اهداف فرهنگي در جنگ نرم رسانه اي (رسانه ملي و الگوها)

مشخصات كتاب

سرشناسه:حسيني، سيده صديقه، 1361 -

عنوان و نام پديدآور:اهداف فرهنگي در جنگ نرم رسانه اي (رسانه ملي و الگوها)/سيده صديقه حسيني .

مشخصات نشر:قم: صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز پژوهشهاي اسلامي، 1392.

مشخصات ظاهري:184 ص.

شابك: 978-964-514-301-3

وضعيت فهرست نويسي:فيپا

موضوع:جنگ نرم

موضوع:رسانه هاي گروهي و جنگ

موضوع:رسانه هاي گروهي -- جنبه هاي سياسي

شناسه افزوده:صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران. مركز پژوهشهاي اسلامي

رده بندي كنگره: 1392 ح5الف9/275UB

رده بندي ديويي: 355/3434

شماره كتابشناسي ملي: 3242314

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

ص: 10

ص: 11

ص: 12

ديباچه

ديباچه

جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام مي گيرد. بنابراين، بايد به تمامي ابزارهاي حامل قدرت نرم به عنوان ابزارهاي جنگ نرم توجه و آنها را شناسايي كرد. اين ابزارها، انتقال دهنده پيام ها با اهداف خاص هستند. در عصر ارتباطات، با تنوع ابزاري براي انتقال پيام از يك نقطه به نقطه ديگر روبه رو هستيم. رسانه يعني راديو، تلويزيون و مطبوعات؛ عرصه هاي هنر شامل سينما، تئاتر، نقاشي، گرافيك و موسيقي؛ و انواع سازمان هاي مردم نهاد و شبكه هاي انساني، ابزار جنگ نرم به شمار مي آيد. با توجه به اينكه در جنگ نرم از ابزار گوناگوني استفاده مي شود، به همان نسبت گروه هاي مختلفي از جمله جوانان، سياست مداران، نخبگان، احزاب و قشرهاي مردم را هدف قرار مي دهد.

افزون بر اين، در جنگ نرم از ابزارهاي رسانه اي، فرهنگي و علمي بهره برده مي شود و پوشش آن براي طبقات مختلف، بيشتر و متفاوت تر است. جنگ رسانه اي مي تواند بر توده هاي مردم اثر گذارد

ص: 13

و به همين شكل در جنگ علمي نخبگان را هدف قرار دهد. افراد مورد نظر جنگ هاي نرم، وابسته به هدف جنگ هاي نرم نيستند، بلكه به دليل اينكه در جنگ نرم از ابزارهاي گوناگوني استفاده مي شود، افراد بيشتري درگير آن مي شوند، ولي در جنگ سخت كه تنها ابزار نظامي كاربرد دارد، فقط گروه هاي نظامي (و در موارد معدودي غيرنظاميان) در طرف مقابله قرار مي گيرند.

به اين ترتيب، عرصههاي «تهديد نرم» عرصه فرهنگي، سياسي و اجتماعي است. تهديدهاي فرهنگي كه از آن با عنوان تهاجم فرهنگي يا تهديد نرم ياد مي شود، به دنبال ايجاد انواع بحرانهاي فرهنگي _ سياسي در جامعه، براي رسيدن به هدف ها و غرض هاي سياسي است. هدف اصلي از اين نوع تهديد، حذف باورمندي جامعه، سلب اراده و روحيه پايداري و در مجموع، استحاله فرهنگي و سياسي است. در اين نوع تهديد تلاش مي شود ملتي داراي آرمان را، به ملت بيآرمان تبديل كنند تا به دست خود، الگوهاي رفتاري خويش را در عرصههاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي به چالش كشانند. امروزه تهديد نرم، اثرگذارترين، كارآمدترين، كم هزينهترين و در عين حال، خطرناكترين و پيچيدهترين نوع تهديد بر ضد امنيت ملي كشور است؛ چون مي توان با كمترين هزينه و با حذف لشكركشي و از بين بردن مقاومتهاي فيزيكي به هدف رسيد؛ زيرا با عواطف،

ص: 14

احساسات، انديشه، باور، ارزشها و آرمانهاي يك ملت و نظام سياسي ارتباط دارد. ابعاد اين جنگ و تهديد، گستردهتر و ويران گرتر است؛ زيرا دين، فكر و آرمان ملتها را آماج تهاجم خود قرار ميدهد.

تهديد نرم به روحيه و روان ملت ها، به عنوان يكي از عوامل قدرت ملي خدشه وارد مي كند، عزم و اراده ملت را از بين مي برد و مقاومت و دفاع از آرمان و سياستهاي نظام را تضعيف مي كند. فروپاشي رواني ملت ميتواند مقدمهاي براي فروپاشي سياسي _ امنيتي و ساختاري آن باشد. بر اين پايه، يك كشور ميتواند به مقاصد مورد نظر خود در سياست جهاني برسد؛ چون كشورهاي ديگر، ارزشهاي آن را ميپذيرند، از آن پيروي ميكنند، و تحت تأثير پيشرفت و آزادانديشي آن قرار ميگيرند. بنابراين، قدرت نرم، توانايي كسب آنچه ميخواهيد از طريق جذب كردن، نه از طريق اجبار يا پاداش است. اين شيوه غيرمستقيم رسيدن به نتايج مطلوب، چهره دوم قدرت است. به تعبير ديگر، قدرت نرم به برنامههايي گفته مي شود كه هدف آنها اطلاع رساني يا نفوذ در افكار عمومي ديگر كشورهاست. ابزارهاي عمده در اين رابطه عبارت است از: رسانههاي مكتوب، فيلمهاي سينمايي و تلويزيوني و مبادلات فرهنگي.

گروه مطالعات اجتماعي

اداره كل پژوهش

ص: 15

مقدمه

اشاره

مقدمه

در دنياي امروز با كوچك تر شدن جهان به واسطه رشد روزافزون وسايل ارتباط جمعي، همچون اينترنت و ماهواره، معادلات گذشته در تنظيم روابط كشورها تا حدود زيادي به هم خورده و جاي خود را به معادلات جديدي داده است؛ به طوري كه به جاي به كارگيري مستقيم زور، توجه قدرت ها به استفاده از قدرت نرم جلب شده است. افزون بر اين، در اين دوران، رسانه به عنوان ابزاري اساسي براي اعمال سياست هاي قدرت هاي بزرگ به كار مي رود. در اين ميان، جنگ نرم با هدف گرفتن فكر و انديشه ملت ها، نقش مهمي در سست كردن بنيان هاي فكري و فرهنگي جوامع بر عهده دارد.

جنگ نرم رسانه اي، يكي از برجسته ترين جنبه هاي جنگ نرم در جنگ هاي جديد بين المللي است. اگر چه جنگ رسانه اي به هنگام جنگ هاي نظامي كاربرد بيشتري دارد، اين به مفهوم آن نيست كه در ديگر زمان ها از جنگ رسانه اي استفاده نمي شود. جنگ رسانه اي ظاهراً ميان راديو و تلويزيون، مفسران مطبوعاتي، خبرگزاري ها، شبكه هاي خبري و سايت هاي اينترنتي جريان دارد، ولي واقعيت اين است كه در پشت اين جدال ژورناليستي، چيزي با عنوان «سياست رسانه اي»(1) يك كشور نهفته است كه به


1- Media Policy.

ص: 16

طور مستقيم از راه بودجه هاي رسمي مصوّب پارلمان ها يا بودجه هاي سرّي اطلاعاتي و امنيتي و سرويس هاي جاسوسي تأمين مي شود. سربازان جنگ رسانه اي، متخصصان تبليغات، استراتژيست هاي فرهنگي و كارگزاران رسانه ها هستند.

جنگ رسانه اي، مقوله اي است كه همكاري هماهنگ و نزديك بخش هاي نظامي، سياسي، اطلاعاتي، امنيتي، رسانه اي و تبليغاتي يك كشور را مي طلبد. طراحان جنگ رسانه اي، ژنرال هاي نظامي ارتشي نيستند، بلكه استادان دانشكده ها و دپارتمان هاي رسانه اي در دانشگاه هاي معتبر هر كشورند.

بنابراين، پديده جنگ نرم رسانه اي كه هم اكنون به عنوان پروژه اي بر ضد ايران در حال تدوين است، در شيوه هايي مانند ايجاد نابساماني اقتصادي، شكل دادن به نارضايتي در جامعه، تأسيس سازمان هاي غيردولتي در حجم گسترده، عمليات خرابكارانه براي ناكارآمد جلوه دادن دستگاه اداري و اجرايي دولت، و تضعيف حاكميت ايران از راه روش هاي مدني و ايجاد ناتوي فرهنگي متبلور مي شود. اين پژوهش مي كوشد اهداف فرهنگي را در جنگ نرم رسانه اي بررسي كند و راهكارهاي رسانه اي را در مقابله با آن ارائه دهد.

هدف پژوهش

هدف پژوهش

هدف از اين پژوهش، بررسي اهداف فرهنگي دشمن در جنگ نرم رسانه اي و ارائه راهكار براي مقابله با آن است.

پرسش اصلي پژوهش

پرسش اصلي پژوهش

صدا و سيما چگونه مي تواند با اهداف فرهنگي دشمن در جنگ نرم رسانه اي

ص: 17

مقابله كند؟

پرسش هاي فرعي

پرسش هاي فرعي

1. راهكارهاي مقابله با جنگ نرم رسانه اي چيست؟

2. ابزارهاي جنگ نرم چيست؟

3. نقش فرهنگ در تثبيت هنجارهاي سياسي و اجتماعي جامعه چيست؟

4. اهداف فرهنگي دشمن در جنگ نرم رسانه اي چيست؟

فرضيه پژوهش

فرضيه پژوهش

رسانه صدا و سيما مي تواند زمينه هاي لازم را براي مقابله با اقدامات فرهنگي دشمن، از راه شناساندن بهتر فرهنگ اسلامي _ ايراني به جامعه، به ويژه نسل جوان فراهم آورد. به عبارت ديگر، رسانه صدا و سيما نقش بنيادي در جذب جامعه به فرهنگ و ارزش هاي اسلامي _ ايراني دارد و از اين راه مي تواند سبب ايجاد اتحاد و هم بستگي در جامعه شود.

پيشينه پژوهش

پيشينه پژوهش

در مورد اهداف فرهنگي در جنگ نرم رسانه اي، كتاب و مقاله خاصي وجود ندارد، ولي در خصوص جنگ نرم و روش هاي مقابله با آن منابع متعددي ديده مي شود. براي مثال، اصغر افتخاري در كتاب خود دو چهره قدرت نرم درباره جنگ نرم توضيح داده و معتقد است جنگ نرم بيشتر در حوزه فرهنگي رخ مي دهد. كشورهاي غربي براي تسلط بر ديگر جوامع، از حربه هاي فرهنگي بهره مي برند و در اين ميان، رسانه نقش زيادي در آگاهي دهي به مردم دارد. البته نويسنده به الگوهاي رسانه اي براي مقابله با

ص: 18

اقدامات دشمن اشاره نكرده است.(1)

همچنين جوزف ناي در كتاب قدرت در عصر اطلاعات بر اين موضوع تأكيد مي كند كه قدرت نرم، اهميت زيادي دارد و قدرت فرهنگي در اين ميان مهم تر است. هنگامي كه فرهنگ كشور، ارزش هاي جهاني را در برگيرد و بنياد سياست هاي آن را علاقه ها و ارزش هاي مشترك جهاني شكل دهد، احتمال اينكه نتايج مطلوب (با هزينه اندك و مبتني بر قدرت نرم) به دست آيد، افزايش مي يابد. بنابراين، ديگر لازم نيست يك كشور براي تسلط بر ديگر كشورها از قدرت نظامي بهره برد. البته جوزف ناي به ابزارهاي لازم براي مقابله با جنگ نرم اشاره نكرده است.(2)

حسن عبدي در كتاب خود با عنوان جنگ نرم با آوردن آياتي از قرآن كريم و احاديث مربوط به جنگ با دشمنان، بر اين مسئله تأكيد مي كند كه حتي در دوران رسول اكرم صلي الله عليه و آله دشمنان از راه نيرنگ (استفاده از عمليات رواني) قصد چيرگي بر مسلمانان را داشتند، ولي او نيز به الگوهاي رسانه اي براي مبارزه با اقدامات فرهنگي دشمن نپرداخته است.(3)

احمد حسن شريفي در كتاب جنگ نرم بر اهميت اين موضوع تأكيد مي كند و معتقد است در عصر حاضر، جنگ نرم مهم تر از جنگ هاي نظامي است؛ زيرا رسانه ها مي توانند از راه نشر اخبار و اطلاعات و نيز فرهنگ يك


1- برگرفته از كتاب: اصغر افتخاري، دو چهره قدرت نرم.
2- برگرفته از كتاب: جوزف ناي، قدرت در عصر اطلاعات (از واقع گرايي تا جهاني شدن)، ترجمه: سعيد ميرترابي.
3- برگرفته از كتاب: حسين عبدي، جنگ نرم.

ص: 19

كشور، بر مردم ديگر جوامع اثر گذارند.(1)

تفاوت اين پژوهش با ديگر پژوهش ها در اين است كه افزون بر پرداختن به موضوع جنگ نرم، جنبه ها و ابزارهاي مربوط به آن، به الگوهاي رسانه اي براي مقابله با جنگ نرم اشاره مي كند و راهكارهاي مقابله با آن را يادآور مي شود.

مفاهيم پژوهش

مفاهيم پژوهش

قدرت نرم: ناي معتقد است قدرت نرم در حقيقت، قابليت رسيدن به خواسته ها از راه قدرت داشتن جذابيت براي طرف مقابل است؛ به گونه اي كه طرف مقابل مجذوب شود و با اراده خود به تقاضاي شما تن در دهد.(2)

جنگ نرم رسانه اي: اين جنگ، به معناي بهره گيري از رسانه براي تضعيف هدف و بهره گيري از توان و ظرفيت رسانه ها، اعم از رسانه هاي نوشتاري، ديداري و شنيداري، و به كارگيري اصول تبليغات و عمليات رواني به منظور كسب منافع است. در اين روش، دشمن با ترويج و نشر باورها و ارزش هاي فرهنگ خود در جامعه هدف، افراد آن جامعه را بدون هيچ گونه درگيري نظامي به سوي خود مي كشاند.(3)

فرهنگ: الگويي از مفروضات اساسي و باورهايي است كه يك گروه اجتماعي (مانند جامعه) براي حل دو مسئله بنيادين؛ تطابق با محيط بيروني


1- برگرفته از كتاب: احمد حسن شريفي، جنگ نرم.
2- اصغر افتخاري، قدرت نرم، فرهنگ و امنيت، ص69.
3- حميد ضيايي پرور، جنگ نرم، ص11.

ص: 20

(شيوه ادامه بقا) و ايجاد انسجام دروني (شيوه در كنار هم ماندن) خلق يا كشف كرده است. اين الگو در مسير حركت اين گروه اعتبار يافته و ثابت كرده كه كارساز و سودمند است و در نتيجه، به عنوان شيوه درست ادراك، تفكر، احساس و رفتار به نسل بعد منتقل مي گردد. به اين ترتيب، فرهنگ در رويارويي با يك گروه يا مشكلات آموخته مي شود.(1)

چارچوب نظري پژوهش

چارچوب نظري پژوهش

در اين پژوهش، از رهيافت جوزف ناي بهره مي بريم. وي بر آن است كه قدرت هاي بزرگ به جاي بهره گيري از قدرت سخت و انجام كودتاي نظامي در كشورهاي رقيب، براي ايجاد دگرگوني ها در كشورهاي هدف، از راه اثرگذاري بر جامعه و نخبگان اقدام مي كنند.(2) به عبارت ديگر، ناي معتقد است دولت ها مي توانند از راه رسانه هاي جمعي، اهداف مورد نظر خود را در كشورها اجرا كنند.

از نظر ناي، قدرت نرم به معناي توانايي جذب كردن است كه بيشتر به رضايت مي انجامد. دولتي كه قدرت نرم داشته باشد، به استفاده از نيروي نظامي براي تسلط بر ديگر كشورها نياز ندارد. ناي بر مؤلفه هاي فرهنگي تأكيد مي ورزد و معتقد است اگر فرهنگ كشور قوي باشد، پذيرش آن كشور از سوي ديگران راحت تر خواهد بود. در واقع، وي چالش هاي فرهنگي را بر اساس قالب هاي رسانه اي بررسي مي كند. در اين پژوهش مي كوشيم مفاهيم مربوط به جنگ نرم و فرهنگ را بررسي كنيم.


1- روح الله احمد زاده كرماني، بازانديشي در فرهنگ و رسانه، ص24.
2- Josef Nyh,Power soft,p 47.

ص: 21

كاربرد در صدا و سيما

كاربرد در صدا و سيما

رسانه ها، از ابزارهاي مهم انتقال هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي در جامعه به شمار مي آيند و بنابراين، اهميت زيادي در گسترش الگوهاي فرهنگي و هنجارهاي مربوط به آن دارند. شناخت اهداف فرهنگي دشمن در جنگ نرم رسانه اي و ساخت برنامه هاي مربوط به آن، تأثير زيادي در خنثي كردن اقدامات دشمن دارد. صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در راستاي اهداف برنامه چشم انداز بيست ساله كشور، مي تواند با شناخت اين اهداف و بررسي دقيق آنها، از يك سو راهكارهاي مقابله تهاجم فرهنگي دشمن را بشناسد و از سوي ديگر، با ساخت برنامه هاي مستند، آموزشي و نمايشي، به دولت در مقابله با آنها ياري رساند.

روش تحقيق

روش تحقيق

در اين پژوهش از روش توصيفي _ تحليلي بهره مي بريم.

سازمان دهي پژوهش

سازمان دهي پژوهش

اين پژوهش را در قالب چهار فصل ارائه مي كنيم. در فصل نخست، به كليات پژوهش، چارچوب نظري، و مفاهيم و متغيرها مي پردازيم. در فصل دوم، فرهنگ و نقش آن را در تثبيت هنجارهاي اجتماعي و سياسي بررسي خواهيم كرد. در فصل سوم، درباره اهداف فرهنگي در جنگ نرم رسانه اي و ابزارها و راهكارهاي مقابله با آن خواهيم پرداخت. در فصل چهارم، الگوهاي رسانه اي را در مقابله با جنگ نرم بررسي مي كنيم و در نهايت، پژوهش را با نتيجه گيري كلي و كتاب نامه به پايان مي رسانيم.

ص: 22

فصل نخست: كليات پژوهش، چارچوب نظري، مفاهيم و متغيرها

اشاره

فصل نخست: كليات پژوهش، چارچوب نظري، مفاهيم و متغيرها

زير فصل ها

مقدمه

1. مفهوم شناسي

2. شاخص هاي قدرت نرم

3. ابزارهاي قدرت نرم

4. اهداف جنگ نرم

5. تاكتيك هاي جنگ نرم

6. ويژگي هاي جنگ نرم

7. جوزف ناي و قدرت نرم

نتيجه

مقدمه

مقدمه

امروزه نقش رسانه و اطلاعات در سازوكارهاي تصميم گيري، اهميت بالايي دارد و همين مسئله، نقطه تلاقي رسانه و قدرت را شكل مي دهد. اگر در برداشتي وسيع، امنيت را پويايي و پايداري ارزش ها و هنجارها در شكل هاي انتزاعي آن بدانيم، با توجه به تأثير مستقيم و غيرمستقيم اطلاعات و اثر پنهان و آشكار رسانه در شكل دهي و تحول ارزش ها و هنجارها، به راحتي مي توان از آثار ناشي از تولد رسانه هاي تازه بر امنيت اجتماعي سخن گفت و اطلاع حاصل كرد. اين ارتباط در صورتي كه در چارچوب الگويي خاص تعريف شود، پويايي و بالندگي هر عامل، يعني رسانه را در پي خواهد داشت.

بر اين اساس، در جهان كنوني فرآيند ارتباط جمعي به واسطه اي كه همان رسانه است صورت مي پذيرد و از همين راه است كه جوامع از فرهنگ ديگر كشورها اثر مي پذيرند. در اين ميان، نقش اصلي رسانه، آگاهي بخشي به مردم براي درك درست فرهنگ ديگر كشورها و عدم تأثير پذيري منفي است.

ص: 23

بنابراين، با توجه به آنچه گفتيم، رسانه ها تأثير بسيار زيادي در آگاهي دهي به جامعه و بالا بردن سطح فرهنگ مردم دارند. رسانه ها مي توانند از اين راه با اقدامات رسانه اي و فرهنگي دشمن مقابله كنند. ليكن با توجه به غالب بودن جنگ نرم در عصر حاضر و پيچيدگي، اثرگذاري، ماهيت و عملكرد آن در سطح جامعه، بايد بدانيم جنگ نرم چيست و چه ماهيتي دارد؟ اهداف در جنگ نرم كدام است و دشمنان با چه ابزار و سازوكاري به دنبال دست يابي به اين اهداف هستند؟ بازيگران جنگ نرم كيستند و چگونه بايد آنان را شناخت؟ جنگ نرم چه ويژگي هايي دارد و از چه مؤلفه هايي برخوردار است و در نهايت، چگونه بايد با جنگ نرم مقابله كرد؟ بنابراين، در اين فصل به بررسي جنگ نرم، مفاهيم، ويژگي ها و اهداف آن و همچنين چارچوب نظري مي پردازيم.

1. مفهوم شناسي

اشاره

1. مفهوم شناسي

تا سال 1945 ميلادي بيشتر جنگ ها، جنگ سخت(1) بود. پس از آن با توجه به دوقطبي شدن جهان به بلوك شرق و غرب، دور جديدي از رقابتها ميان امريكا و شوروي سابق آغاز شد كه به «جنگ سرد»(2) مشهور شد. جنگ سرد، تركيبي از جنگ سخت و جنگ نرم بود كه در آن، دو ابرقدرت در عين تهديدهاي سخت، از رويارويي مستقيم با يكديگر پرهيز ميكردند. با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال 1991 و پايان جنگ سرد، كارشناسان بخش جنگ در امريكا، با بهره گيري از تجربه هاي دو جنگ جهاني و دوران جنگ سرد، دريافتند كه مي شود با هزينه كمتر و بدون


1- Hard warfare.
2- Cold warfare.

ص: 24

دخالت مستقيم در ديگر كشورها، به اهداف سياسي، اقتصادي و ... رسيد كه در ادبيات سياسي جهان به جنگ نرم شهرت(1) يافت. در واقع(2) جنگ نرم به وسيله كميته خطر جاري(3) در سال هاي پاياني دهه 1980 طراحي شد. اين كميته در اوج جنگ سرد و در دهه 1970 با مشاركت استادان برجسته علوم سياسي و مديران باسابقه سيا و پنتاگون تأسيس گرديد.

اين نوع جنگ از فروپاشي شوروي آغاز شد و تاكنون ادامه دارد و بر تهديدهاي نرم و قدرت نرم فرهنگي و اجتماعي متكي است. امريكاييها با بهره گيري از اين نوع جنگ، تاكنون به تغيير چندين رژيم سياسي در كشورهاي مورد نظر موفق شده اند. انقلابهاي رنگي كه در چندين كشور بلوك شرق و شوروي سابق رخ داد، نمونهاي از جنگ نرم است. هم چنين اين كشور با استفاده از قدرت نرم، رژيمهاي سياسي را در كشورهايي چون لهستان، گرجستان، چكسلواكي و قرقيزستان، تغيير دادند. در تمامي اين دگرگونيهاي سياسي، بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفاً با تكيه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغيير در ارزشها و الگوهاي رفتاري، از رژيم هاي سياسي حاكم مشروعيت زدايي گرديد و از طريق جنبش هاي مردمي و ايجاد بيثباتي سياسي، قدرت سياسي جابهجا شد. جنگ نرم در قالبهاي گوناگون مثل انقلاب مخملي، انقلابهاي رنگي (انقلاب نارنجي و...)، عمليات رواني، جنگ رسانهاي، با استفاده از ابزار رسانهاي (راديو، تلويزيون، روزنامه و...) توانست نظام سياسي برخي از كشورها، مانند اكراين و تاجيكستان را تغيير دهد.


1- Soft warfare.
2- http:// abana. ir/data.asp? Lang= 18 Id= 213758.
3- The Committee on The Present Danger.

ص: 25

در ابتدا لازم است مفهوم قدرت و جنگ را بررسي كنيم.

الف) تعريف قدرت

الف) تعريف قدرت

كمتر واژه اي نظير قدرت را مي توان يافت كه چنين تعريف هاي گسترده اي داشته باشد. در دوران مسيحيت و پيش از آن، اين صفت تنها به خداوند قادر مطلق اختصاص داشت. برتراند راسل مي گويد: «قدرت همراه با عظمت، برترين آرزوهاي نوع بشر و بزرگ ترين پاداش او بوده و هست.»(1) بنابراين، قدرت از نظر تبارشناسانه(2) و ديرينه شناسانه(3) نيز _ آن گونه كه ميشل فوكو آن را توضيح مي دهد _ مفهومي ماهيتاً جدال برانگيز دارد.(4) پيدايش مفهوم قدرت، قدمتي طولاني دارد. براي نخستين بار، هابز، يكي از بزرگ ترين فيلسوفان عصر مدرنيته، به تئوريزه كردن مفهوم «قدرت» پرداخت. اگرچه پيش از آن، ماكياولي در جايگاه نخستين فيلسوف فرامدرنيست، با بهره گيري از مفاهيمي چون «سازمان» و «استراتژي» به بحث درباره اين مفهوم پرداخت، ديدگاه هاي هابز درباره قدرت، سايه سنگين خود را بر دامنه هر نوع رويكرد و رهيافتي در اين عرصه گستراند. او با تكيه بر مقولاتي نظير عليت،(5) عامليت،(6) شفافيت،(7) مركزيت(8) (علم و شاه به عنوان ريشه هاي اقتدارگونه عمل)، قابليت ارائه شوندگي،(9) نقش قانون گذار و اسطوره جامعه سياسي، كوشيد قدرت را


1- جان كنت گالبرايت، آناتومي قدرت، ترجمه: محبوبه مهاجر، ص7.
2- Genealogical.
3- Archeological.
4- Essentially Contested Concept.
5- Causality.
6- Agency.
7- Transparency.
8- Centrality.
9- Representability.

ص: 26

بر پايه اي اخلاقي و مبتني بر شناسايي مشروع پديد آورد.(1)

وبر معتقد است سياست تماماً متضمن كشمكش است و قدرت را اين گونه تعريف مي كند: احتمال اينكه بازيگري در رابطه اي اجتماعي، در موقعيتي قرار گيرد كه اراده خود را به رغم مقاومت، اعمال كند؛(2) اما رابرت دال رهيافت ديگري از قدرت ارائه كرده است. در نظر او، قدرت به معناي كنترل بر رفتار است. مفهوم شهودي او از قدرت اين است كه: A بر B تا جايي قدرت دارد كه بتواند B را به كاري وادارد كه در غير اين صورت انجام نمي داد.(3)

به طور كلي، واقع گرايان علت اصلي كشمكش ميان انسان ها و دولت ها را براي كسب قدرت يا افزايش آن مي دانند و نظر بدبينانه اي درباره انسان و وضع موجود دارند. در حقيقت، تأكيد واقع گرايان بر قدرت، منافع ملي و ابزار آن است و آن را وسيله اي براي كسب اهداف خود در نظام آنارشيك بين الملل مي دانند. مورگنتا درباره مبحث قدرت، در مقاله اي با عنوان «قدرت سياسي و ديپلماسي» مي نويسد:

هنگامي كه سخن از قدرت به ميان مي آيد، منظور ما نخست درباره قدرت انسان بر طبيعت يا صحبت از هنري چون سخن گفتن، كلام، صدا، رنگ يا درباره وسايل توليد، مصرف و... نيست. قدرت براي ما، به معناي كنترلي است كه انسان بر ذهن و عمل ديگران دارد. در واقع، قدرت سياسي رابطه اي است روان شناختي بين دو گروه اعمال كننده و


1- استوارت آر كلگ، چارچوب هاي قدرت، ترجمه: مصطفي يونسي، ص10.
2- Max Weber, Economy and society, Translated: G. Roth and G. wittich (university of California press), Berkely and los Angeles, 1978, p.53.
3- Robert Dahl, The concept of power, Behavioral science, 2 (1957), pp. 15-20.

ص: 27

پذيرنده قدرت... .(1)

از سوي ديگر، برخي معتقدند قدرت، توانايي و ظرفيت انجام كارهاست. به نظر گروهي، قدرت، توانايي كسب نتايج دلخواه است. از نظر دسته اي، قدرت، به معناي اثرگذاري بر رفتار ديگران است. منظور اخير از قدرت، بر قدرت نرم منطبق است كه در برابر قدرت سخت قرار ميگيرد.(2) به باور جفري هارت،(3) قدرت را ميتوان با استناد به سه شاخص، مشاهده و اندازه گيري كرد: 1. كنترل بر منابع؛ 2. كنترل بر بازيگران؛ 3. كنترل بر حوادث و نتايج.(4) در سطحي كلي، قدرت، مفهوم اثرگذاري بر رفتار ديگران در به دست آوردن نتيجه دلخواه است.

در پي افزايش هزينههاي سياستهاي جنگ طلبانه، كاهش ميزان نفوذ و كارآمدي آنها و به ويژه تغيير فضاي مناسبات بين بازيگران (تحت تأثير روندهايي مانند فرهنگي شدن جوامع جهاني شدن و ...) شاهد كاهش ارزش گفتمان سلبي جنگ و شكلگيري گفتمان تازهاي هستيم كه در آن، جنگ به ابزاري محدود با هزينه بالا در تنظيم مناسبات بين بازيگران تنزل مييابد.(5) در اين گفتمان، جنگ هدف و وضعيتي طبيعي نيست، بلكه اضطرار است و به شكل دفاع خود را نشان ميدهد. تحت تأثير گفتمان ايجابي جنگ، شاهد تحول گونههاي مختلف جنگ و پيدايش مفهوم جنگ نرم هستيم.


1- مهدي مطهرنيا، تبييني نوين بر مفهوم قدرت در سياست و روابط بين الملل، ص232.
2- Hard Power.
3- Jeffrey Hart.
4- جيمز دوئرتي و رابرت فالتز كرافت، نظريههاي متعارض در روابط بين الملل، ترجمه: علي رضا طيب و وحيد بزرگي، ص153.
5- اصغر افتخاري و ناصر شعباني، قدرت نرم و نبرد نامتقارن، صص 29 و 31.

ص: 28

ب) تعريف جنگ

اشاره

ب) تعريف جنگ

از جنگ، تعريف يكساني نشده است. اصولاً از هيچ واژه مربوط به حوزه علوم انساني، مفهوم يكساني وجود ندارد؛ ازاين رو، هر كس و هر انديشه اي، جنگ را به گونه اي تعريف مي كند كه با تعريف هاي ديگر ناسازگار است. تعدد در تعريف جنگ، تنوع در طبقه بندي و انواع آن را نيز پديد مي آورد. به باور آلن بيرو: واژه جنگ از ريشه آلماني Werra گرفته شده كه به معناي آزمون نيرو با استفاده از اسلحه بين ملت ها (جنگ خارجي) ي_ا گروه هاي رقيب در داخل يك كشور (جنگ داخلي) صورت مي گيرد. بنابراين، جنگ، ستيزه خشن و منظمي است كه بين دو يا چند اجتماع مستقل درمي گيرد.

بررسي مقوله جنگ و منازعات ميان كشورها نيز نشان مي دهد تا پايان جنگ جهاني دوم، غلبه با جنگ هاي سخت متكي بر قدرت سخت است، ولي از اين تاريخ به بعد، انواع جنگ هاي ديگر در كنار جنگ سخت موضوعيت مي يابد. در بررسي اي اجمالي مي توان اين جنگ ها را به صورت زير دسته بندي كرد:

يك _ جنگ سخت

يك _ جنگ سخت(1)

تا پايان جنگ جهاني دوم (1945م) غلبه با اين نوع جنگ هاست. جنگ سخت متكي بر قدرت سخت نظامي _ امنيتي است.

دو _ جنگ سرد

دو _ جنگ سرد(2)

در دوره نظام دوقطبي، از پايان جنگ جهاني دوم تا فروپاشي شوروي سابق (1991م) اين جنگ شكل گرفت و بر تهديدهاي نيمه سخت متكي بود. البته


1- Hard warfare.
2- Cold War.

ص: 29

در اين دوره جنگ هاي سختي مانند جنگ تحميلي عراق عليه ايران با حمايت قدرت هاي غربي شكل گرفت و به مدت هشت سال به طول انجاميد.

سه _ جنگ نرم

سه _ جنگ نرم(1)

مفهوم جنگ نرم در مقابل جنگ سخت است و تعريف يكساني در مورد آن وجود ندارد. جان كالينز، نظريه پرداز دانشگاه ملي جنگ امريكا، جنگ نرم را اين گونه تعريف مي كند: استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن، با توسل به شيوههايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود.(2)

وزارت دفاع امريكا جنگ نرم را اين گونه تعريف مي كند: جنگ نرم، استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن، تأثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بيطرف يا گروه هاي دولت است، به گونه اي كه براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي پشتيبان باشد. اما مهم ترين تعريف از جوزف ناي است. وي جنگ نرم را اين گونه تعريف مي كند: توانايي شكلدهي به ترجيحات ديگران. بنابراين، جنگ نرم هرگونه اقدام نرم، رواني و تبليغات رسانهاي است كه جامعه هدف را نشانه مي گيرد و بدون درگيري و استفاده از زور و اجبار، به انفعال و شكست واميدارد.(3) جنگ رواني، جنگ سفيد، جنگ رسانهاي، عمليات رواني، براندازي نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي و... از


1- Soft War.
2- جوزف ناي، قدرت نرم، ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني، ترجمه: محسن روحاني، ص3.
3- جوزف ناي، قدرت نرم، ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني، ترجمه: محسن روحاني، ص3.

ص: 30

شكل هاي جنگ نرم شمرده مي شود.

به اعتقاد ويليام وايتي، جنگ نرم عبارت است از: مجموع اقداماتي كه از سوي يك كشور به منظور اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و ملتهاي ديگر، در جهت مطلوب و با ابزارهايي غير از ابزارهايي از ابزار نظامي سياسي و اقتصادي انجام مي شود.(1)

ج) تهديد نرم

ج) تهديد نرم(2)

مجموعه اقداماتي است كه موجب دگرگوني هويت فرهنگي و الگوهاي رفتاري مورد قبول يك نظام سياسي شود. تهديد نرم نوعي سلطه در ابعاد سه گانه حكومت، اقتصاد و فرهنگ است كه از راه استحاله الگوهاي رفتاري در اين حوزه ها پديدار مي شود و نمادها و الگوهاي نظام سلطه جايگزين آنها مي گردد.(3) با اين نگرش، تمامي تحولاتي كه موجب شود اهداف و ارزش هاي حياتي يك نظام سياسي به خطر افتد يا سبب ايجاد تغيير و دگرگوني اساسي در عوامل تعيين كننده هويت ملي و ديني يك كشور شود، «تهديد نرم» به شمار ميآيد.

برخي از عناوين مهم تهديد نرم بر ضد ايران عبارت است از: تشديد اختلاف ها ميان جريان هاي سياسي، تضعيف اركان نظام، نفوذ فرصت طلبان در بدنه انقلاب اسلامي، تفرقه ميان اقوام، اديان و مذاهب، افزايش فاصله طبقاتي و بي توجهي به قشرهاي محروم، تجمل گرايي و مصرف زدگي، گسترش فساد، تهاجم فرهنگي، انزواي روحانيت و نيروهاي انقلابي، و


1- جوزف ناي، قدرت نرم، ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني، ترجمه: محسن روحاني، ص4.
2- Soft treatment.
3- ابوالفضل اميري، تهديد نرم، ص23.

ص: 31

شكاف ميان حوزه و دانشگاه.(1)

د) قدرت نرم

د) قدرت نرم(2)

جوزف ناي قدرت نرم را براي نخستين بار در سال 1990 م مطرح كرد و در تعريف آن گفت: قدرت نرم، توانايي كسب چيزي است كه مي خواهيم از راه جذب به جاي اجبار به دست آوريم.(3) قدرت نرم، به معناي توانايي رسيدن به اهداف از راه جلب نظر ديگران به جاي استفاده از زور دانسته شده است. قدرت نرم، محصول و برآيند تصويرسازي مثبت، ارائه چهره موجّه از خود، كسب اعتبار در افكار عمومي داخلي و خارجي و قدرت اثرگذاري غيرمستقيم همراه با رضايت بر ديگران دانسته شده است.

در واقع، قدرت نرم، موجب شكل دهي رفتار ديگران مي شود. نهادهاي بين المللي به قدرت نرم يك كشور كمك مي كنند. قدرت نرم در كنترل دولت ها نيست، بلكه در كنترل جامعه مدني است؛ ازاين رو، موجب افزايش قدرت بازيگران غيردولتي شده است.(4)

ه) موازنه نرم

ه) موازنه نرم

نظريه توازن (موازنه) قدرت قديمترين، بادوام ترين و مناقشه برانگيزترين نظريه در سياست بين الملل است. اما در عصري كه نگره نئوليبراليستي بر آن حاكم شده و در كنار دولتها، كارگزاران و بازيگران قدرتمند ديگري عرصه بروز و ظهور يافتهاند، به قول الوين تافلر، برابري قدرت محال است و


1- شعيب بهمن، انقلاب هاي رنگي و انقلاب اسلامي ايران، صص 247 _ 293.
2- soft power.
3- مهدي بيگي، قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران، ص36.
4- حسين پوراحمدي، قدرت نرم و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، ص523.

ص: 32

چنانچه قدرت طرف مقابل در جهت موازنه افزايش يابد، بي گمان نابرابريهاي جديدي ميآفريند.(1)

و) براندازي

و) براندازي(2)

براندازي در اصل اصطلاحي نظامي است كه در فرهنگ واژههاي نظامي، چنين تعريف شده است: همه اعمال و فعاليتهاي غيرقانوني كه بر ضد مصالح يك كشور انجام مي شود و هدف نهايي از آن، واژگون كردن حكومت وقت است. به عبارت ديگر، عملياتي است كه به منظور كاهش قدرت يك دولت صورت مي پذيرد تا به تدريج يك رژيم براي سرنگون شدن آماده شود.

اين اقدام در واقع، برنامهاي حساب شده، مسالمتآميز و درازمدت براي نفوذ در اركان سياسي يك نظام به منظور تغيير نظام سياسي يك كشور يا ايجاد تغيير و تحول اساسي در باورهاي اصلي آن است. امروزه از براندازي نرم، تعبيرهاي گوناگوني مي شود كه هر چند ممكن است تفاوتهاي ظريفي داشته باشد، هدف مشترك همه، تغيير ارزشها و در صورت لزوم، افراد نظام حاكم با روشهاي بيشتر مسالمتآميز و با بهرهگيري از ظرفيت هاي قانوني موجود در قوانين نظام حاكم است. چند مفهوم اقدام بدون خشونت،(3) مبارزه بدون خشونت، توسعه دموكراسي و براندازي ديكتاتوري، مفاهيم مردم پسند و نوسازي شده جنگ نرم و براندازي به شمار مي آيد.

ز) جنگ نرم رسانه اي

ز) جنگ نرم رسانه اي


1- آلوين تافلر، جابه جايي قدرت، ترجمه: سيمين دخت خوارزمي، ص 36.
2- 1.soft subversion.
3- Nonviolent Action.

ص: 33

اين جنگ، بهره گيري از رسانهها براي تضعيف هدف و بهرهگيري از توان و ظرفيت رسانهها، اعم از رسانههاي نوشتاري، ديداري، شنيداري و به كارگيري اصول تبليغات و عمليات رواني به منظور كسب منافع است.

جنگ رسانهاي، از برجستهترين مؤلفههاي جنگ نرم شمرده مي شود؛ زيرا يكي از اقدامات در اين زمينه، بهره گيري از روش برچسب زني بر ضد كشور مورد نظر است. هدف آن است كه ايدئولوژي، گروه يا دولتي محكوم گردد، بي آنكه استدلالي در محكوميت آنها ذكر شود.(1)

2. شاخص هاي قدرت نرم

اشاره

2. شاخص هاي قدرت نرم

زير فصل ها

الف) باورها و ارزش ها

ب) اعتماد

ج) اعتبار

الف) باورها و ارزش ها

الف) باورها و ارزش ها

باورها عبارت از ايمان و اعتقادي كه به وجهي از واقعيت داريم و آن را حقيقتي آزموده شده و دانسته مي پنداريم. افراد بر اساس باورهاي خود، ترجيحات شان را متناسب با ارزشهاي خويش، نظم و نظام مي بخشند. امتيازهايي كه از ارزشها، هنجارها و الگوهاي اجتماعي و از بسترهاي ويژه تاريخي، اجتماعي، اقليمي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي سرچشمه مي گيرد، جوهره قدرت نرم را تشكيل ميدهد.(2)

ب) اعتماد

ب) اعتماد

اعتماد كه عنصر اصلي سرمايه اجتماعي است، يكي ديگر از اركان قدرت را شكل ميدهد. اعتماد اجتماعي بر انتظارات و تعهدات اكتسابي و تأييد شده به لحاظ اجتماعي دلالت دارد، كه افراد منتسب به يكديگر و در برابر


1- http:// hameds. Loxblog. ir.
2- اصغر افتخاري، قدرت نرم، فرهنگ و امنيت، ص219.

ص: 34

سازمان ها و نهادهاي مربوط به زندگي اجتماعي شان دارند. اعتماد، عملي دو طرفه است و انديشمندان آن را به سه دسته تقسيم كرده اند: اول، اعتماد عمومي كه به كليت جامعه بازمي گردد. اعتماد عمومي، آمادگي بالقوه شهروندان براي همكاري با يكديگر و نيز آمادگي آنها را براي وارد شدن در كوششهاي مدني نشان مي دهد. دوم، اعتماد دانش پايه كه ميتواند در هر جامعهاي وجود داشته باشد و مبناي آن دانش است. سوم، اعتماد ويژه كه به وجود اعتماد ميان تعداد اندكي از افراد اشاره دارد.(1)

ج) اعتبار

ج) اعتبار

ضلع ديگر قدرت نرم، اعتبار است. اعتبار و پرستيژ همواره مدنظر قدرتها بوده است و ازاين رو، انديشمندان روابط بين الملل، آن را يك منبع مستقل قدرت برمي شمارند. البته اعتبار ناشي از عوامل گوناگوني، از جمله حسن انجام وظايف، كارآمدي و... است. ناي در اين خصوص ميگويد: اعتبار، يك منشأ تعيين كننده و يك ركن بااهميت قدرت نرم شمرده مي شود. از نظر وي، شهرت يا اعتبار، اهميت بيشتري حتي در مقايسه با گذشته پيدا كرده است.(2)

مبارزات سياسي بر سر به وجود آوردن و از بين بردن اعتبار رخ مي دهد. دولت ها نه تنها با ديگر دولت ها بر سر اعتبار به رقابت مي پردازند، بلكه اين كار را با بهره گيري از گستره وسيعي از بديل هاي گوناگون، شامل رسانه هاي خبري شركت ها، سازمان هاي غيردولتي و سازمان بين المللي در مجامع علمي صورت مي دهند.


1- اصغر افتخاري، قدرت نرم، فرهنگ و امنيت، ص220.
2- جوزف ناي، فرسايش قدرت نرم(مردم، دولت ها و اعتماد)، ترجمه: سعيد ميرترابي، ص12.

ص: 35

3. ابزارهاي قدرت نرم

3. ابزارهاي قدرت نرم

اعمال قدرت، مستلزم در اختيار داشتن ابزارهاي لازم و متناسب با ويژگيها و مختصات مربوط در محيط اعمال قدرت است. بديهي است بدون برخورداري از اين ابزارها، نميتوان در فرآيند اعمال قدرت به موفقيت مطلوب و مورد نظر رسيد. در فرآيند اعمال قدرت سخت، آنچه پيش و بيش از ديگر ابزارها مورد توجه قرار ميگيرد، ابزار نظامي است كه با توجه به هزينههاي بالاي آن در مقايسه با منافعي كه به دست مي آيد، چندان منطقي و توجيه پذير نمينمايد.

در جنگ نرم از ابزارهاي فرهنگي استفاده مي شود. اگر جنگ نرم را فرآيند رقابت بر سر قدرت بسيج اجتماعي ميان دولت و گروه هاي غيردولتي بدانيم، هر عاملي كه بتواند ميزان قدرت بسيج دولت را به نفع گروه هاي خواهان تغيير نظام سياسي كاهش دهد، ابزار قدرت نرم به شمار مي آيد. اين ابزارها عبارت اند از:(1)

1. سازمان هاي غيردولتي همگرا؛

2. رسانه ها (اينترنت، شبكه هاي ماهواره اي و مطبوعات)؛

3. نخبگان سياسي، علمي و اجتماعي؛

4. پتانسيل واگرايي موجود در جامعه (مانند اقوام و اقليت هاي گوناگون اجتماعي)؛

5. جنبش هاي اجتماعي، مانند جنبش زنان، دانشجويان و ...؛

6. اپوزيسيون خارج از حاكميت به عنوان عوامل ابزاري و موقتي.

كشورهاي غربي افزون بر بهره گيري از موارد بيان شده، از ابزارهاي


1- بيژن مرادي، اطلاعات و نقش جنگ الكترونيك در C41، 1379.

ص: 36

ديگري نيز براي اثرگذاري بيشتر در ايران استفاده مي كنند كه عبارت اند از: اثرگذاري بر نخبگان، افزايش مطالبات دانشجويان، برجسته سازي كاستي هاي اجتماعي _ اقتصادي، ايجاد شكاف هاي مذهبي، برجسته سازي فعاليت گروه هاي اپوزيسيون، حمايت از مخالفان نظام با عنوان پروژه حمايت از مردم سالاري، هنجارشكني هاي اجتماعي همچون روابط پسر و دختر پيش از ازدواج، تلاش براي شكل گيري اجماع جهاني بر ضد ايران و سياه نمايي آينده كشور.(1)

4. اهداف جنگ نرم

اشاره

4. اهداف جنگ نرم

جنگ نرم نيز همانند جنگ سخت اهداف گوناگوني دارد و قاعدتا هدف غايي هر دو آنها، تغيير كامل نظام سياسي يك كشور است كه البته با اهداف محدودتر هم انجام مي گيرد. در حقيقت، جنگ نرم و جنگ سخت يك هدف را دنبال مي كنند و اين وجه مشترك آنهاست. در هر صورت، هدف اصلي اين جنگ، اعمال فشار براي ايجاد دگرگوني در اصول و رفتار يك نظام يا به طور خاص تغيير خود نظام است.

در جنگ نرم به جاي سخت افزار، از نرم افزارهاي رسانه اي چون راديوها، تلويزيون، پارازيت، خبرگزاري ها، اينترنت، ماهواره، ابزارهاي ديجيتال و ... استفاده مي شود.(2) از ديرباز در مقايسه ميان اين دو جنگ گفته اند متقاعد ساختن يك نفر به پيوستن به شما بسيار ارزان تر از كشتن او تمام مي شود. واژه ها، بسيار كم هزينه تر از گلوله هاي تفنگ هستند؛ تا چه رسد به گلوله هاي


1- محمدحسين الياسي و ديگران، پروژه تحقيقاتي بررسي تهديدات نرم امريكا عليه جمهوري اسلامي ايران، 1388.
2- حميد ضيايي پرور، جنگ نرم2 ويژه جنگ رسانه اي، صص 81 _ 146.

ص: 37

توپ و بمب ها. از سويي نيز با كشتن آن شخص، شما تنها دشمن را از داشتن يك سرباز محروم مي كنيد؛ حال آنكه اگر او متقاعد شود به نيرو هاي دولتي بپيوندد، هم به ضرر دشمن و هم به نفع نيروهاي دولتي است و اين به معناي كسب دو امتياز با يك حركت است.(1)

به طور كلي وجوه اساسي تمايز ميان جنگ سخت با نوع نرم آن را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:

الف) از نظر هدف

الف) از نظر هدف

در جنگ سخت، هدف، تحميل اراده يك طرف به طرف مقابل از راه زور و حذف فيزيكي نيروهاي آن طرف است؛ در حالي كه در جنگ نرم هدف اصلي، بي ثبات سازي يا براندازي نرم در كشور مورد تهاجم است. اين هدف معمولاً از راه مشروعيت زدايي و بحران سازي در كشور مورد حمله دنبال مي شود.(2) ازاين رو، در جنگ نرم، باورهاي مذهبي، ارزش ها و هنجارهاي ملي و ديني، آرمان ها و اهداف متعالي مادي و معنوي، هويت فردي و اجتماعي، خودباوري و اعتماد به نفس، هم بستگي ملي و انسجام اجتماعي، اعتماد متقابل مردم و مسئولان، سلامت و صداقت نيروهاي دولتي، رشد علمي و روحيه ايثار گري و غيره، از راه وارد كردن شبهه هاي اعتقادي در بنيادهاي انديشه اسلامي، تضعيف ريشه هاي اعتقادي، حمله به مقدسات و شعارهاي اسلامي، كاهش روحيه اميد به آينده و بحران نمايي و سياه نمايي از وضعيت كشور، تغيير مطالبات اجتماعي و اقتصادي، احساسي كردن رفتار هاي عمومي، پخش اخبار و شايعات جعلي و... مورد هجمه قرار مي گيرد.


1- حميد ضيايي پرور، جنگ نرم2 ويژه جنگ رسانه اي، ص49.
2- سيد غفار رضوي پور، بصيرت و عصر جنگ نرم، ص335.

ص: 38

ب) از نظر بودجه

ب) از نظر بودجه

بودجه جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت بسيار اندك است؛ چنان كه امريكا در دوره نومحافظه كاران، 75 ميليون دلار با عنوان «بودجه براندازي نرم ايران» اختصاص داد كه ده ميليون دلار صرف قدرت بخشيدن به جامعه مدني و پانزده ميليون دلار به فعاليت هاي اينترنتي ايرانيان اختصاص يافت. در سال 2006، چهارصد ميليون دلار براي بي ثبات سازي ايران از سوي كنگره امريكا در اختيار سازمان سيا قرار گرفت. در سال 2009 مبلغ 109 ميليون دلار با عنوان «حمايت اقتصادي از جامعه مدني» و بيست ميليون دلار به تلويزيون وي او اي در سال 2008 اختصاص يافت. شبكه فارسي بي بي سي نيز 22 ميليون دلار دريافت كرد. دولت هلند نيز پانزده ميليون يورو به رسانه هاي مخالف ايران اختصاص داد. اسناد منتشره نشان مي دهد كنگره امريكا، وزارت خارجه اين كشور، بنياد صهيونيستي سوروس، بنياد به اصطلاح غيرانتفاعي خانه آزادي و شوراي روابط خارجي ايالات متحده از سرمايه گذاران و پشتيبانان مالي حمايت از روزنامه نگاران ايراني بوده اند.(1)

ج) از نظر شيوه اجرا

ج) از نظر شيوه اجرا

شيوه جنگ سخت به انواع نبردهاي نظامي (هوايي، دريايي و زميني) يا كودتاي خشونت آميز، شورش هاي مسلحانه و عمليات هاي پارتيزاني يا تلفيقي از آنها خلاصه مي شود كه البته به تناسب رشد فناوري، اين روش ها نيز مدرن تر شده و جنبه هاي تازه به خود گرفته اند. در مقابل، در كاربرد روش هاي جنگ نرم، به موارد برجسته اي چون تبليغات، سانسور، شايعه سازي، ناخالص سازي اعتقادي از راه ترويج انديشه هاي انحرافي و


1- سيد غفار رضوي پور، بصيرت و عصر جنگ نرم، ص 336.

ص: 39

خرافه گرايي و عرفان هاي كاذب، هجمه ايدئولوژيك، تفرقه انگيزي، ترور شخصيت ها، عوام فريبي و تحريك عواطف عمومي، سياه نمايي و نافرماني مدني و... مي توان اشاره كرد.

يكي از رايج ترين گونه هاي جنگ نرم، انقلاب رنگي يا به عبارت دقيق تر، كودتاي رنگي است كه به دليل شباهت هاي بسيارش، مترادف با جنگ نرم انگاشته شده است. انقلاب رنگي كه آخرين حلقه از سلسله راهبردهاي امريكا و غرب براي مبارزه و تغيير رژيم هاي ناهمسوست، به تحولاتي گفته مي شود كه پس از دوران جنگ سرد، ابتدا در برخي كشورهاي اروپاي شرقي، سپس در منطقه قفقاز و بعد در آسياي مركزي رخ داد. نخستين تجربه انقلاب رنگي غرب در 29 دسامبر 1989 در كشور چكسلواكي به ثمر نشست. دوم تجربه در صربستان در 1997 تكميل گرديد و سپس در سال 2003، اين تجربه در جمهوري هاي استقلال يافته سابق اتحاد جماهير شوروي مورد آزمون قرار گرفت. ازاين رو، سومين تجربه از اين دست، در گرجستان با نام انقلاب مخملي تدارك ديده شد. موفقيت در اين كشور، كارگزاران مخملي خارجي و عناصر داخلي را بيش از پيش براي استفاده از اين شيوه ترغيب نمود. ازاين رو، براي چهارمين بار اين نوع تحول سياسي در اكراين با نام انقلاب نارنجي در سال 2004 طراحي و به مرحله اجرا گذاشته شد. پنجمين تجربه، باز در آسياي مركزي در كشور قرقيزستان در سال 2005م با عنوان انقلاب لاله اي تحقق يافت.(1)

5. تاكتيك هاي جنگ نرم

اشاره

5. تاكتيك هاي جنگ نرم

زير فصل ها

الف) روش ديپلماسي عمومي

ب) روش عمليات رواني

ج) روش عمليات ادراكي

د) بي ثبات سازي سياسي و ايجاد اختلاف

ه) روش فريب راهبردي

و) روش عدم همكاري


1- سيامك باقري، جنگ نرم و ابعاد آن، ص21.

ص: 40

الف) روش ديپلماسي عمومي

الف) روش ديپلماسي عمومي

اين روش، به معناي كاربرد ابزارهاي بين فرهنگي و ارتباطات بين الملل در سياست خارجي است و به گونه اي فراگير شامل ديپلماسي فرهنگي و ارتباطي مي شود.(1) در همين چارچوب، اثرگذاري بر نگرش هاي عمومي براي شكل دهي و اجراي سياست خارجي از اهداف ديپلماسي عمومي است. ديپلماسي عمومي سه ويژگي منحصر به فرد دارد: نخست آنكه، طرح ها و برنامه هاي آن آشكار است. دوم آنكه، در چارچوب سياست خارجي يك كشور تعريف مي شود. سوم آنكه، باني و متولي اصلي و رسمي آن دولت است. هر چند ممكن است نهادهاي خصوصي نيز در اين رابطه به كار گرفته شود، در چارچوب اعمال تهديد نرم يا روش اقدام غيرخشونت آميز، ديپلماسي عمومي بيشتر بر هدف تلطيف افكار و نگرش نخبگان و آحاد مردم يك جامعه در برابر دولت و كشور به كار گيرنده ديپلماسي عمومي متمركز است.(2)

ب) روش عمليات رواني

ب) روش عمليات رواني

عمليات رواني به طرح ها و اقداماتي گفته مي شود كه به دنبال تشويش، تهييج، تحريك و تغيير افكار عمومي حول يك مسئله مشخص و با اهداف از پيش تعيين شده است. بر اين اساس، عمليات رواني يك طرح و اقدام اطلاعاتي با اهداف پنهان شمرده مي شود. شايعه پراكني، سياه نمايي،


1- حسام الدين آشنا، «ديپلماسي عمومي: فرهنگ و ارتباطات در خدمت سياست خارجي»، آمريكا (6) ويژه ديپلماسي عمومي آمريكا، ص15.
2- حسن حسيني، «ديپلماسي عمومي: سازوكارها و ساختارها»، آمريكا(6) ويژه ديپلماسي عمومي آمريكا، ص63.

ص: 41

بزرگ نمايي و كاريكاتوريزه كردن، از مهم ترين شيوه هاي عمليات رواني است. بنابراين، عمليات رواني به مجموعه اي از زيرساخت ها، به ويژه رسانه هاي پخش و به خصوص رسانه هاي سياه و خاكستري نياز دارد. از عمليات رواني بيشتر به عنوان سلاح پشتيباني استفاده مي شود.

ج) روش عمليات ادراكي

ج) روش عمليات ادراكي

اين روش به دنبال اثرگذاري بر نگرش ها، باورها، عقايد، اهداف و ارزش هاي طرف مقابل با هدف ايجاد دگرگوني ها در مخاطب، تا سرحد همسو شدن آنان با اهداف و منافع عمل كننده است. روش ادراكي بيشتر بر ترويج؛ يعني رواج دادن باورها، ارزش ها و عقايد متناسب با خواسته ها و اهداف خود، و نيز بر نوعي آموزش جهت دار مبتني است. عمليات ادراكي با عمليات رواني تفاوت دارد؛ زيرا عمليات رواني به دنبال ايجاد دگرگوني هاي دفعي و فوري، آن هم در سطح افكار است. هدف اصلي عمليات رواني، تهييج و تحريك است و اين با هدف اصلي عمليات ادراكي تفاوت دارد. آماج اصلي روش ادراكي نخبگان و در حد نازل تر آن، قشر تحصيل كرده جامعه است.

د) بي ثبات سازي سياسي و ايجاد اختلاف

د) بي ثبات سازي سياسي و ايجاد اختلاف

پروژه بي ثبات سازي ايران در سال 2006 م كه از سوي سازمان سيا تهيه و با اختصاص بودجه چهارصد ميليون دلاري كنگره امريكا و با دستور بوش ابلاغ و عملياتي شد و به طور مشخص، جنگ اطلاعاتي موسوم به «نبرد سايبري» در دستور كار دولت امريكا قرار گرفت. اين پروژه كه با شبكه سازي گسترده در فضاي مجازي و سايبر آغاز شد، اهدافي چون گردآوري اطلاعات، جريان سازي و جنگ رواني بر ضد نظام جمهوري اسلامي، تأسيس سايت هاي مبتذل، حمايت خبري و رسانه اي از گروهك هاي تروريستي، و

ص: 42

تشويق تجمعات غيرقانوني و اغتشاش را در برنامه خود قرار داد.(1)

بي ثبات سازي سياسي به شيوه هاي گوناگوني صورت مي پذيرد؛ از جمله:

الف) گسست نسل ها و شكاف هاي اجتماعي؛

ب) استفاده از اختلاف هاي قومي، ملي و مذهبي؛

ج) بحران سازي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و... .

ه) روش فريب راهبردي

ه) روش فريب راهبردي

فريب در چارچوب خلق و جعل روشن مي شود. خلق به معناي توليد اطلاعات غلط و ارائه آن به جاي حقيقت است و جعل به معناي استفاده از اطلاعاتي است كه به لحاظ فني درست است، ولي خارج از مجراي خود به كار گرفته مي شود و در عمل به گونه اي ارائه مي گردد كه مخاطب در جمع بندي به نتيجه گيري غلط برسد. همچنين فريب راهبردي به معناي خلق و جعل اطلاعات از سوي يك دولت به منظور تحت تأثير و كنترل قرار دادن تصميم ها، طرح ها، راهبرد ها و در مجموع، اقدامات مقامات و مديران ارشد سياسي دولت طرف مقابل است.(2)

فريب راهبردي در سه شكل طراحي و اجرا مي شود.(3) در نوع نخست، طرح فريب به دنبال ابهام افزايي، ايجاد سردرگمي، پريشان احوالي، هياهو و ترديد افكني از سوي يك دولت، به منظور جلوگيري از اتخاذ راهبردها يا تصميم هاي راهبردي به وسيله دولت طرف مقابل است تا از اين راه، يا از


1- ديپلماسي عمومي به فرهنگ و ارتباطات در خدمت سياست خارجي، ص 30.
2- عبدالحسين حجت زاده دزفولي، فريب در عمليات رواني، نرم افزار معاونت فرهنگي ستاد مشترك سپاه پاسداران، 1385، صص12 _ 18.
3- عبدالحسين حجت زاده دزفولي، فريب در عمليات رواني، نرم افزار معاونت فرهنگي ستاد مشترك سپاه پاسداران، 1385، صص16 _ 19.

ص: 43

ايجاد مطلوبيت براي دولت طرف مقابل جلوگيري كند يا مانع اقدامات نامطلوب بر ضد خود گردد.

در نوع دوم، طرح فريب به دنبال سوق دادن دولت مقابل به سوي باور طرح فريب و پذيرش آن به عنوان مطلوبيت خودخواسته است؛ يعني دولت طراح به گونه اي عمليات فريب را اجرا مي كند كه دولت طرف مقابل به چنان تصميم ها يا اقدامي دست زند كه مطابق اهداف طرح فريب و در مجموعه اهداف و منافع دولت طراح باشد، ولي دولت طرف مقابل فكر كند دارد تصميمي مي گيرد يا اقدامي انجام مي دهد كه دربردارنده منافع خود و بر ضد منافع و اهداف طرف مقابل است. اين نوع طرح فريب از پيچيده ترين طرح هاي فريب راهبردي است. در نوع سوم، طرح فريب به دنبال القاي ناتوان بودن يك تصميم يا يك حادثه به منظور جلوگيري به آن تصميم يا اقدام مشخص از تصميم يا اقدامي مشخص است.

و) روش عدم همكاري

و) روش عدم همكاري

اين روش به منظور كاهش مشروعيت و تضعيف كارآمدي دولت، به علاوه كاهش انگيزه همكاران حكومت استفاده مي شود. همكاري نكردن، از آسان ترين و كم خطرترين روش هاي غيرخشونت آميز در اعمال تهديد نرم است و مي تواند مجموعه افرادي را دربرگيرد كه مخالف حكومت هستند، ولي بنا به دلايل گوناگون به رو در رو شدن با حكومت تمايل ندارند.

مهم ترين شيوه هاي مرسوم و مورد استفاده در چارچوب اين روش عبارت اند از:(1)


1- حسين عصاريان نژاد، تهديد نرم و راهبردهاي مقابله، انتشارات دانشگاه عالي دفاع ملي، 1388، ص112.

ص: 44

يك _ مجموعه شيوه هاي عدم همكاري سياسي: در شيوه هاي عدم همكاري سياسي، دو شيوه اهميت بسزايي دارد: نخست، شيوه بايكوت انتخابات، به ويژه انتخابات رياست جمهوري و مجلس شوراي اسلامي و دوم، نافرماني مدني، به ويژه بي توجهي به قوانين و هنجارهاي رسمي كشور.

در كنار اين دو شيوه، نپذيرفتن پست هاي دولتي، همكاري نكردن با نيروهاي امنيتي و پليس، بايكوت كشور مورد نظر در سازمان هاي بين المللي، ترغيب به قطع روابط ديپلماتيك با آن كشور، بايكوت استخدام در سازمان هاي دولتي و بايكوت مراجعه به نظام قضايي و محاكم كشور مورد نظر، از ديگر شيوه هاي اعمال تهديد نرم در روش عدم همكاري است.

دو _ مجموعه شيوه هاي عدم همكاري اجتماعي: بايكوت مراسم هاي عبادي _ سياسي، مانند نماز جمعه، و بايكوت شركت در راهپيمايي هاي عمومي، مانند راهپيمايي 22 بهمن و روز قدس.

سه _ مجموعه شيوه هاي عدم همكاري اقتصادي: مهم ترين شيوه در اين مجموعه، تحريم اقتصادي و اعتصاب در حوزه اقتصاد نرم است؛ مثل اعتصاب نمادين؛ اعتصاب در مراكز صنعتي؛ اعتصاب در مراكز خدمات رساني به ويژه خدمات رساني، عمومي مانند اعتصاب رانندگان وسايل نقليه عمومي؛ اعتصاب گروه هاي خاص، مانند اعتصاب زندانيان و اعتصاب متخصصان؛ و در نهايت، اعتصاب هاي گزينشي و فرسايشي.

تحريم در حوزه اقتصاد نرم، مواردي چون خارج كردن سرمايه هاي خود از داخل كشور، به ويژه از بانك ها، نپرداختن بدهي ها به نظام هاي دولتي، نپذيرفتن قراردادهاي اقتصادي با دولت مورد نظر، تحريم پرداخت وام به آن كشور، تحريم و بايكوت نظام اعتبارات مالي بين المللي كشور مورد نظر،

ص: 45

تحريم بازار بورس آن دولت، بلوكه كردن دارايي هاي كشور مورد نظر در خارج از كشور و تحريم نظام نقل و انتقال پول آن كشور در سطح بين المللي را دربرمي گيرد.

6. ويژگي هاي جنگ نرم

اشاره

6. ويژگي هاي جنگ نرم

جنگ نرم به دليل پيچيدگي و اتكا به قدرت نرم، ويژگي هاي بسيار زياد و متنوعي دارد كه مهم ترين آنها عبارت اند از:(1)

الف) جنگ نرم در پي تغيير قالب هاي ماهوي جامعه و ساختار سياسي است

الف) جنگ نرم در پي تغيير قالب هاي ماهوي جامعه و ساختار سياسي است

در اين جنگ، باورها و ارزش هاي اساسي يك جامعه براي تغيير مورد هجوم قرار مي گيرد. با تغيير اين باورها، قالب هاي انديشه دگرگون مي شود و مدل هاي رفتاري جديدي شكل مي گيرد. مدل هاي رفتاري جديد به گونه اي است كه به جاي رفتارهاي حمايتي از ساختار سياسي، رفتارهاي چالشي جايگزين مي شود و اين رفتارها به سمت ساختارشكني جهت مي يابد.

ب) جنگ نرم آرام، تدريجي و زيرسطحي است

ب) جنگ نرم آرام، تدريجي و زيرسطحي است

جنگ نرم دفعي، شتابان و پرتحرك در يك مقطع نيست. اين جنگ به صورت آرام آغاز مي شود و به صورت تدريجي به سمت جلو حركت مي كند. آرام و تدريجي بودن اين جنگ به گونه اي است كه بسياري آن را تشخيص نمي دهند. جنگ نرم زيرسطحي، ناآشكار و به همين دليل نامحسوس است.

ج) جنگ نرم آسيب محور است

ج) جنگ نرم آسيب محور است


1- درآمدي بر جنگ نرم از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامي، صص 73 _ 80 .

ص: 46

آسيب هاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي، ميدان مانور جنگ نرم است. دشمنان در جنگ نرم با شناسايي نقاط آسيب جامعه هدف در حوزه هاي پيش گفته، فعاليت هاي خود را سامان مي دهند و با ايجاد آسيب هاي جديد، بر دامنه تحركات خود مي افزايند.

د) جنگ نرم چندوجهي است

د) جنگ نرم چندوجهي است

پردامنه بودن و برخورداري از وجوه گوناگون، از ديگر ويژگي هاي جنگ نرم است. در اين جنگ، از تمامي علوم، فنون و روش هاي شناخته شده و ارزش هاي موجود استفاده مي شود.

ه) جنگ نرم از ابزار روز استفاده مي كند

ه) جنگ نرم از ابزار روز استفاده مي كند

در جنگ نرم از پيشرفته ترين شيوه هاي روز استفاده مي شود. فضاي مجازي و سايبري، محيط اصلي جنگ نرم در شرايط كنوني به شمار مي آيد. اين فضا، امكان اغواگري با ايجاد جاذبه هاي گوناگون و خلق بسترهاي لازم را با سوار شدن بر امواج احساسات به خوبي فراهم مي سازد.

به طور كلي، ويژگي هاي جنگ نرم را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:(1)

_ ذهني، نامحسوس و ناملموس؛

_ پرشمول و فراگير؛

_ غلبه بُعد فرهنگي آن بر ديگر بعدها؛

_ داشتن اثرهاي عميق؛


1- نك: علي محمد نائيني، درآمدي بر ماهيت شناسي جنگ نرم، صص8 _ 10؛ سعيد پورفرزاد، نگرش راهبردي به پديده جهاني شدن فرهنگ و پي آمدهاي آن، صص53 _ 57؛ ابراهيم متقي، جنگ نرم، انقلاب هاي رنگي و ديپلماسي عمومي، صص124 _ 126؛ محمد منير حجاب، جنگ رواني، ترجمه: سعيد يارمند، ص26.

ص: 47

_ پيچيده؛

_ بين رشتهاي؛

_ عمدي و برنامهريزي شده؛

_ شمول گسترده بازيگران؛

_ تأكيد بر روشهاي غيرخشونتآميز؛

_ آماج جنگ نرم به مردم كشورها محدود نمي شود، بلكه دولت مردان و نخبگان را نيز هدف قرار ميدهد؛

_ مبتني بر منابع «قدرت نرم»، «روشهاي غيرخشونتآميز» و «قدرت اقناع و همراه سازي»؛

_ سريع؛

_ همه جانبه و همه گير؛

_ بي صدا؛

_ غافلگير كننده؛

_ انعطافپذير؛

_ هميشگي و مستمر؛

_ هويت محور؛

_ بهرهگير از الگوي كنش مستقيم؛

_ داراي محيط ژئوپليتيكي خاص؛

_ داراي اهداف اعلام شده و مشخص نيست؛

_ كم هزينه در مقايسه با جنگ سخت؛

_ امكان كاربرد به شكلهاي گوناگون؛

_ اهداف فرهنگي در جنگ نرم رسانهاي.

ص: 48

7. جوزف ناي و قدرت نرم

اشاره

7. جوزف ناي و قدرت نرم

همان گونه كه در ابتدا توضيح داديم، جوزف ناي براي نخستين بار از واژه قدرت نرم استفاده كرد. وي بيان داشت كه مطالعات انجام شده، حاكي از آن است كه قدرت نوين، بيش از آنكه وجهه نظامي و سخت افزارانه داشته باشد، اجتماعي است و در شبكه روابط اجتماعي معنا و مفهوم مييابد. به تعبير مانوئل كاستلز، جوامع مدرن چنان تغيير ماهيت دادهاند كه شبكهاي شدهاند و ازاين رو، نميتوان در ساخت شبكهاي، به جز از قدرت شبكهاي كه مؤلفه هاي آن اجتماعي هستند، سخن گفت.(1) وقتي بتواني ديگران را واداري ايدهآلهايت را بپذيرند و آنچه را بخواهند كه تو ميخواهي، در اين صورت، مجبور نخواهي بود براي هم جهت كردن آنها با خود، پول زيادي صرف اجراي سياست هويج و چماق(2) كني. اغوا هميشه مؤثرتر از اكراه است و ارزش هاي زيادي مانند مردم سالاري، حقوق بشر و فرصت هاي فردي(3) وجود دارد كه به شدت اغوا كننده است. همان گونه كه ژنرال وسلي كلارك(4) گفته: قدرت نرم به ما اثرگذاري بسيار بيشتري در مقايسه با سياستهاي موازنه قوا(5) داده است.

به همين دليل، جوزف ناي معتقد است ايالات متحده امريكا به جاي بهره گيري از قدرت سخت و انجام كودتاي نظامي در كشورهاي رقيب، براي ايجاد دگرگوني ها در كشورهاي هدف، از راه اثرگذاري بر روي نخبگان


1- مانوئل كاستلز، قدرت در عصر اطلاعات، ترجمه: احد عليقليان، ج1، ص 127.
2- Sticks and Carrots.
3- Individual opportunities.
4- wesLey clark,Winning Modern Wars: Iraq, Terrorism, and The American Empire (Newyork. Public Affairs, 2003), p. 182.
5- balance- of- power.

ص: 49

جامعه اقدام كند.(1) بر اين اساس، امريكا ميتوانست به جاي سرمايهگذاري ميليارد دلاري بر تئوري جنگ ستارگان(2) به منظور مقابله با آنچه تهديد شوروي خوانده ميشد، به سرمايهگذاري بر نخبگان جامعه شوروي به شيوه هاي گوناگون اقدام كند.

از سوي ديگر، ناي معتقد است قدرت همانند عشق است؛ بنابراين، تجربه كردن آن، آسانتر از تعريف يا اندازهگيري اش است. قدرت را ميتوان به معناي توانايي فرد در دست يابي به مقاصد و اهدافش دانست. در فرهنگ لغت آمده است كه قدرت، توانايي انجام كارها يا كنترل كردن ديگران است. رابرت دال در مقام يك انديشمند برجسته سياسي معتقد است: قدرت، توانايي (فرد يا گروه) در ترغيب ديگران به انجام كاري است كه در غير اين صورت، آن را انجام نميدادند.(3)

الف) منابع در حال تغيير قدرت

الف) منابع در حال تغيير قدرت

برخي ناظران معتقدند منابع قدرت عموماً در حال تغيير است؛ بدين صورت كه به تدريج تأكيد كمتري روي نيروي نظامي و پيروزي بر حريف، به عنوان منبع قدرت صورت ميگيرد. امروزه در ارزيابي قدرت بينالمللي، عواملي چون فناوري، آموزش و رشد اقتصادي، اهميت بيشتري پيدا كرده و در عين حال، اهميت جغرافيا، جمعيت و مواد خام كاهش يافته است. بيشتر كشورهاي بزرگ در دنياي امروز دريافتهاند به كارگيري نيروي نظامي در مقايسه با قرنهاي گذشته، پرهزينهتر شده است. اين مسئله از خطر تشديد


1- جوزف ناي، قدرت نرم؛ ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني، 2004م.
2- star warfare.
3- RoberT A.Dahl. who Governs? Democracy and power in an American city (New Haven, Conn: YoLe Vniversity Press, 1961).

ص: 50

مناقشه و تبديل شدن آن به جنگي هستهاي سرچشمه مي گيرد.

كاكس با پيروي از انديشههاي آنتونيو گرامشي،(1) انديشمند ايتاليايي، بر اين باور است كه مهم ترين ويژگي يك كشور مسلط، توانايي آن در تأمين سطح بالايي از رضايت بر سر اصول همهگراست؛ اصولي كه برتري كشور پيشتاز و طبقات اجتماعي مسلط را تضمين ميكند. همچنين كشور مسلط بايد اين توان را داشته باشد كه چشماندازي از تأمين خواستهها و رضايت كشورهاي ضعيفتر را پيش روي آنها قرار دهد. كاكس، بريتانيا را در فاصله سال هاي 1845 تا 1875 و ايالات متحده را از 1945 تا 1967 داراي اين توانايي مي بيند.(2)

از سوي ديگر كاكس معتقد است كه اگر كشور مسلط بتواند از نهادهايي حمايت كند كه اقدامات ديگر كشورها را در مسير ترجيحات خودش هدايت و محدود نمايد، ممكن است ديگر نياز نداشته باشد با تحمل هزينه فراوان، به قدرت اجبارآميز آيند يا قدرت سخت در شرايط دشوار متوسل شود. به طور خلاصه، جهاني شدن فرهنگ يك كشور و توانايي آن در برقراري مجموعهاي از قواعد و هنجارهاي قابل پذيرش كه حوزههايي از فعاليت بين المللي را در اختيار خود قرار دهند، به منابعي عمده براي قدرت شمرده مي شوند.(3) اين منابع نرم قدرت، امروزه در سياست جهاني در حال كسب اهميت بيشتري هستند.


1- Antonio Gramsci
2- RoberT w.Cox , ProducTion, Power, and world order, (New York: CoLumbia university Press, 1987), chaps. 6.7.
3- See Stephan D.krasner, InTernaTiona (Regimes (Ithaca. N.Y:Cormell university press, 1983.

ص: 51

البته اين نكته را نيز بايد عنوان كرد كه قدرت نرم دقيقاً همان نفوذ(1) نيست؛ زيرا نفوذ ميتواند شامل قدرت سخت (تهديد) يا پاداش نيز باشد، ولي قدرت نرم چيزي بيش از قانع كردن صرف يا توانايي حركت دادن مردم از راه استدلال است. قدرت نرم همچنين شامل توانايي جذب كردن نيز مي شود و جذب اغلب سبب مشاركت همراه با رضايت ميگردد. اگر من بدون هيچ تهديد صريح يا انجام معاملهاي متقاعد شوم با اهداف شما همراه گردم يا به طور خلاصه، اگر رفتار من به وسيله جذابيتي قابل مشاهده ولي نامحسوس تعيين شود، آن گاه بايد گفت قدرت نرم اثرگذار است. قدرت نرم براي ايجاد همكاري، از روش متفاوتي (نه نيرو، و نه پول) استفاده مي كند و آن، جذابيت ارزشهاي مشترك و تكليف ما براي همكاري در دست يابي به آن ارزشهاست.(2)

ب) قدرت نرم و اهميت آن

ب) قدرت نرم و اهميت آن

در حال حاضر، قدرت نرم اهميت بسيار زيادي دارد؛ زيرا قدرت گيرايي فرهنگي و ايدئولوژيكي بر اعتبار استوار است. كشورهايي كه موقعيت متعددي در عرصه قدرت نرم دارند، كار خود را بهتر پيش مي برند. كشورهايي كه احتمالاً در عصر اطلاعات، قدرت نرم به دست خواهند آورد، با اين مشخصات شناخته مي شوند:

1. كشورهايي كه بر فرهنگ و انديشههايي مسلط ميشوند كه به هنجارهاي غالب جهاني نزديكترند. (امروزه اين هنجارها بر ليبراليسم، تكثرگرايي و استقلال حكومت تكيه دارند).


1- Influence.
2- جوزف ناي، قدرت نرم، ترجمه: سيد محسن روحاني و مهدي ذوالفقاري، ص45.

ص: 52

2. كشورهايي كه بيشترين دسترسي را به راههاي متعدد ارتباطي دارند و به همين علت، بر شيوه چارچوببندي مسائل (در عرصه سياست جهاني) بيشتر اثر ميگذارند.

3. كشورهايي كه اعتبارشان با عملكرد داخلي و بينالملليشان افزايش مييابد. اين ابعاد قدرت در عصر اطلاعات كنوني از افزايش اهميت قدرت نرم در مقايسه با مجموعه منابع قدرت حكايت دارد و مزيتي عمده براي ايالات متحده امريكا به شمار مي آيد.

البته قدرت نرم، نوع جديدي از قدرت نيست و امريكا نخستين دولتي نيست كه براي توليد قدرت نرم، از فرهنگ خود استفاده كرده است. دولت فرانسه پس از شكست در نبرد فرانسه _ پروس، كوشيد اعتبار آسيب ديده كشور را با ترويج زبان _ ادبيات فرانسه در اتحاديه فرانسه(1) كه در سال 1883 پديد آمد، ترميم كند. بدين ترتيب، به كارگيري فرهنگ فرانسه در خارج از كشور، به بخش مهم از ديپلماسي فرانسه تبديل شد. (2)

از سوي ديگر، ناي معتقد است قدرت نرم در حقيقت قابليت دست يافتن به خواستهها از راه داشتن جذابيت براي طرف مقابل است؛ به گونه اي كه طرف مقابل مجذوب شود و با اراده خود به تقاضاي شما تن در دهد. همچنين قدرت نرم به اشتغال فضاي ذهني كشورهاي ديگر، از راه ايجاد جاذبه در ذهن آنها توجه خاصي دارد. ازاين رو، قدرت نرم زماني محقق مي شود كه بازيگر بتواند از راه به كارگيري دانايي، بر اختلاف هاي ميان دو


1- Alliance Franchise.
2- Richard pells, Not Like Us,1995, pp.31- 32.

ص: 53

طرف چيره شود و امتياز بگيرد.(1)

از نظر ناي، قدرت نرم شيوهاي جديد از اعمال قدرت در مقايسه با شيوههاي سنتي است كه موجب مي شود يك كشور كاري كند تا كشورهاي ديگر، همان چيزي را بخواهند كه او ميخواهد. وي اين قدرت را قدرت متقاعد كننده نيز ميخواند. از ديد وي، منابع قدرت نرم براي امريكا عبارت است از: جذابيت ايدئولوژيك، شركتهاي چندمليتي و فرهنگ امريكا.(2) ناي سير تحول قدرت را از سرمايه به اطلاعات ميداند و معتقد است اطلاعات، قدرت است و قدرت در حال عبور كردن از كشور غني از اطلاعات است. بدين ترتيب، ميتوان گفت توانايي در زمينه واكنش به موقع در برابر اطلاعات جديد، منبعي عمده براي قدرت به شمار ميآيد.(3) ناي در تبيين و تعريف قدرت، ميان قدرت سخت از راه اجبار(4) و قدرت نرم از راه جذبه و امتناع(5) تفاوت قائل مي شود و تصريح مي كند به رغم تمايل و ترويج مفهوم امپراتوري قدرت ايالات متحده در نظام بين الملل، اين امر موجب نقض و كاهش ضريب امنيتي امريكا خواهد شد. قدرت ايالات متحده در نظام بين الملل زماني ميتواند قابليت توفيق و نيل به اهداف از پيش تعيين شده را در حفاظت از منابع و اشاعه ارزشهاي مطلوب خود به همراه داشته باشد كه در نظر افكار عمومي و سياست گذاران و نخبگان مشروع پنداشته شود.(6) به


1- اصغر افتخاري و ديگران، قدرت نرم، فرهنگ و امنيت، ص136.
2- محمود عسگري، به نقل از: افتخاري و ديگران، جنگ نرم و عرصه هاي نوين دفاع، ص147.
3- جوزف ناي، قدرت نرم، ص131.
4- Hard Power Coercion.
5- Soft Power Attraction.
6- جوزف ناي، قدرت نرم، ص132.

ص: 54

باور ناي، قدرت نرم نبايد در قالب (image) و تصويرسازي، روابط عمومي(1) يا ايجاد محبوبيت صرف ارزيابي شود، بلكه بايد نوعي از قدرت پنداشته گردد و اين بدان معناست كه به عنوان «ابزاري براي نيل به اهداف و خواستههايي مطلوب(2) در حوزه سياست خارجي و راهبرد امنيت هاي مورد توجه قرار گيرد و به عنوان مكمّل قدرت سخت از آن بهرهبرداري شود».(3)

ج) تفاوت قدرت نرم و سخت از ديدگاه جوزف ناي

ج) تفاوت قدرت نرم و سخت از ديدگاه جوزف ناي

قدرت سخت و نرم با يكديگر در ارتباط اند؛ زيرا هر دو، جنبههايي از قابليت رسيدن به هدف، از راه اثرگذاري در رفتار ديگران هستند. تمايز ميان آنها، در ماهيت رفتار و در نامحسوس بودن منابع است. قدرت فرماندهي(4) _ توانايي تغيير آنچه ديگران انجام ميدهند _ ميتواند بر توسل به زور يا تشويق تكيه كند. قدرت متقاعد كردن(5) _ توانايي شكلدهي به آنچه ديگران ميخواهند _ ميتواند بر جذابيتهاي فرهنگي يا ارزشي، يا قابليت نفوذ و تغيير در چنين اولويتهاي سياسي در يك موضوع خاص تكيه كند؛ به گونهاي كه اولويت هاي ديگران به دليل غيرواقعي به نظر رسيدن مورد توجه قرار نگيرد. انواع رفتارها از صدور دستور تا متقاعد كردن به ترتيب در اين طيف قرار ميگيرد: صدور دستور، تهديد و اجبار،(6) مشوّقهاي اقتصادي،(7) تنظيم


1- public Relations.
2- A form of power-a means of obtaining desired outcomes.
3- گري هارت، قدرت چهارم: استراتژي كلان آمريكا در قرن بيستم و يكم، ترجمه: مرتضي بحراني، ص365.
4- Command power.
5- Co-optiv power.
6- Coercion.
7- economic inducement.

ص: 55

اولويتها،(1) جاذبه خالص(2) و متقاعد كردن. منابع قدرت نرم در ارتباط با متقاعد كردن، و به انتهاي طيف رفتار متمايل است؛ در حالي كه منابع قدرت سخت معمولاً با رفتار دستوري هم پيوند مي شود. با وجود اين، ميان جنگ نرم و جنگ سخت تفاوت هايي وجود دارد كه به طور مختصر در مورد آنها توضيح مي دهيم. اين تفاوت ها عبارت است از:

1. حوزه تهديد نرم، اجتماعي، فرهنگي و سياسي است؛ در حالي كه حوزه تهديد سخت، امنيتي و نظامي است.

2. تهديدهاي نرم پيچده و محصول پردازش ذهني نخبگان و بنابراين، اندازه گيري آن مشكل است؛ در حالي كه تهديدهاي سخت، عيني، واقعي و محسوس است و مي توان آن را با ارائه برخي از معيارها اندازه گرفت.

3. روش اعمال تهديدهاي سخت، استفاده از زور و اجبار است؛ در حالي كه در تهديدهاي نرم، از روش القا و اقناع بهره گيري مي شود.

4. مفهوم امنيت در رويكردهاي نرم، شامل امنيت ارزش ها و هويت هاي اجتماعي مي شود؛ در حالي كه اين مفهوم در رويكردهاي سخت به معناي نبود تهديد خارجي است.

5. تهديدهاي سخت، محسوس و همراه با واكنش برانگيختن است؛ در حالي كه تهديدهاي نرم به دليل ماهيت غيرعيني و محسوس آن، اغلب فاقد واكنش است.

نتيجه

نتيجه

اين فصل در مورد چارچوب نظري و مفاهيم و متغيرهاي پژوهش بود.


1- agenda a sitting.
2- Pure attraction.

ص: 56

همان گونه كه توضيح داديم، جنگ نرم در برابر جنگ سخت، در واقع شامل يك سري اقدامات، از جمله اقدام رواني و تبليغات رسانهاي است كه جامعه يا گروه هدف را نشانه ميگيرد و بدون درگيري نظامي، رقيب را به انفعال يا شكست واميدارد. فرآيند اين جنگ هدايت شده (پروژه) و به شدت متأثر از محيط داخلي و بينالمللي است و از طريق بهره گيري از ابزارهايي چون جنگ رواني، جنگ رايانهاي، اينترنتي، براندازي نرم و...، درصدد از پاي درآوردن انديشه و تفكر جامعه هدف برميآيد تا حلقههاي فكري و فرهنگي آن را سست كند و با بمباران خبري و تبليغاتي، در نظام سياسي _ اجتماعي حاكم تزلزل و بي ثباتي تزريق نمايد. همان گونه كه گفتيم، در جنگ نرم فرهنگ اهميت و نقش زيادي دارد؛ زيرا كشورهاي غربي براي رسيدن به اهداف خود، فرهنگ كشور مورد نظر را هدف قرار مي دهند. به دليل اهميت فرهنگ و اثر آن در نهادينه كردن ارزش ها و هنجارهاي جامعه، در فصل بعد به فرهنگ و نقش آن در تثبيت هنجارهاي سياسي و اجتماعي جامعه مي پردازيم.

ص: 57

فصل دوم: فرهنگ و نقش آن در تثبيت هنجارهاي اجتماعي و سياسي

اشاره

فصل دوم: فرهنگ و نقش آن در تثبيت هنجارهاي اجتماعي و سياسي

زير فصل ها

مقدمه

1. تعريف مفاهيم

2. كاركرد تلويزيون در فرهنگ سازي

3. رسانه ها، تغيير ارزش هاي سنتي و شكاف نسلي

4. نقش فرهنگ در تثبيت هنجارهاي اجتماعي و سياسي

نتيجه

مقدمه

مقدمه

رسانهها به عنوان يكي از نهادهاي اجتماعي، كاركرد انتقال ميراث فرهنگي و اجتماعي و ارزشهاي جوامع را برعهده دارند. در عصر كنوني با توجه به نقش برجسته آنها در جامعه و اطلاع رساني درباره موضوعات اجتماعي، سياسي، فرهنگي و...، مي كوشند الگوهاي نويني به جوامع وارد كنند تا جايگزين فرهنگها، ارزشها و الگوهاي سنتي شود. در اين رهگذر، رسانه ها به عنوان عاملان تغيير و تحول در ارزشها و هنجارها مطرح هستند؛ به طوري كه سنتها را به مبارزه ميطلبند و همين مسئله ميتواند به شكاف نسلي و عدم انتقال تجربيات نسل گذشته به نسل فعلي بينجامد. نسل فعلي، هر آنچه را از رسانه ميخواند، ميشنود و ميبيند، ملاك نگرش و رفتار خود قرار ميدهد. در دوران كنوني، نقش نهادهاي اجتماعي مانند خانواده، مدرسه و هم سالان در اجتماعي كردن نسلها تضعيف، و در مقابل، روز به روز بر اهميت و نقش رسانهها افزوده مي شود. اين فصل با توجه به دادههاي نظري

ص: 58

و نظر صاحبنظران، به تبيين موضوع فرهنگ، نقش آن در تثبيت هنجارهاي اجتماعي و سياسي، شكاف نسلي از راه رسانهها و نقش اين دستگاهها در انتقال ارزشها و معيارهاي نو به جوامع ميپردازد.

در دوران كنوني، رسانهها بخشي جدايي ناپذير از زندگي مردم شدهاند و آنها در طول شبانهروز از محتواهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، آموزشي و سرگرمي رسانهها استفاده ميكنند. نسل كنوني جامعه، از ابتداي حياتش با رسانهها بزرگ مي شود و در دنياي اطلاعاتي و ارتباطي امروز، اين نسل، بخش عظيم فرهنگ، ارزشها و هنجارهاي جامعه خود و ديگر جوامع را از رسانهها دريافت مي كند. به عبارتي، در دوران معاصر كه به عصر اطلاعات و جامعه اطلاعاتي و ارتباطي معروف است، برخي از نظريهپردازان ارتباطات معتقدند رسانهها، اولويت ذهني و حتي رفتاري ما را تعيين ميكنند و اگر چگونه فكر كردن را به ما ياد ندهند، اينكه به چه چيزي فكر كنيم را به ما ميآموزند. بر اين اساس، با توجه به نقش اثرگذار رسانه بر تمامي اعضاي جامعه و به ويژه نسلهاي كنوني، هدف اصلي اين بحث، بررسي و تبيين نقش رسانهها به عنوان يكي از دستگاههاي فراگير، گسترده و در دسترس همگان در انتقال محتواي فرهنگي و انتقال ارزشها و هنجارهاي نسلي و تأثير آنها در شكلگيري يا عدم شكلگيري پديده گسست نسلي است. در واقع، در جنگ نرم دشمنان از شكاف نسلي استفاده هاي فراواني مي كنند. مشكل اصلي جامعه فعلي ايران، شكاف نسل ها و تأثير فرهنگ در كاهش آثار ويرانگر آن است.

1. تعريف مفاهيم

اشاره

1. تعريف مفاهيم

ص: 59

بررسي و تبيين هر نوع مسئله، به تعريف اصطلاحات مرتبط به آن نيازمند است. هدف از مفاهيم به كار رفته در يك تحقيق، نخستين گام در تكميل آن است. ازاينرو، لازم است در اين مورد به نكات مختصري اشاره كنيم.

الف) تعريف فرهنگ

الف) تعريف فرهنگ

در انديشه امام خميني رحمه الله ، فرهنگ مرزهاي مشخصي دارد. در اين باره مي توان به گزاره هايي چون «پيشرفت مادي فرهنگ نيست» و «صنعت، فرهنگ نيست» اشاره كرد. ايشان مي فرمايند: «ما الان از فرهنگ و اكثر علوم، احتياجي به خارج نداريم و اگر در صنعت هم مانند آنها نيستيم، نبايد خودمان را ببازيم و بگوييم كه آنها پيشرفته هستند و ما همه چيزمان بايد خارجي باشد؛ نه، مسئله اين جور نيست...».(1)

مقام معظم رهبري نيز معتقدند بخش عمده فرهنگ، همان عقايد و اخلاقيات يك فرد يا جامعه است. رفتارهاي جامعه هم كه جزو فرهنگ عمومي و فرهنگ ملت شمرده مي شود، برخاسته از همان عقايد است. در واقع، عقايد يا اخلاقيات، رفتارهاي انسان را شكل مي دهد و به وجود مي آورد. خلقيات اجتماعي، رفتارهاي اجتماعي را پديدار مي سازد. بنابراين، درست است كه مقوله فرهنگ در موارد زيادي شامل رفتارها هم مي شود، ولي اساس و ريشه فرهنگ، عبارت است از عقيده، برداشت و تلقي هر انسان از واقعيت ها و حقايق عالم و نيز خلقيات فردي و خلقيات اجتماعي و ملي.(2)


1- امام خميني=، صحيفه نور، ص219.
2- بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار عالمان و روحانيان تبريز، 5/5/1372، برگرفته از پايگاه http://www.leader khamenei.com/leader-viewpoints/1302-farhang.htm.

ص: 60

از سوي ديگر، واژه فرهنگ برگرفته از واژه لاتين كالچر(1) است كه در اوايل دوران مدرن، حضور چشم گيري در بسياري از زبان هاي اروپايي داشت.(2) فرهنگ، فرآيند تحول و منزلت بخشي به استعدادهاي بيشتري است؛ فرآيندي كه با جذب و فراگيري آثار هنري و دانش پژوهي به قابليت رسيده است و با منش پيش روي عصر مدرن پيوندي تنگاتنگ دارد.(3)

تعريف ديگر در مورد فرهنگ از شاين است. او فرهنگ را به الگويي از مفروضات اساسيِ مشترك ميان گروهي از انحصار سازمان تعريف مي نمايد؛ به طوري كه مشكلات سازگاري خارجي و انسجام داخلي را حل مي نمايد و به عنوان شيوه درست پاسخ به چنين مشكلاتي، به انحصار جديد آموخته مي شود.(4)

تيلور معتقد است فرهنگ به مفهوم وسيع كلمه در قوم شناسي، مجموعه اي پيچيده است كه شناخت، باورها، هنرها، اخلاق، حقوق، آداب و رسوم و ديگر قابليت ها يا عادت هايي را دربرمي گيرد كه انسان به عنوان عضو جامعه به دست مي آورد.(5)

لوي معتقد است فرهنگ عبارت است از اعتقادات، رسوم، رفتار، فنون، نظام تغذيه و سرانجام مجموعه آنچه فرد از جامعه خود مي گيرد؛ يعني مجموعه اي كه نتيجه فعاليت ها، ابداعات شخص او نيست، بلكه به عنوان


1- 3.Culture.
2- جان .ب.تامپسون، ايدئولوژي و فرهنگ مدرن، ترجمه: مسعود اوحدي، ص154.
3- جان .ب.تامپسون، ايدئولوژي و فرهنگ مدرن، ترجمه: مسعود اوحدي، ص157.
4- لوسي كونگ، مديريت راهبردي در رسانه از نظريه تا اجرا، ترجمه: علي اكبر فرهنگي و ديگران، ص267.
5- چنگيز پهلوان، فرهنگ شناسي، گفتارهايي در زمينه فرهنگ و تمدن، ص13.

ص: 61

ميراث گذشتگان از راه فراگيري مستقيم و غيرمستقيم به او منتقل مي شود.(1)

البته فرهنگ را مي توان به مجموع رفتارهاي اكتسابي و ويژگي اعتقاديِ اعضاي جامعه اي معيّن نيز تعريف كرد. واژه اساسي و مهم در تعريف ياد شده، واژه اكتسابي است كه فرهنگ را از رفتارهاي برخاسته از وراثت و ويژگي هاي زيستي متمايز مي كند.(2)

ب) رسانه ها

ب) رسانه ها

به وسايل انتقال پيامها از فرستنده يا فرستندگان به مخاطب يا مخاطبان گفته مي شود كه شامل روزنامه، كتاب، راديو، تلويزيون، ماهواره، فناوريهاي نوين ارتباطات و اطلاعات، اينترنت و... مي شود. اين وسايل، ويژگيهايي دارند؛ مانند پيامگيران ناآشنا، سرعت عمل زياد و تكثير پيام.(3)

ج) هنجارها

ج) هنجارها(4)

قواعد و رهنمودهاي مشتركي هستند كه رفتار مناسب را در وضعيتي معيّن مقرر ميدارند. هنجارها تعيين ميكنند مردم در شرايط معيّن در جامعه اي خاص، چگونه بايد رفتار كنند؛ مانند شيوه لباس پوشيدن، ازدواج كردن و... .

د) ارزش ها

د) ارزش ها

هنجارهاي جامعه، در نهايت تجلي ارزشهاي آن جامعه است؛ يعني


1- م. روح الاميني، زمينه فرهنگ شناسي، ص18.
2- بروس كوئن، مباني جامعهشناسي، ترجمه: غلامعباس توسلي و رضا فاضل، ص59.
3- سيد محمد دادگران، مباني ارتباط جمعي، تهران، نشر مرواريد، ص6.
4- Norms.

ص: 62

عقايد مشترك اجتماعي درباره آنچه خوب، درست و مطلوب است؛ مانند احترام به بزرگ تر.(1)

ه) شكاف نسلي

ه) شكاف نسلي(2)

براي اين واژه در مقالات و كتابهاي فارسي، معادلهاي ديگري مانند گسست نسلي، انقطاع نسلي، تضاد نسلي و انسداد نسلي نيز به كار بردهاند. از نظر لغوي، شكاف نسلي به معناي «بريده شدن و منفرد گشتن از دوست يا كسي است.»(3) گسست نسلي، دور شدن تدريجي دو يا سه نسل پياپي از يكديگر از نظر جغرافيايي، عاطفي، فكري و ارزشي است.(4) مفهوم فاصله نسلي نيز با شكاف نسلي هم معناست؛ به طوري كه فاصله نسلي به اختلاف هاي مهم بين دو نسل در تجربه، ارزشها، هنجارها، و به طور كلي به اختلاف و شكاف فرهنگي قابل توجه ميان دو نسل گفته مي شود.(5)

و) لايه هاي فرهنگ

و) لايه هاي فرهنگ(6)

از نظر شاين (1992) فرهنگ سه لايه متمايز، ولي به هم پيوسته دارد. بالاترين لايه، شامل مصنوعات است كه رفتار، شيوه لباس پوشيدن،


1- اي، رابرتسون، درآمدي بر جامعه (با تأكيد بر نظريه هاي كاركردگرايي، ستيزش و كنش متقابل نمادي)، ترجمه: حميد بهروان، صص60 _ 64.
2- Generation Gap.
3- محمد منصورنژاد، شكاف و گفتگوي نسل ها با تأكيد بر ايران، ص191.
4- ب اسپاك، پرورش فرزند در عصر دشوار ما، ترجمه: ابرامي، ص259.
5- محمد پناهي، شكاف نسلي موجود در ايران و اثر تحصيلات بر آن، ص4.
6- 1.Layers of culture.

ص: 63

تشريفات، نشريات، داستان ها و موارد ديگر را دربرمي گيرد. دست يابي به اينها ساده، ولي تفسير آنها بدون درك اوليه سطوح عميق تر فرهنگ، دشوار است. لايه دوم، ارزش هاي مورد حمايت(1) از قبيل راهبردهاي رسمي، اهداف و فلسفه وجودي است. ممكن است به نظر برسد اين سطح از فرهنگ، باورهاي زيرين يك گروه را آشكار مي كند، ولي در واقع بيانگر اين است كه آن گروه چگونه مي انديشد و دوست دارد چگونه ديده شود.

مفروضات بنيادي،(2) سومين و عميق ترين لايه فرهنگ و ماهيت آن است.(3) اين لايه، شامل احساسات، ادراكات و اعتقادات ناخودآگاه و مسلّم دانسته شده، و درباره سازمان و محيط آن است كه به عنوان منبع نهايي ارزش ها و عوامل محركه فعاليت ها عمل مي كند و كليد ورود به فرهنگ را در خود دارد. همچنين ابزاري است كه به وسيله آنها سطوح ديگر فرهنگ، يعني ارزش هاي مورد حمايت و مصنوعات را مي توان تفسير كرد.(4) نقش رسانه ها، اثرگذاري بر اين قسمت از لايه فرهنگي جامعه است. اگر رسانه ها بتوانند استفاده از توليدات ملي و داخلي را به صورت نهادينه شده در ذهن مردم در آورند، اين موضوع در جامعه فرهنگ سازي مي شود. آنچه در تعريف فرهنگ، هسته بنيادين شمرده مي شود، اكتسابي بودن آن است، ولي در عين حال نمي توان ادعا كرد رفتارهاي اكتسابي، هيچ مبناي زيست شناختي ندارد. شرايط بنيادي فيزيولوژيك انسان ها همچون نياز به خوراك، پوشاك، سرپناه، فعاليت روزمره و...، به صورت هاي گوناگون، تعيينكننده قالب رفتار هاي اكتسابي آنان


1- Espoused Values.
2- Basic Assumption .
3- مديريت راهبردي در رسانه از نظريه تا اجرا، ص269.
4- مديريت راهبردي در رسانه از نظريه تا اجرا، صص 268 و 269.

ص: 64

است.(1)

2. كاركرد تلويزيون در فرهنگ سازي

2. كاركرد تلويزيون در فرهنگ سازي

دانستن حدود نقش تلويزيون در ساخت فرهنگ، پيش از هر چيز، درك درست از جايگاه تلويزيون در فرهنگسازي و تربيت اجتماعي افراد جامعه را مي طلبد. بي گمان، در عصر حاضر، همراه با ديگر منابع جامعه پذيري و تربيت افراد, رسانه تلويزيون از پرقدرت ترين و اثرگذارترين آنان است. با فرض مسلّم انگاشتن قدرت تلويزيون در جامعه پذير كردن و تربيت افراد و با اذعان به پخش برنامه هاي فرهنگ ساز از اين رسانه، مي توان اثرگذاري آن را در ساخت فرهنگ جامعه مشاهده كرد.

به باور همه متخصصان امور رسانه و فرهنگ, رسانه ها به ويژه تلويزيون، از مهم ترين منابع توليد فرهنگ و فرهنگ سازي هستند. شرايط دنياي جديد به گونه اي رقم خورده كه رسانه تلويزيون، به عنوان رسانه اي فرهنگ ساز و جامعه تربيت كننده، در امور تربيتي و فرهنگ سازي همچون خانواده و مدرسه عمل مي كند. در عصر حاضر، رسانه تلويزيون به دليل سادگي استفاده آن، عمومي ترين رسانه اي است كه بيشترين كاربَر را داراست. «اگر روندهاي جاري در تماشاي تلويزيون ادامه يابند، بهطور متوسط كودكي كه امروز متولد مي شود، تا هجده سالگي وقت خود را بيش از هر فعاليت ديگري غير از خوابيدن، صرف تماشاي تلويزيون خواهد كرد.»(2) بررسي هاي انجام شده در ايران نشان مي دهد از ميان افراد داراي تلويزيون، هفتاد درصد آنها اطلاعات


1- دانيل بتيس، انسان شناسي فرهنگي، ترجمه: محسن ثلاثي، ص45.
2- آنتوني گيدنز، جامعهشناسي، ترجمه: منوچهر صبوري، ص457.

ص: 65

و اخبار را از راه تلويزيون به دست مي آورند.(1)

نتايج اين تحقيقات و مطالعات مشابه، نشان مي دهد رسانه تلويزيون، بيشترين رسانه مورد استفاده در دنياست. اكنون پرسش اينجاست كه: سازوكار اثرگذاري تلويزيون بر افراد و فرهنگ چگونه است؟ نفوذ محتوايي تلويزيون بر مخاطبان و به تبع آن، فعاليت اين رسانه در بازتوليد فرهنگ، از چه الگويي پيروي مي كند؟

درباره تحليل نقش تلويزيون در فرهنگ سازي و جامعه پذيري، نظريه هاي گوناگوني وجود دارد كه با عنوان نظريه هاي جامعه پذيري ياد مي شود. از مهم ترين آنها مي توان از دو نظريه «مدل سازي» و «انتظارات اجتماعي» نام برد. كه در فصل پنجم به آنها مي پردازيم.(2) در نظريه مدل سازي اشاره مي شود كه «تماشاگران ممكن است از الگوي رفتاري مشخصي تقليد كنند؛ در حالي كه دست اندركاران [رسانه]، تعمدي نداشتند كه كار آنها در نهايت الگوي رفتاري ديگران باشد.»(3) نظريه يادگيري اجتماعي كه از سوي آلبرت باندورا(4) ارائه گرديد، اجتماعي شدن افراد را فرآيندي مي داند كه از تولد تا مرگ استمرار دارد و در اين مسير از الگوهاي رفتاري موجود و واقعيت هاي اطراف خود بهره مي گيرد. اين اثرگذاري ها ممكن است تقويت كننده يا تضعيف كننده باشد و وسايل ارتباط جمعي در كنار ديگر نهادهاي اجتماعي در اين فرآيند نقش آفريني مي كند.


1- منوچهر محسني، بررسي آگاهي ها، نگرش ها و رفتار اجتماعي _ فرهنگي در ايران، ص140.
2- ملوين دفلور و اورت براي دنيس، شناخت ارتباط جمعي، ترجمه: سيروس مرادي، ص638.
3- ملوين دفلور و اورت براي دنيس، شناخت ارتباط جمعي، ترجمه: سيروس مرادي، ص641.
4- Albert bandura.

ص: 66

در اين ديدگاه مثل نظريه مدل سازي، اثرگذاري تلويزيون بر مخاطبان و نقش اين رسانه در فرهنگ سازي و توليد هنجارهاي فرهنگي، مسلّم و مفروض گرفته مي شود، ولي بدون يادآوري از مدل ها، سطح گسترده تري از نقش تلويزيون در انتقال دانش ها و هنجارها به مخاطبان بيان مي گردد. بر اساس اين نظريه، رسانه ها از جمله تلويزيون، مخاطبان، به ويژه مخاطبان جوان را با انتظاراتي اجتماعي آشنا مي كند.(1)

بنابراين، با توجه به موارد بيان شده، تقليد و الگوبرداري مخاطبان رسانه تلويزيون از شخصيت ها و رفتار هاي به نمايش درآمده در آن را مي توان به صورت زير عنوان كرد:

1. تماشاگر، رفتار خاصي را از بازيگر رسانه مي بينيد.

2. مخاطب، رفتار مشاهده شده را درك و حلاجي مي كند و خود را به جاي بازيگر قرار مي دهد.

3. پس از آن، تماشاگر در موقعيت هاي همسان با موقعيت هاي نمايش داده شده، شبيه رفتار بازيگر در آن موقعيت رفتار مي كند.

4. تكرار رفتار هاي مشاهده شده، احساس رضايت مندي تماشاگر را در پي دارد و اين مثل شرطي شدن عمل مي كند؛ يعني تماشاگر در برابر تكرار رفتار نمايش داده شده، رضايت مادي يا معنوي يا هر دو را به دست مي آورد.

5. تقويت و ترغيب مثبت، احتمال تكرار آن رفتار را از سوي تماشاگر افزايش مي دهد.(2)


1- شناخت ارتباط جمعي، ص641.
2- شناخت ارتباط جمعي، صص 641 و 642.

ص: 67

نظريه مدل سازيِ اثرگذاري رسانه، به ويژه اثر رسانه تلويزيون را بر مخاطب، به پيروي از نظريه «يادگيري اجتماعي» بازگو مي كند.(1) البته در اين نظريه، بيشتر بر اثرگذاري رسانه تلويزيون در سطح فردي پرداخته شده است. اثرگذاري رسانه تلويزيون, در حد و اندازه اي كه در اين نظريه مطرح مي شود، جاي تأمل دارد، ولي قابليت اين ديدگاه در بازگويي اجمالي شيوه اثرگذاري رسانه بر مخاطبان، مناسب و معقول مي نمايد. بر اساس اين نظريه، مي توان چنين نتيجه گرفت كه نقش رسانه تلويزيون در فرهنگ سازي، هنجارسازي و ارائه الگوهاي رفتاري براي مخاطبان است. از آنجا كه اين عمل هميشه با جاذبه هاي خاص تلويزيوني همراه است، اثر قابل توجهي بر مخاطبان مي گذارد و به همان ميزان به توليد عناصر و هنجار هاي فرهنگي مي پردازد.

نقش رسانه ها به ويژه تلويزيون در جامعه پذيري و فرهنگ سازي، در اين نظريه چنين توصيف شده است:(2)

1. در برنامه هاي تلويزيون، زندگي و فعاليت هاي اجتماعي گروه هاي گوناگون اجتماعي به نمايش درمي آيد.

2. اين نمايش ها با درجات مختلف دقت، بازتاب دهنده واقعيت هاي زندگي اجتماعي گروه هاي متنوع اجتماعي است.

3. تماشاگران اين برنامه ها، آموزش هايي را درباره نقش ها، منزلت هاي اجتماعي و نظارت اجتماعي رايج در بخشهاي گوناگون زندگي اجتماعي فراميگيرند.


1- آلبرت باندورا، نظريه يادگيري اجتماعي، ترجمه: فرهاد ماهر، ص35.
2- شناخت ارتباط جمعي، صص 35 _ 37.

ص: 68

4. با پخش رفتار و سبك زندگي گروه هاي مختلف اجتماعي، تماشاگران آن را به صورت الگو مي آموزند و به اين باور مي رسند كه در شرايط مشابه موقعيت هاي نمايش داده شده، بايد رفتار عرضه شده از سوي رسانه را انجام دهند.

5. با الگوگيري تماشاگر از رسانه، انتظار مي رود در موقعيت ها و امور زندگي واقعي نيز همسان با همان الگو عمل كند.

با بهره گيري از دو نظريه مدل سازي و انتظارات اجتماعي، سازوكار اثرگذاري رسانه تلويزيون در فرهنگ سازي چنين توضيح داده شده است: رسانه ها، مردمي را نشان مي دهند كه فعاليت هاي خاصي انجام مي دهند و آنها مي توانند مدل و راهنماي همه بينندگان اين گونه برنامه ها قرار گيرند. اين اعمال مي تواند براي هميشه بخشي از شخصيت ذاتي تماشاگران شود. رسانه ها همچنين صدها نوع گروه مختلف اجتماعي را نشان مي دهند. الگو و انگاره سازمان اجتماعي و رفتار اعضاي آنها با يكديگر، مي تواند از سوي مخاطبان مشاهده و ياد گرفته شود و در موارد مشابهي كه بيننده وارد اين گروه ها يا با آنها وارد مذاكره و رابطه مي شود، مورد استفاده قرار گيرد.

به يقين، تقليد مخاطبان از شخصيت ها و رفتارهاي نمايش داده شده در رسانه و به دنبال آن، قرار گرفتن اين الگوها به عنوان بخشي از شخصيت افراد، در بلندمدت، زمينه ساز تحول فرهنگي در جامعه مي شود و اين مسئله، اهميت ويژه تلويزيون را در جامعه پذيري و فرهنگ سازي مي رساند. بنابراين، دست اندكاران صدا و سيما مي توانند با برنامه ريزي هاي درست از اين فناوري به نفع نظام بهره برند و از آن در مقابل تهاجم فرهنگي استفاده بهينه كنند. كاركرد ديگر تلويزيون در ايجاد الگوسازي، برجسته كردن گروه هايي است

ص: 69

كه در جامعه به عنوان الگو مطرح هستند و بسياري از جوانان از آنها پيروي مي كنند؛ مانند بازيگران، خوانندگان و سياست مداران كه در معرض نگاه مردم هستند؛ زيرا همان گونه كه مي دانيم، دنياي سينما و بازيگري، جذابيت خاصي براي جوانان دارد. دولت ايالات متحده امريكا با استفاده از هاليوود و جذابيت هاي آن، نفوذ بسيار زيادي در بين جوانان و فرهنگ كشورهاي گوناگون پيدا كرده است. صدا و سيما مي تواند با تدوين برنامه هاي اصولي و با بهره گيري از اين جذابيت، آثار تهاجم فرهنگي را كمتر كند و از اين راه فرهنگ اسلامي و ايراني را در جامعه گسترش دهد.

همان گونه كه گفتيم، تلويزيون نقش زيادي در معرفي گروه هاي مرجع به جامعه دارد و اين گروه ها، اثرگذاري بسيار زيادي بر فرهنگ و تربيت افراد، به ويژه جوانان دارند؛ زيرا گروه هاي مرجع، از افرادي تشكيل مي شود كه عامه مردم جامعه آنها را به عنوان الگو در نظر مي گيرند.(1)

3. رسانه ها، تغيير ارزش هاي سنتي و شكاف نسلي

3. رسانه ها، تغيير ارزش هاي سنتي و شكاف نسلي

مفهوم شكاف نسلي، به چگونگي تداوم فرهنگي جامعه از نسلي به نسل ديگر مربوط مي شود. اگر در فرآيند اجتماعي كردن كودكان، نوجوانان و جوانان، فرهنگ جامعه تا حد مطلوبي از نسلي به نسل ديگر منتقل شود و بازتوليد فرهنگي به بهترين شكل انجام پذيرد، ميزان اشتراك فرهنگي دو نسل بالا ميرود. در اين صورت، اختلاف فاحشي ميان دو نسل به وجود نميآيد و تفاهم بين دو نسل جديد و قديم برقرار مي شود و بحران هويت


1- جاناتان براچ ترنر، مفاهيم و كاربرد هاي جامعهشناسي، ترجمه: محمدعزيز بختياري و محمد فولادي، ص80.

ص: 70

نيز براي نسل جديد روي نميدهد. در مقابل، اگر فرآيند اجتماعي كردن به علل داخلي و خارجي دچار مشكل شود و به طور ناقص انجام گيرد و فرهنگ جامعه در حد مطلوبي به نسل بعد منتقل نشود، تداوم فرهنگي جامعه به مشكل برمي خورد و ميان نسل جديد و قديم شكاف ميافتد.(1) عوامل اجتماعي متعددي بر دور شدن نسلها از يكديگر و بروز شكاف نسلي اثرگذار است. در اين دگرگوني، ارزشها و در نهايت ايجاد و توسعه الگوهاي نوين در جامعه و به چالش كشاندن ارزشهاي سنتي و پديده شكاف هنجاري و ارزشي نسلي اشاره مي شود.

در همين ارتباط، يكي از نظريهپردازان امريكايي به نام ديويد رايزمن(2) در كتاب خود به نام انبوه تنها سير تحول جوامع و دگرگونيهاي آنها را ناشي از تحول ارتباطات و وسايل ارتباطي ميداند. وي سير زندگي بشر را به سه دوره تقسيم و در اين دورهها، به نقش رسانهها در تغيير سنتها و ايجاد شكاف نسلي اشاره كرده است: دوره نخست، دوره سنت راهبر است. در اين دوره، سنتها فرهنگ را انتقال ميدهند و هر نسل پيوند خود را با نسلهاي پيشين از راه اشتراك سنتها بازمييابد و همين سبب مي شود وحدت و هويت اقوام انساني (نسلهاي انساني) تأمين شود. سنتها در مقام راهها، شيوههاي عمل و ميراث نياكان، بُعدي تقدسآميز دارند و همين مسئله هرگونه شك درباره آنها را از بين ميبرد. در اين دوره، راههاي آينده، همان راههايي است كه نياكان جامعه ما در طول قرنها پيمودهاند.(3) به عبارتي، در


1- شكاف نسلي موجود در ايران و اثرات تحصيلات در آن، ص2.
2- Raizman.
3- درآمدي بر جامعه (با تأكيد بر نظريه هاي كاركردگرايي، ستيزش و كنش متقابل نمادي)، ترجمه: حميد بهروان، ص131.

ص: 71

دوران سنت راهبر، نوعي ساخت اجتماعيِ مبتني بر سنت، رفتار بشر را يكنواخت و قابل پيشبيني مي كند و به او آرامش و ثبات ميدهد. ارتباطات در اين دوره چهره به چهره است.(1)

رايزمن بر اين باور است كه تربيت فردي در مرحله نخست، از راه حماسهها، افسانهها و اسطورهها شكل ميگيرد كه به صورت شفاهي به فرد منتقل مي شود و نقش اين نوع تربيت هم زمان، هم سنتها را يادآوري مي كند و هم نشان ميدهد چگونه قهرمانان بزرگ و استثنايي ميتوانند جاودانه شوند.(2)

دوره دوم، دوره درون راهبر است. اين دوره با كاهش تدريجي اهميت سنتها آغاز و موجب كاهش تشابهات در رفتارها و اعمال مي شود. در اين دوره، همه افراد جامعه از الگوي يكساني در حيات اجتماعي پيروي نمي كنند. همچنين فردگرايي گسترش مييابد و انسان بار مسئوليت و عمل خود را به دوش ميگيرد. رايزمن اين دوران را دوران التهاب، هراس و سرزنش هاي بيپايان ميداند.(3) در اين مرحله، انتقال ميراث فرهنگي، از راه نوشتار و به ويژه چاپ و مكتوبات انجام ميگيرد كه انگارههاي فردي را رواج ميدهند. در حالي كه اسطورهها و حماسهها با حلقه زدن بر گرد اجاق قبيله بازگو و سينه به سينه از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشد، نسل از درون هدايت شده، كتاب خود را در انزوا و در خلوت يا در گوشهاي از اتاق خود


1- سيد محمد مهدي زاده، نظريه ارتباطات جمعي، ص24.
2- مباني ارتباط جمعي، ص86.
3- درآمدي بر جامعه (با تأكيد بر نظريه هاي كاركردگرايي، ستيزش و كنش متقابل نمادي)، ترجمه: حميد بهروان، ص131.

ص: 72

ميخواند.(1)

دوره سوم، دوره دگرراهبر است كه دوران ظهور وسايل ارتباط جمعي است و پديدههايي چون هدايت از راه دور، بتواره پرستي، شيء سروري و بحران هويت از ويژگيهاي آن است. در اين دوره، عدهاي با بهره گيري از قدرت جادويي وسايل ارتباط جمعي، تودهها را تحت تأثير قرار ميدهند و الگوهاي خاص فكري و اجتماعي خود را القا ميكنند. انسان در اين دوره، در پي از بين بردن روابط سنتي و پابرجاي خانوادگي، خويشاوندي، همسايگي و دوستيهاي قديم است و در برابر رسانهها و گردانندگان قدرتمند آن و همچنين وسوسههاي ناشي از آن بسيار آسيب پذير است. به باور رايزمن، اين دوره در تاريخ انسان با عنوان دورهاي ثبت خواهد شد كه در آن، رسانهها و گردانندگان آنها الگوهاي حيات اجتماعي را ميسازند.(2) به عبارتي، اين دوران، از تمدن ارتباط جمعي و پيدايش ابزارسالاري سرچشمه مي گيرد. در اين دوره، بتهاي ذهني جديدي به وجود ميآيد كه در انسان موجب ازخودبيگانگي مي گردد. در اين مرحله، فرهنگ بلعيده مي شود.(3) رسانهها افراد را ميسازند، آن هم نه در ميان جمع خانواده يا در گوشه عزلت، بلكه در ميان گروه دوستان و هم سالان. تأثير آموزشي رسانهها در تمام طول حيات انسان تداوم مييابد و رسانههايي مانند تلويزيون، راديو (و فناوريهاي نوين ارتباطات و اطلاعات) پيوسته افراد كليشهاي و هم شكل


1- مباني ارتباط جمعي، ص86.
2- درآمدي بر جامعه (با تأكيد بر نظريه هاي كاركردگرايي، ستيزش و كنش متقابل نمادي)، ترجمه: حميد بهروان، ص131.
3- نظريه ارتباطات جمعي، ص24.

ص: 73

توده را هدايت ميكنند و به رفتار آنها نظم ميبخشند.(1)

در زمينه نقش رسانهها در دگرگوني ارزشهاي فردي و اجتماعي جوامع، ميتوان به يكي از پارادايمهاي مسلط در حوزه ارتباطات و توسعه در دهه هاي شصت تا هفتاد ميلادي اشاره كرد كه بر رسانهها به عنوان موتور دگرگوني و تغيير ارزشهاي جوامع سنتي و ورود به جامعه مدرن تأكيد مي شود. بر اساس اين نظريه، رسانه به انتشار يا اشاعه نظام ارزشي كمك مي كند كه خواهان نوآوري، تحرك، موفقيت و مصرف است. دانيل لرنر(2) بر اين باور است كه ورود به جامعه مدرن و جديد، مستلزم مساعدت ملي يك پارچه، ارتباط با بازارهاي ملي و بينالمللي، ايجاد انگيزه براي تقاضاي كالاها و خدمات مدرن، بحران كسب منابع توسعه و گسترش روشها و ارزشهاي نوين در زمينههايي چون تغذيه، تنظيم خانواده، بهداشت، و توليد كشاورزي و صنعتي در زندگي شهري و روستايي است. براي تحقيق اين هدف، تحرك رواني در سطح فردي و اجتماعي ضروري است و رسانهها، مناسبترين و مؤثرترين ابزار تغيير نگرشها، ارزشها و رفتارها و به بيان ديگر، ايجاد تحرك فردي و اجتماعي هستند.(3)

4. نقش فرهنگ در تثبيت هنجارهاي اجتماعي و سياسي

4. نقش فرهنگ در تثبيت هنجارهاي اجتماعي و سياسي

به طور كلي، هر جامعه از راه فرهنگ پديد مي آيد و فرهنگ وسيله ارتباط ما را در زمينه هاي مشابه فراهم مي سازد. فرهنگ انسان را قادر مي سازد با ديگران از راه زبان ارتباط بيشتري برقرار كند و تعامل بارزتري داشته باشد.


1- مباني ارتباط جمعي، صص86 و 87.
2- Lerner.
3- محمدمهدي فرقاني، ارتباطات و توسعه، چهار دهه نظريه پردازي و امروز، رسانه، ص49.

ص: 74

از سوي ديگر، سنجش اثرگذاري فرهنگ بر زواياي گوناگون زندگي فردي و اجتماعي دشوار است؛ زيرا هنوز داده هاي كافي در اين باره وجود ندارد، ولي بي گمان نفوذ عوامل فرهنگي بر رفتار انسان قطعي است. فرهنگ شكل دهنده به محيط و زمينه ساز تحولات اقتصادي، سياسي، اجتماعي و حتي فناورانه است. امروزه دگرگوني هاي فرهنگي مسير جوامع را هدايت مي كند و ازاين رو، انتقال فرهنگ گذشته به آيندگان و نيز نوآوري فرهنگي، از مهم ترين اقداماتي است كه مي تواند مانع خوبي در برابر جنگ نرم باشد و از زوال جامعه جلوگيري كند.

پژوهشگران معتقدند اعتلاي هر جامعه به فرهنگ آن باز مي گردد. فرهنگ دربردارنده آفرينش ها، انديشه ها و جهان بيني مردم يك سرزمين است.

جامعه، بستر فرهنگ است و شريان و جريان فرهنگ جز در اين بستر ممكن نيست. نقش جامعه براي فرهنگ، نقشي اساسي و حياتي است؛ زيرا اگر فرهنگ چنين بستري نداشت، فرهنگ هر نسل با از بين رفتن آن نسل، از ميان مي رفت و به يقين آنچه امروز به نام فرهنگ و تمدن جوامع گوناگون بشري ديده مي شود، به وجود نمي آمد. هر جامعه بر هويت و شناسنامه فرهنگي خود تأكيد دارد و مي كوشد با قدرت و غرور ملي، مشخصه هاي چنين هويتي را زنده نگه دارد و از آن دفاع كند.(1)

همه جوامع، داشتن فرهنگ پويا و مقتدر را يكي از نمادهاي قدرت و اقتدار ملي خويش برمي شمارند. يكي از نقش هاي مهم فرهنگ در جامعه، آماده سازي نيروها براي رسيدن به اقتدار ملي است. امام خميني رحمه الله اين نقش را به خوبي نشان داده است و مي گويد: فرهنگ، مبدأ همه خوشبختي ها و


1- روح الله احمد زاده كرماني، بازانديشي در فرهنگ و رسانه، ص39.

ص: 75

بدبختي هاي ملت است. وقتي فرهنگ فاسد باشد، جوانان ما نيز كه زيربناي تأسيس همه چيز هستند، از دست مي روند.(1) فرهنگ جامعه، حتي در تعيين نوع قوانين و احكام بر اعضاي جامعه نقش بسزايي دارد. اين قوانين براي تصميم گيري در بازبيني و تصميم اعمال، لازم است هر چند وقت يك بار مورد مطالعه و بررسي دقيق قرار گيرد.

نتيجه

نتيجه

رسانه هاي ديداري و شنيداري غيرخصوصي در تمايزي آشكار با رسانه هاي تجاري، مسئوليت اجتماعي و فرهنگي سنگيني در قبال جوامع بر عهده دارند و تمامي ايده ها، انديشه ها و برنامه هاي خويش را در راستاي انجام شايسته اين مسئوليت اجتماعي سامان مي دهند و توانايي اثرگذاري قابل توجه اين رسانه ها (در مقايسه با ديگر رسانه ها) مسئوليت هدايت افكار عمومي را بر عهده آنان نهاده است.

بر اين پايه، كارگزاران اين رسانه ها، الگو هاي قابل قبول انديشه اي را در قالب برنامه هاي گوناگون عرضه مي دارند. آنان در پي اثرگذاري بر چارچوب هاي فكري و انديشه اي مخاطبان، و نيز جلب و جذب افزون تر آنان، با بهره گيري از عناصر صوتي، تصويري و گاه نوشتاري در نظم موضوعي مناسب، پيام ها و اطلاعات را چنان در كنار يكديگر مي نهند تا مقصود اصلي از فعاليت هاي اين دسته از رسانه ها به دست آيد. سازمان هاي رسانه اي ياد شده به مخاطبان خود مي آموزند به چه چيزهايي بينديشند و در واقع به گزينش، انتخاب و گاه برجسته سازي اخبار، موضوعات و رويدادهاي


1- روح الله احمد زاده كرماني، بازانديشي در فرهنگ و رسانه، ص39.

ص: 76

مهم و درخور توجه مي پردازند و برخي ديگر را به دليل كم اهميت بودن آنها رها مي كنند و بدين سان، ساختار فكري جوامع را در هر زمان نظم و ترتيب تازه اي مي بخشند و در سمت دهي به افكار عمومي و تغيير رفتار و فرهنگ آنان، نقشي بس مؤثر و كليدي بر عهده دارند.

از ديدگاه صاحبان اصلي، مديران و كارگزاران سازمان هاي رسانه اي، چگونگي سامان دهي پيام ها از ايده تا ديده و نيز پيام هاي شنيداري، به كار بستن مؤثر «مديريت پيام» را لازم مي دارد. شيوه پيام رساني در قالب برنامه هاي گوناگون راديويي و تلويزيوني و محتوا و مضمون پيام ها، به نوعي بازتاب دهنده اهداف، سياست ها و ارزش هاي آن سازمان رسانه اي است. اين مسئله، نشان دهنده اثرگذاري انكارناشدني رسانه بر فرهنگ و ارتباط متقابل اين دو است. رسانه مي تواند به فرهنگ شكل دهد و فرهنگ موجب اقتدار ملي و سدّي در برابر تهاجم فرهنگي دشمن خواهد بود. بنابراين، بر اين اساس، فرهنگ نقشي اساسي در جامعه و تحولات آن دارد. بدون داشتن فرهنگي پويا، جامعه و ملتي نيز وجود ندارد. اين فرهنگ است كه هويت و اقتدار ملي را مي سازد و نقش تعيين كننده اي در تثبيت هنجارهاي سياسي و اجتماعي در جامعه دارد.

ص: 77

فصل سوم: اهداف فرهنگي در جنگ نرم رسانه اي و ابزارها و راهكارهاي مقابله با آن

اشاره

فصل سوم: اهداف فرهنگي در جنگ نرم رسانه اي و ابزارها و راهكارهاي مقابله با آن

زير فصل ها

مقدمه

1. منابع قدرت نرم

2. عرصه هاي جنگ نرم در حوزه فرهنگي

3. جنگ نرم دشمنان بر ضد مسلمانان از ديدگاه قرآن(1)

4. انواع جنگ نرم در حوزه فرهنگي

5. اهداف فرهنگي در جنگ نرم(2)

6. ابزارهاي جنگ نرم و راه كارهاي مقابله با آن

نتيجه

مقدمه

مقدمه

جنگ نرم، فرهنگ را به عنوان يكي از عوامل قدرت و اقتدار ملي، خدشه دار مي كند، عزم و اراده ملت را از ميان مي برد، پايداري و دفاع از آرمان هاي نظام را تضعيف مي سازد و در نهايت، فروپاشي فرهنگي و رواني كشور، مي تواند مقدمه فروپاشي نظام سياسي، امنيتي، اجتماعي و ساختارهاي آن باشد. جوزف ناي، قدرت نرم را شيوه غيرمستقيم رسيدن به نتايج مطلوب بدون تهديد يا پاداش مملوس مي داند. اين شيوه رسيدن به نتايج مطلوب، قدرت است. بر اين اساس، يك كشور مي تواند به مقاصد مورد نظر خود در سياست هاي جهاني برسد؛ چون كشورهاي ديگر ارزش هاي آن را مي پذيرند، از آن پيروي مي كنند، تحت تأثير پيشرفت و آزادانديشي آن قرار مي گيرند و در نتيجه، خواهان پيروي از آن مي شوند.


1-
2-

ص: 78

در اين مفهوم، مهم، تنظيم راه كاري است كه ديگران را جذب كند و در اين ميان، مهم ترين ويژگي جنگ نرم، اثرگذاري آن از راه فرهنگ جوامع گوناگون است. در واقع، جنگ نرم در ابتدا فرهنگ كشور مقابل را هدف قرار مي دهد؛ يعني نخستين مؤلفه در جنگ نرم، مؤلفه هاي فرهنگي جامعه است؛ به اين معنا كه مهم ترين منبع قدرت نرم، منبع فرهنگي آن است.

در اين فصل به اهداف فرهنگي دشمن در جنگ نرم، انواع جنگ نرم، محدوديت ها و افراد هدف در جنگ نرم و ابزارها و راه كارهاي رسانه اي مقابله با آن مي پردازيم.

1. منابع قدرت نرم

1. منابع قدرت نرم

همان گونه كه در فصل يك گفتيم، نخستين جايي كه در جنگ نرم مورد حمله قرار مي گيرد، فرهنگ كشور هدف است. بنابراين، فرهنگ يكي از منابع اصلي قدرت نرم است. قدرت نرم در يك كشور ميتواند از سه منبع اصلي پديد آيد:

1. فرهنگ آن كشور (آن بخشهايي كه براي ديگران جذابيت دارد)؛

2. ارزشهاي سياسي (در مواردي كه در داخل و خارج كشور مورد توجه باشد)؛

3. سياست خارجي (در صورتي كه قانوني و مسئولانه به نظر برسد).

در تعريف فرهنگ بايد گفت فرهنگ، دستهاي از ارزشها و اعمال است كه به يك جامعه معنا ميبخشد. فرهنگ نمودهاي زيادي دارد. تشخيص يك فرهنگ عالي، مانند فرهنگ مبتني پرهيز، دانايي و سواد كه براي نخبگان جذابيت دارد، از فرهنگ عامه كه محور اصلي آن را سرگرمي و تفريح شكل ميدهد، بسيار آسان است. هنگامي كه فرهنگ يك كشور ارزشهاي جهاني

ص: 79

را دربرگيرد و بنياد سياستهاي آن را علايق و ارزشهاي مشترك جهاني شكل دهد، احتمال اينكه نتايج مطلوب (با هزينه اندك و مبتني بر قدرت نرم) به دست آيد، افزايش مييابد. افزايش اين احتمال به دليل رابطه اي است كه چنين فرهنگي بين جاذبهها و وظايف(1) پديد مي آورد. ارزشهاي محدود و فرهنگهاي ناحيهاي(2) كمتر ميتواند قدرت نرم ايجاد كند.(3)

برخي تحليل گران براي قدرت نرم، عنوان ساده «قدرت فرهنگي عمومي» را به كار ميبرند. آنها رفتار ناشي از قدرت نرم، يعني جاذبه را با منابع فرهنگي كه گاهي ايجاد كننده قدرت نرم هستند، اشتباه گرفتهاند. اما در حالت كلي نظرسنجيها نشان ميدهد فرهنگ همگان و عامه سبب شده ايالات متحده در نظر ديگران خوش آب ورنگ، هيجان انگيز، ثروتمند، قدرتمند و داراي آخرين درجه از مدرنيته و نوآوري به نظر برسد.(4)

كالين پاول،(5) وزير امور خارجه امريكا گفته بود: من فكر ميكنم براي كشور ما، هيچ دارايي اي ارزشمندتر از دوستي رهبران آينده جهان كه در اينجا تحصيل كردهاند، نيست.(6)... ميليونها نفري كه در طول سال ها در امريكا تحصيل كردهاند گنجينهاي از حسن نيت براي كشورمان تشكيل ميدهد.(7)


1- Attraction and duty.
2- Parochial. Cultures.
3- جوزف ناي، قدرت در عصر اطلاعات، ترجمه: سعيد ميرترابي، ص52.
4- Neat M.Rosendorf, social, and Cultural Globalization: Concepts, History and America srole in Joseph Nye and john D.Donahuereds, Governance in a Globalizing world (Washington D.C: Brooking Institution press. 2000) P.123.
5- Colin Powell.
6- Colin powell, statement on International education week 2001, available Et: http: //www.state.gov/ secretary/rm/2001/446.htm.
7- Association of International Educators, In Americas Interest: Welcoming International students, available a: http// www.nafsa. Org/ Content/ Public policy sfI/ inamerica sinterst. htm, p.5.

ص: 80

جرج كنان(1) معتقد است تماسهاي فرهنگي، وسيلهاي مهم براي مبارزه با احساسات منفي درباره امريكاست كه تأثير بسيار زيادي بر افكار عمومي جهان دارد. مبادلات علمي و دانشگاهي نيز نقش مهمي در افزايش قدرت نرم امريكا ايفا مي كند.

همان گونه كه ميدانيم، فرهنگ عمومي مردم را بيشتر به توليد قدرت نرم جذب مي كند؛ البته در شرايطي كه فرهنگها تا حدي شبيه هم باشند. همه انواع قدرت بستگي به شرايط دارند كه عبارت اند از وجود مخاطبان و محيط، ولي قدرت نرم بر خلاف قدرت سخت، به ميزان زيادي به وجود يا عدم وجود مخاطبان و مفسران مشتاق وابسته است. به علاوه، جاذبه معمولاً اثر پراكندهاي دارد(2) و به جاي اينكه نتايج قابل مشاهده و مشخص داشته باشد، اثري كلي و نامحسوس بر محيط ميگذارد.

به اين ترتيب، فرهنگ يكي از منابع اصلي قدرت نرم به شمار مي آيد. اگر كشوري بخواهد اهداف خود را در ديگر كشورها از راه قدرت نرم اجرا كند، بايد فرهنگ آن كشور را هدف قرار دهد و از سوي ديگر، بايد خود نيز فرهنگ قوي و جذابي داشته باشد. داشتن فرهنگ و ارزش هاي جذاب و قدرتمند، از عوامل موفقيت در جنگ نرم است.

2. عرصه هاي جنگ نرم در حوزه فرهنگي

اشاره

2. عرصه هاي جنگ نرم در حوزه فرهنگي

عرصههاي «تهديد نرم» عرصه فرهنگي، سياسي و اجتماعي است. تهديدهاي فرهنگي كه از آن با عنوان تهاجم فرهنگي يا تهديد نرم ياد مي شود، در پي ايجاد انواع بحرانهاي فرهنگي _ سياسي در جامعه، براي رسيدن به اغراض


1- Georgkenan.
2- diffuse effect.

ص: 81

سياسي است. هدف اصلي از اين نوع تهديد، حذف باورمندي جامعه، سلب اراده و روحيه پايداري و در مجموع، استحاله فرهنگي و سياسي است. در اين نوع تهديد تلاش مي شود ملتي داراي آرمان، به ملت بيآرمان تبديل شود و آن هم به دست خود، الگوهاي رفتاري خود را در عرصههاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي به چالش كشاند. امروزه تهديد نرم، اثرگذارترين، كارآمدترين و كم هزينهترين و در عين حال، خطرناكترين و پيچيدهترين نوع تهديد بر ضد امنيت ملي يك كشور است؛ چون مي توان با كمترين هزينه با حذف لشكركشي و از بين بردن مقاومتهاي فيزيكي به هدف رسيد؛ زيرا با عواطف، احساسات، انديشه، باورها، ارزشها و آرمان هاي يك ملت و نظام سياسي ارتباط دارد. ابعاد اين جنگ و تهديد، گستردهتر و مخرّبتر است؛ زيرا دين، فكر و آرمان ملتها را آماج تهاجم خود قرار ميدهد.

براي رسوخ كردن در سطح فراگير، وسايل ارتباطي به وسيله قدرت سلطه گير رسوخ جو قبضه ميشود. اين مسئله به طور گسترده از راه تجاري شدن رسانهها صورت مي پذيرد.(1) از آنجا كه رابطه قدرت و فرهنگ، رابطهاي قابل توجه است، از اين رهگذر با ايجاد جنگ نرم و فرهنگي، امنيت سقوط مي كند، ارزشها و هنجارها براي شهروندان بي ارزش مي شود و آنها به دنبال ارزشهايي غير از آن چيزي كه نظام حاكم توصيه مي كند، خواهند بود. به عبارت ديگر، ميتوان گفت وقتي لايههاي بالايي نظام حاكم نتوانند سلطه ايدئولوژي (هژموني) خود را بر جامعه استمرار دهند و خويش را به عنوان تجسم بخش منافع جامعه، ترويج كنند و جامعه را به اين امر متقاعد سازند و پايينيها آنها را نپذيرند، در اين شرايط، سقوط نظام سياسي به ميزان قابل


1- دني كوش، مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعي، ترجمه: فريدون وحيد، ص63.

ص: 82

توجهي انجام شده است.(1) ويژگي مهم جنگ در اين حوزه در مقايسه با حوزههاي ديگر، فراگيري و تداوم آن است و اين ويژگي، جنگ فرهنگي را به تهديدي اساسي مبدل ميسازد. به طور خلاصه ميتوان گفت جنگ نرم در حوزه فرهنگي در قالبهاي زير تجلي مي يابد:(2)

الف) ملت سازي

الف) ملت سازي

فرآيند تغيير و تعديل هويتها، ارزشها، آرمانها و عملكرد ملت هاي گوناگون از راه ايجاد اشتراكات هويتي در يك حوزه جغرافيايي مشخص كه از سوي نخبگان و نهادهاي حكومتي در بسترهاي جامعه به وجود مي آيد.

ب) نخبه سازي

ب) نخبه سازي

از راه تخليه و تغيير مراجع معتبر موجود در جوامع از يك سو، و حمايت از مراجع جديد پنداري، گفتاري و كرداري از سوي ديگر به گونهاي كه نخبگان همگرا، هم دوستان و هم فكر در قالبي مثبت تجلي كنند و ديگران با تصويري منفي و زشت به افكار عمومي عرضه شوند. نخبگان، حد فاصل ميان ملتها و دولتها هستند و نقش اصلي را در هدايت و مديريت آمال و اهداف جامعه بر عهده دارند. از اين منظر، دسترسي به آنها و تعامل با ايشان، كليد فتح دولتهاست.

ج) فرهنگ سازي

ج) فرهنگ سازي

فرهنگ مانند جريان خون در رگهاي حيات جامعه است كه وظيفه تغذيه و تأمين نيازهاي ابتدايي سلولهاي بشري را در تمدن هاي گوناگون بر عهده


1- سيد جلال الدين دهقاني، طرح خاورميانه بزرگ و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران، صص491 و 492.
2- سيد جلال الدين دهقاني، طرح خاورميانه بزرگ و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران، صص 492 _ 495.

ص: 83

دارد. كنترل و تغيير در تركيبات اين شريان حياتي، ميتواند كاركرد پنداري، گفتاري و كرداريِ جوامع مختلف، به ويژه حوزههاي پرچالش را دچار دگرگونيهاي بنيادين كند.

د) مذهب سازي

د) مذهب سازي

بخش عظيمي از مردم جهان با باورها و ارزشهاي ديني و الهي گره خوردهاند و اين مسئله با فرهنگ سكولار در تعارض و تقابل است. تغيير و تعديل در نظام باورها، گفتارها و رفتار جوامع ديني، مستلزم تضعيف و به چالش كشيدن مذهب و باورهاي مردم از راه آفرينش مذاهب ساختگي از سوي صاحبان انديشه است.

در جنگ فرهنگي، مبادي و اصول فرهنگي به عنوان منبع قدرت بازيگر هدف قرار ميگيرد. در اين جنگ، به دليل ضعف يا زوال منابع مهمي چون باورها، اصول رفتاري يا عرفهاي سازنده حاكم بر جامعه، بازيگر به شدت آسيبپذير مي شود و قادر به توليد بيشتر قدرت يا كاربرد مؤثر قدرت در اختيارش نخواهد بود. افزون بر موارد پيش گفته، مهم ترين مؤلفههاي راهبردي جنگ نرم فرهنگي عبارت اند از:

اول _ ايجاد و توسعه ازخودبيگانگي فرهنگي؛

دوم _ تحميل گفتمان غيربومي بر جامعه علمي؛

سوم _ ترويج فرهنگ مصرف گرايي فرهنگي و غفلت از توليد فرهنگي.(1)

مهم ترين ابزارهاي اين جنگ نيز عبارت اند از: سينما، رمان، كتاب، نظام آموزشي، هنر و...، كه در فصل بعد درباره آنها توضيح خواهيم داد.


1- ميشل سي ويليامز، جنگ نرم فرهنگي، ترجمه: مهدي ذوالفقاري، ص25.

ص: 84

3. جنگ نرم دشمنان بر ضد مسلمانان از ديدگاه قرآن

اشاره

3. جنگ نرم دشمنان بر ضد مسلمانان از ديدگاه قرآن(1)

دشمنان اسلام از روشهاي متنوع، متعدد و ناروايي براي نابودي مسلمانان بهره مي برند. قرآن كريم با ظرفيت و دقت تمام، خدعهها و اهداف كافران و مشركان را برملا ميسازد.

الف) دين زدايي

الف) دين زدايي

«يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَي اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ». (توبه: 32)

آنها مي خواهند نور خدا را به سخنانشان خاموش نمايند، ولي خداوند جز اين نمي خواهد كه نور خود را كامل كند، هرچند كافران ناخشنود باشند.

ب) گمراهي

ب) گمراهي

«وَجَعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا لِّيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَي النَّارِ». (ابراهيم: 30)

(از نعمتهاي دنيا) برخوردار شويد؛ همانا سرانجامتان دوزخ خواهد بود.

ج) اختلاف افكني

ج) اختلاف افكني

«وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفَنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَي وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ». (توبه: 107)

و كساني كه مسجدي را ساختند كه مايه زيان و كفر و چنددستگي و اختلاف بين مؤمنان است و نيز كمينگاه براي كساني است كه پيش تر با رسول خدا صلي الله عليه و آله (سابقه) جنگ داشته و (سخت) سوگند ميخورند كه جز نيكي قصدي نداشتيم، ولي خداوند گواهي ميدهد كه آنان قطعاً دروغگويند.

د) تحريف

د) تحريف


1- حسين عبدي، جنگ نرم، صص 22 _ 30.

ص: 85

«مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا». (نساء: 46)

برخي از يهود، برخي از كلمات (خدا) را از جاهاي خود تغيير دادند و گويند فرمان خدا را شنيديم و سرپيچي كرديم.

ه) مقابله نظامي

ه) مقابله نظامي

«لاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّي يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ». (بقره: 217)

و آنان پيوسته با شما ميجنگيدند تا _ اگر بتوانند _ شما را از دين تان برگردان اند.

4. انواع جنگ نرم در حوزه فرهنگي

اشاره

4. انواع جنگ نرم در حوزه فرهنگي

مهم ترين گونههاي جنگ نرم كه تاكنون شناسايي شده، عبارت است از:(1)

الف) جنگ فرهنگي

الف) جنگ فرهنگي(2)

در بعد فرهنگي هنجارها، ارزشها، هويت، توان سياسي و... از جمله مؤلفه هايي است كه فقدان يا مخدوش شدن آنها، تا حد زيادي ميتواند زمينهساز تهديدهاي نرم داخلي و حتي شكلگيري تهديدهاي سخت افزاري و حمله نظامي دشمنان بيگانه باشد. هويت ملي به عنوان اصل نظام بخش و سازمان دهنده امنيت اجتماعي در هر نظام سياسي، از سوي دو دسته تهديد ناشي از رقابتهاي افقي و عمودي به چالش كشيده مي شود.(3)

البته ايجاد ترديد در مقدسات ديني نيز از اهداف اوليه جنگ فرهنگي است. در واقع اصل اسلام نيز در معرض تهاجم دشمنان قرار دارد. ساموئل هانتينگتون كه كتاب جنجالي او برخورد تمدنها، به بيانيه اعلام جنگ


1- جنگ نرم عرصه دفاع ملي، ص15.
2- war Cultural.
3- هربرت شيلر، وسايل ارتباط جمعي و امپراطوري آمريكا، ترجمه: احمد ميرعابديني، ص26.

ص: 86

محافظهكاران جديد تبديل شده بود، مينويسد «دشمن، طيف راست اسلامي نيست، بلكه دين و خود قرآن است. مسئله اساسي غرب، اسلام بنياد گرا نيست، بلكه خود اسلام به مثابه تمدني متفاوت است كه پيروانش متقاعد شدهاند فرهنگ شان برترين است».(1)

بنابراين، اين مطالب نشان مي دهد مشكل اصلي كشورهاي غربي، خود اسلام است، نه مسائل ديگري چون حقوق بشر و مردم سالاري در كشورهايي نظير ايران.

ب) جنگ رايانه اي

ب) جنگ رايانه اي(2)

جنگ رايانهاي يا سايبري، به وضعيتي دلالت دارد كه در آن، اقدامات نظامي بر اساس اطلاعات رايانهاي كنترل و هدايت ميشود. شكل ديگر اين جنگ، بهره گيري از اطلاعات براي ايجاد اختلال در عمليات نظامي دشمن است؛ مانند جنگ شبكهاي و تروريسم رايانهاي.(3) اين روش به منظور سرقت اطلاعات، اخلال و تخريب اطلاعات و در نهايت، ايجاد اخلال در نظام مديريت اطلاعات حريف در فضاي سايبر صورت مي گيرد و سيگنال ها و فضاي مربوط به ماهواره ها را شامل مي شود.

از سال 2006 م به طور مشخص، جنگ اطلاعاتي موسوم به «نبرد سايبري» در دستور كار دولت امريكا گنجانيده شد و فضاي مجازي يا سايبري با توجه به موانع رسانه ها براي انتقال پيام به مردم ايران، در اولويت برنامه هاي براندازي امريكا و متحدان غربي و صهيونيستي آن قرار گرفت.


1- حسين عبدي، جنگ نرم، راهكارهاي دشمنان اسلام عليه مسلمانان، ص58.
2- cyber war.
3- اصغر افتخاري و ديگران، قدرت نرم، فرهنگ و امنيت، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام، ص63.

ص: 87

اين پروژه كه با شبكه سازي گسترده در فضاي مجازي و سايبر آغاز شد، اهدافي چون گردآوري اطلاعات، جريان سازي و جنگ رواني بر ضد نظام جمهوري اسلامي، تأسيس سايت هاي مبتذل، حمايت خبري و رسانه اي از گروهك هاي تروريستي، و تهييج و تشويق به تجمعات غيرقانوني و اغتشاش را در برنامه خود قرار داد.(1)

در چند سال گذشته، گوشي هايي به نام آيفون و اندرويد از امريكا در اختيار كاربران ايراني قرار گرفته كه به راحتي به شبكه هاي اينترنت وصل مي شود. در ژانويه 2010 اين گوشي ها با پخش صداي امريكا آغاز به كار كرد. در زمينه شبكه هاي تلويزيوني، 97 شبكه ماهواره اي از پانزده كشور جهان مشغول بودند كه روي برخي از اين ماهواره ها، تا دويست شبكه تلويزيوني در سال 1388 برنامه پخش مي كرد. 110 شبكه راديو _ تلويزيوني امريكا بر ضد ايران برنامه پخش مي كنند. سايت هايي نظير تويتر و فيس بوك به طور حفاظت شده و منحصر به فرد با تصاوير ويدئويي از امريكا به ايران خدمات مي دهد.(2)

ج) جنگ اجتماعي

اشاره

ج) جنگ اجتماعي(3)

از جمله مؤلفههاي بعد اجتماعي جنگ نرم، كنشهاي اجتماعي، روابط و تعاملات، آداب و رسوم و رفتارهاي جمعي است. عاملان جنگ نرم بر آن اند تا بر هويت مردم جامعه، انسجام اجتماعي، روحي ملي، سرمايه اجتماعي،


1- اصغر افتخاري و ديگران، قدرت نرم، فرهنگ و امنيت، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام، ص 64.
2- اصغر افتخاري و ديگران، قدرت نرم، فرهنگ و امنيت، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام، ص64.
3- social war.

ص: 88

الگوهاي رفتاري، دل بستگي ملي و... اثر گذارند.(1)

البته اگر بازيگر عامل در مقام تضعيف يا زوال سرمايه اجتماعي بازيگر هدف برآيد و به طراحي و اجراي سياستهايي بپردازد كه در آن، اعتبار قدرت سياسي نزد مخاطبانش مخدوش گردد، در آن صورت جنگ اجتماعي صورت گرفته است. در جنگ اجتماعي، «تصوير قدرت» بي اعتبار و مخدوش مي شود و در نتيجه، مخاطبان حاضر به پذيرش يا ايستادگي براي آن نيستند. البته جنگ اجتماعي در دو حوزه داخلي و خارجي صورت مي گيرد كه به اختصار درباره آنها توضيح مي دهيم.

يك _ جنگ نرم اجتماعي در حوزه داخلي

يك _ جنگ نرم اجتماعي در حوزه داخلي

اين جنگ در گستره افكار عمومي رخ مي دهد و در نهايت، عدم مشروعيت قدرت را پي مي گيرد. در صورت توفيق بازيگر عامل در اين جنگ، شاهد شكلگيري انقلابهاي رنگي در حوزه داخلي بازيگر هدف و فروپاشي آن از درون خواهيم بود. مبادي اين جنگ را ميتوان در نظريه محروميت نسبي جست وجو كرد.(2)

دو _ جنگ نرم اجتماعي در حوزه خارجي

دو _ جنگ نرم اجتماعي در حوزه خارجي

اين جنگ در گستره فراملي صورت مي گيرد و هدف از آن، افكار عمومي منطقهاي و جهاني است كه امروزه با عنوان كلي «ديپلماسي عمومي» از آن تعبير مي شود. در صورت توفيق بازيگر عامل در اين جنگ، بازيگر هدف منزوي مي گردد و موضوع فشارهاي گوناگون سياسي، حقوقي، اقتصادي و


1- علي محمد نائيني، درآمدي برجنگ نرم از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامي، ص73.
2- محسن ردادي، منابع قدرت نرم، سرمايه اجتماعي در اسلام، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام، ص2.

ص: 89

حتي نظامي سازمان ها و بازيگران بينالمللي مي شود.(1)

د) تعارض اعتقادي

د) تعارض اعتقادي

با توجه به اينكه مبادي اعتقادي، مهم ترين نقش هويتي و محافظتي را به ويژه در حوزه كشورهاي اسلامي بر عهده دارد، تلاش براي آسيب رساندن به حريف از راه هجوم به اين باورها، ارزش راهبردي بالايي دارد. اين تعارض معمولاً به دو صورت طراحي و عملياتي مي شود:

يك _ استحاله اعتقادي: در اين اقدام، مباني و باورهاي اعتقادي تضعيف ميشود؛ به گونهاي كه نتواند نقش محافظتي خود را ايفا كند. ازاين رو، باورها حضور دارند، ولي فعال نيستند.

دو _ تغيير اعتقادي: در اين اقدام مباني و مبادي اعتقادي كاملاً متحول مي شود و شاهد جايگزيني اصول و مباني متفاوت و گاه متعارض با اصول ادله هستيم؛ اقدامي كه از آن به انقلاب فرهنگي تعبير مي شود. (2)

ه) منازعه علمي

ه) منازعه علمي

چنان كه نويسندگان كتاب آموزش عالي، فرهنگ عامه و قدرت نرم نشان دادهاند، صحنه ملي نبرد در سطح قدرتهايي چون امريكا و ژاپن، متوجه حوزه مهم و حياتي انديشههاي علمي است. از اين منظر، پيشگامي در توليد علم مدنظر نيست و افزون بر آن، جهت دهي به علم ارزشمند ارزيابي مي شود.(3) اين جنگ نرم، پنهانترين شيوه منازعه به شمار ميرود و به همين


1- جنگ نرم عرصه دفاع ملي، ص18.
2- اصغر افتخاري و علي اكبر كمالي، رويكرد ديني در تهاجم فرهنگي، تهران، ص 2.
3- جنگ نرم عرصه دفاع ملي، ص19.

ص: 90

دليل است كه برتري و سلطه جهاني در عرصه آينده، با بازيگراني خواهد بود كه بتوانند سمت و سوي جريانهاي علمي و غايت علم را تعريف و مشخص كنند.

5. اهداف فرهنگي در جنگ نرم

اشاره

5. اهداف فرهنگي در جنگ نرم(1)

جنگ نرم نيز همانند ديگر شكل هاي قدرت، هدف هايي دارد، ولي عمدهترين هدف در تهديد نرم، اثرگذاري بر انتخابها و كنترل فرآيند تصميمگيري و شيوه اطلاع رساني و تغيير در نظام ارزشهاست كه به استيلاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي آنها مي انجامد. ديگر هدف هاي فرهنگي جنگ نرم عبارت اند از:

الف) ايجاد تغيير در باورها

الف) ايجاد تغيير در باورها

مهم ترين و اصلي ترين هدف جنگ نرم را بايد ايجاد دگرگوني در باورهاي جامعه هدف جنگ نرم دانست. باورها، اساس حركت جامعه اند. بنابراين، اگر كساني بخواهند در مسير حركت يك ملت و جامعه خلل يا تغييري ايجاد كنند، بايد به سراغ تغيير باورهاي آنها بروند. ازاين رو، در جنگ نرم، اساسي ترين هدف، ايجاد تغيير در باورهاست.

ب) ايجاد تغيير در افكار و انديشه ها

ب) ايجاد تغيير در افكار و انديشه ها

چنان كه دشمنان ملت، با جنگ نرم بتوانند در باورهاي آن ملت نفوذ كنند و با ايجاد ترديد، آن باورها را مخدوش و متزلزل سازند، زمينه ها و بسترهاي لازم براي هدف بعدي، يعني ايجاد تغيير در چگونگي انديشيدن در حوزه هاي گوناگون فراهم مي شود. بنابراين، ديگر هدف عمده در جنگ نرم،


1- رويكرد ديني در تهاجم فرهنگي، صص 14 _ 18.

ص: 91

ايجاد تغيير در انديشه جامعه است.

ج) ايجاد تغيير در رفتار

ج) ايجاد تغيير در رفتار

رفتارهاي جامعه، بر باورها و چگونگي انديشيدن افراد آن جامعه مبتني است. با ايجاد دگرگوني هاي اساسي در اين مباني، مدل هاي رفتاري در حوزه هاي گوناگون تغيير مي كند. در واقع، مدل هاي رفتاري در هر جامعه، بر اساس نوع باورها و چگونگي انديشه در آن جامعه شكل مي گيرد. بي گمان با تغيير هر نوع باور و انديشه، مدل هاي رفتاري جديد بر اساس باورها و افكار جديد جايگزين مدل هاي پيشين مي شود.

د) ايجاد تغيير در ساختار سياسي

د) ايجاد تغيير در ساختار سياسي

هدف نهايي در جنگ نرم بر ضد يك ملت، ايجاد دگرگوني در ساختارهاي سياسي آن جامعه و جايگزين كردن ساختارهاي جديد است. اهداف پيش گفته در يك فرآيند و به صورت خطي دنبال مي گردد. با ايجاد تغيير در باورها، افكار و رفتارهاي يك جامعه، به صورت طبيعي مدل رفتارهاي حمايتي از ساختار سياسي موجود، تغيير مي يابد و مدل هاي چالشي جايگزين آن مي شود. در يك جامعه، مردم در شرايطي با نظام سياسي خود به چالش برمي خيزند كه ديگران آن را مشروع ندانند و از نظر آنان، مسئولان سياسي مقبوليت خود را از دست داده باشند. بنابراين، مشروعيت زدايي و مقبوليت زدايي براي ايجاد بحران، نا آرامي و بي ثبات سازي در جامعه هدف، از ويژگي هاي اصلي جنگ نرم به شمار مي آيد. هرگاه يك نظام سياسي مشروعيت و مقبوليت خود را در بين ملتش از دست دهد، به راحتي زمينه هاي لازم براي تغيير آن ساختار و نظام سياسي و جايگزين شدن يك نظام و ساختار جديد فراهم مي آيد.

ص: 92

6. ابزارهاي جنگ نرم و راه كارهاي مقابله با آن

6. ابزارهاي جنگ نرم و راه كارهاي مقابله با آن

تصور وقوع جنگ نرم و صورت انجام آن، بدون شناخت ابزارهاي مورد كاربرد در اجراي آن ممكن نيست. به عبارت ديگر، جنگ نرم ابزارها و الزامات كاربردي اي دارد كه امكان وقوع آن را ممكن مي سازد. اساساً همين ابزارهاست كه يكي از وجوه برجسته و نقطه تمايز آن با جنگ سخت با همان معناي متعارف از جنگ است. اگر بخواهيم به مهم ترين ابزار قابل كاربرد در جنگ نرم اشاره كنيم، بي گمان رسانه ها،(1) اعم از مجازي و واقعي (مطبوعات و مجلات، خبرگزاري ها، راديو، تلويزيون، ماهواره و اينترنت) مهم ترين شاخص و ابزار قابل استفاده در جنگ نرم است.

الف) راديو: راديو از جمله قديم ترين رسانه ها با قابليت پخش و انتشار از وراي مرزها، و با گستره وسيع از مخاطبان است كه در صد سال گذشته، نقش مهمي در شكل دهي به افكار عمومي و تقابل رسانه اي ميان كشورها، گروه ها و جمعيت ها داشته است. فعاليت راديو آزادي در زمان جنگ سرد كه بر ضد بلوك شرق و اتحاد جماهير شوروي فعاليت مي كرد، يكي از گسترده ترين و مهم ترين ابزارهاي رسانه اي بود كه اهداف تبليغاتي ايالات متحده را در خدمت جنگ نرم پيش مي برد؛ به طوري كه برخي از صاحب نظران از تأثير جدي آن بر فروپاشي شوروي نام برده اند.(2) يا چنان كه راديو BBC(3) و صداي امريكا(4) با ده ها سال پيشينه فعاليت رسانه اي، به ويژه راديو BBC، گاه به بيش از سي زبان زنده


1- Media.
2- حسين رفيع، و سيد محمد جواد قومي، كالبدشكافي قدرت نرم و ابزارهاي آن، ص5.
3- The British Broadcasting Company.
4- VOA) (Voice Of America.

ص: 93

دنيا و از جمله زبان فارسي برنامه پخش مي كنند.(1)

در واقع، راديو يكي از ابزارهاي اصلي در جنگ نرم است. بنابراين، كشوري مثل ايران بايد شبكه هاي راديويي داخلي و خارجي خود را افزايش دهد و روي برنامه هاي راديويي و افزايش جذابيت آن براي جوانان و ديگر قشرهاي جامعه كار كند و از اين راه، از تأثير برنامه هاي راديويي كشورهاي غربي، به ويژه امريكا و انگلستان بكاهد.

ب) رسانه ملي: امروزه برنامه هاي تلويزيون ملي هر كشور، به دليل جذابيت هاي ويژه تصويري، به يكي از پرمخاطب ترين رسانه هاي جديد تبديل شده است. امكان پخش برنامه هاي متنوع با قابليت هاي جلب كننده، اين رسانه ها را به ابزار مهمي در جذب مخاطب و به تبع آن، جهت دهي به افكار عمومي تبديل كرده است تا جايي كه «با ظهور شبكه Eueronews در رقابت با شبكه هاي CNN در امريكا و Skynews در انگلستان، و نيز آغاز به كار شبكه هاي عمومي متعدد در ديگر نقاط جهان، اشتهاي بي پايان براي ارائه اخبار تلويزيوني، روز به روز مقياس جهاني تري پيدا مي كند. گسترش شبكه هاي تلويزيوني، به كشورهاي قدرتمند كمك كرد تا از آن در راستاي اهداف خويش در عرصه بين المللي استفاده كنند».(2)

درباره نقش رسانه ملي و كاركرد آن در افزايش فرهنگ عمومي و هم بستگي ملي، در فصل بعد به طور كامل توضيح خواهيم داد، ولي به طور خلاصه، رسانه ملي، يكي از مهم ترين ابزارهاي مقابله با تهاجم فرهنگي دشمن به شمار مي آيد. مديران و دست اندكاران صدا و سيما مي توانند با


1- محمدعلي العويني، امپرياليسم تبليغي با تبليغات بين المللي، ترجمه: محمد سپهري، ص116.
2- سياوش مسلمي، آمريكا و جمهوري اسلامي ايران از جنگ نرم تا جنگ سخت، صص78 و 79.

ص: 94

ساخت و تهيه برنامه هاي اصولي و از قبل كار شده، اثر تهاجم فرهنگي دشمن را در عرصه جنگ نرم كمتر كنند.

ج) ماهواره: با گسترش روزافزون فناوري و توسعه ارتباطات، ماهواره ها به بخش عمده اي در تحكيم و توسعه زيربناها و ساختارهاي ارتباطات و اطلاعات تبديل شده اند. ازاين رو، اگر گفته مي شود قرن بيست و يكم، قرن ماهواره هاست، بي مبنا نيست؛ چرا كه امكانات و قابليت هاي گسترده اين فناوري، آن را به عامل عمده اي براي دگرگوني در زندگي اجتماعي تبديل كرده است.

اهميت ماهواره ها در تغيير و تحولات اجتماعي به گونه اي است كه كاربرد ماهواره ها در جنگ نرم، به عاملي مهم در سرعت بخشيدن به تحقق اهداف تبديل شده است؛ به طوري كه يكي از بزرگ ترين منابع و ابزارهاي جنگ نرم، توانايي در بهره گيري از شبكه هاي ماهواره اي است كه به وسيله آن بتوان افكار عمومي و فرهنگ عمومي را دستخوش تغيير در نگرش ها، باورها و رفتارها كرد.

ماهواره نيز يكي از ابزارهاي جنگ نرم است. وظيفه دولت در اين باره، ساخت ماهواره هاي جديد و پيشرفت در بخش فناوري هوا و فضاست. در حال حاضر، قدرت هاي بزرگ با در دست گرفتن بخش عمده فضا و فرستادن انواع ماهواره ها به آسمان، تسلط بسيار زيادي بر اطلاعات و فناوري هاي مدرن و در نتيجه، فرهنگ ديگر كشورها دارند.

د) اينترنت:(1) امروزه اينترنت به يكي از گسترده ترين و پرابعاد ترين رسانه هاي ارتباطي تبديل شده است. رسانه اي كه هم نوشتاري است، هم


1- internet.

ص: 95

گفتاري، و هم به واسطه آن مي توان آموزش ديد و هم اخبار و اطلاعات متنوعي در آن يافت. ازاين رو، در مباحث جنگ نرم، بهره گيري از فضاي سايبري و مجازي، عنصري مهم و اثرگذار است.

همان گونه كه گفتيم، ابزارهاي جنگ نرم متنوع و متعدد است و هر كدام قابليت هاي ويژه اي دارد، كه امكان متناسب با ظرفيت خود را براي بهره گيري در جنگ نرم در اختيار عاملان آن قرار مي دهد. اما در مباحث جنگ نرم، دو رسانه به نسبت جديدتر و در عين حال، گسترده تر و با قابليت هاي بيشتر، يعني اينترنت و ماهواره اهميت بيشتري دارند؛ چرا كه قدرتِ درنورديدن مرزها و عبور از بسياري از موانع، و خيل گسترده و سطوح گوناگون مخاطبان و امكان ارائه برنامه هاي جذاب و متنوع به علاوه قابليت هاي ديگر، آنها را به مهم ترين ابزار در خدمت براي قائلان و عاملان جنگ نرم تبديل كرده است. اين ابزارها مي توانند با برنامه هاي متنوع و جذاب خود، انسجام نظام اجتماعي و هويت ملي يك كشور را از بين برند.

بنابراين، در شرايطي كه نظام اجتماعي با افول قدرت هويتي روبه رو مي شود، طبعاً نيرويي كه بتواند هويت هاي پراكنده را سازمان دهي كند و از همه مهم تر، اينكه قابليت مؤثر وحدت بخشي اعتقادي جامعه را داشته باشد، به عنوان محور سازماني براي امنيت سازي تلقي خواهد شد؛ زيرا امنيت، مهم ترين هدف سياست خارجي هر دولت شمرده مي شود و اين مسئله با حداكثر سازي انسجام هماهنگي دارد. انسجام اجتماعي، زمينه هاي لازم را براي حداكثر سازي همكاري و مشاركت گروه هاي لازم براي ايجاد امنيت فراهم مي كند.

با اين توضيحات، سازمان هايي از قابليت و قدرت نرم افزاري براي ايجاد

ص: 96

انسجام اجتماعي برخوردارند كه بتوانند بسترهاي لازم و مناسب را براي رفتار جمعي فراهم سازند. بنابراين، رسانه صدا و سيما و همچنين رسانه هاي گروهي از اين قدرت براي سازمان دهي مردم برخوردارند. آنها مي توانند با توليد برنامه هاي اصولي و كار شده، موجب تقويت انسجام اجتماعي، هويت ملي و فرهنگ دروني جامعه شوند. ساخت برنامه هاي جذاب، يكي از راه هاي اصلي براي مقابله با برنامه هاي نامناسب فضاهاي مجازي و ماهواره ها مي تواند باشد.

نتيجه

نتيجه

همان گونه كه گفتيم، بعد فرهنگي جنگ نرم، از مهم ترين بعدهاي اين جنگ شمرده مي شود. جهان امروز، از يك سو دنياي تصويري و انگاره سازي(1) سياست و روابط بين الملل، و از سوي ديگر، دنياي انديشه و فرهنگ است. اين دو ديدگاه به ناچار در تقابل و تخاصم با يكديگر قرار دارند. بر اساس ديدگاه فرهنگ محور، عرضه و ارائه حقيقت، مسئله اي عالي و ضرورتي انساني به شمار مي رود. ازاين رو، شيوه هاي رايج رسانه اي و تبليغاتي، تنها به مثابه ابزار انتقال افكار و ايده هاست و براي عرضه حقيقت، تنها بايد بر منطق و اصول اخلاقي برخاسته از آموزه هاي ديني تكيه داشت. بي سبب نيست كه متخصصان جنگ نرم، به حضور اين جنگ در همه دوره ها اذعان دارند و قدمت آن را به بلنداي تاريخ انسان مي دانند.

همان گونه كه بيان كرديم، جنگ نرم، تغيير در ساختار سياسي و فرهنگي حكومت ها و ملت ها را دنبال مي كند. در اين نوع جنگ، بر خلاف جنگ


1- Image making.

ص: 97

سخت، از حربه هاي نظامي و برخورد هاي خونين و خشونت آميز خبري نيست، بلكه ستيز حكومت ها وجهه نرم افزاري دارد. به عبارت ديگر، جنگ نرم، كار خود را با حمله به مباني فرهنگي و اعتقادي و هنجارهاي مسلّم و پذيرفته شده جامعه آغاز مي كند. اين تهاجم اوليه به تدريج، ظهور و گسترش بحران هاي اخلاقي و اجتماعي را در پي دارد و سرانجام به وقوع بحران هاي امنيتي و سياسي و حتي تغيير نظام ها مي انجامد. در اين ميان، رسانه ها از جمله ابزار اصلي گسترش فرهنگ هاي غيربومي ويران گر به شمار مي روند. رسانه هاي بيگانه كه عامل اصلي انتشار ويروس ابتذال هستند، در جبهه جنگ نرم فرهنگي حضور مي يابند و براي آماده سازي حضور سياسي سلطه گران، فرهنگ بومي كشورهاي هدف را نابود مي كنند. با وجود اين، فرهنگ و هويت بومي و اسلامي، مانعي اساسي در برابر نفوذ فرهنگ غربي است. امروز در عالم سياست و فرهنگ و جهان بين الملل، كشوري كه فرهنگ خود را در بازي با قدرت هاي بيگانه با بي بصيرتي ببازد يا پيوسته مشغول دفاع شود، هرگز نخواهد توانست در ميدان جنگ نرم ايستادگي كند.

ص: 98

ص: 99

فصل چهارم: الگوهاي رسانه اي در مقابله با جنگ نرم

اشاره

فصل چهارم: الگوهاي رسانه اي در مقابله با جنگ نرم

زير فصل ها

مقدمه

1. چيستي وسايل ارتباط جمعي و پي آمدهاي آن

2. موقعيت رسانه اي تلويزيون و تأثير آن

3. رسانه هاي جمعي، سرمايه اجتماعي و قدرت نرم

4. رسانه ها به عنوان مهم ترين ابزار هاي جنگ نرم

5. تلويزيون و ارائه الگوهاي رسانه اي

6. سياست گذاري رسانه اي در مقابله با جنگ نرم

7. رسانه ها و اثرگذاري فرهنگي

8. كاركرد رسانه در ايجاد امنيت فرهنگي و مقابله با تهاجم فرهنگي

9. الگوهاي رسانه اي در مقابله با اهداف فرهنگي جنگ نرم

10. راهكارهاي رسانه ملي در مقابله با جنگ نرم فرهنگي(1)

نتيجه گيري نهايي

مقدمه

مقدمه

رسانه به معناي هر وسيله اي است كه انتقال دهنده فرهنگ ها و افكار عده اي باشد و مصداق اين تعريف، وسايلي مانند روزنامه، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره، اينترنت، ويدئو و... است. به اين تعريف بايد اضافه كرد كه رسانه، وسيله اي است كه نقش حامل اطلاعات و پيام هاي از پيش طراحي شده را بر عهده دارد و واسطه اي است ميان انتقال دهنده و گيرنده پيام كه در طول زمان، دچار تحول و پيشرفت شده است. در اين فصل به نقش رسانه در مقابله با اهداف فرهنگي دشمن و الگوهايي كه مي تواند ارائه دهد، مي پردازيم. البته لازم است پيش از بررسي اين مسئله، درباره وسايل ارتباط جمعي، ديدگاه هاي مربوط به آنها و نقش آنها در انتقال ارزش ها و هنجارها توضيح دهيم.


1-

ص: 100

1. چيستي وسايل ارتباط جمعي و پي آمدهاي آن

1. چيستي وسايل ارتباط جمعي و پي آمدهاي آن

هم زمان با اوج مرحله صنعتي شدن جوامع غربي، در ابتداي قرن نوزدهم، نوع جديدي از ارتباط به وجود آمد كه با شكل هاي برقراري ارتباط در دوران پيشين تاريخ بشري متفاوت بود. از اين ارتباط، به «ارتباط جمعي» ياد مي كنند. معادل انگليسي واژه ارتباط(1) از ريشه Communist به معناي مشترك و Communicated به معناي تأسيس اجتماع و به وجود آمدن جوّ تفاهم و اشتراك ساخته شده است.(2) وسايل ارتباط جمعي، به آن دسته از وسايل گفته مي شود كه پيام را براي مخاطبان بسيار (عموم) ارائه مي دهد و آثار اجتماعي دارد.

فرهنگ جوامع و شخصيت انسان ها، متأثر از وسايل ارتباط در دسترس آنها بوده است. بدين رو، مي توان با توجه به اهميت عنصر خطابه به صورت مكتوب در يونان باستان، استنباط كرد «280 نفر از كساني كه سقراط را مجرم دانستند، به اين دليل بود كه روش دفاع او با روش رايج ارائه حقايق منطبق نبود».(3)

مرتون و لازار اسفلد بر پديده انتخاب در رسانه تأكيد بسيار دارند؛ زيرا رسانه ها از راه انتخاب مطلب و پخش آن در جامعه، به آن دسته از واقعيت هاي اجتماعي كه تا آن زمان صورت منفرد و مجزا در جامعه داشت و احتمالاً افراد جامعه هم از آن آگاه بودند، ولي بدان اهميت نمي دادند، جنبه


1- Communication.
2- كيان جي توماسلي و آرنولد شپرسون، مقاومت از طريق فرهنگ شفاهي رسانه اي، بازانديشي درباره رسانه، دين، فرهنگ، ترجمه: مسعود آريايي نيا، ص270.
3- مقاومت از طريق فرهنگ شفاهي رسانه اي، بازانديشي درباره رسانه، دين، فرهنگ، ص86.

ص: 101

اجتماعي مي بخشد.(1) همچنين آنها از كاركرد ديگر رسانه ها با عنوان «تأثير» بر ذوق و سيلقه افراد نام مي برند. رسانه هاي جمعي و به ويژه تلويزيون، سبب نزول فرهنگ و هنر جامعه مي شود.(2)

رسانه ها از راه ارائه هنجارهاي خاص اجتماعي به صورت مثبت، به افراد تلقين مي كنند رفتار ارائه شده در رسانه، رفتار مناسب اجتماعي است. به اين ترتيب، رسانه با ارائه رفتار مناسب اجتماعي، سبب ايجاد همنوايي در افراد مي گردد.(3)

وسايل ارتباط جمعي به طور معمول با زمان فراغت انسان ها برخورد مي كنند. ازاين رو، در مواردي چند بايد موجبات جدايي موقت از واقعيت، فراموشي لحظه هاي دشوار زندگي، تمدد اعصاب و سرگرمي انسان ها را فراهم سازند. بنابراين، جزئي از كاركرد وسايل ارتباطي، صرفاً تفريح و سرگرمي انسان هاست تا آنان را موجوداتي توانا و نوآور براي كار به بار آورند.

2. موقعيت رسانه اي تلويزيون و تأثير آن

اشاره

2. موقعيت رسانه اي تلويزيون و تأثير آن

تلويزيون پس از تحقيقات و آزمايش هاي مبهمي در مراحل تجربي بين سال هاي 1928 تا 1935 و بعد از برقراري برنامه هاي مرتب در چند كشور، هنوز وسيله قابل اعتنا و وسيعي نبود، ولي با پايان يافتن جنگ جهاني دوم، پيشرفت آن آغاز شد. در سال 1960، تلويزيون در 66 كشور جهان وجود


1- شهلا اعزازي، خانواده و تلويزيون، گناباد، نشر مرنديز، ص25.
2- شهلا اعزازي، خانواده و تلويزيون، گناباد، نشر مرنديز، ص27.
3- شهلا اعزازي، خانواده و تلويزيون، گناباد، نشر مرنديز، ص26.

ص: 102

داشت.(1)

تماشاي تلويزيون، جزئي از رفتار عادي بيشتر مردم كره زمين است. رسانه اي است كه به آساني در دسترس همه قرار مي گيرد و اثرگذاري آن بر باورها، ارزش ها و هنجارهاي افراد بر كسي پوشيده نيست. «تلويزيون، ابزاري است كه به تمايلات معرفت شناسي تلگراف و فوتوگرافي، قوي ترين قدرت بيان را بخشيد؛ آن هم بدين ترتيب كه اين وسيله ارتباط جمعي، به حضور، جابه جايي و بازي متقابل ميان تصويرها و لحظه ها بيشترين كمال را بخشيد و براي همه اينها، راه ورود به حريم خصوصي انسان ها را هموار ساخت»؛(2) به گونه اي كه تلويزيون، مركز هدايت و كانون رهبري معرفت شناسي نوين شده است.

برخي جامعه شناسان، از تلويزيون با عنوان پرقدرت ترين رسانه نام مي برند؛ به گونه اي كه از حدود سال هاي 1950 به بعد، به صورت كالاي مصرف عمومي درآمده است. برخلاف مطبوعات، تلويزيون بهترين رسانه براي افراد كم سواد و بي سواد است و كودكان به راحتي و با علاقه از آن استفاده مي كنند. «نتايج تحقيقات مختلف، از جذب شدن كودكان دو ساله و حتي كمتر به سوي تلويزيون خبر مي دهند.»(3) درباره تلويزيون، تنها يك بار تصميم گيري مي شود و آن هم در زمان خريد است و پس از آن، ديگر نظارتي بر برنامه هاي تلويزيون و ساعت پخش و چگونگي برنامه ها نيست. بنابراين، برنامه هاي تلويزيون بدون ميل و تمايل و انتخاب افراد وارد محدوده


1- ژان كازنو، قدرت تلويزيون، ترجمه: علي اسدي، ص28.
2- نيل پستمن، زندگي در عيش، مردن در خوشي، ترجمه: صادق طباطبايي، ص176.
3- خانواده و تلويزيون، ص52.

ص: 103

خانوادگي مي شود.

«ويلبر شرام، دليل جذابيت تلويزيون را خصوصيت اجتماعي آن مي داند. همچنين قابليت نفوذ تلويزيون در مقايسه با ديگر وسايل ارتباط جمعي بسيار شديد است. به همين دليل، تلويزيون امروز در بنيان هاي خانوادگي ريشه دوانده و به شدت در چگونگي گذران زندگي روزمره مردم اثر گذاشته است. ... بزرگ سالان در انگلستان به طور متوسط روزانه سه ساعت تلويزيون تماشا مي كنند و كودكان دوره ابتدايي در حالي كه فقط 980 ساعت در مدرسه حضور دارند، 1340 ساعت از وقت خود را به تلويزيون اختصاص مي دهند».(1)

تلويزيون، رسانه اي است كه اطلاعات را در قالبي به ما عرضه مي دارد كه بي نهايت ساده شده، فاقد محتواي سودمند و برانگيزاننده عقل و شعور و تفكر، فاقد زمينه هاي تاريخي گذشته و عاري از نظام و چارچوب هدف دار و سازنده است. تلويزيون وسيله اي است كه تمامي اطلاعات را در قالب نظام و ساختاري به نام سرگرمي، وقت گذراني و شادماني به نمايش مي گذارد.(2) گرچه با ورود رايانه و اينترنت از شمار استفاده كنندگان تلويزيون يا ميزان استفاده از آن كاسته شده و هم اكنون بيش از هفتاد ميليون سايت رايانه اي در جهان فعال است، ولي هم چنان تلويزيون به عنوان رسانه اي پرقدرت و پرتأثير در جهان مطرح است.

به طور كلي تلويزيون به طور خاص و ديگر رسانه ها به طور عام، تأثير


1- «هويت فردي و فرهنگي در عصر ماهواره و ارتباطات جهاني»، پژوهش و سنجش، ش30 _ 31، ص61.
2- «هويت فردي و فرهنگي در عصر ماهواره و ارتباطات جهاني»، پژوهش و سنجش، ش30 _ 31، صص272 و 273.

ص: 104

بسيار زيادي بر مردم و شكل گيري افكار آنان دارند. رسانه ها مي توانند به صورت هاي مختلف جوامع را تحت تأثير خود قرار دهند. بنابراين، لازم است درباره نقش رسانه ها به طور عام بر جوامع، توضيحاتي ارائه كنيم. تأثير رسانه ها در سه طبقه قابل بررسي است:

الف) ديدگاه قدرت نامحدود رسانه ها؛

ب) ديدگاه قدرت محدود رسانه ها.

الف) قدرت نامحدود

الف) قدرت نامحدود

ديدگاه قدرت نامحدود رسانه ها، از نخستين نظريه هاي ارتباطي است كه در اوايل قرن بيستم بر مطالعات ارتباطي سايه افكند.

اين دسته از نظريه ها، تحت تأثير منطق دوركيم، معتقدند توده هاي تنها از سوي رسانه ها بلعيده مي شوند. فرديناند تونيس در پيروي از اين ديدگاه معتقد است: روزنامه ها خيلي كارها از دست شان برمي آيد. آنها مي توانند وقايع و ايده هايي را به سرعت بسازند و اشاعه دهند. ديويد رايزمن مي گويد: انسان توده تنها، منفعل و اثرپذير است و وسايل ارتباط جمعي نيز پيوسته روي او اثر مي گذارند تا وادارش كنند با جماعت هم رنگ شود. از سوي ديگر، آنچه جامعه مصرفي نياز دارد، توده افرادي است كه از نظر ذوق و سليقه و واكنش ها، مشابه هم باشند؛ زيرا اثر گذاشتن بر توده، راحت تر است تا افراد پراكنده و گوناگون.(1)

ب) قدرت محدود

ب) قدرت محدود

ديدگاه قدرت محدود رسانه، بر جنبه هاي رواني مخاطبان؛ يعني تفاوت هاي


1- جلال محمدي، «بررسي الگوهاي تأثير پذير مخاطبان از محتواي وسايل ارتباط جمعي»، فصلنامه مصباح، ش146، ص139.

ص: 105

فردي، تفاوت هاي فرهنگي و اجتماعي و مناسبات اجتماعي تأكيد دارند. صاحب نظران در اين ديدگاه بر آن اند كه دوران گذشته به اتمام رسيده است و مخاطبان قدرت تحليل، انتخاب، گزينش و اعمال سليقه دارند. نظريه تفاوت هاي شخصي كه در دهه 1940 مورد اقبال قرار گرفت، بر مخاطب فعال تأكيد دارد و معتقد است محتواي رسانه اي ممكن است براي عده اي جذاب و جالب، و براي ديگران كسل كننده، ملال آور و نفرت انگيز باشد. نظريه تمايز يا تفكيك اجتماعي نيز بر اين باور است كه افراد جامعه از قشرها و طبقه هاي گوناگون اند كه پيام يك رسانه نمي تواند به يك اندازه بر آنها اثر گذارد.

3. رسانه هاي جمعي، سرمايه اجتماعي و قدرت نرم

اشاره

3. رسانه هاي جمعي، سرمايه اجتماعي و قدرت نرم

اگر چه فوكوياما، از دين، ايدئولوژي، آموزش و پرورش به عنوان منابع سرمايه اجتماعي ياد كرد، آنتوني گيدنز و تاجفل، از رسانه هاي جمعي و همگاني به عنوان ابزارهاي اشاعه سرمايه اجتماعي ياد مي كنند. در واقع، رسانه هاي همگاني ابزار شناسايي، استمرار و ترويج و يا حفظ و انتقال سرمايه هاي اجتماعي جامعه هستند. با توجه به تعريف سرمايه اجتماعي كه داراي دو وجه شبكه ها و گروه ها (وجه عيني) و ارزش ها، هنجارها و اعتقادات (وجه ذهني) است؛ طبيعي است كه رسانه هاي جمعي در آرايش فكري نيروهاي مختلف اجتماع در عرصه هاي مختلف حيات اجتماعي، صاحب موقعيت ممتازي در اثرگذاري باشد. به طور كلي ظهور رسانه هاي همگاني سبب شد رشد سريع اعتماد مبتني بر اوهام، كاهش يابد.(1) به اعتقاد


1- جيمز، كلمن، بنيادهاي نظريه اجتماعي، ترجمه: منوچهر صبوري، ص95.

ص: 106

كلمن به نظر مي رسد اخيراً تغييري در رسانه ها در جهت كم شدن ميزان اعتماد به وجود آمده است. كاهش اعتماد امريكاييان بزرگسال از مصاديق آن است. از طرفي در سال هاي اخير تكنيك هاي جديد رسانه اي سبب بازسازي و باز پس گيري اعتمادها شده است. رشد و افزايش اعتماد به اخبار تلويزيون و ثبات اعتماد به مطبوعات نشان مي دهد كه كاهش اعتماد به بعضي نهادها، ممكن است ناشي از قدرت فزاينده رسانه ها، به عنوان منبع و تفسيركننده اطلاعات باشد،(1) رسانه هاي همگاني به ويژه تلويزيون به گونه اي فزاينده تبديل به واسطه هايي مي شوند يا شده اند كه افراد به قضاوت آنها اعتماد مي كنند. پذيرش رسانه ها به عنوان واسطه هايي كه بايد به قضاوت آنها اعتماد كرد، سبب شده است در مواردي كه رسانه ها از سوي دولت ها كنترل نمي شوند، استق_لال پ_رخاشگرانه اي را ب__ه نم_ايش بگذارن__د. كلمن ب__ه اين وضعيت، روزنامه نگاري «كاوش گرانه» مي گويد. رسانه هاي همگاني، هنگامي كه كاستي هاي نخبگان مورد اعتماد را آشكار مي سازند، مي توانند مخاطبان خود را گسترش دهند. كاهش اعتماد، يعني حداكثر و حداقل نوسان، تا اندازه زيادي به منابع سه گانه اطلاعات بستگي دارد. يكي از اين منابع سه گانه اطلاعات، رسانه هاي جمعي به ويژه رسانه ملي مي باشد، كه علاوه بر توليد اطلاعات، تفسير و آموزش را نيز چاشني آنها مي كنند.

تغييرات كوتاه مدت در ساختارهاي ارتباط، مي تواند علت بسط يا قبض انواع اعتمادها باشد. نفوذ و گسترش سينما، تلويزيون و ساير رسانه هاي همگاني در گروه هاي مختلف سني سبب بسط اعتماد اجتماعي ميان نسلي در حوزه هاي مختلف فرهنگ، سياست و اقتصاد مصرف شده است. رسانه ملي


1- جيمز، كلمن، بنيادهاي نظريه اجتماعي، ترجمه: منوچهر صبوري، ص96.

ص: 107

با استفاده از روش هاي مختلف، سبب تقويت سرمايه هاي اجتماعي جامعه و به دنبال آن افزايش قدرت نرم و امنيت ملي يك كشور مي شوند. رسانه ها به همان گونه كه مي توانند با كاربرد تاكتيك هاي مختلف به جنگ نرم در مقابل هدف مورد نظر خود بپردازند، با همان تكنيك ها مي توانند منابع قدرت نرم يك كشور يعني كارآمدي حكومت، سرمايه اجتماعي، اقتدار، و جذابيت را تقويت كرده و با افزايش سطح رضايت، حساسيت و اعتماد سياسي مردم، ميزان مشاركت نهادمند، مستمر و قانوني مردم را بالا ببرند و مشروعيت دولت را افزايش دهند.

به طور كلي، امروزه رسانه ها حقايقي هستند كه به دليل ماهيت خود در بسياري از سطوح سياسي و اجتماعي اثر گذارند. در جوامع مدرن، رسانه ها از مهم ترين ابزارهاي كنترل اجتماعي تلقي مي شوند و از اين نظر مي توانند به شدت در موضوع ثبات سياسي و اجتماعي دخالت كنند. اهميت روزافزون رسانه ها در سازوكار تحولات اجتماعي و سياسي از ماهيت اين ابزار ناشي مي شود؛ زيرا اطلاعات در جهان معاصر از منابع قدرت قلمداد مي شوند. امروزه نقش اطلاعات در سازوكارهاي تصميم گيري اهميت بالايي دارد و همين، نقطه تلاقي رسانه و قدرت را شكل مي دهد. جايگاه ابزار رسانه مخصوصاً در طليعه قرني كه اطلاعات به مثابه منبع اوليه و مهم قدرت مطرح است، حساسيت بالايي دارد. همزادي رسانه و اطلاعات و تلاقي اين مفاهيم با قدرت و نقش مستقيم و غيرمستقيم رسانه در شكل دهي به هنجارهاي اجتماعي، عمومي و ارزش هاي فردي، معادله مهم و تازه اي را در جهان معاصر رقم مي زند كه نتيجه آن به طور قطع در امنيت ملي همه واحدهاي سياسي اثرگذار است.

ص: 108

اما از آنجايي كه رسانه ها همانند ژانوس داراي دو چهره اند، در توليد خشونت نمادين و جنگ نرم هم نقش بسيار مهمي دارند. به گفته بورديو خشونت نمادين كه رسانه ها در توليد آن نقش مهمي دارند، به صورت غيرمستقيم در ميدان هاي اجتماعي و فرهنگي به وجود مي آيد. خشونت نمادين يعني تحميل نظام هاي نمادها و معناها به شكلي كه گروه ها و طبقات اجتماعي اين نظام ها را مشروع و قابل قبول بدانند. خشونت يا قدرت نمادين يك پتانسيل و امكان اِعمال قدرت يا خشونت است. اين شكل از قدرت و خشونت به گونه اي غيرمستقيم و بيشتر از طريق مكانيسم هاي فرهنگي اعمال مي شود و با صورت هاي مستقيم تر نظارت اجتماعي متفاوت است. براي مثال در رسانه هاي غربي، خشونت نماديني بر ضد ارزش هايي مانند آزادي، ليبراليسم و فردگرايي در جريان است. به همين دليل بورديو سانسور را نوعي خشونت نمادين مي داند كه توسط طبقه مسلط اعمال شده و از سوي ساير گروه ها بازتوليد مي شود. به طور كلي همان طور كه رسانه ها با ايجاد رسانه هاي نمادين نقش مهمي در افزايش قدرت نرم و توليد امنيت نرم ايفا مي كنند به همان ميزان نيز مي توانند با ايجاد خشونت و قدرت نمادين و آموزش نمادهاي مورد نظر خود به افراد، سبب مصرف گرايي در زمينه كالاهاي فرهنگي و كاهش امنيت ارزش ها در ميان مردم شوند. اين مسئله مي تواند نقش بسيار مهمي در كاهش مشروعيت دولت و افزايش تمايزات گروهي (كاهش انسجام اجتماعي) داشته باشد. در نهايت بايد به اين گفته بورديو اشاره كرد كه «افراد كالا و خدمات را مصرف نمي كنند، بلكه آنها نمادها را مصرف مي كنند تا به وسيله آن تفاوت اجتماعي خود با ديگران را

ص: 109

نشان دهند.»(1) به طور كلي علاوه بر تأثير رسانه هاي همگاني بر قدرت نرم و به تبع آن توليد امنيت نرم، آنها از سه طريق ديگر (اثر گذاري بر مشروعيت سياسي دولت، اعتماد و وفاداري ملي) مي توانند بر قدرت نرم اثرگذار باشند كه در ذيل به آن اشاره مي شود:

الف) تغيير و تحول خواست هاي شهروندي

الف) تغيير و تحول خواست هاي شهروندي

رسانه ها از جمله رسانه ملي مي توانند به شيوه هاي گوناگون با ايجاد تغييرات در گستره و يا اولويت خواست هاي شهروندي، نقش تعديلي يا شتاب دهنده ايفا كنند. رسانه ها با اجراي كارويژه هايي همچون بررسي و نقد، تحقيق و تفحص و يا اطلاع رساني مناسب مي توانند تصورات تازه اي را از زندگي و سياست نزد خود ايجاد كنند كه دولت ها را موظف به برآورده سازي آنها مي كند. بديهي است در صورت كاستي نظام سياسي براي همراهي با اين جريان، شكاف بين خواست ها و كار ويژه ها بيشتر مي شود و مشروعيت و ثبات سياسي و به تبع آن امنيت ملي به مخاطره مي افتد. علاوه بر اين رسانه ها مي توانند با ارائه تصوير مناسب از كارآمدي دولت، توانايي دستگاه هاي دولتي در انجام درست و مؤثر وظايف قانوني و مورد انتظار جامعه، توانايي حكومت در حل مسئله هاي مردم، توانايي حكومت در بسيج منابع، امكانات و ظرفيت ها در حل مسئله ها يا اجراي برنامه ها و تصميمات مشخص، توان تصميم گيري هاي جامع، منسجم و استوار از سوي حكومت و توان اجرايي انعطاف پذير، قاطع، مستمر و سريع حكومت، گام مهمي در راستاي توليد قدرت نرم و امنيت نرم بردارند. علاوه بر اين رسانه ها مي توانند با نظارت


1- اسكات لش، جامعه شناسي پست مدرنيسم، ترجمه: محسن چاوشيان، ص293.

ص: 110

مؤثر خود بر امور و رفتارهاي سياسي در كشور، نقش تعديلي خود را با تحديد و يا حتي كاهش ميزان خواست هاي مختلف شهروندان به نمايش گذارند. بدين ترتيب كه مي توانند توقعات را با بيان واقعيات تعديل سازند. بديهي است كاهش يا حفظ سطح خواست ها در جامعه مي تواند شكاف بين خواست ها و كارويژه ها را كم سازد و يا حداقل از تعميق آنها جلوگيري كند. رسانه هاي بين المللي در گزارش هاي تحليلي خود براي تأثيرگذاري بر مخاطب، همزمان با پيوندزدن موضوعات مختلف مي كوشند با بهره گيري از شيوه هاي القاي غيرمستقيم، موضوع و نهاد مورد نظر خود را به عنوان الگو به مخاطب معرفي كنند. به عنوان مثال، راديوهاي امريكا با معرفي و تبليغ الگوهاي مطلوب خود (مانند معرفي هنرپيشه هاي هاليوودي، خوانندگان لس آنجلسي و افرادي كه پس از انقلاب از ايران مهاجرت كرده اند و مصاحبه هاي پي در پي با آنها) درصددند زمينه همانندسازي نوجوانان و جوانان ايراني با اين الگوها را ميسر سازند و زمينة وفاداري و اعتماد آنها به دولت جمهوري اسلامي ايران را كاهش دهند.

ب) تغيير و تحول در كارويژه هاي دولتي

ب) تغيير و تحول در كارويژه هاي دولتي

رسانه ملي با نظارتي كه بر عملكرد دولتمردان، نهادهاي دولتي و بررسي و نقد آثار ناشي از آن دارد، مي تواند تأثيرهايي مشابه آنچه براي خواست هاي شهروندي گفته شد، در حوزه كارويژه هاي دولتي داشته باشد. رسانه ها مي توانند با بيان كاستي ها و ضعف هاي مديران اجرايي و نقد سياست هاي به اجرا درآمده، ترتيبي در پيش گيرند تا برنامه هاي دولتي با روند خواست هاي موجود در جامعه متناسب شوند. كم و زياد شدن وزارت خانه ها، اداره ها، نهادها و بنيادها و يا تغيير در سياست هاي كلان دولتي در زمينه تأمين

ص: 111

نيازمندي هاي اوليه مردم و اصلاحاتي از اين قبيل مي تواند بر شكاف خواست ها و كارويژه ها غلبه كند و آن را به حداقل ممكن برساند و زمينه بي ثباتي را از بين ببرد. اندي بارتن از اين عملكرد به مثابه فرايند تأسيس دولت خوب ياد مي كند كه در پي اصلاح عملكردها و نهادها حاصل مي شود(1) . همچنين رسانه ها با توجه به رسالت اطلاع رساني شان مي توانند تصوير مردم از ميزان كارآمدي دولت را دستخوش تحول سازند. بنابراين، هرچه اين تصوير مثبت تر و خوش بينانه طراحي شود، شكاف بي ثباتي در جامعه كمتر مي شود و زمينه بروز تهديد به امنيت ملي و بي ثباتي سياسي از بين مي رود. به همين دليل است كه در بعضي از كشورهاي پيشرفته در هر وزارت خانه، دفتري ويژه خبرنگاران مقيم آن وزارت خانه تأسيس مي شود تا روند اطلاع رساني هرچه سريع تر و دقيق تر انجام گيرد و از اين طريق تصورهاي مردم از تلاش پيگير دولت بهبود يابد.

ج) تغيير و تحول در انسجام ايدئولوژيك

ج) تغيير و تحول در انسجام ايدئولوژيك

نحوه برخورد رسانه ملي با باورها و اعتقادهاي شهروندان و كارگزاران تأثير بسزايي در نتيجة معادله مشروعيت و ثبات سياسي در هر جامعه دارد. هرگونه برخوردي كه در نهايت به بي اعتمادي مردم به ارزش ها و روي گرداني آنها منجر شود، مي تواند تلاش هاي رسمي دولت را از ارزش واقعي اش عاري سازد و حتي دولت هاي كارآمد را با خطر بي ثباتي و ناامني مواجه كند. بالعكس تقويت انسجام ايدئولوژيك و طرح مناسب و متناسب با زمان باورها، مي تواند به جبران كاستي هاي احتمالي كمك كرده و ثبات و


1- برگرفته از: اصغر افتخاري، مراحل بنيادين انديشه در مطالعات امنيت ملي،

ص: 112

امنيت را در جامعه حفظ كند.

د) تغيير و تحول در الگوي ثبات سياسي

د) تغيير و تحول در الگوي ثبات سياسي

رسانه ملي مي تواند در كنار ساير بازيگران سياسي، با تلاش در زمينه تحقق الگويي تازه از ثبات سياسي، به كل جامعه خدمت كند. به عبارت ديگر، چه بسا جامعه در ظاهر به خاطر حاكميت الگوي ثبات سياسي ايستا و يا كاذب، نوعي ثبات سياسي را بيازمايد، اما چون اين الگوها پايدار نيستند، رسانه ملي مي تواند با اعمال حق نظارت خود، نارسايي آنها را به نمايش گذارند و زمينه خروج از اين الگوها و حاكميت الگوي ثبات سياسي پويا را فراهم سازد. در اين حالت است كه فعاليت هايي از قبيل بررسي، نقد و تجزيه و تحليل خواست ها و كارويژه ها به منظور شتاب بخشيدن به هر دوي آنها، مثبت تلقي مي شود. به طور كلي، اگر در جامعه اي ثبات سياسي وجود داشته باشد، امنيت ملي آن جامعه هم حفظ خواهد شد و تهديد داخلي و خارجي نمي تواند باعث بر هم زدن امنيت ملي آن كشور شود.

4. رسانه ها به عنوان مهم ترين ابزار هاي جنگ نرم

اشاره

4. رسانه ها به عنوان مهم ترين ابزار هاي جنگ نرم

نقش رسانهها در جنگ نرم تا آنجاست كه به گمان عدهاي، «جنگ نرم» همان «جنگ رسانهايي» است و رسانهها، يكي از مهم ترين ابزارها در جنگ نرم هستند. با تأملي اندك در ماهيت و كاركردهاي رسانهها در دنياي جديد، اين حقيقت را ميتوان فهميد كه رسانهها، مكمّل سياست و قدرتاند و قابل جدايي از يكديگر نيستند. هرجا قدرتي است، حتماً در كنار آن رسانهاي قوي نيز وجود دارد، و هر جا سياستي اثرگذار هست، همراه با آن رسانههاي اثرگذاري نيز ديده مي شود. رسانههاي صوتي، تصويري و نوشتاري، بهترين

ص: 113

راه براي تغيير ذهنيتها، باورها و ارزشهاي يك ملتاند. به همين دليل، هزينههاي كشورهاي غربي در حوزههاي رسانه، بسيار سرسام آور و خيره كننده است.

برخي معتقدند امروزه اختيار جهان در دست كساني است كه رسانههاي قوي و اثرگذار دارند. در حال حاضر، قدرت بلا منازع رسانهاي و تبليغاتي جهان، چهار كشور امريكا، انگليس، فرانسه و آلمان هستند. سرمايهگذاران و گردانندگان اصلي رسانههاي بزرگ امريكا، افرادي همچون راكفلر، مورگان، مك كورميك، هوارد و ويليام رنداف اند. دو صهيونست معروف به نامهاي روپرت مرداك و كوانرد بلاك، نه تنها مالكيت صدها روزنامه، مجله، مركز انتشاراتي و شبكههاي گوناگون راديويي و تلويزيوني را برعهده دارند، بلكه در بسياري از مراكز فيلم سازي و بنگاههاي چاپ و نشر نيز از جمله سهام داران عمده به شمار ميآيند.

كيث روپرت مرداك،(1) 21 درصد از سهام خبرگزاري رويترز، 25 درصد از سهام شبكه ماهوارهاي امريكا، 15 درصد از سهام هاليورد، 20 درصد از سهام بزرگ ترين چاپخانه جهان و 18 درصد از سهام شركتهاي فيلم سازي و شبكههاي تلويزيوني قرن بيستم امريكا را در اختيار دارد.(2) همين صهيونيست، يكي از چهار امپراتوري رسانهاي جهان در مقطع كنوني به شمار ميآيد. او شبكه اي تلويزيوني _ كه مقر آن در هنگ كنگ است _ راهاندازي كرده كه جديدترين فيلمهاي صهيونستي را كه بيشتر در زمينه روابط نامشروع جنسي، شيطانپرستي و خشونت است، به زبان فارسي پخش


1- Keith Rupert Murdoch.
2- احمدحسن شريفي، جنگ نرم، ص90.

ص: 114

مي كند.

شبكه روتيرز، آسيوشيتدپرس، يونايتدپرس و فرانس پرس، بيش از 55 هزار دفتر در سراسر جهان دارند و روزانه بيش از 55 ميليون كلمه به كشورهاي جهان مخابره ميكنند و بيش از 85 درصد اطلاعات و اخباري كه در دنيا پخش مي شود، ساخته و پرداخته همين چهار غول خبري است. بيش از دوازده هزار روزنامه و مجله در سراسر دنيا از اين چهار غول خبري تغذيه ميشوند.(1) بخش برون مرزي بي بي سي در حال حاضر روزانه با دهها زبان زنده دنيا برنامه پخش ميكند. اين شبكه بر خلاف ادعاي استقلال، به طور كامل از سوي دولت مردان انگليس مديريت، و حتي رئيس آن از سوي نخست وزير انگلستان منصوب مي شود. بخش برون مرزي صداي امريكا نيز در 175 كشور و با 45 زبان دنيا برنامه پخش مي كند. در دو دهه اخير، تعداد شبكههاي راديويي، تلويزيوني و ماهوارهايي، 22 برابر شده است. ايالات متحده، صدها ميليارد دلار در زمينهي IT سرمايهگذاري كرده است. اين بدان معناست كه بستر لازم را براي استفاده از رسانههاي جديد و فناوري اطلاعات بر ضد هر فرد، گروه يا كشوري فراهم آورده است.

از طرفي، ظهور اينترنت، ماهوارهها، بنگاههاي بزرگ خبري، روزنامهها، شبكههاي راديويي و تلويزيوني، ايميل، موبايل و ديگر رسانههاي ارتباطي، زمينه ارتباط مستقيم، اثرگذار، سريع و تقريباً كنترل ناشدني با عموم مخاطبان را فراهم كرده است. اين ابزار كه روز به روز بر تنوع و پيچيدگي آنها افزوده مي شود، اين اقتدار و فرصت را به غربيان، به عنوان مبتكران و طراحان آنها داده است كه بتوانند افكار عمومي مردم را در سراسر دنيا تحت تأثير قرار


1- حسن واعظي، استعمار فرانو، جهانيسازي و انقلاب اسلامي، ص97.

ص: 115

دهند. آنان از راه توليد نرم افزارها و سختافزارهاي خاصي _ كه فناوري هاي بالاي آن را در اختيار دارند _ به راحتي ميتوانند در نهان خانه افكار و ارتباطات اجتماعي و ديدگاههاي سياسي تك تك افراد نفوذ كنند.

به رغم نقش بي بديل رسانهها در فرهنگ سازي و ترويج حقايق اسلامي و ملي، متأسفانه نتوانستهايم به درستي از اين فرصت و عرصه استفاده كنيم. حتي رسانه ملي نتوانسته است هنرمندانه، واقعيتهاي جامعه را بازتاب دهد. اگر رسانه ملي و ديگر رسانهها در جمهوري اسلامي ميتوانستند واقعيتهاي علمي و فرهنگي جامعه را به صورت شايستهاي منعكس كنند، در آن صورت اميد و نشاط در جامعه ما و بين ملتهاي مسلمان چند برابر ميشد و بسياري از معضلات، مشكلات و بحران هاي سياسي، اقتصادي و علمي پيش نمي آمد. مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنهاي، در ديدار با جمعي از نخبگان علمي كشور در اين باره فرمودند:

اگر صداو سيما ميتوانست همان جور كه تلويزيون فلان كشور غربي با يك سابقه و تجربه فراوان و با استفادههاي هنري دروغهاي خودش را راست جلوه ميدهد، واقعيت كشور را درست منعكس كند، شما بدانيد امروز اميد نسل جوان، دل بستگي نسل جوان به كشورش، به دينش، به نظام جمهوري اسلامياش، به مراتب بيشتر از حالا بود. ايراد ما به صدا و سيما اين است كه اگر ميتوانست درست وضع كشور را منعكس كند، خيلي شعف و بهجت بينندگان، به مراتب بيشتر از آني ميشد كه امروزه هست.(1)

الف) روزنامه ها

الف) روزنامه ها


1- پايگاه اطلاع رساني دفتر رهبري، آرشيو بيانات 6/8/1388 (www.leader.ir/langs).

ص: 116

يكي از نخستين رسانههاي ارتباط جمعي، روزنامهها و مجلات خبري است. هرچند امروزه به دليل پيدايش وسايل ارتباط جمعي پيشرفتهتر، اندكي نقش بي بديل مطبوعات كم رنگ شده است، هنوز هم يكي از مهم ترين و اصلي ترين رسانههاي خبري به شمار مي آيد و مخاطبان فراواني در گوشه و كنار جهان دارد. نشريات الكترونيكي و اينترنتي در سال هاي اخير، نوع ديگري از مطبوعات به شمار ميروند كه توانستهاند قدرت رقابت مطبوعات را با ديگر رسانهها تا حدودي حفظ كنند.

در اين زمينه، به نقل بخشهايي از سياستهاي سردمداران صهيونيسم جهاني در عرصه مطبوعات بسنده ميكنيم. در كتاب پروتكلهاي دانشوران صهيون، در پروتكل دوازدهم به مسئله مطبوعات و ضرورت استفاده بهينه از آنها در راستاي سياستهاي صهيونستي اشاره شده است. در اين پروتكل ميخوانيم: بدون خواست ما، روزنامه ها هيچ خبري را منتشر نخواهند كرد. هيچ خبري در جهان پخش نخواهد شد، مگر آنكه ما خود آن را ديكته كنيم. هر كس بخواهد انتشاراتي يا كتاب فروشي يا چاپخانه باز كند، بايد از يكي از مؤسسههاي آموزشي ما، مدرك و جواز بگيرد. در اين صورت، اگر لغزش يا مخالفتي از او سر بزند، بي درنگ مدركش را ميگيريم. با اين وسيله و تدابير، ابزار نشر فكري به صورت ابزاري آموزشي در دست حكومت ما قرار خواهد گرفت.(1)

ادبيات و مطبوعات، بزرگ ترين و مهم ترين ابزار آموزشي است. به همين دليل، حكومت ما، افسار بيشتر مطبوعات را به دست مي گيرد و با اين كار، تأثيرات سوء و زيان بخش روزنامههاي مستقل را خنثي مي كند. با اين تدبير،


1- جنگ نرم، ص94.

ص: 117

ما بالاترين نيروي جهت دهنده به افكار عمومي را در اختيار خود گرفتهايم. تمام روزنامههايي كه از ساغر ما مينوشند، چهرهها، قيافهها و گرايشهاي مختلفي به خود خواهند گرفت. از آريستوكراسي گرفته تا جمهوري و انقلابي و حتي آنارشيسم و اسمهاي ديگري از اين دست. اين روزنامهها همچون «ويشنو» الهه هنري، صدها دست خواهند داشت و هر چشمي از آنها، يك جنبه از افكار عمومي را زير نظر خواهد گرفت. به بركت اين اقدامات، ما ميتوانيم هر وقت لازم باشد، افكار عمومي را درباره اين موضوع سياسي تهييج يا آرام كنيم يا آن را به او بقبولانيم، يا ذهن او را درباره يك موضوع دچار شك و تشويش سازيم.(1)

ب) شبكه هاي راديويي

ب) شبكه هاي راديويي

شبكههاي راديويي، به ويژه بخشهاي بينالمللي آن، از ابتداي تأسيس تا كنون، همواره براي اثرگذاري بر دشمن استفاده مي شده اند. صاحبان اين صنعت، پيوسته كوشيده اند با بهره گيري از اين رسانه، سياستهاي خارجي و برنامهها و ارزشهاي خود را به گوش جهانيان برسانند. به رغم پيدايش رسانههاي مدرنتر، به دلايل گوناگون، هنوز شبكههاي راديويي مورد اقبال فراوان قرار ميگيرد و در حال رشد روزافزون است. شبكههاي راديويي در جنگ نرم، با تبليغات منفي خود بر ضد كشور مورد هجوم، مي كوشند در عرصههاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و علمي سياه نمايي كنند، نقاط منفي را پررنگ سازند و برجستگيها را بسيار كم رنگ و ضعيف جلوه دهند. در حال حاضر، ده ها (حدود سي) شبكه راديويي فارسي زبان بيگانه كه


1- عجاج نويهض، پروتكلهاي دانشوران صهيون: برنامه عملي صهيونيسم جهاني، ترجمه: حميدرضا شيخي، صص309 _ 314.

ص: 118

همواره بر تعدادشان نيز افزوده مي شود، اغلب به صورت 24 ساعته در حال پخش برنامه به زبان فارسي هستند؛ راديوهايي مثل آزادي، برادري، بي. بي. سي، دويچه وله، صداي ايران، صداي زن، صداي زنان فردا، قاصدك، هم صدا و امثال آنها. در اين ميان، راديو افشا به ترويج الحاد و بي ديني ميپردازد و راديو زمانه، بيشتر بر مسائل اجتماعي متمركز است و البته به پخش انواع موسيقي و خبر نيز توجه ويژه دارد.

ج) شبكه هاي تلويزيوني

ج) شبكه هاي تلويزيوني

تلويزيون، يكي مهم ترين رسانهها به شمار ميرود. در تعريف اين پديده گفته شده است: «تلويزيون در عصر حاضر، چشم و گوش آدم هاست.»(1) اين جعبه جادويي، اثري سحرآميز بر انديشهها و اخلاقيات و رفتارهاي مخاطبان خود دارد. كمتر خانهاي در گوشه و كنار جهان يافت مي شود كه اين جعبه جادويي با انواعي از شبكهها در آن وجود نداشته باشد و بخش عمدهاي از اوقات صاحبان و ساكنان خانه را به خود اختصاص ندهد.

تلويزيون، مهم ترين شبكه ارتباط جمعي است و به همين دليل، مورد توجه جدي سياست مداران و حاكمان قرار گرفته است. تلويزيون، وسيلهاي است كه حكومتها ميتوانند متناسب با ايدهها، ارزشها و اهداف خود، از آن بهره برند و افكار عمومي را آن گونه كه ميخواهند، جهت دهند.

شبكه تلويزيوني اينترنتي بي بي سي فارسي، از سال 2007 م كار خود را آغاز كرد. و در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري ايران، به حدي نقشآفريني داشت كه بعضي از صاحب نظران معتقدند اساساً فلسفه وجودي و دليل تأسيس آن، همين مسئله بوده است. اين شبكه هفتهها پيش از


1- مجيد صفاتاج، صهيونيسم و رسانه، ص107.

ص: 119

برگزاري انتخابات، به صورت ملايمي مسئله تقلب در انتخابات را مطرح كرد و در ادامه، به تدريج كاملاً به بلندگوي غرب گرايان در ايران تبديل شد. پس از انتخابات نيز به صراحت به دفاع از آشوبگران مي پرداخت و اخبار اين حوادث را به صورت بسيار مبالغه آميزي بازتاب مي داد.

د) اينترنت

د) اينترنت

نقش و اهميت اينترنت به عنوان يكي از رسانههاي جديد، بر كسي پوشيده نيست. با توجه به جذابيت كم نظير و نفوذ گسترهاي كه در جوامع گوناگون يافته است و همچنين هزينههاي اندك آن، شايد در حال حاضر، هيچ وسيله اي از وسايل ارتباط جمعي، قدرت رقابت با آن را نداشته باشد. اينترنت، وضعيتي را پديد آورده كه يك فرد به تنهايي و با صرف هزينههاي بسيار اندك، ميتواند در گسترهاي وسيع از آن استفاده كند. اثرگذاري بي بديل اين رسانه در مقايسه با ديگر رسانهها، موجب شده است در سال هاي اخير به عنوان مهم ترين ابزار جنگ نرم بر ضد ملتها و فرهنگهاي مخالف نظام ليبرال دموكراسي به كار گرفته شود. اين ابزار، قدرتي را در اختيار طراحان و مديران آن قرار داده است كه ميتوانند با هزينههايي ناچيز، بزرگ ترين مخالفان را از سر راه خود بردارند. قدرت شبكهسازي در اينترنت و پيدايش سايتهاي ارتباطات اجتماعي، توانسته است نقش جدي و تعيين كننده اي به اين رسانه در ايجاد شورشها و تجمعات سياسي و اجتماعي ببخشد. در حوادث پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري در ايران، نقش سايتهايي چون تويتر و فيس بوك در دامن زدن به اغتشاشات بر همگان روشن بود. آنها با انتشار اخبار جعلي و دروغين، به تحريك احساسات مخاطبان و مشتركان خود مي پرداختند و اغتشاشات را به صورت غيررسمي

ص: 120

هدايت ميكردند.

ه) ادبيات مكتوب: داستان كوتاه و رمان

ه) ادبيات مكتوب: داستان كوتاه و رمان

يكي از اثرگذارترين قالبهاي ادبي و متني، داستان كوتاه و رمان است. از ميان قالبهاي گوناگون ادبي در ادبيات منثور، سه قالب داستان كوتاه، داستان بلند و رمان، از بهترين قالبها براي انتقال مفاهيم ارزشي، اعتقادي و ديني است. شايد به همين دليل قرآن كريم و گذشتگان ما به اين مسئله توجه ويژه داشتند. براي نمونه، داستان هاي كوتاه مثنوي معنوي، داستان هاي گلستان سعدي، داستان هايي كه در كتاب هاي حديثي و اخلاقي مورد توجه بزرگان بوده است و داستان راستان شهيد مطهري، همگي داستان هاي كوتاهي هستند كه هنوز هم تازگي خود را حفظ كردهاند. متأسفانه در حال حاضر، به رغم كارهاي فخيم و خوبي كه صورت گرفته، محصولات ما، در مقايسه با رمان هاي ترجمهاي، ناچيز است و البته تعداد قابل توجهي از آثار داخلي نيز به دست افراد شرق زده يا غرب زده نگاشته شده است. به طور كلي، در زمينه داستان كوتاه و بلند و به ويژه در عرصه رمان، آثار ارزشي، ديني، انقلابي، اخلاقي و پرمحتوا، بسيار اندك است.

و) فيلم و سينما

و) فيلم و سينما

با توجه به اينكه درصد بسيار بالايي از اطلاعات روزمره افراد، از راه بينايي و شنوايي به دست ميآيد، نقش رسانههاي تصويري در فرهنگ جامعه به خوبي روشن مي شود. افزون بر اين، نبود فرهنگ مطالعه، به ويژه در كشور ما، نقش و اثر گذاري رسانههاي صوتي و تصويري را چند برابر كرده است. يكي از مهم ترين ابزارهايي كه در دهههاي اخير توانسته نقشي منحصر به فرد در انتقال فرهنگ ايفا كند، سينما بوده است. دنياي غرب كه مخترع اين

ص: 121

صنعت است، استفادههاي فراواني از اين ابزار مي برد. غرب توانسته است باورها و ارزشهاي خود را به زبان تصوير و در قالب فيلم، تبليغ و ترويج كند. سينماي هاليوود و به طور كلي سينماي غرب، تصويري آرماني از دنياي غرب به نمايش ميگذارد و در مقابل، تصويري وحشتناك و ناپذيرفتني از زندگي در كشورهاي مخالف انديشه غرب نشان ميدهد. همچنين، قدرت اطلاعاتي و امنيتي و نظم اجتماعي بالايي براي خويش به نمايش ميگذارد و به اين وسيله، سيطره فرهنگي، امنيتي و سياسي خود را بر ديگر فرهنگها القا مي كند. هاليوود، سالانه نزديك به ششصد حلقه فيلم سينمايي توليد مي كند كه افزون بر درآمد هنگفت (نزديك به پانزده ميليارد دلار سود خالص)،(1) 87 درصد سينماها و تلويزيونهاي دنيا را نيز تغذيه مي كند.

ز) پويا نمايي (كارتون و انيميشن)

ز) پويا نمايي (كارتون و انيميشن)

صنعت پويا نمايي و كارتون، در ميان كودكان و نوجوانان طرفداران فراواني دارد. از راه فيلمهاي كارتوني، مفاهيم و ارزشهاي بسياري را به بچهها مي توان منتقل كرد. نظر به ماندگاري تعليم و تربيت در دوران كودكي، پويا نمايي و سرگرميهاي دوران كودكي، در حقيقت تا حدود زيادي شخصيت آينده فرد را شكل ميدهد. اين نوع تربيت، آن قدر مهم است كه برخي از روانشناسان رفتارگرا، همچون واتسون، مدعي بودند انتخابها و تصميمهاي افراد در بزرگ سالي، همگي معلول نوع تربيت آنان در خردسالي است. واتسون ميگفت:

تعدادي كودك سالم و صحيح به من بدهيد تا در عالم مخصوص خودم آنان را پرورش دهم. قول ميدهم هر كدام را به طور اتفاقي


1- جنگ نرم، صص105 _ 107.

ص: 122

انتخاب كنم و او را به گونهاي تعليم دهم كه همان متخصصي شود كه من ميخواهم؛ پزشك، وكيل، هنرمند، مدير بازرگاني و حتي فردي گدا و دزد؛ صرف نظر از استعدادها، اميال، گرايشها، تواناييها، علايق و نژاد اجدادش.(1)

البته اين ادعايي بلندپروازانه و افراطي است، ولي هرگز نميتوان از نقش تربيت در دوران كودكي و نوجواني غافل بود. در آموزههاي ديني ما نيز تأكيد فراواني بر تربيت ديني در دوران كودكي و نوجواني شده است، ولي اين حقيقتي است كه غرب به خوبي آن را شناخته است و از آن استفادههاي لازم را ميبرد. طراحي بازيهاي جديد براي كودكان و عروسكها و اسباب بازيهايي كه همگي به گونهاي در اشاعه فرهنگ غربي نقش دارند، از جمله فعاليتهاي فرهنگي غرب در اين زمينه است. اينكه ميبينيم بلافاصله پس از پخش يك كارتون جذاب، تصوير قهرمانهاي اصلي آن روي لباسها، دفترها، كيفهاي مدرسه و امثال آن حك مي شود، از جذابيت و الگودهي اين نوع فعاليتها خبر مي دهد.

ح) بازي هاي رايانه اي

ح) بازي هاي رايانه اي

از زمان يونان باستان، انديشمندان و فيلسوفان گوناگون به اين حقيقت مهم تصريح كردهاند كه يكي از مهم ترين شيوههاي تعليم و تربيت، بازيهاي كودكان و سرگرميهاي آنان است. افلاطون معتقد بود براي ساختن مدينه فاضله و اتوپيا، اولياي امور و حاكمان بايد از همان اوان كودكي بر بازيهاي كودكان نظارت كنند؛ زيرا به وسيله بازيها ميتوان به صورتي نامحسوس، اولاً، ويژگيهاي شخصيتي و اخلاقي كودكان و نيروها و استعدادهاي آنان را


1- جنگ نرم، ، ص108.

ص: 123

شناسايي و براي آينده در مورد آنان تصميمگيري كرد؛ ثانياً، در صورت نياز ميتوان رفتارهاي آنان را نيز از همين راه تغيير داد. نوع بازي ميتواند در تغيير نگرش اخلاقي و رفتار افراد تأثير چشم گيري داشته باشد. به وسيله بازيها ميتوان آنان را درباره تخفيف و تحقير سنتها تحريك كرد.(1) افلاطون ميگويد: مردمان به تغييرهايي كه در بازيها داده مي شود، به ديده بي اعتنايي مينگرند و معتقدند اين گونه امور جزئي، نميتواند منشأ زيان باشد. بدين دليل، درصدد چاره جويي برنميآيند و جوانان را آزاد ميگذارند؛ غافل از اينكه جوانان كه در بازيها بدعت و دگرگوني ميآورند، مرداني خواهند شد غير از مردان پيشين. آنها در جستوجوي زندگي ديگري خواهند بود و سازمان ها و قوانيني ديگر خواهند خواست.(2)

غرب در جنگ نرم خود بر ضد كشورهاي ديگر، به ويژه بر ضد اسلام و تشيع، از فناوري بازيهاي رايانهاي استفادههاي فراواني مي كند و از اين راه ميكوشد ذهن و فكر كودكان و نوجوانان را همراه و سازگار با انديشههاي خود كند. نيز ذائقه ارزشي و فرهنگي آنان را همسو با اهداف استعماري خود تغيير دهد و در اين عرصه، بسيار هم موفق بوده است. در بسياري از بازهاي رايانهاي وارداتي، سبك زندگي غيراسلامي و غيرايراني تبليغ مي شود و از آنجا كه اين نوع بازيها مي تواند مستقيماً با كودكان و نوجوانان ارتباط برقرار كند، نقش تربيتي بسيار زيادي دارد.

افزون بر اين، غربيان بازيهايي توليد كردهاند كه به طور مستقيم به ارزشها و باورهاي اسلامي و شيعي حمله مي كند. براي مثال، بازي رايانهاي


1- ژان برن، افلاطون، ترجمه: ابوالقاسم پورحسيني، ص 157.
2- دورهي كامل آثار افلاطون، ترجمه: محمدحسن لطفي، ج 4، كتاب هفتم، ص798.

ص: 124

«جهنم خليج فارس» كه به بازي «يا مهدي» معروف است، در جهت شرطي كردن كودكان و نوجوانان در برابر شعار الله اكبر و نام مهدي، و به منظور ايجاد تنفر از اين دو حقيقت بزرگ اسلامي و شيعي طراحي شده است.

ط) نمادها و مدها

ط) نمادها و مدها

يكي از ابزارهاي جنگ نرم، استفاده گسترده و هنرمندانه از «نماد» و «مد» است. روحيه تنوع طلبي و نوگرايي نوجوانان و جوانان موجب مي شود مد و نماد، جايگاه ويژهاي در ميان آنان داشته باشد. مدگرايي و تنوع طلبي، هر چند به خودي خود ممكن است بي اشكال باشد، دشمنان اسلام مي كوشند با بهره گيري از اين روحيه، ابتدا با ترويج مدها و نمادهاي خاص، در ميان قشر نوجوان و جوان جامعه نفوذ كنند و سپس دل بستگان به آنها را با مباني فكري و ارزشي مورد نظر خود آشنا سازند.

يكي از بهترين راههاي مبارزه با اين شگرد، طراحي و ترويج مدها و مدلهاي متناسب با انديشههاي نسل جوان است. طراحان مدل و مد در حوزههاي گوناگون بايد اين مسئله را جدي بگيرند. بنابراين، لازم است رشته هاي طراحي مد لباس، مدلهاي گوناگون موي سر و امثال آن را مورد توجه جدي قرار دهند. ما به مدلها و مدهايي نياز داريم كه بتواند همراه با رعايت موازين شرعي و ارزشهاي اسلامي، روحيه تنوع طلبي و نوگرايي قشر جوان جامعه را به شيوهاي درست ارضا كند.

مواردي كه بيان كرديم، نشان دهنده استفاده دشمن از تمامي ابزارهاي رسانه اي براي اثرگذاري بر فرهنگ و ارزش هاي كشور هدف است. آنها اهداف خود را از راه روزنامه ها، تلويزيون، راديو و نهادها و مدها در كشورهاي جهان سوم اجرا و پي گيري مي كنند.

ص: 125

ي) تخريب هدفمند فرهنگ و هويت اسلامي

ي) تخريب هدفمند فرهنگ و هويت اسلامي

فرهنگ جامعه، تماميت باورها و ارزشهاي آن جامعه و همچنين آداب و رسوم برآمده از آن باورها و ارزشهاست. يكي از شگردهاي جنگ نرم اين است كه هويت و فرهنگ اسلامي ما را به صورتي هنرمندانه و نامحسوس از ميان بردارند يا دست كم آن را خرد و ناچيز جلوه دهند. ازاين رو، مترقي ترين آموزه ها را به عنوان آموزه هايي ضدبشري معرفي مي كنند. البته براي تخريب لايههاي رويين فرهنگ جامعه، لازم است لايههاي زيرين آن، يعني جهان بيني و نظام ارزشي آن جامعه دستخوش تحول و دگرگوني شود. روشن است كه با جهان بيني اومانيستي، ليبراليستي و سكولاريستي، نميتوان آداب و رسوم و شيوه زندگي اسلامي را حفظ كرد.

در جنگ نرم و به منظور ضربه زدن به مباني اعتقادي و جهان بيني اسلامي، بيشتر مي كوشند به صورت غيرمستقيم و از راه تغيير ارزشها حركت كنند. گناه و كارهاي خلاف اخلاق، مقدمه بي اعتقادي و تكذيب آيات الهي است. قرآن كريم ميفرمايد «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَي أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون؛ سپس، سرانجامِ كساني كه مرتكب رفتارهاي بد شدند، به جايي رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به مسخره گرفتند.» (روم: 10) غربيان نيز از راه ترويج ارزشهاي غربي كه در تضاد كامل با ارزشهاي اسلامي است، مي كوشند به آن هدف بنيادين خود برسند. ترويج پول پرستي، تجمل گرايي، دنيا طلبي و شهوت گرايي در جوامع اسلامي، در نهايت مسلمانان را از هويت اسلامي خود دور مي كند.

ك) تغيير در سبك زندگي

ك) تغيير در سبك زندگي

منظور از شيوههاي زندگي، يعني مجموعهاي از رفتارها و عملكردهايي كه

ص: 126

فرد به منظور تأمين نيازهاي روزمره خود به كار ميگيرد. افزون بر اين، شيوه زندگي هر فرد، بيانگر هويت شخصي و معرف شخصيت اوست.(1) به تعبير آنتوني گيدنز، شيوه زندگي هر فرد كه معمولاً تحت تأثير مدلهاي رفتاري ديگر افراد جامعه و متأثر از احوال اقتصادي و اجتماعي آنها شكل ميگيرد، موجب مي شود سبكهاي رفتاري ديگر افراد و گروه ها را، خارج از موازين و معيارهاي خويش بداند و به همين دليل، سبك زندگي هر فرد و جامعه، شاخص و نشانهاي از هويت فردي و اجتماعي آنهاست.(2)

فرماندهان و كارگزاران جنگ نرم، براي تغيير باورها و ارزشهاي جامعه هدف، مي كوشند از راه دگرگون كردن شيوه زندگي افراد وارد شوند. تغيير در نوع پوشش، آرايش، طرز خوراك، نوع معماري و مدها و مدلهاي گوناگون، زمينه تغيير در باورها و ارزشهاي افراد را نيز فراهم مي آورد.

ابزارهاي رسانهاي، اطلاع رساني و تبليغاتي، و نيز ابزارهاي مكتوب و تصويري، همگي براي تغيير در سبك زندگي به خدمت گرفته ميشوند و به صورت آرام و غيرمستقيم، اهداف پشت پرده را عملياتي ميكنند.

ل) الگوسازي هاي فرهنگي و اجتماعي

ل) الگوسازي هاي فرهنگي و اجتماعي

نقش الگوها در جهت دهي به زندگي اجتماعي جوانان و نوجوانان بر كسي پوشيده نيست. يكي از شگردهاي غريبان براي تسخير ذهن و روح جوانان، معرفي الگوهاي متناسب با فرهنگ غرب است. الگوي ورزش كاران، ورزش كاران غربي معرفي مي شوند و الگوي هنرمندان، هنرمندان هاليوردي.


1- آنتوني گيدنز، تجدد و تشخص (جامعه و هويت شخصي در عصر جديد)، ترجمه: ناصر موفقيان، ص120.
2- Life style.

ص: 127

الگوي جوانان، جوانان غربي و به همين ترتيب، در همه موارد، زندگي ايده آل، زندگي غربي است.

5. تلويزيون و ارائه الگوهاي رسانه اي

اشاره

5. تلويزيون و ارائه الگوهاي رسانه اي

امروز تمام جنبه هاي زندگي فردي و اجتماعي انسان ها متأثر از رسانه هاست و رسانه، در خصوصي ترين رفتار انسان ها تا بزرگ ترين دگرگوني هاي نهادهاي اجتماعي و ساختارهاي فرهنگي و سياسي نفوذ كرده است. رسانه هاي جمعي، هم موجب بروز آسيب ها، چالش ها و دگرگوني هاي اساسي بر افراد و جوامع شده اند، و هم با شناخت آسيب هاي گوناگون اجتماعي و فردي و گزارش آن به كُنش گران اجتماعي، درباره گسترش نابهنجاري هاي اجتماعي هشدار مي دهند و بدين ترتيب، كُنش گران را از كجروي باز مي دارند و هنجارها و ارزش هاي جامعه را به آنان مي نمايانند.

وسايل ارتباط جمعي مي توانند با بهره گيري از شگردهاي تبليغاتي و آفرينش هاي هنري، نفرت و زشتي تزلزل باورها و ارزش هاي ملي، ديني و انساني را به مخاطبان خود القا كنند؛ همان گونه كه مي توانند موجب تزلزل باورها و ارزش هاي ملي، ديني و انساني شوند. تأثير وسايل ارتباط جمعي تا بدان حد است كه برخي بر اين باورند كه جهان، امروزه در دست صاحبان اين ابزارهاست.

«در سال 1961م. يونسكو حداقلي براي توسعه پيام در كشورهاي فقير در نظر گرفت با اين ايده كه براي شكوفايي اقتصاد اين جوامع، وجود يك دستگاه انتشار افكار و آموزش و اخبار ضروري است. يونسكو به اين كشورها سفارش كرده هرچه زودتر رسانه هاي گروهي خود را به ميزان ده نسخه روزنامه، پنج دستگاه گيرنده راديو و دو دستگاه تلويزيون براي هر صد

ص: 128

نفر برسانند. در گزارش يونسكو ذكر شده كه صد كشور آسيا و آفريقاي سياه و امريكاي لاتين كه تعداد سرانه رسانه هاي گروهي شان به اين حداقل نمي رسد، دو ميليارد نفر از جمعيت جهان، يعني 66 درصد كل مردم كره زمين را تشكيل مي دهند».(1)

رسانه ها فراتر از تجربه هاي واسطه مان، اطلاعات و دانش بسيار گسترده اي درباره جهان عرضه مي كنند، ولي در عين حال، اين دانش مي تواند عامل ركود و سكون ما نيز شود؛ زيرا ميدان عمل ما را گسترش مي دهد. ما خود را از عملي كردن و رفتار بر اساس دانسته هامان ناتوان مي بينيم؛ زيرا عمومي بودن (يا مشهود بودن) رويدادها با افراد در حوزه هاي خصوصي و عمومي، به حضور در يك جايگاه ربط ندارد. يكي از نتايج اصلي رسانه اي شدن فرهنگ مدرن، آگاه شدن ما از عمل ديگران است و اين مسئله از نظر تاريخي سابقه ندارد. بر پايه استدلال ويليامسون، رسانه هاي گروهي جهان را به مكاني كوچك تبديل كرده اند.

بر اساس ديدگاه پير (1994) نوآوري در زمينه فناوري ارتباطات و ظهور مجموعه هايي متشكل از رسانه هاي جمعي فراملي، نقشي حياتي در فرآيند جهاني شدن ايفا كرده است. ازاين رو، جانيس يك معتقد است دين مدرن براي حفظ اعتبار و مشروعيت خود در جهان وحدت يافته كنوني، بايد در خصوص نسبي شدن نظام اعتقادي واكنش نشان دهد. ممكن است يكي از اين واكنش ها، تأكيد بر اولويت نظام اعتقادي خاص باشد.(2)

تامپسون به نقش رسانه ها در پيشرفت دموكراسي مشورتي توجه كرده و


1- م .عطارزاده و مسعود كوهستاني نژاد، نقش تأثيرگذار وسايل ارتباط جمعي، ص1.
2- م .عطارزاده و مسعود كوهستاني نژاد، نقش تأثيرگذار وسايل ارتباط جمعي، صص291 و 292.

ص: 129

معتقد است: «نهادهاي رسانه اي، نقشي ويژه در پيشرفت دموكراسي مشورتي بازي مي كنند؛ زيرا ابزارهاي اصلي هستند كه افراد با آنها به اطلاعات دست مي يابند و با ديدگاه هاي گوناگون درباره مطالبي كه ممكن است از آنها انتظار رود، به قضاوت هاي خردمندانه درباره آنها بپردازند. بنابراين، ايجاد تنوع و تكثرگرايي در رسانه ها، شرط اساسي بسط و پيشرفت دموكراسي مشورتي است، نه شرط و عامل اضافي، اختياري، غيرضروري و چشم پوشيدني... . بنابراين، در شرايط عملي جوامع مدرن دموكراسي مشورتي تا حد قابل توجهي يك دموكراسي رسانه اي شده خواهد بود؛ به اين معنا كه فرآيندهاي مشورتي بر مفادهاي رسانه اي، چه به عنوان يك وسيله (كسب) اطلاعات و چه به منزله وسيله و شيوه بيان بستگي خواهد داشت.(1)

در مقابل ديدگاه هاي منفي درباره رسانه، برخي، از انسان هاي عاقل ارتباط گر سخن گفته اند. «ارتباط، مشاركت، دسترسي و جماعت، اجزاي مختلف فرآيند واحد و يگانه توسعه اند كه مسائل عمومي محلي را به مسائل و امور ربط مي دهند.(2) محيط انسان عاقل ارتباط گر، محيط كُنش و فعاليت دموكراتيك است. اخلاق مواجهه ميان مردم و گروه هاي اجتماعي، بر مبناي زندگي اجتماعي دموكراتيك انتخاب مي شود. در جهان سياسي _ اجتماعي متكثر، زندگي اجتماعيِ مردم سالارانه مي تواند بر مبناي دو تلقي ساده از عدالت متحقق شود: يكي آزادي و ديگري زندگي و حيات. (3)


1- جان.ب. تامپسون، ايدئولوژي و فرهنگ مدرن، ترجمه: مسعود اوحدي، ص365.
2- رابرت اي وايت، نقش دين و رسانه در ساخت فرهنگ، ترجمه: مسعود آريايي نيا، ص150.
3- رابرت اي وايت، نقش دين و رسانه در ساخت فرهنگ، ترجمه: مسعود آريايي نيا، ص271.

ص: 130

الف) نقش رسانه هاي جمعي بر هويت جوانان و تقويت و ترويج ارزش هاي ملي

اشاره

الف) نقش رسانه هاي جمعي بر هويت(1) جوانان و تقويت و ترويج ارزش هاي ملي

هويت فرهنگي جوامع و به ويژه كشورهاي در حال توسعه، مسئله اي بسيار مهم است كه همواره از سوي كشورهاي قدرت مند به چالش كشيده مي شود. لازم است پيش از پرداختن به نقش رسانه بر هويت جوانان و تقويت ارزش هاي ملي، اندكي درباره هويت و مؤلفه هاي آن توضيح دهيم.

يك _ هويت

يك _ هويت

با مراجعه به فرهنگ لغت آكسفورد، در مي يابيم كه واژه هويت يا Identity در زبان لاتين ريشه دارد و Identities كه از Iden، يعني مشابه و يكسان ريشه مي گيرد، دربردارنده دو معناي اصلي است. نخستين معناي آن، بيانگر مفهوم تشابه مطلق است: اين با آن مشابه است. معناي دوم آن، به مفهوم تمايز است كه به مرور زمان سازگاري و تدوام را فرض مي گيرد و به اين ترتيب، به مفهوم شباهت از دو زاويه مختلف مي نگرد. مفهوم هويت به طور هم زمان ميان افراد يا اشيا دو نسبت محتمل برقرار مي سازد: از يك طرف، شباهت، و از طرف ديگر تفاوت. همچنين فعل «شناسايي» به ضرورت لازمه هويت است: اين واژه وجه فعالي دارد كه نمي توان از آن گذشت. هويت، به خودي خود دمِ دست نيست، بلكه همواره بايد تثبيت شود.(2)

دو _ مؤلفه هاي هويت

دو _ مؤلفه هاي هويت

هويت (Identity) معناي امري احساسي يا آگاهانه، واقعي يا ذهني، موجودي يا جعلي، و معطوف به پاسخ به چيستي و كيستي انسان ها به صورت فردي


1- Identity.
2- ريچارد جنكينز، هويت اجتماعي، ترجمه: تورج يار احمدي.

ص: 131

و جمعي است. خودشناسي و ديگرشناسي به منزله دو محور عمده در هويت، ساختار آن را تشكيل مي دهد؛ به گونه اي كه انسان ها از راه اين عناصر هويتي، به شناخت از خود و چيستي شان مي پردازند و به جايگاه خود با ديگران نيز شكل مي دهند.(1)

از نگاه ديويد هولاند، هويت، معناي كليدي است كه ذهنيت افراد را شكل مي دهد و مردم به واسطه آن به رويدادها و تحولات محيط زندگي خود حساس مي شوند. مردم به ديگران مي گويند چه كسي هستند و سپس مي كوشند طوري رفتار كنند كه از كسي كه تصور مي كنند هستند، انتظار مي رود.(2) همچنين كاستلز معتقد است همان گونه كه نقش ها كارويژه ها را سازمان مي دهند، هويت ها هم معنا را سازمان مي دهند.(3) زمينه ها، علل و عوامل مؤثر در پيدايش و تحول هويت نيز محلّ مناقشه عمده اي ميان صاحب نظران بوده است. نظريه هاي روان شناختي، عوامل فردي و رواني آن را برجسته ساخته اند؛ در حالي كه جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعي بر زمينه ها و عوامل اجتماعي تأكيد مي كنند.(4) برخي از اين ديدگاه ها بر تعيين شوندگي و از پيش ساختگي معنا و هويت تأكيد دارند و هر شيء را داراي معناي مشخص و هويت ذاتي و ماهوي مي دانند؛ در حالي كه برخي ديگر نيز بر ساخته شدن معنا و هويت تأكيد مي كنند.(5)

نقطه آغاز آشنايي با مفهوم هويت، مفهوم خودشناسي(6) است. آنتوني


1- Gecas1985.739.
2- Holland: 1998.6-3.
3- عصر اطلاعات، ج 1، ص 224.
4- احمد گل محمدي، جهاني شدن فرهنگ و هويت، ص22.
5- Boon: 1982; 26.
6- Self – concept.

ص: 132

گيدنز در كتاب تجدد و تشخص مي نويسد:

هويت، در حقيقت همان خود است كه شخص آن را به صورت بازتابي از زندگي نامه اش مي پذيرد.(1)

به همين دليل، هويت حالت بازتابي دارد و در نتيجه، ايستا نيست.(2) بنابراين، هويت نوعي سازه اجتماعي است كه در شكل دادن به آن، عناصري از دستاوردهاي انساني، اختراعات و مهندسي اجتماعي دخالت دارد.(3)

اسميت، هويت ملي را اين گونه تعريف مي كند:

منظور از هويت ملي، وجود احساس اجتماعي سياسي است. اجتماع سياسي، همچنين به يك فضاي اجتماعي و يك سرزمين داراي مرزهاي شناخته شده اشاره مي كند كه اعضاي آن به اين وسيله خود را تعريف و به آن احساس تعلق مي كنند.(4)

بنا بر مطالبي كه گفتيم، داشتن هويت و شناخت از خود، تأثير بسيار زيادي در حفظ فرهنگ و ارزش هاي ديني و اسلامي _ ايراني دارد. در اين ميان، افزون بر خانواده و گروه هم سالان، رسانه ها نيز تأثير بسيار زيادي بر هويت و فرهنگ جوانان دارند. همان گونه كه از خانواده، مدرسه، جامعه و هم سالان با عنوان مؤلفه هاي اثرگذار بر هويت جوانان نام برده شد، رسانه هاي جمعي و به ويژه راديو، تلويزيون و مطبوعات نيز به عنوان شكل دهنده آموزش و پرورش غيررسمي كشور، نقش مهمي در شكل گيري هويت آنها دارند. در قرن اخير، رسانه هاي جمعي، عهده دار بسياري از كاركردهايي


1- تجدد و تشخص، صص 81 و 82.
2- Penna: 1991; 32-33.
3- (Hobs bowm:1990;10).
4- (Smith: 1979; 9).

ص: 133

شده اند كه در گذشته به دوش والدين و مؤسسات فرهنگي و مذهبي بوده است. حضور رسانه ها در منزل و مشغول ساختن اعضاي خانواده به پيام هاي خويش، از موارد مهم در اثرگذاري رسانه ها به شمار مي آيد. اولسون معتقد است كودكان يا نوجوانان در يك محيط معنايي به سر مي برند كه پدر و مادر نقشي در به وجود آوردن آن ندارند.(1)

هنري ماسن(2) در بحث عوامل اجتماعيِ شكل گيري هويت در كودكان و جوانان، به عوامل اجتماعي شدن در داخل خانواده و بيرون خانواده اشاره مي كند. وي عوامل خارج از خانواده را مدرسه، گروه هم سالان و تلويزيون مي داند. او تلويزيون را عاملي مهم در اجتماعي كردن و افزايش رشد شناختي كودكان برمي شمارد. تلويزيون حتي به صورت تفريحي كاركرد آموزشي دارد. انسان از محيط اجتماعي خود، سناريوهاي گوناگوني مي آموزد و تلويزيون در آموزش اين سناريوها بسيار مؤثر است. تهيه كنندگان برنامه ها از اين ويژگي ها استفاده مي كنند و مي كوشند گروه هاي محبوب و چهره هاي معيّن را به عنوان شخصيت هاي اصلي به نمايش گذارند و اقليت ها را به عنوان شخصيت هاي منفي مطرح سازند.

در عصر جديد، انحصارهاي رسانه اي در پسِ متون و فرآورده هاي فرهنگي خود، ساختار نگرش خاصي را كه به سلطه و كنترل معطوف است، عرضه مي كنند. به باور بودريا، فرهنگ پست مدرن، فرهنگ وانمايي و شبيه سازي است و تصويري واقعي تر از واقعيت است.(3) بنابراين، در شرايطي


1- بازانديشي در فرهنگ و رسانه، ص165.
2- هنري ماسن و ديگران، رشد شخصيت كودك، ترجمه: محمد ياسايي، 1370، ص515.
3- محمد مهدي سمتي، عصر سي ان ان و هاليوود، ص12.

ص: 134

كه تهديدهاي فرهنگي و نرم برخاسته از انحصارهاي رسانه ايِ قدرت هاي جهاني، هويت ملي و به دنبال آن، امنيت ملي و فرهنگ كشورهاي در حال توسعه را هدف قرار داده است، احساس خلأ قدرت نرم عظيم برخاسته از سوي رسانه ملي به شدت احساس مي شود. در اين راستا، يكي از مهم ترين كاركردهاي رسانه ملي، بازسازي و ترميم ارزش هاي سنتي آسيب ديده از تهاجم هاي فرهنگي است كه در اين ميان، تقويت هويت جوانان و آشنايي بيشتر آنها با فرهنگ ملي خود اهميت بسيار زيادي دارد. رسانه ملي به عنوان كارگزار فرهنگي، همراه با بازسازي فرهنگ آسيب ديده بومي، توسعه فرهنگي را سرعت مي بخشد و وارد زندگي اجتماعي مردم مي كند. در واقع، رسانه ملي، مبلغان فرهنگي و گروه هاي مقدم اجراي سياست هاي فرهنگي هستند و با اقدامات خود مي توانند موجب تقويت ارزش هاي نظام فرهنگي كشور شوند و همين كاركرد رسانه و تلويزيون است كه سبب افزايش تأثير آن در جنگ نرم فرهنگي مي شود. كشورهاي غربي با بهره گيري از فيلم ها، سريال ها و برنامه هاي دقيق و تفكر شده، تأثير فرهنگي خود را بر كشورهاي هدف مي گذارند و از اين راه، سبب جذب جوانان به سمت فرهنگ خود مي شوند. بنابراين، دست اندركاران و مديران رسانه به ويژه رسانه صدا و سيما، بايد با برنامه هاي اصولي در مرحله نخست به هويت جوانان شكل دهند و در مرحله دوم، موجب افزايش جذابيت فرهنگ داخلي براي جوانان شوند.

ب) نقش رسانه ها در جنگ نرم

ب) نقش رسانه ها در جنگ نرم(1)


1- ضياالدين صبوري، منابع قدرت نرم، ص121.

ص: 135

در الگوي نوين امنيت، رسانهها با ايجاد تحول در باورها، ارزشها، اعتقادات، تصاوير، ادراكات و ذهنيات جامعه، زمينه را براي اقناع و پذيرش فراهم مي آورند. اين وضعيت، سبب شده پيامها، نمادها، اخبار و اطلاعات اهميت خاصي يابند. رسانهها نه تنها واقعيت را، بلكه حتي مهم تر از آن، ادراك مردم را از واقعيت نيز تغيير ميدهند؛ به گونهاي كه برخي انديشمندان معتقدند رسانهها حاكميت و قدرت تعيين سرنوشت انسان ها را از آنان سلب مي كنند و در اختيار خود مي گيرند و بر انديشه، ادراك و احساس افراد مسلط مي شوند.

امروزه و به ويژه پس از پروسه يا پروژه جهاني شدن، «رسانهها» نقش بسزا و بزرگي در تصويرسازي يافتهاند. در واقع، رسانهها با پوشش خبري و هنجارسازي، مشغول شكل دهي به معاني و مناسبات هستند. اين موضوع در انديشه سازه انگاري به خوبي ديده مي شود. سازه انگاري(1) مكتب جديدي در روابط بين الملل است كه آموزههاي آن، از دل رهنمودهاي فلسفيِ مكتب انتقادي فرانكفورت و فرانوگرايي بيرون آمده است. برخلاف رفتارگرايان و اثبات گرايان، براي سازه انگاران، سوژهها بيشتر از ابژهها اهميت دارند؛ چراكه سوژهها موجب پديد آمدن فضاي بينِ اذهاني ميشوند؛ فضايي كه در تراكنش(2) هنجارها تعريف مي شود و قواعد خاص خود را مييابد. شايد از اين نظر، سازه انگاري از نحلههاي فكري فرااثبات گرايي باشد؛ زيرا تا آنجا كه فرااثبات گرايي از تجربه گرايي انتقاد مي كند، با آن همراه است، ولي در مبحث جديدتري چون شالوده شكني، سازه انگاري، يكّه تاز عرصههاي گوناگون


1- Constructivism.
2- Interaction.

ص: 136

است.

با استفاده طراحي شده از وسايل ارتباط جمعي، ميتوان به طور مؤثري، ديگران را تحت تأثير قرار داد. تجربه نشان ميدهد ديدگاههاي افراد درباره موضوعات مورد مجادله (مانند جنگ، مذهب، سياست و...) را ميتوان با فرستادن پيام از راههاي مختلف تحت تأثير قرار داد يا اصطلاح كرد. در دنياي امروز، نفوذ و گسترش فعاليتهاي رسانهاي به قدري پردامنه شده كه همه ابعاد و زمينههاي حيات اجتماعي را تحت تأثير قرار داده است. زماني كاركرد و نقش رسانهها به نقشهاي هدايت و راهنمايي، آموزشي و خبري و سرانجام تفريحي و تبليغي محدود بود، ولي امروزه افزون بر نقشهاي تعريف شده، تهديد و جنگ نيز اضافه شده است. مدت زمان زيادي نيست كه بشر با تهديدهاي رسانهاي و كاربرد آنها در صحنههاي گوناگون جنگ و سياست آشنا شده است. هميشه دو طرف درگير، به ويژه زماني كه ابزارهاي فيزيكي منازعه به بن بست رسيدهاند، دريافتهاند به جز زخمي كردن، كشتن و اسير كردن حريف، ميتوان براي رسيدن به پيروزي، از ابزارهاي كم خرج تر و آسانتري نيز استفاده كرد. اين ابزار، استفاده از رسانهها براي متقاعد كردن يك طرف به پذيرش خواستهاي طرف ديگر، بدون دريافت امتيازِ درخور توجه است. در اين ميان، كشوري برنده ميدان خواهد بود كه هم سازوبرگ تبليغاتي و اطلاع رساني بزرگ تر و پيشرفتهتري فراهم كرده باشد (آمادگي سخت افزاري)، و هم در زمينه ارتباطات و متقاعد سازي و توليد فرهنگي، خبري، هنري و تبليغاتي (آمادگي نرم افزاري) جلوتر از رقيبان خود حركت كند. با توجه به آنچه گفتيم، امروزه رسانهها به ابزار مهمي براي ايجاد تهديد و دامن زدن به بحرانهاي گوناگون و منازعات داخلي تبديل شدهاند. مقابله

ص: 137

با اين تهديدها، ابتدا نيازمند شناختن آنها و سپس سياست گذاري هاي درست و اصولي و همچنين داشتن راهبردهاي مناسبي است كه بتوانند بحرانها را با آن مديريت و نظم جامعه را حفظ كند.

6. سياست گذاري رسانه اي در مقابله با جنگ نرم

اشاره

6. سياست گذاري رسانه اي در مقابله با جنگ نرم

براي تعريف سياست گذاري رسانه اي، به ناچار بايد تعريفي مختصر از سياست و سياست گذاري ارائه كنيم و در ادامه، به بحث سياست گذاري ارتباطي يا رسانه اي بپردازيم. سياست در لغت به معناي برنامه، شيوه عمل، اصول و قواعد اساسي، اصول راهنما و... است.

سياست هاي ارتباطي، مجموعه اصول و هنجارهايي را تشكيل مي دهد كه به منظور راهنمايي عملكرد نظام هاي اطلاعاتي يا به گونه اي وسيع تر، نظام هاي ارتباطي مورد نظر قرار مي گيرد. اين سياست ها طي سال ها و تحت تأثير نگرش عمومي جامعه به اطلاعات، ارتباطات و تكيه گاه هاي آنها پديد مي آيد. سياست ارتباطي مي تواند در قانون اساسي يا قوانين مصوّب پارلمان در سياست عمومي كشور در رهنمود هاي اجرايي سازمان هاي مختلف اداري در مجموعه اصول اخلاقي حرفه اي ارتباطات و همچنين در اساس نامه و مقررات سازمان هاي خصوصي اطلاعات و ارتباطات پيش بيني شده باشد.(1)

سياست گذاري رسانه اي، اصول، هنجارها و راهبردهاي كلي را دربرمي گيرد كه بر هدايت كلان رسانه ها در نيل به اهداف مشخص نظام حاكم است. سياست گذاري رسانه اي، هم روش و ابزار رسيدن به اهداف را شامل مي شود و هم راهبرد را. بنابراين، سياست گذاري رسانه اي، آميزه اي از


1- گزارش سازمان يونسكو، 1979، صص8 و 9، www. UNESCO.org.

ص: 138

تجربيات گذشته، مصلحت جامعه و آينده نگري است.(1) به طور كلي مي توان سياست گذاري رسانه اي را برنامه ريزي، طرح ريزي و اتخاذ تصميم هايي در راه پيشبرد اهداف سازمان هاي رسانه اي با توجه به تشكيلات، محيط و نيروي انساني تعريف كرد. در فرآيند اتخاذ تصميم ها، افراد و گروه هاي گوناگون با زمينه هاي اجتماعي، فرهنگي و ارزشي متفاوت، به دنبال منافع خاصي هستند و متناسب با اهداف، از راهبردهاي مختلفي استفاده مي كنند.

الف) مراحل سياست گذاري در رسانه هاي خبري

اشاره

الف) مراحل سياست گذاري در رسانه هاي خبري

شكل ويژه كارهاي خبري، يعني دگرگوني هاي سريع و مداوم، و پيدايش وضعيت هاي جديد و نياز به خلاقيت هاي به موقع، موجب شده سياست گذاري در اين باره شكل خاصي به خود گيرد. سياست گذاري در رسانه هاي خبري به شكل قراردادي به مراحل گوناگوني تقسيم مي شود كه عبارت است از: اهداف و خط مشي هاي عمومي، استراتژي(2) (راهبردها)، و اجراي سياست ها.

يك _ اهداف و خط مشي ها

يك _ اهداف(3) و خط مشي ها(4)

منظور از اهداف، همان اهداف رسانه است. اهداف رسانه، چيزي جز زيرمجموعه اي از اهداف نظام سياسي حاكم نيست و خط مشي هاي كلي، اصولاً از سوي آرمان ها و ايدئولوژي هاي نظام حاكم تعيين مي شود. آرمان ها، اهداف را در حوزه اي مشخص محدود مي كند و سياست گذار رسانه مجبور است حيطه حركت خود را در داخل چارچوبي بداند كه آرمان تعيين كرده


1- آرلي جان، به سوي سياست هاي ارتباطي واقع بينانه، ترجمه: خسرو جهانداري، ص79.
2- Strategy.
3- Objectives.
4- Policies.

ص: 139

است.

هر حكومت، ايدئولوژي خاصي دارد كه خود بر پايه آن ايدئولوژي بنا شده است و شكل خاص هر حكومت، خود بيانگر ايدئولوژي آن حكومت است. حكومت هايي كه به صورت مردم سالاري، رويّه اي مبتني بر تأكيد بر نقش مردم در مشاركت در مسائل ملي و دولتي دارند، معمولاً مشاركت پذير هستند؛ يعني به خواسته ها و خلاقيت هاي مردم و تأثير آن در شكل دولت بيشتر توجه مي كنند. بنابراين، در اين نوع دولت ها، سياست گذاري رسانه اي بايد طوري باشد كه به نقش مشاركت جويي مردم، يعني توجه به افكار نو ملت و خلاقيت هاي فكري و مؤثر آنان در حكومت توجه شود. ازاين رو، يكي از عوامل اصلي تدوين سياست هاي درست در مقابله با اهداف فرهنگي دشمن، تعامل مستقيم ميان دولت و رسانه هاست. اگر اين دو با يكديگر هماهنگ باشند، امكان موفقيت سياست ها بيشتر است.

دو _ راهبرد (استراتژي)

دو _ راهبرد (استراتژي)

استراتژي، از واژه استراتگوس، به معناي فرمانده كشوري _ لشكري است و نخستين بار اين لغت در طرح ريزي هاي جنگي و عملياتي مطرح شد. در تعريف هاي امنيتي، منظور از استراتژي، طراحي عمليات نظامي براي پشتيباني از اهداف سياسي است. مفهوم استراتژي در خبر از جنبه هاي گوناگون قابل بررسي است. با توجه به پويايي و دگرگوني ها در عرصه خبر، راهبرد در تعامل با محيط در حال تغيير و پوياست. مهم ترين استراتژي هاي موجود براي كار خبري و رسانه اي عبارت اند از:(1)

الف) استراتژي تمايز: تهيه بهترين محصول خبري يا تلويزيوني بدون


1- بازانديشي در فرهنگ و رسانه، ص 176.

ص: 140

توجه به هزينه؛ يعني مي خواهيم خبري بدهيم يا برنامه اي توليد كنيم كه بي رقيب و بي همتا باشد و در اين ميان، ميزان امكانات و هزينه نيز مهم نباشد.

ب) استراتژي حداقل هزينه: تهيه محصول خبري و تلويزيوني با ارزان ترين قيمت.

انتخاب هر يك از اين دو استراتژي، به موقعيت رسانه بستگي دارد. رسانه هايي كه مي خواهند مخاطب جديد جلب كنند و در بازار رقابت شديد، موفق شوند، معمولاً راهبرد تمايز را برمي گزينند و رسانه هايي كه تازه آغاز به كار كرده اند نيز بايد چنين استراتژي را انتخاب كنند. اما رسانه هايي كه دچار بحران هاي مالي شده اند و مخاطبان خود را يافته اند و حوزه فعاليت محدودي از نظر رده هاي مختلف مخاطب دارند، معمولاً از استراتژي حداقل هزينه بهره مي برند. پس از گزينش استراتژي مورد نظر از سوي رسانه، بايد سياست گذاري هاي خاصي در اين زمينه صورت گيرد.

سه _ اجراي سياست ها

سه _ اجراي سياست ها

اجراي سياست به معناي آن است كه ما پس از انتخاب استراتژي، بايد بدانيم چگونه و چطور مي خواهيم به هدف برسيم. در اين مرحله، اقناع مخاطب محور كار است؛ به اين معنا كه مخاطب احساس كند آنچه مي خواهد، به او داده شده و حقيقت همان است كه او مي فهمد. حوزه هايي كه براي رسيدن به اين هدف بايد دقت شود، روش هاي تنظيم خبر، شيوه ها و تاكتيك هاي خبري، چگونگي ساخت فيلم ها، سريال ها و برنامه هاي مستند، ميزگردها و چگونگي القاي پيام است. تنظيم محتوا به هدف ما بستگي دارد كه عنصري از اطلاعات را بخواهيم برجسته كنيم. معمولاً اطلاعاتي كه بايد برجسته شود،

ص: 141

در قسمت هاي بعدي خبر بازتاب مي يابد. در اين قسمت، اگر سازمان ما راديوست، بايد بكوشيم اطلاعات را در ابتداي برنامه خبري ندهيم و برخي از گزارش ها و اخبار خاص را در وسط يا انتهاي برنامه پخش كنيم كه مخاطب مجبور باشد همه برنامه را بشنود. اگر هم سازمان ما تلويزيون است، دقيقاً چنين برنامه اي بايد پياده شود تا بيننده مجبور باشد همه برنامه را ببيند.

در شيوه هاي انتقال و القاي پيام، هر رسانه روش خاص خود را دارد. روش هايي كه معمولاً استفاده مي شود عبارت است از: جلب توجه مخاطب و حفظ آن، قابليت تصديق خبرهايي كه منتشر مي شود و... . بسياري از مراحل بالا براي اعتماد مخاطب به رسانه است. در واقع، به نوعي رسانه خود را در معرض آزمون اعتماد سازي ذهن مخاطب قرار مي دهد و مي كوشد ذهن او را به سوي اعتماد به سمت رسانه جهت دهد تا در لابه لاي اين اعتماد، بتواند راحت تر هدف خود را پي گيرد.

ب) سياست گذاران رسانه اي

ب) سياست گذاران رسانه اي

سياست گذاري، جزئي از مديريت است كه مي تواند هم از سوي مدير رسانه و هم به وسيله معاونان انجام شود. عوامل درون سازماني و برون سازماني از منابع سياست گذاري شمرده مي شوند. عوامل درون سازماني عبارت اند از: مديريت سازمان، معاونان و مديران، سردبيران و مديران خبر، خبرنگاران، فرهنگ سازمان و خط مشي ها و سياست هاي حاكم و همه عواملي كه بر روند خبر اثرگذارند، مي توانند از عوامل مؤثر در سياست گذاري رسانه اي پنداشته شوند. البته گاهي منابع خبري نيز در سياست گذاري اثرگذارند؛ به ويژه اگر اين منابع خبري، نقش سياسي داشته باشند؛ مانند نهاد اجرايي، نهاد قانون گذاري، نهاد قضايي و افكار عمومي.

ص: 142

رهبران و تصميم سازان، نخبگان درون حاكميت، دولت، رقبا، قوانين حرفه اي، اولويت هاي مخاطبان و همچنين فرهنگ، سنت و تاريخ يك كشور نيز در سياست گذاري اثرگذارند و از عوامل برون سازماني به شمار مي آيند. براي سياست گذاري نيز بايد ويژگي هاي مخاطبان را شناخت و به تاريخ، تمدن، فرهنگ و تمام ابعاد زندگي آنها توجه كرد. البته يادآوري اين نكته هم ضروري است كه بايد به زمان سياست گذاري نيز توجه نمود كه در زمان مشخصي صورت گيرد.

ج) عوامل مؤثر بر سياست گذاري رسانه هاي خبري و تصويري

ج) عوامل مؤثر بر سياست گذاري رسانه هاي خبري و تصويري

1. ارزش ها و باورها (ايدئولوژي). ارزش هاي جوامع، شيوه زندگي آنها هستند. به طور كلي ايدئولوژي از دو راه با هدف ها و كنش هاي سياسي ارتباط پيدا مي كند:

يك _ ايدئولوژي، چارچوبي ذهني پديد مي آورد تا بر اساس آن، سياست گذاران واقعيت ها را درك كنند. در اين روند، اطلاعات و پيام هاي دريافت شده از محيط، معنا و مفهوم مي يابد و در طبقه بندي خاص تفسير و تبيين مي شود.

دو _ ايدئولوژي، نوعي نظام اخلاقي ارائه مي دهد كه بر اساس هنجارهاي اخلاقي ناشي از آن، مي توان رفتارها و داده هاي درست و نادرست را از يكديگر تشخيص داد.

2. اهداف و عوامل درون سازماني. سياست گذاران با توجه به اهداف و سياست هاي داخلي سازمان خبري، تصميم گيري مي كنند و برنامه خودشان را مشخص مي نمايند.

3. عوامل برون سازماني. گروه هاي فشار، گروه هايي هستند كه مي كوشند

ص: 143

قدرت حاكم را تحت تأثير قرار دهند. گاه رسانه اي خبري يا تصويري تحت تأثير عوامل برون سازماني قرار مي گيرد و در جهت اهدافي غير از هدف مورد نظر حركت مي كند.

به طور كلي، تصميم گيري در رسانه ها در دو سطح صورت مي پذيرد: سطوح بالاي سازمان كه به اتخاذ تصميم هاي ارزشي مي پردازند و در آن، خط مشي هاي كلي و استراتژي ها را تعيين مي كنند و ديگري، تصميم هاي مربوط به امور اجرايي است كه در سطح پايين اتخاذ مي گردد.

سياست گذاري به طور كلان، فرار از تهديدها و آفرينش فرصت هاست. سازمان ها زماني مديريت مي شوند كه سياست گذاري و خط مشي داشته باشند. براي برنامه ريزي كه در اصل پيش بيني آينده است، بايد به درون و برون سازمان توجه كرد. در اين راستا، رسانه ها بايد درصدد انطباق با محيط و همراه شدن با آن و اثر گذاري بر آن باشند. در اصل سياست گذار و مدير رسانه اي و خبري، به اقتضاي شرايط منطبق نمي شود، بلكه محيط و آينده را مي سازد و اين همان اصل اساسي است كه مديران رسانه براي مقابله با اهداف فرهنگي دشمن در جنگ نرم رسانه اي بايد فراوان به آن توجه كنند.

فرق مدير رسانه اي با مدير ديگر سازمان ها در اين است كه او منطبق مي شود، ولي مدير رسانه دگرگون مي سازد و در اين دگرگون سازي و ايجاد فرصت هاي نو، افكار عمومي نقش اساسي دارند. بنابراين و بر اساس توضيحات پيش گفته، مديران صدا و سيما بايد طوري برنامه ريزي كنند كه اين برنامه ها توان مقابله با برنامه هاي فرهنگي غرب را داشته باشد و از نوآوري كافي برخوردار باشد و از اصول و قواعد مخصوص به خود پيروي كند.

ص: 144

د) اصول برنامه ريزي رسانه اي

د) اصول برنامه ريزي رسانه اي

براي برنامه ريزي درست رسانه اي، بايد اصول و مواردي رعايت شود؛ به اين معنا كه برنامه ريزي بايد مبتني بر واقعيت ها باشد و تمامي جوانب را در نظر گيرد. همچنين برنامه ريزي بايد از فناوري به عنوان ابزاري براي رسيدن به اهداف خود بهره برد و مبناي مفهومي سالمي داشته باشد. همچنين با نوآوري همراه باشد و از مدل هاي بيروني يا سنتي، پس از تحليل مناسب و ربط آنها با محيط برنامه ريزي و عمليات اجرايي استفاده كند.

از سوي ديگر، هنگام تنظيم چارچوب برنامه ريزي با شرايط محلي، بايد حداكثر استفاده را از زيرساخت هاي موجود به عمل آورد. البته به اين شرط كه اين زيرساخت ها، توان پاسخ گويي به نياز هاي در حال تغيير را داشته باشد. سناريوي برنامه ريزي را بايد به صورتي مرحله بندي كرد كه زمان كافي براي پي گيري همه اجزاي فرآيندها وجود داشته باشد و از سوي ديگر، مطابق با پيشرفت هاي زمان خود به جلو حركت كند. بنابراين، برنامه ريزي ها و راهبردهاي درست و اصولي، نقش زيادي در مقابله با اهداف دشمن در عرصه هاي اقتصادي، امنيتي و فرهنگي دارد. هر قدر اين برنامه ريزي دقيق و اصولي تر باشد، نقش آن در مقابله با تهاجم فرهنگي غرب محسوس تر مي شود.

7. رسانه ها و اثرگذاري فرهنگي

7. رسانه ها و اثرگذاري فرهنگي

مهم ترين كاركرد فرهنگي جنگ نرم رسانه اي، فلج سازي راهبردي است كه جزئي از فرهنگ راهبردي به شمار مي آيد. همان گونه كه گفتيم، فرهنگ به مثابه يكي از اجزاي اصلي زيست جمعي بشر، چنان ظرفيتي دارد كه ميتوان از آن با عنوان جعبه ابزاري نام برد كه مي تواند به اقدامات و رفتارها، شكل و

ص: 145

سازمان دهد. اثر گذاري پيچيده و قابل توجه فرهنگ، موجب ورود آن به رشتههاي گوناگوني چون مديريت، روابط بين الملل و... گرديد و توجه انديشمندان اين حوزهها را به موضوع ياد شده جلب كرد. تعامل فراوان مباحث فرهنگي و روابط بين الملل، برخي از محققان را به سوي اين نظر كشاند كه ملت، يك نظام فرهنگي است و روابط بين الملل نيز چيزي جز تعامل ميان نظامهاي فرهنگي نيست.(1) اين در حالي است كه در عرصه جهاني، رويكردهاي فرهنگي، نوع برداشت نخبگان از مشكلات و نيز طرح راهحلهايي براي مقابله با آنها را تحت تأثير قرار ميدهد.

در چنين شرايطي و با توجه به نفوذ رو به فزوني فرهنگ در حيطه مطالعات امنيتي، بحث «فرهنگ راهبردي» مطرح شد. فرهنگ راهبردي، برخاسته از فرهنگ سياسي است و به دليل ماهيت و كاركردش، راهبردپردازان بايد با آن آشنا باشند؛ چراكه در تبيين رفتار راهبردي، پيش بيني اين گونه رفتارها و اتخاذ راهبردهايي متناسب با آن، بسيار مهم است.(2) كن بوث معتقد است فرهنگ راهبردي به سنت ها،(3) ارزشها(4) و ايستارها،(5) الگوهاي رفتاري، عادت ها، نمادها، دستاوردها و شيوههاي خاص انطباق با محيط، و حل مسائل و تهديدها با استفاده از زور اشاره دارد.(6) به باور وي، فرهنگ راهبردي برآمده از تاريخ، جغرافيا و فرهنگ سياسي است و نشان دهنده تركيب ايستارها و الگوهاي رفتاري مهم ترين ديدگاه هاي


1- Kolodziej , 2005: 259-304.
2- محمود عسگري، نقش آفريني اتاق هاي فكر در سياست گذاري دفاعي _ امنيتي، صص 2 _ 30.
3- 3.Traditions.
4- Values.
5- Attitudes.
6- Booth, 1990: 121.

ص: 146

اثر گذاري است كه اين ديدگاه ها ميتواند به كل جامعه، نخبگان سياسي، نهادهاي نظامي يا افكار عمومي مربوط باشد.

فرهنگ راهبردي، مجموعهاي از الگوهاست كه بر مبناي آن در خصوص مسائل جنگ و صلح، رفتارهاي خاصي اعمال مي شود. البته بايد خاطرنشان كرد كه اين فرهنگ، تنها به شكل گيري رفتارها و تصميم ها درباره رهنامه راهبردي، استفاده از زور در سياست بين الملل، حساسيت در خصوص خطر خارجي و... كمك مي كند و درباره اينكه يك بازيگر چگونه با ديگر بازيگران در مسائل امنيتي تعامل كند، تعيين كننده نيست.(1)

يكي از موضوع هاي اصلي فرهنگ راهبردي، تعيين چارچوبي درباره گزينههاي تصميم براي تصميم سازان يك كشور است. فهم فرهنگ راهبردي، بخش بنيادين شناخت دشمن و خودي است و به عبارتي، از مهم ترين كاركردهاي فرهنگ راهبردي، دشمن شناسي است. فرهنگ راهبردي ميتواند در تصور سناريوها و ارزيابي تهديدها مهم باشد؛ به دليل آنكه به دولت مردان در خصوص اينكه يك بازيگر چگونه ممكن است درباره مسائل كوچك و بزرگ رفتار كند، بينش ميدهد.(2) بر مبناي آنچه گفتيم، اختلال در فرهنگ راهبردي، ميتواند مباني شناختي و بنيانهاي رفتاري هر جامعه را دستخوش دگرگوني سازد. بديهي است در چنين شرايطي، ضريب آسيب پذيريهاي آن جامعه افزايش مي يابد و كشور در معرض تهديدهاي جدي قرار ميگيرد.

نظر به چنين اهميتي است كه فرهنگ راهبردي، يكي از مهم ترين هدف هاي جنگ نرم به شمار مي آيد. غفلت از دشمنيِ دشمن و


1- Booth2005:25-26.
2- Booth, 2005:24.

ص: 147

دشمن شناسي، هدفي است كه حريف در جامعه هدف به دنبال آن ميگردد. بي تفاوتي درباره دشمن و دشمني او، زمينه ساز و زمينه پرور تحركات حريف خواهد بود. بنابراين، منظور از فرهنگ در اين فصل، شيوه اي ويژه از زندگي است كه ارزش ها، سنت ها، باورها و اهداف مادي و سرزميني، آن را شكل مي دهد و نظام بوم شناختي پيچيده و پويايي از مردم، اشيا، جهان بيني ها، كنش ها و شرايطي به شمار مي آيد كه در ارتباطات روزمره و در كنش اجتماعي دگرگوني مي يابد.(1)

پس از توضيح در مورد راهبرد فرهنگي، بايد به فلج سازي راهبردي بپردازيم. در واقع، فلج سازي راهبردي، موضوع جديدي نيست؛ چراكه مي توان ريشههاي اين بحث را در انديشههاي راهبردپرداز چين باستان، يعني سان تزو جست وجو كرد. او بر اين باور بود كه بايد از هر راه ممكن، روحيه دشمن را از بين برد و به دنبال پيروزيِ بدون جنگ بود.(2) بنابراين، وي نيز به گونهاي غيرمستقيم، مفهوم فلج سازي راهبردي را در نظر داشته است. ليدل هارت(3) نيز به نوعي در پي رسيدن به اين شرايط بوده است. او نيز كارآمدترين و اقتصادي ترين شيوه را براي درگيري، خلع سلاح دشمن مي دانست(4) كه تداعي كننده نوعي فلج سازي راهبردي است. به عبارتي، او نيز ابتدا درصدد از بين بردن فيزيكي دشمن نبود. فلج سازي راهبردي، انديشهاي است كه براي رسيدن به منطق كنترل، طراحي شده است. فرض منطق كنترل آن است كه بهتر است به جاي انهدام توانمنديها، آنها را بي اثر كرد.


1- جيمز لال، رسانه ها، ارتباطات، فرهنگ، ريافتي جهاني، ص214.
2- 10.TZU,1988: 66-72.
3- Liddle Hart.
4- (Liddle Hart, 1991: 212).

ص: 148

برخي فلج سازي راهبردي را اين گونه تعريف كردهاند: «فلج سازي راهبردي، حمله گزينشي بر ضد هدفهايي است كه اغلب به طور مستقيم از اراده و تلاشهاي حريف براي ادامه رفتار او حمايت ميكنند.»(1) از جمله مهم ترين هدفهاي مورد نظر در اين تعريف، «مردم و روحيه آنها» است. يكي از اركان فلج سازي راهبردي، تضعيف يا از بين بردن روحيه است. روحيه، نوعي شوق و اشتياق دروني و آمادگي اعضاي جامعه براي انجام داوطلبانه مأموريت هاي گوناگون و مقابله سرسختانه و پايداري در برابر دشمن است.

به اين ترتيب، رسانه ها از رهگذر نمادسازي، جامعه پذيري و الگوسازي رفتاري، اين توانايي را دارند كه در رفتار افراد دگرگوني هايي مهم پديد آورند.(2) رسانه هاي مدرن امروزي مي توانند با بهره گيري از فرآيند دائمي و پويا، عناصر قدرتمند فرهنگي مورد نظر، از جمله باورها و مقدسات را انتقال دهند و با عرضه الگو هاي فكري فرهنگ مورد نظر، شيوه انديشه، رفتار و نگرش افراد را دچار دگرگوني سازند. كشورهاي غربي مي كوشند با بهره گيري از رسانه ها به صورت كاملاً سازمان يافته، اجباري و در جهت منافع خويش، به منظور حاكم ساختن خود بر كشور هدف، شيوه هاي فكري فرهنگ خود را انتقال دهند. اين انتقال فرهنگي كه با تشبّه پذيري تناظر دارد، سبب از بين رفتن كامل هويت گيرنده فرهنگ و ازخودبيگانگي فرهنگي آن در برابر فرهنگ مسلط مي شود؛ به طوري كه فرهنگ پذيرنده كه در ارتباط با فرهنگ مسلط است، با دروني كردن فرهنگ حاكم و پذيرش اجباريِ انجام


1- Barlow 1992.4.
2- احمد خانيكي، انتخابات ارتباطات و افكار عمومي، ص218.

ص: 149

هم زمان دگرگوني هاي بنيادين (عقيدتي و آرماني) و ظاهري (فني و مادي)، اصالت فرهنگ بومي خود را از دست مي دهد.

افزون بر اثرگذاري رسانه ها بر فرهنگ در الگوي مدرن امنيت، رسانه ها با ايجاد تحول در باور ها، ارزش ها، تصاوير، ادراكات و ذهنيات جامعه، زمينه را براي اقناع و پذيرش فراهم مي آورند. اين وضعيت، موجب مي شود پيام ها، نماد ها، اخبار و اطلاعات اهميتي خاص يابد. رسانه ها نه تنها واقعيت، بلكه حتي مهم تر از آن، ادراك مردم را نيز از واقعيت تغيير مي دهند؛ به گونه اي كه برخي از انديشمندان معتقدند رسانه ها، حاكميت و قدرت تعيين سرنوشت انسان ها را از آنان سلب كرده اند و در اختيار خود گرفته اند و بر انديشه، ادراك و احساس افراد مسلط شده اند.(1) همچنين رسانه ها در عصر اطلاعات، مهم ترين نقش را در پوشش خبري رخدادها و اثرگذاري بر افكار عمومي بر عهده دارند. انواع رسانه هاي نوشتاري، ديداري، شنيداري، اينترنتي و ديجيتالي، مي توانند بر نوع شكل گيري افكار عمومي اثرگذارند و روندهاي سياسي و اجتماعي هر جامعه را به سمت و سوي خاص هدايت كنند. به طور كلي، رسانه با ظرفيت هاي خاص خود مي تواند به منبعي براي تهديد بر ضد امنيت ملي كشورها در عرصه جنگ نرم تبديل شود.

8. كاركرد رسانه در ايجاد امنيت فرهنگي و مقابله با تهاجم فرهنگي

اشاره

8. كاركرد رسانه در ايجاد امنيت فرهنگي و مقابله با تهاجم فرهنگي

يكي از كاركردهاي اصلي رسانه در بحث تهاجم فرهنگي، ايجاد امنيت فرهنگي است. در واقع، قشرها، گروه ها و طبقات اجتماعي گوناگون در حوزه قلمرو و برد رسانه ملي قرار دارند و رسانه ملي به تناسب اين طبقات


1- محمدرضا دهشيري، رسانه و فرهنگ سازي، صص 179 _ 208.

ص: 150

اجتماعي بايد اطلاع رساني و آموزش فكري و فرهنگي كند. در تقسيم بندي كلي مي توان مخاطبان رسانه را به دو دسته نخبگان جامعه و توده مردم تقسيم كرد. رسانه ملي با توجه به اين مسئله و درك حساسيت هاي خاص هر گروه، رسالت و مأموريت ويژه اي در بر طرف كردن تهديدها و تهاجم فرهنگي، ايجاد اراده لازم براي بسيج افكار عمومي و در نهايت، حفظ امنيت فرهنگي جامعه در برابر تهاجم فرهنگي دارد. در اين خصوص، رسانه كاركردهاي متفاوتي دارد كه به طور مختصر به آنها مي پردازيم.

الف) ايجاد روح هم بستگي و وفاق اجتماعي

الف) ايجاد روح هم بستگي و وفاق اجتماعي

هر چند امنيت فرهنگي، ارتباط نزديكي با وحدت ملي، هم بستگي و انسجام اجتماعي دارد، رسانه ملي نقش مهمي در ايجاد اين انسجام و هم بستگي ايفا مي كند. آنچه مي تواند توده هاي پراكنده اجتماعي را به سمت بسيج سياسي _ فرهنگي بكشاند و آنها را در راستاي امنيت فرهنگي همسو سازد، رسانه است. رسانه ملي با تعهد و مسئوليتي كه در برابر منافع ملي و امنيت فرهنگي جامعه دارد، با بهره گيري از گستره مخاطبان و قدرت و نفوذ در اطلاع رساني و در درون مخاطبان خود، نقش اساسي را در انسجام و هم بستگي ملي ايفا مي كند و مي تواند بسياري از تهديدها را به فرصت تبديل كند.

ب) مشروعيت بخشي به نظام سياسي

ب) مشروعيت بخشي به نظام سياسي

اصولاً نظام هاي سياسي در پي كسب مشروعيت سياسي و وجاهت عمومي هستند. كارآمد نشان دادن نظام هاي سياسي، رهبران و دولت مردان، از جمله كاركردهاي بسيار مهم رسانه ملي است. رسانه مي تواند با بهره گيري از تبليغات و اطلاع رساني، با تبيين جنبه هاي گوناگون فعاليت ها و سياست هاي كارآمد دولت مردان، افكار عمومي را به حمايت از آنها بسيج كند كه اين

ص: 151

مسئله، خود موجب افزايش امنيت فرهنگي جامعه مي شود. رسانه هاي جمعي با شكل دهي به افكار عمومي از راه كارآمد نشان دادن نظام سياسي و عملكرد مثبت دولت مردان، رضايت جمعي و قانع سازي عمومي را رقم مي زند. نتيجه وضعي رضايت جمعي، ثبات سياسي است و ثبات سياسي به نوعي خود پديد آورنده امنيت فرهنگي و در نتيجه، مقابله با تهاجم فرهنگي به شمار مي آيد.

ج) پركردن شكاف هاي اجتماعي

ج) پركردن شكاف هاي اجتماعي

اصولاً همه كشورها به نوعي درگير تنوعات نژادي، قومي، فرهنگي، ديني و مذهبي هستند. اين شكاف ها كه از آن با عنوان شكاف هاي طبيعي ياد مي شود، در درون خود مانع وحدت و انسجام ملي است و در مواردي از عوامل بحران زاي گسست فرهنگي به شمار مي آيد. رسانه ملي در راستاي تعهد و مسئوليت خود در ايفاي ثبات سياسي، از يك سو مي تواند با اطلاع رساني درست از مناطق مستعد بحران به سياست گذاران، به آنها هشدار دهد و از سوي ديگر، با كم رنگ كردن اين شكاف ها براي افكار عمومي و تأكيد بر عناصر و عوامل وحدت بخش و هويت ساز ديني و ملي، شكاف هاي قومي، ملي و نژادي را بي اثر كند، امنيت رواني جامعه را تقويت نمايد و از اين راه، موجب انسجام فرهنگي جامعه شود كه خود عامل مهمي در مقابله با اهداف فرهنگي دشمن در جنگ نرم است.

د) اقناع و متقاعدسازي

د) اقناع و متقاعدسازي

اقناع و متقاعدسازي با هدف ايجاد يا تغيير عواطف و احساساتي است كه شكل دهنده رفتار ديني، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي افراد صورت مي گيرد. اقناع و متقاعد سازي از سوي رسانه هاي ملي، ضريب اطمينان مردم

ص: 152

را به رهبران و دولت مردان نظام بالا مي برد و مشروعيت سياسي اقدامات و سياست هاي آنها را به تأييد افكار عمومي مي رساند. اين مسئله همراه با آنكه به ترميم شكاف احتمالي ميان مردم و دولت كمك مي كند و زمينه ساز حمايت توده مردم از سياست هاي دولت مردان مي شود، مشوق دولت در تأمين امنيت ملي و جنبه هاي گوناگون آن، از جمله امنيت فرهنگي مي گردد.(1)

ه) تعيين مرزهاي دوستي و دشمني

ه) تعيين مرزهاي دوستي و دشمني

در راستاي جهت گيري كلان سياست خارجي و راهبرد ملي يك كشور، رسانه ها در تبيين اين جهت گيري نقشي اساسي دارند. رسانه با بهره گيري از قدرت تبليغي و اطلاع رساني خود، مي تواند حس تنفر و دشمني را از عقايد جريان هاي سياسي، گروه ها يا كشورهاي خاص و به ويژه غيرهمسو و دشمن برانگيزد يا به عكس، به روشن سازي افكار عمومي درباره عقايد گروه ها و جريان هاي سياسي و فكري كشورهاي دوست و همسو بپردازد. در يك جمله رسانه ملي، با تبيين اهداف شناختيِ برخاسته از ارزش ها و آموزه هاي ديني، اهداف عاطفي و رفتاري مخاطبان خود را در راستاي استراتژي فرهنگي آن كشور شكل مي دهد. نتيجه وضعي اين روند، تقويت فرهنگ و امنيت فرهنگي كشور خواهد بود.

و) ديپلماسي رسانه اي و عمق بخشي استراتژيك

و) ديپلماسي رسانه اي و عمق بخشي استراتژيك

امروزه ديپلماسي رسانه اي، يكي از مهم ترين رشته هاي دانشگاهي است. مخاطبان رسانه اي، دولت ها، سياست مداران، مردم و افكار عمومي هستند. نقش برجسته و پررنگ رسانه ملي در دو سطح داخلي و بين المللي اهميت


1- يدالله محمدي، امنيت فرهنگي و نظام رسانه، ص87.

ص: 153

دارد. در سطح ملي و داخلي، نقش مهم رسانه در قالب تبليغات، برجسته سازي، دستكاري افكار عمومي، آگاهي بخشي، اطلاع رساني و كمك به ايجاد ثبات سياسي و اجتماعي خلاصه مي شود. در سطح بين المللي، هر چند برد رسانه ملي با توجه به قدرت انحصاري رسانه هاي جهاني محدود است، با اندكي تلاش و برنامه ريزي مي تواند از راه تحت الشعاع قرار دادن افكار ديگر ملت ها و اشاعه انديشه ها، فرهنگ و هنجارهاي خود، افكار عمومي ديگر ملت ها را با خود همراه سازد و از اين طريق، فرهنگ خود را به ديگر كشورها انتقال دهد و موجب تقويت فرهنگ و امنيت فرهنگي در داخل كشور شود. رسانه ملي مي تواند از راه پخش برنامه هاي فرهنگي، راديويي، تلويزيوني و اينترنتي، سبب اشاعه فرهنگ خود در ديگر كشورها گردد و از اين راه با تهاجم فرهنگي مقابله كند.

با اين كارها، بر عمق استراتژيك كشور افزوده مي شود. عمق بخشي استراتژيك فرهنگي و كسب پشتوانه ديگر ملت ها، نه تنها تضمين كننده امنيت فرهنگي كشور است، بلكه در درون خود هژموني و حقانيت فرهنگي را براي آن كشور به همراه دارد. به اين ترتيب، رسانه ها در سامان بخشي هويت ملي جوامع نقش اصلي را بر عهده دارند. دولت ها نيز از راه رسانه ها، درون مايه هاي فرهنگي و هنجار هاي خود را در عرصه بين المللي آشكار مي سازند. روابط و سياست خارجي هر كشور نيز سرچشمه گرفته از همين عناصر غيرمادي است و رفتار هاي متفاوت دولت ها در عرصه بين الملل، به تفاوت هويت آنها در داخل بازمي گردد.

ز) آموزش و اطلاع رساني

ز) آموزش و اطلاع رساني

يكي از نخستين و مهم ترين كاركردهاي رسانه ملي، آموزش و اطلاع رساني

ص: 154

است. در واقع، رسانه ملي كه كارگزار فرهنگي است، وظيفه دارد مردم را در جريان جديدترين اطلاعات و اخبار قرار دهد و سطح آموزش آنها را بالا برد. آموزش، مهم ترين ركن از اركان مهندسي فرهنگي هر كشور است كه رسانه ملي بايد عهده دار آن شود. در واقع، رسانه هاي ملي با بهره گيري از نظريه كاشت،(1) مي توانند جهان بيني، ارزش ها و هنجارهاي بومي و ملي را در درون خانواده ها از راه فيلم، سخنراني و برنامه هاي متنوع راديويي و تلويزيوني بكارند. رسانه ملي بايد از يك سو به دنبال كاشت جهان بيني و ابعاد ارزشي و بومي فرهنگ داخلي در درون خانواده و ذهن تك تك افراد جامعه باشد و از سوي ديگر، با نهادينه كردن اين جهان بيني و ارزش هاي بومي و فرهنگي، جامعه را در برابر ارزش ها و هنجارهاي فرهنگي رسانه هاي غربي حفظ كند.

به اين ترتيب، با توجه به اين مطالب و همان گونه كه در ابتداي پژوهش گفتيم، جنگ رسانه اي، تنها جنگي است كه حتي در شرايط صلح نيز ميان كشورها به صورت غيررسمي ادامه مي يابد و هر كشور از حداكثر توان خود براي پيشبرد اهداف سياسي خويش با استفاده از رسانه ها بهره گيري مي كند. جنگ رسانه اي به ظاهر ميان راديو و تلويزيون ها، مفسران مطبوعاتي، خبرنگاران خبرگزاري ها، شبكه هاي خبري و سايت هاي اينترنتي جريان دارد. سربازان جنگ رسانه اي، متخصصان تبليغات، استراتژيست هاي تبليغات بين المللي و كارگزاران رسانه ها هستند.(2)

جنگ رسانه اي، جنگ بدون خونريزي، جنگ آرام و جنگ بهداشتي و


1- امنيت فرهنگي و نظام رسانه، ص97.
2- جنگ نرم2 ويژه جنگ رسانه اي، صص 81 _ 146.

ص: 155

تميز تلقي مي شود. مردمي كه تحت بمباران جنگ رسانه اي قرار دارند، حتي ممكن است خود از وجود جنگ سنگيني كه بر فضاي تنفسي آنها جريان دارد، ناآگاه باشند. هدف جنگ رسانه اي، اگرچه در نهايت تغيير كاركرد و عملكرد دولت هاست، به طرز ملموسي به جاي هدف قرار دادن مستقيم دولت ها، ملت ها را هدف بمباران خود قرار مي دهد. از سوي ديگر، در تعريف قدرت نرم به برخي عناصر توجه مي شود كه رعايت آنها و رعايت معيارهاي اين عناصر، موجب جاذبه دار شدن و تأثير قدرت نرم مي گردد. يكي از اين عناصر، جاذبه فرهنگي است كه ارزش ها و باورهاي جامعه را دربرمي گيرد و از آن به «هويت ملي» تعبير مي شود. در واقع، هويت ملي براي جامعه، به منزله روح براي بدن است و همان گونه كه اگر روح در بدن نباشد، جسم مي ميرد، اگر مملكتي هويت نداشته باشد، به تدريج خواهد مرد. هويت دو كاركرد دارد: از نظر داخلي، عامل هم بستگي مردم است و از نظر بين المللي، عامل شناسايي كشور از سوي ديگر دولت هاست.

هويت ملي، مسئله اي جمعي است كه بنيادهاي تاريخي، فرهنگي و اعتقادي ملت را دربرمي گيرد. تكوين هويت ملي، امري پيچيده و طولاني است و از راه آموزش از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود و حتي مي توانيم بگوييم رنگ ها و معماري نيز در تشكيل اين هويت اثرگذار است. بنابراين، هرگونه چالش در هويت ملي، موجب تضعيف و كاهش جاذبه هاي فرهنگي آن ملت مي شود.

دومين عنصر، دسترسي به ابعاد قدرت نرم در سطوح ملي و سطوح منطقه اي و بين المللي است. هر كشوري كه به شبكه هاي ارتباطي منطقه اي و بين المللي دسترسي و با آن ارتباط بيشتري داشته باشد، به يقين قدرت نرم

ص: 156

بالاتري دارد؛ مثل عضويت در قراردادهاي بين المللي يا عضويت در سازمان هاي بين المللي و ايفاي نقشي مؤثر در اين سازمان ها.

سومين عنصر، پذيرش جهاني است؛ به اين معنا كه يك دولت بتواند در الگوها، ارزش ها و اولويت هاي ديگر ملت ها تغيير پديد آورد. به يقين چنين كشوري، قدرت نرم بسيار بالايي دارد.

اين عوامل، موجب افزايش قدرت نرم دولت و در نتيجه، تقويت ارزش ها، هنجارها و فرهنگ جامعه در مقابله با فرهنگ جوامع ديگر مي شود و همان گونه كه گفتيم، نقش اثرگذار رسانه در تقويت فرهنگ جوامع انكارناشدني است. رسانه ملي بايد با درك خطر و شناخت ژرف تهديدهاي فرهنگي غرب و بهره گيري از تجربه نخبگان فكري و فرهنگي، راهبردهاي فرهنگي تاريخ ساز و تمدن آفرين را پي ريزي كند. رسانه ملي بايد با برنامه ريزي و بهره گيري از حداكثر توان و استفاده از شيوه هاي تازه و نوآورانه، تهديدهاي فرهنگي دشمن را خنثي سازد و با جذب مخاطبان خود، به ويژه جوانان، به ترويج انديشه ها، فرهنگ و باورهاي اخلاقي انساني و اسلامي بپردازند.

9. الگوهاي رسانه اي در مقابله با اهداف فرهنگي جنگ نرم

اشاره

9. الگوهاي رسانه اي در مقابله با اهداف فرهنگي جنگ نرم

در جنگ نرم، رسانه هاي جديد و سنتي با قدرت بالاي تصويرسازي ذهني، مي توانند نقشي بسيار مهم در ربودن دل ها و ذهن هاي مردم بر عهده گيرند. در اين ميان، براي مقابله با تهديدهاي نرم در حوزه رسانه ها مي توان به راهكارهاي ذيل توجه كرد:

الف) طراحي الگوي اسلامي _ بومي پيشرفت

الف) طراحي الگوي اسلامي _ بومي پيشرفت

ص: 157

متأسفانه هنوز نتوانستهايم الگويي براي توسعه و پيشرفت همه جانبه كشور، بر اساس مدل اسلامي و فرهنگ بومي و ايراني خود طراحي كنيم و اين يكي از بزرگ ترين ضعفهاي علمي و عملي ماست. به همين دليل، رهبر معظم انقلاب، در سال هاي اخير تأكيد فراواني در اين زمينه داشتهاند. تا چنين الگويي در برابر الگوهاي غربي و ليبرالي نداشته باشيم، نه تنها به منزله الگوي تمدني جديد، مورد توجه جوامع و ملتهاي ديگر نخواهيم گرفت، بلكه قدرت رقابت با الگوي معارض را نيز نخواهيم داشت. مسئولان ما بايد اين حقيقت را بدانند كه از فعاليتهاي پراكنده و گاه متعارض و خنثي كننده اثر يكديگر، كاري ساخته نيست. تصميم هاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي، داخلي و خارجي ما در صورتي كامل كننده يكديگر خواهند بود و كارايي لازم را خواهند داشت كه همگي بر اساس الگويي كاملاً اسلامي و بومي صورت گيرند.

ب) تقويت باورها و ترويج ارزش ها

ب) تقويت باورها و ترويج ارزش ها

همان گونه كه در ابتداي اين نوشتار گفتيم، هدف اصلي جنگ نرم، اثرگذاري بر باورها و ارزشهاي جامعه است. در حال حاضر نيز دشمنان اسلام در راه تضعيف مباني اعتقادي و ارزشي جامعه اسلامي ما بسيار مي كوشند. روشن است كه اگر ضعف در خداشناسي وجود داشته باشد، به تبع آن اين ضعف در سطحي شديدتر، در دين شناسي و پيامبر شناسي افراد نمايان خواهد شد و سپس به صورت قويتر و مخربتر در امام شناسي نمود مي يابد و در نهايت و به شكل شديدتر و ژرفتر، ضعف در اعتقاد به ولايت فقيه و نظام مردم سالاري ديني را در پي خواهد داشت.

در اين صورت، نبايد از مردم انتظار داشت از روي اعتقاد ديني از

ص: 158

حكومت اسلامي و نظام ولايي و مردم سالاري ديني دفاع كنند و در راه حفظ نظام جان فشاني نمايند و از ايثار و جان و مال و مقام در راه دفاع از اين نظام دريغ نورزند. به همين دليل، يكي از مهم ترين راههاي مقابله با جنگ نرم دشمنان، تقويت مباني اعتقادي و ديني مردم است. اين كار لازم است به صورت هنرمندانه و با بهره گيري از همه ابزارهاي رسانهاي و تبليغي و فرهنگي صورت گيرد.

ج) هدفمند كردن فعاليت هاي فرهنگي

ج) هدفمند كردن فعاليت هاي فرهنگي

براي تقابل با جنگ نرم، لازم است سياستها و برنامههاي فرهنگي نظام جمهوري اسلامي در همه عرصهها به صورت شفاف و صريح تبيين شود و مراحل قانوني خود را بپيمايد، تا هم ميزاني براي بررسي عملكرد فرهنگي مسئولان باشد، هم راهنمايي براي حركت ارباب فرهنگ و هم در اين ميان، از برخوردها و سياستهاي سليقهاي و جناحي جلوگيري شود. اما با كمال تأسف، هنوز نميدانيم دقيقاً در عرصه سينما، موسيقي، هنر، ماهواره، پوشش زنان، برخورد با بي حجابي، آزادي مطبوعات و امثال آن، چه سياستي را بايد پي گيريم.

در واقع، هر فرهنگ، واقعيتهاي خود را ميسازد. فرهنگ، پديدهها را در دنياي اطراف، تعيين و آنها را طبقهبندي مي كند و به آنها معنا ميدهد. اين فرهنگ است كه تعيين مي كند رابطه اعضاي آن فرهنگ، با محيط، ماوراي طبيعت و ديگر اعضاي گروه چگونه باشد. فرهنگ، مشخص كننده معيارها و قواعد رفتاري اعضاي وابسته به آن است و آنها را در روابط اجتماعي راهنمايي مي كند. بنابراين، زماني كه مردمي بر ضد فرهنگ شان قيام ميكنند، فعاليتهاي شان روي جنبههاي آگاهانه آن، مثل بعضي قواعد رفتاري،

ص: 159

شيوه هاي سنتي، هنجارها و... متمركز است. جنبههايي از فرهنگ را كه در سطوح ناخودآگاه مغز نقش بسته، نميتوان به آساني تغيير داد اين موارد عبارت است از: باورهاي عميق، ارزش هاي اخلاقي و به ويژه راههايي كه در آن، فرهنگ، دنياي اطراف را طبقهبندي و تعريف كرده است. اين سطوح ناخودآگاه تأثير فراواني بر شيوه تفسير مردم از محيط اجتماعي و فيزيكي شان و نيز در شكل دادن به واقعيتها دارد. بنابراين، شكل دادن به فرهنگ مردم و تدوين برنامه هاي فرهنگي درست و اصولي، اهميت بسيار زيادي در مقابله با جنگ نرم دارد.

د) افزايش بصيرت و آگاهي مردم و نخبگان

د) افزايش بصيرت و آگاهي مردم و نخبگان

از آنجا كه مهم ترين راهبرد ارائه شده از سوي مقام معظم رهبري براي مقابله با جنگ نرم، بصيرت آحاد جامعه و به ويژه خواص و نخبگان عنوان شده است، رسانه ها بايد با شناساندن ابعاد جنگ نرم، تلاش براي حفظ وحدت، و دوري از تهمت آلود كردن فضاي سياسي و تهمت زني به مسئولان نظام در اين مسير گام بردارند.

همان گونه كه مي دانيم، راديو و تلويزيون كاركردهاي ساده و پيچيده اي در زمينه تغيير نگرش و افكار و رفتار مخاطبان، تغيير فرهنگ عمومي، اثرگذاري بر باورهاي مردم، هدايت افكار عمومي، فرهنگ پذيري، مهندسي فرهنگي و شكل دهي افكار عمومي، بالا بردن مشاركت سياسي مردم از راه حضورشان در انتخابات، نقد عملكرد دولت و توجيه برنامه هاي آن براي مردم، و افزايش ثبات و مشروعيت سياسي دارند. موضوع همه اين كاركردها مي تواند مؤلفه ها و شاخص هاي سرمايه اجتماعي باشد. به هر روي، راديو و تلويزيون ابزارهاي دولت اند و انتظار اين است كه اخبار و برنامه هاي آنها، به تقويت

ص: 160

برخي از شاخص هاي سرمايه اجتماعي بپردازند. بنابراين، رسانه بايد با تدابير ويژه، هر روز مخاطبان بيشتري به خود جلب كند و از ميزان استفاده از رسانه هاي ديگر كشورها بكاهد. براي اين منظور، توجه به علاقه ها و نيازهاي مردم و انجام طرح هاي نيازسنجي براي شناسايي و اولويت بندي خواسته ها و انتظارات مردم، راه كارهاي مناسبي تلقي مي شود.

ه) تلاش براي بالا بردن سواد رسانه اي مردم

ه) تلاش براي بالا بردن سواد رسانه اي مردم

همان گونه كه مي دانيم، حفظ استقلال، پرهيز از انفعال، بهره مندي از انديشه منتقدانه و افزايش مهارت ها و توانايي ها در برخورد با امواج فراگير رسانه ها، از راه كسب سواد رسانه اي صورت مي پذيرد. سواد رسانه اي به افراد توانايي مي بخشد خود به مولّدان خلاق پيام ها تبديل شوند و اثر پذيري كوكورانه نداشته باشند. داشتن آگاهي كامل در خصوص استفاده از رسانه ها، برخورد منتقدانه با محتواي رسانه ها، تحليل زمينه هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و تبليغي محيط رسانه ها، توانايي رمزگشايي، درك، ارزيابي و ايجاد ارتباط با همه گونه هاي رسانه اي و همچنين توانايي در خواندن، ارزيابي و توليد متن، صدا و تصوير، از جمله عوامل كسب سواد رسانه اي است. آگاهي يافتن افراد از اهميت مديريت رژيم رسانه اي خود، كسب مهارت هاي خاص توجه انتقادي به انواع محتواهاي رسانه اي و تفكر افراد به مسائل عميق تر، سه گام مهم در راه رسيدن به سواد رسانه اي است كه رسانه ها همگام با نهادهاي مدني مي توانند به مردم آموزش دهند.

و) داشتن كانال هاي چندگانه ارتباطي داخلي و خارجي براي انتقال پيام هاي برحق انقلاب اسلامي

و) داشتن كانال هاي چندگانه ارتباطي داخلي و خارجي براي انتقال پيام هاي برحق انقلاب اسلامي

زير فصل ها

ز) آگاهي همه جانبه از سنت ها و ايده هاي فرهنگي اجتماعي و سياسي جهان امروز

ز) آگاهي همه جانبه از سنت ها و ايده هاي فرهنگي اجتماعي و سياسي جهان امروز

ص: 161

ح) تلاش براي بالا بردن اعتماد مردم به رسانه هاي داخلي

ح) تلاش براي بالا بردن اعتماد مردم به رسانه هاي داخلي

رسانه با بازانديشي در محتواي برنامه هاي خود، عميقاً متوجه مضامين سرمايه اجتماعي و تقويت آنها باشد. در واقع، رسانه بايد از فرصتي كه دارد؛ يعني از اعتمادي كه به آن شده، در جهت اصلاح روابط اجتماعي ميان مردم و بين مردم و دولت بهره برد.

به اين ترتيب، مباحث مطرح شده نشان مي دهد رسانه، نقش مهمي در شناسايي اهداف فرهنگي دشمن و مقابله با آن دارد. تلاش براي توليد برنامه هاي جذاب تر، آشنايي با برنامه ها و طرح هاي روز دنيا، افزايش سواد و آگاهي مردم، طراحي الگو هاي اسلامي و ايراني و...، از جمله كارهايي است كه رسانه ملي مي تواند در مقابله با اهداف فرهنگي دشمن انجام دهد.

10. راهكارهاي رسانه ملي در مقابله با جنگ نرم فرهنگي

10. راهكارهاي رسانه ملي در مقابله با جنگ نرم فرهنگي(1)

به طور خلاصه مي توان راهكارهاي رسانه ملي در مقابله با جنگ فرهنگي غرب را در موارد زير خلاصه كرد.

1. باورپذيري جنگ نرم و تلاش در راستاي خروج از وضعيت انفعالي؛

2. هوشياري و شناسايي تكنيك هاي جنگ نرم و معرفي ماهيت آن توسط رسانه هاي داخلي؛

3. تلاش براي ايجاد وحدت، همبستگي و همگرايي بيشتر رسانه هاي داخلي؛

4. همكاري و هماهنگي رسانه هاي داخلي در انتقال و انعكاس حرف هاي


1- افسر جوان، نقش رسانه در جنگ نرم، http://padafand-02.blogfa.com/post/30.

ص: 162

اساسي نظام؛

5. وحدت كلمه در منافع ملي و مصالح نظام؛

6. موضع گيري و اقدام به موقع و يكپارچه در مقابله با جنگ نرم؛

7. فرصت سازي از موقعيت به وجود آمده عليه طراحان جنگ نرم؛

8. تكرار و پافشاري بر حقه و ترفندهاي جنگ نرم؛

9. تمركز و افشاي جنگ نرم قبل از شروع آن؛

10. قدرت نمايي رسانه هاي داخلي در مقابله با هجمه خبري جنگ نرم؛

11. افزايش قدرت نفوذ رسانه هاي داخلي بر فضاي خارج از كشور؛

12. تلاش گسترده براي اثرگذاري بيشتر در داخل كشور؛

13. بسترسازي براي آگاهي بخشيدن مخاطبان اصلي جنگ نرم؛

14. پرهيز از انحراف و يا جوزدگي رسانه هاي داخلي در مقابله با بحران هاي زودگذر؛

15. بررسي كاركردهاي رسانه هاي نوين در خصوص جنگ نرم.

نتيجه گيري نهايي

نتيجه گيري نهايي

اين پژوهش درباره اهداف فرهنگي در جنگ نرم رسانه اي بود. همان گونه كه گفتيم، جنگ نرم مجموعه اقداماتي است كه موجب دگرگوني در هويت فرهنگي و الگوهاي رفتاريِ مورد قبول يك نظام سياسي مي شود. به عبارت ديگر، جنگ نرم نوعي سلطه در ابعاد سه گانه حكومت، اقتصاد و فرهنگ است و از راه استحاله الگوهاي رفتاري در اين حوزه ها به وجود مي آيد و نمادها و الگوهاي نظام سلطه جايگزين آنها مي گردد. با اين نگرش، تمامي تحولاتي كه اهداف و ارزش هاي حياتي يك نظام سياسي را به خطر اندازد يا موجب ايجاد دگرگوني اساسي در عوامل تعيين كننده هويت ملي و ديني يك

ص: 163

كشور شود، جنگ نرم ناميده مي شود. عمده ترين هدف در جنگ نرم نيز اثرگذاري بر انتخابات ها، كنترل فرآيند تصميم گيري و شيوه اطلاع رساني و تغيير در نظام ارزش هاست كه به استيلاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي آنها مي انجامد. بدين ترتيب، مهاجم فرهنگي مي كوشد با استفاده از برتري اقتصادي، سياسي، نظامي، اجتماعي و فناوري، به مباني انديشه و رفتار يك ملت هجوم آورد و با دگرگوني الگوهاي رفتاري حريف و تضعيف، تحريف و گاه نفي و طرد آنها، زمينه حاكميت انديشه، ارزش ها و رفتارهاي مطلوب خويش را فراهم آورد.

همان گونه كه رهبري بيان كردند، جنگ نرم، يعني ايجاد ترديد در دلها و ذهنهاي مردم.(1) در واقع اين سخن ايشان را ميتوان شالوده و درون مايه اصلي جنگ نرم دانست. بنابراين، جنگ نرم، جنگي بر سر تصرف قلبها و ذهنهاست. جمهوري اسلامي ايران، به عنوان كانون اصلي پايداري در برابر قدرتهاي استكباري، پديدهاي بي نظير در تاريخ معاصر به شمار ميآيد كه قدرتهاي بزرگ همه تلاشهاي سخت افزارانه خود، اعم از توطئه، تجزيه طلبي، كودتا، جنگ، تحريم و... را براي مقابله با آن انجام دادند. مقام معظم رهبري بر دو دليل اصلي به عنوان منشأ جنگ نرم و چرايي به وجود آمدن جبهه عظيم فرهنگي در برابر جمهوري اسلامي تأكيد دارند:

الف) شكست دشمن در مواجهه سخت با نظام اسلامي؛

ب) عميقتر و پيچيدهتر شدن ريشههاي نظام اسلامي.

به عبارتي، پس از ناكامي دشمنان انقلاب از روشهاي سخت، در خلال دهه اخير و به ويژه در چند سال گذشته، تمامي برنامههاي خود را در


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمع زيادي از بسيجيان كشور، 4 آذر 1388.

ص: 164

راستاي مواجهه نرم با نظام اسلامي پي ريخته اند. بنابراين، شناخت ماهيت، ابعاد، روشها، ابزار و اهداف اين جنگ، ضرورتي اجتناب ناپذير است. در واقع فلسفه وجودي اين اثر نيز همين واقعيت و ضرورت است. مقام معظم رهبري در تبيين ماهيت اين جنگ چنين فرمودهاند:

جنگ نرم، يعني جنگ به وسيله ابزار فرهنگي، به وسيله نفوذ، به وسيله دروغ، به وسيله شايعه پراكني، با ابزارهاي پيشرفتهاي كه امروز وجود دارد؛ ابزارهاي ارتباطي كه ده سال قبل و پانزده سال قبل و سي سال قبل نبود.(1)

ايشان با نگاه بصيرت آميز خويش، خطوط اصلي جنگ نرم دشمن را در قالب موارد زير دسته بندي كردهاند:

الف) غافل كردن مردم از دشمنيِ دشمن؛(2)

ب) ايجاد اختلاف و بدبيني؛(3)

ج) از بين بردن بنيانهاي معنوي و باورهاي ارزشي؛(4)

د) تخريب اعتماد به نفس و اميد.(5)

از سوي ديگر، بخشي از جنگ نرم، جنگ ايدههاست. به باور برخي صاحب نظران مانند گولدستين و كوهن،(6) ايدهها، يكي از هدايت گران رفتار راهبردي بازيگران به شمار مي آيند. توضيح آنكه، به باور آنها، ايدهها در


1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمع زيادي از بسيجيان كشور، 4 آذر 1388.
2- سخنراني مقام معظم رهبري در ديدار با مجلس خبرگان رهبري 2/7/1388.
3- سخنراني مقام معظم رهبري در ديدار با بسيجيان، 4/9/1388.
4- سخنراني مقام معظم رهبري در ديدار با مجلس خبرگان رهبري، 2/7/1388.
5- سخنراني مقام معظم رهبري در ديدار با مجلس خبرگان رهبري، 2/7/1388.
6- Goldstena Keohane.

ص: 165

شرايط عدم قطعيت، به مثابه يكي از ويژگيهاي محيط راهبري كنوني، بازيگران را به سوي راهبردهايي براي نيل هدفها و كسب منافع شان هدايت ميكنند. در واقع، ايدهها چنان ظرفيتي دارند كه ميتوانند نشانههاي راه دست يابي به مطلوبيتها را براي بازيگران ترسيم كنند؛(1) به گمان اچه واريا،(2) جنگ ايدهها، برخورد و مواجهه چشم اندازها، مفاهيم، تصورات و انگاره هاست؛ البته تفسيرهاي آنها نيز مهم است؛ چرا كه مهم تر از تصورات و انگارهها، شيوه درك آنهاست. به گمان او، اين جنگ، واقعي است؛ زيرا در خدمت يك هدف است كه معمولاً اقتصادي، اجتماعي يا سياسي است. اين جنگ ميتواند شامل نيّت ها يا اقدامات خصمانه باشد؛ هر چند اين اقدامات دربرگيرنده خشونتهاي فيزيكي نيست.(3)

بخش ديگري از جنگ نرم، جنگ ارزشهاست. ارزشها اغلب به ايده هايي گفته ميشود كه معيار «خوبي» يا «بدي» پديدهها، رفتارها، كردارها و... را براي انسان مشخص مي كند.(4) ارزشها، محل و معيار عمل در ميان جانشينهاي گوناگون مربوط به موقعيت است. شايد بتوان گفت ارزش، بار معنايي خاصي است كه انسان به برخي اعمال، پارهاي حالتها و بعضي پديدهها نسبت ميدهد و براي آن در زندگي خود جايگاه و اهميت ويژهاي قائل است.

ادراك ارزشها، از ادراك واقعيتها متمايز است. به عبارتي، ذهن انسان


1- Goldstein a Keohane1993.
2- Echevarvia.
3- Ecgevarria, June 2008.
4- استانلي ديوس، مديريت فرهنگ سازمان، ترجمه: ناصر ميرسپاسي و پري چهر معتمد گرجي، ص 17.

ص: 166

وقتي ارزش را درك مي كند، گويي به چيزي افزون بر ادراك واقعيتها آگاهي يافته است كه بر اساس احساسها، شناختها، نيازها، علاقهها، باورها و حتي فرهنگهاي اجتماعي شكل گرفته و سپس به آن واقعيت نسبت داده شده است. ارزشها مانند انديشهها و افكار، فرهنگي هستند، ولي بايد هميشه به ياد داشت كه ارزشها به زندگي اجتماعي وابسته اند. البته اين بدان معنا نيست كه ارزش ها نادرند. آنها ترجيحات مردم اند و مردم به علت زندگي اجتماعي خود، مي آموزند ترجيحات گوناگوني داشته باشند.

به اين ترتيب، از آنجا كه كشورهاي سلطه جو نمي توانند به طور مستقيم فرهنگ هاي غربي را به ما القا كنند، به جاي تحميل ارزش هاي مطلوب خود، مي كوشند از راه رسانه ها و اقدامات فرهنگي، نظام هنجاري گروه هدف (ايران) را به سمت مطلوب خود تغيير دهند. ايجاد دگرگوني ها در اين حوزه، زمينه را براي تغيير ارزش ها و هنجارها در جوامع هدف (ايران) مطابق با نظام مطلوب جريان سلطه فراهم مي سازد.

در چند سال اخير شاهد آن هستيم كه مردم به ديدن سريال هاي ماهواره اي گرايش بسيار زيادي پيدا كرده اند. همان گونه كه مي دانيم اين سريال ها در جنگ نرم به جاي هدف قرار دادن مستقيم فرهنگ ايراني و اسلامي يا آموزه ها و تعاليمي كه مردم ايران با آن بزرگ شده و خو گرفته بودند، به سمت ديگري نشانه گرفته اند.؛ يعني به جاي اينكه به اينها هجوم بياورند؛ سبك ديگري از زندگي را كه عمدتاً سبك زندگي غربي و به طور مشخص سبك زندگي آمريكايي است در قالب فيلم ها، سريال ها، برنامه ها و شوها و موضوعات مختلف ترويج كرده و به سمت ايران گسيل كردند.

حجم اين برنامه ها و تعداد شبكه ها و ساعات پخش اينها بسيار زياد شد

ص: 167

و هم زمان با آن در داخل كشور، هم به لحاظ دسترسي به ابزارهاي دريافت اين شبكه ها تحولاتي در داخل كشور صورت گرفت كه نشان دهنده تمايل مردم به تماشاي اين سريال ها به جاي سريال هاي ايراني مي باشد. ما در شرايطي قرار داريم كه ابزارهاي ماهواره اي و راديويي و تلويزيوني در كنار ابزارهاي سايبري، جنگي تمام عيار نرم را عليه جمهوري اسلامي ايران شكل داده اند.

تفاوت هاي جنگ نرم شبكه هاي كشورهاي دهه 70 مانند شبكه هاي NITV وPARSو IRAN با شبكه هاي فعلي بسيار ملموس است. شايد آن موقع بيشتر گردانندگان و تأسيس كنندگان آن شبكه ها بيشتر خود ايراني ها بودند؛ يعني مجموعه اي از گروه اپوزيسيون و گروه هاي فراري يا بعضي از گروه هاي فرهنگي مخالف نظام كه در خارج از كشور هستند، آنها بيشتر اهداف سياسي داخلي را دنبال مي كردند. اگر چه در چارچوب اهداف نظام سلطه قرار مي گرفتند ولي اينها ابتكارهاي شخصي يا گروهي بود كه در خارج از كشور در بين فارسي زبان ها صورت گرفته بود، ولي رويكردي كه در چند سال گذشته شاهد هستيم رويكردي برنامه ريزي شده در چارچوب ديپلماسي عمومي كشورهاي سلطه گر مي باشد؛ يعني برنامه هايي است كه بعضاً مصوب كنگره ها و پارلمان هاي اين كشورها است كه بودجه هاي رسمي دارد؛ به عنوان مثال بي بي سي يا VOA بودجه هاي ساليانه دارند كه در آن محل درآمدهاي اينها را نشان مي دهد و رؤساي جمهور يا نخست وزيران كشورهاي متبوعشان مؤظف به ارايه گزارش رسمي به پارلمان هاي آنها شده اند. در واقع مي توان گفت شبكه هاي جديد، بخشي از ديپلماسي عمومي كشورها هستند كه يا زير نظر كنگره يا پارلمان يا وزارت خارجه يا دستگاه

ص: 168

ديپلماسي فعاليت مي كنند.

البته ديپلماسي عمومي و ديپلماسي رسانه اي در همه كشورها از جمله در ايران وجود دارد، اما درباره ديپلماسي رسانه اي ايران در جنگ نرم بايد اذعان كرد كه اين ديپلماسي بسيار ضعيف اجرا شده و به هيچ وجه در حد و اندازه ظرفيت هاي فرهنگي و رسانه اي نيروي انساني و قدرت نرم افزاري ما نبوده است. خلأها و ضعف هايي در بعد داخلي مشاهده مي شود كه به برخي از آنها اشاره مي شود: اولين مشكل و ضعفي كه داريم عدم استفاده از تمام ظرفيت هاي نرم افزاري ما در جنگ سايبري و ديپلماسي عمومي است. وقتي بحث جنگ پيش مي آيد ديگر جناح و گروه و آدم و گرايش و قشر و فرقه و اين چيزها نداريم، مرز نمي شناسد تمام گروه هاي داخلي در اين زمينه بايد فعال شوند.

متأسفانه ما در بحث قدرت نرم بيشتر حالت دافعه داريم تا جاذبه. در حالي كه طبق رهنمود مقام معظم رهبري، ما بايد در عرصه داخلي جذب حداكثري و دفع حداقلي داشته باشيم يعني از تمام ظرفيت هاي نظام براي تقابل فرهنگي با كشورهاي مخاصم استفاده كنيم.(1)

امروزه تبليغات رسانه اي كه از ابزارهاي مهم جنگ نرم است، به عنوان سلاحي براي اثرگذاري بر ديدگاه و نگرش مخاطب (خواه جامعه خودي، با جامعه دشمن _ بالقوه و بالفعل) شناخته مي شود و بي گمان در چگونگي مديريت طرح ريزي، در دوران پيش از درگيري، هنگام درگيري يا پس از درگيري نقش تعيين كننده اي ايفا مي كند. در واقع، استكبار جهاني با توسل به


1- حميد ضيايي پرور، آسيب شناسي جنگ نرم ايران در فضاي سايبر و رسانه اي، پايگاه جامع و تخصصي جنگ نرم، www.jangnarm.com

ص: 169

انواع تمهيدات تبليغاتي در گستره جنگ نرم، مي كوشد همراه با اقناع افكار عمومي جهاني، افكار عمومي داخلي را به سود خود تحت تأثير قرار دهد. ازاين رو، ضروري است با شناخت ترفندهاي رسانه اي و بررسي ابعاد آن، از هرگونه مداخله اثرگذار به صورت بازدارنده و پيش گيرانه ممانعت به عمل آيد و راه كارهاي خنثي سازي اين اثرگذاري ها در حوزه هاي اجرايي دريافت شود. براي خنثي سازي جنگ نرم، هم بايد افكار عمومي و هم نخبگان اثرگذار بر شكل گيري افكار عمومي مدنظر باشند.

در نهايت بايد گفت رسانه ها، تأثير بسيار زيادي در مقابله با جنگ نرم و تهاجم فرهنگي دارند. در اين ميان، نقش رسانه ها در ارائه الگوهاي درست و تدبير شده بسيار اساسي است. همان گونه كه گفتيم، رسانه ها مي توانند با برنامه هاي كاربردي، موجب تقويت فرهنگ عمومي جامعه و افزايش هم بستگي ملت و دولت در مقابله با تهاجم فرهنگي گردند؛ زيرا مردم ارزيابان خوب رسانه ها هستند. آنان نقش رسانه ها را در وحدت و انسجام مردم نمي دانند و رسانه بايد با تبليغ و ترويج نقاط اشتراك مردم، و اظهار عوامل و مواردي كه حس ديگردوستي و اتحاد را استوار مي سازد، وحدت آفرين شود و به هدف وجودي خود جامه عمل بپوشاند. رسانه ها مي توانند با بازتاب دادن خواسته ها و مطالبات مردم به دولت مردان، و اعلام برخي دستاوردهاي نهادهاي دولتي به مردم، سرمايه اجتماعي توليد كنند.

از سوي ديگر، رسانه ها بايد آموزش و تبليغ ارزش ها و هنجارهاي رسمي كشور را براي بسترسازي، جهت با هم بودن و ايجاد توافقات اساسي بين مردم در دستور كار خود قرار دهند. از بين نهادهاي مدني، شايد هيچ يك به اندازه صدا و سيما و نيروي انتظامي به يكديگر مرتبط و نيازمند نباشند.

ص: 170

قاعده بر اين است كه نيروي انتظامي، اخبار و اطلاعات درست درباره اجتماع و به ويژه انحراف هاي اجتماعي را به منظور تهيه برنامه هاي مطلوب رسانه اي در اختيار صدا و سيما قرار دهد تا از اين راه بتوانند با توليد برنامه هاي گوناگون، از آثار تهاجم فرهنگي بكاهند.

در قرن بيست و يكم، ملت هايي خواهند توانست ارزش هاي خود را در جهان بگسترانند و حرفي براي گفتن داشته باشند كه به رسانه ها اهميت دهند و به ارتباطات و مفهوم جنگ نرم، همچون مفهومي اساسي در استراتژي كلي، و نه به عنوان مفهومي تاكتيكي و محدود اهميت دهند.

ص: 171

كتاب نامه

اشاره

كتاب نامه

زير فصل ها

الف) كتاب

ب) نشريه

ج) پايگاه اطلاع رساني

د) منابع لاتين

الف) كتاب

الف) كتاب

احمد زاده كرماني، روح الله، بازانديشي در فرهنگ و رسانه، تهران، چاپار، 1390.

آرلي، جان، به سوي سياست هاي ارتباطي واقع بينانه، ترجمه: خسرو جهانداري، تهران، سروش، 1370.

اسپاك، ب، پرورش فرزند در عصر دشوار ما، ترجمه: ابرامي، تهران، صفي عليشاه، 1364.

استوارت، آر كلگ، چارچوب هاي قدرت، ترجمه: مصطفي يونسي، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1379.

اسدي، علي، افكار عمومي و ارتباطات، تهران، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، 1380.

آشنا، حسام الدين، «ديپلماسي عمومي: فرهنگ و ارتباطات در خدمت

ص: 172

سياست خارجي»، امريكا(6) ويژه ديپلماسي عمومي امريكا، تهران، ابرار معاصر تهران، 1384.

اعزازي، شهلا، خانواده و تلويزيون، گناباد، مرنديز، 1373.

افتخاري، اصغر (گردآوري و ترجمه)، مراحل بنيادين انديشه در مطالعات امنيت ملي، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1383.

افتخاري، اصغر و علي اكبر كمالي، رويكرد ديني در تهاجم فرهنگي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1377.

افتخاري، اصغر، دو چهره قدرت نرم، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1390.

افتخاري، اصغر، قدرت نرم، فرهنگ و امنيت، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام و پژوهشكده مطالعات و تحقيقات بسيج، 1387.

افتخاري، اصغر و ناصر شعباني، قدرت نرم و نبرد نامتقارن، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1389.

آقابخشي، علي، فرهنگ علوم سياسي، بي جا، بي نا، چاپ دوم، 1373.

اميري، ابوالفضل، تهديد نرم، تهران، نشر پگاه، 1386.

اندراسل برتر، قدرت، ترجمه: نجف دريا بندري، تهران، انتشارات خوارزمي، 1371.

انگلس، هژموني در سياست بين الملل؛ چارچوب مفهومي، تجربه تاريخي و آينده آن، ترجمه: الهه كولايي، تهران، وزارت خارجه، 1377.

اي وايت، رابرت، نقش دين و رسانه در ساخت فرهنگ، مسعود آريايي نيا، تهران، انتشارات سروش، 1382.

ص: 173

باقري، سيامك، جنگ نرم و ابعاد آن، تهران، معاونت سياسي نيروي انتظامي، 1389.

باندورا، آلبرت، نظريه يادگيري اجتماعي، ترجمه: فرهاد ماهر، شيراز، راهگشا، 1372.

بختياري، محمدعزيز، و فاضل حسامي، درآمدي بر نظريههاي اجتماعي دين، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني=، 1382.

بهرامي، نظام كميل، نظريه رسانه ها جامعه شناسي ارتباطات، انتشارات كوير، 1388.

بهمن، شعيب، انقلاب هاي رنگي و انقلاب اسلامي ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1388.

بودريار، رسانه ها چگونه به سلطه گران كمك مي كنند، ترجمه: مهرداد پارسا، تهران: نشر فرهنگ صبا، 1387.

بيتس، دانيل، انسان شناسي فرهنگي، ترجمه: محسن ثلاثي، تهران، علمي، 1382.

بيگي، مهدي، قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1388.

بي نام، افلاطون، ترجمه: محمدحسن لطفي، تهران، كوير، 1383.

پاگديكيان، بن اچ، انحصار نوين رسانه اي، ترجمه: علي رضا عبادتي، تهران، روايت فتح، 1385.

پستمن، نيل، زندگي در عيش، مردن در خوشي، ترجمه: صادق طباطبايي، تهران، سروش، 1373.

پهلوان، چ، فرهنگ شناسي، گفتارهايي در زمينه فرهنگ و تمدن، تهران،

ص: 174

پيام امروز، 1378.

پوراحمدي، حسين، قدرت نرم و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، قم، مؤسسه بوستان كتاب، 1389.

تافلر، آلوين، جابه جايي قدرت، ترجمه: سيمين دخت خوارزمي، تهران، مترجم، 1370.

تامپسون، جان ب، ايدئولوژي و فرهنگ مدرن، ترجمه: مسعود اوحدي، تهران، مؤسسه آينده پويان، 1379.

__________________، رسانه ها و نوگرايي، ترجمه: علي ايثاري كمايي، تهران، مؤسسه ايران، 1379.

ترنر، جاناتان اچ، مفاهيم و كاربرد هاي جامعهشناسي، ترجمه: محمد عزيز بختياري و محمد فولادي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني=، 1378.

جانسون، چالمزر، چالش هاي هويت در امريكا، ترجمه: محمدرضا گلشن پژوه، و سعيد كلاهي خيابان، تهران، معاصر، 1384.

جنگ نرم عرصه دفاع ملي، به كوشش: محمود عسگري، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1390.

جنگيز، ريچارد، هويت اجتماعي، ترجمه: تورج ياراحمدي، تهران، نشر شيرازه، 1381.

حجت زاده دزفولي، عبدالحسين، فريب در عمليات رواني، سي دي معاونت فرهنگي ستاد مشترك سپاه پاسداران، 1385.

حسيني، حسن، «ديپلماسي عمومي: سازوكارها و ساختارها»، امريكا (6) ويژه ديپلماسي عمومي امريكا، تهران، ابرار معاصر تهران، 1384.

ص: 175

حلمي زاده، حميد، قدرت نرم و امنيت نرم، ترجمه: ميثم شيرواني، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1389.

خيري، حسن، دين، رسانه، ارتباطات اجتماعي، پيش درآمدي بر نظريه ارتباطات جمعي، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1389.

دادگران، سيد محمد، مباني ارتباط جمعي، تهران، مرواريد، 1384.

دفلور، ملوين و اورت براي دنيس، شناخت ارتباط جمعي، ترجمه: سيروس مرادي، تهران، دانشكده صدا و سيما، 1383.

دهشيري، محمدرضا، «فرهنگ و رسانه هاي نوين»، فصلنامه رهاورد سياسي، ش 16، 1386.

دوئرتي، جيمز و رابرت فالتزاگراف، نظريههاي متعارض در روابط بينالملل، ترجمه: علي رضا طيب و وحيد بزرگي، تهران، قومي، 1383.

رابرتسون، اي، درآمدي بر جامعه (با تأكيد بر نظريه هاي كاركردگرايي، ستيزش و كنش متقابل نمادي)، ترجمه: حميد بهروان، مشهد، آستان قدس رضوي، 1374.

رابرتسون، يان، درآمدي بر جامعه (با تأكيد بر نظريه هاي كاركردگرايي، ستيزش و كنش متقابل نمادي)، ترجمه: حميد بهروان، مشهد، آستان قدس رضوي، 1372.

ردادي، محسن، منابع قدرت نرم: سرمايه اجتماعي در اسلام، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1389.

رضوي پور، سيد غفار، بصيرت و عصر جنگ نرم، شيراز، نشر زرينه، 1389.

ص: 176

رفيع، حسين و سيد محمدجواد قومي، «كالبد شكافي قدرت نرم و ابزارهاي آن»، نشريه مطالعات بسيج، سال سيزدهم، تابستان 89، ش 47.

روح الاميني، م، زمينه فرهنگ شناسي، تهران، عطار، 1365.

ژان برن، افلاطون، ابوالقاسم پورحسيني، تهران، اميركبير، 1386.

ژان كازينو، قدرت تلويزيون، علي احمدي، تهران، اميركبير، 1364.

سيد عبدالعلي قوام، اصول سياست خارجي و سياست بين الملل، تهران، سمت، 1372.

شرام، ويليام، زندگي و انديشه پيشتازان علم ارتباطات، ترجمه: غلامرضا آذري و زهرا آذري، تهران، نشر رسا، 1381.

شريفي، احمدحسن، جنگ نرم، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني=، 1389.

شيرازي، محمد، جنگ رواني و تبليغات، مفاهيم و كاركردها، تهران، نمايندگي ولي فقيه در سپاه، 1376.

شيلر، هربرت، وسايل ارتباط جمعي و امپراطوري امريكا، ترجمه: احمد ميرعابديني تهران، سروش، 1376.

صفا تاج، مجيد، صهيونيزم و رسانه، مشهد، نشر فرهنگ اسلامي، 1387.

ضيايي پرور، حميد، جنگ نرم، تهران، ابرار معاصر، چاپ چهارم، 1387.

__________________، جنگ نرم2 ويژه جنگ رسانه اي، تهران، ابرار معاصر، 1383.

ص: 177

عبدي، حسين، جنگ نرم، قم، نشر معارف، 1388.

عصاريان نژاد، حسين، تهديد نرم و راهبردهاي مقابله، بي جا، دانشگاه عالي دفاع ملي، 1388.

علوي، پرويز، ارتباطات سياسي (ارتباطات، توسعه و مشاركت سياسي)، تهران نشرعلوم نوين، 1375.

العويني، محمدعلي، امپرياليسم تبليغي با تبليغات بين المللي، ترجمه: محمد سپهري، قم، سازمان تبليغات، 1376.

فرقاني، محمدمهدي، «ارتباطات و توسعه، چهار دهه نظريه پردازي در امور رسانه»، مجله ارتباطات و توسعه، 1380.

قنادان، محمد و همكاران، جامعه شناسي و مفاهيم كليدي، تهران، آواي نور، 1375.

كازنو، ژان، قدرت تلويزيون، ترجمه: علي اسدي، تهران، اميركبير، 1364.

كاستلز، مانوئل، ظهور جامعه شبكه اي (جلد 1)، ترجمه: علي قليان، تهران، طرح نو، 1382.

كاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات، ترجمه: احد عليقليان و افشين خاكباز، تهران، طرح نو، 1380.

كلمن، جيمز، بنيادهاي نظريه اجتماعي، ترجمه: منوچهر صبوري، نشر ني، 1377.

كوئن، بروس، مباني جامعهشناسي، ترجمه: غلامعباس توسلي و رضا فاضل، تهران، سمت، 1380.

ص: 178

كوش، دني، مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعي، ترجمه: فريدون وحيدا، تهران، سروش، 1381.

كونگ، لوسي، مديريت راهبردي در رسانه (از نظريه تا اجرا)، ترجمه: علي اكبر فرهنگي و ديگران، تهران، دانش، 1389.

گالبرايت، جان كنت، آناتومي قدرت، ترجمه: محبوبه مهاجر، تهران، سروش، 1371.

گل محمدي، احمد، جهاني شدن فرهنگ و هويت، تهران، نشر ني، 1381.

گيدنز، آنتوني، جامعهشناسي، ترجمه: منوچهر صبوري، تهران، نشر ني، 1374.

لال، جيمز، رسانه ها، ارتباطات، فرهنگ، رهيافتي جهاني، تهران، مؤسسه انتشارات روزنامه ايران، 1378.

لش، اسكات، جامعه شناسي پست مدرنيسم، ترجمه: محسن چاوشيان، نشر مركز، چاپ اول، 1383.

ماسن، هنري و ديگران، رشد شخصيت كودك، ترجمه: مهشيد ياسايي، نشر مركز زبان، 1370.

ماه پيشانيان، مهسا، سلاح هاي رسانه اي ايالات متحده امريكا در جنگ نرم با جمهوري اسلامي ايران، بي جا، بي نا، 1388.

مجتهدزاده، پيروز، دموكراسي و هويت ايراني، تهران، كوير، 1386.

محسني، منوچهر، بررسي آگاهي ها، نگرش ها و رفتار اجتماعي _ فرهنگي در ايران، تهران، دبيرخانه شوراي فرهنگ عمومي كشور، 1379.

ص: 179

محمدحسين الياسي و ديگران، پروژه تحقيقاتي بررسي تهديدات نرم امريكا عليه جمهوري اسلامي ايران، تهران، پژوهشكده مطالعات بسيج، 1388.

محمدي، يدالله، امنيت فرهنگي و نظام رسانه، تهران، سروش، 1390.

مرادي، بيژن، «اطلاعات و نقش جنگ الكترونيك در 41»، ماهنامه مهرنامه، 1389،

list

مطهرنيا، مهدي، تبيين نوين بر مفهوم قدرت در سياست و روابط بين الملل، مطالعات راهبردي، 1378.

______________، تبييني نوين بر مفهوم قدرت در سياست و روابط بين الملل، تهران، وزارت امور خارجه، 1378.

منصورنژاد، محمد، شكاف و گفت وگوي نسل ها با تأكيد بر ايران، برگرفته از كتاب: گسست نسل ها، تهران، جهاد دانشگاهي، 1382.

مولانا، حميد، گذر از نوگرايي، ترجمه: يونس شكر خواه، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1371.

نائيني، علي محمد، درآمدي برجنگ نرم از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامي، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1390.

ناي، جوزف اس، قدرت نرم، ترجمه: سيد محسن روحاني و مهدي ذوالنقادي، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1387.

_______________، قدرت در عصر اطلاعات (از واقعگرايي تا جهاني شدن)، ترجمه: سعيد ميرترابي، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1387.

______________، قدرت نرم امريكا در حوزه سياست خارجي و امنيتي،

ص: 180

ترجمه: سيدضياء الدين صبوري، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1390.

______________، فرسايش قدرت نرم (مردم، دولت ها، اعتماد)، ترجمه: سعيد ميرترابي، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1388.

_______________، قدرت در عصر اطلاعات (از واقع گرايي تا جهاني شدن)، ترجمه: سعيد ميرترابي، 1387.

نويهض، عجاج، پروتكلهاي دانشوران صهيون: برنامه عملي صهيونيسم جهاني، ترجمه: حميدرضا شيخي، مشهد، آستان قدس رضوي، 1373.

واترز، مالكوم، مدرنيته: مفاهيم انتقادي جامعه سنتي و جامعه مدرن، ترجمه: منصور انصاري، تهران، نقش جهان، 1371.

واعظي، حسين، استعمار فرانو، جهاني سازي و انقلاب اسلامي، تهران، سروش، 1383.

ورنر، سوربن، و جيمز تانكارد، نظريه ارتباطات، ترجمه: علي رضا دهقان، تهران، دانشگاه تهران، 1381.

ويليامز، ميشل سي، جنگ نرم فرهنگي، ترجمه: مهدي ذوالفقاري، تهران، دانشگاه امام صادق عليه السلام ، 1389.

ب) نشريه

ب) نشريه

«قدرت نرم ايران در برابر تهديدات نرم امريكا»، روزنامه ايران، 12 مرداد 1387.

«هويت فردي و فرهنگي در عصر ماهواره و ارتباطات جهاني»، پژوهش و سنجش، ش30 _ 31.

ص: 181

دادگران، سيد محمد، «فهم افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي»، ماهنامه تخصصي روابط عمومي، تير و مرداد 1381.

دهقاني، سيد جلال الدين، «طرح خاورميانه بزرگ و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران»، فصلنامه مطالعات راهبردي، 1384.

عبداللهي فر، حسين، «جنگ نرم و مسئوليت خواص با مطالعه تطبيقي بين جنگ سخت و نرم»، فصلنامه ميثاق بسيج مستضعفين، 1389.

عسگري، محمود، «مقدمهاي بر فرهنگ استراتژيك»، فصلنامه راهبرد دفاعي، 1383.

عسگري، محمود، «نقش آفريني اتاق هاي فكر در سياست گذاري دفاعي _ امنيتي»، فصلنامه راهبرد دفاعي، سال نهم، ش 32، زمستان، 1384.

عطارزاده، م و مسعود كوهستاني نژاد، «نقش تأثيرگذار وسايل ارتباط جمعي»، روزنامه سلام، 9/3/1377.

قوام، سيدعبدالعلي، اصول سياست خارجي و سياست بين الملل، تهران، سمت، 1372.

محمد، پناهي، «شكاف نسلي موجود در ايران واثر تحصيلات بر آن»، فصلنامه علوم اجتماعي، تهران، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي، 1383.

محمدي، جلال، «بررسي الگوهاي تأثير پذير مخاطبان از محتواي وسايل ارتباط جمعي»، فصلنامه مصباح، ش146.

مسلمي، سياوش، «امريكا و جمهوري اسلامي ايران از جنگ نرم تا جنگ سخت»، فصلنامه ميثاق بسيج مستضعفين، تابستان 1390.

هارت،گري، «قدرت چهارم: استراتژي كلان Am در قرن بيستم و

ص: 182

يكم»، ترجمه: مرتضي بحراني، فصلنامه مطالعات رادمردي، سال هشتم، ش دوم، 1384.

ج) پايگاه اطلاع رساني

ج) پايگاه اطلاع رساني

پايگاه اطلاع رساني دفتر رهبري، آرشيو بيانات 6/8/1388 (

)

جوان، افسر، نقش رسانه در جنگ نرم، http//pudafanel-2.blogfa.com.

حجت زاده دزفولي، عبدالحسين، فريب در عمليات رواني، نرم افزار معاونت فرهنگي ستاد مشترك سپاه پاسداران، 1385.

حميد ضيايي پرور، آسيب شناسي جنگ نرم ايران در فضاي سياسي و رسانه اي، پايگاه جامع و تخصصي جنگ نرم. www.jangnarm.com

قرباني، محمد، «جنگ نرم، تبيين و مفهوم»، از خبرگزاري تابناك.

كلانتري، مريم، سايت مركز تحقيقات و مطالعات رسانه اي همشهري.

گزارش يونسكو، WWW. UNESCO.org.1979.

د) منابع لاتين

د) منابع لاتين

. Robert Dahl, The concept of power, Behavioral science, 2 (1957) , pp. 15. 20

and America sroLe in joseph Nye and john D. Donahuereds, Governance in a Globalizaing world (washing IonD. C: Brooking InsIiIuIion press. 2000) P. 123.

and America sroLe in joseph Nye and john D. Donahuereds, Governance in a Globalizaing world (washing IonD. C: Brooking InsIiIuIion press. 2000) P. 123.

ص: 183

AssociaTion of InTernaTionaL Educatronrs, In Americas InTeresT: WeLcoming InTernaTionaL sTudenTs, available a: http// www. nafsa. Org/ ConTenI/ PubLic policy lsfT/ inamerica sinTeresT. Htm, p. 5.

Booth Ken. (1990) , The Concept of Strategic Culture Affirmed, in Carl Jacobsen (ed) , Strategic Power: USAIVSSR, London, Macmillan.

Booth, Ken (2005) , Strategic Culture: Validity and Validation, The oxford Journalon Good Governance, Vol2,VO1.

Bourdieu, Pierre. “The Forms of Capital”, Handbookof Theory and the Search for the Sociology EducationedJ.G. Richardson. (New York:Press, 1987 a(

CoLinpowell, sIaIenT on InTern aIionaL eDUCAiIon week 2001, avaiLalde Et: http: //www. sTaTe. gov/secretary/rm/2001/446. hTm.

http: // hameds. Loxblog. Ir

Josef nyh, powersof, foreign affairs, no80. 1987.

Kolodziej , Edward (2005) Security and International Relation, London, Cambridge university press.

Max Weber, Economyand society, Translated by G. Roth and G. wittich (university of Galifornia press) , Berk ely and los Angeles, 1978, p. 53.

NeaT M. Rosendorf, social, and CuLtureL Globalization: ConcepTs, HisTory

Nye, Josephs, The Paradox of Americanpower, why The words onLysuper power canT Go it a Lone, Lone, New York: oxford univers ity press, 2002.

Nye, Josephs, The Paradox of Americanpower, why The words onLysuper power canT Go it a Lone, Lone, New York: oxford univers ity press, 2002.

Richard pells, NoT Like Us (New York: Basic Books, 1997 j,pp. 31. 32.

RoberT A. Dahl. who Governs? Democracy and power in an American city (New Haven, Conn: YoLe Vniversity Press, 1961).

ص: 184

RoberT w. Cox , ProducTion, Power, and world order, (New York: CoLumbia university Press, 1987) , chaps. 6. 7.

See Stephan D. krasner, InTernaTiona (Regimes (Ithaca. N. Y: Cormell university press, 1983.

WesLey k. clark, winning Modern WarsL Iraq, Terrorism, and The American Empire (Newyork. Public Affairs, 2003) , p. 182.

WesLey k. clark, winning Modern WarsL Iraq, Terrorism, and The American Empire (Newyork. Public Affairs, 2003) , p. 182.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109