زندگي و انديشه هاي علامه طبرسي

مشخصات كتاب

سرشناسه : بابايي، اعظم، 1362 -

عنوان و نام پديدآور : زندگي نامه علامه طبرسي/اعظم بابايي.

مشخصات نشر : قم: صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز پژوهشهاي اسلامي، 1390.

مشخصات ظاهري : 96ص.

شابك : 978-964-514-231-3

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : كتابنامه.

موضوع : طبرسي، فضل بن حسن، 468 - 548 ق.

موضوع : مفسران شيعه -- سرگذشتنامه

شناسه افزوده : صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران. مركز پژوهشهاي اسلامي

رده بندي كنگره : BP92/8 /ط18 ب2 1390

رده بندي ديويي : 297/1924

شماره كتابشناسي ملي : 2620320

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

ديباچه

ديباچه

توجه دادن مخاطبان به عوامل و مصداق هاي سعادت و معرفي زندگي مصلحان براي ايجاد انگيزه تفكر و تدبّر در انديشه بزرگان از رسالت هاي خطير رسانه ملي است. آزاد انديشي، بلندنگري، سعهصدر، عفت قلم و انصاف در پژوهش از ويژگي هاي برجسته علامه طبرسي بود كه در آثار او از جمله معجم البيان به چشم مي خورد. ايشان در عصري كه مناقشه هاي مذهبي از حد قلم و زبان مي گذشت، با احياي انديشه ديني، و وحدت فكري و تفاهم مذهبي، به دور از تعصب هاي پوچ و با به كار بستن سلاح انديشه و استدلال، زمينه تفاهم و وحدت را ميان مسلمانان فراهم كرد.

در بزرگداشت فرزانگان جامعه بايد راهي را كه به آنان پيموده اند، پيش پاي روندگان قرار گيرد و راز كمال ايشان باز جسته شود. مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما نيز با همين هدف كوشيده است با معرفي بخشي از خدمات بزرگي كه اين عالم پرنشاط در زندگي اجتماعي و سياسي خويش انجام داده است و انتخاب بهترين شيوه و بلندترين زبان ها، غبار غربت و انزوا را از اين حقايق درخشان بزدايد.

از نويسنده اين اثر، اعظم بابايي سپاس گزاريم و اميدواريم اين نگاشته براي مديران و برنامه سازان رسانه ملي سودمند باشد.

و من الله التوفيق

اداره كل پژوهش

مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما

ص: 10

ص: 11

پيش گفتار

پيش گفتار

ستارگان بسياري آسمان تمدن اسلامي را روشن كرده اند كه هريك از آنان، مي توانند راهنما و هدايتگر جويندگان حقيقت باشند؛ ستارگان درخشاني چون مفسران، محدثان، فقها و دانشمندان مسلمان كه هر يك در دوره اي درخشيده اند و تا ابد روشنگر راه حقيقت هستند.

بررسي زندگي و شخصيت اين دانشمندان و شناخت هويت آنها، پيشينه فرهنگ ايراني را اثبات مي كند و به بركت خدمات اين دانشمندان، اسلام از چنان پشتوانه علمي و فرهنگي قدرتمندي برخوردار است كه پناه بردن به الگوهاي بيگانه را بي نياز مي كند.

بر اين اساس، مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما با همكاري مؤسسه پيشرايان با همت و كوشش پژوهشگراني همچون خانم اعظم بابايي، مطالعه زندگي دانشمندان را به انجام رسانده است كه اثر پيشرو يكي از اين آثار است.

علامه طبرسي، از دانشمندان بزرگ اسلامي است كه در بيشتر حوزه هاي علوم اسلامي وارد شده و شايستگي خويش را نيز اثبات كرده است. وي در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي مانند فقه، تفسير و كلام، كتاب هايي نگاشته است. از مهم ترين آثار وي، تفسير مجمع البيان است كه در نوع خود، كم نظير و حتي بي مانند است.

ص: 12

قرن ششم هجري، قرن تفسير است و در اين قرن، در تمامي نحله هاي فكري اسلامي، تفسيري به رشته تحرير درآمده است. راز جاودانگي تفسير علامه در ميان اهل سنت و شيعه، برتري كلام، استادي در سخن، دانش گسترده و رعايت تعادل در نقل انديشه هاست.

در دوران زندگي علامه طبرسي، مذاهب و نحله هاي گوناگون اسلامي، درگير قدرت طلبي هاي سياسي و جناح بندي هاي فكري و عقيدتي خود بودند و بازار تعصب و كوته نظري گرم بود. در چنين عصري، عالم دانا و دورانديشي چون طبرسي، قرآن كريم را محور كار و تحقيق خود قرار داد و در نقل انديشه ها با رعايت تعادل، در ايجاد وحدت ميان مسلمانان كوشيد.

هدف از اين پژوهش، مطالعه زندگي علامه طبرسي و بيان جنبه هاي شخصيتي وي و شناساندن آن به جوانان عزيز ايران است. اميد است گامي هر چند كوچك، ولي مؤثر در اين زمينه برداشته باشيم.

ص: 13

فصل اول: زندگاني علامه طبرسي

اشاره

فصل اول: زندگاني علامه طبرسي

زير فصل ها

ولادت

زادگاه طبرسي

دوران كودكي و نوجواني

سفر

خاندان طبرسي

وفات يا شهادت

آرامگاه علامه

ولادت

ولادت

ابوعلي، فضل بن حسن طبرسي، ملقب به «امين الدين» و «امين الاسلام»، در سال 468 يا 469ه . ق ديده به جهان گشود. سال ولادت طبرسي، جز در رياض العلماء، اثر افندي و روضات الجنات، نوشته خوانساري، در جايي ديگر بيان نشده است و به ظاهر، نويسنده روضات نيز از رياض العلماء نقل كرده است.

در اين دو كتاب، تاريخ ولادت طبرسي، بين سال هاي 460 تا 470 هجري قمري بيان شده است. سخن صاحبِ رياض العلماء در اين باره چندان معتبر نيست؛ زيرا منبع مورد اعتمادي بيان نشده و سال فوت وي نيز كه از همان منبع نقل شده، مردود است. با اين حال، چون سندي ديگر كه سال ولادت علامه طبرسي را نشان دهد، در دست نبود، به ناچار، به آثار بازمانده وي رجوع شد.

«علامه در مقدمه مجمع البيان، ضمن تأليف اين تفسير گفته است : «و قَد ذَرفَ سِنّي علي الستيين؛ سال عمر من بر شصت (60) فزوني يافته است.» فعل «ذَرَفَ» وقتي بر سر سال عمر درمي آيد، دليل بر اين است كه سال عمر، اندكي فزوني يافته و از اين رهگذر چنين استنباط مي شود كه طبرسي به هنگام تأليف مجمع البيان، 61 يا

ص: 14

62 ساله بوده است. در پايان مجلد اول از مجلدات ده گانه مجمع البيان چاپ صيدا اشاره كرده است كه مجلد اول در سال 530 پايان يافته است. بدين ترتيب، سال ولادتش 469 يا 468 مي تواند باشد و چون فوت وي نيز چنان كه خواهد آمد به سال 548 روي داده، ازاين رو، سال عمر وي بر 79 يا 80 سال بالغ مي گردد. بنابراين، سال ولادت، مدت عمر و سال فوت وي كه در رياض العلماء از شاگردان مولي عبدالله خراساني نقل شده، درست نمي نمايد».(1)

زادگاه طبرسي

زادگاه طبرسي

شيخ طبرسي، اهل تفرش از توابع استان مركزي است كه در قرون پيش، از توابع قم به شمار مي رفت. البته مي توان گفت طبرسي هيچ گاه در تفرش اقامت نداشته و در آنجا نيز متولد نشده، بلكه تفرش، محل ولادت اجداد اوست.(2)

درباره زادگاه طبرسي اختلاف نظر وجود دارد و اين اختلاف، به واژه طبرسي و چگونگي تلفظ آن مربوط مي شود. برخي آن را طَبَرسي، به فتح طاء و باء و سكون راء مي دانند و آن را به طبرستان (مازندران) منسوب مي كنند. گروهي ديگر آن را طَبرِسي، به فتح طاء، سكون باء و كسر راء تلفظ مي كنند و معتقدند طَبْرِس، معرب تفرش است. بنابراين، گروهي، طبرسي را اهل طبرستان و گروهي ديگر اهل تفرش مي دانند.

دوران كودكي و نوجواني

دوران كودكي و نوجواني

روشن نيست فضل، كودكي اش را در تفرش گذرانده يا مشهد، ولي بي شك، روزگار جواني اش را در مشهد گذرانده و به يادگيري علوم متداول عصر


1- حسين كريمان، طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 207. (در اين كتاب، دكتر حسين كريمان درباره سال ولادت طبرسي تحقيق كاملي انجام داده كه مورد قبول پژوهشگران قرار گرفته است.)
2- حسين كريمان، طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 208.

ص: 15

پرداخته تا آنكه در همه رشته هاي علمي از ادبيات عرب تا حديث، فقه، اصول، تفسير و حتي جبر و مقابله تبحر يافته است.(1)

فضل بن حسن، فراگيري دانش را با رفتن به مكتب آغاز كرد و پس از چند سال حضور در مكتب و فراگيري خواندن و نوشتن و قرائت قرآن، خود را براي فراگيري علوم اسلامي و شركت در جلسه درس بزرگان دين آماده كرد.

در آن دوره، تدريس علومي مانند قرائت، تفسير، حديث، فقه، اصول و كلام، در مدارس علميه رواج داشت و شيفتگان دانش را به سوي خود جلب مي كرد. آشنايي و اطلاع كافي از زبان و ادبيات عرب، پنجره ورود به دنياي علوم اسلامي بود و يادگيري آنها نيز از شرايط اصلي آغاز تحصيل شمرده مي شد.

فضل پس از ورود به يكي از مدارس علميه مشهد، علومي همچون صرف، نحو، معاني، بيان و بديع را كه از اصول زبان و ادبيات عرب است، نزد استادان اين علوم به خوبي آموخت و در آن رشته ها صاحب نظر شد. سپس در جلسه درس استادان علوم اسلامي شركت كرد و براي فراگيري دانش الهي بسيار كوشيد تا در آينده، با دستاني پر و قلبي سرشار از دانش الهي، جرئت نگارش تفسير بزرگ كلام الهي را داشته باشد و به حق، در اين راه سربلند شد.

در مدارس آن عصر، دانش هايي مانند حساب، جبر و مقابله رايج نبود و كسي به فراگيري آن رغبت نداشت. با اين حال، فضل بن حسن به يادگيري آن علوم پرداخت و در آن علوم نيز صاحب نظر شد.(2)

علي بن زيد بيهقي در اين باره مي نويسد:

و اين امام در نحو، فريد عصر بود و در علوم ديگر به درجه افادت رسيده ... و در علوم حساب و جبر و مقابله، مشاراليه ]مورد توجه[ بود.(3)


1- علي دواني، مفاخر اسلام، ج3، ص 410.
2- محمدباقر پوراميني، ديدار با ابرار، (علامه طبرسي)، صص 42 _ 44.
3- علي بن زيد بيهقي، تاريخ بيهقي، تصحيح: احمد بهمنيار، ص 243.

ص: 16

سفر

سفر

در تاريخ بيهقي آمده است:

ايشان در مشهد سناباد طوس متوطن بوده اند و ... به قصبه (سبزوار) انتقال كرد؛ [در] سنه ثلاث و عشرين و خمس مأئه (528) و اينجا متوطن گشت و مدرسه دروازه عراق به اسم او بود.(1)

ابوعلي فضل بن حسن، حدود 54 سال در مشهد اقامت داشت. با نفوذي كه سادات آل زباره در اين شهر داشتند، وي در آن ديار با عزت و احترام بسيار زندگي كرد. سپس در سال 523 از مشهد به سبزوار رفت و تا پايان عمر مباركش؛ حدود 25 سال در سبزوار زندگي مي كرد.(2) ابوعلي در سبزوار، مديريت مدرسه دروازه عراق را بر عهده گرفت و به تدريس علوم گوناگون و تعليم و تربيت شاگردان بزرگ و تأليف كتاب هاي نفيس پرداخت. امروزه شاگردان شيخ طبرسي از نامورترين دانشمندان شيعه و كتاب هايش جزو آثار برجسته علوم و فنون اسلامي به شمار مي روند.(3)

دلايل مهاجرت شيخ طبرسي از مشهد به سبزوار را اين گونه بيان كرده اند:

1. وجود اختلاف هاي بسيار ميان اميران سلجوقي در شهرهاي گوناگون به ويژه در مرو؛ مركز خراسان؛

2. فوت وزير معين الدين بن نصر احمد بن فضل بن محمود، وزيرِ سلطان سنجر، فرزند ملكشاهِ سلجوقي كه از سال 490 حاكم خراسان بود.

3. هجرت بزرگان آل زباره به بيهق.(4)


1- علي بن زيد بيهقي، تاريخ بيهقي، تصحيح: احمد بهمنيار، ص 242.
2- طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 209.
3- مفاخر اسلام، ص 409.
4- غلامرضا جلالي، با مشاهير مدفون در حرم امام رضا7، مشهد، ص 281.

ص: 17

خاندان طبرسي

خاندان طبرسي

خاندان طبرسي از عالمان دين بوده و براي هر يك آثاري بيان كرده اند. آنان با خاندان بزرگ آل زباره در نيشابور و سبزوار، خويشاوندي داشته اند. برخي بزرگان خاندان وي عبارتند از:

1. شيخ رضي الدين ابو نصر حسن، پسر ابوعلي از علماي بزرگ شيعه در قرن ششم و نويسنده مكارم الاخلاق و جامع الاخبار. ابونصر از فضايل و كمالات معنوي بهره مند بود و محدث قمي از او به عنوان فاضل كامل، فقيه، و محدث بزرگ ياد مي كند.(1)

2. علي طبرسي، پسر ديگر ابوعلي كه به قول صاحب رياض العلماء، به اين مناسبت، نويسنده مجمع البيان را «ابوعلي» گفته اند. وي به ظاهر تأليفي ندارد.

3. علي بن حسن، نواده ابوعلي كه از علماي بنام عصر خود و نويسنده كتاب مشكاة الانوار است.

4. ابومنصور، احمد بن علي بن ابي طالب، از عالمان بنام معاصر ابوعلي، نويسنده كتاب الاحتجاج. نويسنده رياض العلماء در ترجمه ابوعلي، احتمال خويشاوندي ميان اين دو را داده است.(2)

وفات يا شهادت

وفات يا شهادت

علامه طبرسي، در شب دهم ذي حجه سال 548ه . ق در سبزوار چشم از جهان فرو بست.(3) در منابعي مانند رياض العلماء و روضات الجنات، سال 502ه . ق، سال وفات طبرسي بيان شده است، ولي اين نظر درست نيست؛ زيرا مجمع البيان در سال 539ه . ق نگاشته شده است.


1- شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 5، ص 285.
2- طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 218.
3- تاريخ بيهقي، ص 242.

ص: 18

برخي منابع ديگر، تاريخ متفاوتي را بيان كرده اند، ولي در منابع معتبر ديگري مانند امل الامل، اثر شيخ حرّ عاملي و مستدرك الوسائل، نوشته فاضل نوري، ذي حجه سال 548ه . ق به عنوان سال وفات علامه طبرسي بيان شده است. در اين ميان، سال 548ه . ق كه علي بن زيد بيهقي نقل كرده، به عنوان سال قطعي وفات علامه مورد اعتماد است.(1)

نكته قابل بررسي درباره وفات طبرسي آن است كه برخي نويسندگان، از علامه به عنوان «شيخ شهيد» ياد كرده اند. درباره كيفيت شهادت او نيز اختلاف نظر هايي وجود دارد.

علامه نوري صاحب مستدرك الوسائل، علامه خوانساري، نويسنده روضات الجنات و نيز علامه اميني، صاحب شهداء الفضيله و افندي، نويسنده رياض العلماء، علامه طبرسي را شهيد مي دانند. افندي در رياض العلماء مي نويسد:

يك نسخه از مجمع البيان را ديدم كه با خط شيخ قطب الدين كيدري بوده و آن را نزد خواجه نصيرالدين طوسي خوانده و در پشت آن با خط شيخ قطب الدين كيدري نوشته: «تأليف شيخ الامام الفاضل السعيد الشهيد ابوعلي فضل....»(2)

اين نويسندگان، چگونگي شهادت طبرسي را بيان نكرده اند، ولي گويا وي با سم به شهادت رسيده است.(3)

نظر ديگر درباره شهادت علامه طبرسي اين است كه در سال 547ه . ق، طايفه غُز كه از عاملان ستمگر سلطان سنجر سلجوقي به تنگ آمده بودند، به نواحي خراسان (مشهد الرضا، توس، مرو، بيهق) و برخي شهرهاي ديگر حمله


1- طبرسي و مجمع البيان، ص 211.
2- رياض العلماء، ج 4، ص 344.
3- محمدعلي مدرسي، ريحانه الادب، ج 3، ص 41.

ص: 19

كردند و بسياري از رجال و علما و مردم ايران شهيد شدند. از شخصيت هاي بزرگ علمي كه در اين حمله شهيد شد، امين الدين طبرسي بود.(1)

در منابعي كه درباره حمله غُزها سخن گفته اند، از نام علامه در ميان شهداي اين حمله اثري نيست. براي مثال، ابن اثير به حمله غُزها به نيشابور و خراسان اشاره مي كند و افرادي كه شهيد شدند، نام مي برد.(2) ولي اسمي از علامه طبرسي در ميان آنان نيست. در كتاب جامع التواريخ (تاريخ آل سلجوق)، اثر رشيدالدين فضل الله همداني (متوفي 718)(3) و تاريخ گزيده، اثر حمدالله مستوفي(4) (تاليف 730) نيز در ماجراي حمله غُزها به خراسان از شهادت علامه سخني به ميان نيامده است. افزون بر تاريخ بيهقي،(5) در جلد پنجم الذريعه،(6) جلد سوم ريحانه الادب(7) و التفسير و المفسرون(8) اثر محمد ذهبي به وفات علامه اشاره شده است.

استاد جعفر سبحاني نيز در كتاب شيخ طبرسي، امام المفسرين، پس از آنكه واقعه شهادت طبرسي را از افندي (رياض العلماء) نقل مي كند، مي نويسد:

اين موضوع در هيچ كتاب ديگري قبل از رياض العلماء نيامده و افندي حدود سال 1034 وفات كرده و صاحب مجمع البيان در سال 548. با اين حساب بينشان حدود 5 قرن فاصله است و اگر طبرسي شهيد مي شد، بايد در يكي از منابع قبل آمده باشد. علامه اميني در كتاب


1- جرفادقاني، علماي بزرگ شيعه (از كليني تا خميني )، ص 32.
2- «فَرَكَبَ الغُز و دخلوا نيشابور و نهبوها و جعلوها قاعاً صفصفاً و قتلوا اكابر و الصّغار و احرقوها و قتلوا القضاه و العلماء في البلاد كلّها ، فمن (قُتِلُ) الحسين بن محمد الارسابندي، القاضي علي بن مسعود. ..» ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 7، ص 96.
3- رشيد الدين فضل الله همداني، جامع التواريخ، تصحيح: محمد روشن، صص 64 _ 69.
4- حمدالله مستوفي، تاريخ گزيده، ص 430.
5- تاريخ بيهقي، ص 243.
6- آقابزرگ تهراني، الذريعه، ص 257.
7- ريحانة الادب، ج3، ص 41.
8- محمدحسين الذهبي، التفسير و المفسرون، ص 100.

ص: 20

شهداء الفضيله از آن قضيه (شهادت) حرف زده، اما منبع او روضات الجنات خوانساري و رياض العلماء است.(1)

بر اين اساس، سخن علي بن زيد بيهقي، همچنان سند قطعي ما براي اثبات وفات علامه طبرسي است. چنان كه اشاره شد، وي تاريخ دقيق وفات علامه را در كتابش آورده است. با توجه به اين سند و ديگر مطالب بيان شده، فرضيه شهادت طبرسي باطل است.

آرامگاه علامه

آرامگاه علامه

علامه طبرسي در سبزوار چشم از جهان فرو بست و پيكر پاكش از سبزوار به مشهد منتقل و در نزديكي حرم مطهر امام رضا(ع) در محلي به نام قبرستان قتلگاه به خاك سپرده شد.(2)

آرامگاه شيخ طبرسي در فلكه شمالي، در محوطه باغ رضوان واقع شده و خيابان مجاور آرامگاه وي از قديم، خيابان طبرسي ناميده شده است. اين مكان مقدس از آغاز، محل زيارت مؤمنان و شيفتگان مسلمان بوده است. تغييرات عمده اي در محدوده مرقد علامه صورت گرفته است و در سال 1370 براساس طرح توسعه اطراف حرم مطهر، قبر شيخ را حدود صد متر جابه جا كرده و به باغ رضوان انتقال داده اند. عمليات بازسازي مقبره شيخ طبرسي از سال 1379 آغاز شده است و عمليات تكميلي آن همچنان ادامه دارد.


1- جعفر سبحاني، شيخ طبرسي، امام المفسرين، ص 44.
2- تاريخ بيهقي، ص 42؛ رياض العلماء، ص 345؛ روضات الجنات، ج5، ص359؛ مستدرك الوسائل، ج3، ص 487.

ص: 21

فصل دوم: ابعاد شخصيت علمي و فرهنگي طبرسي

اشاره

فصل دوم: ابعاد شخصيت علمي و فرهنگي طبرسي

زير فصل ها

1. آثار طبرسي

2. طبرسي و علم تفسير

3. طبرسي و سياست

4. طبرسي و فقه و كلام

5. استادان علامه طبرسي

6. شاگردان طبرسي

1. آثار طبرسي

اشاره

1. آثار طبرسي

علامه طبرسي كتاب هاي بسياري در زمينه علوم اسلامي، تفسير، سيره، تراجم، عقايد، فقه، اصول، عبادات و ادعيه دارد كه در ميان آنها، مجمع البيان چون گوهري مي درخشد.

الف) كتاب هاي تفسيري

الف) كتاب هاي تفسيري

علامه طبرسي سه اثر در زمينه تفسير دارد كه عبارتند از:

يك _ مجمع البيان لِعلوم القرآن

تفسيري است به زبان عربي در ده جلد و حجم آن كمي بيش از تبيان، اثر شيخ طوسي است. سبك و شيوه تدوين اين تفسير در ميان همه تفسيرهاي فريقين فارسي و عربي بي سابقه است.

دو _ الكافي الشّافي

اين تفسير در يك جلد، به زبان عربي و به شيوه ادبي نگاشته شده است. علامه پس از تفسير كبير مجمع البيان، به تفسير الكشاف جار الله زمخشري

ص: 22

برخورد و تفسير الكافي را بر اساس تفسير زمخشري بين سال هاي 535 يا 537 تا 541 نگاشت. او در اين كتاب، اختلاف نظرهاي خود را با زمخشري توضيح داده است. اين تفسير مورد توجه علما قرار گرفته و در محافل علمي از شهرت بسزايي برخوردار است.

سه _ جامع الجوامع

طبرسي آن را پس از دو تفسير ديگر خود (مجمع البيان و الكافي الشافي) نگاشته و براي تنظيم جامع الجوامع از آنها بهره بسيار برده و آن را در 4 جلد به زبان عربي نگاشته است. وي در مقدمه اين كتاب، دليل نگارش اين تفسير را اصرار بسيار فرزندش، ابونصر الحسن بيان كرده است. سن علامه در زمان نگارش اين كتاب بيش از 70 سال بوده است. ابوالقاسم گرجي برتري اين تفسير به الكشاف را چهار مورد دانسته است:

1. اختصار و حذف زوايد و مطالب غيرضروري؛

2. نقل رواياتي از شيعه كه گاهي با تفسير كشّاف موافق و در بسياري موارد، مخالف است؛

3. نقل برخي مطالب زمخشري؛

4. هنگام اختلاف نظر با آراي معتزله يا نظر زمخشري، آنچه را خود حق مي دانسته، برگزيده است.

اين تفسير افزون بر بلاغت و اختصار، سرشار از نكته هاي علمي و پاسخ مسائل مبهم است و از بهترين تفسيرهاي شيعي به شمار مي آيد. شيخ طبرسي مدت تدوين اين تفسير را از صفر 542 تا محرم 453، دوازده ماه، به عدد امامان معصوم(ع) بيان كرده است.(1)


1- عبدالحسين شهيدي صالحي، تفسير و تفاسير شيعه، صص 133 _ 136.

ص: 23

ب) كتاب هاي نحو و لغت

ب) كتاب هاي نحو و لغت

يك _ جواهر النحو يا جواهر جمل كه براي امير صفي الدين ابومنصور محمد بن يحيي بن هبة الله حسيني، متوفي در سال 539 در بيهق نگاشته است.

دو_ الباهر، شرح بر كتاب الحماسة ابن فندق در تاريخ بيهق، در شرح حال طبرسي، از اين كتاب نام برده است.

ج) كتاب هاي أنساب و سيره

ج) كتاب هاي أنساب و سيره

يك _ تاج المواليد درباره نسب خاندان آل ابي طالب.

دو_ إعلام الوري يا الأعلام الهدي: علامه طبرسي آن را براي ملك شرف الدين ابي الحسن علي بن شهريار بن قارن، امير مازندران نوشت. اين كتاب در فضايل امامان معصوم(ع) و بر چهار ركن نوشته شده است: ذكر نبي صلي الله عليه و آله ؛ ذكر اميرمؤمنان(ع)؛ ساير ائمه و امامت ايشان و ذكر دوازدهم ايشان.

د) كتاب هاي اخلاق

د) كتاب هاي اخلاق

الأداب الدينيه للخزانه المعينه: اين كتاب در زمينه اخلاق است كه علامه آن را به نام امير معين الدين ابي نصر احمد بن الفضل بن محمود نگاشته و مشتمل بر 14 فصل است. ابن شهر آشوب در معالم العلماء از اين كتاب ياد كرده است.

ه_) كتاب هاي فقهي

ه_) كتاب هاي فقهي

يك _ معارج السؤال؛ صاحب حياض العلماء از اين كتاب ياد كرده و موضوع آن بيان اصول ائمه اطهار است.

دو_ كتاب العمده في اصول الدين: صاحب روضات الجنات از اين اثر نام برده و موضوع آن بيان فرايض و نوافل بوده و به زبان فارسي نگاشته شده است.

سه _ غنية العابد و مينة الزاهد: شيخ منتجب الدين در فهرست از آن نام برده است.

ص: 24

و) ديگر كتاب ها

و) ديگر كتاب ها

افندي، نويسنده رياض العلماء به كتاب هاي ديگري از علامه طبرسي اشاره كرده، ولي موضوع آنها را بيان نكرده است. اين كتاب ها عبارتند از:

يك _ كندز النجاح: در كتاب المصباح از آن نام برده شده و به احتمال درباره ادعيه و مناجات است.

دو _ النور المبين: در معالم العلماء از آن ياد شده و موضوع آن بيان نشده است.

سه _ رساله حقائق الأمور في الأخبار: افندي، نويسنده رياض العلماء از آن، بدون بيان موضوع ياد كرده است.

چهار _ المشكلات: در كتاب دفع المناواه از آن بدون اشاره به موضوع ياد شده است.

پنج _ عبرة السفر و عمدةالحضر.

شش _ مشكات الأنوار: در كتاب روضات الجنات و دفع المناواة از آن ياد شده و به نقل از اين دو كتاب، موضوع آن در اخبار و ادعيه است. به ظاهر، اين كتاب غير از كتاب مشكاة الأنوار في غررالاخبار است كه فرزند شيخ، ابي فضل علي بن شيخ رضي الله ابي نصر آن را نگاشته و اين كتاب مشتمل بر اخبار غريبه است.

هفت _ الفائق: ابن شهر آشوب در معالم العلماء درباره كتاب گفته است: «وهو كتابٌ حَسنٌ».

در نسبت دادن برخي كتاب ها به علامه طبرسي شك و ترديد وجود دارد. برخي از اين كتاب ها عبارتند از:

1. نشر اللآئي كه صاحب رياض العلماء از آن ياد كرده است. درباره كلمات مولي علي است كه به شيوه غررالحكم و دررِالكلم آمِدي گرد آمده است.

ص: 25

2. اسرار الإمامه كه در كتاب الذريعه و دفع المناواه از آن ياد شده، ولي صاحب رياض العلماء در نسبت دادن آن به شيخ طبرسي شك دارد و صاحب روضات الجنات نيز آن را به پسر علامه، حسن بن فضل نسبت داده است.

2. طبرسي و علم تفسير

اشاره

2. طبرسي و علم تفسير

زير فصل ها

الف) قرن ششم، قرن تفسير قرآن

ب) طبرسي؛ مفسر بزرگ شيعه

ج) تفسير مجمع البيان

د) استفاده از عقل و نقل در مجمع البيان

ه) روش علامه طبرسي در مجمع البيان

و) مصادر مجمع البيان

ز) نظر دانشمندان درباره مجمع البيان

الف) قرن ششم، قرن تفسير قرآن

الف) قرن ششم، قرن تفسير قرآن

قرن ششم، از درخشان ترين دوره هاي علوم قرآني و آموزه هاي تفسيري است. در آن مقطع تاريخي، شيعه از شرايط سياسي و اجتماعي بهتري برخوردار بود. در سايه همين امنيت نسبي، در اين قرن، علوم و آموزه هاي قرآني رشد و پيشرفت داشت و تفسيرهاي مشهور و ارزشمندي نگاشته شد. تفسير معروف ابوالفتوح رازي، تأليف حسين بن محمد بن احمد خزاعي در چندين جلد، تفسير قطب راوندي، تفسير ضياء فضل بن علي حسن راوندي كاشاني و تفسير محمد بن احمد بن علي فتال نيشابوري و تفسير ارزشمند مجمع البيان طبرسي در ده جلد، از جمله بهترين تفسيرها در اين قرن هستند.

اين قرن را مي توان «قرن قرآن و تفسير» ناميد؛ قرني كه تفاسير جامعي مانند مجمع البيان در آن نگاشته شد. با توجه به شمار تفاسير اين قرن، درمي يابيم كه علم تفسير در اين قرن اهميت و اعتبار داشته و آموزه هاي تفسيري به كمال و پيشرفت رسيده است.

در اين قرن، فرقه هاي گوناگون شيعه و گروه هاي مذهبي اهل سنت، اعم از اشاعره، معتزله و متصوفه، تفسيرهايي را با نگرش هاي مذهبي خود در مقام اثبات و تحكيم عقايد خويش نگاشته اند. تضادهاي اعتقادي و برخوردهاي كلامي و مجادله هاي مذهبي در اين عصر به اوج خود رسيد. نمونه آن، نگارش كتاب النقض، نوشته شهرستاني و پاسخ هاي بسيار آن است.(1)


1- عبدالرحمن عقيقي بخشايشي، طبقات مفسران شيعه، ج 2، ص 396.

ص: 26

ب) طبرسي؛ مفسر بزرگ شيعه

ب) طبرسي؛ مفسر بزرگ شيعه

طبرسي، از بزرگان شيعيان اماميه است. وي علامه اي فاضل، اديبي جامع و مفسري فقيه بود كه در محضر بزرگ ترين علماي عصر خويش شاگردي كرده بود. تفسير اين عالم بزرگ، سرشار از نكته ها و مسائل مربوط به ادب و لغت و قرائات و نيز دلايل است و به سبب احاطه بر آراي مفسران گذشته، ممتاز است. نويسنده، تفسير تبيان را مبناي كار خود قرار داده و مسائل و فروعي را بر آن افزوده است. وي در اين باره مي نويسد:

در گذشته و حال، علما و دانشمندان به علم تفسير روي آورده اند و در بيان اظهار مكنونات و نهفته آن كوشيده و كتاب هاي فراواني در اين باره تأليف كرده اند و در بسياري از آنها به اعماق و ژرفاي آن فرو رفته و در توضيح حجت ها و استدلالشان موشكافي كرده اند و در تهذيب ابواب آن تحقيق نموده اند و در فروع و شعب آن گام نهاده اند، اما دانشمندان اماميه جز نوشته هايي مختصر، اثري در تفسير قرآن تأليف نكرده اند و در آنها هم فقط به ذكر اخبار و احاديث رسيده، بسنده كرده اند و درباره فهم معاني و كشف اسرار نهاني آن شرح و بسط نداده اند، البته به جز شيخ بزرگوار ابوجعفر طوسي در تفسير تبيان؛ زيرا تفسير وي كتابي است كه حقيقت از آن برمي گيرند و آثار صدق و درستي از آن هويداست و متضمن معاني و مفاهيم و اسرار بدايع قرآن است و در شرح و بسط الفاظ و لغات، بسيار مفصل است، چنان كه تنها به جمع آوري و آرايش و تنظيم آنها بسنده كرده و به تحقيق و تبيين آنها نيز پرداخته است و تفسير وي نمونه و سرمشق ولايي است كه من از انوار وي هدايت يافته ام و در بستر او گام برمي دارم.

طبرسي در تفسير خود، هفت مقدمه آورده و در آنها، تعداد آيات قرآن، اسامي قاريان مشهور، بيان و معرفي تفسير و تأويل، اسامي قرآن، علوم

ص: 27

قرآني، فضيلت قرائت و چگونگي تلاوت آيات را بيان كرده و محفوظ ماندن قرآن را از تحريف، زيادت و نقصان اثبات و به اجماع علماي اماميه در اين باره اشاره كرده است.(1)

ج) تفسير مجمع البيان

ج) تفسير مجمع البيان

تفسير بزرگ شيخ طبرسي است كه وجه تسميه آن به درستي معلوم نيست. شايد اين نام از تفسير جامع البيان اثر محمد بن جرير طبري گرفته شده باشد. تفسير طبري، نخستين تفسير اهل سنت است كه جميع علوم قرآن در آن جمع آوري شده است، درحالي كه تفسيرهاي پيش از آن، هر يك در رشته اي خاص از علوم قرآني نگاشته شده بودند. در مذهب شيعه نيز هر چند تبيان شيخ طوسي، نخستين تفسير دربردارنده همه علوم قرآني است، ولي هيچ يك به جامعيت و كمال مجمع البيان نيستند.(2)

د) استفاده از عقل و نقل در مجمع البيان

د) استفاده از عقل و نقل در مجمع البيان

علامه در تفسير آيات، از عقل بهره بسيار برده، ولي در بسياري از موارد، فراتر از عقل گام برداشته و از روايت هاي معصومين(ع) استفاده كرده است. از ويژگي هاي برجسته تفسير مجمع البيان، بسنده نكردن به عقل و توجه كردن به احاديث است كه به طور متعادل از منابع عامه و خاصه نقل شده است. علامه طبرسي در مقدمه كتاب تفسير مجمع البيان، از قول ابن عباس، از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل مي كند: «كسي كه بدون علم درباره قرآن چيزي بگويد، خداوند نشيمنگاهش را پر از آتش مي گرداند».(3)


1- محمدهادي معرفت، تفسير و مفسران، ج 2، صص 253 و 254.
2- طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 20.
3- عوالي اللئالي، ج 4، ص 104.

ص: 28

علامه اهتمام ويژه اي به نقل سندِ روايت دارد و معتقد است تفسير قرآن كريم به اخبار غيرصحيح جايز نيست و تنها به روايت هايي استشهاد مي شود كه به نظر وي از صحت سند برخوردار است.(1) ازاين رو، از تفسير امام حسن عسكري(ع) روايت نقل نكرده است؛ زيرا استناد اين تفسير به امام حسن عسكري(ع) به نظر علامه درست نيست، هر چند ممكن است اين تفسير در دسترس ايشان نبوده باشد، ولي احتمال بي اعتباري تفسير قوي تر است.(2)

ه) روش علامه طبرسي در مجمع البيان

ه) روش علامه طبرسي در مجمع البيان

علامه طبرسي، نخست مكي و مدني بودن همه سوره ها را و سپس اختلاف ها در عدد آيات و فضيلت قرائت آن سوره را مشخص مي كند. پس از بيان اختلاف ها ميان قرائت هاي آيات، دلايل و استدلال هاي خود را مي آورد. همچنين به بيان اعراب لغات و معاني آن و اسباب نزول و داستان هاي مربوط به آيات مي پردازد. بر اين اساس، روش علامه در تفسير، روشي منظم است كه شايد در نوع خود، بهترين نوع نظم تفسيري باشد.

علامه طبرسي درباره تفسيرش مي نويسد:

به تأليف كتابي آغاز كردم كه در نهايت اختصار و تهذيب و شامل همه دانش هاي مربوط به علم قرائت و نظم و ترتيب بوده و در عين حال، انواع علوم و فنون قرآني در آن جمع شده باشد و شامل همه دانش هاي مربوط به علم قرائت، اعراب، لغت و مسائل غامض و


1- روايت صحيح، در دسته بندي روايات، در دسته روايت هاي آحاد قرار مي گيرد كه درجه پايين تري از روايت متواتر دارد.
2- علي فصيحي، اسباب نزول در تفسير مجمع البيان، صص 203 و 204.

ص: 29

مشكل مفاهيم و معاني وجوه مختلف آنها و علل نفوذ آنها، اخبار و قصص در روايات، حدود و احكام و حلال و حرام و نيز سخن از شبهات مخالفان و استدلال هاي علماي اماميه و در بحث از جاي به جاي قرآن بر صحت بر مبنايي اصول و فروع مذهب تمسك جسته و دلايل عقلي و نقلي را بر شيوه اعتدال و اختصار بيان نموده باشد و اندكي فراتر از ايجاز و فروتر از اطناب و زياده گويي؛ زيرا اذهان مردم در اين روزگار، تحمل بار فراوان علوم مختلف را ندارد و از ورود به ميدان پرمخاطره احساس ضعف مي نمايد؛ چرا كه از علما جز نامي و از علوم جز اندكي باقي نمانده است؛ مانند باقي مانده روح در جسم ذبح شده... در آغاز، سوره مكي و مدني بودن آن را يادآور شده ام. پس اختلاف تعداد آيات و فضيلت تلاوت آنها و اختلاف قرائات و علل و استدلال هاي مربوط به آن را بيان كردم. پس از آن به لغات، اعراب موارد مشكله، اسباب نزول معاني و احكام و تأويلات، داستان ها و ابعاد آن و انتظام و ترتيب آيات پرداخته، پس همه دلائل آشكار و صحبت هاي واضح و اقوال استوار را در خصوص اصالت عربيت و درستي اعراب و نيز درباره معاني و مشكلات آن آوردم.(1)

و) مصادر مجمع البيان

و) مصادر مجمع البيان

1. كتاب معاني القرآن: ابي ذكريا يحيي بن زياد بن عبدالله بن منظور الديليمي الباهلي، معروف به باالفراء (متوفي 207 ه_ .ق)؛

2. معاني قرآن: ابي حسن سعيد بن سعد الماشعي الملقب، بالأخفش الأوسط (21ه_ . ق) و كتاب مخطوط؛

3. مجاز القرآن: ابي عبيده معمر بن مثني (21 ه_ .ق)؛

4. جامع البيان عن تأويل اي القرآن: ابي جعفر محمد بن جرير طبري (310ه_ . ق)؛


1- تفسير و مفسران، ص 452.

ص: 30

5. جامع التأويل للحكم التنزيل: ابي مسلم محمد بن بحر اصفهاني (322 ه_ .ق).(1)

6. انكت في اعجاز قرآن. ابي حسن بن علي بن عسي الرماني المعتزلي (384ه_).

7. اعراب القرآن و معانيه: ابي اسحاق ابراهيم بن اسدي بن سهل، معروف بالزجاج.

ز) نظر دانشمندان درباره مجمع البيان

ز) نظر دانشمندان درباره مجمع البيان

يك _ دانشمندان اهل سنت

اول _ محمدحسين الذهبي

اين دانشمند بزرگ مصري، صاحب كتاب التفسير و المفسرون است. ذهبي در بخشي از كتاب خود به بررسي كتاب هاي تفسيري شيعه مي پردازد. او پس از بررسي جنبه هاي گوناگون تفسير مجمع البيان و نقل مقدمات و اهداف نويسنده، مجمع البيان را كتابي بزرگ در زمينه تفسير دانسته كه نويسنده اش تبحري كامل در فنون مختلف علوم قرآني داشته و معتقد است تفسير مجمع البيان در حُسن ترتيب و زيبايي، تهذيب متن و دقت و تعليل، قوت و نيرومندي حجت و برهان، بي نظير است. وي نيز مي نويسد:

صاحب مجمع البيان در تمام مباحثي كه وارد شده، به زيبايي و نيكويي از عهده مطلب برآمده است. آن گاه كه از قرائت و چگونگي آن بحث كرده است، آن هنگام كه از اعراب و مباحث مربوط به آن سخن رانده است، يا آن وقت كه به مقام دفاع از مذهب و اعتقاد خويش برخاسته است، از دايره عدالت خارج نشده است؛ صاف و روشن، رأي خود را اظهار داشته يا اقوال پيشينيان را مطرح نموده است و به نقد و بررسي آنها پرداخته است و در تمام مراحل از انصاف شايسته برخوردار است و هرگز در بيان عقيده خويش، راه اغراق را نمي پيمايد و در اظهار عقيده افراط و تفريط نمي ورزد.(2)


1- كتاب مفقود شده است.
2- التفسير و المفسرون، جزء الثاني، صص 86 _ 129.

ص: 31

دوم _ محمد محمد مدني

وي از دانشمندان علوم قرآني و صاحب تفسيري معروف در جهان اهل سنت و سردبير مجله رساله الاسلام است. مدني درباره تفسير مجمع البيان مي گويد:

«مجمع البيان، تأليف پيشوايي از پيشوايان اماميه جعفري، امام بزرگوار، طبرسي است. او در اين تفسير، روش تحقيقي پسنديده اي را در پيش گرفته است».(1)

سوم _ شيخ عبدالمجيد سليم

او مفتي اعظم مصر و استاد پيشين دانشگاه اسلامي الازهر است كه درباره طبرسي مي گويد:

مجمع البيان، كتابي است گران سنگ، سرشار از دانش و معرفت، آكنده از فوايد و معاني، با ترتيبي نيكو و شايسته كه اگر بگويم اين تفسير سرآمد تمام تفاسير قرآن و مرجع دانش مباحث قرآني است، مبالغه و گزاف نگفته ام و راه خطا نپيموده ام.(2)

چهارم _ شيخ محمود شلتوت

او پيشواي مردم مصر، رئيس پيشين دانشگاه الأزهر، مفتي مصري و منادي وحدت جهان اسلامي است. شلتوت در مقدمه مبسوطي كه بر چاپ مصري مجمع البيان نگاشته، حقايق گسترده اي را در اين باره آورده است. وي مي نويسد:

مجمع البيان، در بين كتاب هاي تفسيري قرآن، بي همتاست. اين تفسير با گستردگي خاص و ژرفاي ويژه و عمق معاني و تنوع مباحث در تبويب و تنظيم و ويرايش، از امتياز و ويژگي خاصي در ميان تفاسير پيشين برخوردار است. سابقه ذهني كه از كتب گذشتگان داريم، اين است كه آيات و روايات را در مسائل مختلف گردآوري كرده، همه را هنگام بحث يك جا مي آورند كه در اين صورت، گاه فني با فن


1- طبقات مفسران شيعه، ص 142.
2- طبقات مفسران شيعه، ص 137.

ص: 32

ديگر اختلاط پيدا مي كند و خواننده نمي تواند خود را از ميان آن مجموعه ها نجات دهد. گاهي [نيز] به يك بعد از ابعاد مسئله در حد «ملال»آور(اطناب ممل) و در بُعد ديگر از همان مسئله در حد «اخلال» (ايجاز مخل) كوتاه مي آورد، ولي تفسير مجمع البيان، شايد اولين تفسير باشد كه توانسته حق مطلب را ادا كند و توأم با طراوت بحث، عمق و نظم و ترتيب داشته باشد.(1)

دو _ دانشمندان شيعه

اول _ عبدالجليل قزويني

وي در كتاب النقص(2) در اشاره به مفسران بزرگ شيعه مي نويسد:

و اگر شيعه اماميه خواهند كه از مفسران خود لافي زنند، از جماعتي نامعتبر و نامعروف نزنند كه خواجه آورده است: از تفسير محمدباقر(ع) لاف زنند و از قول جعفر صادق(ع) و از تفسير حسن عسكري(ع) و بعد از آن، از تفسير كبير ابوجعفر طوسي و تفسير محمد فتال و تفسير خواجه بوعلي طبرسي و تفسير جمال الدين ابوالفتوح رازي رحمه الله و غيرهم كه همه خبير و عالم بوده اند. اوليان همه معصوم و آخريان، همه عالم و امين و معتمد بوده اند.(3)

دوم _ ابوالحسن علي بن زيد بيهقي (معروف به ابن فندق)

وي درباره طبرسي مي نويسد:

«اين امام در نحو، فريد عصر خود بود و با تاج القراء كرماني اختلاف داشته و در علوم ديگر به درجه افادت رسيد و داراي تصانيف بسياري است و در اختيار(خلاصه كردن) از كتب، رتبه بلند دارد. مثلاً از كتاب مقتصد در نحو، اختياري نيكو كرده، به غايت كمال و


1- طبقات مفسران شيعه، ج 2، ص 134.
2- طبقات مفسران شيعه، ج 2، ص 134.
3- طبقات مفسران شيعه، ج 2، ص 134.

ص: 33

از تفسير زمخشري اختيار كرده است، من غاية الجوده و او را تفسيري است بر ده مجلد و كتب بسيار و در علوم حساب و جبر و مقابله مشارٌاليه بود....(1)

سوم _ شيخ منتجب الدين

وي درباره علامه طبرسي مي گويد:

شيخ امام امين الدين ابوعلي فضل بن حسن بن فضل طبرسي، دانشمندي مورد اعتماد، فاضل، پارسا و برجسته است و او داراي، تصنيفاتي از جمله مجمع البيان در تفسير قرآن است كه من او را ديده ام و بعضي كتاب ها را نزد او خوانده ام.

چهارم _ قاضي نورالله شوشتري

قاضي شوشتري درباره علامه مي گويد:

عمدة المفسرين، امين الدين ثقةالسلام، ابوعلي فضل بن حسن بن فضل طبرسي، از اكابر علماي تفسير است. تفسير كبير او كه مسمّي به مجمع البيان است، در جامعيت او در فنون فضل و كمال، بياني كافي و دليل وافي است. در كتاب لمعه دمشقيه از شهيد اول، محمد فلكي، در مبحث «رضاع» روايتي نقل مي شود كه نشان مي دهد علامه، فقيه نيز بوده است.(2)

پنجم _ شهيد ثاني

وي در اجازه روايتي كه به ابن خازن حائري داده است، مي نويسد:

و همچنين اجازه دادم روايت كتاب مجمع البيان في تفسير القرآن، تأليف امين الدين علي فضل بن حسن طبرسي را كه همانند آن تأليف نشده است.(3)


1- طبقات مفسران شيعه، ج 2، ص 134.
2- طبقات مفسران شيعه، صص 135 _ 137.
3- پوراميني، پيشين، صص 130 _ 132.

ص: 34

ششم _ محدث نوري

وي در مستدرك الوسائل در وصف تفسير مجمع البيان مي گويد:

الذي عَكَفَ عليه المفسرون؛ تفسيري كه مفسران براي استفاده و بهره بري، در آستان آن اعتكاف ورزيده اند.(1)

هفتم _ ابن شهرآشوب

وي در معالم العلماء، درباره طبرسي مي نويسد:

له مجمع البيان في معاني القرآن، حَسَنٌ؛ او را مجمع البيان پيرامون معاني قرآن مي باشد كه بسيار نيكو و زيباست.

هشتم _ مدرسي

مدرسي، نويسنده ريحانه الادب مي نويسد:

امين الاسلام طبرسي، عالمي فاضل و فقيهي كامل، محدثي جليل و مفسري نبيل از اعيان و اعاظم علماي اماميه قرن ششم كه فضل و جلالت و وثاقت و عدالت وي مسلّم براي مخالف و موافق. او از ثقات محدثين عالي مقام مي باشد و از شيخ علي پسر شيخ طوسي و شيخ عبدالجبار قاري رازي كه در ري فقيه اماميه بود، روايت نموده است و صحيفه الرضا از جمله مرويات شيخ طبرسي است. خودش و پسرش شيخ حسن مذكور و نوه اش علي بن الحسن صاحب مشكاة الانوار و ديگر سلسله و اقارب او، عموماً از اكابر علما هستند.(2)

نهم _ سيد حسن صدر

صدر، نويسنده تأسيس شيعه مي گويد:

تفسير مجمع البيان، اسمي است هماهنگ و بامسما و لفظي است جامع معنا و در ده جلد قرار دارد و مجمع البيان تفسيري است كه نظير آن در جهان اسلام تاكنون نگارش نيافته و مشحون با غرائب ادبي و نكات ديني و اشارات دقيق و نكات بديع ادبي است.


1- تاريخ بيهقي، ص243.
2- حدود سال 556 ه_. ق؛ يعني حدود ده _ پانزده سال پس از تأليف مجمع البيان نوشته شده است.

ص: 35

دهم _ استاد حسين كريمان

وي كتاب طبرسي و مجمع البيان را در دو جلد به روشي تحقيقي نوشته و در بخشي از كتاب خود آورده است: خصوصيتي كه مجمع را از ديگر تصانيف مشابه خود ممتاز ساخته است، يكي جامعيت و فراگير بودن آن نسبت به نكات ادبي، فقهي، تفسيري، تاريخي، حديثي و كلامي است. نكته قوت دوم اينكه، طبرسي در نقل اقوال، تعصب به خرج نمي دهد، به همه اصناف و فرقه ها به يك نگاه مي نگرد و آنچه را صحيح و معقول باشد، مي پذيرد و در تقدم و تأخر آن غرض خاصي ندارد.(1)

3. طبرسي و سياست

اشاره

3. طبرسي و سياست

با مطالعه و بررسي انديشه سياسي طبرسي، درمي يابيم كه وي در حوزه انديشه سياسي، مباحث ارزشمند و مفيدي دارد. البته علامه اثري جدا، مستقل و منحصر به نظريه هاي سياسي ندارد، ولي در خلال آثارش از جمله در تفسير آيات در مجمع البيان، همچنين اثر مهم اخلاقي _ سياسي اش به نام آداب الدينيه للخزانه المعينيه، مطالب مهمي بيان شده كه در مجموع نشان دهنده نظام تفكر سياسي طبرسي است.

انديشه و رفتارِ سياسي طبرسي، با توجه به شرايط اجتماعي و سياسي حاكم بر جامعه وي، قابل ارزيابي و بررسي است. بي شك، نظريه ها و موضع گيري ها و مشي سياسي طبرسي، بي ارتباط با جامعه وي نيست، بلكه در ارتباط با آن و تأثيرپذيرفته از آن است.

در عصر طبرسي، بحران ها و اختلاف هاي شديد فكري و مذهبي، به عنوان عاملي اثرگذار بر جامعه، مهم و قابل بررسي است. در عصري كه بسياري از


1- بهاءالدين خرمشاهي، قرآن پژوهشي، ص 184.

ص: 36

فقها، علماي مذاهب گوناگون، مردم و حتي سلاطين، درگير مشاجره ها و مناقشه هاي مذهبي بودند، طبرسي اين چالش را به خوبي تشخيص داد «و ريشه اختلافات و بحران ها را در كج فهمي آن دوران دانسته و به همين منظور در رفع سوءتفاهمات و ابهامات و حركت در مسير ائتلاف و وحدت بينِ فرق اسلامي سعي فراواني مي كند. نوشتن كتب متعدد با هدف جمع بين اقوال مذاهب اسلامي و رفع ابهامات و اتهامات عليه شيعه اماميه، در اين چارچوب قابل ارزيابي است».(1)

بر اين اساس، مي توان گفت مهم ترين اقدام سياسي طبرسي، تلاش براي ايجاد وحدت و از بين بردن اختلاف هاي فرقه هاي اسلامي است. بي شك، در آن عصر، چنين عملي كار ساده اي نبود و به دانش گسترده، بينش عميق و انساني و بي طرفي كامل نياز داشت كه به نظر مي رسد طبرسي در اين راه، موفق و سربلند بوده است؛ چنان كه آثارش، شهادت مي دهند.

طبرسي بيش از آنكه در مسائل سياسي روز جامعه مشاركت داشته باشد، نظريه پرداز سياسي است. بر اين اساس، در اين بخش هم به بررسي انديشه سياسي طبرسي و هم به شناخت رفتار سياسي وي مي پردازيم. البته درباره رفتار سياسي طبرسي در فصل چهارم، در بخش موضع گيري سياسي طبرسي بحث خواهيم كرد.

الف) حكومت در انديشه سياسي طبرسي

الف) حكومت در انديشه سياسي طبرسي

به عقيده طبرسي، سلطنت و حكومت بر دو نوع است: الهي و مشروع؛ غيرالهي و نامشروع. «از نظر طبرسي، تجربه انسان در تأسيس نظام مناسب، بسيار ناقص


1- 1رضا، واعظي، پايان نامه كارشناسي ارشد؛ انديشه سياسي طبرسي، چكيده.

ص: 37

بوده و از طرف ديگر، قدرت فردگرايي او گاهي تحت تأثير عوامل نفساني ديگر قرار مي گيرد. ازاين رو، لازم است تا اراده الهي به كمك اراده انساني بشتابد و اين دو اراده در تعامل با يكديگر، بنيان نظامي بهتر و سودمندتر را پايه گذاري نمايند. بنابراين، آمدن پيامبران، دخالت در زندگي بشر و يا تحميل اراده غير بشري بر اراده بشري قلمداد نمي شود، بلكه مشاركتي از انسان و خدا در زندگي سياسي شمرده مي شود و اين مشاركت، رابطه انسان و خدا را چنان ارتقا مي بخشد كه انسان به مقام خلاف خداوند نايل شده، دستور و هدايت خود را به طور مستقيم، به كمك وحي از خداوند دريافت مي كند. نتيجه اين تعامل در زندگي سياسي بشر، عبارت خواهد بود از نظام نبوت، امامت و يا «نظام عادل». طبرسي معتقد است تنها نظام واجد صلاحيت براي مديريت جامعه، آن است كه بر پايه هاي مشترك اراده الهي و انساني، استوار يافته باشد. در اين صورت، طبيعي خواهد بود كه نظام هاي صرفاً مبتني بر اراده بشري، نمي تواند از نظر او پسنديده تلقي شود. وي در آثار خود الگوي حكومت ايده ئال خود را كه با طبيعت و آرمان سياسي انسان سازگاري كامل دارد، در ابعاد مختلف توضيح مي دهد، اما به زودي درمي يابد كه شرايط واقعي سياسي و اجتماعي، مسير ديگر را مي پيمايد كه در آن، حكومت مطلوب ديني به چالش كشيده شده است. مهم ترين چالش حكومت عادل، اراده استقلال طلبانه و برتري جويانه انسان در برابر اراده خداوند است و اين زماني است كه انسان، پيمان تعامل با خداوند را به طور يك جانبه به هم مي زند و خود به تنهايي، سرنوشت سياسي خويش را در دست مي گيرد. طبرسي اين مرحله را، مرحله طغيان و طاغوت گرايي در حيات سياسي تلقي مي كند كه نتيجه آن شكل گيري دولت هاي جائر و ظالم در تاريخ سياسي انسان مي باشد».(1)


1- محمد اكرم عارفي، انديشه سياسي طبرسي، صص 111_ 113.

ص: 38

اكنون اين پرسش پيش مي آيد كه با توجه به اين حقيقت كه تحقق حكومت عادل در تاريخ سياسي انسان، كم و به ندرت صورت مي گيرد، ارتباط يك مسلمان با نظام حكومتي ستمگر چگونه خواهد بود؟ آيا داشتن رابطه با حكومت جائر، جايز است يا چنين ارتباطي ممنوع است؟

«طبرسي با نگاه عقل گرايانه، به اين نتيجه مي رسد كه تعطيلي حيات سياسي با توجه به سياسي بودن انسان، در عمل، ناممكن يا بسيار پرهزينه است. لذا طرح انديشه تحريم همه جانبه فعاليت سياسي و ضرورت فقدان نظام عادل را به سود افراد مؤمن ندانسته و از ايده همكاري مشروط و محدود يا حتي غير محدود در صورت فراهم بودن شرايط با نظام هاي موجود حمايت كرده است. حكومت مطلوب ايشان، حكومت معصوم است و به همين دليل، انديشه سياسي او بر محور نظام امامت دور مي زند، اما نظريه سياسي او در عصر غيبت از تعامل سازنده با نظام هاي جور حكايت مي كند».(1)

«طبرسي با توجه به ضرورت و شرايط خاص، مواردي را براي شيوه رابطه با حكومت جائر ذكر مي كند، از جمله:

1. در صورتي كه نخبگان جامعه اسلامي بتوانند در دولت جائر، خدمتي براي اسلام و مسلمين انجام دهند، ارتباط با ظالم اشكالي ندارد. مواردي چون دفاع از حق، امر به معروف و نهي از منكر و تسليم حق به اهل آن، از جمله مواردي هستند كه براي تحقق آنها مي توان با ظالم ارتباط برقرار كرد.

2. جايي كه با ورود به دستگاه دولت جائر، بتوان شري را از مؤمنان و مسلمانان دفع كرد و رنج و مصايب آنان را كاهش داد.

3. دادخواهي از حكومت جور در صورتي كه اميد به استيفاي حق باشد، جايز است».(2)


1- محمد اكرم عارفي، انديشه سياسي طبرسي، ص 74.
2- محمد اكرم عارفي، انديشه سياسي طبرسي، صص 107و 108.

ص: 39

در ادامه اين مطلب، بحث رابطه مجتهد با سلطان بيان مي شود.

ب) ديدگاه علامه طبرسي درباره مشاركت علما در حكومت

ب) ديدگاه علامه طبرسي درباره مشاركت علما در حكومت

رابطه مجتهد يا عالم ديني با حاكم جور چگونه خواهد بود؟ «در بررسي رفتار فقهاي دوره ميانه؛ يعني از آغاز غيبت كبري تا روي كار آمدن ايلخانان مغول و عصرِ ايلخانان، نمونه هاي فراواني از حُسن ارتباط و حتي همكاري فقيهان با حاكمان جور و پذيرش نقابت، قضاوت و ولايت از جانب آنان را مي بينيم. بي شك، اين همكاري ها بر پايه هاي نظري و مباني فقهي اين فرزانگان استوار است و چنان كه مي توان با امعان نظر به سخنان و آثار فقهي اين دوره يافت مبناي اصلي همكاري و پذيرش ولايت از حاكمان جائر، اصل ولايت فقيه بوده است. بر پايه اصل ولايت فقيه، پذيرش ولايت از حاكمان جور در حقيقت، استيفاي بخشي از حقوقي است كه معصومين به فقيهان تفويض كرده اند. ازاين رو، بعضي از فقيهان اين دوره به صراحت اعلام كرده اند كه گرچه در ظاهر، فقيه از جانبِ حاكم جائر منصوب مي شود، ليكن در واقع، از جانب امام معصوم نصب شده است و فقيه بايد نيت كند كه اين ولايت، حقي است از سوي معصومين كه به او تفويض شده است.

بر اساس چنين ديدگاهي، طبرسي در خصوص رابطه فقيه و سلطان، گرفتن منصب از سلطان جائز را جايز دانسته و بر آن تأكيد كرده و ادله هايي نيز بيان فرموده است. مثلاً درباره تفسير سوره يوسف(ع)، واگذاري واقعي سلطنت و اداره امور به يوسف نبي (ع) را از طرف خداوند مي داند، نه از طرف حاكم. وي اگرچه منصب از سوي حاكم جائر را جايز مي داند، اما وظايف ديگري را براي علما بيان مي كند؛ از جمله: عدم دفاع از ظالم، پرهيز از كتمان حق، امر به معروف و نهي از منكر...».(1)


1- انديشه سياسي طبرسي، صص 80 _ 82.

ص: 40

«درباره حكومت غير جائر و غير معصوم نيز مي توانيم به طور يقين، از سخنان و نظرات ابوعلي طبرسي استفاده كنيم و بگوييم: به نظر طبرسي، در عصر غيبت ضمن اينكه حاكميت به خداوند و امامان معصوم؛ جانشينان پيامبر خدا و برگزيده خدا تعلق دارد، اما با توجه به ضرورت وجود حكومت، حاكم غيرمعصوم را به شرط آنكه در چارچوب احكام الهي و در جهت خير و صلاح بندگان خداوند، حركت كند، حاكم منصوب از طرف خداوند مي توان تلقي كرد».(1)

«[علامه طبرسي] نمونه چنين حكومتي را فرمانروايي طالوت در ميان قوم بني اسراييل دانسته كه در زمان تصدي اين امر، طالوت نه پيامبر بود و نه معصوم. همچنين به سلاطين و حاكمان عادل معاصر مانند: سلطان معين الدين ابونصر احمد بن فضل بن محمود، وزيرِ سلطان سنجر و علي بن شهريار، حاكم خراسان اشاره كرده است».(2)

ج) عدالت در انديشه سياسي طبرسي

ج) عدالت در انديشه سياسي طبرسي

«عدالت و شرايط تحقق آن در جامعه، از نظر انديشمندان مسلمان از جمله طبرسي از اهميت بسيار والايي برخوردار است. از نظر طبرسي، حقيقت عدالت وقتي در جامعه محقق مي شود كه زمامدار اين امور را انجام دهد:

_ حكومت را امانت بداند؛

_ مردم را به دين و شريعت وا دارد؛

_ در امانت خيانت نكند؛

_ حقوق مردم را رعايت كند و در ميان آنها به انصاف و عدالت و مساوات رفتار كند؛


1- انديشه سياسي طبرسي، ص 140.
2- انديشه سياسي طبرسي، ص 57.

ص: 41

_ نسبت به بندگان خداوند اراده ظلم و تكبر نداشته باشد و به معصيت مصمم نباشد؛

_ به حاجت حاجتمندان توجه داشته و هرگز آنها را كوچك نشمرد؛

خلاصه آنكه قوام پادشاهي و زمام داري، در رعايت حقوق مردم و رفتار بر منهج عدالت است».(1)

4. طبرسي و فقه و كلام

4. طبرسي و فقه و كلام

الف) مقدمه اي در كلام اسلامي

كلام، از علوم اسلامي است كه درباره اصول عقايد اسلامي بحث مي كند، آنها را توضيح مي دهد و درباره آن استدلال و از آنها دفاع مي كند. در حقيقت، تعليمات اسلامي همان علم كلام است؛ يعني مسائل و آموزه هايي است كه بايد آنها را شناخت، به آنها معتقد بود و ايمان آورد؛ مانند مسئله توحيد و صفات ذات باري تعالي، نبوت عامه و نبوت خاصه. فرق اسلامي در اصول دين و مواردي كه ايمان و اعتقاد به آنها لازم و ضروري است، اختلاف نظر دارند. در نيمه دوم قرن اول هجري، مبحث مسائل كلامي درباره جبر و اختيار و عدل در ميان مسلمانان مطرح بوده است. نخستين حوزه رسمي اين مباحث، مجلس درس حسن بصري (110ه_ . ق) بوده است.

كلام شيعي در حقيقت، بيان ادله و براهين عقلي و نقلي براي اثبات اصول و فروع و شيوه تفكر مذهبي اين فرقه است. آنچه به عنوان سرچشمه هاي اصلي تفكر مذهبي شيعه مطرح مي شود، افزون بر قرآن و تفسير، سيره و گفتار نبوي، حديث، كلام و روش معصوم را نيز شامل مي شود.(2)


1- انديشه سياسي طبرسي، ص 77، برگرفته از: نظريات طبرسي در مجلدهاي مختلف مجمع البيان.
2- سيد حسين، ريس السادات، انديشه هاي كلامي شيعه، ص 30.

ص: 42

ب) نظريه هاي كلامي طبرسي

علامه طبرسي در نظريه هاي كلامي خود، پيرو متكلمين شيعه بوده و در تفسير بزرگش مجمع البيان، آيات مربوط به اصول دين را به روش متكلمين شيعي تفسير كرده است، به گونه اي كه حتي ذهبي در مورد انديشه او در اين باره به اشتباه افتاده است. ذهبي در كتاب تفسير و المفسرون خود، در بخش مفسران اماميه، به گرايش هاي كلامي شيخ طبرسي اشاره كرده و او را معتزلي دانسته و با اشاره به آيات متعدد قرآن در اين زمينه، به تحليل تفسير وي پرداخته است.(1)

مباحث عمده كلامي در تفسير طبرسي، افعال بندگان، مسئله جبر و اختيار، رؤيت خداوند در قيامت، اسلام و ايمان افراد، شفاعت و عصمت ائمه شيعه است.(2)

نسبت دادن اعتزال به مفسران شيعي، نادرست است؛ زيرا اصول اعتقادي شيعيان اماميه در برخي مسائل مانند مسئله عدل، تجريد ذات خداوند از مبادي صفات و حكم عقل در معرفت حسن و قبح اعمال، با مذهب اعتزال، مشترك است. اين بدان معنا نيست كه شيعه اين عقايد را از معتزله يا معتزله آن را از شيعيان گرفته باشد، بلكه نشان دهنده وحدت نظر اين دو مذهب در مسائل كلامي است، همان گونه كه كل امت اسلامي در بسياري از اصول، عقايد و فروع احكام با هم وحدت نظر دارند. ذهبي درباره مسئله هدايت و ضلالت معتقد است، طبرسي با معتزله هم عقيده است و از آنان دفاع و عقايد خلاف ايشان را رد كرده است. منشأ و اصل اين مسئله از شيعه است و شيعه آن را از اهل بيت گرفته و علم و معرفت را در معاني اسلامي گسترش داده و به طور اتفاقي معتزله با آن هم عقيده شده است.(3)


1- تفسير و المفسرون، ج 2، صص 95_ 98.
2- محمدعلي ايازي، المفسرون حياتهم و منهجهم، ج 3، ص 1031.
3- معرفت، پيشين، ص 260.

ص: 43

ج) مقدمه اي بر فقه اسلامي

فقه در لغت به معناي فهم است، البته فهم عميق. احكام و مقررات اسلامي درباره مسائل، به طور جزئي و به تفصيل درباره هر واقعه و حادثه بيان نشده، بلكه به صورت سلسله اصول، كليات و قواعد بيان شده است و هر فقيهي بايد حكم يك حادثه و مسئله را بيان كند. فقيه بايد به منابع و مدارك مورد اعتماد مراجعه كند و همه جوانب امر را در نظر گيرد. بنابراين، فقه عبارت است از علم به احكام فرعيِ شرع اسلام، از روي منابع و ادله تفصيلي.

منابع فقه شيعه عبارتند از: كتاب خدا( قرآن)؛ «سنت»؛ يعني قول و فعل و تقرير پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و امامان شيعه؛ اجماع و عقل. اين چهار منبع در اصطلاح فقها به «ادله اربعه» معروف هستند.

د) نظرهاي فقهي علامه طبرسي

فقه، رشته تخصصي علامه طبرسي نبوده است. بنابراين، وي از فقهاي برجسته و بزرگ به شمار نمي رود، ولي شاگردان بسياري تربيت كرده است. طبرسي در بيان آراي فقهي خود از روش فقه شيعه پيروي مي كند و در مواردي مانند نكاح متعه، رضاع، نكاح با اهل كتاب، غنيمت و ميراث انبيا نظريه هاي خاصي دارد. شرح تفصيلي نظريه هاي علامه در اين باره را در آثار فقهي بايد جست.

5. استادان علامه طبرسي

5. استادان علامه طبرسي

استادان، نقش مهمي در پيشرفت و موفقيت علمي شاگردان خود دارند. علامه طبرسي نيز از محضر استادان بزرگي بهره برده كه برخي از آنها عبارتند از:

الف) ابوعلي حسن بن محمد بن حسن طوسي: فرزند شيخ طايفه، عالم بزرگ شيعه، شيخ طوسي است؛ وي به مفيد ثاني مشهور است و غالب سلسله

ص: 44

اجازه ها با روايت او به مشايخ گذشته مي رسد. وي جلسه درسي در نجف اشرف داشت. از آثار مهم وي كتاب الامالي و شرح النهايه است. در كتاب رياض العلماء، روضات الجنات، مستدرك الوسائل و ريحانه الادب به شاگردي علامه طبرسي نزد ابوعلي حسن طوسي اشاره كرده اند.

ب) شمس الاسلام يا شمس الدين ابومحمد الحسن بن الحسين بن بابويه قمي الرازي، معروف به حسكا: وي جد شيخ منتجب الدين است. شمس الاسلام اجازه روايت از تبيان را از شيخ طوسي داشته است. سال مرگ وي به احتمال، سال 510 ه_ .ق در ري بوده است.

ج) ابوالوفاء عبدالجبار بن عبدالله بن المقري نيشابوري رازي، ملقب به مفيد رازي: او نيز اجازه روايت تبيان را از شيخ طوسي داشته است. شيخ طبرسي در مجمع البيان، به شاگردي خود نزد وي اشاره كرده است. ابوالوفاء در ري مجلس درسي داشته است كه چهارصد نفر طلبه در آن درس مي خوانده اند.

د) شيخ فاضل ابوعبدالله جعفر بن محمد بن احمد العبسي دروسيتي: وي از بزرگ ترين علماي عصر خود بود و خاندان دروسيتي همه اهل فضل و علم بودند. او از بزرگان اماميه چون سيد رضي و سيد مرتضي روايت نقل كرده است. از مهم ترين كتاب هاي ابوعبدالله، الكفايه في العبادات، يوم و ليل، الاعتقاد است.

ه_) شيخ موفق الدين بن الفتح الواعظ البكرآبادي الحرجاني: وي اجازه روايت از شيخ طوسي داشته و فقه را نزد شيخ الامام سديدالدين محمود حمصي خوانده بود.

و) محمود بن حمزه بن نصر ابوالقاسم كرماني، معروف به تاج القراء: وي از فقهاء بزرگي بوده و از كتاب هاي او ايجاز في است.(1)


1- ناصر كاظم سراجي، الطبرسي و منهجه في التفسير اللغوي، صص 33_ 34.

ص: 45

ز) سيد محمد قصبي جرجاني: وي از دانشمندان فاضلي است كه طبرسي از او روايت نقل مي كند.

ح) عبدالله قشيري: وي از دانشمندان قرن پنجم و در اصول و مناظره و تفسير و عرفان، از استادان بنام بوده است و طبرسي صحيفة الرضا را از او نقل مي كند.

ط) ابوالحسن عبدالله محمد بيهقي: او از بزرگان و دانشمندان شيعه اماميه است و طبرسي از وي روايت نقل كرده است.

ي) سيد مهدي حسيني قائيني: او از عالمان بزرگ بوده، ولي از زندگي علمي وي اطلاعي در دست نيست.(1)

6. شاگردان طبرسي

6. شاگردان طبرسي

عالماني كه از محضر شيخ طبرسي بهره برده و از محضر وي تبرك جسته اند، عبارتند از:

الف) شيخ رضي الدين، ابونصر، حسن بن فضل بن حسن طبرسي: وي فرزند شيخ طبرسي و از عالمان بزرگ قرن ششم است. در رياض العلماء، مقابس الانوار، روضات الجنات و ريحانه الادب به شاگردي وي نزد پدرش اشاره شده است. ابونصر از فضايل و كمال بهره مند بود. نوشته هاي وي عبارتند از: مكارم الاخلاق و اسرارالامامه كه احتمال دارد اين اثر براي تقديم به پدرش باشد و جامع الاخبار كه چند بار به چاپ رسيده است. اين كتاب را برخي نوشته محمد بن محمد شعيدي و برخي از آثار شيخ جعفر بن محمد دورسيتي دانسته اند. مجلسي نيز احتمال داده است نويسنده آن، ابوالحسن علي بن ابي سعد حناط باشد.

ب) شيخ رشيد الدين، ابوجعفر، محمد بن علي بن شهر آشوب السروي مازندراني: وي از دانشمندان بزرگ و نام آور و از محدثان، عالمان رجال و اخبار


1- ديدار با ابرار (علامه مجلسي)، صص 46و 47.

ص: 46

و از شعرا، اديبان و مفسران و از واعظان شيعه است كه اهل ساري مازندران بود. در فضيلت او همين بس كه عالمان بزرگ سني او را ستوده اند. ابن شهر آشوب از مدافعان فداكار مذهب اماميه بود و آثار وي در تأييد اين مذهب و در رد آرا مخالفان است. وي در كتاب معالم العلماء و مناقب، به شاگردي خود نزد شيخ طبرسي اشاره كرده است. آثار وي عبارت است از: مناقب آل ابي طالب، معالم العلماء، اعلام النواصب، المحزون المكنون في عيون الفنون، المثال في مثالب و الاسباب و النزول علي مذهب آل الرسول.

در آن زمان، در شام، حكومت دولت «آل حمدان» بر پايه تشيع استوار بود، درحالي كه سلاجقه بزرگ منقرض شدند و سلاجقه عراق و خوارزمشاهيان در مذهب تسنن متعصب بودند. پس شرايط براي شيعيان سخت شده بود. شهر آشوب به حلب كه پناهگاه شيعيان بود، مهاجرت كرد و تا پايان عمر در آنجا زيست و در سال 558ه . ق در آنجا درگذشت.

ج) شيخ منتجب الدين ابوالحسن علي بن حسن بن حسين بن بابويه قمي: وي در آثارش به شاگردي در محضر طبرسي اشاره كرده و در فهرست، پس از بيان مصنفات طبرسي گفته است: «و شاهدته و قرأت بعضها».

به گفته مرحوم حاج شيخ عباس قمي، شيخ منتجب الدين، كثير الروايه است و از اقارب و آباي خود بسيار روايت كرده است و مشايخ وي را بيش از صد تن بر شمرده اند، از جمله: شيخ طبرسي، ابوالفتوح رازي، سيد مرتضي رازي، سيد فضل الله راوندي پدر و پسرعمش شيخ بابويه بن سعد بن محمد و....

آثار وي كتاب فهرست و الاربعين عن الاربعين في فضائل اميرالمومنين (يعني چهل حديث از چهل شيخ يا از چهل تن صحابي) است. فهرست او شامل نام عالمان اماميه از عهد شيخ طوسي تا زمان مؤلف و به عبارت ديگر، شامل عالمان شيعه عصر طبرسي است.

ص: 47

د) ضياءالدين، فضل بن علي بن عبيدالله حسني راوندي كاشاني: از وي گاهي به فضل الله بن علي بن حسن و گاهي به فضل الله بن علي بن هبه الله بن علي بن عبدالله ياد كرده اند. آثار مهم وي عبارت است از: ترجمه العلوي للطب الرضوي، ضوء الشهاب في شرح الشهاب، قصص الانبياء، الموجز الكافي و علم عروض و القوافي ... .

ه_) شيخ امام قطب الدين ابوالحسين سعيد بن هبه الله بن حسن راوندي معروف به قطب راوندي: وي از بزرگان فقه، تفسير و حديث شيعه است. در رياض العلماء، مقابس الانوار، روضات الجنات و ريحانه الادب به شاگردي وي نزد طبرسي اشاره شده است. آثار وي عبارت است از: آيات الاحكام، الاختلافات الواقعة بين شيخ مفيد و السيد المرتضي في بعض مسائل الكلاميه، اسباب نزول (از منابع بحار الانوار)، ام القرآن، الانجاز في شرح ايجاز، التغريب في التعريب، تفسير قرآن (معروف به تفسير قطب) و خلاصه التفاسير (در ده جلد).

و) شيخ ثقه ابومحمد عبدالله جعفر بن محمد بن موسي بن جعفر دورسيتي: در رياض العلما، روضات الجنات، لؤلؤتي البحرين و ريحانه الادب، نام وي در رديف شاگردان طبرسي ياد شده است.

ز) شيخ ثقه ابوفضل شازن بن جبرييل بن اسماعيل قمي: از محضر درس طبرسي استفاده كرده و از عالمان قم بوده است. از آثار وي تحفه المؤلف الناظم و فضائل الائمه است.(1)


1- طبرسي و مجمع البيان، ج 1، صص300 _ 313.

ص: 48

ص: 49

فصل سوم: ويژگي و اخلاق علمي علامه طبرسي

اشاره

فصل سوم: ويژگي و اخلاق علمي علامه طبرسي

زير فصل ها

1. انصاف و عدالت

2. عالم پروري

3. عزم و اراده قوي

4. سعه صدر

5. صدق در گفتار

6. آزاد انديشي و دوري از تعصب

7. دقت و امانت داري

8. فضل و دانش گسترده

1. انصاف و عدالت

1. انصاف و عدالت

انصاف داشتن و عدالت ورزيدن، از مهم ترين موارد اخلاق علمي است كه به سعه صدر و طهارت نفس نياز دارد. براي مثال، در برخورد با نظر مخالف، بايد با خشكي و انعطاف ناپذيري محض رفتار كنيم و هر عقيده مخالف از در جنگ و ستيز وارد شويم و سستي و انعطاف پذيري مطلق نيز درست نيست؛ زيرا ممكن است به سست اعتقادي متهم شويم. بر اين اساس، بايد درحالي كه به عقايد درست و منطقي خود ايمان داريم، با عقايد مخالف نيز به گونه اي برخورد كنيم كه به دشمني و نفرت نينجامد، بلكه با استدلال و دليل همراه باشد. روشي كه علامه طبرسي در اثر خود برگزيده، روش سوم است. وي با انصاف و عدالت، با آراي مخالفان برخورد كرده و اين نشان دهنده منصف بودن وي است؛ زيرا اخلاق فردي و ذاتي در شكل گيري اخلاق علمي بسيار اثرگذار است. ذهبي، دانشمند اهل تسنن، در التفسير و المفسرون مي نويسد:

... طبرسي اقوال پيشينيان را مطرح مي كند و با نقد و بررسي اقوال، سخن را برمي گزيند. او از انصافي شايسته برخوردار است.(1)


1- التفسير و المفسرون، ج 2، ص 104.

ص: 50

2. عالم پروري

2. عالم پروري

علامه طبرسي افزون بر نگارش آثار ارزشمند كه به كناره گيري از خلق و عزلت گزيدن و تمركز كردن نياز دارد، فعاليت هاي اجتماعي ارزشمندي نيز داشت. فعاليت هاي وي نشان دهنده آن است كه علامه با تمام اخلاص، همه زندگي خود را وقف خدمت به اسلام و قرآن كرده بود.

از مهم ترين فعاليت هاي اجتماعي طبرسي، مديريت مدرسه دروازه عراق و تصدي كرسي استادي است. مديريت اين مدرسه، خود به تنهايي نشان دهنده آن است كه شيخ طبرسي، از عالمان فعال و فداكار شيعه بود؛ چون در عصر وي، اهل تسنن در جامعه غلبه داشتند و مدارس بزرگ، محلي براي تربيت استادان اين مذهب بود. در اين شرايط، پذيرفتن مسئوليت اداره مدرسه اي شيعي، به تنهايي، مسئوليتي بزرگ است. افزون بر آن، وي شاگردان بسياري نيز تربيت كرد؛ شاگرداني كه هر يك به عنوان دانشمندان شيعه، خدمات گران بهايي به اسلام كردند. پس به حق، مي توان صفت عالم پروري را از ويژگي هاي اخلاقي اجتماعي شيخ طبرسي برشمرد.

3. عزم و اراده قوي

3. عزم و اراده قوي

علامه درباره دوران جواني خود مي نويسد:

من در عنفوان شباب و ريعان جواني كه تازه قدم به دايره زندگاني گذارده بودم، اشتياق به تأليف كتابي در تفسير داشتم كه مشتمل بر لطايف اسرار علم نحو و لغات مطلوب و موارد قرائت ها با بيان ادله آن از تمام جهات و جامع همه گونه معاني و بياني باشد كه از سرچشمه آن (قرآن) گرفته مي شود، ولي پيشامدهاي زمانه و ناملايمات روزگار و تقديرات، ميان من و خواسته ام حايل مي شد.(1)


1- مجمع البيان، تصحيح: رسول محلاتي، ج 1، ص 10.

ص: 51

با اين حال، هيچ يك از اين حوادث و ناملايمات زمانه مانع نشد كه علامه به خواسته و آرزوي قلبي و ديرينه اش جامه عمل نپوشاند. وي با اراده و عزمي راسخ، سراسر عمر خود را وقف كسب دانش هاي گوناگون اسلامي و فراگرفتن ادبيات عرب كرد تا سرانجام پس از 60 سالگي، خود را آماده نگارش چنين اثر بزرگي يافت.

در اين ويژگي علامه طبرسي، دو نكته براي جوانان نهفته است: داشتن انديشه هاي بزرگ و ناب و كوشش پي گير براي به سامان رساندن و عملي كردن انديشه ها. بي شك، زندگي هيچ انساني خالي از مشكلات و سختي ها نيست، به ويژه زماني كه انسان هدفي والا و انديشه اي بزرگ داشته باشد، موانع تحقق اهداف و انديشه هايش بيشتر خواهد بود. با اين حال، كساني پيروز مي شوند كه از دشواري ها نهراسند و نااميد نشوند و با تكيه و اعتماد به فضل خداوند، براي رسيدن به هدف والا بكوشند.

4. سعه صدر

4. سعه صدر

حضرت موسي(ع) از خداوند چنين خواست:« رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي.» بهره مندي از سعه صدر و آراستگي به صفت بردباري، از مهم ترين ويژگي هاي عالمان است؛ زيرا در عرصه علم، چگونگي برخورد با نظرها و عقايد مخالف بسيار مهم است. شيفتگي و پاي بند بودن به عقايد شخصي، به منزله ركود هر طالب علمي است. دانشمند بايد با سعه صدر با شاگردان خود برخورد كند تا بستر رشد و شكوفايي آنان را فراهم سازد. برخورد علامه طبرسي در آثار خود با نظرها و عقايد مخالف و موافق، نشان دهنده علم و بردباري علامه است كه با سعه صدر، عقايد مخالف و موافق را به بوته نقد گذاشته است.

ص: 52

5. صدق در گفتار

5. صدق در گفتار

راست گويي و صداقت، نيكوترين ويژگي انسان است. صداقت در قلب، زبان و عمل، به زندگي انسان نور و روشنايي مي بخشد و مي تواند حتي زندگي ديگران را نيز روشن و نوراني كند. سخنان طبرسي در آثارش، سراسر راستي و صداقت است. او در نقل قول كردن از گفته ها و آثار ديگران، امين بوده و هرگز سخن ديگران را به خود نسبت نداده است.

6. آزاد انديشي و دوري از تعصب

6. آزاد انديشي و دوري از تعصب

شيخ طبرسي در نقل اقوال تعصبي نشان نمي دهد و به همه اصناف و فرقه ها يكسان مي نگرد. وي آنچه را درست و معقول بداند، از هر كه باشد؛ از مخالف و موافق، نقل مي كند و در بيان نام آنان، غرضي ندارد.

شيخ طبرسي در زماني مي زيست كه عالمان فرقه هاي گوناگون مذهبي، فقط به اقوال معتقدان طريقه خود توجه داشتند و روايت هاي منقول از مخالفان خود را هر چند مطابق نظر آنان بود، رد مي كردند. با اين حال، طبرسي در نقل نظر مخالفان، آنجا كه سخنشان از نظر اصولي با عقيده وي مغايرت ندارد و به گونه اي نظر وي را تأييد مي كند، باكي ندارد.

«در ميان مؤلفان و مصنفان، كمتر كسي را مي توان يافت كه كلامش از طعن و اعتراض نسبت به مخالفان طريقه خود خالي باشد، لكن طبرسي، ساحتش از اين نقص مبراست. تفسير مجمع البيان و تفسير جوامع الجامع، دو گواه عدل بر اين دعوي تواند بود. اين خصلت از فضل و انصاف، طهارت نفس و عفت قلم او سرچشمه مي گيرد».(1)


1- طبرسي و مجمع البيان، ج1، ص 260.

ص: 53

شيخ محمد شلتوت (رئيس پيشين دانشگاه الازهر _ دانشمند اهل سنت)، درباره تفسير مجمع البيان و نويسنده آن سخنان بسياري دارد. وي نيز در سخني، به ميانه روي طبرسي در نقل نظرها اين گونه اشاره مي كند:

صاحب تفسير مجمع البيان تا حد بسياري توانسته است، اخلاص تفكر علمي خود را بر عاطفه مذهبي اش غلبه دهد. شيخ طبرسي اگرچه به بيان نظرهاي اختصاصي شيعه در احكام و آراي مورد اختلاف اهتمام مي ورزد، به نحوي كه گاه عواطف مذهبي در آن پيداست، ولي در اين عاطفه، طريق افراط در پيش نمي گيرد و مخالفان خود و مذهب خود را مورد حمله قرار نمي دهد.(1)

سيد محسن امين نيز در اينباره مي گويد:

مجمع البيان، كتابي است كه انواع علوم را در آن جمع ساخته، نظرات پراكنده در تفسير را بيان نموده و در هر مقام، به احاديث اهل بيت در تفسير آيات قرآن اشاره كرده است. او دلايل روشن و مورد قبول را با حفظ اعتدال، گزينش نيكو در اقوال و رعايت ادب و نگهداري گفتار، در مقابل مخالفان فكري جمع كرده است، به نحوي كه در كلامش جمله اي كه نفرت از خصم را حكايت كند، يا مشتمل بر تقبيح آنها باشد، يافت نمي شود و اين خصيصه و امتياز در آثار كمتر مؤلف مصنفي يافت مي شود.(2)

7. دقت و امانت داري

7. دقت و امانت داري

علامه طبرسي، در گزينش و ترتيب مطالب و منظم ساختن آن، ابتكار خوب و مناسبي داشت كه اين ويژگي در ديگر تفاسير به چشم نمي خورد. براي مثال، او درباره هر سوره، به اين ترتيب عمل كرده است:


1- ديدار با ابرار (علامه طبرسي)، ص 145، به نقل از: مجله مشكات، ش 35.
2- ديدار با ابرار (علامه طبرسي)، ص 136، به نقل از: شيخ عباس قمي، سفينه البحار، ج 5، ص 285.

ص: 54

1. تفاوت گذاشتن ميان مكي يا مدني بودن سوره و تعداد آيات؛

2. بيان اختلاف ديدگاه ها و اقوال در اين باره؛

3. اشاره به نام هاي گوناگون سوره (در صورتي كه داشته باشد).(1)

بيان اين مطالب نشان دهنده توجه، دقت و باريك بيني طبرسي است و همين ويژگي، تفسير وي را از ديگر تفاسير متفاوت كرده است. شيخ محمود شلتوت در اينباره مي گويد:

[افزون بر] نظم منحصر به فردي كه بر تقسيم و تنظيم تكيه دارد، از مزاياي اين تفسير آن است كه خواننده هر چه مي خواهد، مستقيماً مي يابد. كسي كه در پي لغت است، به بخش مخصوص آن مراجعه مي كند و كسي كه خواهان بحث نحوي باشد، به آن روي مي آورد... .(2)

شيخ طبرسي در نقل اقوال دانشمندان اسلامي، به رعايت كامل امانت معروف است، چنان كه بيشتر كساني كه درباره وي به اظهارنظر پرداخته اند، او را فردي مورد اعتماد و پارسا معرفي كرده اند، به گونه اي كه وي به امين الدين و ثقه الاسلام ملقب شده است.

شيخ منتجب الدين، از دانشمندان بزرگ شيعه و شاگرد علامه، درباره وي مي گويد:

شيخ امام امين الدين ابوعلي فضل بن حسن بن فضل طبرسي، دانشمندي مورد اعتماد، فاضل، پارسا و برجسته است... .(3)

ميرزا عبدالله افندي، صاحب رياض العلماء نيز علامه طبرسي را فردي بافضيلت، مورد اعتماد كامل و هوشيار معرفي مي كند.(4)


1- ديدار با ابرار (علامه طبرسي)، ص 102.
2- ديدار با ابرار (علامه طبرسي)، ص 140.
3- بحارالانوار، ج 104، ص 191.
4- رياض العلماء، ج4، ص 340.

ص: 55

8. فضل و دانش گسترده

8. فضل و دانش گسترده

با توجه به كتاب گران قدر مجمع البيان، امين الدين طبرسي فقيهي متبحر، مفسري بزرگ، محدّثي عالي قدر، متكلمي دانا، اديبي خوش ذوق و توانا، دانشمندي لغوي، نحوي، صرفي، عروضي، نويسنده اي چيره دست و باسليقه و علامه اي نامور بود. همين جامعيت و ويژگي هاست كه تفسير مجمع البيان، اثر برجسته آن دانشمند بزرگ شيعه را مورد توجه خاص دانشمندان شيعه و سني قرار داده است.(1)

قاضي نورالله شوشتري (متوفي به سال 1019 ه_..ق)، در كتاب نفيس مجالس المؤمنين از اين دانشمند بزرگوار چنين ياد مي كند:

عمده المفسرين، امين الدين ثقةالاسلام، ابوعلي فضل بن حسن طبرسي [كه] تفسير كبير او مسمّي به مجمع البيان، در جامعيت او در فضل و كمال، بياني كافي و دليلي وافي است.(2)

علامه طبرسي در حوزه هاي گوناگون دانش اسلامي از جمله فقه، حديث، تفسير، كلام و همچنين در ادبيات عرب، متبحر و متخصص بوده است. شيخ عبدالمجيد سليم (دانشمند اهل تسنن) درباره وي مي گويد:

مؤلف مجمع البيان را ژرف انديش، داراي تدبر بسيار، برخوردار از علم فراوان در سبك نگارش و تعبير بسيار قوي دانستم.(3)


1- مفاخر اسلام، ج 3، ص 411.
2- مفاخر اسلام، ج 3، ص 421.
3- طبرسي و مجمع البيان، ج 2، ص 26، به نقل از: مقدمه مجمع البيان، ص 1.

ص: 56

ص: 57

فصل چهارم: فعاليت هاي سياسي، مذهبي و فرهنگي علامه طبرسي

اشاره

فصل چهارم: فعاليت هاي سياسي، مذهبي و فرهنگي علامه طبرسي

زير فصل ها

1. شرايط سياسي ايران در عصر طبرسي

2. شرايط مذهبي ايران در عصر طبرسي

3. وضعيت فرهنگي عصر طبرسي

1. شرايط سياسي ايران در عصر طبرسي

اشاره

1. شرايط سياسي ايران در عصر طبرسي

«دوره اي كه ابوعلي طبرسي در آن مي زيسته، به لحاظ سياسي _ اجتماعي، دوره اي پر از اضطراب است كه از حذف شدن حكومت غزنوي در خراسان و حكومت هاي ايراني در عراق، فارس، كرمان، گرگان و طبرستان آغاز مي شود و با تسلط هاي پياپي قبايل و غلامان ترك بر ايران و تشكيل سلسله هايي از رؤساي قبايل كوچك و بزرگ زردپوست و غلامان و سرداران آنان در تمام ايران همراه است. اين دوره را در حقيقت بايد دوره حكومت هاي ترك (سلجوقيان) در ايران دانست. اگرچه هنوز خلافت عباسي پابرجاست و جهان اسلام تحت نفوذ آنهاست، اما هم زمان با استيلاي سلاجقه به سرزمين هاي اسلامي به خصوص شرق اسلامي، خلافت دچار ضعف شده بود. سلاطين سلجوقي نيز هر چند همه سنّي مذهب بودند، اما سلطه خود را بر آنان تحميل مي كردند».(1)

سلاجقه، طايفه اي از تركان غُز بودند كه پس از سقوط غزنويان در فاصله سال هاي 429ه .ق تا اوايل قرن هشتم؛ در منطقه اي گسترده از شرق كه شامل


1- رضا واعظي، انديشه سياسي طبرسي، پايان نامه كارشناسي ارشد، ص 37.

ص: 58

خراسان، عراق، كرمان، شام و قسمتي از بلاد روم (تركيه كنوني) بود، حكومت و فرمانروايي كرده اند. پنج شاخه از تركان غز به اسامي سلاجقه بزرگ، سلاجقه عراق، سلاجقه كرمان، سلاجقه شام و سلاجقه روم شهرت يافتند كه كم و بيش، از سلاجقه بزرگ كه قلمرو آنان از حَلَب تا كاشغر امتداد داشت، پيروي مي كردند. دولت سلجوقي به همت طغرل بيك و بازماندگان او؛ يعني آلب ارسلان و ملك شاه، قلمرو آنان وسعت يافت و در سايه تدبير خواجه نظام الملك، حوزه فرمانروايي آنان به حد مملكت ساسانيان رسيد. سلاجقه براي حفظ موقعيت سياسي خود، به تقويت دستگاه خلافت بغداد پرداختند.(1)

الف) حكومت سلجوقيان

الف) حكومت سلجوقيان

سلجوقيان بخشي از امپراتوري نخستين (گوك تورك) را در اوايل سده هشتم ميلادي تشكيل مي دادند و كتيبه هاي اورخون، سال نامه هاي سلطنتي اين امپراتوري را از آنها دانسته اند. آنها در اواخر سده چهارم،ه . ق در سرحدات و حواشي شمالي امارت ساماني ظاهر شدند و از اين زمان، حضوري شفاف و روشن در تاريخ اسلام يافتند.

در اين روزگار، سلجوقيان و ديگر گروه هاي غزان در حواشي خوارزم و ماوراء النهر به خدمت سامانيان درآمدند. سامانيان در اين دوران دچار مشكلات بسياري بودند و سرانجام سلاجقه، جانشين آنها در شمال جيحون شدند. سلجوقيان، چند سال بعد به خراسان رخنه كردند و به طرف غرب تا شمال ايران هجوم آوردند و سوارگان سبك سلاح و چابك آنها در مقابل سپاه مجهز، ولي كم تحرك غزنوي به پيروزي رسيدند. آنها پس از شكست سلطان


1- مرتضي راوندي، تاريخ اجتماعي ايران، ج 8، ص 336.

ص: 59

مسعود غزنوي در دندانقان در سال 431 ه_ .ق، كل خراسان را تصرف و سپس نواحي ديگر ايران را اشغال كردند.

طولي نكشيد كه طغرل (مؤسس سلجوقيان بزرگ) در سال 447 ه_ .ق وارد بغداد شد و شاهزاده بويهي الملك الرحيم خسرو فيروز را عزل كرد و آخرين حكمران آل بويه در جنوب ايران، قدرت خود را از دست داد.

هنگامي كه طغرل براي نخستين بار و به طور موقت، نيشابور، تختگاه خراسان را اشغال كرد (429 ه_ .ق)، اين ناحيه را به استقلال رساند و به نام خود خطبه خواند و لقب «سلطان معظم» را براي خود برگزيد.

در اين روزگار، خلافت عباسي دچار ضعف شديد شده بود و با گرايش سلجوقيان به اسلام و دريافت مشروعيت سياسي از خلافت بغداد، جرياني تازه در تعاملات سياسي كشورهاي اسلامي آغاز شد. طغرل، نجات بخش خليفه از فشار قدرت هاي شيعي چون آل بويه، آل مزيد و فاطميان شد. مقام و موقعيت طغرل در سرزمين هاي مركزي و شرقي جهان اسلام، تقسيم بندي قدرت ميان خليفه عباسي به عنوان رهبر روحاني و معنوي و سلطان سلجوقي در مقام رهبر دنيوي را شفاف و روشن تر ساخت. اين دوگانگي قدرت، از ويژگي هاي دوره سلجوقي در تاريخ اسلام بود.(1) برخي پادشاهان و وزيران سلاجقه عبارتند از:

يك _ آلب ارسلان

آلب ارسلان، برادر زاده طغرل، پس از مرگ طغرل حكومت را به دست گرفت. وي در سال 455ه_ . ق بر تخت شاهي نشست و در سال 456ه . ق


1- باثورت، سلجوقيان، ترجمه: يعقوب آژند، صص 76 _ 80.

ص: 60

عميد الملك كندري، وزير بالياقت طغرل را به تحريك نظام الملك كشت و وزارت را به نظام الملك سپرد.(1)

آلب ارسلان با درايت خواجه نظام الملك، نخست به تثبيت اوضاع داخلي پرداخت. وي در سال 463ه .ق با امپراتور روم كه براي تصرف بغداد و انتشار مسيحيت لشكر كشيده بود، جنگيد و آنها را شكست داد. سرانجام آلب ارسلان در ربيع الاول سال 465ه . ق پس از 9 سال حكومت و گسترش قلمرو حكومت سلجوقيان و انتقال تمدن اسلامي به مناطقي از روم به دست يكي از نگهبانان دژ كشته و در مرو به خاك سپرده شد.(2)

دو _ ملك شاه

به وصيت آلب ارسلان، ملك شاه، جانشين وي شد. او از همان آغاز پادشاهي، سه هدف را دنبال كرد: نابودي رقيبان و دشمنان، حفاظت از ميراث پدر و اجداد خود و گسترش نفوذ سلجوقيان بر بخش هاي مختلف جهان اسلام و سرزمين هاي غيراسلامي تحت تصرف روميان.(3)

ملك شاه با تدبير و درايت خواجه نظام الملك، به موفقيت ها و پيشرفت هايي دست يافت، چنان كه دوره ملك شاه، به عنوان دوران اوج قدرت سياسي سلجوقيان شناخته شده است. مرگ ملك شاه در سال 485ه .ق اتفاق افتاد. چندي بعد به جاي حاكميت مقتدرانه سلطان، در نتيجه اختلاف هايي كه بر سر جانشيني وي بود، وضعيتي آشفته حاكم شد و حكومت مقتدر سلجوقيان به ضعف و انحطاط و فروپاشي گراييد.


1- بويل، تاريخ ايران كمبريج، ترجمه: حسن انوشه، ج 5، ص 62.
2- مليحه ستارزاده، سلجوقيان، ص 78.
3- سلجوقيان، ترجمه: يعقوب آژند، صص 100_ 119.

ص: 61

سه _ خواجه نظام الملك

ابوعلي حسن بن علي طوسي (408يا 410ه .ق _ 485) در اوايل دوره فعاليت خود و به احتمال، از طرف آلب ارسلان لقب نظام الملك يافت. وي نيز مانند بسياري از چاكران و خادمان خراسانيِ دستگاه سلجوقي كار خود را در مقام كارگزار دولتي در خدمت غزنويان آغاز كرد. وي هرگز از آرمان خود براي ايجاد استبداد متمركز غزنوي دور نشد، چنان كه در كتاب سياست نامه، همواره پيروي و تقليد از شاهان نيرومند و جباري مانند سلطان محمود غزنوي و عضدالدوله بويهي را به سلطان سلجوقي توصيه مي كند. ابوعلي نزد امام موفق، از علماي شافعي بزرگ نيشابور، شاگردي كرد. اين شاگردي به او كمك كرد تا به عقايدش در زمينه فقه شافعي و كلام اشعري سامان دهد، ولي تعصب در تعليم و تربيت و هواخواهي از اين حوزه معرفت را بعدها با ساختن مدارسي در نقاط مختلف ثابت كرد.

با مرگ ابوعلي بن شاذان، وزير آلب ارسلان، نظام الملك به وزارت رسيد و با مرگ چغري (برادر طغرل كه امور خراسان بر عهده او بود) نيز مدير و متولي امور خراسان شد. در زمان پادشاهي آلب ارسلان، نظام الملك در نظارت بر امور امپراتوري، دستي داشت. در مدت هفت سال نخست پادشاهي ملك شاه، نظام الملك قدرتي بسيار در دولت سلجوقي يافت.(1)

دوره پادشاهي آلب ارسلان و ملك شاه، دوران اوج قدرت امپراتوري سلجوقي به شمار مي رود. اين دوره سي ساله را ابن اثير «الدولة نظاميه» يا «عصر وزير بزرگ، نظام الملك» ناميده است.

دستاوردهاي اين ديوان سالار برجسته ايران در اين مدت، عبارت است:


1- سلجوقيان، ترجمه: يعقوب آژند، ص 24.

ص: 62

1. ايجاد سپاه منظم و ثابت كه هم اعضاي سركش و آشوبگر خاندان سلجوقي را سركوب كند و هم پاسخ گوي انگيزه توسعه طلبي سلاطين سلجوقي باشد.

2. سازمان دهي ديوان سالاري كه در آن به سنت اداري، ايراني _ اسلامي به بهترين شكل عمل شود.

3. احياي مذهب تسنن در ايران و عراق با ساخت نهادهاي آموزشي.(1)

در اواخر سلطنت ملك شاه، به دليل اختلاف هاي ميان شاه و خواجه وي به دستور ملك شاه عزل شد و مقام وزارت به تاج الملك قمي رسيد. ديري نپاييد كه خواجه در نهاوند به دست يكي از فداييان حسن صباح به ضربت كارد كشته شد. اين واقعه در دهم رمضان سال 485 ه_ .ق روي داد. جسد خواجه نظام الملك را به اصفهان منتقل و در آنجا دفن كردند. در همان سال ملك شاه نيز كشته شد. با مرگ ملك شاه و نظام الملك، حكومت سلجوقيان دچار آشوب شد، به گونه اي كه تا مدت ها ميان مدعيان سلطنت جنگ و اختلاف بود و پس از سلطنت كوتاه مدت بر يكارق و سلطان محمد، سلطان سنجر، همه ممالك سلجوقي را زير سلطه خود درآورد (511 ه_ .ق) و بيش از 40 سال در شرق و غرب ايران سلطنت كرد.(2)

ب) موضع گيري سياسي طبرسي در قبال حكومت

ب) موضع گيري سياسي طبرسي در قبال حكومت

حوادث و ناملايمات عصر طبرسي، فراوان بود و شيعه در شرايط سختي به سر مي برد. بر اين اساس، طبرسي با پيشه كردن مرام و مسلك علماي شيعه در زمان غيبت، با توجه به نيازهاي عصر خويش فعاليت هايي نيز در اين زمينه داشت. وي براي رفع چالش ها و


1- عبدالعظيم رضايي، گنجينه تاريخ، ج 11، ص 197.
2- احمد كمال الدين حلمي، دولت سلجوقيان، ترجمه: عبدالله ناصري طاهري، ص 197.

ص: 63

بحران هاي زمانه بسيار كوشيد و بحران هاي زمانه را كه به عقيده او ناشي از تنش ها و منازعه هاي مذهبي ميان فرق اسلامي است، به عنوان مهم ترين بحران ها تشخيص داد و ريشه آن را در تعصب ها و كج فهمي هاي بزرگان مذاهب مي دانست.

از جمله فعاليت ها و حركت هاي اصلاحي علامه طبرسي در اين زمينه، نگاشتن كتاب هاي بسيار است و بيشتر آثار وي در اين زمينه نگاشته شده است. ابوعلي طبرسي به طور مستقيم به موضوع هاي سياسي نپرداخت، ولي نكته هاي ارزشمندي در اين زمينه، از آثار تفسيري، اخلاقي و فقهي او قابل استخراج است. از جمله اين آثار، مجمع البيان است. شيخ طبرسي در تفسير خود از آراي شيعه و اهل سنت استفاده كرد و با تعديل و ميانه روي، براي نزديكي و وحدت ميان فرقه هاي اسلامي كوشيد.

وي در مقدمه مجمع البيان بر استفاده از روشي معتدل و مبتني بر عقلانيت تأكيد مي كند و دليل آن را تحمل نكردن انديشه هاي عصر خود مي داند و اين خود، گوياي شرايط بد نظري و فكري در عصر طبرسي است. وي مي نويسد:

... استدلالات بسياري را در صحت اعتقادات خود اعم از اصول و فروع و معقول و منقول به گونه اي معتدل و بالاتر از ايجاز و پايين تر از تفصيل بيان كرده ام؛ زيرا انديشه هاي عصر حاضر تاب تحمل سنگيني فراوان ندارد و از تلاش در ميادين مسابقات بزرگ ناتوان است؛ زيرا از علما تنها نامي باقي مانده و از علوم تنها رمقي.(1)

كتاب آداب الدينيه للخزانة المعينيه شيخ طبرسي نيز قابل توجه است. اين كتاب به نام سلطان معين ابونصر احمد بن فضل بن محمود، وزير دولت سلجوقي نگاشته شده و شامل 14 فصل از ابواب اخلاق و تربيت است. «طبرسي در اين اثر، با اتكا به روايات معصوم0ين، آداب فردي را در زمينه هاي مختلف بيان مي كند و در خاتمه كتاب، پس از آنكه تمامي نكات مربوط به رفتار فردي را


1- مجمع البيان، ج 1، ص 8.

ص: 64

بيان كرده، نكات ارزشمندي در خصوص شيوه هاي رفتار حاكم با مردم بيان مي كند و خدمت به مردم را بزرگ ترين عبادت مي داند. نكاتي را كه طبرسي در اين باره بيان مي فرمايد، مي توان چنين خلاصه كرد:

1. توفيق عمل به سنت هاي الهي و دستورات اسلامي؛

2. تلاش در جهت نشر و گسترش سنت ها و ارزش هاي اسلامي در جامعه؛

3. پرهيز و جلوگيري از انتظار ارباب رجوع در محل كار و حل سريع مشكلات آنها؛

4. كوچك نشمردن امور مردم حتي براي يك بار؛

5. سعي در رسيدگي و حل مشكلات و درخواست هاي اهل ايمان و ترجيح دادن آنها نسبت به افراد دور از ايمان».

با توجه به آ نچه گفته شد، مي توان نتيجه گرفت اگرچه طبرسي در دستگاه حكومت وقت، مقام و منصبي را اختيار نكرد، با نگاشتن كتاب هاي متعدد، نظريه هاي سياسي خود را اعلام كرد كه اين نظريه ها نه فقط در حكومت آن عصر و زمانه، بلكه در حكومت هاي سياسي همه زمان ها قابل بهره گيري و الگوبرداري است. بر اين اساس، گفته مي شود طبرسي افزون بر اينكه مفسر، فقيه و دانشمندي اسلام شناس است، نظريه پرداز سياست اسلامي نيز هست.

2. شرايط مذهبي ايران در عصر طبرسي

اشاره

2. شرايط مذهبي ايران در عصر طبرسي

در سده 750 تا 850 ميلادي، در مناطق تحت حكومت سلجوقيان بزرگ و بازماندگان آنها، امپراتوري قدرتمندي پديد آمد كه از زمان اوج خلافت عباسي، بي سابقه بود. پادشاهان سلجوقي در نيمه دوم قرن پنجم، با قرار گرفتن در صدر اين امپراطوري، با كمك خلفاي زمان خود، نظمي به وجود

ص: 65

آوردند كه به موجب آن، خليفه، مقام اول روحاني و معنوي جامعه تسنن اسلامي را پيدا كرد، درحالي كه سلطنت نيز بازوي اجرايي حكومت آرماني اسلامي آنها شده بود. در اين شرايط، خلافت و سلطنت به هم پيوست؛ زيرا سلطان اقتدار خود را با نظارت شريعت، از خليفه دريافت مي كرد و خليفه نيز سلطنت را قدرت كنترل كننده اي مي دانست كه به تنهايي مي توانست ثبات را در تشكيلات حكومتي، برقرار و مسلمانان را براي زندگي بهتر دنيا و آخرت آماده كند. امام محمد غزالي، چارچوب نظري رابطه ميان خلافت و سلطنت و همكاري ميان خليفه و سلطان را در نوشته هاي خود اعلام كرد.

در اين زمان، تشيع آل بويه اقتدار سياسي خود را از دست داده بود. ازاين رو، تسنن در سرزمين هاي ايران و عراق از حمايت كامل سلجوقيان برخوردار شد و نيروي فكري زنده و پيش رونده يافت و جريان هاي گوناگون فكري را درهم تنيد. ازميان مذاهب اسلامي، مذهب حنبلي و شافعي اقتدار بيشتري داشتند. مذهب حنبلي در دوره سلجوقيان از توجه و حمايت بيشتر هيئت حاكمه سلجوقي برخوردار شد و پادشاهاني چون طغرل بيك و آلب ارسلان از هواداران مذهب حنفي بودند. آنها در قلمرو خود تا آنجا كه امكان داشت، از وجود ائمه، قضات و خطباي حنفي بهره گرفتند و شافعيان را در فشار قرار دادند تا تعادل به سود اشعريان و شافعيان را برهم زنند.(1)

غير از شافعي و حنفي، در اين دوران مذاهبي ديگر نيز در قلمرو پهناور سلجوقيان رواج داشت. در كنار مذاهب اسلامي، مشرب هاي كلامي مانند معتزله، اشاعره، مجسمه، مشبهه و كراميه رواج داشتند.

«بنابراين، نيمه دوم قرن پنجم، تمام قرن ششم و ابتداي قرن هفتم، از مهم ترين دوره هايي است كه اختلاف هاي ديني و اعتقادي در آن شدت گرفت


1- سلجوقيان، ترجمه: يعقوب آژند، صص 120_ 123.

ص: 66

و علوم ديني در آن رواج يافت و علماي مذهبي و فقها در شئون حكومت و سياست وارد شدند، فلسفه و علوم عقلي را حرام شمردند و باعث شدند كه علم از محور حقيقي آن، كه بحث از حقايق اشيا بود، منحرف شود و تنگ نظري پديد آيد. عامه مردم، سني مذهب بودند و به خلفاي عباسي اعتقاد عجيبي داشتند. سلاجقه نيز به مذهب تسنن تعصب داشتند و با عامه مردم در مورد خليفه بغداد هم عقيده بودند».(1)

رشد و بالندگي سياسي _ مذهبي اسماعيليان (يا شيعيان هفت امامي _ فاطميان) را نيز بايد بر اين تنوع مذهبي افزود. آنها در اين عصر در اوج قدرت خود به سر مي بردند و بسياري از توان سياسي و عقيدتي سلجوقيان و خلفاي عباسي، صرف مقابله با اين فرقه نيرومند مذهبي مي شد. افزون بر آنكه اين سده ها از مهم ترين دوره هاي تاريخ تصوف، نه فقط در ايران، بلكه در مناطق ديگر است، در سده ششم، كهن ترين طريقت هاي سازمان يافته صوفيه پايه گذاري شد و برخي اجزاي شعاير طريقت به وجود آمد.(2)

در اين عصر به دليل حمايت هاي سياسي و فكري سلطنت از دين، امور مذهبي رونق و شكوفايي بسياري يافت. فقها، محدثين، علما و دانشمندان مذهبي در مدارس مختلف اين عصر به تحصيل و تأليف پرداختند و بازار مناقشه هاي مذهبي ميان فرقه هاي گوناگون گرم بود.

در اين دوره، فرقه حنبلي و شافعي از بيشترين اعتبار و اقتدار برخوردار بودند، ولي در كنار آنها فرقه هاي شيعه و فرقه هاي متعدد كلامي، در سرزمين پهناور سلجوقيان پيرواني داشتند. فرقه اسماعيليه نيز افزون بر فعاليت هاي مذهبي، فعاليت هاي گسترده و شاخص سياسي و نظامي داشت. در كنار همه اين فرقه ها، تصوف اسلامي، دوره رواج و شكوفايي خود را مي گذراند.


1- دولت سلجوقيان، ص 150.
2- تاريخ ايران كمبريج، ص 282.

ص: 67

در مقابل، جهان اسلام شاهد عقب نشيني و زوال تدريجي علوم عقلي و فلسفي طبيعي بود.

الف) وضعيت شيعه در عصر طبرسي

الف) وضعيت شيعه در عصر طبرسي

با مطالعه منابع و آثار اين دوره، آشكار مي شود كه اهل تسنن بر ديگر فرقه ها غلبه داشته و بيشتر پادشاهان و امرا و حكام اين دوره، از اهل سنت بودند و عقايد اصولي آنان نيز، با شيعه، مغاير بود. با وجود اين غلبه و مشكلاتي كه براي شيعه وجود داشت، تشيع همچنان در حال پيشرفت بود.(1)

از فرق متعدد شيعه تنها چهار فرقه در اين دوره اهميت خود را همچنان حفظ كردند:

1. نصيريه (اهل غلو و كساني كه به علي(ع) نسبت الوهيت مي دهند)؛

2. زيديه (پيروان زيد بن علي، فرزند امام سجاد)؛

3. اسماعيليه (يا شيعيان هفت امامي)؛

4. اثني عشريه يا اماميه.(2)

غير از شيعيان هفت امامي (اسماعيليه) كه قدرت سياسي و نظامي بالايي داشتند، شيعه اثني عشريه در اين عهد از ديگر فرقه ها وضعيت بهتر و قدرت بيشتري داشت. در دوره اول سلطنت سلاجقه و در اصل از دوره سلطنت سلطان محمود غزنوي به بعد، سياست ضد شيعي شديدي در مشرق ايران حاكم شده بود و شيعيان را به شيوه هاي گوناگون آزار و اذيت مي كرد. بااين حال، اين سياست چندان دوامي نداشت. در دوره سلجوقي نيز با وجود سياست ضد شيعي سلجوقيان، مراكز شيعه در ايران، مانند مناطق ديگر، رونق يافت. شيعيان مدارس، مساجد و كتاب خانه هايي براي خود ساخته و حتي در


1- ذبيح الله صفا، تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 161.
2- تاريخ ايران كمبريج، ج 5 ، ص 277.

ص: 68

دربار نفوذ كردند، چنان كه پس از قتل خواجه نظام الملك، بزرگان شيعه، به دستگاه هاي تركان راه يافتند و بسياري از آنان را با خود هم داستان كردند.(1)

دو اثر شيعي دوره سلجوقيان؛ يعني كتاب النقض، نوشته قزويني و تبصرة العوام، اثر سيد مرتضي رازي، از گسترش و پراكندگي تشيع در اين دوره بحث مي كند. اگرچه دو گروه مهم سني و شيعه، گاه با هم مناقشه داشتند و در برخي آثار اهل تسنن از شيعيان با عنوان «روافض» ياد شده است، ولي هم زيستي مسالمت آميزي نيز با هم داشتند و گاهي برخي از شيعيان در سلسله مراتب امور ديواني سلجوقيان، به وزارت برگزيده شدند.(2) بسياري از دانشمندان شيعه در اين دوره پرآوازه شدند كه از فضل بن حسن طبرسي، ابوالفتوح رازي، احمد طبرسي (صاحب احتجاج)، عبدالجليل رازي، ابن شهر آشوب، شيخ منتجب الدين و قطب الدين راوندي مي توان نام برد.(3)

از راه هاي تبليغ شيعه براي نشر عقايد و گسترش نفوذ خود، استفاده از «مناقبيان» يا «مناقب خوانان» بود. مناقب به معناي فضايل است و مناقب خوان به كسي مي گفتند كه بر سر بازارها و خيابان ها فضايل علي(ع) و فرزندان آن حضرت را بازگو و ستايش مي كرد. مناقبيان در دوران آل بويه وجود داشتند و فعاليت آنها در اوايل دوره سلجوقي در عراق و طبرستان ادامه داشت. اهل سنت براي خنثي كردن تأثير مناقب خوانان، از «فضايل خوانان» استفاده كردند كه فضايل ابوبكر و عمر را مي خواندند و به شيعه ناسزا مي گفتند. به گفته كتاب النقض، اشعار اين فضايل خوانان تقليدي از اشعار مناقب خوانان بود.(4)


1- تاريخ ايران كمبريج، ج 5 ، ص 279.
2- سلجوقيان، ترجمه: يعقوب آژند، ص 125.
3- طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 107.
4- تاريخ ايران كمبريج، ص 280.

ص: 69

از آنچه در كتاب هايي چون تبصر ة العوام، كتاب النقض و راحة الصدور آمده است، نتيجه مي گيريم گذشته از بغداد و محله شيعه نشين معروف آن؛ كرخ، در ايران عصر سلجوقي، شهرهايي چون كاشان، تفرش، آوه، قم، ري، ساري، قزوين، ارم و بلاد مازندران را از مراكز شيعه مي دانستند. در خراسان نيز شيعياني در شهرهاي نيشابور و سبزوار زندگي مي كردند.(1)

ب) مشاجره ها و مناقشه هاي مذهبي

ب) مشاجره ها و مناقشه هاي مذهبي

سلجوقيان به پشتيباني از اهل سنت پرداختند، ولي نتوانستند تشيع را از ميان ببرند. در حقيقت، فاصله ميان دو قرن پنجم و ششم هجري را بايد دوران مجادله سخت ديني در ايران دانست.(2) در اين دوره، بحث ها و مشاجره هاي مذهبي فراگيري ميان علماي مذاهب صورت مي گرفت كه گاه به ستيز و خون ريزي مي انجاميد.

در ميان سنيان درباره برتري مذهب حنفي و شافعي، جبر و اختيار، رؤيت (ديدن خدا) و نفي آن يا برتري مذهب اشعري، معتزلي و كرامي و ميان سنيان و شيعيان، در مسائل گوناگون و ميان همه آنان با باطنيان، بحث ها و اختلاف هاي شديد و گسترده اي درمي گرفت كه به تشكيل مجالس و تأليف كتاب ها يا به گرفتن اقرار كتبي به ترك عقيده اي و پذيرش عقيده اي ديگر مي انجاميد و گاه با تبعيد يا قتل پايان مي يافت. از ديگر سو، بحث هاي تند و مشاجره هاي سران مذهبي و فِرق، مايه تحريك پيروان آنان مي شد و تنش هاي خونيني را ميان آنها ايجاد مي كرد.(3)

در اصفهان، ميان شافعيه و حنفيه كه تحت رياست «آل خجند» بودند، در ري ميان شافعيه و حنفيه و شيعه و در ديگر سرزمين هاي عراق و


1- تاريخ ايران كمبريج، ص 280.
2- علامه محمدحسين مظفر، تاريخ شيعه، ترجمه: سيد محمدباقر حجتي، ص 300.
3- ديدار با ابرار (علامه طبرسي)، ص 36.

ص: 70

خراسان نيز همواره اين نوع كشمكش هاي مذهبي وجود داشت و همه فرقه ها، جداگانه با اسماعيليه كه آنان را ملاحده مي خواندند، مخالفت و درگيري داشتند. اين كشمكش ها با خون ريزي هاي مستمر ادامه داشت. در جامعه اي كه فقط دين و مذهب، دليل امتياز مردم از يكديگر باشد، به طبع، بحث در خوبي و بدي دين و مذهبي پايين تر از اديان و مذاهب ديگر پيش مي آيد.(1)

مسئله اي كه در اين دوره بسيار جالب توجه است، بيان فضايح مذاهب گوناگون است. براي مثال، حدود سال 556ه . ق يا اندكي پيش از آن، كتابي در انتقاد شيعيان به نام بعض فضايح الروافض نوشته شد. در اين كتاب به هفتاد فضيحت شيعه اشاره شده است. شيعيان نيز در مقابل، چند سال پس از نگارش آن كتاب؛ يعني در سال 560 كتابي در نقض آن كتاب نوشتند و آن را نقض مثالب النواهب في نقض بعض فضايح الروافض ناميدند كه از كتاب هاي مشهور شيعه و به نام كتاب النقض معروف است. در كتاب هاي ديگر اين دوره نيز مانند الملل و النحل، اثر شهرستاني يا تبصره العوام، نوشته سيدمرتضي رازي و مانند آنها از بيان فضايح فرقه هاي گوناگون غفلت نشده است.(2)

ج) نقش طبرسي در ايجاد وحدت مذهبي

ج) نقش طبرسي در ايجاد وحدت مذهبي

در عصري كه تنش ها و مناقشه هاي مذهبي از حد قلم و زبان گذشته بود و به زد و خوردهاي فيزيكي مي انجاميد، ضرورت رشد و احياي انديشه وحدت فكري و تفاهم مذهبي احساس مي شد. براي تحقق اين امر به وجود افرادي نياز بود كه به دور از اين تعصب هاي پوچ، درباره فرقه هاي گوناگون


1- تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 147.
2- تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 147.

ص: 71

اسلامي مطالعه و پژوهش كنند و با سلاح انديشه و استدلال، زمينه وحدت و تفاهم را فراهم آورند. «علامه طبرسي با عنايت به مقتضيات زمان و به منظور كاستن اختلاف هاي موجود، قرآن مجيد را كه مورد احترام و قبول همه مذاهب اسلامي بود، اساس كار خود قرار داد. آزادانديشي، بلندنگري، سعه صدر، عفت قلم و انصاف در پژوهش، از خصايص بارزي است كه در كتاب مجمع البيان وي به چشم مي خورد. او خود را در منبع يا منابع محدودي محصور نساخت، بلكه انديشه هاي مخالف و موافق را نظاره كرده و دامنه پژوهش و تحقيق را از مرزهاي انديشه خود گذراند و به... كاوش ديگران ره سپرد و با نظر يكسان به همه اصناف و فرقه ها، آنچه را صحيح و معقول بود، مي پذيرفت و در تقديم و تأخير آن غرض خاصي نداشت».(1)

محمدحسين ذهبي، دانشمند اهل تسنن، درباره اعتدال علامه طبرسي چنين مي گويد:

طبرسي در مذهب خود معتدل بود و مانند ديگران اهل غلو درباره امام هاي دوازده گانه نبود. وقتي تفسيرش را مي خوانيم، در آن تعصب زيادي مشاهده نمي كنيم. او هيچ گاه يكي از صحابه را تكفير نكرده يا در مورد عدالت و دين داري آنان طعنه نزده است، همچنان كه درباره مرتبه علي غلو نكرده... .(2)

«طبرسي در مجمع البيان، بين تمامي علوم جمع كرده و به اقوال مختلف در تفسير احاطه داشته است و هر جا كه قولي را از اهل بيت نقل مي كند، اعتدال و عدم تعصب را رعايت كرد و نسبت به نظريات مختلف، با ادب و سعه صدر برخورد مي كند، به نحوي كه در كلام او چيزي مبني بر نفرت از دشمن يا بدگويي و مسخره كردن مخالف نمي يابيم».(3)


1- ديدار با ابرار (علامه طبرسي)، ص 108.
2- التفسير و المفسرون، جزءالثاني، ص 142.
3- سيد محسن امين، اعيان الشيعه، جزء الثامن، ص 398.

ص: 72

اين روش اعتدال علامه در تفسير، بيانگر دوري وي از تعصب و جمود فكري است كه در ايجاد وحدت ميان اهل تسنن و شيعيان مؤثر بود. با اين ويژگي، تفسير او نه تنها در ميان شيعيان، بلكه در ميان اهل تسنن از تفاسير معتبر شناخته مي شود.

براي نمونه، طبرسي در معناي آيه «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ» مي گويد:

در معني صراط مستقيم، وجوهي گفته شده است: يكي كه مقصود كتاب خداست و آن از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و علي(ع) و ابن مسعود روايت شده است. ديگر آنكه مقصود، اسلامي است كه اين نيز از جابر و ابن عباس روايت شده است. سوم آنكه مراد، دين الهي است كه جز آن از بندگان پذيرفته نمي شود. اين وجه [اخير] از محمد بن حنيفه روايت شده است و بالاخره، چهارم آنكه مقصود، پيامبر اكرم و ائمه جانشين او مي باشند و اين در اخبار ما روايت شده است، ولي بهتر آن است كه آيه را به عموم حمل كنيم تا همه اين وجوه را در برگيرد؛ زيرا «صراط مستقيم» همان ديني است كه خداوند بدان امر كرده و آن عبارت است از توحيد و عدل و ولايت كسي كه اطاعتش را واجب شمرده و بدان امر كرده است.(1)

3. وضعيت فرهنگي عصر طبرسي

اشاره

3. وضعيت فرهنگي عصر طبرسي

از پي آمدهاي حكومت سلجوقيان، اقتدار تسنن به عنوان مذهب برتر در سرزمين هاي مركزي جهان اسلام بود. سلجوقيان در آغاز وحشي بودند، ولي مي دانستند چگونه از وجود ساختارهاي ديواني ايرانيان و اعراب بهره بگيرند و وزراي انتخابي آنها مانند كندري، نظام الملك و طغرايي، از نظر فرهنگي چنان تأثيري بر اربابان خود بر جاي گذاشتند كه بر وزيران سده چهارم آل بويه پيشي گرفتند.


1- مجمع البيان، ج 1، ص 28.

ص: 73

استقرار امپراتوري سلجوقي، زبان عربي را كه تنها زبان جوامع فرهيخته و ادبي خاورميانه بود، از صحنه راند. سلجوقيان با مهاجرت به ماوراءالنهر (كه هنوز ايران و زبان فارسي بر آن حاكم بود) سرتاسر ايران را تصرف كردند و چون از سطح والايي از فرهنگ و ميراث ادبي بهره مند نبودند، زبان فارسي، زبان ديواني و فرهنگي آنان در سرزمين هاي ايران و آناتولي شد. زبان فارسي، در تمدن عثماني چنان رخنه كرد و ريشه دواند كه تا سده نوزدهم، قدرت و كاربرد داشت.(1)

از ويژگي هاي فرهنگي عصر سلجوقي، رشد و شكوفايي هنرهاي گوناگون است. «به طور كلي، هنر در زمان سلجوقيان رواج يافت و با تشويق هنرمندان و حمايت از آنان، پيشرفت قابل ملاحظه اي كرد. مي توان گفت عظمت و شكوه هنر ايراني، از عصر سلجوقي تاكنون حفظ شده است. سلاجقه، اصول هنري ايراني را گسترش دادند، به طوري كه اين اصول در سرزمين هاي شام و آسياي صغير، بلكه در مصر و شمال افريقا خود را نشان دادند. مي توان گفت در اين دوره، نهضتي كم نظير در عرصه هنر به وجود آمد كه آثار آن تا عصر مغول باقي ماند. اين نهضت به قدري عظيم بود كه صاحب نظران، عصر سلجوقي را درخشان ترين عصر هنر ايراني مي دانند».(2)

در عهد سلجوقي، انواع هنرهاي ايراني به رشد و شكوفايي رسيدند. معماري، ساختن مأذنه ها و برج ها، خطاطي، تذهيب، تصويرگري، جلدسازي، كنده كاري روي چوب، فرش بافي، شيشه گري، سفال گري و فلزكاري از جمله هنرهاي اين عصر است.(3)

در عرصه ادبيات نيز زبان فارسي در كنار زبان عربي رشد و گسترش يافت. حاكمان سلجوقي نه تنها از ادبيات حمايت مي كردند، بلكه برخي از


1- سلجوقيان، ترجمه: يعقوب آژند، صص 71 و 72.
2- دولت سلجوقيان، ص 186.
3- نك: همان، صص 186 _ 196.

ص: 74

آنان، اديباني سخنور بودند و وزيراني علاقه مند به علم و ادب مانند عميدالملك كندري و نظام الملك طوسي داشتند كه در پيشرفت علم و ادب نقش بسياري ايفا كردند.

در عصر سلجوقي، شعر و نثر دري از محدوده دو قرن چهارم و پنجم هجري فراتر رفت و در عراق و آذربايجان نيز رواج يافت. در اين دوره كتاب هاي فراواني در زمينه هاي عرفاني (از جمله كشف المحجوب، آثار سهروردي، اسرار التوحيد و تذكرةالاولياء)، ديني، مذهبي (مانند بعض فضايح الروافض، النقض، روض الجنان و روح الجنان، كشف الاسرار و عدة الابرار و...)، تاريخي (سياست نامه، تاريخ بيهق، تاريخ طبرستان، تاريخ يميني و...)، داستاني، اجتماعي و اخلاقي (قابوس نامه، كيمياي سعادت، كليله و دمنه، چهارمقاله سمك عيار و مرزبان نامه) نگاشته شد.

از شاعران معروف اين دوره، باباطاهر عريان، فخرالدين اسعد گرگاني، ناصرخسرو، سنايي، انوري، خيام، مسعود سعد، خاقاني، نظامي گنجوي و عطار را مي توان نام برد.

از برجسته ترين ويژگي هاي فرهنگي اين عصر، وجود مدارس فراوان و باشكوه در شهرهاي گوناگون است كه يا به دست نظام الملك يا به پيروي و تقليد از وي ساخته شده است. مهم ترين اين مدارس، نظاميه ها بودند كه به دستور خواجه نظام الملك ساخته شده بود و مي توان گفت جريان اصلي انديشه اين دوره، به دست استادان و گردانندگان اين مدارس هدايت مي شد. با اين حال، مدارس نظاميه براي ترويج فلسفه و فكر آزاد بنا نشده بود و علومي كه در آنجا تدريس مي شد، عبارت بود از: فقه، تفسير، ادبيات عرب و علم كلام.(1)


1- تاريخ اجتماعي ايران، ج 8 ، ص 334.

ص: 75

در اين مدارس، شاگردان به خواندن علوم عقلي به ويژه فلسفه مجاز نبودند و اجازه مباحثه درباره فلسفه، هندسه و نجوم را نداشتند. آنها اجازه داشتند فقط به بحث و گفت وگو در حوزه هاي علوم ديني و شاخه هاي گوناگون آن بپردازند.

هر مدرسه به فرقه اي از فرقه هاي مذهبي اختصاص داشت و هر ثروتمندي كه اموالش را وقف اين مدارس مي كرد، شرطش اين بود كه جز هم كيشان و هم مذهبان او در آنجا درس نخوانند.(1)

در اين مدارس، فقها، محدثان، مفسران و عالمان ديني رشد و تربيت مي يافتند و براي ترويج علوم اسلامي مي كوشيدند. بر اين اساس به دليل تعصب شديد حاكم بر جامعه علمي كشور و ممنوعيت تدريس برخي علوم مانند فلسفه، رياضيات و منطق، علوم عقلي به ضعف و سستي گراييد و زمينه انحطاط تمدن اسلامي را فراهم آورد. البته با وجود تحريم فلسفه در اين دوره، دانشمنداني چون امام فخر رازي، خيام و شهاب الدين يحيي سهروردي ظهور كردند.

الف) اوضاع علم و مدارس در دوره طبرسي

الف) اوضاع علم و مدارس در دوره طبرسي

از مهم ترين ويژگي هاي فرهنگي دوره طبرسي، نقش مدارس در جهت دهي فرهنگي كشور است. در اين دوره، مدرسه كه نوعي مؤسسه مسجدگونه بود، همراه با نهادهاي آموزشي وابسته چون دارالعلم، از سده چهارم در ايران و عراق پديد آمد و آل بويه و واليان آنها با علاقه و اشتياق تمام، در راه رونق و گسترش آن كوشيدند، اما مدرسه سازي در روزگار سلجوقيان، رشد و گسترشي تازه گرفت و كساني چون نظام الملك، تاج الملك ابوالغنايم، مستوفي ملك شاه، شرف الملك ابوسعد، مستوفي حنفي، آلب ارسلان و وزراي حنبلي خلفاي


1- دولت سلجوقيان، ص 245.

ص: 76

عباسي به مدرسه سازي روي آوردند، ولي معروف تر از همه، شبكه اي از مدارس شافعي _ اشعري نظام الملك در سراسر قلمرو سلجوقيان بود.(1)

«خواجه نظام الملك، با دو انگيزه به تأسيس مدارس مذهبي دست زد: يكي علاقه به علوم ديني و ديگر جانبداري از مذهب شافعي و اشاعه اشاعره كه خود او از پيروان سرسخت آن بوده است. او چنان امكانات مادي و معنوي را به خدمت گرفت كه نظاميه هاي وي، نظاميه هاي ديگر را تحت الشعاع قرار مي داد. البته هدف از رشد بيش از حد نظاميه ها اين بود كه بتواند در اين مراكز نيرومند و گسترده، افرادي را تربيت نمايد كه جلوي پيش روي، گسترش تبليغات وسيع پيروان اسماعيلي و داعيان خلفاي فاطمي در قسمت شرق اسلام و حوزه خلفاي عباسي و پادشاهان سلجوقي را سد نمايد. بدين طريق توانست اساس يك وحدت مذهبي را در اين بخش از دنياي اسلام فراهم سازد. به دستور وي در ظرف يك سال، هفتاد مدرسه در كليه سرزمين هاي اسلامي تأسيس گرديد و عُشر درآمد مملكت، به تأسيس مدارس اختصاص يافت. وي شخصاً براي اين مدارس، كتابدار، دربان و سرخدمت كار تعيين مي كرد و استادان بنام را استخدام مي نمود. مدرسان لباس مخصوص تدريس بر تن مي كردند و از نظامات بسيار پيشرفته برخوردار بودند».(2)

مدارس نظاميه از ديرباز، از مراكز علمي و مذهبي دنياي اسلام بود. استادان آن اغلب، اعلم واقفه دانشمندان عصر خود بودند. دانش پژوهان از دورترين سرزمين هاي اسلامي به اين مدارس مي آمدند و تحصيل در نظاميه را از بزرگ ترين افتخارهاي علمي و اجتماعي خود مي دانستند. فارغ التحصيلان نظاميه ها همان گونه كه هدف مؤسس آن بود، به عالي ترين


1- سلجوقيان، ترجمه: يعقوب آژند، ص 124.
2- عباس قدياني، فرهنگ و تمدن، صص 170 _ 172.

ص: 77

مراتب علمي، سياسي و مذهبي آن زمان مي رسيدند. كتاب خانه هاي بزرگ و مجهز اين مدارس، انواع و اقسام كتاب ها را در اختيار طلبه علم قرار مي داد و مجالس وعظ و خطابه ايشان براي استفاده عموم برپا بود.(1)

«در همان ايام كه نظام الملك به انشاي [ايجاد] مدارس مشغول بود، ملك شاه، پادشاه سلجوقي به تقليد از وزير خود، به ايجاد مدارسي توجه كرد و از جمله در حاشيه شهر اصفهان مدرسه اي ساخت. در همين عصر در نيشابور، مدارس ديگري احداث گرديد، مانند مدرسه خاتون مهد عراق كه كتاب خانه خوبي داشت و مدرسه ميان بازار نيشابور، مدرسه سرويه و مدرسه دروازه عراق». (2)

«نهضتي كه خواجه نظام الملك براي ساختن نظاميه هاي نيشابور، بغداد، بلخ، بصره، موصل، هرات، اصفهان، آمل و طبرستان به وجود آورد، به زودي و با سرعتي شگفت آور، در سراسر بلاد اسلامي دنبال شد و چون قرن هاي پنجم و ششم، دوره رواج علوم مختلف خصوصاً علوم مذهبي و ادبي بود، توجه شاگردان فراوان به مدارس في الحقيقه، وسيله تشويقي براي بانيان مدارس قرار مي گرفت. مواد تدريس در اين مدارس عبارت بود از فقه، حديث، تفسير، علوم ادبيه، علم حساب و طب.

هر يك از مدارس اغلب، به يكي از مذاهب مهم اختصاص داشته، چنان كه گفتيم در مدارس اين عهد جز علوم ديني و ادبي و مقدماتي از علم حساب كه در فقه مورد حاجت بود، تدريس نمي كردند و احياناً ممكن بود در بعضي از مدارس، تدريس طب نيز امكان پذير باشد، اما ساير علوم عقلي در اين عهد، به شدت و بيش از دوره مقدم، مورد تحريم و نفرت علماي ديني قرار گرفته بود و معمولاً اين گونه علوم در حوزه هاي درس خصوصي تدريس مي شده است و


1- كسايي، ص 14 مقدمه.
2- تاريخ ادبيات ايران، ج 2، ص 241.

ص: 78

هريك از استادان، فلسفه و علوم شاگردان خود را بيرون از مدارس و مساجد تعليم مي داده اند و پزشكي بيشتر در بيمارستان ها تدريس مي شد».(1)

افزون بر مدارس نظاميه، چنان كه گفتيم مدارس بسيار ديگري ساخته شد و هر مدرسه به فرقه اي از فرقه هاي مذهبي اختصاص داشت. شيعيان اثني عشري، مانند ديگر مذاهب، مدارس و مراكز آموزشي داشتند كه جز پيروان اين مذهب از آن استفاده نمي كردند. تعداد اين مدارس، با تعداد پيروان آن مذهب تناسب داشت. ازآنجاكه ري، قزوين، آوه، قم، مازندران و كاشان، مراكز مهمي براي تجمع شيعيان بودند، مدارسشان نيز در اين شهرها متمركز شد. عبدالجليل قزويني در كتاب خود النقض، تعدادي از مدارس شيعي را نام مي برد كه در آن زمان در سرزمين هاي اسلامي از ماوراء النهر و خراسان تا شام وجود داشت. به گفته وي از برخي مدارس براي درس و مناظره و از برخي ديگر براي نماز جماعت و قرائت قرآن و آموزش كودكان و برپايي مجالس موعظه و شنيدن فتاوا استفاده مي شد. مردم به برخي از اين مدارس توجه بيشتري داشتند. براي مثال، در مدرسه عبدالجبار ري، چهارصد فقيه و استاداني باسواد و متكلم و در مدرسه خواجه امام رشيد رازي، بيش از دويست عالم صاحب مقام، به تدريس دين و اصول فقه و شريعت مشغول بودند.(2)

ب) معاصران طبرسي

ب) معاصران طبرسي

همان گونه كه گفته شد، وضعيت علوم ديني در دوره طبرسي، در اوج شكوفايي و رونق بود و با توجه به رونق مدارس و پايگاه هاي علمي، در اين دوره دانشمنداني بزرگ در شاخه هاي گوناگون فقه، تفسير، حديث و ديگر علوم برخاستند. در ميان معاصران طبرسي، از بيان نام شاگردان و استادان وي


1- تاريخ ادبيات ايران، ج 2، صص 245 _ 250.
2- دولت سلجوقيان، ص 245.

ص: 79

خودداري مي كنيم؛ زيرا در بخش ويژه شاگردان و استادان علامه، از اين دانشمندان بزرگ اسلام نام برده شد. در ادامه به نام برخي ديگر از معاصران علامه طبرسي مي پردازيم.

يك _ ابوالفتوح رازي

ابوالفتوح رازي، از دانشمندان بزرگ اواسط قرن ششم و هم عصر طبرسي و از بزرگ ترين مفسران شيعه است. تفسير معروف او، روض الجنان از ارزشمندترين كتاب هاي علمي و مذهبي است كه به زبان شيوايي، حقايق قرآن مجيد و آيات كتاب آسماني را بررسي و تفسير كرده است. ابوالفتوح و طبرسي، هم عصر بودند و اگرچه طبرسي در سبزوار و ابوالفتوح در ري مي زيست و هر دو نيز از علماي نامي شيعه بودند، نه ابوالفتوح در تفسير خود نامي از طبرسي برده و نه در مجمع البيان، اشاره اي به تفسير ابوالفتوح شده است. بي شك، چنان كه يكي از آن دو بزرگوار از تفسير ديگري آگاهي داشت، از آن نام مي برد.

ابوالفتوح رازي آثاري گران بها و ارزشمند دارد كه همگي در نهايت استحكام و پختگي به نگارش درآمده اند. از آثار معروف او كتاب روح الالباب در شرح شهاب الاخبار است كه متن آن از كافي محمد بن سلامه شافعي مصري (متوفي به سال 454ه_ .ق) در موضوع حكم و امثال و آداب است. اثر ديگر او تفسير معروف موسوم به روض الجنان در تفسير قرآن است. روض الجنان، قديمي ترين، محكم ترين و بزرگ ترين تفسير فارسي شيعه است كه تاكنون به دست ما رسيده است. سبك نگارش آن تا حدي مانند ديگر منشآت فارسي علماي اسلام در قرن ششم هجري است كه از لحاظ تقديم و تأخير كلمات و جملات و مبتدا و خبر شبيه عربي است، ولي الفاظ و لغات شيرين و فارسي سره اي كه در سراسر آن به كار برده شده و

ص: 80

احاطه نويسنده به زبان فارسي براي استفاده از لغات فارسي به جاي عربي، اين تفسير را در ميان ديگر تفاسير فارسي و كتاب هاي مذهبي برجسته و ممتاز كرده است. بدون مبالغه، تفسير مجمع البيان، از منابع مهم و اصيل زبان فارسي است.(1)

دو _ عبدالجليل قزويني

وي نويسنده كتاب النقض در رد كتاب بعض فضايح الروافض است. در عصر شيخ عبدالجليل قزويني، يكي از علماي متعصب عامه، كتابي به فارسي به نام بعض فضايح الروافض در رد شيعه نوشت. وي با استفاده از آزادي كه داشت و محدوديت شيعيان در آن عصر، سخت بر شيعيان تاخت و علماي بزرگ شيعه چون شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضي، شيخ طوسي و راويان مشهور شيعه را كه از شاگردان امام محمدباقر و امام جعفر صادق و ديگر امامان معصوم(ع) بودند، نكوهش كرد. او تا آنجا كه توانسته، به تخطئه مذهب و عقايد شيعه پرداخته است.

شيخ عبدالجليل در آن زمان در مدرسه بزرگ خود در ري، به درس و بحث اشتغال داشت و از عالمان بزرگ به ويژه در علم كلام بود. سيد مرتضي قمي، از مفاخر و اعيان شيعه و از بزرگان بانفوذ ري، از ميان علماي شيعه، شيخ عبدالجليل را برگزيد تا ردي بر كتاب بعض فضايح الروافض بنويسد. شيخ عبدالجليل به خوبي از عهده اين كار مهم برآمد و با نگارش ردي بر اين كتاب، حقي بزرگ بر گردن شيعه دارد. اثر ارزشمند شيخ عبدالجليل (النقض)، افزون بر آنكه جوابي كوبنده به دشمن بود، دربردارنده بسياري از مطالب مهم تاريخي، رجالي، جغرافيايي و كلامي است.(2)


1- مفاخر اسلام، ج 3، صص 425 _ 433.
2- حر عاملي، امل الآمل، تصحيح: احمد حسيني، ج 2، ص 17.

ص: 81

سه _ ابوالقاسم زمخشري خوارزمي (467 _ 538 ه_.ق)

وي نحوي، لغت شناس، متكلم، متعزلي و مفسر بزرگ معاصر طبرسي است كه به دليل طول اقامتش در بيت الله الحرام، به «جارالله» معروف است. معروف ترين اثر زمخشري، الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل، معروف به الكشاف، در تفسير قرآن است.

اهميت و اعتبار اين تفسير تا بدان پايه است كه حتي اشاعره كه به طور جدي با افكار اعتزالي زمخشري مخالف بودند، از نظريه هاي ادبي و بلاغي او در تفسيرهاي خود استفاده كردند. طبرسي پس از به پايان رسانيدن مجمع البيان، به تفسير كشاف دست يافت و چنان از نكته هاي ادبي و بلاغي آن لذت برد كه نخست خلاصه اي از آن به نام الكافي الشافي و يا الكاف الشاف تهيه كرد و سپس تفسيري ديگر به نام جوامع الجامع نگاشت و در نوشتن آن از آرا و انديشه هاي بلاغي زمخشري بهره برد. زمخشري، نگارش تفسير قرآن چهار جلدي خود را در كنار خانه خدا و در مكه مكرمه آغاز كرد و پس از دو سال، در سال 528ه . ق آن را به پايان رساند.(1) از ديگر آثار زمخشري، اساس البلاغه، مقدمه الادب و الفائق در غريب حديث است.(2)

چهار _ ابومنصور طبرسي (متوفي 580 ه_.ق)

ابومنصور، احمد بن علي ابن ابي طالب طبرسي، از جمله محدثان و شخصيت هاي برجسته شيعه اماميه در قرن ششم هجري است كه با شيخ طبرسي و ابوالفتوح معاصر بود. شيخ حر عاملي، وي را عالم، فاضل، فقيه، محدث و مورد اطمينان معرفي مي كند.(3) به احتمال قوي، وي نيز خويشاوند


1- طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 320.
2- ديدار با ابرار (علامه طبرسي)، صص 160 _ 162.
3- غلام حسين غلامحسين زاده، آشنايي با جارالله زمخشري، ص 29.

ص: 82

ابوعلي طبرسي است، چنان كه صاحب رياض العلماء در ترجمه احوال صاحب مجمع البيان به آن اشاره كرده است.

شيخ منتجب الدين و ابن شهر آشوب، از شاگردان ابومنصور طبرسي هستند.(1)

الاحتجاج، از مهم ترين آثار ابومنصور است. اين كتاب شامل احتجاجاتي است كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و امامان معصوم(ع) و ياران ايشان با مخالفان و منافقان خود كرده اند. در آخر كتاب نيز توقيعاتي كه امام زمان(ع) براي برخي بزرگان و علماي شيعه فرستاده، آورده شده است.(2)

ج) فعاليت هاي فرهنگي طبرسي

ج) فعاليت هاي فرهنگي طبرسي

يك _ تدريس

چنان كه نويسنده تاريخ بيهقي مي گويد، علامه طبرسي، رئيس و مدرّس يكي از مدارس بزرگ شيعيان بود «و ايشان در مشهد سناباد طوس متوطن بوده اند... و به قصبه (سبزوار) انتقال كرد، در سنه ثلاث و عشرين و خمس مائه و اينجا متوطن گشت و مدرسه دروازه عراق به رسم(3) او بود».(4)

درباره مدرسه دروازه عراق نيز چنين آمده است: «كهن ترين مدرسه (از مدارس سبزوار) به اصطلاح قديمه، مدرسه فخريه است. اين مدرسه در حاشيه جنوبي پياده رو خيابان بيهق، پس از چهار راه برخورد خيابان بيهق و اسرار، در محل امام زاده يحيي قرار دارد كه به مدرسه دروازه عراق يا مدرسه كهنه هم مشهور است. بناي اين مدرسه را به فخرالدوله ديلمي نسبت مي دهند.»(5) علامه


1- طبرسي و مجمع البيان، ج 2، ص 19.
2- طبرسي و مجمع البيان، ج 2، صص 437_ 441.
3- چيزي در رسم كسي بودن؛ يعني تصدي و مباشرت آن را داشتن.
4- تاريخ بيهقي، ص 242.
5- محمود بيهقي، سبزوار، شهر ديرينه هاي پايدار، ص 171.

ص: 83

طبرسي پس از مهاجرت به سبزوار، به تدريس علوم گوناگون و تعليم و تربيت شاگردان بزرگ و تأليف و تصنيف كتاب هاي ارزشمند پرداخت. امروزه شاگردان علامه طبرسي در شمار ناموران شيعه و آثارش جزو برجسته ترين آثار در علوم و فنون فارسي است.(1) با نگاهي به فهرست شاگردان وي، عظمت خدمات فرهنگي اين عالم بزرگوار را درمي يابيم.

دو _ تفسير و تأليف

عصر طبرسي، از دوره هاي درخشان تفسير قرآن كريم است. نقش طبرسي به عنوان يك مفسر، بي ترديد روشن ترين افق زندگاني اوست. در ديگر فصول درباره اين موضوع بحث شده است. ازاين رو، از تكرار آن خودداري مي كنيم.

وي افزون بر تفسير، در ديگر علوم اسلامي، آثار ارزشمندي را نگاشته است. در تاريخ بيهقي چنين آمده است:

و اين امام در نحوه فريد عصر بود ... و در علوم ديگر به درجه افادات رسيده و او را اشعار بسيار است كه در عهد صبي (جواني) انشاء كرده است و در كتاب وشاح، بعضي از آن را آورده ام و در علوم حساب و جبر و مقابله مشاراليه (مورد توجه) بود.(2)

در بخش آثار طبرسي، در اين باره به تفصيل بحث شده است.

سه _ عامل وحدت ميان مسلمانان

اختلاف ها و تنش هاي مذهبي، از مشكلات عصر علامه طبرسي بود كه خشونت هاي بسياري در پي داشت. سران مذاهب اسلامي با طرح مسائل اختلاف انگيز، به دشمني ها دامن مي زدند و به جاي تكيه بر اصول و عقايد


1- مفاخر اسلام، ج 3، ص 409.
2- انديشه سياسي طبرسي، ص 78.

ص: 84

مذهبي مشترك، تعصب و دشمني را پيشه خود ساخته بودند. در ميان مؤلفان و مصنفان، كمتر كسي را چون طبرسي مي توان يافت كه كلامش از طعن و اعتراض به مخالفان طريقه خود خالي باشد. وي با پيروي از سيره پيشوايان شيعه اماميه، دفاع از اصول و مباني شيعه را با حفظ اعتدال و به دور از تعصب و افراط و پرهيز از غلو، در آميخته بود و به نزديك ساختن انديشه هاي مذاهب اسلامي، خدماتي بسيار كرد.(1)

چهار_ فقاهت

اگرچه طبرسي با تفسير مجمع البيان شناخته شده است و وي را يك مفسر مي دانند، ولي آثار متعدد وي گوياي تبحرش در فقه است. طبرسي در كتاب هاي تفسيري به بيان مباحث فلسفي، كلامي، فقهي و اخلاقي پرداخته و در كنار آنها كتاب هاي ديگري نيز نگاشته است. براي مثال، وي در علم كلام، كتاب اعلام الوري، و در علم فقه افزون بر مطالبي در تفسير آيات، كتابي با عنوان المؤتلف من المختلف بين ائمه السلف را در دو جلد نگاشته است. طبرسي در اين كتاب فقهي كه آن را بر اساس كتاب خلاف شيخ طوسي نگاشته، نظر فرقه هاي گوناگون شيعه و سني را بيان كرده است. وي در طرح مسائل كتاب به جمع اقوال كوشيده و هرگاه نظر اهل سنت را نادرست دانسته، بر ديدگاه اماميه خويش تأكيد كرده است.(2)

علم فقه كه فن استخراج و استنباط احكام از مدارك آن چون كتاب، سنت، اجماع و عقل است، از جمله دانش هاي دقيقي است كه علامه در آن صاحب نظر بود. افندي در رياض العلماء مي نويسد:


1- رياض العلماء و حياض الفضلاء، ج 4، ص 355.
2- ديدار با ابرار (علامه طبرسي)، ص 124.

ص: 85

اجتهاد طبرسي، روشن تر از آن است كه نياز به دليل داشته باشد؛ چراكه مخالف و موافق، به مرتبه اجتهاد _ بلكه برتر از آن _ براي وي اذعان كرده اند.(1)

اين فقيه و مفسر بزرگ، افزون بر تصدي كرسي درس فقه و تربيت ده ها مجتهد مانند شاذان بن جبرييل و قطب الدين راوندي، با توجه به وجود پانصد آيه قرآن كه بر احكام و عبارات و معاملات اشاره دارد، به طرح موضوع هاي فقهي در دو تفسير كبير و وسطِ خود پرداخته است. او ابتدا اقوال فرقه هاي مختلف اسلامي را بيان كرده و پس از شرح ديدگاه شيعه، نظر خود را به گونه فتوا بيان كرده است.(2)


1- ديدار با ابرار (علامه طبرسي)، ص 109.
2- تاريخ بيهقي، ص 243.

ص: 86

ص: 87

فصل پنجم: داستان هايي درباره علامه طبرسي

اشاره

فصل پنجم: داستان هايي درباره علامه طبرسي

زير فصل ها

1. سبب تأليف مجمع البيان

2. به خواب ديدن حضرت موسي و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله

1. سبب تأليف مجمع البيان

1. سبب تأليف مجمع البيان

از داستان هاي عجيبي كه به علامه طبرسي نسبت داده اند، داستان سكته طبرسي و نجات او از مرگ است. اين ماجرا اول بار در رياض العلماءِ افندي بيان شده است.

«از غرائب احوال و كرامات شيخ طبرسي كه مشهور است، اين است كه وي را سكته افتاد. پس از غسل و كفن، به خاكش سپردند. قضا را در گور به هوش آمد. چون خود را بدان حال ديد، نذر كرد كه اگر نجات يابد، كتابي در تفسير قرآن تأليف نمايد. در آن حال، كفن دزدي از آنجا مي گذشت. چون قبر تازه اي يافت، به طمع سرقت كفن، گور را نبش كردن گرفت و هنگامي كه نبش قبر كرد و به كندن كفن مشغول شد، يك باره وي دست نباش را گرفت. نباش شگفت زده شد و بسيار ترسيد. وقتي با نباش صحبت كرد، ترس او بيشتر شد. بنابراين، به نباش گفت: نترس! من زنده هستم، تنها سكته اي بر من عارض شد. خويشانم مرا به گمان آنكه مرده ام، به خاك سپردند. سپس از قبر برخاست، ولي از شدت ضعف قادر به راه رفتن نبود.

ص: 88

نباش او را به خانه رساند و علامه به خاطر نذري كه كرده بود، شروع به تأليف مجمع البيان كرد».(1)

نخستين كسي كه درباره صحت اين واقعه ترديد كرد، محدث نوري (متوفي 1320ه_ .ق) است كه در المستدرك خود مي نويسد: «با وجود شهرت اين حادثه، من اين واقعه را در هيچ جا قبل از اين كتاب رياض العلماء نديدم و چه بسا اين واقعه، درباره فتح الله كاشاني، مفسر منهج الصادقين باشد».(2)

نويسنده كتاب ريحانه الادب، پس از آنكه اين داستان عجيب را به نقل از روضات الجنات خوانساري و رياض العلماء افندي نقل مي كند، مي گويد:

در قصص العلماء، نظير قضيه مذكور را به آقامحمدهادي، پسر صالح مازندراني و دخترزاده علامه مجلسي نسبت داده و گويد كه از مشاهير فضلا بوده و تأليفات بسيار داشته، از آن جمله است ترجمه قرآن كريم با شأن نزول و نيك و بد استخاره آيات. سبب نوشتن آن چنين بود كه وقتي سكته كرد يا مرض صرع كه او داشته طول كشيد، او را به خاك سپردند و الخ... .(3)

در همين كتاب آمده است: «خوانساري در روضات الجنان اين قضيه را به ملافتح كاشاني هم نسبت داده است».(4)

نادرست بودن چنين داستاني، آشكار است. نخست آنكه اين داستان در هيچ يك از مؤلفات پيشينيان، چنان كه فاضل نوري نيز بدان اشارات كرده، به نظر نرسيده و حتي مستند صاحب رياض نيز شهرت محض بوده است. علاوه بر غير عقلاني و غير عادي بودن چنين حادثه _ في نفسه _ به فرض صحت اين واقعه،


1- رياض العلما و حياض الفضلاء، ج 1، ص 357.
2- شيخ طبرسي، امام المفسرين، ص42.
3- ريحانه الادب، ج4، ص 37.
4- ريحانه الادب، ج4، ص 37.

ص: 89

انتساب آن به شيخ طبرسي درست نيست؛ چه آنكه وي در مقدمه مجمع البيان، هيچ اشاره اي به آن نكرده و انگيزه تأليف كتابش را چنين وصف مي كند:

از آغاز جواني و ريعان شباب، مرا به فراهم آوردن كتابي در تفسير رغبتي وافر بود، لكن حوادث روزگار و موانع دهر غدار، اين مهم را در عقده تأخير و تعذّر مي داشت و اكنون كه ساليان عمر من به شصت برآمده، عنايت مولي ابي منصور، محمد بن يحيي بن هبه الله، در انحلال اين عقده و تحقق اين مهم دستگير و پايمرد شد.(1)

بنابراين، كلام مفسر، خود، حجت قاطع به رد اين داستان مي تواند باشد».(2)

2. به خواب ديدن حضرت موسي و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله

2. به خواب ديدن حضرت موسي و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله

افندي در رياض العلماء، داستان ديگري نيز به طبرسي نسبت مي دهد. كه به اين شرح است: «طبرسي در تفسير سوره (طه) يا يكي ديگر از سوره هاي قرآن، در ذيل قول خداوند: «وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَي» (طه: 17)، آورده «پيغمبر صلي الله عليه و آله را به خواب ديدم، درحالي كه حضرت موسي در خدمت او بود و از پيغمبر در باب اين حديث «عُلماءِ اُمّتي كَانبياءِ بَني إسراييل» سؤال مي كرد كه چگونه علماي امت تو، همانند پيامبران بني اسرائيلند. فرمودند: به سبب دانششان. گفت: از اين بيان كدامين گروه را خواسته اي؟ طبرسي مي گويد: «در اثناي اين حال من داخل شدم ، پيغمبر به سوي من اشارتي كرد و گفت: «وي يكي از آنان است» حضرت موسي چون اين بشنيد، به من باز نگريست و پرسشي كرد و پاسخي مناسب شنيد. سپس گفت: اين پرسش را پاسخ فلان جمله يا بهمان كلمه بود. از چه روي سخن را به درازا كشانيدي؟ عرض كردم كه خداوند نيز تو را از عصا پرسيد، آنجا كه فرمود: «وَمَا تِلْكَ


1- مجمع البيان، ج 1، ص 10.
2- طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 227.

ص: 90

بِيَمِينِكَ يَا مُوسَي»، از چه روي در پاسخ، اطناب روا داشتي و گفتي «هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَي غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَي» (طه: 18) و حال آنكه اگر تنها به ذكر «هِي عَصاي» بسنده كرده بودي، كافي مي نمود. آن حضرت فرمود: نيك گفتي و مرا تلطفي نمود و گفت: به راستي كه «عُلماءِ امتي كَانبياء بَني إسرائيل» روي در صواب دارد».(1)

حسين كريمان مي نويسد: «اين داستان در مجمع البيان و جوامع الجامع در سوره طه در تفسير «وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَي» مذكور نيست و در تفسير سوره ديگر نيز تا آنجاكه در حوصله تفحص نگارنده بود، يافته نشده است».(2)

آيت الله جعفر سبحاني نيز مي گويد: «در تمام نسخه هايي كه از مجمع در دست ما بود، چنين چيزي مشاهده نكرديم».(3)


1- رياض العلماء و حياض الفضلاء، ج 4، ص 359.
2- طبرسي و مجمع البيان، ج 1، ص 257.
3- شيخ طبرسي، امام المفسرين، ص 47.

ص: 91

فصل ششم: با برنامه سازان

اشاره

فصل ششم: با برنامه سازان

زير فصل ها

سوژه هايي براي برنامه سازي درباره علامه طبرسي

گروه كودك و نوجوان

گروه معارف اسلامي

گروه تاريخ

گروه مسابقه و سرگرمي

گروه فيلم و سريال

پرسش هاي مصاحبه اي

پرسش هايي براي گفت وگو با مردم

معرفي كارشناسان

سوژه هايي براي برنامه سازي درباره علامه طبرسي

سوژه هايي براي برنامه سازي درباره علامه طبرسي

معرفي دانشمندان اسلامي

تفرش، شهر نخبگان

طبرسي و اقامت او در مشهد الرضا

مدارس شيعي سبزوار

خاندان طبرسي

وضعيت شيعه در عصر طبرسي

خدمات خواجه نظام الملك به فرهنگ ايران

دانشمندان مدفون در حرم امام رضا(ع)

وضعيت فرهنگي ايران در عصر سلجوقيان

اوضاع مدارس در دوره سلجوقيان

مدارس نظاميه و تأثير آن در گسترش علم

معاصران طبرسي

سيره و رفتار طبرسي

ص: 92

اخلاق فردي طبرسي

اخلاق اجتماعي طبرسي

اخلاق علمي طبرسي

نقش طبرسي در فرهنگ طبرسي

جايگاه مجمع البيان در ميان تفاسير شيعه و اهل سنت

نقش مجمع البيان در اعتلاي فرهنگ شيعه

زندگي طبرسي، الگويي بر جوانان

تأثير طبرسي بر حوزه علميه

طبرسي و تدريس

نقش طبرسي در ايجاد وحدت ميان مسلمانان

جايگاه طبرسي در فقه اسلامي

مشاجره ها و مناقشه هاي مذهبي در عصر سلجوقي

وضعيت سياسي ايران در عصر طبرسي

رابطه سلاجقه با خلافت عباسي

وضعيت خلافت عباسي در عصر سلجوقيان

موضع گيري طبرسي در برابر حكومت

انديشه سياسي طبرسي

عدالت در انديشه سياسي طبرسي

رفتار و مشي سياسي طبرسي

نقش عالمان در حكومت اسلامي.

گروه كودك و نوجوان

گروه كودك و نوجوان

ساختن فيلم ها و سريال هاي داستاني درباره شخصيت هاي بزرگي چون طبرسي، مي تواند كودكان و نوجوانان را با زندگي اين بزرگان آشنا كند تا در

ص: 93

ذهن خود الگوهاي ارزشمندي را پرورش دهند. آشنايي كودكان با زندگي چنين شخصيت هايي موجب مي شود آنان به جاي الگو قرار دادن قهرمانان غربي، به بزرگان و قهرمانان بومي و اسلامي توجه كنند و اين الگوپذيري، بي شك، در بزرگ سالي آنان اثرگذار خواهد بود.

افزون بر اين، وضعيت مدارس و مكتب هاي قديم، براي كودكان امروز جذابيت ويژه اي دارد. آنان بايد با وضعيت مدارس، قوانين حاكم بر اين مدارس، شرايط سني كودكاني كه در آنجا درس مي خوانند، مواد درسي و مانند آن آشنا شوند تا بدانند بزرگاني مانند علامه طبرسي در چه شرايطي درس خوانده و چگونه توشه علمي خود را فراهم آورده اند.

گروه معارف اسلامي

گروه معارف اسلامي

بيشترين فعاليت علمي طبرسي در حوزه دين و تفسير قرآن بود. ازاين رو، مسئوليت اصلي برنامه سازي در اين باره بر عهده گروه معارف است. گروه معارف بايد با تشكيل گروه هاي تخصصي از علما و فضلا، درباره زندگي علامه طبرسي و ديگر مفسران شيعه، تفسير قرآن و اهميت آن در گسترش آموزه هاي اسلامي، جايگاه تفسير مجمع البيان در ميان تفاسير اسلامي، نقش مذهبي، فرهنگي و سياسي علامه در عصر خود، نقش دانشمندان اسلامي در ساختن فرهنگ اسلامي بحث كنند. اين بحث ها مي تواند به صورت سخنراني دانشمندي ديني يا به صورت مباحثه ميان چند متخصص ديني و قرآني باشد.

تفسير قرآن، موضوع بسيار مهم و جذابي براي جوانان و دانشجويان است. بيشتر جوانان به موضوع تفسير قرآن علاقه دارند، به ويژه اگر استادان اين حوزه و به صورت تخصصي اين تفسير را براي جوانان مطرح كنند.

ص: 94

مي توان با معرفي تفاسير، مقايسه آنها با هم، خواندن تفسير يك آيه از چند اثر تفسيري گوناگون و برگزاري سلسله نشست هاي رسانه اي با موضوع تفسير قرآن، اشتياق و توجه جوانان را به اين موضوع بيشتر كرد.

براي حضور هرچه بيشتر قرآن در زندگي عملي مردم بايد كوشيد. به نظر مي رسد تمركز كردن در موضوع تفسير به صورت مباحثه اي و سخنراني راهكار خوبي در اين زمينه باشد. البته اين بدان معنا نيست كه برنامه ها تخصصي باشد، بلكه در كنار اين برنامه هاي تخصصي مي توان به ساختن برنامه هايي براي قشرها و مخاطبان گوناگون مردم پرداخت. گروه معارف با ساختن فيلم و سريال از زندگي دانشمندان و مفسران شيعي مي تواند اين هدف را محقق سازد.

گروه تاريخ

گروه تاريخ

اين گروه مي تواند برنامه هاي خود را به دوره سلجوقيان و حوادث آن دوره اختصاص دهد. سال هايي از زندگي طبرسي در بخشي از سلسله بزرگ سلجوقيان گذشته است و سلجوقيان نقش بسيار مهمي در تاريخ، فرهنگ، سياست و مذهب اين سرزمين داشته اند. بنابراين، گروه تاريخ صدا و سيما مي تواند درباره حوادث عصر سلجوقي، سلاطين سلجوقي (چون آل ارسلان، ملك شاه، طغرل)، وزراي بزرگ سلجوقي چون خواجه نظام الملك و فعاليت هاي آنها برنامه هاي گوناگوني بسازد. همچنين درباره وضعيت مذهبي ايران در عصر طبرسي، وضعيت شيعيان، نقش خواجه نظام الملك در گسترش فرهنگ و مذهب، مدارس نظاميه، مدارس شيعي و نقش طبرسي در رفع مشاجره هاي فرقه اي و مذهبي مي توان برنامه هايي متنوع ساخت تا عامه مردم و جوانان با تاريخ اين سرزمين بيشتر آشنا شوند. ساخت فيلم هاي داستاني، مصاحبه با كارشناسان تاريخ و مباحثه كارشناسان ديني و تاريخي از مهم ترين فعاليت ها در اين زمينه است.

ص: 95

گروه مسابقه و سرگرمي

گروه مسابقه و سرگرمي

گروه مسابقات صدا و سيما مي تواند با طراحي مسابقه هاي رسانه اي با موضوعيت قرآن و تفسير و مفسران و دانشمندان شيعه و سني، براي عامه مردم انگيزه و اشتياق ايجاد كند.

گروه فيلم و سريال

گروه فيلم و سريال

زندگي پر فراز و نشيب علامه طبرسي، حوادث تاريخي دوره سلجوقيان، زندگي خواجه نظام الملك و مدارس نظاميه و وضعيت اين مدارس در جامعه اسلامي مي تواند موضوع ساخت فيلم يا مستند تاريخي جذاب باشد.

پرسش هاي مصاحبه اي

پرسش هاي مصاحبه اي

زادگاه علامه طبرسي كجاست؟ (طبرستان يا تفرش)

خاندان علامه چه كساني هستند؟

چه كساني با طبرسي معاصر بودند؟

دليل مهاجرت طبرسي از مشهد به سبزوار چيست؟

طبرسي آثار خود را در چه زمينه هايي نگاشته است؟

علامه طبرسي در ميان مفسران اسلامي چه جايگاهي دارد؟

چرا مجمع البيان طبرسي جايگاه ويژه اي در ميان تفاسير دارد؟

آيا مجمع البيان در ميان مسلمانان اهل تسنن نيز جايگاهي دارد؟

خدمات علمي طبرسي را توضيح دهيد؟

وضعيت تفسير در قرن ششم چگونه بود؟

تفسير مجمع البيان چه ويژگي هايي دارد؟

درباره سيره و اخلاق فردي و اجتماعي طبرسي توضيح دهيد؟

آيا طبرسي با حكومت وقت ارتباط داشت ؟

ص: 96

موضع گيري سياسي طبرسي در برابر حكومت چگونه بود؟

عدالت در انديشه سياسي طبرسي به چه معناست؟

رابطه عالم با حكومت از ديدگاه طبرسي چگونه بود؟

علامه طبرسي در فقه چه جايگاهي دارد؟

درباره ديدگاه هاي كلامي طبرسي توضيح دهيد؟

وضعيت شيعه در عصر طبرسي چگونه بود؟

وضعيت مدارس ديني در عصر طبرسي چگونه بود؟

درباره نقش طبرسي در ايجاد وحدت اسلامي توضيح دهيد؟

پرسش هايي براي گفت وگو با مردم

پرسش هايي براي گفت وگو با مردم

چقدر با مفسران شيعه آشنايي داريد؟

مطالعه تفسير قرآن را چقدر ضروري مي دانيد؟

مطالعه تفسير قرآن در زندگي شما چقدر نقش دارد؟

به نظر شما آشنايي با تفاسير قرآن و مفسران چقدر اهميت دارد؟

آيا در مطالعه هاي خود زماني را به مطالعه تفاسير قرآن اختصاص مي دهيد؟

چقدر با تفاسير شيعه آشنايي داريد؟

معرفي كارشناسان

معرفي كارشناسان

استاد حسين كريمان

استاد محمدباقر پور اميني

استاد جعفر سبحاني

غلام رضا جلالي

رسول جعفريان

نورالله كسايي

عباس قدياني

ص: 97

محمود بيهقي

رضا واعظي

مليحه ستارزاده

علي فصيحي

بهاءالدين خرمشاهي

محمدهادي معرفت

ص: 98

ص: 99

ص: 100

ص: 101

كتاب نامه

كتاب نامه

آقابزرگ تهراني، الذريعه، قم، اسماعيليان، 1408 ه_ .ق.

ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، مؤسسه تاريخ العربي، چاپ چهارم، 1414 ه_ .ق.

افندي، ميرزا عبدالله، رياض العلماء و حياض الفضلاء، قم، مطبعة الخيام، 1401 ه_ .ق.

امين، سيد محسن، اعيان الشيعه، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، بي تا.

ايازي، سيدمحمدعلي، المفسرون حياتهم و منهجهم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1386.

باثورت، سلجوقيان، ترجمه: يعقوب آژند، تهران، مولي، چاپ اول، 1380.

يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب واضع، البلدان، نجف اشرف، المطبعه الحيدريه، 1957 م.

بويل، تاريخ ايران كمبريج (جلد 5)، ترجمه: حسن انوشه، تهران، اميركبير، چاپ اول، 1366.

بيهقي، علي بن زيد، تاريخ بيهقي، تصحيح: احمد بهمنيار، تهران كتاب فروشي فروغي، چاپ سوم، 1361.

ص: 102

بيهقي، محمود، سبزوار، شهر ديرينه هاي پايدار، مشهد، كتابستان مشهد، چاپ اول، 1370.

پور اميني، محمدباقر، ديدار با ابرار (علامه طبرسي)، قم، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1377.

جرفادقاني، علماي بزرگ شيعه (از كليني تا خميني)، قم، معارف اسلام، 1364.

جلالي، غلام رضا، با مشاهير مدفون در حرم امام رضا(ع) (جلد 1)، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي، چاپ سوم، 1386.

حرّ عاملي، امل الآمل، تصحيح: احمد حسيني، قم، دارالكتاب الاسلامي، 1362.

حلمي، احمد كمال الدين، دولت سلجوقيان، ترجمه: عبدالله ناصري طاهري، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1383.

خرمشاهي، بهاءالدين، قرآن پژوهشي، تهران، انتشارات ناهيد، چاپ سوم، 1376.

دواني، علي، مفاخر اسلام، تهران، اميركبير، چاپ اول، 1363.

ذهبي، محمدحسين، التفسير والمفسرون، بيروت، دارالكتب الحديثه، 1982 م.

التفسير و المفسرون، قاهره، دارالحديث، 1426 ه_ .ق.

رئيس السادات، سيد حسين، انديشه هاي كلامي شيعه، مشهد، نشر جليل، چاپ اول، 1382.

راوندي، مرتضي، تاريخ اجتماعي ايران، تهران، نگاه، چاپ اول، 1374.

رضايي، عبدالعظيم، گنجينه تاريخ، تهران، اطلس، چاپ اول، 1378.

سبحاني، جعفر، شيخ طبرسي، امام المفسرين، قم، مؤسسه الامام الصادق، 1382.

ص: 103

ستارزاده، مليحه، سلجوقيان، تهران، سمت، چاپ سوم، 1386.

شهيدي صالحي، عبدالحسين، تفسير و تفاسير شيعه، قزوين، حديث امروز، چاپ اول،1381.

قمي، عباس، سفينة البحار، قم، دارالاسوه، 1414 ه_ .ق.

صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات ايران، تهران، اميركبير، 1369.

طبرسي، مجمع البيان (جلد 1)، تصحيح: رسول محلاتي، 1406 ه_ .ق.

عقيقي بخشايشي، عبدالرحمان، طبقات مفسران شيعه، قم، دفتر نشر نويد اسلام، چاپ اول، 1372.

غلام حسين زاده، غلام حسين، آشنايي با جارالله زمخشري، عشق آباد (تركمنستان)، انتشارات بين المللي الهدي، چاپ اول، 1382.

فصيحي، علي، «اسباب نزول در تفسير مجمع البيان»، فصل نامه پژوهش هاي قرآني، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1374.

قدياني، عباس، فرهنگ و تمدن، تهران، فرهنگ مكتوب، چاپ اول، 1384.

كريمان، حسين، طبرسي و مجمع البيان، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1369.

كاظم سراجي، ناصر، الطبرسي و منهجه في التفسير اللغوي، بيروت، دارالمرتضي، مطبعة الاولي، 1420 ه_ .ق.

مدرسي، محمدعلي، ريحانة الادب، تهران، خيام، چاپ اول، 1374.

مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، تهران، اميركبير، چاپ سوم، 1364.

مظفر، محمدحسين، تاريخ شيعه، ترجمه: سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1368.

ص: 104

معرفت، محمدهادي، تفسير و مفسران، قم، مؤسسه فرهنگي التمهيد، چاپ اول، 1380.

واعظي، رضا، انديشه سياسي طبرسي، پايان نامه كارشناسي ارشد، قم دانشگاه باقرالعلوم، 1382.

همداني، رشيدالدين فضل الله، جامع التواريخ، تصحيح: محمد روشن، تهران، ميراث مكتوب، چاپ اول.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109