رسانه و حقوق شهروندي

مشخصات كتاب

سرشناسه: اميدعلي، ميثم، 1361 -

عنوان و نام پديدآور: رسانه و حقوق شهروندي/ ميثم اميدعلي.

مشخصات نشر: قم: صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز پژوهش هاي اسلامي، 1393

مشخصات ظاهري: 208 ص.

ISBN: 978 – 964 – 514 – 346 – 4 65000 ريال؛.

وضعيت فهرست نويسي: فيپا

يادداشت: كتابنامه

موضوع: رسانه هاي گروهي – ايران

موضوع: حقوق مدني – ايران

شناسه افزوده: صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز پژوهش هاي اسلامي

رده بندي كنگره: 1393 77 الف 94 الف / 92 P

رده بندي ديويي: 230955 / 302

شماره كتاب شناسي ملي: 3536372

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

ص: 10

ص: 11

پيش گفتار

پيش گفتار

خداوند متعال را سپاس مي گوييم و شكرگزاريم از براي همتي كه عطا فرمود تا سزاوار بيان حق و جايگاه آن و حق انسان شهروند برآييم.

ارزش نهادن به انسان و تكريم برترين مخلوق هستي، از آيين و اديان الهي، سرچشمه گرفته است و دين اسلام كه كامل ترين آيين ها و آخرين دين است، بيش از همه بر آن تأكيد كرده است. به دليل اهميت ويژه اي كه اسلام براي انسان قائل است، حقوق شهروندي جزو قوانين جداناپذير اين دين الهي است.

شهر، شهروندي و حقوق شهروندي هرچند موضوع هايي مدرن و اصطلاحاتي جديد هستند و در دولت و ملت معنا پيدا مي كنند، اما آنها از متون ديني سرچشمه گرفته اند. حقوق و آزادي هاي فردي و مدني، آزادي عقيده و بيان، حق زندگي و حق مالكيت، حقوق اجتماعي، قضايي و سياسي، بخشي از حقوقي است كه در مفهوم حقوق شهروندي مي گنجد.

رسانه در جايگاه ابزار انتقال معنا و در راستاي تحقق زندگي آرماني يا شيطاني، مي تواند به حقوق حقه انسان، خدمت يا خيانت كند. رسانه ها نقشي بسيار پررنگ در تأمين اين حقوق دارند. رسانه ها همچون ابزاري براي آگاهي بخشي، نظارت بر محيط و آموزش شهروندان عمل مي كنند؛

ص: 12

بدين ترتيب تصديق كننده وظايف شهروندي همچون مشاركت، نقد و رأي دادن هستند. شهروندان آگاه مي توانند بهتر و فعالانه تر در فرآيندهاي تصميم گيري جوامع شركت كنند.

همان گونه كه حضرت امام خميني رحمه الله رسانه را به عنوان دانشگاه عمومي مي داند، وسايل ارتباط جمعي با آگاه سازي و تسهيل فرآيند آموزش شهروندان جامعه به صورت دائمي، آنان را توانمند مي سازند. آموزش از طريق رسانه، يكي از راه هاي مهم براي گسترش مهارت هاي ارزش مندي است كه مي تواند در جلب مشاركت شهروندان در مسائل مهم سياسي، اجتماعي، فرهنگي كشور نقش تعيين كننده اي داشته باشد. رسانه ها مي توانند شهروندان را به تحصيل حقوق شهروندي و آشنايي با مباحث مرتبط با مسائل جاري تشويق كنند.

اين پژوهش ميان رشته اي به موضوع حقوق شهروندي و رسانه مي پردازد و پس از تبيين و تعريف هريك از اين دو موضوع، ارتباط ميان اين دو و حقوق شهروندي در قوانين جمهوري اسلامي ايران و رسانه ملي بررسي خواهد شد.

گروه مطالعات اجتماعي

اداره كل پژوهش

ص: 13

بخش اول: شهروندي

اشاره

بخش اول: شهروندي

زير فصل ها

فصل اول:كليات

فصل دوم: اسلام و شهروندي

ص: 14

ص: 15

فصل اول:كليات

اشاره

فصل اول:كليات

زير فصل ها

1. شهروند

2. شهروندي

1. شهروند

اشاره

1. شهروند

زير فصل ها

الف) معناي لغوي شهروند

ب) مفهوم اصطلاحي شهروند

الف) معناي لغوي شهروند

الف) معناي لغوي شهروند(1)

روميان قديم به دو دسته تقسيم مي شدند؛ 1. شهروندان؛ يعني روميان اصيل كه از حقوق و امتيازهاي بيشتري برخوردار بودند و 2. رعايا؛ يعني اقوام و ملل ديگري كه زير سلطه حكومت روميان بودند.(2) يونانيان قديم نيز به دو درجه تقسيم مي شدند؛ شهروندان درجه يك، كه ساكنان اصلي يونان بودند و درجه دو، كه بردگان و غير يونانيان بودند.

در فرهنگهاي معين و عميد، اين اصطلاح تعريف نشده است. واژه شهروند در فرهنگ دهخدا، اين گونه تعريف شده است: «اهل يك شهر يا يك كشور.» همچنين آمده است كه «وندِ» موجود در اين واژه در گذشته «بند» و در واقع، اين واژه «شهربند» بوده است، به معناي كسي كه به شهري بند است.


1- Citizen.
2- آرزو رضايي پور، حقوق شهروندي، ص11.

ص: 16

بر اثر گذشت زمان، اين بند به «وند» تبديل شده است. «ي» موجود در شهروندي؛ يعني هر چيز مربوط به شهروند.(1) در فرهنگ معاصر گفته شده است شهروند كسي است كه اهل شهر يا كشوري باشد و از حقوق متعلق به آن برخوردار شود.(2) در يكي از فرهنگهاي علوم سياسي، شهروند چنين تعريف شده است: «كسي كه از حقوق مدني يا امتيازات مندرج در قانون اساسي يك كشور برخوردار است. واژه «سيتي زن»، كه ريشه رومي دارد، در فارسي به شهروند، تبعه، همشهري، هم وطن، شهرتاش و انسان عضو اجتماع معني شده است».(3)

در زبان فرانسه، كلمه شهروند (Citoyen) از شهر (Cite) ميآيد و (سيته) از واژه لاتيني سيويتاس (Civitas) گرفته شده است. سيويتاس در زبان لاتيني، تقريباً معادل كلمه (Polis) در زبان يوناني است كه همان شهر است كه تنها مجتمعي از ساكنان نيست، بلكه واحدي سياسي و مستقل است. شهروند فقط به ساكن شهر گفته نميشود. در رم، همانند آتن، همه ساكنان خصلت شهروندي نداشتند. كسي شهروند بود كه براي مشاركت در اداره امور عمومي شهر شرايط لازم را داشته باشد. در زبان فرانسه، غالباً شهروند در نقطه مقابل رعيت به كار ميرود. رفته رفته، دولت _ كشور جاي دولت _ شهر را گرفت و مفهوم شهروند به مفهوم دولت _ كشور وابسته شد.(4) در ايران تا پيش از مشروطيت، به جاي اين واژه از كلمه رعيت و رعايا استفاده ميشد.(5)


1- حسن انوري، فرهنگ روز سخن، ص 768.
2- 4غلام حسين صدري افشار، فرهنگ معاصر، فارسي به فارسي، ص211.
3- نك: علي آقابخشي، فرهنگ علوم سياسي، ص62.
4- روبر پللو، شهروند و دولت، ص1.
5- حقوق شهروندي، ص9.

ص: 17

ب) مفهوم اصطلاحي شهروند

ب) مفهوم اصطلاحي شهروند

در اصطلاح، شهروند عضو جامعه اي سياسي است كه داراي حقوق و وظايف مرتبط با اين عضويت است. در واقع، شهروند از وجود رابطه و پيوند متقابل فرد و جامعه سياسي حكايت مي كند. البته بايد توجه داشت كه برخي الزامات اين واژه در غير شهر، كمتر معنا مي يابد؛ زيرا بيشتر شهرها محل ظهور روابط پيچيده سياسي، اقتصادي، حقوقي و فرهنگي اند، اما بدان معنا نيست كه روستاييان يا افرادي كه در غير شهر زندگي مي كنند، شهروند محسوب نمي شوند، بلكه از باب تغليب، به همه افراد سرزمين يا كشوري، شهروند گفته مي شود. در واقع، شهروند، فردي است كه در ساختار اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي جامعه حضور دارد و در تصميم سازي، تصميم گيري و شكل دهي آن به صورت مستقيم و غير مستقيم، اثرگذار است. در يك كلام، شهروند بر عضويت يك فرد در جامعه سياسي دلالت دارد و حاكي از آن است.

2. شهروندي

اشاره

2. شهروندي

در واقع، شهروندي (كه ياي نسبت در آن وجود دارد) حاكي از موقعيت و حالت انساني است كه بر اساس آن بايد از حقوق و مزايايي برخوردار شود و بايد تكاليفي نيز بر عهده گيرد، هرچند در دولت _ شهر نباشد؛ يعني ساكن كشور نباشد.(1) بنابراين، شهروندي وضعيتي است كه به افراد عضو جامعه اي ملي اعطا مي شود و حقوق شهروندي، حقوقي است كه از آن ناشي مي شود و مشاركت در اين دارايي عمومي را آسان مي كند.(2)


1- محمدجعفر جعفري لنگرودي، مبسوط در ترمينولوژي حقوق، صص 2317 و 2318.
2- 2 جي. ام بارلت، حقوق شهروندي، ترجمه: جواد كارگزاري، ص134.

ص: 18

به سخني ديگر، مفهوم جغرافيايي شهروندي كه اكنون معياري متداول شده است، امتيازها و مسئوليت هايي خاص را به عنوان «شهروندي» _ براي كساني كه در سرزميني متولد شده باشند يا به طور دائم در آن زندگي مي كنند يا بر اساس قوانين ديگر، به تابعيت كشور در آيند _ به رسميت مي شناسد.

شهروندي هويت جديدي به فرد مي بخشد كه خارج از هويت فردي، خانداني، قومي، خوني، تباري و شغلي است. پس شهروندي به وضع رابطه موجود ميان شخصي طبيعي و جامعه اي سياسي به نام دولت _ كشور، گفته مي شود، كه بر اساس آن اولي به وفاداري و دومي به حمايت موظف است.

در واقع، ويژگي اي كه شهروندي را از تابعيت صرف جدا مي كند، وجود اخلاق مشاركت و حقوق و مزاياي شهروندي است. شهروندي نه صرف موقعيتي منفعلانه، بلكه موقعيتي فعالانه و اثرگذار است. در نگاهي كلان، شهروندي حاكي از اين رابطه خاص ميان جامعه سياسي و عضو آن است، كه بر اساس آن فرد، داراي حقوق و تكاليفي خواهد بود. پس شهروند بر عضويت و شهروندي بر حالتي كه از اين وضعيت ناشي مي شود، دلالت دارند.

الف) اهميت شهروندي

الف) اهميت شهروندي

امروزه بنا به دلايلي، اين باور وجود دارد كه مقوله شهروندي اهميت خود را از دست داده است. نظريه پردازان جهاني شدن، ادعا مي كنند كه پديده دولت _ ملت از سوي پروسه جهاني سياست، اقتصاد، و بازيگران آن، به طور فزاينده ناديده گرفته مي شود و توانايي دولت _ ملت، نسبت

ص: 19

به تضمين حقوق و اجراي تعهدات مربوط به شهروند ملي، با اين حساب، مبهم و نامشخص خواهد بود. به علاوه، امروزه بسياري از حقوق و تعهدات فردي در جوامع مرفه غربي، پيش از آن كه به موقعيت شهروندي رسمي، بستگي داشته باشد، به اقامتگاه قانوني وابسته است و اين امر نيز از اهميت شهروند ملي كاسته است.(1) امروزه به جاي شهروندي، از مفاهيمي همچون جهان وطني، شهروند جهاني و جهانوند، سخن به ميان مي آيد.

با وجود اين مطالب، واقعيت آن است كه از اهميت موقعيت شهروندي به هيچ وجه كاسته نشده يا تمام اهميت گذشته آن از بين نرفته است.(2) دليل آن را بايد در عوامل گوناگون جست وجو كرد. با وجود تبليغ دكترين حقوق جهاني بشر، هنگام اداره امور سياسي كشورها ديده مي شود كه هنوز موضوع شهروندي اهميت دارد، زيرا:

1. جهاني شدن برخي امور باعث تغيير بستري شده كه دولت ها در آن حاكمند، اما دولت ها همچنان تواناترين نهاد براي تمركز قدرت سياسي، اقتصادي، نظامي و ارتباطي اند. بنابراين، دولت بستر اصلي شهروند است و حقوق و مسئوليت ها به شكل اساسي در سطح دولت ها اعمال مي شوند و اجرايي شدن حقوق و تكاليف، با دولت _ ملت ارتباط تنگاتنگي دارد.

2. شهروندي بيانگر ارتباط ميان حقوق، مسئوليت ها و مشاركت است


1- Per Gustafson, Globalisation, Multiculturalism andIndividualism: The swedish Debate on Dual Citizenship, Journal Title: Journal of Ethnic and Migrasion Studies, Volume 28, Year 2002, P 463. Source: Questia, Media America, Inc. www. questia.com.
2- Ibid, p465.

ص: 20

كه براي هر نوع اداره كردن ضروري هستند و هم اكنون شهروندي سازوكار خوبي براي تحقق حقوق و تكاليف است، در حالي كه يكي از مشكلات حقوق بشر براي تحقق شهروندي آن است كه با پديده اي به نام جامعه سياسي، پيوند و سازوكاري مؤثر ندارد.(1) اجراي حقوق بشر در سطح جهاني با تطبيق و اجراي حقوق شهروندي در حقوق داخلي، بسيار متفاوت است، در حالي كه در سطح ملي و داخلي، شاهد قانون گذار و ارگان هاي مجري قانون، مانند دادگاه و پليس هستيم كه به شكل مؤثر از حقوق مردم حمايت مي كنند، اما در موضوعات حقوق بين المللي، در اين خصوص كشورها مقتدر و متساوي الحقوقند. نبود اقتدار يا سلطه فراگير، تطبيق حقوق بشري را در سطح بين المللي به عملي دشوار بدل كرده است. اجرايي شدن حقوق بشر، همانند حقوق داخلي و شهروندي، راه بسيار پر پيچ و خمي را در پيش دارد. حاكميت دولت ها و متأثر بودن حقوق بينالملل از سياست جهاني كشورهاي قدرتمند، جزو موانع بسيار قدرتمند در برابر آن است.

از طرفي، پارادوكسي كه پس از مدرنيته بر سياست اثرگذار است، «توسعه غير سرزميني حقوق به رغم انسداد سرزميني سياست» است؛ يعني حقوق بشر در مرحله نظر و انديشه، جهاني تئوريزه مي شود، اما همواره سياست هاي راهبردي بلوك غرب بر محور منافع ملي و سرزميني و شهروندي، برنامه ريزي مي شود و در سياست هاي تنگ سرزميني، ديگر جايي براي حقوق بشر، حتي بر اساس ادعاي آنها نمي ماند. غرب در رويارويي با نقض حقوق بشر در جهان، تا حدودي در مسائل مهم به


1- كيث فالكس، شهروندي، ترجمه: محمدتقي دلفروز، ص186.

ص: 21

دنبال منافع ملي خود است و نگاه ابزاري و برخورد دوگانه با آن، در سطح جهاني در مسائل استراتژيك، به خوبي حاكي از اين واقعيت است.

وانگهي وجود مرزهاي جغرافيايي، كه براي برقراري بسياري از حقوق اساسي، غير از تابعيت و شناسنامه چيزي ديگري را نمي شناسد، بيش از پيش اهميت شهروندي ملي و لوازم آن را تأكيد مي كند و از شهروند جهاني يا جهان وطني، به جز يك رؤيا، چيزي باقي نمي گذارد. در نتيجه، حقوق و تكاليف پيش از آن كه به اقامتگاه قانوني بستگي داشته باشد، به موقعيت شهروندي وابسته است.

در نتيجه اينكه حقوق بشر بتواند جاي گزين حقوق شهروندي شود و كاركرد آن را داشته باشد، بنا به دلايل يادشده در وضعيت كنوني و آينده نزديك، بسيار بعيد به نظر مي رسد. از اين رو، ايده جهاني شدن حقوق بشر از اهميت شهروندي و موقعيت اساسي آن نكاسته است و هم چنان شهروندي، بستر مهمي براي اجرايي شدن حقوق و آزادي ها و تكاليف افراد به شمار مي آيد. از اين رو، دولت ها پيش از آن كه در برابر انسان ها خود را مسئول بدانند، در برابر شهروندان خود و جامعه ملي، احساس تكليف مي كنند. اين احساس در حكومت ايدئال اسلامي، قطعاً در برابر امت اسلامي بايد وجود داشته باشد.

ب) گستره شهروندي

ب) گستره شهروندي

براي برخورداري از حقوق شهروندي، پرسش اساسي اين است چه كساني بايد شهروند به شمار آيند و ملاك و معيار آن چيست؟ اين پرسش بسيار اساسي است؛ زيرا دولت بر اساس وضعيت شهروندي، توزيع كننده كليدي منابع و امكانات اجتماعي است و محروم بودن از

ص: 22

حقوق شهروندي، به معناي محروم بودن از مبناي شكلي بسياري از حقوق است. از اين رو، اعلاميه جهاني حقوق بشر، حق شهروندي را به عنوان حق اساسي بشر پنداشته است.

از يونان باستان تا امروز، رويكردهاي متفاوتي درباره اين موضوع وجود داشته است، كه در ادامه سير تاريخي آن، به صورت گذرا بررسي خواهد شد. تاريخ دانان متخصص شهروندي در غرب، عموماً توسعه شهروندي را به دو مرحله تقسيم مي كنند: مرحله نخست آن از يونان باستان، آغاز و با شروع مدرنيته پايان مي يابد(1) و مرحله دوم آن از آغاز مدرنيته شروع شود كه امروزه بسياري از افراد معتقدند با جهاني شدن امور، از جمله در عرصه حقوق بشر و پيدايش مفهوم جديد «جهان وطني» يا «شهروند جهاني»، دوره دوم نيز به پايان خود نزديك مي شود.

يك _ شهروندي در يونان باستان و امپراتوري روم

موقعيت شهروندي در دولت _ شهر يونان به شدت انحصاري بود. در حقيقت شهروندي به دليل ماهيت انحصاري آن به عنوان نشانه برتر بر غير شهروندان، ارزشمند تلقي مي شد و موقعيت ممتاز به شمار مي آمد و ارتباط تنگاتنگ با مشاركت سياسي داشت. در دولت شهرهاي يونان، بردگان، خارجيان و فراتر از همه زنان از حقوق شهروندي محروم بودند.

در بعد نظري، اثر ارسطو به نام سياست، نخستين اثر علمي و تلاشي نظام مند درباره شهروندي در يونان باستان است، كه كسي را شهروند مطلق و محض مي دانست كه حق اشتغال به وظايف دادرسي و احراز


1- شهروندي، ص 25.

ص: 23

مناصب را داراست. ارسطو كودكان و سالخوردگان را شهروند مطلق و محض نمي دانست، چون كودكان به برخورداري از حقوق مدني نرسيده اند و پيران ازآن رو كه به سبب سالخوردگي از خدمت معافند، در شمار شهروندان نمي آيند. ايشان پيشه وران را نيز شهروند نمي دانست، چون در حكومت سهمي ندارند. (1)

در عصر امپراتوري روم، به تدريج شهروندي ارتباط خود را با مشاركت سياسي از دست داد و به ابزاري براي آرام سازي اجتماعي بدل شد. براي آن كه امپراتوري بتواند خود را مشروع جلوه دهد و ماليات را به آساني جمع كند، اعطاي شهروندي به افراد، به نسبت گسترش يافت و موقعيت شهروندي از حالت مشاركت، جدا شد و به مفهوم ساده و سطحي تنزل يافت. در نهايت، همين گسترش سبب نابودي ايدئال شهروندي شد و ديگر شهروندي موقعيتي نبود كه كارگزاران و عامليت سياسي به آن تفويض شود.(2) از اين رو، در مقايسه با دولت _ شهر يوناني، شايد بتوان گفت شهروند رومي در زمينه شمولگرايي و فراگيري، قدمي رو به جلو گذاشت، ولي از زاويه توسعه كيفي شهروندي و دموكراسي، قدمي عقب رفت.(3)

دو _ شهروندي در دوران مدرن

عضويت افراد در جوامع مدرن، با موقعيت شهروندي آنان نشان داده مي شود و امروزه دولت و حكومت هر كشوري مشخص مي سازد، چه


1- ارسطو، سياست، ترجمه: حميد عنايت، صص 101 _ 104.
2- شهروندي، صص 31 _ 33.
3- استفان كاستلر و آلستر ديويد سون، مهاجرت و شهروندي، ترجمه: فرامرز تقي لو، صص 110 و 111.

ص: 24

گروهي از انسان ها، شهروند و عضو كشوري هستند.(1) از اين رو، افرادي كه به «دولت _ ملت» خاص تعلق دارند، داراي اسناد و مداركي هستند كه عضويت آنها را در دولت _ ملت تأييد مي كند. به طور كلي اين مدارك شامل گواهي تولد يا به دست آوردن تابعيت و كارت شناسايي يا گذرنامه (پاسپورت) مي شود. بر اساس تابعيت و مدارك دال بر آن، شهروندان داراي مجموعه گسترده اي از حقوق مدني، سياسي، فرهنگي و اجتماعي هستند. در مقابل شهروندي مستلزم انجام برخي تعهدات از قبيل پيروي از قانون، پرداخت ماليات و دفاع از كشور _ در شرايط حاد _ و غيره خواهد بود.

گستره و معيار شهروندي در دوران معاصر و مدرن بر مبناي «اصل خون و خاك» يا تركيبي از آن دو قابل ترسيم است. از طرفي، در مواردي بسيار محدود از طريق درخواست تابعيت و قبولي آن نيز چتر شهروندي، خارج از دو معيار قبلي، برخي افراد را دربرمي گيرد. به عبارت ديگر، قوانين مربوط به شهروندي يا تابعيت، از دو اصل رقيب سرچشمه مي گيرند كه عبارتند از: اصل خون كه بر پايه تبار ملي كشور مورد نظر استوار است و اصل خاك كه بر اساس تولد در قلمرو سرزميني يك كشور بنيان مي يابد. اصل خون، اغلب به الگوي قومي يا محلي از دولت _ ملت مربوط است، در حالي كه اصل خاك به طور عمومي به الگوي از دولت _ ملت مربوط مي شود، كه با ادغام گروه هاي گوناگون در يك قلمرو، سرزميني واحد ساخته مي شود.

در عمل، قواعد شهروندي همه دولت ها، با تلفيقي از اصل خاك و


1- Citizen, the Clumbia Encyclopedia, six edition, publisher: Columbia University Press, New york, P 10708.

ص: 25

خون شكل گرفته اند، هرچند ممكن است يكي از اين دو اصل بر ديگري غلبه داشته باشد.

در دوران مدرن، دامنه شهروندي از نظر كمّي، فراگير و به لحاظ ماهوي، مساوات گرايانه تلقي مي شود. در اين زمينه، علاوه بر گرايش هاي ليبراليستي، بدون شك جنبش هاي اجتماعي، در گسترش شهروندي در غرب، نقش مهمي ايفا كرده است.(1) جنبش هاي اجتماعي سبب شدند بسياري از گروه هاي اجتماعي در غرب، شهروند رسمي به شمار آيند، اما فرآيند محروم سازي غير رسمي مهاجران از حقوق و مزاياي شهروندي، با وجود بهره كشي از كارها و خدمات آنان، همچنان به قوّت خود باقي است. هم اكنون غرب در زمينه گسترش شهروندي نسبت به گروه هاي مهاجر، صرفاً به دنبال منافع ملي خود است. با پذيرش نيروي كار جوان و حتي كودكان، به دنبال آن است كه مهاجران كارهاي سخت و طاقت فرسا انجام دهند، در حالي كه در برخي موارد اين گونه افراد در برخورداري از حقوق و مزاياي شهروندي، هرگز به پاي يك شهروند بومي نخواهند رسيد. از طرفي، غرب با بهره مندي از استعدادهاي درخشان جهان سوم و فراهم كردن زمينه براي فرار مغزها، بيش از پيش به فن آوري روز دست مي يابند و در نتيجه، محصول انديشه نخبگان علمي جهان سوم را به بهاي بسيار گزاف به جهان سوم، صادر مي كنند و از اين رهگذر به ثروت هنگفتي مي رسند.

از طرفي، از قرن هفدهم به بعد، پيدايش و توسعه شهروندي با پديده ملي گرايي و ملت _ دولت سازي در اروپاي غربي و امريكاي شمالي، ارتباط تنگاتنگي داشته است و اين فرآيند، كشورهاي اسلامي را نيز


1- شهروندي، صص27 _ 40.

ص: 26

تحت تأثير قرار داد و جهان اسلام را به كشورهاي بسيار كوچك مبدل ساخت. در نتيجه از قدرت آن كاسته شد و زمينه نيز براي استعمار و سلطه غربي فراهم گرديد. از اين جهت نظريه ملت سازي و شهروندي براي غرب، كاملاً سودآور بوده و هست. از سوي ديگر، اتحاديه اروپا تلاش دارد با نزديك كردن بيشتر كشورهاي عضو، به تدريج به دولت _ ملت واحد مبدل شوند تا كاستي هاي شهروندي و ملت سازي، به سبك دوران مدرن، كم تر دامن گير آنان شود و در آينده به قدرتي برتر در جهان بدل گردند.

ج) شهروندي؛ از تابعيت تا اقامت
اشاره

ج) شهروندي؛ از تابعيت تا اقامت

در ادبيات حقوقي _ سياسي موجود، سه گونه برداشت از مفهوم شهروندي شده است و هر يك بر معنايي از شهروندي تأكيد ميكنند كه به ترتيب، معنايي وسيعتر از ديگري را از شهروندي طرح مينمايند. سه نظريه سنتي، اقامت و آزادانديشانه، وجود دارند كه در ادامه به هر يك از اين سه مورد خواهيم پرداخت:

يك _ نظريه ناسيوناليستي سنتي

يك _ نظريه ناسيوناليستي سنتي

به طور سنتي در بيشتر تعاريف، شهروند را معادل تبعه دانستهاند. شهروند شخصي است كه عضو جامعه اي سياسي به نام دولت _ ملت است. شهروند كسي است كه از حقوق مدني _ سياسي و امتيازهاي مندرج در قانون اساسي كشوري برخوردار است. تابعيت بر جنبه بين المللي تأكيد دارد و شهروندي شمول حقوق داخلي را تأكيد كرده است. مفهوم شهروندي وابسته به تبعه بودن است كه مبتني بر محروم

ص: 27

كردن غيراتباع است. در نتيجه، گروههايي كه جزيي از اجتماع ملي نيستند، محروم مي شوند يا در حاشيه قرار ميگيرند. بر پايه ديدگاه ناسيوناليستي و سنتي، شهروندي يعني دريافت گذرنامه محل سكونت. با وجود اين، برخي قائلين به اين ديدگاه كلاسيك، مانند كاستلز و ديوسون ميپذيرند كه در كنار اصل خاك و خون، اصل ديگري در حال رشد است كه اهميت زيادي دارد و آن اصل «اقامت» است.

دو _ نظريه اقامت

اين ديدگاه، (انحصار شهروند به تبعه و نگاه ناسيوناليستي به تبعه)، به نظر ميرسد ديدگاه غالب است و طرفداراني در ميان نظريه پردازان، مانند ديويد ميلر دارد. در برابر اين ديدگاه ناسيوناليستي، ديدگاهي گسترده تر و فوق ناسيوناليستي از شهروند ارائه شده است. به نظر اين ديدگاه و طرفداران آن، بايد مفهوم شهروندي از دولت و ملت جدا شود. بايد موقعيت شهروندي بر اساس اقامت اعطا شود، نه بر اساس جذب فرهنگي و بومي سازي. اين امر سبب مشاركت گسترده افراد در جامعه مي شود. اقامت بايد تعيين كننده شهروندي باشد، نه مليت. اگر شهروندي را دولت محور تعريف كنيم، مشكلات مربوط به اقليتهاي قومي و بسياري از حقوق اشخاص، حل نشده ميماند. امروزه اين موضوع در حال آشكار شدن است كه ايده ملت به گونهاي فزاينده، نه تنها مبناي حمايت كننده شهروندي نيست، بلكه به مانعي براي حمايت از انسان ها تبديل شده است.(1) بر اساس ضابطه اقامت، افراد ميتوانند استحقاق


1- شهروندي، ص 60.

ص: 28

شهروندي را با اقامت در كشوري به دست آورند. اين دسته، با اشاره به اهميت روزافزون «اقامت» و با وجود اينكه قائل به حقوق بسياري براي افراد مقيم دائم هستند، مانند حق كار، حق بهرهمندي از تأمين اجتماعي و خدمات بهداشتي، تضمين امنيت، حمايت در برابر بازگشت اجباري و دست يابي به آموزش و پرورش، افراد غير تبعه را نه به عنوان شهروند، بلكه شبه شهروند مينامند. تفاوت شهروند با شبه شهروند، در بهرهمند نبودن شبه شهروند از حقوق سياسي و عدم بهره مندي كامل از حقوق اجتماعي است.(1)

سه _ نظريه آزادانديشانه

در فرآيند جهاني شدن، از تأثير محدوديتهاي جغرافيايي بر نظم سياسي _ اجتماعي كاسته ميشود و مردم به طور روزافزون از رفع شدن اين محدوديتها آگاهي مييابند. جهاني شدن امتيازها و كاستي هايي دارد. به نظر ميرسد، برداشت جديد و همگانيتري از شهروندي شكل گرفته است كه اصول آن بر اساس شخصيت جهاني و جهان شمول شخص است، نه بر پايه تعلق ملي.(2) در مفهوم آزادانديشانه از شهروندي، اين مفهوم شامل همه افراد كبيري است كه ساكن خاك كشورند. در اين مفهوم، تفاوتهاي قومي، ملي، زباني ناديده گرفته ميشود. بر اساس دكترين بي طرفي حكومت، دولت بايد نسبت به مفهوم زندگي خوب بين شهروندان بي طرف بماند. در نتيجه، حوزه عمومي از مباحث فرهنگي و هويتي تا حد ممكن جدا


1- مهاجرت و شهروندي، ص 189.
2- مهاجرت و شهروندي، ص 173.

ص: 29

ميشود و اين امر نيازمند رعايت حقوق اقليتها و زبان و فرهنگ آنهاست.(1)

از بين اين سه نظريه، به نظر ميرسد نظريه عدم وابستگي مفهوم شهروندي به تابعيت ارجحيت دارد. وابستگي حقوق شهروندي به تابعيت با فلسفه وجودي حقوق شهروندي در تضاد است و سبب محروميت گروه هايي از انسان ها ميشود. حقوق شهروندي، حقوقي است كه همه افراد ساكن در جامعه اي بايد از آن بهره مند باشند. در پاسخ به اين ايراد كه به هر حال در دنياي امروز، تقريباً يك اتفاق نظر جهاني وجود دارد كه غير اتباع از حقوق سياسي محروم هستند و پيشرفته ترين كشورها در اين مورد، سوئد و هلندند كه به افراد مقيم غير تبعه اجازه شركت در انتخابات محلي را دادهاند و از اين حد فراتر نرفتهاند، بايد گفت تسري محروميت غير تبعه از حقوق سياسي، كه البته بخشي از حقوق شهروندي است، به ديگر حقوق شهروندي، يك تسري ظالمانه و خلاف عدالت و حقوق انساني است. به جاي اينكه بگوييم، انسان ها به دو گروه تبعه و غير تبعه تقسيم مي شوند و فقط اتباع از حقوق شهروندي برخوردارند و غير تبعه، در صورت اقامت درازمدت، از برخي حقوق شهروندي (شبه شهروند) برخوردار ميشود كه بدين ترتيب حقوق انساني تابع رابطه انسان ها با دولتها مي گردد، ميتوان انسان را محور بهرهمندي از حقوق دانست و گفت، همه افراد ساكن اجتماع، از حقوق شهروندي برخوردارند و فقط در بخشي از حقوق سياسي،


1- براي شناخت بيشتر مفهوم آزادانديشانه از شهروندي مطالعه اين منبع سودمند است: The demands of Citizenship. Edited by cotrioncs Mckinnon and lain Hampsher monk. cotinuuM. London, and New York, 2000.

ص: 30

شهروندان به دو دسته تبعه و غير تبعه تقسيم ميشوند. اتباع از حقوق سياسي بهره مندند. از آن جايي كه در حقوق شهروندي، مانند ديگر حقوق، حقوق و تكاليف اجزاي لاينفك يكديگرند، بهرهمندي اتباع از حقوق سياسي به معناي تكليف آنها به دفاع نظامي كشور و نيز دفاع از كشور با جان و مال خود است. ديگر شهروندان (غير اتباع) از حقوق سياسي محرومند.

بديهي است كه به سبب اين محروميت، شهروندان غير تبعه موظف نيستند خدمت نظام وظيفه در كشور محل سكونت يا اقامت و نيز شركت در جنگ و دفاع مسلحانه از كشور محل اقامت را انجام دهند. اين تفاوت بين شهروندان تبعه و شهروندان غير تبعه، در طول ساليان آتي، به تدريج كم رنگتر شده است و با رشد مفهوم «شهروند جهاني»، محو اين تفاوت، امكان پذير خواهد شد. مفهوم شهروندي اتحاديه اروپا، كه در قرارداد ماستريخت 1991، به رسميت شناخته شد، هر چند در تابعيت يكي از كشورهاي عضو ريشه دارد و منطقهاي است، از معيارهاي معمول وضعيت اتباع بيگانه در يك كشور بسيار فراتر رفته است، تا حدي كه ديدگاه ناسيوناليستي از تابعيت، آن را شبه شهروندي ميداند، نه وضعيت بيگانگان. بر اساس اين معاهده، اتباع كشوري اروپايي در كشور ديگر اروپايي، حق آزادي رفت و آمد، اقامت و حق رأي و تصدي مسئوليت در انتخابات محلي و حق بهره مندي از حمايت ديپلماتيك هر يك از كشورهاي عضو را دارند.(1)


1- مهاجرت و شهروندي، ص 197.

ص: 31

فصل دوم: اسلام و شهروندي

اشاره

فصل دوم: اسلام و شهروندي

زير فصل ها

1. جايگاه انسان در تفكر اسلامي و سكولاريستي

2. شهروندي در اسلام

3. كاركرد اصلي شهروندي و ساختار دوگانه آن از ديدگاه ليبراليسم

4. كاركرد شهروندي در نظام حقوقي اسلام

5. معادل شهروندي در منابع اسلامي

1. جايگاه انسان در تفكر اسلامي و سكولاريستي

اشاره

1. جايگاه انسان در تفكر اسلامي و سكولاريستي

براي فهم دقيقتر شهروندي در اسلام، بهتر است نگاه اسلام و ديدگاه هاي سكولاريستي را درباره انسان بدانيم. دين اسلام آييني الهي است كه دربردارنده رهنمودهايي براي رفع نيازهاي مادي انسان هاست و مجموعه آموزههايي را براي تعالي روحي و سعادت اخروي بشر در بردارد. بنابراين، فرهنگ پديد آمده از اين آيين نيز به صورت طبيعي، از يك طرف ناظر به رفاه، خوشبختي و رفع نيازهاي زيستي و اين جهاني بشر است و از سوي ديگر، شامل ارشاداتي براي تكامل معنوي و رستگاري اخروي اوست. البته در اين فرهنگ، تكامل معنوي و رستگاري اخروي به عنوان هدف نهايي تعريف ميشود. مجموعه رهنمودهاي اسلام براي زندگي دنيوي نيز در پيوست با آرمانهاي اخروي تعريف شده است. ازاين رو، فرهنگ اسلامي با فرهنگ سكولار فرق دارد. فرهنگ سكولار بر اساس انديشه انسانمداري، آرمانهايش را دنيوي تصوير ميكند. ارزش ها و هنجارهايي كه در اين فرهنگ تعريف ميشود،

ص: 32

همه به تأمين خواستهاي مادي و لذتهاي دنيوي بازميگردد، در حالي كه فرهنگ اسلامي، دنيا را گذرگاهي به سوي آخرت تعريف ميكند و ارزشها و الگوهاي رفتار ارائه شده در اين فرهنگ، بيشتر براي تأمين رستگاري اخروي است.

براي سكولاريسم، تعريفهاي متعددي گفته شده و شاخصهاي چندي براي آن شمردهاند، اما به طور كلي سكولاريسم را ميتوان ديدگاه يا ايدئولوژي دانست كه دين را در عرصههايي كه ادعاي حضور در آنها را دارد، به حاشيه ميراند، مرجعيت دين را در امور فردي و اجتماعي كنار مي گذارد و مدعي است ميتوان بدون دين، امور انسان را در وجه فردي و جمعياش سامان داد. بر اساس ادعاي اديان درباره حضور در عرصههاي انساني و چگونگي و ماهيت اين حضور است كه سكولاريسم در نسبت با اديان گوناگون، تفاوت دارد. براي نمونه، در وجه مسيحي يا اسلامياش ويژگيهاي خاص خود را دارد. همواره چنين تلقياي، ضديت با دين را در پي ندارد، ولي غيريت و بديل بودن را در خود خواهد داشت. اين در حالي است كه دينداران معتقدند، دين در اينجا منظور اسلام است كه «اِنَّ الدِّينَ عِندَالله الاِسلامُ» نه راهي در كنار ديگر راهها، كه تنها راه است و سامان يافتن امور و راه يافتن انسان، جز با دين تحقق نميپذيرد.

در بحث سكولاريسم، مهم بنيانهاي فكري آن است كه با تكيه بر آن، سكولاريسم در حيطههاي گوناگون معرفت شناختي، تعليم و تربيت، اخلاق، سياست و نيز ارتباطات و رسانه، ديدگاهها و راههايي را پيشنهاد كرده است؛ بنيانهايي همچون اثباتگرايي (پوزيتيويسم)، انسانگرايي (اومانيسم)، عقل گرايي (راسيوناليسم)، آزاديگرايي (ليبراليسم)،

ص: 33

ملي گرايي (ناسيوناليسم)، علمگرايي (ساينتيسم)، ماركسيسم و فرويديسم كه انديشه غرب را در چند سده اخير شكل دادهاند. چنانكه از اين فهرست پيداست، سكولاريسم جريانهاي متضاد فكري را در خود جاي داده است. البته هرچه هست، اين ها در حيطههاي گوناگون، مباحث را بدون ارجاع به دين و در نظر گرفتن دين پيش ميبرند.

سكولاريسم ميگويد انسان ها ميتوانند سعادت اين جهان را با ابزارهاي اين جهاني به دست آورند. به بيان ديگر، ميگويد انسان براي رسيدن به خوشبختي يا راه درست زندگي در جهان، ميتواند از معرفتي كه به كمك ابزارهاي دنيوي به دست ميآورد، بهره برد. در حقيقت، عناصر اصلي و اساسي سكولاريسم از دو چيز تشكيل شده است:

الف) دست يابي به سعادت اين جهاني

الف) دست يابي به سعادت اين جهاني

چرا ما انسان ها در اين جهان زندگي ميكنيم؛ چون همه دنبال نوعي از سعادت هستيم. سكولاريسم در مرحله نخست، اين سعادت را معنا مي كند؛ معنايي كاملاً دنيوي. اين درست در برابر آن سعادتي است كه از تعريفها و آموزههاي اديان ابراهيمي به دست ميآيد؛ زيرا آنها سعادت حقيقي انسان ها را در دنيايي ديگر دنبال ميكنند.

ب) امكان پذير بودن دست يافتن به اين سعادت در همين دنيا

ب) امكان پذير بودن دست يافتن به اين سعادت در همين دنيا

سكولاريستها منكر وجود سعادت در دنياي ديگر نميشوند، ولي معتقدند ميتوان آن را در همين دنيا به دست آورد. بدون آن كه نياز باشد انسان را به دنيايي ديگر حواله داد. از طرفي، آنها ميگويند مي توان اين سعادت را با ابزارهاي دنيوي به دست آورد و به ابزارهاي

ص: 34

فراانساني يا آسماني نيازي نداريم. به بيان ديگر، سكولاريسم به ما ميگويد، شما دنبال يك منشأ يا منبعي فراتر از عقل بشري نباشيد. در اينجا عقل به معناي مفهوم بسيار عامي است كه خيلي چيزها را دربرميگيرد.

2. شهروندي در اسلام

2. شهروندي در اسلام

در اسلام معيار اصلي شهروندي، بر عقيده و مذهب استوار است و معيارهايي مانند نژاد، قوم، منطقه، خاك و خون درباره تابعيت مردود است.(1) هر مسلماني در اسلام از حقوق شهروندي برخوردار است، بدون آن كه به تشريفات خاص نياز باشد. هرگاه فردي تابعيت مذهبي را بپذيرد، يعني به توحيد و رسالت حضرت محمد صلي الله عليه و آله اقرار كند، شهروند حكومت اسلامي است و تابعيت مذهبي، متضمن تابعيت سياسي نيز است. در نتيجه، هرجا دارالاسلام باشد، سرزمين اسلامي است. در اين صورت، تابعيت كشور خاص مطرح نيست و در صورت تحقق اين ايدئال، كشور اسلامي پهنه زمين خواهد بود.(2) با اين وضعيت، رابطه دولت و امت واحد اسلامي مطرح است كه همه مسلمانان شهروندان آن به شمار مي آيند.

از سوي ديگر، اهل كتاب بر اساس قرارداد ذمه(3) و رعايت شرايط آن، شهروند حكومت اسلامي اند و مي توانند در دارالاسلام اقامت گزينند(4) و


1- محمدحسين طباطبايي، ترجمه تفسير الميزان، ترجمه: محمدباقر موسوي، همداني، صص 197 و 198.
2- سيد خليل خليليان، حقوق بين الملل اسلامي، ص 137.
3- شهيد ثاني، مسالك الافهام، ص 67.
4- محمدحسن نجفي، جواهر الكلام، ج 21، ص 226.

ص: 35

از حقوق مبتني بر آن برخوردار شوند، جز مواردي كه استثنا شده اند. آيات قران كريم، احاديث و اجماع فقها بر اين امر دلالت دارند كه جاي بحث آن در اين جا نيست. غير اهل كتاب نيز از برخي حقوق شهروندي در حكومت اسلامي برخوردار خواهند شد و برخي از فقها، برقراري تابعيت و شهروندي براي آنان را بر اساس قرارداد و معاهده ممكن دانسته اند.(1) از طرفي، در نظام حقوقي اسلام، راه هايي كه براي آزادي برده ها تشريع شده اند،(2) عملاً به ملغي شدن رسم برده داري انجاميد و آنان نيز به تدريج از حقوق شهروندي برخوردار شدند.

آنچه پيشتر گفته شد، موقعيت شهروندي در جامعه ايدئال اسلامي است كه در گستره امت و دولت اسلامي، در پهنه دارالاسلام شكل مي گيرد و از صدر اسلام تا مدت زيادي همين گونه بوده است، اما نظريه ملتسازي كه محصول انديشه غرب است و ابتدا در آنجا ظهور كرد و برخي ديگر از عوامل، جهان اسلام و آخرين امپراتوري عثماني را به قلمروهاي سياسي بسيار كوچك مبدل ساخت كه علاوه بر بيگانه شدن مسلمانان از همديگر، كشورهاي بسيار ضعيف و كوچك به وجود آمدند، كه در برابر دشمنان مشترك، قادر به دفاع از خود و امت اسلامي نيستند. از طرفي، اين امر به پراكندگي امت اسلامي، بيش از پيش دامن مي زند كه از چالش هاي بزرگ وحدت جهان اسلام است.

وضعيت حاضر دولت _ ملت و شهروندي در كشورهاي اسلامي، در


1- سيد محمد شيرازي، الفقه، ج 48، صص 28 و 29.
2- حدود بيست شيوه در اسلام براي آزادي برده ها تشريع و مسلمانان در اسلام به آزاد كردن برده ها تشويق شدند. نك: محمد ابراهيمي و علي رضا حسيني، اسلام و حقوق بين الملل عمومي، صص 150 _ 154.

ص: 36

قواعد و مقررات اسلامي به عنوان حالت ثانوي، قابل شناسايي است و به رسميت شناخته مي شود كه قطعاً از امت واحد اسلامي، فرسنگ ها فاصله دارد.

به هر حال، شهروندي در اسلام، بر اساس عقيده، معاهده و پيمان خواهد بود و همه گروه هاي انساني در قلمرو حكومت اسلامي، از حداقل حقوق شهروندي برخوردار خواهند بود.

3. كاركرد اصلي شهروندي و ساختار دوگانه آن از ديدگاه ليبراليسم

اشاره

3. كاركرد اصلي شهروندي و ساختار دوگانه آن از ديدگاه ليبراليسم

اين پرسش مطرح است كه وقتي فردي، شهروند جامعه اي سياسي، به شمار مي آيد و از اين هويت _ كه متفاوت با ديگر هويت هاي فردي و جمعي است _ برخوردار مي شود، اصلي ترين كاركرد آن، چه خواهد بود؟ درباره اين پرسش ديدگاه هاي متفاوتي وجود دارد و پاسخ مكتب ها يكسان نيست.

در ديدگاه ليبرالي، برخورداري از حقوق، اصلي ترين كاركرد شهروندي است و در اين مكتب به جاي تكاليف، بر حقوق شهروندي تأكيد مي شود. حقيقت اين است كه بر اساس اين رهيافت، در جوامع ليبرالي نظام اجتماعي از فرد چندان نمي خواهد كه تكاليفي در برابر جامعه داشته باشد و جدا از وظيفه اطاعت از قانون، پرداخت ماليات و دفاع از كشور _ در وضعيت حاد _، شهروندان وظايفي چنداني ندارند.(1) در سنت ليبرال، اساساً شهروندي به مثابه حقوق فردي تعريف مي شود و در اين سنت، حقوق فردي چند كاركرد دارد. مهم ترين كاركرد حقوق


1- شهروندي، ص 151.

ص: 37

فردي اين است كه برخورداري از آنها، استقلال فردي را به همراه مي آورد. رويكرد ليبراليستي، بر مفهوم مدرن شهروندي نيز اثر گذاشته و در برخي فرهنگ ها اين گونه آمده است: «مفهوم شهروندي در تلقي مدرن به عنوان منزلت اجتماعي تلقي مي شود، كه به موجب آن شرايط برخورداري فرد را از حقوق و قدرت فراهم مي كند.»(1) در اين تلقي، تكاليف شهروندي، حتي به صورت كم رنگ هم در ماهيت شهروندي در نظر گرفته است، كه دست كم به طور فاحش و چشمگير از واقعيت دور نباشد.

به دنبال ديدگاه هاي ليبراليستي، اين انديشه مطرح شده است كه انسان مدرن دنبال حقوق خود است و انسان مدرن، حق مدار است تا تكليف مدار، و برخي، از عنوان «شهروند محق» در برابر «شهروند مكلف» ياد مي كنند، بلكه بالاتر، گروهي كه فقط مكلف به اطاعت از قانونند، اصولاً شهروند خطاب نمي شوند. برخي افراد با تأثير از فرهنگ ليبراليستي، اين رويكرد را دارند كه ويژگي عصر حاضر، «عصر تجدد» يا «عصر مدرنيته» اين است كه انسان متعلق به اين عصر، دنبال حقوق خود است و حتي در برابر خداوند به دنبال اين است كه چه حقوقي براي او قرار داده است تا آن را بازستاند و در پي آن نيست كه خداوند براي او چه تكاليفي قرار داده و انسان مدرن به دنبال حق است.

واقعيت آن است كه پيشينه تاريخي ظلم كليسا به نام مذهب، استبداد سياسي و جلوگيري از مداخله نارواي دولت در امور شهروندان را مي توان از دلايل تأكيد افراطي براي حق مداري در


1- جوليوس گولد و ويليام. ل كولب، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه: مصطفي ازكيا و ديگران، ص551.

ص: 38

سياست و حقوق مدرن غرب دانست كه سبب شده واقعيت شهروندي از نظر حق و تكليف، وارونه نشان داده شود. ليبرال ها به گمان خود خواسته اند با تأكيد افراطي بر حقوق، بشريت را از دام خودكامگي نجات دهند.

_ نقد ديدگاه ليبراليستي

_ نقد ديدگاه ليبراليستي

از پي آمدهاي نامطلوب اين نظريه آن است كه تنش بين فرد و جامعه را پيش فرض خود قرار مي دهد و تقابل آشكار ميان حقوق و تكاليف برقرار مي كند. اين در حالي است كه تصور اينكه موقعيت شهروندي، فقط بر حق استوار باشد، در درون خود با پارادوكس روبه روست؛ زيرا حفظ موقعيت شهروندي، از سوي دولت يا ملت، بدون اينكه شهروندان به تعهدات خود عمل كنند، كاري بسيار دشوار و محال به نظر مي رسد. از نظر «بسياري از منتقدان، جوهر شهروندي شديداً با تأكيد ليبراليسم بر حقوق فردي نابود شده است»؛(1) زيرا اگر جوهره شهروند، فقط در تأكيد بر حقوق او خلاصه و تكاليف او كم رنگ مطرح شود، نظام تعهدات اجتماعي كه از لازمه زندگي جمعي است، چه خواهد شد؟ در جامعه اي كه جوهر ارتباطات طرفيني است، شهروندي كه فقط دنبال حقوق خود باشد، با نظم اجتماعي _ كه لازمه حفظ موقعيت شهروندي است _ سازگار نيست.

از نكات مهم اظهارات شهيد مطهري اين است كه اكتفا به حقوق انساني و در نظر نگرفتن مسئوليت ها و برعكس، منحصر دانستن موضوع به تكاليف و وظايف و ناديده گرفتن حقوق انساني، دو جانب افراط و


1- شهروندي، ص 78.

ص: 39

تفريط بوده و هر دو خطاست. كساني كه مي خواهند نظام جامعه را بر اساس يكي از اين دو سامان دهند، با بن بست روبه رو مي شوند. در نتيجه، همان گونه كه ديدگاه ليبراليسم مبني بر اصل دانستن حقوق نادرست است، ناديده گرفتن حقوق انساني از سوي ارباب كليسا _ كه نوعي پيوند تصنعي ميان اعتقاد به خداوند از يك طرف و سلب حقوق سياسي و اجتماعي برقرار كردند _ نيز پذيرفتني نيست.

حقوق در خلأ وجود ندارد و براي اينكه حقوق ما به طور مؤثر به اجرا درآيد و ديگران به آن احترام بگذارند، بايد حقوق ديگران را به رسميت بشناسيم و آن را رعايت كنيم. فردمحوري و تأكيد بر حقوق فردي و تقدم آن بر حقوق جمعي در سنت ليبرالي، بنيان هاي زندگي اجتماعي، از جمله خانواده را بسيار متزلزل كرده است. پس تأكيد ليبراليسم بر حقوق افراد بدون عنايت به تكاليف آنان، نه با واقعيت هاي اجتماعي سازگار است و نه پشتوانه منطقي دارد. در نهايت، شهروندي ايده اي است كه هم حق برخورداري افراد از حقوق و هم مسئوليت جمعي شان را به رسميت مي شناسد و اداره باثبات امور اجتماعي بر آنها مبتني است. در واقع، اداره جامعه انساني باثبات، بدون وجود حس تعهد لازم ميان اعضاي آن، كاري دشوار و تصورناپذير است.

4. كاركرد شهروندي در نظام حقوقي اسلام

4. كاركرد شهروندي در نظام حقوقي اسلام

در اسلام يك بار رابطه انسان با خداوند مطرح است كه از اين زاويه انسان مكلف محض است و نوع تكليف انسان در برابر خداوند، تكليف مدار بودن فقه را ايجاب مي كند؛ زيرا انسان حقي بر خداوند ندارد. چنان كه شهيد مطهري در اين زمينه نظر حكماي اسلامي را نقل

ص: 40

مي كند كه معقتدند: «هيچ موجودي بر خدا حقي پيدا نمي كند، كه دادن آن «انجام وظيفه» و «اداي» دين شمرده شود» در تأييد اين ديدگاه، فرازي از خطبه 216 نهج البلاغه را نقل مي كند(1) و همين ديدگاه را درست مي دانند.(2)

آيت الله جوادي آملي نيز چنين مي نويسد: «در اسلام حق و تكليف به جز درباره خداوند در تمامي موارد طرفيني بوده و تلازم دارد.»(3) پس در رابطه انسان با خداوند؛ چون انسان مخلوق و عبد خداوند است، حق عبد بر مولاي حقيقي، معنا ندارد. البته رابطه انسان با خداوند خارج از بحث شهروندي است، كه در آن رابطه انسان ها با همديگر و دولت مطرح است، اما جدا از رابطه انسان با خداوند، همواره در اسلام حق و تكليف، طرفيني است و در واقع موقعيت شهروندي از اين جهت ساختار دوگانه دارد و مركب از حق و تكليف است. در نظام حقوقي اسلام، اين گونه نيست كه فقط موقعيت شهروندي، برخورداري از حقوق را به ارمغان آورد يا شهروند را موجود مكلف تعريف كند.

نكته ديگر اين است كه برخي عالمان ديني، بر اساس توجه به باطن آيات، معتقد به بازگشت تكاليف به حقوق هستند؛ چون انسان داراي حقوق انساني است، خداوند خواسته است او براي رسيدن به حقوق خود، ملزم به رعايت تكاليف شود.(4)


1- «الْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ و لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَي عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ إِلَّا جَرَي لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ يُجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَه». نهج البلاغه،خطبه 216.
2- مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 1، 81 و 82.
3- عبدالله جوادي آملي، حق و تكليف، ص 277.
4- عبدالله جوادي آملي، حق و تكليف، ص 259.

ص: 41

5. معادل شهروندي در منابع اسلامي

اشاره

5. معادل شهروندي در منابع اسلامي

از آن جا كه موضوع تحقيق با رويكرد تطبيقي بررسي مي شود و يك قسم بررسي، اسلام با تأكيد بر فقه اهل بيت عليهم السلام است و از طرفي از اجزاي اصلي موضوع تحقيق، واژه شهروندي است، بايد معادل تقريبي شهروندي و معنا و ماهيت آن در منابع اسلامي معلوم شود.

معادل واژه شهروندي در منابع اسلامي را مي توان در ميان واژه هاي ذيل جست وجو كرد: «امت»، «ناس»، «اناس»، و «رعيت»، اما از ميان اين واژه، قطعاً ناس و اناس، معادل درست و دقيقي براي شهروند نيستند. از طرفي واژه امت نيز معادل مناسب نيست؛ زيرا امت به مجموعه افرادي گفته مي شود كه دين يا زمان يا مكان واحد آنان را گرد هم جمع كرده باشد. واژه امت به كلي با مفهوم شهروندي متفاوت است، چون كلمه امت اسلامي به حسب دين واحد بر مجموع مسلمانان، گفته مي شود. حال آن كه واژه شهروند براي تك تك اعضاي يك جامعه سياسي كاربرد دارد و افراد را به دولت _ كشور به مفهوم مدرن آن، در يك سرزمين معيّن مرتبط مي سازد. معناي كلمه «امت» شبيه واژه «ملت» است كه هر دو به تك تك مردم گفته نمي شود، بلكه بر مجموعه مردم به عنوان يك واحد اطلاق مي گردد.(1)

واژه ديگري كه در منابع اسلامي زياد به كار مي رود، واژه «رعيت» است كه در معناي اصطلاحي و ماهيت خود، تقريباً معادل واژه «شهروندي» است. از اين رو، نخست معناي لغوي و اصطلاحي واژه «رعيت»، به ترتيب در زبان عرب و منابع اسلامي بررسي و سپس به دلايلي كه اين واژه هم اكنون معناي منفوري دارد، اشاره خواهد شد.


1- سيد جواد ورعي، حقوق و وظايف شهروندان و دولتمردان، ص 24.

ص: 42

الف) مفهوم لغوي رعيت

الف) مفهوم لغوي رعيت

رعيت از ماده «ر ع ي» است كه راغب آن را اين گونه معنا كرده است: «إرْعيٰ فِي الاَصْلِ حِفْظُ الْحَيَوانِ إمَّا بغِذائِهِ الْحَافِظِ لحَياتِه، اِمّا بِذَّبِ الْعَدُوِّ عنه، يُقالُ رَعْيُتُهُ اَيْ حَفَظَتْهُ وَ اَرْعَيَتُهُ وَ جَعَلْتُ لَهُ ما يُرْعيٰ؛ ارعي در اصل يعني حفظ حيوانات اهلي با توجه كردن به آنها يا با غذا دادن و يا اينكه با حفظ آنها از گرگ و دشمنان ديگر. زماني كه گفته ميشود: «رعيته»؛ يعني اينكه آن را حفظ كردم».(1)

در لسان العرب آمده است: «الرَّاعي يَرعي الماشِيَه اَيْ يَحوطُهَا و يَحفظُها.» چوپان را «راعي» و گوسفندان را «رعيت» گويند. راعي، چوپاني است كه گَله را به چراگاه مي برد و آنها را احاطه و و نگهداري مي كند.(2)

ب) معناي اصطلاحي رعيت در متون ديني

ب) معناي اصطلاحي رعيت در متون ديني

واژه رعيت در متون ديني به معناي كساني است كه حاكم، مسئول محافظت و نگهباني از جان، مال و حقوق آنهاست. در اين زمينه شهيد مطهري مي نويسد:

واژه «رعيت» علي رغم مفهوم منفوري كه در زبان فارسي به خود گرفته است، مفهوم زيبا و انساني داشته است. استعمال كلمه «راعي» را در مورد «حكمران» و «رعيت» را در مورد توده «محكوم»، اولين مرتبه در كلمات رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سپس به وفور در كلمات [امام] علي عليه السلام مي بينيم. اين لغت از ماده «رعي» است كه به معناي حفظ و نگهباني است. بر مردم


1- مفردات الفاظ قرآن، ص 357.
2- ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 251.

ص: 43

از آن جهت كلمه «رعيت» اطلاق شده است كه حكمران عهده دار حفظ و نگهباني جان و مال و حقوق و آزادي هاي آنها است.(1)

همچنين مرحوم ناييني در اين زمينه چنين مي نويسد:

پس لامحاله سلطنت مجعوله در هر شريعت و بلكه نزد هر عاقلي عبارت است از امانت داري نوع و ولايت بر نظم و حفظ و اقامه. ساير وظايف راجع به نگهباني خواهد بود، نه از باب قاهريت و مالكيت دل بخواهانه حكمراني در بلاد و فيما بين عباد. و از اين جهت است كه در لسان ائمه و علماي اسلام، سلطان را به والي و راعي و ملت را به رعيت تعبير فرموده اند.(2)

در قرآن كريم، ماده «رعي» در معناي لغوي و اصطلاحي مزبور، به ترتيب در آيات ذيل به كار رفته است: «كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ؛ هم خودتان بخوريد و هم چهارپايان تان را به چرا بريد.»(3) «وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ؛ كساني كه امانت و عهد خويش را رعايت مي كنند.»(4) (در حفاظت و اداي آنها مسئولند.)

در حديثي از رسول اكرم صلي الله عليه و آله آمده است:

كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ فَالْإِمَامُ رَاعٍ وَ هُوَ الْمَسْئُولُ وَ الْمَرْأَةُ راعِيَةٌ عَلِي بَيْتِ زَوْجِهَا وَ هِيَ مَسْئُولَةٌ و العَبْدُ رَاعٍ عَلي مالِ


1- مرتضي مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص 89.
2- محمدحسين ناييني، تنبه الأمه و تنزيه المله، تحقيق و تصحيح: جواد ورعي، صص 69 و 70.
3- طه: 54.
4- مؤمنون: 8.

ص: 44

سَيِّدِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ ألي وَ كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ؛ همانا هر كدام از شما نگهبان و مسئوليد، امام و پيشوا نگهبان و مسئول مردم است، زن نگهبان و مسئول خانه شوهر است. غلام مسئول مال، آقاي خويش است، هان! پس همه نگهبان و همه مسئوليد.(1)

معناي منفور واژه «رعيت» در زبان فارسي و خلط آن با معناي عربي مربوط به صدر اسلام، موجب شده است، كه از اطلاق رعيت بر مردم در نظام هاي سياسي و ادبيات عصر حاضر، معناي منفي به ذهن آيد و كاربرد اين واژه، شنونده را به ياد نظام ارباب رعيتي مي اندازد. در فارسي نيز به «گروهي كه داراي سرپرست هستند و به كشاورزاني كه براي مالك، زراعت مي كنند و به اتباع پادشاه و تبعه يك كشور»،(2) معنا شده است. از اين رو، رعيت به معناي تابع محض تلقي مي شود و برخي جامعه شناسان از گروهي از افراد جامعه، كه صرفاً مكلف به اطاعت از قانون باشند و حقوقي براي آنان لحاظ نشود، به عنوان رعيت ياد مي كنند.(3) چون در منابع اسلامي اين كلمه آمده است، برخي با خلط معناي فارسي و عربي، اين گونه استفاده كرده اند، كه در اسلام اساساً حقوق شهروندي وجود ندارد.

عوامل سوءبرداشت از اين واژه را مي توان در اين موارد خلاصه كرد:

1. مفهوم فارسي رعيت باعث شده كه مفهوم منفي آن، بر خود واژه اثر گذاشته و اساساً رعيت به مثابه واژه اي منفور در آمده است.


1- مسلم بن حجاج نيشابوري، الجامع الصحيح، ص 8.
2- دهخدا، لغت نامه، ص 522؛ محمد معين، فرهنگ فارسي، ج 2، ص 1662.
3- محمد شريف، حقوق شهروندي و حقوق بشري، مجله نامه، شماره 53.

ص: 45

2. از ديگر عوامل اين سوء فهم، ترجمه نادرست اروپاييان از واژه رعيت است. يكي از نويسندگان عرب در اين باره چنين مي نويسد:

در عصر جديد، واژه sujet فرانسوي را كه به معناي تابع در دول استعماري است و الجزايري ها را sujet مي گفتند رعيت ترجمه كردند و گفتند «رعيت و تابع فرانسوي» در حالي كه فرانسوي ها را كه يكي از شهروندان citoyen بود، به مواطن ترجمه كردند و گفتند (شهروند) مواطن فرانسوي همين منشأ اشتباه و خلط شد و اثر نامطلوبي از واژه رعيت به جا نهاد.(1)

به هر حال، واژه رعيت در مفهوم عربي معناي بسيار زيبايي داشته است؛ به ويژه در صدر اسلام. پيش از اين به مواردي از اين معنا، چه لغوي و چه اصطلاحي اشاره شد. بر فرض قبول كنيم كه يكي از معناي لغوي اين واژه، حتي در لغت عرب نيز مفهوم منفوري است، قطعاً در منابع اسلامي به مفهوم خاص به كار رفته است كه نه تنها منفور نيست، بلكه بسيار زيباست، چون ماده «رعي» به معناي حفظ و نگهداري و راعي به معناي حافظ و نگهبان است. به مردم به اين دليل رعيت گفته شده است كه راعي (حاكم) بايد نگهبان حقوق مردم باشد و مواردي از اين كاربرد در قرآن كريم و كلام رسول اكرم صلي الله عليه و آله بيان شد. كلام امام علي عليه السلام نيز نشان مي دهد معناي مصطلح اين واژه در منابع ديني، تابع و پيرو محض نيست كه هيچ گونه حقوقي نداشته باشد، بلكه از كاركردهاي اصلي آن، برخورداري از حقوق و عهده دار شدن تكاليف است: «... وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَي الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ


1- حقوق و وظايف شهروندان و دولت مردان، ص 125.

ص: 46

الرَّعِيَّةِ عَلَي الْوَالِي... .»(1) از اين رو، نظام شهروندي در اسلام نيز ساختار دوگانه دارد و در اسلام شهروند، تابع و مكلف محض نيست.

در نهايت، صرف كاربرد يك واژه از قبيل رعيت يا شهروندي و جمود بر آن، نمي تواند نوع نگاه به حقوق مردم، يك نگاه نظامي سياسي باشد، بلكه بايد دقت كرد، آيا اصلاً نظام حقوقي، حقوقي را براي مردم در نظر گرفته است، اگر جواب مثبت است، بايد ديد محتواي آن چيست؟ اينكه درباره مردم قلمرو سرزميني، چه اصطلاحي به كار رود، در هر زمان واژه رايج خاص خود را دارد. به ويژه در متون اسلامي كه واژه رعيت به كار رفته، هرگز به معناي نفي حقوق مردم نيست. چنانكه از كلام پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام روشن گرديد.

در بحث مباني انسان شناختي نيز، ملاك ارزش انسان و اصل برابري انسان ها، بيان و مطرح شده است. ذات اقدس حق تعالي انسان را گرامي داشت و او را بر بسياري از مخلوقاتش برتري بخشيد. تكريم انسان از سوي خداوند او را از ويژگيهاي خاصي برخوردار كرد و به او قدرت داد و مهمتر از همه، او را واجد حقوق، تكاليف و حرمت كرد. به همين دليل، حفظ عزت و شخصيت انسان ها و تكريم كرامت انساني، براي آن حضرت در اولويت اول قرار داشت؛ زيرا اصل حكومت براي سعادت، تكامل و تعالي انسان ها ايجاد شده بود و اين نگرش انسانشناسانه ديني است.(2)

در نهج البلاغه نيز نوع انسان، فارغ از قوم و قبيله و دين و مذهب در


1- شيخ محمد عبده، خطب امام علي7، ص 198.
2- محسن فردرو، امام علي7، فرهنگ عمومي و همبستگي اجتماعي، ص 162.

ص: 47

كانون توجه گرفته است. فقط در نامه آن حضرت به مالك اشتر، سي مورد وجود دارد كه تمام انسان ها از هر مليت، نژاد، صنف و مذهب را دربرمي گيرد. «ناس» به معناي مردم در نُه مورد، «رعيت» به معناي شهروند در سيزده مورد، «عامه» به معناي همگان در سه مورد، «كل امريء» به معناي هر انساني در دو مورد، «عبادالله» به معناي بندگان خدا در يك مورد و صحيحتر از همه عبارت «نظير لك في الخلق»، به معناي همنوع تو در خلقت، در يك مورد در نامه امام علي عليه السلام به مالك اشتر آمده است.(1)

خلقت برابر انسان ها به معناي نپذيرفتن نابرابريهاي اجتماعي است و بايد ريشه آن را در روابط و فرآيندهاي اجتماعي جست وجو كرد. بايد كوشيد فرصتها را براي رقابت و بروز شايستگيهاي انساني، برابر و شرايط مسابقه در ميدان اجتماعي را براي همگان، يكسان ساخت يا حداقل به سوي آن، حركت با برنامه و هوشيارانهتري داشت.

نوع رابطه زمامداران و شهروندان، از مهمترين وجوه حكومت است كه نشان دهنده محتواي شهروندي در هر جامعهاي است. اينكه ميان زمامداران و شهروندان، چگونه رابطهاي برقرار باشد و هر يك در نگاه ديگري چه جايگاهي داشته باشد و نسبت ميان آنان بر چه اساسي استوار باشد، از امور محوري در حكومتهاست، به گونهاي كه ساختار حكومت بر آن شكل مي گيرد و رفتار و مناسبات مديريتي از آن برمي خيزد. اين رابطه ميتواند رابطهاي يك سويه يا دوسويه باشد. آنچه بيشترين صورت را در حكومتها رقم زده است، صورت يك سويي از


1- محمدتقي جعفري، حكمت اصول سياسي اسلام، ص 319.

ص: 48

رابطه زمامداران و شهروندان است؛ يعني رابطه حاكم و محكوم، فرمانده و فرمانبر، اما در دين مبين اسلام چنين روابطي ملغي اعلام مي شود.

اسلام رابطه زمامداران و شهروندان، دولت و ملت و والي و رعيت را رابطهاي دوسويه و متقابل، بر اساس رابطه دو صاحب حق ميداند و در اين صورت است كه حكومت ماهيتي انساني مييابد.

ج) عمق و نوع شهروندي در اسلام

ج) عمق و نوع شهروندي در اسلام

عمق شهروندي در اسلام به حدود اهميت و دخالت شهروندي در حوزه خصوصي و عمومي ارتباط دارد. در مقوله عمق شهروندي، چنين بررسي ميشود كه برداشت از شهروندي در اسلام تا چه اندازه عميق و پرمايه است؟ منظور اين است كه شهروندان تا چه اندازه بايد هويت خود را به عنوان شهروند، طلب كنند و تا چه اندازه بايد هويت شهرونديشان را بر ديگر منابع هويت اجتماعي و ادعاهاي متعارضي كه در زمانهشان دارند، مانند تعهدات خانوادگي يا تأمين معاش، مقدم بدارند؟

نگاه اسلام به مقوله شهروندي، نگاهي جامعنگر و عميق است. براي درك اين نگره ميتوان به سخنان امام علي عليه السلام در كتاب شريف نهج البلاغه استناد كرد. وفا به پيمان خود با حكومت و حاكم عادل، خيرخواهي نسبت به حاكمان، اجابت و اطاعت از فرامين حاكميت، تنها نمونههايي هستند كه عمق شهروندي را ميرسانند. امام علي عليه السلام در دوران امامت خود در خطبه 34 نهج البلاغه ميفرمايد:(1)

«حق من بر شما اين است كه در بيعت خويش وفادار باشيد.» بيعت، در واقع همان پيماني است كه ميان امت و امام برقرار


1- به نقل از مهديه عربي فر، مفهوم حقوق شهروندي در نهج البلاغه، ص 80.

ص: 49

ميشود؛ پيماني محكم و لازمالاجرا. بر اساس اين پيمان، امام و حاكم بايد در همه جا مصلحت امت را در نظر بگيرد و امنيت و نظم را برقرار سازد و با دشمنان به مبارزه برخيزد و اسباب پيشرفت و تكامل جامعه را فراهم سازد و امت نيز بايد پشت سر امامش بايستد و و مانند بازويي نيرومند براي او عمل كند و هرگز كاري برخلاف اين عهد و پيمان انجام ندهد.

حضرت در مورد حق دوم ميفرمايد:

«در آشكار و نهان، خيرخواهي را در حق من به جا آوريد.» مانند متعلمان چاپلوس يا منافقان چند چهره نباشيد كه در حضور من از دوستي و محبت و اخلاص سخن گوييد و اعلام خيرخواهي كنيد، اما در پشت سر يا بي اعتنا باشيد يا طريق خيانت و فساد را در پيش گيريد. اگر من همه جا حاضر نيستم، خداي من همه جا حاضر و ناظر است و اين جهان، همه جايش محضر خداست و براي انسان هاي باايمان حضور و غياب من تفاوتي نميكند.

بعد حضرت به سراغ سومين حق ميرود و ميفرمايد:

«هر وقت شما را بخوانم اجابت كنيد.» مانند افراد سست و ناتوان و بيمار نباشيد كه در اجابت دعوتها تعلل ميورزند. هميشه بايد گوش به فرمان امامتان باشيد كه گاه ساعتها و لحظهها سرنوشتساز است و اندكي تعلل و سستي و تأخير ممكن است زيانهاي جبرانناپذيري به بار آورد. اين انضباط و گوش به فرمان بودن، بايد بر همه امت حاكم باشد.

امام علي عليه السلام در چهارمين و آخرين حق ميفرمايد:

«هر زمان به شما فرمان دهم، اطاعت كنيد.» ممكن است

ص: 50

گروهي فراخواني امام عليه السلام را بپذيرند و به دعوت او لبيك گويند، اما هنگامي كه به حضور او آمدند و فرمان سخت و سنگيني كه حافظ منافع امت است صادر شد، اطاعت نكنند. بنابراين، هم اجابت دعوت لازم است و هم اطاعت فرمان.

بديهي است منافع اين حقوق چهارگانه امام بر امت، مستقيماً به خود آنان بازميگردد. آنها منتي بر انجام دادن اين امور بر امام ندارند، بلكه امام بر آنها منت مينهد كه با بهره مندي از اين حقوق، امنيت و آبادي و آزادي و افتخارات آنها را تضمين ميكند. برخي شارحان نهجالبلاغه افزودهاند كه اين حقوق چهارگانه، مخصوص امام عادل و منصوب از ناحيه خداست و نه همه زمامداران، اعم از خوب و بد. به همين دليل امام فرموده است: «براي من بر گردن شما حقي است.» البته به نظر ميرسد، آنچه در اين بيان مبارك امام آمده، برنامهاي است كه براي هر قوم و ملتي تنظيم شده است و هر پيشوا و اميري در هر جامعهاي بر سر كار آيد، اگر بخواهد كار او پيشرفت كند، بايد اين حقوق چهارگانه را محترم بشمارد و نيز هر ملتي اگر بخواهد از وجود امير خود بهره بگيرد، بايد اصول چهارگانه را به كار بندد. در واقع، آنچه در اين خطبه آمد، ارشاد و راهنمايي به حكم منطق است.(1)

با دقت و تأمل در كلام امام در نهجالبلاغه درمييابيم كه سفارش هاي آن حضرت به شهروندان درباره چگونگي و ميزان احساس تعلق آنها به اجتماع، نيز حول همين چهار محور اساسي؛ يعني لزوم وفا به بيعت و حمايت حاكم، لزوم خيرخواهي و وفاداري به حاكم در نهان و آشكار، اطاعت فرمان و اجابت دعوت خلاصه


1- ناصر مكارم شيرازي، پيام امام، شرح جامع و تازهاي بر نهجالبلاغه، ج 2، صص 347 _ 349.

ص: 51

مي شود.(1) همچنين ياري كردن حق، اطاعت و فرمان برداري و امانت داري و اصلاح و آباداني در شهرها نيز از نظر حضرت علي عليه السلام ، ميزان دخالت شهروندي را در حوزه عمومي نشان ميدهد و اين مسئله، از سخنان ايشان برميآيد، از جمله سخناني كه پس از جنگ نهروان در نكوهش لشكريان خود در سال 38 هجري _ كه براي نبرد نهايي با معاويه سستي ميورزيدند _ ايراد كرد.(2)

با توجه به اين سخنان ميتوان دريافت كه نظر و ديد اسلام به شهروندي، شهروندي عميق را مورد نظر دارد؛ زيرا از سخنان ايشان در مقاطع گوناگون ميتوان تأكيد بر احساس تعلق شهروندان به جامعه و حكومت را فهميد.

نوع شهروندي به ميزان مشاركت شهروندان در عرصه شهروندي اشاره دارد، كه ممكن است شهروندان مشاركتي فعال يا منفعلانه داشته باشند. نوع شهروندي ميتواند ميزان فعاليت يا انفعال شهروندان را در نظام سياسي مشخص كند. هرچند ايده فعال بودن يا منفعل بودن شهروند، از منظري با محتوا و عمق شهروندي تقارن دارد، هريك به بعد خاصي دلالت ميكند.

ممكن است در الگوي شهروندي، شهروندي عميق مطرح باشد، اما افراد كشش و انگيزه لازم را براي مشاركت عملي از خود نشان ندهند. ازاين رو، افزودن گونهها، (تيپهاي شهروندي) فعال يا منفعل، ميتواند اين مسئله را در شاخصيابي شهروندي برجسته كند. نوع تلقي از نقش مردم در حكومت، از امور تعيين كننده در نوع حكومت و رفتار و


1- نهجالبلاغه، ص 60.
2- نهجالبلاغه، ص 89.

ص: 52

مناسبات حكومتي است؛ يعني مردم در حكومت نقش دارند يا خير، آيا بايد براي مردم در حكومت اعتباري قائل شد يا نه و اينكه مردم در حكومت نقشي فعال و اساسي دارند يا نقشي غير فعال و انفعالي؟

برخي بر اين باورند كه عموم مردم در حكومت هيچ نقش اساسي ندارند و حكومت امري پيچيده، تخصصي و علمي است كه جز نخبگان و خبرگان، كسي در آن نظر و نقشي ندارد و مردم در حكومت، نقشي تبعي و سايهاي و ابزاري دارند. برخي ديگر معتقدند مردم تا اندازهاي در حكومت نقش دارند و اين اندازه را نخبگان تعيين ميكنند كه به واقع مردم هيچ نقشي اساسي در حكومت ندارند. بنا بر باوري ديگر، نقش اصلي و كليدي در حكومت از آنِ مردم است. بدين معنا كه حكومت بدون مردم و خواست آنان تحقق نمييابد و بدون اقبال و رأي مردم، مشروعيت سياسي نمي يابد و بدون حضور و مشاركت همه جانبه آنان، به درستي اداره نميشود و فارغ از محور قرار دادن مردم، حكومت سلامت نخواهد داشت و راست قامت نخواهد بود. بنابراين، مردم در حكومت نقشي ايجادي دارند. در انديشه سياسي اسلام بر اين نوع نقش براي مردم و شهروندان تأكيد شده است. براي نمونه، حضرت علي عليه السلام تحقق حكومت خود را اين گونه معرفي كرده است:

آري، به حق آن كه دانه را شكفت و جان را آفريد، اگر حضور حاضران و اتمام حجت با اعلام وجود ناصران نبود... بيترديد رشته حكومت را از دست ميگذاشتم و پايانش را چون آغازش ميانگاشتم و چون گذشته، خود را به كناري مي كشيدم.(1) پس از بيست و پنج سال،


1- نهجالبلاغه، ص 51.

ص: 53

مردم يكپارچه و سر از پا نشناخته، در حركتي عمومي خواستار پذيرش حكومت از جانب امام علي عليه السلام شدند و با اصرار فراوان، امام را راضي كردند تا حكومت را بپذيرد. آن حضرت درباره نقش مردم در اين امر چنين فرموده است:

دستم را براي بيعت گشوديد و من آن را بستم و به سوي خود كشيديد و من آن را بر گرفتم. پس بر من هجوم آورديد، همچون شتران تشنه كه روز آب خوردن به آبگيرهاي خود درآيند و به يكديگر پهلو زنند. چندان كه از هجوم مردمان بند پايافزار پاره شد و ردا از دوش افتاد و ناتوان پايمال گرديد و خشنودي مردمان در بيعت با من بدان جا رسيد كه كودكان به وجد آمده بودند و سال خوردگان لرزان لرزان براي ديدار اين منظره به راه افتاده بودند و بيماران به كمك ديگران بدان جا آمده بودند و دختران جوان بينقاب حاضر شده بودند.(1)

حق حكومت به سبب شايستگي لازم از آنِ امام علي عليه السلام بود و با اقبال مردم، تكليف اداره امور بر دوش آن حضرت گذاشته شد و روشن است تا مردم نخواهند، آن حق، محقق و تكليف اداره امور بر دوش آنكه شايسته است، گذاشته نميشود و حكومت مردمي شكل نميگيرد.

اميرمؤمنان عليه السلام در همان زمان كه مردم آمادگي خود را براي بيعت با آن حضرت و تشكيل حكومت وي اعلام كردند، در مسجد مدينه همگان


1- نهجالبلاغه، ص 722.

ص: 54

را مخاطب قرار داد و اين حقيقت را به صراحت بيان فرمود كه سرنوشت اجتماعي و سياسي مردمان بايد به دست آنان باشد و هيچ كس حق ندارد به جاي آنان تصميم بگيرد و مردم، خود بايد سرنوشت حكومت خويش را رقم بزنند.(1)

تعيين سرنوشت سياسي و اجتماعي و برپا ساختن حكومت به دست مردمان و پيروي همگان از قوانين دولت در هر جامعهاي موجب نظام يافتگي و پايداري است. براي اينكه مردم در حكومت نقشي جدي و اساسي داشته باشند، بايد زمينه و بستر مناسب آن فراهم آيد.(2)

بنابراين، دين مبين اسلام به مشاركت فعال شهروندان در عرصه سياسي جامعه معتقد است و به نقش تعيينكننده خواست و اراده مردم در تعيين نوع حكومت و حاكميت باور دارد.

د) گستره شهروندي در اسلام

د) گستره شهروندي در اسلام

گستره شهروندي به چگونگي باز يا بسته بودن برخورداري از حقوق شهروندي در جامعه اي و قلمرو آن برميگردد. در جامعه اسلامي امكان بهره مندي از حقوق شهروندي براي همه شهروندان وجود دارد و در اين زمينه، ميان شهروندان _ از هر قشر كه باشند _ هيچ تفاوتي وجود ندارد.

امام علي عليه السلام بارها در نهجالبلاغه به تلاش و كار براي همه شهروندان توصيه اكيد داشته است؛ يعني ايشان برخورداري از حقوق شهروندي را براي همه شهروندان يك حق مي پنداشتند و رعايت آن را بر حاكم، لازم و واجب ميشمردند.


1- حكومت حكمت؛ حكومت در نهجالبلاغه، ص 109.
2- نهجالبلاغه، ص 686.

ص: 55

در سفارشهاي آن حضرت به مالك اشتر درباره شهروندان، چنين آمده است: «پس آنها دو دستهاند؛ دستهاي برادر ديني تو هستند و دسته ديگر، در آفرينش با تو همانند».

بر اين اساس، بايد شهروندان در همه حقوق و امتيازها با هم برابر باشند كه از جمله اينها تساوي در تقسيم بيتالمال، تساوي در بهره بردن از انصاف حاكم، تساوي در اجراي قانون، برابري در فرصتها و مسئوليت و وظيفه دولت در قبال همه طبقات جامعه است. حتي در سخن امام در نهجالبلاغه، سفارش ايشان به تلاش براي جلب رضايت عوام تا خواص را ميبينيم: «و بايد از كارها آن را بيشتر دوست بداري كه نه از حق بگذرد و نه فرو ماند و عدالت را فراگير بود و رعيت را دلپذير، كه ناخشنودي همگان، خشنودي نزديكان را بي اثر گرداند و خشم نزديكان، خشنودي همگان را زياني نرساند».(1)

امام در اين بخش از پيام خود، ارزش را به جلب رضايت عموم و سياهه ملت و گسترش عدالت داده و اينكه ملاك در محبوبيت، ميانه روي در حق است و زمامدار بايد توجه داشته باشد، آنچه رضايت عموم را سبب ميگردد، مقدم است بر آنچه رضايت خواص و بستگان را دربر ميگيرد؛ زيرا رضايت خواص در صورت خشم و غضب ملت، ناچيز است و به كار نميآيد و نمي تواند مدافع از كيان زمامدار باشد، به خلاف رضايت عموم و ملت و چنانچه در اين صورت خشم و غضب خواص عارض گردد، به جايي صدمه نميزند و توانايي كاري را ندارد، چون خشم خواص در برابر رضايت ملت و


1- نهجالبلاغه، ص 993.

ص: 56

عموم ناچيز است. بنابراين، ملاك به دست آوردن خشنودي، ملت است نه رضايت خواص و بستگان. زمامدار زماني عدالت را محقق ساخته و گسترش داده است كه عامه مردم از او خشنود باشند، چه خواص راضي باشند يا نه.

در نامه 53 نهجالبلاغه از اين گونه سفارش ها فراوان است. از جمله سفارش به اجراي حق براي هركس كه باشد، حتي نزديكان و دوستان، سفارش به پرهيز از امتياز دادن به اطرافيان، سفارش به پرهيز از انحصارطلبي و اختصاص دادن اموال عمومي به خود و سفارش به پرهيز از تجاهل.

حضرت با اين بيانات، براي شهروندي گستره بازي را در نظر مي گيرد و برخورداري از حقوق شهروندي را براي همه قشرهاي جامعه اسلامي، از نزديكان حاكم تا عامه مردم، از مسلمانان تا مردم اهل كتاب كه تحت حاكميت حكومت اسلامي به سر ميبرند، يكسان ميداند كه اين گستره باز از جمله شامل تساوي در برخورداري از بيتالمال، تساوي در بهرهمندي از انصاف حاكم، تساوي در اجراي قانون، تساوي در برخورداري از فرصت هاست.

ه) غايت شهروندي در اسلام

ه) غايت شهروندي در اسلام

در نظريههاي گوناگون شهروندي، درباره غايت شهروندي، ديدگاههاي مختلفي طرح شده است. غايت شهروندي به غايت نظام سياسي و جامعه بستگي دارد. به اجمال ميتوان غاياتي كه براي شهروندي وجود دارد، غايت رفع نياز در جوامع سنتي، زمينهسازي فضيلت، رسيدن به كمال و سعادت، آزادي يا نفي سلطه و سيطره دانست.

ص: 57

به طور كلي، در بحث مبنايي اينكه ماهيت حكومت چيست و آيا حكومت هدف است يا وسيله، برخي حكومت را هدف و غايت و مقصد تلقي ميكنند و برخي ديگر حكومت را وسيله و طريق مي دانند. ازاين رو، حكومت را براي اموري ديگر ميخواهند و در آن جهت به كار ميگيرند، كه در بحث غايت شهروندي نيز با اين نگاه وارد بحث شده، به آن پرداخته ايم. در اينجا نوع هدف و غايت متفاوت است. ممكن است حكومت وسيله و طريق رسيدن به قدرت و مكنت و نگهداري و گسترش اينها باشد و ممكن است حكومت وسيله و طريق خدمت گزاري و دادگري باشد و اعتبارش فقط در اين جهت باشد.

با مراجعه به سخنان، انديشه و سيره حضرت علي عليه السلام ، حكومت جز وسيله خدمت و عدالت نيست و هرگز طريق كسب قدرت و مكنت تلقي نشده است. حضرت پس از آن، رياستطلبي و ملك و پادشاهي و گردآوري ثروت را نفي ميكند و ميفرمايد: «براي رسيدن به اين اهداف، حكومت و خلافت را پذيرفتم:

_ بازگرداندن نشانههاي دين؛

_ اصلاح در شهرها؛

_ امنيت و آسايش ستم ديدگان؛

_ اقامه و برپايي حدود تعطيل شده خداوند متعال».(1)

حكومت در ديدگاه امير مؤمنان، تنها زماني اعتبار مييابد كه وسيلهاي براي تحقق اهداف انساني و الهي و ابزار برپايي عدالت و


1- نهجالبلاغه، ص 406.

ص: 58

رفاه همگاني و حفظ حرمت و حقوق انساني و بستر تعالي آدمي باشد. بر پايه اين ديدگاه ميتوان گفت اميرمؤمنان، به چهار هدف و غايت مهم درباره شهروندي، نظر دارد: برقراري عدالت، تأمين امنيت، تأمين رفاه شهروندان و جامعه و تربيت براي زمينهسازي رشد و تعالي انسان ها.

ص: 59

بخش دوم: حقوق شهروندي

اشاره

بخش دوم: حقوق شهروندي

زير فصل ها

فصل اول: معنا و مفهوم حقوق شهروندي

فصل دوم: شهروندي و حقوق آن در قوانين جمهوري اسلامي ايران

فصل سوم: ابعاد و انواع گوناگون حقوق شهروندي

ص: 60

ص: 61

فصل اول: معنا و مفهوم حقوق شهروندي

اشاره

فصل اول: معنا و مفهوم حقوق شهروندي

زير فصل ها

1. معناي لغوي حق

2. ماهيت و معناي اصطلاحي حق

3. تفاوت حقوق بشر و حقوق شهروندي

1. معناي لغوي حق

1. معناي لغوي حق

واژه حق داراي معاني متعددي است، از قبيل راست، درست، مقابل باطل، حقيقت، نصيب، بهره، مزد، ثبات، موجود ثابت و واجب.(1)

2. ماهيت و معناي اصطلاحي حق

2. ماهيت و معناي اصطلاحي حق

واژه «حقوق» در معناي مورد نظر، جمع «حق» است. بايد نخست مفهوم حق روشن شود. از طرفي، چون مفاهيمي مانند حق، مفاهيمي انتزاعي و اعتباريند و به اصطلاح فلسفي، ماهيت ندارند، فاقد معناي حقيقي هستند. در اين گونه موارد نخست مفهوم عام بيان مي شود، كه در اصطلاح منطق جنس، قلمداد و آن گاه قيدهايي به آن افزوده مي شود كه در حكم فصل خواهند بود تا در نهايت مفهومي به دست آيد كه قالب معناي مورد نظر باشد.(2) با توجه به اين نكته، براي حق، تعاريفي بيان شده است: «حق


1- فرهنگ معين، ج1، ص 1362.
2- محمدتقي مصباح يزدي، حقوق و سياست در قرآن، ص26.

ص: 62

امري اعتباري است كه براي كسي (له) بر (عليه) ديگري وضع مي شود.»(1) يا در تعريف ديگر، حق «اقتدار، سلطه و امتيازي است كه براي شخص اعتبار مي شود و ديگران مكلف به رعايت آن هستند.» يا «حق امتياز و نفعي است متعلق به شخص، كه حقوق هر كشوري در مقام اجراي عدالت، از آن حمايت مي كند و به او [ذي حق] توان تصرف در موضوع حق و منع ديگران از تجاوز به آن را مي دهد».(2)

از حق تعاريف متعددي هست؛ اما با توجه به محدوديت دانش انسان و اعتباري بودن اين گونه مفاهيم، تعريف حقيقي براي آنها امكان ندارد. ازاين رو، در اين جا بيش از اين به بررسي معناي اين واژه نخواهيم پرداخت.

به هر حال، كلمه حقوق در عنوان تحقيق كه جمع حق است، به معناي مجموعه امتيازها، اختيارها و توانايي هايي است كه براي كسي بر كسي اعتبار شده است. ازاين رو، حق لوازمي دارد، از قبيل بهره وري كه صاحب حق از حق خود نفع به عام مي برد. اختصاص و امتياز از ديگر لوازم حق است، كه صرفاً نفع را صاحب حق مي برد و نوعي امتياز براي اوست. در نتيجه، حقوق شهروندي به مجموعه حقوقي از قبيل حق حيات، حق مشاركت، حق مسكن، رفت و آمد، حق تحصيل، حق تأسيس و اداره تشكل هايي جمعي گفته مي شود كه افراد جامعه اي سياسي به نام دولت _ كشور بايد برخوردار باشند.

كلمه «حقوق» دو معناي ديگري هم دارد، كه يكي جمع نبوده است و شكل ظاهري جمع را دارد و به معنايي مجموعه قوانين و مقرراتي است كه بر جامعه اي سياسي حاكم است. مفهوم ديگر «حقوق» به معناي «علم


1- محمدتقي مصباح يزدي، حقوق و سياست در قرآن، صص26 _ 29.
2- ابوالفضل موسويان، ماهيت حق، ص 34.

ص: 63

حقوق» است كه منظور از آن دانش حقوق است كه در برابر ديگر دانش ها به كار مي رود.

3. تفاوت حقوق بشر و حقوق شهروندي

3. تفاوت حقوق بشر و حقوق شهروندي

مقصود از حقوق بشر، حداقل حقوقي است كه همه افراد بايد از آن بهره مند شوند و اين حقوق به تابعيت، مذهب، جنس نژاد، قوميت، عضويت در گروه اجتماعي و امثال آنها ربطي ندارد(1) و خارج از دايره دولت _ ملت خواهند بود. اين نوع حقوق، حقوقي هستند كه هركس به دليل آنكه انسان است؛ بايد از آنها برخوردار باشد. از طرفي، نهاد دارنده حقوق بشر، «جهانوند» و نهاد دارنده حقوق شهروندي، «شهروند» است. رويكرد حقوق بشر، انسان و اجتماع هاي انساني است، رويكرد حقوق شهروندي، اجتماعي است كه فرد به عنوان شهروند به آن تعلق دارد و عضو آن جامعه است. (2)

ممكن است در بسياري موارد، موضوع ها و محتواي حقوق شهروندي و حقوق بشر مثل هم باشند و تفكيك آن دو از اين جهت كاري بسيار دشوار است، اما آنچه آن دو را از هم جدا مي كند، اين است كه حقوق شهروندي در چارچوب دولت _ ملت مطرح است و اينكه فردي به اعتبار شهروند بودن و عضويت در يك جامعه سياسي حقوقي دارد، اما حقوق بشر در افق جهاني و فارغ از محدوده جغرافياي خاص و عضويت در قلمرويي سياسي مطرح است.


1- مبسوط در ترمينولوژي حقوق، ص231.
2- جك دانلي، حقوق بشر(نظريه ها و رويه ها)، ترجمه: حسين شريفي طرازكوهي، ص 75.

ص: 64

به هر حال، حقوق شهروندي به حقوق و آزادي هايي گفته مي شود، كه دولت اجراي آن را بر اساس قوانين داخلي، براي اتباع خود تأمين و تضمين مي كند و محتواي آن ممكن است از يك كشور تا كشور ديگر كمي متفاوت باشد. حال آن كه حقوق بشر در سطح بين المللي مطرح است و منحصر به چارچوب دولت _ كشور نيست.(1)

حقوق بشر ناشي از حيثيت و كرامت ذاتي انسان است. گفته ميشود حقوق بشر عام و جهان شمول است و براي تثبيت حقوق فطري و طبيعي انسان است. حقوق بشر به هر انسان، صرف نظر از زندگي در جامعه يا جدا از جامعه و در انزوا و به تنهايي تعلق دارد. در حالي كه حقوق شهروندي حقوق انسان، به دليل زندگي در اجتماع معيّن است و با توجه به مقتضيات جوامع و شرايط زماني و مكاني ميتواند متفاوت باشد. بخش اساسي حقوق شهروندي، ناشي از حقوق داخلي كشورهاست، اما حقوق بشر و حقوق شهروندي دو مقوله كاملاً جدا نيستند.

اجراي حقوق بشر به حقوق شهروندي بستگي دارد؛ حقوقي كه انسان به دليل حيثيت و كرامت ذاتي خود دارد (حقوق بشر) با حقوقي كه انسان مقيم اجتماعي بايد داشته باشد (حقوق شهروندي)، مقوله هاي متضاد نيستند.

به طور خلاصه ميتوان گفت، نسبت ميان حقوق شهروندي و حقوق بشر، عموم و خصوص من وجه است. حقوق شهروندي و حقوق بشر در بسياري موارد به جاي يكديگر استفاده ميشوند و بسياري از حقوق مندرج در اعلاميه جهاني حقوق بشر و دو ميثاق مربوط به آن، حقوق


1- منوچهر طباطبايي موتمني، آزادي هاي عمومي و حقوق بشر، ص 113.

ص: 65

شهروندي است و بسياري از حقوق شهروندي، در حقوق بشر ريشه دارد، اما تمييز بين آنها امكان پذير است. براي نمونه، حقوقي مثل حق زندگي (ماده 3 اعلاميه)، منع شكنجه (ماده 5)، حق مالكيت (ماده 17)، حق آزادي بيان و عقيده (ماده 19)، منع حبس و تبعيد خودسرانه (ماده 9) مذكور در اعلاميه جهاني حقوق بشر، ناشي از حيثيت و كرامت ذاتي انسان و حقوق بشر است، اما موادي در اعلاميه جهاني حقوق و دو ميثاق مربوط به آن وجود دارد كه به نظر نميرسد ناشي از حيثيت و كرامت ذاتي انسان باشد و ابزار اجرا و محافظت از حقوق بشر و در واقع حقوق شهروندي است، نه حقوق بشر به معناي دقيق كلمه، مانند ماده 8 اعلاميه، درباره حق رجوع مؤثر به محاكم ملي صالحه، ماده 10 اعلاميه درباره رسيدگي در دادگاه مستقل و به طور علني، ماده 20 اعلاميه در آزادي تشكيل مجامع و جمعيتهاي مسالمت آميز، ماده 21 اعلاميه در حق نايل شدن به مشاغل عمومي كشور و بند 3 همين ماده در انجام انتخابات به نحو عمومي و با رأي مخفي و موارد بسياري مانند آن وجود دارد كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر ذكر شده است، ولي به نظر ميرسد حقوق شهروندي است، نه حقوق بشر. همچنين در ميثاق حقوق مدني _ سياسي 1966 نيز موادي مانند ماده 10 آن، در نگه داري جداگانه متهمان از محكومان، ماده 11 آن، منع زنداني كردن افراد به دليل نداشتن قدرت به اجراي تعهدات قراردادي، ماده 14 آن، در حق سؤال متهم از شهود، به نظر ميرسد از حقوق شهروندي است، نه از حقوق بشر. در مقابل، مواردي وجود دارد كه بين حقوق بشر و حقوق شهروندي مشترك هستند؛ يعني هم ناشي از حيثيت و كرامت ذاتي انسان است و هم اينكه به دليل زندگي در اجتماعي معيّن است و تحت تأثير امكانات جامعهاي كه شخص در آن زندگي ميكند،

ص: 66

ميتواند از جامعهاي ديگر متفاوت باشد، مثل ماده 12 اعلاميه جهاني در منع مداخله در زندگي خصوصي، امور خانوادگي و اقامتگاه و مكاتبات اشخاص، بند 1 ماده 25 اعلاميه جهاني درباره تأمين سطح زندگي، سلامتي و رفاه شخص و خانوادهاش و حمايت در مواقع بي كاري، بيماري، نقص اعضا و از كار افتادگي، بند 2 ماده 25 اعلاميه، درباره حق بهرهمندي ويژه مادران و كودكان از كمك و مراقبت و بهرهمندي از حمايت اجتماعي و نيز ماده 24 آن در حق استراحت و فراغت و تفريح براي اشخاص و محدوديت معقول ساعات كار.(1)


1- براي متن اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميثاق هاي بين المللي، نك: (به كوشش: هوشنگ ناصرزاده) اعلاميه جهاني حقوق بشر.

ص: 67

فصل دوم: شهروندي و حقوق آن در قوانين جمهوري اسلامي ايران

اشاره

فصل دوم: شهروندي و حقوق آن در قوانين جمهوري اسلامي ايران

زير فصل ها

1. مفهوم شهروندي در حقوق جمهوري اسلامي ايران

2. حقوق شهروندي در متن قوانين جمهوري اسلامي ايران

3. انواع حقوق شهروندي در قانون اساسي ايران

1. مفهوم شهروندي در حقوق جمهوري اسلامي ايران

1. مفهوم شهروندي در حقوق جمهوري اسلامي ايران

اصطلاح «شهروند» در متن بسياري از مقررات به كار رفته است. در قانون احترام به آزاديهاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي، مصوب 15/2/83 مجلس شوراي اسلامي، كه در مقام صيانت حقوق قضايي شهروندي است، مثل حق دفاع متهم، رعايت موازين قانوني در موقع دستگيري، بازجويي و تحقيق از اشخاص، منع شكنجه و لزوم رعايت اصل برائت، به نظر ميرسد «شهروند» در اين قانون منحصر به تبعه نبوده و همه افراد را صرف نظر از تابعيت و اقامت دربرميگيرد. اين در حالي است كه در قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمين اجتماعي، مصوب 21/2/83، در تبصره 4 ماده 1، كه اصطلاح «شهروندان خارجي مقيم جمهوري اسلامي ايران» و در ماده 7 آن، كه عبارت «نيازهاي شهروندان» به كار رفته است، به نظر ميرسد منظور از شهروند فقط «تبعه» است.

همچنين در آيين نامه تعزيرات حكومتي در شهرداريهاي كشور درباره شهروندان و كاركنان، مصوب 25/3/1367، و در قانون معاهده اساس روابط متقابل و اصول همكاري بين جمهوري اسلامي ايران و

ص: 68

فدراسيون روسيه مصوب 16/10/1380 مجلس شوراي اسلامي، در ماده 8 آن درباره تسهيلات «رواديد براي شهروندان طرف ديگر» نيز منظور از شهروند، تبعه است. بنابراين ميتوان گفت، در نحوه بهره مندي از اين اصطلاح در مقررات مدون، نظم خاصي حاكم نيست و در قوانين و ديگر مقررات در هر دو معنا به كار گرفته شده است، اما از نظر محتوايي، چنانكه در قسمت دوم بيان ميشود، در حقوق ايران در بهره مندي از حقوق مدني، سياسي، اقتصادي و اجتماعي و در مواردي فرهنگي بين اتباع و غير اتباع، حسب مورد، تفاوتهاي جزيي يا كلي وجود دارد.

2. حقوق شهروندي در متن قوانين جمهوري اسلامي ايران

2. حقوق شهروندي در متن قوانين جمهوري اسلامي ايران

حضرت امام خميني رحمه الله در سال 1361، در فرمان هشت ماده اي خود، «حقوق انسان ها و شهروندان» را بسيار شفاف و صريح مطرح كردند. در بخشي از بيانات امام رحمه الله در فرمان هشت ماده اي آمده است:

قابل قبول و تحمل نيست كه به اسم انقلاب و انقلابي بودن، خداي ناخواسته به كسي ظلم شود و كارهاي خلاف مقررات الهي و اخلاق كريمه اسلامي از اشخاص بي توجه به معنويات صادر شود. بايد ملت از اين پس كه زمان استوار و سازندگي است، احساس آرامش و امنيت نمايند و آسوده خاطر و مطمئن از همه جهات به كارهاي خويش ادامه دهند.(1)

معنا و مفهوم اصلي حقوق شهروندي، رعايت و حفظ حقوق افراد و انسان ها در بخش كلان جامعه است. بنابراين، اصطلاح «حقوق شهروندي» از نظر مفهومي، پديده نوظهوري نمي تواند تلقي شود؛ زيرا پيش از اين در


1- صحيفه نور، ج 17، ص 139.

ص: 69

قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و ديگر قوانين عادي و حتي در فرمان هشت ماده اي امام در سال 1361، حقوق مردم و حقوق عمومي تصريح شده است. اصطلاح و واژه «حقوق شهروندي» براي نخستين بار با صدور بخش نامه رييس وقت قوه قضاييه در 20 فروردين سال1383، درباره رعايت حقوق شهروندان وارد نظام حقوقي ايران شد.

در مقدمه اين بخش نامه 14 بندي، خطاب به مراجع قضايي، انتظامي و اطلاعاتي كشور، اين گونه به حقوق شهروندي اشاره شد: «از آنجا كه حفظ كرامت و ارزش والاي انساني و احترام به آزادي هاي مشروع و حقوق شهروندي و رعايت اصول و ارزش هاي اسلامي در گرو اقدامات صحيح و عادلانه مسئولان قضايي، انتظامي و اطلاعاتي كشور مي باشد، توجه كليه قضات شريف، ضابطين و بازجويان و ناظران زندان ها و بازداشتگاه هاي سراسر كشور را به نكات ذيل [منظور 14 بند ذيل بخش نامه] جلب مي نمايد». (در پيوست ها طرح شده است)

مفاد اين بخش نامه، ناظر به رعايت برخي حقوق شهروندان در بُعد قضايي است. امتياز مهم ديگر بخش نامه در اين است كه به رعايت جزييات حقوق شهروندان در مرحله هاي گوناگون قضايي از تعقيب تا صدور حكم تأكيد شده كه در نوع خود اگر بي نظير نباشد، كم نظير است.

از موارد مهمي كه در اين بخش نامه آمده است، مي توان «رعايت قوانين در خصوص كشف و تعقيب جرائم و اجراي تحقيقات و صدور قرارهاي تأمين و بازداشت موقت، اجتناب از اعمال هرگونه سلايق شخصي و سوءاستفاده از قدرت يا اعمال هرگونه خشونت يا بازداشت هاي اضافي بدون ضرورت، فرصت استفاده از وكيل و كارشناس براي متهمان، رعايت اخلاق و موازين اسلامي در مورد

ص: 70

اشخاص در مظان اتهام و مرتكبان جرائم، در جريان قرار گرفتن خانواده دستگيرشدگان، اجتناب از ايذاي افراد نظير بستن چشم و ديگر اعضا، تحقير و استخفاف آنان در جريان دستگيري و بازجويي، منع بردن متهمان به اماكن نامعلوم، تعرض نكردن به اسناد و مدارك و اشيايي كه ارتباطي به جرم نداشته يا به متهم تعلق ندارد، ممنوعيت افشاي مضمون نامه ها و نوشته ها و عكس هاي فاميلي و فيلم هاي خانوادگي و پرهيز از هرگونه شكنجه متهم به منظور اخذ اقرار، احتراز از كنجكاوي در اسرار شخصي و خانوادگي و سؤال از گناهان گذشته افراد و اجتناب از دخل و تصرف ناروا در اموال و اشياي ضبطي و توقيفي متهمان» را نام برد. پس از اين بخش نامه بود كه مجلس شوراي اسلامي، در تاريخ15/1/1383، آن را عيناً به عنوان قانون «احترام به آزادي هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي» تصويب كرد. (قانون در پيوست ها طرح شده است)

بنابراين، اين قانون نخستين قانون مربوط به حقوق شهروندي در ايران، بود كه فقط در گستره قضايي، از حقوق شهروندي حمايت كرد. با توجه به اهميت اين قانون، نسبت به مواردي كه مستقيم به بخشي از حقوق شهروندي مربوط بود، قانون گذار با فاصله نزديكي يعني پنج ماه پس از تصويب قانون احترام به آزادي هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي، اقدام به وضع مقرراتي درباره حقوق شهروندي با تصويب قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران كرد. نكته مهم درباره قانون برنامه چهارم توسعه اين بود كه دامنه شمول حقوق شهروندي، افزون بر گستره قضايي به ديگر گستره هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي نيز تعميم يافت و از آن حمايت شد.

ص: 71

قانون برنامه چهارم توسعه در ماده 100، دولت را موظف كرده است براي ارتقاي حقوق انساني، استقرار زمينه هاي رشد و تعالي و احساس امنيت فردي و اجتماعي در جامعه و تربيت نسلي فعال، مسئوليت پذير، ايثارگر، مؤمن، رضايت مند، برخوردار از وجدان كاري، باانضباط، با روحيه تعاون و سازگاري اجتماعي، متعهد به انقلاب و نظام اسلامي و شكوفايي ايران و مفتخر به ايراني بودن، «منشور حقوق شهروندي» را مشتمل بر محورهاي ذيل تنظيم و به تصويب مراجع ذيربط رساند:

_ پرورش عمومي قانون مداري و رشد فرهنگ نظم و احترام به قانون و آيين شهروندي؛

_ تأمين آزادي و صيانت از آراي مردم و تعيين آزادي در حق انتخاب شدن و انتخاب كردن؛

_ هدايت فعاليت هاي سياسي و اجتماعي به سمت فرآيندهاي قانون و حمايت و تضمين امنيت فعاليت ها و اجتماعات قانوني؛

_ تأمين آزادي و امنيت لازم براي رشد تشكل هاي اجتماعي در زمينه صيانت از حقوق كودكان و زنان؛

_ ترويج مفاهيم وحدت آفريني و احترام آميز نسبت به گروه هاي اجتماعي و اقوام مختلف در فرهنگ ملي؛

_ حفظ و صيانت از حريم خصوصي افراد؛

_ ارتقاي احساس امنيت اجتماعي در مردم و جامعه.

به نظر مي رسد، منظور اساسي و اصلي قانون گذار از اينكه دولت را به موجب ماده 100 قانون برنامه چهارم توسعه، موظف به تهيه منشور حقوق شهروندي با تأكيد بر محورهاي ذيل آن كرده است، ايجاد، توسعه

ص: 72

و نهادينه كردن فرهنگ شهروندي و مقدمه اي براي تصويب قوانين مربوط به حقوق شهروندي است.

همان طور كه قانون برنامه چهارم توسعه، دولت را موظف به تهيه منشور حقوق شهروندي كرد، به موجب ماده 130، قوه قضاييه را نيز به تهيه لوايح مربوط به حقوق شهروندي مكلف كرد، از جمله لايحه جرم زدايي از قوانين كيفري براي جلوگيري از تضييع حقوق و آزادي هاي عمومي، لايحه حفظ و ارتقاي حقوق شهروندي، حمايت از حريم خصوصي افراد، رفع هرگونه تبعيض قومي و گروهي در قلمروي حقوقي و قضايي، لايحه حمايت از حقوق شهود و متهمان و لايحه حمايت از زيان ديدگان اجتماعي.

دولت و قوه قضاييه در جهت تحقق اهداف برنامه چهارم توسعه، از جمله حقوق و آيين شهروندي گام هايي برداشته اند كه در ادامه به جزييات آن اشاره مي شود، ولي مسلّم است كه در نهضت ايجاد فرهنگ حقوق شهروندي، علاوه بر دولت و قوه قضاييه، ديگر نهادهاي عمومي غيردولتي و آحاد شهروندان نيز نقش اثرگذار و بسزايي خواهند داشت.

3. انواع حقوق شهروندي در قانون اساسي ايران

اشاره

3. انواع حقوق شهروندي در قانون اساسي ايران

زير فصل ها

الف) حقوق سياسي _ اجتماعي شهروندان

ب) حقوق اقتصادي و رفاه اجتماعي

ج) حقوق قضايي

د) حقوق فرهنگي

الف) حقوق سياسي _ اجتماعي شهروندان

الف) حقوق سياسي _ اجتماعي شهروندان

در بند ششم اصل سوم قانون اساسي، «محو هرگونه استبداد و خودكامگي و انحصارطلبي» و در بند هفتم اين اصل، «تأمين آزاديهاي سياسي و اجتماعي» و اهتمام دولت در به كار بردن همه امكانات براي «مشاركت عامه مردم در تعيين سرنوشت سياسي، اقتصادي و فرهنگي خويش»، به عنوان تكاليف مهم دولت و حكومت، از جمله مواردي است كه قانون گذار بنيادهاي حقوق سياسي و اجتماعي مردم را ترسيم كرده است. نگرفتن

ص: 73

آزاديهاي مشروع حتي با نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور با بهر ه مندي از ابزار قانون و وضع قوانين از جمله راهبردهايي است كه قانون گذار در اصل نهم قانون اساسي تأكيد كرده است.

در اصل هشتم قانون اساسي، بر امر به معروف و نهي از منكر، به عنوان حقوق و تكليف متقابل دولت و مردم تأكيد شده است. ممنوع كردن تفتيش عقايد و پرهيز از تعرض و مؤاخذه به دليل عقيده (اصل 23)، آزاد بودن نشريات و مطبوعات در بيان مطالب، ممنوعيت بازرسي نامهها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفني، افشاي مخابرات تلگرافي و تلكس، سانسور و استراق سمع و پرهيز از هرگونه تجسس (اصل 25)، آزادي احزاب و جمعيتها، انجمنهاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي (اصل 26)، آزادي تشكيل اجتماعات و راه پيماييها (اصل 27) از جمله اصول تصريح شده اجتماعي و سياسي در قانون اساسي جمهوري اسلامي است.

ب) حقوق اقتصادي و رفاه اجتماعي

ب) حقوق اقتصادي و رفاه اجتماعي

حق انتخاب شغل و امكان انتخاب شغل (اصل 28)، دارا بودن مسكن متناسب (اصل 31)، و مصونيت شغل و مسكن، از تعرض، حرمت مالكيت شخصي (اصول 46 و 47) و برخورداري از تأمين اجتماعي (اصل 29) از جمله مواردي است كه قانون گذار به عنوان حقوق اقتصادي و رفاه اجتماعي در نظر گرفته است.

ج) حقوق قضايي

ج) حقوق قضايي

هشت اصل از قانون اساسي به حقوق قضايي شهروندان تخصيص داده شده است. هدف اصلي حقوق قضايي شهروندان، ايجاد امنيت قضايي براي

ص: 74

اعضاي جامعه است. در بند 14 اصل سوم قانون اساسي، بر «تأمين حقوق همهجانبه افراد از زن و مرد و ايجاد امنيت قضايي عادلانه» براي همه و «تساوي عمومي در برابر قانون» تصريح شده است. عطف به ماسبق نشدن قانون (اصل 169)، اصل برائت (اصل 37)، اصل تأمين قضايي (اصل 32)، اصل استفاده از حق وكيل (اصل 35)، اصل ممنوعيت شكنجه و اخذ اقرار با تهديد و ارعاب (اصل 38)، اصل علني بودن دادرسي (اصل 165)، اصل «حق مسلم دادخواهي» (اصل 34)، از جمله حقوق قضايي شهروندي است كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به آن توجه شده است.

د) حقوق فرهنگي

د) حقوق فرهنگي

اصل بيستم قانون اساسي، برخورداري از حمايت قانوني و تساوي افراد در همه جنبه هاي حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي با رعايت موازين اسلام را به عنوان سياست محوري حقوق شهروندي توجه كرده است، اما در اصول اختصاصي جزييات حقوق فرهنگي به طور آشكار بحث شده است. از جمله حقوق فرهنگي تصريح شده در قانون اساسي، دادن حق استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و در رسانههاي جمعي و تدريس ادبيات آنها در مدارس در كنار زبان فارسي براي اقوام مختلف ساكن در ايران است. همچنين اصل سوم قانون اساسي بر رايگان بودن آموزش و پرورش و تربيت بدني، براي همه در تمام سطوح و تسهيل آموزش عالي تأكيد كرده است.

بر همگاني ساختن آموزش و رايگان كردن آموزش و پرورش تا پايان دوره متوسطه و گسترش آموزشهاي دانشگاهي، به طور رايگان با رعايت امكانات در اصل سيام قانون اساسي تأكيد شده است. (اصل 30)

ص: 75

فصل سوم: ابعاد و انواع گوناگون حقوق شهروندي

اشاره

فصل سوم: ابعاد و انواع گوناگون حقوق شهروندي

انديشمندان و پژوهشگران فقه و حقوق، در دسته بندي عناصر و اقسام حقوق شهروندي، رهيافت هاي متفاوتي تدوين كرده اند، كه هر كدام درخور توجه اند، اما هيچ يك از دسته بندي ها و مرزبندي ها خالي از اشكال نيستند؛ زيرا عناصر و مؤلفه هاي اين حقوق، تفاوت هايي با هم دارند، اما در عين حال ارتباط تنگاتنگ بسياري از آنها با مسائل اجتماعي و سياسي و در نتيجه، دو يا چند وجهي بودن برخي از اين حقوق و ناتواني انسان در تعريف دقيق از آنها و نيز به دليل اعتباري بودن مفهوم آنها، همگي سبب شده اند هيچ يك از طبقه بندي ها دقيق نبوده و با دشواري هايي روبه رو باشند. ازاين رو، شيوه اي كه در اين نوشتار در تقسيم بندي حقوق مزبور، انتخاب شده است، خالي از اشكال نيست، اما سعي بر آن است وجه غالب حقوق مزبور در دسته بندي حاضر، ملاك قرار گيرد. در اين نوشتار، مؤلفه ها و عناصر حقوق شهروندي با عناوين حقوق و آزادي هاي فردي و مدني، قضايي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي بررسي خواهند شد.

ص: 76

1. حقوق و آزادي هاي فردي و مدني

اشاره

1. حقوق و آزادي هاي فردي و مدني

آزادي شخصي، حقوق و منطقه آزاد شهروندان است كه ديگران از جمله حكومت نمي تواند آن را تحديد يا سلب كند؛ مگر با اصول و قوانين پذيرفته شده است. آربلاستر در اين باره مي نويسد: «منظور از آزادي فرد معمولاً آزادي شخصي است، در اينجا نيز مانند مفهوم فرد، تأكيد بر شخص انساني واحد است»؛(1) يعني حقوق فردي و آزادي هاي مدني بيشتر جنبه فردي و شخص دارد كه شهروندان كشوري بايد از آن برخوردار باشند. اين حقوق شامل موارد متعددي است، مثل حق آزادي، مصونيت از تعرض، آزادي بيان، مذهب، برابري در برابر قانون، ممنوعيت تبعيض بر اساس جنس، نژاد، منشأ ملي يا زباني حمايت از شخص در برابر اقدامات غيرقانوني دولت مثل حبس (غيرقانوني) يا كار اجباري. در ادامه بر برخي از اين حقوق تأكيد مي شود.

الف) امنيت

الف) امنيت

حق امنيت، مهمترين حقي است كه همه و به ويژه بيگانگان و اقليتها بايد از آن برخوردار باشند. پيامبر، در پيماني كه با يهود و ديگر ساكنان مدينه بست، تأكيد داشت همه در مدينه در امنيت كامل هستند و هيچ كس حق تعرض به كسي را ندارد. در صورت بروز جنگ با كافران، تنها دعوت آنان به اسلام لازم است و در صورت نپذيرفتن، جنگ مجاز است، اما درباره اقليت ها، در صورت نپذيرفتن دعوت، در صورت امكان انعقاد پيمان هم زيستي، جنگ با آنها ممنوع است. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله خالد بن


1- آنتوني آربلاستر، ليبراليسم غرب؛ ظهور و سقوط، ترجمه: عباس مخبر، ص 78.

ص: 77

وليد را با لشكري به مقابله با دشمنان فرستاد. خالد به گروهي از اهل كتاب، برخورد كرد و پس از نپذيرفتن اسلام با آنان جنگيد و عدهاي را كشت. پيامبر از اين موضوع ناراحت شد و دستور داد ديه كشتهها را از بيتالمال به خانواده هايشان بپردازند.(1)

به موجب اصل 22 قانون اساسي، «حيثيت، جان، حقوق و مسكن اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردي كه قانون تجويز مي كند.» متن سؤال شوراي عالي قضايي از بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران و پاسخ ايشان، كه مربوط به سال 1362 است، اهميت لزوم حفظ امنيت براي غير مسلمانان، حتي غير اهل كتاب را در كشور نشان مي دهد. سؤال: «آيا غير مسلمانان كه در مملكت ايران زندگي مي نمايند، از اهل كتاب يا غير آنها، اگر مرتكب جرمي بشوند كه حد يا تعزير دارند، مانند سرقت و زنا يا جاسوسي يا افساد يا محاربه يا قيام عليه حكومت و همانند اينها، مانند مسلمانان بايد مجازات شوند يا آنكه مجازات آنها مانند جاسوسي احتياج به اشتراط ترك دارد يا آنكه مثل جاسوس حربي شوند، به مانند كفاري كه شرايط ذمه عمل نكنند، با آنان معامله گردد، يعني برگرداندن به مأمن يا تخيير حاكم بين قتل يا فديه يا استرقاق كه حضرت عالي در مسئله 8 تحريرالوسيله، ج2، ص 503، رد تخيير اشكال فرموديد؟»

امام جواب داد: «باسمه تعالي، كفار مزبور در پناه اسلام هستند و احكام اسلام مانند مسلمانهاي ديگر درباره آنها جاري است و محقون الدم بوده و مالشان محترم است».(2)


1- روح الله شريعتي، حقوق اقليت ها در حكومت نبوي، ص131.
2- صحيفه امام، ج 18، ص 304.

ص: 78

سيره پيامبر صلي الله عليه و آله گوياي احترام ايشان به اقليتهاست، به گونه اي كه حتي به جسد آنها نيز احترام مي گذارد. منقول است كه جنازهاي را از كنار پيامبر عبور ميدادند، ايشان به احترام او به پا خاست. اصحاب گفتند: «جنازه فردي يهودي بود. حضرت به آنان فهماند كه از اين مطلب مطلعند و فرمود: «آيا جنازه انساني نبود.» اين امر نشان ميدهد پيامبر خدا صلي الله عليه و آله براي انسان فارغ از كيش و مرام وي، احترام قائل بودند.(1) از جمله حقوق مدني اشخاص، حق استقلال در احوال شخصيه است. اقليتهاي به رسميت شناخته شده در كشور اسلامي آزادند كه بر اساس دين خود در موضوعاتي مانند ازدواج، طلاق، ارث و وصيت عمل كنند و دادگاه اسلامي نيز بايد در اين امور، بر اساس مذهب خود اشخاص عمل كنند.(2) در حقوق ايران نيز بر اساس اصول 12 و 13 قانون اساسي اقليتهاي كليمي، زرتشتي و مسيحي در احوال شخصيه، مثل ازدواج، طلاق، ارث، وصيت، نسب، نفقه، مهريه تابع مذهب خودشان هستند. بر اساس قانون اجازه رعايت احوال شخصيه ايرانيان غير شيعه محاكم، مصوب 1312 و نيز رأي وحدت رويه 37 _ 19/9/1363 هيئت عمومي ديوان عالي كشور، دادگاهها موظفند براي ايرانيان غير شيعه كه مذهب آنها به رسميت شناخته شده است، مثل مذاهب اهل سنت، مذاهب مسيحي كاتوليك، پروتستان و ارتدكس، بر طبق قواعد و عادت مسلمه متدواله مذهب آنها رأي بدهند، مگر اينكه مخالف انتظامات عمومي باشد. در حمايت از اهل ذمه احاديث متعددي از رسول اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است. براي


1- مجلسي، بحارالانوار، ج 78، ص 273؛ صحيح بخاري، ج 1، ص 228.
2- حقوق اقليت ها در حكومت نبوي، ص 235.

ص: 79

نمونه، رسول الله صلي الله عليه و آله فرمود: «أَلَا مَنْ ظَلَمَ مُعَاهِدًا أَوْ انْتَقَصَهُ أَوْ كَلَّفَهُ فَوْقَ طَاقَتِهِ أَوْ أَخَذَ مِنْهُ شَيْئًا بِغَيْرِ طِيبِ نَفْسٍ فَأَنَا حَجِيجُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ آگاه باشيد كسي كه به غير مسلماني (كه با مسلمانان پيمان و معاهده بسته است و مقررات پيمان را اجرا مي كند و بر ضد منافع مسلمين فعاليت نميكند) ستم روا دارد يا او را تكليف بيشتر از طاقت كند يا مالي را بدون رضايت وي از او بگيرد، من در روز قيامت به او احتجاج كنم».(1)

امام علي عليه السلام فرمود: «انسان ها دو دستهاند يا برادر ديني تو هستند يا در آفرينش با تو يكسان هستند».(2)

ب) حق زندگي

ب) حق زندگي

حق زندگي از بنيادي ترين حقوق انسان و شهروندان جامعه سياسي به شمار مي آيد. بدون آن حقوق معنا و مفهوم ندارد؛ زيرا در صورتي كه حق حيات و زندگي شهروندي محترم نباشد، بهره برداري از ديگر حقوق نيز براي او ممكن نخواهد بود. ازاين رو، در قرآن كريم حق زندگي بسيار بااهميت تلقي شده است، تا جايي كه اگر كسي، فردي را بدون مجوز شرعي به قتل رساند، گويا همه انسان ها را به قتل رسانده است: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا.»(3) اين آيه كنايه از اين است كه حقيقت انسان ها همگي يكي است و به همين دليل، اگر كسي به يكي از انسان ها سوءقصد


1- ابوداود، سنن ابوداود: كتاب الخراج، باب في تعشير اهل الذمة اذا اختلفوا بالتجارات ص 3052؛ بيهقي، ص 18511.
2- جرج جرداق، نهج البلاغه، ترجمه: الامام علي7، ج 1، نامه 53, ص 117.
3- مائده: 32.

ص: 80

كند، گويي به همه سوءقصد كرده است.(1) آيات ذيل نيز همه بر حرمت كشتن انسان دلالت دارند و در شريعت اسلام براي صيانت از زندگي بشر، افزون بر مجازات اخروي، مجازات سنگين قصاص نيز معين و مقرر شده است: «وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ» (انعام: 151) «وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ»؛(2) «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا».(3)

امام علي عليه السلام خطاب به مالك اشتر مي نويسد: «إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا؛ بپرهيز از خون ها و ريختن آنها به ناروا.»(4) همواره امام علي عليه السلام در جنگ ها تلاش مي كرد، آغازگر جنگ نباشد.(5) از سوي ديگر، در فقه حيات آدمي از مصالحي شمرده شده است كه بايد در آن احتياط شود.

در اسلام حق حيات قابل اسقاط نيست و خودكشي، ممنوع و حرام شده است: «وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا.»(6) همين طور سقط جنين و «فتك» در اسلام حرام اعلام شده است. فتك به معناي كشتن طرف مقابل است، در حالي كه غافل باشد(7) و تقريباً مفهوم مشابه واژه


1- تفسير الميزان، ج 5، ص 518.
2- فرقان: 68.
3- نساء: 93.
4- نهج البلاغه، نامه 53.
5- گروهي از نويسندگان، حكومت علوي ساختار و شيوه هاي حكومت، ص 232 _ 250.
6- انعام: 140.
7- عبدالله البحراني، العوالم الامام الحسين، ص 193.

ص: 81

«ترور» را دارد. مردي به نام اباصالح از فردي سخن به ميان مي آورد كه به امام علي عليه السلام دشنام مي دهد و اباصالح از امام رضا عليه السلام اجازه مي خواهد در كمين آن مرد قرار گيرد و او را بكشد. حضرت او را از اين كار بازمي دارد: «اي اباصالح اين كار فتك (ترور) است و رسول خدا صلي الله عليه و آله از فتك (ترور) نهي فرمودند، اي اباصالح اسلام مانع ترور است».(1)

در فقه براي حق حيات محدوديت هايي وجود دارد و در مواردي به سلب آن حكم شده است، از قبيل قصاص، ارتكاب برخي گناهان و محارب و مفسد في الارض.

ج) آزادي عقيده

ج) آزادي عقيده

آزادي عقيده يكي ديگر از حقوق و آزادي هايي است كه در اسلام به آن توجه شده است. البته اسلام، داشتن هرگونه عقيده را حق انسان نمي داند، عقيده كه منافي انديشه باشد، نه تنها آن را جزو حقوق انسان نمي شمارد، بلكه آن را منافي انديشه مي داند. عقايدي كه از روي تقليد و بر مبناي وراثت يا از روي جهالت باشد يا به دليل فكر نكردن و تسليم شدن در مقابل ضد فكر باشد، در اسلام محترم نيستند. براي نمونه، عقيده به گاوپرستي، شيطان پرستي و بت پرستي _ كه همگي ضد فكر و انديشه اند _ هرگز در اسلام محترم نيستند. در اسلام، بر خلاف ديگر اديان، به ويژه مسيحيت، اصلي وجود دارد و يكي از امتيازهاي مهم دين اسلام است _ كه اصول عقايد، جز از راه انديشيدن و تلاش


1- محقق اردبيلي، مجمع البرهان و الفايده، ص 173.

ص: 82

فكري پذيرفته نمي شود. ازاين رو، شهيد مطهري ميان آزادي تفكر و آزادي عقيده فرق مي گذارد و به نظر ايشان «عقيدهاي كه ناشي از تفكر باشد، در اسلام محترم است و اسلام نيز آزادي اين گونه عقيده را مي پذيرد».(1)

اين رويكرد بر خلاف رهيافتي است كه در ليبراليسم و اعلاميه جهاني حقوق بشر اتخاذ شده است كه هرگونه عقيده را محترم و آزاد دانسته اند؛ گرچه موجب انعقاد انديشه و ناشي از عدم تفكر باشد و فكر انسان را به اسارت خود قرار دهد. اسلام آييني است كه يكي از هدف هاي آن، نجات انسان از اسارت فكري و فيزيكي است: «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ». (اعراف: 157)

از ديدگاه اسلام، اينكه داشتن هرگونه عقيده حق انسان نيست، به اين معنا نيست كه اسلام عقيده خاصي را بر انسان ها تحميل كند يا افراد را به دليل داشتن عقيده خاص، تعقيب و مجازات كند؛ زيرا بر اساس آيات قرآن كريم، تحميل عقيده و دين خاص، نه امكان دارد و نه به آن توصيه شده است. عقيده امري دروني است كه اجباربردار نيست: «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ.» (بقره: 256) «اينكه قرآن مي فرمايد در دين اجبار نيست (لا اكراه في الدين) نمي خواهد بگويد دين را مي شود با اجبار تحميل كرد و شما تحميل نكنيد بگذاريد مردم بدون اجبار دين دار باشند، بلكه از اين باب است كه دين را با اجبار نمي شود تحميل كرد آنچه با اجبار تحميل شود، دين نيست.»(2) «وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّي


1- مرتضي مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، صص 104 _ 106.
2- 2مرتضي مطهري، ص 166.

ص: 83

يكُونُواْ مُؤْمِنِينَ.» (يونس: 99) خداوند پيامبر را از اكراه و اجبار كردن مردم براي ايمان و اسلام بازمي دارد.(1) خداوند به پيامبر مي فرمايد، نبايد خود را در اين راه خسته كني، براي اينكه تو قادر نيستي مردم را مجبور به ايمان كني و ايمان از روي اكراه، خواست ما نيست. «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ؛ اي پيامبر ايشان را به حقايق تذكر بده.» (غاشيه: 20 و 22) وظيفه تو تذكر دادن است، به اميد اينكه دعوت را اجابت كنند و با طيب خاطر و بدون اجبار ايمان آورند. تو هرگز بر آنان مسلط نيستي كه آنان را مجبور به ايمان كني».(2)

از سيره رسول اكرم صلي الله عليه و آله نيز اجبار نكردن به خوبي پيداست. در نامه اي كه حضرت براي واليان و كارگزاران خود نوشته است، بر همين نكته دلالت دارد: «هركس بر آيين يهود يا مسيحيت باقي ماند، براي خروج از آيين خود اجبار نمي شود، بلكه تنها وظيفه پرداخت جزيه است».(3)

در اسلام آزادي از تحميل عقيده و آزادي از تفتيش عقيده و حق داشتن عقيده ناشي از تفكر، به رسميت شناخته شده اند، اما اينكه انسان ها حق داشتن هر گونه عقيده اي را داشته باشند، گرچه ناشي از تقليد، عدم تفكر و فقط بر اساس وراثت باشد، مورد تأييد و احترام دين اسلام نيست و كوشش مي شود از راه متفاوت _ به غير از اجبار _ مقدماتي فراهم شود كه صاحبان عقايد باطل متوجه اشتباه خود شوند و عقيده صحيح و مبتني بر تفكر را بيابند.


1- ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 8، ص 390.
2- ترجمه تفسير الميزان، ج 20، ص 410.
3- «من كان علي يهوديته او نصرانيته فإنه لايفتن عنها و عليها الجزيه»، «و من كان علي يهوديته او نصرانيته فإنه لا يغير عنها ...». احمد ميانجي، مكاتيب الرسول، المجلد الثاني، صص 558 و 591.

ص: 84

د) آزادي و حق اقامت و رفت وآمد

د) آزادي و حق اقامت و رفت وآمد

در تعريف اين آزادي چنين آمده است: «انسان در انتخاب محل اقامت و زندگي خود مختار و آزاد است و در هر شهري و محلي كه اراده نمايد، مي تواند رفت وآمد يا اقامت كند، كه ره آورد آن نداشتن جواز توقيف يا سلب تابعيت و تبعيد موقت يا دائم انسان است؛ مگر آن كه دليل قانع كننده قانوني وجود داشته باشد».(1)

بر اساس قاعده «اصالت الأباحه» و «اصل حليت»، اصل بر جواز و اباحه هر شيء است، مگر آن كه خلاف آن ثابت شود: «كُلُّ شَيْ ءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّي تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ.»(2) مطابق اين اصل، رفت وآمد و اقامت در شهري اعم از موقت و دايم، امري جايز و آزاد است، مگر دليل خاص مانع آن شود.

در سنت پيامبر و ائمه نيز اين آزادي مسلّم تلقي شده است: «الْبِلَادُ بِلَادُ اللَّهِ، وَالْعِبَادُ عِبَادُ اللَّهِ، فَحَيْثُمَا أَصَبْتَ خَيْرًا فَأَقِمْ؛ همه سرزمين ها متعلق به خداست و بندگان نيز بندگان اويند. پس هر كجا موجب خير و سعادت شماست، اقامت كنيد».(3)

امام علي عليه السلام مي فرمايد: «لَيْسَ بَلَدٌ أَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ؛ هيچ شهري براي تو سزاوارتر از شهر ديگر نيست. بهترين شهر آن است كه پذيراي تو باشد».(4)

اين حق بر اساس آيات و روايات، در فقه سياسي شيعه، به حرمت


1- محمدحسن قدردان قراملكي، آزادي در فقه و حدود آن ، ص 63.
2- وسائل الشيعه، جزء السابع عشر، ج 4، ص 89.
3- نهج الفصاحه، ص 223.
4- محمد عبده، نهج البلاغه، شرح خطب امام علي7، ج 3، ص 103.

ص: 85

سكني گزيدن در بلاد شرك، كفار و نواحي كه فرد مسلماني نتواند شعاير ديني خود را انجام دهد، محدود شده است.(1) همين طور در مواردي از فقه حبس و توقيف با مدت معين وجود دارد كه از محدوديت هاي حق اقامت و آزادي رفت و آمد، به شمار مي آيند.(2)

ه) حق تفريح و اوقات فراغت

ه) حق تفريح و اوقات فراغت

از ديگر حقوق مهم فردي، حق برخورداري از استراحت و تفريح و بهره مندي از اوقات فراغت براي همگان است. پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله مي فرمايند: «اُلْهُوا وَ الْعَبوُا فَإنِّي أكْرَهُ أنْ يُرَي فِي دِينِكُمْ غِلْظَةً؛ تفريح كنيد و بازي كنيد؛ زيرا دوست ندارم در دين شما خشونتي ديده شود.» يا «اِنَّ اللهَ لاَ يواخِذُ الْمَزَّاحَ الصَّادِقَ فِي مَزَاحِهِ؛ خداوند شخصي را كه بسيار شوخي مي كند و در شوخي خود صادق باشد، بازخواست نمي كند.»(3) حق برخورداري از تفريح و اوقات فراغت، يكي از حقوق ملت است و در هيچ يك از اصول قانون اساسي ذكر نشده است. بديهي است، در صورت ذكر در قانون اساسي، قانوناً براي ارگان هاي دولتي تكليف اجراي آن به وجود مي آمد و تمامي مقررات و مصوبات هم زمان با ايجاد اشتغال و درآمد كافي براي همگان، امكانات و توان استفاده از اوقات فراغت و تفريح را فراهم مي آورد.

و) حق حريم خصوصي

و) حق حريم خصوصي

لزوم وجود حريم خصوصي و رعايت آن، از سوي اشخاص حقيقي و


1- جواهر الكلام، ج 21، ص 34.
2- آزادي در فقه و حدود آن، صص 68 _ 71.
3- نهج الفصاحه، صص 87 _ 122.

ص: 86

حقوقي، در اسلام به رسميت شناخته و به آن تأكيد شده است. ازاين رو، فقه سياسي اسلام، پيش از حقوق موضوعه غرب و مناسب تر و كامل تر از آن، به اين حق اهميت داده و از آن حمايت كرده است. تجسس به عنوان عام و ورود به مسكن افراد بدون اذن و گوش دادن به سخنان ديگران با عدم ميل باطني آنان _ در جهت حمايت از حريم خصوصي اشخاص _ در اسلام حرام و ممنوع است. از نمونههاي رعايت حريم خصوصي شهروندان ميتوان به اين موارد اشاره كرد:

يك _ امنيت مسكن

از منظر قرآن كريم، خانه هاي مردم به معناي واقعي، «مسكن» يعني محل آرامش، آسايش و سكون است: «وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيوتِكُمْ سَكَنًا.» (نحل: 80) وارد شدن به خانه ديگران بدون اجازه مالك آن حرام و ممنوع شده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّي تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَي أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ. فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَداً فَلاَ تَدْخُلُوهَا حَتَّي يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا». (نور: 27 و 28)

دو _ ممنوعيت استراق سمع

گوش دادن به سخنان كساني كه مايل به شنيدن آن نيستند، حرام و ممنوع است؛ زيرا مصداق تجسس است. در حديثي از رسول اكرم صلي الله عليه و آله آمده است: «مَنْ اسْتَمَعَ إِلَي حَدِيثِ قَوْمٍ وَهُمْ لَهُ كَارِهُونَ أَوْ يَفِرُّونَ مِنْهُ صُبَّ فِي أُذُنِهِ الْآنُكُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ هركس به مكالمه ديگران در حالي كه آنان مايل

ص: 87

نيستند، گوش دهد، در روز قيامت در گوش وي سرب گداخته ريخته مي شود».(1)

رويكرد اسلام درباره حريم خصوصي، رويكرد تحول گرايانه است؛ يعني از ماهيت و محتواي حريم خصوصي حمايت شده است، بدون آنكه از مصاديق آن نام ببرد. ازاين رو، بسياري از اموري كه امروزه به عنوان حريم خصوصي مطرح مي شود؛ از قبيل نامه ها، عكس ها، گفت وگوهاي تلفني، تلگراف، مراسلات، پست الكترونيكي و ديگر موارد شخصي، ديدن و اطلاع يافتن از آنها، به عنوان «تجسس» حرام خواهد بود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا». (حجرات: 12)

تلاش براي دست يابي به امور پنهاني و مكتوم و عيوب اشخاص، با هر انگيزه كه صورت گيرد، «تجسس» به شمار مي رود و در آيه كريمه ممنوع شده است. همين طور گمان بد عاملي است، براي جست وجوگري و جست وجوگري عاملي است براي كشف اسرار و رازهاي نهاني مردم و اسلام هرگز اجازه نمي دهد رازهاي خصوصي آنها فاش شوند.(2)

امام علي عليه السلام مالك اشتر را به كتمان اسرار مردم سفارش مي كند و رهبر امت و حكومت را در پنهان داشتن اسرار مردم سزاوارتر مي داند:

از رعيت، آنان را كه عيب جوترند از خود دور كن؛ زيرا مردم عيوبي دارند كه رهبر امت در پنهان داشتن آن از همه


1- جامع السعادات، ج 2، ص 208؛ خصال، ج 1، ص 109، باب ثلاثة يعذبون يوم القيامة.
2- تفسير نمونه، ج 22، ص 184.

ص: 88

سزوارتر است. پس مبادا آنچه بر تو پنهان است آشكار گرداني و آنچه هويداست، بپوشاني كه داوري در آنچه پنهان است با خداي جهان مي باشد. پس چندان كه مي تواني زشتي ها را بپوشان تا آن را كه دوست داري بر رعيت پوشيده ماند، خدا بر تو بپوشاند.(1)

در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد(2) آمده است: عمر شبي را به گشت زني در مدينه مشغول بود كه در برابر خانهاي صداي زن و مردي را شنيد و به شك افتاد. از ديوار خانه بالا رفت و وارد خانه شد. زن و مردي را ديد كه جلوي آنها ظرف شرابي قرار داشت. خطاب به آن مرد گفت: اي دشمن خدا، آيا ميپنداري خداوند كار تو را مخفي نگه مي دارد، در حالي كه به معصيت او مشغولي؟ سپس آن مرد به عمر گفت: اگر من يك خطا مرتكب شدم، تو مرتكب سه خطا شدهاي؛ زيرا خداوند در قرآن فرموده است: تجسس نكنيد (وَلَا تَجَسَّسُوا) (حجرات: 12) و تو به تجسس در كار ما پرداختي. خداوند فرموده از در خانه وارد شويد «وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» (بقره: 189) و تو از ديوار وارد شدي. خداوند فرموده تا از اهل خانه اذن نگرفتيد، وارد نشويد و وقتي وارد شديد، سلام كنيد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّي تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا حتي عَلَي أَهْلِهَا» (نور: 27) و تو بي اذن وارد شدي و سلام نكردي. سرانجام عمر آنها را رها كرد و رفت.(3)

در حقوق ايران، طبق اصل بيست و سوم قانون اساسي، «تفتيش


1- محمد دشتي، صص 569 و 571.
2- شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 89.
3- حسين مهرپور، نظام بين المللي حقوق بشر، ص 164.

ص: 89

عقايد ممنوع است و هيچ كسي را نميتوان به صرف داشتن عقيدهاي مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد».

در اصل 20 قانون اساسي آمده است: «بازرسي و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفني، افشاي مخابرات تلگرافي و تلكس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است، مگر به حكم قانون».

2. حقوق و آزادي هاي اقتصادي

اشاره

2. حقوق و آزادي هاي اقتصادي

در اين جا منظور از حقوق اقتصادي، معناي محدود از حقوق اجتماعي است. با اين تلقي، حقوق اقتصادي به حقوقي گفته مي شود كه فرد آن را به عنوان اينكه عضو جامعه است، داراست و با فعاليت هاي شخصي و حرفه اي خود يا به كارگيري دارايي خود، در اجتماع اثر مي گذارد، مانند حق مالكيت، حق كسب و كار، صنعت و بازرگاني، آزادي كار شغل و نظاير آن.(1)

هدف حقوق اقتصادي، تنظيم ساختار مالكيت خصوصي، مؤسسه هاي بازرگاني و صنعتي و برقراري نظم درست در امور اقتصادي است، در حالي كه هدف حقوق اجتماعي، تنظيم روابط اجتماعي و كار و رفع بي عدالتي موجود در اين زمينه هاست و همين طور براي حمايت از اقشار محروم جامعه و رفع مشكلات و نارسايي ها در امور اقتصادي و اجتماعي، دخالت مستقيم دولت، مطلوب است(2) و دولت در برابر مردم و جامعه، وظايف اثباتي دارد.

زندگي براي شهروندان، در جامعه اي سياسي به نام دولت _ كشور،


1- آزادي هاي عمومي و حقوق بشر، ص 139.
2- آزادي هاي عمومي و حقوق بشر، ص 142.

ص: 90

بدون به رسميت شناختن حقوق اقتصادي شهروندان، امري دشوار و ناممكن خواهد بود. ازاين رو، در نظام حقوقي اسلام به حقوق اقتصادي، همچون حق مالكيت، حق كسب و كار، صنعت و تجارت و آزادي شغل اهميت داده شده و اين حقوق را _ كه جزو حقوق طبيعي انسان است _ به رسميت شناخته است.

الف) حق مالكيت

الف) حق مالكيت

اصل مالكيت فردي، به معناي مالكيت انسان بر اموال و دارايي ها و كار و كوشش خود و صاحب اختيار بودن و نفي هرگونه سلطه و حق ديگران، از ضروريات و مسلّمات فقه به شمار مي آيد و قاعده اي معروف در اين زمينه وجود دارد: «اَلنَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلي أَمْوالِهِمْ؛ مردمان، مالكان و مسلطان بر اموالشان هستند».(1)

در مكتب علوي اصل مالكيت فردي به نحو احسن و اكمل به رسميت شناخته شده است و در حكومت پنج ساله حضرت اعمال مي شد. حضرت، به دست آوردن اموال ديگران از راه ناحق را بزرگ ترين خطا مي شمارد: «اَعظَمُ الخَطايا اِقْتِطاع مال امْرِءٍ مُسلِمٍ بِغَيرِ حَقّ» يا در جاي ديگري مي فرمايد: «أَلاَ وَلاَ يَحِلُّ لاِمْرِئٍ مِنْ مَالِ أَخِيهِ شَيْءٌ إِلاَّ بِطِيبِ نَفْسٍ مِنْهُ؛ مال هيچ كس براي فرد ديگر حلال نيست، مگر با رضايتش».(2)

حضرت به مأمور ماليات دستور مي دهد، هنگام گردآوري ماليات، به مال احدي، خواه مسلمان يا غير مسلمان دست نزند. چنانكه به باور


1- علامه مجلسي، بحارالانوار، كتاب علم، ج 2، ص 272.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 128.

ص: 91

حلي، اموال اهل كتاب كه شرايط ذمه را نقض و به دارالحرب فرار مي كند، به صورت امانت در كشور اسلامي مي ماند و پس از مرگ، ميان ورثه او تقسيم مي شود. از سوي ديگر، حتي ايشان تلف و تضييع اموال اهل كتاب را كه در پناه حكومت به سر مي برند و حتي اموالي كه در نزد مسلمانان ماليت ندارند، موجب ضمان مي داند.(1)

البته حق مالكيت در اسلام برخي محدوديت هايي از قبيل اخذ ماليات شرعي و عدم اضرار به ديگران و امثال آن دارد، كه بايد در جاي خود بررسي شوند.

در حقوق ايران، طبق اصل چهل و ششم قانون اساسي، «هركس مالك حاصل كسب و كار مشروع خويش است و هيچ كس نميتواند به عنوان مالكيت نسبت به كسب و كار خود امكان كسب و كار را از ديگري سلب كند».

ب) آزادي و حق كسب و كار

ب) آزادي و حق كسب و كار

آزادي و حق كسب و كار، از مسلّمات فقهي است و فقها با مسلّم انگاشتن آن، به مواردي استثنايي ممنوعيت كار و كسب و تجارت پرداخته اند، كه در اصطلاح «مكاسب محرمه» ناميده شده است. در اسلام، افراد براي انجام كار و تلاش براي امرار معاش، تشويق شده اند: «فَإِذَا قُضِيتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ؛ پس چون نماز به پايان رسيد، در زمين پراكنده شويد و از فضل خداوند طلب كنيد». (جمعه: 10)

امام علي عليه السلام براي آزادي كار و تلاش، با كار اجباري كه امروزه


1- شرايع الاسلام، صص 1050 و 1051.

ص: 92

معروف به «بيگاري» است، مخالف بودند. حضرت در نامه اي كاري اجباري در نهري را كه خشك شده بود، شايسته ندانستند و والي خود را نيز از اجبار مردم بر كار نهي كردند: «وَلَسْتُ أَريٰ أَنْ أَجبرُ أَحَداً عَلي عَمَلٍ يَكْرَهُ».(1)

جورج جرداق، نويسنده مسيحي در اين زمينه چنين مي نويسد:

در مذهب و مرام علي بيگاري گرفتن از مردم جايز و روا نيست. كاري كه از روي رغبت و بدون اكراه و اجبار امري است، كه فرزند ابوطالب در هر موردي آن را ترغيب و تشويق و تأييد مي نمايد. با چنين روش عميق و ژرفي در موضوع كار و احوال كارگر علي بيش از هزار سال پيش از اين توانست، بر روشنفكران مغرب زمين سبقت بگيرد.»(2) اين در حالي است كه بيگاري براي دولت، در بسياري از كشورها تا چند سال پيش، امري رايج و مرسوم بوده است.

در اسلام، حكومت در صورتي مي تواند كسي را وادار به كار و شغلي كند، كه بدون كار قادر به پرداخت مخارج زندگي زن و فرزندان خود نباشد.(3)

ج) آزادي انتخاب شغل و حق صنعت و تجارت

ج) آزادي انتخاب شغل و حق صنعت و تجارت

در اسلام، انتخاب شغل و فعاليت در زمينه هاي گوناگون صنعتي و تجاري، آزاد و از مسلّمات فقهي است و «اصل اباحه» به عنوان قاعده اي


1- نهج السعاده في مستدرك نهج البلاغه، ج 4، ص 539.
2- جورج جرداق، الامام علي صوت العدالت الانسانيه، ص 184.
3- جواهر الكلام تهران، ص 448.

ص: 93

كلي وجود دارد كه اصل در اشيا و اعمال حليت است، مگر دليل خاص بر حرمت آن اقامه شود. سيره پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام بر اين امر دلالت دارند.

البته برخي مشاغل در اسلام، به دليل مصالحي مشروع نيستند. شغل هاي همانند شراب فروشي، داير كردن اماكن قماربازي و مراكز فساد فحشا و مانند آن، ممنوع شده است. همين طور موارد ديگري، كه به عنوان مكاسب محرمه و تجارت هاي حرام، در فقه بررسي شده اند.(1)

3. حقوق اجتماعي

اشاره

3. حقوق اجتماعي

حقوق اجتماعي به حقوق طبيعي هر فرد براي بهره مند شدن از حداقل حقوق استاندارد رفاه اجتماعي، گفته و حقوق اجتماعي به خدمات رفاهي مربوط مي شود.(2) امروزه دولت رفاه بدين معناست كه سازمان هاي حكومتي براي كساني كه توانايي تأمين زندگي خود را به قدر كافي از طريق اشتغال مفيد ندارند، (بيكاران، ازكارافتادگان و پيران) مزايايي مادي فراهم كند. به عبارت ديگر، حقوق اجتماعي نوع خاصي از سلسله تعهداتي است كه دولت به نمايندگي از جامعه در برابر مردم عهده دارد؛ از قبيل فراهم كردن كار براي همه، بهبود شرايط كار و زندگي، تأمين اجتماعي، خوراك، مسكن، بهداشت و نظاير آن، كه همگي اين موارد، امروزه به عنوان حقوق اجتماعي، بررسي مي شوند.(3)


1- شهيد اول، شرح لعمه، كتاب المتاجر، ص 92.
2- آنتوني گيدنز، مباني جامعه شناسي، ص 328.
3- آزادي هاي عمومي و حقوق بشر، ص 140.

ص: 94

خوراك و پوشاك، مسكن، بهداشت و سلامتي، تشكيل خانواده و ديگر امور رفاهي، از جمله حقوقي است كه جامعه وظيفه دارد نسبت به اين حقوق به ديده احترام بنگرد و براي تأمين و تضمين آنها، ياري رسان افراد ناتوان باشد.

پذيرش حقوق اجتماعي در غرب، از آثار نفوذ انديشه سوسياليسم و افكار اصلاح طلبانه و عدالت خواهانه بود، براي كاهش بي عدالتي ناشي از مكتب ليبراليسم، ارائه شد. بر اثر نهضت هاي فكري و اجتماعي، بالاخره ليبراليست ها در برابر اين انديشه تسليم شدند و پديده اي به نام حقوق اجتماعي به ديگر حقوق شهروندي افزوده شد.

در متون اسلامي، به ويژه در بخش نظام مالي اسلام در راستاي حقوق مزبور، مقررات بسيار جالب و سازنده وجود دارد، كه در صورت عملياتي شدن آنها، حقوق اجتماعي مردم، در بسياري از جنبه ها اجرايي خواهند شد. در كلام و سيره پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و شيوه حكومتي امام علي عليه السلام به حقوق اجتماعي، توجه ويژه اي شده است و به اين دليل منابع اسلامي، به ويژه نهج البلاغه، بسيار غني است. امام علي عليه السلام راه كارهايي متناسب با آن زمان، براي اجرايي شدن مقررات اسلامي و دستگيري از طبقه فقير و نيازمند جامعه، مطرح مي سازند. محتواي مقررات اسلامي در اين زمينه، در قالب و ساختارهاي جديد مي تواند بسيار راه گشا باشند.

الف) تأمين اجتماعي

الف) تأمين اجتماعي

تأمين اجتماعي در رفاه افراد نقش مهمي دارد. مجموعه اقدامات سازمان يافتهاي كه جامعه براي حمايت از اعضاي خود هنگام تنگناهاي

ص: 95

اقتصادي و اجتماعي (مانند بيماري، بي كاري، حادثه ناشي از كار، پيري، از كار افتادگي و مرگ سرپرست خانوار) پيش بيني و انجام ميدهد، تأمين اجتماعي ناميده ميشود.(1)

وقف، يكي از راهبردهاي مترقي اسلام براي رفع نيازهاي عمومي، به ويژه نياز گروه هاي آسيب پذير است. سنت وقف در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله با رهنمودهاي گفتاري و رفتاري حضرت، به خوبي در رفتار مسلمانان جا باز كرده بود. ازاين رو، موارد متعددي از وقف در وصيت نامه امام علي عليه السلام ديده مي شود(2) كه حضرت براي نيازمندان به جا گذاشته بود. موقوفات متعددي از سوي حضرت در دل تاريخ ثبت شده است. از سوي ديگر، از موارد مهم مصرف بيت المال، فقيران، مستمندان، بازنشستگان و ازكارافتادگان است. همين طور از موارد مصرف خمس و زكات در اسلام، ايتام و فقيران است: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْ ءٍ فَأَنَّ للَّهِ ِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ»؛ (انفال: 41) «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ...». (توبه: 60)

پيامبر گرامي اسلام به امام علي عليه السلام فرمود: «امور طايفه ديگر از مساكين و نيازمندان را پايمال مكن و در بخشي از مال خدا و حق معيني را كه خداوند از زكات براي آنان قرار داده است، بين آنها توزيع نما.»(3) در حكومت علوي، حمايت ازكارافتادگان و بازنشستگان، اهميت خاصي داشته است: «تيماردار يتيمان باش و غم خوار پيران و ازكارافتادگان كه


1- كورش استوار سنگري، حقوق تأمين اجتماعي، ص 11.
2- كليني، كافي، ج 7، ص 21.
3- حاجي نوري، مستدرك الوسائل الشيعه، ج 13، ص 158.

ص: 96

بيمارند و دست سؤال پيش كسي دراز نكنند.»(1) زماني كه حضرت در راه پيرمردي را ديد كه گدايي مي كند، فرمود اين مرد كيست؟ گفتند: مرد نصراني است. فرمود: «در وقت توانايي او را به كار گرفتيد و اينك كه پير شده و از كار افتاده، از كمك كردن به او دريغ مي ورزيد. خرجي او را از بيت المال مسلمين بدهيد!» يا خطاب به مالك اشتر مي نويسند:

خدا را! خدا را! در طبقه فرودست از مردم، آنان كه چاره ندانند و از درويشان، نيازمندان و بينوايان و از بيماري بر جاي ماندگانند كه در اين طبقه مستمندي است كه خواهنده و مستحق عطاي اوست كه به روي خودشان نياورند. براي خدا و حقي را كه از خود به آنان اختصاص داده و نگهباني آن را به عهده ات نهاده، پاس دار و بخشي از بيت المال خويش و بخشي از غله هاي زمين هاي خالص را در هر شهر براي آن قرار بده».(2)

سيره امام علي عليه السلام براي دستگيري از سالمندان، بيماران و ازكارافتادگان و بي سرپرستان و تأمين حقوق آنان، بسيار راه گشا و كارآمد است. البته نبايد از ساختار و قالب هاي امروزي و منطبق با معيارهاي اسلامي غافل ماند؛ زيرا اسلام افزون بر ابتكار سازوكارهاي خاص، باب شيوه هاي جديد را _ براي اجرايي شدن تأمين اجتماعي طبقات مزبور _ به طور كلي نبسته است. ازاين رو، با ايجاد ساختار و شيوه هاي متفاوت و جديد و سازگار با احكام اسلام، مي توان مقررات فقهي مربوط را اجرايي كرد.

در حقوق ايران، براي حقوق تأمين اجتماعي اقدامات بسياري انجام


1- نهج البلاغه، نامه 53.
2- نهج البلاغه نامه، ص 288.

ص: 97

شده است، اما هنوز كاستيهاي بسيار مهمي هست كه از يك طرف بسياري از ايرانيان از اين حقوق، به طور جزيي يا كلي محرومند و از طرف ديگر، غير ايراني هاي ساكن ايران، تقريباً به كلي از حقوق تأمين اجتماعي محروم هستند و اين تبعيض، ناروا و توجيه ناپذير است. در ماده 88 قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در بند ه، وزرات بهداشت، درمان و آموزش پزشكي موظف شده است در اين مورد اقدام كند: «طراحي و استقرار نظام جامع اطلاعات سلامت شهروندان ايراني.» بنابراين، صراحتاً غير ايراني ها از نظام جامع اطلاعات سلامت جامعه خارج شدهاند. در تبصره ماده يك قانون بيمه بي كاري، مصوب 26/6/1369 مجلس شوراي اسلامي، اتباع خارجي صراحتاً از شمول اين قانون مستثني شدهاند. در قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمين اجتماعي، مصوب 21/2/1383 مجلس شوراي اسلامي، بر اساس تبصره 3 ماده يك آن، بهره مندي شهروندان خارجي مقيم ايران، منوط به رعايت شرط عمل متقابل و نيز در چارچوب مقاوله نامهها و قراردادهاي بين المللي مصوب شده است.

در مجموع به نظر ميرسد با وجود اينكه اصل 21 و 29 قانون اساسي بر برخورداري همگان از تأمين اجتماعي دلالت دارد (9)، قوانين عادي، در بهره مندي از تأمين اجتماعي بين ايرانيان و خارجيان مقيم ايران تبعيض قائل شده است.

ب) پرداخت بدهي

ب) پرداخت بدهي

در كلام معصومان عليهم السلام پرداخت دين بدهكاران، يكي از حقوق اجتماعي شهروندان است: امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش نقل مي كند كه همواره

ص: 98

امام علي عليه السلام مي فرمود: «بدهي بدهكاران از صدقه و زكات پرداخت مي شود، به شرط آن كه در قرض كردن زياده روي نكرده باشند.»(1) در جاي ديگري وقتي از امام رضا عليه السلام پرسيده مي شود، مردي مالي را قرض و آن را خرج اهل و عيالش كرده و راهي براي پرداخت هم ندارد. حضرت در جواب مي فرمايد: «وقتي اين مال را در راه خدا صرف كرده باشد و خبر آن به گوش حاكم و امام برسد، بر اوست كه از سهم غارمين بدهي او را ادا كند، اما اگر در راه معصيت صرف كرده، چيزي بر عهده امام نيست».(2)

ج) افزايش رفاه

ج) افزايش رفاه

بهبود زندگي مردم و افزايش درآمدها، از وظايف مهم دولت در اسلام است. دولت اسلامي بايد براي تأمين نياز كارافتادگان و بازنشستگان بكوشد. همچنين بايد تلاش كند كه جامعه اسلامي از رفاه شايسته در شأن خود برخوردار گردد. امام علي عليه السلام افزايش درآمدهاي مردم را حق مردم بر دولت مي شمارد: «أَيهَا النَّاسُ، إِنَّ لِي عَلَيكُمْ حَقَّاً، وَلَكُمْ عَلَي حَقٌّ: فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَي فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ، وَتَوْفِيرُ فَيئِكُمْ عَلَيكُمْ؛ اي مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقي واجب شده است، حق شما بر من، آنكه از خيرخواهي شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم».(3)

حضرت در جاي ديگري مي فرمايد: «بايد در آبادي زمين بيش از گرفتن خراج و ماليات، اهتمام ورزي كه اخذ خراج، جز با آباداني ميسر


1- محمد بن حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، جزء تاسع، كتاب الزكوت و الخمس، ص 56.
2- محمد بن حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، جزء تاسع، كتاب الزكوت و الخمس، ص 56.
3- نهج البلاغه، خطبه 34.

ص: 99

نشود و آن كه خراج طلبد و به آباداني نپردازد، شهرها را ويران كند و بندگان را هلاك سازد و كارش بسيار اندك است».(1)

د) حمايت از خانواده

د) حمايت از خانواده

خانواده از واحدهاي بنيادين جامعه اسلامي است كه در اسلام با شيوه هاي متفاوت از آن حمايت شده است. در اسلام به خانواده هاي بي سرپرست و شهيدان توجه ويژه اي شده است. چنانكه امام علي عليه السلام در اين باره خطاب به مالك اشتر مي نويسد: «اگر يكي از سربازانت و كساني كه با دشمنان تو مبارزه مي كنند، به شهادت رسيد؛ مانند يك ولي دلسوز و مورد اعتماد جاي او را پر كن به گونه اي كه اثر فقدان او در چهره آنان مشاهده نشود».(2)

امام علي عليه السلام تنها به گفتار بسنده نكرد، بلكه براي رسيدگي به خانواده هاي فقير، به حمايت هاي گوناگوني پرداخت. داستان زني كه شوهر او در ركاب امام علي عليه السلام به شهادت رسيده بود و حضرت از حال آنان خبر نداشته و به محض اطلاع، شخصاً براي آنان نان و غذا تهيه كرد، در تاريخ ثبت شده است.(3)

4. حقوق فرهنگي

اشاره

4. حقوق فرهنگي

حفاظت از فرهنگ و زبان اقليت ها، حق دست يابي به فرهنگ و زبان اكثريت، حق داشتن سنت ها و شيوه هاي زندگي متفاوت، حق داشتن ارتباطات فرهنگي و بين المللي، احترام به تفاوت هاي قومي و فرهنگي و


1- نهج البلاغه، نامه 53.
2- نهج البلاغه، نامه 53.
3- بحارالانوار، ج 41، ص 52.

ص: 100

برابري در آموزش، از مهم ترين حقوق فرهنگي است.(1) حقوقي از قبيل آموزش و پرورش، مالكيت معنوي، تلاش دولت براي حفظ و تقويت زبان و فرهنگ بومي و راه اندازي مراكز فرهنگي، از مصاديق حقوق فرهنگي شهروندان يك جامعه است. در اين نوع حقوق نيز دولت تعهدات ايجابي دارد و بايد هزينه هايي را براي اين گونه موارد در نظر گيرد.

الف) آموزش و پرورش

الف) آموزش و پرورش

در دين اسلام بر تعليم و تربيت تأكيد شده است. عبارت هاي ذيل مي تواند به خوبي حاكي از اين امر باشد: »علم را طلب كنيد، هرچند در دوردست ها باشد»، «طلب علم بر هر مسلماني واجب است»،(2) «علم، گم شده مؤمن است» و «علم و حكمت را فراگيريد، هرچند از اهل نفاق».(3)

تعليم خواندن و نوشتن براي بي سوادان، آموزش حرفه ها، آموزش قرآن كريم و احكام و آموزه هاي ديني، از جمله برنامه هاي آن حضرت براي باسواد كردن مردمان بود.(4)

حق آموزش و پرورش جزو حقوقي است كه امام علي عليه السلام براي مردم نسبت به حكومت بر مي شمارد: «حق شما بر من است كه... شما را آموزش دهم تا از ناداني نجات يابيد و تربيت نمايم تا فرا گيريد.»(5) يا در


1- مريم السادات گلدوزيان، حق دارا بودن تابعيت به عنوان حق بشري و چگونگي اعمال آن در حقوق داخلي ايران، صص 56 _ 70.
2- وسائل الشيعه، الجزء الثامن عشر، ابواب صفات قاضي، باب 1، ح 20، ص 14.
3- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، الجزء الثامن عشر، ص 229.
4- حقوق و وظايف شهروندان و دولتمردان، ص 514.
5- نهج البلاغه، خطبه 34.

ص: 101

جاي ديگري حضرت مي فرمايد: «بر امام [حكومت] واجب است كه حدود اسلام و ايمان را به افراد جامعه بياموزد».(1)

در حقوق ايران در بند سوم اصل سوم قانون اساسي «آموزش و پرورش و تربيت بدني رايگان براي همه و تمام سطوح و تسهيل و تصميم آموزش عالي» پيش بيني شده است.

ب) مالكيت معنوي

ب) مالكيت معنوي

از مالكيت هايي كه در سده اخير به صورت برجسته و جدي مطرح شده است، حقوق پديدآورندگان است كه شامل پديدآورندگان كتاب و مقاله، فيلم، ديسكت و لوح فشرده، اختراع ها، ابتكارها و فرمول هاي آنها مي شود. به موجب مالكيت مزبور، پديدآورندگان اوليه اين آثار، مالك واقعي شناخته مي شوند و هرگونه چاپ و نشر و تكثير و كپي برداري، بدون اجازه مالك اصلي و اوليه، ممنوع و غيرمجاز است.

از نظر بسياري از فقيهان، در فقه نيز مالكيت مزبور به رسميت شناخته شده است. شهيد مطهري، حضرات آيات فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، محمدصادق حسيني روحاني و حسين علي منتظري، همگي از موافقان مالكيت معنويند.(2) آيت الله مكارم شيرازي، افزون بر استناد بر عقلايي بودن حقوق پديدآورنده، تجاوز به آن را مصداق ستم مي داند: «حق التأليف يك حق عقلايي است كه در ميان عقلاي جهان به رسميت شناخته شده است و تجاوز به آن مصداق ظلم و ممنوع مي باشد و نشر


1- شرح غرر الحكم و درر الكلم، ج 6، ص 318.
2- آزادي در فقه و حدود آن، صص 88 و 89.

ص: 102

آثار مؤلفين و شعرا، بدون اجازه آنان جايز نيست.»(1) درباره مالكيت معنوي در قانون اساسي آمده است: «دولت حقوق مؤلف، مخترع و كاشف را تضمين مي نمايد و تحقيقات علمي را در تمام عرصه ها، تشويق و حمايت مي كند و استفاده مؤثر از نتايج آن را مطابق به احكام قانون تعميم مي بخشد».

ج) حق و آزادي اعمال ديني _ عقيدتي

ج) حق و آزادي اعمال ديني _ عقيدتي

از جمله حقوق فرهنگي، برخورداري از حق عمل به آموزه هاي ديني و عدم ايجاد محدوديت براي اقليتهاي ديني و داشتن عبادت گاههاي خاص خودشان است. پيامبر صلي الله عليه و آله از همان آغاز كه به مدينه هجرت كرد، يهود مدينه را در پيمان هم زيستي شركت داد و آنان و مسلمانان و همه هم پيمانان را يك امت خواند و همان طور كه مسلمانان در مسجد مدينه نماز ميخواندند، يهوديان نيز در معابد خويش به عبادت ميپرداختند و كسي حق تعرض به آنها يا به معابد آنها را نداشت. بعدها مسيحيان نجران و برخي مناطق ديگر نيز به هم پيمانان مسلمانان افزوده شدند. زماني كه گروهي از مسيحيان نجران براي بررسي و تحقيق درباره اسلام به مدينه آمدند، پيامبر، آنان را در مسجد به حضور پذيرفت و به آنان اجازه داد تا در همان جا عبادت كنند و مسيحيان به سوي مشرق ايستادند و عبادت خويش را به جاي آوردند. اين مفاد پذيرش حقوق اقليتها در عرصه مذهبي و ديني است. تاريخ نگاران نقل كردهاند كه لشكريان اسلام در جنگ ها، به معابد اهل كتاب هيچ تعرضي نداشتند.(2) در حقوق ايران


1- مكارم شيرازي، مجموعه استفتائات جديد، ج 2، س 1624، ص125.
2- حقوق اقليت ها در حكومت نبوي، صص 132 _ 133.

ص: 103

نيز طبق اصول 12 و 13 قانون اساسي، مذاهب ديگر اسلامي، غير از جعفري اثني عشري و نيز ديگر مذاهب اهل سنت، اعم از حنفي، شافعي، مالكي، حنبلي و زيدي و نيز ايرانيان زردتشتي، كليمي و مسيحي در انجام مراسم ديني خود آزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آيين خود عمل ميكنند.

د) حفظ زبان و فرهنگ

د) حفظ زبان و فرهنگ

در فقه نيز حفظ زبان و فرهنگ هاي گوناگون در صورتي كه مغاير با احكام و ارزش هاي اسلامي نباشند، منعي نسبت به آن وجود ندارد، زيرا اصل بر اباحه است؛ مگر دليل خاص بر منع وارد شده باشد. دولت براي حفظ فرهنگ ها و هويت ها از راه حفظ زبان مادري، تعهد داشته و مكلف است براي تقويت و توسعه همه زبان هاي مادري برنامه ريزي و آن را اجرا كند.

5. حقوق قضايي

5. حقوق قضايي

بهره مندي از اصل برائت، حق دفاع، دادرسي عادلانه، حق اعتراض به تصميمات قضايي، رسيدگي علني و بدون تبعيض، حق دسترسي به ادله قضايي، اصل قانوني بودن جرايم و مجازاتها، حق جبران خسارات ناشي از اشتباهات قضايي، حق انتخاب وكيل، از مهمترين حقوق قضايي شهروندي است. يكي از حقوق لازم شهروندي، حقوق ناشي از عدالت قضايي است. اين حقوق شامل دادخواهي، حق تساوي افراد در برابر دادگاه، حق دفاع، برخورداري از وكيل و ديگر لوازم اجراي عدالت قضايي است. در سيره نبوي، تأكيد بر اجراي عدالت براي همگان، نقش برجستهاي دارد.

ص: 104

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرموده است: «اِنَّما اَهلَكَ الَّذينَ مِن قَبلِكُم اَن_َّهُم كانوا اِذا سَرَقَ فيهِمُ الشَّريفُ تَرَكوهُ وَ اِذا سَرَقَ فيهِمُ الضَّعيفُ اَقاموا عَلَيهِ الحَدَّ؛ هلاك پيشينيان شما از آنجا بود كه دزد معتبر را رها ميكردند و دزد ضعيف را مجازات ميكردند».

درباره اهميت رفع ستم ميفرمايد: «شش صفت را براي من تعهد كنيد تا بهشت را براي شما تعهد كنم... شر ظالم را از مظلوم دفع كنيد.» در باب اصل برائت گفتهاند: «أدْرؤا الحُدود بِالشُّبَهات؛ در صورت ترديد، مجازات را رها كنيد.» «اِذا حَكَمْتُمْ فَاعْدلِوا؛ وقتي كه حكم ميكنيد به عدل رفتار كنيد».(1)

وقتي براي شفاعت در اجراي حد بر فردي به رسول اكرم صلي الله عليه و آله مراجعه كردند، فرمود: اگر دخترم فاطمه هم دزدي كند، دستش را قطع خواهم كرد.(2)

در حقوق ايران نيز در اصل 34 قانون اساسي، دادخواهي حق مسلّم همگان است. طبق اصل 156، قوه قضاييه پشتيبان حقوق فردي و اجتماعي و مسئول تحقق بخشيدن به عدالت و نيز احياي حقوق عامه و گسترش عدل و آزاديهاي مشروع قرار داده شده است. قانون احترام به آزاديهاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي در 15/2/1383 به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيده است. عنوان اين قانون (حفظ حقوق شهروندي) كلي است، اما مواد آن براي حفظ حقوق قضايي شهروندي است و از مواد آن برميآيد كه ميان ايراني و غير ايراني، اين قانون قائل به تبعيض نشده و شامل همه است، مانند لزوم رعايت اصل برائت، حق دفاع متهم، فرصت بهره مندي از وكيل و كارشناس، اصل منع دستگيري و بازداشت افراد، منع شكنجه و عدم ايذاي متهمان.


1- نهج الفصاحه، صص 143 _ 42.
2- 2حقوق اقليت ها در حكومت نبوي، ص 128.

ص: 105

6. حقوق سياسي

اشاره

6. حقوق سياسي

حقوق و آزادي هاي سياسي عبارتند از: حق حاكميت، حق انتخاب شدن و انتخاب كردن، رأي دادن، عضويت در احزاب سياسي و آزادي احزاب و تصدي مشاغل سياسي، آزادي اجتماعات تظاهرات و امثال آنها.

الف) حق حاكميت

الف) حق حاكميت

در نظام حقوقي و ارزشي اسلام، حق حاكميت ذاتاً و اصالتاً از آن خداوند است و اصل اولي در روابط انسان ها بر اين است كه احدي بر ديگري حق حاكميت ندارد، مگر با اذن خداوند. در اينكه رسول اكرم صلي الله عليه و آله حق مالكيت الهي داشته و مأذون از جانب خداوند بوده، بين مسلمانان اجماع نظر وجود دارد، اما در فقه سياسي اهل سنت، پس از رسول اكرم صلي الله عليه و آله ، حكومت با رأي و بيعت مردم مشروع است و در فقه سياسي شيعه، بعد از رسول اكرم صلي الله عليه و آله حق حاكميت از آن ائمه معصومان عليهم السلام است و در عصر غيبت حق حاكميت از آن فقهاي جامع الشرايط است، اما اينكه حق چگونه براي فقها وجود دارد، مشهور انديشمندان و فقهاي شيعه كه در باب ولايت فقيه نظر داد ه اند، قائل به نصب عام فقها از سوي معصوم عليهم السلام به اين سمت هستند.(1) در مقابل آن، اقليتي از فقها، قائل به نظريه انتخابند و مشروعيت ولايت فقيه را به انتخاب مردم منوط مي دانند. نظريه دوم را شايد بتوان ديدگاه جديد دانست كه از سوي تعداد اندكي از فقها ابراز شده است و سابقه زيادي ندارد.(2) هر يك از دو نظريه، دلايل و تبيين هاي متفاوتي دارند، كه در جاي خود بايد بررسي


1- محمدمهدي آصفي، ولايت الأمر، ص78؛ محمدتقي مصباح يزدي، پرسش ها و پاسخ ها، ج1 و 2، ص50.
2- از طرفداران اين ديدگاه حسين علي منتظري در كتاب دراسات في ولايت الفقيه و محمدمهدي آصفي در كتاب ولايت الامر مي توان نام برد.

ص: 106

شوند؛ زيرا در اين بخش از نوشتار رويكرد نويسنده به دليل پرهيز از زياد شدن حجم تحقيق بر اختصار و فشرده نويسي است. منبع عمده در اين زمينه، رواياتي است كه از ائمه معصوم عليهم السلام رسيده است. به هر حال، نقش مردم بنا بر نظريه «انتصاب» در كارآمدي و عينيت حكومت فقيه تجلي مي يابد و فقيه حق ندارد با زور بر مردم حكومت كند، گرچه بدون رأي مردم حق حاكميت را دارد و در صورت عدم اقبال مردم، آن قسمت از احكام ولايي كه امكان اجرا دارد، بايد از آن بهره گيرد.(1) بنا بر نظريه «انتخاب» رأي مردم، در اصل حق حاكميت فقيه و مشروعيت آن نقش خواهد داشت و بدون رأي مردم، فقيه نقش ندارد و صرفاً در تحقق و عينيت آن نقش خواهد داشت. بنا بر هر دو نظريه، حق حاكميت (با توجه به صفات و شرايطي كه براي حاكم در فقه معيّن شده است) در فقها تجلي پيدا مي كند. مردم پس از بيعت با ولي فقيه و رأي آنان به حاكميت فقيه به صورت مستقيم يا غير مستقيم، حق نقض بيعت و رأي را نداشته و به اطاعت از ولي فقيه و حكومت اسلامي ملزمند. در صورت نبود فقيه عادل، عادلي از ميان مؤمنان حق حكومت خواهد داشت.

ب) آزادي بيان

ب) آزادي بيان

در قرآن كريم در اين باره چنين آمده است: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ.» مفاد آيه اين است كه بندگان خدا طالب حق و رشدند و به هر سخني گوش مي دهند، بدين اميد كه در آن حقي بيابند و مي ترسند بر اثر گوش ندادن به آن، حق ايشان فوت شود.(2) تفسير نمونه


1- پيشينه فرد، صص 455 و 456.
2- ترجمه تفسيرالميزان، ج17، صص380 و 413.

ص: 107

و الميزان، اختصاص «قول» را به بعضي مصاديق آن، از قبيل قرآن و غير قرآن و گوش دادن به قرآن يا گوش دادن به اوامر خداوند و پيروي كردن از بهترين آنها، مردود و قول را شامل هر سخن و گفتاري دانسته اند.(1) آزادي بيان در شكل هاي گوناگون، دامنه و گستره اي وسيع دارد و فقط در محدوده حقوق سياسي خلاصه نمي شود، اما مهم ترين و كاربردي ترين بخش آن، آزادي بيان در امور سياسي است و وجه غالب آن نيز سياسي است؛ زيرا وجود آزادي بيان در امور غير سياسي، اصولاً مشكل زيادي به وجود نمي آورد، اما در حكومت هاي اقتدارگرا و استبدادي، بيان مطالب در مقابل حكومت كار آساني نيست و اهل قلم، بيان و مطبوعات با تنگناهايي روبه رو خواهند بود. اين در حالي است كه اسلام اين شيوه اختناق آميز را نمي پذيرد. چنانكه امام علي عليه السلام مي فرمايد: «با من سخناني را كه براي «خوش آمد» گردن كشان گفته مي شود، نگوييد و خشم خود را از من پنهان ننماييد و به مدارا و چاپلوسي با من آميزش نكنيد. گمان مبريد اگر درباره من حقي را بگوييد، بر من دشوار آيد... پس از گفتن حق و مشورت به عدل از من خودداري ننماييد».(2)

حضرت در جايي ديگر به مالك اشتر سفارش مي كند: «با تشكيل جلسات با نيازمندان، به آنان فرصت داده شود تا به دور از حضور نيروهاي مسلح سخنان شان را بي هيچ لرزش و لكنتي بيان كنند. شنيدم رسول خدا بارها فرمود: كه در آن با صراحت و بي لكنت حق ناتوان از زورمند بازگرفته نشود، از ستم پاك سازي نخواهد شد».(3)


1- ترجمه تفسيرالميزان، ج19، ص413.
2- نهج البلاغه، خطبه 207.
3- نهج البلاغه، نامه53.

ص: 108

امام علي عليه السلام نه تنها در گفتار كه در رفتار و عمل نيز، به وجود آزادي بيان توجه داشتند. براي نمونه، خوارج در اظهار عقيده خود آزاد بودند، به گونه اي كه در مسجد در سخنان حضرت وقفه و به اصطلاح امروز، «پارازيت» ايجاد مي كردند و حتي به حضرت ناسزا مي گفتند، اما حضرت معترض نمي شد و آنان را رها مي كرد. به اصحاب خود نيز سفارش مي فرمود كه معترض آنان نشوند. شايد اين مقدار آزادي براي مخالفان، در دنيا بي سابقه باشد.(1) با وجود اين، در فقه سياسي، آزادي بيان محدوديت هايي نيز دارد. ايمان، اعتقاد ديني، اجراي احكام و قوانين الهي، حريم شخصي، غيبت، تهمت و افترا و مسخره كردن ديگران و فاش كردن اسرار مردم، از جمله محدوديت هاي آزادي بيان، قلم و مطبوعات است. همين طور ممنوعيت نشر و حفظ كتب، نشريات و فيلم هاي گمراه كننده، حقوق و مصالح جامعه، از ديگر موارد محدوديت آزادي بيان است.

ج) آزادي احزاب

ج) آزادي احزاب

در فقه سياسي شيعه، براي به سامان رساندن مباني فقهي آزادي احزاب سياسي، راه هاي متفاوتي طي شده است كه در اين جا جاي بررسي آنها نيست، اما در مجموع، بسياري از انديشمندان سني و شيعه معتقدند حزب به مفهوم مدرن آن در چارچوب احكام اسلام مي تواند آزاد باشد، اما هريك از آنها رهيافت هاي متفاوتي را در اين زمينه اتخاذ كرده اند. برخي با طرح كارويژ ه ها و كاركردهاي مثبت احزاب سياسي، آنها را با منع فقهي مواجه ندانسته اند(2) يا برخي با طرح عنوان امر به معروف و مقدمه واجب،


1- مرتضي مطهري، جاذبه و دافعه امام علي7، ص140.
2- سيد محمد شيرازي، الفقه السياسي، صص373 _ 384.

ص: 109

خواسته اند مبناي فقهي تحزب را به سامان رسانند.(1) در يك نگرش ديگر، با تبيين پيش بايسته هاي تحزب در درون فرهنگ ديني، مقتضي تحزب موجود و مانع آن مفقود تلقي شده است.(2) برخي انديشمندان ديني، نه تنها آزادي احزاب سياسي را مشروع دانسته اند كه چون تك حزبي به استبداد مي انجامد، مردود دانسته و تعدد احزاب سياسي را براي پيشرفت سياسي ضروري شمرده اند. در مجموع، آزادي احزاب سياسي نيز مانند هر پديده مدرن _ جدا از برخي ويژگي هاي خاص غربي آن كه مغاير با فرهنگ اسلامي است _ با توجه به كاركردهاي مثبت آن مشروع است و سيره معصومان عليهم السلام در برخورد با مخالفان نيز مي تواند دليلي بر اين مدعا باشد، اما آزادي احزاب تا جايي مشروع است كه اهداف و عملكرد آنها مغاير با ارزش هاي اسلامي و نظم عمومي نباشند و بر ضد دولت مشروع و اسلامي توطئه نكنند.

با توجه به قانون و مقررات انتخابات و نيز قانون فعاليت احزاب در جمهوري اسلامي ايران، ميتوان گفت بيگانگان از حق رأي دادن يا انتخاب شدن و نيز از حق تشكيل احزاب يا انجمنهاي سياسي و نيز فعاليتهاي سياسي ممنوع هستند. بند 1 ماده 21 اعلاميه جهاني حقوق بشر ميگويد: «هر كس حق دارد كه در اداره امور عمومي كشور خود، خواه مستقيماً و خواه با وساطت نمايندگاني كه آزادانه انتخاب شده باشند، شركت جويد.» با توجه به عبارت «كشور خود» ميتوان گفت، اختصاص حق فعاليتهاي سياسي به اتباع و محروميت خارجيان از آن، در اعلاميه جهاني حقوق بشر به رسميت شناخته شده است.


1- حسين علي منتظري، رساله استفتائات، ص267.
2- عبدالقيوم سجادي، مباني تحزّب در انديشه سياسي اسلام، صص 56 _ 169.

ص: 110

د) آزادي اجتماعات و تظاهرات

د) آزادي اجتماعات و تظاهرات

از ديگر موارد حقوق سياسي _ كه شهروندان يك جامعه بايد از آن برخوردار باشند _ آزادي تجمع و تظاهرات است. آزادي اجتماعات و تظاهرات، يكي از راه هاي مهم بيان خواست ها و مطالبات مردمي بوده و راهكاري براي مهار استبداد و عملكردهاي غير قانوني دولت است. ازاين رو، جنبه سياسي تظاهرات و اجتماعات، بيش از ديگر جنبه هاي آن قابل توجه است و از نظر سياسي و حقوقي اهميت زيادي دارد. در فقه سياسي نيز آزادي اجتماع و تظاهرات تا جايي كه به نظم، مصالح عمومي و امنيت مردمي خدشه وارد نسازد و اقدام مسلحانه بر ضد حكومت مشروع اسلامي نباشد، امري پذيرفته شده است. چنانكه نوع رفتار امام علي عليه السلام در برابر گروه هاي مختلف عصر خود، از جمله خوارج، دليلي بر اين مدعاست. تا هنگامي كه خوارج به قيام مسلحانه بر ضد حكومت اسلامي دست نزده و به قتل و غارت مردم رو نياورده و راه ها را ناامن نكرده بودند، امام معترض آنان نشد.(1) حضرت درباره ناكثين نيز همين رويه را داشت.

در حقوق ايران بر اساس اصل بيست و ششم، «احزاب، جمعيتها، انجمنهاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي يا اقليتهاي ديني شناخته شده آزادند، مشروط به اينكه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند. هيچ كس را نميتوان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكي از آنها مجبور ساخت».


1- وهبة الزحيلي، حق الحريه في العالم، ص130.

ص: 111

بخش سوم: رسانه و حقوق شهروندي

اشاره

بخش سوم: رسانه و حقوق شهروندي

زير فصل ها

مقدمه

فصل اول: رسانه در تفكر اسلامي و سكولاريستي

فصل دوم: شهروند و سواد رسانه اي

فصل سوم: رسانه و آموزش شهروندي

منابع

ص: 112

ص: 113

مقدمه

مقدمه

رسانهها همچون ابزاري براي آگاهيبخشي، نظارت بر محيط و آموزش شهروندان عمل ميكنند. بدين ترتيب، تصديقكننده وظايف شهروندي همچون مشاركت، نقد و رأي دادن هستند. شهروندان آگاه ميتوانند بهتر و فعالانهتر در فرآيندهاي تصميمگيري جوامع شركت كنند.

تحولات تاريخي رسانهها، بيانگر وابستگي شديد رشد تفكر و آگاهي انسان به ابزارهاي ارتباطي است. چنانكه گسترش معرفت و تفكر، سبب توانمنديهاي متعددي مي شود كه امروزه شاهد آن هستيم. انسان ها در كسب، گسترش و انتقال معرفت از راه پيام، مديون رسانهها بوده و هستند. هدف اساسي رسانهها در كنار ديگر پديدههاي اجتماعي، ايجاد زمينههاي تسلط انسان بر سرنوشت خويش در استفاده بهينه از امكانات موجود است.

رسانهها در جامعه امروز، با توجه به توليد و توزيع مطلوب اطلاعات، در افزايش آگاهيهاي گوناگون و ضروري نقش زيادي را به عهده ميگيرند و جامعه را در رسيدن به رشد و ترقي همه جانبه ياري

ص: 114

ميكنند. رسانهها در زمينه توسعه فرهنگي ميتوانند عامل آميختگي، توازن و پيوند دادن به باورهاي اصيل اعتقادي و سنتهاي بارور جامعه باشند و باعث پويايي افكار شوند. در دنياي امروز، سياست، حكومت و جوامع، بيش از گذشته رسانهاي و حيات بشري به شكل شگفتآوري با رسانهها، عجين شده است.

گستره و حوزه شمول رسانهها هر روز فراگيرتر ميشود و به شيوهها و شكلهاي گوناگون، در عرصه خبر و اطلاعرساني، ظهور و بروز داشته و نسبت به بازتاب رويدادها و اخبار گوناگون اقدام مي كنند. با توجه به پيچيدگي و گستردگي وظايف دولت ها در برابر شهروندان و نقشي كه در حيات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي جامعه دارند، ضروري است كه ميان شهروندان و نهادهاي مدني و كارگزاران عرصه مديريت شهري، تعامل و همفكري بيشتري وجود داشته باشد تا از دانش، توان و تجربه گروهي، در ساماندهي و حل و فصل امور و مشكلات شهروندي استفاده شود.

عملكرد رسانهها نسبت به مسائل شهروندي، از يك سو بازتاب دهنده نيازها و تقاضاها و مطالبات مردم است و از ديگر سو، عامل اطلاعرساني فعاليتهاي انجام گرفته از سوي مسئولان است كه سبب آگاهي مردم از اين فعاليتها و بهره مندي از خدمات ارائه شده يا مشاركت آنها ميشود.

رسانههاي جمعي در عصر جديد، قدرت شگرفي را در فرآيند ساخت و بازتوليد افكار عمومي و تبديل آن به گفتمان مسلط جامعه ايفا ميكنند. بر كسي پوشيده نيست كه امروزه همه افراد جامعه، افزون بر زندگي عادي و روزمره خود با رسانههاي جمعي سر و كار

ص: 115

دارند. بنابراين، رسانهها ميتوانند در تعامل دوسويه با شهروندان جامعه به عنوان ابزار توسعه و پيشرفت و حتي در سطح وسيعتر، رشد تفكر انتقادي جمعي جامعه، مؤثر و در پيشبرد و هدايت امور سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي جامعه، كمك حال حكومتها باشند. از جنبه اي ديگر، اگر رسانهها آن جايگاه مطلوب خود را در خدمترساني به شهروندان نداشته باشند و ارزشهاي تجاري بر نظام رسانهاي حكمراني كند، آن گاه رسانهها به عنوان آلتي در دست صاحبان قدرتهاي سياسي و اقتصادي، براي منافع خاص خودشان درميآيند.

رسانههاي جمعي موجود در جامعه امروز ايران به نوعي توانستهاند پل ارتباطي ميان شهروندان و دولت باشند و ما شاهد بازتاب افكار عمومي از راه رسانههاي جمعي در سطوح گوناگون تصميمگيريهاي دولتي باشيم.

در اين فصل، پس از بررسي جايگاه رسانه در تفكر اسلامي و تفكر سكولار، به جايگاه آن در نظام جمهوري اسلامي ايران مي پردازيم و در ادامه به طور مفصل از جايگاه مخاطب، به بررسي سواد رسانهاي شهروندان در مواجهه به حقوق شهروندي ارائه شده در رسانهها اشاره مي كنيم؛ چراكه سواد رسانهاي به شهروندان، فهم انتقادي درباره رسانهها مي دهد و آنها را به رمزگشايي، فهميدن، برقراري ارتباط و توليد محصولات رسانهاي، قادر ميكند. سواد رسانهاي توانايي افراد را در گفت وگوهاي آگاهانه و آزاد افزايش مي دهد.

در ادامه با توجه به اينكه رسانه، نقش آموزشدهنده و آگاهكننده

ص: 116

دارد و ميتواند با پرداختن و آموزش حقوق شهروندي، گروههاي به حاشيه رانده شده را توانمند سازد و بيشتر شهروندان را به مشاركت در زندگي عمومي تشويق كند، به نقش رسانه در آموزش حقوق شهروندي خواهيم پرداخت.

ص: 117

فصل اول: رسانه در تفكر اسلامي و سكولاريستي

اشاره

فصل اول: رسانه در تفكر اسلامي و سكولاريستي

زير فصل ها

1. جايگاه رسانه در تفكر سكولار و اسلامي

2. چالش هاي تفكر سكولار و ديني در رسانه هاي ايران

3. رسانه در ايران

4. رسانه و تغيير سبك زندگي

1. جايگاه رسانه در تفكر سكولار و اسلامي

اشاره

1. جايگاه رسانه در تفكر سكولار و اسلامي

به طور كلي، هر رسانهاي براي تحقق اهداف جامعه خويش، كه از راه پيام رساني جذاب و اثرگذاري بر مخاطبان، جامه عمل ميپوشد، شيوه معيّني را برمي گزيند. در دنياي معاصر، سازمانها و بنگاههاي بزرگ رسانهاي در پس فعاليتهاي خود اساسنامهها، هدف ها، سياستها، استراتژيها و ضوابط خاصي دارند كه به فعاليتهاي گوناگون آنان جهت ميبخشد، گرچه استراتژيهاي مشخص، مبتني بر شناخت اوضاع محيط و قدرتها و ضعف هاي سازمان، تكميل ميشوند، اين استراتژي هاي رسانهاي، در كليترين سطح سازمان و در شكل عام خود، يعني فارغ از وضعيت زماني و محيطي خاص _ از نظر تأثير دو بينش و مكتب كاملاً متفاوت (بينش ديني و سكولار) _ قابل مقايسهاند.

در وصف وضعيت كنوني جهان، ميتوان گفت كه دنيا عرصه رويارويي ميان تفكر اسلامي، از يك سو (كه در انقلاب اسلامي ايران بيشترين تجسم را يافته) و تفكر سكولار، از سوي ديگر (با محوريت

ص: 118

استكبار جهاني) است. يكي از قلمروهاي بسيار مهم و بلكه مهمترين قلمرو اين ستيز در دوره كنوني، همانا عرصه جنگ رسانهاي است و تلويزيون، راديو و شبكههاي تعاملي، به عنوان صورت مهم رسانه ديداري _ شنيداري روزگار ما، به ويژه در وضعيت خاص فرهنگي و سياسي ايران، بايد فعالانه در اين جنگ رسانه اي، به نفع آرمانهاي انقلاب اسلامي و جنبش جهاني ضد استكباري (به ويژه ضد اغراض سلطهگرانه امريكا) در پرتوي آموزه هاي اسلامي عمل كند.

براي تحقق اين امر مهم بايد در گام نخست، در قلمروهاي نظري و زمينههاي عيني و عملي و براي بهره مندي از اين رسانه در مسير پيشبرد هدف ها و آرمانهاي اسلام و انقلاب اسلامي و مقابله عليه تهاجم فراگير استكباري، صورتها و فرمولهاي اجرايي و عملي مشخص، طراحي، تنظيم، تدوين و اجرا شود.

روشن است با توجه به تضاد بين آرمانهاي انقلاب اسلامي و نظام سلطه جهاني، بايد تئوري اداره رسانه در انقلاب اسلامي از كپيبرداري و اتكا بر مباني فرضيات رايج، مبرا باشد و مبتني بر شريعت مقدس اسلام و جايگاه رسانه در جمهوري اسلامي، طراحي و ارائه شود.

الف) رسانه در تفكر سكولار

الف) رسانه در تفكر سكولار

رويكرد كلي رسانه به جذب مخاطبان از راه پاسخگويي اميال و لذت بخشي به آنان از هر طريق ممكن، رويكردي است كه بيشتر با شعار مخاطبمحوري (مشتري مداري) و در حقيقت، در جهت تأمين اهداف و منافع صاحبان و گردانندگان به دست بسياري از رسانهها، اعمال ميشود و در بينشي سكولار و دنياگرايانه ريشه دارد؛ چراكه در اين بينش

ص: 119

(سكولار) ارزش اصلي و يگانه، بهرهمندي يا لذت است و چنانچه دين و خداپرستي را از نظام ارزشي حذف كنيم، چيزي برتر از لذت نميماند. در اين استراتژي بسيار عام، لذت بردن مخاطبان از ديدنيها و شنيدنيها، مقصود اصلي مخاطبان فرض ميشود و رسانه در پي ايجاد جذابيتها، پاسخگويي به اميال يا تحريك آنهاست. به همين دليل، بهرهگيري هرچه بيشتر از انواع جذابيتهاي مادي، مانند سكس آشكار و پنهان، خشونت و ترس، به گونهاي روزافزون اعمال ميشود و اين حقيقت را آشكار ميسازد كه اين رسانهها بنا بر اصل، نه تنها مسئوليت و رسالتي در برابر تعالي و كمال مخاطبان براي خود قائل نيستند، كه درباره گسترش ناهنجاريهاي اخلاقي و اجتماعي نيز دغدغهاي ندارند.

البته پاسخگويي به تمايلات مخاطبان، سرگرمسازي يا تحريك هوسها و اميال در آنها، نه به انگيزه لطف يا خدمت، بلكه تنها وسيلهاي براي تأمين منافع گردانندگان آنهاست كه بايد در ديدگاه سكولار به جز منافع خود به چيز ديگري نينديشيد.

اين گونه رسانهها ناچارند براي حفظ يا جذب مخاطبان، بيشتر جذابيت هاي غليظتري را طرح كنند و مرزهاي جديدي را درنوردند و برخي هنجارها و ساختارهاي پيشين را زير پا گذارند. نتيجه طبيعي اين مرزشكني هاي مداوم، ابتذال اخلاقي، فساد و گسترش جرائم و تخريب اصالت فرهنگي است.

ب) رسانه در تفكر ديني

ب) رسانه در تفكر ديني

رسانه در جوامع اسلامي و به ويژه جمهوري اسلامي، مفهومي فراتر از ابزاري ارتباطي دارد. كاركرد رسانهها در اين گونه جوامع، به دليل

ص: 120

ارزش ها و هنجارهاي ديني حاكم، از يك سو، و نوع ارتباط آنها با منابع پيام و حتي نوع پيامي كه منتقل ميكنند، از سوي ديگر، با ديگر جوامع متفاوت است. به عبارت دقيقتر، مفهوم رسانه در جوامع اسلامي با ديگر جوامع _ كه البته منظور ما جوامع غربي است _ تفاوت و تشابه دارد. تفاوت مفهوم آنها به اين دليل است كه جوامع اسلامي، رسانههايي مانند مسجد، حسينيه و تعزيه در اختيار دارند كه دقيقاً در جوامع ديگر به همان شكل و شمايل وجود ندارد. تشابه آنها نيز ازاين روست كه رسانههاي جديد ارتباطي، مانند راديو، تلويزيون، ماهواره، موبايل و اينترنت، امروزه در همه جوامع وجود دارند.

در جوامع اسلامي نيز رسانههاي مرتبط با مسائل ديني، اهميت و احترام خاصي دارند و كاركرد آنها فراتر از رسانههايي است كه مشروعيتشان، خاستگاه ديني ندارد. بنابراين، هنگامي كه راديو يا شبكه اي تلويزيوني، برنامهاي با محوريت دين پخش ميكند، قطعاً نزد مخاطبان اهميت بيشتري مي يابد.

رسانه در جامعه اي دينمحور مانند جامعه اسلامي، ميتواند بهترين فن آوري و ابزار ارتباطي براي فريضه امر به معروف و نهي از منكر باشد؛ زيرا با بهره مندي از قابليتهاي خود اين امكان را دارد، معروف را طراحي كند، به تصوير بكشد، معرفي كند و حتي امر به آن را نيز انجام دهد؛ يعني هر دو نقش ساخته شدن و مشهور شدن، و همچنين نقش اعمال كنترل غيررسمي را در كنار هم ايفا كند. گذشته از اين، رسانه ديني در آگاهيبخشي و دانش آموزي، بايد ضوابط ديني و اخلاقي ميان خود و مخاطب را رعايت كند. با توجه به اين مباحث ميتوان گفت، رسانههاي اسلامي در مقايسه با ديگر رسانهها،

ص: 121

كاركردهاي مشابه، با مبنايي متفاوت _ كه همان آموزه اسلام است _ دارند. بدين معنا كه در رسانههاي اسلامي، مبناي همه كاركردها آموزههاي ديني است و اگر دين را به معناي راه و رسم زندگي بدانيم، هيچ امري خارج از دين معنا ندارد. در اين معناي اعم، اگر علوم اسلامي را به معناي علوم مورد نياز جامعه اسلامي بدانيم، آن گاه نشريههاي هنري و ورزشي را نيز ميتوانيم در معناي عام علوم ديني، جاي دهيم و بگوييم در كشوري اسلامي، هدفها و برنامهها بايد حول محور دين _ به معناي عام آن _ شكل بگيرد. از سويي، دين معناي خاصي نيز دارد؛ مانند مناسك، احكام، معارف و اخلاق ديني. رسانه در اين بخش هم ميتواند با پژوهش ها، اولويتبنديها و سياستگذاريهاي مناسب، پاسخگوي نيازها و سليقههاي گوناگون مخاطبان خود باشد. براي نمونه، اگر در جامعهاي، تقاضاي آشنايي عميقتر با آموزه هاي ديني وجود داشته باشد، رسانه بايد به آن بپردازد؛ چه در قالب شبكه اختصاصي ديني، چه در قالب برنامههاي متفاوت در شبكه هاي عمومي.

بدين صورت، به نيازهاي تخصصي مخاطبان و نيازهاي عمومي آنها در قالب شادي، غم، داستان، سريال و نظاير آن، پاسخ داده مي شود.

2. چالش هاي تفكر سكولار و ديني در رسانه هاي ايران

2. چالش هاي تفكر سكولار و ديني در رسانه هاي ايران

مطالعه تاريخ معاصر نشان مي دهد كه همواره در ايران، علما در مقام متوليان دين و جامعه مسلمانان و شاه در مقام متولي حكومت و دولت، دو جريان قدرتمند بودند. علما با توجه به ديدگاههاي تشيع

ص: 122

كه دين را از سياست و حكومت جدا نميداند، همواره نسبت به حكومت و دولت از خود حساسيت و واكنش نشان ميدادهاند. در دورههايي مانند حكومت صفويه، با توجه به باورهاي خاص شيعي شاهان، عالمان توانستند به بدنه حكومت وارد شوند كه اين مهم به صورت محدودتري در دوره قاجار ادامه يافت. در اين دوران، شاهان با تكيه بر عوامل مذهبي مي كوشيدند مشروعيت خود را از اين راه اثبات كنند.

در حالي كه رهبران ديني، سلطه خود را بر ارتباطات اجتماعي از خلال نفوذ در نهادهاي آموزشي (مدارس علميه)، مساجد، بازار و ديگر جمعيتها حفظ ميكردند. اين موضوع با بحران مشروعيت سلسله قاجار تشديد شد و عالمان به طور جدي درصدد برآمدند مستقل از حكومت، شبكههاي ارتباطي خود را تقويت كنند. ظهور رسانههاي نو، اين تفاوتها را ميان حكومت و جامعه شفافتر ساخت. پيدايش رسانههاي چاپي در دهه نخست قرن نوزدهم، با سلطه حكومتي قرين شد و حكومت قاجار، به ويژه در دوره ناصرالدين شاه كوشيد تا با اعمال انحصار، كنترل و سانسور در اين رسانهها، از آنها به عنوان ابزار ارتباطي خود بهره گيرد. ظهور تلگراف در آغاز دهه 1860 در ايران سبب تحولات بسياري شد. اين شبكه ارتباطي كه براي تحقق اهداف امپرياليستي بريتانيا در ايران توسعه يافت، توانست ايران را به ديگر كشورها متصل كند و امكان بهره گيري از اطلاعات و اخبار ديگر كشورها را در كوتاه ترين زمان فراهم آورد. اين رسانه در بعد داخلي نيز به تقويت حكومت مركزي كمك هاي شاياني كرد. به اين ترتيب در پايان قرن نوزدهم، دو رسانه

ص: 123

مهم جديد ارتباطي، يعني مطبوعات و تلگراف در اختيار حكومت قرار داشتند و وابستگي آن به خارج نيز امكان بهرهگيري بيگانگان از اين كانالهاي ارتباطي را فراهم ساخت.

روي كار آمدن حكومت پهلوي در سال 1925، روند سكولاريسم در ايران و جدايي حكومت از جامعه و مهجور ساختن علما را روزافزون ساخت. رضا شاه كوشيد نظام مدرن دولت _ ملت را در ايران پايه گذاري كند و از فن آوري هاي نوين ارتباطي همچون راديو به نفع دولت و براي مقاصد خود بهره برداري كند.

اين سياستها در دوره محمدرضا شاه نيز ادامه يافت و تقويت شد، اما حركتهاي ضد حكومتي از سوي رهبران دين، همچون آيت الله كاشاني و امام خميني (سال 1342) با بهرهگيري از كانالهاي سنتي نشان داد كه دولت با وجود چيرگي كامل بر رسانههاي مدرن در دست يابي به اهداف خود ناموفق مانده است.

بر پايه آنچه بيان شد، ميتوان سه عنصر اثرگذار بر فرآيند ارتباطات و حكومت در ايران پيش از انقلاب اسلامي را تشخيص داد: نخست، مفهوم سكولار دولت _ ملت در ايران بود كه به واسطه تعارض با ايده هاي اسلام، هيچگاه به طور كامل پذيرفته نشد. دوم، مداخله نظام مند قدرتهاي بيگانه در امور مربوط به دولت و ارتباطات بود كه موجب فرسايش مشروعيت دولت ها و مانع استقرار حكومت ديني _ سياسي، به عنوان الگويي براي جامعه اسلامي شد. سوم، به حضور دو جريان متعارض و رقيب ارتباطي مربوط ميشود كه يكي به وسيله دولت هدايت مي شد و ديگري در سنت سياسي مذهبي ايران ريشه داشت. جريان نخست را بايد در مسير نوگرايي دولتي تعريف كرد كه

ص: 124

مجموعهاي از تلاشها همچون توسعه نظام مديريتي، نظام دانشگاهي، ارتش، ارتباطات را دور و وسايل ارتباط جمعي را دربرمي گرفت، در حالي كه عالمان و رهبران مردمي جامعه سلطه خود را بر نظام هاي پيچيده، گسترده و عالي فرهنگ و ارتباطي حفظ كردند، دولت با برخورداري از شبكههاي جديد ارتباطي نتوانست در جريان تحولات روزافزون جامعه و توسعه نظامهاي ارتباطي به اهداف غير ديني خود دست يابد.

پس از انقلاب اسلامي ايران، تلاشهاي بديعي صورت پذيرفت تا الگوي جديدي از حكومت و ارتباطات عمومي ارائه شود. امام خميني رحمه الله با عنايت به اينكه تعارض با اسلام به عنوان فرهنگ مردم ايران، سبب سرنگوني رژيم گذشته شد، اسلام را به عنوان محور همه قوانين و نظام اجتماعي تعيين كرد. او بر نقش ارتباطات بر اساس اصول اسلامي تأكيد داشت. در قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز ابزارهاي قانوني الگوي جديد پيشبيني شد و راديو و تلويزيون به عنوان ابزارهاي تبليغ اسلامي و انتقال ارزشهاي فرهنگي، داراي وظايف جديدي شدند. در طول دهه گذشته، بسياري از رهبران انقلاب كه در فرآيند ارتباطات سنتي تعليم و تخصص يافته بودند، با وسايل ارتباط جمعي، همكاريهاي نزديكي را آغاز كردند و آنها را در فرآيندي همگرا با كانالهاي ارتباطي سنتي، همانند مساجد و نماز جمعه تقويت و تحكيم كردند.

به طور اجمالي، فرآيند رسانهاي جمهوري اسلامي ايران را ميتوان در محورهاي زير خلاصه كرد: اسلامي كردن رسانههاي مدرن، پيوند رسانهها با كانالهاي ارتباط سنتي، ايجاد نظامي دولتي _ مردمي در زمينه

ص: 125

وسايل ارتباط جمعي و همراهي آن با اصول اخلاقي اسلامي، رسيدن به خودكفايي در عصر جهاني شدن.(1)

3. رسانه در ايران

اشاره

3. رسانه در ايران

زير فصل ها

الف) شاخصه هاي رسانه ديني در جمهوري اسلامي ايران

ب) مقتضيات زندگي در يك نظام اسلامي

ج) رسانه از ديدگاه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران

د) قانون اداره صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران

الف) شاخصه هاي رسانه ديني در جمهوري اسلامي ايران

الف) شاخصه هاي رسانه ديني در جمهوري اسلامي ايران(2)

همان گونه كه در بخش پيشين بحث شد، رسانههاي دين محور تفاوت هاي عمدهاي با رسانههاي سكولار دارند. رسانههاي دين محور شاخصهايي دارند كه به اين قرار است:

1. فراتر از ابزاري ارتباطي، با توجه به منبع پيام و نوع پيام (اسلام)؛

2. مشروعيت به واسطه خاستگاه ديني؛

3. بهترين ابزار براي:

_ امر به معروف و نهي از منكر

_ انتقال ارزشهاي ديني از نسلي به نسل ديگر

_ تقويت وحدت ملي و ديني؛

4. اخلاقي بودن؛

5. رعايت ضوابط ديني و اخلاقي در آموزش، اطلاع رساني و پركردن اوقات فراغت.

در نتيجهگيري كلي بايد گفت ضرورت دارد دين را به زبان رسانه و ابزار رسانه براي مخاطبان نقل كرد و لزوم تبيين اين مسئله، بسيار مهم است. همچنين نبايد فراموش كرد به دليل فطري بودن اصل دين، هيچ


1- حميد مولانا، گذر از نوگرايي، ترجمه: يونس شكرخواه، صص 155 و 156.
2- علي دارابي، رسانه ملي و بايستههاي ديني، مجموعه مقالات دومين همايش دين و رسانه، ص166.

ص: 126

مفهوم والاي انساني، خارج از دايره دين قرار نميگيرد. بنابراين، آنچه حول ارزش هاي انساني از رسانه پخش ميشود، ديني است و با اين نگاه، جداسازي برنامه ديني از غيرديني معنا ندارد.

ب) مقتضيات زندگي در يك نظام اسلامي

ب) مقتضيات زندگي در يك نظام اسلامي(1)

يكي ديگر از حوزههايي كه رسانه ملي در برنامههاي خود بايد به آن توجه كند، مقتضيات حضور در نظامي اسلامي است. مطابق با اصل دوم قانون اساسي، جمهوري اسلامي نظامي است بر پايه ايمان به:

_ خداي يكتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاكميت و تشريع به او و لزوم تسليم در برابر امر او؛

_ وحي الهي و نقش بنيادي آن در بيان قوانين؛ معاد و نقش سازنده آن در سير تكاملي انسان به سوي خدا؛

_ عدل خدا در آفرينش و تشريع؛

_ امامت و رهبري مستمر، و نقش اساسي آن در تداوم انقلاب اسلامي؛

_ كرامت و ارزش والاي انسان و آزادي آميخته با مسئوليت او در برابر خدا، كه از راه

1. اجتهاد مستمر فقهاي جامعالشرايط بر اساس كتاب و سنت معصومان عليهم السلام ،

2. استفاده از علوم و فنون و تجارب پيشرفته بشري و تلاش در پيشبرد آنها،

3. نفي هرگونه ستمگري و ستمكشي و سلطهپذيري،


1- علي دارابي، رسانه ملي و بايستههاي ديني، مجموعه مقالات دومين همايش دين و رسانه، صص 173 و 174.

ص: 127

قسط و عدل و استقلال سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و همبستگي ملي را تأمين ميكند.

ج) رسانه از ديدگاه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران

ج) رسانه از ديدگاه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران

رسانهها بر اساس قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، بايد در انجام دادن وظايف تخصصي خويش، به رسالتهاي ديني، اخلاقي و انقلابي شان پاي بند باشند. در مقدمه قانون اساسي _ كه در حقيقت عهدهدار بيان پايههاي فكري آن است _ به عنوان «وسايل ارتباط جمعي» آمده است: «وسايل ارتباط جمعي (راديو و تلويزيون) بايد در جهت روند تكاملي انقلاب اسلامي، در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامي قرار گيرد و در اين زمينه از برخورد سالم انديشههاي متفاوت بهره جويد و از اشاعه و ترويج خصلتهاي تخريبي و ضد اسلامي جداً پرهيز كند».

در ادامه همين بخش از مقدمه قانون اساسي، مبناي فكري پذيرش چنين تكليفي براي رسانهها، اين گونه توجيه شده است: «پيروي از اصول چنين قانوني كه آزادي و كرامت ابناي بشر را سرلوحه اهداف خود دانسته و راه رشد و تكامل انسان را ميگشايد، بر عهده همگان است».

ذكر «راديو _ تلويزيون» در پرانتز و پس از «وسايل ارتباط جمعي» را با توجه به مشروح مذاكرات مجلس در بررسي نهايي قانون اساسي درباره اصل 175، متن اين اصل و اصلاحي كه در بازنگري سال 1368 صورت گرفت، بايد به معناي تأكيد بر اهميت و كارآيي خاص صدا و سيما از نظر نويسندگان قانون اساسي دانست. به بيان ديگر، سياق مقدمه قانون اساسي، بيان خاص بعد از عام است، نه تخصيص

ص: 128

و محدود كردن مقصود از وسايل ارتباط جمعي در «راديو _ تلويزيون».(1)

به همين دليل، در اصول مربوط قانون اساسي، رسالت گرا بودن رسانهها، هم از جنبه اثبات و هم از جنبه نفي، براي همه انواع وسايل ارتباط جمعي مطرح شده است، نه فقط صدا و سيما.

از نظر ايجابي، بند دوم اصل 3، «بالا بردن سطح آگاهيهاي عمومي در همه زمينهها با استفاده صحيح از مطبوعات و رسانههاي گروهي و وسايل ديگر» را از جمله وظايفي معرفي ميكند كه «دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است... همه امكانات خود را» براي نيل به آن، به كار گيرد.(2)

از نظر سلبي نيز، به طور روشنتر، قانون اساسي، در اصل يكصد و هفتاد و پنجم «صدا و سيما» را به رعايت موازين اسلامي مكلف و تأكيد ميكند، آزادي رسانهها تا جايي پذيرفته ميشود كه در چارچوب قابل قبول شرعي باشد.

بر اساس اين اصل، «در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، آزادي بيان و نشر افكار، با رعايت موازين اسلامي و مصالح كشور، بايد تأمين گردد».

براي اجراي همين اصل، قوانين رسانهاي، به تشريح و تفصيل رسالتهاي عقيدتي و اخلاقي نيز همت گماردهاند.


1- براي توضيح بيشتر در اين زمينه، نك: محسن اسماعيلي، «تعامل دين و رسانه از ديدگاه حقوق»، فصل نامه پژوهشي دانشگاه امام صادق7، بهار 1383، ش21.
2- براي توضيح بيشتر در اين زمينه، نك: محسن اسماعيلي، «تعامل دين و رسانه از ديدگاه حقوق»، فصل نامه پژوهشي دانشگاه امام صادق7، بهار 1383، ش21.

ص: 129

د) قانون اداره صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران

د) قانون اداره صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران

ماده 9 قانون «اساسنامه سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران» مصوب 27/7/1362 تأكيد ميكند:(1) «هدف اصلي سازمان به عنوان يك دانشگاه عمومي نشر فرهنگ اسلامي، ايجاد محيط مناسب براي تزكيه و تعليم انسان و رشد فضايل اخلاقي و شتاب بخشيدن به حركت تكاملي انقلاب اسلامي در سراسر جهان ميباشد. اين هدفها در چارچوب برنامه هاي ارشادي، آموزشي، خبري، و تفريحي تأمين ميگردد. مشروح هدفها و برنامههاي سازمان در زمينههاي گوناگون، در قانون خطمشي و اصول برنامه هاي سازمان، مصوب مجلس شوراي اسلامي، ذكر شده است».

«صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران بايد از طريق دادن آگاهيهاي مكتبي، سياسي و اجتماعي و ايجاد احساس مسئوليت در مردم و افشاي توطئهها و نقشههاي دشمنان داخلي و خارجي انقلاب، براي حفظ و تداوم انقلاب تلاش كند و زمينه را براي رشد و شكوفايي استعدادها و باروري خلاقيتهاي انسان، تا مرز خليفةاللهي آماده سازد. رسالت ارشادي و پيامبرگونه اين رسانه عمومي، حضور فعال در كليه جريانات اجتماعي و ايجاد روحيه اميد و اعتماد در جامعه است. همچنان كه بايد واقعيتهاي تلخ و خطرهايي كه امت را تهديد ميكند، پيشگويي كند، به موقع هشدار دهد، مردم را به سوي خير و كمال مطلق فراخواند و در تنگناها و دشواري ها، راه گشاي روشنيبخش باشد. بديهي است، صدا و سيما هرگز نبايد خود را مرجع حل مشكلات بداند، بلكه بايد تنها با


1- رسانه ملي و بايستههاي ديني، صص 174 و 175.

ص: 130

ايفاي نقش ارشادي و آگاهي دهنده، زمينهساز حركتي انقلابي در متن جامعه اسلامي باشد. در اين راه بايد رويدادها را آن گونه كه هست، به اطلاع مردم برساند و با بهرهگيري از نوآوري هاي هنري و انديشههاي پربار، به آموزش فرهنگي، سياسي، اجتماعي، علمي، فني و هنري و افزايش سطح آگاهي و دانش جامعه بپردازد. همچنين با ارائه انديشه و فرهنگ اسلامي در سطح جهاني، صدور انقلاب را عينيت بخشد.

رسالت ديگر رسانه ملي، پاسخگويي به نيازهاي تفريحي جامعه و بارور ساختن اوقات فراغت عمومي از راه اجراي برنامههاي سالم تفريحي است تا در سايه شادابي تن و روان، سلامت و آرامش فكري جامعه تأمين شود».

4. رسانه و تغيير سبك زندگي

4. رسانه و تغيير سبك زندگي

در دنياي امروز، حضور رسانه در زندگي مردم اتفاقي بسيار عادي است. فرآيند عادي شدن رسانهها به اين معناست كه مردم در زندگي روزمره، وجود اين پديده را ضروري و طبيعي فرض ميكنند و اكنون رسانهها بخشي از محيط و زندگي روزمره شدهاند. امروزه مردم وقت زيادي از زندگي روزمره خود را صرف بهره مندي از رسانههاي جمعي گوناگون ميكنند. رسانهها از اين راه به زندگي روزمره ما شكل مي دهند.

وسايل ارتباط جمعي ميتوانند در عرصههاي فرهنگي، نقش و كاركردهاي اثرگذاري داشته باشند، از فرهنگسازي گرفته تا ترويج، تقويت و نهادينه سازي آموزهها، باورها و رفتارهاي خاص و مطلوب در جامعه. در ميان وسايل ارتباط جمعي تلويزيون، اينترنت و سينما،

ص: 131

ظرفيت و توان فوق العادهاي در توليد و مصرف الگوهاي فرهنگي دارند و مي توانند مخاطبان خود را از راه توليد و نشر برنامههاي خاص، در حركتهاي فرهنگي جامعه، به راحتي جهتدهي كنند. ترويج انواع سبكهاي زندگي، مدهاي لباس، چگونگي تعامل و رفتار متقابل شهروندان، طرز حركات و حرف زدن، شيوه مصرف و زندگي كردن، خودباوريهاي فردي و اجتماعي، تقويت روحيه هم بستگي و اتحاد، تشويق شهروندان به تطبيق و رعايت مقررات جامعه، تلاش براي بارور ساختن فرهنگ بومي و خرده فرهنگهاي موجود در جامعه، مواردي هستند كه در عمل آثار آن از راه اين وسايل، تجربه و درك شده است.

به اندازه اي جايگاه رسانههاي ارتباط جمعي در فرهنگسازي و تغيير سبك زندگي برجسته است كه اين امر به يكي از دغدغههاي اصلي سياست مداران و سياستگذاران فرهنگي كشورهاي مختلف تبديل شده است. سرازير شدن انبوه محصولات فرهنگي كشورهاي شمال به ديگر كشورها و از بين بردن فرهنگ بومي و محلي، امري است كه در جريان است و اين چالش به يكي از نگرانيهاي جهاني تبديل شده است. نگراني و ناخرسندي از فرآيند همسانسازي جهاني و پي آمدهاي فرهنگي و سياسي ارتباطات بينالمللي، روز به روز عميقتر ميشود. در كشورهايي كه ارزش هاي غربي مهاجمان ناخوانده و ناپسند تلقي ميشوند، نخبگان حكومتي و متوليان فرهنگ ملي در اين انديشه اند كه چگونه ميتوانند مرزهاي سرزمين (فرهنگي) را تسخيرناپذيرتر سازند. تنها حكومتها نيستند كه از پي آمدهاي جهاني شدن ميهراسند، بلكه شهروندان عادي نيز ممكن است خودشان را

ص: 132

قرباني آن چيزي احساس كنند كه منتقدان جهاني شدن، امپرياليسم فرهنگي يا امريكايي شدن مينامند.

براي بيشتر مردم، اقتباس از يك شيوه زندگي خاص با عناصر رسانهاي و ديگر كالاهاي نمادين آن، بخشي طبيعي در مسير رشد و شكل دادن به علايق، سلايق و رفتارهاست. همين فرآيند در سطح جمعي نيز عمل ميكند. مفهوم شيوه زندگي به فهميدن راههاي بسيار متفاوتي كمك ميكند كه از راه آنها رسانهها به گونه اي معنادار با تجربه هاي اجتماعي و فرهنگي مرتبط مي شوند.(1) مفهوم شيوه زندگي، غالباً براي توصيف و طبقهبندي الگوهاي گوناگون، استفاده از رسانهها به عنوان بخشي از منظومه رفتارها و گرايش هاي متفاوت به كار برده شده است.(2) در دوره كنوني، شمار رسانهها و تنوع خروجي آنها بسيار افزايش يافته است. اين بدان معناست كه امكان بهره مندي از رسانهها به روشهاي خاص و فردي بيش از پيش شده است. هركس بر اساس سليقه خود برنامه اي از رسانهها را انتخاب ميكند. اين مورد احتمالاً به صورت بخشي از فرآيند «فردي شدن» تفسير مي شود كه مردم در آن به طور روزافزوني آن نوع زندگي را انتخاب ميكنند كه خود _ صرف نظر از سنت _ ميخواهند. بنابراين، رسانههاي جمعي به مثابه عاملان جامعهپذيري و انتقال دهندگان ارزشها و هنجارها و نگرشها نقش مهمي را ايفا ميكنند.

دگرگونيهاي مهم چند دهه اخير، كه از خصوصيسازي و آزادسازي ارتباطات دور و ارتباطات راديويي و تلويزيوني و پيشرفت


1- دنيس مك كويل، مخاطب شناسي، ترجمه: مهدي منتظر قائم، ص 139.
2- دنيس مك كويل، مخاطب شناسي، ترجمه: مهدي منتظر قائم، ص 137.

ص: 133

و گسترش فن آوري هاي جديد اطلاعات و ارتباطات سرچشمه گرفته است، تعدد و تنوع بسيار گسترده و روزافزون امكانات و تجهيزات، استفاده از انواع برنامه هاي تلويزيوني و به ويژه فيلمهاي سينمايي و سريالهاي سرگرم كننده و برنامههاي موسيقي پخششده از طريق ماهوارهها و نوارها و لوح هاي ويدئويي و اينترنتي است، به گونه اي كه بر اثر گوناگوني و فراواني فرآورده هاي فرهنگي و ارتباطي جديد، نيازهاي مخاطبان در سطح داخلي كشورها و همچنين در سطح جهاني، پيوسته در حال افزايش و گسترش است و اين نيازهاي فزاينده، شركتهاي بزرگ فراملي را تشويق كرده است تا براي دست يابي به بازارهاي گسترده و مخاطبان تازه، به نوعي جهانيسازي فرهنگي بپردازند.

اين وضعيت جديد جهاني، براي فراگيري «فرهنگ عامه» غربي در سراسر جهان، زمينه بسيار مناسبي پديد آورده است. چنانكه در سال هاي اخير، فرآوردههاي فرهنگي امريكا، دومين مجموعه صادرات اين كشور، پس از فن آوريهاي هواپيمايي را تشكيل داده است و حتي برخي پژوهش گران معتقدند، «... رؤياهاي امريكايي منعكس شده در فيلمهاي سينمايي و سريال هاي آن، در ميان صادرات كمّي ايالات متحده، مقام اول را دارا هستند.» براي شناخت اهميت جايگاه خاص محصولات فرهنگي در اقتصاد امريكا، به نمايش درآمدن سريالهاي امريكايي در 114 كشور در سال 1997، نمونه جالبي است. به همين دليل، تحت تأثير گسترش جهاني فرهنگ پرجاذبه امريكا، عنوانهاي سه گانه «سرزمين فيلم»، «سرزمين تلويزيون و ويدئو» و «سرزمين موسيقي»، به ايالات متحده امريكا داده شده است.

ص: 134

ص: 135

فصل دوم: شهروند و سواد رسانه اي

اشاره

فصل دوم: شهروند و سواد رسانه اي

زير فصل ها

مقدمه

1. شهروندي و هدف سواد رسانه اي

2. شهروندي و سواد رسانه اي در عصر رسانه ها

3. حيطه هاي موضوعي سواد رسانه اي

4. تلويزيون و آموزش رسانه اي به شهروندان

5. الگوهاي موضوعي در آموزش رسانه اي شهروندان

6. مسئوليت مشترك رسانه ها و شهروندان

7. راهبردهاي شخصي براي ارتقاء سواد رسانه اي شهروندان

مقدمه

مقدمه

در عصر حاضر، شاهد فراگيري و بمباران اطلاعاتي رسانههاي گوناگون در جهان هستيم. مردمان ساكن دنياي جديد در دهههاي اخير با پديده فراگير شدن رسانههاي جمعي و پيشرفت فن آوري جديد ارتباطي در جامعه مواجه شدند؛ پديدهاي كه توانسته بخشي از زندگي روزانه آنها را دربر بگيرد و مهم ترين كانال ارتباطي آنها با جهان پيرامون باشد و به همه حوزههاي خصوصي و عمومي زندگي آنها، اعم از اخلاقي، ديني، سياسي، اجتماعي، فرهنگي نفوذ كند.

اهميت روزافزون رسانهها در زندگي مدرن، نهادهاي سياستگذاري در كشورهاي گوناگون دنيا را بر آن داشته است تا با تدابير مناسب، شهروندان خود را در برابر تأثيرات ويرانگر پيامهاي رسانهاي، هرچه بيشتر در امان نگه دارند. توجه به سواد رسانهاي از مهمترين راه كارهاي موجود است. با وجود توجه چشمگير كشورهاي گوناگون به موضوع سواد رسانهاي، مسئولان و تصميمگيران در ايران از آن غافل ماندهاند.

ص: 136

اصطلاح «سواد رسانهاي» براي افراد گوناگون معاني متفاوتي دارد. به طور سنتي، سواد رسانهاي به توانايي تحليل و ارزيابي آثار مربوط و به طور گستردهتر، به ايجاد ارتباط مؤثر از راه نگارش خوب گفته ميشود. در نيم قرن گذشته، سواد رسانهاي شامل توانايي تحليل شايسته و به كارگيري ماهرانه روزنامهنگاري چاپي، محصولات سينمايي، برنامههاي راديويي و تلويزيوني و حتي اطلاعات و مبادلات رايانهاي (از جمله تعاملات زمان واقعي از طريق شبكه جهاني اينترنت) شده است.

به نظر ميرسد، آموزش سواد رسانهاي به شهروندان، يعني آشنا كردن و آموزش دادن آنها با رويكردهاي انتقادي در مطالعات ارتباطي و رسانه اي، براي درك و فهم ژرف ساختها و گذر از سطح به عمق است. اين آموزش به توانمند شدن آنها براي قرائت و رمزگشايي متضاد و مقاومتآميز متون رسانهاي ميانجامد كه البته اين رمزگشايي مقاومت آميز يا به عبارتي، تعبير و تفسير جاي گزين و بديل از محتواي رسانهاي، در گروي دسترسي مخاطبان به گفتمانهاي متضاد و داشتن موضع و جايگاهي متفاوت در جامعه است. بر اين اساس، سواد رسانهاي نظام تفسيري و مرجح، متأثر از داوريهاي ذهني و اخلاقي است كه مواجهه فرد را با پيامهاي رسانهاي شكل ميدهد.

1. شهروندي و هدف سواد رسانه اي

1. شهروندي و هدف سواد رسانه اي

در واقع، هدف سواد رسانهاي اين است كه به مردم كمك كند تا به جاي آنكه مصرفكنندگاني فرهيخته باشند، شهرونداني فرهيخته شوند. بنابراين، به دنبال راهي براي گسترش مردمسالاري در جامعهاي است كه مفهوم مردم سالاري در آن جامعه به طور مبسوط، تعريف و نوشته شده

ص: 137

باشد. به طور خلاصه، سواد رسانهاي چيزي بيش از تجزيه و تحليل پيام هاست. سواد رسانهاي؛ يعني شناخت و درك چرايي پيامهاي خاص و بايد براي درك اهميت رسانههاي كنوني، فلسفه توليد هر پيام، وضعيت و محدوديتهاي حاكم بر آنها و حتي سازنده هر كدام از پيامها را بشناسيم.(1)

براي نمونه، از نظر اقتصاد سياسي، رسانههاي ديداري _ شنيداري موضوعاتي را دربر مي گيرند كه سطح تحليل نسبتاً آسانتري در مقايسه با تحليل متون و تك نگاشتهاي مطبوعاتي (نشريات ادواري) دارد. نوجوانان بارها شاهد پخش پيامهاي بازرگاني با موضوع خودرو از طريق تلويزيون هاي خانگي بودهاند. هميشه تلويزيون ماشينها را در جادههاي خلوت و خالي و بدون مزاحمت و ترافيكهاي معمول نشان ميدهد. در اين تبليغات، آسمان آبي، فارغ از دود و غبار و چشماندازهاي طبيعي و بكر، جلوه ميكند. تلويزيون در مقام تبليغ، هيچگاه پس زمينهاي از دود، آلودگي هوا و ترافيك ناشي از حضور روز افزون خودروها را برجسته نخواهد كرد؛ زيرا علاقه عمومي براي ديدن خودرو به مثابه نماد آزادي و وسيلهاي سياحتي، بيشتر از تماشاي تخريب محيطزيست و چشم اندازهاي طبيعي و بكر است. در اينجا مدير رسانه نيز همانند فروشندهاي است كه به فروش كالايش مي انديشد.

اهداف رسانههاي جمعي، به ويژه رسانههاي تلهماتيك كه زير ساختهاي گستردهتر ماهوارهاي و شبكههاي رايانهاي را براي مخاطبان خود دسترس پذير كرده اند، هميشه به اين شفافيت و وضوح


1- 1.Lewis Jhally, the Struggle over Media Literacy. Journal of Communication. 48(1), pp. 1 _ 7.

ص: 138

نيست. در واقع شبكه هاي ارتباط جمعي، دو جنبه متفاوت دارند. آنها ورودي متغير دارند كه بدين وسيله حتي فرآيند تصميمگيري سياست خارجي را تحت نفوذ قرار ميدهند و هم زمان، به محيط رسانه، به مثابه يك خروجي، خدمترساني مي كنند. يك «وسيله پخش» از اين نظر سخنگوي كار دولتهاست كه رهبران را وادار ميكنند تا تصميماتشان را بازگو كنند. شايد به همين دليل، سواد رسانهاي، در تحليل نقشهاي رسانه، اهميتي دوچندان مييابد؛ زيرا اين تأثيرات دوگانه و همزمان، عمدتاً از برجستهسازي و شكلگيري ديدگاههاي سياسي در رسانهها ناشي ميشوند كه درك آن براي مخاطبي كه به سواد رسانهاي مجهز نيست، ناممكن است.(1)

2. شهروندي و سواد رسانه اي در عصر رسانه ها

2. شهروندي و سواد رسانه اي در عصر رسانه ها

چرا بايد به مطالعه رسانههاي جمعي پرداخت؟ فراتر از ارزش انتقال مهارت هاي يادگيري مرتبط با تفكر انتقادي، ما با پديده فراگير بودن رسانه هاي جمعي در جامعه معاصر روبه رو هستيم. در ده هههاي اخير، مواد چاپي و فيلم، جاي خود را به راديو و تلويزيون، به عنوان اشكال غالب، انتقال برنامههاي سرگرمكننده و اطلاعات به توده مردم داده است. تلويزيون به تدريج در حال افزايش نفوذ خود بر نحوه بهره مندي افراد و جامعه از اوقات فراغت، آگاهي از واقعيات سياسي و اجتماعي و شكل دادن به ارزشهاي شخصي در قلمروي فرهنگ و اخلاق است.

به ميزان محتواي رسانهاي، حضور فراگير رسانهها و نقش آنها در


1- حسين بصيريان جهرمي، درآمدي به سواد رسانهاي و تفكر انتقاد، صص 33 _ 55.

ص: 139

زندگي روزمره، بخش اعظم «پيام» براي جامعه را تشكيل ميدهد: تأثير رسانهها بر اوقات فراغت، برداشت و داوري درباره جامعه و محيط اجتماعي، اقتصادي و سياسي. بيان موجز مارشال مكلوهان، مبني بر اينكه «رسانه، پيام است» در پايان دهه 1960، پيشبيني شده بود. گربنر با تكرار گفتههاي مكلوهان، يادآور شد كه تلويزيون تنها يك جانشين ديگر براي ديگر رسانههاي مكانيكي _ الكترونيكي نيست، بلكه احياگر انتقال اسطوره و داستان به وسيله قبايل است. شيوهها، نظام نمادها، قراردادها و مداخله مستمر تلويزيون، همواره در پيش روي شركت كننده _ بيننده قرار دارد. ازاين رو، يادگيري براي درك و ارزيابي تلويزيون در زندگي روزمره، فراتر از مهارتهاي ديدن مي رود و هنرهاي آزاد را با رهايي فرد از وابستگي بيچون و چرا، به محيط فرهنگي بلافصل تقريباً بازسازي ميكند. تلويزيون فرآيند اصلي جامعه پذيري به شمار ميرود.(1)

بنابراين، هدف عمده آموزش رسانهاي، كمك به گيرندگان ارتباطات جمعي است تا به شركتكنندگاني فعال و آزاد در فرآيند تبديل شوند، نه اينكه حالتي ايستا، منفعل و تابع نسبت به تصاوير و ارزشهايي داشته باشند كه در يك جريان يك طرفه از منابع رسانهاي انتقال مي يابند. آلواردو، گاچ و وولن، به جنبههاي معرفتشناختي رسانهها توجه كردند، «تا به يادگيري درباره روشهايي بپردازند كه دانش ما انتقال پيدا مي كند.»(2) براي نمونه، چگونه ما جهان، ديگران، خودمان و ارزشها را مي شناسيم.


1- براون، جيمز اي، رويكردهاي سواد رسانهاي، ترجمه: پيروز ايزدي، ص 55.
2- Alvardo, M., Gutch, R., Wollen,T. (1987). Learning The Media: An Introduction To Medie Teaching. P. 4.

ص: 140

هدف اثباتي و عملي عبارت است: از پرورش بينندگاني كه توانايي گزينش داشته باشند، به جستوجوي برنامهريزي كيفي و متمايز و ارزيابي آن بپردازند و نسبت به شكل، قالب و محتوا در رسانههاي جمعي حس انتقادي داشته باشند. بيشتر پژوهش گران، منتقدان و دست اندركاران بر نقش زيبايي شناختي و انسانگراي برنامههاي آموزشي رسانهاي تأكيد ميكنند.

مستر من، در اين باره كه چرا آموزش رسانهاي از «بالاترين اولويت» برخوردار است، دلايل ديگري را نيز برميشمرد و نفوذ رسانهها در قالب «صنعت آگاهي» و توليد و پخش اطلاعات تأكيد ميكند. او به آموزش سواد رسانهاي از اين ديدگاه مينگريست كه به شهروندان كمك ميكند بياموزند، چگونه بازنماييهاي رسانهاي ميتواند بازتاب و تغييردهنده يا تحريف كننده جنبههايي از واقعيت باشند و چگونه نظامهاي نمادين (قراردادها، رمزگان) وسيلهاي براي كسب دانش درباره جهان به وسيله ما هستند. هدف از اين نوع پژوهش تمايزدهنده و عملگرا، ايجاد چيزي است كه مستر من آن را «استقلال انتقادي» ميخواند. اين امر مانع از آن ميشود كه دانشآموزاني تربيت شوند كه «احتمالاً در بقيه عمر خود يا به صداقت تصاوير و بازنمايي هاي رسانهاي به صورتي كاملاً بيپايه ايمان بياورند يا به شيوهاي به همان اندازه خطرناك دچار شكاكيتي بدون داشتن قوه تشخيص شوند و رسانهها را منشأ هرگونه شري به حساب آورند».(1)

افراد انتظارات خود را به رسانه منتقل ميكنند و بر آن اساس، تصميم مي گيرند از كدام رسانه بهره ببرند. اين امر درباره زمان صرف شده و


1- رويكردهاي سواد رسانه اي، ص 56.

ص: 141

همچنين در زمينه انواع برنامههايي كه براي ديدن و شنيدن انتخاب مي كنند، سطح دقت و توجه و قابليت پذيرش محتوا، مصداق دارد. افزون بر اين، بينندگان به برداشت گزينشي دست ميزنند و بدين ترتيب به شكل دادن معنا و تفسير آن ميپردازند، به جاي آنكه بگذارند معنا به سوي آن هجوم بياورد. پيام رسانهاي به وسيله هريك از گيرندگان به صورت شخصي درمي آيد و تفسير مي شود؛ معنايي كه هر شخص، خود آن را شكل ميدهد و تفسير ميكند، به صورت ذهني، از محتوا و شكل رسانهها و نيز تجربه زندگي گرفته ميشود. اين معنا پيچيده است و حالتي شخصي دارد.(1)

3. حيطه هاي موضوعي سواد رسانه اي

اشاره

3. حيطه هاي موضوعي سواد رسانه اي

سواد رسانهاي از چهار حيطه شناختي، حسي، اخلاقي و زيباييشناختي، تكوين يافته است. اين حيطه چهارگانه در پيوستاري تعاملي و به هم وابسته قرار دارند. شمول شناختي يا ادراكي، حيطهاي است كه به فرآيندهاي ذهني و فكري محدود ميشود. شايستگيهاي ادراكي، مجموعهاي از شناخت ساده نشانهها تا درك پيچيدهترين پيامها و كشف علل نحوه ارائه خاص آنها به وسيله يك رسانه را دربر ميگيرد. اين همان جنبه اخلاقي است كه به ايجاد مضموني غني در فرآيند ساختن معنا مي انجامد. به تعبير ديگر، اين جنبه را ميتوان ناظر بر اين تعريف از ارتباطات به شمار آورد. ارتباطات عبارتند از: فراگرد تفهيم و تفاهم و تسهيم معني مشروط بر مشابهت معني بين فرستنده و گيرنده پيام.(2)


1- رويكردهاي سواد رسانه اي، ص 56.
2- علياكبر فرهنگي، ارتباطات انساني، ص8.

ص: 142

حيطه حسي، جنبه ديگري است كه لايه بيروني ادراك را شكل مي بخشد. جايي كه مخاطب از راه يكي از حواس پنجگانه در معرض پيامهاي رسانهاي قرار ميگيرد، اما اين موضوع تداعيكننده نظريات مكلوهان است كه مي گويد: «هر رسانه در امتداد يكي از اين حواس پنجگانه است.» در اين ميان، برخي مخاطبان در ارتباطات حسي با پيام هاي رسانهاي بسيار قوي هستند؛ پيامهايي كه برخي از آنها آثار مثبت و پارهاي داراي آثار منفي هستند. براي نمونه، كودكاني كه به تماشاي فيلمهاي ترسناك و خشونتبار مي نشينند، چنان مغلوب حس ترس مي شوند كه ساعتها منفعل ميمانند.(1)

افزون بر اين، مطالب ارتباطات حسي يا احساس برانگيز در تبليغات سياسي و تجاري در وضعيت مختلف از طرف سياستمداران و سرمايه داران مورد استفاده جدي قرار ميگيرد. ازاين رو، سواد رسانهاي تلاشي در كشف جنبه هاي حسي نهفته در پيامهاي رسانهاي است.

سومين حيطه، جنبه زيباييشناختي است كه به توانايي درك و شناخت مفاهيم رسانهاي از ديدگاه هنري اشاره دارد. اين مقوله به نوع و ميزان هنر و مهارت توليد پيام در رسانههاي مختلف بستگي دارد. سبك هنري منحصر به فرد يك نويسنده، توليدكننده و كارگردان برنامه اي راديويي و تلويزيوني، مصداق برجسته اين جنبه از سواد رسانهاي است. بيشتر شبكههاي ماهوارهاي فارسيزبان، مخالف نظام جمهوري اسلامي هستند و در برانگيختن اشتياق رواني مخاطب، از اين


1- صديقه ببران، سواد رسانهاي در برخورد با خشونت رسانهاي، ص88 .

ص: 143

جنبه بهره مي جويند. بازبيني و بررسي برنامه اين شبكهها نشان ميدهد كه بهر ه مندي از «پلانهاي برهنگي، خشونت و سكس كه اين موضوع جذابيت روانشناختي دارد، در افزايش جذب مخاطب بي تأثير نيست. در حقيقت ميتوان گفت، افزايش گرايش به شبكههاي تلويزيوني فارسي زبان در سطح روانشناختي با بروز تغيير ذهني مخاطبان در رشد تمايلات لذتجويانه در ميان آنها مناسبت دارد».(1)

آخرين حيطه، يعني حيطه اخلاقي به توانايي درك و دريافت ارزش هاي نهفته در پيامها اشاره دارد. در سبك كمدي، ارزشهايي كه در پيامها نشان داده ميشوند، بيانگر اين موضوع است كه مزاح و شوخي، در حل و فصل مشكلات ابزاري مهم تلقي ميشود. امروزه بسياري از نامزدهاي انتخاباتي كشورمان، پاشنه ارتباطيشان را بر همين مدار مي چرخانند تا در فرآيند تغيير نگرش به موفقيتي دلخواه دست يابند. آن سوي اين سكه چالشهاي حاصله، پنجه در پنجه مخاطب ميافكند. بهرهگيري هدفمند از اين حيطه در برنامه هاي منفي و گمراهكننده از جمله اين چالشهاست. براي نمونه، افزون بر پورنوگرافي و سكس گرافيكي، ارزشهايي كه در يك درام منتقل مي شوند، بيشتر اين نكته را القا ميكنند كه توسل به خشونت موفق ترين و كوتاهترين راه رسيدن به خواستهها در اين جهان خطرناك است.(2)

تومن (1996) براي كسب «سواد رسانه اي» كافي، به چهار مرحله اساسي اشاره كرده است:


1- طهمورث قاسمي، سواد رسانهاي؛ رويكردي جديد به نظارت، ص 89 .
2- طهمورث قاسمي، سواد رسانهاي؛ رويكردي جديد به نظارت، ص 89 .

ص: 144

الف) داشتن آگاهي كامل در خصوص استفاده از رسانه ها

الف) داشتن آگاهي كامل در خصوص استفاده از رسانه ها

در اين مرحله، سواد رسانه اي شامل كسب هوشياري و حساسيت نسبت به ميزان و شرايط رويارويي افراد با انواع پيام هاي رسانه اي است. فعاليت هاي مورد نظر در اين مرحله عبارتند از: اندازه گيري ميزان استفاده از افراد از رسانه ها، كشف رضامندي هاي كسب شده از پيام هاي رسانه اي و يادگيري راهبردي لازم براي مديريت استفاده از رسانه ها.

ب) برخورد منتقدانه با محتواي رسانه ها

ب) برخورد منتقدانه با محتواي رسانه ها

در اين مرحله فرد مي آموزد با پيام هاي رسانه اي برخورد انتقادي داشته باشد و مهارت هاي يادشده در بخش مربوط به تماشاي منتقدانه را به دست آورد. تحليل انتقادي، از راه كشف لايه هاي دروني پيام هاي رسانه اي، مجموعه مهارت ها و توانايي هاي فرد را براي مفهوم پردازي پيامها و اطلاعات ارائه شده به چالش فرا مي خواند. نحوه بازنمايي واقعيت هاي اجتماعي در رسانه هاي گوناگون مي تواند بر شكل گيري مفهوم شهروندي و رفتارهاي مدني تأثير زيادي داشته باشد. كشف لايه هاي دروني پيام هاي رسانه اي و جهت دهي آنها به ادراك مخاطبان، فرد را ياري مي دهد تا از اغراض و اهداف پنهان، انگيزه ها، نگرش ها، سازوكارهاي اثرگذاري و نحوه استفاده پيام رسان از امكانات و تمهيدات رسانه اي آگاهي يابد.

ج) تحليل زمينه هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي محيط رسانه

ج) تحليل زمينه هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي محيط رسانه

اين مرحله دربرگيرنده كسب دانش كافي درباره زمينه هاي تاريخي، اقتصادي و سياسي رسانه ها و منافع و علايق آنها در اين حوزه هاست.

ص: 145

بي گمان، رسانه هاي گوناگون، هدف ها، سياست ها و برنامه هاي خود را بر حسب منافع و اولويت هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و به ويژه اقتصادي، تدوين و اجرا مي كنند. اين مسئله در حوزه رفتارهاي مدني و ارزش هاي سياسي، مانند دموكراسي اهميت فراواني مي يابد. اگر بينندگان دانش و مهارت كافي براي كشف و پي گيري زمينه هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي پيام هاي رسانه اي داشته باشند، به گونه اي فعال آنها را پردازش كرده و از پذيرنده منفعل به گزينش گر فعال تبديل مي شوند.

د) جانبداري از رسانه و استفاده از آن براي تغييرات اجتماعي

د) جانبداري از رسانه و استفاده از آن براي تغييرات اجتماعي

اين مرحله از سواد رسانه اي، شامل مشاركت فعال افراد در بسيج افكار عمومي براي تدوين سياست ها و خط مشي هاي كلي اصلاح رسانه اي ويژه، براي اثرگذاري بر مسائل و مشكلات اجتماعي است. در اين مرحله فرد به اندازه اي از مهارت مي رسد كه مي تواند در سياست گذاري هاي رسانه اي فعالانه شركت جويد. يكي از نمونه هاي شاخص در اين گستره، اقدام 2500 تن از معلمان و دانش آموزان دبيرستان ها و كالج هاي ماساچوست در بهره مندي از ظرفيت و توانايي رسانه هاي گروهي براي مبارزه با مصرف دخانيات بود كه در سال 1994 صورت گرفت. اين عمل را مي توان در حوزه هاي گوناگون فرهنگ شهرنشيني و رفتارهاي مدني نيز به كار بست.

به هر حال سواد رسانه اي، مهارتي شناختي است كه آثار رسانه هاي گروهي را تعديل مي كند و به مخاطبان امكان مي دهد با آگاهي كامل، پيام هاي رسانه اي را پردازش كنند. اين مسئله، به ويژه

ص: 146

درباره رسانه هاي فراملي و پيام هاي فرافرهنگي اهميت بيشتري دارد. مفهوم شهروندي و ارزش هاي سياسي همانند دموكراسي، احترام به حقوق ديگران و حفظ نظم و انضباط اجتماعي در جهان پيشرفته، تعابير كم و بيش يكساني دارد، اما در بسياري از جوامع، به ويژه در كشورهاي در حال توسعه به شدت تحت تأثير فرهنگ و ايدئولوژي قرار مي گيرد. بنابراين، پيام هاي فرافرهنگي كه از راه رسانه هاي فراملي در اين جوامع انتشار مي يابند، ممكن است آثار و پي آمدهاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي نامطلوبي به دنبال داشته باشند. مهارت و توانايي مخاطبان در كشف اهداف و اغراض پيدا و پنهان، سازوكارهاي اثرگذاري و تفاوت هاي فرهنگي پيام هاي رسانه اي، در تعديل اثرگذاري رسانه ها و اثرپذيري مخاطبان عامل بسيار مهمي به شمار مي رود. بر اين مبنا مخاطبان ماهر به طور فعال، آثار مطلوب يا نامطلوب را تشخيص مي دهند و آثار منفي را طرد و آثار مثبت را جذب مي كنند.

4. تلويزيون و آموزش رسانه اي به شهروندان

4. تلويزيون و آموزش رسانه اي به شهروندان

آموزش رسانهاي را ميتوان اين گونه تعريف كرد: «آموزش فعاليت هايي كه هدف آنها توسعه كفايت رسانهاي، فهم نگرش انتقادي و تيزبينانه به رسانه براي شكل دادن شهروندان متعادل، شهرونداني كه بتوانند بر اساس اطلاعات موجود خود قضاوت كنند.» آموزش رسانهاي، شهروندان را توانا ميسازد كه به اطلاعات مورد نيازشان دست يابند، آن را تحليل كنند و در پس آنها منافع اقتصادي، سياسي، اجتماعي يا فرهنگي را تشخيص دهند. آموزش رسانهاي به

ص: 147

افراد ميآموزد، پيام را تفسير و توليد كنند. مناسبترين رسانه را براي ارتباط انتخاب كنند و سرانجام در محصول و برونده رسانهها نقش بيشتري داشته باشند.(1)

به گفته كومار، هدف اصلي آموزش رسانه، هوشيار كردن، اختياربخشي و آزادسازي در كل جامعه است. آموزش رسانه، ترويج مساوات، عدالت اجتماعي، دموكراسي، آزادي، كرامت انساني و جامعه انسانيتر را مورد توجه قرار ميدهد و راهبردهايي را به كار ميگيرد كه گفت وگو، بازتاب و اقدام را شامل ميشود.(2)

سه ديدگاه عمده در بررسي آموزش رسانهاي در تلويزيون، وجود دارد. گروهي آموزش رسانهاي را با آموزش رسمي از طريق رسانه برابر ميدانند، گروه ديگري آموزش رسانه را به مفهوم تأثير رسانه(3) نزديك ميدانند؛ يعني آن را اعم از انواع تأثيرات آموزشي ميدانند كه رسانه بر مخاطبانش مي گذارد، برخي هم بحث آموزش براي استفاده از رسانه را مطرح ميكنند، يعني به بحث سواد رسانهاي نزديك ميشوند. وقتي از آموزش رسانهاي نام برده ميشود، گويي مجموعهاي از آموزشهاست كه فرد را براي استفاده از رسانه آماده ميكند.

آموزش رسانهاي، مفهومي كلي است كه در هر جامعهاي با توجه به وضعيت و نياز آن جامعه تعريف ميشود. آيا رسانه ميخواهد جامعه جوان متقاضي آموزشهاي مستمر در كشوري پهناور و مردم كشور را تحت پوشش انواع آموزش قرار دهد؟


1- شوراي اروپا، گزارش، 2000.
2- شوراي اروپا، گزارش، 2000.
3- Media Effect.

ص: 148

5. الگوهاي موضوعي در آموزش رسانه اي شهروندان

5. الگوهاي موضوعي در آموزش رسانه اي شهروندان

اغلب آموزش و نقد رسانهاي در سالهاي اوليه، موضعي اخلاقگرايانه داشت. اين امر به ويژه درباره سازمانهايي مصداق داشت كه به اشاعه ديدگاهها و دستور كارهايي ميپرداختند كه سود عمومي را در نظر داشتند. گروههاي شهروندان ذيربط و گاه كل اعضاي كليساها، در پي حذف محتواي رسانهاي قابل ارائه از طريق كتابخانهها و دكههاي روزنامهفروشي، سپس سينماها و در مرحله آخر، برنامههاي راديو و تلويزيوني و سي دي فروشيها برميآمدند. آموزشگران، و پژوهش گران به تدريج وارد حوزه تحليل رسانهها، با ديدگاهها و مقاصد عينيتر و بي طرفانهتر شدند. نقد رسانهاي به شكل فزايندهاي تكثرگرا، غير جهت دار و غير ارزشي شد. موجي از نگرانيها درباره رسانهها، در بخشهايي از جهان در بافتهاي اجتماعي و اقتصادي نوميدكننده ايجاد شد كه همراه با داوريهاي ارزشي محكمي بود كه بر ضد «امپراتوري هاي» رسانهاي صورت ميگرفت و اغلب آنها را با منافع اقتصادي و سياسي خاصي مرتبط ميدانست. ديدگاههاي مذهبي كه نسبت به زبان و رفتار (به ويژه مواردي كه به فعاليتهاي جنسي و خشونت مربوط ميشدند) نگراني داشتند، در مراحل بعدي، تحليلهاي فرهنگي زيباييشناختي، جاي خود را به نقد رسانهاي دادند كه بر واكنش، مسئوليت و پاسخ گويي نسبت به ساختارهاي رسانهاي براي رهايي عامه مردم از سلطه فرهنگي، اقتصادي يا طبقاتي تأكيد ميكرد. الگوها طي دههها همپوشي پيدا كردند، اما به ترتيب بر ارزشهاي مذهبي و حقانيت اخلاقي (رهيافت مصونيتساز)، سپس پاسخگويي توأم با تشخيص و حساسيت (بيننده منتقد) و در دورههاي اخير، به ويژه

ص: 149

در كشورهاي جهان سوم، بر مقاومت و شورش ضد رسانهاي، حتي انقلاب مصرفكنندگان و در موارد افراطي، مانند رسانه هاي اجتماعي تأكيد ميورزيدند. اين سه الگو در آموزش رسانهاي (1984) در يك بررسي به وسيله سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد (يونسكو) منعكس شده است.

البته زمينه نظري تكوين رهيافتهايي كه نسبت به رسانهها وجود دارد، در الگوهاي ارتباطي پيدرپي بازتاب يافته است: محرك _ پاسخ مستقيم (تأثير تزريقي)؛ استفاده و رضامندي (آنچه مردم با رسانهها انجام ميدهند)؛ نظريه كاشت، مطالعات فرهنگي و نشانهشناختي (نمادها، تصاوير، اسطورهها) و نظريه ماركسيستي (هژموني و ايدئولوژي به عنوان نيروهاي محرك در رسانهها).(1)

6. مسئوليت مشترك رسانه ها و شهروندان

6. مسئوليت مشترك رسانه ها و شهروندان

به دليل اينكه فرآيند رسانههاي جمعي، دو قطبي و نيازمند وجود فرستنده و گيرنده است، مسئوليت مشترك درباره آنچه اتفاق ميافتد، هنگام استفاده تودههاي مردم از رسانهها وجود دارد. اين نظر مورد تأكيد آلتايدو اسنو (1979) قرار گرفت كه بر فرآيند تعاملي در تجربه رسانهاي انگشت نهادند. نبايد رسانهها را بر اساس شرطي شدن، بر پايه محرك _ پاسخ كه جنبه جبرگرايانه دارد يا اظهاراتي مبني بر توطئه رسانهها، عليه تودههاي مردم داوري كرد. به دليل اينكه هر رسانه جمعي، بازتاب رفتار در جامعه است و به ايجاد معاني مشترك كمك ميكند. استفادهكنندگان از رسانهها به نوعي آگاهي يا «منطق رسانهاي» دست مييابند كه بر


1- رويكردهاي سواد رسانهاي، ص 54.

ص: 150

چگونگي پيوندشان با محيط و درك آن اثر ميگذارد. تجربه رسانهاي به چارچوبي تبديل ميشود كه بر اساس آن افراد جهان خود را درك مي كنند و به تفسيرهايي دست ميزنند كه از اين طريق به ديدگاهي براي داوري دست مييابند. با اين تعامل نمادين، فرد آزادانه به ايجاد معنا در هماهنگي با ديگران ميپردازد. در همان زمان، افراد و خانوادهها، ميراث هاي فرهنگي و مذهبي گوناگوني را اغلب با آرمانهاي مشترك، اما با تأكيدات گوناگون و بيان ارزشها، به صورتهاي متفاوت بازتاب ميدهند.(1)

7. راهبردهاي شخصي براي ارتقاء سواد رسانه اي شهروندان

اشاره

7. راهبردهاي شخصي براي ارتقاء سواد رسانه اي شهروندان

در اين فصل به تفصيل درباره سواد رسانهاي، بحث و آگاهي نسبتاً خوبي از توانمنديهاي سواد رسانه اي ايجاد شد. حال وقت طرح اين پرسش است كه چگونه شهروندان مي توانند سطح سواد رسانه اي خود را افزايش دهند. پاسخ به اين پرسش مستلزم آن است كه راهبردي منسجم را بسط دهيد. هر شهروندي بايد با در نظر گرفتن نيازهاي خاص خود، راهبردي شخصي را شكل دهد و بپروراند. هدف از بسط راهبردي شخصي براي سواد رسانه اي اين است كه بر فرآيند اثرگذاري، كنترل بيشتري داشته باشيد؛ فرآيندي كه در حال حاضر زير سلطه رسانه هاست. اين، هدفي غيرواقعگرايانه است. در عوض، اين راهبرد بايد به گونه اي باشد كه به ياري آن بتوانيد به تدريج، آگاهي خود را نسبت به فرآيند اثرگذاري ارتقا دهيد و در پي آن، به تدريج، كنترل بيشتر و بيشتري بر اين فرآيند به دست آوريد. در ادامه،


1- رويكردهاي سواد رسانهاي، ص62.

ص: 151

ده پيشنهاد(1) ارائه مي شود كه هريك به شما در مسير بسط راهبرد شخصي در عرصه سواد رسانه اي ياري مي رسانند.

الف) جايگاه شخصي خود را تقويت كنيد

الف) جايگاه شخصي خود را تقويت كنيد

به خاطر داشته باشيد كه جايگاه شخصي شما تركيبي از آگاهي از اهداف خود همراه با انگيزه و انرژي لازم براي جست وجوي اطلاعات و تجربه هاي مورد نياز براي رسيدن به اين اهداف است. بنابراين، بايد اهداف خود را تحليل كنيد. واقعاً چه چيزي شما را خرسند مي كند؟ واقعاً در زندگي مي خواهيد به چه چيزي برسيد؟ آيا پاسخ به اين پرسش ها همان چيزهايي هستند كه رسانه ها برنامه ريزي كرده اند؟ به نظر شما، اين پاسخ ها از كجا ريشه گرفته اند و تا چه ميزان از پاسخ هايتان راضي هستيد؟

همچنين بايد فعاليت ذهني تان را افزايش دهيد. همه ما درباره ميزان تلاش ذهني لازم براي مطالعه كتاب، گوش سپردن به سخنراني يا تماشاي تلويزيون، انتظاراتي داريم. در مقايسه با متون چاپي، هنگام رويارويي با تلويزيون، از تلاش ذهني انتظار كمتري داريم. ميزان تلاش ذهني صرف شده هنگام تماشاي برنامه هاي تلويزيوني، موضوعي اختياري است. از آنجا كه بر تلاش ذهني خود تسلط داريم، مي توانيم ميزان يادگيري خود را نيز كنترل كنيم. هرچه تلاش ذهني بيشتري به كار گرفته شود، درك مطلب، يادگيري و در نهايت، حافظه نيز در سطح بالاتري قرار خواهد گرفت.


1- جيمز پاتر دبليو، بازشناسي رسانههاي جمعي با رويكرد سواد رسانهاي، ترجمه: امير يزديان، ص 579 _ 572.

ص: 152

ب) به عنوان يك هدف بر مفيد بودن امور تمركز كنيد

ب) به عنوان يك هدف بر مفيد بودن امور تمركز كنيد

براي رويارويي با رسانه ها، دلايل گوناگوني وجود دارد. همه اين دلايل ممكن است منطقي و بسيار كارآمد باشند. با اين حال، بايد توجه داشت كه كاربردها تفاوت دارند. در هر مرتبه رويارويي با رسانه ها، بايد اهداف خود را به طور صريح، مشخص سازيم. بايد به خاطر داشت كه اگر بدون آگاهي از اهداف، در معرض پيام هاي رسانه اي قرار بگيريم، خطر اثرات ناخواسته را بالا برده ايم. به عنوان يك تمرين همواره از خود بپرسيد: «آيا برنامه ام را براي رويارويي با رسانه ها، با اهداف كاملاً مشخص _ كه نسبت به آنها آگاهي دارم _ هماهنگ ساخته ام يا اينكه بدون هيچگونه برنامه ريزي، خود را در معرض پيام هاي رسانه اي دريافتي، قرار داده ام؟» اگر از سر عادت و بدون هيچ هدف شخصي مشخصي در معرض رسانه ها قرار بگيريد، بازيچه رسانه هاي جمعي خواهيد شد.

ج) براي رويارويي با رسانه ها، آگاهي دقيقي را بپرورانيد

ج) براي رويارويي با رسانه ها، آگاهي دقيقي را بپرورانيد

به طور دوره اي (شايد سالي يك مرتبه) كاربردهاي رسانه اي خود را در طول يك هفته يادداشت كنيد. با تكرار اين تمرين مي توانيد تغيير علاقهمندي خود نسبت به رسانه ها، مجاري و پيام هاي رسانه اي را كنترل كنيد. همان طور كه تغييرات را زير نظر داريد، اين چيزها را از خود بپرسيد:

_ آيا گستره رويارويي من با رسانه هاي گوناگون افزايش يافته است يا تنها به يكي _ دو رسانه پاي بند مانده ام؟

آيا گستره رويارويي من با مجاري گوناگون رسانه اي بسط يافته

ص: 153

است؟ (اگر در گذشته، برنامه هاي ورزشي و اكشن را از تلويزيون تماشا مي كرديد، آيا اكنون به ژانرهاي تلويزيوني ديگري نيز علاقهمند شده ايد؟)

طيف گسترده اي از وب سايت ها، هنرمندان جديد در عرصه موسيقي، نمايش هاي جديد تلويزيوني و مجله هاي متنوع را واكاوي كنيد. لازم نيست از رويارويي با تمام آنها لذت ببريد. در واقع، شايد از بسياري از آنها متنفر باشيد. با اين حال، با آزمودن مجاري رسانه اي تازه، اين فرصت را براي خود فراهم مي كنيد تا پيام هايي را به دست آوريد كه حتي از آنچه تاكنون به واسطه رويارويي عادت گونه با رسانه ها به دست مي آوريد، بهترند.

د) اصول ذهني خود را بررسي كنيد

د) اصول ذهني خود را بررسي كنيد

در رويارويي عادت گونه خود با رسانه ها، مرتب از خود بپرسيد: «چرا چنين عادت هايي داريد؟ تا چه اندازه براي برآوردن نيازهاي خويش، عادت هايتان را برنامه ريزي كرده ايد؟ رسانه هاي جمعي در جهت تأمين خواسته هاي خود تا چه اندازه، عادت هاي شما را برنامه ريزي كرده اند؟» پس از يافتن پاسخي مناسب براي اين پرسش ها، اصول ذهني تان را بازانديشي كنيد. اين اصول را براي منافع خود بازتعريف كنيد. وقتي به رويارويي روزانه تان بازگرديد، خواهيد ديد اين اصول ذهني در جهت اهداف شما قرار گرفته اند، نه اهداف رسانه اي.

ه) بنياني وسيع از دانش مفيد كسب كنيد

ه) بنياني وسيع از دانش مفيد كسب كنيد

نكته اساسي دانش، مفيد بودن آن است. به دست آوردن دانشي كه سودمند نباشد، به شما كمك نخواهد كرد. اين سخن بدان معناست كه

ص: 154

بايد درباره نيازهاي خود در زمينه دانش، آگاهي كاملي داشته باشيد. همواره ميان دانشي كه در اختيار داريم و دانشي كه براي درك بهتر جهان بدان نياز داريم، شكاف وجود دارد. ما مي توانيم اين شكاف را پر كنيم. اين كار بايد بر مبناي حركت موضوع به موضوع صورت پذيرد. ابزار لازم براي پر كردن شكاف موجود در زمينه اي مفروض، در اختيار ماست، چون شكاف دانش پيش از آنكه با سطح كلي تحصيل ما رابطه داشته باشد، تحت تأثير ميزان علاقهمندي ما به آن موضوع قرار دارد. اگر به موضوعي علاقه زيادي داشته باشيم، براي دست يابي به اطلاعات لازم درباره آن موضوع خاص، رسانه ها و منابع متعددي را جستوجو مي كنيم. اگر علاقه ما به موضوعي چشمگير نباشد، رسانه ها، ميزان اطلاعات ما درباره آن موضوع را تعيين مي كنند.

و) درباره پيوستار واقعيت _ خيال بينديشيد

و) درباره پيوستار واقعيت _ خيال بينديشيد

همواره درباره واقعي يا خيالي بودن امري، سؤال كنيد. اين فعاليت، يك پيوستار است. به راحتي برخي برنامه ها را مي توان در قالب خيالي دستهبندي كرد. دستهبندي برخي ديگر از برنامه ها، كار چندان ساده اي نيست. برخي از اين برنامه ها، فضا و موقعيت هاي واقع گرايانه دارند، ولي همچنان فانتزي به شمار مي آيند. برخي ديگر ممكن است با اينكه فضايي خيالي دارند، موقعيت هاي واقع گرايانه اي داشته باشند. در دنياي رسانه اي، تمييز واقعيت از خيال، كار دشواري است. چنين اقدامي نيازمند انديشيدن درباره ويژگيهاي گوناگون يك پيام است. بنابراين، بايد تفكري تحليلي داشته باشيد و پيام هاي رسانه اي را به اجزاي تشكيل دهنده آنها تجزيه كنيد. آن گاه واقعي يا خيالي بودن هر بخش را

ص: 155

ارزيابي كنيد. تلاش نكنيد پيام ها را فقط خيالي يا واقعي دستهبندي كنيد. همواره پيام هاي رسانه اي، عناصري از واقعيت و خيال را دربرمي گيرند.

فقط براي پرهيز از امور خيالي به تحقيق نپردازيد، چون بهره مندي از عناصر خيالي در انتظارات خود از دنياي واقعي، خطرناكند. در لذت رسانه اي، امور خيالي، جايگاه مشخصي دارند. ممكن است پيام هاي رسانه اي بسيار سرگرم كننده باشند، چون كششي خنده دار يا خيال پردازانه دارند. اين عناصر مي توانند به طور خلاقانه، تفكر ما را تحريك كنند. با اين حال، بايد دانست اين عناصر، ابزاري براي تحريك هستند، نه الگويي براي تقليد. نكته مهم اين است كه بدانيم چه زماني در معرض امور خيالي قرار گرفته ايم. آن گاه خواهيم توانست به گونه اي متفاوت اين پيام ها را پردازش كنيم. اگر هنگام رويارويي با پيام هاي خيالي، به اندازه كافي رويكرد تحليلي نداشته باشيد، پيام هاي بسياري كه در بطن خود، عناصر خيال را جاي داده اند، براي شما واقعي به نظر مي رسند. اكنون كه برنامه هاي تلويزيوني متعددي با عنوان «واقع نما» براي مخاطبان پخش مي شوند، آگاهي از اهميت پيوستار واقعيت _ خيال از اهميت ويژه اي برخوردار است. تمام اين برنامه ها، عناصري از واقعيت را دربرمي گيرند كه عناصر خيالي متعددي را شامل مي شوند. ممكن است برخي از اين نمايش هاي «واقع نما»، تركيبي از عناصر واقعيت و خيال را در بربگيرند كه در مقايسه با برخي برنامه هاي داستاني، آنها را كمتر واقعي جلوه مي دهند، تمايز ميان برنامه هاي واقع نما و داستاني، كاملاً مشخص نيست. در پذيرش اين نامگذاريها، بسيار مراقب باشيد.

ص: 156

ز) مجاري رسانه اي مختلف را مقايسه كنيد

ز) مجاري رسانه اي مختلف را مقايسه كنيد

سواد رسانه اي، مفهوم عمومي است كه رسانه ها را شامل مي شود، ولي مجاري رسانه اي مختلف، چالش هاي متفاوتي را مطرح مي سازند. براي نمونه، مطالعه مقاله اي در نشريه، نيازمند مهارت هايي است كه ممكن است هنگام تماشاي نمايشي كمدي موقعيت در تلويزيون، چندان مورد نياز نباشند. البته اين نكته مشخص است، ولي ماهيت تمايزها چندان آشكار نيست. براي ترسيم بهتر اين موضوع، داستاني خبري را در يكي از وب سايت هاي اينترنتي بخوانيد. سپس همان داستان را در يكي از روزنامه ها يا شبكه هاي تلويزيوني محلي پيگيري كنيد. تمايزها و تشابه هاي آنها را تحليل كنيد. آيا مهم است؟ وقتي بخواهيد پيامي را براي مجاري رسانه اي مختلف توليد كنيد، اين تمايزها آشكارتر نيز مي شوند. مطلبي خبري را براي سايتي بنويسيد كه هر ساعت به روزرساني مي شود. آن گاه همان مطلب را براي يك ماه نامه بنويسيد. بكوشيد پيامي توليد كنيد كه مردم هنگام گوش دادن به آن بخندند.

حال همان شوخي را براي مرورگرهاي اينترنتي و روي صفحه رايانه به زباني ساده برگردانيد. طراحي پيام هاي رسانه اي خود، به ويژه پيام خندهدار، كار دشواري است. چنين تمرينهايي به رشد درك زيبايي شناختي شما كمك خواهد كرد.

ح) ديدگاه هايتان را بررسي كنيد

ح) ديدگاه هايتان را بررسي كنيد

از خودتان بپرسيد: «آيا ديدگاه هاي من، پايگاه منطقي مناسبي دارند؟» براي نمونه، امريكايي ها مي گويند با وجود فراواني، از ماديگرايي

ص: 157

رضايت ندارند. در نظرسنجي تازه اي، 82٪ از مردم امريكا با اين موضوع موافق بودند كه بسياري از آنها بيش از آنچه نياز دارند، به خريد كالاها و مصرفگرايي رو آورده اند. 67٪ معتقد بودند، امريكايي ها، بسياري از مشكلات محيطي جهان را پديد آورده اند؛ زيرا بيش از هر ملتي در دنيا، منابع را مصرف و زباله توليد مي كنند. همچنين با اينكه تنها 8٪ از جمعيت جهان در امريكا زندگي مي كنند، هر سال، 30٪ از منابع و خدمات كره زمين در ايالات متحده مصرف مي شود. براي هر بار خريد، بيش از چهل هزار گزينه در فروشگاه ها وجود دارد. آيا واقعاً به تمام اين كالاهاي مادي نياز داريم؟

ط) رفتارهاي خود را تغيير دهيد

ط) رفتارهاي خود را تغيير دهيد

تا چه اندازه رفتار شما در جهت عقايد شماست؟ براي نمونه، اگر معتقد باشيد كه جامعه بيش از اندازه ماديگراست، آيا از خريد كالاي مادي متعدد پرهيز مي كنيد؟ اگر مصرف كالاهاي مادي خود را در سطحي پايين نگه داريد، آن گاه ميان رفتار و عقيده شما هماهنگي وجود دارد. با اين حال، افراد زيادي هستند كه مدام از اسراف در زندگي ماديگرايانه شكايت مي كنند، ولي باز هم كالاهايي را مي خرند كه به آنها نيازي ندارند. گام نخست در تغيير رفتار، ارزيابي واقعبينانه از ميزان سازگاري عقايد با رفتارهاي موجود است. تغيير رفتار در جهت همخواني با عقايد، به معناي تعهد داشتن به مسئوليت اخلاقي در پيروي از عقايد است، به جاي آنكه صرفاً ديگران را سرزنش كنيم و اقدامي نكنيم؛ راهبردي كه متأسفانه در برابر بسياري از معضلات جامعه فراگير شده است.

ص: 158

ي) مسئوليت پذيري شخصي داشته باشيد

ي) مسئوليت پذيري شخصي داشته باشيد

اين كار شايد سختترين مورد باشد. امريكايي ها شيفته آن هستند كه ديگران را سرزنش كنند. چنين ديدگاهي سبب مي شود فرد تصور كند مشكل در جايي ديگر است. بنابراين، حل آن بر عهده شخص ديگري است. براي نمونه، معضل پرخوري را در نظر بگيريد. انجمن پزشكي امريكا معتقد است يك سوم امريكايي ها، چاق هستند و يك سوم ديگر، اضافه وزن دارند. چنين به نظر مي رسد كه اين موضوع، مشكلي شخصي است. پس گروه زيادي همچنان به پرخوري و ورزش اندك، ادامه مي دهند. آنها منتظرند تا دولت راه حلي بدهد. در بهار 2002، مجمع قانون گذاري كاليفرنيا، پيشگيري از چاقي كودكان كاليفرنيا را تصويب كرد. به موجب اين قانون، فروش نوشابه هاي گازدار در مدارس عمومي ممنوع شد. با آغاز تابستان 2002، هشت ايالت فروش تنقلات را محدود و دوازده ايالات ديگر، قوانين مخصوص به خود را تصويب كردند. افزون بر اين، مردم برضد رستوران هاي زنجيره اي فست فود اقامه دعوا كردند. آيا واقعاً مردم آن قدر بي اراده اند كه براي توقف مصرف محصولات زيان بار، نيازمند اقدامات دولتي هستند؟ بسياري از مردم تا اين اندازه ضعيف هستند. آيا شما جزو اين افراد هستيد؟

ص: 159

فصل سوم: رسانه و آموزش شهروندي

اشاره

فصل سوم: رسانه و آموزش شهروندي

زير فصل ها

مقدمه

1. شهروندي و مشاركت

2. دامنه آموزش شهروندي

3. اهداف آموزش شهروندي

4. الگوهاي آموزش شهروندي

5. نقش رفتاري آموزش شهروندي

6. آموزش شهروندي در بعد تربيتي

7. آموزش شهروندي از بعد سياسي

8. آموزش شهروندي در بعد فرهنگي

9. كاركرد آموزشي رسانه ها

10. رسانه ملي و آموزش شهروندي

12. مشكلات و چالش هاي اصلي در آموزش رسانه اي در تلويزيون

13. رسانه هاي شهروندي

مقدمه

مقدمه

با توجه به اينكه هر جامعهاي با عنايت به زمينههاي فرهنگي و ارزشي خود، شهروندان خاص با خصوصيات ويژه پرورش ميدهد و اين امر ضامن بقا و تداوم حيات اجتماعي و ميزان توسعه هر كشوري است، بايد براي تمام اقشار جامعه، به طور وسيع، آموزشهاي شهروندي حساب شدهاي را در نظر گرفت.

آموزش به شهروندان و تربيت آنها در گسترش رفتار شهروندي، داراي اهميت اجتماعي و جامعه شناسي است. «به تعبير تورني، منظور از آموزش شهروندي در حوزه جامعه شناسي، عبارت است از: فرآيند انتقال دانشها، ارزشها و نگرشهاي لازم براي مشاركت و ثبات سياسي جامعه از يك نسل به نسل ديگر. اين انتقال شامل موارد مختلفي، نظير آگاهي از تاريخ و ساختار نهادهاي سياسي، احساس وفاداري به ملت، نگرش مثبت به اقتدار سياسي، باور به ارزشهاي بنيادي، علاقه به مشاركت سياسي و كسب مهارتهاي لازم براي فهم سياستهاي عمومي و نظارت بر آنها ميشود».(1)


1- محمود شارع پور، جامعهشناسي آموزش و پرورش، ص 317.

ص: 160

آموزش شهروندي و تربيت شهروندان در يك جامعه سبب اين شده است كه سه عنصر اصلي شهروندي، چون نظام حقوقي، حس عضويت ملي و حس تعلق و وابستگي اجتماعي، در وضعيت ارتباطات بينفرهنگي هر جامعهاي اثرگذار باشد. بر اين اساس، نقش ارتباطات، آموزش و قانون، كه معطوف به تفاهم و تعامل با يكديگر است، از اثرگذارترين پيوندهاي اجتماعي براي كاهش مسائل و پي آمدهاي اجتماعي و فرهنگي در شهر، جامعه و حتي جهان ميتواند باشد. آموزش شهروندي چند لايه است كه اين مؤلفه چندين جنبه خواهد داشت. اين جنبه ها بيشتر حول محورهاي حقوق فردي و اجتماعي سوق يافته و به شناخت عوامل احساسي شهروندي و حقوق متقابل آنها نسبت به يكديگر انجاميده است. آموزشهاي شهروندي، قدرتي است كه به صورت چتر پهن شده است كه تمام افراد يك جامعه را كه احساس تعلق و عضويت در يك جامعه را ميكنند، تحت پوشش قرار ميدهد. همچنين سطح تعلق به فرهنگ و دولت را بازگو ميكند.

شناخت خود، ديگران و شهر در آحاد جامعه، درون مايه آموزش هاي شهروندي است و مي بايد در ارائه آن به نحو شايسته از دانش برنامه ريزي آموزشي، توليد و تدوين محتوا و طراحي معمول بهره برد.

«آموزش و تربيت شهروندي سرمايهگذاري براي آينده مورد نظر كشور در تمامي ابعاد است، براي اينكه شهروندان جامعه را به حقوق شهروندي شان آشنا كنيم و از شهروندان جامعه انتظار داشته باشيم كه متعهد و مسئول باشند، از همان دوران كودكي مشاركت كردن در

ص: 161

زمينه هاي مختلف را ترويج دهيم يا به طور كلي، در هر جامعهاي ارزش ها، طرز تلقيها، بينش ها و مهارتها، به همراه الگوها و روشهاي مشاركت در زندگي جمعي يا مدني به شكل ويژهاي منتقل كنيم. پس نيازمند آموزش شهروندي و تربيت شهروندمداري ميباشيم».(1)

آموزش و تربيت شهروندان مي تواند در قالب مهارت هاي زندگي فردي و جمعي و به صورت برنامه ريزي آشكار و پنهان ارائه شود. به وسيله اين آموزش ها، افراد فرهنگ شهروندي را به دست مي آورند و براي زندگي شهري آمادگي لازم را پيدا مي كنند.

جهتگيري كلي جريان آموزشهاي شهروندي، به سوي ايجاد و توسعه مشاركتهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي در راستاي بازيابي و بازسازي هويت اسلامي و ايراني است و در برشهاي زماني و مكاني خاص بايد به روند رو به رشد هويتبخشي ديني و ملي، توجه كافي داشت كه رسانه ملي به عنوان يكي از اثرگذارترين نهادهاي فرهنگي كشور، ميتواند در اين زمينه نقشي برجسته داشته باشد.

1. شهروندي و مشاركت

1. شهروندي و مشاركت

مفهوم شهروندي، پيوندهاي ميان فرد و جامعه را در قالب حقوق، تعهدها و مسئوليت ها، بيان و بر روابط دولت و اعضاي آن نظارت مي كند. حقوق و مسئوليت ها و شيوه هاي كاربرد آن در روابط ميان افراد و جامعه، داراي ارتباط متقابل با مشاركت است. در حقيقت، مشاركت از يك سو، شيوه هايي را كه افراد حقوق و مسئوليت هايشان را در جامعه درك مي كنند، بازتاب مي دهد و از ديگر سو، رشد توانايي ها و پذيرش


1- 2.نازيلا خطيب زماني، آموزش شهروندي نياز جامعه امروز، ص 10.

ص: 162

مسئوليت ها در زندگي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي را سبب مي شود كه دقيقاً به شهروندي پيوند خورده است.

در سالهاي اخير، به منظور تحليل و تبيين اخلاقي و عمل مشاركتي، به ويژه در حوزه هاي مشاركت اجتماعي و سياسي و تأثير آن بر دگرگوني هاي دموكراتيك جوامع، چارچوب شهروندي به كار گرفته شده است. شهروندي معرف عضويت سياسي، اجتماعي است كه رابطه متقابل ميان فرد، دولت و نهادهاي مختلف در هر جامعه را مشخص مي كند و بر اساس يك سلسله حقوق، تعهدها و مسئوليت هاي متقابل تحقق مي يابد. عمدتاً اين حقوق و مسئوليت ها به واسطه نهادهاي جامعه مدني تعيين شده و در قوانين حقوقي، اجتماعي و سياسي كه هر دو سوي رابطه شهروندي ملزم به رعايت آن هستند، انعكاس مي يابد.(1) به اعتباري مي توان شهروندي را از چشماندازهاي نظري مختلف درك كرد. در رويكرد اول، شهروندي بر حقوق افراد در اجتماع عام تمركز يافته است كه به واسطه برتري و اولويت فرد بر اجتماع به او تعلق مي گيرد. طبق اين سنت فكري، مردم خود را به عنوان جزيي از موجوديت سياسي بزرگتر در نظر مي گيرند كه به آنان امكان دسترسي برابر به حقوق مدني، سياسي و اجتماعي اعطا كرده است. اين حقوق از افراد در مقابل تهديدها و نيروهاي بيروني حمايت مي كند. يكي از حقوق اساسي شهروندان مربوط به حق فعال شدن سياسي و مشاركت است. در حقيقت، افراد يا اعضاي جامعه، شهروندي خود را از طريق فعاليت هاي مشاركتي كه تقويت كننده حقوق آنان است، مطرح مي كنند.(2) البته


1- turner Hamilton, Citizenship: Critical Concepts.
2- 2.marshall, Class, citizenship, and social development.

ص: 163

شهروندان مختار به انتخاب فعاليت ها و مشاركت هستند و مي توانند در فعاليت هاي جامعه شركت نكنند.

در رويكرد دوم، شهروندي بر مسئوليت هاي فردي نسبت به جامعه تمركز يافته است.(1) اين رويكرد استدلال مي كند كه افراد عضو يك جامعه خود را بخشي از اجتماع مشترك و عام مي بينند و نسبت به آن احساس مسئوليت مي كنند. در واقع، افراد بر حسب احساس مسئوليت نسبت به جامعه و دست يابي به اهداف مشترك در فعاليت ها و امور مربوط به جامعه مشاركت مي كنند. در اين رهيافت، شهروندي موقعيتي ساده نيست، بلكه يك عمل يا فعاليت است كه با انجام وظايف و مسئوليت ها محقق مي شود.(2) بنجامين باربر،(3) يكي از صاحبنظران، شهروند شدن را مشاركت كردن مي داند و استدلال مي كند كه شهروندي چيزي است كه از پي مشاركت مي آيد؛ يعني شهروندي شرط مشاركت نيست، بلكه يكي از غنيترين ثمره هاي آن است.(4)

مشاركت اجتماعي را مي توان بستر شكوفايي و خلاقيت هاي انسان دانست كه از يك سو، مفهوم شهروندي بر آن ساخته مي شود و از ديگر سو، جزيي از حقوق و مسئوليت هاي شهروندي به شمار مي رود. ازاين رو، براي برقراري جامعه اي سالم بايد اصلاحات سياسي و اجتماعي، با هدف بهبود فرصت هايي براي اعضاي جامعه جهت اعمال حقوق و مسئوليت هايشان، با


1- miller, Citizenship and Pluralism.
2- oldfield, citizenship and community: civic Republicationism and modern world.
3- Barber.
4- oldfield, citizenship: an unnatural Practice?

ص: 164

ترويج اخلاق مشاركتي صورت پذيرد. چنانكه گفتهاند: مشاركت نه فقط ابزار دست يابي، بلكه هدف توسعه انساني است. محور توسعه انتخاب انسان و پرورش ظرفيت ها و توانايي هاي اوست. اساسيترين ظرفيت ها براي توسعه انساني، هدايت به سوي زندگي سالم و طولاني، آموزش، دسترسي به منابع مورد نياز در حد استانداردهاي مناسب زندگي و مشاركت در زندگي اجتماعي است.(1)

بنابراين، ويژگي كليدي معروف شهروندي كه آن را از تابعيت (2)متمايز مي كند، وجود نوعي اخلاق مشاركتي است.(3) اين مسئله نشان دهنده آن است كه مشاركت فعال، پايه و اساس شهروندي، تعريف كننده شهروندي، رمز انجام شهروندي و جزيي از حقوق و وظايف شهروندي است.(4)

افزون بر پيوند ميان شهروندي و مشاركت در قالب حقوق و وظايف، تحليلها و تبيينهاي اين مفاهيم حاكي از پويايي حقوق و مسئوليت ها و ارتباط آن با مشاركت است. ديويد مي لر(5) يادآور مي شود كه شيوه هاي تصميمگيري در جامعه مي تواند ماهيت شهروندي را دگرگون سازد. اگر تصميمگيري هاي سياسي به گونه اي جامع و تمامشمول اتخاذ شود، توافق و اجماع بر اساس ارزشها و ايده هاي تمام مشاركت كنندگان را به وجود خواهد آورد. در اين حالت، افراد احساس مي كنند كه حقوق آنان


1- United Nations development programme, Human development report: p. 13.
2- Subjecthood.
3- faulks, Citizenship: p. 4.
4- 10 پرويز پيران، برنامه جامع آگاهسازي همگاني: به سوي پايداري و شهروندمداري ، ص3.
5- miller, Citizenship and Pluralism.

ص: 165

به وسيله اعضاي جامعه شناخته و پذيرفته شده است و آن گاه به تعهدها و انجام وظايفشان نسبت به جامعه ادامه خواهند داد. پس مي توان نتيجه گرفت كه اگر ساختارهاي نهادي جامعه به گونه اي طراحي شود كه اكثر افراد از درگيري در مسائل و امور محروم شوند و شرايط براي مشاركت آنان فراهم نشود، روابط آنان با جامعه به ويژه در عمل به تكليف، دستخوش دگرگوني خواهد شد.

حقوق، مسئوليت ها و مشاركت افراد در جامعه مي تواند بر اساس انجام تعهدهاي جامعه و نهادهاي آن نيز متفاوت باشد. با وجودي كه ارسطو در سياست، شهروند را فردي مسئول نسبت به اجتماع تعريف كرده كه وظايفي در جهت اهداف مشترك و منافع جمعي بر عهده دارد و شهروندي مشاركت فعال در مسائل عمومي دولت _ شهر است، متفكران ديگري چون روسو(1) معتقدند كه فقط مردم وظيفه مشاركت در جامعه را ندارند، بلكه جامعه نيز بايد بازخوردي براي افراد داشته باشد تا زمينه هاي احساس تعلق و انجام تعهد وظايف در آنان، ايجاد شود و تداوم يابد. بر اساس قرارداد اجتماعي، افراد به يكديگر، اعتماد و براي رسيدن به اهداف مشترك با كمكهاي متقابل در امور و فعاليت ها، مشاركت مي كنند. قرارداد اجتماعي و دريافت بازخورد براي مشاركت كنندگان، آنان را براي انجام تكاليفشان تشويق مي كند.

بنابراين، تنظيم قراردادهاي اجتماعي مشاركتي و بازگشت منافع آن براي مشاركت كنندگان، اهميت دارد. برخي صاحب نظران چون الدفيلد،(2)


1- Rousseau.
2- Old field.

ص: 166

در زمينه پديد آوردن وضعيت مناسب براي مشاركت اجتماعي و اعمال شهروندي، بر ايجاد انگيزه و آموزش تأكيد كردند. به نظر وي، شهروندي عملي غيرطبيعي براي انسان هاست كه بايد آموزش داده شود. بايد توجه داشت، در اين گونه تعليمات، وظايف شهروندي آموزش داده و در كودكي اين آموزش ها آغاز شود.(1) آموزههاي شهروندي در دوره كودكي به گونهاي است كه كودك را درگير مشاركت همه جانبه با اجتماع و محيط پيرامون خود ميكند. همچنين تصميمگيري و داوري عادلانه در روابط اجتماعي را آموزش ميدهد و براي فرد، احترام متقابل را در هويتهاي قومي، زباني، نژادي، فرهنگي و جنسيتي به وجود ميآورد. اين فرآيند در نهادهاي آموزش رسمي جامعه به پرورش شهروندي فعال منجر مي شود كه اين مهارت در اين عرصه، شامل تقويت شيوههاي همكاري و كارگروهي، تصميمگيري به شيوه شورايي، توانايي بخشيدن به افراد براي استدلال و نقد كردن، تقويت مهارتهاي مؤثر ارتباطي، مديريت مشترك فعاليتها و كارهاي محلي، تقويت گفت وگو و مهارت هاي مشاركتي است.

وضعيت اجتماعي و سياسي حاكم بر جامعه، نوع ديد و نگاه مسئولان و برنامه ريزان، خلقيات و روحيات مردم و تجربيات و واقعيات گذشته جامعه، بر پذيرش، عدم پذيرش و نحوه اجراي مشاركت اجتماعي افراد متأثر مي باشد؛ افرادي كه به عنوان سرمايه اجتماعي جامعه در پيشبرد اهداف توسعه به شمار مي آيند. بنابراين، لازمه توسعه پايا و همه جانبه، گسترش روزافزون انگيزش و مشاركت اجتماعي، سياسي و اقتصادي مردم در تصميم گيريها و تعيين خط مشي مرتبط با زندگي اجتماعي


1- Oldfield, citizenship: an unnatural Practice? ، P. 198.

ص: 167

آنهاست. سه جزء مهم مشاركت را مي توان درگير شدن، ياري دادن و مسئوليت در نظر گرفت.(1)

2. دامنه آموزش شهروندي

2. دامنه آموزش شهروندي

براي آنكه بتوان از مفهوم شهروندي شناختي كلي داشت و به نوعي، ميان برنامههاي موسوم به آموزشهاي شهروندي و برداشتهاي مختلف از اين مفهوم ارتباط برقرار كرد، به تأسي از برخي نويسندگان، براي مفهوم شهروندي طيفي، در نظر گرفته ميشود كه در دو سر اين طيف، دو تعريف گسترده و فشرده از اين مفهوم وجود دارد كه با دو نوع متفاوت از آموزش هاي شهروندي يا مدني متناسب است. تعريف فشرده، ناظر بر وضعيت قانوني و شامل حقوق و تكاليفي است كه از عضويت شخص در اجتماع محلي يا ملي نشئت مي گيرد. بر اين اساس، شهروند مطلوب كسي است كه قوانين را رعايت كند، نيكوكار باشد و از راه رأي دادن و انتخاب نماينده، در حيات سياسي مشاركت كند. شهروندي با اعطاي اين وضعيت حقوقي، تحقق مي يابد. اين تلقي از مفهوم شهروندي، منجر به رويكردهاي محدود و رسمي به آموزش شهروندي ميشود كه به آموزش هاي مدني معروف است.

عمدتاً اين آموزشها مبتني بر متون آموزشي و تعليمات رسميند. در برنامههايي كه براي اين آموزشها در نظر ميگيرند، در صدد آن هستند كه در زمينه تاريخ و جغرافياي كشور، ساختار و عملكرد دستگاه حكومت و قانون اساسي به دانشآموزان، اطلاعات مختلفي ارائه دهند. هدف غايي همانا آگاهسازي از راه ارائه و انتقال اطلاعات است. اين


1- علي رضا علوي تبار، الگوي مشاركت شهروندان در اداره امور شهرها، ص15.

ص: 168

برداشت مبتني بر رويكردهاي مستقيم در آموزش است كه در آن معلم نقش مسلط و محوري ايفا ميكند و دانشآموزان، مجال و انگيزه كمتري در ابتكار و مشاركت دارند.

در سوي ديگر اين طيف، تعريف گسترده اي از مقوله شهروندي وجود دارد. بر اساس اين تعريف، شهروندي به مفهوم آگاهي از خود به عنوان عضوي از جامعهاي مردمسالار است كه شهروندان بايد به طور فعال در عرصه زندگي حاضر شوند و حقوق خود را به دست آورند. مقامات حاكم نيز بايد وضعيت لازم را براي اين مقصود فراهم سازند. اين تلقي از مفهوم شهروندي به رويكردي منجر ميشود كه آميزهاي از روشهاي رسمي و غيررسمي است كه به آن آموزش شهروندي مي گويند. در اين آموزشها، متون و تعليمات با رويكرد فشرده به كار گرفته ميشود، اما شهروندان را به تحقيق و تفحص در بسياري از مؤلفه هاي آن تشويق ميكنند. در اينجا هدف غايي فقط آگاهسازي نيست، بلكه شهروندان بايد با كمك اين اطلاعات مهارتهاي خود را نيز ارتقا بخشند و به ارزشهاي عالي باور داشته باشند. روشهاي آموزشي كه براي اين مقصود در نظر گرفته ميشود، متنوع است و روشهاي مستقيم معلممدار و غيرمستقيم مشاركتي را در داخل و خارج از كلاس هاي رسمي دربرميگيرد.(1)

بايد در همه تعاريف و تعاليم، افزون بر تكاليف، حقوقي هم براي اشخاص در سطح محلي و ملي در نظر گرفته شود. وقتي اين حقوق و تكاليف مصداق پيدا ميكند كه جامعه ظرفيت آن را داشته باشد. درباره اركان آموزش شهروندي، محققان اين رشته به اجماع، سه ركن را براي


1- پدرام سعيدي، نگرش شورا و شهرداري به آموزش شهروندي، ص 45.

ص: 169

آموزش هاي شهروندي برشمردهاند كه شاكله اين آموزشها را تشكيل مي دهد. اين سه ركن عبارتند از:

الف) دانش شهروندي همچون حقوق اساسي، ساختار حكومت، نحوه شركت در انتخابات و مانند اينها؛

ب) مهارتهاي شهروندي همچون تفكر خلاق، توان استفاده و تحليل از اطلاعات رسانهها، توان مشاركت در كارهاي گروهي، مهارت هاي تحقيق و برقراري ارتباطات و نظاير اينها؛

ج) و بالاخره طرز فكر يا ارزشهاي شهروندي همچون امر به معروف و نهي از منكر، احترام به حقوق ديگران، اهتمام به امور جمعي و عمومي، نظم و تعهد شخصي و نظاير آن.(1)

3. اهداف آموزش شهروندي

3. اهداف آموزش شهروندي

اهداف آموزش شهروندي، ارتقاي داناييها، خواستهها و توانمنديهاي شهروندان در جهت زندگي سالم و حيات اجتماعي مطلوب با تأثير در جنبه هاي زير است:

_ بينش (ژرفانديشي، جامعنگري، تعادل در واقعبيني و آرمانگرايي در امور شهري و نظاير آن)

_ دانش (افزايش اطلاعات و آگاهيها و مانند آن)

_ منش (درك متقابل، انصاف، پذيرش، انعطافپذيري، وفاي به عهد، صرفهجويي، وجدان كار و نظاير آن)

_ روش (همياري، تعاون و مشاركت)


1- پدرام سعيدي، نگرش شورا و شهرداري به آموزش شهروندي، ص 46.

ص: 170

_ كنش و رفتار (رعايت نظم، انضباط اجتماعي، دقت عمل، انجام صحيح وظايف و مسئوليتها و امر به معروف و نهي از منكر)

4. الگوهاي آموزش شهروندي

4. الگوهاي آموزش شهروندي

آموزش شهروندي و الگوهاي آن در جامعه اين گونه است: «اول، آموزشهاي شهروندي منجر به شناخت زندگي فردي _ اجتماعي _ فرهنگي _ ملي _ ديني _ مدني در كشور ميشود كه جزء اولين اصول مهارتهايي است كه بايد آموزش و پرورش و آموزش عالي به دانش آموزان و دانشجويان فرا دهد. دوم، بخش ديگري از اين مهارتها شامل سلامت جسماني و بهداشت فردي و زيست محيطي است تا از اين طريق رضايت از زندگي را براي افراد يك جامعه عليالخصوص در يك جامعه شهري كه پي آمدها و مشكلات آنان رو به افزايش است براي فرد و ديگران آسان كند. سوم، بايد افراد يك جامعه ياد بگيرند كه به نظم و قانون مداري و عدالت در همه حال توجه كنند و در تمام امور كه انجام آن را برعهده دارند، احساس مسئوليت نمايند. چهارم، در اين گروه بايد آموزش و پرورش مناسبات اجتماعي، هم دلي، هم دردي، كمك رساني، رشد مهارتهاي زباني و ساير ارتباطات انساني را جهت تعامل مؤثر و ثمربخش به صورت برابرگونه بين افراد يك جامعه تقويت و بسط دهد. پنجم: در اين بخش نهاد آموزش و پرورش و آموزش عالي بايد شهروندان جامعه را با هويت و شخصيت فردي، خانوادگي و اجتماعي از همان كودكي _ نوجواني و جواني آشنا كنند، فرزندان ما را به مهارت هاي شغلي و آيندهنگري تشويق كنند كه اين مسئله باعث نهادينه گرديدن دقت، نظم و مسئله پيگيري و نوآوري در

ص: 171

افراد شده كه منجر به شكل گيري هويت اجتماعي و اقتصادي افراد مي گردد. ششم، حكومت و دولت بايد شرايطي را فراهم كنند كه شهروندان بتوانند به درستي خود را بشناسند و بر اساس شناختي كه از استعدادها و خلاقيت هاي خود دارند، شيوه زندگي خود را در قالب اهداف كوتاه مدت، ميان مدت و درازمدت، در راستاي تحقق آرزوها، سعادت انساني و توسعه همه جانبه پيريزي نمايند. هفتم، بخش ديگري از مهارتهاي شهروندي بدين گونه در زندگي اجتماعي است كه شهروندان را به تفكر درست، واقع بينانه، منطقي و هوشيارانه، همچنين خلاق و انتقادي، جهت توانايي حل مسائل مجهز كند. هشتم، وظيفه دولت اين است كه براي اينكه شهروندان را به آموزش مهارتهاي زندگي شهروندان در يك جامعه دموكراسيگونه تشويق و ترغيب نمايد، از مشاركت خانواده، بهره گيرد؛ زيرا تأثيرات انكارناپذيري اين نهاد بر چگونگي دست يابي مهارتهاي زندگي و شكلگيري هويت و شخصيت افراد از همان دوران كودكي اثرگذارست».(1)

5. نقش رفتاري آموزش شهروندي

5. نقش رفتاري آموزش شهروندي

نقش رفتاري آموزش شهروندي به شهروندان يك جامعه در پنج جنبه خلاصه ميشود كه عبارتند از:

الف) نوعدوستي كه شامل رفتارهاي ياريدهنده و كاملاً داوطلبانه به منظور كمك به شهروندان است؛

ب) جوانمردي كه در اين جنبه، شهروندان همراه با رفتارهاي


1- 1.لطف آبادي، آموزش شهروندي ملي و جهاني همراه با تحكيم هويت و نظام ارزشي دانش آموزان، صص 19 و 20.

ص: 172

جوانمردانه خود مي كوشند خردهجوييها و خردهگيريها را نسبت به يكديگر كاهش دهند؛

ج) خوشخويي نمونه ديگري از آموزش رفتارهاي شهروندي نسبت به يكديگر است كه بايد به صورت مشاركت فعالانه و مسئولانه بين شهروندان توسعه داد؛

د) ادب و مهرباني، جنبه ديگري از رفتارهاي شهروندمدارانه نسبت به يكديگر است. اين رفتارها مانع ايجاد مشكل و مسئله در محيط هاي مختلف زندگي شهروندان خواهد شد. در واقع، نقش و احترام و تكريم يكديگر و رعايت حقوق شهروندان نسبت به يكديگر در گسترش اين نقش رفتاري، بسيار اثرگذار است؛

ه) وظيفه شناسي، بخش ديگري از رفتارهاي شهروندمداري است كه بايد در قالب برنامههاي درسي و غيردرسي به دانش آموزان و دانشجويان و ديگر افراد جامعه آموزش داد. اين جنبه ديني، تلاشي فراسوي الزامات رسمي است كه هر فردي بايد در جهت همياري همكاري و توسعه همه جانبه خود، در خود به وجود آورد.(1)

6. آموزش شهروندي در بعد تربيتي

6. آموزش شهروندي در بعد تربيتي

به نظر اميل دوركيم، آموزش شهروندي از جنبه تربيتي «از طريق اكتساب دانش، مهارتها و ارزشهاي منتقل شده از نسلهاي بزرگسال به نسل هاي نرسيده و ناپخته براي زندگي اجتماعي تلقي ميكند و بر اين باور است كه مجموعه خصلتهاي آموزشي كه براي تربيت شهروندان


1- رضا هويدا و ناهيد نادري، بررسي سطح رفتاري شهروندي سازماني كاركنان، صص 105 و 106.

ص: 173

در جوامع مختلف، اولاً در دورههاي مختلف از نظر فلسفه، روش و محتوا متفاوت است. ثانياً اين گونه تربيت با توجه به ساختار اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي هر جامعه صورت ميپذيرد و برنامهريزي آن بايد به دست نوابغ و صاحبنظران در عرصه سياست، فرهنگ، و اقتصاد صورت پذيرد. ثالثاً اين آموزش شهروندي را در درسهاي ملموس و عيني مدرسه بايد به گونهاي گنجاند كه فرد شهروند پس از آن آموزش بتواند با الزامات و نيازهاي زندگي در جهان فردا، هم سازي داشته باشد و اهم اين تواناييها را چنين ردهبندي ميكند: 1. توانايي در برخورد منطقي و سنجيده در جهت حل و فصل رضايتبخش معضلات و دشواريها؛ 2. توانايي در كار كردن با ديگران به صورت همكاري و پذيرفتن مسئوليتهاي اجتماعي خويش؛ 3. توانايي درك و تفاهم و تحمل تفاوتهاي فرهنگي؛ 4. توانايي تفكر انتقادي در سامان بخشي و سازندگي؛ 5. توانايي حل تعارضات خود با ديگران با روشهاي مسالمت آميز؛ 6. توانايي درك و شناسايي هنجارهاي فرهنگي خود در جهت غنيتر ساختن توسعه فرهنگ بومي و قومي؛ 7. توانايي در حقوق بشر در دفاع از آن، چه در جامعه خويش و چه در جامعه بينالمللي؛ 8. توانايي در نظم پذيري جمعي و بهرهگيري از نگرش علمي از باورهاي فرهنگي جامعه خود و جوامع ديگر».(1)

در واقع، زمينههاي اصلي و شكلدهنده تربيت يا آموزش شهروندي، شامل سنت تاريخي، موقعيت جغرافيايي، ساختار اجتماعي و سياسي، نظام اقتصادي و گرايش هاي نوين جهاني است. در هر جامعه اي به دليل اينكه


1- احمد آقازاده، اصول و قواعد حاكم بر فرآيند تربيت شهروندي و بررسي سير تحولات و ويژگيهاي اين گونه آموزشها در كشور ژاپن، ص 49.

ص: 174

كثرت گرايي، چندفرهنگي، ميراث و تنوع فرهنگي و نژادي، تساهل، انسجام اجتماعي، حقوق جمعي و فردي و مسئوليت هاي شغلي و حرفه اي، عدالت اجتماعي، هويت ملي و آزادي طلبي وجود دارد. در واقع، فرآيند تربيت شهروندي و آموزش آن را با چالش اساسي روبه رو كرده است.

آموزشهاي شهروندي كه بر پايه اهداف و مقاصد در نظر گرفته مي شود، در هر جامعهاي شامل اين اهداف كلي است: آموزش درباره شهروندي، آموزش از طريق شهروندي و آموزش به منظور شهروندي. آموزش درباره شهروندي به عنوان واقعيتي تربيتي بر پايه آماده كردن دانش آموزان و افراد از نظر دانش كافي و درك تاريخ ملي و ساختارهاي زندگي سياسي و مدني متمركز است. آموزش از طريق شهروندي در حوزه فرآيند تربيتي، نيازمند يادگيري دانشآموزان و افراد از طريق انجام فعاليت هاي كاملاً فعال تجربه هاي مشاركتي در مدرسه يا جامعه محلي و فراتر از آن است. اين يادگيري، عصر دانش را تقويت ميكند. آموزش به منظور تربيت شهروندي، دانش آموزان را به يك سري ابزارهاي مناسب شامل دانش و درك مهارتها و نگرشها، ارزشها و گرايشها، مجهز ميكند و آنها را قادر ميسازد تا مشاركتي فعالانه و معقول در نقشها و مسئوليت هايي كه در زندگي بزرگ سالي با آن روبه رو مي شوند، داشته باشند. اين رويه آموزش شهروندي را با كل تجربه آموزش دانشآموزان پيوند مي دهد.(1)

7. آموزش شهروندي از بعد سياسي

7. آموزش شهروندي از بعد سياسي

آموزش شهروندي در ارتباط با جامعهپذيري سياسي است. بر اساس اين آموزشها، شهروندان گرايش ها، نگرشها، دانش و معيارهاي سياسي شان


1- احمد آقازاده، اصول و قواعد حاكم بر فرآيند تربيت شهروندي و بررسي سير تحولات و ويژگيهاي اين گونه آموزشها در كشور ژاپن، ص 50.

ص: 175

را به نسلهاي بعدي انتقال مي دهند يا با هم تعامل دارند. در واقع، اين آموزش ها جهتگيريهايي را از جنبه سياسي براي شهروندان ايجاد مي كند: «1. جهتگيري شناختي؛ يعني آگاهي شهروند از نظام سياسي و باور به اين نظام و نقشهاي آن، 2. جهتگيري عاطفي يا احساسات شهروندان نسبت به نظام سياسي، 3. جهتگيري ارزيابي كه مربوط به برداشتها و قضاوتهاي شهروندان نسبت به موضوعات سياسي را مورد بررسي قرار ميدهد».(1)

در هر جامعهاي، هدف از آموزش شهروند سياسي، پرورش سياسي، شكل دادن رفتارهاي كودكان و نوجوانان به اقتضاي قالب هاي اجتماعي و سياسي است. به عبارت ديگر، پرورش سياسي از راه آموزش شهروندي فراگردي است كه شخص از طريق آن، جهتگيري سياسي اساسي خود را در محيط جامعه كسب ميكند. در واقع آموزش شهروندي سياسي و پرورش آن؛ يعني جذب و دروني كردن هنجارها و ارزشهاي نظام سياسي جامعه است. شهروند سياسي از راه آموزش هاي لازم، با مسئوليتهاي خود _ آگاهي ملي و وفاق سياسي _ آشنا مي شود. آموزش شهروندي از نگاه سياسي داراي چنين كاركردهايي است: «1. جامعهپذيري سياسي شهروندان و آشناسازي با فرهنگ سياسي، 2. گزينش جذب و آموزش رهبران و كارگزاران سياسي، 3. ايجاد يگانگي سياسي در جامعه، 4. ايجاد زمينه براي تشكيل سازمانهايي كه در جامعه نقشهاي سياسي ايفا ميكنند».(2)


1- جامعهشناسي آموزش و پرورش، ص 286.
2- جامعهشناسي آموزش و پرورش، ص 108.

ص: 176

8. آموزش شهروندي در بعد فرهنگي

8. آموزش شهروندي در بعد فرهنگي

آموزش شهروندي با ارتقاي فرهنگ شهروندي ارتباط مسقيمي دارد. اين مؤلفه (ارتقاء فرهنگ شهروندي) در جهت دادن به رفتار شهروندان و كيفيت مشاركت آنان در امور جامعه، به عنوان يكي از الزامات اساسي سرمايه اجتماعي و شاخص هاي توسعه يافتگي فرهنگي، نقش اثرگذاري دارد. در واقع، آموزش شهروندي به عنوان واقعيتي فرهنگي، همراه با عناصر كليدي آن، همواره در طول تاريخ زندگي اجتماعي انسان كه به استقرار فرهنگ مي انجامد، نقش برجسته اي مي تواند داشته باشد. امروزه اين آموزش ها در تعيين جايگاه فرد در جريان توسعه يافتگي در بستر جهاني شدن از ضرورت هاي دست يابي تلقي مي شود.

آموزش شهروندي، نوعي آميختگي و رابطه تنگاتنگي با اخلاق و روابط اخلاقي دارد. اين عنصر از شهروندي، افزون بر زمينه هاي سياسي، بر روابط اخلاقي بين اعضاي جامعه و شرايط يگانگي و هم بستگي اجتماعي و اخلاق مدني ناظر است. اين مؤلفه آموزشي با مشوق هايي همچون احساس برادري، هم نوعي، تعهد و مسئوليت پذيري همراه است. آموزش هاي شهروندي در جنبه فرهنگي به اخلاق شهروندي اشاره مي كند. در واقع، بايد به آموزه هايي حقوقي پرداخت كه شهروندان در يك شهر نسبت به نهادهاي اجتماعي، شهروندان بايد اجرا نمايند. آموزش شهروندي از جنبه فرهنگي، شامل «آموزش مجموعه اي از هنجارها و ارزش هايي است كه انعطاف پذيري بسياري دارند و اين امر ناشي از وجود تفاوت ها و تنوعات فرهنگي مي باشد كه در جامعه شكل مي گيرد. از نظر ترنر، آموزش فرهنگ شهروندي با مشاركت فرهنگي افراد جامعه ارتباط دارد و بايد شهروندان در امور مربوط به فرهنگ

ص: 177

عمومي جامعه آموزش ببينند و خود را مسئول بدانند و در گسترش آن مشاركت نمايند».(1)

مفاهيم كليدي كه بايد در حوزه فرهنگ آموزش شهروندي به آن توجه بسياري كرد، شامل «مسئوليت پذيري شهري، قانون مند بودن شهروندان و هنجارپذيري الگوهاي شهرنشيني» است. در واقع، اين مفاهيم فرهنگي را مي توان از آغاز دوره كودكي، دروني كرد. اگر به اين مؤلفه هاي آموزش توجه نشود، هر جامعه اي با هزينه هاي بسياري روبه رو خواهد شد و ناچاريم كنترل اجتماعي را دائم بر شهروندان افزايش دهيم كه اين مسئله پي آمدهاي فرهنگي و اجتماعي بسياري دارد.

9. كاركرد آموزشي رسانه ها

9. كاركرد آموزشي رسانه ها

«آموزش»، يكي از كاركردهاي اصلي و حرفهاي رسانههاي ارتباط جمعي است. رسانه ابزار انتقال پيام است و اين، خواسته يا ناخواسته، نيازمند ارائه اطلاعات و آموزشهايي است كه مخاطب ميتواند آن را بپذيرد يا رد كند.

بايد بحثهاي مربوط به نقش آموزشي رسانهها را در دغدغهها و نگرانيهايي جست كه پس از فراگستري تلويزيون در جوامع مختلف بشري، نسبت به تأثيرات منفي محصولات رسانه در زمينههاي خشونت، سكس و از خودبيگانگي فرهنگي، به ويژه روي گروههاي سني خاص، از جمله كودكان، نوجوانان و جوانان پديد آمد. در نتيجه، با اجراي


1- محمدحسن شربتيان، تأملي بر مباني فرهنگ شهروندي و ارائه راه كارهايي براي گسترش آن، ص 123.

ص: 178

صدها طرح تحقيقاتي در كشورهاي گوناگون جهان، هرچند اجماعي در زمينه وجود و عدم وجود، ميزان و نحوه اثرگذاري غيرمستقيم رسانهها بر مخاطبان در ميان انديشمندان حاصل نشد، نوعي خودآگاهي جمعي نسبت به بهره مندي آموزشي از عموم رسانهها، به ويژه تلويزيون پديدار شد كه مبناي مطالعات، نظريهپردازيها و اقدامات ديگري در توسعه رسانههاي آموزشي به شمار ميرود.

امروزه آموزش به عنوان نهادي اجتماعي، در رابطهاي تنگاتنگ با نهاد ارتباط جمعي، رسانهها را در سرفصل برنامههاي توسعه آموزشي جوامع قرار داده است. پس از جنگ جهاني دوم، تلويزيون با تكيه بر توانمندي هاي منحصر به فرد خود، كاركردهاي تازه اي را در عرصه آموزش بر عهده گرفت و به عنوان رسانه اي آموزشي، جايگاه ويژهاي براي خود تعريف كرد.

هنگامي كه از كاركردها و نقش رسانهها سخن به ميان ميآيد، آموزش را از محورهاي اصلي آن به شمار ميآورند. براي نخستين بار، «هارولد لاسول»، محقق امريكايي، در مقالهاي كه در سال 1984 نوشت، سه نقش اساسي نظارت بر محيط (نقش خبري)، ايجاد و توسعه هم بستگيهاي اجتماعي (نقش تشريحي) و انتقال ميراث فرهنگي (نقش آموزشي) را براي وسايل ارتباط جمعي در نظر گرفت. چند سال بعد، «چارلز رايت»، نقش اجتماعي ديگري را درباره ايجاد سرگرمي (نقش تفريحي)، به نقشهاي پيشين افزود. امروزه نيز از همين ديدگاه استفاده ميشود. از جمله «مك برايد»، در گزارش كميسيون بينالمللي مطالعه مسائل ارتباطي بر آن تأكيد ميكند. در اين گزارش كه به سفارش سازمان تربيتي، علمي و فرهنگي ملل متحد

ص: 179

(يونسكو) و با همكاري صاحبنظران و دستاندركاران مسائل ارتباطي دنيا تهيه شده، كوشش شده است پس از همه مسائل مربوط به ارتباطات و تجزيه و تحليل و طبقهبندي لازم، اصول اساسي طرح و تنظيم سياستهاي ارتباطي ملي و نيز همكاري بينالمللي در عرصه ارتباطات تعيين شود.

كارويژههاي اصلي ارتباط را ميتوان به اين ترتيب تعريف كرد:

_ اطلاعات: گردآوري، ذخيره، پرورش و انتشار اخبار، حقايق و عقايد لازم براي رسيدن به دركي آگاهانه از وضعيت فرد، جامعه و شرايط ملي و بينالمللي و اتخاذ تصميمات مناسب بر اساس آن.

_ اجتماعي كردن: فراهم آوردن يك پشتوانه همگاني فكري براي عموم مردم براي هم بستگي و آگاهي اجتماعي تا به اين ترتيب افراد به طور فعال در زندگي عمومي مشاركت داشته باشند.

_ انگيزش: پيشبرد هدفهاي كوتاهمدت و بلندمدت اجتماعي و نيز آرزوهاي فردي، به منظور تحريك فعاليتهاي فردي و جمعي در جهت اهداف عمومي.

_ گفت وگو: ارائه اطلاعات موجود به منظور روشن شدن مسائل عمومي و آسان كردن توافق همگاني و نيز تقويت توجه عمومي به مسائل محلي، ملي و بينالمللي.

_ آموزش و پرورش: انتقال دانش براي تكامل معنوي بيشتر، منش سازي و كسب مهارتها طي سالهاي زندگي.

_ پيشرفت فرهنگي: انتشار كارهاي فرهنگي و هنري، حفظ ميراث فرهنگي و گسترش افقهاي فردي از طريق بيدار كردن قوه ابتكار و تحريك آفرينش و نيازهاي زيباييشناختي.

ص: 180

_ تفريحات: اشاعه و ترويج نمايش، ادبيات، ورزش و نظاير اينها براي سرگرمي و تفريح فردي و جمعي.

انسجامدهي: قرار دادن پيامهاي گوناگون در دسترس افراد، گروهها و ملتها، براي كمك به شناخت و درك ديدگاهها و آرزوهاي مشترك يكديگر.

10. رسانه ملي و آموزش شهروندي

10. رسانه ملي و آموزش شهروندي

اگر از منظر تاريخي، شهر داراي سه شكل زمانمند شهر سنتي، شهر مدرن و شهر پستمدرن باشد، رسانهها را ميتوان به سه شكل رسانه هاي سنتي، مانند منبر، كتابهاي خطي، و جارچيها، رسانههاي مدرن، مانند رسانههاي توده اي: چاپ و رسانههاي الكترونيك مانند راديو و تلويزيون، و رسانههاي چند بعدي، مانند اينترنت، كه داراي ويژگي هاي تعاملي و تركيبي هستند و به لحاظ ابزاري بيشترين كاهش محدوديتها را براي مخاطب فراهم كردهاند، تقسيمبندي كرد. در اين ميان رسانهها چه نقشي ميتوانند در آموزش شهروندي داشته باشند؟

در اين ساختار، مفهوم «شهروند فعال» به عنوان مفهومي براي تقويت اتصال شهروندان با مسائل مختلف مطرح ميشود. در اين ميان، بخش اعظمي از رسانههاي جديد سعي در نهادينه كردن رفتارها و كنشهاي مدني براي شهروندان دارند. آموزش شهروندي درصدد انتقال دانشها، مهارتها و ارزشهايي است كه از ميان آنها، شهروندان به شكل فعالي در اداره امور خود مشاركت ميكنند. خانواده، مدرسه، اجتماع ملي و فراملي، در آموزش اين مسائل مي كوشند، ولي مهمترين ويژگي آموزش شهروندي فعال، اين است

ص: 181

كه افراد به شكلي نقادانه با مسائل گوناگون خود روبه رو شوند و در برخورد با مسائل روزمره زندگي شان (در تمام سطوح) نقشي فعالانه داشته باشند.

در اين مفهوم از شهروندي، براي شكلگيري ارتباط كارا براي شهروندان (در هر دو سطح افقي و عمودي) رسانهها ابزاري مهم فراهم ميكنند تا آنان به نوعي «احساس تعلق» به جامعه خود دست يابند. براي رسيدن به اين هدف بايد در رسانهها، آموزش شهروندي را در سه جنبه اصلي، تحقق بخشيد:

1. جنبه شناختي (اطلاعات)؛

2. جنبه عاطفي (ايجاد احساس و عواطف)؛

3. جنبه عمل گرايانه.

زماني آموزش هر مفهوم ميتواند كارآيي لازم داشته باشد و به اهداف خود دست يابد كه اين سه ويژگي را توأمان، سرلوحه برنامه هاي خود قرار دهد، اما رسانه و به ويژه رسانه ملي، چگونه ميتواند آموزش شهروندي را در اين سه سطح انجام دهد؟ بر اين اساس، بايد رسانهها فرهنگ مدارا و هم زيستي، احساس هم دلي با مسائل مختلف جامعه، احساس تعلق و شكل گيري نگاه تأملي و انتقادي نسبت به جامعه، تقويت اعتماد به نفس فردي و جمعي، فرهنگ درست بهر ه مندي از امكانات و ابزارهاي شهري و افزايش آگاهيهاي سياسي و اجتماعي و تاريخي را در ميان شهروندان، نهادينه كنند. ظرفيت فرهنگ رسانهاي براي انتقال ديدگاهها و تصاوير از طريق زمان و فضا، به شكلگيري فرهنگ شهروندي ياري ميرساند و چنين تحول و توسعهاي در يك جامعه، آگاهي افراد را تقويت

ص: 182

مي كند و شكلي از شهروندي را ارائه ميدهد كه ديگر از طريق دولت _ ملت ايجاد نشده است.

شهروندي ناشي از اين فرآيند، شهروندي ايستا نيست، بلكه شهروندي پوياست و در آن افزون بر خدمات عمومي، جنبشهاي اجتماعي، حوادث، سبكهاي زندگي، توليدات مصرفي، ايدههاي مذهبي، خطرها، مخاطرات و عقايد اخلاقي، همه براي رؤيت در يك فرهنگ رسانهاي مبارزه ميكنند.

رسانه ملي با ايجاد زمينه گفت وگو و ترويج مسئوليتپذيري در مسائل گوناگون اجتماعي، سياسي و فرهنگي، سياست شهروندي فرهنگي را گسترش ميدهد؛ زيرا عموماً رسانههاي ارتباط جمعي شكلي از فرهنگ را به نمايش ميگذارند كه به طور نمادين، افقهاي عمودي و سرمايهگذاري را تشكيل ميدهند و در روند سياستگذاري نقش مهمي دارند.

رسانهها و سيستمهاي ملي پخش، با تقويت گفت وگو در حد فاصل عموم مردم و مسائل اجتماعي، سياسي و فرهنگي، به ارائه الگوهاي مناسب مشاركت شهروندي كمك كنند و سبب توسعه شهروندي شوند. بنابراين، نياز داريم به توانايي و ظرفيت رسانهها در تغيير اطلاعات از طريق زمان و فضا اعتقاد داشته باشيم. آنچه تامسون، «صميميت از راه دور» مينامد. رابطه مخاطب با حوادث رسانهاي و مانند آن، با ارتباط مخاطب با حوادث، متفاوت است. رابطه يكطرفه صميميت، به بررسي و موشكافي حوادث رسانهاي از طرف مخاطب بستگي دارد. با توجه به ارتباط گسترده با عموم مردم جامعه شهري ايران، رسانههاي ملي بايد «با به كارگيري زبان مردمپسند مصرف، حس ارتباط جاري با يك موضوع

ص: 183

را گسترش دهند» و اجتماعي همپوشان را در محدوده اي ملي شكل دهند و آن اجتماع را تقويت كنند.

از نظر تاريخي، پيام اصلي راديو و تلويزيون ملي، بهره مندي از زبان و سبك زندگي روزمره است. اين رسانهها، از لحاظ فرهنگي، نهادهاي اصلي تعيينكننده در جامعه امروزي هستند. به باور كاستلز، تلويزيون، چارچوب، زبان و نوع مبادله نمادين در جامعه امروز را تعيين و تعريف ميكند. مركزيت جايگاه ارتباطات مدرن در فرهنگ جامعه معاصر، به گونهاي است كه رسانههاي جديد، سازنده و حامل فرهنگ تودهاي و «فرهنگ مجازيت واقعي» هستند كه آن را با خود به همراه آوردهاند.

در مقابل اين رسانهها، بايد نقش تلويزيون را به عنوان رسانه اي خانگي درك كنيم. روگر سيلورستون، استدلال كرده است كه تلويزيون، همانند ديگر رسانهها، در چارچوب محدوديتها بين خانه و عموم، خصوصي و جمعي و صميمي و روابط اجتماعي، دورتر عمل ميكند و مانند ديگر رسانهها نظير راديو، در چارچوب بافت و زمينه اجتماعي و فرهنگي به نقشآفريني مي پردازد و در پي ارائه الگويي خاص از مسائل مختلف است. همچنين تلويزيون ملي ميتواند چشمانداز اخلاقي مشترك و انسجامي اخلاقي و دلسوزانه ايجاد كند. البته در اين مورد ديدگاههاي گوناگوني وجود دارد. كيت تستر استدلال ميكند تلويزيون نميتواند در عمل نوعي همبستگي اخلاقي ايجاد كند، اما ميتواند منبعي فرهنگي براي افرادي باشد كه زمينهاي نسبت به جهش (تغيير ناگهاني) اخلاقي دارند.

امروزه نميتوان از در برگيري نمادين فرهنگ رسانهاي در جامعه فرار

ص: 184

كرد؛ زيرا رسانهها دنياهاي احتمالي براي ايجاد تجربه براي ما را چند برابر ميكنند و واكنشهاي جمعي و فردي را نسبت به مسائل مختلف شكل مي دهند. به عبارت ديگر، اگر فرهنگهاي رسانهاي، دنياي احتمالي ما را از تجربه تنوع ميبخشند، اما نيازمند توجه به روشهاي مختلف و تركيبي هستيم كه موارد مختلف مورد تفسير قرار گيرند و اين موضوع ما را به ايده «پيوستگي» از مولگان ميكشاند كه در آن نيازمند مطالعه چرخههاي مختلط اطلاعاتي هستيم كه عموماً نظم نوين رسانهاي ارائه ميكند.

در چنين وضعيتي، ظرفيت شهروندان در انتخاب سطوح تعامل خويش تقويت ميشود. بنابراين، رسانههاي ملي بايد به اشكال گفت وگومحورتري از ارتباطات در مسائل جامعه برگردند و در عين نمايش اين مسائل در برنامه هاي مختلف، به پيوستگي ارتباط بين جامعه و شهروندي ادامه دهند و با گسترش شهروندي فرهنگي، فرهنگسازي را در اين زمينه نهادينه كنند تا ميثاق شهروندي در شهر شكل بگيرد و زمينه شكلگيري الگوي بهينه و مطلوب حكم راني خوب فراهم شود.

11. رويكردهاي رسانهاي آموزش شهروندي در رسانه ملي

در اينجا از رويكردهاي رسانه اي براي حكمراني خوب جامعه بهره مي بريم. براي حصول بهتر اين فرآيند و تعيين مراحل شكل گيري رفتار مطلوب و بهينه فرهنگي، رويكردهاي برجسته سازي، چارچوب بندي در مراحل اول نسبت به ديگر رويكردهاي ارتباطات در اين زمينه اثر گذارتر عمل مي كنند. نظريه برجسته سازي بيشتر درباره تلويزيون (كه داراي مخاطبان فراوان است و تأثير زيادي بر آنان دارد)، مطرح شده است.

ص: 185

گيل، برجسته سازي را از شيوه هاي تصميم گيري رسانه هاي جمعي تر اين باره مي داند كه چه اطلاعات و موضوعاتي براي مطرح و بحت شدن در جامعه، اهميت بيشتري دارند. به نظر او برجسته سازي، فرآيندي است كه طي آن رسانه هاي جمعي اهميت نسبي موضوعات مختلف را به مخاطب انتقال مي دهند. هر چه رسانه ها به موضوع يا رويداد اهميت بيشتري بدهند، مخاطبان اهميت بيشتري براي آن در نظر مي گيرند. در واقع، عبارت معروف رسانه ها به مردم نمي گويند به چه بينديشند، ولي به آنها مي گويند درباره جه بينديشند، جوهره اين نظريه را به دست مي دهد. (1)

بنابراين، از منظر نظريه برجسته سازي، كاركرد اصلي رسانه ها اين نيست كه به مردم چگونه فكر كردن را نشان دهند، بلكه رسانه ها تعيين كننده اين امر هستند كه مردم به چه چيزي فكر كنند. آنها با در اختيار قرار دادن عناويني خاصي در اختيار مخاطب، انتخاب و تفكر او را به سمت ويژه اي هدايت مي كنند. اين الگو از قدرت رسانه ها را مي توان صورت بندي مك كامبز و شاو (1972) دانست. تميز و شاو مدعي هستند كه مردم از رسانه ها دو چيز را ياد مي گيرند: نخست، اطلاعات واقعي است و دوم اينكه رسانه ها اهميت و برجستگي موضوع را به آنها ارائه مي دهند. اگر موضوع يا رويدادي، پوشش گسترده اي داشته باشد، از اين راه به مخاطبان گفته مي شود كه اين موضوع يا رويداد مهم ترين مسئله است و اگر پوشش رسانه اي كمي داشته باشد يا اصلاً پوشش رسانه اي نداشته باشد، بي اهميت بودن


1- ورنر سورين, كاربرد نظريه هاي ارتباطات, ترجمه عليرضا دهقان, ص148

ص: 186

موضوع را نشان مي دهد. سپس اگر رسانه ما نتوانند موفق شوند كه به ما بگويند چگونه فكر كنيم، در ارائه اين مسئله كه درباره چه چيزي فكر كنيم، موفق هستند.(1) تسونئو اوگاوا(2)، برجسته سازي را به دو دسته كمي و كيفي تقسيم ميكند. وي مي گويد: دو نوع كاربرد برجسته سازي وجود دارد، يكي مبتني است بر كميت اطلاعات پيرامون موضوع مورد نظر اين كاربرد برجسته سازي به گزارش با شيوه تندنويسي مربوط مي شود كه خود مبتني بر داده هاي عيني انتشار يافته از سوي وزارتخانه ها و سازمان هاي زيربط است. نوع دوم، كاربرد برجسته سازي، به كيفيت پيش بيني سياسي مربوط مي شود، نه به كل ميزان اطلاعات. نوع اول، كاربرد برجسته سازي اتمي و نوع دوم، كاربرد برجسته سازي كيفي خوانده مي شود.(3) به بيان ديگر، برجستگي يك موضوع يا مسئله در رسانه هاي جمعي، اهميت آن را در بين مخاطب تحت تاثير قرار مي دهد. مك كوئيل(4) به اين رويكرد در چهار محور توجه مي تند:

- بحت عمومي با مساحت مهم بيان ميشود:

- برجستكي از تركيب افكار عمومي و گزاره سياسي ناشي مي شود.

- اخبار و اطلاعات رسانه هاي جمعي، محتوا و اولويت موضوعات را متعكس مي كند.


1- McCombs. Maxwell Shaw. Donald L. (1972). The Agenda — setting Function of the Media: p.66.
2- تسونئو اوگاوا, كاربرد تنظيم و برجسته سازي خبر, ترجمه: زهره بيدختي, ص 99
3- تسونئو اوگاوا, كاربرد تنظيم و برجسته سازي خبر, ترجمه: زهره بيدختي, ص 99
4- مك كوئيل, دنيس, درآمدي بر نظريه ارتباطات جمعي, ترجمه پرويز اجمالي, ص 216

ص: 187

اين بازنمود موضوعات در رسانه هاي جمعي، بر محتواي موضوع و برجستگي نسبي در افكار عمومي، تأثير مستقلي به جا مي گذارد. فرآيندهاي برجسته سازي، رقابتي تكويني در ميان حاميان موضوع، براي جلب توجه متخصصان رسانه اي، عموم و نخبگان سياسي هستند، اما مفهوم برجسته سازي از آغاز از اين مسير شكل نگرفته بود. نظم مورد انتظار شاخص هاي جهان واقعي، اولويت رسانه، اولويت عموم و اولويت سياست با ميزان اعتبار هر يك از اين روابط مورد انتظار.(1) محتواي رسانه، روابط بين واقعيت و گزينش وقايع از سوي رسانه ها و تأثير آن بر ادراك عموم را مقايسه مي كند. تحقيق برجسته سازي ثابت كرده است كه اشكال ذهني مردم، به ويژه كساني كه با واقعيت ارتباط مستقيمي ندارند از طريق رسانه ها جهت داده مي شود و اين فرآيند براي همگان، به يك اندازه و يك شيوه رخ نميدهد. بنابراين، براي اينكه ارائه الگوهاي مناسب براي شهروندان، اهميت خاصي داشته باشد، بايد اطلاعات مورد نياز در اختيار مخاطب قرار گيرد و مخاطب باطيف مختلفي از اطلاعات مورد مسائل شهري مواجه شود و الگوها و جهان بيني خاصي را پذيرا باشد. تا زماني كه مخاطب با اطلاعاتي در اين زمينه رو به رو نشده است، انتظار هيج نوع تغيير و تحولي را نمي توان داشت، اما ارانه صرفا اطلاعات و برجسته سازي در مسائل شهروندي ديدگاه خاصي را در ميان شهروندان ايجاد نميكند. بايد رسانه چارچوبهاي تفسيري از مسائل شهروندي به همراه برجسته سازي ارائه كند و اين امر ما را به سمت نظريه چارچوب بندي مي كشاند.


1- جيمز دييرينگ و اورت راجرز، مباني برجسته سازي رسانه ها، ترجمه: مهدي رشكياني و علي اصغر كيا. ص13.

ص: 188

بنيادي ترين بحث درباره چارچوب بندي اين است كه رسانه ها به سادگي فراهم آورنده اطلاعاتي از رويدادها و موضوعات خاصي نيستند، بلكه فراهم آورنده ديدگاه هاي خاصي براي ما هستند. اين امر، رويدادها و موضوع ها را در زمينه هاي خاصي قرار مي دهد و مخاطبان را تشويق مي كند، موضوع را از راه هايي خاص ادراك كنند. بنابراين، رسانه ها فقط انتخاب كننده رويدادهاي تحت پوشش نيستند، بلكه چارچوب هاي تفسيري را به همراه پوشش رسانه اي ارائه مي كنند كه موضوع مدنظر در اين چارچوب فهميده مي شود. چارچوب ها الگوهاي شناختي پايدار و مستحكم شناختي، تفسيري و طرز ارائه متن رسانه اي هستند كه از راه گزينش، تاكيد و كنار گذاشتن مسائل از سوي دست اندركاران نمادهاي سازمان دهنده گفتمان (جه كلامي و چه بصري) به شكل منظمي به مخاطبان ارائه مي شوند. در اينجا رسانه ها قدرت خاصي دارند و آن عبارت از توانايي تفسير رويدادها و موضوعات است. چارچوب هاي رسانه اي، مسائل را تعريف، مشكلات را تعيين و مشكلات را ايجاد مي كنند، قضاوتي اخلاقي درباره آن ارائه ميدهند و در نهايت، راه حل ها را عرضه مي كنند.(1)

بنابراين، رسانه ها از قدرت و ظرفيت ارائه موضوعات و مسائل در چارچوبي معين و خاصي برخوردارند. رويكرد رابرت آنتمن(2) از نظر روش شناسي، الگويي نظام مند در چارچوب بندي است. او معتقد است پنج جنبه براي متن رسانه اي وجود دارد كه در مطالعه و بررسي


1- Entman R. M. Framing Toward clarification of affactured paradigm. p. 52.
2- Enman, R.M. Framing US coverage of intemational news. Contrasts in namatives of the KALand Iran airincidents. pp. 6–27.

ص: 189

چارچوب هاي رسانه اي بايد به آن توجه شود. لزوماً هر پنج جنبه، در هر متن رسانهاي ديده نميشود و اهميت مساوي با يكديگر ندارند، اما در كنار هم جارجربي را براي بررسي جارجرب بندي از طريق رسانه ها فراهم مي كنند. اين موارد عبارتند از: - تصميم گيري درباره اهميت موضوع: اندازه و فضاهاي اختصاص داده شده به موضوع و درجه برجستگي و اهميتي كه رسانه براي آن قافل مي شود، اولين معيار است. اهميت خبر يا گزارش خبري، با توجه به جايگاه آن در صفحه نخست روزنامه و تلويزيون يا قرار گرفتن در ليد مطلب خبري يك برنتن، مشخص ميشود. بيان يا اظهارنظر قطعي درباره عقيده رسانه در شكلي نامتناسب با رويداد، نشان دهنده سهل انگارى در كار رسانه است.

- عامليت: اين معيار با توجه به بهره مندي ويژه رسانه از واژهها و تصاوير برمي گردد كه نشان مي دهد، يك گزارش كجا و چگونه بايد گزارش شود.

- تطابق يا همساني: اين معيار به بهره مندي و ويژه رسانه از واژه ها و تصاويري برمي گردد كه تطابق و همساني با رويداد مورد نظر را به شكل بسيار مستقيم باعت مي شوند يا از اين نوع هم ساني ممانعت مي كنند.

- طبقه بندي: اين معيار نشان دهنده راه و روشي است كه رسانه از راه آن، رويدادها و موضوعات را برچسب ميزند. طبقه بندي هاي مختلف ما را تعقيب مي كنند كه به موضوع در اشكالي بسيار متفاوت نگاه كنيم.

- تعميم دادن: نشان دهنده درجه و ميزان تعميم رسانه اي از يك رويكرد

ص: 190

يا موضوع در متن خبري است كه آن را در قالب نظامي-سياسي تعريف مي كند.

12. مشكلات و چالش هاي اصلي در آموزش رسانه اي در تلويزيون

12. مشكلات و چالش هاي اصلي در آموزش رسانه اي در تلويزيون

آموزش رسانه نيز همچون خود رسانه با تغيير محورهاي توجه و بازسازي تأكيدها، مراحل تكامل و گذار را مي پيمايد. وقتي برخي مشكلات بيان مي شود، بايد فراگردهاي جهانيسازي و تمركز و خطرات بالقوه آنها براي دموكراسي و آزادي بيان و مطبوعات را با هوشياري زير نظر داشت. بايد كيفيت محتواي رسانهاي با ديدي انتقادي ارزيابي شود. به دست آوردن مهارتهاي بازيابي دانش و جهتگيري براي جلوگيري از مشاركت نابرابر نيز لازم است. به علاوه مدرسان رسانه بايد خود را با اين وضعيت ها تطبيق دهند:

_ رشد سريع صنايع رسانهاي به سرعت متحول شونده، كه جوانان در آن رشد ميكنند و شكلگيري قالبهاي جديد؛

_ نقش تغييريابنده مدارس، به عنوان تنها عرضه كنندگان اطلاعات و دانش و نيز تغيير نقش معلمان؛

_ تغيير و گاه ساده شدن وضعيت آموزش رسانه، به دليل كاربست چندرسانهاي؛

_ به تدريج، گسترش حوزه آموزش رسانه، به ويژه در قالب آموزش غير رسمي و مادام العمر اهميت مييابد. آموزش رسانهاي بايد بزرگسالان امروز و سالمندان فردا را هدف قرار دهد و تضمين كند كه هيچ يك از گروه هاي اجتماعي را از فعاليتهايشان محروم نخواهد كرد؛

ص: 191

_ همكاري با متخصصان رسانه و مشاركت آنان در آموزش رسانه و تماس با صنايع رسانهاي.

_ پديد آوردن راههاي جديد برقراري ارتباط و اداي وظايف آموزشي رسانه، از راه آموزش معمولي، آموزش از راه دور، و مشاوره از راه دور؛

_ همكاري بيشتر ميان سازمانهاي معلمان، مدرسان و والدين؛

_ ارزيابي و تحقيق درباره فعاليتهاي آموزشي رسانه از راه پژوهش در آموزش و پژوهش ميانرشتهاي و كار توسعهاي؛

_ روابط عمومي بسيار قوي، نشان دادن اهداف آموزشي رسانه، بهترين الگوهاي عملي و پروژههاي آزمايشي؛

_ رويكرد خوشبينانهتر به رسانه، بدون از دست دادن گرايش انتقادي؛ زيرا رسانه و محصولات آن ميتوانند زندگي ما را در حوزههاي گوناگون غني سازند؛

اتخاذ سياستهاي حمايتكننده از آموزش رسانه در حوزههاي مختلف هر كشور اهميتي حياتي دارد.

13. رسانه هاي شهروندي

اشاره

13. رسانه هاي شهروندي

با ظهور فن آوري ها و ابزار جديد ارتباطي، حوزه عمل رسانههاي شهروندي، گستردهتر و بيش از هر زمان ديگر بر عنصر زمان و مكان چيره شده است. همگرايي رسانهاي كمك كرده تا گونههاي مختلفي از رسانهها در بستر اينترنت كنار يكديگر قرار گيرند. جامعه ما سرشار از بار اطلاعاتي سنگيني است و ابزارهاي رسانهاي مانند تلويزيون، راديو، اينترنت، تبليغات، پست الكترونيك و تلفن همراه، همگي بر اين سنگيني ميافزايند. از سوي ديگر، شكل زندگي در عصر حاضر به ويژه در

ص: 192

جوامع شهري، ناگزير همراه با پذيرش حقوق شهروندي، آموزشهاي شهروندي و انبوهي از كارهاي الزام آور روزمره است.

عبارت «رسانههاي شهروندي» نخستين بار به وسيله كلمنكيا رودريگز در اثري به نام مديا اسكيپ: مطالعه بينالمللي رسانههاي شهروندي در سال 2001 به كار رفت. دانش نامه بينالمللي ارتباطات براي اشاره به رسانههايي كه شهروندان در آن نقش دارند، عبارت «رسانههاي شهروندي» را به كار برده است. بر اساس تعريف دانش نامه بينالمللي ارتباطات، رسانههاي شهروندي عبارتي است كه در مقالههاي علمي ارتباطات و رسانه، براي ارجاع به رسانههاي الكترونيكي مانند راديو و تلويزيون و فن آوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي نظير پيام كوتاه، تلفن همراه و اينترنت، استفاده ميشود كه در اين رسانهها به وسيله شهروندان و گروههايي كه به دنبال تأمين اطلاعات و ارتباطات خودشان هستند، كنترل و استفاده ميشوند. اين عبارت به عنوان واژه اي علمي به خانواده بزرگي از مفاهيم تعلق دارد؛ مفاهيمي نظير رسانههاي جماعتي، رسانههاي مشاركتي و رسانههاي راديكال. همه اين واژهها كم و بيش بر واقعيت مشابهي كه از رسانههاي تحت كنترل شهروندان و گروهها تعلق دارند، اما هر كدام از آنها در چارچوب مفهومي متفاوتي ظهور يافتهاند.

الف) تغيير جايگاه از مخاطب به توليدكننده

الف) تغيير جايگاه از مخاطب به توليدكننده

مهمترين بحث در زمينه رسانههاي شهروندي، تغيير جايگاه از مخاطب به توليدكننده است؛ شهرونداني كه به چرخه توليد و توزيع خبر وارد شدهاند، روز به روز بيشتر مورد توجه قرار ميگيرند. امروزه ما شاهد

ص: 193

هستيم روزنامه هاي بزرگ و خبرگزاريها براي پوشش اخبار در حوزه هاي گوناگون، دست به دامن شهرونداني شدهاند كه مشاركت در فرآيند توليد خبر را به عنوان نقشي جديد پذيرفتهاند. در اين تغيير جايگاه، توسعه رسانه ها در آموزشهاي شهروندان قرار ميگيرد. توسعه رسانه به گونهاي است كه صداهاي جديدي به گوش ميرسد؛ صداهايي كه فقط محدود به كساني نيست كه دوست دارند سخنراني عمومي انجام دهند، بلكه حتي كساني كه ميخواهند آنچه را بدان ميانديشند، بگويند و اين فرصت را داشته باشند تا حرفشان به وسيله ديگران، هرچند شماري اندك شنيده شود. همواره شهروندان در مقام كارگزاران اخلاق، راههاي جديدي براي بيان شهروندي خود مييابند. بر اين اساس، فرد و جامعه در تعامل دوگانه به سر ميبرند. به سخني ديگر، كارگزاري فردي و كردارهاي اجتماعي به طور متقابل و مضاعفي به هم وابستهاند. فرد از راه اعمال حقوق و تعهدات، وضعيت ضروري شهروندي را بازتوليد ميكند. با ايجاد چنين وضعيتي بايد اميدوار بود كه بتوان دغدغه معاصر بودن خود را به صورت مشاركت در ساختار جامعهاي كه خواهان آن هستيم، نشان دهيم. از اين نظر ضرورت آمادهسازي نوجوانان، جوانان و بزرگان براي مشاركت در نوعي زندگي مدني، با توجه به تغييرهاي پرشتاب، كه در همه جنبه هاي فكري، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فن آوري ايجاد شده، بيش از پيش احساس ميشود.

ب) رابطه ميان رسانه هاي شهروندي و آموزش شهروندي

ب) رابطه ميان رسانه هاي شهروندي و آموزش شهروندي

رسانههاي شهروندي، رسانههايي هستند كه به وسيله افراد و گروههاي گوناگون ايجاد شده و هدف آنها فراهم كردن اطلاعاتي است كه

ص: 194

شهروندان را قادر مي سازد تا شهروندي خويش را با ارتقاي جمعي و مشاركت، اعمال كنند. شهروند كسي است كه شهروندي يا عضويت خويش را در جامعه، نه تنها با مصرف اطلاعات يا بيان عقايد خود به عنوان مصرفكننده نشان مي دهد، بلكه با بهره مندي از آن اطلاعات، به طور فعالانه در گفتمان عمومي مشاركت ميكند. مقايسه رسانههاي شهروندي با رسانههاي جريان اصلي نشان ميدهد كه هر دو رسانه در شرايط مختلف و با ويژگيهاي متفاوتي عمل ميكنند.

تشويق شهروندان به پذيرش و انجام مسئوليتهاي مدني و مشاركت در امور سياسي، چالش مهم پيش روي ساختارهاي سياسي در جوامع در حال توسعه است. جهاني شدن و جامعه اطلاعاتي در اين فرآيند بسيار اثرگذار بوده است. شهروندي رابطهاي است و بيش از اينكه سطح عمودي داشته باشد، وجه افقي دارد و به تعامل و ارتباط با سايرين و مسئوليت افراد نسبت به هم بازميگردد. اين رسانهها امكان مشاركت شهروندان در توليد و پخش محتوا را افزايش داده و از سوي ديگر، دريافت محتوا را نيز خودگزين كرده اند.(1) رسانههاي شهروندي ميتواند با افزايش نقش مردم، نظارت شهروندان را تا ايجاد مشاركت آنها در مسائل شهري و حل آنها توسعه دهند.(2) شهر با شهروندان معنا مي يابد و در اين ميان، رسانهها در آموزش شهروندان نقش مؤثري دارند. آموزش فرهنگ شهروندي و ارتقاي دانش و اطلاعات شهروندان، يكي از مهمترين بخش هاي جامعه پذيري است.


1- هادي خانيكي و پدرام الوندي، رسانههاي شهروندي و حوزه عمومي جاي گزين (مطالعه موردي پنج سايت فعال روزنامه نگاري شهروندي در ايران)، صص 139 _ 188.
2- هادي خانيكي و پدرام الوندي، رسانههاي شهروندي و حوزه عمومي جاي گزين (مطالعه موردي پنج سايت فعال روزنامه نگاري شهروندي در ايران)، صص 139 _ 188.

ص: 195

در اين زمينه، تأمين يكي از بهترين حقوق شهروندي؛ يعني حق دسترسي آزاد به اطلاعات قانوني، به عنوان قانون انتشار و دسترسي آزاد به اطلاعات، با 24 ماده و 7 تبصره، در تاريخ 6/11/1387 به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد و در تاريخ 31/05/1388، مجمع تشخيص مصلحت نظام، با الحاق يك تبصره ماده (10) آن را به تصويب نهايي رساند. بر اساس اين قانون، هر ايراني حق دسترسي به اطلاعات عمومي را دارد، مگر آنكه قانون منع كرده باشد. از راه انتشار و اعلان عمومي و رسانههاي همگاني، از جمله صدا و سيما، مطبوعات به معناي عام كلمه و فضاي مجازي از راه سايت هاي خبري، براي اطلاعرساني كامل و ارتباط با مردم رسالت مهمي در جهت تدوين برنامههاي سازمان دهي شده بر دوش خود ميكشند. آموزش شهروندي، نحوه ايجاد انگيزش براي پذيرش نقش شهروند و توجه به منافع جمعي است. شهروندي در سطوح متنوعي عمل ميكند. جنبه هاي شهروندي را ميتوان در جنبه اي كلي نشان داد.

شهروندي، از يك سو واجد جنبه هاي سياسي و ساختاري است و از سوي ديگر، جنبه هاي عاطفي را دربرميگيرد كه با فرهنگ و هويتهاي فرد ارتباط دارد. در كمترين سطح آن، شهروندان بايد نسبت به مسئوليتها، حقوق و هويتهاي متفاوت خود آگاهي و شناخت داشته باشند. كسب اين شناخت، نيازمند آموزش حقوق انساني و فراهم شدن محيطي براي يادگيري است كه در آن، مجال جست وجو و تقويت احساسات و انتخابهاي افراد فراهم باشد.(1)


1- محمدسعيد ذكائي، اخلاق شهروندي: رابطه هويت جمعي و ارزش هاي ديگرخواهانه، ص 238.

ص: 196

ج) تأثير فن آوري هاي جديد بر آموزش شهروندي

ج) تأثير فن آوري هاي جديد بر آموزش شهروندي

اثر شگرف تكنولوژيهاي جديد ديجيتالي اين اساس است كه هزينهها را كاهش ميدهند و كاربردشان در سطح جامعه مدني و دولت، هر روز گسترش مييابد. همين خصوصيت شهروندان را قادر مي سازد تا به وسيله شيوههايي كه پيش از اين تصورش را هم نميكردند و به كمك تكنيكهاي دموكراتيك، با هم ارتباط برقرار كنند.

در قرن بيستم، رايانه ها به طور ناگهاني زندگي را تغيير دادند. امروزه ما به پيوندهاي جهان گستر رايانه متكي هستيم كه به ارتباطات ما به وسيله راديو، تلويزيون و روزنامه سرعت بخشيده است. ايدهها در سراسر جهان با سرعت الكتريسيته به حركت درميآيند. اين ايدهها، درست در گوشه و كناري كه واقعيت مجازي از راه رسيده، پنهان شده است؛ جايي كه ما قادر هستيم خود را در شبيهسازهاي حسي غوطهور سازيم. شبيهسازهايي كه نه تنها به جهان واقعي، مربوط، بلكه مربوط به هر جهان متصور شدهاند. در نظر گرفتن تكنولوژي، همچون ابزار، درست است، اما هر آنچه درست باشد، صرفاً نميتواند حقيقت آن چيز را توصيف كند. «اين گفته درست است كه حتي تكنولوژي جديد هم وسيلهاي است براي رسيدن به هدفي. به همين دليل، تصور ابزاري از تكنولوژي شرط هرگونه تلاش براي برقراري نسبت صحيح انسان با تكنولوژي است.»(1) با ظهور فن آوريهاي مدرن ارتباطي و گستردگي و شمول اينترنت، جهان وارد دوره جديدي شده است كه با عنوانهاي خاص ارتباطي، مانند «جامعه اطلاعاتي»، «جامعه شبكه اي»، «جامعه


1- مارتين هايدگر و ديگران، فلسفه تكنولوژي، ترجمه: شاپور اعتماد، ص 84.

ص: 197

معرفتي»، «جامعه اطلاعاتي و ارتباطي» و «جامعه دانايي» از دورههاي پيش از خود متمايز ميشود. وجه تمايز جهان جديد را ميتوان در اين مورد خلاصه كرد كه شهروندان عادي بدون آموزشهاي حرفهاي، به تنهايي يا با همكاري يكديگر، توانسته اند محتواي رسانهاي را بيافرينند و درباره آن، بحث يا صحت آن را بررسي كنند. البته دنياي رسانههاي شخصي، محدود به توليد متن روي وب نيست و برخي از آنها به پست هاي تصويري عكس و فيلم از رويدادي شخصي يا عمومي يا تهيه فايل صوتي و قرار دادن آن روي وب نيز گرايش دارند. با ظهور ابزارهاي دستي مانند تلفن همراه و همه كاره ها (دستگاه هاي كوچكي كه مجموعهاي از خدمات چندرسانهاي را امكانپذير ميكنند)، حوزه عمل رسانههاي شهروندي، گستردهتر شده و بيش از هر زمان ديگر، بر عنصر زمان و مكان چيره شده است. گسترش اينترنت موجب شده است كه الگوهاي جديد ارتباطاتي شكل بگيرند.

توسعه فضاي مجازي و افزايش ميزان دسترسي به رسانههاي جديد، به شكلگيري فضاي جديد گفت وگويي ميان رسانهها و مخاطبان آنها منجر شده است. زندگي در جامعه اطلاعاتي، به گسترش آگاهيهاي عمومي و وسعت حوزه كنشگري انجاميده است. شهروندان امروز در قالب كاربران رسانههاي جديد به ابزارهاي گوناگوني دسترسي دارند كه به كمك آنها فعاليتهاي اجتماعي و كنشهاي فرهنگي و سياسي را شكل ميدهند و صورتهاي گوناگوني از هويتهاي مقاومت را برنامهريزي و سامان دهي ميكنند. بهره مندي از اين ابزارها، در طول دوره شكلگيري و تكامل آنها متفاوت بوده است، اما همواره رشد و توسعه و بهرهگيري از آنها با توجه به نيازهاي جامعه شكل گرفته است.

ص: 198

ص: 199

منابع

اشاره

منابع

زير فصل ها

الف) كتاب ها

ب) نشريات

ج) لاتين

الف) كتاب ها

الف) كتاب ها

آربلاستر، آنتوني، ليبراليسم غرب؛ ظهور و سقوط، ترجمه: عباس مخبر، تهران، مركز، 1377.

آشوري، داريوش، دانش نامه سياسي. تهران، مرواريد، 1373.

آصفي، محمدمهدي، ولايت الأمر، طهران، المجمع العالمي للتقريب بين مذاهب الاسلاميه، 1426 ه .ق.

ابن ابي جمهور الاحصائي، عواللئالي (جلد 1)، قم، بي نا، 1403، ه .ق.

ابن اثير، علي بن محمد، الكامل في التاريخ (جلد 9)، [قاهره]: المنيريه، المكتبه التجاريه الكبري، 1348ه .ق.

ابن منظور، لسان العرب، ج 5 ماده (رعي)، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، 1416ه .ق.

ارسطو، سياست، ترجمه: حميد عنايت، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1381.

استوار سنگري، كورش، حقوق تأمين اجتماعي، تهران، نشر ميزان، 1384.

اسلام و حقوق بين الملل عمومي، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، تهران، سمت، 1377.

ص: 200

اعلاميه جهاني حقوق بشر، گردآورنده: هوشنگ ناصرزاده، انتشارات جهاد دانشگاهي، 1372.

انوري، حسن، فرهنگ روز سخن، تهران، سخن، 1383.

بارلت، جي. ام، «حقوق شهروندي»، ترجمه: جواد كارگزاري، حقوق اساسي، شماره 2، 1383.

باهنر، ناصر، رسانهها و دين، تهران، مركز تحقيقات صدا و سيما، چاپ دوم، 1387.

بحارالانوار،

بخشي، علي آقا، فرهنگ علوم سياسي، تهران، چاپار، 1383.

پاتر، دبليو. جيمز، بازشناسي رسانههاي جمعي با رويكرد سواد رسانه اي، ترجمه: امير يزديان، قم، انتشارات مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما، 1391.

پللو، روبر، شهروند و دولت، ترجمه: ابوالفضل قاضي، تهران، دانشگاه تهران،1370.

پيران، پرويز، برنامه جامع آگاهسازي همگاني: به سوي پايداري و شهروندمداري، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1374.

تميمي آمدي، عبدالواحد، شرح غرر الحكم و درر الكلم، ترجمه: لطيف راشدي و سعيد راشدي، قم، پيام علمدار، 1388.

جعفري لنگرودي، محمدجعفر، مبسوط در ترمينولوژي حقوق (جلد 1)، تهران، گنج دانش، 1378.

جعفري، محمدتقي، حكمت اصول سياسي اسلام، تهران، بنياد نهج البلاغه، 1373.

جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه (جلد 8)، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيستم، 1384.

جواهر الكلام، تهران، دارالكتب الاسلاميه، الطبعة السابعه، 1367ه .ق.

جورج جرداق، الامام علي صوت العدالت الانسانيه، المجمع العالمي لاهل البيت، بي جا، 1424 ه .ق.

ص: 201

حر عاملي، محمد بن حسن، مستدرك الوسائل الشيعه، قم، جماعة المدرسين في الحوزه العلميه بقم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1426ه .ق، 1384.

______________ ، وسايل الشيعه (جلد 4)، (الجزء السابع عشر)، قم، آل البيت، الطبعه الثانيه، 1414ه .ق.

حيدري نراقي، علي محمد، رساله حقوق امام سجاد عليه السلام ، شرح نراقي. قم، مهدي نراقي، 1385.

خليليان، خليل، حقوق بين الملل اسلامي (جلد اول)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1362.

دانلي، جك، نظريه هاي حقوق بشر؛ حقوق بشر (نظريه ها و رويه ها)، ترجمه: در شريفي طرازكوهي، تهران، دانشگاه تهران، 1380.

درك رسايل في ولايت الفقيه، تحقيق: محمدكاظم الرحمان ستايش و مهدي مهريزي، قم، بوستان كتاب، چاپ اول، 1383.

دشتي، محمد، ترجمه نهج البلاغه، تهران، اوج علم، 1380.

دلشادتهراني، مصطفي، حكومت حكمت؛ حكومت در نهجالبلاغه، تهران، رؤيا، 1379.

دهخدا، لغت نامه، تهران، شركت چاپ 128، 1346.

دييرينگ، جيمز؛ راجرز، اورت، مباني برجسته سازي رسانهها، مترجمان: مهدي رشكياني و علي اصغر كيا، تهران، سازمان معين ادارات، 1385.

ذكائي، محمدسعيد، «اخلاق شهروندي: رابطه هويت جمعي و ارزش هاي ديگرخواهانه»، نامه انجمن جامعه شناسي ايران، شماره 4، 1381.

راغب الاصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، بيروت _ دمشق، الدارالعلم و الدارالشاميه، 1416ه .ق.

رضايي پور، آرزو، حقوق شهروندي، تهران، نشر آريان، 1385.

زحيلي، وهبة، حق الحريه في العالم، بيروت، دارالفكر، 1421.

سبحاني، جعفر، حكومت اسلامي، ترجمه و نگارش: داوود الهامي، قم، توحيد، 1370.

ص: 202

سجّادي، عبدالقيوم، مباني تحزّب در انديشه سياسي اسلام. قم: بوستان كتاب، 1382.

شارع پور، محمود، جامعه شناسي آموزش و پرورش، تهران، سمت، 1386.

شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، (جلد 1)، دار احياء الكتب العربي، [بي جا]، 1378ه .ق.

شهيد الاول، شرح لمعه، كتاب المتاجر، قم، دارالفكر، 1411ه .ق.

______________ ، شرح لمعه (جلد 2)، داوري، 1410ه .ق.

شهيد ثاني، مسالك الافهام، مؤسسه المعارف الاسلامي، الطبعه الاولي، 1415ه .ق.

______________ ، مسالك الافهام، مؤسسه معارف اسلامي، الطبعة الاولي، 1414ه .ق.

شيخ انصاري، كتاب المكاسب (جلد 1)، قم، چاپ سوم، 1420ه .ق.

شيرازي، سيد محمد، الفقه (جلد 48)، الجهاد، بيروت، دارالعلوم، الطبعة الثانيه، 1409ه .ق.

______________ ، الفقه السياسي، بيروت، دارالقرآن، بي تا.

طباطبايي موتمني، منوچهر، آزادي هاي عمومي و حقوق بشر، تهران، دانشگاه تهران، 1388.

طباطبايي، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ترجمه: محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، [بي تا].

عبدالله البحراني، العوالم الامام الحسين، قم، تحقيق مدرسة الامام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، 1407ه .ق.

علاقه بند، علي، جامعه شناسي آموزش و پرورش، تهران، روان، 1375.

علويتبار، علي رضا، الگوي مشاركت شهروندان در اداره امور شهرها، تهران، سازمان شهرداريهاي كشور، 1380.

فالكس، كيث، شهروندي، ترجمه: محمد تقي دل فروز، تهران، كوير، 1381.

ص: 203

فردرو، محسن، امام علي عليه السلام ، فرهنگ عمومي و همبستگي اجتماعي، تهران، زهد، چاپ اول، 1380.

فرهنگ دانشگاهي، تهران، فرحان، چاپ چهارم، 1379.

فرهنگ معاصر، فارسي به فارسي (يك جلدي)، نشر معاصر، چاپ سوم، 1383.

فرهنگي، علياكبر، ارتباطات انساني (جلد اول)، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1374.

قدردان قراملكي، محمدحسن، آزادي در فقه و حدود آن، قم، دفتر تبليغات، 1382.

قراملكي، ا. فرامرز، اخلاق حرفه اي، تهران، مجنون، 1382.

كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ترجمه: عباس حاجياني دشتي، قم: موعود اسلام، 1390.

گروهي از نويسندگان، حكومت علوي ساختار و شيوه هاي حكومت، قم، دبيرخانه شوراي نگهبان رهبري، 1381.

گلدوزيان، مريم السادات، حق دارا بودن تابعيت به عنوان حق بشري و چگونگي اعمال آن در حقوق داخلي ايران، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامه طباطبايي، 1385.

گولد، جوليوس و ويليام ل كولب، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه: مصطفي ازكيا و ديگران. تهران، مازيار، 1376.

گيدنز، آنتوني، مباني جامعه شناسي. ترجمه: منوچهر صبوري كاشاني، تهران، ني، 1373.

مارتين هايدگر و ديگران، فلسفه تكنولوژي، ترجمه: شاپور اعتماد، مركز، تهران، 1377.

المبارك، محمد، نظام الاسلام: الحكم و الدوله، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلاميه، [بي تا]، به نقل از: جواد ورعي.

مجموعه استفتائات جديد.

محقق اردبيلي، مجمع الفائده (جلد 7)، مؤسسة النشر الاسلامي، الطبعة الاولي، 1409 ه .ق.

ص: 204

______________ ، مجمع البرهان و الفايده، مؤسسة النشر الاسلامي، (بي جا بي تا) الجزء الثالث عشر.

محقق حلي، جعفر بن حسن، شرايع الاسلام، تهران، مؤسسه كتاب سراي اعلمي، 1382.

محقق كركي، جامع المقاصد، قم، مؤسسة آل البيت، 1408ه .ق.

مصباح يزدي، محمدتقي، پرسش ها و پاسخ ها، [جلد 1 و 2]، قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمه الله ، چاپ چهارم، 1378.

______________ ، حقوق و سياست در قرآن، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمه الله ، 1377.

مطهري، مرتضي، پيرامون جمهوري اسلامي، تهران، صدرا، 1372.

______________ ، جاذبه و دافعه امام علي عليه السلام ، قم، صدرا، چاپ نهم، 1386.

______________ ، مجموعه آثار (جلد1)، تهران، صدرا، چاپ شانزدهم، 1388.

معين، محمد، فرهنگ فارسي (جلد 2)، تهران، انتشارات امير كبير، چاپ پانزدهم، 1379.

مكارم شيرازي، ناصر، پيام امام، شرح جامع و تازهاي بر نهجالبلاغه (جلد 2).

مككوايل، دنيس، درآمدي بر نظريه ارتباطات جمعي، ترجمه: پرويز اجلالي، تهران، دفتر مطالعه و توسعه رسانهها، چاپ دوم، 1385.

______________ ، مخاطب شناسي، ترجمه: مهدي منتظر قائم، تهران، دفتر مطالعات و توسعه رسانهها، 1385.

منتظري، حسين علي، دراسات في ولايه الفقيه و فقه الدولة الاسلاميه الجزء الثالث، قم، دارالفكر، 1411ه . ق.

______________ ، رساله استفتائات، تهران، سايه، 1384.

موسويان، سيدابوالفضل، ماهيت حق، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1382.

ص: 205

مهرپور، حسين، نظام بين المللي حقوق بشر، تهران، انتشارات اطلاعات، 1377.

ميانجي، احمد، مكاتيب الرسول (مجلد 2)، طهران، مؤسسه دارالحديث الثقافيه، 1419ه .ق.

نائيني، محمدحسين، تنبه الأمه و تنزيه المله، تحقيق و تصحيح: جواد ورعي، قم، بوستان كتاب، 1382.

نجفي، محمدحسن، جواهر الكلام (جلد 21)، تهران، دارالكتب الاسلاميه، الطبعه السابعه 1362.

______________ ، جواهر كلام (جلد 22)، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ نهم، 1368.

نوري طبرسي، حسين، مستدرك الوسايل، مؤسسه آل البيت، الطبعه الثانيه 1408ه .ق.

نهجالبلاغه، ترجمه: فيضالاسلام، اصفهاني، علينقي، تهران، فقيه، 1375.

______________ ، خطب امام علي عليه السلام ، شرح: اللاستاذ محمد عبده، بيروت، دارالمعرفه، [بي تا].

نهج السعاده في مستدرك نهج البلاغه (جلد 2)، المحمودي، محمدباقر، بيروت، دارالمتعارف للمطبوعات، 1396م، 1355.

نيشابوري، للامام ابي الحسين مسلم بن الحجاج، الجامع الصحيح (المجلد السادس)، بيروت، دارالفكر.

ورعي، سيد جواد، حقوق و وظايف شهروندان و دولتمردان، قم، دبيرخانه مجلس خبرگان، 1381.

ويندال، سون و بنو سيگنايزر، و جين اولسون، كاربرد نظريههاي ارتباطات: مقدمهاي بر ارتباطات برنامهريزي شده، ترجمه: علي رضا دهقان، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1376.

هارت، راجرز. اي، مشاركت كودكان و نوجوانان، از پذيرش صوري تا شهروند واقعي، ترجمه: فريده طاهري، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1380.

ص: 206

ب) نشريات

ب) نشريات

آقازاده، احمد. «اصول و قواعد حاكم بر فرآيند تربيت شهروندي و بررسي سير تحولات و ويژگي هاي اين گونه آموزش ها در كشور ژاپن». فصل نامه نوآوري هاي آموزشي، سال پنجم، دوره پاييز، صص11 _ 44، شماره 17، 1385، قابل دسترس در

اسماعيلي، محسن، «تعامل دين و رسانه از ديدگاه حقوق»، فصل نامه پژوهشي دانشگاه امام صادق عليه السلام ، بهار 1383، شماره 21.

اوگاوا، تسونئو، «كاربرد تنظيم و برجسته سازي خبر»، ترجمه: زهره بيدختي، فصل نامه رسانه، 1380، شماره2.

ببران، صديقه، «سواد رسانهاي در برخورد با خشونت رسانهاي»، روزنامه ايران، چهارشنبه 23 مهر، 1382، شماره 2609.

براون، جيمز اي، «رويكردهاي سواد رسانهاي»، ترجمه: پيروز ايزدي، فصل نامه رسانه، 1385، شماره 68.

بصيريان جهرمي، حسين و رضا بصيريان جهرمي، «درآمدي به سواد رسانهاي و تفكر انتقادي»، فصل نامه رسانه، 1385، شماره 68.

پيران، پرويز، «به سوي نهادهاي جامعه مدني: طرح شهردار مدرسه»، تهران، معاونت اجتماعي فرهنگي شهرداري، 1373.

خانيكي هادي و پدرام الوندي، «رسانههاي شهروندي و حوزه عمومي جايگزين (مطالعه موردي پنج سايت فعال روزنامه نگاري شهروندي در ايران)»، فصل نامه علوم اجتماعي، 1389، شماره 51.

خطيب زنجاني، نازيلا، «آموزش شهروندي نياز جامعه امروز»، روزنامه كيهان، 1386، قابل دسترس در:

..

سعيدي، پدرام، «نگرش شورا و شهرداري به آموزش شهروندي»، فصل نامه شهرداريها، سال پنجم، 1382، شماره 51.

شربتيان، محمدحسن، «تأملي بر مباني فرهنگ شهروندي و ارائه راه كارهايي براي گسترش آن»، فصل نامه فرهنگي _ پژوهشي فرهنگ

ص: 207

خراسان جنوبي، سال دوم و سوم، دوره تابستان و پاييز، 1387، شماره 8 و 9.

شريعتي، روح الله، «حقوق اقليت ها در حكومت نبوي». فصل نامه تخصصي دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام ، سال نهم، 1385، شماره 35.

شريف، محمد، «حقوق شهروندي و حقوق بشري»، مجله نامه، 1385، شماره 53.

عربي فر، مهديه، «مفهوم حقوق شهروندي در نهج البلاغه»، نشريه معرفت، شماره 153، 1389.

قاسمي، طهمورث، «سواد رسانهاي؛ رويكردي جديد به نظارت»، فصل نامه رسانه، 1385، شماره 68.

لطف آبادي، حسين، «آموزش شهروندي ملي و جهاني همراه با تحكيم هويت و نظام ارزشي دانش آموزان»، فصل نامه نوآوري هاي آموزشي، سال پنجم، شماره 17، قابل دسترس در: www.sid.ir

هويدا نادري و رضا ناهيد، «بررسي سطح رفتاري شهروندي سازماني كاركنان»، پژوهش نامه مديريت اجرايي، سال نهم، 1388، شماره 1 (پياپي33)، قابل دسترس در www.sid.ir

ج) لاتين

ج) لاتين

Citizen, the Clumbia Encyclopedia, six edition, publisher: Columbia University Press, New york, P 10708

Entman, R. M. (1993). Framing: Toward clarification of a fractured paradigm. Journal of Communication, 43(4), 51 _ 58.

Entman, R.M. (1991). Framing U S coverage of international news: Contrasts in narratives of the KAL and Iran air incidents Journal of Communication: Volume 41, Issue 4, pp. 6–27.

Faulks, K. (2000). Citizenship. London: Routledge.

Flower. D. (1990). Democracy’s next generation. Educational Leadership, Vol,48.

http://www.bbc.co.uk/persia/story2005

Lewis, Justin Jhally, Sut (1998). The Struggle over Media Literacy. Journal of Communication.48(1).

ص: 208

Marshall, T.H. (1964) Class, citizenship, and social development. New York: Doubloday.

McCombs, Maxwell Shaw, Donald L.(1972) The Agenda _ setting Function of the Media. Public Opinian Quarterly, Vol. 36.

Miller, D. (1995) Citizenship and Pluralism. Political studies, vol.43.

Oldfield, A. (1990) citizenship and community: civic Republicationism and modern world. London: Routledge.

Oldfield, A. (1990) citizenship: an unnatural Practice? Political Quarterly, vol.61.

Schlesinger, Philip (1991) Media, state and nations; political violence and collective identities.London Sage Publications.

Silverstone, Roger,(1994) Television and Everyday Life. Routledge. London, New York.

The demands of Citizenship. Edited by cotrioncs Mckinnon and lain Hampsher monk. CotinuuM. London, and New York, 2000

Turner, Bryan S. and Hamilton, Peter (1994). Citizenship: Critical Concepts, Routledge, London, Volume 2.

United Nations development programme (2002). Human development report 2002. Oxford university press.

Alvaldo,M, Gutch, R, Wollent, T. (1987). Learning The Media: An. Introduction To Medai Teaching. London: Macmillan Education.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109