پرسمان نماز : پاسخ به پرسشهاي نماز

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي، محسن، 1358 -[استاد]

عنوان و نام پديدآور : پرسمان نماز : پاسخ به پرسشهاي نماز/محسن محمدي.

مشخصات نشر : قم: صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز پژوهشهاي اسلامي، 1389.

مشخصات ظاهري : 160 ص.

شابك : 978-964-514-147-7

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

موضوع : نماز -- پرسش ها و پاسخ ها

شناسه افزوده : صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران. مركز پژوهشهاي اسلامي

رده بندي كنگره : BP147/74/م33پ4 1389

رده بندي ديويي : 297/353076

شماره كتابشناسي ملي : 2182746

ص: 1

ديباچه

ديباچه

انسان فطرتاً عبادت گر است. خداوند پرستش و عبادت را در خميرمايه او قرار داده است تا در جريان پرتلاطم زندگي، دستگيره نجاتي داشته باشد و نماز، بهترين و عالي ترين تجلي اين خواست فطري انسان هاست.

نماز، اوج عروج انسان خاكي به سوي معبود بي انتهاست. نماز، سكوي پرتاب ذره اي ناچيز به سوي هستي واقعي است. نماز، امانتي الهي از سوي ربّ بي همتاست براي انسان هايي كه خواستار قُرب دوست هستند. نماز، يادگار پيامبران و اولياي الهي از آدم تا خاتم اوصياء صلوات الله عليهم اجمعين است.

با اين همه گاهي سياهي هاي شبهات جلوي تجلي فطرت و جذبه نماز را مي گيرد و آدمي را از اين نعمت محروم مي سازد. پاسخ به اين شبهات در كنار زدودن زمينه هاي محيطي آسيب هاي نماز مي تواند در ترويج نماز در بين اقشار جامعه به خصوص جوانان تأثيرگذار باشد. رسانه ملي نيز كه رسالت فرهنگ سازي ديني در جامعه را به عهده دارد، مي تواند اين آسيب ها و شبهات را محور برنامه هاي خود قرار دهد و با روش هاي هنري و دراماتيك به رفع آنها بپردازد و نقش بسزايي در ترويج فرهنگ نماز داشته باشد.

ص: 2

در پايان، از پژوهشگر ارجمند، جناب حجت الاسلام محسن محمدي كه تلاش فراواني در خلق اين اثر داشتند، صميمانه تشكر مي كنيم و اميد داريم برنامه سازان استفاده فراواني از اين مجموعه داشته باشند و ما را از انتقادها و پيشنهادهاي خود بهره مند سازند.

و من الله التوفيق

اداره كل پژوهش

ص: 3

پيش گفتار

پيش گفتار

نماز، ستون و مهم ترين ركن عبادي دين است كه با تمام معارف دين ارتباط دارد. جايگاه ويژه نماز در برنامه عبادي مؤمنان بر كسي پوشيده نيست. آنان پنج بار در طول شبانه روز نماز مي خوانند و با سرمنشأ هستي سخن مي گويند. بي شك، عبادتي چنين گسترده و پيوسته پرسش هاي فراواني را در ذهن نمازگزاران ايجاد مي كند. آنان مي خواهند از واقعيت نماز به درستي آگاه شوند و از ظرفيت هاي بي نظير آن در مسير خودسازي بهره ببرند. بنابراين، پاسخ گويي به اين گونه پرسش ها با توجه به روح كمال طلب و پرسش گر انسان، ضروري به نظر مي رسد.

دين اسلام نيز از پيروان خود مي خواهد در اصول دين و عقايد هرگز بدون دليل و برهان، سخني را نپذيرند. نماز از اصول دين نيست و اعمال آن را بايد با تقليد از سنّت معصومان انجام داد، ولي پاسخگويي به مخاطبان، در ترويج و تعميق فرهنگ نماز نقش مهمي دارد.

در اين كتاب، جنبه هاي گوناگون معرفتي، فقهي، كلامي، تاريخي و عرفاني نماز مطرح و پرسش هايي در هر موضوع در سطح عموم بررسي شده است.

ص: 4

ص: 5

فصل اول: كليات

اشاره

فصل اول: كليات

زير فصل ها

پرسش اول: واژه «نماز» در فارسي به چه معناست؟ چرا در عربي آن را «صلاة» معنا مي كنند؟

پرسش دوم: كلمه صلاة به چه معناست؟ آيا پيش از اسلام نيز اين واژه را به كار مي بردند؟

پرسش سوم: نخستين نمازگزار، چه كسي بود؟

پرسش چهارم: آيا نماز تنها در دين اسلام سفارش شده يا در ديگر دين ها نيز نماز وجود داشته است؟

پرسش اول: واژه «نماز» در فارسي به چه معناست؟ چرا در عربي آن را «صلاة» معنا مي كنند؟

پرسش اول: واژه «نماز» در فارسي به چه معناست؟ چرا در عربي آن را «صلاة» معنا مي كنند؟

واژه فارسي نماز، از واژه پهلوي «نِماك» گرفته شده است. نماك نيز از ريشه باستاني «نِم» به معناي خم شدن و كرنش است. اندك اندك در ميان مسلمانان واژه هايي همچون صلات و عبادت، جاي آن را گرفتند.(1)

بر اساس برخي اسناد تاريخي، گروهي از ايرانيان تازه مسلمان در سال هاي حكومت اعراب بر ايران، به جاي واژه «صلاة» از كلمه «نِماك» (به كسر نون) استفاده مي كردند. آنان هنگام فراخواندن مردم به سوي نماز، به جاي «الصلاة»، واژه «النِّمَاك» و به جاي «حي علي الصلاة» عبارت «بشتابيد به سوي نِماك» را به كار مي بردند.(2)

فرهنگ عميد، نماز را چنين معنا كرده است: «پرستش، نياز، سجود، بندگي و اطاعت، خم شدن براي اظهار بندگي و اطاعت و يكي از فرايض دين، عبادت مخصوص و واجب مسلمانان كه پنج بار در شبانه روز به جا مي آورند».(3)


1- حسن راشدي، نمازشناسي، ج 1، ص 65، برگرفته از: محمد خزايلي، احكام قرآن، ص 338.
2- حسن راشدي، نمازشناسي، ج 1، ص 65، برگرفته از: محمد خزايلي، احكام قرآن، ص 338.
3- فرهنگ عميد، ج 2، ص 1919، براي مطالعه بيشتر درباره نماز نك: محسن محمدي، از نمازگزاري تا انس با نماز، صص 23 _ 28.

ص: 6

پرسش دوم: كلمه صلاة به چه معناست؟ آيا پيش از اسلام نيز اين واژه را به كار مي بردند؟

پرسش دوم: كلمه صلاة به چه معناست؟ آيا پيش از اسلام نيز اين واژه را به كار مي بردند؟

بايد گفت ريشه هاي عبري، آرامي و سرياني نيز براي كلمه صلاة ديده شده است. پيش از ظهور اسلام، اين واژه را پرستش گاه و نيايش معنا مي كردند.(1) در اينجا به چند وجه تسميه صلاة اشاره مي كنيم:

1. شايد نماز را به سبب دعاهايي كه در آن وجود دارد، «صلاة» ناميده اند،(2) همان گونه كه در لغت نيز «صلاة» را دعا معنا كرده اند.

2. همچنين «صلاة» در لغت به معناي بركت از سوي خدا نيز آمده است و به دليل آنكه نماز رحمتي از سوي پروردگار است، «صلاة» ناميده مي شود.(3)

3. نماز را از آن رو «صلاة» گفته اند كه به معناي بزرگداشت نيز آ مده است.

4. همچنين نماز را صلاة ناميده اند؛ چون كه پيوند ميان بنده و پروردگار است.(4)

«صلاة» در قرآن افزون بر معناي عبادت ويژه به معناهاي ديگري نيز به كار رفته است كه مي توان به اين موارد اشاره كرد: دعا،(5) درود،(6) آمرزش،(7) وسيله دعاي خير و آمرزش خواهي،(8) دين،(9) و قرآن خواندن در نماز.(10)

پرسش سوم: نخستين نمازگزار، چه كسي بود؟

پرسش سوم: نخستين نمازگزار، چه كسي بود؟

نماز از زمان حضرت آدم عليه السلام واجب شده است، ولي چگونگي به جا آوردن آن را نمي دانيم. بنابراين، در نگاه اول بايد گفت نخستين نمازگزار، حضرت


1- نمازشناسي، ج 1، ص 73.
2- فريد نهاوندي، رموز نماز، ص 207.
3- فريد نهاوندي، رموز نماز، ص 207.
4- لسان العرب،
5- نك: احزاب: 32؛ توبه: 101.
6- نك: بقره: 157.
7- نك: همان.
8- نك: توبه: 97.
9- نك: هود: 87.
10- نك: بني اسرائيل: 110.

ص: 7

آدم عليه السلام بوده است. از همان روزي كه پروردگار، پيامبراني را براي هدايت انسان و نجات او در دنيا و آخرت برانگيخت، به برپا داشتن نماز فرمان داد و آن را بهترين تكليف براي بندگان برشمرد. از آيه هاي قرآني و روايت ها چنين برمي آيد كه همه پيامبران، اين عبادت بزرگ را به جاي مي آوردند و مردم را به آن سفارش مي كردند، چنان كه حضرت امام صادق عليه السلام دراين باره مي فرمايد: «اَحَبُّ الْاَعْمالَ اليّ الصلاة وَ هِيَ آخِرُ وَصايَا الْاَنْبِياءِ؛ محبوب ترين كارها نزد خدا نماز است و نماز آخرين وصيت و سفارش پيامبران بوده است».(1)

سرخسي، در كتاب المبسوط خود مي گويد:

شنيدم از استادم شمس الائمه الحلواني كه در تأويل قول خداوند «اقم الصلاة لذكري» (طه: 14) مي گفت: «به خاطر اينكه من آن را در هر كتاب آسماني منزل (فرو فرستاده شده) و بر هر پيامبر مرسل (فرستاده شده) يادآوري كردم».(2)

در صُحُف حضرت ادريس عليه السلام چنين آ مده كه در نخستين روز اقامت حضرت آدم و حضرت حوا بر زمين، خداوند پنج ركعت نماز عصر، مغرب و عشا را بر حضرت آ دم واجب كرد.(3) هنگامي كه حضرت آدم از دنيا رفت، حضرت شيث او را غسل داد و بر او نماز خواند.(4)

پرسش چهارم: آيا نماز تنها در دين اسلام سفارش شده يا در ديگر دين ها نيز نماز وجود داشته است؟

اشاره

پرسش چهارم: آيا نماز تنها در دين اسلام سفارش شده يا در ديگر دين ها نيز نماز وجود داشته است؟

از همان آغاز داستانِ عبادت، نماز كامل ترين ابزار سعادت بشر شناخته شد و در تمام اديان، پيامبران الهي آن را سفارش مي كرده اند. با آنكه در هر يك از دين ها، نماز به شكل ها و در زمان ها و مكان هاي گوناگون بر پا مي شده است، در نفس نمازگزاردن، همه دين ها مشترك بوده اند.


1- شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 210. «الف» و «لام» در الانبياء مفيد عموم است.
2- شمس الدين محمد سرخسي، المبسوط، ج 2، ص 4.
3- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 11، ص 196.
4- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 11، ص 263.

ص: 8

نماز در دين هاي وحياني

اشاره

نماز در دين هاي وحياني

زير فصل ها

نمازگزاري در آيين زرتشت

نمازگزاري در آيين يهود

نمازگزاري در آيين مسيحيت

نماز در ديگر دين هاي الهي

نمازگزاري در آيين زرتشت

نمازگزاري در آيين زرتشت

نماز، يكي از اركان مهم آيين زرتشت است. زرتشتيان در راه دين داري و رسيدن به كمال، به برپايي نماز امر شده اند. نماز زرتشتيان، بسيار شبيه نماز مسلمانان بوده است كه در پنج نوبت بايد همراه با دعاهاي ويژه ادا مي شد. همچنين، مقدماتي را نيز مانند نظافت و طهارت رعايت مي كنند كه بي شباهت به آموزه هاي اسلامي نيست. براي مثال، در احكام دين زرتشت آمده است كه در صورت نبودن آب، به جاي وضو بايد تيمم كرد.(1)

در بخش هاي گوناگون اوستا، پيروان زرتشت به برپا داشتن نماز تشويق شده اند.(2) البته نه نمازي كه بدون روح و انس قلبي باشد.(3)

نمازگزاري در آيين يهود

نمازگزاري در آيين يهود

خداوند خطاب به موسي عليه السلام مي فرمايد: «إِنَّنِي أَنَا اللّه ُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي؛ همانا من اللّه هستم و معبودي جز من نيست. پس مرا عبادت كن و نماز را براي ياد من به پا دار». (طه: 14)

حضرت موسي عليه السلام براي تداوم رسالت الهي خود با برادرش، هارون عليه السلام به برپايي نماز امر مي شود.(4)

برپا داشتن نماز يكي از اركان و مواد پيماني است كه خداوند با بني اسرائيل بسته است.(5)


1- كيخسرو شاهروج، آيينه، آيين مزديسني، ص 41؛ مري بويس، «ديانت زرتشتي»، ص 155؛ جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه: علي اصغر حكمت، ص 481.
2- سرود يكم اوستا يسنه هات 28 آيه اول (اوستا، 1، 7)؛ هات 54 آيه اول (اوستا، 1، 215)؛ هات 68 آيه 22 و 24 (اوستا، 1، 256)؛ دفتر سوم. يَشتْها، مهريَشْت كرده هشتم آيه 31 (اوستا، 1، 360)؛ قسمت پنج نيايش (اوستا، 2، 559 و 590).
3- آيينه، آيين مزديسني، ص 45.
4- نك: يونس: 87.
5- نك: بقره: 77.

ص: 9

پاك بودن بدن و لباس، طهارت (غسل يا وضو) و قبله (رو به بيت المقدس) از شرايط نماز يهوديان است.(1) در آيين يهود مانند اسلام، نماز به صورت جماعت هم برپا مي شود.(2)

در كتاب مقدس يهود درباره اصل وجوب(3) اهميت نماز و دعا،(4) چگونگي برپايي نماز،(5) مكان(6) و زمان نماز(7) مطالبي بيان شده است.

نمازگزاري در آيين مسيحيت

نمازگزاري در آيين مسيحيت

در شريعت عيسي عليه السلام ، برپايي نماز از واجبات مهمي است كه خداوند، در همان آغاز تولد به او سفارش كرد:

قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللّه ِ آتَانِي الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّا. (مريم: 30 و 31)

من بنده خدا هستم. خداوند به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است. مرا مايه بركت قرار داد، هر كجا كه باشيم و تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرد.

قاموس كتاب مقدس، نماز را در مسيحيت چنين معنا مي كند: «مقصود از نماز، گفت وگو كردن و صحبت داشتن با خدا، خواستن احتياجات و اظهار تشكر و امتنان براي الطاف و مراحم حق تعالي است».(8)

مسيحيان در روز يك شنبه، نماز ويژه همان روز را دارند.(9) از نظر آنها، نمازي ارزشمند است كه با حضور قلب و انس باشد.(10)


1- عبدالعظيم رضايي، اصل و نسب و دين هاي ايرانيان باستان، ص 388.
2- كهن راب، گنجينه تلمود، ص 103؛ كتاب اشعياء نبي، باب 5، آيه 2؛ كتاب مقدس (عهد عتيق) 107؛ كتاب ارمياء نبي، باب 12، آيه 4؛ كتاب مقدس، (عهد عتيق)، 1114.
3- كتاب مقدس (عهد عتيق)، ش 383؛ سفر تكوين، باب 6، آيه 13.
4- گنجينه تلمود، ص 11، به نقل از: براخوت، باب 32.
5- كتاب اشعياء، فصل 45، آيه 24؛ اقامة الشهود في رد اليهود (منقول رضايي)، ص 158.
6- كتاب ارمياء نبي، باب 12 آيه 4؛ كتاب مقدس (عهد عتيق)، 107؛ كتاب اشعياء نبي، باب 50، آيه2.
7- كتاب مقدس (عهد عتيق)، 871؛ كتاب مزامير، باب 55، آيه 18؛ اصل و نسب و دين هاي ايرانيان باستان، ص 388.
8- جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، ص 887 .
9- محمدصادق فخرالاسلام، انيس الاعلام، ج 3، ص 320.
10- قاموس كتاب مقدس، صص 384 و 385.

ص: 10

نماز در آيين مسيحيت نيز يك فريضه است؛ هر چند اختلاف ها و حتي تناقض هايي در كتاب مقدس ديده مي شود. براي مثال، در بخشي از كتاب مقدس اصرار و تكرار در استجابت موثر است،(1) ولي در قسمتي ديگر، از آن نهي شده و نماز و دعاي كوتاه و بدون تكرار را تأييد مي كند.(2)

نماز در ديگر دين هاي الهي

نماز در ديگر دين هاي الهي

ديگر پيامبران الهي نيز با تبيين احكام ويژه اي، نماز را برپا داشته اند. برخي از اين پيامبران، به نام هاي آدم،(3) نوح،(4) ادريس،(5) ابراهيم،(6) اسماعيل،(7) اسحاق،(8) يعقوب،(9) داوود،(10) سليمان،(11) يونس،(12) شعيب،(13) زكريا،(14) لقمان،(15) لوط،(16) ايوب،(17) خضر،(18) ذوالكفل،(19) صالح(20) و شيث هستند.(21)


1- انجيل لوقا، باب 18، ش 1 _ 8؛ كتاب مقدس (عهد جديد)، ص 126؛ انجيل لوقا، باب 11، ش5_11 و 39 و 42 و 44؛ كتاب مقدس (عهد جديد)، 81 ، 111 و 112.
2- انجيل متي، باب 6، ش 7 و 8؛ من وحي المسيح، ص 118؛ قاموس كتاب مقدس، ص 384؛ كتاب مقدس (عهد جديد)، 111.
3- علي بن ابراهيم، تفسير قمي، ج 1، صص 37 و 38؛ محمد بن حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج3، صص 9 و 10؛ بحارالانوار، ج 11، ص 260.
4- بحارالانوار، ج 11، ص 331.
5- بحارالانوار، ج 11، ص 280.
6- نك: ابراهيم: 37 و 40.
7- نك: مريم: 54.
8- نك: انبياء: 71 و 72.
9- نك: همان.
10- بحارالانوار، ج 14، ص 16.
11- بحارالانوار، ج 14، ج 98، ص 92؛ رضي الدين علي بن محمد الطاووس، فلاح السائل، ص 22؛ شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 44.
12- ابو علي طبرسي، مجمع البيان، ج 7 و 8 ، ص 166؛ الجامع لاحكام القرآن (تفسير القرطبي)، ج15، ص 123.
13- نك: هود: 89؛ الجامع لاحكام القرآن (تفسير القرطبي)، ج 9، ص 87 ؛ محمدالدين طريحي، مجمع البحرين، ج 2، ص 230.
14- نك: آل عمران: 37.
15- نك: لقمان: 17.
16- نك: انبياء: 73.
17- بحارالانوار، ج 12، ص 358.
18- بحارالانوار، ج 13، ص 330.
19- بحارالانوار، ج 12، ص 407.
20- بحارالانوار، ج 11، ص 383.
21- بحارالانوار، ج 11، ص 263.

ص: 11

نماز در دين هاي غير وحياني

نماز در دين هاي غير وحياني

چون خداجويي در انسان فطري است، بشر در طول تاريخ در پي پرستش و عبادت معبود مورد نظر خود بوده است. با كمي دقت درمي يابيم كه مسئله نيايش، به ويژه نماز تنها به اديان وحياني محدود نمي شود، چنان كه تبّتيان آنگاه كه در صومعه جشن مي گيرند، نماز مي خوانند(1) و نيايش مي كنند.(2)

در تاريخ گفته شده است كه كنفسيوس نماز به جاي مي آورد.(3) ايرانيان باستان نيز در دوره پارت ها و ساسانيان، نمازي شبيه به نماز مسلمانان داشتند؛ حتي پيش از نماز، وضو مي گرفتند. برخي در شبانه روز چهار نوبت نماز و برخي سه نوبت نماز مي خواندند.(4) يونانيان باستان با خواندن نماز از خشم خدايان در امان مي ماندند و ياري آنها را جلب مي كردند.(5) حتي عرب هاي بت پرست شبه جزيره عربستان، پيش از ظهور اسلام، در حريم كعبه نماز مي خواندند. قرآن، نماز آنها را اين گونه توصيف مي كند: «وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكَاءً وَتَصْدِيَةً؛ نماز آنها در كنار خانه خدا چيزي جز سوت كشيدن و كف زدن نبود». (انفال: 35)


1- تاريخ جامع اديان، صص 246 و 247 و 270.
2- تاريخ جامع اديان، ص 427.
3- احمد شهرستاني، ملل و نحل، ص 21؛ تاريخ جامع اديان، ص 388.
4- اصل و نسب و دين هاي ايرانيان باستان، صص 451 و 453 و263؛ ابوريحان بيروني خوارزمي، آثار الباقيه عن القرون الخاليه، ص 206؛ ملل و نحل، ج 2، ص 57.
5- ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 228.

ص: 12

فصل دوم: اهميت و جايگاه نماز

اشاره

فصل دوم: اهميت و جايگاه نماز

زير فصل ها

پرسش پنجم: نماز در قرآن از چه اهميتي برخوردار است؟

پرسش ششم: نماز در روايات ائمه عليهم السلام چه جايگاهي دارد؟

پرسش هفتم: جايگاه نمازهاي مستحب چگونه است؟

پرسش هشتم: آيا نماز ويژه انسان هاست يا در موجودات ديگر نيز وجود دارد؟

پرسش نهم: چرا خدا را عبادت كنيم در صورتي كه خدا به پرستش كسي نياز ندارد؟ او از همگان بي نياز است و همگان به او نيازمندند. نياز خدا به عبادت هاي ما، با مقام خداوندي او سازگار نيست!

پرسش دهم: آيا تنها راه عبادت خدا، نماز است؟

پرسش يازدهم: با توجه به اينكه فاصله بين كفر و اسلام، نماز است، آيا تارك نماز، كافر است؟

پرسش دوازدهم: با توجه به اهميت نماز، چرا در قرآن درباره كيفيت نماز خواندن مطلبي به چشم نمي خورد و درباره چگونگي نماز اختلاف نظر وجود دارد؟

پرسش سيزدهم: چرا نماز ستون دين است؟

پرسش چهاردهم: اگر نماز ستون دين است، چرا در فروع دين مطرح شده است؟

پرسش پانزدهم: شرايط پذيرفته شدن نماز چيست؟

پرسش شانزدهم: در آخرت، پذيرفته شدن همه اعمال در گرو پذيرفته شدن نماز است. آيا اين امر با عدالت خداوند سازگار است؟

پرسش هفدهم: با توجه به دو آيه آخر سوره زلزال مبني بر اينكه هر كس ذره اي كار نيك كند وارد بهشت مي شود، چگونه مي توان گفت نماز كليد بهشت است و بدون نماز، كسي وارد بهشت نمي شود؟

پرسش هجدهم: مي دانيم كه اگر نماز پذيرفته نشود، ديگر اعمال پذيرفته نمي شود، ولي با توجه به اينكه خداوند از حقش در روز قيامت مي گذرد، پس چرا اعمال نيك تارك الصلاة، پذيرفته شده نيست؟

پرسش نوزدهم: همان گونه كه مي دانيم تا نماز پذيرفته نشود، ديگر اعمال پذيرفته نمي شود. با توجه به اينكه شرايط سختي براي پذيرفته شدن نماز قرار داده شده است، عبادت ها و كارها پذيرفته خواهد شد؟

پرسش بيستم: مسئله وجوب اقامه نماز چگونه با مفاد آيه «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» سازگار است؟

پرسش بيست و يكم: در احاديث، سفارش شده كه از تارك نماز دوري و از سوي ديگر با مردم با روي گشاده برخورد كنيم. اين دو مطلب چگونه توجيه پذير است؟

پرسش بيست و دوم: خواندن نماز در اول وقت، چه اهميتي دارد؟

پرسش بيست و سوم: اگر نماز غيبت كننده يا شراب خوار تا چهل روز پذيرفته نشود، پس خواندن آن چه اثري دارد؟

پرسش بيست و چهارم: نظر انديشمندان غير مسلمان درباره نماز چيست؟

پرسش پنجم: نماز در قرآن از چه اهميتي برخوردار است؟

اشاره

پرسش پنجم: نماز در قرآن از چه اهميتي برخوردار است؟

واژه «الصّلاة» در قرآن، 78 بار تكرار شده است. بخشي از اين آيه ها درباره اهميت و جايگاه نماز و بخشي ديگر درباره اسرار و آثار نماز است. آيه اي نيز درباره آداب و شرايط نماز و همچنين ترك نماز در قرآن به چشم مي خورد. قرآن، نماز را جزو برنامه هاي حكومت اسلامي(1) قرار داده است و در جاي ديگر نيز نماز را از اوصاف مؤمنان، متقين و محسنين مي داند.(2)

پي آمدهاي نماز

پي آمدهاي نماز

نماز ازآن رو بازدارنده از بدي است(3) و گناهان را محو مي كند(4) كه رستگاري(5) و ياد خدا را به همراه دارد.(6) قرآن، سجده را راه نزديك شدن به خدا مي داند(7) و به انسان سفارش مي كند با نماز، از خداوند ياري بخواهد؛(8) كاري كه جز


1- نك: حج: 41.
2- نك: بقره: 3؛ توبه: 71؛ نمل: 2 و 3؛ لقمان: 2 - 4.
3- نك: عنكبوت: 45.
4- نك: هود: 114.
5- نك: اعلي: 14 و 15.
6- نك: طه: 14.
7- نك: علق: 19.
8- نك: بقره: 152.

ص: 13

براي فروتنان دشوار به نظر مي رسد.(1) قرآن، مؤمنان را كساني توصيف مي كند كه در نمازشان خاشعند(2) و ياد خدا را مايه آرامش دل ها(3) و موجب رستگاري مي دانند.(4) همچنين، انسان را در همه حال به ياد خدا فرامي خواند(5) و كساني را كه از نماز روي مي گردانند، به زندگيِ دشوار نويد مي دهد.(6)

آداب نماز

آداب نماز

خداوند در قرآن مي فرمايد: «صداي نمازگزار هنگام نماز بايد متعادل باشد.» (اسراء: 110) «نماز، رو به قبله اقامه شود.» (بقره: 146) همچنين كيفيت وضو، غسل و تيمم را بيان مي كند(7) و مي فرمايد: «هنگامي كه نماز را به پايان مي رسانيد، خداوند را ياد كنيد.» (نساء: 103) قرآن به زمان خواندن نماز نيز اشاره مي كند(8) و نماز را در حالت مستي، حرام(9) و اداي نماز از روي بي ميلي را از نشانه هاي منافقان مي داند.(10)

پي آمدهاي ترك نماز و سهل انگاري در برپايي نماز

پي آمدهاي ترك نماز و سهل انگاري در برپايي نماز

قرآن سهل انگاران در نماز(11) و ضايع كنندگان آن را توبيخ مي كند.(12) از نظر قرآن، يكي از علت هاي سقوط در جهنم، ترك نماز است. (13) كساني كه از ياد خدا غافل مي شوند، هم نشين شيطان هستند.(14)


1- نك: همان، 45.
2- نك: مؤمنون: 1 و 2.
3- نك: رعد: 28.
4- نك: انفال: 45.
5- نك: اعراف: 205؛ آل عمران: 191.
6- نك: طه: 124.
7- نك: مائده: 6.
8- نك: اسراء: 78؛ طه: 130.
9- نك: نساء: 43.
10- نك: همان، 142.
11- نك: ماعون: 4 و 5.
12- نك: مريم: 59.
13- نك: مدثر: 40 تا 43.
14- نك: زخرف: 36.

ص: 14

مسجد

مسجد

اختصاص دادن مكاني براي برپايي نماز، يكي ديگر از نشانه هاي بزرگي و شكوه اين فريضه است. اين مكان بنا بر ماهيت عملي كه در آن انجام مي شود، مسجد يا سجده گاه ناميده مي شود. ساختن مساجد به منظور برپايي نماز در آنها، يكي از عادت هاي مسلمانان در سراسر جهان اسلام بوده است. به تعبير قرآن، آباد كردن مساجد، تجلي ايمان به خداوند و آخرت است.(1) اين تعبير، از تكريم و تعظيم اين وظيفه نزد خداوند متعال حكايت دارد.

پرسش ششم: نماز در روايات ائمه عليهم السلام چه جايگاهي دارد؟

اشاره

پرسش ششم: نماز در روايات ائمه عليهم السلام چه جايگاهي دارد؟

زير فصل ها

اسرار نماز

نماز و گناه

نماز و شيطان

نماز در قيامت

ترك نماز

آداب و مستحبات نماز

نمازگزاري خردسالان و جوانان

اسرار نماز

اسرار نماز

نماز در پيشگاه خدا(2) وسيله تقرب به او(3) و رحمت الهي(4) است و قلب(5) و خانه(6) را نوراني مي كند. وقتي انسان نماز مي خواند، هر آنچه در اطراف او هستند، به ذكر خدا مشغول مي شوند.(7) سجده، نزديك ترين راه تقرب به


1- «إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ». (توبه: 18)
2- قال الصادق عليه السلام : «وَاَعْلَم اِنّك بَيْنَ يَدَي مَنْ يَراك ولا تَراهُ؛ بدان تو در پيشگاه خداوندي هستي كه تو را مي بيند، ولي تو او را نمي بيني.» بحارالانوار، ج 83 ، ص 11؛ شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 57؛ وسائل الشيعه، ج 4، ص 685، كتاب الصلاة، باب 2.
3- قال علي عليه السلام : «الصلاةُ قربانُ كلِ تقيِّ؛ نماز خواندن وسيله نزديكي به خداست براي هر شخص پرهيزكار» محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمة، ج 5، ص 367؛ بحارالانوار، ج 10، ص 99.
4- عبدالواحد تميمي آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ص 261.
5- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «صَلاةُ الرَّجل نورٌ في قَلْبه فَمَنْ شاء مِنكم فَلْيُنَوِّر قلبَه؛ نماز هر كس نوري در دل اوست، پس هر كس نماز را اراده كرد، قلبش را نوراني كند.» متقي هندي، كنزالعمال، ج 7، ص18973.
6- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «نَوِّروا مَنازِلَكُم بِالصَّلاةِ؛ با نماز خانه هايتان را نوراني كنيد.» كنز العمال، ج 15، ص 392، ح 41518.
7- ميزان الحكمة، ج 5، ص 377؛ بحارالانوار، ج 82 ، ص 213.

ص: 15

خداست.(1) ازاين رو، در حديث آمده است كه سجده طولاني، انسان را از عذاب نجات مي دهد.(2) همان گونه كه ركوع كامل، انسان را از وحشتِ قبر رها مي كند.(3) به اين ترتيب هستند، مي توان فهميد كه چرا امتحان شيعه در مراقبت نماز محقق مي شود.(4)

خشوع از آداب انس، حضور قلب و زينت نماز است.(5) انس با نماز، سبب بخشش گناه(6) و پذيرفته شدن نماز مي شود.(7) امامان عليهم السلام نيز نمازي با انس و حضور قلب به جا مي آوردند.(8)

نماز و گناه

نماز و گناه

نماز سبب بخشش گناه(9) و وسيله محو آن است.(10) گناهان گذشته با به جا آوردن نماز بخشيده مي شوند.(11) بايد گفت نماز، عامل بازدارنده از گناه است.(12) برخي روايت ها، نماز (نماز جمعه) را كفاره گناهان تا ده روز بيان كرده اند.(13) نماز، شست وشوي گناه،(14) ريزش گناهان گذشته(15) و سدّي در مقابل گناهان آينده است.(16)


1- قال الصادق عليه السلام : «اَقْرَبُ مَا يَكونُ الْعَبْدُ اِلَي اللّهِ وَ هُوَ ساجِدٌ؛ نزديك ترين حالات بنده به خدا سجده است.» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 60.
2- غررالحكم و دررالكلم، ص 175، ح 3353.
3- علي مشكيني، مواعظ العدديه، ص 243.
4- عبدالله بن جعفر حميري، قرب الاسناد، ص 52؛ بحارالانوار، ج 80 ، ص 23.
5- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «اَلْخشُوعُ زِينةُ الصَّلاةِ؛ خشوع زيور نماز است.» بحارالانوار، ج 77، ص131.
6- بحارالانوار، ج 84 ، ص 249.
7- بحارالانوار، ج 84 ، ص 242.
8- بحارالانوار، ج 84 ، صص 247، 248، 253 و 258؛ ميزان الحكمة، ج 5، صص 381 و 382.
9- قال الصادق عليه السلام : «مَنْ صَلَّي رَكْعَتِينَ يَعْلَمُ مَا يَقولُ فِيهما اِنْصَرفَ وَ لَيْسَ بَيْنَه وَ بَيْنَ اللّهِ ذَنبٌ اِلَّا غَفَره اللّهُ ؛ هر كس دو ركعت نماز با حضور قلب بخواند، خداوند همه گناهان او را مي بخشد.» بحارالانوار، ج 84 ، ص 240؛ ج 82 ، ص 224؛ ميرزا حسين نوري، مستدرك الوسائل، ج 1، ص183.
10- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «وَ أنَا لَا اَشْبَعُ مِن الصَّلاةِ؛ من از نماز سير نمي شوم.» بحارالانوار، ج 82 ، ص233؛ طوسي، امالي ، ج 2، ص 142.
11- «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّ_يِّئَاتِ؛ خوبي ها (نماز) بدي ها (گناه) را از ميان مي برد.» (هود: 114)؛ جامع احاديث شيعه، ج 4، ص 10؛ بحارالانوار، ج 82 ، ص 232.
12- «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ؛ نماز عامل بازدارنده از گناه و بدي است.» (عنكبوت: 45)
13- كنز العمال، ح 21091.
14- وسائل الشيعه، ج 2، ص 7.
15- قال علي عليه السلام : «وَ اِنَّها لَتَحُتْ الذُنوبَ حَتَّ الْوَرقِ؛ نماز گناهان را مثل برگ درخت مي ريزد.» بحارالانوار، ج 53، ص 182.
16- عباس عزيزي، آثار و بركات نماز در دنيا، برزخ و قيامت، ص 66.

ص: 16

نماز و شيطان

نماز و شيطان

نماز عامل دوري شيطان و سياه شدن چهره اوست.(1) نماز سبب شكست شيطان است؛(2) چون نمازگزار در دژ محكم نماز از خود دفاع مي كند.(3) بي دليل نيست كه فرياد ابليس از نمازگزار و سجده طولاني او بلند است(4) و به انسان حسادت مي كند.(5)

نمازگزار از شر شيطان در امان است؛(6) چون نماز سبب راندن شيطان مي شود(7) و حتي در لحظه مرگ نيز شيطان از نمازگزار دور مي گردد.(8)


1- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «الصلاة تُسَوِّدُ وجهَ الشَّيطان؛ نماز چهره شيطان را سياه مي كند.» ابوالقاسم پاينده، نهج الفصاحة، ص 396.
2- قال امام المهدي عليه السلام : «ما اَرْغَمَ أنفَ الشَيْطانِ بِشَيْ ءٍ مِثْلِ الصَّلاةِ؛ هيچ چيز مثل نماز، بيني شيطان را به خاك نمي مالد.» بحارالانوار، ج 53، ص 182.
3- قال علي عليه السلام : «اَلصَّلاةُ حِصنٌ مِنْ سُطواتِ الشَّيطانِ؛ نماز دژي در مقابل حملات شيطان است.» غررالحكم و دررالكلم، ص 56؛ ميزان الحكمة، ج 5، ص 367؛ شهيد ثاني، اسرار الصلاة، ص 10.
4- قال اميرالمؤمنين علي عليه السلام : «اِنَّ الْعَبْدَ اِذا سَجَدَ نَادي اِبليسُ يا وَيْلَه؛ بنده هنگامي كه سجده مي كند، ابليس مي گويد: واي بر من.» محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 3، ص 264؛ بحارالانوار، ج 82، ص 233.
5- بحارالانوار، ج 79، ص 207.
6- قال علي عليه السلام : «ذِكرُ اللهِ دَعامَةُ الْايمانِ وَ عِصْمَةٌ مِنَ الشَّيطانِ؛ ذكر خدا (نماز) ستون ايمان و در امان بودن از شيطان است.» عبدالواحد تميمي آمدي، منتخب الغرر، ص 22.
7- قال علي عليه السلام : «ذِكْرُ اللّهِ مَطْرَدَةُ الشَّيطانِ؛ ياد خدا (نماز) شيطان را مي راند.» منتخب الغرر، ص 20.
8- قال الصادق عليه السلام : «إنّ مَلكَ الْمَوتِ يَدْفَعَ الشَّيطانَ عَنِ الْمُحافظِ عَلَي الصَّلاةِ؛ عزرائيل، شيطان را از كسي كه بر نمازش مواظبت مي نموده، دفع مي كند.» وسائل الشيعه، ج 2، ص 19.

ص: 17

شيطان از نماز عصباني مي شود؛(1) چون سبب سركوبي اوست(2) و شيطان از نمازگزارِ جدّي مي ترسد.(3)

نماز در قيامت

نماز در قيامت

نماز، توشه آخرت،(4) كليد بهشت،(5) سبب ورود انسان به بهشت(6) و نجات او از آتش و عذاب است.(7) نمازگزار به سبب وضو، بي حساب وارد بهشت مي شود(8) و در خانه هاي بهشتي جاي مي گيرد.(9) نماز، حايلي ميان نمازگزار و آتش است و سبب دوري جسم نمازگزار از آتش مي شود.(10)

ترك نماز

ترك نماز

ترك نماز سبب انهدام دين(11) و تباه شدن عمل مي شود؛(12) يعني فاصله ميان كفر و ايمان، ترك نماز است.(13) ترك كننده نماز اهل آتش است(14) و از امان خدا


1- بحارالانوار، ج 87، ص 161.
2- بحارالانوار، ج 53، ص 182.
3- امام رضا عليه السلام نقل كرد كه پيامبر فرمود: «لَا يَزالُ الشَّيطانُ ذَعِراً مِنَ المؤمنِ ما حافظ علي الصَّلواتِ الْخَمسِ؛ شيطان همواره از مؤمني كه بر نمازش مواظبت مي كند، مي ترسد.» شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 28.
4- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «اَلصَّلاةُ زادٌ لِلْمُؤمِنِ مِنَ الدُّنْيا اِلَي الآخِرَةِ؛ نماز توشه اي براي مؤمن از دنيا به سوي آخرت است.» بحارالانوار، ج 82، ص 232.
5- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «اَلصَّلاةُ مِفتاحُ الْجَنَّةِ؛ نماز كليد بهشت است.» نهج الفصاحة، ش 1588؛ بحارالانوار، ج 82، ص 231.
6- قال الصادق عليه السلام : «اِنَّ الْعَبْدُ لَيُصلِّي الرَّكْعتِينِ يُريدُ بِها وَجْهَ اللّهِ فَيُدْخِلُه اللّهُ بِه الْجَنةَ؛ بنده دو ركعت نماز براي رضاي خدا مي خواند و خداوند او را وارد بهشت مي كند.» اصول كافي، ج 2، ص 61؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 30؛ مستدرك الوسائل، ج 3، ص 316.
7- اصول كافي، ج 2، ص 499، ح 3؛ وسائل الشيعه، ج 3، ص 30.
8- كنز العمال، ج 7، ص 19036.
9- بحارالانوار، ج 2، ص 231.
10- جامع احاديث شيعه، ج 4، ص 27.
11- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «مَنْ تَرَكَ صَلاتَهُ مُتَعَمِّداً فَقَدْ هَدمَ دينَه؛ هر كس به عمد نمازش را ترك كند، دينش را منهدم كرده است.» بحارالانوار، ج 82 ، ص 202؛ ميزان الحكمة، ج 5، ص 402.
12- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «مَنْ تَرَكَ صَلاتَه حَتَّي تَفوتَه مِنْ غَيْرِ عُذرٍ فَقَدْ حَبِِطَ عَمَلُه؛ هر كس نمازش را بدون عذر نخواند تا وقتش بگذرد، عملش تباه شده است.» بحارالانوار، ج 82، ص 203؛ ميزان الحكمة، ج 5، ص 403.
13- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «بَيْنَ الْعبدِ وَ بَيْنَ الْكُفرِ تَركُ الصَّلاةِ؛ فاصله كفر و بندگي، ترك نماز است.» بحارالانوار، ج 82 ، ص 202؛ ميزان الحكمة، ج 5، ص 403.
14- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «مَنْ تَرَكَ الصَّلاةَ مُتعمِّداً كُتبَ اسْمُه عَلَي بابِ النَّارِ مِمَّنْ يَدْخُلُها؛ هر كس به عمد نمازش را ترك كند، بر درب جهنم نامش از دوزخيان نوشته مي شود.» كنز العمال، ج 7، ح19090.

ص: 18

و رسولش دور خواهد بود.(1) همچنين در روايت ها، از سهل انگاري و بي رغبتي به نماز نهي شده است.(2) از اين رو، نمازگزاري كه نماز را ترك نكند، ولي به نماز بي توجه باشد و آن را سبك بشمارد، از شفاعت ائمه عليهم السلام محروم خواهد بود.(3)

آداب و مستحبات نماز

آداب و مستحبات نماز

در روايت ها، افزون بر بيان اهميت نماز، بر رعايت آداب و مستحبات نماز نيز تأكيد شده است: «كسي كه آداب نماز را رعايت كند، مؤمن است.»(4) پوشيدن لباس تميز،(5) مسواك زدن،(6) عطر زدن،(7) نماز خواندن در مسجد،(8) قنوت طولاني،(9) اذان و اقامه،(10) صلوات در ركوع و سجود،(11) نماز در اول


1- جامع احاديث شيعه، ج 4، ص 75.
2- ميزان الحكمة، ج 5، ص 398؛ بحارالانوار، ج 84، ص 231، 236 و 253؛ ملا محمدمحسن فيض كاشاني، محجة البيضاء، ج 1، ص 341؛ شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 1، ص 204؛ ميزان الحكمة، ج 5، ص 406.
3- قال الصادق عليه السلام : «لا يَنالُ شَفاعَتُنا مَنِ اسْتخَفَّ بِالصَّلاةِ؛ هر كس نماز را سبك بشمارد، به شفاعت ما دست نخواهد يافت.» محمد بن يعقوب كليني، فروع كافي، ج 3، ص 270، ح 15.
4- كنز العمال، ج 7، ح 1887.
5- وسائل الشيعه، ج 2، ص 346.
6- سفينة البحار، ج 1، ص 675.
7- حسن بن فضل طبرسي، مكارم الاخلاق، ص 42؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 94.
8- عباس عزيزي، نماز در آيينه حديث، ص 59.
9- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 59.
10- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 58.
11- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 61.

ص: 19

وقت،(1) دعا بعد از نماز(2) و سجده بر تربت حضرت سيدالشهدا(3) از مستحبات نماز است.

نمازگزاري خردسالان و جوانان

نمازگزاري خردسالان و جوانان

عبادت جوان بسيار باارزش است.(4) عبادت در كودكي مقدمه و تمريني براي جواني است. در روايت ها آمده است كه كودكان را با نماز(5) و اذان(6) آشنا كنيد. در هفت سالگي نيز آنها را به نماز فرا بخوانيد.(7) كودكان مي توانند در نماز جماعت شركت كنند و نبايد با آنها بدرفتاري شود.(8)

پرسش هفتم: جايگاه نمازهاي مستحب چگونه است؟

پرسش هفتم: جايگاه نمازهاي مستحب چگونه است؟

خواندن نمازهاي مستحبي از ويژگي شيعيان است(9) و انسان را به خدا نزديك مي كند تا محبوب خداوند شود.(10) نوافل، كاستي هاي نمازهاي واجب را برطرف مي كند.(11) البته نمازهاي مستحبي بايد از روي ميل اقامه شوند.(12)


1- محجة البيضاء، ج 1، ص 350؛ كنز العمال، ج 7، ص 19036؛ وسائل الشيعه، ج 3، صص 78 و 88؛ بحارالانوار، ج 74، ص 85 ؛ وسائل الشيعه، ج 2، ص 90؛ نهج البلاغه، شرح و ترجمه: فيض الاسلام، نامه 27، ص 888 .
2- نعمان بن محمد تميمي مغربي، دعائم الاسلام، ج 1، ص 165؛ بحارالانوار، ج 85 ، صص 320، 324 و 326؛ مستدرك الوسائل، ج 1، ص 336؛ محمدباقر مجلسي، روضة المتقين، ج 12، ص 38؛ بحارالانوار، ج 88، ص 4.
3- بحارالانوار، ج 101، ص 135.
4- مكارم الاخلاق، ص 466.
5- قال علي عليه السلام : «عَلِّموا صِبيانَكم الصَّلاةَ؛ نماز را به فرزندانتان بياموزيد.» جامع احاديث شيعه، ج 4، ص 46.
6- محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج 3، ص 311.
7- سفينة البحار، ج 2، ص 25.
8- تهذيب الاحكام، ج 2، ص 380.
9- شيخ صدوق، صفات الشيعه، ص 436.
10- اصول كافي، ج 1، ص 352؛ تحف العقول، ص 297.
11- بحارالانوار، ج 87، ص 28.
12- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 177.

ص: 20

يكي از مهم ترين نمازهاي مستحب، نماز شب است كه شرفِ مؤمن،(1) نشانه شيعه(2) و چراغي در تاريكي قبر است.(3) حضرت جبرئيل، همواره پيامبر خدا صلي الله عليه و آله را به آن فرا مي خواند.(4) ازاين رو، كسي كه نماز شب را ترك كند، ضرر كرده است.(5) نماز شب، سبب گشايش روزي،(6) زيبايي چهره،(7) تندرستي،(8) ريزش گناهان،(9) تقرب الهي(10) و نجات از وحشت قبر(11) است. گناهكار به سبب گناهانش از نماز شب محروم خواهد شد.(12)

پرسش هشتم: آيا نماز ويژه انسان هاست يا در موجودات ديگر نيز وجود دارد؟

پرسش هشتم: آيا نماز ويژه انسان هاست يا در موجودات ديگر نيز وجود دارد؟

قرآن، بارها به تسبيح گويي موجودات و اشيا اشاره مي كند. تمام اشيا و موجودات و آسمان هاي هفت گانه و زمين و هر آنچه در آنهاست، همگي


1- قال الصادق عليه السلام : «شَرَفُ الْمُؤمِنِ صَلاتُه بِاللَّيلِ؛ شرف مؤمن به نماز شب اوست.» بحارالانوار، ج87، ص 141.
2- قال الصادق عليه السلام : «لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنا مَنْ لم يُصَلِّ صَلاةَ اللَّيلِ؛ كسي كه نماز شب نخواند، از شيعيان ما نيست.» بحارالانوار، ج 87، ص 162.
3- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «صلاة اللّيل سِراج لِّصاحِبِِها في ظُلْمَةِ الْقَبْر؛ نماز شب براي نمازگزار، چراغي در تاريكي قبر است.» بحارالانوار، ج 87، ص 161.
4- بحارالانوار، ج 76، ص 333.
5- بحارالانوار، ج 87، ص 146.
6- شيخ صدوق، علل الشرايع، ص 363؛ ميزان الحكمة، ج 5، ص 421؛ بحارالانوار، ج 87، ص195، نهج الفصاحة، ص 580.
7- نهج الفصاحة، ص 580.
8- ميزان الحكمة، ج 5، ص 421؛ فيض كاشاني، تفسير صافي، ص 265؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 96.
9- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 100.
10- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «اِنَّ قيام اللّيل قريةٌ الي اللّه ؛ بيداري شب به عبادت، انسان را به خدا نزديك مي كند.» بحارالانوار، ج 87، ص 122.
11- بحارالانوار، ج 87، ص 160.
12- ميزان الحكمة، ج 5، ص 422؛ بحارالانوار، ج 83، ص 127.

ص: 21

خداوند را تسبيح مي گويند(1) و حتي تعبير سجده(2) و نماز(3) نيز درباره آنها در آيات قرآن آورده شده است.

ناگفته پيداست كه هر موجودي، به اندازه معرفت خود، پروردگار را تسبيح مي گويد. از آنجا كه حقيقت نماز براي انسان ها ياد خداست، اين تسبيح در ديگر آفريده ها، به نماز و عبادت تشبيه شده است.

مفسران درباره چگونگي تسبيح و نماز موجودات اختلاف دارند؛ گروهي به تكويني بودن تسبيح آنان معتقدند، ولي برخي مانند امام خميني رحمه الله به شعوري بودن و تسبيح آگاهانه نطقي اعتقاد دارند.

پرسش نهم: چرا خدا را عبادت كنيم در صورتي كه خدا به پرستش كسي نياز ندارد؟ او از همگان بي نياز است و همگان به او نيازمندند. نياز خدا به عبادت هاي ما، با مقام خداوندي او سازگار نيست!

پرسش نهم: چرا خدا را عبادت كنيم در صورتي كه خدا به پرستش كسي نياز ندارد؟ او از همگان بي نياز است و همگان به او نيازمندند. نياز خدا به عبادت هاي ما، با مقام خداوندي او سازگار نيست!

اين پرسش را به دو صورت «اجمالي» و «تفصيلي» پاسخ مي دهيم:

پاسخ اجمالي: اگر هدف از عبادت اين باشد كه نيازمندي هاي خدا را برطرف كنيم و از پرستش بهره اي به او برسانيم، در اين صورت، پرسش يادشده پيش مي آيد كه خداوند وجودي نامحدود و نامتناهي و پيراسته از هرگونه نقص و نياز است، پس چه نيازي به پرستش ما دارد. درحالي كه هدف از پرستش او، تكامل خود ماست. اين گونه است كه عبادت وسيله تكامل و سعادت ما و دستور او به عبادت، نوعي لطف و مرحمت و راهنمايي خواهد بود كه ما را به كمال شايسته برساند.


1- نك: اسراء: 44.
2- نك: نحل: 49؛ رحمان: 6.
3- نك: نور: 41.

ص: 22

پاسخ تفصيلي: عبادت و نيايش و هرگونه كاري كه براي رضاي خداوند انجام مي گيرد، آثار گران بهاي فردي و اجتماعي دارد و در حقيقت، از عالي ترين ابزارهاي تربيتي و اخلاقي به شمار مي رود؛ زيرا:

نكته اول: پرستش خدا و عبادت وي، حس تقدير و شكرگزاري را در انسان زنده مي كند. قدرداني از مقامي كه نعمت هاي بزرگ و پرارزشي را در اختيار انسان نهاده، نشانه لياقت و شايستگي فرد است. او با اين عمل حق شناسي خود را در برابر نعمت هايي كه خدا به او داده است، آشكار مي سازد.

نكته دوم: عبادت و پرستش خدا، مايه تكامل روحي انسان است. چه تكاملي بالاتر از اينكه روح و روان ما با جهان بي كران كمال مطلق «خدا» مرتبط شود، با او سخن بگويد و در انجام وظايف بندگي و كارهاي زندگي، از قدرت نامحدود او ياري بخواهد.

خداوند نيازي به عبادت و نماز ما ندارد، ولي خداوند رحيم و حكيم، نماز را براي بهره مندي انسان ها قرار داده است؛ زيرا:

1. ما انسان ها فقير و نيازمند هستيم و بايد با ارتباط با خداي بي نياز و مبدأ قدرت و كمال، نياز خود را برطرف كنيم؛ همچنان كه لامپ ها در ارتباط با منبع انرژي، نور مي گيرند و نورافشاني مي كنند.

2. فراموشي ياد خدا سبب انحراف ما در مسير زندگي دنيا و دست زدن به زشتي ها مي شود. «نماز» از اين غفلت و آن زشتي ها جلوگيري مي كند: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ».

به همين دليل، حضرت علي عليه السلام فرمود: «ذِكْرُ اللهِ رَاْسُ مَالِ كِلِّ مُوْمِنٍ وَ رِبْحُهُ السَّلامَةَ مِنَ الشَّيطانِ؛ ياد خدا سرمايه هر مؤمني است و سود آن، سلامت از شيطان است».(1)


1- غررالحكم و دررالكلم، ح 3621.

ص: 23

نماز وسيله اي دفاعي و مبارزه اي عملي با دشمن نفس و شيطان است. روح و روان آدمي كه فطرتي الهي دارد، با نماز و ياد خدا آرام مي گيرد و در پرتو اين اطمينان و آرامش، با نشاط و سرور زندگي خواهد كرد: «أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.» (رعد: 28) بنابراين، كسي كه نماز نخواند، در دنيا و آخرت خسارت «غفلت» و «بي توجهي» خود را خواهد ديد. در دنيا قلبش پر اضطراب و ناآرام و در آخرت، فراموشي ياد خدا جزايش خواهد بود.(1)

پرسش دهم: آيا تنها راه عبادت خدا، نماز است؟

پرسش دهم: آيا تنها راه عبادت خدا، نماز است؟

هر چند از راه هاي گوناگون مي توان خداوند را عبادت كرد، اين بدان معنا نيست كه وقتي خالق آدمي از روي حكمت، يك راه را در كنار بقيه راه ها مشخص كرد، انسان از آن سرپيچي كند. اگر شخصي غير از خداوند اين راه را معيّن مي كرد، مي توانستيم به درست بودن آن ترديد داشته باشيم، ولي فرض، اين است كه خالق حكيم در كنار بسياري از راه هاي اختياري، راه هايي الزامي هم مشخص كرده است. سپس مهم ترين آنها را نماز قرار داده تا جايي كه آن را ستون خيمه دين و ملاك قبولي بقيه اعمال خوانده است. هيچ عبادتي به قدرت نماز در ميان عبادات وجود ندارد؛ زيرا قبل از خلقت انسان نيز ملائكه به آن مشغول بودند.

افزون بر اين، آثاري كه براي نماز در آيه ها و روايت ها بيان شده، براي هيچ عبادتي نيامده است. در فرهنگ ديني، تنها نماز معراج مؤمن، ستون دين، نشانه اسلام و مايه نزديكي به خدا دانسته شده است. امام كاظم عليه السلام دراين باره مي فرمايد: «بهترين چيزي كه بنده بعد از شناخت خدا، به وسيله آن به درگاه خدا تقرب پيدا مي كند، نماز است».(2)


1- نك: مجتبي كلباسي، يك صد پرسش و پاسخ درباره نماز، صص 33 _ 35.
2- تحف العقول، ص 391.

ص: 24

بنابراين، سخن برخي افراد درباره اينكه آيا بهتر نيست به جاي نماز و دعا، خدا را در دل بخوانيم، درست نيست؛ زيرا اگر قرار باشد افراد نماز نخوانند و خدا را در دل ياد كنند، ممكن است اين ياد كردن به انحراف و خرافه تبديل شود و انسان را از راه اصلي كه عبادت خداست، دور سازد. ديگر اينكه عبادت افزون بر دوري از انحراف، سبب وحدت و همدلي مسلمانان مي شود.

بايد توجه داشت كه كاركرد و هدف نماز، فقط ياد خدا نيست، بلكه اموري مانند طهارت و پاكيزگي (غسل و وضو، لباس و مكان پاك)، توجه به درآمد حلال (مكان، لباس و آب مباح)، توجه به زمان، وقت و گذر عمر (پنج وقت نماز)، اعمال بدني (قيام، ركوع، سجود) و ديگر آثار نماز نيز، در حكمت تشريح نماز وجود دارد.

برخي با توجه به آيه شريفه «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي؛ نماز را به پا دار براي ياد من.» (طه: 14) بر اين باورند كه هدف از نماز، ذكر خداست. پس مي توان به جاي نماز، تنها به ذكر بسنده كرد، ولي چنين نيست؛ زيرا:

1. اين آيه درصدد بيان لزوم توجه قلبي و بيان شرايط معنوي و باطني نماز است.

2. اين آيه ابتدا بر وجوب نماز و سپس بر شرايط آن دلالت دارد. پس نمي توان با اين آيه بر ترك نماز و جاي گزيني چيزي به جاي آن استدلال كرد.

3. براي ياد خداوند بايد به اسبابي كه خود خداوند امر مي كند تمسك جست، كه نماز از بهترين آنهاست.

ص: 25

پرسش يازدهم: با توجه به اينكه فاصله بين كفر و اسلام، نماز است، آيا تارك نماز، كافر است؟

پرسش يازدهم: با توجه به اينكه فاصله بين كفر و اسلام، نماز است، آيا تارك نماز، كافر است؟

كفر همانند توحيد، مراتب و مراحل گوناگوني دارد. بر اين اساس، مي توان دو نوع كفر را بيان كرد:

1. كفر اعتقادي: كسي كه به خداوند و ارسال پيامبران باور ندارد. احكام فقهي كافر مثل نجاست بدن، مصداق چنين كفري است.

2. كفر عملي: كسي كه پيش از اين به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ايمان داشته است، ولي اعمال ديني را از روي سهل انگاري ترك مي كند، چنين فردي، در عمل كافر است.

البته اگر ترك اعمال ديني به انكار خدا و رسول بازگردد، سبب كفر اعتقادي مي شود. بنابراين، كسي كه به خدا و دين اسلام باور دارد، ولي نماز را از روي سهل انگاري ترك مي كند، دچار كفر عملي شده است و احكام كفر اعتقادي را ندارد.

بايد گفت نماز، مرز ميان اسلام و كفر است؛ يعني ترك نماز، كفر عملي و چنان ناسپاسي بزرگي در پيشگاه خداوند است كه با كفر اعتقادي شباهت و نزديكي بسياري دارد؛ تا آنجا كه گويي در حد و مرز آن قرار گرفته است، ولي احكام كفر اعتقادي را ندارد.

از امام صادق عليه السلام پرسيدند: «چرا ترك كننده نماز را كافر مي دانيد؟» ايشان فرمود:

كسي كه نماز را ترك مي كند، هرگز آن را ترك نمي كند، مگر به خاطر سبك شمردن آن. و هر كس نماز را ترك كند، پس به قصد لذت اين كار را نكرده است. در نتيجه، هرگاه قصد لذت نفي شد، استخفاف (سبك شمردن) اتفاق افتاده است و هرگاه استخفاف باشد، كفر محقق شده است.(1)


1- اصول كافي، ج 4، ص 97.

ص: 26

پرسش دوازدهم: با توجه به اهميت نماز، چرا در قرآن درباره كيفيت نماز خواندن مطلبي به چشم نمي خورد و درباره چگونگي نماز اختلاف نظر وجود دارد؟

پرسش دوازدهم: با توجه به اهميت نماز، چرا در قرآن درباره كيفيت نماز خواندن مطلبي به چشم نمي خورد و درباره چگونگي نماز اختلاف نظر وجود دارد؟

قرآن كتاب جامع هدايت انسان هاست كه اصول و برنامه هاي كلي دين را دربردارد. پيامبر افزون بر دريافت وحي از خداوند و ارائه آن به مردم، وظيفه تبيين آن را نيز عهده دار است. قرآن مانند قانون اساسي است كه قانون هاي جزئي و فرعي بر اساس آن ترسيم و تبيين مي شود. از سويي، قرآن ما را به لزوم پيروي از پيامبر و اولي الامر(1) فرمان مي دهد و تعليم كتاب (قرآن) را وظيفه پيامبر مي داند؛(2) زيرا قرآن كتابي عميق است و لايه هاي معرفتي بسياري دارد كه فهم آن نيازمند آموزش است. بي شك، پيامبر و جانشينان پاكش، تنها مفسران قرآن هستند.

بنابراين، خداوند در قرآن، اصل نماز و كلياتي از اجزاي آن را بيان مي كند. بديهي است كه جزئيات آن را بايد در احاديث نبوي و اهل بيت عليهم السلام كه بزرگ ترين مفسران وحي هستند، جست وجو كرد. اگر خداوند در قرآن به جزئيات نماز اشاره مي كرد، بايد ديگر تكاليف دين نيز با ريزه كاري ها بيان مي شد. بر اين اساس، وجود اختلاف در نماز و ديگر احكام را بايد در پايبند نبودن مسلمانان به قرآن و عترت جست وجو كرد.

پرسش سيزدهم: چرا نماز ستون دين است؟

پرسش سيزدهم: چرا نماز ستون دين است؟

براي اين سخن، دليل هاي گوناگوني را مي توان برشمرد:


1- نك: نساء: 59؛ حشر: 7.
2- نك: جمعه: 2؛ نحل: 44 و 64.

ص: 27

1. نماز نخستين چيزي است كه در قيامت از انسان پرسيده مي شود. اگر نماز پذيرفته نشود، ديگر اعمال نيز پذيرفته نخواهد شد.(1)

2. نماز، انسان را از هر بدي باز مي دارد (عنكبوت: 45) و با ترك گناه، راه انسان براي دست يابي به كمال و ترقي تا حد زيادي هموار مي شود.

3. خواندن درست نماز، به شرايطي بستگي دارد كه رعايت آنها سراسر زندگي انسان را پوشش مي دهد. تحقق مقدمات نماز (طهارت و مباح بودن مكان، لباس و آب) و لزوم حضور قلب در نماز كه مهم ترين مانع آن حب دنياست، بسياري از شئون زندگي را اصلاح مي كند.

4. نماز مشتمل بر «اسرار»، «معارف» و «آثار فردي، خانوادگي و اجتماعي» گران بهايي است كه در ديگر اعمال وجود ندارد.

5. هدف اصلي عبادت، برقراري ارتباط و ياد خداست. نماز اين امر مهم را به صورت هميشگي محقق مي كند.

پرسش چهاردهم: اگر نماز ستون دين است، چرا در فروع دين مطرح شده است؟

پرسش چهاردهم: اگر نماز ستون دين است، چرا در فروع دين مطرح شده است؟

نخست بايد دانست كه حيطه اصول دين، «اعتقاد و ايمان» است و حيطه فروع دين «عمل و تكاليف شرعي» است. از آنجا كه «نماز» از اعمال مهم شرعي است، در فروع از آن ياد مي شود. درحالي كه اصول دين، مجموعه باورهاي بنيادي و پايه اي دين است كه بيشتر جنبه نظري دارند. با اين حال، قرار گرفتن امري در حيطه فروع دين، به معناي كم اهميتي آن نيست. بنابراين، نماز كه از نوع عمل است، در محدوده فروع دين قرار مي گيرد نماز را ستون


1- من لا يحضره الفقيه، ج 1، فضل الصلاة، باب 30، ح 5.

ص: 28

دين ناميده اند؛ زيرا از بسياري از گناهان و ناهنجاري ها جلوگيري مي كند و سبب تداوم ارتباط با خداوند و حفظ بنيان هاي اعتقادي فرد مي شود.

پرسش پانزدهم: شرايط پذيرفته شدن نماز چيست؟

پرسش پانزدهم: شرايط پذيرفته شدن نماز چيست؟

به طور كلي پذيرش عبادت ها به ويژه نماز، به مراحل و شرايطي نياز دارد؛ زيرا گاهي عبادت صحيح است، ولي رشدآور نيست (مثل دارويي كه شفابخش نيست).

در آيات و روايات، شرايط و مراحل پذيرش عبادت ها، شش چيز بيان شده كه عبارتند از: شرط اعتقادي؛ شرط ولايي؛ شرط اخلاقي؛ شرط اقتصادي؛ شرط اجتماعي و شرط بهداشتي.

1. شرط اعتقادي

نمازگزار بايد به خدا ايمان داشته باشد. قرآن مي فرمايد: «عمل صالح از زن و مرد با ايمان است كه موجب زندگي پاك مي شود.»(1) در جاي ديگر مي فرمايد: «نداشتن ايمان، مايه تباهي اعمال است».(2)

2. شرط ولايي

شرط ولايي؛ يعني بهره مندي از ولايت و رهبري انسان هايي آسماني، همچون امام علي بن ابي طالب عليه السلام و فرزندان آن حضرت كه همه، بندگان خالص خدا هستند. اين اعتقاد، نماز، حج و جهاد را در مسير الهي قرار مي دهد و به آنها جهت شايسته مي بخشد. امام باقر عليه السلام فرمود: «كسي كه به خدا ايمان دارد و


1- نك: نحل: 97.
2- نك: مائده: 97.

ص: 29

عبادت هاي طاقت فرسا انجام مي دهد، ولي امام لايقي از سوي خدا ندارد، تلاشش بي فايده است».(1)

3. شرط اخلاقي (تقوا)

خداوند عبادت و نماز را تنها از اهل تقوا مي پذيرد: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ.»(2) بدين معنا كه بايد نماز و اسباب آن، برآمده از تقوا باشد. اگر لباس، مكان و غذا از مسير تقوا و حلال فراهم نيامده باشد، نمازي بدون تقواست كه شايسته پذيرفته شدن در درگاه خداوند نيست.

4. شرط اقتصادي (اداي حق مردم)

گاهي پذيرفته شدن عبادت، به اداي حقوق محرومان بستگي دارد. پرداخت زكات با داشتن درآمد مشروع، از اين نمونه است. امام رضا عليه السلام فرمود: «هر كسي نماز بخواند؛ ولي زكات نپردازد، نمازش پذيرفته نمي شود».(3)

5. شرط اجتماعي

خيرخواهي در حق ديگران، حفظ پيوندهاي اجتماعي و برادري ميان مسلمانان و روابط شايسته و نيكو ميان پيروان اسلام، در اين زمينه بسيار اهميت دارد.

6. شرط خانوادگي

خوش رفتاري در امور خانوادگي و رعايت حقوق متقابل زن و شوهر، فرزند، پدر و نيز همسايگان چنان مهم است كه بي توجهي به آنها گاهي موجب باطل شدن عبادت ها مي شود. امام صادق عليه السلام دراين باره مي فرمايد: «نماز فرزنداني


1- الكافي، ج 2، ص 349.
2- وسائل الشيعه، ج 14، ص 116.
3- بحارالانوار، ج 96، ص 12.

ص: 30

كه با خشم به پدر و مادر خود نگاه مي كنند، پذيرفته نمي شود، گرچه والدين در حق آنان كوتاهي و ظلمي كرده باشند.»(1) پيامبر اسلام نيز فرمود: «هر كس زن بدرفتار و اذيت كننده داشته باشد، خداوند نماز و كارهاي نيك آن زن را نمي پذيرد؛ مرد نيز چنين است».(2)

ما زماني مي توانيم از نردبان نماز به معراج برويم كه پايه هاي آن بر زمين محكمي قرار گرفته باشد، ولي اگر روي يخ لغزنده يا زمين سست قرار داده شود، بالا رفتن مشكل يا غيرممكن مي گردد. پس قبولي نماز با شرايط و مراحل ذكر شده امكان پذير است.

پرسش شانزدهم: در آخرت، پذيرفته شدن همه اعمال در گرو پذيرفته شدن نماز است. آيا اين امر با عدالت خداوند سازگار است؟

پرسش شانزدهم: در آخرت، پذيرفته شدن همه اعمال در گرو پذيرفته شدن نماز است. آيا اين امر با عدالت خداوند سازگار است؟

براي روشن شدن پاسخ اين پرسش بايد مقدماتي را بيان كنيم تا پاسخ مشخص شود.

مقدمه اول: حسن و قبح و يا به عبارتي ديگر خوبي و بدي دو قسم است:

الف) حسن و قبح فعلي

ب) حسن و قبح فاعلي

حسن و قبح فعلي بدين معناست كه كاري آثار مطلوب يا نامطلوب داشته باشد، بي آنكه انگيزه و غرض انجام دهنده (فاعل) را در نظر بگيريم. براي مثال، كسي كه به درخت تشنه اي آب مي دهد و سنگي را از محل عبور مردم كنار مي زند، عملش نيك است؛

حسن فاعلي، يعني اينكه شخصي هدفش خوب، و قبح فاعلي، يعني شخصي غرض و هدفش بد باشد. در انجام يك عمل، ممكن است هم حسن


1- نك: مائده: 27.
2- وسائل الشيعه، ج 1، ص 90.

ص: 31

فعلي و هم حسن فاعلي يا يكي از اين دو وجود داشته باشد. همچنين ممكن است، يك عمل نه حسن فعلي داشته باشد و نه حُسن فاعلي.

با توجه به اين مقدمه بايد گفت وضعيتي كسي كه نماز نمي خواند، ولي كارهاي نيك انجام مي دهد، به دو گونه است: گاهي وجوب نماز را انكار مي كند، درحالي كه از ضرورت نماز در دين باخبر است. در اين صورت، هيچ عمل نيكي از اين شخص پذيرفته نمي شود؛ چون مي داند انكار وجوب نماز با انكار خدا برابر است. بنابراين، كار نيك او فقط حُسن فعلي دارد و حسن فاعلي ندارد؛ او كار را براي خدا انجام نداده تا انتظار پاداش داشته باشد.

گاهي نيز شخص، منكر نماز نيست، بلكه از روي تنبلي يا سهل انگاري نماز نمي خواند. چنين شخصي اگر كارهاي نيك ديگري مثل روزه يا زكات يا كمك به فقيران انجام دهد، كارهايش تا حدي پذيرفته مي شود؛ يعني به سبب روزه گرفتن يا پرداختن زكات، به او پاداش هاي ديگري غير از بهشت داده مي شود. بنابراين، روايتي كه مي گويد: «اول چيزي كه در قيامت محاسبه مي شود نماز است. اگر پذيرفته شود، بقيه اعمال پذيرفته مي شود و اگر پذيرفته نشود، ديگر اعمال پذيرفته نمي شود»، به درجه هاي بالا يعني ورود به بهشت مربوط مي شود.

پرسش هفدهم: با توجه به دو آيه آخر سوره زلزال مبني بر اينكه هر كس ذره اي كار نيك كند وارد بهشت مي شود، چگونه مي توان گفت نماز كليد بهشت است و بدون نماز، كسي وارد بهشت نمي شود؟

پرسش هفدهم: با توجه به دو آيه آخر سوره زلزال مبني بر اينكه هر كس ذره اي كار نيك كند وارد بهشت مي شود، چگونه مي توان گفت نماز كليد بهشت است و بدون نماز، كسي وارد بهشت نمي شود؟

اين آيه در مقام بيان دقت در بررسي اعمال در روز قيامت است كه هيچ عملي در روز قيامت از محاسبه اعمال خارج نمي ماند؛ اينكه پذيرفته شدن اعمال خوب (هرچند جزئي و كوچك) شرط هاي خاصي دارد كه البته قبولي نماز، بحث ديگري است. از اين نكته اساسي كه بگذريم، توجه به چند نكته ضروري است:

ص: 32

اگر كسي نماز را ترك كند، كار نيك ديگري برايش نمي ماند تا به وسيله آن وارد بهشت شود. اگر شخصي تارك الصلات باشد، اعمال ديگر او هيچ سودي نمي بخشد. رسول اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «مَثَل نماز، مثل ستون خيمه است؛ هرگاه ستون خيمه پابرجا باشد، طناب ها، ميخ ها و پرده ها سود مي بخشند، و هرگاه ستون شكسته شود، نه طنابي، نه ميخي و نه پرده اي (هيچ كدام) نافع نيستند.»(1) در روايتي ديگر حضرت مي فرمايد: «نمازهاي پنج گانه را محافظت كنيد؛ زيرا هرگاه روز قيامت برپا شود، خداوند تبارك و تعالي بنده را فرامي خواند. اول چيزي كه از او مي پرسند همان نماز است؛ اگر آن را تام و بدون نقص انجام داده (وارد بهشت مي شود) وگرنه در آتش افكنده مي شود.»(2) اهميت نماز تا آنجاست كه ملاك پذيرفته شدن همه اعمال قرار گرفته است.

همچنين حضرت در روايتي ديگر با صراحت مي فرمايد: «روز قيامت اولين عمل بنده كه به آن رسيدگي مي شود، نماز اوست؛ اگر پذيرفته شد، به غير نماز نظر مي شود و اگر پذيرفته نشد، به هيچ عمل او رسيدگي نمي شود.»(3) پس نمي توان گفت لازم نيست شخص، نمازخوان باشد تا به بهشت وارد شود. با وجود چنين روايت هايي، بي شك نماز، كليد بهشت است و اگر اين كليد نباشد، هرگز در بهشت باز نمي شود. ديگر كارهاي نيك، همچون طناب، ميخ و پرده خيمه است كه بدون ستون هيچ سودي ندارند. بنابراين، اين گونه روايت ها به منزله مخصِص دايره شمول اين آيه شريفه مي شود: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَيْراً يَرَهُ؛ پس هر كس هم وزن ذره اي كار خير انجام دهد، آن را مي بيند». (زلزال: 7)

بنا بر اين روايت، در صورت بي نماز بودن، اصلاً خيري براي انسان نمي ماند تا آن را ببيند. بودن و ماندن خير، مخصَص و مقيَّد به خواندن نماز شده است.


1- ميزان الحكمة، ج 5، ص 369، ح 10246.
2- ميزان الحكمة، ج 5، ص 374، ح 10267.
3- ميزان الحكمة، ج 5، ص 374، ح 10268.

ص: 33

پاسخ ديگر به اين پرسش اين است كه آيه «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» با اين مطلب كه نماز كليد بهشت است منافاتي ندارد؛ زيرا اين آيه مي گويد هر كس كار خوب انجام دهد، در روز قيامت سزاي آن را خواهد ديد. پيداست كه پاداش عمل، تنها ورود بهشت نيست. بنابراين، كساني هم كه كار خوبي انجام مي دهند، ولي اهل نماز نيستند، در روز قيامت پاداش عمل خود را خواهند ديد و اين پاداش غير از ورود به بهشت است، مثل اينكه از عذاب او كاسته مي شود يا در غير از جهنم، روزي او فراهم مي شود.

پرسش هجدهم: مي دانيم كه اگر نماز پذيرفته نشود، ديگر اعمال پذيرفته نمي شود، ولي با توجه به اينكه خداوند از حقش در روز قيامت مي گذرد، پس چرا اعمال نيك تارك الصلاة، پذيرفته شده نيست؟

پرسش هجدهم: مي دانيم كه اگر نماز پذيرفته نشود، ديگر اعمال پذيرفته نمي شود، ولي با توجه به اينكه خداوند از حقش در روز قيامت مي گذرد، پس چرا اعمال نيك تارك الصلاة، پذيرفته شده نيست؟

هرچند نماز حق الله است و اگر خداوند از اين حقش بگذرد، فرد، بي نماز تلقي نمي شود و ديگر عبادت هاي او نيز پذيرفته مي شود، ولي قرار نيست خداوند هر چيزي را كه حق الله است، ببخشد. اين كار سبب نقض هدف تشريع احكام دين است و سبب بي انگيزگي مؤمنان در انجام عبادت مي شود. افزون بر اين، با عدل الهي تضاد دارد.

به عبارتي ديگر، هرچند نماز، حق اللَّه است و خداوند در برخي موارد، در برابر بعضي افراد ممكن است از حق خودش بگذرد، اين بدان معنا نيست كه در قيامت فقط به حق الناس توجه مي شود، بلكه به اين معناست كه اگر در مواردي از حق خود گذشت، از حق ديگران نمي گذرد؛ زيرا ظلم به آنهاست.

ص: 34

پرسش نوزدهم: همان گونه كه مي دانيم تا نماز پذيرفته نشود، ديگر اعمال پذيرفته نمي شود. با توجه به اينكه شرايط سختي براي پذيرفته شدن نماز قرار داده شده است، عبادت ها و كارها پذيرفته خواهد شد؟

پرسش نوزدهم: همان گونه كه مي دانيم تا نماز پذيرفته نشود، ديگر اعمال پذيرفته نمي شود. با توجه به اينكه شرايط سختي براي پذيرفته شدن نماز قرار داده شده است، عبادت ها و كارها پذيرفته خواهد شد؟

اول آنكه: با مراجعه به شرايط پذيرفته شدن اعمال، معلوم مي شود كه اين شرايط آن قدر سنگين نيست كه كسي از عهده آن برنيايد، بلكه بسياري از مردم مي توانند با توجه به اعمال و رفتار خود، به آن شرايط برسند.

دوم: پذيرفته شدن نماز و ديگر اعمال در درگاه خدا، مراتبي دارد؛ ازاين رو ممكن است نماز شخصي، درجه بالاي پذيرفته شدن را نداشته باشد، ولي شرايط پذيرش درجه هاي پايين آن را دارا باشد. به اين ترتيب، پذيرفته شدن ديگر اعمال هم به همان نسبت به پذيرفته شدن نماز بستگي دارد. به عبارت روشن تر اگر نماز درست باشد و بر اساس دستورهاي هدايتگرانه اسلام صورت گيرد، در پيشگاه خداوند پايين ترين درجه پذيرش را كه همان رفع عذاب است، خواهد داشت. منتها هر قدر پاكي قلب و روح و پرهيزكاري انسان و دوري از ستم و گناه بيشتر باشد، درجه پذيرفته شدن آن عالي تر خواهد بود؛ زيرا ارزش هر عملي به ارزش آورنده آن عمل و روحيات او بستگي دارد.

پرسش بيستم: مسئله وجوب اقامه نماز چگونه با مفاد آيه «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» سازگار است؟

پرسش بيستم: مسئله وجوب اقامه نماز چگونه با مفاد آيه «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» سازگار است؟

نخست بايد به اين حقيقت آشكار و بديهي اشاره كرد كه در هر نظام و جامعه اي، براي جلوگيري از اخلال و اختلال و بسترسازي براي رشد و توسعه جامعه، قوانين و مقررات و احكام حقوقي، اجتماعي وضع مي شود كه بدون آن، جامعه را نمي توان اداره و كنترل كرد. همه افرادي كه در اين جامعه زندگي مي كنند، بايد آن قوانين را رعايت كنند تا بر اساس برنامه و هدف هاي

ص: 35

تعيين شده، امور زندگي به پيش رود و رشد و توسعه مورد نظر به دست آيد و افرادي كه با قوانين جامعه به مخالفت برخيزند، بايد منتظر مجازات و جريمه باشند.

شريعت اسلام و نظام اسلامي نيز از اين قاعده كلي مستثنا نيست. اين دين بزرگ براي اينكه پيروان خود را به رشد و تعالي و هدف غايي برساند، درباره چگونگي عبادت، شيوه كار، درآمد و راه هاي ارتباط با همديگر، احكام و قوانيني دارد. همچنين براي خطاكاران، مجازات هايي در نظر گرفته است. با اين تفاوت كه اگر مخالفت و خلاف كاري افراد، در حيطه امور فردي خلاصه شود و آثار سوء آن دامن گير جامعه نشود، تنها مرتكب «گناه» شده اند و در آخرت، حساب رسي مي شوند. حال آنكه اگر خطاكاري افراد آثار نامطلوب در جامعه بگذارد، افزون بر گناه، «جرم» به شمار مي رود و مستحق مجازات و جريمه در دنيا نيز مي شود.

بنا بر آنچه گفته شد، افزون بر اينكه در پذيرش شريعت اسلام اجباري وجود ندارد، پس از پذيرش اسلام نيز درباره نماز و روزه و ديگر احكام و دستورهاي شرعي، تا آنجا كه به امور شخصي افراد مربوط مي شود، در انجام و ترك آن آزاد و مختارند. كسي حق تفتيش عقايد و تجسس در امور شخصي افراد را ندارد و تنها به گناه آنان در آخرت رسيدگي مي شود.

پرسش بيست و يكم: در احاديث، سفارش شده كه از تارك نماز دوري و از سوي ديگر با مردم با روي گشاده برخورد كنيم. اين دو مطلب چگونه توجيه پذير است؟

پرسش بيست و يكم: در احاديث، سفارش شده كه از تارك نماز دوري و از سوي ديگر با مردم با روي گشاده برخورد كنيم. اين دو مطلب چگونه توجيه پذير است؟

در روايت و حديث ها بايد به زمينه صدور حديث، مخاطب آن و اصول كلي اسلام در روابط اجتماعي توجه كرد. قرآن، برخورد مناسب و سازنده را در تبليغ دين، ضروري مي داند. حضرت موسي عليه السلام در مقابل فرعون، به گفتاري

ص: 36

نرم مأمور مي شود: (قُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً). پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نيز در برابر مردم به واسطه فيض رحمت الهي، برخوردي نرم و عاطفي داشته است؛ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّه ِ لِنْتَ لَهُمُ.» (آل عمران: 159) بنابراين، روي گشاده داشتن و با مهرباني درصدد هدايت ديگران بودن، رسالتي پيامبرگونه است. اين مسئله با سفارش امام صادق عليه السلام درباره دوستي نكردن با انسان بي نماز منافات ندارد؛ زيرا مسئله دوستي و هم راز شدن، موضوعي بالاتر از روابط متعارف است. اگر انسان با فرد بي نماز صميمي باشد، به گونه اي كار زشت او را تأييد مي كند، حتي ممكن است با تأثيرگذاري منفي، او را نيز به نماز بي توجه كند. بر اين اساس، بهتر است دوستانمان را از ميان كساني كه به نماز اهميت مي دهند، انتخاب كنيم. البته اگر رابطه صميمانه با افراد بي نماز به اصلاح او كمك كند، بهتر است رابطه حفظ شود.

پرسش بيست و دوم: خواندن نماز در اول وقت، چه اهميتي دارد؟

پرسش بيست و دوم: خواندن نماز در اول وقت، چه اهميتي دارد؟

يكي از شرايط پذيرفته شدن عبادات در آيات و روايات، شرط كمال است؛ يعني آنچه مراعاتش انسان را به خدا نزديك مي كند و به رشد معنوي مي رساند و در فرد و جمع تأثير مي گذارد. گاهي عبادت صحيح است، ولي رشدآور نيست؛ مثل دارويي كه شفابخش نيست. گاهي عبادت، انسان را از كيفر و عذاب مي رهاند، ولي ما را محبوب خدا نمي سازد؛ چون شرط هاي كمال آن مراعات نشده است.

رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «مَنْ سَمِعَ النِّدا فَلَمْ يُجِبْهُ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فلا صَلاه لَه؛ نماز كسي كه صداي اذان را در اول وقت بشنود و بي دليل نماز خود را به تأخير اندازد و يا در جماعت مسلمانان شركت نكند، ارزشي ندارد و نماز او كامل نيست».(1)


1- وسائل الشيعه، ج 5، ص 375.

ص: 37

در حديث ديگر چنين مي خوانيم: «نخواندن نماز در اول وقت، تحقير و كوچك شمردن نماز است و چنين كسي خدا را تحقير كرده است.»(1) پس بنا بر احاديث، تنها، نماز كامل مي تواند روح و جان را شفا دهد و باعث رشد معنوي انسان باشد. كامل بودن نماز يعني در اول وقت و با جماعت خواندن آن.

در آموزه هاي ديني بر نماز اول وقت بسيار تأكيد شده است؛ زيرا از نظر روحي، رواني و اجتماعي، آثار مثبت بسياري دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

الف) عادت دادن شخص به نظم؛

ب) وجود نشاط و آمادگي و حضور قلب بيشتر، براي انس و ارتباط با خدا و تقويت كمالات نفساني؛

ج) زمينه سازي براي برگزاري جماعت هاي بزرگ و انس و الفت و اتحاد بيشتر مسلمانان.

وقتي افراد جامعه اسلامي به خواندن نماز در اول وقت پايبند باشند، در هر منطقه، بيشتر مردم هم زمان به نماز مي ايستند. اين مسئله آمادگي آنان را براي جماعت و ايجاد صفوف گسترده و پرجمعيت بيشتر مي كند. در حالي كه نماز در غير اول وقت، از اجتماع و شكوه عبادي و انس و الفت مؤمنان در مراكز ديني مي كاهد.

پرسش بيست و سوم: اگر نماز غيبت كننده يا شراب خوار تا چهل روز پذيرفته نشود، پس خواندن آن چه اثري دارد؟

پرسش بيست و سوم: اگر نماز غيبت كننده يا شراب خوار تا چهل روز پذيرفته نشود، پس خواندن آن چه اثري دارد؟

نماز يك تكليف است و هر شخص مكلفي بايد آن را به جاي آورد. حتي بعضي بر اين باورند كه كافران هم بايد فروع را به جاي بياورند؛ يعني افزون بر اصول، از فروع دين هم پرسيده مي شود. نماز مراتب و شرايطي دارد:


1- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 377.

ص: 38

1. شرايط صحت

2. شرايط پذيرش

شرايط صحت، مسائلي است كه در صورت رعايت آنها، تكليف از گردن او ساقط مي شود، اگرچه ثوابي به او نمي دهند. مثل اينكه با طهارت باشد و واجبات نماز مثل تكبيرة الاحرام، قيام، قرائت و غيره را درست انجام بدهد.

شرايط پذيرش شرايطي است كه اگر نمازگزار رعايت كند، نمازش كامل است و ثواب دارد؛ يعني اينكه افزون بر شرايط صحت، حضور قلب داشته باشد، غيبت نكرده باشد، حق الناس به گردن او نباشد، لقمه حرام نخورده باشد، در مسجد و به جماعت نماز بخواند. اين گونه موردها هر چه بيشتر رعايت شود، درجه پذيرش نماز بيشتر است.

كسي كه غيبت كند، حضور قلب نداشته باشد و شراب بخورد، نمازش قبول نيست. اين همه به شرايط پذيرش نماز برمي گردد؛ يعني در اين حال به او ثوابي نمي دهند و نمازش فقط شرايط صحت را دارد. بنابراين، نماز خواندن شخص شراب خوار هم اثر دارد.

پرسش بيست و چهارم: نظر انديشمندان غير مسلمان درباره نماز چيست؟

پرسش بيست و چهارم: نظر انديشمندان غير مسلمان درباره نماز چيست؟

در دوره كنوني، انديشمندان به طور گسترده تري درباره نماز و نيايش بحث كرده اند. به ويژه برخي روان شناسان، امروزه به اين نتيجه رسيده اند كه توجه به خدا و نماز و دعا، بسياري از بيماري هاي رواني را درمان مي كند. دكتر الكسيس كارل كه براي درمان جنبه هاي ويرانگر تمدن جديد راهي نمي يابد،(1) در نوشته هاي بعدي، براي درمان يأس هاي ناشي از تمدن جديد مي گويد: «نيايش، به آدمي نيروي تحمل غم ها و مصيبت ها را مي بخشد».(2)


1- آلكسيس كارل، انسان موجود ناشناخته، ص 275.
2- آلكسيس كارل، راه و رسم زندگي، ص 137.

ص: 39

دكتر توماس هيس لوپ مي گويد:

با اين قيد كه من پزشكم، اين سخن را مي گويم كه نماز، بهترين وسيله اي است كه تاكنون براي توسعه اطمينان و تسكينِ اعصاب و آسايش و نشاط، شناخته شده كه زمينه بي خوابي را برطرف مي گرداند.(1)

سرل برت، روان شناس انگليسي، با تأكيد بر نظريه ويليام جيمز درباره تأثير نماز، مي گويد:

ما به واسطه نماز مي توانيم وارد انبار بزرگي از نشاط عقلاني شويم كه در شرايط عادي ياراي وصول بدان را نداريم.(2)

ماهاتما گاندي، رهبر بزرگ هند، در تبيين استقامت روحي اش مي گويد:

اگر نماز نبود و با خدا ارتباط برقرار نمي كردم، بي شك سال ها بود كه ديوانه شده بودم.(3)

نورمن ويزنت گريسي مي گويد:

دعا و نماز، بزرگ ترين نيرويي است كه براي مبارزه با دشواري هاي زندگي روزانه و به دست آوردن آرامش روحي، شناخته شده است.(4)

انديشمندان غربي به اثر نماز در بهبود بيماري هاي جسمي نيز اشاره كرده اند. دكتر اِدوين فردريك پاورس، يكي از متخصصان درمان بيماري هاي عصبي در ايالات متحده امريكا، مي گويد:

ما مي بينيم هزاران حالت براي مريض پيش آمده كه مشهورترين پزشكان و باهوش ترين طبيبان كمترين اميدي براي بهبودي آن نداشته اند، ولي چيزي كه در بهبود او اثر گذاشته، معجزه هايي مانند معجزه هاي نماز و ارتباط با خدا بوده است.(5)


1- ديل كارنگي، آيين زندگي، ص 249.
2- رحيم كارگر محمدياري، نماز از ديدگاه دانشمندان و متفكران، ص 31، به نقل از: قرآن و روان شناسي، ص 362.
3- ماهاتما گاندي، همه مردم برادرند، ص 107؛ مهدي حسينمردي، مرواريدهاي پراكنده، ص 135.
4- كليدهاي خوشبختي، گردآورنده و مترجم: احمد آرام، صص 386 - 388.
5- نماز از ديدگاه دانشمندان و متفكران، ص 29.

ص: 40

درباره آثار اجتماعي نماز نيز ديدگاه هاي انديشمندان غربي تأمل برانگيز است. ويل دورانت اوصاف و زيبايي هاي نماز جماعت مسلمانان را به تصوير مي كشد.(1) لورا، اسقف مسيحي، نماز مسلمانان را عامل جذب ديگران مي داند.(2) دكتر محمد عثمان، نقش نماز جمعه را در درمان بيماري هاي اجتماعي بازگو مي كند.(3) هراس ليو مي گويد: «نماز جماعت مسلمانان، كامل ترين درجه مساوات ميان مردم است».(4)

گفتيم كه انديشمندان غربي بيش از انديشمندان مسلمان درباره آثار اجتماعي و روان شناسي نماز بحث كرده اند، ولي در سخنان برخي انديشمندان، نكات ظريفي درباره ويژگي هاي باطني نماز به چشم مي خورد. دكتر روژه گارودي،(5) توشي هيكوايزوتسو،(6) مارسل بوازار _(7) دانشمند و اسلام شناس معاصر سوئيسي _ و ويكتور هوگو(8) به معاني باطني و انس قلبي با نماز نگاهي تازه داشته اند.


1- تاريخ تمدن، عصر ايمان، ج 4، ص 273.
2- فضل الله كمپاني، نتايج و فوائد دين، صص 21 و 22؛ عبدالرزاق نوفل، اسلام و علم جديد، صص 359 و 360.
3- نماز از ديدگاه دانشمندان و متفكران، ص 64، به نقل از: قرآن و روان شناسي، ص 363.
4- اسلام و علم جديد، صص 357 و 358؛ احمد امين، راه تكامل، ج 7، صص 210 و 211.
5- روژه گارودي، هشدار به زندگان، ترجمه: علي اكبر كسمايي، ص 259.
6- توشي هيكو ايزوتسو، خدا و انسان در قرآن، صص 187، 188 و 250.
7- مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤيدي، ص 94.
8- ويكتور هوگو، بينوايان، ج 2، ص 672.

ص: 41

فصل سوم: فلسفه و اسرار نماز

اشاره

فصل سوم: فلسفه و اسرار نماز

زير فصل ها

پرسش بيست و پنجم: آيا مي توانيم از فلسفه احكام نماز بپرسيم، يا بايد بدون دانستن آنها نماز بخوانيم؟

پرسش بيست و ششم: در وضو چه اسراري نهفته است؟

پرسش بيست و هفتم: فلسفه قيام در نماز چيست؟

پرسش بيست و هشتم: فلسفه نيت در نماز چيست؟

پرسش بيست و نهم: ركوع چه فلسفه اي دارد؟

پرسش سي ام: اسرار سجده را برشماريد.

پرسش سي و يكم: فلسفه قنوت و آثار آن چيست؟

پرسش سي و دوم: فلسفه تشهد در نماز چيست؟

پرسش سي و سوم: حكمت سلام پايان نماز در چيست؟

پرسش سي و چهارم: چرا سلام در پايان نماز آمده است نه ابتداي آن؟

پرسش سي و پنجم: آثار و فلسفه تسبيحات اربعه در نماز چيست؟

پرسش سي و ششم: فلسفه خواندن نماز آيات، زماني كه نه زلزله را حس كرديم نه ترسيديم، چيست؟

پرسش بيست و پنجم: آيا مي توانيم از فلسفه احكام نماز بپرسيم، يا بايد بدون دانستن آنها نماز بخوانيم؟

پرسش بيست و پنجم: آيا مي توانيم از فلسفه احكام نماز بپرسيم، يا بايد بدون دانستن آنها نماز بخوانيم؟

پاسخ: فلسفه احكام به معناي آثار مترتب بر احكام است كه يا در متون ديني به آن اشاره شده يا از راه عقل مي توان به دست آورد. البته فلسفه احكام، غير از علت وجوب و تشريع احكام است. بنابراين، وجوب احكام و اطاعت از آن، دائر مدار و مشروط به فلسفه احكام نيست؛ زيرا علت وجوب حكم را فقط خداوند مي داند و ما هيچ گاه نمي توانيم به علت تشريع احكام دسترسي پيدا كنيم. با توجه به اين مقدمه، اينك به پاسخ اين پرسش مي پردازيم:

با توجه به روش قرآن و روايات در بيان فلسفه بعضي از احكام، به پرسش از فلسفه احكام و اسرار آن تشويق مي شويم. براي مثال، مي بينيم كه قرآن پس از تشريع روزه رمضان مي فرمايد: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ تا شايد تقوا پيشه كنيد.»(1) به اين ترتيب، فلسفه آن را پرهيز از گناه بيان مي كند. يا درباره پرهيز از نگاه به زنان نامحرم مي گويد: «ذَلِكَ أَزْكَي لَهُمْ؛ اين براي آنان پاكيزه تر است».(2)


1- نك: بقره: 179.
2- نك: نور: 30.

ص: 42

چنانكه در مورد نماز «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ» را بيان مي كند. بنابراين، مي توان از اهل خبره از فلسفه احكام نماز پرسش كرد ولي شرط بندگي آن است كه بنده بدون توجه به فلسفه تشريع احكام، بدون چون و چرا عبادت خداوند را به جاي آورد تا شائبه انجام عبادت به جهت دانستن فلسفه آن به وجود نيايد.

پرسش بيست و ششم: در وضو چه اسراري نهفته است؟

پرسش بيست و ششم: در وضو چه اسراري نهفته است؟

پيامبر در حديثي مي فرمايد:

شستن صورت ها و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازي دارد. شستن صورت در وضو، يعني خدايا! هر گناهي كه با اين صورت انجام دادم، آن را شست وشو مي كنم تا با صورت پاك به جانب تو بايستم و عبادت كنم و با پيشاني پاك سر بر خاك بگذارم.

شستن دست ها در وضو، يعني خدايا! از گناه دست شستم و به واسطه گناهاني كه با دستم مرتكب شده ام، دستم را تطهير مي كنم.

مسح سر در وضو، يعني خدايا! از هر خيال باطل و هوس خام كه در سر پرورانده ام، سرم را تطهير مي كنم و آن خيال هاي باطل را از سر به دور مي اندازم.

مسح پا، يعني خدايا! من از رفتن به مكان زشت پا مي كشم و اين پا را از هر گناهي كه با آن انجام داده ام، تطهير مي كنم.(1)

در حديثي از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه فرمود:

اِنَّما اُمِرَ بِالْوضوءِ وَ بُدِئَ بِهِ لِاَنْ يَكُونَ الْعَبدُ طاهراً اِذا قَامَ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ عِندَ مُناجاتِهِ اِيّاهُ مُطيعاً لَهُ فِيما اَمَرَهُ نَقِيَّا مِنَ الْاَدْناسِ وَ النَّجاسَةِ مَعَ ما فِيهِ مِنْ ذَهابِ الْكَسَلِ وَ طَرْدِ الْنُّعاسِ وَ تَزكِيةِ الْفُوادِ لِلْقِيامِ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ.(2)


1- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 302، ح 2138.
2- وسائل الشيعه، ج 1، ص 257.

ص: 43

براي اين، دستور وضو داده شده كه آغاز عبادت با آن است و بندگان وقتي كه در پيشگاه خدا مي ايستند و با او مناجات مي كنند، پاك باشند و دستورهاي او را به كار بندند و از آلودگي ها و پليدي ها بركنار شوند. علاوه بر اين، وضو سبب مي شود كه آثار خواب و كسالت از انسان دور شود و قلب او براي قيام در محضر خداوند نور و صفا يابد.

در حديثي باز درباره ثواب وضو مي فرمايد:

بدان كه در وضو چون صورت خود را بشويي، گناهاني كه با زبان و چشمانت مرتكب شده اي، پاك مي شود و چون دست هايت شسته شود، گناهانت از سوي راست و چپ مي ريزد و آنگاه كه پاهايت را مسح مي كني، گناهاني كه با پاهايت مرتكب شده اي، پاك مي شود.(1)

شستن دست ها در وضو، اشاره به دست كشيدن از خواهش هاي نفساني و شهوات حيواني است. شستن صورت، شستن غبارِ توجه به غير حق است و مسح سر، سر خط بندگي است و مسح پا، به پشت پا زدن به غير خدا و قدم زدن در ساحت حرم حضرت خداوند اشاره مي كند.(2)

پرسش بيست و هفتم: فلسفه قيام در نماز چيست؟

پرسش بيست و هفتم: فلسفه قيام در نماز چيست؟

قيام و ايستادن براي خواندن حمد و سوره، يكي از مراحل اقامه نماز است. نمازگزار هنگام خواندن نماز از جاي برمي خيزد و با فروتني، وقار و آرامش، در محضر الهي حاضر مي شود.

قيام، آمادگي براي تحرك، فعاليت و رشد و بالندگي است.

قيام، بر پاي خاستن و دوري از سكون و خموشي است.

قيام، جهاد عليه هواهاي نفساني و آماده شدن براي توبه و استغفار است.

درباره اسرار و حكمت هاي «قيام» مي توان به موارد زير اشاره كرد:


1- ميرمحمد عبدالحسيب، مناهج الشارعين، ص 165.
2- عبدالحسين تهراني، اسرار الصلاة، صص 101 و 102.

ص: 44

1. قيام، يعني ايستادن جسم و روح در مقابل خدا. در اين حالت، سر، كه بالاترين عضو بدن است، افتاده و افكنده مي شود. پايين آمدن سر، نشانه فروتني در مقابل خدا و دوري از تكبر و رياست طلبي است.(1)

2. همان گونه كه مي دانيم، همه موجودات به عبادت و تسبيح خداوند مشغولند: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ.» قيام انسان و خواندن نماز، نوعي هم آوايي است. بنده نيز با اين كار، آمادگي خود را براي عبادت الهي نشان مي دهد.

3. قيام نشانه تلاش و فعاليت هميشگي انسان در جبهه رشد و تكامل است. نمازگزار سستي، رخوت، سكون و بي تحركي را كنار مي گذارد و با شادابي، طراوت و اميد بر پاي مي خيزد و آماده تلاشي نو مي گردد؛ حركتي براي رسيدن به خدا و كسب فضايل انساني.

4. معناي ديگر قيام، آمادگي نمازگزار براي مبارزه با شيطان و هواهاي نفساني و مفسدان و ستمگران است. قيام نماد جهاد اكبر و جهاد اصغر است.

5. قيام تجلي مساوات، برابري و همگونگي است. در نماز، همه يكسان در محضر الهي قيام مي كنند: سياه و سفيد، فقير و غني، پير و جوان، رئيس و مرئوس و بزرگ و كوچك هيچ يك تفاوتي ندارند.

قيام بيانگر اين است كه هيچ كس بر ديگري برتري ندارد؛ همه بنده ناتوان درگاه الهي اند. در قيام، ديوار تكبرها، منيت ها و خودخواهي ها فرو مي ريزد و افراد فقير و عالي مرتبه، در كنار افراد معمولي حاضر مي شوند و به اداي تكليف مي پردازند.

6. قيام رعايت احترام، ادب و متانت در پيشگاه آفريدگار تواناست. نمازگزار، به احترام نام و ياد خدا برمي خيزد و با ادب و فروتني تمام مي ايستد و با متانت و آرامش به عبادت مي پردازد.


1- الاخلاق، ص 70.

ص: 45

7. قيام در حال نماز براي اين است كه انسان در پيشگاه خداي متعال بايستد و حق بندگي او را ادا كند و از خيرات پروردگار بهره مند شود و بداند كه در قيامت نيز در پيشگاه او قيامي خواهد داشت.

حاج ميرزا جواد ملكي تبريزي در كتاب گران سنگ خود به نام اسرار الصلاة مي فرمايد:

و اما قيام، حقيقت قيام عبارت از ايستادن در پيشگاه پروردگار براي اداي حق عبوديت و بندگي او و جلب خيرات پروردگاري، و انس گرفتن با او و لذت بردن به مخاطبات و گفت وگوي با او در كلام، و به مناجات با او در دعا است ... و مي بايست كه انسان از اينكه در نماز مي بايست بر هر دو پا بايستد، به اين حقيقت پي ببرد كه مسلمان بايد در مقام خوف و رجا باشد و از پايين افكندن سر در هنگام نماز، الزام قلب را بر تذلل و خشوع و تواضع و دوري از رياست طلبي و خودبزرگ بيني فهم نمايد و بداند كه در فرداي قيامت، او را در پيشگاه ذات اقدس خود ايستادني است كه چگونگي آن را اين ايستادن تعيين مي كند، و لذا سزاوار است كه انسان آنچه در توان دارد، در تصحيح قيام نماز خود به كار گيرد و بداند كه تمام پنهاني ها و خاطرات و ضمايرش، نزد حضرت حق مكشوف و آشكار است، و پروردگار حتي به چيزهايي كه خود از آن بي خبر است و در باطن اوست، آگاه است. و لذا خيلي مراقب باشد كه مبادا باطنش مخالف با رضاي پروردگار باشد. به ناچار در چنين مقام خطيري تواضع و فروتني او، لااقل همچون تواضع در محضر سلطاني از سلاطين دنيا خواهد بود. چگونه كسي كه در مقابل حاكمي قرار مي گيرد، مراقب تمام حركات و گفته هاي خود مي باشد، كه مبادا سخني بر خلاف رضاي او بر زبان آورد و يا از معناي آنچه مي گويد، غافل باشد و يا اشارات مخاطبات سلطان را درنيابد، و خدايي كه ملك الملوك و جبارالجبابره است، هرگز نزد مسلمان از بشري مثل خود بي مقدارتر خواهد بود.(1)


1- ميرزا جواد ملكي تبريزي، اسرار الصلوة، ج 1، ص 323.

ص: 46

پرسش بيست و هشتم: فلسفه نيت در نماز چيست؟

پرسش بيست و هشتم: فلسفه نيت در نماز چيست؟

به طور اختصار، عنصري كه به عمل انسان بها مي دهد، نيت و انگيزه و هدف اوست. از همين رو، در آيات قرآن كلمه «في سبيل الله»، فراوان به كار رفته (70 بار) و اين هشداري است كه انسان ها مواظب كارها و نيت هاي قلبي خود باشند كه در راه خدا باشد، نه براي غير خدا يا با انگيزه هاي نفساني. مانند جاده خطرناكي كه تابلوهاي هشداردهنده فراواني در آن نصب مي كنند، بندگي خدا راهي است كه لغزشگاه هاي فراواني دارد و اين همه تأكيد، هشدار براي دوري از انحراف هاست. به خصوص در عبادت ها كه بدون «قصد قربت» و نيت خدايي، ارزش ندارد. نيت، ركن عبادت است. اگر عملي بدون نيت انجام شود، يا نيت غيرخدايي داشته باشد، باطل است. نيت، اصل و اساس عمل است. مقدس ترين كارها به خاطر نيت بد فاسد مي شود و ساده ترين كارها، با نيت خوب، ارزشي بسيار پيدا مي كند.

نيت خدايي، عامل جذب الطاف الهي است. هر كه در راه خدا تلاش كند، خداوند هم راه هاي خودش را به او مي نماياند: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا.» (عنكبوت: 69) نيت، شرط قبولي عمل است. امام صادق عليه السلام از قول خداي متعال مي فرمايد: «... مَنْ اَشْرَكَ مَعِي غَيْرِي فِي عَمَلِي لَمْ اَقْبَلْ اِلاّ ما كَانَ خَالِصاً لي؛ ... هركس در اعمال مربوط به من غير من را با من شريك گرداند، جز آنچه را خالص براي من است، نمي پذيرم».(1)

پرسش بيست و نهم: ركوع چه فلسفه اي دارد؟

پرسش بيست و نهم: ركوع چه فلسفه اي دارد؟

نخستين و زيباترين نشانه فروتني انسان در برابر پروردگار، خم شدن در برابر او (ركوع) و تعظيم كردن به اوست.


1- محسن قرائتي، پرتوي از اسرار نماز، ج 1، صص 115 و 116.

ص: 47

در ركوع، انسان خاكي با تمام وجود بانگ برمي آورد: «سبحان ربي العظيم و بحمده»؛ پاك و پاكيزه مي دانم و منزه و مقدس مي شمارم پروردگار بزرگ خود را، از هر چه جناب عظمت و رفعت او را روا نباشد و جلال كبريا و جبروت وي را نسزد و نشايد.

درباره فلسفه و حكمت هاي ركوع مي توان به موارد زير اشاره كرد:

1. بهترين حالت تعظيم و بزرگداشت خدا

«ركوع نمايشگر و نمودار فروتني انسان در برابر قدرتي است كه او را فراتر از خود مي داند. مسلمان چون خدا را برترين قدرت ها مي داند، در برابر او ركوع مي كند و چون هيچ موجودي جز خدا را برتر و فراتر از انسانيت خود نمي داند، در برابر هيچ كس و هيچ چيز ديگر سر خم نمي كند».(1)

2. دوري از تكبر و خودخواهي

نمازگزار، در هر مقام و منزلتي، در برابر خداي خود سر فرود مي آورد و بدين وسيله، روحيه بزرگ پنداري و خودخواهي را از خود مي زدايد و خويشتن را از دام هولناك تكبر، منيت، غرور و خودفريفتگي مي رهاند.

3. امتحان و آزمايش انسان ها

دستور به ركوع، آزمايش و امتحان انسان در عمل به اوامر و خواسته هاي خداوند است. ركوع در ظاهر، عملي سخت به شمار مي رود (به ويژه براي صاحبان مقام و مال) و تنها، فرمان بردار واقعي فرمان هاي الهي، از اين آزمون سربلند بيرون مي آيند.

4. وجه تمايز مسلمانان از ديگر ملت ها

ركوع و خم شدن در عبادت و نماز، ويژه دين اسلام است، ازاين رو، عبادت مسلمانان را از ديگر ملت ها متمايز مي كند.


1- آيت الله سيدعلي خامنه اي، از ژرفاي نماز، ص 5.

ص: 48

5. كمال خضوع در مقابل خداوند

اشاره به اين است كه نمازگزار پس از خواندن حمد و سوره، مورد عتاب خالق عظيم قرار مي گيرد كه: اي بيچاره! اگر بندگي تنها به حمد و ستايش و تكبير گفتن بود، پس اين همه پيامبران و اوليا براي چه برانگيخته شدند. برخيز و بندگي كن تا نجات يابي.

اينجاست كه ديگر بنده، توان پاسخ گويي به خداوند را ندارد و راهي براي نجاتش نمي بيند؛ پس خاضع و ذليل مي شود. آنگاه به ركوع مي رود و مي گويد: «سبحان ربي العظيم و بحمده»؛ پاك و منزه مي دانم خالقم را از همه عيب و نقص ها و ستايش را منحصر در ذات او مي دانم».(1)

6. استواري در دين

امام علي عليه السلام مي فرمايد:

معناي كشيدن گردن در ركوع، اين است كه در ايمان به خدا استوارم؛ اگر چه گردنم زده شود. و معناي سر برداشتن از ركوع و گفتن «سمع الله» اين است كه حمد و ثناي ما را مي شنود آن خدايي كه ما را از نيستي و عدم، به وجود آورده است.(2)

7. همراهي با فرشتگان مقرب الهي

فرشتگان خدا همواره در حال پرستش خدايند. برخي همواره در ركوع و بعضي هميشه در سجود و تسبيح اند.

اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايد: «عده اي از فرشتگان در ركوع اند و سجود. و صف كشيدگان و تسبيح گويان، بدون خستگي اند».(3)

خداوند در قرآن مي فرمايد: «نمازگزاراني كه به ركوع مي پردازند، [نه تنها] با فرشتگان الهي هماهنگ اند، بلكه با همه ذرات عالم وجود، به تسبيح خداي سبحان مشغولند.» (اسراء: 44) و چه عزتي از اين بالاتر.


1- اسرار الصلاة، ص 422.
2- نهج البلاغه، خطبه 1.
3- ميزان الحكمة، ج 5، ص 395؛ ملا محسن فيض كاشاني، ترجمة الصلاة، ص 46.

ص: 49

8. قيام و سربرداشتن از ركوع

«نيت انسان در انجام اين عمل بايد اين باشد كه پس از خضوع و خشوع در برابر پروردگار، به حول و قوه او بر دشمنان او گردن افرازد و برتري جويد، و در هنگام گفتن تكبير آن، دست ها را كه بلند مي كند، از تواضع و فروتني در مقابل دشمنان خدا تبري جويد. مستحب است بنده در هنگام ركوع، پشت خود را صاف نگه دارد و گردنش را بكشد؛ به اين نيت كه من به تو ايمان آورده ام، گرچه گردنم را بزني. سپس سر را بلند كند، به اين اميد كه خشوع و تسبيح و حمدش در درگاه الهي پذيرفته شده باشد. با حول و قوه او بر دشمنان او غالب آيد و با اين اميد اين ذكر را بر زبان مي آورد كه «سمع اللّه لمن حمده»؛ هر كس كه حمد و ستايش حضرت حق كند، خداوند آن را مي شنود».(1)

پرسش سي ام: اسرار سجده را برشماريد.

پرسش سي ام: اسرار سجده را برشماريد.

1. بالاترين حد فروتني است. مقام معظم رهبري دراين باره مي گويد:

جبهه بر خاك نهادن، نشانه بالاترين حد خضوع انسان است و نمازگزار، اين حد نصاب تواضع را، شايسته خدا مي داند؛ زيرا كرنش در برابر نيكي و زيبايي مطلق است و آن را در برابر هر كس يا هر چيز غير خدا، حرام و ناروا مي شمارد... .(2)

2. سجده بر خاك، نوعي هماهنگي در عبادت و يك رنگي و يكساني را براي همه ايجاد مي كند و از اينكه برخي بخواهند با سجده بر چيزهاي ديگر، امتيازخواهي خود را مطرح كنند، جلوگيري مي كند. (مثلا سجده بر فرش هاي قيمتي و يا طلا و نقره و...)

3. انسان از خاك و زمين است و سجده ما، نشان آغاز آفرينش آدمي از زمين و بازگشت او به خاك است و اين يادآوري، جز با سجده بر خاك و زمين ميسر نيست.


1- اسرار فروع الدين، ص 223.
2- مقام معظم رهبري، از ژرفاي نماز، ص 5.

ص: 50

امام علي عليه السلام درباره فلسفه و معناي سجده مي فرمايد:

معناي سجده اول اين است كه سر به سجده فرو مي برد، مي خواهد بگويد: خدايا تو از اين خاك ما را به وجود آوردي و آنگاه سر برمي دارد و مي خواهد بفهماند كه ما از دل همين خاك بيرون آمده ايم و آن وقت كه براي سجده دوم سر به خاك مي گذارد، اعلام مي دارد: باز هم به دامن اين خاك باز مي گردم و آنگاه كه سر بلند مي كنيم، تفسير آن اين است كه باز هم در روز قيامت از دل همين خاك، خارج مي شويم.(1)

4. اقرار عملي به عظمت و پيراستگي الهي است. «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْاَعْلي وَ بِحَمْدِه»؛ پاك و پيراسته است خداوندگار من كه برترين است و من ستايش گر اويم. اين ذكري است كه نهايت اقرار انسان به عظمت پروردگار را به شكل عمل نشان مي دهد.

5. در روايت ها وارد شده كه سجده هاي طولاني، از سيره و روش ائمه عليهم السلام و از شديدترين اعمال عليه ابليس است كه گناهان را مثل اينكه باد، برگ درختان را مي ريزد، محو مي كند و نزديك ترين حالت بنده به خداوند است.(2) به گفته شهيد ثاني:

نمازگزار به هنگام سجده، بايد معنا و مفهوم آن را وسيله تقرب و نزديكي دل به پيشگاه خداي متعال قرار دهد كه هر قدر به خدا نزديك تر شود، به همان اندازه از ديگران دور خواهد شد.(3)

6. اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايد:

ظاهر سجده صورت گذاردن بر خاك است از روي اخلاص و خشوع، ولي باطن آن دل كندن از همه امور فاني و دل بستن به سراي باقي و رهايي از تكبر و تعصب و تمام وابستگي هاي دنيوي است.(4)


1- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 206.
2- سفينة البحار، ج 1، ص 580، «ماده سجد».
3- اسرار نماز، ص 155.
4- مستدرك الوسائل، ج 4، ص 484.

ص: 51

7. خير و بركت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «ديني كه در آن ركوع و سجود نباشد، خيري در آن نيست».(1)

8. نجات دهنده از آتش دوزخ است. در روايت آمده است: «در روز قيامت، خداي متعال به آتش دوزخ مي فرمايد: اي آتش! هر چه را مي خواهي بسوزان؛ ولي به موضع سجده نزديك مشو».(2)

9. امام صادق عليه السلام درباره فلسفه ركوع و سجود مي فرمايد:

وقتي رسول خدا صلي الله عليه و آله را به معراج بردند و در آنجا نماز گزارد و ذكر گفت و از عظمت خداوند ديد آنچه را ديد، بدنش لرزيد و بدون اختيار به حال ركوع درآمد. در آن حال گفت: «سبحان ربي العظيم و بحمده».

وقتي كه از آن حالت برخاست، خداي خود را در مكان بلندتري كه از آن برتر تصور نمي شد، ديد و بدون اختيار، صورت خود را به خاك نهاد و گفت: «سُبْحانَ رَبِّيَ الْاَعْلي وَ بِحَمْدِه».

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله اين كلمات را تكرار مي كرد تا پس از گفتن هفت مرتبه، قدري از آن وحشتي كه دلش را پر كرده بود، كاسته شد. به همين دليل، در ميان امت آن حضرت اين دو ذكر سنت شد.(3)

10. درباره فلسفه سجده بر خاك، امام صادق عليه السلام فرموده است:

سجده، خضوع در برابر خداست. پس سزاوار نيست بر خوراكي و پوشاكي سجده كنيد. چون مردم، بنده خوردني ها و پوشيدني هايند، درحالي كه سجده كننده، در حال عبادت خداست و نبايد پيشاني اش را بر چيزي بگذارد كه مردم دنياپرست بر آن سجده مي كنند و به آن فريب مي خورند. سجده بر زمين بهتر است؛ چون تواضع در برابر خدا، بليغ تر و رساتر است.(4)


1- منهج الصادقين، ج 10، ص 123.
2- منهج الصادقين، ج 8، ص 397.
3- نماز و عبادت تفسير الميزان، ص 252.
4- ميزان الحكمة، ج 4، ص 386.

ص: 52

11. سجده، واجب و عبادت جامعي است كه صورت، دست ها و پاها را دربرمي گيرد؛ نمازگزار در سجده با تمام اعضاي ظاهري و باطني خود، عبادت مي كند و اين در ديگر اركان نماز ديده نمي شود. (هذه فريضه جامعه علي الوجه و اليدين و الرجلين).(1)

پرسش سي و يكم: فلسفه قنوت و آثار آن چيست؟

پرسش سي و يكم: فلسفه قنوت و آثار آن چيست؟

نمازگزار در ميان نماز، اين اجازه را مي يابد كه با بالا بردن دست هاي خود، به دعا بپردازد و خواسته هايش را مطرح كند. قنوت در همه نمازهاي واجب، پيش از ركوع دوم مستحب است و بهتر است ترك نشود.

درباره فلسفه و رموز قنوت، مي توان چنين گفت:

1. قنوت، بهترين حالت نيايش و طلب حاجت از خداست. نمازگزار در اين حالت سر خود را به هدفي خم مي كند و دست هايش را فروتنانه بالا مي برد. بدين وسيله، نيازمندي خود را به نمايش درمي آورد.

2. قنوت، مناجات و راز و نياز صميمانه با خداست. در قنوت، نمازگزار از حالت رسمي خارج مي شود و با دعاها و ذكرهاي گوناگون، به درد دل كردن با خدا مي پردازد.

اين شيرين ترين لحظه اي است كه در ديگر ركن ها و كارهاي نماز كمتر ديده مي شود.

3. قنوت، وسيله اي براي آسان گرفتن مراحل حساب رسي در قيامت است.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرموده است: «اَطْوَلكُم قُنوتاً في دارِ الدُّنيا، اَطْوَلُكم راحَةً فِي الْمَوْقِفِ يَوْمَ الْقِيامَةِ؛ كسي كه در دنيا (در نماز) قنوت طولاني داشته باشد، در قيامت راحت ترين فرد در موقف (حساب رسي) خواهد بود».(2)


1- بحار الانوار، ج 85، ص 128.
2- بحارالانوار، ج 82، ص 199.

ص: 53

4. قنوت و دعاي آن، نشانه فروتني و خداخواهي انسان است. خداوند مي فرمايد:

مرا (با خلوص دل) بخوانيد تا دعاي شما را اجابت كنم. آنان كه از (دعا و) عبادت من اعراض و سركشي كنند، زود باشد كه با ذلت و خواري، داخل جهنم شوند. (مؤمن: 61)

5. توجه واقعي به خداي آسمان ها و زمين است نمازگزار با بالا بردن دست هاي خود به سوي آسمان، به بزرگي خدا اعتراف مي كند و همه چيز و همه كس را از او مي داند. خداوند در همه جا حضور دارد؛ ولي بيشتر ما انسان ها به اين مطلب توجه نمي كنيم. ازاين رو، بهترين حالت اين است كه دست ها را به سمت فضاي بي كران آسمان بگيريم و خداي خود را، در هر كجا كه هست، ياد كنيم و از او ياري بخواهيم.

6. تكميل كردن نماز است. امام صادق عليه السلام فرمود: «كسي كه از روي عمد قنوت نماز را ترك كند، نمازش، نماز (كاملي) نيست».(1)

پرسش سي و دوم: فلسفه تشهد در نماز چيست؟

پرسش سي و دوم: فلسفه تشهد در نماز چيست؟

نمازگزار در ركعت دوم و آخر نماز، پس از سجده، تشهد مي خواند كه شامل گواهي دادن به يكتايي خدا و رسالت پيامبر است. درباره فلسفه و حكمت تشهد مي توان به موردهاي زير اشاره كرد:

1. حمد و ستايش الهي

امام صادق عليه السلام فرمود:

تشهد، حمد و ستايش خداست. پس در خلوت، بنده خدا باش و در كارها فروتن؛ زيرا خدا انسان را خلق كرده و او را به عبادت كردن فرمان داده كه با قلب و زبان و جوارح، حق عبوديت را به جاي آوري... .(2)


1- جوادي آملي، اسرار الصلاه، ص 113.
2- مصباح الشريعه، منسوب به امام صادق عليه السلام ، ص 93.

ص: 54

2. تجديد ايمان و اسلام

امام علي عليه السلام فرمود: «معناي تشهد، تجديد و تكرار شهادتين است؛ تجديد ايمان و اسلام و اعتراف به مبعوث شدن بعد از مرگ».(1)

3. اقرار و اعتراف به توحيد و نبوت

شخص نمازگزار روزانه ده ها مرتبه به يگانگي خدا و رسالت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله شهادت مي دهد و اين گواهي را در نماز مستحكم مي سازد. تشهد، بيان و تكرار سخناني است كه در ابتداي نماز (اذان و اقامه) به زبان آورده و اين براي يادآوري و اقرار مكرّر سخنان پيشين است.

4. صلوات بر پيامبر خاندان آن حضرت، نمايان گر مفاهيم زير است:

الف) قدرداني از تلاش هاي طاقت فرساي پيامبر در هدايت مردمان؛

ب) جايگاه والاي خاندان معصوم آن حضرت، به گونه اي كه در نماز هم از آنان ياد مي شود؛

ج) پيوند نزديك نبوت با امامت؛

د) عمل به سفارش هاي پيامبر در دوستي با خاندان آن حضرت.

5. در حمد، به زبان جمع اظهار بندگي مي كنيم. تشهد، به زبان اول شخص (شهادت مي دهم) است. گويا اين گواهي را هر كس بايد خود، با آگاهي و اعتقاد عميق، اظهار و بيعت خويش را با خدا و رسول تجديد كند.(2)

6. در تشهد، مستحب است انسان پاي راست خود را بر روي پاي چپ بيندازد. اميرالمؤمنين علي عليه السلام در بيان دليل اين عمل فرمود: «تأويل آن اين است كه خدايا! باطل را بميران و حق را بر پاي دار».(3)

7. تشهد نماز، به زانو زدن در پيشگاه خداي متعال در روز قيامت شباهت دارد.(4)


1- پرتوي از اسرار نماز، ص 186.
2- وسائل الشيعه، ج 4، ص 988.
3- عبدالحسين تهراني، اسرار الصلاة، صص 40 و 41.
4- ميزان الحكمة، ج 5، ص 395.

ص: 55

پرسش سي و سوم: حكمت سلام پايان نماز در چيست؟

پرسش سي و سوم: حكمت سلام پايان نماز در چيست؟

آخرين مرحله نماز، سلام و درود فرستادن بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ، بندگان صالح و همه نمازگزاران است.

«تكبيرة الاحرام» اجازه ورود به نماز و «سلام» اجازه خروج از آن است.

درباره حكمت و فلسفه «سلام» مي توان به موردهاي زير اشاره كرد:

1. احساس يگانگي و همدلي مسلمانان

نمازگزار وقتي در سلام نماز به همه مؤمنان و بندگان صالح و بر خودش سلام مي دهد، احساس مي كند كه تنها نيست. او خود را از افراد امت بزرگ اسلام مي داند و با مردان خدا، در هر جاي زمين احساس هم بستگي مي كند.

2. امان خواستن از خدا

واژه سلام در ميان دو معنا مشترك است: درود و تحيت، نام مقدس خداوند.

بر اساس معناي نخست، معناي سلام هاي نماز روشن است، ولي بر اساس معناي دوم، اشاره و كنايه از اين است كه نمازگزار به اذن پروردگار، سلامتي و امن از عذاب را براي مؤمنان تفأل مي زند.

چنان كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «معني السلام في دُبُرِ كُل ِّ صَلاهٍ الْاَمانُ؛ معني سلام در آخر هر نمازي، امان است»؛ يعني اگر نماز را در حالي كه قلبش خاضع است به جاي آورد، از بلاهاي آخرت در امان خواهد بود.(1)

3. جلب رحمت الهي

امام علي عليه السلام مي فرمايد: «در معناي السلام عليكم ورحمة الله و بركاته، از خدا ترحم خواستن براي خود و همه بندگان است كه اين خود، ايمن شدن از عذاب قيامت را سبب مي شود».(2)


1- مصباح الشريعة، ص 90؛ اسرار نماز، ص 162.
2- ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4، ص 259.

ص: 56

4. يادآوري نام الهي

امام صادق عليه السلام فرموده است:

سلام، يكي از اسم هاي خداست و اگر مي خواهي سلام نماز را به خوبي انجام دهي و معنايش را ادا كني، پس بايد از خدا بترسي و دين و قلب و عقلت را سالم نگه داري و آنها را به ظلمت گناه آلوده نكني.(1)

5. تلقين نيكي ها و شايستگي ها

يكي از درس ها و آثار نماز اين است كه هر نمازگزاري، در هر شبانه روز پنج بار به خود تلقين مي كند كه از بندگان نيكوكار و شايسته خداوند است: «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين.» كسي كه نماز مي خواند، اگر به معناي اين جمله توجه كند، مي كوشد با پيام آن تلقين مخالفت نكند، اعمال خلاف مرتكب نشود و خود را هرچه بيشتر به نيكوكاران الگو نزديك سازد.(2)

6. ارتباط با فرشتگان

سلام، نوعي ارتباط با فرشتگان و اظهار دوستي با آنان است. در روايتي از امام صادق عليه السلام پرسيدند: «چرا در وقت سلام، نمازگزار رو به سمت راست برمي گرداند، نه به چپ؟» فرمود: «ملكي كه كارهاي خوب را مي نويسد، در طرف راست است. و چون نماز همه اش خوب است و بدي در آن نيست، به طرف راست سلام داده مي شود، نه طرف چپ».(3)

7. پيوند دوستي و محبت با ديگران

سلام، خواستن سلامتي، امنيت، خير و بركت و سعادت است. نمازگزار با سلام دادن، نشان مي دهد كه دوست دار و خيرخواه همه خوبان و نيكوكاران


1- رموز نماز، ص 83.
2- سيد روح الله موسوي خميني، آداب الصلوه (آداب نماز)، ص 399.
3- ميزان الحكمة، ج 5، ص 395.

ص: 57

است و همواره آرزو مي كند آنان سلامت باشند. اين مسئله باعث نزديكي قلب ها به هم و مستحكم تر شدن دوستي ها و برادري هاست.

پرسش سي و چهارم: چرا سلام در پايان نماز آمده است نه ابتداي آن؟

پرسش سي و چهارم: چرا سلام در پايان نماز آمده است نه ابتداي آن؟

سلام در نماز، خطاب به خداوند نيست، بلكه خطاب به مؤمنان و اولياي خداست؛ يعني انسان در پايان نماز، گويي از سفري معنوي و محضر خداوند به ميان انسان ها بازمي گردد، بنابراين، به آنها سلام مي كند. وقتي انسان به كسي برسد كه او را نديده است سلام جا دارد، در حالي كه خداوند هميشه و در همه جا حاضر است. از همين رو، او معنا ندارد. همچنين سلام فقط براي شروع و آغاز ديدار نيست، بلكه در ميان عرب ها به معناي خداحافظي نيز به كار مي رود.

از سوي ديگر در وجه سلام آخر نماز گفته شده است: هنگام نماز، انسان با خلق خدا قطع رابطه مي كند و تنها با خدا سخن مي گويد. چون انسان در نماز با خدا ارتباط برقرار مي كند، پس در پايان نماز كه بازگشت از معراج است، به سوي خلق خدا بازمي گردد و در اين مرحله به مؤمنان و صالحان سلام و درود مي فرستد.

پرسش سي و پنجم: آثار و فلسفه تسبيحات اربعه در نماز چيست؟

پرسش سي و پنجم: آثار و فلسفه تسبيحات اربعه در نماز چيست؟

در ركعت سوم و چهارم نمازهاي واجب، ذكر تسبيحات اربعه تشريع شده است. به اين دليل اين ذكر را تسبيحات اربعه نام نهاده اند؛ زيرا در عبارت تسبيحات اربعه چهار مرتبه بهترين تسبيح ها مورد توجه و تكرار نمازگزار قرار مي گيرند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «سبحان الله، و الحمد لله، و لا اله الا الله، و الله اكبر سيد و سرور همه تسبيح ها هستند».

ص: 58

ممكن است بپرسيد چرا اين ذكرهاي چهارگانه را «تسبيحات» اربعه نام نهادند، در حالي كه تنها ذكر اول تسبيح است و بقيه ذكرها تحميد و تهليل و تكبيرند. پاسخ اين است كه تسبيح، منزه دانستن خداي تعالي است. بنابراين، هر ذكري كه ذات مقدسش را از نقصي مبرا كند، تسبيح است و هر يك از ذكرهاي يادشده از چنين محتوايي بهره مندند. «سبحان الله» منزه دانستن ذات اقدس حق از هر عيبي است. «الحمدلله» منزه دانستن او از هر ناپسندي است و «لا اله الا الله»، تنزيه او از هر گونه شريك و همتاست. «الله اكبر» تنزيه او از هر گونه محدوديت و توصيف ناقص است. بنابراين، تحميد، تهليل و تكبير، خود نوعي تسبيح بلكه سرور همه تسبيح ها هستند.

از كنار هم قرار گرفتن اين چهار ذكر الهي مجموعه اي باارزش به دست مي آيد؛ زيرا اصول تنزيه خداي سبحان، در تسبيح، تحميد، تهليل و تكبير است كه نمازگزار به همه آنها زبان مي گشايد و محتواي اعتقادي و توحيدي خود را در ارتباط با خالق يگانه، به وسيله آنها بيان مي دارد.

جامعيت تسبيحات اربعه، در سلامت اعتقاد و حفظ باورهاي ديني نمازگزار نقش اساسي دارند. اين باورها تضمين كننده انجام اعمال صالح و پرهيز از محرّمات اند. همچنين سبب مي شود نمازگزار از خدا بترسد و به او دل ببندد و آينده خود را روشن ببيند.

امام صادق عليه السلام فرمود:

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به مردم سفارش مي كرد سپرهاي خود را به دست گيريد. گفتند: «يا رسول الله! دشمني آمده است؟» فرمود: «خير، ولي سپرهاي خود را در برابر آتش در برگيريد.» گفتند: «يا رسول الله سپرهاي ما از آتش چيست؟» فرمود: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر».(1)


1- مستدرك الوسائل، ج 5، ص 326.

ص: 59

پرسش سي و ششم: فلسفه خواندن نماز آيات، زماني كه نه زلزله را حس كرديم نه ترسيديم، چيست؟

پرسش سي و ششم: فلسفه خواندن نماز آيات، زماني كه نه زلزله را حس كرديم نه ترسيديم، چيست؟

فلسفه نماز آيات، تنها براي رسيدن به آرامش و جلوگيري از ترس و وحشت نيست، بلكه در پديده هايي كه همواره با ترس همراه نيستند، مانند كسوف و خسوف نيز نماز آيات واجب است. بنابراين، نماز آيات هر چند در برخي موارد براي جلوگيري از ترس مردم است كه به واسطه نماز آيات، به آرامش و امنيت خاطر برسند: «أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد: 28)، حكمت هاي ديگري نيز دارد.

از مجموعه روايت هايي كه درباره نماز آيات آمده، چنين برمي آيد كه بروز اين پديده ها كه معمولاً غير عادي و خارج از روند زندگي انسان هاست، موقعيتي مناسب براي رو آوردن به خداوند و به ياد آوردن علت واقعي همه چيزهاست. بنابراين، در اين لحظه ها شايسته است كه ايمان قلبي خود را عملي كنيم و با خواندن يكي از بهترين ذكرهاي پروردگار، يعني نماز و نهادن پيشاني به آستان پروردگار جهان، عقيده و اعتراف باطني خود را نشان دهيم.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در روايتي مي فرمايد:

خورشيد و ماه به سبب مرگ يا زندگي كسي، كسوف و خسوف نمي شوند. اين دو از نشانه هاي خداوند متعال هستند. هنگامي كه خسوف و كسوف را ديديد، براي نماز خواندن به مساجد برويد.(1)

افزون بر آن، نماز آيات مانعي براي پناه بردن برخي مردم به بعضي امور خرافي است. اسلام با واجب كردن نماز آيات به هنگام وقوع اين پديده ها، مردم را از توجه به خرافه ها باز مي دارد و افكار آنان را به نقطه اي كه سرچشمه تمام رخدادهاي گيتي است، متوجه مي سازد، همچنان كه حضرت


1- وسائل الشيعه، ج 7، ص 492.

ص: 60

ابراهيم از افول ماه و خورشيد، توحيد را نتيجه گرفت و فرمود: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ». (انعام: 79)

در واقع شايد نام گذاري نماز آيات (نماز نشانه ها) به همين دليل باشد كه انسان با اين نماز، پديده هاي طبيعي را نشانه اي از قدرت، عظمت و مالكيت خداوند براي همه چيز بداند.

ص: 61

فصل چهارم: آداب و شرايط نماز

اشاره

فصل چهارم: آداب و شرايط نماز

زير فصل ها

پرسش سي و هفتم: آيا نماز كه عالي ترين عبادت است، به مقدمات نياز دارد؟

پرسش سي و هشتم: مقدمات شناختي و معرفتي براي اقامه نماز كامل و معنوي چيست؟

پرسش سي و نهم: براي حضور قلب در نماز، چه بايد كرد؟

پرسش چهلم: آيا نداشتن حضور قلب و خشوع در نماز مي تواند مجوزي براي ترك آن باشد؟

پرسش چهل و يكم: نماز فرادا با حضور قلب بهتر است يا نماز جماعت با حضور قلب كمتر؟

پرسش چهل و دوم: اگر فردي گرسنه باشد و هنگام نماز فرا رسد، در اين شرايط آيا بهتر است كه ابتدا نماز بخواند يا غذا بخورد؟

پرسش چهل و سوم: چرا نماز بدون اعتقاد به ولايت، پذيرفته نيست؟

پرسش چهل و چهارم: نمازي كه بدون حضور قلب و با بي توجهي خوانده مي شود، صحيح است؟ آيا حضور قلب در نماز الزامي است؟

پرسش چهل و پنجم: چگونه هم زمان با حضور قلب به معاني كلمات نماز هم بينديشيم؟

پرسش چهل و ششم: آيا مي توانيم به دليل اينكه چيزي از نماز نمي فهميم، نماز را ترك كنيم؟

پرسش چهل و هفتم: موانع حضور قلب در نماز چيست؟ راه هاي رفع آنها را بيان كنيد؟

پرسش چهل و هشتم: موضوع زكات دادن حضرت علي عليه السلام در ركوع تا چه اندازه صحت دارد و آن حضرت چگونه يك بار در ركوع به فقير انگشتر مي دهد و زماني در حال نماز از پايش تير خارج مي كنند و ايشان متوجه نمي شود؟

پرسش سي و هفتم: آيا نماز كه عالي ترين عبادت است، به مقدمات نياز دارد؟

پرسش سي و هفتم: آيا نماز كه عالي ترين عبادت است، به مقدمات نياز دارد؟

به طور معمول انجام هر كاري به يك سري مقدمات و شرايط بستگي دارد؛ به گونه اي كه اگر آن شرايط و مقدمات فراهم نشود، آن عمل و كار به طور صحيح و كامل محقق نمي شود.

عبادت نيز زمينه هاي ويژه اي دارد كه آنها را پيش نياز عبادت مي ناميم.(1) براي تحقق عبادت صحيح و آگاهانه، توجه به اين پيش زمينه ها ضروري است. يعني بدون توجه به آنها، نمي توان نماز كاملي كه در ايجاد انس با خداوند مؤثر است، به جاي آورد. همان گونه كه حضور در دانشگاه و تحصيل در سطوح عالي، مستلزم گذراندن دوره متوسطه است، انس با نماز نيز برخي پيش نيازها را مي خواهد كه بدون توجه به آنها، موفقيت چنداني در اين راه به دست نمي آيد. به عبارت ديگر، پيش نيازهاي عبادت، بخشي از آمادگي هاي لازم را جهت ايجاد شرايط عبادت در انسان، به وجود مي آورد كه به كمك آنها، انسان در مسير عبادت اثرپذير خواهد بود.


1- محمد نصر اصفهاني، اخلاق ديني در انديشه شيعي، ص 78.

ص: 62

پرسش سي و هشتم: مقدمات شناختي و معرفتي براي اقامه نماز كامل و معنوي چيست؟

اشاره

پرسش سي و هشتم: مقدمات شناختي و معرفتي براي اقامه نماز كامل و معنوي چيست؟

هر فردي پيش از اينكه به وادي نماز و عبادت وارد شود، بايد در نظام معرفتي خود مقدمات لازم را براي دستيابي به بينش هاي فرانگر، دارا باشد. عبادتي كه از روي شناخت و معرفت نباشد، اگر چه هميشگي باشد، بي شك رابطه اي عميق نخواهد بود. نمازگزار پس از پشت سر گذاشتن مراحل شناختي و برخي معرفت ها و ايجاد بينش هاي صحيح، با استفاده از عوامل انس مي تواند به مراحل عالي نمازگزاري دست يابد و نمازي كه از روي عادت و بدون اثر دروني خوانده مي شود، چيزي بيش از به جا آوردن يك آداب ظاهري نيست. اين پيش نيازهاي شناختي عبارتند از:

1. خودشناسي

1. خودشناسي

انسان در فرآيند خودشناسي به ضرورت عبادت پي مي برد و به وجود عبادت احساس نياز مي كند. انسان در روند خودشناسي، مي فهمد كه زندگي به جز جنبه هاي مادي، چهره اي معنوي نيز دارد، اين جنبه زندگي مربوط به فطرت خدادادي است. پس تنها با اخلاق نيكو و پرستش خداوند دوام مي يابد. نتيجه اين شناخت، درك نيازمندي هاي انسان به خداوند است.(1) پس از درك اين نيازهاست كه انسان، خداوند را به خاطر نعمت هاي بي پايانش شكر مي كند. اين همان روح بندگي است.

اميرالمؤمنين علي عليه السلام در توصيف اهميت خودشناسي مي گويد: «برترين پيروزي براي آدمي، شناختن نفس خويشتن است».(2)


1- «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَي اللَّهِ ؛ اي مردم شما نيازمند به خداييد». (فاطر: 15)
2- غررالحكم و دررالكلم، ص 232.

ص: 63

2. خداشناسي و توحيد

2. خداشناسي(1) و توحيد

انسان تا زماني كه خدا را نشناسد و به مقام عظمت او آگاه نشود، انگيزه اي براي عبادت ندارد، ولي خداشناسي نيز به دنبال خودشناسي به دست مي آيد.(2) با اين حال، پي بردن به ابعاد وسيع توحيد، نيازمند تلاش براي كسب معرفت بيشتر است.

امام حسين عليه السلام مي فرمايد:

اي مردم! خداوند بندگانش را خلق نفرمود، مگر براي آنكه او را بشناسند. پس هنگامي كه او را شناختند، او را عبادت كنند و هنگامي كه او را عبادت كردند، ديگر بي نياز از عبادت غير او شوند.(3)

ايمان به خداي يگانه و باور توحيدي، يكي از عمده ترين پيش نيازهاي معرفتي عبادت است كه بدون توجه به آن، عبادت چيزي جز آداب ظاهري نخواهد بود. آگاهي از معناي واقعي توحيد، بر عبادت، آثاري بسيار ژرف مي نهد. بر اساس نظر عرفا و علماي اخلاق، توحيد، از عالي ترين مراحل سير و سلوك است.

3. معادشناسي

3. معادشناسي

آثار تربيتي معاد، يكي از بزرگ ترين راهكارهاي اخلاقي براي ترك صفات ناپسند و ايجاد فضايل اخلاقي است. به گونه اي كه انكار معاد را مي توان بزرگ ترين عامل گستاخي بشر در سرپيچي از فرمان هاي الهي دانست. در مقابل، ايمان به معاد، بالاترين ضمانت اجرايي عمل به دستورهاي الهي است.


1- نك: محمد محمدي ري شهري، مباني خداشناسي.
2- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله : «آن كس كه خود را شناخت، خداي خويش را شناخت». بحارالانوار، ج 2، ص 32.
3- بحارالانوار، ج 5، ص 312.

ص: 64

از اين منظر، معاد يكي از مهم ترين پيش نيازهاي شناختيِ عبادت است. آگاهي انسان از زندگي پس از مرگ، سبب انس بيشتر و واقعي او با عبادت و احساس نياز به كسب توانايي هاي لازم، براي اين سفر سرنوشت ساز است.(1)

4. امام شناسي

4. امام شناسي

امامت از اصول مذهب شيعه و از مباني جهان بيني شيعي است كه نقش مهمي در زندگي عبادي شيعيان داشته است. ائمه اطهار عليهم السلام افزون بر اينكه الگوهاي برجسته و كامل عبادت و اسوه دين داري بوده اند، انديشه ها و راهبردهاي گران قدرشان، همواره برنامه حركت در مسير عبادت الهي را در اختيار انسان ها قرار مي دهد از منظر شيعه ائمه عليهم السلام واسطه فيض الهي اند و سبب نزول بركات بر انسان ها مي شوند و پذيرش اصل ولايت از شرايط پذيرش اعمال است.(2) اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايد: «ما باب اللّه هستيم و راه خدا از طريق ما شناخته مي شود».(3)

پرسش سي و نهم: براي حضور قلب در نماز، چه بايد كرد؟

پرسش سي و نهم: براي حضور قلب در نماز، چه بايد كرد؟

1. دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوي با معنويت، انجام مستحباتي چون اذان، اقامه و...؛

در كتاب هاي حديث آمده است: شخصي از پيامبر درخواست كرد كه راه حضور قلب بيشتر در نماز را به او نشان دهد. حضرت به او فرمان داد با شادابي وضو بگيرد. بنابراين، وضوي شاداب و با آداب، خود در حضور قلب انسان در نماز مؤثر است.


1- نك: شيخ عباس قمي، منازل الاخرة؛ مرتضي مطهري، حيات اخروي؛ عبدالله جوادي آملي، معاد در قرآن؛ جعفر سبحاني، معاد انسان و جهان.
2- اصول كافي، ج 1، ص 430؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 90.
3- ميزان الحكمة، ج 5، ص 422؛ بحارالانوار، ج 83، ص 127.

ص: 65

2. گزينش مكان مناسب براي نماز، دوري از مكان هاي شلوغ و پرهيز از هر آنچه موجب انحراف توجه از خداوند شود؛

3. نماز اول وقت؛

4. شركت در نماز جماعت (به ويژه در جماعاتي كه بعد معنوي بيشتري دارد)؛

5. دقت در مفاهيم و معاني نماز؛

6. در حال ايستاده به مهر نگريستن، در ركوع به پايين پا و در تشهّد به دامن خود نظر كردن؛

7. خالي كردن دل از دوستي دنيا و امور دنيوي و لبريز ساختن دل از عشق به خدا؛

توضيح: ذهن انسان همواره متوجه چيزي است كه به آن عشق مي ورزد؛ همانند عاشقي كه لحظه اي از فكر معشوق خود بيرون نمي رود. اينكه ما در نمازهايمان همواره به فكر ديگر مسائل هستيم، به سبب تعلق شديد نفس به دنيا و حب آن است، ولي آن كه عاشق حق شد، در هر حال و در هر كاري به ياد خدا خواهد بود، به گونه اي كه گويي هميشه در نماز است.

8. توجه به اينكه مبدأ و منتهاي انسان خداوند است و آنچه در اين ميان روي مي دهد، با هدف امتحان آدمي و ابزاري براي رشد و كمال اوست.

9. توجه به عظمت و هيبت پروردگار و فقر و نياز خود؛

طبيعي است كه اگر انسان بداند در مقابل چه وجود بزرگ و عظيمي ايستاده و خود، عين فقر و وابستگي است، با تمام وجود خود را در عبادت صرف مي كند.

10. مطالعه درباره نماز اهل بيت عليهم السلام ، عرفا، علما و اوليا؛

11. كسب معرفت از معاني، ذكرها و اعمال نماز؛

ص: 66

يكي از شاگردان آيت الله بهجت مي گويد: «روزي به آقا عرض كردم: چه كنم در نماز حضور بيشتري داشته باشم؟ غالباً در نماز، توجه و حضور قلب ندارم؟» آقا سر را پايين انداخت، آنگاه سر را بلند كرد و فرمود: «روغن چراغ كم است!» من دانستم چه مي گويد؛ يعني معرفت كم است. ايمان قلبي و باطني ضعيف است، وگرنه ممكن نيست با شناخت كافي، قلب حاضر نباشد.(1)

12. رعايت آداب ظاهري و باطني نماز؛

13. توجه به فراغت وقت نماز؛

يكي از عوامل حضور قلب در نماز، «فراغت وقت» است. امام خميني رحمه الله فراغت وقت را چنين معنا مي كند:

«فراغت آن است كه انسان در شبانه روز براي عبادت خود، وقتي را معيّن كند تا در آن زمان، اشتغال ديگري به غير از عبادت نداشته باشد».(2)

14. توجه به فراغت قلب؛

فراغت قلب، مهم تر از فراغت وقت است و در واقع مقدمه اي براي رسيدن به آن است.

فراغت قلب، يعني انسان نمازگزار هنگام عبادت، ذهن و قلب خود را از مشغله هاي دنيايي، فارغ و توجه قلب را از امور پراكنده و پريشاني خاطر منصرف كند تا با تمام دل با پروردگار به مناجات بپردازد. براي همين، سزاوار است انسان پيش از نماز، مدتي بر سجاده خود بنشيند و انديشه خود را براي مناجات با خداوند خلوت كند، تا قلبش براي ملاقات با حضرت حق مهيا شود.


1- رضا باقي زاده، برگي از دفتر آفتاب، ص 132.
2- امام خميني، اربعين حديث، ص 467.

ص: 67

«هنگام نماز» و «هنگام ارتباط با خدا»، قله لحظات زندگي ماست. البته بايد دانست كه اين لحظه ها از ديگر ساعت هاي زندگي ما جدا نيست. پريشاني در برنامه روزانه و نگراني از آينده، در كاهش نشاط روحي و در پي آن، كاستن معنويت نماز مؤثر است. يكي از شاگردان علامه طباطبايي رحمه الله از نداشتن خشوع و حضور قلب در نماز ناراحت بود. نزد علامه رحمه الله رفت و راهنمايي خواست. علامه نخست پاسخ نداد، ولي پس از اصرار شاگرد فرمود: «شما نمي تواني!» شاگرد گفت: «آقا شما بفرماييد، دست كم اگر كسي پرسيد، به او بگويم».

علامه رحمه الله پاسخ داد: «فكر در نماز دنبال افكار شبانه روز است. كسي كه صبح تا ظهر به ياد خدا نبوده، نمي تواند هنگام نماز ياد خدا را استمرار دهد».

همچنين آيت الله بهجت، در پاسخ شاگردانش درباره حضور قلب فرمود:

يكي از عوامل حضور قلب اين است كه در تمام 24 ساعت، بايد حواس خود را كنترل كنيم؛ زيرا حضور قلب مقدماتي دارد. بايد در طول روز، چشم و گوش و ديگر اعضا و جوارح خويش را كنترل نماييم تا زمينه حضور قلب در هنگام نماز فراهم گردد.

آيت الله بهجت در سفارش ديگري مي فرمايد:

احساس لذت در نماز و حضور قلب، مقدماتي در خارج از نماز و مقدماتي در خود نماز دارد. آنچه بايد خارج از نماز مورد ملاحظه باشد و به آن عمل شود، اين است كه انسان گناه نكند و قلب را سياه و دل را تيره نسازد؛ چون معصيت و نافرماني خداوند، دل را تيره مي كند و نورانيت دل را از بين مي برد.(1)

15. ياد مرگ؛

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «هنگامي كه نماز واجب را مي خواني، در وقتش بخوان، مانند كسي كه نماز وداع مي خواند و مي ترسد كه بعد از اين، توفيق نماز خواندن نيابد».(2)


1- برگي از دفتر آفتاب، ص 132.
2- بحارالانوار، ج 84، ص 233.

ص: 68

16. دعا و درخواست از خداوند براي كسب توفيق حضور قلب در نماز؛

17. توجه به نوافل؛

امام صادق عليه السلام به نقل از پيامبر مي فرمايد: «خداوند فرمود: بنده به واسطه نوافل آن قدر به خدا نزديك مي شود كه خدا او را دوست مي دارد».(1)

نوافل سبب مي شود كاستي هاي باطني نماز جبران شود. همچنين قسمت هايي از نماز را كه بدون حضور قلب خوانده ايم، خداوند بپذيرد.(2)

18. نشاط؛

منظور از نشاط اين نيست كه انسان خوش حال و خندان باشد، بلكه يعني كسالت و بي حالي را از خود دور سازد. گاهي بر اثر روزمرگي و كار و فعاليت زياد، خستگي و كسالت انسان را فرا مي گيرد. امام محمد باقر عليه السلام در قسمتي از روايتي مي فرمايد: «وَ لَا تَقُمْ اِلَي الصَّلاهِ مُتكاسِلاً وَ لَا مُتناعِساً؛ در حال كسل بودن و سستي نزديك به خواب (و خميازه كشان) به نماز مشغول نشويد».(3)

اين نشاط بايد هم در چند دقيقه پيش از نماز و هم هنگام خواندن نماز حفظ شود.

19. ترك مكروهات نماز؛

نماز خواندن مقابل دري كه باز است يا روبه روي عكس و مجسمه چيزي كه روح دارد و همه چيزهايي كه ممكن است حواس نمازگزار را پرت كند، مكروه است. نكاتي مانند انگشت شكستن و بازي با سر و صورت نيز بهتر است ترك شود.

20. نظم داشتن براي نماز اول وقت؛

نظم دغدغه فكري را از ميان مي برد. پس نماز و امور عبادي نيز اگر با نظم انجام گيرد، در حضور قلب مؤثر هستند.


1- اصول كافي، ج 2، ص 352.
2- علل الشرايع، ج 2، ص 23.
3- شيخ كليني، الكافي، ج 3، ص 299.

ص: 69

21. عزم؛

بايد تصميم گرفت. با يك تصميم قاطع، هنگام نماز افكار، خيالات و حواس پرتي را در حد توان كنار بگذاريد. رعايت كردن دقيق موردهاي گفته شده، در موفقيت اين عزم بسيار مؤثر است. هر چه آنها دقيق تر انجام گيرد، در خودِ نماز هم موفق تر خواهيد بود.

پرسش چهلم: آيا نداشتن حضور قلب و خشوع در نماز مي تواند مجوزي براي ترك آن باشد؟

پرسش چهلم: آيا نداشتن حضور قلب و خشوع در نماز مي تواند مجوزي براي ترك آن باشد؟

آيا كسي كه غذاي خود را نيمه كاره رها مي كند و يا بدون خوب جويدن مي خورد، با كسي كه غذا نمي خورد يكسان است و آيا نفر اول، انرژي بيشتري در مقايسه با شخص دوم به دست نمي آورد؟ آيا منطقي است كه كسي بگويد چون كاملاً سير نمي شوم و همه نياز بدنم تأمين نمي شود، پس اصلاً غذا نمي خورم؟ واقعيت مطلب آن است كه هر چيزي در حد خود تأثير دارد و هرگز معقول نيست كه با دست نيافتن به مراتب بالاي يك عمل، همه آن را به كلي از دست داد.

حضور قلب و خشوع در نماز، شرط كمال نماز است، نه شرط صحت و درستي آن. يعني نماز وقتي كامل و تمام عيار است كه افزون بر رعايت مقدمات و شرايط و آداب آن، كه در رساله هاي عمليه آمده است، همراه با حضور قلب و توجه و تمركز باشد كه اين به منزله روح عبادت و نماز است، ولي اگر در عين نداشتن توجه و حضور قلب، شرايط نماز مانند وضو داشتن و روبه قبله بودن و صحيح خواندن آن رعايت شده باشد، از نظر شرعي پذيرفته است و قضا و اعاده ندارد و تكليف را از عهده خارج مي كند؛ هر چند نمازي كامل نباشد.

ص: 70

جواني از انصار در عين حال كه با پيامبر نماز مي خواند، مرتكب گناه نيز مي شد. هنگامي كه جريان را به پيامبر گفتند، حضرت فرمود: بالاخره روزي نمازش او را از گناه باز مي دارد. چندان طول نكشيد كه جوان متنبه شد و توبه كرد.(1)

پس به بهانه حضور قلب نداشتن يا اقامه ظاهري نماز، نمي توان آن را ترك كرد، بلكه بايد در فكر بهتر كردن آن بود.

از سوي ديگر، عقل و منطق حكم مي كند كه انسان هر چيز ناقص را به كامل آن مبدل كند؛ نه آنكه همان ناقص را هم از دست بدهد. بنابراين، بايد به چنين كساني فهماند كه اين نگرش به كلي دور از خرد و عقل سليم است و بايد بكوشند آن مقدار از عبادت را نيز با وسوسه شيطاني از دست ندهند. از سوي ديگر، به تدريج در به سازي آن همت كنند تا از بركات دنيوي و اخروي آن بهره مند شوند.

پرسش چهل و يكم: نماز فرادا با حضور قلب بهتر است يا نماز جماعت با حضور قلب كمتر؟

پرسش چهل و يكم: نماز فرادا با حضور قلب بهتر است يا نماز جماعت با حضور قلب كمتر؟

1. اگرچه شايد حضور قلب در نمازهاي فرادا بيشتر باشد، ولي بنا بر روايت ها شركت در نماز جماعت، از نماز فرادا فضيلت بيشتري دارد.

بايد گفت با حسن تدبير و با به كارگيري راهكارهاي عملي مي توان حضور قلب را در نمازهاي جماعت نيز گسترش داد. به همين منظور، توجه به توصيه هاي زير مفيد است:

الف) حضور در صف اول نماز جماعت؛

ب) حضور در مدتي، چند دقيقه، پيش از اذان و اقامه در صف نماز جماعت براي به دست آوردن آرامش بيشتر و توجه كامل به نماز؛

ج) خواندن ذكرها و دعاهاي وارد شده هنگام وضو؛


1- بحارالانوار، ج 82، ص 198.

ص: 71

د) توجه به اذان و اقامه امام جماعت؛

ه_) خواندن تعقيبات و دعاهاي وارد شده پس از نماز جماعت.

2. نماز عبادت تك منظوره نيست، بلكه هندسه آن چند ضلعي است و به هدف ويژه اي محدود نمي شود.

اگر هدف نماز، تنها لذت ذكر و معرفت بود، اين سخن را مي پذيرفتيم كه با گوشه نشيني و مراقبت فردي، بيشتر مي توان آن حالات معنوي و عرفاني را كسب كرد ولي نماز در اسلام، بعدي كاملاً اجتماعي دارد. براي همين در نماز، اصل، جماعت است و «ضماير جمع» در سوره حمد، شاهد مدعاي ماست. پس بايد با خواندن نماز، همراه جماعت حركت كرد و هنر اين است كه آدمي، به گونه اي باشد كه با وجود مشغله هاي گوناگون، از ياد خداوند غافل نشود و همواره او را حاضر و ناظر ببيند. در حقيقت در همه احوال، مشغول نماز باشد.

نماز اسلام، نماز ناهي از منكر و عمود برپايي خيمه دين است و چنين عبادتي، با گوشه گيري تحقق نمي يابد.

به گفته يكي از بزرگان دانش، «نماز فرادا» همانند آن است كه هر شخصي در اتاق خود، چراغي داشته باشد كه اگر خاموش شود، از نور بي بهره خواهد بود، ولي «نماز جماعت»، همانند آن است كه در كنار هم هر يك، چراغي داشته باشيم كه در صورت خاموش شدن يك يا چند مورد از آن، نور از بين نمي رود و از نور ديگري بهره برده مي شود.

پرسش چهل و دوم: اگر فردي گرسنه باشد و هنگام نماز فرا رسد، در اين شرايط آيا بهتر است كه ابتدا نماز بخواند يا غذا بخورد؟

پرسش چهل و دوم: اگر فردي گرسنه باشد و هنگام نماز فرا رسد، در اين شرايط آيا بهتر است كه ابتدا نماز بخواند يا غذا بخورد؟

محور اصلي در عبادت ها به ويژه نماز كه گل سرسبد همه عبادت هاست، حضور قلب، توجه و تمركز است؛ توجه به اينكه با چه كسي گفت وگو و

ص: 72

راز و نياز مي كنيم و در برابر چه موجود قادر و عظيمي ايستاده ايم. درك همين نكته و توجه به اين امور است كه سبب مي شود اولياي الهي هنگام عبادت و به ويژه نماز، يكسره از عالم و آدم، خود و دنيا غافل شوند؛ زيرا آنان عظمت خدا را با همه وجودشان احساس مي كنند و خداوند متعال را به خوبي مي شناسند. پس جز عظمت الهي، همه چيز در چشم آنها ناچيز و كوچك است.

از سفارش هاي مهم اولياي الهي خواندن نماز اول وقت همراه با جماعت است. از سويي ديگر، چند چيز را از مكروهات نماز شمرده اند. براي مثال، نماز خواندن در حال خواب آلودگي، گرسنگي زياد يا نياز به دست شويي مكروه است. اگر در اين احكام نوراني و عميق دقت كنيم، درمي يابيم كه هر يك از اين حالت ها، انسان را از حضور قلب در نماز و توجه به آن باز مي دارد. در واقع، نماز در اين حالت ها نمازي بي روح و بي مغز است. البته اين به حسب نوع افراد است كه اموري مانند گرسنگي و خواب، تمركز را از آنها مي گيرد، ولي ممكن است افرادي باشند كه در برابر خواب و گرسنگي، بر اثر تمرين و تكرار، مقاومت زياد داشته باشند و اين دو، تمركز را از او نگيرد. با اين حال، خواندن نماز در غير اين حالات بهتر و پرثمرتر است.

پس در پاسخ به اين پرسش بايد گفت در اين گونه موارد، بهتر است انسان به اندازه اي غذا بخورد تا بتواند تمركز لازم را در نماز داشته باشد. سپس هر چند پس از اول وقت، نماز را بخواند. البته نبايد پرخوري كند و با شكم پر نماز بخواند؛ چون اين از چاله درآمدن و در چاه افتادن است. نماز خواندن با شكم پر نيز مكروه است. بايد توجه داشت كه اگر گرسنگي هنگام نماز موردي باشد طبيعي است، ولي اگر هميشه تكرار شود، چه بسا از دام هاي شيطان باشد. انسان براي رسيدن

ص: 73

به هدف مهمي مانند خواندن نماز در اول وقت، بايد در تمام طول روز برنامه منظم بچيند.

پرسش چهل و سوم: چرا نماز بدون اعتقاد به ولايت، پذيرفته نيست؟

پرسش چهل و سوم: چرا نماز بدون اعتقاد به ولايت، پذيرفته نيست؟

اعتقاد به ولايت معصومان عليهم السلام ، شرط پذيرفته شدن همه عبادت ها از جمله نماز است. شايد به اين دليل كه امام، حافظ شرع و عامل بقاي دين است. امام با تبيين آموزه هاي ديني و رهبري امت، افزون بر جلوگيري از تحريف و انحراف در قوانين و عبادت هاي دين، نقش مهمي در هدايت و اثرگذاري آن قوانين نيز خواهد داشت.

اگر امام در جامعه نباشد، قوانين و احكام دين، مانند جسم بدون روح هستند كه قدرت ايفاي نقش خود را ندارند. در حديثي، امام باقر عليه السلام مي فرمايد: «اسلام بر پنج چيز بنا شد: نماز، زكات، حج، روزه و ولايت.» زراره مي گويد: گفتم كدام اينها بهتر است؟ حضرت پاسخ داد: «ولايت برتر است؛ زيرا كليد همه است و والي و امام، رهبر به آنهاست».(1)

بنابراين، فروعات و احكام دين، با وجود رهبري معصوم عليهم السلام مي توانند كاركرد حقيقي خودشان را داشته باشند و بدون آن، راه به جايي نخواهند برد. ازاين رو، پذيرفته شدن نماز، در گرو پذيرش ولايت و رهبري معصومان عليهم السلام است.

پرسش چهل و چهارم: نمازي كه بدون حضور قلب و با بي توجهي خوانده مي شود، صحيح است؟ آيا حضور قلب در نماز الزامي است؟

پرسش چهل و چهارم: نمازي كه بدون حضور قلب و با بي توجهي خوانده مي شود، صحيح است؟ آيا حضور قلب در نماز الزامي است؟

باطل بودن نماز، مربوط به كم و زياد شدن واجبات آن از روي عمد است و ارتباطي به بي توجهي به مفاهيم و معاني آن ندارد. بنابراين، اگر واجبات نماز


1- اصول كافي، ترجمه: كمره اي، ج 4، ص 65.

ص: 74

به صورت ظاهري، صحيح انجام شود، نماز صحيح است، ولي ممكن است اين نماز در درگاه خداوند پذيرفته نشود؛ زيرا نماز مقبول، افزون بر درستي شكل ظاهري، بايد شرايطي مانند حضور قلب، خشوع و خضوع نيز داشته باشد. هر قدر حضور قلب بيشتر باشد، نماز ثواب بيشتري خواهد داشت و در نهايت، به همان اندازه انسان را از گناه باز مي دارد.

امام صادق عليه السلام فرموده است: «هر كس دوست دارد بداند نمازش پذيرفته شده است يا نه، ببيند آيا نمازش او را از گناه و زشتي باز داشته يا نه. به همان اندازه نمازش پذيرفته شده است».(1)

داشتن حضور قلب در نماز الزامي نيست، ولي قرآن، ثمره نماز را بازداشتن از فحشا و منكرات مي داند و نمازِ با حضور قلب است كه آدمي را از بدي ها باز مي دارد. اين ويژگي، مغز و محتواي اصلي نماز و نشان پذيرفته شدن اعمال و عبادت هاست؛ وگرنه، نماز بدون حضور قلب، مثل هسته بي مغز رشد نمي كند و ثمر نمي دهد و عبادت بي محتوايي بيش نيست.

پرسش چهل و پنجم: چگونه هم زمان با حضور قلب به معاني كلمات نماز هم بينديشيم؟

پرسش چهل و پنجم: چگونه هم زمان با حضور قلب به معاني كلمات نماز هم بينديشيم؟

يكي از مراتب نماز آن است كه نمازگزار در طول مدت نماز، به معاني ذكرهاي نماز توجه داشته باشد يعني به بيان الفاظ نماز بسنده نشود بلكه در طول نماز بايد توجه به خداوند و حضور او حس شود. نمازگزار احساس كند رو در رو با خداوند گفت وگو و مناجات مي كند. مثلاً وقتي در نماز مي گويد: «مالك يوم الدين»، بايد به معنايي كه اين عبارت به آن اشاره مي كند و بر آن دلالت دارد، توجه كند. براي مثال، هنگامي كه انسان با دوستش يا ديگر افراد سخن مي گويد، بيشتر توجه او به مخاطب و شنونده است، به


1- مجمع البيان، ج 8، ص 285.

ص: 75

گونه اي كه گاه هيچ گونه توجهي به الفاظ خود ندارد و در عين حال، به الفاظ و عباراتش نيز توجه دارد، وگرنه نمي توانست مقصود و مطلب خود را به شنونده برساند.

پس بهترين كار در نماز، توجه به حضور خداوند است. البته اين كار بايد در خارج از وقت نماز و در ديگر زمان هاي زندگي نيز انجام گيرد؛ يعني انسان بايد هميشه حضور خداوند را در جاي جاي عالم، آشكار و نهان احساس كند تا بتواند اين حضور را در نماز، روشن تر و عميق تر بيابد.

اگر صفت يا حالتي براي انسان ملكه شود، آن صفت يا حالت، در همه صحنه ها و شئون زندگي، خود را نشان مي دهد و آدمي را رها نمي كند. كسي كه در كوچه و بازار، در كلاس و مدرسه، در محيط خانه و محل كار به ياد خداست و از او غافل نيست، بي ترديد در نماز نيز از ياد خداوند غفلت نمي كند. بر خلاف كسي كه همه جا از ياد خدا غافل است و دلش متعلق به غير خداست. بي شك، چنين كسي نمي تواند در نماز، قلب خود را متوجه خدا سازد، بلكه دلش در پي دنيا و غير خداست. خداوند در وصف بندگان مؤمن خويش مي فرمايد: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ؛ مرداني كه آنها را هيچ تجارت و معامله اي از ياد خدا باز نمي دارد». (نور: 37)

پرسش چهل و ششم: آيا مي توانيم به دليل اينكه چيزي از نماز نمي فهميم، نماز را ترك كنيم؟

پرسش چهل و ششم: آيا مي توانيم به دليل اينكه چيزي از نماز نمي فهميم، نماز را ترك كنيم؟

شرط وجوب نماز، آگاهي از اسرار آن نيست. انسان در هر شرايطي بايد نماز بخواند. البته نماز و نمازگزاري، مراتب و مراحلي دارد و هرچه انسان در مسير كسب معرفت خداوند و پيمودن مراحل سير و سلوك الي الله تلاش كند، به مراتب بالاتري از قرب و به لايه هاي عميق تري از نماز و عبادت دست مي يابد.

ص: 76

بنابراين، نماز در هيچ شرايطي ساقط نمي شود و خستگي و كسالت و امثال آن، وسوسه هايي شيطاني اند كه بايد از آنها گريخت. پس انسان بايد اصل نماز را به پا دارد تا از عقوبت ترك نماز در امان باشد. سپس در مراحل بعدي نمازگزاري، به كسب معرفت خداوند و اسرار و معناي عبادت (نماز) همت گمارد.

بنابراين اگرچه در راه درك صحيح نماز بايد قدم برداشت، ندانستن مسائل و معناي نماز، دليل بر ترك نماز نيست.

پرسش چهل و هفتم: موانع حضور قلب در نماز چيست؟ راه هاي رفع آنها را بيان كنيد؟

اشاره

پرسش چهل و هفتم: موانع حضور قلب در نماز چيست؟ راه هاي رفع آنها را بيان كنيد؟

زير فصل ها

1. پراكندگي خيال

2. وسواس در قرائت 3. خودنمايي 4. عادت در عبادت و بي توجهي به محتوا

1. پراكندگي خيال

اشاره

1. پراكندگي خيال

زير فصل ها

الف) عوامل دروني پراكندگي خيال

ب) عوامل بيروني پراكندگي خيال

الف) عوامل دروني پراكندگي خيال

الف) عوامل دروني پراكندگي خيال

يك _ وسوسه شيطان

پيامبر مي فرمايد: «هنگامي كه بنده مشغول نماز مي شود، شيطان به انسان مي گويد: اين را به ياد آور، آن را به ياد آور، تا اينكه نداند چطور نماز خوانده است».(1)

براي مبارزه با وسوسه شيطان هنگام نماز، توجه به نقش شيطان در عبادت، مدد جستن از خداوند و مداومت بر آن در تمام مراحل زندگي، در كنار تقويت اراده براي تمركز حواس در نماز، ضروري است.

دو_ حب دنيا و توجه به متاع دنيوي

توجه به امور دنيوي مانع از تمركز حواس در نماز و ياد خدا مي شود. چراكه انسان توجه و حواسش به چيزي است كه او را بيشتر دوست دارد. پس وقتي


1- بحارالانوار، ج 84، ص 259.

ص: 77

كسي دنيا و متاع دنيوي را دوست دارد، بيشتر به آن فكر مي كند و نمي تواند ذهنش را در نماز و ياد خدا متمركز كند.

سه _ شتاب در قرائت نماز

شتاب در قرائت، مانع تمركز در نماز مي شود. به طور كلي انجام شتاب زده هر كاري مانع از توجه به آن كار و دقت و صحت در انجام آن مي شود. توجه به خداوند بزرگ و پايبندي به طمأنينه در قرائت الفاظ نماز، اين آسيب را از انسان دور مي كند.

چهار_ خواب آلودگي و كسلي

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «خوابيدن فراوان، بر اثر آشاميدني زياد است و نوشيدن زياد هم بر اثر زياد خوردن است و اين دو، سنگين كننده نفس از طاعت و عبادت هستند».(1)

ب) عوامل بيروني پراكندگي خيال

ب) عوامل بيروني پراكندگي خيال

يك _ بيهوده گويي يا سخن لغو

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «كساني كه در غير ذكر خدا پرحرفي كنند، دل هايشان سخت مي شود، ليكن خودشان نمي دانند».(2)

دو_ چشم چراني

اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايد: «چشم، جاسوس قلب و فرستاده عقل است».(3)

سه _ خواندن نماز در مكان شلوغ و پر سر و صدا چهار_ شركت در مجالس آلوده به گناه پنج _ بي توجهي به احكام فقهي و آداب ظاهري نماز

برخي امور مثل بازي كردن با سر و ريش و لباس و اعضاي بدن يا پوشيدن لباس تنگ در نماز مكروه است؛ زيرا مانع تمركز فكر نمازگزار است.


1- مصباح الشريعه امام صادق عليه السلام ، ترجمه: عبدالرزاق گيلاني، ص 253.
2- بحارالانوار، ج 71، ص 281.
3- بحارالانوار، ج 84، ص 201.

ص: 78

امام باقر عليه السلام مي فرمايد: «در نماز با دست و ريش خود بازي مكن و در دل، حديث نفس مكن و در هنگام نماز، خميازه مكش و قامت كشي مكن».(1)

2. وسواس در قرائت 3. خودنمايي 4. عادت در عبادت و بي توجهي به محتوا

2. وسواس در قرائت 3. خودنمايي 4. عادت در عبادت و بي توجهي به محتوا

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «به طولاني كردن ركوع و سجود كسي نگاه نكنيد؛ زيرا شايد اين چيزي باشد كه به آن عادت كرده است كه اگر تركش كند، وحشت مي كند، ولي راستي در گفتار و اداي امانتش را در نظر بگيريد».(2)

براي پرهيز از يك نواختي عادت گونه در نماز، توجه به امور زير سودمند است:

الف) ايجاد تنوع و جذابيت در خواندن نماز با توجه به روحيات هر فرد؛ براي مثال خواندن نماز در زمان ها و مكان هاي مقدس گوناگون؛

ب) آگاهي از فلسفه و اسرار نماز؛

ج) احساس نياز به ارتباط و گفت وگو با خداوند؛

د) الگوپذيري از نمازهاي ائمه عليهم السلام و عرفا و علما؛

ه_) تصميم به حضور قلب در نماز و پايبندي بر آن.

پرسش چهل و هشتم: موضوع زكات دادن حضرت علي عليه السلام در ركوع تا چه اندازه صحت دارد و آن حضرت چگونه يك بار در ركوع به فقير انگشتر مي دهد و زماني در حال نماز از پايش تير خارج مي كنند و ايشان متوجه نمي شود؟

پرسش چهل و هشتم: موضوع زكات دادن حضرت علي عليه السلام در ركوع تا چه اندازه صحت دارد و آن حضرت چگونه يك بار در ركوع به فقير انگشتر مي دهد و زماني در حال نماز از پايش تير خارج مي كنند و ايشان متوجه نمي شود؟

داستان بخشيدن انگشتر به فقير در ركوع و نزول آيه 55 سوره «مائده» در شأن حضرت علي عليه السلام را عده زيادي از اصحاب پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نقل كرده اند.


1- بحارالانوار، ج 104، ص 41.
2- الكافي، ج 2، ص 105.

ص: 79

ابن عباس، عمار ياسر، عبدالله بن سلام، انس بن مالك، جابر بن عبدالله و ابوذر غفاري در شمار گويندگان اين روايتند.

در كتاب غاية المرام 24 حديث دراين باره از كتاب هاي اهل سنت آورده شده است. منابع آن حديث، عبارتند از:

1. محب الدين طبري، ذخائر العقبي، ص 88؛

2. قاضي شوكاني، فتح الغدير، ص 50؛

3. جامع الاصول، ج 9، ص 478؛

4. واحدي، اسباب النزول، ص 148؛

5. لباب النقول سيوطي، ص 105؛

6. تفسير طبري، ص 165؛

7. تفسير فخر رازي، ج 3، ص 431؛

8. جلال الدين سيوطي، تفسير درالمنثور، ج 2، ص 393؛(1)

9. علاءالدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي، كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، ج 6، ص 391.

اين حديث از جمله احاديث متواتر است كه هيچ ترديدي در آن نيست، ولي چگونه امام علي عليه السلام زماني در نماز، انگشترش را به فقير مي دهد و زماني نيز در نماز تير از پاي حضرت بيرون مي كشند؟

بايد گفت حالات انسان همواره يكسان نيست؛ يعني نمي توان چنين ادعايي كرد كه حضرت علي عليه السلام هرگز در نمازهاي خود توجهي به اطراف يا بدن خود نداشته است. بنابراين، اشكالي ندارد كه در يكي از نمازها به اطراف توجه كند و به فقير انگشتر بدهد و در نمازي نيز آن چنان غرق در عبادت باشد كه بر كشيدن تير از پاي را حس نكند.


1- در اين مورد مطالعه كتاب رويا جعفري، بررسي و استخراج روايات وارده در فضايل علي عليه السلام در تفسير الدر المنثور، مفيد است.

ص: 80

بر اين اساس، شرايط گوناگون زماني، مكاني و روحي فرد، در هر زمان نيازهايي دارد، چنان كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نيز گاهي در نماز به اطراف توجه مي كرد. براي مثال، روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هنگام نماز متوجه شد كه ديوار گلي مسجد، آلوده به اخلاط سينه است. حضرت در حين نماز چند قدم به جلو رفته و با چوبي، آلودگي را از مسجد دور كرد.(1)

در ضمن، بايد توجه داشت كه ميان «خارج كردن پيكان از بدن» و «بخشيدن انگشتر به فقير» تفاوت بسياري است؛ زيرا خارج كردن پيكان از بدن، جنبه شخصي و جسمي دارد و از مقام توجه كامل به خداوند و غرق شدن در ذات او حكايت دارد؛ ولي توجه به حال بنده فقير و محرومي كه در مسجد پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله ناله مظلومانه سر داده و درخواست كمك مي كند، حركتي خدايي و قربي است و با توجه به خدا تناسب دارد.

بنابراين حضرت در آنجا كه به فقير عطايي مي بخشد، در حقيقت، توجه او به خدا بوده است نه خود. به عبارت ديگر، كمك به خلق خدا و مستمندان و فقيران، يكي از عبادت هاي بزرگ است و با نماز هم خواني كامل دارد. بدين ترتيب، جاي تعجب نيست كه ناله سوزان و نافذ آن فقير محروم و استرحام در مسجد، دلِ آگاه امام علي عليه السلام را هنگام نماز متوجه خود سازد. اين عمل به قدري شايسته و ارزنده بود كه آيه اي درباره آن نازل شد.(2)


1- وسائل الشيعه، ج 5، ص 191.
2- نك: مائده: 55.

ص: 81

فصل پنجم: احكام نماز

اشاره

فصل پنجم: احكام نماز

زير فصل ها

پرسش چهل و نهم: چرا به طرف قبله نماز مي خوانيم، درحالي كه خداوند همه جا هست و جهت معيني ندارد؟

پرسش پنجاهم: در زمان پيامبر اسلام، مدتي بيت المقدس قبله مسلمانان بود. چه عواملي سبب شد اين قبله به كعبه تغيير يابد؟

پرسش پنجاه و يكم: چگونه تغيير قبله از بيت المقدس به سوي كعبه، در يك نماز انجام گرفته است؟

پرسش پنجاه و دوم: چرا ما نماز «ظهر و عصر» يا «مغرب و عشا» را يك جا در يك زمان به جا مي آوريم، در صورتي كه هر يك از اين نمازها براي خود وقت خاصي دارد و پيشوايان بزرگ اسلام هر كدام را در وقت خود به جا مي آوردند؟

پرسش پنجاه و سوم: چرا بايد نماز را به زبان عربي خواند؟ آيا نمي توان آن را به صورت فارسي به جا آورد؟

پرسش پنجاه و چهارم: اگر افرادي كه به زبان عربي سخن نمي گويند، مسلمان شوند، بايد چگونه نماز بخوانند؟

پرسش پنجاه و پنجم: چرا زنان بايد در حال نماز، بدن خود را بپوشانند؟

پرسش پنجاه و ششم: فلسفه شكسته بودن نماز در مسافرت چيست؟

پرسش پنجاه و هفتم: چرا شيعيان بر مهر سجده مي كنند؟

پرسش پنجاه و هشتم: علت پهن كردن سجاده هنگام نماز خواندن چيست؟

پرسش پنجاه و نهم: چرا اگر در لباس نمازگزار يك دكمه يا نخ غصبي باشد نمازش باطل است؟

پرسش شصتم: آيا مي توان شخص خوابيده را براي اداي نماز بيدار كرد؟

پرسش چهل و نهم: چرا به طرف قبله نماز مي خوانيم، درحالي كه خداوند همه جا هست و جهت معيني ندارد؟

پرسش چهل و نهم: چرا به طرف قبله نماز مي خوانيم، درحالي كه خداوند همه جا هست و جهت معيني ندارد؟

قرآن كريم مي فرمايد: «فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ...؛ پس روي كن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمانان نيز هر كجا باشيد، در نماز روي بدان جانب كنيد». (بقره: 144)

همچنين مي فرمايد: «وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ...؛ و اي رسول از هر جا و به هر ديار بيرون شدي، روي به جانب كعبه كن و شما مسلمانان هم به هر كجا بوديد، روي بدان جانب كنيد». (بقره:150)

با توجه به اين آيات، مي توان به برداشت هاي زير رسيد:

1. همان خدايي كه فرموده است، به هر طرف رو كنيد، آنجا وجه خدا است و اينكه او از رگ گردن به انسان نزديك تر است، همو دستور داده است كه به هنگام نماز به سوي مسجدالحرام نماز بخوانيد.

2. اينكه خدا همه جا هست، نمي تواند توجيهي براي بي توجهي به قبله باشد. مثلاً خدا همه زبان ها را مي داند، ولي بايد نماز را به زبان عربي خواند. خداوند به دلايل گوناگون دستور داده است كه به سوي قبله واحد، به زبان واحد، و با شرايط مشترك ديگري نماز گزارده شود.

ص: 82

به عبارت ديگر، نماز خواندن به سوي قبله، به معني در مكان قرار دادن خداوند نيست. قرآن مي فرمايد: «وَللّه ِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَاَيْنَمَا تَوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه ِ؛ مشرق و مغرب از آن خداست؛ و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست.» (بقره: 115) و در آيه ديگر چنين مي خوانيم: «قُلْ للّه ِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ؛ بگو مشرق و مغرب از آنِ خداست.» (بقره: 142) در واقع انسان به حكم جسم بودنش، هنگام نماز ناچار بايد به يك سو متوجه باشد، ولي اسلام مي خواهد از اين موضوع براي تكميل اين عبادت (نماز) بيشترين استفاده را ببرد. در اين ميان همه مسلمانان مي دانند كه خانه كعبه قديمي ترين مركز توحيد است؛ خانه اي كه به دست قهرمان توحيد، ابراهيم خليل عليه السلام تجديد بنا شده و محل توجه تمام راهنمايان توحيد و پيغمبران خدا بوده است. بنابراين، مكاني چنين مقدس و معنوي، ملكوتي ترين فضاي موجود در هستي براي رو كردن عزيزترين بندگان خدا يعني اسلام آورندگان دين حقيقي اوست.

توجه به اين مركز توحيد، در واقع توجه به خداست. درست است كه خداوند مكاني ندارد، ولي كسي كه مقابل اين مركز بايستد، به خدا نزديك تر است و گويا خود را در پيشگاه او حاضر مي بيند.

همچنين، توجه عموم مسلمانان در هر شبانه روز پنج مرتبه به اين مركز مقدس، روح وحدت و يگانگي را در دل و جان آنها پرورش مي دهد و به وحدت اسلامي و هماهنگي مسلمانان جهان كمك مي كند. گروه هاي گوناگون اسلامي را از شرق و غرب به هم پيوند مي دهد و شوكت و عظمت آنها را آشكار مي كند. همچنين جوهر آموزه هاي جهاني اسلام را به صورت «وحدت هدف و عقيده» به دنيا نشان مي دهد.

ص: 83

پرسش پنجاهم: در زمان پيامبر اسلام، مدتي بيت المقدس قبله مسلمانان بود. چه عواملي سبب شد اين قبله به كعبه تغيير يابد؟

پرسش پنجاهم: در زمان پيامبر اسلام، مدتي بيت المقدس قبله مسلمانان بود. چه عواملي سبب شد اين قبله به كعبه تغيير يابد؟

1. با توجه به آيات قرآن، قبله مسلمانان در حقيقت همان كعبه (بيت الله الحرام) بود و زماني بيت المقدس «قبله اي موقتي» براي مسلمانان معرفي شد. آيه «قَدْ نَرَي تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا...؛ نگاه هاي انتظارآميز تو را به سوي آسمان (براي تعيين قبله نهايي) مي بينيم! اكنون تو را به سوي قبله اي كه از آن خشنود باشي، بازمي گردانيم... .» (بقره: 144) گواه بر اين است كه پيغمبر از گفت وگوهاي يهود درباره قبله بيت المقدس ناراحت بود و پيوسته انتظار مي كشيد كه زمان اين قبله موقّتي پايان پذيرد و قبله ابدي مسلمانان را خداوند بزرگ اعلام كند.

حال بايد ديد چرا از ابتدا قبله اصلي يعني «كعبه» به مسلمانان معرفي نشد. قرآن مي فرمايد: «... وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنقَلِبُ عَلَي عَقِبَيْهِ...؛ و ما آن قبله اي را كه پيش از اين بر آن بودي، تنها براي اين قرار داديم تا افرادي كه از پيامبر پيروي مي كنند، از آنها كه به جاهليت بازمي گردند مشخص شوند... .» (بقره: 143) همان گونه كه پيداست، اين موضوع فقط به منظور تربيت مسلمانان بود و براي پرورش روح اطاعت در افراد تازه مسلمان و پيشرفت هدف مقدس اسلام صورت گرفته است.

اعراب حجاز به ويژه اهل مكه، علاقه زيادي به سرزمين خود داشتند. بنابراين، در آغاز كار لازم بود برخلاف خواسته هاي نفساني، كعبه را براي مدتي رها كنند و به سوي بيت المقدس نماز بگزارند تا تعصب هاي دروني آنها كشته و روح اطاعت و فرمان برداري در آنها تحكيم شود.

2. مسلمانان بايد براي مدتي به سوي بيت المقدس، مركز قدرت و پايتخت يهود، توجه كنند و عبرت بگيرند. بيت المقدس موزه عبرت جهان و

ص: 84

جايگاه عزت و ذلت بني اسرائيل است. در بيت المقدس علل انحطاط و پيشرفت اين قوم ديده مي شود. بني اسرائيل با ذلت از مصر به آنجا آمدند و با جهاد و فداكاري به عزت رسيدند و سپس بر اثر پشت پا زدن به فرمان هاي خدا، در سراشيبي سقوط قرار گرفتند. زندگي آنها براي تازه مسلمانان، درس عبرتي به شمار مي رفت. مسلمانان بايد بدانند كه خانه كعبه، قديمي ترين مركز توحيد و خداشناسي است كه به دست قهرمان بزرگ توحيد بنا و تعمير شده است.

3. در آغاز اسلام، بيت المقدس، سال ها قبله مسلمانان بود. رسول خدا صلي الله عليه و آله نمي خواست كعبه را كه به صورت بتخانه در آمده بود، قبله عبادت قرار دهد، ولي پس از هجرت، شرايطي پيش آمد كه قبله مسلمانان از بيت المقدس به مسجدالحرام تغيير يافت. يكي از دلايل آن، زخم زبان هاي يهوديان به مسلمانان بود. آنان مي گفتند: «شما خودتان قبله نداريد و به سوي قبله ما نماز مي خوانيد».

4. آيات تغيير قبله، به مسلمانان همه، تاريخ درس آزادي مي دهد و يادآوري مي كند كه حتي در مسائل عبادي هم بار منت را نپذيريد و شرافت مندانه زندگي كنيد.

پرسش پنجاه و يكم: چگونه تغيير قبله از بيت المقدس به سوي كعبه، در يك نماز انجام گرفته است؟

پرسش پنجاه و يكم: چگونه تغيير قبله از بيت المقدس به سوي كعبه، در يك نماز انجام گرفته است؟

مسئله تغيير قبله، از مسلّمات تاريخ اسلام است. در آيات و روايات نيز چگونگي آن بيان شده است. در مدينه مسجدي به نام «ذو قبلتين» وجود دارد؛ يعني مسجدي كه دو قبله در آن ديده مي شود. مسلمانان در اين مسجد در حال نماز، 170 درجه تغيير جهت دادند. موضوع حركت هنگام نماز،

ص: 85

مشكلي ايجاد نمي كند. در توضيح المسائل بيان شده كه در نماز واجب، مي توانيم مقداري جابه جا شويم يا در حال ضرورت، مي توانيم نماز واجب را بر روي اسب، ماشين و كشتي بخوانيم. حركت در نماز، در مقام ضرورت، اشكالي ندارد.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هنگام تغيير قبله، از سمت شمال به سمت جنوب ايستاد. مسلمانان نيز در حال نماز حركت كردند و كاملاً به سمت جنوب قرار گفتند.

از نظر فقه اسلامي، اين مقدار راه رفتن در مقام ضرورت، اشكالي ندارد، (براي توضيح بيشتر به تفسير نمونه، جلد 1، ذيل آيه هاي 143 و 144، مراجعه شود.)

البته دراين باره نظريه هاي ديگر نيز وجود دارد. براي مثال، برخي مي گويند پيامبر به تنهايي نماز مي خوانده است، در اين صورت تغيير قبله را يك معجزه الهي مي پنداريم كه به آساني مي توان پذيرفت.

مجلسي رحمه الله در كتاب لوامع صاحب قرآني [ج 3 ص 484] مي نويسد:

...پس جبرئيل دست مبارك حضرت سيدالانبياء صلي الله عليه و آله را گرفت و روي حضرت را به جانب كعبه كرد و آنها كه در عقب آن حضرت نماز مي كردند، روي خود را در نماز به جانب كعبه كردند، به طوري كه مردان به جاي زنان رفتند و زنان به جاي مردان. پس اولِ نماز ايشان به سوي بيت المقدس بود و آخر نماز ايشان به جانب كعبه.

از اين گفته ها و احاديث، معلوم مي شود كه زن ها جايشان را با مردها عوض كردند.

نكته مهم درباره قبله كه در شمار يكي از معجزه هاي پيامبر مطرح مي شود، جهت دقيق قبله مسجد مدينه است كه پيامبر، آن را بدون ابزار جهت يابي به دقت تعيين كرد.

موضوع تغيير قبله در كتاب بحارالانوار، جلد 19، صفحه 196 نيز آمده است.

ص: 86

پرسش پنجاه و دوم: چرا ما نماز «ظهر و عصر» يا «مغرب و عشا» را يك جا در يك زمان به جا مي آوريم، در صورتي كه هر يك از اين نمازها براي خود وقت خاصي دارد و پيشوايان بزرگ اسلام هر كدام را در وقت خود به جا مي آوردند؟

اشاره

پرسش پنجاه و دوم: چرا ما نماز «ظهر و عصر» يا «مغرب و عشا» را يك جا در يك زمان به جا مي آوريم، در صورتي كه هر يك از اين نمازها براي خود وقت خاصي دارد و پيشوايان بزرگ اسلام هر كدام را در وقت خود به جا مي آوردند؟

اقامه نماز در پنج وقت و اداي هر نماز در وقت فضيلت خود، شيوه پيامبر و ديگر پيشوايان و عموم مسلمانان صدر اسلام بوده است. آنان پنج نماز را در پنج وقت مي خواندند. ولي سخن اينجاست كه آيا «تفريق» و فاصله افكندن ميان نمازها _ چنان كه بسياري از فقهاي اهل تسنن قائل هستند _ واجب است يا اينكه امري است مستحب و مانند ديگر مستحبات كه انسان در فعل و ترك آن مختار است، اگرچه انجام آنها به شكل جداگانه بهتر است؟

اهل تسنن، جمع ميان نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را نمي پذيرند، ولي هنگام سفر يا خوف يا زماني كه هوا باراني است، جمع كردن ميان آنها را در يك وقت جايز مي دانند. دليل اهل تسنن، سيره پيامبر است كه ميان نماز ظهر و عصر فاصله مي انداخت.

از نظر شيعه اين مطلب نمي تواند مرام آنها را در وجوب تفريق ثابت كند. به لحاظ اينكه سيره عملي لزوماً مفيد وجوب نيست، بلكه اعم از وجوب، استحباب و اباحه است و حمل آن بر وجوب، نياز به دليل جداگانه دارد.

افزون بر آن، ملتزم بودن پيامبر به پنج وقت براي اقامه نماز جماعت، براي اين بوده است كه مردم از زمان آمدن پيامبر باخبر شوند تا پرسش هايشان را با ايشان در ميان بگذارند. در حقيقت، اين موضوع، انگيزه اي براي اجتماع مردم در مسجد بوده است. بنابراين، اين شيوه هرگز نمي تواند دليلي براي نفي جمع ميان نمازها باشد.

ص: 87

دانشمندان شيعه، به پيروي از احاديثي كه از عمل پيامبر حكايت مي كند و رواياتي كه از پيشوايان بزرگ اسلام و همچنين به پيروي از ظواهر آيات قرآن، در همه دوران هاي اسلامي، تفريق ميان نمازها را مستحب مي شمارند.

البته جمع ميان دو نماز، به اين معنا نيست كه يكي را در غير وقت خود مي خوانيم. براي مثال، اگر نماز مغرب و عشا را سر شب خوانديم، چنين نيست كه عشا را در غير وقت خود به جا آورده ايم، بلكه هر دو نماز را در وقت مشترك خود گزارده ايم؛ زيرا از آغاز مغرب تا نيمه شب، وقت هر دو نماز است (جز اينكه از اول مغرب به اندازه سه ركعت، به نماز مغرب اختصاص دارد، و از آخر به اندازه چهار ركعت به نماز عشا و باقيمانده وقت، ميان هر دو نماز مشترك است). اگر نماز عشا را همراه با نماز مغرب _ يعني اول شب _ يا مغرب را در آخر وقت به همراه نماز عشا بخوانيم، هر دو را در وقت خود به جا آورده ايم، ولي مستحب است كه نمازگزار، نماز مغرب را سر شب و نماز عشا را پس از زوال شفق به جا آورد، و اگر كسي اين شرط را رعايت نكند، فقط يك مستحب را ترك كرده است.

جايز بودن جمع ميان دو نماز

جايز بودن جمع ميان دو نماز

دليل و گواه ما بر جواز جمع ميان دو نماز، احاديثي است كه از پيشواي ششم حضرت صادق عليه السلام نقل شده است. مرحوم شيخ حرّ عاملي اين احاديث را در كتاب خود به نام وسائل الشيعه(1) گرد آورده است.

بايد توجه داشت كه تنها محدّثان شيعه نيستند كه اين احاديث را نقل كرده اند، بلكه محدّثان اهل تسنن نيز روايات مربوط به جواز جمع ميان نمازها را _ حتي در مواقعي كه عذري در پيش نيست _ از پيغمبر


1- وسائل الشيعه، كتاب صلاة، باب هاي مربوط به وقت نماز (باب 32 و 33).

ص: 88

گرامي اسلام صلي الله عليه و آله نقل كرده اند. در حدود ده روايت در كتاب هاي معتبر از صحابه پيامبر در اين زمينه نقل شده كه فقط به برخي از آنها بسنده مي كنيم:

1. محدث معروف جهان تسنن، احمد بن حنبل، در مسند خود، از ابن عباس چنين نقل مي كند: «صَلَّي رَسُول اللّهِ صلي الله عليه و آله الظَُّهرَ وَالْعَصْرَ جَميعاً، وَالْمَغرِبَ وَالْعِشاءَ جَميعاً مِنْ غَيْرِ خَوفٍ وَ لَا سَفَرٍ؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله نمازهاي ظهر و عصر، و مغرب و عشا را با هم در يك جا، بدون داشتن عذري مانند ترس از دشمن و مسافرت به جا آورد».(1)

2. وي از طريق جابر بن زيد از ابن عباس نقل مي كند: «من با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هشت ركعت نماز ظهر و عصر و هفت ركعت نماز مغرب و عشا را يك جا به جا آورده ام».

3. همان محدث، در كتاب خود از عبدالله شقيق نقل مي كند: «روزي ابن عباس براي مردم خطابه اي ايراد مي كرد و سخنراني او به اندازه اي طول كشيد كه ستارگان در آسمان پيدا شدند. مردي از «بني تميم» برخاست و به عنوان اعتراض گفت: الصلاة، الصلاة؛ اكنون وقت نماز مغرب است و ادامه سخن سبب مي شود كه وقت آن سپري گردد. ابن عباس به وي گفت: من به سنت و روش پيامبر از شما آشناترم. مي ديدم كه پيامبر خدا نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشا را با هم مي خواند. راوي مي گويد: من در اين مطلب به شك و ترديد افتادم، جريان را به ابوهريره گفتم. او گفتار ابن عباس را تصديق كرد».(2)

4. محدث معروف، مسلم بن الحجّاج القشيري، متوفاي سال 261 هجري قمري، يك باب در صحيح خود با نام «جمع نماز در حضر» نگاشته است. وي در اين زمينه سه روايت از ابن عباس و يك روايت از معاذ بن جبل نقل


1- مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 221.
2- مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 251 و قريب به اين مضمون را زرقاني شارح كتاب موطا مالك در شرح خود ج 1، ص 263 آورده است.

ص: 89

مي كند.(1) مضمون اين چهار حديث با آنچه نقل كرديم، يكي است و در اين روايات به نكته تازه اي اشاره شده و آن اينكه: وقتي راوي از علت اين جمع مي پرسد، ايشان در پاسخ مي گويند: «اراد ان لا يحرج امّته؛ خواست، امت خود را به زحمت و مشقت نيفكند».

اين تعليل در روايات شيعه نيز وارد شده و در روايات امام صادق عليه السلام دراين باره، اين نكته نيز موجود است.(2)

5. راويان اين مسئله (جمع ميان دو نماز) تنها ابن عباس و معاذ نيستند، بلكه طبراني از عبدالله بن مسعود نقل مي كند كه پيامبر خدا ميان نمازهاي ظهر و عصر و مغرب و عشا را براي اينكه امت وي به زحمت نيفتند، جمع مي كرد.(3)

از عبدالله بن عمر نيز نقل شده است: «پيامبر درحالي كه مسافر نبود، ميان دو نماز جمع نمود تا امت وي در مشقت نباشند».(4)

6. ابوايوب انصاري مي گويد: «رسول خدا مغرب و عشا را به صورت جمع خوانده است».(5)

7. ابن عمر مي گويد: «هرگاه رسول خدا براي مسافرت عجله داشت، بين نماز مغرب و عشا جمع مي كرد».(6)

البته مخالفان جمع ميان دو نماز نيز براي ادعاي خود به برخي روايات تمسك كرده اند،(7) ولي روايات آورده شده، از نظر سند ضعيف است و از نظر دلالت نيز با روايات مشابه تعارض دارد.


1- مسلم بن حجاج النيسابوري، صحيح مسلم، ج 2، ص 151.
2- وسائل الشيعه، كتاب صلاة، ابواب وقت، باب 32، حديث هاي 2 و 3 و 4 و 7.
3- شرح موطأ زرقاني، ص 263.
4- علي بن حسام الدين متقي، كنزالعمال، ص 242.
5- سنن الدارمي، ج 1، ص 356. براي مطالعه روايات موجود در همين موضوع، نك: صحيح مسلم، ج 5، ص 215؛ سنن ابي داوود، ج 1 و 2، ص 272؛ صحيح بخاري، ج 1 و 2، صص 286 و 287؛ مسند ابي داوود الطيالسي، جزء حادي عشر، ص 355؛ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 251.
6- بداية المجتهد، ج 1، ص 173؛ روايات در همين موضوع: صحيح مسلم، ج 5، ص 215.
7- سنن ترمذي، ج 1، ص 356، ح 188؛ صحيح بخاري، ج 2، ص 689؛ سنن ابي داوود، ج 1، ص433.

ص: 90

فرقه هايي كه قائل به جمع ميان دو نماز نيستند، در برخي حالات اضطراري مانند سفر،(1) باران،(2) بيماري و خوف(3) به جمع ميان دو نماز حكم مي كنند.

در پايان، نكته ضروري اينكه اسلام دين زندگي است و پابه پاي تحولات زندگي بشر حركت مي كند. امروزه در سايه شهرنشيني و توسعه فن آوري، مشكلات زيادي براي بشر پيش آمده است، ولي در عين حال دين اسلام، دين بسيار آسان است و تكاليف سختي ندارد.

مرحوم شرف الدين مي گويد:

شايد محققاني از فقهاي اهل سنت در اين دوره، هم نظر ما باشند، همان گونه كه برخي به صورت مشافهه اي به من گفته اند، ولي جرئت مواجه با مردم عامه ندارند و چه بسا احتياج، مانع آنهاست.(4)

گفتني است برخي علماي مكه نيز در صورت وجود همين اشتغال و مشكلات، بر جواز جمع حكم داده اند.(5)

پرسش پنجاه و سوم: چرا بايد نماز را به زبان عربي خواند؟ آيا نمي توان آن را به صورت فارسي به جا آورد؟

پرسش پنجاه و سوم: چرا بايد نماز را به زبان عربي خواند؟ آيا نمي توان آن را به صورت فارسي به جا آورد؟

غناي معنايي زبان عربي، در مقايسه با زبان هاي ديگر بسيار بيشتر است. به گونه اي كه با بررسي هاي انجام شده، بسياري از مفاهيم موجود در الفاظ قرآن در هيچ زباني معادل ندارد. براي مثال، با تحقيقات كارشناسان ترجمه هاي قرآني، عبارت «بسم الله الرحمن الرحيم» به هيچ زباني درست ترجمه نشده و ترجمه آن با معادل گذاري و بدون تكيه بر تفسير هرگز ممكن نيست.


1- تذكرة الفقها، ج 2، ص 365؛ بدايه المجتهد، ج 1، ص 172.
2- بدايه المجتهد، ج 1، ص 371؛ بدايه المجتهد، ج 1، ص 173.
3- بدايه المجتهد، ج 1، ص 373؛ بدايه المجتهد، ج 1، ص 173.
4- المسائل الفقهيه، ص 19.
5- محمد عبده، الفتاوي الاسلاميه، ج 1، صص 239 و 240.

ص: 91

از سويي عربي بودن نماز، انس مسلمانان با زبان دين و كتابشان را بيشتر مي كند. نتيجه، زمينه ساز آشنايي بيشتر با آموزه ها و فرهنگ ديني شان خواهد بود.

خواندن نماز به يك صورت معيّن نيز آن را از دستبرد، تحريف، آميخته شدن به خرافات و مطالب بي اساس _ هنگام ترجمه آن به ديگر زبان ها _ نگاه مي دارد. با اين دستور، روح اين عبادت اسلامي بهتر حفظ مي شود.(1)

زبان، جهت و افعال واحد در نماز، بيانگر روح اتحاد در ميان جوامع مسلمانان است. هر مسلماني در هر جاي عالم باشد، به سوي يك قبله و با يك طريق و با يك زبان با معبود خويش به راز و نياز برمي خيزد و در هر ديار و كشوري كه انسان مسلمان وارد شود، هر چند زبان ها متفاوت است، در هر مسجدي كه قدم بگذارد، شيوه نيايش با خداي سبحان يكي است و اين خود، بهترين نوع اتحاد و همدلي را پديد مي آورد.

پرسش پنجاه و چهارم: اگر افرادي كه به زبان عربي سخن نمي گويند، مسلمان شوند، بايد چگونه نماز بخوانند؟

پرسش پنجاه و چهارم: اگر افرادي كه به زبان عربي سخن نمي گويند، مسلمان شوند، بايد چگونه نماز بخوانند؟

بسياري از تازه مسلمانان، تحصيل كرده هستند و براي آنها فرا گرفتن نماز و قرآن به صورت عربي كار مشكلي نيست. حتي آنها در بسياري از دانشگاه هاي خود، زبان عربي را براي خاورشناسي فرا مي گيرند. همان گونه كه ما هم هنگام فرا گرفتن زبان آنها مي كوشيم لهجه و تلفظ آنها را بياموزيم.

افراد بي سواد اين گروه نيز تا آنجا كه مي توانند، كلمات عربي را ياد مي گيرند و خداوند بيش از آنچه ياد گرفته اند و توانايي دارند، از آنها نمي خواهد. بنابراين، بايد همه مسلمانان به اندازه توانايي و قدرت، نماز و قرآن را با زبان عربي بخوانند.


1- آيات عظام مكارم شيرازي و سبحاني، پاسخ به پرسش هاي مذهبي، ص 294.

ص: 92

پرسش پنجاه و پنجم: چرا زنان بايد در حال نماز، بدن خود را بپوشانند؟

پرسش پنجاه و پنجم: چرا زنان بايد در حال نماز، بدن خود را بپوشانند؟

1. شكي نيست كه خداوند از همه چيز در همه حال باخبر است و پوشيده و پنهان براي او مفهومي ندارد. او با بندگان خود نيز نامحرم نيست. ولي انسان در حال عبادت، خود را در حضور خدا مي بيند و با او سخن مي گويد و به راز و نياز با او برمي خيزد. در چنين حالي، بايد مناسب ترين لباس را در حضور او بپوشد. روشن است كه مناسب ترين لباس براي زن، همان لباس كامل است؛ يعني لباسي كه نشانه عفت و پاك دامني اوست و بهترين حالات او را منعكس مي سازد. تنها چنين لباسي شايسته حال عبادت است. مردان نيز بايد افزون بر پوشش مقدار واجب، با لباسي نماز بخوانند كه نشانه نهايت احترام باشد.

2. اين، خود، نوعي تمرين پياپي و همه روزه براي حفظ حجاب است. اين نوع پوشش يكي از عواملي است كه در پاسداشت هميشگي پوشش اسلامي زن و جلوگيري از آسيب پذيري آن، نقش مهمي ايفا مي كند.

3. وجود پوششي يكپارچه براي تمام بدن و داشتن پوششي ويژه براي نماز، توجه و حضور قلب انسان را بيشتر و ارزش نماز را صدچندان مي كند.

4. داشتن پوشش كامل در پيشگاه خداوند، نوعي ادب و احترام به ساحت قدس ربوبي است. ازاين رو، براي مرد نيز در برداشتن عبا و پوشاندن سر در نماز، مستحب است.

افزون بر آن، حكم پوشش در نماز، با حفظ حجاب در برابر نامحرم تفاوت هايي دارد و نبايد با آن مقايسه كرد. براي مثال، پوشاندن روي پا در برابر نامحرم واجب است، ولي در نماز _ بدون حضور نامحرم _ واجب نيست.

ص: 93

5. با اين حال، بايد بدانيم كه اصل اين احكام تعبدي است و فسلفه دقيق آنها براي ما روشن نيست، بلكه چه بسا ده ها حكمت خفي داشته باشد، ولي اساس آن تعبد در پيشگاه حق تعالي است.

پرسش پنجاه و ششم: فلسفه شكسته بودن نماز در مسافرت چيست؟

پرسش پنجاه و ششم: فلسفه شكسته بودن نماز در مسافرت چيست؟

شكسته بودن نماز مسافر، از احكام امتناني اسلام است؛ زيرا انسان در سفر با مشكلات و خستگي هايي روبه روست. ازاين رو، خداوند نوعي تخفيف در اعمال در نظر گرفته است. در روايتي از امام صادق عليه السلام به نقل از پيامبر مي خوانيم:

پيامبر فرمود: خداوند هديه كرد به من هديه اي از روي كرامت كه به هيچ يك از اُمم گذشته هديه نكرده است. پرسيدند: آن چيست اي رسول خدا؟ فرمود: افطار در سفر و شكسته خواندن نماز. پس كسي كه اين دستور را انجام ندهد، رد هديه خداوند است.(1)

پرسش پنجاه و هفتم: چرا شيعيان بر مهر سجده مي كنند؟

پرسش پنجاه و هفتم: چرا شيعيان بر مهر سجده مي كنند؟

بنابر نظر همه فقهاي اسلام، سجده بر زمين و بر آنچه از جنس زمين باشد، جايز است. تنها اختلاف در اين است كه آيا فقط بر زمين و آنچه از جنس زمين است، بايد سجده كرد يا اينكه سجده بر ديگر اشيا مثل فرش يا لباس و از اين دست نيز جايز است.

بنابراين، كارهايي را كه شيعيان هنگام سجده انجام مي دهند، همه فقهاي مسلمان پذيرفته اند و كسي نمي تواند در آن شبهه كند، ولي درباره سجده بر فرش، مسلمانان به نظر واحد نرسيده اند. دست كم علماي شيعه، مخالف اين عمل اهل سنت هستند. بر اين اساس، عمل شيعيان، موافق با عقل و احتياط است و شبهه اي در آن راه ندارد. استفاده شيعيان از مُهر هنگام سجده نيز


1- وسائل الشيعه، ج 8، ص 520.

ص: 94

براي سهولت كار است؛ زيرا بيشتر خانه ها مفروش است و دست رسي به زمين يا چيزي كه از جنس زمين باشد، مشكلاتي در پي دارد. پس مهر گذاشتن شيعه، به دليل حفظ شرط سجده و سهولت در آن است.

نكته مهم ديگر اين است كه شيعيان براي خداوند بر مهر سجده مي كنند، نه اينكه براي مهر سجده كنند؛ اين دو، تفاوت مهمي با يكديگر دارند. همچنان كه اهل سنت نيز براي خداوند بر فرش سجده مي كنند.

بايد گفت استفاده شيعه از مهر در نماز، به معناي انحصار سجده بر مهر نيست، بلكه سجده بر مطلقِ زمين و آنچه از آن مي رويد، ولي خوردني نيست، در هر شرايطي جايز است. پس در حرم ائمه يا در مساجدي كه كف آنها سنگ فرش است، نيازي به گذاشتن مهر نيست و سجده بر همان سنگ كافي است.

نكته مهم اينكه در صدر اسلام نيز مهر گذاشتن سابقه داشته است. مي گويند كه يكي از فقهاي تابعين به نام مسروح بن اجدع، در سفرهايش گل خشكيده اي را از مدينه به همراه خود داشت و بر آن سجده مي كرد. وي از اهل كوفه بود و از ابوبكر، عمر، عثمان و حضرت علي عليه السلام و عبدالله بن مسعود روايت نقل كرده است.(1)

از نظر شيعه، سجده بر خاك كربلا ثواب زيادي دارد؛ زيرا سجده بر خاك كربلا، يادآور پيام عاشورا و اهداف قيام اباعبدالله الحسين عليه السلام است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

سجده بر گِل قبر حسين عليه السلام ، تا هفت زمين را نوراني مي كند و هر كس تسبيحي از گِل قبر حسين عليه السلام داشته باشد، تسبيح گو نوشته مي شود، گرچه تسبيح نگويد.(2)


1- جعفر سبحاني تبريزي، الاعتصام بالكتاب و السنه، ص 86.
2- وسائل الشيعه، ج 3، باب 16، از ابواب ما سجد عليه، صص 607 و 608.

ص: 95

پرسش پنجاه و هشتم: علت پهن كردن سجاده هنگام نماز خواندن چيست؟

پرسش پنجاه و هشتم: علت پهن كردن سجاده هنگام نماز خواندن چيست؟

نماز، پاك ترين و عميق ترين ارتباط انسان با خداوندگار پاك و منزه است. يكي از امور بسيار مهم در نماز، رعايت نظافت و پاكي است. پاك بودن لباس نمازگزار، از شرايط نماز است و پاك بودن مكان نماز، از آداب آن. به لحاظ شرعي پاك بودن محل ايستادن در نماز، واجب نيست، ولي شايسته است كه آدمي در مكان پاك بايستد و به سوي خداي پاك توجه كند و از او تزكيه نفس و پاكي روح بخواهد.

براي حرمت نهادن به نماز كه معراج مؤمن است و تقويت روحيه معنوي در آن، كساني كه سجاده اي پاك مي گسترند و بر آن مي نشينند، سپس آن را با احترام جمع مي كنند و در مكان مناسبي قرار مي دهند، با كساني كه مهري مي گذارند، نماز مي خوانند و سپس آن مهر را به گوشه طاقچه پرتاب مي كنند برابر نيستند.

پهن كردن سجاده، كاري عقلايي است كه براي هر كس و در شرايط گوناگون، موردهاي گوناگوني دارد و لازم نيست حتماً علتي داشته باشد.

پرسش پنجاه و نهم: چرا اگر در لباس نمازگزار يك دكمه يا نخ غصبي باشد نمازش باطل است؟

پرسش پنجاه و نهم: چرا اگر در لباس نمازگزار يك دكمه يا نخ غصبي باشد نمازش باطل است؟

نماز خواندن در لباس و يا مكان غصبي، موجب بطلان نماز است؛ حتي اگر دكمه اي از لباس غصبي باشد. اين موضوع در آيات و روايات داراي دليل است.

در قرآن مجيد مي خوانيم: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ؛ همانا خداوند عمل را از افراد با تقوا مي پذيرد.» (مائده: 27) در وصاياي علي عليه السلام به كميل نيز آمده است: «اي كميل نگاه كن كه در چه چيزي و بر روي چه مكاني نماز مي خواني كه اگر آنها از راه حلال نباشند، قبولي در كار نيست.»(1) بنابراين، حتي يك دكمه غصبي هم مي تواند مبطِّل نماز باشد.


1- وسائل الشيعه، ج 5، ص 119.

ص: 96

البته اين موضوع افزون بر جنبه هاي فقهي، از جنبه تربيتي و اجتماعي نيز مهم است. اين حكم نشان مي دهد انسان براي پاك بودن نفس و قبول شدن عبادتش، بايد كسب و كاري پاك داشته باشد و حقوق اجتماعي را رعايت كند. به ديگر سخن، حق الله و حق الناس با يكديگر در ارتباط هستند و عبادت فقط امري فردي و به دور از شئون اجتماعي نيست. نمازگزار پيش از اينكه مشغول عبادت شود و رو به قبله بايستد، بايد روابطش را با ديگر افراد جامعه تصحيح كند و به رعايت حقوق آنها متوجه باشد.

پرسش شصتم: آيا مي توان شخص خوابيده را براي اداي نماز بيدار كرد؟

پرسش شصتم: آيا مي توان شخص خوابيده را براي اداي نماز بيدار كرد؟

شخص خوابيده به لحاظ اينكه مشاعر ادراكي اش في الجمله از كار افتاده و نه مي بيند و نه مي شنود و از وقايع و حوادث پيرامون خود آگاهي ندارد، تكليفي ندارد. ازاين رو، بيدار كردن كسي از خواب _ حتي براي نماز _ جايز نيست؛ مگر آنكه پيش تر، خود آن شخص، خواهان آن شده باشد يا بدانيم كه اگر او را صدا نكنيم، ناراحت مي شود.

ص: 97

فصل ششم: نماز و مذاهب اسلامي

اشاره

فصل ششم: نماز و مذاهب اسلامي

زير فصل ها

پرسش شصت و يكم: اختلاف هاي مذاهب اسلامي درباره وضو به چه تاريخي بازمي گردد؟

پرسش شصت و دوم: با توجه به اينكه در رساله هاي عمليه، يكي از شرايط امام جماعت، شيعه دوازده امامي بودن است، چگونه اقتدا به اهل سنت صحيح است؟

پرسش شصت و سوم: دلايل شيعه درباره روش وضو چيست؟

پرسش شصت و چهارم: تاريخِ ذكر «الصلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْم» در اذان به چه زماني باز مي گردد؟

پرسش شصت و پنجم: قرار دادن دست ها روي هم در نماز به چه تاريخي برمي گردد؟

پرسش شصت و ششم: حكم گذاشتن دست راست روي دست چپ در حالت قيام نماز، در ميان مذاهب گوناگون اسلامي چيست؟

پرسش شصت و هفتم: چگونه نماز، انسان را از گناه باز مي دارد؟

پرسش شصت و هشتم: تأخير انداختن نماز از اول وقت چه نتايجي دربردارد؟

پرسش شصت و نهم: پيامدهاي ترك نماز چيست؟

پرسش شصت و يكم: اختلاف هاي مذاهب اسلامي درباره وضو به چه تاريخي بازمي گردد؟

پرسش شصت و يكم: اختلاف هاي مذاهب اسلامي درباره وضو به چه تاريخي بازمي گردد؟

در دوره نبوي، مسلمانان با يك شيوه و با اقتدا به سيره عملي حضرت رسول صلي الله عليه و آله وضو مي گرفتند و هيچ گونه آيه يا روايتي مبني بر اينكه پيامبر، مسح يا غسل را به صورت تخييري انجام داده باشد، گزارش نشده است. در عهد ابوبكر (11 _ 13 ه_ .ق) نيز اختلاف هايي درباره وضو روايت نشده است؛ زيرا اگر دراين باره اختلافي وجود داشت، معلوم مي شد و براي نسل هاي بعدي نقل مي شد.

پس از ابوبكر، عمر (13 _ 23 ه_ .ق) به خلافت رسيد. در اين دوره نيز اختلاف و مناقشه اي در مورد كيفيت وضو گرفتن روايت نشده و تنها، مسئله «مسح بر خفّين»(1) بود كه عمر مطرح كرد و برخي از صحابه با آن به مخالفت برخاستند. بر پايه گزارش هاي تاريخي، عثمان بن عفان (23 _ 35 ه_ .ق)


1- خُف: نوعي كفش كه كف آن از كفش معمولي نازك تر و شبيه جوراب است. مسح خفّين يعني رساندن رطوبت به مقدار سه انگشت بر پاي پوش. (سيد محمدحسين حسيني، فرهنگ لغات و اصطلاحات فقهي، تهران، سروش، 1382، صص 472 و 205)

ص: 98

نخستين كسي است كه غسل رجلين را جزو وضو دانسته است. او اعلام كرد كه من مي خواهم وضوي پيامبر را براي شما حكايت كنم. او بيش از بيست روايت در مورد كيفيت وضوي پيامبر نقل كرده است.(1)

پرسش شصت و دوم: با توجه به اينكه در رساله هاي عمليه، يكي از شرايط امام جماعت، شيعه دوازده امامي بودن است، چگونه اقتدا به اهل سنت صحيح است؟

پرسش شصت و دوم: با توجه به اينكه در رساله هاي عمليه، يكي از شرايط امام جماعت، شيعه دوازده امامي بودن است، چگونه اقتدا به اهل سنت صحيح است؟

بدون ترديد، امام جماعت در نماز شرايطي دارد و تنها به سبب مسلمان بودن، نمي توان به هر مسلماني اقتدا كرد؛ از جمله اين شرايط، قرائت صحيح، مرد بودن و صحت عقل است، ولي آيا در نماز جماعت اعتقاد و پيروي امام جماعت از مذهب خاص فقهي، شرط صحت نماز است؟

اصل اولي در مذهب شيعه، آن است كه امام جماعت، افزون بر داشتن ديگر شرايط، بايد به امامان دوازده گانه اعتقاد داشته باشد، ولي بر اساس اصل ثانوي، اقتدا به ديگر مذاهب جايز است. توضيح آنكه برخي موضوع ها به واسطه عنوان هاي ذاتي و اوليِ خود، حكم ويژه اي دارد، ولي به واسطه عروض ديگر عنوان، حكم آن مورد، عوض مي شود. براي مثال، خوردن گوشت حيوان مردار حرام است، ولي هنگام اضطرار، خوردن آن به اندازه مورد نياز حلال مي گردد.

فقهاي شيعه با توجه به عنوان هاي ثانوي، مانند تقيه و وحدت اسلامي، اقتدا به پيروان ديگر مذاهب را جايز دانسته اند.

حضرت امام خميني رحمه الله اقتدا به نماز جماعت اهل سنت را در ايام حج(2) و غير ايام حج(3) جايز دانسته است. به صورتي كه نيازي به انجام دوباره آن نماز


1- صحيح بخاري، ج 1، صص 52 و 204؛ صحيح مسلم، ج 1، ص 207.
2- سيد كاظم يزدي، العروة الوثقي، ج 7، ص 318.
3- نك: امام خميني رحمه الله ، استفتائات، ج 1، صص 278 _ 292.

ص: 99

درباره تقيه نيست و پيروي از كيفيت نماز آنان، از نظر نماز جماعت مثل شيعه است.(1)

مقام معظم رهبري نيز اقتداي به اهل سنت را جايز مي داند، ولي بر عنوان حفظ وحدت تأكيد مي كند (نه تقيه).(2) ايشان درباره شرايط و كيفيت نماز، پيروي از كيفيت اهل سنت را بدون مانع مي داند؛ ولي گذاشتن دست روي دست ديگر به هنگام قرائت را جز براي ضرورت، جايز نمي داند.(3)

پرسش شصت و سوم: دلايل شيعه درباره روش وضو چيست؟

پرسش شصت و سوم: دلايل شيعه درباره روش وضو چيست؟

شيعه در مورد روش خود براي وضو، سه دليل دارد:

1. قرآن

خداوند در قرآن مي فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَينِ؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه براي اقامه نماز آماده شويد، صورت و دست هايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاهاي خود را تا برآمدگي مسح كنيد.» (مائده: 6) البته درباره قرائت و برداشت ها از اين آيه، نقل هاي گونه گون وجود دارد، اما اگر كسي كوچك ترين آشنايي با قواعد زبان عربي داشته باشد، برداشت شيعه از آيه را صحيح تر از بقيه خواهد يافت.(4)

2. روايات

امام باقر عليه السلام به اصحاب خود فرمود: «آيا مي خواهيد براي شما وضوي پيامبر را نقل كنم؟» سپس آن حضرت يك مشت آب را برداشت و بر صورتش


1- نك: امام خميني رحمه الله ، استفتائات، ج 1، صص 278 _ 292.
2- تقيه مربوط به شرايطي است كه مال، جان، آبرو (عرض) يا ناموس فرد در خطر است.
3- سيد علي خامنه اي، اجوبة الاستفتائات، ج 1، ص 169.
4- آلوسي، روح المعاني، ج 3، ص 73؛ الاعتصام بالكتاب و السنة، ص 12؛ فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج 11، ص 161؛ تذكرة الفقهاء، ج 1، ص 168؛ فاضل مقداد، كنز العرفان، ص 38.

ص: 100

ريخت و آنگاه يك مشت آب را بر ذراع راستش ريخت و بعد از آن همين كار را براي ذراع ديگرش انجام داد و سپس سر و پايش را مسح كرد.(1)

البته در منابع اهل سنت نيز رواياتي به اين مضمون نقل شده است. براي مثال عباد بن تميمي مازني از پدرش نقل مي كند كه گفت: «رسول خدا صلي الله عليه و آله را ديدم كه وضو مي گرفت و بر پاهاي مبارك مسح مي كشيد».(2)

3. سيره صحابه و تابعين

بسياري از صحابه و تابعين به وجوب مسح در وضو معتقد بوده اند و اهل سنت قول صحابه را حجت مي دانند. برخي آنها عبارتند از: عبدالله بن زيد مازني، عباد بن تميم، قنادة بن عزيز، انس بن مالك، ابومالك اشعري.(3)

پرسش شصت و چهارم: تاريخِ ذكر «الصلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْم» در اذان به چه زماني باز مي گردد؟

پرسش شصت و چهارم: تاريخِ ذكر «الصلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْم» در اذان به چه زماني باز مي گردد؟

اهل سنت، الصلاة خير من النوم _ كه از آن به تثويب تعبير مي شود _ را جزو اذان صبح دانسته و قرائت آن را در اذان صبح مستحب مي دانند، ولي شيعه اماميه، نه تنها آن را جزو اذان نمي داند، بلكه آن را يك بدعت مي دانند.(4) (شارع بايد اصل و كيفيت عبادات را بيان كند و كسي مجاز نيست كه از طرف خود احكام را كم يا زياد نمايد).(5)


1- نك: حكم الارجل في الوضوء، صص 63 و 64.
2- وسائل الشيعه، ج 1، باب 15، ابواب الوضوء، صص 391 و 395.
3- الاصابة، ج 1، ص 185، ح 843، روايات مشابه: سنن ابن ماجه، ج 1، باب 57، ح 460، رقم 453؛ سنن ابي داوود، رقم 730 و 138؛ سنن النّسائي، 1124؛ سنن الدارمي، 1295؛ مسند احمد، مسند العشرة، 1285 و 391؛ مسند ابي شيبه، ج 1، ص 81؛ كنزالعمال، ص 442، ح 26886؛ تفسير طبري، ج 6، ص 82.
4- مسائل الناصريات، صص 181 و 182؛ البيان، ص 141؛ قواعد الاحكام، ج 1، ص 266؛ تذكرة الفقها، ج 3، ص 47؛ مجمع الفائده و البرهان، ج 2، ص 177.
5- براي مطالعه نظر علماي شيعه در باره تثويب نك: الحدائق الناظرة، ج 7، ص 420؛ المسالك، ج 1، ص 24.

ص: 101

در حديثي آمده است كه الصلوة خير من النوم، بدعت بني اميه است و جزو اذان نبوده است.(1) به احتمال قوي، تثويب را پس از پايان اذان، به منظور بيدارباش مردم مي گفتند و جزو اذان نبوده، ولي بعدها وارد اذان شده است، چنان كه ابوحنيفه نيز به آن اشاره مي كند.(2)

هر چند اهل سنت، تثويب را در اذان مستحب مي دانند، برخي بزرگانِ آنها به بدعت بودن آن اعتراف كرده اند.(3) اهل سنت براي اثبات ادعاي خود رواياتي آورده اند،(4) ولي اين روايات، با يكديگر متعارضند و نمي توان آنها را به معناي يكساني ارجاع داد.(5)

پرسش شصت و پنجم: قرار دادن دست ها روي هم در نماز به چه تاريخي برمي گردد؟

پرسش شصت و پنجم: قرار دادن دست ها روي هم در نماز به چه تاريخي برمي گردد؟

در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله كسي از صحابه و اهل بيت عليهم السلام در نماز چنين كاري انجام نمي داد. پس از رحلت آن حضرت، مردم به فرمان خلفا، در نماز اين عمل را انجام مي دادند. اين كار، نوعي احترام ايرانيان باستان به پادشاهان به شمار مي آمده است. برخي نويسندگان، كيفيت عبادت زرتشتيان را چنين نقل كرده اند كه عبادت و نماز آنان اين بود كه در مقابل خدا مي ايستادند و دست بندگي را بر سينه شان مي گذاشتند.

مسلمانان بر اثر ارتباطي كه به ويژه پس از فتوحات اسلامي با ديگر ملت ها برقرار كردند، با آداب و سنن آنان آشنا شدند. ازآنجاكه در ميان آنها


1- بحارالانوار، ج 18، ص 179.
2- جامع المسند، ج 1، ص 296.
3- نك: كنزالعمال، ج 8، ص 357؛ صنعاني، المصنف، ج 1، ص 475؛ نيل الاوطار، ج 2، ص 43.
4- سنن ابن ماجه، ج 1، صص 232 و 233؛ تهذيب الاحكام، ج 16، ص 519؛ نيل الاوطار، ج 2، ص 42؛ سنن ترمذي، ج 1، ص 378؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 237؛ سنن ابي داوود، ج 1، ص136، ح 500؛ تهذيب التهذيب، ج 9، ص 317.
5- جهت مطالعه بيشتر و بررسي ادله طبقه بندي شده نك: جعفر سبحاني تبريزي، الاعتصام بالكتاب و السنة، صص 55 و 56.

ص: 102

هم نكات مثبت و منفي وجود داشت، برخي صحابه از روي اجتهاد و رأي خود، اين نوع احترام و عمل را وارد نماز كردند.

صاحب جواهر در اين زمينه مي گويد:

از عمر حكايت شده كه وقتي اسيران ايراني را پيش او آوردند، به نشاط احترام جلوي او تكفير (قبض)(1) انجام دادند. او از اين عمل پرسيد. پاسخ دادند كه ما اين كار را براي تواضع و خضوع پادشاهان خود انجام مي دهيم. پس عمر اين كار را در نماز نيكو شمرد.(2)

پرسش شصت و ششم: حكم گذاشتن دست راست روي دست چپ در حالت قيام نماز، در ميان مذاهب گوناگون اسلامي چيست؟

پرسش شصت و ششم: حكم گذاشتن دست راست روي دست چپ در حالت قيام نماز، در ميان مذاهب گوناگون اسلامي چيست؟

هيچ يك از مذاهب اسلامي، اين كار را در نماز، واجب نمي دانند، ولي حنفي ها و شافعي ها و حنبليان آن را در نماز، سنت دانسته اند. البته مالكي ها رها كردن دست ها را در نماز واجب، مستحب مي دانند.(3) ولي مشهور شيعه اماميه، قبض در نماز را حرام و مبطل نماز مي دانند، ولي برخي ترك آن را مستحب و برخي ديگر آن را مكروه دانسته اند.(4)

پرسش شصت و هفتم: چگونه نماز، انسان را از گناه باز مي دارد؟

اشاره

پرسش شصت و هفتم: چگونه نماز، انسان را از گناه باز مي دارد؟

از نظر قرآن مجيد، يكي از آثار نماز اين است كه انسان را از دست زدن به كارهاي بد و ناروا باز مي دارد، آنجا كه مي فرمايد «وَ أَقِمِ الصّلاةَ إِنّ الصّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ؛ و نماز را برپا دار كه نماز (انسان را) از زشتي ها و گناه باز مي دارد.» (عنكبوت: 45) با اين حال، مي بينيم كه بسياري از نمازگزاران به گناه و


1- گذاشتن دست راست بر روي دست چپ در حال قيام نماز، داراي اسامي مختلفي از قبيل «تَكَتُّف»، «تكفير» و «قبض» است.
2- جواهر الكلام، ج 11، ص 19.
3- الفقه علي المذاهب الاربعه، ج 1، ص 251.
4- الحدائق الناظره، ج 9، ص 10.

ص: 103

كارهاي بد آلوده اند و نماز در گفتار و كردار آنان اثري نگذاشته است و در اين صورت، معني آيه ياد شده چيست؟

اصولاً بايد توجه كرد كه عامل اساسي براي بازداري انسان از خلاف و گناه، همان ايمان و ياد خداست. انسان غافل از خدا به سرانجام اعمال و كردار خويش نمي انديشد و براي برآوردن غرايز سركش خود، حد و مرزي نمي شناسد.

برعكس، ياد خدا؛ خدايي كه از تمام كارهاي كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايي كه از آنچه در انديشه ما مي گذرد با خبر است، ما را از خودكامگي و هوس راني و «مرزنشناسي» باز مي دارد.

راه طبيعي و مؤثر و پيوسته براي كنترل غرايز و خواسته هاي نامشروع، ياد خدا، ياد كيفرهاي خطاكاران و ياد پاداش فرمان برداران اوست.

نماز، وسيله ياد خداست

نماز، وسيله ياد خداست

يكي از اسرار نماز اين است كه انسان را به ياد خدا مي اندازد. خود قرآن يكي از فلسفه هاي نماز را همين موضوع معرفي مي كند، چنان كه مي فرمايد: «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي؛ نماز را براي ياد من به پا دار.» ناگفته پيداست از آنجا كه نماز عبادت است و آن را بايد به قصد قربت و براي خدا انجام داد، بي شك موجب ياد خدا خواهد بود.

گذشته از اين، نمازگزار ذكرها و جمله هايي بر زبان جاري مي كند كه همگي موجب توجه به خدا و مايه ياد اوست.

اثري كه نماز در روح و روان ما مي گذارد، همان تقويت روح ايمان و توجه به خداست. همان گونه كه گفته شد، درجاتي دارد و درباره افرادي كه از ارتكاب بسياري از گناهان پروايي ندارند، ياد خدا به منظور ترك گناهان، تنها به صورت يك زمينه است نه علت تامه.

ص: 104

به عبارت ديگر، مقصود قرآن كه مي فرمايد: «نماز، انسان را از گناه باز مي دارد» اين نيست كه هر فرد نمازگزار در برابر تمام گناهان معصوم مي گردد، بلكه به اين معناست كه نماز در انسان زمينه روح اطاعت و ترك گناه پديد مي آورد، در عين حال چه بسا ممكن است بر اثر ضعف توجه به خدا، عوامل نيرومندتري اثر آن را خنثا سازد.(1)

تأثير اعمال و عبادات به ويژه نماز، به زمينه هاي روحي و معنوي، وجود بستر مناسب در خود نمازخوان و رفع موانعي كه اثر نماز را خنثا مي سازد و يا آن اثر را كم رنگ مي كنند، بستگي كامل و مستقيم دارد. پيامبر خدا، اميرمؤمنان علي عليه السلام و اولاد پاك و معصومش عليهم السلام نماز مي خواندند و ما هم نماز مي خوانيم و به هر دو نيز نماز گفته مي شود، ولي تفاوت ميان اين دو نماز چقدر است و دليل آن چيست؟ آيا نماز امامي كه همه عالم را محضر خداوند مي بيند و در حال نماز همواره خود را در محضر خداوند مي داند و جايگاه و داشته هايش را در برابر هستي مطلق، نيست و نابود مي بيند، با نماز ما كه با خيالات پراكنده و باطل همراه است، يكسان خواهد بود؟

بنابراين، نماز به تنهايي معجزه نمي كند و اين معجزه و دگرگوني و تأثير عميق و شگرف را بايد خود فرد نمازگزار رقم زند. اوست كه بايد باورهايش را درست و استوار سازد و اصول عقايدش را با مطالعه و تفكر، از آبشخور صاف و زلال منابع دين يعني قرآن و سنت پيامبر و ائمه اهل بيت عليهم السلام بگيرد. آنگاه در انجام اعمال صالح بكوشد و هم زمان جويبار وجودش را از ناپاكي و آلودگي و رذايل نفساني پيراسته سازد. او بايد به اندازه ظرفيت وجودي اش مؤمن و معتقد شود تا نمازش معراج مؤمن و نزديك كننده انسان باتقوا به خدا باشد.


1- الميزان، ج 16، ص 141.

ص: 105

گناه فردي كه نماز مي خواند، ولي نيت پاكي ندارد، با نمازش ارتباطي ندارد، بلكه به آلودگي دروني او بازمي گردد و حال آيا اگر همين فرد گناهكار كه نيت صافي ندارد، نماز را ترك كند، وضع بهتري پيدا مي كند؟ آيا دلش صاف و روشن مي گردد؟ بي شك نماز در همين فرد آلوده و خطاكار به اندازه خودش اثر دارد. به گونه اي كه اگر اين نماز ترك شود، آلودگي و گناه اين فرد بيشتر و فراوان تر مي شود؛ يعني اثر نماز كه همان نهي از فحشا و زشتي منكرات است، حتي به اندازه كم و ناچيز، در اين فرد ظاهر مي شود و او را از آلودگي و زشتي بيشتر باز مي دارد.

در روايت آمده است: جواني از انصارش نماز را با پيامبر مي خواند، ولي گناه و محرمات را نيز انجام مي داد. جريان را به پيامبر گفتند. پيامبر فرمود: سرانجام، نمازش روزي او را از بدي و زشتي باز مي دارد. طولي نكشيد كه ديدند آن جوان توبه كرد و دست از كارهاي بد و زشتش برداشت.(1)

حال همين فرد بي نماز كه نيت صاف و دل پاك دارد، آيا اگر اهل نماز و عبادت و دعا و توسل مناجات با خداوند باشد، دلش پاك تر و صاف تر نمي شد؟ آيا درست است كه به جاي حل مسئله و مشكل، صورت مسئله را پاك كنيم؟ چرا ما از نمازگزاراني كه دل پاك و نيت صاف دارند نباشيم؟ چرا نكوشيم نماز خود را به نماز پاكان و مردان خدا نزديك نكنيم؟ چرا بايد همت ما كوتاه باشد و افراد ضعيف و كم معرفت را معيار سنجش و مقايسه خود قرار دهيم؟

نماز هر كسي تابع ميزان معرفت و شناخت اوست و چون معرفت و ايمان افراد با هم متفاوت است، نمازهاي آنها و آثار آن نمازها نيز متفاوت


1- ميزان الحكمه، ج 5، ص 371، ح 10254.

ص: 106

خواهد بود. به هر حال هيچ نمازي بدون اثر نيست، هرچند ميزان آن آثار كاملاً فرق دارد. انسان با ايمان بايد بكوشد با تمرين و تصميم و اراده قوي به نمازش عمق و شور و حال ببخشد و با مطالعه كتاب هايي كه دراين باره نوشته شده و اسرار و نكات ظريف نماز را بيان كرده اند و نيز مطالعه شرح حال بزرگاني كه به نماز عشق مي ورزيده اند و نماز آنها نمونه اي از معراج مؤمن بوده، كم كم بر حضور و توجه در نمازش بيفزايد و شور و نشاط خود را در حال نماز بيشتر كند.

بايد دانست كه همين نمازهاي بي روح و دست و پا شكسته ما نيز از آثار تربيتي و رواني و اجتماعي خالي نيست. اگر انسان، همين نماز بي روح را هم ترك مي كرد، ميزان جرم و خطاي او بيشتر مي شد؛ زيرا اثر عمده نماز كه همان نهي از فحشا و زشتي گناهان است، حتي در اين گونه نمازها نيز آشكار مي شود. انسان مؤمن بايد از هر راه ممكن با خداي خود مرتبط و پيوسته باشد و رابطه خود را با او قطع نكند، بلكه همين ارتباط ضعيف را روز به روز تقويت كند تا رفته رفته به درجه عالي قرب و معرفت خداي متعال برسد.

گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند

نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

نكته ديگر اينكه مسلماني كه نماز نمي خواند، در حقيقت عملي واجب را ترك كرده است. نماز ستون دين اسلام و معيار قبولي ديگر اعمال است. بنابراين، ترك نماز، كفر عملي به دستورهاي خداست.

زراره مي گويد: از امام صادق عليه السلام درباره آيه 5 سوره مائده پرسيدم: امام فرمود: «يعني ترك كند كرداري را كه بدان اعتراف كرده و از آن جمله است ترك نماز».(1)

پس كسي كه نماز مي خواند و گناه هم مي كند، مرتكب حرام شده و يك كيفر دارد، ولي كسي كه نماز نمي خواند و گناه هم مي كند، هم ترك واجب


1- اصول كافي، ج 4، كتاب الايمان و الكفر باب الكفر، ح 5.

ص: 107

كرده و هم مرتكب حرام شده است. او دو كيفر دارد و اين دو نفر با هم برابر نيستند.

خلاصه اينكه اگر نماز، نماز واقعي باشد، تأثير مثبت خود را در برابر گناه بر همه كس خواهد گذارد. گاهي اين تأثير بسيار نيرومند و زماني كمتر است و اين با تفاوت گناهان و تفاوت نمازها تغيير پيدا مي كند. هر قدر نماز روح كامل تري داشته باشد، اثر تربيتي و بازداشتن آن از گناه، نيرومندتر است.

گذشته از اين، نماز، افراد نمازگزار را از بسياري گناهان بازمي دارد و در عين حال، زمينه را براي ترك ديگر گناهان آماده مي سازد؛ زيرا نمازگزار ناچار است كه براي صحت نماز، از بسياري از گناهان دوري كند. براي مثال، يكي از شرايط نماز، مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلي است كه در نماز و مقدمات آن مانند آب وضو و غسل و مكان و لباس نمازگزار به كار مي رود. اين موضوع رفته رفته سبب مي شود كه گناهان بسياري را ترك كند و در كار و كسب، از هر نوع حرام اجتناب ورزد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور مربوط به نماز، به حلال بودن آنها مقيد شود و در ديگر موردها بي پروا باشد.

براي مثال، كساني كه تارك نماز هستند، با ترك اين فريضه، بسياري از ديگر فرايض مانند روزه، حج، زكات، و خمس را ترك مي كنند و فرقي ميان حلال و حرام و پاك و ناپاك نمي گذارند. برعكس، كساني كه دست كم صورتي از نماز را برپا مي دارند، بيشتر گناهان يا همه آنها را ترك مي كنند.

بنابراين، نماز در تمام «نمازگزاران» يك نوع اثر تربيتي خواهد گذارد؛ خواه اين اثر قوي و همه جانبه باشد يا ضعيف و كم فروغ. آن هم به چگونگي برگزاري نماز و آداب و روح آن بستگي دارد.

ص: 108

پرسش شصت و هشتم: تأخير انداختن نماز از اول وقت چه نتايجي دربردارد؟

پرسش شصت و هشتم: تأخير انداختن نماز از اول وقت چه نتايجي دربردارد؟

الف) تأخير نماز، سبب محروم ماندن انسان از بركات و پاداش هاي آن و گاهي دليلي بر سبك شمردن نماز است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

كسي كه نمازها را بي سبب به تأخير اندازد و حدود آنها را حفظ نكند، فرشته اي نماز او را سياه و تاريك به آسمان برد؛ در حالي كه نماز با صداي بلند به نمازگزار گويد: «مرا ضايع كردي، خداي تو را ضايع كند؛ آن چنان كه مرا ضايع كردي.»(1)

ب) تأخير نماز از اول وقت، سبب دوري انسان از رحمت و نظر لطف الهي است. حضرت مهدي[ به يكي از مشتاقان ديدارش (زهري) كه آن حضرت را زيارت كرده بود، دوبار فرمود:

از رحمت خدا دور است كسي كه نماز صبح را چندان تأخير بيندازد تا ستاره ها ناپديد شوند و نماز مغرب را به قدري تأخير بيندازد تا ستاره ها ظاهر شوند.(2)

ج) نخواندن نماز در اول وقت، سبب جرئت و سلطه شيطان بر انسان مي شود. رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

شيطان هميشه از مؤمن مي ترسد تا زماني كه بر نمازهاي پنج گانه محافظت دارد، ولي هنگامي كه پنج وقت نماز را ضايع كرد، بر او جرئت پيدا مي كند و او را در گناهان بزرگ مي اندازد.(3)

د) يكي ديگر از آثار شوم سستي در نماز، محشور شدن با افراد دوزخي در قيامت است. پيامبر مي فرمايد:


1- آداب الصلاة، صص 3 و4.
2- حق اليقين، ص 302.
3- وسائل الشيعه، ج 3، ص 18.

ص: 109

كسي كه نمازهاي پنج گانه اش را با طهارت كامل در اول وقت به جا آورد، اين نماز در قيامت براي او نور و برهان است و كسي كه نمازش را ضايع كند (اول وقت نخواند)، با فرعون و هامان محشور خواهد شد.(1)

ه_) نخواندن نماز در اول وقت، موجب محروم ماندن انسان از شفاعت پيامبر و ائمه معصوم عليهم السلام است. حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمود: «فرداي قيامت، شفاعت من به كسي كه نمازهاي واجب را از اول وقتش به تأخير افكند، نخواهد رسيد».(2)

پرسش شصت و نهم: پيامدهاي ترك نماز چيست؟

پرسش شصت و نهم: پيامدهاي ترك نماز چيست؟

ترك نماز، كوتاهي در مهم ترين دستور الهي و انجام ندادن بزرگ ترين وظيفه و برنامه زندگي است. ترك نماز، ناشكري و ناسپاسي نعمت هاي الهي و برداشتن ستون دين است؛ زيرا نماز پايه دين است.

ترك نماز و عبادت، سبب مي شود كه آفرينش و زندگي انسان، بيهوده و لغو جلوه كند، در حالي كه عبادت، انسان را به هدف آفرينش رهنمون مي شود. ترك نماز و نيايش، سبب ترك لذت بخش ترين حالات انسان است. جوامع، ملت ها، اقوام و نژادها، از اول تاريخ آفرينش بشر تا حال، با نيايش، عبادت و مناجات، پويا و زنده مانده اند. (هر چند در روش و كردار و گفتار دچار انحراف هم شده اند.)

در هيچ زماني، انسان از عبادت و پرستش خدا بي نياز نبوده و نخواهد بود، ولي اين عبادت بايد با برنامه و روش خاصي صورت گيرد. وگرنه هيچ بهره و نتيجه اي نصيب شخص نيايش گر نخواهد شد.

خداوند مي فرمايد: «إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا؛ البته نماز بر مؤمنان به طور حتم فرض و واجب شده است». (نساء: 103)


1- سفينة البحار، ج 2، ص 43.
2- اسرار الصلاة، ص 160.

ص: 110

ترك نماز يا سبك شمردن آن، آثار شوم فراواني دارد. حضرت رسول صلي الله عليه و آله دراين باره مي فرمايد:

هركس نماز را سبك بشمارد، دچار پانزده بلا مي شود: شش بلا در دنيا، سه بلا در هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا و عقوبت، هنگامي كه از قبر بيرون مي آيد.

1. آنچه در دنيا به آن دچار مي شود:

الف) خداوند بركت را از عمر او برمي دارد.

ب) خداوند بركت را از روزي اش برمي دارد.

ج) چهره خوبان از او گرفته مي شود.

د) كار نيك وي ديگر پاداش نخواهد داشت.

ه_) دعايش به اجابت نمي رسد.

و) از دعاي خوبان بهره اي نخواهد برد.

2. آنچه در هنگام مرگ به آن دچار مي شود:

الف) با ذلت و خواري مي ميرد.

ب) گرسنه از دنيا مي رود.

ج) تشنه مي ميرد.

3. آنچه در قبر گريبانش را مي گيرد:

الف) خداوند، ملكي را در قبر وي مي گمارد، تا او را شكنجه كند.

ب) قبر بر وي تنگ خواهد گرفت.

ج) درون قبر وي، تاريك خواهد بود.

4. آنچه در قيامت هنگام برخاستن از قبر به آن دچار مي شود:

الف) خداوند فرشته اي بر او مي گمارد، تا وي را با صورت بر زمين بكشد، در حالي كه مردم نظاره مي كنند.

ص: 111

ب) با وي محاسبه سختي خواهد شد.

ج) هرگز خداوند به وي نظر رحمت نمي افكند و تطهيرش نمي كند و عذاب دردناك و سختي در انتظار او است.(1)

عبيد بن زراره مي گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: گناهان كبيره كدامند؟ آن حضرت فرمود: «گناهان كبيره در نوشتار علي بن ابي طالب عليه السلام هفت چيز است: كفر به خداوند، كشتن انسان، عاق پدر و مادر شدن، ربا گرفتن، خوردن مال يتيم به ناحق، فرار از جهاد و تعرب بعد از هجرت. عبيد مي گويد: از امام پرسيدم يك درهم از مال يتيم خوردن، بزرگ تر است يا ترك نماز؟

حضرت فرمود: «ترك نماز.» پرسيدم: شما ترك نماز را از گناهان كبيره به حساب نياورديد. حضرت فرمود: «اولين گناه كبيره چه بود؟» گفتم: كفر به خداوند. فرمود: «شكي نيست كه تارك نماز كافر است».(2) (مقصود از اين كفر، كفر عملي است. البته اگر ترك نماز به جهت انكار خداوند و رسول باشد، كفر نظري نيز هست.)


1- مستدرك الوسايل، ج 1، ص 171 و 172.
2- وسائل الشيعه، ج 11، ص 254.

ص: 112

فصل هفتم: آسيب شناسي نمازگزاري

اشاره

فصل هفتم: آسيب شناسي نمازگزاري

زير فصل ها

پرسش هفتادم: منظور از سبك شمردن نماز چيست؟

پرسش هفتاد و يكم: نماز خواندن از روي عادت به چه معناست؟ آيا ارزش نماز را كاهش مي دهد؟

پرسش هفتاد و دوم: در پاسخ به افرادي كه مي گويند نماز عملي تكراري است كه ما براي انجام آن شور و اشتياقي نداريم، چه بايد گفت؟

پرسش هفتاد و سوم: علل بي توجهي برخي نوجوانان به نماز و راه درمان آن چيست؟

پرسش هفتاد و چهارم: والدين چگونه مي توانند فرزندان خود را براي خواندن نماز آماده كنند؟

پرسش هفتادم: منظور از سبك شمردن نماز چيست؟

پرسش هفتادم: منظور از سبك شمردن نماز چيست؟

مقصود از سبك شمردن نماز، اهميت ندادن به آن است. يكي از مصداق هاي سبك شمردن نماز اين است كه شخص گاهي نماز را ترك مي كند و يا با نداشتن عذر شرعي، نماز را از اول وقت به تأخير مي اندازد. همچنين با شتاب زياد نماز خواندن، ركوع و سجود را صحيح و درست انجام ندادن، قرائت و ذكرها را بدون توجه و غلط خواندن، شرايط نماز (مثل طهارت، قبله شناختن، وقت و ساتر داشتن و ...) را رعايت نكردن، با نزديك بودن مسجد و برگزار شدن جماعت، نماز را فرادا خواندن و... همه اينها از مصاديق سبك شمردن نماز است.

آيه «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» در مورد كساني است كه نماز را سبك مي شمارند؛ واي بر نمازگزاراني كه در نماز خود سهل انگاري و در نماز يا ديگر كارها ريا مي كنند و ديگران را از كار خير و كمك به مستمندان باز مي دارند.

پرسش هفتاد و يكم: نماز خواندن از روي عادت به چه معناست؟ آيا ارزش نماز را كاهش مي دهد؟

پرسش هفتاد و يكم: نماز خواندن از روي عادت به چه معناست؟ آيا ارزش نماز را كاهش مي دهد؟

يكي از موانعِ حضور قلب و اسباب غفلت در نماز، عادت و شرطي شدن در عبادت است. (در روان شناسي، شرطي شدن به معناي بروز رفتاري مشخص

ص: 113

در واكنش به محرك هاي محيطي است، به صورتي كه با تكرار آن شرايط، شخص مورد نظر به انجام آن عمل مي شتابد، بي آنكه به نيازهاي دروني خود بينديشد.) به اين معنا كه انسان، اصل نماز و ذكرهاي آن را به صورت فيزيكي و از روي عادت به جا آورد، به گونه اي كه به حقيقت و روح نماز، توجه قلبي نداشته باشد. براي توضيح بيشتر چند مقدمه مي آوريم:

عادت يعني خو گرفتن به عملي يا چيزي، به گونه اي كه آدمي به راحتي و بدون تفكر و به صورت خودكار، آن عمل را انجام دهد.

عادت در دو قسم عمده طبقه بندي مي شود: نخست «عادت فعلي» كه كنش فعال شخص است و به واقع اختيار مي شود.

در اين نوع عادت، انسان تحت تأثير يك عامل خارج قرار نمي گيرد، بلكه كاري را بر اثر تكرار، بهتر انجام مي دهد. هنرها و فنون مثل نوشتن و خواندن، عادت هستند كه بر اثر تمرين به آنها عادت مي كنيم. بسياري از ملكات نفساني مثل شجاعت، سخاوت و عفت، عادت فعلي است.

بنابراين، ويژگي اين عادت ها آن است كه انسان تا وقتي عادت نكرده، اراده اش در مقابل محركات خلاف، ضعيف است و وقتي عادت كرد، قدرت مقاومت پيدا مي كند. همان گونه كه درباره تقوا و عدالت چنين است و در اين حالت، انسان اسير آن نمي شود. افزون بر اين عادت، كاري را كه بر حسب طبيعت براي انسان دشوار است، آسان مي كند و اين نه تنها ناپسند نيست، پسنديده و نيكوست.

در وصيت نامه معروف امير مؤمنان علي عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام مي خوانيم: «ان الخير عاده؛ نيكي عادت است!»(1)

همين مضمون در كنزالعمال از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: «الخير عاده و الشر لجاجه؛ نيكي عادت است و شر، لجاجت است!»(2)


1- بحارالانوار، ج 74، ص 232.
2- كنز العمال، ح 28722.

ص: 114

نوع دوم عادت، «عادت انفعالي»(1) است كه در روايات از آن نهي شده و به معناي عادتي است كه انسان، تحت تأثير يك عامل خارجي انجام مي دهد كه به تعبير ديگر، همان شرطي شدن در قبال محرك هاي محيطي است.

عادت انفعالي ويژگي هايي دارد كه عبارتند از:

1. عادت انفعالي سبب وابستگي انسان به عمل يا چيزي مي شود، به گونه اي كه اختيار، اراده و آزادي را از او سلب مي كند و در حقيقت عمل به صورت ناخودآگاه و از روي عادت انجام مي شود.

2. عادت انفعالي، ارزش و آثار سازنده يك عمل را خنثا مي كند. حتي اگر يك عمل اخلاقي به صورت عادت درآيد، ارزش خود را در وجوهي از دست مي دهد؛ زيرا بخش مهمي از ارزش يك عمل به آگاهانه و ارادي بودن آن است. در حالي كه عملِ مبتني بر عادت از ناخودآگاه انسان فرمان مي گيرد و در نتيجه، از محتواي حقيقي خود خالي مي شود.

حضور قلب در نماز به ميزان آگاهي و توجه قلبي نمازگزار بستگي دارد. از اين رو، اگر نماز به صورت يك عادت انفعالي درآيد، موجب غفلت و نداشتن حضور قلب در نماز مي شود، به گونه اي كه موجب مي شود گاهي انسان تمام كارها و ذكرهاي نماز را از روي عادت انجام دهد، بدون اينكه در پايان، چيزي از آن عمل را به خاطر داشته باشد.

در روايات آمده است، گاهي حتي طولاني كردن نماز به صورت عادت درمي آيد و معناي حقيقي و روح خود را از دست مي دهد. امام صادق عليه السلام در اين مورد مي فرمايد:

به طولاني كردن ركوع و سجود كسي نگاه نكنيد؛ زيرا شايد اين چيزي باشد كه به آن عادت كرده است كه اگر تركش كند وحشت مي كند، ولي راستي در گفتار و اداي امانتش را در نظر بگيريد.(2)


1- نك: مرتضي مطهري، تعليم و تربيت، بحث عادت.
2- اصول كافي، ج 3، كتاب الايمان و الكفر، باب راستگويي و اداي امانت، ص 162، ح 2.

ص: 115

بنابراين، روشن شد كه حتي باارزش ترين اعمال انساني و عبادي، اگر به شكل عادت درآيد، روح خود را از دست مي دهد و در نتيجه تا حدود زيادي اثر حيات بخش آن خنثا خواهد شد، و حتي اين خطر وجود دارد كه شخص به نَفْس عمل خود ترديد كند و آن را كار بيهوده اي بپندارد.

به عبارت ديگر، نمازي كه ماشين وار و بدون توجه به هدف اصلي آن برپا مي شود، همچون عادت هاي روزمره در خطر نابودي است. اين عادت ها گاهي روح آدمي را به تسخير خود درمي آورند، سپس از ميان مي روند، مانند بسياري از نمازگزاراني كه اين عبادت را ترك گفتند. انجام اين عمل ناخودآگاه در بلندمدت ممكن است به يك احساس پوچي منجر شود و آدمي در برابر اين پرسش قرار بگيرد كه چه فايده اي از اين عمل تكراري نصيب او مي شود؟

البته اينكه گفته شد هرگاه عبادت به صورت عادت درآمد، مذموم است، به اين معنا نيست كه ضرورت استمرار و مداومت در عبادت را نفي كنيم، بلكه منظور آن است كه كثرت ظاهري اعمالِ عبادي به تنهايي ملاك ارزش گذاري نيست، بلكه مقدار وجه و آگاهي در عبادت، نقش تعيين كننده اي دارد. اگر خواهان حضور قلب در نماز هستيم، بايد مراقب باشيم تا اعمال را از سر عادت انجام ندهيم و هر نمازي را باب جديدي در گفت وگو با خداوند ببينيم. از همين رو، مردان الهي، در عين كثرت عبادت و دعا، به مقدار توجه و آگاهي خود در اعمال مي افزايند و در نتيجه، به بهترين و برترين شكل، از عبادت بهره مي برند.

براي پرهيز از يك نواختي عادت گونه در نماز مي توان به چند روش عمل كرد:

ص: 116

1. هر كس با توجه به روحيات و شرايط خودش در نماز تنوع ايجاد كند. براي مثال، در زمان و مكان گوناگون نماز بخواند و حتي در ركعت هاي اول و دوم بعد از قرائت سوره حمد، تنها به خواندن سوره اخلاص بسنده نكند و هر بار سوره هاي جديدي را قرائت كند.

2. آگاهي از فلسفه و اسرار نماز؛ كه بدون شك، به مطالعه جدي نمازگزار نياز دارد.

3. احساس نياز به نماز و اينكه خود را محتاج گفت وگو با خداوند ببينيم.

4. الگوپذيري از نمازهاي ائمه عليهم السلام ، علما و عارفان، با دقت در روش ها و شيوه هايي كه آن بزرگان به كار مي بستند.

5. تصميم به حضور قلب و عبادت آگاهانه كه بي ترديد، اصلي ترين مدخل ورود به واديِ حضور قلب است.

پرسش هفتاد و دوم: در پاسخ به افرادي كه مي گويند نماز عملي تكراري است كه ما براي انجام آن شور و اشتياقي نداريم، چه بايد گفت؟

پرسش هفتاد و دوم: در پاسخ به افرادي كه مي گويند نماز عملي تكراري است كه ما براي انجام آن شور و اشتياقي نداريم، چه بايد گفت؟

در پاسخ اين افراد، مي توان گفت كه آيا تا به حال از اينكه روزي سه بار غذا مي خوريد، خسته نشده ايد؟ انسان موجودي دو بعدي است و زندگي روحاني نيز دارد. بيشتر انسان ها نيازهاي جسمي خود را درك مي كنند و به فكر برآوردن آن هستند، ولي پس از تقويت جنبه جسماني، از بعد روحاني خود غافلند و در اين بعد احساس نياز نمي كنند. غذا نياز بعد جسماني را تقويت مي كند و نماز نياز بعد روحاني را. همان گونه كه در بعد جسماني احساس نياز مي كنيم، در بعد روحاني نيز بايد احساس نياز كنيم و غذاي روح را از سرچشمه پاك و سالم آن فراهم آوريم. پس مشكل اصلي، نداشتن احساس نياز در بعد روحاني است.

ص: 117

پس از اين پاسخ، با مسئله ديگري روبه رو مي شويم. برخي مي گويند: درست است كه ما روزي سه بار غذا مي خوريم، ولي تنوع غذا بسيار مهم است. اگر بگويند در تمام مدت زندگي، فقط يك نوع غذا بخوريد، بي گمان از غذا زده مي شويد. اشكال در اين است كه هر چند نماز در سه نوبت گزارده مي شود، در هر سه نوبت، شيوه يكساني دارد. مثل اينكه صبحانه و ناهار و شام يك نوع غذا بخوريم. با وجود اين، بر فرض احساس نياز، باز هم نبود تنوع، سبب بي ميلي به نماز و تكراري شدن آن مي شود.

در مقابل اين پرسش، چند نكته را بيان مي كنيم:

1. در بعد جسماني هم به گونه اي تأمين نيازها تكراري است. هميشه هوا را استشمام مي كنيم و همواره براي رفع تشنگي آب مي نوشيم و هيچ گاه از اين مسئله تكراري مهم، خسته و به علت نبودن تنوع، كسل نشده ايم؛ چون به طور كامل احساس نياز مي كنيم. هيچ كس نگفته است به علت تكراري بودن هوا و براي تنوع از اين به بعد، هوا را استشمام نمي كنم. اگر كسي بگويد: «هوا و آب معادلي ندارند و تنوع در آنها معنا ندارد؛ اگر قرار شود براي تنوع هوا را استشمام نكنيم، چيز ديگري براي نفس كشيدن وجود ندارد. پس تنوع طلبي در اين مورد صدق نمي كند.» ما نيز در جواب مي گوييم: «نماز هم معادلي ندارد.» هيچ عبادتي مانند نماز سبب نزديكي به خداوند نمي شود.

گذشته از اين، اساس نياز جسماني، تكراري است. براي نمونه، بدن به پروتئين و ويتامين نياز دارد كه از راه هاي گوناگون تأمين مي شود؛ يعني تأمين پروتئين بدن، تكراري است، ولي هيچ كس به علت تكراري بودن آن، از تأمين نياز پروتئيني بدنش خسته نشده است.

2. هر تكراري، بي فايده نيست. امور تكراري زيادي در زندگي ما وجود دارند كه اگر حذف شوند، بسياري از كارها مختل مي گردد. دست يابي به بسياري از مهارت ها از راه تكرار ممكن است و تمرين، يكي از مهم ترين

ص: 118

شيوه هاي آموزشي و ورزيدگي است. اگر افراد به دليل نبود تنوع و تكراري بودن، تمرين را رها كنند، بسياري از توانايي ها را به دست نمي آورند.

3. نماز انواع مختلفي دارد. نزديك به سيصد نوع نماز تعيين شده است كه از نظر درون مايه و زمان به جا آوردن، با هم متفاوتند. نمازهاي گوناگون، در شرايط مختلف و به علل متعددي در شرع اسلام قرار داده شده است.

4. براي رفع كسالت و ايجاد شوق به نماز، راه هايي در نظر گرفته شده است. در اين زمينه، به امور زير مي توان اشاره كرد:

الف) شركت در نماز جماعت و حضور در جمع نمازگزاران، افزون بر ايجاد تنوع در چگونگي اجراي نماز، به علت افزايش فعاليت هاي اجتماعي و شركت در فعاليت گروهي، سبب ايجاد نوعي ميل و رغبت به نماز مي شود.

ب) هر فردي مي تواند در نمازش تنوع ايجاد كند، مانند در نظر گرفتن لباسي خاص براي نماز، طولاني يا كوتاه كردن نماز، تغيير در مكان يا زمان نماز، قرائت قرآن، ادعيه و تعقيبات، هنگام نماز.(1)

ج) آشنايي با فلسفه نماز و آگاهي از اهميت و ضرورت نماز، سبب مي شود كه فرد به نماز احساس نياز كند. در اين صورت، هيچ گاه از اينكه نيازش را برطرف كند، خسته و كسل نمي شود.

د) مطالعه نماز علما و عارفان بزرگ و دقت در حالات معنوي آنها در هنگام نماز، در ايجاد انگيزه به خواندن نماز بسيار مهم است.

پرسش هفتاد و سوم: علل بي توجهي برخي نوجوانان به نماز و راه درمان آن چيست؟

پرسش هفتاد و سوم: علل بي توجهي برخي نوجوانان به نماز و راه درمان آن چيست؟

پيش از هر گونه تصميم گيري در مورد واداشتن نوجوان بي اعتقاد به نماز، بايد با تحقيق جامع دريابيم كه علل بي توجهي به نماز چيست؟ حرف و سخن آنها چيست؟ آيا از والدين، مربيان و الگوهاي تربيتي، سرخورده


1- عباس عزيزي، نمازهاي مستحبي، ستاد اقامه نماز، تهران.

ص: 119

شده اند و مي خواهند عصيان خود را نشان دهند؟ يا بر اثر تنبلي و بي حوصلگي خودِ فرد كاهل در نماز است؟ مهم ترين مشكلات را مي توان در محورهاي زير جست وجو كرد:

الف) علل فردي

مهم ترين عواملي كه مربوط به خود نوجوان است، مي تواند درك نكردن صحيح تعاليم مذهبي، ناآشنايي به وظيفه و تكليف، تنبلي و تن پروري، غفلت و مسامحه كاري، نداشتن روحيه لازم براي اقامه نماز، اثبات وجود و نشان دادن اينكه او براي خودش كسي است و مي تواند ياغي و عاصي باشد.

ب) علل خانوادگي

از جنبه خانوادگي هم عللي مانند عادت ندادن او به نماز از دوران خردسالي، دعوت به نماز از روي خشونت و سپس عقده سازي در او، سلب اعتماد از متوليان امور مذهبي به وسيله خانواده، آلودگي در غذاي خانواده بر اثر رعايت نكردن حلال و حرام، در بي نمازي يا كاهلي فرد در نماز خواندن مؤثر است.

ج) علل مربوط به گروه هم سالان

نقش اين گروه به اندازه اي است كه مي تواند انديشه ها را دگرگون و حتي در دين و اعتقاد افراد اثر گذارد. تابعيت و هم رنگي با دوستان و بيشترِ اُنس ها و دوستي ها در اين مرحله، ابرآلود و مبهم است. بنابراين، در ترك نماز و زماني هم ايجاد رغبت و عادت به نماز، الگوها و معاشران نقش اساسي دارند.

د) علل اجتماعي

دوران نوجواني، دوران تجسس است. اين جست وجو در حيطه سياسي، اجتماعي، اقتصادي، مذهبي و فرهنگي صورت مي گيرد. در اين حال، عوامل

ص: 120

متعددي از جامعه و محيط بر او اثر مي گذارد و احساسي براي گرايش يا ترك مذهب در او پديد مي آورد.

توجه به راه هاي درمان

تا وقتي كه ريشه جهل، غفلت، تن پروري و بي رغبتي در فرد زدوده نشود، خانواده ها سروسامان نداشته و يا بي توجه و بي برنامه باشند، دوستان و معاشران ناباب، كودك و نوجوان را احاطه مي كنند و در ميان مي گيرند و جوّ جامعه و شرايط محيط، نابسامان و آشفته مي ماند و در نتيجه، اميد به اصلاح، بسيار اندك خواهد بود.

برنامه ريزي براي اصلاح كودكان و نوجوانان در محيط خانواده و تلاش براي كنترل جامعه و محيط، در دو سوي يك جريان مهم قرار دارند. شرايط حيات سياسي، اجتماعي و خانوادگي با حيات معنوي در ارتباط بنيادين هستند. بنابراين، در اين ابعاد چهارگانه بايد اقدامات موازي صورت پذيرد كه مهم ترين آنها عبارتند از:

1. ارتباط با كودكان و نوجوانان

الف) جهل زدايي از طريق والدين، مربيان و رسانه هاي جمعي، با استفاده از توان بياني، تصويري، كتاب ها، مجلات و... .

ب) ايجاد رغبت در آنها از طريق برقراري ارتباط دوستانه با او و پذيرش دوستان او.

ج) استفاده از حساسيت و شور و هيجان مذهبي و معنوي نوجوان و نشان دادن صحنه هاي مهيج مذهبي.

د) پاسخ به پرسش هاي مذهبي و تجهيز آنها براي دفاع از مذهب.

ه_) زمينه سازي براي خوديابي، خودسازي و محاسبه نفس.

و) آشنا كردن آنها با حقايق پيرامون و خطراتي كه از جنبه هاي گوناگون متوجه آنهاست.

ص: 121

2. ارتباط با خانواده

الف) بعد الگويي خانواده بايد تقويت شود براي اين كار، به هنگام نماز بايد پدر و مادر همه كارها را تعطيل كنند و به سوي نماز روي آورند كه اين، نوعي درس سازنده و عملي است.

ب) استفاده از جاذبه هاي صوتي كلامي براي جلب و جذب آنان، مثل قرائت نماز و قرآن با صداي خوب، لحن خوب و آهنگين توسط خانواده.

ح) ايجاد ارتباط گرم و سازنده با آنها و اعلام محبت و نشان دادن رحمت و عنايت خود و گاهي هم بهره گيري از مهر و قهر به صورت هم زمان.

د) استفاده از نيروي برادر يا خواهر بزرگ تر براي جلب و جذب آنها.

ه_) كنترل غيرمستقيم و زير نظر داشتن برنامه هاي او.

3. ارتباط با همسالان

الف) فراهم آوردن زمينه لازم براي دوست يابي فرزندان، از راه معاشرت با خانواده هايي كه فرزندان سالم و هم سن و سال با فرزندان آنها دارند.

ب) جهت دادن نوجوان به عضويت در تشكيلات و گروه هايي كه در مسير مذهب و عبادت و نمازند و مشاركت دادن آنها در هيئت هاي مذهبي و پرورش روح ديني در آنها.

4. اصلاح شرايط محيطي

بالاخره به اين نكته هم بايد توجه داشته باشيم كه شرايط و جو و محيط اجتماعي، در سازندگي يا ويراني بناي اخلاقي و مذهبي به شدت مؤثر است. محيط فاسد و مسموم زمينه ساز فساد است و محيط صالح و شايسته موجب رشد و تعالي است.

ص: 122

يكي از رسالت هاي برنامه ريزان و برنامه سازان، درك درست و واقع نگرانه به اين معضل مذهبي و تلاش به منظور رشد و ارتقاي برنامه هاي جذاب مذهبي به ويژه در اوقات نماز است. صدا و سيما در اين خصوص مي تواند با تهيه برنامه هاي جذاب، به فرهنگ سازي و انتقال ارزشي اهتمام بيشتري نمايد. به نظر مي رسد كه رسانه بايد حتي در اين زمينه به برگزاري نشست با متفكران و متوليان مذهبي براي تهيه برنامه هاي جذاب تر و پرمحتواتر در زمينه نماز اقدام كند؛ زيرا آمارهاي غيررسمي دراين باره بسيار نگران كننده است و رسالت دست اندركاران صدا و سيما را دوچندان مي كند.

در شرايط كنوني، به يك حركت فرهنگي گسترده نياز داريم، كه فقط صرف يك همايش نباشد. اين حركت فرهنگي بايد به وسيله صدا و سيما، ائمه جمعه، روزنامه ها، مجلات، مدارس، خانواده و نهادهاي متولي امور فرهنگي پايه ريزي شود. اين حركت فرهنگي بايد با هدف شناسايي و جذب نماز، ضرورت برپايي نماز، آثار و فوايد نماز و... صورت پذيرد تا جامعه اسلامي ما جامعه اي شود كه كوچك و بزرگ، زن و مرد بيش از پيش به مسئله نماز كه در حقيقت حافظ امنيت اخلاقي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي ماست، اهتمام بورزيم.

پرسش هفتاد و چهارم: والدين چگونه مي توانند فرزندان خود را براي خواندن نماز آماده كنند؟

پرسش هفتاد و چهارم: والدين چگونه مي توانند فرزندان خود را براي خواندن نماز آماده كنند؟

شيوه هاي تربيتي والدين، در شكوفايي شخصيت ديني فرزندان تأثير تعيين كننده اي دارد. در كنار نمازگزار بودن والدين، شيوه جذب و تربيت آنها نيز مؤثر است. والدين افزون بر اينكه در تربيت الگويي فرزندانشان مؤثر هستند، مي توانند با به كارگيري شيوه هاي تربيتي مناسب، در تعميق نمازگزاري آنها نيز اثر بگذارند.

ص: 123

بنابراين، والدين براي انجام رسالت خويش در مورد تربيت ديني فرزندانشان در امر نماز، بايد در گام نخست، خودشان نمازگزار باشند. در قدم دوم، از شيوه هاي تربيتي آگاه شوند. همچنين با معارف، احكام و اسرار نماز به شناخت درست برسند. والدين در اِعمال شيوه هاي تربيتي خود در مورد نماز فرزندان، لازم است به نكات زير توجه كنند:

1. از ابتدا فطرت ديني فرزندانشان را شكوفا سازند و آنها را به خداوند و ايمان به او، با زباني ساده آشنا كنند تا احساس مسئوليت در مقابل خدا را بفهمند و با درك درست بپذيرند.

2. هنگام دعوت كودك به نماز بايد آمادگي «جسماني»، «عاطفي»، «رواني» و «عقيدتي» او را در كنار آمادگي محيط خانه براي نماز، در نظر بگيرند.

3. بر فرض آمادگي كودك، چگونگي عمل و دعوت والدين براي نماز بسيار مهم است.

4. كودكان روحيات حساس و لطيفي دارند و در دنياي عجيب خود وقايع را تجزيه و تحليل مي كنند. پدر و مادر بايد به تنوع روحيات و احساسات كودك خود توجه و راهكارهاي تربيتي را بر اساس آن تنظيم كنند.

5. تشويق و تنبيه مناسب و به موقع، يكي از اهرم هاي تربيتي است كه در موضوع نمازخوان كردن فرزند نيز كارساز است، ولي براي به كارگيري آن بايد حساسيت خاصي را روا داشت.

6. پس از گذر از مرحله احساس و قرار گرفتن كودك در محيط نماز، آرام آرام بايد آموزش را آغاز كرد.

7. آگاهي از محيط تحصيل و دوستان فرزند، براي كنترل رفتارهاي تربيتي او بسيار ضروري است.

ص: 124

8. رفتن دسته جمعي اعضاي خانواده به نماز جماعت يا نماز جمعه، افزون بر ايجاد شور و نشاط در كودك، نماز را به خوبي در ذهن فرزندان نهادينه مي كند.

9. برپايي جشن تكليف و خريد لباس مخصوص نماز براي فرزندان، شوق فراواني را در آنان ايجاد خواهد كرد كه مقدمه خوبي براي كسب معرفت نسبت به نماز است.

10. در همه اين موارد، ايجاد فضاي معنوي در خانه يا اقامه نماز دسته جمعي در خانه، بسيار اثرگذار است.

ص: 125

كتاب نامه

كتاب نامه

افراسياب پور، علي اكبر، زيبايي پرستي در عرفان اسلامي، تهران، انتشارات طهوري، 1380.

بديعي، مجيد، حضور قلب در نماز از ديدگاه عالمان رباني و عارفان الهي، قم، انتشارات تشيع، 1377.

بيروني خوارزمي، ابوريحان محمد بن احمد، آثار الباقيه عن القرون الخاليه، بي جا، بي نا، بي تا.

پاينده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، تهران، انتشارات جاويدان، 1324.

جوادي آملي، عبدالله، حكمت عبادات، قم، نشر اسراء، 1380.

حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، بي تا.

راب، ا.كهن، گنجينه تلمود، ترجمه: اميرفريدون گرگاني، چاپ غلامرضا ملكي، بي جا، بي نا، بي تا.

راشدي، حسن، نمازشناسي، تهران، ستاد اقامه نماز، بي تا.

رضايي، عبدالعظيم، اصل و نسب و دين هاي ايرانيان باستان، تهران، چاپخانه طلوع آزادي، 1368.

سرخسي، شمس الدين محمد، المبسوط سرخسي، چاپ سربي، مصر، 1324 ه_ .ق.

ص: 126

شاهروج، كيخسرو، آيينه آيين مزدسيني، سرگر اورنگ، تهران، چاپ آفتاب، 1337.

شرفي، محمدرضا، نقش نماز در زندگي زوج هاي جوان، تهران، ستاد اقامه نماز، 1378.

شهرستاني، ابي الفتح محمد بن عبدالكريم بن ابي بكر، ملل و نحل، بيروت، دار صعب، 1406 ه_ .ق.

شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1430ه_ .ق.

شيخ كليني، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365.

طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دارالفكر، چاپ دوم، بي تا.

طريحي، محمدالدين، مجمع البحرين، نجف، مطبعة الآداب، بي تا.

فخرالاسلام، محمدصادق، انيس الاعلام، تهران، چاپ پيام، 1354.

فيض كاشاني، ملا محمدمحسن، محجة البيضاء، قم، مؤسسه نشر اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1361.

قرائتي، محسن، پرتوي از اسرار نماز، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1369.

______________، تفسير نماز، تهران، ستاد اقامه نماز، 1375.

قرطبي انصاري، ابن عبدالله محمد بن احمد، الجامع لاحكام القرآن، دارالكتب العربيه و الطباعة و النشرة القاهرة، 1387 ه_ .ق.

كارگر محمدياري، رحيم، نماز از ديدگاه دانشمندان و متفكران، ستاد اقامه نماز، 1377.

مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، مكتبة الاسلامية، 1397ه . ق.

ص: 127

محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، قم، دارالحديث، 1379.

محمدي، محسن، از نمازگزاري تا انس با نماز، قم، مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، 1383.

______________، علل نمازگريزي و نقس رسانه در گسترش نماز، قم، مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، 1383.

ملك محمدي، مجيد، 40 نكته پزشكي پيرامون نماز، تهران، انتشارات معارف، 1376.

ملكي تبريزي، ميرزا جواد، اسرار الصلاة، تهران، انتشارات پيام آزادي، 1363.

موسوي خميني، سيد روح الله، آداب الصلاة (آداب نماز)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله ، بي تا.

ناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه: علي اصغر حكمت، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، 1371.

نوري، حسين، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البيت، بي تا.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109