سرشناسه: خيري وزواني، حسن، 1345 -
عنوان و نام پديدآور: الزامات و نقش رسانه ملي در تحقق حماسه سياسي و حماسه اقتصادي / حسن خيري وزواني.
مشخصات نشر: قم: صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران ، مركز پژوهش هاي اسلامي، 1392
مشخصات ظاهري: 160 ص.
ISBN: 978 – 964 – 514 – 286 – 3
وضعيت فهرست نويسي: فيپا
يادداشت: كتابنامه: ص. 157 - 160.
موضوع: رسانه هاي گروهي -- ايران -- جنبه هاي سياسي
موضوع: رسانه هاي گروهي -- ايران -- جنبه هاي اقتصادي
موضوع: رسانه هاي گروهي در رشد اقتصادي -- ايران
موضوع: ايران -- سياست و حكومت -- 1392
موضوع: ايران -- سياست اقتصادي -- 1392
شناسه افزوده: صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران ، مركز پژوهش هاي اسلامي
رده بنديكنگره: 1392 الف 95 خ 9 / 82 / 95 P
رده بنديديويي: 230955 / 302
شماره كتابشناسي ملي: 3143092
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
ديباچه
انقلاب اسلامي ايران، انفجار نوري بود كه سنت الهي حاكميت مستضعفان تاريخ بر جهان را نويد داد و تحولي تاريخ ساز بود كه مسير حركت تاريخ را دگرگون ساخت. اين انقلاب پيچ تاريخ در گشوده شدن فضاي عقلانيت، معنويت و برخورداري از روحيه پرنشاط جهاد در مقابل استكبار محسوب گرديد.
اين تحول ژرف ممكن نبود مگر با بهره مندي از رهبري متكي بر خاستگاه احكام نوراني اسلام و مكتب اهل بيت: و ولايت فقيه كه در طي گذشت سه دهه با فهم عميق از آموزه هاي اسلامي و شناخت موقعيت و شرايط زماني و مكاني، كشور مقتدر و فهيم ايران را به طور خاص و مسلمانان جهان و مستصعفان جهان را به طور عام، به سوي موفقيت ها و كاميابي هاي فراوان هدايت نمود.
در اين تحول عميق انساني _ اجتماعي كه تمدن سازي نوين اسلامي را وجهه همت خويش قرار داده است، سنت هاي حسنه بسياري بنيان نهاده شد كه هر كدام منشأ خيرات و بركات فراواني بوده است. از سنت وحدت شيعه و سني گرفته تا روز قدس و ايام الله هاي ديگر همه از اين جمله اند. در اين ميان يكي از سنت هاي حسنه كه از سوي مقام معظم
ص: 10
رهبري پايه گذاري گرديد، انتخاب شعار سال است كه هر ساله در بيانات نوروزي ايشان اعلام مي گردد و انتظار مي رود مسير راهبردي، سياستي و برنامه اي آن سال در مدار ارزش اعلام شده از سوي رهبر پيگيري گردد.
با توجه به شرايط جامعه، چند سالي است كه شعارهاي سال داراي رنگ اقتصادي است؛ چه اينكه دشمن مأيوس از مقابله با اين نظام، همت خويش را مصروف ايجاد تنگناهاي اقتصادي كرده تا شايد با تحريم ها و محدوديت هايي كه براي ملت ايران ايجاد مي كند، بتواند مردم را خسته كند، ولي هشياري مردم و توجه به راهنمايي رهبري، هر روز بيش از پيش، دشمن را درمانده كرده است. امسال نيز بخشي از شعار سال به اين موضوع مهم اختصاص يافت و با عنوان حماسه اقتصادي مطرح گرديد.
از سوي ديگر، امروز ملت ايران با يكي از حساس ترين روزها از نظر سياسي، روبرو است. انتخابات، به ويژه انتخابات رياست جمهوري، همواره مورد طمع دشمنان بوده است. نياز به يادآوري نيست كه در اين باره، با اندكي غفلت، دشمن توانست در جريان انتخابات سال 88 فتنه كند و مدتي فضاي آرامش را از مردم سلب نمايد. بنابراين، از يك سو، طمع ورزي دشمن باقي است و به نقاط ضعف و قدرت ما واقف تر گشته و از سوي ديگر مردم فهيم، عبرتي و درسي را در پيش روي خود دارد كه مي تواند از آن بهره جويد. در اين شرايط، طبيعي است كه رهبر فرزانه انقلاب، حماسه آفريني را از اين ملت، انتظار داشته باشد و بر اين مبنا، بخشي از شعار سال «حماسه سياسي» نام گرفته است.
تحقق شايسته اين شعارهاي عظيم، مستلزم درك درست تكليف فردي و اجتماعي است. همه مردم و نهادها و سازمان ها در اين زمينه موظفند بدون از دست دادن فرصت، تشريك مساعي كرده و اداي دين نمايند.
ص: 11
در اين راستا، سازمان صدا و سيما، به عنوان رسانه ملي و دانشگاه عمومي از تعهد و رسالت ويژه اي، برخوردار است و تلاش مي كند به وظيفه خويش عمل كند. بر اين اساس، پيش از اعلام شعار سال عرصه ساختار مطالعاتي خود را تدوين نمود و تيم هاي تحقيقاتي بلافاصله پس از اعلام شعار سال، كار مطالعاتي را آغاز نمودند. آنچه در پيش رو است يكي از اين دريچه هايي است كه گشوده شده و در مدت كوتاه حاصل مطالعات خود را عرضه مي نمايد. از مسئولان محترم مركز پژوهش هاي اسلامي به خاطر در اختيار گذاشتن اين فرصت مغتم سپاس گذاري مي كنيم.
ص: 12
ص: 13
مقدمه
صدا و سيما به عنوان دانشگاه عمومي، مهم ترين دستگاهي است كه توليد و بازتوليد فرهنگ عمومي و هويت سازي فردي و جمعي را در نظام جمهوري اسلامي ايران برعهده دارد.
فرهنگ در بردارنده باورها، ارزش ها و هنجارهاي جامعه است كه هويت فردي و اجتماعي را مي سازد، سبك زندگي مردم را مشخص مي كند و اساسي ترين عنصر تمدني به شمار مي رود. بنابراين، به نظر مي رسد براي برنامه ريزي در حوزه فرهنگ، بايد عناصر سه گانه باورها، ارزش ها و هنجارها با دو وجه حقوقي و اخلاقي و زمينه هاي تحقق سبك زندگي به عنوان محصول باورها و ارزش هاي فرهنگي و در نهايت شرايط و معيارهاي تمدن سازي مورد لحاظ قرار گيرد :
عرصه باورها
باورها مهم ترين و زير ساختي ترين عنصر فرهنگي است. فرهنگ جامعه ما اسلامي است و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران از متن جهان بيني اسلامي تبلور و تحقق يافته و بر آن است تا در جامعه آموزه هاي اسلامي در تمام ابعادش را تحقق بخشد و براي نشر آنها در سراسر جهان اهتمام
ص: 14
ورزد. منبع اصلي معارف و آموزه هاي اسلامي در قرآن و عترت نهفته است.
رهبر انقلاب تحول معرفتي را لازمه حركت هاي بعدي به سوي نظام، دولت و كشور اسلامي مي داند و اين تحول معرفتي بايد در تمام ابعاد باشد، از جمله بعد فرهنگي.
ما ابتداي راهيم. اولًا بايد نظام را از لحاظ مباني معرفتي اش كامل كنيم. ثانياً بناي نظام را بايد براساس آن مباني معرفتي كامل كنيم؛يعني نظام اسلامي، دولت اسلامي و كشور اسلامي، هر كدام مترتب بر همديگراست؛ اينها همه يكسان و يك چيز نيستند.(1)
تأكيد رهبر انقلاب بر اولويت معرفت قابل توجه است. ايشان فرهنگ را نسبت به اقتصاد و سياست مقدم مي داند و حتي جبر رسانه ها و تقدم آن بر فرهنگ را نيز برنمي تابد:
مسئله فرهنگ از مسائل اقتصادي مهمتر است، از مسائل سياسي مهم تر است. فرهنگ چيست؟ فرهنگ عبارت است از آن درك، برداشت، فهم، معتقَد و باور انسان ها و روحيات و خلقيات آنها در زندگي؛ آنهايي است كه انسان را به كار وادار مي كند. فرهنگ حاكم بر يك كشور مثلًا اگر چنانچه فرهنگ مسئوليت پذيري بود، اين عمل مردم را هدايت مي كند... اين كارها به عهده ي كيست؟ رسانه ها خيلي نقش دارند؛ اما رسانه ها قالبند؛ محتوا و مضمون، دست ماست.(2) فرهنگ با
ص: 15
ميراث فرهنگي نيز تفاوت هاي جدي دارد. فرهنگ همان چيزي است كه تمام هستي انقلاب اسلامي بدان وابسته است:
سياست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، براي فشار آوردن به فرهنگ داخلي ملت ما. آنها مي دانند كه اگر فرهنگ را عوض كردند، ديگر مبارزه اي باقي نمي ماند. اگر مبارزه با استكبار هست، اگر ميل به ايستادگي و مقابله با دخالت اجنبي هست، به خاطر فرهنگ است. انسان يك فرهنگي دارد، همين فرهنگ را بيايند عوض كنند، همه چيز مي شود مال خودشان؛ لذا همه فشار روي فرهنگ است. در مقابل اين حركت فرهنگي و اين تهاجم عظيم فرهنگي كه مي خواهند روح انقلاب را، روح استقلال را، روح دين را از ما بگيرند، اولويت فرهنگي ما اين است كه برويم حالا فرضاً كاروانسراي شاه عباسي را آباد كنيم؟! اين يعني اشتباه كردن در تشخيص آن قلمِ كار فرهنگي؛ اين يك اشكال است.(1) اين سخنان همان نگاه امام خميني رحمة الله است كه معتقد بودند «راه اصلاح يك مملكتي فرهنگ آن مملكت است؛ اصلاح بايد از فرهنگ شروع بشود.».(2)
عرصه ارزش ها
باورها و ارزش هاي هر جامعه رابطه دوسويه با هم دارند. ارزش ها از باورها برمي خيزد در متقابلاً باورها در ارزش ها مقبلي مي شود. نظام
ص: 16
مقدس جمهوري اسلامي ايران با تبلور ارزش هاي اسلامي به ويژه جهاد، ايثار و شهادت تكوين يافت و بي ترديد علت بقاي اين نظام همان علت موجده آن است. اهتمام استكبار جهاني براي از پاي در آوردن اين نظام نيز حفظ، روحيه و هشياري انقلابي را اجتناب ناپذير مي كند و در اين راستا سيره علمي و عملي امام خميني رحمة الله الگوي بي بديلي است كه زنده نگه داشتن آن تضمين كننده اين مسير الهي است.
عرصه هنجارها (سبك زندگي، تكون هويت)
ارزش هاي هر جامعه هنجارها و الگوهاي رفتاري متناسب با خود را در پي دارد و راه و روش زندگي فردي و جمعي جامعه نمايان گر ارزش هاي آن جامعه است. مراجع و مسيرهاي متنوع فرهنگي موجب مي گردد كه فرهنگ پذيري همواره از مسير مطلوب و مورد انتظار جامعه صورت نپذيرد و گستردگي امكانات رسانه اي بر التقاط و آشفتگي در اين فضا مي افزايد. براي استحاله فرهنگي مطمئن ترين راه آن است كه باورهاي جامعه تغيير يابد و تغيير باورها منجر به دگرگوني در ارزش ها و هنجارها مي ستود ولي با وجود اين زيرساختي و عميق بودن باورهاي جامعه، تهاجم و تبدل فرهنگي را با مشكل مواجه مي كند، بنابراين معمولاً مهاجمان فرهنگي براي سست كردن پايه هاي فرهنگي هر جامعه از تحول و دگرگوني در هنجارها شروع كنند. به عنوان مثال مدگرايي در وهلة نخست تحولي در هنجارها و الگوهاي رفتاري است كه چه بسا بدون تحول در ارزش هاي مورد قبول جامعه نيز اتفاق افتد؛ ولي خود مي تواند زمينه سست شدن ارزش ها و در نهايت دگرگوني در باورداشت هاي جامعه را در پي داشته باشد.
ص: 17
بنابراين در برنامه ريزي هاي فرهنگي بايد به تحولات در ساحت هنجارها نيز توجه شود و راه و روشي كه حاصل آن به تحكيم ارزش ها و باورها مي انجامد و از سوي ديگر مانع توفيق استكبار جهاني براي استحاله فرهنگي شود، تحقق باورها، ارزش ها و هنجارها در قلمروهاي مختلف اقليمي، اجتماعي و... شكل دهنده هويت در سطوح فردي و جمعي است. تحقق فرهنگ در سطوح فردي و جمعي و در قالب قوميت، ملت، امت و... زمينه ساز تنوع نگرش به خود و ديگران و تحقق «من» و «ما»هاي مختلف است.
در جامعه متكثر ايران از نظر قومي، مذهبي و... و با وجود تنوع سبك هاي زندگي و در مواجهه با تهاجم فرهنگي دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي، برنامه ريزي براي تقويت انسجام و همبستگي حائز اهميت فوق العاده است. در فرهنگ اسلامي، كنش هاي درون فرهنگ عمومي، كنش هاي عقلاني معطوف به ارزش اند.كاركرد فرهنگ مدرن تخريب روابطي چون همسايگي، دوستي وازدواج، پدر مادري ... و تنزل آن به سمت عقلانيت ابزاري است. با تخريب اين روابط جامعه به تدريج ذره اي شد، فردگرايي آهسته آهسته بنيان جامعه را مي خورد. «فرهنگ عمومي» به «فرهنگ عامه» تقليل يافته و از طريق «صنعت فرهنگ»، با« فرهنگ عامه پسند» جايگزين مي شود. در هسته اصلي فرهنگ عمومي «ارزش هاي بنيادين جامعه» قرار دارد. ساخت، توليد، بسط و توسعه آن فراتر از ظرفيت هاي آدمي است. خودش در شرايط خاصي ساخته شده وگسترش مي يابد.(1)
ص: 18
ديدگاه هاي رهبر انقلاب، درباره سبك زندگي نيز، از همين منظر اهميت دارد. از منظر ايشان تمدن نوين اسلامي، دو بخش دارد:
يك بخش، بخش ابزاري است؛ يك بخش ديگر، بخش متني و اصلي و اساسي است ... بخش ابزاري عبارت است از همين ارزش هايي كه ما امروز به عنوان پيشرفت كشور مطرح مي كنيم: علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسي و نظامي، اعتبار بين المللي، تبليغ و ابزارهاي تبليغ؛ اينها همه بخش ابزاري تمدن است؛ وسيله است .... بخش حقيقي، آن چيزهايي است كه متن زندگي ما را تشكيل مي دهد؛ كه همان سبك زندگي است.»(1) و اين مسير به تمدن سازي خواهد انجاميد. «انقلاب اسلامي، پيشرو نظام اسلامي نوين سازنده تمدن نوين اسلامي است.»(2)
رهبر انقلاب اسلامي با نام گذاري دهه چهارم انقلاب به نام دهه پيشرفت و عدالت، در ابلاغ سياست هاي برنامه پنجم توسعه خاطر نشان نمودند «انتظار مي رود اين سياست ها كه با رويكرد مبنايي پيشرفت و عدالت تنظيم شده، بتواند در جاي جاي كليه فعاليت هاي كشور چه در بُعد تقنين و چه در بُعد اجرا ظاهر گردد».
مقام معظم رهبري طبق سنت حسنه هر ساله خويش كه متناسب با شرايط و نيازهاي جامعه، شعاري را براي سال برمي گزيند، سال 1392 را سال «حماسه سياسي؛ حماسه اقتصادي» ناميد. بديهي است رسانه ملي بايد براي تحقق منويات مقام رهبري اهتمام ويژه نمايد. در اين خصوص طرح «رسانه ملي و تحقق شعار سال» در دستور كار قرار گرفت.
ص: 19
فصل اول: موقعيت نهاد سياسي و نهاد اقتصادي در اسلام
ص: 20
ص: 21
نظام مقدس اسلامي ايران بر پايه آموزه هاي اسلامي تكون يافته است و توليد هرگونه موفقيت و كاميابي، بر اساس اين ميزان ارزيابي طبيعي است كه تحقق حماسه سياسي و حماسه اقتصادي نيز از اين قاعده مستثني نيست. بر اين مبنا، شايسته به نظر رسيد براي ورود به بحث اصلي در فصل اول عناصر و اركان نظام اقتصادي و سياسي اسلام بررسي شود.
الف) نهاد سياسي در رويكرد اسلامي
حاكميت بالاصاله از آن خداوند است و براي سامان دهي به نيازهاي فردي و جمعي انسان ها، افراد و سيستمي با احراز شايستگي هاي مقرر شده از جانب خداوند، حق و تكليف حاكميت را مي يابند.
شريعت اسلام تنها منبع و مصدر تشريع است. بنابراين اولاً: احكام ثابت فقهي به ميزاني كه به زندگي اجتماعي مربوط است جزو قوانين اصلي نظام حكومتي اسلام است. ثانياً: استخراج برخي از احكام متوقف بر اجتهاد است. و بنابراين به تناسب شرايط، حكم الهي داراي بديل هايي خواهد بود كه انتخاب آنها متوقف بر رعايت مصلحت است(1). ثالثاً، بنابر نظر برخي از فقهاء چون شهيد صدر،
ص: 22
شريعت اسلام اختيار تصميم گيري در پاره اي از موارد را به خود انسان سپرده است كه بدان منطقه الفراغ گويند؛ در اين حوزه، حكومت اسلامي، با رعايت مصلحت جامعه اسلامي، دست به گزينش مي زند.(1)
امت اسلامي، در سلطه تشريعي و تنفيذي، صاحب حق شمرده شده و اين همان حقي است كه به انسان به عنوان خليفه خداوند داده شده است. از اين جهت، اهتمام به امور اجتماعي و سياسي، مسئوليت شرعي به شمار مي رود.
مرجعيت آگاه، مفسر شرعي اسلامي است و او نائب امام زمان است.
انسان ها، همه در برابر خداوند، خاضع و مديون اند. كسي حق به استضعاف كشيدن و برده كشي انسان هاي ديگر را ندارد و همه در برابر قانون مساوي اند.
همه نعمت ها و موهبت هاي خدادادي اعم از مادي و معنوي، ابزار و زمينه هايي هستند كه آدمي بايد براي تعالي و سعادت دنيوي و اخروي خود از آنها بهره مي برد.
در مقابل نعمت هايي كه به انسان داده شده، حساب و كتابي وجود دارد و هيچ كس از اين حساب و كتاب مستثني نيست.
اداره امور جامعه و سياست نيز از نيازهاي انساني است و خداوند براي آن دستور مشخص دارد.
امور سياسي نيز همچون ديگر امور بايد متضمن سعادت حقيقي _ دنيوي و اخروي _ انسان باشد.
ص: 23
انطباق امور بر احكام اسلامي، حاكميت روح اسلام با اقامه كردن مبادي ضمان اجتماعي، توازن اجتماعي، توزيع ثروت بر اساس اسلام، ايجاد عدالت اجتماعي در داخل و ترويج اسلام در اقصا نقاط جهان، ارائه الگوي مناسب حاكمت اسلامي و ياري رساندن به همه مستضعفان و مظلومان از وظايف دولت اسلامي به شمار مي رود.
لازمه چنين تعهدي آشنايي حاكمان به راه سعادت و توان رهبري در اين مسير است.
از منظر اسلامي، ايجاد فضاي عمومي كه در سايه آن ابعاد مختلف زمينه بروز بيابند و جمع گسترده تري را در برگيرد، از اهميت مضاعفي برخوردار است، بنابراين حفظ نظام اسلامي، از بسياري از عبادات فردي و جمعي واجب تر است. همانطور كه، حفظ اصل دين به خودي خود، از همه چيز حتي از حفظ نظام اسلامي، واجب تر است؛ چه اينكه، اگر چراغ دين خاموش گردد، يا به بيراهه رود، چيزي باقي نمي ماند تا در پرتو آن زمينه بسيج نيروها و تربيت آنها در آينده به وجود آيد. به عنوان نمونه سكوت حضرت علي عليه السلام در دوره خلفا با رعايت اين اصل توجيه مي گردد.
توحيد كلمه و كلمه توحيد كه خود از سفارشات امام راحل و مقام معظم رهبري است؛ ريشه در قرآن و روايات دارد. بيدليل نيست كه دشمنان از صدر اسلام تاكنون، رويارويي با حاكميت اسلام، منحرف كردن آن و رويكرد دنيوي دادن و عرفي شدن آن را، در دستور كار خود قرار دادهاند. بقاي اسلام در گرو كليت آن است. «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ...؛ همه به ريسمان محكم الهي چنگ زنيد و متفرق نشويد.» (آل عمران: 103) و نيز امام علي عليه السلام مي فرمايد:
ص: 24
والزموا السواد الاعظم فان الله مع الجماعة و اياكم والفرقة فان الشاذ من الناس للشيطان كما ان الشاذ من الغنم للذئب؛ همراه جامعه بزرگ اسلامي باشيد و از آن جدا نشويد; زيرا قدرت و حمايت خدا با جامعه متحد است و از اختلاف و جدايي پرهيز نماييد; زيرا كسي كه از امت اسلامي فاصله بگيرد، طعمه ديو شيطنت است; همان طور كه گوسفند جداي از رمه، طعمه گرگ است. (1)
چنگ زدن به ريسمان محكم الهي را، در گرو دو عنصر دشمني با طاغوب و ايمان به خدا، دانسته است: «....فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَي(2)» (بقره: 206) دو عنصري كه در اثر جنگ نرم تجزيه مي شود. روند جنگ نرم در توصيف بني اميه قابل برداشت است:
ان بني اميه اطلقوا تعليم الايمان و لم يطلقوا تعليم الكفر اذا احملو عليه لم يعرفوا(3)؛ همانا بنياميه آموزش ايمان به مردم را آزاد گذاشتند؛ ولي آموزش كفر و مفهوم و مظاهر و ابعاد آن را آزاد نگذاشتند، تا وقتي مردم را عملاً به طرف كفر بردند، آنها، نتوانند حق و باطل را بازشناسند.
امام و امت، از واژگاني است كه در فرهنگ اسلامي داراي بار فرهنگي و تعيين كننده راهبرد اسلام در جامعه است. امام در جامعه
ص: 25
اسلامي، پيشوايي است كه همراهي و اطاعت آن تضمين كننده سعادت دنيوي و اخروي است. امام در عصر حضور، انسان كاملي است كه داراي علم لدني و خدادادي است و در عرصه علم و عمل معصوم و از خطا و اشتباه و سهو در حكم و موضوع در امان است و در عصر غيبت، امام كسي است كه اوصاف او توسط امام معصوم بيان گرديده، كسي كه از نظر دانش اسلامي برتر و قابل اعتماد به تشخيص اهل فن و از نظر نفساني مبري از هواي نفس و مطيع امر الهي است. وجود اين عناصر تحليه و تخليه شرط بقاي امامت است. اين شرايط، به تناسب در همه اركان و پيكره جامعه اسلامي بايد جاري و ساري باشد. در اين صورت، ريسمان محكم الهي باقي مانده و وحدت كلمه و كلمه توحيد تحقق مي يابد در غير اين صورت، زمينه ناملايمات و فتنهها فراهم مي شود.
از منظر اسلامي، گرچه شرعاً حاكميت براي خدا و تجويزي است كه از جانب خداوند اعلام مي شود، مع الوصف، بناي خداوند در تشريع، بر ابلاغ تكليف و آزاد گذاري افراد است. به همين خاطر بين مشروعيت و مقبوليت حاكميت تفاوت است. حاكميت اسلامي وقتي زمينه تحقق مي يابد كه علاوه بر مشروعيت از مقبوليت نيز بر خوردار باشد.(1)
نياز به رهبري
جامعه ديني براي رسيدن به رستگاري نياز به پيشرفت، تحول و تكامل دائمي دارد، بنابراين پيش از اين كه به مديري نياز داشته باشد كه نظم و
ص: 26
ثبات را تأمين كند، نياز به رهبري دارد كه آرمان ها و خط مشي ها را تبيين و جامعه را از سكون و سقوط پاسداري كند.
مدير بيشتر به برنامه ريزي، سازمان دهي، كنترل، تصميم گيري و حل مسئله مي پردازد و رهبري ايجاد حساسيت نسبت به موضوعات، توليد مسائلي كه زمينه تحرك را فراهم مي كند، ايجاد انگيزه و اميد، اكتفا نكردن به موفقيت هاي مقطعي و جهت دهي و نصب راهنما براي حركت را بر عهده دارد. به عنوان مثال در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله در حالي كه چند تن از مؤمنان، با يك خرما سر مي كردند و خندق حفر مي كردند، تا خود را از هجوم مشركان يكپارچه شده، برهانند؛ پيامبر اسلام، با صداي هر بار فرود آمدن كلنگ، از سقوط امپراطوري هاي آن زمان خبر مي داد.
يكي از مشكلات سياسي كشور ما در برخي مقاطع زماني و در برخي حوادث اين است كه كارگزارن نظام جايگاه خود را فراموش كرده و از جايگاهي كه قانون براي آنها مشخص كرده است عدول و تخطي كرده اند. به عنوان مثال از رئيس جمهور انتظار مي رود سياست هاي كلي و كلان ابلاغي مورد تأييد رهبري را اجرا و تفكيك قواي سه گانه را رعايت كند؛ نه آنكه در مقام نظريه پرداز در حوزه دين و اصول اساسي اظهار نظر كرده و خود را در مقام مفسر قرار دهد و تلقي او اين باشد كه فهم او از موضوات بايد پيگيري شود. از اين جهت صدا وسيما با برنامه ريزي مي تواند فرهنگ عمومي را مستعد فهم اين موضوع كند و با برگزاري نشست هاي تخصصي و كارشناسي فضا را براي پيشگيري از اين مسائل مهيا نمايد.
در علم مديريت، رهبري اين گونه تعريف شده است: «... رهبري،
ص: 27
فرايند نفوذگذاري بر مردم است؛ به طوري كه از روي اشتياق و ميل، كوشش هايشان را براي رسيدن به هدف هاي گروهي متمركز نمايند».(1) تفاوت مدير و رهبري را مي توان به شرح ذيل ارائه كرد:(2)
مدير
رهبر
مديران اداره مي كنند.
مديران نگهداري مي كنند.
مديران كنترل مي كنند.
مديران چگونگي و چه موقع را سؤال مي كنند.
مديران تقليد مي كنند.
مديران ديد كوتاه مدت دارند.
مديران شرايط موجود را قبول مي كنند.
رهبران ابداع مي كنند.
رهبران توسعه مي دهند.
رهبران الهام بخش هستند .
رهبران چرا و چه را سؤال مي كنند.
رهبران به وجود مي آورند.
رهبران ديد بلند مدت دارند.
رهبران شرايط موجود را به چالش مي كشند.
ابتناي جامعه اسلامي بر اعتقاد و عشق به پيشوايان ديني، زمينه ساز ظهور رهبراني است كه كم و بيش داراي نوعي اقتدار كاريزمايي هستند. اصولاً رهبري تحول و تغيير، بدون بهره داشتن از اين ويژگي كار آمد نخواهد بود. بر اين اساس، آن نوع رهبري امكان ظهور دارد كه داراي ويژگي هاي زير باشد:
پيروان به درست بودن اعتقادات و باورهاي رهبر اطمينان دارند.
عقيده و باورهاي پيروان شبيه باورهاي رهبران است.
ص: 28
پيروان رهبرانشان را بدون قيد و شرط قبول دارند.
پيروان احساس تعلق و وابستگي به رهبرشان مي كنند.
پيروان مشتاقانه از رهبر خود اطاعت مي كنند.
پيروان احساس پايبندي عاطفي نسبت به سازمان و مأموريت خود دارند.
پيروان داراي هدف هاي متعالي هستند.
پيروان به خاطر اعتقاد به عقايد و تصميمات رهبر بر اين باورند كه مي توانند در كسب موفقيت در مأموريت گروهي سهيم باشند.(1)"
پيشوايان ديني در نظام اجتماعي اسلام، داراي اقتدار هاي چند گانه اي هستند كه بر توان آنها در پيشبرد امور مي افزايد. آنان:
داراي اقتدار مرجعيت رسمي اند. اين اقتدار از سوي خداوند كسب شده و با معجزه و كرامت و استنادات قابل اعتماد براي مؤمنان اثبات گرديده است.
داراي قدرت تخصص اند. اين ويژگي پيامبر و ائمه براي مؤمنان محرز شده و براي پيشوايان بعدي با اعلام نظر كارشناسان به اثبات مي رسد.
اقتدار آنها داراي ضمانت اجرايي است. اين ضمانت اجرا در جامعه ايماني كه حقوق آن نيز به اخلاق آميخته است و از پشتوانه اخلاقي و وجداني بهره مند است، نيروي عظيمي را در اختيار متوليان جامعه اسلامي قرار مي دهد كه شوق به شهادت و رضايت الهي از مصاديق آن به شمار مي رود.
ص: 29
پيشوايان ديني با پيشگامي در اعتقاد به آنچه ديگران را به آن مي خوانند و عمل به آنچه مي گويند، حسن شهرت، تقوا، صداقت و پايداري، پيش از حاكميت بر جامعه، حاكم بر دلهايند.
بنابراين حاكم اسلامي مستلزم:
حاكميت بر دلها است.(برجستگي ويژگي هنجاري و اخلاقي جامعه)
پيشگامي، صميميت، صداقت و توان برقراري مفاهمه است.
رهبر جامعه راه را نشان مي دهد، توليد مسئوليت مي كند و اين خود مردم هستند كه اقدام مي كنند و خود را به خطر مي اندازند.
رهبري، فرهنگ نوخواهي مبتني براصول و آرمان ها را رواج داده، از خو گرفتن به وضع موجود پيشگيري مي كند.(1)
حاكميت عدالت و اجتهاد نه حاكميت شخصي
يكي از وظايف اصلي رسانه ملي، تبيين صحيح حاكميت اسلام براي افكار به منظور آگاهي مردم از سيستم حاكميتي در جامعه خود و مقابله با تهاجم فرهنگي است. همان طور كه گفته شد در اسلام حاكميت از آن خداوند است. هيچ كس حق استعلا و حاكميت بر انسان ها را ندارد؛ مگر آنكه بر اساس معيار هاي اسلامي، به صورت خاص يا عام در حوزه مشخصي تكليف حاكميت به او سپرده شده باشد. حاكميت ولي فقيه در عصر غيبت از اين قبيل است. پس حاكميت ولي فقيه، حاكميتي است كه دو شرط اصلي در آن نهفته است:
1. حاكميت شخص نيست، بلكه حاكميت كارشناس ديني است.
ص: 30
2. براي پرهيز از اقدام خلاف شرع و مصالح جامعه اسلامي، احراز عدالت كارشناس اسلامي «فقيه» شرط اصلي است.
اصولاً جامعه مدني، جامعه اي است كه در آن دانش و فناوري، توسعه يافته و تقسيم كار گسترده اي اتفاق افتاده است. نهادهاي اجتماعي، با كاركرد مشخص و حوزه مسئوليتي خاص فعال هستند. بديهي است در اين وضعيت، قدرت انتخاب و اختيار انسان ها افزايش مي يابد، تعلقات اجتماعي سنتي، كم رنگ مي شود و نياز به عنصر پيوند دهنده نهادها و افراد ضروري تر مي نمايد.
در جوامعي كه رنگ قبيلگي، قومي و خانوادگي دارند، خود به خود تكليف افراد مشخص است. در اين جوامع هويت شكل مي گيرد و نقش هاي اجتماعي محول ارائه مي شود و حوزه اكتساب محدود و قابل كنترل است.
در اين جوامع، خانواده با گستردگي كاركردهاي خود، مأمن مطمئني در اختيار فرد براي هويت پذيري و تأمين نياز هاي خود قرار مي دهد. سنت حاكم بر جامعه، تداوم بخش فرهنگ حاكم بر جامعه است. متوليان ديني، با استقلال نسبي به كار آموزشي و تربيتي خود اشتغال دارند و سيستم آموزشي عمدتاً غير رسمي و بدون حاكميت دولتي و از سوي نهادهاي سنتي مثل نهادهاي مذهبي اعمال مي شود. در اين جوامع نهاد دولتي عمدتاً متولي امنيت جامعه و دفاع از مرز و بوم است و كمتر در عناصر فرهنگي دخالت مي كند. در اين جوامع، پذيرش رئيس قبيله و طايفه به معناي پذيرش كل قبيله و طايفه است. در صدر اسلام تسليم رئيس قبيله به منزله تسليم همه است.
ص: 31
امروزه اوضاع متفاوت شده است. ديگر پذيرش رئيس قبيله به منزله پذيرش همه، به حساب نمي آيد. دولت فقط داراي كاركرد نظامي و انتظامي نيست و در همه امور از جمله در امور آموزشي، ديني، تربيتي، اطلاع رساني و ترسيم امور فرهنگي دخالت مي كند. خانواده نيز كاركردهاي پيشين خود را از دست داده و به دولت و نهادهاي دولتي سپرده است. در اين وضعيت، بيش از گذشته، نياز به هماهنگي بين عناصر اجتماعي احساس مي شود. بايد شبكه تعاملات افراد نيز بازسازي و جهت داده شود و اين امور، غالباً از سوي سيستم حاكميتي صورت مي گيرد. پس دولت موقعيت متفاوتي نسبت به گذشته پيدا كرده كه مي تواند جهت حركت جامعه را تعريف كرده، جامعه را به سمتي كه مي خواهد هدايت كند. در اين وضعيت، اسلام كه داراي سيستم جامع و نسخه هدايتي در همه ابعاد حيات فردي و اجتماعي است، نمي تواند بي تفاوت باشد و نسبت به نياز بيشتر به رهبري احساس مسئوليت نكند.(1)
ب) نهاد اقتصادي
خداوند مالك همه چيز از جمله انسان است.
انسان خليفه خداوند در زمين است.
تصرف انسان در جان و مال و محيط طبيعي در حدودي كه خداوند تعيين كرده، محدود است.
انسان در برابر استفاده و نحوه بهره گيري از آنچه در اختيار اوست، از جان و مال گرفته تا ديگر دارايي ها مسئول است و بايد در برابر خداوند جواب گو باشد.
ص: 32
از جمله مصاديق پاسخ گويي انسان، پاسخ گويي در مورد مصالح جامعه و نقش او در سامان دادن عدالت اجتماعي و اقتصادي و مواجهه او با فقر و فقرا است.
جامعه از مجموع افرادي تشكيل شده كه با هم در ارتباطند اشتراكات اعتقادي و ارزشي از آنها روح جمعي مي سازد و زمينه هاي حركت جامعه را به عنوان يك كل واحد، داراي سرنوشت مشترك در سعادت و شقاوت، فراهم مي سازد. پس سعادت فرد و جمع به هم گره خورده است.
بر اساس رويكرد اقتصادي اسلام:
الف) كسب ثروت و درآمد، بنا به چهار شرط براي حركت در مسير سعادت لازم است:
يك _ حلال باشد. «هر كس مالي را از غير راه حلال به دست آورد، جايگاهش آتش است».(1)
دو _ دوري از كنز. «ما براي جمع مال فرستاده نشديم، براي خرج آن مبعوث شده ايم». (2)
سه _ عدم تضييع مال. «مال بايد در راه حلال و امور خير مصرف شود، ضايع نگردد و در راه هاي فساد و حرام به كار نيفتد».(3)
چهار _ دوري از حب مال. حب مال سبب فساد اعمال، آرزوهاي دور و دراز، سستي دين و فساد يقين مي شود.(4)
ص: 33
ب) راه هاي صرف مال:
يك _ تأمين معاش با دوري از اسراف و تبذير.
دو _ پرداخت بدهي ها و حقوق و واجبات مالي مانند خمس و زكات و كفارات.
سه _ انجام عبادات واجب يا مستحبي كه مستلزم مخارج مالي است. مانند زيارت خانه خدا و قبور ائمه.
چهار _ انفاق در راه خدا، مانند رسيدگي به فاميل، صدقه دادن به فقير و اموري مثل تبليغ دين، ساختن مسجد و مدرسه و پل و كمك به مجاهدان كه از آن به «سبيل الله» تعبير مي شود.
پنج _ سرمايه گذاري جهت رفع نواقص مالي و افزايش دارايي.
سلامتي، امنيت، وسعت روزي و مونس موافق، چهار ويژگي سعادت در بسياري از روايات است. مفهوم رفاه از ديدگاه اسلام با اين چهار ويژگي تبيين مي گردد. سلامتي شامل سلامتي بدن و روان و امنيت، امنيت جان، مال، آبرو، شغل و حقوق اجتماعي را در برمي گيرد و مونس موافق گوياي اين است كه براي زندگي مرفه لازم است كه انسان با انسان هاي صالح رابطه اجتماعي و اقتصادي داشته باشد، زيرا در غير اين صورت حقوقش پايمال مي شود و وسعت روزي زمينه ساز زندگي ايماني است. در حديثي از معصوم آمده: «دنياي خود را اصلاح و براي آخرت خود عمل كنيد، زيرا در آينده به تحقيق خواهيد مرد.»(1) پس، از منظر اسلامي، زندگي مرفه آن است كه پاسخ گوي نيازهاي مادي و نيازهاي معنوي باشد.
ص: 34
الگوي صحيح مصرف در اسلام يعني رفع نياز واقعي در تأمين معاش با رعايت ميانه روي و موقعيت زماني و مكاني. اموال، ملك حقيقي خداوند و خلق عيال خداوند است. مردم بايد اين اموال را در راهي كه غرض اصلي خلقت است مصرف نمايند؛ يعني براي رفع نيازهاي اصلي زندگي. بنابراين، آنچه فوق كفاف است، اسراف خوانده مي شود و حرام است.
يكي از اهداف مهم اقتصادي اسلام عدالت اقتصادي است. كار مفيد اقتصادي، موجب به وجود آمدن حق نسبت به ثروت هاي جامعه است. «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمّا اكْتَسَبْنَ». (نساء: 32) حق كساني كه نمي توانند كار كنند، رفع نياز در حد كفاف است. بر اين اساس، نيازمندان، در اموال ثروتمندان داراي حق اند. «وَ في أَمْوالِهِمْ حَقّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ». (ذاريات: 19)
پس، از منظر اسلامي همه مردم بايد از سطح كفاف در زندگي برخوردار باشند. اختلاف هاي درآمدي از تبعيض در امتياز هاي قانوني و دسترسي به فرصت ها ناشي نمي شود. ثروتمندان بايد حق نيازمندان و ولي امر را بپردازند.
آميختگي نظام اقتصادي اسلام به تأمين نياز هاي مادي و معنوي انسان ها، باعث شده هدف غايي آن نيل به بالاترين مقام عبوديت باشد. از طرفي نظام اقتصادي اسلام، در لواي نظام اخلاقي و تربيتي آن قرار مي گيرد و محتوا و شكلش بر اساس آن ساخته مي شود.
برخي ارزش هاي اقتصادي اسلام عبارت است از:
اهميت كار و عبادت شمرده شدن آن.
عدالت اقتصادي در همه مراحل اقتصادي.
پاداش مطابق كار و به ازاي تلاش، نه سيستم عرضه و تقاضا.
ص: 35
ارزش كار به قدر توان.
تكافل و هم ياري.
برتري قرض الحسنه از صدقه.
مجاهده براي زندگي آبرومندانه و ضد ارزش بودن سربار ديگري شدن.
مذموم بودن بيكاري، كم كاري، ربا، غش و عدم صداقت.
كار متقن و وجدان كاري.
اخلاص در كار و انگيزه تقرب الهي.
شايسته سالاري و ضابطه گرايي.
عدم ممانعت كار با تعهدات ديگر.(1)
ص: 36
ص: 37
فصل دوم: ابتنا بر اسناد بالادستي و سياست هاي سياسي، اقتصادي
ص: 38
ص: 39
نظام جمهوري اسلامي از بدو پيروزي، مسير تدوين قانون اساسي و پايبندي به قانون را در عرصه هاي سياسي و عملياتي وجهه همت خويش قرار داد و آنگاه با تدوين چشم انداز بيست ساله اين مسير را طراحي نمود و در قالب برنامه هاي پنج ساله تاكنون در طي پنج برنامه تلاش كرده از فعاليت هاي كور و ناهمگون و سليقه اي بپرهيزد. اين خود آگاهي در عرصه هاي ديگر نيز رخ نمود و تدوين منشور اخلاقي انتخابات از آن جمله است. در نظامي كه مبتني بر عدالت و اجتهاد و اصل ولايت فقيه است، توجه به بيانات و منويات رهبري نظام از اسرار و رموز اين حركت مقدس به شمار مي رود، امتيازي كه دشمنان نظام را سردرگم كرده و تحليلي براي آن نمي يابند و موجب شده تا همه همت خود را صرف تضيعف اين ركن مهم نظام نمايند. ضرورت طرح مباحث اين فصل در راستاي توجه به اين واقعيت ها است. از آنجا كه رسالت رسانه ملي فرهنگ سازي به ويژه در عرصه عمومي است آنچه در اين زمينه نيز بوده برجسته شده است.
الف)قانون اساسي، خاستگاه تعيين سياست هاي كلان
جامعه آرماني مورد نظر در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، جامعه اي است كه بر پايه اصول اساسي اسلام، كرامت و آزادگي انسان حفظ شده و شرايط رشد او در حركت به سوي نظام الهي فراهم آمده
ص: 40
است. اركان اين جامعه بر امامت و رهبري مستمر و ايفاي نقش آن در تداوم انقلاب اسلام و نيز اجتهاد مستمر فقهاي جامع الشرايط بر اساس كتاب و سنت معصومين: استوار است بر از علوم و فنون و تجارب پيشرفته بشري استفاده مي كند و هر گونه ستمگري و ستم كشي و سلطه گري و سلطه پذيري را نفي مي كند.
در چنين جامعه اي اقتصاد وسيله است و هدف از تحكيم بنيادهاي اقتصادي، رفع نيازهاي انسان در جريان رشد و تكامل است.
برخي از خصوصيات اساسي جامعه مورد بحث در قانون اساسي به شرح زير است:
استقلال سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي.
آزادي به منزله عامل تحقق استقلال و استعدادهاي ملي.
وجود عدالت اجتماعي و نبودن فقر و محروميت.
تأمين نيازهاي مادي و معنوي انساني در جريان رشد و تكامل و شكوفايي استعدادها.
بالندگي توليد و اشتغال كامل و مولد.
اشتغال كامل و خوداتكايي و كارآمدي.
اقتدار ملي، مشاركت مردمي و حاكميت قانون.
عزت ملي؛ وحدت ملي.
اتحاد ملل اسلامي.
در اصل 3 و 4 و8 و9 و10 و11 و 14 و 15 و19 و20 و56 و 152 و 153 و 175 دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است براي نيل به اهداف مقدس اسلامي، همه امكانات خود را براي امور زير به كار گيرد.
ص: 41
ايجاد محيطي مساعد براي رشد فضايل اخلاقي بر اساس ايمان و تقوي و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهي.
بالا بردن سطح آگاهي هاي عمومي در همه زمينه ها با استفاده صحيح از مطبوعات، رسانه هاي گروهي و وسايل ديگر.
توسعه و تحكيم برادري اسلامي و تعاون عمومي بين همه مردم.
كليه قوانين و مقررات مدني، جزايي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غير اينها بايد بر اساس موازين اسلامي باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسي و قوانين و مقررات ديگر حاكم است و تشخيص اين امر بر عهده فقهاي شوراي نگهبان است.
در جمهوري اسلامي ايران دعوت به خير، امر به معروف و نهي از منكر وظيفه اي است همگاني و متقابل، بر عهده مردم نسبت به يكديگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرايط و حدود و كيفيت آن را قانون معين مي كند.
در جمهوري اسلامي ايران، آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت است. هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي، به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي و تماميت ارضي ايران كوچك ترين خدشه اي وارد كند و در مقابل هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزاد ي هاي مشروع را، هر چند با وضع قوانين و مقررات، سلب كند.
به حكم آيه كريمه «إِنّ هذِهِ أُمّتُكُمْ أُمّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (انبياء: 92) همه مسلمانان يك امت واحدند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست كلي خود را بر پايه ائتلاف و
ص: 42
اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و تلاش كند وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام محقق شود.
به حكم آيه شريفه «لا يَنْهاكُمُ اللّهُ عَنِ الّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنّ اللّهَ يُحِبّ الْمُقْسِطينَ»(ممتحنه: 8) دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غير مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي عمل نمايند و حقوق انساني آنان را رعايت كنند. اين اصل در حق كساني اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند.
زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است. اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد، ولي استفاده از زبان هاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس، در كنار زبان فارسي آزاد است.
يكي از اصول سياست فرهنگي كشور، برابري قومي است. مطابق اين اصل، علاوه بر اينكه برابري قومي بايد به عنوان يكي از اصول سياست فرهنگي عنوان گردد، بايد در برنامه ريزي ها نيز مورد توجه باشد. يعني ما در مورد برابري قومي نياز به شعار نداريم و بايد مرز بين سياست و شعار را رعايت كنيم. البته بحث برابري قومي از جنبه هاي غيرفرهنگي نيز قابل بحث است كه در اين جا مورد بررسي ما نيست.
حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است. هيچ كس نمي تواند اين حق الهي را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فرد يا گروهي
ص: 43
خاص قرار دهد و ملت اين حق خداداد را از طرقي كه در اصول بعد (از جمله اصل 56، 57 و 107 قانون اساسي) مي آيد اعمال مي كند.
سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، بر اساس نفي هر گونه سلطه جويي و سلطه پذيري، حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضي كشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاي سلطه گر و روابط صلح آميز متقابل با دولت هاي غير محارب استوار است.
جمهوري اسلامي ايران، سعادت انسان در كل جامعه بشري را آرمان خود مي داند و استقلال و آزادي و حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان مي داند. بنابراين در عين خودداري كامل از هرگونه دخالت در امور داخلي ملت هاي ديگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفين در برابر مستكبرين در هر نقطه از جهان حمايت مي كند.
در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، آزادي بيان و نشر افكار با رعايت موازين اسلامي و مصالح كشور بايد تأمين گردد. نصب و عزل رئيس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران با مقام رهبري است و شورايي مركب از نمايندگان رئيس جمهور و رئيس قوه قضاييه و مجلس شوراي اسلامي (هر كدام دو نفر) نظارت بر اين سازمان خواهند داشت. خط مشي و ترتيب اداره سازمان و نظارت بر آن را قانون معين مي كند.
ب) سياست هاي كلان فرهنگي بر اساس چشم انداز بيست ساله كشور
تقويت روحيه ايمان و ايثار و عنصر فداكاري به عنوان عامل اصلي اقتدار ملي، تبيين مباني ارزشي و تقويت اعتماد به نفس ملي.
ص: 44
ايجاد جامعه اي سالم، اخلاقي، مبتني بر ارزش هاي اسلامي، فرهنگ مدار و شهرونداني آگاه، عزت مند و برخوردار از ملاك هاي درستكاري و احساس رضايتمندي.
رشد و اعتلاي فرهنگ و هنر ايران و اسلام به عنوان عناصر هويت ملي.
پيشبرد راهبرد گفت وگوي ميان تمدن ها و فرهنگ ها در سطوح ملي، منطقه اي و بين المللي.
ارتقاي نقش و جايگاه زنان در توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي كشور و تقويت نهاد خانواده.
نهادسازي در جهت توليد و ترويج علم و تحقيق، افزايش سهم كشور در توليدات علمي جهان، گسترش و تعميق نهضت نرم افزاري و تأكيد بر رويكرد خلاقيت و نوآوري.
توسعه علوم و فناوري هاي جديد شامل فناوري زيستي، ريزفناوري، فناوري فرهنگي، فناوري زيست محيطي و فناوري مواد جديد.
توسعه ارتباطات و زيرساخت هاي ارتباطي و فناوري اطلاعات، متناسب با پيشرفت هاي جهاني.
بر اساس اين سند، جامعه در چشم انداز بيست ساله جامعه اي داراي ويژگي هاي زير است:
جامعه اي برخوردار از عدالت اجتماعي، سلامت، رفاه مادي، جايگاه اول اقتصاد و علم و فناوري در منطقه، مردم سالاري مستقر، محيط زيست مطلوب ومتكي بر ارزش هاي اسلامي و اخلاقي و امنيت رواني، اجتماعي.
در اين جامعه فقر نيست، درآمد عادلانه است، فساد و تبعيض وجود
ص: 45
ندارد. از دانش پيشرفته برخوردار است در علم و فناوري توانا است. متكي بر سهم برتر نيروي انساني و سرمايه اجتماعي در توليد ملي است و از آزادي هاي مشروع و حفظ كرامت و حقوق انسان ها و امنيت اجتماعي و قضايي برخوردار است. از نظر جهاني مستقل و مقتدر است و داراي سامان دفاعي مبتني بر بازدارندگي همه جانبه است .
فرهنگ عمومي مبتني است بر ايثارگري، مسئوليت پذيري، ايمان، برخوردار از وجدان كاري، داراي انضباط، داراي روحية كاري، الهام بخش، فعال و مؤثر در جهان اسلام، تأثيرگذار بر همگرايي اسلامي و نهاد خانواده مستحكم.
در اين جامعه امنيت اجتماعي و برابري فرصت ها و تأمين امنيت غذايي وجود دارد. سطح درآمد سرانه بالا است و اشتغال كامل وجود دارد. رشد مستمر و پرشتاب اقتصادي و تعامل سازنده با جهان و نوانديشي و پويايي فكري و تأكيد بر جنبش نرم افزاري از شاخصه هاي اين جامعه است.
معيارهاي توسعه و پيشرفت در اين جامعه عبارتند از: شاخص هاي اقتصادي و اجتماعي، بهداشتي، علمي و فناوري، حقوق انساني و آزادي هاي مشروع مدني، پايداري محيطي و فرهنگي _ ديني و دفاعي _ امنيتي.
ج)سياست هاي كلان فرهنگي برنامه پنجم:
گزاره هاي سياست فرهنگي در سياست هاي كلي برنامه پنجم عبارتند از:
تكميل و اجراي طرح مهندسي فرهنگي كشور و تهيه پيوست فرهنگي براي طرح هاي مهم.
ص: 46
زنده و نمايان نگه داشتن انديشه ديني و سياسي حضرت امام خميني رحمة الله و برجسته كردن نقش آن به عنوان يك معيار اساسي در تمام سياست گذاري ها و برنامه ريزي ها.
تقويت قانون گرايي، انضباط اجتماعي، وجدان كاري، خودباوري، روحيه كار جمعي، ابتكار، درستكاري، قناعت، پرهيز از اسراف و اهتمام به ارتقاي كيفيت در توليد.
مقابله با جريانات انحرافي در حوزه دين و زدودن خرافات و موهومات.
استفاده بهينه از فناوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي براي تحقق اهداف فرهنگي نظام.
ايجاد درك مشترك از چشم انداز بيست ساله و تقويت باور و عزم ملي براي تحقق آن.
تقويت هويت ملي جوانان متناسب با آرمان هاي انقلاب اسلامي، فراهم كردن محيط رشد فكري و علمي و تلاش در جهت رفع دغدغه هاي شغلي، ازدواج، مسكن و آسيب هاي اجتماعي آنان، توجه به مقتضيات دوره جواني و نيازها و توانايي هاي آنان.
هويت بخشي به سيماي شهر و روستا، بازآفريني و روزآمدسازي معماري ايراني _ اسلامي، رعايت معيارهاي پيشرفته براي ايمني بناها و استحكام ساخت و سازها.
د)راهبرد ها و سياست هاي مقام معظم رهبري در سخنراني اول فروردين 1392
مقام معظم رهبري طبق يك سنت حسنه، روز اول فروردين هر سال در سخنراني مشهد مقدس طبق به شرايط كشور و جهان را تحليل و شعار
ص: 47
سال را انتخاب مي كنند. در سال جاري (92) نيز اين اقدام صورت پذيرفت و ايشان سياست هاي كلان اقتصادي، سياسي و فرهنگي را تبيين كرد، برخي از مباحث مورد تأكيد ايشان كه مي تواند در راهبردها و سياست گذاري رسانه ملي مورد توجه قرار گيرد، به شرح زير است.
پيش بيني اقدامات دشمن و اقدام فعال و هوشمندانه در مقابل طراحي هاي او.
انتخابات مظهر حماسه سياسي، اقتدار نظام اسلامي، مردم سالاري اسلامي، اراده ملي و آبروي نظام است.
انتخابات مخصوص يك جريان و سليقه خاص سياسي نيست، بلكه حضور در انتخابات وظيفه و حق همه كساني كه دل در گرو منافع ملي و استقلال كشور دارند. .
در انتخابات امسال نيز، با عنايت پروردگار و همت ملت ايران بايد مشاركت گسترده اي تحقق يابد، زيرا انتخابات رياست جمهوري در همه مسائل اصلي كشور تأثير گذار است. روي گرداني از انتخابات مناسب كساني است كه با نظام اسلامي مخالفند.
رأي مردم تعيين كننده نهايي در انتخابات است و تشخيص مردم در شناخت اصلح مهم است و مردم بايد با تحقيق از افراد مورد اطمينان و دقت در كانديداها، به فرد اصلح برسند.
هرگونه سخن يا اظهارنظري مبني بر اينكه رهبري به فرد خاصي نظر دارد، نادرست است.
مردم مراقب باشند تا در شناخت فرد اصلح تحت تأثير اظهارات رسانه هاي گوناگون از جمله پيامك هاي انبوهي كه رواج پيدا كرده، قرار نگيرند.
ص: 48
حوادث سال 88 از آنجا آغاز شد كه عده اي نخواستند به قانون و رأي مردم تمكين كنند و در مقابل، مردم را به شورش هاي خياباني دعوت كردند كه يكي از خطاهاي جبران ناپذير بود.
رئيس جمهور آينده بايد ضمن آنكه داراي امتيازات رئيس جمهور قبلي باشد، از نقاط ضعف او نيز به دور باشد.
بايد انتخاب مردم در انتخابات رياست جمهوري، نشانگر پيشرفت و تكامل و انتخاب بهترين ها در هر دوره نسبت به دوره هاي قبل باشد.
كساني كه وارد عرصه انتخابات رياست جمهوري مي شوند، بايد پايبند به انقلاب اسلامي و ارزش ها، پايبند به منافع ملي ومعتقد به اداره كشور، با عقل جمعي و تدبير باشند.
در مسائل كشور نيز ارزيابي و محاسبه ملي، كاري با اهميت است، زيرا قابل عبرت گرفتن و بهره گيري براي آينده است.
ملت ايران بايد با نگاهي كلان و واقع بينانه، ارزيابي صحيحي از شرايط كشور داشته باشد.
ارزيابي شرايط كشور با نگاه صرف به مسائلي همچون گراني ها، كاهش توليد در برخي واحدهاي توليدي و فشارهاي اقتصادي، ناقص و نادرست است. نگاه صحيح آن است كه در ميدان عظيم و پر چالش ملت ايران، در كنار نقاط ضعف و مشكلات، پيشرفت ها و دستاوردهاي بزرگ نيز ديده شود كه در اين صورت نتيجه چنين ارزيابي كلاني، سربلندي و قهرماني ملت ايران است.
در خصوص تحريم هاي به اصطلاح فلج كننده امريكا، در اين صحنه پرچالش، ملت ايران توانسته است با هوشمندي و ظرفيت و قدرت بالا، تهديدها را تبديل به فرصت كند و همانند قهرماني ورزشي، از يك
ص: 49
هماوردي سخت و همراه با زحمت و تلاش و خستگي، پيروز خارج شود و تحسين همگان را نيز برانگيزد. اگر چنين نگاهي به كشور و شرايط آن باشد، قطعاً قهرمان اين صحنه عظيم، ملت ايران است.
دشمنان براي مقابله با پيشرفت هاي ايران دو روش را در پيش گرفته اند: 1. مانع تراشي عملي همچون تحريم وتهديد و مشغول كردن مسئولان، نخبگان و ملت به كارهاي فرعي و غير اولويت دار؛ 2. تبليغات گسترده و پرحجم براي پنهان كردن پيشرفت هاي ملت ايران و بزرگنمايي برخي نقاط ضعف.
مركز اصلي توطئه ها بر ضد ملت ايران، امريكا است و امروز بعد از گذشت 34 سال، هر گاه كه نام دشمن برده مي شود، ذهن ملت ايران به سرعت متوجه امريكا مي گردد. علاوه بر امريكا، دشمنان ديگري هم وجود دارند، كه دولت انگليس خبيث از جمله آنها است، اما از خود استقلالي ندارد و با دنباله روي، نقش مكمل دولت امريكا را دارد.
رژيم غاصب صهيونيستي در حد و اندازه اي نيست كه در صف دشمنان ملت ايران به حساب بيايد. اگر غلطي از آنها سر بزند، جمهوري اسلامي ايران، تل آويو و حيفا را با خاك يكسان خواهد كرد.
امريكايي ها دائماً براي اين چند دشمن ملت ايران، تعبير نادرستِ «جامعه جهاني» را بكار مي برند در حاليكه «جامعه جهاني» به هيچ وجه درصدد دشمني با ايراني و ايران اسلامي نيست.
دشمنان بر خلاف ظاهر فريبي، حركت برنامه ريزي شده اي را آغاز كرده اند و انتظار داشتند بعد از چند ماه، ملت ايران تسليم زورگويي آنها شود و دست از فعاليت هاي فزاينده علمي خود بردارد، اما آنچه كه اتفاق افتاد خلاف خواسته و پيش بيني بدخواهان بود.
ص: 50
اگر تحريم ها اثر گذاشته، علت آن اشكال اساسي در وابسته بودن اقتصاد كشور به نفت است و بر همين اساس بايد اقتصاد بدون نفت از برنامه هاي اصلي و داراي اولويت هاي دولت آينده باشد.
رسيدن به اقتصاد بدون نفت امكان پذير است، اما شرط آن برنامه ريزي صحيح و اجرا، است.
يكي از اقدامات بدخواهان ملت ايران در عرصه سياسي، تلاش براي منزوي كردن نظام اسلامي است اما برگزاري اجلاس سران عدم تعهد در تهران با حضور سران و مسئولان بلند پايه جنبش عدم تعهد و تحسين ايران به دليل پيشرفت هاي شگرف علمي و فناوري و اقتصادي، طراحي دشمنان را با شكست كامل مواجه كرد.
ايجاد ترديد در ملت ايران و جدايي آنان از نظام اسلامي يكي از اقدامات بدخواهان در عرصه سياسي است.
حضور متراكم و پرشور و شوق مردم در راهپيمائي 22 بهمن و ابراز احساسات آنان به اسلام و انقلاب اسلامي مشت محكمي بر دهان دشمنان بود.
حضور قدرتمندانه ايران در پشت صحنه جنگ هشت روزه غزه و به زانو درآمدن رژيم صهيونيستي در مقابل مبارزان فلسطيني و همچنين اقرار بدخواهان به غيرقابل حل بودن مسائل منطقه اي بدون حضور ايران، موجب بي نتيجه شدن دشمني ها در اين عرصه ها شد.
همه اين فشارها و دشمني ها به ويژه تحريم ها در كنار برخي از آثار منفي آن، آثار مثبت بزرگي نيز داشته است كه مهم ترين آن، فعال شدن نيروهاي دروني و استعدادهاي ملت ايران و تحقق كارهاي عظيم و زيربنايي در سال گذشته است.
ص: 51
كشف منابع جديد نفت و منابع جديد اورانيوم، ايجاد و توسعه نيروگاه ها و پالايشگاه ها، اقدامات زيربنايي در بخش راه و در حوزه انرژي، دستاوردهاي مهم علمي و فناوري از جمله پرتاب ماهواره ناهيد و پرتاب كاوشگر پيشگام به همراه موجود زنده به فضا، ساخت جنگنده فوق پيشرفته، توليد داروهاي حساس و نوتركيب، كسب رتبه اول در حوزه نانو فناوري در منطقه، كسب مقام هاي برجسته علمي، افزايش سرعت پيشرفت علمي، رشد تعداد دانشجويان در كشور، موفقيت هاي علمي در سلول هاي بنيادي و انرژي هاي نو و انرژي هسته اي، بخشي از پيشرفت هاي شگرف جوانان و دانشمندان ايراني در سالي است كه قرار بود ملت ايران بر اثر تحريم ها فلج شوند.
درس بزرگ موفقيت ها و دستاوردهاي سال 91، اين است كه يك ملت زنده هرگز بر اثر تحريم، فشار و سخت گيري دشمن به زانو در نخواهد آمد.
وابستگي كشور به نفت، بي اعتنايي به سياست هاي كلان اقتصادي و گرفتار شدن به سياست هاي روزمره از جمله نقاط ضعفي هستند كه لازم است مسئولان كشور، به خصوص دولت آينده به آنها توجه كنند و بدانند كه كشور بايد سياست اقتصادي كلان، روشن، برنامه ريزي شده و مدون داشته باشد .
هر اندازه كه بنيه كشور قوي باشد و مسئولان با وحدت و همدلي و بر اساس تدبير عمل كنند، تأثير اقدامات خصمانه دشمنان به حداقل خواهد رسيد.
ملت ايران با موفقيت هاي خود در سال گذشته ثابت كرد كه وابسته
ص: 52
نبودن به امريكا و قدرت هاي بزرگ نه تنها موجب عقب ماندگي نيست، بلكه موجب پيشرفت مي شود.
پيش دستي در كارهاي علمي، وظيفه بزرگ اخلاقي و عاقلانه دولت ها، صنعت گران، كشاورزان، سرمايه داران و كارآفرينان، پژوهشگران، طراحان علمي و صنعتي، استادان دانشگاه ها، مديران اقتصادي و پارك هاي علمي و فناوري است و وظيفه همه اين است كه كشور را در برابر دشمنان، مستحكم، غيرقابل نفوذ و تأثيرناپذير كنند.
بر اساس تجربه هاي گذشته به گفتگو با امريكايي ها خوشبين نيستم.
ما بارها گفته ايم كه به دنبال سلاح هسته اي نيستيم.
برداشت ما اين است كه پيشنهاد مذاكره يك تاكتيك امريكايي براي فريب افكار عمومي دنيا و مردم ايران است و اگر اين گونه نيست، بايد امريكايي ها اين موضوع را در عمل ثابت كنند.
امريكايي ها مايل نيستند كه مذاكرات هسته اي به نتيجه برسد.
ه)سفارش هاي رهبري به رسانه هاي الكترونيكي و اينترنتي
مقام معظم رهبري با گلايه از بد اخلاقي هاي رسانه هاي الكترونيكي و اينترنتي مي فرمايد:
رسانه هاي الكترونيكي و اينترنتي متأسفانه موجب شده اند كه افراد بي محابا عليه يكديگر حرف بزنند، بد بگويند. بايد از طرف مسئولين كشور براي اين هم يك جوري تدبير بشود. ولي عمده اين است كه خود ما مردم، خودمان را مقيد كنيم به اخلاق اسلامي؛ خودمان را مقيد كنيم به قانون. واقعاً يكي از چيزهائي كه ما همه مان بايد توجه كنيم، به مردم هم بايد
ص: 53
بگوئيم، ياد بدهيم كه توجه بكنند اين است كه: به صرف توهم اين كه حالا اين كار مصلحت دارد، دستشان را، يا قلمشان را، يا وبلاگشان را آزاد نكنند كه هر چه به دهنشان آمد، آن را بگويند.
ايشان رسانه ها را ملزم به رعايت موارد ذيل مي داند:
1. افزايش سطح آگاهي و تحليل مردم:
مطبوعاتي كه طريق سلامت بپيمايند و بنا بر عناد و بدجنسي نداشته باشند. اين گونه مطبوعات، در هر رشته اي قلم بزنند - سياسي باشند، فرهنگي باشند، اقتصادي باشند، درباره مسائل خارجي حرف بزنند، در خصوص مسائل داخلي حرف بزنند _ و هر كاري كه بكنند، به نفع نظام حركت كرده اند. چرا؟ چون بر مايه آگاهي مردم مي افزايند. موضع مطبوعات در جمهوري اسلامي، اين است.(1)
2. ايفاي سه وظيفه عمده نقد و نظارت، اطلاع رساني و تبادل آرا:
براي مطبوعات سه وظيفه عمده قائلم: وظيفه نقد و نظارت، وظيفه اطلاع رساني صادقانه و شفاف، وظيفه طرح و تبادل آرا و افكار در جامعه.(2)"
3. تشويق مردم به انتخاب:
كساني كه زبان گويايي دارند، قلم توانايي دارند و آبرويي پيش مردم دارند _ كه اين آبرو هم جزو ذخاير الهي است و خداي
ص: 54
متعال به هركس داده است، بايد آن را در راه او مصرف كند و به كار ببرد _ مردم را توجيه و تشويق كنند و آدم هاي خوب را به آنها معرفي نمايند.(1)
4. پاسداري از انتخابات به منزله يك نعمت الهي
انتخابات كه مظهر حضور مردم است، مظهر مردم سالاري ديني است، بايد پشتوانه امنيت ما باشد. نبايد اجازه داد كه اين چيزي كه ذخيره امنيت است، پشتوانه ي امنيت است، به امنيت ما صدمه وارد كند.(2)
5. انتقاد منطقي و واقع بينانه
البته انتقاد منطقي، گفتن حرف صحيح اين قدر حرف هاي آشكار وجود دارد كه انسان اگر ذكر آنها را بكند، اصلاً هم غيبت نيست، و مي تواند انسان نقد بكند.(3)
6. ترويج حسن ظن
اين چيزي كه امروز مورد ابتلاست در جامعه ما، از همان چيزهايي است كه بايست از همين ادله غيبت بفهميم كه درست نيست؛ اين وضعي كه وجود دارد درست نيست. (4)
7. كمك نكردن به خواست دشمن
از گويندگان و نويسندگاني كه توفيق سخن گفتن با مردم را دارند، درخواست مي كنم كه همواره خدا را در نظر داشته،
ص: 55
حقيقت را بيان كنند و با سخنان خلاف واقع يا تكيه بر گمان واهي، خداي ناخواسته، به تبليغات دشمن كمك نكرده؛ كام شيرين مردم را تلخ نكنند.(1)
8. ذهن مردم را مشغول مسائل فرعي نكنند: «سفارش مي كنيم كه از وارد كردن حرف ها و مطالب نادرست _ كه ذهن مردم را مشغول ميكند _ به فضاي ذهني مردم پرهيز كنيد. »(2)
9. مردم را نسبت به انتخابات دلسرد نكنند: مبادا در روزنامه يا در رسانه اي _ به هر نحوش _ يا در تبليغاتي، طوري حرف زده بشود كه مردم را نسبت به انتخابات دودل بكنند. » (3)
10. اعتماد به نفس مردم نبايد شكسته شود: «هوچيگري كردن، مردم را دلسرد كردن، اعتماد به نفس مردم را شكستن، آنها را نااميد كردن نسبت به آينده، هيچ روا نيست. »(4)
11. از اختلافات جزيي و غير اصولي صرف نظر شود:
چه رئيس جمهور باشد، چه رئيس مجلس باشد، چه رئيس مجمع تشخيص مصلحت باشد، چه رئيس قوه قضاييه باشد؛ اينها مسئولين كشورند. مسئولين كشور كساني هستند كه زمام يك كاري به اينها سپرده است؛ مردم بايد به اينها اعتماد داشته باشند، حسن ظن داشته باشند. نبايد شايعه پراكني كرد؛ دشمن اين را مي خواهد. دشمن مي خواهد شايعه پراكني كند؛
ص: 56
مي خواهد دل ها را نسبت به يكديگر، نسبت به مسئولين بدبين كند. (1)
12. نقاط برجسته ملت تضعيف نشود:
آن كساني هم كه داراي تريبون هاي گفتن هستند، داراي رسانه هستند، صدايشان در جامعه شنيده مي شود، سعي كنند نقاط برجسته اين ملت را طبق ميل دشمن كوچك نكنند، تضعيف نكنند، كمرنگ نكنند. اين هوشياري ملت ايران بايد همواره محفوظ بماند. (2)
13. هر خبري گفتني نيست:
بعضي از خبرها، اصلاً مضر است. حادثه اي را در جايي درست مي كنند و ميليون ها و ميلياردها دلار خرج مي كنند، تا آن را به گوش ما برسانند. آنگاه ما بياييم، همين حادثه را از طريق رسانه هاي گروهي خودمان، به گوش مردممان برسانيم! آيا اين عاقلانه است؟!(3)
14. تهمت به نظام، گناهي بالاتر از تهمت به افراد است:
اينكه ما بياييم اين و آن را بدون اينكه اثبات شده باشد، بگيريم زير بار فشار تهمت و چيزهايي را به آنها نسبت بدهيم كه ممكن است در واقع راست باشد، اما تا مادامي كه ثابت نشده است، ما حق نداريم آن را بيان كنيم؛ اين آن را متهم كند، آن اين را متهم كند؛ از رسانه بيگانه رسانه مغرض انگليس شاهد
ص: 57
برايش بياوريم، بعد هم يك نفر از آن طرف پيدا بشود و كل نظام را به اموري كه شايسته نظام اسلامي نيست و نظام اسلامي شأنش بسيار بالاتر است از اين چيزهايي كه بعضي به نظام اسلامي نسبت مي دهند، متهم بكند، اين اشكال بر آنها بيشتر هم وارد است. تهمت زدن به يك شخص گناه است، تهمت زدن به يك نظام اسلامي، به يك مجموعه، گناه بسيار بزرگ تري است. پروردگارا ! با تقواي خود ما را از اين گناهان دور كن. (1)
15. غيبت در رسانه ها و وبلاگ ها جايز نيست:
به صرف توهم اين كه حالا اين كار مصلحت دارد، دستشان را، يا قلمشان را، يا وبلاگشان را آزاد نكنند كه هر چه به دهنشان آمد، آن را بگويند؛ اينجور نيست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همين حكم است. يعني خواندن وبلاگ هم مثل خواندن كاغذ است، كتاب است، نامه است، مثل شنيدن حرف است. استماع غيبت شامل همه اينها مي شود؛ يعني ملاك استماع در اينها وجود دارد مسلماً شنيدن به گوش خصوصيتي ندارد، خواندن تو نامه هم عين همان است كه ما در بحث استماع اين را تأكيد كرديم و عرض كرديم. (2)
16. از بي احترامي به شوراي نگهبان پرهيز شود: «مبادا خداي نكرده كسي از هيأت هاي نظار در گوشه اي از كشور كاري كند كه دهان بدخواهي را باز كند و احترام شوراي نگهبان هتك شود.»(3)
ص: 58
و)ترويج اخلاق انتخاباتي
منشور اخلاقي انتخابات كه در سال 1388 با اشراف وزارت كشور و توسط جمعي از حوزويان و دانشگاهيان گرديد و به تصويب 22 نهاد دولتي و غير دولتي فعال درعرصي سياسي رسيد؛ سندي است كه مي تواند مبناي فعاليت هاي ترويجي و تبليغي صدا و سيما قرار گيرد. در مقدمه اين سند آمده است:
«الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ.» (حج: 41)
انتخابات را به عنوان هدف عالي و شيرين مورد توجه قرار دهيد و با پرهيز كامل از هر گونه جنجال و تخريب و بد اخلاقي، همه عوامل خود را براي برگزاري پرشور و شوق آن بسيج كنيد. (مقام معظم رهبري)
انتخابات برگزار شده در كشور ما، از نظر رعايت اخلاق و موازين اخلاقي، در مقايسه با بسياري از كشورها، درخشان ترين سابقه را داشته است، اما نبايد فراموش كرد كه بداخلاقي هاي انتخاباتي، هر چند اندك، به هيچ روي زيبنده جامعه اسلامي متمدن و فضيلت گراي ما نيست، و نيز با مقاصد عالي حكومت اسلامي سازگار نيست. حكومتي كه همه اركان تصميم گيري و مديريت آن را بايد مؤمنان و صالحان تشكيل دهند. افرادي كه قرآن كريم، فراهم سازي زمينه هاي والاترين ارزش هاي اخلاقي در حيطه هاي فردي، اجتماعي و الهي را به دست و همت آنان نويد داده است. بدين ترتيب، مهم ترين رسالت منشور اخلاقي انتخابات، تحقق كامل اين نويد قرآني است.
بر اساس اصل شصتم قانون اساسي: در جمهوري اسلامي ايران، امور كشور بايد به اتكاي آراي عمومي اداره شود، از راه انتخابات، انتخاب
ص: 59
رئيس جمهور، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، اعضاي شوراها و نظاير اينها، يا از راه همه پرسي در مواردي كه در اصول ديگر اين قانون معين مي گردد.
قانون گرايي و احترام به قانون از اصول مسلم اخلاقي است كه در همه جوامع متمدن بر آن تأكيد مي شود. در منشور اخلاقي انتخابات نيز رعايت قوانين و مقررات انتخاباتي به عنوان قاعده اولي و اصل حاكم شناخته مي شود. حفظ احترام و عمل به اصل شصتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه سرفصل قوانين انتخابات است، مستلزم مراعات بسياري از اصول ارزشي و اخلاقي از سوي اركان مختلف مرتبط با انتخابات است.
اصول و ارزش هاي اخلاقي آيين رفتار اخلاقي در اين منشور عبارتند از :
اصل اول: دين محوري و ارزش گرايي اسلامي
اصل دوم: كرامت انساني و عزت نفس.
اصل سوم: قانون محوري و قانون گرايي.
اصل چهارم: وفاي به عهد و امانت داري.
اصل پنجم: احساس تعلق و مسئوليت جمعي.
اصل ششم: پاسخ گويي و نقدپذيري.
اصل هفتم: صداقت و راستي
اصل هشتم: وفاق و اعتماد اجتماعي
اصل نهم: حق محوري و انصاف
اصل دهم: مشاركت حداكثري
اصل يازدهم: همبستگي، استقلال و اقتدار ملي
اصل دوازدهم: پاك دستي و پرهيزكاري مالي
ص: 60
اصل سيزدهم: حفظ منافع ملي و مصالح اسلامي و احترام به آن ها
اصل چهاردهم: رشد تعالي فرهنگ مناسب سياسي اجتماعي
فصل دوم سند به آيين رفتار اخلاقي در انتخابات اختصاص يافته و آيين اخلاقي برخي دستگاههاي متولي برگزاري انتخابات را بيان نموده است. كه به ترتيب عبارتند از :
مجريان و برگزاركنندگان (وزارت كشور، هيأت هاي اجرايي، نيروهاي انتظامي و.. .
ناظران: شوراي نگهبان، قوه قضاييه و مجلس شوراي اسلامي (در انتخابات شوراها)
مطبوعات و رسانه ها
نخبگان و شخصيت هاي تأثيرگذار
داوطلبان، نامزدها، احزاب و ستادهاي انتخاباتي
انتخاب كنندگان
در بخش آيين رفتاري رسانه اي، تكاليف زير مشخص شده است :
1. رسانه هاي دولتي و عمومي
الف) احترام به قوانين و مقررات انتخابات.
ب) اهتمام به آموزش، رشد و آگاهي عمومي در زمينه انتخابات و لوازم آن و تشويق مردم به مشاركت در انتخابات.
ج) ترويج اصول و ارزش هاي اخلاقي انتخابات و به كارگيري ادبيات صادقانه، وحدت بخش، اميدواركننده و نشاط آور در عرصه انتخابات.
د) فراهم سازي زمينه بدون تبعيض براي تبليغات همه نامزدها و جريان هاي انتخاباتي (در حدودي كه قانون اجازه مي دهد).
ه) حفظ بي طرفي كامل انتخاباتي و صيانت از لوازم انتخابات آزاد.
ص: 61
و) رعايت قواعد ناظر به آرامش و نظم عمومي در انتخابات و پرهيز از هرگونه فضاسازي به سود يا زيان حزب يا نامزد خاص.
2. رسانه هاي خصوصي
الف) احترام به قوانين و مقررات انتخابات.
ب) اهتمام به آموزش، رشد و آگاهي عمومي در زمينه انتخابات و لوازم آن و تشويق مردم به مشاركت در انتخابات.
ج) اهتمام به آموزش، رشد و آگاهي عمومي در زمينه انتخابات و لوازم آن و تشويق مردم به مشاركت در انتخابات.
د) ترويج نگاه وظيفه گرايانه و قانون مدار به تبليغات انتخاباتي و پرهيز از نگاه كاسبكارانه به آن.
ه) حمايت معقول و اخلاقي از حزب و جريان متبوع با پرهيز از تخريب و ناديده گرفتن شايستگي هاي احزاب و جريان هاي رقيب.
و) احترام به ارزش ها و دستاوردهاي انقلاب و نظام اسلامي و پرهيز از انتشار مطالب موهن درباره افراد حقيقي و حقوقي.
ز) رعايت قواعد ناظر به حفظ آرامش و نظم عمومي، و پرهيز از فريب افكار عمومي به سود يا زيان حزب يا نامزد خاص، و تحريك تعصبات قومي، مذهبي، صنفي، گروهي و محلي.
ح) كمك به ايجاد فضاي نقد منصفانه و مشفقانه درباره عملكرد اركان انتخابات و دوري از هرگونه اعتماد به گزارش ها و القائات بيگانگان و معاندان نظام اسلامي.
ص: 62
ص: 63
فصل سوم: الگوي پيشرفت اقتصادي اسلامي ايراني و ضرورت اقتصاد مقاومتي
ص: 64
ص: 65
حماسه آفريني در عرصه سياسي و اقتصادي بدون تحقق زيرساخت هاي فرهنگي ممكن نخواهد بود. رسالت فرهنگي رسانه ملي اقتضاء مي كند اين سازمان بيش از ديگر نهادها به ابعاد و زمينه هاي فرهنگ سازي عمومي مورد توجه كند.
خاستگاه غربي مباني و شاخص هاي توسعه و ناهماهنگي آن با الگوي توسعه اسلامي در ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي و انساني موجب گرديد تا رهبري نظام به جاي به كارگيري واژه توسعه از واژه پيشرفت استفاده نموده، فرزانگان و انديشمندان را به تدوين الگوي پيشرفت اسلامي ايراني دعوت نمايد. به عنوان مثال در حريم انتخابات اسلامي كه موضوعي سياسي است؛ پرهيز از اسراف لازم است و اسراف كننده با اين كار ناشايستگي خود را در معرض ديد مردم قرار مي دهد. همان طور كه نمي توان از ابزار فريب و دورويي براي جذب رأي مردم بهره جست و مردم به عنوان اداي تكليف و ايفاي نقش خود در انتخابات شركت مي كنند. بسياري از اين مفاهيم در نظام هاي سكولار ناشناخته است و يا از سازوكار اجرايي اخلاقي برخوردار نيست. پس بايد براي شناخت الگوي اسلامي و فرهنگ سازي آن همت كرد. بر اين مبنا است كه تدوين و اجراي الگوي پيشرفت اسلامي _ ايراني از اهدافي است كه توسط مقام معظم رهبري مطرح و به طور ويژه از سوي ايشان پيگيري مي شود. ايشان در مقام تبيين اين الگو مي فرمايد:
ص: 66
اگر اين الگوي اسلامي _ ايراني در مرحله عمل به اجرا گذاشته شود، قطعاً به الگوي مورد استفاده كشورهاي ديگر تبديل خواهد شد، همان گونه كه بسياري از كارها و موفقيت هاي ملت و كشور ايران براي ديگر كشورها و ملت ها الگو شده است.
الگو: عبارت است از يك مجموعه قواعد، دكترين، سرمشق ها، راهبردهاي كلي، نمونه ها، مدل ها، رويه ها و تمامي مواردي شبيه اين كه پيش نياز انجام فعاليت هاي جزئي و كلي و براي كارهايي است كه قرار است با برنامه ريزي و در مسير درست و بهينه حركت نمايد و به اهداف پيش بيني شده دست پيدا كند. «اين الگو ديگر مخصوص جمعي خاص نيست؛ حتي مخصوص مسلمانان هم نيست.»(1) مقام معظم رهبري درباره جايگاه الگو در فرايند تصميم گيري مي فرمايد:
الگوي پيشرفت چيست؟ ما بايد اين را مشخص كنيم. اگر اين را مشخص كنيم، آن وقت در برنامه ريزي ها، اولويت ها، تقدم ها، برنامه ها، زمان بندي ها، و سرمايه گذاري هاي ما اثر مي گذارد؛ به دنبال خود فرهنگ سازي مي آورد؛ در گفتگوي نخبگان خودش را نشان مي دهد و به ذهنيت عامه مردم سرريز مي شود؛ حتّي در صادرات و واردات كشور اثر مي گذارد؛ چه چيزي را از كجا وارد كنيم؟ چه چيزي را به كجا صادر كنيم؟
رهبر معظم انقلاب اسلامي اين الگو را در راستاي نظام سازي اسلامي ترسيم مي كنند و درباره نظام اسلامي مي فرمايند:
ص: 67
نظام اسلامي، نظامي است بر پايه مباني اسلام. هر جا كه توانسته ايم وضع موجود و ساختار كنوني نظام خودمان را بر پايه اسلام قرار بدهيم، اين خوب است، مطلوب است؛ هر جا نتوانستيم، سعي ما بايد اين باشد كه آن را بر همان پايه و مبناي اسلامي قرار بدهيم؛ از او نبايد تخطي كنيم. اين هدف ماست.(1)
در همه آنچه كه در دنيا به نام دمكراسي و مردم سالاري شناخته مي شود، چارچوب وجود دارد. .. امتياز نظام اسلامي در اين است كه اين چارچوب، احكام مقدس الهي و قوانين قرآني و نور هدايت الهي است كه بر دل و عمل و ذهن مردم پرتو افشاني و آنها را هدايت مي كند. مسئله هدايت مردم يكي از مسائل بسيار مهمي است كه در نظام هاي سياسي رايج دنيا _ به خصوص در نظامهاي غربي _ ناديده گرفته شده است.(2)
مدل توسعه در جمهوري اسلامي، به اقتضاي شرايط فرهنگي، تاريخي، مواريث و اعتقادات و ايمان اين مردم، يك مدل كاملاً بومي و مختص به خود ملت ايران است؛ از هيچ جا نبايد تقليد كرد؛ نه از بانك جهاني، نه از صندوق بين المللي پول، نه از فلان كشور چپ، نه از فلان كشور راست؛ هرجا اقتضايي دارد. فرق است بين استفاده كردن از تجربيات ديگران، با پيروي از مدل هاي تحميلي و القايي و غالبا هم منسوخ.(3)
ص: 68
ايشان بر استخدام هنر در اين راستا تأكيد مي كند:
... استخدام هنر براي انتقال مفاهيم والا و با ارزش كه تا اعماق جان مخاطب نفوذ كند. اين يك وسيله است، اين يك ابزار بسيار با ارزش است. ابزار است، اما آنقدر اين ابزار وزن پيدا مي كند كه گاهي به قدر خود محتوا اهميت پيدا مي كند؛ چون اگر نباشد، محتوا قابل انتقال به دلها نيست.(1)
از آنجا كه رسانه ملي بيش از هر رسالت ديگر مسئوليت فرهنگ سازي عمومي را برعهده دارد، بنابراين در اين فصل نخست مباني پيشرفت و برخي مباحث مرتبط با آن را بررسي مي كنيم و سپس به تعريف و تبيين برخي واژگان واصطلاحات اقتصادي _ فرهنگي پرداخته و سرانجام به بررسي منظور رهبري از اقتصاد مقاومتي مي پردازيم كه به عنوان راهكار مقابله با سياست هاي تحريمي استكبار جهاني مطرح شده است.
مباني پيشرفت اسلامي
پيشرفت اسلامي داراي مباني خاص خويش است كه برخي از آنها عبارتند از:
تأمين كننده سعادت دنيوي و اخروي فرد و جامعه اسلامي، ابتنا بر رضايت الهي، تعالي و تكامل فطري، تأمين كننده سعادت فرد و جامعه، عدالت محوري، ابتنا بر حق الناس و حق الله، برخاسته از روحيه و درك امانت داراي در توليد و مصرف، ابتنا بر مصرف مطابق نيازهاي انساني، رعايت كننده حقوق آيندگان و پاسخ گويي نسبت به زحمات گذشتگان (شكر نعمت)، آميختگي به حق و تكليف، ارزش داشتن كار و ملاك اجر
ص: 69
و مزد تلقي شدن، مسئوليت پذيري، توجه به حقوق طبيعت، موجودات و انسان ها، هماهنگي و وحدت گرايي، توجه به برخي منزلت هاي اجتماعي و توجه به آثار وضعي و تكليفي اعمال و عبادات در حوزه اقتصاد و پيوند طبيعت و ماوراء طبيعت.
براي رسيدن به حد قابل قبول از شاخص هاي اقتصاد اسلامي، توجه به نكات و مباني زير ضروري است:
توحيد گرايي و آثار مترتب بر آن.
داشتن نگرش علمي.
توجه به دنيا و آخرت و عبادت.
رفتار سازماني و جمعي و احترام به قانون.
مديريّت شايسته سالار.
مشاركت پذيري.
احترام به انسان و آزاديهاي مشروع او.
توزيع متوازن امكانات و برخورداري ها.
شرح صدر و پذيرش قابليت ها.
تبليغات رشد دهنده به جاي متقاعد كننده.
توجه به اينكه نه هر چه از خارج وارد مي شود بيگانه است و نه هر چه در داخل است خودي است.
توجه به قابليت ها و ظرفيت هاي متفاوت.
ضرورت ترسيم استراتژي.
توجه به مردم و قدرت توده ها.
استفاده از رسانه ها و برنامه ريزي بر اساس تعامل عقلاني.
شاخص هاي پيشرفت پايدار
ص: 70
برخي از شاخص هاي پيشرفت با آنچه تحت عنوان توسعه پايدار خوانده مي شود مشترك است، كه از آن قبيل است : درون زايي پيشرفت، پايداري، توازن، برنامه ريزي، توليد كنندگي در عرصه هاي مختلف، ابتنا بر نيازهاي واقعي و حقيقي انساني.
از آن سو پيشرفت نايافتگي از برون زايي توسعه، ناپايداري، عدم توازن، مصرف گرايي، برنامه پذيري و ابتنا بر نيازهاي كاذب ناشي است.
آموزه هاي ديني مؤيد پيشرفت
برخي از آموزه هاي اسلامي مؤيد و مشوق پيشرفت عبارتند از :
وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا. (قصص: 77)
ليس منا من ترك دنياه لدينه او ترك دينه لدنياه(1)
هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا. (هود: 61)
طلب الحلال فريضه علي كل مسلم(2)
مرد بيكار از چشم پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي افتد.
پيامبر دست كارگر را پس از جنگ تبوك بوسيده فرمود: اين دستي است كه آتش به آن نمي رسد.
كسي كه با دسترنج خود طلب حلال كند درهاي بهشت به روي او باز مي شود تا از هر دري كه مي خواهد وارد شود. (3)
آموزش وجدان كاري حتي در چيدن سنگ لحد.
ص: 71
امام كاظم عليه السلام فرمود: اوقاتتان را به چهار بخش تقسيم كنيد. (برنامه ريزي): مناجات، معاش، معاشرت، لذت حلال.(1)
كسي گفت دنيا را دوست دارم. امام صادق عليه السلام فرمود: براي چه دنيا را دوست داري؟ گفت: براي امرار معاش خانواده ام. امام فرمود: اين طلب آخرت است.
اقتضائات پيشرفت اقتصادي فرآيندي است كه طي آن شالوده هاي اقتصادي و اجتماعي جامعه دگرگون مي شود. كه حاصل آن تحول در كاهش نابرابري اقتصادي و زمينه هاي توليدي، توزيع و الگوهاي مصرف و اين وضعيت، موجب توزيع عادلانه و بهبود سطح زندگي ملت و استقرار ساختار هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي است.
برخي از موانع پيشرفت اسلامي
موانع پيشرفت را به عوامل درون منطقه اي و برون منطقه اي مي توان تقسيم كرد:
الف) عوامل درون منطقه اي
كينه هاي تاريخي منطقه اي و نگراني از پيشرفت ايران.
مذاهب مختلف و تعصب هاي نهفته در باورهاي عامه مردم.
زبان و نژاد هاي متفاوت.
وضعيت متفاوت اقليمي.
حكومت هاي سرسپرده منطقه اي.
ص: 72
فرهنگ ضديّت با ايراني
فهم و تعصب هاي بي جا و وابستگي برخي از علماي اهل سنت به دولت ها و اعتقاد به پذيرش سلطه حاكم مبسوط اليد.
نزديكي زمينه ساز رقابت ها و چشم و هم چشمي ها و تحريك دشمنان
است. پيشرفت يك جامعه همان طور كه مي تواند موجب هم نوايي بيشتر شود مي تواند عامل واگرايي باشد.
قوميت هاي تقسيم شده در كشورهاي همسايه و تفاوت برخورداري ها.
طرز تلقي نادرست از نوگرايي و سنت مداري.
زمينه هايي كه موجب به وجود آمدن افراط گراني چون القاعده و طالبان مي شود.
ب)عوامل برون منطقه اي
عوامل رواني: عقب ماندگي ها، تقسيم بندي هايي نظير توسعه يافته و نيافته، فشارتبليغاتي گسترده،. . .، تحقير مقدسات و ايجاد روحيّه خود كم بيني،
عوامل فرهنگي: القاي فرهنگ تنوع خواهي، لذّت طلبي، مصرف گرايي، برجسته كردن اختلافات منطقه اي، بهره گيري عمده از علوم انساني وتربيت نخبگان بي هويّت، ترويج تساهل ديني، بي مبالاتي اخلاقي، تحقير سنت در مقابل تجدد، القاي مدل غربي دموكراسي، بهره گيري از محافل به ظاهر علمي و فرهنگي و هنري و مطرح كردن عناصر خود فروخته و رام، بهره گيري از قدرت رسانه اي.
عوامل سياسي: طرح خاورميانه بزرگ، كشاندن دولت ها پاي ميز
ص: 73
مذاكره با رژيم اشغال گر فلسطين، ساخت ماكت هايي از حكومت هاي ديني مثل طالبان.
تبيين برخي واژگان و اصطلاحات در حوزه اقتصاد و فرهنگ
زير فصل ها
الف) اقتصاد فرهنگ
ب)زمينه هاي فرهنگي اقتصاد
ج) فرهنگ اقتصادي
د) اقتصاد فرهنگي
ه)اقتصاد فرهنگ
و) اقتصاد فرهنگ در مقوله مصرف فرهنگي
ز)زمينه هاي فرهنگي اقتصاد
ح)فرهنگ اقتصادي
ط)ضرورت فرهنگ سازي اقتصادي
الف) اقتصاد فرهنگ
مسائل مربوط به مالكيت منابع توليدي، ساختارهاي توليد، قيمت گذاري محصولات توليدي، رفتار مصرفي مصرف كنندگان، تأمين مالي فرايند توليد و صنعت، بازارها و بازاريابي، روابط صنعت با دولت و... در اقتصاد فرهنگ مورد بحث واقع مي شوند.
ب)زمينه هاي فرهنگي اقتصاد
موضوعات معيشتي و اقتصادي در مقام تحقق و به عنوان سبكي از زندگي، در بستري از مؤلفه هاي فرهنگي رخ مي دهند و پويايي و تكامل مي يابند. مقوله هايي چون سرمايه اجتماعي و انساني، فناوري هاي نرم، قواعد بازي، عادات و آداب و رسوم، تاريخ و اخلاق و عقل جمعي و... مفاهيمي هستند كه زمينه هاي فرهنگي رفتارهاي اقتصادي در هويت هاي فردي و جمعي بشر را شكل مي دهند.
ج) فرهنگ اقتصادي
رصد و پايش، يا تلاش براي شكل گيري فرهنگ اقتصادي مطلوب و طرد و حذف خرده فرهنگ هاي معارض با فرهنگ مطلوب اقتصادي و يا رفتارسازي هاي اقتصادي، ما را به مقوله اي نظري و عملي سوق مي دهد كه طي آن نظام فرهنگي با تمامي منابع، نهادها و ابزارهاي خودش به
ص: 74
سراغ ساختن يك نظام مطلوب اقتصادي مي رود. فرهنگ كار، فرهنگ پس انداز و سرمايه گذاري، فرهنگ مصرفي، فرهنگ مالياتي و... از جمله مواردي هستند كه يك متخصص فرهنگ اقتصادي مي داند نيل به مطلوب در آنها، مستلزم چه ابعادي و چگونه اقدامي است و چگونه بايد وضع موجود را در آن زمينه ها شناخت و براي رسيدن به وضع مطلوب برنامه ريزي كرد.
د) اقتصاد فرهنگي
دانش اقتصاد فرهنگي نشان مي دهد كه چگونه و به چه دليل بخش فرهنگي مي تواند با توليد كالاها و خدمات فرهنگي، حضوري مهم در توليد ناخالص ملي، اشتغال و سرمايه گذاري يا صادرات داشته باشد. چرا و در چه شرايطي، گذار از صنعت (به معناي خاص آن) و ديگر بخش ها به نفع بخش فرهنگي لازم است و بخش خدمات و صنايع فرهنگي چه ويژگي هاي منحصر به فردي دارند كه مي توانند در رشد و پيشرفت اقتصادي كشور مورد هدف گذاري اقتصاددانان قرار بگيرند.
هر جا صحبت از فرهنگ مي شود عملاً مشتمل بر عرصه هاي جزئي تري مثل هنر، رسانه، سرگرمي ها و تفريحات، ورزش، ارتباطات نيز است. به عبارت ديگر اقتصاد رسانه (با بيش از سيزده زيرشاخه تخصصي)، اقتصاد هنر و اقتصاد ارتباطات، و حتي مواردي چون اقتصاد سرگرمي و تفريحات، شاخه هاي مختلف از حوزه اقتصاد فرهنگ محسوب مي شوند.
ص: 75
ه)اقتصاد فرهنگ
اقتصاد فرهنگ يعني كاربرد نظريه هاي اقتصادي در گستره روزافزوني از انواع صنايع فرهنگي، رسانه ها و فناوريهاي اجتماعي و فني نوظهوري كه به عنوان فرهنگ، ارتباطات و رسانه در زندگي روزمره سر برمي آورند و نقش ايفا مي كنند. به طور مثال و به عنوان يكي از شاخه هاي تخصصي اقتصاد فرهنگ، اقتصاد رسانه، به شماره تعداد رسانه هايي كه بتوان شمرد، شاخه تخصصي مي يابد. مثلِ اقتصاد رسانه هاي صوتي و تصويري مانند راديو و تلويزيون، اقتصاد شبكه هاي جهاني چون اينترنت، اقتصاد جميع رسانه هاي مكتوب چون كتاب و روزنامه، اقتصادهاي جميع عناصر و مؤلفه هاي درگير در عرصه رسانه، چون اقتصاد هنرمندان فوق ستاره (سوپراستارها) و يا سازمان ها و شركت هاي بزرگ ملي يا بين المللي يا چند مليتي، چون اقتصاد هاليوود، همه و همه اعضاي خانواده بزرگ اقتصاد رسانه هستند.
بروز اهميت اقتصاد فرهنگ به عنوان تجارتي پرحجم، كه صورتي جديد از كسب و كار را در دهه هاي 1980 و 1990 مطرح كرد، در آغاز قرن جديد هم علي رغم شكست هايي كه داشت براي اقتصاددانان و سياست گذاران اهميت يافت. بنگاه هاي فرهنگي از جهت نظارتي، تكنولوژيكي و تغييرات مالي، هدفِ كنترل ها، انحلال ها، ادغام ها و تملك ها بوده است. اقتصاد فرهنگ به دو شاخه اصلي تقسيم مي شود:
1. اقتصاد صنايع فرهنگي (كالاهاي فرهنگي): در اين بخش به چگونگي توليد و عرضه و تقاضاي يك محصول فرهنگي پرداخته مي شود.
2. اقتصاد فرهنگ به عنوان يك كالاي عمومي: در اين بخش به
ص: 76
فرهنگ عامه و (حتي فرهنگ هاي اختصاصي جوامع مختلف) به عنوان يك كالاي عمومي توجه مي شود. و چنين سؤالاتي مطرح مي شود: چون هزينه تغيير يك فرهنگ رايج چه مقدار است؟ فوايد اقتصادي تغيير يك فرهنگ خاص مانند فرهنگ رانندگي چيست؟ تأمين مالي فرهنگ سازي اجتماعي چگونه صورت مي پذيرد؟ يك فرهنگ اجتماعي خاص چه هزينه ها و چه منافعي براي كشور دارد؟ اين نگاه مشابه نگاه به امنيت است. يعني فرهنگ مانند امنيت يك كالاي عمومي است و مسائل آن مشابه است.
و) اقتصاد فرهنگ در مقوله مصرف فرهنگي
اقتصاد فرهنگ كمك مي كند تا الگوريتم انتخاب هاي مصرف كنندگان فرهنگي براي سياست گذاران و توليدكنندگان فرهنگي شناخته شود همچنين چارچوب هايي تئوريكي در اختيار ما قرار مي دهند تا رفتار مصرف كنندگان را بتوانيم معنا كنيم. مثالي كه ليپسي و كريستال براي تبيين اين اصل به كار برده اند نشان مي دهد با ثابت نگاه داشتن ساير شرايط، مصرف كننده با مصرف فيلم بيشتر در هر ماه رضايتمندي بيشتري به دست مي آورد. با وجود اين، مطلوبيت نهايي هر فيلم اضافي در هر ماه از مطلوبيت نهايي واحد قبلي كم تر است. يعني مطلوبيت نهايي با افزايش مقدار مصرفي كاهش مي يابد.
ز)زمينه هاي فرهنگي اقتصاد
امروزه در علم اقتصاد ثابت شده كه سبك زندگي اقتصاد يك كشور را شكل مي دهد. سبك مصرف، بازارها را رونق بخشيده، گردش درآمدي را
ص: 77
تضمين مي كند. سبك پس انداز، تأمين مالي براي كسب و كارهاي جديد و يا بزرگ تر فراهم مي كند. سرمايه هاي اجتماعي و حافظه هاي جمعي، تعاملات اقتصادي و غير اقتصادي بين هويت هاي فردي و جمعي انسان ها را شكل داده و حفظ مي كنند. تحقق اين موارد جز به مدد فرهنگ، هنر، رسانه و ابزارهاي ارتباطاتي امكان پذير نيست. برپايي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت، بدون فراهم آوردن چنين ممكن نخواهد بود.
ح)فرهنگ اقتصادي
شناخت ها، نگرش ها، ارزش ها، گرايش ها، عملكردها و رفتارهاي اقتصادي افراد يك جامعه، خود بخشي از فرهنگ آن جامعه است. اگر فرهنگ مجموعه اي از ارزش ها، باورها، نگرش ها و رفتارهاي مشتركي باشد كه هويت يك جمع را شكل مي دهد، لذا فرهنگ اقتصادي از طريق تأثير بر اهداف انتخابي، و حتي فرآيندها، عملكردهاي اقتصادي را چه در سطح عاملان خرد و هويت هاي فردي، و چه در سطح هويت هاي جمعي سازماني، ملي، كلان، منطقه اي و جهاني، متأثر مي سازد.
ط)ضرورت فرهنگ سازي اقتصادي
جهان امروز دريافته است كه توجه به آموزش، فرهنگ سازي و تربيت افراد نوعي سرمايه گذاري ملي است و هر كشوري كه در اين راه تلاش بيشتري كند، بدون شك از ثمرات آن در آينده برخوردارخواهد شد. بررسي عوامل مؤثر بر پيشرفت و توسعه درجوامع پيشرفته نيز نشان مي دهد كه همه اين كشورها از نظام تربيتي توانمند و كارآمدي برخوردار
ص: 78
هستند. اين كشورهانسبت به هرگونه ضعف در فهم مفاهيم و مهارت هاي مربوط به تصميم گيري و تحليل اقتصادي حساس هستند و و برنامه هايي را جهت مقابله با آن از سطح كودكستان تا دانشگاه از طريق برنامه هاي رسمي و غيررسمي تدارك مي بينند.
اما متأسفانه در اغلب كشورهاي جهان اسلام وضعيت ديگري حاكم است. مخاطبان رسانه ها و فرهنگ عمومي و دانش آموختگان نظام آموزشي كشورهاي مسلمان وقتي وارد زندگي خانوادگي و عهده دار مسئوليت هاي اجتماعي مختلف مي شوند، به نحو سيستماتيك واجد اطلاعات مورد نياز از مفاهيم و اصول اوليه اقتصادي نيستند. به طوري كه نه در زندگي فردي خود و در مواجهه با موقعيت ها و شرايطي كه صبغه اقتصادي دارند، آن گونه كه بايد حضور دارند و نه در تفسير تحولات و وقايع اقتصادي كشورهاي خود، توانايي كافي از خود بروز مي دهند. آموخته هاي قبلي آنها چه رسمي و از طريق برنامه هاي آشكار آموزش و پرورش و چه غير رسمي از طريق برنامه هاي پنهان خانواده، نهادهاي فرهنگي و آموزشي و رسانه هاي مختلف، به طور معمول ارتباطي به مسائل و مفاهيم اقتصادي و تدبير زندگي بر اساس عقلانيت اسلامي و بومي ندارد.
نتيجه چنين ضعف و فقداني بر رشد اقتصادي و توسعه همه جانبه اين كشورها پيشاپيش معلوم است؛ چرا كه فرد ناگزير به عنوان عضو خانواده، نيروي كار، شهروند مسئول در عرصه اجتماعي، مصر ف كننده و توليدكننده كالا و خدمات، پس اندازكننده و سرمايه گذار است و در بستري از انواع شاكله هاي جمعي و فردي مانند فرهنگ كار، فرهنگ مصرف، فرهنگ اتخاذ تصميم هاي بهينه، فرهنگ هزينه _ فايده، فرهنگ
ص: 79
استفاده بهينه و كارا از منابع، فرهنگ بهره وري، فرهنگ تعامل با محيط انساني و فيزيكي اطراف از جمله محيط زيست و ده ها بستر فرهنگي ديگر قرار مي گيرد و برآيند رفتارهاي جمعي در چنين فضايي است كه عوامل رشد يا انحطاط ملتي را فراهم مي آورد.
نتيجه اينكه فرهنگ سازي و تربيت اقتصادي را شايد بتوان حلقه مفقوده بسياري از ناهنجاريهاي رفتاري و شكست بسياري از سياست هاي اقتصادي دانست. امري كه متأسفانه در جهان اسلام مغفول مانده است. به ويژه با وجود نوزايي تمدن اسلامي و طليعه تبلور الگوهاي اسلامي پيشرفت و عدالت توأمان، تلاش و همتي مضاعف را در اين عرصه مي طلبد. تلاش و همتي كه بتواند با روشن تر ساختن زواياي الگوي ديني از تربيت اقتصادي، نويدبخشِ تحقق اهداف بلند تمدن اسلامي نوين باشد. (1)
برخي از مسائل حوزه اقتصادي
برخي از مسائل حوزه اقتصادي عبارتند از :
فقر، بيكاري، مشكل مسكن، اعتياد، آلودگي هوا و محيط زيست، عدم حاكميت ضوابط در سيستم اداري، قانون شكني، قانون گريزي، دلال بازي، اختلاس و نبود سيستم قوي نظارتي، مصرف گرايي، مشكل بهداشت، قاچاق فرار مغزها، نبود امنيت كافي براي سرمايه گذاري در بخش توليد، بيگانگي ناشي از پيشرفت صنعت.
ص: 80
اقتصاد مقاومتي
در بيانات مقام معظم رهبري «مدظله العالي» درباره اقتصاد مقاومتي نكات زير نهفته است:
1. تضمين كننده رشد و شكوفايي كشور در شرايط امروزي: «آن اقتصادي كه در شرايط فشار، در شرايط تحريم، در شرايط دشمني ها و خصومت هاي شديد مي تواند تضمين كننده رشد و شكوفايي يك كشور باشد.»
2. مقاومت در مسير دشوار:
در لابلاي اين مشكلات، در وسط اين خارها، گام هاي استوار و همت ها و تصميم هايي هم وجود دارد كه بناست از وسط اين خارها عبور كند و خودش را به آن نقطه مورد نظر برساند؛ وضع كشور الان اينجوري است.
3. رويكرد مسئله محوري در اقتصاد مقاومتي:
اين شعارهاي سال حلقه هائي بود براي ايجاد يك منظومه كامل در زمينه مسائل اقتصاد؛ يعني اصلاح الگوي مصرف، مسئله جلوگيري از اسراف، مسئله همت مضاعف و كار مضاعف، مسئله جهاد اقتصادي، و امسال توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني. شما مثل يك رياضيداني كه مي خواهد يك مسئله مهم رياضي را حل كند، بر سر اين مسئله (اقتصاد مقاومتي) تلاشتان را به كار ببريد و مسئله را حل كنيد. شما رياضيدان با استعدادي هستيد؛ اين هم يك مسئله رياضي است. اينجوري بايد با مسائل گوناگون برخورد كنيد.
4. مديريت مصرف، يكي از اركان اقتصاد مقاومتي است؛ يعني
ص: 81
مصرف متعادل و پرهيز از اسراف و تبذير. هم دستگاه هاي دولتي، هم دستگاه هاي غير دولتي، هم آحاد مردم و خانواده ها بايد به اين مسئله توجه كنند؛ كه اين واقعاً جهاد است.
يك بُعد ديگرِ اين مسئله تعادل در مصرف و مديريت مصرف اين است كه ما از توليد داخلي استفاده كنيم؛ اين را همه دستگاه هاي دولتي توجه داشته باشند _ دستگاه هاي حاكميتي، مربوط به قواي سه گانه _ سعي كنند همت را بر اين بگمارند.
5. امروز پرهيز از اسراف و رعايت تعادل در مصرف، بي ترديد در مقابل دشمن يك حركت جهادي است؛ مي توان ادعا كرد اين كار اجر جهاد في سبيل الله را دارد.
6. استفاده حداكثري از زمان و منابع و امكانات.
از زمان بايد حداكثر استفاده بشود. طرح هايي كه سال هاي متمادي طول مي كشيد، امروز خوشبختانه با فاصله كمتري انسان مي بيند كه فلان كارخانه در ظرف دو سال، در ظرف هجده ماه به بهره برداري رسيد. بايد اين را در كشور تقويت كرد.
7. در پيگيري اقتصاد مقاومتي اعمال سياست هاي ابلاغي مقام معظم رهبري در خصوص اصل 44 قانون اساسي حائز اهميت است. بر اين اساس نقش و جايگاه مردم در اقتصاد ارتقا مي يابد و نقش سياست گذاري و هدايت و نظارت دولت توسعه مي يابد.
بي ترديد فرهنگ سازي و اطلاع رساني عمومي سياست هاي اين اصل مهم و نحوه اعمال آن، بر عهده رسانه ملي است و در قالب برنامه هاي مختلف قابل اجرا است.
ص: 82
ص: 83
فصل چهارم: بايسته هاي راهبردي و سياست گذارانه رسانه ملي
ص: 84
ص: 85
در اين فصل برآنيم تا برخي از شاخص ها و معيارهاي راهبردي اسلام و نظام اسلامي را يادآوري كنيم كه مي تواند در رفتار رسانه ملي به عنوان سخنگوي نظام اسلامي به كار آيد و باعث امتياز آن از ديگر رسانه هاي مشابه در جهان باشد.
در اين خصوص رسانه بايد ابعاد شعوري و ادراكي مخاطبان خود را تقويت كند از به كارگيري شيوه هايي كه در آنها نياز كاذب ايجاد مي شود، بپرهيزد و به سازوكار شكل گيري افكار عمومي به ويژه در فضاي رسانه اي و سيال بودن فضاي هويتي توجه كند اجتناب ناپذير بوده. در اين راستا و اخلاق مداري و سنت گرايي به عنوان پايه و اساس تمايز رسانه ديني از غيرديني مي تواند راهبردي اساسي به حساب آيد.
از اهداف و سياست هاي راهبردي رسانه اي استكبار، تضعيف روحيه انقلابي و انگيزه مؤمنانه است. اين هدف با راه هاي مختلفي مثل از ترويج مسائل تخديري جنسي عرفان هاي كاذب، ترويج و اسلام هراسي و... صورت مي گيرد. با اتخاذ فعالانه، تقويت سرمايه هاي فرهنگي _ اجتماعي، آشنايي با نقشه هاي دشمنان و جنگ نرم، ترويج ادبيات انقلاب اسلامي و توجه به ارزش هاي اسلامي نظير ايثار و روحيه مقاومت مي توان به مقابله با اين تهاجم گسترده رفت.
ص: 86
ارشاد گرايي و اخلاق مداري
از امتيازات رسانه ملي «صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران» نسبت به ديگر رسانه هاي جهان آن است كه خود را در مجراي تبليغ اسلامي تعريف مي كند. در نظام تبليغي اسلامي ارشاد مخاطبان اساس ايجاد ارتباط است، از اين نظر اين رسانه با رسانه هاي جمعي فعال در جهان امروزي فاصله مي گيرد. در غرب تبليغ داراي بار منفي است و با دروغ تداعي ميشود. اما تبليغِ ديني، داراي ماهيت ارشادي است. ارشاد جرياني است كه موجب افزايش آگاهي و شعور مخاطبان و شكوفايي احساسات و عواطف پاك آنان مي گردد ولي تبليغ به معناي رايج، موجب متقاعدكردن مخاطب مي گردد، اگرچه بر پايه و اساس غير اخلاقي و ضد ارزشي استوار باشد و در فرد نياز كاذب ايجاد كند.
رسانه در نظام اسلامي رسالت ارشاد و تعالي اخلاقي و معرفتي افراد را بر عهده دارد. بر اين مبنا خود را از سازوكارهاي تبليغي غير اخلاقي دور نگه مي دارد و ابزار و شيوه نيز همچون محتوا از مجراي احكام و اخلاق الهي گذر مي كند.
يكي از شيوه هاي انتقال پيام مناظره است. واژه مناظره در لغت به معناي با هم نظر كردن درباره حقيقت و ماهيت يك امر است.(1) در معناي اصطلاحي مناظره را همانند جدال و مناقشه، از فنون كلامي دانسته اند كه هر يك از طرفين گفتگو از استدلال و براهين استفاده مي كند تا حقي را اثبات كند و در مواردي نيز برتري و فضيلت خود را بر ديگران ثابت كند. مناظره از نظر ديني شرايطي دارد مثلِ حقيقت جويي، گفتار نيكو و رعايت ادب.
ص: 87
مجادله از ديگر شيوه هاي تبليغي است. ريشه «جدل» به معناي استواري، استحكام و شدت است كه در كلام و مخاصمه به كار ميرود.(1) مجادله داراي انواعي است از جمله جدال به احسن و جدال به غير احسن. در آيات و روايات، به جدال احسن كه دعوت و گفتگويي بر اساس استدلال، حكمت، برهان و گفتار نيكوست، توصيه شده است.(2) همچنين آوردن برهان و استدلال، دليل بر صدق و راستي گفتار بيان شده است. (3) در مقابل آن «مراء» قرار دارد كه در آن فرد حتي از مقدمات باطل و كتمان حقيقت براي اثبات ادعاي خويش بهره مي گيرد. محاجه راه ديگر پيام رساني است و آن احتجاج و اعتراضي به همراه حجت و دليل است.
اخلاق مداري در كلام مقام معظم رهبري
مقام معظم رهبري بر اخلاق مداري در همه عرصه هاي حيات اجتماعي تأكيد كرده و بد اخلاقي را در صحنه هاي سياسي اجتماعي به ويژه در انتخابات نكوهش مي كند. از اين قبيل است:
حفظ نزاكت و طهارت و پاكيزگي انتخابات
سعي كنيد اين حركت زيبا و اين حركت عظيم مردمي را ] انتخابات[ _ كه حقيقتاً يك آزمايش بزرگ مردمي و ملي و اسلامي است _ با همان نزاكت و طهارت و پاكيزگي اي كه مطلوب اسلام است، پيش ببريد. البته متن و عموم مردم عزيز كشور ما همين طورند. سعي كنيد كدورت ايجاد نشود.
ص: 88
ملت ما اهل اخلاق و معنويت و عاطفه است. نگذاريد كه فضاي انتخاباتي، فضاي كدورت شود. هر كدام از نامزدها و طرفدارانشان، براي خودشان تبليغ كنند، اما دوستان و هم ميهنان و برادرانشان را كه احياناً از نامزد ديگري حمايت مي كنند، زخم خورده و رنج ديده و از خودشان مكدر نكنند. به اين نكته توجه كنيد. اين، خيلي مهمّ است.(1)
پرهيز از اتهام زني و اهانت به يكديگر
اين را هم همه توجه كنند كه بعضي از كارها مربوط به خودي ها نيست؛ مربوط به دشمن است. راه انداختن كاروان شادي در عصر عاشورا، مربوط به مردم انقلابي و مسلمان نيست. اين كارِ دشمن است… دستي آنها را حركت مي دهد، براي اينكه فضا را خراب كند؛ براي اينكه مردم را ناراحت كند؛ براي اين كه انتخابات را در نظر متدينان يك كار نامناسب جلوه دهد و چهره ها را خراب كند. البته مسئولان بايد بگردند و آن دست پنهان را پيدا كنند. من مؤكداً به مسئولان توصيه مي كنم و از آنها مي خواهم كه بگردند و آن دست هاي پنهاني كه اين زشتكاري ها را انجام مي دهند، پيدا كنند. از آنها نبايد گذشت.(2)
تاكيد بر رقابت سالم بدون تهمت زني و بدگويي
آنچه در انتخابات لازم است، رقابت سالم است؛ رقابت بدون تهمت زني و بدگويي به يكديگر است. فضاي انتخابات بايد سالم باشد.(3)
ص: 89
طرد قائلين به نرمش با امريكا
اگر كسي از نامزدهاي رياست جمهوري، كم ترين نشانه نرمشي در مقابل امريكا، در مقابل دخالت هاي دولت هاي غربي، در مقابل تجاوزهاي فرهنگي و سياسي بيگانگان نشان دهد، همه دنيا بايد بدانند كه ملت ما به چنين كسي قطعاً راي نخواهد داد و نيز در مقابل تهاجم فرهنگي بيگانه ايستادگي خواهد كرد. مواضع ملت ايران، همان مواضعي است كه به خاطر آن انقلاب كرده است.(1)
نامشروع بودن ترجيح خواست دشمن بر خواست ملت
هر دولتي در ايران اسلامي كه به مردم خود تكيه نداشته باشد، مشروع نيست. آن مسئولي كه خواست دشمن را بر خواست ملت ترجيح بدهد، در مقابل دشمن ضعف نشان بدهد و حاضر باشد ضعف خود را بر ملت تحميل كند، از مردم نيست؛ مردم چنين مسئول و دولت مداري را قبول ندارند.(2)
اما كساني كه روي مردم اثر مي گذارند _ كساني كه حرفشان، اقدامشان، عملشان، منششان، نوشته شان، روي مردم اثر مي گذارد _ چند خطر بزرگ آنها تهديدشان مي كند كه بايد بسيار مراقب باشند. يكي خطر خسته شدن است، يكي خطر راحت طلبي است، يكي خطر ميل به سازش است، يكي خطر چسبيدن به منافع نقد است.(3)
ص: 90
خوش بين نبودن به دشمن
بايد ايمان و پارسايي خودشان را تقويت كنند؛ بايد اتكاي خودشان را به لطف و فضل خدا زياد كنند؛ بايد به دشمن لحظه اي خوش بين نباشند؛ دشمن درصدد ضربه زدن است. اگر خواص يك كشور _ يعني نيروهايي كه با زبانشان، با قلمشان، با رفتارشان، با امضايشان، بر روي مسير يك ملت اثر مي گذارند _ ميل به سازش و راحت طلبي و زندگي مرفه و خوشگذراني پيدا كنند و از حضور در ميدان هاي خطر خسته شوند، آن وقت خطر تهديد مي كند.(1)
پرهيز از سازش با مخالفان ايمان، اصل حكومت اسلامي و ولايت الهي
با همه كساني كه با شما كاري ندارند و اهل صلح و سلامت و اخوت و برادري هستند، سازش كنيد. اما با كسي كه با فلسفه وجودي و اساس و ايمان شما و با اصل حكومت اسلامي و ولايت الهي مخالف است؛ سازش نكنيد. حواستان جمع باشد.(2)
اين به نظر من خيلي مهم است كه در تعامل با دنيا، انسان جاي خودش را بداند، خواست خودش را بداند، نيرو و قدرت خودش را بداند و بداند كه بايد چه كار كند.
ممكن است دو برادر از يكديگر گله هم داشته باشند، اما در مقابل كسي كه به خانه آنها حمله مي كند، دوش به دوش، بايد در كنار هم بايستند. (3)"
با وحدت و يكپارچگي، «كأنهم بنيان مرصوص»، مثل يك دژ
ص: 91
پولادين، در مقابل دشمن بايستيد؛ مثل چند برادر در يك خانه. ممكن است دو برادر از يكديگر كدورت و گله هم داشته باشند، اما در مقابل كسي كه به خانه آنها حمله مي كند، دوش به دوش، بايد در كنار هم بايستند. آحاد ملت بايد اين گونه باشند. اين، يكي از ويژگي هايي است كه در اين سنگر مي توانيد حفظ كنيد.(1)
كساني كه مسئولند؛ و كساني كه تصميم و اقدام و حركت و رفتار آنان، فقط رفتار يك شخص نيست؛ بلكه رفتار يك مجموعه است، رفتار يك جامعه است و گاهي در چشم ديگران، رفتار يك كشور است، بايد خيلي مراقبت كنند آنان بيش از ديگران مخاطب به خطاب الهي اند.(2)
هشياري و هوشمندي و احساس روزافزون مسئوليت
به نظر من وظيفه اي است كه در درجه اول قرار دارد _ هم براي مسئولان هم براي مردم _ به اعتقاد من، هوشياري و هوشمندي و احساس روزافزون مسئوليت است(3).
سنت گرايي
سنت گرايي براي جامعه ديني نقطه اتكايي فراهم مي كند تا با اطمينان و با اتكاي به معيارهاي مشخص براي سامان دهي به زندگي و رفع نيازهاي خود گام بردارد و تحول و تعالي را تشخيص داده، ارزيابي دقيق از موقعيت خود بنمايد. پس سنت گرايي به معناي كهنه گرايي و تعصب كور
ص: 92
و بدون مبنا به گذشتگان و نداشتن روحيه آينده گرايي و ركود نيست. سنت در اين معنا، حقيقتي آسماني، الهي، مقدس و واقعيتي پر نشاط و زنده است و مجراي زندگي و مسير استمرار تحولاتي است كه همواره نو و تازه است. سنت در اين تعريف، با حفظ خصوصيات ياد شده از دوام، ثبات و استمرار زماني برخوردار است و در مواردي هم كه تغيير زماني را مي پذيرد، همچنان از چهره اي ازلي و باطني ابدي بهره مند مي باشد. در عمق سنت معرفت و آگاهي نهفته است. ولي آنچه تحت عنوان بنيادگرايي در ادبيات غربي اراده مي شود به معناي فرسودگي و كهنگي است.
سنت در برداشت اسلامي مرادف دين، شريعت و مطابق با اراده تشريعي خداوند است. سنت شيوه اي از زندگي و زيست است كه عقل به تنهايي عهده دار شناخت آن نيست، بلكه وحي و شهود ديني نيز در تعيين آن دخيل است. انساني كه از شهود الهي محروم باشد، سنت را با دو منبع «عقل» و «نقل» شناسايي مي كند. سنت براي سالكي كه به آن عمل مي كند طريقة وصول به شرع و شيوة گشايش راز است، نوعي از علم است علمي كه به شهود خالص و ناب ديني استوار است. زوال سنت هنگامي آغاز مي شود كه يقين اعم از آنكه شهودي يا حصولي باشد از آن گرفته شود. سنت كاري مطابق عادت نيست، تمامي احكام و مقررات الهي است كه از عقل و نقل گرفته مي شود. پس قوام سنت به تداوم و ثبات زماني آن نيست، بلكه قوام آن به حقيقت الهي آن است.
تقابل بين سنت و تجدد وقتي حاصل مي شود كه صورت تجسد يافته آن از نگاه غيرديني تعريف شود، سنت با تجدد در تقابل نيست، بلكه نو بودن صفت مستمر و هميشگي سنت است. (1)
ص: 93
براساس اين ديدگاه مي توان چنين استنباط كرد كه رسانه ها در صورتي كه در مسير بيان و تحكيم عقل و نقل باشند سنت را ترويج نموده اند و سنت گرايند.
نداشتن ملاك و معيار موجب مي گردد تا در جامعه مدرن، «افراد در جهان زيست چندگانه، قرار بگيرند. جهان زيست جوامع سنتي، معمولاً بر نظم مبتني بر دين استوار بود و افراد در همة عرصه هاي زندگي در «همان جهان» زندگي مي كردند. ولي در جوامع مدرن، در همه سطوح چندگانگي بروز كرده است و وجه اساسي اين چندگانگي بروز دوگانگي dichotomy در عرصه هاي عمومي و خصوصي است. فرد در جامعه مدرن، از وجود نوعي دوگانگي بين جهان زيست خصوصي و جهان نهادهاي كلان عمومي آگاه است و در پيوند با اين دو جهان جا به جايي بين زيست جهان هاي مختلف را تجربه مي كند.
فرد تلاش مي كند در جهان زيست خصوصي، نظمي مبتني بر معاني وحدت بخش ايجاد كند. به عبارت ديگر، فرد در جهت ساخت و نگهداري «جهان خانه»home world تلاش مي كند. چنين كار متهورانه اي مخاطره آميز و نامطمئن خواهد بود. ازدواج ها به جر و بحث كشيده مي شود. فرزندان به طور معمول به طرز ناراحت كننده اي از جهان پدران و مادران خود مهاجرت مي كنند. اين امكان وجود دارد كه فرد به هر دليل ناراضي از سامان زندگي خصوصي خويش شخصاً به جستجوي چندگانگي در تماسهاي خصوصي ديگر خود بپردازد. چنين جستجويي براي معاني خصوصي رضايت بخش تر، ممكن است از روابط نامشروع خارج از زناشويي گرفته تا تجارب مربوط به فرقه هاي عجيب و غريب مذهبي تغيير كند.
ص: 94
فرآيند چندگانه شدن هر دو قلمرو عمومي و خصوصي در جامعه مدرن، به ويژه در ارتباط با دو تجربه خاص مدرن يعني شهرنشيني مدرن و ارتباطات جمعي مدرن رو به گسترش بوده است. شهري شدن آگاهي، حاصل پيدايش و رشد رسانه هاي ارتباط جمعي مدرن بوده است. ارتباط با اين رسانه ها، به معناي درگير شدن در شهري كردن دائمي آگاهي است. و چند گانگي ذاتي اين فرآيند است و اين فرآيند «جهان خانه» فرد را سست مي كند گرچه در روستا سكونت داشته باشد.»(1) اين تجربه چند گانگي جهان زيست حتي به زندگي كودكان نيز وارد مي شود. گفت اين افراد هرگز داراي يك «جهان خانه» يكپارچه و بدون چالشي نبوده اند. هم زيستي اين جهان هاي چندگانه، گاهي تحت عنوان «مردم سالاري» و «پيشرفت باوري» مشروعيت مي يابد.
هويتي كه در اين نگاه، به معناي بخشي از يك ساختار معين آگاهي است، در جامعه مدرن، داراي مشخصه باز بودن، تفكيك شده، و انديشنده است، باز است چون همواره ناتمام است، تفكيك شده است چون فرد براي يافتن جاي پاي خويش در واقعيت بيش از پيش به جستجوي درون خود مي پردازد تا بيرون از خود. انديشنده است، چون بايد در جهان زيست چندگانه، به دنبال گزينش و انتخاب گشت. برخلاف جهان پيش از مدرن، كه «بودن در كاشانه خود» است و پيش انگاشت جهاني زيست بديهي تصور مي شود و سرانجام اينكه هويت مدرن، هويت مشخصاً فرديت يافته است.
چندگانه شدن زيست جهان هاي اجتماعي، تأثير عمده اي در حوزه دين داشته است. دين، ساختاري شناختي و هنجاري است كه احساس
ص: 95
بودن در كاشانه خود، در جهان هستي را براي انسان ممكن مي سازد. به زعم پيتر برگر، اين موقعيت در جهان مدرن سست شده و مشهورترين پيامد اين تحول «خصوصي شدن دين» بوده است. بدين معنا كه دين را روانه عرصه خصوصي جهاني زيست افراد كرده است و مردم همچنان از تشريفات قديمي ديني در عرصه هاي شخصي زندگي شان الگو مي گيرند. اين فرآيند موجب شده تا دين خصلت قطعي خود را از دست بدهد و به موضوعي انتخابي بدل شود. باور ديني، حكم تجربه جمعي را نداشته و تجربه اي شخصي محسوب مي شود. و اين وضعيت موجب شد تا انسان مدرن از عميق تر شدن وضع «بي خانماني» خويش در رنج باشد. چنين وضعي، به طور طبيعي، احساس دلتنگي خاصي را به دنبال دارد. دلتنگي براي بازگشت به احساس بودن در مأواي خود در رابطه با جامعه، خويشتن و سرانجام جهان هستي. (1)
بر مبناي آموزه هاي اسلامي ياد خدا و خداگرايي موجب آرامش و قرار گرفتن در كاشانه است و بدون آن انسان در سرابي قرار مي گيرد كه هيچ گونه تنوع و دگرگوني او را راضي و خشنود نخواهد كرد. با اين اصل فطري، رسانه اسلامي خود را از تنوع گرايي مبتني بر خواهش هاي غريزي سيري ناپذير، دور داشته و ارزش هاي انساني را رعايت مي كند. از سوي ديگر اين دين، هم براي ساحت هاي فردي و هم براي ساحت هاي اجتماعي داراي برنامه است.
مقابله با حساسيت زدايي و افزايش آستانه تحريك
از اقتضائات حماسه آفريني، حضور جدي و مستمر و آگاهانه در صحنه است. ناتوي فرهنگي تلاش مي كند اين روحيه نشاط و پويايي را از
ص: 96
جامعه انقلابي بگيرد. اسلام هراسي، توهين به مقدسات اسلامي و درگير كردن اذهان مردم به امور انحرافي و تخديري چون مسائل جنسي با اين هدف شوم صورت مي گيرد. به عبارت ديگر دشمنان انقلاب اسلامي تلاش مي كنند با حساسيت زدايي و بي تفاوت كردن مردم، آستانه تحريك را بالا برده، آستانه اختلاف را كاهش دهند تا فضاي شعوري و ادراكي و تشخيص دوست و دشمن مشوش گردد.
محركي كه اضطراب ايجاد مي كند، اگر با محركي كه با اضطراب ناهمساز است همراه شود، اضطراب ايجاد نمي شود يا كم مي شود. و هر قدر تكرار شود و شدت و ضعف آنها تنظيم شود، در نهايت به جايي خواهد رسيد كه محرك اضطراب زاي اوليه مي آيد و اضطرابي نمي آورد. همراه كردن محرك اضطراب زا با محرك ضد اضطراب، حساسيت زدايي است و اگر طي چند مرحله و با برنامه اجرا شود آن را حساسيت زدايي منظم مي ناميم. اين جريان در سه مرحله صورت مي گيرد. اين پديده در حساسيت زدايي ديني به خوبي نمايان است. بي حرمتي به مقدسات اضطراب زا است، اما با ورود موارد اضطراب زا از ضعيف به شديد، حساسيت زدايي صورت مي گيرد.
حداقل انرژي لازم براي تحريك يك عضو از بدن را آستانة تحريك آن عضو مي گويند. مخاطبان نيز از نظر حساسيت نسبت به موضوعات ارائه شده داراي آستانه تحريك متفاوت اند. آستانه تحريك به عوامل مختلف رواني، ذهني، زماني، مكاني، سني، جنسي، كيفيت پيام، موقعيت اجتماعي، فرهنگي و. .. بستگي دارد و قابل كاهش و افزايش است. آنچه تحت عنوان، تسامح و تساهل يا غيرت و تعصب، سعه صدر يا ضيق صدر و امثال آن ارائه مي گردد بستگي به آستانه تحريك مخاطبان دارد.
ص: 97
حساسيت زياد، نشان دهنده آستانه تحريك پايين است. اصولاً در مسائلي كه به باورهاي جامعه بستگي دارد، از قبيل دين، ملت، قوم و ارزش هاي اجتماعي ديني داراي اهميت، افراد جامعه داراي آستانه تحريك پايين هستند و عناصر هنجاري در مرحله بعد قرار دارند. اين مفهوم با حساسيت زدايي ارتباط دارد.
آستانه اختلاف، بيان كننده تعداد تفاوتي است كه بايد بين دو محرك همگون موجود باشد تا ارگانيزم دوتا بودن آنها را احساس كند. يك صوت چه تعداد بايد تغيير يابد تا گوش ما آن را متفاوت از صداي قبلي احساس كند؟ در يك نور رنگي چقدر تغيير بايد حاصل شود تا چشم ما آن را غير از رنگ قبلي ببيند؟ آن تعداد تفاوتي كه بايد ايجاد شود آستانه اختلاف آن اندام است. اين قانون در فرهنگ و جامعه نيز حضور دارد و به عنوان يكي از زمينه هاي موجود در پيام دهي ما مؤثر واقع مي شود. به عنوان مثال اگر در يك جا، در آن واحد سي نفر در اثر ترور كشته شوند، براي مخاطبان، قابل توجه تر است تا به صورت پراكنده صد نفر به قتل برسد. چنان كه هم اكنون اخبار كشتار مردم در عراق چنين وضعيتي دارد كه به خاطر پراكنده بودن، مخاطبان را متوجه عمق فاجعه نمي كند.
در همين ارتباط «تئوري توجه» نيز قابل بررسي است. حواس انسان در هر لحظه محرك هاي بي شماري را از محيط اطراف دريافت مي كند كه از ميان آن ها فقط تعداد اندكي براي ادراك و ساير فرآيندهاي ذهني برگزيده مي شود. بسياري از محرك ها از محدوده دريافت هاي حسي فراتر نمي روند يعني به آن ها توجه نمي شود.
رسانه ملي با درك درست سازوكارهاي روان شناختي و ارتباطاتي
ص: 98
مي تواند از ترفندهاي دشمنان پرده برداشته، از هويت انقلابي و اسلامي صيانت نمايد.
بهره گيري از سرمايه هاي فرهنگي _ اجتماعي
از اقتضائات حماسه آفريني، شناخت درست سرمايه ها، تبديل آنها به سرمايه هاي ديگر و بهره گيري بهينه از آنهاست.
مبناي بحث در سرمايه اجتماعي توجه به عناصري است كه اعتماد اجتماعي را به وجود مي آورد و بر رفتار جمع گرا مي افزايد و علقهها و وابستگيها را در سطح خرد، مياني (توليد نهادها و شبكه ها) و كلان تقويت مي كند.
سرمايه اجتماعي به مثابه شالوده يك جامعه است. ريشه در سرمايه هاي فرهنگي دارد. با اتكاي به سرمايه فرهنگي است كه كمك كردن به ديگران عبادت و بي تفاوتي گناه تلقي مي شود، بدبيني سرزنش مي شود و حق برادري و حق همسايگي تعريف خود را مي يابد. و روحيه تعاون رواج مي يابد.
با بهره گيري از سرمايه فرهنگي _ معنوي همچون مهدويت گرايي است كه اميد و نشاط در جامعه ايجاد مي شود و امنيت رواني _ اجتماعي برقرار مي شود. روابط و مناسبات اصلاح و اقتدار اسلامي پديدار مي گردد.
از سرمايه هاي اجتماعي جامعه ايران، وجود قوميت هاي مختلف همگرا و عاشق اسلام و ايران است. در ايران با وجود وجود تكثر قومي، احساس تعلق مشترك و ايراني بودن در ميان اقوام ايراني بالا است و حضور در صحنه هاي اجتماعي و سياسي به طور مشترك در ميان آنها
ص: 99
جريان دارد. بي دليل نيست كه امام خميني عشاير را از سرمايه هاي ايران مي دانست. مردم ايران با همين روحيه همبستگي و با استفاده از نمادها و ارزش هاي مشترك در طول تاريخ اين كشور را حفظ كرده اند. انقلاب اسلامي و دفاع مقدس نيز افتخار مشترك آنها است و در مديريت جامعه نيز همه اقوام ايراني مشاركت دارند و هيچ كدام احساس انزوا نمي كنند. توجه به اين تكثرگرايي در حدي است كه اقليت هاي بسيار كوچك و داراي جمعيت محدود هم داراي كرسي نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي هستند. دشمن در تلاش است اين فرصت را به تهديد تبديل كند و نقش صداوسيما براي خنثي سازي اين نقشه شوم دشمن با برنامه ريزي در حد ملي و استاني بسيار حائز اهميت است.
يكي ديگر از سرمايه هاي فرهنگي حماسه آفرين، زنده بودن روحيه امر به معروف و نهي از منكر در جامعه است. با اين روحيه همه افراد جامعه نسبت به سرنوشت فردي و جمعي خود حساس خواهند بود امر به معروف و نهي از منكر علاوه بر آگاه كردن، ايجاد انگيزه مي كند. به عبارت ديگر هم توليد فكر مي كند و هم توليد اراده و اين دو عنصر لازمه تمدن سازي هستند. نتيجه فقدان اين سرمايه اساسي در جامعه بي اعتنايي است. در اين راستا صداوسيما مي تواند نقشي اساسي ايفا كند و مردم را به سوي مشاركت اجتماعي و تقويت شبكه هاي اجتماعي نظير خانواده، هيئات مذهبي، مساجد، احزاب سوق دهد. همان طور كه بر مبناي اين سرمايه، احزاب سياسي با برخورداري از سازوكار تعاملي اسلامي مشاركت هاي سياسي و اجتماعي را افزايش داده و از بداخلاقي هاي تشكيلاتي در امان خواهند ماند. صداوسيما مي تواند با برجسته كردن رفتارهاي سياسي ناپسند، اذهان مردم را براي گزينش
ص: 100
صحيح آماده كند و زمينه اصلاح رفتار احزاب بد اخلاق يا طرد آنها را فراهم مي سازد.
حوزه هاي علميه يكي ديگر از سرمايه هاي عظيم جامعه ماست كه صداوسيما مي تواند نيز با برقراري ارتباط گسترده تر با اين مرجعيت علمي و مذهبي مي توان بر اقتدار خويش و اعتماد مخاطبان بيفزايد.
بهره گيري از سرمايه سيره پيشوايان ديني و سرمايه تاريخ پر افتخار شيعه و نهضت هاي اسلامي مي تواند بر غرور اسلامي و ايراني بيفزايد و موجب افزايش اقتدار ملي گردد. به راستي در كدام جامعه و فرهنگي مي توان سرمايه هايي چون نهضت عاشورا و اعتقاد به مهدويت نظير آنچه در باورهاي شيعي وجود دارد سراغ گرفت. مگر نه اين است كه به قول امام راحل محرم و صفر بود كه انقلاب ايران را به پيروزي رساند و مگر نه اين است كه كلمه توحيد و توحيد كلمه رمز پيروز انقلاب گرديد و همان رمز ماندگاري انقلاب نيز همان است. اعتقاد به ولايت فقيه از امتيازات و سرمايه هاي فرهنگي ماست كه بايد در جهت آشنايي و معرفت افزايي جامعه نسبت به آن اهتمام ويژه مبذول گردد. سرمايه هاي فرهنگي ايام الله هاي مختلف و دهه هاي مبارك مربرط به انقلاب و دفاع مقدس نيز داراي آثار فراواني است. مردم سالاري اسلامي به عنوان نوع متمايز و منحصر به فرد كه هم صلاحديد اكثريت را با خود دارد و هم از محتوا و مصلحت گرايي اسلامي برخوردار است، يك سرمايه بي نظير است كه بايد ابعاد و مزاياي آن واكاوي و معرفي شود. نماز جمعه نيز در همين راستا بايد مورد تجليل و تكريم قرار گيرد.
عقلانيت اسلامي و معنويت و عرفان ناب عدالت محوري و عفاف از ديگر سرمايه هاي ديني ماست. بي دليل نيست كه فارابي در ترسيم مدينه
ص: 101
فاضله شجاعت، عفاف و عدالت را اركان فضيلت معرفي مي كند. در كدام مكتب مي توان منطق گرايي اسلام را سراغ گرفت، معنويت و عرفان به دور از رياضت هاي غير منطقي و آزار دهنده را يافت و بر اعتدال و عفاف تكيه نمود. خليفه اللهي انسان را با گواه انبيا و اوليا الهي تبيين نمود و دنيا و آخرت را دو روي يك سكه ديد.
يكي ديگر از سرمايه هايي كه بايد بدان توجه كرد و صدا و سيما نيز مي تواند از آن بهره گيرد، گرايش مثبت جوامع مختلف اسلامي و غير اسلامي به ايران است. با بهره گيري از سرمايه انقلاب اسلامي ايران است كه حزب الله در لبنان و حماس در فلسطين و جنبش هاي مردمي ديگر مسير مبارزه خود را يافته اند، بيداري اسلامي مرهون اين سرمايه است.
فرصتي كه جهاني شدن و توسعه گسترده وسايل ارتباط جمعي در پيش ما نهاده نيز ما را در پيش برد اهداف كمك مي كند. گرچه «غرب با ارائه تصوير منفي از چهره مسلمانان، ايدئولوژي اسلام را به عنوان يك دشمن جديد بعد از كمونيسم، در اذهان عامه مردم جا انداخته است. پژوهش هاي عمومي غربيان گواهي مي دهد كه اكثريت مردم غرب احساس مي كنند كه اسلام مهم ترين عنصر نامطلوب عصر آينده خواهد بود. در مقابل، مسلمانان نيز احساس مي كنند كه جهانيان از رنج و عذابي كه دامن گير جامعه مسلمانان شده (مثلاً در بوسني، فلسطين و كشمير) تغافل مي كنند.»(1) ولي جهاني شدن با نفوذ پذير ساختن مرزها و افزايش چشم گير برخوردهاي فرهنگي، آگاهي انسان ها را از عناصر فرهنگي ديگر مانند هنجارها، ارزش ها، آداب و اديان بيشتر كرده است.
ص: 102
جهاني شدن مي تواند حساسيت هاي بومي، محلي و هويتي را برانگيزد و از اين ديدگاه نه تنها موجب تضعيف هويت و دانسته هاي بومي نمي گردد بلكه با پالايش دانسته هاي بومي موجب تقويت آن مي گردد. در شرايط جهاني شدن زمينه رشد و بالندگي جوامع ولو با تأخير فراهم مي شود و ديگر نمي توان از اطلاعات انحصاري يا دانش انحصاري بحث كرد، رقابت هاي منطقه اي و در گستره محدود را به رقابت در سطح جهاني خواهد كشاند و در اين زمينه فرهنگ ها و اديان و تمدن هايي پيشرو خواهند بود كه از استحكام منطقي و عقلاني بيشتر برخوردار باشند. پس گرچه جهاني شدن با خود نوعي جهاني سازي فرهنگ و ايدئولوژي خاصي را به همراه مي آورد، اما در عين حال درك تمايزها، هويت هاي ديني، فرهنگي، ملي و محلي و احترام به ارزش ها و هنجاري هاي مذهبي ملل مختلف را نيز به همراه دارد.
بر اين اساس است كه برخي بر اين باورند كه جهاني شدن هاي متكثري در جهان در حال شكل گيري است كه از محوري ترين حلقه هاي جهاني «جهاني شدن ديني» است. با رعايت اصول عزت، حكمت و مصلحت در فضاي جهاني مي توان حضور مؤثري را به منصه ظهور رساند و در اين خصوص نقش صدا و سيما بي بديل است. توجه به ارزش هاي جهان شمول اسلامي مي تواند بر كارآيي اين نهاد عظيم بيفزايد. برخي از اين كه از اين ارزش ها عبارتند از:
احترام به اديان توحيدي و به رسميت شناختن آن ها در مقاطع زماني و مكاني خاص.
تأكيد بر حقوق مستضعفان جهان.
نفي تبعيض ها و ارائه نمونه هاي تبعيض و نابرابري ها در جهان.
ص: 103
ترسيم الگوي عدالت محور اسلامي.
ارائه سبك زندگي مسالمت آميز اهل اديان و مذاهب در سايه نظام اسلامي.
جايگاه نهاد خانواده و نقش اساسي زن در خانواده و تبيين موقعيت زن در اسلام.
نفي و طرد و نقد آلودگي هاي محيط زيست و نقش مخرب و غير مسئولانه سيستم سرمايه داري در اين عرصه.
تبيين سعادت حقيقي و دنيوي و برقراري امنيت رواني و اجتماعي در سايه سار حكومت اسلامي.
پاسخگويي مستدل به اسلام هراسي و ايران هراسي.
به نمايش گذاشتن تكثر قومي و فرهنگي همراه با انسجام و همگرايي و همگوني جامعه.
لزوم استفاده از قدرت معنوي براي پيروزي در برابر چالش هاي پيشرو.
توجه به ارزش هاي اسلامي
ايجاد جذابيت و ماندگاري در ارزش هاي اسلامي از طريق بهره گيري از هنر با تأكيد بر:
اصالت دادن به كانون خانواده.
توجه به مسئله عفاف و حجاب.
آشنايي كامل با حقوق زن در اسلام و شناخت مباني آن.
آشنايي با آسيب هاي گرايش هاي فمينيستي.
توجه به آسيب هاي فرهنگ سكولار.
ص: 104
نهادينه سازي فرهنگ ولايت مداري در همة عرصه هاي فردي و جمعي و تقويت مراكز مفيد، سازنده و فعال در عرصه ولايت و انتظار.
مقابله با تهاجم دشمنان و معاندان و پاسخ گويي به موقع و مستدل به شبهات در عرصه هاي مختلف.
ترويج ادبيات سياسي انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي همان طور كه از استقلال مبنايي برخوردار است؛ از استقلال واژگاني و مفهومي نيز بهره مند است و روح و معناي آن را مي توان از واژگان، مفاهيم و تأكيدهاي رهبران آن شناخت. حفظ و بالندگي اين نظام مستلزم شناخت اين مقولات و ترويج و زنده نگه داشتن آنها است و بديهي است رسانه ملي در اين خصوص نقش ممتازي دارد.
به عنوان مثال واژه برادر در ادبيات انقلاب داراي بار ارزشي فراواني بود كه متأسفانه بي توجهي به آن موجب كاهش به كارگيري آن شد. بر اين اساس در اين بخش به تعدادي از اين مفاهيم اشاره مي شود. از قبيل: مستضعف، مستكبر، كاخ نشين، كوخ نشين، اسلام ناب محمدي، اسلام امريكايي، اسلام مترقي، فقه جواهري، مشاركت مردمي، نظارت دولت، مردم سالاري ديني، تهاجم فرهنگي، ناتوي فرهنگي، جنگ نرم.
واژه مستضعف و مستكبر از واژگان شناخته شده در ادبيات امام خميني است. مستضعف از ريشه «ضعف» به معناي كسي است كه او را به ضعف كشانده و در بند و زنجير كرده اند. مستضعف كسي نيست كه ضعيف ناتوان و فاقد قدرت باشد، بلكه كسي است كه نيروهاي بالفعل و
ص: 105
بالقوه دارد، اما از سوي فاعل دومي، سخت در فشار قرار گرفته است. امام خميني در وصيت نامه سياسي الهي خويش مي فرمايد:
و شما اي مستضعفان جهان و اي كشورهاي اسلامي و مسلمانان جهان بپاخيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد و از هياهوي تبليغاتي ابرقدرت ها وعمال سرسپرده آنان نترسيد؛ و حكام جنايت كار كه دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزيز تسليم مي كنند از كشور خود برانيد؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گيريد و همه در زير پرچم پرافتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخيزيد؛ و به سوي يك دولت اسلامي با جمهوري هاي آزاد و مستقل به پيش رويد كه با تحقق آن، همه مستكبران جهان را به جاي خود خواهيد نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهيد رساند. به اميد آن روز كه خداوند تعالي وعده فرموده است.(1)
مستضعف انواع و اقسامي دارد: مستضعف فكري، فرهنگي، اقتصادي، اخلاقي و سياسي؛ و آنچه قرآن بيشتر روي آن تكيه كرده، مستضعفين سياسي و اخلاقي است. (2)
به اعتقاد سيد محمد باقر صدر، با بروز اختلاف در ساحت اجتماعي زمينه استقلال براي صاحبان موقعيت فراهم شد و جامعه به افراد قوي, ضعيف و متوسط تقسيم شد و مستقلين و مستضعفين به وجود آمدند و جامعه وحدت فطرياش را از دست داد, ديدگاه صدر را به صورت زير مي توان ترسيم كرد.
ص: 106
از اين بحث ضرورت بازسازي روحي, معنوي و تربيتي از سوي انبيا آشكار مي گردد كه بدان «جهاد اكبر» گويند. و نيز ضرورت بازسازي
ص: 107
ارتباطات و مناسبات اجتماعي و مبارزه با استكبار كه بدان «جهاد اصغر» گويند. در اين مسير نياز به شاهد و گواه هست تا ميزان عمل و درستي راه باشد كه همانا پيامبران و اولياي الهي هستند. اين خط شهادت از انبيا آغاز شده, به اوصيا رسيده و پس از آن به مرجعيت ديني مي رسد. پس مرجعيت ديني محافظ بر شريعت و رسالت است و با اجتهاد گواه امت است.
در نتيجه حكومت طاغوت و مستكبران بر جامعه, مردم به چند دسته تقسيم ميشوند:
ظالم و مستضعف: در اين جوامع ظالمان به ظالمان كمك ميكنند و به حمايت از فرعون مي پردازند. وَلَوْ تَرَي إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَي بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ. (سبأ: 31)
در كنار ظالمان همواره يك عده افراد حاشيهاي و متملق به وجود ميآورند كه آنها گرچه خود ظلم نميكنند ولي دائم ثناگوي فرعونيان هستند. وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَي وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءهُمْ وَنَسْتَحْيِ_ي نِسَاءهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ. (اعراف: 127)
توده همج الرعاع جماعتي هستند كه تنها آلت دست ظالمانند. حتي ظلم را هم لمس نمي كنند و ابتكار و خلاقيتي از خود بروز نمي دهند. «وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا». (احزاب: 67) اميرالمؤمنين7 فرمود الناس ثلاثه: عالم رباني؛ متعلم علي سبيل النجاه و همج رعاع ينعقون مع كل ناعق.(1) فرعونيان
ص: 108
مي خواهند اين طايفه زياد باشند و امامان حق تلاش مي كنند اينان را به گروه دوم ملحق كنند.
گروهي كه ظلم به خودشان را هم منكرند و با قضيه كنار آمدهاند. اِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَ_ئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِيرًا. (نساء: 97) اينها مي دانند مورد ظلمند و مشاعرشان را از دست ندادهاند اما تن به زير بار ظلم داده, خود را خوار كردهاند.
گروهي به رهبانيت و گوشهنشيني گرايش مييابند. دو دسته هستند: عدهاي كه نميخواهند دامانشان به آلودگي اجتماع متلوث شود.
قَفّيْنا عَلي آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفّيْنا بِعيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ اْلإِنْجيلَ وَ جَعَلْنا في قُلُوبِ الّذينَ اتّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِيّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ فَما رَعَوْها حَقّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الّذينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (حديد: 27)
اين وضعيت چون با خلافت انسان منافات دارد خداوند آنرا مذمت كرده است. دستهاي ديگر كسانياند كه اداي رهبانيت در آوردهاند و قصد فريب مردم را دارند. و در واقع رهبانيت پيشه نيستند.
إِنّ كَثيرًا مِنَ اْلأَحْبارِ وَ الرّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ وَ الّذينَ يَكْنِزُونَ الذّهَبَ وَ الْفِضّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ (توبه: 34)
طايفه ششم كساني هستند كه مورد ظلم فرعونيان قرار ميگيرند و خوار و ذليل ميشوند و كرامت آنها نابود ميشود
ص: 109
وَ إِذْ نَجّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ في ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظيمٌ(1) (بقره: 49)
وقتي جامعه وحدت فكري خود را از دست داد و به تشتت گراييد، ديگر امت باقي نميماند بلكه شبه امت ميشود.
همچانكه قرآن ميفرمايد:
لا يُقاتِلُونَكُمْ جَميعًا إِلاّ في قُرًي مُحَصّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَديدٌ تَحْسَبُهُمْ جَميعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتّي ذلِكَ بِأَنّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ (2) (حشر: 14)
در اين حالت چند اتفاق متصور است :
با جنگ از خارج مواجه ميشوند. زماني كه هر كس به فكر خويش است و در نتيجه تفرقه و ضعف در جامعه ايجاد شده است.
با از دست دادن نمونه آرماني، به دنبال نمونه آرمانيهاي ديگران ميگردند ( از خود بيگانگي) و در اعماق جامعه بذر و نطفه تحولخواهي براي اعاده خويش صورت پذيرد. اين دو جريان در عصر استعمار اتفاق افتاده است. اقدامات رضاخان و آتاتورك نمونه جريان دوم و جريانهاي اسلامي نمونه جريان سوم است.
امام خميني رحمة الله در باب استضعاف و استكبار(3) ميفرمايد: «اراده خداوند
ص: 110
تعالي بر آن است كه با رهبري حكيمانه انبياي عظام و وارثان آنان، مستضعفين را از قيد حكومت طاغوتي آزاد و سرنوشت آنان را به دست خودشان بسپارد. »(1) ايشان ايالات متحده امريكا را پرچمدار استكبار در دوران معاصر ميداند و لقب «شيطان بزرگ» به او ميدهد. بعد عقيدتي اين دو جريان دوگانه «شيطان بزرگ» و «نيروي ايمان» است. (2)تعبير «جنگ فقر و غنا»، «كوخ نشيني و كاخ نشيني»، «پابرهنگان و مرفهين» از سوي امام خميني به بعد اقتصادي اين دو جريان اشاره دارد.
بعد سياسي-اجتماعي اين جريان نيز، «استضعاف» و «استكبار» است. وقتي اين دوگانهها در اين منظومه قرار مي گيرد، منظور حضرت امام از اين نزاع تاريخي بسيار دقيق مشخص مي شود. اين تعابير دقيق، دو ثمره عملي دارد: اولاً ملاك مرزبندي جريانهاي مختلف را در همه ابعاد شفاف مي كند، و هر شخص يا جرياني مي تواند نسبت خود را با اين منظومه مشخص كند. ثانياً ظرفيت هاي حداكثري دين را در عرصه سامان دهي و جهت دهي نيروهاي اجتماعي و در جهت به هم زدن موازنه هاي ناعادلانه قدرت موجود در جامعه بين المللي، تبيين مي كند. سخنان ذيل(كه در نوفل لوشاتو ايراد شده اند) همه مويد اين معنا هستند:
«(انبيا) مأمور تحرك بودند؛ تحرك اينكه مردم مُسْلم و ضعفا را، مستضعفين را بشورانند بر اين اشخاصي كه دارند مال مردم را مي خورند.»(3)
جنگهايي كه پيغمبر در زمان حياتشان فرموده اند، بعد از اينكه اسباب جنگ فراهم شد برايشان، اين جنگها هميشه با زورمندها بوده
ص: 111
است؛ با آنها، مثل ابوسفيان و امثال آنها كه قدرتمندها بودند، و اينها منافع ملتها را، ملت خودشان را، مي خواستند براي خودشان [غارت] بكنند؛ و ظلم و ستمكاري و بي عدالتي رايج بوده است؛ و جنگهايي كه واقع شده، بين مستضعفين بوده و اين مردم طبقه سه، اين فقرا با اين زورمندها و اينهايي كه مي خواستند حق فقرا را بخورند؛ بسيار آيات در [باب] جنگ هست و در جدالِ با اينها؛ و در تمام قرآن اگر پيدا بكنيد يك آيه اي كه مردم را بگويد با اينها ملايمت كنيد و برويد توي خانه تان بخوابيد تا اينها هر كاري [مي] خواهند بكنند، بكنند؛ اگر اين جور پيدا شد، آن وقت حق دارد كسي بگويد كه اين قرآن آمده است و دين آمده است، افيون است؛ افيون معنايش اين است كه مثل ترياك، اين مواد مخدِّره كه استعمال مي كنند و انسان بعد از استعمالش به چرت مي رود، قرآن آمده است كه مردم را به چرت وادار كند!(1)
امام خميني رحمة الله در بعد ايدئولوژيك اين دو جريان تركيب « اسلام ناب» در مقابل «اسلام امريكايي» به كار ميبرد و جريان حامي استكبار در دنياي اسلام، از جمله وهابيت را در طيف اسلام امريكايي قرار ميدهد. ايشان اسلام ناب را اسلام مترقي ميداند كه بر پايه فقه جواهري و از خاستگاه مكتب اهل بيت: ارائه ميگردد. بنابراين ايشان ضمن نوآوري در بسياري از مسائل سياسي و اجتماعي، آنها را در متن فقه جواهري و روش شناسي رايج در حوزههاي علميه قرار ميدهد. در پاسخ به خبرنگار زني كه چون امام او را پذيرفته، اسلام را مترقي ميداند امام با اعتماد به نفس پاسخ قاطعي ميدهد و ميفرمايد :
ص: 112
اينكه من شما را پذيرفته ام، من شما را نپذيرفته ام! شما آمده ايد اينجا و من نمي دانستم كه شما مي خواهيد بياييد اينجا! و اين هم دليل بر اين نيست كه اسلام مترقي است به مجرد اينكه شما آمديد اينجا! اسلام مترقي است. مترقي هم به اين معني نيست كه بعضي زنها يا مردهاي ما خيال كرده اند. ترقي به كمالات انساني و نفساني است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملكت است نه اينكه سينما بروند و دانشگاه بروند. و اينها ترقياتي است كه براي شما درست كرده اند و شما را به عقب رانده اند؛ و بايد بعداً جبران بكنيم. شما آزاديد در كارهاي صحيح. در دانشگاه برويد و هر كاري كه صحيح است بكنيد؛ و همه ملت در اين زمينه ها آزادند. اما اگر كاري خلاف عفّت بكنند و يا مضر به حال ملت -خلاف مليت- بكنند، جلوگير مي شود؛ و اين دليل بر ترقي اسلام است. (1)
امام خميني اهل كتاب و مسيحيان را مورد خطاب خود قرار ميدهد و آنها را به درك درست شرايط دعوت ميكند. ايشان در پيامي به مسيحيان جهان ميفرمايد:
درود بر روحانيون و احبار و رهبانان كه با تعاليم عيسي مسيح، نَفْس سركشان را به آرامي دعوت مي كنند! درود بر ملت آزاده مسيح، آنان كه از تعاليم آسماني عيسي روح اللَّه برخوردارند!
من به اسم ملت مظلوم ايران از شما ملت مسيح مي خواهم كه در روزهاي متبرك خود به ملت ما كه گرفتار سلطان
ص: 113
ستمكارند، دعا كنيد و فرج آنان را از خداي بزرگ بخواهيد. من از شما ملت بزرگ مي خواهم كه سران بعضي كشورهاي مسيحي را كه با قدرت شيطاني خود از شاه ستمگر پشتيباني مي كنند و ملتي را در زير فشار ظلم خرد مي كنند، هشدار دهيد و آنان را به تعاليم حضرت مسيح آشنا كنيد. من از روحانيت مسيح مي خواهم كه سران بعض كشورهاي قدرتمند را نصيحت كنند و پشتيباني آنان را از كسي كه پشت به تعاليم آسماني نموده، تقبيح نمايند. قرآن كريم، حضرت مسيح را به عظمت ياد نموده و حضرت مريم را تنزيه فرمود؛ بر ملت مسيح است كه دينْ خود را به ملت مسْلم ادا كنند. (1)
ايشان در اواخر عمر شريف خود با پيش بيني دقيق فروپاشي كمونيست و پايههاي سياسي سوسياليستي كشور شوروي در پيامي تاريخي آن ابر قدرت را به درك درست از شرايط و اسلام دعوت كرد و آنها را از نابودي مرام كمونيستي هشدار ميدهد. بنابراين در اين حماسه آفريني امام خميني با اقتدار تمام حركت تاريخي جوامع را ترسيم كند، در اينباره فقط به انجام تكليف ميانديشد همچنانكه در فضايي كه كشور به تنشزدايي نياز داشت، ايشان حكم اعدام سلمان رشدي را صادر ميكند و همگان را به اين واقعيت متوجه ميكند كه توهين به اسلام و مقدسات را بايد در نطفه خفه كرد و آستانه تحريك امت اسلامي را بالا نگه داشت. « از نظر ايشان، دين تنها بخشي يا جزئي از زندگي نيست، بلكه شيوهاي از زندگي كردن است كه از حوزة فرديات،
ص: 114
تا مسائل كلان اجتماعي را در برميگيرد. ايشان علت اصلي عقب ماندگي جوامع مسلمين را در دوري تودههاي مسلمان از آموزههاي معنوي اسلام دانسته و از سوي ديگر، بحرانهاي پيدا و ناپيداي جهان غرب (و شرق) را نيز در طرد انديشههاي معنوي ميدانستند. كاركردي دانستن نقش دين در حيات اجتماعي انسان، اساسي ترين انقلاب امام= بود. ايشان ظرفيتهاي ديدگاه معنوي را چنان ميدانستند كه قادر به ادارة تمامي شؤون زندگي انسانها به بهترين نحو است. منتها، تأكيد فراوان ايشان بر آن بود كه جوامع اسلامي، خصوصاً علماي مسلمان، با تحقيق و تفحص، اين ظرفيتها و امكانات را كه در ذات اسلام نهادينه است، به دنيا نشان دهند و بر چسب كهنگي و فرسودگي تحميل شده بر سيماي اصلي دين را بزدايند. »(1)
از منظر امام خميني و مقام معظم رهبري حاكميت مردم بر سرنوشت خويش از ضرورت هاي نظام جمهوري اسلامي است. از ديدگاه ايشان نقش مردم به حدي است كه كل اركان اجرايي و حكومتي را از يك سو و مردم را از سوي ديگر در جهت تعامل و تعادل و در راستاي يكديگر قرار مي دهند. امام خميني احترام و تواضع به مردم را همواره به مسئولان گوشزد ميكند و به صراحت مي فرمايد كه بدون مردم در انجام كاري موفقيت حاصل نمي شود. به همين جهت حفظ مردم را عظيم ترين پشتوانه و سرمايه براي پيشبرد و نيل به اهداف بلند انقلاب مي داند. ايشان مي فرمايد:
همين ملتي كه يك همچو نهضتي كرد و يك همچو پيروزي برايش حاصل شد، بايد اين مملكت را خود ملت اداره بكند،
ص: 115
هر كس به هر اندازه اي كه مي تواند، البته يك قشر نمي تواند، دو قشر نمي تواند، روحانيت نمي تواند... در هر صورت مملكت بايد با دست خود مردم، با دست خود اشخاص اداره بشود و شهرها بايد به توسط خودتان اداره بشود، به توسط خودتان آباد بشود. ننشينيد كنار بگوييد كه شوراي شهر درست شد و برويم كنار. (1)
ايشان همچنين دولت را در اداره همه امور كشور ناتوان دانسته، و مشاركت دادن مردم در اداره امور كشور را يك تكليف ميداند و مي فرمايد:
ملاحظه مي كنيد اگر چنانچه اين شور و شعف ملت و جوان هاي عزيز نبود، هيچ دولتي نمي توانست مقابله كند با اين قدرت هايي كه همه قدرتشان را، قوه شان را پهلوي هم گذاشتند و به ما حمله كردند... هر چي داريم از اينهاست و هر چي هست مال اينهاست، دولت عامل اينهاست، قوه قضاييه عامل اينهاست، قوه اجراييه عامل اينهاست، قوه مقننه عامل اينهاست، اداي تكليف بايد بكنند، شركت بدهند مردم را در همه امور. همان طور كه با شركت مردم در اين جنگ، شما بحمدالله پيروز شديد و مردم را در همه امور شركت بدهيم، دولت به تنهايي نمي تواند كه اين بار بزرگي را كه الان به دوش اين ملت هست بردارد. همان طوري پيروزتر هم خواهيد شد، با شركت اينها شما مي توانيد اداره كنيد اين كشور را. مردم را در امور
ص: 116
شركت بدهيد، در تجارت شركت بدهيد، در همه امور شركت بدهيد، مردم را در فرهنگ شركت بدهيد، مدارسي كه مردم مي خواهند درست كنند كارشكني نكنيد برايشان، البته نظارت لازم است، انتقاد هم لازم است لكن كارشكني نكنيد... قوي باشيد و پشت هم باشيد، دولت و ملت با هم باشد، ملت پشتيبان دولت در امور باشد، دولت خدمتگزار ملت باشد در امور، شركت بدهند مردم را در همه امور. دانشگاه ها بايد مردم در آن دخالت داشته باشند، مردم خودشان به طور آزاد بايد دانشگاه داشته باشند، منتها دولت نظارت بايد بكند. نظارت دولت حتمي است لكن اين طور نباشد كه خيال كنيد كه –خود ملت- خود دولت مي تواند همه كارها را انجام بدهد، مي بينيد كه نمي تواند اعتراف دارند همه بر اين، دولت اعتراف دارد، همه اعتراف دارند بر اين كه بدون ملت ما نمي توانيم. اين ملت را از دست ندهيد، نگهش داريد. (1)
مقام معظم رهبري(دام ظله) نيز در موارد متعددي بر اين مهم تأكيد كرده است. به اعتقاد ايشان لازم است دستگاه هاي حكومتي و مسئولين كار هدايت، سياست گذاري، جهت دهي و نظارت را بر عهده داشته باشند ولي بار اصلي اجرايي كار بايد بر دوش مردم باشد و مردم امور را به پيش ببرند.
مديريت فرهنگي در جامعه امري لازم و البته ممكن است. مديريت فرهنگي در مقابل هرج و مرج فرهنگي است؛ به معناي استبداد و به معناي تحميل نيست، به معناي بد رايج در
ص: 117
ميان ما نيست، يعني نبايد حمل بر اين معاني بشود. مديريت فرهنگي، يعني اينكه دستگاه عاقله كشور _ دستگاه مدير و مدبره كشور _ براي فرهنگ كشور، قراري بگذارد، ضابطه اي وضع بكند و خط كشي و قاعده و قانونگذاري بكند. معنايش اين است. نبايد اين جور باشد كه در امر فرهنگ كشور- برخلاف مسايل ديگر-هيچ گونه نظارتي، اشرافي و مديريتي و تدبيري وجود نداشته باشد. اين نمي شود؛ مديريت فرهنگي لازم است. (1)
مقام معظم رهبري با ابلاغ سياستهاي اصل 44 قانون اساسي، بر نقش مردم در اقتصاد تأكيد مي كند: خيلي بايد به اين سياست ها اهتمام ورزيد... روح اصل 44 اين بود كه ما بتوانيم اولاً سرمايه هاي مردم و بعد مديريت مردم را وارد عرصه اقتصاد كنيم. بايد سرمايه هاي مردم و مديريت مردم (بخش خصوصي) وارد عرصه اقتصاد بشود؛ و الا اگر مديريت هاي دولتي باقي بماند، آن مقصود حاصل نخواهد آمد. البته در همان محدوده اي كه اين سياست ها اجازه مي دهند و با همان رعايت هايي كه در قانون پيش بيني شده (كه قانون هم قانون دقيقي است، قانون خوبي است) اين را بايد رعايت كنيد. البته در برخي از سرمايه گذاري ها بخش خصوصي ناتوان است، يعني واقعا توانايي سرمايه گذاري ندارد. خوب، علاجش چيست؟ اگر بخش خصوصي همين طور ناتوان بماند، هيچ گرهي باز نخواهد شد؛ بايد سياست ها به اين سمت كه شما بخش خصوصي را قادر كنيد بر اين كه بتواند زير بار برخي از سرمايه گذاري هاي بزرگ برود. اين هم مي شود يكي از سياست ها. البته دولت وقتي كه شانه خودش را از فعاليت هاي اقتصادي خالي مي كند، معنايش اين نيست كه از اقتصاد كناره مي گيرد، نه
ص: 118
سياست گذاري ها باز هم در اختيار دولت است، دست دولت است، يعني بايستي سياست را دولت بگذارد، بايستي نظارت را دولت بكند. در آن سالهاي دهه ي 60 كه آقايان همين طور به سمت روزبه روز غليظتر كردن اقتصاد دولتي مي رفتند، من مثال مي زدم و مي گفتم فرض كنيد يك موتوري هست كه مي تواند اين بار سنگين را برساند و شما هم در كنار موتور راه مي رويد، يا خودتان پشت فرمان مي نشينيد و هدايتش مي كنيد. شما اين موتور را كنار گذاشتيد و همه ي باري را كه توي اين وانت است، خودتان روي دوش گرفتيد، هِن و هِن داريد جلو مي رويد؛ هم نمي رسيد، هم خسته مي شويد، هم همه بار حمل نمي شود، هم اين موتور اينجا بيكار مي ماند. اين موتور، بخش خصوصي است. اين را آن زمان به آنها مي گفتيم، اثر هم نمي كرد. امام هم هرچه مي گفتند به مردم بدهيد، اينها مي گفتند مراد از مردم، بخش خصوصي نيست - نظر امام را توجيه مي كردند! - مردم يعني توده مردم. به توده مردم چه جوري مي شود كمك كرد؟ دولت اقتصاد را در دست بگيرد، به توده مردم كمك كند. فرمايش امام را اينجوري معنا مي كردند! خوب، اين توجيه غلط بود. الان فضا، فضاي ديگري است. همان كساني كه آن زمان آن جور حرف مي زدند، حالا صد و هشتاد درجه برگشته اند؛ يعني باز هم در حد تعادل قرار ندارند، خط وسط نيستند. آن افراط بود، اين طرف هم همانها دارند تفريط مي كنند. بالاخره يك خط متعادلي وجود دارد. خط متعادل همين است: سرمايه مردم و مديريت مردم، اقتصاد را بر دوش بگيرد و كنترل و هدايت به عهده ي دولت باشد. اگر چنانچه ان شاءاللَّه اين كار به خوبي انجام بگيرد - كه البته در كوتاه مدت هم انجام نمي گيرد؛ اين جزو كارهاي ميان مدت و بلندمدت است و زحمت هم دارد- واقعاً يك فرجي براي اقتصاد كشور خواهد شد. (1)
مقام معظم رهبري در مقام اسلام شناس نظريه پرداز و رهبر انقلاب
ص: 119
اسلامي مفاهيم و اصطلاحات بسياري را وارد ادبيات انقلاب اسلامي كردهاند كه مي توان به نهضت توليد علم و آزاد انديشي، الگوي پيشرفت ايراني اسلامي، بومي سازي دانش و اسلامي كردن دانشگاهها، پيوست فرهنگي، نقشه علمي و نقشه فرهنگي و تهاجم فرهنگي و ناتوي فرهنگي اشاره كرد. در ادامه به مفهوم شناسي برخي از اين اصطلاحات مي پردازيم.
«با كاوشي در سير تعابير رهبر انقلاب اسلامي درباره رويكرد غرب عليه جمهوري اسلامي، تطور زير را مشاهده ميكنيم. (تهاجم تبليغاتي- 24/7/1368؛ تهاجم فرهنگي - 24/7/1368؛ هجوم فرهنگي- 12/2/1369؛ جنگ فرهنگي- 12/2/1369؛ حمله فرهنگي - 23/5/1370؛ توطئه فرهنگي- 23/5/1370؛ شبيخون فرهنگي- 22/4/1371؛ غارت فرهنگي- 22/4/؛ 1371؛ قتل عام فرهنگي - 22/4/1371؛ نيرنگهاي فرهنگي - 19/10/1375؛ هجوم تبليغات - 27/11/1379؛ شبيخون به سرمايه هاي معنوي- 15/4/1383؛ حركت فرهنگي و رواني - 23/12/1379؛ انحلال فرهنگي - 29/06/1383؛ تهاجم خبري، تبليغي، فرهنگي و اخلاقي- 11/9/1383؛ ناتو فرهنگي - 18/08/1385؛ جنگ هاي رواني و تبليغاتي-13/10/86؛ تهاجم معنوي، تهاجم فرهنگي، تهاجم نرم - 22/2/88؛ جنگ نرم- 4/6/88.
فراواني و تعدد تعابير مختلف درباره جنگ نرم در گفتمان رهبري انقلاب اسلامي، بيانگر اهميت اين مقوله است، طوري كه در سال 1388 ايشان اولويت اول كشور را جنگ نرم دانستند.
واژه جنگ نرم (Soft War) در برابر جنگ سخت (Hard War) بهكار ميرود. البته گاهي به جاي جنگ از واژههاي تهديد يا قدرت نيز استفاده ميشود، ولي در نهايت اين تعابير معمولاً به يك مفهوم ختم ميشود.
ص: 120
نظريه جنگ نرم طي دهههاي اخير وارد ادبيات سياسي شده است. دراين باره، منسجمترين كتابي كه با عنوان Soft Power- قدرت نرم- انتشار يافته به جوزف ناي تعلق دارد. وي معتقد است مبناي قدرت سخت يا جنگ سخت بر «اجبار» و مبناي قدرت نرم بر «اقناع» است. (1)
محققان براي جنگ نرم و تأثيرگذاري بر افكار عمومي تاكتيكهاي زير را برشمردهاند: پخش شايعات و دامن زدن به آن براي ايجاد جوّ بياعتمادي و ناامني رواني، اختلاف افكني در صفوف مردم و برانگيختن اختلاف ميان مقامهاي نظامي و سياسي كشور، اشاعه بذر يأس و نوميدي درميان مردم، برچسب زدن، كلي گويي، دروغ گويي ودشمن تراشي، ارائه پيشگوييهاي فاجعه آميز، حذف و سانسور، جاذبههاي جنسي، ماساژ پيام، ايجاد تفرقه و تضاد، ترور شخصيت، تكرار، توسل به ترس و ايجاد رعب، مبالغه و مغالطه. (2)
از ادبيات اين جنگ برداشت ميشود كه اين پديده فرهنگي _ اجتماعي نيز مثل بسياري از پديدههاي ديگر از زاويه علوم انساني رايج و غير بومي مورد بررسي قرار گرفته و مباحث آن از قدرت رسانهاي و توليد افكار عمومي در ساحت جنگ رسانهاي و آگاهي بخشي نسبت به موضوع و افزايش توان مادي و رسانهاي فراتر نميرود.
جنگ نرم به حوزه نگرش افراد مربوط ميشود و درصدد است تا با تغيير نگرش افراد، شخصيت و هويت آنان را دچار تغيير و كرده و زمينه
ص: 121
استحاله فرهنگي را در سطح كلان جامعه فراهم كند. نگرش افراد يعني قلمرو سه ساحت آدمي: يعني ادراكات، احساسات و عواطف و آمادگيهاي رفتاري كه با توليد تمايز بخشي افراد هويتساز است و با توليد فرايندي از صفات تكامل يافته در شخص شخصيت ساز ميشود.
پيشينه پديده جنگ نرم
واقعيت آن است كه جنگ نرم به موازات جنگ سخت در طول تاريخ بشريت وجود داشته است. از وقتي كه شيطان، آدم و حوا را وسوسه و زمينه خروج آنها از بهشت را فراهم كرد و قسم خورد كه از هر راهي براي اغواي انسانها استفاده كند، جنگ نرم آغاز شد. كشمكش نيروهاي متضاد دروني فرد به او هويتي دامنهدار بخشيد كه از يك سو تا «دني فتدلي ثم قاب قوسين او ادني» (نجم: 9) (1)پيش رفت و از سوي ديگر تا «اولئك كالانعام بل هم اضل»(اعراف: 79)(2) سقوط كرد. در صحنه اجتماع نيز همواره به موازات جنگ سخت، جنگ نرم تداوم يافت. البته لزوما پيروز در جنگ سخت، در جنگ نرم پيروز نبوده است و گاهي پيروز مندان در عرصه جنگ سخت در مبارزه نرم مغلوب شدهاند نظير مغولان در ايران.
در اين راستا استعمار و استكبار در نقاط مختلف جهان براي تضمين موقعيت استعماري خود از ترويج مظاهر فرهنگي خود و ايجاد باورهاي متناسب با فرهنگ استعمار بهره بردهاند. به عنوان مثال با بهرهگيري از زبان وارداتي استعماري و حاكميت آن، زبان بومي مردم را كه حاصل فرهنگ آنها است به انزوا كشاندهاند و در نتيجه با ايجاد گسست فرهنگي و هويتي،
ص: 122
نسلي مطيع و دوستدار خود و چشم به دست غرب تربيت مي كنند. عجيب نيست كه انقلابيون الجزايري در مبارزه با استعمار فرانسه جنگ واقعي را در عرصه جنگ نرم دانسته، از دو عنصر فرهنگي زبان و دين به عنوان پرچم و سرلوحه مبارزاتي خود بهره ميگيرند؛ زبان عربي به عنوان مهمترين ابزار انتقال فرهنگي، و دين به عنوان اصليترين عنصر باورداشت فرهنگي تلقي شده كه از تخم آن ارزشهاي اجتماعي ميرويد و آن ارزشها، خاستگاهِ هنجارها و راه و روش و الگوهاي زيستِ جوامع هستند.
پيشينه طرح بحث جنگ نرم
فولر، مورخ و تحليلگر نظامي بريتانيايي، اولين كسي است كه اصطلاح جنگ رواني را در سال 1920 به كار برد. در آن زمان، استفاده فولر از واژه جنگ رواني در محافل نظامي و علمي بريتانيا و امريكا، توجه چنداني را به خود جلب نكرد. در ژانويه 1940 با انتشار مقالهاي با عنوان «جنگ رواني و چگونگي به راه اندازي آن»، اين اصطلاح براي اولين بار وارد ادبيات امريكا شد. همچنين نصراز اولين تعريف هايي ياد ميكند كه براي جنگ رواني عنوان شد و مورد قبول نيروهاي مسلح امريكا قرارگرفت. او در مورد اين تعريف مينويسد: «جنگ رواني يعني استفاده از هر نوع وسيلهاي به منظور تأثيرگذاري بر روحيه و رفتار يك گروه، با هدف نظامي مشخص». در پايان جنگ جهاني دوم، اين اصطلاح به فرهنگ لغت وبستر وارد شد و بخشي از عبارت پردازي هاي سياسي و نظامي آن زمان را تشكيل داد.
در سال 1950 يعني تنها يك سال پس از پايان جنگ جهان دوم نرومن رئيس جمهور وقت امريكا به منظور كسب آمادگي براي اجراي جنگ رواني در كره، پروژه اي را با عنوان نبرد حقيقت با بودجه اي معادل
ص: 123
121ميليون دلار تصويب كرد. ارتش امريكا، اداره و رياست جنگ رواني را به عنوان بخش ستادي ويژه ايجاد كرد و در كنار واحدهاي رزمي، واحدهاي جنگ رواني گسترده اي را با استفاده از تجربيات جنگ جهاني دوم تشكيل داد. از آن زمان تاكنون، سازمان ها و واحدهاي رواني _ تبليغاتي امريكا با توسعه اي روزافزون همواره به عنوان يكي از بازوهاي اصلي آن كشور در جنگ و صلح عمل كرده اند.
جان كالينز، تئوريسين دانشگاه ملي جنگ آمريكا، معتقد است جنگ نرم «استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن است براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوههايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري ميشود». (1) وي در سال 1990 ميلادي در مجله «سياست خارجي» شماره 80، قدرت نرم را «توانايي شكلدهي ترجيحات ديگران» تعريف كرد. تعريفي كه قبل از وي پروفسور حميد مولانا در سال 1986 در كتاب «اطلاعات و ارتباطات جهاني؛ مرزهاي نو در روابط بين الملل» به آن اشاره كرده بود. با اين وجود مهمترين كتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف ناي در سال 2004، تحت عنوان قدرت نرم؛ ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني منتشر نمود. (2)
چرايي جنگ نرم
گستره جنگ نرم فكر، انديشه و فرهنگ ملت هاست، لكن گستره جنگ سخت و نظامي مرزهاي جغرافيايي يك يا چند كشور است.
ص: 124
سياست جنگ نرم به دست آوردن باورها و اعتقادات ملت ها، به حاشيه كشاندن فرهنگ ديني و ملي جوامع است، ولي هدف از حمله نظامي و جنگ سخت تصرف زمين و كسب منابع و مراكز مهم اقتصادي است.
در كاركرد نظامي و جنگ سخت، تلفات و خرابي ها محسوس و ملموس است و در ضمن با هزينه كردن، قابل بازسازي است، ولي در جنگ نرم ويراني ها و آسيب ها نامحسوس است، و به آساني قابل بازسازي نيست.
جنگ نرم بلندمدت، كم دردسر و كم هزينه است، اما جنگ سخت و نظامي كوتاه مدت، پردردسر و پرهزينه تر است.
تلفات انساني به ويژه در جبهه دفاع مقدس، تحت عنوان شهادت، با ارزش و ماندني است، ولي در عرصه فرهنگي و جنگ نرم ذهن ها و انديشه ها آسيب مي بيند و كمتر قابليت معنويت سازي ملموس و محسوس است. (1) از جمله اهداف جنگ نرم در حوزه فرهنگ ملي و ديني جوامع و ملتها اين است كه با حاكم كردن فرهنگ ليبرال دموكراسي در راستاي فرهنگ سازي جهاني خواستههاي خود را در تمام ابعاد تأمين كنند و در عمل اداره كشورها و به تعبير صحيح تر اداره امور جهان را به دست گيرند. (2)
رسانه به عنوان ابزاري جهت مقابله با جنگ نرم به شمار ميرود اما نبايد فراموش كرد كه جنگ نرم تنها از طريق رسانهها نيست، بلكه جنگ
ص: 125
نرم موضوعي است كه شامل كنش، واكنش و فعاليت در حيطه اقتصاد، سياست، امنيت و فرهنگ هر كشوري است. به نظر ميرسد مهاجمين جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي با همه ابزارها و در همه ابعاد و عرصهها از جمله رسانه وارد شدهاند. جنگ نرم اصولا جنگي است كه فرصتهاي داوطلبانه بدون خشونت را ايجاد ميكند و بدون خونريزي ميتواند در ايجاد افكار عمومي و جاذبههاي فرهنگي و هنري در بخشي از جامعه مؤثر باشد. اگر فرض بر اين باشد كه دشمن از ابزار رسانه استفاده ميكند، به اين معناست كه سياست ها، ديپلماسي خارجي، رويكرد اقتصادي و فرهنگي خود را از طريق اين ابزار به ما نشان ميدهد.
جنگ نرم در شرايطي صورت ميگيرد كه قدرت نرمي وجود داشته باشد و دارندگان قدرت نرم ميتوانند از تاكتيكها و فرصتهاي جنگ نرم استفاده كنند. قدرت نرم هم در جريان فرهنگي و سياسي گفتمان جمهوري اسلامي وجود دارد و هم در گفتمان جريان رسانهاي غرب. بنابراين پايگاه جنگ نرم، قدرت نرم هر كشور و هر جرياني است.
بهترين راه مقابله با جنگ نرم ايجاد قدرت نرم در رسانهها و بهترين وضع قدرت نرم، داشتن وحدت موضوع و وحدت نظري رسانههاي جمهوري اسلامي در منافع و مسائل اساسي نظام و توليد در تكثر و انتقال است. به اين ترتيب است كه ميتوانيم با جنگ نرم دشمن مقابله كنيم. در غيراين صورت، فقط بايد نظارهگر همراهيهايي باشيم كه اتفاق ميافتد.
هدف قدرت نرم، افكارعمومي خارج وسپس داخل كشور است. وسايل ارتباط جمعي در جهان امروز، جهانهاي ذهني و غيرواقعي را به دنيا مخابره ميكنند. آنها ديگر به انتقال واقعي فكر نميكنند، بلكه واقعيتها را ميسازند. هدف رسانهها از قدرت نرم، ديگر مديريت افكار عمومي
ص: 126
نيست، بلكه رسانهاي در اين دنيا موفق است كه بتواند با افكار عمومي حركت كند و خود را سازگار با آنها نشان دهد. در عصر رسانههاي نوين جهاني، به ياري فناوريهاي نوين ارتباطات واطلاعات كسب قدرت نرم به مراتب راحتتر از به دست آوردن ونگهداري قدرت سخت است. دولتها اگر بتوانند مفاهيم جديد امنيتي را براي خود، باز تعريف كنند، درآن صورت مجبور نيستند لشكرهاي عظيم نظامي خود را تقويت كنند.
مصاديق قدرت نرم جبهه جمهوري اسلامي عبارتند از : رهبري ديني و تأثيرات عميق در سطوح مختلف منطقه، فرهنگ غني اسلامي با محوريت جهاد و شهادت و انتظار، جمعيت جوان و نخبه كشور و قابليتها و فرصتهاي آنان، قدرت و همراهي مردم در صحنه با حكومت اسلامي، ظرفيتهاي راهبردي جغرافياي توسعهاي و نهايتاً ديپلماسي عمومي فعال اسلام سياسي در منطقه و بسيج گروهها و جنبشهاي اسلامي. (1)
راهبردهاي اسلام براي رويارويي در جنگ نرم
زير فصل ها
الف)تقويت فطرت آدمي با ترويج معارف و عرفان ناب اسلامي
ب) بصيرت و دشمن شناسي
الف)تقويت فطرت آدمي با ترويج معارف و عرفان ناب اسلامي
بر اساس ديدگاه اسلامي انسان داراي فطرت است. همانطور كه در نهاد او غرايز و نفس اماره كمين كرده است، استعداد و كشش تعالي نيز در او وجود دارد. در ادبيات اسلامي از اين دو بعد وجودي انسان تحت عنوان «من علوي» و «من دني» ياد ميشود. تقويت و رشد هر يك از دو بُعد در مجموعه شخصيتي آدمي وابسته بر عوامل مختلفي است كه برخي از آنها جنبه زيستي و ژنتيكي دارد و برخي مربوط به حوزه وضعي و تكليفي
ص: 127
خود فرد و اطرافيان او_ مثل پدر و مادر _ است و در نهايت ساختارها نيز در اين فرايند تأثير مهمي دارند. بر اين اساس به نظر ميرسد راهبرد اساسي اسلام براي مقابله با جنگ نرم، مبارزه با نفس و تقويت ابعاد فطري در سطح خرد و تأكيد و توجه به نهادهايي نظير خانواده در سطح ميانه و انسجام و هماهنگي در سطح كلان است.
ب) بصيرت و دشمن شناسي
دشمن واقعي كيست و جنگ واقعي در چه عرصهاي است؟ براساس آموزههاي اسلامي، انسان و جامعه انساني در مقابل دو جنگ قرار دارد. و با توجه به تكليف و تعهد اسلامي دو نوع مجاهده وجود دارد. يكي جنگ ظاهري و به اصطلاح جنگ سخت كه جهاد اصغر و مبارزه كوچكتر ناميده شده و ديگر جنگ پنهان و به اصطلاح جنگ نرم و فرهنگي و هويتي كه جهاد اكبر و مبارزه بزرگتر نام گرفته است. به عنوان نمونه وقتي ياران پيامبر صلي الله عليه و آله از جنگي سخت و طاقتفرسا با موفقيت برگشتند پيامبر به ايشان فرمود:
مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقي عليهم الجهاد الاكبر فقيل يا رسول الله ما الجهاد الاكبر قال جهاد النفس(1)
مرحبا و آفرين به قومي كه در جهاد اصغر موفق شدند و اينك بر آنها باد جهاد اكبر. پس سؤال شد يا رسول الله: «جهاد اكبر كدام است؟ » فرمود: «جهاد با نفس. »
رمز موفقيت در جبهه جهاد اصغر موفقيت در جبهه جهاد اكبر است.
ص: 128
پس دستگاههاي متولي فرهنگ و هويت از جمله صدا و سيما در اين خصوص نقشي اساسي دارند. با موفقيت در اين جبهه است كه "هر فرد مسلمان با ده نفر يا كمتر آن برابر دانسته شده است:
اي رسول، مؤمنان را بر جنگ ترغيب كن كه اگر بيست نفر از شما صبور و پايدار باشيد، بر دويست نفر از دشمنان غالب خواهند شد و اگر صد نفر بوده بر دو هزار نفر كافران غلبه خواهند كرد زيرا آن ها گروهي بي دانشند.(انفال: 65) (1)
طبق آيه مذكور نداشتن بصيرت و تفقه موجب ضعف كافران است. تفقه با فهم عميق همراه با بصيرت ديني حاصل ميشود كه مستلزم درك و شناخت همراه با آمادگي و انگيزههاي نفساني و رواني است كه در مجاهده با نفس در جهاد اكبر حاصل ميشود. بر اين مبنا است كه رهبر انقلاب در جريان فتنه سال 88 و پس از آن از واژه «بصيرت» به عنوان واژه كليدي فهم درست وقايع ياد كردند.
براي كسب بصيرت تمهيداتي لازم است كه صدا وسيما ميتواند آنها را در برنامههاي خود بگنجاند، از جمله:
توجه به اقتصاد اسلامي: بر اساس آموزههاي اسلامي يكي از عوامل بيبصيرتي تغذيه از مال حرام است. همين عامل چشم بصيرت كوفيان را در جنگ با امام حسين عليه السلام كور ميكند در نتيجه گامهاي آنها در حمايت از امام حسين عليه السلام نه تنها لرزان شده، بلكه برخي از آنها به جنگ ايشان نيز ميشتابند.
تأكيد بر نهاد خانواده: موقعيت خانواده براي حيات فردي و جمعي در جامعه اسلامي از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است. حفظ آداب و
ص: 129
سنتهاي اسلامي اين نهاد و ايفاي نقش والدين و توجه به جايگاه اجتماعي آن مورد تأكيد فراوان است. افزايش طلاق و بالارفتن سن ازدواج در شرايط كنوني هشداري است. اگر ورود به صحنه اجتماع زنان را صرفاً در بيرون خانه تعريف كرديم و نقش مادري زن و اهميت حضور او در خانه و سرپرستي فرزندان به عنوان مهمترين نقش انسانساز و جامعهساز كمرنگتر جلوه داديم، بايد بدانيم كه از سربازان جنگ نرم هستيم و با دشمنان همراهي كنيم. اگر در آموزههاي قرآني شكر و سپاس والدين، پس از شكر خداوند آمده است بيترديد به خاطر اهميت و جايگاه رفيع والدين است
توجه به نهاد مسجد و جايگاه آن در شهر و ديار اسلامي نيز بسيار حائز اهميت است. اگر فضاي شهري را طوري آراستيم كه مسجد نقش محوري يافت و زمينه حضور مردم را به مسجد هموار كرديم و در تجليل و تكريم آن كوشيديم و صدا و سيما و ديگر مراجع بر نقش انسانساز مسجد تأكيد كردند؛ ديگر نيازي نيست نگران جنگ نرم دشمن باشيم و تأكيد بر اهميت جايگاه قرآن و عترت در ميان جامعه نيز از همين قاعده پيروي ميكند.
در اين رويكرد به برآوردن نيازهاي اساسي افراد جامعه براي رسيدن به سعادت و بيمه شدن از آسيبهاي دشمنان دروني و بيروني _ كارگزاران جنگ نرم و سخت _ تأكيد شده است. به راستي چرا ازدواج نيمي از ايمان است و حتي زمين، جوان ازدواج نكرده را نفرين ميكند. بي ترديد قرار گرفتن در چنين شرايطي زمينهساز موفقيت شياطين در جنگ نرم است. تبعيض، فقر و بيعدالتي نيز از اين قبيلاند. لذا رهبر انقلاب بارها از سه آسيب فساد، فقر و تبعيض سخن گفته و براي رفع
ص: 130
آنها سفارش كرده است. در برخي روايات امنيت، عدالت و فراواني به عنوان نياز همه تلقي شده است: «ثلاثه اشياء يحتاج الناس طرّاً اليها الامن والعدل و الخصب».(1)
در اين رويكرد، در عين حال كه به ريشهها و منابع توجه ميشود، تفاوتهاي محيطي و اقتضائات زماني نيز مورد توجه است و تأكيد ميشود كه فرزندانتان را متناسب با نياز زمانه خودشان تربيت كنيد. با اين نگاه هرگونه دگرگوني و تغيير به منزله گسست هويتي به شمار نميرود و تفاهم و همدلي برقرار ميگردد و همانطور كه نيازهاي مختلف گروههاي سني به رسميت شناخته ميشود، براي نسل نو نيز دگرگوني، زيباييخواهي، تحول، خطرپذيري و نوآوري به رسميت شناخته ميشود و با اين حساب از خمودگي، ايستايي و جمود پرهيز ميگردد و راه براي انتخاب و گزينش باز گذاشته ميشود.
حفظ كليت نظام اسلامي: سخن و قلم معمار كبير انقلاب اسلامي پس از گذشت دو دهه از رحلت آن عزيز، هنوز در گوش جان ما طنين افكن است كه حفظ نظام اسلامي از اوجب واجبات است. اين رويكرد، ريشه در عمق آموزههاي اسلامي دارد كه بقاي اسلام، تمدنسازي و تعالي آن و امكان رويارويي آن با دشمنانش در گرو توجه به اين اصل است. توحيد كلمه و كلمه توحيد كه خود از سفارشات امام راحل و مقام معظم رهبري است؛ ريشه در قرآن و روايات دارد.
توجه به اقتضائات رابطه امام و امت در همه عرصههاي اجتماعي: امام و امت از واژگاني است كه در فرهنگ اسلامي داراي بار فرهنگي و
ص: 131
تعيين كننده در جريان هدايت جامعه است. امام در جامعه اسلامي پيشوايي است كه همراهي و اطاعت از او تضمين كننده سعادت دنيوي و اخروي است. امام در هنگام حضور، انسان كاملي است كه از نظر عملي داراي علم لدني و خدادادي است و در عرصه علم و عمل معصوم است و از خطا و اشتباه در حكم و موضوع در امان است و در عصر غيبت امام كسي است كه اوصاف آن، توسط امام معصوم بيان گرديد، كسي كه از نظر دانش اسلامي برتر و قابل اعتماد به تشخيص اهل فن و از نظر نفساني بري از هواي نفس و مطيع امر الهي است و وجود اين عناصر تحليه و تخليه شرط بقاي امامت است و اين شرايط به تناسب در همه اركان و رأس و بدنه و ساقه جامعه اسلامي بايد جاري و ساري باشد. در اين صورت، ريسمان محكم الهي باقي است و اتحاد و وحدت كلمه و كلمه توحيد تحقق مييابد و در غير اين صورت زمينه ناملايمات و فتنهها فراهم ميشود. آيه 17سوره رعد به خوبي اين مهم را به تصوير كشيده است. از اين آيه برداشت ميشود كه:
1. حركت تكاملي جامعه مستلزم آن است كه از كثرت به وحدت حركت كند. هر چه به وحدت نزديكتر شود تمايز خود را از باطل بيشتر تشخيص داده، و از آشوبها راحتتر ميتواند رهايي يابد.
2. همواره حق و باطل روياروي هماند و باطل محتواي قابل ارائه ندارد. كار او موجسواري است و بر گرده حق مينشيند. در صورتي كه فضا آرام شود و زمينه ارائه صحيح حق فراهم گردد باطل خلع سلاح ميشود، چه اينكه باطل چون كف آبي است. گرچه در جريان تند سيلاب خود را بر سطح نشان ميدهد، اما به واقع آنچه باقي ميماند آب است و در رودخانه وسيع و آرام گرفته، جايي براي كف باقي نميماند.
ص: 132
3. از مطالب فوق برداشت ميشود كه در جنگ نرم بايد مراقب گلآلود كردن فضا توسط دشمنان بود و با شرح صدر و حوصله و درايت و تدبير جامعه را آرام كرد و مرعوب دشمن نشد. گاهي بيان اغراقآميز كارهايي كه دشمنان انجام ميدهند و انتشار كتابهايي كه جز ترسيم كارهاي آنها نيست، خود آب در آسياب دشمن ريختن است.
4. در هنگام كثرت و تفرقه مشكلات بروز ميكند و شناخت حق سختتر ميگردد.
5. اميدواري و نشاط: در صورت شناخت درست دشمن، ماهيت جبهه باطل «كف روي آب»، توجه به همه ابعاد و پرهيز از «يؤْمِنُ بِبَعْضٍ ويكْفُرُ بِبَعْضٍ» و داشتن شرح صدر چون دل دريا، بايد مطمئن بود كه عاقبت از آن پرهيزكاران است.
6. از تشبيه جبهه حق و جامعه اسلامي به حركت آب از سنگلاخ تا دريا از آيه فدك و اينكه اين جويبارها براي رسيدن به آرامش بايد راه دريا را بيابند استفاده ميشود كه جامعه اسلامي در رويارويي با باطل و جنگ نرم نيازمند رهبري است و مديريت به تنهايي كافي نيست. رهبري در سازمان نقش پيشبرد، هدايت، تخريب ساختارها و بازسازي آن متناسب با نياز را برعهده دارد، در حالي كه مدير طبق ضوابط تعريف شده و مشخص، متعهد به حفظ وضع موجود سازماني است و از قدرت خطرپذيري كمتري برخوردار است.
اين شرايط اقتضا ميكند كه جامعه هر لحظه، آمادگي دگرگوني و رويارويي با مشكلات جديد را داشته باشد و اين هم مستلزم داشتن رابطه عاطفي و قلبي بين امت و امامت است. آيات قرآن بر اخلاق عظيم و پيشگامي پيامبر صلي الله عليه و آله در رويارويي با مشكلات، دلسوزي ايشان نسبت
ص: 133
به جامعه و... تأكيد و آنرا تمجيد ميكند و اين يعني موفقيت جامعه اسلامي مستلزم همدلي و همراهي امام و امت است و از جمله توطئههاي دشمنان در جنگ نرم خدشهدار كردن اين رابطه است.
7. از مطلب فوق استفاده ميشود كه جامعه اسلامي گرچه براساس احكام و قوانين اسلامي اداره ميشود، ولي روح حاكم برآن هنجاري و اخلاقي است. به عبارت ديگر جامعه اسلامي از طريق حاكميت بر دلها امور جامعه را به پيش ميبرد و اين حاكميت است كه وراي قوانين رسمي خود را نشان ميدهد، اين مسئله ميتواند حال با يك جمله ميرزاي شيرازي در جريان جنبش تنباكو باشد، يا با حكم حكومتي امام و رهبري به عنوان ولي فقيه مطابق قانون اساسي جمهوري اسلامي.
8. روح اخلاقي داشتن حاكميت اسلامي مستلزم آن است كه بر عنصر انگيزش و خواست تأكيد دوچندان شود. جامعهاي كه برپايه قانون اداره ميشود، جامعه بيروحي است كه جبر و پاداش قانوني ملاك نظم و انضباط اجتماعي است، ولي جامعه اسلامي مبتني بر اخلاق مستلزم بهرهمندي از پشتوانه وجداني و خواست قلبي است. پيامبر اسلام9 از جامعه جاهليت، نسلي ساخت كه سرآمد مجاهدان در طول تاريخ شدند، امام امت نسلي را ساخت كرد كه خود شهادت داد نمونه آن در ادوار ديگر مشاهده نشده است. امروزه هم در رويارويي با جنگ نرم بايد نسلي را ساخت كه نگران تأثير سايتها و كتابهاي دشمنان بر آنها نبود. آنچه ما را در جنگ نرم موفق ميكند تنها شناخت اينگونه امور نيست، بلكه رمز موفقيت ما توليد نسلي است كه در مقابل اين تهاجمات بيمه شده باشد. الگوي تربيت چنين نسلي در آموزههاي اسلامي بيان شده است. ما در ادامه به برخي از آنها ميپردازيم.
ص: 134
احتياط در انتخاب بد براي دوري از بدتر: رويكردي كه در بخشي از بدنه مديريت كشور، براي فرار از جنگ نرم به كار گرفته شده اين است كه براي پرهيز از بدتر ميتوان به انتشار و ترويج بد مبادرت ورزيد. اين موضوع در رسانه ملي تا حدي خود را نشان ميدهد. مثلاً براي فرار از ماهواره، رسانه ملي خود به پخش فيلمهايي با همان مضامين منتها با حذف برخي صحنههاي ناپسند ميپردازد.
اين استدلال چگونه قابل پذيرش است؟ از بحث پشتوانة ديني كه بگذريم، نگاهي به روند اتفاقات اجتماعي _ فرهنگي نشان ميدهد كه اين رويكرد چندان هم پاسخگو نيست. به علاوه بايد در جنگ نرم به اين نكته توجه كنيم كه ذائقه افراد دائم در حال ساخت و تحول و دگرگوني است. ذائقه و سليقه افراد چيزي نيست كه در يك جا به اشباع برسد. ورود به عرصههاي خلاف شرع، مخصوصاً جنبههاي شهواني و جنسي ورود به عرصههايي است كه سراب و سيريناپذير است بنابراين در دستورات اسلامي به عمل به اوامر و ترك نواهي و احتياط در شبهات تأكيد شده و دين چون برادر خوانده شده كه براي پاسداشت آن بايد بسيار محتاط بود. در مسايل اجتماعي فرهنگي كه داراي پيچيدگي است براي اجراي دفع افسد به فساد به عنوان يك مسئله عقلايي بايد بسيار محتاط بود، به علاوه آنكه استفاده نابجا از اين اصل ابتكار عمل را از جبهه حق ميگيرد مي ستاند و بنابراين مجبور است دائم در حال دفاع باشد.
فرهنگسازي: فرهنگسازي از اصطلاحاتي است كه در جامعه ما مظلوم واقع شده است. اگر برنامهاي براي مقابله با مفاسد اجتماعي تدوين و به مرحله اجرا گذاشته شود بلافاصله فريادها بلند ميشود كه
ص: 135
اول بايد فرهنگسازي كرد. آري، اين چنين است اما رويه همه جوامع كه مباني اسلامي، نيز به لحاظ حكم كلي آنرا تأييد ميكند، آن است كه هدايت جامعه و برقراري نظم اجتماعي مشروط به بهرهگيري از دو عرصه جامعهپذيري و كنترل اجتماعي است. به هر صورت وجود كنترل اجتماعي و قوانين بازدارنده نيز خود بايد از مصاديق جامعهپذيري آحاد جامعه تلقي گردد تا وجدان جمعي اعمال كنترلهاي اجتماعي را پذيرا شود. در اين صورت جامعه همانطور كه مبارزه با اشرار و زورگيران را تأييد و تشويق ميكند، مبارزه با دختران و پسراني كه با بد حجابي و نابهنجاري چهره شهر را آلوده كرد، زمينه گناه را فراهم ميكنند، خواهد پذيرفت. در اين باره هم ميتوان از سازوكار تربيتي اسلام در امور تشويقي و تنبيهي بهره جست.
رويكرد مسئله محوري با نگاه حكيمانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در عرصه فرهنگ همخواني بيشتري دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامي بارها و بارها اين امر را مورد تاكيد قرار دادهاند كه ما در عرصه فرهنگ در حال مقابله با يك شبيخون، تهاجم و ناتوي فرهنگي هستيم.
اين مسئله تهاجم فرهنگي كه بنده بارها از آن اسم ميآورم و حقيقتاً و قلباً و روحاً نسبت به آن حساس هستم، دو شاخه اساسي و مهم دارد كه هر دويش براي شما قابل توجه است، يكي عبارت است از جايگزين كردن فرهنگ بيگانه به جاي فرهنگ بومي... . شاخه دوم عبارت است از حمله به جمهوري اسلامي و به ارزشهاي جمهوري اسلامي و ارزش هاي ملت ايران، از طريق فرهنگي با نوشتن، با تهيه فيلمها يا نمايشنامهها يا تنظيم كتابها يا فصلنامهها، اين كار هم الان در كشور ما با هدايت بيگانه دارد انجام ميگيرد... بايد جبهه فرهنگي به وجود بيايد.
ص: 136
سنگرهاي فرهنگي بايد به وجود بيايد. همه بايد كار كنند و امروز، روز كار است.(1)
نبرد فرهنگي را با مقابله به مثل ميشود پاسخ داد. كار فرهنگي و هجوم فرهنگي را با تفنگ نمي شود جواب داد. تفنگ او، قلم است... مثل جنگ نظامي، چشم ها را بايد باز كرد و صحنه را شناخت. در جنگ نظامي هم، هر طرفي كه بدون شناسايي و ديده باني و بدون دانستن وضعيت دشمن، چشمش را ببندد، سرش را پايين بيندازد و جلو برود، شكست خواهد خورد. در جنگ فرهنگي هم، همين طور است. اگر ندانيد كه دشمن كار مي كند يا از آن كه مي داند، فرمان نبريد، از فرمانده فرهنگي دستور نگيريد، يا او از نيروي شما استفاده نكند و مانور و سازماندهي را درست انجام ندهد، پشت سرش شكست است.(2)
تعبيرات و بيانات صريح مقام معظم رهبري، همگي ناشي از درك فضاي يك جنگ تمام عيار در صحنه فرهنگ است. براي مقابله در اين عرصه بايد نقاط هدف را به خوبي مشاهده كرد. بايد سهم و وظيفه هر دستگاه به خوبي مشخص شود تا بتوانيم به درستي به نقطه هدف بزنيم. اين نوع همكاري و سهم بندي، مانند جنگ نظامي ايستا و روشن نيست بلكه از نوع پويا و انعطاف پذير است و بايد جهت دهي شود. رويكردي كه بتواند تمامي فرصت ها و امكانات و سرمايه هاي كشور را براي مقابله با اين تهاجم تمام عيار به كار بگيرد، رويكرد مسئله محوري است. اين رويكرد به مانند نگاه هاي تفكيك يا ادغام به دنبال هضم كردن همه فعاليت ها
ص: 137
در يك مكان نيست؛ اين رويكرد معتقد است كه فعاليت سازمان ها بايد در جهت حل مسائل متمركز شود و از اين طريق مي توان به هم افزايي دست يافت.
رعايت تقواي اجتماعي _ سياسي
يكي از تركيبات بسيار زيبا و عميقي كه از سوي مقام معظم رهبري وارد ادبيات اجتماعي، سياسي گرديد؛ واژه تقواي اجتماعي است. فهم اين موضوع متوقف بر درك درست معارف اسلامي است. اسلام دين اجتماعي است، همان طور كه براي فرد قائل به تكليف و حقوق فردي است، براي اجتماع هم حقوق و تكاليف ويژه اي را تعيين كرده است. از اين نظر گرچه در اصالت فلسفي جامعه، در ميان انديشمندان اسلامي اختلاف نظر است، اما كسي ترديدي ندارد كه اسلام اصالت اجتماعي را به معناي تأثير متقابل فرد و اجتماع به رسميت شناخته است؛ همان طور كه ترديدي در احكام متفاوت و متمايز و ويژگي ساحت فردي و اجتماعي نيست. در اين مقال به برخي از اصول رفتاري در ساحت اجتماعي اشاره مي شود :
اصل توجه به شايسته سالاري: بر اين اساس فرد مسلمان تا شايسته تر از خود را سراغ دارد به خود اجازه اشغال پست و مسئوليتي را نمي دهد و تلاش مي كند شايسته را براي پذيرش مسئوليت متقاعد سازد . اين رويه را در پذيرش مسئوليت مرجعيت ديني بسيار شاهد بوده ايم.
توجه به مصالح و مفاسد عمومي.
توجه به رعايت حقوق اجتماعي و آزادي هاي مشروع مردمي.
توجه به پايه گذاري سنت هاي حسنه عمومي.
ص: 138
پرهيز از آشفته كردن فضاي ذهني و افكار عمومي و سياه نمايي.
واقع گرايي و توجه به شرايط زماني و مكاني و ندادن سوژه منفي به دشمان اسلام.
تقويت حاكميت اسلامي و ولايت مداري.
برجسته سازي شايستگي هاي خود و جبهه مورد علاقه خود و بيان ارشادي مرام و اهداف خويش در عرصه هاي سياسي و اجتماعي.
احساس تكليف كردن براي حضور در جريان هاي اجتماعي _ سياسي و پرهيز از بي تفاوتي.
اتكاي به خداوند و پرهيز از علاقه هاي حزبي، در تعصب ورزي براي خوبي خاص.
تلاش براي افزايش غرور ديني و افزايش ظرفيت هاي انساني و فرهنگي و توجه به آينده مصالح اسلامي.
مبنا قرار دادن امر به معروف و نهي از منكر در فعاليت هاي خود.
عدم اعتماد به دشمنان و تلاش براي مأيوس كردن دشمنان اسلام.
توجه به هم گرايي، همگوني و انسجام به رويكرد تقريب گرايي و ائتلاف و وحدت و اتحاد ميان مستضعفان جهان، مسلمانان، شيعيان و نيروهاي وفادار به نظام مقدس اسلامي.
بهره گيري از ظرفيت هاي هنري اسلام و جامعه انقلابي در حماسه آفريني
برخي از مشكلات در عدم دست يابي به جايگاه مناسب در عرصه هنري بر اساس آرمان هاي انقلاب اسلامي عبارتند از: فاصله زياد بين هنر موجود در حوزه سينما، ادبيات، هنرهاي تجسمي و تلويزيون با ايدهآل ها، كم توجهي به استعدادهاي موجود در كشور، كم توجهي به
ص: 139
هنرهاي سنتي، استفاده از ملاكهاي غربي براي ارزيابي، فقدان يا كمي دانشكده يا رشته هنرهاي اسلامي، عدم تبيين عرفان اسلامي در قالب هاي هنري.
سالانه به طور ميانگين دويست نويسنده تازه كار به عرصه حرفه اي داستان نويسي وارد مي شوند. صدا و سيما از اين فرصت مي تواند بهره گيري كند همچنين است ظهور نسلي نو از شاعران جوان كه هم از قوت و اعتبار ادبي و فني برخوردارند و هم از صميم جان خود را فرزند امام و انقلاب و دلبسته آرمان هاي ديني، اجتماعي و سياسي نظام مي دانند.اين طيف از شاعران كه به سبب توان فني در شعر خاصه در قالب هاي سنتي، اعتبار و جايگاه مناسبي در ميان شاعران كشور يافتند، در دهه هشتاد چراغ شعر انقلاب. را با پرداختن به مضامين آييني، دفاع مقدس، مقاومت اسلامي و عدالت اجتماعي روشن نگاه داشتند. همين شاعران بودند كه در ماجراهاي يكي دو سال اخير با شعرهاي روشنگرانه خود توهم همراهي نخبگان ادبي با جريان فتنه را باطل كردند.
تجربه موسيقي انقلاب و جنگ (حتي در مداحي جنگ) و تعداد قابل توجهي از هنرمنداني كه با ظهور انقلاب اسلامي به جامعه موسيقيايي معرفي شدند، امكان ها و قابليت هاي بي نظيري را در اختيار مي گذارد كه مي توان با جمع نمودن هدفمند اين گروه هاي هنري، طرحي دوباره در انداخت.(1)
ضرورت تشديد هم افزايي ومراجع كنترلي و نظارتي
با آشكارتر شدن نقش و تأثير صدا وسيما چندي است كه بيش از گذشته مسائل اين نهاد عظيم مورد توجه محافل علمي و مذهبي از قبيل مركز
ص: 140
پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، جامعه مدرسين حوزه قم و مجلس خبرگان قرار گرفته است. توسعه كمّي شبكه هاي عمومي و تخصصي و تنوع برنامه ها و در نتيجه افزايش مخاطبان بر احساس نياز به كنترل و نظارت دقيق تر اين سازمان افزوده است و بي ترديد در صحنه هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي نيز اين ضرورت وجود دارد. از اين جهت رويكرد مسئله محوري و بهره گيري از ظرفيت هاي حوزه هاي علميه ضرورتي اجتناب ناپذير است.
مسئله محوري از جمله رويكردهاي مهم است كه سرمايه هاي دانش بشر را به حل مسائل واقعي زندگي معطوف مي كند. در چشم انداز مسئله محورشدن فعاليت هاي فرهنگي، تلاش ها و فعاليت هاي محققان، مديران و دلسوزان به حل مسائل فضاي فرهنگي اختصاص مي يابد و در جهت تسري نوعي عقلانيت در استفاده از منابع و ابزارهاي فرهنگي هدايت مي شود.
در جامعه اسلامي ايران كه به طور روزافزون با مسائل فرهنگي مواجه است، ايجاد رويكرد مسئله محوري و هدايت فعاليت ها بر اين اساس نه تنها به كارآيي سازمان ها و نهادها مي افزايد بلكه مي تواند راهگشاي فضاي همكاري ميان سازمان ها نيز باشد. در اين رويكرد همكاري سازمان ها ناظر به حل مسائل و مشكلات فرهنگي است.
شبكه مسئله محور بر اساس دو مفهوم همكاري شبكه اي و رويكرد مسئله محوري تدوين و طراحي مي شود و هدف اصلي آن ايجاد هم افزايي ميان سازمان ها در جهت حل مسائل حوزه فرهنگ است. اين نوع شبكه، مي تواند به تعداد مسائل حوزه فرهنگ گسترش يابد. حوزه هاي علميه مي توانند در قالب تهيه محتوا و تأييد متن در اين شبكه با سازمان صدا و سيما رابطه تعريف شده و مناسب تري بيابند. براي
ص: 141
شكل گيري شبكه مسئله محور مراحل زير بايد انجام شود:
تعيين مسائل اصلي حوزه فرهنگ.
اولويت بندي مسائل حوزه فرهنگ.
شناسايي حوزه هاي مختلف فعاليت براي حل مسئله.
تشكيل تيم مديريت حل مسئله به منظور مديريت و رهبري حل مسئله.
شناسايي سازمان هاي مرتبط و توانمند براي حل مسئله.
تشكيل شبكه اي از سازمان هاي توانمند متناسب با حوزه هاي لازم براي حل مسئله.
از اقدامات بايسته رسانه ملي كه چندي است مورد تأكيد مسئولان رسانه و حوزه هاي علميه و در رأس آنها مقام معظم رهبري قرار گرفته، تعامل سازمان و صدا و سيما با حوزه علميه است اين مهم مي تواند در قالب منشور همكاري اجرا شود. در اين منشور گام هاي زير مي تواند مورد عنايت قرار گيرد:
گام اول _ تشكيل كميتة تخصصي تعامل متشكل از حوزيان و اصحاب رسانه: از آنجا كه به دنبال به نتيجه رسيدن تعامل مذكور هستيم و اين امر نيازمند همفكري و همياري دو نهاد مذكور مي باشد، لازم است كه كميته اي متشكل از اصحاب رسانه و افرادي از حوزه تشكيل شود كه آشنا به مسائل رسانه اي مي باشند. اين كميته پس از انجام تحقيقات در زمينه هاي آسيب شناسي حضور روحانيت و ساختارهاي مذكور و شناسايي دقيق ساير مسائلي كه احتمالاً از نظرها دور مانده، در نهايت اقدام به تدوين منشور حضور روحانيت نمايد.
گام دوم _ تدوين منشور حضور روحانيت در رسانه: اين منشور
ص: 142
دربردارنده نظام نامه اي است كه از دو بخش اصول و آيين نامة رفتاري تشكيل شده است .
گام سوم _ تلاش براي ترويج منشور: اين تلاش با روند آموزشي، پرورشي و ساختاري صورت مي پذيرد.
گام چهارم _ بازخوردگيري از منشور: كميتة تعامل در مقاطع زماني مشخصي كه به تشخيص و تعيين اعضا معين مي شود، نسبت به نتايج و ثمرات عملي منشور در ميان افراد و گروه هاي مورد نظر دو نهاد بازخورد گيري مي كند و به شناسايي علل و عوامل موفقيت يا ناكامي منشور مي پردازد. در اين گام يكي از منابع مهم، ملاحظه و تأمل در نقدها و انتقادهايي است كه از سوي صاحب نظران و مخاطبان منشور مطرح مي شود.
گام پنجم _ بازنگري و اصلاح منشور: در نتيجة بازخوردگيري و شناسايي علل موفقيت يا ناكامي منشور و مطالعه و دقت در نقدهاي رسيده، كميتة مذكور به اصلاح و تقويت اين منشور خواهد پرداخت.
ص: 143
ص: 144
ص: 145
بي ترديد حماسه سياسي با محوريت موضوع انتخابات و حماسه اقتصادي با محوريت تبيين و اجراي اقتصاد مقاومتي قابل تحقق است. مسلماً موضوع انتخابات آنقدر مهم هست كه دشمنان براي برپا كردن فتنه برنامه ريزي نمايند و تمام مساعي خود را براي برگزار نشدن موفق آن به كار گيرند. بر اين اساس برنامه ريزي دقيق رسانه ملي براي قبل و بعد از انتخاب و زمان برگزاري آن ضروري است.
رعايت فضاي انتخاباتي و اخلاق اسلامي، الگوي سازنده و عيني پيش روي جهانيان قرار مي دهد كه دستگاه ليبرال دموكراسي بدان راضي نيست و آن را با هستي خود در تضاد مي بيند؛ لذا هم بر فضاي بداخلاقي در عرصه سياست دامن مي زند و هم براي بد جلوه دادن نظام از نقاط ضعف ما در پذيرش سازوكارهاي قانوني استفاده مي كند. پس ما بايد اصول اخلاقي انتخاباتي را بيش از گذشته رعايت كنيم و آگاهي دادن مردم به اين اصول و تشخيص سره از ناسره براي رسانه ملي بسيار حائز اهميت است. در همين راستا توجه به جنگ نرم دشمن و راه هاي مقابله با آن بايد بيش از پيش در برنامه هاي رسانه تجلي يابد. ايجاد اميدواري و تبيين چشم انداز نظام و راه هاي رسيدن به آن به ميزان لازم هنوز در رسانه ملي مورد اهتمام قرار نگرفته است.
جبهه استكبار در تلاش است مقاومت مردم را بشكند و امروزه روي تحريم ها و ايجاد بحران هاي اقتصادي تمركز كرده است. او از اعمال
ص: 146
تحريم هاي ارزي تا ايجاد فضاي شايعه و ايجاد نيازهاي كاذب و جوّ رواني بهره مي گيرد تا به اهداف خود برسد.
توجه به موفقيت هاي نظام در طول عمر با بركت خويش، مقايسه وضعيت مردم با وضعيت معيشتي جوامع ديگر، ارائه مصاديق بد مصرف كردن كه متأسفانه بسيار زياد هست و از سوي ديگر آگاه كردن مردم به درست مصرف كردن و نويد آينده روشني كه با مقاومت به دست خواهد آمد بايد در قالب برنامه هاي مستقيم و غيرمستقيم سازمان قرار بگيرد تا زمينه تحقق الگوي پيشرفت اسلامي _ ايراني و مقاومت اقتصادي را فراهم كند.
توجه به سرمايه هاي اجتماعي چه در زمينه حماسه آفريني سياسي و چه حماسه آفريني اقتصادي در ايران اسلامي ضروري است. اگر امام خميني با بيان راهبردي خويش عشاير را ذخاير ايران مي خواند با درك درست از سرمايه هاي نهفته در اين مملكت است. در اين كشور به رغم وجود قوميت هاي مختلف و مذاهب و اديان مختلف هيچ گاه نزاع و درگيري و رقابت هاي متضاد با منافع ملي ديده نشده است. همه قوميت ها و مذاهب به شدت به ايراني بودن خود علاقه دارند و براي سربلندي آن جانفشاني مي كنند. آنها در امور اجتماعي به هم آميخته اند و انفكاك و جدايي در ميان آنها وجود ندارد. در طول تاريخ آنها با يكديگر ازدواج كرده و در كنار هم زندگي كرده اند. اين سرمايه را در جاي ديگر كمتر مي توان سراغ گرفت. همين مسئله تكثر قوميتي موضوعي است كه هميشه مورد طمع دشمنان بوده است. آنان از اشتراك نژادي، قوميتي و زباني همسايگان نيز بهره جسته و شبكه هاي قوميتي و زباني راه اندازي كرده اند تا شايد اين فرصت عظيم را به تهديد عليه نظام اسلامي تبديل كنند. رسانه ملي بايد در خصوص اين سرمايه هاي مهم به طور ويژه
ص: 147
برنامه ريزي كند و در عرصه حماسه آفريني از آن بهره جويد و با ارائه برنامه هاي مناسب فضاي همدلي بيشتر ايجاد كند و از نقاط ضعفي كه گاهي اتفاق مي افتد پيش گيري نمايد.
بر اين اساس در برنامه هاي رسانه ملي ضروري است به اين اقدامات توجه شود :
اقناع مبتني بر ارشاد.
بيان اختلافات و تضارب آرا به همراه آموزش، فرهنگ سازي همدلي و تكليف مداري و افزايش سعه صدر.
بيان سلايق مختلف با فرهنگ پذيري اتكا به قانون اساسي و ولايت فقيه و قانون مداري.
تحول گرايي همراه حفظ تجارب.
برنامه هاي نشاط آفرين و آرامش بخش با پرهيز از جنجال آفريني و تهمت و افترا و. . . .
فرهنگ سازي حق مدراي توأم باتكليف مداري.
توجه به حق الناس و حق الله (حق الاجتماع).
تحقق بخشي به مردم سالاري ديني و توجه به امتيازات آن از دموكراسي رايج در غرب.
تشويق به حضور حداكثري در صحنه هاي سياسي _ اجتماعي با ارشاد به اصلح و معيارهاي اسلامي.
راهنمايي به گروه هاي مرجع به ويژه روحانيت به همراه پرهيز از ايجاد احساس رفتار آمرانه براي مخاطبان.
توجه به همه اقشار و قوميت ها و طبقات اجتماعي و اقليت هاي مذهبي و صنوف و. . . .
ص: 148
تلاش براي تفكيك حفظ كليت نظام و رهبري از رفتار كارگزاران و استقلال از انتقال گلايه ها و شكايات منطقي و ناراستي ها و كاستي ها و انتقادهاي واقعي و سازنده.
پرهيز از برنامه هاي كليشه اي خودساخته و غيرطبيعي كه موجب سلب اعتماد دلزدگي است.
تنوع بخشي به برنامه ها و تلاش براي استفاده از راه كارهاي غيرمستقيم در انتقال پيام.
توليد برنامه هايي كه پيروزي ها و كاميابي هاي دوران انقلاب را به تصوير مي كشد و غافل نشدن از توليد برنامه هايي كه شكست ها را به تصوير مي كشد و انتقال پيام عبرت گونه آنها.
تلاش در به تصوير كشيدن وضعيت پيش و بعد از انقلاب
به تصوير كشيدن ايثارها و تلاش هايي كه از قبل از انقلاب براي به ثمر رسيدن انقلاب صورت گرفته است.
به تصوير كشيدن تاريخ ايران و فراز و فرود هايي كه رخ داده است و تلاش براي انتقال پيام هاي درسي و عبرتي آنها.
به تصوير كشيدن نقش ايرانيان در گسترش اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام.
بهره گيري از سرمايه هاي اجتماعي اقوام مختلف با برجسته كردن همگوني ها و هم گرايي هاي آنها و تعلقات قوي آنها به اسلام و ايران و نيز پررنگ كردن نقش آنها در طول تاريخ و دوران دفاع مقدس و شناساندن بزرگان ديني و ملي آنها به ويژه در شبكه هاي استاني.
بهره گيري از شخصيت هاي خوش نام و كم حاشيه، نظير جانبازان و ايثارگران و علما و مراجع و گروه هاي مرجع مثل هنرپيشه ها و
ص: 149
ورزشكاران و مدال آوران و افتخارآفرينان صحنه هاي علمي.
اهتمام به زنده كردن روحيه امر به معروف و نهي از منكر با بيان مصاديق معرفتي و انساني. (در اين راستا جهت دهي به نهاد هاي برخاسته از مردم و هيأت هاي مذهبي و كانون هاي فرهنگي و احزاب مي تواند مفيد باشد. )
بهره گيري از منشور اخلاقي انتخابات.
اهتمام به برگزاري ميزگرد هاي تخصصي و كارشناسي.
اهتمام به برگزاري مناظرات با رعايت اخلاق و معيارهاي شرعي.
تلاش در جهت ايجاد وحدت و ائتلاف در جامعه.
ارائه مصاحبه هاي كارشناسي.
حضور در صحنه هاي واقعي مردم و ارائه گزارش و اكتفا نكردن به روز انتخابات.
ساخت فيلم هاي مستند از وضعيت مشاركت هاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي مردم.
تهيه انيميشن ها و فيلم هاي كارتوني ويژه كودكان و فرهنگ سازي در عرصه هاي سياسي، اقتصادي.
ارائه تحليل دقيق از ساختار سياسي نظام اسلامي به ويژه در خصوص اصل ولايت فقيه و جايگاه شوراي نگهبان و بيان امتيازات اين سيستم نسبت به سيستم هاي غربي.
ترسيم درست سيستم هاي سياسي غربي و به نمايش گذاشتن سيستم هاي غير دموكراتيك و حزبي و حضور ضعيف مردم در اين احزاب و به چالش كشيدن ادعاهاي آنها.
صدا وسيما در عين واقع نمايي نبايد به بهانه جذب مخاطبان با سلايق
ص: 150
مختلف زمينه تشويش اذهان مخاطبان فعلي خود را فراهم سازد.
صدا و سيما بايد نشان دهد كه در مسائل حساسي چون انتخابات بي طرف است و تنها به رسالت ملي خود توجه دارد. پس بايد موج آفريني كند نه تحت تأثير امواج زود گذر قرار گيرد.
صدا و سيما رويكرد فراجناحي را در رفتار كارگزارن نظام فرهنگ سازي نمايد و اين رويه اشتباه را كه مردم عملكرد نمايندگان خود را بخشي و منطقه اي ارزيابي كنند اصلاح نمايد.
صدا و سيما رفتار برخي كارگزارن را كه خود را وامدار افراد خاص مي ببينند و در حوزه اختيارات يا سفارشات خود، جناحي عمل مي كنند به نقد كشيده، آن را تقبيح نمايد.
صدا و سيما بايد اين رويه غلط و وارداتي غربي را كه برد و باخت انتخاباتي را خارج از حوزه اداي تكليف فرض كرده و احساس شكست براي بخش عظيمي از جامعه را به وجود مي آورد با ارائه برنامه هاي ارشادگرانه از بين ببرد و اين واقعيت را روشن كند كه همه كساني كه به تكليف و برداشت خود عمل كرده اند مأجور اند و سهم مساوي در عظمت اسلام و مسلمين دارند.
توجه به برنامه هاي كودكان و نوجوانان در عرصه سبك زندگي اسلامي در حوزه هاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و خانوادگي.
تا حد ممكن بايد از برنامه هاي بلندمدت اجتناب كند و از يك نواخت شدن برنامه كه در سخنراني ها ايجاد مي شود پرهيز كند و پيام هايش را به صورت غيرمستقيم ارايه نمايد.
گرچه ماهيت تلويزيون تفريحي است، اما مي توان با برنامه هاي تفريحي مضامين عالي را ارائه كرد؛ بنابراين بايد از سطحي
ص: 151
برگزاركردن برنامه ها به ويژه برنامه هاي مذهبي پرهيز كرد. صدا و سيما به جاي ديگران فكر نمي كند بلكه ارشاد مي كند.
با بيان واقعيت و راستي بايد تلاش كند مخاطبان خود را حفظ و گسترش دهد.
همان گونه كه محتواي پيام اين رسانه بايد مقدس باشد، بايد از سازوكار هاي مقدس نيز استفاده كند.
همواره افكار عمومي را رصد كند و به دور از جنجال آفريني در اصلاح آن بكوشد.
صدا وسيما اوقات فراغت مردم را پر مي كند، پس بايد سلايق مختلف را در نظر بگيرد.
همواره رقباي خود را رصد نموده، با دقت و بدون تشويش افكار عمومي، در رفع شبهات بكوشد.
صدا وسيما قرار نيست جاي محافل عمومي مثل مسجد را بگيرد، بلكه بايد مشوق حضور مردم در تعامل مساجد باشد، پس برنامه ريزي از اين جهت بسيار دقيق و ظريف است.
نبايد احساس شود كه صدا وسيما در برخي موارد از مردم استفاده ابزاري مي كند، چنان كه در برخي موضوعات مثل انتخابات اقشار بد حجاب و غير خوش نام را نيز به تصوير مي كشد كه در زمان هاي ديگر ممنوع التصويرند. اين نوع اقدام موجب افزايش مشاركت نمي شود، بلكه موجب بدبيني مخاطبان فهيم خود است.
صدا وسيما بايد براي سه مقطع پيش از انتخابات، در زمان انتخابات و پس از آن سياست گذاري مجزا نموده، خود را آماده كند.
اطلاع رساني رسانه ملي بايد به موقع ولي دقيق باشد و براي هرگونه
ص: 152
فتنه آماده باشد.
توجه به سياست بين المللي نظام با محوريت عزت، حكمت و مصلحت حائز اهميت است.
تبيين جمهوريت و اسلاميت نظام بسيار مهم است.
تبيين سياست اسلامي براي زندگي مسالمت آميز با اهل اديان و مذاهب بايد مورد تأكيد قرار گيرد.
جايگاه زنان در نظام اسلامي تبيين شود. اين مهم با واقع بيني اسلامي صورت گيرد نه آنكه چون عده اي برخي از احكام اسلامي را نمي پسندند تلاش كنيم از مجراي توجيه غير شرعي موضوع را بيان كنيم. همين طور است تمايزات شغلي و برخي احكام كه دشمنان آن را حمل بر تبعيض جنسيتي مي كنند.
رفتار گارگزاران به عنوان يكي از مهم ترين مجاري اعتمادساز مردم مورد تأكيد قرار گيرد و ساده زيستي، مردمي بودن و پاسخ گويي آنها، هم در مقام بايدهاي نظام و هم تحقق هاي عيني مورد توجه قرار گيرد.
رفع فقر و فساد و تبيعض كه مورد تأكيد رهبري بوده مورد توجه قرا گيرد.
تبيين اقتصاد و مباني آن و تقبيح رويه هاي غلط مصرف گرايي مورد تأكيد قرار گيرد.
براي آموزش سبك زندگي آبرومندانه و شرافتمندانه اسلامي به موارد زير تأكيد شود:
تعاون، مساوات، تكافل، تعهدات اسلامي، رض الحسنه، ارزش سنت هاي حسنه اي چون وقف، انفاق، مشاركت هاي جمعي در حوزه اقتصادي، امور عام المنفعه نظير ساخت مساجد و مراكز آموزشي و
ص: 153
تربيتي و حوزه هاي علميه، توجه به وجوهات شرعي و اثر آن در توسعه دين اسلام، ارزش كار و تلاش و مذمت تنبلي و ربا خواري و...
به موضوع اقتصاد مقاومتي با ارائه الگو هاي ساده زيستي و به دور از اسراف در فيلم ها و سريال ها توجه شود.
تلاش براي فرهنگ سازي اهتمام به امور مسلمين و مستضعفان جهان.
به كارگيري نمادهاي اسلامي در عرصه هاي مختلف هنري، نمايشي، فضا سازي ها و. . . مورد تأكيد و توجه دوچندان قرار گيرد و به عبارت ديگر بومي سازي جدي گرفته شود.
با ساخت برنامه هاي مستند و غير آن ارتباطات ميان فرهنگي اسلام مثل زبان مشترك، دين مشترك، آداب و رسوم و تاريخ مشترك بين ايرانيان و همسايگان مورد توجه قرار گيرد.
ادبيات انقلاب اسلامي همواره زنده نگه داشته شود. مفهوم جهاد، ايثار، دفاع مقدس، كاخ نشين و كوخ نشين، مستضعف و مستكبر، رابطه برادري و خواهري ازآن جمله است.
تلاش جهت آموزش و گسترش روحيه و فرهنگ نوآوري و خلاقيت به عنوان فرآيند مستمر توسعه و به كارگيري آگاهي و دانش براي كار، زندگي، توليد و خدمات.
آينده روشن و اميد آفرين مورد تأكيد مقام معظم رهبري در برنامه ها به نمايش گذاشته شود.
نهادينه كردن فرهنگ نقد سازنده و بالا بردن آستانه تحمل مردم با تأكيد بر حفظ بر اصول نظام و حفظ خط قرمز هاي نظام.
رويكرد تمدني اسلام و حيات طيبه آن با رويكرد كليت اسلام و دوام آن و سرنوشت مشترك جامعه از گذشتگان، حال و آينده در انديشه
ص: 154
اسلامي تبيين و براي آن برنامه سازي شود. در اين خصوص توجه به سبك زندگي اسلامي در همه عرصه ها و آسيب هايي كه متوجه سبك زندگي امروز جامعه ما است ضروري است.
عدالت رسانه اي در رسانه ملي مورد توجه قرار گيرد.
با اسلام هراسي، شيعه هراسي و ايران هراسي مقابله جدي صورت گيرد.
اولويت بندي بر اساس منويات مقام معظم رهبري صورت پذيرد.
آثار مخرب بداخلاقي هاي سياسي تبيين و از آن پيشگيري و پرهيز شود.
خط نفاق و انحراف بر اساس معارف وحياني بازنمايي شود و خط اصيل ولايت تبيين و فرهنگ سازي شود.
گفتمان اسلام بر اساس عقلانيت، معنويت و شريعت مداري تبيين شود.
براي صدور انقلاب بر اساس اصل خود باوري و پايداري بر حقوق خويش و تنوير افكار عمومي تصويرسازي شود و كارآمدي نظام براي جهانيان به تصوير كشيده شود. همان طور كه نا كارآمدي نظام هاي ديگر و ظلم ها و ارزش ها و هنجارهاي غير انساني آنها به تصوير كشيده شود. در اين موارد بايد ابتكار عمل را به دست گرفته، منتظر نمانند تا فيلمي موهن توليد شود، آنگاه از موضع انفعال با مسئله برخورد كنند. جنگ نرم دشمن كه آينده سازان را هدف قرار داده جدي گرفته شود و براي نونهالان برنامه ريزي ويژه شود.
جريان سازي متناسب با منويات رهبري پيگيري شود و از احساس نبود فضاي آزاد انتقال پيام هاي ناراضيان پيشگيري شود.
ص: 155
عنايت ويژه به انديشه ها و فرمايشات امام خميني رحمة الله به عنوان بنيان گذار يك نظم و نظام فكري جديد در عصر حاضر.
اهتمام به شناسايي و تأكيد بر متغيرهاي استراتژيك عرصه فرهنگ و استفاده از آنها جهت ارتقاي سطح نظام فرهنگي در كشور.
عنايت به تنوع و تكثر فرهنگي به عنوان يكي از مؤلفه هاي ضروري براي ايجاد و حفظ روحية نوآوري در فرهنگ و نيز اشاعة فرهنگ نوآوري.
تعريف، تبيين و اشاعه حقوق فرهنگي و آزادي فرهنگي بر اساس مباني اسلامي.
ارتقاي كيفيت و گسترش صادرات كالاهاي فرهنگي.
توجه به عرف و آزادي به عنوان دو متغير استراتژيك در عرصه فرهنگ و تلاش جهت بهره مندي از ظرفيت هاي اين دو.
تلاش جهت نهادينه كردن مشاركت به عنوان متغيري اساسي در كاهش فاصله قدرت و تحقق سلسله مراتبي كارويژه هاي يكپارچگي، تحقق اهداف، حفظ الگو و وحدت.
توجه به عجين بودن ثروت و فرهنگ در جامعه و تلاش جهت افزايش توليد ثروت در كشور مبتني بر سازوكارهاي اسلامي.
تبيين ماهيت منابع و شبكه هاي خبري گوناگون جبهه معارض انقلاب اسلامي براي مخاطب.
ايجاد خلاقيت و نوآوري در توليد برنامه هاي رسانه اي متنوع و جذاب.
تلاش براي اعتمادسازي عمومي با استفاده از انواع رسانه ها.
توجه به نظريات گوناگون، به ويژه نظريات منتقدان در برنامه ها به خاطر افزايش اعتماد عمومي و غناي محتوايي برنامه ها.
ص: 156
تعريف دوباره خط قرمزهاي رسانه اي و حذف خطوط پيچيده نامدوني كه نه بر پايه مصلحت ها، كه بر اساس سلايق ترسيم شده است.
بازنگري و كاهش بروكراسي و سلسله مراتب طولاني تصميم گيري در راستاي انتشار سريع اخبار با هدف كنترل افكار عمومي.
تبيين دقيق استراتژي مقابله با جنگ نرم و مهندسي پيام با بهره گيري از نقطه.
بهره گيري از نظريات كارشناسان، متخصصان و انديشمندان آگاه به مباني هنري.
تعامل گسترده تر با حوزه هاي علميه.
ص: 157
منابع
زير فصل ها
كتاب
مقاله
پايگاه اينترنتي
كتاب
قرآن.
نهج البلاغه.
صحيفه نور امام خميني رحمة الله.
بيانات مقام معظم رهبري.
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران.
احمد، اكبر و هاستينگز دونان؛ اسلام، جهاني شدن و پست مدرنيته، ترجمه: مرتضي بحراني، تهران، كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1384.
احمد، اكبر؛ پست مدرنيسم و اسلام، پست مدرنيته و پست مدرنيسم، ترجمه: حسينعلي نوذري، تهران، انتشارات نقش جهان، 1379.
برگر، پيتر، بريجيت برگر، ذهن بي خانمان و نوسازي و آگاهي، ترجمه: محمد ساوجي، تهران، نشر ني، 1381.
پيغامي، عادل، «تعاملات دوسويه فرهنگ و اقتصاد»، ارائه شده به شوراي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
الحر العاملي، محمد بن الحسن؛ وسايل الشيعه، تهران، المكتبة الاسلاميه، بيتا، مجلد 15 و 14.
ص: 158
خيري وزواني، حسن؛ جزوه درسي جامعه شناسي توسعه، ارائه شده به جامعه المصطفي العالميه، 90_1389.
خيري وزواني، حسن؛ دين، رسانه، ارتباطات اجتماعي، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.
خيري وزواني، حسن؛ مباني نظام اجتماعي اسلام، در دست چاپ توسط :قم، پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامي.
دفتر تبليغات اسلامي؛ ره توشه راهيان نور ويژه محرمالحرام 1431، دفتر تبليغات اسلامي، قم، رشيد، 1388.
صدر، محمد باقر، المدرسه القرآنيه، قم: دار الصدر، مركز الابحاث و الدراسات التخصصيه للشهيد الصدر، 1428.
صدر، محمد باقر؛ الاسلام يقود الحياه، قم: انتشارات دار الصدر، 1429.
صدرا، عليرضا؛ ارزش هاي حاكم بر جامعه ايراني، تهران: مجمع تشخيص مصلحت نظام، مركز تحقيقات استراتژيك، 1387.
غمامي، سيد محمدعلي؛ درآمدي بر سياست گذاري تحول فرهنگي، بسته سياستي تحول فرهنگيِ معرفتي، ارائه شده به شوراي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
فخيمي، فرزاد؛ سازمان و مديريت، تهران: نشر هواي تازه، 1379.
قمي، عباس؛ سفينه البحار، بيروت، مؤسسه الوفاء، جلد 2، بي تا.
كليني، اصول الكافي، تهران، انتشارات مسجد چهارده معصوم:، ج 1، بي تا.
گلشني، مهدي؛ گزارش پژوهش ملي ايران و جهاني شدن، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1388.
مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، بيروت، دار الاحياء التراث، 1303.
محمدي ري شهري، محمد؛ ميزان الحكمه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1404.
ص: 159
مصباح يزدي، محمد تقي؛ جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1368.
مصباح يزدي، محمدتقي؛ مجموعه مشكات مصباح، اخلاق اجتماعي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (مجموعه مشكوه) جلد 3، 1388.
مطهري، مرتضي، سيري در سيره نبوي، تهران، صدرا، 1368.
مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 4، 1371.
ميرمعزي، سيد حسين؛ فلسفه علم اقتصاد اسلامي، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، سازمان انتشارات، بي تا.
مقاله
اسدي، عرب؛ و ديگران «تبيين سياست هاي شكل گيري نظام اداره فرهنگ كشور، با تكيه بر راهبرد مردمي سازي»، ارائه شده به شوراي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
اسلامي تنها، اصغر، «نظريه پديدارشناختي فرهنگ و سياست گذاري فرهنگي»، ارائه شده به شوراي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، بي تا.
اشتريان، كيومرث، «باز انديشي در فناوري و صنايع فرهنگي، مدلي جهت كاربست فناوري در صنايع فرهنگي و سياست گذاري آن در ايران»، ارائه شده به شوراي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، بي تا.
خاشعي، وحيد؛ «درآمدي بر سياست هاي راهبردي حوزه هاي مختلف هنر كشور»، ارائه شده به شوراي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، بي تا.
خاشعي، وحيد؛ «كاوشي بر بسته هاي سياستي حوزه هاي مختلف رس__انه اي كشور»، ارائه شده به شوراي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، بي تا.
ص: 160
رحمان ياسي؛ «متغيرهاي اساسي در معماري فرهنگي»، بي تا.
غمامي، سيد محمدعلي؛ «تحول هدفمند فرهنگ با تكيه بر ارتقاي ظرفيت يادگيري و هوشمندي فرهنگي _ بسته سياستي تحول معرفتيِ فرهنگي»، ارائه شده به شوراي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي.
كچوئيان، حسين؛ «هست ها و بايدهاي هويت ما»؛ ماه نامه زمانه؛ شماره 67 و 68 .
يزداني، جمال، «مفهوم جامعه شناختي استضعاف و جايگاه آن در ارتباطات ميان فرهنگي» مطالعه موردي _ تاريخي ارتباطات ميان فرهنگي حضرت امام در نوفل لوشاتو)، ارائه شده به شوراي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، بي تا.
پايگاه اينترنتي
صادق، مهدي؛ جنگ نرم چيست؟ پايگاه اينترنتي قدس، paigahghods. persianblog. ir www.
قرباني، محمد؛ «جنگ نرم، تبيين مفهومي، پيشينه تاريخي و تاكتيك ها»؛ پايگاه اينترنتي تابناك:www. Tabnak. ir