ أخرَجتُها مِن أرضٍ ذَليلَةٍ مَمشوجَةٍ (4) ، فَكانَت بَشَرا ، فَأَنَا صانِعُها خَلقا . (5)5011.عنه عليه السلام :الدر المنثور_ عَنِ ابنِ عَبّاسٍ _في قَولِهِ تَعالى : «مِن سُلالَةٍ» _ : السُّلالَةُ صَفوُ الماءِ الرَّقيقِ الَّذي يَكونُ مِنهُ الوَلَدُ . (6) .


1- .وَشَّجَ : أي خَلَطَ وأَلَفَ (النهاية : ج 5 ص 187 «وشج») .
2- .النور : 32 .
3- .الكافي : ج 5 ص 373 ح 6 عن عبد العظيم بن عبد اللّه .
4- .المَشِيجُ : المُختَلِطُ من كلِّ شيء مخلوط (النهاية : ج 4 ص 332 «مشج») .
5- .الكافي : ج 8 ص 44 ح 8 ، تحف العقول : ص 491 ، أعلام الدين : ص 219 ، بحارالأنوار : ج 60 ص 357 ح 42 .
6- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 91 نقلاً عن ابن جرير وابن المنذر وابن أبي حاتم ؛ بحارالأنوار : ج 60 ص 383 ح 108 .

ص: 73

5010.عنه عليه السلام :امام هادى عليه السلام_ در يكى از سخنرانى هايش _: امّا بعد ، خداوند عز و جلوصلت را مايه پيوند دل ها و خويشى نَسَبى قرار داد ، به واسطه آن ، رحم ها را به هم پيوست و آن را مايه مهر و محبّت قرار داد . در اين ، خود ، نشانه هايى است براى جهانيان . و خداوند ، در كتاب استوار خويش فرموده است : «و او كسى است كه از آب ، بشرى آفريد ، و او را خويشاوند نسبى و سببى قرار داد» ، و فرموده است : «و بى همسران خود ، و غلامان و كنيزان درستگارتان را همسر دهيد» .5009.عنه عليه السلام :الكافى_ به نقل از على بن عيسى ، كه سند حديث را به يكى از اهل بيت عليهم السلام رسانده است _: خداى _ تبارك و تعالى _ با موسى عليه السلام مناجات كرد و در مناجاتش به او فرمود : «اى موسى! . . . منم ارباب بزرگ . من ، تو را از قطره اى آب بى مقدار آفريدم ، از گِلى كه آن را از زمين پست و به هم آميخته ، بيرون آوردم . پس ، بشرى شد ، و اين من بودم كه آن را ساختم و آفريدم» .5008.الإمام عليّ عليه السلام :الدرّ المنثور_ به نقل از ابن عبّاس ، در باره سخن خداوند متعال : «من سُلالة» _: سُلاله ، عبارت از آب زلال رقيقى است كه فرزند ، از آن ساخته مى شود . .

ص: 74

2 / 7خَلقُ الإِنسانِ مِنَ النُّطفَةِالكتاب«إِنَّا خَلَقْنَا الْاءِنسَ_نَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَ_هُ سَمِيعَا بَصِيرًا» . (1)

«قُتِلَ الْاءِنسَ_نُ مَا أَكْفَرَهُ * مِنْ أَىِّ شَىْ ءٍ خَلَقَهُ * مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ» . (2)

الحديث5001.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ» _: ماءُ الرَّجُلِ وماءُ المَرأَةِ اختَلَطا جميعا . (3)5000.الإمام الباقر عليه السلام :مسند ابن حنبل عن عبد اللّه :مَرَّ يَهودِيٌّ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ يُحَدِّثُ أصحابَهُ ، فَقالَت قُرَيشٌ : يا يَهودِيُّ ، إنَّ هذا يَزعُمُ أنَّهُ نَبِيٌّ ، فَقالَ : لَأَسأَلَنَّهُ عَن شَيءٍ لا يَعلَمُهُ إلّا نَبِيٌّ .

قالَ : فَجاءَ حَتّى جَلَسَ ، ثُمَّ قالَ : يا مُحَمَّدُ ، مِمَّ يُخلَقُ الإِنسانُ ؟

قالَ صلى الله عليه و آله : يا يَهودِيُّ ، مِن كُلٍّ يُخلَقُ مِن نُطفَةِ الرَّجُلِ ومِن نُطفَةِ المَرأَةِ ، فَأَمّا نُطفَةُ الرَّجُلِ فَنُطفَةٌ غَليظَةٌ مِنهَا العَظمُ وَالعَصَبُ ، وأمّا نُطفَةُ المَرأَةِ فَنُطفَةٌ رَقيقَةٌ مِنهَا اللَّحمُ وَالدَّمُ .

فَقامَ اليَهودِيُّ فَقالَ : هكَذا كانَ يَقولُ مَن قَبلَكَ . (4) .


1- .الإنسان : 2 .
2- .عبس : 17 _ 19 .
3- .تفسير القمّي : ج 2 ص 398 عن أبي الجارود ، بحارالأنوار : ج 60 ص 376 ح 89 .
4- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 196 ح 4438 ، السنن الكبرى للنسائي : ج 5 ص 339 ح 9075 ، تفسير ابن كثير : ج 5 ص 462 ، كنزالعمّال : ج 16 ص 485 ح 45579 .

ص: 75

2 / 7 آفرينش انسان از نطفه

2/ 7آفرينش انسان از نطفهقرآن«ما انسان را از نطفه اى آميخته آفريديم تا او را بيازماييم . پس او را شنوا و بينا قرار داديم» .

«كشته باد انسان ، چه ناسپاس است ![خدا] او را از چه چيز آفريده است . از نطفه اى خلقش كرد ، سپس اندازه مقرّرش بخشيد» .

حديث4993.الإمام عليّ عليه السلام :امام باقر عليه السلام :درباره سخن خداوند متعال : «آميخته اى ، تا او را بيازماييم» : آب مرد و آب زن ، هر دو به هم مى آميزد .4992.السنن الكبرى عن أبي جعفر :مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه _: مردى يهودى بر پيامبر خدا كه با يارانش سرگرم سخن گفتن بود ، گذشت . قريش گفتند : اى يهودى ! اين ، مدّعى است كه پيامبر است .

مرد يهودى گفت : هر آينه از او در باره چيزى مى پرسم كه آن را كسى جز پيامبر نمى داند .

و آمد و نشست . سپس گفت : اى محمّد ! انسان از چه آفريده مى شود ؟

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى مرد يهودى ! از هر دو آفريده مى شود ، از نطفه مرد و نطفه زن . نطفه مرد ، آب غليظى است و استخوان و عصب ، از آن پديد مى آيد ، و نطفه زن ، آب رقيقى است و گوشت و خون از آن پديد مى آيد» .

مرد يهودى برخاست و گفت : كسانى هم كه پيش از تو [پيامبر] بودند ، همين را مى گفتند .

.

ص: 76

2 / 8مَراحِلُ تَطَوُّرِ الإِنسانِالكتاب«مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا * وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا» . (1)

«هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُواْ شُيُوخًا وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُواْ أَجَلاً مُّسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» . (2)

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَ_نَ مِن سُلَ__لَةٍ مِّن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَ_هُ نُطْفَةً فِى قَرَارٍ مَّكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَ_مًا فَكَسَوْنَا الْعِظَ_مَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَ_هُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَ__لِقِينَ» . (3)

«يَخْلُقُكُمْ فِى بُطُونِ أُمَّهَ_تِكُمْ خَلْقًا مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فِى ظُ_لُمَ_تٍ ثَلَ_ثٍ ذَ لِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَ_هَ إِلَا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ» . (4)

«يَ_أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِى رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَ_كُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِى الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّكُمْ وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَ مِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْ_ئا» . (5)

.


1- .نوح : 13 و 14 .
2- .غافر : 67 وراجع الحج : 5 .
3- .المؤمنون : 12 _ 14 .
4- .الزمر : 6 .
5- .الحج : 5 .

ص: 77

2 / 8 مراحل تكامل انسان

2/ 8مراحل تكامل انسانقرآن«شما را چه شده است كه از شكوه خدا بيم نداريد ، و حال آن كه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است» .

«او كسى است كه شما را از خاكى آفريد ، سپس از نطفه اى ، سپس از عَلَقه اى . سپس شما را به صورت كودكى بيرون مى آورد تا به كمال قوّت خود برسيد و تا سالمند شويد . و از ميان شما بعضى مرگ پيش رس مى يابد ، و تا [سرانجام] به مدّتى كه مقرّر است ، برسيد ، و باشد كه در انديشه فرو رويد» .

«و به تحقيق ما انسان را از عصاره اى از گِل آفريديم . سپس او را نطفه اى در جايگاهى استوار ، قرار داديم . سپس نطفه را عَلَقه ساختيم و عَلَقه را پاره گوشت گردانيديم . بعد پاره گوشت را استخوان آفريديم . بعد استخوان ها را [با] گوشت پوشانديم . سپس او را آفرينش ديگر پديدار ساختيم . پس آفرين بر خدا كه بهترينِ آفرينندگان است!» .

«شما را در شكم هاى مادرانتان ، آفرينش پس از آفرينش [ديگر] در تاريكى هاى سه گانه خلق مى كند . اين است پروردگار شما ، خدا . فرمان روايى از آنِ اوست . خدايى جز او نيست . پس چگونه [و كجا از حق] برگردانيده مى شويد ؟» .

«اى مردم ! اگر در باره برانگيخته شدن در شكّيد ، پس [بدانيد] ما شما را از خاكى آفريديم ، سپس از نطفه اى ، سپس از علقه اى . سپس از مُضغه اى داراى خلقت كامل و [احيانا] خلقت ناقص ، تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانيم . و آنچه را اراده مى كنيم ، تا مدّتى معيّن در رحِم ها قرار مى دهيم . آن گاه ، شما را به صورت كودكى بيرون مى آوريم ، سپس تا به حدّ رشدتان برسيد . و برخى از شما [زودرس] مى ميريد ، و برخى از شما به غايت پيرى مى رسد ، به گونه اى كه پس از دانستن ، چيزى نمى داند» .

.

ص: 78

«وَ اللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَ جًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَ لَا تَضَعُ إِلَا بِعِلْمِهِ وَ مَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَا فِى كِتَ_بٍ إِنَّ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» . (1)

«هُوَ الَّذِى يُصَوِّرُكُمْ فِى الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَ_هَ إِلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» . (2)

«لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَ_نَ فِى كَبَدٍ» . (3)

الحديث4971.تاريخ دمشق عن ابن شُبرُمَة :الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَلَقَدْ خَلَقْنَ_كُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَ_كُمْ» (4) _: أمّا «خَلَقْنَ_كُمْ» فَنُطفَةً ثُمَّ عَلَقَةً ، ثُمَّ مُضغَةً ، ثُمَّ عَظما ثُمَّ لَحما ، وأمّا «صَوَّرْنَ_كُمْ» فَالعَينَ ، وَالأَنفَ وَالاُذُنَينِ ، وَالفَمَ ، وَاليَدَينِ ، وَالرِّجلَينِ ، صَوَّرَ هذا ونَحوَهُ ، ثُمَّ جَعَلَ الدَّميمَ وَالوَسيمَ وَالطَّويلَ وَالقَصيرَ وأشباهَ هذا . (5)4970.تفسير العيّاشي عن الأَصبَغ بن نُباتَة :عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ خَلّاقينَ ، فَإِذا أرادَ أن يَخلُقَ خَلقا أمَرَهُم فَأَخَذوا مِنَ التُّربَةِ الَّتي قالَ في كِتابِهِ : «مِنْهَا خَلَقْنَ_كُمْ وَ فِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى» (6) فَعَجَنَ النُّطفَةَ بِتِلكَ التُّربَةِ الَّتي يَخلُقُ مِنها بَعدَ أن أسكَنَها الرَّحِمَ أربَعينَ لَيلَةً ، فَإِذا تَمَّت لَها أربَعَةُ أشهُرٍ قالوا : يا رَبِّ نَخلُقُ ماذا ؟ فَيَأمُرُهُم بِما يُريدُ مِن ذَكَرٍ أو اُنثى ، أبيَضَ أو أسوَدَ . (7) .


1- .فاطر : 11 .
2- .آل عمران : 6 .
3- .البلد : 4 .
4- .الأعراف : 11 .
5- .تفسير القمّي : ج 1 ص 224 عن أبي الجارود ، بحارالأنوار : ج 60 ص 365 ح 60 .
6- .طه : 55 .
7- .الكافي : ج 3 ص 162 ح 1 عن محمد بن سليمان الديلمي عن أبيه عن الإمام الصادق عليه السلام ، علل الشرائع : ص 300 ح 5 عن عبدالرحمن بن حماد عن الإمام الكاظم عليه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 60 ص 337 ح 13 .

ص: 79

«و خدا شما را از خاكى آفريد ، سپس از نطفه اى . سپس شما را جفت ها قرار داد . و هيچ مادينه اى بار نمى گيرد و بار نمى نهد ، مگر به علم او ، و هيچ سال خورده اى عمر دراز نمى يابد و از عمرش كاسته نمى شود ، مگر آن كه در كتابى [مندرج ]است . در حقيقت ، اين كار بر خدا آسان است» .

«او كسى است كه شما را در زهدان ها هر گونه كه خواهد ، شكل مى بخشد . معبودى نيست ، جز او تواناى استواركار» .

«ما انسان را در رنج آفريديم» .

حديث4965.عنه عليه السلام :امام باقر عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند متعال : «شما را آفريديم ، سپس صورتتان بخشيديم» : «شما را آفريديم» ،[به ترتيب] از نطفه به عَلَقه و سپس مُضغه و سپس استخوان و سپس گوشت . «شما را صورت بخشيديم» ؛ يعنى چشم و بينى و گوش ها و دهان و دست ها و پاها ، اينها و مانند اينها را شكل بخشيد . سپس زشتى و زيبايى و بلندى و كوتاهى و مانند اينها را پديد آورد .4964.الإمام عليّ عليه السلام :امام باقر عليه السلام :_ خداوند متعال ، شمارى آفرينشگر آفريده است و هرگاه بخواهد كسى را بيافريند ، به آنها دستور مى دهد و آن آفرينشگران ، از همان خاكى كه خداوند در كتابش فرموده است : «از آن ، شما را آفريديم و در آن ، باز مى گردانيم و بار ديگر شما را از آن ، بيرون مى آوريم» ، بر مى دارند و نطفه را ، پس از آن كه چهل شب در رحِم نگه داشت ، با آن خاك ، خمير مى كند . و چون چهار ماه بر آن گذشت ، آن آفرينشگران مى گويند : پروردگارا! اكنون چه بيافرينيم ؟ و خدا به آنان دستور مى دهد آنچه را كه خواهد ، از پسر و دختر ، سفيد يا سياه . .

ص: 80

4963.الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام :تفسير القميّ_ في قَولِهِ : «وَ قَد خَلَقَكُمْ أَطوارًا» (1) _: قالَ : عَلَى اختِلافِ الأَهواءِ وَالإِراداتِ وَالمَشِيّاتِ . (2)4962.عنه عليه السلام :تفسير القميّ_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَ_نَ مِن سُلَ__لَةٍ مِّن طِينٍ» _: قالَ : السُّلالَةُ الصَّفوَةُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ الَّذي يَصيرُ نُطفَةً ، وَالنُّطفَةُ أصلُها مِنَ السُّلالَةِ ، وَالسُّلالَةُ هِيَ مِن صَفوَةِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ ، وَالطَّعامُ مِن أصلِ الطّينِ ، فَهذا مَعنى قَولِهِ : «مِن سُلَ__لَةٍ مِّن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَ_هُ نُطْفَةً فِى قَرَارٍ مَّكِينٍ» يَعني فِي الرَّحِمِ «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَ_مًا فَكَسَوْنَا الْعِظَ_مَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَ_هُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَ__لِقِينَ» (3) وهذِهِ استِحالَةٌ مِن أمرٍ إلى أمرٍ ، فَحَدُّ النُّطفَةِ إذا وَقَعَت فِي الرَّحِمِ أربَعونَ يَوما ، ثُمَّ تَصيرُ عَلَقَةً . (4)4961.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :سُئِلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَن مُتَشابِهِ الخَلقِ ، فَقالَ :

هُوَ عَلى ثَلاثَةِ أوجُهٍ : فَمِنهُ خَلقُ الاِختِراعِ؛ كَقَولِهِ سُبحانَهُ : «خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَالأَْرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ» (5) ، وخَلقُ الاِستِحالَةِ ؛ قَولُهُ تَعالى : «يَخْلُقُكُمْ فِى بُطُونِ أُمَّهَ_تِكُمْ خَلْقًا مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فِى ظُ_لُمَ_تٍ ثَلَ_ثٍ» وقَولُهُ: «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ» الآيَةَ ، وأمّا خَلقُ التَّقديرِ؛ فَقَولُهُ لِعيسى عليه السلام : «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ» الآيَةَ (6) . (7) .


1- .نوح : 14 .
2- .تفسير القمّي : ج 2 ص 387 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 315 ح 8 .
3- .المؤمنون : 14 .
4- .تفسير القمّي : ج 2 ص 89 ، بحارالأنوار : ج 60 ص 369 ح 73 .
5- .الأعراف : 54 .
6- .المائدة : 110 .
7- .بحارالأنوار : ج 60 ص 333 ح 2 وج 93 ص 17 كلاهما نقلاً عن تفسير النعماني .

ص: 81

4960.عنه عليه السلام :تفسير القمّى _ در باره سخن خداوند : «و شما را گونه گون آفريد» _ : [امام عليه السلام ] فرمود : «دگرگون در گرايش ها، اراده ها و خواست ها» .4959.عنه عليه السلام :تفسير القمّى_ در باره اين سخن خداوند متعال : «و انسان را از سُلاله اى از گِل آفريديم» _: [امام عليه السلام ] فرمود : «سلاله ، عبارت از عصاره غذا و آب است كه تبديل به نطفه مى شود . نطفه ، اصلش از سُلاله است ، و سُلاله ، از عصاره غذا و آب ، فراهم مى آيد ، و غذا ، منشأش گِل است . پس اين است معناى فرموده او كه : « از سُلاله اى از گِل آفريديم . سپس او را نطفه اى در جايگاهى استوار ، قرار داديم» ، يعنى در رحِم . «سپس نطفه را عَلَقه ساختيم . بعد ، عَلَقه را گوشتْ پاره اى ساختيم و گوشتْ پاره را استخوان ساختيم . سپس به استخوان ، گوشت پوشانديم . سپس آن را آفرينشى ديگر پديدار ساختيم ، پس آفرين بر خدا كه بهترينِ آفرينندگان است!» . اين است تحوّل از مرحله اى به مرحله ديگر . پس هر گاه نطفه در رحِم قرار گيرد ، چهل روز به صورت نطفه است ، سپس عَلَقه مى شود .4958.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ از امير مؤمنان ، در باره گونه هاى خلقت سؤال شد . فرمود :«آفرينش ، بر سه گونه است : يكى آفرينش اختراعى ، (1) چنان كه خداى سبحان مى فرمايد : «آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد» و [دوم ]آفرينش مرحله اى ، چنان كه مى فرمايد : «شما را در شكم هاى مادرانتان ، آفرينش پس از آفرينش در تاريكى هاى سه گانه خلق كرد» . و مى فرمايد : «او كسى است كه شما را از خاكى ، سپس از نطفه اى . . . آفريد» . و [سوم] آفرينش تقديرى ، (2) چنان كه عيسى عليه السلام فرمود : «آن گاه كه از گِل مى آفرينى» تا آخر آيه . .


1- .ابداعى و بدون ماده و مدّت .
2- .احتمال دارد كه آفرينش تقديرى ، به معناى ساختن از يك مادّه با هندسه و اندازه ويژه باشد .

ص: 82

4957.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :إنَّما صارَت سِهامُ المَواريثِ مِن سِتَّةِ أسهُمٍ لا يَزيدُ عَلَيها ، لِأَنَّ الإِنسانَ خُلِقَ مِن سِتَّةِ أشياءَ ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَ_نَ مِن سُلَ__لَةٍ مِّن طِينٍ» الآيَةَ . (1)4956.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «لَقَد خَلَقنا الإِنسانَ فِي كَبَدٍ» _: يَعني مُنتَصِبا في بَطنِ اُمِّهِ ؛ مَقاديمُهُ إلى مُقاديمِ اُمِّهِ ومَآخيرُهُ إلى مَآخيرِ اُمِّهِ ، غِذاؤُهُ مِمّا تَأكُلُ اُمُّهُ ويَشرَبُ مِمّا تَشرَبُ اُمُّهُ ، تُنَسِّمُهُ تَنسيما ، وميثاقُهُ الَّذي أخَذَهُ اللّهُ عَلَيهِ بَينَ عَينَيهِ ، فَإِذا دَنا وِلادَتُهُ أتاهُ مَلَكٌ يُسَمَّى الزّاجِرَ ، فَيَزجُرُهُ فَيَنقَلِبُ . (2)4955.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :أيُّهَا المَخلوقُ السَّوِيُّ (3) وَالمُنشَأُ (4) المَرعِيُّ (5) في ظُلُماتِ الأَرحامِ ومُضاعَفاتِ الأَستارِ ، بُدِئتَ مِن سُلالَةٍ مِن طينٍ ، ووُضعِتَ في قَرارٍ مَكينٍ ، إلى قَدَرٍ مَعلومٍ ، وأجَلٍ مَقسومٍ ، تَمورُ (6) في بَطنِ اُمِّكَ جَنينا ، لا تُحيرُ (7) دُعاءً ولا تَسمَعُ نِداءً ، ثُمَّ اُخرِجتَ مِن مَقَرِّكَ إلى دارٍ لَم تَشهَدها ولَم تَعرِف سُبُلَ مَنافِعِها . (8)4954.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ في صِفَةِ خَلقِ الإِنسانِ _: أم هذَا الَّذي أنشَأَهُ في ظُلُماتِ الأَرحامِ ، وشُغُفِ (9) الأَستارِ ، نُطفَةً دِهاقا (10) ، وعَلَقَةً مِحاقا (11) ، وجَنينا وراضِعا ، ووَليدا و يافِعا . ثُمَّ مَنَحَهُ قَلبا حافِظا ، ولِسانا لافِظا ، وبَصَرا لاحِظا ، لِيَفهَمَ مُعتَبِرا ، ويُقَصِّرَ مُزدَجِرا . (12) .


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 259 ح 5604 ، علل الشرائع : ص 567 ح 1 عن ابن أبي عمير عن غير واحد نحوه ، بحارالأنوار : ج 104 ص 333 ح 5 .
2- .المحاسن : ج 2 ص 14 ح 1085 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 254 نحوه وكلاهما عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 60 ص 342 ح 23 .
3- .السَويّ: أيمستوٍ وهو الذي قد بلغ الغاية فيشبابه وتمام خلقه وعقله (لسان العرب: ج14 ص415«سوا»).
4- .المُنشأ : المُبتدَعُ (انظر لسان العرب : ج 1 ص 172 «نشأ») .
5- .رعى أمره : حفظه (القاموس المحيط : ج 4 ص 335 «رعو») .
6- .تمور : تتحرّك (المصباح المنير : ص 585 «مار») .
7- .ما أحار جوابا : ما ردّ (القاموس المحيط : ج 2 ص 16 «حور») .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 163 ، بحارالأنوار : ج 60 ص 347 ح 34 .
9- .الشُغُفُ : جمع شغاف القلب وهو حجابه ، فاستعاره لموضع الولد (النهاية : ج 2 ص 483 «شغف») .
10- .نُطفَة دهاقا : أي نطفة قد اُفرغت إفراغا شديدا (النهاية : ج 2 ص 145 «دهق») .
11- .المحاقُ : ذهاب الشيء كلّه حتّى لا يُرى له أثر (المصباح المنير : ص 565 «محق») .
12- .نهج البلاغة : الخطبة 83 ، بحارالأنوار : ج 60 ص 349 ح 35 .

ص: 83

4953.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :سهم هاى ارث به اين دليل شش سهم شده ، نه بيشتر ؛ چون انسان ، از شش چيز آفريده شده است . خداوند عز و جل مى فرمايد : «ما انسان را از عصاره اى از گل آفريديم» تا آخر آيه .4952.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام_در باره سخن خداوند متعال : «هر آينه ، انسان را در رنج آفريديم» _: يعنى در شكم مادرش به صورت عمودى قرار دارد : طرف روى او به طرف روى مادرش است و طرف پشتش به طرف پشت مادرش . غذايش از چيزى است كه مادرش مى خورد ، و از همان چيزى مى نوشد كه مادرش مى نوشد ، و مادرش به نوعى او را تنفّس مى دهد ، و پيمانش كه خدا از او گرفته است ، [پيوسته] در برابر چشم اوست . پس چون زمان تولّدش نزديك شود ، فرشته اى به نام «بانگ زننده» نزدش مى آيد و بر او بانگ مى زند و او وارونه مى شود .4951.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :اى انسانى كه در كمال اعتدال و تناسب ، آفريده شده اى و در تاريكى هاى زهدان و پرده هاى تو در تو شكل گرفته و پرورده شده اى ! از عصاره گِل ، آغاز شدى و در آرامگاهى استوار ، تا زمانى معيّن و مهلتى مشخّص شده ، نهاده شدى . آن گاه كه جنين هستى ، در شكم مادرت مى جنبى . نه سخنى را پاسخ مى دهى ، و نه آوازى را مى شنوى . آن گاه ، از قرارگاهت به سرايى بيرون آورده مى شوى كه آن را نديده اى و راه هاى كسب سود و منافع آن را نمى دانى .4950.شواهد التنزيل عن أنس :امام على عليه السلام_ در توصيف آفرينش انسان _: آيا اين انسان ، همان كسى نيست كه خداوند او را در تاريكى هاى زهدان و پرده هاى غلاف مانند آفريد ، از نطفه اى ريخته شده كه به عَلَقه اى (آويزكى) بى مقدار ، تبديل گشت . سپس جنين و شيرخواره و كودك و نوجوان شد . آن گاه ، خداوند به او دلى حفظ كننده ، و زبانى گويا ، و چشمى بينا بخشيد تا بفهمد و عبرت گيرد و از زشتكارى ها باز ايستد . .

ص: 84

4949.عيون أخبار الرضا عن أبي الحسن محمّد بن يحيى الفارالإمام الحسين عليه السلام_ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ _: اِبتَدَأتَني قَبلَ أن أكونَ شَيئا مَذكورا ، وخَلَقتَني مِنَ التُّرابِ ثُمَّ أسكَنتَنِي الأَصلابَ ، آمِنا لِرَيبِ المَنونِ وَاختِلافِ الدُّهورِ ، فَلَم أزَل ظاعِنا مِن صُلبٍ إلى رَحِمٍ في تَقادُمِ الأَيّامِ الماضِيَةِ وَالقُرونِ الخالِيَةِ ، لَم تُخرِجني لِرَأفَتِكَ بي ولُطفِكَ لي وإحسانِكَ إلَيَّ في دَولَةِ أيّامِ الكَفَرَةِ الَّذينَ نَقَضوا عَهدَكَ ، وكَذَّبوا رُسُلَكَ ، لكِنَّكَ أخرَجتَني رَأفَةً مِنكَ وتَحَنُّنا عَلَيَّ لِلَّذي سَبَقَ لي مِنَ الهُدَى الَّذي فيهِ يَسَّرتَني وفيهِ أنشَأتَني ، ومِن قَبلِ ذلِكَ رَؤُفتَ بي بِجَميلِ صُنعِكَ ، وسَوابِغِ نِعمَتِكَ ، فَابتَدَعتَ خَلقي ، مِن مَنِيٍّ يُمنى ، ثُمَّ أسكَنتَني في ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَينَ لَحمٍ وجِلدٍ ودَمٍ ، لَم تُشَهِّرني بِخَلقي (1) ، ولَم تَجعَل إلَيَّ شَيئا مِن أمري ، ثُمَّ أخرَجتَني إلَى الدُّنيا تامّا سَوِيّا . (2)4948.الكافي عن عبد الرحمن بن كثير عن الإمام الصادق علي ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «قَالَ الَّذِى عِندَهُ ) الكافي عن محمّد بن إسماعيل أو غيره :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، الرَّجُلُ يَدعو لِلحُبلى أن يَجعَلَ ما في بَطنِها ذَكَرا سَوِيّا .

قالَ : يَدعو ما بَينَهُ وبَينَ أربَعَةِ أشهُرٍ ، فَإِنَّهُ أربَعينَ لَيلَةً نُطفَةٌ ، وأربَعينَ لَيلَةً عَلَقَةٌ ، وأربَعينَ لَيلَةً مُضغَةٌ ، فَذلِكَ تَمامُ أربَعَةِ أشهُرٍ ، ثُمَّ يَبعَثُ اللّهُ مَلَكَينِ خَلّاقَينِ فَيَقولانِ : يا رَبِّ ما نَخلُقُ ؟ ذَكَرا أم اُنثى ؟ شَقِيّا أو سَعيدا ؟ فَيُقالُ ذلِكَ ، فَيَقولانِ : يا رَبِّ ما رِزقُهُ ؟ وما أجَلُهُ ؟ وما مُدَّتُهُ ؟ فَيُقالُ ذلِكَ ، وميثاقُهُ بَينَ عَينَيهِ يَنظُرُ إلَيهِ ، ولا يَزالُ مُنتَصِبا في بَطنِ اُمِّهِ ، حَتّى إذا دَنا خُروجُهُ بَعَثَ اللّهُ عز و جل إلَيهِ مَلَكا فَزَجَرَهُ زَجرَةً ، فَيَخرُجُ ويَنسَى الميثاقَ . (3) .


1- .قال العلامة المجلسي : لم تشهّرني بخلقي ؛ أي لم تجعل تلك الحالات الخسيسة ظاهرة للخلق في ابتداء خلقي لأصير محقّرا مهينا عندهم ، بل سترت تلك الأحوال عنهم ، وأخرجتني بعد اعتدال صورتي وخروجي عن تلك الأصول الدّنية (بحار الأنوار : ج 60 ص 373) . هذا وفي البلد الأمين : «لَم تُشهِدني خلقي» .
2- .الإقبال : ج 2 ص 74 ، بحارالأنوار : ج 60 ص 372 ح 81 .
3- .الكافي : ج 6 ص 16 ح 6 ، بحارالأنوار : ج 60 ص 345 ح 31 .

ص: 85

4947.الإمام الحسين عليه السلام :امام حسين عليه السلام_ در دعاى روز عرفه _: آفرينش مرا كه هيچ نبودم ، آغاز كردى و از خاكم آفريدى . سپس در پشت هاى [پدران] جايم دادى ، آن سان كه از كشاكش روزگار و گردش ايّام ، در امان بودم و در گذر روزگاران رفته و نسل هاى گذشته ، پيوسته از پشتى به زهدانى مى كوچيدم ، و از سرِ دلسوزى و مِهر و نيكى ات به من ، مرا در دوران چيرگى كافران كه پيمان [يكتاپرستى] تو را شكستند و فرستادگانت را انكار كردند ، به دنيايم نياوردى ؛ بلكه از سرِ دلسوزى و مهرورزى ات به من در دوران هدايت كه پيش تر برايم مقدّر فرمودى و مرا براى آن ، قابل ساختى و در آن ، پروراندى ، بيرونم آوردى . در گذشته نيز لطف و عنايت و نعمت هاى گسترده ات شامل حال من شده بود . پس آفرينش مرا از منى ريخته شده اى [در رحِم ]آغاز كردى . سپس در تاريكى هاى سه گانه ، بين گوشت و پوست و خون ، قرارم دادى ، و مرا به خلقتم انگشت نما نساختى (1) و هيچ چيز از كار [آفرينش] مرا به من ، موكول نكردى . آن گاه ، مرا كامل و سالم به دنيا آوردى .4946.المناقب لابن المغازليّ عن عبد اللّه بن عَطاء :الكافى_ به نقل از محمّد بن اسماعيل يا شخصى ديگر _: به امام باقر عليه السلام گفتم : قربانت گردم ! مرد [مى تواند ]دعا كند كه خداوند ، آنچه را در شكم همسر باردارش است ، پسرى سالم قرار دهد ؟

فرمود : «در فاصله چهار ماهگى دعا كند ؛ زيرا چهل شب به صورت نطفه است ، چهل شب عَلَقه ، چهل شب مُضغه كه مجموعا چهار ماه مى شود . سپس خداوند ، دو فرشته آفرينشگر را مى فرستد ، و آن دو مى گويند : بار پروردگارا ! چه بيافرينيم ؟ پسر يا دختر ؟ بدبخت يا خوش بخت ؟ دستور لازم به آن دو داده مى شود . پس مى گويند : بار پروردگارا ! روزى اش ؟ اجلش ؟ مدّت عمرش ؟ و دستور لازم در باره اين امر به آنها داده مى شود . پيمان [يكتاپرستى] او ، همواره در برابر چشم اوست و به آن مى نگرد . پيوسته در شكم مادرش راست است ، تا آن گاه كه زمان خارج شدنش نزديك مى شود . در اين هنگام ، خداوند عز و جل فرشته اى را نزد او مى فرستد و آن فرشته بر او بانگى مى زند و جنين به دنيا مى آيد ، در حالى كه پيمان را فراموش مى كند . .


1- .علّامه مجلسى مى گويد : يعنى اين حالت هاى مشمئزكننده را در آغاز خلقتم براى مردمان آشكارا نساختى كه بر اثر آن ، در نزد آنان ، خوار و حقير جلوه كنم ؛ بلكه آنها را از ايشان پوشيده داشتى ، و زمانى مرا به دنيا آوردى كه شكل و شمايلم را نيكو ساختى .

ص: 86

4945.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في قَولِ اللّه ِ تَبارَكَ وتَعالى : {Q} «قُلْ ك ) الإمام الصادق عليه السلام_ فيما بَيَّنَهُ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: نَبتَدِئُ يا مُفَضَّلُ بِذِكرِ خَلقِ الإِنسانِ فَاعتَبِر بِهِ ، فَأَوَّلُ ذلِكَ ما يُدَبَّرُ بِهِ الجَنينُ فِي الرَّحِمِ ، هُوَ مَحجوبٌ في ظُلُماتٍ ثَلاثٍ : ظُلمَةِ البَطنِ ، وظُلمَةِ الرَّحِمِ ، وظُلمَةِ المَشيمَةِ ، حَيثُ لا حيلَةَ عِندَهُ في طَلَبِ غِذاءٍ ولا دَفعِ أذىً ، ولَا استِجلابِ مَنفَعَةٍ ولا دَفعِ مَضَرَّةٍ ، فَإِنَّهُ يَجري إلَيهِ مِن دَمِ الحَيضِ ما يَغذوهُ كَما يَغذُو الماءُ النّباتَ ، فَلا يَزالُ ذلِكَ غِذاءَهُ حَتّى إذا كَمَلَ خَلقُهُ وَاستَحكَمَ بَدَنُهُ ، وقَوِيَ أديمُهُ عَلى مُباشَرَةِ الهَواءِ ، وبَصَرُهُ عَلى مُلاقاةِ الضِّياءِ ، هاجَ الطَّلقُ بِاُمِّهِ فَأَزعَجَهُ أشَدَّ إزعاجٍ وأعنَفَهُ حَتّى يولَدَ ، وإذا وُلِدَ صُرِفَ ذلِكَ الدَّمُ الَّذي كانَ يَغذوهُ مِن دَمِ اُمِّهِ إلى ثَديَيها ، فَانقَلَبَ الطَّعمُ وَاللَّونُ إلى ضَربٍ آخَرَ مِنَ الغِذاءِ ، وهُوَ أشَدُّ مُوافَقَةً لِلمَولودِ مِنَ الدَّمِ ، فَيُوافيهِ في وَقتِ حاجَتِهِ إلَيهِ ، فَحينَ يولَدُ قَد تَلَمَّظَ وحَرَّكَ شَفَتَيهِ طَلَبا لِلرَّضاعِ ، فَهُوَ يَجِدُ ثَديَي اُمِّهِ كَالإِداوَتَينِ (1) المُعَلَّقَتَينِ لِحاجَتِهِ إلَيهِ ، فَلا يَزالُ يَغتَذي بِاللَّبَنِ مادامَ رَطبَ البَدَنِ ، رَقيقَ الأَمعاءِ ، لَيِّنَ الأَعضاءِ . (2) .


1- .الإداوَةُ : إناء صغير من جلد يتّخذ للماء (النهاية : ج 1 ص 33 «أدا») .
2- .بحارالأنوار : ج 60 ص 377 ح 98 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل .

ص: 87

4944.المزار الكبير عن مَيثَم :امام صادق عليه السلام_ در سخنانش براى مفضّل بن عمر _: اى مفضّل ! به بيان آفرينش انسان ، آغاز مى كنيم . پس ، از آن عبرت بياموز . نخستين مرحله آن ، تدبير جنين در رحِم است . او در تاريكى هاى سه گانه : تاريكى شكم ، تاريكى رحِم ، و تاريكى بچّه دان ، پوشيده است ، به طورى كه نه مى تواند غذايى براى خود فراهم آورد يا گزندى را از خود ، دور كند يا سودى را به سوى خويش كشانَد يا زيانى را از خويش برانَد . غذايش از خون حيض به او مى رسد ، چنان كه آب ، گياه را تغذيه مى كند . اين ، پيوسته خوراك اوست تا آن گاه كه چون خلقتش كامل شد و بدنش محكم گرديد و پوستش براى تماس با هوا ، و چشمش براى دريافت نور ، آماده شد ، درد زايمان ، مادرش را مى گيرد و او (جنين) را سخت ناراحت مى كند و بر او فشار مى آورد تا آن كه متولّد مى شود . چون متولّد شد ، آن خونى كه از خون مادرش او را تغذيه مى كرد ، به پستان هاى مادرش منتقل مى گردد ، و آن مزه و رنگ [قبلى] به نوع ديگرى از غذا تبديل مى شود كه براى [بدن] نوزاد ، سازگارتر از خون است و هنگام نيازش به آن ، به او مى رسد . زمانى كه به دنيا مى آيد ، دهانش را مزه مزه مى كند و لبانش را تكان مى دهد و با اين كار ، شير مى طلبد ، و پستان هاى مادرش را چون دو خيك آويخته شده براى نياز او مى يابد ، تا زمانى كه بدن ، تَر و تازه است و معده و روده ، نازك اند و اندام ها نرم هستند ، از شير [مادر ]تغذيه مى كند . .

ص: 88

4943.الإمام الصادق عليه السلام :بحارالأنوار عن المفضّل بن عمر :فَقُلتُ [أي لِلإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام ] : صِف نُشوءَ الأَبدانِ ونُمُوَّها حالاً بَعدَ حالٍ حَتّى تَبلُغَ التَّمامَ وَالكَمالَ .

فَقالَ عليه السلام : أوَّلُ ذلِكَ تَصويرُ الجَنينِ فِي الرَّحِمِ حَيثُ لا تَراهُ عَينٌ ولا تَنالُهُ يَدٌ ، ويُدَبِّرُهُ حَتّى يَخرُجَ سَوِيّا مُستَوفِيا جَميعُ ما فيهِ قِوامُهُ وصَلاحُهُ مِنَ الأَحشاءِ وَالجَوارِحِ وَالعَوامِلِ إلى ما في تَركيبِ أعضائِهِ مِنَ العِظامِ وَاللَّحمِ وَالشَّحمِ وَالمُخِّ وَالعَصَبِ وَالعُروقِ وَالغَضاريفِ ، فَإِذا خَرَجَ إلَى العالَمِ تَراهُ كَيفَ يَنمي بِجَميعِ أعضائِهِ ، وهُوَ ثابِتٌ عَلى شِكلِهِ وهَيئتِهِ لا تَتَزايَدُ ولا تَنقُصُ ، إلى أن يَبلُغَ أشُدَّهُ إن مُدَّ في عُمُرِهِ أو يَستَوفِيَ عُمُرَهُ أو يَستَوفِيَ مُدَّتَهُ قَبلَ ذلِكَ ، هَل هذا إلّا مِن لَطيفِ التَّدبيرِ وَالحِكمَةِ ؟ (1) .


1- .بحار الأنوار : ج 61 ص 321 ح 30 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضل .

ص: 89

4942.عنه عليه السلام :بحار الأنوار_ به نقل از مفضّل بن عمر _: [به امام صادق عليه السلام ] گفتم : پيدايش بدن ها و رشد مرحله به مرحله آنها را تا رسيدن به مرحله پايانى و كمال آنها را شرح ده .

فرمود : «نخستين مرحله اش ، صورتگرى و شكل بخشيدن به جنين است در رحِم _ يعنى جايى كه نه چشمى آن را مى بيند و نه دستى به آن مى رسد _ ، و او را [در آن جا] تدبير مى كند تا آن كه به صورت موجودى كامل و برخوردار از آنچه مايه قوام و استحكام اوست : از امعا و احشا و اندام ها و ابزارها گرفته تا استخوان ها و گوشت و پى و مغز و عصب و رگ ها و غضروف ها كه در تركيب اعضاى او دخيل اند ، به دنيا مى آيد . چون به دنيا آمد ، خود مى بينى كه چگونه همه اعضاى او رشد مى كنند ، در حالى كه شكل و هيئتش ثابت است و زياد و كم نمى شود ، تا آن كه به نهايت رشد خود برسد . اگر عمرش به آن حد برسد يا آن كه بيش از آن حد ، مدّت عمر خود را تمام كند . آيا اينها جز با تدبير و حكمتى دقيق ، شدنى است ؟ .

ص: 90

آفرينش آدم و فرضيّه تكامل

آفرينش آدم و فرضيّه تكاملچگونگى آفرينش آدم ، از ديرباز ، مورد توجّه دانشمندان بوده و تاكنون ، دو نظريّه عمده در اين باره ، ابراز شده است : 1 . نظريّه ثبوت صفات گونه ها و انواع و خلقت مستقل (فيكسيسم / Fixism) ؛ 2 . نظريّه تحوّل انواع و تغيير تدريجى صفات گونه ها و پيوستگى نسلى جانداران و تكاملى بودن حيات آنها (ترانسفورميسم / Transformism) كه داروين (م 1882 م) مطرح كرده است . دانشمندان اسلامى نيز با الهام از قرآن ، در اين باره بحث و گفتگو كرده اند و هر يك از دو نظريّه پيش گفته ، در ميان آنان ، طرفدارانى دارد و به آياتى از قرآن براى اثبات هر يك از آن دو ، استدلال شده است . اكثر قريب به اتّفاق مفسّران ، از جمله شيخ طوسى ، (1) طبْرِسى ، (2) سيوطى ، (3) ابن كثير ، (4)

.


1- .التبيان فى تفسير القرآن : ج 1 ص 136 _ 137 .
2- .مجمع البيان : ج 2 ص 763 .
3- .الدرّ المنثور : ج 1 ص 111 .
4- .تفسير ابن كثير : ج 2 ص 311 و ص 570 .

ص: 91

مَراغى (1) و علّامه طباطبايى ، (2) آفرينش ابتدايى آدم را از خاك (برخلاف فرضيّه تكامل) با آيات قرآن ، منطبق دانسته اند . برخى ديگر نيز آن را با قرآن ، سازگار دانسته اند . (3) پاره اى نيز به طور ضمنى ، نظريّه تكامل را پذيرفته و كوشيده اند آن را فى الجمله ، با قرآن ، تطبيق دهند . (4) علّامه طباطبايى مى گويد : ممكن است برخى براى اثبات فرضيّه تكامل ، به آيه «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَنُوحًا وَءَالَ إِبْرَ هِيمَ وَءَالَ عِمْرَ نَ عَلَى الْعَ__لَمِينَ» (5) استدلال كنند ، بدين سان كه «اصطفى» به معناى برگزيدنِ نخبه هر چيزى است و برگزيدن آدم ، در صورتى است كه در زمان وى ، افرادى به عقل ، مجهّز نبوده اند و خداوند ، آدم را از ميان آنان برگزيده و به عقل ، مجهّز كرده است . در نتيجه ، آدم با جهش خدايى از يك نوعِ جنبنده ، به نوعى ديگر منتقل شده است . آن گاه ، نسل او فزونى گرفت و نسل انسان ناقص اوّلى ، رو به نقصان نهاد تا منقرض گرديد ؛ امّا با توجّه به كلمه «الْعَ__لَمِينَ» كه بر سر آن ، «ال» آمده و افاده عموم مى كند ، مقصود ، اين است كه آدم ، نوح ، آل عمران و آل ابراهيم ، بر تمام معاصران خويش و آيندگان ، برترى داشته و از ميان آنان برگزيده شده اند ، با اين تفاوت كه برگزيدگى آدم عليه السلام فقط بر آيندگان است ، و در آيه ، هيچ دليلى بر گزينش آدم از

.


1- .تفسير المراغى : ج 3 ص 173 .
2- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 4 ص 143 _ 144 و ج 16 ص 255 _ 260 .
3- .آدم و حوا : ص 59 ؛ خلقت انسان در قرآن : ص 8 .
4- .البحث حول نظرية التطوّر : ص 22 _ 43 .
5- .آل عمران : آيه 33 .

ص: 92

بين انسان هاى اوّلى وجود ندارد . (1) وى در جاى ديگر مى گويد : آياتى كه پيش از اين ، مورد توجّه قرار داديم (2) ، مبدأ پيدايش نسل انسان را به يك جفت انسان نسبت مى دهد كه خود آن دو ، نسلِ كسى نبوده و از هيچ جاندارى زاده نشده اند . (3) تورات نيز بر آفرينش ابتدايى آدم از خاك ، صحّه مى گذارد و از اين جهت ، با قرآنْ سازگار است ، آن جا كه مى گويد : خداوند ، آدم را از خاك زمين بسرشت و در بينى وى ، روح حيات دميد و آدم ، نَفْس زنده شد . (4) شايان ذكر است كه اعتقاد به نظريّه تكامل ، به هيچ وجه به معناى انكار صانع و عدم توجّه به خدا و دين نيست و با اعتقاد به ربوبيّت خداوند ، تباينى ندارد ؛ زيرا تحوّلِ چيزى به چيز ديگر در جهان (خواه در انواع و يا هر چيز ديگر) ، نشان دهنده نظام متقن طبيعت است كه به قدرت خداوند حكيم ، طرّاحى شده است . داروين ، خود نيز تصريح مى كند كه در عين قبول تكاملِ انواع ، خداپرست است و اصولاً بدون قبول خدا نمى توان تكامل را توجيه كرد . (5) از طرفى ، اگرچه داروين و گروهى از طرفداران نظريّه او ، نژاد انسانى را

.


1- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 16 ص 259 .
2- .منظور آيات 7 تا 9 سوره سجده است .
3- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 16 ص 258 .
4- .عهد عتيق ، سِفْر پيدايش : كتاب 2 ، فقره 7 .
5- .البحث حول نظرية التطور : ص 14 _ 15 ، تكامل جانداران : ص 17 _ 19 ، تفسير نمونه : ج 11 ص 85 _ 86 .

ص: 93

به نوعى از ميمون ها _ كه ظاهرا بيش ترين شباهت را به انسان دارند _ ، منتهى مى كنند ، همه طرفداران نظريّه تكامل ، اين امر را نپذيرفته اند و بويژه درباره حلقه مفقود ميان انسان و موجودات ديگر ، اختلاف هاى بسيارى وجود دارد (1) . (2)

.


1- .آفرينش و انسان : ص 91 _ 94 ؛ البحث حول نظرية التطور : ص 13 .
2- .اين بيان از دائرة المعارف قرآن كريم : ج 1 ص 128 _ 129 اخذ شده است .

ص: 94

الفصل الثالث: فَضلُ الإِنسانِ3 / 1الكَرامَةُ الإِلهِيَّةُالكتاب«وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِى ءَادَمَ وَحَمَلْنَ_هُمْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَ_هُم مِّنَ الطَّيِّبَ_تِ وَ فَضَّلْنَ_هُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً» . (1)

الحديث4933.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في قَولِهِ عَزَّ وجَلَّ : «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِى ءَادَمَ» _: الكَرامَةُ الأَكلُ بِالأَصابِعِ . (2)4932.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام : «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِى ءَادَمَ» يَقولُ : فَضَّلنا بَني آدَمَ عَلى سائِرِ الخَلقِ «وَحَمَلْنَ_هُمْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ» يَقولُ : عَلَى الرَّطبِ وَاليابِسِ . «وَ رَزَقْنَ_هُم مِّنَ الطَّيِّبَ_تِ» يَقولُ : مِن طَيِّباتِ الثِّمارِ كُلِّها «وَ فَضَّلْنَ_هُمْ» يَقولُ : لَيسَ مِن دابَّةٍ ولا طائِرٍ إلّا هِيَ تَأكُلُ وتَشرَبُ بِفيها ، لا تَرفَعُ بِيَدِها إلى فيها طَعاما ولا شَرابا غَيرُ ابنِ آدَمَ فَإِنَّهُ يَرفَعُ إلى فيهِ بِيَدِهِ طَعامَهُ ، فَهذا مِنَ التَّفضيلِ . (3) .


1- .الاسراء : 70 .
2- .الفردوس : ج 4 ص 420 ح 7223 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 316 نقلاً عن الحاكم في التاريخ وكلاهما عن جابر .
3- .الأمالي للطوسي : ص 489 ح 1072 عن زيد بن عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 60 ص 298 ح 2 .

ص: 95

فصل سوم : برترى هاى انسان

3 / 1 گراميداشت الهى

فصل سوم : برترى هاى انسان3 / 1گراميداشت الهىقرآن«و به راستى كه ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مَركب ها] برنشانديم و از پاكيزه ها به ايشان روزى داديم . و آنها را بر بسيارى از آفريده هاى خود ، برترىِ آشكار داديم» .

حديث4925.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره سخن خداوند عز و جل : «و به راستى كه ما ، فرزندان آدم را گرامى داشتيم» _: اين گراميداشت ، غذا خوردن [انسان] با انگشتان است .4924.تفسير فرات عن كعب الأحبار :امام زين العابدين عليه السلام : «و به راستى كه ما ، فرزندان آدم را گرامى داشتيم» ، مى فرمايد : فرزندان آدم را بر ديگر آفريده ها برترى داديم . «و آنان را در خشكى و دريا حمل كرديم» ، مى فرمايد : بر تَر و خشك . «و آنان را از پاكيزه ها روزى داديم» ، مى فرمايد : از همه ميوه جات [و محصولات] پاكيزه . «و ايشان را برترى داديم» ، مى فرمايد : همه چارپايان و پرندگان با دهانشان مى خورند و مى آشامند و با دست خود ، غذا و آب را به طرف دهانشان نمى برند . تنها آدميزاد است كه خوراك خود را با دستش به دهانش مى برد ، و اين ، برترى است .

.

ص: 96

4923.الغارات عن عليّ بن محمّد بن أبي سيف عن أصحابه ( _ في بَيانِ اهتِمامِ مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ بِكِ ) الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ فَضَّلْنَ_هُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً» _: خُلِقَ كُلُّ شَيءٍ مُنكَبّا غَيرَ الإِنسانِ خُلِقَ مُنتَصِبا . (1)4922.الكافي عن أبي سعيد الخُدريّ :الإمام الهادي عليه السلام_ في رِسالَتِهِ فِي الرَّدِّ عَلى أهلِ الجَبرِ وَالتَّفويضِ _: إنّا نَبدَأُ مِن ذلِكَ بِقَولِ الصّادِقِ عليه السلام : «لا جَبرَ ولا تَفويضَ ولكِن مَنزِلَةٌ بَينَ المَنزِلَتَينِ ، وهِيَ صِحَّةُ الخِلقَةِ ، وتَخلِيَةُ السَّربِ (2) ، وَالمُهلَةُ فِي الوَقتِ ، وَالزّادُ مِثلُ الرّاحِلَةِ ، وَالسَّبَبُ المُهَيِّجُ لِلفاعِلِ عَلى فِعلِهِ» ، فَهذِهِ خَمسَةُ أشياءَ جَمَعَ بِهَا الصّادِقُ عليه السلام جَوامِعَ الفَضلِ ، فَإِذا نَقَصَ العَبدُ مِنها خَلَّةً كانَ العَمَلُ عَنهُ مَطروحا بِحَسَبِهِ .

فَأَخبَرَ الصّادِقُ عليه السلام بِأَصلِ ما يَجِبُ عَلَى النّاسِ مِن طَلَبِ مَعرِفَتِهِ ، ... وأنَا مُفَسِّرُها بِشَواهِدَ عَنِ القُرآنِ وَالبَيانِ إن شاءَ اللّهُ .

تَفسيرُ صِحَّةِ الخِلقَةِ : أمّا قَولُ الصّادِقِ عليه السلام ، فَإِنَّ مَعناهُ كَمالُ الخَلقِ لِلإِنسانِ ، وكَمالُ الحَواسِّ ، وثَباتُ العَقلِ وَالتَّمييزِ ، وإطلاقُ اللِّسانِ بِالنُّطقِ ، وذلِكَ قَولُ اللّهِ : «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِى ءَادَمَ وَحَمَلْنَ_هُمْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَ_هُم مِّنَ الطَّيِّبَ_تِ وَ فَضَّلْنَ_هُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً» فَقَد أخبَرَ عَزَّ وجَلَّ عَن تَفضيلِهِ بَني آدَمَ عَلى سائِرِ خَلقِهِ ، مِنَ البَهائِمِ وَالسِّباعِ ودَوابِّ البَحرِ وَالطَّيرِ ، وكُلِّ ذي حَرَكَةٍ تُدرِكُهُ حَواسُّ بَني آدَمَ بِتَمييزِ العَقلِ وَالنُّطقِ ، وذلِكَ قَولُهُ : «لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَ_نَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (3) وقَولُهُ : «يَ_أَيُّهَا الْاءِنسَ_نُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ * الَّذِى خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ * فِى أَىِّ صُورَةٍ مَّا شَاءَ رَكَّبَكَ» (4) وفي آياتٍ كَثيرَةٍ ، فَأَوَّلُ نِعمَةِ اللّهِ عَلَى الإِنسانِ صِحَّةُ عَقلِهِ ، وتَفضيلُهُ عَلى كَثيرٍ مِن خَلقِهِ بِكَمالِ العَقلِ وتَمييزِ البَيانِ ، وذلِكَ أنَّ كُلَّ ذي حَرَكَةٍ عَلى بَسيطِ الأَرضِ هُوَ قائِمٌ بِنَفسِهِ بِحَواسِّهِ ، مُستَكمِلٌ في ذاتِهِ ، فَفَضَّلَ بَني آدَمَ بِالنُّطقِ الَّذي لَيسَ في غَيرِهِ مِنَ الخَلقِ المُدرِكِ بِالحَواسِّ ، فَمِن أجلِ النُّطقِ مَلَّكَ اللّهُ ابنَ آدَمَ غَيرَهُ مِنَ الخَلقِ ، حَتّى صارَ آمِرا ناهِيا ، وغَيرُهُ مُسَخَّرٌ لَهُ ، كَما قالَ اللّهُ : «كَذَ لِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ» (5) وقالَ : «وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا» (6) وقال : «وَ الْأَنْعَ_مَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْ ءٌ وَ مَنَ_فِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ * وَ لَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ * وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُواْ بَ__لِغِيهِ إِلَا بِشِقِّ الْأَنفُسِ» (7) فَمِن أجلِ ذلِكَ دَعَا اللّهُ الإِنسانَ إلَى اتِّباعِ أمرِهِ ، وإلى طاعَتِهِ بِتَفضيلِهِ إيّاهُ بِاستِواءِ الخَلقِ وكَمالِ النُّطقِ وَالمَعرِفَةِ ، بَعدَ أن مَلَّكَهُمُ استِطاعَةَ ما كانَ تَعَبَّدَهُم بِهِ ، بِقَولِهِ : «فَاتَّقُواْ اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُواْ وَ أَطِيعُواْ» (8) وقَولِهِ : «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَا وُسْعَهَا» (9) وقَولِهِ : «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَا مَا ءَاتَاهَا» (10) وفي آياتٍ كَثيرَةٍ .

فَإِذا سَلَبَ مِنَ العَبدِ حاسَّةً مِن حَواسِّهِ ، رَفَعَ العَمَلَ عَنهُ بِحاسَّتِهِ ، كَقَولِهِ : «لَّيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ» (11) الآيَةَ ، فَقَد رَفَعَ عَن كُلِّ مَن كانَ بِهذِهِ الصِّفَةِ الجِهادَ وجَميعَ الأَعمالِ الَّتي لا يَقومُ [إلّا] (12) بِها ، وكَذلِكَ أوجَبَ عَلى ذِي اليَسارِ الحَجَّ وَالزَّكاةَ لِما مَلَّكَهُ مِنِ استِطاعَةِ ذلِكَ ، ولَم يوجِب عَلَى الفَقيرِ الزَّكاةَ وَالحَجَّ ، قَولُهُ : «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً» (13) ، وقَولُهُ فِي الظِّهارِ : «وَ الَّذِينَ يُظَ_هِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُواْ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ» إلى قَولِهِ : «فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا» (14) كُلُّ ذلِكَ دَليلٌ عَلى أنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى لَم يُكَلِّف عِبادَهُ إلّا ما مَلَّكَهُمُ استِطاعَتَهُ بِقُوَّةِ العَمَلِ بِهِ ، ونَهاهُم عَن مِثلِ ذلِكَ فَهذِهِ صِحَّةُ الخِلقَةِ . (15) .


1- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 302 ح 113 عن جابر ، بحارالأنوار : ج 60 ص 300 ح 8 .
2- .السَّرْبُ : المسلك والطريق (النهاية : ج 2 ص 356 «سرب») .
3- .التين : 4 .
4- .الانفطار : 6 _ 8 .
5- .الحجّ: 37 .
6- .النحل : 14 .
7- .النحل: 5 _ 7 .
8- .التغابن: 16 .
9- .البقرة : 286 .
10- .الطلاق : 7 .
11- .النور : 61 .
12- .ما بين المعقوفين لم يذكر فى المصدر ، وأثبتناه من بحارالأنوار .
13- .آل عمران : 97 .
14- .المجادلة : 3 _ 4 .
15- .تحف العقول : ص 460 _ 472 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 70 _ 78 ح 1 .

ص: 97

4921.مقتل أمير المؤمنين عن عبد المَلِك بن أبي سليمان :امام باقر عليه السلام_ در باره سخن خداوند متعال : «و آنها را بر بسيارى از آفريده هاى خود ، برترىِ آشكار داديم» _: همه جانداران ، ناايستا آفريده شده اند ، بجز انسان كه ايستا آفريده شده است .4920.اُسد الغابة عن عبد الملك بن أبي سليمان :امام هادى عليه السلام_ در نامه ايشان در پاسخ به اهل جبر و تفويض _: سخن در اين باره را با گفته [امام ]صادق عليه السلام آغاز مى كنيم كه فرمود : «نه جبر است و نه تفويض ؛ بلكه مقامى (چيزى) است ميان اين دو ، و آن ، عبارت است از : سلامت آفرينش ، باز بودن راه ، مهلت داشتن در وقت ، توشه داشتن مانند دارا بودن مركوب ، و علّت برانگيزنده فاعل بر فعلش . . .» . اينها پنج چيزند كه [امام ]صادق عليه السلام همه امتيازات را در آنها جمع كرده است و هرگاه بنده ، يكى از اينها را كم داشته باشد ، بر حَسَب آن ، تكليف از او بر كنار است .

پس [امام] صادق عليه السلام اصلى را كه مردم بايد در پى شناخت آن باشند ، خبر داده است . . . و من ، به خواست خدا ، اين پنج چيز را با شواهدى از قرآن و بيان ، توضيح مى دهم :

توضيح «سلامت آفرينش» : اما فرموده [امام] صادق عليه السلام ، معنايش برخوردارى انسان از آفرينش كامل و حواس كامل و ثبات عقل و تشخيص و زبان گوياست . و اين است معناى فرموده خداوند كه : «ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا حمل كرديم . و از پاكيزه ها روزى شان داديم و آنان را بر بسيارى از آفريده هاى خود ، برترىِ آشكار داديم» . خداوند عز و جلخبر داده است كه آدميان را به واسطه تشخيص خِرد و گويايى ، به ديگر آفريدگانش از چارپايان و درندگان و آبزيان و پرندگان و هر جنبنده اى كه حواس آدميان آن را درك مى كند ، برترى داده است ، و اين ، فرموده اوست كه : «هر آينه ، انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم» . و فرموده : «اى انسان ! چه چيز تو را بر پروردگار بزرگوارت ، گستاخ كرده است ؛ همان كس كه تو را آفريد ، [اندام] تو را درست كرد و [آن گاه ]تو را سامان بخشيد و به هر صورتى كه خواست ، تو را تركيب كرد ؟» . و در آيات بسيار [ديگرى] .

پس نخستين نعمتى كه خدا به انسان بخشيد ، خِرد سالم بود و به واسطه كمال خِرد و بيان روشن ، او را بر بسيارى از آفريدگانش برترى داد ؛ چه ، هر جنبنده اى بر پهنه زمين به حواسّ خود متّكى است و ذاتى كامل دارد ؛ امّا آدميان را به سبب گويايى (قوّه ناطقه) بر ديگر آفريدگان كه [تنها ]با حواس خود ادراك مى كنند ، برترى بخشيد . و از براى همين قوّه ناطقه است كه خداوند ، آدميزاد را به ديگر آفريدگان ، مسلّط كرد تا بدان جا كه امر و نهى كننده گشته است و ديگران ، مسخّر اويند ، چنان كه خداوند فرمود : «اين گونه آنها (بهايم) را براى شما رام كرد تا خدا را به [پاس] آن كه شما را هدايت نمود ، به بزرگى ياد كنيد» . و فرمود : «و او كسى است كه دريا را مسخّر گردانيد تا از آن ، گوشت تازه بخوريد و پيرايه اى كه آن را مى پوشيد ، از آن بيرون آوريد» . و فرمود : «چارپايان را براى شما آفريد : در آنها براى شما [وسيله] گرمى و سودهايى است و از آنها مى خوريد . و در آنها براى شما زيبايى است ، آن گاه كه [آنها را] از چراگاه برمى گردانيد و هنگامى كه به چراگاه مى بريد . و بارهاى شما را به شهرى مى برند كه جز با مشقّت بدن ها نمى توانستيد بدان برسيد» . پس بدين سبب ، خداوند انسان را به پيروى از فرمانش و به طاعتش فرا خواند ؛ چرا كه به واسطه خلقت درست و كامل او و كمال نطق و شناختى كه به او داد ، وى را امتياز بخشيد ، و قبل از آن ، به آدميانْ توان انجام دادن تكاليف بندگى را بخشيد ، آن جا كه مى فرمايد : «پس تا مى توانيد ، از خدا پروا كنيد و بشنويد و فرمان ببريد» . و مى فرمايد : «خدا ، بر هيچ كس ، جز به اندازه توانش تكليف نمى دهد» . و مى فرمايد : «خدا ، بر هيچ كس ، جز [به قدر] آنچه به او داده است ، تكليف نمى كند» ، و در بسيارى آيات [ديگر] .

بنا بر اين ، هرگاه يكى از حواسّ بنده را از او بگيرد ، كار [و تكليف مرتبط با ]آن اندام حسّى را از او برمى دارد . براى مثال مى فرمايد : «بر نابينا ايرادى نيست ، و بر لَنگ ، ايرادى نيست» تا پايان آيه . پس ، از كسى كه اين اوصاف را داشته باشد ، وظيفه جهاد و همه كارهايى را كه جز با اين اندام ها انجام نمى پذيرد ، برداشته است . همچنين ، حجّ و زكات را بر توانگر ، واجب فرمود ؛ چون استطاعت و توان آنها را به او داده است . و بر تهى دست ، حجّ و زكاتى واجب نكرده است . مى فرمايد : «براى خدا ، حجّ آن خانه ، بر عهده مردم است ؛ [البته بر ]كسى كه توان رفتن به آن را داشته باشد» . و در باره ظِهار (1) مى فرمايد : «و [بر] كسانى كه زنانشان را ظَهار مى كنند ، سپس از آنچه گفته اند ، پشيمان مى شوند ، آزاد كردن بنده اى است» تا آن جا كه مى فرمايد : «و هر كه نتواند [بنده آزاد كند] ، بايد شصت بينوا را خوراك دهد» . همه اينها دليل بر آن است كه خداوند _ تبارك و تعالى _ ، بندگانش را مكلّف نساخته ، مگر به چيزى كه توان انجام دادن آن را بدين سان داده است . و آنها را نهى كرده از مثل اينها . اين است معناى درست آفرينش . .


1- .ظِهار به معناى آن است كه مرد با گفتن : «أنتِ عَلَيَّ كَظَهرِ اُمِّي» به همسر خود، او را بر خود حرام نمايد، و تا زمانى كه كفّاره ندهد حلال نگردد (مجمع البحرين : ج 2 ص 1148) .

ص: 98

. .

ص: 99

. .

ص: 100

4838.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _:

دَواؤُكَ فيكَ وما تَشعُرُ

وداؤُكَ مِنكَ وما تُبصِرُ أتَزعُمُ أنَّكَ جِرمٌ صَغيرٌ

وفيكَ انطَوَى العالَمُ الأَكبَرُ وأنتَ الكِتابُ المُبينُ الَّذي

بِأَحرُفِهِ يَظهَرُ المُضمَرُ فَلا حاجَةَ لَكَ في خارِجٍ

يُخَبِّرُ عَنكَ بِما سُطِّرَ (1) .


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام علي عليه السلام : ص 236 الرقم 158 .

ص: 101

4839.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به ايشان _:

دواى تو در وجود خود توست و تو نمى دانى

و درد تو از توست و تو نمى بينى تو مى پندارى كه جسمى خُردى

حالْ آن كه جهان بزرگ تر در [وجود] توست تو آن كتاب روشنى هستى كه

با حروفش نهانش آشكار مى شود پس تو را نيازى نيست به بيرون از تو

كه [خداوند ،] تو را به آنچه [در وجودت] نگاشته شده ، آگاه سازد . .

ص: 102

3 / 2خَلقُ ما فِي الأَرضِ لَهُالكتاب«هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُم مَّا فِى الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَ_وَ تٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمٌ» . (1)

الحديث4845.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُم مَّا فِى الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَ_وَ تٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمٌ» _: هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأرضِ جَميعا لِتَعتَبِروا ولِتَتَوَصَّلوا بِهِ إلى رضوانِهِ ، و تَتَوَقَّوا بِهِ مِن عَذابِ نيرانِهِ «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ» أخَذَ في خَلقِها وإتقانِها «فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَ_وَ تٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمٌ» ولِعِلمِهِ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِمَ المَصالِحَ ، فَخَلَقَ لَكُم كُلَّ ما فِي الأَرضِ لِمَصالِحِكُم يا بَني آدَمَ . (2)4846.الخصال عن الأَصبَغِ بنِ نُباتَةَ :عنه عليه السلام :اِختَرتُ مِنَ التَّوراةِ اثنَتَي عَشرَةَ آيَةً فَنَقَلتُها إلَى العَرَبِيَّةِ ، وأنَا أنظُرُ إلَيها في كُلِّ يَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ... يَابنَ آدَمَ خَلَقتُ الأَشياءَ كُلَّها لِأَجلِكَ ، وخَلَقتُكَ لِأَجلي وأنتَ تَفِرُّ مِنّي ؟ (3)4847.الإمام عليّ عليه السلام :مشارق أنوار اليقين :جاءَ فِي الأَحاديثِ القُدسِيَّةِ أنَّ اللّهَ يَقولُ : عَبدي ، خَلَقتُ الأَشياءَ لِأَجلِكَ ، وخَلَقتُكَ لِأَجلي ، وَهَبتُكَ الدُّنيا بِالإِحسانِ وَالآخِرَةَ بِالإِيمانِ . (4) .


1- .البقرة : 29 .
2- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 13 ح 29 عن محمّد بن زياد ومحمّد بن صيّاد عن الإمام العسكريّ عن آبائه عليهم السلام ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام : ص 215 ح 99 ، بحارالأنوار : ج 3 ص 41 ح 14 .
3- .المواعظ العدديّة : ص 419 .
4- .مشارق أنوار اليقين : ص 179 ، الجواهر السنية في الأحاديث القدسيّة : ص 361 . جدير بالذكر أنّ هذا الحديث لم يوجد في المصادر الأصلية .

ص: 103

3 / 2 آفرينش آنچه در زمين است ، براى انسان

3 / 2آفرينش آنچه در زمين است ، براى انسانقرآن«و او كسى است كه همه آنچه را در زمين است ، براى شما آفريد . سپس به كار آسمان پرداخت و آن را هفت آسمان ساخت ؛ و او به هر چيزى داناست» .

حديث4853.تهذيب الأحكام عن محمّد بن مُسلِم :امام على عليه السلام_ در باره سخن خداوند عز و جل : «و او كسى است كه همه آنچه در زمين است را براى شما آفريد . سپس به كار آسمان پرداخت و آن را هفت آسمان ساخت ؛ و او بر هر چيزى داناست» _: او همه آنچه را در زمين است ، براى شما آفريد تا درس بياموزيد و از اين طريق ، به خشنودى او دست يابيد و خود را از عذاب آتش هاى او ، نگه داريد . «سپس به آسمان پرداخت» ؛ يعنى شروع به آفريدن آسمان و استوارسازى آن كرد «و آن را هفت آسمان ساخت ؛ و او به هر چيزى داناست» ، و چون به هر چيزى داناست ، پس مصالح [و منافع ]را مى داند . لذا آنچه را در زمين است ، براى مصالح شما آفريد ، اى آدميان !4854.الكافي عن أبي الجارود {-1-} عن الإمام الباقر عليهامام على عليه السلام :از تورات ، دوازده آيه برگزيدم و آنها را به عربى برگرداندم ، و خود ، روزى سه بار در آنها مى نگرم . . . اى فرزند آدم ! من همه چيزها را از براى تو آفريدم ، و تو را از براى خودم آفريدم ، و تو از من مى گريزى ؟4855.الأمالي للطوسي عن يعقوب بن ميثم التمّار مولى عليّمشارق أنوار اليقين :در احاديث قدسى آمده است كه خداوند مى فرمايد : «بنده ام ! من ، موجودات را از براى تو آفريدم ، و تو را از براى خودم خلق كردم . دنيا را به ازاى نيكى كردن به تو بخشيدم ، و آخرت را به ازاى ايمان .

.

ص: 104

3 / 3تَسخيرُ ما فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ لَهُالكتاب«اللَّهُ الَّذِى سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِىَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * وَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِى السَّمَ_وَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَ_تٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» . (1)

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِى الْأَرْضِ وَ الْفُلْكَ تَجْرِى فِى الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ» . (2)

«اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَ تِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِىَ فِى الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَ_رَ * وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ» . (3)

«وَسَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرَ ت بِأَمْرِهِ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَ_تٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ * وَ مَا ذَرَأَ لَكُمْ فِى الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَ نُهُ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَةً لِّقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ * وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * وَ أَلْقَى فِى الْأَرْضِ رَوَ سِىَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَ أَنْهَ_رًا وَ سُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» . (4)

.


1- .الجاثية : 12 و 13 .
2- .الحج : 65 .
3- .إبراهيم : 32 _ 33 .
4- .النحل : 12 _ 15 .

ص: 105

3 / 3 آنچه در آسمان ها و زمين است ، مسخّر اوست

3 / 3آنچه در آسمان ها و زمين است ، مسخّر اوستقرآن«خدا ، كسى است كه دريا را براى شما رام گردانيد تا كشتى ها در آن به فرمانش روان شوند ، و تا از افزون بخشى او طلب نماييد ، باشد كه سپاس داريد . و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است ، مسخّر شما ساخت . همه از اوست . قطعا در اين امر براى مردمى كه مى انديشند ، نشانه هايى است» .

«آيا نديده اى كه خدا ، آنچه را در زمين است ، مسخّر شما گردانيد ، و كشتى ها در دريا به فرمان او روان اند ، و آسمان را نگه مى دارد تا مبادا بر زمين فرو افتد ، مگر به اذن خودش [باشد] ؟ ، همانا خداوند نسبت به مردم ، رئوف و مهربان است» .

«خدا ، كسى است كه آسمان ها و زمين را آفريد و از آسمان ، آب فرو فرستاد و به واسطه آن ، از ميوه ها براى شما روزى پديد آورد . و كشتى را مسخّر شما ساخت تا به فرمان او در دريا روان شود و جويبارها را مسخّر شما گردانيد . و آفتاب و ماه را كه پيوسته روان اند براى شما مسخّر كرد . و شب و روز را مسخّر شما گردانيد» .

«و شب و روز و خورشيد و ماه را مسخّر شما كرد ، و ستارگان به فرمان او مسخّر شده اند . مسلّما در اين امور ، براى مردمى كه تعقّل مى كنند ، نشانه هايى هست . و [نيز] آنچه را در زمين به رنگ هاى گوناگون براى شما پديد آورد [ ، مسخّر شما ساخت] . بى ترديد ، در اين امور براى مردمى كه پند مى گيرند ، نشانه اى است . و اوست كسى كه دريا را مسخّر گردانيد تا از آن ، گوشت تازه بخوريد و پيرايه اى كه آن را مى پوشيد ، از آن بيرون آوريد . و كشتى ها را در آن ، شكافنده [ى آب ]مى بينى ، و تا از فضل خدا بجوييد و باشد كه شكر گزاريد . و در زمين ، كوه هايى استوار افكند تا شما را بجنباند ، و رودها و راه ها [قرارداد] تا راه خود را پيدا كنيد» .

.

ص: 106

«وَ الْأَنْعَ_مَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْ ءٌ وَ مَنَ_فِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ * وَ لَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ * وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُواْ بَ__لِغِيهِ إِلَا بِشِقِّ الْأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ * وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» . (1)

«الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَ جَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * وَ الَّذِى نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاء بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَ لِكَ تُخْرَجُونَ * وَ الَّذِى خَلَقَ الْأَزْوَ جَ كُلَّهَا وَ جَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَ الْأَنْعَ_مِ مَا تَرْكَبُونَ * لِتَسْتَوُاْ عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُواْ نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُواْ سُبْحَ_نَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَ_ذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ» . (2)

الحديث5187.عنه عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذِي اختارَ لَنا مَحاسِنَ الخَلقِ ، وأجرى عَلَينا طَيِّباتِ الرِّزقِ ، وجَعَلَ لَنَا الفَضيلَةَ بِالمَلَكَةِ عَلى جَميعِ الخَلقِ ، فَكُلُّ خَليقَتِهِ مُنقادَةٌ لَنا بِقُدرَتِهِ ، وصائِرَةٌ إلى طاعَتِنا بِعِزَّتِهِ . (3)5188.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ فيما بَيَّنَهُ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: وهكَذَا الهَواءُ ، لَولا كَثرَتُهُ وسَعَتُهُ لَاختَنَقَ هذَا الأَنامُ مِنَ الدُّخانِ وَالبُخارِ ، الَّتي يَتَحَيَّرُ فيهِ ويَعجِزُ عَمّا يُحَوَّلُ إلَى السَّحابِ وَالضَّبابِ أوَّلاً أوَّلاً ، وقَد تَقَدَّمَ مِن صِفَتِهِ ما فيهِ كِفايَةٌ . وَالنّارُ أيضا كَذلِكَ ...

ثُمَّ فيها خَلَّةٌ اُخرى وهِيَ أنَّها مِمّا خُصَّ بِهِ الإِنسانُ دونَ جَميعِ الحَيَوانِ لِما لَهُ فيها مِنَ المَصلَحَةِ ، فَإِنَّهُ لَو فَقَدَ النّارَ لَعَظُمَ ما يَدخُلُ عَلَيهِ مِنَ الضَّرَرِ في مَعاشِهِ ، فَأَمَّا البَهائِمُ فَلا تَستَعمِلُ النّارَ ولا تَستَمتِعُ بِها .

ولَمّا قَدَّرَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ أن يَكونَ هذا هكَذا ، خَلَقَ لِلإِنسانِ كَفّا وأصابِعَ مُهَيَّأَةً لِقَدحِ النّارِ وَاستِعمالِها ، ولَم يُعطِ البَهائِمَ مِثلَ ذلِكَ ، لكِنَّها اُعينَت بِالصَّبرِ عَلَى الجَفاءِ وَالخَلَلِ فِي المَعاشِ ، لِكَيلا يَنالَها في فَقدِ النّارِ ما يَنالُ الإِنسانَ . (4) .


1- .النحل : 5 _ 8 .
2- .الزخرف : 13 _ 10 .
3- .الصحيفة السجادية : ص 21 الدعاء 1 .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 123 و ج 60 ص 88 ح 11 كلاهما نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضل .

ص: 107

«و چارپايان را براى شما آفريد : در آنها براى شما [وسيله] گرمى و سودهايى است ، و از آنها مى خوريد . و در آنها براى شما زيبايى است ، آن گاه كه [آنها را] از چراگاه برمى گردانيد و هنگامى كه آنها را به چرا مى بريد . و بارهاى شما را به شهرى مى برند كه جز با مشقّت بدن ها نمى توانستيد بدان برسيد . قطعا پروردگار شما ، رئوف و مهربان است . و اسبان و شتران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد ، و [براى شما ]تجمّلى [باشد] . و آنچه را نمى دانيد ، مى آفريند» .

«همان كسى كه اين زمين را براى شما گهواره اى گردانيد و براى شما در آن ، راه ها نهاد ، باشد كه راه يابيد . و آن كس كه آبى به اندازه ، از آسمان فرود آورد . پس به وسيله آن ، سرزمينى مُرده را زنده گردانيديم . همين گونه [از گورها] بيرون آورده مى شويد . و همان كسى كه جفت ها را يكسره آفريد ، و براى شما از كشتى ها و دام ها [وسيله اى] كه سوار شويد ، قرار داد تا بر پشت آن[ها] قرار گيريد . پس چون بر آن[ها] برنشستيد ، نعمت پروردگار خود را ياد كنيد و بگوييد : «پاك است كسى كه اين را مسخّر ما گردانيد ؛ و[گرنه] ما را ياراى آنها نبود»» .

حديث5192.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :ستايش ، خداى را كه نيكويى هاى آفرينش را براى ما برگزيد ، و روزى هاى پاكيزه را به ما ارزانى داشت ، و امتياز سَرورى بر همه خلق را براى ما قرار داد . پس به لطف قدرت او ، همه آفريدگانش فرمانبر مايند و به واسطه عزّت او ، سر در طاعت ما دارند .5193.عنه عليه السلام ( _ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ كُمَيلَ بنَ زِيادٍ _ ) امام صادق عليه السلام_ در بياناتش به مفضّل بن عمر _: همچنين است هوا . اگر بسيارى و گستردگى آن نبود ، اين مردم از دود و بخار ، خفه مى شدند . چون دود و بخارها در هوا سرگردان مى ماندند و نمى توانستند تدريجا به ابر و مِه تبديل شوند . پيش تر در خواصّ هوا به اندازه كفايت ، سخن گفتيم . آتش نيز همين گونه است . . . .

خاصيّت ديگرى كه در آتش وجود دارد ، اين است كه از ميان همه حيوانات ، تنها به انسان اختصاص داده شده است ؛ زيرا براى او در آتش ، مصلحت و منفعت است ؛ چه آن كه اگر آتش را در اختيار نمى داشت ، زيان بزرگى در زندگى اش به او مى رسيد ، در صورتى كه بهايم ، آتش را به كار نمى گيرند و از آن ، بهره نمى برند .

و چون خداوند عز و جل مقدّر فرمود كه اين چنين باشد ، لذا براى انسان ، دست و انگشتانى مناسب براى روشن ساختن آتش و به كار گرفتن آن ، خلق كرد ، و چنين چيزى در اختيار بهايم نگذاشت ؛ بلكه به آنها قدرت تحمّل سختى و كاستى در زندگى داده شد تا مشكلاتى را كه با نبود آتش به انسان مى رسد ، آنها را گرفتار نسازد . .

ص: 108

. .

ص: 109

. .

ص: 110

الفصل الرابع: حِكمَةُ خَلقِ الإِنسانِ4 / 1لَم يُخلَقِ الإِنسانُ عَبَثاالكتاب«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَ_كُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» . (1)

«إِنَّا كُلَّ شَىْ ءٍ خَلَقْنَ_هُ بِقَدَرٍ» . (2)

الحديث5201.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا _ عِبادَ اللّهِ _ أنَّهُ لَم يَخلُقكُم عَبَثا ، ولَم يُرسِلكُم هَمَلاً ، عَلِمَ مَبلَغَ نِعَمِهِ عَلَيكُم ، وأحصى إحسانَهُ إلَيكُم ، فَاستَفتِحوهُ وَاستَنجِحوهُ وَاطلُبوا إلَيهِ وَاستَمنِحوهُ (وَاستَميحوهُ) . (3)5202.عنه عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ ، وتَفَكَّروا وَاعمَلوا لِما خُلِقتُم لَهُ ، فَإِنَّ اللّهَ لَم يَخلُقكُم عَبَثا ولَم يَترُككُم سُدىً ، قَد عَرَّفَكُم نَفسَهُ ، وبَعَثَ إلَيكُم رَسولَهُ ، وأنزَلَ عَلَيكُم كِتابَهُ ، فيهِ حَلالُهُ وحَرامُهُ ، وحُجَجُهُ وأمثالُهُ .

فَاتَّقُوا اللّهَ ، فَقَدِ احتَجَّ عَلَيكُم رَبُّكُم فَقالَ : «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ * وَ لِسَانًا وَ شَفَتَيْنِ* وَ هَدَيْنَ_هُ النَّجْدَيْنِ» (4) . (5) فَهذِهِ حُجَّةٌ عَلَيكُم . فَاتَّقُوا اللّهَ مَا استَطَعتُم فَإِنَّهُ لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ ولا تُكلانَ إلّا عَلَيهِ . (6) .


1- .المؤمنون : 115 .
2- .القمر : 49 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 195 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 314 ح 15 .
4- .وهَدَيناهُ النَّجدَينِ : النَّجدُ : المكان الغليظ الرفيع ، فذلك مَثَلٌ لطريقي الحقّ والباطل ، والصدق والكذب ، والجميل والقبيح (مفردات ألفاظ القرآن : ص 791 «نجد») .
5- .البلد : 8 _ 10 .
6- .تحف العقول : ص 274 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 131 ح 1 .

ص: 111

فصل چهارم : حكمت آفرينش انسان

4 / 1 بيهوده آفريده نشده است

فصل چهارم : حكمت آفرينش انسان4 / 1بيهوده آفريده نشده استقرآن«آيا پنداشته ايد كه شما را بيهوده آفريده ايم و اين كه شما به سوى ما باز گردانيده نمى شويد ؟» .

«ما هر چيزى را به اندازه آفريده ايم» .

حديث5210.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :بدانيد _ اى بندگان خدا _ كه او شما را بيهوده نيافريده و سرِ خود ، رهايتان نكرده است . اندازه نعمت هاى اِعطايى اش به شما را مى داند و نيكى هايى را كه به شما ارزانى داشته ، شماره كرده است . پس ، از او گشايش و كاميابى بخواهيد و از او درخواست كنيد و از او عطا [و بخشش] بجوييد .5211.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :اى بندگان خدا ! از خدا پروا داريد ، و بينديشيد و براى آنچه از براى آن آفريده شده ايد ، (آخرت) ، كار كنيد ؛ زيرا خداوند ، شما را بيهوده نيافريده و بى هدف ، رهايتان نكرده است ؛ [بلكه] او خود را به شما شناسانْد ، و پيامبرش را سوى شما فرستاد ، و كتابش را بر شما فرو فرستاد كه در آن است حلال و حرام او ، و حجّت ها و مثال هايش .

پس ، از خدا پروا كنيد ؛ زيرا كه پروردگارتان بر شما حجّت آورده و فرموده است : «آيا براى او دو چشم قرار نداديم ، و يك زبان و دو لب ؟ و دو راه (حقّ و باطل) را به او نشان داديم» . اين ، حجّتى است بر شما . پس تا مى توانيد ، پرواى خدا داريد ، كه هيچ نيرويى نيست ، مگر به يارى خدا ، و توكّل نشايد كرد ، جز بر او .

.

ص: 112

5212.عنه عليه السلام :الإمام المهديّ عليه السلام_ في تَوقيعٍ صَدَرَ مِن ناحِيَتِهِ في جَوابِ كِتابِ أحمَدَ بنِ إسحاقَ _: ... إنَّ اللّهَ تَعالى لَم يَخلُقِ الخَلقَ عَبَثا ولا أهمَلَهُم سُدىً ، بَل خَلَقَهُم بِقُدرَتِهِ ، وجَعَلَ لَهُم أسماعا وأبصارا وقُلوبا وألبابا . (1)5213.عنه عليه السلام :الصواعق المحرقة :وَقَعَ لِبُهلولٍ 2 مَعَهُ [أي مَعَ الإِمامِ العَسكَرِيِّ عليه السلام ] أنَّهُ رَآهُ وهُوَ صَبِيٌّ يَبكي وَالصِّبيانُ يَلعَبونَ ، فَظَنَّ أنَّهُ يَتَحَسَّرُ عَلى ما في أيديهِم ، فَقالَ : أشتَري لَكَ ما تَلعَبُ بِهِ ؟

فَقالَ : يا قَليلَ العَقلِ ما لِلَّعبِ خُلِقنا ، فَقالَ لَهُ : فَلِماذا خُلِقنا ؟

قالَ : لِلعِلمِ وَالعِبادَةِ ، فَقالَ لَهُ : مِن أينَ لَكَ ذلِكَ ؟

قالَ : مِن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَ_كُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَالَا تُرْجَعُونَ» (2) . (3) .


1- .الغيبة للطوسي : ص 288 ح 246 ، الاحتجاج : ج 2 ص 539 ح 343 ، بحارالأنوار : ج 50 ص 229 ح 3 .
2- .المؤمنون : 115 .
3- .الصواعق المحرقة : ص 207 ، نور الأبصار : ص 183 نقلاً عن درر الأصداف .

ص: 113

5214.عنه عليه السلام :امام مهدى عليه السلام_ در توقيعى كه از سوى ايشان در پاسخ به نامه احمد بن اسحاق صادر شد _: . . . خداى متعال ، مخلوقات را بيهوده نيافريده و آنان را بى هدف ، رها نساخته است ؛ بلكه آنان را با قدرت خويش آفريد ، و بر ايشان ، گوش و چشم و دل و خِرد نهاد .5215.عنه عليه السلام :الصواعق المحرقه :روزى بهلول 1 به ايشان (امام عسكرى عليه السلام ) كه كودكى بود ، برخورد و ديد كودكان به بازى مشغول اند و ايشان ، گريه مى كند . پنداشت براى آنچه در دست كودكان است ، ناراحت است . لذا گفت : مى خواهى برايت چيزى بخرم كه با آن ، بازى كنى ؟

فرمود : «اى بى خِرد ! ما براى بازى آفريده نشده ايم» .

بهلول گفت : پس براى چه آفريده شده ايم ؟

فرمود : «براى دانش و پرستش» .

بهلول گفت : اين را از كجا دانستى ؟

فرمود : «از اين فرموده خداى عز و جل كه : «آيا پنداشته ايد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم و به سوى ما باز نمى گرديد ؟» . .

ص: 114

4 / 2لَم يُخلَقِ الإِنسانُ لِمَنفَعَةِ الخالِقِالكتاب«مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَ مَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ» . (1)

الحديث5221.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :لَم تَخلُقِ الخَلقَ لِوَحشَةٍ ، ولَا استَعمَلتَهُم لِمَنفَعَةٍ . (2)5222.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :لَم يَخلُق ما خَلَقَهُ لِتَشديدِ سُلطانٍ ، ولا تَخَوُّفٍ مِن عَواقِبِ زَمانٍ ، ولَا استِعانَةٍ عَلى ندٍّ (3) مُثاوِرٍ (4) ، ولا شَريكٍ مُكاثِرٍ، ولا ضِدٍّ مُنافِرٍ، ولكِن خَلائِقُ مَربوبونَ، وعِبادٌ داخِرونَ (5) . (6) .


1- .الذاريات : 57 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 109 ، غرر الحكم : ح 7554 نحوه ، بحارالأنوار : ج 4 ص 318 ح 43 .
3- .النِّدُّ : المِثلُ والنَّظيرُ (لسان العرب : ج 3 ص 420 «ندد») .
4- .ثاوَرَه مُثاورةً : واثبه (تاج العروس : ج 6 ص 156 «ثور») .
5- .داخِرون : أي صاغرون (لسان العرب : ج 4 ص 278 «دخر») .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 65 ، أعلام الدين : ص 65 ، بحارالأنوار : ج 4 ص 309 ح 37 .

ص: 115

4 / 2 انسان براى سود رساندن به آفريدگار ، آفريده نشده است

4 / 2انسان براى سود رساندن به آفريدگار ، آفريده نشده استقرآن«از آنان ، هيچ روزى اى نمى خواهم ، و نمى خواهم كه مرا خوراك دهند» .

حديث5228.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :به خاطر تنهايى [خود] ، آفريدگان را نيافريدى و براى سود خويش ، به كارشان نگرفتى .5229.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :آنچه آفريد ، نه براى افزودن بر قدرتى [از خود] بود ، و نه به خاطر بيم از پيشامدهاى زمان ، و نه براى آن كه در مصاف با همتايى جنگجو ، يا در برابر شريكى افزون خواه ، يا دشمنى ناساز ، از او يارى طلبد ؛ بلكه آنان ، آفريدگانى مملوك ، و بندگانى بى مقدار بيش نيستند .

.

ص: 116

5230.عنه عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :أستَوهِبُكَ يا إلهي نَفسِيَ الَّتي لَم تَخلُقها لِتَمتَنِعَ بِها مِن سوءٍ ، أو لِتَطَرَّقَ بِها إلى نَفعٍ ، ولكِن أنشَأتَها إثباتا لِقُدرَتِكَ عَلى مِثلِها ، وَاحتِجاجا بِها عَلى شَكلِها . (1)5231.عنه عليه السلام :علل الشرائع عن عبد اللّه بن سلام مولى رسول اللّه صلى الله عليه و آله :في صُحُفِ موسَى بنِ عِمرانَ عليه السلام : يا عِبادي ، إنّي لَم أخلُق لِأَستَكثِرَ بِهِم مِن قِلَّةٍ ، ولا لِانَسَ بِهِم مِن وَحشَةٍ ، ولا لِأَستَعينَ بِهِم عَلى شَيءٍ عَجَزتُ عَنهُ ، ولا لِجَرِّ مَنفَعَةٍ ولا لِدَفعِ مَضَرَّةٍ ، ولَو أنَّ جَميعَ خَلقي مِن أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ اجتَمَعوا عَلى طاعَتي وعِبادَتي ، لا يَفتُرونَ عَن ذلِكَ لَيلاً ولا نَهارا ، مازادَ ذلِكَ في مُلكي شَيئا ، سُبحاني وتَعالَيتُ عَن ذلِكَ . (2)4 / 3خُلِقَ الإِنسانُ لِلتَّعَقُّلِ ومَعرِفَةِ اللّهِالكتاب«هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُواْ شُيُوخًا وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُواْ أَجَلاً مُّسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» . (3)

«اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ سَبْعَ سَمَ_وَ تٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عِلْمَا » . (4)

.


1- .الصحيفة السجادية : ص 150 الدعاء 39 .
2- .علل الشرائع : ص 13 ح 9 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 313 ح 4 .
3- .غافر : 67 .
4- .الطلاق : 12 .

ص: 117

4 / 3 آفرينش انسان براى خِردورزى و شناخت خدا

5237.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :معبودا ! جان من ، [بخشش و] هديه اى است از جانب تو . تو آن را نيافريدى تا با آن ، زيانى را از خودت دور سازى ، يا از ره گذر آن به سودى دست يابى ؛ بلكه ايجادش كردى تا توانايى خويش را بر ايجاد همانند آن ، به اثبات برسانى و آن را دليل توانايى خود بر آفريدن همچون آن ، قرار دهى .5238.عنه عليه السلام :علل الشرائع :به نقل از عبد اللّه بن سلّام ، وابسته پيامبر خدا _: در صحف موسى بن عمران عليه السلام آمده است : اى بندگان من ! من [خلق را] نيافريدم تا به واسطه آنان ، بر خويشتن چيزى بيفزايم ، يا از تنهايى به در آيم ، يا در كارى ناتوان باشم و از آنان ، كمك بگيرم ، يا سودى به دست آورم و يا زيانى از خود بگردانم . اگر همه آفريدگانم از اهل آسمان ها و زمين ، بر طاعت و عبادت من گِرد آيند و شب و روز در اين كار باشند و سستى نورزند ، اين همه به پادشاهى من ، ذره اى نمى افزايد . من ، منزّه و برترم از اين امر .4 / 3آفرينش انسان براى خِردورزى و شناخت خداقرآن«او كسى است كه شما را از خاكى آفريد ، سپس از نطفه اى ، سپس از عَلَقه اى . آن گاه ، شما را به صورت كودكى به دنيا مى آورد . سپس تا به كمال قوّت خود برسيد و تا سالمند شويد . و از ميان شما كسى است كه مرگ پيش رس مى يابد ، و تا [در نهايت ]به مدّتى كه مقرّر است ، برسيد ؛ و اميد كه خِرد ورزيد» .

«خدا ، كسى است كه هفت آسمان و همانند آن ، هفت زمين آفريد . فرمان [خدا] در ميان آنها فرود مى آيد تا بدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست ؛ و به راستى كه دانش او هر چيزى را در بر گرفته است» .

.

ص: 118

الحديث5245.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَم يُعبَدِ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بِشَيءٍ أفضَلَ مِنَ العَقلِ . (1)5246.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، إذَا اكتَسَبَ النّاسُ مِن أنواعِ البِرِّ لِيَتَقَرَّبوا بِها إلى رَبِّنا فَاكتَسِب أنتَ أنواعَ العَقلِ تَسبِقهُم بِالزَّلفِ وَالقُربَةِ وَالدَّرَجاتِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ . (2)5247.الإرشاد عن الإمام عليّ عليه السلام ( _ عِندَما سَأَلَهُ حِبرٌ يَهودِيٌّ عَنِ اللّه ِ أ ) بحارالأنوار :قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى فِي الحَديثِ القُدسِيِّ : كُنتُ كَنزا مَخفِيّا ، فَأَحبَبتُ أن اُعرَفَ ، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِكَي اُعرَفَ . (3)5248.الإمام عليّ عليه السلام :كشف الخفاء_ قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى _: كُنتُ كَنزا لا اُعرَفُ ، فَأَحبَبتُ أن اُعرَفَ ، فَخَلَقتُ خَلقا فَعَرَّفتُهُم بي فَعَرَفوني . (4)راجع : موسوعة العقائد الإسلامية : المعرفة/ القسم الثاني / الفصل الثالث : التعقّل والفصل الخامس / آثار العقل .

4 / 4خُلِقَ الإِنسانُ لِلِابتِلاءِالكتاب«الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَوةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ» . (5)

.


1- .الخصال : ص 433 ح 17 عن سليمان بن خالد عن الإمام الباقر عليه السلام ، الكافي : ج 1 ص 18 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «ما عُبد» بدل «لم يعبد» ، علل الشرائع : ص 116 ح 11 ، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 112 ، المواعظ العدديّة: ص 368 والثلاثة الأخيرة نحوه ، بحارالأنوار: ج 1 ص 108 ح 4 .
2- .الفردوس : ج 5 ص 325 ح 8328 عن الإمام عليّ عليه السلام .
3- .بحارالأنوار : ج 87 ص 199 و 344 .
4- .كشف الخفاء : ج 2 ص 132 ح 2016 ، الدرر المنتثرة في الأحاديث المشتهرة : ص 203 ح 328 ، تنزية الشريعة المرفوعة : ج 1 ص 148 ح 44 نحوه .
5- .الملك : 2 .

ص: 119

4 / 4 آفرينش انسان براى آزمودن

حديث5255.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل به چيزى برتر از خِرد ، پرستش و بندگى نشده است . (1)5256.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على ! هرگاه مردم در پى كسب انواع نيكى ها باشند تا بدان وسيله به پروردگارمان نزديك شوند ، تو انواع خِرد را به دست آور تا نزديكى و قرب [به خدا] و [نيل به] درجات دنيا و آخرت ، بر آنان پيشى گيرى .5257.الإمام عليّ عليه السلام :بحار الأنوار :خداوند _ تبارك و تعالى _ در حديث قدسى فرموده است : «من گنجى پنهان بودم و دوست داشتم كه شناخته شوم . پس آفريدگان را آفريدم تا شناخته شوم» .5258.عنه عليه السلام ( _ في كِتابِهِ إلى قَيصَرَ _ ) كشف الخفاء :خداوند _ تبارك و تعالى _ فرمود : «من گنجى پنهان بودم و دوست داشتم كه شناخته شوم . پس خلق را آفريدم و آنان را با خودم آشنا كردم و آنها مرا شناختند» .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : معرفت شناسى / بخش دوم / فصل سوم: خردورزى و فصل پنجم : نشانه هاى خرد .

4 / 4آفرينش انسان براى آزمودنقرآن« همو كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد ؛ و اوست توانمند آمرزگار» .

.


1- .به تعبير ديگر : برترين عبادت ، خِردورزى است .

ص: 120

«وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَ_ذَا إِلَا سِحْرٌ مُّبِينٌ» . (1)

الحديث5266.عنه عليه السلام :تيسير المطالب عن ابن عمر عن النّبيّ صلى الله عليه و آله_ أنَّهُ تَلا «تَبَ_رَكَ الَّذِى بِيَدِهِ الْمُلْكُ» حَتّى بَلَغَ قَولَهُ «أيُّكُمْ أحْسَنُ عَمَلًا» ثُمَّ قالَ _: أيُّكُم أحسَنُ عَمَلاً فَهُوَ أحسَنُ عَقلاً ، وأورَعُ عَن مَحارِمِ اللّهِ ، وأسرَعُهُم في طاعَةِ اللّهِ تَعالى . (2)5267.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :ألا إنَّ اللّهَ تَعالى قَد كَشَفَ الخَلقَ كَشفَةً ، لا أنَّهُ جَهِلَ ما أخفَوهُ مِن مَصونِ أسرارِهِم ومَكنونِ ضَمائِرِهِم ، ولكِن لِيَبلُوَهُم أيُّهُم أحسَنُ عَمَلاً ، فَيَكونَ الثَّوابُ جَزاءً وَالعِقابُ بَواءً . (3)5268.عنه عليه السلام :الإمام الرِّضا عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى: «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» _: إنَّهُ عَزَّ وجَلَّ خَلَقَ خَلقَهُ لِيَبلُوَهُم بِتَكليفِ طاعَتِهِ وعِبادَتِهِ ، لا عَلى سَبيلِ الاِمتِحانِ وَالتَّجرِبَةِ ؛ لِأَن_َّهُ لَم يَزَل عَليما بِكُلِّ شَيءٍ . (4)راجع : يونس : 14 ، الكهف : 7 ، المؤمنون : 30 ، العنكبوت : 2 و 3 . فرهنگ قرآن: ج 4 ص 277 _ 308 (امتحان)

.


1- .هود : 7 .
2- .تيسير المطالب : ص 377 ، مجمع البيان : ج 10 ص 484 عن ابن عمر ، بحار الأنوار : ج 70 ص 233 ح 6 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 114 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 315 ح 11 .
4- .التوحيد : ص 321 ح 2 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 135 ح 33 ، الاحتجاج : ج 2 ص 393 ح 302 كلّها عن عبد السلام بن صالح الهروي ، بحارالأنوار : ج 4 ص 80 ح 5 .

ص: 121

«و او كسى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر روى آب بود ، تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد . و اگر بگويى كه شما پس از مرگ زنده مى شويد ، هر آينه آنان كه كافرند ، خواهند گفت : اين نيست ، مگر جادويى آشكار» .

حديث5272.عنه عليه السلام :تيسير المطالب :به نقل از ابن عمر _ ايشان (پيامبر صلى الله عليه و آله ) ، «تَبَ_رَكَ الَّذِى بِيَدِهِ الْمُلْكُ» را خواند تا رسيد به : «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» . سپس فرمود : «هر يك از شما كه نيكوكارتر باشد ، او خودش عاقل تر است ، و از حرام هاى خدا ، پرهيزگارتر ، و در فرمانبرى از خداى متعال ، شتابنده تر» .5273.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :بدانيد كه خداى بزرگ آفريدگان را آشكار ساخت (1) ، نه اين كه از رازهاى نهفته و درون هاى پوشيده شان آگاه نبود بلكه تا آنان را بيازمايد كه كدام يك بهتر عمل مى كند تا ثواب ، پاداش (كار نيك آن ها)باشد و عقاب ، سزاى (كار بدشان) .5274.عنه عليه السلام :امام رضا عليه السلام :در باره سخن خداوند متعال : «تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد» : خداوند عز و جل خلق خود را آفريد تا با نهادن تكليف طاعت و عبادت خويش بر دوش آنان ، ايشان را بيازمايد ، نه از باب امتحان و تجربه [براى خود] ؛ زيرا او همواره به همه چيز ، آگاه است .ر . ك : يونس : آيه 14 ، كهف : آيه 7 ، مؤمنون : آيه 30 ، عنكبوت : آيه 2 و 3 . فرهنگ قرآن : ج 4 ص 277 _ 308 (امتحان) .

.


1- .يعنى آنان را در بوته آزمايش نهاد يا آنها را به صحنه هستى آورد و آفريد .

ص: 122

4 / 5خُلِقَ الإِنسانُ لِلعِبادَةِالكتاب«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَا لِيَعْبُدُونِ» . (1)

الحديث5281.عنه عليه السلام :علل الشرائع عن أبي بصير :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَا لِيَعْبُدُونِ» ، قالَ : خَلَقَهُم لِيَأمُرَهُم بِالعِبادَةِ . (2)5282.عنه عليه السلام ( _ لَمّا سُئِلَ عَن مَشِيَّةِ اللّه ِ وإرادَتِهِ _ ) علل الشرائع عن جميلِ بن درَّاج :قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، ما مَعنى قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَا لِيَعْبُدُونِ» فَقالَ : خَلَقَهُم لِلعِبادَةِ . (3)5283.الإمام عليّ عليه السلام :علل الشرائع عن جميل بن درّاج عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَا لِيَعْبُدُونِ» (4) قالَ : خَلَقَهُم لِلعِبادَةِ ، قُلتُ : خاصَّةً أم عامَّةً ؟ قالَ : لا بَل عامَّةً . (5)5284.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ خُلِقَ لِلعِبادَةِ فَأَلهَتهُ العاجِلَةُ عَنِ الآجِلَةِ . (6) .


1- .الذاريات : 56 .
2- .علل الشرائع : ص 13 ح 10 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 314 ح 5 .
3- .علل الشرائع : ص 14 ح 11 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 314 ح 6 .
4- .الذاريات : 56 .
5- .علل الشرائع : ص 14 ح 12 ، تفسير العياشى : ج 2 ص 164 ح 83 عن يعقوب بن سعيد وليس فيه ذيله ، بحار الأنوار : ج 5 ص 314 ح 7 .
6- .النوادر للراوندي : ص 145 ح 198 عن الإمام عليّ عليه السلام ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 62 ، بحارالأنوار : ج 72 ص 201 ح 31 .

ص: 123

4 / 5 آفرينش انسان براى پرستش

4 / 5آفرينش انسان براى پرستشقرآن«من ، جنّ و اِنس را نيافريدم ، مگر براى اين كه مرا بپرستند» .

حديث5290.عنه عليه السلام :علل الشرائع_ به نقل از ابو بصير _: از حضرت صادق عليه السلام در باره اين فرموده خداوند عز و جل پرسيدم كه : «من ، جنّ و اِنس را نيافريدم ، مگر براى اين كه مرا بپرستند» .

فرمود : «آنها را آفريد تا به بندگى فرمانشان دهد» .5291.الإمام عليّ عليه السلام :علل الشرائع_ به نقل از جميل بن درّاج _: به امام صادق عليه السلام گفتم : قربانت گردم ! معناى اين فرموده خداوند عز و جلكه : «من ، جنّ و اِنس را نيافريدم ، مگر براى اين كه مرا بپرستند» ، چيست ؟

فرمود : «يعنى آنها را براى پرستش [و بندگى] آفريد» .5292.عنه عليه السلام :علل الشرائع_ به نقل از جميل بن درّاج _: از امام صادق عليه السلام در باره اين فرموده خداوند عز و جلپرسيدم كه : «من جن و انس را نيافريدم مگر براى اين كه مرا بپرستند» .

فرمود : «آنها را براى پرستيدن آفريد» .

گفتم : خاص يا عام ؟

فرمود : «نه ، عام» .5293.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چه بد بنده اى است آن بنده اى كه براى عبادت ، آفريده شده باشد و زندگى زودگذر دنيوى ، او را از آخرت ، باز دارد !

.

ص: 124

5294.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :اِبتَدَأَ ما أرادَ ابتِداءَهُ ، وأنشَأَ ما أرادَ إنشاءَهُ ، عَلى ما أرادَ مِنَ الثَّقَلَينِ الجِنِّ وَالإِنسِ ، لِيَعرِفوا بِذلِكَ رُبوبِيَّتَهُ وتَمَكَّنَ فيهِم طاعَتُهُ . (1)5295.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :فَاتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ جِهَةَ ما خَلَقَكُم لَهُ ، وَاحذَروا مِنهُ كُنهَ (2) ما حَذَّرَكُم مِن نَفسِهِ ، وَاستَحِقّوا مِنهُ ما أعَدَّ لَكُم بِالتَّنَجُّزِ لِصِدقِ ميعادِهِ ، وَالحَذَرِ مِن هَولِ مَعادِهِ . (3)5296.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ وهُوَ يَدعُو النّاسَ إلَى الجِهادِ _: إنَّ اللّهَ قَد أكرَمَكُم بِدينِهِ ، وخَلَقَكُم لِعِبادَتِهِ ، فَأَنصِبوا (4) أنفُسَكُم في أداءِ حَقِّهِ . (5)5297.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :بِتَقوَى اللّهِ اُمِرتُم ، ولِلإِحسانِ وَالطّاعَةِ خُلِقتُم . (6)5298.عنه عليه السلام :بصائر الدرجات عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «يُنَزِّلُ الْمَلَئِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ» (7) فَقالَ : جَبرَئيلُ الَّذي نَزَلَ عَلَى الأَنبِياءِ ، وَالرّوحُ تَكونُ مَعَهُم ومَعَ الأَوصِياءِ لا تُفارِقُهُم تُفَقِّهُهُم وتُسَدِّدُهُم مِن عِندِ اللّهِ ، وأنَّهُ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وبِهِما عُبِدَ اللّهُ ، وَاستَعبَدَ اللّهُ وعَلى هذَا الجِنَّ (8) وَالإِنسَ وَالمَلائِكَةَ ، ولَم يَعبُدِ اللّهَ مَلَكٌ ولا نَبِيٌّ ولا إنسانٌ ولا جانٌّ إلّا بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ، وما خَلَقَ اللّهُ خَلقاً إلّا لِلعِبادَةِ . (9) .


1- .الكافي : ج 1 ص 142 ح 7 عن الحارث الأعور ، التوحيد : ص 33 ح 1 نحوه ، بحارالأنوار : ج 4 ص 266 ح 14 .
2- .كُنهُ الأمرِ : حَقيقتُه (النهاية : ج 4 ص 206 «كنه») .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 83 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 360 ح 6101 .
4- .النُّصبُ والنَّصَبُ : التَّعَبُ (مفردات ألفاظ القرآن : ص 807 «نصب») .
5- .وقعة صفّين : ص 112 عن أبي روق ، بحارالأنوار : ج 32 ص 404 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 3 ص 185 .
6- .وقعة صفّين : ص 10 عن سليمان بن المغيرة عن الإمام زين العابدين عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 32 ص 356 ح 337 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 3 ص 108 .
7- .النحل : 2 .
8- .. في المصدر : «واستعبده الخلق و على ...»، والصواب ما أثبتناه كما في بحار الأنوار .
9- .بصائر الدرجات : ص 463 ح 1 ، بحارالأنوار : ج 25 ص 63 ح 43 .

ص: 125

5299.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :[خداوند ،] آنچه را خواست كه آغاز كند ، و آنچه را ، از جنّ و انس ، خواست كه ايجاد كند ، ايجاد كرد تا بدين وسيله ، پروردگارىِ او را بشناسند و از او فرمان بَرَند .5300.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :اى بندگان خدا ! از خدا پروا بداريد و [براى عبادت ،] بدان جهتى رو كنيد كه شما را براى آن آفريد ، و از او كه شما را از خويشتن بر حذر داشته است ، چنان كه بايد و شايد ، بترسيد ، و با طلبيدن وعده راستين او [از طريق انجام دادن طاعات و عبادات] و پرهيز از هراس قيامتش [به وسيله باز ايستادن از گناهان] ، كارى كنيد كه سزاوار آن چيزى شويد كه براى شما آماده ساخته است .5301.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در هنگام فرا خواندن مردم به جهاد_: خداوند ، شما را به دين خويش ، مفتخر ساخت و براى پرستش خود ، شما را آفريد . پس در گزاردن حقّ او ، با تمام توان بكوشيد .5302.عنه عليه السلام ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «إِنَّمَا قَوْلُنَا لِش ) امام على عليه السلام :شما به پروا كردن از خدا فرمان داده شده ايد، و براى كار نيك كردن و فرمان بُردارى [از خدا ]آفريده شده ايد .5303.عنه عليه السلام :بصائر الدرجات_ به نقل از ابوبصير _: از امام باقر عليه السلام در باره اين فرموده خداوند عز و جل پرسيدم كه : «فرشتگان را با روح به فرمان خود ، بر هر كس از بندگانش كه بخواهد ، نازل مى كند» .

فرمود : «جبرئيل عليه السلام است كه بر پيامبران نازل شد ، و روح ، همواره با آنان و با اوصيا[ى آنان] است و از آنها جدا نمى شود ، و از جانب خدا به آنان ، دانايى مى آموزد و به راه راست مى بردشان ، و اين كه معبودى جز خدا نيست ، محمّد فرستاده خداست . و با اين دو [عقيده] خدا پرستش شده ، و خداوند از جنّ و انس و فرشتگان خواسته است كه او را پرستش كنند ، و هيچ فرشته و پيامبر و انسان و جنّى نيست ، مگر آن كه خداوند را با گواهى دادن به يگانگى او و پيامبرى محمّد ، عبادت كرده اند . و خداوند ، هيچ مخلوقى نيافريده ، مگر براى پرستش [او] . .

ص: 126

5304.عنه عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام_ في حَديثٍ عَن آدَمَ عليه السلام مُخاطِبا اللّهَ سُبحانَهُ _: قالَ آدَمُ : يا رَبِّ ما أكثَرَ ذُرِّيَّتي ولِأَمرِ ما خَلَقتَهُم ؟ ...

قال اللّه عزّ وجلّ : ... خَلَقتُكَ وخَلَقتُ ذُرِّيَّتَكَ مِن غَيرِ فاقَةٍ بي إلَيكَ وإلَيهِم ، وإنَّما خَلَقتُكَ وخَلَقتُهُم لِأَبلُوَكَ وأبلُوَهُم أيُّكُم أحسَنُ عَمَلاً في دارِ الدُّنيا في حَياتِكُم وقَبلَ مَماتِكُم ، فَلِذلِكَ خَلَقتُ الدُّنيا وَالآخِرَةَ ، وَالحَياةَ وَالمَوتَ ، وَالطّاعَةَ وَالمَعصِيَةَ ، وَالجَنَّةَ وَالنّارَ ، وكَذلِكَ أرَدتُ في تَقديري وتَدبيري وبِعِلمِي النّافِذِ فيهِم ، خالَفتُ بَينَ صُوَرِهِم وأجسامِهِم ، وألوانِهِم وأعمارِهِم وأرزاقِهِم ، وطاعَتِهِم ومَعصِيَتِهِم ، فَجَعَلتُ مِنهُمُ الشَّقِيَّ وَالسَّعيدَ ، وَالبَصيرَ وَالأَعمى ، وَالقَصيرَ وَالطَّويلَ ، وَالجَميلَ وَالدَّميمَ ، وَالعالِمَ وَالجاهِلَ ، وَالغَنِيَّ وَالفَقيرَ ، وَالمُطيعَ وَالعاصِيَ ، وَالصَّحيحَ وَالسَّقيمَ ، ومَن بِهِ الزَّمانَةُ (1) ومَن لا عاهَةَ بِهِ .

فَيَنظُرُ الصَّحيحُ إلَى الَّذي بِهِ العاهَةُ فَيَحمَدُني عَلى عافِيَتِهِ ، ويَنظُرُ الَّذي بِهِ العاهَةُ إلَى الصَّحيحِ فَيَدعوني ويَسأَلُني أن اُعافِيَهُ ، ويَصبِرُ عَلى بَلائي فَاُثيبُهُ جَزيلَ عَطائي ، ويَنظُرُ الغَنِيُّ إلَى الفَقيرِ فَيَحمَدُني ويَشكُرُني ، ويَنظُرُ الفَقيرُ إلَى الغَنِيِّ فَيَدعوني ويَسأَلُني ، ويَنظُرُ المُؤمِنُ إلَى الكافِرِ فَيَحمَدُني عَلى ما هَدَيتُهُ ، فَلِذلِكَ خَلَقتُهُم لِأَبلُوَهُم فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ ، وفيما اُعافيهِم وفيما أبتَليهِم وفيما اُعطيهِم وفيما أمنَعُهُم ، وأنَا اللّهُ المَلِكُ القادِرُ ، ولي أن اُمضِيَ جَميعَ ما قَدَّرتُ عَلى ما دَبَّرتُ ، ولي أن اُغَيِّرَ مِن ذلِكَ ما شِئتُ إلى ما شِئتُ ، واُقَدِّمَ مِن ذلِكَ ما أخَّرتُ ، واُؤَخِّرَ مِن ذلِكَ ما قَدَّمتُ، وأنَا اللّهُ الفَعّالُ لِما اُريدُ، لا اُسأَلُ عَمّا أفعَلُ وأنَا أسأَلُ خَلقي عَمّا هُم فاعِلونَ. (2) .


1- .الزَّمانَةُ : العاهة ، مرض يدوم زمانا طويلاً (مجمع البحرين : ج 2 ص 782 «زمن») .
2- .الكافي : ج 2 ص 9 ح 2 ، علل الشرائع : ص 11 ح 4 ، الاختصاص : ص 333 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 156 كلّها عن حبيب السجستاني ، بحارالأنوار : ج 5 ص 227 ح 5 .

ص: 127

5305.عنه عليه السلام :امام باقر عليه السلام_ در حديثى از آدم عليه السلام خطاب به خداى سبحان _: آدم گفت : اى پروردگار من ! چه ذريّه فراوانى دارم ! اينان را براى چه آفريدى ؟

خداوند فرمود : ... «تو و فرزندان تو را آفريدم ، بدون آن كه مرا به تو و به ايشان نيازى باشد ؛ بلكه تو و ايشان را آفريدم تا شما را بيازمايم كه كدامينِ شما در زندگى اين سراى دنيا و پيش از آن كه بميريد ، نيكوكردارتريد . دنيا و آخرت ، و زندگى و مرگ ، و فرمانبرى و نافرمانى ، و بهشت و دوزخ را براى همين منظور آفريدم ، و در تقدير و تدبير خويش ، اين گونه اراده كردم ، و با علم خود كه در ميان آنان نافذ است ، ميان صورت ها و پيكرها ، و رنگ ها و عمرها و روزى هايشان ، و فرمانبرى و نافرمانى شان تفاوت افكندم . آنان را به خوش بخت و بدبخت ، و بينا و كور و كوتاه و بلند ، و زيبا و زشت ، و دانا و نادان . و دارا و نادار ، و فرمان بُردار و نافرمان ، و تن درست و بيمار ، و معلول و سالم ، تقسيم نمودم ، تا سالم به آن كه معلول است ، بنگرد و مرا بر عافيت خويش ، سپاس گويد ، و معلول به تن درست بنگرد و مرا بخواند و از من بخواهد كه او را عافيت بخشم و بر بلاى من ، صبر كند تا از پاداش فراوان خويش ، به او عطا كنم .

دارا به ندار بنگرد و مرا ستايش و سپاس گويد . نادار به دارا بنگرد و مرا بخواند و از من درخواست كند ، مؤمن به كافر بنگرد و به خاطر آن كه هدايتش كردم ، مرا سپاس گزارد . پس براى اين آنها را آفريدم تا ايشان را در خوشى و ناخوشى ، و در عافيت و بلا ، و در آنچه به آنان عطا كرده ام ، و در آنچه از ايشان دريغ داشته ام ، بيازمايم . منم خداوند فرمان رواى توانا ، و من حق (/ قدرت) دارم كه همه آنچه را مقدّر ساخته ام ، طبق تدبيرم روان سازم ، و حق دارم از اينها ، آنچه را كه بخواهم ، به آنچه بخواهم تغيير دهم و آنچه را پس افكنده ام ، پيش اندازم و آنچه را مقدّم داشته ام ، مؤخّر دارم . منم خدايى كه هر چه اراده كنم ، انجام دهم . از آنچه انجام دهم ، بازخواست نمى شوم ، ولى آفريدگان خويش را از آنچه انجام دهند ، بازخواست مى نمايم . .

ص: 128

5306.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :خَرَجَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام عَلى أصحابِهِ فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ اللّهَ جَلَّ ذِكرُهُ ، ما خَلَقَ العِبادَ إلّا لِيَعرِفوهُ ، فَإِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ ، فَإِذا عَبَدوهُ استَغنَوا بِعِبادَتِهِ عَن عِبادَةِ مَن سِواهُ .

فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، بِأَبي أنتَ واُمّي فَما مَعرِفَةُ اللّهِ ؟

قالَ : مَعرِفَةُ أهلِ كُلِّ زَمانٍ إمامَهُمُ الَّذي يَجِبُ عَلَيهِم طاعَتُهُ . (1)5307.عنه عليه السلام :التوحيد عن محمّد بن أبي عمير :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ موسَى بنَ جَعفَرٍ عليه السلام عَن ... مَعنى قَولِهِ صلى الله عليه و آله : «اِعمَلوا فَكُلٌّ مُيَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ» .

فَقالَ : إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ خَلَقَ الجِنَّ وَالإِنسَ لِيَعبُدوهُ ولَم يَخلُقهُم لِيَعصوهُ ، وذلِكَ قَولُهُ عَزَّ وجَلَّ «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَا لِيَعْبُدُونِ» فَيَسَّرَ كُلّاً لِما خَلَقَ لَهُ ، فَالوَيلُ لِمَنِ استَحَبَّ العَمى عَلَى الهُدى . (2)5308.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام العسكري عليه السلام_ فِي التَّفسيرِ المَنسوبِ إلَيهِ _: قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام في قَولِهِ تَعالى : «يَ_أَيُّهَا النَّاسُ» يَعني سائِرَ النّاسِ المُكَلَّفينَ مِن وُلدِ آدَمَ عليه السلام .

«اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ» أي أطيعوا رَبَّكُم مِن حَيثُ أمَرَكُم مِن أن تَعتَقِدوا أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ولا شَبيهَ ، ولا مِثلَ لَهُ ، عَدلٌ لا يَجورُ ، جَوادٌ لا يَبخَلُ ، حَليمٌ لا يَعجَلُ ، حَكيمٌ لا يَخطَلُ (3) ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ صلى الله عليه و آله ، وأنَّ آلَ مُحَمَّدٍ أفضَلُ آلِ النَّبِيّينَ ، وأنَّ عَلِيّا أفضَلُ آلِ مُحَمَّدٍ ، وأنَّ أصحابَ مُحَمَّدٍ المُؤمِنينَ مِنهُم أفضَلُ صَحابَةِ المُرسَلينَ ، وأنَّ اُمَّةَ مُحَمَّدٍ أفضَلُ اُمَمِ المُرسَلينَ ... .

«الَّذِى خَلَقَكُمْ» نَسَما (4) وسَوّاكُم مِن بَعدِ ذلِكَ وصَوَّرَكُم فَأَحسَنَ صُوَرَكُم .

ثُمَّ قالَ عَزَّ وجَلَّ «وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ» قالَ : وخَلَقَ الَّذينَ مِن قَبلِكُم مِن سائِرِ أصنافِ النّاسِ «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» قالَ : لَها وَجهانِ ، أحَدُهُما خَلَقَكُم وخَلَقَ الَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم كُلَّكُم تَتَّقونَ ، أي لِتَتَّقوا كَما قالَ اللّهُ تَعالى : «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَا لِيَعْبُدُونِ» وَالوَجهُ الآخَرُ : «اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ» ، أيِ اعبُدوهُ لَعَلَّكُم تَتَّقونَ النّارَ ، و«لَعَلَّ» مِنَ اللّهِ واجِبٌ ، لِأَنَّهُ أكرَمُ مِن أن يُعَنِّيَ عَبدَهُ بِلا مَنفَعَةٍ ويُطعِمَهُ في فَضلِهِ ثُمَّ يُخَيِّبَهُ .

ألا تَراهُ كَيفَ قَبُحَ مِن عَبدٍ مِن عِبادِهِ إذا قالَ لِرَجُلٍ : أخدِمني لَعَلَّكَ تَنتَفِعُ بي وبِخِدمَتي ، ولَعَلّي أنفَعُكَ بِها ، فَيَخدِمُهُ ثُمَّ يُخَيِّبُهُ ولا يَنفَعُهُ ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ أكرَمُ في أفعالِهِ وأبعَدُ مِنَ القَبيحِ في أعمالِهِ مِن عِبادِهِ . (5) .


1- .علل الشرائع : ص 9 ح 1 عن سلمة بن عطا ، كنز الفوائد : ج 1 ص 328 عن مسلمة بن عطا ، نزهة الناظر : ص 80 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 312 ح 1 .
2- .التوحيد : ص 356 ح 3 ، بحارالأنوار : ج 67 ص 119 .
3- .خَطِلَ : أخطَأ (مجمع البحرين : ج 1 ص 527 «خطل») .
4- .النَّسَمُ : نَفسُ الرُّوح وقيل : جمع النَّسَمَة (تاج العروس : ج 17 ص 684 «نسم») .
5- .التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 135 _ 139 ح 68 _ 71 ، تأويل الآيات الظاهرة: ج 1 ص 40 ح 13 وليس فيه ذيله من «الذي خلقكم» ، بحارالأنوار : ج 68 ص 286 ح 44 .

ص: 129

5309.عنه عليه السلام ( _ عِندَما سُئِلَ عَن مَعنى قَولِهِم : لا حَولَ ول ) امام صادق عليه السلام :حسين بن على عليه السلام به ميان يارانش آمد و فرمود : «اى مردم !خداوند _ كه نامش بزرگ باد _ ، بندگان را نيافريد ، مگر تا او را بشناسند ، و چون او را شناختند ، پرستشش كنند ، و چون او را بپرستند ، با پرستش [و بندگى] او از پرستش [و بندگى] غير او آزاد شوند» .

مردى گفت : اى فرزند پيامبر خدا ، پدر و مادرم به فدايت باد ! شناخت خدا چيست ؟

فرمود : «اين كه مردم ، هر زمانى ، پيشواى خود را كه اطاعت او بر ايشان واجب است ، بشناسند» .5310.الإمام عليّ عليه السلام :التوحيد :به نقل از محمّد بن ابى عمير _: از ابوالحسن امام كاظم عليه السلام در باره ... معناى اين فرموده پيامبر خدا پرسيدم كه : «عمل كنيد ، كه هر كسى براى آنچه به خاطرش آفريده شده ، آماده گشته است» .

فرمود : «خداوند عز و جل جنّ و اِنس را براى اين آفريد كه او را بپرستند ، آنها را نيافريد كه نافرمانى اش كنند ، و اين فرموده خود او عز و جل است كه : «من ، جن و انس را نيافريدم مگر براى آن كه مرا بپرستند» . بنا بر اين ، همه را براى آنچه به خاطر آن آفريده شده اند ، آماده كرده است . پس ، واى بر كسى كه كورى [و گم راهى] را بر هدايت ، ترجيح دهد!» .5311.عنه عليه السلام :امام عسكرى عليه السلام_ در تفسير منسوب به ايشان _: زين العابدين عليه السلام در باره اين فرموده خداوند متعال : «هان ، اى مردم!» فرمود : «مقصود ، همه انسان هاى مكلّف از نسل آدم است . «پروردگارتان را پرستش كنيد» ؛ يعنى از پروردگارتان ، در آنچه به شما فرمان داده است ، پيروى كنيد و آن ، اين است كه معتقد باشيد معبودى جز خداى يگانه وجود ندارد ، او را انباز و مانند و همتا نيست ، دادگرست و هرگز ستم نمى كند ، بخشنده است و هرگز بخل نمى ورزد ، بردبار است و هرگز شتاب نمى نمايد ، داناست و هرگز اشتباه نمى كند ، و اين كه محمّد ، بنده او و فرستاده اوست ، و اين كه خاندان محمّد ، برترين خاندان هاى پيامبران است ، و اين كه على ، برترين فرد خاندان محمّد است ، و اين كه ياران مؤمن محمد ، از ياران ديگر فرستادگان الهى برترند ، و اين كه امّت محمّد ، برترينِ امّت هاى پيامبران اند ... .

«همو كه شما را آفريد» ، داراى جان ، و پس از آن ، شما را بپرداخت و شكل بخشيد و نيكو شكل بخشيد . سپس خداوند عز و جلفرمود : «و كسانى را كه پيش از شما بودند» ؛ يعنى ديگر انواع آدميانى را كه پيش از شما بودند نيز آفريد ، «باشد كه پرهيزگار شويد» . اين ، دو صورت دارد : صورت اوّل ، اين كه يعنى شما و پيشينيانِ شما را آفريد ، باشد كه همگى تان پرهيزگار شويد ؛ يعنى براى اين كه پرهيزگار شويد ، چنان كه خداى متعال فرموده است : «و من ، جنّ و انس را نيافريدم ، مگر براى اين كه مرا بپرستند» . صورت دوم ، «پروردگارتان را بپرستيد ؛ همو كه شما و كسانى را كه پيش از شما بودند ، آفريد» ؛ يعنى اين كه او را بپرستيد ، باشد كه از آتش ، محفوظ بمانيد . «باشد» خدا ، قطعى است ؛ زيرا او بزرگوارتر از آن است كه بنده اش را بى فايده به رنج افكند ، و او را به فضل و دَهِش خود ، اميدوار سازد و سپس ناكامش كند . (1)

آيا نمى بينى كه چه قدر زشت است اگر همين كار را بنده اى از بندگان او بكند و به كسى بگويد : «به من خدمت كن ، باشد كه از من و از خدمت كردن به من ، سودى ببرى ، و باشد كه در برابر آن به تو نفعى برسانم» ، و آن كس به او خدمت كند ؛ امّا سپس آن فرد ، او را نوميد گرداند و سودى به او نرساند . بى گمان ، خداوند عز و جل در كردارش بسى بزرگوارتر ، و از انجام دادن كارهاى زشت ، بسى دورتر است تا بندگان او . .


1- .واژه «لعلّ» (كه در متن حديث آمده) ، در زبان عربى ، براى به اصطلاح «ترجّى (اميدوارى)» است . امام عليه السلام مى فرمايد كه اين اميدوارى دادن خدا ، جنبه قطعى و حتمى دارد ، نه اين كه امرى محتمل باشد .

ص: 130

4 / 6خُلِقَ الإِنسانُ لِلرَّحمَةِالكتاب«وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَ حِدَةً وَ لَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ * إِلَا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَ لِذَ لِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ» 1 . (1)

.


1- .هود : 118 و 119 .

ص: 131

4 / 6 آفرينش انسان براى رحمت

4 / 6آفرينش انسان براى رحمتقرآن«و اگر پروردگار تو مى خواست ، قطعا همه مردم را امّت واحدى قرار مى داد ، در حالى كه پيوسته در اختلاف اند ، مگر كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده و براى همين ، آنان را آفريده است ؛ و وعده پروردگارت [چنين] تحقّق پذيرفته است [كه : ]«البته جهنّم را از جنّ و انس ، يكسره پُر خواهم كرد»» . (1)

.


1- .علّامه طباطبايى قدس سره در تفسير خود مى گويد : «و پيوسته در اختلاف اند» ؛ يعنى مردم تا ابد ، در باره حق با يكديگر در اختلاف اند ، مگر كسانى كه رحمت خدا شامل حال آنان شده باشد . اينان ، در حق با يكديگر اختلاف ندارند و از آن ، جدا نمى شوند . رحمت ، همان هدايت الهى است ... «و براى همين ، آنان را آفريد» ؛ يعنى براى رحمت كه جمله بعد : «مگر كسانى كه پروردگارت بر ايشان رحمت آورد» دلالت بر آن دارد . و اگر كلمه «رحمت» ، مؤنّث لفظى است ، منافات ندارد كه اسم اشاره به آن ، مذكّر آورده شود ؛ زيرا در مصدر (رحمت) دو وجه جايزاست. خداوند متعال فرموده است: «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ» (اعراف: آيه 56) [كه «قريب» را كه وصف«رحمت»است، مذكّر آورده است]... و اگر رحمت (يعنى همان هدايت) را غايت مقصود خلقت گرفتيم ، به خاطر اين است كه به غايت نهايى ، يعنى سعادت بشر، مرتبط است ، چنان كه خداوند متعال ، به نقل قول از بهشتيان مى فرمايد : «و گفتند : ستايش خداى را كه ما را به اين ، هدايت فرمود» (اعراف : آيه 43) . و اين ، نظير غايت شمردن عبادت است ؛ چرا كه آن نيز با سعادت ، ارتباط دارد . خداوند مى فرمايد : «و من ، جن و انس را نيافريدم ، مگر به خاطر آن كه مرا بپرستند» . (ذاريات : آيه 56) (الميزان فى تفسير القرآن : ج 11 ص 62 _ 64) .

ص: 132

الحديث5321.عنه عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام_ في تَفسيرِ الآيَةِ الشَّريفَةِ _: «لَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ» فِي الدّينِ «إِلَا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ» يَعني آلَ مُحَمَّدٍ وأتباعَهُم ، يَقولُ اللّهُ : «وَ لِذَ لِكَ خَلَقَهُمْ» يَعني أهلَ رَحمَةٍ لا يَختَلِفونَ فِي الدّينِ . (1)5322.الإمام عليّ عليه السلام :علل الشرائع عن أبي بصير :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : ... «وَ لَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ * إِلَا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَ لِذَ لِكَ خَلَقَهُمْ» قالَ : خَلَقَهُم لِيَفعَلوا ما يَستَوجِبونَ بِهِ رَحمَتَهُ فَيَرحَمَهُم . (2)5323.عنه عليه السلام :الاحتجاج :مِن سُؤالِ الزِّنديقِ الَّذي سَأَلَ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن مَسائِلَ كَثيرَةٍ ، أن قالَ : ... فَخَلَقَ الخَلقَ لِلرَّحمَةِ أم لِلعَذابِ ؟

قالَ : خَلَقَهُم لِلرَّحمَةِ ، وكانَ في عِلمِهِ قَبلَ خَلقِهِ إيّاهُم ، أنَّ قَوما مِنهُم يَصيرونَ إلى عَذابِهِ بِأَعمالِهِمُ الرَّدِيَّةِ وجَحدِهِم بِهِ . (3) .


1- .تفسير القمّي : ج 1 ص 338 عن أبي الجارود ، بحارالأنوار : ج 24 ص 204 ح 1 وراجع الاحتجاج : ج 1 ص 300 واليقين : ص 450 .
2- .علل الشرائع : ص 13 ح 10 ، التوحيد : ص 403 ح 10 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 314 ح 5 .
3- .الإحتجاج : ج 2 ص 212 _ 242 ح 223 ، بحارالأنوار : ج 10 ص 183 ح 2 .

ص: 133

حديث5325.عنه عليه السلام :امام باقر عليه السلام_ در تفسير همين آيه شريف _: «[مردم ،] پيوسته در اختلافند» ؛ يعنى در دين . «مگر كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده» ؛ يعنى خاندان محمّد و پيروان ايشان . خداوند مى فرمايد : «و براى همين ، آنان را آفريد» ؛ يعنى اهل رحمت ، در دين اختلاف نمى كنند .5326.عنه عليه السلام :علل الشرائع_ به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام در باره فرموده خداوند عز و جلپرسيدم كه : «. . . و پيوسته در اختلاف اند . مگر كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده و براى همين ، آنان را آفريد» . امام عليه السلام فرمود : «آنان را آفريد تا كارهايى را انجام دهند كه به سبب آنها سزامند رحمت او شوند و او برايشان رحمت آوَرَد» .5327.عنه عليه السلام ( _ مُخاطِبا اللّه َ عَزَّ وجَلَّ _ ) الاحتجاج :از پرسش هاى زنديق كه از امام صادق عليه السلام در باره مسائل بسيارى پرسيد و گفت : . . . پس [خداوند ، ]مخلوقات را براى رحمت آفريد يا براى عذاب؟

امام عليه السلام فرمود : «آنها را براى رحمت آفريد . پيش از آن كه آنان را بيافريند ، مى دانست كه گروهى از ايشان ، به واسطه كردارهاى بد خود و انكار خداوند ، به عذاب او گرفتار خواهند آمد» . .

ص: 134

5328.عنه عليه السلام ( _ أيضا _ ) علل الشرائع عن محمّد بن عمارة :سَأَلتُ الصّادِقَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام فَقُلتُ لَهُ لِمَ خَلَقَ اللّهُ الخَلقَ ؟ فَقالَ : إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى لَم يَخلُق خَلقَهُ عَبَثا ولَم يَترُكُهم سُدىً (1) ، بَل خَلَقَهُم لِاءِظهارِ قُدرَتِهِ ولِيُكَلِّفَهُم طاعَتَهُ فَيَستَوجِبوا بِذلِكَ رِضوانَهُ ، وما خَلَقَهُم لِيَجلِبَ مِنهُم مَنفَعَةً ولا لِيَدفَعَ بِهِم مَضَرَّةً ، بَل خَلَقَهُم لِيَنفَعَهُم ويوصِلَهُم إلى نَعيمِ الأَبَدِ . (2)5329.الإمام عليّ عليه السلام :الإحتجاج :في سُؤالِ الزِّنديقِ الَّذي سَأَلَ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن مَسائِلَ كَثيرَةٍ ، أن قالَ : ... فَلِأَيِّ عِلَّةٍ خَلَقَ الخَلقَ وهُوَ غَيرُ مُحتاجٍ إلَيهِم ولا مُضطَرٌّ إلى خَلقِهِم ، ولا يَليقُ بِهِ التَّعَبُّثُ بِنا ؟

قالَ : خَلَقَهُم لِاءِظهارِ حِكمَتِهِ ، وإنفاذِ عِلمِهِ ، وإمضاءِ تَدبيرِهِ .

قالَ : وكَيفَ لا يَقتَصِرُ عَلى هذِهِ الدّارِ فَيَجعَلَها دارَ ثَوابِهِ ومُحتَبَسَ عِقابِهِ ؟

قالَ : إنَّ هذِهِ الدّارَ دارُ ابتِلاءٍ ومَتجَرُ الثَّوابِ ، ومُكتَسَبُ الرَّحمَةِ ، مُلِئَت آفاتٍ وطُبِّقَت شَهَواتٍ ، لِيَختَبِرَ فيها عَبيدَهُ بِالطّاعَةِ ، فَلا يَكونُ دارُ عَمَلٍ دارَ جَزاءٍ . (3)5330.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: يَقولُ اللّهُ تَعالى : يَابنَ آدَمَ ، لَم أخلُقكَ لِأَربَحَ عَلَيكَ ، إنَّما خَلَقتُكَ لِتَربَحَ عَلَيَّ ، فَاتَّخِذني بَدَلاً مِن كُلِّ شَيءٍ ، فَإِنّي ناصِرٌ لَكَ مِن كُلِّ شَيءٍ . (4) .


1- .سُدًى : أي مُهمَلاً غير مُكلَّف لا يُحاسَبُ ولا يُعذَّبُ (مجمع البحرين : ج 2 ص 832 «سدى») .
2- .علل الشرائع : ص 9 ح 2 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 313 ح 2 .
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 212 _ 217 ح 223 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 317 ح 14 .
4- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 319 ح 665 ، تفسير القرطبي : ج 13 ص 85 عن وهب بن منبه من دون إسناد إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام نحوه .

ص: 135

5331.عنه عليه السلام :علل الشرائع_ به نقل از محمّد بن عماره _: از امام صادق عليه السلام پرسيدم و گفتم : چرا خداوند ، مخلوقات (انسان ها / يا جنّ و انس) را آفريد ؟

فرمود : «خداوند _ تبارك و تعالى _ ، آفريدگانش را بيهوده نيافريده و آنان را سرِ خود ، رها نكرده است ؛ بلكه آنها را آفريده تا قدرت خويش را نشان دهد ، و آنان را به طاعت خود مكلّف نمايد تا بدان وسيله ، سزامند خشنودى او شوند . و آنان را نيافريده تا از ايشان ، سودى برد يا به واسطه آنها زيانى را از خويش دور سازد ؛ بلكه آنها را آفريده تا به ايشان ، سود رساند و به نعمت جاويدان برساند» . 15332.الإمام عليّ عليه السلام :الاحتجاج :يكى از پرسش هاى فراوان زنديق از امام صادق عليه السلام اين بود كه گفت : ... پس خداوند براى چه خلايق را آفريد ، در حالى كه به آنها نياز نداشت و از آفريدن آنها ناگزير نبود و بازيچه كردن ما نيز شايسته او نيست؟

امام عليه السلام فرمود : «آنها را آفريد تا حكمت خويش را نشان دهد و علم خود را به كار بَرَد و تدبير خويش را روان سازد» .

زنديق پرسيد : چرا به همين دنيا بسنده نكرد و آن را سراى پاداش و بازداشتگاه كيفرش قرار نداد [و به آخرت ، حواله داد] ؟

فرمود : «اين سرا ، سراى آزمايش و بازار [كسب] ثواب و جايگاه به دست آوردن رحمت است . از گزندها آكنده شده و از خواهش ها پُر گشته است تا [خداوند] در اين سرا ، بندگانش را به فرمانبرى بيازمايد . بنا بر اين ، سراى كردار ، نمى تواند كه سراى پاداش باشد .5333.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: خداوند متعال مى فرمايد : «اى فرزند آدم ! من تو را نيافريدم تا از تو سودى ببرم ، بلكه آفريدمت تا تو از من سودى برى . پس ، مرا به جاى هر چيزى برگزين ، كه من ، ياور تو به جاى هر چيزى باشم» . .

ص: 136

4 / 7خُلِقَ الإِنسانُ لِلرُّجوعِ إلَى اللّهِالكتاب«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَ_كُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» . (1)

«يَ_أَيُّهَا الْاءِنسَ_نُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَ_قِيهِ» . (2)

«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَ_طِلاً ذَ لِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ كَالْمُفْسِدِينَ فِى الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ » . (3)

«أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُواْ السَّيِّ_ئاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ سَوَاءً مَّحْيَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ سَآءَ مَا يَحْكُمُونَ * وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَى كُلُّ نَفْس بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْ_لَمُونَ » . (4)

راجع : البقرة : 28 و 46 و 156 و 281 ، آل عمران : 55 ، المائدة : 48 و 105 ، الأنعام : 60 و 64 ، يونس : 4 و 23 و 56 ، هود : 4 و 34 ، الأنبياء : 35 و 93 ، المؤمنون : 60 و 115 ، العنكبوت : 8 و 57 ، لقمان : 15 ، الزمر : 7 ، النجم : 42 ، العلق : 8 .

الحديث5343.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَابنَ آدَمَ ، أتَدري لِما خُلِقتَ ؟ خُلِقتَ لِلحِسابِ ، وخُلِقتَ لِلنُّشورِ وَالوُقوفِ بَينَ يَدَيِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ ، ولَيسَ ثَمَّ ثالِثَةً دارٌ إنَّما هِيَ الجَنَّةُ وَالنّارُ ، فَإِن عَمِلتَ بِما يُرضِي الرَّحمنَ عَزَّ وجَلَّ فَالجَنَّةُ دارُكُ ومَأواكَ ، وإن عَمِلتَ بِما يُسخِطُهُ فَالنّارُ . (5) .


1- .المؤمنون : 115 .
2- .الانشقاق : 6 .
3- .ص : 27 و 28 .
4- .الجاثية : 21 و 22 .
5- .الفردوس : ج 5 ص 282 ح 8189 عن سمرة بن جندب .

ص: 137

4 / 7 آفرينش انسان براى بازگشت به سوى خدا

4 / 7آفرينش انسان براى بازگشت به سوى خداقرآن«آيا مى پنداريد كه ما شما را بيهوده آفريديم و شما به سوى ما باز نمى گرديد ؟!» .

«اى انسان ! به راستى كه تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى كرد» .

«ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست ، به باطل نيافريديم . اين ، گمان كسانى است كه كافر شده اند . پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شده اند . يا [مگر] كسانى را كه مؤمن گرديده و كارهاى شايسته كرده اند ، چون مفسدانِ در زمين مى گردانيم يا پرهيزگاران را چون پليدكاران قرار مى دهيم ؟!» .

«آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده اند ، پنداشته اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند ، [به طورى كه] زندگى آنها و مرگشان يكسان باشد ؟ چه بدداورى مى كنند ! و خداوند ، آسمان ها و زمين را به حق آفريده است و تا هر كسى به [موجب] آنچه به دست آورده ، پاداش يابد ، و آنان ، مورد ستم قرار نخواهند گرفت» .

ر . ك : بقره : آيه 28 و 46 و 156 و 281 ، آل عمران : آيه 55 ، مائده : آيه 48 و 105 ، انعام : آيه 60 و 64 ، يونس : آيه 4 و 23 و 56 ، هود : آيه 4 و 34 ، انبياء : آيه 35 و 93 ، مؤمنون : آيه 60 و 115 ، عنكبوت : آيه 8 و 57 ، لقمان : آيه 15 ، زمر : آيه 7 ، نجم : آيه 42 ، علق : آيه 8 .

حديث5353.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى فرزند آدم ! آيا مى دانى چرا آفريده شده اى؟ تو براى حسابرسى آفريده شده اى، براى زنده شدن دوباره و ايستادن در پيشگاه خداوند عز و جل خلق شده اى . سراى سومى در كار نيست ؛ بلكه يا بهشت است يا دوزخ ، پس اگر كارهايى كه خداى مهربان را خشنود مى سازد ، انجام دهى ، بهشت ، سرا و سرپناه تو خواهد بود ، و اگر كارهايى كه او را ناخشنود مى گرداند ، انجام دهى ، دوزخ در انتظار تو خواهد بود .

.

ص: 138

راجع : ص 102 (خلق ما في الأرض له) .

.

ص: 139

ر . ك : ص 103 (آفرينش آنچه در زمين است، براى انسان) .

.

ص: 140

تحليلى درباره حكمت آفرينش انسان

اشاره

تحليلى درباره حكمت آفرينش انسانآيات و رواياتى كه موضوع آنها حكمت آفرينش انسان است ، به سه دسته تقسيم مى شوند : دسته اوّل ، آيات و رواياتى كه تأكيد مى كنند خلقت انسان ، بيهوده و عبث نيست ؛ بلكه داراى هدف و حكمت است ، مانند اين آيه : «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَ_كُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ . (1) آيا گمان بُرده ايد كه شما را بيهوده آفريده ايم و به سوى ما باز نمى گرديد ؟!» دسته دوم ، نصوصى كه دلالت دارند بر اين كه آفرينش انسان ، سودى براى آفريدگار ندارد ، مانند اين روايت : لَم تَخلُقِ الخَلقَ لِوَحشَةٍ ، و لَا استَعمَلتَهُم لِمَنفَعَةٍ . (2) آفريده ها را براى تنهايى و وحشت نيافريدى ، و براى سودى هم آنها را به كار نگرفتى . دسته سوم ، آيات و رواياتى كه حكمت آفرينش انسان را بيان كرده اند كه با

.


1- .مؤمنون : آيه 115 .
2- .ر . ك : ص 112 ح 80 .

ص: 141

1 . به كار گيرى انديشه و شناخت آفريدگار

تأمل در آنها مى توان گفت كه آفرينش انسان ، داراى پنج حكمت است . اين حكمت ها عبارت اند از :

1 . به كار گيرى انديشه و شناخت آفريدگارقرآن كريم ، در ادامه تبيين مراحل آفرينش انسان ، تصريح مى فرمايد : «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُواْ شُيُوخًا وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُواْ أَجَلاً مُّسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ . (1) او كسى است كه شما را از خاك ، آن گاه از نطفه و آن گاه از خون بسته آفريد و شما را به صورت كودك در آورد تا شما را به كمال قوّت برساند، و تا سالمند شويد . و از ميان شما بعضى مرگ پيش رس مى يابد و تا [ در نهايت] به مدّتى مقرّر برسيد ، و اميد كه در انديشه فرو رويد» . همچنين ، در باره هدف و حكمت نهايى آفرينش جهان مى فرمايد : «اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ سَبْعَ سَمَ_وَ تٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عِلْمَام . (2) خداوند ، كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين هم همانند آنها را. فرمان ، از ميان آنها پديد مى آيد، تا بدانيد كه خداوند بر هر چيزى تواناست ، و به راستى علم وى هر چيزى را در بر گرفته است» .

.


1- .غافر : آيه 67 . نيز ر.ك : ص 117 (آفرينش انسان براى خرد ورزى و شناخت خدا) .
2- .طلاق : آيه 12 .

ص: 142

تأمّل در اين دو آيه شريف ، نشان مى دهد كه از نگاه قرآن ، فلسفه آفرينش انسان و جهان خداشناسى است ، چنان كه امام حسين عليه السلام نيز مى فرمايد : ما خَلَقَ العِبادَ إلّا لِيَعرِفوهُ . (1) بندگان را نيافريد مگر براى اين كه او را بشناسند . بديهى است كه شناخت خداوند متعال ، در گام نخست ، تنها از راه به كار گيرى انديشه و عقل ، ميسّر است . اين حكمت ، در حديث قدسى معروف نيز بدين صورت آمده است : كُنتُ كَنزا مَخفِيّا ، فَأَحبَبتُ أن اُعرَفَ ، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِكَى اُعرَفَ . (2) من ، گنج پنهان بودم و دوست داشتم كه شناخته شوم. پس بندگان را آفريدم تا شناخته شوم . گفتنى است كه اين حديث ، در منابع روايى نيامده و همان طور كه برخى گفته اند ، سند صحيحى ندارد و به همين جهت ، ابن تيميّه آن را از مجعولات مى داند ؛ (3) ليكن بسيارى از منابع عرفانى و اخلاقى متأخّر ، آن را نقل كرده اند (4) و مضمون آن ، هماهنگ با قرآن و برخى احاديثى است كه گذشت .

.


1- .ر . ك : ص 126 ح 101 .
2- .ر . ك : ص 116 ح 86 .
3- .تذكرة الموضوعات : ص 11 .
4- .ر.ك : اخلاق ناصرى : ص 34 ، الكامل ، شيخ بهايى : ج 1 ص 5 و ص 34 ، نفائس الفنون : ص 171 ، مشارق أنوار اليقين : ص 27 ، جامع الأسرار : ص 102 ، 144 ، 159 ، 162 ، 164 و 601 ، نصّ النصوص : ص 91 ، 93 ، 266 ، 303 ، 315 ، 382 ، 408 ، 415 ، 418 ، 438 ، 445 و 451 ، ظن ، ص 263 ، نقد النقود : ص 639 ، 662 ، 665 ، 682 ، الاثنتا عشرة مسألة : ص 159 ، 162 ، إحقاق الحق : ج 1 ص 431 ، مجالس المؤمنين : ج 2 ص 159 ، شرح اُصول الكافى ، ملا صالح مازندرانى : ص 249 ، 278 و 365 ، مفاتيح الغيب : ص 293 ، روضة المتقين : ج 2 ص 710 و ج 8 ص 162 ، زاد المسالك : ص 19 ، كلمات مكنونه : ص 33 ، تعليقات على أثولوجيا : ص 96 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 344 و 199 .

ص: 143

2 . آزمايش انسان

2 . آزمايش انسانحكمت ديگر خلقت انسان ، ابتلا و آزمايش است : «الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَوةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً . (1) اوست كه مرگ و زندگى را آفريد تا بيازمايد شما را كه كدامتان بهترين كردار را داريد» . گفتنى است كه آزمايش خداوند متعال به منظور آگاهى يافتن نيست ؛ بلكه حكمت آن ، شكوفا كردن استعدادهاى انسان است ، چنان كه از امام على عليه السلام روايت شده : ألا إنَّ اللّهَ تَعالى قَد كَشَفَ الخَلقَ كَشفَةً ، لا أنَّهُ جَهِلَ ما أخفَوهُ مِن مَصونِ أسرارِهِم و مَكنونِ ضَمائِرِهِم ، و لكِن لِيَبلُوَهُم أيُّهُم أحسَنُ عَمَلاً ، فَيَكونَ الثَّوابُ جَزاءً وَ العِقابُ بَواءً . (2) بدانيد كه خداوند متعال، از آفريده ها كاملاً پرده برداشته است؛ نه اين كه از آنچه آنها پنهان كرده اند ، از محفوظات رازهايشان و پنهان شده هاى درونشان ، بى خبر باشد. آرى . براى اين كه بيازمايد آنها را تا اين كه كدامشان بهترين كردار را دارند تا به اين وسيله ثواب، پاداش و عِقاب، كيفرش باشد . شايد همين معنا مقصود باشد از آنچه در برخى روايات آمده كه وقتى حضرت داوود عليه السلام از خداوند پرسيد كه : «يا رَبِّ لِماذا خَلَقتَ الخَلقَ ؟ ؛ پروردگارا ! چرا آفريده ها را پديد آوردى؟» ، چنين پاسخ آمد : لِما هُم عَلَيهِ . (3) براى آنچه آنان برآن ند (براى قابليت هايى كه دارند) .

.


1- .ملك : آيه 2 .
2- .نهج البلاغة : خطبه 144 .
3- .عوالي اللا لى : ج 4 ص 117 ح 185 .

ص: 144

3 . عبادت خداوند متعال

4 . رحمت الهى

يعنى هدف آفرينش آنها اين است كه استعدادهايى كه شخصيت آنها بر اساس آن شكل گرفته ، شكوفا گردد و به منصّه ظهور رسد .

3 . عبادت خداوند متعالحكمت ديگر آفرينش انسان ، كه در قرآن بدان تصريح شده ، عبادت آفريدگار است : «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَا لِيَعْبُدُونِ . (1) جنّيان و انسيان را نيافريدم ، مگر براى عبادت» . به كار گيرى انديشه و شناخت آفريدگار ، در واقع ، مقدّمه شكوفايى استعدادهاى انسان است و شكوفايى استعدادهاى وى ، در گرو فرمانبرى او از خداوند متعال و عبادت اوست ، چنان كه امام حسين عليه السلام مى فرمايد : ما خَلَقَ العِبادَ إلّا لِيَعرِفوهُ ، فَإِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ . (2) بندگان را نيافريد، مگر براى اين كه او را بشناسند، و هرگاه او را بشناسند ، او را مى پرستند .

4 . رحمت الهىچهارمين حكمت آفرينش انسان كه در قرآن به آن اشاره گرديده و در روايات ، بدان تصريح شده است ، (3) رسيدن به رحمت آفريدگار جهان است ، چنان كه از امام صادق عليه السلام روايت شده : خَلَقَهُم لِيَفعَلوا ما يَستَوجِبونَ بِهِ رَحمَتَهُ فَيَرحَمَهُم . (4)

.


1- .ذاريات : آيه 56 .
2- .ر . ك : ص 126 ح 101 .
3- .ر . ك : ص 129 (آفرينش انسان براى رحمت) .
4- .ر . ك : ص 130 ح 105 .

ص: 145

5 . بازگشت به خدا

آنها را آفريد تا كارهايى را كه موجب رحمت خداوند است ، انجام دهند و [به خاطر آن كارها] بر ايشان رحمت آوَرَد .

5 . بازگشت به خدااز نگاه قرآن ، حكمت غايى و فلسفه نهايى آفرينش انسان و جهان ، بازگشت به خداوند متعال است ، و اگر اين هدف نباشد ، نه تنها آفرينش انسان ، بلكه آفرينش جهان ، باطل و بيهوده است . لذا در تبيين هدفدار بودن خلقت انسان مى فرمايد : «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَ_كُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ . (1) آيا گمان بُرده ايد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم و به سوى ما باز نمى گرديد؟» . همچنين ، هدفدار بودن خلقت جهان را چنين تبيين مى نمايد : «وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَ_طِلاً ذَ لِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ كَالْمُفْسِدِينَ فِى الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ . (2) ما ، آسمان و زمين و ميان آن دو را، پوچ نيافريديم. اين گمان كسانى است كه كافر شدند. پس واى بر كسانى كه كافر شدند از آتش جهنّم ! يا [ گمان مى بريد ]ما كسانى را كه ايمان آوردند و كار نيك انجام دادند، همسانِ تباهكاران زمين قرار مى دهيم و يا تقواپيشگان را همانند فاجران قرار مى دهيم ؟!» . و نيز مى فرمايد :

.


1- .مؤمنون : آيه 115 .
2- .ص : آيه 27 و 28 .

ص: 146

«أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُواْ السَّيِّ_ئاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ سَوَآءً مَّحْيَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ * وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْ_لَمُونَ . (1) آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده اند ، پنداشته اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند [ به طورى كه ]زندگى و مرگشان يكسان باشد؟! چه بد ، داورى مى كنند. و خدا ، آسمان ها و زمين را به حق آفريده است و تا كسى به [ به موجب] آنچه به دست آورده، پاداش يابد و به آنان ، ستم نخواهد شد» . با تأمّل در اين آيات و آيات مشابه آنها معلوم مى شود كه مقصود از بازگشت به خداوند متعال ، رستاخيز انسان و حضور وى در صحنه قيامت و ديدن دستاوردهاى كارهاى نيك خويش به صورت درجات بهشت است ، و يا رو به رو شدن با حاصل كارهاى نارواى خود در قالب دركات دوزخ . بنا بر اين ، همه آنچه در تبيين حكمت آفرينش در قرآن و حديث آمده ، مقدّمه اين هدف نهايى است . به سخن ديگر ، حكمت آفرينش انسان ، اين است كه با به كار گيرى انديشه و عقل ، با آفريدگار خود آشنا شود و با به كار بستن برنامه هايى كه او از طريق پيامبران خود براى سعادت دنيا و آخرت انسان ، ارائه كرده ، به سوى رحمت مطلق خداوند متعال ، ره سپار گردد و براى هميشه از بهترين

.


1- .جاثيه : آيه 21 و 22 .

ص: 147

زندگى ها برخوردار شود . امّا اگر فرمان عقل را ناديده گرفت و به جاى پيروى از آن ، تسليم هوس هاى حيوانى خود شد ، آينه دلش زنگار مى گيرد ، خدا را فراموش مى كند و بدين سان ، از رحمت واسعه او دور مى گردد و بدترين زندگى هاى ابدى را براى خود رقم مى زند . نكته قابل توجّه اين كه انسان كامل ، هيچ گاه خود را كامل نمى داند ؛ زيرا هر چه انسانْ كامل تر گردد ، بهتر مى فهمد كه كمال مطلق ، تنها آفريدگار جهان است ، و با عنايت به اين كه كمال او بى نهايتْ است ، غير او به هر درجه اى از كمال كه برسد ، بى نهايت ناقص خواهد بود . لذا از امام على عليه السلام روايت شده : مِن كَمالِ الإِنسانِ و وُفورِ فَضلِهِ ، استِشعارُهُ بِنَفسِهِ النُّقصانَ . (1) از كمال انسان و فراوانى فضيلتش ، همين بس كه كاستى نفس خود را بداند . و نيز به آن حضرت منسوب است كه فرمود : أَتَمُّ الناسِ أَعْلَمُهُم بِنَقصِهِ . (2) كامل ترينِ مردمان، داناترين آنها به كاستى شان است . و بدين سان ، انسان كامل ، به دليل اين كه از يك سو خود را بى نهايتْ ناقص مى بيند و از سوى ديگر ، كمالاتش را از مبدأ كمال مطلق مى داند ، هيچ گاه گرفتار عجب و خودپسندى نمى گردد .

.


1- .ر . ك : ص 212 ح 190 .
2- .ر . ك : ص 212 ح 192 .

ص: 148

الفصل الخامس: خَصائِصُ الإِنسانِ الحَميدَةُ5 / 1حُسنُ الخِلقَةِالكتاب«لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَ_نَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» . (1)

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَ_نَ مِن سُلَ__لَةٍ مِّن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَ_هُ نُطْفَةً فِى قَرَارٍ مَّكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَ_مًا فَكَسَوْنَا الْعِظَ_مَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَ_هُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَ__لِقِينَ» . (2)

الحديث5375.عنه عليه السلام ( _ في صِفَةِ خَلقِ آدَمَ مِن طينٍ _ ) الإمام الصادق عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: يا مُفَضَّلُ ! اُنظُر إلى ما خُصَّ بِهِ الإِنسانُ في خَلقِهِ تَشريفا وتَفضيلاً عَلَى البَهائِمِ ، فَإِنَّهُ خُلِقَ يَنتَصِبُ قائِما ويَستَوي جالِسا ، لِيَستَقبِلَ الأَشياءَ بِيَدَيهِ وجَوارِحِهِ ، ويُمكِنَهُ العِلاجُ (3) وَالعَمَلُ بِهِما ، فَلَو كانَ مَكبوبا عَلى وَجهِهِ كَذاتِ الأَربَعِ ، لَمَا استَطاعَ أن يَعمَلَ شَيئا مِنَ الأَعمالِ . (4) .


1- .التين : 4 .
2- .المؤمنون : 12 _ 14 .
3- .عالَجَ الشيءَ : زاوَلَهُ (لسان العرب : ج 2 ص 427 «علج») .
4- .بحار الأنوار : ج 3 ص 68 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل .

ص: 149

فصل پنجم : ويژگى هاى ستودنى انسان

5 / 1 زيبايى آفرينش

فصل پنجم : ويژگى هاى ستودنى انسان5 / 1زيبايى آفرينشقرآن«به تحقيق ما انسان را در بهترين اعتدال آفريديم» .

«و همانا ما انسان را از عصاره اى از گِل آفريديم . سپس او را نطفه اى در آرامگاهى استوار ، قرار داديم . سپس آن نطفه را عَلَقه كرديم . آن گاه آن عَلَقه را پاره گوشت كرديم . سپس آن پاره گوشت را استخوان هايى كرديم . پس استخوان ها را گوشت پوشانديم . سپس آن را در آفرينشى ديگر ، پديد آورديم . پس آفرين بر خدا كه بهترينِ آفرينندگان است!» .

حديث5383.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ به مُفضّل بن عمر _: اى مُفضّل ! در آفرينش ويژه انسان كه او را بر جانوران ، شرافت و برترى مى دهد ، بينديش . او چنان آفريده شده است كه راست مى ايستد و راست مى نشيند ، تا اشيا در برابر دستان و اندام هاى او باشند و بتواند با آنها كار كند . اگر مانند چارپايان ، به رو افتاده بود ، نمى توانست [با دستان خود] كارى انجام دهد .

.

ص: 150

5 / 2حُسنُ الفِطرَةِالكتاب«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَ لِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَ_كِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ » . (1)

«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَ_بِدُونَ » . (2)

الحديث5390.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ عليه السلام يَصِفُ زَمانَهُ بِ ) التوحيد عن زرارة :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : _ أَصلَحَكَ اللّهُ _ قَولُ اللّه عَزَّ وجَلَّ في كِتابِهِ : «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» ؟

قالَ : فَطَرَهُم عَلَى التَّوحيدِ عِندَ الميثاقِ عَلى مَعرِفَتِهِ أنَّهُ رَبُّهُم .

قُلتُ : وخاطَبوهُ ؟

قالَ: فَطَأطَأَ رَأسَهُ، ثُمَّ قالَ: لَولا ذلِكَ لَم يَعلَموا مَن رَبُّهُم ولا مَن رازِقُهُم . (3)5391.نهج البلاغة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ مَولودٍ يولَدُ عَلَى الفِطرَةِ حَتّى يُعرِبَ (4) عَنهُ لِسانُهُ ، فَإِذا أعرَبَ عَنهُ لِسانُهُ إِمّا شاكِرا وإِمّا كَفورا . (5) .


1- .الروم : 30 .
2- .البقرة : 138 .
3- .التوحيد : ص 330 ح 8 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 160 وفيه «عاينوه» بدل «خاطبوه» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 278 ح 10 .
4- .أعْرَبَ الرَّجُلُ عن نَفْسِه ، إذا بَيَّنَ وأوضَحَ. (معجم مقاييس اللغة : ج 4 ص 299) . والظّاهِر أنّ الإعراب في هذا المَوضِع كناية عن تمييز الحقّ والباطل .
5- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 129 ح 14811 عن جابر بن عبد اللّه ، المصنف لعبد الرزاق : ج 5 ص 203 ح 9386 وليس فيه ذيله من «فإذا أعرب» ، تفسير ابن كثير : ج 6 ص 321 .

ص: 151

5 / 2 نيكويى سرشت

5 / 2نيكويى سرشتقرآن«پس روى خود را با گرايش تمام به حق ، به سوى اين دين كن ، با همان سرشتى كه خداوند ، مردم را بر آن سرشته است . آفرينش خدا ، تغييرپذير نيست . اين است همان دين پايدار ؛ ولى بيشتر مردم نمى دانند» .

«[اين است] نگارگرى خدا ، و كيست خوش نگارتر از خدا ؟ و ما پرستندگان اوييم» .

حديث5398.عنه عليه السلام :التوحيد_ به نقل از زراره _: به امام باقر عليه السلام گفتم : خداوند ، تو را به سلامت بدارد! اين فرموده خداوند عز و جل در كتابش «سرشت خدا كه مردم را بر آن ، سرشته است» ، به چه معناست ؟

فرمود : «يعنى آنان را بر يكتاپرستى سرشت ، آن گاه كه از آنان پيمان گرفت او را پروردگار خود بشناسند» .

گفتم : با او سخن گفتند ؟

امام عليه السلام سرش را پايين افكند ، سپس فرمود : «اگر چنين نبود ، مردم نمى دانستند كه پروردگارشان كيست و روزى دهنده شان چه كسى است» .5399.نهج البلاغة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر نوزادى بر سرشت [توحيد] زاده مى شود تا آن گاه كه زبان بِدان باز كند . (1) پس چون زبان باز كرد ، يا سپاس گزار باشد يا ناسپاس .

.


1- .ظاهرا مراد از اظهار به زبان در اين جا ، تشخيص دادن حق و باطل است .

ص: 152

5400.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» _: الإسلامُ . (1)راجع : موسوعة العقائد الإسلامية: معرفة اللّه / القسم الأوّل / الفصل الثالث : مبادئ معرفة اللّه / الفطرة .

5 / 3الإِرادَةُ وَالاختِيارُالكتاب«وَ هُوَ الَّذِى جَعَلَ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا» . (2)

«قَالَ هَ_ذَا مِن فَضْلِ رَبِّى لِيَبْلُوَنِى ءَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ كَرِيمٌ» . (3)

«وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَ_نَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِيدٌ» . (4)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 14 ح 1 عن عبد اللّه بن سنان وح 2 عن حمران وح 3 عن محمّد بن مسلم عن أحدهما عليهماالسلام ، معاني الأخبار : ص 188 ح 1 عن أبان ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 62 ح 108 عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام وعن حمران عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 67 ص 132 ح 2 وراجع : المحاسن : ج 1 ص 375 ح 822 .
2- .الفرقان : 62 .
3- .النمل : 40 .
4- .لقمان : 12 .

ص: 153

5 / 3 اراده و اختيار

5408.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ در باره اين سخن خداوند عز و جل _: «[اين است] نگارگرى خدا ، و كيست خوش نگارتر از خدا ؟» : مقصود [از رنگارگرى خدا] ، اسلام است .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى: خداشناسى / بخش يكم / فصل سوم : ابزارهاى معرفت خدا / سرشت .

5 / 3اراده و اختيارقرآن«اوست كسى كه براى هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاس گزارى نمايد ، شب و روز را جانشين يكديگر ساخت» .

«گفت : «اين ، از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاس گزارم يا ناسپاسى مى كنم . و هر كس سپاس بگزارد ، تنها به سود خويش سپاس مى گزارد ، و هر كس ناسپاسى كند ، بى گمان ، پروردگارم بى نيازو كريم است» .

«همانا و ما لقمان را حكمت داديم كه خدا را سپاس بگزار و هر كس سپاس بگزارد ، در حقيقت ، براى خود سپاس مى گزارد ، و هر كس ناسپاسى كند ، به تحقيق خداوند ، بى نياز و ستودنى است» .

.

ص: 154

«إِنَّا هَدَيْنَ_هُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا» . (1)

راجع : فرهنگ قرآن : ج 2 ص 444 (اختيار) .

الحديث5419.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) تاريخ بغداد عن عبداللّه بن عمرو بن العاص :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ما مِن شَيءٍ أكرَمُ عَلَى اللّهِ يَومَ القِيامَةِ مِنِ ابنِ آدَمَ ، قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، ولَا المَلائِكَةُ ؟

قالَ : ولَا المَلائِكَةُ ، هُم مَجبورونَ ، هُم بِمَنزِلَةِ الشَّمسِ وَالقَمَرِ . (2)5420.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَمّا خَلَقَ اللّهُ تَعالى آدَمَ وذُرِّيَّتَهُ ، قالَتِ المَلائِكَةُ : يا رَبِّ ، خَلَقتَهُم يَأكُلونَ ويَشرَبونَ ويَنكِحونَ ويَركَبونَ ، فَاجعَل لَهُمُ الدُّنيا ولَنَا الآخِرَةَ .

فَقالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : لا أجعَلُ مَن خَلَقتُهُ بِيَدي ونَفَختُ فيهِ مِن روحي كَمَن قُلتُ لَهُ كُن فَكانَ . (3)5 / 4العَقلُ وَالبَيانُالكتاب«خَلَقَ الْاءِنسَ_نَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» . (4)

.


1- .الإنسان : 3 .
2- .تاريخ بغداد : ج 4 ص 45 الرقم 1652 ، تفسير ابن كثير : ج 5 ص 95 ، شعب الإيمان : ج 1 ص 174 ح 153 ، الفردوس : ج 4 ص 105 ح 6231 كلاهما نحوه .
3- .الأسماء والصفات : ج 2 ص 122 ح 688 ، شعب الإيمان : ج 1 ص 172 ح 149 كلاهما عن الأنصاري ، تفسير ابن كثير : ج 5 ص 95 عن أنس نحوه ، كنز العمّال : ج 12 ص 191 ح 34618 نقلاً عن ابن عساكر .
4- .الرّحمن : 3 و 4 .

ص: 155

5 / 4 خِرد و گويايى

«ما راه را به او نشان داديم : يا سپاس گزار است و يا ناسپاس» .

ر . ك : فرهنگ قرآن : ج 2 ص 444 (اختيار) .

حديث5428.الإمام عليّ عليه السلام :تاريخ بغداد_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو بن عاص _: پيامبر خدا فرمود : «در روز رستاخيز ، هيچ چيز نزد خدا گرامى تر از فرزند آدم نيست» .

گفته شد : حتّى فرشتگان ، اى پيامبر خدا؟

فرمود : «حتّى فرشتگان . آنها مجبورند . آنها به مانند خورشيد و ماه اند» .5429.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون خداوند متعال ، آدم و نسل او را آفريد ، فرشتگان گفتند : «خداوندا ! آنها را آفريده اى كه مى خورند و مى نوشند و ازدواج مى كنند و سوار مى شوند ؟! پس ، دنيا را براى آنان قرار ده و آخرت را براى ما» .

خداوند _ تبارك و تعالى _ فرمود : «من كسى را كه با دست خود آفريدم و از روح خود در او دميدم ، همانند كسى قرار نمى دهم كه به او گفتم : «هست شو» و او هست شد» .5 / 4خِرد و گويايىقرآن«انسان را آفريد . او را گويايى آموخت» .

.

ص: 156

الحديث5435.عنه عليه السلام ( _ مِن وَصِيَّتِهِ لِشُرَيحِ بنِ هاني ، لَمّا جَعَ ) الإمام عليّ عليه السلام :لِلإِنسانِ فَضيلَتانِ : عَقلٌ ومَنطِقٌ ؛ فَبِالعَقلِ يَستَفيدُ ، وبِالمَنطِقِ يُفيدُ . (1)5436.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :المَرءُ بِأَصغَرَيهِ : بِقَلبِهِ ولِسانِهِ ، إن قاتَلَ قاتَلَ بِجَنانٍ ، وإن نَطَقَ نَطَقَ بِبَيانٍ . (2)5437.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :كَمالُ الرَّجُلِ بِسِتِّ خِصالٍ : بِأَصغَرَيهِ وأكبَرَيهِ ، وهَيئَتَيهِ ، فَأَمّا أصغراهُ : فَقَلبُهُ ولِسانُهُ ، إن قاتَلَ قاتَلَ بِجَنانٍ وإن تَكَلَّمَ تَكَلَّمَ بِبَيانٍ ، وأمّا أكبَراهُ فَعَقلُهُ وهِمَّتُهُ ، وأمّا هَيئَتاهُ فَمالُهُ وجَمالُهُ . (3)5438.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ ، فِي الإِنسانِ عَشرُ خِصالٍ يُظهِرُها لِسانُهُ : شاهِدٌ يُخبِرُ عَنِ الضَّميرِ ، حاكِمٌ يَفصِلُ بَينَ الخِطابِ ، وناطِقٌ يُرَدُّ بِهِ الجَوابُ ، وشافِعٌ يُدرَكُ بِهِ الحاجَةُ ، وواصِفٌ يُعرَفُ بِهِ الأَشياءُ ، وأميرٌ يَأمُرُ بِالحَسَنِ ، وواعِظٌ يَنهى عَنِ القَبيحِ ، ومُعَزٍّ تُسَكَّنُ بِهِ الأَحزانُ ، وحاضِرٌ تُجلى بِهِ الضَّغائِنُ ، ومونِقٌ (4) تَلتَذُّ بِهِ الأَسماعُ . (5)5439.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :مَا الإِنسانُ لَولَا اللِّسانُ ، إلّا صورَةٌ مُمَثَّلَةٌ أو بَهيمَةٌ مُهمَلَةٌ . (6)5440.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: كَما تُعرَفُ أوانِي الفَخّارِ بِامتِحانِها بِأَصواتِها ، فَيُعلَمُ الصَّحيحُ مِنها مِنَ المَكسورِ ، كَذلِكَ يُمتَحَنُ الإِنسانُ بِمَنطِقِهِ فَيُعرَفُ ما عِندَهُ . (7) .


1- .غرر الحكم : ح 7356 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 403 ح 6811 .
2- .غرر الحكم : ح 2089 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 64 ح 1643 .
3- .الخصال : ص 338 ح 42 ، معاني الأخبار : ص 150 ح 1 ، المواعظ العددية : ص 298 ، روضة الواعظين : ص 319 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 4 ح 1 .
4- .أنِقَ الشيءُ : راعَ حُسنُه وأعجَبَ (مجمع البحرين : ج 1 ص 89 «أنق») .
5- .الكافي : ج 8 ص 20 ح 4 عن جابر بن يزيد ، تحف العقول : ص 94 ، معدن الجواهر : ص 71 نحوه ، بحارالأنوار : ج 77 ص 283 ح 1 .
6- .غرر الحكم : ح 9644 ؛ شرح نهج البلاغه : ج 19 ص 9 .
7- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 294 ح 363 .

ص: 157

حديث5442.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :انسان ، دو امتياز دارد : خِرد و گويايى . با خِرد ، بهره مى گيرد ، و با گويايى ، بهره مى رساند .5443.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :[ارزشِ] انسان ، به دو عضو كوچك است : به دلش و زبانش . اگر بجنگد ، دليرانه (با دلى قوى) مى جنگد ، و اگر سخن بگويد ، گويا [و رسا] مى گويد .5444.عنه عليه السلام ( _ في وَصِيَّتِهِ لِلإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _ ) امام على عليه السلام :كمال مرد به شش چيز است : به دو كوچك ترينش ، و دو بزرگ ترينش ، و دو وضعيّتش . دو كوچك ترين او عبارت اند از : دل و زبان او . اگر بجنگد ، دليرانه مى جنگد ، و اگر سخن بگويد ، گويا [و رسا ]سخن مى گويد . دو بزرگ ترين او عبارت اند از : خِرد و همّت او .

و دو وضعيّتش عبارت اند از : دارايى و زيبايى او .5445.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :اى مردم ! در انسان ، ده كار است كه زبانش آنها را انجام مى دهد : [زبان ]گواهى است كه از درونْ خبر مى دهد ، داورى است كه به دعواها پايان مى بخشد ، گوينده اى است كه با آن پاسخ داده مى شود ، ميانجى اى است كه با آن به نيازها رسيدگى مى شود ، وصف كننده اى است كه به وسيله آنْ چيزها شناخته مى شوند ، فرماندهى است كه به نيكى فرمان مى دهد ، و اندرزگويى است كه از زشتى باز مى دارد ، تسليت دهنده اى است كه به وسيله آنْ غم و اندوه ها تسكين مى يابند ، و حاضرجوابى است كه به وسيله آنْ كينه ها كنار مى روند ، و شيرينى است كه گوش ها از آن لذّت مى برند .5446.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :اگر زبان نبود ، انسان ، جز يك نقش مجسّم يا حيوان سرگردان ، چيزى نبود .5447.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: همان گونه كه ظرف هاى سفالين با آزمودن از طريق صدايشان شناخته مى شوند و سالم از شكسته آنها تميز داده مى شود ، انسان نيز به گفتارش آزموده مى شود و معلوم مى گردد كه چه در چنته دارد . 1 .

ص: 158

5448.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: تَأَمَّل يا مُفَضَّلُ ما أنعَمَ اللّهُ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ بِهِ عَلَى الإِنسانِ ، مِن هذَا النُّطقِ الَّذي يُعَبِّرُ بِهِ عَمّا في ضَميرِهِ ، وما يَخطُرُ بِقَلبِهِ ، ونَتيجَةِ فِكرِهِ ، وبِهِ يَفهَمُ عَن غَيرِهِ ما في نَفسِهِ ، ولَولا ذلِكَ كانَ بِمَنزِلَةِ البَهائِمِ المُهمَلَةِ الَّتي لا تُخبِرُ عَن نَفسِها بِشَيءٍ ، ولا تَفهَمُ عَن مُخبِرٍ شَيئا .

وكَذلِكَ الكِتابَةُ ، بِها تُقَيَّدُ أخبارُ الماضينَ لِلباقينَ ، وأخبارُ الباقينَ لِلآتينَ ، وبِها تُخَلَّدُ الكُتُبُ فِي العُلومِ وَالآدابِ وغَيرِها ، وبِها يَحفَظُ الإِنسانُ ذِكرَ ما يَجري بَينَهُ وبَينَ غَيرِهِ مِنَ المُعامَلاتِ وَالحِسابِ ، ولَولاهُ لَانقَطَعَ أخبارُ بَعضِ الأَزمِنَةِ عَن بَعضٍ ، وأخبارُ الغائِبينَ عَن أوطانِهِم ، ودَرَسَتِ العُلومُ ، وضاعَتِ الآدابُ ، وعَظُمَ ما يَدخُلُ عَلَى النّاسِ مِنَ الخَلَلِ في اُمورِهِم ومُعامَلاتِهِم ، وما يَحتاجونَ إلَى النَّظَرِ فيهِ مِن أمرِ دينهِم ، وما رُوِيَ لَهُم مِمّا لا يَسَعُهُم جَهلُهُ ، ولَعَلَّكَ تَظُنُّ أنَّها مِمّا يُخلَصُ إلَيهِ بِالحيلَةِ وَالفِطنَةِ ، ولَيسَت مِمّا اُعطِيَهُ الإِنسانُ مِن خَلقِهِ وطِباعِهِ .

وكَذلِكَ الكَلامُ إنَّما هُوَ شَيءٌ يَصطَلِحُ عَلَيهِ النّاسُ فَيَجري بَينَهُم ، ولِهذا صارَ يَختَلِفُ فِي الاُمَمِ المُختَلِفَةِ بِأَلسُنٍ مُختَلِفَةٍ ، وكَذلِكَ الكِتابَةُ كَكِتابَةِ العَرَبِيِّ وَالسِّريانِيِّ وَالعِبرانِيِّ وَالرّومِيِّ وغَيرِها مِن سائِرِ الكِتابَةِ الَّتي هِيَ مُتَفَرِّقَةٌ فِي الاُمَمِ ، إنَّمَا اصطَلَحوا عَلَيها كَمَا اصطَلَحوا عَلَى الكَلامِ ، فَيُقالُ لِمَنِ ادَّعى ذلِكَ ، إنَّ الإِنسانَ وإن كانَ لَهُ فِي الأَمرَينِ جَميعا فِعلٌ أو حيلَةٌ فَإِنَّ الشَّيءَ الَّذي يَبلُغُ بِهِ ذلِكَ الفِعلَ وَالحيلَةَ عَطِيَّةٌ وهِبَةٌ مِنَ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ في خَلقِهِ ، فَإِنَّهُ لَولَم يَكُن لَهُ لِسانٌ مُهَيَّأٌ لِلكَلامِ ، وذِهنٌ يَهتَدي بِهِ لِلاُمورِ لَم يَكُن لِيَتَكَلَّمَ أبَدا .

ولَو لَم يَكُن لَهُ كَفٌّ مُهَيَّأَةٌ وأصابِعُ لِلكِتابَةِ لَم يَكُن لِيَكتُبَ أبَداً ، وَاعتَبِر ذلِكَ مِنَ البَهائِمِ الَّتي لا كَلامَ لَها ولا كِتابَةَ ، فَأَصلُ ذلِكَ فِطرَةُ البارِئ جَلَّ و عَزَّ وما تَفَضَّلَ بِهِ عَلى خَلقِهِ ، فَمَن شَكَرَ اُثيبَ ، ومَن كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ العالَمينَ . (1) .


1- .بحار الأنوار : ج 3 ص 82 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل .

ص: 159

5449.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ به مفضّل بن عمر _: اى مفضّل ! در اين نعمت گويايى كه خداوندِ پاك نام به انسان ارزانى داشته است ، بينديش ؛ نعمتى كه با آن ، آنچه را در درون اوست و آنچه را در دلش مى گذرد و آنچه را از انديشه اش مى گذرد ، بازگو مى كند و به وسيله آن ، به آنچه در درون ديگران است ، پى مى برد . و اگر نبود نعمت گويايى ، آدمى به سان حيوانات زبان بسته اى بود كه نه از خود خبرى مى دهد ، و نه از خبردهنده اى چيزى مى فهمد .

و نعمت خطّ و نوشتن كه با آن ، خبرهاى رفتگان براى ماندگان ، و خبرهاى ماندگان براى آيندگان ثبت مى شود و با آن ، دانش ها و فرهنگ ها و غير آن در كتاب ها جاويدان مى شوند ، و با آن ، داد و ستدها و حساب و كتاب هايى كه ميان افراد انسان مى گذرد ، محفوظ مى ماند . اگر خط و نوشتن در ميان نبود ، از زمانى براى زمان ديگر ، خبرى نمى مانْد ، و دورشدگانِ از وطن هايشان نمى توانستند از خود ، خبرى برسانند ، و دانش ها و معارف ، از بين مى رفت ، و آداب و فرهنگ ها نابود مى شدند ، و در كارها و داد و ستدهاى مردمان و امور دينشان كه به نگريستن [و انديشيدن] در آن نيازمندند ، و رواياتى كه دانستن آنها برايشان ضرور است ، خلل بسيار وارد مى شد . شايد تو گمان ببرى كه آن خط (و نوشتن) ، امرى است كه با چاره گرى و انديشه به آن رسيده مى شود و چيزى نيست كه در وجود و سرشت انسان نهاده شده باشد ، و ممكن است همين گمان را در باره زبان [و گفتار] داشته باشى كه مردم ، آن را ساخته اند و بر آن ، سازش كرده اند و در ميانشان جريان دارد . از همين رو ، در ميان اقوام گوناگون ، زبان هاى گوناگون وجود دارد ، چنان كه خط نيز اين گونه است ، مانند خطّ عربى ، سريانى ، عِبرى ، رومى و ديگر خط هايى كه در ميان امّت ها پراكنده است . بر خط نيز سازش كرده اند ، همچنان كه بر زبان ؛ (1) امّا به كسى كه چنين ادّعا كند [و بگويد كه اين پديده ها ، زاييده محض فكر و چاره گرى آدمى هستند و ريشه در نهاد خدادادى انسان ندارند] ، گفته مى شود : درست است كه انسان در اين هر دو چيز (خط و زبان) ، تأثير عملى يا فكرى داشته است ؛ امّا آنچه او را به آن عمل و فكر مى رساند ، نعمت هايى است كه خداوند به او بخشيده و در وجودش نهاده است . اگر زبانى آماده براى سخن گفتن و ذهنى كه با آن به كارها راه نمايى مى شود ، در اختيار نداشت ، هرگز نمى توانست سخن بگويد ؛ و اگر دست و انگشتانى مناسب براى نوشتن نداشت ، هرگز نمى توانست بنويسد . اين را از حيوانات كه نه زبانى دارند و نه خطّى ، درياب . بنا بر اين ، ريشه و خاستگاه آن ، آفرينش خداوند عز و جلو نعمت هاى است كه در وجود آدمى نهاده است . پس ، هر كه سپاس گزار باشد ، پاداش مى يابد ، و هر كه ناسپاسى كند ، البتّه خداوند از جهانيان ، بى نياز است . .


1- .يعنى خطّ و زبان ، دو پديده اجتماعى و اختراع بشر است و هر قومى و ملّتى بر خطّ و زبان ، توافق كرده اند .

ص: 160

5 / 5الحَياءُ5452.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: اُنظُر يا مُفَضَّلُ إلى ما خُصَّ بِهِ الإِنسانُ دونَ جَميعِ الحَيَوانِ مِن هذَا الخَلقِ ، الجَليلِ قَدرُهُ ، العَظيمِ غَناؤُهُ ، أعنِي الحَياءَ ، فَلَولاهُ لَم يُقرَ (1) ضَيفٌ ، ولَم يُوفَ بِالعِداتِ ، ولَم تُقضَ الحَوائِجُ ، ولَم يُتَحَرَّ الجَميلُ ، ولَم يُتَنَكَّبِ القَبيحُ في شَيءٍ مِنَ الأَشياءِ ، حَتّى أنَّ كَثيرا مِنَ الاُمورِ المُفتَرَضَةِ أيضا إنَّما يُفعَلُ لِلحَياءِ ، فَإِنَّ مِنَ النّاسِ مَن لَو لَا الحَياءُ لَم يَرعَ حَقَّ والِدَيهِ ، ولَم يَصِل ذا رَحِمٍ ، ولَم يُؤَدِّ أمانَةً ، ولَم يَعفُ عَن فاحِشَةٍ ، أفَلا تَرى كَيفَ وُفِّيَ لِلإِنسانِ جَميعُ الخِلالِ الَّتي فيها صَلاحُهُ وتَمامُ أمرِهِ ؟ (2)5 / 6اِستِعدادُ التَّعليمِ وَالتَّربِيَةِالكتاب«وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَ_تِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْ_ئا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَ_رَ وَ الْأَفْ_ئدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» . (3)

.


1- .القِرى : الضيافة (مجمع البحرين : ج 3 ص 1474 «قرى») .
2- .بحار الأنوار : ج 3 ص 81 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل .
3- .النحل : 78 .

ص: 161

5 / 5 شرم

5 / 6 استعداد آموزش و پرورش

5 / 5شرم5459.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ به مُفضّل بن عمر _: اى مُفضل ! در ويژگى ديگرى كه از ميان همه جانداران ، تنها به انسان ، اين آفريده بلندپايه و بسيار ارزشمند ، اختصاص داده شده ، يعنى حيا ، بنگر . اگر حيا نبود ، هيچ ميهمانى پذيرايى نمى شد ، به وعده ها وفا نمى شد ، كسى حاجت ديگرى را برآورده نمى ساخت ، كسى دنبال زيبايى ها [و خوبى ها] نمى رفت ، و از بدى [و زشتى] در هيچ كارى از كارها خوددارى نمى شد . حتّى بسيارى از كارهاى واجب نيز به خاطر حيا انجام مى پذيرند ؛ چرا كه بعضى از مردم ، اگر حيا وجود نداشت ، حقوق پدر و مادر خود را رعايت نمى كردند ، صِله رحِم به جا نمى آورند ، امانتدارى نمى كردند و از فحشا خوددارى نمى ورزيدند . پس ، آيا نمى بينى كه چگونه همه خصلت هايى كه صلاح انسان و سامان يافتن امور او به آنها بستگى دارد ؛ در او جمع شده است ؟5 / 6استعداد آموزش و پرورشقرآن«و خدا شما را از شكم هاى مادرانتان _ در حالى كه چيزى نمى دانستيد _ ، بيرون آورد و برايتان ، گوش و چشم ها و دل ها قرار داد ، باشد كه سپاس گزارى كنيد» .

.

ص: 162

«الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْاءِنسَ_نَ مَا لَمْ يَعْلَمْ» . (1)

«وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِ_ئونِى بِأَسْمَاءِ هَ_ؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَ_دِقِينَ * قَالُواْ سُبْحَ_نَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَ___ئادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّى أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ» . (2)

الحديث5467.الإمام عليّ عليه السلام :قرب الإسناد عن البزنطيّ :قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام : لِلنّاسِ فِي المَعرِفَةِ صُنعٌ ؟ قالَ : لا ، قُلتُ : لَهُم عَلَيها ثَوابٌ ؟ قالَ : يُتَطَوَّلُ عَلَيهِم بِالثَّوابِ كَما يُتَطَوَّلُ عَلَيهِم بِالمَعرِفَةِ . (3)راجع : موسوعة العقائد الإسلامية : المعرفة / القسم السادس / الفصل الثاني : أسباب المعارف العقلية والفصل الثالث : أسباب المعارف القلبية .

5 / 7اِستِعدادُ قَبولِ أمانَةِ التَّكليفِالكتاب«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْاءِنسَ_نُ إِنَّهُ كَانَ ظَ_لُومًا جَهُولًا» . (4)

.


1- .العلق : 4 و 5 .
2- .البقرة : 31 _ 33 .
3- .قرب الإسناد : ص 347 ح 1256 ، تحف العقول : ص 444 عن صفوان بن يحيى نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 221 ح 1 .
4- .الأحزاب : 72 .

ص: 163

5 / 7 استعداد پذيرفتن امانت تكليف

«همو كه به وسيله قلم آموخت . آنچه را كه انسان نمى دانست ، به او آموخت» .

«و [خدا] همه نام ها را به آدم آموخت . سپس آنها را بر فرشتگان ، عرضه نمود و فرمود : «اگر راست مى گوييد ، از نام هاى ايشان به من خبر دهيد» . گفتند : «منزّهى تو ! براى ما جز آنچه تو خود به ما آموخته اى ، هيچ دانشى نيست . تو داناىِ حكيمى» . فرمود : «اى آدم ! ايشان را از نام هاى آنان ، خبر ده» . و چون آنان را از نام هايشان خبر داد ، فرمود : «آيا به شما نگفتم كه من ، نهان آسمان ها و زمين را مى دانم ، و آنچه را آشكار مى كنيد و آنچه را پنهان مى داشتيد ، مى دانم» .

حديث5476.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) قرب الإسناد_ به نقل از بِزَنطى _: به امام رضا عليه السلام گفتم : آيا مردم در شناخت ، دست دارند ؟

فرمود : «نه» .

گفتم : براى آن ، پاداش داده مى شوند ؟

فرمود : «پاداش به آنان مرحمت مى شود ، چنان كه شناخت به آنها مرحمت مى شود» .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : معرفت شناسى/بخش ششم / فصل دوم : راه هاى معرفت عقلى و فصل سوم : راه هاى معارف قلبى .

5 / 7استعداد پذيرفتن امانت تكليفقرآن«ما امانت [الهى] را به آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرديم ، آنها از پذيرفتن آن ، خوددارى كردند و از آن ترسيدند ؛ ولى انسان ، آن را پذيرفت به راستى كه او ستمكارى نادان بود» .

.

ص: 164

الحديث5483.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كَلامٍ لَهُ كانَ يوصي بِهِ أصحابَهُ _: تَعاهَدوا أمرَ الصَّلاةِ ... ثُمَّ أداءَ الأَمانَةِ ، فَقَد خابَ مَن لَيسَ مِن أهلِها ، إنَّها عُرِضَت عَلَى السَّماواتِ المَبنِيَّةِ ، وَالأَرَضينَ المَدحُوَّةِ (1) ، وَالجِبالِ ذاتِ الطّولِ المَنصوبَةِ ، فَلا أطوَلَ ولا أعرَضَ ، ولا أعلى ولا أعظَمَ مِنها . ولَوِ امتَنَعَ شَيءٌ بِطولٍ أو عَرضٍ أو قُوَّةٍ أو عِزٍّ لَامتَنَعنَ ، ولكِن أشفَقنَ مِنَ العُقوبَةِ ، وعَقَلنَ ما جَهِلَ مَن هُوَ أضعَفُ مِنهُنَّ ، وهُوَ الإِنسانُ ، «إِنَّهُ كَانَ ظَ_لُومًا جَهُولًا» . (2)5484.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ وقَد سَأَلَهُ بَعضُ الزَّنادِقَةِ عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْاءِنسَ_نُ إِنَّهُ كَانَ ظَ_لُومًا جَهُولاً» وقالَ : فَما هذِهِ الأَمانَةُ ومَن هذَا الإِنسانُ ؟ ولَيسَ مِن صِفَةِ العَزيزِ الحَكيمِ التَّلبيسُ عَلى عِبادِهِ؟! _: أمَّا الأَمانَةُ الَّتي ذَكَرتَها فَهِيَ الأَمانَةُ الَّتي لا تَجِبُ ولا تَجوزُ أن تَكونَ إلّا فِي الأَنبِياءِ وأوصِيائِهِم ، لِأَنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالَى ائتَمَنَهُم عَلى خَلقِهِ ، وجَعَلَهُم حُجَجا في أرضِهِ . (3) .


1- .دَحا يَدحُو : بَسَطَ وَوَسَّعَ (النهاية : ج 2 ص 106 «دحا») .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 199 ، الكافي : ج 5 ص 37 ح 1 عن عقيل الخزاعي نحوه ، بحارالأنوار : ج 82 ص 224 ح 48 .
3- .الاحتجاج : ج 1 ص 591 ح 137 ، بحارالأنوار : ج 93 ص 117 ح 1 .

ص: 165

حديث5486.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ از سخنان ايشان در سفارش به يارانش _: از نماز ، مراقبت كنيد . . . و ديگر آن كه امانت گزار باشيد ؛ زيرا كسى كه امانت گزار نيست ، زيانكار است . امانت به آسمان هاى افراشته و زمين هاى گسترده و كوه هاى بلند عرضه شد ؛ زيرا چيزى بالاتر و گسترده تر و بلندتر و بزرگ تر از اينها نبود . اگر بنا بود چيزى به خاطر درازى يا پهنى يا نيرومندى و يا صلابت ، امانت را نپذيرد ، هر آينه ، اين سه بودند ؛ امّا از عقوبت ترسيدند و چيزى را دانستند كه موجود ناتوان تر از آنها ندانست ، و او انسان است «به راستى كه او ستمكارى نادان بود» .5487.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ هنگامى كه زنديقى از ايشان درباره فرموده خداوند عز و جلكه : «ما امانت [الهى] را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرديم . آنها از پذيرفتن آن ، خوددارى كردند و از آن ترسيدند ، و انسان ، آن را پذيرفت . به راستى كه او ستمكارى نادان بود» ، پرسيد و گفت : اين امانت چيست ؟ و اين انسان كيست ؟ از صفت [و شأن] خداى توانا و دانا نيست كه حقيقت را از بندگانش پوشيده بدارد _: امّا امانتى كه پرسيدى ، امانتى است كه نبايد و نشايد بود ، مگر در پيامبران و اوصياى آنان ؛ چرا كه خداوند _ تبارك و تعالى _ ، آنان را امين خود بر خلقش قرار داد و حجّت هاى خويش در زمينش نهاد . .

ص: 166

5 / 8اِستِعدادُ تَلَقِّي الوَحيِ وَالإِلهامِالكتاب«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَا رِجَالًا نُّوحِى إِلَيْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَ_قِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَدَارُ الْأَخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ اتَّقَوْاْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» . (1)

«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَىَّ أَنَّمَا إِلَ_هُكُمْ إِلَ_هٌ وَ حِدٌ فَاسْتَقِيمُواْ إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ» . (2)

«وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَىْ ءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَ_بَ الَّذِى جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدىً لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلَا ءَابَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِى خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» . (3)

«وَأَوْحَيْنَآ إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِى الْيَمِّ وَ لَا تَخَافِى وَ لَا تَحْزَنِى إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيْكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ » . (4)

راجع : يونس : 2 ، إبراهيم : 11 ، الإسراء : 93 و 94 ، الأنبياء : 7 ، الكهف : 110 ، الشورى : 5 .

الحديث5497.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا فَقَّهَهُ فِي الدّينِ وألهَمَهُ رُشدَهُ . (5) .


1- .يوسف : 109 .
2- .فصلت : 6 .
3- .الأنعام : 91 .
4- .القصص : 7 .
5- .مسند البزّار : ج 5 ص 117 ح 1700 عن عبداللّه ، الترغيب والترهيب : ج 1 ص 92 ح 2 عن عبداللّه بن مسعود ؛ عيون الحكم والمواعظ : ص 132 ح 2967 وفيه «اليقين» بدل «رشده» .

ص: 167

5 / 8 استعداد دريافت وحى و الهام

5 / 8استعداد دريافت وحى و الهامقرآن«و پيش از تو نيز جز مردانى از اهل آبادى ها را ، كه به آنان وحى مى كرديم ، نفرستاديم . آيا در زمين نگرديده اند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان بوده اند ، بنگرند ؟ قطعا سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كرده اند ، بهتر است . آيا نمى انديشيد ؟» .

«بگو : من هم بشرى مانند شما هستم ، جز اين كه به من وحى مى شود كه خداى شما خدايى يگانه است . پس به سوى او رو كنيد و از او آمرزش بخواهيد ؛ و واى بر مشركان!» .

«و آن گاه كه [يهوديان] گفتند : «خدا ، چيزى بر بشرى نازل نكرد» ، بزرگى خدا را چنان كه بايد ، نشناختند . بگو : «چه كسى آن كتابى را كه موسى آورد ، نازل كرده است ؟ همان كتابى كه براى مردم ، روشنايى و ره نمود است و آن را به صورت طومارها در مى آوريد . [آنچه را] از آن [مى خواهيد ]آشكار ، و بسيارى را پنهان مى كنيد ، در صورتى كه چيزى كه نه شما مى دانستيد و نه پدرانتان ، [به وسيله آن] به شما آموخته شد» . بگو : «خدا [همه را فرستاده است]» ، آن گاه بگذار تا در ژرفاى [باطل] خود به بازى [سرگرم] شوند» .

«و به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير ده ، و اگر بر [جان] او ترسيدى ، او را در دريا[ى نيل] افكن و بيم مدار و اندوه به خود راه مده . ما او را به تو باز خواهيم گرداند و او را از فرستادگان قرار خواهيم داد» .

ر .ك : يونس : آيه 2 ، ابراهيم : آيه 11 ، اسراء : آيه 93 و 94 ، انبياء : آيه 7 ، كهف : آيه 110 ، شورا : آيه 5 .

حديث5507.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه خداوند براى بنده اى خيرى بخواهد ، او را در دين ، دانا مى گرداند و راه راست را به او الهام مى فرمايد .

.

ص: 168

5508.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ لِاُمورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِكَ ، وأودَعَ قَلبَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ ، وألهَمَهُ العِلمَ إلهاما . (1)راجع : موسوعة العقائد الإسلامية : المعرفة / القسم السادس / الفصل الثالث : أسباب المعارف القلبية / الإلهام .

.


1- .الكافي : ج 1 ص 202 ح 1 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 221 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 101 ح 2 ، كمال الدين : ص 680 ح 31 ، الاحتجاج : ج 2 ص 446 ح 310 كلّها عن عبد العزيز بن مسلم .

ص: 169

5510.عنه عليه السلام :امام رضا عليه السلام :هر گاه خداوند عز و جل بنده اى را براى [سرپرستى] امور بندگانش برگزيند ، سينه او را براى اين كار مى گشايد و چشمه هاى حكمت را در دلش جا دهد و دانش را بطور كامل به او الهام مى فرمايد .ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : معرفت شناسى/بخش ششم / فصل سوم : راه هاى معرفت قلبى / الهام .

.

ص: 170

الفصل السادس: خَصائِصُ الإِنسانِ الذَّميمَةُ6 / 1الضَّعفُالكتاب«يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمْ وَخُلِقَ الْاءِنسَ_نُ ضَعِيفًا» . (1)

«اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَ شَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ» . (2)

الحديث5519.الإمام عليّ عليه السلام :تفسير القمّي :في قَولِهِ تَعالى : «اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ» : يَعني مِن نُطفَةٍ مُنتِنَةٍ ضَعيفَةٍ «ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا» وهُوَ الكِبَرُ . (3)5520.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَولا ثَلاثٌ فِي ابنِ آدَمَ ما طَأطَأَ رَأسَهُ شَيءٌ : المَرَضُ وَالفَقرُ وَالمَوتُ ، كُلُّهم فيهِ وإنَّهُ مَعَهُنَّ لَوَثّابٌ ! (4) .


1- .النساء : 28 .
2- .الروم : 54 .
3- .تفسير القمّي : ج 2 ص 160 .
4- .الخصال : ص 113 ح 89 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الدعوات : ص 171 ح 479 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 316 ح 12 ؛ تفسير القرطبي : ج 18 ص 317 ح 12 .

ص: 171

فصل ششم : ويژگى هاى نكوهيده انسان

6 / 1 ناتوانى

فصل ششم : ويژگى هاى نكوهيده انسان6 / 1ناتوانىقرآن«خدا مى خواهد تا بارتان را سبُك گرداند و [مى داند كه] انسان ، ناتوان آفريده شده است» .

«خدا ، كسى است كه شما را از ناتوانى آفريد . سپس ، بعد از ناتوانى ، نيرو بخشيد . سپس بعد از نيرومندى ناتوانى و پيرى داد . هر چه بخواهد ، مى آفريند ، و او دانا و تواناست» .

حديث5528.الإمام عليّ عليه السلام :تفسير القمّى :در باره سخن خداوند متعال : «خدا ، كسى است كه شما را از ناتوانى آفريد» ، يعنى از نطفه اى بدبو و ناتوان «سپس ، بعد از ناتوانى ، نيرو بخشيد . سپس ، بعد از نيرومندى ، ناتوانى داد» ، يعنى پيرى .5529.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر سه چيز در فرزند آدم نبود ، در برابر هيچ چيز ، سر خم نمى كرد : بيمارى ، و نادارى ، و مرگ . همه اينها در او هست و با اين حال ، باز لگد مى پراند !

.

ص: 172

5530.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :وَيحَ ابنِ آدَمَ ! أسيرُ الجوعِ ، صَريعُ الشِّبَعِ ، غَرَضُ الآفاتِ ، خَليفَةُ الأَمواتِ . (1)5531.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :مِسكينٌ ابنُ آدَمَ ، مَكتومُ الأَجَلِ ، مَكنونُ العِلَلِ ، مَحفوظُ العَمَلِ ، تُؤلِمُهُ البَقَّةُ ، وتَقتُلُهُ الشَّرقَةُ ، (2) وتُنتِنُهُ العَرقَةُ . (3)5532.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :أفَرَأَيتُم جَزَعَ أحَدِكُم مِنَ الشَّوكَةِ تُصيبُهُ ، وَالعَثرَةِ تُدميهِ ، وَالرَّمضاءِ (4) تُحرِقُهُ ؟ فَكَيفَ إذا كانَ بَينَ طابَقَينِ مِن نارٍ ، ضَجيعَ حَجَرٍ وقَرينَ شَيطانٍ . (5)5533.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: يَابنَ آدَمَ ، هَل تَنتَظِرُ إلّا هَرَما حائِلاً ، أو مَرَضا شاغِلاً ، أو مَوتا نازِلاً ! (6)5534.عنه عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ وإنَّكَ مِنَ الضَّعفِ خَلَقتَنا ، وعَلَى الوَهنِ بَنَيتَنا ، ومِن ماءٍ مَهينٍ ابتَدَأتَنا ، فَلا حَولَ لَنا إلّا بِقُوَّتِكَ ، ولا قُوَّةَ لَنا إلّا بِعَونِكَ . (7)5535.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :اللّهُمَّ إنَّ جِبِلَّةَ (8) البَشَرِيَّةِ ، وطِباعَ الإِنسانِيَّةِ ، وما جَرَت عَلَيهِ التَّركيباتُ النَّفسِيَّةُ ، وَانعَقَدَت بِهِ عُقودُ النَّشئِيَّةِ [النَّسَبِيَّةِ] تَعجِزُ عَن حَملِ وارِداتِ الأَقضِيَةِ ، إلّا ما وَفَّقتَ لَهُ أهلَ الاِصطِفاءِ ، وأعَنتَ عَلَيهِ ذَوِي الاِجتِباءِ . (9) .


1- .غرر الحكم : ح 10096 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 505 ح 9257 .
2- .الشَّرَقُ : الشجا والغصّة ، يقال : شرق الرجل : إذا غصّ (تاج العروس : ج 13 ص 239 «شرق») .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 419 ، روضة الواعظين : ص 452 ، غرر الحكم : ح 9844 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 84 ح 90 .
4- .الرَّمضاءُ : الحجارة الحامية من حرّ الشمس (المصباح المنير : ص 238 «رمض») .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 183 ، الدروع الواقية : ص 271 ، بحارالأنوار : ج 8 ص 306 ح 68 .
6- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 323 ح 703 .
7- .الصحيفة السجّادية : ص 47 الدعاء 9 .
8- .الجِبِلُّ : الخَلقُ (مجمع البحرين : ج 1 ص 268 «جبل») .
9- .مهج الدعوات : ص 69 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 215 ح 1 .

ص: 173

5536.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :بيچاره آدميزاد ! اسير گرسنگى ، زمين خورده سيرى ، آماج گزندها ، و جانشين مُردگان است .5537.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :بينوا آدميزاد! اَجَلش پوشيده است ، بيمارى هايش نهان [و در كمين ]است ، كردارش نگهدارى مى شود ، پشه اى او را رنجه مى سازد ، و جرعه اى گلوگير ، او را مى كُشد ، و عَرَق ، گنديده اش مى كند .5538.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :ديده ايد كه يكى از شما ، آن گاه كه خارى در جايى از بدنش فرو مى رود ، يا زمين مى خورد و خونى مى شود ، و يا ريگ هاى داغْ پايش را مى سوزاند ، چه سان بى تابى مى كند ؟ پس چگونه باشد آن گاه كه در ميان دو طبقه از آتش ، همبستر سنگى و همنشين شيطانى باشد !5539.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: اى فرزند آدم ! آيا منتظر چيزى جز پيرى باز دارنده ، يا بيمارى گرفتار كننده ، يا از راه رسيدن مرگ هستى؟ !5540.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا ! تو ما را از ناتوانى آفريدى ، و بر سستى بنايمان كردى ، و از آبى پست ، آغازمان نمودى . پس ما را هيچ توانى نيست ، جز به نيروى تو ، و هيچ توانى نيست ، جز به كمك تو .5541.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا ! سرشت بشرى ، و طبيعت انسانى ، و ساختار روانى اى كه در او به كار رفته ، و تركيبات وجودى اش ، ناتوان از آن است كه آنچه را از قضا و مقدّرات به او مى رسد ، تحمّل كند ، مگر برگزيدگانى كه تو توفيقشان داده باشى و منتخبانى كه تو در اين راه كمكشان كرده باشى . .

ص: 174

6 / 2الجَهلُالكتاب«وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَ_تِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْ_ئا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَ_رَ وَ الْأَفْ_ئدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» . (1)

«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْاءِنسَ_نُ إِنَّهُ كَانَ ظَ_لُومًا جَهُولًا» . (2)

راجع : البقرة : 67 ، هود : 46 ، الأعراف : 179 ، الأنفال : 22 ، الفرقان : 44 .

الحديث5549.عنه عليه السلام :تفسير الثعلبي عن صالح بن مسمار :بَلَغَني أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله تَلا هذِهِ الآيَةَ : «يَ_أَيُّهَا الْاءِنسَ_نُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ» (3) قالَ : جَهلُهُ. (4)5550.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، لا فَقرَ أشَدُّ مِنَ الجَهلِ ، ولا مالَ أعوَدُ مِنَ العَقلِ . (5) .


1- .النحل : 78 .
2- .الأحزاب : 72 .
3- .الانفطار : 6 .
4- .تفسير الثعلبي : ج 10 ص 146 ، تفسير القرطبي : ج 19 ص 245 عن غالب الحنفي ، كنزالعمّال : ج 2 ص 547 ح 4694 نقلاً عن ابن المنذر وابن أبي حاتم والعسكري في المواعظ عن عمر ؛ مجمع البيان : ج 10 ص 682 نحوه ، بحارالأنوار : ج 7 ص 94 .
5- .الكافي : ج 1 ص 25 ح 25 عن السريّ بن خالد عن الإمام الصادق عليه السلام و ج 8 ص 20 ح 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، تحف العقول : ص 6 و ص 10 ، الأمالي للطوسي : ص 146 ح 240 عن أبي وجزة السعدي عن أبيه عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 61 ح 4 ؛ المعجم الكبير : ج 3 ص 69 ح 2688 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 157 ح 4647 عن عاصم بن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، كنزالعمّال : ج 16 ص 267 ح 44389 .

ص: 175

6 / 2 نادانى

6 / 2نادانىقرآن«و خدا ، شما را از شكم هاى مادرانتان _ در حالى كه چيزى نمى دانستيد _ ، بيرون آورد و برايتان ، گوش و چشم ها و دل ها قرار داد ، باشد كه سپاس گزارى كنيد » .

«ما امانت [الهى] را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه داشتيم . آنها از پذيرفتنش خوددارى ورزيدند و از آن ترسيدند ؛ ولى انسان ، آن را پذيرفت . به راستى كه او ستمكارى نادان بود» .

ر . ك : بقره : آيه 67 ، هود : آيه 46 ، اعراف : آيه 179 ، انفال : آيه 22 ، فرقان : آيه 44 .

حديث5558.عنه عليه السلام :تفسير الثعلبى_ به نقل از صالح بن مسمار _: به من خبر رسيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين آيه را كه : «اى انسان! چه چيز تو را به پروردگار بزرگوارت گستاخ كرده است؟» ، تلاوت كرد و فرمود : «نادانى او» .5559.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به على عليه السلام _: اى على ! هيچ فقرى بدتر از نادانى نيست ، و هيچ سرمايه اى سودمندتر از خِرد نيست .

.

ص: 176

5560.الإمام عليّ عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :صَديقُ كُلِّ امرِىً عَقلُهُ ، وعَدُوُّهُ جَهلُهُ . (1)5561.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام علي عليه السلام :الجَهلُ فِي الإِنسانِ أضَرُّ مِنَ الآكِلَةِ (2) فِي البَدَنِ . (3)راجع : ص 216 (آفات الإنسانية / الجهل والغفلة) . موسوعة العقائد الإسلامية: المعرفة / القسم الثالث : الجهل .

6 / 3العَجَلَةُالكتاب«وَ يَدْعُ الْاءِنسَ_نُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كَانَ الْاءِنسَ_نُ عَجُولًا» . (4)

.


1- .المحاسن : ج 1 ص 309 ح 610 عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عليه السلام ، الكافي : ج 1 ص 11 ح 4 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 24 ح 1 ، علل الشرائع : ص 101 ح 2 كلّها عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عليه السلام ، تحف العقول : ص 443 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 87 ح 11 .
2- .الآكِلَةُ : الحِكَّةُ والجَرَبُ أيّا كانت (لسان العرب : ج 11 ص 23 «أكل») .
3- .غرر الحكم : ح 1830 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 54 ح 1411 .
4- .الإسراء : 11 .

ص: 177

6 / 3 شتابزدگى

5567.عنه عليه السلام ( _ كانَ يَقولُ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دوست هر كس ، خِرد اوست و دشمنش ، نادانى او .5568.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :نادانى براى انسان ، زيانبارتر از [بيمارى] خوره براى بدن است .ر . ك: ص 217 (آسيب هاى انسانيت / نادانى و ناهشيارى) . دانش نامه عقايداسلامى:معرفت شناسى/ بخش سوم : نادانى .

6 / 3شتابزدگىقرآن«و انسان ، [همان گونه كه] خير را فرا مى خواند ، [پيشامد] بد را مى خواند ، و انسان ، همواره شتابزده است» .

.

ص: 178

«خُلِقَ الْاءِنسَ_نُ مِنْ عَجَلٍ سَأُوْرِيكُمْ ءَايَ_تِى فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ» . (1)

راجع : يونس : 11 ، الإسراء : 11 .

الحديث5577.عنه عليه السلام :قصص الأنبياء عن حبة العرني عن الإمام علي عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ آدَمَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ مِن أديمِ الأَرضِ ، فَمِنهُ السِّباخُ وَالمالِحُ وَالطَّيِّبُ ، ومِن ذُرِّيَّتِهِ الصّالِحُ وَالطّالِحُ .

وقالَ : إنَّ اللّهَ تَعالى لَمّا خَلَقَ آدَمَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ ونَفَخَ فيهِ مِن روحِهِ نَهَضَ لِيَقومَ ، فَقالَ اللّهُ تَعالى : وخُلِقَ الإِنسانُ عَجولاً . (2)5578.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :لَمّا خَلَقَ [اللّهُ] (3) آدَمَ نَفَخَ فيهِ مِن روحِهِ ، وَثَبَ لِيَقومَ قَبلَ أن يَتِمَّ خَلقُهُ فَسَقَطَ ، فَقالَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ : خُلِقَ الإِنسانُ عَجولاً . (4)6 / 4الكُفرانُالكتاب«إِنَّ الْاءِنسَ_نَ لَكَفُورٌ» . (5)

«وَ إِنَّ_ا إِذَا أَذَقْنَا الْاءِنسَ_نَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَ إِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَة بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْاءِنسَ_نَ كَفُورٌ» . (6)

.


1- .الأنبياء : 37 .
2- .قصص الأنبياء : ص 41 ح 2 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 112 ح 32 .
3- .ما بين المعقوفين أثبتناه من بحار الأنوار .
4- .تفسير العياشي : ج 2 ص 283 ح 27 عن هشام بن سالم ، بحارالأنوار : ج 11 ص 119 ح 50 .
5- .الحجّ : 66 .
6- .الشورى : 48 .

ص: 179

6 / 4 ناسپاسى

«انسان ، از شتاب آفريده شده است . به زودى ، نشانه هاى خود را به شما مى نمايانم . پس به شتاب از من مخواهيد» .

ر . ك : يونس : آيه 11 ، اسراء : آيه 11 .

حديث5587.الإمام عليّ عليه السلام :قصص الأنبياء_ به نقل از حَبّه عرنى _: امام على عليه السلام فرمود : «خداوند متعال ، آدم را _ كه درودهاى خدا بر او باد _ ، از پوسته زمين آفريد ؛ از قسمت هاى تلخ و شور و شيرين آن . [به همين دليل ]برخى از فرزندان او خوش ذات اند و برخى بدذات» .

و فرمود : «خداوند متعال ، چون آدم را _ كه درودهاى خدا بر او باد _ ، آفريد و از روح خود در او دميد ، بى درنگ خواست كه برخيزد . پس خداوند متعال فرمود : «انسان ، عجول آفريده شده است» .5588.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :چون خداوند ، آدم را آفريد و از روح خويش در او دميد ، پيش از آن كه خلقتش كامل شود ، بلند شد كه بايستد ؛ امّا افتاد . پس خداوند عز و جلفرمود : «انسان ، عجول آفريده شده است» .6 / 4ناسپاسىقرآن«به راستى كه انسان ، ناسپاس است» .

«و هر گاه به انسان از جانب خود ، رحمتى بچشانيم ، بدان ، شاد [و سرمست] مى گردد ، و چون به سزاى دستاورد پيشين آنها ، به آنان بدى رسد ، همانا انسان ، ناسپاسى مى كند» .

.

ص: 180

«وَ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِى الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلَا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كَانَ الْاءِنسَ_نُ كَفُورًا» . (1)

«وَ جَعَلُواْ لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْاءِنسَ_نَ لَكَفُورٌ مُّبِينٌ» . (2)

«قُتِلَ الْاءِنسَ_نُ مَا أَكْفَرَهُ» . (3)

«إِنَّ الْاءِنسَ_نَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ * وَ إِنَّهُ عَلَى ذَ لِكَ لَشَهِيدٌ» . (4)

«وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْاءِنسَ_نِ أَعْرَضَ وَ نَ_ئا بِجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ» . (5)

الحديث5600.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ شَيءٌ إلّا وهُوَ أطوَعُ للّهِِ مِنِ ابنِ آدَمَ . (6)5601.الإمام الصادق عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن شَيءٍ مِمّا خَلَقَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ إلّا وهُوَ أطوَعُ للّهِِ مِنِ ابنِ آدَمَ ، إلّا وُلدُ إبليسَ . (7)6 / 5الطُّغيانُالكتاب«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فِى الْأَرْضِ وَ لَ_كِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرُ بَصِيرٌ» . (8)

.


1- .الإسراء : 67 .
2- .الزخرف : 15 .
3- .عبس : 17 .
4- .العاديات : 6 _ 8 .
5- .فصلت : 51 .
6- .المعجم الصغير : ج 2 ص 51 ، تاريخ أصبهان : ج 2 ص 231 الرقم 8139 ، كنزالعمّال : ج 16 ص 5 ح 43683 نقلاً عن البزّار وكلّها عن بريدة الأسلمي .
7- .الفردوس : ج 4 ص 48 ح 6149 عن بريدة الأسلمي .
8- .الشورى : 27 .

ص: 181

6 / 5 سركشى

«و چون در دريا به شما صدمه اى برسد ، هر كه را جز او مى خوانيد ، ناپديد [و فراموش ]مى گردد و چون شما را به سوى خشكى رهانيد ، روى گردان مى شويد ؛ و انسان ، همواره ناسپاس است» .

«و [مشركان] براى او (خدا) بعضى از بندگان را جزئى [چون فرزند و شريك] قرار دادند . همانا انسان ، ناسپاسى آشكار است» .

«كشته باد انسان ؛ چه ناسپاس است !» .

«به راستى كه انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است ؛ و او خود بر اين امر ، نيكْ گواه است» .

«و چون انسان را نعمت بخشيم ، روى برمى تابد و خود را كنار مى كشد و چون آسيبى به او رسد ، دست به دعاى فراوان برمى دارد» .

حديث5612.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ موجودى نيست ، مگر آن كه بيشتر از آدميزاد ، فرمان بُردار خداست .5613.عنه عليه السلام ( _ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ لَمّا وَلّاهُ ع ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مخلوقى از مخلوقات خداوند عز و جل نيست ، مگر آن كه بيشتر از فرزندان آدم ، فرمان بُردار خداست ، بجز فرزندان ابليس .6 / 5سركشىقرآن«اگر خدا روزى را بر بندگان خود فراخ مى داشت ، هر آينه در زمين سركشى مى كردند ؛ ليكن آنچه خواهد ، به اندازه مى فرستد . همانا او بر بندگانش آگاه و بيناست» .

.

ص: 182

«كَلَا إِنَّ الْاءِنسَ_نَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنَى » . (1)

«لَّقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الْأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ » . (2)

الحديث5621.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ في صِفَةِ الضّالِّ _ ) الإمام علي عليه السلام :إنَّما اُنزِلَت هذِهِ الآيَةُ في أصحابِ الصُّفَّةِ (3) : «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فِى الْأَرْضِ وَ لَ_كِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا يَشَاءُ» ؛ وذلِكَ أنَّهُم قالوا : لَو أنَّ لَنا ! فَتَمَنَّوُا الدُّنيا . (4)5622.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :الغِنى يُطغي . (5)5623.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام_ في بَيانِ عَجائِبِ قَلبِ الإِنسانِ _: إن أفادَ مالاً أطغاهُ الغِنى ، وإن عَضَّتهُ فاقَةٌ شَغَلَهُ البَلاءُ ، وإن أصابَتهُ مُصيبَةٌ فَضَحَهُ الجَزَعُ . (6)5624.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :ثَروَةُ المالِ تُردي وتُطغي وتَفنى . (7) .


1- .العلق : 6 و 7 .
2- .آل عمران : 181 .
3- .الصُّفَّةُ : سقيفة في مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، كانت مسكن الغرباء والفقراء (مجمع البحرين : ج 2 ص 1036 «صفف») .
4- .المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 483 ح 3663 ، شعب الإيمان : ج 7 ص 286 ح 10331 وكلاهما عن عبداللّه بن سخبرة ، حلية الأولياء : ج 1 ص 338 ، أسباب نزول القرآن : ص 390 ح 738 كلاهما عن عمرو بن حُريث من دون اسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام .
5- .غرر الحكم : ح 23 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 35 ح 684 .
6- .الكافي : ج 8 ص 21 ح 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، نهج البلاغة : الحكمة 108 ، الإرشاد : ج 1 ص 301 ، علل الشرائع : ص 109 ح 7 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 60 ح 41 ؛ تاريخ دمشق : ج 51 ص 182 عن عبداللّه بن جعفر نحوه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 349 ح 1567 .
7- .غرر الحكم : ح 4707 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 217 ح 4269 .

ص: 183

«نه، به راستى كه انسان ، سركشى مى كند ، همين كه خود را بى نياز پندارد» .

«مسلّما ، خدا ، سخن كسانى را كه گفتند : «خدا نيازمند است و ما توانگريم» شنيد . به زودى ، آنچه را كه گفتند ، و به ناحق كشتن آنان پيامبران را خواهيم نوشت و خواهيم گفت : بچشيد عذاب سوزان را» .

حديث5628.المناقب لابن شهر آشوب :امام على عليه السلام :اين آيه در باره صفّه (1) نشينان فرود آمد: «و اگر خدا ، روزى را براى بندگانش فراخ گرداند ، هر آينه در زمين سركشى كنند ؛ ليكن او آنچه را خواهد ، به اندازه فرو مى فرستد» . علّت فرود آمدنش هم آن بود كه گفتند: «كاش برخوردار مى بوديم !» و آرزوى دنيا را كردند .5629.الخرائج والجرائح عن ابن مسعود :امام على عليه السلام :توانگرى، سركشى مى آورد .5630.عيون أخبار الرضا عن أبي الصَّلتِ الهَرَويّ :امام على عليه السلام_ در بيان شگفتى هاى دل انسان _: اگر به مالى دست يابد ، توانگرى سركشش مى نمايد . اگر نادارى او را بِگزَد ، رنج و گرفتارى دامنگيرش مى شود، و اگر مصيبتى به او برسد ، بى تابى رسوايش مى سازد .5631.سِيَر أعلام النُّبَلاء عن أبي الأَسود :امام على عليه السلام :ثروت بسيار ، [مايه] تباهى و سركشى و نابودى است . .


1- .صُفّه ، سايبانى در مسجد پيامبر خدا بود كه بى خانمان ها و بينوايان ، در آن جا زندگى مى كردند .

ص: 184

6 / 6النِّسيانُالكتاب«وَ إِذَا مَسَّ الْاءِنسَ_نَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِىَ مَا كَانَ يَدْعُواْ إِلَيْهِ مِن قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحَ_بِ النَّارِ» . (1)

«وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» . (2)

«وَ إِذَا مَسَّ الْاءِنسَ_نَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَن_بِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَ لِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» . (3)

«فَإِذَا مَسَّ الْاءِنسَ_نَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَ_هُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْم بَلْ هِىَ فِتْنَةٌ وَ لَ_كِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» . (4)

الحديث5640.تاريخ دمشق :الإمام الصادق عليه السلام :سُمِّيَ الإِنسانُ إنساناً لِأَنَّهُ يَنسى ، وقالَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ : «وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ» . (5)راجع : التنمية الاقتصادية في الكتاب والسنّة : القسم الخامس / الفصل الأوّل : التكاثر / مضار التكاثر / نسيان اللّه .

.


1- .الزمر : 8 .
2- .طه : 115 .
3- .يونس : 12 .
4- .الزمر : 49 .
5- .علل الشرائع : ص 15 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 264 ح 1 ؛ المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 412 ح 3436 ، تاريخ دمشق : ج 7 ص 376 كلاهما عن ابن عبّاس من دون إسناد إلى أحدٍ من اهل البيت عليهم السلام .

ص: 185

6 / 6 فراموشى

6 / 6فراموشىقرآن«و چون به انسان گزندى رسد ، توبه كنان ، پروردگارش را مى خواند . سپس چون از جانب خود به او نعمتى دهد ، آن [گزندى] را كه در رفع آن ، پيش تر به درگاه او دعا مى كرد ، فراموش مى نمايد و براى خدا همتايانى قرار مى دهد تا [خود و ديگران را ]از راه او گم راه گرداند . بگو: «به كفرت اندكى برخوردار شو كه تو از اهل آتشى»» .

«پيش از اين ، با آدم پيمان بستيم ؛ [ولى آن را] فراموش كرد و براى او عزمى نيافتيم» .

«و هرگاه به انسان گزندى رسد ، ما را به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده، مى خواند و چون گزندش را از او برطرف كنيم ، چنان مى رود كه گويى ما را براى گزندى كه به او رسيده ، نخوانده است . اين گونه ، براى اسرافكاران ، آنچه انجام مى دادند ، زينت داده شده است» .

«پس هر گاه به انسان گزندى رسد ، ما را بخواند . سپس چون از جانب خود به او نعمتى دهيم ، بگويد: «آن را به دانش خود يافته ام» . نه چنان است ؛ بلكه آن ، آزمايشى است ، ولى بيشترشان نمى دانند» .

حديث5650.مطالب السؤول ( _ إحصاءِ أنواعِ العُلومِ الَّتي عَلَّمَهُ رَسولُ ) امام صادق عليه السلام :انسان، انسان ناميده شده است ، چون دچار نسيان [و فراموشى ]مى شود . خداوند عز و جل فرموده است: «و پيش از اين با آدم پيمان بستيم ؛ [ولى آن را] فراموش كرد» .ر . ك : توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث : بخش پنجم / فصل يكم : فخر فروشى با ثروت / زيان هاى فخر فروشى با ثروت / فراموش كردن خدا .

.

ص: 186

6 / 7الخُسرانُ«وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْاءِنسَ_نَ لَفِى خُسْرٍ * إِلَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ» . (1)

6 / 8الفَرَحُ وَالفَخرُ«وَ لَئِنْ أَذَقْنَ_هُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّ_ئاتُ عَنِّى إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ * إِلَا الَّذِينَ صَبَرُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ» . (2)

6 / 9الظُّلمُ«وَءَاتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْاءِنسَ_نَ لَظَ_لُومٌ كَفَّارٌ» . (3)

6 / 10الغُرورُ وَاليَأسُالكتاب«فَأَمَّا الْاءِنسَ_نُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّى أَكْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّى أَهَ_نَنِ * كَلَا بَل لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ * وَلَا تَحَ_ضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * وَ تَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلاً لَّمًّا * وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا» . (4)

.


1- .العصر : 1 _ 3 .
2- .هود : 10 و 11 .
3- .إبراهيم : 34 .
4- .الفجر : 15 _ 20 .

ص: 187

6 / 7 زيانكارى

6 / 8 سرخوشى و نازِش

6 / 9 ستم پيشگى

6 / 10 غرور و نوميدى

6 / 7زيانكارى«سوگند به عصر كه به راستى انسان در زيانكارى است ، مگر كسانى كه ايمان آورند و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق ، سفارش و به شكيبايى توصيه كنند» .

6 / 8سرخوشى و نازِش«و اگر پس از گزندى كه به او رسيده، نعمتى به او بچشانيم ، حتما خواهد گفت: «گرفتارى ها از من دور شد !» . بى گمان ، او سرخوش و مغرور است ، مگر كسانى كه شكيبايى ورزيده و كارهاى شايسته كرده اند [كه ]براى آنان ، آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود» .

6 / 9ستم پيشگى«و از هر چه از او خواستيد ، به شما عطا كرد، و اگر نعمت خدا را شماره كنيد ، نمى توانيد آن را به شمار در آوريد . قطعا انسان ، ستم پيشه ناسپاس است» .

6 / 10غرور و نوميدىقرآن«امّا انسان، هنگامى كه پروردگارش وى را مى آزمايد و عزيزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى دهد ، مى گويد: «پروردگارم مرا گرامى داشته است» . و امّا چون وى را مى آزمايد و روزى اش را بر او تنگ مى گرداند ، مى گويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است» . نه ، بلكه يتيم را نمى نوازيد و بر خوراك دادن بينوا همديگر را بر نمى انگيزيد و ميراث [ضعيفان] را چپاولگرانه مى خوريد . و مال را دوست مى داريد ، دوست داشتنى بسيار» .

.

ص: 188

«لَا يَسْ_ئمُ الْاءِنسَ_نُ مِن دُعَاءِ الْخَيْرِ وَ إِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَ_ئوسٌ قَنُوطٌ * وَ لَئِنْ أَذَقْنَ_هُ رَحْمَةً مِّنَّا مِن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَ_ذَا لِى وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِن رُّجِعْتُ إِلَى رَبِّى إِنَّ لِى عِندَهُ لَلْحُسْنَى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ لَنُذِيقَنَّهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ * وَ إِذَاأَنْعَمْنَا عَلَى الْاءِنسَ_نِ أَعْرَضَ وَ نَ_ئا بِجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ» . (1)

«وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْاءِنسَ_نِ أَعْرَضَ وَ نَ_ئا بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَ_ئوسًا» . (2)

«يَ_أَيُّهَا الْاءِنسَ_نُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ» . (3)

الحديث5682.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ في كَلامِهِ عِندَ تَلاوَتِهِ: «يَ_أَيُّهَا الْاءِنسَ_نُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ» _: أدحَضُ (4) مَسؤولٍ حُجَّةً ، وأقطَعُ مُغتَرٍّ مَعذِرَةً . لَقَد أبرَحَ جَهالَةً بِنَفسِهِ .

يا أيُّهَا الإِنسانُ ما جَرَّأَكَ عَلى ذَنبِكَ ، وما غَرَّكَ بِرَبِّكَ ، وما أنَّسَكَ بِهَلَكَةِ نَفسِكَ . أما مِن دائِكَ بُلولٌ (5) ؟ أم لَيسَ مِن نَومَتِكَ يَقَظَةٌ ؟ أما تَرحَمُ مِن نَفسِكَ ما تَرحَمُ مِن غَيرِكَ ؟ فَلَرُبَّما تَرَى الضّاحِيَ (6) مِن حَرِّ الشَّمسِ فَتُظِلُّهُ . (7) .


1- .فصلت : 49 _ 51 .
2- .الإسراء : 83 .
3- .الإنفطار : 6 .
4- .دَحَضَتِ الحُجَّةُ : بطلت (مجمع البحرين : ج 1 ص 579 «دحض») .
5- .البِلَّةُ : العافِية (لسان العرب : ج 11 ص 65 «بلل») .
6- .ضاحَت : أي برزت للشمس (مجمع البحرين : ج 2 ص 1065 «ضحا») .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 223 ، بحارالأنوار : ج 71 ص 192 ح 59 .

ص: 189

«انسان ، از دعاى خير خسته نمى شود و چون بدى به او رسد ، نوميد مى گردد . و اگر پس از گزندى كه به او رسيده است، از جانب خود رحمتى به او بچشانيم ، قطعا خواهد گفت: «من سزاوار آنم و گمان ندارم كه رستاخيز ، بر پا شود و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانيده شوم ، قطعا نزد او برايم خوبى خواهد بود» . پس بدون شك ، كسانى را كه كفران كرده اند ، به آنچه انجام داده اند ، آگاه خواهيم كرد و مسلّما از عذابى سخت به آنان خواهيم چشاند . و چون انسان را نعمت بخشيم ، روى برمى تابد و خود را كنار مى كشد، و چون بدى به او رسد ، دست به دعاى فراوان و طولانى برمى دارد» .

«وهرگاه به انسان نعمت بخشيم ، روى برمى تابد و خود را كنار مى كشد ، و هرگاه بدى به او رسد ، نوميد مى شود» .

«اى انسان ! چه چيز تو را به پروردگار بزرگوارت ، غرّه كرده است؟» .

حديث5687.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در سخنانش به هنگام تلاوت : «اى انسان ! چه چيز تو را به پروردگار بزرگوارت غرّه كرده است؟» _: انسانى كه در اين آيه مورد سؤال قرار گرفته است ، هر دليلى را براى غرّه شدنش به خدا بياورد ، دليلش نادرست ترين دليل هاست ، عذر [و بهانه] او از عذر [و بهانه] هر فريب خورده اى بى پايه تر است ، و نادانى ، وجود او را سختْ فرا گرفته است .

هان ، اى انسان ! چه چيزْ تو را بر گناه كردنت دلير ساخته ، و چه چيزْ تو را به پروردگارت گستاخ كرده ، و چه چيزْ تو را با نابودى خودت دمخور نموده است ؟ ! مگر درد تو را بهبودى نيست ؟ يا خوابت را بيدارى اى نيست ؟ چرا به خويشتن رحم نمى كنى ، چنان كه به ديگران ، رحم مى كنى ؟ كه چه بسا شخصى را در گرماى آفتاب مى بينى و او را سايه مى بخشى . .

ص: 190

6 / 11الجَدَلُ وَالخُصومَةُالكتاب«وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فِى هَ_ذَا الْقُرْءَانِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَ كَانَ الْاءِنسَ_نُ أَكْثَرَ شَىْ ءٍ جَدَلًا» . (1)

«أَوَ لَمْ يَرَ الْاءِنسَ_نُ أَنَّا خَلَقْنَ_هُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ» . (2)

«خَلَقَ الْاءِنسَ_نَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ» . (3)

الحديث5695.نهج البلاغة :تفسير القمّي_ فى قَولِهِ تَعالى : «خَلَقَ الْاءِنسَ_نَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ» _: خَلَقَهُ مِن قَطرَةٍ مِن ماءٍ مُنتِنٍ ، فَيَكونُ خَصيما مُتَكَلِّما بَليغا . (4)6 / 12الحِرصُ وَالجَزَعُ وَالبُخلُالكتاب«إِنَّ الْاءِنسَ_نَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا» . (5)

«قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّى إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْاءِنفَاقِ وَكَانَ الْاءِنسَ_نُ قَتُورًا» . (6)

راجع : النساء : 128 ، فصلت : 49 .

.


1- .الكهف : 54 .
2- .يس : 77 .
3- .النحل : 4 .
4- .تفسير القمّي : ج 1 ص 382 ، بحارالأنوار : ج 60 ص 375 ح 82 .
5- .المعارج : 19 _ 21 .
6- .الإسراء : 100 . والقتر : تقليل النفقة وهو بإزاء الاسراف وكلاهما مذمومان . (مفردات الفاظ القرآن : ص 655 «قتر») .

ص: 191

6 / 11 كشمكش و ستيزه

6 / 12 آزمندى و ناشكيبى و بخل

6 / 11كشمكش و ستيزهقرآن«و به راستى در اين قرآن ، براى مردم از هر گونه مَثَلى آورديم ؛ ولى انسان بيش از هر چيز ، سرِ ستيز دارد» .

«مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفه آفريده ايم . پس بناگاه ، وى ستيزه جويى آشكار شده است ؟» .

«انسان را از نطفه اى آفريد . پس به ناگاه او ستيزه جويى آشكار شد» .

حديث5709.عنه صلى الله عليه و آله :تفسير القمّى_ درباره سخن خداوند متعال : «انسان را از نطفه اى آفريد . پس به ناگاه ، وى ستيزه جويى آشكار شد» _: او را از قطره اى آب بدبو آفريد ، و همين موجود ، به ستيزه گر و گوينده اى رسا تبديل مى شود .6 / 12آزمندى و ناشكيبى و بخلقرآن«به راستى كه انسان ، سخت آزمند [و بى تاب] آفريده شده است . چون بدى اى به او رسد ، بى تابى مى كند ، و چون خوبى اى به او رسد ، بخل مى ورزد» .

«بگو : «اگر شما مالك گنجينه هاى رحمت پروردگارم بوديد ، باز هم از بيم خرج كردن ، قطعا امساك مى ورزيديد ؛ و انسان ، همواره بخيل است»» .

ر . ك : نساء : آيه 128 ، فصلت : آيه 49 .

.

ص: 192

الحديث5717.تاريخ الطبري عن المقداد :تفسير القمّي :قَولُهُ : «إِنَّ الْاءِنسَ_نَ خُلِقَ هَلُوعًا» أي حَريصا ، «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا» قالَ : الشَّرُّ هُوَ الفَقرُ وَالفاقَةُ ، «وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا» * وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا» قالَ : الغَناءُ وَالسَّعَةُ . (1)6 / 13تِلكَ الخِصالُ5720.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ في صِفَةِ خَلقِ الإِنسانِ _: حَتّى إذا قامَ اعتِدالُهُ ، وَاستَوى مِثالُهُ ، نَفَرَ مُستَكبِرا ، وخَبَطَ (2) سادِرا (3) ، ماتِحا (4) في غَربِ (5) هَواهُ ، كادِحا سَعيا لِدُنياهُ ، في لَذّاتِ طَرَبِهِ ، وبَدَواتِ أرَبِهِ . (6)5721.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام_ في مناجاته مع اللّه _: فَرَكَنتُ إلى ما إلَيهِ صَيَّرتَني وإن كانَ الضُّرُّ قَد مَسَّني ، وَالفَقرُ قَد أذَّلَني ، وَالبَلاءُ قَد جاءَني .

فَإِن يَكُ ذلِكَ يا إلهي مِن سَخَطِكَ عَلَيَّ ، فَأَعوذَ بِحِلمِكَ مِن سَخَطِكَ يا مَولايَ ، وإن كُنتَ أرَدتَ أن تَبلُوَني ، فَقَد عَرَفتَ ضَعفي وقِلَّةَ حيلَتي ، إذ قُلتَ : «إِنَّ الْاءِنسَ_نَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا» .

وقُلتَ : «فَأَمَّا الْاءِنسَ_نُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّى أَكْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّى أَهَ_نَنِ» .

وقُلتَ : «إِنَّ الْاءِنسَ_نَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنَى» وقُلتَ : «وَ إِذَا مَسَّ الْاءِنسَ_نَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ» وقُلتَ : «وَ إِذَا مَسَّ الْاءِنسَ_نَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِىَ مَا كَانَ يَدْعُواْ إِلَيْهِ مِن قَبْلُ» وقُلتَ : «وَ يَدْعُ الْاءِنسَ_نُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كَانَ الْاءِنسَ_نُ عَجُولًا» .

وقُلتَ : «وَ إِذَا أَذَقْنَا الْاءِنسَ_نَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا» صَدَقتَ و بَرَرتَ يا مَولايَ ، فَهذِهِ صِفاتِي الَّتي أعرِفُها مِن نَفسي ، قَد مَضَت بِقُدرَتِكَ فِيَّ ، غَيرَ أن وَعَدتَني مِنكَ وَعدا حَسَنا ، أن أدعُوَكَ فَتَستَجيبَ لي . فَأَنَا أدعوكَ كَما أمَرتَني فَاستَجِب لي كَما وَعَدتَني ، وَاردُد عَلَيَّ نِعمَتَكَ ، وَانقُلني مِمّا أنَا فيهِ إلى ما هُوَ أكبَرُ مِنهُ ، حَتّى أبلُغَ مِنهُ رِضاكَ ، وأنالَ بِهِ ما عِندَكَ فيما أعدَدتَهُ لِأَولِيائِكَ الصّالِحينَ ، إنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ قَريبٌ مُجيبٌ ، وصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ الأَخيارِ . (7) .


1- .تفسير القمّي : ج 2 ص 386 .
2- .خَبَطَ : إذا رَكِبَ أمرا بجهالة (النهاية : ج 2 ص 8 «خبط») .
3- .سادرا : لاهِيا (النهاية : ج 2 ص 354 «سدر») .
4- .مَتَحَ الدَّلَو : إذا جَذَبَها مستقيما لها (مجمع البحرين : ج 3 ص 1668 «متح») .
5- .الغَربُ : الدَّلُو العَظيمَةُ (القاموس المحيط : ص 109 «غرب») .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 83 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 427 ح 44 .
7- .الدعوات : ص 176 ح 491 ، بحارالأنوار : ج 94 ص 137 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .

ص: 193

6 / 13 اين صفات

حديث5723.الإمام الصادق عليه السلام :تفسير القمّى :فرموده خداوند : «به راستى كه انسان ، «هلوع» آفريده شده است» ؛ يعنى آزمند . «هرگاه شرّى به او رسد ، بى تابى مى كند» ، شر به معناى فقر و نادارى است . «و هر گاه خيرى به او رسد ، بخل مى ورزد» ، مقصود از خير ، ثروت و دارايى است .6 / 13اين صفات5726.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در چگونگى آفرينش انسان _: تا اين كه چون قامت افراشت و به بُرنايى رسيد ، گردنكشانه [از حق] رَميد ، و در غفلت و نابخردى ره پوييد ، و از آبشخور هوا و هوس خويش نوشيد ، و براى دنيايش سخت كوشيد ، براى رسيدن به خوشى ها و ارضاى نيازهايش .5727.الإمام الصادق عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات با خدا _: پس به آنچه مرا به سوى آن كشاندى ، تكيه كردم ، اگر چه به من گزند رسيد ، و فقر ، خوارم كرد ، و بلا ، دامنگيرم شد .

پس اگر اين ها _ اى معبود من _ از خشم و ناخشنودى تو بر من است ، از خشم تو به بردبارى تو پناه مى برم _ اى مولاى من _ ، و اگر خواسته اى مرا بيازمايى ، بى گمان ، ناتوانى و بيچارگى مرا مى دانستى ؛ چرا كه فرموده اى : «به راستى كه انسان ، سخت آزمند آفريده شده است . چون به او بدى اى رسد ، بى تابى كند ، و چون خوبى اى به او رسد ، بخل مى ورزد» .

و فرموده اى : «امّا انسان ، هرگاه پروردگارش او را بيازمايد و گرامى اش دارد و نعمتش دهد ، مى گويد : پروردگارم مرا گرامى داشته است» . و امّا هرگاه او را بيازمايد و روزى اش را بر او تنگ گرداند ، مى گويد : پروردگارم مرا خوار داشته است»» .

و فرموده اى : «هر آينه ، انسان ، از حد مى گذراند ، آن گاه كه خويشتن را بى نياز ببيند» . و فرموده اى : «و هرگاه به انسان گزندى رسد ، ما را ، به پهلو خفته يا نشسته و يا ايستاده ، مى خواند ، و چون گزند را از او برطرف سازيم ، چنان مى گذرد كه گويى ما را براى گزندى كه به او رسيده ، نخوانده است» . و فرموده اى: «و هر گاه به انسان گزندى رسد ، توبه كنان ، پروردگارش را مى خواند . سپس چون از جانب خود به وى نعمتى بخشد ، آنچه را كه پيش تر براى رفع آن به درگاه او دعا مى كرد ، از ياد مى بَرَد» . و فرموده اى : «و انسان [همان گونه] كه خير را فرا مى خوانَد ، [پيشامد] بد را مى خواند ؛ و انسان ، شتابزده است» . و فرموده اى : «و هر گاه به انسان از جانب خود رحمتى چشانيم ، بِدان شادمان مى شود» .

راست گفته اى و درست فرموده اى ، اى مولاى من ! اينها صفات من است كه در خويش مى شناسم ، و به قدرت تو در من نهاده شده است ؛ امّا تو از جانب خويش ، به من وعده اى نيكو داده اى [و آن اين] كه تو را بخوانم و تو پاسخم دهى . پس اينك من ، چنان كه فرمانم داده اى تو را مى خوانم پس تو نيز ، چنان كه وعده ام داده اى ، اجابتم فرما و نعمتت را به من باز گردان ، و مرا از وضعى كه دارم ، به بهتر از آن منتقل كن ، تا از طريق آن به خشنودى تو دست يابم و به آنچه در نزد خويش براى دوستان خوبت آماده ساخته اى ، نايل آيم ، كه تو شنونده دعايى ، نزديكى و اجابت كننده اى . درود خدا بر محمّد و خاندان پاك و پاكيزه و نيك او باد !

.

ص: 194

5728.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ طَبائِعَ النّاسِ كُلَّها مُرَكَّبَةٌ عَلَى الشَّهوَةِ ، وَالرَّغبَةِ ، وَالحِرصِ ، وَالرَّهبَةِ ، وَالغَضَبِ ، وَاللَّذَّةِ ، إلّا أنَّ فِي النّاسِ مَن قَد دَمَّ (1) هذِهِ الخِلالَ بِالتَّقوى وَالحَياءِ وَالأَنفِ (2) . (3)5729.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثَةٌ مُرَكَّبَةٌ في بَني آدَمَ : الحَسَدُ ، وَالحِرصُ ، وَالشَّهوَةُ . (4) .


1- .دَمَّ الشيء : طَلاهُ (لسان العرب : ج 12 ص 206 «دمم») .
2- .الأنف : هو نوع من الأدب في ستر العورة وإخفاء القبيح ... وإنّما هو من باب التجمل والحياء وطلب السلامة من الناس (لسان العرب : ج 9 ص 12 «أنف») .
3- .نزهة الناظر : ص 104 ح 34 ، مستدرك الوسائل : ج 11 ص 212 ح 12771 .
4- .تحف العقول : ص 320 عن أبي جعفر محمد بن النعمان الأحول ، بحارالأنوار : ج 78 ص 234 ح 48 .

ص: 195

5730.الإمام الباقر عليه السلام :امام باقر عليه السلام :سرشت آدميان ، تركيب شده است (1) از : شهوت و رغبت و آز و بيم و خشم و خوشى ؛ امّا برخى از آدميان ، اين خوى ها را با پرهيزگارى و حيا و عزّت نفس پوشانده اند .5731.الإرشاد ( _ في ذِكرِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام بَعدَما ) امام صادق عليه السلام :سه خصلت ، در سرشت آدميان نهاده شده است : حسد و حرص و هوس . .


1- .يعنى انسان ها ذاتا داراى اين صفات هستند .

ص: 196

الفصل السابع: اُصولُ كَمالِ الإِنسانِ7 / 1اِستِعمالُ العَقلِ وَالعِلمِ وَالحِكمَةِالكتاب«قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَ_بِ» . (1)

«وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَ_بَ وَ الْحِكْمَةَ» . (2)

الحديث5739.الإمام الحسين عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :ما مِن حَرَكَةٍ إلّا وأنتَ مُحتاجٌ فيها إلى مَعرِفَةٍ . (3)5740.المناقب لابن شهر آشوب :عنه عليه السلام :كَمالُ المَرءِ عَقلُهُ . (4)5741.المناقب للخوارزمي عن أبي الأسود :عنه عليه السلام :بِالعَقلِ كَمالُ النَّفسِ . (5) .


1- .الزمر : 9 .
2- .البقرة : 129 .
3- .تحف العقول : ص 171 ، بشارة المصطفى : ص 25 بزيادة «إلى معونة» بعد «محتاج» وكلاهما عن كميل بن زياد ، بحارالأنوار : ج 77 ص 412 ح 38 .
4- .غرر الحكم : ح 7235 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 395 ح 6682 .
5- .غرر الحكم : ح 4318 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 189 ح 3904 .

ص: 197

فصل هفتم : پايه هاى كمال انسان

7 / 1 به كار گيرى خِرد و دانش و فرزانگى

فصل هفتم : پايه هاى كمال انسان7 / 1به كار گيرى خِرد و دانش و فرزانگىقرآن«بگو : «آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند ، يكسان اند ؟ در حقيقت ، خردمندان ، پند مى گيرند»» .

«و به آنان ، كتاب و حكمت مى آزمود» .

حديث5749.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :هيچ حركتى [و عملى] نيست ، مگر اين كه تو در آن ، نيازمند شناخت هستى .5750.شرح الأخبار عن أنس بن مالك :امام على عليه السلام :كمال آدمى ، خِرد اوست .5751.المناقب لابن شهر آشوب عن سلمة بن عبد الرحمن :امام على عليه السلام :كمال نفس ، در گرو خِرد است .

.

ص: 198

5752.الكافي عن زاذان :عنه عليه السلام :المَرءُ بِفِطنَتِهِ لا بِصورَتِهِ . (1)5753.الكافي عن الأصبغ بن نباتة رفعه :عنه عليه السلام :كَمالُ الإِنسانِ العَقلُ . (2)5754.شرح الأخبار عن أبي عثمان البدري :عنه عليه السلام :قيمَةُ كُلِّ امرِئٍ ما يَعلَمُهُ . (3)5755.الإمام الرضا عليه السلام :عنه عليه السلام :قيمَةُ كُلِّ امرِئٍ ما يُحسِنُهُ . (4)7 / 2الإِيمانُالكتاب«وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ» . (5)

«هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَ_تِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَ_بَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَ_لٍ مُّبِينٍ» . (6)

«الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَ_نَهُم بِظُ_لْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ» . (7)

«مَنْ عَمِلَ صَ__لِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» . (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 2116 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 68 ح 1727 وفيه «بسجيته» بدل «بفطنته» .
2- .غرر الحكم : ح 7244 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 395 ح 6673 .
3- .منية المريد : ص 110 ، غرر الحكم : ح 6752 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 372 ح 6293 وفيه «عقله» بدل «ما يعلمه» .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 81 ، الإرشاد : ج 1 ص 300 ، الخصال : ص 420 ح 14 عن عامر الشعبي ، خصائص الأئمة عليهم السلام : ص 95 ، تحف العقول : ص 201 وفيه «يحسن» بدل «يحسنه» ، بحارالأنوار : ج 1 ص 165 ح 4 ؛ مطالب السؤول : ص 57 .
5- .التغابن : 11 .
6- .الجمعه : 2 و راجع : البقره : 129 ، 151 ، آل عمران : 164 .
7- .الأنعام : 82 .
8- .النحل : 97 .

ص: 199

7 / 2 ايمان

5763.الكافي عن ابن أبي ليلى :امام على عليه السلام :آدمى ، به هوش خويش [آدم] است ، نه به صورت خويش .5764.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :كمال انسانى ، خرد است .5765.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :ارزش هر كس [به] دانش اوست .5766.الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلاامام على عليه السلام :ارزش هر كس [به] چيزى است كه مى داند .7 / 2ايمانقرآن«و هر كس به خدا ايمان آورد ، [خداوند] دلش را هدايت مى كند» .

«او كسى است كه در ميان بى سوادان ، فرستاده اى از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به ايشان بياموزد ، در حالى كه پيش از آن در گم راهى آشكارى بودند» .

«كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به ستم [شرك] نيالوده اند ، ايشان راست ايمنى و ايشان ، راه يافتگان اند» .

«هر كس ، از مرد يا زن ، كار شايسته كند و مؤمن باشد ، قطعا او را با زندگى پاكيزه اى ، حيات [حقيقى ]مى بخشيم ، و مسلّما به آنان ، بهتر از آنچه انجام مى دادند ، پاداش خواهيم داد» .

.

ص: 200

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَ_تٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَْرْضِ وَلَ_كِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَ_هُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ» . (1)

«هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُواْ إِيمَ_نًا مَّعَ إِيمَ_نِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» . (2)

الحديث5777.بعض الصادقين عليهم السلامالإمام عليّ عليه السلام :بِالإِيمانِ يُرتَقى إلى ذِروَةِ السَّعادَةِ ونِهايَةِ الحُبورِ . (3)5778.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :المَرءُ بِإِيمانِهِ . (4)5779.الكافي عن أحمد بن محمّد بن خالد رفعه إلى الإمام عالإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ» _: هُوَ الإِيمانُ . (5)5780.الكافي عن ميثم :عنه عليه السلام :ولَعَلَّ طاعِنا يَطعَنُ عَلَى التَّدبيرِ مِن جِهَةٍ اُخرى فَيَقولَ : كَيفَ يَكونُ هاهُنا تَدبيرٌ ونَحنُ نَرَى النّاسَ في هذِهِ الدُّنيا مَن عَزَّ بَزَّ (6) ، فَالقَوِيُّ يَظلِمُ ويَغصِبُ ، وَالضَّعيفُ يُظلَمُ ويُسامُ الخَسفَ (7)

، وَالصّالِحُ فَقيرٌ مُبتَلىً ، وَالفاسِقُ مُعافىً مُوَسَّعٌ عَلَيهِ ، ومَن رَكِبَ فاحِشَةً أوِ انتَهَكَ مُحَرَّما لَم يُعاجَل بِالعُقوبَةِ .

فَلَو كانَ في العالَمِ تَدبيرٌ لَجَرَتِ الاُمورُ عَلَى القِياسِ القائِمِ ، فَكانَ الصّالِحُ هُوَ المَرزوقَ ، وَالطّالِحُ هُوَ المَحرومَ ، وكانَ القَوِيُّ يُمنَعُ مِن ظُلمِ الضَّعيفِ ، وَالمُتَهَتِّكُ لِلمَحارِمِ يُعاجَلُ بِالعُقوبَةِ .

فَيُقالُ في جَوابِ ذلِكَ : إنَّ هذا لَو كانَ هكَذا لَذَهَبَ مَوضِعُ الإِحسانِ الَّذي فُضِّلَ بِهِ الإِنسانُ عَلى غَيرِهِ مِنَ الخَلقِ ، وحَملِ النَّفسِ عَلَى البِرِّ وَالعَمَلِ الصّالِحِ احتِسابا لِلثَّوابِ ، وثِقَةً بِما وَعَدَ اللّهُ مِنهُ ، ولَصارَ النّاسُ بِمَنزِلَةِ الدَّوابِّ الَّتي تُساسُ بِالعَصا وَالعَلَفِ ، ويُلمَعُ لَها بِكُلِّ واحَدٍ مِنهُما ساعَةً فَساعَةً فَتَستَقيمُ عَلى ذلِكَ ، ولَم يَكُن أحَدٌ يَعمَلُ عَلى يَقينٍ بِثَوابٍ أو عِقابٍ ، حَتّى كانَ هذا يُخرِجُهُم عَن حَدِّ الإِنسِيَّةِ إلى حَدِّ البَهائِمِ .

ثُمَّ لا يَعرِفُ ما غابَ ولا يَعمَلُ إلّا عَلَى الحاضِرِ ، وكانَ يَحدُثُ مِن هذا أيضاً أن يَكونَ الصّالِحُ إنَّما يَعمَلُ الصّالِحاتِ لِلرِّزقِ وَالسَّعَةِ في هذِهِ الدُّنيا ، ويَكونَ المُمتَنِعُ مِنَ الظُّلمِ وَالفَواحِشِ إنَّما يَعِفُّ عَن ذلِكَ لِتَرَقُّبِ عُقوبَةٍ تَنزِلُ بِهِ مِن ساعَتِهِ ، حَتّى يَكونَ أفعالُ النّاسِ كُلُّها تَجري عَلَى الحاضِرِ ، لا يَشوبُها شَيءٌ مِنَ اليَقينِ بِما عِندَ اللّهِ ، ولا يَستَحِقّونَ ثَوابَ الآخِرَةِ وَالنَّعيمَ الدّائِمَ فيها ، مَعَ أنَّ هذِهِ الاُمورَ الَّتي ذَكَرَهَا الطّاعِنُ ، مِنَ الغِنى وَالفَقرِ وَالعافِيَةِ وَالبَلاءِ لَيسَت بِجارِيَةٍ عَلى خِلافِ قِياسِهِ ، بَل قَد تَجري عَلى ذلِكَ أحيانا . (8) .


1- .الأعراف : 96 .
2- .الفتح : 4 .
3- .غرر الحكم : ح 4323 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 189 ح 3915 .
4- .غرر الحكم : ح 233 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 61 ح 1571 .
5- .الكافي : ج 2 ص 15 ح 4 عن حفص بن البختري وهشام بن سالم وغيرهما وح 1 عن أبي حمزة عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 69 ص 199 ح 18 .
6- .قال الجوهري : بَزَّهُ يبَزّه بَزّا أي سلبه. وفي المثل: «مَن عَزّ بَزَّ» أي من غَلَبَ أخذ السَّلَبِ (بحار الأنوار : ج 3 ص 145) .
7- .أسامه الخسف : أولاهُ الذُّلَّ والهَوانَ (المصباح المنير : ص 169 «خسف») .
8- .بحار الأنوار : ج 3 ص 141 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل .

ص: 201

«و اگر مردم شهرها ايمان آورده و پروا پيشه كرده بودند ، هر آينه بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم ؛ ولى تكذيب كردند و ما هم به [كيفر] اعمالشان ، مجازاتشان كرديم» .

«اوست آن كس كه در دل هاى مؤمنان ، آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند ؛ و سپاهيان آسمان ها و زمين ، از آنِ خداست ؛ و خدا ، دانا و حكيم است» .

حديث5784.الخرائج والجرائح :امام على عليه السلام :با [نردبان] ايمان است كه به اوج خوش بختى و نهايت شادمانى مى توان رسيد .5785.الخرائج والجرائح عن سعد الخفّاف عن زاذان أبي عمروامام على عليه السلام :[ارزش و كمال] انسان ، به ايمان اوست .5786.المناقب لابن شهر آشوب :امام صادق عليه السلام_ درباره اين سخن خداوند عز و جل : «او كسى است كه در دل هاى مؤمنان ، آرامش را فرو فرستاد» _: يعنى ايمان را .5787.الإمام الحسين عليه السلام :امام صادق عليه السلام :و شايد كسى كه بر تدبير ، از ديگر سوى ، خُرده گيرد و بگويد : چگونه تدبيرى در كار است ، حال آن كه مى بينيم در اين دنيا آن كه قوى تر است ، بَرنده است : زورمند ، زور مى گويد و [ حق ديگران را] غصب مى كند ، و ناتوان ، زور مى بيند و پاى مال مى شود . نيكان ، فقير و گرفتارند ، و بدكاران ، تن درست و برخوردار ، و آن كه مرتكب گناه يا حرامى شود ، به زودى كيفر نمى بيند .

پس اگر در عالم ، تدبيرى بود ، همانا كارها بر روالى درست پيش مى رفت : نيكان ، برخوردار مى بودند و بدكاران ، محروم . زورمند ، از ستم و زورگويى به ناتوان ، باز داشته مى شد ، و آن كه هتك حرمت مى كرد ، بى درنگ ، مجازات مى شد .

در پاسخ به اين ايراد گفته مى شود : اگر چنين مى بود ، ديگر جايى براى نيكى كردن و دست زدن به كارهاى خوب كه مايه امتياز انسان بر ديگر مخلوقات است ، نمى ماند ، و انگيزه اى براى وا داشتن خويش به نيكى و كار شايسته به منظور دستيابى به پاداش الهى و اعتماد به آنچه خدا وعده داده است ، وجود نمى داشت ، و مردم ، چونان حيوانات مى شدند كه با چوب و علف به راه مى آيند ، و هر از گاهى ، يكى از اين دو (چوب و علف) به آنها نشان داده مى شود تا سر در فرمان داشته باشند ، و هيچ كس بر پايه يقين به پاداش يا كيفر ، كار نمى كرد ، تا جايى كه اين امر ، آنان را از مرز انسانيّت به مرز حيوانيت مى برد .

ديگر اين كه كسى به آنچه [از ثواب الهى] غايب است ، باور نمى دانست و جز براى آنچه نقد است ، كار نمى كرد ، و حاصل اين امر نيز آن مى شد كه آن كه كار نيك مى كند ، صرفا براى روزى و رفاه در همين دنيا كار كند ، و آن كه از ستم و كارهاى زشتْ خوددارى مى ورزد ، تنها از ترس مجازات فورى از آنها خوددارى مى ورزد ، به طورى كه اعمال و رفتار مردم ، تماما ، بر اساس وضعيت حاضر ، صورت مى پذيرفت و با كمترين يقين به آنچه نزد خداست ، همراه نمى بود و مستحقّ پاداش آخرت و نعمت جاويدان آن نمى شدند . علاوه بر اينها، چيزهايى كه آن خُرده گير برشمارد ، يعنى ثروتمندى و فقر و تن درستى و بيمارى ، بر خلاف روال [و قاعده اش] نيست ، بلكه گاهى اوقات چنين است . .

ص: 202

7 / 3عُلُوُّ الهِمَّةِ5790.الفتوح ( _ في ذِكرِ عَلِيٍّ عليه السلام بَعدَما راسَلَ أهل ) الإمام عليّ عليه السلام :المَرءُ بِهِمَّتِهِ ، لا بِقُنيَتِهِ (1) . (2) .


1- .قُنيَة : أي أصل مال (مجمع البحرين : ج 3 ص 1518 «قنا») .
2- .غرر الحكم : ح 2167 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 68 ح 1728 فيه «بزينته» بدل «بقنيته» و ص 61 ح 1569 وليس فيه ذيله .

ص: 203

7 / 3 بلند همتى

7 / 3بلند همتى5793.مروج الذهب : ( كانَ عَلِيٌّ عليه السلام _ حينَ أتاهُ خَبَرُ قَتل ) امام على عليه السلام :[قدر] آدمى به همّت اوست ، نه به ثروتش .

.

ص: 204

5794.نهج البلاغة :عنه عليه السلام :قَدرُ الرَّجُلِ عَلى قَدرِ هِمَّتِهِ . (1)5795.الإرشاد عن جُميع بن عمير :عنه عليه السلام :مَن شَرُفَت هِمَّتُهُ ، عَظُمَت قيمَتُهُ . (2)5796.الخرائج والجرائح :عنه عليه السلام :ما رَفَعَ امرَأً كَهِمَّتِهِ ، ولا وَضَعَهُ كَشَهوَتِهِ . (3)7 / 4العَمَلُ الصّالِحُالكتاب«وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّ__لِحَ_تِ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْ_لَمُونَ نَقِيرًا» . (4)

«مَنْ عَمِلَ صَ__لِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» . (5)

«وَ مَن يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّ__لِحَ_تِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَ_تُ الْعُلَى» . (6)

«فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَ__لِحًا فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ» . (7)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 47 ، نزهة الناظر : ص 46 ح 12 ، غرر الحكم : ح 6743 و ح 10059 وفيه «هموم» بدل «قدر» و ح 5763 وفيه «شجاعة» بدل «قدر» ، بحارلأنوار : ج 70 ص 4 ح 2 ؛ مطالب السؤول : ص 57 .
2- .غرر الحكم : ح 8320 .
3- .غرر الحكم : ح 9850 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 484 ح 8928 .
4- .النساء : 124 .
5- .النحل : 97 .
6- .طه : 75 .
7- .القصص : 67 .

ص: 205

7 / 4 كار نيك و شايسته

5804.فتح الباري عن ابن عبّاس :امام على عليه السلام :قدر انسان به قدر همّت اوست .5805.المناقب لابن شهر آشوب :امام على عليه السلام :آن كه همّتش والاست ، ارزشش بالاست .5806.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في زِيارَةِ الإِمامِ عَلِيٍّ عليه السلام _ ) امام على عليه السلام :آدمى را چيزى چون همتش بالا نبُرد ، و چيزى چون شهوتش او را پست نكرد .7 / 4كار نيك و شايستهقرآن«و كسانى كه كارهاى شايسته كنند ، چه مرد باشند چه زن ، در حالى كه مؤمن باشند ، آنان به بهشت مى روند ، و به قدر گودى پشت هسته خرمايى به آنان ستم نمى شود» .

«هر كس ، چه مرد چه زن ، كار شايسته كند و مؤمن باشد ، هر آينه او را با زندگى پاكيزه اى زندگانى مى بخشيم و مسلّما به آنان ، بهتر از آنچه انجام مى دادند ، پاداش خواهيم داد» .

«و هر كه مؤمن به نزد او (خدا) رود ، در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد ، براى آنان ، درجات والا خواهد بود» .

«و امّا آن كه توبه كند ، ايمان آورد و كارهاى شايسته كند ، اميد آن كه از رستگاران باشد» .

.

ص: 206

الحديث5815.علل الشرائع عن اُمّ جعفر أو {-1-} اُمّ محمّد ابنت ( _ وهِيَ جَدَّتُهُما _ ) الإمام عليّ عليه السلام :العَمَلُ يَبلُغُ بِكَ الغايَةَ . (1)5816.البداية والنهاية عن جابر وأبي سعيد :عنه عليه السلام :المَرءُ يوزَنُ بِقَولِهِ ويُقَوَّمُ بِفِعلِهِ ، فَقُل ما تَرَجَّحُ زِنَتُهُ ، وَافعَل ما تَجِلُّ قيمَتُهُ . (2)5817.الإرشاد عن أسماء بنت عميس واُمّ سلمة زوج النبيّ صتنبيه الخواطر :قيلَ لِلُقمانَ عليه السلام : ألَستَ عَبدَ آلِ فُلانٍ ؟ قالَ بَلى ، قيلَ فَما بَلَغَ بِكَ ما نَرى ؟

قالَ : صِدقُ الحَديثِ ، وأداءُ الأَمانَةِ ، وتَركُ ما لا يَعنيني ، وغَضُّ بَصَري ، وكَفُّ لِساني ، وعِفَّةُ طُعمَتي ، فَمَن نَقَصَ عَن هذا فَهُوَ دوني ، ومَن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ فَوقي ، ومَن عَمِلَهُ فَهُوَ مِثلي . (3)7 / 5مُجاهَدَةُ النَّفسِالكتاب«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» . (4)

«قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى» . (5)

.


1- .غرر الحكم : ح 2060 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 63 ح 1625 .
2- .غرر الحكم : ح 1848 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 230 ، المواعظ العدديّة : ص 67 وفيه «طمعتي» بدل «طعمتي» ، بحارالأنوار : ج 13 ص 426 ح 21 ؛ الموطّأ : ج 2 ص 990 ح 17 وليس فيه ذيله من «وغضّ بصري ...» .
4- .الشمس : 7 _ 10 .
5- .الأعلى : 14 .

ص: 207

7 / 5 پيكار با نفس

حديث5824.وقعة صفّين عن عبد خير :امام على عليه السلام :كار [نيك] ، تو را به مقصد مى رساند .5825.الإرشاد :امام على عليه السلام :آدمى به گفتارش سنجيده و با كردارش ارزيابى مى شود . پس گفتار وزين بگو ، و كردار پُرارزش به جاى آور .5826.بشارة المصطفى عن عبد اللّه بن عبّاس :تنبيه الخواطر :به لقمان . . . گفته شد : تو بنده فلان خاندان نبودى ؟

گفت : «چرا» .

گفته شد : پس چه چيزْ تو را به اين جا رساند كه مى بينيم؟

گفت : «راستگويى ، امانتدارى ، ترك چيزهاى بيهوده ، پوشاندن چشمم [از گناه] ، نگه داشتن زبانم ، و پاك داشتن خوراك و شكمم [از حرام] . پس هر كس كمتر از اينها را داشته باشد ، او از من كمتر است ، و هر كس از اينها بيشتر داشته باشد ، او برتر از من است ، و هر كس به اين ها عمل كند ، او در سطح من است» .7 / 5پيكار با نفسقرآن«سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد ، سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن الهام كرد كه هر كس آن را پاك گردانيد ، مسلّما رستگار شد ، و هر كه آلوده اش ساخت ، به يقين در باخت» .

«همانا رستگار شد آن كس كه خود را پاك گردانيد» .

.

ص: 208

الحديث5833.الروضة المختارة عن ابن أبي الحديد :تفسير القمّي عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا» ، قالَ : خَلَقَها وصَوَّرَها ، وقَولُهُ : «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» أي عَرَّفَها وألهَمَهَا ثُمَّ خَيَّرَها فَاختارَت ، «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا» يَعني نَفسَهُ طَهَّرَها ، «وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» أي أغواها . (1)5834.الكافي عن عمّار بن موسى :الإمام عليّ عليه السلام :مَن جاهَدَ نَفسَهُ أكمَلَ التُّقى . (2)5835.كامل الزيارات عن أبي عبد اللّه الجدلي :عنه عليه السلام :في مُجاهَدَةِ النَّفسِ كَمالُ الصَّلاحِ . (3)5836.الإرشاد عن إسماعيل بن زياد :عنه عليه السلام :مَن أجهَدَ نَفسَهُ في إصلاحِها سَعِدَ . (4)5837.الإرشاد عن جويرية بن مسهر العبدي :عنه عليه السلام :جاهِد شَهوَتَكَ ، وغالِب غَضَبَكَ ، وخالِف سوءَ عادَتِكَ ، تَزكُ (5) نَفسُكَ ، ويَكمُل عَقلُكَ ، وتَستَكمِل ثَوابَ رَبِّكَ . (6)5838.المعجم الكبير عن أبي حبرة :عنه عليه السلام :بِتَزكِيَةِ النَّفسِ يَحصُلُ الصَّفاءُ . (7)5839.مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن نُجَيّ عن أبيه :عنه عليه السلام :ذِروَةُ الغاياتِ لا يَنالُها إلّا ذَوُو التَّهذيبِ وَالمُجاهَداتِ . (8)5840.مقتل الحسين للخوارزمي عن الحاكم الجشمي :عنه عليه السلام_ عِندَما سُئِلَ عليه السلام عَنِ العالَمِ العِلوِيِّ ، فَقالَ _: صُوَرٌ عارِيَةٌ عَنِ المَوادِّ ، عالِيَةٌ عَنِ القُوَّةِ وَالاِستِعدادِ ، تَجَلّى لَها فَأَشرَقَت ، وطالَعَها فَتَلَألَأَت ، وألقى في هُوِيَّتِها مِثالَهُ ، فَأَظهَرَ عَنها أفعالَهُ ، وخَلَقَ الإِنسانَ ذا نَفسٍ ناطِقَةٍ ، إن زَكّاها بِالعِلمِ وَالعَمَلِ فَقَد شابَهَت جَواهِرَ أوائِلِ عِلَلِها ، وإذَا اعتَدَلَ مِزاجُها (9) وفارَقَتِ الأَضدادَ فَقَد شارَكَ بِهَا السَّبعَ الشِّدادَ . (10) .


1- .تفسير القمّي : ج 2 ص 424 ، بحارالأنوار : ج 24 ص 70 ح 4 .
2- .غرر الحكم : ح 7751 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 429 ح 7322 .
3- .غرر الحكم : ح 6449 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 353 ح 5955 .
4- .غرر الحكم : ح 8246 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 445 ح 7821 وفيه «صلاحها» بدل «إصلاحها» .
5- .الزَّكاةُ لغةً : الطهارة والنماء والبركة والمدح (النهاية : ج 2 ص 307 «زكا») .
6- .غرر الحكم : ح 4760 .
7- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 119 .
8- .غرر الحكم : ح 5190 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4753 .
9- .المِزاجُ : ما رُكِّبَ في الإنسان من الطبائع (انظر مجمع البحرين : ج 3 ص 1692 «مزج») .
10- .غرر الحكم : ح 5885 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 49 ، الصراط المستقيم : ج 1 ص 222 وليس فيهما «العمل» ، بحارالأنوار : ج 40 ص 165 ح 54 .

ص: 209

حديث5842.الطبقات الكبرى عن أبي عبيد الضبّي :تفسير القمّى- به نقل از ابو بصير _: از امام صادق عليه السلام در باره سخن خداوند عز و جل : «و سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد» پرسيدم .

فرمود : «يعنى آن را آفريد و صورتش بخشيد . و فرموده او : «سپس ، پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن الهام كرد» ؛ يعنى [اين دو را] به آن شناساند و الهام كرد ، سپس آن را مخيّر ساخت و نفس هم [يكى از اين دو راه را ]اختيار كرد . «كه هر كس آن را پاك گردانيد ، مسلّما رستگار شد» ؛ يعنى نفس خود را پاك گردانيد . «و هر كه آلوده اش ساخت ، به يقين در باخت» ؛ يعنى نفس خود را گم راه و منحرف ساخت .5843.تاريخ دمشق عن هرثمة بن سلمى :امام على عليه السلام :هر كه با نفس خويش بستيزد ، پرهيزگارى را به كمال رسانده است .5844.وقعة صفّين عن أبي عبيدة عن هرثمة بن سليم :امام على عليه السلام :كمالِ شايستگى ، در گروه پيكار با نفس است .5845.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :هر كس خويشتن را در راه اصلاح خود به رنج افكند ، به سعادت دست مى يابد .5846.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :با خواهش [نفس] خود پيكار كن ، و با خشمت بستيز ، و با عادت هاى بد خود ، مخالفت نما تا جانت پاكيزه شود و خِردت كمال يابد و از پاداش پروردگارت بهره كامل ببرى .5847.المعجم الكبير عن الأجلح بن عبد اللّه عن زيد بن علامام على عليه السلام :با تزكيه نفس است كه صفا[ى دل و نفس] حاصل مى شود .5848.الأمالي للطوسي عن المنهال بن عمرو :امام على عليه السلام :به اوج اهداف نمى رسند ، مگر اهل تهذيب [نفس] و مجاهده [با آن] .5849.الإمام عليّ عليه السلام ( _ لَمّا عَزَمَ عَلى حَربِ الخَوارِجِ _ ) امام على عليه السلام_ هنگامى كه در باره جهان بَرين از ايشان پرسيده شد _: صورت هايى هستند برهنه از مادّه ، فراتر از قوّه و استعداد . خداوند بر آن صورت ها تجلّى كرد و آنها [به نور وجودْ ]روشن شدند ، و به آنها نگريست و درخشان شدند ، و مثال خود را در ماهيت آنها افكند ، پس افعالش را از آنها پديدار ساخت ، و انسان را داراى نفس ناطقه اى [مُدرك معقولات] آفريد كه اگر آن را با دانش و كردار ، پاك گرداند و بپروراند ، با گوهرهاى اوّليه علّت هايش (ذات عقول مقدّسه) همسان مى گردد ، و هرگاه مزاجش معتدل شود و اضداد ، جدا گردند ، (خصلت هاى اخلاقى در او به اعتدال گرايد و از افراط و تفريط ، سالم بماند) ،با آن هفت آسمان محكم (نفوس فلكيه) شريك مى شود . 1 .

ص: 210

7 / 6أربَعُ خِصالٍ5852.شرح نهج البلاغة عن زياد بن فلان :الإمام عليّ عليه السلام : حُسنُ الخِصالِ مِنَ الصَّلصالِ مَقصودٌ !

وَالمَرءُ بِالفِعلِ مَمدوحٌ ومَردودٌ وإنَّما يَرفَعُ الإِنسانَ أربَعَةٌ !

الحِلمُ وَالعِلمُ وَالإِحسانُ وَالجودُ . (1)7 / 7عَلاماتُ الكَمالِ5855.عنه عليه السلام :الأمالي للطوسي عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري :أقبَلَ العَبّاسُ ذاتَ يَومٍ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وكانَ العَبّاسُ طُوالاً حَسَنَ الجِسمِ فَلَمّا رَآهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله تَبَسَّمَ إلَيهِ فَقالَ : إنَّكَ يا عَمِّ لَجَميلٌ ! فَقالَ العَبّاسُ : مَا الجَمالُ بِالرِّجالِ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : صَوابُ القَولِ بِالحَقِّ . قالَ : فَمَا الكَمالُ ؟ قالَ : تَقوَى اللّهِ عَزَّ وجلَّ وحُسنُ الخُلُقِ . (2) .


1- .المواعظ العدديّة : ص 221 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 497 ح 1092 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 290 ح 27 .

ص: 211

7 / 6 چهار ويژگى

7 / 7 نشانه هاى كمال

7 / 6چهار ويژگى5858.عنه عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ يَصِفُ فيهَا الزَّمانَ المُقبِ ) امام على عليه السلام :[رسيدن به] خصلت هاى نيكو ، از گِل خشكيده [آدمى] مقصود است !

و انسان ، با كردار است كه ستوده مى شود يا نكوهيده مى گردد .

همانا انسان را چهار خصلت بالا مى برد :

بردبارى ، و دانايى ، و نيكوكارى ، و بخشندگى .7 / 7نشانه هاى كمال5861.الإمام عليّ عليه السلام ( _ عَلى مِنبَرِ الكوفَةِ _ ) الأمالى ، طوسى :به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى _ : روزى عبّاس به سوى پيامبر خدا آمد . عبّاس ، مردى بلند قامت و خوش اندام بود . پيامبر صلى الله عليه و آله با ديدن او لبخند زد و فرمود : «عمو جان ! شما واقعا زيبايى» !

عبّاس گفت : زيبايى مرد به چيست ، اى پيامبر خدا؟

حضرت فرمود : «به گفتنِ سخن درست و حقّ» .

گفت : كمال چيست ؟

فرمود : «پروا داشتن از خداوند عز و جل و خوش خويى» .

.

ص: 212

5862.عنه عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ بِالمَدينَةِ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :الكَمالُ في ثَلاثٍ : الصَّبرُ عَلَى النَّوائبِ ، وَالتَّوَرُّعُ فِي المَطالِبِ ، وإسعافُ الطّالِبِ . (1)5863.عنه عليه السلام ( _ يُشيرُ إلى ظُلمِ بَني اُمَيَّةَ _ ) عنه عليه السلام :إذا كانَت مَحاسِنُ الرَّجُلِ أكثَرَ مِن مَساويهِ فَذلِكَ الكامِلُ ، وإذا كانَ مُتَساوِيَ المَحاسِنِ وَالمَساوِي فَذلِكَ المُتَماسِكُ ، وإن زادَت مَساويهِ عَلى مَحاسِنِهِ فَذلِكَ الهالِكُ . (2)5864.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :الكامِلُ مَن غَلَبَ جِدُّهُ هَزلَهُ . (3)5865.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :تَسَربَلِ الحَياءَ وَادَّرِعِ الوَفاءَ وَاحفَظِ الإِخاءَ وأقلِل مُحادَثَةَ النِّساءِ ، يَكمُل لَكَ السَّناءُ . (4)5866.عنه عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ _ ) عنه عليه السلام :مِن كَمالِ الإِنسانِ ووُفورِ فَضلِهِ ، استِشعارُهُ بِنَفسِهِ النُّقصانَ . (5)5867.عنه عليه السلام ( _ في ذِكرِ بَني اُمَيَّةَ _ ) عنه عليه السلام :ما نَقَّصَ نَفسَهُ إلّا كامِلٌ . (6)5868.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ في الشِّعرِ المَنسوبِ إلَيهِ _:

أَتَمُّ الناسِ أَعْلَمُهُم بِنَقصِهْ

وأَقمَعُهُم لِشَهوَتِهِ وحِرْصِهْ فلاتَستَغْلِ عافِيَةً بشيءٍ

ولا تَستَرخِصَنْ داءً لِرُخْصِهْ . (7) .


1- .غرر الحكم : ح 1777 .
2- .غرر الحكم : ح 4175 .
3- .غرر الحكم : ح 2197 .
4- .غرر الحكم : ح 4536 .
5- .غرر الحكم : ح 9442 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 471 ح 8612 .
6- .غرر الحكم : ح 9470 .
7- .مطالب السؤول : ص 62 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 89 ح 92 .

ص: 213

5869.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :كمال ، در سه چيز است : شكيبايى بر گرفتارى ها ، خوددارى در برابر خواهش ها ، و كمك كردن به جوينده [ى كمك] .5870.عنه عليه السلام ( _ في بَني اُمَيَّةَ _ ) امام على عليه السلام :هرگاه خوبى هاى مرد از بدى هايش بيشتر باشد ، او كامل است . هرگاه خوبى ها و بدى هايش برابر باشد ، او به هم پيوسته است ، و اگر بدى هايش ازخوبى هايش بيشتر باشد ، او هلاك شونده است .5871.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :[انسانِ] كامل ، كسى است كه جدّى او بر شوخى اش چيره باشد .5872.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :جامه حيا بپوش ، و زره وفادارى بر تن كن ، و برادرى را نگه دار ، و با زنان ، كمتر سخن بگو تا بلندمرتبگى ات كامل شود .5873.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :آگاهى انسان از كاستى اش ، نشانه كمال و فراوانى فضل اوست .5874.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :خود را ناقص نمى شمُرَد ، مگر شخص كامل .5875.المناقب لابن شهر آشوب ، عن الأعمش بروايته ، عن رجامام على عليه السلام _ در شعر منسوب به ايشان _ : كامل ترينِ مردم ، كسى است كه به كاستى خويش آگاه تر باشد

و خواست و آز خويش را بيشتر سركوب كند . پس عافيت را به هيچ بهايى مفروش

و هيچ دردى را ، به جهت ناچيز بودن آن ، دستِ كم مگير . .

ص: 214

5876.الإمام الحسن عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :الكَمالُ كُلُّ الكَمالِ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ ، وَالصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ ، وتَقديرُ المَعيشَةِ . (1)5877.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثُ خِصالٍ مَن رُزِقَها كانَ كامِلاً : العَقلُ ، وَالجَمالُ ، وَالفَصاحَةُ . (2)5878.الإيضاح عن مِيْنا مولى عبد الرحمن بن عوف :عنه عليه السلام :لا يَنبَغي لِمَن لَم يَكُن عالِما أن يُعَدَّ سَعيدا ، ولا لِمَن لَم يَكُن وَدودا أن يُعَدَّ حَميدا، ولا لِمَن لَم يَكُن صَبورا يُعَدَّ كامِلاً . (3) .


1- .الكافي : ج 1 ص 32 ح 4 ، تحف العقول : ص 292 ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 255 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 172 ح 3 .
2- .تحف العقول : ص 320 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 234 ح 107 .
3- .تحف العقول : ص 364 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 246 ح 70 .

ص: 215

5879.الخرائج والجرائح عن عوف بن مروان :امام باقر عليه السلام :كمال حقيقى ، عبارت است از : فهم در دين ، شكيبايى در گرفتارى ها ، و اندازه نگه داشتن در معاش .5880.مروج الذهب :امام صادق عليه السلام :سه خصلت است كه به هر كس روزى شود ، كامل است : خرد ، زيبايى ، و شيوايى [در سخن گفتن] .5881.مقاتل الطالبيّين عن السائب :امام صادق عليه السلام :شايسته نيست آن را كه دانا نيست ، خوش بخت شمرد ، و آن را كه مهربان نيست ، ستوده شمرد ، و آن را كه شكيبا نيست ، كامل شمرد . .

ص: 216

الفصل الثامن: آفاتُ الإِنسانِيَّةِ8 / 1الجَهلُ وَالغَفلَةُالكتاب«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَايَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَايُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَايَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَْنْعَ_مِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَ_فِلُونَ» . (1)

«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَا كَالْأَنْعَ_مِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً» . (2)

الحديث5889.الإمام عليّ عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَلَقَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ الإِنسَ ثَلاثَةَ أصنافٍ : صِنفٌ كَالبَهائِمِ ، قالَ اللّهُ تَعالى : «لَهُمْ قُلُوبٌ لَايَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَايُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَايَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَْنْعَ_مِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» .

وصِنفٌ أجسادُهُم أجسادُ بَني آدَمَ ، وأرواحُهُم أرواحُ الشَّياطينَ .

وصِنفٌ في ظِلِّ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّهُ . (3) .


1- .الأعراف : 179 .
2- .الفرقان : 44 .
3- .كتاب العظمة لأبى الشيخ : ص 416 ح 1093 ، المطالب العالية : ج 3 ص 267 ح 3450 ، نوادر الاُصول : ج 1 ص 128 ، تفسير القرطبي : ج 1 ص 318 كلّها عن أبي الدرداء والثلاثة الأخيرة نحوه ، كنز العمّال : ج 6 ص 143 ح 15179 ؛ بحار الأنوار : ج 63 ص 292 نقلاً عن ابن أبي الدنيا في كتاب مكائد الشيطان عن أبي الدرداء .

ص: 217

فصل هشتم : آسيب هاى انسانيّت

8 / 1 نادانى و ناهشيارى

فصل هشتم : آسيب هاى انسانيّت8 / 1نادانى و ناهشيارىقرآن«هر آينه ، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده ايم ، [چرا كه] دل هايى دارند كه با آنها دريافت نمى كنند ، و چشمانى دارند كه با آنها نمى بينند ، و گوش هايى دارند كه با آنها نمى شنوند . آنان ، همانند چارپايان ، بلكه گمراه تر [و پست تر] ند . آنان ، ناهشياران اند» .

«يا گمان دارى كه بيشترشان مى شنوند يا مى انديشند ؟ آنان ، جز مانند ستوران نيستند ؛ بلكه گمراه ترند» .

حديث5897.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل انسان ها را بر سه گروه آفريد : گروهى چون ستوران اند . خداوند متعال فرموده است : «دل هايى دارند كه با آنها دريافت نمى كنند ، و چشمانى دارند كه با آنها نمى بينند ، و گوش هايى دارند كه با آنها نمى شنوند . آنان ، همانند چارپايان اند ؛ بلكه گم راه ترند» .

گروهى تن هايشان ، تن هاى آدمى زادگان است ، و جان هايشان ، جان هاى اهريمنان ، و گروهى در سايه خداوند عز و جل هستند در آن روزى كه سايه اى جز سايه او نيست .

.

ص: 218

5898.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: قَبيحٌ بِذِي العَقلِ أن يَكونَ بَهيمَةً وقَد أمكَنَهُ أن يَكونَ إنسانا ، وقَد أمكَنَهُ أن يَكونَ مَلَكا ، وأن يَرضى لِنَفسِهِ بِقُنيَةٍ مُعارَةٍ وحَياةٍ مُستَرَدَّةٍ ، ولَهُ أن يَتَّخِذَ قُنيَةً مُخَلَّدَةً وحَياةً مُؤَبَّدَةً . (1)5899.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في وَصفِ الأَتراكِ _ ) الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عليه السلام فِي التَّحميدِ للّهِِ عَزَّ وجَلَّ _: ... الحَمدُ للّهِِ الَّذي لَو حَبَسَ عَن عِبادِهِ مَعرِفَةَ حَمدِهِ عَلى ما أبلاهُم مِن مِنَنِهِ المُتَتابِعَةِ وأسبَغَ عَلَيهِم مِن نِعَمِهِ المُتَظاهِرَةِ ، لَتَصَرَّفوا في مِنَنِهِ فَلَم يَحمَدوهُ ، وتَوَسَّعوا في رِزقِهِ فَلَم يَشكُروهُ ، ولَو كانوا كَذلِكَ لَخَرَجوا مِن حُدودِ الإِنسانِيَّةِ إلى حَدِّ البَهيمِيَّةِ ، فَكانوا كَما وَصَفَ في مُحكَمِ كِتابِهِ : «إِنْ هُمْ إِلَا كَالْأَنْعَ_مِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً» (2) . (3)راجع : ص 174 (خصائص الإنسان الذمية / الجهل) .

8 / 2اِتِّباعُ الهَوىالكتاب«وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِى ءَاتَيْنَ_هُ ءَايَ_تِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَ_نُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَ_هُ بِهَا وَلَ_كِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَْرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّ لِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ_ئايَ_تِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» . (4)

.


1- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 306 ح 508 .
2- .الفرقان : 44 .
3- .الصحيفة السجّادية : ص 20 الدعاء 1 .
4- .الأعراف : 175 و 176 .

ص: 219

8 / 2 پيروى از هوس

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: براى صاحب خِرد ، زشت است كه حيوان باشد ، در حالى كه مى تواند انسان باشد ، و مى تواند فرشته باشد ، و [برايش زشت است كه] به دارايىِ عاريتى و زندگى باز ستاندنى رضايت دهد ، در حالى كه مى تواند دارايى جاويدان و زندگى ابدى به دست آورد .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در ستايش خداوند عز و جل _: . . . ستايش ، خدايى را كه اگر شناخت ستايش خود را در برابر احسان هاى پياپى و نعمت هاى فراوانى را كه به بندگانش ارزانى داشته است ، از آنان باز مى داشت ، از نعمت هايش بهره مى گرفتند و ستايشش نمى كردند ، و از روزى او ، بى دريغ برخوردار مى شدند ؛ ليكن سپاسش نمى گفتند ، و اگر چنين بودند ، آن گاه از مرزهاى انسانيت به مرز حيوانيت ، سقوط مى كردند و چنان مى شدند كه خداوند در كتاب استوار خود فرموده است : «آنان ، همانند چارپايان اند ؛ بلكه گم راه تر از آنان اند» .

ر . ك : ص 175 (ويژگى هاى نكوهيده انسان / نادانى) .

8 / 2پيروى از هوسقرآن«و بر آنان بخوان خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم و از آن عارى گشت ، آن گاه شيطان ، او را دنبال كرد و از گم راهان شد . و اگر مى خواستيم ، مسلّما قدر او را به وسيله آن [آيات ]بالا مى برديم ؛ امّا او به زمين (دنيا) گراييد و از هوس خويش ، پيروى كرد . از اين رو ، داستانش چون داستان سگ است كه اگر بر آن حمله ور شوى ، زبان از كام بر مى آوَرَد و اگر رهايش كنى ، [باز هم] زبان از كام بر مى آوَرَد . اين ، مَثَل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند . پس اين داستان ها را حكايت كن ، شايد كه آنان بينديشند» .

.

ص: 220

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حُبُّكَ لِلشَّيءِ يُعمي ويُصِمُّ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّكَ إن أطَعتَ هَواكَ أصَمَّكَ وأعماكَ ، وأفسَدَ مُنقَلَبَكَ وأرداكَ. (2)

8 / 3تَركُ العَمَلِ بِالعِلمِالكتاب«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُواْ التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارَا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ_ئايَ_تِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّ__لِمِينَ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فِي الإِخبارِ بِما يَأتي عَلى اُمَّتِهِ _: مَساجِدُهُم مَعمورَةٌ بِالأَذانِ ، وقُلوبُهُم خالِيَةٌ مِنَ الإِيمانِ بِمَا استَخَفّوا بِالقُرآنِ ، وبَلَغَ المُؤمِنَ عَنهُم كُلُّ هَوانٍ . فَعِندَ ذلِكَ تَرى وُجوهَهُم وَجوهَ الآدَمِيّينَ ، وقُلوبَهُم قُلوبُ الشَّياطينِ ، كَلامُهُم أحلى مِنَ العَسَلِ ، وقُلوبُهُم أمَرُّ مِنَ الحَنظَلِ ، فَهُم ذِئابٌ عَلَيهِم ثِيابٌ ، ما مِن يَومٍ إلّا يَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : أفَبي تَغتَرّونَ (4) ؟ أم عَلَيَّ تَجتَرِئونَ ؟ «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَ_كُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» (5) . (6)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 380 ح 5814 ، المجازات النبويّة : ص 175 ح 136 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 124 ح 57 عن أبي الدرداء ، بحارالأنوار : ج 77 ص 165 ح 2 .
2- .غرر الحكم : ح 3807 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 172 ح 3594 .
3- .الجمعه : 5 .
4- .في المصدر : «أنّى تفترون» وما في المتن أثبتناه من بحارالأنوار .
5- .. المؤمنون : 115 .
6- .جامع الأخبار : ص 396 ح 1100 عن جابر بن عبداللّه الأنصارى ، بحارالأنوار : ج 52 ص 262 ح 148 .

ص: 221

8 / 3 به كار نبستن علم

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عشق تو به چيزى ، تو را كور و كَر مى كند .

امام على عليه السلام :اگر از هوس خويش فرمان ببرى ، تو را كَر و كور مى گرداند و بازگشتگاهت (آينده و فرداى قيامتت) را تباه مى سازد و به هلاكتت مى افكند .

8 / 3به كار نبستن علمقرآن«مَثَل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد ، آن گاه آن را به كار نبستند ، همچون مَثَل خرى است كه كتاب هايى را بر پشت مى كشد . چه زشت است وصف آن قومى كه آيات خدا را به دروغ گرفتند ؛ و خدا ، مردم ستمگر را راه نمى نمايد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در خبر دادن از آنچه براى امّتش پيش مى آيد _: مسجدهايشان از اذان ، آباد است ، و دل هايشان از ايمان ، تهى است ؛ زيرا كه قرآن را سبُك مى انگارند و از ايشان ، هر گونه تحقيرى به مؤمنان مى رسد . پس در اين هنگام ، ايشان را بينى كه چهره هايشان ، چهره آدميان است و دل هايشان ، دل هاى شياطين . گفتارشان از شهد ، شيرين تر است و دل هايشان از شرنگ ، تلخ تر . گرگ هايى هستند كه جامه در پوشيده اند . هيچ روزى نيست ، مگر آن كه خداوند _ تبارك و تعالى _ مى فرمايد : «آيا به من غرّه مى شويد يا كه بر من ، گستاخ گشته ايد؟ «آيا پنداشته ايد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم و به سوى ما باز نمى گرديد ؟» .

.

ص: 222

الإمام عليّ عليه السلام_ في صِفاتِ الفُسّاقِ _: وآخَرُ قَد تَسَمّى عالِما ولَيسَ بِهِ ، فَاقتَبَسَ جَهائِلَ مِن جُهّالٍ ، وأضاليلَ مِن ضُلّالٍ ، ونَصَبَ لِلنّاسِ أشراكا مِن حَبائِلِ غُرورٍ ، وقَولِ زورٍ ؛ قَد حَمَلَ الكِتابَ عَلى آرائِهِ ، وعَطَفَ الحَقَّ عَلى أهوائِهِ ، يُؤمِنُ النّاسَ مِنَ العَظائِمِ ، ويُهَوِّنُ كَبيرَ الجَرائِمِ ، يَقولُ : أقِفُ عِندَ الشُّبَهاتِ ، وفيها وَقَعَ ؛ ويَقولُ : أعتَزِلُ البِدَعَ ، وبَينَهَا اضطَجَعَ ؛ فَالصّورَةُ صورَةُ إنسانٍ ، وَالقَلبُ قَلبُ حَيَوانٍ ، لا يَعرِفُ بابَ الهُدى فَيَتَّبِعَهُ ، ولا بابَ العَمى فَيَصُدَّ عَنهُ . وذلِكَ مَيِّتُ الأَحياءِ ! (1)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 87 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 57 ح 5 .

ص: 223

امام على عليه السلام_ در وصف فاسقان _: و ديگرى كه دانشمندش مى نامند ؛ ليكن چنان نيست ، كه او از نادانان ، مجموعه اى نادانى ، و از گم راهان ، مُشتى گم راهى فرا گرفته است و دام هايى از ريسمان هاى فريب و گفتار دروغ ، براى مردم گسترده است . قرآن را بر انديشه هاى خود سوار مى كند ، و حق را بر محور هوس ها [و عقايد ]خود مى چرخاند . مردم را از بلاها ، آسوده خاطر مى دارد و گناهان بزرگ را در نظرشان كوچك مى نماياند . مى گويد : «به گاهِ شبهات ، درنگ مى كنم» ؛ در حالى كه در آنها فرو افتاده است . مى گويد : «از بدعت ها كناره مى گيرم» ؛ در حالى كه ميان آنها خفته است . چهره اش چهره انسان است و دلش دلِ حيوان . نه راه راست را مى شناسد كه آن را بپيمايد ، و نه راه كورى و گم راهى را كه از آن روى برتابد . او مُرده اى است در ميان زندگان .

.

ص: 224

الفصل التاسع: الإِنسانُ الكامِلُ9 / 1خَليفَةُ اللّهِالكتاب«وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَئِكَةِ فَقَالَ أَ نبِ_ئونِى بِأَسْمَاءِ هَ_ؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَ_دِقِينَ * قَالُواْ سُبْحَ_نَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَ___ئادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّى أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ» . (1)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ لَمّا قالَ لِلمَلائِكَةِ : «إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً» ضَجَّتِ المَلائِكَةُ مِن ذلِكَ وقالوا : يا رَبِّ إن كُنتَ لابُدَّ جاعِلاً فِي الأَرضِ خَليفَةً فَاجعَلهُ مِنّا ، مِمَّن يَعمَلُ في خَلقِكَ بِطاعَتِكَ . فَرَدَّ عَلَيهِم : «إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» . (2)

.


1- .البقرة : 30 _ 33 .
2- .علل الشرائع : ص 402 ح 2 عن يحيى بن أبي العلا الرازي ، بحارالأنوار : ج 11 ص 108 ح 17 .

ص: 225

فصل نهم : انسان كامل

9 / 1 جانشين خدا

فصل نهم : انسان كامل9 / 1جانشين خداقرآن«و آن گاه كه پروردگارت به فرشتگان فرمود : «من در زمين ، جانشينى قرار خواهم داد» ، فرشتگان گفتند : «آيا در آن ، كسى را قرار مى دهى كه در آن ، تباهى كند و خون بريزد ، در حالى كه ما تو را مى ستاييم و تقديست مى كنيم ؟» . فرمود : «من چيزى را مى دانم كه شما نمى دانيد» ، و همه نام ها را به آدم آموخت . سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود : «مرا از نام هاى اينان ، خبر دهيد ، اگر راستگوييد» . گفتند : «پاكا تو ! ما را دانشى نباشد ، جز همان كه تو خود به ما آموخته اى كه به راستى تو دانا و حكيمى» . فرمود : «اى آدم ! نام هاى ايشان را به آنان (فرشتگان) خبر ده» . و چون آدم ، آنان را از نام هاى ايشان خبر داد ، خداوند فرمود : «آيا به شما نگفتم كه من ، نهان آسمان ها و زمين را مى دانم ، و آنچه را آشكار مى كنيد و آنچه را پنهان مى داريد نيز مى دانم ؟»» .

حديثامام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل چون به فرشتگان فرمود : «من در زمين ، جانشينى قرار خواهم داد» ، فرشتگان از شنيدن اين سخن ، فرياد كشيدند و گفتند : پروردگارا! اگر تصميم قطعى دارى كه در زمين جانشين قرار دهى ، او را از ميان ما قرار ده ؛ از كسانى كه در آفرينش تو به فرمان تو عمل مى كنند . خداوند در پاسخشان فرمود : «من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد» .

.

ص: 226

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَقولُ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ : اِبنَ آدَمَ ، أنَا الحَيُّ لا أموتُ ، فَأَطِعني أجعَلكَ حَيّا لا تَموتُ ، وأنَا عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . (1)

عدّة الداعي :وَرَدَ فِي الحَديثِ القُدسِيِّ : يَابنَ آدمَ ، أنَا غَنِيٌّ لا أفتَقِرُ ، أطِعني فيما أمَرتُكَ أجعَلكَ غَنِيّا لا تَفتَقِرُ . يَابنَ آدَمَ ، أنَا حَيٌّ لا أمُوتُ ، أطِعني فيما أمَرتُكَ أجعَلكَ حَيّا لا تَموتُ . يَابنَ آدمَ ، أنَا أقولُ لِلشَّيءِ : كُن فَيَكونُ ، أطِعني فيما أمَرتُكَ أجعَلكَ تَقولُ لِلشَّيءِ : كُن فَيَكونُ . (2)

مشارق أنوار اليقين :وَرَدَ فِي الحَديثِ القُدسِيِّ عَنِ الرَّبِّ العَلِيِّ أنَّهُ يَقولُ : عَبدي أطِعني أجعَلكَ مِثلي ، أنَا حَيٌّ لا أموتُ ، أجعَلُكَ حَيّا لا تَموتُ ، أنَا غَنِيٌّ لا أفتَقِرُ أجعَلُكَ غَنِيّا لا تَفتَقِرُ ، أنَا مَهما أشَأ يَكُن ، أجعَلُكَ مَهما تَشَأ يَكُن . (3)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: العُبودِيَّةُ جَوهَرَةٌ كُنهُهَا الرُّبوبِيَّةُ ، فَما فُقِدَ فِي العُبودِيَّةِ وُجِدَ فِي الرُّبوبِيَّةِ ، وما خَفِيَ عَنِ الرُّبوبِيَّةِ اُصيبَ فِي العُبودِيَّةِ . (4)

.


1- .تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 95 .
2- .عدّة الداعي : ص 291 ، إرشاد القلوب : ص 75 وليس فيه «يَابنَ آدمَ ، أنَا غَنِيٌّ لا أفتَقِرُ ، أطِعني فيما أمَرتُكَ أجعَلكَ غَنِيّا لا تَفتَقِرُ» ، بحار الأنوار : ج 93 ص 376 ح 16 .
3- .مشارق أنوار اليقين : ص 69 .
4- .مصباح الشريعة : ص 536 .

ص: 227

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ خداوند عز و جل مى فرمايد :«اى فرزند آدم ! من زنده اى هستم كه هرگز نمى ميرم . پس ، از من فرمان ببر تا تو را نيز زنده اى گردانم كه هرگز نميرى ، و من بر هر چيزى توانايم» .

عدّة الداعى :در حديث قدسى آمده است : «اى فرزند آدم ! من توانگرى هستم كه هرگز نيازمند نمى شوم . پس در آنچه به تو فرمان داده ام ، از من اطاعت كن تا تو را نيز توانگرى اى قرار دهم كه هرگز نيازمند نشوى . اى فرزند آدم ! من زنده اى هستم كه هرگز نمى ميرم . پس در آنچه به تو فرمان داده ام ، از من اطاعت كن تا تو را نيز زنده اى قرار دهم كه هرگز نميرى . اى فرزند آدم ! من به هر چه گويم : هست شو ، هست مى شود . پس در آنچه به تو فرمان داده ام ، از من اطاعت كن تا تو را نيز چنان گردانم كه به هر چه گويى : هست شو! ، هست شود .

مشارق أنوار اليقين_ در حديث قدسى از پروردگار بلندمرتبه آمده است كه مى فرمايد :«بنده من ! از من فرمان ببر تا تو را همانند خويش گردانم . من زنده ناميرايم . تو را نيز زنده ناميرا مى گردانم . من توانگرى هستم كه هرگز نيازمند نمى شوم . تو را نيز توانگرى مى گردانم كه هرگز نيازمند نشوى . من هر چه بخواهم ، همان مى شود . تو را نيز چنان قرار مى دهم كه آنچه بخواهى ، همان شود» .

مصباح الشريعة_ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: عبوديّت ، گوهرى است كه باطن آن ، ربوبيّت است . پس آنچه در عبوديّت نيست ، در ربوبيّت يافت مى شود ، و آنچه در ربوبيّت پوشيده است ، در عبوديّت به دست مى آيد .

.

ص: 228

9 / 2أفضَلُ مِنَ المَلائِكَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :المُؤمِنُ أكرَمُ عَلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ مِنَ المَلائِكَةِ الَّذينَ عِندَهُ ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ لَمَنزِلَةُ العَبدِ المُؤمِنِ أفضَلُ مِن مَنزِلَةِ المَلائِكَةِ «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّ__لِحَ_تِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» (1) . (2)

ثواب الأعمال عن أبي هريرة وعبداللّه بن عبّاس :خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَبلَ وَفاتِهِ _ وهِيَ آخِرُ خُطبَةٍ خَطَبَها بِالمَدينَةِ ... قالَ : يا أيُّهَا النّاسُ : اُدنوا ووَسِّعوا لِمَن خَلفَكُم . فَقالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، لِمَن نُوَسِّعُ ؟ قالَ : لِلمَلائِكَةِ . فَقالَ : إنَّهُم إذا كانوا مَعَكُم لَم يَكونوا مِن بَينِ أيديكُم ولا مِن خَلفِكُم ، ولكِن يَكونونَ عَن أيمانِكُم وعَن شَمائِلِكُم . فَقالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ لِمَ لا يَكونونَ مِن بَينِ أيدينا ولا مِن خَلفِنا ؟ أمِن فَضلِنا عَلَيهِم أم فَضلِهِم عَلَينا ؟ قالَ : أنتُم أفضَلُ مِنَ المَلائِكَةِ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَمّا عُرِجَ بي إلَى السَّماءِ أذَّنَ جِبرَئيلُ مَثنى مَثنى ، وأقامَ مَثنى مَثنى ، ثُمَّ قالَ لي : تَقَدَّم يا مُحَمَّدُ ، فَقُلتُ لَهُ : يا جَبرَئيلُ أتَقَدَّمُ عَلَيكَ؟ فَقالَ : نَعَم ، لِأَنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى فَضَّلَ أنبِياءَهُ عَلى مَلائِكَتِهِ أجمَعينَ ، وفَضَّلَكَ خاصَّةً . فَتَقَدَّمتُ فَصَلَّيتُ بِهِم ولا فَخرَ ، فَلَمَّا انتَهَيتُ إلى حُجُبِ النّورِ ، قالَ لي جَبرَئيلُ : تَقَدَّم يا مُحَمَّدُ ، وتَخَلَّفَ عَنّي . فَقُلتُ : يا جَبرَئيلُ ، في مِثلِ هذَا المَوضِعِ تُفارِقُني ؟ فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ انتِهاءَ حَدِّي الَّذي وَضَعَنِي اللّهُ عَزَّ وجَلَّ فيهِ إلى هذَا المَكانِ ، فَإِن تَجاوَزتُهُ احتَرَقَت أجنِحَتي بِتَعَدِّي حُدودِ رَبّي جَلَّ جَلالُهُ . فَزَجَّ بي فِي النّورِ زَجَّةً حَتَّى انتَهَيتُ إلى حَيثُ ما شاءَ اللّهُ مِن عُلُوِّ مُلكِهِ فَنوديتُ : يا مُحَمَّدُ ، فَقُلتُ : لَبَّيكَ رَبّي وسَعدَيكَ ، تَبارَكتَ وتَعالَيتَ . فَنوديتُ : يا مُحَمَّدُ ، أنتَ عَبدي وأنَا رَبُّكَ ، فَإِيّايَ فَاعبُد وعَلَيَّ فَتَوَكَّل ، فَإِنَّكَ نوري في عِبادي ، ورَسولي إلى خَلقي ، وحُجَّتي عَلى بَرِيَّتي ، لَكَ ولِمَنِ اتَّبَعَكَ خَلَقتُ جَنَّتي ، ولِمَن خالَفَكَ خَلَقتُ ناري . (4)

.


1- .البيِّنة : 7 .
2- .الفردوس : ج 4 ص 183 ح 6567 عن أبي هريرة .
3- .ثواب الأعمال : ص 330 ح 1 عن أبي هريرة وعبد اللّه بن عبّاس ، أعلام الدين : ص 410 عن ابن عبّاس ، بحارالأنوار : ج 76 ص 359 ح 30 .
4- .علل الشرائع : ص 6 ح 1 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 263 ح 22 ، كمال الدين : ص 255 ح 4 ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 877 ح 9 كلّها عن عبدالسلام بن صالح الهروى عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 26 ص 336 ح 1 .

ص: 229

9 / 2 برتر از فرشتگان

9 / 2برتر از فرشتگان5935.شرح نهج البلاغة عن أحمد بن الحسن الميثمي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ، در نزد خداوند عز و جل از فرشتگانى كه در نزد اويند ، برتر است . سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، مقام بنده مؤمن ، از مقام فرشتگان ، بالاتر است «آنان كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند ، اينان ، بهترين آفريدگان اند» .5903.نهج البلاغة ( _ مِن كَلامٍ لَهُ عليه السلام في ذَمِّ أهلِ البَص ) ثواب الأعمال_ به نقل از ابو هُرَيره و عبد اللّه بن عبّاس _: پيامبر خدا ، پيش از وفاتش براى ما سخنرانى كرد _ و اين ، آخرين سخنرانى اى بود كه در مدينه ايراد كرد _ و فرمود : «اى مردم ! پيش تر بياييد و جا را براى آنان كه پشت سر شما هستند ، باز كنيد .

مردى گفت : اى پيامبر خدا ! براى چه كسانى جا باز كنيم ؟

فرمود : «براى فرشتگان» .

سپس فرمود : «آنان ، هرگاه با شما باشند ، جلوتر از شما يا پشتِ سرتان نيستند ؛ بلكه در سمت راست و چپ شما قرار مى گيرند» .

مردى گفت : اى پيامبر خدا ! چرا جلوتر از ما يا پشت سرمان قرار نمى گيرند ؟ آيا به خاطر برترى ما بر آنهاست يا به خاطر برترى آنها بر ماست ؟

فرمود : «شما از فرشتگان ، برتريد» .5904.الإمام عليّ عليه السلام ( _ فيما يُخبِرُ بِهِ عَنِ المَلاحِمِ بِالبَصرَةِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون به آسمان برده شدم ، جبرئيل عليه السلام دو به دو اذان و دو به دو اقامه گفت . (1) سپس به من گفت : [براى نماز] جلو بِايست ، اى محمّد!

من گفتم : «اى جبرئيل! بر تو پيشى گيرم ؟» . گفت : آرى ؛ چون خداوند _ تبارك و تعالى _ پيامبرانش ، بويژه تو را بر همه فرشتگانش برترى داده است .

پس من جلو ايستادم و برايشان نماز خواندم ، و بدين فخر نمى فروشم . چون به پرده هاى نور رسيدم ، جبرئيل عليه السلام به من گفت : پيش برو ، اى محمّد ! و خودش با من نيامد .

گفتم : «اى جبرئيل ! در چنين جايى مرا تنها مى گذارى ؟

گفت : اى محمّد ! آخرين مرزى كه خداوند عز و جلبراى من نهاده ، تا بدين جاست . اگر از آن فراتر بروم ، به خاطر گذشتن از مرزهاى پروردگار شكوهمندم ، بال هايم مى سوزد . 2

پس ، مرا به زور در [عالم] نور راند و تا آن جا كه خدا خواست ، به بلنداى مُلك او رسيدم . در اين هنگام ندا آمد كه : «اى محمد !» .

گفتم : در خدمتم ، اى پروردگار من ! گوش به فرمانم ، اى پر شُكوه بلندمرتبه !

ندا آمد كه : «اى محمّد ! تو بنده منى ، و من ، پروردگار تو هستم . پس ! فقط مرا بندگى كن و تنها بر من ، توكّل نما ؛ كه تو نور من در ميان بندگانم ، و فرستاده من به سوى آفريدگانم ، و حجّت من بر مردمانم هستى . بهشتم را فقط براى تو و پيروان تو آفريده ام ، و آتشم را تنها براى آن كه تو را نافرمانى كند» .

.


1- .يعنى هر بند اذان و اقامه را دو بار گفت .

ص: 230

5905.نهج البلاغة :الإمام الباقر عليه السلام :ما خَلَقَ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ خَلقا أكرَمَ عَلَى اللّهِ عَزَّ وجَلَّ مِنَ المُؤمِنِ ، لِأَنَّ المَلائِكَةَ خُدّامُ المُؤمِنينَ ، وأنَّ جِوارَ اللّهِ لِلمُؤمِنينَ ، وأنَّ الجَنَّةَ لِلمُؤمِنينَ ، وأنَّ الحورَ العينَ لِلمُؤمِنينَ . (1) .


1- .الكافي : ج 2 ص 33 ح 2 عن أبي الصباح الكناني ، بحارالأنوار : ج 69 ص 19 ح 2 .

ص: 231

5906.الإمام عليّ عليه السلام :امام باقر عليه السلام :خداوند عز و جل هيچ مخلوقى گرامى تر در نزد خودش از مؤمن نيافريده است ؛ چرا كه فرشتگان خدمت گزار مؤمنان اند . همسايگى خدا ، از آنِ مؤمنان است . بهشت ، از آنِ مؤمنان است ، و سيه چشمان بهشتى ، از آنِ مؤمنان اند . .

ص: 232

5907.عنه عليه السلام ( _ في خُطبَةٍ لَهُ ذَكَرَ فيها رَسولَ اللّه ِ صلى ) الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ أوَّلَ مَن قاسَ إبليسُ ؛ فَقالَ : «خَلَقتَنِى مِن نَّارٍ وَخَلَقتَهُ مِن طِينٍ» (1) ، ولَو عَلِمَ إبليسُ ما جَعَلَ اللّهُ في آدَمَ ، لَم يَفتَخِر عَلَيهِ . (2)9 / 3إمامُ المَلائِكَةِ5910.الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامالإمام الصادق عليه السلام :لَمّا اُسرِيَ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وحَضَرَتِ الصَّلاةُ ، أذَّنَ جَبرَئيلُ وأقامَ الصَّلاةَ ، فَقالَ : يا مُحَمَّدُ تَقَدَّم .

فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : تَقَدَّم يا جَبرَئيلُ ، فَقالَ لَهُ : إنّا لا نَتَقَدَّمُ عَلَى الآدَمِيّينَ مُنذُ اُمِرنا بِالسُّجودِ لِادَمَ . (3)5911.نهج البلاغة :عنه عليه السلام :لَمّا ماتَ آدَمُ عليه السلام فَبَلَغَ إلَى الصَّلاةِ عَلَيهِ ، فَقالَ هِبَةُ اللّهِ لِجَبرَئيلَ عليه السلام : تَقَدَّم يا رَسولَ اللّهِ فَصَلِّ عَلى نَبِيِّ اللّهِ ، فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام : إنَّ اللّهَ أمَرَنا بِالسُّجودِ لِأَبيكَ فَلَسنا نَتَقَدَّمُ عَلى أبرارِ وُلدِهِ ، وأنتَ مِن أبَرِّهِم .

فَتَقَدَّمَ ، فَكَبَّرَ عَلَيهِ خَمسا عِدَّةَ الصَّلاةِ الَّتي فَرَضَهَا اللّهُ عَلى اُمَّةِ مُحَمَّدٍ ، وهِيَ السُّنَّةُ الجارِيَةُ في وُلدِهِ إلى يَومِ القِيامَةِ . (4) .


1- .. الأعراف : 12 ، ص : 76 .
2- .. الإختصاص : ص 109 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 102 ح 8 .
3- .علل الشرائع : ص 8 ح 4 ، تفسير العياشي : ج 2 ص 277 ح 5 كلاهما عن هشام بن سالم ، بحارالأنوار : ج 26 ص 338 ح 3 .
4- .تهذيب الأحكام : ج 3 ص 330 ح 1033 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 163 ح 465 وكلاهما عن عبداللّه بن سنان ، بحارالأنوار : ج 11 ص 260 ح 3 .

ص: 233

9 / 3 پيشواى فرشتگان

5912.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ يومِئُ فيها إلَى المَلاحِمِ _ ) امام صادق عليه السلام :نخستين كسى كه قياس كرد ، ابليس بود ؛ زيرا گفت : «مرا از آتش آفريده اى و او (آدم) را از گِل» ؛ در حالى كه اگر ابليس مى دانست خداوند چه [فضايلى] در آدم نهاده است ، بر او فخر نمى فروخت .9 / 3پيشواى فرشتگان5915.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في خُطبَتِهِ المُسمّاةِ بِالقاصِعَةِ _ ) امام صادق عليه السلام :چون پيامبر صلى الله عليه و آله به معراج برده شد و وقت نماز رسيد ، جبرئيل عليه السلام اذان و اقامه نماز گفت ، سپس گفت : جلو بِايست ، اى محمّد!

پيامبر خدا به او فرمود : «تو جلو بِايست ، اى جبرئيل!»

جبرئيل عليه السلام به ايشان گفت : از زمانى كه به ما فرمان داده شد بر آدم سجده كنيم ، بر آدميان ، پيشى نمى گيريم .5916.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام :چون آدم عليه السلام درگذشت و نوبت نماز خواندن بر او رسيد ، هبة اللّه [فرزند آدم] به جبرئيل عليه السلام گفت : «جلو بايست ، اى فرستاده خدا و بر پيامبر خدا ، نماز بگزار» .

جبرئيل عليه السلام گفت : خداوند به ما فرمان داد كه بر پدرت سجده آوريم . پس ما بر فرزندان نيك او پيشى نمى جوييم ، و تو از نيك ترين هاى آنان هستى .

در اين هنگام ، هبة اللّه ، جلو ايستاد و پنج تكبير بر او گفت ، به شمار نمازهايى كه خداوند بر امّت محمّد واجب ساخت ، و اين [پنج تكبير در نماز ميّت] تا روز قيامت ، در ميان فرزندان او سنّت شد .

.

ص: 234

9 / 4خَيرٌ مِن ألفٍ مِثلِهِ5919.فضائل الصحابة عن سعيد بن جبير عن ابن عبّاس :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ شَيءٌ خَيرٌ مِن ألفٍ مِثلِهِ إلَا الإِنسانُ . (1)5920.الكافي عن حبّة العرني :عنه صلى الله عليه و آله :لا نَعلَمُ شَيئا خَيرا مِن ألفٍ مِثلِهِ ، إلَا الرَّجُلَ المُؤمِنَ . (2) .


1- .المعجم الكبير : ج 6 ص 238 ح 6095 ، الأمثال لأبي الشيخ : ص 173 ح 137 ، الفردوس : ج 3 ص 383 ح 5169 كلّها عن سلمان ، مسند الشهاب : ج 2 ص 216 ح 1216 عن عبداللّه بن عمر وفيه «المؤمن» بدل «الإنسان» ، كنزالعمّال : ج 12 ص 191 ح 34615 .
2- .المعجم الصغير : ج 1 ص 147 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 441 ح 5888 ، المعجم الأوسط : ج 4 ص 17 ح 3500 كلّها عن عبداللّه بن عمر وفيهما «مئة» بدل «ألف» ، كنزالعمّال : ج 1 ص 146 ح 722 .

ص: 235

9 / 4 بهتر از هزار تن چون خويش

9 / 4بهتر از هزار تن چون خويش5923.الإمام الباقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ چيزى نيست كه از هزار همنوع خويش بهتر باشد ، مگر انسان .5924.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ چيزى را نمى شناسيم كه از هزار همنوعِ خود بهتر باشد ، مگر مرد مؤمن را .

.

ص: 236

. .

ص: 237

فهرست تفصيلى .

ص: 238

. .

ص: 239

. .

ص: 240

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109