درآمدي بر نقش رسانه ها در جريان سازي

مشخصات كتاب

سرشناسه: آذربخش، سيد علي محمد، 1355 -

عنوان و نام پديدآور: درآمدي بر نقش رسانه ها در جريان سازي/ سيدعلي محمد آذربخش.

مشخصات نشر: قم: صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز پژوهش هاي اسلامي، 1392.

مشخصات ظاهري: 264 ص.

فروست: مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما؛ 9274.

شابك: 978-964-514-298-6

وضعيت فهرست نويسي: فيپا

موضوع: رسانه هاي گروهي -- تاثير

موضوع: رسانه هاي گروهي و فرهنگ

موضوع: رسانه هاي گروهي -- جنبه هاي سياسي

موضوع: رسانه هاي گروهي -- جنبه هاي اجتماعي

شناسه افزوده: صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران. مركز پژوهش هاي اسلامي

رده بندي كنگره: 1392 4د37آ/94 P

رده بندي ديويي: 302/23

شماره كتابشناسي ملي: 3243229

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

ص: 10

ص: 11

پيش گفتار

پيش گفتار

امروزه رسانه ها به عنوان يكي از مهم ترين ابزارهاي توليد فكر و انديشه تبديل شده اند. مجموعه اي از ويژگي ها و جذابيت هاي اين ابزارهاي جديد ارتباطي، سبب شده است تا سياست گذاران حوزه هاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي براي دست يابي به اهداف خود، توسل به رسانه ها را در اولويت قرار دهند. به عبارتي، به رسانه ها نوعي نقش كارگزاري و منبعي براي تصميم سازي و انديشه آفريني واگذار شده است. در اين رهگذر سياست گذاران با دامن زدن به انواع شگردها و شيوه هاي جريان سازي درصدد تأثير بر نگرش و بينش و تسخير اذهان و افكار عمومي برآمده اند. نكته حائز اهميت آنكه طراحي و برنامه ريزي اين فرآيند به گونه اي صورت مي پذيرد كه رسانه ها در بسياري از مواقع بدون هيچ گونه پردازش و ارزيابي مخاطبان را به تصرف درمي آورند دنبال كننده تمامي اهداف و استراتژي هاي رسانه اي مي شوند. بر اين اساس، فرهنگ، اقتصاد، سياست و قدرت در ابعاد محلي، ملي و بين المللي تا حد زيادي به شيوه عملكرد رسانه ها و نقش آفريني آنها در اين زمينه ها وابسته شده است. سردمداران و حاملان قدرت و ثروت در نظام جهاني به خوبي اهميت اين امر را درك كرده و از

ص: 12

مجاري متعدد نسبت به پياده سازي برنامه ها و سياست هاي فكري و عملي خود اقدام نموده اند. اهميت اين امر زماني مشخص مي شود كه تأثير اين ابزارها را در عرصه نظامي و قدرت شكل دهي به جنگ اطلاعاتي با بهره گيري از شگردها و شيوه هاي تأثيرگذاري در جريان سازي و شبهه افكني مورد كنكاش قرار دهيم.

بر اين اساس، لازم است نظام هاي سياسي در برخورد با اين موضوع، توان سازماندهي و اطلاعاتي خود را تقويت كند تا بتوانند به گونه اي مطلوب در بهره مندي از اين ابزارها در برابر شيوه هاي جريان سازي مخرب با استفاده از مهندسي معكوس نسبت به كنترل، هدايت و عملياتي كردن انديشه هاي خودي، موفق عمل كنند. طبيعي است پيش از همه، لازمه اين امر داشتن شناخت و آگاهي دقيق از مجموعه اين فرآيند و شگردهاي آن است تا در پرتو اين امر بتوان بهترين و حساب شده ترين تصميم ها را در بحراني ترين زمان ها، گرفت. توجه به اين موضوع براي نظام اسلامي ما كه در امتداد خط سرخ شهادت و حماسه عظيم كربلاست و همين جريان سازي ها و شبهه افكني ها نقش مهمي را در اين زمينه ايفا كرده اند اهميت دو چندان دارد. اين موضوع نيز همواره مورد نظر حضرت امام رحمه الله و مقام معظم رهبري بوده است. به عنوان نمونه مقام معظم رهبري با تأكيد بر شناخت رسانه و اقتضائات آن مي فرمايد:

اگر دشمن مي تواند از علوم ارتباطات و از پيشرفت ها و تازه هاي علمي اين رشته استفاده كند، ما هم مي توانيم استفاده كنيم. ما هم بايد دنبالش برويم تا استفاده كنيم. چه مانعي دارد؟ از همان شيوه هايي كه ضلالت منتشر مي كنند، مي شود ما استفاده كنيم و هدايت را منتشر

ص: 13

كنيم. استعداد ما در استفاده از ابزارها، استعداد بالايي است... بايد از اين گونه ابزارها استفاده كرد تا هر چه ممكن است دايره اثرگذاري خود را وسيع تر كنيم.(1)

ايشان در ديدار علما و روحانيون كرمان نيز فرموده است:

امروز اينترنت و ماهواره و وسايل ارتباطي بسيار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جاي دنيا مي رسد. ميدان افكار مردم و مؤمنين، عرصه كارزار تفكرات گوناگون است. امروز ما در يك ميدان جنگ و كارزار حقيقي فكري قرار داريم. اين كارزار فكري به هيچ وجه به زيان ما نيست، به سود ماست. اگر وارد اين ميدان بشويم و آنچه را كه نياز ماست _ از مهمات تفكر اسلامي و انبارهاي معارف الهي و اسلامي _ بيرون بكشيم و صرف كنيم، قطعاً بُرد با ماست، ليكن مسئله اين است كه ما بايد اين كار را بكنيم.

هدف از تدوين اين اثر كه به دلايل ديگر زمان نيز انتشار آن را با تاخير مواجه كرده است، شناخت فرآيند، الزامات و شيوه هاي جريان سازي ها در رسانه هاست كه تلاش شده است با ارايه مجموعه اي از مصاديق، به رسالت سازمان صدا و سيما براي شناخت و مجهز شدن براي دفاع و اثرگذاري در جهت مهندسي معكوس اشاره شود. اميد آنكه اين مجموعه ناچيز در بهره گيري و تبليغ رسانه اي آموزه هاي ناب محمدي صلي الله عليه و آله به كار آيد و دستگيري باشد براي آن روز كه اليوم لاينفع مال و لا بنون الا من اتي الله بقلب سليم.


1- بيانات مقام معظم رهبري، 2/11/1384.

ص: 14

ص: 15

فصل اول: كليات

اشاره

فصل اول: كليات

زير فصل ها

1. تبيين موضوع

2. تعريف مفاهيم

1. تبيين موضوع

1. تبيين موضوع

امروزه رسانه ها نقش گسترده اي در هدايت و كنترل افكار عمومي دارند. بسياري از جامعه شناسان و كارشناسان علوم ارتباطات معتقدند، اين وسايل معمولاً با تصويري پيش ساخته و داستاني پيش پرداخته به مشاهده رويدادها مي روند و با نگرشي شكل گرفته، به گزينش داده ها و بررسي پديده هاي اجتماعي مي پردازند.

فرآيند گردآوري، گزينش و انتشار اخبار، فرآيندي عيني و بي طرفانه نيست، بلكه آميخته به ارزش ها و هنجارهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي است.

راجر فالور در همين باره مي گويد:

اخبار ساختاري اجتماعي دارند. وقايعي كه گزارش مي شوند، در واقع بازتابي از اهميت خودِ واقعه نيست، بلكه نمايانگر يك سري ملا ك هاي پيچيده و تصنعي براي گزينش اخبار است. پس اين اخبار گزينش شده، پردازش و رمزگذاري مي شوند تا بيشترين تأثير را بر مخاطبان بگذارند.(1)


1- سيد محمد مهدي زاده، «مطالعات فرهنگي، رهيافتي انتقادي به فرهنگ و جامعه نو»، فصل نامه رسانه، ش1، ص20.

ص: 16

امروزه تصاوير در رسانه ها وانمايي و بازنمايي مي شوند و منطبق با خواست و انديشه سياست گذاران اين امر تحقق مي يابد. رسانه ها بيشتر دنبال القاي انديشه هاي ايدئولوژيك خود هستند.

تصاوير در فيلم ها و سريال ها، توليد، نقل و گزينش اخبار، همه با گذر از فيلترهاي متعدد خبري كه مقاصد پنهان ايدئولوژيك طراحان و نويسندگان اين آثارند، براي مخاطب دسته بندي و بسته بندي مي شوند. مخاطب در بسياري از موارد، وقتي نفع خود را در آثار و كاركردهاي رسانه ببيند، با او همراه مي شود. حتي در مواردي كه افراد، نظر مخالفي هم داشته باشند، به ديگر مخاطبان نظر مي افكنند.

در همين زمينه مرتن و لازارسفلد معتقدند:

رسانه ها از طريق ارائه درست يا نادرست مطالب، موجب جهت گيري افراد مي شوند و به نوعي، يك طرز تفكر عمومي را ايجاد مي كنند. در اين شرايط چنانچه افراد عقيده خود را برخلاف عقيده اجتماعي و افكار عمومي منعكس شده از رسانه ببينند، در بسياري از موارد در جهت پيام رسانه، تغيير عقيده مي دهند.(1)

شركت هايي كه بر بازار رسانه ها مسلطند، اخبار، اطلاعات، افكار، انديشه، فرهنگ عاميانه و ديدگاه هاي سياسي را تحت سيطره و نفوذ خود دارند. اين شركت ها دقيقاً به سبب نفوذشان بر برداشت مردم سياست و سياست مداران كه در رسانه ها مطرح يا ناديده گرفته مي شوند، از نفوذ بسيار بالايي در دوران حكومت برخوردارند.(2)


1- شهلا اعزازي، خانواده و تلويزيون، ص5.
2- بن. اچ بگديكيان، انحصار رسانه ها، ترجمه: داوود حيدري، ص38.

ص: 17

بر همين اساس، يكي از مهم ترين كاركردهاي رسانه ها در موقعيت كنوني، انديشه سازي است. اين رسانه ها با اتكا به منابع عظيم ثروت و تكيه گاه هاي سياسي مقتدر در دنياي به اصطلاح آزاد، به كارخانه هاي بزرگ توليد فكر تبديل شده اند؛ افكاري كه از مجاري رسانه ها به مردم منتقل مي شود و در جهت كنترل، تعيين و راهبري مسير آينده، براي مخاطب پديد مي آيد. شايد اين ديدگاهي بدبينانه نسبت به رسانه ها باشد، ولي در واقع همان گونه كه گفته شد، اين كاركرد دست كم يكي از كاركردهاي مهم و اساسي رسانه هاي امروزين است.

مسئله انديشه سازي، به شيوه هاي گوناگوني براي مخاطبان در قالب «فرآيند» دنبال مي شود و رسانه ها با اتكا به شگردهاي متعددي، به جريان سازي روي مي آورند. نويسنده در اين اثر بر آن بوده است كه به صورت اجمالي به شيوه هاي جريان سازي رسانه ها و نقش آنها بپردازد و نيز به برخي شگردهايي اشاره كند كه رسانه ها در اين مسير از آنها بهره مي گيرند. اميد است از اين نوشته، كارشناسان علوم ارتباطات، جامعه شناسي و متخصصان علوم رفتاري بهره لازم را ببرند.

2. تعريف مفاهيم

اشاره

2. تعريف مفاهيم

زير فصل ها

الف) جريان سازي

ب) شبهه

ج) رسانه

يك _ منبر

دو _ تلويزيون

سه _ مطبوعات

چهار _ سينما

پنج _ شبكه هاي اجتماعي

شش _ ماهواره

الف) جريان سازي

الف) جريان سازي

جريان سازي به مفهوم عام، بر تعقيب هدف به وسيله شخص يا اشخاصي با ابزارهاي مختلفي، در طول فرآيندهاي خاص دلالت دارد. حال اين فرآيند مي تواند بر خير و صلاح شخص، گروه يا جامعهاي مبتني باشد يا براي تحقير و نابود كردن آنها به كار رود. بدين ترتيب، جريان سازي داراي اين ويژگي است:

يك _ داراي منبع خاصي است (شخص يا اشخاصي انجام مي دهند)؛

دو_ هدفمند است؛

ص: 18

سه _ در طول فرآيندي انجام ميپذيرد، يعني نقطه آغاز و پايان دارد؛

چهار_ اين فرآيند به شخص، گروه يا جامعهاي خاص ميانجامد؛

پنج _ از ابزارهاي مختلفي براي رسيدن به هدف استفاده ميشود؛

شش _ با انگيزه خير يا شر انجام مي گيرد؛

هفت _ با دستكاري در نگرش يا القاي عقيده يا موضوعي همراه است.

نكته مهم درباره جريان سازي اين است كه در نگاه اول به اين واژه، جنبه منفي آن در ذهن تداعي مي شود، اما همانگونه كه در تعريف آمد، همواره انگيزه جريان سازي، تخريبي نيست، بلكه سازندگي هم ميتواند هدف جريان سازي تلقي شود.

از نگاه رسانهاي هم جريان سازي، تدبيري است كه وسايل ارتباط جمعي به كار مي برند تا مخاطب را با خود همراه كند؛ يعني تدبيري است كه براي اداره مغزها(1) به كار ميگيرند.

اين مغزها ممكن است در برابر هدف اين وسايل و درباره موضوع مورد نظر آنها از نظر نگرش و طرز تلقي شان نسبت به آن مسئله، به ثبات رسيده يا بر سر دوراهي پذيرش و سر باز زدن مانده يا هنوز به فكر گزينش نيفتاده يا حتي با اين موضوع برخورد نكرده باشند.

ممكن است وسايل ارتباط جمعي در فرآيند جريان سازي، مخاطبان را چنان نشانه بگيرند كه پس از طي فرآيند، با اثر «بلع»(2) همراه شوند و هرگونه پيام آنها را بعد از پايان فرآيند، بدون هيچگونه مخالفت يا مقاومتي بپذيرند.


1- Brain washing.
2- اين اصطلاح، از ژان كازنو در كتاب وسايل ارتباط جمعي است. به اعتقاد دكتر باقر ساروخاني، اثر بلع، ناشي از اعتياد از سويي و تسليم انسان از سوي ديگر در برابر وسايل ارتباط جمعي است. زماني كه فردي چنان در برابر وسيلهاي خاص احساس كرختي نمايد كه محتواي آن را از صافي انديشه نگذراند، دچار اثر بلع شده است. (باقر ساروخاني، جامعه شناسي ارتباطات، ص40)

ص: 19

بنابراين، در جريان سازي رسانه اي:

اول _ مالكان رسانهها، حكومتها، سياست گذاران و مديران رسانهها، بنگاههاي تبليغاتي، تجاري و... ميتوانند منبع جريان سازي باشند؛

دوم _ هدف از جريان سازي، تسخير اذهان و تغيير تفكر و نگرش افكار عمومي نسبت به موضوع مورد دلخواه آنهاست؛

سوم _ جريان سازي، در طول يك فرآيند و به صورت تدريجي، نظام مند، غير مستقيم و پنهاني ارائه ميشود و در خيلي از موارد، مخاطبان جريان سازي درباره برنامه رسانه و اهداف آنها چيزي نميدانند؛

چهارم _ جريان سازي، در قالبهاي رسانه اي، ارائه ميشود مانند برنامه هايي كه داراي كاركرد آموزشي، تفريحي، خبري يا نظارتي باشد. در اين زمينه پيام رسانه، نقش ويژهاي را داراست؛

پنجم _ وسايل ارتباط جمعي مانند راديو، تلويزيون، روزنامه، آژانسهاي خبري، ماهوارهها، اينترنت و...، ابزارهاي ايجادكننده جريان سازي و انتشار آن هستند.

در اين زمينه، «رهبران افكار» به علت آنكه داراي جايگاه و منزلت اجتماعي، فرهنگي، سياسي و...، خاصي در بين افكار عمومي هستند، مي توانند نقش واسطه را براي تقويت عمل ارتباطي و اثرگذاري بيشتر رسانه بر مخاطبانِ هدف ايفا كنند.

جريان سازي رسانهاي ميتواند هدف منفي و تخريبي داشته باشد؛ اهدافي مانند ايجاد بدبيني در جامعه نسبت به نظام سياسي خود، دگرگوني ارزشي و مقدسات مورد احترام جامعه، ترور شخصيتي مهره اي كارآمد، تغيير فرهنگ، شيوه زندگي و در مجموع راه اندازي و اجراي هجمه فرهنگي و ايدئولوژيك.

ص: 20

همچنين مي تواند هدف مثبت و سازنده اي داشته باشد، مانند آگاه كردن مردم براي رأي دادن به كانديداي عملگرا، براي كمك به زلزله زدگان و آوارگان كشوري، اعتمادسازي ميان دو دولت، گروه يا... و آگاهيدهي براي حفظ ارزشها و انزجار از برنامههاي فريب كارانه دشمن.

در جريان سازي رسانهاي، افكار عمومي يك ملت هدف قرار مي گيرد و بنا بر ماهيت تودهاي و جمعي بودن وسايل ارتباط جمعي، «مخاطبانِ» هدف داريم و نه «مخاطبِ» هدف.

شايد با تعريف جريان سازي، پيوستگي و همطرازي در معناي اين مفهوم با واژه جنگ رواني به ذهن خطور كند. جريان سازي به لحاظ كاركرد و عناصر موجود در درون فرآيند و براي رسيدن به نتيجه نهايي، جزو ابزارهاي جنگ رواني است. بر اساس ديدگاه كارشناسان علوم ارتباطات، جنگ رواني و جريان سازي داراي مرزهاي بسيار نزديكند و به اندازه زيادي تفكيك ناپذيرند. در واقع جريان سازي ذات جنگ رواني است و مهم ترين عمل در راه اندازي جنگ رواني به كار گرفتن شيوه هاي جريان سازي است تا از اين طريق بتوانند به اهداف و مقاصد خود دست پيدا كنند. نسبت ميان جنگ رواني و جريان سازي در دسته بندي نسب اربعه، نسبت عموم و خصوص مطلق به حساب مي آيد؛ زيرا جريان سازي را نمي توان جداي از جنگ رواني دانست و به عبارتي در هر جنگ رواني خواه ناخواه از جريان سازي بهره گرفته مي شود و نمي توان مفهوم جنگ رواني را بدون سازوكارهاي جريان سازي براي دست يابي به هدف نهايي متصور شد. از سوي ديگر هر جريان سازي نيز به منظور راه اندازي جنگ رواني به كار گرفته نمي شود. بنابراين، ممكن است جريان سازي با اهداف

ص: 21

مثبت در راستاي تعميق بخشيدن به داده هاي مذهبي مخاطبان و فرهنگ آفريني براي شركت در امور خير نيز صورت گيرد. بر همين اساس گفته شده است كه جريان سازي مي تواند با هدف خير يا شر صورت گيرد. اما نكته مهم در جريان سازي موجود در جنگ رواني آن است كه اين نوع جريان سازي را به هيچ وجه نمي توان در زمره اهداف مثبت تلقي كرد.

ب) شبهه

اشاره

ب) شبهه

با توجه به اينكه شبهه و ايجاد آن، يكي از مهم ترين لوازم جريان سازي از نوع منفي است، بررسي دقيق تر آن ضروري مي نمايد.

چنانكه شبهه در فرهنگ لغات آمده عبارت است از: «ايراد، اشكال، ايجاد ترديد، به اشتباه انداختن و مسلّم نبودن(1). همچنين در معناي سوءظن، بدگماني، مغالطه و سفسطه نيز آمده است.(2)

شبهه از «شَبَه» گرفته شده است و در معناي مصدر، به «شبيه چيزي يا كسي بودن» گفته مي شود.

حضرت علي عليه السلام ، زيباترين و دقيقترين تعريف از شبهه، را در سال 37 هجري و پس از جنگ صفين و ماجراي حكميت ارائه داد. آن حضرت مي فرمايد:

وَ اِنَّمَا سُمِّيتِ الشُبهَةُ شُبهَةً لِأَنَّهَا تُشبِهُ الحَقَّ، فَأَمَّا أَولِياءُ اللهِ فَضِياؤُهُم فيهَا اليقِينُ وَ دَلِيلُهُم سَمتُ الهُدي وَ أَمَّا أَعدَاءُ اللهِ فَدَعَاؤُهُم فِيها الضَّلالُ وَ دَليلُهُمُ العَمَي... .(3)

شبهه را براي اين شبهه ناميدند كه به حق شباهت دارد، اما نورِ هدايت كننده دوستان خدا در شبهات، يقين است و راهنماي آنها مسير


1- 1.دكتر سيد جعفر سجادي، فرهنگ معارف اسلامي، ج 2، ص 1037.
2- آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربي _ فارسي، ذيل حرف «ش».
3- نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتي، خطبه 38.

ص: 22

هدايت الهي است، اما دشمنان خدا، دعوت كننده شان در شبهات، گمراهي است و راهنماي آنان كوري... .

آن حضرت در جايي ديگر شبهه را شامل چهار بخش ميداند: «جدال در گفتار، ترسيدن، دودل بودن و تسليم حوادث روزگار بودن».(1)

ويژگي هاي شبهه

ويژگي هاي شبهه

برخي از مهم ترين مختصات شبهه به اين شرح است:

يك _ شبيه به حقيقت است و به ظاهر، نمودي از حقيقت و عينيت را در بردارد؛

دو _ شبهه ابزاري براي جريان سازي است و تنها در محدوده جريان سازي براي امور منفي است؛

سه _ همواره امكان دارد ايجاد شبهه به صورت عامدانه نباشد؛ يعني ممكن است ناشي از شيوه هاي مختلف ارائه پيام يا در نارسايي و بازگو نكردن همه اجزاي پيام باشد. هرچند براي شكل دادن به آن، ارادهاي در كار نباشد.

چهار _ شبهه ضمن آنكه ابزاري براي جريان سازي است، مقدمهاي براي ورود به فرآيند جريان سازي نيز به شمار مي آيد.

پنج _ به طور كلي شبهه منفي است، يعني بار معنايي مثبت از آن صادر نمي شود.

شش _ شبهه بر اثر قرائتهاي گوناگون از مباحث متعدد شكل ميگيرد، اما لزوماً تنوع قرائتها شبههآور نيستند.

هفت _ همواره براي گسترش شبهه بايد زمينه لازم در جامعه فراهم باشد؛

هشت _ شبهه ميتواند در راستاي مباحث و مقاصد سياسي، ديني، فرهنگي و... به كار گرفته شود؛


1- نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتي، حكمت 31.

ص: 23

نه _ همواره منبع صدور شبهه، به اندازه منبع جريان سازي پيچيده نيست.

ده _ بحث و جدل و فصل و عمل، از مهم ترين راههاي شبههآور هستند.

يازده _ شبهه، قرار گرفتن بر سر دوراهي يا چندراهي پذيرش يا رد اثبات يا نفي امري است.

دوازده _ شبهه، با آگاهي و اطلاعات هم نواست. وقتي كمبود اطلاعات يا فراواني اطلاعاتي درباره موضوعي وجود داشته باشد، احتمال توليد شبهه وجود دارد.

سيزده _ شبهات ميتوانند زاييده شبهاتي ديگر باشند؛ يعني از شبهه اي، چندين شبهه ديگر منتشر و پراكنده شود.

چهارده _ شبهات ميتوانند در موقعيتهاي زماني مختلف بازتوليد شوند، يعني انتشار شبهه در فاصله زماني به اوج خود ميرسد و به دليل ندادن پاسخ مناسب براي رفع آن، فروكش ميكند، ولي با فراهم شدن زمينههاي گسترش آن، دوباره مطرح مي شود و به اوج خود ميرسد.

پانزده _ براي تضعيف يا تقويت نگرشي، شبهات شكل ميگيرند.

شانزده _ اگر براي رفع شبهه به درستي تلاش نشود، سبب بدبيني و جدايي از واقعيتي يا پيوستن به امري غير واقعي مي شود.

ج) رسانه

ج) رسانه

واژه رسانه معادل Medium است كه بيشتر با صورت جمع آن، يعني Media به كار مي رود و عمل رسانش و انتقال محتوا، اساس اين واژه را شكل مي دهد. رسانه در نظر دستاندركاران و حرفهايهاي علم ارتباطات، به معناي همه وسايلي است كه توانايي انتشار و انتقال پيامها به سمت مخاطبان خود را دارند. در واقع، رسانه ابزاري است كه به وسيله آن

ص: 24

اطلاعات معيني به فاصله معيني فرستاده مي شود تا در طول زمان انتقال يابد. رسانه، گيرنده را به فرستنده مربوط ميكند؛ حال رسانه ميتواند نوشته ساده اي يا مانند نظام ارتباط ماهوارهاي، پيچيده باشد.(1)

به عبارت ديگر، رسانه وسيلهاي است كه فرستنده به كمك آن، معنا و مفهوم مورد نظر خود (پيام) را به گيرنده منتقل ميكند. رسانه، وسيله حامل پيام از فرستنده به گيرنده است. كتاب، روزنامه، مجله، عكس، فيلم، نوار صوتي، راديو، تلويزيون، ماهواره و... نمونههايي از رسانهها به شمار مي آيند.(2) در اين نوشتار، منظور از رسانهها همان وسايل ارتباط جمعي هستند. از اين رو، وسايل ارتباطي كه نميتوانند مخاطب جمعي داشته باشند، مانند تلفن، تلگراف، بي سيم، فاكس و... منظور ما نيست.

رسانه ها مي توانند در ابعاد گوناگوني اثرگذار باشند، براي نمونه:

يك _ گسترش حقوق اساسي رسالتِ ركن چهارم دموكراسي؛

دو _ غني سازي ادبيات و فرهنگ گفت وگو در جامعه؛

سه _ دامن زدن به فرهنگ پرسش گري و پاسخ گويي محققانه؛

چهار _ اطلاع رساني شفاف و مستند و بي طرفانه؛

پنج _ كاهش ميزان دُگماتيسم؛

شش _ جهت دهي عقلاني به احساسات و هيجان ها؛

هفت _ مشاركت و همياري در تصميم سازي ملي؛

هشت _ عمق بخشيدن به شناخت علمي، كارشناسي و عقلاني جامعه؛

نه _ افزايش ميزان و سطح توليد انديشه؛

ده _ فربه سازي و مستند سازي منابع داده ها.(3)


1- ملوين دفلور و اورت.اي. دنيس، شناخت ارتباطات جمعي، ترجمه: سيروس مرادي، ص729.
2- محمدحسين اميرتيموري، رسانههاي آموزشي، ص10.
3- رحمت الله صادقي، جدال رسانه اي (بررسي يك پرونده)، ص15.

ص: 25

آنچه در اين نوشته مي آيد به كاركردها، آثار و عملكرد رسانه از آن حيث مي پردازد كه به عنوان ابزاري به صورت عيني و ماهوي در متن جامعه و نظام اجتماعي نقش ايفا مي نمايد. بنابراين، رسانه به عنوان يك مفهوم انتزاعي و ذهني متصور نيست بلكه به لحاظ ابزاري كه در خدمت سياست گذاران رسانه اي براي پيشبرد اهداف و مقاصد خاص مورد استفاده قرار مي گيرد، مد نظر مي باشد. طبيعي است ذات رسانه و قابليت تأثير و تأثر بر مفاهيم ارائه شده در وجه ابزاري و ماهوي رسانه هم مد نظر نيست، بلكه نوع استفاده و شيوه به كارگيري مفاهيم توسط ارائه كنندگان و خالقان مفاهيم براي تأثير بر نگرش مخاطبان و همراه ساختن افكار با سياست هاي مورد نظر آنها از اهداف اصلي اين كتاب به حساب مي آيد.

يك _ منبر

يك _ منبر

منبر به لحاظ ماهيت جمع پذيري مخاطب و دارا بودن ويژگي منحصر به فرد و ارتباط مستقيم و بدون واسطه با مخاطبان خود، داراي كاركردهاي فوق العاده اي است. اين رسانه سنتي به طور عمده نقش آگاهيدهي، آموزش و راهنمايي را ايفا مي كند.

شرط شنيدن و دريافت پيامهاي اين وسيله ارتباطي، به شكل مستقيم از طريق حضور در محل كه بيشتر در مساجد و حسينيهها مستقر است، امكان دارد. پيام اين رسانه به شكل غير مستقيم از طريق نوارهاي كاست و در شكل پيشرفتهتر، نوارهاي ويديويي يا سيدي و...، ارسال و منتقل مي شود. اين رسانه سنتي به دليل طبيعت دين دار و ارزش پذير ايرانيان، در پيروزي انقلاب اسلامي كاركرد ويژه اي را ارائه داد.

ص: 26

برخي صاحبنظران ارتباطي از مساجد، حسينيهها، بازار، قهوهخانهها، زورخانهها و... به عنوان وسايل ارتباط سنتي نام برده و به منبر، در درون اين وسايل ارتباطي توجه كرده اند.

نقش و جايگاه منبر به عنوان يكي از وسايل ارتباطات سنتي از آن جهت مهم است كه اين رسانه از طريق منبع يا پيامگذار كه در اينجا سخنران ناميده ميشود، توانايي ايجاد احساس مشترك و اثرگذاري بر نگرش مخاطبان خود را به لحاظ باورها و عقايدِ همگون داراست. اگر استادِ اخلاقي نوع محتوا و گيرايي كلامش با سليقه مردم، همخواني داشته باشد و مهمتر از همه نسبت به اصل مهم موضوع شناسي و سوژه گزيني براي مخاطب دقيق باشد، طبيعي است كه پيام استاد آثار بارزي بر مخاطبان خواهد داشت. سخنران خوب، در بحثهاي انديشهاي، اخلاقي، سياسي و اجتماعي، ضمن شناخت علمي و جزئي موضوع مورد بررسي و سخن گويي به زبان مخاطبان، ميتواند به شكل مطلوبي جريان سازي كند.

هر سه عنصر فرستنده يا منبع، پيام مورد هدف و گيرنده پيام، در اثرگذاري هرچه بيشتر پيام از طريق رسانه سنتي منبر نقش دارند، اما چگونگي ارائه پيام(1) و شكل بيان انديشه با توجه به ارتباط رودررو(2) ميان منبر و مخاطب در اين وسيله ارتباطي، نسبت به ديگر عناصر، براي ايجاد ارتباطي موفق، اهميت بيشتري دارد.

بنابراين، مهم ترين ويژگي هاي منبر به عنوان وسيله ارتباط سنتي عبارتند از:

1. مخاطبان محدود؛

2. ارتباط مستقيم و بي واسطه؛


1- Treatment.
2- Face to face.

ص: 27

3. اثرگذاري بسيار؛

4. تقدم كاركرد ارشادي آن بر كاركردهاي ديگر؛

5. تقدم بهره گيري از اين وسيله ارتباطي در موضوعات و مقولات ديني و به تبع آن مسائل فرهنگي، سياسي و اجتماعي؛

6. فعال بودن مخاطب هنگام فرآيند دريافت پيام؛

7. عدم امكان هم زماني استفاده از اين ابزار ارتباطي با فعاليت ديگر؛

8. در فرآيند انتقال پيام، مخاطب براي بهره گيري از پيام هاي فرستنده به دنبال فرستنده پيام مي رود؛

9. محدوديت زماني دريافت و امكان ناپذير بودن حضور مخاطب در هر زمان كه به دلخواه خود براي دريافت پيام از اين وسيله به تنهايي اقدام كند؛

10. محدوديت مكاني؛

11. بالا بودن درجه اعتماد مخاطب به فرستنده پيام؛

12. پايين بودن درجه ناهمگوني فكري و فرهنگي ميان مخاطب و فرستنده پيام.

دو _ تلويزيون

دو _ تلويزيون

تلويزيون با استفاده از نعمت تصوير و هم زماني صوت و تصوير و نيز پراكندگي حوزه نفوذ خود، در جامعه نقش عمده اي را ايفا مي كند.

رسانه تلويزيون مي تواند همانند يك مركز قدرتمند فرهنگي، بر نظام خويشاوندي، آداب و رسوم، ارزش هاي اجتماعي و اخلاقي، زبان، هنر و ادبيات كه زيربناي هويت جامعه به شمار مي روند، تأثير و نفوذ داشته باشد و با بهره گيري از تكنيك هاي ارتباطي، بر ايده ها و نگرش هاي مردم، آثار مثبت و منفي بگذارد. براي نمونه، برنامه هاي اين رسانه مي تواند با ارائه ارزش هاي متعدد و متضاد،

ص: 28

موجب فروپاشي انسجام اجتماعي و نظام فرهنگي جامعه شود. در جامعه اي كه انسان ها به بلوغ اجتماعي نرسيده اند و قدرت نقد، سنجش علمي، انديشيدن، تشخيص و تميز درست از نادرست را ندارند، تخريب فرهنگي _ اجتماعي بيشتر است و گاه تضاد ارزش ها به هرج و مرج فكري افراد جامعه مي انجامد.(1)

در برنامه هاي تلويزيون نوعي ارزش سازي و ارزش زدايي ترويج مي شود و در واقع ارزش ها در برنامه هاي مختلف تلويزيوني، اعم از سريال ها، فيلم هاي داستاني بلند و كوتاه...، با ظرافت تمام از طريق كلمات، حركات، موسيقي، ابزار و وسايل به كار رفته در برنامه ها، تكنيك هاي خاص تصويري، نوع لباس، به طور پوشيده در لابه لاي برنامه ها انتقال مي يابند و افراد با شيوه هاي مختلفي چون تقليد و همانندسازي، ارزش هاي منتشر شده برنامه هاي تلويزيوني را دروني مي كنند.(2)

سه _ مطبوعات

اشاره

سه _ مطبوعات

روزنامهها به دليل داشتن قدرت انتشار اخبار و موضوع هاي گوناگون و نفوذ فراوان در جوامع انساني، به نيروي بزرگ اجتماعي، تبديل و از اين رهگذر، به عنوان «ركن چهارم دموكراسي» شناخته شده اند.(3)

مطبوعات به موجب ويژگيهاي منحصر به خود و درج تحليل ها و تفسيرهايي كه ديگر رسانهها كمتر به آنها ميپردازند، قدرت شگرفي در جريانسازي دارند. اين رسانه با استفاده از شگردهاي ويژهاي مي تواند افكار عمومي را با ايدههاي مورد نظر خويش همگام سازد.


1- جامعه شناسي ارتباطات، ص177.
2- نادره اعرابي، «انتقال ارزشي از طريق برنامه هاي تلويزيون ايران»، چكيده پايان نامه كارشناسي ارشد، ص27.
3- كاظم معتمدنژاد، وسايل ارتباط جمعي، ص252.

ص: 29

در اين زمينه، مطبوعات با تحريف و دستكاري در مسائل، با بزرگنمايي يا حتي سكوت در برابر برخي حوادث و ديگر تكنيكهاي خاص كه در فصل هاي بعد به آنها خواهيم پرداخت، شبهه ايجاد ميكنند و سرانجام در پروسه مشخصي، مسير دلخواه خود را با جريان سازي حرفهاي درمييابند. مطبوعات قدرت زيادي در فرهنگ سازي داخلي جوامع خود دارند. آنها به راحتي مي توانند با نگاشتن مجموعه مطالب دنبالهداري در ستونهاي يادداشت و سرمقاله هاي خود، به آنچه ميخواهند برسند، اهدافي مانند آگاهي دادن و جانبداري از كانديداي انتخاباتي و ترور شخصيتي افراد، ناكارآمد جلوه دادن مسائل و سياستهاي دولت، طرح موضوع هاي جنجالي و تنشزا، مانند مسائل قومي _ قبيلهاي، القاي روح نااميدي و شكست در ميان افكار عمومي و... .

_ جريان سازي براي جنگ: يك نمونه

_ جريان سازي براي جنگ: يك نمونه

جريان سازي مطبوعات در همه جنبههاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي، نظامي و... ميتواند سبب تخريب يا آباداني باشد و در سختترين حالت، ميتوانند درگيري فيزيكي ميان دولتها ايجاد كنند. تاريخ نشان مي دهد مطبوعات از زمان پيدايش خود آشكارا در راهاندازي و تداوم جنگها نقش عمدهاي داشته است.

براي نمونه، روزنامههاي مورنينگ ژورنال متعلق به ويليام رادلف هرست و نيويورك ورلد با مالكيت جوزف پولتيزر در دهه 1980م. تأثير عميقي در معرفي امريكا به عنوان قدرتي بزرگ، بروز امپرياليسم امريكا در خارج، تسلط بر دولت كوبا و تملك پورتوريكو و فيليپين داشتهاند.

اين مطبوعات با جوسازيهايي كه همراه با نشر گزارشهاي انحرافي، تصاوير نادرست و منحرف كننده و تيترهاي جذاب براي جلب احساسات

ص: 30

خوانندگان به راه ميانداختند، مي كوشيدند عقايد سياسي خود را بر كرسي سياست داخلي كشورشان تثبيت كنند و در كنار اين جريان سازي، از طريق دگرگون كردن اوضاع و به طور دقيق با شيوع «روزنامه نگاري زرد» يا روزنامه نگاري جنجالي در امريكا، بتوانند با افزايش شمارگان رسانه خود، اهداف اقتصادي را نيز دنبال كنند.

زماني كه كوبا عليه حكمرانان اسپانيايي خود دست به شورش خونين زد، توسعه طلبان امريكا از مك كينلي رئيس جمهور خواستند دخالت و كوبا را تصرف كند. مك كينلي ترديد داشت، اما افكار عمومي با گزارش هاي جنجالي كه دو روزنامه مورنينگ ژورنال و نيويورك ورلد براي آنها جريان سازي ميكردند، روبه رو شده و به هيجان آمده بود.

در اين زمان كه ژنرالي اسپانيايي، كشاورزان كوبايي را دسته جمعي در مزارعشان مي كشت، روزنامه مورنينگ ژورنال به اين ژنرال عنوان «قصاب هاوانا» را داد و مقالهاي در دفاع از دخالت در كوبا و پيوستن آن به امريكا نوشت. در همين حال هرست حتي در سال 1989م. نامه خصوصي به سرقت رفته سفير اسپانيا در واشنگتن را چاپ كرد كه در آن نامه به شدت از پرزيدنت مك كينلي انتقاد شده بود. سپس رَزمناو «مين» (كشتي جنگي امريكايي) به شكل مرموزي در ساحل كوبا، منفجر شد و بهانه مهمي به دست هرست داد. در اين جريان، مك كينلي بيش از اين نميتوانست در مقابل فشار فزآينده براي دخالت در كوبا مقاومت كند. از اين رو، كنگره اعلان جنگ را تصويب كرد.

گفته ميشود هدف از اين جريان سازي رسانهاي در جنگ اسپانيا، امريكا و كوبا كه ويليام رادولف هرست به راه انداخته بود، افزايش شمارگان روزنامه خود بوده است. شمارگان نيويورك ژورنال، ابتدا از سي هزار به چهل هزار نسخه

ص: 31

افزايش يافت و ديري نپاييد كه بارها از مرز هفتاد هزار نسخه نيز گذشت. جالب آنكه سيزده سال بعد از سانحه در رزمناو «مين»، مشخص شد اين واقعه به علت انفجار تصادفي در موتورخانه رزمناو روي داده است. شعار هرست هم كه طي هفتههاي متوالي، چندين صفحه روزنامه خود را به ماجراي مين اختصاص مي داد و مينوشت: «مين را از ياد نبريد، مرگ بر اسپانيا»، جريان سازي تمام عيار رسانهاي براي ورود امريكا به جنگ اسپانيا و كوبا بوده است.(1)

در همين حال، روزنامههاي امريكا نقش بازوي مستحكمي را در جنگ ويتنام و راهاندازي آن ايفا كردند. حقيقت آن است كه شيوه خبرنگاري و نويسندگي، در كشاكش كار رسانهاي و مطبوعاتي دچار تغيير و تحول شده است و خبرنگاران در نگاشتن رويدادهاي روزمره به شگردهاي مختلفي دست ميزنند.

علاوه بر اين، شيوههاي جديدي از حرفه خبرنگاري در روزنامه نگاري غربي وجود دارد كه از آن ميان ميتوان به انگاره سازي،(2) عادت وارگي(3) و جذب بازي شدن(4) اشاره كرد. چنين كاركردهايي مخاطبان را از فراز تحليل و نگرش به فرود تحميق و ادراك بصري مي كشاند.(5)

چهار _ سينما

اشاره

چهار _ سينما

«زبان سينما تأثير فوق العاده اي دارد. فيلم در قياس با يك تابلوي نقاشي، چنان اثر بزرگي است كه بيننده مي تواند آن را بدون انديشيدن به افرادي كه


1- اينياتيسيو دامونه، «امپراتوري بزرگ دروغ»، روزنامه اطلاعات، ش22820 (ضميمه روزنامه).
2- Image making.
3- Ltabitus.
4- Illusion.
5- اميد مسعودي، «روش هاي جديد خبري در جنگ دوم خليج فارس؛ انگاره سازي و جذب در بازي»، پژوهش و سنجش، سال دهم، ش 34، تابستان 1382،ص 124.

ص: 32

در تهيه اش شركت داشته اند، مثل يك عمارت، بپذيرد. غير از اين، فيلم در سطحي وسيع تر و بزرگ تر از زندگي واقعي با بيننده مرتبط مي شود و ابعاد تصاوير و حجم صدايش، خود مي تواند اثري خيره كننده داشته باشد.

يكي ديگر از علل قوّت و قدرت فيلم، عيني بودن آن است، به ويژه كه جنبه ضبط تصوير دارد و ما را به شيوه اي اجباري و واقعي، رو در روي واقعيت يا چيزي شبيه به واقعيت قرار مي دهد. سينما بسيار روشن تر و گوياتر از يك هنر ذهني است كه به كلام لفظي يا مكتوب متكي است و به همين دليل فيلم به مراتب مي تواند تكان دهنده تر از آثار هنري ذهني باشد. بالاخره، سينما يك وسيله ارتباط هنري گروهي است و فقط تلويزيون در تعداد تماشاگر از آن پيشي مي گيرد».(1)

«هيچ هنري تا اين اندازه مخاطب نداشته است. سينما بر بال هاي تصوير و صدا [در جست وجوي حقيقت] واقعيت را درمي نوردد و فاتح عالم خيال مي شود. سينما ناممكن ها را ممكن و هر ذهنيتي را به عينيت مبدّل مي سازد. سينما بيش از هر فرم هنري ديگري، توانايي نزديك شدن به ساختار رؤيا و خواب و منطق تصورات ذهني را دارد».(2)

دادلي آندرو در كتاب تئوري هاي اساسي فيلم، معتقد است:

سينما روابط عيني دنيا را با روابط ذهني عوض مي كند. اختلافات اساسي سينما با دنياي تخيل و رؤيا، در كامل بودن و تماميت آن است؛ زيرا اگرچه رؤيا و يا برخي تخيلات و عواطف را در ما برمي انگيزد، در لحظه بيداري، ما را حيران و بي تكليف باقي مي گذارد، در حالي كه يك فيلم هنري، از تمام انرژي هاي برانگيخته شده به طور كامل استفاده مي كند. يك فيلم،


1- رالف استيونسن و ژ.ر دبري، هنر سينما، ترجمه: پرويز دوائي، ص28.
2- محسن هاشمي، از ذهنيت تا عينيت در سينما، صص 9 و 10.

ص: 33

ظواهري از طبيعت را مي گيرد و آنها را در زمينه ذهن، نظم دوباره مي بخشد و با اين كار، عواطف تماشاگر را تحت تأثير قرار مي دهد.(1)

بر همين اساس در زير به دو نمونه از جريان سازي هاي صورت گرفته در حوزه سينما كه عوامل آنها تلاش كردند مخاطبان جهاني را با تصويري غير واقعي از مردم ايران روبه رو كنند، اشاره مي شود.

اول _ 300؛ توهين به شعور مخاطب

اول _ 300؛ توهين به شعور مخاطب

در فيلم توهين آميز و به شدت ضد ايراني، ضد اخلاقي و ضد تاريخي 300، كه به كارگرداني زاك سنايدر ساخته شده، ايران نمادي از ديكتاتوري و بي خردي و توحّش است و يونان (غرب) سمبل دموكراسي و مبارزه با آدم كشي و تجاوز.

داستان فيلم 300 برگرفته از كتاب فرانك ميلر و مربوط به يكي از جنگ هاي ايران و يونان در رزم گاه ترموپيل(2) است. در اين فيلم، جنگ جوي اسپارتي در برابر ارتش چند صد هزار نفري و مجهز خشايارشاه، پادشاه ايراني، مقاومت جانانه اي از خود نشان مي دهد، ولي در نهايت گوژپشتي از خود يونانيان، دروازه هاي شهر را به روي لشكر ايران مي گشايد، بدين ترتيب، ارتش 300 نفري لئوناديس، فرمانرواي يوناني، شكست مي خورد و خود لئوناديس به شكل مظلومانه اي تيرباران مي شود.

به سخني ديگر، 300 فيلمي هدفمند است كه تقابل تاريخي هيولا و فرشته (شرّ و خير) را به نمايش مي گذارد. در اين ميان، ايرانيان نقش هيولا را بازي مي كنند، در حالي كه به روايت تاريخ، در آن مقطع زماني، ايرانيان به آزادي هاي


1- آندرو دادلي، تئوري هاي اساسي فيلم، ترجمه: مسعود مدني، صص 59 و 60.
2- گردنه معروفي در يونان، بين كوه اوتيه و خليج ماليك.

ص: 34

فردي و حقوق اقيلت ها و زنان و... رسميت داده بودند، ولي در يونان و سراسر اروپا، برده داري و بدوي گرايي، ويژگي برجسته اي به شمار مي رفت.

در ابتداي فيلم كه صحنه كشته شدن كودكي را در آغوش لئوناديس نشان مي دهد، در آغوش گرفتن كودك و حركت از ميان سپاهيان و در آخر، اينكه لئوناديس كودك را به سمت خورشيد مي گيرد، يادآور صحنه شهادت طفل شيرخوار امام حسين عليه السلام است. در جايي ديگر از فيلم كه پدر و پسر شجاعي، مردانه مي جنگند و به دنبال آن صحنه بريدن مظلومانه سر پسر پيش چشمان پدر و گريستن پدر بر بالين وي، صحنه شهادت جوانِ امام حسين عليه السلام _ علي اكبر _ را به ياد مي آورد. بنابراين، شايد بشود گفت مهم ترين سكانس فيلم در اين صحنه اتفاق مي افتد.

در بخشي ديگر، صحنه اي را مي بينيم كه در آن نماينده جنگ جويان ايراني، جمجمه هايي را با خود مي برند كه اين نيز جنبه سياسي دارد. به گفته يكي از منتقدان فيلم سازي، شبكه خبري سي.ان.ان، برنامه اي درباره اينكه ايرانيان هميشه بر سر مزار مردگان مي روند و خانواده شهدا سفره هفت سين را روي مقبره شهيدان پهن مي كنند، نشان داده است .

در صحنه پاياني فيلم، تصوير بر روي بدن عريان تيرباران شده لئوناديس، زوم اوت (zoom out) و تصوير لئوناديس و ديگر سپاهيان كشته شده اش، به تصويري همانند نقاشي تاريخي تبديل مي شود. اين هنر تصويربرداري، از لئوناديس، اسطوره بي همتاي ثبت شده در تاريخ مي سازد. در صحنه بعد هم پيك لئوناديس، انقلاب تازه و حمله جديدي را عليه دشمنان (ايرانيان) با تأسي از قيام مظلومانه لئوناديس پي ريزي مي كند و مانند منجي يونانيان، مقتدرانه عليه ايران مي تازد، همچون قيام امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف كه به تأسي از قيام عاشوراست، يك منجي با سپاهي عظيم و قدرتمند كه به انگيزه انتقام، به لشكر دشمنان حمله مي كند.(1)


1- پايگاه خبري موعود: نقد و تحليل: كميل درويشي http://mouood.org/content/view/4926/3.

ص: 35

نكته جالب ديگر، در تصوير پاياني فيلم جسد تيرباران شده لئوناديس است كه شباهت بسياري به تصويري دارد كه از مسيح در كليساهاي اروپا و امريكا ديده مي شود. شايد سازندگان فيلم خواسته اند بگويند كه جنگ امروز غرب با ايران، جنگي مذهبي مانند سلسله جنگ هاي صليبي است كه از هزاران سال پيش تاكنون همچنان وجود دارد. روزنامه آب ث اسپانيا در همين باره تعبير جالبي دارد. اين روزنامه مي نويسد: «فيلم 300 بخشي از توطئه امريكا عليه ايران است و به نظر مي رسد، حتي ديالوگ هاي فيلم، برگرفته از سخنراني هاي متداول سران كاخ سفيد باشد، مثل آنجا كه همسر لئوناديس مي گويد: آزادي، رايگان نيست».(1)

دوم _ تصادف؛ تصويري براي قوميت ها

دوم _ تصادف؛ تصويري براي قوميت ها

فيلم تصادف كه ژانر درام دارد و محصول كشورهاي امريكا و آلمان است، در سال 2004 با كارگرداني پل هاگيس در 113 دقيقه ساخته شده است. در بخشي از اين فيلم، خانواده اي ايراني به تصوير كشيده شده كه هدفي جز تحقير و القاي مفاهيم نادرست را در پيش نگرفته است.

در اينجا برخي از صحنه هاي اين فيلم و چگونگي مفهوم سازي و تلقين اين مفاهيم را بررسي مي كنيم.

خانواده ايراني: مردي ايراني به نام فرهاد به همراه همسرش شيرين، صاحب دختري به نام درّي هستند. نام هاي فرهاد و شيرين دو نام اصيل ايراني و درّي، نامي فارسي كه در زبان امريكايي نيز وجود دارد، انتخاب شده است.


1- سيد محمدمهدي موسوي، «تهاجم هاليوودي، ناتوي فرهنگي/ نگاهي به فيلم 300 و تحليلي پيرامون آن»، ديدار آشنا، ش80،ارديبهشت 1386.

ص: 36

نام هاي مرد و زن ايراني در اين فيلم: شيرين همسر فرهاد، برگرفته از داستان فرهاد و شيرين ايراني است كه در اصالت كهن و فرهنگ تاريخي اين مرز و بوم ريشه دارد.

شيرين زني محجبه است: كارگردان و نويسنده فيلم به پيشينه فرهنگ مذهبي ايراني گرايش دارد؛ نماد نسل انقلابي و پيرو حكومت سياسي مذهبي.

درّي فرزند خانواده، دختري بي حجاب است: درّي نماد نسل بعد از انقلاب، نسل هاي دوم و سوم انقلاب است. در واقع كارگردان مي خواهد اين مفهوم را القا كند كه اين خانواده به اصول اوليه انقلاب گرايشي ندارند.

فرهاد پدر خانواده: فرهاد فردي پرخاشگر (تروريست)، مظنون به همه اطرافيان (بي اعتماد به جامعه جهاني)، خشن با همسر و فرزندش (بي توجهي به حقوق زن، نفي حقوق بشر) كه حتي در نگه داري اموال و شناخت قانون ناتوان است (قانون شكن و ناآگاه از قوانين جهاني و به طور دقيق، القاي تصوير فردي ايراني).

بعد از آنكه قفل ساز (مردي سياه پوست) به فرهاد مي گويد قفل در مغازه اش را عوض كرده، ولي در مغازه اش هنوز خراب است، فرهاد ضمن بي توجهي و بي اعتمادي، مرد سياه پوست را كلاهبردار خطاب مي كند و هنگام خريد اسلحه از فروشنده، اسلحه فروش، او را نيز كلاهبردار و جزو دار و دسته بن لادن مي داند. (با توجه به تروريست خطاب كردن ايرانيان)

از مغازه فرهاد دزدي مي شود و دزدان مغازه مرد ايراني، با اين انديشه كه فرهاد جزو طرفداران بن لادن است، پس از دستبرد، بقيه اشيا را نابود مي كنند و فرهاد بعد از مراجعه به شركت بيمه و با اين ادعا كه خودِ قفل ساز (مرد سياه پوست) دزد است، مي خواهد به حق و حقوق خودش

ص: 37

برسد. بنا بر قانون بيمه، به دليل بي توجهي به هشدار قفل ساز، بيمه خسارت او را نمي دهد (بي توجهي به اصول و حقوق بين المللي). فرهاد قانون را نيز ظلمي مضاعف مي داند و احساس مي كند حقش پاي مال شده است و بايد حقش را بگيرد. او اسلحه اي را برمي دارد كه به كمك دخترش (درّي، نماد نسل جديد) خريده است.

درّي از نداشتن تعادل روحي و رواني پدرش آگاه است. به همين دليل، تير مشقي براي كشتن مرد قفل ساز مي خرد (القاي كج فهمي و ناداني و... اتباع ايراني).

فرهاد خودسرانه براي كشتن مرد قفل ساز اقدام مي كند و در لحظه شليك به طرف مرد قفل ساز مي بيند دختر به بغل پدرش مي پرد و فرهاد يك لحظه احساس مي كند كه دختر را كشته است و... .

آخرين ديالوگ فيلم تصادف پيش از تيتراژ پاياني، جمله «اگر امريكايي بلد نيستي، با من حرف نزن» است. در اين ديالوگ، زبان يكي از مهم ترين مؤلفه هاي فرهنگ امريكا، نماد خودبرتربيني سازندگان فيلم تلقي شده است. اين مضمون، گواه نگرش القايي كارگردان و نويسنده آن است كه در اين بخش از فيلم با به تصوير كشيدن اين خانواده ايراني و ديگر اتباع كه از آن در ساخت فيلم استفاده مي شود، در جهت بهره برداري هاي سياسي از آنها، طراحي و تدوين شده است. بي دليل نيست كه جايزه اسكار بهترين فيلم سال 2005 به اين فيلم تعلق مي گيرد.(1)

پنج _ شبكه هاي اجتماعي

اشاره

پنج _ شبكه هاي اجتماعي

اينترنت و سرويس هاي ارائه شده در قالب آن، در عين حال كه ابزار مفيدي براي كسب و تبادل اطلاعات است، مي تواند مخرب نيز باشد. به بيان ديگر،


1- در نقل برخي مضمون ها از روزنامه كيهان، شماره 18622 استفاده شده است.

ص: 38

اينترنت ابزار قدرتمندي است كه هم مي تواند باعث فساد گردد و هم ابزار آموزش و تعليم و رشد علمي، فرهنگي و اجتماعي نوجوانان و جوانان را فراهم آورد.(1)

با ظهور اينترنت و وب 1 و به دنبال آن وب 2 و جذابيت هايي كه به دنبال داشت، طيف وسيعي از مخاطبان در مقياس جهاني، جذب اين وسيله ارتباطي شدند تا در پرتو آن بتواند نوعي هويت جديد را براي كاربران خود رقم بزند.

يكي از اين قابليت ها و امكانات كه رويكرد تعاملي و ارتباط دوسويه مجازي را براي كاربران فراهم مي سازد، شبكه هاي اجتماعي وب است كه ميزان استفاده كنندگان از اينها روز به روز به صورت تصاعدي افزايش مي يابد.

در سال 1960 نخستين بار بحث شبكه هاي اجتماعي در دانشگاه ايلي نيوز در ايالت متحده امريكا مطرح شد؛ پس از آن در 1997 راه اندازي شد، اما بعد از سال 2002 انفجار تجارت در وب SixDegress.com نخستين سايت شبكه اجتماعي به آدرس اينترنتي و... سبب تحول عظيم در اين عرصه و شكوفايي شبكه هاي Friendestre و Orkut و Lindedin شد. (2)

پي آمد اين امر، شكل گيري نوع جديدي از تعاملات انساني است كه ضمن تمايز از الگوهاي ارتباطي مرسوم در رسانه هاي ارتباط جمعي عملاً فرصت هاي نويني را در جهت تجلي خود و هويت، به وجود آورده است.


1- حلن صديق بناي، «آشنايي با شبكه هاي اجتماعي اينترنتي»، وب سايت همشهري آنلاين.
2- جواد افتاده، شبكه هاي اجتماعي؛ يكپارچه سازي خدمات در روابط عمومي الكترونيك، چهارمين همايش روابط عمومي الكترونيك، وب سايت همشهري آنلاين، 1390.

ص: 39

تاكنون تعاريف گوناگوني از شبكه هاي اجتماعي اينترنتي شده است. نقطه اشتراك در تمامي اين تعاريف، تعاملي بودن و به اشتراك گذاري علاقمندي ها و نظريات كاربران است كه از طريق ايجاد محتوا در فضاي مجازي صورت مي گيرد.

آندره كاپلن و مايكل هانلين رسانه هاي اجتماعي را اين گونه تعريف مي كنند:

«گروهي از برنامه هاي كاربردي (applications) متني بر اينترنت هستند كه با اتكا به بنيان هاي تكنولوژيك وب 2، امكان ايجاد و تبادل محتواي توليد شده به وسيله كاربران را مي دهند».

در واقع شبكه هاي اجتماعي، چارچوبي براي اعضاي يك گروه است كه پيوستگي و ارتباط آنها از مجراي اين ساختار صورت مي گيرد و درصدد تبادل آزادانه افكار، عقايد و فعاليت هاي فردي و اجتماعي خودشان مي باشند. در واقع اين وابستگي متناسب با مؤلفه هاي متعددي مي تواند موقتي يا پايدار باشد.

رسانه هاي اجتماعي رسانه هايي براي تعامل اجتماعي هستند كه از تكنيك هاي ارتباطي بسيار در دسترس و گسترش پذير استفاده مي كنند.

يك رشته مشترك كه همه اين تعريف ها را به هم مي پيوندد، آميزه تكنولوژي و تعامل اجتماعي براي خلق جمعي ارزش است.

ويژگي هاي شبكه هاي اجتماعي

ويژگي هاي شبكه هاي اجتماعي

برخي از مهم ترين ويژگي هاي شبكه هاي اجتماعي عبارتند از:

دسترسي و وسعت: وسعت شبكه هاي اجتماعي، محدود به مكان و زمان نيست. فارغ از مرزهاي زميني و جغرافيايي، به راحتي تمامي كاربران را در ساعات مختلف شبانه روز و در همه سرزمين هاي ملي و بين المللي قادر مي سازد با آنها ارتباط برقرار كنند و خواسته ها، تمايلات، علاقه مندي خود را ثبت و توليد كنند و انتشار دهند.

ص: 40

رايگان بودن: رسانه هاي اجتماعي به طور رايگان يا با هزينه ناچيز در دسترس عموم مردم هستند.

چند رسانه اي بودن: شبكه هاي اجتماعي از قابليت به اشتراك گذاري تصوير و صوت، فيلم و ويدئو، متن و .... به صورت هم زمان برخوردارند.

اجتماع سازي: يكي از مهم ترين و مؤثرترين ابعاد شبكه هاي اجتماعي، دارا بودن ظرفيت جمع گرايي و شبكه سازي انساني در محيط آنهاست. اين قابليت امكان تعاملات انساني را متناسب با ذائقه هاي اشخاص در محيط مجازي فراهم مي نمايد.

تعامل گرايي: كاربران در شبكه هاي اجتماعي، توانايي دريافت كنش ها و واكنش هاي همديگر را دارند. اخذ نظرات و ايده هاي همديگر در زمينه هاي متعدد متناسب با نيازها و علاقه هاي طرفين به اين وجه معنا بخشيده است.

سهولت استفاده: بهره گيري از رسانه هاي اجتماعي به مهارت ها و آموزش اختصاصي نياز ندارد و تنها به تجديد برداشتي از مهارت هاي موجود نياز دارند. از لحاظ نظري هر كسي با دسترسي به اينترنت مي تواند وسايل توليد رسانه هاي اجتماعي را به كار بيندازد.

ارتباط فوري: به دليل تعامل گرايي در محيط شبكه هاي اجتماعي، هر كدام از طرفين ارتباط مي توانند در اسرع وقت به برقراري ارتباط روي بياورند. در واقع حضور كاربران در شبكه دوستان و ارائه نظرات و ديدگاه ها، به ارتباط آنلاين و فوري مي انجامد.

ص: 41

پيوستگي و مداومت: ارتباطات متعاملي موجد پيوستگي و مداومت در برقراري ارتباط هاي بعدي است. كاربران با حضور مجدد در محيط شبكه هاي اجتماعي و بررسي وضعيت حضور خود و ساير كاربران تعريف شده همگن با خود به اشاعه پيام ها و توليد معناي جديد مي پردازند.

با تعاملي شدن فضاي وب و امكان بهره گيري از امكانات و قابليت ها، فعاليت هاي تفريحي و تبليغي و امور كسب و كار و توليد و توزيع، خدمات متعددي در قالب ها و شكل هاي مختلف براي كاربران فراهم شد. در همين زمينه فرصت هايي براي ظهور استعدادهاي پنهان آماده شد كه افراد از طريق آن، امكاني براي بروز خلاقيت ها و نوآوري هاي فردي، حرفه اي، شغلي و... پيدا كردند.

بر اساس پژوهش مؤسسه كام اسكور، فيس بوك تنها به عنوان يكي از شبكه هاي اجتماعي، پربيننده ترين شبكه اجتماعي در ماه اكتبر سال جاري (2012) بوده است كه حدود 55 درصد از كاربران اينترنت در سراسر جهان را جذب خود كرده است. در اين ماه كاربران يك دقيقه از هر هفت دقيقه وقت آنلاين خود را صرف بازديد از اين شبكه كرده اند.

وجه ديگر اين امر توجه افزايشي به مقولات و كاركردهاي تفريحي سالم و ناسالم اين قابليت ارتباطي است كه به روي هر كاربري باز شده است. استفاده هاي افسارگسيخته و نامتناسب با فرهنگ و هويت ديني _ اسلامي ما باعث ايجاد بسياري از ناهنجاري هاي اجتماعي و فرهنگي در ميان كاربران گرديده است.

اين در حالي است كه در سال هاي اخير شبكه هاي اجتماعي با بهره مندي از جذابيت هاي چندرسانه اي و اين ظرفيت هاي خاص، توجه قشر عظيمي از جوانان و نوجوانان را در دنيا به خود معطوف كرده است.

ص: 42

گزارش شركت كام اسكور در سال 2012 نشان مي دهد كه هم اكنون كاربران بين 15 تا 24 سال، بيش از ديگران خود را درگير فعاليت هاي شبكه هاي اجتماعي كرده اند و روزانه هشت ساعت را صرف بازديد از اين شبكه ها مي كنند.

در اكتبر سال 2012، تنها يكي از اين شبكه هاي اجتماعي، يعني وب سايت توييتر نيز با 59 درصد رشد نسبت به سال گذشته، توانسته است يك دهم كاربران اينترنت را جذب خود كند. وب سايت چيني Sina Weibo نيز از نظر تعداد كاربران نسبت به سال گذشته 181 درصد رشد داشته و توانسته است جايگاه دهمين شبكه اجتماعي بر تر را به خود اختصاص دهد. وب سايت Tumblr نيز با رشد 172 درصدي كاربران خود در مقايسه با سال گذشته، رتبه دوازدهم را در اين زمينه به خود اختصاص داده است.

قراين نشان مي دهد با توجه به عمر محدود شبكه هاي اجتماعي، كاربران جوان و نوجوان آنها تأثيرات فرهنگي و اجتماعي زيادي را از كاركردهاي اين ابزارها پذيرفته اند.

بنا بر گزارش پژوهشي شركت كام اسكور، گسترش استفاده از شبكه هاي اجتماعي، تأثيرات وسيعي بر تعاملات انسان ها در سطح فردي، گروهي و اجتماعي داشته است و رابطه بين دو دنياي آنلاين و آفلاين را برجسته تر كرده است. صرف نظر از موقعيت جغرافيايي، شبكه هاي اجتماعي ارتباط پيچيده و تنگاتنگي با تجارب آنلاين يافته است و از اين نظر فرصت هاي جديدي را به روي كسب و كار ها و فن آوري هاي مختلف گشوده اند(1).


1- 1.پايگاه اينترنتي باشگاه خبرنگاران جوان صدا و سيما.

ص: 43

فرصت ها و تهديدهاي شبكه هاي اجتماعي

فرصت ها و تهديدهاي شبكه هاي اجتماعي

مي توان گفت جديدترين نوع روابط انساني در «شبكه هاي اجتماعي اينترنتي» شكل گرفته است كه از تأسيس آنها مدت زيادي نمي گذرد. اين شبكه ها با اشتراك گذاري دنياي شخصي كاربران خود و به حداقل رساندن فاصله بين آنها، امكان تاثيرگذاري بيشتر و آسان تر را فراهم مي كنند. در شبكه هاي اجتماعي همه كاربران به ظاهر در يك سطح هستند و با بهره گيري از ظرفيت هاي اين ابزار قادر خواهند بود ارتباطات گسترده انساني را فارغ از مرزهاي سياسي و جغرافيايي تجربه كنند. گرايش روزافزون كاربران به شبكه هاي اجتماعي نشان مي دهد كه دنياي مجازي تا حد زيادي تحت تأثير اين شبكه ها درآمده است .

در واقع با توسعه و گسترش شبكه هاي اجتماعي، روابط از گذشته نزديك تر و گسترده تر شده است؛ به گونه اي كه سايت هاي اجتماعي به بخشي جدايي ناپذير از زندگي بسياري از ما تبديل شده است و آثار مثبت و منفي آنها بر زندگي ما تاثير مي گذارد. بعضي از كارشناسان معتقدند با كمك اين سايت ها ارتباطات بين انسان ها وارد مرحله جديدي شده است و مردم بهتر و سريع تر مي توانند از حال يكديگر باخبر شوند، اما از سوي ديگر، تعدادي ديگر از متخصصان نيز بر اين باورند كه شبكه هاي اجتماعي، به خصوص فيس بوك مشكلات زيادي را هم به وجود آورده اند.

بر اساس تحقيقات جديدي كه لري روزن،(1) پروفسور روان شناسي در دانشگاه دولتي كاليفرنيا ، انجام داده است، استفاده بيش از حد از شبكه هاي اجتماعي مي تواند به بروز و تقويت حس خودپرستي، بروز نارسايي هاي


1- Larry Rosen.

ص: 44

رواني از جمله رفتارهاي ضداجتماعي، هيجان شديد و پرخاشگري در ميان جوانان منجر شود. در تحقيقات روزن ثابت شده است كه كاربران شبكه هاي اجتماعي اعم از جوانان و نوجوانان، مستعد ابتلا به بيماري هاي رواني هستند.(1)

اين شبكه ها اگرچه باعث افزايش تعامل ميان كاربران شده اند و زمينه را براي بسياري از اقدامات خلاقانه در فضاي مجازي فراهم مي كنند، پتانسيل زيادي براي انواع سوءاستفاده چه از سوي هكرها و چه از سوي افراد و دولت ها هستند. در اين ميان، جوانان و نوجوانان كه با هيجان زياد در اين شبكه ها حضور مي يابند، به طور جدي بيش از ديگران در معرض خطر قرار دارند.

در مجموع، برخي از مهم ترين فرصت هايي كه كاربران مي توانند از طريق شبكه هاي اجتماعي به دست آورند، از اين قرار است:

انتشار سريع و آزادانه اخبار و اطلاعات، افزايش قدرت تحليل و تقويت روحيه انتقادي؛

امكان عبور از مرزهاي جغرافيايي و آشنايي با افراد، جوامع و فرهنگ هاي مختلف؛

شكل گيري و تقويت خرد جمعي؛

امكان بيان ايده ها به صورت آزادانه و آشنايي با ايده ها، افكار و سليقه هاي ديگران؛

كاركرد تبليغي و محتوايي؛

ارتباط مجازي مستمر با دوستان و آشنايان؛

تبليغ و توسعه ارزش هاي انساني و اخلاقي در عرصه جهاني؛


1- 2 پايگاه اينترنتي ايران راديو پشتو، 1390.

ص: 45

يكپارچه سازي بسياري از امكانات اينترنتي و وبي؛

توسعه مشاركت هاي مفيد اجتماعي؛

افزايش سرعت در فرآيند آموزش و ايجاد ارتباط شبانه روزي بين استاد و شاگرد؛

افزايش اعتماد، صميميت و صداقت در فضاي سايبر.(1)

طبيعي است چنانچه اين فرصت ها كاركرد صحيحي نداشته باشند و در به كارگيري آنها دقت كافي صورت نگيرد، مي توانند دقيقاً در نقطه مقابل فرصت هاي ذكرشده قرار گيرند و آسيبي جدي قلمداد شوند.

در عين حال، برخي از مهم ترين آسيب هاي شبكه هاي اجتماعي از اين قرار است:

تضعيف دولت هاي ملي؛

تأثير بر افكار عمومي و بسيج آن براي اغتشاش در درون كشورها؛

افزايش تعارضات ساختاري و دوگانگي هويت؛

يكسان سازي فرهنگي؛

تقويت گرايش هاي گريز از مركز (فروملي و فراملي)؛

اخلال در روند وحدت ملي؛

ايجاد اختلاف و شكاف ميان ملت ها به دليل ملي گرايي افراطي؛

ايدئولوژي هاي متضاد و در نهايت بروز شكاف فرهنگي؛

يكپارچگي افقي گروه ها و طبقات و تشديد دوقطبي؛

تضاد با ارزش ها، باورها؛


1- روح الله سليماني پور، «شبكه هاي اجتماعي؛ فرصت ها و تهديدها»، مجله ره آورد نور، ش 31، صص 15 _ 19.

ص: 46

تضعيف پيوندهاي سنتي از طريق تقويت و تبليغ ارزش هاي غربي و كمك به استحاله فرهنگي؛

بهره برداري تبليغاتي و انتشار اخبار غيرواقع تحريف شده؛

ايجاد نخبگان سياسي و فرهنگي وابسته.(1)

از يك نظر، قدرت شبكه هاي اجتماعي و ميزان نفوذ آنها در ميان مخاطبان به گونه اي است كه در جريان جنبش هاي بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه، برخي كشورها درصدد برآمدند شبكه هاي اجتماعي را در چنگ خود بگيرند. براي نمونه، تارنماي امريكايي «داون وايزر» در خبري اعلام كرد كه ملك عبدالله بن عبدالعزيز، پادشاه عربستان، به دليل ترس از انقلاب هاي مردمي و نقش رسانه ها در اطلاع رساني به مردم، قصد دارد تارنماي اجتماعي «فيس بوك» را بخرد.

پادشاه عربستان پيشنهاد خريد اين تارنما را به مارك زاكربرگ، بنيان گذار فيس بوك، به مبلغ 150 ميليارد دلار داده است.

تارنماي داون وايزر در گزارشي نوشت: «ملك عبدالله بن عبدالعزيز پس از نگراني شديد از تظاهرات مردمي، دست به اين اقدام زده است».

البته تارنماي فيس بوك در برابر اين خبر و اين پيشنهاد اغواكننده، واكنشي از خود نشان نداده بود. اين مسئله زماني اهميت مي يابد كه به گفته برخي كارشناسان و تحليل گران، تارنماي فيس بوك، در انقلاب هاي عربي كه از تونس شروع و به مصر، ليبي، بحرين، اردن، عمان و شماري از كشورهاي عربي كشيده شد، نقش زيادي داشته و يكي از منابع مهم اطلاعاتي و عامل هم بستگي مردم براي حضور در اين اعتراض ها بوده است.


1- 4 پايگاه اينترنتي جنگ نرم، به نقل از: پگاه حوزه.

ص: 47

فيس بوك از سال 2007 به بعد، شاهد دگرگوني هاي جدي بود و در سال 2008، به همراه سي.ان.ان و توييتر به عنوان بنگاه سخن پراكني، نقش عمده اي در انتخابات رياست جمهوري امريكا بازي كرد.(1)

شش _ ماهواره

اشاره

شش _ ماهواره

ماهواره وسيله ارتباطي قوي، فعال و با اثربخشي فوق العاده، براي شكل دهي به افكار عمومي، با زير پوشش قرار دادن اين وسايل در عرصه هاي مختلف، نقش خود را ايفا مي كند. تعدد و كثرت كانال هاي ارتباطي ماهواره اي، در گزينش اطلاعات و اخبار و دريافت برنامه هاي تفريحي و آموزشي مشكل ايجاد كرده است. همچنين تنوع محتوا در برنامه هاي شبكه اي ماهواره اي، به شدت محتواي برنامه هاي صوتي و تصويري را در كشورهاي مختلف تهديد مي كند و به دليل گستره وسيع نفوذ اين ابزار ارتباطي، سياست ها، اصول و دستورالعمل هاي سازماني رسانه هاي كشورها را به شدت آسيب پذير ساخته است. به هر حال، فن آوري ماهواره با توجه به روند نفوذي شتابان آن در ميان ملل مختلف، خواه ناخواه چتري از امواج را براي هر كشوري باز مي كند؛ زيرا اگر با استقبال يا مقاومت روبه رو شود، ديدگاه غالب در پذيرش يا ردّ امواج ماهواره اي، آن است كه كشورهايي كه از موضع انفعالي يا مقاومت صرف با اين پديده برخورد مي كنند، نمي توانند همواره چنين اعمالي را به عنوان اهرم هاي مستحكم و تثبيت شده در برابر پيشرفت و توسعه فن آوري اطلاعات و ارتباطات، داشته باشند.

در واقع، با توجه به ويژگي هاي عمده اطلاعات ارائه شده به واسطه فن آوري ماهواره اي، چنين اشكالي را نمي توان براي مقاومت يا انفعال متصور شد. اين ويژگي ها عبارتند از:


1- به نقل از: خبرگزاري ايرنا.

ص: 48

1. غير ارادي بودن آن از سوي مخاطب و گيرنده؛ به شكل جبري و قهري مطرح شده و بدون اينكه امكان جدي در توسعه آن براي ملت ها باشد، رشد كرده است؛

2. فراگيري آن؛

3. جالب و جذاب بودن محتواي آن؛

4. دعوت به يكساني فرهنگي و رفتاري.(1)

بدين ترتيب، كشورهاي جهان سوم در برخورد با ماهواره، با چند مسئله روبه رو هستند:

با توجه به ويژگي هاي جذاب بودن محتواي برنامه هاي ماهواره، تنوع برنامه ها و مخاطب پسند بودن آنها، جريان سازي از طريق ابزار ماهواره، نسبت به ديگر فن آوري هاي ارتباطات تا حد زيادي كارسازتر و اثرگذارتر است.

دستكاري فرهنگي، ظهور فرهنگ جديد، هضم خرده فرهنگ ها و نيز يكسان سازي فرهنگي، از طريق ماهواره، به مراتب زودتر از ديگر فن آوري هاي نوين ارتباطات، چهره مي نماياند.

طبيعي است، چنين نگرشي در عرصه فرهنگ كه با جريان سازي خواسته يا ناخواسته ابزار ماهواره صورت مي گيرد، مولّد گونه اي از خودباختگي ارادي يا غير ارادي در بيان مخاطبان داخلي كشورهاي جهان سوم است.

دو رويكرد؛ طرد و مقاومت يا هدايت

دو رويكرد؛ طرد و مقاومت يا هدايت

ماهواره بيش از ديگر ابزارهاي ارتباطي، توانايي اخلال در رشد هماهنگ توسعه در زمينه هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي را در ميان اين ملل دارد.


1- تقي آزاد ارمكي، «تبادل و تقابل فرهنگي در عصر ماهواره»، مجموعه مقالات رسانه ها و فرهنگ، ص4.

ص: 49

به باور كارشناسان، مقاومت سياست گذاران فرهنگي در برابر پديده ماهواره، دير يا زود شكسته خواهد شد. اين بدان معناست كه مسير شتابان ظهور وسايل ارتباطي به ناچار بر مخاطبان محلي و ملي اثر خواهد گذاشت و آنها را با اين وسيله جذاب و با كاركردهاي متعدد همراه خواهد كرد. سياست گذاران فرهنگي ملل جهان سوم به جاي مقاومت صرف در اين زمينه بايد بيش از هر چيز درصدد باشند تا اين ابزار تعريف و فرهنگ كاربردي و استفاده از آن معيّن شود، و به صورت موجز براي استفاده آن فرهنگ سازي كرد، به گونه اي كه درصد تخريب فرهنگي اين ابزار با رويكرد نامناسب در استفاده از آن با اين فرهنگ سازي كاهش بيابد. بي توجهي به اين موضوع، در نهايت سبب مي شود اين ابزار جاي خود را در ميان مخاطبانش باز كند و مخاطبان محلي و ملي را به جمع مخاطبان جهاني خود بيفزايد. همچنين سليقه ها، گرايش ها، نگرش ها، طرز تفكرات و حتي اعتقادات آنها را تحت تأثير قرار مي دهد، در حالي كه هنوز سياست گذاران ملل جهان سوم به انديشه مقاومتي خود وفا دارند و هيچ سياست مشخصي براي كاربرد و چگونگي استفاده از اين ابزار ارتباطي را فراهم نكرده اند.

به همان اندازه كه موضع مقاومتي تهديدآميز است، موضع سكوت و انفعال، صدها برابر خطرناك تر است. موضع سكوت همه مرزهاي خودساخته فرهنگي ملي را به راحتي مي پيمايد و از مجاري انديشه مخاطبان مي گذرد و اين انديشه را به تصرف خود در مي آورد، به گونه اي كه سلطه همه جانبه اي را طراحي و آماده مي كند.

مخاطب امروزي، ديگر مخاطب وسايل ارتباط سنتي و محدود نيست. فراواني منابع و وسايل ارتباطي و ايجاد جوّ رقابتي ميان آنها، جذابيت هاي سمعي

ص: 50

و بصري را در برنامه هايشان تقويت كرده و بهبود بخشيده و مخاطبان را با زيباترين، اثرگذارترين و جذاب ترين جلوه هاي محصولات فرهنگي اين ابزار روبه رو ساخته است. از اين رو، مخاطب مجبور نيست منابع اطلاعاتي، آموزشي و تفريح و سرگرمي خود را به چند ابزار خاص محدود كند. شعور اطلاعاتي و خبري مخاطب، در اين عرصه افزايش يافته است. از يك سو مخاطب، براي پذيرش هر مفهوم اقناعي ابزارهاي ارتباطي مخاطب، سرسخت است و از سوي ديگر، مخاطب، آگاه است و مي كوشد نيازمندي ها و سليقه هاي خويش را به گونه اي دلخواه و مناسب، از رسانه اي كه به اثرگذارترين و جذاب ترين شكل، پيام را در اختيارش مي گذارد، برآورده سازد.

با اين اوصاف، روش ها و محتوايي كه برنامه سازان و سياست گذاران شبكه هاي مختلف راديو _ تلويزيوني از طريق ماهواره به نقاط مختلف دنيا مي فرستند، نشان دهنده مجموعه اي از اصول و گرايش هاي ايدئولوژيك رسانه اي فرستنده امواج هستند كه بيشترشان كشورهاي غربي اند. به عبارت ديگر، مبين اصولي براي تصميم گيران رسانه ها در زمينه ايدئولوژي خاصي است كه طبقه حاكم براي رسانه ها تعيين مي كنند. در واقع، اين ايدئولوژي ها يا بازتاب دهنده وضع ملي، فرهنگي و سياسي شبكه هاي دولتي تلويزيوني است يا نوعي جريان سازي و جوّسازي عليه نظام هاي مختلف دنيا با هدف براندازي و تخريب، طراحي شده است.

سخني به گزاف نگفته ايم اگر بگوييم وسايل ارتباط جمعي و به ويژه قدرت امواج ماهواره، با كاركردهاي آموزشي و تفريحي خود، نوعي «جنگ پنهان ايدئولوژي» را دنبال مي كنند. وسعت قلمرو ارائه برنامه هاي صوتي _ تصويري از طريق ماهواره، فرهنگ هاي جهاني را با خطر نابودي روبه رو ساخته است.

ص: 51

به تعبير ديگر، آسان سازي دسترسي به اطلاعات و اخبار دستكاري و تحريف شده و برنامه هاي تفريحي و آموزشي هدفمند كه از طريق وسيله اي ارتباطي، مانند ماهواره به دورترين نقاط جهان نيز فرستاده مي شوند، افكار عمومي را وادار مي كنند كه بر اساس نوع بينش و شناخت «ما» از قضايا، «شما» با پديده ها و امور پيرامون برخورد كنيد.

در واقع «ما» تعيين كننده ايم كه چه توليد كنيم، چگونه توليد كنيم، چه پخش كنيم و در مجموع نياز شما را هم مي شناسيم و «شما» كه مخاطب ما هستيد، خواه يا ناخواه در برابر امواج، سر تعظيم فرود خواهيد آورد. كشور ما از اين وسيله ارتباطي نيز در امان نيست؛ زيرا امپرياليسم رسانه اي غرب در ارائه برنامه هاي تصويري و هدفمند، بيش از ديگر كشورها به برخورد با نظام سياسي ما توجه دارد.

راهكارهايي كه در پيش گرفته شد

راهكارهايي كه در پيش گرفته شد

در سال هاي اخير و با ورود اين وسيله ارتباطي، سياست گذاران دولتي و رسانه اي ما تلاش زيادي داشتند تا مانع از همه گير شدن و نفوذ مخرب فرهنگي آن در سطح جامعه شوند، اما حقيقت آن است كه برخوردهاي نابجا در برخي امور و عدم تصميم گيري، برنامه ريزي و كنترل دقيق در اين زمينه باعث شد كه اين تلاش ها چندان كارساز نباشد، به گونه اي كه حوزه نفوذ ماهواره نه تنها به راحتي محيط شهري را در نورديد، بلكه به روستا هاي دورافتاده و مناطق محروم كشور نيز گسترش پيدا كرد.

سياست جمع آوري گيرنده هاي امواج ماهواره اي (ديش و رسيور) و جلوگيري از ورود آنها از مرزها به صورت قاچاق يا ساخت آن در داخل نيز به دليل نظارت ناكافي و برخي موارد ديگر، اثرگذار نيست. اين امر نشان داد

ص: 52

كه روش هاي سلبي و ممنوع كردن بهره وري از آنتن هاي ماهواره اي و بشقاب هاي گيرنده، به تنهايي فايده اي ندارد. به هر حال، در اين شرايط برخي كارشناسان در حوزه صدا و سيما معتقدند كه صدا و سيما با مشابه سازي برنامه هاي ماهواره، توانايي دفع ماهواره را براي مخاطبان داخلي دارد.

بر اين اساس، كارشناسان پيشنهاد مي كنند:

( از برنامه هاي تفريحي خارجي، مانند سريال و فيلم بيشتر استفاده شود. البته جنبه هاي خشونت و بدآموزي، سكس و تصاوير نامتعارف را تا حد امكان سانسور كنيد.

( نمونه برداري از برنامه هاي سرگرم كننده، مانند مسابقات تلويزيوني خارج از كشور را در دستور كار قرار دهد، ولي به جاي شركت كنندگان sexual از افرادي با وجهه اسلامي _ شرعي مانند برادر و خواهر، زن و شوهر و... دعوت شود.

( نوآوري هايي در برنامه هاي صدا و سيما ايجاد شود كه از نظر سبك و قالب، مانند برنامه هاي ماهواره اي باشند، ولي محتوا همخوان با فرهنگ داخلي باشد.

( در برنامه هاي صدا و سيما از موسيقي پاپ با رقص نور و خوانندگان جوان، به جاي شو هاي تلويزيوني ماهواره اي غرب استفاده شود.

ارائه دهندگان اين پيشنهادها عقيده دارند كه مزيت چنين برنامه هايي بر برنامه هاي ماهواره اي، زبان ارائه آنهاست و بيشتر مخاطبان، برنامه هايي را كه به زبان مادري آنها پخش مي شود، بر برنامه هايي با زبان بيگانه ترجيح مي دهند. بر اين اساس، طي چند سال اخير برنامه هاي صدا و سيما به اين سمت و سو سوق پيدا كرد تا جايي كه:

ص: 53

( موسيقي كوچه و بازار (نه پاپ كه موسيقي مورد پسند عامه است) با ضرب آهنگ تند و بيشتر حاوي محتواي غمگين و افسرده و با درون مايه عشق هاي زميني يا حتي آسماني رواج يافت.

( مسابقاتي با گرته برداري از ماهواره ها در صدا و سيما برگزار و راه اندازي شد.

( ميزان استفاده از فيلم هاي سينمايي و سريال هاي خارجي در صدا و سيما افزايش يافت.

( ناخواسته از ميزان حساسيت ها در سانسور صحنه هاي خشونت، قتل، كلمات و تصاوير جنسي كاسته شد.

( مانند برنامه هاي راديو و تلويزيوني ماهواره اي، برنامه هايي هم براي مخاطبان به منظور پخش ترانه هاي درخواستي براي آنها تدارك ديده شد.

( برنامه هاي علمي و آموزشي مانند برنامه هاي مستند «لذت زيبايي نقاشي»، «آموزش آشپزي» و «مستند حيوانات» دوبله و پخش شد.

نكته تأمل برانگيز اين است كه آيا واقعاً چنين اقدام هايي موجب شد مخاطب داخلي ما از تماشاي ماهواره صرف نظر كند؟ آيا ميزان اعتماد مخاطب به صدا و سيما افزايش يافت؟ آيا توانستيم از اين راه، فرهنگ ايراني را با هويت ملي خود تقويت كنيم؟

همان گونه كه اشاره شد، هر برنامه اي كه در كشوري توليد مي شود، مي كوشد منطبق با فرهنگ و ايدئولوژي آن جامعه براي جذب مخاطب بيشتر، تهيه و توليد و اصول و ارزش هاي موجود آن جامعه در بخش محتوايي برنامه گنجانده شود. حال اين برنامه مي تواند فيلم و سريال يا شيوه تهيه نوعي خوراكي باشد.

ص: 54

بديهي است تهيه و توليد محتواي فيلم و سريال ها در كشورهاي غربي با سليقه و فرهنگ مخاطبان آن كشورها همخواني دارد و متناسب با عادت هاي زندگي و رسوم اجتماعي آنهاست. آيا به نمايش گذاشتن چنين برنامه هاي تفريحي و سرگرمي با محتواي كاملاً هدفمند آنها (به ويژه فيلم ها و سريال ها) در بهترين زمان ها كه بيست تا سي ميليون مخاطب ايراني از طريق تبليغ مداوم آن از چند روز پيش از پخش، قشرهاي مختلف سني _ جنسي را تشويق مي كند كه پاي گيرنده هاي خود بنشينند، مي تواند سبب رشد هويت فرهنگي _ اجتماعي ما شود يا مشتري هاي ماهواره را به رسانه ملي جذب كند؟

طبيعي است، نه تنها مخاطبان برنامه هاي ماهواره اي، به رسانه اعتماد نمي كنند، بلكه زيباشناسي و سليقه مخاطب شبكه داخلي را نيز به نوعي تغيير مي دهيم و مناسب برنامه هاي ماهواره مي سازيم.

به تدريج اعمال اين سياست ها، زمينه تشويق به سوي رسانه هاي بيگانه را تقويت مي كند. وقتي مخاطب رسانه اي ما به برنامه اي در سبك و سياق ماهواره معتاد شد، زمينه ميل به تماشاي برنامه هاي ماهواره به صورت مستقيم و بدون واسطه در وي فراهم مي شود؛ يعني ما عملاً نه تنها مخاطب خود را از ماهواره منع نكرديم، بلكه حركت به سوي آن را در فرآيندي با پيش زمينه هاي متعدد كه برايش فرهنگ سازي كرديم، فراهم مي كنيم؛ يعني جريان سازي تمام عيار رسانه اي مدون شده به وسيله سياست گذار فرهنگي داخلي براي رغبت تماشاي ماهواره و جذابيت هاي خودساخته براي مخاطب.

ص: 55

در اين راستا، «ايجاد ناموزوني فرهنگي» مهم ترين پي آمد راه اندازي و پخش چنين برنامه هايي براي مخاطب داخلي است. در واقع رسانه از طريق كاركردهاي پنهان خود به ترويج تجانس فرهنگي ميان مخاطب و برنامه شبيه سازي شده مي پردازد و با تقويت آن و در نهايت ميل به دسترسي مستقيم به برنامه هاي ماهواره اي، به تدريج فرهنگ جديد با ايدئولوژي و طرز تلقي متفاوت از فرهنگ داخلي، ايجاد مي شود و در پايان به چشم پوشي از فرهنگ ديرينه خود يا دست كم به صرف نظر كردن از برخي ارزش ها و هنجارهاي فرهنگي مخاطب خود مي انجامد. به عبارت ديگر، ما به ميل سازي براي مخاطب در برخورد و دور نگه داشتن او از ماهواره پرداخته ايم. همان گونه كه اشاره شد، در اين سياست متعارض رسانه، مخاطب به اين شناخت جديد مي رسد كه سياست گذاران رسانه ها دچار شكست ضوابط شده اند؛ يعني ميزان حساسيت ها و مقررات در توليد و پخش برنامه هاي تصويري، به مرور زمان كاهش يافته است و اين عمل را ناشي از شكست سياست هاي «رسانه»اي مي داند كه از عملي كردن تصميم هاي خود در امور مختلف سر باز زده است. اين مقررات گريزي، براي مخاطب كافي است تا به رسانه داخلي بي اعتماد شود.

با اين مطالب، مشخص شد گزينش و پخش اين گونه برنامه هاي ماهواره اي توفيق چنداني در دفع مخاطبان ماهواره اي نمي يابد و حتي گاهي زمينه ساز گرايش مخاطب به سوي برنامه هاي ماهواره اي است. بنابراين، روش هاي سلبي راهكار مؤثر و مناسبي در اين زمينه نيست و گزينش و برخي برنامه هاي ماهواره هم توانايي دفع مخاطب را از جذابيت هاي برنامه هاي ماهواره اي ندارد.

ص: 56

چه بايد كرد؟

چه بايد كرد؟

پس بايد چه اصول و سياست هايي را طراحي و سازماندهي كنيم كه هم بتوانيم مخاطبان داخلي ماهواره اي را به سوي خود بكشانيم و هم از گرايش مخاطبان رسانه اي خود به ماهواره جلوگيري كنيم. در اين زمينه، پيشنهادهايي داده شده است كه برخي از آنها عبارتند از:

( ارائه دادن آگاهي و شناخت به مخاطب، براي فهم هويت اسلامي _ ايراني؛

( ارائه دادن آگاهي و شناخت به مخاطب، براي شناسايي و فهم فرهنگ پيام و سياست هاي جهاني؛

( ارائه دادن آگاهي و شناخت به مخاطب، براي فراهم آوردن سازوكارهاي لازم براي مبارزه با فرهنگ مهاجم؛

( لزوم شناخت جنبه هاي زيباشناختي رسانه صدا و سيما به وسيله برنامه ريزان و تهيه كنندگان و استفاده از اين مؤلفه هاي زيباشناختي و برنامه ها به بهترين شكل؛

( لزوم رعايت ايجاب هاي ساختاري در برنامه هاي صدا و سيما؛

( لزوم شناخت و رعايت هماهنگي صحنه با پيام در برنامه هاي صدا و سيما؛

( ايجاد و تقويت هويت مذهبي در قالب هاي جذاب؛

( گسترش و جذابيت هويت مذهبي از طريق قرار دادن آن در كنار هنر و عرفان و تحليل آن در كنار علم و فلسفه؛

( نقد و ارزيابي سريال ها و فيلم ها از نگاه كارشناس و مخاطب؛

ص: 57

( ضرورت آگاهي دهي به مردم براي درك برنامه هاي مخرب ماهواره و اثرگذاري آن بر روان آدمي به زبان هنري، فني و مستدل؛

( اگر از برنامه هاي ماهواره اي (تفريحي و سرگرمي) استفاده مي كنيم، لزومي ندارد از يك هفته قبل از پخش، نگاه مخاطبان را به سمت جلوه هاي جذاب و بصيري آن جلب كنيم كه بيشتر حاوي صحنه هاي سكس و خشونت تقليل يافته است؛

( براي استفاده از اين برنامه ها، زمان پخش آنها را بهترين وقت قرار ندهيم، يعني زماني كه بيشترين مخاطب ها پاي گيرنده ها هستند؛

( به شكل زيركانه و پنهاني، محتواي اين برنامه ها و مخاطب آنها را تحقير كنيم تا ميزان گرايش به اين نوع برنامه ها نه تنها در تلويزيون، حتي در كانال هاي ماهواره اي نيز افزايش نيابد؛

( مخاطبان اين گونه برنامه ها را مشخص كنيم، يعني در برنامه هاي صدا و سيما مخاطب برنامه را معرفي، و به اهداف و رسالت پخش آن اشاره كنيم؛

( خواسته ها، سليقه ها و علاقه هاي مخاطبان را بشناسيم و آنها را از طريق پژوهش هاي كاربردي و بنيادين شناسايي كنيم و آن را مبناي سياست گذاري و تدوين برنامه خاص براي هر قشر از مخاطبان قرار دهيم.

با اين همه، يادآور مي شوم ماهواره يكي از ابزارهاي جديد فن آوري ارتباطي، خواه ناخواه اثرگذاري خود را از راه افزودن بر ضريب دسترسي به آن در همه نقاط جهان، ايفا مي كند و فرهنگ سازي براي استفاده از اين ابزار جريان ساز، ضرورت امروز و فرداي جامعه است.

ص: 58

به هر حال اگر تيموتي گرين، به نقل از پروفسور جامعه شناسي كه در كتاب چشم جهاني خود گفته بود: «بعد از بمب هيدروژني، تلويزيون خطرناك ترين چيز در جهان امروز است.» و اگر پل لازارسفلد، انديشمند برزيلي، راديو را همسان «بمب اتم» پنداشته است، درباره ماهواره چه بايد گفت؟

ص: 59

فصل دوم: چارچوب هاي موضوع

اشاره

فصل دوم: چارچوب هاي موضوع

زير فصل ها

1. الزامات جريان سازي

2. اهداف جريان سازي رسانه اي

3. عناصر ارتباط در جريان سازي

4. وظايف و كاركردها

5. نقش هاي رسانه ها در جريان سازي و شكل دهي افكار عمومي

6. اداره كنندگان واقعي رسانه ها

7. مخاطبان در جريان سازي

8. نظريه هاي منطبق بر جريان سازي

1. الزامات جريان سازي

اشاره

1. الزامات جريان سازي

طبيعي است براي شكل گيري فرآيند جريان سازي رسانه اي، مجموعه اي از اقتضائات و لوازم بايد فراهم آيند تا منبع جريان سازي با تكيه به اين عوامل، توانايي خود را به شكل كاملاً اثرگذار عملياتي كند. در ادامه به برخي از الزامات مهم براي جريان سازي رسانه اي اشاره مي شود:

الف) هدفمندي

الف) هدفمندي

اساساً جريان سازي با هدفي شكل مي گيرد و تصور اينكه جريان سازي بدون هدف كليد مي خورد، خيالي خام است. بدون شك سياست گذار رسانه اي براي برآوردن هدف خود به جريان سازي رو مي آورد. بنابراين، طراحي هدف و داشتن انگيزه، براي شروع كار جريان سازي بسيار اهميت دارد و بايد ثابت كنيم هدفي كه در پي آن هستيم، كاركرد و فايده اي دارد. همان گونه كه گفته شد، هدف در جريان سازي مي تواند مصداقي از امري مطلوب يا به طور دقيق، موضع ناپسندي به عنوان شاكله جريان سازي مورد نظر باشد.

ص: 60

ب) برنامه ريزي مدوّن

ب) برنامه ريزي مدوّن

برنامه ريزي از مهم ترين مؤلفه هاي مورد نياز در فرآيند جريان سازي است. بعد از داشتن هدف، براي عملياتي كردن آن بايد چارچوبي دقيق داشت تا بتوان بر اساس آن، هدف را در گستره لازم جاري كرد. نقش هر يك از عنصرهاي در دسترس براي جريان سازي و به كارگيري منظم آنها در برهه زماني و مكاني لازم، چگونگي تعامل با جمعيت هدف و رعايت سلسله مراتب و اولويت ها در اجراي برنامه، شناخت نقش ها و واگذاري آنها به هريك از عوامل و...، از مشخصه هاي مهم برنامه ريزي دقيق در طول فرآيند است.

ج) زمان شناسي

ج) زمان شناسي

در جريان سازي، شناخت زمان براي شروع فرآيند بسيار مهم است. بايد شرايط حاكم بر زمان آغاز جريان سازي را شناخت و بر همه مؤلفه هاي اثرگذار در جريان سازي، با توجه به زمان ارائه يا به كارگيري آنها در درون فرآيند، تأمل كرد.

نقش هر كدام از اين عوامل، متناسب با برهه زماني كه قرار است بر اساس برنامه ريزي سنجيده خود، در جريان سازي دخيل شود، چيست؟ چه زماني اثرگذاري بيشتري را مي توانيم براي به كارگيري هر كدام از اين پارامترها متصور شويم؟ كدام يك از اين پارامترها در بازه زماني آينده بيشتر استفاده خواهند شد؟ گذشت مرحله مقدماتي جريان سازي، مصادف با چه زماني است؟ آن زمان چه اهميتي دارد؟ پخش فلان تصوير يا پيام چه زماني اثرگذارتر خواهد بود و چرا؟ از نظر تقويم تاريخي، جمعيت هدف آن زمان چه اهميت معنوي اي دارد؟ از نظر شرايط حاكم بر جمعيت هدف، كدام

ص: 61

فصل زمان بهتري براي راه اندازي پروژه است؟ آيا سرماي زمستان بهتر پاسخ گوي نياز است يا گرماي تابستان؟ آيا در روزهاي تابستان كه مردم دوست دارند با لباس راحت در خيابان ظاهر شوند، بهتر است يا در دي ماه يا شروع بازگشايي دانشگاه ها يا زمان آزمون هاي پايان ترم آنها؟ زمان برگزاري فلان نشست بين المللي يا حضور فلان سياست مدار در مجمع عمومي سازمان ملل؟ آيا تعطيلات آخر هفته، زمان مناسبي است يا تعطيلات نوروز؟ زمان برگزاري انتخابات مجلس قابليت بيشتري براي جريان سازي دارد يا زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري؟

به هر حال پاسخ همه اين پرسش ها براي شروع فرآيند جريان سازي، اهميت بسياري براي پي گيري هدف اوليه دارد. بايد تأمل مي شد چرا شبكه خبري بي.بي.سي فارسي، كمتر از چند ماه به انتخابات رياست جمهوري در ايران فعاليتش را شروع كرد؟

د) شناخت بُعد مكاني

د) شناخت بُعد مكاني

سياست گذار رسانه اي براي اجراي عمليات جريان سازي بايد با محيط فيزيكي و وضعيت جغرافيايي حوزه اي كه قرار است در آن جريان سازي صورت گيرد، آشنايي كامل داشته باشد. توجه به شناخت بُعد مكاني حوزه جريان سازي، زمينه ساز ورودي صحيح، قوي و مدبّرانه در اين عرصه است و ناديده گرفتن اين امر نيز مي تواند دست كم موجب از دست رفتن هزينه و اتلاف سرمايه انساني براي جريان سازي شود. شناخت وضعيت ژئوپولتيكي منطقه مورد نظر براي جريان سازي، سياست گذار رسانه را در طراحي و ترسيم هر چه بهتر برنامه هاي رسانه اي خود به مراتب ياري مي كند. ميزان نفوذ رسانه ها در اين منطقه و شناخت ميزان در دسترس بودن و نيز اثرپذيري

ص: 62

از انواع رسانه، ميزان برخورداري محل هدف جريان سازي از امكانات و تجهيزات تكنولوژيكي رسانه اي، ميزان اثرگذاري بر ديگر حوزه هاي مكاني هم جوار و حتي وضعيت اقليمي و آب و هوايي نيز مي تواند به برنامه ريزي دقيق تر در فرآيند جريان سازي كمك شاياني كند.

ه) شناخت مخاطب هدف

ه) شناخت مخاطب هدف

مخاطب، مهم ترين ركن در فرآيند جريان سازي است. در رسانه جريان ساز، همه امكانات و تجهيزات و استراتژي ها در راستاي منفعل و مطيع كردن مخاطب به كار مي روند. شناخت ويژگي هاي فرهنگي و اجتماعي و به طور دقيق تر، مسائلي چون پيشينه تاريخي و اجتماعي، سبك زندگي، عقايد، ميزان وفاداري به ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي، زبان، فن آوري هاي استفاده شده و در دسترس، رهبران و نخبگان اجتماعي قدرتمند و نفوذمند، نياز ها و انتظارات اجتماعي و سياسي، شيوه تعاملات اجتماعي و...، براي شناخت مخاطب هدف، در فرآيند جريان سازي ضروري است.

و) بهره گيري از ابزارها و تجهيزات پشتيبان

و) بهره گيري از ابزارها و تجهيزات پشتيبان

ابزارهاي پشتيبان و حمايتگر، در فرآيند سياست گذاري و جريان سازي و نيز شيوه به كارگيري آنها در جذب مخاطبان بيشتر، در اين عرصه بسيار اهميت دارد. شناخت ظرفيت هاي نرم افزاري (Software) و سخت افزاري (Hardware) موجود و نيز شناخت زمينه ها و زيرساخت هاي حاضر و پيش بيني آينده آنها، در سطوح مختلف مي تواند هدايتگر سياست گذار رسانه اي به سوي فرصت ها و تهديدهايي شود كه در فرآيند جريان سازي به آن نياز دارد. آيا فقط رسانه هاي جديد و قديم قابليت ترسيم فرآيندي قدرتمند را در اين زمينه دارند يا بايد در برهه اي از زمان ابزارهاي

ص: 63

پيشرفته تري را به كار گرفت؟ آيا ضرورت دارد از ابزارهاي چندرسانه اي در طول فرآيند استفاده كرد؟ استفاده از اينها چه زماني بايد صورت گيرد و چه فرصت ها و كاركردهاي مثبتي را مي تواند براي منبع جريان سازي به همراه داشته باشد؟

ز) بهره گيري از نيروي انساني كارآمد

ز) بهره گيري از نيروي انساني كارآمد

گزينش افراد مجرب، خلاق و آشنا به برنامه ريزي هاي رسانه اي و جريان بين المللي اطلاعات و ارتباطات، براي مديريت، مشاوره و هدايت سكان فرآيند، نقش ويژه اي را در موفقيت عمليات جريان سازي ايفا مي كند. طبيعي است در بخش هاي مختلف و در طول جريان بايد از همكاري نيروهاي متعددي كمك گرفت. بر همين اساس، بايد عده اي از درون مجموعه مخاطب هدف، با داشتن قدرت تأثير بر قشرهاي گوناگون مردم، عده اي كارشناس مجرب و صاحب ايده هاي خلاقانه، برخي نيز از رسانه هاي هم پيمان و هم سو با موضوع جريان سازي و...، براي رسيدن به هدف مورد نظر، قاطعانه در خدمت مجموعه باشند.

ح) بمباران اطلاعاتي

ح) بمباران اطلاعاتي

اطلاعات، ضروري ترين عنصر در عرصه جريان سازي است. مخاطب بايد حجم انبوهي از اطلاعات يك دست را از رسانه يا رسانه هاي جريان ساز دريافت كند. در طول فرآيند، هيچ كمبود اطلاعاتي نبايد در باور و نگرش مخاطب ايجاد شود. اخبار و اطلاعات بايد هم سو و در شكل هاي مختلف و نيز كاملاً هدفمند و مهم تر از همه به طور پنهاني و غير مستقيم، مخاطب را هدف بگيرند. اين بمباران مي تواند در شكل هايي چون اخبار ساده و دمِ دستي

ص: 64

يا تحليل و تفسيرهاي حرفه اي متناسب با موضوع جريان سازي باشد. تشكيل ميزگرد، گفت وگوهاي خبري و نظرخواهي، تشكيل كنفرانس هاي خبري همراه با شگردهايي كه در صفحه هاي بعد درباره آنها خواهيم گفت، بايد در دستور كار منبع جريان سازي باشد.

ط) تداوم در روند جريان سازي (پيوستگي در طول فرآيند)

ط) تداوم در روند جريان سازي (پيوستگي در طول فرآيند)

تعلل در ارائه اطلاعات و ايجاد فاصله در روند اطلاع رساني به مخاطب در طول فرآيند جريان سازي، به كاهش و ضعف در اثرگذاري منجر خواهد شد. موتور محركه جريان سازي در طول فرآيند، تداوم ارائه اطلاعات به مخاطب است. با توجه به ماهيت فرآيندي بودن جريان سازي، هرگونه بازدارندگي عمدي يا سهوي در طول آن، فعاليت كل نظام را دچار اختلال مي كند. گسست اطلاعاتي در مسير جريان سازي، اين شبهه را براي مخاطب ايجاد مي كند كه شايد سياست گذاران جريان سازي، در مسير خود شكست خورده اند و وقتي مخاطب مي بيند كه سياست گذار از همراهي او باز مي ماند، خود او هم انگيزه اي براي پيگيري نخواهد داشت. بنابراين، فرآيند جريان سازي، با سكوت در برابر مخاطب و سر باز زدن از ارائه اطلاعات به او، شكست مي خورد.

ي) ارزيابي پانل

اشاره

ي) ارزيابي پانل

پانل، نوعي از پيمايش است كه در آن، اندازه گيري هاي يكساني در طول دوره هاي مختلفي از زمان انجام مي شود. هدف اين گونه پژوهش ها بررسي تغييراتي است كه در طول زمان در ميزان و نوع اثرگذاري منابع جريان سازي بر مخاطبان، روي مي دهد. ارزيابي پانلي، اين فرصت را به جريان ساز مي دهد

ص: 65

كه به طور متناوب، ميزان موفقيت خود را با استفاده از عوامل به كاررفته در سراسر فرآيند، ارزيابي كند تا بداند كارآيي كدام يك از عوامل در پيشبرد امور بيشتر بوده و در اين عرصه كدام عامل نقش چندان جدي اي را ايفا نكرده است. جريان ساز مي تواند به آساني از عوامل كم اهميت يا كارها و برنامه هاي نه چندان مؤثر چشم بپوشد و ابزارهاي قدرتمند ديگري را در ارائه اطلاعات به مخاطب، جاي گزين سازد.

بنابراين، ارزيابي پانل در طول يك دوره، مي تواند به بازنگري تصميم ها، سياست گذاري ها و در مجموع به استراتژي هاي جريان سازي بينجامد و زمينه مناسبي را براي دست يابي به اطلاعات و داده هاي معتبرتر فراهم آورد. اين ارزيابي در سه مرحله در طول فرآيند انجام مي شود:

يك _ پيش از شروع جريان سازي

يك _ پيش از شروع جريان سازي

مجموعه محيط، مخاطب، بازخوردها، نگرش ها و وضعيت حاكم بر هر كدام از اينها نسبت به اصل موضوع جريان سازي، پژوهش مي شود و متناسب با پاسخ هاي به دست آمده و ارزيابي صورت گرفته، استراتژي ها طراحي و تدوين مي شوند. در واقع اين عمل ترسيم كننده اساس جريان سازي و به مثابه دستورالعمل و راهنماي اين فرآيند است.

دو _ در طول دوره جريان سازي

دو _ در طول دوره جريان سازي

شناخت ميزان همخواني اقدامات صورت گرفته با دستورالعمل تدوين شده، مي تواند كمك شاياني به ادامه حركت جريان سازي باشد. ميزان اثرگذاري و تعيين نقش هر يك از اين عوامل، براي بازنگري در استفاده يا روش استفاده از آنها و نيز شناخت ميزان موفقيت يا شكست در مراحل آغازين، از طريق پانل ارزيابي در طول دوره جريان سازي، به دست مي آيد.

ص: 66

سه _ پس از فروكش كردن موج عظيم جريان سازي

سه _ پس از فروكش كردن موج عظيم جريان سازي

زماني جريان ساز مي تواند فعاليت هاي خود را كُند يا محدود سازد كه مطمئن شود اثرگذاري هاي مورد انتظار، در پي اقدامات انجام شده روي داده است. به ديگر سخن، زماني فروكش كردن موج عظيم جريان سازي مطلوب است كه نتايج به دست آمده، در راستاي اهداف از پيش تعيين شده باشد و جريان ساز احساس كند به آنچه مي خواسته، رسيده است. در اصل، براي شناخت ميزان دريافت و هماهنگي نتيجه نهايي يا بررسي شناخت استراتژي هاي اثربخش و كارآمد، به پانل ارزيابي نياز است تا نتايج به دست آمده در طول دوره هاي فرآيند، با نتايج نهايي آن منطبق شود. نيز براي تثبيت جريان و تقويت آن گاهي ضرورت دارد به منظور پرهيز از انحراف در جهت هدف، بارها در دوره هاي زماني بعدي نيز مخاطب را ارزيابي كند.

2. اهداف جريان سازي رسانه اي

اشاره

2. اهداف جريان سازي رسانه اي

همواره اهداف در جريان سازيهاي رسانهاي در پسزمينه نهفته اند و به گونه اي طراحي ميشوند كه در اين فرآيند، مخاطب رسانه به شكل آشكار و مستقيم در تيررس آنها قرار نميگيرد. البته شيوه اثرگذاري پيام در وسايل ارتباط جمعي، زماني استحكام و قدرت بيشتري دارد كه رسانه به صورت پنهاني و غير مستقيم، مخاطب خود را هدف قرار دهد تا سريع تر بتواند نگرش وي را درباره مسائل تغيير دهد يا در برخي موارد كه به تغيير نگرش نيازي نيست، مخاطب را با خود همراه سازد.

در واقع، اين اهداف كه طي فرآيندي برنامه ريزي ميشوند، به صورت نظام مند و زمانبندي شده و همراه با خواست مخاطب _ ولي نه آن گونه كه مبتني بر خواست حقيقي وي باشد _ صورت ميگيرد.

ص: 67

هيچ رسانهاي بدون هدف پايه گذاري نميشود و همواره شالودهاي از انگيزهها در راهاندازي آنها دخيلند. بنابراين، اهداف اساسي جريان سازي را در سطوح كلان، ميتوان چنين برشمرد:

الف) اهداف تجاري

الف) اهداف تجاري

جريان سازي رسانهاي با نگاه اقتصادي مي تواند صورت گيرد. به اين معنا كه وسايل ارتباط جمعي مهم ترين مشخصه را در مديريت رسانه خويش، بر درآمدزايي بيشتر تعيين مي كنند. در واقع، مالكان رسانهها افزون بر آنكه از ديگر جنبه هاي اثرگذاري رسانه غافل نيستند، اقتصاد رسانه را مهم ترين ركن در جريان توليد و پخش محصولات رسانهاي خود مي شمارند.

بنابراين، تجارت و سودآوري هرچه بيشتر، هدف اوليه در اين نوع از جريان سازي است. با توجه به اينكه در حال حاضر بسياري از شبكههاي رسانهاي خصوصي فعاليت ميكنند، طبيعي است فروش توليدات برنامههاي وسايل ارتباط جمعي و وجود انگيزه اي چون جذب مخاطبان بيشتر، صاحبان اين صنايع را بر آن ميدارد تا وسايل ارتباط جمعي را كه مديريت آن بر عهده اوست، به بنگاههاي اقتصادي مبدل كنند.

براي نمونه، تلويزيون تجارتي امريكا در سال 1970 تنها از طريق تبليغات، سه ميليارد دلار درآمد داشته است. هزينه يك دقيقه تبليغ تلويزيوني در امريكا چهل هزار دلار است. به همين دليل، تبليغات تلويزيوني تا اندازه زيادي، شكل برنامههاي تلويزيوني را تعيين مي كنند. البته نه اينكه فقط موجب قطع برنامههاي تلويزيوني ميشود، بلكه بيشتر به گونهاي به كار مي روند كه تصويري نادرست از مضمون آنها به دست ميدهد. در واقع تبليغات، كنترل بالايي بر تلويزيون اعمال ميكند.(1)


1- جمعي از كارشناسان يونسكو، صنايع فرهنگي، مانعي بر سر آينده فرهنگ، ترجمه: مهرداد وحدتي، ص48.

ص: 68

همچنين با توجه به اينكه رسانهها در امريكا بيشتر ماهيت سرمايه داري دارند، در بحث جريان سازي رسانهاي نيز در اهداف تجاري داراي دامنه گسترده تري نسبت به رسانههاي ديگر كشورها هستند. اين رسانهها چون به بخش خصوصي وابسته اند و براي كسب سود فعاليت ميكنند، اصول نظام بازار، بر فعاليت هايشان حاكم است. حتي رسانههايي كه براي كسب سود فعاليت نمي كنند، يعني فرستندههاي دولتي و رسانههايي كه مؤسسه هاي غير انتفاعي آنها را اداره ميكنند، در فعاليت هايشان از اصول حاكم بر اقتصاد بازار اثر مي پذيرند.(1)

در جريان سازي با هدف تجاري، حقيقت مانند ديگر اهداف جريان سازي به شدت مخدوش ميشود، به ويژه آنكه حاكميت سرمايهداري، تعيين كننده روشهاي پيام رساني به مخاطب باشد. در واقع، رسانهها با هدف كسب سود بيشتر حاضرند در رقابت با ديگر رقيبان رسانهاي و جذب مخاطبان و در اصطلاح بازار مشتري، دست به هر كاري بزنند. آنها پيوسته به هر بهانهاي براي اينكه مخاطبان را در پاي گيرندههاي خود نگه دارند يا وادارشان كنند محصولات رسانهاي آنها را بخرند، «فشارهاي نامرئي» بر آنان وارد مي كنند؛ فشارهايي كه مخاطبان از ذات و ماهيت آنها باخبر نيستند و به شكلي جز اجبار، براي همراهي رسانه عرضه ميشود.

در جريان سازي منفي با هدف اقتصادي، طرح انديشههاي توسعه مدار و برنامههاي آموزشي كه سود مخاطب را به همراه ميآورد، كم رنگ و سركوب ميشود. سياستهاي رسانههاي جريانساز، در جهت ميل به مخاطب است. از يك سو مخاطبان با برنامههاي اين رسانهها پيوند ميخورند و از سوي ديگر، اينگونه برنامهها با تكيه بر خواستهها و احساسات مخاطب طراحي


1- پيكارد رابرت. جي، اقتصاد رسانهها و مفاهيم آن، ترجمه: داوود حيدري، ص20.

ص: 69

ميشوند. تهييج در تصاوير و متون و ادبيات اين برنامهها بيداد ميكند و با صحنههاي خشونتآميز و تخيلي، بر ذهنيت مخاطب اثر مي گذارند، تا جايي كه هربرت ماركوزه، از اعضاي فعال مكتب فرانكفورت، از عملكرد صنايع فرهنگي انتقاد مي كند و پيكان حمله هاي او عليه اين وسايل، همان خاصيت جريانساز بودن آنهاست. ماركوزه ميگويد:

شيوه بيان در وسايل ارتباط جمعي، به هم پيوستن و اتحاد مظاهر گوناگون جامعه و ترويج و گسترش تفكر عملي، واقع بينانه و سودجويانه است و جامعه در راه دست يابي به اين مقصود به شكل منظمي، انديشههاي متعالي و انتقادي را سركوب ميكند. طرز بيان انديشههاي تبليغاتي در اين وسايل، چنان است كه تفاوت نمود با واقعيت، فعل و فاعل و ذات و صفت را به نابودي كشانده، زبان و گفتار را در عناصر افسون كننده قدرت طلب و سخنان مرسوم و يكنواخت انباشته است و سخنرانيها از عباراتي كه نيروي شناخت و ارزيابي آگاهانه را برانگيزد، خالي است.(1)

بدين ترتيب، با توجه به انديشه اقتصادي در اين نوع جريان سازي، رسانهها به مثابه بنگاه فروش اتومبيل، قهوهخانه و حتي سوپرماركتي هستند كه هدفشان فقط جذب مشتري براي فروش كالاهايشان است. انديشمندي به نام ولجانوفسكي پا را از اين گونه تعبيرها فراتر نهاده و گفته است: «رسانه ها مثل پنيرند... . رسانه يك صنعت يا خدمت مانند هر فعاليت اقتصادي ديگر است. او نيز تابع قوانين عرضه و تقاضاست و به شكل پيش بيني پذير در برابر تحول شرايط اقتصادي توليد و توزيع، واكنش نشان مي دهد. رسانهها كالا هستند».(2)


1- هربرت ماركوزه، انسان تك ساحتي، ترجمه: محسن مؤيدي، ص97.
2- ديويد اتكينسون و ديگران، راديو _ تلويزيون خدمت عمومي، چالش قرن بيست و يكم، ترجمه: مرتضي ثابتفر، ص113.

ص: 70

در رسانههايي با هدف تجاري، تبليغات و آگهيهاي بازرگاني بازوي مقتدر براي ادامه روند آنهاست و به طور عمده هر برنامهاي كه توليد مي شود، ديدگاه اقتصادي در درون مايه آن نهفته است. بر همين اساس، عامل «كيفيت» در بحث جريان سازي با هدف اقتصادي، در عمل تحتالشعاع قرار ميگيرد و برنامههاي سطحي و بيمحتوا جاي گزين آن ميشود.

دانيل كارپ، يكي از نويسندگان تلويزيون امريكايي چنين مينويسد:

تلويزيون يك شكل خبري يا يك كانال فرهنگي نيست، بلكه يك رسانه تبليغاتي است. بنابراين، مردمي كه با تماشاي تلويزيون گله مي كنند نمايشها بسيار آبكي هستند، كمي دهاتي و غير امريكايي به نظر ميرسند. در اصل قرار نيست كه اين نمايشها خوب باشد، تصور بر اين است كه آنها پول ساز باشند... و در حقيقت، كيفيت آنها نه تنها ممكن است بيربط، بلكه يك انحراف باشد.(1)

در سينماي غرب و به ويژه هاليوود نيز وضع همين گونه است. آلن رادلف، كارگردان مستقل امريكايي، در مصاحبه با سايت جشنواره كارلووي ويواري، به اين مورد اشاره مي كند:

پول هميشه مسئله اغواكننده اي بوده كه فرد را از هدفش گمراه مي كند. هاليوود هم به خاطر طبيعت تجاري بودنش، نتوانسته حقيقت را بگويد. بدنه فيلم سازي امروزه بر بناي تكنولوژي پيش مي رود. در اين ميان، هاليوود نيز ميليون ها دلار صرف ويراني امور مي كند. آنها چيز زيادي درباره اخلاق و انسانيت نمي دانند، در عوض در زمينه به تصوير كشيدن خشونت و نابودي، غول هستند.(2)


1- هربرت شيلر، وسايل ارتباط جمعي و امپراتوري امريكا، ترجمه: احمد ميرعابديني، ص129.
2- پايگاه خبري فارس.

ص: 71

در مجموع مي توان گفت مهم ترين مسئله در اهداف تجاري جريان سازي، سازوكارهاي مربوط به اقتصاد رسانه است. بنابراين، پاسخ به پرسش هايي چون، منافع اقتصادي متصور در پايان جريان سازي چيست؟ چگونه مي توان با جوسازي، به سود اقتصادي هنگفتي دست يافت؟ در صدر اهداف جريان سازي با اين رويكرد قرار مي گيرد.

ب) اهداف سياسي

ب) اهداف سياسي

رسانه ها امروزه به بازوي توانمند سياست مداران تبديل شده اند و از طريق رسانه ها به راحتي مي توانند اهداف و مقاصد سياسي خود را دنبال كنند. در عصر حاضر مفاهيمي چون قدرت، امنيت، استبداد، دموكراسي، انتخابات و حتي كودتا، براندازي نرم و...، به شكل كاملاً محسوس، با عملكرد رسانه ها همراه شده است. رسانه مي تواند در سياست مانند ديگر بخش ها، هم نقش فرصت زايي و هم نقش تهديدزايي داشته باشد. ظرفيت و توانايي رسانه ها تا آنجاست كه موضوع سياسي داخلي مربوط به كشوري را در سطح بين المللي مطرح سازد و با حساس كردن افكار عمومي به آن موضوع، واكنش سازمان هاي بين المللي را برانگيزاند. سياست مداران براي پيشبرد اهداف خود در دنيا، ناچارند همواره رضايت رسانه ها را حفظ كنند. به همين دليل، دولت ها مي كوشند رسانه هاي داخلي را زير چتر خود نگه دارند و از طريق نظارت هميشگي بر عملكرد آنها خود را از تهديدهاي احتمالي در امان دارند.

رسانه مي تواند براي سياست مداران سه نقش عمده ايفا كند:

يك _ نقش اطلاع رساني و مكمل؛

دو _ نقش مشاور؛

سه _ نقش تصميم سازي و مرجعيت.

ص: 72

بدين ترتيب، رسانه گاه براي سياست مداران ابزاري براي كسب اخبار و اطلاعات مربوط به حوزه حكومتي شان يا حوزه هاي بين المللي است تا متناسب با شرايط موجود خود به ايفاي نقش تصميم گيري ها بپردازد. در شكل ديگر، نقش رسانه در سياست پررنگ تر است و از طريق مشاوره سياست مداران و دولتي ها با عوامل رسانه اي، در تصميم سازي ها ايفاي نقش مي كنند. در اين حالت، دولت ها به هر دليلي رسانه ها را در تصميم گيري ها شريك مي سازند تا شايد پي آمدهاي ناشي از تصميم هاي نادرست، به وسيله رسانه ها، توجيه و از فشارهاي احتمالي بر حكومت كاسته شود.

در اثرگذارترين حالت، رسانه ها مولّد تصميم و سياست هستند. اين گونه رسانه ها، با توجه به قدرت شگرفي كه دارند و به دليل اعتماد مخاطب به آنها، مرجع مهمي در تصميم سازي هاي حكومتي هستند و سياست مداران به ناچار بنا بر عملكرد رسانه ها و هماهنگ با خواست آنها به تصويب برنامه ها و ارائه لوايح قانوني در سطوح مختلف مي پردازند.

سخن پطروس غالي، دبير كل پيشين سازمان ملل متحد، مزاح به نظر مي رسد، ولي حاكي از همين تأثير رسانه بر اوضاع سياسي جهان است. او در دهه 1990 گفته بود از اين به بعد، شوراي امنيت سازمان ملل يك عضو بيشتر دارد و آن، شبكه سي.ان.ان(1) خواهد بود. در دهه نود، سي.ان.ان سمبل رسانه ها بود؛ يعني روابط بين الملل وارد فضاي نويني شده و بازيگران جديدي پذيرفته است.(2)

با توجه به اين موضوع كه رسانه ها يكي از عوامل مهم در جامعه پذيري سياسي افراد هستند، طبيعي است همه تلاش رسانه براي شكل دهي به


1- CNN.
2- وب سايت مركز تحقيقات همشهري در مصاحبه با دكتر كاوياني.

ص: 73

نگرش ها و باورهاي مخاطب، از ابتدا با نوعي جريان سازي مي تواند همراه باشد كه در خدمت سياست گذاران رسانه ها يا مجموعه عوامل دولت قرار گيرد.

به طور كلي، ميان رسانه و سياست، مي توان سه رابطه تأثير، تأثر و تعامل را برشمرد. بر اساس نظريه سي.ان.ان، رسانه بر سياست و بر اساس نظريه هاي توليد موافقت و نظريه نخبگان، سياست بر رسانه اثر مي گذارد. در پايان، نظريه تعاملي معتقد است كه جرياني «دو سويه» ميان پوشش رسانه هاي خبري و قدرت سياسي وجود دارد.(1)

به طور خلاصه، در اهدافي با رويكرد سياسي رسانه ها براي جريان سازي، خطوط حاكمِ منابع قدرت در لابه لاي فرآيند نمايان است. رسانه در اين مسير، ابزار برآورده ساختن نيازها و اهداف توسعه طلبانه سياست مداران قلمداد مي شود.

ج) اهداف فرهنگي

ج) اهداف فرهنگي

وسايل ارتباط جمعي ممكن است تنها با انگيزه فرهنگ سازي، به ارسال پيام و مخاطب پذيري بپردازند. در اينجا مهم ترين هدف براي رسانه، اثرگذاري بر فرهنگ و آداب و سنن ملتهاست. بر اين اساس، ارائه برخي نمايشهاي تصويري و انتشار موضوع هاي گوناگوني كه به طور مستقيم به گذشته يك ملت مربوط مي شود، در دستور كار وسايل ارتباط جمعي براي ايجاد جريان سازي با اين انگيزه فرهنگي قرار ميگيرد.

همچنين با توجه به نقش آموزشي رسانه كه ميتواند از ديگر كاركردهاي آن باشد، با ارائه اطلاعاتي با ذهنيتهاي جامعه مخاطب مغايرت دارد يا دست كم با آموزههاي جامعه در تضاد نيست، ولي چيزي به جز اصول و


1- وب سايت خبرگزاري مهر (رسانه ها و توسعه سياسي).

ص: 74

سنتهاي پيشين است و از فرهنگ ملتها اثر مي پذيرند. جريان سازي با هدف فرهنگي، مبدأ ديگر هدف هايي است كه رسانه ميتواند دنبال كند. به ديگر سخن، وقتي جامعه اي از نظر فرهنگي در برابر رسانهها نتواند مقاومت كند، در ديگر عرصه ها نيز اسير وسايل ارتباط جمعي خواهد بود.

امروزه رسانهها هجمه فرهنگي را بر تهديدهاي نظامي و سياسي و اقتصادي مقدّم ميشمارند. در هجمه فرهنگي به تسليحات و جنگ افزار نيازي نيست و ضرورتي ندارد با تحريم اقتصادي و قطع روابط ديپلماتيك به مبارزه با دولتي پرداخت. رسانهها بر اساس منافع خود به جنگ پنهان فرهنگي روي ميآورند؛ جنگي كه در آن سلاحش، رسانهها و مهماتش، پيام هايي است كه از دريچههاي اين وسايل با انواع ترفندهاي جذاب براي مخاطبان فرستاده ميشود. در اين ميان، رسانهها بيش از آنكه با جبر و تهديد درصدد اسارت ملتها برآيند، چنان عمل مي كنند كه مردم جوامع، خودخواسته و با اختيار خود، اين راه را در پيش ميگيرند.

فرهنگ، حساسترين و اثرگذارترين مؤلفه براي ملتها و رسانههاست. كارزار فرهنگي، يك شبه شكل نميگيرد، بلكه عاملي فرآيندمحور است كه از روزمرگي گريزان است. همچنين وقتي ملتي از نظر فرهنگي مغلوب شود، خود به خود در عرصههاي سياسي، اقتصادي و نظامي هم شكست خواهد خورد.

پيشينه ملتها براي آنها مقدس به شمار مي آيد. اگر اين روح مقدس از آنها گرفته شود، ديگر ارادهاي از خود نخواهند داشت تا تصميم گيري كنند يا به اداره جامعه خويش بپردازند.

جريان سازي با هدف فرهنگي، ممكن است از طريق انتشار محصولات توليدي رسانهها در كشوري خاص انجام شود. نزديك به نيمي از فيلمهاي

ص: 75

جديد انگليسي با استفاده از كمكهاي مالي شركتهاي امريكايي يا با تلاش تهيه كنندگان بريتانيايي، ولي با پول امريكايي توليد ميشود. چنين شركت هايي، نيمي از همه فيلمهاي نشان داده شده در انگليس را توزيع مي كنند كه يا امريكايي هستند يا در آنها نفع كلان امريكا خوابيده است. اين وضعيت در انگليس پايان نمي يابد، بلكه صنعت فيلم فرانسه نيز به همين شكل است. توزيع يك سوم فيلمهاي فرانسوي در خارج از اين كشور، برعهده شركتهاي امريكايي است. شركتهاي پخش امريكايي، در مكزيك، آلمان، كانادا، آرژانتين، ونزوئلا و پرو نيز وضع مشابهي دارند.(1)

طبيعي است، نوع نگرش فراهم آمده در مضامين اين محصولات رسانه اي، به مخاطبان ديگر كشورها نيز سرايت ميكند. در واقع، فرآيند انديشيدن كشورهاي تهيهكننده فيلمها و محصولات رسانهاي، به كشورهاي مصرف كننده نيز منتقل ميشود و به نوعي «انتقال پنهان فكري» در جريان خريد و فروش و عرضه اين محصولات در ديگر كشورها، صورت ميگيرد.

ايدئولوژي حاكم بر نظامهاي توليدكننده محصولات فرهنگي، به آساني در دسترس مخاطبان ديگر كشورها قرار ميگيرد. از اين طريق، نوعي «كارزار فرهنگي پنهان» دنبال ميشود كه در تلاش است بينش و شناخت كشور مادر را بر كشورهاي مصرف كننده و مشتري دادههاي اين وسايل ارتباط جمعي، مسلط كند. لويي آلتوسر در رساله معروفش با نام ايدئولوژي و وضع ابزارهاي تكنولوژيكي چنين مينويسد: «ابزارهاي ارتباطات نيز شهروندان را به طور مداوم با ميزان معيني از ناسيوناليسم، شوونيسم، ليبراليسم، سوراليسم و غيره از راه مطبوعات و راديو و تلويزيون انباشته، و اين مفاهيم را در ذهن آنها فرو ميكنند».(2)


1- وسايل ارتباط جمعي و امپراتوري امريكا، ص143.
2- مارك پاستر، عصر دوم رسانهها،ترجمه: غلام حسين صالحيار، ص31.

ص: 76

بدون ترديد، فرهنگ، زيربناي ديگر مقوله هاي اجتماعي است. بر اين اساس، وسايل ارتباط جمعي، از راه كتاب، مطبوعات، رسانههاي ديداري و شنيداري، حامل نگرش سياسي، عقيدتي، تجاري و...، هستند. بدين وسيله «فرهنگ غالب» و «فرهنگ مغلوب» شكل ميگيرد. ترجمه كتاب ها، مقاله ها، ارائه نمايشهاي صوتي و تصويري و در مجموع، فرآوردههاي هنري رسانه ها در ديگر كشورها، براي هم سان سازي انديشه ها و گرايشهاي خاص در محدودههاي زيست محيطي انجام ميشود.

در فرآيند «هم سان سازي فرهنگي»، هدف عمده، تشكيل جمعيت «مردمي از يك قماش» است كه باورها و عقايد گروهي براي گروه ديگر به عنوان پارادايمي مسلط درميآيد. در اين ميان، رسانهها مهم ترين نقش را در هم سان سازي ايفا ميكنند.

تعبيرهايي چون «جهاني سازي»، «غربي سازي» و «دهكده جهاني» بر همين وجه دلالت دارد و نظريه «پايان تاريخ»، از فرانسيس فوكوياما، با نظريه «سلطه» از آنتوني گرامشي منطبق بر اين امر است كه ذوب شدن همه فرهنگها در فرهنگي خاص و به اصطلاح، ساختن «فرهنگ يك دست» بيان مي كند. در اين فرهنگ يكدست، عامل مخالف يا معارض وجود ندارد كه عليه سياست موجود حرفي به ميان آورد يا بخواهد منطبق بر چيزي به جز سياستها و اصول كلي حاكم عمل كند. در اين نوع فرهنگ، همه چيز ارزشي است و همه افراد بايد به اين ارزشها احترام بگذارند. اين عمل درون مايه، چيزي است كه به اصطلاح لويي آلتوسر، ابزارهاي تكنولوژيكي براي مردم به ارمغان ميآورند و داعيه فرهنگ سازي را براي ديگر ملتها در سر ميپرورانند.

ص: 77

طبيعي است در اين فرآيند، ملتهاي ضعيف و كشورهاي جهان سوم و به اصطلاح در حال توسعه، در اين «سياست نامتوازن فرهنگي» سريعتر دچار انهدام و تخريب فرهنگي ميشوند و به دليل در اختيار نداشتن رسانههاي جهاني، قدرت و امكانات تكنولوژيكي، در اين «فرهنگ وارداتي» بسيار سريع ذوب مي شوند.

پژوهشگري برزيلي به نام او. اس. اوليويرا(1) يادآور ميشود برنامه سازي تلويزيون برزيل، تقليدي از فرآوردههاي فرهنگي ايالات متحده است. اين نوع برنامهسازي، رونوشتي از ارزشها و هنجارها و الگوهاي رفتار و الگوهاي روابط اجتماعي غربي با چاشني جهان سومي است و بيشتر نمايش هاي روزمره برزيلي همان هدفي را دارند كه شركاي آنها در ايالات متحده براي فروش محصولات دنبال ميكنند.(2)

در مباحث داخلي نيز به تصوير كشاندن روشهاي فرهنگي در رسانهها اعم از كتاب، نشريه، سينما، راديو و تلويزيون و...، همه به مرور زمان آثار خود را بر جاي مينهند.

براي نمونه، گزينش تصاوير مستهجن و درج آنها در مطبوعات و مجله ها، نمايش چهره ارزشهاي اسلامي به شكل نامطلوب، مانند نشان دادن نوع حجاب در فيلمها و سريالها يا رابطه دختر و پسر در اين رسانهها و حتي استفاده از مكالماتي كه به نوعي تهاجم فرهنگي را تقويت ميكنند و...، انتشار رمانهايي با موضوع عشق زميني و داستانهاي جنسي و در مجموع به سخره گرفتن مقدسات فرهنگي مردم، زمينه هاي ايجاد جريان سازي فرهنگي را فراهم مي آورد.


1- O.S.Oliveira.
2- وسايل ارتباط جمعي و امپراتوري امريكا، ص69.

ص: 78

جريان سازي با هدف فرهنگي و با پسزمينه تجاري، امري بديهي است. بر اين اساس، رسانهها با فروش محصولات خويش با قيمت بسيار پايين تر از بازارهاي جهاني و حتي كمتر از هزينه مصرفي براي تهيه اين برنامهها يا در برخي مواقع با اعطاي اين برنامهها به صورت رايگان، شرايط اثرگذاري جريان سازي فرهنگي را بيش از پيش هموار ميكند.

دكتر لويد اي فري،(1) مدير مؤسسه تحقيقات اجتماعي بينالمللي، اين وضعيت را در پرجمعيتترين كشور افريقا چنين شرح ميدهد:

من طي مطالعاتي كه در نيجريه انجام دادم و برنامههاي تلويزيون آن كشور را مشاهده كردم، متوجه شدم كه در بيشتر ساعتهاي پربيننده زمان پخش برنامه در تلويزيون نيجريه، فيلمهاي تلويزيوني ايالات متحده به نمايش درميآيد كه بسياري از آنها شوهاي گوناگون سطحي و سرگرم كننده اند. مردم نيجريه آشكارا اين برنامهها را تماشا ميكردند؛ زيرا چيز ديگري نبود كه آنها خود را سرگرم كنند. پس به علت اين بود كه براي شبكههاي تلويزيون در نيجريه، خريدن فيلم هاي امريكايي ارزانتر از توليد يا تهيه ديگر انواع برنامه تمام مي شود.(2)

اين شيوه از جريان سازي رسانهاي كه مرموزانه، دورانديشانه و با هدف تهديد فرهنگي صورت ميگيرد، پس از شيوع رسانهها قوّت يافت و با ارائه انگارهها و پارادايمهايي، افكار عمومي ديگر كشورها را به شكل مقلد و خواهان فرهنگ خود درآوردند. به ويژه آنكه در حال حاضر به دليل تنوع ابزارهاي ارتباطي و گسترش پشتيبانهاي آنها و مؤسسه هاي تجاري در امريكا و بر اثر تحريف و دستكاري در اذهان از اين طريق، علاقه مردم را ناخواسته با نوع تفكر خود هم سو مي كنند.


1- Dr. Lioyd. A. Free
2- وسايل ارتباط جمعي و امپراتوري امريكا، ص 148.

ص: 79

بر همين اساس تلويزيون و ساير ابزار ها به ماشين مفهوم سازي و توليد معنا مبدل شده اند. چارچوب هاي شكل دهنده به مفاهيم به گونه اي تعريف و بازسازي مي شود كه كاملاً مبتني بر انديشه و ايدئولوژي طراحان سياست گذاري برنامه هاي اين وسيله ارتباط جمعي است. قالبهاي فكري و كليشه هاي مفهومي با استفاده از جذابيت هاي بصري و تصويري و مهم تر از آن جذابيت هاي محتوايي چنان ساخته مي شود كه با بهره گيري از شگردهاي رسانه اي در پرتو زمان به يك عادت واره اجتماعي مبدل مي شود. به عبارت ديگر، اين امر به تدريج در قالب رفتار اجتماعي نمود عيني پيدا مي كند و بر اثر مداومت و به كارگيري آن در مناسبات و روابط اجتماعي به عنوان يك رفتار مورد پذيرش اعضاي جامعه تلقي مي شود و حتي نپذيرفتن آن توسط ساير اعضا با نوعي سرزنش همراه است. نكته مهم تر آنكه تقيد به پذيرش اين نوع از رفتارها در ميان افراد، كاملاً دروني مي شود و آن به عنوان يكي از اركان بديهي در ساخت اجتماعي و رفتار جمعي تلقي مي شود.

سخن ژان بودريار، محقق و انديشمند فرانسوي، تجلي عيني اين حقيقت است:

اينك رسانهها چيزي نيستند، جز ابزارهاي شگفت انگيزي براي بيثبات كردن حقايق و واقعيتهاي تاريخي، سياسي. اعتباري كه ما به رسانهها بخشيديم، ناممكن بودن زندگي بدون رسانهها... بر اثر شوق ما به فرهنگ و اطلاعات نيست، بلكه در نتيجه معكوس سازي معاني حقيقت و بيهودگي و در واقع انهدام اين اصول توسط رسانههاست. اشتياق به تماشاي «شو»، اشتياق به تماشاي «تظاهر» يك مقاومت كامل و بياختيار در برابر همه منطقهاي سياسي و تاريخي است.(1)


1- عصر دوم رسانهها، ص39.

ص: 80

3. عناصر ارتباط در جريان سازي

اشاره

3. عناصر ارتباط در جريان سازي

اساسيترين عناصر ارتباطي در هر فرآيندي كه از طريق آن بتوان معنا را به مخاطب منتقل كرد، عبارتند از: فرستنده، گيرنده و پيام. البته در برخي الگوهاي ارتباطي از عناصر ديگري، مانند رمزگذار، رمزخوان، وسيله ارتباطي و... نام برده ميشود.

الف) فرستنده

الف) فرستنده

مقصود از فرستنده در جريان سازي، همان منبعي است كه براي هدفي معين به ايجاد اين فرآيند اقدام ميكند. اين منبع ميتواند سياست گذاران، مديران و مالكان راديو _ تلويزيون يا كارگردانان سينما و صاحبان صنايع ماهواره اي و در سطوح پايينتر، سردبيران، گزارشگران و نويسندگان روزنامهها، مجله ها و كتاب ها باشد.

ب) گيرنده

ب) گيرنده

گيرنده در جريان سازي رسانهاي، مخاطبان وسايل ارتباط جمعي هستند؛ كساني كه به هر دليل رسانهها را انتخاب ميكنند تا درباره مسائل جهان آگاهي يابند يا براي سرگرمي، جلوي دريچهها و مقابل اين وسايل مينشينند يا حتي از اين طريق ميخواهند آموزش ببينند و بر دانسته هاي خود بيفزايند.

ج) پيام

ج) پيام

پيام نسبت به ديگر عناصر ارتباطي، جايگاه مهمتري در جريان سازي دارد و از پيچيدگيها و اجزاي بيشتري در اين فرآيند برخوردار است.

شكل پيام در جريان سازي رسانهاي، با توجه به نوع رسانه جريان ساز و چگونگي ايجاد ارتباط با مخاطب خود متفاوت است. براي نمونه، «گفتار» در راديو و «تصوير و گفتار» در تلويزيون، ميتواند حاوي پيامي باشد كه ارتباط گر براي مخاطب خود در نظر ميگيرد.

ص: 81

ديويد برلو پيام را «توليد علمي و فيزيكي از منبع رمزگذار» تعريف مي كند و در اين باره ويلبر شرام ميگويد: «پيام ممكن است به شكل جوهر روي كاغذ، امواج صوتي در هوا، جريان برق، تكان دادن دست يا پرچم يا هر نوع علايمي باشد كه قادر به تفهيم معنا باشد.»(1) بر اين اساس، دست كم سه عامل در پيام وجود دارد:

يك _ رمزها يا كدهاي پيام؛(2)

دو _ محتواي پيام؛(3)

سه _ نحوه ارائه پيام.(4)

«رمزها يا كدهاي پيام»، شامل آن دسته از نشانههاست كه در متنِ پيام براي گيرنده، داراي معنا باشد، به گونه اي كه مخاطب با مشاهده آن، توانايي فهم و شناخت آن را داشته باشد يا به ديگر سخن، رمز مورد نظر، داراي ويژگي تفهيم معنا براي گيرنده پيام باشد. بايد توجه داشت رمزها با «معنا» همراه هستند، ولي خود معنا و محتوا نيستند.

«محتواي پيام» همان گفتهها، نوشتهها و اظهار نظرهايي است كه از سوي منبع پيام براي گيرنده فرستاده ميشود. شايد بتوان گفت محتوا در پيام، اساسيترين نقش را در الگوي ارتباط داراست؛ يعني هدف و غرض ارائه كننده پيام، در متن و محتواي آن نهفته است، اگرچه فرستنده و گيرنده، ديگر پايه هاي اين الگو به شمار مي آيند.


1- مهدي محسنيان راد، ارتباط شناسي، ص189.
2- Message code.
3- Message content.
4- Message treatment.

ص: 82

هر قدر محتواي پيام با شرايط دريافت آن توسط مخاطبان رسانه، همگوني بيشتري داشته باشد، تأثير جريان سازي بر گيرندگان پيامها، سريعتر صورت ميپذيرد.

روش ارائه پيام و شيوه شكل دهي به پيام، به منظور انتشار آن است. در اين شيوه، ارتباطگر، برخي بخشهاي پيام را كه بر مخاطب خود بيشتر اثر مي گذارد، گزينش و اولويت گذاري مي كند و از طريق «برجسته سازي»(1) نيز براي فهم سريعتر آن به وسيله ارتباط گيرنده، مي كوشد به بهترين شكل پيام را بفرستد.

اگر شكل عرضه پيام در وسايل ارتباط جمعي، همراه با تنوع و جذابيت بيشتري باشد و به اصطلاح يك نواخت و تكراري نباشد، درجه و سرعت پذيرش آن از سوي مخاطب، بسيار بالاتر از زماني است كه پيام با خمودگي و به شكل رسمي ارائه مي شود.

4. وظايف و كاركردها

4. وظايف و كاركردها

رسانهها و ارتباط با افكار عمومي بايد نقشها و كاركردهايي را ايفا كنند تا بتوانند رضايت مخاطبان را با توجه به شناخت ضرورتها و نيازهاي آنها به دست آورند. انديشمندان و صاحبنظران ارتباطي و اجتماعي، وظايف رسانهها را از جنبههاي گوناگوني مطالعه و بررسي كرده اند.

در جوامع سرمايهداري، رسانهها نقشهاي آگاهيدهي، ارشادگري، آموزشي، تفريح و سرگرمي و انتقال ميراث فرهنگي را براي خود انتخاب كردهاند. از منظري ديگر، با توجه به اينكه نظامهاي سوسياليستي به طور عمده، تعيين كننده وظايف انواع وسايل ارتباط جمعي در جوامع مختلف هستند، نقش رسانهها در اين كشورها، با كاركرد رسانه ها در جوامع غربي تفاوت دارد.


1- Agenda sitting.

ص: 83

در واقع، رسانهها در الگوگيري از نظريه هاي لنين سه نقش «تهييج»، «تبليغ» و «سازماندهي» را برگزيدهاند. آنها در اين زمينه از ديگر نقشهاي رسانهها در جوامع غربي بيبهره نيستند، ولي در بيشتر موارد، كاركردهاي يادشده در رسانههاي داراي نظام سوسياليستي، پررنگتر از ديگر كاركردهاست.

در كشورهاي در حال توسعه نيز ديدگاههاي مختلفي درباره وظايف و نقشهاي وسايل ارتباط جمعي بيان ميشود. عمده اين ديدگاهها شباهت زيادي با ديدگاههاي موجود در كشورهاي غربي و نظامهاي سوسياليستي دارند و در برخي زمينهها هم اين ديدگاهها خارج از حيطه نظريه هاي نام برده، به صورت مستقل ارائه شدهاند.

از ميان اين نظريه ها به ديدگاههاي متفكران آزادي گراي غربي ميتوان اشاره كرد كه از دهه دوم قرن بيستم به شكل خوش بينانه اي در اين زمينه بيان شده است. نظريه مشهور هارولد لاسول، انديشمند امريكايي كه سه نقش متمايز را براي رسانهها برشمرده، جزو اين ديدگاههاست. او نقشهاي خبري، تفسيري و آموزشي را براي وسايل ارتباط جمعي برشمرده است. بعد از وي چارلز رايت، ديگر محقق امريكايي، نقش ايجاد سرگرمي را هم به نقشهاي يادشده افزوده است.

ويلبر شرام، صاحبنظر برجسته ارتباطي، سه صفت نگهبان (خبري)، راهنما (تفسيري) و معلم (آموزشي) را براي نقش هاي ديدگاه لاسول عنوان كرده است. نظريه پردازان ارتباطي جهان سوم كه ديدگاههاي آنها درباره وسايل ارتباط جمعي تا اندازه زيادي مبتني بر نگرش انتقادي است، بيشتر كاركردهاي رسانهها را حامل دگرگونيها و ايجاد ترس و سلطه از سوي

ص: 84

مالكان رسانههاي غربي بيان كردهاند. براي نمونه، پائولو فريره، صاحب نظر ارتباطي برزيلي معتقد است كه ارتباطات و نظامهاي آموزشي كنوني، نقش شبكههاي سلطهگري و بردگي خلق ها را ايفا مي كنند.(1)

در كنار ديدگاههاي انديشمندان جهان سوم، روژه كلوس، استاد بلژيكي ارتباطات اجتماعي، وظايف اجتماعي رسانهها را در طبقهبندي ديگري عنوان كرده است. در واقع، روژه كلوس اعتقاد دارد ارتباط، دو زمينه علمي دارد يكي فقط خلق روابط بين افراد و ديگري استفاده از محتواي جادويي و زيبايي زبان است. اين تقسيم بندي، ما را به پذيرش دو نوع وظيفه وا ميدارد؛ وظايفي كه به ارتباط فكري انسانها مربوط ميشود و آنهايي كه زمينه هاي رواني دارند.(2)

به نظر وي، ارتباط فكري شامل چهار نقش اطلاع رساني، پرورش، ارائه بيان و نوعي اجبار است كه هر يك از اين مقولهها زيرشاخههاي ديگري را شامل ميشوند. از نظر كلوس، ارتباط رواني _ اجتماعي رسانهها داراي نقش هاي هم بستگي اجتماعي، سرگرمي و روان درماني (آزاد كردن كنشها و جبران سرخوردگيها از طريق پذيرش فعاليتهاي مجاز) هستند.

در تقسيمبندي ديگري، جان اي.آر. لي، پژوهشگر ارتباطي، كاركردهاي مهم اجتماعي رسانهها را در همه جوامع چنين برشمرده است:

مشاركت اجتماعي: تقويت هنجارها و ارزش هاي انساني از طريق رسانه ها تا پيام گيران، آنها را درك و اختيار كنند. در واقع، اجتماعي شدن از طريق اختيار كردن ارزشهاي مشترك، يكي از كارويژههاي رسانههاست.


1- كاظم معتمدنژاد، «مقام و مسئوليت روزنامه نگاران در پيشرفت جامعه ايران»، فصل نامه رسانه، ويژه نامه آموزش، ش1، بهار1374، ص15.
2- ژان كازنو، جامعه شناسي وسايل ارتباط جمعي، ترجمه: باقر ساروخاني و منوچهر محسني، ص23.

ص: 85

اطلاعات: آگاه كردن انسان از اطلاعاتي كه بر زندگي افراد جامعه اثر بنيادي مي گذارد.

ابقا و نوآوري: ابقاي سنت ها و فرهنگها از راه يادآوري دستاوردها و ارزشهاي گذشته و تقويت هويت ملي و اعتقاد جمعي، ضمن ارائه انديشه ها و ارزشهاي جديد براي رشد جامعه.

ويژه كاريهاي فرهنگي: رسانهها هم نوعي تجلي فرهنگند و هم ديگر صورت هاي فرهنگي را اشاعه ميدهند، مانند تحكيم فرهنگهاي سنتي و گشودن ذهن ها براي صورت ها و سبكهاي نو.

حكومت: فراهم آوردن مجراهايي براي جريان مداوم اطلاعات، عقايد و... از حكومت به مردم و برعكس.

مديريت: جريان مستمر اطلاعات، نيازمند مديريتي قوي بر اين جريان است.

امور اقتصادي: توزيع اطلاعات، مسائل اقتصادي و مالي را به دنبال دارد.

آموزش: رسانهها فراهم آورنده دانش و شكل دهنده ارزشهايند.(1)

ژان كازنو، جامعه شناس فرانسوي، نيز در كتاب جامعه همه جايي يا جامعه شناسي وسايل ارتباط جمعي خود، به برخي كاركردهاي رسانهها اشاره كرده است.

وي معتقد است، «نمايش» وظيفه اساسي رسانهها يا همان وظيفهاي است كه با پذيرفته نشدن آن، ديگر وظايف معنا نمي يابد؛ نمايش در سطح كلي جامعه و با همه ابعادش.

وي وظيفه سرعت بخشي در دگرگونيهاي اجتماعي را ناشي از وظيفه نمايش ميداند و وظيفه اين وسايل را در ايجاد ثبات، جدا از آن نميداند.


1- جان اي. آر. لي، به سوي سياست هاي ارتباطي واقع بينانه، ترجمه: خسرو جهانداري، صص 9 _ 27.

ص: 86

كازنو اظهار ميدارد كه وظيفه «جذب در جامعه» و همچنين «تحريف در واقعيت اجتماعي» با تبلور اقليتهاي پرتحرك و تأكيد بر رويدادهاي نادر و پراكنده پديد ميآيد.

وظيفه ايجاد كردن يا رشد دادن منزلت و مراقبت از هم بستگي يا ايجاد كردن آن نيز از ديگر وظايف رسانهها از نگاه كازنوست.(1)

در واقع، دقيقترين طبقه بندي نقشهاي اجتماعي ارتباطات، همان ديدگاه لاسول در اين زمينه است كه سه نقش اساسي نظارت بر محيط (خبري)، ايجاد و توسعه هم بستگيهاي اجتماعي (تشريحي) و انتقال ميراث فرهنگي (آموزش) را براي وسايل ارتباط جمعي در نظر گرفت و مكمل نظريه او همان نقش اجتماعي ايجاد سرگرمي (تفريح) است كه چارلز رايت ارائه داد.(2)

5. نقش هاي رسانه ها در جريان سازي و شكل دهي افكار عمومي

اشاره

5. نقش هاي رسانه ها در جريان سازي و شكل دهي افكار عمومي

زير فصل ها

الف) نقش آفرينندگي

ب) نقش احياكنندگي

ج) نقش خنثي كنندگي

د) نقش تخديركنندگي

ه) نقش بازنمايي

و) نقش وانمودگي

ز) نقش ثبات دهندگي

ح) نقش تقويت كنندگي

ط) نقش جاي گزين كنندگي

ي) نقش تفسيركنندگي

ك) نقش حمل كنندگي

ل) نقش پيونددهندگي

م) نقش هدايت كنندگي

ن) نقش آموزش دهندگي

س) نقش بازخواستي و دادخواهي

ع) نقش اطلاع رساني

ف) نقش بسيج كنندگي

ص) نقش سرگرم كنندگي

ق) نقش اغفال كنندگي

الف) نقش آفرينندگي

الف) نقش آفرينندگي

رسانه ها در پرتو جريان سازي، برخي مفاهيم را مي آفرينند كه تاكنون در جامعه وجود نداشته است و به برخي از افكار نيز شكل مي دهند. در واقع، نوعي ايدئولوژي در فرآيند جريان سازي پديد مي آيد كه هماهنگ با خواست اوليه طراحان پيام در اين نوع از رسانه هاست.

ب) نقش احياكنندگي

ب) نقش احياكنندگي

ممكن است برخي باورها، يا گرايش هاي خاص كه طي زمان رو به افول نهادند يا نتوانستند وجهه خود را منطبق با شرايط زمانه تنظيم و به افكار


1- جامعه شناسي وسايل ارتباط جمعي، ص23.
2- كاظم معتمدنژاد، وسايل ارتباط جمعي، ج1، ص41.

ص: 87

عمومي عرضه كنند يا به دليل عواملي ديگر به حاشيه رفتند، از طريق جريان سازي، بازسازي و به شكل پوياتري به مخاطب ارائه مي شوند.

ج) نقش خنثي كنندگي

ج) نقش خنثي كنندگي

زماني كه جرياني پويا و قدرتمند قصد تصرف افكار عمومي را دارد، رسانه ها درصدد بر مي آيند با ارائه اطلاعات به مخاطب، اثر آن را در مقطع زماني خاصي خنثي كنند. در اينجا هيچ گونه وجه تخريبي و لگدمال سازي افكار جريان مغلوب مورد نظر نيست، بلكه در فرآيند جريان سازي فقط با ارائه آرا و انديشه هاي مربوط به خود، به خنثي كردن اثرگذاري رقيب مي پردازند.

د) نقش تخديركنندگي

د) نقش تخديركنندگي

در اين مواقع اولويت نخست رسانه، تخريب مخاطب، رسانه رقيب يا نقطه هدف جريان سازي است. حتي سياست گذار رسانه اي يا مجري جريان سازي ممكن است از اصول اخلاقي فاصله بگيرد تا سرانجام به تخريب نقطه هدف جريان سازي موفق شود. در واقع سياست حاكم در اين نقش، متوسل شدن به هر راهي براي رسيدن به هدف است. تخدير براي حوزه مادي يا معنوي مي تواند نقطه هدف باشد. در حوزه مادي، اثر تخريبي، وجهه مادي يك سازمان، شخص و حتي كالا را مورد نظر قرار مي دهد و به اموال و دارايي هاي مادي مربوط مي شود، ولي در حوزه معنوي، شخصيت و حيثيت سازماني يا شخصي، هدف رسانه جريان ساز قرار مي گيرد.

ه) نقش بازنمايي

ه) نقش بازنمايي

از نظر ريچارد داير،(1) مفهوم بازنمايي در رسانه ها عبارت است از: «ساختي كه رسانه هاي جمعي از جنبه هاي مختلف واقعيت مثل افراد، مكان ها، اشيا،


1- Richard dayer.

ص: 88

اشخاص، هويت هاي فرهنگي و ديگر مفاهيم مجرد ايجاد مي كنند. تجلي بازنمايي ها ممكن است به صورت گفتاري، نوشتاري يا تصاوير متحرك باشد».(1)

در نقش بازنمايي رسانه اي در جريان سازي، رسانه واقعيتي را به شكلي كه ناظر به اهداف و انگيزه هاي خود است، به نمايش در مي آورد. ممكن است شكل عيني و ملموس بازنمايي موضوع در رسانه، با واقعيت آن هيچ تبايني نداشته باشد، ولي متناسب با انگيزه هاي سازماني يا شخصي خود، به ساخت جديدي از بازنمايي موضوع مي پردازد كه تصوير ارائه شده، نمايشي از آن واقعيت را با آميزه اي از سياست هاي خود به خورد مخاطب مي دهد.

و) نقش وانمودگي

و) نقش وانمودگي

«وانموده» به معناي بودريايي، معادل «simulacrum» است. وانمودگي، با تظاهر و رياكاري متفاوت است. در فرآيند وانمودگي، رسانه مرز حقيقت و دروغ را پنهان مي كند. براي همين است كه بودريار مي گويد: «وانموده هرگز آن چيزي نيست كه حقيقت را پنهان مي دارد. وانموده حقيقتي است كه نبود حقيقت را پنهان مي دارد. وانموده حقيقي است.»(2) رسانه در نقش وانمودگي، به نمادسازي و انگاره دهي روي مي آورد تا جايي كه جداسازي واقعيت و


1- استفورد گي و روي، مقاله «بازنمايي رسانه اي»، ترجمه: زهره رجبي، پايگاه الكترونيكي مركز تحقيقات و مطالعات رسانه اي مؤسسه همشهري. درباره نظريه بازنمايي دو نظريه وجود دارد: نظريه اول در بازنمايي، نظريه انعكاسي است. اين نظريه بر اين باور است كه دوربين در حال نشان دادن واقعيت است. قدرت فهم واقعيت وجود دارد و چيز مابه ازا در جهان خارج وجود ندارد، يعني دوربين واقعيت را منعكس مي كند. نظريه دوم با عنوان نظريه ارادي مطرح است. برعكس نظريه انعكاسي، اين نطريه مي گويد: هيچ عمل انعكاسي از جهان بيروني وجود ندارد و آنچه دوربين نشان مي دهد، اراده و نيت پنهاني است كه پشت تصاوير وجود دارد. دوربين واقعيت را منعكس نمي كند، بلكه نمايشي از واقعيت است.
2- براي مطالعه بيشتر نك: ژان بودريار، وانموده ها و وانمودگي.

ص: 89

انگاره، ناممكن است و انگاره ها جانشين واقعيت مي شوند، بدون آنكه مخاطب توانايي تشخيص واقعيت را از انگاره داشته باشد.(1)

ز) نقش ثبات دهندگي

ز) نقش ثبات دهندگي

رسانه در اين وضعيت، عاملي براي تثبيت روح حاكم بر جامعه است و تلاش دارد بيش از پيش از دگرگوني و تغيير پرهيز كند.

ح) نقش تقويت كنندگي

ح) نقش تقويت كنندگي

رسانه در اين نقش در جهت تقويت موقعيت كنوني مي كوشد، ولي به معناي آن نيست كه در جهت تغيير اساسي گام بر مي دارد، بلكه از ابزارهاي مختلف بهره مي گيرد تا موضوع مورد نظر را بيش از پيش تقويت كند.

ط) نقش جاي گزين كنندگي

ط) نقش جاي گزين كنندگي

در اين نقش، رسانه به دنبال آلترناتيوي براي سوژه مورد نظر است. در اين موقعيت، نقش رسانه بيشتر مرجع دهي و الگوسازي براي مخاطب است.

ي) نقش تفسيركنندگي

ي) نقش تفسيركنندگي

رسانه، راهنما و مفسر وضعيت است و نقش تفسير وضعيت موضوع مورد نظر را بر عهده دارد.

ك) نقش حمل كنندگي

ك) نقش حمل كنندگي

رسانه در اين نقش، حامل و انتقال دهنده پيام است و به نقش ابزاري و كانالي آن توجه مي شود.


1- بودريار با به كارگيري اصطلاح معروف مارشال مك لوهان موسوم به انفجار از درون (implosion)، مدعي است كه در دوران كنوني مرز ميان تصوير يا وانموده و واقعيت در معرض انفجاري دروني قرار مي گيرد و به طور كلي در راستاي اين جريان زمينه هاي واقعيت در معرض زوال قرار مي گيرند و چيزي با عنوان واقعيت مجازي جانشين آنها مي شود. براي نمونه، جهان تلويزيوني جانشين جهان واقعي مي گردد. به نظر بودريار، واقعيت مجازي عبارت از شرايطي است كه در آن انگاره ها جانشين واقعيت مي شوند. براي نمونه، مردم هر چه بيشتر مي كوشند از زندگي هنرپيشگان سينمايي و تلويزيوني تقليد كنند. (دكتر محمد ضيمران، «نقد بودريار»، روزنامه ايران، چهارشنبه 4 تير 1382).

ص: 90

ل) نقش پيونددهندگي

ل) نقش پيونددهندگي

ارتباط ميان مفاهيم و واقعيت ها و پيوند مخاطبان، از ديگر نقش هاي رسانه است. بدين ترتيب، مخاطبان در ارتباط با رسانه ها به نقاط مشترك متعددي دست مي يابند.

م) نقش هدايت كنندگي

م) نقش هدايت كنندگي

در معناي كلي، رسانه هدايت گر مخاطب به سوي جهت مورد نظر است.

ن) نقش آموزش دهندگي

ن) نقش آموزش دهندگي

در اين نقش، رسانه متناسب با اهداف خود، به ابزاري براي آموزش مخاطب تبديل مي شود.

س) نقش بازخواستي و دادخواهي

س) نقش بازخواستي و دادخواهي

در اين موقعيت، رسانه نقش نظارتي ويژه را در برابر مسائل بر عهده مي گيرد.

ع) نقش اطلاع رساني

ع) نقش اطلاع رساني

در اينجا نقش خبري و آگاهي دهي رسانه برجسته مي شود.

ف) نقش بسيج كنندگي

ف) نقش بسيج كنندگي

رسانه عاملي براي تمركز اذهان عمومي و هدايت آنها به منظور بسيج كردنشان در راستاي هدف مورد نظر خود است.

ص) نقش سرگرم كنندگي

ص) نقش سرگرم كنندگي

رسانه به ابزاري براي تفريح و سرگرمي مخاطب بدل مي شود.

ق) نقش اغفال كنندگي

ق) نقش اغفال كنندگي

مخاطب بر اثر ارتباط با رسانه، بسياري از امور روزمره خود را فراموش مي كند و حتي از مؤلفه هاي اساسي زندگي اش غافل مي شود. اين كاركرد بيشتر در ميان طرفداران حوزه دين، محل بحث و نظر است.

ص: 91

6. اداره كنندگان واقعي رسانه ها

اشاره

6. اداره كنندگان واقعي رسانه ها

زير فصل ها

_ غول هاي رسانه اي

_ غول هاي رسانه اي

اشاره

_ غول هاي رسانه اي

وسايل ارتباط جمعي در دنياي كنوني با توجه به نوع نگاه، شيوه مديريتي و نظام سياسي حاكم بر آنها اداره ميشوند. طبيعي است در اين رهگذر، هر يك از رسانهها بر نقشهاي خاصي توجه و تمركز دارند كه منطبق با خط مشي سياسي و اصول و چارچوبهاي آنهاست. برخي از اين وسايل با توجه به انگيزههاي مادي و مالي كه به صورت بنگاههاي اقتصادي درآمده اند، صرفاً «خبر» را كالاي صرف و «مخاطب» را مشتري مي پندارند.

سود ناشي از پخش و انتشار آگهيهاي بازرگاني و تجاري و فروش اخباري كه خبرنگاران اختصاصي رسانهها در سراسر جهان تهيه مي كنند و براي اين منابع خبري مي فرستند، تعيين كننده خط مشي آنهاست. البته برخي از بنگاههاي خبري كه در سطح كلان فعاليت دارند، تغذيه كننده منابع خبري كوچك هستند. خبرگزاريها و آژانسهاي خبري بزرگ و آن دسته از رسانه ها كه توانايي اعزام خبرنگاران اختصاصي خود را براي پوشش اخبار جهاني دارند، جزو منابعي هستند كه از اين طريق سودآوري ميكنند. ناگفته نماند اين دسته از رسانهها، جهت دهندگان و جريان سازان واقعي اخبار و مسائل جهاني اند. در واقع آنها مشخص مي كنند چه نوع خبري پوشش داده شود و چه نوع خبري بدون ارزش خبري است. بر اين اساس، بنگاههاي اقتصادي و بازرگاني رسانهاي، سياست گذاران واقعي ديگر رسانه ها هستند؛ چراكه اهميت و ارزش وقايع جهاني به ديدگاههاي آنها بستگي دارد. از نظر آنان اخبار و وقايع جهاني داراي اولويتهاي «بد» و «بدتر» و «خوب» و «خوب تر» هستند و ارزش اين مسائل به ميزان سوددهي در انتشار آنها وابسته است.

ص: 92

برخي از اين رسانهها، اخبار حوادث، آشوبها، جنگها و منازعه هاي بين المللي را اولويت مهم خبري خود در نظر مي گيرند. بعضي نيز اخبار سياسي و رابطه حاكم ميان دولتها و شخصيتهاي سياسي، اخبار انتخابات و زدوبندهاي سياسي را پوشش مي دهند.

برخي ديگر، به مسائل و اخبار اقتصادي، به عنوان تكيهگاه خود براي سودآوري بيشتر توجه مي كنند. اين گونه از وسايل ارتباط جمعي، در جهت خدمت به شركتهاي بزرگ تجاري و اقتصادي، مي كوشند اخبار بورس، سهام جهاني، قيمت نفت، صنايع بزرگ، ارزش طلا و جواهرات و هر آنچه را كه از نظر اقتصادي در كانون توجه افكار عمومي دنياست، پوشش دهند.

البته در حال حاضر بسياري از بنگاههاي خبري _ اطلاعاتي بزرگ دنيا به دليل بنيه مالي قوي و وضع اقتصادي مطلوب، هم زمان به پوشش اخبار و اطلاعات مسائل سياسي، اقتصادي و اجتماعي، به صورت تخصصي مي پردازند. به همين دليل، رسانهها در تلاشند خبرنگاراني را به مناطق مختلف جهان بفرستند كه سطح سواد و اطلاعاتشان در زمينههاي مختلف بالا باشد. در واقع، برآنند خبرنگاران تك كاركردي را كمتر براي پوشش خبري به مناطق مهم خبرساز جهاني اعزام كنند.

امروزه غولهاي رسانهاي، يعني كساني كه مالكان امپراتوريهاي بزرگ رسانهاي به شمار ميآيند، به دليل ثروت فراوان و داشتن نفوذ گسترده سياسي و به ديگر زبان، به دليل آنكه نقشه ثروت و قدرت را خوب مي شناسند، از اين دسته از رسانههاي جمعي هستند.

اين غولهاي رسانهاي عرصههاي فعاليت خود را در قلمروهاي راديو _ تلويزيوني و روزنامهاي به كنترل خود درآورده اند و ظهور ماهوارهها نيز پيشروي اين دايناسورها را آسان ساخته است.(1)


1- يونس شكرخواه، جزوه درسي ارتباطات بين الملل، ص15.

ص: 93

اينگونه رسانهها، سياست گذاران عرصه جهاني وسايل ارتباط جمعي هستند و سازمان هاي انتشاراتي بزرگ جهان را در اختيار دارند و در نشر و توزيع وسايل ارتباطي، همچون كتاب و مجله و روزنامه، نقش عمدهاي ايفا مي كنند.

اين غولهاي رسانهاي، به «دستهاي كمتر» معتقد هستند و ميخواهند همه دستاندركاران امور رسانهاي را از صحنه برانند و اين صحنه را تنها به چند بازيگر اندك شمار اختصاص دهند. اين سياست، حاصلي جز انحصارگري مطلق در بر ندارد.(1)

براي اين رسانههاي جهاني، واژگان «ديدگاهها» و «تكثر آرا» مفهومي ندارد. آنها ديدگاه و نظر خود را از طريق ثروت و قدرتشان براي جهانيان به تصوير مي كشانند. يعني تنوع نظريه ها را سركوب ميكنند و آنچه را ساخته و پرداخته ايدههاي خودشان است، به خورد افكار عمومي دنيا ميدهند.

روبرت مُرداك و برلوسكني، دو نمونه از اين غولهاي رسانهاي هستند كه همچنان در تلاشند رسانههاي جهاني را در زير چتر ثروت و قدرت خويش جمع كنند.

يك _ روبرت مُرداك

يك _ روبرت مُرداك

روبرت مرداك(2) كه ناشري استراليايي است، با به ارث بردن روزنامه اخبار ادليد از پدرش، در سال 1953 اولين گام را برداشت. ده سال بعد در گروه مجلات هنگكنگ سرمايه گذاري كرد و در سال 1969، دو روزنامه را در انگليس خريد. در سال 1973 در امريكا زنجيرهاي از مجله ها و روزنامهها را خريد و هشت سال بعد نيز صاحب روزنامه تايمز لندن و ساندي تايمز شد.


1- يونس شكرخواه، جزوه درسي ارتباطات بين الملل، ص15.
2- فهرست دارايي هاي اين غول رسانه اي در پيوست آمده است.

ص: 94

در سال 1983 به خريد ماهواره تلويزيوني در انگليس اقدام كرد و دو سال بعد شركت فيلمسازي فوكس قرن بيستم را در امريكا خريد و شبكه تلويزيوني فوكس را راه اندازي كرد. مرداك در سال 1990، صاحب ماهواره آسيايي استار تي.وي شد كه براي دهها كشور آسيايي برنامه ماهوارهاي تلويزيوني پخش ميكند. وي تا سال 1995، سه شركت را نيز براي پخش برنامههاي ماهوارهاي در امريكاي لاتين خريد و همچنان روند خريد شركتها و ماهوارههاي راديو _ تلويزيوني، با قابليت پوشش جهاني ادامه دارد.(1)

دو _ سيلويو برلوسِكني

دو _ سيلويو برلوسِكني

سيلويو برلوسكني، نخست وزير ايتاليا نيز يكي از دارندگان اين غولهاي رسانهاي است. شركت برلوسكني كه در واقع قلب امپراتوري اوست، «فينين وست» نام دارد. اين شركت، چتر چند شبكه سراسري خصوصي تلويزيوني، انتشاراتي بزرگ، يك آژانس تبليغاتي، مجموعهاي از فروشگاههاي زنجيرهاي استاندا و سرانجام تيم فوتبال پول ساز ايتاليا آ.ث.ميلان است.(2)

در حال حاضر بسياري ديگر از شبكههاي رسانهاي بزرگ در دنيا فعاليت ميكنند. آنها بدون توجه به نيازها و ضرورتهاي اذهان عمومي، دست به گزينش ميزنند، محتواي خود را پخش ميكنند و در قالب چاپ، صدا و تصوير براي جهانيان مي فرستند.

با اين توصيف، اداره كنندگان واقعي رسانهها در جهان چه كساني هستند؟ آيا در اين ميان كشورهاي جهان سوم و به اصطلاح در حال توسعه، جايگاهي دارند؟ وقتي نقشه قدرت و ثروت در دست گروههاي انحصاري


1- جزوه درسي ارتباطات بين المللي، ص15.
2- جزوه درسي ارتباطات بين المللي، ص15.

ص: 95

رسانهاي باشد، آيا به جز اين گروهها و شركتهاي عظيم تبليغاتي و رسانه اي، كساني ديگر هم هستند كه بتوانند در عرصه بينالمللي به جريان سازي روي آورند؟ با چه قدرتي؟ با چه پشتوانه اي؟

7. مخاطبان در جريان سازي

اشاره

7. مخاطبان در جريان سازي

زير فصل ها

الف) حذف ارتباطات تحميلي

ب) وارونگي نقش ها؛ شكل گيري مخاطب سرسخت

ج) عصر مخاطب نوازي

د) بازار رسانه ها

ه) كفه جبر رسانه اي

و) عيني گرايي موهوم رسانه اي

ز) دروازه بانان جلب رضايت

ر) صهيونيست هاي رسانه اي

الف) حذف ارتباطات تحميلي

الف) حذف ارتباطات تحميلي

انتخاب نوع رسانه براي جذب و نفوذ يا دفع و برگشت پيام در جريان سازي، بسيار مهم است. هر رسانه متناسب با مجموعه ويژگي هاي خود قابليت هايي براي اثرگذاري بر مخاطب دارد كه ديگر رسانه ها از آن محرومند. براي نمونه، تلويزيون به دليل داشتن خاصيت تصويري و ديداري، از برخي جنبه ها به عنوان نوعي فرصت ياد مي كند. ويژگي هاي ذاتي راديو با ديگر رسانه ها هم تفاوت هاي اساسي و جدي دارد. براي نمونه، مك لوهان راديو را رسانه «گرم» و تلويزيون را رسانه «سرد» مي داند.

استفاده از يك حس براي شنيدن برنامه هاي راديو در مقابل تلويزيون، از جهت تخيل آفريني به اين رسانه قدرت مي دهد، ولي به دليل اينكه مخاطب اين رسانه، فقط با يك حس به آن متصل است، امكان و سرعت ايجاد اختلال در اين ارتباط بيشتر است و عناصر بيروني مي توانند حواس مخاطب را از شنيدن برنامه پرت كنند كه اين امر از نقاط ضعف براي راديو به شمار مي آيد. البته ده ها ويژگي ديگر هم وجود دارد كه لازم است برنامه ساز با شناخت و توجه به آنها پيام خود را تنظيم كند. نكته ديگر در جريان سازي، توجه دقيق به سير فرآيند ارتباطي است.(1) بايد پذيرفت كه دوره تحميل و


1- حسن خجسته، درآمدي بر جامعه شناسي راديو، ص20.

ص: 96

جبر ارتباط در اين فرآيند رو به پايان است و مهم ترين دليل آن، تكثر رسانه هاست. امروزه ديگر بحث «ارتباطات تحميلي»، براي رسانه ها مفهومي بي معناست. سياست گذاران رسانه ها دريافته اند كه با اجبار نمي توان مخاطب را با خود همراه كرد و ارتباط يك سويه اثرگذاري كافي بر مخاطب ندارد.

مخاطب امروز نيز مخاطب عصر ارتباطات تحميلي رسانه ها نيست. كاركردهاي رسانه اي و مجموعه عواملي ديگر، او را به مخاطب فعال و نه منفعل بدل كرده است؛ مخاطبي كه توانايي انتخاب و گزينش دارد. به نظر نگارنده، مخاطب امروزي به صورت نامحسوس وارد فرآيند دروازه باني(1) رسانه اي شده است. تا پيش از اين، دروازبان هاي رسانه اي بيشتر در درون سازمان رسانه اي واقع شده بودند. آنها خود به توليد، گزينش، دروازه باني و سرانجام به پخش برنامه ها اقدام مي كردند و ردّ پايي از مخاطب در فرآيند و گزينش نبود، ولي اقتضائات عصر ارتباطات، مخاطب را به درون اين فرآيند كشانده است.

ب) وارونگي نقش ها؛ شكل گيري مخاطب سرسخت

ب) وارونگي نقش ها؛ شكل گيري مخاطب سرسخت

مخاطب همانند گزارشگر و خبرنگار و برنامه ساز و تهيه كننده به صورت عيني و ملموس حضور ندارد، ولي اوست كه مبناي تصميم گيري اين سياست گذاران است؛ اوست كه به صورت كاملاً غير مستقيم تعيين مي كند رسانه براي ارائه واقعيت و بر اساس چه برنامه و خط مشي هايي، چه شيوه اي را برگزيند. امروزه ديگر مفهوم «همگان خاموش» از ادبيات رسانه رخت بربسته و مخاطب فعال جاي گزين آن شده است. اكنون بعد از مخاطب فعال، مفهوم جديدتري معنا يافته و اين جاي گزين نيز جاي خود را به «مخاطب سرسخت» داده است؛


1- Gatekeeper.

ص: 97

مخاطبي كه هر پيامي را نمي پذيرد، در برابر آن مقاومت مي كند، از خود واكنش نشان مي دهد و به راحتي از رسانه مبدأ پيام ناخوشايند، چشم مي پوشد و فرآيند جريان سازي را ناكام مي گذارد.

نويسنده معتقد است نوعي وارونگي در نقش ها ميان مخاطب امروزي با دروازه بان رسانه اي ديروز به وجود آمده است؛ به اين معنا كه مخاطب، نقش تصميم گيري و تصميم سازي رسانه را به تصرف خود درآورده و سياست گذاران را تنها به عاملان و مجري اين تصميم ها مبدل ساخته است. بر همين اساس، مخاطب به جاي مديران و تصميم گيران رسانه بر كرسي مديريت سازمان هاي رسانه اي نشسته است. اوست كه تعيين مي كند چه موضوعي مهم است و چه موضوعي ارزش پرداختن بدان در رسانه ها را ندارد و اوست كه مشخص مي كند چه برنامه اي بايد پخش، و چه برنامه اي حتي در ميانه پخش بايد قطع شود.

بنابراين، به مسير اين فرآيند ارتباطي كه مخاطب در آن به يكي از اركان جدي و اثرگذار تبديل شده است، براي جريان سازي رسانه اي به گونه چشم گيري بايد توجه كرد.

ج) عصر مخاطب نوازي

ج) عصر مخاطب نوازي

آن گونه كه گفته شد، مخاطب به عنصر اساسي رسانه تبديل شده است. رسانه با هر مالكيت و هر خط مشي اي كه دارد، تا زماني كه از سوي مخاطبان پذيرفته نشود و برنامه او مخاطب پسند نباشد، فعاليت رسانه اي آن چونان آب در هاون كوبيدن است. واقعيت اين است كه با حذف واسطه هاي ارتباطي براي پذيرش و دست كم دريافت پيام ها به وسيله گيرندگان و با ظهور و تكثر رسانه ها و نيز با پيدايش ابزارهاي تكنولوژيك چند رسانه اي، عصر كنوني را بايد دوران مخاطب نوازي رسانه ها دانست.

ص: 98

فيليپ لسلي، از صاحب نظران ارتباطي، در سخنراني اش در دانشگاه بال سوئيس، به ارائه راهكارهايي درباره ارتباط متقاعدكننده اثرگذار ميان رسانه و مخاطب پرداخت. برخي از اين راه حل ها عبارتند از:

( همه چيز را از ديد علايق شخصي مخاطبان خود نگاه كنيد: در ذهن او چه مي گذرد، براي هر كس چه خبر و پيامي را به دنبال دارد؟

( موضوع مورد نظر را به گونه اي و در محيطي طراحي كنيد كه مخاطبان در آن زندگي مي كنند؛ آنچه آنها درباره اش سخن مي گويند يا از ديگران مي شنوند. اين به معناي كانال يابي اطلاعاتي متناسب با مخاطبان است.

( «با» مردم سخن بگوييد، نه «بر ضد» مردم. ارتباطي كه مردم را نشانه بگيرد، در آنها نوعي تدافع ايجاد مي كند.

( تا جايي كه مي توانيد، پيام مورد نظر را با موفقيت مورد نظر تطبيق دهيد و بر اين امر متمركز شويد.

( از كانال هاي ارتباطي مختلف بهره بگيريد، نه فقط از يك يا دو كانال.

( از شكل هاي متعدد ارائه پيام استفاده كنيد، نه از شكل كليشه اي و قالبي آن.

( تبليغ نكنيد، اما مطمئن شويد مطلب مورد نظرتان را به خوبي مطرح كرده ايد. در بسياري از مواقع نتيجه گيري از بحث، در خود اطلاعات بسيار اثرگذارتر از واگذاري اين كار به خود مخاطب است.

( اعتبار به دست آوريد؛ زيرا براي اثرگذار بودن تمام مطالب ضروري است.

د) بازار رسانه ها

د) بازار رسانه ها

اين واقعيت كه رسانهها همواره اهدافي براي خويش دنبال ميكنند، انكارناپذير است. طبيعي است رسيدن به اين اهداف به سازوكارهايي نياز دارد كه با تكيه بر آن ميتواند پاسخ گوي هزينه هاي وسايل ارتباط جمعي

ص: 99

باشد. بر همين اساس، رسانهها در گردونه انتشار اخبار و اطلاعات بايد مجموعه ترفندها و مقدماتي را براي هرچه بيشتر بر كرسي نشاندن ايدهها و مخاطبپذيري خويش فراهم كنند؛ زيرا تعدد و تكثر رسانهها در عصر حاضر امكان انحصار مخاطب را تنها براي كساني به ارمغان ميآورد كه توانايي جذب هرچه بيشتر مخاطب را داشته باشند.

اگرچه نگاه به مخاطب و تفسير آن به مثابه بازار رسانهها با نوعي بدبيني همراه است و شايد گفته شود كه «واژه بازار، فرستنده و گيرنده را در يك رابطه محاسبهگرانه و نه روابط هنجاري و اجتماعي به هم ميپيوندد و ازاين رو، رابطه آنها را به عنوان رابطه اي پولي در نظر ميگيرد و نه رابطه اي ارتباطاتي»(1) يا اينگونه توجيه شود كه «اصطلاح بازار رسانهاي روابط دروني بين معرف كننده را ناديده ميگيرد، چراكه اين روابط براي گردانندگان رسانه ها اهميت بسيار كمي دارند و ويژگيهاي اجتماعي _ اقتصادي را مقدّم ميدارد و بيشتر بر مصرف تكيه ميكند تا بر دريافت رسانهاي»،(2) ولي حقيقت آن است كه در اين بازار رسانهاي، خواه جنبه سودآوري رسانه مورد نظر باشد و خواه جنبه اثرگذاري در بينش و روش يا ادراك مخاطبان، همواره مخاطب در اين مسير هدف قرار ميگيرد و اوست كه بايد قبل از هر چيز ايده مالكان رسانهها و سياست گذاران برنامههاي آنان را بپذيرد. بنابراين، مخاطب نقطه آغازين و پاياني مسير جريان سازيهاي رسانهاي است؛ يعني براي او تصميمگيري، و در نهايت از او بهرهبرداري مي شود. پس ما در هر صورت در برخورد با بازار رسانه، مخاطب را صرفاً مصرفكننده ميدانيم؛ مصرفكنندهاي كه برايش تعيين ميشود «چه چيز» را، «چگونه» و «براي چه»


1- دنيس مك كوئيل، مخاطب شناسي، ترجمه: مهدي منتظر قائم، ص14.
2- دنيس مك كوئيل، مخاطب شناسي، ترجمه: مهدي منتظر قائم، ص14.

ص: 100

دريافت و مصرف كند. اين در حالي است كه «مردم نيز از آن سو در قالب مخاطبان منزوي بيش از هر زمان ديگري به عرضه كنندگان قدرتمند رسانهها وابسته شده و در مقابل آنها بدون دفاع ماندهاند. اين مخاطبان، قدرتي بيش از مصرف كنندگان ساير توليدات ندارند»،(1) زيرا آنها سواي همان شناخت رسانه به سواد رسانهاي روي مي آورند. بنابراين، درون داد تبليغاتي و القايي رسانه براي مخاطب چيزي جز برون داد پذيرش نظريه اين وسايل ارتباط جمعي براي كاربران رسانهها نيست؛ زيرا ممكن است درون داد از منبع رسانهاي گرفته شود و برون داد به منبعي ديگر اختصاص يابد.

ه) كفه جبر رسانه اي

ه) كفه جبر رسانه اي

حال شايد اينگونه استدلال شود كه معمولاً كاربران رسانهاي هيچ وفاداري خاصي به عرضه كنندگان رسانهها ندارند؛ عرضه كنندگاني كه فقط بنگاههايي هستند براي برقراري ارتباطاتي كه خود مصرف كنندهها برمي گزينند. شايد هم گفته شود، «مصرف كنندگان جديد رسانهها وقت و انگيزه اندكي دارند و علاقهاي نيز به حفظ رابطه خود با رسانهها نميبينند تا درصدد واكنش به آنها برآيند»،(2) ولي حقيقت آن است كه مخاطب امروز در گردونه «جبر رسانهاي» قرار دارد؛ يعني براي او راه گريزي از واقعيت رسانهاي موجود جهاني نيست؛ رسانههايي كه براي او علاقه ايجاد ميكنند و نوعي وابستگي كاذب به رسانه را برايش فراهم ميآورند. در اين وابستگي كاذب، در صورت بريدن مخاطب از رسانهاي خاص، ارتباط وي به وسيله ارتباطي ديگري حفظ ميشود كه از قدرت بيشتري برخوردار است. بنابراين، ارتباط مخاطب امروز


1- دنيس مك كوئيل، مخاطب شناسي، ترجمه: مهدي منتظر قائم، ص196.
2- دنيس مك كوئيل، مخاطب شناسي، ترجمه: مهدي منتظر قائم، ص198.

ص: 101

با رسانهها ناگسستني است و اين وفاداري به گونهاي ديگر و در موقعيت متفاوتي، باز هم به رسانهاي ديگر ابراز ميشود.

به گفته نيل پستمن، جامعه شناس و پژوهشگر مسائل ارتباطي، وقتي «تهيه كننده يك برنامه به اتكاي نتايج به دست آمده از مطالعات آماري عمل ميكند و شمار بينندگان را ملاك ارزش برنامه يا فرستنده خود ميداند و برنامه «خوب» را برنامهاي ميداند كه خيلي ساده بينندگان بيشتري داشته باشد و برنامه «بد» را برنامهاي كه بينندگان كمتري دارد»،(1) آيا بازار رسانهاي و مخاطب مصر ف كننده و مشتري اين بازار، بيمعنا خواهد بود؟

و) عيني گرايي موهوم رسانه اي

و) عيني گرايي موهوم رسانه اي

براي درك مطلوب از جريان سازي، شناخت «عينيت رسانهاي» ضرورت مي يابد. عيني گرايي يكي از مفاهيمي است كه با جريان سازي رسانهاي، چه از نظر قلمرو و چه از نظر دامنه آن، مرتبط است و در انواع مثبت و منفي اين فرآيند، به شكل خاصي به كار مي رود. بنابراين، شناخت آن براي كاربرديتر بودن آن مسلّم است.

عيني گرايي در مقابل ذهني گرايي، چنين تعريف مي شود. «بازنمايي درست آنچه واقعي است. به تعبير ديگر، به كارگيري شيوههاي روش شناختي است كه كارآيي آنها براي رسيدن به شناخت مطلوب اثبات شده است».(2)

پيشينه عيني گرايي در رسانهها را به قرن نوزدهم و به مفهوم آزادي بيان در عرصه روزنامه نگاري نسبت مي دهند و خبرگزاريها را پيشگامان


1- نيل پستمن، تكنوپولي، ترجمه: صادق طباطبايي، ص180.
2- حسن نمك دولت تهراني، «كنكاشي در مفهوم عيني گرايي در روزنامه نگاري معاصر»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال هشتم، ش27، پاييز 1380، ص42.

ص: 102

روزنامه نگاري عيني ميشناسند. در آن زمان، خبرگزاريها دريافتند ارائه مطالب، بدون گرايش خاص و اظهار نظرهاي شخصي، نه تنها از نظر مخابراتي ارزانتر تمام ميشود، بلكه شمار بيشتري از مخاطبان را ميتواند تحت پوشش قرار دهد.(1)

در واقع، در بحث عيني گرايي رسانهاي، تأكيد بر آن است كه مالكان، مديران و سردبيران اخبار و اطلاعات بدون دخالت اظهار نظرها و ديدگاههاي شخصي، وقايع را آنگونه كه به وقوع پيوسته است، به آگاهي مردم برسانند و نه چنان كه خودشان ميخواهند و به نظر آنها اگر بدان شكل اتفاق ميافتاد، بهتر بود. عيني گرايي نيز زماني تحقق مي يابد كه رسانهها به پوشش واقعي و غير جانبدارانه اصل رويداد بپردازند و همه جزئيات تكميل كننده و اثرگذار در محتواي وقايع، آن را ارائه كنند. بنابراين، صحت اصل واقعه، پوشش تام و تمام جزئيات مهم رويداد و دخالت نكردن در متن خبر و پرهيز از نظريه پردازي و دستكاري در محتوا، از مؤلفه هاي مهمي هستند كه به عيني بودن اخبار و رويدادها و محصولات رسانهها كمك مي كنند.

ز) دروازه بانان جلب رضايت

اشاره

ز) دروازه بانان جلب رضايت

دروازهبانان خبري و فيلترهاي موجود در ارائه اخبار و اطلاعات در رسانهها، تا چه اندازه در عصر حاضر از پيشداوري و ابراز احساسات و ناگفتههاي ذهني ساخته و پرداخته خود پرهيز ميكنند؟ آيا گزينشهاي اين دروازهبانان رسانهاي واقعيتهاي جهاني را بازتاب ميدهند يا آميزهاي از تصورات و خيال پردازي هاي ذهني خود را به جاي واقعيت، به مردم دنيا گوشزد مي كنند؟ با چنين روشي، همواره سياست گذاران جهاني


1- نعيم بديعي و حسين قندي، روزنامه نگاري نوين، ص42.

ص: 103

رسانهها در فعاليت هاي خويش، خط جريان سازي را در پيش ميگيرند و با گذر از همه اهداف مقدس، آنچه را ميخواهند، به آگاهي افكار عمومي ميرسانند.

پديده رقابت در رسانهها به اين امر دامن زده تا جايي كه چشم و هم چشميهاي رسانهاي به شدت موجب كمرنگ شدن حضور مقوله اخلاق در فعاليت رسانهها شده است. وقتي هدف، «دست يابي به مخاطب بيشتر به هر قيمتي» باشد، ديگر انتظاري بيش از اين نبايد داشت. همچنين اعمال زور و تحميل دولتهاي مركزي بر رسانهها آنها را به ابزارها و بازيچههايي در دست حكومت گران تبديل كرده است تا جايي كه امروزه رسانهها به باشگاه احزاب و سرمايه داران درآمدهاند.

بنابراين، شناخت اين جريان سازيهاي رسانهاي كه به اعتقاد نوام چامسكي و ادوارد اس. هرمان از طريق پروپاگانداي نظاممند در وسايل ارتباط جمعي، خود را نماينده سخن آزاد، مدافع منافع مردمي و آزاديهاي اجتماعي معرفي ميكنند، امري بسيار دشوار است.

اين جريان سازي رسانهاي كه به ويژه در رسانههاي غربي شديدتر است، به شكلهاي مختلف نمود مي يابد. براي مثال، انتقادهاي مطبوعات غربي از دولتهايشان بسيار محدود است. در حقيقت، منابع اصلي كسب اطلاعات اين رسانهها به طور عمده دولت و صاحبان قدرت هستند و عموم مردم عادي، امكان دسترسي به وسايل ارتباط جمعي را براي ابراز عقايد خود ندارند.

چامسكي و هرمان در كتاب خود اظهار ميدارند كه رسانههاي غربي براي انتشار اخبار و اطلاعات خود و توليد محصولات رسانهايشان نياز دارند از پنج فيلتر قدرتمند بگذرند كه بر آنها اعمال مي شود، و به اصطلاح

ص: 104

خود را در برابر اين فيلترها صافي كنند. به اعتقاد اين دو انديشمند، فيلترهاي يادشده عبارتند از:

يك _ اندازه، مالكيت و سودجويي وسايل ارتباط جمعي

يك _ اندازه، مالكيت و سودجويي وسايل ارتباط جمعي

شركتهاي ارتباطي غالب، شركتهاي بزرگ تجاري هستند كه افراد بسيار ثروتمند يا مديراني كه به شدت تحت فشار سرمايه گذاران براي سودآوري هرچه بيشتر هستند، آنها را كنترل مي كنند. به طور كلي، رسانهها به دلايل اقتصادي متعدد، منافع مشترك فراواني با ديگر شركتهاي بزرگ تجاري، بانكها و دولت دارند.

ساختار و تمركز مالكيت، اولين فيلتر قدرتمندي است كه در انتخاب اخبار اثر مي گذارد.(1) رسانههاي غربي براي ادامه كار خود مجبورند از شركتهاي عظيم تجاري خط بگيرند كه هزينههاي توليد و نشر آنها را فراهم مي آورند و از طريق دروازهبانان گمارده شده بر سر راه اخبارِ به اصطلاح عيني و گزارشهاي منطبق بر واقعيت، كنترل ميشوند.

دو_ آگهي هاي تبليغاتي؛ مجوز ادامه فعاليت

دو_ آگهي هاي تبليغاتي؛ مجوز ادامه فعاليت

آگهي تبليغاتي در تمركز هرچه بيشتر وسايل ارتباط جمعي در دست گروه هاي پرقدرت اجتماعي نقش اثرگذاري ايفا كرده است. بدين ترتيب، سهم بيشتري از بازار آگهيهاي تبليغاتي، موجب افزايش درآمد ميشود كه اجازه رقابت مؤثرتر در شكل خريد برنامه هاي جالبتر، شكل ارائه حرفه اي تر، استفاده از وسايل و ابزارهاي جديدتر، سبب فاصله زياد اين وسايل ارتباط جمعي از بقيه آنها ميشود، به گونه اي كه مي توانند تماشاگران بيشتر و به طور طبيعي، آگهيهاي بيشتري را جلب كنند. اين در حالي است


1- نوام چامسكي و ادوارد اس. هرمان، فيلترهاي خبري، ترجمه: تژا ميرفخرايي، ص34.

ص: 105

كه ادامه رقابت براي ديگران ممكن نخواهد بود و در نهايت اگر خوش شانس باشند، به وسيله رقيبان قدرتمند خريداري ميشوند.(1)

بازاريابان آگهيهاي تبليغاتي در وسايل ارتباط جمعي غرب، فعاليت هايشان چنان گسترده است كه نوعي رقابت شديد و پنهان را در ميان رسانههايي ايجاد مي كنند كه داراي اهداف عمده جريان سازي هستند. همچنين شركتهاي تبليغاتي با ارائه آگهي هاي خود به اين رسانهها، به نوعي آنها را به انقياد خود درميآورند و پيوسته از حربه واگذار نكردن آگهيهاي خود و قطع اين منابع سرمايهاي براي رسانهها استفاده ميكنند تا از درج و انتشار مطالب بامحتوا و در برخي مواقع جنجال برانگيز پرهيز كنند و آگهي هاي بازرگاني و تجارتي خويش را جاي گزين آنها كنند.

سه _ منابع خبري وسايل ارتباط جمعي

سه _ منابع خبري وسايل ارتباط جمعي

رسانههاي غربي، منابع خبري خود را از مؤسسه ها، نهادها، شركتها و سازمان هايي برميگزينند كه بنا بر ضرورتهاي آينده رسانه، ناچار مي شوند به اين منابع قدرتمند رسانهاي رو آورند كه تضميني براي تداوم فعاليتهاي آنهاست.

رسانههاي خبري، قدرت اقتصادي كمي دارند و امكان فرستادن دوربين و خبرنگار به صحنههاي مهم خبري را ندارند. شرايط اقتصادي، آنها را وادار ميسازد كه امكانات خود را تنها بر روي رخدادهاي خبري بسيار مهم متمركز كنند. بنابراين، مكانها و اشخاصي كه داريم، در كوران خبرسازي قرار دارند. براي نمونه، سازمان هايي كه پيوسته كنفرانسهاي خبري برگزار مي كنند، مشمول توجه دائمي رسانه هاي خبرياند. كاخ سفيد، پنتاگون، وزارت امور خارجه از واشنگتن دي سي، جزو مراكز اصلي فعاليت خبري


1- نوام چامسكي و ادوارد اس. هرمان، فيلترهاي خبري، ترجمه: تژا ميرفخرايي، ص37.

ص: 106

هستند. اخبار محلي، شهرداريها و اداره پليس را منابع اصلي خبري خود مي دانند و همواره خبرنگاران خويش را براي كسب خبر به آنجا روانه مي كنند. به شركتهاي عظيم تجاري و صنعتي نيز به عنوان صنايع هميشگي و ارزشمند خبري توجه مي شود.(1)

حال در فرآيند تهيه و پخش خبر يا ارائه ديگر محصولات رسانهاي، نظير فيلمهاي سينمايي و كتاب و مجله ها و...، چه انتظاري از ارائه اخبار عيني در رسانههاي غربي ميتوان داشت؟ احزاب در امريكا و ديگر كشورهاي غربي و اروپايي، موتور محركه مطبوعات و رسانههاي اين كشورها هستند. آنها طراحان اصلي سياستهاي رسانهاي و انتخاب كننده عنوان ها و موضوع هاي مهم و سرمقالهاي مطبوعات و سوژههاي خبري آژانسهاي خبري آنها هستند.

اين امر در امريكا نسبت به ديگر كشورهاي غربي شديدتر است. چاك شر، مقيم امريكا و عضو مؤثر سازمان اتحاديه يهوديان براي صلح در اين زمينه ميگويد:

رسانههاي امريكا هم اكنون شبيه رسانههاي روسيه در دوران كمونيستي هستند، يعني در شرايطي كه تنها يك خط حزبي وجود دارد، شما نمي توانيد با نيويورك تايمز يا واشينگتن پست همكاري كنيد، مگر اينكه با خواسته احزاب هماهنگ باشيد. مردم در واقع با محدوديتهاي خويش آشنا ميشوند و آن را ميآموزند و بايد با آن محدوديت ها حركت كنند. درباره مسئله خاورميانه، رسانههاي امريكا واقعاً اخبار يك سويه پخش مي كنند و اين همان چيزي است كه دولت امريكا تحميل ميكند.


1- نوام چامسكي و ادوارد اس. هرمان، فيلترهاي خبري، ترجمه: تژا ميرفخرايي، ص44.

ص: 107

در فرآيند جريان سازي، منابع خبري وسايل ارتباط جمعي، فعاليتهاي خبري خود را به گونهاي سازمان دهي ميكنند كه رسانههاي غربي را وادار مي سازند بنا بر خواسته ها و ديدگاههاي آنها حركت كنند. اين منابع به وسيله اهرم فشار، چنان بر رسانهها مسلط ميشوند كه وسايل ارتباط جمعي، بدون اراده تصميم مي گيرند. آنها از اين راه براي جلوگيري و پرهيز از انتشار ديدگاههاي انتقادي مخالفان خود سود ميجويند.

چهار _ مؤاخذه شديد

چهار _ مؤاخذه شديد

مدعيان آزادي بيان و جريان آزاد اطلاعات در نظام بين الملل، خودسانسورچي هاي واقعي اطلاعات و ارتباطات هستند. آنها با هر ابزاري درصددند تا فقط نفعشان در رسانهها بازتاب داده شود و مخاطبان جهاني، اساس ايدئولوژي آنها را پذيرا باشند.

گزارشگران و تهيهكنندگان اخبار، كارگردانان سينما و همه دستاندركاران صنايع رسانهاي در غرب در صورت ابراز عقيده مخالف وضع موجود، همه در زير تيغ بازخواستهاي مالكان رسانهها، مسئولان دولتي و سازمان هاي اطلاعاتي، جراحي خواهند شد.

بازخواست گزارشگران و اصحاب رسانهها و نيز انتشار ديدگاههاي منتقدانه و ناخوشايند براي مراجع رسمي در رسانههاي غربي، به صورت مستقيم و غير مستقيم انجام مي شود.

در شكل مستقيم، اصحاب رسانه با تهديد مقام ها، سياست گذاران و شركتهاي عظيم تجاري و... روبه رو ميشوند. حتي در برخي موارد دولتها با محدود كردن دسترسي به منابع خبري، دسترسي به مردم، مكانها، اسناد يا

ص: 108

حتي دسترسي به كشوري، از جريان اطلاعات جلوگيري ميكنند. دولتها اين كار را با خودداري از دادن رواديد، كنترل گشت و گذار روزنامهنگار و تماسهاي وي با اشخاص يا مؤسسه هاي معين يا با گرفتن اعتبار و در اين صورت اجبار روزنامهنگار به ترك كشور انجام ميدهند.(1)

اين مراجع به شكل غير مستقيم، گزارشگران، خبرنگاران و تهيه كنندگان سينما و برنامه هاي راديو _ تلويزيوني را فرا مي خوانند و از آنها درباره نگارش يا بيان اين واقعيتها توضيح مي خواهند يا از راه تلفن، نامه، نمابر، پست الكترونيكي و...، دلايل اين امر را جست وجو ميكنند، بدون آنكه در اين شكل به تهديد روي بياورند، ولي با روش غير مستقيم به دنبال تهديدافكني براي اين رسانهها هستند.

وسايل ارتباط جمعي در غرب «ماشينهاي محافظه كاري» هستند كه آرام در حركتند و در جهت موافق دولت و شركتهاي بزرگ تجاري خصوصي و...، گام برميدارند. هرگاه اين وسايل بخواهند در مسير محافظه كاري خويش كمي تندتر آهنگ خود را بنوازند، ماشين هاي بازخواست دولتي و مراجع ديگر آنها را فرا ميخوانند. سپس شركتهاي تجاري آگهي دهنده به وسايل ارتباط جمعي، فوري از انتشار آگهيهاي بازرگاني خويش به اين وسايل مي پرهيزند و حمايت هاي مالي خويش را از رسانهها قطع مي كنند.

«برپاكنندگان مؤاخذه، يكديگر را پشتيباني و مديريت خبر مقامات رسمي را تقويت ميكنند. دولت، خود بزرگترين برپاكننده مؤاخذه است و به شكل مستمر با تهديد و تنبيه رسانهها، سعي در مهار هرگونه تخطي از خط سياسي محافظه كارانه را دارد».(2)


1- شن مك برايد، يك جهان، چندين صدا، ترجمه: ايرج پاد، ص118.
2- فيلترهاي خبري، ص60.

ص: 109

پنج _ ضديت با كمونيسم، به مثابه ماشين كنترل

پنج _ ضديت با كمونيسم، به مثابه ماشين كنترل

كمونيسم كه پستترين عنصر شيطاني و بزرگ ترين دشمن مالكيت خصوصي است، هميشه ريشههاي اين طبقه را تهديد مي كند. ماشين كنترل ضد كمونيستي، قدرت اعمال نفوذ وسيعي بر وسايل ارتباط جمعي دارد. موقعيتهاي عادي و همچنين دوران بالا گرفتن تب وحشت از سرخها، قضايا در چهارچوب دنياي كمونيسم و ضد كمونيسم بررسي ميشود.(1)

شش _ آلترناتيوي براي كمونيسم

شش _ آلترناتيوي براي كمونيسم

پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، رسانه هاي غربي، فيلتر مبارزه با اسلام را جاي گزين فيلتر مبارزه با كمونيسم كرده اند. اين رسانهها چهره اسلام را با خشونت، تروريسم، مهجور ماندن و عقب افتادگي توصيف ميكنند.

وسايل ارتباط جمعي در غرب به شكل كاملاً محسوس اسلام ستيزي را در صدر برنامه هاي خود قرار داده و از اين كانال، بيش از پيش، هم دامنه اخبار را از طريق منع و كنترل اخبار مربوط به موج اسلامخواهي و پيشرفت ملل مسلمان در نقاط مختلف جهان كاسته و هم از راه تحريف و دستكاري و موضعگيريهاي نادرست در برابر اخبار و وقايع جهان اسلام، عيني گرايي در رسانهها را لگدمال كردهاند.

اگر نگاه واقع بينانهاي به صاحبان رسانهها در غرب بيندازيم، خواهيم ديد اداره كنندگان فرآيند جريان سازي ضد اسلامي چه كساني هستند.

ر) صهيونيست هاي رسانه اي

ر) صهيونيست هاي رسانه اي

وقتي ريچارد سارنف، رييس NBC، ويليام پلي، مدير CBS است و لئونارد گلدن سن NBC و ABC را اداره ميكنند و هر سه يهودي هستند و در


1- فيلترهاي خبري، ص60.

ص: 110

سازمانهاي صهيونيستي فعاليت دارند و نيز گروههاي اسراييلي به دليل دشمني با اسلام جوايزي دريافت كرده اند، بايد چه انتظاري از انگاره سازي هاي غير واقعي و غير عيني داشته باشيم كه رسانههاي غرب آن را براي جهانيان به تصوير مي كشند؟

صاحب امتياز و مدير مسئول روزنامههاي مهم امريكايي، يعني نيويورك تايمز، واشينگتن پست، ديلي نيوز و وال استريت ژورنال همه يهودي و از طرفداران پروپاقرص رژيم صهيونيستي هستند. مؤسسان خبرگزاري هاي بزرگ غربي، مانند خبرگزاريهاي رويترز، آسوشيتد پرس، يونايتد پرس و خبرگزاري هاواس كه بعدها خبرگزاري دولتي فرانسه شد و بيش از هشتاد درصد اخبار و اطلاعات را به جهان مخابره ميكند و حتي بيشتر گردانندگان و مجريان هاليوود، يهودياند.(1)

بن اشتاين، سناريو نويس يهودي، فرزند هربرت اشتاين و مشاور اقتصادي ريچارد نيكسون، رييس جمهوري اسبق امريكا در كتابي كه خود نگاشته است، با صراحت، دست اندركاران هاليوود را سرسختانه مخالف ارزشهاي اسلامي معرفي ميكند.(2)

اين تفكر كه برخاسته از ايدئولوژي مهرههاي سياسي و افراطي سردمداران نظام هاي سياسي آنهاست، در گفتارشان نيز نمود واقعي دارد.

بوشِ پدر، رييس جمهور پيشين امريكا، در سال 1992 ميلادي، به طور رسمي در كنگره اعلام كرد كه قدرت نظامي ما بايد به جاي مهار ابرقدرتي مانند


1- فؤاد بن سيد عبدالرحمن الرفاعي، نفوذ صهيونيسم بر رسانههاي خبري و سازمانهاي بين المللي، ترجمه: حسين سروقامت، ص16.
2- ديويد دوك، «چه كساني رسانه ها را اداره مي كند؟»، ماهنامه سياحت غرب، ش3، شهريور 1382، صص30 و 31.

ص: 111

شوروي سابق، به مقابله با تهديد «بنيادگرايي اسلامي» _ عنواني كه آنها بر نهضت احياي اسلام نهادهاند _ بپردازد و به تناسب آن سازمان دهي شود.

بوشِ پسر نيز پيش از حمله به عراق، از آغاز جنگهاي صليبي سخن گفت و تروريستها را از آنِ كشورهاي اسلامي دانست. برخورد دولت فرانسه با نهضت اسلامي الجزاير و نيز مبارزه با حجاب اسلامي دانشآموزان در مدارس اين كشور، در رديف همين سياست هاست. هانتينگون در رساله معروف خود كه جنگ تمدنها را مطرح ميكند، ميگويد «اسلام همه جا مرزهاي خونين خواهد داشت!»

همچنين فوكوياما كه تئوري «پايان تاريخ» وي، پيروزي تمدن غرب را نويد ميدهد، درباره احياي اسلام چنين مينويسد:

مقاومتهاي كوچكي كه از ديگر تمدنها ديده ميشود، زودگذر است. اخبار خوبي از ايران ميرسد كه مردم به تدريج از اسلام فاصله ميگيرند و موسيقي و رقص و برنامههاي تلويزيوني غربي در همه جا يافت مي شود. ازاين رو، فقط كافي است كه نهضت اسلامي قدري مهار شود. زمان، اين مولود جديد را ميرساند.(1)

اسلام ستيزي در غرب، قلمرو و دامنه خاصي را نميشناسد. حتي اين انديشه را در ذهن كودكاني ميكارند كه براي تعليم و تربيت به مدارس اين كشورها روي ميآورند. براي نمونه، در امريكا دانش آموزاني كه در مدرسه هاي يهود يا مدرسههاي زير نظر يهود درس مي خوانند، چه يهودي باشند و چه نباشند، ناچارند كتابي به نام چگونه ملت يهود رشد كرد را بخوانند. مروخاي اي سولوف، مدير فرهنگي معبد «بيت ايل» اين كتاب را كه اسلام را تحقير


1- محمدجواد لاريجاني، درسهاي سياست خارجي، صص 250 و 251.

ص: 112

مي كند، تأليف كرده است. اين اثر 283 صفحه اي از آغاز تا پايان بر ادعاي حق تاريخي و عقيدتي يهود بر فلسطين تأكيد مي كند. سطر به سطر كتاب با مظلوم نمايي از مصيبت هايي سخن مي گويد كه يهوديان از دست آشوري ها، بابلي ها و مصريان كشيده اند. اين مظلوم نمايي ها به منظور جلب عواطف و احساسات مردم جهان به نفع يهود تنظيم و تدوين شده اند.(1)

يهوديان حتي پا را از اين فراتر گذاشته اند. آنها در اولين كنگره خود، در يكي از بندهاي مصوب آن چنين آورده اند: «رسانه هاي تبليغاتي جهان، وسيله ترويج انديشهها هستند و بايد به تمامي در دست ما باشند. هرگونه چاپ و نشر بايد زير سيطره ما قرار گيرد. ادبيات و روزنامه نگاري، قويترين كانال هاي آموزشي و تبليغاتي هستند و اين دو بايد در چنگ ما باشند!»(2)

در ادامه بند دوازدهم «پروتكلهاي رهبران صهيونيست» آمده است:

دشمنان ما نبايد رسانههايي را در اختيار داشته باشند كه به وسيله آن، انديشه هاي خود را بروز دهند. در غير اين صورت بايد عرصه را چنان بر آنها تنگ كنيم كه نتوانند از طريق اين رسانه به ما حمله كنند.

هيچ خبري به هيچ كجا درز پيدا نمي كند، مگر اينكه ما اجازه داده باشيم. براي دست يابي به اين خواسته، بايد بر رسانههاي خبري كه شمارشان در جهان كم است، سيطره داشته باشيم. در آن حالت تنها خبرهايي كه ما انتخاب ميكنيم، به گوش جهانيان ميرسد. بايد تمام مطبوعات را به چنگ آوريم تا هر وقت بخواهيم، احساسات مردم را پيرامون مسئلهاي برانگيزيم و هر زمان اراده كنيم، جدلهايي را كه در خدمت منافع ما باشند، به راه بيندازيم و اين گونه بر اذهان تسلط يابيم.


1- زياد ابوغنيمه، يهود در فرهنگ، تبليغات و رسانههاي غرب، ترجمه: عبدالفتاح احمدي، صص 134 و 135.
2- زياد ابوغنيمه، يهود در فرهنگ، تبليغات و رسانههاي غرب، ترجمه: عبدالفتاح احمدي، ص135.

ص: 113

ما انواع مطبوعات با گرايشهاي متفاوت خواهيم داشت. هر كدام از اين نشريه ها طرفدار طايفهاي خواهند بود؛ از سلطنت طلب گرفته تا جمهوري خواه و انقلابي و حتي هرج و مرج طلب. اين مطبوعات مانند «ويشنو» (خداي هندوها) صدها دست خواهد داشت و هر دستي نبض دگرگون شده افكار عمومي جهان را براي ما اندازه خواهد گرفت.

نشرياتي خواهيم داشت كه به ما حمله كنند و با ما مخالفت بورزند. البته اتهام هاي اين نشريهها بيپايه و اساس است و از اين راه ميتوانيم افكار عمومي را متقاعد كنيم كه هيچ كدام از مخالفان ما براي مخالفت خود دليل حقيقي ندارند و فقط تهمت ميزنند. بايد در صورت نياز، توانايي برانگيختن احساسات ملت و آرام كردن آن را داشته باشيم. ما اين كار را هر جور كه شد، يعني با خبرهاي راست يا دروغ انجام ميدهيم. ما خبرها را به گونه اي رواج ميدهيم كه مردم بپذيرند، ولي پيش از آن بايد ببينيم جاي پايمان چه قدر محكم است.

بايد مطبوعات مهم و به ويژه مطبوعات به ظاهر مخالف را به دست كساني بسپاريم كه سوءپيشينه اخلاقي دارند. در آن صورت، اگر آن اشخاص نافرماني كنند، فوري گذشته آنان را افشا ميكنيم تا ديگران عبرت بگيرند.(1)

در جريان سازي رسانههاي غربي، گزينش مطلوب براي خود درباره وقايع جهان اسلام، يكي از مؤلفههاي مهم به شمار مي آيد.

گزينش رسانه هاي غربي و به تصوير كشيدن جنگ خليج فارس، جنگ بوسني، جنگ عراق عليه ايران، جنگ دوم خليج فارس، اختلاف اعراب و اسراييل به عنوان منابع عمده خبري، نمونههاي برجسته به شمار مي آيند كه رسانههاي غربي در طول جريان سازيهاي غير واقعي خود، در مقابل


1- زياد ابوغنيمه، يهود در فرهنگ، تبليغات و رسانههاي غرب، ترجمه: عبدالفتاح احمدي، ص133.

ص: 114

حاكميت اسلام قد علم ميكنند. تبليغات منفي بر ضد نهضتهاي اسلامي در سراسر دنيا به دنبال وقوع انقلاب اسلامي در ايران، در پوشش شعار «اصول گرايي»، «جنگ صليبي»، «تروريسم» موجب شد بر افكار عمومي غرب به ويژه ايالات متحده اروپا اثر ناخوشايندي بگذارد.

بحث جاي گزين شده اسلام به جاي كمونيسم (ضد اسلامي گرايي) با عنوان اصول گرايي اسلامي، در محافل سياسي غرب رشد كرده است. در اروپا سياستهاي ضد اسلامي، مانند ضد بنيادگرايي، وجه تام و تمام احياي نژادپرستي و ناسيوناليسم جديد دهه هشتاد شده است. رسانهها از آغاز جنگ بوسني، از مسلماناني كه در آنجا زندگي ميكنند، با عنوان «قوم گرايان اسلامي» نام ميبردند و از مذهب و عقيده به منزله طبقه نژادي ياد ميكردند و رسانههاي غرب، جنگ خليج فارس را برخورد جهاني انسانيت و حيوانيت! و جنگ ميان تمدن و بربريت مي دانستند.(1)

در اين ميان رسانههاي غربي محيطي از تفاسير را براي افكار عمومي جهاني در زمينه جهان اسلام شكل ميدهند. در اين محيط تفسيري، آنچه رسانه ها مي گويند، برداشت هايي است كه مالكان رسانهها از اسلام ارائه مي دهند. بنابراين، رسانه ها با جهت گيري هاي خاص خود به مقابله با اسلام ميپردازند. در اين زمينه، دستگاه هاي فرهنگي كه بيشتر امريكايي ها به وسيله آنها با اسلام آشنا مي شوند، شبكه هاي راديو _ تلويزيوني، روزنامهها و مجله هاي خبري پرتيراژ است و البته فيلمهاي سينمايي نيز نقش خاص خود را بازي ميكنند. اين تمركز قدرت وسايل ارتباط جمعي، هستهاي محيطي از تفسيرها را پديد مي آورند كه تصوير خاصي از اسلام ارائه ميدهند و نيز


1- حميد مولانا، «جهان اسلام و رسانههاي جهاني»، مجله كيهان فرهنگي، ش189، تير 1381، ص36.

ص: 115

منعكس كننده خواسته ها و منافع قدرتمنداني است كه وسايل ارتباط جمعي جامعه در خدمت آنهاست.(1)

در مقابل، به دليل آنكه حقيقت و قدرت اسلام چيزي فراتر از جريان سازي رسانهاي غرب در اسلام ستيزي آنهاست، موج اسلامخواهي و گسترش تمدن اسلامي، همه مرزهاي غرب و شرق را درمينوردد. آنها خود به اين حقيقت اعتراف دارند، به گونه اي كه زان دانيل از روزنامه نوول ابزرواتور در بحبوحه انقلاب شكوهمند اسلامي در 26 نوامبر 1979 گفته است: «ايالات متحده را اسلام محاصره كرده است».(2)

گروه «ابتكار عمل دفاع از آزادي امريكايي» به تبليغات جديدي عليه جهاد و اسلام در شهر سانفرانسيسكو پرداخته است. در يكي از اين تبليغات از قول اسامه بن لادن گفته مي شود: «اولين چيزي كه ما شما را به آن دعوت مي كنيم، اسلام است.» در تبليغ ديگري از قول يك فلسطيني عضو حماس گفته شده است: «كشتن يهوديان ما را به قرب الهي مي رساند.» اين گروه امريكايي و ضد اسلامي به رهبري پاملا گلر تلاش مي كند تا با كنار هم قرار دادن دعوت به اسلام و بن لادن كه منفور مردم امريكاست، نفرت از اسلام را گسترش دهد.(3) اين شبهه افكني ها كه با هدف بازنمايي مخدوش چهره اسلام و ايجاد تنفر در ميان افكار عمومي صورت مي پذيرد، روز به روز توسط رسانه ها به خاطر گسترش اسلام گرايي در غرب شدت يافته است و به انحاي مختلف، بروز و ظهور پيدا مي كنند.


1- ادوارد سعيد، پوشش خبري اسلام در غرب، ترجمه: عبدالحسين گواهي، ص107.
2- ادوارد سعيد، پوشش خبري اسلام در غرب، ترجمه: عبدالحسين گواهي، ص108.
3- وب سايت خبري مشرق نيوز قابل دسترسي در http://www.mashreghnews.ir/fa/news/201485

ص: 116

نمونه ديگر اين جريان سازي رسانه اي تهيه و توليد مجموعه تلويزيوني ميهن(Homeland) است كه به موضوع حمله نظامي رژيم صهيونيستي به تأسيسات هسته اي كشورمان پرداخت و اهانت به قرآن را به نمايش گذاشت. كمپاني سازنده اين سريال، فاكس 21 است كه در مجموعه امپراتوري رسانه اي «رابرت مرداك» قرار دارد.

داستان سريال ميهن از اين قرار است كه نيروهاي ويژه امريكايي براي عملياتي، راهي منطقه اي در عراق مي شوند. در منزلِ مسكوني كه گويا هدفي تروريستي در آنجا بوده با فردي به نام اسكات برودي كه محاسنش بلند و چند سال از شهرنشيني و تمدن دور بوده روبه رو مي شوند كه ادعا مي كند امريكايي است و 8 سال اسير القاعده بوده است.

يك تحليلگر سي.آي.اي معتقد است كه نجات برودي مشكوك است و اين كه تيم تروريستي القاعده او را شست وشوي مغزي داده اند و مي خواهند از او براي بمب گذاري در امريكا استفاده كنند.

در اپيزود جديد اين سريال طي گزارشي اعلام مي شود كه اسراييل به تأسيسات اتمي ايران حمله كرده و سه هزار ايراني را كشته است.

پس از اعلام اين خبر و حمايت امريكا از اسراييل، مردم لبنان در مقابل سفارت امريكا در لبنان تجمع و به دولت امريكا اعتراض مي كنند. در قسمتي از اين سريال زماني كه همسر اسكات برودي متوجه مي شود شوهرش مسلمان شده و در خانه يك جلد قرآن پنهان كرده است، به جست وجوي قرآن مي پردازد و پس از يافتن آن با بيان اينكه اين كتاب «متعلق به همان هايي است كه تو را شكنجه كرده اند» قرآن را به زمين پرتاب مي كند.(1)


1- وب سايت خبري مشرق نيوز قابل دسترسي در http://www.mashreghnews.ir/fa/news/201485

ص: 117

8. نظريه هاي منطبق بر جريان سازي

اشاره

8. نظريه هاي منطبق بر جريان سازي

در زمينه نقش رسانهها در فرآيند جريان سازي، نظريه هاي مختلفي ارائه شده است. ناگفته نماند كه عمده اين نظريهها مبتني بر نقشي است كه رسانهها در جريان هم سو كردن مخاطب با اهداف از پيش تعيين شده خود به كار مي گيرند. در اين ميان، مخاطب محوري مشخصه اصلي اين نظريه هاست.

در اين زمينه صاحبنظران علوم ارتباطات در بررسي نقش رسانهها چنين نظريه هايي را با استفاده از پژوهشهاي ارتباطي _ اجتماعي در دوره زماني خاص ارائه داده اند. در اينجا به نظريه هاي مهم مرتبط با جريان سازي رسانهها اشاره ميشود:

الف) تئوري برجسته سازي در جريان سازي

الف) تئوري برجسته سازي(1) در جريان سازي

بنا بر اين نظريه، رسانهها در ارائه اخبار و اطلاعات خود، نوعي اولويت يا ارزش گذاري را در ميان اطلاعات ارسالي و انتقالي شان قائل ميشوند. رسانه ها از طريق اين برجستگي، بر اطلاعات(2) مردم اثر ميگذارند. به ديگر سخن، رسانهها نمي توانند تعيين كنند مخاطبان(3) چگونه بينديشند، ولي مي توانند تعيين كنند درباره چه بينديشند. شاو و مك كومب شعارهايي را كه كانديداهاي رياست جمهوري امريكا مطرح كرده بودند، تحليل محتوا(4) و نتايج نظرسنجي مردم را نيز تحليل نكردند. آنها به اين نتيجه رسيدند كه رسانهها با بزرگ نمايي برخي موضوع ها و اولويت دادن به برخي از آنها، بر اولويت هاي مردم اثر ميگذارند.(5)


1- Agend setting Theory.
2- Information.
3- Audines.
4- Content analysis.
5- سيد محمد مهديزاده، «تئوريهاي ارتباط جمعي»، جزوه درسي انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، زمستان 1377، ص25.

ص: 118

در اين فرآيند اثرگذاري، رسانهها در اصل با «زمينه چيني»(1) به سوي جريان سازي و برنامه ريزي براي رسيدن به موفقيت از پيش تعيين شده طراحي ميكنند.

كاركرد برجسته سازي رسانهها را گرايش رسانهها به اثر گذاشتن بر آنچه مردم درباره آن فكر خواهند كرد، يا آنچه مهم تلقي ميكنند، توصيف كرده اند. نخستين پژوهشها بيشتر به آثار آنچه بر حسب نگرش ها درباره آن فكر ميشود، توجه داشتند.

تعريف راجرز و ديونيگ(2) از برجسته سازي چنين است: «فراگردي كه به واسطه آن، رسانههاي جمعي اهميت نسبي موضوع ها و اثرگذاري هاي گوناگون را به مخاطب منتقل ميكنند».

در اين ميان، «اولويت بندي»،(3) فهرستي از موضوع ها و رويدادهايي است كه در يك نقطه زماني بر حسب سلسله مراتب تنظيم شدهاند. «رويدادها»، وقايع معيّن و محدود به زمان و مكان تعريف شده است و «موضوع ها» رشتهاي از رويدادهاي مرتبط با هم هستند.(4)

شايد بتوان گفت كه اولويت دهي اطلاعات و برنامههاي تفريحي و سرگرمكننده در رسيدن به فرآيند جريان سازي، مهم ترين نقش را در اين زمينه ايفا ميكند.

همانگونه كه گفته شد، جريان سازي فقط با اهداف منفي صورت نمي پذيرد، بلكه در بسياري از مواقع، هدف از جريان سازي كه از طريق اولويت دهي و برجسته كردن امور خاص انجام مي شود، رسيدن به منافع ملي و همخوان با ارزشهاي عمومي است. بدين ترتيب، اين مقصود كه در


1- Priming.
2- Raggers p dearing.
3- Addenda.
4- كاربرد نظريههاي ارتباطات، ص353.

ص: 119

فرآيند برجسته سازي اطلاعات، تنها جريان سازي منفي مورد نظر است، نمي تواند به عنوان فرضي مسلّم استفاده شود.

مك كوئيل، به طور كلي در زمينه برجسته سازي رسانهها همين نظر را بيان ميكند. البته مك كوئيل يادآوري ميكند كه فراگرد برجسته سازي، نه به يك اولويت، بلكه به سه اولويت متفاوت مربوط ميشود. يك اولويت در گروه سياسي يا ديگر گروههاي صاحب منفعت جاي ميگيرد. ديگري اولويت رسانه هاست كه ارزشهاي خبري(1) و سليقه هاي ملموس مخاطبان بر آن اثر مي گذارد و به آن شكل ميدهد و سرانجام، اولويت سوم از آنِ «همگان» است كه تصور ميشود، از رسانه ها اثر مي پذيرد.

راجرز و ديرينگ از ميان سه اولويت، الگويي ساختهاند كه در اين شكل ديده ميشود:

از اين شكل چنين برداشت مي شود كه فرضيه برجسته سازي مدعي است هرچه رسانهها به مسئله يا رويدادي بيشتر اهميت بدهند (اولويت رسانهها)، همگان اهميت بيشتري براي آن قائل ميشوند (اولويت همگان) و هرچه براي همگان باارزشتر تلقي شود، سازمانها و نهادهاي گوناگون (سياسي،


1- News values.

ص: 120

اقتصادي، فرهنگي، هنري و...) از آن به عنوان سياستي در رسيدن به آرزوهاي خود استفاده ميكنند.

در جريان سازي رسانه اي، برجسته كردن مفاهيم و افكار مورد نظر فرستنده پيام در موفقيت او اهميت زيادي دارد. راجرز و ديرينگ، خشكسالي و قحطي اتيوپي را مثال ميزنند كه به طور عمده از طريق گزارش تلويزيوني از اردوگاه پناهندگان در سال 1985 و كنسرت مشهور «باندايد»(1) تكان شديدي در اولويتهاي كشورهاي غربي به وجود آورد.(2)

در كشور ما با توجه به عملكرد اطلاع دهي رسانهها در زمان وقوع زلزله بم، اين موضوع در رسانههاي داخل و خارج به گونه اي مطرح شد كه بيشتر عنوان هاي اول اين رسانهها را تا چند روز پي درپي به خود اختصاص داده بود. حتي اخبار پس لرزه هايي با درجه ريشتر پايين نيز اخبار دلخواه مخاطبان شده بود. برجسته سازي زلزله بم و پي آمدهاي آن از طريق پوشش خبري مناسب صدا و سيما را كه به بسيج كمكهاي مردمي و حضور قشرهاي مختلف مردم اعم از كارگر و كارمند و روحاني و سپاهي و بسيجي انجاميد، ميتوان از شاهكارهاي تبليغي و جريان سازي مثبت صدا و سيما در سالهاي اخير دانست.

همچنين اولويت دهي به تصاوير خشن يا نابهنجار يا حتي در قالب پوشش لباس براي جوانان نيز نوعي جريان سازي از طريق برجسته سازي به شمار مي رود. اين نوع از جريان سازي بيشتر ناشي از كم دقتي برنامه ريزان و سياست گذاران رسانهاي است كه موجب ميشود از اين طريق، فرم خاصي از لباس در بين دو قشر جوان و نوجوان، به عنوان عادت پذيرفته شود.


1- Band – Aid concert.
2- كاربرد نظريههاي ارتباطات، ص365.

ص: 121

ب) نظريه تزريقي در جريان سازي

اشاره

ب) نظريه تزريقي(1) در جريان سازي

اين نظريه كه بر اثرگذاري قدرتمند رسانهها تأكيد دارد، در ميان كارشناسان تبليغات تجاري و مبلغان سياسي، به ويژه در طول جنگ جهاني اول شايع بود. استفاده دولتهاي ديكتاتور و همچنين رژيم انقلابي روسيه در اروپا، از رسانهها همگي بر نظريه قدرت رسانهها، مهر تأييد ميزند.

اين نظريه كه خيلي سطحي به نظر ميرسد، بر اين باور است كه وقتي پيامي خاص با هدفي خاص به مقصد مورد نظر ميرسد، بلافاصله واكنش گيرنده پيام را برمي انگيزد. در واقع، از اثرگذاري فوري قدرت رسانهها براي جريان سازي سخن مي گويد. پژوهشگران ارتباطي آن را نظريه «گلولهاي» و «سوزني» ناميده اند كه بدون در نظر گرفتن سليقه ها و خواسته هاي گروه گيرنده پيام و همچنين صرف نظر از نوع پيام، معتقد است كه پيام رسانههاي همگاني بر روي همه افرادي كه در معرض چنين پيامي قرار ميگيرند، به سوي جريان سازي پيش ميرود.(2)

چافي و هور كهايمر در پژوهش هاي خود به اين نتيجه رسيدند كه نظريه تزريقي، «بي ريشه»(3) است و در تاريخ تحقيق در ارتباطات، به صورت كاملاً سطحي ديده ميشود. همچنين به باور انديشمندان ارتباطات، نظريه «گلوله جادويي»(4) براي منتهي شدن به جرياني، نميتواند كارآمد باشد. اين صاحب نظران عقيده دارند چون در اصل، هيچگونه «زمينه چيني» براي اثرگذاري بر مخاطبان، براي دريافت آثار رسانه در نظر گرفته نشده است، پس نميتوان آن را به عنوان نظريه اي قابل دفاع عنوان كرد.


1- Hypodermic theory.
2- هرمز مهرداد، نظريات و مفاهيم ارتباط جمعي، ص159.
3- Nintradition.
4- The magic bullet theory.

ص: 122

از آنجا كه جريان سازي بيشتر طي فرآيندي شكل مي گيرد، اگرچه آثار محدودي را بتوانيم از طريق گلوله جادويي متصور شويم، به دليل پشتيباني نشدن در پي آمدهاي رسانه، براي طي كردن كل فرآيند، نميتواند موفق ارزيابي شود.

البته جدا از كارآمدي يا ناكارآمدي اين نظريه، اَسپ(1) (1986) فرضيه هاي اصلي نظريه تزريقي را چنين توصيف ميكند:

يك _ عوامل محرك محتواي رسانهها نقش اصلي را در فراگرد تأثير بازي مي كنند؛

دو _ مردمي كه محتواي رسانهها به آنان عرضه ميشود، به شكل يكساني واكنش نشان ميدهند، يعني تفاوتهاي فردي روانشناختي چندان اهميتي ندارد؛

سه _ اثرگذاري، فوري و مستقيم روي ميدهد و از آنجا كه فرد را جداگانه مي بينند، عوامل زمينهاي در نظر گرفته نميشود.

اسپ نتيجه ميگيرد كه اين نوع جريان سازي، آثار رسانهها را معادل محتواي رسانهها قرار ميدهد. بدين ترتيب، اساس اين نظريه بر قدرت نامحدود «پيام»(2) استوار است كه رسانهها با ارائه پيام در برنامههاي خبري و تفريحي خود، بيشترين اثر(3) را بر مخاطب ميگذارند و در واقع روند جريان سازي را براي فراهم آوردن زمينه هاي سلطه بر اذهان و افكار عمومي، شكل مي دهند.

اين نكته را نيز نبايد از ياد برد كه بدون در نظر گرفتن واقعيت موضوع، به طور طبيعي زيربناي اين نظريه تنها بخشي از زمينهاي است كه رسانهها براي كسب منزلت و اثرگذاري بر گيرندگان پيامها و جلب اعتماد آنها به كار ميبرند. اگر بخواهيم چنين زمينهاي را ترسيم كنيم، به شكل زير خواهد بود:


1- Asp.
2- Message.
3- Influence.

ص: 123

پيش زمينه اي براي جريان سازي در تئوري تزريقي

پيش زمينه اي براي جريان سازي در تئوري تزريقي

كارشناسان ارتباطات، در اين زمينه عقيده دارند كه پيامهاي ارسالي رسانه براي شكل گيري جريان سازي، بايد «احساسي» و «آتشين» باشد و منبع بايد از قدرت كافي براي اثرگذاري برخوردار باشد. اين نظريه از نظريه هايي است كه درباره تأثير بر مخاطب در عرصه جريان سازي، براي همراه كردن با اهداف رسانه ارائه شده و پيدا كردن مصداق عيني اثرگذاري فوري در كوتاه ترين مدت، براي اين نظريه مشكل است؛ يعني اگر شما بخواهيد در كوتاه ترين مدت، اثري پايدار را از جوسازيهاي رسانه پيدا كنيد - كه به منظور همراه كردن مخاطب با اهداف آنهاست _ به ندرت پيش ميآيد. در واقع، اين آثار و اثرگذاري رسانهاي به مرور و در طي زمان بيشتري و از طريق زمينه چينيهاي مناسب و دقيق، با زيرساختهاي سنجيده كه به صورت علمي ارائه شود، شكل مي گيرد.

ص: 124

ج) نظريه استحكام يا تأثير محدود

ج) نظريه استحكام يا تأثير محدود(1)

فرضيه اصلي اين نظريه بر آن استوار است كه اثرگذاري رسانهها براي جريان سازي، به تنهايي با استفاده از ابزار رسانه ممكن نيست و رسانهها نمي توانند در رفتار و نگرش مخاطبان خود تغييرات بنيادين به وجود آورند، بلكه تنها ميتوانند به صورت محدود به آنها استحكام بخشند و براي اثرگذاري بايد زمينه از پيش مهيا شده اي باشد تا اين اثر صورت پذيرد. بنيان گذاران اين نظريه، لازار سفلد و برلسون در سالهاي پاياني دهه 1940م پس از پژوهشهايي كه انجام دادند، به چنين ديدگاهي رسيدند.

اين نظريه ضمن تأكيد فراوان بر متغيرهاي غير ارتباطي، مثل سن، جنس، حرفه، تحصيلات، خانواده و...، نقش رهبران افكار(2) را بسيار افراطي بررسي مي كند.

در جريان سازي رسانه اي، نقش رهبران افكار و نخبگان اجتماعي بسيار مهم است. در حقيقت، اين نظريه نقش آنها را بيش از ميزان اثرگذاري شان توصيف مي كند. با اين حال، رهبران افكار، نقش انكارناپذيري در فرآيند جريان سازي دارند.

همچنين پيام عمده اين نظريه آن است كه رسانهها در حد بازيابي پس زمينه هاي معرفتي و شناختي نقش دارند كه پيش از آن در شخص مخاطب وجود داشت و توانايي ايجاد تغيير اساسي در نگرش و رفتار مخاطب براي شكل دهي نوعي جريان برابر با ميل سياست گذاران رسانهاي را ندارد. البته اين امر تا اندازه اي مي تواند درست باشد؛ زيرا جريان ساز رسانه اي


1- Limited effect Theory.
2- Opinion Leaders.

ص: 125

بدون شناخت نگرش ها و رفتارهاي پس زمينه اي مخاطب، توانايي تصرف رشته هاي ذهني او را ندارد.

جوزف كلاپر در كتابش با نام اثرات رسانههاي همگاني(1) با تأكيد بر نظريه استحكام يا تأثير محدود اشاره ميكند، رسانههاي همگاني به طور معمول براي اثرگذاري بر مخاطبان، علت كافي به شمار نمي روند، بلكه آنها تنها از طريق عوامل و عناصر واسطهاي، اثرگذار هستند و اين تأثير به صورت غير مستقيم شكل ميپذيرد.(2)

كلاپر منكر آن است كه رسانهها اثرگذار نيستند و عقيده دارد نگرش جديد به تغيير رفتار در شخص مخاطب نميانجامد. وي اين نگرش جديد را همان اطلاعات زمينههاي شناختي ميداند كه رسانهها مي توانند آن را براي مخاطب فراهم كنند.

در واقع، اين نظريه بر آن است كه نقش صرف رسانهها را در اثرگذاري بر اذهان و ايجاد جريان سازي در جهت تغيير رفتار، انكار كند. اين نظريه به دنبال نظريه تزريقي پديد آمد كه بر تأثير قدرتمند رسانهها تأكيد داشت و به نقش متغيرهاي واسطهاي توجه دارد كه ناشي از وضعيت اجتماعي و محيط جمعي است و البته از لوازم جدي براي راه اندازي و شكل دهي به فرآيند جريان سازي است.

د) تئوري كاشت

د) تئوري كاشت(3)

جرج گربنر اين نظريه را درباره تأثير تلويزيون بر مخاطبان مطرح كرده و بر اين باور است كه تلويزيون با تأثيرات فراوان به بازويي فرهنگي در جامعه تبديل شده است.


1- The effect of mass communication.
2- كاربرد نظريه هاي ارتباطات، ص359.
3- The theory of cultivation.

ص: 126

گربنر در پژوهش هاي انجام شده درباره تلويزيون در امريكا، به اين نتيجه رسيد كه تلويزيون به عضو هميشگي در خانوادههاي امريكايي تبديل گشته و پي آمدهاي بسياري براي خانوادهها داشته است.

گربنر به همراه ديگر همكارانش در دانشگاه آتبرگ استدلال ميكند كه تلويزيون در امريكا، دستهاي از پيامها را انتقال ميدهد كه بازتاب جريان اصلي فرهنگ امريكايي است.

اين گروه معتقد است كه تلويزيون همواره پيامهاي يكساني را به بينندگان خود عرضه ميدارد. اين پيامها به هم پيوسته و با هدف استحاله جريانهاي گوناگون در جريان اصلي(1) ثابت و مشترك ارائه ميشود.(2)

گربنر معناي نظريه كاشت را اين گونه بيان ميكند:

كاشت، «القاي يك جهان بيني مشترك»، «نقشهاي مشترك» و «ارزشهاي مشترك» است. كاشت يك فراگرد بيجهت نيست، بلكه بيشتر به عنوان جرياني جاذب است و در اين فرآيند، بينندگان تلويزيون در جهت متفاوتي تلاش ميكنند، ولي جريان مركزي واحدي اثر مي پذيرند. ازاين رو، كاشت، بخشي از يك فراگرد هميشگي، پويا و پيشرونده تعامل ميان پيامها و زمينههاي پيشين است.(3)

گربنر با تقسيم بينندگان تلويزيون به دو گروه قوي و ضعيف، به اين ساختار چنين وانمود كرد كه بينندگان قوي تلويزيون همه اطلاعات، معلومات و نگرش هاي رفتاري و عقيدتي خود را از تلويزيون ميگيرند. در طي اين فرآيند نيز تلويزيون هر پيامي را كه منتشر ميكند، بينندگان قوي به راحتي ميپذيرند و به صورت كاملاً انحصاري، تلويزيون را نقطه آرزوهاي خود تصور ميكنند.


1- Main stream.
2- كاربرد نظريههاي ارتباطات، ص363.
3- كاربرد نظريههاي ارتباطات، ص364.

ص: 127

اگرچه برخي كارشناسان علوم ارتباطات از ديدگاه گربنر انتقاد كردند، فرض كلي وي آن بود كه رسانه تلويزيون، ذهنيت بينندگان قوي خود را چنان شكل ميدهد و قالب گيري ميكند كه از نظر اين بينندگان، جهان پديدهاي پست، ناآرام و اعتمادنكردني است.

سرانجام، اين نظريه چنين بيان ميكند كه اثرگذاري هاي تلويزيون بر مخاطبان، اندك، تدريجي و غير مستقيم و در عين حال به صورت انباشتي و در درازمدت واقع ميشود.(1) تشابه تأثير در نظريه كاشت با آثار برآمده در فرآيند جريان سازي، تدريجي، غير مستقيم و زمان دار بودن اين اثرگذاري هاست. از سويي تلويزيون به عنوان رسانه مورد پژوهش در نظريه كاشت، خود عامل مستحكمي براي شكل گيري، تقويت و ثبات، در جريان سازي است.

با وجود اين، نظريه كاشت بر جريان سازي برآمده از تسلط انحصاري تلويزيون بر ذهن مخاطباني تأكيد دارد كه تلويزيون را منبع خبري، تفريحي و اطلاع دهندگي خود مي دانند و بديهي است اين جريان سازي در طول زمان شكل مي گيرد.

ه) جريان سازي در افكار مكتب فرانكفورت

ه) جريان سازي در افكار مكتب فرانكفورت

ديدگاههاي انتقادي مكتب فرانكفورت با مقاله تئودور آدرنو و ماكس هوركهايمر، با عنوان «صنايع فرهنگي و فرهنگ توده»، آغاز شد. حرف كلي آنها در اين مقاله اين است كه صنايع فرهنگي، بخش جديدي از صنعت مؤسسه هاي «اطلاع رساني» مانند راديو، مطبوعات و سينماست كه براي به نتيجه رساندن منافع صاحبان صنايع به كار ميافتد. نتيجه اين صنايع فرهنگي،


1- يونس شكرخواه، «نياز مخاطبان به سواد رسانهاي»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال هشتم، ش26، تابستان 1380، ص77.

ص: 128

توليد تخديركننده محصولات فرهنگي، ايجاد بازارهاي وسيع تجاري و سازگاري سياسي است.(1)

بدين ترتيب به نظر مي رسد، اين دو رسانه ارتباط جمعي، از راههاي دروغين درصدد آفرينش نوعي فرهنگ هستند؛ فرهنگي كه از طريق كاركردهاي پنهان اين وسايل به وجود ميآيد و تسلط اين فرهنگ به دست صاحبان زر و زور است.

آدرنو و هوركهايمر معتقدند رسانههايي كه صاحبانشان، همين بنگاههاي عظيم خبري و غولهاي رسانهاي و اقتصادي هستند، از قبل با دسته بندي نوعي شعور كاذب، به افكار عمومي چنين وانمود ميكنند كه فرهنگ و مشي اي كه رسانهها ايجاد ميكنند، لازمه همراهي با فرهنگ جوامع صنعتي است و از اين رهگذر، با ساختار فن آورانه مي كوشند تا افكار عمومي را به سوي خود جلب كنند.

آنها معتقدند صنايع فرهنگي _ كه با عنوان مؤسسه هاي اطلاع رساني در جوامع صنعتي فعالند _ ، فرهنگ توده را ميآفرينند و ساختار فرهنگ توده، از نقش كاذب رسانههاي اطلاع دهنده در پذيرش غير ارادي توده، خودجوش نبودن اين فرهنگ و ساختگي و جعلي بودن آن حكايت دارد.

هربرت ماركوزه، ديگر عضو مكتب فرانكفورت نيز درباره نقش وسايل ارتباط جمعي به ويژه در جامعه امريكا، معتقد است كه با گسترش يافتن راديو و تلويزيون در جامعه امريكا، هنر و فرهنگ به ميزان زيادي كاهش يافته است.

ماركوزه باور دارد رسانهها در جوامع صنعتي، انسانها را بياراده مي كنند و قدرت تصميم گيري و خلاقيت را از آنها ميستانند. وي با اشاره به تبليغات


1- تئوريهاي ارتباط جمعي، ص37.

ص: 129

راديو و تلويزيوني كه از طريق دستگاههاي خانگي پخش مي شوند، ميگويد اين رسانهها هستند كه مي كوشند افراد در جست وجوي نيازهاي غير ضروري و در واقع دروغين برآيند.(1)

ماركوزه از وسايل ارتباط جمعي انتقاد ميكند و بيان ميدارد رسانه هاي گروهي به گونهاي پنهان، هنر، سياست، مذهب، فلسفه و تجارت را در غرب يك دست كرده و همه اين عوامل را با نظام فن آورانه، هماهنگ و هم سو ساختهاند. ازاينرو، حتي ارزشهاي فرهنگي نيز به ابتذال كشيده شده و به صورت كالايي روزمره درآمده و فرهنگ بدل نيز امري نمايشي، فرمايشي و ظاهري گشته است.

وي به صورتي غير مستقيم، جريان سازي رسانهها را در دستكاري(2) فرهنگ و تمدن به ويژه در غرب، يادآوري ميكند و بر اين باور است كه انسان جامعه صنعتي، نميتواند انسان انديشمندي باشد؛ زيرا زير سلطه وسايل ارتباط جمعي درآمده است و او از طريق مصرف گرايي منطبق با تبليغات آنها و كار زياد، براي سود و درآمد بيشتر و سپس مصرف بيشتر، به سوي ازخودبيگانگي قدم برمي دارد و در اين ميان نقش رسانهها را چيزي غير از شست وشوي مغزي نميداند.

از سوي ديگر، وي رسانهها را در جوامع غربي عامل سلطه ميداند؛ زيرا صاحبان صنايع و مالكان غولهاي اقتصادي هستند كه رسانهها را در غرب هدايت ميكنند. همچنين اين صاحبان سرمايههاي اقتصادي، از راه تسلط بر وسايل ارتباط جمعي كه آنها را ابزاري براي پيشبرد منافع شخصي و تجاري


1- رضا نجفي، «هربرت ماركوزه و نقد نظام غرب»، مجموعه مقالات كتاب سروش، ش5، 1378، ص217.
2- Manipulation.

ص: 130

خود مي دانند، با برآوردن نيازها و خواستههاي كاذب و تحميل شده بر افراد، محيطي توناليتر فراهم ميآورد.(1)

او مانند ديگر همفكران خود در مكتب فرانكفورت، وسايل خبري و رسانه اي را جزو عمده صنايع فرهنگي ميداند و با انتقاد دوباره از جامعه صنعتي، چنين ميگويد: «در اين جوامع به جاي اينكه صنعت و فن آوري در خدمت شأن و مقام انسان باشد، منزلت انساني در خدمت فن آوري درآمده است».(2)

ماركوزه رسانهها را از عوامل تكنولوژي ميداند. البته وي با اصل و ذات فن آوري مخالف نيست، بلكه نگراني او از اين است كه عوامل فن آوري، بر ذات انسانها تسلط يافته اند.

وي تا جايي انتقاد ميكند كه ميگويد مثلا ً انسانها را بر اساس قدرت در خريد و فروش كالاها ارزشيابي ميكنند و انسان جامعه صنعتي به وسيله وسايل ارتباط جمعي، از آزادي راستين و حقيقت عيني دور ميشود.

به طور كلي، ماركوزه با به كار بردن واژه «فرهنگ بسته بندي شده» بر اين باور است كه رسانههاي جمعي با نقشي فزآينده، سنتهاي اصيل فرهنگي طبقه هاي پايين جامعه را در سنتهاي طبقه هاي فرادست غرق ميكند و بدين وسيله، به دنبال ساختن فرهنگي يك پارچه و يكسان است.

يورگن هابرماس از ديگر منتقدان مكتب فرانكفورت نيز از نقش وسايل ارتباط جمعي در تحريف اذهان و افكار عمومي انتقاد ميكند.


1- هربرت ماركوزه و نقد نظام غرب، ص218.
2- هربرت ماركوزه و نقد نظام غرب، ص218.

ص: 131

هابرماس بر اين اعتقاد است كه در كنش ارتباطي كه براي ارتباط هدفمند صورت ميپذيرفت، افراد با حضور در «حوزه عمومي» كه شامل كافهها، گالريها و ديگر مكان ها بود، تلاش مي كردند از طريق عمل تفاهمي و ارتباط آزاد به نتيجهاي موفقيت آميز برسند كه به دور از اغراض شخصي بوده است، و در اين گستره همگاني، فضاي مكالمه، اظهار نظر و هرگونه بحث، آزادانه شكل مي گرفت. هابرماس نقش اين حوزه عمومي را متفاوت ميبيند؛ به دليل اينكه وسايل ارتباط جمعي، آن را تصاحب كردهاند. وي معتقد است با پيدايش وسايل ارتباط جمعي و جريان سازي واقعي آنها كه به وسيله تشكل هاي اقتصادي، در تلاش براي دستكاري و تحريف افكار عمومي برآمدهاند، اين فضاي آزاد به اتحاديهها و سنديكاها وارد شده و شرط لازم آن، زير سلطه بنگاههاي اقتصادي بودن است تا از اين راه دوباره بتوانند افكار عمومي را از جانب گروههاي فشار به سوي منافع و غرض هاي شخصيشان پيش ببرند.

به هر ترتيب، هابرماس بر اين باور است كه صاحبان سرمايهها به وسيله رسانهها به سركوب آزادي و عقيده انسان پرداختند و حوزه عمومي به حوزه اعمال نظر گروههاي فشار تبديل شده است.

شكل زير تغيير حوزه عمومي را با ورود وسايل ارتباط جمعي به صحنه، و آثاري كه بر محيط آزادانه اين حوزه وارد ساختند، نشان ميدهد. اين دگرگوني كه از ابتداي شكل گيري حوزه عمومي در قرن هفدهم را خبر مي دهد، به سمت و سوي جريان سازي در محيط و تغيير ساختاري حوزه با وجود وسايل ارتباط جمعي را به خوبي بيان ميكند.

ص: 132

و) نظريه امپرياليسم فرهنگي

و) نظريه امپرياليسم فرهنگي

اين نظريه نمود جامعي از جريان سازي در عرصه فرهنگ است. نظريه «امپرياليسم فرهنگي»، يا «امپرياليسم رسانهها» واكنشي در برابر نظريه هايي بود كه در دهههاي پنجاه و شصت، افرادي چون لرنر و شرام و ديگران در زمينه نقش رسانهها در توسعه ملي ارائه داده اند.(1)


1- نظريات و مفاهيم ارتباط جمعي، ص105.

ص: 133

هربرت شيلر در كتاب خود با نام ارتباطات و سلطه فرهنگي، مفهوم امپرياليسم فرهنگي را اينگونه شرح ميدهد:

واژه امپرياليسم فرهنگي، نشان دهنده نوعي نفوذ اجتماعي است كه از طريق آن، كشوري اساس تصورها، ارزشها، دانسته ها و هنجارهاي رفتاري و همچنين روش زندگي خود را به كشورهاي ديگر تحميل ميكند. امپرياليسم فرهنگي از طريق ارتباطات، پديدهاي اتفاقي و اضطراري نيست، بلكه براي كشورهاي امپرياليستي كه تلاش ميكنند بدين وسيله تسلط اقتصادي و برتري سياسي خود را بر ديگر ممالك برقرار و حفظ كنند، امري حياتي است.(1)

به طور عمده، امپرياليسم فرهنگي با پيدايش سينماي ناطق در جهان مطرح شد. در دهه 1920، نزديك به 5/4 فيلمهايي كه در سطح جهان به معرض نمايش گذاشته ميشد، در هاليوود توليد شده بود.(2)

يوهان گالتونگ در نظريه «ساختاري امپرياليسم» كه جنبه هاي وابستگي را برميشمارد، معتقد است امپرياليسم ارتباطي كه يكي از انواع وابستگيهاست، سرانجام به امپرياليسم فرهنگي ميانجامد.

گالتونگ، كشورهاي جهان را به دو دسته «كشورهاي شمال» و «كشورهاي جنوب» تقسيم ميكند. به عقيده وي، كشورهاي شمال (مركز) همان كشورهاي توسعه يافته اند كه امكانات توليد و ابزار رسانهاي را در اختيار دارند و كشورهاي جنوب يا به اصطلاح «پيرامون»، كشورهاي فقير، كمتوسعه يا در حال توسعه اند كه به دليل ضعف ساختاري و كمبود امكانات و ابزار توسعه، به كشورهاي شمال متكي هستند.


1- وسايل ارتباط جمعي و امپراتوري امريكا، صص 30 و31.
2- ژئوپلتيك اطلاعات، ص37.

ص: 134

گالتونگ باور دارد كه كشورهاي پيرامون از نظر چگونگي پوشش رويدادهاي جهاني، به يكديگر شبيه هستند و همه كمابيش به يك ميزان از جريانهاي خبري كشورهاي مركز يا شمال اثر مي پذيرند.

وي در ادامه نظريه خود، اذعان ميكند كه خبرگزاريهاي كشورهاي مركز، هنگام مخابره خبر از اطراف به مركز، بر بحران ها، كشمكشها و جرايم جرم ها تأكيد ميكنند و در مقابل، هنگامي كه ملت هاي اطراف به موجب وابستگي خبري،(1) به بازتاب خبرهاي مركز در نشريه هاي خود مي پردازند، خواسته يا ناخواسته ذهنيت وسايل ارتباط جمعي غرب را براي مخاطبان خود به ارمغان ميآورند و اين امر، به ايجاد امپرياليسمي فرهنگي مي انجامد.(2)

تحريف اخبار، دادن آگاهيهاي نادرست و غير واقعي و جهتدهي به اخبار، شگردهاي مهمي است كه در اين نظريه پذيرفته مي شود.

شن مك برايد در گزارش كميسيون بين المللي بررسي مسائل ارتباط يونسكو، به اين جريان سازي خبري كه از طريق امپرياليست مي كوشد بر فرهنگ ديگر ملتها اثر بگذارد، اشاره ميكند و با انتقاد از جريان آزاد اطلاعات كه حربهاي براي كشورهاي امپرياليستي است، چنين ميگويد: «جريان آزاد، در عمل به سود كساني كار كرده است كه داراي بزرگترين منابع ارتباطي اند».(3)

در همين حال، بيشتر رسانههاي خبري جهان زير سلطه چهار خبرگزاري غربي است كه ذات امپرياليست هستند. تصويري كه اين خبرگزاريها ارائه ميدهند، از نظر عقلاني نامتوازن و مخدوش است، در حالي كه آنها مدعي بيطرفي و دقت عمل هستند.(4)


1- Independence news.
2- يونس شكرخواه، خبر، ص100.
3- يك جهان، چندين صدا، ص119.
4- ژئوپلتيك اطلاعات، ص87.

ص: 135

چهار خبرگزاري عمده غربي عبارتند از: آسوشيتد پرس و يونايتد پرس اينترنشنال در ايالات متحده، رويترز در انگلستان و خبرگزاري فرانس پرس در فرانسه. سرويس مخابراتي آسوشيتد پرس، روزانه نزديك به نود هزار كلمه به آسيا مخابره ميكند و آسيا نزديك به نوزده هزار كلمه براي پخش جهاني به نيويورك مي فرستد. پخش خبري تلويزيون يونايتد پرس اينترنشنال، ماهانه 150 گزارش به آسيا مخابره ميكند و ميانگين برون دادهاي خبري از آسيا، نزديك به بيست گزارش در ماه است.(1)

در واقع، امپرياليسم رسانهاي از درون امپرياليسم فرهنگي ظهور مي كند و رسانهها براي تسلط بر فرهنگ و ميراث ملي يك كشور، مي توانند نقش عمده و برجستهاي را ايفا كنند. بدين ترتيب، امپرياليسم فرهنگي بر اين باور است كه در جريان اخبار جهاني، كشورهاي جنوب، منبع اخبار بد و نااميدكننده هستند. «جنوب» جايي است كه قحطي، شورش، زد و خوردهاي خياباني، فقر، هلاكت، خشونت، آدم كشي، دزدي و جنگ در آن روي مي دهد و به ندرت از اين كشورها، خبرهاي خوب و اميدواركننده پخش ميشود.

در واقع، منابع جريان سازي در نظريه امپرياليسم فرهنگي، همان كشورهاي شمال هستند كه مي كوشند با استفاده از شگردهايي كه در تهيه و تدارك اخبار و نيز تا مرحله آماده سازي و سپس انتشار و توزيع آنها دارند، بر مخاطبان خود كه كشورهاي به اصطلاح جنوب هستند، اثر بگذارند و فرهنگ خود را به گفتمان غالب در آن مناطق تبديل كنند.


1- يك جهان، چندين صدا، ص123.

ص: 136

نمودار امپرياليسم فرهنگي «يوهان گالتونگ»

ص: 137

فصل سوم: فرآيند جريان سازي در رسانه ها

اشاره

فصل سوم: فرآيند جريان سازي در رسانه ها

تعيين استراتژي و هدف قرار دادن مسئلهاي مطلوب و آرماني براي منبع جريان سازي، از مهم ترين موضوع هايي است كه دست اندركاران، برنامه ريزان و سياست گذاران رسانه در شروع كار خود به آن توجه دقيق دارند. تنظيم اين راهبرد با تلاشهايي براي هدايت اذهان و افكار عمومي به سوي موضوعي خاص صورت ميگيرد و شرايط اجتماعي مخاطبان جريان سازي، بيش از پيش مورد نظر منبع جريان سازي است.

1. پارازيت در جريان سازي

اشاره

1. پارازيت در جريان سازي

بدون شك اگر پيام رسانه بدون ملاحظه وضعيت اجتماعي گيرندگان فرستاده و محتواي اين عمل براي افرادِ هدف پخش شود، امكان دارد از يك سو پيام فرستاده شده به سوي مخاطب مورد نظر، هيچگونه اثري در نگرش، باورها و عقايد او نداشته باشد و از سوي ديگر، ممكن است به دليل منطبق نبودن محتواي ارسالي با ويژگيهاي فردي و عمومي مخاطبان، در همان بدو فرستادن اين پيام، خنثي يا به عبارتي با بيمهري گروه مخاطبان هدف روبه رو شود.

ص: 138

اين عمل شايد به اين دليل باشد كه مخاطبان در شناخت هدف عمده پيام ناتوان باشند يا محتواي پيام ارسالي براي آنها نارس و درك آن سنگين باشد.

بنا بر نمودار زير، رابطه ميان محتواي ارسالي از سوي منبع يا فرستنده پيام با گروه گيرندگان، رابطهاي تعاملي است كه از ايجاد هرگونه پارازيت يا خللي در جريان ارتباط با منبع جريان سازي جلوگيري خواهد كرد.

در ادامه برآنيم عوامل ايجاد پارازيت در متن پيام فرستنده را تبيين كنيم كه به سوي گيرنده فرستاده ميشود. همان گونه كه گفته شد، در اين رابطه تعاملي، هرگونه پارازيت يا «noise» ميتواند ارتباط را به هم بريزد يا از درك و فهم يكسان از محتواي ارائه شده ميان فرستنده پيام و گيرنده آن جلوگيري كند.

در طي فرآيند جريان سازي اين امكان وجود دارد كه محتواي پيامِ منبع جريان سازي آسيب ببيند؛ يعني اول اينكه پيام آن گونه كه شايسته است، قدرت اثرگذاري خود را بر گروه هدف نتواند اعمال كند؛ دوم اينكه مخاطب با شناخت هدف فرستنده پيام، به طور ناگهاني از پذيرش آن در مرحله آغازين خودداري كند؛ سوم اينكه پيامگير تا اندازه اي در اين فرآيند، موافق

ص: 139

عمل جريان سازي باشد، ولي به دليل دخالت و اعمال برخي عوامل جانبي، از تداوم همكاري با فرستنده نااميد شود؛ چهارم اينكه بر اثر ناآشنايي منبع جريان سازي از ويژگي هاي فردي پيامگيرانِ هدف، نتيجه پيشبيني شده، به صورت معكوس جلوهگر شود.

الف) رسانه هاي رقيب

الف) رسانه هاي رقيب

رسانههاي رقيب (رسانههاي داخلي و خارجي) ميتوانند به وسيله تبليغات درست يا دروغ، روند فرآيند جريان سازي را دچار وقفه يا خدشه كنند. رسانههاي رقيب با ايفاي نقش آگاهي بخشي به مخاطبان هدفِ جريان سازي كه رسانههاي ديگر انجام مي دهند، به تخريب جريان موجود ميپردازند و مي كوشند از اين طريق براي اهداف خود اعتمادسازي كنند.

ب) پراكنده بودن پيام

ب) پراكنده بودن پيام

پراكند گي پيام به ناهمگوني اثرگذاري در اهداف برنامه ريزان جريان سازي مي انجامد. به عبارت ديگر، پيامهاي ارسالي تمركز خاصي بر روي موضوعي خاص ندارند و سياست گذاران رسانهاي با فرستادن چندين پيام تلاش مي كنند به اهداف گوناگون برسند كه اين پراكنش ارتباطي، نه تنها موجب به هم ريختن قلمرو فرآيند جريان سازي ميشود، بلكه از يك سو به بياعتمادي مخاطبان هدف از رسانه موجود و از سوي ديگر، سبب بي تأثير ماندن فرآيند جريان سازي مي انجامد.

البته در اين ميان، اتلاف هزينه و زمان از عمده نتايج اين وضعيت است كه در طي پارازيت ناهمگوني پيام به وجود ميآيد. صاحبان و برنامه ريزان جريان سازي اين پارازيت را صادر مي كنند.

ص: 140

ج) منبع جريان ساز

ج) منبع جريان ساز

نوع سوم پارازيت نيز از منبع جريان ساز سرچشمه ميگيرد. بررسي ويژگي هاي جامعه شناسي و جمعيت شناختي مخاطبانِ هدف و توجه به برهه زماني كه پيام جريان ساز قرار است در آن پخش و منتشر شود، از نكات مهمي است كه دستاندركاران رسانه جريان ساز بايد در نظر بگيرند.

اگر جمعيت هدف مشخص نباشد يا حتي نوعي ناهمگوني در طرز نگرش، شيوه زندگي، نامتوازن بودن امكانات در دسترس يا از هم گسيختگي فرهنگي و قومي داشته باشد و فقط پيام يكساني براي همه پيامگيران مورد نظر فرستاده شود، احتمال دارد به دليل ناسازگاري اين پيامها با شيوه نگرش، رفتار، فرهنگ و عادت هاي آنها، پيام را ناديده بگيرند و هيچ گونه پس فرستي از سوي خود در قبال دريافت پيام ارائه ندهند. طبيعي است كه اين امر موجب بياثر ماندن اهداف جريان سازي ميشود.

البته در اين زمينه هجوم اطلاعات ارسالي ميتواند، سبب جذب نشدن مخاطب شود و مقدمات نوعي ناهماهنگي را در شناخت آنها از پيامهاي عرضه شده، فراهم آورد.

د) نوع رسانه

د) نوع رسانه

نوع ديگر پارازيت در فرآيند جريان سازي، به نوع رسانه جريان ساز برمي گردد. در جوامع مختلف با توجه به بافت شهري و مسائل جمعيت شناختي و به ميزان در دسترس بودن امكانات از سويي و قدرت و نفوذ رهبران افكار به ويژه در مجامعِ با جمعيت، كمتر از سوي ديگر و شناخت نوع رسانهاي كه با خلقيات جمعيت هدف سازگار باشد، براي سياست گذاران و جريان سازان رسانهاي اهميت خاصي دارد.

ص: 141

براي نمونه، در جوامع سنتي به ويژه جوامعي كه نقش رهبران افكار و گروه نخبه در آن به شدت پررنگ است، رسانههايي چون شبكههاي تلويزيوني برون مرزي يا ماهوارهها نميتوانند نقش اثرگذاري را ايفا كنند.

مثال آشكارتر آنكه با توجه به حضور اثرگذار روحانيان در سالهاي پيش از انقلاب جامعه ما و اعتماد و اعتباري كه اين قشر در ميان مردم به دست آورده بودند، رسانههاي سنتي مانند «منبر»، قدرت اثرگذاري بسياري در مساجد، تكيهگاهها و مجالس بحث و نظر روحانيان براي پيروزي انقلاب اسلامي داشتند. مردم با توجه به جايگاه و اعتبار روحانيان، از آنها در زمينههاي ارشادي كمك ميگرفتند و پيامهاي ارتباط رو در رو و غير واسطهاي آنها را عملي ميكردند. بدين علت است كه منبر، رسانه اي كاملاً سنتي پنداشته مي شود، ولي در اين جهت نقش بيبديلي را ايفا مي كند.

ه_) بي توجهي به لوازم جريان سازي

ه_) بي توجهي به لوازم جريان سازي

ممكن است براي شروع فرآيند سياست گذار رسانه اي، يكي از لوازم مهم جريان سازي، چنان كه بايد توجه نكند و نوعي ناكامي را از همان نقطه آغازين جريان سازي، متوجه سراسر فرآيند بكند و در طول اين روند، ناخودگاه آسيب هاي ناشي از بي توجهي اوليه به لوازم، پيوسته بر سراسر جريان اثر بگذارد. براي نمونه، در انتخاب زمان يا مكان يا شرايط محيطي و ارزيابي هاي نادرست درباره ميزان موفقيت يا حتي در برنامه ريزي، دچار مشكل شود و در هر گام، اين ناكامي كم كم به سراسر نظام رخنه كند و فعاليت هاي پيش رونده آن اثرگذار باشد.

ص: 142

2. مراحل منتج به جريان سازي در رسانه ها

اشاره

2. مراحل منتج به جريان سازي در رسانه ها

به هر حال، رسانهها براي دست يابي به نتايج مطلوب از طريق جريان سازي، نيازمند پيمودن مراحلي هستند كه زمينه هاي جريان سازي به شمار مي رود. عمدهترين و مهم ترين مراحل منتج به جريان سازي براي رسانهها عبارتند از:

الف) طرح مسئله يا مشكل

الف) طرح مسئله يا مشكل

در اين مرحله، شناخت مخاطب و ارزيابي و تفسير نگرش او، براي برنامه ريزي در فرآيند جريان سازي امر بسيار مهمي براي سياست گذاران رسانه است. بنابراين، پيش از هر چيز بايد اين عمل صورت پذيرد و برنامه ريز رسانهاي با درك مخاطب، با مسائل خاص آشنا شود و درباره چگونگي اثرگذاري بر نگرش او از راه هاي مختلف به آگاهي لازم برسد. بعد از رسيدن به شناخت، پيامگذاران وارد مسئله ميشوند و براي جذب و پذيرش الگوهاي مطلوب و ذهني خود، براي مخاطب، موضوعي خاص را مطرح مي كند كه براي فرستنده، مشكل يا معضل به شمار مي رود و از دغدغه هاي پيام گيرنده نيز است، تا از اين طريق پيش از هر چيز توجه او را به خود پيام ارسالي جلب كند.

در واقع پيامگذار رسانهاي در اين فرآيند معتقد است كه با طرح مشكل، بيش از هر چيز ميتواند اعتماد مخاطب رسانه را با تلقين اين امر برانگيزد. اين انگيزش نيز مايه اعتبار رسانه براي پيام گيرنده ميشود و همچنين از رسانه كه هدفش ارضاي نياز در آنان است، استفاده مي شود.

نكته مهم اين است كه رسانهها براي جذب هرچه بيشتر مخاطب، به دروازهبانان اطلاعاتي تكيه دارند كه اطلاعات انگارهها را براي آنها انتخاب، تفسير و منتقل مي كنند.

ص: 143

آنگونه كه والتر ليپمن معتقد است، چيزي كه مردم در معرض دريافت آن قرار ميگيرند، تصويري از واقعيت يا شبه واقعيت است كه ميتوان تا اندازه اي آن را دستكاري كرد.(1) اين پيام دستكاري و تا حدي تحريف شده، براي جلب نظر مخاطب و به اصطلاح «مخاطب سازي» و شگردي براي طرح مشكل است.

ب) اقناع سازي مخاطب

ب) اقناع سازي مخاطب

امروزه كساني كه عهده دار مديريت امور هستند، معتقدند هرچه اقناع به پس زمينه رانده شود و به شكل نامرئي درآيد، مطلوبتر است.

در ميان دلايلي كه براي اين ديدگاه جديد بيان ميشود، به نگرشهاي مساوات گرايانه، طبيعت متغير كار و بازتعريف نقش مدير ميتوان اشاره كرد.(2)

در اين ميان، اعمال زور يا متوسل شدن به شيوههايي كه مخاطب را از ايده جريان ساز آگاه ميكند، براي پذيرش پيام كارآيي ندارد و پيام گيرنده، پيام را نفي مي كند. سياست گذاران رسانهاي براي رسيدن به اثربخشي در فرآيند خود ترجيح ميدهند همان شيوه زور را در قالب ديگري ارائه دهند كه مخاطب احساس ميكند منبع پيام، دل سوز اوست تا از اين طريق در جهت ترغيب پيامگيران رسانه براي دست يابي به اهداف مورد نظر گام بردارند.

فرآيند اقناع سازي، شيوهاي است كه با ديگر شكل هاي قدرت تفاوت دارد؛ زيرا دربردارنده ويژگي روان شناختي آزادي است و «ترغيب شوندگان»(3)


1- اتولر بينگر، ارتباطات اقناعي، ترجمه: علمي رستمي، ص58.
2- اتولر بينگر، ارتباطات اقناعي، ترجمه: علمي رستمي، ص10.
3- Persuades.

ص: 144

احساس ميكنند بنا بر ميل خود، اهداف و رهنمودهاي تعيين شده را برمي گزينند. بر اين اساس از تواناييهاي خود بيشتر استفاده ميكنند و به سطح بالاتري از بهرهروي دست مي يابند.(1)

آنچه در اين زمينه اهميت زيادي دارد، شيوه هايي است كه جريان ساز رسانهاي از آن براي عمل اقناعي خود استفاده مي كند. در اين مرحله از جريان سازي، پيامگذار رسانهاي به طور عمده با شبههافكني و دستكاري و فريب در ارائه اطلاعات به مخاطب خود، مي كوشد موضوع را بسيار جدي و حساس جلوه دهد تا مخاطب سريعتر به دنبال محتواي پيام ارسالي باشد. شيوه اي كه رسانه هاي جريان ساز امريكايي به ويژه CNN براي تحريف افكار از طريق فريب و دستكاري در محتواي پيام هاي رسانه اي در روزهاي آغازين اشغال كويت به وسيله عراق به كار گرفتند، از اين نمونه بوده است.

رسانههاي امريكا مصاحبه پرستاري كويتي را پخش كردند كه ادعا مي كرد عراقيها با ورود به شهر كويت و با خاموش كردن دستگاههاي انكيو بيتور،(2) شمار زيادي از كودكان كويتي را كشتند. بررسيهاي پس از پايان جنگ نشان داد ادعاي يادشده دروغ بوده است و شخصي كه رسانههاي امريكا از او با عنوان «پرستار بيمارستان شهر كويت» نام برده بودند، كسي جز دختر سفير پنجاه ساله كويت در امريكا نبود كه هرگز به كويت نرفته بود.(3)

اين عمل براي اقناع سازي افكار عمومي براي پذيرش عملكرد بيرحمانه رژيم بعثي در طول جنگ با كويت بوده است، اما رسانههاي امريكا هدفي


1- ارتباطات اقناعي، ص10.
2- 4.Incubators (دستگاههايي كه كودكان نارس را در آن قرار ميدهند).
3- اميد مسعودي، «روش هاي جديد خبري در جنگ دوم خليج فارس؛ انگارسازي و جذب در بازي»، فصل نامه پژوهش و سنجش، ويژه نامه رسانه و جنگ، سال دهم، ش34، تابستان 1382، ص121.

ص: 145

فراتر از آن دنبال ميكردند كه تلاش براي مخاطب سازي بيشتر و توجيه و فريب افكار عمومي با انگيزه جلب رضايت آنها و اعتبار بخشيدن به اقدام هاي پنهاني خود در طول اين جنگ بود.

به كار بردن واژگاني كه بار مثبت و منفي شديدي را هم سان با منافع صاحبان رسانهها دارد، براي اقناع سازي تا كسب هدف رواج دارد.

از نظر روانشناسي، واژهها به اندازه تصويرها، نشانهها و پرچمها نيرومند هستند. بنابراين، جريان سازان رسانهاي براي كاستن از اثرگذاري عاطفي آنها تلاش ميكنند تا از اين طريق، تكنيكهاي بسيار پيچيده دستكاري كردن، شامل خلق كلمات، عبارات، حسن تعبير و تصاوير ذهني را به كار گيرند.(1)

اين عبارت ها و واژگان كه بيشتر در مسائل مربوط به امور سياسي _ نظامي و به ويژه در جنگها پر كاربرد هستند، براي سياست گذاران رسانهاي و دولتها اهميت خاصي دارند.

بسياري از رسانهها براي ايجاد و گسترش تنفر از دولتي، آن را با عنوان «رژيم» معرفي ميكنند يا برعكس، به سربازان و چريكها لقب هايي چون «صلح جويان» يا «پاسداران حافظ صلح» مي دهند. گزارشگران رسانه هاي عمومي به نفع خود اين واژگان را در گزارشهاي روزانه خود به كار مي برند و به واسطه تكرار، توده مخاطبان نيز بدون آنكه معناي واقعي اين اصطلاحات را بدانند، آنها را در مكالمات خود مي گنجانند.(2)


1- يحيي كماليپور، «زبان، رسانه و جنگ»، فصل نامه پژوهش و سنجش، ويژه رسانه و جنگ، ش34، تابستان 1382، ص139.
2- يحيي كماليپور، «زبان، رسانه و جنگ»، فصل نامه پژوهش و سنجش، ويژه رسانه و جنگ، ش34، تابستان 1382، ص141.

ص: 146

آنتوني اسميت درباره تلاشهاي رسانههاي امريكايي و انگليسي در دوران پيروزي انقلاب اسلامي ايران، براي همراه كردن مخاطبان جهاني با منافع مادي خود در برابر رژيم شاه اشاره ميكند: «در جريان آشوبهايي كه منجر به سقوط شاه در ايران گرديد، خبرگزاريهاي ملي، بين المللي، خبرنگاران خارجي مقيم و خبرنگاراني كه از سوي شبكههاي راديو _ تلويزيوني و مطبوعات به تهران فرستاده شده بودند، هيچ يك عملكرد صحيحي نداشتند».(1)

وي با طرح مثالي ادامه ميدهد كه رسانهها از مبارزان راه آزادي به عنوان «متعصبان مذهبي» و از تروريستها به نام «افراد شورشي» ياد ميكردند. واكنش توده هاي ايراني در برابر سالها اختناق، «صحنهسازيهاي مشتي فرصت طلب ماركسيست كه با متعصبان قرون وسطايي به وحدت رسيده اند»، تلقي ميشد.

در اين زمينه، گزارشهاي روزانه لوس آنجلس تايمز نمونه خوبي از چگونگي بازتاب رويدادهاي ايران بود. اين روزنامه نوشت: «شاه در جهت غربي ساختن كشور نفتخيز و ضد كمونيست ايران و كاستن از نفوذ سنتي روحانيان تلاش ميكند و افراطيون مذهبي به خاطر مخالفت با اين سياست ها، بيشتر تظاهرات را سازمان دهي ميكنند».(2)

همانگونه كه ديديم، همه اين موضعگيريها براي اقناع سازي مخاطبان جهاني و وارونه جلوه دادن اخبار يا بيان حقايق عيني بوده است كه با به كار بردن چنين واژگاني، شگرد نام برده را دنبال ميكنند.


1- آنتوني اسميت، ژئوپلتيك اطلاعات، ترجمه: فريدون شيرواني، ص 73.
2- آنتوني اسميت، ژئوپلتيك اطلاعات، ترجمه: فريدون شيرواني، ص 73.

ص: 147

ج) تقويت سياست اقناعي

ج) تقويت سياست اقناعي

در اين مرحله از جريان سازي، منابع رسانهاي در تلاشند از هر راهي، سياست اقناعي خود را با پشتوانههاي متعدد، تقويت كنند. رسانههاي جريان ساز (از نوع منفي) با به راه انداختن جنگ رواني گسترده و دامن زدن به دروغ و به كار بردن ترفندهاي تهاجم فرهنگي، افزون بر دامنه پوشش محتواي اخبار خود و استناد به گفتههاي شخصيتهايي كه جايگاه سياسي، مذهبي، فرهنگي و... بالاتري نزد مخاطبان دارند، تنها هدف خود را براي محكم سازي ستون شُبهه و سياست اقناعي اجرا مي كنند.

البته در اين زمينه رسانهها بخشهايي از استنادهاي شخصيتهاي طراز اول را برمي گزينند كه با منافع آنها همگون باشد. حتي گاهي اين امكان هست كه استنادهاي صورت پذيرفته، هيچ تعامل و اشتراك معنايي با آنچه مورد نظر گويندگان بوده، ندارد، ولي رسانهها جدا از اين تباين معنايي، مصالح رسانه را براي استوار كردن پايههاي شبهه و سياست اقناعي در نظر ميگيرند.

از اين مورد نيز نبايد غافل شد كه در فرآيند جريان سازي از نوع مثبت، رسانهها مشخصه امنيت را در ابعاد مختلف اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي، به عنوان مهم ترين مؤلفه در ساختار جريان سازي مورد نظر قرار مي دهند. در اين زمينه، رسانه ها با تشويق هاي همه جانبه و از طريق برشمردن مسائل و پي آمدهاي احتمالي بر اثر نبود امنيت، مي كوشند همانند مرحله اول (طرح مشكل) سياست سازمان دهي شده خود را تقويت كنند.

در جريان سازي از نوع منفي، از آزادي و منافع اقتصادي، بيشتر به عنوان شعار ياد ميشود. شگردهايي كه براي هر يك از اين نوع جريان سازيها به كار مي رود، تا اندازه زيادي مشابه هم هستند و بيش از همه، تكنيك برجسته سازي

ص: 148

در دو نوع يادشده ايفاي نقش ميكند. البته نبايد فراموش كرد كه ماهيت نظام سياسي كه درصدد ايجاد جريان سازي است، تعيين كننده انتخاب و به كارگيري تكنيك ها و ابزارهاي لازم براي اين فرآيند است. براي نمونه، نظام هاي سياسي كه برگرفته از ماهيت توحيدي و آسماني در اداره و مديريت جامعه خود هستند، كمتر تمايل دارند از ابزارها يا تكنيك هايي بهره ببرند كه در تضاد با ارزش ها و هنجارهاي اعتقادي خود هستند. نمونه مناسب براي مرحله تقويت سياست اقناعي، جوسازي رسانههاي امريكا در ماه هاي پيش از حمله اخير به عراق است كه به سقوط صدام حسين انجاميد.

رسانههاي امريكايي پس از رويدادهاي يازدهم سپتامبر تلاش زيادي كردند تا اين سياست را در ميان افكار عمومي جهانيان تقويت كنند كه تروريست ها، گروه القاعده و رژيمهاي بدون دموكراسي _ به اصطلاح امريكايي _ مخرب امنيت ملي براي جامعه بين الملل هستند. آنها با انتشار بيانيهها و موضعگيريهاي مهرههاي سياسي كاخ سفيد و تحليل و تفسير اين عبارت ها، تلاش بسياري در استوارسازي و القاي اين باور داشتند كه از يك سو همواره امريكا دنبال برقراري صلح و ثبات براي نظام جهاني است و براي عملي كردن اين اقدام به گروههاي تروريستي و رژيمهاي بدون دموكراسي حمله خواهد كرد و از سوي ديگر، به دليل اينكه صدام حسين يكي از اين رهبران تروريستي جهان است و به ميزان فراواني نيز سلاحهاي هستهاي دارد، براي رهايي جهانيان و ملت عراق به جنگ روي ميآورد.

اينگونه جريان سازي، به شدت در رسانههاي امريكا و به موازات آن در رسانههاي غرب شكل گرفته بود، تا جايي كه بسياري از دولتها نيز در اين زمينه با امريكا همراه شدند و امريكا با اجماع قوي به هجوم روي آورد.

ص: 149

نمونه ديگر اين مرحله از جريان سازي، شيوه عمل رسانههاي روسي پيش از فروپاشي شوروي سابق بوده است. رسانههاي داخلي طرفدار حكومت گورباچف، طرح ايجاد دموكراسي غربي را به موضوعي جذاب براي مردم آن كشور بدل كرده بودند.

الكساندر پروخانوف، نويسنده و سردبير هفتهنامه زافترا (فردا)، جريان سازي رسانههاي داخلي طرفدار حكومت گورباچف را پيش از فروپاشي، چنين يادآور ميشود:

افراد روشن فكر و تحصيل كرده در غرب، افكار و عقايد خود را به طور گسترده در مطبوعات و رسانهها عنوان ميكردند و به اين صورت وجهه بسيار خوب و آبرومندي از دموكراسي غربي را به مردم شوروي انتقال مي دادند، چهره بسيار مثبتي از جامعه امريكا ترسيم مي كردند و بودجه هنگفتي براي بخشهاي روسي راديوهاي آزادي و صداي امريكا در نظر گرفته شده بود. اصلاح طلبان آنچنان به امريكا خوش بين شده بودند كه حتي دو نمايندگي راديو در شوروي تأسيس كرده بودند.(1)

د) اجراسازي فرضيه اي

د) اجراسازي فرضيه اي

در اين مرحله از جريان سازي، تصميم گيران و سياست گذاران رسانه پس از آزمودن و ارزيابي نتيجه كار خود تا اين بخش از فرآيند، تصميم به تداوم يا توقيف كاركردهاي خود در اين روند ميگيرند.

طرح شايعه در ميان جامعه براي سنجش ميزان حساسيت گروه مخاطب و بررسي ميزان هم سويي جمعيت هدف در اين فرآيند، در اين مرحله از جريان سازي اجرا مي شود. رسانهها و به ويژه روزنامهها و مجله ها براي پي گيري و تحقق چنين امري نقش آفريني ميكنند. نظرسنجيها براي بررسي


1- احمد واعظي، اصلاحات و فروپاشي، ص143.

ص: 150

نگرش افكار عمومي، يكي ديگر از مواردي است كه مي تواند به رسانههاي جريان ساز وانمود كند تا چه اندازه توانايي مخاطب پذيري و تغيير نگرش مخاطبان را درباره مسئله مورد نظر داشتهاند.

اين مرحله از جريان سازي در حوزه تبليغات تجاري نيز نمود زيادي دارد. براي نمونه، شركتي تبليغاتي در زمينه دخانيات، مدتي طولاني به تبليغ سيگار توليدي خود از طريق رسانهها پرداخت. افزون بر آنكه اين شركت محصول خود را به وسيله رسانههاي داخلي كشور تبليغ مي كرد، ماهوارهها نيز اين تبليغ را براي مخاطبان فرامرزي نيز پخش و پيوسته چنين القا مي كردند كه محصول اين شركت از محصولات ديگر شركت ها به دليل داشتن ويژگي هاي خاصي، برتر است.

اين شركت تبليغاتي براي دست يابي به اين مسئله كه تبليغات رسانهاي چه قدر توانسته اذهان مردم را براي خريد كالاي خود تصرف كند، به اجراي فرضيهاي پرداخت. اين شركت با اعزام گروهي از همكاران تبليغي خود به كشورهايي كه امواج رسانهاي آنها را دريافت ميكردند، اين موضوع را تحقق بخشيد. اين گروه با استقرار در هتلهاي بزرگ كشورهاي دريافت كننده امواج خود و نيز با تبليغ پيوسته براي مخاطبان هدف، تا به همكاران شركت تبليغاتي مراجعه كنند و از محصولات رايگان (سيگار) بهره مند شوند، به اين امر دامن زدند. بدين ترتيب، طولي نميكشيد كه همكاران تبليغاتي آنها با موجي از مردمي روبه رو ميشدند كه مشتري كالاي آنها شده بودند.

ناگفته نماند شركت نام برده در اين مرحله هم زمان از سياست تقويت اقناعي خويش استفاده ميكرد؛ يعني ضمن آنكه محصول خود را به صورت رايگان در اختيار مشتريان مي گذاشت، به رسم يادبود هديهاي باارزش نيز به مشتريان خود مي داد.

ص: 151

بدين ترتيب، تبليغ كنندگان متوجه مي شدند آيا توانستند افكار عمومي را با خود همراه سازند؟ آيا تكنيكهاي به كار گرفته شده از قدرت خوب و كارآيي مناسبي براي تحقق اهدافشان برخوردار بود؟ آيا فرض و مسئله، ويژگي تداوم در فرآيند جريان سازي را دارد؟

نظرسنجيهايي كه رسانهها پيش از هجوم دولتهاي خود به ديگر كشورها يا به منظور دسترسي به ميزان محبوبيت شخصيتهاي سياسي براي كانديدا شدن در انتخابات يا براي جا انداختن ايدئولوژي خاصي انجام مي دهند، جزو اين دسته هستند.

در نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري در ايران، ضمن اينكه همه كانديداها از فرصت برابر براي تبليغ خود در صدا و سيما برخوردار بودند، يكي از نامزدهاي انتخاباتي براي سنجش ميزان اعتماد و همراهي مردم به او افزون بر انواع نظرسنجيهايي كه ديگر كانديداها انجام ميدادند، از روش جديدي استفاده كرده بود. اين كانديدا از طريق مسافرت با تاكسي درون شهري، عقيده مردم را درباره حضور خود در انتخابات جويا ميشد و از مردم ميخواست بگويند چه قدر با آمدن فلان كانديدا و تصدي گري او در پست رياست جمهوري موافق هستند يا چه برنامههايي را براي اجرا به وي پيشنهاد ميكنند.

بنابراين، در مرحله اجراسازي فرضيهاي، رسانهها به دنبال آنند كه ببينند مخاطبان چه قدر با آنها همراه شدهاند و خود را در برابر ميزان برآورده كردن خواست و نياز مخاطبان ميسنجند.

در واقع رسانهها، در اين مرحله از تئوري استفاده و رضامندي براي ميزان سنجش موفقيت خود بهره مي گيرند. آنها ميزان استفاده و پذيرش ايده خود

ص: 152

را براي مخاطب از يكسو آزمايش مي كنند و از سوي ديگر، به بررسي ميزان رضايت مخاطب هدف خود در فرآيند جريان سازي دست ميزنند.

ه_) تثبيت و ايجاد جريان

ه_) تثبيت و ايجاد جريان

آخرين مرحله منتج به جريان سازي، تثبيت و پيگيري سياست ويژه اي است كه به عنوان خميرمايه اصلي جريان سازي به كار مي رود. در اين مرحله، سياست اقناعي كه ميتوانست ايجاد شبهه يا دست يابي به مسئله اي واقعي (براي رسيدن به جريان سازي از نوع مثبت) باشد، به صورت كاملاً برجسته و ملموس در اجراسازي فرضيهاي براي مخاطبان پذيرفته شد و رسانه جريان ساز، به وسيله پيامهاي هماهنگ، جريان را دنبال مي كند و خواسته گيرندگان پيامهاي رسانهاي خويش را برآورده مي سازد.

اين مرحله از جريان سازي، در مقايسه با ديگر مراحل، حساسيت بيشتري دارد؛ زيرا در صورت كوتاهي يا فراموشي سياست گذاران رسانهاي در قبال ارائه پيامهاي ناهمگون و غير يكنواخت يا به دليل ناآشنايي با ويژگيهاي جمعيت شناختي و خصلت هاي شخصي مخاطبان، احتمال ميرود ادامه كار جريان سازي موجب سرخوردگي و در پايان، ايجاد گسست در فرآيند شود و رسانه به خودي خود، مخاطبان واقعياش را از دست دهد.

بنابراين، براي برنامهريز ارتباطي و رسانه اي راه عاقلانه آن است كه تلاشهاي ارتباطي خويش را تا دوره پس از اجراسازي فرضيهاي ادامه دهد و كاربرد پيوسته جريان سازي را به صورت نهفته بيان كند و به مخاطبان خود اطمينان دهد كه بهرهگيري از پيامهاي ارائه شده، اثرگذاري هاي مثبت و فراواني براي آنان خواهد داشت.

ص: 153

اين مطلب معادل چيزي است كه مك گواير آن را مرحله «تحكيم مابعد رفتاري»(1) در جريان اقناع سازي مينامد.(2)

بنابراين، تثبيت جريان، رسيدن به نقطه مطلوب و مورد نظر براي پيامگذار يا ارتباطگر رسانهاي است كه در پايان فرآيند به آن دست مييابد.

سخن مايكل ديور، مسئول انگاره سازي در كابينه ريگان، همان هدف نهايي است كه ارتباطگر رسانهاي در آخر فرآيند انتظار آن را ميكشد و در اينجا ديور نتيجه به دست آمده را هماهنگ با هدف اوليه خود ميداند. به گفته وي «صحنه اصلي عمليات براي جنگ اطلاعاتي، ابتدا تلويزيون و در مرحله دوم، رسانههاي نوشتاري بود كه اين جبهه را به خوبي توانستيم كنترل كنيم».(3)

آنچه هربرت شيلر در كتاب خود به نام مديران مغزها(4) ميگويد، تجلي جالبي از تصويرسازيها و انگاره پردازي هايي است كه رسانهها براي اجراي اهداف خود از آن استفاده ميكنند. اين سخن وي فرآيند جريان سازي را به طور دقيق براي ما بيان مي كند:

گردانندگان رسانههاي جمعي در امريكا، تصاوير و اطلاعات خاصي را ميآفرينند، مرحله به مرحله كامل و پالايش و منتشر مي كنند تا به وسيله آن، باورها، گرايشها و رفتار ما را تعيين كنند. هنگامي كه اين گردانندگان، ماهرانه پيامهايي را مي آفرينند كه با واقعيتهاي زندگي اجتماعي هم خواني ندارد، «اداره كنندگان مغزها» لقب ميگيرند. پيام هايي كه به طور عمده احساس كاذبي از واقعيت را به وجود


1- 1.Post behavioral consolidation.
2- سون ويندال و ديگران، كاربرد نظريه هاي ارتباطات، ترجمه: علي رضا دهقان، ص58.
3- نسرين خويي، «مخاطبان جهان سوم و استيلاي رسانههاي غربي»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال هشتم، ش36، تابستان 1380، ص62.
4- The mind managers.

ص: 154

مي آورند يا حاوي آن نوع آگاهي هستند كه شخص نتواند شرايط واقعي زندگي فردي و اجتماعي را درك يا آن را با ميل و اراده رد كند. اينها پيامهاي رندانهاي هستند.(1)


1- ن.س. بيريوكف، تلويزيون و دكترين آن در غرب، ترجمه: محمد حفاظي، صص 146 و 147.

ص: 155

فصل چهارم: رويكردي تحليلي بر انواع شگردهاي جريان سازي رسانه اي

اشاره

فصل چهارم: رويكردي تحليلي بر انواع شگردهاي جريان سازي رسانه اي

رسانههاي ارتباط جمعي در هر موقعيت زماني و مكاني، با توجه به فراهم بودن پيش زمينههاي تبليغات براي افكار عمومي به منظور جريان سازي، يك سري از شگردها و شيوههاي تبليغاتي را به كار مي برند. اين شگردها هم در تبليغات سياسي و هم در تبليغات تجاري و بازرگاني، كارآيي دارند. جريان ساز رسانهاي با توسل به اينها تلاش دارد مخاطب رسانهاي براي خود بسازد؛ مخاطبي كه با پيروي از اصولي غير واقعي و تا حد زيادي به دور از حقيقتجويي، با جريان ساز رسانهاي همراه ميشود. در برخي از اين شگردها، جريان ساز از احساسات پاك و قلبي مخاطب سوءاستفاده ميكند. در برخي مخاطب را وادار مي سازد با او همراه شود و در برخي نيز از فريب و دستكاري و دروغ و بزرگنمايي بهره مي گيرد تا مخاطب فكر كند رسانه نفع خود را نميخواهد، بلكه مخاطب برايش مهم است.

در ادامه به برخي از اين شگردها كه كاربرد بيشتري در عرصه تبليغات و جريان سازي دارند و با مصاديق بيشتري روبه رو هستند، اشاره ميشود:

ص: 156

1. اقناع و متقاعدسازي

1. اقناع و متقاعدسازي

اقناع سازي يكي از شگردهايي است كه رسانهها براي دستكاري افكار عمومي، براي همراه ساختن ايدههاي طرح شده و پيشبرد اهداف خود به كار ميگيرند و اين شگرد با هدف متقاعد كردن مخاطب در زمينه موضوعي خاص انجام ميشود.

واژه اقناع در شكل مناسب، به معناي دخل و تصرف در نمادهاست كه براي انجام عمل از سوي ديگران طراحي شده است. در واقع، توسل به تعقل و احساس، به دليل حصول نوعي رضايت رواني در شخصي صورت مي گيرد كه اقناع شده است.(1)

اقناع كردن،(2) مترادف با تشويق كردن مخاطبان است، زماني كه قصد داريم آنها را پيامگيران واقعي خود در نظر بگيريم و در جهت ارضاي منافع ما گام بردارند.

بنابراين، عوامل دستكاري و فريب را پيامگذاران فرهنگي روابط عمومي هاي رسانهاي، براي موفق جلوه دادن سازمان رسانهاي خود به كار مي گيرند و از اين طريق درصدد دست يابي به اقبال عمومي درباره رسانه هستند.

به بيان ديگر، اقناع، متقاعدسازي يا تغيير نگرش، از پديدههايي است كه حيات اجتماعي بر اساس آن شكل ميگيرد. در اين ميان، انديشه اصلي متقاعدسازي، به كار بردن شيوههايي است كه از طريق آن بتوان بر نگرش افراد براي تغيير در رفتار و جاي گزين كردن ايده متقاعدگر به جاي متقاعدشونده اثر گذاشت.


1- ارتباطات اقناعي، ص7.
2- Persuasion.

ص: 157

اقناع و متقاعدسازي به صورت ارتباطي _ انساني، فرآيند پيچيدهاي است كه براي اثرگذاري با هدف تغيير در باورها، ارزشها يا نگرشها انجام مي گيرد.(1)

ويژگي اصلي اقناع، تشويق افراد به جاي توجيهگري است. البته همان گونه كه گفته شد، اين تشويق، از طريق دستكاري پنهان بيشتر نمايان ميشود و اگر پيام گيرنده با اين تصور روبه رو شود كه پيامگذار با استفاده از واقعيتهاي مجازي، درصدد جذب وي به عنوان مخاطب رسانهاي است، نه تنها اقناع سازي از فرآيند(2) خود فاصله ميگيرد، بلكه زمينه هاي رويگرداني پيام گيرنده يا اقناع شونده را از پيام اقناعي فراهم ميسازد.

در واقع، فرآيند اقناع سازي _ كه مقدمهاي بر جريان سازي است _ هميشه بوده است و رسانهها همواره وساطت آنها را بر عهده نداشته اند. به همين دليل، ريموند بوئر در مقام روانشناس اجتماعي، در مقاله خود با عنوان «حدود ترغيب و اقناع» ميگويد: «كابوس دستكاري و فريب و ترغيب پنهان، تمام سرزمينهايي را كه تاكنون بشر در آنها سكني گزيده، تسخير كرده است».(3)

البته گارث اس جاوث و ويكتوريا اودانل معتقدند، اگر در فرآيند اقناع سازي از دستكاري و فريب استفاده شود، ديگر رنگ و بوي اقناع از آن فرآيند بيرون ميآيد و به تبليغ گراييده ميشود.

از ديد جاوث و اودانل، اقناع به عنوان موضوعي ارتباطي، معمولاً در راستاي فرآيند ارتباطي تعريف ميشود كه هدف آن نفوذ كردن است و در اين حالت، پيام ترغيبي مي خواهد يك نظر يا رفتار را به شكلي داوطلبانه به


1- سيد محمد دادگران، «متقاعدسازي و شيوههاي تأثيرگذاري بر افكار عمومي»،فصل نامه پژوهش و سنجش، سال هشتم، ش26، تابستان 1380، ص190.
2- Process.
3- ارتباطات اقناعي، ص12.

ص: 158

گيرنده ارائه دهد. اودانل و جون كيبل نيز در تعريف اقناع گفته اند، اقناع فرآيندي پيچيده، مداوم و داراي كنش متقابل است كه در آن فرستنده و گيرنده اي با نمادهاي شفاهي يا غير شفاهي به هم پيوند مي خورند كه از طريق آنها اقناع كننده ميكوشد در متقاعدشونده نفوذ كند تا او تغييري را در نگرش يا رفتاري معيّن بپذيرد؛ زيرا ترغيب شونده ادراكهايي داشته كه گسترش يافته يا تغيير كرده است.

در اينجا اقناع يا ترغيب به منزله فعال كننده دوسويه عمل ميكند و هدفش پاسخ گويي به نيازهاي اقناع كننده و اقناع شونده است.(1)

در اين فرآيند، تغيير مورد نظر، پاسخي از سوي مخاطب است و اين متقاعدشونده، خود به صورت ارادي در معرض اقناع قرار مي گيرد.

به ديگر سخن، متقاعدسازي عبارت از تلاش عامدانه موفق در اثرگذاري بر نگرش ديگري از طريق ارتباط، در شرايطي است كه متقاعدشونده ميزاني از آزادي را داراست.(2)

همانگونه كه در تعريف ديده ميشود، مهم ترين ويژگيها اقناع يا متقاعدسازي عبارتند از:

الف) موفقيت زدايي؛

ب) عامدانه بودن جريان متقاعدسازي؛

ج) متقاعدشونده داراي درجهاي از آزادي است؛

د) از طريق اقناع حاصل ميشود.(3)


1- گارث اس. جاوت و ويكتوريا اودانل، «تبليغ و ترغيب»، ترجمه: احمد ميرعابديني، فصل نامه رسانه، سال چهارم، ش4، زمستان 1372، ص45.
2- «متقاعدسازي و شيوههاي تأثيرگذاري بر افكار عمومي»، ص193.
3- «متقاعدسازي و شيوههاي تأثيرگذاري بر افكار عمومي»، صص 192 و 193.

ص: 159

در فرآيند اقناع، موفقيت، نقطه پايان اين جريان است؛ به اين معنا كه دست يابي به نتيجه در متقاعدسازي، يكي از شرطهاي اساسي است.

براي نمونه، اگر گفته شود «رسانهها مردم را متقاعد كردند كه به فلان كانديدا رأي بدهند»، به اين واقعيت اشاره دارد كه تلاش رسانهها با موفقيت همراه بوده و نتيجه اين فرآيند از طريق متقاعد كردن مردم توسط رسانهها ممكن شده است.

همچنين متقاعد كردن رسانهها در جريان تبليغي آنها، سبب انتخاب كانديدا به وسيله مردم بوده است. اگر در مثالي ديگر گفته شود كه «رسانهها مردم را متقاعد كردند كه به فلان كانديدا رأي دهند، ولي موفق نشدند»، جمله بيمعنايي است؛ زيرا نتيجه نهايي متقاعد كردن، اثرگذاري موفقيت آميز در نگرش افراد است.

عمل اقناع به صورت ارادي، آگاهانه و عمدي انجام ميشود. بدون در نظر داشتن هدف يا عقيده خاصي در اين جريان، نميتوان آن را با نام متقاعدسازي توجيه كرد. در اين تلاش آگاهانه، متقاعدكننده، تأمين هدف عمدي خود را كه اثرگذاري بر نگرش و رفتار متقاعدشونده است، مورد نظر دارد.

در طي جريان اقناع سازي، شخص يا اشخاص متقاعدشونده داراي درجه اي از آزادي هستند كه به صورت ارادي قصد هم سان شدن با هدف متقاعدكننده را دارند. از اين نظر، آنها در پذيرش هدف متقاعدكننده، به خودي خود بر تصميم گيري اختياري، آزادانه و آگاهانه قادرند.

اقناع از طريق برقراري ارتباط حاصل ميشود. اين ارتباط ميتواند به صورت ارتباط «رو در رو»(1) يا ارتباط واسطهاي باشد كه در ارتباط رو در رو، زبان به


1- Face to face.

ص: 160

عنوان ابزار متقاعدسازي بين دو شخص يا اشخاص، ايفاي نقش مي كند و رسانهها در ارتباط با واسطه، در متقاعد كردن مخاطبان خود اثرگذارند.(1)

جريان سازي در رسانهها در برابر پاسخ اقناع شونده كه تغيير مختارانه خود اوست، به سه شكل انجام مي شود.(2)

رسانهها پاسخ مخاطبان را كه در حال شكل گيري است، تشويق و اقناع سازي ميكنند. در اين حالت رسانهها مشوق انجام عمل متناسب با اهداف خود براي مخاطبان هستند؛ يعني رسانهها با تشويق، هم زمان با پاداش آني و آتي نيز درصدد برمي آيند. در چنين وضعي، مخاطب نيازمند اين تقويت مثبت است و رسانه (اقناع كننده) نيازمند پاسخ مناسب مخاطب.

شكل دوم، پاسخ در حال تقويت است. رسانهها با ترغيب مخاطبان مي كوشند روند كنوني را گسترش دهند و نگرش مثبت خود را بيش از پيش تقويت كنند. انجام عمل ترغيبي در مخاطب بيشتر و اقناع كننده به اهداف خود نزديكتر مي شود.

شكل سوم، پاسخ در حال تغيير است. در اين حالت، پاسخ مخاطب از ساختار اقناعي رسانه فاصله مي گيرد و نگرش ديگري را جاي گزين نگرش مورد نياز اقناع كننده ميكند. اين دشوارترين شكل تغيير نگرش براي اقناع كننده است.

در طي اين فرآيند، شگرد اقناع به تنهايي كارساز نيست و تركيبي از چند شگرد، توانايي تغيير نگرش اقناع شونده را دارند؛ زيرا در اين وضعيت، مخاطب اكراه دارد تا نگرش قبلي خود تغيير دهد و فرآيند اقناع سازي از حالت مختارانه و ارادي بيرون مي آيد.


1- «متقاعدسازي و شيوههاي تأثيرگذاري بر افكار عمومي»، صص 192 و 193.
2- «تبليغ و ترغيب»، ص46.

ص: 161

نكته قابل توجه اين است كه در شگرد اقناع سازي، گاهي چندين شگرد ديگر نيز براي پيشبرد هدف متقاعدكننده استفاده مي شود. در اين حالت، اقناع ساختاري كليتي دارد كه ديگر تكنيكها به صورت جبري، شاخههاي آن چهارچوب را شكل ميدهند و اقناع كننده (رسانه) به گونه اي جبري در استفاده از آنان عمل مي كند.(1) نكته ديگر، وجه تشابه اقناع و متقاعدسازي با جريان سازي آن است كه خود اقناع در اصل نوعي جريان سازي است و هر دو طي فرآيند صورت مي گيرند. شگردهايي براي اثرگذاري بر مخاطب در هر دو استفاده مي شود كه اقناع يكي از شگردهاي جريان سازي است و دايره عمل جريان سازي تنها به اقناع سازي مخاطب محدود نمي شود، بلكه گستره وسيع تري را در بر مي گيرد.

2. شگرد بُرشي

2. شگرد بُرشي

اين شگرد كه در رسانهها اهميت خاصي دارد، با گزينش و برش مجموعه اي از اخبار، اطلاعات، تصويرها و گزارشهايي كه به مصلحت و مقتضاي رسانه است، تلاش دارد افكار عمومي را در مسير طراحي شده خود هدايت كند.(2)

در اين وضعيت، آن دسته از دروازهبانان(3) خبري كه در فرآيند تهيه، گزينش(4) و ارائه پيامهاي رسانه خود فعاليت ميكنند، با انتخاب آنچه منافع صاحبان رسانه را تأمين ميكند، مي كوشند با اين روش به فرآيند جريان سازي براي رسيدن به وضعيت مطلوب كمك كنند.


1- «تبليغ و ترغيب»، ص46.
2- داوود زارعيان، «جزوه تبليغ و اقناع»، انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، 1376، ص27.
3- Gatekeeper of news.
4- Selection.

ص: 162

نكته مهم در اين شگرد آن است كه مطالب ارائه شده به وسيله رسانهها، كذب، غير واقعي، دستكاري و تحريف شده(1) نيست، بلكه جزئي از واقعيت است كه بخشهايي از پيام را گزينش ميكنند كه با ديدگاهها، نظريات و نفع آنها موافق است و براي جلب توجه پيام گيرنده ارائه مي دهند.

بازتاب اين گونه از پيامها و اطلاعات براي مخاطب، به گونه اي است كه مخاطب را دچار سردرگمي ميكند و قدرت تصميم گيري را از او مي گيرد.

اين روش بيشتر در تبليغات(2) سياسي براي ارائه جريان سازي در منازعه هاي سياسي كاربرد دارد تا از اين طريق زمينه تغيير شرايط را براي رقيب فراهم آورد. فعاليت انجام شده در اين روش به عمل مونتاژ فيلم و حذف(3) برخي قسمتها و سانسور بخشهايي از فيلم ميتوان تشبيه كرد كه آنچه پس از اين اقدام در فيلم ميماند، تكههايي از فيلم است؛ ولي كل فيلم نيست، يعني انتخاب جزئي از واقعيت و نه همه واقعيت.

در برخي مواقع اگر روش به كار رفته در اين شگرد را مخالفان يا گروه رقيب ثابت كنند، استدلال گروه جريان ساز آن است كه در هر صورت، اين واقعيتي است كه از دل كل جريان واقعي بهرهبرداري شده است.

3. شگرد سكوت

3. شگرد سكوت

در مواقعي كه رسانه با عمل خلاف منافع خود در نزد افكار عمومي(4) يا گروه رقيب روبه رو شود، سكوت كارآيي خوبي دارد. در چنين مواردي، رسانه عمل اتفاق افتاده را پوشش خبري(5) نميدهد و مخاطب خود را به فقر اطلاعاتي در اين زمينه مي كشاند.


1- Distortion.
2- Political propaganda.
3- Omission.
4- Public opinion.
5- News coverage.

ص: 163

تصويري كه رسانههاي غربي با هدف جريان سازي از انقلاب اسلامي ايران در اوايل انقلاب و تاكنون ارائه ميدهند، نوعي از اينگونه جريان سازي رسانهاي با بهره گيري از شگرد سكوت است.

براي نمونه، سكوت رسانههاي خارجي در قبال حمله ناو امريكايي به هواپيماي مسافربري ايران در سال 1988، يكي از مصداق هاي اين شگرد در ارتباط با تصويرسازي جهان غرب از انقلاب اسلامي است. رابرت انتمان در مقالهاي با عنوان «تناقض و دوگانگي در روايت دو رويداد سقوط هواپيماي مسافري كرهاي و ايراني»، با مطالعه و بررسي مقايسهاي محتواي چند رسانه مهم امريكا، تفاوت سكوت خبري و نيز پوشش خبري هر دو رويدادِ حمله جنگندههاي شوروي سابق به هواپيماي كرهاي در سال 1983 و حمله ناو امريكايي به هواپيماي مسافربري ايران در سال 1988 را نشان داده است.

وي با بيان واقعيتهاي مقايسهاي و آمارهاي تكان دهنده نشان ميدهد، حجمي كه به خبرهاي مربوط به هواپيماي كرهاي اختصاص داده شده، به مراتب بيشتر از حجمي بود كه به خبرهاي مربوط به هواپيماي ايراني اختصاص داده شد. بر اساس اين تحقيق، به خبر مربوط به هواپيماي كرهاي به طور متوسط دو برابر بيش از خبرهاي مربوط به هواپيماي ايراني پرداخته شد.(1)

بنابراين، سكوت مجامع بين المللي و به ويژه رسانههاي غربي در قبال رويداد يادشده، ادامه روند جريان سازي آنها از طريق سكوت در برابر اين جنايت است.

نمونه ديگر اين شگرد، در جريان سازي رسانه هاي غرب براي بازتاب خبر شهادت مروه الشربيني، بانوي محجبه مصري است. شبكه خبري فرنس 24، بعد


1- پيمان جبلي، «ارتباطات نوين جهاني و سلطه خبري فرهنگي»، فصل نامه راديو_ تلويزيون، سال اول، پيش شماره پاييز 1378، ص90.

ص: 164

از شبكه دولتي فرانسه كه مخاطبان جهاني بسياري دارد و به سه زبان عربي، انگليسي و فرانسه بر روي ماهواره فعاليت مي كند، به اين خبر مهم نپرداخت، در حالي كه اين رسانه ها ماهيت خبري دارند و بيست دقيقه يك بار، عنوان هاي مهم اخبار جهان را پخش مي كنند. اين شبكه در هيچ يك از كانال هاي عربي، انگليسي و فرانسه خود، خبر شهادت مروه الشربيني را پخش نكرد.

بي.بي.سي نيز تنها خبري كوتاه از اين حادثه پخش كرد؛ زيرا حجم فشار رسانه اي اين شبكه روي اين مسئله بود كه چرا اين خبر را منتشر نمي كند.

در جريان اعتراضات معروف به وال استريت در امريكا، رسانه هاي دولتي اين كشور تا حد نسبتاً زيادي در برابر پوشش اخبار مربوط به اين اعتراضات و تجمعات مردمي سكوت كردند و در اين زمينه كمتر خبري به مخاطبان خود رساندند.

4. يك سونگري

4. يك سونگري

يك سونگري، ارائه اخبار جانبدارانه نيست، بلكه ارائه و پوشش يك سويه اخبار است كه در مجامع مختلف از آن به عنوان ابزاري براي دست يابي به منافع جوّسازان و به اصطلاح جريان سازان استفاده ميشود. در اين روش، نگاه، تحليل و تفسير رسانه به حوزه هاي مختلف، داراي سمت و سويي واحد است. به طور معمول، فقط اقدام ها و فعاليتهاي صاحبان رسانه يا هر گروه جريان ساز، در طي اين فرآيند پوشش خبري داده ميشود. در بسياري از مواقع، صاحبان رسانه، احزاب و جناحهاي سياسي داخلي يك كشور هستند كه ترجيح ميدهند طرف مقابل را از طريق سانسور همه اظهار نظرها يا فعاليت ها و برنامه هاي آنها، همه نتايج و پي آمدهاي پوشش خبري را به نفع خود صادر كنند. ضرب المثل معروف «همه را به يك چشم نگاه نميكند»

ص: 165

محتواي اين شگرد را نمايش ميدهد. در واقع يك سونگري از امپرياليسم ارتباطي ناشي ميشود. آنهايي كه بيشترين تكنولوژي را در اختيار دارند، بيش از آنچه رويدادهاي ديگر كشورها را گزارش كنند، به پوشش خبري وقايع كشور خود و كشورهاي دوست ميپردازند.

امروزه اين جريان يك سويه خبر، رواج زيادي دارد. نزديك به هشتاد درصد خبرهاي جهان از سرويسهاي مخابراتي لندن، پاريس و نيويورك گرفته ميشود.(1)

مطالعات و پژوهشهاي ارتباطي درباره اين جريان يك سويه خبر، نشان ميدهد خبرگزاريهاي مهم تنها جايي بين ده و سي درصد از اخبار خود را به كشورهاي در حال رشد اختصاص ميدهند. بنا بر گزارش كميسيون بين المللي مطالعه مسائل ارتباط كه به رياست شن مك برايد، وزير امور خارجه پيشين ايرلند تشكيل شد، سرويس مخابراتي آسوشيتد پرس در روز نزديك به نود هزار كلمه به آسيا مخابره ميكند، در عوض آسيا نزديك به نوزده هزار كلمه براي پخش جهاني به نيويورك مي فرستد. بخش خبر تلويزيوني يونايتد پرس اينترنشنال، هر ماه نزديك 150 گزارش خبري تلويزيوني به آسيا مخابره ميكند و مجموع برون دادهاي خبري از آسيا نزديك به بيست گزارش در ماه است.(2)

5. زهرگيري

5. زهرگيري

در شگرد زهرگيري، جان مايه خبر يا واقعيت گرفته شده و تنها به بيان كلياتي از موضوع بسنده ميشود. در اين روش، به دليل حساسيت موضوع تلاش


1- ژئوپلتيك اطلاعات، ص92.
2- يك جهان، چندين صدا، ص123.

ص: 166

ميشود جزئيات موضوع به مرور زمان كه مسائل ديگري ذهن مخاطبان را اشغال مي كند، ارائه شود.

اين عمل به ويژه در جريان سازي از نوع مثبت كاربرد بيشتري دارد و گزارش اخبار و رويدادهاي حساس مثل جنگ، ترور شخصيتها، مرگ ناگهاني مقامات و مسائلي كه مردم بدان ها علاقه مندند يا حتي ممكن است مردم از آنها متنفر شوند، ولي داغ و پرطرفدار است، به اين شيوه، پوشش خبري داده ميشود.

در كشورهايي كه فضاي دموكراسي آنها را مثبت ارزيابي مي كنند، اقدام به پوشش خبري در زمان وقوع رويداد، ممكن است خطرهاي زيانباري به همراه داشته باشد. به همين دليل، مجريان تبليغاتي ترجيح ميدهند از روش تدريجي ارائه اخبار استفاده كنند و به اصطلاح، زهر خبر را ميگيرند. در اين زمينه نخست تيتروار به گوشهاي از رويداد اشاره مي كنند، سپس به اخبار كوتاهي بسنده ميشود كه كليات موضوع را پوشيده نگه ميدارد.(1)

رسانه هاي مطبوعات، راديو و تلويزيون، از نظر ارزشگذاري به موضوع خاص كه شايد داراي اولويت بالا نيز باشد، در مراتب بسيار پايينتر يا حتي در اخبار كوتاه، آن را پوشش ميدهند. در ديگر بخشهاي خبري نيز اين روند ادامه مي يابد تا به عنوان مطلب يا خبري كه به مرور حساسيت پخش ناگهاني را نداشته باشد، در ذهن افكار عمومي جا بيفتد.

رسانهها با درك اين نكته كه شرايط جامعه، آمادگي اين مسئله را دارد و در ضمن، پوشش تام خبري آن هم خطر چنداني متوجه افكار عمومي نمي كند، به بررسي و انتشار موضوع با همه جنبه ها كه در بخشهاي خبري


1- تبليغ و اقناع، ص23.

ص: 167

به مرور به آن توجه شده بود، اقدام ميكنند. نكته مهم اين است كه هميشه خطر، مسائل سياسي، مانند شورش يا زد و خورد، مسائل اجتماعي و... نيست، بلكه امنيت روحي و رواني مردم جامعه نيز ميتواند به عنوان مسئله اي آسيب پذير مورد نظر قرار گيرد.

چگونگي پوشش خبري اخبار مربوط به زلزله بم و رودبار را ميتوان بنا بر شگرد زهرگيري دانست كه خبر زلزله و شمار كشته شدگان در روزهاي اول به طور كامل انتشار نيافت. پوشش خبري فاجعه هفتم تير و نيز شهادت شهيد رجايي و شهيد باهنر نيز از اين دست بوده اند.

6. شايعه

6. شايعه

شايعه در فرهنگ و بستر چنين تعريف شده است: «روايت يا گزارش جاري در افواه مردم، در محدوده قدرت شناخته شده، بدون وجود مدرك مطمئن براي حقيقت آن».

فرهنگ معين شايعه را گزارش يا روايت يا گفتاري تأييدنشده مي داند كه در بين جماعت، جاري است.

در همين حال رالف روستو،(1) روانشناس معروف معاصر، در تعريف شايعه چنين مي گويد: «شايعه، قضيه يا مسئلهاي است كه در افواه مردم جريان دارد و تشخيص درست يا نادرست بودن آن ممكن نيست».

صلاح نصر، نويسنده مصري در كتاب خود با عنوان جنگ رواني، شايعه را داراي دو هدف ميداند:

يك هدف آن است كه فكر انسان را فلج كند و آن را به انقياد درآورد، همانگونه كه گله گوسفند در انقياد چوپاني است كه او را به


1- Ralph Rosnow.

ص: 168

سمت آيندهاي مجهول هدايت ميكند و هدف ديگر آن است كه انسان را مانند يك طوطي به سخن گفتن وادارد. طوطي نميداند چه تكرار ميكند و از چيزي صحبت ميكند كه آن را نميفهمد.(1)

در پيدايش شايعه دو شرط اصلي وجود دارد:

الف) موضوع شايعه براي گوينده و شنونده اهميت داشته باشد؛

ب) وقايع حقيقي در هالهاي از ابهام باشد.(2)

رسانهها از طريق دامن زدن به شايعه در شرايط مختلف مي كوشند جوّ جامعه را به نفع خود متحول كنند. در كشورهايي كه وسايل ارتباط جمعي در خدمت دولتهاي خودكامه است، تبليغات، به منبع اصلي شايعات تبديل ميشوند. همچنين كشورهايي كه از نظام سرمايه داري طرفداري و حمايت مي كنند، در گزارشهاي انتخاباتي طرح شده در وسايل ارتباط جمعي، از شايعه براي تبليغ بهره مي گيرند.(3)

البته نميتوان تصور داشت كه شايعات هميشه بياساس و مبتني بر مسائل غير واقعياند، بلكه رسمي نبودن منابع شايعات و تأييد نشدن آنها هميشه دال بر واقعي بودن آنها نيست. در برخي مواقع، مخالفان طيف يا گروهي، با پخش شايعاتي در رسانهها و به ويژه مطبوعات، در جهت ترور شخصيت افراد گام برميدارند. در چنين مواردي، حتي اگر اصل شايعه نيز ساخته و پرداخته ذهن كسي باشد و براي منافع و مصالح فردي و گروهي به انتشار شايعه روي ميآورند، براي آوردن نام منبع خبر، از واژگاني چون «برخي منابع»، «يك منبع غير رسمي»، «شنيدهها حكايت از آن دارد»، «يك مقام كه نخواست نامش فاش شود» و... استفاده مي كنند.


1- صلاح نصر، جنگ رواني، ترجمه: محمود حقيقت كاشاني، ص293.
2- عذرا خزائلي، «شايعات و انواع آن»، فصل نامه علمي پژوهشي سنجش و پژوهش، سال دوم، ش 7، 1374، ص60.
3- عذرا خزائلي، «شايعات و انواع آن»، فصل نامه علمي پژوهشي سنجش و پژوهش، سال دوم، ش 7، 1374، ص60.

ص: 169

شايعات در جنگ، بلاي خانمانسوز به شمار مي آيند و حتي ميتوانند قدرتي فراتر از توپ و تانك در خط مقدم ايفا كنند؛ به ويژه زماني كه شايعه پردازان در جمع نيروهاي جنگي باشند. شايعات راديويي از طريق بولتن هايي در ميدان كارزار توزيع ميشوند و شايعاتي كه با ارتباط رو در رو تنها از شخصي به شخص ديگر سرايت ميكنند، مصداق هاي اين نوع از شايعات هستند.

درباره استفاده رسانه ها از اين شگرد براي جريان سازي، ميتوان به عملكرد رسانههاي غربي در تلاش براي تغيير نتيجه انتخابات در نيكاراگوئه در سال 1984، به نفع دولت امريكا اشاره كرد.(1)

نيكاراگوئه در سالهاي 1982_ 1985 غرق در كشمكشهاي شديد و جدي داخلي بود كه به وسيله نيروهاي مخالف دولت «كنتراها» كه امريكا آنها را پشتيباني مي كرد و آنها همواره در مرزها در تاخت و تاز بودند، سازمان دهي ميشد. اين در حالي بود كه دولت در نيكاراگوئه به خاطر تبليغات بسيار منفي امريكا، به ويژه هنگام شروع انتخابات، مجبور به رعايت هرچه بيشتر حال مخالفانشان يا همان «كنتراها» بودند كه موجب پيدايش جوّ آزاد در گرماگرم انتخابات شده بود. در اين ميان، دولت امريكا نمودار شدن چنين وضعي را بر نمي تابيد و با اجير كردن مطبوعات و رسانه هاي داخلي و غربي كوشيد از طريق شايعه، حضور مردم را در انتخابات كمرنگ كند و در پي آن، اين مسئله را كه مردم پشتيبان دولت نيكاراگوئه نيستند، از بوق هاي تبليغاتي به منظور تغيير اوضاع به نفع خود، استفاده كند.


1- فيلترهاي خبري، ص166.

ص: 170

نيوزويك، تايم و تايمز و شبكه سي.بي.اس، بحراني را در هفته پيش از انتخابات در نيكاراگوئه تدارك ديده بودند. بدين منظور، خبر ورود كشتي باري حامل هواپيماي ميگ به آن كشور را كه به احتمال زياد اوضاع داخلي را در روزهاي پيش از انتخابات نابسامان ميكند و البته شايعهاي بيش نبود با آب و تاب پخش كردند.

دولت ريگان اين داستان را براي منحرف كردن افكار عمومي از برگزاري انتخابات موفقيت آميز در نيكاراگوئه، طراحي كرده بود. به گفته مقاماتِ دولت ريگان، وقتي كشتي بارگيري ميشد، تصاوير ماهواره اي براي مدتي تيره شد. بنابراين، دولت امريكا از محتويات بار كشتي اطلاعي نداشته است. در نتيجه، امكان وجود ميگهاي جنگي يا ديگر ابزار و آلات نظامي هست. وسايل ارتباط جمعي اين ادعاي مسخره را به عنوان واقعيت خبري ارائه دادند.

نيوزويك، ورود ميگها به نيكاراگوئه را آشكارا تهديدي جدي براي امريكا و همسايگان نيكاراگوئه تفسير ميكرد. تايم و تايمز و شبكه خبري سي.بي.اس در روزهاي پيش از انتخابات، پيوسته اين شايعه را براي كمرنگ سازي حضور مردم در انتخابات و ايجاد تنفر همسايگان نيكاراگوئه از اين اقدام، منتشر مي ساختند. اين رسانهها با كمك گرفتن از كارشناسان داخلي خود در بخشهاي مختلف خبري يا پخش شايعه مورد نظرشان از طريق تفسير و تحليل اين قضيه، بر وخامت اوضاع در نيكاراگوئه ميافزودند.(1)

چامسكي و هرمان معتقدند كه جريان ميگها دستاويزي براي به فراموشي سپردن شركت وسيع مردم در انتخابات بود و به كمك اين جوّسازي، درباره انتخابات نيكاراگوئه و نتايج موفقيت آميز آن ديگر هيچ بحثي نشد و اخبار انتخابات، در زير بار سنگين اخبار تهديد فرضي دفن شد.


1- فيلترهاي خبري، ص167.

ص: 171

شايعات فراواني نيز در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران شكل گرفت و كه وجود در دسترس نبودن سامانه پيامك كشور، به شدت ميان مردم رسوخ كرد. از ميان اين شاي عات به موارد ذيل اشاره مي كنيم كه در اوج اغتشاش هاي بعد از انتخابات نقش مهمي ايفا كردند:

«كروبي در اعتراض به نتايج انتخابات، خودش را خلع لباس كرد.» «موسوي، خاتمي، كروبي و كرباسچي در حصر خانگي به سر مي برند.» «هاشمي رفسنجاني از رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام استعفا داد.» «كروبي سكته كرد.» و... .

7. شگرد سوپاپي

7. شگرد سوپاپي

به وسيله اين شگرد، عدهاي از مخالفان ِانجام عمل يا عقيدهاي در جامعه، به شكل گروه موافق ظاهر ميشود و خود را مخالف با جريان گروه مخالف نشان ميدهد. عكس اين قضيه نيز صادق است. هدف از اين شگرد، تخريب وجهه گروه مخالف است و در پوشش هم سويي با عقايد خود و مخالفت با ايدئولوژي طرف مقابل، عمل ميكنند.(1)

رسانهها چنين جرياني را بيشتر زماني به كار ميگيرند كه تصور كنند افكار عمومي تا حدي به آنها بيتوجه شده و جلب توجه افكار عمومي، يكي از اهداف مهم اين شگرد است. شگرد سوپاپي در گمراه كردن يا هم سان سازي گروه موافق و معترض در جامعه يا ارتباطات سياسي، اهميت ويژهاي دارد. ميزان قدرت اين عمل تا آنجاست كه ميتواند بر عقايد زيادي از مردم اثر بگذارد و مواضع آنان را در برابر موضوعي تعديل كند يا تغيير دهد.


1- تبليغ و اقناع، ص27.

ص: 172

اين شگرد، در تظاهرات و شورشهاي خياباني هم ميتواند نقشي ايفا كند. با ظاهر شدن عدهاي از حزب رقيب كه با آرم و مشخصههاي حزبي ديگر آراسته شدهاند و با انجام دادن كارهايي كه از نظر عرف جامعه پذيرفته نيست و ضد ارزش شناخته ميشود، حزب رقيب مي كوشد بيش از پيش، اين كارها و رفتارها را به گروه مخالف خود در جامعه نسبت دهد تا افكار عمومي درباره آن تغيير موضع دهد و نگرش جامعه را نسبت به خودش مطلوب سازد. اگر حزبي در نقش مصلح، شگرد سوپاپي را به كار بگيرد، در چنين موقعي بر افكار عمومي اثر خواهد گذاشت. اين حزب تا پيش از اين عمل، ديدگاه ها و فعاليت هايش در ميان مردم جايگاهي نداشت و دوباره با تظاهر به رفتار منطقي، افكار عمومي را به جانب خود خواهد كشاند.

گاهي در كشور ما نيز اين روش را افراد و رسانههاي حزبي به كار مي برند. اين عمل بيشتر در قالب گروههاي غير هم سو با اهداف نظام مقدس جمهوري اسلامي انجام ميشود. براي نمونه، ميتوان به اقدام يكي از گروه هاي شناخته شده در كشور اشاره داشت كه با پاشيدن اسيد بر روي بدن يكي از اعضا و طرفداران گروه خود، او را مجروح كردند و اين عمل را به گروه مخالف خود نسبت دادند. در اين ميان، آنها با عمليات طراحي شده، نخست وي را با خبر «ربوده شدن يك عضو سياسي فلان گروه توسط افراد ناشناس» و... معرفي كردند. سپس برخي مطبوعات نيز در آن برهه اين موضوع را پوشش دادند و با انتشار خبر اسيدپاشي بر روي بدن عضو سياسي به وسيله گروه مخالف، از آن به عنوان «اقدام غير انساني»، تحمل نكردن افكار گروه مخالف و... ياد كردند.

ص: 173

سرانجام پس از دستگيري آن شخص و بازجويي از او، ثابت شده كه اين عمل را همدستان وي براي تخريب وجهه نظام جمهوري اسلامي ايران در جهان و به عنوان اقدامي براي تحريك سازمان جهاني حقوق بشر و فشار آوردن بر ايران انجام داده بودند. البته پس از آن، مطبوعات طرفدار گروه يادشده، ديگر به پوشش خبري موضوع نپرداختند و تنها به اين شگرد متوسل شدند كه اعتراض هاي شخص مجروح، ساختگي و غير واقعي بوده است.

8. تحريف اطلاعات

8. تحريف اطلاعات

زماني كه رسانهها خود را در موقعيتي بسته با رقيب يا گروه منتقد خود ببينند، اطلاعات را دستكاري مي كنند. در اين ميان، رسانه از نظر محتوايي به دستكاري در اطلاعات(1) اقدام و اطلاعات و اخبار مربوط به موضوع يا رويدادي را تحريف(2) ميكند؛ يعني آنچه را تمايل دارد اتفاق بيفتد يا آنگونه كه رسانه دوست دارد اتفاق بيفتد، پوشش و ارائه ميدهد.

در اين روش، بار محتوايي واژگان را كم و زياد ميكنند، خبرهاي بي اهميت را بزرگ جلوه ميدهند و اطلاعات را غير واقعي عرضه ميكنند. اين شگرد در امور سياسي و نظامي كاربرد بيشتري دارد. در تبليغات سياسي و در انتخابات يا اخبار مربوط به گروهي خاص، اطلاعات را بر اساس منافع گروه تنظيم مي كنند و ارائه مي دهند. رسانهها در صحنههاي نبرد نيز آمار واقعي را در اختيار مردم نمي گذارند و با دستكاري در واقعيت ها، در تغيير دادن جوّ به نفع خود و روحيه دادن به نظاميان و به ملت خود مي كوشند.


1- Manipulation in information.
2- Distortion.

ص: 174

تحريف و دستكاري، تنها در قالب گفتار يا نوشتار نيست،(1) بلكه مي تواند مقوله هاي تصويري و موسيقايي را نيز در برگيرد.

رسانهها براي جريان سازي، نقطههاي مقابل واقعيتهاي خبري را ارائه مي دهند. به قول پيترسون،(2) رسانهها با دستكاري و تحريف اطلاعات، سفيد را سياه، زشت را زيبا، اشغال گري را آزاديبخشي، آزاديخواهي را تروريسم و... مينامند و شگفت آنكه افكار عمومي نيز هوشيارانه مفتون اين عمليات فريب آميز رواني ميشود.(3)

سانسور و اعمال نظر در اخبار و گزارش ها، بخش عمدهاي از عملكرد اين شگرد است. رسانهها با تغيير جهت واقعيت هاي يك رويداد در تلاشند افكار عمومي را به سوي خود رهنمون كنند. آنها با حذف واژگان كليدي و معنادهنده به جمله، منابع خبري را با اعمال نظر و دستكاري در حقايق، به منبع اوليه نسبت ميدهند.

آنتوني اسميت، چگونگي پوشش خبري مطبوعات غرب را پيش از انقلاب اسلامي در ايران، دستكاري تحريف شده و مغرضانه ميداند و مي نويسد:

در مورد ايران تضاد ديدگاه در حد كمال بود، به گونه اي كه گزارش هاي مطبوعاتي پيش از انقلاب، به عنوان يك نوع تحريف سيماتيك تلقي شد. براي مثال، مجله تايم در پنجم ژوئن 1978، پس از آنكه هزاران نفر از مردم ايران در جريان شورشها به قتل رسيده بودند، نوشت: شاه از پايگاههاي وسيع مردمي به ويژه در ميان ارتش، كشاورزان و طبقه كارگران صنايع كه از اصلاحات ارضي منتفع شده اند، برخوردار است.(4)


1- مقدمه اي بر نظريات ارتباط جمعي، ص157.
2- Piterson.
3- الوين تافلر، جابهجايي در قدرت، ترجمه: شهيندخت خوارزمي، ص16.
4- ژئوپلتيك اطلاعات، ص97.

ص: 175

رسانههاي گروهي در سراسر دوراني كه رژيم شاه در حال فروپاشي بود، وانمود مي كردند كه سلسله پهلوي، تنها رژيم منزّهي است كه ميتواند در ايران امور را به دست داشته باشد.(1)

براي نمونه، در ويتنام، خبرگزاريهاي آسوشيتد پرس و يونايتد پرس به همراه راديو _ تلويزيونهاي ABC، NBC، RCA با خبرها، تفسيرها، فيلم ها و گزارشهايي كه مخابره ميكردند، ضمن فريب اذهان مردم امريكا، يكي از عوامل مؤثر در تداوم و طولاني شدن اين جنگ امپرياليستي به شماره مي آمدند. رسانهها اجساد انباشته شده وتيكنگها را در دهكدههاي ويران شده به وسيله هواپيماهاي امريكايي، به نمايش گذاشتند و اين عمل را به كمونيست هاي ويتنام جنوبي نسبت ميدادند.(2)

9. قرار دادن هدف در پس زمينه

9. قرار دادن هدف در پس زمينه

رسانهها در بيشتر وقت ها، اهداف خود را آشكارا ارائه نمي دهند. آنها با اطلاعات زمينهاي و در پس ادعاي واقعيت پردازي خود، بر انديشه و نگرش مخاطبان اثر ميگذارند. رسانهها اجازه نميدهند مخاطبان درك كنند هدفشان چيست و موضع گيري آنها بر چه اساسي نهفته است. آنها نفع خود را پنهان نگه ميدارند و با تبليغ ايده خود در پشت پرده واقعيت، نگرش مخاطبان را به سوي خود ميكشانند.

در اينجا مخاطب، انگيزه جريان ساز رسانه اي را نميداند و اگر هم متوجه اين هدف شود، احتمال دارد از تداوم ارتباط با منبع خبري يا رسانه جريان ساز


1- ژئوپلتيك اطلاعات، ص96.
2- ا. بوداقيان، امپرياليسم خبري، تحليلي از نقش استعماري خبرگزاري و مطبوعات كشورهاي امپرياليستي، ص24.

ص: 176

بپرهيزد. حتي ممكن است مسير خود را خلاف سير رسانه جريان ساز تعيين كند و به شدت از پيامهاي منبع ارتباطي فاصله گيرد.

در اين زمينه، شناخت انواع تبليغ كه اهداف پس زمينهاي را فراهم مي كنند، ضروري به نظر ميرسد. اولين نوع تبليغ، تبليغ سفيد(1) است. در اين نوع از تبليغ، منبع پيام واقعي است و پيامها و اطلاعات، مبتني بر حقايق هستند. مخاطب هم با اين اطلاعات درست، فرستنده پيام را خيرخواه و صاحب بهترين انديشه تصور ميكند. مخاطب به دليل درستي ذات پيام، همواره همراه رسانه است و حتي از آن جانبداري ميكند. در اين نوع تبليغ، هدف مبلّغ نيز ايجاد اعتماد و اطمينان در مخاطب و نوعي سرمايه گذاري براي برآوردن نيت هاي درازمدت خود است كه از طريق جذب مخاطب، امكان دست يابي به آن وجود دارد.

تبليغ سياه،(2) دومين نوع تبليغ است كه اطلاعات ارائه شده، دور از واقعيت، دستكاري و تحريف شده است و منبع اطلاعات شخص نيست يا به منبع دروغين نسبت داده ميشود. هدف از اين نوع تبليغ، فريب مخاطب در جهت همراه ساختن آن با اهداف رسانه است. تبليغ سياه، همان «دروغ بزرگ» است كه همه نوع نيرنگ را به خدمت ميگيرد.

تبليغ خاكستري،(3) نوع سوم تبليغ است كه در حد وسط تبليغ سفيد و سياه قرار دارد.(4) در اين تبليغ، منبع خبر به درستي اعلام ميشود، ولي درباره صحت اطلاعات بايد شك كرد. براي نمونه، صداي امريكا در جريان تصرف خليج


1- White propaganda.
2- Black propaganda.
3- Gray propaganda.
4- پيروز شعارغفاري، «تبليغات خبري و منافع ملي»، فصل نامه رسانه، ويژه نامه آموزشي، ش1، 1373، ص36.

ص: 177

خوكها در كوبا، دخالت امريكا را انكار كرد. در انواع تبليغات بيان شده، شگرد قرار دادن هدف در پس زمينه را مي توان اجرا كرد و در رسانهها به كار برد. اينگونه از رسانهها به دولت مربوط باشد يا به بخش خصوصي، فرقي نمي كند، ولي درجه استفاده از آن براي اهداف وسيعتر، بيشتر به كنترل دولت بر رسانهها براي جريان سازي از طريق اين شگرد برميگردد.

وقتي حكومتي تصور كند با دامن زدن به اين شگرد ميتواند بر اهداف استعماري خود يا برعكس براي خنثي كردن اين اهداف موفق شود، تلاش ميكند از هر راهي، رسانهها را به عنوان ابزاري مقتدر در بهره بردن از شگردهاي خاص ارتباطي _ تبليغاتي به خدمت بگيرد. بخش خصوصي در مقايسه با بخش دولتي به مراتب، توانايي كمتري در ايجاد چنين وضعيتي دارد. البته اگر درصدد ايفاي چنين نقشي باشد، همراه با رسانههاي بخش دولتي عمل ميكند.

اهدافي كه راديوهاي بيگانه از طريق پخش موسيقي نامناسب و هم سو با ارزشهاي غربي و نيز پخش اخبار، مصاحبهها و ميزگردهاي خبري و تماس با مخاطبان خود در كشور ما دنبال ميكنند، برخي از مصداق هاي استفاده از اين شگرد است. برعكس، نقشي هم كه راديو و تلويزيون برون مرزي ما ايفا ميكنند، توسل به اين شگرد را در بطن خود دارد كه همانا واقعي جلوه دادن چهره جمهوري اسلامي ايران و مهم تر از آن، وجهه اسلام در سراسر جهان و نيز به قول حضرت امام رحمه الله ، صدور انقلاب اسلامي به ديگر ممالك است. البته تفاوت ميان مثال اول و دوم در جنبه نوع جريان سازي رسانهاي است. در مثال نوع اول، جريان سازي منفي و صرفاً در جهت تضعيف نام و اغفال كردن جوانان و نوجوانان است، ولي جريان سازي در مثال نوع دوم،

ص: 178

جريان سازي مثبت است كه هدف آن رهايي از يوغ استعمار و استثمار و شناخت واقعيت هاي دنياي اسلام و ايران است.

10. تكيه بر قشر جوان و نوجوان

10. تكيه بر قشر جوان و نوجوان

رسانهها، بيشتر بر افرادي اثر مي گذارند كه خميرمايه ذهني آنها چندان ثبات خاصي نداشته باشد يا به اصطلاح از انواع تجربه ها در زمينههاي گوناگون بهرهمند نباشند. از همين منظر، نيروي جوان و نوجوان به لحاظ دارا بودن چنين مؤلفههايي و نيز به دليل روح جواني و احساس هيجان، پيامهايي از رسانهها را جذب ميكنند كه با روح آنان سازگار باشد. در اين زمينه، پيامهاي احساسي و آتشين رسانهها كه براي جلب رضايت آنها فرستاده ميشود، به سرعت ميتواند در نگرش آنها درباره عقيده يا ايده خاصي تحول ايجاد كند. رسانه جريان ساز بايد بتواند رضايت اين دو قشر را براي همراه ساختن آنها با اهداف خود برآورده كند. در اين صورت، آنان پيام رسانه را ميپذيرند، تفسير ميكنند و در گفت وگوهاي روزانه خود از آن بهره ميجويند. حتي اين امكان وجود دارد كه آنها از رسانه دفاع كنند و آن را منبع خبري و اطلاعاتي خود قرار دهند و اين بالاترين شكل همراهي با رسانه است.(1)

نوجوانان نيز در عرصه جريان سازي، دنبالهرو جوانان هستند و به لحاظ وضعيت شكل گيري شخصيت آنها و حُسن تقليد از جوانان، در تجمع ها، تحصن ها، تظاهرات يا شورشها و هر عمل ديگري، حضور مييابند.


1- اقناع و تبليغ، ص29.

ص: 179

البته ناگفته نماند كه منظور ما از شگرد تكيه بر دو قشر جوان و نوجوان، به اين معنا نيست كه سنين بالاتر محسوب نمي شود، بلكه به دليل خصلت جواني و نوجواني، درجه تغيير در سنين بالاتر به كندي پيش ميرود.

با بهره گيري از نظريه «نوآوري راجرز» در خصوص نوآوري،(1) ميتوان گفت رسانهها همان گروه نوآور براي جوانان و نوجوانان هستند كه به دنبال تغيير نگرش آنها برآمدهاند؛ يعني با ارائه برنامههاي جذاب و به ويژه تفريحي، اما در عين حال برنامههايي با قابليت جهت دهندگي بالا، مي كوشند با اين وسيله، اين دو قشر را تحت حمايت خود درآورند. همچنين گروه اكثريت اوليه و اكثريت متأخر در نمودار راجرز هم ميتواند گروههاي جوان و نوجوان باشند كه در برابر پيام ارسالي رسانه تسليم مي شوند و خيلي زود پيام را ميپذيرند.

اكثريت اوليه در تصميم گيري خويش به احتياط و ملاحظه كاري تمايل دارند، اما درجه گستاخي و هيجان آفريني پيام به حدي است كه اين قشر را به دليل روح احساسي آنها سريعاً برميانگيزد. اكثريت اوليه را ميتوان گروه نوجوانان دانست كه خميرمايه شخصيتي آنها در حال شكل گيري است. اكثريت متقدم هم كه ميتوان به جوانان تعبير كرد، شكاك و مرددند، اما به دليل داشتن حس جواني و احساسي بودن، همراه با نوجوانان پيام ها را ميپذيرند.(2)

در اين نوشتار، سنين بالاتر همان كندروها هستند كه به هر خبر تازهاي بدگمان هستند و به پيام رسانه اعتماد نميكنند؛ زيرا به شدت به سنتهاي نظام اجتماعي وابستگي دارند و به راحتي دو قشر جوان و نوجوان پيام رسانه را نمي پذيرند. اقتباسگران اوليه هم گروهي هستند كه قبلاً به انقياد رسانه درآمده اند و از اين جهت مورد احترام اقشار ديگرند.


1- Innovativeness.
2- كاربرد نظريههاي ارتباطات، ص113.

ص: 180

نوآوران هم در مثال راجرز، همان رسانه ها هستند، رسانههايي كه درصدد جذب مخاطب و پذيرش ايده خود به وسيله دو قشر جوان و نوجوان هستند.(1)

رسانهها در تبليغات تجاري،(2) جوانان و نوجوانان را بيشتر هدف قرار مي دهند. در تبليغات سياسي هم با توجه به درجه سريع تصميم گيري و تحول آفريني در اين دو قشر، رسانهها توجه خاصي به آنها دارند.

در انقلاب مردمي جمهوري اسلامي، دو قشر جوان و نوجوان در اين زمينه سهم عمدهاي داشتند. رسانههاي سنتي چون منبر، بولتنهاي خبري، نوار كاست و بروشورهايي كه متن سخنرانيهاي امام در آنها به چاپ مي رسيد و حتي دستگاههاي تلگراف و تلفن، جزو رسانههاي جريان ساز، آن هم از نوع مثبت بودهاند كه قشرهاي جوان و نوجوان سريع جذب پيامهاي اين رسانهها ميشدند.

در اين جريان اقشار با سنين بالاتر هم حضوري همهجانبه داشتند. آنها با توجه به اينكه طعم تلخ زورگويي و ظلم را چشيده بودند، قبلاً حس قيام عليه شاه در آنها زنده شده بود و اين هم به واسطه روح جواني آنها، كمك شاياني در پذيرفتن اين پيام كرده است. مقوله مهم و كارسازي كه رسانههاي جريان ساز براي به كار گرفتن قشر جوان و نوجوان مورد نظر دارند، عامل زمان شناسي است. درك موقعيت و اطلاع از محيط و مؤلفههاي جمعيت شناختي كه معمولاً در زمان هاي مختلف دچار تحول ميشوند، كمك شاياني به دست يابي اهداف رسانه جريان سازي مي كند. اگر رسانه در شناخت مخاطب، نيازها، ضروريات و انتظارات آن نتواند موفق باشد، در ايده اصلي خود كه جريان سازي و هدايت مخاطب به مسير مورد نظر رسانهاي است، با مشكل مواجه خواهد شد.(3)


1- كاربرد نظريههاي ارتباطات، ص114.
2- Advertising.
3- اقناع و تبليغ، ص31.

ص: 181

از جمله نكات ديگر در اين زمينه، استفاده رسانه از محتوا و واژگان جوان پسند است. ظاهر الفاظ و پيامهايي كه براي اين دو قشر ارائه ميشود، بايد از گيرايي و جذابيت خاصي برخوردار باشد. اگر رسانه توانايي شناخت علايق و انتظارات اين دو قشر را داشت، قاعدتاً در جذب آنها و همراه كردن با پيامها و موج آفريني خود موفق خواهد بود. در غير اين صورت، ارسال پيام و انتظار هماهنگ شدن و هم سو بودن جوانان و نوجوانان با محتواي پيام رسانهاي بعيد به نظر ميرسد.

11. اغراق و بزرگ نمايي

11. اغراق و بزرگ نمايي(1)

زماني كه رسانهها براي جوّسازي و موج آفريني در جامعه ميبينند توانايي رسيدن به اهداف خود را از طريق سوژههاي خاصي دارند و شرايط اجتماعي جامعه ايجاب ميكند، آن قدر جوانب موضوع را بزرگ نشان ميدهند كه مخاطب را با اين اقدام سردرگم كنند. عمدتاً اغراق با برجسته سازي،(2) پيوند نزديكي دارد و جريان ساز رسانهاي تلاش ميكند تصوير ساختگي از موضوع را براي مخاطبان خود تصويري واقعي و عيني جلوه دهد.

استفاده از اعداد و ارقام در اين شگرد جريان سازي، طبيعي است و بسيار بعيد به نظر ميرسد رسانهها اين شگرد را به كار بگيرند، ولي از مبالغه و اغراق در اعداد و ارقام ساختگي خود بهره بجويند. گاهي ممكن است رسانهها اصل موضوع را چندان بزرگ نشان ندهند، ولي جوانب آن را به دليل بياعتبار بودن اصل موضوع، اغراق آميز جلوه دهند.


1- blow up (to).
2- Agenda sitting.

ص: 182

نكته مهم در بزرگنمايي است كه در درون اين عمل، دو وجه دروغ و برجسته سازي با هم وجود دارد،(1) يعني اينكه اگر جريان ساز رسانهاي قصد تلفيق جريان خود را حتي با دروغ هم نداشته باشد مجبور مي شود برخي اطلاعات مربوط به موضوع را حذف يا چيزي به آن اضافه كند. به هر حال، براي بخشهايي از اصل موضوع، توجه بيش از حد يا ناچيزي قائل ميشود. براي نمونه، در اوايل حمله نظامي امريكا به عراق، نيروهاي ويژه امريكا يكي از خدمه هاي مأمور آذوقه ارتش امريكا را كه در جنوب عراق زخمي شده بود، به بيمارستان منتقل كرده بودند كه وزارت دفاع امريكا فيلم اين عمليات را در اختيار رسانهها قرار داد.

مطبوعات و رسانهها اين خبر را بزرگ كردند و از شجاعت و دفاع او در برابر حمله هاي دشمن سخن گفتند تا اينكه معلوم شد خبر گزارش شده وزارت دفاع و مطبوعات و رسانهها، درست نبوده و اين فرد در تيراندازي شركت نكرده است و عراقيها نيز به او حمله نكرده بودند. در نتيجه، براي فرد ديگري كه در همان روز بر اثر تيراندازي كشته شده بود، به جز آوردن نامش در شمار زخميان، تبليغ ديگري صورت نگرفت. روزنامه تايمز لندن در اين تحليل اغراق آميز و كنترل خبر، منفعت و بهره تبليغاتي حاصل از آن را براي نيروهاي امريكايي و انگليسي جايز دانست.(2)

نكته مهم در شگرد بزرگنمايي، اين است كه به گونه اي اين عمل انجام ميپذيرد كه دست كم مردم سادهدل و عوام يا كساني كه از راز و رمز كار تبليغاتي رسانهها چندان آگاهي ندارند، آن را باور ميكنند. گاهي هم ممكن


1- مهدي محسنيان راد، جزوه درسي، جامعه شناسي تبليغات، ص23.
2- حميد مولانا، «جنگ رواني و فريبكاري رسانهها»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال دهم، ش34، 1382، ص38.

ص: 183

است انجام اين عمل و پوشش خبري آن در رسانههاي متعدد و در روزهاي پياپي و به دنبال آن هجوم اطلاعات رسانه اي و انبوهي پيام، موجب شود جريان سازان رسانهاي در كار خود موفق شوند.(1)

12. برانگيختن عواطف و احساسات

12. برانگيختن عواطف و احساسات

رسانهها در كار جريان سازي، از احساسات و عواطف توده مردم بهره مي گيرند تا به كمك اين روش، توانايي همراه كردن افكار عمومي با اهداف تعيين شده خود را داشته باشند. به كارگيري مشاوران روانشناس براي هدايت افكار عمومي و ساختن جريان خاص، از امور مهم آن دسته از جريان سازان رسانهاي است كه ميخواهند از اين شگرد استفاده كنند. روان شناسان بار ارزشي واژگان را با احساسات و عواطف افكار عمومي به ويژه مردم عوام، زنان و كودكان تلفيق ميكنند و اين قشرها به دليل لطافت ذاتي و احساسات پاك خود، فوري جذب پيامهاي پيامگذار رسانهاي مي شوند.(2)

از اين شيوه در تبليغات تجاري به شدت استفاده مي كنند. متأسفانه در كشور ما نيز به تقليد از تبليغات تجاري غرب، استفاده از زنان و كودكان نسبت به سال هاي گذشته بيشتر ديده ميشود. اين شگرد در اخبار نظامي و امور جنگي نيز كاربرد زيادي دارد. رسانههاي كشوري با نمايش دادن تصاوير خونآلود يا نظاميان زخمي رقيب، مي كوشند افكار عمومي كشور مقابل را به تحريك عليه دولتمردان خود وادارند و نوعي شكست استراتژيك را در اقدامات آنان وانمود كنند. اين امر به مخالفت افكار عمومي كشور رقيب با حاكميت، منجر و در قالب تظاهرات و شورشهاي خياباني در آن كشور نشان داده ميشود.


1- ارتباط شناسي، ص24.
2- ارتباط شناسي، ص27.

ص: 184

در ماجراي حمله ايالات متحده امريكا به عراق و كشته شدن عده اي از سربازان اين كشور در جنگ، برخي رسانهها و سايتهاي خبري، تصاوير كشتار فجيع سربازان عراقي را به چاپ رساندند. در برابر اين عمل، امريكا و دولت مردان آن، فشار به اين رسانهها آوردند. پس از آن بسياري از مردم شهرها و ايالتهاي امريكا، عليه سياست مداران كشور خود به ويژه گروه نومحافظهكار و در صدر آن جرج بوش به پا خاستند و جنگ امريكا با عراق را به دليل از دست دادن فرزندان خود كه به دنبال تحريك عواطف و احساسات آنها صورت گرفته بود، محكوم كردند. آنها عليه بوش شعار مي دادند و خواستار توقف جنگ بودند. چاپ تصاوير شكنجه زندانيان عراقي به وسيله نيروهاي اشغال گر در ارديبهشت ماه، نمونه اي از به كارگيري اين شگرد بوده است.

در ارتباطات سياسي، با برانگيختن عواطف و احساسات، آثاري شگرف مي توان بر جاي گذاشت. البته برانگيختگي، قشري خاص را هدف قرار مي دهد. سياست مداران با اين عمل، مي كوشند گروهي را به خود جذب كنند يا اعتبار و محبوبيت خويش را در ميان برخي افراد و گروهها گسترش دهند.

براي مثال، در سال 1990 در انتخابات ايالتي سناي امريكا در ايالت كاروليناي شمالي، كانديدايي سياه پوست از حزب دموكرات انتخاب شده بود. هشتاد روز پيش از انتخابات، نظرسنجي نشان داد كه كانديداي سياه پوست بيش از كانديداي سفيدپوست در جلب آراي مردم موفق است و احتمال دارد پيروز شود. رسانههاي طرفدار كانديداي سفيدپوست، با به كارگيري پوستري تبليغاتي، كاري كردند كه كانديداي سفيدپوست پيروز شود. جريان به اين صورت بوده كه سه روز پيش از انتخابات، رسانهها پوستري تبليغاتي را

ص: 185

توزيع كردند كه روي آن پيامي حك شده بود. در واقع پيام اين پوستر، جوّ رقابت ميان كانديداها را تغيير داد. اين پيام موفق شد احساسات و عواطف مردم را در جهت تغيير نگرش و انتخاب كانديداي سفيدپوست فراهم كند. اين پيام به گونه اي طراحي شده بود كه نشان ميداد دو دست سفيد، نامه استخدامي را پس ميگرفت و متن آن به اين صورت بوده است: «درست است كه تو به استخدام نياز داري، اما به خاطر سهميه سياه پوستان براي استخدام، استخدام تو ممكن نيست، آيا اين انصاف است؟»(1)

بعد از اينكه انتخابات انجام شد و كانديداي سفيدپوست به سناي امريكا راه يافت، محققان دريافتند كانديداي سفيدپوست در هيچ عملي، تبليغي يا سخنراني، چيزي بيشتر از كانديداي سياه پوست نداشته و حتي خيلي كمتر از تبليغات رقيبش بوده است. پژوهشگران با بررسي متن پيام كانديداي سفيدپوست كه رسانههاي طرفدار وي انتشار دادند، فهميدند تنها به دليل تحريك عواطف و احساسات مردم از طريق پلاكاردهاي تبليغاتي و پيامي كه رسانهها ارائه داده اند، توانسته است موقعيت را به نفع خود تغيير دهد.

13. تحقير

13. تحقير

تحقير در جريان سازي رسانهاي، فقط به معناي توهين به شخصيت فرد يا گروهي نيست، بلكه كوچك شمردن و ناپسند دانستن امور روزمره و حتي ارزشها و هنجارهاي يك ملت را در بر ميگيرد. اين تكنيك با اين هدف استفاده مي شود كه ايده و فكري را انكار يا محكوم كنيم، بدون آنكه درصدد يافتن دليلي براي تصميم خود باشيم.


1- ارتباط شناسي، ص32.

ص: 186

برخي كارشناسان علوم ارتباطي، واژهاي مترادف با آن به كار مي برند. واژه «برچسب زدن» اگرچه تا حدي بار معنايي مشابهي را القا ميكند، ولي به نظر ميرسد بار معنايي تحقير، گستره وسيع تري را شامل ميشود. عموميت داشتن تحقير بر مصداق هاي گستردهاي، اين تفاوت را به خوبي نشان مي دهد. همچنين اين دو واژه بار معنايي بسيار نزديكي با هم دارند، ولي تحقير تنها به نوع انسان دلالت ندارد.

از اين شگرد در جريان سازي براي امور سياسي و حوزههاي عمومي استفاده ميشود. براي نمونه، در مبارزات انتخاباتي بسيار معمول است كه نامزدهاي انتخاباتي، رقيب يا حاميان آنها را با تحقير و برچسب زدنهاي توهين آميز، با هدف بيرون راندن آنان از صحنه رقابت، متهم مي سازند.(1)

همچنين، در ارائه اخبار و اطلاعات نظامي به ويژه در زمان نبرد ميان دو كشور، هر يك از دولتها براي جريان سازي رسانهاي اين شگرد را به كار مي برند.

براي مثال، در جنگ اول خليج فارس و حمله امريكا به عراق، رسانه هاي امريكايي صدام را «هيتلر زمان» ميناميدند و(2) راديو بغداد از خلبانان امريكايي با عنوان «موشهاي صحرايي» و «حيوانات درنده» ياد ميكرد. سرهنگي امريكايي اينگونه حمله هاي هوايي را وصف كرده بود: «كم و بيش مثل اينكه ناگهان در شب، چراغ آشپزخانه را روشن كنيد و سوسكهاي قرمز در آنجا شروع به دويدن كنند و ما آنها را بكشيم».(3)


1- مقدمهاي بر نظريات ارتباط جمعي، ص190.
2- الوين تافلر و هيدي تافلر، جنگ و پاد جنگ، ترجمه: مهدي بشارت، ص236.
3- الوين تافلر و هيدي تافلر، جنگ و پاد جنگ، ترجمه: مهدي بشارت، ص226.

ص: 187

14. تكرار

14. تكرار

رسانههاي جريان ساز با پرداختن پياپي به موضوعي و تكرار آن در برنامه ها و بخشهاي مختلف خبري، مي كوشند همواره موضوع خاصي را براي مخاطب، جريان سازي كنند. بدين ترتيب، آنقدر اين موضوع در رسانه پرداخته و با حضور كارشناسان رسانه جريان ساز، تفسير و تحليل مي شود و حتي طيفي از موافقان و مخالفان در برابر موضوع صف ميكشند و در راديو و تلويزيون پايه ثابت اخبار و رويداد قرار مي گيرد، و در روزنامهها به عنوان تيتر اول مطرح و سرمقاله درباره آن نگاشته ميشود و بارها هماهنگي كلي براي موضوع جريان سازي، شكل ميگيرد و آن قدر اين كار از طريق انواع رسانهها و با زاويه ديد مشخص صورت ميگيرد كه مخاطب جريان سازي موضوع را باور ميكند.

در قرآن كريم نيز براي هدايت خلق به صراحت به اثر تكرار و پيوستگي اشاره شده است. خداوند مي فرمايد: «وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يتَذَكرُونَ؛ و ما [براي هدايت مردم ] سخن الهي را پيوسته آورديم كه يادآور حقايق آن شوند». (قصص: 51)

بر همين اساس، اثرگذاري شگرد تكرار، در تبليغات بازرگاني هم قوي است. براي نمونه، جيمز تويچل، نويسنده كتاب موفقيت آگهيهاي تبليغاتي، اثرگذاري شگرد تكرار را در خريد كالا به وسيله مخاطب، اينگونه وصف مي كند:

بار اول، شخص يك آگهي را تماشا ميكند.

بار دوم، آن را تماشا ميكند، ولي توجه نميكند.

بار سوم، متوجه چنين آگهيهايي ميشود.

ص: 188

بار چهارم، كمكم باورش مي شود كه اين آگهي را از قبل ديده است.

بار پنجم، به حقيقت آن پي ميبرد.

بار ششم، برميگردد و آهسته به طرف آگهي ميرود.

بار هفتم، آگهي را درك ميكند.

بار هشتم، ميگويد: «اين دوباره همان كالاي گرانقيمت است».

بار نهم، شك ميكند كه آيا بهتر از كالاهاي ديگر است يا نه.

بار دهم، به اين فكر ميافتد از همسايه اش (دوستش) بپرسد آيا او اين كالا را آزمايش كرده است؟

بار يازدهم، شك ميكند آيا تبليغگر، اين كالا را سودمند معرفي كرده است!

بار دوازدهم، به اين فكر فرو ميرود كه شايد اين كالا برتر باشد.

بار سيزدهم، فكر ميكند اين كالا بايد كالاي خوبي باشد.

بار چهاردهم، يادش ميآيد مدتها پيش چنين كالايي را لازم داشته است.

بار پانزدهم، گيج شده است، چون از عهده خريد آن برنميآيد.

بار شانزدهم، با خود ميانديشد تا چند روز ديگر اين كالا را خواهد خريد؟

بار هفدهم، براي خريد آن حسابي باز مي كند.

بار هجدهم، به دليل فقر مالياش، به خودش ناسزا ميگويد.

بار نوزدهم، پولهايش را به دقت ميشمارد.

بار بيستم، آن آگهي را ميبيند و كالا را ميخرد.(1)

شگرد تكرار، در جريان سازيهاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي نيز به همين روند شكل ميگيرد.


1- فاطمه ديباجي، «تأثير آگهيهاي تبليغاتي تلويزيون بر نگرش و رفتار زنان متأهل تهراني»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال دوازدهم، ش41، بهار 1384، صص 238 و 239.

ص: 189

15. حذف

15. حذف

شناخته شدهترين شكل ارائه نادرست اخبار، حذف آن است. در اين شگرد، ممكن است مانند شگرد «برشي» تنها بخشي از خبر حذف و بخش ديگري از آن كه اهميت و اعتبار كمتري دارد، به مخاطب عرضه شود و نيز احتمال دارد همه اطلاعات مربوط به خبر و حتي اصل خبري، در اين رهگذر حذف شود و به طور كامل مخاطب از سوژه خبري بي خبر بماند.

ميشل پارنتي در كتاب بيست سال اخبار سانسورشده، درباره اين شگرد مينويسد:

خبر مربوط به مسموميت چند نفر به وسيله داروهاي «تيلنول» دستكاري شده توسط يك فرد ديوانه، به عنوان يك خبر مهم تلقي ميشود، اما وقايعي بسيار مهمتر مانند مسموميت ريوي صدها كارگر كارخانه در واحدهاي توليد مواد شيميايي، براي چند دهه، از سر خط تمامي اخبار حذف مي شود؛ چراكه نشر اين خبر، ممكن است منافع صاحبان كارخانهها و صاحبان بزرگ را تهديد كند.(1)

مثال روشن تر، استفاده از اين شگرد براي پوشش خبري رسانه هاي غربي در جريان قتل مروه الشربيني، دانشجوي محجبه مصري، در دادگاه آلمان است.

رسانه هاي انگليسي، فرانسوي و به ويژه آلماني هرگز به اين موضوع نپرداختند و فقط بي.بي.سي يك خبر كوتاه از اين حادثه پخش كرد.

شبكه تلويزيوني فرنس 24 بعد از شبكه دولتي فرانسه كه گستره اي از مخاطبان جهاني را دارد و به سه زبان عربي، انگليسي و فرانسه بر روي


1- ميشل پارتني، بيست سال اخبار سانسور شده، برگرفته از پايگاه اينترنتي www.thirdworldtraverter.com

ص: 190

ماهواره فعاليت مي كند، هرگز به اين خبر مهم نپرداخت. در حالي كه اين رسانه ها ماهيت خبري دارند و هر بيست دقيقه يك بار، همه عنوان هاي مهم اخبار جهان را پخش مي كنند، اما اين شبكه در هيچ يك از كانال هاي عربي، انگليسي و فرانسه خود، خبر شهادت مروه الشربيني را بازتاب نداد. حتي رسانه هاي آلماني همچون شبكه زد.دي.اف اين خبر را انعكاس ندادند يا در حد يك خبر كوتاه به آن پرداختند.(1)

16. توسل به منابع اثرگذار و قدرتمند

16. توسل به منابع اثرگذار و قدرتمند

در اين شگرد، رسانه جريان ساز در برنامههاي خود و به ويژه در ميزگردها و گفت وگوها از گفتههاي منابع انساني، سياسي، اقتصادي و اجتماعي براي القاي ايده مورد نظر خود به مصاحبه شونده، سود مي جويد. براي مثال، با طرح اين پرسش كه «آقاي رييس جمهور درباره گروههاي سياسي چنين نظري دارند، نظر شما چيست؟» تلاش ميكند به نوعي با سوگيري در پرسش هاي مصاحبه خود به كمك منبع اثرگذار، مصاحبه شونده را در پاي ميز گفت و گو با خود همراه سازد.

توسل به رهبران افكار و در مجموع كساني كه از نظر رفتاري و شخصيتي در ميان عامه مردم پذيرفته شده است و انتشار ديدگاههاي هم سوي آنها با سياستهاي خود و...، در امور انتخابات كاربرد ويژه اي دارد.

به عنوان مثال به اين عبارت دقت كنيد: اعلام كانديداتوري انتخابات رياست جمهوري دوره يازدهم در ايران در حالي آغاز مي شود كه اكثر نامزدها برنامه خاصي براي بهبود وضع اقتصادي ارائه نداده اند و پيش بيني مي شود اين بهترين


1- خبرگزاري فارس، 20/4/1388.

ص: 191

دليل براي عدم حضور مردم در انتخابات رياست جمهوري پيش رو باشد. آقاي ... كه خود دو دوره بر كرسي رياست جمهوري در ايران نشسته است نيز با بيان اين موضوع ابراز نگراني كرد كه انتخابات سال جاري فاقد مشوق هاي لازم براي حضور افراد در صحنه مي باشد.

17. توسل به منابع ناشناس

17. توسل به منابع ناشناس

اين شگرد بيشتر براي قوّت بخشيدن به تكنيك شايعه استفاده مي شود، با بيان عبارت ها و اصطلاحاتي همچون «برخي منابع ناشناس گزارش دادند»، «به گزارش خبرگزاريها!»، «گزارشهاي غير رسمي حكايت از آن دارد»، «بنا بر اخبار و گزارش ها»، «برخي از افراد محلي»، «برخي از منابع آگاه»، «يك منبع خبري كه نخواست نامش فاش شود»، «يك مقام اطلاعاتي كه نخواست نامش فاش شود» و... خبر مورد نظر خود را منتشر مي كنند. در اين حالت، سياست گذاران رسانهاي يا خبري ميدانند مخاطبان چندان به دنبال پيگيري منبع خبري نيستند و هدفشان تنها انتشار خبر با استناد به «برخي منابع» است تا به راحتي بتوانند مقاصدشان را از اين طريق دنبال كنند.

به عنوان مثال به اين عبارت توجه كنيد: به گزارش فارس به نقل از رويترز، يكي از مقامات امريكايي كه نخواست نامش فاش شود به دنبال اعلام خبر شكار پهپاد امريكايي توسط نيروهاي سپاه اعلام كرد كه هيچ گونه شواهدي مبني بر اينكه پهپاد امريكا توسط ايران به دام افتاده، وجود ندارد.

همچنين به مثالي در اين زمينه كه شبكه بي. بي. سي فارسي در طول انتخابات 88 به اين شيوه دامن مي زد توجه كنيد: گزارش هاي غير رسمي حاكي از ايجاد بحران در سيستم حكومتي ايران است تا جايي كه گفته

ص: 192

مي شود دولت مردان توان اداره كشور را ندارند. برخي از منابع از گسترش ناآرامي ها به شهر هاي كوچك و در استان هاي مختلف خبر داده اند. در همين حال يك مقام محلي در شيراز كه نخواست نامش فاش شود به خبرنگار ما گفت: اوضاع در اينجا به هم ريخته است و عملا به مدت سه روز است كه مغازه داران مغازه هايشان را بسته اند و شهر تعطيل شده است و ديگر مردم تحمل اين وضع را از سوي ماموران حكومت دارا نيستند.

18. اهريمن سازي

18. اهريمن سازي

در اين شگرد، رسانه جريان ساز با دستكاري در محتواي اخبار و اطلاعاتِ در دسترس، ميكوشد جمعيت مخاطب را به شخص، مقام، دولت و حزبي، بدبين كند و از آنها انسانهايي «پليد»، «شر» و «اهريمن» بسازد. رسانه جريان ساز، كاملاً وجهه طرف مقابل را «شيطاني» و «خائن» جلوه ميدهد، به گونه اي كه مخاطب در برخورد اطلاعات و اخبار ارائه شده، به اين درجه از تلقين ميرسد كه بايد اين «چهره خبيث» را هرچه زودتر از بين برد. نمونه آشكار استفاده از اين شگرد، در پايان جنگ جهاني دوم بوده است كه نزديك به صد هزار نفر از مردم شهرهاي ناكازاكي و هيروشيما بر اثر بمباران هسته اي امريكا جان خود را از دست دادند. در اين ميان، رسانهها چنان چهرهاي پليد و شيطاني از مردم ژاپن در ذهن مردمان خود ساخته بودند كه پس از يك نظرسنجي، كمتر از 5 درصد از مردم امريكا مخالفت خود را درباره استفاده از بمب هستهاي براي كشتار غير نظاميان هيروشيما و ناكازاكي اعلام كردند و حتي نزديك به 23 درصد از پاسخ گويان معتقد بودند كه بايد بمبهاي بيشتري براي كشتار اين «اهريمنان!» بر روي مردم ژاپن ريخته مي شد.

ص: 193

اخيراً شركت ubisoft، بازي اي با نام (گوست ركون) «سرباز آينده» منتشر كرده است كه ضد ايراني بودن آن به راحتي قابل درك بود.

اين بازي همانند بتلفيلد3 براي سه كنسول pc،ps3 و xbox360 به بازار عرضه شده و فروش بسيار خوبي در سراسر دنيا به خصوص انگلستان داشته است و حدود 3 هفته در صدر جدول فروش هفتگي در انگلستان بوده است.

هدف اين بازي كه از گرافيك و كيفيت بالايي برخوردار است، تخريب نام ايران و تروريست خواندن سپاه پاسداران و نيروهاي سپاه قدس است.

19. نفع گرايي

19. نفع گرايي

تأكيد بر اموري كه پذيرش آنها به نفع مخاطب باشد، يكي از شگردهايي است كه رسانههاي جريان ساز براي عملي كردن اهداف خود از آنها كمك ميگيرند. در اين ميان، ممكن است جنبههاي مورد تأكيد، نفع جسماني، روحي، رواني، مادي و... مخاطب را در پي داشته باشد.

در حوزه سياسي و به ويژه در شعارهاي تبليغاتي انتخاباتي، رسانهها با درج پيامهايي كه مصلحت مخاطب را هدف قرار داده اند، در سرمقالهها، تحليلها، تفسيرها، گفت وگوها و...، به اين شگرد روي ميآورند. شعارهايي همچون مبارزه با تورم، افزايش درآمدها و...، برخي از مصداق هاي اين شگرد به شمار مي آيند. از اين شگرد نيز در بحثهاي مربوط به تبليغات بازرگاني با شعارهايي چون «ضامن سلامتي شماست»، «شايد شما يكي از برندگان ما باشيد»، «خمير دندان حافظ لثههاي شما» و...، استفاده ميشود.

20. توسل به ارزش ها

20. توسل به ارزش ها

يكي از شگردهايي كه رسانهها به منظور همراه ساختن مخاطب با ايدههاي تبليغي خود به كار ميگيرند، ارج نهادن به ارزشها و مقدسات قشر مخاطب

ص: 194

است. آنها از طريق دست مايه قرار دادن اين ارزشها مي كوشند نگرشهاي ذهني مخاطب را درباره موضوع مورد نظر، با تحكيم جنبه تقدس آميز آن تغيير دهند. البته به اين ارزشها در دو بُعد ميتوان توجه كرد. در امور سياسي، نسبت دادن شخص يا گروه خاصي را به نوادگان فلان شخصيت داراي جايگاه و احترام نزد مردم يا حتي به ايدههاي فكري و سياسي آن مرجع و نيز نسبت دادن به فلان قهرمان تاريخي و...، برخي از نمونه هاي استفاده از اين شگرد در بُعد ملي و انساني به شمار مي آيند.

توسل به ارزشهاي ديني و مذهبي نيز ميتواند در شكل بهرهگيري از مسئله وابستگي به نسب ائمه عليهم السلام يا سيادت، انتخاب شعارها بر حسب آيات و روايات و... انجام شود. در آگهيهاي بازرگاني نيز به كارگيري اين شگرد مرسوم است و براي مثال از لقب هايي چون «قاره كهن»، «سرزمين حافظ و سعدي» و... براي تبليغ كالاها استفاده ميشود.

در زمينه توسل به ارزشهاي مذهبي كه متأسفانه براي آگهيهاي بازرگاني نيز استفاده ميشود، ميتوان به اذان معروف و جذاب مرحوم مؤذن زاده براي تبليغ زودپز برقي براي طبخ غذا يا به قرائت «ربّنا» (آيه 8 سوره آل عمران) براي پخت ماكاروني و... اشاره كرد.

21. جاي گزين سازي

21. جاي گزين سازي

در شگرد جاي گزين سازي كه هم زمان از شگردهاي تكرار، تصويرسازي، انگاره سازي و... استفاده مي شود، رسانه به پيام شخصي توجه ميكند و از طريق جذابيتهاي سمعي و بصري در رسانههاي ديداري و شنيداري، محتواي آن پيام به عنوان آلترناتيوي براي پيام ديگر درميآيد. شگرد جاي گزين سازي، از

ص: 195

جاي گزيني واژه، حرف، سخن، رفتار و عادتي در فرهنگ ميتواند مورد توجه سياست گذاران رسانهاي باشد تا جاي گزيني فردي سياسي با فردي ديگر در كارزار انتخاباتي رياست جمهوري يك ملت يا دولت.

در شگرد جايگزين سازي حتي رسانه ها مي توانند موفقيت هاي علمي، اقتصادي و .. كشور را به گونه اي وارونه جلوه دهند و با انتشار عكس و تصوير يا فيلم هاي ساختگي درصدد جاي گزيني تصوير يا رويداد غيرواقعي با رويداد مبتني بر واقعيت، عمل نمايند تا از اين طريق هم چهره اصل خبر را مخدوش كنند و هم از اين طريق ايجاد شبهه نمايند كه اصلا چنين واقعيتي از ابتدا وجود نداشته است يا توان انجام اين اتفاق يا رويداد مورد نظر از سوي عوامل معرفي شده امكان پذير نمي باشد.

به عنوان مثال در جريان پرتاب كاوشگر «پيشگام»، رئيس پژوهشكده سامانه هاي فضانوردي با تأكيد بر موفقيت آميز بودن شايعات مربوط به صحت نداشتن بازيابي ميمون از كپسول حاوي اين موجود زنده را بي اساس خواند و بدون اشاره به منبع اصلي ارائه كننده عكس هاي آرشيوي، رسانه ها را به عجله در به كار بردن عكسهاي آرشيوي متهم كرد.

22. ارزش گذاري و ارزش زدايي

22. ارزش گذاري و ارزش زدايي

در اين تكنيك، به عنصر پيام از نظر ارزش توجه ميشود، به اين معنا كه خوب يا بد و شايسته يا ناشايست بودنُ بار ارزشي پيام در جريان سازي مورد نظر است. در بسياري از مواقع كه ناخواسته يا از روي غفلت، در برنامههاي رسانه، چنين چيزي ترويج و تبليغ ميشود، افزون بر شبهه افكني در آن مورد خاص به ويژه زماني كه پيام داراي بار ارزشي _ مذهبي نيز باشد،

ص: 196

جريان سازي با شدت بيشتري دنبال ميشود و چنين امري گاهي، در رسانه ملي وجود دارد. گاهي با توجه به اينكه رسانه در پي تفسير مسئله اي ارزشي با ساختارهاي ايدئولوژيك و در پرتوي سازوكارهاي جهان جديد كه در بسياري از موارد، خود نافي مؤلفههاي حاكم بر روابط اين دوران است، تغيير ميكند و اين بازنگري معنايي، نتيجهاي جز سست نكردن و به افول كشاندن براي آن امر ارزشي با نگاه تفسيري رسانه نيست.

23. قالب بندي

23. قالب بندي

اثرگذارترين تبليغات، بيشتر به قالب بندي استناد مي كند تا با دروغين بودنش. واقعيتي را بيان كنيم، نه اينكه آن را از ميان برداريم، بلكه با استفاده از تأكيد و ديگر ارائه هاي كمكي، آن را دريابند. به گونه اي كه مخاطبان احساس دوري از ظاهر قضيه را نداشته باشند. قالب بندي به شكلي گفته مي شود كه خبر چگونه و به چه نحو و در كجا بسته بندي و ارائه مي گردد. (بالاي صفحه، صفحه اصلي _ در اول _ بين مطالب در آن صفحه، به صورت داستان يا در انتهاي مطالب) تن و صداي برخاسته جهت ارائه مطلب (احساسي يا با بي تفاوتي). عناوين سر فصل ها، تصاوير و در صورت صوتي و تصويري بودن رسانه هماهنگي و موزون بودن افكت هاي تصويري و صدا.

تنظيم كنندگان خبري، از قالب بندي به عنوان ارائه هاي كمكي استفاده مي كنند. آنها در ترويج انتقال به شكل سليس و راحت و نيز هدايت ادراك و احساس در قالب منفك و جدا از هم مي كوشند. آنها با اثرگذاري از طريق صدايي متعارف و آشنا، فضايي قابل اعتمادي را به وجود مي آورند. آوانگاري كه من آن را جهالتي موثق مي نامم، در اظهاراتي چون: «اين وضعيت چگونه خاتمه مي يابد؟»، «فقط زمان قادر به بازگو كردن آن است!» يا «كسي با

ص: 197

اطمينان نمي تواند بيان كند!» گاهي اوقات دروغي بديهي و مبتذل، بانفوذترين وسيله اي است كه به حقيقت رشك مي برد. از اين رو، جملاتي چون «مگر اينكه اعتصاب از بين رود تا طرفين در توازن و تعامل باشند تا اينكه تلخ كامي و چالش مابينشان حكم فرما باشد».(1)

«ليپمن در تحليلي كه از افكار عمومي ارائه داد مطبوعات را به ايجاد ادراك هاي قالبي و تقويت آنها در مردم متهم كرد...به عقيده وي، خوانندگان اطلاعات را به صورت دست خورده دريافت مي كنند بي آن كه به اين امر وقوف داشته باشند».(2)

پي. شامپاني(3) در تحليل افكار عمومي، خبرنگاران را رهبران پرنفوذي به حساب آورده است كه از راه سنجش، رايانه، راديو، تلويزيون و... به افكار عمومي موجوديت مي دهند و با تحليل و دستكاري اين دست ساخته خود به آن شكل مي دهند.(4)

تصويري كه از قوميت ها در برنامه هاي نمايشي ارائه مي شود مبتني بر ايجاد نوعي كليشه و قالب است تا مخاطبان را به صورت غيرمستقيم و ناخودآگاه به ويژگي هاي آن قوم رهنمون كنند. مثلاً تصويري كه از اعراب در فيلم ها و سريال هاي هاليوودي ارائه مي شود، نوعي تصوير مبتني بر شكم پرست بودن و نقص در قوه ادراك آنهاست.


1- ميشل پارنتي، امريكاي محاصره شده، برگرفته از: پايگاه اينترنتي www.thirdworldtraverter.com ميشائيل پارانتي، انديشمند و مؤلف كتاب هايي نظير امريكاي محاصره شده، دروغ كثيف، سياه جامگان و سرخ ها و... است. آخرين كتابش در برابر امپراتوري نام دارد كه اين اثر توسط انتشارات city light منتشر شده است.
2- ژوزت لازار، افكار عمومي، ترجمه: مرتضي كتبي، تهران، نشر ني، 1380، ص 159.
3- P. Champagne
4- افكار عمومي، ص 162.

ص: 198

در همين زمينه جك شاهين(1) يكي از كارشناسان ارتباطي و استاد بازنشسته دانشگاه ايالت ايلينوي جنوبي امريكا در يكي از كتاب هاي خود(2) با مطالعه بر روي بيش از هزار فيلم كه پيش از يازده سپتامبر ساخته شده اند، به بررسي و تحليل عملكرد هاليوود در مورد اسلام و اعراب و رابطه آنها با خشونت پرداخته است. وي نشان داد كه در اين فيلم ها عرب ها و مسلمانان، به طور خلاصه «ديگران» و «دشمن» جلوه داده شده اند. اين كليشه سازي بعد از يازده سپتامبر نيز ادامه يافت. در اين بررسي تقريباً در تمام فيلم هاي بعد از يازده سپتامبر چهره عرب ها به صورت شيوخ پست و تبهكار و يا فردي فلسطيني و يا تروريست نشان داده شده است. وي بيان مي كند كه اين امر در تمامي فيلم ها قابل مشاهده است. تقريباً در هر يك فيلم از چهار فيلم كه اصلاً ربطي هم به خاورميانه ندارند شخصيتي مرموز و بي پروا وجود دارد كه عرب هست. فيلم هايي كه اعراب را بيابان نشين هاي دزد نشان مي دهد زنان و دوشيزگاني مطيع و سر به زير دارند. امير و شيخ هايي با ثروت زياد كه گردانندگان اصلي گروه هاي تروريستي هستند.

آنچه در فيلم هاي هاليوودي گفته مي شود اين است كه اگر عربي را ديديد و دلقك نبود، تاجر چرب زبان نبود، و شيخ منحرف جنسي هم نبود، پس قاعدتاً او يك تروريست هواپيما رباي بمب گذار است.

24. شست وشوي مغزي

24. شست وشوي مغزي

سارجنت (1980) معتقد است چيني هاي مائوئيست، پس از پيروزي در انقلاب 1949، عملاً از شگردهاي جسماني و روحي براي شست وشوي مغزي


1- Jack Shaheen.
2- Reel Bad Arabs.

ص: 199

شهروندان در جريان سازي هاي خود بهره مي گرفتند. به باور چيني ها، ناراضيان را دستگير مي كردند و آنان را در دادگاه هاي جمعي، آماج شست وشوي مغزي قرار مي دادند. آنان با استفاده از فنوني نظير «محروميت حسي»، «القاي استرس»، «هيپنوتيزم» و حتي «استفاده از داروهاي روان گردان»، مخالفان و ناراضيان را در وهله نخست، نسبت به گذشته خود پشيمان مي ساختند، آن گاه با ارائه مواد آموزشي مختلف، «سموم ايدئولوژيك» را از اذهان آنان پاك، و عقايد جديد ماركسيستي را به آنان القا مي كردند.

25. قرينه سازي همسو

25. قرينه سازي همسو

در اين شگرد، رسانه بستههاي متفاوت از دو پيام خاص را كه در واقع از جهات گوناگون فاقد بار محتوايي يكسان، مقتضيات زماني مشابه، نوع مضامين هم سو، شيوه كاربرد متفاوت و حتي مديريت معني مختلف هستند، با هم مقايسه ميكند و تلاش دارد در لواي اين تقارن سازي ساختگي... دو موضوع مطرح شده را يك گونه و با هدفي خاص _ هرچند هيچ تشابه واقعي ميان سمت و سوي آن پيامها وجود نداشته باشد _ عرضه بدارد. در اين ميان، حتي ممكن است دو پيام مورد نظر براي قرينه سازي، از نظر ماهيت خبري و موضوعي با هم هيچگونه سنخيتي نداشته باشند. براي مثال، پيامي ديني را با پيامي ديگر كه فقط حاوي بار اجتماعي است و نه اعتقادي، با هم بررسي كند. در رسانه ملي اين امر هنوز از روي بي دقتي ناديده گرفته مي شود، ولي الگوسازيها و الگوبنديهاي اينگونه پيامها و ارتباط دادنهاي ميان آنها موجب استحاله شدن معناي واقعي پيام و ايجاد شبههاي ناخواسته در ذهن مخاطبان ميشود.

در جريان سازي، مقايسه ايده مورد نظر با ايدهها و سوژههاي مشابه، با هدف و به روش بيان كاستي ها و مشكلات و گرفتاري هاي مشابه در موضوع هاي

ص: 200

هم طراز خود در ابعاد مختلف (سياسي، اعتقادي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و...) و سرپوش گذاشتن بر عيبهاي مربوط به موضوع، صورت مي گيرد.

قرآن كريم نيز براي آگاه كردن مردم، از اين شگرد بهره برده است:

قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يعِيدُهُ قُلِ اللّهُ يبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يعِيدُهُ. (يونس: 34)

[اي رسول] بگو آيا هيچ يك از بتان و خدايان باطل شما توانايي دارد كه خلق را بيافريند، آن گاه همه را به سوي خود برگرداند؟ بگو تنها خداست كه خلق را مي آفريند و سپس او را [به سوي خود] باز مي گرداند.

در اين روش، ممكن است جريان ساز، ايده خود را با موضوع هاي موفق و مورد توجه، به دليل داشتن استانداردهاي لازم و منطبق با پارامترهاي خاص آن ايده، مقايسه كند. استفاده از اين شگرد، در تبليغات اقتصادي به مراتب بيشتر از ديگر انواع تبليغات است. البته مصداق هاي بسياري از اين شگرد را در تركيب با شگردهايي همچون تحقير و اهريمن سازي، ميتوان در جريان سازيهاي منفي ديد.

براي نمونه، غربيها در جنگ خليج فارس، صدام را هيلتر زمان ناميدند.

حتي در تبليغات بازرگاني هم كالايي را با نمونه مشابه آن در ديگر كشورها مقايسه ميكنند و درباره ويژگي هاي آن از اين عبارت ها استفاده مي شود: «قابل رقابت با محصولات خارجي»، «داراي امتيازهاي منحصر به فرد» و... .

26. تعميم

26. تعميم

در اين روش، رسانه سير كلي گرايي دارد. به اين معنا كه به جاي اشاره به عناصر يا اجزاي دقيق موضوعي، ترجيح مي دهد به كليت قضيه بپردازد و از

ص: 201

پرداخت واقعي به عناصر داراي ويژگي منحصر به خود، آن را مغرضانه به همه ساختار نسبت مي دهد.

براي مثال، تظاهرات عده اي در اعتراض به مسئله اي خاص را به همه ملت يك جامعه نسبت مي دهد.

گزارشگران تلويزيوني دارا بودن يك رفتار يا انديشه خاص را از طريق به تصوير كشيدن آن در ميان گروه چند نفري يا افراد محدودي به كليت يك جامعه يا حتي كشور نسبت مي دهند. در بسياري از مواقع حتي گروه مورد استناد واقع شده براي بيان ديدگاه ها و انديشه هاي دروني شان نيز كاملاً انتخابي و فاقد ويژگي هاي لازم براي كليت جمع انتصابي مي باشند. به گونه اي كه حتي يك نظر مخالف در ميان اين جماعت يكدست پيدا نمي شود و رسانه ها با تكيه بر ارائه ديدگاه فقط چند نفر آن ويژگي را به افراد اجتماع تعميم مي دهند.

گزارشگر برنامه ماهواره اي بي.بي.سي فارسي با پخش تصاوير و ديدگاه هايي از تعداد اندكي از دختران شمال شهر تهران كه داراي خصوصيت بي حجابي و بدحجابي بوده اند به راحتي تمام دختران ايراني را خسته از پوشش دست و پاگير چادر و روسري عنوان كرد. اين اتفاق در حالي بود كه گزارشگر شبكه تنها در منطقه اي خاص و به سراغ افراد داراي آن خصوصيت مي رفت تا از آنها براي جريان سازي در برنامه هايش استفاده كند.

27. استفاده از كارشناسان هم دست

27. استفاده از كارشناسان هم دست

همواره رسانه ها با دعوت از كارشناسان هم سو با سياست ها و مواضع خود مي كوشند جوّ موجود جامعه را در برابر مفهوم خاصي تغيير دهند. آنها با استفاده از اين شگرد مي خواهند وانمود كنند كليت جامعه موافق و هم جهت با اين سياست خاص است و گستره عظيمي از مخاطبان، با اين مفهوم كنار آمده اند.

ص: 202

مسئله اينجاست كه بسياري از خبرنگاران تنها از اشخاص معيّني استفاده مي كنند و مردم با نظر تعداد محدودي از كارشناسان آشنا مي شوند. بدين ترتيب آنان به ستاره هاي روشن فكري تبديل مي شوند كه بيش از آن كه اطلاعات اضافي به مردم بدهند، بيشتر به كار توجيه اخبار ارائه شده توسط خبرنگاران و جلب شنوندگان مي آيند.(1)

28. اولويت بخشي به سوژه

28. اولويت بخشي به سوژه

رسانه ها از طريق قطع برنامه هاي روزانه خود و پوشش موضوع ها يا اخبار هرچند غير مهم، تلاش مي كنند هيجان مخاطب را براي دريافت آن افزايش بدهند و به مخاطب، اين گونه القا كنند كه اين موضوع حتي در رأس اخبار رسانه هاي خبري دنيا قرار دارد. شبكه ماهواره اي خبري بي.بي.سي براي پوشش اخبار و به منظور جريان سازي و شبهه افكني در انتخابات سال 1388 كشور، برنامه هاي خود را از 7 ساعت به 24 ساعت افزايش داد و با پوشش فوري و تقطيع سازي برنامه هاي روزانه به برجسته سازي موضوع مورد نظر و ايجاد حس كنجكاوي مخاطب براي اهميت سوژه مورد نظر مي پرداخت. در اين ميان حتي تصاوير و فيلم هاي ويديويي كه فاقد قابليت هاي لازم براي استناد بوده اند را به عنوان مرجع و زمينه اولويت هاي برجستگي اخبار خود در اين زمينه مورد بهره گيري قرار مي داد.

29. دروغ پردازي

29. دروغ پردازي

دروغ پردازي، در فرآيند جريان سازي، يكي از شگردهاي مهم اثرگذاري با هدف تغيير نگرش مخاطب است. در اين شيوه، منبع جريان ساز براي


1- افكار عمومي، ص 168.

ص: 203

دست يابي به اهداف خود، به دروغ پردازي مي پردازند. ممكن است بخشي از موضوعي را به صورت حقيقي جلوه دهد يا بخش ديگري را با دروغ بياميزد تا بتواند به صورت كاملاً حرفه اي از پوشش اين موضوع بهره جويد. حالت ديگر، آن است كه كل موضوع دروغي را با شگرد شايعه همراه سازد و به مخاطب خود عرضه دارد.

خبر قتل و سوختن جنازه يكي از شهروندان تهراني در ميان درگيري هاي بعد از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري ايران كه با درج تصوير وي، جريان سازي تمام عياري را بر ضد جمهوري اسلامي راه انداختند، مثال خوبي براي اين شگرد است. در اين عرصه، رسانه هاي خارجي و حتي برخي رسانه هاي داخلي، خبري با اين شرح منتشر كردند:

«ترانه موسوي، نام دختر جواني است كه در تجمع هفتم تير 1388 در اطراف مسجد قبا كه در اعتراض به نتايج انتخابات رياست جمهوري دهم برگزار شد، در خيابان شريعتي توسط نيروهاي لباس شخصي دستگير شده و پس از آزار و اذيت، به قتل رسيده است. روزنامه ديلي تلگراف در اين باره اعلام كرده است كه خانواده موسوي پس از يك تماس تلفني از يك بيمارستان مبني بر بستري شدن دخترشان، به بيمارستان مراجعه مي كنند، ولي دخترشان را در بيمارستان نمي يابند و مدتي بعد جسد سوخته او را در غرب تهران مي يابند».

اين در حالي است كه بر اساس نتايج تحقيقات تيم پي گيري حقوق شهروندان كه از سوي مقامات دولتي گرد آمدند، اين شهروند ايراني، زني چهل ساله، زنده و ساكن كاناداست كه دست كم از يك سال و نيم پيش تا به حال به تهران نيامده است. سيماي جمهوري اسلامي نيز با تهيه گزارشي

ص: 204

درباره سرنوشت ترانه موسوي، در اين باره مصاحبه اي را با خانواده اين شهروند ايراني ساكن كانادا انجام داد كه تصوير يادشده را متعلق به دخترشان دانستند و مشخص شد اين خبر از اساس دروغ بوده است.

يا به اين مثال دقت نماييد:

منابع خبري عربي و اسرائيلي با انتشار شايعه اي درباره ترور بشار اسد از سوي يكي از محافظان ايراني اش، جنگ رواني تازه اي را عليه ايران و سوريه به راه انداخته اند.

به گزارش خبرآنلاين از ساعاتي پيش سايت العرب از ترور بشار اسد توسط يكي از محافظان ايراني اش! خبر داد و نوشت اسد پس از اين حادثه به بيمارستان شامي دمشق منتقل شده است.

اين ادعا، بلافاصله توسط برخي از وب سايت هاي مخالف اسد دامن زده شد و برخي از منابع خبري فارسي مخالف نظام و نه چندان معتبر نيز آن را با آب و تاب بازتاب داده اند.

در همين حال، وب سايت نيويورك ديلي نيوز در گزارشي، بر نادرستي اين ادعا تأكيد كرد و نوشت: گزارش هاي آنلاين عربي درباره ترور و كشته شدن بشار اسد بسيار اغراق آميز به نظر مي رسد. رسانه هاي عربي شنبه شب گزارش دادند كه بشار اسد توسط يكي از محافظان ايراني اش ترور شده و در شرايط نامساعدي به سر مي برد.

اين وب سايت امريكايي در ادامه گزارش خود مي افزايد: اما خبرهاي تكميلي و پيگيري هاي به عمل آمده همگي نشان مي دهد كه تيراندازي به رئيس جمهوري سوريه دروغ بوده است و او هم اكنون زنده و سرحال است.

از زاويه ديد اين وب سايت امريكايي انتشار چنين اخباري، حاكي از هرج و مرجي است كه در سوريه پديد آمده و همچنان ادامه دارد.

ص: 205

نيويورك ديلي نيوز حتي انتشار خبر استعفاي معاذ الخطيب رهبر مخالفان سوريه را نيز از اخبار حيرت انگيز و جالب دانسته است.

به گزارش خبرآنلاين يكي ديگر از نشانه ها مبني بر بي اساس بودن اين خبر و يا جنگ رواني بودن آن عليه ايران و سوريه تأكيد بر ايراني بودن ضارب بشار اسد در اين خبر، بي اساس است، در حالي كه اندك آشنايي با سيستم امنيتي و حفاظتي حزب بعث براي تشخيص نادرست بودن اين ادعا كافي است.

در سيستم بسيار پيچيده حفاظتي، امنيتي و حراست فيزيكي حزب بعث آن هم براي افراد رده بالاي حزب مانند رهبر آن و يا شخص رئيس جمهوري، فقط از وفادارترين افراد حزب بعث و درباره شخص اسد از وفادارترين علوي هاي سوري استفاده مي شود و آنها در اين زمينه كوچك ترين ميداني به افراد ديگر از تابعيت هاي ايراني يا لبناني نمي دهند و از بيان اين موضوع نيز ابايي ندارند.

با اين حساب، حتي اگر خبر ترور بشار اسد كمترين محلي از اعراب داشته باشد، ايراني بودن ضارب او يك دروغ خنده دار است كه به نظر مي رسد از روي عمد و با اهدافي خاص از سوي رسانه هاي عربي و اسرائيلي روي آن تأكيد شده است.

30. نمادسازي

30. نمادسازي

رسانه در طول فرآيند جريان سازي، نمادهايي را براي تقويت هدف خود به كار مي گيرد. در انقلاب هاي رنگي روي داده در سال هاي گذشته، مانند رنگ نارنجي براي انقلاب اوكراين، رنگ گل لاله براي قرقيزستان، گل رز براي گرجستان و...، رسانه ها از اين رنگ ها به عنوان نمادي از اعتراض به حكومت هاي مربوط استفاده مي كردند.

ص: 206

در همه برنامه هاي رسانه ها به ويژه در فيلم ها و سريال ها كه امروزه توان تبادل و تعامل زيادي را در گستره وسيعي از جهان با مخاطباني انبوه دارند، نمادسازي مي تواند دست مايه تهيه كنندگان و سازندگان اين آثار نمايشي قرار گيرد.

براي نمونه، در فيلم هايي كه شخصيتي اصلي يا فرعي به عنوان نماد به كار مي رود، حضور اتباع كشوري بيگانه در فيلم، نماد ويژگي هاي فردي و اجتماعي مردم آن كشور تلقي مي شود. معمولاً در فيلم نيز مثل ادبيات، اين شخصيت ها را آشكارا به عنوان نماد نمي توان تشخيص داد، بلكه همراه با ابهام است و ويژگي هاي وي به جاي اينكه فردي باشد، بيشتر جنبه رمزي و نمونه وار دارد. نماد در فيلم و ادبيات، گاهي ساده، اما بيشتر پيچيده است و اين به نوع و درك معنايي بستگي دارد كه هنرمند درصدد القاي آن برمي آيد. روشن است كه درك يك نماد، نيازمند شركت فعال تماشاگر در رويدادهايي است كه موجب به وجود آمدن آن مي شود.(1) بنابراين، سازندگان آثار نمايشي در فرآيندهاي ساخت برنامه خود براي جريان سازي، از نمادهايي بهره مي گيرند كه درك آنها متناسب با فهم مخاطب و رمزگذاري اين نمادها در تطابق با انديشه ها و نگرش هاي آنها طراحي و تدوين شود، به گونه اي كه مخاطب هنگام تماشاي اين آثار، نوعي تداعي ميان نمادها و مصداق هاي مورد نظر شكل گيرد.

31. زمينه سازي

31. زمينه سازي

در برخي موارد، رسانه ها پيش از وقوع عملي، به ايجاد زمينه هاي ذهني به منظور جريان سازي براي مخاطبان خود مي پردازند و مي كوشند از اين


1- سينما و ساختار تصاوير شعري شاهنامه، صص 106 _ 109.

ص: 207

رهگذر، ضمن طراحي و تدوين پيش فرض هاي ذهني براي او در برابر آن موضوع خاص، حساسيت موضوع را پيش از روي دادن دوچندان كنند. رسانه ها در اين شيوه از جريان سازي، پيش از وقوع رويداد، با ارائه پيش زمينه هاي اطلاعاتي ذهني به مخاطب، كه تداعي كننده نوعي نگراني و دلهره است، در قبال موضوع خاصي واكنش نشان مي دهند و ضمن ايجاد تشكيك در اصل خبر، مخاطب را به انديشه وا مي دارد.

براي نمونه، در بخشي از خبري كه قرار بود رئيس جمهوري اسلامي ايران در نشست سازمان ملل شركت كند، اين مفهوم به شكل زير ارائه شده بود: «بسياري از كارشناسان حقوق بشر، در برابر شركت رئيس جمهوري ايران در نشست سازمان ملل عليه نژادپرستي كه قرار است هفته آينده در ژنو سوئيس برگزار شود، ابراز نگراني كردند».

32. واژه سازي

32. واژه سازي

يكي از مهم ترين شگردهايي كه به منظور شبهه افكني و جريان سازي توسط رسانه به كار گرفته مي شود، خلق واژگان و تعابيري است كه سازندگان آنها خواستار فراگيري آن در سطح جامعه هستند. هدف طراحان و خالقان اين تعابير فراتر از انتشار عمومي آنها است. در واقع تعابير ساخته مي شوند تا از طريق بار معنايي كه قرار است بر آنها حمل شود آرام آرام در جامعه دنبال شود و در نهايت به بار نشيند.

بهره گيري از واژه «انتخابات آزاد» به بهانه حضور حداكثري مردم در انتخابات و به منظور بدبين كردن افكار عمومي نسبت به برگزاري روند انتخابات در داخل كشور نيز در همين راستا استفاده مي شود.

ص: 208

طرح واژه انتخابات آزاد و دامن زدن به آن از سوي افراد و رسانه ها به نوعي در راستاي القاي تاثير نداشتن حضور افراد در انتخابات، نتايج از پيش تعيين شده و فرمايشي بودن آن در داخل كشور مي باشد. استعمال كليدواژه «انتخابات آزاد» توسط يكي از فعالان سياسي آغاز شد؛ وي در پاسخ به سوال يكي از كاربران سايت خود درباره حضور در انتخابات دوره نهم مجلس شوراي اسلامي مي گويد: «با همه شرايط نامطلوبي كه حاكميت ايجاد كرده است، اگر همين امروز هم آماده برگزاري انتخابات آزاد باشد كه تنها آراء مردم تعيين كننده سرنوشت آن باشد _ نه سليقه و خواست اين و آن... _ قطعاً ما در انتخابات شركت مي كنيم؛ زيرا كه شركت در انتخابات حق تمام فرد فرد مردم ايران است».

به عنوان مثال به اظهارنظر يكي از فعالان رسانه اي در اين زمينه توجه كنيد: «مردم ايران حق دارند كه خودشان سرنوشت خودشان را رقم بزنند و واقعا احساس كنند كه حضور آنها در انتخابات مهم است. اين حق هر ايراني است كه بداند رأيي كه مي دهد منشأ اثر واقع شود. انتخابات آزاد مگر معنايي غير از اين دارد؟» يكي از چهره هاي معارض نظام نيز اين گونه به اين موضوع دامن مي زند: «شعار انتخابات آزاد شعار درستي است، شعاري است كه دارد رژيم ايران را آزار مي دهد و اين خيلي مهم است».(1)

33. نظرسنجي هاي غلط

33. نظرسنجي هاي غلط

رسانه جريان ساز براي قوّت بخشيدن به گفته ها و ارائه تحليل ها و تفسيرهاي خود به شگرد نظرسنجي از مخاطبان دست مي زند و البته تلاش مي كند تا


1- http://jamnews.ir.

ص: 209

اين نظرسنجي به صورت گسترده در دسترس و ديد مخاطبان قرار گيرد تا از طرفي هم بتواند ميزان اعتماد مخاطبان را نسبت به واقعي بودن اين نظرسنجي جلب نمايد و از طرف ديگر نيز شركت آنها را براي اعلام نظر آنها فراهم كند.

بنابراين، از اين طريق با استناد به ميزان حضور بالاي شركت كنندگان بر قوّت نتيجه حاصل شده و مورد نظر خود تأكيد نمايند، ولي عيب اساسي اين گونه از نظرسنجي ها در آن است كه از نظر علمي اين نظرسنجي ها فاقد استانداردهاي لازم براي سنجش و ارزيابي سوژه مورد نظر است.

ممكن است جريان ساز فقط گزينه هاي مورد علاقه خود را در پاسخ براي مخاطبان قرار دهد و به عبارتي پاسخ هاي ارائه شده احتمالات موجود و واقعي در آن زمينه خاص نباشند، يا اينكه پاسخ ها به صورت مهندسي شده و جهت دار طراحي شده باشند كه نوعي القا در انتخاب گزينه مورد نظر جريان ساز را فراهم بياورد. ممكن است جريان ساز در انجام نظرسنجي به لحاظ زماني، مكان نظرسنجي، رسانه مورد استفاده براي اجراي نظرسنجي و... در محدوديت قرار گرفته باشد و البته اين امر به صورت عمدي انجام گرفته شده باشد. براي مثال، به دليل محدوديت مخاطبان خاص يا در دسترس نبودن رسانه براي سايرين يا حتي باور نكردن مخاطبان به عملكرد يا شيوه اطلاع رساني اين رسانه، جزو مخاطبان آن به حساب نيايند و اصلاً با اين رسانه چون ارتباط خبري و عاطفي يا ايدئولوژيك ندارند نسبت به آن بي اعتماد هستند. مثلا در يكي از پايگاه هاي خبري به منظور بررسي ميزان اقبال كانديداهاي رياست جمهوري در كسب آراي مردم تنها به شش نفر از داوطلبان احتمالي در پاسخ ها اشاره شده است كه البته دو نفر از افراد مذكور

ص: 210

اعلام آمادگي براي حضور در انتخابات نداشته اند و نتايج اين نظرسنجي چون بر همه گزينه هاي احتمالي نظر نداشت و نيز حتي فهرست ارائه شدگان نيز دقيق نبوده است، گزينه مورد نظر پايگاه خبري بالاترين شانس براي رئيس جمهوري شدن از ديدگاه مخاطبان خودش كسب كرده بود و اين نتايج را در تحليل ها و تفسيرهاي بعدي به راحتي به كار مي گيرد. نكته قابل توجه، تفاوت نظرسازي ها و نظرسنجي هاي غلط است كه بيشتر نظرسازي ها در رديف دروغ پردازي به حساب مي آيد و نظرسنجي هاي غلط، استانداردهاي علمي و تئوريك ندارند.

34. مدعي بار اطلاعاتي

34. مدعي بار اطلاعاتي

رسانه با استفاده از اخباري كه در جهت سياست هاي خويش است با تأكيد بر ادعاهايي همچون «داشتن اطلاعاتي بيشتر»، «اسنادي جديدتر»، «دخالت هايي ديگر» و... تلاش مي كند در افكار عمومي ايجاد شبهه نمايد كه دست هايي در كار است تا يك مسئله يا رويدادي خاص صورت نپذيرد و گرنه اگر سير طبيعي ماجرا ادامه پيدا كند نتيجه مطلوب حاصل خواهد شد.

به اين مثال دقت كنيد: به گزارش خبرگزاري «ريانوواستي»، «ويكتوريانوكويچ»، رهبر حزب اپوزيسيون مناطق دولت اوكراين، اظهار داشت، اطلاعاتي در اختيار دارد كه نشان مي دهد خريد دسته جمعي آراء از سوي مخالف سياسي وي، در انتخابات رياست جمهوري پيش رو، در حال انجام است. اين در حاليست كه وي نام سياستمدار مشخصي را ذكر نكرد.

ص: 211

35. فرافكني و «ديگران» مقصر بيني

35. فرافكني و «ديگران» مقصر بيني

در حوزه سياست اين عامل تقريباً به يكي از اصول اصلي در بازي هاي سياسي تبديل شده است كه عامل همه ناتواني ها و نارسايي ها را در ديگران جست وجو مي كنند. در فرآيند شبهه افكني و جريان سازي، رسانه سخن از ديگراني به ميان مي آورد كه همه كاره هستند و عملاً سيستم موجود در خدمات دهي را سيستمي تشريفاتي معرفي مي كند. اين ديگران هستند كه تعيين مي كنند، راه مي اندازند، عمل مي كنند، مانع تراشي مي كنند و اصولاً عامل همه بدبختي ها و اختلالات همين ديگران هستند كه چوب لاي چرخ ماشين سوژه مي گذارند. اين ديگران به خاطر وجاهت، قدرت يا سرمايه اي كه دارند توان دست زدن به هر كاري را دارند و از نظر شبهه افكنان «ديگران» مقصر همه ناكارآمدي ها هستند. به عبارتي در هر شرايطي چه واقعا توان انجام يك عمل وجود نداشته باشد يا اصلا ديگراني باشد يا نباشد منشا همه، اختلاف انگيزان و تفرقه افكنان و... ديگران هستند. اين گونه انتساب كردن ها به ديگران كه حال ممكن است وجود عيني داشته باشند يا نه، در امور مختلف سياسي، اقتصادي، اجرايي و... در جهت بدبين كردن و فرافكني نسبت به موضوع اصلي مطرح مي شود.

36. مخاطب خواهي

36. مخاطب خواهي

توسل به مخاطب به عنوان مركز ثقل همه خدماتي كه بايد براي او انجام شود و اينكه همه فعاليت هاي رسانه و عوامل آن در خدمت به مخاطب است يكي از شگردهايي است كه به منظور جريان سازي استفاده مي شود. در اين روش عباراتي همچون «مردم مي گويند»، «مردم مي خواهند بدانند»، «مخاطبان انتظار دارند به اين نكته پي ببرند»، «مردم حق دارند بدانند»، اين سوال

ص: 212

بسياري از مخاطبين است كه ..»، «تماس هاي متعددي از طرف مردم داشتيم مبني بر اينكه»، مورد استفاده قرار مي گيرد.

37. تلقي كل از خود

37. تلقي كل از خود

جريان ساز رسانه اي به صورتي غيرمستقيم و در روندي منطقي اظهاراتي بيان مي دارد كه خود را محور قرار مي دهد. اين امر به منظور گسترش قدرت و وجاهت خود و بالا نشان دادن ميزان اعتبار خود براي مخاطب انجام مي شود. در واقع جريان ساز از «خود جزيي» يك «كليت» مي سازد و خود را جاي آن كل قرار مي دهد تا به مخاطب القا نمايد كه كليت مجموعه نيز تحت نظر و سيطره و نيز هماهنگ با تصميمات من در حال ايفاي نقش است. مثال ذيل اين شگرد را دنبال مي كند:

به گزارش خبرگزاري فرانسه، «هيلاري كلينتون» در اظهاراتي مدعي شد: امريكا در اين انديشه است با هر كسي كه در انتخابات افغانستان برنده شده و براي 5 سال آينده رئيس جمهوري اين كشور را عهده دار شود همكاري كند. وي با پيش بيني اينكه چالش هايي در افغانستان پيش رو خواهد بود اظهار داشت: مردم افغانستان بايد خودشان با جرئت و جسارت انتخابات را پيش ببرند و مي دانيم كه نگراني ها و دغدغه هايي هم به دليل جنگ با طالبان در بين مردم اين كشور وجود دارد. وي مدعي شد: مردم افغانستان اطمينان داشته باشند كه جامعه بين المللي پشتيبان آنهاست و از آنها حمايت مي كند.

38. طرح سؤال و جواب بي ربط

38. طرح سؤال و جواب بي ربط

به اين عبارت كه در لابلاي گفت وگوهاي مجريان برنامه ها با يكديگر ممكن است اتفاق بيفتد و چه بسا برنامه هايي كه مجريان به اين شگردها خواسته يا ناخواسته دامن زدند دقت كنيد:

ص: 213

موضوع برنامه در خصوص روزي حلال در اسلام است.

مجري 1: روزي حلال چه ضرورتي دارد و چه اثراتي بر زندگي افراد مي گذارد؟

مجري 2: خيلي بديهي است روزي حلال دسترنج شخصي افراد است. در ازاي زحمتي كه انجام داده حاصل كار خود و نتيجه زحمت خود را دريافت مي كند. مهم ترين اثر آن، تكيه بر تلاش هاي خود در زندگي افراد است. يعني افراد با روزي حلال متوجه اين هستند كه هر كس بايد حاصل كار و تلاش خود و روزي واقعي خود را دريافت نمايد. نوعي متكي بودن بر اعمال و زحمات خود و چشم نداشتن بر دسترنج يا زحمات ديگران است. اين خود بهترين اثر است براي آدم ها كه به مال ديگران نظر نداشته باشند و چشم داشتي به غير از روزي خود در ذهن خود نپرورانند و... .

در مثال فوق پاسخ مناسبي بر سؤال ارائه شده داده نشده است. مجموعه حرافي هاي شخص گوينده براي پاسخ دادن و تلاش او براي يافتن پاسخ همچنان ادامه دارد، ولي به هيچ وجه پاسخ دقيقي براي موضوع مطرح شده نيست. سؤال مطرح گرديده اما پاسخ رها شده و مجموعه اي از گپ ها به عنوان پاسخ به مخاطبان داده مي شود. هر چه حساسيت موضوع مطروحه از درجه بالاتري برخوردار باشد ميزان شبهه افكني رسانه در اين زمينه بيشتر خواهد بود.

39. قياس مع الفارق

39. قياس مع الفارق

در اين شگرد جريان ساز گزاره هاي معرفتي مخاطب را با شبهه روبه رو مي سازد و مثالي ذكر مي كند كه به لحاظ مبنايي سنخيتي با ويژگي مورد نظر

ص: 214

براي مخاطب ندارد. يا اصل اين موضوع هيچ انطباقي با چارچوب هاي ذهني و عقيدتي حاكم بر مخاطب ندارد. در واقع بر اساس اين شيوه، رسانه جريان ساز از داده ها و مطالبي كه هيچ ارتباط عيني و دقيقي ميان آنها نيست، نتيجه مطلوب و مورد نظر خود را استخراج مي نمايد و تلاش مي كند كه اين نتايج را به عنوان يك «حقيقت» و رابطه واقعي به مخاطب القاء نمايد. رسانه جريان ساز بين دو امر كه هيچ تشابه مبنايي ميانشان نيست، به راحتي قياس برقرار مي كنند و از آبشخور اين قياس تلاش دارد ذهن مخاطب را به سمت اهداف مورد نظر خود پيش بكشاند. مثلاً به اين خبر توجه كنيد: «در حالي كه حكومت ايران همچون ساير كشورهاي عربي مسلمان هستند ولي به دليل لجاجت، بر خلاف ساير دول عربي بر قانون اجباري دارا بودن حجاب براي بانوان تأكيد مي كند كه اين قضيه يكي از مهم ترين پارامترهاي برتري آزادي بانوان عربي و غربي نسبت به زنان ايراني است». در اين موضوع مي بينيم كه قياس فوق در متن خود فاقد چارچوب هاي مستحكم و پيوندهاي معنايي و ايدئولوژيك است.

40. عرفي سازي زيرپوستي تناقض ها

40. عرفي سازي زيرپوستي تناقض ها

در اين روش رسانه به صورت حساب شده و با برنامه ريزي قبلي درصدد ايجاد اختلال و تناقض در انديشه مخاطبان خود گام بر مي دارد. ابتدا به روشي متناسب با نگرش هاي حاكم بر انديشه مخاطب به طرح موضوع مي پردازد و سپس بدون توجه به عقيده حاكم و همسان با آن رفتاري در تضاد با وجهه اوليه و انديشه نهادينه شده در او مبادرت مي ورزد. اين عمل به گونه اي حساب شده به پيش مي رود كه وجود تناقض در رفتار يا انديشه

ص: 215

ثانوي را با انديشه نهادينه شده در مخاطب را كاملاً هنجاري و عرفي جلوه گر مي كند. در نهايت نيز ممكن است مخاطب با پذيرش عدم مغايرت ميان اين دو وجهه به تدريج تحت تأثير هدف شبهه افكنان قرار گيرد.

به عنوان مثال برنامه هاي شبكه ماهواره اي «من و تو» در اين راستا طراحي و توليد مي شوند. بهره گيري از عشق هاي مثلثي، مربعي و عادي جلوه دادن روابط همسران در درون خانواده هاي متعدد با يكديگر از جمله شگردهاي اين شبكه براي ايجاد شبهه در ذهن مخاطبان و عادي سازي روابط براي بينندگان مي باشد. يكي از برنامه هاي محوري «من و تو» بدون در نظر گرفتن شعور مخاطب، با يك چينش حساب شده، يك دختر محجبه را در مسابقه خوانندگي اش راه داد و برنده يك دوره از اين مسابقه كرد تا اين پيغام را پيش روي مخاطب ايراني قرار دهد كه در رويكردي پارادوكسيكال مي توان هر عملي كه در اسلام حرام است را انجام داد و خود را متعهد به عمل به احكام اسلام نيز جلوه داد. در ابتدا بسياري از مخاطبان اين شبكه ماهواره اي فارسي زبان تصور مي كنند اين برنامه براي شناسايي استعدادهاي خوانندگي و معرفي آنها به افكارعمومي و در واقع يك سكوي پرش براي مستعدها در حوزه موسيقي پاپ محسوب مي شود، اما با گذشت چند دوره از برگزاري اين برنامه و مشخص شدن فرجام خوانندگان اين برنامه، همه چيز رنگ باخت.

برگزيدگان اين برنامه كه عمدتاً ار سطح متوسطي برخوردار بودند، با جايزه نقدي نه چندان بالاي اين برنامه تنها چند ويدئوكليپ مستقل ساختند و به واسطه آنكه از توانمندي بالايي برخوردار نبودند، خيلي زود به حاشيه رفتند و حتي در ميان آن گروه از خوانندگان متوسط آن سوي

ص: 216

آبي نيز نتوانستند به مقبوليت و ماندگاري حداقلي دست يابند و كار تا آنجا بالا گرفت كه برخي از آنها با حضور در ديگر شبكه هاي ماهواره اي به ناديده گرفته شدن توسط مسئولان برنامه اي كه منتخبش بودند، اعتراض كردند. با وجود اين، اين برنامه همچنان استمرار يافته و در دور تازه آن اتفاقي جالب افتاد كه اگر كليت اين برنامه براي پيگيري همين اتفاق طراحي شده باشد دور از انتظار نيست. يك دختر جوان كه عنوان مي كند همسري آلماني دارد، با حجاب كامل كه حتي در ايران نيز از سوي هر دختري رعايت نمي شود، به جمع نفرات برتر راه مي يابد و مرحله به مرحله پيش مي آيد.

اين دختر براي حفظ حدود شرعي حتي با مردان در اين برنامه دست نمي دهد و در اين زمينه ها قائل به احكام ديني تشيع است اما در عين حال يكي از محكم ترين احكام ديني را كه تمامي مراجع تشيع بر آن وحدت نظر دارند ناديده مي گيرد و بر احكام ديگر تأكيد مي ورزد. اين نوع برخورد با دين يكي از انگليسي ترين شيوه هاي برخورد با اعتقادات ساير ملل تلقي مي شود كه با حفظ پوسته و سطح دين، نظير حجاب مشكلي ندارد اما به شدت پيگير تغيير لايه هاي زيرين دين است.

جالب اينكه اين دختر محجبه در نهايت به عنوان خواننده برتر اين دوره از اين برنامه نيز انتخاب و به واقع اين پيغام غيرمستقيم براي تماشاچي ارسال شد كه مي توان ظاهر ديني داشت و ديگر احكام را نيز رعايت نكرد و مثلاً هم باحجاب بود و هم رقاصه، يا دست به شرب خمر زد يا مكرر دروغ گفت و خيانت كرد. اين قرائت پرتناقض از دين ساده تر از كنار گذاشتن

ص: 217

كامل دين مورد توجه قرار مي گيرد و از اين منظر در اين برنامه نيز به صورت كاملاً حساب شده، چنين جمع بندي را براي مخاطب پيش كشيد. (1)

41. معرف ابتر

41. معرف ابتر

به اين عبارت دقت كنيد: در خدمت آقاي ... كارشناس و متخصص امور مذهبي و ديني هستيم. ايشان ده ها كتاب و مقاله در زمينه مسائل ديني دارند و... . جناب آقاي... مقوله امر به معروف و نهي از منكر را چگونه بايد در جامعه گسترش دهيم؟ پاسخ: امر به معروف و نهي از منكر از مقولات مورد تأكيد در دين اسلام است و اتفاقاً از موضوعاتي است كه بايد به آن خيلي اهميت داد؛ چرا كه سعادت بشري و جامعه انساني در گرو آن است. بنابراين، موضوع مهمي است و تا حد امكان بايد آن را مهم بشماريم. همان طوري كه گفتم بايد آن را در جامعه به كار گيريم و در زندگي فردي _ اجتماعي به آن همت گماريم.

در عبارت بالا هيچ گونه پاسخي در خصوص سؤال مطرح شده به ميان نيامده است. از طرفي رسانه با برشمردن ويژگي هاي علمي اين شخص او را به عنوان فردي متخصص و صاحب نظر در امور ديني به حساب آورده است در صورتي كه اين كارشناس از دادن پاسخي درخور به اين سؤال كه ادعاي انتشار ده ها كتاب و مقاله در زمينه مباحث ديني دارد عاجز مانده است و حتي قدرت تبيين و درك سؤال را ندارد. بنابراين، اولاً رسانه اين فرد را نماينده قشر مذهبي و ديني برشمرده است و ثانياً تلاش كرده با انتخاب شخصي كه او نماينده قشر مذهبي نيست و اطلاعات كافي در اين زمينه ندارد يا حتي قدرت تكلم خوبي در اجراي برنامه هاي تلويزيوني يا برنامه هاي زنده را ندارد، با پاسخ هاي نامربوط و غير دقيق مخاطبان را نسبت به اين قشر بدبين سازد.


1- پايگاه خبري تابناك،:www.tabnak.com ششم فروردين 1392 .

ص: 218

42. دروغ سازي و تكذيب مؤخر

42. دروغ سازي و تكذيب مؤخر

دست اندركاران و عوامل رسانه ها ابتدا خود عمداً نسبت به تهيه و انتشار يك خبر دروغ روي مي آورند و سپس با تأخير و تأمل كمي پس از آن نسبت به تكذيب دروغ خود اقدام مي نمايند. تفاوت اين روش با شگرد دروغ سازي صرف آن است كه در اين روش بعدا نسبت به تكذيب آن اقدام مي شود ولي در شگرد بهره گيري از دروغ ديگر تكذيبيه اي صورت نمي گيرد و اساساً همان خبر دروغ به جاي يك واقعيت ساخته و پرداخته و منتشر مي شود.

بر همين اساس ايرادي كه مي توان بي پروا به خبرنگاران و عوامل تهيه و انتشار رسانه ها وارد كرد و به جانبداري متهم نشد اين است كه آنان با تكيه بيشتر بر جزئياتي كه فكر مي كنند «داغ تر» است موجب پخش «خبر غلط» مي شوند... . به اين ترتيب خبرنگاران به نوعي «فضا سازي» دست مي زنند كه در اطراف خبرها شكل مي گيرد، به طوري كه اگر كمي بعد هم كذب بودن خبر آشكار شود نخستين اطلاع در حافظه ها ضبط شده و در خاطره ها مانده است و افشا و تكذيب بعدي از دامنه آن نمي كاهد.(1) به عنوان مثال به شيوه پوشش اين خبر دقت كنيد:


1- افكار عمومي، ص 157.

ص: 219

ص: 220

ص: 221

فصل پنجم: صدا و سيما و جريان سازي رسانه اي

اشاره

فصل پنجم: صدا و سيما و جريان سازي رسانه اي

در دنياي امروز كه رسانهها بر همه جنبه هاي زندگي ما سايه افكنده و چونان نگيني، انسان را به عنوان مخاطب و بازار مصرف خود در محاصره گرفته اند، توجه به وسايل ارتباط جمعي و آثار ارتباطي آنها بر شئون جامعه، اهميت والايي دارد. اگر تا پيش از ورود وسايل ارتباط جمعي در جامعه جهاني، خانوادهها مهم ترين و اثرگذارترين ركن اجتماع تلقي ميشدند، هجوم اطلاعات رسانهاي و برخورد انسانها با انباشت پيام آنان، اين جوّ را دچار تغيير و تحول كرده است. همچنين اثرگذاري وسايل ارتباط جمعي با استفاده از انواع تاكتيكهاي تبليغاتي رسانهاي، در پي موج آفريني و جوّسازيهايي كه در محيط اجتماعي و دنياي به ظاهر مدرن امروزي صورت مي گيرد، توجه به نقش رسانههاي داخلي هر جامعه را در برابر عوامل آسيبزاي اجتماعي مضاعف ميكند. ازاينرو، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران با توجه به ماهيت و ساختار ايدئولوژيك و سازماني خود كه مبتني بر دين مبين اسلام است، بايد بيش از پيش نقش خود را در قبال جريان سازيهاي ساختارشكن

ص: 222

رسانههاي غربي براي جمهوري اسلامي، رشد و گسترش دهد. زماني اين ضرورت آشكارتر ميشود كه دامنه پوشش خبري و نيز فراگيري آن را به عنوان «رسانه ملي» مورد نظر داشته باشيم. البته انجام چنين رسالتي به دلايلي، بسيار دشوار است و به گذشت زمان نياز دارد. دشواري اين وظيفه خطير از آن روست كه با توجه به نقش استعمارگران در تك قطبي كردن جهان و در اختيار داشتن بخش عظيمي از ثروت اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و... كشورهاي در حال توسعه، رسانه ها در ارائه خدمات به جوامع خود و ديگر ملل با محدوديت هاي فراواني روبه رو هستند.

در اين ميان، امپرياليزم، تعيين كننده سير حكومت جوامع و عامل فرهنگ ساز و تصميمگير نهايي براي آنها خواهد بود. همچنين ايدئولوژي و تكنولوژي جهاني به سوي غربي سازي ناشي از ايده آنها به پيش ميرود، در واقع آنها دارندگان بيشترين و قدرتمندترين منابع خبري جهان هستند و هر وقت اراده كنند، توانايي تغيير جهت و يافتن موقعيت مناسبتري براي ترويج و گسترش منافع خود را دارند. طبيعي است كشورهاي در حال توسعه چنين ابزاري ندارند و اگر اين ويژگي را داشتند، نام جهان سوم يا به اصطلاح رو به توسعه را براي خود انتخاب نميكردند. البته نبايد از ياد برد كه پيشينه حكومتها نقش اساسي در پيشرفت ملت هايشان داشته اند و كشور ما نيز با توجه به گذشته ناخوشايند تاريخي خود كه زير چكمه جباران و استعمارگران، آن را هدايت و فرماندهي مي كردند، از روند توسعه عقب افتاده است. بر اين اساس، رسانهها و به ويژه صدا و سيماي جمهوري اسلامي بايد مسائل اسلامي و ارزشهاي معنوي كشور و نيز امور مخاطبان را هم سان با ضرورتهاي دين مبين اسلام، در صدر اهداف خود قرار دهد.

ص: 223

آسيب شناسي صدا و سيما در جريان سازي

اشاره

آسيب شناسي صدا و سيما در جريان سازي

برخي تهديدهاي مهمي را كه براي صدا و سيما مي توان متصور شد، عبارتند از:

1. نقدگريزي سازمان؛ به اين معنا كه سازمان هر گونه نقدي را در راستاي تخريب خود قلمداد كند و بدين منظور عملاً از ورود به حوزه شنيدن و پذيرش نقدها امتناع ورزد. بدتر آنكه سازمان به صورت صوري و ظاهري به برگزاري جلسات نقد برنامه ها و عملكرد خود دامن بزند كه سبب از بين رفتن اعتماد مخاطب از او خواهد شد؛

2. تك صدايي عمل كردن سازمان (بيتوجهي به ديدگاه هاي مخالف)؛

3. انحصارگرايي در سازمان؛

4. القايي عمل كردن سازمان در موضوع هاي غير ضروري؛

5. ابزاري عمل كردن سازمان؛

6. باشگاه گرايي سازمان (مبدل شدن به باشگاهي براي حزب يا جناح خاص)؛

7. ثبات گرايي و محافظه كارانه عمل كردن سازمان (بي توجهي به تغييرها و ضرورت تحول براي پيشبرد اهداف سازمان و...)؛

8. نداشتن استراتژي؛

9. فرصت زدگي، زمان زدگي و روزمرگي؛

10. حاشيه گرايي؛

11. سياسي كردن اطلاعات و اخبار؛

12. عرفي سازي فضاي اجتماعي و سياسي؛

13. الگوسازيهاي دروغين؛

14. ستارهسازيهاي ناروا؛

ص: 224

15. انگاره سازيهاي كليشهاي (تصويرسازيهاي تكراري در پيام هاي هدف)؛

16. رابطه سالاري در سازمان (پشت پا زدن به ضوابط و هنجارهاي سازماني)؛

17. طبقهاي عمل كردن سازمان (طبقه هاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي)؛

18. مخاطب گريزي براي سازمان (بياعتمادي مخاطب به رسانه)؛

19. ذبح روشنگري به جاي پيروي از مخاطب؛

20. كميت گرايي به جاي كيفي گرايي؛

21. اولويت صرف بر يكي از جنبه هاي تعهد يا تخصص نيروها در سازمان (وجهي نگري)؛

22. ضعف و ناتواني در رقابت با ديگر رسانههاي داخلي و خارجي؛

23. سكولاريته سازي و ترويج آن؛

24. مصلحت گرايي در برابر ايدئولوژي گرايي؛

25. پراكنش در سياست گذاري؛

26. توجيه گرايي در برابر منطق گرايي؛

27. تناقض پردازي در پيامها؛

28. مرجع سازي هاي ناروا در پيام ها.

بدين ترتيب، براي برون رفت از اين آسيب ها مي توان به اين راهكارها اميد داشت:

1. پاسخ به شبهه ها و پرهيز از تغليظ بيمحتوايي ادبيات ديني؛

2. عمق بخشي منطقي به ادبيات ديني؛

3. پرهيز از سطحي نگري و زياده گويي؛

4. پرهيز از ورود به بحث هاي عميق؛

5. پرهيز از شعار بي عمل؛

ص: 225

6. پيشه گري وحدت گرايي و پرهيز از تفرقه؛

7. ضرورت نگاه استراتژيك در مديريت رسانه؛

8. افزايش پذيرش و اعتماد عمومي در قبال رسانه ملي؛

9. پرهيز از ترويج عوام زدگي در زمينههاي سياسي و مذهبي؛

10. نداشتن دلبستگي به موفقيتهاي كوتاه مدت و ريشهيابي و چاره جويي براي پايدارسازي موفقيت رسانه ملي.

افزون بر اين موارد، اموري كه بايد صدا و سيما در اين زمينه به آنها توجه جدي داشته باشد، عبارتند از:

1. نيازشناسي و خدمت رساني به مردم

1. نيازشناسي و خدمت رساني به مردم

با پيشرفت فن آوري و در عصر چندرسانهاي، انسانها ديگر در انتخاب منبع خبري خود محدود نيستند. تكثر رسانهها به آنها امكان ميدهد فراتر از مرزهاي خود بينديشند و با منابع متعدد و خبرگزاري هاي مختلف جهاني آشنا شوند. امروزه ديگر به ندرت ميتوان افراد جامعه اي را تنها با نام «مخاطب ملي» قلمداد كرد، بلكه سرعت و هجوم اطلاعات به مرزهاي فرادست، دايره زمان و گستره زمين را براي آنها در دسترس ميسازد. همچنين ديگر براي پذيرش يك يا چند شبكه ثابت خبري و اطلاعاتي هيچ اجباري ندارند، بلكه در صورت هرگونه احساس ناخشنودي، با فشردن دكمه اي، از آن منبع خبري فاصله ميگيرند.

بنابراين، شناخت مخاطب و عمل به خواسته ها و سليقه هاي آنان، در جهت همگام كردن با رسانه اي خاص ضروري مي نمايد. در همين حال، صدا و سيما بيش از پيش بايد به عنصر مخاطب توجه كند؛ زيرا كه تعيين كننده جايگاه اوست.

ص: 226

اگر عصر حاضر را عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات بدانيم، يكي از ويژگيهاي مهم آن «مخاطب محوري» است. صدا و سيما با تكيه بر اين ويژگي، منطبق با سنت الهي براي رفع نيازها و برآورده ساختن انتظارهاي مخاطبان ملي، توانايي عرض اندام در ميان آژانسهاي قدرتمند خبري دنيا و مقابله با جريان سازيهاي آنان را داراست.

سليقه ها و خواسته هاي مخاطبان، مبناي استراتژي هر رسانه قرار مي گيرد و در صورت توجه به اين امر، هر رسانهاي ميتواند به جايگاه بالاتري در نزد آنان برسد. در اين زمينه، شناخت عوامل مؤثر بر اين انتظارها و خواسته ها و نيز آگاهي از نگرش مخاطبان از يك سو و در نظر داشتن عوامل زيست شناختي و جمعيت شناختي، از سوي ديگر، رسانه را به اهداف خود نزديك تر ميسازد. مسئولان و سياست گذاران رسانه كشور ما، به دليل وجود گروه هاي قومي و جمعيتي كه ذايقهها و انتظارهاي متفاوتي دارند، بايد توجه عميقي به منظور همراه ساختن و نگه داشتن مخاطبان ملي در برابر هجمه اطلاعاتي و فرهنگي دنياي امروز داشته باشند. رسيدگي به امور اعتقادي و مشكلات زندگي كه در پژوهشهاي مختلف از دغدغه هاي جدي مخاطبان رسانه صدا و سيماست، بايد از ياد نرود و كارشناسانه در جهت برآوردن نيازهاي رسانه اي مردم گام برداشت.

در شرايط كنوني كه دوره مخاطب نوازي و فرهنگ سازي براي رسانهها قلمداد ميشود، صدا و سيما بايد براي جلب رضايت مخاطب، اصول و مباني اسلامي را در جوسازيهاي مثبت اجتماعي، سياسي و فرهنگي رعايت كند تا از شر فرهنگهاي ناهم سو با نظام ارزشي كشور ما ايمن شود.

ص: 227

در آموزه هاي ديني ما بر توجه به مردم و مشكلات آنها تأكيد فراوان شده است. براي نمونه، در روايتي از رسول اكرم صلي الله عليه و آله آمده است:

كسي كه براي رفع نياز برادر مؤمن خود كوشش كند، مثل اين است كه نه هزار سال خداوند متعال را عبادت كرده، در حالي كه روزها روزه بوده و شب ها هم شب زنده داري مي كرده است.(1)

امام علي عليه السلام نيز در نامه اي به يكي از كارگزاران خويش چنين آورده است:

پس، از دل و جان با مردم انصاف ورزيد و براي برآوردن نيازهايشان شكيبا باشيد، كه همانا شما خزانه داران ِ مردم، وكيلان امت و سفيران پيشوايان هستيد و... .(2)

در رفتار و گفتار بزرگان ما هم به اين امر اشاره شده است. براي مثال، حضرت امام خميني رحمه الله خطاب به مسئولان و سياست گذاران صدا و سيما و ديگر رسانهها، بارها به توجه به خواست ملت تأكيد داشت. ايشان در جايي ميفرمايد:

بايد ببينيم كه زبان ملت چيست تا بفهميم كه اين ملت چه مي خواهد، خودمان بخواهيم حكم بكنيم كه اين ملت ما فلان چيز را مي خواهد، اين حرف غلطي است، حرف صحيح آن است كه ما مطالعه كنيم در حال ملت، گوش بدهيم به صداي ملت، ببينيم چه ميخواهد!(3)

2. پژوهش محوري و مطالعه گرايي

2. پژوهش محوري و مطالعه گرايي

پژوهش، سرفصل شناخت و ادراك آدمي از جهان است. همه پديده ها نيازمند پژوهشند تا جنبه ابتكار و نوآوري آنها افزايش يابد. واقعيت نيز از طريق پژوهشي سنجيده و قاعدهمند به دست مي آيد.


1- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج74، ص315.
2- نهج البلاغه.
3- صيحفه نور، ج10، ص 12.

ص: 228

بنابراين، در آيات و روايات اسلامي به داشتن علم درباره چيزي براي انجام آن، تأكيد شده است.

خداوند سبحان در سوره اسرا در آياتي كه برخي از احكام مهم اجتماعي و اخلاقي همچون لزوم بندگي خدا، احسان به والدين، رسيدگي به نزديكان، پرهيز از تبذير، امساك، قتل فرزند، زنا، قتل نفس، دستاندازي به مال يتيم و خيانت در معامله را برمي شمارد، ميفرمايد:

وَلاَ تَقْفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُول_ئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً. (اسراء: 36)

به آنچه علم نداري، عمل مكن؛ چراكه گوش و چشم و قلب، همه بازخواست مي شوند.

در اين آيه، ضرورت تحقيق براي رسيدن به شناخت از چيزي، تبيين مي شود. استناد به برهان و استدلال، روش قرآني است. از اين رو، در بحث و رويارويي با مخالفان، همواره به برهان و استدلال نياز است:

قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ. (بقره: 111؛ نحل: 64)

بگو: اگر راست مي گوييد، دليل خود را بياوريد.

خداوند در آيه اي ديگر، قرآن را برهان و نور و روشنگر توصيف كرده است.

قَدْ جَاءكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيكُمْ نُورًا مُّبِينًا. (نساء: 174)

در حقيقت براي شما از جانب پروردگارتان برهاني آمده است و ما به سوي شما نوري تابناك فرو فرستاديم.

از اين رو، برنامهريزان و سياست گذاران رسانه صدا و سيما بايد پيش از هرگونه فعاليتي، در زمينه ساخت برنامهها يا پخش آن براي مخاطب و زمينه هاي فرهنگي جامعه آگاهي و شناخت داشته باشند. اين نكته، ضرورت پژوهش مقدماتي سريال يا برنامهها و اخبار صدا و سيما را روشن ميسازد.

ص: 229

لازم است برنامه سازان بخشهاي متعدد سازمان، پژوهش مقدماتي را سرلوحه كار خود قرار دهند تا ضرورت ساخت برنامه، متناسب بودن برنامه با هدف، مخاطبان پيام و چگونگي واكنش جامعه در برابر برنامه ارزيابي شود و آنها بنا بر اين آگاهي، برنامهها را طراحي كنند و به ساخت آنها بپردازند.

برنامه سازان نبايد چنين تصور كنند كه افكار عمومي همانند آنها مي انديشند و به گمان خود، مخاطبان، ديدگاه هاي آنها را بدون شرط مي پذيرند، بلكه پرهيز از گمان نيز آدمي را از حقيقت بي نياز نمي كند و لازمه رسيدن به حقيقت، همين پژوهش است كه از آن به عنوان كليد اساسي كار برنامه سازان راديويي _ تلويزيوني ياد مي كنند.

خداوند در قرآن مجيد بر اين نكته تأكيد ميورزد.ازاين رو، چه نيكوست سياست گذاران و برنامه ريزان جامعه ما اين امر را در صدر برنامه هاي خود قرار دهند.

وَمَا يتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ يغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيئًا إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يفْعَلُونَ. (يونس: 36)

و بيشترشان جز از گمان پيروي نميكنند [ولي] گمان به هيچ وجه [آدمي] را از حقيقت بينياز نمي سازد و همانا خداوند نسبت به آنچه انجام ميدهند، آگاه است.

3. اثرسنجي و تأثيرشناسي

3. اثرسنجي و تأثيرشناسي

سياست گذاران صدا و سيما نبايد از پي آمدهاي برنامهها و اثرگذاري و اثرپذيري آنها در پرتو ارتباط با مخاطبان غافل شوند. واكنش مخاطب در اين حيطه بايد سنجيده و ارزيابي، و نيازهاي آنان و آثار منفي پذيرفته شده از جانب برنامهها، شناخته شود و در كارهاي بعدي به نظرهاي اصلاحي توجه گردد.

ص: 230

تصميمگيران نهايي سازمان بايد به افكار و پيامهاي تهيه كنندگان و كارگردانان برنامهها، چه آنها كه برنامهسازان صدا و سيما تهيه مي كنند و چه آنها كه به افراد بيرون از مجموعه سازمان سفارش داده ميشود، توجه دقيق داشته باشند. از اين لحاظ، به موضوع طنز يا هر مقوله ديگري كه موجب خنديدن يا خنداندن افكار عمومي ميشود، نبايد جدا از زيان ها و پي آمدهاي ويرانگر هدفداري توجه كرد كه در طول زمان از آن سرچشمه مي گيرد.

تطبيق ارزشهاي موجود در برنامهها با اصول كلي خط مشي سازمان، هيچگونه پي آمد منفي به همراه ندارد. ازاينرو، بيتوجهي به محتواي پيام هاي متناقض و هدفدار در برخي از اين برنامهها به ويژه سريالها، زمينه ساز شبهه افكني و تمايل به اهداف غير واقعي در سازمان است كه اين مسئله، به خودي خود نوعي جريان سازي مخرب را در بين مخاطبان و تغيير در نگرش آنها در برابر مسائل مختلف فراهم ميكند.

آگاهي از پيشينه فكري و اعتقادي برنامه سازان، تهيه كنندگان و كارگردانان سريالها تا حد زيادي دقت نظر اساسي ميطلبد. با تأسف، گاهي تنها همين جنبه تفريحي و سرگرمي فيلمها و سريالها ارزيابي مي شوند و حركتهايي كه ناشي از وضع محتوايي متناقض با روند اوضاع جامعه هستند، تا اندازه اي از ياد مي روند.

حضرت امام خميني رحمه الله بارها اين نكته را در ديدار با مسئولان سازمان يادآوري كرد. ايشان در جايي فرمود:

يك وقت ميبينيد كه در اين دستگاه يك كلمه گفته ميشود، يك جمله گفته ميشود و يك بازار به هم ميخورد. اينهايي كه مي گويم، شكايت شده كه يك آدم غير مسئول ميآيد يك جمله ميگويد و اين جمله، تكاندهنده است نسبت به بازرگانها، نسبت به جاهاي ديگر.

ص: 231

حضرت امام رحمه الله در جايي ديگر فرمود:

بايد كساني كه فيلم ميسازند، بايد معلوم شود كه اينها چه كاره اند، چه طور بودهاند، وضع روحيشان، وضع زندگيشان، وضع معاشرت هايشان قبلاً چه بوده است ... آن كسي كه ميخواهد فيلم درست كند، گاهي وقتها فيلم را، خوب بسياري متوجه نمي شوند، چي هست، ليكن محتوايش رويهمرفته انسان يك وقت ميبيند كه يا طرف چپ است يا طرف راست است، يا رو به فساد است. اين بايد خيلي دقت بشود.

امام علي عليه السلام نيز خطاب به دريافت كنندگان و مخاطبان اخبار و روايات سفارش ميكند كه در مضامين آنها دقت نظر داشته باشند و آن را تجزيه و تحليل كنند.

بنابراين، پيامهاي اخباري برنامههاي تلويزيوني نيز مشمول اين رهنمود مي شوند. بديهي است، رواج روحيه اباحيگري و جهتدارِ برخلاف مصالح ملي، به وسيله برنامه سازان تلويزيوني، پي آمدهاي ناخوشايندي به دنبال دارد و زمينه را براي انحراف فرصت طلباني فراهم مي كنند كه هدفشان منحرف ساختن افكار عمومي است.

امام علي عليه السلام در يكي از سخنان حكيمانه خود درباره لزوم تدبر در اين گونه پيامها و اخبار، ميفرمايد:

اعقلوا الخَبر اذا سمعتموهُ عَقلَ رعايةِ لاعَقَلَ روايةِ.(1)

چون خبري شنيديد، آن را فهم و رعايت كنيد [و از روي تدبر و انديشه دريابيد] نه [آنكه تنها] بشنويد و روايت كنيد.


1- نهج البلاغه، حكمت 98؛ منتخب ميزان الحكمه، ص404.

ص: 232

4. آموزش محوري

4. آموزش محوري

آموزش يكي از كاركردهاي مهم رسانه است. رسانه ها با توجه به اين كاركرد مي كوشند دانسته هاي جديد و يافته هاي تازه را در اختيار افراد بگذارند، و افق ديد آنها را گسترش دهند و نيازهاي آنان را آسان و فوري تأمين كنند.

آموزش درست و اصولي، وظيفه اساسي وسايل ارتباط جمعي است. تلويزيون بايد با طراحي و برنامه ريزي مناسب در اين مسير، بيش از پيش گام بردارد؛ زيرا انتشار جريان رويدادهاي اجتماعي به انسان امكان ميدهد محيط زندگي را بهتر بشناسد و با توجه به آن، نيازهاي فردي يا جمعي خود را هموار سازد، در برابر ديگران راه و رسم شايسته پيش گيرد، انديشههاي خوب به دست آورد و قضاوتهاي بجا نشان دهد و به طور كلي، به عنوان عضوي از اعضاي جامعه، با آگاهي و شناخت كامل از حقوق و مسئوليت هاي خويش و با آزادي و آسايش، به زندگي ادامه دهد.

ازاينرو، صدا و سيماي جمهوري اسلامي بايد تلاش كند نظام آموزشي رسانه را در جهت درست و همگام با معارف اسلامي تقويت كند؛ زيرا در اين ميان، مخاطبان تنها از قشر خاصي نيستند، بلكه همه مردم در حوزه آموزشي رسانه قرار ميگيرند و رسانه بايد بنا بر نياز هر گروه، اقدامات آموزشي كارآمد را تدوين، تهيه و پخش كند و نبايد امور منفي را در صدر امور آموزشي _ تفريحي خود قرار دهد.

كاركرد آموزشي برنامههاي تفريحي، خاص و قويتر از كلاس درس است. از آنجا كه هدف اصلي صدا و سيما، ترغيب مردم به سوي خير و خوبي است، از سياست گذاران و دستاندركاران و برنامه ريزان اين رسانه انتظار ميرود پيش از آنكه ديگران را به نيكي دعوت كنند، خود به اين

ص: 233

وظيفه عمل كنند. البته اين مسئله ميتواند مصداقي براي ديگر امور آموزشي و تربيتي در زمينه هاي گوناگون آموزشي قرار گيرد.

خداوند در قرآن مجيد، در آيه 44 سوره بقره ميفرمايد: «آيا... مردم را به نيكي فرمان ميدهيد و خود را فراموش ميكنيد...».

در همين زمينه برنامه ريزان صدا و سيما بايد بكوشند تا با كمك حكمت و برهان و موعظه نيكو، مخاطبان خود را آموزش دهند و از سخنان بياساس و غير اصولي بپرهيزند.

خداوند در آيه اي به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پيشنهاد مي دهد كه مردم را به راه خدا دعوت كند:

اُدْعُ إِلِي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ...؛ اي رسول ما، خلق را به حكمت و برهان و موعظه نيكو به راه خدا دعوت كن....

البته صدا و سيما بايد به اندازه توان و ادراك هر گروه مخاطب خود، به آنها آموزشهاي لازم را بدهد و از پرداختن به نياز بخش خاصي از مخاطبان پرهيز كند و نيازهاي افراد نخبه و روشن فكر را كه تواناييها و شايستگيهاي بيشتري در امر آموزش دارند، ناديده نگيرد.

خداوند مي فرمايد:

قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَي مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ؛ بگو اي گروه، شما را هر چه درخور است و بر آن توانايي داريد، عمل كنيد. من نيز درخور خود عمل نيك ميكنم... . (نحل: 125)

حضرت امام خميني رحمه الله نيز بر نقش كليدي آموزش در دستگاه صدا و سيما بارها تأكيد داشت و اين مجموعه را «دانشگاه عمومي» ناميد و در جايي گفت:

ص: 234

راديو و تلويزيون يك دانشگاه عمومي است؛ يعني دانشگاهي كه در تمام سطح كشور گسترده است. بايد از آن عمل دانشگاه را به آن اندازهاي كه ميشود، استفاده كرد. بايد اين دستگاه دستگاهي باشد كه بعد از چند سال، تمام قشر ملت را روشن كند، تمام را مبارز بار بياورد، تمام را متفكر بار بياورد، تمام اينها را مستقل بار بياورد، آزادمنش بار بياورد، از غربزدگي بيرون كند، استقلال به مردم بدهد. اينها از همه چيزهايي كه در اين دستگاه وجود دارد، مهمتر است و اين وظيفه دارد كه با مردم، حكم معلم و شاگرد داشته باشد... .(1)

در واقع با توجه به قرآن نيز درمي يابيم، رسالت و روش انبياي الهي و به ويژه حضرت محمد صلي الله عليه و آله ، اين بوده است كه نظام اعتقادي و رفتاري خاصي را به مردم ابلاغ، و مردم را به پذيرش آن «دعوت» كند. اين وظيفه بايد با دانايي، مهارت، پند و اندرز نيكو صورت گيرد و در مقابل هر بحث و اعتراضي نيز استدلالي قويتر و مهمتر بيان شود، به گونه اي كه دشمنان را بتوان به دوستان و همپيماناني صميمي تبديل كرد.

5. بازنگري در جهت گيري هاي سياست ارتباطي

5. بازنگري در جهت گيري هاي سياست ارتباطي

صدا و سيماي جمهوري اسلامي بايد نگرش جديدي را در سياست هاي ارتباطي بومي و محلي خويش به كار گيرد. اين سياست ها بايد بيش از پيش مبتني بر اتحاد و هم بستگي قومي و يك پارچگي فرهنگي دروني باشد. به نظر مي رسد، بسياري از سياست هاي ارتباطي در حوزه توليد و پخش، نوعي هم راستاسازي با شهرهاي پرجمعيت ناهمگن فرهنگي را رواج مي دهند. بسياري از برنامه ها و رويكردهاي برنامه سازي، نوعي سياست تهرانيزه شدن


1- صحيفه نور، ج 5، ص 203.

ص: 235

را تبليغ و تقويت مي كنند. در اين زمينه آنچنان فرهنگ نامتجانس موجود در شهر تهران، در شبكه هاي ملي و سراسري ارائه و به نمايش گذاشته مي شود كه فرآيندي آرام را براي همگون شدن با آن مي پيمايد.

نكته جالب توجه آنكه برخي شبكه هاي محلي و استاني، در رويكردهاي برنامه سازي خود، همان فرهنگ نمايشي از شبكه هاي ملي را كه بيشتر برگرفته از همان سياست «تهراني شدن» است، در صدر سياست هاي ارتباطي خويش قرار مي دهند. بنابراين، بايد همراه با تقويت سياست هاي ارتباطي ملي كه جنبه هاي هم گرايي فرهنگي را مورد نظر دارد، به برداشت هاي درون زا و قائم به ذات فرهنگ هاي محلي و بومي توجه ويژه اي شود. مزيت چنين نگاهي در سياست هاي ارتباطي اين است كه نگرش دروني اتكا به اقتدار فرهنگ و توجه به پارامترهاي فرهنگي خويش را در برابر فرآيند جريان سازي هاي فرهنگي و غير بومي تقويت مي كند و در پايان در برابر پذيرش اين گونه جريان سازي ها مانع ايجاد مي كند.

6. لزوم حذف يك جانبه نگري به شبكه هاي مجازي

6. لزوم حذف يك جانبه نگري به شبكه هاي مجازي

بديهي است شبكه هاي مجازي اجتماعي، قابليت هاي فراوان تهديدزايي را براي رويارويي با امنيت و مصالح ملي و به ويژه صدا و سيما دارند، اما نبايد فراموش كنيم هنر مقاومت در برابر اين شبكه ها رويكرد حذف انگارانه آنها نيست، بلكه چگونگي بهره برداري و استفاده بهينه از ديگر ظرفيت هاي اين شبكه هاست كه مي توانند براي تقويت حوزه هاي دروني ما استفاده شوند. به عبارت ديگر، ايجاد فرصت هايي براي جهت دهي ها و سامان دهي هاي معطوف به كشور از درون، ذات تهديدي اين شبكه هاست كه مي تواند ضمن

ص: 236

خنثي سازي تهديدهاي ارائه شده، تا حد زيادي به ايجاد فرصت هاي خوبي در اين زمينه كمك كند. معاونت مجازي سازمان با تشكيل تيم هاي مجازي دانش محور، مي تواند ما را به اين نقطه آرماني در فضاي پرالتهاب و جريان ساز شبكه هاي مجازي اجتماعي نزديك سازد.

7. چندصداگرايي در شبكه ها و برنامه ها

7. چندصداگرايي در شبكه ها و برنامه ها

گسترش كمّي فن آوري هاي انتقال اطلاعات و وسايل ارتباطي براي ايجاد جامعه چندصدايي، امري پسنديده و شايسته است، به شرط آنكه صداهاي متكثر نيز در اين كانال هاي ارتباطي جريان پيدا كنند. ناگفته نماند كه منظور نويسنده از صداهاي متكثر، ايجاد و راه اندازي كانال هايي براي تكثير و انتشار صداي عنادورزان بروني و گاه دروني نظام نيست. به ديگر سخن، هيچ نظام سياسي و امنيتي، خود به ايجاد بنگاه هاي سخن پراكني براي دشمنان ملت خويش همت نمي گمارد. بر اين اساس، مقصود از صداهاي متكثر، صداهاي برگرفته از علاقه ها و سليقه هاي متفاوت در چارچوب نظام ديني است كه با حفظ مصالح و منافع ملي و عمومي كشور، به روابط موجود ميان اشخاص، ساختارها يا مجموعه فعاليت هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... نقدهاي دروني سازنده اي داشته باشد. بنابراين، صداهاي متكثر بايد در چارچوب نظام، تفسير و تقويت شوند.

8. مناظره گرايي

8. مناظره گرايي

مناظره هاي تلويزيوني با توجه به فراگيري دامنه پوشش امواج تصويري تلويزيون، سهل الوصول بودن و بهره گيري از جذابيت هايي بصري و زيبايي شناسي اين رسانه، همواره از درجه اهميت فوق العاده اي برخوردار

ص: 237

بوده است. واقعيت آن است كه مناظره هاي تلويزيوني يكي از پرطرفدارترين و جذاب ترين ساختار هاي تلويزيوني است. اين ساختار رسانه اي، به دليل ارتباط با مسائل و موضوعات مختلف مبتلا به مردم و به ويژه به سبب ماهيت انتقادي و نفوذي كه در درون خود دارد، مي تواند ميليون ها مخاطب را فعالانه و با انگيزه جدي پاي برنامه هاي راديويي و تلويزيوني بنشاند.

توجه به محتواي ايدئولوژيك رسانه ملي كه بر مبناي دين مبين اسلام و پايه هاي عقيدتي حكومت توحيدي بنيان شده، ايجاب مي نمايد تا ضمن برخورداري از جلسات بحث و مناظره و جدال احسن در رسانه ملي _ به عنوان رسمي ترين ابزار نشر فرهنگ و معارف اهل بيت عليهم السلام در جامعه امروزي _ به لوازم و اصول اين نوع از گفت وگو و ضرورت تطابق آن با سيره عملي و رفتاري اهل بيت عليهم السلام توجه جدي داشته باشيم.

شايد يكي از ايرادهايي كه بتوان در سالهاي اخير متوجه راديو و تلويزيون گرفت، حذف مناظره هاي راديو _ تلويزيوني بود كه در سالهاي اوليه انقلاب در شكل بسيار مناسب، به تهيه آن اقدام ميشد. تا حد زيادي اين امر به سياست گذاران رسانهاي مربوط ميشود، ولي برگزاري اين مباحثه ها و مناظره هاي رسانهاي نه تنها موجب افزايش آگاهيهاي مردم در امور مختلف ميشود، روند توسعه همه جانبه را نيز شتاب ميبخشد.

شناخت قشرهاي مختلف مردم از مسائل اختلافي ميان گروههاي فرهنگي، اقتصادي، ديني، سياسي، اجتماعي و...، به خودي خود اجماع نظر كلي همگون با منافع ملي را ايجاد مي كند. در بسياري از وقت ها اين ناآشنايي نه تنها علت رواج شايعه هاي تخريبي و سوق دادن اذهان مردم به سوي امور غير حقيقي و غير واقعي ميشود، بلكه توانايي دامن زدن به اغتشاش ها و

ص: 238

ناآراميهاي خياباني را نيز دارد. از همين منظر، برخيها خواسته يا ناخواسته اين گونه مناظره ها را در ارزيابي هاي خود رد ميكنند و بر اين مبناي تحليلي استدلال مي آورند كه چنين مناظره ها و مباحثه هايي بيشتر مناظره حكومت با بخش حداقلي از جامعه است، (به ويژه در امور سياسي)، ولي تجربه نشان داده است كه ذهنهاي آگاه و منصف در برخورد با چنين مسائلي، هرگز تحت تأثير پيشينه موضوع در نظر خود، قرار نگرفتند.

مناظره هاي تلويزيوني در امور سياسي نيز بيش از پيش ميتواند مشاركت سياسي مردم در عرصههاي مختلف را جلب كند. جمهوري اسلامي ايران هر جا دريافت امنيت ملي با خطر روبه روست، حضور سياسي مردم در ميدان، مايه تقويت وجهه امنيت ملي و مصون ماندن آن از هر گونه گزندي شده است. در اين زمينه، اطلاعدهي و تقويت شناخت مردم درباره مسائل گوناگون، ارتباط مستقيمي با تقويت امنيت ملي به وسيله رسانهها دارد. ممكن است يكي از دلايلي كه پيش روي سياست گذاران صدا و سيما در برخورد يا دعوت از طرفين مناظره باشد، ناتواني آنها در هماهنگ ساختن و توافق دو طرف بر سر زمان، افراد شركت كننده و ذات مناظره باشد، ولي بايد برنامه ريزان فرهنگي صدا و سيما با بررسي اصولي و تصميمِ سازنده، در اين زمينه بيشتر بكوشند و ظرفيتهاي جامعه را در پذيرش اين امر گسترش دهند؛ چراكه در برخي موارد افكار عمومي راضي نمي شود كه طرفين مناظره يا مسئله...، زمان مورد توافق طرفين، مانع برگزاري مناظره بوده باشد. البته اين موضوع در فصل سوم با عنوان «قانون خط مشي كلي سازمان صدا و سيما» بيان شد. آنجا كه در ماده 25 آمده است:

ص: 239

«تشكيل جلسات مناظره و احتجاج و برخورد سازنده با صاحبان مكاتب و انديشههاي غير اسلامي و انحرافي و...».

اهميت اين موضوع تا اندازه اي است كه در قرآن كريم نيز بدان توجه شده است و خداوند سبحان ميفرمايد:

ادْعُ إلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ.(نحل: 125)

با حكمت [استدلال] و پند نيكو به سوي پروردگارت بخوان. با چيزي كه بهتر است، با آنها مجادله كن.

در مجموع، مناظره يكي از قالب هاي گفت وگو براي دست يابي به حقيقت است. اين مقوله در طول تاريخ و به انحاي مختلف مورد استفاده عالمان حوزه هاي مختلف و به ويژه انديشمندان ديني قرار گرفته است. در عصر جديد و با توجه به منازعات و رقابت هاي سياسي موجود در معادلات نظام هاي سياسي از اين قالب استفاده بيشتري شده است. نكته قابل ذكر آنكه شيوه هاي به كارگيري مناظره در بسياري از موارد در اين گفت وگوها، سنخيت قابل ملاحظه اي با اصول اساسي مناظره استاندارد و چارچوب هاي تئوريك گفت وگوهاي صادقانه و به دور از غرض ورزي ندارد.

نكته ديگر آنكه با توجه به انتشار اين گونه گفت و گوها از مجاري و ابزارهاي ارتباطي و رسانه اي و قدرت تاثيرگذاري آنها بر طيف وسيعي از افكار عمومي، لازم است چارچوبي مدون و اخلاقي تهيه گردد تا اين قالب رسانه اي قدرت تصميم گيري حقيقي را براي مخاطبان فراهم كند؛ چراكه به همان ميزان كه توانايي شناخت مسير مطلوب و صواب را داراست، قابليت شبهه سازي و تشويش اذهان عمومي در اين نوع از گفت وگو هاي رسانه اي

ص: 240

نيز وجود دارد كه در نهايت انتخاب اصلح و گرايش به حقيقت را براي افكار عمومي دشوار مي نمايد. نكته ديگر آنكه بي توجهي به استانداردهاي لازم در برگزاري مناظره هاي راديو و تلويزيوني مي تواند امنيت ملي و مصالح عمومي يك كشور را با خطر روبه رو سازد. توجه نداشتن به اين استانداردها در انتخابات 1388 رياست جمهوري مي تواند نمونه خوبي براي اين موضوع باشد. در مقابل، آگاهي افزايي و طراحي هوشمندانه و مديريت صحيح در برنامه مناظره هاي دوره يازدهم رياست جمهوري كشورمان تا حد زيادي به پيشبرد اهداف نظام و حاكم نمودن فضاي الفت و آرامش در كشور كمك نموده است.

9. پاسخ گرايي در برابر شبهه ها

9. پاسخ گرايي در برابر شبهه ها

از جمله مسائلي كه گاه آرامش و ثبات جامعه را در سطح ملي و بينالمللي تهديد مي كند و تا حدي افكار عمومي را به ويژه در داخل كشور سردرگم مي سازد، شبهه ها و شايعه هايي است كه جوّسازان تلاش دارند از اين طريق، اهداف خود را در سطح جامعه عملي سازند. اين حركتها در مشاجره ها و ارتباطات سياسي بين گروههاي سياسي نمود بيشتري دارد. رسانهها به ويژه صدا و سيما با به كارگيري روشهاي صحيح و اصولي بايد تلاش كنند تا هنگام برخورد با چنين مجادله هايي، در سطح جامعه، رفتاري شايسته از خود نشان دهند.

برخي رسانهها در اين كارزار نيز نقشي بيبديل ايفا ميكنند، ولي بنا بر اصول اخلاقي رسانهها، نه تنها از چنين حركتهايي بايد پرهيز كرد، بلكه بايد اسلوب منش اخلاقي و انساني را در اين عرصه رعايت كرد و آموزش داد.

از اهداف مهم شايعه سازي و پخش آن، ايجاد اختلاف و روحيه نااميدي در ميان جامعه است. رسانههاي گروهي دشمن با به كار بردن نيرنگها و

ص: 241

ترفندهاي متعدد و با توجه به زمان و موقعيت جامعه، شايعه را يكي از ابزارهاي مهم خود در اين زمينه مي دانند.

خداي تعالي در قرآن كريم كساني را كه مي كوشند با شايعه سازي و دروغ پراكني و ديگر روشهاي ناپسند، مردم را نگران و نااميد كنند، نكوهش مي كند و ميفرمايد:

وَلاَ تَقْعُدُواْ بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُواْ إِذْ كُنتُمْ قَلِيلاً فَكَثَّرَكُمْ وَانظُرُواْ كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ. (اعراف: 86)

و بر سر راهي منشينيد كه [مردم] را بترسانيد و كسي را كه به خدا ايمان آورده، از راه خدا بازداريد و راه او را كج كنيد! به ياد آوريد هنگامي كه اندك بوديد، پس شما را بسيار گردانيديم و بنگريد كه فرجام فسادكاران چگونه بوده است؟

خداوند در جايي ديگر ميفرمايد:

لَئِن لَّمْ ينتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِينَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا. (احزاب: 60)

اگر منافقان و كساني كه در دلهايشان مرضي هست و از شايعه افكندن در مدينه [از كارشان] باز نايستند، تو را سخت بر آن مسلط ميكنيم تا جز [مدتي] اندك در همسايگي تو نيايند.

مسئله مهم در پاسخ به شبهه ها و شايعه هاي درباره صدا و سيما آن است كه اين رسانه ملي بايد با گفتاري نيكو و روش پسنديده به اطلاعدهي و خبررساني بپردازد. در اين مورد نيز راه حل قرآني وجود دارد. قرآن مجيد بارها سفارش كرده است كه زبان خوش و گفتار نيكو را بر روشهاي ناپسند گفتاري ترجيح دهيم. صدا و سيما نيز بايد با توصيههاي قرآني كه پيشه كردن

ص: 242

صبر و پاسخ گفتن به روش مستدل، متقن و در عين حال محكم و با گفتاري پاك و به دور از طعن باشد، به شبهه ها و شايعه ها پاسخ دهد.

ادْفَعْ بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ السَّيئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يصِفُونَ وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّياطِينِ. (مؤمنون: 96)

بدي را به شيوهاي نيكو دفع كن. ما به آنچه وصف ميكنند، داناتريم و بگو پروردگارا، از وسوسههاي شيطانها به تو پناه ميبرم.

در همين حال، خداوند تبارك و تعالي به كساني كه صبر پيشه مي سازند و بدي را با خوبي پاسخ ميگويند، وعده سراي آخرت و پيروزي واقعي داده است، و چنين مي فرمايد:

وَالَّذِينَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلاَنِيةً وَيدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَي الدَّارِ. (رعد: 22)

و كساني كه براي طلب خشنودي پروردگارشان شكيبايي كردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزي شان داديم، نهان و آشكارا انفاق كردند و بدي را با نيكي ميزدايند، براي ايشان است، فرجام خوش سراي باقي.

رسانه صدا و سيما همواره بايد تلاش كند در برنامه هاي خود اين رويه قرآني را در پيش بگيرد؛ چراكه اثرگذاري گفتار نيكو و پسنديده در پاسخ گويي به شبهه ها و شايعه هاي پيرامون رسانه ملي نه تنها دافعه هاي احتمالي را از صدا و سيما ميراند، بلكه در اين زمينه به همدلي و جذب بيشتر افكار عمومي و سرانجام به مصلحت عمومي كشور ميانجامد.

اهميت اين گفتار تا حدي است كه خداوند بزرگ مرتبه، در سوره قصص ميفرمايد:

أُوْلَئِكَ يؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَينِ بِمَا صَبَرُوا وَيدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيئَةَ. (قصص: 54)

ص: 243

ما به كساني كه صبر پيشه كنند و بدي را با نيكي پاسخ دهند، دو بار پاداش مي دهيم.

اين امر زماني از اهميت دو چندان برخوردار مي شود كه شبهه آفريني ها و جريان سازي هاي ناروا در حوزه ديني و امور معنوي مردم باشد.

نكته مهم ديگر كه در ذات رسانه نيز وجود دارد آن است كه رسانه ها در عصر جديد تا حد زيادي تمايز ميان امر مقدس و نامقدس را از بين برده اند. رسانه حصاري را كه دين پيرامون امر مقدس ايجاد كرده است و به حفاظت از آن مي پردازد، فروريخته است. اين امر به ويژه در مورد تلويزيون صادق است كه راز و افسون را به حوزه امور غير مقدس وارد ساخته و امري را كه زماني مقدس بوده است، اينك غير مقدس كرده است.(1)

براي ارائه راهبردهايي مناسب براي بيان مطلوب دين از زبان تلويزيون به برداشتن گامي اساسي نياز است و آن شناخت وضعيت موجود برنامه هاي ديني و توصيف و تحليل واقع بينانه آنها در حد امكان و بر اساس اهداف مورد نظر است تا بر پايه شناسايي هدفمند سيماي دين تلويزيوني و تشخيص جايگاه كاركردهاي ديني برنامه هاي اين رسانه نسبت به يكديگر بتوان وضعيت مطلوب را ترسيم كرد.(2)

تلويزيون به دليل جذابيت هاي خاص هنري خود و با عنايت به كاركرد سرگرم كنندگي آن و به دليل آنكه انتشاري سريع، مداوم و حوزه پوششي با وسعت بسيار زياد دارد و نيز پيام تركيبي آن از عناصر تصوير، موسيقي، كلام، نوشته، افكت و حركت شكل گرفته است، به عنوان يكي از ابزارهاي


1- استوارت ام هوور و لاي باند، رسانه، دين و فرهنگ، ص 146.
2- ناصر باهنر، رسانه و دين، از رسانه هاي نيستي تا تلويزيون، ص 125.

ص: 244

زندگي امروزي نقش فوق العاده حساسي را داراست و تقريباً در همه خانواده ها جاي خود را باز كرده است. اين امر تا جاييست كه كم كم به عنوان يكي از اساسي ترين وسايل اوليه در زندگي بشر امروزي تبديل مي شود.

ولي حقيقت آن است كه تلويزيون به دليل اينكه مسائل ماورايي و امور قدسي را به تصوير مي كشاند و هرگز نمي تواند اين مسائل را به نحو كامل پوشش دهد و از سويي امور پوچ و بيهوده را آن قدر تكرار و بزرگ نمايي مي كند كه خود ناقل انديشه سكولار است، ولي اين امر دليل بر بهره نبردن از ابزاري قدرتمند همچون تلويزيون براي ارتقاي سطح ديني و مذهبي در كشور نيست.

تلويزيون بيش از ساير وسايل ارتباط جمعي افكار و انديشه هاي مخاطبان را به كار مي گيرد. به دليل ظرافت هاي خاص و ويژگي هاي هنري و در دسترس بودن اين ابزار ارتباطي حتي در دورترين نقاط جهان و نقشي كه در خصوص تبليغ دين مي تواند ايفا كند نمي توان به راحتي از آن چشم پوشيد. با استفاده از تلويزيون از رنگ و تصوير آن مي توان براي تكميل معنا در ارسال و دريافت مفهوم ديني نهايت استفاده را برد و از اين حيث ميزان تاثير آن نيز بدون حضور اين اجزاء بسيار پايين است. بايد بيشترين دقت را در تهيه و پخش پيام ديني براي مخاطب تلويزيون داشت. ضمن اينكه جنبه هاي كاركرد سكولاريستي كه ذاتاً از طريق سرگرمي و اغفال كنندگي، در اشكالي چون يكسان سازي، جايگزين سازي، تكثرسازي، تقليل گرايي، تفكيك و تنظيم و در نهايت ساده سازي از اين وسيله متبادر مي شود بايد زير نظر داشت و تا حد امكان از بروز و ظهور آنها خودداري كرد.

ص: 245

بر همين اساس «بي ترديد اگر يك معرفت حكيمانه نسبت به ماهيت اين ابزار چراغ راه كاربرد آن نباشد از عهده استخدام اين وسيله براي صورت ها و معاني و پيام هاي نشئت گرفته از تفكر مستقل خويش بر نخواهيم آمد».(1)

تلويزيون و ساير ابزارهاي ارتباطي در جامعه ما نبايد براي هنر و واقعيت و احساس باشد بلكه بايد در خدمت حقيقت و بيداري انسان قرار گيرد.

در مجموع، اگر سياست گذاران صدا و سيما در ساخت برنامهها اين رسانه را در جهتي سوق دهند كه سفارش هاي قرآني را در صدر اولويتهاي خود براي پاسخگويي به شبهه ها و شايعه هاي متعددي قرار دهند كه به منظور جوّسازي و ايجاد تشنج و بحران در ميان مسئولان و قشرهاي مردم ساخته مي شوند، آرامش عمومي جامعه نيز بيش از پيش افزايش مييابد.

10. نقدپذيري

10. نقدپذيري

صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران با توجه به ماهيت اسلامي و تطابق داشتن عملكرد آن با دين مبين اسلام، بايد همواره پذيراي نقدهاي منصفانه افكار عمومي در زمينه بهبود شرايط و كاركردهاي اطلاع رساني، خبردهي، تفريحي و سرگرمي و آموزشي آن باشند.

در قانون خط مشي كلي و اصول برنامههاي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران نيز آمده است:

در جهت تحقق رسالت امر به معروف و نهي از منكر در جامعه، صدا و سيما با روحيه انتقاد سالم و سازنده، انتقادپذيري متواضعانه را در مردم، مسئولان و دستاندركاران ايجاد كند، انتقادهاي مردم از مسئولان و توقعات آنها از مردم را بازگو نمايد و با نفي روشهاي


1- مرتضي آويني، آيينه جادو، ص 115.

ص: 246

تخريبي و ضد اسلامي، زمينه مناسبي را براي جلسات بحث و گفت وگوي آزاد و برخورد سالم انديشهها فراهم آورد تا مردم خود به انتخاب «احسن» بپردازند.

همچنين در ماده ديگري از اين قانون، بر پذيرش انتقادها و ديدگاه هاي سازنده مردم و ايجاد رابطه متقابل با جامعه و نفي اثرگذاري يك جانبه تأكيد شده است.

حضرت امام خميني رحمه الله در پيامي، از راديو و تلويزيون خواست كه آزادانه و با بيطرفي كامل، انتقادها را منتشر كنند:

... و همچنين راديو و تلويزيون بايد مستقل و آزاد باشند و همه گونه انتقاد را با كمال بيطرفي منتشر سازند تا بار ديگر شاهد راديو و تلويزيون زمان شاه مخلوع نگرديم.(1)

نقدپذيري سازمان صدا و سيما، ضمن آنكه به رابطه تعاملي ميان رسانه و مردم كمك ميكند، اعتمادسازي مردم را به رسانه نيز افزايش ميدهد. افكار عمومي در برابر نقدپذيري سازمان و توجه به انتقادهاي سازنده خود در محتواي برنامهها و در ساختار تهيه، توليد و پخش، اطمينان مييابند صدا و سيما رسانهاي ملي است و منطبق با خواست و انتظار ملت عمل ميكند.

در اين ميان، نكته حساس و مهم آن است كه صدا و سيماي جمهوري اسلامي در برخورد با نقدهاي مخرب و غير منصفانه كه هدفي غير واقعي و مغرضانه را دنبال ميكنند، نبايد راه سكوت را در پيش گيرد، بلكه اقتضا مي كند به استدلالهاي متقن و محكم در برابر اين انتقادهاي ناسازگار با رسانه ملي، پاسخ گويد و در برابر نقدهايي كه در جامعه شايع شدهاند، از طريق اطلاع رساني به موقع براي افكار عمومي، مسائل پيش آمده درباره سازمان را تبيين كند.


1- روح الله موسوي خميني، صحيفه امام، ج12، ص208.

ص: 247

تا زماني كه رسانه ملي در برابر اين گونه انتقادها ساكت بماند، با توجه به گسترده بودن جوّ نقدهاي مخرب و شايعه پذير بودن آن، باور عمومي در جهت پذيرش نقد حركت ميكند و تنها اطلاع رساني و استدلالهاي متقن، توانايي مقابله با پي آمدهاي تخريبي اينگونه از نقدهاي مخرب را دارد كه دشمنان داخلي و خارجي براي دست يابي به منافع خود طرحريزي مي كنند.

بنيان گذار كبير انقلاب اسلامي، در جايي موضوع انتقاد را اينگونه تبيين كرده است:

انتقاد غير انتقامجويي است و انتقاد، انتقاد صحيح بايد باشد. هركس از هر كسي ميتواند انتقاد صحيح بكند، اما اگر قلم كه دستش گرفت، انتقاد كند براي انتقامجويي، اين همان قلم شيطان است.(1)

ايشان در جايي ديگر ميفرمايد:

انتقادي وضع را آرامش ميدهد كه از روي مصالح باشد و نويسنده توجه به اين داشته باشد كه مسئوليت الهي دارد و پيش خدا مسئول است. كسي كه قلم به دست ميگيرد، بداند كه مورد سؤال قرار مي گيرد كه اينكه نوشتي، چه بود.(2)

و در جايي ديگر ميفرمايد:

بايد فكر اين مطلب باشيم كه اگر در كار شماي تنها و نه همه، انتقاد است، همه نويسندگان، همه گويندگان به طور ملايم و به طور دلسوزانه مسائل را مطرح بكنند، نه به طوري كه بخواهند به جمهوري اسلامي ايران ضربه بزنند.(3)


1- روح الله موسوي خميني، صحيفه امام، ج13، ص205.
2- روح الله موسوي خميني، صحيفه امام، ج14، ص384.
3- روح الله موسوي خميني، صحيفه امام، ج13، ص252، 15/10/1359.

ص: 248

11. تعامل گرايي (با گروه هاي سياسي درون نظام)

11. تعامل گرايي (با گروه هاي سياسي درون نظام)

ارتباط مثبت و دوسويه ميان صدا و سيما و گروههاي سياسي درون نظام كه در واقع مصالح و منافع جامعه را بر دستاوردهاي جناحي خود ترجيح مي دهند، موجب مشاركت بيشتر و استفاده از آرا و نظرهاي آنها در زمينه تعامل با مردم مي شود. صدا و سيما موظف است گروههاي سياسي را به ويژه در كشور ما كه با آيين نامهاي اسلامي كار خود را شروع ميكنند، تقويت، هدايت و راهنمايي كند.

گروههاي سياسي طريق شركت در مناظرهاي سياسي، اقتصادي و...، ميتوانند تا حد زيادي فعاليتهاي مشروع خويش را كه در چارچوب قواعد اسلامي ترسيم كردهاند، ادامه دهند.

ايجاد رابطه در چنين مواقعي، هم صدا و سيما را در معرض اعتمادسازي براي عموم قرار ميدهد و هم گروههاي سياسي را در صورت داشتن بينش هاي افراطي در برابر صدا و سيما، تعديل ميكند. نشست هاي نقد و طرح مسائل مملكتي و دعوت از ديدگاههاي مختلف گروهها يا به اصطلاح جناحهاي سياسي، صدا و سيما را در انظار عمومي و در ارزيابي مردم مثبت جلوه ميدهد و اين امر، نيازمند برنامه ريزي و مديريت دقيق در طرح چنين مباحثي با حضور گروههاي سياسي درون نظام است.

12. ارزش محوري

12. ارزش محوري

ماهيت ايدئولوژي اسلامي جامعه ما اقتضا مي كند صدا و سيما، اسلام گرايي را كه محوريترين عنصر است، سرلوحه برنامهها قرار دهد.

با توجه به فراگير بودن رسانه صدا و سيما و كاركردهاي آموزشي، تفريحي و خبري آن، لازم است صدا و سيماي جمهوري اسلامي، برنامهها را

ص: 249

همگام با محتواي ارزشهاي اسلامي تهيه و پخش كند؛ زيرا مخاطب به وسيله كاركردهاي ياد شده به يادگيري پنهان مي رسد، به اين معنا كه گيرندگان پيام يا به اصطلاح دريافت كنندگان برنامه هاي صدا و سيما از طريق احساس مشتركي كه برنامههاي سازمان براي آنها طراحي و سامان دهي مي كنند، همگون با محتواي پيامها كه به صورت غير مستقيم در متن پيام ها نهفته است، يادگيري پنهان و ناخواستهاي را از برنامهها دريافت ميكنند. اين اثرگذاري به ويژه بر كودكان و نوجوانان كه شاكله ذهني و عقيدتي آنها زياد شكل نگرفته و پيام رسانه را به آساني ميپذيرند، بيشتر است. اين آثار به مرور به شكل باور، نگرش يا حتي رفتاري در آنها متجلي ميشود.

به عبارت ديگر، همانگونه كه الوين تافلر گفته است:

در همه برنامهها و آگهيهاي تلويزيوني _ درست مثل فيلمهاي سينمايي _ سطحي ديگر وجود دارد كه ميتوان آن را «محتواي غير عمدي» ناميد. اين محتوا از زمينههاي پرتفصيل تركيب يافته است: منظره اتومبيلها، صحنههاي خياباني، معماري، تلفنها، ماشينهاي پاسخ گو و نيز رفتارهايي كه كمتر به آن توجه ميشود،... برعكسِ «محتواي عمدي»، جزئيات محتواي غير عمدي، بارها تصويري كاملاً درست از واقعيتهاي زندگي روزانه ارائه ميدهند... بيننده، هيچ كدام از اينها را نه ناديده ميگيرد و نه فراموش ميكند، بلكه در ذهنش بايگاني ميشود و بخشي از ذخيره عمومي دانش شخصي درباره جهان را تشكيل ميدهند.

از سوي ديگر، افراد ضمن تماشاي برنامههاي تفريحي، بيشتر و عميق تر اثر مي پذيرند؛ زيرا خيال ميكنند فقط تفريح ميكنند. بنابراين، واكنش هاي دفاعي ذهن و فكرشان فرو خفته است.

ص: 250

براساس تحقيق دكتر فرامرز رفيعپور، درباره چگونگي ساخت و ارائه ارزش ها در خلال برخي سريالهاي تلويزيوني و چند فيلم سينمايي، ارزش هاي مورد نظر خود را اينگونه معرفي ميكند:

الف) ميزان مشروعيت بخشيدن به ثروت و تبيين آن به مثابه يك ارزش مثبت؛

ب) ميزان تأكيد و مشروع ساختن نابرابريهاي اجتماعي يا كاهش آنها؛

ج) گسترش ارزش ماديگرايي و سودجويي يا كاهش آنها؛

د) گسترش ارزش و روحيه مصرف گرايي يا كاهش آن؛

ه) گسترش يا تضعيف ارزشهاي مذهبي.

دكتر رفيعپور با بررسي سريالهاي تلويزيوني سايه همسايه (1365)، مهمان (1370) و باغ گيلاس (1372) كه در زمان پخش خود از پربيننده ترين سريالهاي تلويزيوني بودهاند، به اين نتيجه رسيد كه با گذر زمان به سوي دهه هفتاد به بعد، سريال هاي تلويزيوني در جهت كاهش ارزشهاي انقلابي و مذهبي قدم برداشته و ارزشهاي مادي و نابرابري را ترويج كردهاند.

يكي از تعارض هاي ميان برنامههاي پخش شده از صدا و سيما، در محتواي هنجاري آنهاست. بدين معنا كه در برخي موارد، مفاهيم هنجاري و ارزشي، در برنامههاي صدا و سيما دچار تعارض ميشود.

گاه برنامهاي درباره موضوع ساده زيستي و زهد، به دنبال سريال يا فيلمي پخش مي شود كه آكنده از تجمل گرايي است و گاهي نيز برنامه سخنراني در باب ادب و كلام زيبا، در كنار فيلم يا طنزي قرار مي گيرد كه به صورت افراطي كلمات و سخنان بيمعنا در آن به كار رفته است. در برخي برنامهها از عفت عمومي و روابط زن و مرد به شكل جدي بحث ميشود و در برخي

ص: 251

ديگر، به ويژه فيلمهاي خارجي (با وجود سانسور) صحنههاي متعارض به طور گسترده پخش ميشود.

به اين قاعده عمومي در مسائل اجتماعي، بايد توجه كرد كه مقدمه حذف هنجاري، القاي تعارض آن با هنجارهاي جديد است. ازاينرو، سياست گذاران و مجريان اين رسانه بايد به راهبرد كلان صدا و سيما با رعايت اصول و مباني حقوق و وظايف و اهداف آن سازمان، توجه خاص داشته باشند و بر اساس توان مديريت و توسعه راهبرد و قدرت، توسعه كمّي انجام دهند.

همانگونه كه قانون اساسي در مقدمه خود با عنوان وسايل ارتباط جمعي ميگويد: «وسايل ارتباط جمعي [راديو و تلويزيون] بايستي در جهت روند تكاملي انقلاب اسلامي در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامي قرار گيرد...»، رسانه صدا و سيما نيز بايد با بهرهگيري از ارزشهاي اسلامي و به دور از تعارض گرايي، اصول اسلامي را در متن و محتواي برنامه ها رعايت كند. بدين منظور، توسل به راهبردهاي قرآني كه سرمايه گران بهايي براي جامعه ما تلقي مي شود، اين ارزش ها را تبيين و تعارض ها را نابود مي سازد.

خداوند در قران مي فرمايد:

وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَي عِلْمٍ هُدًي وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يؤْمِنُونَ. (اعراف: 52)

و در حقيقت ما براي آنان كتابي آورديم كه آن را از روي دانش، روشن و شيوايش ساختهايم و براي گروهي كه ايمان آوردند، هدايت و رحمت است.

حضرت امام خميني رحمه الله نيز در سخنرانيها و پيامهاي خود بارها به لزوم اسلامي بودن محتواي برنامههاي رسانه صدا و سيما تأكيد داشت.

ص: 252

ما بايد جديت كنيم كه همانطوري كه رأي داديم به جمهوري اسلامي و اسم جمهوري الآن در ايران است، محتوايش را اسلامي كنيم، يعني راديو و تلويزيون كه شما هستيد، اسلامي باشد، لغويات و لهويات و نميدانم صورت هاي كذا نباشد، اصلاح بايد بشود اينها... .(1)

13. امنيت محوري و اقتدارگرايي

13. امنيت محوري و اقتدارگرايي

نقش انكارناپذير صدا و سيما و برنامههاي ارائه شده از اين رسانه در ايجاد، هدايت و شكلبندي افكار عمومي و نيز اثرگذاري آن بر دگرگوني هاي مختلف اجتماعي و سياسي جامعه ما كاملاً روشن است.

تا پيش از ورود جدي مباحث الكترونيكي و اطلاعاتي در حيطه نظام ارتباطاتي، گفته ميشد امنيت ملي هر كشوري از ناحيه امور نظامي و رهيافتهاي اقتصادي تأمين مي شد. بنابراين، نظامهاي مختلف سياسي در پي آن بودند كه بيش از پيش، اوضاع نظامي خود را گسترش دهند و تجهيزات به روزتر و پيشرفتهتري را طلب كنند. در زمينه مسائل اقتصادي نيز به دليل استراتژي حفظ استقلال و ترقي وضع اقتصادي، چه در زمينه راضي نگه داشتن مردم كشور خود و چه براي فراهم كردن سازوكار و زمينه خريدِ آلات و ابزار نظامي، به دنبال اين بودند كه با بهبود اقتصاد داخلي، به عنوان قطبي در ميان كشورهاي هم جوار با منطقه، به لحاظ امنيت ملي مطرح شوند.

البته امروزه روشي جاي گزين براي حفظ امنيت و اقتدار ملي در عرصه بين المللي مطرح شده است. مسائل فرهنگي به لحاظ پيشرفت علم و فن آوري اطلاعاتي، چنان در مهلكه افتاده كه تقويت فرهنگ يا صدور آن، به عنوان مؤلفهاي جديد براي امنيت و اقتدار ملي هر كشوري مطرح شده است.


1- روح الله موسوي خميني، صحيفه امام، ج9، ص455.

ص: 253

همچنين صدا و سيما به دليل آنكه بيش از هر چيزي، رسانه اي فرهنگي به شمار مي رود، نقش به سزايي در تقويت و استحكام امنيت و اقتدار ملي دارد. اين امر به كاركردهاي صدا و سيما در داخل و خارج مربوط ميشود. اگر صدا و سيما به عنوان رسانهاي ملي بتواند زيرساختهاي فرهنگ و تمدن ايراني را از گزند نقشههاي استعماري و استثماري استكبار حفظ كند، نه تنها موفق به انجام مهم ترين كاركرد خود شده، بلكه امنيت و اقتدار جمهوري اسلامي را نيز به جايگاهي بهتر از وضعيت موجود رسانده است.

به هر حال، با هر تعريفي از امنيت ملي، بدون ترديد در جوامع كنوني رابطهاي مستقيم و عميق ميان رسانه و امنيت ملي وجود دارد. يكي از اين دلايل، اثرگذاري رسانهها بر عامل بسيار مهم افكار عمومي است كه امروزه بدون جلب رضايت آن، امكان تأمين امنيت ملي براي دولتها كاري بسيار دشوار يا ناممكن است.

در همين زمينه، مهم ترين نكتهاي كه صدا و سيما بايد به آن توجه بسيار داشته باشد، مسئله افكار عمومي است؛ زيرا اعتماد مخاطب به رسانه صدا و سيما است كه با مقبوليت بخشيدن به آن، اين رسانه را حفظ مي كند.

به طور كلي صدا و سيما در برخورد با امور زير بايد حساسيت بيشتري به خرج دهد؛ زيرا هر يك از اين نكته ها رابطه تنگاتنگي با امنيت و اقتدار ملي دارند:

الف) كمك به افزايش يك پارچگي ملي و همگني قومي؛

ب) فراهم كردن زمينه هاي لازم براي جلب اعتماد مردم به نظام و رهبران سياسي؛

ج) كمك به افزايش مشاركت سياسي مردم و حضور آنها در صحنه براي دفاع از منافع ملي؛

ص: 254

د) حفظ حرمت ارزشهاي حياتي و اصول ارزشي در پيامهاي برنامه ها؛

ه) توجه به خواست مردم و بازتاب ديدگاه هاي آنان درباره مسائل جاري مملكتي؛

و) پرهيز از سليقه گرايي در برنامهها و القا نكردن شبهه جناح گرايي در سازمان؛

ز) پرهيز از جوّسازي منفي درباره سازمان صدا و سيما به عنوان رسانهاي كه رابطه تنگاتنگي با حكومت دارد.

بنابراين، عملكرد سازمان بر اساس اصول و خط مشي كلي طراحي شده، هيچگونه شبههاي را كه بدبيني را در ميان افكار عمومي رواج مي دهد، به وجود نخواهد آورد.

به همين دليل حضرت امام خميني رحمه الله راديو و تلويزيون را دستگاهي حساس دانسته و امكان اصلاح و فساد جامعه را از طريق آن قايل بوده است:

راديو و تلويزيون از تمام رسانههايي كه هست، حساستر است. راديو و تلويزيون ميتواند يك مملكت را اصلاح كند و ميتواند به فساد بكشد، اين را نه روزنامه ميتواند، نه تئاتر ميتواند و نه تبليغات لفظي كه در منابر است، ميتواند... .(1)

14. جريان زدايي انحرافي

14. جريان زدايي انحرافي

همانگونه كه صدا و سيما در تبيين مسائل فرهنگي به منظور تقويت امنيت ملي نقش دارد، جريانهاي انحرافي نيز كه درصدد دستكاري و كمرنگ كردن وجهه فرهنگي و ارزشي جامعه ما هستند، بايد شناسايي شوند و از طريق اطلاعدهي براي روشن سازي افكار عمومي، در برابر آنها ايستادگي كرد. اين جريانها بيشتر با هدف سست كردن پايهها و زيرساختهاي فرهنگي جامعه، براي بيگانه ساختن و گرايش به انگيزههاي استكباري غربي شكل ميگيرند.


1- بيانات امام راحل در ديدار با جمعي از كاركنان صدا و سيما، 28/4/1358.

ص: 255

سياست گذاران رسانه صدا و سيما با دقت كامل بايد محتواي برنامهها را همگام با اصول ارزشي و منافع حياتي كشور تنظيم كنند و از واگذاري امور به دست برخي افراد بپرهيزند كه پيشينه خدمت به رژيمهاي وابسته را دارند.

چنين جريان هايي حتي در قالب توليد برنامه براي سازمان نيز ظاهر مي شوند و محتواي برنامه ها را بنا بر ميل و سليقه خويش شكل مي دهند.

جريانهاي منحرف، برنامههاي خود را بيشتر از طريق كاركرد پنهان رسانه، عرضه مي كنند.

در اين ميان، مفهوم سازي و جامعه پذيري منفي در قالبهاي مختلف برنامههاي صدا و سيما كه بيشترشان در قالب فيلم و سريال ساخته ميشوند، از انگيزههاي مهم آنان براي منحرف كردن افكار عمومي و سوق دادن انديشه مخاطب به سمت و سوي دلخواه خود هستند.

حضرت امام رحمه الله نيز بر اين نكته تأكيد دارد و ميفرمايد:

تمام اينها كه انحرافي هستند، چه عقايد انحرافي و چه اعمال انحرافي و چه قلمهاي انحرافي، چه نطقهاي انحرافي است، اينها براي اين است كه از كانال عبوديت اله عبور نكردهاند، اينها بنده هواهاي نفساني هستند.(1)

حضرت علي عليه السلام در خطبه قاصعه، در توصيف وضع امتهاي پيشين كه الفت و دوستي آنها از هم پاشيده شد و در اين ميان، به برخي از آنها كه منحرف نشده و به شكل جريانهاي مختلف درآمدهاند، اشاره ميكند و مخاطبان را به عبرت پذيري از آنان فرا مي خواند:

پس بنگريد كه پايان كارشان به كجا انجاميد! چون ميانشان جدايي افتاد و الفت به پراكندگي انجاميد و سخنها و دلهاشان گونهگون


1- صحيفه امام، ج14، ص34.

ص: 256

گرديد، از هم جدا شدند و به خوبها گراييدند و خدا لباس كرامت خود را از تنشان برون آورد و نعمتِ فراخ خويش را از دستشان به در كرد و داستان آنان ميان شما ماند و آن را براي پندگيرنده عبرت گرداند.(1)

اين مورد درباره رسانهها، هشدار خوبي به كساني است كه درصدد منحرف كردن و گمراه ساختن خلق خدايند.

در اين زمينه پيام هاي قرآني فراواني هم وجود دارد. براي مثال، قرآن مجيد به شيوهاي خاص، سياست گذاران و مسئولان رسانههاي اسلامي را خطاب قرار ميدهد و از آنها ميخواهد در پيش گيري از گمراهي و زيان ديدن مخاطبان، جدي تر باشند: «اي اهل ايمان، اگر فاسقي براي شما خبر آورد، تحقيق كنيد تا مبادا از روي جهل، ضرري به كساني برسانيد و بر اين عمل خود پشيمان شويد».(2)

شناخت پيشينه اعتقادي و فكري اشخاص و برنامهسازان راديو و تلويزيون در اين امر بسيار مهم است؛ چراكه گروهها و جريانهاي انحرافي و فرهنگزدا، مهم ترين تريبوني را كه ميتوانند از طريق آن برنامههاي خود را در قبال بههمريختگي فرهنگي و عقيدتي ما به كار گيرند، همين دستگاه صدا و سيما است. بنابراين، شناخت گذشته افراد در سازمان صدا و سيما، از امور مهم و كليدي است.

حضرت امام رحمه الله نيز بر اين نكته اصرار ميورزد كه مسئولان در اين زمينه بايد بيشتر دقت كنند:

ما نبايد خوش باور باشيم. خيلي از اشخاص هستند كه تمام حرف هايشان حرفهاي اسلام است، تمام حرفهايشان حرفهاي نهج البلاغه است،


1- نهج البلاغه، خطبه قاصعه، ش234.
2- حجرات: 6.

ص: 257

تمام حرفهايشان حرفهاي قرآن است، ليكن مسيرشان اين نيست، اشخاصي هستند كه اين را پيش گرفتند براي اينكه خودشان را در جامعه جا بزنند و آن مقصدي را كه دارند، عمل كنند.

و در جايي ديگر ميفرمايد:

افرادي كه در موارد حساسِ اينجا خصوصاً واقع ميشوند، افرادي باشند كه سوابقشان معلوم باشد، اينها چهكاره بودند، در آن وقت چه كردهاند اينها، خانواده اينها چه خانوادهاي هست، چهكاره بودند در آن وقت، كارهايي كه در سابق كردهاند، روي چه زمينههايي بوده، اينها را اگر بخواهيد شما.(1)

15. اميدآفريني در برنامه ها

15. اميدآفريني در برنامه ها

هر نظام سياسي، با مشكلات و گرفتاري هاي خاص خود درگير است. اين امر براي نظامهاي نوپا شدت بيشتري دارد، به ويژه نظامهايي كه ايده استعماري را نميپذيرند و مي كوشند استقلال ملي خويش را بدون دست درازي به كشورهاي سلطهگر حفظ كنند.(2) همچنين ، اگر اين نظام در همان آغاز شكلگيري، با محدوديتها و تحريمهاي مالي از سوي كشورهاي ديگر روبه رو شد يا در بدو راه اندازي، گرفتار جنگ درازمدت شد، مشكلاتي شايد فراتر از حد انتظار دارد.

نظام مقدس جمهوري اسلامي، جزو اين نظامهاست كه به دليل حاكميت جوّ وابستگي بر كشورمان در زمان رژيم شاهنشاهي، هيچ نوع استقلالي از خود نداشت و با وجود نوپا بودن، دچار جنگي همهجانبه از سوي كشورهاي استعماري بزرگ با ابزار رژيم بعثي شد و مشكلات كشور به چند برابر افزايش يافت.


1- صحيفه امام، ج13، صص 473 _ 478، سخنراني در جماران، 13/10/1359.
2- در مباحث اين بخش از ويژه نامه اخلاق و رسانه مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها استفاده شده است.

ص: 258

يكي از ابزارهاي بسيار مؤثر در نابودي فرد يا جامعه اي، ايجاد روحيه نااميدي است. جامعه مأيوس از آينده، انگيزه و نشاط خود را از دست مي دهد و به موجودي تبديل ميشود كه به انتظار مرگ نشسته و اين بهترين حالت براي ضربه زدن به اوست.

از محورهاي اساسي تبليغات رسانههاي بيگانه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ايجاد چنين روحيهاي در ميان امت اسلامي است.

يكي از تكنيكهاي كارساز براي دشمنان انقلاب اسلامي، همين متوسل شدن به نااميد كردن مردم به آينده آنهاست. ياد خدا و توكل بر او مهم ترين وسيلهاي است كه سازمان صدا و سيما ميتواند با پرداختن به اين امر مهم، به تقويت اميد و آرامش روحي و رواني افكار عمومي بپردازد.

خداوند مي فرمايد: أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ تنها با ياد خداست كه قلبها آرام ميگيرد. (رعد: 28)

نااميدي از درگاه خداوند، به شدت نهي شده، به گونه اي كه بزرگ ترين گناه كبيره، نااميدي از رحمت خداوند است: وَلاَ تَيأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ ييأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ. و از رحمت خدا نوميد مباشيد؛ زيرا جز گروه كافران، كسي از رحمت خدا نوميد نمي شود. (يوسف: 87)

برنامههاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي، بايد نگاه اميدوارانه به آينده و زندگي را از نظر محتوايي به مخاطبان خود القا كند و پيام اميد به آينده را به صورتي بارز و دل نشين به بينندگان و شنوندگان رسانه عرضه كند.

در اين زمينه، برنامه سازان بايد تا حد امكان از سوژههاي منفي، تاريك انديش و آموزههاي نادرست و بيپايه بپرهيزند و با بهره گيري از پيام هاي قرآن، دين مبين اسلام و ائمه اطهار عليهم السلام ، آينده را روشن و هدفمند جلوه دهند.

ص: 259

البته اين سخن به آن معنا نيست كه مشكلات و گرفتاري ها طرح نشوند و فقط وضعيت آرماني به مخاطب عرضه و به مخاطب دروغ گفته شود.

سريالها و فيلمهاي انتخابي براي تهيه و پخش، نبايد همواره مشكلات اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي را براي مخاطب بازگو كند. هيچ كس منكر اين واقعيت نيست كه در زندگي هر شخص، خانواده، جامعه و حتي نظام سياسي، مشكلات فراوان اجتماعي، اقتصادي و... وجود دارد، اما با تكرار گفته ها و توجه عميق بر اين جنبه هاي منفي از هم ناخواسته، آموزه هاي سريالها و فيلمها به سوي نابهنجاريهاي اجتماعي ناشي از نااميدي به آينده از بين ميرود و هم از نظر روانشناسي، لطافت روحي و رواني شخص در معرض خطر افسردگي و سرانجام، نوعي بدبيني به دستگاههاي مسئول در نظام سياسي جامعه را پديد ميآورد.

متأسفانه در مواقعي بي توجهي مسئولان به محتواي اندوهناك سريال ها، موجي از افسردگي و التهابات روحي و رواني را در ميان مخاطبان به وجود مي آورد. براي نمونه، پخش همزمان سه سريال تا ثريا، شيدايي، پنجره كه بار محتوايي تلخ و ناگواري داشت، ضمن رويكردي منفي، حاوي مضامين تلخ و گزنده اي بود كه اثري منفي روي اعصاب مخاطب بر جاي گذاشت. البته در نهايت با تذكر معاونت سيما دستور اتمام آنها صادر شد.

حال اگر پيام برنامهها در چنين مسيري پيش برود، جامعهاي بيروح، افسرده، ناتوان و غير خلاق خواهيم داشت كه با هر تيري از سوي دشمن، فقط خواهند باخت. در مجموع، صدا و سيماي جمهوري اسلامي از راه هاي زير ميتواند پيام اميد به آينده را در برنامه هايش به كار گيرد:

ص: 260

16. يادآوري نعمت ها

16. يادآوري نعمت ها

«فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ نعمتهاي مرا ياد كنيد تا به نجات و رستگاري برسيد». (اعراف: 69)

حضرت امام خميني رحمه الله اين موضوع را يادآور شد و از رسانهها توقع داشت كه ارمغان هاي مادي و معنوي انقلاب اسلامي را براي مردم بازگو كنند.

17. تأكيد بر توكل بر خدا

17. تأكيد بر توكل بر خدا

اولين نتيجه توكل، زدودن نااميدي از وجود انسان است. در چنين شرايطي، افراد دست خدا را در همه امور حس ميكنند و اميد به آينده را در هر لحظه در پرتو ذات اقدس الهي زنده مي دارند. آنها ديگر خود را بدون پشتوانه نمي بينند، بلكه توكل به خدا را به عنوان دستي قدرتمند و بازويي مطمئني در پيشرفت زندگي خود مي شناسند و اين از ويژگي هاي بندگان مؤمن است.

«وَمَن يتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ هر كس به خدا توكل كند، آن برايش كفايت ميكند». (طلاق: 3)

برنامهسازان صدا و سيما بايد توكل و اتكا به قدرت لايزال الهي را به عنوان محوريترين اصل در برنامه سازي خود قرار دهند و مخاطب شان را با اين مهم آشنا كنند. بدون ترديد، در پرتو چنين عملي، زندگي هدفمندانه معنا مييابد و افكار عمومي با اين نظر، خداوند را پناه و آرامگاه در زندگي مي بيند، چنانكه خداوند نيز ميفرمايد:

«أَلَيسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؛ آيا خدا كفايت كننده بندهاش نيست؟» (زمر: 36)

با پذيرش قلبي و عملي اين آيه ها، تهديدهاي بيگانگان و دشمنان انقلاب، چندان ارزشي براي اين جماعت نخواهد داشت و هيچ كمبود و رنجي را به خود راه نخواهند داد و آرامش و اطمينان بر قلبهايشان حاكم خواهد شد.

ص: 261

18. پرهيز از منفي گرايي در سوژه هاي برنامه ها، اخبار و پيام هاي آنان

18. پرهيز از منفي گرايي در سوژه هاي برنامه ها، اخبار و پيام هاي آنان

برنامههاي سازمان صدا و سيما بايد به گونهاي طراحي و اولويت بندي شوند و تا حد امكان، سوژهها و موضوع هاي منفي نبايد به عنوان سرفصل برنامهها قرار بگيرند.

بدين گونه كه پيامهاي منفي اين برنامهها از دريچه مثبت آنها پردازش شوند. براي نمونه، به جاي اينكه موضوع طلاق، پيام حامل برنامهاي انتخاب شود، به شناخت و درك اين پديده و كالبدشكافي آن در بطن برنامه يا سريال و فيلم، توجه شود و در كنار آن، زندگي همراه با خوشبختي با نمايش دلايل آن بررسي گردد.

19. تقويت روحيه استقلال طلبي در مردم

19. تقويت روحيه استقلال طلبي در مردم

توجه به مفهوم «ما مي توانيم» و تبليغ و ترويج روحيه خودباوري و اتكاي به توانايي هاي دروني، موجب ايجاد غرور و بالندگي روحي و رواني براي مخاطبان مي شود، اين نكته همواره مدنظر حضرت امام خميني رحمه الله بوده است، ايشان در اين زمينه ميفرمايد:

اميد در خودتان ايجاد كنيد، نويسندههاي ما، گويندگان ما همهشان دنبال اين باشند كه به اين ملت اميد بدهند، مأيوس نكنند، ملت را، بگويند توانا هستيم، بگويند خودمان ميتوانيم و واقع هم همينطور است، مي توانيم، اراده بايد بكنيم.(1)


1- صحيفه امام، ج13، ص346.

ص: 262

ص: 263

كتاب نامه

اشاره

كتاب نامه

زير فصل ها

الف) كتاب

ب) نشريه

ج) پايان نامه

د) پايگاه اينترنتي

الف) كتاب

الف) كتاب

٭ قرآن كريم.

٭ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي.

ابوغنيمه، زياد، يهود در فرهنگ، تبليغات و رسانههاي غرب، ترجمه: عبدالفتاح احمدي، تهران، مؤسسه فرهنگي _ پژوهشي ضياء انديشه، 1380.

اتكينسون، ديويد و ديگران، راديو _ تلويزيون خدمت عمومي، چالش قرن بيست و يكم، ترجمه: مرتضي ثابتفر، تهران، سروش، 1384.

آذرنوش، آذرتاش. فرهنگ معاصر عربي _ فارسي، نشر ني، چاپ اسلاميه، چاپ اول، 1379.

اسميت، آنتوني، ژئوپلتيك اطلاعات، ترجمه: فريدون شيرواني، تهران، سروش، 1369.

اعزازي، شهلا، خانواده و تلويزيون، تهران، مرنديز، 1378.

اميرتيموري، محمدحسين، رسانههاي آموزشي، شيراز، نشر ساسان، 1377.

ام هوور، استوارت، نات لاي باند، رسانه، دين و فرهنگ، ترجمه: مسعود آريايي نيا، رسانه هاي گروهي به مثابه جايگاه مقدس سازي دوباره، تهران، انتشارات فرهنگ معاصر،1382.

ص: 264

آويني، مرتضي، آيينه جادو (جلد 1)، تهران،نشر ساقي، 1377.

باهنر، ناصر، رسانه ها و دين؛ از رسانه هاي سنتي تا تلويزيون، مركز تحقيقات صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، تهران، چاپ اول،1385 .

بديعي، نعيم و حسين قندي، روزنامه نگاري نوين، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، 1384.

بگديكيان، بن.اچ، انحصار رسانه ها، ترجمه: داوود حيدري، تهران، نشر مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها، 1374.

بوداقيان، ا، امپرياليسم خبري، تحليلي از نقش استعماري خبرگزاري و مطبوعات كشورهاي امپرياليستي، تهران، بيجا، 1358.

بيريوكف، ن.س، تلويزيون و دكترين آن در غرب، ترجمه: محمد حفاظي، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات رسانه اي، 1372.

بينگر، اتولر، ارتباطات اقناعي، ترجمه: علي رستمي، تهران، انتشارات مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه هاي صدا و سيما، 1376.

پاستر، مارك، عصر دوم رسانهها، ترجمه: غلام حسين صالحيار، تهران، مؤسسه ايران، 1377.

پستمن، نيل، تكنوپولي، ترجمه: صادق طباطبايي، تهران، اطلاعات، 1375.

پيكارد، رابرت جي، اقتصاد رسانهها و مفاهيم آن، ترجمه: داوود حيدري، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1378.

تاجيك، محمدرضا، مجموعه مقالات رسانههاي و ثبات سياسي، مقاله رسانه؛ وانموده يا واقعيت، تهران، انتشارات پژوهشكده و مطالعات راهبردي، 1380.

تافلر، الوين و هيدي تافلر، جنگ و پاد جنگ، ترجمه: مهدي بشارت، تهران، اطلاعات، 1374.

ص: 265

تافلر، الوين، جابهجايي در قدرت، ترجمه: شهيندخت خوارزمي، تهران، مترجم، 1372.

چامسكي، نوام و ادوارد اس. هرمن، فيلترهاي خبري، ترجمه: تژا ميرفخرايي، تهران، انتشارات مؤسسه ايران، 1377.

خجسته، حسن، درآمدي بر جامعه شناسي راديو، تهران، نشر تحقيق و توسعه راديو، اسفند 1381.

الرفاعي، فؤاد بن سيد عبدالرحمن، نفوذ صهيونيسم بر رسانههاي خبري و سازمانهاي بين المللي، ترجمه: حسين سروقامت، تهران، مؤسسه كيهان، 1377.

ساروخاني، باقر، جامعه شناسي ارتباطات، تهران، اطلاعات، 1378.

سجادي، سيد جعفر، فرهنگ معارف اسلامي، چاپ دوم، چاپ افست، زمستان سال 1366.

سعيد، ادوارد، پوشش خبري اسلام در غرب، ترجمه: عبدالحسين گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377.

شكرخواه، يونس، خبر، تهران، انتشارات مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1381.

________ ، جزوه درسي ارتباطات بين الملل، تهران، دانشگاه علامه طباطبايي، 1375.

شيلر، هربرت، وسايل ارتباط جمعي و امپراتوري امريكا، ترجمه: احمد ميرعابديني، سروش، تهران، 1376.

صادقي، رحمت الله، جدال رسانه اي (بررسي يك پرونده)، تهران سازمان انتشارات گفتمان، 1379.

ص: 266

قرائتي، محسن، قرآن و تبليغ، تهران، مؤسسه تحقيقات و نشر اهل البيت عليهم السلام ، 1372.

قمي، شيخ عباس، منتهي الامال احوالات امام رضا عليه السلام (جلد 2)، مؤمنين، 1379.

كارن، اوليوير، تأثير بازي هاي اينترنتي خشونت آميز بر كودكان و نوجوانان، مؤسسه علوم جرم شناسي دانشگاه افريقاي جنوبي. منبع: سايت دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي.

كازنو، ژان، جامعه شناسي وسايل ارتباط جمعي، ترجمه: باقر ساروخاني و منوچهر محسني، تهران، اطلاعات، 1387.

لازار، ژوزت، افكار عمومي، ترجمه: مرتضي كتبي، تهران، نشر ني، 1380.

لاريجاني، محمدجواد، درسهاي سياست خارجي، تهران، حكمت، 1377.

لي، جان. آي. آر، به سوي سياست هاي ارتباطي واقع بينانه، ترجمه: خسرو جهانداري، تهران، سروش، 1356.

ماركوزه، هربرت، انسان تك ساحتي، ترجمه: محسن مؤيدي، تهران، اميركبير، چاپ چهارم، 1362.

محسنيان راد، مهدي، ارتباط شناسي، تهران، سروش، 1382.

مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار(ج 74).

معتمدنژاد، كاظم، وسايل ارتباط جمعي، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، 1372.

مك برايد، شن، يك جهان، چندين صدا، ترجمه: ايرج پاد، تهران، سروش، 1375.

مككوئيل، دنيس، مخاطب شناسي، ترجمه: مهدي منتظر قائم، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها، 1382.

ص: 267

دفلور، ملوين و دنيس، اورت. اي. شناخت ارتباطات جمعي، ترجمه: سيروس مرادي، زير نظر: ناصر باهنر، تهران، انتشارات دانشكده صدا و سيما، چاپ اول، 1383.

موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله (جلد 11 و 12 و 14)

مهديزاده، سيد محمد، «تئوريهاي ارتباط جمعي»، جزوه درسي انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، زمستان 1377.

مهرداد، هرمز، نظريات و مفاهيم ارتباط جمعي، تهران، فاران، 1380.

نصر، صلاح، جنگ رواني، ترجمه: محمود حقيقت كاشاني، تهران، سروش، 1380.

واعظي، احمد، اصلاحات و فروپاشي، تهران، سروش، 1379.

ويندال، سون و ديگران، كاربرد نظريههاي ارتباطات، ترجمه: رضا دهقان، تهران، انتشارات مركز مطالعات و تحقيقات رسانه، 1376.

جمعي از كارشناسان يونسكو، صنايع فرهنگي، مانعي بر سر آينده فرهنگ، ترجمه: مهرداد وحدتي، تهران، نگاه مفاخر، 1381.

ب) نشريه

ب) نشريه

آزاد ارمكي، تقي، «تبادل و تقابل فرهنگي در عصر ماهواره»، مجموعه مقالات رسانه ها و فرهنگ، تهران، كتاب سروش، 1376.

جاوت، گارث اس. و ويكتوريا اودانل، «تبليغ و ترغيب»، ترجمه: احمد ميرعابديني، فصل نامه رسانه، سال چهارم، شماره 4، زمستان 1372.

جبلي، پيمان، «ارتباطات نوين جهاني و سلطه خبري فرهنگي»، فصل نامه راديو _ تلويزيون، سال اول، پيش شماره پاييز 1378.

ص: 268

خزائلي، عذرا، «شايعات و انواع آن»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال دوم، شماره 7، 1374.

خويي، نسرين، «مخاطبان جهان سوم و استيلاي رسانههاي غربي»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال هشتم، شماره 36، تابستان 1380.

دادگران، سيد محمد، «متقاعدسازي و شيوههاي تأثيرگذاري بر افكار عمومي»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال هشتم، شماره 26، تابستان 1380.

دامونه، اينياتيسيو، «امپراتوري بزرگ دروغ»، روزنامه اطلاعات، شماره 22820 (ضميمه روزنامه).

دوك، ديويد، «چه كساني رسانه ها را اداره مي كند؟»، ماهنامه سياحت غرب، قم، مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، شماره 3، شهريور 1382.

ديباجي، فاطمه، «تأثير آگهيهاي تبليغاتي تلويزيون بر نگرش و رفتار زنان متأهل تهراني»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال دوازدهم، شماره 41، بهار 1384.

سليماني پور، روح الله، شبكه هاي اجتماعي؛ فرصت ها و تهديدها، مجله ره آورد نور،شماره 31، (1379).

شعارغفاري، پيروز، «تبليغات خبري و منافع ملي»، فصل نامه رسانه، ويژه نامه آموزشي، شماره 1، 1373.

شكرخواه، يونس، «نياز مخاطبان به سواد رسانهاي»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال هشتم، شماره 26، تابستان 1380.

كماليپور، يحيي، «زبان، رسانه و جنگ»، فصل نامه پژوهش و سنجش، ويژه رسانه و جنگ، شماره 34، تابستان 1382.

ص: 269

مسعودي، اميد، «روش هاي جديد خبري در جنگ دوم خليج فارس؛ انگاره سازي و جذب در بازي»، فصل نامه پژوهش و سنجش ويژه نامه رسانه و جنگ، سال دهم، شماره 34، تابستان 1382.

معتمدنژاد، كاظم، «مقام و مسئوليت روزنامه نگاران در پيشرفت جامعه ايران»، فصل نامه رسانه، ويژه نامه آموزش، شماره 1، انتشارات مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها، بهار 1373.

مولانا، حميد، «جنگ رواني و فريبكاري رسانهها»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال دهم، شماره 34، 1382.

«جهان اسلام و رسانههاي جهاني»، مجله كيهان فرهنگي، شماره 189، تير 1381.

مهدي زاده، سيد محمد، «مطالعات فرهنگي، رهيافتي انتقادي به فرهنگ و جامعه نو، فصل نامه رسانه، سال يازدهم، شماره 1، شماره مسلسل 41، 1379.

نجفي، رضا، «هربرت ماركوزه و نقد نظام غرب»،مجموعه مقالات كتاب سروش، تهران، سروش، شماره 5، 1378.

نمك دوست تهراني، حسن، «كنكاشي در مفهوم عيني گرايي در روزنامه نگاري معاصر»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال هشتم، شماره 27، پاييز 1380.

يونگ سانگ، اليساهاي و جين اي. اندرس، «تأثير منفي بازي هاي ويديويي خشونت آميز بر سلامت كودكان»، ماهنامه سياحت غرب، سال دوم، شماره 14، شهريور 1383.

ص: 270

ج) پايان نامه

ج) پايان نامه

اعرابي، نادره، انتقال ارزشي از طريق برنامه هاي تلويزيون ايران، چكيده پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه شهيد بهشتي، دانشكده ادبيات و علوم انساني، گروه جامعه شناسي، 1372.

زارعيان، داوود، جزوه تبليغ و اقناع، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، 1376.

محسنيان راد، مهدي، جزوه درسي جامعه شناسي تبليغات دانشكده صدا و سيما»، تهران، 1380.

د) پايگاه اينترنتي

د) پايگاه اينترنتي

پارنتي، ميشل، امريكاي محاصره شده، برگرفته از پايگاه اينترنتي:

www.thirdworldtraveter.com.

افتاده، جواد، (1388)، شبكه هاي اجتماعي يكپارچه سازي خدمات در روابط عمومي الكترونيك، چهارمين همايش روابط عمومي الكترونيك، تهران، ارديبهشت ماه

پايگاه اينترنتي ايران راديو پشتو قابل دسترسي در:

http://pashtu.irib.ir/index.php?option=com_contentview=article

id=05-49-06-04-10-32202:201105-catid=56-43-10-12-05-137-

:2011Itemid=117

پايگاه اينترنتي باشگاه خبرنگاران جوان صدا و سيما، قابل دسترسي در:

http://www.yjc.ir/fa/news/3990004

پايگاه اينترنتي جنگ نرم، به نقل از: پايگاه حوزه، 1390 قابل دسترسي در:

http://www.jangnarm.com/index.aspx?siteid=51pageid=3129ne

wsview=27238

ص: 271

صديق بناي، هلن، «آشنايي با شبكه هاي اجتماعي اينترنتي»، (آنلاين)، باشگاه خبرنگاران.

وب سايت همشهري آنلاين؛ تاريخ دسترسي 25/2/1389، نشاني:

http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=8284

وب سايت خبري مشرق نيوز قابل دسترسي در:

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/201485

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109