اشخاص و گروه ها در قرآن (محورهاي كاربردي در رسانه ملي)

مشخصات كتاب

سرشناسه : شريفي، فاطمه، 1347 -

عنوان و نام پديدآور : اشخاص و گروه ها در قرآن (محورهاي كاربردي در رسانه ملي)/ فاطمه شريفي.

مشخصات نشر : قم: صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز پژوهشهاي اسلامي، 1392.

مشخصات ظاهري : 302 ص.

فروست : مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما؛ كد 1895.

شابك : 92000 ريال 978-964-514-272-6 :

وضعيت فهرست نويسي : فاپا

يادداشت : كتابنامه: ص. 297 - 302؛همچنين به صورت زيرنويس.

موضوع : قرآن-- بررسي و شناخت

موضوع : پيامبران در قرآن

موضوع : زنان مقدس مسلمان

موضوع : زنان در قرآن

موضوع : سنخ شناسي (دين)

شناسه افزوده : صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران. مركز پژوهشهاي اسلامي

رده بندي كنگره : BP88/ش386الف5 1392

رده بندي ديويي : 297/156

شماره كتابشناسي ملي : 3095310

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ديباچه

ديباچه

قرآن كتاب هدايت است. كتاب پند و اندرز و عبرتگيري است. كتابي است كه هيچ باطل و گزافه و مبالغهاي در آن راه ندارد و همه از سوي خداوند حكيم نازل شده است.

قرآن براي هدايت و ارشاد مردم از روش معرفي الگو نيز بهره برده است. ازاين رو هم به بيان الگوهاي مثبت پرداخته كه بايد آنها را سرلوحه زندگي قرار داد و هم به الگوهاي منفي پرداخته كه بايد از آنها اجتناب و پرهيز داشت.

بنابراين براي پاسخ به نياز جامعه به الگوهاي سازنده و واقعي و جلوگيري از رخنه الگوهاي كاذب غربي كه روح و قلب جوانان ما را هدف قرار دادهاند، جا دارد تا نهادهاي فرهنگي از جمله رسانه ملي در ترويج اين الگوها و شخصيتهاي قرآني گامهاي اساسيتري بردارند.

بر اين اساس تحقيق حاضر بر آن است تا با بيان شخصيتهاي مثبت و منفي از مردان و زنان و بيان شناسههاي مختلف زندگي آنان چون، شناسه اسمي، شناسه رفتاري و اخلاقي، شناسه تبليغي و... گامي در جهت معرفي آنها بردارد.

ص: 8

در پايان از پژوهشگر ارجمند سركار خانم فاطمه شريفي كه در تأليف و تدوين اين اثر زحمت كشيدند سپاسگزاري و قدرداني ميشود. اميد است اين اثر مورد قبول برنامهسازان و مديران ارشد رسانه ملي قرار گيرد.

و من الله التوفيق

اداره كل پژوهش

مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما

ص: 9

پيشگفتار

اشاره

پيشگفتار

علاقه و توجه مسلمانان به سرگذشت صالحان و اقوام گذشته، زمينه اي براي پژوهش هاي قرآني و تاريخي فراهم كرده است كه بخشي از آن به تفحص و تحقيق در زندگي انبيا مربوط مي شود. از آنجا كه انسان به الگوهاي عيني نيازمند است تا راهنماي او در زندگي باشند، داستان هاي قرآن، به ويژه بخش هاي مربوط به پيامبران، تنها به منظور خواندن حكايت هاي شنيدني و پندآموز نيست، بلكه واقعيت هاي تاريخي است كه بر قابليت الگو بودن قهرمانان اصلي اين داستان ها مي افزايد. براي نمونه، در قرآن، نوح عليه السلام در پايداري و مقاومت (عنكبوت: 14)، ابراهيم عليه السلام ، در توحيد و بت شكني (انبيا: 52)، موسي عليه السلام در رهبري و مبارزه با استكبار (ابراهيم: 5)، عيسي عليه السلام در مهرباني (مائده: 118) و محمد صلي الله عليه و آله در مكارم اخلاق (قلم: 4) به عنوان اسوه معرفي شده اند. از آنجا كه فهم درست مطالب به بررسي دقيق شخصيت ها و ويژگي آنها بستگي دارد، با گردآوردن مجموعه اي از شخصيت ها و ويژگي هايشان مي توان تصاويري روشن تر از چهره هاي قرآني _ آن گونه كه شايسته است _ به تصوير كشيد و با توجه به نيازهاي جامعه، برنامه هايي را به مخاطبان رسانه عرضه كرد.

از آن جا كه در آغاز هر پژوهش، تبيين دقيق موضوع، ضروري است، به دسته بندي اجمالي از انواع شخصيت ها در قرآن اشاره مي كنيم.

ص: 10

1. دسته بندي شخصيت ها در قرآن

1. دسته بندي شخصيت ها در قرآن

الف) انسان ها: شامل پيامبران الهي و دشمنان آنان (مردان و زنان) مي شود.

ب) موجودات فرا ماده

يك _ ملائكه گاهي به صورت انسان بر برخي پيامبران ظاهر مي شدند، نمونه آن در ماجراي ابراهيم عليه السلام است كه براي بشارت تولد اسحاق و يعقوب آمده بودند. (هود: 69 _ 76) و (حجر: 51 _ 56) نمونه ديگر، هاروت و ماروت هستند؛ دو فرشته اي كه ابطال سحر را به مردم مي آموختند. (بقره: 102) حضور ملائكه را در آگاه كردن لوط عليه السلام از عذاب قومش (هود: 69 _ 76) و (حجر: 61 _ 77) نيز مي بينيم.

دو _ جن: نمونه برجسته آن، ابليس است كه در ماجراي خلقت انسان حضور داشت. (بقره: 34 _ 36)

ج) حيوانات: از قبيل مورچه و هدهد در داستان حضرت سليمان عليه السلام . (نمل: 19 _ 27)

د) اشيا: مانند عصاي حضرت موسي عليه السلام . (شعرا: 30 _ 32)

2. دسته بندي شخصيت هاي انساني در قرآن

اشاره

2. دسته بندي شخصيت هاي انساني در قرآن

از ميان شخصيت هاي قرآني در اين پژوهش، فقط برخي از شخصيت هاي انساني بررسي مي شود.

الف) پيامبران

الف) پيامبران

اول _ پيامبراني كه نامشان به صورت صريح در قرآن ذكر شده است، مانند موسي عليه السلام (طه: 77) و ابراهيم عليه السلام (بقره: 132) و... .

دوم _ پيامبراني كه نامشان در قرآن ذكر نشده، ولي قرآن با آوردن صفت يا صفاتي از آنان ياد كرده است، مانند «فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَينَاهُ...» (كهف: 65) كه در مورد حضرت خضر عليه السلام است.

ص: 11

در اين پژوهش تلاش شده است تنها شخصيت هايي (فردي و گروهي) كه نامشان به طور صريح در قرآن آمده است، بررسي شوند. از پيامبراني هم كه نامشان صريحاً ذكر نشده است، تنها چند مورد مهم، براي آشنايي خوانندگان ذكر مي شود، چون

1. عموم انسان ها علاقه زيادي دارند با زندگي شخصيت هايي كه نام آنها در قرآن آمده است، آشنا شوند و آنان را الگو و سرمشق خود در زندگي قرار دهند كه حضرت نوح عليه السلام از آن جمله است.

2. به برخي شخصيت هاي فرعي، مانند برادران حضرت يوسف عليه السلام در كنار شخصيت هاي اصلي (صريح) توجه مي شود.

3. ذكر اسامي غيرمصرّح شامل بيان شأن نزول ها هم مي شود كه پرداختن به آنها از گنجايش اين كتاب خارج است.

ب) غير پيامبران

اشاره

ب) غير پيامبران

زير فصل ها

اول _ مردان

دوم _ زنان

سوم _ گروهي

اول _ مردان

اول _ مردان

1. مرداني كه عملكرد مثبت داشته اند،(1) مانند طالوت (بقره: 242 _ 252) و (لقمان: 12) و... .

2. مرداني كه عملكرد منفي داشته اند، مانند قارون (قصص: 76) و فرعون (يونس: 83).

دوم _ زنان

دوم _ زنان

1. زناني كه عملكرد مثبت داشته اند.

2. زناني كه عملكرد منفي داشته اند.

در قرآن از بين زنان، تنها نام حضرت مريم عليها السلام به طور صريح ذكر شده و از ديگر شخصيت هاي زن در قرآن با تعبيرهاي مختلف و به طور غيرمستقيم ياد شده است.


1- نمونه بارز اين مردان، معصومان و اهل بيت: هستند كه چون نامشان به طور صريح در قرآن ذكر نشده است، از آوردن آن معذوريم. آيه تطهير (احزاب: 22) و آيه مباهله (آل عمران: 61).

ص: 12

سوم _ گروهي

سوم _ گروهي

در قرآن از اين گروه ها با عنوان ها و صفات مختلفي ياد شده است كه برخي مثبت و برخي ديگر منفي است.

الف) گاه با لفظ قوم مانند قوم عاد (اعراف: 69) يا قوم سبأ (سبأ: 19) و... .

ب) گاه با آوردن صفات از آنان ياد شده است:

يك _ گاه به صورت جمع سالم است، مانند: مسلمين (انعام: 161 _ 163)، منافقين (توبه: 67)، سابقون (واقعه: 11) و...؛

دو _ گاه به صورت جمع مكسر است، مانند: رُسُلْ (هود: 77 _ 83) و رسلنا (عنكبوت: 32 _ 35) و گاه با لفظ اصحاب آورده شده است.

سه _ گاه به صورت اسم جمع است، مانند: نساء (نسا: 4 _ 34) و ناس (ناس: 1)؛

چهار _ گاه با عنوان «آل» به معني پيروان آورده شده است، مانند: آل فرعون (غافر: 45) و آل يعقوب (بقره: 32)؛

از ميان موارد بالا، گروه هايي را كه با عنوان «آل» و «اصحاب» به صورت صريح در قرآن آمده است (مثبت و منفي)، به دليل تأثير بيشتر، ملموس و عيني بودن و آشنايي بيشتر مردم با نامشان، بررسي خواهيم كرد.

نمودار شخصيت هاي قرآني

الف) انسان ها ب) موجودات فراماده ج) حيواناتد) اشيا

فردي گروهي ملائكه جن

پيامبران غيرپيامبران

با ذكر نام بدون ذكر نام مردان زنان

با عملكرد مثبت با عملكرد منفي با عملكرد مثبت با عملكرد منفي

ص: 13

3. طرح و تبيين مسئله

3. طرح و تبيين مسئله

قرآن كريم نسبت به ذكر شخصيت هاي خود، دو روش را انتخاب كرده است. در يك روش، از برخي شخصيت ها، مانند پيامبران به طور صريح ياد مي كند و در روش ديگر، تنها به شخصيت داستان ها اشاره مي كند و از آنها نام نمي برد؛ يعني به معرفي افراد، مكان ها و اشيايي مي پردازد كه در نتيجه آن، شخصيت به صورت كنايه و اشاره مطرح مي شود. در اين پژوهش، شخصيت هايي (پيامبران و غيرپيامبران) را كه نامشان در قرآن ذكر شده است، از جنبه هاي زير، شناسايي و بررسي خواهيم كرد: (در صورت وجود و پرداختن قرآن به آنها)

شناسه فردي (اسمي) (نام، لقب و عنوان هاي مطرح شده در قرآن با معاني)؛

شناسه جسمي (شكل ظاهري فرد از نظر قد، قيافه، رنگ چهره، مو و...)؛

شناسه شغلي و خدماتي (شغلي كه داشته و خدماتي كه انجام داده است)؛

شناسه رفتاري و رواني (رفتارهاي مثبت و منفي فرد)؛

شناسه فكري و عقيدتي(1) (موحد، مشرك، كافر و اعتقادات در حد چند مورد)؛

شناسه تبليغي (چند مورد از روش هاي تبليغي كه براي دعوت مردم به كار رفته است)؛(2)

شناسه خانوادگي (نسب، پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر، فرزند و...)

شناسه قومي (مشخصات مربوط به قوم)؛

شناسه حكومتي (حاكمان دوران مربوط به شخصيت به طور خلاصه)؛


1- يادكرد برخي صفات (اخلاقي، عقيدتي) براي برخي پيامبران به معناي نفي آن صفت در پيامبران ديگر نيست، بلكه به دليل يادكرد قرآن از آن ويژگي است. مثلاً ياد خدا بودن چنين نيست كه فقط در حضرت سليمان7 بوده، و در پيامبران ديگر نبوده است.
2- اين عنوان بيشتر شامل انبياي الهي مي شود.

ص: 14

شناسه جغرافيايي (موقعيت جغرافيايي شخصيت)؛

شناسه فرهنگي و زباني (زبان شخصيت، محيط و فرهنگ غالب بر آن).

4. مفهوم شناسي

4. مفهوم شناسي

مهم ترين واژه اي كه در اين پژوهش بررسي مي شود، «شخصيت» است.

«شخصيت» در لغت به معني شرافت، رفعت، بزرگواري، مرتبه و درجه است.(1) در اصطلاح روان شناسي، شخصيت يا منش عبارت است از مجموع نفسانيات (احساسات، افكار، عواطف و...).(2) به عبارت ديگر، شخصيت يعني عنصر ثابت رفتار فرد، شيوه بودن او و به طور كلي، آنچه همواره با اوست و موجب تمايزش از ديگران مي شود.(3)

از ديدگاه علوم اجتماعي، شخصيت، مجموعه ويژگي هايي است كه فردي را از فرد ديگر مشخص و متمايز مي سازد. شخصيت، نظامي است كه در جريان تداخل و تأثير متقابل فرد و جامعه، در فرد به وجود مي آيد. همچنين شخصيت را محصول نقش و مقام هايي مي دانند كه فرد در گروه يا گروه هايي كه عضو آنهاست، بر عهده مي گيرد. (4)

5. پيشينه پژوهش

5. پيشينه پژوهش

درباره زندگي پيامبران كتاب هاي زيادي نوشته شده است كه به چند نمونه اشاره مي كنيم:

الف) قصص الانبيا: در 28 بخش به خصوصيات پيامبران، داستان زندگي پيامبران و اصحاب آنها پرداخته و در آخر، اطلاعاتي در مورد بني اسراييل و گروهي از پادشاهان آورده است. نويسنده آن الجزايري است.


1- علي اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 14183.
2- علي اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 14183.
3- روان شناسي عمومي، ص 316.
4- عليرضا سايان مهر، دايرة المعارف تطبيقي علوم اجتماعي، ص 333.

ص: 15

ب) قصه هاي قرآن: آيت الله ناصر مكارم شيرازي اين اثر را در سه بخشِ سرگذشت پيامبران، ديگر داستان هاي قرآني و داستان پيامبر اسلام با استفاده از تفسير نمونه گردآورده است.

ج) حيوة القلوب يا تاريخ پيامبران: دو جلد آن مربوط به زندگي پيامبران است كه در بيان تاريخ احوال، صفات و معجزه هاي پيامبران و برخي بندگان شايسته خداست. همچنين احوال برخي پادشاهان را در 38 باب آورده است. اين كتاب اثر علامه مجلسي است.

د) تاريخ انبيا (قصص القرآن): داستان زندگي 25 تن از پيامبران مطرح را بيان كرده است. نويسنده آن، جعفر قدسي ميرحيدري است.

ه) قصص الانبيا: جلد اول در مورد پيدايش عالم، آفرينش آدم، نبوت، اعجاز و وحي است و جلد دوم، تعداد پيامبران، زندگي، آيات مربوط و سال هبوط هر پيامبر را بيان كرده است. اين كتاب اثر عماد الدين اصفهاني، مشهور به عمادزاده است.

و) داستان قرآن و پيامبران در الميزان: علامه سيد محمدحسين طباطبايي بيان قصص خود، از روش تفسير قرآن به قرآن استفاده و تلاش كرده است به آيات حاكي از يك قصه، ترتيب زماني بدهد و از مجموع آيات مربوط، يك قصه كامل قرآني فراهم آورد. در ذيل هر داستان، فصلي با عنوان بحث روايي آورده كه ضمن نقل روايات از منابع تشيع و تسنن، آنها را نقد كرده است. از ديگر روش هاي او، بررسي تطبيقي قصص قرآن با تورات و انجيل بود تا از اين طريق، خواننده به حقانيت قصص قرآن پي ببرد، علامه، داستان پيامبران را با رعايت تسلسل تاريخي بيان كرده است. گردآورنده اين كتاب، حسين فعال عراقي است.

ز) داستان پيامبران در تورات، تلمود، انجيل و قرآن و بازتاب آن در ادبيات فارسي: شامل 24 كتاب است. نويسنده در هر كتاب، ابتدا جايگاه هر پيامبر را در عهد عتيق و سپس در تلمود و قرآن بررسي مي كند. در ادامه،

ص: 16

روايات تورات و قرآن را با هم مقايسه و بازتاب داستان آن پيامبر را در ادبيات فارسي بيان مي كند. اين كتاب اثر محمد لاريجاني است.

ح) قصص الانبيا: شامل 117 قصه است كه از زندگي بعضي پيامبران، چند قصه نقل كرده است.

در پايان هر داستان، به استناد منابعي از تورات، انجيل و ترجمه تفسير طبري اشاره شده است كه موارد اختلاف و گوناگوني را بيان مي كند. نويسنده اين اثر، ابواسحاق ابراهيم نيشابوري است كه اين كتاب را با آشنايي و تسلط كامل بر قرآن و تفسير طبري نوشته است.

وجه تمايز پژوهش پيش رو با موارد يادشده در آن است كه در اين نوشتار، شخصيت هاي انساني شامل پيامبران و غيرپيامبران در حد گنجايش اين تحقيق (شناسه فردي، ظاهري، شغلي، رفتاري، عقيدتي، قومي، فرهنگي) از ابعاد مختلف بررسي مي شوند و سعي شده است در يادكرد شخصيت ها، سير تاريخي در حدّ امكان رعايت شود.

6. اهداف پژوهش

6. اهداف پژوهش

الف) بيان كاربرد شخصيت هاي قرآن در زندگي فردي و اجتماعي؛

ب) آشنايي با زندگي و خصوصيات شخصيت هاي قرآني و استفاده در برنامه ها به عنوان ابزاري تبليغي براي تقويت جنبه هاي ديني و معنوي؛

ج) استفاده از الگوهاي صحيح و مناسب، با توجه به شخصيت هاي مثبت و پند و عبرت گيري از سرنوشت شخصيت هاي منفي و عاقبت هر گروه در برنامه سازي؛

د) بررسي ويژگي هر يك از شخصيت ها، از ابعاد مختلف (فردي، اخلاقي، عقيدتي، تبليغي و...) براي شناخت كامل آنها براي استفاده در برنامه سازي مستند از شخصيت ها.

ص: 17

بخش اول: پيامبران

اشاره

بخش اول: پيامبران

زير فصل ها

فصل اول: پيامبراني كه نامشان در قرآن ذكر شده است

فصل دوم: پيامبراني كه فقط وصفشان در قرآن آمده است

ص: 18

ص: 19

فصل اول: پيامبراني كه نامشان در قرآن ذكر شده است

اشاره

فصل اول: پيامبراني كه نامشان در قرآن ذكر شده است

زير فصل ها

حضرت آدم عليه السلام

حضرت نوح عليه السلام

حضرت ادريس عليه السلام

حضرت هود عليه السلام

حضرت صالح عليه السلام

حضرت ابراهيم عليه السلام

حضرت اسماعيل عليه السلام

حضرت لوط عليه السلام

حضرت اسحاق عليه السلام

حضرت يعقوب عليه السلام

حضرت يوسف عليه السلام

حضرت ايوب عليه السلام

حضرت شعيب عليه السلام

حضرت موسي عليه السلام

حضرت هارون عليه السلام

حضرت الياس عليه السلام

حضرت اليسع عليه السلام

حضرت ذي الكفل عليه السلام

حضرت داوود عليه السلام

حضرت سليمان عليه السلام

حضرت يونس عليه السلام

عزير عليه السلام

حضرت زكريا عليه السلام

حضرت يحيي عليه السلام

حضرت عيسي عليه السلام

حضرت آدم عليه السلام

اشاره

حضرت آدم عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي آدم عليه السلام

2. شناسه رفتاري و رواني آدم عليه السلام

3. شناسه تبليغي حضرت آدم عليه السلام

4. شناسه خانوادگي حضرت آدم عليه السلام

5. شناسه جغرافيايي آدم عليه السلام

6. شناسه زباني آدم عليه السلام

1. شناسه اسمي آدم عليه السلام

1. شناسه اسمي آدم عليه السلام

حضرت آدم عليه السلام ، نخستين پيامبر الهي و پدر بشر است كه قرآن 25 بار از او ياد كرده و داستان خلقت و زندگاني وي را باز گفته است.

حضرت آدم عليه السلام به القابي چون ابوالبشر، خليفة الله،(1) صفي الله، ابوالوري، ابومحمد و معلم الأسما خوانده شده است.(2)

در مورد علت نام گذاري آدم گفته اند: چون از خاك روي زمين آفريده شده، آدم نام گرفته است.(3) برخي نويسندگان، چهار دليل براي نام گذاري آدم عليه السلام ذكر كرده اند:

1. چون از خاك روي زمين آفريده شد؛

2. به دليل گندم گون بودن رنگ چهره؛

3. از عناصر و نيروهاي گوناگون آفريده شد؛

4. چون روح خداوند در او دميده شده، نيكو گرديده است.(4)


1- محمد فؤاد عبدالباقي، المعجم المفهرس، ص 32، «آدم».
2- به كوشش: احمد صدر، حاج سيد ج وادي و كامران فاني، دايرة المعارف تشيع، ج 1، ص 23.
3- أبي علي الفضل بن الحسن طبرسي، مجمع البيان، ج 21، ص 179؛ ابن ج رير طبري، جامع البيان، به كوشش: صدقي ج ميل العطار، ج 1، ص 307.
4- راغب اصفهاني، المفردات الالفاظ القرآن، به كوشش: صفوان عدنان داوودي، ص 70، ذيل «آدم».

ص: 20

برخي آورده اند كه آدم ابتدا به اعتبار معناي وصفي درباره حضرت آدم عليه السلام به كار رفته و سپس به صورت عَلَم درآمده است.(1)

2. شناسه رفتاري و رواني آدم عليه السلام
اشاره

2. شناسه رفتاري و رواني آدم عليه السلام

الف) دميده شدن روح خدايي در او: اين ويژگي از مهم ترين فضايل آدم عليه السلام است كه دليل كرامت و شرافت او به شمار مي آيد. همين امر سبب شده است كه ملائكه بر او سجده كنند، چون اين روح حامل تمام فضيلت ها بوده است: «وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي» (حجر: 29)؛ (2)

ب) برگزيده خدا بودن: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفي آدَمَ...» (آل عمران: 33)؛

ج) برخوردار بودن از استعدادهاي فراوان براي يادگيري اسما و حقايق غيبي؛

قرآن مي فرمايد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ اْلأَسْماءَ كُلَّها» (بقره:31). در ماهيت اسما كه به برتري آدم انجاميد و چگونگي آموزش آن گفته اند: خداوند معاني نام ها را به آدم آموخت؛ زيرا آموختن نام ها بدون معنا سودي ندارد و فضيلتي به شمار نمي آيد.(3) همچنين گفته شده: خداوند نام هاي آفريدگار و آفريدگان را به آدم عليه السلام آموخت و آدم با دانستن نام هاي آفريدگان، بر فرشتگان برتري يافت؛(4)

د) موجودي برتر از ملائكه بودن: برخي گفته اند آدم عليه السلام در سه مرحله بر فرشتگان برتري يافت:

يك _ قدرت فكري و عقلي براي يادگيري اسما؛

دو _ قدرت تصرف و تدبير براي آشكار كردن خواص در طبيعت؛

سه _ احاطه علمي بر اسما و صفات ملائكه؛(5)


1- سيد حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 52، ذيل «آدم».
2- سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 8، ص 25.
3- طوسي، التبيان في تفسير القرآن، به كوشش: حبيب العاملي، ج 1، صص 138 و 139؛ مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 180.
4- محمدرشيد رضا، المنار، ج 1، ص 263.
5- سيد محمود طالقاني، پرتوي از قرآن، ج 1، ص 121.

ص: 21

ه) برخوردار شدن از مقام عصمت پس از هبوط به زمين و انتخابش به نبوت (آل عمران: 33): «هبوط» در لغت به معناي فرود اجباري است(1) و برخي آن را پايين آمدن سريع معنا كرده اند.(2) همچنين گفته شده منظور از هبوط و نزول آدم به زمين، پايين آمدن از مقام ارجمند و بهشت به زمين است.(3)

و) لغزش و نافرماني آدم عليه السلام : در مورد لغزش و نافرماني آدم عليه السلام گفته اند آدم عليه السلام هنگام ارتكاب به اين لغزش، تكليف نداشته، بلكه در حال آماده كردن خود براي استقرار در زمين بوده است. پس اين نهي، فقط آزمايشي بوده(4) و آنچه آدم مرتكب شده، ترك اولي بوده، نه گناه.(5) همچنين گفته شده آدم هنگام ارتكاب آن نهي، هنوز به مقام نبوت نرسيده بود.(6)

از ديگر رفتارهاي آدم عليه السلام ، سرپيچي از فرمان خداوند بود كه او را از نزديك شدن به درخت ممنوعه بازداشت (طه: 121). به فرموده امام رضا عليه السلام : «عصيان آدم پيش از نبوت او بوده است».(7)

آثار عصيان آدم:

آثار عصيان آدم:

اول _ نمايان شدن زشتي ها(8) (اعراف: 19 _ 22)؛

دوم _ دوري از مقام قرب الهي (اعراف: 22)؛

سوم _ ستم به خود «فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ» (بقره: 35).


1- مفردات الالفاظ القرآن، ص 832، ذيل واژه «هبط».
2- التبيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 375.
3- ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 187.
4- ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 187.؛ الميزان، ج 1، ص 145.
5- التبيان، ج 1، ص 162؛ الميزان، ج 1، ص 130.
6- المنار، ج 7، ص 513.
7- محمد بن بابويه قمي (شيخ صدوق)، عيون أخبار الرضا7، ج 1، ص 195.
8- مراد از «سوءاتهما» توجه به شرمگاه طرفين بود كه با ورق الجنة پوشانده شد.

ص: 22

عوامل نفوذ شيطان و انجام دادن عصيان

عوامل نفوذ شيطان و انجام دادن عصيان

اول _ حرص و طمع (اعراف: 20) و (طه: 121 _ 122)؛

دوم _ وسوسه و فريب شيطان (بقره: 35 _ 36)؛

سوم _ ضعف اراده (طه: 115 _ 121)؛

چهارم _ فراموش كردن پيمان با خدا (طه: 115 _ 120و121)؛

پنجم _ گرايش به زندگي جاويد دنيوي (اعراف: 20).(1)

3. شناسه تبليغي حضرت آدم عليه السلام

3. شناسه تبليغي حضرت آدم عليه السلام

حضرت آدم عليه السلام نخستين پيامبر الهي است كه خداوند او را جانشين خود در زمين قرار داد.(2) چنان كه قرآن مي فرمايد: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً» (بقره: 30). در جاي ديگري نيز فرمود: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي آدَمَ...». (آل عمران: 33).

برخي مفسران، سخن گفتن خداوند با حضرت آدم را نشانه پيامبري او دانسته اند.(3)

از آنجا كه حضرت آدم عليه السلام ، مانند ديگر پيامبران، داراي مقام نبوت و رسالت بود، خداوند با اين مسئوليت، او را به سوي فرزندانش يا فرشتگان يا همسرش برانگيخت.(4)

همچنين گفته شده آدم عليه السلام صاحب شريعت بوده است كه در اين شريعت, عبادت خدا مطرح بود و قرآن از وجود حلال و حرام و آموختن آنها به بندگان خدا و فرزندان خويش مانند قرباني كردن براي خدا خبر داده است. شريعت آدم عليه السلام تا زمان نوح (نزديك به 10 قرن پس از آدم) ادامه داشته و آنگاه اختلاف شرايع مطرح شده است.(5)


1- اكبر هاشمي رفسنجاني، فرهنگ قرآن، ج 1، صص ، 200 _ 202.
2- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 722؛ ابن الجمعة العروسي الهويزي، تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 562.
3- الميزان، ج 1، ص 150.
4- رشيدالدين ابوالفضل ميبدي، تفسير كشف الاسرار، ج 1، ص 138؛ مجمع البيان، ج 1 _ 2، صص 181 _ 186.
5- المنار، ج 7، ص 602.

ص: 23

4. شناسه خانوادگي حضرت آدم عليه السلام
اشاره

4. شناسه خانوادگي حضرت آدم عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام همسر آدم

ب) فرزندان آدم عليه السلام

ج) چگونگي ازدواج فرزندان آدم عليه السلام

الف) نام همسر آدم

الف) نام همسر آدم

نام او به صورت صريح در قرآن نيامده، ولي در تفاسير و روايات او را «حوا» ناميده اند؛(1) چون از موجود زنده و حي، خلق شده است.(2) برخي معتقدند كه خداوند، حوا را از جنس آدم يا از باقي مانده گلي كه آدم را از آن پديد آورد، آفريد تا با او انس بگيرد.(3) قرآن در اين باره مي فرمايد: «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها...؛ همه شما را از يك انسان آفريد؛ و همسر او را از جنس او خلق كرد...».(4) (نساء: 1)

ب) فرزندان آدم عليه السلام

ب) فرزندان آدم عليه السلام

بنابر روايات، حوا در بيست بار، چهل فرزند به دنيا آورد. هر بار يك پسر و يك دختر. فرزندان اول: «قابيل» و «اقليها» و فرزندان دوم: «هابيل» و «لوذا» بودند. پروردگار، نسل آدم را با بركت و شمار آنان را فراوان كرد و به او عمر طولاني داد. آدم عليه السلام ، هابيل را جانشين خود كرد و اين امر سبب كينه توزي و حسدورزي قابيل شد. در نتيجه، برادرش، هابيل، را كشت.(5) خداوند، پسر ديگري به نام «هبة ال...» به آدم عليه السلام عطا كرد. آدم عليه السلام به طور محرمانه او را جانشين خود قرار داد و اسرار نبوت را به وي سپرد.(6)

ج) چگونگي ازدواج فرزندان آدم عليه السلام

ج) چگونگي ازدواج فرزندان آدم عليه السلام

قرآن درباره ازدواج فرزندان آدم عليه السلام مي فرمايد: «... وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء...؛ و از آن دو، مردان و زنان فراواني (در روي زمين) منتشر ساخت.» (نساء: 1)


1- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 194؛ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 63؛ محمود بن عمر زمخشري، الكشاف، ج 1، صص 128و129.
2- محمد بن بابويه قمي (شيخ صدوق)، علل الشرايع، ص 16.
3- الميزان، ج 4، ص 136.
4- نك: اعراف: 189و زمر: 6.
5- برخي مفسران پذيرفته شدن قرباني هابيل و رد شدن نذر قابيل را، علت كينه توزي و حسدورزي قابيل و انگيزه او براي كشتن هابيل مي دانند (مجمع البيان، ج 3 _ 4، ص 183).
6- كشف الاسرار، ج 3، صص 92 و93؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 1، ص 225.

ص: 24

علامه طباطبايي در اين باره مي گويد: فرزندان آدم و حوا با يكديگر ازدواج كرده اند. او در مورد حرام بودن ازدواج محارم نيز گفته است: اين حكم شرعي و تابع مفاسد و مصالح است، نه يك حكم تكويني و تغييرناپذير، كه در آن زمان مانعي براي انجام دادن آن وجود نداشته، بلكه مصالح و ضرورت اقتضا مي كرده است. علامه مجلسي نيز اين نظر را مي پذيرد و مي گويد: «اين كار در آن زمان، مشروع و مباح بوده و پس از آن حرام گشته است».(1)

5. شناسه جغرافيايي آدم عليه السلام

5. شناسه جغرافيايي آدم عليه السلام

باستان شناسان معتقدند انسان اوليه، در شهرهاي معروف بين النهرين ظهور كرده است. در شهر نيپ بور كه در شمال شرقي بين النهرين واقع شده، سفالي كشف كرده اند كه صورت آدم و حوا بر آن نقاشي شده است. خرابه هاي اين شهر، نشاندهنده تمدن پيشرفته است. در وسط شهر، ميدان وسيع بوده كه معبد بزرگ و قلعه محكمي داشته است و شكل هندسي ساختمان ها و معابد، از ذوق و هنر سرشار آن عصر خبر مي دهد.(2)

برخي كوه «سرانديپ» (سيلان يا سري لان كا) در جنوب هندوستان را به عنوان هبوط و اقامت گاه اوليه آدم و جدّه را محل هبوط حوا مي دانند.(3)

بنابر روايتي از امام صادق عليه السلام : آدم به كوه صفا فرود آمده و علت نام گذاري اين كوه به صفا، فرود آمدن «صفي الله» بر آن است. حوا بر كوه «مروة» فرود آمد و چون زن بر آن فرود آمد، آن را «مرة» ناميدند.(4)

امام علي عليه السلام در پاسخ مرد شامي كه پرسيد: با ارزش ترين مكان روي زمين كجاست؟


1- الميزان، ج 4، صص 136و137و145؛ بحارالانوار، ج 11، ص 225.
2- مجله الهلال مصر، ج زء 7، سال 41، محرم 1352، صص 963 _ 966.
3- كشف الاسرار، ج 1، ص 151.
4- الميزان، ج 1، صص 139و140.

ص: 25

فرمود: مكاني به نام سرانديپ كه آدم عليه السلام از آسمان به آنجا هبوط كرده است.(1)

بر اساس برخي روايات، آدم عليه السلام در سرزمين «مكه» فرود آمده است.(2) به نظر علامه طباطبايي، با جمع اين روايات مي توان نتيجه گرفت كه نزول آدم عليه السلام اول به كوه سرانديپ و بعد هبوط او به مكه بوده است.(3)


1- بحارالانوار، ج 11، ص 210.
2- تفسير نور الثقلين، ج 1، صص 65 _ 66.
3- الميزان، ج 1، ص 150.

ص: 26

6. شناسه زباني آدم عليه السلام

6. شناسه زباني آدم عليه السلام

زبان حضرت آدم عليه السلام ، سرياني بوده است.(1)

حضرت نوح عليه السلام

اشاره

حضرت نوح عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت نوح عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري نوح عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي نوح عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني نوح عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي نوح عليه السلام

6. شناسه تبليغي نوح عليه السلام

7. شناسه فاميلي نوح عليه السلام

8. شناسه قومي حضرت نوح عليه السلام

9. شناسه حكومتي نوح عليه السلام

10. شناسه جغرافيايي نوح عليه السلام

11. شناسه فرهنگي و زباني

1. شناسه اسمي حضرت نوح عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت نوح عليه السلام

الف) حضرت نوح عليه السلام نخستين پيامبر «اولوالعزم» است. نام او 43 بار در قرآن آمده و هفتادويكمين سوره قرآن به نام اوست.

نام اصلي او «عبدالغفار»، «عبدالملك» يا «عبدالاعلي» بوده است و به علت گريه زياد وي بر حال قومش، او را نوح خواندند.(2) همچنين وقتي مرد شامي درباره نام نوح از علي عليه السلام پرسيد، حضرت فرمود: نامش «سَكَنْ» بود و چون 950 سال بر گمراهي قومش گريست و اندوه خورد، نوح ناميده شد.(3)ثعلبي در قصص الانبيا آورده كه به آن حضرت «اكبر الانبيا» و «شيخ الانبيا» گفته اند؛ زيرا او از همه پيامبران بيشتر عمر كرده و خداوند، معجزه او را طولاني بودن عمرش قرار داده است.(4)

ب) مدت عمر و محل دفن نوح(ع)

در مورد عمر آن حضرت نوشته اند: عمر او 2500 سال بوده كه 850 سال پيش از بعثت، 950 سال در ميان قوم كه مردم را به خداي يگانه دعوت مي كرد و


1- ابن جرير طبري، تاريخ طبري، به كوشش و ترجمه: ابوالقاسم پاينده، ج 1، ص 114.
2- بحارالانوار، ج 11، صص 286و287.
3- بحارالانوار، ج 11، صص 286و287.
4- ابو اسحاق احمد بن نيشابوري الثعلبي، قصص الانبياء، ص 52.

ص: 27

دويست سال مشغول ساختن كشتي بود و پانصد سال هم بعد از بيرون آمدن از كشتي، زندگي مي كرد(1) و محل دفن او نجف اشرف در كشور عراق است. (2)

2. شناسه جسمي و ظاهري نوح عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري نوح عليه السلام

در اوصاف آن حضرت آورده اند: مردي با قامت بلند و تنومند، گندمگون و با چهره اي باريك بود. سر بلند، چشمان درشت و ساق هاي باريك داشت و ريشش بلند و پهن بود.(3)

3. شناسه شغلي و خدماتي نوح عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي نوح عليه السلام

شغل نوح عليه السلام نجاري بوده است.(4) يعقوبي آورده كه نوح عليه السلام ، بعد از ماجراي كشتي به تاك نشاني (كاشت درخت انگور) و آباد كردن زمين پرداخت.(5)

4. شناسه رفتاري و رواني نوح عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني نوح عليه السلام

الف) شكرگزاري هميشگي نوح عليه السلام : قرآن، نوح عليه السلام را به عنوان عبد شكور (بنده بسيار شكرگزار) معرفي مي كند و مي فرمايد: «إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا.» (اسراء: 3) خداوند، حضرت نوح عليه السلام را هم در عبوديت و هم در شكرگزاري تأييد كرده بود.

ب) نيكوكار: «إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ». (صافات: 80)

ج) امين و درست كار: نوح عليه السلام خطاب به قومش كه به او اعتماد نمي كردند، مي فرمايد: «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ؛ من براي شما رسولي از سوي پروردگارتان و اميني بر رسالت او هستم.» (شعراء: 107) پس به شما ابلاغ نمي كنم، مگر آنچه را پروردگارم مأمور كرده و از شما خواسته است، بنابراين مرا اطاعت كنيد؛ زيرا اطاعت من، اطاعت خداست.(6)


1- بحارالانوار، ج 11، ص 285.
2- لسان الملك ميرزا محمدتقي سپهر، ناسخ التواريخ، ج 1، ص 142.
3- لسان الملك ميرزا محمدتقي سپهر، ناسخ التواريخ، ج 1، ص 287.
4- لسان الملك ميرزا محمدتقي سپهر، ناسخ التواريخ، ج 1، ص 287.
5- احمد بن وهب بن واضح يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ترجمه: محمدابراهيم آيتي، ج 1، ص 14.
6- الميزان، ج 15، ص 296.

ص: 28

د) نام نيك: «وَتَرَكْنَا عَلَيهِ فِي الْآخِرِينَ.» (صافات: 78) منظور اين است كه خداوند، همت هاي نوح عليه السلام در راه دعوت به سوي توحيد را، بعد از او هم در ميان بشر ياد آوري مي كند.(1)

ه) صبر و بردباري: «وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَي مَا آذَيتُمُونَا... .» (ابراهيم: 12) روشن ترين دليل بر بردباري و صبور بودن آن حضرت، رسالت طولاني و طاقت فرسا و بي رغبتي مردم به دعوت اوست. قرآن مي فرمايد: «... فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ...». (عنكبوت: 14)

نوح عليه السلام قصد داشت با بهره گيري از انواع روش ها و ابزارها، در جهادي طولاني، با صبري عظيم كه 950 سال به طول انجاميد، دعوت خود را به گوش و دل قومش وارد كند.(2)

5. شناسه فكري و عقيدتي نوح عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي نوح عليه السلام

قرآن از لحاظ عقيدتي، نوح عليه السلام را بنده مؤمن معرفي مي كند:

«إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ؛ او از بندگان مؤمن ما بود». (صافات: 81)

نوح عليه السلام با درك حقيقت بندگي، بندگي خدا را به جاي آورد، يعني به جز دستور خدا به چيزي عمل نكرد؛ چون از مؤمنان حقيقي بود.

در جاي ديگر قرآن، محتواي دين آن حضرت، پرستش خداي واحد، دعوت به سوي خدا، اعتقاد داشتن به روز قيامت و اطاعت از او به عنوان پيامبر مرسل از جانب خدا معرفي مي شود.(3) (اعراف: 59 _ 61) به اين ترتيب، سه اصل توحيد، نبوت و معاد به عنوان اصول اعتقادي شريعت نوح شمرده شده است.(4)


1- الميزان، ج 17، ص 146.
2- سيد قطب، في ظلال القرآن، ج 5، ص 3515.
3- نك: مؤمنون: 23و24؛ نوح: 1 _ 3.
4- الميزان، ج 8، صص 174و175.

ص: 29

6. شناسه تبليغي نوح عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي نوح عليه السلام

يكي از آياتي كه بر انتخاب حضرت نوح عليه السلام از جانب خداوند براي انسان ها دلالت دارد و نيز برتري و فضيلت وي را نسبت به ديگر انسان ها مي رساند، آيه: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ» (آل عمران: 33) است.(1)

الف) صحف نوح عليه السلام

الف) صحف نوح عليه السلام

نوح عليه السلام نخستين پيامبر اولوالعزم و داراي كتاب آسماني است:

«الَّذينَ آتَيناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ.» (انعام: 89) منظور از دادن كتاب و حكم به انبيا، فرستادن شرايع دين و حكم كردن بر طبق آنها، در ميان مردم است.(2)

علاوه بر داشتن كتاب، داراي رسالت بوده و از سوي خداوند به او وحي ميشده است.(3)

قرآن مي فرمايد:

«إِنّا أَوْحَينا إِلَيكَ كَما أَوْحَينا إِلي نُوحٍ وَ النَّبِيينَ مِنْ بَعْدِهِ...». (نساء: 163)

«أُوحِي إِلي نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يؤمِنَ...». (هود: 36)

ب) سيره تبليغي نوح عليه السلام
اشاره

ب) سيره تبليغي نوح عليه السلام

قرآن داستان دعوت نوح عليه السلام را به عنوان نمونه دعوت الهي آورده و اين امر، بيانگر اهميت دعوت آن پيامبر بزرگوار است. چنان كه قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَي قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا؛ و به راستي نوح را به سوي قومش فرستاديم. پس در ميان آنان 950 سال درنگ كرد». (عنكبوت: 14)

او در اين مدت طولاني، روش هاي مختلفي را براي هدايت و راهنمايي قومش به كار برده است كه عبارت اند از:


1- نك: اعراف: 59؛ مؤمنون: 23؛ حديد: 26؛ نوح: 1.
2- الميزان، ج 7، ص 250.
3- الميزان، ج 5، ص 140.

ص: 30

يك _ مداومت در تبليغ

يك _ مداومت در تبليغ

نوح عليه السلام همواره قومش را به سوي خدا و ارزش هاي الهي دعوت مي كرد. نقل است:

گاه به سراغ مردم در خانه هايشان رفته و يا در كوچه و بازار به طور خصوصي و با لحني محبت آميز تبليغ مي كرد، گاه در مجالس عمومي با صداي بلند و آشكار فرمان خدا را بر آنان مي خواند، اما هميشه با توهين و مسخره كردن و گاه ضرب و جرح روبه رو مي شد، ولي باز دست از كار خود برنمي داشت.(1)

دو _ استفاده از تمام فرصت ها

دو _ استفاده از تمام فرصت ها

نوح عليه السلام در زمينه تبليغ هر راهي را رفته و از هر روش ممكن استفاده كرده است. سيد قطب در اين باره مي گويد: «نوح عليه السلام گاهي با صداي بلند و به طور آشكار و گاهي در خفا [دعوت مي كرد] و نيز گاهي بين دعوت پنهاني و علني را جمع مي كرد».(2)

سه _ محبت و دلسوزي

سه _ محبت و دلسوزي

حضرت نوح عليه السلام در راه هدايت مردم دلسوزانه با آنان برخورد مي كرد و هر چند هشدار دادن را محور دعوت خود قرار داده بود، هرگز لحن دلسوزانه را ترك نكرد و هشدارهاي او همواره محبت آميز بود تا از اين طريق، دل مخاطبان را نرم سازد. قرآن از قول آن حضرت مي فرمايد: «إِنّي أَخافُ عَلَيكُمْ عَذابَ يوْمٍ عَظيمٍ.» (اعراف: 59) اين آيه در عين خبر دادن از وقوع عذاب، دلسوزي نوح را هم نشان مي دهد. آن پيامبر در سخن ديگر، هدف از دعوت خود را آمرزش قوم معرفي مي كند و مي فرمايد: «وَ إِنّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ؛ من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزي، انگشتانشان را در گوش هايشان كردند». (نوح: 7)


1- تفسير نمونه، ج 25، ص 66.
2- في ظلال القرآن، ج 5، ص 3712؛ محسن فيض كاشاني، تفسير الصافي، به كوشش: حسين اعلمي، ج 7، ص 302.

ص: 31

در مقابل دعوت نوح، مردم با ستم و آزار رساندن پاسخ او را مي دادند و گاه آنقدر گلويش را مي فشردند تا آنكه بي هوش مي شد و چون به هوش مي آمد، مي گفت: «اللهم اغفرلي و لقومي فَإنَّهم لايعلمون؛ خدايا، من و قوم مرا بيامرز كه اينان نمي دانند».(1)

نوح عليه السلام در طول ساليان دراز و با استفاده از روش ها و ابزارهاي مختلف تبليغي، به ارشاد و هدايت مردم پرداخت، ولي در اين مدت فقط هشتاد نفر به او ايمان آوردند.(2) به همين دليل، مي توان از او به عنوان الگوي استقامت در تبليغ نام برد.(3)

7. شناسه فاميلي نوح عليه السلام
اشاره

7. شناسه فاميلي نوح عليه السلام

زير فصل ها

الف) نَسَبْ نوح عليه السلام

ب) نام همسر نو ح عليه السلام

ج) فرزندان نوح

الف) نَسَبْ نوح عليه السلام

الف) نَسَبْ نوح عليه السلام

نوح فرزند لَمك، فرزند، متو شلخ، فرزند، اُخنُوخ، كه او ادريس، پسر يردَ، پسر مهلاييل، پسر قينان، پسر انوش، پسر شيث، پسر آدم است.(4)

نام پدر نوح عليه السلام ، لمك يا لامك(5) و نام مادر ايشان قينوش، دختر براكيل بوده است.(6)

ب) نام همسر نو ح عليه السلام

ب) نام همسر نو ح عليه السلام

همسر نوح عَمُورة (دختر ضمرانبن اخنوخ) بود كه او اولين كسي است كه به نوح عليه السلام ايمان آورد.(7)


1- عزالدين علي ابن اثير، كامل، ترجمه: عباس خليلي، ج 1، ص 254.
2- تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 350.
3- مصطفي عباسي مقدم، اسوه هاي قرآني و شيوه هاي تبليغي، ص 155.
4- بحارالانوار، ج 11، ص 287.
5- تفسير نمونه، ج 5، ص 91.
6- تاريخ طبري، ج 1، ص 116.
7- بحارالانوار، ج 11، ص 341.

ص: 32

حضرت نوح همسر ديگري داشت به نام والعه كه كافر بود و به مردم مي گفت: همسرم ديوانه اي بيش نيست و هنگامي كه شخصي به نوح ايمان مي آورد، بي درنگ حكمرانان را از موضوع آگاه مي كرد.(1)

ج) فرزندان نوح

ج) فرزندان نوح

سام، حام و يافث نام پسران نوح عليه السلام است.(2)

حضرت نوح عليه السلام يك پسر ديگر به نام كنعان داشت(3) كه بت پرست بود و به عذاب الهي دچار شد. (هود: 43 _ 47)

8. شناسه قومي حضرت نوح عليه السلام

8. شناسه قومي حضرت نوح عليه السلام

الف) بت پرستي: قوم نوح عليه السلام از نظر اعتقادي بت پرست بودند و نام پنج بت از بت هايي كه پرستش مي كردند، به نام هاي ودّ، سواع، يغوث، يعسُوق و نَسر، در قرآن ياد شده است. (نوح: 23)

ب) تكذيب فرستادگان خدا: قرآن در اين باره مي فرمايد: «كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ.» (شعرا: 105) پيش از نوح، پيامبري بر آنان فرستاده نشده بود، ولي چون همه انبيا مردم را به توحيد دعوت مي كردند، تكذيب يكي از پيامبران، در حقيقت تكذيب همه آنان است.(4)

ج) ظالم و ستمگر: از نظر اخلاقي، قوم نوح ستمگر بودند، چنان كه خداوند، حضرت نوح را از شفاعت آنان نهي كرده است و مي فرمايد: «وَ لا تُخاطِبْني فِي الَّذينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» (هود: 37) و در جاي ديگري، آنان را ظالم تر و طاغي تر از دو قوم عاد و ثمود معرفي مي كند. (نجم: 52)

د) متكبر: خودبزرگ بيني از ديگر ويژگي هاي قوم نوح بود، به گونه اي كه اشراف قوم، با صراحت به قوم نوح عليه السلام ميگفتند: «اين ]مرد[ جز بشري چون


1- محمد خزائلي، اعلام قرآن، ص 644.
2- كامل، ج 1، ص 273؛ ناسخ التواريخ، ج 1، ص 117.
3- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 117.
4- الميزان، ج 15، ص 295.

ص: 33

شما نيست. ميخواهد بر شما برتري جويد.» (مؤمنون: 24) تكبر و غرور ايشان به حدي بود كه خداوند، آنان را فاسق معرفي مي كند و مي فرمايد: «قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمًا فاسِقينَ» (ذاريات: 46)

ه) اصرار بر اعتقادات باطل: اين مورد از ديگر ويژگي هاي قوم نوح بوده است، چنان كه حاضر بودند بميرند، ولي از عقيده خود دست برندارند: «... وَأَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبارًا». (نوح: 7)

آنان دست فرزندان خود را مي گرفتند و نوح عليه السلام را نشان مي دادند و مي گفتند: «از اين مرد بترس، مبادا اين مرد تو را گمراه كند».(1) گاهي نيز به فرزندانشان سفارش مي كردند كه بعد از ما در صورت زنده ماندن، هرگز از اين ديوانه پيروي نكنيد.(2)

9. شناسه حكومتي نوح عليه السلام

9. شناسه حكومتي نوح عليه السلام

گفته اند در زمان نوح عليه السلام ، بِيوُراسب حكومت مي كرد. او نخستين كسي بود كه گفتار صابئيان(3) را آورد و قوم نوح، او را عبادت مي كردند.(4) عرب، او را ضحاكم نامند، ولي پارسيان گويند: بيوراسب، پسر اروند اَسب...، پسر كيومرث بود.(5) او مردي ستمكار و جبار بود كه مردم از او رنج بسيار ديدند. او كودكان را سر مي بريد. همچنين او نخستين فردي بود كه دريافت ماليات و ضرب سكه هاي درهم را مرسوم ساخته، ساز و آواز را رواج داده، به بريدن بدن مردم و به دار زدنشان پرداخته است.(6)


1- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 542.
2- بحارالانوار، ج 11، ص 287.
3- صابئه، جمع صابئي، به كسي گفته مي شود كه از دين خارج شود و به دين ديگري بگرود. (مفردات، ص 475). در تفاسير نيز آورده اند: صابئي ها قوم ج داگانه اند، نه مجوس اند نه يهود و نه نصاري و نه مسلمان. آنان ستارگان و كواكب را مي پرستيدند (تفسير القمي، ج 1، ص 152). علامه طباطبايي فرموده است: «صبئه مذهبي مركّب از مجوس و يهودي تو حرائيت است» (الميزان، ج 1، ص 196).
4- كامل، ج 1، ص 251؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 121.
5- تاريخ طبري، ج 1، صص 136 و 137.
6- كامل، ج 1، صص 264 و 26.

ص: 34

10. شناسه جغرافيايي نوح عليه السلام

10. شناسه جغرافيايي نوح عليه السلام

مركز بعثت و دعوت نوح عليه السلام ، در شامات، فلسطين و عراق بوده است.(1) قوم نوح عليه السلام نيز در جنوب عراق در اطراف محل كنوني شهر كوفه زندگي مي كردند.(2)

11. شناسه فرهنگي و زباني
اشاره

11. شناسه فرهنگي و زباني

زير فصل ها

الف) شناسه فرهنگي

ب) شناسه زباني

الف) شناسه فرهنگي
اشاره

الف) شناسه فرهنگي

زير فصل ها

يك _ دور بودن از فرهنگ و صفات انساني

دو _ حاكم بودن روح طبقاتي

سه _ ناداني و جهالت

چهار _ پيروي از فرهنگ گذشتگان

يك _ دور بودن از فرهنگ و صفات انساني

يك _ دور بودن از فرهنگ و صفات انساني

قوم نوح عليه السلام معيار سنجش ارزش ها را مال و ثروت، لباس و خانه و مركب زيبا و گران قيمت قرار داده بودند، ولي از پاكي و تقوا و صفات عالي انساني، كه در طبقات كم درآمد ديده مي شد، غافل بودند.

دو _ حاكم بودن روح طبقاتي

دو _ حاكم بودن روح طبقاتي

روح طبقاتي در بدترين شكل بر قوم نوح حاكم بود. افرادي كه وضع مالي مناسب داشتند، از پايگاه اجتماعي و فرهنگ بالا برخوردار بودند و «ملاء» ناميده مي شدند و مردم تهي دست و كم درآمد، پايگاه اجتماعي نداشتند و بدون فرهنگ بودند و «ارذلون» (پست و حقير) ناميده مي شدند: «فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِي الرَّأْي وَمَا نَرَي لَكُمْ عَلَينَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ». (هود: 27)

سه _ ناداني و جهالت

سه _ ناداني و جهالت

قوم نوح عليه السلام از روي ناداني و جهالت، گمان مي كردند اگر طبقه ثروتمند لحظه اي به آنان توجه نكنند، نابود خواهند شد. اين گروه از قدرت خداوند بي خبر بودند و نوح عليه السلام خطاب به آنان مي فرمود: «... وَ لكِنّي أَراكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ؛ اي قوم شما را قومي جاهل مي بينيم». (هود: 29)


1- محمد محمدي اشتهاردي، قصه هاي قرآن، ص 43.
2- ابوخليل شوقي، اطلس جغرافيايي، به كوشش: فاطمه وثوقي، ترجمه: زينت فتحي، ص 21.

ص: 35

چهار _ پيروي از فرهنگ گذشتگان

چهار _ پيروي از فرهنگ گذشتگان

قوم نوح عليه السلام بر عقايد و فرهنگ گذشتگان خود باقي ماندند. آنان ظرفيت پذيرش سخنان نو و عقايد تازه را در خود نمي يافتند.به جاي تفكر و تدبر در سخنان پيامبر، تقليد را برگزيده بودند و در تمام امور از آنان تقليد مي كردند. (مؤمنون: 24)

ب) شناسه زباني

ب) شناسه زباني

زبان حضرت نوح عليه السلام سرياني بوده است.(1)


1- تاريخ طبري، ج 1، ص 114؛ كامل، ج 1، ص 239.

ص: 36

حضرت ادريس عليه السلام

اشاره

حضرت ادريس عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي ادريس عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري ادريس عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي ادريس عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني ادريس عليه السلام

5. شناسه تبليغي ادريس عليه السلام

6. شناسه خانوادگي ادريس عليه السلام

7. شناسه قومي ادريس عليه السلام

8. شناسه حكومتي ادريس عليه السلام

9. شناسه جغرافيايي ادريس عليه السلام

10. شناسه فرهنگي و زباني

1. شناسه اسمي ادريس عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي ادريس عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت ادريس عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و مدت عمر حضرت ادريس عليه السلام

الف) نام حضرت ادريس عليه السلام

الف) نام حضرت ادريس عليه السلام

نام ادريس عليه السلام دو بار در قرآن آمده است: (مريم: 56) و (انبياء: 85)

«ادريس» واژه اي عربي است كه از «درس» گرفته شده و به معناي «دانش فراوان» است.

علت نام گذاري ايشان به «ادريس» را كثرت دانش و تمرين و پشتكار او بر آموزش دانسته اند.(1) همچنين گفته شده است چون وي در احكام الهي و آداب اسلامي بسيار مطالعه مي كرد، «ادريس» ناميده شد.(2) نام «ادريس» به زبان يوناني «طرميس» و به زبان عبري «خنوع» و به زبان عربي «اخنوع» است و خداوند، او را در قرآن «ادريس» ناميده است.(3)

گاهي او را «مثلث النَّعيم» يا «مثلث الحكمة»، يعني داراي نعمت شاهي، حكمت و نبوت مي خواندند. همچنين به او «هريس» و «اوراي سوم» لقب داده اند.(4)


1- مجمع البيان، ج 5و6، ص 802؛ ابن منظور، لسان العرب، به كوشش: علي شيري، ج 4، ص 329.
2- بحارالانوار، ج 11، ص 270.
3- الميزان، ج 14، ص 71.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 102؛ عبدالحسين شبستري، اعلام القرآن, ص105.

ص: 37

ب) زمان و محل ولادت و مدت عمر حضرت ادريس عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و مدت عمر حضرت ادريس عليه السلام

ادريس پيامبري ميان عصر آدم و نوح عليه السلام بوده است. او 830 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام به دنيا آمد.(1) محل تولدش در كشور مصر، شهر منف بوده است و عمر او را 365، 300 يا 165 سال نقل كرده اند.(2)

2. شناسه جسمي و ظاهري ادريس عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري ادريس عليه السلام

حضرت ادريس، فربه (چاق) و گشاده سينه بود. موهاي بدنش كم و موي سرش بسيار بود. وي همواره آهسته سخن مي گفت و هنگام راه رفتن، گام ها را نزديك به هم برمي داشت.(3)

3. شناسه شغلي و خدماتي ادريس عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي ادريس عليه السلام

ادريس عليه السلام افزون بر نوشتن خط و تدريس و آموختن علم به مردم، اولين كسي بود كه جامه دوخت. مردم قبل از آن براي پوشش خود از پوست حيوانات استفاده مي كردند.(4)

همچنين وي آداب نقشه كشي و ساختمان سازي را به مردم آموخت و با كمك شاگردانش، شهرهاي زيادي را بنا كرد.(5)

4. شناسه رفتاري و رواني ادريس عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني ادريس عليه السلام

الف) صابر بودن: قرآن حضرت ادريس عليه السلام را از «صابران» مي خواند و مي فرمايد: «وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ». (انبياء: 85)

آن حضرت به دليل شكيبايي در بلاهاي الهي و تحمل سختي ها در رسالت صابر ناميده شده است.(6)


1- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 102.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 115؛ بحارالانوار، ج 92، صص 452 و 453.
3- محمدباقر مجلسي، حيوة القلوب، به كوشش: سيد علي اماميان، ج 1، ص 227.
4- الميزان، ج 14، ص 72.
5- الميزان، ج 14، ص 72.
6- مجمع البيان، ج 9 و10، ص 722؛ التبيان، ج 7، ص 272.

ص: 38

ب) صديق بودن: از «ادريس» عليه السلام به عنوان پيامبر بسيار راست گو و درست كار، كه خداوند او را به جايگاهي والا برده، ياد شده است: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيا وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيا.» (مريم: 56 و57)

«صديق» كسي است كه در راستي مبالغه مي كند و ميان گفتار و كردار او تناقضي نيست؛ يعني اين پيامبر با زبان و رفتار خويش حق را تصديق مي كرد.(1)

علامه طباطبايي درباره «مكان علي» مي فرمايد: «منظور، رسيدن به مقام و منزلتي معنوي است كه ادريس عليه السلام با نبوت به آن دست يافت نه ارتفاع مكاني؛ چون ارتفاع مكاني مزيت به شمار نمي آيد.(2)

5. شناسه تبليغي ادريس عليه السلام
اشاره

5. شناسه تبليغي ادريس عليه السلام

زير فصل ها

الف) صحف ادريس عليه السلام

ب) سيره تبليغي ادريس عليه السلام

الف) صحف ادريس عليه السلام

الف) صحف ادريس عليه السلام

تعداد صحف ادريس عليه السلام را سي يا پنجاه صحيفه گفته اند. علامه مجلسي نيز بيست صحيفه را از ايشان برشمرد كه از سرياني به عربي ترجمه شده است.(3) عده اي مراد از «صحف الاولي» در آيه 18 سوره اعلي را صحف ادريس و شيث مي دانند.(4)

ب) سيره تبليغي ادريس عليه السلام

ب) سيره تبليغي ادريس عليه السلام

ادريس عليه السلام پس از دعوت مردم به توحيد و خداپرستي، مانند ديگر انبيا، به دنبال اصلاح جامعه و از بين بردن مشكلات مردم بوده و همواره در اجتماع حضور فعال داشته و آنان را ياري و راهنمايي مي كرده است. براي نمونه، هنگامي كه ادريس عليه السلام در مصر اقامت داشت، مردم را به معروف و اطاعت خداوند و دوري از منكرات فرا مي خواند و چون بر زبان هاي متعدد تسلط


1- الميزان، ج 14، ص 56.
2- الميزان، ج 14، ص 64.
3- بحارالانوار، ج 92، صص 452 و 453.
4- مجمع البيان، ج 87، ص 722؛ تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 560.

ص: 39

داشت، آنها را در مسير دعوت به كار مي برد و با مردم هر سرزمين با زبان خودشان سخن مي گفت. همچنين به آنان سياست آموخت و براي هر امت، در هر سرزميني، آداب شايسته آنان را برپاداشت.(1) در زيارت ناحيه مقدسه، بعد از آدم و شيث عليه السلام به ادريس عليه السلام در جايگاه پيامبري كه با دليل براي خدا قيام كرد، درود فرستاده شده است.(2)

6. شناسه خانوادگي ادريس عليه السلام
اشاره

6. شناسه خانوادگي ادريس عليه السلام

زير فصل ها

الف) نسب ادريس عليه السلام

ب) نام همسر و فرزند

الف) نسب ادريس عليه السلام

الف) نسب ادريس عليه السلام

ادريس، همان اخنوخ، فرزند يرد (يارد، ياريد)، فرزند مهلاييل، فرزند قينان، فرزند أنوش، فرزند شيث و فرزند آدم است.(3)

نام پدر ادريس عليه السلام يرد يا (يارد)(4) و نام مادر او بَرِه است.(5)

ب) نام همسر و فرزند

ب) نام همسر و فرزند

ادريس عليه السلام در 65 سالگي با «هدانه» (ادانه) دختر باويل بن محويل... ازدواج كرد و از وي داراي فرزنداني شد كه مشهورترين آنها، متوشالح (مَتوشَلَخ) بود.(6)

7. شناسه قومي ادريس عليه السلام

7. شناسه قومي ادريس عليه السلام

قوم ادريس عليه السلام بت پرست بودند. وقتي ادريس عليه السلام به پيامبري رسيد، با كوشش او، بت پرستي تا حدي از بين رفت و برخي از بت ها نابود شدند.(7) از


1- الميزان، ج 14، ص 72.
2- بحارالانوار، ج 98، ص 234.
3- تاريخ طبري، ج 1، ص 106؛ الميزان، ج 14، ص 72.
4- الميزان، ج 14، ص 72.
5- ابوالحسن علي بن الحسين مسعودي، اثبات الوصيه لعلي بن ابي طالب، به كوشش: محمدجواد نجفي، ص 167.
6- تاريخ طبري، ج 1، ص 115؛ كامل، ج 1، ص 243.
7- تاريخ طبري، ج 1، ص 115.

ص: 40

سوي ديگر، اين قوم چون سخنان پيامبرشان را نپذيرفتند، گرفتار خشم خداوند شدند و فقط شمار كمي از آنان ايمان آوردند.(1)

8. شناسه حكومتي ادريس عليه السلام

8. شناسه حكومتي ادريس عليه السلام

پادشاه زمان ادريس عليه السلام حاكمي ستمگر بود، چنان كه با ديدن سرزمين هاي سرسبز ديگران تلاش مي كرد آنها را به ملك خويش درآورد، ولي وقتي مالك راضي نمي شد، حاكم مي كوشيد با شهادت دروغين، فرد را مخالف شاه قلمداد و او را محكوم به مرگ كند. براي نمونه، يك بار خداوند، ادريس را به سوي حاكم فرستاد و گفت: اگر توبه نكني، به زودي عذاب الهي تو را گرفتار خواهد كرد. پس همسر شاه مخفيانه چهل نفر را مأمور كشتن ادريس كرد. ادريس عليه السلام از جريان آگاه شد و به محلي ديگر رفت و بعد از مدتي عذاب قحطي، كشور شاه را فرا گرفت. شاه و همسرش هلاك شدند و بلاي قحطي بيست سال طول كشيد و سرانجام، آنها كه مانده بودند، به ادريس ايمان آوردند.(2)

9. شناسه جغرافيايي ادريس عليه السلام

9. شناسه جغرافيايي ادريس عليه السلام

ادريس عليه السلام در كشور مصر، در شهر منف به دنيا آمد.(3) مصر، از نظر لغوي به معني شهر بزرگ، ناحيه، فاصله، ميان دو چيز، و همچنين به هر بلد محصور (محدود) گفته مي شود.(4) برخي نيز مصر را نام شهر و جايگاهي ميدانند كه در آنجا ساكن بوده و نماز مي خوانده است مي دانند كه همان اسكندريه و مصر فرعون است.(5)


1- تاريخ طبري، ج 1، ص 115.
2- الميزان، ج 14، صص 66 و67؛ بحارالانوار، ج 11، ص 276.
3- بحارالانوار، ج 92، صص 452 و 453.
4- مفردات الالفاظ القرآن، صص 769 و 770.
5- كشف الاسرار، به كوشش: علي اصغر حكمته، ج 4، ص 328.

ص: 41

موقعيت جغرافيايي مصر: اين سرزمين كه در شمال شرقي قاره افريقا واقع شده است، شامل شبه جزيره سيناست و از جنوب غربي با آسيا، از شمال با فلسطين، از غرب با ليبي و از جنوب با سودان همسايه است. رود نيل، اين سرزمين را به دو بيابان غربي و شرقي تقسيم مي كند. بخش شمالي را «مصر عليا» و بخش جنوبي را «مصر سفليٰ» مي نامند. تاريخ مصر را به شش دوره تقسيم مي كنند: دوره اول، دوره فراعنه است كه 26 فرعون در مصر حكومت مي كردند. اولين فرعون مصر را منيس يا منس ذكر مي كنند كه پايتخت خود را شهر منفيس نام نهاد. مصر از نواحي مهم و ولايت هاي معتبر است، چنان كه از همه رودهاي دنيا تنها رود مصر را كه بزرگ و دريا مانند است، دريا خوانده اند.(1) صاحب معجم البلدان، مصر را از اقليم سوم و مملكتي مستقل در زمان اسلام مي داند كه داراي هواي گرم است و آبش كه از رود نيل تأمين مي شود، شيرين و گواراست. محصولاتش را غله، پنبه، ميوه، نيشكر تشكيل مي دهد و از بزرگ ترين بلاد مغرب « جزيرة العرب» است.(2)

10. شناسه فرهنگي و زباني
اشاره

10. شناسه فرهنگي و زباني

زير فصل ها

الف) شناسه فرهنگي

ب) شناسه زباني

الف) شناسه فرهنگي

الف) شناسه فرهنگي

دوران ادريس عليه السلام زمانه اي به دور از دانش و فرهنگ بود. او از جانب خداوند مأمور پايه گذاري علوم و فنون و تعليم دانش هاي مختلف مي شود، چنان كه مي گويند: او نخستين كسي بود كه از حركت ستارگان و اجرام آسماني سخن به ميان آورد و پزشكي را بنياد نهاد.(3) همچنين اولين كسي بود كه با قلم نوشت و اولين فردي بود كه حكمت را استخراج كرد و علم نجوم را ياد داد.(4)


1- ابوالحسن علي بن الحسين مسعودي، مروج الذهب، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، ج 1، ص 332.
2- ابو عبدالله ياقوت حموي، معجم البلدان، ج 5، ص 138.
3- الميزان، ج 14، ص 72.
4- الميزان، ج 14، ص 72.

ص: 42

جاويد و با عظمت ماندن نام ادريس به عنوان مظهر علم و نوآوري در دانش ها و اينكه اهل قلم او را محترم مي شمارند و اصول هر علمي را به او منتهي مي دانند، نشان مي دهد كه وي از قديمي ترين پيشوايان علم بوده و افكار بشر را با علوم مختلف و معارف دقيق و استدلالي آشنا كرده است.(1)

ب) شناسه زباني

ب) شناسه زباني

حضرت ادريس عليه السلام (اخنوخ) «سرياني» بود و به زبان سرياني صحبت مي كرد.(2) همچنين وي در دوران دعوتش در مصر و ديگر مكان ها با 72 زبان سخن مي گفت و خداوند، منطق و زبان گفت وگو با آنان را به وي آموخته بود.(3)


1- الميزان، ج 14، ص 72.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 114.
3- الميزان، ج 14، ص 72.

ص: 43

حضرت هود عليه السلام

اشاره

حضرت هود عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت هود عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت هود عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي حضرت هود عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت هود عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي حضرت هود عليه السلام

6. شناسه تبليغي حضرت هود عليه السلام

7. شناسه خانوادگي هود عليه السلام

8. شناسه قومي حضرت هود عليه السلام

9. شناسه حكومتي حضرت هود عليه السلام

10. شناسه جغرافيايي حضرت هود عليه السلام

11. شناسه فرهنگي و زباني حضرت هود عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت هود عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت هود عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت هود عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت هود عليه السلام

الف) نام حضرت هود عليه السلام

حضرت هود عليه السلام دومين پيامبر بعد از نوح عليه السلام است كه در برابر بت و بت پرستي قيام كرد.(1) نامش هفت بار در قران آمده و يازدهمين سوره قرآن به نام اوست و حدود 58 آيه نيز درباره حيات و دعوتش نازل شده است.

واژه «هود» به معناي بازگشت يا رفق و مداراست كه در اصل، جمع «هائد» به معني توبه كننده است.(2)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

حضرت هود عليه السلام 2648 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام به دنيا آمده است.(3) آن حضرت، 3112 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام درگذشت.(4) محل دفن او را غاري در حضرموت گفته اند و برخي، از حضرت علي عليه السلام روايت كرده اند كه بر تل سرخي در حضرموت، دفن شده و مدت عمر آن حضرت 464 سال است.(5)


1- الميزان، ج 10، ص 298.
2- مفردات الالفاظ القرآن، صص 846 و847.
3- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 143.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 170.
5- بحارالانوار، ج 11، ص 360؛ ناسخ التواريخ، ج 1، ص 170؛ محمد بن خاوندشاه ميرخواند، تاريخ روضة الصفا، به كوشش: ج مشيد كيان فر، ج 1، ص 94.

ص: 44

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت هود عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت هود عليه السلام

هود عليه السلام در قيافه و قامت، هم شكل حضرت آدم عليه السلام بود؛ چنان كه گفته شده قدي بلند و سر و صورتي پرمو و چهره اي زيبا داشته است.(1)

3. شناسه شغلي و خدماتي حضرت هود عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي حضرت هود عليه السلام

حضرت هود عليه السلام زراعت و كشاورزي مي كرد(2) و گاه گاهي به شغل بازرگاني مي پرداخت.(3)

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت هود عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت هود عليه السلام

الف) خيرخواه امين: از آنجا كه خيرخواهي از صفات و روش مشترك پيامبران است، حضرت هود عليه السلام در برخورد با مردم، آن را رعايت مي كرده است، همان گونه كه قرآن از ايشان نقل مي كند كه خطاب به مردم مي فرمود: «وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمينٌ؛ و من خيرخواه اميني براي شما هستم». (اعراف: 68)

ب) رعايت ادب و احترام: حضرت هود عليه السلام در برخورد با مردم حرمت اشخاص را در هر شرايط نگه مي داشت. حتي هنگامي كه به او تهمت مي زدند، به جاي تندخويي و برخورد مشابه با آنان، فقط اتهامي را كه به او زده بودند، نفي مي كرد، به گونه اي كه در برابر سخنان قومش كه او را سفيه خوانده بودند، گفت: «اي قوم من، در من سفاهتي نيست، ولي من فرستادهاي از جانب پروردگار جهانيانم. پيامهاي پروردگارم را به شما ميرسانم و براي شما خيرخواهي امينم». (اعراف: 66 _ 68)


1- بحارالانوار، ج 11، ص 360؛ تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 93.
2- حيوة القلوب، ج 1، ص 284.
3- تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 94.

ص: 45

5. شناسه فكري و عقيدتي حضرت هود عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي حضرت هود عليه السلام

الف) موحد و خداپرست: هود عليه السلام از معتقدان به توحيد بوده، چنان كه ضمن دعوت قومش به يكتاپرستي، به معرفي خداوند مي پردازد و به آنان درس خداشناسي مي دهد. (هود: 56 _ 57)

ب) اعتقاد به معاد و روز رستاخيز: يكي ديگر از اصول اعتقادي هود عليه السلام اعتقاد به معاد و روز رستاخير است. قرآن در اين باره مي فرمايد:

وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتْ النُّذُرُ مِن بَينِ يدَيهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيكُمْ عَذَابَ يوْمٍ عَظِيمٍ. (احقاف: 21)

(سرگذشت هود) برادر قوم عاد را ياد كن، آن زمان كه قومش را در سرزمين احقاف بيم داد، درحالي كه پيامبران زيادي قبل از او درگذشته هاي دور و نزديك آمده بودند كه: جز خداي يگانه را نپرستيد (و گفت) من بر شما از عذاب روزي بزرگ مي ترسم.

در اين آيه، حضرت هود عليه السلام ضمن دعوت به توحيد، قومش را از عذاب رستاخيز و معاد، به خاطر عبادت نكردن خدا و شرك ورزيدن به او انذار مي كند.

ج) توكل بر خدا: حضرت هود عليه السلام هنگامي كه از سوي قوم و بت هايشان تهديد شد، بيزاري خود از آنان را اعلام كرد و گفت:

آنان عاجز و ناتوان هستند، توكل من بر خداست، او مي تواند مرا در برابر تهديد هاي جبارانه شما و قدرت خالي بت هايتان حفظ كند؛ زيرا او تغييرناپذير است. پس به زودي دين خود را حفظ و مرا از شرّ شما حفظ مي كند.(1) (هود: 56)

د) اخلاص در عمل و نيت: اعلام بي نيازي پيامبر از پاداش و اجر دنيوي، از مهم ترين نشانه هاي اخلاص است. حضرت هود عليه السلام به اين منظور، اعلام


1- الميزان، ج 10، ص 303.

ص: 46

مي كند كه تمام كار و زحمات دعوتش براي خدا بوده و هيچ اجر و مزدي در قبال زحمت هايش از كسي توقع ندارد: «وَ مَا أسأَلَكُم عَلَيهِ من أجرٍ إن أجرِي إلّا عَلي ربِّ العالمينَ؛ من در برابر اين دعوت، هيچ اجر و پاداشي از شما نمي طلبم؛ اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است». (شعراء: 127) و (هود: 51)

6. شناسه تبليغي حضرت هود عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي حضرت هود عليه السلام

حضرت هود عليه السلام از سوي خداوند مأمور به ابلاغ رسالت هاي الهي بود. در قرآن نيز آمده است:

«أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبّي... أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلي رَجُلٍ مِنْكُمْ لِينْذِرَكُمْ... .»(1) (اعراف: 68 _ 69) هود عليه السلام مي فرمايد: من فرستاده خدا به سوي شما هستم و كاري جز تبليغ پيام هاي پروردگار ندارم و از آن چيزهايي كه شما درباره ام فكر مي كنيد، منزه هستم و تعجب شما از اينكه فردي در ميان قومتان چنين مأموريتي يافته، بي مورد است.(2)

سيره تبليغي حضرت هود عليه السلام

سيره تبليغي حضرت هود عليه السلام

الف) دعوت به توحيد: از مهم ترين پيام هاي تبليغي هود عليه السلام ، دعوت به توحيد و پرستش خداست؛ چرا كه با پذيرش آن، راه رسيدن به فضايل اخلاقي و رفتاري گشوده مي شود. قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَ إِلي عادٍ أَخاهُمْ هُودًا قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ». (اعراف: 65)

ب) صراحت بيان در تبليغ: از آنجا كه قوم حضرت هود عليه السلام كافر بودند و حاضر نمي شدند از اعتقادات خود دست بردارند، حضرت هود عليه السلام روش خود را بر صراحت بيان در تبليغ بنا نهاد. براي نمونه، هنگامي كه هود عليه السلام قومش را به عبادت خداي يگانه و نفي بتان دعوت مي كرد، آنان را دروغگو


1- نك: آيات: هود: 50؛ اعراف: 65؛ شعراء: 124 و 125.
2- الميزان، ج 8، ص 178.

ص: 47

خواند و گفت: «... يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ مُفْتَرُونَ؛ اي قوم من! خدا را پرستش كنيد، كه معبودي جز او براي شما نيست؛ شما فقط تهمت مي زنيد.» (هود: 50) البته وي اين صراحت لهجه را فقط به منظور قاطع بودن در دعوت داشته است.

7. شناسه خانوادگي هود عليه السلام
اشاره

7. شناسه خانوادگي هود عليه السلام

زير فصل ها

الف) نسب حضرت هود عليه السلام

ب) فرزندان حضرت هود عليه السلام

الف) نسب حضرت هود عليه السلام

الف) نسب حضرت هود عليه السلام

هود، فرزند عبدالله، فرزند رباح، فرزند جلود، فرزند عاد، فرزند عَوض است.(1) برخي نسبشناسان گفتهاند: هود فرزند عابر، فرزند شالخ، فرزند ارنخشد فرزند سام فرزند نوح بوده است.(2)

نام مادر هود عليه السلام نيز «بكيه» بوده است.(3)

ب) فرزندان حضرت هود عليه السلام

ب) فرزندان حضرت هود عليه السلام

حضرت هود عليه السلام سه پسر به نام هاي قالع، قحطان، يقطان داشت. قالع كه جانشين حضرت هود بود، وقتي به بلوغ رسيد، زمين را ميان قبيله ها تقسيم كرد تا هر كس حد خود را به اندازه حفظ كند. به همين دليل، او را «قالع» ناميدند؛ چون قالع به معني قاسم است. وي همچنين مردم را به راه راست هدايت مي كرد.(4)

8. شناسه قومي حضرت هود عليه السلام

8. شناسه قومي حضرت هود عليه السلام

حدود هفتصد سال پيش از ميلاد مسيح، قومي زندگي مي كردند كه به آنها قوم «عاد»(5) مي گفتند؛ چون جدشان شخصي به نام عادبن عوض بود. هود عليه السلام


1- كامل، ج 1، ص 284.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 156.
3- غياث الدين بن حمام الدين الحسيني، حبيب السير، به كوشش: محمددبير ساقي، صص 32 و 33.
4- عمادالدين حسين اصفهاني، قصص الأنبياء از آدم تا خاتم، ج 1، ص 247.
5- قبل از آنها نيز قومي به نام «قوم عاد اول» وجود داشته از آن كه در آيه 50 سوره نجم به نام (عاداً الاولي) ياد شده است.

ص: 48

نيز از اين قبيله بود. قوم عاد، مردمي بلند قامت چون درخت خرما (قمر: 20) و بسيار فربه و درشت هيكل و مردمي نيرومند و قهرمان بودند (سجده: 15) و (شعرا: 13). از ديگر خصوصيات آنان عبارت اند از:

الف) جاهل و نادان: قوم هود عليه السلام به دليل جهالت و ناداني مي پنداشتند كه هدف از رسالت آن حضرت، اين است كه آنان را از سرمايه هايشان جدا كند يا از آنچه پدرانشان مي پرستيدند، دور سازد.

ب) پيروي از استكبار: قوم عاد از قدرت خود براي ستم، استفاده و نيز از طاغوت ها و مستكبران سركش پيروي مي كردند. (شعرا: 130)

ج) كافر و بت پرست: قوم عاد از نظر اعتقادي كافر بودند.(1) «أَلا إِنَّ عادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْدًا لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ.» (هود: 60) و آيات خدا را انكار مي كردند: «وَ تِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِاياتِ رَبِّهِمْ...». (هود: 59)

د) دنيادوست: دوستي و محبت دنيا از ديگر ويژگي قوم عاد بود، به گونه اي كه هر محل مرتفعي مي ديدند، از روي هوا و هوس در آنجا قصرها و قلعه هاي محكم و زيبا مي ساختند، چون فكر مي كردند هميشه در دنيا جاودانه مي مانند. (شعراء: 128 و 129)

ه ) متكبر و خودبزرگ بين: قوم عاد با اينكه هيچ نشانه اي از بزرگي نداشتند، خودبزرگ بين بودند و فخرفروشي مي كردند، چنان كه قرآن مي فرمايد: «فَأَمّا عادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي اْلأَرْضِ بِغَيرِ...». (فصلت: 15)

و) لجوج: لجاجت و خودسري همه وجود اين قوم را گرفته و مانع حق پذيري آنان شده بود. به همين علت، اندرزهاي پيامبرشان را بي اثر مي دانستند و مي گفتند: «براي ما فرقي نمي كند، چه ما را اندرز كني يا نكني!» (شعراء: 136)


1- نام سه بتي كه قوم هود پرستش مي كردند، «ضرا، ضموروهبا» است (كامل، ج 1، ص 285).

ص: 49

9. شناسه حكومتي حضرت هود عليه السلام

9. شناسه حكومتي حضرت هود عليه السلام

عاد كه حضرت هود عليه السلام مأمور هدايت قوم او بود، دو پسر به نام هاي شدّاد و شديد داشت. وقتي عاد از دنيا رفت، اين دو پسر با قلدري به فتح شهرها پرداختند و با زور و ظلم و غارت بر همه جا تسلط يافتند. در اين ميان، شديد از دنيا رفت و شدّاد، تنها شاه كشور شد. تكبر و غرور، او را فراگرفت و موجب شد نه تنها دعوت هود عليه السلام را نپذيرد، بلكه تصميم گرفت، همانند بهشتي را كه او (هود عليه السلام ) توصيف كرده بود، بسازد. در مدتي طولاني، شهر (ارم) و هزاران قصر باشكوه در اطراف آن ساخت. وقتي شدّاد با همراهان به ديدن آن شهر حركت كردند، يك روز قبل از رسيدن، صاعقه اي از آسمان به سوي آنان آمد وهمه را به زمين كوبيد و همه آنها متلاشي و نابود شدند.(1)

10. شناسه جغرافيايي حضرت هود عليه السلام
اشاره

10. شناسه جغرافيايي حضرت هود عليه السلام

در مورد شناسه جغرافيايي هود عليه السلام دو واژه در قرآن به كار رفته است كه هر كدام را جداگانه و خلاصه وار توضيح مي دهيم:

الف) احقاف: (احقاف: 21)

الف) احقاف: (احقاف: 21)

احقاف محل سكونت قوم عاد و سرزمين پيامبري حضرت هود عليه السلام بوده و به همين دليل سوره اي به اين نام در قرآن شهرت يافته است.(2) احقاف از نظر لغوي، به معناي خميدگي هلال ماه است.(3)

موقعيت جغرافيايي احقاف: منطقه اي از يمن در جنوب عربستان است كه تنها شهر آن حضرموت است. هواي گرمي دارد و از ديار عمان


1- مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 738؛ كشف الاسرار، ج 10، صص 482 و 483.
2- ج رجي زيدان، مؤلفات ج رجي زيدان، ج 1، ص 131.
3- مفردات، ص 248.

ص: 50

خوانده مي شود. از مشرق به دريا، از مغرب به بادية العرب، از جنوب به يمن و از شمال به عمان محدود مي شود كه شامل بلاد قديمي و نواحي بزرگ است. مردمانش هم از قوم عرب و بيشترشان شافعي و تعدادي از پيروان خوارج بودند.(1)

بنابر گزار ش هاي قرآن، اين سرزمين در جزيرة العرب يا منطقه اي نزديك به آن قرار دارد، همان گونه كه قرآن مي فرمايد: «وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا ما حَوْلَكُمْ مِنَ الْقُري». (احقاف: 27)

وعده حضرت هود عليه السلام به نزول باران در صورت توبه و استغفار (هود: 52)، مي تواند دليلي بر اين باشد كه آنان در سرزمين خشك يا خشك سالي بودند.(2)

ب) ارم ذات العماد: (فجر، 7)

ب) ارم ذات العماد: (فجر، 7)

«ارم» در لغت، به معناي نشانه اي از سنگ و مانند آن است كه در گذشته براي راهنماي رهگذران، در بيابان نصب مي شده است.(3)

«ارم»، بين حضرموت و صنعا قرار دارد و همان شهري است كه شدّاد بن عاد با جمع آوري جواهرات و سنگ هاي قيمتي در طول سيصد سال با مشكلات فراوان بنايش كرد، ولي از آن بهره اي نبرد.(4) «ذات العماد»، بنابر قول ابن عباس، از عمود به معناي ستون سيار گرفته شده است؛ زيرا قوم عاد به سبب كوچ نشيني داراي چادرهايي بودند كه در بهار به سوي صحراها و مناطق گياه خيز كوچ مي كردند و هنگامي كه گياهان خشك مي شدند، به خانه هايشان بازمي گشتند.(5)


1- معجم البلدان، ج 1، ص 115.
2- الميزان، ج 10، ص 30.
3- مفردات الالفاظ القرآن، ص 74.
4- معجم البلدان، ج 1، ص 155.
5- مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 738.

ص: 51

11. شناسه فرهنگي و زباني حضرت هود عليه السلام
اشاره

11. شناسه فرهنگي و زباني حضرت هود عليه السلام

زير فصل ها

الف) شناسه فرهنگي

ب) شناسه زباني

الف) شناسه فرهنگي

الف) شناسه فرهنگي

قوم عاد قومي بودند كه فرهنگ و پيشرفت را در خودخواهي و مقام پرستي و خودنمايي مي ديدند.(1) قرآن در وصف آنان مي فرمايد: «أَ لَمْ تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ، إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ؛ آيا نديدي پروردگارت با قوم عاد چه كرد و با آن شهر، ارم با عظمت؟» (فجر: 6 و 7)

اين آيه نشان دهنده وجود فرهنگ و تمدني است كه در آن عمران و آباداني و رونق كشاورزي بالا بوده است و مردم از امكانات رفاهي خوب برخوردار بودند، اما هنگامي كه مردم امور معنوي را فراموش كردند، به بت پرستي روي آوردند. پس در جاهاي بلند، نشانه و علامت برپا كردند و براي جاودانه ماندن، ساختمان هاي آبرومند ساختند و از اين طريق، زمينه هاي سقوط تمدن و بي فرهنگي فراهم شد.(2)

ب) شناسه زباني

ب) شناسه زباني

حضرت هود عليه السلام يكي از پيامبراني است كه به زبان عربي صحبت مي كرد.(3)


1- تفسير نمونه، ج 15، ص 306.
2- الميزان، ج 20، ص 280.
3- حيوة القلوب، ج 1، ص 43.

ص: 52

حضرت صالح عليه السلام

اشاره

حضرت صالح عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت صالح عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري صالح عليه السلام

3. شناسه رفتاري و رواني حضرت صالح عليه السلام

4. شناسه فكري و عقيدتي صالح عليه السلام

5. شناسه تبليغي صالح عليه السلام

6. شناسه خانوادگي صالح عليه السلام

7. شناسه قومي صالح عليه السلام

8. شناسه حكومتي حضرت صالح عليه السلام

9. شناسه جغرافيايي حضرت صالح عليه السلام

10. شناسه زباني

1. شناسه اسمي حضرت صالح عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت صالح عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت صالح عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت صالح عليه السلام

الف) نام حضرت صالح عليه السلام

حضرت صالح عليه السلام از پيامبران الهي است كه از ميان قوم ثمود برانگيخته شده است. نام او 9 بار در قرآن ذكر شده و حدود هفتاد آيه در مورد دعوت و زندگي اوست. حضرت صالح عليه السلام سومين پيامبري است كه بعد از نوح و هود عليهما السلام ضد بت پرستي طاغوت هاي زمانش قيام كرد.(1)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

حضرت صالح عليه السلام ، 2973 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام ،(2) در نجف اشرف واقع در كشور عراق به دنيا آمد.

همچنين آن حضرت، 3253 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام (3) درگذشت و محل دفن او نيز نجف اشرف، در جوار اميرالمؤمنين عليه السلام بوده(4) و حدود 280 سال عمر كرده است.(5)


1- الميزان، ج 8، ص 181.
2- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 156.
3- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 177.
4- بحارالانوار، ج 11، ص 379.
5- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 177.

ص: 53

2. شناسه جسمي و ظاهري صالح عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري صالح عليه السلام

حضرت صالح عليه السلام فردي تنومند با قدي بلند بود كه موي او سياه و رخسارش سرخ و سفيد بوده و از فصاحت و بلاغت در زبان برخوردار بوده است.(1)

3. شناسه رفتاري و رواني حضرت صالح عليه السلام

3. شناسه رفتاري و رواني حضرت صالح عليه السلام

خيرخواهي و دلسوزي:(2) يكي از ويژگي هاي رفتاري حضرت صالح عليه السلام خيرخواهي بود، آن گونه كه با وجود گستاخي بيش از حد قوم (بعد از كشتن ناقه) وقتي عذاب الهي را آماده نازل شدن بر آنان مي بيند، از روي دلسوزي به ايشان مي فرمايد: «يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لكِنْ لا تُحِبُّونَ النّاصِحينَ؛ اي قوم، من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و شرط خيرخواهي را انجام دادم، ولي شما خيرخواهان را دوست نداريد». (اعراف: 7)

4. شناسه فكري و عقيدتي صالح عليه السلام

4. شناسه فكري و عقيدتي صالح عليه السلام

الف) اعتقاد به توحيد و يكتاپرستي: توحيد و پرستش خداي يگانه، از اعتقادات قلبي صالح عليه السلام بود، چنان كه نخستين و مهم ترين پيام او به قوم خويش، دعوت به پرستش خداي يگانه و از بين بردن شرك و چندگانه پرستي بوده است.(3) آن حضرت خطاب به قوم خود مي فرمايد: «...يا قَومِ اعبُدوالله ما لَكم مِن اِلهٍ غيره...؛ اي قوم من، (تنها) خدا را بپرستيد كه جز او معبودي براي شما نيست؟» (اعراف: 73)

ب) اميدوار به رحمت الهي:(4) صالح عليه السلام همواره به رحمت و بخشش الهي اميدوار بود و براي برخورداري قوم خود از رحمت الهي و دور ماندن از عذاب الهي تلاش مي كرد. قرآن در اين باره مي فرمايد: «... لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ چرا از خداوند تقاضاي آمرزش نمي كنيد تا شايد مشمول رحمت او شويد». (نمل: 46)


1- تاريخ روضة الصفاء، ج 1، ص 107.
2- فرهنگ قرآن، ج 18، ص 200.
3- الميزان، ج 8، ص 181.
4- فرهنگ قرآن، ج 18، ص 200.

ص: 54

5. شناسه تبليغي صالح عليه السلام
اشاره

5. شناسه تبليغي صالح عليه السلام

حضرت صالح عليه السلام در شانزده سالگي(1) پس از هلاكت قوم نوح (مؤمنون: 31 و 32) و قوم عاد (اعراف: 73 و 74) به پيامبري برانگيخته شد. از دلايلي كه نشان دهنده نبوت و رسالت صالح عليه السلام باشد، اين است كه خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ إِلي ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحًا». (اعراف: 73)(2)

چون صالح عليه السلام ، هادي و راهنمايي مهربان همچون برادر بوده و برتري جوي و منافع مادي را در نظر نداشته، به همين دليل از او به «أخاهم» تعبير شده است.(3)

سيره تبليغي صالح عليه السلام

سيره تبليغي صالح عليه السلام

الف) يادآوري نعمت هاي الهي: يكي از راه هاي تربيت و تبليغ، يادآوري آثار عظمت و نعمت هاي بي كراني است كه خداوند در اختيار انسان قرار داده است تا از اين طريق، مانع آنان از گناه و فساد در زمين شود. براي نمونه، صالح عليه السلام خطاب به قومش مي فرمايد: «... فَاذْكُرُوا آلاءَ اللّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي اْلأَرْضِ مُفْسِدينَ». (اعراف: 74)

«تعثوا» از ماده «عثي» هم به معناي فساد و هم به معني اضطراب و مبالغه تفسير شده است.

راغب در مفردات مي گويد: «[دو واژه] «عيث» و «عثي» با اينكه دو ماده هستند، از جهت معنا به هم نزديك مي باشند، «عيث» در فسادهاي مالي كه محسوس است به كار مي رود، برخلاف «عثي» كه در فسادهاي معنوي و غيرمحسوس به كار مي رود».(4)


1- تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 47.
2- نك: آيات: اعراف: 79؛ هود: 61؛ مؤمنون: 32؛ شعراء: 143؛ نمل: 450؛ شمس: 11 _ 13.
3- تفسير نمونه، ج 15، ص 304.
4- الميزان، ج 8، ص 182؛ مفردات الالفاظ القرآن، ص 330، ذيل واژه «عثي».

ص: 55

ب) دوري از اسرافكاران: سيره تبليغي ديگر از صالح عليه السلام اين بود كه از قومش مي خواست تا از اسراف كاران و دنيا پرستان پيروي نكنند: «وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ». (شعرا: 151)

مراد از اطاعت امر آنان، تقليد و پيروي كوركورانه ايشان در كارها و روش زندگي است؛ روشي كه آنان سلوكش را دوست دارند و مراد از «مسرفين» اشراف و بزرگان هستند.(1)

ج) دوري از خوشي هاي زودگذر: دعوت به خداپرستي و بيرون آمدن از زندان خودپرستي و عيش و نوش و خوش گذراني، از ديگر سيره هاي تبليغي صالح عليه السلام بود، چنان كه خطاب به قومش مي فرمايد:

أَ تُتْرَكُونَ في ما هاهُنا آمِنينَ في جَنّاتٍ وَ عُيونٍ وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضيمٌ وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيوتًا فارِهينَ؛ آيا شما تصور مي كنيد هميشه در نهايت امنيت در نعمت هايي كه در اينجا هست مي مانيد... و از كوه ها، خانه ها مي تراشيد و در آن به عيش و نوش مي پردازيد؟ (شعراء: 146 _ 149)

«فَرِه» در اين آيه، صفت مشبه به معناي «شهوت پرست» است و «فارهين» يعني شهوت پرستان.(2)

د) دوري از عذاب الهي: از آنجا كه قوم «صالح» عليه السلام قبل از رحمت الهي كه سبب نازل شدن آن، ايمان و استغفار است، به درخواست عذاب مبادرت مي كردند،(3) حضرت صالح عليه السلام خطاب به آنان فرمود: «لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ.» (نمل: 46) مفهوم سخن اين است كه براي انجام دادن كارهاي بد، قبل از نيكي شتاب نكنيد و به جاي شتافتن به سوي رحمت، به سوي عذاب


1- الميزان، ج 15، صص 35و351.
2- مفردات الالفاظ القرآن، ص 636، ذيل واژه «فَرِه».
3- الميزان، ج 15، ص 373.

ص: 56

الهي حركت نكنيد.(1) با اينكه حضرت صالح عليه السلام در دعوت خود نهايت دلسوزي را نمود، قومش گستاخانه در برابر او ايستادند و مخالفت كردند و عذاب خواستند و فقط گروه اندكي بعد از ديدن (ناقه) ايمان آوردند.

ابتدا هفتاد نفر به دين ايشان ايمان آوردند، ولي آنها نيز پس از مدتي مرتد شدند تا آنجا كه تنها شش نفر ماند كه يكي از آنها هم در شك و ترديد بود و سرانجام از مخالفان شد و فقط پنج نفر در ايمان خود باقي ماندند.(2)

6. شناسه خانوادگي صالح عليه السلام

6. شناسه خانوادگي صالح عليه السلام

نسب صالح عليه السلام : صالح پسر ثمود، پسر عاد، پسر ارم، پسر سام، پسر نوح عليه السلام بود.(3)

7. شناسه قومي صالح عليه السلام

7. شناسه قومي صالح عليه السلام

الف) بت پرستي: قوم ثمود، داراي هفتاد بت بودند و چندين بتكده داشتند. نام بت هاي بزرگ آنها، چنين بود: لات، عزّي، منوت (منات)، هُبَل و قيس. اين بت ها را قوم صالح به شدّت احترام مي گذاشتند، به گونه اي كه شب و روز آنها را مي پرستيدند و بتكده را به نام آنها نام گذاري كرده بودند و هيچ كس حق تصرف آن بتكده ها را نداشت و اگر كسي از اين امر سر مي پيچيد، مشمول لعن هبل و منوت _ دو بت بزرگ _ مي شد.(4)

ب) انكار معاد: از ديگر ويژگي هاي قوم صالح عليه السلام اينكه معاد را باور نداشتند و ديدار آخرت را تكذيب مي كردند: «الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَةِ». (مؤمنون: 33)

ج) تكذيب پيامبر: قوم صالح (اصحاب حجر) پيامبرشان را تكذيب مي كردند.(5) قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ». (حجر: 80)


1- بحارالانوار، ج 11، ص 374؛ علي بن ابراهيم القمي، تفسير قمي، به كوشش: موسوي ج زايري، ج 2، ص 108.
2- تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 49.
3- بحارالانوار، ج 11، ص 377.
4- تفسير المنار، ج 8، ص 507.
5- فرهنگ قرآن، ج 18، ص 190.

ص: 57

در واقع، ثموديان با تكذيب صالح، همه انبيا و رسولان را تكذيب مي كردند.(1)

د) تهمت بدبيني و شومي به پيامبر: مردم به صالح عليه السلام خطاب مي كردند ما به تو «تطير» مي زنيم و به هر كسي كه با توست. منظور آنها اين بود كه تو و يارانت را شوم مي دانيم؛ چون مي بينيم از روزي كه تو قيام كردي، ما گرفتار محنت ها و بلاها شده ايم. پس هرگز به تو ايمان نمي آوريم. حضرت صالح عليه السلام نيز در جوابشان گفت: «طائِرُكُمْ عِنْدَ اللّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ؛ فال (نيك و بد) شما نزد خداست؛ بلكه شما گروهي فريب خورده هستيد...». (نمل: 47)

خير و شر نزد خداست و آن، نامه اعمال شماست. من و آنهايي كه با من هستند، اثري در شما ندارند، بلكه شما خود در بوته آزمايش قرار گرفته ايد و با اين امور امتحان مي شويد تا مؤمنان از كافران و مطيعان از عاصيان متمايز شوند.(2)

ه ) فساد در زمين: قوم ثمود، امتي از عرب و متشكل از قبايل مختلف بودند و در زمين فساد مي كردند و به فكر اصلاح خويش نبودند. قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: «وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يصْلِحُونَ؛ و در آن شهر نه گروهك بودند كه در زمين فساد مي كردند و اصلاح نمي كردند». (نمل: 48)

مقصود از مدينه، شهر حجر است.(3) «رهط» نيز در اين آيه به معني جمعيتي كمتر از 10 يا كمتر از چهل نفر است(4) كه در يك امر مشترك اند و آن، فساد در زمين و به هم ريختن نظام اجتماعي و مبادي اخلاقي و اعتقادي است.(5)

8. شناسه حكومتي حضرت صالح عليه السلام

8. شناسه حكومتي حضرت صالح عليه السلام

پادشاه اول قوم «ثمود»، عابر بن ارم بن ثمود بود كه حدود دويست سال حكمراني كرد. بعد از او جندع بن عمرو بن ذبيل بن ارم بن ثمود، پادشاه شد


1- مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 528.
2- الميزان، ج 15، ص 373.
3- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 354.
4- مفردات الالفاظ القرآن، ص 367، ذيل واژه «رهط».
5- تفسير نمونه، ج 15، ص 495.

ص: 58

و 327 سال حكومت كرد. پادشاهي و حكومت، در زمان حضرت صالح عليه السلام به دست جندع بن عمرو بود.(1)

9. شناسه جغرافيايي حضرت صالح عليه السلام

9. شناسه جغرافيايي حضرت صالح عليه السلام

شهري كه حضرت صالح عليه السلام و قومش در آن زندگي مي كردند، حجر نام داشت. منطقه حجر، ميان حجاز و شام در جنوب شرقي سرزمين مدين و در شرق خليج عقبه قرار دارد. حجر، داراي كوه هايي به نام انالب بوده كه ثمود «درون آن كوه ها خانه هايي از سنگ مي ساختند»،(2) به گونه اي كه قرآن نيز مي فرمايد: «وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ؛ و قوم ثمود كه صخره هاي عظيم را از (كناره) دره مي بريدند (و از آن خانه و كاخ مي ساختند)». (فجر: 9)

حضرت صالح عليه السلام و كساني كه به او ايمان آورده بودند، بعد از نابودي قوم به منطقه اي به نام رصله فلسطين رسيدند، اهالي حضرموت معتقدند قوم ثمود به حضرموت رفتند و در آنجا ساكن شدند. و پس از جنگ هايي كه با قوم عاد داشته اند، به شمال حجاز و منطقه وادي القري ميان مدينه منوره و شام مهاجرت كردند.(3)

10. شناسه زباني

10. شناسه زباني

حضرت صالح عليه السلام عرب زبان بود و به زبان عربي فصيح صحبت مي كرده است.


1- مروج الذهب، صص 404 و 405.
2- معجم البلدان، ج 2، صص 221 _ 223.
3- اطلس جغرافيايي، ص 29.

ص: 59

حضرت ابراهيم عليه السلام

اشاره

حضرت ابراهيم عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت ابراهيم عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري ابراهيم عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي ابراهيم عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت ابراهيم عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي ابراهيم عليه السلام

6. شناسه تبليغي ابراهيم عليه السلام

7. شناسه خانوادگي ابراهيم عليه السلام

8. شناسه قومي ابراهيم عليه السلام

9. شناسه حكومت زمان ابراهيم عليه السلام

10. شناسه جغرافيايي ابراهيم عليه السلام

11. شناسه فرهنگي و زباني حضرت ابراهيم عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت ابراهيم عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت ابراهيم عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت ابراهيم عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت ابراهيم عليه السلام

الف) نام حضرت ابراهيم عليه السلام

حضرت ابراهيم عليه السلام دومين پيامبر اُولوالعزم است كه نام ايشان 69 بار در قرآن آمده و چهاردهمين سوره به نام اوست.

از القاب آن حضرت، «خليل» يا «خليل الرحمن» است، چنان كه قرآن در اين باره مي فرمايد: «اتَّخَذَ اللّهُ إِبْراهيمَ خَليلاً...؛ و خدا ابراهيم را دوست گرفت». (نساء: 125)

«خليل» از ريشه «خ ل ل» به معني دوستي است كه در مُوَدَّت و دوستي او خللي نباشد.(1) علت اينكه خداوند، حضرت ابراهيم عليه السلام را به عنوان خليل برگزيد، آن است كه حضرت به طور كامل در مسير الهي گام برمي داشته است و خداوند براي گرامي داشتن بنده خود، هر نامي را كه بخواهد، بر او مي گذارد و چون ابراهيم عليه السلام خالص و مخلص بوده، او را به اين نام ناميده است.(2)


1- مجمع البيان، ج 3 و 4، ص 178؛ تفسير كشف الاسرار، ج 2، ص 710.
2- تفسير المنار، ج 5، ص 439.

ص: 60

همچنين گفته شده «خليل بودن» ابراهيم عليه السلام از اين جهت است كه او امانت دار اسرار الهي و برگزيده او، و برخوردار از الهام هاي غيبي و معارف الهي به طور كامل بوده است.(1)

بنابر روايات، علل رسيدن حضرت ابراهيم عليه السلام به مقام «خليل اللهي»، كثرت صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد، درخواست نكردن از غير خدا، پاسخ مثبت دادن به درخواست ديگران و خواندن نماز شب بوده است.(2)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت: حضرت ابراهيم عليه السلام 3323 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام ،(3)در روز اول ماه ذي الحجه،(4) در حرّان كه يكي از شهرهاي كشور بابل بود، به دنيا آمد(5) و برخي محل تولد او را «قريه كوثي ربي» ذكر كرده اند.(6)

وفات: 3508 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام ، در روز پنج شنبه، نهم محرّم حضرت ابراهيم عليه السلام فوت كرده و محل دفنش را در قدس خليل كه همان حبرون است، در «غار مكفيله» كنار همسرش ساره مي دانند.(7)

2. شناسه جسمي و ظاهري ابراهيم عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري ابراهيم عليه السلام

حضرت ابراهيم عليه السلام تمام قامت و فراخ سينه بود. چشم هايش شهلايي (ميشي) بود و اندامي بسيار زيبا داشت.(8) همچنين از امام حسن عليه السلام نقل شده كه


1- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 3، ص 115.
2- بحارالانوار، ج 12، صص 13 و 14.
3- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 182.
4- بحارالانوار، ج 12، ص 31.
5- تاريخ طبري، ج 1، ص 172؛ ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه: احمد آرام و ديگران، ج 2، ص 211.
6- بحارالانوار، ج 12، ص 26.
7- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 236.
8- ناسخ التواريخ، ج 1، صص 238 و 239.

ص: 61

حضرت ابراهيم عليه السلام سينه اش پهن و پيشاني ش بلند بود.(1) در حديثي از امام حسن و امام حسين عليهما السلام آورده اند كه ابراهيم عليه السلام از نظر جسمي داراي صورتي سفيد و نوراني، پيشاني بلند، ابروان باريك و كشيده، دهاني نه بسيار كوچك و نه بسيار بزرگ، دندان هاي سفيد و براق، اعضاي بدن همه معتدل و قوي اندام و خوش نما و سينه ميان دو كتفش پهن بود كه نشانه شجاعت بود. هنگام راه رفتن، قدم ها را به روش متكبران بر زمين نمي كشيد، بلكه از زمين بلند مي كرد و دوباره مي گذاشت و سر به زير و باوقار راه مي رفت.(2)

3. شناسه شغلي و خدماتي ابراهيم عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي ابراهيم عليه السلام

شغل ابراهيم عليه السلام زراعت بوده و همواره دهقاني مي كرده است. همچنين در ساختن خانه و تعمير آنها جدي بود و در زمان او شهرهاي زيادي ساخته و آباد شد.(3)

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت ابراهيم عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت ابراهيم عليه السلام

آيات زيادي از قرآن به ستايش و تمجيد از رفتار و شخصيت حضرت ابراهيم عليه السلام پرداخته و بر الگو و اسوه بودنش تأكيد كرده است.(4) براي نمونه در قرآن آمده است: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ...». (ممتحنه: 4)

برخي از ويژگي هاي رفتاري آن حضرت عبارت اند از:

الف) بسيار راست گو و صادق: قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقًا نَبِيا». (مريم: 41)


1- تفسير قمي، ج 1، ص 128.
2- حيوة القلوب، ج 3، صص 279و280.
3- تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 167.
4- اسوه هاي قرآني، ص 177.

ص: 62

«صديق» كسي است كه در اخبار و گفته هاي او هرگز دروغ نيست(1) و عمل و گفتارش بر هم منطبق و يكي است.(2)

ب) حليم و بردبار: ابراهيم عليه السلام ، بردبار، نرم دل و بازگشت كننده به سوي خدا بود. قرآن مي فرمايد: «إِنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوّاهٌ مُنيبٌ؛ زيرا ابراهيم، بردبار و نرم دل و بازگشت كننده [به سوي خدا] بود». (هود: 75)

«إِنَّ إِبْراهيمَ َلأَوّاهٌ حَليمٌ؛ راستي كه ابراهيم، دلسوزي بردبار بود». (توبه: 114)

«حليم» كسي است كه در انتقام گيري و مجازات بدكاران شتاب نمي كند(3) و از خطاي ديگران مي گذرد و بر اذيت آنان صبر مي كند.(4) از آنجا كه ابراهيم عليه السلام حليم بوده، جفاي آزر را تحمل كرد و در برابر، به او وعده نيكي داد و براي او طلب مغفرت كرد.(5) (توبه: 114)

در روايتي از امام باقر عليه السلام ، «اوّاه» به كسي گفته شده كه در نماز و خلوت خويش در پيش گاه خداوند تضرع مي كند.(6) توصيف ابراهيم عليه السلام به «اوّاه» را به دليل ناراحتي فراوان او از گمراهي مردم(7) و آه كشيدن بسيار او از سر اميد و ترس از خداوند سبحان دانسته اند.(8)

ج) رسيدن به مقام احسان: به دليل نيكوكاري حضرت ابراهيم عليه السلام ، خداوند، او را در گروه محسنين مي شمارد و مي فرمايد: «وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ». (صافات: 110)


1- مفردات الالفاظ القرآن، ص 479.
2- الميزان، ج 14، ص 56.
3- الميزان، ج 10، ص 326؛ تفسير الصافي، ج 2، ص 461.
4- ابي عبدالله محمد بن احمد الانصاري قرطبي، تفسير قرطبي، ج 8، ص 175.
5- الميزان، ج 9، ص 398.
6- تفسير القمي، ج 1، ص 335؛ تفسير الصافي، ج 2، ص 383.
7- الميزان، ج 10، ص 326.
8- الميزان، ج 9، ص 398.

ص: 63

همچنين به خاطر كار خير فراوان جزو «اخيار» قرار گرفته است: «وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَينَ الْأَخْيارِ». (ص: 47)

د) دريافت تحيت از سوي خداوند: «سَلَامٌ عَلَي إِبْرَاهِيمَ». (صافات: 109)

سلام در اين آيه، تحيت خداوند بر ابراهيم است و براي بزرگداشت او لفظ «سلام»، نكره آمده است.(1) از ديگر رفتارهاي ابراهيم عليه السلام دعاهاي عميق و پرمحتواي او درباره خانواده و فرزندان خود به درگاه خداوند است.(2) افزون بر قرآن، در روايات نيز طهارت هاي ده گانه اي كه با عنوان «حنفيت» از آنها ياد مي شود، نخستين بار در آيين ابراهيم عليه السلام تشريع و در اسلام امضا شده اند كه عبارت اند از: كوتاه كردن شارب؛ باقي گذاردن محاسن؛ اصلاح موي سر؛ مسواك زدن؛ خلال كردن؛ ستردن موي بدن؛ ختنه؛ چيدن ناخن ها؛ غسل جنابت، تحصيل طهارت به وسيله آب (وضو؛ غسل).(3)

5. شناسه فكري و عقيدتي ابراهيم عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي ابراهيم عليه السلام

الف) امت بودن: حضرت ابراهيم عليه السلام در عصر خود، نخست تنها يگانه پرستِ روي زمين به شمار مي آمد، به همين دليل او را «أمة» ناميدند.(4) قرآن در اين باره مي فرمايد: «إنَّ إبراهيمَ كانَ اُمَّة...». (نحل: 120)

«اُمَة» به معني جماعت است و حضرت ابراهيم عليه السلام چون در زمينه عبادت خداوند به تنهايي قائم مقام جماعتي بوده، خداوند او را «امت» ناميده است.(5)

از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده كه چون حضرت ابراهيم عليه السلام پيش از دريافت وحي موحد بوده و برنامه ديني پروردگار را از نظر عقلي و فكري انجام مي داده، قرآن از او با تعبير «اُمة» ياد كرده است.(6)


1- الميزان، ج 17، ص 153.
2- نك: ابراهيم: 35 _ 37 _ 40 و 41.
3- بحارالانوار، ج 12، ص 7وج76، ص 68.
4- بحارالانوار، ج 12، ص 33.
5- مفردات الالفاظ القرآن، ص 86، ذيل واژه «اُم».
6- 3.عبدالله ج وادي آملي، تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 6، ص 374.

ص: 64

همچنين برخي مفسران در اين باره گفته اند: چون ايشان همه ويژگي هاي نيكي را كه در امت مي تواند پراكنده باشد، در خود داشته است، به همين دليل به تنهايي، «امت» به شمار مي آمد.(1)

ب). تسليم خدا بودن: ابراهيم عليه السلام همواره در برابر خداوند و دستورهاي او تسليم بوده است. قرآن مي فرمايد: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ». (بقره: 131)

بنابر اين آيه، ابراهيم عليه السلام به اسلام فرمان يافته و آن را به اختيار پذيرفته است.(2)

ج) حنيف بودن: «حنيف» به معناي متمايل به راه مستقيم است.(3) قرآن ابراهيم عليه السلام را حنيف مي خواند و مي فرمايد: «... كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا». (آل عمران: 67)

«حنيف كسي است كه از باطل روي گرداند و به حق رو مي كند».(4)

د) عبادت و اطاعت كردن خدا: ابراهيم عليه السلام تنها فردي بوده كه خدا را عبادت مي كرده است، چنانكه قرآن مي فرمايد: «إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتًا لِلّهِ...». (نحل: 120)

قنوت در اين آيه به معناي دوام عبادت و اطاعت است.(5)

ه) شيعه نوح بودن: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ َلإِبْراهيمَ.» (صافات: 83) نوح عليه السلام نخستين پيامبري بود كه شريعت داشته(6) و در قرآن از مناديان توحيد به شمار آمده است.(7)

بنابراين، ابراهيم عليه السلام از آن جهت كه پيرو دين توحيدي بوده، شيعه نوح ناميده شده است.


1- تفسير كشف الاسرار، ج 6، ص 548.
2- الميزان، ج 1، صص 303 _ 305.
3- مفردات الالفاظ القرآن، ص 260.
4- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 2، ص 294؛ الميزان، ج 7، ص 191.
5- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 603؛ الميزان، ج 12، ص 368.
6- الميزان، ج 2، ص 128.
7- الميزان، ج 10، ص 198.

ص: 65

و) به مقام يقين رسيدن: برخورداري از قلب مطمئن و سليم و رسيدن به مقام يقين، از ديگر اعتقادات ابراهيم عليه السلام است: «إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ». (صافات: 84)

«سلامت»، يعني دور بودن از آفات آشكار و پنهان(1) و منظور از سلامت قلب، دوري از هر چيزي است كه به تصديق و ايمان به خداوند، زيان رساند و توجه او را مختل سازد.(2)

ز) ياد آخرت بودن: «إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَي الدّارِ.» (ص: 46) بنابراين، به صورت خالص ياد آخرت و سراي ديگر را در آنان پديد آورديم. به اين معنا كه ياد آخرت در آنان آميخته به ياد دنيا نبوده است.(3)

از ديگر ويژگي هاي عقيدتي ابراهيم عليه السلام اين است كه او نخستين بت شكن بود(4) و در راه خدا جنگيد.(5) مواردي از مناسك و فروع شريعت ابراهيم عليه السلام عبارت اند از: نماز (ابراهيم: 37)، زكات (انبياء: 73)، ركوع و سجده (حج: 77)، وفاي به نذر (حج: 29) و... .

6. شناسه تبليغي ابراهيم عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي ابراهيم عليه السلام

در يكي از آياتي كه بر نبوت و رسالت ابراهيم عليه السلام دلالت مي كند، آمده است:

«وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقًا نَبِيا». (مريم: 41)

خداوند در اين آيه ضمن صديق خواندن ابراهيم، وي را «نبي» معرفي مي كند. منظور از «نبي» كسي است كه از غيب خبر مي دهد و همچنين «نبي» به معني «رفيع و بلندمرتبه» است.(6) از ديگر دلايل نبوت و رسالت ابراهيم عليه السلام


1- مفردات الالفاظ القرآن، ص 42، ذيل واژه «سلم».
2- الميزان، ج 17، ص 147.
3- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 750؛ تفسير نمونه، ج 19، ص 309.
4- بحارالانوار، ج 38، ص 84.
5- بحارالانوار، ج 12، ص 10 و ج 100، ص 51.
6- الميزان، ج 14، ص 74.

ص: 66

اين است كه از طرف خداوند بر او وحي نازل مي شده است.(1) قرآن مي فرمايد: «إِنّا أَوْحَينا إِلَيكَ كَما... أَوْحَينا إِلي إِبْراهيمَ...». (نساء: 163)

الف) صحف ابراهيم عليه السلام

الف) صحف ابراهيم عليه السلام

قرآن دوبار از «صحف» ابراهيم عليه السلام ياد كرده و بخشي از مطالب آن را نيز آورده است. (نجم: 36 _ 37)؛ (اعلي: 14 _ 19). تعبير «صحف» با لفظ جمع، نشان مي دهد كه كتاب آسماني حضرت ابراهيم عليه السلام داراي بخش هايي(2) (براساس بعضي روايات 10 صحيفه)(3) بوده و اين «صحف» در نخستين شب ماه رمضان نازل شده است.(4)

ب) سيره تبليغي

ب) سيره تبليغي

زندگي ابراهيم عليه السلام شامل نكات و روش هاي تبليغي بسيار بوده است. مهم ترين سيره تبليغي او، بيزاري از شرك و بت پرستي و معتقد نبودن به تعدد خدايان است.

مبارزه ابراهيم عليه السلام با بت پرستان زمان خود از قبيل عمويش آذر، نمرود، قوم خود و اشراف، روشن ترين نوع مناظره در طول تاريخ بشر بود. اين مناظره ها در مراحل مختلف شامل نكات مهم تربيتي و تبليغي است. اين مراحل نيز عبارت اند از:

يك _ مرحله گفت وگو و مناظره با آزر: ابراهيم عليه السلام در گفت وگو با آزر با نداي «يا أَبتِ» كه نشانه دلسوزي فراوان نسبت به اوست، او را خطاب قرار مي دهد. (مريم: 42 _ 45)


1- الميزان، ج 5، صص 145 و 146.
2- الميزان، ج 19، ص 45.
3- الميزان، ج 20، ص 272.
4- بحارالانوار، ج 12، ص 57.

ص: 67

هنگامي كه عمويش او را تهديد مي كند، بزرگوارانه به او سلام و وعده استغفار مي دهد (مريم: 46 و 47) و با اينكه آزر او را مي راند و فرمان هجران مي دهد، پاسخ ابراهيم عليه السلام بسي نرم تر و ملايم تر است. (مريم: 48) به اين ترتيب، دلسوزانه و با رعايت ادب، پيام هاي توحيد را به دل و انديشه آزر عرضه كرد.

دو _ مرحله مناظره و جدال احسن: در مناظره با قوم ستاره پرست، با استفاده از عقايد مردم به مقابله با اعتقاداتشان پرداخت و با برخوردي منطقي، آنان را به حقيقت رهنمون كرد. چنان كه شب هنگام وقتي ستار گان را در آسمان ديد، گفت: اين پروردگار من است و هنگامي كه غروب كرد، گفت: غروب كنندگان را دوست ندارم. (انعام: 75 و76)

در مباحثه و مناظره ابراهيم عليه السلام با نمرود (بقره: 258)، ابراهيم مخالفت و نفرت رسمي خود را از بت پرستي اعلام مي كند و خطاب به آنان مي فرمايد: «أُفِّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؛ اف بر شما و بر آنچه جز خداي مي پرستيد! آيا انديشه نمي كنيد؟ (عقل نداريد!)» (انبياء: 67)

سه _ مرحله بت شكني و اقدام عملي: (1) مرحله ديگر، مرحله مبارزاتي بود. وقتي ديد عمويش آزر و قوم او به هيچ ندايي پاسخ مثبت نمي دهند، تصميم به مبارزه جدي با آنان و تلاش براي نابودي مظاهر شرك گرفت. آن گاه در فرصت مناسب اقدام به شكستن بت ها كرد.(2)

چهار _ مرحله نزول عذاب الهي بر قوم لوط: لوط عليه السلام شاگرد بزرگ ابراهيم عليه السلام بود كه به عنوان نماينده ابراهيم عليه السلام به سوي قومي گنهكار فرستاده شد و پس از سال ها تلاش نتوانست آنها را از اين عمل زشت (عمل شنيع) بازدارد. به همين دليل، عذاب بر قوم لوط عليه السلام حتمي شد و فرشتگان عذاب،


1- سه مرحله برگرفته شده از اسوه هاي قرآني، صص 185 _ 190 (با خلاصه).
2- نك: انبياء: 57 و 58؛ صافات: 93.

ص: 68

نخست خدمت ابراهيم عليه السلام آمدند. ابراهيم عليه السلام پس از آگاهي از مأموريتشان، با آنها درباره قوم لوط به مجادله پرداخت. مقصود از اين مجادله، رفع عذاب از قوم لوط به اميد بازگشت آنان(1) (هود: 74) يا پرسش ابراهيم از فرشتگان براي آگاهي از اين بوده كه آيا عذاب همه آنها را در برمي گيرد يا نه.(2) قرآن با مدح ابراهيم عليه السلام علت مجادله را تأخير عذاب از قوم لوط اعلام كرده است: (3) «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ.» (هود: 75) رجوع مكرر ابراهيم عليه السلام به خداوند نيز تلاش براي رهايي گمراهان بوده است.(4)

7. شناسه خانوادگي ابراهيم عليه السلام
اشاره

7. شناسه خانوادگي ابراهيم عليه السلام

زير فصل ها

الف) نسب ابراهيم عليه السلام

ب) همسران حضرت ابراهيم عليه السلام

ج) فرزندان حضرت ابراهيم عليه السلام

الف) نسب ابراهيم عليه السلام

الف) نسب ابراهيم عليه السلام

ابراهيم فرزند تارخ، فرزند ناحوره، فرزند ساروغ، فرزند ارغو، فرزند عابِر، فرزند شالِح، فرزند سام، فرزند نوح است.(5)

پدر ابراهيم عليه السلام : تارخ نام داشت كه فردي موحد و خداپرست بوده است.(6) در قرآن از آزر به عنوان پدر ابراهيم عليه السلام ياد شده است: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ...». كلمه «أب» در اصل به معني پدر است، ولي به معناي عمو، جد مادري و مربي هم به كار مي رود، چنانكه در قرآن، اسماعيل عليه السلام و ابراهيم عليه السلام را پدران يعقوب دانسته اند (بقره: 133)، درحالي كه اسماعيل عليه السلام ، عمو و ابراهيم عليه السلام ، جد يعقوب هستند. بر همين اساس است كه قرآن از آزر به عنوان پدر ابراهيم عليه السلام ياد مي كند، درحالي كه وي عموي ابراهيم عليه السلام است(7)


1- الميزان، ج 10، ص 326.
2- شريف مرتضي، تنزيه الانبياء، ص 60.
3- الميزان، ج 10، صص 320 _ 328.
4- الميزان، ج 10، صص 326 و 327.
5- تاريخ يعقوبي، ج 1، صص 25 و 26؛ اعلام القران، ص 22.
6- بحارالانوار، ج 12، ص 42 و ج 15، ص 36.
7- بحارالانوار، ج 12، ص 40.

ص: 69

و در جاي ديگر نيز آزر، پدرِ مادر ابراهيم ذكر شده است.(1) نام مادر ابراهيم عليه السلام : را أميله يا يوني يا عَوسا ذكر كرده اند.(2)

ب) همسران حضرت ابراهيم عليه السلام

ب) همسران حضرت ابراهيم عليه السلام

ساره اولين همسر حضرت ابراهيم عليه السلام و دختر خاله او(3) و نيز دختر يكي از پيامبران الهي به نام لاحج بود.(4) ساره از زيبايي خاصي برخوردار بود.(5) وي در زمره ثروتمنداني قرار داشت كه گله هاي فراوان و زمين هاي كشاورزي زيادي داشت كه تمام اموالش را به ابراهيم عليه السلام بخشيد.(6)

هاجر دومين همسر ابراهيم عليه السلام است كه در هجرت به فلسطين، فرعون آن زمان، هاجر را به ساره بخشيد.(7) ساره به دليل نازايي از ابراهيم عليه السلام خواست تا با او ازدواج كند. قَنطُورا(8) و حَجوني(9) نام دو همسر ديگر حضرت هستند كه بعد از مرگ ساره، با آنان ازدواج كرد.

ج) فرزندان حضرت ابراهيم عليه السلام

ج) فرزندان حضرت ابراهيم عليه السلام

نخستين فرزند ابراهيم عليه السلام اسماعيل بود كه مادرش هاجر نام داشت. «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ» (صافات: 101) فرزند ديگر او «اسحاق» است كه نام مادرش ساره بود.(10) «قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَليمٍ». (ذاريات: 28)


1- بحارالانوار، ج 92، ص 145.
2- دائرة المعارف تشيع، ج 1، ص 264.
3- بحارالانوار، ج 38، ص 55.
4- محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ترجمه: سيد ج واد مصطفوي، ج 8، ص 370.
5- بحارالانوار، ج 43، ص 34.
6- اصول كافي، ج 8، ص 370.
7- بحارالانوار، ج 12، ص 155.
8- ابن سعد، الطبقات ابن سعد، به كوشش: محمد عبدالقادر عطا، ج 1، ص 40.
9- ابن سعد، الطبقات ابن سعد، به كوشش: محمد عبدالقادر عطا، ج 1، ص 40.
10- بحارالانوار، ج 12، ص 149.

ص: 70

حاصل ازدواج با قنطورا شش فرزند به نام هاي زِمران، يقشَن، مَدَن، مَدين، شيباق و شُوخ بوده است.(1)

حاصل ازدواج با حَجوني هفت فرزند به نام هاي نافَس، مدين، كيشان شروخ، أَميم، لوط و يقشَان است.(2)

8. شناسه قومي ابراهيم عليه السلام

8. شناسه قومي ابراهيم عليه السلام

قوم ابراهيم عليه السلام گروه هاي مختلفي همچون ستاره پرست، خورشيدپرست و ماه پرست را شامل مي شد كه همگي مشرك بودند و به بت پرستي خويش افتخار مي كردند.(3)

«صابِئون» كه اجرام آسماني را مي پرستيدند، دينشان در آن زمان از اديان مشهور جهان به شمار مي رفت. آنان همچنين بت پرست بودند و معبدهايي را براي عبادت غيركواكب مي ساختند و آنها را عبادت مي كردند.(4) بت پرستان قوم، به وجود خداوند اعتقاد داشتند، ولي به نظر آنان، پرستش او بدون واسطه، ناممكن بود. (عنكبوت: 29)

قوم ابراهيم عليه السلام چنان دچار ضعف فكري بودند(5) كه وقتي حضرت ابراهيم عليه السلام در مجادله با نمرود، با آنكه سعي كرد برهان خود را به صورت ساده مطرح كند (زنده كردن و ميراندن)، نمرود توانست آنها را به دام مغالطه خويش گرفتار كند:

هنگامي كه ابراهيم عليه السلام با نمرود به احتجاج پرداخت، ابراهيم عليه السلام گفت: پروردگار من كسي است كه زنده مي كند و مي ميراند. نمرود گفت: من هم زنده مي كنم و مي ميرانم (و براي اثبات اين كار، دستور داد، دو زنداني


1- الطبقات ابن سعد، ج 1، ص 40.
2- الطبقات ابن سعد، ج 1، ص 40.
3- نك: شعراء: 71؛ انعام: 76 _ 79.
4- الميزان، ج 7، ص 236.
5- الميزان، ج 2، ص 354.

ص: 71

را حاضر كردند و فرمان آزادي يكي و قتل ديگري را داد). ابراهيم عليه السلام پاسخ داد: خداوند خورشيد را از مشرق بيرون مي آورد، تو آن را از مغرب بيرون آور. در اين هنگام، نمرود مبهوت ماند و در مقابل حجت و استدلال ابراهيم عليه السلام سكوت كرد. (بقره: 258)

9. شناسه حكومت زمان ابراهيم عليه السلام

9. شناسه حكومت زمان ابراهيم عليه السلام

نام شاه زمان ابراهيم عليه السلام ، نمرود بن كنعان بن كوش بود.(1) وي حكمراني كافر و جبار(2) و نخستين فردي بود كه تاج بر سر گذاشت. همچنين نسل كشي نمرود براي دفع خطر ابراهيم، بارزترين سند در زمينه استبداد و تكبر او است.(3)

وقتي ابراهيم عليه السلام بابل را ترك گفت، نمرود بخش نامه اي به همه جهان صادر كرد تا مانع سكونت ابراهيم در مناطق آباد شود.(4) بنابراين، حكومت نمرود، حكومت جهاني بود كه اين مطلب، نشان دهنده نفوذ حكومت بين النهرين به صورت يك قدرت برتر بر ديگر حكومت هاست؛ چرا كه از نمرود به عنوان «ملك الدنيا» ياد شده است.(5)

درباره چگونگي عذاب نمرود در اين دنيا آمده است كه خداوند پشه اي را بر نمرود مسلط ساخت و همان موجب مرگ وي شد.(6) همچنين نمرود در شمار هفت نفر از كساني قرار گرفته است كه در قيامت به شديدترين عذاب از سوي خداوند كيفر خواهند ديد.(7)


1- مجمع البيان، ج 1و2، ص 635 ؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 172.
2- بحارالانوار، ج 11، ص 87.
3- اثبات الوصيه، ص 41.
4- بحارالانوار، ج 12، ص 154.
5- بحارالانوار، ج 12، ص 241.
6- بحارالانوار، ج 10، صص 81 _ 173.
7- بحارالانوار، ج 8، ص 313.

ص: 72

10. شناسه جغرافيايي ابراهيم عليه السلام

10. شناسه جغرافيايي ابراهيم عليه السلام

بيشتر مفسران حضرت ابراهيم عليه السلام را ساكن بابل و معاصر نمرود شمرده اند.(1) شهر بابل، در سرزميني به فاصله پنج ميل از محل كنوني شهر دجله در كرانه فرات قرار گرفته كه از مهم ترين و ثروتمندترين و بزرگ ترين شهرهاي آسيا بوده است. مورخان، آن را جزو عجايب هفت گانه جهان آورده اند و عظمت اين شهر به قدري بود كه نام آن را بر تمام مملكت اطلاق كرده اند.(2) مشهورترين بناي شهر بابل، برج معروف و قصر سلطنتي و باغ هاي معلق و چند طبقه رصدخانه بزرگ است. درباره برج بابل گفته شده كه اين برج، داراي هفت طبقه به هفت رنگ بود كه هر يك از آنها به يكي از اجرام آسماني تعلق دارد.(3)

بابل، اولين شهري بود كه بعد از طوفان نوح ساخته شد و از نوح عليه السلام به عنوان بنيان گذار بابل نام برده اند. اين شهر ميان نويسندگان مسلمان به «سحر» شهرت دارد(4) و مردمش در علم نجوم و هيئت و حساب و خسوف و كسوف مهارت داشته اند.(5)

11. شناسه فرهنگي و زباني حضرت ابراهيم عليه السلام
اشاره

11. شناسه فرهنگي و زباني حضرت ابراهيم عليه السلام

زير فصل ها

الف) شناسه فرهنگي

الف) شناسه فرهنگي

الف) شناسه فرهنگي

قوم ابراهيم عليه السلام در عصر خويش از تمدن پيشرفته اي برخوردار بودند، چنانكه ضرب سكه هاي طلا و نقره، نخستين بار به وسيله نمرود انجام شده است.(6) آنان پيشرفت هايي نيز در علم نجوم داشته اند و از محاسبه هاي فلكي براي


1- 1جامع البيان، ج 3، ص 34؛ تفسير القرطبي، ج 2، ص 184.
2- صدرالدين بلاغي، فرهنگ قصص قرآن، ص 325.
3- صدرالدين بلاغي، فرهنگ قصص قرآن، ص 325.
4- معجم البلدان، ج 1، ص 309.
5- اعلام قرآن، صص 243و244.
6- بحارالانوار، ج 10، ص 8.

ص: 73

تعيين اموري مانند خسوف و كسوف به منظور پيش بيني حوادث آينده استفاده مي كردند.(1)

بخشي از جايگاه رفيع آزر در حكومت نمرود، به دليل مهارت وي در علم نجوم بوده است. اقداماتي كه نمرود در پي پيش بيني آزر براي زنده بودن ابراهيم به عمل آورد، شاهد توجه فراوان به اين علم در آن عصر است. كاهنان بابل در زمينه انواع علوم از قبيل علم امداد، حروف و حبل و نجات، به اطلاعات زيادي دست يافته بودند. همچنين در فن تعبير خواب مهارت داشته اند و از مطالعه اعضا و احشاي قرباني ها، مطالبي را استخراج مي كردند.(2)

ب) شناسه زباني:

زبان عصر مردم ابراهيم عليه السلام سرياني بوده است.(3)


1- فرهنگ قصص قرآن، ص 326.
2- فرهنگ قصص قرآن، ص 326.
3- حيوة القلوب، ج 1، ص 14.

ص: 74

حضرت اسماعيل عليه السلام

اشاره

حضرت اسماعيل عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه حضرت اسماعيل عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري اسماعيل عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي اسماعيل عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت اسماعيل عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي اسماعيل عليه السلام

6. شناسه تبليغي اسماعيل عليه السلام

7. شناسه خانوادگي اسماعيل عليه السلام

8. شناسه جغرافيايي حضرت اسماعيل عليه السلام

1. شناسه حضرت اسماعيل عليه السلام
اشاره

1. شناسه حضرت اسماعيل عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام اسماعيل عليه السلام

ب) زمان ولادت و محل وفات

الف) نام اسماعيل عليه السلام

الف) نام اسماعيل عليه السلام

نام اسماعيل عليه السلام دوازده بار در قرآن ذكر شده و از القاب ايشان، صادق الوعد است كه بنابر نظر برخي مفسران، او پسر حضرت ابراهيم عليه السلام است.(1)

و برخي معتقدند او «اسماعيل بن حزقيل» است كه به مقام نبوت نائل شده و خداوند او را به سوي قومش فرستاده است.(2)

قرآن نيز در اين باره مي فرمايد: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيا». (مريم: 54)

«ذبيحالله» از ديگر لقب هاي اسماعيل عليه السلام است كه در قرآن، داستان ذبح او بيان شده است.(3) (صافات: 101 _ 107)

ب) زمان ولادت و محل وفات

ب) زمان ولادت و محل وفات

ولادت: حضرت اسماعيل عليه السلام 3418 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام متولد شد.(4)


1- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 800؛ جامع البيان، ج 9، ص 120.
2- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 800؛ تفسير الصافي، ج 3، ص 285.
3- تفسير الصافي، ج 7 و 8، ص 707.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 193.

ص: 75

وفات: سال وفات آن حضرت را 3548 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام مي دانند و محل دفن او، در حجر اسماعيل، نزديك قبر مادرش هاجر است.(1)

2. شناسه جسمي و ظاهري اسماعيل عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري اسماعيل عليه السلام

اسماعيل عليه السلام داراي شانه هاي پهن، قامتي بلند، انگشتاني نيرومند و بيني كشيده اي بوده است.(2)

3. شناسه شغلي و خدماتي اسماعيل عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي اسماعيل عليه السلام

يكي از خدماتي كه حضرت اسماعيل انجام داد، تجديد و ساختن خانه كعبه بود. چنانكه اسماعيل عليه السلام سنگ مي آورد و حضرت ابراهيم عليه السلام ، خانه را بنا مي كرد.(3)

از خدمات ديگر اسماعيل عليه السلام ، آموزش مناسك حج بود، به گونه اي كه پدرش ابراهيم عليه السلام از او خواست تا به مردم حج و مناسك آن را بياموزد.(4) همچنين گفته اند: «اسماعيل عليه السلام اولين كسي بود كه به كعبه، پرده آويخت، عمامه به سر كرد و حاجيان را طعام داد».(5)

از نظر شغلي، بيشتر وقت خود را به شكار كردن مي گذراند و به اين كار رغبت زيادي داشت و در تير تراشيدن و تير انداختن بسيار ماهر بود.(6)

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت اسماعيل عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت اسماعيل عليه السلام

الف) صبر و استقامت: سكونت اسماعيل عليه السلام در سرزمين «تهامه» و ساخت بناي كعبه و تشريع اعمال حج و ماجراي قرباني، نشان دهنده صبر و استقامت اسماعيل عليه السلام در راه خداست.(7) (انبياء: 85)


1- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 241.
2- حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، به كوشش: مصطفي عبدالقادر عطا، ج 2، ص 553.
3- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 389؛ جامع البيان، ج 1، ص 765.
4- تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 28.
5- اثبات الوصيه، ص 66.
6- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 241؛ تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 172.
7- الميزان، ج 7، ص 231.

ص: 76

ب) وفاي به عهد: يكي از صفات اخلاقي كه موجب جلب اعتماد مي شود، انجام دادن تعهدات، وفاي به عهد و عمل كردن به وعده هاست: « وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيا». (مريم: 54)

ج) نيكوكاري: شتاب اسماعيل عليه السلام در انجام دادن كار خير، نمونه برجسته نيكوكاري است. قرآن در اين باره مي فرمايد: «إِنَّهُمْ كَانُوا يسَارِعُونَ فِي الْخَيرَاتِ» (انبياء: 90) و در جاي ديگري مي خوانيم كه اسماعيل عليه السلام طبعي كريم و خلقي نيكو داشت.(1)

د) خشوع و خضوع: خشوع اسماعيل عليه السلام به درگاه خداوند، چنان بود كه هرگاه آيات خدا براي او خوانده مي شد، لرزان و اشك ريزان به سجده مي افتاد. (مريم: 54 _ 58)

ه) بردباري: حلم و بردباري، تنها ويژگي رفتاري است كه قرآن از ميان پيامبران، ابراهيم عليه السلام و فرزندش اسماعيل عليه السلام را به آن ستوده است: (2) «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ». (صافات: 101)

و) صالح بودن: اسماعيل عليه السلام از پيامبران صالح و شايسته خداوند است. (انبياء: 85 _ 86)

ز) تقوا: از ديگر اعتقادات اسماعيل عليه السلام اينكه به عنوان پيامبر با تقوا، در قرآن از او ياد شده است: «وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِّنْ الْأَخْيارِ هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ؛ و به خاطر آور اسماعيل و اليسع و ذوالكفل را كه همه از نيكان بودند. اين يك يادآوري است و براي پرهيزكاران فرجام نيكويي است». (ص: 48 و 49)

ح) اطاعت محض از فرمان خدا: اطاعت بي چون و چرا از فرمان الهي و اطاعت محض از رسول زمان خود، نشاندهنده اوج ايمان و اعتقاد اسماعيل عليه السلام به خداوند است. ازاين رو، مي توان او را اسوه اطاعت محض از


1- كشف الاسرار، ج 1، ص 300.
2- الميزان، ج 17، ص 151.

ص: 77

فرمان الهي دانست: (1) «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْي... قَالَ يا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ». (صافات: 102)

5. شناسه فكري و عقيدتي اسماعيل عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي اسماعيل عليه السلام

خداپرستي: از بارزترين ويژگي هاي اعتقادي حضرت اسماعيل عليه السلام خداپرستي است.(2) قرآن مي فرمايد:

... مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَ_هَكَ وَإِلَ_هَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ... (بقره: 133).

هنگامي كه مرگ يعقوب عليه السلام فرا رسيد، به فرزندان خود) گفت: پس از من چه چيزي را مي پرستيد؟ گفتند: خداي تو و خداي پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و... .

در جاي ديگري نيز قرآن، او را از موحدان و معتقدان به ربوبيت خدا معرفي كرده است.(3) (بقره: 127 _ 129)

6. شناسه تبليغي اسماعيل عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي اسماعيل عليه السلام

زير فصل ها

الف) صحف اسماعيل عليه السلام

ب) سيره تبليغي اسماعيل عليه السلام

الف) صحف اسماعيل عليه السلام

الف) صحف اسماعيل عليه السلام

حضرت اسماعيل عليه السلام در زمره پيامبراني است كه خداوند به ايشان نبوت و كتاب آسماني عطا كرده است: «... وَإِسْمَاعِيلَ... أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ». (انعام: 86 و 89)

ب) سيره تبليغي اسماعيل عليه السلام

ب) سيره تبليغي اسماعيل عليه السلام

اسماعيل عليه السلام از پيامبران برگزيده الهي است كه وظيفه تبليغ و ارشاد پيام الهي در ميان مردم را به عهده داشت. از مهم ترين سيره تبليغي اسماعيل عليه السلام اين است كه به دليل رسالت آسماني، همواره به ارشاد و هدايت مردم


1- اسوه هاي قرآني وشيوه هاي تبليغي، ص 278.
2- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 332.
3- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 332.

ص: 78

مي پرداخت و به آنان نماز و مناسك حج آموزش مي داد. قرآن مي فرمايد: «... وَعَهِدْنَا إِلَي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ... وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا...». (بقره: 125 _ 128)

بنابر روايات نيز خداوند هنگام وفات ابراهيم عليه السلام ، به او فرمان داد كه ميراث پيامبري (نبوت) را به اسماعيل بسپارد و او را جانشين خود گرداند.(1)

7. شناسه خانوادگي اسماعيل عليه السلام
اشاره

7. شناسه خانوادگي اسماعيل عليه السلام

زير فصل ها

الف) نسب اسماعيل عليه السلام

ب) همسر اسماعيل عليه السلام

الف) نسب اسماعيل عليه السلام

الف) نسب اسماعيل عليه السلام

اسماعيل، پسر ابراهيم خليل الرحمن است. گفته اند حضرت نوح عليه السلام ، جد نهم اسماعيل عليه السلام است.(2)

نام پدر اسماعيل عليه السلام ، ابراهيم عليه السلام ، و نام مادر او هاجر بود. هاجر، بانويي مصري و كنيز ساره، همسر ديگر ابراهيم عليه السلام بود. چون ساره نازا بود، هاجر را به ابراهيم عليه السلام بخشيد و ابراهيم عليه السلام با او ازدواج كرد(3) نام برادر اسماعيل عليه السلام ، اسحاق بود. (ابراهيم: 39)

ب) همسر اسماعيل عليه السلام

ب) همسر اسماعيل عليه السلام

حضرت اسماعيل عليه السلام ابتدا با دختري از قبيله جُرهم ازدواج كرد و پس از مدتي وي به سفارش پدرش ابراهيم عليه السلام _ كه رفتار او را نپسنديده بود _ همسرش را طلاق داد و دختر مضامِن جرهمي را به ازدواج خود درآورد كه از او داراي دوازده فرزند شد.(4)

نام فرزندان اسماعيل عليه السلام ثابت، قِيدر، أدبيل، مَبشا، مسمَغ، دَما، ماس، أدَد، طور، نفيس، طَما و قيدَمان است.


1- بحارالانوار، ج 12، ص 96.
2- ابن هشام، السيرة النبوية، به كوشش: مصطفي السقاء و ديگران، ج 1، ص 4.
3- تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 25؛ مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 491.
4- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 26؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 235.

ص: 79

8. شناسه جغرافيايي حضرت اسماعيل عليه السلام

8. شناسه جغرافيايي حضرت اسماعيل عليه السلام

مكه نام شهري است كه حضرت ابراهيم عليه السلام به فرمان خداوند، اسماعيل و مادرش هاجر را با راهنمايي جبرئيل در آنجا ساكن كرد.(1) نام ديگر مكه، بكه است. (آل عمران: 96) چون هنگام مراسم حج، مردم از اطراف، دور آن جمع مي شوند، چنين ناميده شده است.(2) علامه طباطبايي مي فرمايد: «مراد از بكه، زمين كعبه است كه به واسطه ازدحام جمعيت، چنين ناميده شده است».(3)

درباره موقعيت جغرافيايي مكه مي توان گفت كشور عربستان داراي شش منطقه است: حجاز شمالي، ربع الخالي، شرقي، عسير، نجد و منطقه حجاز كه مانند ديگر نواحي، خشك و كم آب است. مهم ترين و مقدس ترين منطقه حجاز، مكه است. مكه در ميان كوه هاي بزرگي مانند ابوقبيس، قعيقعان، صفا، حرا و ... واقع شده(4) نام ديگر مكه، اُمّ القري است. (انعام: 92)

راغب مي گويد: به مكه، ام القري گفته مي شود؛ زيرا خداوند زمين را از زير مكه گسترش داده است. همچنين چون نخستين نقطه اي كه از زير آب سربرآورد (بيرون آمد) كعبه بود و سپس خشكي هاي ديگر، بنابراين از آن زمان به عنوان «دَحوُ الأََرض» (گسترش زمين) ياد شده است.(5)


1- تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 25؛ تفسير القمي، ج 1، ص 87.
2- مفردات الالفاظ القرآن، صص 139و140، ذيل واژه «بكه».
3- الميزان، ج 3، ص 350.
4- معجم البلدان، ص 94.
5- مفردات الالفاظ القرآن، ص 85، ذيل واژه «ام».

ص: 80

حضرت لوط عليه السلام

اشاره

حضرت لوط عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي لوط عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت لوط عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي حضرت لوط عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت لوط عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي حضرت لوط عليه السلام

6. شناسه تبليغي لوط عليه السلام

7. شناسه خانوادگي لوط عليه السلام

8. شناسه قومي حضرت لوط عليه السلام

9. شناسه حكومتي حضرت لوط عليه السلام

10. شناسه جغرافيايي حضرت لوط عليه السلام

1. شناسه اسمي لوط عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي لوط عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت لوط عليه السلام

ب) مدت عمر و محل دفن

الف) نام حضرت لوط عليه السلام

الف) نام حضرت لوط عليه السلام

حضرت لوط عليه السلام يكي از پيامبران الهي است كه معاصر حضرت ابراهيم عليه السلام و از پيروان او بود. نامش 27 بار در قرآن آمده و در حدود 82 آيه داستان زندگي او بيان شده است.

واژه «لوط» از «لاطَ، يلوطُ، لُوط» گرفته شده است كه معني وابستگي دل و جان مي دهد و منظور از «لوط» بازدارنده و نهيكننده بود، نه انجام دهنده آن كردار و عمل ناپسند.(1) برخي مي گويند: «لوط» از «لاطَ، يلوطُ» گرفته شده به معني ارتباط قلبي، و چون وي، ارتباط قلبي محكمي با خدا داشت، لوط خوانده شده است.

ب) مدت عمر و محل دفن

ب) مدت عمر و محل دفن

مدت عمر او هشتاد سال و محل دفن وي قريه كفربريك در يك فرسخي مسجدالخليل در فلسطين كنار مرقد شصت نفر از پيامبران بوده است.(2)


1- مفردات الالفاظ القرآن، ص 750 و751، ذيل واژه «لوط».
2- بحارالانوار، ج 12، ص 158؛ مروج الذهب، ص 38.

ص: 81

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت لوط عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت لوط عليه السلام

او مردي سبزچهره، ميانه بالا، سياه چشم، تنومند، بلندساعد و نيرومند بود.(1)

3. شناسه شغلي و خدماتي حضرت لوط عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي حضرت لوط عليه السلام

شغل حضرت لوط عليه السلام كشاورزي و زراعت بود.(2)

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت لوط عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت لوط عليه السلام

الف) ميهمان نوازي: يكي از ويژگي هاي رفتار حضرت لوط عليه السلام ميهمان نوازي و ارزش دادن به ميهمان است، چنان كه وقتي رسولان الهي، در قالب جوانان زيباروي به سراغ لوط عليه السلام آمدند و ميهمان او شدند، آن حضرت از سوءقصد قوم خود به ميهمانان نگران شد و فرمود: «هَذَا يوْمٌ عَصِيبٌ؛ امروز، روز سختي است». (هود: 77)

ب) ايثار و گذشت: از ديگر فضايل رفتاري حضرت لوط عليه السلام ، ايثار و گذشت است، به گونه اي كه وقتي فرشتگان (جوانان) را ديد، با توجه به قوم منحرف و زشت كارش كه قصد سوء به جوانان داشتند، پيش از موعظه كردن قومش، سخن از ازدواج به ميان آورد و فرمود: «اينها دختران من اند و براي شما پاكيزه ترند (با آنها ازدواج كنيد و از زشت كاري بپرهيزيد)». (هود: 78)

علت اينكه لوط عليه السلام پيش از موعظه، چنين پيشنهادي كرد، اين بود كه فسق و فحشا در دل قومش چنان رسوخ كرده بود كه ديگر هيچ چيز را نمي پذيرفتند، به همين علت در اولين كلام، دخترانش را به آنان عرضه كرد.(3) بنابراين براي هدايت و تربيت جامعه، موعظه به تنهايي كافي نيست، در مواردي بايد ايثار كرد.


1- قصص القرآن، ص 310؛ ناسخ التواريخ، ج 1، ص 202.
2- حيوة القلوب، ج 1، صص 430 و434.
3- الميزان، ج 10، ص 338.

ص: 82

ج) گفتار نرم و دلسوزانه: براي نفوذ كلام در دل مردم، گفتار بايد صميمي و از روي دوستي و دلسوزي باشد. لوط عليه السلام نيز از آغاز دعوت، تا زماني كه اندك اميدي براي هدايت مخاطبان داشت، با نرم خويي، دلسوزي و خيرخواهي برخورد مي كرد و خطاب به قومش مي فرمود: «إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ؛ آيا تقوا پيشه نمي كنيد؟! من براي شما پيامبري امين هستم، پس تقوا پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد». (شعرا: 161 _ 163)

5. شناسه فكري و عقيدتي حضرت لوط عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي حضرت لوط عليه السلام

هنگامي كه حضرت ابراهيم عليه السلام در سرزمين بابل (عراق كنوني) مردم را به يكتاپرستي دعوت كرد، لوط عليه السلام نخستين مردي بود كه در آن شرايط سخت به ابراهيم عليه السلام ايمان آورد و يگانه يار و ياور ابراهيم عليه السلام در مبارزه هاي او با نمرود به شمار مي آمده است.(1)

6. شناسه تبليغي لوط عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي لوط عليه السلام

حضرت لوط عليه السلام پس از اعتقاد يافتن به حقانيت آيين ابراهيم عليه السلام ، در شمار مبلّغان و مدافعان اين آيين درآمد و در اين مسير به مقام نبوت و رسالت نيز رسيد، چنان كه خداوند در اين باره مي فرمايد: «وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِينَ؛ لوط از رسولان ماست». (صافات: 133)

سيره تبليغي حضرت لوط عليه السلام
اشاره

سيره تبليغي حضرت لوط عليه السلام

زير فصل ها

الف) مبارزه مستقيم و نهي از عادت هاي زشت

ب) ارائه راه كار براي مقابله با اين گناه (ازدواج با دختران)

ج) دعوت به تقواي الهي

الف) مبارزه مستقيم و نهي از عادت هاي زشت

الف) مبارزه مستقيم و نهي از عادت هاي زشت

لوط عليه السلام براي هدايت و رساندن پيام الهي به قومش، از روش هاي مختلفي استفاده مي كرده كه مهم ترين آنها، مبارزه با انحراف هاي اخلاقي و عادت هاي زشت قوم بوده است، چنان كه در قرآن هر جا سخن از لوط عليه السلام به ميان آمده،


1- الميزان، ج 10، ص 352؛ شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 516.

ص: 83

روش هاي مبارزه با اين آفت اخلاقي و اجتماعي خطرناك نيز به چشم مي خورد. قرآن در اين باره مي فرمايد:

و (به خاطر آوريد) لوط را هنگامي كه به قوم خود گفت: آيا عمل بسيار زشت انجام مي دهيد كه هيچ يك از جهانيان پيش از شما انجام نداده اند؟ آيا شما از روي شهوت به سراغ مردان مي رويد نه زنان؛ شما گروه اسراف كاران (منحرفي) هستيد! (اعراف: 80 و 81)

ب) ارائه راه كار براي مقابله با اين گناه (ازدواج با دختران)

ب) ارائه راه كار براي مقابله با اين گناه (ازدواج با دختران)

يكي ديگر از ويژگي هاي سيره تبليغي لوط عليه السلام اين است كه وي پس از بازداشتن قوم خود از زشتي هاي اخلاقي (هجوم قوم به ميهمانان)، به ايشان گفت: «يا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيفِي؛ اينها دختران من اند، پس براي شما پاكيزه ترند (با آنان ازدواج كنيد) از خدا بترسيد و مرا در مورد ميهمانان رسوا مكنيد». (هود: 78)

بنابراين، هنگامي كه حضرت، مانع از انجام دادن عادت هاي زشت و ناپسند قوم خود شد، در كنار آن، نشان دادن عادت ها و صفات نيكو را ضروري ديد تا از اين طريق، كام تشنه آنان را سيراب سازد.

ج) دعوت به تقواي الهي

ج) دعوت به تقواي الهي

از ديگر سيره هاي تبليغي حضرت لوط عليه السلام دعوت به تقواي الهي است، چنان كه خطاب به قوم مي فرمايد: «فَاتَّقُواْ اللّهَ...». (هود: 78)

حضرت لوط عليه السلام مدت سي سال قومش را به سوي خدا مي خواند و از عذاب الهي برحذر مي داشت،(1) ولي آنان از پذيرش دعوت لوط، سرباز زدند و دچار عذاب الهي شدند، به گونه اي كه صبح، هنگام طلوع فجر، صيحه اي آسماني، آن قوم را فرا گرفت و سنگ هايي از گل نشاندار (سجّيل) بر آنان باريد و شهرهايشان


1- بحارالانوار، ج 12، ص 148.

ص: 84

زير و رو شد و زمين آنان را در خود فرو برد و فقط مؤمنان (خانواده لوط غير از همسر كافرش) از آن شهر خارج شدند و نجات يافتند.(1) (هود: 81 _ 83)

«سجّيل» در اينجا يعني سنگ و گل به هم آميخته، كه اصل آن فارسي بوده و بعدها عربي شده است.(2)

7. شناسه خانوادگي لوط عليه السلام
اشاره

7. شناسه خانوادگي لوط عليه السلام

زير فصل ها

الف) نَسَب لوط عليه السلام

ب) نام همسر حضرت لوط عليه السلام

ج) فرزندان حضرت لوط عليه السلام

الف) نَسَب لوط عليه السلام

الف) نَسَب لوط عليه السلام

حضرت لوط، پسر هاران، پسر تارخ، پسر ناحور، برادرزاده حضرت ابراهيم عليه السلام است.(3)

مادر او نيز ورقه(4) (دختر لاحج) نام داشت.

ب) نام همسر حضرت لوط عليه السلام

ب) نام همسر حضرت لوط عليه السلام

همسر حضرت لوط عليه السلام به نام والهه يا واهله بود.(5) خيانت او اين بود كه با دشمنان آن پيامبر همكاري مي كرد و اسرار خانه او را به دشمن مي سپرد.

ج) فرزندان حضرت لوط عليه السلام

ج) فرزندان حضرت لوط عليه السلام

حضرت لوط عليه السلام دو دختر داشت كه نام دختر بزرگ تر، ريثا و نام دختر كوچك رَعر بود.(6) برخي نيز نام آن دو را رعورا و ريتا يا رتيا ذكر كرده اند.(7) برخي هم گفته اند حضرت بيش از دو دختر داشته؛ چرا كه قرآن واژه «بنات» به كار برده است.(8) (حجر: 71)


1- الميزان، ج 10، ص 354.
2- مفردات الالفاظ القرآن، ص 398، ماده «سجيل».
3- تاريخ طبري، ج 1، ص 220.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 197.
5- تفسير نمونه، ج 24، ص 301.
6- تاريخ طبري، ج 1، ص 226.
7- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 280.
8- الميزان، ج 10، ص 359.

ص: 85

8. شناسه قومي حضرت لوط عليه السلام

8. شناسه قومي حضرت لوط عليه السلام

كارهاي قوم لوط به قدري زشت و زننده بود كه در ميان هيچ قومي سابقه نداشت، تا جايي كه لوط خطاب به آنان مي فرمايد: «... إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ؛ شما عمل بسيار زشتي انجام مي دهيد كه هيچ يك از مردم جهان پيش از شما آن را انجام نداده است». (عنكبوت: 28)

برخي از كارهاي قوم لوط عبارت اند از:

گلوله پراني با كمان و هسته انداختن به يكديگر (حتي گاهي شرط بندي مي كردند كه هسته به هر كه بخورد، با او عمل زشت انجام دهند) آدامس جويدن در معابر عمومي (براي جذب افراد به خاطر شهوت راني)، پوشيدن لباس هاي فاخر و بلند (لباس رقاصه ها)، باز گذاشتن دكمه هاي كت و پيراهن،(1) انجام دادن منكرات به صورت آشكار و در معرض ديد مردم و انجام دادن كارهاي ركيك و زشت در ملاء عام،(2) برخي از كارهاي قوم لوط است، چنان كه قرآن در اين باره مي فرمايد: «... وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ...؛ آيا شما به سراغ مردان مي رويد و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مي كنيد و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مي دهيد!» (عنكبوت: 29)

ويژگي هاي ديگر قوم لوط عبارت اند از:

_ انجام ندادن طهارت و غسل جنابت؛

_ بخيل بودن، چنان كه هرگز كسي را به غذا دعوت نمي كردند.(3) گفته شده يكي از عوامل اصلي آلودگي آنان به گناه زشت لواط، وجود آنها بر سر راه كاروان هاي شام بود. آن قوم با انجام دادن اين عمل با رهگذران و


1- بحارالانوار، ج 11، ص 151.
2- سفينة البحار، ج 1، ص 597.
3- سفينة البحار، ج 1، ص 516.

ص: 86

كاروان ها مي كوشيدند آنان را از شهر خود دور كنند، ولي كم كم اين عمل زشت، در ميان خودشان هم رايج شد.(1)

_ دادن دشنام هاي ركيك و زشت به يكديگر؛

_ قماربازي كردن؛

_ سر و كار داشتن با انواع آلات موسيقي؛

_ سنگ پراني و متلك گفتن، كه جزو كارهاي معمول و رايج آنان بود؛

_ لجاجت، سركشي و تجاوزگري قوم لوط، به حدي كه به جاي پذيرش راهنمايي هاي لوط عليه السلام ، او را تهديد و تبعيد كردند. (شعراء: 160 _ 175)

9. شناسه حكومتي حضرت لوط عليه السلام

9. شناسه حكومتي حضرت لوط عليه السلام

شاه زمان حضرت لوط عليه السلام ، سَندُوم نام داشت.(2)

10. شناسه جغرافيايي حضرت لوط عليه السلام

10. شناسه جغرافيايي حضرت لوط عليه السلام

مؤتفكات: شهر بزرگي نزديك سلميه در شام(3) كه داراي آب فراوان و زمين هاي خرم و آباد بود و چهار شهر به نام هاي سدّوم، عامورا، دوما و صبرايم داشت كه شهر سدّوم، بزرگ تر از همه بود و حضرت لوط عليه السلام و قومش در آنجا زندگي مي كردند. سدوم درختان و چشمه هاي بسياري داشت كه مقلوب شده بود و در زمين آن گياه و زراعت رشد نمي كرد و زمينش سنگ هاي سياه داشت. گفته اند: «اينها سنگ هايي بودند كه بر قوم لوط باريده شده بود. شهر سدّوم اكنون أشدّم ناميده مي شود».(4)


1- تفسير نمونه، ج 16، ص 254.
2- حيوة القلوب، ج 1، ص 45.
3- معجم البلدان، ج 5، ص 219.
4- معجم البلدان، ج 5، ص 45.

ص: 87

حضرت اسحاق عليه السلام

اشاره

حضرت اسحاق عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اسحاق عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري اسحاق عليه السلام

3. شناسه رفتاري و رواني حضرت اسحاق عليه السلام

4. شناسه فكري و عقيدتي اسحاق عليه السلام

5. شناسه تبليغي اسحاق عليه السلام

6. شناسه خانوادگي اسحاق عليه السلام

1. شناسه اسمي اسحاق عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي اسحاق عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت اسحاق عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت اسحاق عليه السلام

الف) نام حضرت اسحاق عليه السلام

نام اين پيامبر هفده بار در قرآن ذكر شده و در رديف پيامبران بزرگ قرار گرفته است. اسحاق واژه اي عبري است كه از «يصحاق» به معناي «مي خندد» گرفته شده است.(1) چون وعده تولد اسحاق در زمان پيري حضرت ابراهيم عليه السلام داده شد و اين خبر موجب خوش حالي او و همسرش «ساره» گرديد، نام او را اسحاق يعني «خنده» گذاشتند.(2) در آن زمان، ابراهيم 112 سال و همسرش ساره 98 ساله بود.(3)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت اسحاق عليه السلام 3423 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام .(4) يعني پنج سال بعد از تولد برادرش اسماعيل عليه السلام ،(5) در شب دهم محرّم و در سرزمين شام بوده است.(6)


1- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 82، «اسحاق»؛ ابن منظور، لسان العرب، به كوشش: علي شيري، ج 6، ص 195، «سحق».
2- اعلام القرآن، ص 114.
3- اعلام القرآن، ص 114.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 202.
5- مجمع البيان، ج 87، ص 710.
6- اعلام القرآن، ص 86.

ص: 88

آن حضرت، 3603 سال بعد از هبوط حضرت آدم عليه السلام فوت كرد و در حبرون كه اكنون به قدس شريف معروف است، دفن شد و عمرش 180 سال بوده است.(1)

2. شناسه جسمي و ظاهري اسحاق عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري اسحاق عليه السلام

در تاريخ آمده كه اسحاق عليه السلام از هر كسي به ابراهيم عليه السلام شبيه تر بوده است.(2) همچنين گفته اند او قدي بلند، با گونه هاي مايل به سبز و چشماني سياه داشت.(3)

3. شناسه رفتاري و رواني حضرت اسحاق عليه السلام

3. شناسه رفتاري و رواني حضرت اسحاق عليه السلام

الف) بلندآوازگي در ميان امت ها: اسحاق عليه السلام داراي نام نيكو و آوازه اي بلند در ميان امت ها بود، چنان كه قرآن مي فرمايد: «وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيا». (مريم: 50)

برخي «لسان صدق» را به معني باقي ماندن نام نيك در ميان امت پيامبر اسلام و جاودانگي آن تا قيامت تفسير كرده اند.(4)

ب) بصير و آگاه: او شخصيتي بصير و آگاه بود: (5) «وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيعْقُوبَ أُوْلِي الْأَيدِي وَالْأَبْصَارِ؛ و به ياد بياور بندگان ما، ابراهيم و اسحاق و يعقوب، صاحبان دست ها ]ي نيرومند[ و چشم ها ]ي بينا[». (ص: 45)

منظور از أَيدي و أبصار، توانايي در عبادت و پرستش خدا و رسيدن به خير و ديدن راه حق براي انتخاب صحيح است.(6)

ج) برتري: قرآن پس از ذكر نام چند پيامبر مي فرمايد: «... وَكُلاًّ فضَّلْنَا عَلَي الْعَالَمِينَ.» (انعام: 86) برخي مفسران منظور از «العالمين» را برتري هر پيامبر در زمان خود دانسته اند.(7)


1- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 281؛ تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 178.
2- تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 26.
3- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 281؛ تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 178.
4- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 799.
5- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 262.
6- الميزان، ج 17، ص 211.
7- جامع البيان، ج 7، ص 342؛ التبيان، ج 4، ص 197.

ص: 89

د) صالح و شايسته: اسحاق عليه السلام از پيامبران صالح و شايسته خداوند بوده است: «وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِيا مِّنَ الصَّالِحِينَ». (صافات: 112)

4. شناسه فكري و عقيدتي اسحاق عليه السلام

4. شناسه فكري و عقيدتي اسحاق عليه السلام

الف) يكتاپرستي: اسحاق عليه السلام همواره خدا را پرستش مي كرد و در همه حال تسليم او بود، چنان كه وقتي يعقوب هنگام مرگ از فرزندانش پرسيد: پس از او چه چيزي را ميپرستند، آنان گفتند خداي تو و خداي پدرانت را: «... مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَ_هَكَ وَإِلَ_هَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِلَ_هًا وَاحِدًا...». (بقره: 133)

ب) اعتقاد به جهان آخرت: از ديگر ويژگي هاي اعتقادي اسحاق عليه السلام ، اعتقاد به جهان آخرت است. قرآن مي فرمايد: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَي الدَّارِ.» (ص: 46) مفسران مراد از «دار» را سراي آخرت دانسته و گفته اند: آنان همواره به ياد آخرت بودند و مردم را نيز با يادآوري آن، به سوي خدا مي خواندند.(1)

ج) اخلاص: اخلاص در توحيد و پرهيز از هرگونه شرك، محور آيين اسحاق عليه السلام است.(2) قرآن مي فرمايد: «ذَلِكَ هُدَي اللّهِ يهْدِي بِهِ مَن يشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يعْمَلُونَ». (انعام: 88)

5. شناسه تبليغي اسحاق عليه السلام
اشاره

5. شناسه تبليغي اسحاق عليه السلام

اسحاق عليه السلام از بندگان برگزيده خداوند است كه داراي حكمت و كتاب و نبوت بوده است.(3)

«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيعْقُوبَ كُلاًّ هَدَينَا... أُوْلَ_ئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ...». (انعام: 84 و 88 و 89)


1- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 750.
2- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 263.
3- فرهنگ قرآن، ج 3، صص 260 و 261.

ص: 90

همچنين اسحاق عليه السلام از سوي خداوند دريافت كننده وحي بود و مردم را بشارت و انذار مي كرده است.(1)

«إِنَّا أَوْحَينَا إِلَيكَ كَمَا أَوْحَينَا إِلَي نُوحٍ وَالنَّبِيينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَينَا إِلَي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإْسْحَقَ وَيعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَي وَأَيوبَ وَ...، رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ...». (نساء: 163 و 165)

اسحاق عليه السلام داراي آيات الهي و بينات بود و بر اساس آن، مردم را به توحيد دعوت مي كرد:(2)

«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيتِهِ النُّبُوَّةَ و...». (عنكبوت: 27)

همچنين اسحاق عليه السلام از سوي خداوند، دريافت كننده وحي بوده است: «قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَينَا وَمَا أُنزِلَ إِلَي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ...». (بقره: 136)

الف) صحف اسحاق عليه السلام

الف) صحف اسحاق عليه السلام

اسحاق عليه السلام ، يكي از پيامبران صاحب كتاب آسماني و حكومت و قضاوت بوده است: «أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ...». (انعام: 89)

ب) سيره تبليغي اسحاق عليه السلام

ب) سيره تبليغي اسحاق عليه السلام

يك _ سفارش به كارهاي نيك: بارزترين سيره تبليغي اسحاق عليه السلام ، سفارش به كارهاي نيك بوده است. قرآن مي فرمايد:

«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَينَا إِلَيهِمْ فِعْلَ الْخَيرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ... (انبياء: 73).

و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما، مردم را هدايت مي كردند و انجام دادن كارهاي نيك، به پا داشتن نماز و اداي زكات را به آنها وحي كرديم.

گفته اند كه منظور از كارهاي خير، شرايع نبوت است.(3)


1- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 264.
2- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 226.
3- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 89.

ص: 91

6. شناسه خانوادگي اسحاق عليه السلام
اشاره

6. شناسه خانوادگي اسحاق عليه السلام

زير فصل ها

الف) نسب اسحاق عليه السلام

ب) نام همسر اسحاق عليه السلام

ج ) نام فرزندان

الف) نسب اسحاق عليه السلام

الف) نسب اسحاق عليه السلام

اسحاق پسر ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام است. خداوند، اسحاق را در 112 سالگي به ابراهيم عطا كرد.(1) نام مادرش، ساره است. هنگام تولد اسحاق، ساره 98 سال داشت(2) و با شنيدن خبر فرزنددار شدنش تعجب كرد.(3)

نام برادر اسحاق، اسماعيل است كه پنج سال بزرگ تر از اسحاق بود.(4)

ب) نام همسر اسحاق عليه السلام

ب) نام همسر اسحاق عليه السلام

اسحاق عليه السلام در چهل سالگي با رفقه، دختر بتوئيل بن الياس، ازدواج كرد.(5)

ج ) نام فرزندان

ج ) نام فرزندان

اسحاق عليه السلام صاحب دو فرزند هم زاد به نام هاي عيص يا عيسو و يعقوب بود.(6)


1- مجمع البيان، ج 6، ص 491.
2- مجمع البيان، ج 5، ص 273.
3- نك: هود: 72.
4- مجمع البيان، ج 8، ص 710.
5- كامل، ج 2، ص 82؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 237.
6- كامل، ج 2، ص 82؛ مروج الذهب، ج 1، ص 43.

ص: 92

حضرت يعقوب عليه السلام

اشاره

حضرت يعقوب عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي يعقوب عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري يعقوب عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي يعقوب

4. شناسه رفتاري و رواني يعقوب

5. شناسه فكري و عقيدتي يعقوب عليه السلام

6. شناسه تبليغي يعقوب عليه السلام

7. شناسه خانوادگي

8. شناسه جغرافيايي يعقوب عليه السلام

1. شناسه اسمي يعقوب عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي يعقوب عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام يعقوب عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام يعقوب عليه السلام

الف) نام يعقوب عليه السلام

حضرت يعقوب عليه السلام يكي از پيامبران الهي است كه نام او شانزده بار در قرآن ذكر شده است. نام ديگر يعقوب، اسرائيل است؛ واژه اي عبري به معناي عبدالله (بنده خدا)، و منظور از «بني اسرائيل»، فرزندان و نوادگان حضرت يعقوب عليه السلام هستند.(1)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت يعقوب عليه السلام 3483 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام (2) و 2206 سال پيش از ميلاد مسيح عليه السلام در سرزمين شام (كنعان) بود.(3)

وفات آن حضرت نيز 3630 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام بود و محل دفن او مزرعه «مكفيليه»، واقع در قدس خليل الرحمن و در جوار حضرت ابراهيم و اسحاق عليه السلام است.(4) آن حضرت حدود 147 سال عمر كرد.(5)


1- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 206؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 237.
2- ناسخ التواريخ، ج 1، صص 231و232.
3- سيد مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 1، صص 596 و597.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 307.
5- معارف ومعاريف، ج 10، ص 597.

ص: 93

2. شناسه جسمي و ظاهري يعقوب عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري يعقوب عليه السلام

يعقوب عليه السلام شبيه به پدرش اسحاق عليه السلام بوده و خال سياه بر چهره مبارك داشته و رخسار و چهره اش نوراني بوده و اندامي بلندقامت و لاغري داشته است.(1)

3. شناسه شغلي و خدماتي يعقوب

3. شناسه شغلي و خدماتي يعقوب

شغل آن حضرت، چوپاني بوده است.(2)

4. شناسه رفتاري و رواني يعقوب

4. شناسه رفتاري و رواني يعقوب

الف) صبر و بردباري براي خدا: در طول زندگي يعقوب عليه السلام حوادث تلخي پيش آمد كه كمتر كسي تحمل آن را داشت، براي نمونه: فراق چندين ساله يوسف عليه السلام و حضرت يعقوب عليه السلام ، با توجه به اينكه بر اساس علم الهي از ارزش و مقام والاي يوسف عليه السلام باخبر بود، پس از شنيدن خبر مرگ يوسف گفت: «...فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَي مَا تَصِفُونَ؛... من صبر جميل خواهم داشت و در برابر آنچه مي گوييد، از خداوند ياري مي جويم». (يوسف: 18)

با اينكه از دست دادن يوسف عليه السلام برايش سخت و تحمل نكردني بود، صبر و بردباري را پيشه خود ساخت و لحظه اي از ذكر و سپاس خداوند غافل نشد و در گرفتاري ها به او توكل كرد و از او كمك خواست، و تنها حكم او را حق دانست كه اين، كمال بندگي را مي رساند.(3)

ب) گذشت و آمرزش خواهي: يعقوب عليه السلام در برابر فرزندان خطاكار و حسودش كه با خيانت دچار معصيت شده بودند، گذشت كرد و از خداوند براي آنان عفو و بخشش خواست كه اين، نشانه بزرگواري اوست. قرآن از زبان يعقوب عليه السلام مي فرمايد: «قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ گفت به زودي براي شما از پروردگارم آمرزش مي طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است». (يوسف: 98)


1- تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 261؛ ناسخ التواريخ، ج 1، ص 308.
2- تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 261؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 237.
3- الميزان، ج 11، ص 106.

ص: 94

ج) مهمان نوازي: ديگر ويژگي اخلاقي يعقوب عليه السلام مهمان نوازي بوده، چنان كه گفته شده حضرت يعقوب عليه السلام يك منادي داشت كه هر روز صبح اعلام مي كرد هر كس خواهان طعام است، به خانه يعقوب آيد و هنگام عصر اعلام مي كرد هر كسي غذاي شب مي خواهد، به خانه يعقوب آيد.(1)

5. شناسه فكري و عقيدتي يعقوب عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي يعقوب عليه السلام

الف) مسلمان بودن: از مهم ترين ويژگي هاي عقيدتي يعقوب عليه السلام اين است كه قرآن، دين آن حضرت را اسلام معرفي مي كند و مي فرمايد:

وَوَصَّي بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيعْقُوبُ يا بَنِي إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ (بقره: 132) و ابراهيم و يعقوب، فرزندان خود را به اين آيين وصيت كردند و گفتند: فرزندان من! خداوند، اين آيين پاك را براي شما برگزيده و شما جز بر آيين اسلام، از دنيا نرويد.

آن حضرت همچنين هنگام رحلتش، از فرزندان خود بر توحيد و يگانه پرستي اعتراف گرفت و فرمود:

مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَ _ هَكَ وَإِلَ _ هَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِلَ _ هًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ. (بقره: 133) پس از من چه چيز را مي پرستيد؟ گفتند: خداي تو و خداي پدرانت، ابراهيم، اسماعيل و اسحاق، خداوند يكتا را، و ما در برابر او تسليم هستيم.

ب) ياد آخرت بودن: حضرت يعقوب عليه السلام همواره به ياد قيامت و آخرت بوده است، به گونه اي كه خداوند او، ابراهيم و اسحاق را به خاطر يادآوري عميق آخرت، مي ستايد و مي فرمايد: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَي الدَّارِ؛ ما آنها را با خلوص ويژه اي خالص كرديم و آن، يادآوري سراي آخرت بود». (ص: 46)


1- بحارالانوار، ج 12، ص 284.

ص: 95

همچنين گفته شده يعقوب عليه السلام خادم بيت المقدس و مسجدالاقصي و نخستين كسي بوده كه وارد مسجد مي شد و آخرين فردي بوده كه بيرون مي آمده است.(1)

6. شناسه تبليغي يعقوب عليه السلام

6. شناسه تبليغي يعقوب عليه السلام

از دعوت عمومي يعقوب عليه السلام در قرآن سخني به ميان نيامده، اما با توجه به آغاز دعوت از خانواده و نيز رسالت كلي پيامبران مي توان گفت، آن حضرت دعوت عمومي داشته و مهم ترين آنها دعوت به توحيد و خداپرستي بوده است.(2)

7. شناسه خانوادگي
اشاره

7. شناسه خانوادگي

زير فصل ها

الف) نسب حضرت يعقوب عليه السلام

ب) همسران يعقوب عليه السلام

ج) فرزندان يعقوب عليه السلام

الف) نسب حضرت يعقوب عليه السلام

الف) نسب حضرت يعقوب عليه السلام

يعقوب، پسر اسحاق عليه السلام ، پسر ابراهيم خليل الرحمن(3) است كه مادرش رُفقا دختر بتوئيل پسر الياس بود.(4)

ب) همسران يعقوب عليه السلام

ب) همسران يعقوب عليه السلام

لابان، دايي يعقوب عليه السلام دو دختر به نام هاي ليا و راحيل داشت. با اينكه يعقوب راحيل را مي خواست، لابان ابتدا ليا را كه بزرگ تر بود، و بعدها راحيل را به ازدواج او درآورد. همچنين لابان به هر يك از دخترانش يك كنيز داده بود، نام كنيز ليا، زُلفا و نام كنيز راحيل، بلها يا كهفا بود كه بعدها هر دو كنيزان را به يعقوب عليه السلام بخشيدند.(5)


1- علل الشرايع، ص 44.
2- نك: بقره: 132و133.
3- الاعلام القرآن، ص 1055؛ تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 3.
4- تاريخ طبري، ج 1، ص 236.
5- تاريخ طبري، ج 1، ص 237.

ص: 96

ج) فرزندان يعقوب عليه السلام

ج) فرزندان يعقوب عليه السلام

فرزندان يعقوب از همسرش ليا به نام هاي روبيل، شمعون، لاوِي، يهُودا، زبالون، يسحر يا يشحَر و دختري به نام دينه بودند.

نام فرزندان حضرت يعقوب عليه السلام از راحيل نيز، يوسف و بنيامين بود.

وي از دو كنيز خود هم چهار فرزند به نام هاي دان و نَفْتالِي از زُلفا؛ جاء و أَشْرو از كهفا داشت.(1)


1- تاريخ طبري، ج 1، ص 237.

ص: 97

8. شناسه جغرافيايي يعقوب عليه السلام

8. شناسه جغرافيايي يعقوب عليه السلام

زادگاه اصلي يعقوب عليه السلام و فرزندانش در منطقه فلسطين بود كه بعدها به سوي فدان آرام، واقع در شمال عراق رفتند و سپس به فلسطين بازگشتند.(1) بعد از پيدا شدن يوسف عليه السلام به مصر مهاجرت كردند. ابتدا براي گرفتن غلات و به دليل خشك سالي، ولي بعدها به علت درخواست يوسف عليه السلام از پدر و برادران،(2) كه آنان را در سرزمين جاسان يا جاشان سكونت داد.(3)

حضرت يوسف عليه السلام

اشاره

حضرت يوسف عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي يوسف عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري يوسف عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي يوسف عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني

5. شناسه فكري و عقيدتي يوسف عليه السلام

6. شناسه تبليغي يوسف عليه السلام

7. شناسه خانوادگي حضرت يوسف عليه السلام

8. شناسه حكومتي يوسف عليه السلام

9. شناسه جغرافيايي

1. شناسه اسمي يوسف عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي يوسف عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت يوسف عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت يوسف عليه السلام

الف) نام حضرت يوسف عليه السلام

حضرت يوسف عليه السلام از پيامبران بني اسرائيل است كه نام او را 27 بار در قرآن و بيشتر در سوره يوسف مي بينيم. حدود صد آيه قرآن به زندگاني و دعوت او مربوط مي شود. زيباترين داستان يا به تعبير خود قرآن «أحسن القصص» مربوط به اوست و تنها پيامبري است كه يك سوره كامل به قصه زندگاني و دعوت او اختصاص مي يابد.

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت: 3556 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام (4) در فدان آرام.(5)

وفات: 3666 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام .(6)

2. شناسه جسمي و ظاهري يوسف عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري يوسف عليه السلام

حضرت يوسف عليه السلام از نظر شكلي شباهت زيادي به آدم عليه السلام داشته است. هنگام سخن گفتن نيز گويي نور از دهانش روشن مي شد و دندان هاي


1- اطلس جغرافيايي، ص 50.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 271.
3- اطلس جغرافيايي، ص 54.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 245.
5- فرهنگ قصص قرآن، ص 85.
6- ناسخ التواريخ، ج 1، صص 310 و311.

ص: 98

مباركش هنگام خنده از سفيدي مي درخشيد.(1) رنگ پوستش سفيد بود و قدي ميانه با چشم هاي درشت و موهاي مجعد (پيچيده) داشته است.(2)

يوسف عليه السلام از زيبايي خيره كننده و فوق العاده اي برخوردار بوده، به گونه اي كه وقتي زليخا (طبق نقشه اي) زنان (بزرگان و اشراف زادگان) را به كاخ دعوت كرد و دست هر كدام كاردي براي بريدن ميوه داد، هنگامي كه يوسف عليه السلام وارد مجلس شد، زنان چنان محو تماشاي او شدند كه عوض بريدن ميوه، دستشان را بريدند و گفتند: «حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ؛ منزه است خدا، اين بشر نيست؛ اين يك فرشته بزرگوار خداست». (يوسف: 31)

3. شناسه شغلي و خدماتي يوسف عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي يوسف عليه السلام

حضرت يوسف عليه السلام ابتدا به بازرگاني مشغول بود و هنگامي كه از سوي شاه، عزيز مصر شد، تمام خزانه هاي مصر را به دست او سپردند و او را خزانه دار و حاكم مصر كردند.(3)

4. شناسه رفتاري و رواني
اشاره

4. شناسه رفتاري و رواني

زير فصل ها

الف) گذشت و بزرگواري:

الف) گذشت و بزرگواري:

الف) گذشت و بزرگواري:

عفو و گذشت در اوج عزت و قدرت، از روش اوليا و انبياي الهي است. حضرت يوسف عليه السلام در موارد مختلف، گذشت را بر انتقام ترجيح مي دهد و براي مثال، خطاب به برادران خود مي فرمايد: «امروز ملامت و توبيخي بر شما نيست، خداوند، شما را مي بخشد و او مهربان ترين مهربانان است». (يوسف: 92)

اگر يوسف عليه السلام در آن روز برادران را نكوهش نكرد، براي اين بود كه عظمت و گذشت خود را به برادران ثابت كند.(4) همچنين بعد از اعتراف


1- ناسخ التواريخ، ج 1، صص 310 و311.
2- تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 266.
3- تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 266؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 260؛ كامل، ج 2، ص 129.
4- الميزان، ج 11، ص 237.

ص: 99

برادران به خطا و خيانت، بدون قدرت نمايي، آنان را به بخشش و رحمت الهي دعوت مي كند.(1)

ب) تواضع و احترام به والدين: حضرت يوسف عليه السلام با داشتن جايگاه مناسب حكومتي و اجتماعي، در احترام گذاردن به پدر و مادرش، هيچ گونه كوتاهي نكرد؛ چرا كه وقتي وارد مصر شدند، آنان را در آغوش كشيد و در كنار خويش گرفت و گفت: «... ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِينَ؛ ... همگي داخل مصر شويد كه ان شاءالله در امن و امان خواهيد بود». (يوسف: 99)

علامه مي فرمايد اين نشانه تواضع و احترام او در برابر پدر و مادر است. همچنين حضرت يوسف عليه السلام در اين جمله، ادبي را رعايت كرده كه بي سابقه بوده است؛ چون هم به پدر و خاندانش امنيت مي دهد و هم به سنت و روش شاهان، حكم صادر مي كند.(2)

5. شناسه فكري و عقيدتي يوسف عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي يوسف عليه السلام

الف) توحيد و يكتاپرستي: از آنجا كه اصالت خانوادگي، در ساختار شخصيت افراد مؤثر است، در دعوت و جذب مردم نيز اثر دارد. بنابراين، يوسف عليه السلام براي روشن ساختن افكار و عقايدش در مصر، خود و نسب خود را معرفي كرد و فرمود:

وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ مِن شَيءٍ... . (يوسف: 38)

من از آيين پدرانم، ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروي كردم، براي ما شايسته نبود چيزي را همتاي خدا قرار دهيم.

حضرت يوسف عليه السلام با اين بيان، توحيد و يكتاپرستي خود را بيان كرده است.(3)


1- نك: يوسف: 92.
2- الميزان، ج 11، ص 246.
3- الميزان، ج 11، ص 246.

ص: 100

ب) اخلاص: حضرت يوسف عليه السلام به دليل برخورداري از محبت الهي، در دلش جايي براي غيرخدا نگذاشته بود. چنان كه خداوند او را از بندگان مخلص خود مي خواند و مي فرمايد: «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ.» (يوسف: 24) رد كردن درخواست نامشروع زليخا، روي نياوردن به عيش و نوش و هوس راني با وجود برخورداري از امكانات، همگي گوياي اخلاص حضرت يوسف عليه السلام است.(1)

6. شناسه تبليغي يوسف عليه السلام

6. شناسه تبليغي يوسف عليه السلام

حضرت يوسف عليه السلام ، از سوي خداوند به پيامبري برگزيده شد و داراي حكم و نبوت بود. قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَيوسُفَ وَمُوسَي وَهَارُونَ وَ ... أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ...». (انعام: 84 و 89)

الف) استفاده از فرصت ها براي تبليغ: حضرت يوسف عليه السلام از همه زمان ها و مكان ها براي تبليغ بهره مي گرفت. در سيره وي مي بينيم وقتي دو رفيق زنداني از او تعبير خواب پرسيدند، قبل از تعبير خواب هنگامي كه زمينه را مناسب ديد، به بيان توحيد و يكتاپرستي پرداخت.(2) اگر بعد از تعبير چنين مي كرد، ممكن بود فرصت از دست برود با توجه به اينكه تعبير خواب يكي از آن دو ناخوشايند بود.

ب) استفاده از فرصت ها براي اثبات بي گناهي: چون وجود نقاط ضعف و تهمت ها، چه بجا و چه نابجا، در روند تبليغ ايجاد اخلال مي كند و مانع نفوذ در دل مخاطبان مي شود، يوسف عليه السلام براي اينكه شايعات و تبليغات عليه خود را در ميان مردم و درباريان از بين ببرد، از شاه خواست تا قضيه زنان مصر را روشن كند.(3) بدين ترتيب، به فرستاده شاه گفت: وقتي پيش شاه رفتي، قضيه زنان مصر


1- الميزان، ج 11، صص 127و128.
2- نك: يوسف: 39.
3- اسوه هاي قرآني، ص 299.

ص: 101

(بريدن دست ها) را از او بپرس، شاه نيز زنان را جمع كرد و جريان را پرسيد و آنان به بي گناهي يوسف اعتراف كردند و همسر عزيز مصر نيز آن را تأييد كرد.(1) آنگاه شاه به او گفت: امروز تو نزد ما داراي مكان و منزلتي بالا و نزد ما امين هستي. هر حاجتي داري بگو.(2) به اين وسيله، هم بي گناهي يوسف بر شاه و درباريان روشن شد و هم به صبر و عزم آهنين و طاقت فرساي او در راه حق و البته علم فراوان و حكم قاطع و محكم او پي بردند.(3)

7. شناسه خانوادگي حضرت يوسف عليه السلام
اشاره

7. شناسه خانوادگي حضرت يوسف عليه السلام

زير فصل ها

الف) نسب يوسف عليه السلام

ب) همسر حضرت يوسف عليه السلام

ج) نام فرزندان

د) برادران يوسف

الف) نسب يوسف عليه السلام

الف) نسب يوسف عليه السلام

يوسف پسر يعقوب عليه السلام ، پسر اسحاق عليه السلام ، پسر ابراهيم خليل الرحمن است.(4)

نام مادر او راحيل است.(5)

ب) همسر حضرت يوسف عليه السلام

ب) همسر حضرت يوسف عليه السلام

نام همسر: آسنات، دختر (فوطي فارع).(6)

نام همسر ديگر او راعيل، همان زليخا همسر عزيز مصر است كه بسيار زيبا بوده و در سن پيري به ازدواج يوسف عليه السلام درآمد.(7)

ج) نام فرزندان

ج) نام فرزندان

أفرائيم و منشاء نام هاي فرزندان يوسف عليه السلام است.(8)


1- نك: يوسف: 12، 50و51.
2- سيد هاشم حسين البحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج 3، ص 173؛ تفسير القمي، ج 2، ص 103.
3- الميزان، ج 11، ص 195.
4- تاريخ طبري، ج 1، ص 237.
5- تاريخ طبري، ج 1، ص 248.
6- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 278.
7- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 338؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 260. (در قرآن با واژه هاي «أهل»، «إمرأته»و«امرأت العزيزه» از او نام برده شده است: يوسف: 12، 25و51).
8- تاريخ طبري، ج 1، ص 276؛ ناسخ التواريخ، ج 1، ص 278؛ نام فرزندان را منسي (فراموشي) وأفرائيم ذكر كرده است.

ص: 102

د) برادران يوسف

د) برادران يوسف

يوسف يازده برادر و يك خواهر داشت كه تنها با يكي از برادرانش به نام بنيامين از يك مادر بودند. يوسف عليه السلام از همه برادران جز بنيامين كوچك تر بود و يعقوب عليه السلام بيشتر از ديگران به او علاقه داشت.(1)

نام برادران يوسف، روبيل، شمعون، لاوي، يهودا، زبالون، يسحَر يا يشْحَر، دان، نَفْتالي، جاء، أشْرو و بنيامين بود.(2)

نام خواهر يوسف عليه السلام دينه بود.(3)

8. شناسه حكومتي يوسف عليه السلام

8. شناسه حكومتي يوسف عليه السلام

در زمان حضرت يوسف عليه السلام ، ريان بن وليد، شاه مصر بود. او به خدا ايمان آورد و يوسف عليه السلام را عزيز مصر كرد و در امور كشوري از او كمك مي گرفت و او را حمايت مي كرد. پس از او قاموس بن مصعب بن معاويه به شاهي رسيد. او فردي كافر بود و با اينكه يوسف عليه السلام او را به اسلام دعوت كرد، ولي نپذيرفت.

عزيز مصر، در زمان شاهي ريان، شخصي به نام قَطْفيره بود كه نام قبطي او فوطيفار است.(4) تمام خزانه هاي مصر به دست وي بود. او يوسف را به عنوان برده خريد و از او نگه داري كرد.(5)

9. شناسه جغرافيايي

9. شناسه جغرافيايي

گفته شده يوسف عليه السلام را در سرزمين بيت المقدس به چاه انداختند. سپس او را به مصر بردند و فروختند و بعد از زندگي سختي، خداوند در مصر به او مقام و منزلت عطا كرد.(6)


1- تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 410.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 237؛ تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 31، با كمي تفاوت نام برادران يوسف7 شده است.
3- تاريخ طبري، ج 1، ص 237؛ تاريخ التواريخ، ج 1، ص .251
4- اعلام القرآن، ص 673.
5- تاريخ طبري، ج 1، ص 251؛ كامل، ج 2، ص 125.
6- اطلس جغرافيايي، ص 54؛ براي اطلاع بيشتر، نك: شناسه جغرافيايي ادريس7 (كشور مصر).

ص: 103

حضرت ايوب عليه السلام

اشاره

حضرت ايوب عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت ايوب عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري ايوب عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي ايوب عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني

5. شناسه فكري و عقيدتي ايوب عليه السلام

6. شناسه تبليغي ايوب عليه السلام

7. شناسه خانوادگي ايوب عليه السلام

8. شناسه جغرافيايي ايوب عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت ايوب عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت ايوب عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت ايوب

ب) زمان و محل تولد و وفات

الف) نام حضرت ايوب

الف) نام حضرت ايوب

نام حضرت ايوب چهار بار در قرآن آمده است.(1) ايوب از ريشه «ايبوب» به معناي گريه و يا از «ايبت» به معناي «ندبه» گرفته شده است.(2)

برخي ايوب را از پيامبراني مي دانند كه افزون بر نبوت، مقام شاهي نيز داشته است و آمدن نام وي در كنار حضرت داوود و سليمان را دليل آن دانسته اند.(3) (انعام: 84)

ب) زمان و محل تولد و وفات

ب) زمان و محل تولد و وفات

ولادت: 3642 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام در ارمن جابيه، محلي در فلسطين ميان رمله و دمشق به دنيا آمد.(4)

وفات: او 3868 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام بوده و جسد وي در حوران دفن شده است. بنابراين ايشان به مدت 226 سال عمر كرده است.(5)


1- نك: انبياء: 83؛ نساء: 163؛ انعام: 84 _ 90؛ ص: 41.
2- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 200، ذيل واژه «ايوب».
3- تفسير نمونه، ج 5، ص 329؛ ابوالفتوح رازي، روض الجنان، ج 7، ص 363.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 309.
5- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 16.

ص: 104

2. شناسه جسمي و ظاهري ايوب عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري ايوب عليه السلام

ايوب عليه السلام مردي بلندبالا، با مويي پيچيده، چشماني سياه، ساق و ساعد ستبر و كلفت و چهره اش به سبزي مايل بوده است.(1)

3. شناسه شغلي و خدماتي ايوب عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي ايوب عليه السلام

شغل ايوب عليه السلام زراعت و كشاورزي بود. همچنين او آب و زمين هاي كشاورزي زيادي داشته است.

4. شناسه رفتاري و رواني

4. شناسه رفتاري و رواني

الف) نيكوكاري و خدمت به مردم: ايوب عليه السلام با بيچارگان و مستمندان مهرباني و يتيمان را سرپرستي و حمايت مي كرد. مهمان را گرامي مي داشت و درراه ماندگان را به مقصد مي رساند.(2) از آن حضرت نقل شده كه مي گفت: «به خدا سوگند هرگز طعامي نخورده ام، مگر آنكه يتيمي يا بيچاره اي در كنار سفره ام بوده باشد».(3)

ب) شكرگزار نعمت هاي الهي: ايوب همواره خدا را به خاطر نعمت هايش سپاسگزاري مي كرد. حتي هنگامي كه غرق در محنت و بلا بود و نعمت ها يكي پس از ديگري از ايوب گرفته مي شد، با سپاس و شكر دائم، خداباوري را ترويج مي داد. به همين دليل از او به عنوان شكرگزار نعمت هاي خدا و اداكننده حقوق الهي ياد شده است.(4)

ج) صبر بر مصيبت ها: بلاها و مصيبت هاي وارده بر ايوب به حدي بود كه امكان داشت هر انساني را از راه ايمان بيرون ببرد و به كفر وادارد، اما استقامت و بردباري بي نظير او موجب تعالي شخصيت او شد و به همين


1- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 16.
2- بحارالانوار، ج 12، ص 256.
3- بحارالانوار، ج 12، ص 256؛ تفسير نور الثقلين، ج 3، صص 447و448.
4- بحارالانوار، ج 12، ص 256.

ص: 105

دليل، قرآن او را اسوه و الگوي بازگشت به خدا معرفي كرد و به همين دليل مشمول ستايش خداوند شده است. (ص: 44)

5. شناسه فكري و عقيدتي ايوب عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي ايوب عليه السلام

عبوديت: نداي ايوب به درگاه خداوند نشان دهنده عبوديت و اعتقادات اوست. قرآن مي فرمايد: «وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيوبَ إِذْ نَادَي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِي الشَّيطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ؛ و به خاطر بياور بنده ما ايوب را هنگامي كه پروردگارش را خواند ]و گفت[ شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است.» (ص: 41)

ايوب با اينكه تمام فرزندان و دارايي خود را از دست داده بود، ولي هيچ گاه ياد خدا و تضرع به درگاه او را فراموش نكرد، به گونه اي كه وقتي همسرش به او گفت: هنوز بر ايمان خود باقي هستي؟ ايوب گفت: چنان كه نيكي ها و رحمت هاي او را پذيرفته ام، بايد سختي ها و بلاهاي او را نيز به جان بپذيرم.(1) و اگر خداوند، او را عبد ناميده و يا عبد خود قرار داده، به دليل صابر بودن او در سختي ها بوده است.(2) (ص: 41 و 44)

6. شناسه تبليغي ايوب عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي ايوب عليه السلام

ايوب عليه السلام جزو پيامبراني است كه از سوي خداوند، صاحب شريعت و كتاب آسماني بوده است، چنان كه قرآن مي فرمايد: «أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ...». (انعام: 89)

همچنين از جانب خداوند به او وحي مي شده است: «انّا أَوْحَينَا إِلَيكَ كَمَا أَوْحَينَا إِلَي نُوحٍ ... وَأَيوبَ...». (نساء: 163)

سيره تبليغي

سيره تبليغي

ايوب عليه السلام بنابر آنچه قرآن ميفرمايد: از سوي خداوند مأمور تبليغ رسالت بوده و مردم را هدايت مي كرده «...رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يكُونَ لِلنَّاسِ


1- اعلام القرآن، ص 234.
2- الميزان، ج 17، ص 211.

ص: 106

عَلَي اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ...؛ پيامبراني كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند». (نساء: 165)

7. شناسه خانوادگي ايوب عليه السلام
اشاره

7. شناسه خانوادگي ايوب عليه السلام

زير فصل ها

الف) نسب ايوب عليه السلام

ب) همسر ايوب عليه السلام

ج) فرزندان ايوب

الف) نسب ايوب عليه السلام

الف) نسب ايوب عليه السلام

ايوب، پسر آموص، پسر رازح، پسر عيص يا (عيسو)، پسر اسحاق، پسر ابراهيم عليه السلام است.(1)

ب) همسر ايوب عليه السلام
اشاره

ب) همسر ايوب عليه السلام

نام همسر ايوب عليه السلام رُحَمه يا رحمت (دختر افرائيم بن يوسف بن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم) بود. او تنها كسي بود كه ايوب عليه السلام را در مدت بيماري ترك نكرد و در تمام سختي ها و درد و رنج، همراه همسرش صبر و بردباري كرده،(2) به گونه اي كه گفته شده همسر ايوب عليه السلام از مردم صدقه مي گرفت و نزد ايوب مي آورد و از اين راه، از او پرستاري و پذيرايي مي كرده است.(3)

علت سوگند ايوب عليه السلام به تنبيه همسر

علت سوگند ايوب عليه السلام به تنبيه همسر

شيطان در آستانه بهبودي ايوب، بر همسر او آشكار شد و گفت: من همسر تو را درمان مي كنم، به شرطي كه وقتي درمان يافت، به من بگويد: تنها عامل سلامتي من تو بوده اي. همسر ايوب كه از بيماري او سخت ناراحت بود، پذيرفت و پيشنهاد را با ايوب عليه السلام در ميان گذاشت. ايوب كه متوجه دام شيطان شده بود، بسيار ناراحت شد و سوگند ياد كرد كه بعد از سلامتي، صد تازيانه به همسرش بزند و او را تنبيه كند. ايوب عليه السلام بعد از سلامتي تصميم گرفت همسرش را به دليل خدمت ها و وفاداري اش ببخشد، ولي براي اينكه


1- تاريخ طبري، ج 1، ص 242.
2- كامل، ج ، ص 88؛ الميزان، ج 17، ص 213؛ بحارالانوار، ج 12، ص 354.
3- الميزان، ج 17، ص 213.

ص: 107

به سوگندش عمل كند، به دستور خدا يك بسته از گندم را كه داراي صد شاخه بود، به دست گرفت و به همسرش زد و سوگندش را ادا نمود.(1)

ج) فرزندان ايوب

ج) فرزندان ايوب

بعد از اينكه خداوند، ايوب را شفا داد و تمام نعمت هايي را كه گرفته بود، به او برگرداند (همسر، فرزند)، خداوند هفت پسر و سه دختر زيبا به او داد كه نام هايشان ذكر نشده است.(2)

8. شناسه جغرافيايي ايوب عليه السلام
اشاره

8. شناسه جغرافيايي ايوب عليه السلام

هنگامي كه كلدانيان قصد تاخت و تاز به فلسطين را داشتند، آن حضرت به طرف شرق فلسطين، «قريه بطنا»، نزديك شهر تسلط مهاجرت كرد و در آنجا اقامت گزيد. برخي سرزمين اصلي ايوب را، عوص ذكر كرده اند. عوص شامل فلسطين، غزه، ادم، موآب و عمّان پايتخت اردن است. عوص در جنوب غربي بحرالميت، در شمال خليج عقبه قرار دارد.(3)

غار ايوب

غار ايوب

در شهر اورنا، غاري است كه گفته اند ايوب در مدت بيماري، در آن به سر مي برد و خداوند به پاداش صبر طولاني، او را شفا داد. نزديك اين غار، مسجدي هم وجود دارد.(4)

ياقوت حموي نيز محل سكونت ايوب را در بثنيه، ميان دو شهر دمشق و اذرعات يا در حومه شهر دمشق تعيين كرده است.(5)


1- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 746.
2- تفسير نور الثقلين، ج 3، صص 445 و 446؛ ناسخ التواريخ، ج 1، ص 331.
3- باستان شناسي قصص قرآن، صص 153 _ 176.
4- باستان شناسي قصص قرآن، ص 155.
5- معجم البلدان، ج 1، ص 338.

ص: 108

حضرت شعيب عليه السلام

اشاره

حضرت شعيب عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي شعيب عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري

3. شناسه شغلي و خدماتي

4. شناسه فكري و عقيدتي شعيب عليه السلام

5. شناسه تبليغي حضرت شعيب عليه السلام

6. شناسه خانوادگي شعيب عليه السلام

7. شناسه قومي شعيب عليه السلام

8. شناسه جغرافيايي شعيب عليه السلام

9. شناسه زباني شعيب عليه السلام

1. شناسه اسمي شعيب عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي شعيب عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت شعيب عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت شعيب عليه السلام

الف) نام حضرت شعيب عليه السلام

حضرت شعيب عليه السلام از پيامبران الهي است كه نام او 11 مرتبه در قرآن آمده و حدود 41 آيه، داستان زندگي و دعوت او را بيان كرده است. نام حضرت شعيب عليه السلام «يترون» و لقب او «خطيب الانبيا» است.(1)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت: 3616 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام (2).

وفات: 3836 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام . محل دفن او ميان «ركن» و «مقام» است و حدود 220 سال عمر كرده است.(3)

2. شناسه جسمي و ظاهري

2. شناسه جسمي و ظاهري

حضرت شعيب عليه السلام چهر ه اي گندم گون و قامتي به اندازه داشت. او در اواخر عمر بينايي خود را از دست داد.(4)


1- تاريخ طبري، ج 1، صص 245و246.
2- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 303.
3- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 2. مدت عمر شعيب7 را برخي 242 سال ذكر كرده اند. (بحارالانوار، ج 12، ص 387)
4- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 2

ص: 109

3. شناسه شغلي و خدماتي

3. شناسه شغلي و خدماتي

شغل حضرت شعيب عليه السلام دامداري بوده است.(1)

4. شناسه فكري و عقيدتي شعيب عليه السلام
اشاره

4. شناسه فكري و عقيدتي شعيب عليه السلام

زير فصل ها

پيش قدم بودن در انجام دستورات الهي

پيش قدم بودن در انجام دستورات الهي

پيش قدم بودن در انجام دستورات الهي

كسي كه امر به معروف و نهي از منكر مي كند، بايد قبل از ديگران خودش اهل عمل باشد؛ انبيا بهترين مصاديق عمل بودند. شعيب عليه السلام براي اثبات صداقت خود و حقانيت دستورهاي الهي به مردم اعلام مي كند كه من هم تابع همان دستوراتي هستم كه براي شما گفته ام و از اين نظر بين من و شما تفاوتي نيست. (هود: 88) در همين زمينه، روايتي از امام سجاد عليه السلام بر پيش قدم بودن شعيب عليه السلام در عمل به احكام الهي و ايجاد اصلاحات اقتصادي آمده كه مي فرمايد: «نخستين كسي كه پيمانه و ترازو به كار برد، حضرت شعيب عليه السلام بود».(2)

5. شناسه تبليغي حضرت شعيب عليه السلام
اشاره

5. شناسه تبليغي حضرت شعيب عليه السلام

شعيب عليه السلام از جمله پيامبراني است كه از جانب خداوند به مقام نبوت و پيامبري برگزيده شد. قرآن مي فرمايد: «قَالَ يا قَوْمِ أَرَأَيتُمْ إِن كُنتُ عَلَي بَينَة مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا.» (هود: 88) «رِزْقًا حَسَنًا» به معناي نبوت تفسير شده است.(3)

در جاي ديگري قرآن مي گويد: خداوند شعيب عليه السلام را بر اهل مدين و اصحاب أيكه فرستاد. «وَإِلَي مَدْينَ أَخَاهُمْ شُعَيبًا». (هود: 84)

الف) دعوت به توحيد و يكتاپرستي

الف) دعوت به توحيد و يكتاپرستي

اعتقاد به توحيد و يكتاپرستي، ضامن سعادت انسان در دنيا و آخرت است. شعيب عليه السلام نيز در آغاز دعوت خود، مردم را به توحيد دعوت كرد و فرمود:


1- فرهنگ قرآن، ج 17، ص 290.
2- الميزان، ج 10، ص 367.
3- بحارالانوار، ج 14، ص 385.

ص: 110

«يا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيرُهُ...» (اعراف: 85) در روايات هم به دعوت توحيدي شعيب عليه السلام اشاره شده است. امام علي عليه السلام مي فرمايد:

شعيب عليه السلام قوم خود را به سوي خدا دعوت كرد تا پير شد و استخوان هايش سست گشت. مدتي به فرمان خدا غايب شد. سپس به حال جواني به نزد قوم آمد تا آنان را به توحيد دعوت كند. آنان گفتند: ما تو را وقتي شيخ و بزرگ سال بودي اجابت نكرديم، چگونه در حال جواني تو را اجابت كنيم و به تو ايمان آوريم».(1)

ب) فرستادن نمايندگاني براي تبليغ

ب) فرستادن نمايندگاني براي تبليغ

شعيب براي گسترش دعوتش از مبلغاني كمك مي گرفت. او افرادي مانند: «شعيب بن صالح»، «حِسان بن سنان» و «حارت بن شيعب غَساني» را براي تبليغ به سوي قومش فرستاد، ولي آنان نمايندگان آن حضرت را به طرز مظلومانه اي به شهادت رساندند.(2)

ج) اصلاح ناهنجاري هاي اقتصادي

ج) اصلاح ناهنجاري هاي اقتصادي

حضرت شعيب عليه السلام قومش را از هرگونه كم فروشي و فساد نهي مي كرد و آن را به خير و صلاح خودشان مي دانست و خطاب به آنان مي فرمود: «ذَلِكُمْ خَيرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» (اعراف: 85) چرا كه كم فروشي و فريب در معامله به تدريج، امنيت عمومي جامعه را از بين مي برد و زيان آن متوجه همه افراد، حتي خود كم فروشان و فريب كاران مي شود.(3)

در جاي ديگري خطاب به مردم مي فرمايد: «يا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ...» (هود: 85)

در اين آيه، شعيب مردم را به رعايت دقت در سنجش با ترازو و عدم كم فروشي امر مي كند و سود عادلانه و مشروع را بهتر از ثروت حاصل از


1- بحارالانوار، ج 14، ص 385.
2- بحارالانوار، ج 12، ص 383.
3- الميزان، ج 8، ص 187.

ص: 111

كم فروشي مي داند.(1) ازاين رو، حضرت شعيب عليه السلام را مي توان الگوي اصلاح اقتصادي و مبارزه با انحرافات و نابساماني هاي اقتصادي دانست.(2)

6. شناسه خانوادگي شعيب عليه السلام

6. شناسه خانوادگي شعيب عليه السلام

نسب شعيب عليه السلام : براساس يك روايت شعيب پسر «ميكيل»، پسر «يشجب» است و در روايت ديگر، «شعيب» پسر «نويت»، پسر «رَعويل»، پسر «قره»، پسر «عنقا»، پسر «مدين»، پسر «ابراهيم بن خليل عليه السلام » است.(3)

مادر: مادر او، دختر حضرت لوط عليه السلام است.(4)

نام دختران شعيب عليه السلام : يكي صفوره و ديگري لياء بوده است. نام دختر بزرگ را صفرا و برخي صفيرا نيز ذكر كرده اند.(5)

از دختران شعيب در قرآن به عنوان الگوي حيا و وقار ياد شده است. اين يادكرد در سوره قصص صورت گرفته است:

موسي عليه السلام ديد مردم گوسفندان خود را سيراب مي كنند، ولي دختران شعيب كنار ايستاده اند. به آنان گفت: چرا گوسفندان را آب نمي دهيد؟ گفتند: ما آنها را آب نمي دهيم تا چوپان ها همه خارج شوند. علامه طبرسي مي فرمايد: حضرت موسي عليه السلام از گفتارشان متوجه شد علت كناره گيري آنان به خاطر نوعي تعفف و تحجب (عفت و حياء) است.(6)

در ادامه، خداوند مستقيماً به اين ويژگي اشاره مي كند: «فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَي اسْتِحْياء...، پس يكي از آن دو زن درحالي كه به آزرم گام برمي داشت _ نزد وي آمد...» (قصص: 25)


1- مجمع البيان، ج 5و6، ص 286؛ جامع البيان، ج 12، صص 132و133.
2- اسوه هاي قرآني، ص 310.
3- اعلام القرآن، ص 488.
4- اعلام القرآن، ص 488.
5- مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 390.
6- مجمع البيان، ج 1، ص 25.

ص: 112

7. شناسه قومي شعيب عليه السلام
اشاره

7. شناسه قومي شعيب عليه السلام

قوم حضرت شعيب عليه السلام از نظر اعتقادي، اجتماعي و اخلاقي منحرف بودند. به چند نمونه اشاره مي كنيم:

الف) شرك و بت پرستي

الف) شرك و بت پرستي

دعوت پيوسته شعيب به توحيد و نفي خدايان ديگر، نشانه شرك و بت پرستي قومش است.(1) آنان به معاد نيز اعتقاد نداشتند: (2) «فَقَالَ يا قَوْمِ... وَارْجُوا الْيوْمَ الْآخِرَ». (عنكبوت: 36)

ب) فساد اقتصادي

ب) فساد اقتصادي

قوم شعيب عليه السلام از نعمت هاي الهي مانند رفاه، فراواني نعمت و رونق اقتصادي برخوردار بودند، اما به دليل خودخواهي و زياده طلبي، كم فروشي مي كردند و قوانين اين معامله صحيح را زير پا مي گذاشتند. قرآن از قول شعيب عليه السلام مي فرمايد:

أَوْفُوا الْكَيلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيم ِوَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ؛ حق پيمانه را ادا كنيد (كم فروشي نكنيد) و ديگران را به خسارت نيفكنيد و با ترازوي صحيح وزن كنيد و حق مردم را كم نگذاريد و در زمين براي فساد تلاش نكنيد». (شعراء: 26؛ 181 _ 182 و 183)

علت اينكه از ميان همه گناهان اين قوم، كم فروشي و نقص در ميزان نام برده شده، دلالت بر اين دارد كه اين گناه در بين آنان شيوع بيشتري داشته و در آن افراط مي كردند، به حدي كه فساد آن چشم گير بوده است.(3)


1- نك، هود: 84، عنكبوت: 36، اعراف: 85.
2- الميزان، ج 16، ص 127.
3- الميزان، ج 2، ص 362.

ص: 113

برخي منظور از فساد در زمين را شامل همه گناهان، مانند ستمگري، حرام كردن حلالِ خداوند و برعكس دانسته اند.(1) برخي ديگر مراد از آن را مفاسد و ناهنجاري هايي چون، راهزني، غارت اموال، هتك حرمت زنان و كشتن انسان ها مي دانند.(2)

ج) لجاجت و گستاخي

ج) لجاجت و گستاخي

لجاجت و گستاخي، يكي ديگر از انحرافات اخلاقي قوم شعيب عليه السلام بود. آنان در برابر دعوت منطقي شعيب عليه السلام ايستاده و او را جاهل، سفيه و كم عقل مي خواندند و با صراحت به او مي گفتند: «إِنَّكَ لأنتَ السفِيةُ الجَاهِلُ؛ تو قطعاً كم عقل و نادان هستي».(3)

د) استهزاء و مسخره كردن

د) استهزاء و مسخره كردن

شعيب عليه السلام بسيار نماز مي خواند و كافران او را مسخره مي كردند مي گفتند: «آيا نمازت به تو فرمان مي دهد كه ما خداي نياكان خويش را رها كرده، از تصرف دلخواه در اموالمان خودداري كنيم؛ چنين سخن سفيهانه از انسان حليم چون تو دور است».(4)

علامه طباطبايي نيز مي فرمايد: «اينكه قوم شعيب عليه السلام امر و نهي او را از نماز مي دانستند، اساسش بر تمسخر و استهزاء بوده است».(5)

ح) تكبر

ح) تكبر

قوم شعيب عليه السلام به دليل غرور و تكبر فراوان، خود را نيرومند، و پيامبرشان را ضعيف الجثه و ناتوان ديده و او را تهديد به سنگسار مي كردند:

قَالُواْ يا شُعَيبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَينَا بِعَزِيزٍ. (هود: 91)


1- مجمع البيان، ج 3و4، ص 688؛ كشف الاسرار، ج 3، ص 675.
2- الميزان، ج 10، ص 363؛ الكشاف، ج 2، ص 127.
3- تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 392.
4- مجمع الببيان، ج 5و6، ص 286؛ الميزان، ج 10، صص 365و366.
5- الميزان، ج 10، صص 365و366.

ص: 114

اي شعيب بسياري از آنچه را مي گويي ما نمي فهميم، و ما تو را در ميان خود ضعيف مي يابيم و اگر (به خاطر) قبيله كوچكت نبود، تو را سنگسار مي كرديم و تو در برابر ما قدرتي نداري.

«رهط» در اين آيه اشاره به كمي جمعيت قوم شعيب عليه السلام بود و «رجم» به معني «سنگ باران» كردن است.(1)

اينكه قوم شعيب عليه السلام فقط به دليل احترام و حرمت قبيله، مانع از كشتن او مي شدند، نوعي توهين و تحقير براي آن حضرت است.(2)

ط) تكذيب پيامبر

به توحيد و نهي آنان از فساد و كم فروشي، او را جادوگر و دروغگو خواندند و به دليل اين گستاخي و جسارت به عذاب الهي گرفتار شدند. قرآن در اين باره مي فرمايد: «فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يوْمٍ عَظِيمٍ.» (شعراء: 189) منظور از عذاب «يوم الظُلّه» حرارت و بادهاي مسموم و گرم است.(3) درباره چگونگي عذاب آنان گفته شده خداوند هفت شبانه روز گرماي شديدي را بر آنان مسلط كرد(4) و باد را ساكن گردانيد، طوري كه نفس كشيدن بر آنان دشوار شد و آرامش را از آنان گرفت. پناه بردن به درون خانه ها و استفاده از آب و سايه نيز براي خنك شدن بر آنان فايده نداشت. بعد از اين هفت روز خداوند ابري (ظلُّه) به سوي آنان فرستاد. اصحاب أيكه به سوي سايه آن ابر رفتند و ناگهان از آن ابر آتش باريد (صاعقه) و همه آنان را نابود كرد.(5)


1- الميزان، ج 11، ص 374.
2- مجمع البيان، ج 5و6، ص 288؛ الميزان، ج 10، صص 375و376.
3- تفسير القمي، ج 2، ص 101؛ الميزان، ج 15، ص 313.
4- مجمع البيان، ج 7و8، ص 317.
5- الميزان، ج 15، ص 313؛ روض الجنان، ج 14، ص 352.

ص: 115

8. شناسه جغرافيايي شعيب عليه السلام

8. شناسه جغرافيايي شعيب عليه السلام

شعيب عليه السلام از طرف خداوند به سوي دو قوم «مدين» و «أيكه» فرستاده شد كه هر كدام را جداگانه و به اختصار توضيح مي دهيم.

مدين: اين واژه ده بار در قرآن آمده و در سه مورد، به عنوان شهري كه شعيب عليه السلام به سوي آن مبعوث گرديده، ياد شده است.(1) (طه: 20 و 40)

«مدين» واژه اي عربي است و از «مَدَن بالمكان» به معناي (در جاي معيني ساكن شده)، گرفته شده و نام قبيله اي در اقليم سوم و نام شهر قوم شعيب است.(2)

معناي لغوي مَدن؛ مدينه بر وزن قبيله، به معناي شهر است و جمع آن مَدَن است.(3)

نام كنوني مدين را «معان» و موقعيت جغرافيايي آن را ميان مدينه و شام، مقابل سرزمين تبوك، در ساحل درياي سرخ (قُلزُم) گفته اند. برخي امتداد آن را از شرق خليج عقبه تا جنوب شرقي سينا دانسته اند.(4)

أيكه: به معناي درخت و جمع آن «أيك» به معناي انبوه درختان است.(5) چون آن قوم در منطقه اي پر از آب و درخت با ميوه فراوان زندگي مي كردند، «أيكه» خوانده شده اند.(6)

علامه طباطبايي مي گويد: «أيكه» ميان مدينه و شام قرار دارد، كه نزديك «مدين» است.(7)


1- معجم البلدان، ج 5، ص 77؛ الميزان، ج 10، ص 361.
2- الميزان، ج 10، ص 361.
3- مفردات الالفاظ القرآن، ص 763.
4- معجم البلدان، ج 5، ص 77.
5- 5.احمد بن فارس، مقائيس اللغة، ج 1، ص 165.
6- جامع البيان، ج 14، ص 64.
7- الميزان، ج 15، ص 312.

ص: 116

ياقوت حموي گفته است: به اعتقاد اهل تبوك، «أيكه» همان تبوك است كه آخرين غزوه پيامبر در آنجا واقع شده است، ولي اين نظريه در تفاسير نيامده است. بنابراين، «أيكه» بايد همان «مدين» باشد كه مجاور «تبوك» است.(1)

9. شناسه زباني شعيب عليه السلام

9. شناسه زباني شعيب عليه السلام

حضرت شعيب عليه السلام اصالتاً عرب بود و به زبان عربي صحبت مي كرد.(2)


1- مجمع البيان، ج 1، ص 291.
2- بحارالانوار، ج 12، ص 385.

ص: 117

حضرت موسي عليه السلام

اشاره

حضرت موسي عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت موسي عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري موسي عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي موسي عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت موسي عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي موسي عليه السلام

6. شناسه تبليغي حضرت موسي عليه السلام

7. شناسه خانوادگي حضرت موسي عليه السلام

8. شناسه قومي حضرت موسي عليه السلام

9. شناسه حكومتي حضرت موسي عليه السلام

10. شناسه جغرافيايي موسي عليه السلام

11. شناسه فرهنگي موسي عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت موسي عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت موسي عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت موسي عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت موسي عليه السلام

الف) نام حضرت موسي عليه السلام

نام حضرت موسي عليه السلام 136 مرتبه در قرآن آمده و داستان زندگي و دعوتش در 34 سوره و در قالب 420 آيه بيان شده است. ازاين رو، مي توان گفت قرآن به زندگي موسي عليه السلام توجه ويژه اي داشته است. موسي از پيامبران اولوالعزم بوده كه داراي شريعت، كتاب مستقل و دعوت جهاني است.

نام او در عربي «موسي» و در عبري «موشه» است. در مورد علت نامگذاري او گفته اند چون او را در ميان آب و درخت يافته بودند، «موسي» ناميدند؛ چرا كه در زبان قبطي آب را «مو» و درخت را «شا» مي گفتند.(1)

از القاب آن حضرت «كليم الله» يعني هم سخن شدن با خداوند است و دليل رسيدن حضرت موسي عليه السلام به اين مقام اين بود كه خداوند در ميان بندگانش كسي را متواضع تر و فروتن تر از او نديده بود.(2)


1- تاريخ طبري، ج 1، ص 299؛ كامل، ج 2 ، ص 195.
2- بحارالانوار، ج 13، ص 8؛ اصول كافي، ج 3، ص 187.

ص: 118

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت: آن حضرت 3748 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام (1) و در «بيت المقدس» بود.(2)

همچنين گفته اند حضرت موسي عليه السلام پانصد سال بعد از حضرت ابراهيم عليه السلام ظهور كرده است.(3)

حضرت موسي عليه السلام 120 سال عمر كرد(4) و در بيابان «تيه» از دنيا رفت و ملك الموت او را دفن كرد.(5) طبق برخي روايات، محل دفن حضرت موسي عليه السلام در كوه طور (واقع در نجف اشرف يا سرزمين سينا) است.(6)

2. شناسه جسمي و ظاهري موسي عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري موسي عليه السلام

حضرت موسي عليه السلام داراي چهره اي گندم گون، قامتي بلند و موهاي مجعد بوده و در چهره اش خال داشت.(7) همچنين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در توصيف موسي عليه السلام مي فرمايد: «موسي عليه السلام مردي است با قامت بلند و شبيه مردم هند».(8)

3. شناسه شغلي و خدماتي موسي عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي موسي عليه السلام

حضرت موسي عليه السلام ابتدا منصب ايالت قبطيان و بني اسرائيل را بر عهده داشت و هنگامي كه به خدمت شعيب عليه السلام درآمد، چوپاني مي كرد و بعد از رسيدن به مقام رسالت، به تبليغ و هدايت مردم پرداخت.(9)


1- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 334.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 297؛ كامل، ج 2، ص 189.
3- معارف و معاريف، ج 9، ص 678؛ بحارالانوار، ج 13، ص 6.
4- كشف الاسرار، ج 6، ص 80؛ كامل، ج 2، ص 188.
5- تفسير القمي، ج 1، ص 173.
6- بحارالانوار، ج 13، ص 253.
7- تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 354.
8- بحارالانوار، ج 13، ص 11.
9- تاريخ روضةالصفا، ج 1، ص 355.

ص: 119

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت موسي عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت موسي عليه السلام

فروتني: هنگامي كه حضرت موسي عليه السلام در پيشگاه خدا نماز مي خواند، گونه و چهره اش را روي خاك مي گذاشت و در واقع به عالي ترين وجه خدا را عبادت مي كرد، به طوري كه خداوند به او وحي كرد كه در ميان بندگانم هيچ كس را متواضع تر و فروتن تر از تو نديدم.(1)

5. شناسه فكري و عقيدتي موسي عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي موسي عليه السلام

همواره به ياد خدا بودن: حضرت موسي عليه السلام در همه حال، با ياد و نام خدا كارهايش را انجام مي داد و تنها از او كمك و راهنمايي مي خواست، به طوري كه وقتي از طرف خداوند به دعوت فرعون مأمور شد، رو به خدا كرد و فرمود: «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يفْقَهُوا قَوْلِي؛ پروردگارا، سينه ام را گشاده كن و كارم را برايم آسان گردان و گره از زبانم بگشا تا سخنان مرا بفهمند.» (طه: 25 _ 28) و در جاي ديگري هنگام فرار به مدين (بعد از درگيري با فرد قبطي) گفت: «قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ پروردگارا مرا از اين قوم استكبار رهايي بخش.» (قصص: 21) و وقتي در مدين دختران شعيب و كار و حياي آنها را ديد، گفت: «فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَي مِنْ خَيرٍ فَقِيرٌ؛ پروردگارا هر خير و نيكي كه بر من فرستي، به آن نيازمندم».(قصص: 24)

و در جاي ديگري، وقتي دو سپاه موسي عليه السلام و فرعون همديگر را ديدند ياران موسي عليه السلام گفتند: ما قطعاً گرفتار خواهيم شد. موسي عليه السلام گفت: «كَلّا إِنَّ مَعِي رَبّي سَيهدينِ؛ چنين نيست! يقيناً پروردگارم با من است، به زودي مرا هدايت خواهد كرد». (شعرا: 62)

6. شناسه تبليغي حضرت موسي عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي حضرت موسي عليه السلام

حضرت موسي عليه السلام از جانب خداوند به رسالت و پيامبري مبعوث شد. قرآن مي فرمايد: «وَإِذْ نَادَي رَبُّكَ مُوسَي أَنِ انْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛ (به خاطر بياور) هنگامي


1- كشف الاسرار، ج 6، ص 63؛ اصول كافي، ج 2، ص 123.

ص: 120

را كه پروردگارت موسي را ندا داد كه به سراغ قوم ستمگر برو». (شعراء: 10) منظور از قوم ستمگر، فرعونيان هستند.

الف) صُحف موسي عليه السلام

الف) صُحف موسي عليه السلام

حضرت موسي عليه السلام از جانب خداوند صاحب كتاب آسماني بوده است. قرآن مي فرمايد: «أَمْ لَمْ ينَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَي.» (نجم: 36) و در جاي ديگري مي فرمايد: «صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَي.» (اعلي: 19) منظور از صُحُف در اين آيات «تورات» است.(1)

ب) قاطع بودن در بيان عقيده

ب) قاطع بودن در بيان عقيده

حضرت موسي عليه السلام در آغاز برخورد با فرعون و اطرافيانش، با قاطعيت رسالت خود را اعلام و خداي واقعي را به آنان معرفي كرد: «إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيءٍ عِلْمًا؛ معبود شما تنها خداوندي است كه جز او معبودي نيست و علم او همه چيز را فراگرفته است.» (طه: 98) و در جاي ديگر وقتي فرعون از او و هارون مي پرسد، پروردگار شما كيست؟ موسي عليه السلام پروردگارش را با بياني قاطع و زيبا معرفي كرده و مي فرمايد: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَيءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي؛ پروردگار ما، همان كسي است كه به هر موجودي آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده، سپس هدايت كرده است.» (طه: 50)

ج) مبارزه با خرافات

ج) مبارزه با خرافات

بني اسرائيل سال هاي زيادي زير سلطه مصريان بودند و اعتقادات مصريان بر آنان اثر گذاشته بود. از جمله اينكه آنان گاو را مقدس مي دانستند و احترام زيادي به اين حيوان قائل بودند، تا حدي كه اكثر آنان اعتقادات توحيدي نياكان خود را فراموش كرده و به پرستش گوساله روي آورده بودند.(2) در فاصله اي كه موسي عليه السلام براي عبادت به طور سينا رفت، مردم فريب سامري را


1- الميزان، ج 19، ص 45.
2- بحارالانوار، ج 13، ص 213.

ص: 121

خوردند و گوساله پرست شدند. هارون مانع آنان شد، ولي آنان گفتند: «ما دور گوساله مي گرديم تا موسي آيد.»(1) حضرت بعد از بازگشت بسيار خشمگين شد و آنان را به توحيد و يكتاپرستي دعوت كرد.(2)

د) يادآوري نعمت هاي الهي

د) يادآوري نعمت هاي الهي

حضرت موسي عليه السلام در فرصت هاي مختلف، نعمت هاي بي شمار خداوند به بني اسرائيل را يادآوري مي كرد، تا علاوه بر هدايت مردم به سوي توحيد، قلب و روح آنان را نسبت به خدا خاشع تر سازد.

يا قَوْمِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ انبيا وَجَعَلَكُم مُّلُوكًا وَآتَاكُم مَّا لَمْ يؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِينَ؛ اي قوم نعمت خدا را بر خود متذكر شويد، هنگامي كه در ميان شما پيامبراني قرار داد. (و زنجير بندگي و اسارت فرعوني را شكست) و شما را حاكم و صاحب اختيار خود قرار داد؛ و به شما چيزهايي بخشيد كه به هيچ يك از جهانيان نداده بود. (مائده: 20)

با توجه به جمله «وَآتَاكُم مَّا لَمْ يؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِينَ» معلوم مي شود قبل از داخل شدن بني اسرائيل به سرزمين مقدس معجزاتي از قبيل مَنّ و سَلوي، انفجار چشمه هاي دوازده گانه از يك سنگ، سايه افكندن ابر بر سر آنان و ... رخ داده بوده و اين يادآوري ها به دليل آن است كه اين قوم با شكرگزاري و نشاط بيشتر اوامر خداوند را بپذيرند.(3)

ه) تعاون و همكاري در تبليغ

ه) تعاون و همكاري در تبليغ

ياري گرفتن از افراد ديگر، در تبليغ نتيجه بهتر و مفيدتري مي دهد، بنابراين وقتي موسي عليه السلام دعوت از فرعون را بر خود سنگين مي بيند، از خداوند مي خواهد تا برادرش هارون را به كمك او بفرستد.(4) قرآن از زبان او مي فرمايد:


1- تفسير القمي، ج 2، صص 35 و36.
2- نك: طه: 85و98.
3- الميزان، ج 5، ص 287.
4- الميزان، ج 14، ص 147.

ص: 122

«وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي؛ و وزيري از خاندانم براي من قرار ده، برادرم هارون را، با او پشتم را محكم كن و او را در كارم شريك ساز.» (طه: 29 _ 30) منظور از «أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي»؛ شركت در اصل نبوت و دعوت است، چون شركت در تبليغ دين وظيفه همه عالمان است و موسي عليه السلام به تنهايي از عهده آن برمي آيد.(1)

7. شناسه خانوادگي حضرت موسي عليه السلام
اشاره

7. شناسه خانوادگي حضرت موسي عليه السلام

زير فصل ها

الف) نسب موسي عليه السلام

ب) نام همسر حضرت موسي عليه السلام

ج) نام فرزندان

الف) نسب موسي عليه السلام

الف) نسب موسي عليه السلام

موسي عليه السلام پسر «عمران»، پسر «يصهَر»، پسر «قاهَت»، پسر «لاوي»، پسر «يعقوب»، پسر «اسحاق» پسر «ابراهيم عليه السلام » است.(2)

نام مادر: «يوخابد(3)». «برخي نَخيب»، «قاحيه» و مشهور به «يوخائيد»(4) آورده اند. برخي ديگر، نام او را «يوكابد» دختر اثموئيل كه از فرزندان ابراهيم عليه السلام بوده ذكر كرده اند.(5)

مادر موسي عليه السلام از جمله زناني است كه قرآن از او ياد كرده و او را شايسته دريافت وحي الهي دانسته است.(6)

«وَأَوْحَينَا إِلَي أُمِّ مُوسَي...» (قصص: 7) و در جاي ديگر هنگامي كه او نگران جان فرزندش است؛ خداوند خطاب به او مي فرمايد: «وَلا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ؛ نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو باز مي گردانيم و او را از رسولان قرار مي دهيم». (قصص: 7)


1- الميزان، ج 14، صص 145و146.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 294؛ كامل، ج 2، ص 186.
3- كامل، ج 2، ص 186.
4- معارف و معاريف، ج 9، ص 678.
5- اعلام القرآن، ص 160.
6- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 378 (البته نوع وحي با وحي پيامبران متفاوت بوده و در واقع نوعي الهام و به قلب افكندن چيزي بوده است).

ص: 123

ب) نام همسر حضرت موسي عليه السلام

ب) نام همسر حضرت موسي عليه السلام

«صفورا» دختر حضرت شعيب عليه السلام همسر حضرت موسي عليه السلام مي باشد.(1)

ج) نام فرزندان

ج) نام فرزندان

«جَرشون» و «ايليعاز»(2)

نام برادر: «هارون»(3)

نام خواهر موسي عليه السلام : برخي نام او را «مريم» و برخي «كلثم» يا «كلثمه» دانسته اند.(4) او خواهر دو پيامبر بزرگ بوده و نيز گفته شده او همسر «قارون» بوده است. وقتي قارون مرتد شد و زمين او را در خود فرو برد، ام كلثوم همسر ديگري اختيار نكرد تا از دنيا رفت.(5) او از جمله زنان نمونه در قرآن است كه شخصيت مثبت از خود به نمايش گذاشته و در قرآن با واژه «لِاُختِهِ» از او ياد شده است. (قصص: 11)

همچنين او دو نقش مهم براي حفظ جان موسي عليه السلام ايفا كرد: اول: آگاه كردن مادر از ورود جاسوسان. هنگامي كه دستگاه فرعون برنامه وسيعي براي كشتن نوزادان پسر ترتيب داده بود، خواهر موسي عليه السلام با زيركي تمام پيش از رسيدن جاسوسان، مادر را آگاه كرد و مادر، موسي عليه السلام را درون پارچه پيچيد و در تنور انداخت، و از اين طريق موسي نجات يافت.(6) دوم: پي گيري وضع برادر؛ مادر موسي عليه السلام بعد از افكندن او به دريا، از خواهر موسي عليه السلام (7) مي خواهد تا وضعيت او را پي گيري كند، او نيز از دور ماجرا را مشاهده مي كرد. (قصص: 12)

در شرايطي كه فرعون تمام امكانات خود را براي كشتن نوزادان پسر بسيج كرده است، دنبال كردن صندوقي كه پسري در آن نهاده شده و پيشنهاد


1- 1تفسير مجمع البيان، ذيل آيات 21 تا 28 سوره قصص.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 295؛ كامل، ج 2، ص 187.
3- كامل، ج 2، ص 191.
4- مجمع البيان، ج 7و8، ص 380؛ تفسير قرطبي، ج 13، ص 170.
5- شيخ ذبيح الله محلاتي، رياحين الشريعه، ج 2، ص 273.
6- مجمع البيان، ج 7و8، ص 377.
7- برخي به ج اي خواهر موسي7 گفته اند، خاله موسي پي گير ماجراي موسي7 بوده است. (تاريخ طبري، ج 1، ص 298)

ص: 124

كردن زني كه بتواند موسي را درون كاخ فرعون شير دهد، كار عظيم و دشوار و در واقع روبه رو شدن با مرگ است، ازاين رو پيامبر صلي الله عليه و آله خواهر موسي را از جمله زنان اهل بهشت معرفي كرده است.(1)

8. شناسه قومي حضرت موسي عليه السلام
اشاره

8. شناسه قومي حضرت موسي عليه السلام

زير فصل ها

الف) بهانه تراشي و توقع بيجا

ب) سستي در جهاد

الف) بهانه تراشي و توقع بيجا

الف) بهانه تراشي و توقع بيجا

به طور كلي بني اسرائيل مردمي بهانه جو و پرتوقع بودند. يكي از مصاديق اين صفت، درخواست نعمت هاي بيشتر و متنوع تر بود؛ درحالي كه از نعمت هاي زيادي برخوردار بودند. به طوري كه در زمان چهل سال سرگرداني در «سينا» به غذاهاي آسماني آماده از قبيل «مَنّ و سَلوي»، شيره درخت و گوشت پرندگان اكتفا نمي كردند و غذاهاي پست تر، طلب كرده و مي گفتند: «ما به يك نوع خوراك اكتفا نمي كنيم از خدا بخواه تا آنچه از زمين مي روياند (سبزي، سير، پياز و...) بر ما بيرون آورد».(2)

ب) سستي در جهاد

ب) سستي در جهاد

زماني كه موسي عليه السلام در بيابان سينا از بني اسرائيل خواست تا وارد سرزمين مقدس شوند، آنان گفتند: در آن سرزمين جمعيتي ستمگر (يعني عمالقه كه مردمي جبار و ياغي بودند) هستند. ما هرگز وارد آن نمي شويم. اين پاسخ بني اسرائيل بيان گر ضعف و سستي آنان در جهاد بود. استعمار فرعون چنان آنان را ذليل و زبون كرده بود كه حاضر نبودند، براي حفظ عزت خود با ياغيان بجنگند و خود را به رنج و زحمت اندازند. ازاين رو، چهل سال در بيابان سرگردان ماندند. (مائده: 21 و 22)

9. شناسه حكومتي حضرت موسي عليه السلام

9. شناسه حكومتي حضرت موسي عليه السلام

حكومت در زمان موسي عليه السلام به دست «وليد بن مصعب» بود. او فرعون زمان موسي عليه السلام بوده كه «منفتاح» نام داشت. از نظر اخلاقي اين فرعون از همه فرعونيان، گردن كش تر و نسبت به خدا نافرمان تر و از همه بدزبان تر بود.


1- اعلام القرآن، ص 896؛ تفسير قرطبي، ج 13، ص 170.
2- تفسير القمي، ج 1، ص 58و59، ذيل آيه 61 سوره بقره.

ص: 125

او فرزندان بني اسرائيل را به بدترين گونه آزار مي داد. آنان را به بردگي مي كشيد و سخت ترين شكنجه ها را در حق آنان روا مي داشت و(1) از مردم ماليات هاي سنگين مي گرفت.(2) خصوصاً هنگامي كه در خواب ديد آتشي از بيت المقدس برخاسته و مصر را فراگرفته، قبطي ها را سوزاند. وقتي متوجه تعبير آن شد، دستور داد نوزادان پسر را بكشند و نوزادان دختر را به كنيزي بگيرند.(3)

هنگام تولد موسي عليه السلام ، مادرش بسيار نگران بود. خداوند به او الهام كرد كه به فرزندت شير ده و او را به دريا افكن. امواج نيل موسي عليه السلام را به كاخ فرعون برد. وقتي صندوقچه را به دستور فرعون به كاخ آوردند، آسيه در آن را گشود. چشمش به نوزاد افتاد و محبت او در قلب آسيه جاي گرفت، ولي فرعون خشمگين شد و گفت: چرا اين پسر كشته نشده؟ آسيه گفت: اين پسر از بچه هاي اين سال نيست. او را نكشيد. شايد او نور چشم ما شود.(قصص:9) آسيه با به كار بردن انواع شيوه ها مانع از كشتن موسي عليه السلام شد و اين نوزاد در درون كاخ فرعون _ مهم ترين كانون خطر _ پرورش يافت.(4)

10. شناسه جغرافيايي موسي عليه السلام
اشاره

10. شناسه جغرافيايي موسي عليه السلام

در قرآن به محدوده جغرافيايي دعوت حضرت موسي عليه السلام چند بار اشاره شده است كه به طور مختصر توضيح مي دهيم: قرآن مي فرمايد: «يا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ... .» (مائده: 21) برخي منظور از «الارض المقدس» را زمين «قدس» و «فلسطين» و «اريها» مي دانند.(5) قتاده مي گويد: منظور «شام» است. «شام» و «بيت المقدس» مسكن انبياي پيشين بوده است.(6) بنابراين، مي توان گفت منظور از «ارض مقدسه» همان بيت المقدس، اولين قبله مسلمانان و فلسطين و شام است.


1- كامل، ج 1، ص 188.
2- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 81.
3- كامل، ج 1، ص 189؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 296.
4- بحارالانوار، ج 13، صص 54 و 55.
5- كشف الاسرار، ج 1، ص 251.
6- المناره، ج 6، ص 328.

ص: 126

الف) «طور»

الف) «طور»

طور يازده بار در قرآن آمده و در همه موارد دلالت بر «طور سيناي» حضرت موسي عليه السلام دارد. از جمله اينكه قرآن مي فرمايد: «وَالتِّينِ وَالزَّيتُونِ وَطُورِ سِينِينَ وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» (تين: 1_3)

ياقوت مي گويد: «طور سينا، نزديك رأس العين»، نزديك پل خاور است كه بر فراز آن درخت زيتون است كه از آب باران مي خورد. به همين جهت، آن را طور «زيتا» ناميدند و «طور» در عربي به معني كوه است.(1)

ب) «طوي»

ب) «طوي»

قرآن مي فرمايد: «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًي.» (طه: 12) «طوي» نام سرزميني در سينا يا شام است. نام ديگر آن «وادي ايمن» يا «ارض مقدس» است. همچنين «طوي» نام محلي ميان مكه و طائف است. «ذي طوي» جايي نزديك باب مكه است كه مردم قبل از ورود به شهر، در آن غسل مي كنند. همچنين گفته شده مكاني نزديك كوه «طور» است.(2)

ج) مصر

ج) مصر

پايتخت حكومت «رامسيس دوم» و پسرش منفتاح (فرعون هاي زمان موسي) شهر «منفيس» بوده كه در مصر قرار داشته است. بنابراين، منظور از مصر آيات 51 سوره زخرف و 61 سوره بقره، كشور مصر يا پايتخت آن «منفيس» است.

دهخدا آورده است: «منفيس» شهري در كنار رود نيل و دلتاي آن. اين شهر در دوره فراعنه، پايتخت بوده است. خرابه هاي باشكوه اين شهر نزديك عين الشمس در جنوب «قاهره» قرار دارد.(3)

به طور خلاصه مي توان گفت حضرت موسي عليه السلام از مصر، پايتخت فرعون، و عبور از «سينا» به «مدين» رفته و در هنگام بازگشت، خداوند در


1- معجم البلدان، ج 4، صص 128 و 129.
2- معجم البلدان، ج 4، ص 44.
3- لغت نامه دهخدا، ج 14، ص 21648.

ص: 127

كوه «طور» با او سخن گفته، سپس راهش را به سوي «مصر» جايي كه «فرعون» (منفتاح)، حكومت مي كرد، ادامه داد. عبور او از شمال خليج سوئز يا از درياچه هاي مَره بوده و در همين جا فرعون غرق شده است.(1)

11. شناسه فرهنگي موسي عليه السلام

11. شناسه فرهنگي موسي عليه السلام

در زمان موسي عليه السلام مردم از نظر فرهنگي در سطح پايين بودند؛ چرا كه حكومت هاي فاسد و جبار براي دوام حكومت خود، مردم را از نظر علمي و فرهنگي در سطح پايين نگه مي داشتند و با روش هاي گوناگون آنها را تحميق مي كردند. آنان مردم را در بي خبري از واقعيت ها نگه مي داشتند و ارزش هاي دروغين را جانشين ارزش هاي راستين مي كردند و پيوسته بر جماعتشان مي افزودند.(2)

براي نمونه، فرعونيان عقيده داشتند رؤسا بايد از دست بند و گردن بند طلا براي زينت خود استفاده كنند و چون موسي عليه السلام چنين زينت هايي را نداشت و به جاي آن لباس پشمينه چوپاني به تن مي كرد، شگفت زده مي شدند و مي گفتند: «فَلَوْلَا أُلْقِي عَلَيهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِكةُ مُقْتَرِنِينَ؛ (اگر راست مي گويد) چرا دست بندهاي طلا به او داده نشده يا اينكه چرا فرشتگان دوشادوش او نيامده ا ند [تا گفتارش را تأييد كنند؟)]»(زخرف: 53)

در واقع، چون بيدار شدن مردم و بالا رفتن سطح فرهنگي آنان بزرگ ترين دشمن حكومت هاي شيطاني بود، (فرعونيان) با تمام قوا با آن مبارزه مي كردند.(3)


1- اطلس جغرافيايي، ص 63.
2- تفسير نمونه، ج 16، ص 88.
3- تفسير نمونه، ج 16، ص 88.

ص: 128

حضرت هارون عليه السلام

اشاره

حضرت هارون عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت هارون عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري

3. شناسه شغلي و خدماتي

4. شناسه رفتاري و رواني

5. شناسه فكري و عقيدتي هارون عليه السلام

6. شناسه تبليغي هارون عليه السلام

7. شناسه خانوادگي هارون عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت هارون عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت هارون عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام هارون عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام هارون عليه السلام

الف) نام هارون عليه السلام

«هارون» يكي از پيامبران الهي است كه نامش 20 بار در قرآن آمده است. بيشتر زندگي او همراه موسي عليه السلام بوده است. «هارون» در زبان عبري به معني «كوه نشين» است.(1)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت: 3745 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام .(2)

وفات: 3868 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام ، هارون در بيابان «تيه»، قبل از رسيدن به سرزمين مقدس از دنيا رفت.(3)

2. شناسه جسمي و ظاهري

2. شناسه جسمي و ظاهري

قد هارون از حضرت موسي عليه السلام كشيده تر و بلندتر بود و رنگ صورتش سفيد و ضخيم البدن (تنومند) بود.(4)


1- اعلام قرآن، ص 657.
2- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 333.
3- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 5.
4- تاريخ روضة الصفاء، ج 1، ص 354.

ص: 129

3. شناسه شغلي و خدماتي

3. شناسه شغلي و خدماتي

حضرت هارون عليه السلام ابتدا «تاجر» بود، بعدها وزير حضرت موسي عليه السلام شد.(1)

4. شناسه رفتاري و رواني

4. شناسه رفتاري و رواني

از جمله فضايل رفتاري هارون عليه السلام داشتن بياني فصيح و گويا بود، به طوري كه قرآن از زبان برادرش موسي عليه السلام مي فرمايد: «وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءًا يصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَن يكَذِّبُونِ؛ و برادرم هارون، زبانش از من فصيح تر است، او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند، مي ترسم مرا تكذيب كنند». (قصص: 34)

علامه طباطبايي مي فرمايد:

منظور اين نيست كه اگر هارون همراه او باشد، ديگر او را تكذيب نمي كنند، بلكه چون موسي عليه السلام لكنت زبان داشته، مي ترسيده نتواند حجت را به خوبي بيان كند. در نتيجه، او را تكذيب كنند.(2)

«أَفصَح» از ماده «فصيح» در اصل به معناي خالص بودن چيزي از زوائد است و به سخني كه كوتاه و خالي از حشو و زوائد باشد، «فصيح» مي گويند.(3) بنابراين يك رهبر موفق كسي است كه علاوه بر سعه صدر و قدرت روح، داراي بياني گويا و خالي از ابهام باشد.(4)

علاوه بر اين هارون عليه السلام فردي صبور و بردبار بوده است.(5)

5. شناسه فكري و عقيدتي هارون عليه السلام
اشاره

5. شناسه فكري و عقيدتي هارون عليه السلام

زير فصل ها

مبارزه با شرك

مبارزه با شرك

مبارزه با شرك

هارون مردم را به يكتاپرستي دعوت مي كرد، به طوري كه در زمان غيبت موسي عليه السلام _ هنگام رفتن به ميقات _ وقتي مردم به گوساله پرستي روي


1- تاريخ روضة الصفاء، ج 1، ص 355.
2- الميزان، ج 16، ص 34.
3- مفردات الالفاظ القرآن، ص 637.
4- تفسير نمونه، ج 17، ص 188، ذيل ماده «اَفضح».
5- تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 354.

ص: 130

آوردند، به شدت با آنان مخالفت كرد، تا جايي او را به كشتن تهديد كردند. بنابراين، وقتي موسي پس از بازگشت او را مؤاخذه كرد، گفت:

اي فرزند مادرم، اين گروه مرا در فشار نداشتند و ناتوان كردند، و نزديك بود مرا بكشند. پس كاري نكن كه دشمنانت، مرا شماتت كنند و مرا با گروه ستمكاران قرار مده. (اعراف: 150)

6. شناسه تبليغي هارون عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي هارون عليه السلام

چنان كه گفتيم هارون عليه السلام از پيامبران الهي بود، كه به همراه موسي عليه السلام شريعت او را تبليغ مي كرد. قرآن در اين باره مي فرمايد: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَي وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآياتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ؛ و سپس موسي و برادرش هارون را با آيات خود و دليلي روشن فرستاديم.» (مؤمنون: 45) طبق اين آيه، هارون از پيامبران مرسل و صاحب دلايل آشكاري از سوي خداوند بوده است.(1)

همچنين حديث مشهور «منزلت» در شأن علي عليه السلام كه مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند، گواه نبوت «هارون» است. در اين حديث پيامبر مي فرمايد: «نسبت علي عليه السلام به من همانند نسبت «هارون» به «موسي» است، با اين تفاوت كه هارون پيامبر بود، ولي علي عليه السلام پيامبر نيست».(2)

الف) صحف هارون عليه السلام

الف) صحف هارون عليه السلام

حضرت هارون عليه السلام كتاب مستقلي نداشته منظور از «فرقان» در آيه ذيل همان تورات حضرت موسي عليه السلام است:

«وَلَقَدْ آتَينَا مُوسَي وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِياء وَذِكْرًا لِّلْمُتَّقِينَ؛ ما به موسي و هارون «فرقان» [وسيله تشخيص حق از باطل] و نور و آنچه مايه يادآوري براي پرهيزكاران است، داديم.» (انبياء: 48)


1- تفسير نمونه، ج 13، ص 188.
2- اعلام قرآن، ص 657.

ص: 131

ب) سيره تبليغي هارون عليه السلام

ب) سيره تبليغي هارون عليه السلام

از جمله روش تبليغي هارون عليه السلام ، همكاري و همراهي در امر تبليغ بوده است، قرآن از زبان موسي عليه السلام مي فرمايد: «وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي؛ و وزيري از خاندانم براي من قرار ده، برادرم هارون را، با او پشتم را محكم كن و او را در كارم شريك ساز». (طه: 29 _ 32)

حضرت هارون عليه السلام ، خالصانه همراه و ياور موسي عليه السلام شد و برخي مأموريت هاي دعوت را به دوش كشيده.(1)

7. شناسه خانوادگي هارون عليه السلام
اشاره

7. شناسه خانوادگي هارون عليه السلام

زير فصل ها

الف) نَسَب هارون عليه السلام

ب) نام فرزندان

الف) نَسَب هارون عليه السلام

الف) نَسَب هارون عليه السلام

هارون پسر «عمران»، پسر «يصهَر»، پسر «قاهَت»، پسر «لاوي»، پسر «يعقوب عليه السلام »، پسر «اسحاق عليه السلام »، پسر «ابراهيم عليه السلام ».(2)

نام مادر: «يوخابد»(3) و برخي «يوكابد»(4) گفته اند.

ب) نام فرزندان

ب) نام فرزندان

هارون چهار فرزند به نام هاي «ماذَاب»، «ايسهُو»، «العاذار»، «إِيستامار»(5) داشته است. برخي آورده اند او دو پسر به نام هاي «شُبَّر» و «شُبير» داشته كه معادل عربي آن «حسن» و «حسين» است.(6)

نام برادر: «حضرت موسي عليه السلام ».(7)

نام خواهر: «مريم».(8)


1- كامل، ج 2، ص 187.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 294؛ كامل، ج 2، ص 186.
3- معارف و معاريف، ج 9، ص 335.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 335.
5- تاريخ طبري، ج 1، ص 295؛ كامل، ج 2، ص 186.
6- بحارالانوار، ج 13، ص 1.
7- كامل، ج 2، ص 191.
8- كامل، ج 2، ص 192.

ص: 132

حضرت الياس عليه السلام

اشاره

حضرت الياس عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت الياس عليه السلام

2. شناسه رفتاري و رواني الياس عليه السلام

3. شناسه فكري و عقيدتي الياس عليه السلام

4. شناسه تبليغي الياس عليه السلام

5. شناسه خانوادگي الياس عليه السلام

6. شناسه قومي الياس عليه السلام

7. شناسه حكومتي الياس عليه السلام

8. شناسه جغرافيايي الياس عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت الياس عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت الياس عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت الياس عليه السلام

الف) نام حضرت الياس عليه السلام

الف) نام حضرت الياس عليه السلام

نام «الياس» دو بار در قرآن ذكر شده است(1) و طبق نظر كساني كه «إِل ياسين» را الياس مي دانند،(2) سه بار كه شامل (صافات: 37؛ 130) نيز است. اينان «ياسين» را نام پدر الياس دانسته و گفته اند: «آل» به معناي خاندان است و شامل فرزند نيز مي شود.(3) برخي ديگر «ياسين» را يكي از نام هاي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله دانسته و «آل ياسين» را به خاندان و اهل بيت او نسبت داده اند.(4)

«الياس» كلمه اي غيرعربي است، برخي آن را همان «ايليا»ي عبري به معني «يهُوه» «خداي من است»، دانسته و گفته اند: اين واژه يوناني بوده و به آخر آن حرف «س» اضافه شده، مانند «هرمس».(5)


1- انعام: 85؛ صافات: 123.
2- التبيان، ج 8، ص 523؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 129؛ الكشاف، ج 4، ص 60.
3- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 129.
4- التبيان، ج 8، ص 525؛ الميزان، ج 17، ص 159.
5- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 128.

ص: 133

2. شناسه رفتاري و رواني الياس عليه السلام
اشاره

2. شناسه رفتاري و رواني الياس عليه السلام

زير فصل ها

الف) نيكوكار

ب) صالح

ج) برتري بر جهانيان

الف) نيكوكار

الف) نيكوكار

قرآن «الياس» را جزو بندگان نيكوكار آورده، به او درود و سلام فرستاده: «سَلَامٌ عَلَي إِلْ ياسِينَ اِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ». (صافات: 130 و 131)

ب) صالح

ب) صالح

نام «الياس» عليه السلام در شمار پيامبراني كه همه از صالحان هستند ذكر شده است: «وَزَكَرِيا وَيحْيي وَعِيسَي وَإِلْياسَ كُلٌّ مِنْ الصَّالِحِينَ» (انعام: 85)

ج) برتري بر جهانيان

ج) برتري بر جهانيان

الياس عليه السلام از جمله پيامبران برتري يافته بر تمام عصر خويش و مردم جهان ذكر شده: «...وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَي الْعَالَمِينَ.» (انعام: 86) منظور از «العالمين» ممكن است مردم عصر اين پيامبر و يا تمام انسان هاي جهان باشد.(1)

3. شناسه فكري و عقيدتي الياس عليه السلام
اشاره

3. شناسه فكري و عقيدتي الياس عليه السلام

زير فصل ها

الف) دور بودن از شرك و بت پرستي

ب) جزء مؤمنين بودن

ج) مورد ستايش خداوند

الف) دور بودن از شرك و بت پرستي

الف) دور بودن از شرك و بت پرستي

از جمله اعتقادات الياس عليه السلام ، دوري از شرك و بت پرستي بوده قرآن مي فرمايد: «ذَلِكَ هُدَي اللَّهِ يهْدِي بِهِ مَنْ يشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ.» (انعام: 88) وجود حرف شرط «لو» در اين آيه، شرك ورزيدن را از الياس و ديگر پيامبران دور مي كند.(2)

ب) جزء مؤمنين بودن

ب) جزء مؤمنين بودن

الياس عليه السلام از بندگان مؤمن خداوند بود: «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ». (صافات: 132)


1- فرهنگ قرآن، ج 4، ص 212.
2- فرهنگ قرآن، ج 4، ص 211.

ص: 134

ج) مورد ستايش خداوند

ج) مورد ستايش خداوند

الياس عليه السلام به دليل ايمان و عبادتش مورد ستايش خداوند قرار گرفته و از درود و سلام خداوند برخوردار گشته است.(1) قرآن مي فرمايد: «سَلَامٌ عَلَي إِلْ ياسِينَ، إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ». (صافات: 130 _ 132)

4. شناسه تبليغي الياس عليه السلام
اشاره

4. شناسه تبليغي الياس عليه السلام

حضرت الياس عليه السلام از جانب خداوند داراي مقام نبوت و كتاب الهي و مقام داوري و قضاوت بوده است: «وَزَكَرِيا وَيحْيي وَعِيسَي وَإِلْياسَ كُلٌّ مِنْ الصَّالِحِينَ... أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمْ الْكِتَابَ... .» (انعام: 85 و 89) برخي گفته اند «كُلٌّ مِنْ الصَّالِحِينَ» يعني همه آنها از انبيا و رسولان هستند.(2)

الف) دعوت به توحيد و پرستش خدا1

الف) دعوت به توحيد و پرستش خدا(3)

الياس عليه السلام در راه ترويج توحيد و نفي شرك و بت پرستي قيام كرد و قوم خود را به پرهيزكاري و پرستش خدا، دعوت كرد، ولي قوم او _ جز افراد كمي _ سخنانش را ناديده گرفته و به او ايمان نياوردند:

«إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمْ الْأَوَّلِينَ» (صافات: 124_ 126)

ب) تحمل رنج و سختي در راه تبليغ

ب) تحمل رنج و سختي در راه تبليغ

الياس عليه السلام در راه تبليغ و ترويج توحيد، پشتكار بسيار به عمل آورد و در برابر آزار و اذيت هاي مشركان صبر كرد، تا دعوتش را به گوش تمام مردم جامعه خود برساند. او با وجود تكذيب و اهانت ها و لجاجت ها به دعوت خويش ادامه داد تا زماني كه ناگزير شد، سر به كوه و بيابان گذارد و در اين هنگام


1- فرهنگ قرآن، ج 4، ص 210.
2- مجمع البيان، ج 3 _ 4، ص 510.
3- فرهنگ قرآن، ج 4، ص 211.

ص: 135

«اليسع» را جانشين خود در ميان بني اسرائيل قرار داد.(1) به همين دليل او را اسوه پشتكار و تحمل سختي در راه دعوت معرفي كرده اند.(2)

5. شناسه خانوادگي الياس عليه السلام

5. شناسه خانوادگي الياس عليه السلام

نَسَب الياس عليه السلام

الياس پسر ياسين، پسر فَتحاص، پسر العيز، پسر هارون، پسر عمران است.(3)

او از نوادگان «هارون» و از پيامبران بني اسرائيل است.(4)

6. شناسه قومي الياس عليه السلام
اشاره

6. شناسه قومي الياس عليه السلام

زير فصل ها

الف) شرك و بت پرستي

ب) تكذيب پيامبران

الف) شرك و بت پرستي

الف) شرك و بت پرستي

قوم الياس عليه السلام بت پرست بودند و بتي به نام «بَعل» را مي پرستيدند. به همين دليل، الياس عليه السلام با آنان، مبارزه و خداي واقعي را به آنان معرفي كرد: «إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ» (صافات: 124 و 125) برخي «بعل» را به معناي «ربّ» معنا كرده اند اين بت به رنگ طلايي و دراز بوده و چهارصد خدمتكار داشته است. بعد در بي اثر كردن دعوت الياس به توحيد بسيار تأثيرگذار بوده است گويا عبارت «بعل» از زمان حضرت موسي عليه السلام در ميان اين قوم مورد توجه بوده است.(5)

ب) تكذيب پيامبران

ب) تكذيب پيامبران

قوم حضرت الياس عليه السلام به جز تعداد اندكي از آنان، علاوه بر بت پرستي به تكذيب پيامبرشان پرداختند. به طوري كه قرآن مي فرمايد: «فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ». (صافات: 127 و 128)


1- بحارالانوار، ج 3، صص 394 _ 397.
2- اسوه هاي قرآني و شيوه هاي تبليغي آنان، ص 332.
3- مجمع البيان، ج 3 و 4، ص 510؛ كامل، ج 1، ص 161.
4- كامل، ج 1، ص 161.
5- تاريخ تمدن، ج 1، صص 396 و 367.

ص: 136

7. شناسه حكومتي الياس عليه السلام

7. شناسه حكومتي الياس عليه السلام

در زمان الياس عليه السلام حاكمي فاسد و جبار به نام «آحاب»(1) حكومت مي كرد. او مردم را به پرستش بت «بعل» وادار مي كرد. وقتي خداوند الياس را به سوي پادشاه فرستاد، ابتدا دعوت او را پذيرفت، ولي همسر شاه كه «ازابل»(2) نام داشت (و در غياب شاه قضاوت مي كرد و مرتكب حق كشي و خيانت مي شد) پادشاه را به مخالفت با الياس واداشت.(3)

«آحاب» علاوه بر اينكه مانع فعاليت هاي ارشادي الياس شد، درصدد كشتن او برآمد، ازاين رو الياس عليه السلام به كوه ها و بيابان ها گريخت و بنابر قولي ديگر، الياس، اليسع را به جانشيني خود انتخاب كرد و خداوند او را به آسمان ها برد.(4)

8. شناسه جغرافيايي الياس عليه السلام

8. شناسه جغرافيايي الياس عليه السلام

الياس عليه السلام در سرزمين «بَعَلَبَك» كه اكنون يكي از شهرهاي لبنان است، سكونت نمود و به هدايت مردم پرداخت.(5) نام اين شهر، برگرفته از نام همان بت (بعل) است.(6)


1- تاريخ طبري، ج 2، ص 374.
2- تاريخ طبري، ج 2، ص 374. (برخي «اَربَل» گفته اند)؛ جامع البيان، ج 23، ص 111.
3- بحارالانوار، ج 13، ص 394.
4- بحارالانوار، ج 13، ص 397؛ الميزان، ج 17، ص 160؛ مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 713.
5- اطلس جغرافيايي، ص 68؛ مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 713.
6- معجم البلدان، ج 1، ص 455.

ص: 137

حضرت اليسع عليه السلام

اشاره

حضرت اليسع عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اليسع عليه السلام

2. شناسه رفتاري و رواني اليسع عليه السلام

3. شناسه فكري و عقيدتي اليسع عليه السلام

4. شناسه تبليغي اليسع عليه السلام

5. شناسه خانوادگي اليسع عليه السلام

6. شناسه قومي اليسع

7. شناسه جغرافيايي اليسع عليه السلام

1. شناسه اسمي اليسع عليه السلام

1. شناسه اسمي اليسع عليه السلام

«اليسع» از پيامبران الهي است كه پس از الياس ظهور كرد و نامش دو بار در قرآن ذكر شده است. (ص: 48 و انعام: 86)

«اليسع» واژه اي عبري است كه اصل آن «اليسع» يا «اليساع» به معناي «خدا مي بيند» يا «خدا نجات مي دهد» است؛ چرا كه در زبان عبري «إل» به معناي «خدا» و «يسع» به معناي «نجات دادن» يا «ديدن» است.(1)

2. شناسه رفتاري و رواني اليسع عليه السلام
اشاره

2. شناسه رفتاري و رواني اليسع عليه السلام

زير فصل ها

الف) نيكوكاري

ب) برتري بر عالميان

الف) نيكوكاري

الف) نيكوكاري

خداوند اليسع را جزء «اخيار» آورده و از او به نيكي ياد كرده است: «وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنْ الْأَخْيارِ» (ص: 48)

ب) برتري بر عالميان

ب) برتري بر عالميان

خداوند اليسع را در شمار پيامبراني كه بر عالميان برتري دارند، آورده است: «وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيسَعَ وَيونُسَ وَلُوطًا وَكلاًّ فضَّلْنَا عَلَي الْعَالَمِينَ.» (انعام: 86) منظور


1- مجمع البيان، ج 3 و 4، ص 510.

ص: 138

اين است كه خداوند او را بر افراد روزگار خود برتري داده، چون پيامبر اكرم و ائمه معصومين عليه السلام بر آنان برتري دارند.(1)

3. شناسه فكري و عقيدتي اليسع عليه السلام
اشاره

3. شناسه فكري و عقيدتي اليسع عليه السلام

زير فصل ها

الف) دوري از شرك

ب) پرهيزكاري

الف) دوري از شرك

الف) دوري از شرك

از نظر اعتقادي «اليسع» از هرگونه شرك و بت پرستي مبرّا (پاك) بوده است:

«وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ» (انعام: 88)

ب) پرهيزكاري

ب) پرهيزكاري

«اليسع» جزء انسان هاي پرهيزكار معرفي شده است كه جز خدا را عبادت نمي كرد. قرآن مي فرمايد: «وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيسَعَ...» وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ... .» (ص: 48 و 49) و از هدايت خداوند بهره مند بوده است: «أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَي اللَّهُ...». (انعام:90)

4. شناسه تبليغي اليسع عليه السلام
اشاره

4. شناسه تبليغي اليسع عليه السلام

«اليسع عليه السلام » از جانب خداوند داراي مقام نبوت، برخوردار از آموزه هاي كتاب آسماني و حكمت و قضاوت بوده است: «أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمْ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ...». (انعام: 89)

الف) سيره تبليغي اليسع عليه السلام

الف) سيره تبليغي اليسع عليه السلام

اليسع عليه السلام در شرايط خفقان و فشار بدون آنكه بين او و الياس نسبت خويشاوندي باشد، با الياس همراهي كرده است و پس از او جانشيني او را به عهده گرفت. در اين باره چنين آمده است:

الياس هنگام فرار از چنگ جبار زمانه، به خانه زني از بني اسرائيل وارد شد كه پسري بيمار به نام «اليسع» داشت. آن زن الياس را پناه داد و ورودش را پنهان كرد. الياس در عوض اين خدمت براي فرزند او دعا


1- مجمع البيان، ج 3 و 4، ص 510.

ص: 139

كرد. «اليسع» چون بر اثر دعاي او بهبود يافت، با ديدن اين معجزه به او ايمان آورد و او را همراهي كرد. تا اينكه الياس به فرمان خداوند «اليسع» را براي رهبري و هدايت بني اسرائيل برانگيخت.(1)

ب) معجزات

ب) معجزات

روايتي از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:

اليسع نيز مانند «عيسي» عليه السلام بر روي آب راه مي رفت، مرده را زنده مي كرد و كور مادرزاد و جزاميان را شفا مي داد. جز خداوند متعال هيچ كسي را عبادت نكرد و امتش نيز او را نپرستيدند.(2)

5. شناسه خانوادگي اليسع عليه السلام

5. شناسه خانوادگي اليسع عليه السلام

نَسَب اليسع: «اليسع»، پسر «أَخطُوب»، پسر «عَجوز» ذكر شده است.(3)

نام پدر اليسع: «أُخطوب» بود.(4)

6. شناسه قومي اليسع

6. شناسه قومي اليسع

طبق روايات، «اليسع» پس از مقام پيامبري، به سوي قوم الياس فرستاده شده و مردم آنجا را به سوي توحيد دعوت كرد و عموم بني اسرائيل به او ايمان آوردند و از او اطاعت كردند.(5)

7. شناسه جغرافيايي اليسع عليه السلام

7. شناسه جغرافيايي اليسع عليه السلام

اليسع در شهر بعلبك (هليوپوليس: سرزمين خورشيد) زندگي و فوت كردند.(6)


1- تاريخ طبري، ج 2، ص 373؛ بحارالانوار، ج 13، ص 396.
2- بحارالانوار، ج 10، ص 301؛ عيون اخبار رضا7، ج 1، صص 322 و 323.
3- تاريخ طبري، ج 2، ص 374؛ مجمع البيان، ج 4، ص 510.
4- مجمع البيان، ج 4، ص 510.
5- بحارالانوار، ج 13، ص 397.
6- اطلس جغرافيايي، ص 68.

ص: 140

حضرت ذي الكفل عليه السلام

اشاره

حضرت ذي الكفل عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي ذي الكفل عليه السلام

2. شناسه رفتاري و رواني ذي الكفل

3. شناسه فكري و عقيدتي ذي الكفل

4. شناسه قومي ذي الكفل

1. شناسه اسمي ذي الكفل عليه السلام

1. شناسه اسمي ذي الكفل عليه السلام

درباره «ذي الكفل» اختلاف نظر است. برخي او را فردي صالح و مؤمن شمرده و به نظر برخي ديگر او از پيامبران است؛(1) چرا كه نام او دو بار در قرآن و در كنار پيامبران ديگر از قبيل اسماعيل و ادريس عليه السلام و [چند پيامبر ديگر] ذكر شده است.(2) در روايتي از امام جواد عليه السلام آمده كه او از «مرسلين» بوده و پس از سليمان بن داود عليه السلام به رسالت رسيده و قضاوت مي كرده است.

نام او «غويديا» يا « عدويا بن اَدارين» است.(3) همچنين برخي گفته اند او از فرزندان «ايوب عليه السلام » بود و نام اصليش «بشر بن ايوب» يا «بشير» بود. در شام مي زيست(4) و 950 سال عمر كرد. نام فرزند او «عبدان» بود كه او را وصي خود قرار داد.(5)


1- مجمع البيان، ج 7 و 8، صص 94 و 95؛ نهج الصادقين، ج 6، ص 106.
2- تفسير نمونه، ج 13، ص 483.
3- بحارالانوار، ج 13، ص 405؛ مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 95.
4- كامل، ج 2، ص 105.
5- بحارالانوار، ج 12، ص 374.

ص: 141

2. شناسه رفتاري و رواني ذي الكفل
اشاره

2. شناسه رفتاري و رواني ذي الكفل

زير فصل ها

الف) صبر و بردباري

ب) صالح و شايسته

ج) جزو نيكان بوده

الف) صبر و بردباري

الف) صبر و بردباري

حضرت «ذي الكفل» از جمله پيامبراني است كه در طول عمر خود همواره در برابر دشمنان و مشكلات طاقت فرساي زندگي صبر و مقاومت داشت و خداوند در برابر اين صبر و بردباري، آنان را در رحمت خود داخل كرد. قرآن مي فرمايد:

وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنْ الصَّابِرِينَ وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنْ الصَّالِحِينَ. (انبياء: 85 و 86)

و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را [به ياد آور] كه همه از صابران بودند و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختيم، چرا كه آنها از صالحان بودند.

ب) صالح و شايسته

ب) صالح و شايسته

صالح بودن و شايستگي حضرت ذي الكفل، عامل بهره مندي او از رحمت الهي است.(1)

ج) جزو نيكان بوده

ج) جزو نيكان بوده

خداوند ذي الكفل را جزء نيكان شمرده و مي فرمايد:

وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنْ الْأَخْيارِ.(2) (ص: 48)

و به خاطر بياور اسماعيل و يسع و ذوالكفل را به ياد آور [كه] همه از نيكان اند.

3. شناسه فكري و عقيدتي ذي الكفل

3. شناسه فكري و عقيدتي ذي الكفل

بارزترين ويژگي عقيدتي ذي الكفل آن است كه به خداوند او را دليل پرهيزكاري فراوان، از تقوا پيشگان معرفي كرده و مي فرمايد:

«... وَاذْكُرْ... وَذَا الْكِفْلِ... هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ؛ و به خاطر بياور ...و ذوالكفل را ... اين يك يادآوري است. و براي پرهيز كاران فرجام نيكويي است». (ص: 48 و 49)


1- فرهنگ قرآن، ج 17، ص 317.
2- مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 750.

ص: 142

همچنين سه خصلت در زندگي ذي الكفل باعث انتخاب او به مقام پيامبري شد. در اين باره روايت شده «اليسع» هنگامي كه مي خواست براي خود جانشين انتخاب كند، مردم را جمع كرد و به آنان گفت:

هر كسي كه انجام سه خصلت را به عهده بگيرد، او را جانشين خود بعد از مرگم مي كنم. آن سه خصلت عبارت است از: 1. روزها روزه بگيرد؛ 2. شب ها عبادت كند؛ 3. خشمگين نشود. اليسع سه بار اين شرايط ها را تكرار كرد و هر سه بار جواني كه ذي الكفل نام داشت داوطلب شد.(1)

4. شناسه قومي ذي الكفل

4. شناسه قومي ذي الكفل

قوم «ذي الكفل» به او ايمان آوردند، او را تصديق كردند و همواره از او پيروي مي كردند، فقط هنگامي كه از سوي خداوند فرمان جهاد صادر شد، به دليل ترس از مرگ، سستي و تقاضاي عمر طولاني كردند. در نتيجه، افزايش طول عمر و ازدياد جمعيت باعث شد به فشار و سختي بيفتند، سرانجام از خداوند خواستند تا هر كسي طبق اجل تعيين شده بميرد. خداوند خطاب به آنان فرمود آيا نمي دانيد آنچه خدا براي شما برگزيده است بهتر است. آنگاه طول عمر آنان را مطابق معمول اجلشان قرار داد و همه متوجه شدند كه مرگ در حقيقت نعمت است.(2)


1- مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 94؛ مولا فتح الله كاشاني، منهج الصادقين، به كوشش: مرتضوي غفاري، ج 6، صص 104 و 105؛ بحارالانوار، ج 13، صص 404 و 405.
2- بحارالانوار، ج 13، صص 406 و 407.

ص: 143

حضرت داوود عليه السلام

اشاره

حضرت داوود عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت داوود عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري داوود عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي داوود عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني داوود عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي داوود عليه السلام

6. شناسه تبليغي داوود عليه السلام

7. شناسه خانوادگي داوود عليه السلام

8. شناسه حكومتي داوود عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت داوود عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت داوود عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام داوود عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام داوود عليه السلام

الف) نام داوود عليه السلام

حضرت داوود عليه السلام از پيامبران بني اسرائيل است كه علاوه بر قدرت معنوي و سِمَت نبوت داراي حكومت گسترده نيز بوده است. (بقره: 251) نام او پانزده بار در قرآن ذكر شده و داستان زندگي و دعوتش در حدود دوازده آيه آمده است.

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت: آن حضرت 4333 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام (1) در بيت اللَّحم به دنيا آمد.(2)

وفات: داوود 4403 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام فوت كرد. جسد آن حضرت را در «بيت المقدس» در قريه داود دفن كردند.(3) مدت عمر او صد سال بود(4) كه حدود چهل سال از آن را به سلطنت و حكومت مشغول بوده است.(5)


1- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 132.
2- معارف و معاريف، ج 5، ص 351.
3- ناسخ التواريخ، ج 1، صص 237 _ 240.
4- تاريخ طبري، ج 2، ص 401.
5- كامل، ج 3، ص 37؛ ناسخ التواريخ، ج 1، ص 240.

ص: 144

2. شناسه جسمي و ظاهري داوود عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري داوود عليه السلام

حضرت داوود عليه السلام ، داراي قدي تقريباً كوتاه، با موهاي كم و سرخ رنگ بوده، همچنين آورده اند كه او صداي بسيار زيبايي داشته به طوري كه وقتي با خدا مناجات مي كرده، پرندگان به سوي او مي آمدند، و حيوانات وحشي گردن مي كشيدند تا صداي او را بشنوند.(1) حضرت علي عليه السلام در يكي از خطبه هايش درباره او مي فرمايد: «او صاحب «مزامير» (صداي خوش) و خواننده بهشت است».(2)

3. شناسه شغلي و خدماتي داوود عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي داوود عليه السلام

اول كسي كه «زره» ساخت، داوود عليه السلام بود. قبل از او صفحه هاي آهن را به خود مي بستند و به دليل سنگيني نمي توانستند بجنگند. خداوند آهن را مانند شمع در دستان آن حضرت نرم كرد، به طوري كه بتواند به راحتي از آن زره بسازد.(3) همچنين علي عليه السلام مي فرمايد: «حضرت داوود عليه السلام » زنبيل هايي دستباف از ليف خرما مي ساخت و با بهاي آن نان جو مي خريد و مصرف مي كرد.(4)

حضرت داود عليه السلام در قبل و حين حكومت، براي رفع نيازهاي مردم و معاش خانواده همواره مشغول فعاليت هاي فني، هنري، صنعتي بوده است، ازاين رو، او را اسوه كار و تلاش و صنعت مي دانند.(5) از خدمات ارزنده آن حضرت، اينكه «بيت المقدس» را بنا كرد.(6)


1- بحارالانوار، ج 14، ص 14.
2- نهج البلاغه، خطبه 160، ص 161.
3- تفسير القمي، ج 2، ص 174؛ كامل، ج 3، ص 24؛ حيوة القلوب، ج 2، ص 900.
4- نهج البلاغه، خطبه 160، ص 161.
5- اسوه هاي قرآني، ص 339.
6- اثبات الوصيه، صص 121 و 122.

ص: 145

4. شناسه رفتاري و رواني داوود عليه السلام
اشاره

4. شناسه رفتاري و رواني داوود عليه السلام

زير فصل ها

الف) صبر و استقامت

ب) نظم و وقت شناسي

ج) شجاعت در راه خدا

د) ساده زيستي

الف) صبر و استقامت

الف) صبر و استقامت

رعايت اين فضيلت اخلاقي در حضرت داود عليه السلام به قدري بود كه خداوند به پيامبر اسلام سفارش كردند كه در برابر گزند مخالفان و بدخواهان مانند داود عليه السلام صبر و مقاومت داشته باشند «اصْبِرْ عَلَي مَا يقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ؛ در برابر آنچه مي گويند صبر كن، و داوود، بنده ما را كه داراي امكانات [متعدّد] بود به ياد آور; آري، او بسيار بازگشت كننده [به سوي خدا] بود». (ص: 17)

ب) نظم و وقت شناسي

ب) نظم و وقت شناسي

در حكومت داوود عليه السلام نظم و انضباط جايگاه مهمي داشت. داوود عليه السلام روزهاي خود را چهار قسمت كرده بود، روزي براي خانواده اش، روزي براي عبادت، روزي براي رسيدگي به امور مسلمانان و يك روز را براي رسيدگي به كارهاي بني اسرائيل اختصاص داده بود.(1)

ج) شجاعت در راه خدا

ج) شجاعت در راه خدا

حضرت داوود عليه السلام جنگجويي شجاع و باصلابت بود. او هرگز از صحنه نبرد نگريخت و با دشمن سازش نكرد.(2) داوود عليه السلام يكي از سربازان سپاه طالوت، در نبرد با «جالوت» (جبار زمانه) بود كه به خوبي با آنان جنگيد تا سرانجام جالوت را به هلاكت رساند. (بقره: 251 و 252)

د) ساده زيستي

د) ساده زيستي

با اينكه داوود عليه السلام داراي حكومت و امكانات وسيع بود، همواره ساده زندگي مي كرد و حاضر نمي شد از اموال عمومي استفاده كند، بلكه تنها از حاصل دسترنج خود استفاده مي كرد. (زره بافي، زنبيل بافي) قرآن در اين باره مي فرمايد: «أَنْ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا...؛ و به او گفتيم، زره هاي كامل


1- تاريخ طبري، ج 2، ص 397؛ قصص الانبياء، ثعلبي، ص 249.
2- قصص الانبيا ثعلبي، ص 247.

ص: 146

و فراخ بساز و حلقه ها را به اندازه متناسب كن و عمل صالح به جا آوريد...». (سبأ: 11) «سابغات» به معناي زره هاست و مفرد آن «سبغه» به معني «زره» است و از «و قدّر في السر» منظور بافتن زره است.(1)

5. شناسه فكري و عقيدتي داوود عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي داوود عليه السلام

حضرت داوود عليه السلام همواره و در همه حال به خدا توجه داشت و در حال تسبيح و عبادت بود؛ چرا كه معتقد بود بازگشت همه به سوي اوست، به همين دليل خداوند او را «اوّاب» ناميده، چون آنان كاري را بدون رجوع إلي الله انجام نمي دادند. (ص: 17)

6. شناسه تبليغي داوود عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي داوود عليه السلام

حضرت داوود عليه السلام از سوي خداوند به پيامبري برگزيده و داراي مقام نبوت شد. (انعام: 89)

الف) صُحف حضرت داوود عليه السلام

الف) صُحف حضرت داوود عليه السلام

كتاب آسماني حضرت داوود عليه السلام «زبور» نام دارد(2) كه آن را «مزامير»(3) داوود مي گفتند. اين كتاب شامل حمد و ثناي پروردگار و خالي از هرگونه امر و نهي و دستور الهي است.(4) از امام صادق عليه السلام نقل شده كه «زبور» حضرت داود عليه السلام در شب هجدهم رمضان نازل شده است.(5)

ب) قضاوت و داوري عادلانه

ب) قضاوت و داوري عادلانه

حضرت داوود عليه السلام در ميان مردم قضاوت مي كرد و با داوري عادلانه درصدد گرفتن حقوق مظلومان بوده است. از جمله رسيدگي به شكايت دو نفر، كه از داوود عليه السلام خواستند تا داوري آنان را به عهده بگيرد، گفتند:


1- الميزان، ج 16، ص 362.
2- نك: نساء: 163، اسراء: 55، انبياء: 105.
3- مزامير دعاها و سرودهايي بود كه حضرت داوود7 آنها را مي خواند.
4- منهج الصادقين، ج 3، ص 158.
5- بحارالانوار، ج 14، صص 32 و 33.

ص: 147

«...فَاحْكُمْ بَينَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَي سَوَاءِ الصِّرَاطِ؛ اكنون در ميان ما به حق داوري كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت كن.» (ص: 22) «تشطط» به معناي «جور» است و منظور آنها اين بوده كه بين ما به حق حكم كن و در قضاوت خود جور مكن و ما را به راه وسط راهنمايي كن.(1) در جاي ديگري، قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَآتَينَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ؛ (هم) دانش به او داديم و (هم) داوري عادلانه». (ص: 20)

كلمه «حكمت» به معناي حكم است و منظور از آن معارف حقي است كه به انسان سود مي بخشد و او را به كمال مي رساند. «فصل الخطاب» به معناي آن است كه انسان قدرت تجزيه و تحليل يك كلام را داشته باشد و بتواند حق را از باطلش جدا كند.(2)

بنابراين، داود عليه السلام داراي منطقي نيرومند و گفتاري مؤثر بوده و قدرت داوري كردن به او ارزاني شده بود.(3)

ج) پند و اندرز

ج) پند و اندرز

حضرت داوود عليه السلام به دليل دانش فراوان، همواره مردم را نصحيت مي كرد. گاهي بخش هايي از زبور را مي خواند و گاهي خود به ارشاد و نصيحت آنان مي پرداخت. وي مي گفت: «بر عاقل و دانشمند است كه روزگار خويش را خوب شناخته، با آمادگي به سوي امور خويش رود و نگهبان زبان خود باشد.»(4) و در جاي ديگري خطاب به فرزندش سليمان مي فرمايد:

اي پسرم از خنده بسيار پرهيز كن، زيرا بنده را در قيامت حقير مي گرداند. اي فرزندم بر تو باد سكوت طولاني، مگر بر گفتار نيكو، چرا كه يك بار


1- الميزان، ج 17، ص 192.
2- الميزان، ج 17، ص 190.
3- تفسير نمونه، ج 19، ص 242.
4- بحارالانوار، ج 14، ص 39.

ص: 148

پشيماني بر سكوت طولاني، بهتر از بارها پشيماني بر سخن بسيار است. اي پسرم، اگر سخن گفتن نقره باشد، سكوت از طلاست.(1)

7. شناسه خانوادگي داوود عليه السلام
اشاره

7. شناسه خانوادگي داوود عليه السلام

زير فصل ها

الف) نَسَب داوود عليه السلام

ب) نام فرزندان داوود عليه السلام

الف) نَسَب داوود عليه السلام

الف) نَسَب داوود عليه السلام

حضرت داوود عليه السلام از نواده هاي يعقوب عليه السلام است و با نُه واسطه به يكي از فرزندان يعقوب عليه السلام مي رسد(2) و نَسَب او را چنين ذكر كرده اند: «داوود عليه السلام » پسر «إِيسي»، پسر «عُوبَد»، پسر «باعو»، پسر «سَلمون»، پسر «نَحشُون»، پسر «عمي نَادِب»، پسر «رام»، پسر «حَضرون»، پسر «فارص»، پسر «يعقوب عليه السلام »، پسر «اسحاق عليه السلام »، پسر «ابراهيم عليه السلام ».(3)

نام پدر داوود را (علاوه بر إيسي) برخي «ايسا» نيز گفته اند.(4)

ب) نام فرزندان داوود عليه السلام

ب) نام فرزندان داوود عليه السلام

حضرت داوود عليه السلام 19 پسر داشت كه از ميان آنها حضرت سليمان عليه السلام به پيامبري مبعوث شد.(5)

8. شناسه حكومتي داوود عليه السلام

8. شناسه حكومتي داوود عليه السلام

زماني كه «اسموئيل» از سوي خداوند به پيامبري بني اسرائيل برگزيده شده بود، مردم به او گفتند: از خدا بخواه تا براي ما پادشاهي بگمارد، كه به اذن خدا باشد و به رياست او با مردم فلسطين جنگ كنيم. خداوند «طالوت» را به پادشاهي آنان برانگيخت تا با رهبر فلسطينيان كه «جالوت» نام داشت


1- بحارالانوار، ج 14، ص 35.
2- كامل، ج 3، ص 38.
3- كامل، ص 23(با كمي تغيير)؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 391.
4- كامل، ج 3، ص 37؛ بحارالانوار، ج 14، ص 15.
5- بحارالانوار، ج 14، ص 15.

ص: 149

مبارزه كند. «طالوت» كه نام او «شائول»(1) بود، فردي بلندقامت، تنومند، خوش اندام و نيرومند بود، ولي شهرتي نداشت و با پدرش در روستا زندگي مي كرد و به كار كشاورزي مشغول بود. «اسموئيل» پيامبر به «طالوت» گفت: خداوند از من خواسته تا تو را پادشاه بني اسرائيل گردانم تا از عماليق(2) انتقام بگيري. هنگامي كه ستاره پرستان زمان «طالوت» آماده جنگ شدند، «جالوت» پادشاه آنان بود (و به او «غلياث» مي گفتند) و فرماندهي را به عهده داشت. او فردي را براي مبارزه با خود طلبيد، « داوود عليه السلام » به عنوان جوان ناشناس در ميان لشكر بني اسرائيل شروع به جنگ با «جالوت» كرد و او را به هلاكت رساند. بعد ازاين رويداد، فرماندهي سپاهيان بني اسرائيل به داوود واگذار شد و سرانجام بعد از مرگ «طالوت (شائول) از سوي بني اسرائيل به پادشاهي برگزيده شد و حكومت را در دست گرفت.(3)


1- شائول، اولين پادشان بني اسرائيل بود كه نَسَب او شائول بن قيس از بسط بنيامين است (اعلام قرآن، ص 423)
2- عماليق: طايفه اي صاحب اقتدار كه داوود7 آنان را شكست داد و مملكت آنان بين كنعان و مصر در دشت سينا بود.
3- تاريخ يعقوبي، ج 1، صص 54 و 55؛ تاريخ طبري، ج 2، صص 385 و 386.

ص: 150

حضرت سليمان عليه السلام

اشاره

حضرت سليمان عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت سليمان عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري سليمان عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي سليمان عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني سليمان عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي حضرت سليمان عليه السلام

6. شناسه تبليغي حضرت سليمان عليه السلام

7. شناسه خانوادگي سليمان عليه السلام

8. شناسه حكومتي سليمان عليه السلام

9. شناسه جغرافيايي سليمان عليه السلام

10. شناسه فرهنگي

11. شناسه زباني حضرت سليمان عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت سليمان عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت سليمان عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت سليمان عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات سليمان عليه السلام

الف) نام حضرت سليمان عليه السلام

الف) نام حضرت سليمان عليه السلام

حضرت سليمان عليه السلام از پيامبران بزرگ است كه نام او هفده بار در قرآن آمده است و حدود پنجاه آيه درباره زندگاني و حكومت او صحبت كرده است. آن حضرت حكومت و پادشاهي بني اسرائيل را در سن سيزده سالگي به دست گرفت و خداوند مقام نبوت را به وي عنايت كرد. سليمان از خداوند خواست، آن چنان قدرت و حكومتي به وي دهد كه براي هيچ كسي پيش و پس از وي نداده باشد. خداوند دعاي او را مستجاب كرد و جن و انس و پرندگان و باد را به تسخير او در آورد.(1) (ص: 35 _ 38)

«سليمان» به عبري يعني «پر از سلامتي». يكي از لقب هاي سليمان «منطق الطير» به معناي فهم زبان پرندگان باشد.(2) (نمل: 16)


1- كامل، ج 3، ص 38؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 402.
2- بهاء الدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج 2، ص 1214.

ص: 151

ب) زمان و محل ولادت و وفات سليمان عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات سليمان عليه السلام

ولادت: 4391 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام (1) در بيت المقدس.(2)

وفات: 4442 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام .(3) جسد مبارك آن حضرت در جوار پدر در «بيت المقدس» دفن شد. مدت عمر آن حضرت 51 سال بوده است.(4)

2. شناسه جسمي و ظاهري سليمان عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري سليمان عليه السلام

حضرت سليمان عليه السلام سفيدپوست، فربه، تنومند، نكومنظر (زيبا) و پرموي بود و همواره جامه سفيد مي پوشيد.(5)

3. شناسه شغلي و خدماتي سليمان عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي سليمان عليه السلام

شغل حضرت سليمان عليه السلام در نوجواني چوپاني بوده است.(6)

4. شناسه رفتاري و رواني سليمان عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني سليمان عليه السلام

با اينكه حضرت سليمان عليه السلام داراي مقام پادشاهي و حكومت بود، هرگز مغرور نشد و زندگي بسيار ساده اي داشت. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرموده است:

حضرت سليمان عليه السلام غذايي از گوشت و نانِ نرم، گرفته شده از آرد سفيد را در اختيار ميهمانان مي گذاشت و اهل و عيالش نان زِبر خشك مي خوردند و خودش نان جوي سبوس نگرفته مي خورد.(7)


1- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 208.
2- قصص القرآن، ص 610.
3- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 292.
4- بحارالانوار، ج 14، ص 73.
5- كامل، ج 3، ص 39؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 402.
6- تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 75.
7- بحارالانوار، ج 14، ص 7.

ص: 152

5. شناسه فكري و عقيدتي حضرت سليمان عليه السلام
اشاره

5. شناسه فكري و عقيدتي حضرت سليمان عليه السلام

زير فصل ها

الف) ياد خدا و شكرگزاري

ب) تسليم در برابر خدا

الف) ياد خدا و شكرگزاري1

الف) ياد خدا و شكرگزاري(1)

ياد خدا در دل سليمان عليه السلام به گونه اي بود كه هيچ عاملي نمي توانست او را از شكر نعمت هاي الهي غافل كند، بلكه او نعمت هاي الهي را پلي براي نزديكي بيشتر به خدا مي دانست. او وقتي تخت بلقيس را در يك چشم به هم زدن آماده ديد، گفت:

هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيبْلُوَنِي أَأَشْكرُ أَمْ أَكفُرُ وَمَن شَكرَ فَإِنَّمَا يشْكرُ؛ اين از فضل پروردگار من است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را به جا مي آورم يا كفران مي كنم. (نمل: 40)

در جاي ديگري به دليل دانشي كه از جانب خداوند به آنان عطا شده بود، فرمود: «وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَي كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ؛ ستايش از آن خداوندي است كه ما را بر بسياري از بندگان مؤمنش برتري بخشيد». (نمل: 15)

ب) تسليم در برابر خدا

ب) تسليم در برابر خدا

حضرت سليمان عليه السلام همواره و در همه حال در برابر خداوند تسليم بود،(2) به طوري كه در قرآن از زبان ملكه سبأ در اين باره مي فرمايد: «...قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ پروردگارا من به خود ستم [كردم] و اينك به وسيله سليمان به خداوندي كه پروردگار جهانيان است، اسلام آوردم» (نمل: 44) «مع» به معني همراهي و در اين آيه تبعيت را مي رساند، يعني تسليم و اسلام من همراه با تسليم و اسلام سليمان است و به بركت وجود اوست.(3)


1- فرهنگ قرآن، ج 16، صص 304 و 305.
2- فرهنگ قرآن، ج 16.
3- تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 7، ص 284.

ص: 153

6. شناسه تبليغي حضرت سليمان عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي حضرت سليمان عليه السلام

نشانه اي كه دلالت بر نبوت و رسالت حضرت سليمان عليه السلام دارد، وحي خداوند به اوست.(1) قرآن در اين باره مي فرمايد:

«إِنَّا أَوْحَينَا إِلَيكَ كَمَا أَوْحَينَا إِلَي نُوحٍ وَالنَّبِيينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَينَا إِلَي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيعْقُوبَ وَالْأَسبأطِ وَعِيسَي وَأَيوبَ وَيونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيمَانَ وَآتَينَا دَاوُودَ زَبُورًا؛ ما به تو وحي فرستاديم همان گونه كه به نوح و پيامبران بعد از او فرستاديم...(و نيز) به هارون و سليمان وحي نموديم و به داود زبور داديم».(نساء: 163)

الف) صُحف حضرت سليمان عليه السلام

الف) صُحف حضرت سليمان عليه السلام

حضرت سليمان عليه السلام علاوه بر دريافت وحي از سوي خداوند داراي كتاب آسماني بوده است. چنان كه قرآن مي فرمايد:

«...وَمِنْ ذُرِّيتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيمَانَ...أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمْ الْكِتَابَ...» (انعام: 84 و 89)

ب) سيره تبليغي سليمان عليه السلام

ب) سيره تبليغي سليمان عليه السلام

دعوت به توحيد و مبارزه با شرك، محور و اساس تبليغ سليمان عليه السلام بوده است. حضرت سليمان عليه السلام همواره درصدد ايجاد زمينه هايي براي گسترش دعوت و از بردن بدن شرك و كفر بود، به طوري كه وقتي از طريق هدهد باخبر شد كه در يمن ملكه اي حكومت مي كند، كه او و ملتش، براي غيرخدا سجده مي كنند، نامه اي به ملكه «سبأ» نوشت. ملكه پس از دريافت نامه، بزرگان را جمع كرد:

قَالَتْ يا أَيهَا المَلَأُ إِنِّي أُلْقِي إِلَي كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَيمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ أَلَّا تَعْلُوا عَلَي وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ؛ اي اشراف نامه پرارزشي به سوي من افكنده شده. اين نامه از سليمان است


1- الميزان، ج 5، ص 146.

ص: 154

و چنين نوشته شده: به نام خداوند بخشنده مهربان، توصيه من اين است كه بر من برتري جويي نكنيد و به سوي من آييد، درحالي كه تسليم حق هستيد.» (نمل: 29 و 30)

منظور از «كتابٌ كريم» نامه اي مُهر و موم شده است و «الّا تعلوا علّي»، يعني در مقابل من تكبر نورزيد.(1) همچنين احترام و ادب بلقيس در برابر سليمان به خاطر آن بوده كه نامه سليمان با نام خدا آغاز شده بود؛ چرا كه بلقيس اگرچه خورشيدپرست بوده، ولي خدا را «ربّ الارباب» مي دانست. به همين جهت به نامه سليمان احترام گذاشته است.(2)

و در جاي ديگر هنگامي كه سليمان عليه السلام از آمدن «بلقيس» و همراهان به شهر اطلاع يافت از حاضران خواست تا تخت بلقيس را آماده كنند بلقيس وقتي دريافت كه تخت او پيش از ورودش به آنجا، از طريق معجزه آورده شده، تسليم حق شد و آيين سليمان را پذيرفت و به نقلي با او ازدواج كرد و هر دو در ارشاد مردم به سوي يكتاپرستي كوشيدند.(3)

نمونه ديگر، زمينه سازي براي دعوت به توحيد، قبل از ورود ملكه سبأ به قصر بود. حضرت سليمان عليه السلام دستور داده بود، صحن يكي از قصرها را از بلور بسازند و از زير بلورها، آب جاري كنند، به طوري كه وقتي ملكه و همراهان وارد قصر شدند، ملكه گمان كرد سراسر صحن را آب فرا گرفته است، اما به زودي حضرت او را از حيرت بيرون آورده و به او گفت: «إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ؛ قصري است از بلور صاف». (نمل: 44) «ملكه سبأ» با ديدن اين منظره و نشانه هاي ديگر به حقانيت دعوت سليمان پي برده و به صالحان پيوست.(4)


1- تفسير القمي، ج 2، ص 103.
2- الميزان، ج 15، ص 358.
3- بحارالانوار، ج 14، ص 112.
4- تفسير القمي، ج 3، صص 411 و 412.

ص: 155

ج) آشنايي با زبان هاي مختلف

ج) آشنايي با زبان هاي مختلف

آشنايي مبلغ با زبان هاي مختلف، باعث گسترش دعوت مي شود و از اين طريق تعداد مخاطبان او افزايش مي يابد. حضرت سليمان عليه السلام علاوه بر فضايل و دانش فراوان از اين خصوصيت بهره مند بود و در دعوت مردم از آن استفاده مي كرد.(1) قرآن مي فرمايد:

«...وَقَالَ يا أَيهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَي...؛ و گفت: اي مردم زبان پرندگان به ما تعليم شده و از هر چيزي به ما عطا گرديده». (نمل: 16)

منظور از «علمنا» علم به قضاوت و داوري بين خلق و علم به نطق پرندگان و حيوانات است.(2)

د) استفاده از نامه و پيك

د) استفاده از نامه و پيك

از ديگر روش هاي تبليغي حضرت سليمان عليه السلام استفاده از نامه و پيك، براي رساندن پيام به صورت صريح بود كه از طريق هدهد، انجام مي گرفت.(3) براي نمونه، وقتي سليمان نامه اي به ملكه سبأ نوشت، خطاب به هدهد گفت: «اذْهَب بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهِ إِلَيهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يرْجِعُونَ؛ اين نامه مرا ببر و بر آنان بيفكن و سپس برگرد [و در گوشه اي توقف كن] ببين آنها چه عكس العملي نشان مي دهند». (نمل: 28)

7. شناسه خانوادگي سليمان عليه السلام

7. شناسه خانوادگي سليمان عليه السلام

«سليمان» پسر داود عليه السلام ، پسر «ايسي»، پسر «عُويد»، پسر «سَلمُون»، پسر «نَحسون»، پسر «عمي نادب»، پسر «رام»، پسر «حَضرون»، پسر «فارض»، پسر «يهود»، پسر «اسحاق عليه السلام »، پسر «ابراهيم عليه السلام ».(4)


1- اسوه هاي قرآني، ص 357 (با خلاصه).
2- مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 344.
3- فرهنگ قرآن، ج 16، ص 290.
4- كامل، ج 3، ص 23.

ص: 156

8. شناسه حكومتي سليمان عليه السلام

8. شناسه حكومتي سليمان عليه السلام

حضرت سليمان عليه السلام از جمله پيامبراني بوده كه هم داراي مقام نبوت و هم داراي حكومت بي نظير بوده و بر سراسر زمين فرمان روايي مي كرده است. امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:

چهار نفر بر سراسر زمين فرمان روايي مي كرده اند كه دو نفر از مؤمنان بودند و دو نفر از كافران. مؤمنان عبارت از «سليمان» و «ذوالقرنين» و كافران عبارت بودند از «بخت النصر» و «نمرود».(1)

بنابراين، حكومت و سلطنت در زمان سليمان عليه السلام به عهده خودشان بوده است.

9. شناسه جغرافيايي سليمان عليه السلام

9. شناسه جغرافيايي سليمان عليه السلام

مركز دولت سليمان عليه السلام شهر «قدس» يا «بيت المقدس» بوده است. اين شهر امروزه مركز فلسطين است و قدس ناميده مي شود و در كتاب هاي مذهبي به آن «بيت المقدس» و به زبان عبري «اورشليم» گويند.(2)

«بيت المقدس» در جنوب شرقي بيت اللّحم است و «مسجدالأقصي» كه به دست حضرت داود عليه السلام و سليمان عليه السلام ساخته در آنجا واقع شده است. همچنين گفته شده بيت المقدس نام شهر مذهبي و قديمي در فلسطين است كه از نظر جغرافيايي نزديك سلسله كوه هايي در سواحل درياي مديترانه قرار گرفته و حدود 32 ميل از دريا فاصله دارد.

«بيت المقدس» در هيچ يك از دوره هاي تاريخ، شهر مهم تجارتي نبوده و به دليل كوهستاني و كم آب بودن، كشاورزي خوبي نداشته است. با وجود اين، همواره در معرض هجوم و فتنه دشمنان قرار داشته است.


1- سفينة البحار، ج 1، ص 60، ذيل «بخت».
2- مسالك و ممالك، صص 60 و 61.

ص: 157

«بيت المقدس» در طول تاريخ هجده بار خراب و باز تجديد بنا شده، ولي همواره داراي عزت و اعتبار بوده است، چون از قديم شهر مذهبي بوده و از طرف دين هاي بزرگ جهان مورد تجليل و احترام قرار گرفته است.(1)

10. شناسه فرهنگي

10. شناسه فرهنگي

عصر حضرت سليمان عليه السلام از فرهنگ پيشرفته اي برخوردار بوده است. ساخته شدن قصر آن حضرت، از آبگينه هاي آب نما و مجلل بودن آن، نشانه تمدن آن دوران بوده است. قرآن نيز در اين باره مي فرمايد:

«قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ...؛ به او گفته شد داخل حياط قصر شو... .» (نمل: 44) برخي «صرح» را به ساختمان هاي مرتفع و قصر معنا كرده(2) و برخي براي جايي كه سقف ندارد، به كار برده اند.(3)

همچنين دوران سليمان عليه السلام از نظر صنعت هم پيشرفت هاي چشم گيري داشته كه عبارت اند از:

الف) ذوب فلزات؛ فراهم بودن امكانات ذوب مس براي سليمان عليه السلام از جانب خداوند؛ (سبأ: 12)

ب) ساخت ظروف؛ ساختن ظروف و ديگ هاي بزرگ به وسيله جنيان؛ (سبأ:13)

ج) ساختمان سازي؛ صنعت ساختمان سازي در دوران سليمان عليه السلام به وسيله جنيان؛ (سبأ: 13)

د) شيشه گري؛ رواج صنعت شيشه گري در زمان سليمان عليه السلام ؛ (نمل: 44)

ه_) ساختن مجسمه؛ مجسمه سازي (سبأ: 13) و رواج سحر و جادو در زمان سليمان عليه السلام ؛(4) (بقره: 102)


1- فرهنگ قصص قرآن، ص 339.
2- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 6، ص 222، ماده «صرح».
3- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 351.
4- فرهنگ قرآن، ج 16، صص 300 و 301.

ص: 158

و) ساختن محراب و مسجد در زمان سليمان عليه السلام از جانب جنيان؛ (سبأ: 13) «لَهُ ما يشاءُ مِن محاريبَ وَ تَماثيل»

برخي منظور از محاريب را خانه هاي مقدس و شريف مانند عبادتگاه و مسجد مي دانند.(1)همچنين گفته شده آسياي آبي، از اختراعات حضرت سليمان عليه السلام است.(2)

11. شناسه زباني حضرت سليمان عليه السلام

11. شناسه زباني حضرت سليمان عليه السلام

در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده:

علاوه بر دانش فراوان، به سليمان عليه السلام توانايي سخن گفتن به هر زباني، از جمله زبان پرندگان، چهارپايان و درندگان اعطا شد. او چون در جنگ حاضر مي شد، به «فارسي» تكلّم مي كرد و چون نزد كارگران و سربازان و هم وطنان مي نشست به زبان «رومي» سخن مي گفت و چون با خانواده اش خلوت مي كرد، به سرياني و نبطي تكلّم مي نمود. زبان مناجات و عبادتش در محراب، عربي بود و در مذاكره با هيئت هاي خارجي و فرستادگان دولت ها به «عبراني» سخن مي گفت.(3)


1- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 598.
2- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 402.
3- تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 77؛ البرهان، ج 4، ص 207

ص: 159

حضرت يونس عليه السلام

اشاره

حضرت يونس عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت يونس عليه السلام

2. شناسه رفتاري و رواني يونس عليه السلام

3. شناسه فكري و عقيدتي حضرت يونس عليه السلام

4. شناسه تبليغي يونس عليه السلام

5. شناسه خانوادگي يونس عليه السلام

6. شناسه قومي يونس عليه السلام

7. شناسه جغرافيايي يونس عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت يونس عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت يونس عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت يونس عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت يونس عليه السلام

الف) نام حضرت يونس عليه السلام

حضرت يونس عليه السلام يكي از پيامبران و رسولان خداست كه نام مباركش چهار بار در قرآن آمده و سوره دهم قرآن به نام آن حضرت است.

«يونس» در لفظ «يوناني» به معناي «كبوتر» است.(1) از القاب آن حضرت «ذوالنون» است، كه به دليل قرار گرفتن در شكم ماهي اين لقب به او داده شده است. (انبياء: 87) همچنين «صاحب الحوت» از القاب ديگر اوست، يعني كسي كه همراه ماهي بود نه صاحب و مالك ماهي.(2) (قلم: 48)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت: 4728 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام .(3)

محل دفن حضرت يونس عليه السلام در «كوفه» است.(4)


1- اعلام قرآن، ص 687.
2- تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 7، ص 12.
3- ناسخ التواريخ، ج 3، ص 12.
4- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 130.

ص: 160

2. شناسه رفتاري و رواني يونس عليه السلام
اشاره

2. شناسه رفتاري و رواني يونس عليه السلام

زير فصل ها

نيكوكار و برگزيده

نيكوكار و برگزيده

نيكوكار و برگزيده

حضرت يونس عليه السلام از بندگان صالح و شايسته خداوند بود. خداوند در قرآن مي فرمايد: «فَاجْتَباهُ رَبّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّالِحينَ؛ پروردگارش او را برگزيد و از صالحان قرار داد.» (قلم: 50) و در جاي ديگر، خداوند او را در شمار پيامبراني كه بر عالميان برتري دارند آورده است و مي فرمايد: «وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيسَعَ وَيونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَي الْعَالَمِينَ.» (انعام:86 ) منظور اين است كه خداوند او را بر افراد روزگار خود برتري داده است.(1)

3. شناسه فكري و عقيدتي حضرت يونس عليه السلام
اشاره

3. شناسه فكري و عقيدتي حضرت يونس عليه السلام

زير فصل ها

الف) ذكر و ستايش الهي

ب) برخوردار از محبت الهي

الف) ذكر و ستايش الهي

الف) ذكر و ستايش الهي

حضرت يونس عليه السلام ، چه در سختي و چه در راحتي، همواره ذكر و ستايش خداوند را به جا مي آورد. قرآن در اين باره مي فرمايد: « فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ، لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَي يوْمِ يبْعَثُونَ؛ و اگر او از تسبيح كنندگان نبود، تا روز قيامت، در شكم ماهي مي ماند». (صافات: 143 و 144)

علامه طباطبايي مي فرمايد:

«مُسَبّح» به كسي گفته مي شود كه همواره و به طور دائم تسبيح مي گويد، به طوري كه اين عمل صفت وي شده باشد. بنابراين او به طور طولاني كارش تسبيح و ستايش خدا بوده است.(2) همچنين گفته اند: ذكر يونس عليه السلام اين عبارت بوده است: «... لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنْ الظَّالِمِينَ؛ ... خداوندا جز تو معبودي نيست،


1- مجمع البيان، ج 3 _ 4، ص 510.
2- الميزان، ج 17، ص 163.

ص: 161

منزّهي تو، من از ستمكاران بودم» (انبياء: 87)(1).تنها دليل نجات يونس عليه السلام نيز همين تسبيح و ستايش خداوند بوده است.(2)

ب) برخوردار از محبت الهي

ب) برخوردار از محبت الهي

خداوند يونس را بسيار دوست مي داشته و به دليل همين محبت نسبت به قوم او هم احسان مخصوصي داشته كه نسبت به اقوام ديگر چنين محبتي نداشته است.(3)

4. شناسه تبليغي يونس عليه السلام
اشاره

4. شناسه تبليغي يونس عليه السلام

حضرت يونس عليه السلام از پيامبران الهي است. خداوند درباره مقام رسالت او مي فرمايد: «وَإِنَّ يونُسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ؛ و يونس عليه السلام از رسولان ماست». (صافات: 139)

الف) پشتكار در دعوت

الف) پشتكار در دعوت

حضرت يونس عليه السلام ساليان زيادي به هدايت قومش پرداخت، ولي آنان به كفر و شرك خود ادامه دادند، با اين حال دعوت و تبليغ يونس عليه السلام باعث نجات آنان از عذاب الهي شد، به طوري كه وقتي نشانه هاي عذاب الهي ظاهر شد، بلافاصله قوم به او ايمان آوردند. قرآن مي فرمايد: «فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْي فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَي حِينٍ؛ چرا هيچ يك از شهرها و آبادي ها ايمان نياوردند تا ايمانشان سبب نجاتشان شود؟ مگر قوم يونس، هنگامي كه ايمان آوردند، عذاب رسوا كننده را در زندگي دنيا از آنان برطرف ساختيم و تا مدت معيني آنان را بهره مند ساختيم». (يونس: 98)

ب) مايه عبرت در تبليغ

ب) مايه عبرت در تبليغ

مبلّغ بايد در تبليغ دين صبور و بردبار باشد و از خشم و غضب دوري كند، به طوري كه قرآن مي فرمايد: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادي وَ هُوَ مَكْظُومٌ؛ صبر كن و منتظر فرمان پروردگارت باش، مانند صاحب ماهي


1- منهج الصادقين، ج 8، ص 22.
2- الميزان، ج 17، ص 164.
3- تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 7، ص 310.

ص: 162

مباش (كه در تقاضاي مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولي شد. در آن زمان كه با نهايت اندوه خدا را خواند». (قلم: 48)

كلمه «مكظوم» از مصدر كظمِ غيظ است، به معناي فرو نشاندن خشم است. مكظوم كسي است كه خشم گلويش را گرفته و نمي تواند آن را با هيچ وسيله اي دفع كند. در اين آيه خداوند پيامبر را نهي كرده از اينكه مانند يونس باشد (و در آمدن عذاب براي قومش عجله كند).(1)

5. شناسه خانوادگي يونس عليه السلام

5. شناسه خانوادگي يونس عليه السلام

(1_3) نَسَب يونس عليه السلام : يونس پسر «متي» است.(2)

6. شناسه قومي يونس عليه السلام

6. شناسه قومي يونس عليه السلام

قوم يونس عليه السلام مردمي بت پرست بودند. خداوند يونس را براي هدايت و راهنمايي آنان فرستاد كه حدود 33 سال آنان را به سوي خدا دعوت كرد، ولي فقط 2 نفر به او ايمان آوردند. يكي از خاندان علم و نبوت به نام «روبيل» و ديگري عابد و زاهدي به نام «تَنُوخا» كه از علم بهره اي نداشت. لذا يونس عليه السلام از قومش نا اميد شد و نفرينشان كرد. همين كه نشانه هاي عذاب نمودار شد، قوم ايمان آوردند، و خداوند عذاب را از آنان دور كرد. وقتي يونس عليه السلام از ميان قوم بيرون رفت به اراده خداوند اتفاقي پيش آمد كه يونس چهل روز در شكم ماهي زنداني شد، تا اينكه خداوند به دليل تسبيح گويي او (چنان كه قبلاً گفتيم) بلا را از او دور كرده و دوباره به ميان قوم فرستاد.(3)


1- الميزان، ج 19، ص 387.
2- الميزان، ج 14، ص 315.
3- الميزان، ج 14، ص 314؛ كامل، ج 4، ص 141.

ص: 163

7. شناسه جغرافيايي يونس عليه السلام

7. شناسه جغرافيايي يونس عليه السلام

يونس عليه السلام از طرف خداوند بر اهل «نينوا» مبعوث شد.(1) «نينوا» روبه روي «موصل» است كه دجله ميان آنها فاصله انداخته است.(2) اين شهر همچنين از بزرگ ترين شهرهاي كشور «آشور» است كه از «بابل» 250 ميل و از خليج فارس تا شمال غربي بابل، 550 ميل مسافت دارد.

شهر «نينوا» را «آشور» يا «نمرود» بنا نهاد و اين شهر در زمان و روزگار «آشور بانيپال» و «سَرحَدون» در نهايت ترقي و رونق بوده است. بابلي ها آن را محاصره و در سال (606 ق.م) آن را فتح كردند.(3)

مردم «نينوا» از قومي بودند كه آنها را «نَبط» يا «سرياني» مي ناميدند. نژاد و زبانشان يكي بود. زبان «نبطيان نينوي» با «سريانيان» در چند حرف تفاوت داشت، ولي گفتارشان يكي بود. خرابه هاي نينوا در مكان مقدسي معروف به «تَل توبه» بود. گويند يونس پيغمبر اهالي نينوا را از فراز آن «تَل» به توبه كردن دعوت مي كرد. تَل هايي كه قصرهاي نينوا را مي پوشاند، در كنار «دجله» است. همچنين آنجا مسجدي است و اطراف آن منازلي براي زُوّار كه از بناهاي «ناصرالدوله حمداني» است. و در نيم فرسخي آن چشمه معروف به «چشمه يونس» است كه آب آن متبرك بوده و براي شفاي بيماران به كار مي رفته است.(4)


1- الميزان، ج 14، ص 314.
2- مروج الذهب، ص 209.
3- فرهنگ قصص قرآن، ص 416.
4- مروج الذهب، ص 210.

ص: 164

عزير عليه السلام

اشاره

عزير عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي عُزير

2. شناسه خدماتي

3. شناسه فكري و عقيدتي عزير

4. شناسه تبليغي عزير

5. شناسه خانوادگي عزير

6. شناسه حكومتي عزير

1. شناسه اسمي عُزير
اشاره

1. شناسه اسمي عُزير

زير فصل ها

الف) نام عُزير

ب) مدّت عمر

الف) نام عُزير

الف) نام عُزير

نام عُزير فقط يك بار در قرآن آمده است. عزير همان عزرا يا اِسدرارِس است(1) كه در عبري عزرا خوانده مي شود و چون عزير سبب احياي تورات شده، يهود به او لقب «ابن الله» داده اند.(2)

ب) مدّت عمر

ب) مدّت عمر

امام باقر عليه السلام مي فرمايد:

عزير در سي سالگي از دنيا رفت و صد سال به مردگان پيوست و سپس زنده شد. بيست سال ديگر با برادرش زندگي كرد و سپس با هم مردند. بنابراين، عزير پنجاه سال و برادرش عزره 150 سال عمر كرد.(3)

2. شناسه خدماتي

2. شناسه خدماتي

يكي از كارهاي بارز عزير اين بود كه چون بخت النصر تمام تورات ها را سوزاند، او تمام را از حفظ نوشت، از اين جهت به او «سوفر (كاتب)»(4) گويند.(5)


1- اعلام القرآن، ص 455.
2- تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 204.
3- بحارالانوار، ج 14، ص 374.
4- قصص الانبياء، ص 746.
5- تاريخ روضة الصفا، ج 2، ص 485.

ص: 165

3. شناسه فكري و عقيدتي عزير

3. شناسه فكري و عقيدتي عزير

وقتي عزير به قصد سفر از خانه بيرون آمد، به يك آبادي رسيد. اهل آنجا در هم ريخته و نابود شده، و استخوان هاي آنان پوسيده بود. در اين هنگام به فكر معاد و زنده شدن مردگان افتاد و با خود گفت: «أَنَّيَ يحْي_ي هَ_َذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا؛ چگونه خداوند اينها را پس از مرگ زنده مي كند.» (بقره: 259) او اين سخن را از روي انكار نگفت، بلكه از روي تعجب گفت. ناگهان خداوند جان او را گرفت و جزو مردگان در آمد. پس از صد سال كه زنده شد، فرشته اي از او پرسيد: چقدر در خواب بودي؟ او گفت يك روز يا كمتر. فرشته گفت: تو صد سال در اينجا بودي، اكنون به غذا و آشاميدني خود بنگر كه چگونه به فرمان خدا در طول اين مدت، هيچ آسيبي نديده، ولي براي اينكه بداني صد سال از مرگت گذشته، به الاغ سواري خود نگاه كن كه چگونه متلاشي و پراكنده شده. اكنون ببين كه چگونه اجزاي پراكنده آن را جمع و سپس زنده مي كنيم، عزير هنگامي كه منظره (زنده شدن الاغ) را ديد، گفت: «... أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ؛ مي دانم كه خداوند بر هر كاري تواناست».(1) (بقره: 259)

4. شناسه تبليغي عزير
اشاره

4. شناسه تبليغي عزير

عزير يكي از انبياي بني اسرائيل بوده است(2) و هنگامي كه به چهل سالگي رسيد، خداوند او را به نبوت رسانيد.(3)

سيره تبليغي عزير

سيره تبليغي عزير

عزير همواره در تمام شئون زندگي، مردم را به احكام شريعت موسي عليه السلام ارشاد و هدايت مي كرد و به ويژه در ايجاد فضايل اخلاقي و معاشرت اجتماعي نقش زيادي داشته است.(4)


1- كشف الاسرار، ج 1، ص 707؛ كامل، ج 3، ص 134.
2- الميزان، ج 2، ص 361؛ كشف الاسرار، ج 1، ص 706.
3- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 137.
4- قصص الانبياء، ص 747.

ص: 166

5. شناسه خانوادگي عزير

5. شناسه خانوادگي عزير

نام پدر حضرت عزير شرحيا(1) و نام برادر او عَزره است كه با عزير دو قلو بودند.(2)

6. شناسه حكومتي عزير

6. شناسه حكومتي عزير

در زمان عزير، حكومت و زمامداري به دست بخت النصر بوده است.(3) وقتي عزير پس از مرگ صدساله به سوي بني اسرائيل بازگشت، با تورات سوخته شده به دست بخت النصر روبهرو شد.(4) طبرسي مي گويد: بخت النصر همان كسي است كه بر پادشاه بابل چيره گشت. وي از بازماندگان سپاه نمرود بوده است. او زنازاده اي بود كه بيت المقدس را خراب كرد و تورات را سوزانيد و دستور داد مردارها را داخل بيت المقدس اندازند. او به خاطر خون به ناحق ريخته شده يحيي عليه السلام هفتاد هزار نفر را گردن زد. همچنين گفته شده او دانيال پيغمبر را به همراه شيري در چاه انداخته بود و... سپس به دست فرزندخوانده اش كه خود او را بزرگ كرده بود، كشته شد. با كشته شدن بخت النصر، آرامش به بني اسرائيل بازگشت.(5)


1- تاريخ روضة الصفا، ج 2، ص 484.
2- تاريخ روضة الصفا، ج 2، ص 484.
3- تاريخ طبري، ج 2، صص 473 و 474.
4- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 641.
5- مجمع البيان، ج 5 _ 6، صص 616 _ 639؛ كامل، ج 3، ص 135.

ص: 167

حضرت زكريا عليه السلام

اشاره

حضرت زكريا عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت زكريا عليه السلام

2. شناسه شغلي و خدماتي زكريا عليه السلام

3. شناسه رفتاري و رواني زكريا

4. شناسه فكري و عقيدتي حضرت زكريا عليه السلام

5. شناسه تبليغي زكريا عليه السلام

6. شناسه خانوادگي زكريا عليه السلام:

7. شناسه قومي زكريا عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت زكريا عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت زكريا عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت زكريا عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت زكريا عليه السلام

الف) نام حضرت زكريا عليه السلام

«زكريا» در زبان عبري به معناي كسي است كه خدا از او ياد مي كند.(1)زكريا يكي از پيامبران الهي است، كه نامش هفت بار در قرآن آمده است. او از بندگان صالح خدا و بزرگان قومش بود. همچنين عالم به تورات و انجيل و عالم ترين فرد بيت المقدس بوده است. وي چهار هزار قاري تورات تربيت كرد و رياست راهبان و اَحبار(2) بني اسرائيل را در بيت المقدس بر عهده داشت.(3)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت: 5077 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام .(4)

وفات: بعد از كشته شدن «يحيي عليه السلام »، پدرش (زكريا) از بيم جان به بوستاني گريخت كه درختي در آنجا بود. زكريا به اذن خدا در ميان آن درخت پنهان شد. مأموران به راهنمايي شيطان كه به صورت انسان درآمده بود، به كنار آن


1- اعلام قرآن، ص 349.
2- احبار جمع حبر، رئيس كهنه و در نزد يهود، پيشواي روحاني عيسوان است (همان).
3- اعلام قرآن، صص 389 و 399.
4- ناسخ التواريخ، ج 4، ص 261.

ص: 168

درخت آمدند و آن را به دو نيم كردند و زكريا وسط درخت، به دو نيم شد. محل دفن او در «بيت المقدس» است.(1)

2. شناسه شغلي و خدماتي زكريا عليه السلام

2. شناسه شغلي و خدماتي زكريا عليه السلام

حضرت زكريا عليه السلام به شغل «نجاري» مشغول بوده است.(2)

3. شناسه رفتاري و رواني زكريا
اشاره

3. شناسه رفتاري و رواني زكريا

زير فصل ها

پيشتازي در انجام كارهاي خير

پيشتازي در انجام كارهاي خير

پيشتازي در انجام كارهاي خير

يكي از فضايل اخلاقي حضرت زكريا عليه السلام ، شتاب در انجام كارهاي خير و نيكو بود كه همين امر باعث اجابت دعاي او و همسرش شد. قرآن در اين باره مي فرمايد:

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يحْيي وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يسَارِعُونَ فِي الْخَيرَاتِ وَيدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ؛ ما هم دعاي او را پذيرفتيم و يحيي را بدو بخشيديم و همسرش را كه [نازا] برايش [آماده بارداري] كرديم، چرا كه در كارهاي آنان در كارهاي خير به سرعت اقدام مي كردند و در حال بيم و اميد ما را مي خواندند و پيوسته براي ما خاشع بودند. (انبياء: 90)

«هبه» به معناي عطيه و بخشش بدون عوض و خالي از چشم داشت است.(3) «وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ»، به معناي رفع عقيمي و نازايي همسر زكريا مي باشد.(4) زكريا عليه السلام و همسرش فرزندي نداشتند و بنا به گفته قرآن همسرش عقيم بود. «...وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ...»(5) (آل عمران: 41) بنابراين ولادت يحيي عليه السلام (از پيرمرد و


1- كامل، ج 3، ص 291.
2- اعلام القرآن، ص 399؛ مروج الذهب، ج 1، ص 54.
3- لسان العرب، ج 15، ص 411، ماده «وهب».
4- الكشاف، ج 3، ص 133.
5- عاقر به مرد و يا زني گفته مي شود كه از او فرزندي به وجود نيايد. (مفردات الالفاظ القرآن، ص 557، «عقر»).

ص: 169

پيرزن) يك نوع معجزه الهي بوده است گفته شده زكريا عليه السلام 120 ساله و همسرش 98 ساله بود كه هنوز فرزندي نداشتند.(1)

4. شناسه فكري و عقيدتي حضرت زكريا عليه السلام

4. شناسه فكري و عقيدتي حضرت زكريا عليه السلام

زكريا عليه السلام توجه ويژه به دعا و راز و نياز با خداوند داشت، طوري كه زندگي سعادتمندانه را در گروي نيايش با خداوند مي دانست. قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيا؛... و من هرگز در دعاي تو از اجابت محروم نبوده ام.» (مريم: 4) «باء در بِدعائك» به معناي «في» است، يعني در دعاهاي گذاشته هيچ گاه محروم نشده ام (اجابت شده) و به سبب آنها سعادتمند بودم.(2)

طبق روايات، حضرت زكريا عليه السلام هر روز هنگام نماز صبح از خانه بيرون مي آمد و اذان مي گفت و بني اسرائيل با او نماز مي خواندند و حتي هنگامي كه مأمور به سكوت بود و نمي توانست با مردم سخن بگويد، هنگام نماز بيرون مي آمد و با اشاره، مردم را به سوي نماز و عبادت خداوند راهنمايي مي كرد.(3)

5. شناسه تبليغي زكريا عليه السلام

5. شناسه تبليغي زكريا عليه السلام

حضرت زكريا عليه السلام از سوي خداوند به پيامبري برگزيده شد و صاحب كتاب آسماني، حكمت و نبوت بوده است. قرآن مي فرمايد: «وَزكريا و يحيي... أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمْ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ...؛ و زكريا و يحيي و... آنها كساني هستند كه كتاب و داوري و نبوت بديشان داديم...». (انعام: 85 و 89)

منظور از «حكم» قضاوت بين مردم است.(4)


1- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 436.
2- الميزان، ج 14، ص 8.
3- حياة القلوب، ج 1، ص 380.
4- مجمع البيان، ج 3 _ 4، ص 513.

ص: 170

6. شناسه خانوادگي زكريا عليه السلام:
اشاره

6. شناسه خانوادگي زكريا عليه السلام:

زير فصل ها

الف) نَسَب زكريا عليه السلام:

ب) نام همسر زكريا عليه السلام

ج) نام فرزند

الف) نَسَب زكريا عليه السلام:

الف) نَسَب زكريا عليه السلام:

زكريا پسر «برخيا»، پسر «شَوا»، پسر «نَحرانيل»، پسر « سَهلُون»، پسر «ارسو»، پسر «شويل»، پسر «نَعُوة»، پسر «موسي عليه السلام »، پسر «عمران عليه السلام » است.(1)

ب) نام همسر زكريا عليه السلام

ب) نام همسر زكريا عليه السلام

«أَشياع» يا «حنّانه»(2) يكي ديگر از زنان يادشده در قرآن است كه خداوند او را در كنار دو پيامبر بزرگ حضرت زكريا و يحيي عليه السلام قرار داده و از او به عظمت و بزرگي ياد كرده است.(3) (انبياء: 90) قرآن سه ويژگي اين بانوي بزرگ را برشمرده است:

1. «يسارعونَ في الخيرات»؛ سرعت همراه با پيشي گرفتن در كارهاي خير و استمرار داشتن اين حالت.(4)

2. «يدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا»؛ دعا به درگاه الهي از روي اشتياق و ترس، ترسي كه با اضطراب و مراقبت همراه بوده است.(5)

3. خشوع در برابر خداوند؛ انسان خاشع به عبارت هاي خود مغرور نمي شود و همواره آن را در برابر خدا كوچك و كم مي يابد.

به دليل برخورداري از اين ويژگي ها، خداوند فرزندي همچون يحيي عليه السلام را به او عطا كرد.

ج) نام فرزند

ج) نام فرزند

«يحيي عليه السلام ... وَوَهَبْنَا لَهُ يحْيي...». (انبياء: 90)


1- تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 82.
2- بحارالانوار، ج 14، ص 202؛ كامل، ج 3، ص 271.
3- اين آيه در بخش شناسه رفتاري حضرت زكريا ذكر شده است.
4- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 5، ص 121، ماده «سرع».
5- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 4، ص 209، ماده «رهب».

ص: 171

7. شناسه قومي زكريا عليه السلام

7. شناسه قومي زكريا عليه السلام

قوم زكريا عليه السلام از نظر عقيدتي مردمي خداپرست بودند و همواره خدا را عبادت مي كردند، به طوري كه وقتي حضرت زكريا از خداوند نشانه اي براي فرزنددار شدن تقاضا كرد، خداوند به او فرمود: «...أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيامٍ إِلَّا رَمْزًا...؛ نشانه تو آن است كه سه روز جز با اشاره و رمز با مردم سخن نخواهي گفت (و زبان تو بدون هيچ علت ظاهري براي گفت وگو با مردم از كار مي افتد).» (آل عمران: 41) زكريا و همسرش سه روز روزه بودند، و با مردم جز با اشاره و رمز سخن نمي گفتند.(1)

هنگامي كه زكريا نشانه را ديد، به شكرانه اين موهبت الهي از مردم خواست تا صبح و شام خدا را تسبيح گويند. (مريم: 1 و 11)


1- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 745.

ص: 172

حضرت يحيي عليه السلام

اشاره

حضرت يحيي عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي يحيي عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت يحيي عليه السلام

3. شناسه رفتاري و رواني يحيي عليه السلام

4. شناسه فكري و عقيدتي

5. شناسه تبليغي حضرت يحيي عليه السلام

6. شناسه خانوادگي يحيي عليه السلام

7. شناسه قومي حضرت يحيي عليه السلام

8. شناسه حكومتي حضرت يحيي عليه السلام

1. شناسه اسمي يحيي عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي يحيي عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت يحيي عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت يحيي عليه السلام

الف) نام حضرت يحيي عليه السلام

«يحيي»، پسر «زكريا عليه السلام » يكي از پيامبران ستايش شده در قرآن است كه نام او پنج بار در قرآن ذكر شده است.

در مورد علت نام گذاري حضرت يحيي عليه السلام گفته شده چون نام پدر به وسيله او زنده شده يا دين با وجود او حيات يافته، «يحيي» ناميده شده است.(1)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت: او 5585 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام بود.(2) برخي تولد حضرت يحيي عليه السلام را سه ماه و به قولي شش ماه قبل از مسيح عليه السلام مي دانند.(3)

وفات: حضرت يحيي عليه السلام شهيد امر به معروف و نهي از منكر شد. او به دستور طاغوت زمانه در «بيت المقدس» كشته شد و سرش را در ميان تشت


1- تاريخ حبيب اليسر، ج 1، ص 139.
2- ناسخ التواريخ، ج 4، ص 265.
3- كامل، ج 3، ص 276.

ص: 173

طلا به دمشق بردند. جريان شهادت آن حضرت، مانند شهادت امام حسين عليه السلام ، جانسوز بود.(1) مدت عمر حضرت يحيي عليه السلام 45 سال بوده است.(2)

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت يحيي عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت يحيي عليه السلام

يحيي عليه السلام كودكي زيباروي، كم موي، با انگشتاني كوتاه و ابرواني نزديك به هم (پيوسته) و داراي صداي دقيق (رسا) بود.(3)

3. شناسه رفتاري و رواني يحيي عليه السلام
اشاره

3. شناسه رفتاري و رواني يحيي عليه السلام

زير فصل ها

الف) خوش رفتاري

ب) زهد و پارسايي

ج) خوف و ترس شديد از خدا

الف) خوش رفتاري

الف) خوش رفتاري

از جمله خصوصيت رفتاري يحيي عليه السلام ، مهرباني و گشاده رويي با مردم بود، خصوصاً در رفتار با پدر و مادر، همواره نيكي و احسان را رعايت مي كرد. قرآن درباره او مي فرمايد: «وَبَرًّا بِوَالِدَيهِ وَلَمْ يكُنْ جَبَّارًا عَصِيا؛ و با پدر و مادر خود نيكوكار بود و جبار و عصيان گر نبود». (مريم: 14)

ب) زهد و پارسايي

ب) زهد و پارسايي

يحيي عليه السلام از همان خردسالي از پارسايان بود و هرگز به دنيا دلبستگي نداشت و همواره به آخرت مي انديشيد، به طوري كه در زمان پدرش، وقتي وارد بيت المقدس شد و راهبان را با لباس مويين و كلاه پشمينه و زِبر ديد كه با وضع دل خراش خود را به ديوار مسجد بسته اند و مشغول عبادت اند؛ از مادرش خواست تا براي او نيز لباس راهبان را تهيه كند تا به مسجد رود و همراه علماي بني اسرائيل عبادت كند.(4)


1- بحارالانوار، ج 14، ص 178؛ اطلس جغرافيايي، ص 87.
2- تاريخ حبيب اليسر، ج 1، ص 140.
3- كامل، ج 3، ص 278.
4- بحارالانوار، ج 14، ص 165.

ص: 174

ج) خوف و ترس شديد از خدا

ج) خوف و ترس شديد از خدا

هرگاه حضرت زكريا، بني اسرائيل را موعظه مي كرد و از بهشت و دوزخ سخن مي گفت، سعي مي كرد «يحيي» در ميان مردم نباشد. روزي زكريا عليه السلام وارد مسجد شد و به موعظه پرداخت و از جهنم و وجود كوهي به نام «سَكران» صحبت كرد. يحيي عليه السلام پس از شنيدن اين سخنان، از شدت خوف فريادكنان گفت: «واي بر من كه از كوه سَكران غافل شدم، سپس از شهر خارج شده و به بيابان رفت».(1)

همچنين آورده اند يحيي عليه السلام از خوف خدا بسيار گريه مي كرد، چنان كه از گريه كنندگان تاريخ به شمار مي آيد.(2)

4. شناسه فكري و عقيدتي
اشاره

4. شناسه فكري و عقيدتي

زير فصل ها

الف) تصديق نبوت مسيح عليه السلام

ب) شهادت در راه خدا

الف) تصديق نبوت مسيح عليه السلام

الف) تصديق نبوت مسيح عليه السلام

حضرت يحيي عليه السلام در شرايطي كه پذيرش پيامبري عيسي عليه السلام نياز به تصديق و حمايت توده مردم داشت، به جانب داري از نبوت مسيح برخاست و دعوت او را تصديق كرد.(3) به خاطر شهرت در پاكي و زهد، گرايش او به مسيح عليه السلام تأثير زيادي در توجه مردم به دعوت مسيح داشت.(4)

ب) شهادت در راه خدا

ب) شهادت در راه خدا

يحيي عليه السلام به دليل اعتقاد قلبي به خداوند و تسليم نشدن در برابر قدرت هاي حاكم، مظلومانه به شهادت رسيد. بر اين اساس او را مي توان اسوه شهادت و جان نثاري در راه امر به معروف و نهي از منكر دانست.(5)


1- بحارالانوار، ج 14، ص 166.
2- معارف و معاريف، ج 10، ص 580.
3- تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 7، ص 329؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 402.
4- تفسير نمونه، ج 2، ص 402.
5- اسوه هاي قرآني، ص 364.

ص: 175

5. شناسه تبليغي حضرت يحيي عليه السلام

5. شناسه تبليغي حضرت يحيي عليه السلام

حضرت يحيي عليه السلام در نوجواني به مقام نبوت نائل شد و مراتب كمال را از همان سال هاي نوجواني پيمود. قرآن مي فرمايد: «يا يحْيي خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَينَاهُ الْحُكْمَ صَبِيا؛ اي يحيي، كتاب [خدا] را به قوت بگير، و ما فرمان نبوت (و عقل كافي در كودكي به او) داديم». (مريم: 12)

منظور از «أخذِ كتاب»، عمل به دستورها و احكام آن است و مراد از كتاب، تورات بوده يا ساير كتب انبيا؛ چون در آن روز كتابي غير از تورات كه شامل شريعت باشد، نبوده است. «حكم» به معني فهم و عقل و نيز به حكمت و به معرفت آداب خدمت و نبوت تفسير شده است.(1) برخي گفته اند، منظور از «قوت» نيرويي بدني نيست، بلكه منظور گرفتن قدرتمندانه كتاب آسماني با نيروي فكر و دل و عقل و شهود از يك طرف، و قوت و استقامت، در اجراي احكام از سوي ديگر است.(2)

از دعوت و تبليغ يحيي عليه السلام در قرآن سخني گفته نشده، ولي در روايات آمده كه آن حضرت مردم را به توحيد و پرستش خدا دعوت مي كرد، درحالي كه لباس مويين مي پوشيد و هيچ درهم و ديناري نداشت.(3)

6. شناسه خانوادگي يحيي عليه السلام

6. شناسه خانوادگي يحيي عليه السلام

نَسَب حضرت يحيي عليه السلام

يحيي، عليه السلام پسر «زكريا»، پسر «برخيا»، پسر «شُو»، پسر «نَحرائيل»، پسر «سَهلون»، پسر «أَرسو»، پسر «شوبل»، پسر «يعود»، پسر «موسي عليه السلام »، پسر «عمران عليه السلام » است.(4)


1- الميزان، ج 14، صص 18 و 19.
2- تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 7، ص 33.
3- بحارالانوار، ج 14، ص 189.
4- تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 82.

ص: 176

نام مادر: «أَشياع»(1) و برخي «ايساع» و حنانه گفته اند.(2)

7. شناسه قومي حضرت يحيي عليه السلام

7. شناسه قومي حضرت يحيي عليه السلام

قوم بني اسرائيل قبل از حضرت يحيي عليه السلام گرفتار آشوب و بلاهاي بسياري بود، هنگامي كه يحيي عليه السلام براي هدايت مردم قيام كرد، به آنان هشدار داد كه تمام گرفتاري ها و بلاها، بر اثر گناهاني است كه در ميان بني اسرائيل رايج شده و عاقبتِ نيك از آن پرهيزگاران است.(3)

8. شناسه حكومتي حضرت يحيي عليه السلام

8. شناسه حكومتي حضرت يحيي عليه السلام

در «بيت المقدس» پادشاهي هوسبأز به نام «هيروديس» يا «هردوس» حكومت مي كرد. برادر اين شاه دختري به نام «هيروديا» داشت. شاه عاشق «هيروديا» شد و تصميم گرفت با او ازدواج كند. وقتي اين خبر به يحيي عليه السلام رسيد، آن حضرت با صراحت اعلام كرد كه اين ازدواج برخلاف دستورهاي تورات، و حرام است. هيروديا كينه يحيي عليه السلام را به دل گرفت و درصدد انتقام برآمد. زيبايي آن دختر چنان در شاه نفوذ كرده بود كه شاه به او گفت: هر آرزويي داري از من بخواه كه قطعاً برآورده خواهم كرد. «هيروديا» گفت من هيچ جز سر بريده «يحيي» را نمي خواهم. برخي گفته اند مادر دختر، دختر را تزيين نمود و به نزد شاه فرستاد و دل او را ربود، آن گاه پادشاه به درخواست دختر جامه عمل پوشانيد.(4)


1- كامل، ج 3، ص 265.
2- ناسخ التواريخ، ج 4، ص 265.
3- بحارالانوار، ج 14، ص 179.
4- كامل، ج 3، ص 28؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 507؛ الميزان، ج 14، صص 27 و 28.

ص: 177

حضرت عيسي عليه السلام

اشاره

حضرت عيسي عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت عيسي عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت عيسي عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي عيسي عليه السلام

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت عيسي عليه السلام

5. شناسه فكري و عقيدتي عيسي عليه السلام

6. شناسه تبليغي عيسي عليه السلام

7. شناسه خانوادگي عيسي عليه السلام

8. شناسه قومي حضرت عيسي عليه السلام

9. شناسه حكومتي حضرت عيسي عليه السلام

10. شناسه جغرافيايي حضرت عيسي عليه السلام

1. شناسه اسمي حضرت عيسي عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت عيسي عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت عيسي عليه السلام

ب) زمان و محل ولادت و صعود عيسي عليه السلام

الف) نام حضرت عيسي عليه السلام

الف) نام حضرت عيسي عليه السلام

حضرت عيسي عليه السلام يكي از پيامبران اولوالعزم است كه نامش در قرآن به صورت «عيسي»، 25 بار و به صورت «مسيح»، 11 بار به كار رفته است.

در مورد نام گذاري او گفته شده، لفظ «عيسي» اصلش «يشوع» به معني «منجي»، يعني شخص نجات دهنده است. برخي عيسي را به معناي «يعيش» يعني «زندگي مي كند» تفسير كرده اند. معناي دوم (يعيش) به دليل ناميده شدن فرزند زكريا عليه السلام به «يحيي» و مشابهت آن دو با يكديگر مناسب تر است.(1)

نام ديگر آن حضرت «مسيح» مي باشد. «مسيح» به معناي مسح كننده يا مسح شده است. عيسي عليه السلام را از اين جهت كه با كشيدن دست بر بدن بيماران غيرقابل علاج، آنان را به فرمان خدا شفا مي داد، و يا به اين دليل كه او از ناپاكي و گناه مسح شده و پاك بود، چنين ناميدند.(2)


1- الميزان، ج 3، ص 194.
2- تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 577؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 414.

ص: 178

به جز دو نام ذكرشده، آن حضرت در قرآن، داراي القاب و اوصافي ديگر است، از جمله «عبدالله»،(1) «غلام زكي»،(2) «رسول الله»،(3) «نبي»،(4) «ابن مريم»، «روح الله» و «كلمة الله».(5)

ب) زمان و محل ولادت و صعود عيسي عليه السلام
اشاره

ب) زمان و محل ولادت و صعود عيسي عليه السلام

ولادت عيسي عليه السلام 5585 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام (6) در روز سه شنبه در «بيت اللَّحم» _ از قريه هاي فلسطين _ به دنيا آمد.(7)

انجيل هاي چهارگانه، وطن عيسي عليه السلام را شهر «ناصره» در «الجليل» مي دانند.(8)

قرآن درباره ولادت حضرت عيسي عليه السلام مي فرمايد:

هنگامي كه حضرت مريم عليها السلام براي عبادت به محراب رفته بود، جبرائيل را (به صورت جواني زيبا) به سوي او فرستاديم. «مريم» به او گفت: مگر از خداوند نمي ترسي و پروا نمي كني؟ جبرائيل گفت: من فرستاده پروردگار تو هستم، آمده ام تا پسري پاكيزه به تو ببخشم. مريم تعجب كرد و منكر شد و گفت: چگونه من داراي فرزند مي شوم، درحالي كه دست هيچ بشري به من نرسيده و زن بدي هم نبوده ام جبرائيل فرمود: اين گونه است، پروردگار تو گفته كه اين كار بر من آسان است. (مريم:16و21)


1- مريم: 30.
2- مريم: 19.
3- نساء: 17.
4- مريم: 30.
5- نساء: 171.
6- ناسخ التواريخ عيسي7، ج 1، ص 2.
7- تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 83.
8- جان بيناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه: علي اصغر حكمت، ج 1، ص 538.

ص: 179

پس جبرائيل در گريبان مريم دميد. او در شب به عيسي عليه السلام حامله شد و صبح او را دنيا آورد. مدت حمل او نُه ساعت بود كه خداوند هر ساعت را براي او يك ماه قرار داد.(1)

زمان صعود حضرت عيسي عليه السلام

زمان صعود حضرت عيسي عليه السلام

اين حادثه 5616 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام رخ داد، به طوري كه قرآن در اين باره مي فرمايد: «...إِذْ قَالَ اللَّهُ يا عِيسَي إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَي وَمُطَهِّرُكَ مِنْ الَّذِينَ كَفَرُوا؛ (آل عمران: 55) ... (به ياد آوريد) هنگامي را كه خدا به عيسي فرمود: «من تو را برمي گيرم و به سوي خود بالا مي برم و تو را از كساني كه كافر شدند، پاك مي سازم».

بنابراين، حضرت عيسي عليه السلام كشته يا به دار آويخته نشد، بلكه فردي به نام «يهودا اسخريوطي» كه جزو حواريون بود و به دليل گرفتن رشوه، مكان حضرت را به دشمن نشان داده بود، به جاي او دستگير و به دار آويخته شد.(2)

در جاي ديگري قرآن مي فرمايد: «وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يقِينًا بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيهِ؛ نه او را كشتند و نه به دار آويختند، بلكه امر بر آنان مشتبه شد و كساني كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، نسبت به آن شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروي مي كنند و قطعاً او را نكشتند، بلكه خدا او را به سوي خود بالا برد».(3) (نساء: 157 و 158)

بنابراين، حضرت عيسي عليه السلام مجدداً ظهور خواهد كرد و در ميان امت خود حاضر خواهد شد.(4)


1- تفسير القمي، ج 2، ص 23.
2- ناسخ التواريخ حضرت عيسي7، ج 1، ص 46.
3- اعلام قرآن، ص 268 _ 280.
4- مجمع البيان، ج 1و 2، ص 759؛ تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 346.

ص: 180

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت عيسي عليه السلام

2. شناسه جسمي و ظاهري حضرت عيسي عليه السلام

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در توصيف حضرت عيسي عليه السلام فرمودند:«عيسي عليه السلام چهره اي سرخ گونه با قد و قامتي معتدل داشته و داراي موهاي مجعد(پيچيده) و آراسته بوده است».(1)

3. شناسه شغلي و خدماتي عيسي عليه السلام

3. شناسه شغلي و خدماتي عيسي عليه السلام

شغل عيسي عليه السلام نجاري بود، به همين دليل نسبت به طبقه متوسط علاقه خاصي داشت. وي مانند يك استاد، در كارهاي نجاري خانه هاي الجليل به كار اشتغال داشته است؛ خصوصاً اَدوات و آلات كشاورزي مي ساخت، مانند: گاوآهن و طوق، براي كشاورزان ناحيه «ناصره».(2)

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت عيسي عليه السلام
اشاره

4. شناسه رفتاري و رواني حضرت عيسي عليه السلام

زير فصل ها

الف) ساده زيستي

ب) تواضع و فروتني

ج) عطوفت و مهرباني

د) تأييد شدن به وسيله روح القدس

الف) ساده زيستي

الف) ساده زيستي

حضرت عيسي عليه السلام همواره به صورت ساده و دور از تجملات زندگي مي كرد علي عليه السلام مي فرمايد:

اگر بخواهي عيسي بن مريم نيز (براي تو اسوه اي نيكو) است؛ چرا كه سر بر سنگ مي نهاد و جامه خشن مي پوشيد و خودش گرسنه بود و چراغ شب افروزش، ماه، سايبان زمستانش شرق و غرب زمين، ميوه و خوراكش گياه بيابان بود، فرزند و همسري هم نداشت، مال و دارايي هم نداشت و مركبش دو پايش بود. خدمت كارش دو دستش.(3)

ب) تواضع و فروتني

ب) تواضع و فروتني

فضايل زيادي در شخصيت و رفتار عيسي عليه السلام وجود دارد و به سختي مي توان يكي از آنها را به عنوان مهم ترين شاخص رفتاري او كه در دعوتش نقش


1- بحارالانوار، ج 13، ص 11.
2- تاريخ جامع اديان، صص 388 و 389.
3- نهج البلاغه، خطبه 160، صص 162 و 169.

ص: 181

اساسي داشته باشد، برگزيد. اما با بررسي سيره درخشان اين پيامبر بزرگ و دقت در آيات مربوط به دعوت او، مي توان نرم خويي و فروتني را وجه برجسته شخصيت او دانست و آن پيامبر را اسوه «تواضع و فروتني» معرفي كرد.(1) براي نمونه، از «عيسي» عليه السلام روايت شده كه خطاب به «حواريون»(2) فرمود:

من نزد شما حاجتي دارم، گفتند: درخواست تو برآورده است اي روح الله. سپس [عيسي عليه السلام ] برخاست و پاهاي يك يك ايشان را شست، و آنان گفتند: ما به اين كار شايسته تر بوديم اي روح خدا، عيسي عليه السلام گفت:

شايسته ترين مردم براي خدمت به خلق، دانشمند است. من اين گونه فروتني كردم تا شما نيز پس از من در ميان مردم اين چنين تواضع داشته باشيد. سپس فرمود: حكمت و فرزانگي آدمي با تواضع بارور مي گردد، نه با تكبر، چنان كه گياه در دشت مي رويد و رشد مي كند نه در كوه.(3)

در روايتي ديگر آمده كه عيسي عليه السلام براي «حواريون» طعامي ترتيب داد و چون از خوردن آن فارغ شدند، حضرت عيسي عليه السلام دست آنها را شست. گفتند: اي روح الله، بهتر بود ما اين كار را انجام مي داديم. فرمود: من اين چنين كردم تا شما نيز با دانش آموزان و مخاطبان خويش چنين كنيد.(4)


1- اسوه هاي قرآني، ص 230.
2- حواريون: ياران حضرت عيسي7 بودند كه تعدادشان 12 نفر بود و عيسي7 تمام حاجات و خواسته هايشان (خوراك و...) را برآورده مي كردند. آنان خود را برترين افرادي مي دانستند. لذا عيسي7 به آنان گفت: برتر از شما كسي است كه از دست رنج خود نان بخورد. «حواريون» با شنيدن اين سخن به كار شست وشوي جامه هاي مردم پرداختند و از دست مزد آن نان مي خوردند. (تفسير نمونه، ج 2، ص 427).
3- تاريخ طبري، ج 2، ص 520؛ بحارالانوار، ج 1، ص 37؛ اصول كافي، ج 1، ص 37.
4- بحارالانوار، ج 14، ص 329.

ص: 182

ج) عطوفت و مهرباني

ج) عطوفت و مهرباني

حضرت عيسي عليه السلام همواره خود را خدمت گزار مردم مي دانست و صميمانه آنان را كمك مي كرد. وقتي مردم از او درخواست معجزه كردند، مسيح عليه السلام خواسته آنان را اجابت كرد. مثلاً وقتي حواريون از او درخواست نزول «مائده آسماني» كردند تا به اطمينان و ايمانشان اضافه شود،(1) به درخواست آنان پاسخ مثبت داد. قرآن در اين باره مي فرمايد:

اذْ قَالَ الْحَوَارِيونَ يا عِيسَي ابْنَ مَرْيمَ هَلْ يسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ ينَزِّلَ عَلَينَا مَائِدَةً مِنْ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ، قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيهَا مِنْ الشَّاهِدِينَ. (مائده: 112 و 113)

در آن هنگام كه حواريون گفتند: اي عيسي مريم! آيا پروردگارت مي تواند مائده اي از آسمان، بر ما نازل كند؟ او پاسخ گفت: از خدا بپرهيزيد، اگر با ايمان هستيد. گفتند: (ما نظر بدي نداريم) مي خواهيم از آن بخوريم و دل هاي ما (به رسالت تو مطمئن گردد) و بدانيم كه به ما راست گفته اي، و بر آن گواه باشيم.

«مائده»، طبق و خواني است كه در آن طعام باشد.(2) همچنين گفته شده درخواست حواريون به اين دليل بود كه عيسي عليه السلام به بني اسرائيل گفت: سي روز روزه بگيريد. آن گاه هرچه بخواهيد از خدا درخواست كنيد تا خداوند به شما بدهد. بعد از سي روز روزه داري آنان گفتند: ما گرسنه شده ايم از خدا بخواه، تا براي ما از آسمان مائده اي نازل كند.(3) عيسي عليه السلام روز نزول مائده را «عيد» قرار داده كه اين از ابتكارات آن حضرت بود.(4)


1- كشف الاسرار، ج 3، ص 265.
2- مفردات الالفاظ القرآن، ص 477.
3- مجمع البيان، ج 3 _ 4، ص 410.
4- الميزان، ج 6، ص 235.

ص: 183

علاوه بر معجزه ذكر شده، حضرت عيسي عليه السلام از پيامبراني است كه از آغاز تا پايان زندگي اش با معجزه همراه بود. از جمله متولد شدن او، بدون داشتن پدر، سخن گفتن در گهواره در دفاع از مادر،(1) زنده كردن مردگان (سام فرزند نوح عليه السلام را به درخواست اصحاب زنده كرد.)(2) آفرينش مرغ از گِل به اجازه خدا،(3) شفا دادن كور مادرزاد و بيماري هاي ديگر مانند پيسي(4) و سرانجام صعودش به آسمان به اذن خدا.

د) تأييد شدن به وسيله روح القدس

د) تأييد شدن به وسيله روح القدس

علاوه بر آنها، عيسي عليه السلام مورد تأييد «روح القدس» است.(5) قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَآتَينَا عِيسَي ابْنَ مَرْيمَ الْبَينَاتِ وَأَيدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ؛ و به عيسي بن مريم عليه السلام دليل روشن داديم و او را به وسيله «روح القدس» تأييد كرديم». (بقره: 87)

در واقع، «روح القدس» وجود خاصي است كه خداوند آن حضرت را به تذكر و قدرشناسي از آن هدايت كرد و خاصيت «روح القدس» پاك و مبّرا بودن از هر نقص و عيبي مي باشد كه در انسان ها وجود دارد. (بقره: 253) ازاين رو، روح قدسي غير از بيناتي است كه همه پيامبران واجد آن بودند؛ يعني حضرت عيسي عليه السلام داراي خصوصيت ممتازي بود كه بسياري از انبيا نداشتند.(6) برخي مقصود از «روح القدس» را جبرئيل مي دانند.(7)


1- مريم: 19، 30 و 33.
2- بحارالانوار، ج 14، ص 233.
3- آل عمران: 3 و 49.
4- بحارالانوار، ج 14، ص 233.
5- تفسير نمونه، ج 1، ص 237.
6- تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 7، ص 380.
7- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 307.

ص: 184

5. شناسه فكري و عقيدتي عيسي عليه السلام
اشاره

5. شناسه فكري و عقيدتي عيسي عليه السلام

زير فصل ها

الف) ايمان به خدا (توحيد)

ب) سجده براي خدا

الف) ايمان به خدا (توحيد)

الف) ايمان به خدا (توحيد)

حضرت عيسي عليه السلام ، فردي موحد بود و تنها خداوند را شايسته پرستش مي دانست. قرآن از زبان او مي فرمايد: «أَنْ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ; (به آنها گفته ام) خداوندي را بپرستيد كه خداوند من و شماست». (مائده: 117)

علامه طباطبايي مي فرمايد:

عيسي عليه السلام همواره مردم را به طور صريح و روشن به توحيد دعوت مي كرد و با گفتن جمله «أَن عبدو الله ربي وربكم» خداي خود را توصيف مي كرد تا كمترين توهّمي در بندگي او از سوي خدا و اينكه او رسولي است كه مردم را به سوي خداي واحد دعوت مي كند باقي نماند.(1) همچنين خود را از شرك قائلان به تثليث(2) و مانند آن تبرئه و خداوند را از هرگونه شريك داشتن منزه مي كند.(3)

ب) سجده براي خدا

ب) سجده براي خدا

حضرت عيسي عليه السلام همواره هنگام تلاوت قرآن خاضعانه به سجده مي رفت و گريه مي كرد قرآن مي فرمايد: «إِذَا تُتْلَي عَلَيهِمْ آياتُ الرَّحْمَانِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيا؛ آنها كساني بودند كه وقتي آيات خداوند بر آنان خوانده مي شد، درحالي كه سجده مي كردند گريان بودند». (مريم: 58)

6. شناسه تبليغي عيسي عليه السلام
اشاره

6. شناسه تبليغي عيسي عليه السلام

حضرت عيسي عليه السلام از جمله پيامبران «اولوالعزم» است كه از سوي خداوند به پيامبري برگزيده شد. قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَزَكَرِيا وَيحْيي وَعِيسَي... وَاجْتَبَينَاهُمْ وَهَدَينَاهُمْ إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ». (انعام: 85 و 87)


1- الميزان، ج 6، صص 247 و 248.
2- تثليث: شريك گرفتن براي خداوند و پرستش خدايان دوگانه و سه گانه. برخي عيسي7 را خدا مي دانستند و برخي پسر خدا و برخي خدا (نساء: 171).
3- تفسير موضوعي، ج 7، ص 383؛ تفسير نمونه، ج 13، ص 69.

ص: 185

همچنين آن حضرت در دوران كودكي به نبوت نائل شد. قرآن از زبان او مي فرمايد: « قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِي الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيا؛ من بنده خدايم. او كتاب آسماني به من داده و مرا پيامبر قرار داده است». (مريم: 30)

علامه طباطبايي مي فرمايد:

عيسي عليه السلام در آن روز نبي بوده و بعدها به رسالت برگزيده شد و صاحب كتاب و نبوت شد. چون رسول به كسي مي گويند كه مبعوث شده و مأمور به تبليغ هم شده باشد و «نبي» كسي است كه تنها مبعوث شده باشد، چه مأمور به تبليغ شده باشد يا نشده باشد.(1)

الف) كتاب آسماني حضرت عيسي عليه السلام

الف) كتاب آسماني حضرت عيسي عليه السلام

عيسي عليه السلام داراي شريعت و كتاب مستقل به نام «انجيل» بود كه از سوي خداوند به او وحي شده بود.

قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: «...وَقَفَّينَا بِعِيسَي ابْنِ مَرْيمَ وَآتَينَاهُ الْإِنجِيلَ...؛ و بعد از آن عيسي بن مريم را مبعوث كرديم و به او انجيل عطا كرديم...» (حديد: 27)

بنابراين، انجيل هاي چهارگانه كه بين مسيحيان متداول است، وحي الهي نيستند. اصلِ «انجيل»، كتاب مقدس مسيح عليه السلام ، از ميان رفته و تنها برخي شاگردان عيسي عليه السلام بخش هايي از آن را در انجيل هاي خود آورده اند.(2) تعداد انجيل هاي نگاشته شده، زياد است و از ميان آنان چهار انجيل رسمت دارد:

1. انجيل متي؛ «متي» كتابي است كه يكي از حواريون عيسي عليه السلام آن را نگاشته و شامل سيره و مواعظ عيسي عليه السلام است؛

2. انجيل مرقس؛ «مرقس» پيرو يكي از حواريون عيسي عليه السلام است كه قديمي ترين و كوتاه ترين كتاب را نوشته كه شامل سيره و مواعظ مسيح است؛


1- الميزان، ج 14، ص 47.
2- تفسير نمونه، ج 2، ص 213.

ص: 186

3. انجيل لوقا؛ «لوقا» پيرو «پولس» حواري عيسي است كه انجيل لوقا را نوشته و شامل سيره و مواعظ مسيح با تكيه بر جزئيات است؛

4. انجيل يوحنا؛ «يوحنا» از حواريون حضرت عيسي عليه السلام ، آن را نوشته و در واقع آخرين كتاب درباره سيره و مواعظ مسيح عليه السلام است.(1)

ب) سيره تبليغي حضرت عيسي عليه السلام
اشاره

ب) سيره تبليغي حضرت عيسي عليه السلام

زير فصل ها

1. آغاز دعوت از گهواره

2. كمك گرفتن از حواريون در تبليغ

3. اعزام مبلغ به انطاكيه

1. آغاز دعوت از گهواره

1. آغاز دعوت از گهواره

حضرت عيسي عليه السلام با اراده و قدرت خداوند و با اشاره مادرش از همان كودكي به سخن درآمد و مردم را به سوي خداوند دعوت كرد. قرآن از زبان او مي فرمايد:

قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِي الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيا، وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَينَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيا؛ (مريم: 30 و 31) من بنده خدايم، او كتاب آسماني به من داده و مرا پيامبر قرار داده است و هر جا كه باشم مرا وجود پربركت قرار داده و تا زماني كه زنده ام مرا به نماز و زكات توصيه كرده است.

امام صادق عليه السلام در تفسير جمله «وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَينَ مَا كُنتُ» فرموده، منظور اين است كه هر كجا باشم، داراي فايده و خير و بركت هستم.(2) طبق روايات مقصود از زكات در اين آيه، زكات فطره است.(3)

2. كمك گرفتن از حواريون در تبليغ

2. كمك گرفتن از حواريون در تبليغ

حضرت عيسي عليه السلام براي تمركز بخشيدن به نيروهاي خود، از ميان پيروانش، چند نفر از بهترين ها را انتخاب و با عنوان حواريون، جمع كرد تا در برابر مخالفان نيروي مضاعف داشته و سخن و عقيده خود را بهتر بيان كند.(4) به همين دليل، خطاب به آنان گفت:


1- حسين توفيقي، نگاهي به اديان زنده جهان، صص 119 _ 123 (خلاصه شده).
2- بحارالانوار، ج 5، ص 118؛ البرهان، ج 3، ص 760.
3- تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 335.
4- الميزان، ج 3، صص 202 و 203.

ص: 187

قال مَنْ أَنصَارِي إِلَي اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ گفت: كيست كه ياور من به سوي خدا (براي تبليغ آيين او) باشد. حواريون گفتند: «ما ياوران خداييم به خدا ايمان آورديم و تو نيز گواه باش كه ما اسلام آورديم [مسلمان شديم]. (آل عمران: 52)

علامه طباطبايي مي فرمايد: «حضرت عيسي عليه السلام مي خواست گروهي را تشكيل دهد كه هوادار رسالت و مبلغ دعوت او باشند».(1)

3. اعزام مبلغ به انطاكيه

3. اعزام مبلغ به انطاكيه

مردم شهر «انطاكيه» در بت پرستي، فساد و گناه غوطه ور بودند. عيسي عليه السلام از جانب خداوند مأمور شد تا دو مبلغ براي هدايت آنان بفرستد، ولي آن دو مبلّغ به دليل آشنا نبودن با روش هاي دعوت و لجاجت مردم، مورد توجه قرار نگرفتند و دستگير و زنداني شدند. بعد از آن حضرت عيسي عليه السلام فردي ديگر به نام «شمعون الصَّفا» را براي هدايت مردم آن شهر فرستاد.(2) شمعون تصميم گرفت به صورت ظاهري خداي شاه را پرستش كند و با او هم عقيده شود. همچنين با احتياط به برقراري ارتباط تبليغي با مردم پرداخت و با تدابير كارساز و مناظرات حساب شده، هم باعث آزادي دوستان خود و هم باعث ايمان آوردن پادشاه و مردم شد.(3)

7. شناسه خانوادگي عيسي عليه السلام

7. شناسه خانوادگي عيسي عليه السلام

نَسَب عيسي عليه السلام : پسر حضرت مريم و مريم دختر عمران عليه السلام است.(4)


1- الميزان، ج 3، صص 202 و 203.
2- نك: (يس: 13 و 14)؛ تفسير القمي، ج 2، صص 187 و 188 ؛ مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 655؛ تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 381.
3- تفسير القمي، همان؛ البرهان، ج 4، صص 570 و 571، بحارالانوار، ج 14، ص 240؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 560.
4- تاريخ طبري، ج 2، ص 501؛ كامل، ج 4، ص 3.

ص: 188

8. شناسه قومي حضرت عيسي عليه السلام

8. شناسه قومي حضرت عيسي عليه السلام

در محدوده جغرافيايي زندگي عيسي عليه السلام ، اقوام مختلفي زندگي مي كردند. از جمله گروهي موسوم به «اسن ها» كه با ظلم و ستم رومي ها مخالف بودند. اين دسته در «الجليل» اكثريت را تشكيل مي دادند و جمعيت هايي به سبك زاهدان و راهبان را تشكيل داده بودند. خود را درگير كشمكش هاي زمان نمي كردند و با صبر و شكيبايي به انتظار ظهور مسيح عليه السلام نشسته بودند. اينان قواعد شديدي براي خود وضع كرده بودند. از جمله قواعد معمول «يوم سَبت» كه به دقت آن را رعايت مي كردند و روزهاي ديگر در مزرعه اشتغال داشتند و ايام خود را به عبادت، روزه، غسل، مناسك و طهارت مي گذراندند.(1)

گروه ديگر، « فريسيان» بودند كه به دليل احتياط خود سعي مي كردند از جنجال دور باشند. آنان تا حدي كه اوضاع اجازه دهد، طبق روايات و اخبار قديم خود رفتار مي كردند و معتقد بودند، تنها راه تسريع در ظهور مسيح و نجات يهود از ظلم و فساد، مراعات رسوم منصبي و دقت در انجام كارهاي روزمره براساس احاديث و روايت هاي ديني است.

گروه ديگر «صدوقيان» بودند كه نسبتاً نفوذ كمتري داشتند. اينان از «فريسيان» محافظه كارتر بودند و اعتقاد داشتند كه مسائل ديني و آيه هاي تورات، قابل تغيير و تبديل نيست. هنگامي كه «فريسيان» پس از دقت تمام و بنا به مقتضيات زمان مي خواستند در بعضي از عادت ها تغييراتي بدهند، آنان اعتراض كردند. در هر حال اين دو فرقه، با هرگونه مسامحه و بدعت به شدت مخالف بودند. آنان سالي يك بار براي زيارت معبد بزرگ، عازم «اورشليم» مي شدند. اگر كسي در انجام مناسك روزمره كوتاهي مي كرد يا حلال و حرام را در غذا و شراب رعايت نمي كرد و مراسم تطهير و تغسيل


1- تاريخ جامع اديان، ص 386.

ص: 189

بدن و شستن دست پيش از غذا را به عمل نمي آورد و روز شنبه را تعطيل نمي كرد، نزد «فريسيان» بي دين و ناپاك شمرده مي شد، در مقابل آنان، ولي مردم عامه، به مسائل ديني چنداني پاي بند نبودند و تنها تعداد كمي از يهوديان به طور منظم، براي عبادت به كنيسه مي رفتند.(1)

9. شناسه حكومتي حضرت عيسي عليه السلام

9. شناسه حكومتي حضرت عيسي عليه السلام

حضرت عيسي عليه السلام 65 سال بعد از تسلط اسكندر بر سرزمين «بابل» و 51 سال پس از آغاز پادشاهي اشكانيان به دنيا آمد. حكومت در آن زمان ملوك الطوايفي بود و پادشاه شام، «قيصر روم» بود. همچنين پادشاه «بيت المقدس» از جانب «قيصر» تعيين مي شد. قيصر شخصي به نام «هيرووس» يا «هيرودييس» يا «هيرودييس» را به پادشاهي انتخاب كرد.(2) شاه به ياري كاهنان، فلسطين را اداره مي كرد. در آن زمان مردم فلسطين روزگار سختي را مي گذراندند، چون حاكمان اشغالگر رومي، سعي مي كردند مردم را به پرستش امپراتور روم وادار كنند. آنان همچنين با غارت ثروت مردم و به بردگي گرفتن آنها، براي خود كاخ هاي مجلل مي ساختند.(3)

هنگامي كه «هيردوس» از تولد «مسيح عليه السلام » باخبر شد و فهميد او همان پيامبري است كه بيماران را شفا مي دهد، درصدد قتل او برآمد. در اين ميان، يوسف نجار، عيسي و مادرش را از شام به مصر برد. آنان دوازده سال در آنجا ماندند. هنگامي كه خبر هلاكت «هيردوس» رسيد، از آنجا به شام برگشتند.(4)

بعد از مرگ «هيردوس»، پسرش «اركلاوس» جانشين او شد و بعد از مرگ او پسرش «هيردوس» كوچك پادشاه شد و در زمان او بود كه مي خواستند عيسي عليه السلام را به صليب بكشند كه شخص ديگري به جاي او به دار آويخته شد.(5)


1- تاريخ جوامع اديان، صص 387 _ 388.
2- كامل، ج 4، ص 3؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 501.
3- ناسخ التواريخ عيسي7، ج 1، ص 8.
4- كامل، ج 4، صص 16 و 17؛ كشف الاسرار، ج 3، صص 439 و 440.
5- تاريخ طبري، ج 2، صص 524 و 525.

ص: 190

10. شناسه جغرافيايي حضرت عيسي عليه السلام

10. شناسه جغرافيايي حضرت عيسي عليه السلام

حضرت مسيح عليه السلام در «بيت اللَّحم» واقع در فلسطين اشغالي به دنيا آمد. «بيت اللَّحم» در حدود پانزده كيلومتري «اورشليم» است. هنوز درخت نخل معروف كه حضرت مريم عليه السلام هنگام وضع حمل در سايه آن نشست، در آن محل است. اين مكان از زيارت گاه هاي معتبر و نام باستاني آن «افراته» است و اهالي آن بيشتر مسيحي هستند.(1)

برخي گفته اند: اصليت مسيح عليه السلام از ناصره در «الجليل» شمال فلسطين است. حضرت مسيح عليه السلام به همراه مادرش در ناصره زندگي مي كرد، محل اقامت اين خانواده در حومه شهر مطريه «درخت عذرا» بود. ملاقات او با يحيي عليه السلام و تعميد دادنش در رودخانه «اردن» در بين 12 تا 30 سالگي آن حضرت روي داده است.(2)


1- سيد جعفر حيدري، بيت المقدس، ص 341.
2- اطلس جغرافيايي، صص 91 و 92.

ص: 191

فصل دوم: پيامبراني كه فقط وصفشان در قرآن آمده است

اشاره

فصل دوم: پيامبراني كه فقط وصفشان در قرآن آمده است

زير فصل ها

حضرت خضر عليه السلام

حضرت اشموئيل (سموئيل) عليه السلام

حضرت حزقيل عليه السلام

حضرت ارميا عليه السلام

حضرت خضر عليه السلام

اشاره

حضرت خضر عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي حضرت خضر عليه السلام

2. شناسه رفتاري و رواني خضر عليه السلام

3. شناسه فكري و عقيدتي خضر

4. شناسه تبليغي خضر عليه السلام

5. شناسه خانوادگي خضر

6. شناسه جغرافيايي خضر

7. شناسه حكومتي (در زمان خضر)

1. شناسه اسمي حضرت خضر عليه السلام
اشاره

1. شناسه اسمي حضرت خضر عليه السلام

زير فصل ها

الف) نام حضرت خضر

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام حضرت خضر

الف) نام حضرت خضر

نام آن حضرت در قرآن نيامده، بلكه با عنوان «عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا...» (كهف: 65) از او ياد شده است. برخي نام اصلي او را تاليا(1) و برخي بليا(2) ذكر كرده اند. لقب او خضر است؛ چون آن حضرت بر چوب خشك يا زميني نمي نشست، مگر اينكه سبز و خرم مي گشت.(3) كنيه او نيز «ابوالعباس» است.(4)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

زمان ولادت حضرت خضر عليه السلام 3485 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام بوده است.(5)

وفات: بر اساس برخي روايات، حضرت خضر عليه السلام عمري طولاني داشته و هم اكنون نيز زنده است.(6) همچنين گفته شده «مسجد سهله» محل ظهور ايشان خواهد بود.(7)


1- بحارالانوار، ج 3، ص 286.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 277؛ ناسخ التواريخ، ج 1، ص 217.
3- الميزان، ج 13، ص 352؛ كامل، ج 2، ص 160؛ حيوة القلوب، ج 1، ص 747.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 217.
5- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 217.
6- بحارالانوار، ج 13، ص 299.
7- حيوة القلوب، ج 1، ص 765.

ص: 192

2. شناسه رفتاري و رواني خضر عليه السلام

2. شناسه رفتاري و رواني خضر عليه السلام

الف) برخورداري از علم و آگاهي فراوان: وقتي حضرت موسي عليه السلام (بعد از نزول تورات) خود را داناترين فرد مي دانست، خداوند به جبرئيل گفت: به موسي بگو در «ملتقاي بحرين» شخص داناتري هست، پيش او برو و علم آموز. (كهف: 65) حضرت موسي عليه السلام با يوشع بن نون(1) به راه افتاد و او را در حال نماز خواندن يافتند. حضرت موسي عليه السلام براي بهره گيري از علم و آگاهي او، همراهي او را خواستار شد؛ چرا كه پيروي از او را راه رسيدن به دانش مي دانست.(2) خضر به شرطي همراهي با او را پذيرفت كه در مورد رفتارهايي كه از او سر مي زند، نپرسد؛ زيرا آنها ظاهري ناخوشايند داشتند، ولي باطنشان مفيد بود. برخي از آن رفتارها عبارت اند از:

ب) سوراخ كردن كشتي براي حفاظت از اموال مستمندان:(3) چون كشتي اي كه خضر عليه السلام بر آن سوار بود، متعلق به گروهي از مستمندان بود و پشت سر آن كشتي ديگري بود كه به شاه ستمگر غاصبي تعلق داشت و آن شاه هر كشتي سالمي را به زور مي گرفت، به همين دليل خضر با سوراخ كردن كشتي، مي خواست به دست پادشاه نرسد.(4) (كهف: 71)

ج) كشتن نوجوان براي پيشگيري از تأخير نوجوان در گرايش والدين خود به كفر(5) (كهف: 74): از آنجا كه ممكن بود آن كودك پدر و مادر خود را اغوا كند و از راه تأثير روحي، آنان را به طغيان و كفر وادارد و از طرفي چون ايمان پدر و مادرِ فرزند در نزد خدا ارزش داشته است، خداوند امر مي كند


1- يوشع بن نون بن افراهم بن يوسف بن يعقوب، يار موسي بن عمران7 و وصي اوست كه پس از او به مقام نبوت رسيد (معارف و معاريف، ج 1، ص 623).
2- تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 27؛ البرهان، ج 3، ص 646؛ بحارالانوار، ج 13، ص 278.
3- فرهنگ قرآن، ج 12، ص 574.
4- تفسير القمي، ج 2، ص 13؛ كامل، ج 2، ص 164.
5- فرهنگ قرآن، ج 12، ص 574.

ص: 193

كه خضر به دليل دارا بودن ولايت تكويني، او را بكشد تا خداوند، فرزند صالح به آنان بدهد.(1) در واقع، از نظر نظام تكويني مانعي ندارد خداوند حتي كودك نابالغي را گرفتار حادثه اي كند و در آن حادثه جان بسپارد؛ چون وجودش در آينده ممكن است خطرهاي زيادي به بار آورد.(2) همچنين گفته شده خداوند بعدها به آنان دختري عطا كرد كه كانون ايمان و تقوا بود و از نسل او پيامبران زيادي به دنيا آمدند.(3)

د) حمايت از محرومان و تلاش سرّي در جهت منافع آنان:(4) مي توان به تعمير ديواري اشاره كرد كه در حال خراب شدن بود؛ زيرا گنجي در زير ديواري وجود داشت كه متعلق به دو نوجوان يتيم بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بودند و تعمير ديوار، موجب شد آن گنج محفوظ بماند و دست بيگانه اي به آن نرسد.(5) (كهف: 65)

ه) اكرام مستمندان: از ديگر رفتارهاي خضر، اكرام مستمندان بوده است. در اين باره نصيحت جالبي از خضر و علي عليه السلام آمده كه چنين است: روزي خضر عليه السلام به محضر علي عليه السلام آمد، بعد از احوال پرسي، علي عليه السلام به او گفت: سخن حكيمانه اي بگو. خضر گفت: تواضع ثروتمندان به تهي دستان زيباست. علي عليه السلام فرمود: زيباتر از اين، بي اعتنايي تهي دستان بر ثروتمندان، به خاطر ايمان به خداست. ازاين رو خضر عليه السلام فرمود: سزاوار است اين سخن با طلا نوشته شود.(6)


1- الميزان، ج 13، ص 348.
2- تفسير نمونه، ج 12، صص 507 و 508.
3- برخي گفته اند آن دختر با يونس7 ازدواج كرد (كشف الاسرار، ج 5، ص 725؛ تفسير القمي، ج 2، ص 13).
4- فرهنگ قرآن، ج 12، ص 579.
5- تفسير القمي، ج 2، ص 14؛ البرهان، ج 3، ص 646؛ تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 282.
6- سفينة البحار، ج 1، ص 390؛ بحارالانوار، ج 39، ص 133.

ص: 194

3. شناسه فكري و عقيدتي خضر

3. شناسه فكري و عقيدتي خضر

عبوديت و بندگي خضر عليه السلام به درگاه الهي، موجب برخورداري از رحمت خاص الهي شده است،(1) به گونه اي كه قرآن مي فرمايد: «فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَينَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا؛ در آنجا بنده اي از بندگان ما را يافتند كه رحمت (و موهبت عظيمي) از سوي خود به او آموخته بوديم». (كهف: 65)

علامه طباطبايي مي فرمايد: «منظور از رحمت، همان نعمت هاي باطني است؛ چون ولايت، مخصوص خداست، ولي نبوت چنين نيست. ازاينرو، منظور از جمله «رحمة من عندنا» همان نبوت است نه ولايت».(2)

در جاي ديگري آورده اند كه حضرت خضر عليه السلام شيعه علي عليه السلام بوده چنان كه خودش گفته: «أنا الخضر وَأَنَا مِنْ شيعَةِ عَلي ابن ابي طالب».(3)

عقيده باطني خضر را مي توان از دعاهايش به دست آورد. حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: روزي مشغول طواف كعبه بودم، ديدم مردي پرده كعبه را گرفته بود و چنين دعا مي كرد:

يا مَنْ لا يشْغُلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمع يا مَنْ لا يغَلِّطُهُ السّائِلُونَ، يا مَنْ لا يبرِمُه اِلحاحُ الْمُلِحِّينَ اَذِقْني بَرْدَ عَفْوِكَ وَحَلاوَةَ مَغْفِرَتكَ.(4)

اي خدايي كه شنيدنت تو را از شنيدني هاي ديگر غافل نكند، اي خدايي كه در دريافت سؤال تقاضاكنندگان اشتباه نمي كني، اي خدايي كه اصرار اصراركنندگان، تو را آزرده نمي كند، خنكي عفوت و شيريني آمرزشت را به من بچشان.

و آن مرد، خضر نبي عليه السلام بوده است.


1- فرهنگ قرآن، ج 12، ص 578.
2- الميزان، ج 13، صص 341 و 342.
3- بحارالانوار، ج 42، ص 9.
4- بحارالانوار، ج 39، ص 132 (خضر7 فرمود: خواندن اين دعا بعد از هر نماز، موجب مي شود گناهان اگر به اندازه ستارگان و ريگ ها و خاك هاي زمين باشد، بخشيده شوند).

ص: 195

4. شناسه تبليغي خضر عليه السلام

4. شناسه تبليغي خضر عليه السلام

برخي حضرت خضر را دانشمند(1) و برخي او را پيامبر مي دانند(2) و گفته شده حضرت خضر، از پيامبران مرسل بوده كه خداوند او را بر قومي برانگيخت تا آنان را به يگانه پرستي و اقرار به پيامبران و كتاب هاي خدا دعوت كند.(3)

5. شناسه خانوادگي خضر
اشاره

5. شناسه خانوادگي خضر

زير فصل ها

الف) نسب خضر

ب) همسر

الف) نسب خضر

الف) نسب خضر

نسب ايشان با چند واسطه به نوح مي رسد: بليا، پسر ملكان، پسر قالع، پسر عابر، پسر شالح، پسر ارفخشد، پسر سام، پسر نوح عليه السلام .(4)

نام پدر حضرت خضر عليه السلام ملكان از پادشاهان بزرگ بوده(5) و فرزندي جز خضر نداشته است.

ب) همسر

ب) همسر

حضرت خضر ازدواج نكرده و فرزندي هم نداشته است.(6)

6. شناسه جغرافيايي خضر

6. شناسه جغرافيايي خضر

مكان حضرت خضر عليه السلام كه قرآن از آن ياد مي كند، مجمع البحرين بوده است.(7) برخي مجمع را دو درياي فارس و روم مي دانند.(8) علامه طباطبايي رحمه الله مي فرمايد:


1- حيوة القلوب، ج 1، ص 747.
2- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 746.
3- الميزان، ج 13، ص 352؛ حيوة القلوب، ج 1، ص 747.
4- تاريخ طبري، ج 1، ص 277؛ كامل، ج 2، ص 160؛ ناسخ التواريخ، ج 1، ص 217.
5- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 217.
6- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 218.
7- تاريخ طبري، ج 1، ص 278.
8- كشف الاسرار، ج 9، ص 411.

ص: 196

منتهي اليه درياي روم (مديترانه) از ناحيه شرق و منتهي اليه خليج فارس از ناحيه غربي است. بنابراين، مقصود از مجمع البحرين، آن قسمت از زمين است كه به يك اعتبار در آخر شرقي مديترانه و به اعتبار ديگر، در آخر غربي خليج فارس قرار دارد و به نوعي مجاز، آن را محل اجتماع دو دريا خوانده اند.(1)

7. شناسه حكومتي (در زمان خضر)

7. شناسه حكومتي (در زمان خضر)

حكومت و شاهي در زمان خضر عليه السلام ابتدا به دست منوچهر بود (هم زمان با پيامبري موسي عليه السلام ) و بعد از او افريذون به حكومت و شاهي رسيد.(2)


1- الميزان، ج 13، ص 339.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 287؛ كامل، ج 2، ص 167.

ص: 197

حضرت اشموئيل (سموئيل) عليه السلام

اشاره

حضرت اشموئيل (سموئيل) عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اشموئيل (سموئيل)

2. شناسه تبليغي

3. شناسه خانوادگي اشموئيل

4. شناسه قومي

1. شناسه اسمي اشموئيل (سموئيل)

1. شناسه اسمي اشموئيل (سموئيل)

نام اين پيامبر (اشموئيل) در قرآن ذكر نشده، ولي برخي مفسران، آيات 246 _ 248 از سوره بقره را مربوط به اين پيامبر مي دانند(1) و گفته شده نام او اسماعيل بوده است.(2)

2. شناسه تبليغي

2. شناسه تبليغي

پس از آنكه قوم يهود به بركت حضرت موسي عليه السلام از زير سلطه فرعونيان نجات يافتند و به قدرت رسيدند، مغرور شدند و تن به قانون شكني دادند. بنابراين، در مقابل فلسطيني ها شكست خوردند و قدرتشان را همراه صندوق عهد از دست دادند و دشمن بر آنان چيره شد و آنان را از كشورشان بيرون كرد و فرزندانشان را به اسارت گرفت. در اين زمان خداوند براي نجات و ارشاد و هدايت بنياسرائيل، پيامبري به نام اشموئيل را فرستاد.(3) نشانه پيامبري و صدق گفتار وي، خبر دادن از بازگشت «صندوق عهد» بوده است. (بقره: 246 _ 248)


1- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 610؛ اعلام القرآن، ص 705.
2- كشف الاسرار، ج 1، ص 650؛ ابوعلي الفضل بن الحسن طبرسي، جوامع الجامع، ج 1، ص 134.
3- تفسير نمونه، ج 2، ص 166.

ص: 198

3. شناسه خانوادگي اشموئيل

3. شناسه خانوادگي اشموئيل

نَسَب: گفته شده نسب سموئيل به لاوي بن يعقوب مي رسد.(1)

نام پدر: بالي.(2)

نام مادر: حفّه (از نژاد هارونبن عمران).(3)

4. شناسه قومي

4. شناسه قومي

بعد از حضرت موسي عليه السلام ، يوشع بن نون، جانشين او شد و بعد از او زمام امور بني اسرائيل به دست اشموئيل افتاد. در آن دوران، قوم بني اسرائيل در ذلت به سر مي بردند و كشورشان در اشغال دشمن بود. بنابراين از پيامبرشان اشموئيل تقاضاي فرماندهي كردند تا بتوانند به پشتوانه او جهاد كنند. آن حضرت به دستور خداوند، طالوت را به حكمراني آنان برانگيخت تا بر دشمنان غلبه كند و صندوق عهد را به بني اسرائيل باز گرداند.(4)


1- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص ؛ اعلام القرآن، ص 705.
2- تاريخ طبري، ج 2، ص 379.
3- كشف الاسرار، ج 1، ص 650.
4- تاريخ طبري، ج 2، ص 379.

ص: 199

حضرت حزقيل عليه السلام

اشاره

حضرت حزقيل عليه السلام

زير فصل ها

شناسه اسمي حزقيل

شناسه اسمي حزقيل

شناسه اسمي حزقيل

نام اين پيامبر در قرآن ذكر نشده، ولي ذيل آيه 243 سوره بقره ضمن بيان شرح حال مردمي كه از ترس مرگ، از خانه هايشان فرار كردند و به بيابان رفتند و بعد به امر خداوند دوباره زنده شدند، گفته شده پيامبري كه به امر خداوند، آنان را خواند و زنده شدند. حزقيل است كه بنابر روايات، وي سومين پيشواي بني اسرائيل بعد از حضرت موسي عليه السلام بود.(1)

برخي حزقيل را ابن العجوز مي گفتند؛ چون مادر وي پيرزني نازا بود و از خداوند اين فرزند را در پيري درخواست كرده بود.(2)

در روايتي، امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «آن قوم از ترس طاعون، از خانه هاي خود خارج شدند و فرار كرده بودند»(3) و برخي ديگر معتقدند آنان براي فرار از جنگ، از خانه خود بيرون آمده بودند.(4)


1- تفسير نمونه، ج 2، ص 219؛ كشف الاسرار، ج 1، ص 650 (برخي مؤمن آل فرعون را حزقيل گفته اند كه نبايد با حزقيل پيامبر اشتباه شود).
2- كشف الاسرار، ج 1، ص 650.
3- الكشاف، ج 1، ص 290؛ بحارالانوار، ج 6، ص 120.
4- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 604؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 155.

ص: 200

حضرت ارميا عليه السلام

اشاره

حضرت ارميا عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي ارميا

2. شناسه شغلي و خدماتي

3. شناسه تبليغي

1. شناسه اسمي ارميا
اشاره

1. شناسه اسمي ارميا

زير فصل ها

الف) نام ارميا

ب) زمان و محل ولادت ووفات

الف) نام ارميا

الف) نام ارميا

ارميا فرزند حلقيا، از پيامبران بزرگ بني اسرائيل در قرن ششم و هفتم پيش از ميلاد بوده(1) كه نام او در قرآن به طور صريح ذكر نشده، ولي در منابع تفسيري و روايي در ذيل برخي از آيات قرآن از او ياد كرده اند.(2) اصل نام اين پيامبر در زبان عبري، يريم ياهو به معني «يهوه مي بخشد» است. اين نام در منابع اسلامي به صورت ارمياء، اَُرمياء، اُورمياء و يرميا آمده است.(3) برخي او را همان «عزير» پيامبر دانسته اند كه پس از مرگ صد ساله دوباره زنده شد.(4) در روايتي آورده اند كه ارميا همان پيامبر دوره جالوت بوده كه مردم از او خواستند تا برايشان شاه تعيين كند و او نيز طالوت را به فرمان خدا انتخاب كرد.(5) برخي گفته اند زردشت، شاگرد يا خدمتگزار يكي از شاگردان ارميا بوده است.(6)


1- سيد كاظم موسوي بجنوردي، دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 1، ص 702.
2- نك: بقره: 243، 246، 259؛ اسراء: 4 _ 7؛ انبياء: 11.
3- دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 7، ص 702.
4- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 639؛ جامع البيان، ج 3، ص 41.
5- تفسير القمي، ج 1، ص 108؛ بحارالانوار، ج 13، ص 439 (گرچه طبق روايات مشهور نام او «شموئيل» بوده است ( الميزان، ج 2، صص 296 و 297).
6- تاريخ طبري، ج 2، ص 456.

ص: 201

ب) زمان و محل ولادت ووفات

ب) زمان و محل ولادت ووفات

ارميا حدود سال 645 ق. م در عنانوت يا غَناثوث واقع در شمال شرقي اورشليم در خانواده اي روحاني زاده شد. پدر او از خادمان كنيسه عناتوت و روحاني برگزيده زمان داوود عليه السلام بوده است(1) و در حدود 590 ق. م در شهر «دفنه» به نقلي به دست يهودان، شهيد شد.(2)

2. شناسه شغلي و خدماتي

2. شناسه شغلي و خدماتي

يكي از خدماتي كه ارميا انجام داده، آبادسازي مصر پس از تخريب به دست بخت النصر است.(3)

3. شناسه تبليغي

3. شناسه تبليغي

خداوند، ارميا را براي ارشاد و هدايت شاه و عموم بني اسرائيل به سويشان فرستاد. وي ابتدا خود را در انجام دادن اين مسئوليت، ناتوان مي بيند و از خداوند ياري مي خواهد. خداوند از قدرت بي نهايت خود و حمايت و همراهي اش با او در انجام دادن مسئوليت ياد مي كند.(4)

همچنين گفته شده ارميا، به دليل فساد اخلاقي مردم و ستمگري و بي سياستي زمام داران و ضعف سياسي، از هر زمان و مكان و فرصتي، براي پند و اندرز مردم استفاده مي كرده است. همچنين به آنان از هجوم بختالنصر و تخريب اورشليم خبر مي دهد تا جايي كه به او تهمت مزدوري بابل و خيانت به ميهن زده شد و از سوي كاهنان و پيامبران دروغين آزار و اذيت ديد و تا مرز كشته شدن پيش رفت.(5)


1- دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 7، ص 703.
2- معارف و معاريف، ج 2، ص 118.
3- معجم البلدان، ج 5، ص 140.
4- معجم البلدان، ج 2، ص 463.
5- تاريخ تمدن، ج 1، ص 377.

ص: 202

ص: 203

بخش دوم: غيرپيامبران

اشاره

بخش دوم: غيرپيامبران

زير فصل ها

فصل اول: مرداني كه عملكرد مثبت داشته اند

فصل دوم: مرداني كه عملكرد منفي داشتند

فصل سوم: زناني كه عملكرد مثبت داشتند

فصل چهارم: زناني كه عملكرد منفي داشتند

فصل پنجم: شخصيت هاي گروهي

ص: 204

ص: 205

فصل اول: مرداني كه عملكرد مثبت داشته اند

اشاره

فصل اول: مرداني كه عملكرد مثبت داشته اند

زير فصل ها

حضرت لقمان عليه السلام

حضرت طالوت عليه السلام

مؤمن آل فرعون

حضرت لقمان عليه السلام

اشاره

حضرت لقمان عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه لقمان

2. شناسه جسمي و ظاهري لقمان

3. شناسه شغلي و خدماتي لقمان

4. شناسه رفتاري و رواني لقمان

5. شناسه فكري و عقيدتي لقمان

6. شناسه تبليغي لقمان

7. شناسه خانوادگي لقمان

1. شناسه لقمان
اشاره

1. شناسه لقمان

زير فصل ها

الف) نام لقمان

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام لقمان

الف) نام لقمان

لقمان يكي از حكماي صالح و بزرگ تاريخ بود كه نام او دو بار در قرآن ذكر شده و سوره سي و يكم به نام او و كنيه او ابوالقاسم است.(1)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ولادت لقمان 4373 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام است.(2) برخي او را «حبشي الاصل» مي دانند.(3) همچنين گفته شده لقمان در دهمين سال حكومت داوود عليه السلام به دنيا آمد. وي در نقاط مختلف زمين زندگي كرد و تا عصر حضرت يونس عليه السلام زنده بود.(4)

نقل شده كه قبرش در ايله، يكي از بندرهاي فلسطين است.(5)


1- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 182.
2- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 182.
3- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 158.
4- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 158؛ مروج الذهب، ج 1، ص 49.
5- قصه هاي قرآن، ص 565.

ص: 206

2. شناسه جسمي و ظاهري لقمان

2. شناسه جسمي و ظاهري لقمان

لقمان، بنده اي سياه چهره و داراي لب هاي كلفت و درشت بود كه داراي قدم هاي گشاد و بلندي بود.(1)

3. شناسه شغلي و خدماتي لقمان

3. شناسه شغلي و خدماتي لقمان

او ابتدا چوپان و برده فردي به نام قين بن حَسر از ثروتمندان بني اسرائيل بود كه بعدها او را آزاد كرد.(2)

4. شناسه رفتاري و رواني لقمان

4. شناسه رفتاري و رواني لقمان

الف) برخورداري از حكمت: از رفتارهاي او همين بس كه قرآن بيش از هر صفت او را به فرزانگي ستوده و مي فرمايد: «وَلَقَدْ آتَينَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ...؛ ما به لقمان حكمت داديم...». (لقمان: 12)

حكمت در اينجا به معناي معرفت علمي است، در حدي كه نافع و سودمند باشد.(3) آورده اند كه فردي از لقمان پرسيد تو كه چوپان بودي، چگونه صاحب علم و حكمت شدي؟ لقمان فرمود: اين دانش و حكمت، به خواست خدا، اداي امانت، راست گويي و سكوت در امور بيهوده و آنچه مربوط به من نبوده، است.(4)

امام صادق عليه السلام درباره او فرمود: سوگند به خدا، حكمتي كه از جانب خداوند به لقمان داده شده، به خاطر نسب و مال و جمال و جسم نبود، بلكه او فردي بود كه:

ب) در انجام دادن فرمان خداوند نيرومند بود و از گناهان و شبهه ها دوري مي كرده است؛


1- تاريخ روضة الصفا، ج 1، ص 448؛ ناسخ التواريخ، ج 2، ص 182.
2- سفينة البحار، ج 2، ص 515؛ ناسخ التواريخ، ج 2، ص 182.
3- الميزان، ج 16، ص 215.
4- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 158؛ روضة الصفا، ج 1، صص 448 و 449؛ تفسير القرطبي، ج 14، ص 41.

ص: 207

ج) ساكت و خاموش بود (كنترل زبان و تفكر)؛

د) با دقت به امور مي نگريست و بسيار فكر مي كرد؛

ه) هشيار و تيزبين بود و هرگز در (آغاز) روز نخوابيد؛

و) در مجالس به رسم متكبران تكيه نمي كرد؛

ز) آداب معاشرت را به طور كامل رعايت مي كرد و هرگز در حال نامناسبي ديده نشد.(1)

در جايي ديگر لقمان سه نكته اساسي را درباره آداب معاشرت به فرزندش يادآوري مي كند و خطاب به او مي فرمايد:

يك _ «وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ؛ ]پسرم[ با بي اعتنايي از مردم روي برمگردان.» (لقمان: 18) «صعر» به معناي كج بودن گردن و كلمه «تصعير» به معناي گرداندن گردن، از نظرها از روي تكبر است.(2)

دو _ «وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا؛ مغرورانه ]و از روي تكبر[ بر زمين راه مرو.» (لقمان: 18) «مَرَح» به معناي شدت خوش حالي و زياده روي در آن است.(3)

سه _ «وَاقْصِدْ فِي مَشْيكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ؛ ]پسرم[ در راه رفتن اعتدال را رعايت كن، از صداي خود بكاه (و هرگز فرياد مكن).» (لقمان: 19) كلمه «قصد» به معناي اعتدال در هر چيزي است(4) و كلمه «غض» آن گونه كه راغب گفته، به معناي نقصان در نگاه كردن و صدا كردن است(5) و منظور از «غض صوت» آهسته و كوتاه كردن است و معناي آيه چنين مي شود كه در راه رفتنت، ميانه روي را پيش گير و صدايت را آهسته و كوتاه كن.(6)


1- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 493.
2- مفردات الالفاظ القرآن، ص 484، ذيل ماده «صعر».
3- مفردات الالفاظ القرآن، ص 764، ذيل ماده «صرح».
4- مفردات الالفاظ القرآن، ص 672، ذيل ماده «قصد».
5- مفردات الالفاظ القرآن، ص 608، ذيل ماده «غضض».
6- الميزان، ج 16، ص 219.

ص: 208

نكته ديگر در رفتار او اين است كه لقمان فرزندان را دور خود جمع مي كرد و به نصيحت آنان مي پرداخت، اگرچه او با جمله «يا بُني: اي پسر من» نصيحت خود را آغاز مي كرد، ولي خطاب او به همه پسران و فرزندان بوده است.(1)

5. شناسه فكري و عقيدتي لقمان

5. شناسه فكري و عقيدتي لقمان

الف) تأكيد بر دوري از شرك: از ويژگي هاي عقيدتي لقمان، اينكه او فردي موحد و خداپرست بوده، به گونه اي كه در وصاياي اوليه خود، فرزندش را از شريك قائل شدن بر خداوند، بر حذر مي دارد و آن را نهايت ستمكاري مي داند. قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يعِظُهُ يا بُنَي لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ؛ هنگامي را كه لقمان به فرزندش گفت: پسرم! چيزي را همتاي خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگي است.» (لقمان: 13) و در جاي ديگر قدرت و علم بي پايان خدا را توصيف مي كند(2) و خطاب به فرزندش مي فرمايد:

يا بُنَي إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ. (لقمان: 16)

پسرم! اگر به اندازه سنگيني دانه خردلي (كار نيك يا بد) باشد و در دل سنگي يا در (گوشه اي از) آسمان ها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را (در قيامت براي حساب) مي آورد؛ خداوند دقيق و آگاه است.

آيه شريفه به نكته مهم ديگري اشاره دارد و آن اينكه خداوند هر گناه يا ثواب كوچك را جزا و پاداش مي دهد.(3)


1- اعلام القرآن، ص 716؛ ناسخ التواريخ، ج 2، ص 185.
2- الميزان، ج 16، ص 218.
3- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 499.

ص: 209

ب) تأكيد بر معاد (اصول دين): عقيده لقمان به مبدأ و معاد را مي توان از نصايح او به فرزندش متوجه شد، آنجا كه خطاب به او مي فرمايد: «هيچ گاه رضايت مردم را محور قرار نده، بلكه همواره رضايت خدا را محور و هدف كارت قرار بده تا به سعادت و رستگاري دنيا و آخرت نائل شوي».(1)

ج) تأكيد بر نماز و امر به معروف و نهي از منكر (فروع دين): نماز مهم ترين پيوند با خالق هستي است و قلب را بيدار و زندگي را روشن مي كند، آثار گناه را از جان مي شويد و انسان را از فحشا و منكرات باز مي دارد. لقمان همواره فرزندش را به اقامه نماز دعوت مي كرد و خطاب به او مي فرمود: «يا بُنَي أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ...؛ پسرم نماز را بر پا دار و امر به معروف و نهي از منكر كن...». (لقمان: 17)

د) بهترين و بدترين عضو از نظر لقمان: لقمان بهترين عضو را قلب و زبان و بدترين عضو را هم قلب و زبان مي دانست. وقتي علت را از او پرسيدند، گفت اين دو عضو برترين عضو هستند، اگر پاك باشند، و بدترين عضو هستند، اگر پليد باشند.(2)

6. شناسه تبليغي لقمان

6. شناسه تبليغي لقمان

موضوع مهم در رابطه با اين شخصيت قرآني، اين است كه آيا او پيامبر بوده يا نه. در اين مورد، مفسران، نبوت وي را نفي و او را عبد صالح معرفي كرده اند، چنان كه آورده اند: «روزي لقمان در نيمه روز خواب بود، ندا آمد آيا مي خواهي خداوند، تو را خليفه كند تا در زمين قضاوت كني؟ لقمان گفت: اگر خداوند مرا مخير كند، عافيت را مي خواهم نه بلا را. وقتي ملائكه علت را پرسيدند، گفت: هيچ تكليفي دشوارتر از قضاوت و داوري نيست و ظلم آن از هر سو انسان را احاطه مي كند؛ چراكه اگر انسان در داوري، راه درست


1- بحارالانوار، ج 13، ص 433.
2- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 495.

ص: 210

رود، نجات مي يابد، ولي اگر خطا رود، راه بهشت را عوضي رفته و اگر انسان در دنيا ذليل و بي اسم باشد، ولي در آخرت شريف و آبرومند، بهتر است و كسي كه دنيايش را از دست مي دهد، به آخرت هم نمي رسد.

روزي در خواب ديد كه داوود به او گفت: خوشا به حالت كه حكمت به تو داده شده و بلاي نبوت از تو دور گشته است.(1) در جاي ديگر نيز پيامبر در اين باره مي فرمايد:

به حق مي گويم كه لقمان پيغمبر نبود، ولي بنده اي بود كه بسيار فكر مي كرد و يقين خوبي داشت، خدايش را دوست مي داشت و خدا نيز دوستدار او بوده و به دادن حكمت بر او منت نهاد.(2)

الف) ارشاد و هدايت مردم: بنابر آنچه گفته شد، لقمان به مقام نبوت نائل نشده بود، اما همواره به ارشاد و هدايت مردم مشغول بود و در مقابل آنان احساس مسئوليت مي كرد، چنان كه آورده اند: «لقمان هرگز از دو نفري كه نزاع و برخوردي داشتند، نگذشت، مگر آنكه بين آن دو را اصلاح كرد و از آن دو عبور نكرد، مگر پس از آنكه دوستدار يكديگر شدند».(3)

ب) آموختن حكمت و نكات مهم در زندگي: لقمان علاوه بر حكمت، پندها و نكته هايي كه در زندگي مردم اثرگذار بود، به آنان مي آموخت. نمونه اي از آنها عبارت اند از:

يك _ هنگامي كه نماز به جاي آوردي، نمازي بخوان، آن گونه كه براي وداع مي خواني و پس از آن هرگز نمازي ديگر نخواهي خواند.

دو _ براي مردم دوست بدار آنچه را براي خود دوست داري، و براي ايشان ناپسند بدان، آنچه براي خود ناپسند مي داني.


1- الميزان، ج 16، ص 221؛ مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 494.
2- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 493.
3- الميزان، ج 16، صص 222 و 223.

ص: 211

سه _ اي پسرم كسي كه مالك زبانش نباشد، همواره پشيمان مي شود. كسي كه بسيار جدال كند، سرزنش شود. كسي كه با دوست بد نشيند، از او در امان نباشد و كسي كه با دانشمندان هم نشيني كند، سود برد.

اي پسرم به دنيا دل مبند و دلت را به آن مشغول مدار، كه خدا مخلوقي از آن خوارتر نيافريده است.(1)

7. شناسه خانوادگي لقمان
اشاره

7. شناسه خانوادگي لقمان

زير فصل ها

الف) نسب لقمان

ب) فرزند

الف) نسب لقمان

الف) نسب لقمان

لقمان پسر عَنْقي، پسر مزيد، پسر صارون(2) بود. برخي او را پسر خواهر يا خاله زاده ايوب عليه السلام دانسته اند و نسبش را به ناحور پسر تارج (برادرزاده ابراهيم عليه السلام مي رسانند.(3)

همسر لقمان، زني از بني اسرائيل بود.(4)

ب) فرزند

ب) فرزند

وي داراي فرزندان زيادي بوده كه بهترين آنان «باران» نام داشته است. آنان را دور خود جمع مي كرد و به نصيحت آنان مي پرداخت.(5)


1- قصص الانبياء، ثعلبي، ص 369.
2- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 182.
3- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 182.
4- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 182؛ اعلام القرآن، ص 716.
5- اعلام القرآن، ص 716.

ص: 212

حضرت طالوت عليه السلام

اشاره

حضرت طالوت عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي طالوت

2. شناسه جسمي و ظاهري

3. شناسه شغلي و خدماتي طالوت

4. شناسه تبليغي طالوت

5. شناسه خانوادگي طالوت

6. شناسه حكومتي طالوت

1. شناسه اسمي طالوت
اشاره

1. شناسه اسمي طالوت

زير فصل ها

الف) نام طالوت

ب) زمان و محل ولادت و وفات

الف) نام طالوت

الف) نام طالوت

يكي ديگر از شخصيت هاي قرآني در زمينه حكومت و فرماندهي طالوت است كه قصه او در قرآن بيان شده است.(1) نام او «شاؤل» است. شاؤل، نام عبري است و به سرياني سازل و به عربي طالوت گفته مي شود.(2)

ب) زمان و محل ولادت و وفات

ب) زمان و محل ولادت و وفات

حضرت طالوت عليه السلام 1275 سال قبل از ميلاد به دنيا آمد، حدود 52 سال عمر كرد و 1223 سال قبل از ميلاد فوت كرد. قبر او در رامه و در بيت المقدس است.(3)

2. شناسه جسمي و ظاهري

2. شناسه جسمي و ظاهري

طالوت فردي بلندقامت و تنومند و خوش اندام بود، اعصابي محكم و نيرومند داشت و بسيار زيرك و دانشمند بوده است.(4)


1- نك: بقره: 252.
2- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 141.
3- قصص الانبياء، ص 587.
4- تفسير نمونه، ج 2، ص 232؛ حيوة القلوب، ج 2، ص 884.

ص: 213

3. شناسه شغلي و خدماتي طالوت

3. شناسه شغلي و خدماتي طالوت

طالوت به دليل فقر، به سقايي يا دباغي روزگار مي گذراند.(1) همچنين قبل از رسيدن به مقام شاهي، پدرش او را براي كمك و همراهي با خود در چراي گوسفندان به صحرا مي برد و كشاورزي مي كرد.(2) بعدها از طرف خداوند، شاهي و حكومت را به دست گرفت.(3)

4. شناسه تبليغي طالوت

4. شناسه تبليغي طالوت

طالوت از جانب خداوند به شاهي و فرماندهي بني اسرائيل برگزيده شد و پيامبر زمان او سموئيل (شموئيل) بود.(4) برخي از عوامل برگزيدگي او عبارت اند از:

الف) برخورداري وي از توانايي علمي؛

ب) قدرت جسمي بيشتر نسب به ديگران.(5)

از آنجا كه ابتدا قوم بني اسرائيل به خدايي بودن مأموريت طالوت اعتماد نداشتند،(6) از پيامبرشان (شموئيل) درخواست نشانه اي براي زمام داري كردند، پس پيامبرشان خطاب به آنان گفت:

... إِنَّ آيةَ مُلْكِهِ أَن يأْتِيكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَي وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ. (بقره: 248)

... نشانه حكومت او اين است كه با صندوق عهد به سوي شما خواهد آمد. (همان صندوقي كه) در آن آرامشي از پروردگار شما و


1- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 113.
2- نك: تفسير نمونه، ج 2، ص 167.
3- تاريخ طبري، ج 2، ص 382.
4- نك: بقره: 252.
5- نك: بقره: 247؛ فرهنگ قرآن، ج 19، صص 156 و 157.
6- چون طالوت از ذريه بنيامين بود و سلطنت در ميان فرزندان يوسف7 قرار داشت، آنان گفتند ما براي سلطنت شايسته تريم (اثبات الوصيه، ص 111).

ص: 214

يادگارهاي خاندان موسي و هارون قرار دارد، درحالي كه فرشتگان، آن را حمل مي كنند. در اين موضوع نشانه اي (روشن) براي شماست، اگر ايمان داشته باشيد.

با توجه به آيات قرآن، صندوق عهد، محتوياتي داشته كه موجب آرامش بني اسرائيل مي شد و نفوذ معنوي و آثار رواني در پيشامدهاي گوناگون داشته است.(1)

5. شناسه خانوادگي طالوت
اشاره

5. شناسه خانوادگي طالوت

زير فصل ها

الف) نسب طالوت

ب) نام همسر

ج) نام فرزندان

الف) نسب طالوت

الف) نسب طالوت

طالوت پسر قيس، پسر ابيان، پسر ضرار، پسر بحرت، پسر افيخ، پسر ايشي، پسر بنيامين، پسر يعقوب عليه السلام ، پسر اسحاق عليه السلام و پسر ابراهيم عليه السلام بود.(2)

ب) نام همسر

ب) نام همسر

اجينعام دختر احيعاص، نام همسر طالوت عليه السلام بود.(3)

ج) نام فرزندان

ج) نام فرزندان

شاؤل [طالوت] چهار فرزند پسر به نام هاي يونائان، يثوي، ملك شيوع و اشباشول و دو دختر به نام هاي ناذاب و ملكان داشت.(4)

6. شناسه حكومتي طالوت

6. شناسه حكومتي طالوت

در زمان طالوت، حكومت مردم فلسطين به عهده فردي به نام جالوت بود كه به او جلياث مي گفتند.(5) او پادشاه نيرومند و گردن كشي بود،(6)، به گونه اي كه كسي توانايي مقابله با او را نداشته است. در مقابل لشكر اندك بني اسرائيل،


1- تفسير نمونه، ج 2، ص 174.
2- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 141.
3- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 141.
4- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 148.
5- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 151.
6- في ظلال القرآن، ج 2، ص 270.

ص: 215

جالوت داراي هشتصد مرد مبارز بود، به همين دليل لشكر طالوت با ديدن آنها دست به دعا بردند.(1) (بقره: 250)

اين گروه اندك با اراده هاي محكم و روحيه اي عالي به فرماندهي طالوت (فرمانده لايق و باايمان) به دشمن حمله كردند. در آن هنگام كه داوود به عنوان جوان ناشناس در ميان بني اسرائيل بود، به وسيله فلاخني كه در دست داشت، جالوت را كشت (بقره: 251) و با كشته شدن او سپاه فروپاشيد و همه فرار كردند.(2)

به اين ترتيب، طالوت با لشكر اندك بر دشمنان پيروز شد و داوود عليه السلام داراي موقعيت عظيم در نزد شموئيل و بنياسرائيل گرديد و سرانجام به مقام نبوت و حكومت رسيد.(3)


1- اثبات الوصيه، ص 112.
2- اثبات الوصيه، ص 114، تفسير نمونه، ج 19، ص 237.
3- مجمع البيان، ج 1 _2، صص 612 _ 616، ناسخ التواريخ، ج 2، صص 152 _ 154.

ص: 216

مؤمن آل فرعون

اشاره

مؤمن آل فرعون

زير فصل ها

1. شناسه اسمي مؤمن آل فرعون

2. شناسه شغلي و خدماتي مؤمن آل فرعون

3. شناسه رفتاري و رواني مؤمن آل فرعون

4. شناسه فكري و عقيدتي مؤمن آل فرعون

5. شناسه تبليغي

6. شناسه خانوادگي مؤمن فرعون

1. شناسه اسمي مؤمن آل فرعون

1. شناسه اسمي مؤمن آل فرعون

مؤمن آل فرعون در عصر موسي عليه السلام و فرعون زندگي مي كرده است. (غافر: 28 _ 44) نام او را برخي حزبيل و برخي هم حزقيل گفته اند.(1)

برخي او را قبطي و برخي بني اسرائيلي مي دانند.(2) با توجه به آيات قرآن مي توان گفت او از قبطيان بوده؛ چرا كه به آل فرعون، «يا قوم» خطاب مي كرد و آنان را داراي ملك و حكومت مي دانست و مي فرمود: «يا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيوْمَ...؛ اي قوم من! امروز حكومت از آن شماست.» (غافر: 29) و در جاي ديگر، قرآن به صراحت از او ياد مي كند و مي فرمايد:

«وَقالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يكْتُمُ إيمانَهُ ....»: (غافر: 28)

از آنجا كه «آل» به خويشاوندان گفته مي شود، منظور از آل فرعون، خويشاوندان فرعون هستند.(3) اگرچه در مورد دوستان و اطرافيان هم اطلاق مي شود.


1- كامل، ج 2، ص 221؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج 1، ص 2184 (اين حزقيل پيامبر نبوده است) نك: تفسير نمونه، ج 2، ص 219.
2- تفسير نمونه، ج 2، ص 219.
3- تفسير نمونه، ج 20، ص 87.

ص: 217

2. شناسه شغلي و خدماتي مؤمن آل فرعون

2. شناسه شغلي و خدماتي مؤمن آل فرعون

گفته شده كه او نجاري مي كرده و جعبه هايي مي ساخته است. جعبه اي را هم كه حضرت موسي عليه السلام را در نوزادي درون آن گذاشتند و به رود نيل انداختند، او ساخته بود.(1) همچنين برخي او را پسرعموي فرعون به منزله ولي عهد و عهده دار مسئوليت امنيتي دانسته اند.(2) بعضي هم او را سرپرست خزانه ها و گنجينه هاي فرعون مي دانند.(3)

3. شناسه رفتاري و رواني مؤمن آل فرعون

3. شناسه رفتاري و رواني مؤمن آل فرعون

بارزترين ويژگي اخلاقي مؤمن آل فرعون، راست گويي و صداقت است. چنان كه در اين باره پيامبر اسلام مي فرمايد: «صديقان سه تن بودند: مؤمن آل ياسين، مؤمن آل فرعون (حزقيل) و علي بن ابي طالب عليه السلام كه با فضيلت ترين آنهاست.»(4) «صديق» به كسي گفته مي شود كه در گفتار و وعده هاي خود هرگز دروغ نگويد.(5)

4. شناسه فكري و عقيدتي مؤمن آل فرعون

4. شناسه فكري و عقيدتي مؤمن آل فرعون

وي فردي موحد و خداپرست بوده، ولي چون داراي منصب حكومتي و از نزديكان فرعون بوده، ايمان خود را كتمان مي كرد و هنگامي كه جان موسي عليه السلام از سوي فرعون تهديد مي شود، فعاليت جدي خود را آغاز مي كند. (غافر: 28) به گونه اي كه وقتي وي خداپرستي و ايمانش را آشكار كرد، به همراه جادوگران فرعون كه ايمان آورده بودند، به دار آويخته شد.(6) برخي نيز گفته اند به دستور فرعون، بدنش را قطعه قطعه كردند و او را به شهادت رساندند.(7)


1- كامل، ج 2، ص 225.
2- كامل، ج 2، ص 225؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج 1، ص 2184.
3- تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 518.
4- البرهان، ج 4، ص 755.
5- مفردات الالفاظ القرآن، ص 479.
6- كامل، ج 2، ص 225.
7- تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 522.

ص: 218

ديگر ويژگي عقيدتي او، ناچيز دانستن دنيا و اعتقاد به آخرت بود، همان گونه كه خطاب به قوم خود مي فرمايد: «يا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِي دَارُ الْقَرَارِ؛ اي قوم من! اين زندگي دنيا، تنها متاع زودگذري است و آخرت سراي هميشگي است». (غافر: 39)

5. شناسه تبليغي
اشاره

5. شناسه تبليغي

زير فصل ها

الف) دعوت به توحيد

ب) همراهي با مردم

ج) دعوت به كار خير و دوري از گناه

الف) دعوت به توحيد

الف) دعوت به توحيد

يكي از سيره هاي تبليغي مؤمن آل فرعون، دعوت مردم به سوي خدا و يكتاپرستي بود. او خطاب به قوم خود مي فرمود:

وَيا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَي النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَي النَّارِ تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَي الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ. (غافر: 41 و 42)

اي قوم من! شما را به سوي نجات دعوت مي كنم، اما شما مرا به سوي آتش فرا مي خوانيد مرا دعوت مي كنيد، كه به خداي يگانه كافر شوم و همتايي كه به آن علم ندارم براي او قرار دهم، درحالي كه من شما را به سوي خداوند عزيز غفّار دعوت مي كنم.

طبق اين آيات، مؤمن آل فرعون، دعوت به دين خدا را رهايي و در مقابل، عاقبت اعتقاد به شرك را آتش جهنم مي دانست و مردم را با تلاش زياد به سوي هشياري فرامي خواند، به همين دليل، خداوند او را حجت و مايه عبرت «آل فرعون» قرار داده است.(1)

ب) همراهي با مردم

ب) همراهي با مردم

مؤمن آل فرعون با اينكه ايمان واقعي به موسي عليه السلام داشت، به دليل رعايت حال مردم و همراهي با آنان، در ظاهر خطاب به آنها مي گويد: «وَ إِنْ يكُ صادِقًا يصِبْكُمْ بَعْضُ الّذي يعِدُكُمْ؛ اگر دروغ گو باشد، دروغش دامن خودش را


1- الكشاف، ج 4، ص 169.

ص: 219

خواهد گرفت و اگر راست گو باشد، [دست كم] بعضي عذاب هايي را كه وعده مي دهد، به شما خواهد رسيد». (غافر: 28)

وي در مقابل دشمنان موسي عليه السلام و منكران دعوتش، نياز داشت تا در ظاهر با آنان مدارا و نرمي كند و راه ميانه را برود، و از در خيرخواهي درآيد، به گونه اي كه زمينه را براي قبول آنان فراهم كند تا هنگامي كه پيامي از او شنيدند، آن را رد نكنند.(1)

ج) دعوت به كار خير و دوري از گناه

ج) دعوت به كار خير و دوري از گناه

ديگر سيره تبليغي مؤمن آل فرعون، دعوت و تشويق آنان به انجام دادن كار خير و پرهيز از گناه بود. وي خطاب به آنان مي فرمايد:

مَنْ عَمِلَ سَيئَةً فَلَا يجْزَي إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكرٍ أَوْ أُنثَي وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِك يدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيرِ حِسَابٍ. (غافر: 40)

هر كسي بدي كند، جز به مانند آن كيفر داده نمي شود، ولي هر كسي كار شايسته اي انجام دهد، خواه مرد يا زن، درحالي كه مؤمن باشد، آنها وارد بهشت مي شوند و در آن، روزي بي حسابي به آنها داده خواهد شد.

6. شناسه خانوادگي مؤمن فرعون

6. شناسه خانوادگي مؤمن فرعون

همسر مؤمن، زني خداپرست بود كه ايمان خود را پنهان مي كرد. او آرايشگر دختر فرعون بود. هنگامي كه نام خدا را به زبان آورد، دختر فرعون متوجه شد و با پدرش در ميان گذاشت. فرعون از او پرسيد خداي تو كيست. زن گفت: پروردگار من و تو خداست. فرعون دستور داد، تنور را براي شكنجه او و فرزندانش داغ كردند. آن گاه فرعون، پيش چشم او ابتدا فرزندانش را يك يك در تنور ريخت و سپس آن زن (مؤمن آل فرعون) را در تنور افكند.(2)


1- الكشاف، ج 4، ص 163.
2- بحارالانوار، ج 13، ص 163؛ حيوة القلوب، ج 1، ص 658؛ كامل، ج 2، ص 277.

ص: 220

فصل دوم: مرداني كه عملكرد منفي داشتند

اشاره

فصل دوم: مرداني كه عملكرد منفي داشتند

زير فصل ها

آزر

فرعون

سامري

قارون

هامان

جالوت

ابولهب

آزر

اشاره

آزر

زير فصل ها

1. شناسه اسمي آزر

2. شناسه شغلي و خدماتي آزر

3. شناسه فكري و عقيدتي آزر

4. شناسه تبليغي آزر

5. شناسه خانوادگي آزر

6. شناسه قومي آزر

1. شناسه اسمي آزر
اشاره

1. شناسه اسمي آزر

زير فصل ها

الف) نام آزر

ب) مدت عمر و محل وفات

الف) نام آزر

الف) نام آزر

واژه آزر يك بار در قرآن آمده: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ» (انعام: 74) و به صورت «لأبيه» دوازده بار به كار رفته است.(1)

واژه «آزر» معرّب «آزور» به معناي همواره مشغول خدمت بودن، مشابه كلمه وزير است و چون او وزير مورد اعتماد و گرداننده امور نمرود بوده، آزر ناميده شده است.(2)

ب) مدت عمر و محل وفات

ب) مدت عمر و محل وفات

آزر در 250 يا 260 سالگي در حرّان، يكي از شهرهاي عراق، درگذشت.(3)

2. شناسه شغلي و خدماتي آزر

2. شناسه شغلي و خدماتي آزر

طبق روايتي از امام صادق عليه السلام ، آزر، وزير و گرداننده دربار نمرود بوده و همچنين او سرپرستي امور بت خانه را از سوي نمرود به عهده داشت.(4)


1- نك: انبياء: 52؛ شعرا: 71؛ صافات: 85؛ مريم: 42.
2- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 76.
3- بحارالانوار، ج 12، ص 42؛ كامل، ج 2، ص 21.
4- البرهان، ج 2، ص 437.

ص: 221

3. شناسه فكري و عقيدتي آزر
اشاره

3. شناسه فكري و عقيدتي آزر

زير فصل ها

الف) مشرك و بت پرست

ب) اطاعت و پيروي از شيطان

الف) مشرك و بت پرست

الف) مشرك و بت پرست

بنابر آيات قرآن، آزر از نظر اعتقادي، فردي گمراه و بت پرست بود و بت هايي را كه داراي نقش و نگار بودند، پرستش مي كرد،(1) تا جايي كه حضرت ابراهيم عليه السلام خطاب به آذر و قوم خود مي فرمايد: «مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ؛ اين مجسمه هاي بي روح چيست كه شما آن را پرستش مي كنيد». (انبياء: 52)

همچنين موجودات بي جان را كه بدون هرگونه توانايي بودند، عبادت مي كرد. ازاين رو، ابراهيم عليه السلام خطاب به او مي فرمايد: «لِمَ تَعْبُدُ ما لا يسْمَعُ وَلا يبْصِرُ وَلا يغْني عَنْكَ شَيئًا؛ چرا چيزي را مي پرستي كه نه مي شنود و نه مي بيند و نه هيچ مشكلي را از تو حل مي كند؟» (مريم: 42)

او به اعتكاف و عبادت در كنار بت ها نيز مي پرداخت. (شعراء: 71)

ب) اطاعت و پيروي از شيطان

ب) اطاعت و پيروي از شيطان

از ديگر رفتارهاي آزر، پيروي از شيطان بوده است. ابراهيم عليه السلام خطاب به او مي فرمايد: «يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشّيطانَ إِنّ الشّيطانَ كانَ لِلرّحْمنِ عَصِيا؛ اي پدر! شيطان را پرستش مكن كه شيطان نسبت به خداوند رحمان، عصيان گر بود». (مريم: 44)

همچنين آزر تا آخر عمرش ايمان نياورد و كافر از دنيا رفت.(2)

4. شناسه تبليغي آزر

4. شناسه تبليغي آزر

آزر از مبلّغان و مدافعان سرسخت آيين بت پرستي بود كه در جامعه مشرك آن روز نفوذ و اعتبار فراواني داشته است.(3) ابراهيم عليه السلام نيز خطاب به آزر مي فرمايد: «... تَتّخِذُ أَصْنامًا آلِهَةً إِنّي أَراكَ وَقَوْمَكَ في ضَلالٍ مُبينٍ؛ آيا بت هايي را معبودان خود انتخاب مي كني؟! من، تو و قوم تو را در گمراهي آشكار مي بينم». (انعام:74)


1- فرهنگ قرآن، ج 1، ص 304.
2- كامل، ج 2، ص 21.
3- فرهنگ قرآن، ج 1، ص 304.

ص: 222

5. شناسه خانوادگي آزر

5. شناسه خانوادگي آزر

الف) نسب آزر: آزر پسر باعِز پسر تاخُور، پسر اَرغو، پسر فالغ، پسر سالخ، پسر ارفخشد، پسر سام، پسر نوح عليه السلام است.(1)

ب) فرزندان: برخي ابراهيم عليه السلام را فرزند آزر مي دانند و دليل آن را واژه «أب» در قرآن مي گويند. (انعام: 74) علامه طباطبايي، ميان واژه «والد» و «أب» فرق گذاشته است و مي گويد:

«والد» فقط به پدر صلبي گفته مي شود، ولي «أب» بر جد و عمو و جز آن گفته شده و در قرآن هم به كار رفته است. از جمله: « وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِ_ي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيعْقُوبَ؛ آيين پدرانم، ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروي كردم». (يوسف: 38)

پس با اينكه اسحاق عليه السلام ، جد يوسف و ابراهيم عليه السلام ، جد پدر او به شمار مي رود، براي هر يك از اين دو، «أب» به كار رفته است. بنابراين مي توان گفت: آزر طبق آيات قرآن، پدر حقيقي ابراهيم عليه السلام نبوده، بلكه داراي صفاتي بود كه كلمه «أب» درباره او به كار برده شده است. در لغت نيز واژه «أب» براي جد، عمو، شوهر مادر و يا هر صاحب اختيار و بزرگي كه از او پيروي مي شود، استفاده شده است. (2)

بيشتر مفسران(3) و تاريخ نويسان،(4) نام پدر ابراهيم را تارخ يا تارح خوانده اند. همچنين آنان در اينكه آزر مشرك، پدر ابراهيم نيست، اتفاق نظر دارند و او را پدرِ مادر يا عموي ابراهيم عليه السلام دانسته اند.(5)


1- كشف الاسرار، ج 8، ص 285.
2- الميزان، ج 7، صص 162_ 165.
3- مجمع البيان، ج 403، ص 497.
4- تاريخ طبري، ج 2، ص 172؛ كامل، ج 1، ص 279.
5- التبيان، ج 4، ص 175.

ص: 223

6. شناسه قومي آزر

6. شناسه قومي آزر

قوم آزر، همانند خود او مردمي گمراه و مشرك بودند و همواره به عبادت بت ها مي پرداختند، به گونه اي كه بت پرستي آزر و قومش موجب بيزاري ابراهيم از آنان شده بود.(1)


1- نك: شعراء:71؛ انعام: 74؛ زخرف: 43.

ص: 224

فرعون

اشاره

فرعون

زير فصل ها

1. شناسه اسمي فرعون

2. شناسه جسمي و ظاهري

3. شناسه شغلي و خدماتي

4. شناسه رفتاري و رواني فرعون

5. شناسه فكري و عقيدتي فرعون

1. شناسه اسمي فرعون
اشاره

1. شناسه اسمي فرعون

زير فصل ها

نام فرعون

نام فرعون

نام فرعون

نام فرعون 68 بار در قرآن آمده كه در همه موارد، به فرعون زمان موسي عليه السلام توجه دارد. فرعون، نامي اعجمي است(1) كه لقب شاهان قديم مصر بود.(2) نام فرعون دوران حضرت موسي عليه السلام ، وليد بن مصعب است كه 1491 سال پيش از ميلاد مسيح مي زيسته است.(3)

2. شناسه جسمي و ظاهري

2. شناسه جسمي و ظاهري

فرعون، كوتاه قامت و چاق بود.(4)

3. شناسه شغلي و خدماتي

3. شناسه شغلي و خدماتي

فرعون، حكومت و شاهي مصر را در زمان حضرت موسي عليه السلام بر عهده داشته. چنان كه قرآن مي فرمايد: «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ... فِرْعَوْنُ ذُو اْلأَوْتادِ؛ بيش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت ]پيامبران ما را[ تكذيب كردند». (ص: 12)


1- مفردات الالفاظ القرآن، ص 632.
2- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج 2، 1557.
3- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج 2، 1557.
4- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج 2، 1557.

ص: 225

منظور از «اوتاد» اين است كه فرعون داراي سپاه فراواني بوده كه به وسيله آنان، پادشاهي خود را مستحكم كرده بود.(1) برخي نيز گفته اند: علت اينكه فرعون را «ذوالاوتاد» خوانده اند، اين است كه هرگاه خشمگين مي شد و مي خواست افراد را مجازات كند، آنان را روي زمين مي خواباند، چهار ميخ به دست و پاهاي آنان مي كوبيد و آنان را به حال خود رها مي كرد تا بميرند.(2)

4. شناسه رفتاري و رواني فرعون

4. شناسه رفتاري و رواني فرعون

الف) شكنجه گري و نسل كشي: فرعون زمان موسي عليه السلام از نظر رفتاري، خشن تر و سنگدل تر و بدرفتارتر از فرعون هاي قبلي بود. به ويژه زماني كه در خواب ديد آتشي از بيت المقدس آمد و خانه هاي مصر و قبطيان را سوزاند و خانه هاي بني اسرائيل باقي ماند. در نتيجه، ساحران و كاهنان را دعوت كرد تا خواب او را تعبير كنند. آنان گفتند: از بيت المقدس مردي خواهد آمد كه نابودي مصر به دست اوست.(3) به دنبال اين خواب، فرعون دستور داد زنان را شكنجه كنند و فرزندان پسر را سر بريد و دختران را زنده گذارد. (4)

ب) استكبار: خودبزرگ بيني و استكبار فرعون در برابر حضرت موسي عليه السلام و آيات الهي، از ديگر رفتارهاي ناپسند اوست. قرآن نيز از زبان فرعون مي فرمايد: «فَقَالَ أَنَا رَبُّكمُ الْأَعْلَي؛ و گفت: من پروردگار برتر شما هستم». (نازعات: 24)

در جاي ديگر، خداوند علت تكبرورزي وي را «قدرت» و «سلطنت» او مي داند. (زخرف:51 و52)

ج) استهزا و خوار شمردن: ديگر ويژگي رفتاري فرعون، استهزا و تحقير موسي عليه السلام است، چنان كه قرآن مي فرمايد: «فَلَمَّا جَاءهُم بِآياتِنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يضْحَكونَ؛ ولي هنگامي كه او آيات ما را براي آنها آورد، به آن مي خنديدند». (زخرف: 47)


1- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 729.
2- علل الشرايع، ص 70.
3- تاريخ طبري، ج 1، ص 297.
4- نك: بقره: 49؛ اعراف:141؛ ابراهيم: 6.

ص: 226

د) رفاه طلبي: فرعون با ساختن كاخ و خوشنشيني، همواره به دنبال رفاهطلبي بود. قرآن مي فرمايد: «وَدَمَّرْنَا مَا كانَ يصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كانُواْ يعْرِشُونَ؛ و آنچه از فرعون و فرعونيان (از كاخ هاي مجلل) مي ساختند و آنچه از باغ هاي داربست دار فراهم ساخته بودند، در هم كوبيديم!» (اعراف: 137)

ه) پيمان شكني: او يكي از حاكمان پيمان شكن بوده است،(1) چنان كه قرآن مي فرمايد: «فَلَمّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ ينْكُثُونَ؛ اما هنگامي كه عذاب را از آنها برطرف مي ساختيم، پيمان خود را مي شكستند». (زخرف: 50)

5. شناسه فكري و عقيدتي فرعون

5. شناسه فكري و عقيدتي فرعون

الف) مبارزه با توحيد: پنهان نگه داشتن ايمان از سوي مؤمن آل فرعون و تصميم به قتل موسي از سوي فرعونيان، نشان دهنده مبارزه آنان با عقايد توحيدي بود، به گونه اي كه قرآن مي فرمايد:

وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يقُولَ رَبِّي اللَّهُ. (غافر: 28)

و مرد مؤمني از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مي داشت، گفت: آيا مي خواهيد مردي را بكشيد، به خاطر اينكه مي گويد: پروردگار من «الله» است.

ب) منكر رسالت پيامبران: فرعون، منكر رسالت موسي عليه السلام و معجزات او بوده است، به گونه اي كه قرآن مي فرمايد: «كذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ؛ پيش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت، ]پيامبران ما را[ تكذيب كردند».(2) (ص: 12)


1- فرهنگ قرآن، ج 22، ص 160.
2- نك: طه: 56 و 57؛ ق: 13 و14؛ مؤمنون: 45 و 48.

ص: 227

سامري

اشاره

سامري

زير فصل ها

1. شناسه اسمي سامري

2. شناسه شغلي و خدماتي

3. شناسه اخلاقي و رفتاري سامري

4. شناسه فكري و عقيدتي سامري

5. شناسه تبليغي سامري

6. شناسه جغرافيايي

1. شناسه اسمي سامري

1. شناسه اسمي سامري

يكي ديگر از شخصيت هاي منفي اي كه در قرآن از آن نام برده شده، عالم منافقي به نام سامري است. نام اصلي او موس بن ظفر بود.(1) او شخصيتي عالم و به ظاهر مؤمن به موسي عليه السلام بوده، اما منافق و در پي فرصت بود تا در زمان مناسب، مقاصد خود را اجرا كند. همچنين گفته اند سامري منسوب به «سامر» يا «سامره» است و سامره محلي در فلسطين يا نام قوم و طايفه اي در آن زمان بوده است. سامري از بني اسرائيل و اصحاب موسي عليه السلام بود كه پس از سفر موسي عليه السلام به ميقات، به فكر ساختن گوساله زرين افتاد و بنياسرائيل را به پرستش آن فراخواند.(2)

2. شناسه شغلي و خدماتي

2. شناسه شغلي و خدماتي

سامري با صنعت زرگري آشنا بوده است. ازاين رو، توانسته بود گوساله زرين بسازد. (طه: 95 و 96) همچنين سامري به مجسمه سازي هم آگاهي داشته است.(3)

برخي نيز او را فال گير و منجم مي دانند؛ چون در علم نجوم ديده بود كه بنياسرائيل دريا را قطع خواهند كرد. ازاين رو، او داخل قوم بني اسرائيل


1- تاريخ طبري، ج 1، ص 337.
2- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 5، صص 205و206؛ اعلام القرآن، صص 429 و430.
3- الميزان، ج 14، ص 197.

ص: 228

شد، ولي در اصل از آنان نبود، بلكه اهل قريه اي از موصل بود كه گاو را پرستش مي كردند.(1)

3. شناسه اخلاقي و رفتاري سامري

3. شناسه اخلاقي و رفتاري سامري

مهم ترين ويژگي اخلاقي سامري، نفاق و فرصت طلبي است. وقتي موسي عليه السلام براي گرفتن احكام تورات به كوه «طور» رفته بود تا حقايق وحي براي او روشن شود و در زمان مقرّر سي روز نيامد، سامري فرصت را مناسب ديد و به گمراه كردن مردم پرداخت. از مردم زر و زيورها را جمع كرد و سپس يك مشت خاك (كه از سم اسب جبرئيل گرفته بود) روي زر و زيورها ريخت و از آنها گوساله اي ساخت كه صداي نعره مي زد.(2) سامري بعد از ساختن گوساله، به مردم گفت: اين خداي شما، خداي موسي است. پس بني اسرائيل اطراف او را گرفتند و به پرستش او پرداختند.(3) هنگامي كه موسي عليه السلام برگشت و گوساله پرستي قوم را ديد، لوح را بر زمين انداخت و برادرش «هارون» را مؤاخذه كرد. سپس پيش سامري رفته و گوساله را برداشت و سوزانيد، موسي عليه السلام تصميم گرفته بود سامري را بكشد، ولي به دستور خداوند او را رها و نفرين كرد.(4) ازاين رو «سامري» به مرضي مبتلا شد كه با نزديك شدن افراد به خود احساس وحشت مي كرد و مي گفت «لامساس» به من نزديك نشويد.(5)

4. شناسه فكري و عقيدتي سامري

4. شناسه فكري و عقيدتي سامري

يكي از ويژگي هاي عقيدتي سامري، اين است كه او مشرك بود؛ چون گوساله اي را كه خود ساخته بود، در كنار خداوند عبادت مي كرد، به گونه اي كه موسي عليه السلام خطاب به سامري گفت:


1- اثبات الوصيه، ص 97.
2- كشف الاسرار، ج 2، صص 198 _ 240؛ الميزان، ج 14، ص 201.
3- كامل، ج 2، صص 198و240.
4- الميزان، ج 14، ص 203؛ كشف الاسرار، ج 3، ص 744؛ كامل، ج 2، ص 244.
5- الميزان، ج 14، ص 197.

ص: 229

وَانظُرْ إِلَي إِلَهِك الَّذِي ظَلْتَ عَلَيهِ عَاكفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيمِّ نَسْفًا (طه: 97)

اكنون بنگر به اين معبودت كه پيوسته آن را پرستش مي كردي، و ببين ما آن را نخست مي سوزانيم، سپس ذرات آن را به دريا مي پاشيم.

5. شناسه تبليغي سامري

5. شناسه تبليغي سامري

از آنجا كه سامري از موقعيت و جايگاه ممتازي در ميان بني اسرائيل برخوردار بود، در تبليغات (منفي) نقش مهمي داشته كه نمونه برجسته آن، تشويق مردم به گوساله پرستي بوده است.(1)

6. شناسه جغرافيايي

6. شناسه جغرافيايي

سامري در سرزمين مصر زندگي مي كرد و جزو بني اسرائيل شده بود.(2)


1- نك: طه:88؛ بحارالانوار، ج 13، ص 246.
2- تاريخ طبري، ج 1، ص 337.

ص: 230

قارون

اشاره

قارون

زير فصل ها

1. شناسه اسمي قارون

2. شناسه شغلي و خدماتي

3. شناسه رفتاري و رواني قارون

4. شناسه فكري و عقيدتي قارون

1. شناسه اسمي قارون
اشاره

1. شناسه اسمي قارون

زير فصل ها

الف) نام قارون

ب) زمان وفات

الف) نام قارون

الف) نام قارون

قارون يكي از شخصيت هاي منفي قرآن است. قارون(1) را در عبري «قاروج» يا «قُورَح» مي گفتند و چون قارون داراي حسن صوري بود و به زيبايي معروف بوده است، او را «منور» مي خواندند.(2)

او پسرعمو يا پسرخاله موسي عليه السلام بوده است. قارون در ابتدا از مال دنيا هيچ بهره اي نداشته، ولي بعدها صاحب مال و منال و مالك خزانه ها و گنجينه هاي فراوان شد. ثروت عظيمي از طلا ونقره داشت كه حمل كليدهاي آن براي عده اي نيرومند سخت بود و كمر آنان را خم مي كرده است.(3)

ب) زمان وفات

ب) زمان وفات

زمان خسف (به زمين فرو رفتن) قارون، 3832 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام است(4) كه به دليل نفرين حضرت موسي عليه السلام به زمين فرو رفت.


1- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 95.
2- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 434.
3- منهج الصادقين، ج 7، ص 125.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 434.

ص: 231

2. شناسه شغلي و خدماتي

2. شناسه شغلي و خدماتي

در قصص قرآن آمده چون قارون از علم و حكمت بهره فراوان داشته، حضرت موسي عليه السلام عهده دار قضاوت در يك بخش و قارون، دادستان بخش ديگر شده بود.(1) همچنين او علم «كيميا» مي دانسته(2) و قاري تورات بوده است.(3) گفته اند كه وي به دليل برخورداري از ثروت فراوان، دستور داده بود تا تختي از زرّ ناب ساخته و آن را بر خيمه خود گذاشته بودند و در آنجا مشغول ميهمان نوازي بوده و بيشتر روزگارش را به شوخي و خوش گذراني مي گذرانده است.(4)

3. شناسه رفتاري و رواني قارون

3. شناسه رفتاري و رواني قارون

قارون كه داراي ثروت فراواني شده بود، همواره به خود مغرور بود، چنان كه مي گفت: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَي عِلْمٍ عِندِي؛ اين ثروت را به وسيله دانشي كه نزد من است، به دست آورده ام». (قصص: 78)

همچنين مي گفت چون من راه جمع آوري مال و ثروت را بلدم و در مالكيت و تصرف آن استقلال دارم، مي توانم عمرم را در به دست آوردن مقام و ثروت و هر آرزويي، صرف كنم و كسي حق مداخله در كارم را ندارد.(5) در جاي ديگر نيز مي گويد چون علم من به تورات بيشتر است مستحق هستم كه از نظر جاه و مقام و مال، بر مردم پيشي بگيرم و چون من بيشتر مي دانم، به سبب آن اموال زيادي نزد من جمع شده است و يا اينكه چون دانا به گنج يوسف صديقم، آن را برداشته ام.(6)


1- قصه هاي قرآني، ص 271.
2- تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 95؛ حيوة القلوب، ج 1، ص 716؛ منهج الصادقين، ج 7، ص 125.
3- منهج الصادقين، ج 7، ص 125.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 435؛ كامل، ج 2، ص 276.
5- الميزان، ج 16، ص 77.
6- منهجالصادقين، ج 7، ص 125.

ص: 232

4. شناسه فكري و عقيدتي قارون

4. شناسه فكري و عقيدتي قارون

قارون ابتدا به فضل و تقوا معروف بوده و غير از حضرت موسي عليه السلام كسي با او برابري نمي كرد، به گونه اي كه همواره خدا را عبادت مي كرد و توارت را قرائت مي كرد. همچنين او جزو هفتاد تن نيكوكاري بود كه موسي عليه السلام از ميان بني اسرائيل انتخاب كرده بود تا به «طور سينا» برود و صداي خدا را بشنود، ولي بعدها كه صاحب مال و ثروت فراوان شد، به خود مغرور گشت و در مقابل موسي عليه السلام قرار گرفت و با او مخالفت كرد.(1)

هنگامي هم كه حضرت موسي عليه السلام دستور پرداخت زكات را داد، در ابتدا سكوت كرد، ولي بعد از حساب كردن، متوجه شد كه در اين صورت بايد مقدار زيادي زكات دهد. پس به نظرش زياد آمد و در نتيجه با او به مخالفت برخاست و مردم را عليه او تحريك كرد و گفت: موسي عليه السلام مي خواهد مال هايتان را بگيرد. به همين دليل، قرار گذاشتند به زني زناكار رشوه دهند و حضرت موسي عليه السلام را به تهمت زناكاري رسوا كنند. ولي آن زن فاسقه نتوانست دروغ بگويد و نقشه آنان را فاش كرد.(2) در نتيجه، حضرت موسي عليه السلام در حق او نفرين كرد. پس زمين، او و ثروتش را در خود فروبرد.(3)


1- كامل، ج 1، ص 245.
2- تاريخ طبري، ج 1، صص 358 و359؛ تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 95.
3- تاريخ طبري، ج 1، صص 358 و359؛ كامل، ج 2، ص 278.

ص: 233

هامان

اشاره

هامان

زير فصل ها

1. شناسه اسمي هامان

2. شناسه شغلي و خدماتي

3. شناسه رفتاري و رواني هامان

4. شناسه فكري و عقيدتي هامان

1. شناسه اسمي هامان

1. شناسه اسمي هامان

نام هامان شش بار در قرآن به صورت صريح ذكر شده كه چهار بار در كنار فرعون قرار گرفته و به تبه كاري او در زمين و هلاك و غرق شدن او اشاره كرده است.(1)

2. شناسه شغلي و خدماتي

2. شناسه شغلي و خدماتي

هامان، وزير و مشاور فرعون بوده (غافر: 36) و همواره پيشاپيش سپاه فرعون خدمت مي كرده است، به گونه اي كه وقتي موسي عليه السلام و يارانش از مصر بيرون مي رفتند و فرعون و لشكريان در تعقيب آنان بودند، هامان پيش روي لشكر بود.(2)

3. شناسه رفتاري و رواني هامان

3. شناسه رفتاري و رواني هامان

وقتي فرعون دستور ساختن برج بزرگ را براي اطلاع از خداي موسي داد، هامان به منظور اين كار، استادان ماهر و ابزار و وسايلي مانند سنگ و آجر را جمع كرد تا برج بلندي ساخته شود. وقتي فرعون بالاي قصر رفت، تيري به


1- اعلام القرآن، ص 659.
2- كامل، ج 2، ص 234.

ص: 234

سوي آسمان انداخت و گفت: خداي موسي را كشتم. جبرئيل نيز به فرمان خدا قصر را سه پاره كرد و موجب شد هر استاد مزدوري كه در ساختن قصر تلاش كرده بود، بر اثر آن هلاك شود.(1)

4. شناسه فكري و عقيدتي هامان

4. شناسه فكري و عقيدتي هامان

هامان فردي مشرك و هم عقيده فرعون بود و او را خداي خود مي دانست، چنان كه وقتي موسي عليه السلام از جانب خداوند مأمور به دعوت فرعون شد (طه: 44)، فرعون گفت بايد با هامان مشورت كنم. وقتي هامان آمد، رأي او را زد و گفت: آيا پس از عمري خدايي، اكنون مي خواهي بردگي كني و خدايي را بپرستي كه ديدني نيست؟!(2)


1- تاريخ روضة الصفا، ج 1، صص 311 و312؛ كامل، ج 2، ص 229.
2- كامل، ج 2، ص 229.

ص: 235

جالوت

اشاره

جالوت

زير فصل ها

1. شناسه اسمي جالوت

2. شناسه جسمي و ظاهري

3. شناسه شغلي و خدماتي

4. شناسه رفتاري و رواني

5. شناسه فكري و عقيدتي جالوت

6. شناسه جغرافيايي

1. شناسه اسمي جالوت
اشاره

1. شناسه اسمي جالوت

زير فصل ها

الف) نام جالوت

ب) زمان وفات

الف) نام جالوت

الف) نام جالوت

اين نام به صورت صريح در قرآن آمده (بقره: 251) و داستان نبرد او با داوود عليه السلام در همان سوره ذكر شده است. (بقره: 247 _ 252)

نام اصلي جالوت، جلياث بوده و از اولاد عوج است.(1)

ب) زمان وفات

ب) زمان وفات

زمان قتل جالوت، 4361 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام بوده(2) كه به دست داود عليه السلام كشته شده است.(3)

2. شناسه جسمي و ظاهري

2. شناسه جسمي و ظاهري

او داراي پيكري آراسته و قامتي بسيار بلند بوده است.(4)

3. شناسه شغلي و خدماتي

3. شناسه شغلي و خدماتي

جالوت، شاه «عمالقه» بوده كه بر بني اسرائيل تسلط يافته بود و از آنان جزيه مي گرفت و همچنين تورات آنان را گرفته است.(5)


1- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 151.
2- ناسخ التواريخ، ج 2، ص 151.
3- تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 248.
4- اعلام القرآن، ص 274.
5- تاريخ طبري، ج 2، صص 379 و 380.

ص: 236

4. شناسه رفتاري و رواني

4. شناسه رفتاري و رواني

الف) ظلم و ستم: جالوت، حاكمي ستمگر و ظالم بوده، به گونه اي كه بر بني اسرائيل حمله كرده، مردان آنان را كشته و بقيه را از سرزميني بيرون كرد و زنانشان را به بردگي گرفت.(1)

ب) فسادگري: از ديگر ويژگي رفتاري جالوت اينكه وجود او در زمين موجب فساد دانسته شده است(2) و قرآن هم به آن اشاره مي كند و مي فرمايد: «... وَلَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ اْلأَرْضُ...؛ و اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيله بعضي ديگر دفع نمي كرد، زمين را فساد فرا مي گرفت...». (بقره: 251)

5. شناسه فكري و عقيدتي جالوت

5. شناسه فكري و عقيدتي جالوت

جالوت و سپاهيانش از نظر عقيدتي كافر بودند، چنان كه وقتي سپاهيان داود در مقابل سپاهيان (جالوت) قرار گرفتند، گفتند: «... قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَينَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرِينَ؛ پروردگارا! پيمانه شكيبايي و استقامت را بر ما بريز و قدم هاي مارا ثابت بدار و ما را بر جمعيت كافران، پيروز گردان». (بقره: 250)

6. شناسه جغرافيايي

6. شناسه جغرافيايي

محل شاهي جالوت، مكاني ميان مصر و فلسطين بود كه بر بني اسرائيل حكومت مي كرده است.(3)


1- حيوة القلوب، ج 2، ص 883.
2- فرهنگ قرآن، ج 9، ص 238.
3- كامل، ج 3، ص 8.

ص: 237

ابولهب

اشاره

ابولهب

زير فصل ها

1. شناسه اسمي ابولهب

2. شناسه جسمي و ظاهري ابي لهب

3. شناسه رفتاري و رواني

4. شناسه فكري و عقيدتي ابولهب

5. شناسه خانوادگي ابولهب

6. شناسه قومي ابولهب

7. شناسه حكومتي (زمان ابولهب)

1. شناسه اسمي ابولهب
اشاره

1. شناسه اسمي ابولهب

زير فصل ها

نام ابولهب

نام ابولهب

نام ابولهب

اين واژه يك بار در قرآن آمده است. درباره علت نام گذاري او گفته اند پدرش او را به سبب زيبايي و گلگوني چهره، ابي لهب خوانده است.(1) به گفته برخي نيز چون عاقبت او با آتش است، چنين ناميده شده است.(2) اگرچه در ميان مردم، بيشتر «اباعتبه» خطاب مي شده است.(3)

2. شناسه جسمي و ظاهري ابي لهب

2. شناسه جسمي و ظاهري ابي لهب

او داراي چهره اي زيبا و دل فريب بوده و گونه هاي سرخ و برافروخته مانند شعله آتش داشته است.(4)

3. شناسه رفتاري و رواني

3. شناسه رفتاري و رواني

الف) آزار و اذيت پيامبر: ابولهب به روش هاي گوناگون به آزار و اذيت پيامبر مي پرداخت. براي نمونه، ريختن خار و خاشاك بر سر پيامبر، كه اين كار موجب مي شد بني هاشم خشمگين شوند.(5)


1- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 852؛ الطبقات الكبري، ج 1، ص 93.
2- الكشاف، ج 4، ص 814.
3- اعلام القرآن، ص 56.
4- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 852؛ الطبقات الكبري، ج 1، ص 93.
5- تاريخ طبري، ج 3، ص 864.

ص: 238

ب) نفرين و دشنام به پيامبر: هنگام دعوت عمومي وقتي پيامبر بالاي كوه هاي صفا و مروه رفت و از مردم خواست تا خداي واحد را پرستش كنند، ابولهب با شنيدن دعوت پيامبر، با واكنش تند و كينه توزي گفت: مرگ و نابودي بر تو باد، آيا به خاطر اين سخن ما را در اين كوه گردآوردي؟ در همين زمان بود كه خداوند در پاسخ او سوره «مسد» را نازل كرد.(1)

ج) همكاري و همراهي نكردن با مسلمانان: ابولهب در پيمان «صحيفه» بر ضد پيامبر و مسلمانان شركت كرد و تنها فرد از «بني عبدالمطلب» بود كه در «شعب ابوطالب» نبود. همچنين در جنگ «بدر» كه همه اشراف مكه حضور داشتند، شركت نكرد و به اصرار ديگران، فردي را كه چهار درهم از او طلب داشت، (با بخشش پول) به جاي خود فرستاد.(2)

د) متهم كردن پيامبر به جادوگري و دروغ گويي: دشمني ابولهب با پيامبر به گونه اي بود كه از هر فرصتي براي تبليغ برضد پيامبر استفاده مي كرد. وقتي حضرت در «يوم الانذار»، خويشان خود را جمع كرد تا پيام الهي را تبليغ كند (دعوت خصوصي)، ابولهب با ديدن كرامت هاي پيامبر كه با غذاي اندك و شربت آماده به كمك علي عليه السلام همه را سيراب كرد، قبل از اينكه پيامبر شروع به صحبت كند، به او تهمت جادوگري زد و از اين طريق مانع انذار حضرت شد.(3) در جاي ديگر نيز براي جلوگيري از نفوذ كلام پيامبر (در دعوت از مردم)، به دنبال او مي رفت و دروغ گو خطابش مي كرد و او را ساحر مي خواند تا مردم را از گرويدن به اسلام بازدارد.(4)


1- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 851؛ تاريخ طبري، ج 3، ص 864؛ تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 384.
2- المغازي، ج 1، ص 33.
3- تاريخ طبري، ج 3، ص 866.
4- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 322.

ص: 239

4. شناسه فكري و عقيدتي ابولهب

4. شناسه فكري و عقيدتي ابولهب

ابولهب، بت پرست بود و به سيره و سنت خاندان خويش عمل نكرد و از در دشمني با پيامبر درآمد و جزو دشمنان سرسخت آن حضرت قرار گرفت. او به شيوه هاي گوناگون به اذيت و آزار پيامبر پرداخت تا آنجا كه قرآن از دوزخي شدن ابولهب و مردن او در حال كفر خبر مي دهد(1) و مي فرمايد: «تَبَّتْ يدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ؛ بريده باد دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد». (مسد: 1)

5. شناسه خانوادگي ابولهب
اشاره

5. شناسه خانوادگي ابولهب

زير فصل ها

الف) نسب ابولهب

ب) پدر، مادر، برادران و خواهر ابولهب

ج) همسر ابولهب

د) فرزندان ابولهب

الف) نسب ابولهب

الف) نسب ابولهب

ابولهب پسر عبدالمطلب، پسر هاشم، پسر عبدمناف، پسر قصي، پسر كلاب و خود معروف به «اباعتبه» است.(2)

ب) پدر، مادر، برادران و خواهر ابولهب

ب) پدر، مادر، برادران و خواهر ابولهب

پدر: عبدالمطلب، پدربزرگ پيامبر؛(3)

مادر: لبني، دختر هاجر بن عبدمناف، از قبيله «بني خزاعه»؛(4)

برادران: حارث، حمزه، عبدالله، عباس، ابوطالب، زبير، حَجل (كه او را غَيداق مي گفتند)، مقوم و ضرار؛(5)

خواهر: عاتكه. صفيه.

ج) همسر ابولهب

ج) همسر ابولهب

همسر ابولهب، اَروي مشهور به «اُم جميل»، دختر حرب بن اميه و خواهر ابوسفيان بود.(6)


1- السيره النبويه، ج 2، صص 415 و416.
2- المعارف، ص 125.
3- مجمع البيان، ج 9 و10، ص 852.
4- زندگاني حضرت محمد9، ص 9.
5- تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 364.
6- مجمع البيان، ج 9 و10، ص 852.

ص: 240

د) فرزندان ابولهب

د) فرزندان ابولهب

عَتبه و مَعتَب، دو پسر ابولهب بودند كه با دو دختر پيامبر به نام رقيه و ام كلثوم ازدواج كردند. پسران ابولهب در فتح مكه مسلمان شدند و در حُنين از ثابت قدمان بودند.(1)

6. شناسه قومي ابولهب

6. شناسه قومي ابولهب

قوم و قبيله قريش از با نفوذترين قبايل در ميان عرب بوده و پس از اسلام تا قرن ها بر جهان اسلام حكومت كرده است. اين قبيله كه پيامبر هم از ميان آنان برخاست، از مشهورترين و با شرافت ترين قبايل عرب شناخته مي شد. در ميان قريش، طوايف مختلفي بودند كه بني هاشم به پشتوانه هاشم و عبدالمطلب، از برترين طوايف قريش به شمار مي رفتند. بالاتر از آن، خاندان عبدمناف كه بني هاشم در شمار آنان بود، موقعيت ممتاز داشتند.(2) در ميان قريش، زندگي به صورت «قبيله اي» بود. هر فردي كه قبايل به او تجاوز مي كرد، افراد قبيله از او دفاع مي كردند.

وقتي اسلام آمد، افرادي كه مسلمان شده بودند، در پناه قبيله در امان بودند. چنان كه پيامبر از حمايت كامل بني هاشم (جز ابولهب)، به ويژه ابوطالب، برخوردار بوده است.(3)

در ميان اعراب چون الگوي مردم رئيس قبيله بود، بيشتر رؤساي قبايل نگاهشان به قريش بود و تا وقتي قريش در برابر اسلام مقاومت مي كردند، آنها نيز تسليم نمي شدند.(4)


1- تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 424.
2- سيره رسول خدا9، ص 311.
3- تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 388.
4- سيره رسول خدا صلي الله عليه و آله، ص 312.

ص: 241

7. شناسه حكومتي (زمان ابولهب)

7. شناسه حكومتي (زمان ابولهب)

در زمان ابولهب در جزيرة العرب هيچ گونه حكومت سياسي نبوده، بلكه هر قبيله براي خود، حكومت مستقلي داشت. حكومت آنان را مي توان «ملوك الطوايفي» دانست. ازاين رو، قدرت آنان پراكنده و بدون رهبري واحد بود. اين وضعيت موجب مي شد تا قدرتي به نام «امپراتور»، «شاه» يا «قدرت مركزي» وجود نداشته باشد.

قبايل مختلف، حاكميت هاي مستقل از هم داشتند و در ميان آنان، درگيري ها و رقابت هايي براي گرفتن امتياز جريان داشت. نكته ديگر، نبود سلطه خارجي در جزيرة العرب بود. چنان كه بخش هاي اصلي آن برخلاف مناطقي چون يمن و عراق و شام كه زير نفوذ يكي از دو قدرت ايران و روم قرار داشت، به اصطلاح منطقه آزاد خوانده مي شد.(1)


1- سيره رسول خدا صلي الله عليه و آله، صص 309 و310.

ص: 242

فصل سوم: زناني كه عملكرد مثبت داشتند

اشاره

فصل سوم: زناني كه عملكرد مثبت داشتند

زير فصل ها

مريم عليها السلام

ساره

هاجر

آسيه (امرأة فرعون)

مريم عليها السلام

اشاره

مريم عليها السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي مريم عليها السلام

2. شناسه رفتاري و رواني

3. شناسه فكري و عقيدتي مريم عليها السلام

4. شناسه خانوادگي مريم

1. شناسه اسمي مريم عليها السلام

1. شناسه اسمي مريم عليها السلام

مريم، تنها زني است كه نامش به صورت صريح(1) و 34 بار در قرآن آمده است. او يكي از زنان ممتاز و نمونه تاريخ است كه داستان زندگي او در سوره نوزدهم قرآن، به نام خودش بيان شده است. در بيشتر موارد از او به عنوان مادر عيسي عليه السلام ياد مي شود.

مريم، يعني زن عابد خدمتكار.(2) علت اين نام گذاري نيز چنين است كه چون مادر مريم نذر كرده بود اگر فرزندش پسر باشد، او را خدمتكار بيت المقدس كند و هنگامي كه ديد فرزندش دختر است، ابتدا ناراحت شد و گفت: آنچه من وضع حمل كرده ام، دختر است و نمي توانم نذرم را ادا كنم. خداوند در جواب او گفت: خدا داناتر است از آنچه او زاييده است. بنابراين، مادر مريم متوجه مي شود با اينكه نوزادش دختر است، نذر او به درگاه خداوند پذيرفته شده است. (آل عمران: 36) به همين دليل، نام او را مريم، يعني خدمتكار گذاشت.


1- الميزان، ج 13، ص 173.
2- الميزان، ج 13، ص 173؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 396.

ص: 243

2. شناسه رفتاري و رواني

2. شناسه رفتاري و رواني

الف) مريم مظهر عفاف و پاك دامني: از برجسته ترين ويژگي هاي اخلاقي حضرت مريم عليها السلام ، عفت و پاك دامني اوست، چنان كه خداوند در قرآن به اين صفت او اشاره مي كند و مي فرمايد: «وَمَرْيمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن...؛ و همچنين به مريم، دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت و ما از روح خود در او دميديم...». (تحريم: 12)

همچنين هنگامي كه مريم عليها السلام مشغول عبادت بود، فرشته وحي بر او نازل شد. مريم مضطرب و ناراحت، درصدد پوشانيدن خود شد تا مبادا نامحرم به او نظر كند. جوان را موعظه و امر به معروف و نهي از منكر كرد و به او گفت: اگر با تقوايي، دست به اين كار نزن. من كه دستم بسته است، تو هم دستت را ببند.(1) عفت و پاكدامني اين بانو به قدري بوده كه گفته شده احدي از مردان او را نديده بود.(2)

ب) محدثه بودن: از ديگر ويژگي هاي رفتاري مريم عليها السلام اين بود كه داراي چنان مقام و منزلتي بود كه مي توانست فرشته ها را ببيند و با آنان سخن بگويد و سخنان آنان را بشنود.(3) بنابر آيات، جبرئيل بر مريم نازل مي شود و به صورت بشري، با او تكلم مي كند و به او مژده مي دهد كه صاحب پسري خواهد شد، كه در گهواره با مردم سخن خواهد گفت و از بندگان شايسته خدا خواهد بود و... .

امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:

فاطمه عليها السلام تنها به اين علت «محدثه» شد كه ملائكه از آسمان فرود مي آمدند و همانند مريم، دختر عمران، او را خطاب قرار مي دادند و مي گفتند: «اي فاطمه، خداوند تو را برگزيد و پاك گردانيد و بر همه زنان عالم برگزيده است...».(4)


1- عبدالله جوادي آملي، زن در آيينه جلال و جمال، ص 127.
2- تفسير القمي، ج 3، ص 226.
3- نك: مريم: 17_ 21؛ آل عمران: 42 _ 47.
4- بحارالانوار، ج 14، ص 206.

ص: 244

علامه طباطبايي مي فرمايد: «لازمه محدثه بودن، ديدن فرشته نيست، اما مريم عليها السلام طبق آيات صريح قرآن، روح را به صورت بشري تمام عيار مشاهده كرده و در حين گفت وگو او را مي ديده است».(1)

ج) مريم از برگزيدگان: ديگر ويژگي مريم عليها السلام ، برگزيده شدن او از جانب خداوند بود، به گونه اي كه قرآن در اين باره مي فرمايد:

«...يا مَرْيمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاك وَطَهَّرَك وَاصْطَفَاك عَلَي نِسَاء الْعَالَمِينَ ؛ اي مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان برتري داده است». (آل عمران: 42)

در اين آيه به دو ويژگي اشاره شده است: اول، اصطفا؛ دوم، تطهير.

«اصطفا» به معني برگزيدن خالص شيء است، واژه هاي اصطفا، اختيار و اجتبا به معناي انتخاب يك شيء برگزيده و خوب هستند. (2)

از ديگر ويژگي هاي مريم تطهير است. «طهرك» در اين آيه دلالت بر عصمت و پاكي مريم از زشتي ها و گناهان مي كند.(3)

روايتي از امام باقر عليه السلام در اين زمينه نقل شده كه خطاب به مريم مي فرمايد: «خداوند، تو را از ذريه انبيا برگزيده و از هر عمل نامشروع، پاك كرده و تو را براي زادن عيسي عليه السلام بدون شوهر انتخاب كرده است».(4)

3. شناسه فكري و عقيدتي مريم عليها السلام

3. شناسه فكري و عقيدتي مريم عليها السلام

الف) تصديق آيات الهي: قرآن كريم حضرت مريم عليها السلام را به دليل ايمان و تصديق كلمات و آيات الهي، جزو صديقين قرار مي دهد و مي فرمايد: «...وَصَدَّقَتْ بِكلِمَاتِ رَبِّهَا وَكتُبِهِ...؛ او كلمات پروردگار و كتاب هايش را تصديق كرد». (تحريم: 12)


1- الميزان، ج 3، ص 221.
2- لسان العرب، ج 14، ص 130.
3- الميزان، ج 3، ص 188.
4- تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 332.

ص: 245

و علت اينكه مريم، «صديقه» است، به خاطر آن نيست كه اخبار عادي را تصديق مي كند و آنچه ديگران مي پذيرند، او هم مي پذيرد، بلكه او چيزي را تصديق كرد كه ديگران باور نداشته اند و دور از ذهن مي شمردند و در اين زمينه نشانه اي هم نخواست.(1)

ب) جزو قانتين بودن: ديگر ويژگي مريم عليها السلام كه عقيده و تفكر او را نشان مي دهد، عبادت و قنوت دائم بود، تا جايي كه از نظر ايمان و عشق به خدا، در مرتبه اعليٰ قرار داشته و اين عشق و محبت او به خدا، او را به عبادت مي كشاند. به همين دليل نيز خداوند از او با وصف «قانت» (عبادت و قنوت دائم) ياد مي كند و مي فرمايد: «وَمَرْيمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ... وَكانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ؛ و مريم بنت عمران... از مطيعان فرمان خدا بود». (تحريم: 12)

«قنوت» به معناي خضوع همراه با عبادت است.(2) به عقيده علامه طباطبايي مريم در زمره مردمي قرار داشت كه مطيع وخاضع خداوند بودند، و اگر مريم را جزو «قانتين» آورده، به اين جهت بوده است كه بيشتر «قانتين»، مردان هستند. بنابراين مريم عليها السلام مطيع امر خدا بوده و در اين اطاعت خصوع و تواضع داشته است.

4. شناسه خانوادگي مريم
اشاره

4. شناسه خانوادگي مريم

زير فصل ها

الف) نسب مريم

ب) نام فرزند

الف) نسب مريم

الف) نسب مريم

برخي ايشان را به عمران بن ماشان نسبت مي دهند و معتقدند: «بنوماشان، از ملوك بني اسرائيل و از نسل داوود عليه السلام است».(3) امام باقر عليه السلام فرمود: «عمران، پيامبر بوده و به سوي قومش و حنه همسر عمران و... فرستاده شده بوده».(4)


1- زن در آيينه جلال و جمال، ص 146.
2- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 9، ص 323.
3- الميزان، ج 19، ص 345.
4- تاريخ طبري، ج 3، ص 235.

ص: 246

نام مادر مريم، حنّه بود.(1) حنّه هشت سال پس از ولادت فرزندش مريم، از دنيا رفت.(2)

ب) نام فرزند

ب) نام فرزند

نام فرزند حضرت عليها السلام مريم عيسي عليه السلام بوده است.(3)

نام خاله مريم: حنانه،(4) همسر حضرت زكرياست كه خداوند از حنانه در قرآن به بزرگي ياد كرده و نام او را در كنار زكريا و يحيي آورده است. (انبياء: 90)


1- بحارالانوار، ج 14، ص 22؛ تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 334.
2- تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 334؛ بحارالانوار، ج 14، ص 202.
3- اعلام القرآن، ص 327.
4- بحارالانوار، ج 14، ص 202.

ص: 247

ساره

اشاره

ساره

زير فصل ها

1. شناسه اسمي ساره

2. شناسه شكلي و ظاهري

3. شناسه رفتاري و رواني

4. شناسه فكري و عقيدتي

1. شناسه اسمي ساره
اشاره

1. شناسه اسمي ساره

زير فصل ها

الف) نام ساره

ب) زمان و محل وفات

الف) نام ساره

الف) نام ساره

ساره، همسر حضرت ابراهيم عليه السلام و مادر اسحاق عليه السلام ،(1) از زنان عارف به خداست كه از او به نيكويي ياد مي شود.(2) گرچه نام او به صورت صريح در قرآن نيامده، با واژه هاي «إمرَأته» و «اهله» از او ياد شده است.(3)

ب) زمان و محل وفات

ب) زمان و محل وفات

وفات او، 3463 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام بود.(4) ساره 127 سال عمر كرده و محل فوت او در حبرون فلسطين بوده كه امروزه به «الخليل» معروف است. او را در مزرعه اي كه ابراهيم عليه السلام خريده بود و بعدها مرقد ابراهيم عليه السلام و اسحاق عليه السلام شد، به خاك سپرده اند.(5)


1- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 555.
2- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 273.
3- نك: هود: 71؛ ذاريات: 24 _ 26.
4- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 225.
5- تاريخ طبري، ج 1، صص 229 و230.

ص: 248

2. شناسه شكلي و ظاهري

2. شناسه شكلي و ظاهري

از نظر شكلي او از زيباترين زنان در حسن و جمال بوده، چنان كه امام صادق عليه السلام فرموده: خداوند 10 چيز را به 10 زن داده و جمال را به ساره زن ابراهيم عليه السلام داده است.(1)

3. شناسه رفتاري و رواني

3. شناسه رفتاري و رواني

الف) محدثه بودن: همان گونه كه حضرت ابراهيم عليه السلام با فرشته ها سخن مي گويد و بشارت ملائكه را دريافت مي كند، همسر او نيز سخن فرشته ها را مي شنود و بشارت ملائكه را دريافت مي كند.(2) (هود: 71)

ب) مهاجرت در راه خدا: ساره نخستين زن مهاجري بود كه براي حفظ دين و گسترش آيين حنيف به همراه شوهر، شهر بابل را به مقصد شام و فلسطين ترك كرد. از امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام روايت شده است: «ساره از ابتدا با ابراهيم عليه السلام در اين سفر همراه بوده است».(3)

4. شناسه فكري و عقيدتي

4. شناسه فكري و عقيدتي

ساره اولين كسي بود كه به حضرت ابراهيم عليه السلام ايمان آورد و نبوت و رسالت او را تصديق كرد.(4)


1- بحارالانوار، ج 43، ص 34.
2- زن در آيينه جلال و جمال، ص 152.
3- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 440؛ الكافي، ج 8، صص 370 و 371.
4- مروج الذهب، ج 1، ص 38.

ص: 249

هاجر

اشاره

هاجر

زير فصل ها

1. شناسه اسمي هاجر

2. شناسه جسمي و ظاهري

3. شناسه فكري و عقيدتي

1. شناسه اسمي هاجر
اشاره

1. شناسه اسمي هاجر

زير فصل ها

الف) نام هاجر

ب) زمان وفات و محل دفن

الف) نام هاجر

الف) نام هاجر

هاجر، دومين همسر حضرت ابراهيم عليه السلام است كه در هجرت به فلسطين، فرعون آن زمان، او را به ساره بخشيد.(1)

ب) زمان وفات و محل دفن

ب) زمان وفات و محل دفن

هاجر 3433 سال بعد از هبوط آدم عليه السلام ، در نود سالگي از دنيا رفت و پسرش اسماعيل، جنازه او را در كنار كعبه، در محلي كه به حجر اسماعيل معروف است، به خاك سپرد.(2) برخي گفته اند هاجر قبل از ساره فوت كرده است.(3)

2. شناسه جسمي و ظاهري

2. شناسه جسمي و ظاهري

هاجر كنيزي نكوصورت بود، به گونه اي كه ساره او را به ابراهيم عليه السلام بخشيد و گفت: زني زيباست، او را بگير، شايد خداوند تو را از او فرزندي دهد.(4)


1- بحارالانوار، ج 12، ص 155؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 184.
2- ناسخ التواريخ، ج 1، ص 212.
3- كامل، ج 2، ص 74.
4- تاريخ طبري، ج 1، ص 185؛ كامل، ج 2، ص 25.

ص: 250

3. شناسه فكري و عقيدتي

3. شناسه فكري و عقيدتي

الف) اعتماد و توكل به خدا: وقتي حضرت ابراهيم عليه السلام ، او و فرزندش را به دستور خدا در سرزمين بي آب و علف تنها گذاشت، هنگام بازگشت، هاجر پرسيد: ما را به كه مي سپاري؟ ابراهيم عليه السلام فرمود: به خدا. هاجر گفت: اگر ما را به خدا مي سپاري، او نگهدار ما خواهد بود و هرگز ما را رها و فراموش نمي كند.(1)

ب) تسليم در برابر خدا: هنگامي كه ابراهيم عليه السلام مأمور به قرباني كردن فرزندش اسماعيل شد، شيطان ابتدا نزد پدر و پسر رفت و مأيوس شد. بنابراين، نزد هاجر آمد و گفت: ابراهيم عليه السلام مي خواهد فرزندش را قرباني كند. هاجر گفت: برو، سخن بيهوده نگو. او فرزندش را دوست مي دارد و با او مهربان است. شيطان گفت: ابراهيم مي پندارد كه خدا به او فرمان داد. هاجر گفت: اگر خدا به او فرمان داده، بايد تسليم فرمان وي بود.(2)


1- تاريخ طبري، ج 1، ص 193؛ كامل، ج 2، ص 128.
2- تفسير نمونه، 19، ص 123؛ تاريخ طبري، ج 1، ص 207؛ كامل، ج 2، صص 50 و 51.

ص: 251

آسيه (امرأة فرعون)

اشاره

آسيه (امرأة فرعون)

زير فصل ها

1. شناسه اسمي آسيه (إمراة فرعون)

2. شناسه رفتاري و رواني

3. شناسه فكري و عقيدتي

4. شناسه خانوادگي

1. شناسه اسمي آسيه (إمراة فرعون)

1. شناسه اسمي آسيه (إمراة فرعون)

يكي از زنان نمونه در قرآن، آسيه است. نام او به صورت صريح نيامده، اما با عنوان «امرأة فرعون» دو بار به كار رفته است.(1)

2. شناسه رفتاري و رواني

2. شناسه رفتاري و رواني

آسيه زني باهوش و زيرك و داراي شخصيت اثرگذار در ميان خانواده فرعون بوده است،(2) چنان كه وقتي موسي عليه السلام را از آب گرفتند و پيش او آوردند، به فرعون گفت: او نور چشم من و توست. او را نكشيد. اصرار آسيه در نگهِ داشتن كودك، موجب شد فرعون نگه داري موسي عليه السلام را به آسيه واگذار كند و گفت: مي ترسم اين كودك از بنياسرائيل و همان كسي باشد كه نابودي ما به دست او خواهد بود.(3) بنابر روايات، آسيه پيش از ايمان آوردن به موسي عليه السلام نيز زني نيكوكار بوده است.(4)


1- نك: تحريم: 11؛ قصص: 9.
2- فرهنگ قرآن، ج 1، ص 360.
3- كامل، ج 2، صص 193و194.
4- تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 114.

ص: 252

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آسيه را در كنار مريم، خديجه، و فاطمه عليها السلام يكي از چهار زن كامل و برتر عالم و نيز از برترين زنان اهل بهشت شمرده است.(1)

در جاي ديگري، پيامبر، آسيه را به همراه مريم و خديجه و فاطمه عليها السلام از زناني مي شمرد كه به نهايت مراتب كمال رسيده اند.(2)

همچنين نقل شده كه آسيه به همراه حوا، مريم و مادر موسي عليه السلام براي كمك به وضع حمل فاطمه بنت اسد، داخل كعبه شدند و آسيه، علي عليه السلام را بعد از تولد در پارچه اي پيچيد.(3)

3. شناسه فكري و عقيدتي

3. شناسه فكري و عقيدتي

الف) ايمان آسيه به خداوند: خداوند آسيه را در كنار مريم و مقدّم بر او، الگوي مؤمنان معرفي مي كند و مي فرمايد: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ...؛ و براي كساني كه ايمان آورده اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده...». (تحريم: 11)

آسيه با مشاهده معجزه عصاي موسي عليه السلام و غلبه وي بر ساحران، به او ايمان آورد،(4) ولي ايمان خود را اظهار نمي كرد، تا زماني كه همسر حزقيل آرايشگر دختر فرعون به سبب ايمانش به دست فرعون كشته شد. آن گاه با اعتراض به فرعون و سرزنش وي، ايمان خود را آشكار ساخت.(5)

ب) استقامت در راه خدا: هنگامي كه فرعون از ايمان آسيه باخبر شد، از سران دربار نظرخواهي كرد و گفت: آيا او خدايي جز مرا عبادت مي كند؟ همگي فرعون را ستودند و قتل آسيه را پيشنهاد كردند.(6) فرعون دستور داد


1- بحارالانوار، ج 16، ص 2.
2- مجمع البيان، ج 9 _10، ص 480.
3- بحارالانوار، ج 35، ص 15.
4- مجمع البيان، ج 9 _10، ص 479.
5- كشف الاسرار، ج 10، ص 486.
6- كامل، ج 2، صص 227 و 228.

ص: 253

آسيه را به زمين ميخ كوب كنند و سنگ بزرگي بالاي سرش بياويزند. اگر از ايمانش دست برداشت، به قصر فرعون بازگردد، وگرنه سنگ را بر او افكنند تا بميرد.(1) آسيه از ايمان خويش دست برنداشت و از همه جاذبه هاي زندگي دنيا گذشت و جوار رحمت خداوند را به زندگي در قصر فرعون ترجيح داد و در دعاي خود، قرب خداوند و بهشت را طلبيد(2) و گفت: پروردگارا! خانه اي براي من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كاخ او نجات ده و مرا از گروه ستمكاران رهايي بخش. (تحريم: 11)

بانويي كه اين قدر مي فهمد و تقاضاي تبّري و تولّي دارد، فقط نمونه زنان نيست، بلكه نمونه مردم جامعه است(3) و علت اصلي نمونه و الگو بودن او، آن است كه ايمان خود را در كنار فرعون حفظ كرد.(4)

4. شناسه خانوادگي
اشاره

4. شناسه خانوادگي

زير فصل ها

نسب آسيه

نسب آسيه

نسب آسيه

آسيه، دختر مراحم، پسر عبيد، پسر ريان، پسر وليد قبطي، كه فرعون زمان يوسف عليه السلام بوده، است.(5) برخي آسيه را از قبطيان دانسته و گفته اند از قبطيان فقط سه نفر به موسي عليه السلام ايمان آوردند كه يكي از آنان آسيه بوده است.(6) برخي ديگر او را از بهترين زنان بنياسرائيل، پيامبرزاده و مادر و مددكار مؤمنان معرفي كرده اند.(7)


1- جامع البيان، ج 12، ص 110.
2- الميزان، ج 19، صص 344 و345.
3- زن در آيينه جلال و جمال، ص 136.
4- تفسير القرطبي، ج 18، ص 132.
5- تاريخ طبري، ج 1، ص 231؛ كامل، ج 2، ص 187.
6- بحارالانوار، ج 13، ص 51.
7- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 378.

ص: 254

فصل چهارم: زناني كه عملكرد منفي داشتند

اشاره

فصل چهارم: زناني كه عملكرد منفي داشتند

زير فصل ها

همسر نوح

همسر لوط

همسر ابولهب

همسر نوح

اشاره

همسر نوح

زير فصل ها

1. شناسه اسمي همسر نوح

2. شناسه رفتاري و رواني همسر نوح عليه السلام

3. شناسه فكري و عقيدتي

1. شناسه اسمي همسر نوح

1. شناسه اسمي همسر نوح

نام او به صورت صريح در قرآن نيامده، ولي با عبارت «إمرأة نوح» (تحريم: 10) از او ياد شده است.(1) نام همسر نوح عليه السلام والهه يا والعه بوده است.

2. شناسه رفتاري و رواني همسر نوح عليه السلام

2. شناسه رفتاري و رواني همسر نوح عليه السلام

نمونه بارز رفتار همسر نوح عليه السلام ، خيانت به همسر بوده البته خيانت او هرگز انحراف از جاده عفت نبوده؛ زيرا هرگز همسر هيچ پيامبري آلوده به بي عفتي نبوده است،(2) بلكه منظور از خيانت، نپذيرفتن مكتب نوح عليه السلام و افشاي وحي الهي پيش مشركان بوده است.(3)

3. شناسه فكري و عقيدتي

3. شناسه فكري و عقيدتي

كفر ورزيدن به خدا و نپذيرفتن توحيد، مهم ترين ويژگي عقيدتي همسر نوح عليه السلام بوده است. (تحريم: 10)


1- تفسير نمونه، ج 24، ص 301.
2- تفسير نمونه، ج 24، ص 301.
3- مجمع البيان، ج 9 و10، ص 479.

ص: 255

همسر لوط

اشاره

همسر لوط

زير فصل ها

1. شناسه اسمي همسر لوط

2. شناسه رفتاري و رواني همسر لوط عليه السلام

3. شناسه فكري و عقيدتي

1. شناسه اسمي همسر لوط

1. شناسه اسمي همسر لوط

نام او به صورت صريح در قرآن نيامده، بلكه با عبارت إمرأة لوط (تحريم: 10) از او ياد شده است. نام همسر لوط والهه يا واهله بوده است.(1)

2. شناسه رفتاري و رواني همسر لوط عليه السلام

2. شناسه رفتاري و رواني همسر لوط عليه السلام

الف) خيانت: يكي از رفتارهاي همسر لوط عليه السلام اين است كه راه خيانت و نفاق را پيش گرفته بود، چنان كه قرآن نه تنها از او به بدي ياد كرده، بلكه او را ضرب المثل و نمونه انسان خيانتكار معرفي كرده است. (تحريم: 10)

در اينجا منظور از خيانت، خيانت مكتبي و ايدئولوژي و فرهنگي است، به همين دليل خيانت كردن به پيامبر، يعني با دين او بدرفتاري كردن، و به خدا خيانت كردن، يعني به ايمان او بدرفتاري كردن. پس در اين آيه منظور از خيانت زن نوح و لوط عليه السلام ، نپذيرفتن مكتبشان است نه خيانت بي عفتي.(2)

ب) فاش كردن اسرار خانه: اگر بر حضرت لوط عليه السلام وحي مي شد يا كسي به او ايمان مي آورد، فوري آن را نزد قوم فاش مي كرد و اسباب اذيت و آزار پيامبر را فراهم مي آورد.(3)


1- تفسير نمونه، ج 24، ص 301.
2- زن در آيينه جلال و جمال، صص 133 و 134.
3- تفسير نمونه، ج 24، ص 301.

ص: 256

ج) همكاري با قوم منحرف: ديگر ويژگي رفتاري همسر لوط عليه السلام ، همكاري با قوم منحرف بود، به گونه اي كه اگر مهماني بر لوط عليه السلام وارد مي شد، براي باخبر كردن قوم، اگر روز بود، در بالاي بام دود مي كرد و اگر شب بود، با روشن كردن آتش، اهالي را باخبر مي كرد تا با ميهمانان عمل زشت (لواط) را انجام دهند.(1) (هود: 78)

3. شناسه فكري و عقيدتي

3. شناسه فكري و عقيدتي

ايمان نداشتن به خداوند و نپذيرفتن مكتب لوط عليه السلام ، از نوع تفكر و عقيده او خبر مي داد. قرآن در اين باره مي فرمايد: «فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فيها مِنَ الْمُؤْمِنينَ؛ ما مؤمناني را كه در شهرها]ي قوم لوط[ زندگي مي كردند، (قبل از نزول عذاب) خارج كرديم». (ذاريات: 35)

با توجه به اين آيه، زن لوط به خدا ايمان نداشته و جزو مؤمنان نبوده، به همين دليل در شب حادثه، هلاك شده است.


1- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 479.

ص: 257

همسر ابولهب

اشاره

همسر ابولهب

زير فصل ها

1. شناسه همسر ابولهب

2. شناسه رفتاري و رواني

3. شناسه فكري و عقيدتي

1. شناسه همسر ابولهب

1. شناسه همسر ابولهب

نام وي به صورت صريح در قرآن نيامده، ولي به صورت إمرأة (مسد: 4 و 5) از او ياد شده است. اسم همسر ابولهب، اَروي و كنيه او ام جميل است. او دختر حُرب بن اميه و خواهر ابوسفيان است.(1)

2. شناسه رفتاري و رواني

2. شناسه رفتاري و رواني

الف) آزار و اذيت پيامبر: يكي از رفتارهاي همسر ابولهب، اينكه براي بازداشتن پيامبر از رفتن به نماز، خار و خاشاك را شبانه جمع مي كرد و بر سر راه پيامبر مي ريخت.(2) به همين دليل، قرآن او را حمالةالحطب خوانده است.(3)


1- مجمع البيان، ج 9 _10، ص 852؛ التحرير و التنوير، ج 3، ص 605.
2- نمونه، ج 27، ص 421.
3- السيرة النبويه، ج 1، ص 355.

ص: 258

ب) سخن چيني: ديگر رفتار همسر ابولهب اين است كه فردي سخن چين و آتش افروز بوده و برخي گفته اند منظور از حمالةالحطب، سخن چيني كردن است.(1)

3. شناسه فكري و عقيدتي

3. شناسه فكري و عقيدتي

الف) دشمني با خدا و پيامبر: مهم ترين ويژگي عقيدتي همسر ابولهب، دشمني با خدا و پيامبر بود؛ چرا كه او پيرو ابولهب و دشمن كينه توز و سرسخت پيامبر بوده است.

ب) مشمول نكوهش خدا شدن: خداوند در قرآن، ام جميل را با دادن صفت هيزم كشي و داشتن گردنبندي از ليف خرما، نكوهش و مذمت كرده است.(2) (مسد: 1 _ 5) همچنين گفته اند ام جميل مانند همسرش گرفتار عذاب الهي شد و با همان ريسمان كه همواره بر گردن مي آويخت، به هلاكت رسيد.(3)


1- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 852.
2- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 852.
3- تفسير قرطبي، ج 2، صص 164 و 165.

ص: 259

فصل پنجم: شخصيت هاي گروهي

اشاره

فصل پنجم: شخصيت هاي گروهي

زير فصل ها

مفهوم شناسي «آل»

الف) گروه ها با عملكرد مثبت

ب) گروه ها با عملكرد منفي

مفهوم شناسي «آل»

مفهوم شناسي «آل»

براي «آل» در قرآن معاني مختلفي به كار رفته است؛ اهل و خانواده، پيروان، شخص و نزديكان.(1)

1. آل به معناي اهل خانواده: (قمر: 34) و (نمل: 56)؛

2. آل به معناي پيروان بيش از ديگر معاني در قرآن استفاده شده است:(2) (غافر: 46)؛

3. آل به معناي شخص: دليل اينكه از شخص به آل تعبير مي كنند، توجه دادن ديگران به مقام اوست.(3) مقصود از آل در آيه 33 آل عمران شخص موسي عليه السلام ، هارون عليه السلام ، ابراهيم عليه السلام و عِمران است؛(4)

4. آل به معناي نزديكان خاص: كساني كه از طريق خويشاوندي رابطه خاصي با انسان دارند.(5) (آل عمران: 33)


1- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 176، ذيل واژه «آل».
2- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 176، ذيل واژه «آل».
3- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 734.
4- مجمع البيان، ج 1 _ 2، صص 614 و 615، 734.
5- مفردات الالفاظ القرآن، ص 98، ذيل واژه «آل».

ص: 260

الف) گروه ها با عملكرد مثبت

اشاره

الف) گروه ها با عملكرد مثبت

زير فصل ها

آل ابراهيم عليه السلام

آل داوود

آل عمران

آل لوط

آل موسي

آل يعقوب

اصحاب الكهف

آل ابراهيم عليه السلام
اشاره

آل ابراهيم عليه السلام

زير فصل ها

1. شناسه اسمي آل ابراهيم عليه السلام

2. شناسه فكري و عقيدتي آل ابراهيم

3. شناسه قومي آل ابراهيم

1. شناسه اسمي آل ابراهيم عليه السلام

1. شناسه اسمي آل ابراهيم عليه السلام

واژه آل ابراهيم دو بار در قرآن به كار رفته است: (آل عمران: 33) و (نساء: 54). علامه طباطبايي منظور از آل ابراهيم را نزديكان خاص ابراهيم عليه السلام و كساني را كه به آنها ملحق مي شوند، مي داند.(1)

2. شناسه فكري و عقيدتي آل ابراهيم

2. شناسه فكري و عقيدتي آل ابراهيم

الف) خداپرستي: آل ابراهيم همواره خداي يكتا را پرستش مي كردند و در برابر او تسليم بودند. چنان كه وقتي يعقوب عليه السلام هنگام مرگ، از فرزندان خود پرسيد: پس از من چه را مي پرستيد؟ همگي گفتند: معبود تو و پدرانت، ابراهيم، اسماعيل و اسحاق، معبود يگانه را مي پرستيم و در برابر او تسليم هستيم. (بقره: 133)

ب) دوري از بت پرستي: از ديگر عقايد آل ابراهيم، دوري از بت و بت پرستي بوده است. ابراهيم عليه السلام نيز همواره از خداوند مي خواست تا آنان را از پرستش بت ها دور نگه دارد. (ابراهيم: 35)


1- الميزان، ج 3، ص 165.

ص: 261

ج) اهميت به نماز: آل ابراهيم به خواندن و برپا داشتن نماز اهميت مي دادند و ابراهيم عليه السلام از خداوند خواست كه او و فرزندانش را جزو نمازگزاران قرار دهد. (ابراهيم: 40)

3. شناسه قومي آل ابراهيم

3. شناسه قومي آل ابراهيم

برخي از ذرّيه ابراهيم عليه السلام نيكوكار و برخي ستمكار بودند. (صافات: 113) همچنين بنابر آيات قرآن، برخي هدايت يافته و تعدادي هم فاسق بودند. (حديد: 26)

ص: 262

آل داوود
اشاره

آل داوود

زير فصل ها

شناسه اسمي آل داوود

شناسه اسمي آل داوود

شناسه اسمي آل داوود

واژه آل داوود يك بار در قرآن به كار رفته است. (سبأ: 13) منظور از آل داوود، هشتاد مرد و هفتاد زن بودند كه در محراب به عبادت و نماز مي ايستادند.(1)


1- بحارالانوار، ج 14، ص 71؛ تفسير جامع، ج 5، ص 403.

ص: 263

آل عمران
اشاره

آل عمران

زير فصل ها

1. شناسه اسمي آل عمران

2. شناسه رفتاري و رواني آل عمران

3. شناسه فاميلي آل عمران

1. شناسه اسمي آل عمران

1. شناسه اسمي آل عمران

واژه آل عمران يك بار در قرآن آمده است. (آل عمران: 33)

اما درباره اينكه منظور از آل عمران چه كساني هستند، دو ديدگاه وجود دارد:

الف) برخي منظور از آل عمران را دو شخصيت برجسته حضرت مريم عليها السلام و عيسي عليه السلام مي دانند.

ب) برخي ديگر، منظور از آل عمران را خود شخص عمران مي دانند. چنان كه از شخص موسي و هارون به آل تعبير شده است (بقره: 248) كه قول اول مشهورتر به نظر مي رسد، يعني منظور از آل عمران، عيسي عليه السلام و مريم است.(1)

2. شناسه رفتاري و رواني آل عمران

2. شناسه رفتاري و رواني آل عمران

«برگزيدگي» آل عمران، بارزترين شناسه رفتاري آنان است، چنان كه علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايد: «چون خداوند از گفتارها و نيت هاي قلبي آل عمران آگاه بود، آنان را برگزيد؛ چرا كه آنان در گفتار، صادق و در نيت، پاك و خالص بودند». (آل عمران: 34)


1- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 735.

ص: 264

3. شناسه فاميلي آل عمران

3. شناسه فاميلي آل عمران

برخي مفسران، عمران را پدر موسي و هارون مي دانند و برخي ديگر پدر مريم مي دانند.

علامه طباطبايي به دلايل زير، عمران را پدر مريم مي داند:

الف) در ادامه سوره آل عمران، سخن از پدر و مادر و فرزند مريم و نيز زكريا، متكفل وي است. پس منظور از عمران بايد پدر مريم باشد و اگر مقصود پدر موسي باشد، با آيات اين سوره تناسبي ندارد.

ب) در مواردي، از پدر مريم با نام عمران، ياد شده، ولي در هيچ جاي قرآن، از پدر موسي به عمران تعبير نشده است.

ج) اين آيه با ديگر آيات كه درباره مريم و عيسي عليه السلام است، هماهنگي زيادي دارد.(1) (انبياء: 91)


1- الميزان، ج 3، ص 167.

ص: 265

آل لوط
اشاره

آل لوط

زير فصل ها

1. شناسه اسمي آل لوط

2. شناسه فكري و عقيدتي آل لوط

3. شناسه قومي آل لوط

1. شناسه اسمي آل لوط

1. شناسه اسمي آل لوط

اين واژه چهار بار در قرآن آمده است.(1) برخي منظور از آل لوط را خويشاوندان ويژه و عشيره لوط مي دانند(2) و برخي منظور از آل لوط را شخص لوط و دختران او مي دانند.(3) همچنين گفته شده منظور از آل لوط، دو دختر و همسر مؤمن لوط (نه همسر كافر) است.(4)

2. شناسه فكري و عقيدتي آل لوط
اشاره

2. شناسه فكري و عقيدتي آل لوط

زير فصل ها

الف) ايمان به خداوند و اعتقاد به اسلام

ب) شكرگزاري

ج) پاك دامني

الف) ايمان به خداوند و اعتقاد به اسلام

الف) ايمان به خداوند و اعتقاد به اسلام

اين مسئله تنها عامل نجات آل لوط از عذاب الهي بود، همان گونه كه قرآن مي فرمايد: «فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فيها مِنَ الْمُؤْمِنينَ؛ ما مؤمناني را كه در شهرها (ي قوم لوط) زندگي مي كردند، (قبل از نزول عذاب) خارج كرديم». (ذاريات: 35)


1- نك: حجر: 59 _ 61؛ نمل: 56؛ قمر: 34 و35.
2- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 524.
3- الميزان، ج 8، ص 184.
4- كشف الاسرار، ج 5، ص 323.

ص: 266

ب) شكرگزاري

ب) شكرگزاري

شكرگزاري آل لوط به درگاه خدا، موجب شد آنان از عذاب نازل شده بر قومش رهايي يابند: «نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزي مَنْ شَكَر؛ اين نعمتي بود از ناحيه ما. اين گونه هر كسي را كه شكر كند، پاداش مي دهيم». (قمر: 35)

ج) پاك دامني

ج) پاك دامني

آل لوط انسان هايي پاك و وارسته بودند، چنان كه قرآن مي فرمايد: «... اِنّهُمْ أُناسٌ يتَطَهّرُونَ؛ اينها مردمي هستند كه پاك دامني را مي طلبند». (اعراف: 82)

يعني آنان مردمي هستند كه از گناهان زشت و پليد دوري مي جويند.(1)

3. شناسه قومي آل لوط

3. شناسه قومي آل لوط

مبارزه لوط با برنامه هاي ضد اخلاقي قوم خود، سبب اخراج وي و همراهانش از ديارشان شده بود(2) و اين مسئله، يكي از شيوه هاي رايج ميان قوم لوط بوده است، به گونه اي كه آنان خطاب به حضرت لوط عليه السلام گفتند: «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنّ مِنَ الْمُخْرَجينَ؛ اي لوط! اگر (از اين سخنان) دست برنداري، به يقين از اخراج شدگان خواهي بود». (شعراء: 167)

تعبير «من المخرجين» مي رساند كه پيش از لوط عليه السلام ، افرادي ديگر تبعيد و از شهر اخراج شده بودند(3) اين واژه در جاي ديگر قرآن هم آمده است: «أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيتِكُمْ؛ آل لوط را از قريه خود بيرون كنيد». (نمل: 56)


1- جوامع الجامع، ج 1، ص 45.
2- نك: اعراف: 80 _ 82؛ نمل: 54 و 56.
3- الميزان، ج 15، ص 310.

ص: 267

آل موسي
اشاره

آل موسي

زير فصل ها

1. شناسه اسمي آل موسي

2. شناسه رفتاري و رواني آل موسي

1. شناسه اسمي آل موسي

1. شناسه اسمي آل موسي

واژه آل موسي يك بار در قرآن به كار رفته است. (بقره: 248)

البته مراد از آل موسي، خود موسي عليه السلام است كه براي احترام، با چنين تعبيري از او ياد مي شود.(1) برخي ديگر، منظور از آل موسي را خود موسي عليه السلام و خواص خاندان او مي دانند.(2)

2. شناسه رفتاري و رواني آل موسي

2. شناسه رفتاري و رواني آل موسي

يكي از فضايل آل موسي، برگزيدگي آنان براي نبوت است:(3) «وَاجْتَبَينَاهُمْ وَهَدَينَاهُمْ إِلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ برگزيديم و آنان را به راه راست هدايت كرديم». (انعام: 87)


1- مجمع البيان، ج 1و2، ص 614.
2- الميزان، ج 2، ص 291.
3- مجمع البيان، ج 3 _ 4، ص 513.

ص: 268

آل يعقوب
اشاره

آل يعقوب

زير فصل ها

1. شناسه اسمي آل يعقوب

2. شناسه فكري و عقيدتي آل يعقوب

1. شناسه اسمي آل يعقوب

1. شناسه اسمي آل يعقوب

عبارت آل يعقوب، دو بار در قرآن آمده است.(1) برخي منظور از آل يعقوب را برادران يوسف مي دانند.(2) علامه طباطبايي، افزون بر برادران يوسف، آل يعقوب را شامل يعقوب و همسرش نيز دانسته است.(3) برخي ديگر منظور از آل يعقوب را تمام خانواده يعقوب عليه السلام اعم از فرزندان و غير فرزندان، دانسته اند.(4)

2. شناسه فكري و عقيدتي آل يعقوب

2. شناسه فكري و عقيدتي آل يعقوب

آل يعقوب انسان هاي يكتاپرست بودند. حضرت يعقوب عليه السلام همواره به فرزندان خود پيروي از آيين توحيدي را سفارش مي كرد و بعد از مرگ خود نيز به فكر عقايد و باورهاي ديني فرزندانش بوده است، يعني فرزندان يعقوب پس از وي نيز بر دين حنيف ابراهيم عليه السلام باقي ماندند. (بقره: 132 و 133)


1- نك: يوسف: 6؛ مريم:6.
2- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 321؛ كشف الاسرار، ج 5، ص 8.
3- الميزان، ج 11، ص 82.
4- مجمع البيان، ج 1 _ 2، ص 400.

ص: 269

اصحاب الكهف
اشاره

اصحاب الكهف

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اصحاب الكهف

2. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب كهف

3. سيره تبليغي

4. شناسه حكومتي اصحاب كهف

1. شناسه اسمي اصحاب الكهف
اشاره

1. شناسه اسمي اصحاب الكهف

اين واژه به صورت صريح در قرآن آمده و سوره هجدهم نيز به نام «كهف» نامگذاري شده است. ماجراي اصحاب كهف، در آيات 9 تا 27 سوره كهف آمده است.

اصحاب كهف، جوانان مؤمني بودند كه از آيين بت پرستي دوران خويش بيزاري جستند و با پناه بردن به غار، از خداوند درخواست هدايت كردند، پس خداوند، آنان را به مدت طولاني به خواب عميقي مانند مرگ فروبرد.(1)

الف) نام ديگر اصحاب كهف

الف) نام ديگر اصحاب كهف

اصحاب «رقيم» نام ديگر اصحاب كهف است.(2) (كهف: 9) در برخي از روايات شيعي نيز اصحاب كهف و رقيم، گروه واحدي معرفي شده اند كه نام و سرگذشت آنان، در لوحي نوشته شده است.(3) «رقيم» در لغت به معناي خط و نوشته برجسته است.(4)


1- بحارالانوار، ج 14، صص 414 و 415.
2- براي ديدن قول هاي مختلفي در اين زمينه نقل شده است، رجوع شود به: مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 697.
3- تفسير القمي، ج 2، ص 31؛ بحارالانوار، ج 14، ص 426.
4- مفردات الالفاظ القرآن، ص 362، ذيل واژه «رقم».

ص: 270

ب) زمان و محل حادثه

ب) زمان و محل حادثه

برخي ماجراي اصحاب كهف را مربوط به زمان پس از بعثت حضرت عيسي عليه السلام مي دانند كه ايشان بر شريعت او بودند.(1) علامه طباطبايي مي فرمايد: «طبق آيه نخست داستان اصحاب كهف (آيه 9) اين ماجرا پيش از نزول آيات در بين مردم مطرح بوده و آن را از عجايب مي شمردند».(2)

غار كهف، نزديك پايتخت اردن، يعني شهر امان و در نزديكي روستاي رجيب قرار دارد. بر بالاي اين غار، صومعه اي ديده مي شود كه مربوط به قرن پنجم ميلادي است. پس از آنكه مسلمانان آن را فتح كردند، به مسجد تبديل شد. اطراف اين غار از دو سمت شرقي و غربي باز است و آفتاب بر آن مي تابد. ورودي غار در سمت جنوب قرار دارد و در داخل آن هفت يا هشت قبر هست.(3) برخي نيز محل وقوع حادثه را شهر افسوس مي دانند و مي گويند غار در همان جا قرار دارد. افسوس از شهرهاي معروف آسياي صغير، تركيه كنوني است.(4)

علامه طباطبايي بنا بر آيه قرآن (كهف: 17)، نظر اول را صحيح مي داند؛ چراكه نور خورشيد هنگام طلوع، بر سمت راست غار و هنگام غروب، بر سمت چپ آن مي تابيد. بنابراين بايد ورودي غار در سمت جنوب باشد، درحالي كه درِ ورودي در شهر اِفسوس، به سمت شمال شرقي بوده است.(5)

ج) زمان خواب

ج) زمان خواب

مدت زمان خواب اصحاب كهف، سيصد و يا 309 سال است.(6) (كهف: 25) علامه مي فرمايد:


1- تاريخ طبري، ج 2، ص 548.
2- الميزان، ج 13، ص 244.
3- الميزان، ج 13، ص 244؛ نمونه، ج 12، ص 401.
4- تفسير نمونه، ج 12، ص 400.
5- الميزان، ج 13، صص 296 و 297.
6- به ترتيب، بر حسب سال شمسي و قمري ذكر شده است (بحارالانوار، ج 14، ص 431).

ص: 271

آنان بلافاصله بعد از ورود به غار، در خواب فرو رفتند و خداوند آنان را طوري قرار داده بود كه هر كسي به آنان نگاه مي كرد، آنان را بيدار مي ديد، درحالي كه خواب بودند، يعني چشمان اصحاب كهف هنگام خواب باز بوده است و منظره رعب انگيزي داشته است.(1) (كهف: 18)

2. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب كهف

2. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب كهف

الف) ايمان به خدا: اصحاب كهف، افراد موحد و مؤمني بودند كه بر يكتاپرستي و خداجويي تأكيد كردند و گفتند: «... رَبّنا رَبّ السّماواتِ وَ اْلأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهًا لَقَدْ قُلْنا إِذًا شَطَطًا؛ پروردگار ما، پروردگار آسمان و زمين است. هرگز غير او معبودي را نمي خواهيم كه اگر چنين كنيم، سخني به گزاف گفته ايم». (كهف: 14)

علامه طباطبايي مي فرمايد:

اينان در ابتدا محلي داشتتند كه دستور عبادت و پرستش بت ها از آنجا صادر مي شد و اعضاي آنجا ايشان را مجبور به بت پرستي نموده و از عبادت خدا بازمي داشتند و حتي خداپرستان را شكنجه مي كردند. در اين شرايط، اصحاب كهف برخاسته و علناً مخالفت خود را با اين كار اعلام كرده و از مجلس بيرون مي روند.(2)

ب) دوري از شرك و بت پرستي: آنان به دليل بت پرستي قوم خود و عبادت كوركورانه شان در برابر بت ها، اندوهگين شدند و خطاب به آنان گفتند: «هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يأْتُونَ عَلَيهِمْ بِسُلْطانٍ بَينٍ...؛ اين قوم ما هستند كه معبودهايي جز خدا انتخاب كرده اند، چرا دليل آشكاري بر اين كار نمي آورند». (كهف: 15)


1- الميزان، ج 13، صص 255و256.
2- الميزان، ج 13، صص 255و256.

ص: 272

ج) اميد به رحمت الهي: اصحاب كهف با اينكه تعدادشان كم بود و هيچ حامي و پشتيباني نداشتند، با ايمان و اعتقاد و توكل به خدا پيش رفتند و همواره از ياد خدا و اميد به رحمت او غافل نبودند، چنان كه هنگام پناه بردن به غار، مي گفتند: «... رَبّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيي لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَدًا؛ پروردگارا! ما را از سوي خودت رحمتي عطا كن، و راه نجاتي براي ما فراهم ساز». (كهف: 10)

3. سيره تبليغي
اشاره

3. سيره تبليغي

زير فصل ها

الف) قيام بر عليه پادشاه زمانه

ب) هجرت

الف) قيام بر عليه پادشاه زمانه

الف) قيام بر عليه پادشاه زمانه

اصحاب كهف در جامعه اي رشد كرده بودند كه پر از ظلم و ستم بود. ازاين رو قاطعانه تصميم به مقابله گرفتند و قيام خود را آغاز كردند و بر همان چيزي پا فشردند كه شاه از آن مي هراسيد و درصدد محو آن بود. آنان بدون ترس بر يكتاپرستي و نفي شرك قيام كردند، درحاليكه جانشان در خطر بود، به گونه اي كه قرآن مي فرمايد: «وَرَبَطْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا...؛ و دل هايشان را محكم ساختيم، در آن موقع كه قيام كردند». (كهف: 14)

ب) هجرت

ب) هجرت

اصحاب كهف هنگامي كه خود را در فشار و خفقان حكومت گرفتار ديدند، هجرت را برگزيدند. قرآن نيز خطاب به آنان مي فرمايد:

وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَي الْكَهْفِ ينشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحمته ويهَيئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا. (كهف: 16)

هنگامي كه از آنان و آنچه جز خدا مي پرستيديد كناره گيري كرديد، به غار پناه بريد كه پروردگارتان (سايه) رحمتش را بر شما مي گستراند و در اين امر، آرامش براي شما فراهم مي سازد.

ص: 273

شاه، مأموراني را بر دروازه شهر گذاشته بود تا هر كس هنگام بيرون رفتن از شهر، نخست به بت ها سجده كند، ولي اين گروه به عنوان شكارچي از شهر خارج شدند.(1)

4. شناسه حكومتي اصحاب كهف

4. شناسه حكومتي اصحاب كهف

در زمان اصحاب كهف، طاغوتي به نام دقيانوس (دقيوس) به عنوان امپراتور، در كشور پهناور روم حكومت مي كرد. او فردي مغرور و جاه طلب بود و خود را خداي مردم مي دانست و آنان را به بت پرستي و پرستش خود دعوت مي كرد و هر كس نمي پذيرفت، او را اعدام مي كرد. او شش وزير داشت؛ سه نفر در جانب راست او به نام هاي تمليخا، مكسملينا و ميشيلنيا و سه نفر در جانب چپ او به نام هاي مرنوس، ديرنوس و شاذريوس كه دقيانوس در امور كشور با آنان مشورت مي كرد.(2)

در واقع، مردم در زمان دقيانوس، آزادي ديني نداشتند.(3) به همين دليل، قرآن به اين نكته اشاره مي كند كه اگر آنان از وضع شما آگاهي يابند، دين داران را سنگ سار يا مجبور به بازگشت از آيين خود مي كنند. (كهف: 20)


1- الميزان، ج 13، ص 253.
2- بحارالانوار، ج 14، ص 414؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص 361.
3- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 452.

ص: 274

ب) گروه ها با عملكرد منفي

اشاره

ب) گروه ها با عملكرد منفي

زير فصل ها

آل فرعون

اصحاب الرّس

اصحاب السَبت

اصحاب الأيكه

اصحاب الجنه (صاحبان باغ سوخته)

اصحاب القريه

اصحاب اخدود

اصحاب الفيل

آل فرعون
اشاره

آل فرعون

زير فصل ها

1. شناسه اسمي آل فرعون

2. شناسه رفتاري و رواني آل فرعون

3. شناسه فكري و عقيدتي آل فرعون

4. شناسه قومي آل فرعون

1. شناسه اسمي آل فرعون

1. شناسه اسمي آل فرعون

واژه آل فرعون سيزده بار در قرآن آمده است. مقصود از آل فرعون، قوم، هم كيشان، هم فكران و پيروان فرعون هستند.(1) چنان كه قارون از بنياسرائيل و قوم موسي عليه السلام بوده، ولي در رديف فرعون و هامان و آل فرعون قرار گرفته است. (غافر: 24)

2. شناسه رفتاري و رواني آل فرعون
اشاره

2. شناسه رفتاري و رواني آل فرعون

زير فصل ها

الف) خودپسندي

ب) كوشش آل فرعون براي استضعاف مردم

ج) استهزاء

د) شكنجه گري و نسل كشي آل فرعون

ه) دنياپرستي آل فرعون

و) لجاجت

الف) خودپسندي

الف) خودپسندي

يكي از رفتارهاي زشت آل فرعون، خودپسندي بوده و قرآن نيز در اين باره چنين گفته است:

فَإِذَا جَاءتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَذِهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيئَةٌ يطَّيرُواْ بِمُوسَي وَمَن مَّعَهُ ؛ (اعراف: 131)

هنگامي كه نيكي (و نعمت) به آنها مي رسيد، مي گفتند: به خاطر خود ماست، ولي موقعي كه بدي و بلا به آنها مي رسيد، مي گفتند: از شومي موسي و كسان اوست... .

خداوند در جواب آنان مي فرمايد: «شومي و بركت را خدا مي آورد و اگر گرفتار شومي مي شوند، به دليل عِقابي است كه انجام داده اند».(2)


1- جامع البيان، ج 1، ص 385.
2- مجمع البيان، ج 3 _ 4، ص 719.

ص: 275

ب) كوشش آل فرعون براي استضعاف مردم

ب) كوشش آل فرعون براي استضعاف مردم

آل فرعون، بنياسرائيل را آزار مي دادند و مملوك خويش مي كردند. همچنين با تقسيم آنان به گروه هاي مختلف، هر گروه را به كاري براي خود مجبور مي ساختند. افراد ضعيف و ناتوان را نيز به پرداخت جزيه وادار مي كردند.(1) (اعراف: 137)

ج) استهزاء

ج) استهزاء

از ديگر رفتارهاي آل فرعون، استهزاء و تمسخر بوده است، به گونه اي كه وقتي موسي عليه السلام با معجزه نزد آنان آمد، به مسخره خنديدند (زخرف: 47) و گفتند: هر معجزه و نشانه اي بياوري، باز ما به تو ايمان نمي آوريم. (اعراف: 132)

خنده آنان به منظور مسخره كردن و خوار شمردن آيات الهي بوده است.(2)

د) شكنجه گري و نسل كشي آل فرعون

د) شكنجه گري و نسل كشي آل فرعون

آل فرعون همواره بنياسرائيل را با شكنجه هاي سخت و طاقت فرسا آزار و اذيت مي كردند (بقره: 49)، پسرانشان را سر مي بريدند و زنانشان را زنده نگه مي داشتند.(3)

ه) دنياپرستي آل فرعون

ه) دنياپرستي آل فرعون

آل فرعون با تكيه بر مال و اولاد، احساس بي نيازي از خدا را داشتند.(4) (آل عمران: 10 و 11)

و) لجاجت

و) لجاجت

آل فرعون هنگام نزول عذاب هاي پنج گانه،(5) از موسي عليه السلام مي خواستند كه دست به دعا بردارد تا عذاب از آنان برطرف شود. چون عذاب برداشته مي شد، اعمال تباه خود را از سر مي گرفتند.(6) (اعراف: 134)


1- جامع البيان، ج 1، ص 387.
2- الميزان، ج 18، ص 109.
3- نك: اعراف: 141؛ ابراهيم: 6.
4- فرهنگ قرآن، ج 1، ص 380.
5- عذاب هاي پنج گانه شامل توفان، ملخ، كنه ريز، قورباغه و خول (اعراف: 133).
6- الميزان، ج 8، ص 227.

ص: 276

علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايد: «نزول پي در پي عذاب ها، الهي بودن و اتفاقي نبودن آنها، به بنياسرائيل مي رساند كه آن را تصادفي نپندارند، بلكه هشدارهايي جدي از سوي خداوند بشمارند و از لجاجت و انكار دست بردارند».(1)

3. شناسه فكري و عقيدتي آل فرعون

3. شناسه فكري و عقيدتي آل فرعون

با اينكه آل فرعون به حقانيت دين موسي يقين داشتند، ولي به دليل تكبر، نشانه ها و معجزه هاي الهي را سحر مي پنداشتند و آن را نمي پذيرفتند. (نمل: 13 و 14)

4. شناسه قومي آل فرعون

4. شناسه قومي آل فرعون

قرآن از كساني كه هم فكر و هم رأي با فرعون بودند، با تعابير «قوم» 27 بار ياد كرده است. براي مثال، آياتي مانند: «يقْدُمُ قَوْمَهُ يوْمَ الْقِيامَةِ...» (هود: 98) و آيه «وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ...» (بقره: 50) بيان مي كند كه منظور از آل فرعون، همان قوم فرعون است، همان گونه كه قرآن كشتن پسران بني اسرائيل و ستم به آنان را گاهي به فرعون، (قصص: 4) گاهي به آل فرعون (بقره: 49) و گاه به قوم فرعون (اعراف: 127) نسبت داده است.

دليل اهميت دادن قرآن به سرگذشت قوم فرعون، از اين جهت است كه بسياري از سنت هايي كه خداوند در قرآن به صورت كلي بيان كرده، در داستان آل فرعون آشكارا و جزئي بيان شده است. در واقع، قرآن آنان را براي آيندگان عبرت قرار مي دهد(2) و مي فرمايد: «فَجَعَلْناهُمْ سَلَفًا وَ مَثَلاً لِْلآخِرينَ؛ و آنها را پيشگامان (در عذاب) و عبرتي براي آيندگان قرار داديم». (زخرف: 56)


1- الميزان، ج 8، ص 227.
2- الميزان، ج 18، ص 111.

ص: 277

اصحاب الرّس
اشاره

اصحاب الرّس

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اصحاب الرّس

2. شناسه رفتاري اصحابالرّس

3. شناسه قومي اصحابالرّس

1. شناسه اسمي اصحاب الرّس
اشاره

1. شناسه اسمي اصحاب الرّس

قرآن دو بار از اصحابالرّس، تنها به عنوان قومي كه در پي تكذيب پيامبر خويش، با عذاب الهي نابود شدند، ياد كرده است،(1) ولي در مورد زمان و مكان زندگي آنان گزارشي نداده است.

رس در لغت به معني دفن كردن مرده يا چاه كهنه است.(2) به نشانه و اثر جزئي كه از چيزي باقي مانده باشد نيز رس گفته مي شود.(3) برخي آن را به معناي استوار كردن به كار برده اند.(4)

زمان زندگي اصحاب الرّس

زمان زندگي اصحاب الرّس

برخي معتقدند اصحابالرّس، از نظر تاريخي نزديك به زمان قوم عاد و ثمود زيسته اند.(5) (فرقان: 38)


1- نك: فرقان: 25 و 38؛ ق: 12 و 50.
2- لسان العرب، ج 5، ص 210.
3- مفردات الالفاظ القرآن، ص 352، ذيل واژه «رس».
4- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 4، ص 109، ذيل واژه «رس».
5- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 4، ص 110؛ الميزان، ج 15، ص 218.

ص: 278

2. شناسه رفتاري اصحابالرّس

2. شناسه رفتاري اصحابالرّس

اصحابالرّس، از نظر رفتاري فاسد بودند، چنان كه هم جنس گرايي و هم جنس بازي در ميان زنانشان رواج داشته است.(1)

3. شناسه قومي اصحابالرّس

3. شناسه قومي اصحابالرّس

اصحابالرّس قومي بودند كه كنار چشمه اي به نام روشن آب سكونت داشتند و درخت صنوبري را كه يافث بن نوح كاشته بود و به آن شاهدرخت مي گفتند، مي پرستيدند. آن قوم دوازده شهر به نام ماه هاي سال شمسي داشتند و اين شهرها در كنار نهري به نام رس قرار داشت. آنان پيامبرانشان را مي كشتند و چون كفر آنان طولاني گشت، خداوند بار ديگر پيامبري از بني اسرائيل را فرستاد تا آنان را به يكتاپرستي دعوت كند، ولي با او مخالفت كردند و سرانجام او را در داخل چاه عميقي در باغ انداختند و به شهادت رساندند.(2)

برخي نيز اصحابالرّس را گروهي مي دانند كه به سبب افكندن پيامبر خويش در چاه، به اين نام معروف شده اند و نام اين پيامبر را حنظلة بن صفوان ذكر كرده اند.(3)

اصحابالرّس به دليل بي توجهي به هشدارها، دچار هلاكت و نابودي شدند، به گونه اي كه قرآن درباره آنان مي فرمايد: «وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا؛ و براي آنها (عاد و ثمود و اصحاب الرّس) مثل ها زديم و (چون سودي نداد) همه را نابود كرديم.» (فرقان: 39) «تَبر» به معناي شكستن و هلاك كردن است.(4)


1- البرهان، ج 5، ص 129.
2- الميزان، ج 15، ص 219؛ تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 16.
3- كشف الاسرار، ج 7، ص 33؛ مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 266.
4- مفردات الالفاظ القرآن، ص 162، ذيل واژه «تبر».

ص: 279

اصحاب السَبت
اشاره

اصحاب السَبت

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اصحاب السبت

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب سبت

3. شناسه جغرافيايي

1. شناسه اسمي اصحاب السبت
اشاره

1. شناسه اسمي اصحاب السبت

اين واژه به صورت اصحاب السبت، يك بار در قرآن به كار رفته (نساء: 47)، ولي در آيات ديگري داستان اين قوم و سرانجام آنان بيان شده است.(1)

سبت در لغت به معناي قطع است.(2) همچنين به معناي پايان كار و يكي از روزهاي هفته نيز به كار مي رود.(3) اصحاب سبت، گروهي از قوم بني اسرائيل هستند. علامه طباطبايي اصحاب سبت را بخشي از قوم ثمود مي داند كه بر اثر هم جواري با بنياسرائيل، به دين يهود روي آورده بودند و در كنار دريا سكونت داشته اند.(4)

الف) زمان حادثه

الف) زمان حادثه

زمان زندگي اصحاب سبت، در عصر پيامبري حضرت داوود عليه السلام بوده است. (مائده: 78)


1- لسان العرب، ج 6، ص 141.
2- مفردات الالفاظ القرآن، ص 392، ذيل واژه «سبت».
3- لسان العرب، ج 6، ص 141.
4- الميزان، ج 8، ص 302؛ مجمع البيان، ج 3 _ 4، ص 756.

ص: 280

ب) دليل پرهيز اصحاب سبت از صيد ماهي در شنبه

ب) دليل پرهيز اصحاب سبت از صيد ماهي در شنبه

خداوند يهود را به خودداري از كار در روز جمعه فرمان داده بود،(1) اما آنان از پذيرفتن روزي جز شنبه سر باز زدند. بنابراين بدين ترتيب گرچه ماهي هاي فراواني در روز شنبه بر روي آب آشكار مي شد، آنها ممنوع از كار و صيد بودند.(2)

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب سبت
اشاره

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب سبت

زير فصل ها

الف) مخالفت با دستورات الهي

ب) سركشي و اصرار بر گناه

ج) پندناپذيري

د) ترك نهي از منكر

الف) مخالفت با دستورات الهي

الف) مخالفت با دستورات الهي

يهوديان كه در روز شنبه با انبوه ماهي روبهرو شدند، نتوانستند جلوي خواسته هاي نفساني خود را بگيرند و از طرفي هم نمي خواستند از فرمان خدا سرپيچي كنند، در شب شنبه تورهاي ماهي گيري را مي انداختند و چون ماهي زيادي در تورها جمع مي شد، يك شنبه تورها را جمع مي كردند و از اين راه اموال زيادي به دست مي آوردند.(3)

ب) سركشي و اصرار بر گناه

ب) سركشي و اصرار بر گناه

اصرار اصحاب سبت بر گناه و صيد ماهي در شنبه، موجب مسخ و تبديل شدن آنان به بوزينه شد،(4) همان گونه كه قرآن مي فرمايد: «فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ؛ هنگامي كه در برابر آنچه از آن نهي شده بودند، سركشي كردند، به آنها گفتيم به شكل ميمون هاي مسخ شده درآييد». (اعراف: 166)

«عتو» به معناي زياده روي در معصيت است.(5)

ج) پندناپذيري

ج) پندناپذيري


1- تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 87.
2- الميزان، ج 8، ص 294.
3- مجمع البيان، ج 3 _ 4، ص 756؛ تفسير نمونه، ج 6، ص 423.
4- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 422.
5- الميزان، ج 8، ص 296.

ص: 281

غفلت و بي توجهي اصحاب سبت به پندها و دستورهاي الهي، ديگر ويژگي رفتاري آنان بوده كه عامل عذابشان شد،(1) چنان كه قرآن در اين باره مي فرمايد:

فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَينَا الَّذِينَ ينْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يفْسُقُونَ. (اعراف: 165)

هنگامي كه تذكراتي به آنها داده شده بود فراموش كردند و نهي كنندگان از بدي را رهايي بخشيديم و كساني را كه ستم كردند به خاطر نافرماني هايشان، به عذاب شديدي گرفتار كرديم.

د) ترك نهي از منكر

د) ترك نهي از منكر

از ديگر ويژگي هاي عقيدتي آنان اينكه هرگاه دچار اشتباه مي شدند يا كار زشتي انجام مي دادند، همديگر را نهي نمي كردند و اين موجب شده بود حضرت داوود عليه السلام آنان را لعن و نفرين كند.(2) در قرآن درباره آنان آمده است: «كانُوا لا يتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ...؛ آنها از اعمال زشتي كه انجام مي دادند يكديگر را نهي نمي كردند». (مائده: 79)

«اگرچه برخي از ايشان نهي از منكر مي كردند، به علت تعداد اندك به چشم نمي آمدند».(3) (اعراف: 164)

3. شناسه جغرافيايي

3. شناسه جغرافيايي

اصحاب سبت در شهري ساحلي به نام اَيله، ميان مصر و مدين يا طبريه زندگي مي كرده اند.(4)


1- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 421.
2- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 422.
3- الميزان، ج 8، صص 294و295.
4- الميزان، ج 8، ص 302؛ مجمع البيان، ج 4، ص 756؛ بحارالانوار، ج 14، ص 60.

ص: 282

اصحاب الأيكه
اشاره

اصحاب الأيكه

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اصحاب الأيكه

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب أيكه

3. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب الأيكه

4. شناسه جغرافيايي اصحاب أيكه

1. شناسه اسمي اصحاب الأيكه

1. شناسه اسمي اصحاب الأيكه

اين واژه چهار بار در قرآن به كار رفته است.(1) «أيكه» به معناي درخت و جمع آن «أيك» به معناي انبوه درختان است.(2) همچنين «أيك» در اصل به معناي درختان به هم پيچيده است و به نيزاري گفته مي شود كه درختاني چون سدر در آن مي رويد. اصحاب أيك در چنين جاهايي زندگي مي كردند.(3) اين محل نزديك مدين بود و حضرت شعيب عليه السلام هم براي آنان و هم براي قوم خود در مدين برانگيخته شده بود. در واقع، اصحاب أيكه جدا از اصحاب مدين است.(4) (شعراء: 176)

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب أيكه
اشاره

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب أيكه

زير فصل ها

الف) كم فروشي

ب) ظالم و ستمگر

الف) كم فروشي

الف) كم فروشي

بزرگ ترين انحراف رفتاري اصحاب أيكه، كم فروشي بود. به همين دليل حضرت شعيب عليه السلام ضمن دعوت آنان به كامل دادن پيمانه، ايشان را از


1- نك: حجر: 78؛ شعراء: 176؛ ص: 13؛ ق: 14.
2- لسان العرب، ج 1، ص 289، ذيل واژه «أيك»؛ احمدبن فارس بن زكريا ابوالحسن، مقائيس اللغة، ج 1، ص 165.
3- مفردات الالفاظ القرآن، ص 98، ذيل واژه «أيك».
4- مجمع البيان، ج 5 _ 6، ص 528.

ص: 283

كم فروشي نهي مي كند و مي فرمايد: «أَوْفُوا الْكَيلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ؛ حق پيمانه را ادا كنيد و ديگران را به خسارت نيفكنيد». (شعراء: 181)

حضرت شعيب عليه السلام از آنان مي خواست با ترازوي درست و كفه هاي برابر وزن كنند و از ارزش اموال مردم نكاهند؛ زيرا چنين كاري فساد است و آنان نبايد با كم فروشي در زمين فساد كنند.(1) (شعراء: 182 و 183)

ب) ظالم و ستمگر

ب) ظالم و ستمگر

ديگر ويژگي رفتاري اصحاب أيكه، ستم ورزي بوده،(2) چنان كه قرآن درباره آنان مي فرمايد: «وَإِن كَانَ أَصْحَابُ الأَيكَةِ لَظَالِمِينَ.» (حجر: 78)

3. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب الأيكه
اشاره

3. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب الأيكه

زير فصل ها

الف) كفرورزي

ب) تكذيب و اتهام به پيامبر

ج) ترديد در معاد

الف) كفرورزي

الف) كفرورزي

يكي از ويژگي هاي اعتقادي آنان اين است كه بيشتر اصحاب أيكه افرادي كافر بودند. (شعراء: 190)

ب) تكذيب و اتهام به پيامبر

ب) تكذيب و اتهام به پيامبر

اصحاب أيكه در برابر دعوت شعيب عليه السلام ايستادگي كردند و او را جادو شده خواندند و با برابر دانستن شعيب با خودشان، او را در ادعاي رسالتش از جانب خداوند دروغ گو شمردند (شعراء: 185 و 186) و با ناباوري و استهزا از او مي خواستند(3) اگر در ادعايش صادق است، سنگ هاي آسمان بر سر آنان فرود آورد. (شعراء: 187)

ج) ترديد در معاد

ج) ترديد در معاد

از ديگر افكار و عقايد اصحاب أيكه، ترديد در امكان آفرينش دوباره انسان پس از مرگ است.(4) قرآن در اين باره مي فرمايد: «اَفَعَيينا بِالْخَلْقِ اْلأَوّلِ بَلْ هُمْ


1- الميزان، ج 15، ص 302.
2- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 409.
3- كشف الاسرار، ج 7، ص 148.
4- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 406.

ص: 284

في لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ؛ آيا ما از آفرينش نخستين عاجز مانديم كه قادر به آفرينش رستاخيز نباشيم، ولي آنها باز در آفرينش جديد ترديد دارند». (ق: 15)

4. شناسه جغرافيايي اصحاب أيكه

4. شناسه جغرافيايي اصحاب أيكه

در مورد محل زندگي اصحاب أيكه، برخي آن را نزديك مدين مي دانند.(1) برخي گفته اند أيكه همان مدين، مجاور تبوك بوده است؛ جايي كه آخرين غزوه پيامبر آنجا بود.(2)


1- الميزان، ج 15، ص 312.
2- معجم البلدان، ج 1، ص 291.

ص: 285

اصحاب الجنه (صاحبان باغ سوخته)
اشاره

اصحاب الجنه (صاحبان باغ سوخته)

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اصحاب الجنه

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب الجنه

3. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب الجنه

1. شناسه اسمي اصحاب الجنه
اشاره

1. شناسه اسمي اصحاب الجنه

داستان زندگي اصحاب الجنه، در سوره قلم، از آيه 17 تا 33 آمده، ولي نامي از اشخاص آن برده نشده است. اصحاب الجنه، صاحبان باغي بسيار سرسبز معروف به رضوان بودند.(1) صاحب باغ كه پيرمرد مؤمن و نيكوكاري بود، هر سال هنگام برداشت محصول، مقدار مورد نياز خود را برمي داشت و بقيه را به مستمندان مي داد،(2) ولي بعد از مرگ او كه فرزندانش صاحب باغ شدند، به خاطر نپرداختن حقوق مستمندان، خداوند باغ ايشان را نابود كرد. (قلم: 26 و 27)

زمان حادثه

زمان حادثه

برخي اين حادثه را مربوط به كمي بعد از عروج عيسي عليه السلام و پيش از انتشار مسيحيت دانسته اند.(3)

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب الجنه
اشاره

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب الجنه

زير فصل ها

الف) بخل ورزي

ب) سركشي و طغيان گري

ج) ظلم و ستمگري

الف) بخل ورزي

الف) بخل ورزي

صاحبان باغ هنگامي كه با محصول فراوان روبه رو شدند، به دليل بخل و طمع فراوان، گفتند ما به محصولات باغ نيازمنديم و مي توانيم با برداشت محصول


1- تفسير القمي، ج 2، ص 401.
2- نمونه، ج 24، ص 394؛ مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 505.
3- تفسير القرطبي، ج 18، ص 156.

ص: 286

فراوان، هر سال ثروت خود را زياد كنيم. در واقع، آنان با اين تفكر، از پرداخت حقوق نيازمندان خودداري كردند،(1) همان گونه كه در قرآن نيز آمده است: «اَنْ لا يدْخُلَنّهَا الْيوْمَ عَلَيكُمْ مِسْكينٌ؛ وَغَدَوْا عَلَي حَرْدٍ قَادِرِينَ؛ آنها حركت كردند، درحالي كه آهسته با هم مي گفتند: مواظب باشيد امروز حتي يك فقير بر شما وارد نشود». (قلم: 25 و 24)

ب) سركشي و طغيان گري

ب) سركشي و طغيان گري

ديگر ويژگي رفتاري اصحاب الجنه، سركشي وطغيان گري بوده است.(2) آنان وقتي با باغ سوخته روبه رو شدند، با خود گفتند: «قَالُوا يا وَيلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ؛ واي بر ما كه طغيان گر بوديم». (قلم: 31)

ج) ظلم و ستمگري

ج) ظلم و ستمگري

صاحبان باغ به دليل محروم كردن نيازمندان از حقوقشان، وقتي با باغ سوخته روبه رو شدند، خطاب به يكديگر گفتند: «قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ؛ منزه است پروردگار ما، به يقين ما ظالم بوديم». (قلم: 29)

البته در ميان صاحبان باغ، فرد عاقلي بوده كه قرآن درباره او مي فرمايد: «قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ؛ يكي از آنها كه از همه عاقل تر بود، گفت: آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نمي گوييد.» (قلم: 28) منظور از «أوسطهم»، عاقل ترين و عادل ترين فرد است.(3)

3. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب الجنه
اشاره

3. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب الجنه

زير فصل ها

الف) غفلت از ياد خدا

ب) ناديده گرفتن قدرت خداوند

ج) توبه صاحبان باغ

د) كيفر اصحاب الجنه

الف) غفلت از ياد خدا

الف) غفلت از ياد خدا

صاحبان باغ از ذكر و ياد خداوند غافل بودند و فقط يكي از آنها كه عاقل تر بود، گفت: «آيا به شما نگفتم به ياد خدا باشيد و طلب آمرزش كنيد و با محروم كردن مستمندان، كفران نعمت نكنيد».(4) (قلم: 28)


1- تفسير القمي، ج 2، صص 399 و400؛ مجمع البيان، ج 9 و10، ص 505.
2- فرهنگ قرآن، ج 13، ص 412.
3- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 505.
4- كشف الاسرار، ج 10، ص 193؛ الميزان، ج 19، ص 374؛ مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 506.

ص: 287

ب) ناديده گرفتن قدرت خداوند

ب) ناديده گرفتن قدرت خداوند

اصحابالجنه به عوامل مادي توجه داشتند، ولي به قدرت و مشيت خداوند اعتقادي نداشتند. بنابراين، تصميم گرفتند تمام ميوه هاي باغ را بچينند، ولي «ان شاءالله» نگفتند كه برخي مفسران، اين كار ايشان را نشانه بي توجهي يا بي اعتقادي به قدرت و مشيت الهي مي دانند.(1)

ج) توبه صاحبان باغ

ج) توبه صاحبان باغ

وقتي صاحبان باغ وارد باغ سوخته شدند، به گناه خود اعتراف كردند و گفتند: «عَسي رَبّنا أَنْ يبْدِلَنا خَيرًا مِنْها إِنّا إِلي رَبِّنا راغِبُونَ؛ اميدواريم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن به جاي آن به ما بدهد، چرا كه ما به او علاقه منديم». (قلم: 32)

بنابر روايتي، خداوند توبه آنان را پذيرفت و باغي بهتر از آن را به آنان داد.(2)

د) كيفر اصحاب الجنه

د) كيفر اصحاب الجنه

خداوند عذاب فراگيري كه شامل آتش و صاعقه بود، شبهنگام از آسمان فرو فرستاد كه موجب شد ميوه ها و تمام درختان در آتش بسوزد و سياه شود، چنان كه از آن باغ سرسبز، جز مشتي زغال و خاكستر چيزي بر جاي نماند.(3)


1- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 505.
2- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 507.
3- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص505؛ تفسير نمونه، ج 24، ص 399.

ص: 288

اصحاب القريه
اشاره

اصحاب القريه

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اصحاب القريه

2. شناسه رفتاري اصحاب القريه

3. شناسه فكري و عقيدتي

1. شناسه اسمي اصحاب القريه

1. شناسه اسمي اصحاب القريه

اين واژه يك بار در قرآن در آيه 13 از سوره يس آمده است. منظور از «قريه»، انطاكيه از شهرهاي روم است و ساكنان آن شهر را اصحابالقريه مي نامند.(1) منظور از فرستادگان نيز در اين آيه، فرستادگان خداوند(2) يا فرستادگان حضرت عيسي عليه السلام هستند.(3)

خداوند، دو رسول براي هدايت مردم شهر انطاكيه فرستاد. آنان قبل از ورود به شهر، فردي را كه نامش حبيب نجار بود، به پرستش خدا دعوت كردند.(4) هنگامي كه مردم را به عبادت خدا دعوت مي كردند. شاه، آنان را زنداني كرد. خداوند، سومين رسول را براي هدايت مردم فرستاد كه نام او را برخي شمعون گفته اند. او ابتدا كوشيد خود را به شاه نزديك كند، سپس با زنده كردن فرزند شاه به اذن خداوند، موجب شد دو زنداني آزاد شوند و مردم آنجا و شاه به خداوند ايمان آورند.(5)


1- تاريخ طبري، ج 2، ص 559.
2- تفسير القمي، ج 2، ص 214.
3- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 654.
4- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 654.
5- تفسير القمي، ج 2، ص 187؛ مجمع البيان، ج 8، ص 655.

ص: 289

2. شناسه رفتاري اصحاب القريه
اشاره

2. شناسه رفتاري اصحاب القريه

زير فصل ها

الف) اسراف كاري

ب) استهزا

الف) اسراف كاري

الف) اسراف كاري

مردم انطاكيه چون در تكذيب پيامبر و گناه افراط كرده بودند،(1) قرآن آنان را قوم اسراف كار خواند و فرمود: «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ؛ شما گروهي اسرافكاريد». (يس: 19)

اسراف در اين آيه، به معني تجاوز از حد است، نه اسراف متعارف به معناي زياده روي در مصرف.(2)

ب) استهزا

ب) استهزا

ديگر ويژگي رفتاي مردم انطاكيه، اين است كه فرستادگان الهي را مسخره مي كردند، همان گونه كه قرآن درباره آنان مي فرمايد: «... ما يأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ كانُوا بِهِ يسْتَهْزِؤُنَ؛ هيچ پيامبري براي هدايت آنان نيامد، مگر اينكه او را استهزا مي كردند». (يس:30)

3. شناسه فكري و عقيدتي

3. شناسه فكري و عقيدتي

اصحابالقريه منكر نزول وحي بر پيامبراني شدند كه به سوي آنان فرستاده شده بودند، چنان كه وقتي فرستادگان الهي به سوي آنان آمدند، اصحابالقريه گفتند: «... ما أَنْتُمْ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرّحْمنُ مِنْ شَي ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ تَكْذِبُونَ؛ شما جز بشري همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزي نازل نكرده، شما فقط دروغ مي گوييد». (يس: 15)


1- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 655.
2- مجمع البيان، ج 7 _ 8، ص 655.

ص: 290

اصحاب اخدود
اشاره

اصحاب اخدود

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اصحاب اخدود

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب اُخدود

3. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب اخدود

4. شناسه فرهنگي اصحاب اخدود

1. شناسه اسمي اصحاب اخدود

1. شناسه اسمي اصحاب اخدود

اُخدود به معناي گودال و شكافي مستطيل شكل در زمين(1) يا به معناي ايجاد شكاف در زمين است.(2) برخي نيز گفته اند اخدود به مفهوم مستطيلي بودن است، چه اين شكاف در زمين باشد يا در گوشت، پوست، چهره و غير آن.(3)

اصحاب اخدود كافراني بوده اند كه مؤمنان را در گودال آتش مي افكندند و مي سوزاندند.(4)

برخي معتقدند خداوند با قبض روح مؤمنان، آنها را پيش از سوختن، نجات داد و شعله هاي آتش كه بر اثر باد، زبانه كشيده بود، كافران اطراف گودال را سوزاند.(5)

تاريخ نويسان، ذوانوس را كه نام او يوسف بن شرحيل بود، صاحب اخدود معرفي كرده و گفته اند:


1- مفردات الالفاظ القرآن، صص 275 و276، ذيل واژه «خدد»
2- لسان العرب، ج 4، ص 33.
3- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 3، صص 24 و 25.
4- الميزان، ج 20، ص 251؛ مجمع البيان، ج 9 _ 10، صص 706 و 707.
5- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 709.

ص: 291

او علاوه بر سوزاندن اناجيل و كليساها، مردم را ميان پذيرش آيين يهود و كشته شدن و سوزانده شدن مخير كرد.(1)

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب اُخدود
اشاره

2. شناسه رفتاري و رواني اصحاب اُخدود

زير فصل ها

الف) آتش افروزي

ب) شكنجه گري

ج) قساوت و سنگ دلي

الف) آتش افروزي

الف) آتش افروزي

آنان براي سوزاندن مؤمنان، آتش هايي را كه در گودال هاي كوچك و بزرگ برافروختند، تا جايي كه قرآن آنان را چنين لعن و نفرين كرد:(2) «قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ». (بروج: 4)

ب) شكنجه گري

ب) شكنجه گري

ديگر ويژگي رفتاري اصحاب اُخدود، شكنجه كردن مؤمنان بوده كه عذاب اخروي كافران را موجب مي شود. قرآن درباره اين كار آنان مي فرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ. (بروج: 10)

كساني كه مردان و زنان باايمان را شكنجه دادند و سپس توبه نكردند، براي آنها عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان است.

مراد از «الذين»، همه كافران شكنجه گر، شامل اصحاب اخدود، مشركان قريش و نيز شكنجه گراني است كه مسلمانان را آزار مي دادند تا از دين پيامبر دست بردارند.(3) برخي هم «الذين» را اصحاب اخدود و «فتنوا» را اشاره به سوزاندن دانسته اند.(4)

ج) قساوت و سنگ دلي

ج) قساوت و سنگ دلي

ديگر ويژگي رواني اصحاب اخدود، اين است كه آنان هيچ گونه عواطف انساني نداشتند، چنان كه با كمال خون سردي و بي رحمي، سوزاندن مؤمنان


1- تاريخ طبري، ج 2، ص 673؛ كامل، ج 5، ص 26.
2- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 709.
3- الميزان، ج 20، ص 252.
4- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 710.

ص: 292

را تماشا مي كردند.(1) قرآن در اين باره مي فرمايد: «وَ هُمْ عَلي ما يفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنينَ شُهُودٌ؛ و آنچه را به مؤمنان انجام مي دادند، (با خونسردي و قساوت) تماشا مي كردند». (بروج: 85، 7)

3. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب اخدود

3. شناسه فكري و عقيدتي اصحاب اخدود

اصحاب اخدود از نظر عقيدتي، مردمي بي ايمان و كافر بودند، به گونه اي كه قرآن درباره آنان مي فرمايد: «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّ أَنْ يؤْمِنُوا بِاللّهِ الْعَزيزِ الْحَميدِ؛ آنها هيچ ايرادي بر مؤمنان نداشتند جز اينكه به خداوند عزيز و حميد ايمان آورده بودند.» (بروج: 8)

در اين آيه، ضمن بيان غيرمستقيم حادثه، عقيده كافران و اقداماتشان را سركوب و ايمان مؤمنان و پايداري آنان را تأييد مي كند.(2)

4. شناسه فرهنگي اصحاب اخدود

4. شناسه فرهنگي اصحاب اخدود

حادثه اخدود، در جامعه اي رخ داد كه استبداد بر آنجا حاكم بوده، چنان كه هيچ كس در بيان عقايد توحيدي آزادي نداشته و باورها و ارزش هاي كفرآلود و شرك آميز در جامعه حاكم بوده است. همچنين مؤمنان را به شديدترين مشكل شكنجه و آزار مي دادند و كمترين ترحمي به آنان نمي كردند. بدين ترتيب قرآن به شكل غيرمستقيم، فرهنگ آنان و برخورد كافران را سركوب مي كند.(3) (بروج: 8 و 9)


1- فرهنگ قرآن، ج 3، ص 400.
2- الميزان، ج 20، ص 251.
3- الميزان، ج 20، ص 251؛ الكشاف، ج 4، ص 732.

ص: 293

اصحاب الفيل
اشاره

اصحاب الفيل

زير فصل ها

1. شناسه اسمي اصحاب الفيل

2. شناسه اسمي ابرهه

3. شناسه رفتاري ابرهه (فرمانده اصحاب فيل)

4. كيفر اصحاب الفيل

1. شناسه اسمي اصحاب الفيل
اشاره

1. شناسه اسمي اصحاب الفيل

اين واژه يك بار به صورت صريح در قرآن به كار رفته و سوره 105 قرآن به نام «فيل» نام گذاري شده است. داستان اصحاب فيل، در ميان مردم حجاز چنان مشهور بود كه سال وقوع اين رخداد، يعني «عامالفيل» را مبدئي براي تاريخ قرار داده اند.(1)

منظور از سپاهيان «فيل»، سپاهيان ابرهه، پادشاه يمن است كه براي ويران كردن كعبه لشكركشي كرده بود، ولي پيش از رسيدن به آن، هلاك شدند.(2)

زمان حادثه

زمان حادثه

اين حادثه در زمان عبدالمطلب، جد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اندكي بيش از تولد آن حضرت (پيامبر اسلام) بوده است. برخي نيز زمان عذاب اصحاب فيل را چهل سال پيش از بعثت و در سال تولد پيامبر مي دانند.(3)


1- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 826؛ الميزان، ج 20، ص 361.
2- مجمع البيان، صص 821 و 822.
3- مجمع البيان، ص 822 _ 825.

ص: 294

2. شناسه اسمي ابرهه

2. شناسه اسمي ابرهه

ابرهه، فرزند صبّاح، اهل حبشه و از فرمانروايان يمن بود و بر اثر زخمي كه در جنگ ها بر صورت او وارد شد، به «أشرَم» ملقب گشت. كنيه او «أَبويكسُوم» است.(1)

3. شناسه رفتاري ابرهه (فرمانده اصحاب فيل)
اشاره

3. شناسه رفتاري ابرهه (فرمانده اصحاب فيل)

زير فصل ها

الف) تخريب كعبه

ب) ساختن كليسا براي جلب توجه مردم

ج) تاراج و غارت اموال مردم

الف) تخريب كعبه

الف) تخريب كعبه

ابرهه از اينكه كعبه كانون توجه مردم بود و زيارت آن موجب عظمت و قدرت مكه مي شد، ناخشنود بود، بنابراين تصميم گرفت مردم را به جاي كعبه، متوجه يمن كند.

ب) ساختن كليسا براي جلب توجه مردم

ب) ساختن كليسا براي جلب توجه مردم

ابرهه كليساي باشكوهي به نام قلّيس در صنعا بنا كرد و از مردم خواست تا به جاي كعبه، آن را زيارت كنند. عرب ها از شنيدن اين خبر ناراحت شدند، چنانكه يكي از آنان خود را به قلّيس رساند و آنجا را آلوده كرد.(2) يكي از فرستادگان ابرهه به نام محمد بن خزاعي را نيز كه براي دعوت مردم به زيارت قليس رفته بود، كشتند.(3) اين عوامل زمينه ناراحتي ابرهه را فراهم ساخت و متوجه شد كه با وجود كعبه، نمي تواند به اهداف خود برسد، ازاين رو تصميم گرفت به كعبه حمله كند.(4)

از ديگر رفتارهاي ابرهه اينكه سپاهي مجهز فراهم كرد و با فيل هاي جنگي به سوي مكه روانه شد.(5) تعداد سپاهيان ابرهه را شصت هزار نفر و تعداد فيل ها را يك، هشت و دوازده رأس نوشته اند.(6)


1- مجمع البيان، ص 822.
2- تاريخ طبري، ج 2، ص 679.
3- تاريخ طبري، ج 2، صص 679 و680.
4- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 822.
5- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 824.
6- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 824.

ص: 295

ج) تاراج و غارت اموال مردم

ج) تاراج و غارت اموال مردم

ابرهه هنگامي كه نزديك مكه رسيد، فرماندهي را براي تاراج و غارت اموال مردم به مكه فرستاد كه در اين ميان، حدود دويست شتر از عبدالمطلب را به غارت بردند. همچنين توسط فردي به عبدالمطلب، پيام داد كه من قصد جنگ با شما را ندارم، بلكه هدفم ويران كردن خانه كعبه است.(1) وقتي ابرهه از عبدالمطلب پرسيد چه خواسته اي داري؟ او گفت: دويست شتر مرا سپاهيانت ربوده اند، بگو بازگردانند. ابرهه تعجب كرد و گفت: فكر كردم از من بخواهي خانه كعبه را خراب نكنم! عبدالمطلب در جواب گفت: من صاحب شترانم هستم و خانه، خود صاحبي دارد و از آن دفاع خواهد كرد. سپس عبدالمطلب از مردم خواست تا شهر را ترك كنند و خود، در كعبه را گرفت و از خداوند كمك خواست.(2)

4. كيفر اصحاب الفيل

4. كيفر اصحاب الفيل

وقتي ابرهه تصميم به تخريب خانه خدا گرفت، خداوند دسته اي از پرندگان را با سنگ هايي از گِل به سوي آنان فرستاد تا اصحاب فيل را نابود كنند. در قرآن نيز آمده است:

وَ أَرْسَلَ عَلَيهِمْ طَيرًا أَبابيلَ تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ. (فيل:3 _ 5)

و بر سر آنان پرندگان را گروه گروه فرستاد كه با سنگ هاي كوچكي آنها را هدف قرار مي دادند. سرانجام، آنها را همچون كاهِ خردشده (و متلاشي) قرار داد.

منظور از «كَعَصفٍ مَأكول»، اين است كه مانند زراعتي شده كه چهارپايان خورده و آن را لگدمال كرده يا مثل برگ پوسيده درخت يا كاه خردشده


1- السيرة النبويه، ج 1، ص 48.
2- السيرة النبويه، ج 1، صص 50 و 51.

ص: 296

باشد.(1) همچنين آورده اند در منقار و پاهاي هر يك از مرغان ابابيل، سه سنگ ريزه بوده و هر سنگ ريزه، بر سر و پيكر يك نفر فرود مي آمده و وي را نابود مي كرده است.

عاقبت ابرهه چنين بود كه هنگام فرار، يكي از سنگ ها به او اصابت كرد و دست و پايش جدا شد و هنگام رسيدن به يمن، سينه و قلبش شكافته و شكمش پاره شده بود.(2)


1- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 825.
2- مجمع البيان، ج 9 _ 10، ص 842.

ص: 297

كتاب نامه

كتاب نامه

٭ قرآن كريم، ترجمه: ناصر مكارم شيرازي.

٭ نهج البلاغه، ترجمه: سيد جعفر شهيدي، تهران، شركت افست، چاپ پنجم، 1373.

ابن اثير، عزالدين علي، كامل (تاريخ بزرگ اسلام و ايران)، ترجمه: عباس خليلي، تهران، مؤسسه مطبوعاتي علي اكبر علمي، بي تا.

ابن سعد، الطبقات الكبري، به كوشش: محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلمية، چاپ دوم، 1418 ه.ق.

ابن منظور، لسان العرب، به كوشش: علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، 1408 ه.ق.

ابن هشام، السيرة النبوية، به كوشش: مصطفي السقاء و ديگران، بيروت، مكتبة العلمية، بي تا.

ابوالحسن، احمد بن فارس بن زكريا، مقائيس اللغة، به كوشش: عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1404 ه.ق.

اصفهاني، راغب، المفردات الالفاظ القرآن، به كوشش: صفوان عدنان داوودي، دمشق، دارالقلم، چاپ اول، 1412 ه.ق.

اصفهاني، عمادالدين حسين (معروف به عمادزاده)، قصص الانبياء از آدم تا خاتم، كتاب خانه اسلام، چاپ بيست و ششم، 1363.

ص: 298

البحراني، سيد هاشم حسين، البرهان في تفسير القرآن، مؤسسه بعثت، چاپ اول، 1415 ه.ق.

بلاغي، صدرالدين، فرهنگ قصص قرآن، تهران، اميركبير، چاپ هفتم، 1349.

بي آزار شيرازي، عبدالكريم، باستان شناسي و جغرافياي تاريخي قصص قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ چهارم، 1384.

بي ناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه: علي اصغر حكمت، انتشارات پيروز، چاپ سوم، 1379.

توفيقي، حسين، نگاهي به اديان زنده جهان، قم، مديريت حوزه علميه خواهران، چاپ اول، 1377.

الثعلبي، ابواسحاق احمدبن نيشابوري، قصص الانبياء عرائس المجالس، بيروت، لبنان، بي تا.

جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن كريم (سيره پيامبران)، قم، اسراء، چاپ اول، 1376.

____________، زن در آيينه جلال و جمال، قم، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ چهارم، 1374.

حسيني دشتي، سيد مصطفي، معارف و معاريف (دائرة المعارف جامع اسلامي)، تهران، مؤسسه فرهنگي آرايه، چاپ سوم، 1379.

حميدي، سيد جعفر، تاريخ اورشليم (بيت المقدس)، تهران، اميركبير، چاپ اول، 1364.

خرمشاهي، بهاءالدين، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، دوستان _ ناهيد، 1377.

____________، دايرة المعارف تشيع، با كوشش: احمد صدر حاج سيد جوادي و كامران فاني، نشر شهيد سعيد محبي، چاپ سوم، 1375.

خزائلي، محمد، اعلام قرآن، تهران، اميركبير، چاپ چهارم، 1371.

ص: 299

خواندامير، غياث الدين بن همام الدين الحسيني (معروف به خواندمير)، تاريخ حبيب السير، به كوشش: محمد دبيرساقي، خيام، چاپ سوم، 1362.

دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ترجمه: احمد آرام و ديگران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ ششم، 1378.

دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377.

رازي، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان، به كوشش: ياحقي و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1375.

رشيد رضا، محمد، تفسير المنار، قاهره، دارالمنار، چاپ چهارم، 1373.

زمخشري، محمود بن عمر، الكشاف، قم، بلاغت، چاپ دوم، 1415 ه..ق.

زيدان، جرجي، مؤلفات جرجي زيدان الكامله، بيروت، دارالجيل، چاپ اول، 1402 ه..ق.

سپهر، لسان الملك ميرزا محمدتقي، ناسخ التواريخ (هبوط، ج 1و2، عيسي 1)، قم، ساري امجدي، 1377.

شايان مهر، علي رضا، دائرة المعارف تطبيقي علوم اجتماعي، تهران، سازمان انتشارات كيهان، چاپ اول، 1377.

شبستري، عبدالحسين، اعلام القرآن، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1379.

شوقي، ابوخليل، اطلس جغرافيايي، به كوشش: فاطمه وثوقي، ترجمه: زينت فتحي، مشهد، پاپلي، 1386.

طالقاني، سيد محمود، پرتويي از قرآن، تهران، شركت سهامي انتشار، 1383 ه.ق.

طباطبايي، سيد محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، مؤسسه نشر اسلامي، چاپ هشتم، 1425 ه..ق.

طبرسي، ابن علي الفضل ابن الحسن، جوامع الجامع، بيروت، دارالاضواء، چاپ اول، 1405 ه..ق.

ص: 300

طبرسي، ابي علي الفضل ابن الحسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، لبنان، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ اول، 1412 ه.ق / 1991 م.

طبري، ابن جرير، تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، به كوشش و ترجمه: ابوالقاسم پاينده، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 1352.

طبري، ابن جرير، جامع البيان عن تأويل القرآن، به كوشش: صدقي جميل العطار، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1415 ه..ق.

طوسي، التبيان في تفسير القرآن، به كوشش: احمد حبيب العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.

عباسي مقدّم، مصطفي، اسوه هاي قرآني و شيوه هاي تبليغي آنان، قم، دفتر تبليغات حوزه علميه قم، چاپ اول، 1379.

عبدالباقي، محمدفؤاد، المعجم المفهرس الالفاظ القرآن الكريم، قاهره، دارالكتب المصريه، 1364 ه..ق.

فيض كاشاني، محسن، تفسير الصافي، به كوشش: حسين اعلمي، بيروت، مؤسسة اعلمي، چاپ دوم، 1402 ه..ق.

قرطبي، ابي عبدالله محمد بن احمد الانصاري، الجامع الاحكام القرآن (تفسير قرطبي)، بيروت، لبنان، دارالكتاب العلميه، بي تا.

قريشي، علي اكبر، قاموس القرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ ششم، 1371.

قطب، سيد، في ظلال القرآن، بيروت، دارالشروق، 1408 ه..ق.

قمي، شيخ عباس، سفينة البحار و مدينة الحكم و الآثار، نجف، مطبعة العلمية، بي تا.

قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، به كوشش: موسوي جزايري، لبنان، دارالسرور، چاپ اول، 1411 ه..ق.

قمي، محمد بن بابويه (شيخ صدوق)، علل الشرايع، بيروت، دار احياءالتراث العربي، 1385 ه..ق.

ص: 301

__________ ، عيون الاخبار الرضا، به كوشش و ترجمه: مستفيد غفاري، تهران، صدوق، چاپ اول، 1372.

كاشاني، مولا فتح الله، منهج الصادقين، به كوشش: مرتضوي غفاري، تهران، انتشارات علمية اسلامية، چاپ اول، 1385 ه..ق.

كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ترجمه: سيد جواد مصطفوي، تهران، بي نا، بي تا.

مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403 ه..ق.

__________، حيوة القلوب (تاريخ پيامبران ج 1 و2)، به كوشش: سيد علي اماميان، قم، اسوه، چاپ اول، 1375.

محلاتي، شيخ ذبيح الله، رياحين الشريعه (دانشمندان بانوان شيعه)، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا.

محمدي اشتهاردي، محمد، قصه هاي قرآن، مهدي يار، چاپ هفتم، 1383.

مرتضي، شريف، تنزيه الانبياء، قم، شريف رضي، چاپ اول، 1376.

مسعودي، ابوالحسن علي بن الحسين، اثبات الوصيه لعلي بن ابي طالب، به كوشش: محمدجواد نجفي، تهران، اسلاميه، 1343.

_________________، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ سوم، 1365.

مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، 1374.

مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهاردهم، 1372.

موسوي بجنوردي، سيد كاظم، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، چاپ اول، 1372.

ص: 302

ميبدي، ابوالفضل رشيدالدين، تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (معروف به تفسير خواجه نصيرالدين انصاري)، به كوشش: علي اصغر حكمت، تهران، اميركبير، چاپ چهارم، 1339 / 1380 ه..ق.

ميرخواند، محمد بن خاوندشاه، تاريخ روضة الصفا (في سيرة الانبياء و الملوك و الخلفاء)، به كوشش: جمشيد كيان فر، تهران، اساطير، چاپ اول، 1380.

نيشابوري، حاكم، المستدرك علي الصحيحين، به كوشش: مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلمية، بي تا.

هاشمي رفسنجاني، اكبر، فرهنگ قرآن (به كمك محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن)، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، بي تا.

الحويزي، ابن الجمعة العروسي، تفسير نورالثقلين، قم، اسماعيليان، چاپ چهارم، 1373 / 1415 ه..ق.

ياقوت حموي، ابوعبدالله، المعجم البلدان، بيروت، دار صادر، چاپ اول، 1995 ه..ق.

يعقوبي، احمد بن وهب بن واضح، تاريخ يعقوبي، ترجمه: محمدابراهيم آيتي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم، 1378.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109