غديريان و زيارت اربعين حسيني

مشخصات كتاب

سرشناسه:مركز تخصصي غديرستان كوثر نبي (ص)

عنوان و نام پديدآور:غديريان و زيارت اربعين حسيني/محمدرضا شريفي

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

موضوع: امام حسين ع - اربعين - حضرت زهرا س

ص: 1

غديريان و زيارت اربعين حسيني

باشنيدن اربعين ،زيارت حضرت سيد الشهداعليه السلام درروز اربعين براي همه ي غديريان تداعي شده و هرساله مشتاقان زيارت آن حضرت اضافه شده و اين آرزوي هر شيعه ي اميرالمومنين علي عليه السلام است كه بتواند در اين روز جزء زائران ايشان بوده و ايمان خود را نسبت به ولايت علي عليه السلام به ظهور برساند. اربعين و زيارت در اين روزها شوق به زيارت مولائي است غريب ومظلوم كه به خاطر فرزند علي عليه السلام بودن، آماج تير ها و شمشير هاي دشمنان غدير قرار گرفت و بدنش زير سم ستوران، پايمال گرديد. غديريا ن آنچه از معارف اهل بيت عليهم السلام دردست دارند و منتقم هستند، همگي را مديون شهيده دفاع غدير حضرت زهرا سلام الله عليها و فرزندش حسين بن علي عليه السلام مي باشند. شهيده اي كه به دفاع از صاحب غدير ، علي عليه السلام ، شش ماهه اش را فدا كرد و پهلويش شكست واستخوان بازويش شكسته شد وشهيدي كه شش ماهه اش سردست باتير سه شعبه گلويش دريده شد و استخوانها ي بدنش به كينه ي پسر علي بودن خرد شد. غديريان براي اداي دين خود به مدافع غدير و شهيد مظلوم به خاطر ستم هاي دشمنان علي عليه السلام ،از هر كجاي عالم در اين روز خود را به كربلا مي رساند و با اشك چشم به دومين وارث غدير سلام مي دهند.

آري ! اربعين يادآور مصائب سختي است كه به فرزند غدير، حسين بن علي عليه السلام وارد شد ومگر فرزند علي عليه السلام بودن واز غدير علي عليه السلام ارث الهي بردن جرم بوده كه امت پيامبر آخر الزمان بايد بخاطر اين نسب شريف پسر پيغمبر شان را به شهادت رسانده و سر از بدن مطهرش جدانمايند؟!

امام حسين (عليه السلام)در زمانيكه برروي معارف غدير پرده ها كشيده شده بود نداي "هيهات من الذله" را سرداده و عزت و سربلندي معارف غدير علي عليه السلام را به گوش جهانيان رسانيد و اين ندا الآن به گوش همه ي غديريان رسيده است . و شوق زيارت آن حضرت روز به روز در دل هايشان اضافه گشته و در اين روز براي گراميداشت شهادت آن حضرت با پاي پياده عازم زيارت آن بزرگوار شده و رنج و سختي سفر را با پاي پياده عاشقانه تحمل كرده وبراي اظهار ايمان خود ونشان دادن پاي بنديشان به معارف غدير بااشك چشم ودلي سوزان بر حسين بن علي عليه السلام سلام ميدهند.

تنها براي شهادت امام حسين عليه السلام اربعين گرفته مي شود

تنها براي شهادت امام حسين عليه السلام است كه " اربعين "گرفته مي شود ،اين تعظيم شعائر الهي است زيرا در روز اربعين وقايعي خاص اتفاق افتاده است كه در هيچ اربعيني بعد از شهادت ديگر اهل بيت عليهم السلام اتفاق نيفتاده است.

در اين روز با ورود كاروان اسرائي كه از كربلا درحالي وداع نموده بودند كه بدنهاي عزيزانشان به خاك سپرده نشده بود، تمام مصائب يك جا براي اين ها تداعي گشته و بزرگ ترين مجلس عزاداري برگزار گرديد:

ص: 2

روضه خوان هايي از جمله زين العابدين عليه السلام، حضرت زينب سلام الله عليها و جابر به همراه عطيه، آن هايي كه هم روضه خوان بودند هم گريه كن.

دفن سرمقدس حضرت سيدالشهدا عليه السلام و ديگر سرهاي مقدس شهدا، سرهايي كه چهل روز از بدن هايشان جداشده بود و برروي نيزه ها منزل به منزل براي نمايش به دشمنان خدا برده مي شد.

وقايعي جانسوز در روز اربعين در كربلا اتفاق افتاد كه هرساله شيعيان و محبين آن حضرت را وا ميدارد باپاي پياده با حركتي پرشور و نمادين به زيارت مولاي خود حضرت سيدالشهدا عليه السلام بروند و نشانه ي ايمان خودشان را به عنوان يك مؤمن به ظهور برسانند.

تعظيم اربعين و زيارت آن حضرت در اين روز پيروي از سنت زين العابدين عليه السلام و اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خاصه حضرت زينب سلام الله عليها مي باشد و هم چنين پيروي از سنت اصحاب خاص رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين عليه السلام و جناب جابر مي باشد. او كه در اين روز باحالتي خاص و سوزش دل به زيارت آن حضرت آمد و دركنار قبر مطهر آن حضرت روضه خواند و گريست.

بنابراين زيارت امام حسين عليه السلام در روز اربعين چون سنت اهل بيت عليهم السلام و سيره صحابي خاص اهل بيت عليهم السلام است و يادآوري همه ي مصائب روز عاشورا براي اهل بيت عليهم السلام درسرزمين كربلاست از شعائر حسيني است و تعظيم شعائر حسيني، تعظيم شعائرالهي است.

وما در مورد ديگر اهل بيت عليهم السلام درمورد اربعين شهادت شان چنين سيره و سنتي از اهل بيت عليهم السلام و با چنين وقايع جانسوز نداريم. بنابراين شيعيان نيز به پيروي از سيره و سنت عزاداري اهل بيت عليهم السلام در ورود حزن آور به كربلا و زيارت امام حسين عليه السلام دراين روز وتوصيه آن ها به اين كه اين زيارت نشانه ي مؤمن است بحمدلله هرساله باپاي پياده از اطراف كربلا چندين روز به اربعين مانده حركت كرده و باتحمل مشكلات و سختي بااشتياق در روز اربعين خود را به كربلا مي رسانند.

ص: 3

زيارت امام حسين در روز اربعين

متن

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعَدَةَ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قَالَ لِي مَوْلَايَ الصَّادِقُ عليه السلام فِي زِيَارَةِ الْأَرْبَعِينَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ:

السَّلَامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ

اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلَادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَعَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِي هَوَاهُ وَ أَسْخَطَكَ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ-وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ لِلنَّارِ فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِكَ فِي طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مِتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ

ص: 4

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ

اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيَابِهَا

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّينِ وَ أَرْكَانِ الْمُسْلِمِينَ وَ مَعْقِلُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ

أَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي وَ قَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ أَجْسَامِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ

وَ بَاطِنِكُمْ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ وَ تَنْصَرِفُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ

ترجمه

سلام بر ولي خدا و دوست او سلام بر خليل خدا و بنده نجيب او سلام بر بنده برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش سلام بر حسين مظلوم و شهيد سلام بر آن بزرگواري كه به گرفتاريها اسير بود و كشته اشك روان گرديد؛خدايا من براستي گواهي دهم كه آن حضرت ولي (و نماينده) تو و فرزند ولي تو بود و برگزيده ات و فرزند برگزيده ات بود كه كامياب شد.

به بزرگداشت تو، گراميش كردي بوسيله شهادت و مخصوصش داشتي به سعادت و برگزيدي او را به پاكزادي و قرارش دادي يكي از آقايان (بزرگ) و از رهروان پيشرو و يكي از كساني كه از حق دفاع كردند.

ص: 5

و ميراث هاي پيامبران را به او دادي و از اوصيايي كه حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادي او نيز در دعوت مردم جاي عذر و بهانه اي (براي كسي) نگذارد و بي دريغ خيرخواهي كرد و جان خود را در راه تو داد؛تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و ناداني و سرگرداني (در وادي ) گمراهي و چنان شد كه همدست شدند بر عليه آن حضرت كساني كه دنيا فريبشان داد و فروختند بهره (كامل و سعادت خود را) به بهاي پست ناچيزي و بداد آخرتش را در مقابل بهايي اندك و بي مقدار و بزرگي كردند.

و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند، و تو و پيامبرت را به خشم آوردند و پيروي كردند از ميان بندگانت آناني را كه اهل دو دستگي و نفاق بودند و كساني را كه بارهاي سنگين گناه بدوش مي كشيدند و بدين جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (كه چنان ديد) با شكيبايي و پاداش جويي با آنها جهاد كرد تا خونش در راه پيروي تو ريخت و حريم مقدسش شكسته شد.

خدايا آنان را لعنت كن به لعنتي و بال دار و عذابشان كن به عذابي دردناك سلام بر تو اي فرزند رسول خدا سلام بر تو اي فرزند آقاي اوصياء گواهي دهم كه براستي تو امانتدار خدا و فرزند امانت دار اويي سعادتمند زيستي و ستوده از دنيا رفتي و گمگشته و ستمديده و شهيد درگذشتي.

و نيز گواهي دهم كه خدا براستي وفا كند بدان وعده اي كه به تو داده و به هلاكت رساند هركه را كه دست از ياريت برداشت و عذاب كند كسي كه تو را كشت و گواهم دهم كه تو به خوبي وفا كردي به عهد خدا و جهاد كردي در راه او تا مرگت فرا رسيد.

ص: 6

خدا لعنت كند كسي كه تو را كشت و خدا لعنت كند كسي كه به تو ستم كرد و خدا لعنت كند مردمي كه شنيدند جريان كشتن و ستم تو را و بدان راضي بودند خدايا من تو را گواه مي گيرم كه من دوست دارم هر كه او را دوست دارد و دشمنم با هر كه او را دشمن دارد. پدرم و مادرم به فدايت اي فرزند رسول خدا گواهي دهم كه تو براستي نوري بودي در پشت پدراني بلند مرتبه و رحم هايي پاكيزه كه آلوده ات نكرد اوضاع زمان جاهليت به آلودگيهايش و در برت نكرد از لباس هاي چركينش.

و گواهي دهم كه براستي تو از پايه هاي دين و ستون هاي محكم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ايماني و گواهي دهم كه تو براستي پيشواي نيكوكار با تقوا و پسنديده و پاكيزه و راهنماي راه يافته اي و گواهي دهم كه همانا امامان از فرزندانت روح و حقيقت تقوي و نشانه هاي هدايت و رشته هاي محكم (حق و فضيلت) و حجت هايي بر مردم دنيا هستند. و گواهي دهم كه من به شما ايمان دارم و به بازگشتتان يقين دارم با قوانين دينم و عواقب كردارم و دلم تسليم دل شما است و كارم پيرو كار شما است و ياريم برايتان آماده است تا آنكه خدا در ظهورتان اجازه دهد.

پس با شمايم نه با دشمنان شما، درودهاي خدا بر شما و بر روان هاي شما و پيكرهايتان و حاضرتان و غائبتان و آشكارتان و نهانتان آمين اي پروردگار جهانيان. پس دو ركعت نماز مي كني و دعا مي كني به آنچه مي خواهي و برمي گردي.

ص: 7

اسناد

1- المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 514

2- المزار (للشهيد الاول)، ص: 185

3- تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 6، ص: 113

4- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 788

5- البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 274

6- إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج 2، ص: 590

7- المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص: 489

8- زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص: 248

9- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 98، ص: 331

10- الوافي، ج 14، ص: 1581

اهميت اربعين حسيني

وروداهل بيت امام حسين (ع) به كربلاوياداوري مصائب

ثُمَّ قَالَ السَّيِّدُ وَ لَمَّا رَجَعَتْ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ ع وَ عِيَالُهُ مِنَ الشَّامِ وَ بَلَغُوا إِلَى الْعِرَاقِ قَالُوا لِلدَّلِيلِ مُرَّ بِنَا عَلَى طَرِيقِ كَرْبَلَاءَ فَوَصَلُوا إِلَى مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ وَ جَمَاعَةً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ رَجُلًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ وَرَدُوا لِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ فَوَافَوْا فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُكَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَكْبَادِ وَ اجْتَمَعَ إِلَيْهِمْ نِسَاءُ ذَلِكَ السَّوَادِ وَ أَقَامُوا عَلَى ذَلِكَ أَيَّاماً فَرُوِيَ عَنْ أَبِي حُبَابٍ الْكَلْبِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْجَصَّاصُونَ قَالُوا كُنَّا نَخْرُجُ

إِلَى الْجَبَّانَةِ فِي اللَّيْلِ- عِنْدَ مَقْتَلِ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) فَنَسْمَعُ الْجِنَّ يَنُوحُونَ عَلَيْهِ فَيَقُولُونَ:

مَسَحَ الرَّسُولُ جَبِينَهُ فَلَهُ بَرِيقٌ فِي الْخُدُودِ أَبَوَاهُ مِنْ عَلْيَا قُرَيْشٍ وَ جَدُّهُ خَيْرُ الْجُدُودِ

هنگامى كه زنان و فرزندان حسين از شام برگشتند و بعراق رسيدند به راهنما گفتند: ما را از طريق كربلا ببر. وقتى به موضع قتلگاه رسيدند، جابر بن عبد اللَّه انصارى را با گروهى از بنى هاشم و مردى از آل رسول اللَّه يافتند كه براى زيارت امام حسين عليه السلام وارد شده بودند. همه در يك وقت وارد شدند و با يك ديگر شروع بگريه و حزن كردند و لطمه بصورت زدند. ماتمى بپا كردند كه فوق العاده دلخراش و جگر سوز بود. زنان آن ديار نيز به ايشان پيوستند و عموما چند روزى عزادارى كردند.

ص: 8

ابو حباب كلبى ميگويد: گچكارها گفتند: ما پس از قتل امام حسين عليه السلام شبانه بر سر قبر امام حسين (كه در آن موقع بيابان بود) مي رفتيم، مي شنيديم كه جنّ براى آن حضرت نوحه سرائى مي كردند و مي گفتند:

مَسَحَ الرَّسُولُ جَبِينَهُ فَلَهُ بَرِيقٌ فِي الْخُدُودِ أَبَوَاهُ مِنْ عَلْيَا قُرَيْشٍ وَ جَدُّهُ خَيْرُ الْجُدُودِ

يعنى: «پيغمبر خدا دست مهربانى به پيشانى حسين ميكشيد و گونه هاى صورت حسين درخشنده بود. پدر و مادر حسين از بزرگواران قبيله قريش بودند و جد بزرگوارش بهترين جد بود.»

منبع:

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 45، ص: 147

زندگانى حضرت امام حسين(ع)(ج 45)، ص: 194

دفن سرهاي مقدس

الف) شيخ صدوق (متوفاى 381 ق) مى نويسد: «امام سجاد عليه السلام با اهل بيت عليهم السلام به همراه سرهاى مبارك شهيدان (از دمشق) خارج شدند و سرهاى مقدس را به كربلا باز گردانند و (به خاك سپردند)». «1»

ب) فتّال نيشابورى (متوفاى 508 ق) نيز مى نويسد: «خَرَجَ عَليُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام بِالنِّسْوَةِ، وَرَدَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ إلى كَرْبَلاءَ؛ امام على بن الحسين عليه السلام همراه با زنان، سر امام حسين عليه السلام را به كربلا بازگرداند». «2»

ج) ابن شهر آشوب (متوفاى 588 ق) نيز در مناقب، اعاده سر مطهر امام حسين عليه السلام را به بدنش ذكر كرده است. «3»

د) عالم بزرگ اهل سنّت سبط بن جوزى (متوفاى 654 ق) نيز مى نويسد: «أَلْأَشْهَرُ أَنَّهُ رُدَّ إلى كَرْبِلاءَ فَدُفِنَ مَعَ الْجَسَدِ؛ قول مشهورتر آن است كه سر مبارك آن حضرت به كربلا آورده شد و در كنار پيكر مطهرش دفن گرديد». «4»

ه) علّامه مجلسى نيز مى نويسد: «مشهور ميان علماى اماميه آن است كه سر مبارك آن حضرت كنار پيكر شريفش به خاك سپرده شد و اين كار توسط امام على بن الحسين عليه السلام انجام گرفت. «5»

ص: 9

و) شبلنجى عالم بزرگ اهل سنت نيز مى نويسد: «اماميه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسين عليه السلام سر مطهر آن حضرت به بدنش در كربلا ملحق شد». «6»

بنابراين، با توجّه به اين نكته كه سرهاى شهدا به كربلا بازگردانده شد و آن هم توسط امام سجّاد عليه السلام صورت گرفت و در كنار بدن هاى مطهّر به خاك سپرده شد.

پي نوشت ها

(1). امالى صدوق، مجلس 31، ص 168، ح 4، (خَرَجَ عَليُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام بِالنِّسْوَةِ وَرَدَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ إِلى كَرْبَلاءَ)

(2). روضة الواعظين، ص 192

(3). مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 85

(4). تذكرة الخواص، ص 150

(5). بحارالانوار، ج 45، ص 145

(6). نورالابصار، ج 2، ص 44

زيارت جابر بهمراه عطيه درروز اربعين

شخصيت علمي عطيّة

عطيّة بن سعد بن جناده عوفى ، از رجال علم و حديث شيعه بود. وى در زمان خلافت اميرالمؤ منين عليه السّلام در كوفه به دنيا آمد. نام عطيّه ، به پيشنهاد آن حضرت بر وى نهاده شد. او از راويان موثق شيعه بود كه حتّى در كتب رجالى اهل سنّت هم توثيق شده است . وى به جرم تشيّع و هوادارى على عليه السّلام از سوى حجّاج بن يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت . به دستور حجاج ، او را گرفتند و چون حاضر نشد على عليه السّلام را لعن كند، چهارصد تازيانه بر بدنش زدند و موى سر و ريش او را تراشيدند. از آن پس به خراسان رفت و پس از مدّتى به كوفه بازگشت . در كوفه بود تا در سال 111 هجرى درگذشت .

ص: 10

منبع:

معارف و معاريف ، ج 4 ، ص 1567 .

جابربهمراه عطيه

أخبرنا الشيخ الأمين أبو عبد الله محمد بن شهريار الخازن بقراءتي عليه في مشهد مولانا أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في شوال سنة اثنتي عشرة و خمسمائة قال أملأ علينا أبو عبد الله محمد بن محمد البرسي قال: أخبرني أبو طاهر محمد بن الحسين القرشي المعدل قال: حدثنا أبو عبد الله أحمد بن أحمد بن حمران الأسدي قال:

حدثنا أبو أحمد إسحاق بن محمد بن علي المقري قال: حدثنا عبد الله قال: حدثنا عبيد الله بن محمد بن الأيادي قال: حدثنا عمر بن مدرك قال: حدثنا يحيى بن زياد الملكي قال: أخبرنا جرير بن عبد الحميد عن الأعمش عن عطية العوفي قال: خرجت مع جابر بن عبد الله الأنصاري زائرين قبر الحسين بن علي بن أبي طالب عليه السلام فلما وردنا كربلاء دنا جابر من شاطئ الفرات فاغتسل ثم اتزر بإزار و ارتدى بآخر ثم فتح صرة فيها سعد فنثرها على بدنه ثم لم يخط خطوة إلا ذكر الله تعالى حتى إذا دنا من القبر قال ألمسنيه فألمسته فخر على القبر مغشيا عليه فرششت عليه شيئا من الماء فلما أفاق قال يا حسين ثلاثا ثم قال حبيب لا يجيب حبيبه ثم قال و أنى لك بالجواب و قد شحطت أوداجك على أثباجك و فرق بين بدنك و رأسك فأشهد أنك ابن خاتم النبيين و ابن سيد المؤمنين و ابن حليف التقوى و سليل الهدى و خامس أصحاب الكساء و ابن سيد النقباء و ابن فاطمة سيدة النساء و ما لك لا تكون هكذا و قد غذتك كف سيد المرسلين و ربيت في حجر المتقين و رضعت من ثدي الإيمان و فطمت بالإسلام فطبت حيا و طبت ميتا غير أن قلوب المؤمنين غير طيبة لفراقك و لا شاكة في الخيرة لك فعليك سلام الله و رضوانه و أشهد أنك مضيت على ما مضى عليه أخوك يحيى بن زكريا ثم جال بصره حول القبر و قال السلام عليكم أيتها الأرواح التي حلت بفناء الحسين و أناخت برحله و أشهد أنكم أقمتم الصلاة و آتيتم الزكاة و أمرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر و جاهدتم الملحدين و عبدتم الله حتى أتاكم اليقين و الذي بعث محمدا بالحق نبيا لقد شاركناكم فيما دخلتم فيه قال عطية فقلت له يا جابر كيف و لم نهبط واديا و لم نعل جبلا و لم نضرب بسيف و القوم قد فرق بين رءوسهم و أبدانهم و أوتمت أولادهم و أرملت أزواجهم؟ فقال يا عطية سمعت حبيبي رسول الله صلي الله عليه واله يقول من أحب قوما حشر معهم و من أحب عمل قوم أشرك في عملهم و الذي بعث محمدا بالحق نبيا أن نيتي و نية أصحابي على ما مضى عليه الحسين ع و أصحابه خذني نحو إلى أبيات كوفان فلما صرنا في بعض الطريق قال يا عطية هل أوصيك و ما أظن أنني بعد هذه السفرة ملاقيك أحبب محب آل محمد ص ما أحبهم و أبغض مبغض آل محمد ما أبغضهم و إن كان صواما قواما و ارفق بمحب محمد و آل محمد فإنه إن تزل له قدم بكثرة ذنوبه ثبتت له أخرى بمحبتهم فإن محبهم يعود إلى الجنة و مبغضهم يعود إلى النار.

ص: 11

ترجمه:

شيخ جليل القدر عماد الدين ابوالقاسم طبرى آملى كه از اجلاّء فن حديث و تلميذ ابوعلى بن شيخ طوسى است در كتاب (بشارة المصطفى) كه از كتب بسيار نفيسه است، مُسنَداً روايت كرده است از عطيّة بن سعد بن جُنادَةَ العوفى الكوفى كه از رُوات اماميه است و اهل سنّت در رجال تصريح كرده اند به صدق او در حديث كه گفت : ما بيرون رفتيم با جابر بن عبداللّه انصارى به جهت زيارت قبر حضرت حسين عليه السّلام پس زمانى كه به كربلا وارد شديم جابر نزديك فرات رفت و غسل كرد پس جامه را لنگ خود كرد و جامه ديگر را بر دوش افكند پس گشود بسته اى را كه در آن (سُعد) بود و بپاشيد از آن بر بدن خود، پس به جانب قبر روان شد و گامى بر نداشت مگر با ذكر خدا تا نزديك قبر رسيد مرا گفت : كه دست مرا به قبر گذار، من دست وى را بر قبر گذاشتم چون دستش به قبر رسيد بى هوش بر روى قبر افتاد، پس آبى بر وى پاشيدم تا به هوش آمد و سه بار گفت يا حسين ! سپس گفت : حَبيبٌ لا يُجيبُ حَبيبَهُ؟ آيا دوست جواب نمى دهد دوست خود را؟ پس گفت : كجا توانى جواب دهى و حال آنكه در گذشته از جاى خود رگهاى گردن تو و آويخته شده بر پشت و شانه تو، و جدائى افتاده ما بين سر و تن تو، پس شهادت مى دهم كه تو مى باشى فرزند خير النّبيين و پسر سيّدالمؤ منين و فرزندهم سوگند تقوى و سليل هُدى و خامس اصحاب كساء و پسر سيّد النقباء و فرزند فاطمه عليهاالسّلام سيّده زنها و چگونه چنين نباشى و حال آنكه پرورش داده ترا پنجه سيّدالمرسلين و پروريده شدى در كنار متّقين و شير خوردى از پستان ايمان و بريده شدى از شير باسلام و پاكيزه بودى در حيات و ممات ، همانا دلهاى مؤ منين خوش نيست به جهت فراق تو و حال آنكه شكى ندارد در نيكوئى حال تو، پس بر تو باد سلام خدا و خشنودى او، و همانا شهادت مى دهم كه تو گذشتى بر آنچه گذشت بر آن برادر تو يحيى بن زكريا. پس جابر گردانيد چشم خود را بر دور قبر و شهدا را سلام كرد بدين طريق : اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيَّتُهَا الاَرْواحُ الّتى حَلَّت بِفِناءِ قَبْرِ الْحُسَينِ عَلَيْهِ السَّلامُ وَ اَناخَتْ بِرَحْلِهِ؛ اَشْهَدُ اَنَّكُم اَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ اَمَرتُمْ بِالمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ المُنكَرِ وَ جاهَدْتُمُ المُلْحِدينَ وَ عَبدْتُمُ اللّهَ حَتّى اَتيكُمُ اْليَقينُ. پس گفت : سوگند به آنكه بر انگيخت محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را به نبوّت حقّه كه ما شركت كرديم در آنچه شما داخل شديد در آن . عطيه گفت : به جابر گفتم : چگونه ما با ايشان شركت كرديم و حال آنكه فرود نيامديم ما وادئى را و بالا نرفتيم كوهى را و شمشير نزديم و امّا اين گروه ، پس جدائى افتاده ما بين سر و بدنشان و اولادشان يتيم و زنانشان بيوه گشته ؟! جابر گفت : اى عطيّه ! شنيدم از حبيب خود رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه مى فرمود: هر كه دوست دارد گروهى را، با ايشان محشور شود و هر كه دوست داشته باشد عمل قومى را، شريك شود در عمل ايشان . پس قسم به خداوندى كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را به راستى برانگيخته كه نيّت من و اصحابم بر آن چيزى است كه گذشته بر او حضرت حسين عليه السّلام و ياورانش . پس جابر گفت : ببريد مرا به سوى خانه هاى كوفه ، پس چون پاره اى راه رفتيم به من گفت : اى عطيّه آيا وصيّت كنم ترا و گمان ندارم كه برخورم ترا پس از اين سفر، و آن وصيّت اين است كه دوست دار دوست آل محمّد را مادامى كه ايشان را دوست دارد، و دشمن دار دشمن آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را تا چندى كه دشمن است با ايشان اگر چه روزه دار و نمازگزار باشند، و مدارا كن با دوست آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم اگر چه بلغزد از ايشان پائى از بسيارى گناهان و استوار و ثابت بماند پاى ديگر ايشان از راه دوستى ايشان ، همانا دوست ايشان بازگشت نمايد به بهشت و دشمن ايشان باز گردد به دوزخ.

ص: 12

منبع:

بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة)، ج 2، ص: 75

نحوه زيارت اربعين جابر

وَ قَالَ عَطَاءٌ كُنْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ يَوْمَ الْعِشْرِينَ مِنْ صَفَرٍ فَلَمَّا وَصَلْنَا الْغَاضِرِيَّةَ اغْتَسَلَ فِي شَرِيعَتِهَا وَ لَبِسَ قَمِيصاً كَانَ مَعَهُ طَاهِراً ثُمَّ قَالَ لِي أَ مَعَكَ شَيْ ءٌ مِنَ الطِّيبِ يَا عَطَاءُ قُلْتُ مَعِي سُعْدٌ فَجَعَلَ مِنْهُ عَلَى رَأْسِهِ وَ سَائِرِ جَسَدِهِ ثُمَّ مَشَى حَافِياً حَتَّى وَقَفَ عِنْدَ رَأْسِ الْحُسَيْنِ عليه السلام وَ كَبَّرَ ثَلَاثاً ثُمَّ خَرَّ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا آلَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا صَفْوَةَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا سَادَاتِ السَّادَاتِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا لُيُوثَ الْغَابَاتِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِلْمِ الْأَنْبِيَاءِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِسْمَاعِيلَ ذَبِيحِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِيسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهِيدَ بْنَ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا قَتِيلَ بْنَ الْقَتِيلِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ وَ ابْنَ وَلِيِّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ عَلَى خَلْقِهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ بَرَرْتَ وَالِدَيْكَ وَ جَاهَدْتَ عَدُوَّكَ أَشْهَدُ أَنَّكَ تَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ تَرُدُّ الْجَوَابَ وَ أَنَّكَ حَبِيبُ اللَّهِ وَ خَلِيلُهُ وَ نَجِيبُهُ وَ صَفِيُّهُ وَ ابْنُ صَفِيِّهِ زُرْتُكَ مُشْتَاقاً فَكُنْ لِي شَفِيعاً إِلَى اللَّهِ يَا سَيِّدِي أَسْتَشْفِعُ إِلَى اللَّهِ بِجَدِّكَ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ وَ بِأَبِيكَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ وَ بِأُمِّكَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلِيكَ وَ ظَالِمِيكَ وَ شَانِئِيكَ وَ مُبْغِضِيكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ ثُمَّ انْحَنَى عَلَى الْقَبْرِ وَ مَرَّغَ خَدَّيْهِ عَلَيْهِ وَ صَلَّى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ جَاءَ إِلَى قَبْرِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ وَ ابْنَ مَوْلَايَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ لَعَنَ اللَّهُ ظَالِمَكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِمَحَبَّتِكُمْ وَ أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْ عَدُوِّكُمْ ثُمَّ قَبَّلَهُ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ الْتَفَتَ إِلَى قُبُورِ الشُّهَدَاءِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَى الْأَرْوَاحِ الْمُنِيخَةِ بِقَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ- السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا شِيعَةَ اللَّهِ وَ شِيعَةَ رَسُولِهِ وَ شِيعَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا طَاهِرُونَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا مَهْدِيُّونَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَبْرَارُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْحَافِّينَ بِقُبُورِكُمْ جَمَعَنِيَ اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ فِي مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ تَحْتَ عَرْشِهِ.

ص: 13

« عطاء » روايت كرده كه گفت :

با جابر براى زيارت حضرت سيد الشهداء عليه السلام به كربلا آمديم . جابر غسل كرد و بر خود عطر زد . دستش را گرفته به روى قبر مطهّر حضرت سيد الشهداء عليه السلام گذاشتم . بيهوش شد . بر صورت او آب زدم . به حال آمد . با سوز دل سخنانى جگر سوز به محضر حضرت حسين عليه السلام عرضه داشت ،

سلام بر شما اى خاندان خدا، سلام بر شما اى برگزيدگان خدا، سلام بر شما اى انتخاب گشته هاى خدا از ميان خلق، سلام بر شما اى آقايان آقاها، سلام بر شما اى شيران بيشه ها،سلام بر شما اى كشتيهاى نجات، سلام بر تو اى ابا عبد اللّه الحسين، سلام بر تو اى وارث دانش پيامبران، رحمت و بركات خدا بر تو باد، سلام بر تو اى وارث آدم برگزيده خدا سلام بر تو اى وارث نوح پيامبر خدا، سلام بر تو اى وارث ابراهيم دوست خدا سلام بر تو اى وارث اسماعيل قربانى خدا، سلام بر تو اى وارث موسى همسخن خدا سلام بر تو اى وارث عيسى روح خدا، سلام بر تو اى وارث محمّد حبيب خدا سلام بر تو اى فرزند محمّد مصطفى، سلام بر تو اى فرزند على مرتضى، سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا، سلام بر تو اى فرزند خديجه كبرى، سلام بر تو اى شهيد فرزند شهيد، سلام بر تو اى كشته فرزند كشته، سلام بر تو اى ولىّ خدا و فرزند ولىّ خدا سلام بر تو اى حجّت خدا و فرزند حجّت خدا بر خلقش، گواهى مى دهم كه تو نماز بپا داشتى، و زكات پرداختى، و به معروف امر كردى، و از منكر نهى نمودى، و مصيبت زده پدر و مادر شدى، و با دشمنت جهاد كردى، و گواهى مى دهم كه تو سخن را مى شنوى، و پاسخ مى دهى، و تو حبيب و دوست و بنده نجيب و برگزيده و فرزند برگزيده خدايى، اى مولاى من و فرزند مولاى من مشتاقانه تو را زيارت نمودم. اى آقاى من به درگاه خدا شفيع من باش، اى آقاى من، به درگاه خدا طلب شفاعت مى كنم به وسيله جدّت سرور پيامبران، و پدرت سرورجانشينان، و مادرت فاطمه سرور بانوان جهانيان، خدايا لعنت كند قاتل و ستمگر و غارت گر و دشمنت را از گذشتگان و آيندگان، و درود خدا بر آقاى ما محمّد و خاندان پاك و پاكيزه اش. سپس قبر مطهّر را ببوس و رو به جانب على بن الحسين عليه السّلام كن و در زيارت آن جناب بگو: سلام بر تو اى مولاى من و فرزند مولاى من، خدا لعنت كند كشنده تو و ستم كننده بر تو را، من به زيارت شما و محبتّتان به خدا تقرب مى جويم، و از دشمنانتان اعلام بيزارى مى كنم سلام و رحمت و بركات خدا بر تو اى مولايم. بعد برو تا به قبور شهدا (رضوان اللّه عليهم) برسى آنجا بايست و بگو: سلام بر ارواح خفته در كنار قبر ابى عبد اللّه الحسين (درود بر او)، سلام بر شما اى پاكان از آلودگى، سلام بر شما اى هدايت شده گان سلام بر شما اى نيكان خدا، سلام بر شما و بر همه فرشتگان پيرامون قبرهايتان خدا ما و شما را در جايگاه رحمتش و زير عرشش گرد آورد، كه او مهربان ترين مهربانان است، و سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد.

ص: 14

منبع:

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 98، ص: 330

زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص: 529

زيارة اربعين نشانه مومن

وَ قَالَ الْحَسَنُ الْعَسْكَرِيُّ (عليه السلام): عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: صَلَاةُ إِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم.

امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرموده است: پنج چيز از نشانه هاى مؤمن است. گزاردن پنجاه و يك ركعت نماز واجب و نافله و زيارت اربعين و انگشتر در دست راست كردن و پيشانى بر خاك ساييدن و بلند گفتن بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم. (1)

علائم مؤمن

اين روايت ما را به اين عادت همگان شناخته شده ميان مردم راهنمائى مى كند، بزرگداشت سيد الشهداء و بر پائى مجالس ذكر او در روز اربعين از جانب كسانى است كه محب و شيعه او باشند و بدون شك شيعيان همان مؤمنينى هستند كه به امامت او معتقد باشند و از علائم ايمان و محبت آنها به آقاى جوانان بهشت، حضور يافتن نزد قبر مطهر وى در روز اربعين باراى اقامه ماتم و تجديد عهد و ميثاق با وى مى باشد.تصرف كردن در جمله زياه الأربعين به اينكه بگوييم منظور از آن زيارت چهل فرد مؤمن باشد، يك كج فهمى است كه ذوق سليم از آن اباء و امتناع دارد، چون اگر منظور حديث، زيارت چهل مؤمن بود، مى بايست الف و لام نياورد و بگويد: زياره اربعين، الان كه الف و لام عهد را آورده است معلوم مى شود همان زيارت اربعين معهود و معروف مد نظر است كه يكى از علائم ايمان و محبت نسبت به ائمه عليهم السلام مى باشد.

ص: 15

باب نجات و كشتى رحمت

نكته ديگر اينكه ائمه معصومين عليهم السلام اگر چه عموماً درهاى نجات و كشتيهاى رحمت هستند و با ولايت آنان مؤمن از غير مؤمن شناخته مى شود و همگان در راه دعوت به دين شهيد شدند و جان خود را براى امتثال امر خداوند اهدا كرده اند و لذا امام حسن مجتبى عليه السلام مى فرمايند: اين امر را دوازده امام دارند هيچ كدام از آنها نيست مگر اينكه مقتول يا مسموم مى شود، و لذا واجب است اقامه ماتم در اربعين هر كدام از ائمه، اما قرينه حاليه، علماء را ملزم كرده است كه از اين جمله، خصوص زيارت حسين عليه السلام را بفهمند، زيرا قضيه سيد الشهداء است كه ميان دعوت حق و باطل تميز داده و لذا گفته مى شود كه آغاز اسلام، محمدى، و بقاء آن حسينى است و حديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه حسين از من است و من از حسينم، به همين مطلب اشاره مى كند، زيرا آنچه سيد الشهداء تحمل كرد براى محكم كردن اساس اسلام، پاك كردن خارهاى باطل از راه شريعت و آگاه كردن نيكان به جرائم اهل ضلال و گمراهى بود و اين عين نهضت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى نشر دعوت الهى بود. به همين دليل است كه ائمه معصومين عليه السلام هيچ فرصتى نيافته اند مگر اينكه نظرها را به اين نهضت كريمه، متوجه سازند، چون اين نهضت در بر گيرنده فاجعه هائى است كه صخره را فرو مى ريزد و مى دانند كه مواظبت بر آشكار كردن مظلوميت حسين عليه السلام عاطفه ها را تحريك و دلها را نرم مى كند، شنونده مى داند كه حسين امامى عادل است، هرگز به پستى تن نمى دهد، او امامت را از جد و پدر خود گرفته است و هر كس به مبارزه او برخيزد از عدالت خارج است، هنگامى كه شنونده دانست كه حق با حسين عليه السلام و فرزندان معصوم اوست بدون شك راه آنان را خواهد پيمود.

ص: 16

از اين روست كه از جانب ائمه عليهم السلام تشويق به اقامه ماتم در هيچ اربعينى حتى اربعين پيامبر عاليقدر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم وارد نشده است زيرا تذكر دادن فاجعه كربلا يك عامل قوى در باقى گذاردن رابطه دينى، و متوجه كردن نظرها به كربلا در احيأ امر معصومين عليهم السلام جذاب تر است. و به هر حال براى خواننده گرامى اختصاص زيارت اربعين به مؤمن آشكار مى شود اگر نظائر و هم قرينه هاى آن را كه حديث بر آنها اشاره نموده است.

نخستين آنها نماز پنجاه و يك ركعت است كه در شب معراج تشريع شد و با شفاعت پيامبر به پنج نماز واجب بسنده شد: هفده ركعت در صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء و سى و چهار ركعت نافله: هشت ركعت نافله ظهر قبل از آن و هشت ركعت نافله عصر قبل از آن، چهار ركعت مغرب بعد از صبح و يازده ركعت نافله شب كه با اضافه نمودن آنها به نمازهاى واجب مجموعاً پنجاه و يك ركعت مى شوند. اين عمل از مواردى است كه مختص به اماميه است، اهل سنت اگر چه در عدد فرائض، موافق با شيعه هستند اما در نوافل اقوال آنها مختلف و گونه گون است: در فتح القدير از ابن همام حنفى ج 1، ص 314 آمده است كه نوافل دو ركعت قبل از فجر، چهار ركعت قبل از ظهر و دو ركعت بعد از ظهر، چهار ركعت قبل از مغرب و دو ركعت بعد از آن و چهار ركعت بعد از عشاء است در مورد نافله شب هم اختلاف است كه آيا هشت ركعت است يا دو ركعت يا سيزده ركعت يا بيشتر؟ كه مجموع نوافل شب و روز با نمازهاى واجب پنجاه و يك ركعت نمى شود و لذا پنجاه و يك ركعت مخصت به اماميه است. دومين چيزى كه روايت ذكر كرده بلند بسم الله گفتن است. اماميه در نمازهاى جهريه (نمازى كه بايد با صداى بلند خواند شود يعنى صبح و مغرب و عشاء) آن را واجب مى دانند و در نمازهاى اخفاتيه (ظهر و عصر) آن را مستحب مى دانند.

ص: 17

مورد دوم: آشكارا گفتن بسم الله الرحمن الرحيم است اماميه معتقدند كه در نمازهاى واجب جهرى مثل مغرب، عشاء و صبح به صورت وجوبى آشكارا گفتن آن لازم است و به صورت استحباب در نمازهاى اخفاتى مانند ظهر و عصر.

فخر رازى مى گويد: شيعه معتقد است كه بلند گفتند بسم الله در نمازهاى جهرى و اخفاتى از سنت است و بقيه فقهأ با اين نظر شيعه، مخالف هستند. به تواتر ثابت شده است كه على بن ابيطالب عليه السلام بسم الله را بلند مى گفت و هر كس در دين خود به على عليه السلام اقتدا كند به تحقيق هدايت يافته است و دليل آن هم قول پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است كه فرمود: خدايا حق را با على عليه السلام بگردان هر جا كه بوده باشد.البته اين كلمه فخر رازى را ابو الثناء آلوسى هضم نكرده است و لذا گفته است: اگر فردى به جميع آنچه از اميرالمؤمنين متواتر است عمل كند به تحقيق كافر شده است، چون بايد به بعضى ايمان آورد و به بعضى كافر شود و اينكه گفته شده كه هر كس در دين خود به على عليه السلام اقتدا كند هدايت شده، مسلم است، ولى در صورتى است كه روايتى كه كارهاى على عليه السلام را حكايت مى كند مسلم و متواتر باشد.اين هجوم آلوسى و امثال او، به شيعه ضرر نمى رساند كه قدمهاى خود را بر ولايت سيد اوصياء راسخ گردانيده اند. پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: اى على خداى تعالى را نشناخت مگر من و تو، مرا نشناخت مگر خدا تو، و تو را نشناخت مگر خدا و من. اهل تسنن در مسأله جهر با اماميه مخالف هستند. در مغنى ابن قدامه ج 1، ص 478 بدايع الصنايع كاشانى ج 1، ص 204 و شرح زرقانى بر مختصر ابى الضياء ج 1، ص 216 آمده است كه بلند گفتن بسم الله در نماز سنت نيست.

ص: 18

سومين چيزى كه حديث به آن متعرض شده است، اينست كه انگشتر را به دست راست بكنند، اماميه طبق روايات ائمه عليه السلام به آن ملتزم شده اند و گروهى از اهل تسنن مخالفت كرده اند. ابن حجاج مالگى مى گويد: سنت اينست كه هر نجاستى با دست چپ گرفته شود و هر شيأ پاك با دست راست گرفته شود، لذا در مورد انگشتر مستحب اينست كه به دست چپ زده شود چون با دست راست گرفته مى شود و به دست چپ زده مى شود.

ابن حجر حكايت مى كند كه مالك اكراه داشت انگشتر را به دست راست بزند و آن را به دست چپ مى زد و از مالكيه باجى مبالغه كرده است. در اينكه انگشتر به دست چپ نمودن ارجح است شيخ اسماعيل بروسوى در عقد الدرر روايت كرده است كه در اصل سنت بر اين بوده است كه انگشتر را به دست راست بزنند و چون اين كار شعار اهل بدعت و ظلمت (شيعه) شد لذا در زمان ما سنت بر اينست كه انگشتر را به دست چپ بزنند (يا للعجب!).

چهارمين چيزى كه در حديث ذكر شده است تعفير جبين است. تعفير در لغت به معناى بر خاك گذاشتن بر خاك سائيدن است و جبين به معناى پيشانى است. پس غرض بيان اين نكته است كه در سجود بايد پيشانى بر خاك گذاشته شود، او حنيفه و مالك و احمد بنابر روايتى سجده بر عمامه پيچيده شده و فزونى لباس و مطلق ملبوسات را تجويز كرده اند حنيفه سجده بر دست را نيز اجازه داده اند و همچنين سجده بر گندم و جو را نيز اجازه داده اند. اگر منظور از جبين صورت باشد پس هدف حديث اينست كه در سجده شكر ارجح اينست كه تمامى صورت به خاك ماليده شود و لذا صاحب مدارك استنباط كرده به خاك گذاشتن گونه ها وارد شده و به واسطه همين موسى بن عمران عليه السلام استحقاق خدا را يافت، و امامهى هم در تعفير (خاكمالى نمودن) اختلاف نظر ندارند. اهل تسنن چه در نماز و چه در سجده شكر ملتزم به تعفير نيستند در حالى كه نخعى و مالك و ابو حنيفه اصلاً سجده شكر را مكروه مى دانند ولى حنابله و شافعى به اصل سجده شكر، معتقدند بدون اينكه بر خاك باشد.

ص: 19

خلاصه اى درباره علائم مؤمن:

از آنچه ذكر شد آشكار مى شود كه منظور از زياره الأربعين ارشاد كردن دوستداران اهل بيت عليهم السلام به حاضر شدن در محل شهادت سيد الشهداء عليه السلام است تا اقامه عزا كنند با ذكر كردن آنچه بر او گذشت از قساوتى كه هيچ انسانى مرتكب نمى شود تا چه رسد به اينكه متدين هم بوده باشد، ياد او را زنده بدارند و حضور نزد قبر حسين عليه السلام در روز أربعين از آشكارترين علائم ايمان است. تعجب است از كسى كه در اين جمله تصرف كند و بگويد منظور از آن زيارت چهل مؤمن است در حالى كه هيچ قرينه اى بر آن وجود ندارد و الف و لام عهد همان زيارت اربعين را دلالت مى كند. البته زيارت چهل مؤمن هم از مواردى است كه به آن تشويق شده است ولى از اختصاصات مؤمن نيست در حالى كه زيارت حسين عليه السلام در چهلمين روز از قتلش از مواردى است كه مختص به مؤمن است و معلوم است آنها كه در روز اربعين در حرم مطهر حضور مى يابند شيعيان واقعى و پيروان حقيقى او مى باشند.

شاهد بر مطلب اينست كه بزرگان از علماء از اين حديث همان زيارت حسين عليه السلام در روز اربعين را فهميده اند. از جمله آنها ابو جعفر محمد بن حسن طوسى است در التهذيب (ج 2، ص 17) باب فضيلت زيارت حسين عليه السلام، پس از آنكه احاديثى درباره مطلق زيارت حسين عليه السلام نقل مى كند اوقات خاصى را نيز ذكر مى كند كه از جمله آنها عاشورا است و پس از آن اين حديث را ذكر مى كند. در مصباح المتهجد ص 551 در حوادث ماه صفر ذكر نموده و گفته است: در بيستم آن بازگشت حرم ابى عبدالله عليه السلام از شام به مدينه و ورود جابر بن عبدالله انصارى به كربلاء جهت زيارت ابى عبدالله عليه السلام است، او نخستين زائر بود و زيارت او زيارت اربعين بود، به تحقيق امام حسن عسكرى عليه السلام فرموده اند: علامات مؤمن پنج چيز است الى آخر. ابوريحان بيرونى نيز گفته است: در بيستم صفر سر به بدن باز گردانده شد و با آن دفن شد، در اين روز زيارت اربعين وارد شده است و روز بازگشت حرم حسين عليه السلام از شام مى باشد.علامه حلى در المنتهى مى فرمايد: زيارت حسين عليه السلام)در بيستم صفر مستحب است، امام حسن عسكرى عليه السلام در روايتى فرموده اند: علامات مؤمن پنج چيز است: الى آخر. سيد رضى الدين على بن طاووس در الاقبال در باب زيارت حسين عليه السلام در بيستم صفر مى گويد: ما روايت كرده ايم از امام حسن عسكرى عليه السلام كه فرموده اند: علامات مؤمن پنج چيز است... .

ص: 20

مرحوم مجلسى اعلى الله مقامه اين حديث را در مزار البحار در مبحث زيارت حسين عليه السلام در روز اربعين نقل مى كند، شيخ بحرانى در حدائق مى گويد: زيارت حسين عليه السلام در بيستم صفر از علامات مؤمن است.

شيخ عباس قمى در مفاتيح اين روايت را از تهذيب و مصباح المتهجد به عنوان دليل بر رجحان زيارت اربعين نقل مى كند بدون آنكه احتمال دهد كه چهل مؤمن منظور است. اينكه بعضى بعيد دانسته اند كه منظور از روايت، زيارت اربعين باشد از آن جهت است كه امام عليه السلام به آثار اخروى زيارت نپرداخته اند با اينكه اهل بيت عليهم السلام هنگام تشويق به زيارت حسين عليه السلام ثوابهاى مترتب بر آن را نيز ذكر مى كنند. البته اين استبعاد قابل توجه نيست، چون در اين حديث مى خواهند علائم مؤمن را ذكر كنند كه از غير مؤمن ممتاز شود و در صدد بيان آثار زيارت نيستند.

شيخ مفيد در مسار الشيعه، علامه حلى در تذكره و تحرير و ملامحسن فيض در تقويم المحسنين تصريح كرده اند كه استحباب زيارت در بيستم صفر است و اينكه شيخ بهائى در توضيح المقاصد اربعين را نوزدهم از صفر دانسته اند بنابر آن است كه روز دهم را نيز از چهل روز محاسبه كنند، در حالى كه اين امر خلاف متعارف است. (2)

منبع:

1. روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج 1، ص: 195

2.مقتل الحسين عليه السلام

زيارت اربعين دراسناد تاريخي

اما عده ي كه پيش از سيد بن طاووس در آثار يا مقاتل خود به مناسبت، تصريح و يا تاييدي بر اربعين داشته اند:

1- ابو مخنف - لوط بن يحيي - معاصر با امام حسين عليه السلام (1)

ص: 21

2- شيخ صدوق، (متوفي سال 381ق.) :

«امام سجاد عليه السلام با اهل بيت عليهم السلام و سرهي مطهر شهيدان از دمشق خارج شد و سرهي مقدس را در كربلا دفن كرد» . (2)

هر چند ايشان تصريح نكرده اند كه ورود اهل بيت عليهم السلام در روز اربعين سال 61 ق. بوده است اما از آنجا كه هيچ كس زمان ديگري را در تاريخ، بري ورود اهل بيت عليهم السلام به كربلا به ثبت نرسانده است، در نتيجه ورود امام سجاد عليه السلام به همراه اهل بيت به كربلا، در روز اربعين سال 61 ق. بوده است.

3- اسفرائني (متوفي 406ق.) - از علمي بزرگ مذهب شافعي - در مقتل خود تصريح مى كند كه اهل بيت عليهم السلام، بيستم صفر وارد كربلا شده و با جابر ملاقات كردند. او مى گويد: «و لما وصلوا الي بعض الطريق» (و چون به راهي رسيدند) نمى گويد: «و لما وصلوا الي طريق كربلا او العراق» (و چون به راه كربلا يا عراق رسيدند) تا اشكال شود راه كربلا از بين راه مدينه نيست، بلكه از خود شام است.

4- علم الهدي سيد مرتضي (متوفي 436ق.) مى نويسد:

«ان راس الحسين عليه السلام اعيد الي بدنه في كربلا» (3)

يعني: همانا سر مطهر امام حسين عليه السلام در كربلا به پيكر مقدس آن حضرت، عودت داده شد.

5- ابو ريحان بيروني، محقق و رياضيدان شهير (متوفي 440ق.) در كتاب نفيس خود «الآثار الباقية» چنين مى گويد:

«و في العشرين رد راس الحسين عليه السلام الي جثته حتي دفن مع جثته و فيه زيارة الاربعين و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام» (4)

يعني: سر مقدس امام حسين عليه السلام در بيستم صفر به جسد مطهر امام برگردانده و با پيكرش دفن گرديد. زيارت اربعين در خصوص اين روز است. اهل بيت عليه السلام نيز بعد از مراجعت از شام اين روز را حرمت نهادند.

ص: 22

پس ايشان تصريح مى كند كه ورود اهل بيت عليه السلام به كربلا پس از بازگشت از سفر شام بود نه قبل از رفتن به شام كه مرحوم شعراني ترجيح مى دهد.

6- شيخ طوسي (متوفي 460ق.) علت سنت شدن زيارت امام حسين عليه السلام در اربعين را تنها انجام مراسم تدفين سرهي مطهر امام عليه السلام و ساير شهدا در كربلا مى داند. (5)

7- شيخ فتال نيشابوري (متوفي 508ق.) مى گويد:

«خرج علي بن الحسين عليه السلام بالنسوة و رد راس الحسين عليه السلام الي كربلا» (6)

يعني: امام سجاد عليه السلام به همراه اهل بيت عليهم السلام، سر امام حسين عليه السلام را به كربلا بازگرداند.

8- عماد الدين طبري آملي (متوفي اوايل قرن ششم) . (7)

9- شيخ شهيد طبرسي در سال 508ق. (8)

10- ابن شهر آشوب (متوفي سال 588ق.) در مناقب اعاده سر مطهر به بدن را ذكر كرده است. (9)

11- علامه شهير و مورخ كبير، سبط ابن الجوزي از علماي بزرگ اهل سنت (متوفي سال 654ق.) چنين مى گويد:

«الاشهر انه رد الي كربلا فدفن مع الجسد» . (10)

يعني: بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسين عليه السلام به كربلا بازگردانده و با پيكرش دفن گرديد.

12- سيد بن طاووس - علي بن موسي بن جعفر - (متوفي 668ق.)، در كتاب لهوف، رجوع اهل بيت عليهم السلام به كربلا و همچنين دفن سر مطهر در كربلا را نقل كرده، و در كتاب اقبال، (11) لحوق سر مطهر به بدن در روز بيستم صفر را پذيرفته، گر چه در باره آورنده سر مطهر و كيفيت دفن آن سكوت كرده است.

13- شيخ فقيه ابن نما حلي - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفي اواخر قرن هفتم) نسبت به ورود اهل بيت عليهم السلام به كربلا و ملاقاتشان با جابر تصريح نموده است. (12)

ص: 23

14- مورخ معروف «خواند مير» (متوفي 942ق.)، اربعين را اصح روايات در دفن سر مطهر دانسته، و مى گويد:

«امام چهارم با خواهران و... در بيستم شهر صفر، سر امام حسين عليه السلام و ساير شهيدان كربلا (رضي الله عنهم) را به بدنهي ايشان منضم ساخت» . (13)

15- الشبراوي، عبد الله بن محمد، شيخ جامع ازهر قاهره، صاحب كتاب «الاتحاف بحب الاشراف» (متوفي 1172ق.) نقل مى كند:

«بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد» . (14)

16- زكريا بن محمد قزويني (متوفي 1305ق.) در كتاب عجائب المخلوقات چنين مى گويد:

«اليوم الاول منه عيد بني اميه ادخلت فيه راس الحسين (رضي الله عنه) بدمشق و العشرون منه رد راس الحسين الي جثته.» يعني: اولين روز ماه صفر، عيد بني اميه بود، سر مقدس امام حسين عليه السلام در اين روز وارد دمشق شد و در روز بيستم همين ماه، سر مبارك امام، به بدن مطهرش بازگردانده شد.

17- علامه جليل القدر سيد محسن امين عاملي در «لواعج الاشجان» به نقل از بشارة المصطفي، و در «اعيان الشيعه» مى گويد:

«ورود اهل بيت به كربلا مشهور است» . (15)

18- عالم شريف سيد عبد الرزاق مقرم در «مقتل الحسين عليه السلام» چنين مى گويد:

«اهل بيت عليهم السلام در كربلا با جابر ملاقات كردند» . (16)

و نيز مى گويد:

«امام سجاد عليه السلام سر مطهر پدر و ساير شهدا را در كربلا ملحق به بدنها كرد» . (17)

19- ابن حجر مكي، احمد بن محمد، (متوفي سال 937ق.) صاحب كتاب «الصواعق المحرقه» و شرح قصيده همزيه بوصيري مى گويد:

«بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد» . (18)

ص: 24

______________________________

پي نوشت ها

1) مقتل ابو مخنف، به نقل از مرحوم حاج ميرزا حسين نوري، لؤلؤ و مرجان، ص 157.

2) شيخ صدوق، امالي، 1349 ش.، ص 168، مجلس 31.

3) شهيد قاضي طباطبايي، تحقيق اربعين، ص 341، چاپ دوم، به نقل از مناقب شهر آشوب، ج 2، ص 200 و نيز نقل شيخ طبرسي در اعلام الوري، ص 250، ج بيروت 1399ق.

4) همان، ص 344 به نقل از الاثار الباقيه، ص 331 چاپ اروپا، و نيز ص 22 ج دوم به نقل از ترجمه الاثار الباقيه ص 392، تهران 1321.

5) به نقل از مرحوم محدث قمي، نفس المهموم، ص 466، و شهيد قاضي، پيشين، ص 341.

6) شيخ فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ص 230.

7) بشارة المصطفي، به نقل سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 4، ص 47.

8) اعلام الوري، چاپ بيروت، 1399ق.، ص 250.

9) به نقل از سيد مقرم، مقتل الحسين، ص 469.

10) شهيد قاضي طباطبايي، تحقيق اربعين، ص 342و349 چاپ 2، به نقل از تذكرة الخواص، و نيز مقتل مقرم ص 470 به نقل از تذكرة الخواص ص 150 همچنين اعيان الشيعه ج 1، ص 626، ق 2.

11) ص 588.

12) مثير الاحزان» ، 1318ق، ص 59، به نقل از شهيد قاضي، پيشين، ج 2، ص 20، و نيز سيد مقرم، پيشين، ص 469.

13) خواند مير، حبيب السير، ج 2، ص 60.

14) مقتل مقرم، ص 469 به نقل از الاتحاف بحب الاشراف ص 12.

15) سيد محسن امين عاملي، اعيان الشيعه، ج 1، ص 617.

16) عبد الرزاق مقرم، مقتل الحسين، ص 467، چ 1383 ق

17) همان، ص 469.

18) همان.

عنايات امام حسين (ع) به زوار در روز اربعين

شفا ي چشم

آقاى حاج ميرزا مهدى بروجردى نزيل قم كه از علماء و بزرگان حوزه علميه و صاحب تاءليفات عديده است من جمله اسلام و مستمندان كه در آن نوشته است ، در سن بيست سالگى در اثر ضعف چشم محتاج بعينك شدم و بالنتيجه لازم دانستم كه براى علاج آن اقدام عاجلى بعمل آورم براى اين منظور باطباء مخصوص چشم مراجعه كردم ولى بعد از مداواى زياد نتيجه مثبت بدست نيامد و براى خواندن خطوط و ديدن افراد نيازمند بعينك بودم ، تا اينكه سالى بعد از مراجعت از مكه از طرف كويت بكاظمين مشرف شدم ، نزديك اربعين كه شب زيارتى قبر امام حسين ع است بايد در چنين شبى درك فيض كرد، مردم از اطراف بكربلا ميرفتند تا فيوضات آن شب و عنايات و الطاف الهى در حرم امام حسين ع بهره مند باشند منهم بهمين منظور عازم شدم كه تا بتوانم بلكه شفاى ضعف چشم خودم را در كنار آن مرقد مطهر از خداى متعال بخواهم و باتوسل بذيل عنايت آقا سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين ع خدا حاجتم را برآورد، عصر روز نوزدهم صفر بود به عزم كربلا كاظمين را ترك گفتم . وسيله ما باقطار راه آهن بود معلوم است كه قطار براى پياده و سوار كردن مسافرين ايستگاههاى متعدد دارد، از آنجائيكه شب اربعين بود. جمعيت زيادى كه ازدهات مجاور مى آمدند در ايستگاهها براى سوارشدن بقطار ايستاده بودند بهرحال جمعيت زيادى داخل قطار را پركرده تا بحديكه در داخل كوپه هاى مسافربرى جانبود و مادر كوپه اى بوديم كه محل بارچهار پايان بود و صندلى هم نداشت و مردم اكثرا سراپا ايستاده بودند در راهرو و كوپه ها هيچ جاى اضافى نبود در عين حال باز در هر ايستگاه بر جمعيت و تزاحم افزوده ميشد خصوصا در يكى از ايستگاه ها بعضى از اعراب بَدَوى و كثيف باپاى برهنه و گل آلود سوار شدند و بعضى ها را در داخل كوپه اى كه ما بوديم جا كردند البته وضع لباس و اندام آنها نحوه اى بود كه من واقعا متنفر بودم و با خود ميگفتم كه اينها كى هستند وباپاهاى گل آلود ميخواهند بكجا بروند؟!

ص: 25

با اين وضع چه زيارتى ؟ آيا اينها از زوار محسوبند؟! در اين فكر بودم كه ناگاه بفكرم رسيد كه لباس و صورت و تجملات ظاهرى نشانه آدميت نيست ،

تن آدمى شريف است بجان آدميت

نه همين لباس زيباست نشان آدميت

از كجا كه اينها زائر واقعى امام حسين ع نباشند چه بسا مردمى بزيارت مى روند كه صاحب تجملند ولى در اثر خبث باطنى زائر نيستند پس اينها راسبك نشمار شايد تقربشان نزد حق زيادتر باشد، و دمى از اين انديشه آرام گرفتم بعد بياد اين افتادم كه من در سن بيست سالگى و گل جوانى بضعف چشم گرفتار شدم . خدايا مى شود بر من توجهى كنى و در اثر توكل بامام حسين ع سلامت چشم را بمن باز دهى آيا توسل من امشب نتيجه دارد؟ آيا امام حسين ع به من عنايتى مى فرمايد؟ آيا خدا امشب حاجتم را بر مى آورد اجابت دعا كه در تحت قبه و بارگاه حضرت امام حسين ع از وعده هاى حق است ، ناگاه بخود گفتم بزيارت ميروم كه عرض حاجت كنم وه چه مقام بزرگى وه چه حاجت كوچكى مقام رفيع و بلند اباعبداللّه جانباز زكوى حق كجا شفاى ضعف چشم ، چه انتظار و خواسته كوچكى براى نيل به اين حاجت مى توانم بخواست خدااز زوار حضرتش استفاده كنم در اين حال باقلبى دور از شائبه باصفاى باطنى و معنوى باتوجه بمقام زائرين آن حضرت چشمم بر خورد به پاى يكى از مسافرين كربلا كه پايش گل آلود بوده آهسته دست بردم و به مقدار عدسى از گل خشكيده پاى او را برداشتم و در دست سرمه كردم و با دست چپ عينك از چشم برداشتم و بادست راست آن خاك را بچشم ماليدم ، ماليدن همان شد خوب شدن و رفع ضعف چشم هم همان ديگر نيازى به عينك پيدانكردم اللهم ارزقنا زيارة قبره و شفاعة جده آمين رب العالمين .

ص: 26

منبع:

كرامات الحسينية (ع ) ج 2

تشرف خدمت امام زمان (عج)

جناب آقاى كافى به نقل از مقدس اردبيلى مى فرمود: (با طلاب پياده به كربلا مى رفتيم . در بين راه يك آقاى طلبه اى بود كه گاهى براى ما روضه مى خواند و امام حسين عليه السلام يك نمكى در حنجره اش گذاشته بود. آمدم كربلا. زيارت اربعين بود. از بس كه ديدم زاير آمده و شلوغ است، گفتم: داخل حرم نروم و مزاحم زايران نشوم. طلبه ها را دور خود جمع كردم و گوشه صحن آماده خواندن زيارت شديم، يك وقت گفتم: آن طلبه اى كه در راه براى ما روضه مي خواند كجاست؟ گفتند: نمى دانيم بين اين جمعيت كجا رفت. ناگهان ديدم كه يك مرد عربى مردم را كنار مى زند و به طرف من مى آيد. صدا زد: ملا محمد مقدس اردبيلى! مى خواهى چه بكنى؟ گفتم: مى خواهم زيارت اربعين بخوانم. فرمود: بلندتر بخوان تا من هم گوش كنم زيارت را بلندتر خواندم، يكى دو جا توجه ام را به نكاتى ادبى دادم . وقتى زيارت تمام شد، به طلبه ها گفتم : آن طلبه پيدا نشد؟ گفتند نمى دانيم كجا رفته است. يك وقت آن مرد عرب به من فرمود: مقدس اردبيلى! چه مى خواهى؟ گفتم : يكى از طلبه ها در راه براى ما گاهى روضه مى خواند، نمى دانم كجا رفته؟ خواستم بيايد و براى ما روضه بخواند. آن عرب به من فرمود: مقدس اردبيلى! مى خواهى من برايت روضه بخوانم؟ گفتم: آرى، آيا به روضه خواندن واردى؟ فرمود: آرى. ناگاه آن شخص رويش را به طرف ضريح امام حسين عليه السلام كرد و از همان طرز نگاه كردن، ما را منقلب كرد، يك وقت صدا زد: ابا عبدالله ! نه من و نه اين مقدس اردبيلى و نه اين طلبه ها هيچ كدام يادمان نمى رود، آن ساعتى را كه مى خواستى از خواهرت زينب سلام الله عليها جدا شوى ! ناگاه ديدم كسى نيست، و فهميدم آن عرب، مهدى زهرا (سلام الله عليها) بوده است .

ص: 27

منبع:

200 داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب سلام الله عليها

نجات فرزند غرق شده درفرات

جناب حجة الاسلام آقاى شيخ محمّد انصارى رحمة اللّه عليه ساكن سر كوه داراب نقل فرمود:در سنه 1370 كربلا مشرف شدم و پسرم مريض شد، و او را به قصد استشفاء همراه بردم .

روز اربعين شد با فرزندم در كنار و گوشه اى از شريعه فرات براى غسل زيارت در آب رفتيم و مشغول غسل كردن بودم كه ناگهان ديدم آب فرزندم را برد و فاصله زيادى بين من و او قرار گرفت و تنها سر او را مى ديدم و توانائى شنا كردن نداشتم و كسى هم نبود كه بتواند شنا كند و او را نجات دهد پس با كمال حضور قلب و خلوص و شكستگى دل به پروردگار ملتجى شده و خدا را بحق حضرت سيدالشهداء عليه السلام قسم دادم و فرزندم را طلب كردم هنوز فرزندم را مى ديدم ، كه ناگاه ديدم رو بمن بر مى گردد تا نزديك من رسيد دست او را گرفته از آب بيرون آوردم از حالش پرسيدم .گفت: كسي را نديدم ولى مثل اينكه كسى بازوى مرا گرفته بود و مرا به شما رسانيد پس به سجده رفتم و خداى را بر اجابت دعايم شكر نمودم.

منبع:

كرامات الحسينية (ع ) ج 1

اهميت عدد چهل در روايات

چهل بار شانه زدن محاسن

كان رسول الله (صلي الله عليه و آله) يسرح تحت لحيته أربعين مرة و من فوقها سبع مرات و يقول: إنه يزيد في الذهن و يقطع البلغم.

پيامبر صلي الله عليه واله معمولا چهل بار ريش خود را از زير و هفت بار از بالا شانه مى زدند و مى فرمودند: اين كار موجب افزايش ذهن و قطع بلغم مى شود.

ص: 28

روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج 2، ص: 308

پاداش چهل هزار شهيد براي اذان گو

و قال رسول الله صلي الله عليه واله من أذن محتسبا يريد بذلك وجه الله عز و جل أعطاه الله ثواب أربعين ألف شهيد و أربعين ألف صديق و يدخل في شفاعته أربعين ألف مسي ء من أمتي إلى الجنة ألا و إن المؤذن إذا قال أشهد أن لا إله إلا الله صلى عليه سبعون ألف ملك و استغفروا له و كان يوم القيامة في ظل العرش حتى يفرغ من حساب الخلائق و يكتب ثواب قوله أشهد أن محمدا رسول الله أربعون ألف ملك.

پيامبر صلي الله عليه والهفرموده اند: هر كس براى رضاى خداوند متعال اذان بگويد خدايش پاداش چهل هزار شهيد و چهل هزار صديق ارزانى مى دارد و چهل هزار تن از گنهكاران امت مرا با شفاعت او به بهشت مى برد، همانا چون مؤذن «اشهد ان لا اله الا الله» مى گويد، هفتاد هزار فرشته بر او درود مى فرستند و براى او طلب آمرزش مى كنند و او روز رستاخيز در سايه عرش است تا رسيدگى به حساب مردم تمام شود و پاداش «اشهد ان محمدا رسول الله» را چهل هزار فرشته براى او مى نويسد. و روايت شده است هر كس اذان و اقامه براى نماز بگويد پشت سرش دو صف از فرشتگان به او اقتدا مى كنند و هر كس فقط اقامه بگويد پشت سرش يك صف از فرشتگان نماز مى گزارند.

روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج 2، ص: 313

دعا براي چهل مومن

قال أبو عبد الله عليه السلام من قدم أربعين رجلا من إخوانه فدعا لهم ثم دعا لنفسه استجيب له فيهم و في نفسه.

ص: 29

امام صادق عليه السلام فرموده است هر كس در دعا كردن چهل تن از برادران دينى خود را مقدم بر خويش بدارد و دعا كند و سپس براى خود دعا كند دعايش در مورد آنان و خودش برآورده مى شود.

روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج 2، ص: 326

چهل حسنه براي ذكر باتسبيح تربت

قال أبو الحسن موسى عليه السلام لا تستغني شيعتنا عن أربع خمرة يصلي عليها و خاتم يتختم به و سواك يستاك به و سبحة من طين قبر أبي عبد الله الحسين عليه السلام فيها ثلاث و ثلاثون حبة متى قلبها ذاكرا لله كتب الله له بكل حبة أربعين حسنة و إذا قلبها ساهيا يعبث بها كتب الله له عشرين حسنة.

امام كاظم عليه السلام فرموده است، شيعيان ما از چهار چيز بى نياز نيستند، حصيرى كه بر آن نماز بگزارند و انگشترى كه در دست كنند و مسواكى كه با آن مسواك كنند و تسبيح از تربت سيد الشهداء عليه السلام كه داراى سى و سه دانه باشد، هر گاه با آن ذكر بگويند خداوند برايشان در قبال هر دانه آن چهل حسنه مى نويسد و هر گاه بدون اينكه ذكر بگويند، با آن تسبيح بازى كنند، خداوند براى آنان بيست حسنه مرقوم مى دارد.

روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج 2، ص: 412

چهل روز گريه آسمان و زمين بر امام حسين(ع)

و حدثني علي بن الحسين بن موسى عن علي بن إبراهيم و سعد بن عبد الله جميعا عن إبراهيم بن هاشم عن علي بن فضال عن أبي جميلة عن جابر عن أبي جعفر عليه السلام قال: ما بكت السماء على أحد بعد يحيى بن زكريا إلا على الحسين بن علي عليه السلام فإنها بكت عليه أربعين يوما.

ص: 30

على بن الحسين بن موسى، از على بن ابراهيم و سعد بن عبد الله، جملگى از ابراهيم بن هاشم، از على بن فضال، از ابى جميله، از جابر، از حضرت ابى جعفر عليه السلام نقل كرده اند كه آن حضرت فرمودند:بعد از حضرت يحيى بن زكريا عليهما السلام آسمان بر احدى نگريست مگر بر حضرت حسين بن على عليهما السلام چه آنكه چهل روز آسمان بر آن حضرت گريه مى كرد.

و حدثني أبي رحمه الله عن سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسن بن علي بن فضال عن ابن بكير عن زرارة عن عبد الخالق بن عبد ربه قال سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول لم يجعل الله له من قبل سميا الحسين بن علي لم يكن له من قبل سميا و يحيى بن زكريا لم يكن له من قبل سميا و لم تبك السماء إلا عليها أربعين صباحا قال قلت ما بكاؤها قال كانت تطلع حمراء و تغرب حمراء.

پدرم رحمة الله عليه، از سعد بن عبد الله، از احمد بن محمد بن عيسى، از حسين بن على بن فضال، از ابن بكير، از زراره، از عبد الخالق بن عبد ربه نقل كرده كه وى گفت:شنيدم كه حضرت ابو عبد الله عليه السلام در ذيل آيه شريفه:لم نجعل له من قبل سميا.مى فرمودند:حسين بن على عليه السلام پيش تر همنامى نداشتند و يحيى بن زكريا عليهما السلام نيز قبلا همنامى نداشتند.و آسمان بر احدى نگريست مگر بر اين دو كه چهل صباح گريه كرد.

راوى مى گويد: محضر مبارك امام عليه السلام عرض كردم: گريه آسمان چه بود؟حضرت فرمودند: هنگام طلوع و غروب آسمان سرخ بود.

ص: 31

كامل الزيارات، النص، ص: 90

پيامبر (ص)چهل بامداد به در خانه على (ع)آمد

عن عطية عن أبي سعيد قال: جاء رسول الله صلي الله عليه واله و سلم أربعين صباحا إلى باب علي بعد ما دخل بفاطمة فقال: السلام عليكم أهل البيت و رحمة الله و بركاته، الصلاة رحمكم الله (إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا) أنا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم.

عطيه از ابو سعيد نقل مى كند كه گفت: پيامبر خدا پس از عروسى فاطمه با على، چهل بامداد به در خانه على مى آمد و مى گفت: سلام بر شما خاندان و رحمت و بركات خدا بر شما باد، وقت نماز است خدا شما را رحمت كند، «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» من دشمن كسى هستم كه با شما دشمنى كند و دوست كسى هستم كه با شما دوستى كند.

سيماى امام على عليه السلام در قرآن / ترجمه شواهد التنزيل، ص: 252

كسي كه چهل حديث ازپيامبر(ص) حفظ كند

قال رسول الله صلي الله عليه و آله من حفظ عني من أمتي أربعين حديثا من السنة كنت له شفيعا يوم القيامة.

و پيامبر صلي الله عليه واله فرموده اند: هر كس از امت من چهل حديث از سنت من حفظ كند، من روز رستاخيز شفيع او خواهم بود.

و قال رسول الله صلي الله عليه و آله من حفظ عني من أمتي أربعين حديثا في أمر دينه يريد به وجه الله و الدار الآخرة بعثه الله يوم القيامة فقيها عالما.

و همان حضرت فرموده اند: هر كس از امت من چهل حديث از من در امر دين خود بياموزد و قصد او رضاى خداوند و براى قيامت باشد، خداوند روز رستاخيز او را فقيه و عالم مبعوث مى فرمايد.

ص: 32

قال الصادق عليه السلام من حفظ عنا أربعين حديثا من أحاديثنا في الحلال و الحرام بعثه الله يوم القيامة فقيها عالما و لم يعذبه.

امام صادق عليه السلام فرموده است: هر كس چهل حديث از احاديث ما را در مورد حلال و حرام حفظ كند، خداوند او را در رستاخيز فقيه و عالم برمى انگيزد و او را عذاب نمى كند.

روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج 1، ص: 8

چهل حديث از امام حسين عليه السلام

1. إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبْيدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِيَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ.

همانا عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى كنند كه آن يك معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اى ديگر از روى ترس، خداوند را عبادت و ستايش مى كنند كه همانند عبادت و اطاعت نوكر از ارباب باشد؛ و طائفه اى هم به عنوان شكر و سپاس، از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستايش مى نمايند؛ و اين ، عبادت آزادگان است كه بهترين عبادات مى باشد.

2. إنَّ أجْوَدَ النّاسِ مَنْ أعْطى مَنْ لا يَرْجُوهُ، وَ إنَّ أعْفَى النّاسِ مَنْ عَفى عَنْ قُدْرَة، وَ إنَّ أَوْصَلَ النّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ.

همانا سخاوتمندترين مردم آن كسى است كه كمك نمايد به كسى كه اميدى به وى نداشته است. بخشنده ترين افراد آن شخصى است كه(نسبت به ظلم ديگرى با آن كه توان انتقام دارد) گذشت نمايد. صله رحم كننده ترين مردم و ديد و بازديد كننده نسبت به خويشان، آن كسى ست كه صله رحم نمايد با كسى كه با او قطع رابطه كرده است.

ص: 33

3. النّاسُ عَبيدُالدُّنْيا، وَ الدّينُ لَعِبٌ عَلى ألْسِنَتِهِمْ، يَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ، فَإذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّيّانُونَ.

افراد جامعه بنده و تابع دنيا هستند و مذهب، بازيچه زبانشان گرديده است و براى إمرار معاش خود، دين را محور قرار داده اند _ و سنگ اسلام را به سينه مى زنند. پس اگر بلائى (همانند خطر_ مقام و رياست، جان، مال، فرزند و موقعيّت، ...) انسان را تهديد كند، خواهى ديد كه دين داران واقعى كمياب خواهند شد.

4. إعْمَلْ عَمَلَ رَجُل يَعْلَمُ أنّه مأخُوذٌ بِالاْجْرامِ، مُجْزى بِالاْحْسانِ.

كارها و أمور خود را همانند كسى تنظيم كن و انجام ده كه مى داند و مطمئن است كه در صورت خلاف تحت تعقيب قرار مى گيرد و مجازات خواهد شد. و در صورتى كه كارهايش صحيح باشد پاداش خواهد گرفت.

5. عِباداللهِ! لا تَشْتَغِلُوا بِالدُّنْيا، فَإنَّ الْقَبْرَ بَيْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْعُلُوا.

اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنيا _ و تجمّلات آن _ قرار ندهيد كه همانا قبر، خانه اى است كه تنها عمل _ صالح _ در آن مفيد و نجات بخش مى باشد، پس مواظب باشيد كه غفلت نكنيد.

6. لا تَقُولَنَّ فى أخيكَ الْمُؤمِنِ إذا تَوارى عَنْكَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ أنْ يَقُولَ فيكَ إذا تَوارَيْتَ عَنْهُ.

سخنى _ كه ناراحت كننده باشد _ پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن كه دوست داشته باشى كه همان سخن پشت سر خودت گفته شود.

7. مَنْ لَبِسَ ثَوْباً يُشْهِرُهُ كَساهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثَوْباً مِنَ النّارِ.

هركس لباس شهرت - و انگشت نما از هر جهت - بپوشد، خداوند او را در روز قيامت لباسى از آتش مى پوشاند.

ص: 34

8. أنَا قَتيلُ الْعَبَرَةِ، لايَذْكُرُنى مُؤْمِنٌ إلاّ اِسْتَعْبَرَ.

من كشته گريه ها و اشك ها هستم، هيچ مؤمنى مرا ياد نمى كند مگر آن كه عبرت گرفته و اشك هايش جارى خواهد شد.

9. لَوْ شَتَمَنى رَجُلٌ فى هذِهِ الاُْذُنِ، وَ أَوْمى إلىَ الْيُمْنى، وَ اعْتَذَرَ لى فىِ الاُْخْرى لَقَبِلْتُ ذلِكَ مِنْهُ، وَ ذلِكَ أَنَّ أَميرَ الْمُؤْمِنينَ حَدَّثَنى أَنَّهُ سَمِعَ جَدّى رَسُولَ اللهِ يَقُولُ: لا يَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ يَقْبَلِ الْعُذرَ مِنْ مُحِقٍّ أَوْ مُبْطِل.

چنانچه با گوش خود بشنوم كه شخصى مرا دشنام مى دهد و سپس معذرت خواهى او را بفهمم، از او مى پذيرم و گذشت مى نمايم، چون كه پدرم اميرالمؤمنين علىّ (عليه السلام) از جدّم رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت نمود: كسى كه پوزش و عذرخواهى ديگران را نپذيرد، بر حوض كوثر وارد نخواهد شد.

10. مَنْ عَبَدَاللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ، آتاهُ اللهُ فَوْقَ أمانيهِ وَ كِفايَتِهِ.

هركس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش نمايد; خداى متعال او را به بهترين آرزوهايش مى رساند و امور زندگيش را تأمين مى نمايد.

11. يَا ابْنَ آدَم! اُذْكُرْ مَصْرَعَكَ وَ مَضْجَعَكَ بَيْنَ يَدَي اللهِ، تَشْهَدُ جَوارِحُكَ عَلَيْكَ يَوْمَ تَزِلُّ فيهِ الْأقْدام.

اى فرزند آدم، بياد آور لحظات مرگ و خواب گاه خود را در قبر، همچنين بياد آور كه در پيشگاه خداوند قرار خواهى گرفت و اعضاء و جوارحت بر عليه تو شهادت خواهند داد، در آن روزى كه قدم ها لرزان و لغزان مى باشد.

12. مُجالَسَةُ أهْلِ الدِّناءَةِ شَرٌّ، وَ مُجالَسَةُ أهْلِ الْفِسْقِ ريبَةٌ.

همنشينى با اشخاص پست و رذل سبب شرّ و بد يختى خواهد گشت; و همنشينى و مجالست با معصيت كاران موجب شكّ و بدبينى خواهد شد.

ص: 35

13. لِكُلِّ داء دَواءٌ، وَ دَواءُ الذُّنُوبِ الإسْتِغْفارِ.

براى هر غم و دردى درمان و دوائى است و جبران و درمان گناه، طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خداوند مى باشد.

14. مَنْ نَفَّسَ كُرْبَةَ مُؤْمِن، فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ كَرْبَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ.

هركس گره اى از مشكلات مؤمنى باز كند و مشكلش را برطرف نمايد، خداوند متعال مشكلات دنيا و آخرت او را اصلاح مى نمايد.

15. يَا ابْنَ آدَمَ! أُذْكُرْ مَصارِعَ آبائِكَ وَ أبْنائِكَ، كَيْفَ كانُوا، وَ حَيْثُ حَلّوُا، وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَليل قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ.

اى فرزند آدم، بياد آور آن لحظاتى را كه پدران و فرزندان _ و دوستان _ تو چگونه در چنگال مرگ قرار گرفتند، آن ها در چه وضعيّت و موقعيّتى بودند و سرانجام به كجا منتهى شدند و كجا رفتند. و بينديش كه تو نيز همانند آن ها به ايشان خواهى پيوست (پس مواظب اعمال و رفتار خود باش) .

16. يَا ابْنَ آدَمَ، إنَّما أنْتَ أيّامٌ، كُلَّما مَضى يَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُكَ.

اى فرزند آدم، بدرستى كه تو مجموعه اى از زمان ها و روزگار هستى، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است (بنابراين لحظات عمرت را غنيمت شمار كه جبران ناپذير است).

17. مَنْ حاوَلَ أمْراً بِمَعْصِيَةِ اللهِ كانَ أفْوَتُ لِما يَرْجُو وَ أسْرَعُ لِمَجيىءِ ما يَحْذَرُ.

هركس از روى نافرمانى و معصيتِ خداوند، كارى را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سريع تر از دست مى دهد و به آنچه هراسناك و بيمناك مى باشد مبتلا مى گردد.

18. الْبُكاءُ مِنْ خَشْيَةِ الله نَجاتٌ مِنَ الّنارِ وَ قالَ: بُكاءُ الْعُيُونِ، وَ خَشْيَةُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ.

ص: 36

گريان بودن به جهت ترس از _ عذاب _ خداوند، سبب نجات از آتش دوزخ خواهد بود; و فرمود: گريان بودن چشم و خشيت داشتن دل ها يكى از نشانه هاى رحمت الهى _ براى بنده _ است.

19. لا يَكْمِلُ الْعَقْلُ إلاّ بِاتّباعِ الْحَقِّ.

بينش و عقل و درك انسان تكميل نمى گردد مگر آن كه _ أهل حقّ و صداقت باشد و _ از حقايق، تبعيّت و پيروى كند.

20. أَهْلَكَ النّاسَ إثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ، وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.

دو چيز مردم را هلاك و بيچاره گردانده است:

يكى ترس از اين كه مبادا در آينده فقير و نيازمند ديگران گردند. و ديگرى فخر كردن _ در مسائل مختلف _ و مباهات بر ديگران است.

21. مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَيْهِ الاْفْضَلَيْنِ مُحَمَّد وَ عَلىّ، و أطاعَهُما، قيلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فى أيِّ الْجِنانِ شِئْتَ.

هر شخصى كه حقّ والدينش محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) ، و علىّ (عليه السلام) را كه با شرافت و با فضيلت ترين انسان ها هستند، بشناسد و _ در تمام امور زندگى _ از ايشان تبعيّت و اطاعت كند; در قيامت به او خطاب مى شود: هر قسمتى از بهشت را كه خواستار باشى، مى توانى انتخاب كنى و در آن وارد شوى.

22. مِن عَلامَاتِ أَسبَاب الجَهلِ المُمارَاة لِغَير أَهلِ الفِكر.

يكي از نشانه هاي جهل و ناداني ، نزاع و جدال با غير اهل فكر است.

23. إنَّ شيعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلّ وَ دَغَل.

شيعيان و پيروان ما (اهل بيت عصمت و طهارتعليهم السلام) آن كسانى هستند كه افكار و درون آن ها از هر گونه حيله و نيرنگ و عوام فريبى سلامت و تهى باشد.

ص: 37

24. لات_َرفع ح__اجَتَك إلاّ إل_ى أح_َدٍ ثَلاثة: إل_ى ذِى دي_نٍ ، اَو مُ__رُوّة اَو حَسَب

جز به يكى از سه نفر حاجت مبر: به ديندار ، يا صاحب مروت ، يا كسى كه اصالت خانوادگى داشته باشد.

25. مَن عَبَدَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوقَ أمانِيهِ وَ كفايتِهِ

هر كه خدا را ، آن گونه كه سزاوار اوست ، بندگي كند ، خداوند بيش از آرزوها و كفايتش به او عطا كند.

26. مَن حاوَلَ أمراً بِمَعصِيةِ الله كان أفوتُ لما يَرجُوا و أسرَع لما يحذَر

كسي كه بخواهد از راه گناه به مقصدي برسد ، ديرتر به آرزويش مي رسد و زودتر به آنچه مي ترسد گرفتار مي شود.

27. أَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء

عاجزترين مردم كسي است كه نتواند دعا كند.

28. لا يأمَن يومَ القيامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِي الدُّنيا

هيچ كس در قيامت در امان نيست ! مگر كسي كه در دنيا ترس از خدا در دل داشته باشد.

29. إنَّ شِيعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن كلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ

بدرستي كه شيعيان ما قلبشان از هرناخالصي و حيله و تزوير پاك است.

30. مَن طَلَبَ رِضَي النَّاسِ بِسَخَطِ الله وَكَّلَهُ الله إِلَي النَّاس.

كسي كه براي جلب رضايت و خوشنودي مردم ، موجب خشم و غضب خداوند ميشود ، خداوند او را به مردم وا مي گذارد.

31. لا تقولوا باَلسنَتكم ما ينقُص عَن قَدَرَكم

چيزى را بر زبان نياوريد كه از ارزش شما بكاهد.

32. يَظهَرُ اللَّهُ قائِمَنا فَيَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ

خداوند قائم ما را از پس پرده غيبت بيرون مى آورد و آنگاه او از ستمگران انتقام مى گيرد.

ص: 38

33. إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَيكم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَيكم فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ

نياز مردم به شما ، از نعمتهاي خدا بر شما است، از اين نعمت افسرده و بيزار نباشيد.

34. عِباداللهِ! لا تَشْتَغِلُوا بِالدُّنْيا، فَإنَّ الْقَبْرَ بَيْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْعُلُوا

اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنيا نكنيد كه همانا قبر، خانه اى است كه تنها عمل(صالح) در آن مفيد و نجات بخش مى باشد، پس مواظب باشيد كه غفلت نكنيد.

35. اللّهُمّ اجعَلْني أخشاكَ كَأنّي أراكَ ، وأسعِدْني بتَقواكَ ، ولا تُشقِني بِمَعصِيَتِكَ

بار خدايا ! كارى كن كه از تو چنان بترسم كه گويى مى بينمت و باتقوا و ترس از خودت خوشبختم گردان و با معصيت و نافرمانيت بدبختم مكن.

36. فَإيّاكَ أنْ تَكونَ مِمَّن يَخافُ علي العِبادِ مِن ذنوبِهِم و يَأمَنَ العقوبةَ مِن ذَنبِهِ.

از كساني نباشيد كه بر گناه بندگان بيم دارند و خود از عقوبت گناه خويش آسوده خاطرند!

37. اِنّ اَعفَي النّاسِ مَن عَفا عِندَقُدرَتِهِِ

بخشنده ترين مردم كسي است كه در هنگام قدرت مي بخشد.

38. مَاذَا وَجَدَ مَن فَقَدَك؟ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مشن وَجَدكَ؟ لَقَد خَابَ مَن رَضِيَ دُونَكَ بَدَلا.

چه دارد آن كس كه تو را ندارد؟ و چه ندارد آن كه تو را دارد؟ آن كس كه به جاي تو چيز ديگري را پسندد و به آن راضي شود، مسلما زيان كرده است .

39. و أَنِّي لَم أَخرُج أَشِراً و لَا بَطراً و لَا مُفسِداً و لَا ظَالِماً و إِنَّمَا خَرَجتُ لِطَلبِ الإِصلاَحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي صلَّي الله عليه و آله، أُرِيدُ أَن آمَرَ بالمَعرُوفِ و أَنهي عَنِ المُنكَر و أسِيرُ بِسِيرةِ جَدِّي و أبي علي بن أبي طالب عليه السلام .

ص: 39

به درستي كه من بيهوده ، گردنكش ، ستمگر و ظالم حركت نكردم ، بلكه براي اصلاح در امت جدم محمد (صلَّي الله عليه و آله) حركت كردم و مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به روش جدم محمد (صلَّي الله عليه و آله) و پدرم علي بن ابي طالب (عليه السلام) رفتار كنم.

40. مَن أَحَبَّكَ نَهاكَ و مَن أَبغَضَكَ أَغراكَ.

كسي كه تو را دوست دارد، از تو انتقاد مي كند و كسي كه با تو دشمني دارد، از تو تعريف و تمجيد مي كند.

___________________

پي نوشت ها:

1-تحف العقول: ص 177، بحارالأنوار: ج 75، ص 117، ح5

2-نهج الشّهادة: ص 39، بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح 4

3-محجّة البيضاء: ج 4، ص 228، بحارالأنوار: ج 75، ص 116، ح 2

4-بحارالأنوار: ج 2، ص 130، ح 15 و ج 75، ص 127، ح 10

5-نهج الشّهادة: ص 47

6-نهج الشّهادة: ص 47

7-بحار الأنوار: ج 44، ص 192، ضمن ح 4، و ص 381، ضمن ح 2

8-أمالى شيخ صدوق: ص 118، بحارالأنوار: ج 44، ص 284، ح 19

9-إحقاق الحقّ: ج 11، ص 431

10-تنبيه الخواطر: ص 427، س 14، بحارالأنوار: ج 68، ص 183، ح 44

11-نهج الشّهادة: ص 59

12-نهج الشّهادة: ص 47، بحارالأنوار: ج 78، ص 122، ح 5

13-وسائل الشّيعة: ج 16، ص 65، ح 20993، كافى: ج 2، ص 439، ح 8

14-مستدرك الوسائل: ج 12، ص 416، ح 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح 4

15-نهج الشّهادة: ص 60

16-نهج الشّهادة: ص 346

17- اصول كافى: ج 2، ص 373، ح 3، وسائل الشّيعة: ج 16، ص 153، ح 3

ص: 40

18-نهج الشّهادة: ص 370، مستدرك الوسائل: ج 11، ص 245، ح 12881

19-نهج الشّهادة: ص 356، بحارالأنوار: ج 75، ص 127، ح 11

20-بحارالأنوار: ج 75، ص 54، ح 96

21-نهج الشّهادة: ص 293، تفسيرالامام العسكرى: ص 330، بحار: ج 23، ص 260، ح 8

22-بحار الانوار، ج 78، ص 119

23-تفسيرالإمام العسكرى: ص 309، ح 154، بحارالأنوار: ج 65، ص 156، ح 11

24-تحف العقول ، ص 251

25-بحار الأنوار، ج 71، ص 183

26-بحار الانوار، ج 78، ص 120

27-بحارالانوارج/ 93 ص/ 294

28مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ، ص 69

29-فرهنگ سخنان امام حسين ص/ 476

30-بحارالانوار،ج78،ص126

31-جلاءالعيون،ج2ص205

32-إثباة الهداة ، ج 7 ، ص138

33-بحار الأنوار، ج 74، ص 205

34-نهج الشّهادة: ص47

35-بحارالانوار ج :٩٨/ ٢١٨ /٣

36-تحف العقول ص239

37-الدره الباهره ، ص24

38-دعاي عرفه ، بحار الانوار، ج 98، ص 228

39-بحار الانوار، ج 44، ص 329

40-بحار الانوار، ج 78، ص 128

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109