سرشناسه : قهرماني نژاد شائق ، بهاءالدين ، 1343 -
عنوان و نام پديدآور : فاطمه بنت الحسن و ام فروه عليهما السلام (مادران گرامي امام باقر و صادق) عليهما السلام/ بهاءالدين قهرماني نژادشائق .
مشخصات نشر : تهران: نشر مشعر، 1391.
مشخصات ظاهري : 77 ص.
فروست : زنان اسوه؛ 13.
شابك : 978-964-540-363-6
موضوع : فاطمه (س ) بنت حسن مجتبي (ع )
موضوع : ام فروه (س )
رده بندي كنگره : BP52/2 /ف15 ق9 1391
رده بندي ديويي : 297/979
شماره كتابشناسي ملي : 2733068
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
بسم الله الرحمن الرحيم سعادت واقعى انسان و شرط پويايى جوامع بشرى در سايه شناخت و كارآمد كردن سيره اولياى الهى است. پر آشكار است كه سيره اولياى الهى به ويژه اهل بيت خاندان وحى عليهم السلام به عنوان متقن ترين آموزه هاى تربيتى و اساسى ترين مؤلفه در فرهنگ اسلامى است. شناخت واقعيت هاى زندگى آنان و بهره گيرى از روش و منش و رفتار و گفتارشان مى تواند زمينه هاى تعالى و سعادت واقعى انسان را فراهم سازد، از اين رو پژوهش در آثار اولياى الهى به ويژه جست وجو در احوال خاندان پاك نبوت كه در دامان پر مهر آنان كامل ترين انسان ها پرورش يافته اند به منظور الگوگيرى از آنان ضرورت انكارناپذير مراكز پژوهشى است.
گروه تاريخ و سيره مركز تحقيقات حج در راستاى
ص: 8
ايفاى رسالت خود براى ترويج فرهنگ اصيل اهل بيت عليهم السلام دست به انتشار شرح حال عده اى از مردان و زنان انسان ساز زده است كه از جملۀ آنان شرح حال فاطمه بنت الحسن عليها السلام مادر گرامى امام باقر عليه السلام و امّ فروه، مادر گرامى امام صادق عليه السلام است. اميد است كه اين نوشته مورد قبول آن بانوى بزرگوار قرار گيرد.
در پايان مركز تحقيقات حج بر خود لازم مى داند كه از تلاش پژوهشگر محترم خانم ناهيد طيبى و همه كسانى كه در به ثمر رسيدن اين اثر تلاش نموده اند، سپاسگزارى نمايد.
انه ولى التوفيق
مركز تحقيقات حج
گروه تاريخ و سيره
ص: 9
تحقيق و بررسى رويدادهاى زندگى بزرگان تاريخ، نقش مهمى در تربيت انسان دارد. شناخت زندگى رسولان الهى به عنوان اسوه و الگويى مهم در رفتار همگانى مسلمانان مطرح شده است. آنجا كه حق تعالى مى فرمايد:
وَ مَنْ يرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيناهُ فِى الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِى الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (بقره:13٠)
جز افراد سفيه و نادان، چه كسى از آيين ابراهيم، (كه آيين پاكى و يگانه پرستى است) روى گردان خواهد شد؟ ما او رادرد نيا برگزيديم؛ و او در آخرت، از صالحان است.
همچنين زندگى رسول خدا (ص) نيز به عنوان الگوى جاودانه همه دوره ها، براى همه موحدان عالم در نظر گرفته شده است، آنجا كه خداوند مى فرمايد:
ص: 10
لَكُمْ فِى رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب:21
براى شما در زندگى پيامبر خدا سرمشق نيكويى بود.
بنابراين شيوۀ ازدواج، نحوۀ زندگى و معيارهاى رفتارى ايشان و جانشينان برحقشان نيز مى تواند چراغ روشنى به فراخناى تاريكى هاى زندگى ما باشد.
در اين نوشتار مرورى خواهيم داشت بر زندگى نورانى و سراسر صفا و معنويت دو تن از مادران ارجمند و گرامى امامان معصوم عليهم السلام يعنى فاطمه بنت الحسن عليها السلام مادر گرامى امام باقر عليه السلام و ام فروه مادر گرامى امام صادق عليه السلام. اصولاً يكى از مشكلات پژوهش درباره مادران امامان معصوم عليهم السلام، اندك بودن منابع معتبر است. اين كاستى باعث شده تا بسيارى از زواياى زندگى اين بانوان بزرگوار پوشيده بماند. با اين حال، ما در حد بضاعت خويش درصدديم تا گوشه اى از زواياى زندگى اين دو بانوى ارجمند را عرضه كنيم.
ص: 11
ص: 12
ص: 13
دوران زندگى فاطمه بنت الحسن عليها السلام، دوران سختى بود. وى از نزديك شاهد تحميل صلح بر پدرش از سوى معاويه و جنايت هاى بنى اميه بر ياران ايشان بود. او با برادران و خواهران خويش انس زيادى داشت و به جهت اينكه دخترى فهيم و عالم بود، امام مجتبى عليه السلام و مادرش اُمّ اسحاق به او احترام و محبت زيادى مى كردند. برادران وى زيد و حسن مثنى نام داشتند كه سادات حسنى به زيد منسوبند. حسن مثنى در واقعه كربلا مجروح شد و با نفوذ خاندان مادرى وى نزد عمر بن سعد، جان سالم به در برد. از فرزندان او عبدالله بن محض معروف به شيخ هاشميين بود كه محمد نفس زكيه، ابراهيم قتيل با خمراء و ادريس بن عبدالله از او متولد شدند. (1)
ص: 14
ص: 15
يكى از ازدواج هاى پربركت كه از جهتى هم بى نظير بوده ازدواج امام سجاد عليه السلام با فاطمه بنت الحسن است. امام زين العابدين، على بن الحسين عليه السلام -در پنجم شعبان المعظم سال 38ه. ق در مدينه متولد شد - و چون به سن ازدواج رسيد، بهترين و مناسب ترين همسر براى وى، فاطمه بنت الحسن بود كه با نظر هر دو و با موافقت امام حسين عليه السلام، اين ازدواج انجام گرفت. هر چند چگونگى و تاريخ دقيق اين پيوند آسمانى و ملكوتى براى ما روشن نيست، ولى مى توان گفت اين ازدواج با عنايت امام حسين عليه السلام به برادرزاده اش فاطمه بنت الحسن عليه السلام و با خواندن خطبۀ عقد از سوى آن حجت باهرۀ الهى شكل گرفته است.
ص: 16
اما سبب اينكه گفتيم اين ازدواج دخترعمو و پسرعمو از جهتى بى نظير بوده، اين است كه اولاً پدر عروس و داماد، هر دو حجت خدا و معصوم بودند. ثانياً علاوه بر داماد يعنى امام زين العابدين عليه السلام كه خود حجت حق بود فرزندى كه از ايشان متولد شد نيز معصوم و حجت حق بود (يعنى امام باقر عليه السلام) و به همين جهت است كه بايستى اين ازدواج را در نوع خود بى نظير بدانيم.
ص: 17
اولين فرزندى كه در اثر ازدواج اين دو بزرگوار متولد شد را عبدالله ناميدند. نور الهى از ناحيه عبدالله پيدا بود. به همين دليل به مادرش فاطمه امّ عبدالله و به نوزاد، عبدالله باهر يا نورانى لقب دادند. (1)
عبدالله باهر، در سنين نوجوانى و سپس جوانى به كرامات اخلاقى فوق العاده اى موصوف شد (2)و همگان از اين بابت، احترام فوق العاده اى براى وى قائل بودند.
از جمله رواياتى كه عبدالله باهر به نقل شيخ مفيد (ره) از طريق استاد خويش از رسول خدا (ص) نقل كرده، خبرى است كه پيامبر (ص) مى فرمايد: «بخيل كسى
ص: 18
است كه نام من نزد او برده شود و بر من صلوات نفرستد» . (1)
اما فرزندى كه پدر و مادر براى تولدش روز شمارى مى كردند، در سحرگاه اوّل رجب سال 57ه. ق به دنيا آمد. (2)گويا آسمان مدينه در بين الطلوعين روز اوّل رجب، طلوع خورشيد ديگرى را در خود مى ديد. نوزادى كه در هنگام ولادت به مادرش امّ عبدالله، فاطمه بنت الحسن عليها السلام بشارت دادند كه به بهترين اهل زمين حامله شده اى. (3)
وقتى اين فرزند مطهر را به پدربزرگش امام حسين عليه السلام دادند، او را بوييد و بوسيد و نام «محمد» را كه پيامبر (ص) از قبل براى وى معين كرده بود، بر او گذاشت. (4)
ص: 19
گرفتارى ها و سختى هاى دورۀ زندگى فاطمه بنت الحسن عليها السلام و همسر و فرزندانش را مى توان به دو دورۀ مهم تقسيم كرد. يكى ماجراى جانسوز و خونبار كربلا و ديگرى ايام امامت امام سجاد عليه السلام و حوادث خاص آن، كه در هر دو دوره، به ويژه دوره دوم، اين بانوى مكرّم حضور عينى و فعال داشته است.
امام محمدباقر عليه السلام در جريان كربلا چهار سال داشت و مادرش فاطمه بنت الحسن عليها السلام، به همراه عده اى از بانوان و خاندان اهل بيت عليهم السلام، در اوائل ربيع الاول (يا احتمالاً اواخر صفر) سال 61، وارد مدينه شدند. (1)
ص: 20
در بازگشت به مدينه عمه بزرگوارش زينب كبرى عليها السلام و ساير بستگانش او را همراهى مى كردند. (1)
ناملايمات اسارت كه از روز يازدهم محرم الحرام آن سال، براى ايشان پيش آمد، امتحان بسيار دشوار و طاقت فرسايى بود كه ايشان در كنار همسرش زين العابدين عليه السلام و آرام جانش امام باقر عليه السلام، عمه اش زينب عليها السلام و ساير اسيران اهل بيت عليهم السلام آن را تحمل مى كردند. وى مدت كوتاهى با اسيران ديگر در زندان ابن زياد بود، سپس به همراه ايشان به طرف شام حركت كرد. در مسير كوفه تا شام او نيز چون ساير اسيران اهل بيت عليهم السلام شاهد دردها، رنج ها و جسارت هاى دشمنان اهل بيت عليهم السلام بود و با صبر و استقامت بى نظيرشان پيام سالار شهيدان كربلا را كه همان آزادگى و ديندارى بود، به ديگران ابلاغ كرد.
ص: 21
امّ عبدالله، فاطمه بنت الحسن عليها السلام به همراه اسراء به مدينه بازگشت و هنگام ورود به مدينه صداى شيون و گريه جمعيتى كه به استقبال آمده بودند، داغ ايشان را تازه كرد. (1)
فاطمه بنت الحسن عليها السلام كه چند برادر، چند عمو و تعدادى از عمو زادگانش همچون على اكبر عليه السلام و على اصغر عليه السلام را ازدست داده بود، در مجالس عزا شركت مى كرد.
همسرش امام زين العابدين عليه السلام علاوه بر اينكه محافل عزا در مدينه به پا مى نمود، گاه اين عزادارى را به دليل بهانه ندادن به والى مدينه، در بيرون شهر
ص: 22
برگزارى مى كرد (1)و همسر مكرمه اش فاطمه بنت الحسن عليها السلام، در اين مجالس، به همراه عمه اش زينب عليها السلام و فاطمه ام البنين عليها السلام شركت مى كرد. (2)
ص: 23
اين بانوى گرامى و مادر عالى قدر، در سايۀ آموزه هاى پدرش امام مجتبى عليه السلام، عمويش امام حسين عليه السلام و همسرش امام سجاد عليه السلام به مقامات معنوى خاصى دست يافت، به گونه اى كه امام صادق عليه السلام در وصف وى مى فرمود:
كانَتْ صدّيقةً لَمْ تُدرَكْ فى آل الحسنِ إمرأةٌ مثْلُها. (1)
همانا [مادربزرگم، ام عبدالله، فاطمه بنت الحسن عليها السلام ] صديقه بود و در فرزندان امام مجتبى عليه السلام، مانند او ديده نشد!
دقت در اين سخن نغز و پرمعنا ابعاد مهم از
ص: 24
شخصيت روحى اين بانوى بزرگ را به دست مى دهد؛ چون اولاً اعتقاد به مطلبى در هر امام، حاكى از صحت آن نزد ساير ائمه عليهم السلام نيز مى باشد؛ ثانياً، مقام صدّيقى نشانگر اوج تعالى روحى يك انسان است. صفتى است كه خداوند متعال به برگزيدگان خاص خويش مى دهد. خداى متعال در قرآن كريم از حضرت مريم عليها السلام، تعبير به صديقه نموده و او را به اين مقام ستوده است. (1)
همچنين اميرالمؤمنين، على بن ابى طالب عليه السلام و فرزندان طاهرين وى از نسل حضرت زهرا عليها السلام به عنوان صادقين شمرده شده اند. (2)
و نيز، يكى از القاب مهم و اصلى اميرالمؤمنين عليه السلام صديق اكبر است كه خود به آن تصريح كرده و فرموده است:
«اَنَا الصدّيق الاكبر» (3)، همان طور كه از القاب اصلى حضرت فاطمه زهرا عليها السلام، صديقه كبرى است. (4)افزون بر آنكه در تعابير قرآنى، گاه انسان هاى
ص: 25
صالح به وصف صدق شمرده شده اند. (1)
ملقب شدن امّ عبدالله، فاطمه بنت الحسن عليها السلام، مادر امام باقر عليه السلام به صديقه از سوى حضرت امام صادق عليه السلام، كه خود به مقام صدق و عصمت موصوف است، فضيلت بزرگى براى اين بانوست.
از كرامات فاطمه بنت الحسن عليها السلام، نقلى است كه فرزند وى امام باقر عليه السلام آورده و مى فرمايد:
كَانَتْ اُمّى قاعِدةً عِندَ جِدارٍ فَتَصَدَّعَ الجِدارُ و سَمِعْنا هَدّةً شَديدةً فَقالتْ بِيدها، لا وَحَقِّ المُصْطَفى ما اَذِنَ اللهُ لَكَ فِى السُّقوطِ. (2)
روزى مادرم، امّ عبدالله فاطمه بنت الحسن عليها السلام، كنار ديوارى نشسته بود كه به ناگاه، صدايى كه از آن معناى ريزش ديوار فهميده مى شد، به گوش رسيد. مادرم برخاسته و رو به ديوار و با دست اشاره كرد و گفت: «به حقيقت پيامبر برگزيده، محمد مصطفى (ص) ، اجازه فرو ريختن ندارى» .
امام باقر عليه السلام در دنباله اين روايت مى فرمايد:
فَبِقى مُعَلَّقاً فِى الْجَوِّ حتّى جازَتْهُ فَتَصدَّقَ أبى عنها بِمائةِ دينارٍ. (3)
ص: 26
ديوار پابرجا ماند تا مادرم از آن برخاسته و عبور كرد و در مقابل اين رفع بلا، پدرم امام سجاد عليه السلام يكصد دينار صدقه پرداخت.
آرى اين كرامت، حاكى از فوق العادگى روح و بزرگى آن و رسيدن به مقاماتى بوده است كه هر فردى توفيق و امكان دست يابى به آن را ندارد.
ص: 27
ايام محرم سال 95ه. ق فرا رسيد. امام زين العابدين عليه السلام، به ياد ايام سوگوارى پدر و ديگر شهداى كربلا، مجالسى برپا مى داشت. اما در آن سال، حال خاصى داشت. فاطمه بنت الحسن عليها السلام مى ديد كه همسرش، هر روز مثل شمع آب مى شود. او شاهد بود كه بارها امام سجاد عليه السلام اشك ريزان در ايام شهادت پدرش در محرم گفته بود:
حضرت يعقوب عليه السلام يازده پسر داشت كه تنها يوسف، سال ها از وى دور افتاده و او شب و روز مى گريست! حال من چگونه نگريم كه در يك نيم روز، تمام اهل بيت، پدر، عموها و برادرانم، بين دو نهر آب با لب تشنه شهيد شدند. آرى حُزن و اندوه من دائمى خواهد بود. (1)
ص: 28
و اين خود بر حزن و اندوه فاطمه بنت الحسن عليها السلام و فرزندش امام باقر عليه السلام نيز مى افزود. او شاهد بود كه شوهرش، شب ها، انبان ها و كيسه هاى طعام را به منزل فقراى مدينه مى برد. (1)وى سوز و آه و ناله هاى شبانه امام را مى شنيد كه اكنون در قالب صحيفه سجاديه به زبور آل محمد (ص) معروف شده است.
سرانجام در اوائل محرم سال 95ه. ق، دسيسه وليد ابن عبدالملك و همدستان وى باعث شد كه به امام زهر دهند و آن حضرت در روز دوازدهم يا بيست و پنجم محرم به شهادت رسد. (2)هنگام احتضار ايشان، يار هميشگى اش، فاطمه بنت الحسن عليها السلام، فرزندان و ساير همسران و نزديكان كنار بستر آن حضرت بودند.
فاطمه بنت الحسن نيز در سال 117ه. ق از دنيا رفت. (3)و السلام عليها يوم ولدت و يوم تموت و يوم تبعث حياً.
از محل دفن فاطمه بنت الحسن عليها السلام اطلاعى در دست نيست. ولى احتمال مى رود در جنة البقيع، كنار همسر گرامى و فرزند برومندش دفن باشد. والله العالم.
ص: 29
ص: 30
ص: 31
در ميان جامعه عرب، پيشوند «اَبْ» مانند ابوالحسن يا پيشوند «اُمّ» مانند ام كلثوم حاكى از اين مطلب است كه استفاده از نام فرزند ذكور ارشد و در مواردى نام فرزند دختر، به عنوان كنيه، براى بيان عظمت و احترام است. در برخى موارد نيز كنيه اشخاص بر داشتن فرزند پسر ارشد دلالت نمى كند؛ مانند اينكه در بيشتر منابع ذكر شده كه امام رضا عليه السلام فرزند ديگرى غير از امام جواد عليه السلام نداشته يا دست كم فرزند پسرش، تنها امام جواد عليه السلام بوده است. (1)با اين حال، كنيه آن حضرت
ص: 32
ابوالحسن است.
در اين موارد مقصود از كُنيه، موصوف بودن شخص به صفات و فضايل انسانى است مانند اطلاق ابوالحسن كه حاكى از موصوف بودن شخص به حُسن و نيكويى است يا مانند اينكه حضرت قمر بنى هاشم عليه السلام را ابوالفضل يا ابوفاضل گفته اند با وجود اينكه طبق برخى اقوال دو فرزند پسر وى به نام «محمد» و «عبيدالله» بوده است. (1)اين نسبت، شامل همه فضايل و بركات آن بزرگوار است.
اينك با توجه به موارد ياد شده، اطلاق اُمّ فروه عليها السلام به مادر امام صادق عليه السلام را با بررسى ريشه لغوى اين اسم و رواج آن در ميان عرب، بررسى مى كنيم.
واژه «فَرْوه» به چند معنا به كار رفته است. «زمخشرى» ، از اديبان معروف و صاحب تفسير «كشاف» ، آن را به معناى پوست، قطعه اى از لباس، كلاه، سرپوش، تاج و. . . ترجمه كرده است. (2)
ادباى متأخر، آن را به معناى مطلق پوست يا
ص: 33
صورت آورده اند كه از جمله ايشان، «طريحى» (متوفاى ه. ق) است. (1)
از موارد ياد شده برمى آيد كه واژه «فروه» به چيزى مانند سرپوش يا روسرى يا كلاه و سرپوشى كه به صورت خاصى باشد مثل تاج، اطلاق مى شود. همچنين اين لفظ در عرب درباره دوشيزگان يا بانوانى به كار مى رود كه با حياو نجابت خاصى از روسرى يا مقنعه يا سرپوشى كه توأم با وقار ويژه اى بوده است، بهره مى جستند.
بنابراين، ناميده شدن اين بانوى بزرگوار به ام فروه را مى توان نشان از فضيلتى دانست كه با ازدواج با امام باقر عليه السلام و به دنيا آوردن حضرت صادق عليه السلام، همچون تاج فضيلتى بر سرشان نهاده شد. (2)
ص: 34
ص: 35
نام ام فروه، پيش از اينكه به اين بانو اطلاق شود، نه تنها در صدر اسلام، بلكه احتمالاً قبل از اسلام نيز ميان زنان عرب مورد استفاده بوده است.
از نخستين بانوانى كه با نام اُمّ فروه از ايشان ياد شده است، شمارى از زنان باايمان مسلمانان نخستين هستند كه يكى از آنها، بانويى به نام اُمّ فروه انصاريه است. وى از اولين مؤمنان به اسلام در هنگام ورود پيامبر خدا (ص) به مدينه بوده است و روايت او درباره نماز از رسول خدا (ص) ، چنين است:
يا رَسُولَ الله! اَى الاَعمالِ اَفْضَلُ عِندَاللهِ، قال (ص) : اَلصَّلاةُ لِوَقْتِها. (1)
اى رسول خدا! كدام عمل نزد خداوند متعال
ص: 36
برتر است؟ رسول خدا (ص) پاسخ داد: «نماز در اوّل وقت» .
همچنين نقل شده است كه اين صحابيه جليل القدر نزد خليفه اول آمد و گفت:
تو دانش و علمى كه بايد وصى پيامبر (ص) داشته باشد، ندارى و اگر ادعاى چنين دانشى را دارى، نام هفت آسمان را براى من بگو!
خليفه كه از پاسخ او عاجز بود، گفت: «نمى دانم» . آن گاه اُمّ فروه انصاريه ضمن برشمردن اسامى هفت آسمان كه از اميرمؤمنان، على عليه السلام آموخته بود، وصايت و خلافت را حق مولاى متقيان عليه السلام دانست و چون اين امر بر خليفه گران آمد و او حاضر به پذيرش خلافت نشد، او را به ارتداد محكوم كردند. (1)
«ابن اثير» ، نام شمارى از بانوانى را كه به ام فروة اشتهار داشته اند، ذكر كرده است. (2)
ص: 37
براى آگاهى بيشتر از زندگى اين بانوى باعظمت، لازم است نسب خانوادگى ايشان را بررسى كنيم. نسب ام فروه از جانب پدر به «اسماء بنت عميس» مى رسد. اسماء، همسر «جعفر طيار عليه السلام» از نخستين مسلمانان پاك باخته اى بود كه به پيامبر اكرم (ص) و دعوت الهى او ايمان آورد.
در سال پنجم بعثت، هنگامى كه آزار مشركان مكه به اوج خود رسيد، به امر الهى عده اى از مسلمانان به سرزمين حبشه هجرت كردند. (1)
ص: 38
رهبرى اين هجرت مهم را كه تقريباً اولين هجرت مسلمانان به شمار مى آيد، جعفر بن ابى طالب به دستور پيامبر گرامى اسلام (ص) بر عهده گرفت. از آنجا كه در اين هجرت، زنان نيز حضور داشتند، مسئوليت اين گروه علاوه بر جعفر، بر عهده همسرش، اسماء نيز بود.
در طول سال هاى زندگى اسماء بنت عميس با جعفر در حبشه، خداوند فرزندانى به ايشان ارزانى داشت كه از جمله ايشان، عبدالله بود كه بعدها به افتخار همسرى حضرت زينب عليها السلام درآمد. (1)
جعفر به همراه خانواده اش، سال هفتم هجرت به مدينه بازگشتند و در سال نهم هجرت، جعفر به عنوان فرمانده سپاه اسلام به «موته» اعزام شد و در آنجا به شهادت رسيد.
پس از شهادت جعفر طيار، با توجه به سنت حسنه اى كه حضرت محمد (ص) به مردم آموخته بود، براى ازدواج با اسماء و افتخار همسرى با وى كه از والاترين زنان با ايمان و جزو نخستين مهاجرين بود، «ابوبكر» پيش قدم شد
ص: 39
و اين بانوى بزرگوار نيز براى پيروى از قانون خداوند سبحان و سنّت پيامبر بزرگوارش ازدواج با وى را پذيرفت. حاصل اين ازدواج، تولد «محمد بن ابى بكر» بود. محمد از همان اوان تولد كه در ايام حجةالوداع اتفاق افتاد، با مادر انس ويژه اى داشت.
اسماء بنت عميس پس از درگذشت جان سوز رسول خدا (ص) تا آخرين لحظات احتضار و شهادت حضرت فاطمه زهرا عليها السلام، همدم وى بود و به همراه «فضه نوبيه» (1)، خادم حضرت صديقه طاهره، به آن بانوى بزرگ عالم هستى خدمت كرد. (2)
در اين دوران، فرزندش، محمد بن ابى بكر نيز كه همراه وى به خانه حضرت على عليه السلام و حضرت زهرا عليها السلام مى رفت و از همان كودكى همنشين حسنين عليهما السلام مى شد، در شكل گيرى شخصيت محمد نقش به سزايى داشت.
ص: 40
محمد بن ابى بكر از شخصيت هاى والاى تاريخ صدر اسلام است. وى از محبّان اميرمؤمنان و پيروان واقعى آن حضرت بود و سرانجام در مسير ولايت حضرت على عليه السلام جان باخت و با وضع ناگوارى به شهادت رسيد. او از بدو كودكى و زمانى كه ابوبكر در سال سيزده از دنيا رفت و اسماء بنت عميس به سعادت همسرى اميرمؤمنان، على بن ابى طالب عليه السلام نايل شد، تحت تربيت امام قرار گرفت. در آن زمان، محمد كوچك ترين فرزند اسماء بنت عميس بود و عبدالله بن جعفر طيار، برادر وى، در نوجوانى به سر مى برد.
محمد بن ابى بكر همان گونه كه گفته شد، در واقع در دامان مولاى متقيان عليه السلام رشد كرد (1)و از تربيت والاى او بهره مند شد؛ ضمن آنكه ولايت مدارى مادر، عشق و محبت وى به اهل بيت عليهم السلام و انس او با فاطمه زهرا عليها السلام و فرزندانش، همه و همه در شكل گيرى شخصيت اين فرزند نقش مهمى داشته است.
او در زمان عثمان و در ماجراى شورش ضد او،
ص: 41
به همراه مسلمانان مصر، عراق و حجاز شركت جست و خليفه را از بدعت ها و بازگذاشتن دست بنى اميه در تجاوز به حقوق مسلمانان بازداشت. از آنجا كه ابوبكر، پدر وى بود، از احترام ويژه اى ميان مردم برخوردار بود. محبت اميرمؤمنان، على عليه السلام به او نيز اين توجه را دوچندان ساخته بود.
با آغاز خلافت حضرت على عليه السلام در سال 35، او جزو هواخواهان اصلى و شيعيان خالص آن حضرت بود و در جنگ جمل نقش مهمى داشت. محمد بن ابى بكر پيش از واقعه صفين، از سوى اميرمؤمنان، على عليه السلام ولايت مصر را بر عهده گرفت.
هنگامى كه ماجراى حكميت در صفين پيش آمد، معاويه در اثر سستى ياران امام على عليه السلام قدرت گرفت و طمع مصر نمود. از اين رو، عمرو بن عاص را با شش هزار نفر به سوى مصر فرستاد و ميان مردم شايع كرد محمد بن ابى بكر قاتل عثمان است. محمد با شجاعت تمام در مقابلشان ايستاد، ولى سرانجام وى به دسيسه «معاوية بن خُديج كندى» ، درحالى كه از شدت عطش رنج مى برد، با وضع ناگوارى به شهادت رسيد. هنگامى كه اين خبر دردناك به امام على عليه السلام رسيد، با ناراحتى تمام فرمود: «همانا محمد دوست و
ص: 42
حبيب من بود و تحت نظر من بزرگ شد» . (1)
شخصيت محمد بن ابى بكر بنا بر فرموده امام صادق عليه السلام مرهون نجابت مادر وى بود. امام صادق عليه السلام مى فرمود:
«كانَ النِّجابَةُ مِن قِبَلِ اُمِّهِ» (2)؛ «نجابت او به جانب مادرش بود» .
در برخى منابع شيعى به محمد لقب نجيب داده اند. (3)اشعارى نيز در مدح اهل بيت عليهم السلام منسوب به وى است. (4)
بنا بر برخى از نقل ها، محمد بن ابى بكر با رسيدن به سن ازدواج با يكى از نزديكان سببى ازدواج كرد. (5)حاصل اين ازدواج چند فرزند بود كه يكى از آنها قاسم نام داشت. قاسم از همان كودكى، عشق و علاقه
ص: 43
بسيارى به اهل بيت عليهم السلام داشت و از ارادتمندان ايشان به شمار مى آمد. قاسم در ماجراى دفن امام حسن عليه السلام، عمه اش عايشه را از مخالفت با دفن امام در حرم نبوى نهى كرد. (1)
قاسم در زمان امامت حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام جزو ارادتمندان آن حضرت بود و در مدينه به سر مى برد. وى در ماجراى كربلا همراه امام نبود و در منابع تاريخى مطلبى در اين باره بيان نشده است.
قاسم بن محمد بن ابى بكر بعدها در زمان امامت حضرت زين العابدين عليه السلام، جزو ياران و اصحاب خاص امام قرار گرفت و در علم و فقاهت به جايى رسيد كه جزو ثقات امام زين العابدين عليه السلام به شمار مى آمد. وى در علم فقه، بهره وافرى از محضر امام برد. «حسين بن عبدالوهاب» ، از محدثين بزرگوار قرن پنجم، درباره وى مى نويسد:
كانَ اَبُوها مِن ثِقاتِ اَصحابِ عَلِى بنِ الحُسَين عليه السلام. (2)
قاسم (پدر ام فروه) از مورد اعتمادترين ياران امام سجاد عليه السلام محسوب مى شد.
ص: 44
مرحوم «كلينى» نيز به همين مطلب اشاره كرده است. (1)
همچنين «كاشف الغطاء» و «صاحب جواهر» ، او را فقيه گران مايه اى دانسته اند كه از پرتو علم امام، استفاده هاى شايانى كرده است. (2)
ص: 45
هنگامى كه قاسم به سن ازدواج رسيد، با دختر عمويش، اسماء بنت عبدالرحمان، پيمان زناشويى بست. (1)اين زوج سعادتمند، به دليل علاقه و محبت فراوانى كه به اهل بيت عليهم السلام و فرزندان حضرت فاطمه عليها السلام داشتند، وقتى پس از مدت ها انتظار، خداوند به ايشان فرزند دخترى عطا فرمود، او را فاطمه نام نهادند. فاطمه همان دخترى بود كه بعدها به نام ام فروه مشهور و به سعادت همسرى امام باقر عليه السلام مفتخر گشت. در واقع وى عروس همنام خودش كه برترين زن عالم بود، يعنى فاطمه زهرا عليها السلام شد.
در اينكه نام ام فروه در بدو تولد چه بوده است،
ص: 46
اختلاف نظر وجود دارد. برخى نام فاطمه را ذكر مى كنند كه از جمله آنها مى توان به «طبرى امامى» (1)، «شيخ صدوق» (2)، «شيخ بهايى» (3)و «محقق بحرانى» (4)اشاره كرد و برخى ديگر مانند «اربلى» (5)و «علامه مجلسى» (6)با تأكيد بر نام «ام فروه» به عنوان لقب، نام «قريبة» را ترجيح داده اند كه در واقع، معناى اين نام از تقرب و نزديك بودن شخص به حق تعالى و به عبارتى روشن تر، «مقرّبة» است.
همچنين شمارى از متقدمين اهل سنت همچون «ابن سعد» (7)، «خليفة بن خياط» (8)، «ابن حبّان» (9)، «ابن عساكر» 10و برخى متقدمين و متأخرين شيعه همان امّ فروه را بيان داشته اند كه «كلينى» (10)،
ص: 47
«ابن شهر آشوب» (1)و «صاحب جواهر» (2)، از جمله آنها هستند. به هر روى، نام مشهور وى همان ام فروه است.
آنچه از شواهد موجود درباره كودكى امّ فروه مى توان دريافت، اين است كه او به همراه مادرش به خانه هاى اهل بيت عليهم السلام رفت و آمد داشته و از بركت حضور ايشان بهره ها برده است.
وى در همان ايام كودكى، شاهد سختى هايى بود كه بر خاندان رسول خدا (ص) و نزديكان ايشان وارد مى شد و با وجود سن كم، مى توانست شدت سخت گيرى و محدوديت هاى بنى مروان بر امام سجاد عليه السلام و فرزندان و يارانش را حس كند.
امّ فروه به همراه پدرش قاسم و مادرش اسماء، در ملاقات هايى كه با امام زين العابدين عليه السلام داشتند از دعاها و تعاليم آن حضرت بهره فراوانى مى بردند.
ص: 48
ص: 49
از آنجا كه امام سجاد عليه السلام توجه ويژه اى به فرزندش، امام باقر عليه السلام داشت، در صدد بود تا همسر مناسبى براى او برگزيند. فاطمه بنت الحسن عليه السلام، همسر امام زين العابدين عليه السلام و دختر امام مجتبى عليه السلام كه از زنان باايمان بنى هاشم به شمار مى رفت به گونه اى كه امام صادق عليه السلام در وصف وى فرمود: «مادر بزرگم، امّ عبدالله، صديقه اى بود كه در دختران امام حسن عليه السلام، هيچ شخصى به مرتبت و ايمان او نرسيد» (1)، درصدد بود تا براى فرزندش، دخترى نجيب از خاندان باكمال برگزيند. او با شناخت حاصل از رفت وآمد افراد در منزل امام سجاد عليه السلام نظرش به قاسم بن محمد و
ص: 50
همسرش اسماء، جلب شد. وى از ادب و نجابت فرزند ايشان، امّ فروه آگاهى داشت. هرگاه اسماء و دخترش، امّ فروه به خانه ايشان مى آمدند، چهره معصومانه، نورانى و زيباى امّ فروه نظرش را جلب مى كرد.
بنابراين، امّ عبدالله نظر خود را با همسرش، امام سجاد عليه السلام، در ميان گذاشت. نجابت خاندان قاسم كه زاييده نجابت محمد بن ابى بكر كه تربيت يافته دامان پرمهر اميرمؤمنان عليه السلام بود، نظر امام سجاد عليه السلام را نيز به سوى خود جلب كرد.
از اين رو، روزى در جمع عده اى از اصحاب و منسوبين، نظر قاسم را درباره ازدواج ام فروه با فرزندش امام باقر عليه السلام پرسيد. قاسم بن محمد نيز با ادب تمام پاسخ داد: «مولاى من! اختيار خانواده ام به دست شماست؛ هر طور كه امر بفرماييد اطاعت مى كنم» . (1)
آن گاه قاسم با خوشحالى تمام از محضر امام اجازه گرفت تا موضوع را با همسر و دخترش مطرح كند.
هنگامى كه او همسرش اسماء را از پيشنهاد امام
ص: 51
باخبر ساخت، امّ فروه نيز كه از شدت حيا سر به زير افكنده بود، با نگاه هاى مادر به خود آمد. صورت شادمان و معصومانه وى كه كمال رضايت را نشان مى داد، سبب شادى مادر گشت و سكوت وى نيز كه حاكى از عمق رضايت او بود، پدر را خوشحال كرد. بدين ترتيب، پيوند با اهل بيت عليهم السلام سعادتى بود كه نصيب اين خاندان شد و آينده اى جاودان و الهى را براى ايشان رقم مى زد.
زمانى كه اسماء، مادر امّ فروه، نظر موافق دخترش را به آگاهى فاطمه بنت الحسن عليه السلام رساند، چند روز بعد، فاطمه بنت الحسن عليه السلام به صورت رسمى از امّ فروه براى فرزندش، امام باقر عليه السلام، خواستگارى كرد و خيلى زود مراسم ازدواج اين دو به بنى هاشم اعلام شد.
ص: 52
ص: 53
در شبى مبارك از ليالى الهى، رخداد مهمى به وقوع پيوست. (1)آرى، پيوند بزرگى در حال رخ دادن بود. خانه هاى بنى هاشم در شهر پيامبر گرامى اسلام (ص) يك بار ديگر سرور و شادى به خود مى ديد. امام زين العابدين عليه السلام طبق سنت جدش، رسول خدا (ص) كه اعلام ازدواج و دادن وليمه در عروسى را مستحب مى دانست، بستگان و ياران خويش را به اين مراسم پرفيض فراخواند. در اتاقى كه امام محمدباقر عليه السلام به عنوان داماد در كنار امّ فروه به عنوان عروس نشسته بود، مادر امام باقر عليه السلام، يعنى فاطمه بنت الحسن عليهما السلام و
ص: 54
مادر امّ فروه، اسماء بنت عبدالرحمان، از زنان حاضر در مجلس پذيرايى مى كردند.
لحظاتى بعد، امام زين العابدين عليه السلام خطبه ازدواج اين زوج آسمانى را خواند. (1)هنگامى كه ترنم صداى ملكوتى امام سجاد عليه السلام در آن فضا طنين انداز گشت، گويى كه صداى ذكر ملكوتيان به گوش مى رسيد.
ساعتى بعد، درحالى كه ميهمانان، با عروس و داماد و پدر و مادر ايشان خداحافظى كردند و رفتند، زندگى مشترك اين عروس و داماد آغاز گشت.
مدتى از زندگى مشترك اين زوج مى گذشت. به يقين امّ فروه مى دانست كه همسرش همان امام و حجت باهره اى است كه طبق روايت نبوى (ص) ، شكافنده علوم و دانش هاست. او مسلماً از ماجراى شرفيابى جابر بن عبدالله انصارى به حضور امام سجاد عليه السلام و درك محضر همسرش، امام باقر عليه السلام، آگاهى داشت؛ زيرا پدرش، قاسم، خود از راويان احاديث امام سجاد عليه السلام بود. در آن ملاقات، جابر كه
ص: 55
فروغ بينايى ظاهرى خويش را از دست داده بود، ولى دلش به نور ايمان روشن بود، به امام سجاد عليه السلام عرض كرد:
به تحقيق حبيبم، رسول خدا (ص) درست فرمود كه آن قدر زنده مى مانى تا موفق به ملاقات پنجمين وصى ام كه همنام من است، مى شوى. همانا او شكافنده علوم و دانش ها خواهد بود. پس در آن وقت، سلام مرا به او برسان. (1)
امّ فروه مى دانست حجت خداوندى كه جانشين همسرش، امام باقر عليه السلام خواهد شد، از او متولد خواهد شد و اين مطلبى بود كه در اثر زندگى با امام، به تدريج براى نزديكان ائمه عليهم السلام كه صلاحيت و آمادگى داشتند، نمايان مى شد.
به هر روى، ايام ربيع المولود سال 83 فرارسيد. امّ فروه كه مولود بزرگى را باردار بود، از سوى مادر و
ص: 56
مادر همسرش مراقبت مى شد. ايام ربيع المولود، يادآور خاطرات باشكوهى براى اهل بيت عليهم السلام بود؛ زيرا ميلاد جدشان، پيامبر گرامى اسلام (ص) و هجرت وى به مدينه، در اين ايام اتفاق افتاده بود. شب هفدهم ربيع الاول فرا رسيد؛ همان شبى كه در نيمه آن، وجود ملكوتى رسول خدا (ص) از آمنه بنت وهب، در مكه متولد شد، بار ديگر نيز تولد زيباى ديگرى را انتظار مى كشيد. در اين شب، امّ فروه در اتاق خويش آرميده بود و در كنار بستر وى، فاطمه بنت الحسن عليها السلام و اسماء بنت عبدالرحمان بودند، در اتاق مجاور نيز امام سجاد عليه السلام و فرزندش، امام باقر عليه السلام، حضور داشتند.
شب از نيمه گذشت. نزديك طلوع فجر صادق، امّ فروه طلوع صادق آل محمد (ص) را به همگان مژده داد. آن نوزاد شريف، با صورت زيبا و نورانى خويش، به سوى آسمان نگريست و سپس به مهر و محبت و لبخندى زيبا از مادرش سپاسگزارى كرد. درخشش اتاق امّ فروه، خبر از جوشش نهر فياض الهى مى داد. از اين رو، رسول خدا (ص) وى را جعفر (1)ناميده بود.
ص: 57
پس از تولد، مادر بزرگ، وى را غرق در بوسه كرد و به حضور امام زين العابدين عليه السلام و پدر نوزاد، امام باقر عليه السلام برد. خدا مى داند كه چه شادى و سرورى در دل اين دو حجت الهى به وجود آمد!
فرداى آن روز، زمانى كه خبر ولادت صادق آل محمد (ص) ميان هاشميان پيچيد، همگان براى تبريك به منزل امام باقر عليه السلام رفتند.
چند سالى از ولادت امام صادق عليه السلام مى گذشت كه امّ فروه، فرزند پسر ديگرى به دنيا آورد كه او را عبدالله ناميدند. برخى مانند «ابوالفرج اصفهانى» (م356ه. ق) معتقدند او همان عبدالله باهر است (1)و «طبرسى» (2)، «ابن شهر آشوب» (3)و «علامه مجلسى» (4)او را عبدالله افطح ناميدند. ولى منابع ديگر او را به صورت مطلق عبدالله گفته اند.
عبدالله از كسانى بود كه عمر خود را در خدمت به آرمان امامت مصروف مى كرد و در مسير هدف هاى عالى برادرش امام صادق عليه السلام گام مى برداشت.
ص: 58
«اربلى» درباره وى مى نويسد:
وى به فضل و صلاح معروف بود و توسط يكى از عمال بنى اميه (پس از شهادت پدرش، امام باقر عليه السلام) به طرز فجيعى كشته شده، به اجداد طاهرينش ملحق گرديد. (1)
ص: 59
هنگامى كه امام سجاد عليه السلام در مُحرّم سال 95 به شهادت رسيد، سخت گيرى هاى شديد و شدت جاسوسى بنى اميه و اقدامات آنها در مقابله با اهل بيت، محنت ها و سختى هاى بسيارى براى خاندان امام باقر عليه السلام به وجود آورد وخاندان قاسم بن محمد و ياران ديگر آن حضرت را تحت تأثير خويش قرار داد. در اين مصيبت سخت، امّ فروه و فرزندان سوگوارش، تسلاى دل امام باقر عليه السلام و مادرش، فاطمه بنت الحسن عليها السلام بودند.
هنوز هفت سال از شهادت امام سجاد عليه السلام نگذشته بود كه قاسم بن محمد بن ابى بكر نيز در فراق مولاى خويش، تاب و تحمل نياورد و جان به جان آفرين
ص: 60
تسليم كرد. (1)امّ فروه در غم هجران پدر، گريه ها و مويه ها داشت و با مادرش، اسماء و خواهرش، ام حكيم، همدردى مى كرد.
سخت ترين دوران زندگى امّ فروه با امام باقر عليه السلام مربوط به دوران «هشام بن عبدالملك بن مروان» بود. هشام در سال 105ه. ق روى كار آمد و تا سال 125ه. ق حكومت كرد. وى با سخت گيرى فراوان به امام باقر عليه السلام مى كوشيد تا زندگى آن حضرت و رفت وآمدهاى افراد به خانه ايشان را كنترل كند. از آنجا كه ايرانيان نيز به اهل بيت عليهم السلام گرايش داشتند و حتى افرادى از ناراضيان حاكميت اموى به مناطق مركزى ايران از جمله قم هجرت كرده بودند، هشام اهل بيت عليهم السلام را كه دشمن ديرينه خود مى دانست، بيشتر كنترل مى كرد. (2)
يكى از مصائب امّ فروه، اقدام هشام در دعوت از امام باقر عليه السلام براى سفر به شام بود كه در ظاهر به منظور مناظره با علماى نصارى بود. ولى با وجود
ص: 61
موفقيت امام در مناظره، از هر بى احترامى نسبت به ايشان فروگذار نكرد. (1)در اين سفر، امام صادق عليه السلام نيز همراه پدر بود. (2)در غيبت اين دو بزرگوار كه حدود يك ماه به طول انجاميد، بر فاطمه بنت الحسن عليها السلام و امّ فروه عليها السلام بسيار سخت گذشت و ايشان را بسيار اندوهگين و نگران ساخت؛ به گونه اى كه حضرت امام محمد باقر عليه السلام در هنگام خداحافظى با هشام بر اين امر تصريح كرد كه هنگام خروج، خانواده ام در وحشت و اضطراب بودند. (3)
بزرگ ترين مصيبتى كه به امّ فروه وارد شد، شهادت امام باقر عليه السلام، اين شوهر بزرگوار، به دست كارگزاران هشام بود كه در هفتم ذى حجه سال 114ه. ق پيش آمد.
در لحظات احتضار امام باقر عليه السلام، امام صادق عليه السلام بر سر بالين پدر بود و نگاه نگران و چشمان اشك بار مادرش، امّ فروه را مى نگريست. اثر سم عامل هشام بن
ص: 62
عبدالملك، همه وجود حضرت را فرا گرفته بود. (1)هنوز پاسى از نيمه شب نگذشته بود كه امام در كنار فرزندش امام صادق عليه السلام، مادرش فاطمه بنت الحسن عليها السلام، همسرش امّ فروه، فرزندان و شمارى از نزديكانش به شهادت رسيد. صبح آن روز در مدينه محشرى برپا شد و جنازه امام را با احترام به سوى بقيع بردند و كنار پدرش، امام زين العابدين عليه السلام و جدش، امام حسن مجتبى عليه السلام و جده اش، فاطمه بنت اسد عليها السلام، پس از نماز به خاك سپردند. در همان شب، پس از بازگشت از بقيع، امام صادق عليه السلام دستور داد در خانه چراغ روشن كنند و آن را خاموش ننمايند. (2)
ص: 63
از مقامات و ارزش هاى مهم، خدمت كردن به حجت خداوند است. امّ فروه، از جمله افرادى بود كه اين فضيلت متعالى نصيبش شد و افزون بر آنكه از محضر پدرش، قاسم بن محمد كه خود راوى اخبار آل الله بود، استفاده كرد، از محضر پدر همسرش امام زين العابدين عليه السلام، همسرش امام محمد باقر عليه السلام و فرزندش امام صادق عليه السلام نيز بهره جست و در زمره يكى از راويان اخبار اهل بيت عليهم السلام قرار گرفت.
حسين بن عبدالوهاب، از محدثين عالى مقام شيعه در قرن پنجم، با سلسله اسناد خويش نقل كرده است كه روزى امام زين العابدين عليه السلام به عروسش، امّ فروه رو
ص: 64
كرد و فرمود:
اى امّ فروه! همانا من براى شيعيان [و محبينى] كه از روى نادانى مرتكب گناه مى شوند، بسيار دعا مى كنم [تا خداوند آنها را ببخشايد]. (1)
امّ فروه رواياتى نيز از امام باقر و امام صادق عليهما السلام نقل كرده است (2)كه به ما نرسيده يا ممكن است در كتاب هاى خطى كه منتشر نشده، يافت شود.
مقام وكالت، ارزش والايى دارد كه از سوى امام معصوم عليه السلام و حجت خداوند به بانويى اعطا شود و اين نيست، مگر جلوه اى از حقايق ايمانى بانويى كه امام به سبب همين ايمان، او را شايسته اين مقام مى بيند؛ زيرا اين امر ارتباطى با حَسَب و نَسَب ندارد و همان گونه كه حق تعالى فرموده است: «گرامى ترين شما نزد خداوند، باتقواترين شماست» (3)، نزد حجت هاى الهى نيز هر كه به حقايق نزديك تر و ولايتش كامل باشد، مقرب تر است. به همين دليل
ص: 65
است كه مى بينيم امام صادق عليه السلام به وى وكالت داده بود حقوق ضعيفان و تهى دستان مدينه را از سوى امام پرداخت كند. (1)از اين رو، وى با خانواده ها، زنان بى سرپرست و يتيمان نشست و برخاست مى كرد و از سوى امام از ايشان دلجويى مى كرد. گاهى نيز در مجالس عزادارى ابى عبدالله عليه السلام مسئوليت مجالس زنانه را بر عهده مى گرفت. (2)
اطلاق اين مقام از سوى وصى الهى بر انسان، حاكى از اوج ايمان فرد و گواهى قطعى بر بهشتى بودن وى است. امام صادق عليه السلام در وصف مادر خويش مى فرمود:
كانَتْ اُمّى مِمَّنْ آمَنَتْ و اَيقَنَتْ وَ اَحْسَنَتْ وَ اللهُ يحِبُّ المُحْسِنين. (3)
مادرم از زنان باايمان، داراى درجه والاى يقين، اهل احسان و نيكى بود و خداوند اهل احسان را دوست مى دارد.
ص: 66
آن بانوى بزرگوار در ميان بنى هاشم به دليل همين كرامت روحى به مكرّمه مشهور شده بود و بر اين اساس، امام صادق عليه السلام را ابن المكرّمه مى گفتند. (1)
يكى از نكته هاى مهمى كه در زندگى امّ فروه به چشم مى خورد، آگاهى وى از احكام و فقه نبوى (ص) است. جاى شگفتى نيست كه او در محضر سه امام بزرگوار و حجت خداوند درس آموخته باشد و از اين دريچه به فقاهت نائل نشود! اگرچه دلايل و مستندات روشنى كه تأييدكننده اين مطلب باشد اندك است، ولى همين اندك، ما را به مطالب اصلى راهنمايى مى كند؛ زيرا اساساً او در خانواده فقاهت رشد كرده (2)و سپس به معدن فقاهت و به خانه هايى كه اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الآصالِ (3)، راه يافته بود.
از مستنداتى كه فقاهت او را ثابت مى كند، خبرى
ص: 67
است كه «عبدالاعلى» ، از فقهاى عامه، نقل كرده است. وى مى گويد:
روزى امّ فروه، مادر امام صادق عليه السلام را ديدم كه حجرالاسود را با دست چپ استلام مى كند. به او گفتم: «در سنت، خطا رفتى و بايد با دست راست استلام كنى» . ولى او پاسخ داد: «ما از خاندانى هستيم كه از علم شما بى نيازيم» . (يعنى به همين نحو صحيح است و تو به خطا رفته اى) . (1)
امّ فروه مقام و منزلت والايى ميان اهل بيت عليهم السلام داشت؛ به گونه اى كه نام او را به نيكى مى بردند. به همين دليل امام صادق عليه السلام همواره از مادر خويش ياد مى كرد و حتى نام يكى از دخترانش را امّ فروه گذاشت. اين امّ فروه، بعدها با يكى از عموزادگان خويش كه فرزند «زيد» شهيد بود، ازدواج كرد. (2)امام كاظم عليه السلام نيز يكى از دخترانش را امّ فروه نام نهاد تا به اين وسيله نام مادربزرگش را پاس بدارد، همان گونه كه نام يكى ديگر از دخترانش را به احترام
ص: 68
بانوى بزرگ اسلام، خديجه ناميد. (1)
امام صادق عليه السلام به ياد مى آورد كه مادرش در مجمع بزرگ علمى كه وى در مدينه تأسيس كرده بود، در موارد لزوم شركت مى جست؛ همان مجالسى كه به اذعان «ابوحنيفه» ، از ارباب فرق عامه، نشان مى داد عالم تر و فقيه تر از فرزند امّ فروه، يعنى امام صادق عليه السلام، در جهان وجود ندارد. (2)
ص: 69
امّ فروه پس از شهادت همسرش، امام محمدباقر عليه السلام، آرام و قرار نداشت. وى در فراق آقايش مى سوخت و فرزندانش به ويژه امام صادق عليه السلام تسلاى دل مهربانش بودند. وى كه خود را وقف آرمان هاى امام زمان خويش كرده بود، در حدود سال هاى 125-13٠ه. ق دار فانى را وداع گفت. (1)
تحمل اين مصيبت جانكاه براى امام صادق عليه السلام بسيار سخت بود. او به ياد مى آورد كه چگونه در غم شهادت پدر، مادرش مى گريست و مويه مى كرد. امام
ص: 70
مجالس عزاى حسينى را به ويژه در ايام اربعين و در مكانى كه خودشان تهيه كرده بود (1)، به ياد مى آورد كه چگونه مادرش مجالس زنانه را اداره مى كرد. (2)
هرچند از مكان دفن امّ فروه و كيفيت آن آگاهى دقيقى نداريم، ولى مسلماً وى در مدينه در گذشته و در همان شهر و به احتمال در بقيع به خاك سپرده شده است. به يقين امام و حجت خداوند، يعنى حضرت صادق عليه السلام، هنگام جان دادن بر سر بالين وى بوده است. والسلام عليها يوم ولدت و يوم ماتت و يوم تبعث حياً.
ص: 71
* قرآن كريم.
1. ابصار العين فى انصار الحسين عليه السلام، سيد محمدتيجانى السماوى، چاپ اول، قم، نشر حرث الثورة، 1419ه. ق.
2. الاحتجاج، ابومنصور طبرسى، تحقيق: محمد باقر الخرسان، دارالنعمان، بى جا، بى تا.
3. الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، محمد بن محمد بن نعمان، بيروت، دار المفيد، بى تا.
4. اسدالغابة فى معرفة الصحابة، ابن اثير، قم، اسماعيليان.
5. الاصابه فى تمييز الصحابه، ابن حجر عسقلانى، قم، نشر آل البيت عليهم السلام، 1416ه. ق.
6. اعيان الشيعه، محسن امين العاملى، بيروت، دارالتعارف، بى تا.
7. اقبال الاعمال، سيد بن طاووس، تهران، دار الكتب.
8. الانوار البهية، شيخ عباس محدث قمى، مشهد، كتابفروشى جعفرى، 1344ه. ق.
9. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، چاپ چهارم، بيروت، نشر الوفاء، 14٠3ه. ق.
ص: 72
10. تاج المواليد فى مواليد الائمة و وفياتهم، فضل بن حسن طبرسى، قم، مكتبه مرعشى، 14٠6ه. ق.
11. تاريخ ابن عساكر، هبة الله بن عساكر دمشقى، تحقيق: على شيرى، بيروت، دارالفكر، 1415ه. ق.
12. تاريخ الرسل و الامم و الملوك (تاريخ طبرى) ، محمد بن جرير طبرى، بيروت، مكتبه اسلاميه، 14٠6ه. ق.
13. تاريخ مواليد الائمة، ابن خشّاب بغدادى، قم، مكتبه مرعشى، 14٠6ه. ق.
14. الثاقب فى المناقب، ابوجعفر عماد الدين بن حمزة الطوسى، تحقيق: نبيل علوان، چاپ دوم، قم، انصاريان، 1412ه. ق.
15. الثقات، محمد بن حبان التميمى، دكن، نشر حيدرآباد، 1393ه. ق.
16. الجامع العباسى، شيخ بهاء الدين جبل عاملى (شيخ بهايى) ، تهران، فراهانى.
17. جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام، شيخ محمد حسن نجفى، تحقيق: شيخ عباس قوچانى، چاپ سوم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بى تا.
18. الحدائق الناضرة، يوسف بحرانى، تحقيق: محمدتقى ايروانى، قم، نشر جامعه مدرسين.
19. الخرائج و الجرائح، قطب الدين راوندى، قم، نشر الامام الهادى عليه السلام، بى تا.
2٠. دلائل الامامة، محمد بن جرير الطبرى الامامى، چاپ اول، قم، بعثت، 1413ه. ق.
ص: 73
21. رساله زينبيه، جلال الدين سيوطى، چاپ اول، بيروت، دارالبلاغه، 1412ه. ق.
22. رفع المنارة، محمد سعيد ممدوح، چاپ اول، دار الامام النووى، بى جا، 1416ه. ق.
23. رياحين الشريعه، شيخ ذبيح الله محلاتى، تهران، مكتبه اسلاميه، 1369ه. ق.
24. زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، عمادزاده اصفهانى، تهران، دارالكتب.
25. سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، محمد بن يوسف الصالحى الشامى، تحقيق: عادل احمد بن الموجود، چاپ اول، بيروت، دارالكتب، 1416ه. ق.
26. سنن النبى (ص) ، سيد محمد حسين، طباطبايى، تحقيق: محمد هادى فقهى، قم، جامعه مدرسين، 1416ه. ق.
27. الصواعق المحرقه، ابن حجر هيثمى، بيروت، دارالكتب، 1414ه. ق.
28. طبقات ابن خياط، خليفة بن خياط، تحقيق: سهيل زكّار، بيروت، دارالفكر، 1414ه. ق.
29. طبقات الكبرى، محمد بن سعد، قم، نشر آل البيت عليهم السلام، 1416ه. ق.
3٠. العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، تحقيق: سيد مهدى رجايى، چاپ اول، قم، مكتبه مرعشى، 14٠8ه. ق.
31. العقيله و الفواطم، الحاج حسين الشاكرى، قم، نشر معارف اهل البيت، 1381ه. ش.
ص: 74
32. عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب عليه السلام، ابن عنبه نسابه، تحقيق: محمدحسن طالقانى، نجف، نشر حيدريه، 138٠ه. ق.
33. العوالم، شيخ عبدالله بحرانى، قم، مدرسة الامام المهدى (عج) ، 14٠7ه. ق.
34. عيون اخبار الرضا عليه السلام، ابوجعفر محمد بن على بن بابويه (شيخ صدوق) ، چاپ اول، بيروت، تحقيق و نشر: اعلمى، 14٠4ه. ق.
35. عيون المعجزات، حسين بن عبدالوهاب، نجف، نشر حيدريه، 1369ه. ق.
36. الفائق فى رواة و اصحاب الصادق عليه السلام، عبدالحسين شبسترى، قم، نشر اسلاميه، 1418ه. ق.
37. فاطمة الزهرا عليها السلام من المهد الى اللحد، سيد محمد كاظم قزوينى، بيروت، مؤسسة النور، 14٠7ه. ق.
38. الفايق فى غريب الحديث، محمود بن عمر جارالله زمخشرى چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1417ه. ق.
39. . الفتوح، احمد بن محمد ابن اعثم، دارالكتب الاسلاميه، 14٠6ه. ق.
4٠. الفصول العشرة، محمد بن نعمان (شيخ مفيد) ، تحقيق: فارس حسون، بيروت، دارالمفيد، بى تا.
41. الفهرست، محمد بن حسن شيخ طوسى، تحقيق: جواد قيومى اصفهانى، چاپ اوّل، قم، 1417ه. ق.
42. فيض الغدير شرح الجامع الصغير، محمد بن الرئوف المناوى، تحقيق: احمد عبدالسلام، چاپ اول، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ه. ق.
ص: 75
43. قاموس الرجال، محمدتقى تسترى، مؤسسة النشر الاسلامى، 1419ه. ق.
44. قرب الاسناد، عبدالله بن جعفر حميرى بغدادى، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1413ه. ق.
45. قيام سبز جامگان، بهاءالدين قهرمانى نژاد شائق، چاپ اول، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل، 1386ه. ش.
46. الكاشف، ابوعبدالله شمس الدين ذهبى، چاپ اول، نشر مؤسسه علوم القرآن، 1413ه. ق.
47. الكافى، محمد بن يعقوب كلينى، تحقيق و ترجمه: مرحوم على اكبر غفارى، تهران، دارالكتب، 1388ه. ق.
48. كامل الزيارات، ابو جعفر ابن قولويه، نجف، مرتضويه، 1356ه. ق.
49. كشف الغطاء، شيخ جعفر كاشف الغطاء، اصفهان، نشر مهدى، بى تا.
5٠. كشف الغمّة عن معرفة الائمة عليهم السلام، على بن عيسى اربلى، چاپ دوم، بيروت، دارالاضواء، 1410ه. ق.
51. كشف الغمّه عن معرفة الائمة، على بن عيسى اربلى، تبريز، بنى هاشمى، 1381ه. ق.
52. . كنز الفوائد، ابوالفتح، كراجكى، قم، دار الذخاير، 1410ه. ق.
53. . لهوف، رضى الدين على سيد بن طاووس، ترجمه و تحقيق: عبد الرحيم بخشايشى، چاپ پنجم، قم، نويد اسلام، 1378ه. ش.
54. مادران آسمانى، بهاءالدين قهرمانى نژاد شائق، چاپ دوم، قم، نشر فقه، 1388ه. ش.
ص: 76
55. المجدى فى انساب الطالبيين، على بن محمد العمرى النساّبه، چاپ اول، قم، مكتبة مرعشى، 14٠9ه. ق.
56. مجمع البحرين، فخرالدين طريحى، تحقيق: سيد احمد حسينى، چاپ دوم، بى جا، الثقافة الاسلاميه، 14٠8ه. ق.
57. المستجاد من الارشاد، يوسف بن مطهر حلّى، (علامه حلّى) ، چاپ اول، قم، مكتبه مرعشى، 14٠6ه. ق.
58. مستدرك سفينة البحار، على نمازى شاهرودى، قم، نشر جامعه مدرسين، 1419ه. ق.
59. مستند الشيعه، ملا احمد نراقى، چاپ اول، مشهد، نشر آل البيت لاحياءالتراث، 1417ه. ق.
6٠. المصباح، ابراهيم بن على كفعمى، قم، منشورات شريف رضى، 14٠5ه. ق.
61. معانى الاخبار، ابوجعفر ابن بابويه قمى (شيخ صدوق) ، قم، جامعه مدرسين، 1361ه. ش.
62. معجم الرجال، سيدابوالقاسم خويى، چاپ پنجم، بى نا، بى جا، 1413ه. ق.
63. مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهانى، تحقيق: كاظم المظفر، نجف، حيدريه، 1369ه. ق.
64. مقتل الحسين عليه السلام، احمد خوارزمى، به تحقيق سماوى، نجف، مرتضويه، 1397ه. ق.
65. مناقب آل ابى طالب عليه السلام، محمد بن على بن شهرآشوب مازندرانى، نجف، حيدريه، 1376ه. ق.
66. المناقب، محمد على بن شهر آشوب مازندرانى، قم، نشر علاّمه، بى تا.
ص: 77
67. منتقى الجمعان، حسن بن زين الدين (فرزند شهيد ثانى) ، چاپ اول، قم، نشر جامعه مدرسين، 1413ه. ق.
68. منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، تهران، نشر علمى، بى تا.
69. الهداية الكبرى، حسين بن حمدان الخصيبى، بيروت، نشر البلاغ، 1411ه. ق.
7٠. وسائل الشيعه، محمد بن حسن حرّ عاملى، بيروت، دار الاحياء التراث، 14٠3ه. ق.
71. وفيات الائمه عليهم السلام، مراجع من العلماء الاعلام، چاپ اول، بيروت، دار البلاغه، 1412ه. ق.
72. وفيات الاعيان، ابوالعباس ابن خلكان، تحقيق: احسان عباسى، بيروت، دارالثقافه، بى تا.
73. وقعة الطف، ابو مخنف ازدى، تحقيق: محمد هادى يوسفى غروى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1367ه. ش.