كشف حجاب (زمينه ها، واكنش ها و پيامدها)

مشخصات كتاب

سرشناسه: صلاح، مهدي، - 1340

عنوان و نام پديدآور: كشف حجاب زمينه ها، واكنش ها و پيامدها/ مهدي صلاح

مشخصات نشر: تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، 1384.

مشخصات ظاهري: ص 400

شابك: 964-5645-60-325000 ريال:

وضعيت فهرست نويسي: فهرستنويسي قبلي

يادداشت: فهرستنويسي براساس اطلاعات فيپا

يادداشت: كتابنامه به صورت زيرنويس

موضوع: كشف حجاب -- ايران

موضوع: ايران -- تاريخ -- پهلوي، 1320 - 1304

موضوع: حجاب -- ايران

رده بندي كنگره: DSR1490/ص 8ك 5 1384

رده بندي ديويي: 955/0822044

شماره كتابشناسي ملي: م 84-3932

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

پيشگفتار

سخن مشهوري است كه ميگويد تاريخ ايران، تاريخي است مذكر كه در آن، مرد همواره يكهتاز ميدان بوده است. اين تاريخ را مردان به وجود ميآورند، ميسازند، ادامه ميدهند و سرانجام نيز به دست مردان نوشته و تدوين ميگردد.

اين سخن، گرچه خالي از اغراق نيست، اما، پرده از روي اين واقعيت برميدارد كه در بسياري از موارد، زن در ايران به عنوان عضوي از هيئت اجتماع مطرح نبوده، و در خارج از منزل نقشي نداشته است. از اين رو، به دنبال روزنهاي بود تا در جامعه و به هر طريق ممكن، خود را مطرح سازد. اين روزنه در دورة اخير به دست انديشهپردازان مشروطيت كه كم و بيش با تمدن و فرهنگ غرب برخورد كرده بودند، با شعار حجابزدايي ظاهر گرديد، و راه رهايي از عقبماندگي زن ايراني، و گام آغازين در مسير ترقي را رفع حجاب فرض نمود. در راستاي ترويج همين فكر بود كه نخستين گامها، يعني برداشتن روبنده و نقاب، عملي شد و تا قبل از تغيير سلطنت، زمينة برداشتن چادر نيز فراهم گشت.

تغيير سلطنت در ايران و اقدامات تجددگرايانة رضا شاه، اين روند را تسريع بخشيد؛ تا جايي كه به عنوان يكي از طرحهاي اساسي دولت درآمد و سرانجام، طي مراسمي در دي ماه 1314 براي اولين بار، با حضور بدون حجاب خانوادة شاه، كشف حجاب علناً به نمايش گذاشته شد و سپس از سوي شاه رسمآً، اعلام و داشتن حجاب منع گرديد.

پس از اعلام رسمي كشف حجاب، دولت و ساير دستگاههاي اجرائي در كشور موظف گرديدند براي پيشبرد اين طرح، در ولايات بكوشند. به همين منظور، از اقدامات تبليغاتي و انتظامي در حد وسيعي بهرهگيري شد و حتي مسئولين در بسياري از موارد، كاربرد قوة قهريه را

ص: 9

نيز در اولويت قرار دادند. اين ماجرا تا شهريور 1320_ زمان تبعيد رضا شاه از كشور _ سير صعودي داشت و از آن پس، با برداشته شدن اهرم فشار براي مدت چند سال، سير نزولي به خود گرفت.

در تحقيق حاضر، كوشيدهايم تا سير كشف حجاب در ايران عصر رضا شاه را با تكيه بر منابع اصلي بررسي كنيم. اين بررسي در شش فصل دنبال شده است. مقدمه كتاب، به بحثي نسبتاً مفصل در معرفي انتقادي منابع تحقيق اختصاص يافته است. در فصل اول، قضي_ه كشف حجاب از ديدگاه تجددطلبان مورد توجه قرار گرفته و نظريات آن دسته از تجددطلباني كه در نوشتههاي خود از كشف حجاب سخن به ميان آوردهاند، بررسي شده است. آنگاه به تأثير اين افكار در پوشش مردان و زنان عصر قاجار اشاره شده است. از آنجا كه اين تأثيرات، زمينه را براي برنامههاي تجددطلبانة رضا شاه فراهم ساخت، برنامه تجددطلبي شاه و شقوق مختلف اين برنامه مورد بررسي و توجه قرار گرفت.

فصل دوم، به بررسي زمينهها و مقدمات اعلام كشف حجاب در دوره رضا شاه اختصاص يافته است. در اين فصل، ابتدا به زمينهسازيهاي فكري داخلي و خارجي اين جريان اشاره شده، آنگاه اقدامات رضا شاه براي رسميت بخشيدن به اين جريان مورد بررسي قرار گرفته است.

در فصل سوم، به اعلام كشف حجاب در ايران و اقدامات سازمان يافتة دولت و دستگاههاي اجرايي كشور به منظور پيشبرد آن اشاره شده است.

در فصل چهارم، بر پاية اسناد موجود سير كشف حجاب در ولايات تا بعد از شهريور 1320، مورد بررسي قرار گرفته است. همچنين، براي بررسي دقيقتر، نقاط مختلف كشور را در دو بخش كلي و مجزا _ مناطق شهري و مناطق روستايي و عشايري _ مورد توجه قرار دادهايم. علاوه بر آن، به موانع عمدة برنامة كشف حجاب و چارهانديشيهاي مسئولين اجرايي در جهت رفع موانع نيز اشاره شده است.

در فصل پنجم واكنشهاي اجتماعي در برابر كشف حجاب، بررسي شده، و ضمن تقسيمبندي آن به واكنشهاي مثبت و منفي ابراز شده از سوي گروههاي مختلف اجتماعي، نخست به واكنش روشنفكران،

ص: 10

دولتمردان و رجال سياسي، روحانيون و قشرهاي مختلف زنان اعم از زنان طبقات مختلف شهري و زنان روستايي و عشايري تا قبل از شهريور 1320 اشاره و آنگاه به واكنش دولت در مقابل مخالفين پرداختهايم. پس از آن، همراه با بررسي واكنشهاي اجتماعي در برابر كشف حجاب پس از شهريور بيست، خروج اجباري رضا شاه از كشور مورد توجه قرار گرفته است.

در فصل ششم، پيامدهاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي كشف حجاب به صورت كلي، مورد بررسي قرار گرفته است. در همين رابطه، تلاش گرديده بيشتر با تكيه بر منابع گذشته به اين پيامدها اشاره گردد. گرچه خود اين مبحث ميتواند پژوهشي جداگانه محسوب شود؛ ما در اينجا تنها از باب سخن مشهور، لايدرك كله لايترك كله، به آن پرداختهايم. در همين جا، جا دارد از راهنماييها و همكاريهاي اساتيد محترم گروه تاريخ دانشگاه تهران، سركار خانم دكتر منصوره اتحاديه، جناب آقاي دكتر ايرج ناصري و جناب آقاي دكتر سهراب يزداني؛ گروه تاريخ دانشگاه تربيت معلم تهران و ساير كساني كه در تدوين اين پژوهش، خصوصاً در سازمان اسناد ملي ايران حقير را ياري فرمودهاند تشكر و قدرداني نمايم. والسلام.

مهدي صلاح

ص: 11

ص: 12

مقدمه: سخني در باب منابع و مآخذ

هر چند، موضوع كشف حجاب بيشتر با حيطة تحولات اجتماعي ارتباط دارد، تا رويدادهاي سياسي، محققين و پژوهشگران تاريخ اجتماعي كمتر به آن توجه نشان داده و يا به طرح مباحث همهجانبهاي پيرامون آن روي آوردهاند. پيش از آن كه بتوان واقعيتها را از خلال اندك سطور به نگارش درآمده در اين كتابها دريافت، ميبايست به سراغ افواه و روايتهاي آنها از وقايع دو دهة نخست سده كنوني رفت و آن را در آئينة تاريخ شفاهي جستجو نمود.

يافتن اصل مطلب از خلال تاريخ شفاهي نيز به دلايل مختلف دشوار است. ملاحظاتي همانند نحوة برداشت شاهدان عيني، و مصون نماندن از خطاهاي حافظه از جمله معايب اين تاريخ به حساب ميآيد. هر چند اين منابع در جاي خود اهميت ويژهاي دارند.

دنبالكردن مسير تحولات، تنها از لابلاي منابع تاريخِ سياسي اين دوره، چندان كه بايد ما را به حقايق تاريخي رهنمون نخواهد ساخت. چه، اين دسته از منابع اكثرآً، به تعريف و تمجيد از اقدامات رضا شاه، خصوصاً در زمينههاي صنعتي، نظامي، اقتصادي و سياسي پرداختهاند و كمتر به اين موضوع توجه داشتهاند و در صورت توجه، ضمن طرح بحثي مختصر، آن را در شمار اقدام شخص شاه قلمداد كردهاند؛ حال آن كه، اين اقدام در بستر تجددطلبي و پذيرش شيوه زندگي به سبك اروپا در ايران جريان يافته است. اما عليرغم اين نقطه ضعف، از اين دسته از منابع نيز بهره بردهايم.

بنا به همين ملاحظات، براي يافتن حقايق، نخست به سراغ خاطرات مدون مجريان و دستاندركاران طرح، روزنامهها و مجلات آن زمان رفتيم. هر چند اين دسته از منابع خصوصاً نشريات آن دوران، چه قبل

ص: 13

از اعلام رسمي و چه بعد از آن، اكثراً قضيه را از ديد تجددطلبي بررسي كردهاند، اما، با اندكي تأمل ميتوان حقايق را از خلال گزارشها و مندرجات آن استنباط نمود.

در بخش خاطرهنگاري، آن دسته از خاطراتي مورد استفاده قرار گرفته اند كه نويسندگان آن در متن قضايا بوده و حتي در آن نقش داشته اند.(1) به همين جهت، به معرفي دو خاطره منتشر شده يكي در ذم كشف حجاب، و ديگري در مدح آن پرداختهايم. اولي مربوط به يكي از رجال صاحبنام و سياسي، به نام مهديقليخان هدايت (مخبر السلطنه) (2) است، و متعلق به نسل پيشين؛ و ديگري مربوط به علياصغر حكمت، وزير معارف و اوقاف، كه خود از بانيان و مروجين اين طرح بوده است. وي به نسل جديد و تجددخواه تعلق دارد. در اين راستا كتابهاي مأموريت براي وطنم، اثر محمدرضا پهلوي و رستاخيز ايران، اثر نوري اسفندياري و تاريخ معاصر ايران، جلد 2، اثر پيتر آوري نيز معرفي شدهاند. از ميان مجلات و روزنامه هاي آن دوره، به معرفي آندسته از روزنامه ها و مجلاتي بسنده كردهايم كه بيشتر خاص زنان بوده و در ايجاد زمينههاي فكري اين جريان، سالها قبل از اعلام رسمي كشف حجاب توسط رضا شاه كوشيدهاند.

علاوه بر آن، از تعداد زيادي روزنامه و مجله كه اكثر آنها مربوط به زمان حادثه و بعد از آن است، استفاده شايان بردهايم. هر چند، مطالب آنان مشحون از مدح و ثنا از رهبر اين جريان است و كمتر به واكنشهاي اجتماعي مردم در برابر كشف حجاب پرداختهاند، اما همين كه اكثر آنها اين قضيه را از ديد تجددگرايي و ترقيخواهي جامعه زنان ايراني دنبال

ص: 14


1- نويسندگان مجلات و روزنامه هايي از قبيل زبان زنان، ايرانشهر، جمعيت نسوان وطنخواه و عالم نسوان داراي اين ويژگي خا صاند. نويسندگان روزنامه هاي تجدد ايران و اطلاعات، علاوه بر آن كه خود در اين ماجرا نقش ايفا نمودند، كشف حجاب را جزء اقدامات رضا شاه نيز م يدانستند.
2- مخبرالسلطنه از سال ١٣٠٦ تا ١٣١٢ ، نخست وزير رضاخان بود. براي اطلاع بيشتر،رجوع كنيد به: بهنود، مسعود؛ نخست وزيران ايران از سيدضياء تا بختيار.

كردهاند، خود داراي اهميت ويژهاي است و بخشي از منابع اصلي ما را در اين تحقيق تشكيل ميدهند.

اما منبع كمنظير و تقريباً بدون خدشه، اسناد به جاي مانده از بحبوحة حادثه است. اين اسناد كه در سازمان اسناد ملي ايران نگهداري ميشوند، در كنار اسناد مربوط به اتحاد شكل البسه، پروندهاي قطور را تشكيل ميدهند. از ميان بيش از ششصد سند مربوط به اين مجموعه، گزارشهايي كه بيشتر به مسئلة كشف حجاب پرداختهاند، گزينش گرديده و در تحقيق حاضر به كار رفتهاند. در حقيقت، كوشيدهايم تا اين مسئله را در آئينه اسناد كه در بر گيرنده و روشنگر زواياي تاريك ماجرا است و قطعاً اعتبار علمي بيشتري خواهد داشت، بررسي نماييم. اين اسناد كه اكثراً محرمانه و بعضاً سري بودهاند، ميتواند معيار سنجش سخنان و مقالات روزنامه ها و مجلاتي باشد كه مطالب آنها بيشتر رنگ تبليغاتي دارند و با ديد مثبت به قضيه نگريسته و آن را انعكاس دادهاند. حال آن كه، اسناد محرمانه موجود، به جريانهاي مختلف و مخالف با كشف حجاب دقيقاً نظر افكنده و مطالب آن روي پرده را براي خواننده به تصوير ميكشند. مطالبي كه به دليل اعمال نظارت شديد بر رسانه ها، در جرايد آن دوران انعكاسي پيدا نكرده است.

حال با توجه به اين كليات، منابع و مآخذ مورد استفاده در اين پژوهش را به ترتيب اهميت به شرح ذيل تقسيم بندي نموده و به معرفي برخي از آنها ميپردازيم.

الف) منابع اصلي شامل:

1. اسناد تاريخي كشف حجاب: اسناد مربوط به قبل از حادثه، زمان حادثه و پس ازشهريور 20،

2. روزنامه ها و مجلات.

ب) منابع فرعي شامل:

خاطرات و تاريخهاي سياسي اجتماعي آن دوران.

ص: 15

الف) منابع اصلي:اسناد تاريخي كشف حجاب (قبل از شهريور 1320)

اشاره

همانطور كه ذكر گرديد مهمترين و اصليترين منبع در اين پژوهش اسناد ميباشند كه زواياي تاريك اين مسئله را تا حدود زيادي روشن نموده و اهميت ويژهاي دارند. به طور كلي، اسناد مربوط به كشف حجاب از لحاظ ميزان اهميت خبر و مطالب آن به دو دسته تقسيم ميشود:

1. اسناد عادي،

2. اسناد محرمانه.

1. اسناد عادي

اين دسته از اسناد بيشتر شامل گزارشات معمولي سطوح پائين اداري بخشها و شهرستانهاست و حداكثر، آن را تا مراكز استانها ارسال ميكردند و در صورتي كه خبر ارزش ويژهاي داشت، با طبقه بندي محرمانه به مركز ارسال ميشد. در غير اين صورت، از استان مربوطه فراتر نمي رفت. چرا كه به دليل بيان مطالب خيلي جزئي، لزومي ديده نميشد كه به مركز ارسال گردد. خوشبختانه از ميان اسناد مورد استفاده در اين پژوهش، تعداد اندكي اسناد عادي وجود دارد كه آن هم از لحاظ اهميت بدان استناد شده و مطالب آن مهم است؛ وگرنه، اكثريت اسناد مورد استفاده، اسنادي محرمانهاند.

اسناد عادي شمارههاي 65، مورخ 11/1/1315 و 57، مورخ 10/1/1315 (1)، هر كدام در يك صفحه، گزارش اداره كل احصائيه و سجل احوال مملكت از ناحية 6جنوب شرقي است و در برگيرندة سير پيشرفت كشف حجاب در اين منطقه مي باشد.

ص: 16


1- نگاه كنيد به اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ٢، برگهاي اول و دوم.

همچنين سند شماره 807، مورخ 13/3/1315 كه از طرف حاكم و شهردار كاشان و در يك صفحه (1) ، به دنبال بخشنامه رئيس الوزراء براي جلوگيري از ورود زنان محجبه در اجتماع بيرون از منزل تحرير شده، حاوي نكات سودمندي است. در اين سند حاكم كاشان حتي مهلتي پنج روزه، جهت ترك چارقد و چادر توسط زنان، تعيين ميكند، بدون آن كه استثنائي براي اهالي قائل شود. به طور كلي، اين دسته از اسناد عادي حاوي مطالب ارزشمندي هستند، و عنوان عادي بودن، كه بيشتر به مراجع تهيهكننده گزارش باز ميگردد، نميتواند اهميت آن را در نظر محققان پنهان سازد.

2. اسناد محرمانه

اكثر سندهاي مورد استناد، نامهها، بخشنامهها و گزارشهاي محرمانهاند. اين اسناد را ميتوان به طور كلي، به شرح ذيل تقسيم بندي نمود:

_ گزارشات بخشداران و فرمانداران به مقامات مافوق در استان

_ دستورالعملها و بخشنامههاي واليان و استانداران به مناطق تحت نفوذ

_ گزارشات استانداران و حكام شهرها به وزارت داخله

_ بخشنامهها و دستورالعملهاي وزارت خانه هاي معارف و داخله و رياست وزراء به مناطق ذي نفوذ.

در ارتباط با اسناد نوع اول، (گزارشات بخشداران و حكام و فرمانداران به مراكز استانها) ميتوان به سند شماره 541 مورخه 30/3/1315 در دو برگ از حكومت كاشمر به ايالت خراسان اشاره كرد . (2)در اين سند از اقداماتي كه رئيس حكومت اين شهر در خصوص تمهيدات انجام شده به منظور پيشرفت كشف حجاب در اين منطقه منظور داشته، سخن رفته است. پارهاي از اين اقدامات كه نوعي اعمال

ص: 17


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره .17
2- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره .14

محدوديت عليه زنان محجبه است و در ديگر شهرها نيز مورد توجه مسئولين و مجريان طرح بوده، عبارتند از: «اخذ التزام بوسيله شهرداري از حمامهاي زنانه كه زنهاي با حجاب را به حمام راه ندهند». همچنين گماشتن مأموريني براي نظارت بر آنها «از لحاظ اينكه مبادا حماميها در اجراي التزام خود مراقبت نكنند»؛ و نيز اخذ التزام از گاراژدارها كه زنان چادري را سوار نكنند. (1)

از ميان اسناد دسته دوم (دستورالعملهاي حكمرانان و استانداران به مناطق ذي نفوذ) ميتوان به سند شماره 2089 مورخ 11/3/1315 در يك برگ (2)از حكمران كرمانشاهان به نواب حكومت اشاره كرد كه در آن ضمن ذم و نكوهش حجاب كه «از عادت زشت شهرنشينان است و اهالي قراء و قصبات چنين عادتي نداشتهاند»، نايبان حكومت را ملزم به اجراي اين طرح در محدوده حكومتي خود نموده و از آنها ميخواهد كه ترتيبي اتخاذ نمايند تا بانوان آن مناطق «به شكل بانوان متمدن دنيا درآيند» (3) و از لباسهاي ايلياتي خود استفاده نكنند.

همچنين، در اين رابطه ميتوان به سند شماره 5951 مورخ 18/11/1315 والي ايالت خراسان به حكومت نيشابور اشاره كرد. بر مبناي مندرجات اين سند، حاكم نيشابور بازخواست گرديده كه علت مسامحه و غفلت وي در امر كشف حجاب چه بوده؟ به طوري كه، متجاوز از يك سال از آغاز نهضت بانوان ميگذرد و موضوع رفع حجاب در نيشابور صورت عملي به خود نگرفته است و «اگر اندك غفلتي در اين باب بشود شديداً مسئول خواهيد بود». (4)

چنانچه ملاحظه ميشود نحوه و لحن كلام در اين دو سند متفاوت است. سند اول بيشتر جنبة تبليغاتي قضيه را نشان ميدهد؛ اما، در سند

ص: 18


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره .14
2- نك: همان، سند شماره . ١٩
3- نك: همان.
4- نك: همان، سند شماره .28

دوم به كارگيري نوعي فشار و استفاده از قوه انتظامي تجويز شده است. قطعاً بازخواست حاكم شهر به منزله تجويز قوة قهريه براي پيشبرد طرح بوده است.

چنين تفاوتهايي در نحوة مواجهه با موضوع، آن گونه كه در اين دو سند ملاحظه ميشود، با توجه به فاصله زماني آن، مبين نحوه عملكرد دولت در دو مقطع است؛ يكي در زماني كه از اقدامات تبليغي براي پيشبرد طرح استفاده ميگرديد و ديگري، به هنگامي كه براي مجريان مسلم گرديده كه به كارگيري اقدامات انتظامي، در مناطقي كه تبليغات تأثيرگذار نيست، ضروري به نظر ميرسد.

در ارتباط با نوع سوم از اسناد (گزارشات استانداران و فرمانداران به وزارت داخله و يا رياست وزراء) ميتوان به سند شماره 1102 مورخ 27/1/1318 اشاره كرد .(1) اين سند گزارشي است از وضعيت كشف حجاب در دشتي و دشتستان و برازجان از استان بوشهر. مقامات استان به وزارت كشور گزارش ميدهند كه «به واسطه وجود روحانيون و خانمها در اين منطقه كشف حجاب پيشرفت مطلوبي نداشته و در واقع همان اوضاع كهنه جاري و ساري است». به همين علت، استاندار اين ناحيه از وزارت كشور براي «جلوگيري از متنفذين» محلي، كسب تكليف و ارائه طريق مينمايد.

چنين به نظر ميرسد كه حساسيت خاص اين منطقة عشايري، استانداري را بر آن داشته تا بدون دستورالعملهاي كارشناسانة وزارت كشور و كسب تكليف از وزارتخانة متبوع، هيچ عكسالعملي از خود در مقابل اقدام مخالفين و محركين بروز ندهد و بر همين اساس از وزارت كشور كسب تكليف مينمايد.

اين گزارش كه در آن از مبارزات و واكنشهاي اجتماعي و مردمي در قبال قضيه سخن رفته، سندي از مبارزات مردمي تحت رهبري روحانيون

ص: 19


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره .37

در آن منطقه عشايري است و از هماهنگي بين خواسته هاي رؤساي عشاير و خواسته هاي مردم و روحانيت سخن ميگويد.

در همين رابطه ميتوان به سند شماره 1722 مورخ 2 دي ماه 1314 حاكم قم خطاب به وزارت داخله (1)كه نشانة به كارگيري روش «حزم و احتياط» در اين شهر از طرف حاكم است، اشاره كرد.

در اين سند، حاكم قم گزارشي از وضعيت كشف حجاب كه قبل از اعلام رسمي است ارائه ميدهد كه «اغلب اهالي به واسطة انتشار خبر رفع حجاب دخترهاي خود را ازمدرسه بيرون آورده» و حتي معلمان نيز تهديد به استعفا كردهاند.

براي پيشگيري از اين امر قريبالوقوع، با تبليغ در ميان خانوادههايي كه زمينه هاي پذيرش كشف حجاب را داشتهاند، از آنان خواستند تا در مراسم استقبال از وزير معارف، علي اصغر حكمت شركت نمايند. تصويري از اين مراسم در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيده (2)كه گوياي نتيجهبخش بودن تلاش حاكم قم در مراسم استقبال از وزير معارف و اوقاف است.

در اين سند همچنين اشاره شده كه عدة پاسبانهاي شهر قم براي اجراي اين طرح كفايت نميكند و لازم است كه بر تعدادشان بيفزايند.

پس از آنكه گزارش حكومت قم از طرف وزارت داخله به اطلاع رياست وزراء ميرسد، وي نظر به اهميت موضوع، دستور افزايش عده پاسبانها را در اين شهر به شهرباني كل ميدهد. اين كار به منزلة نوعي پيشگيري و مقابله با حوادث غير منتظره و يا حتمي در اين شهر است. در اين سند شرايط خاص شهر قم نيز به تصوير كشيده شده، و به اين نكته اشاره دارد كه انجام اين طرح با استقبال عمومي همراه نخواهد بود؛ و در آتية نزديك امكان بروز تصادمات حتمي است. بنابراين بايد با حزم و احتياط عمل كرد.

ص: 20


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة .20
2- روزنامه اطلاعات؛ بيست و هشت هزار روز تاريخ ايران؛ جلد دوم؛ صفحة ٨01

در ارتباط با اسناد دستة چهارم، (بخشنامه هاي وزارت داخله و رياست وزراء و وزارت معارف، به مناطق و حوزه هاي تحت امر خود) ميتوان به سند رمزي شماره 1919 مورخ 17/11/1316 از طرف وزارت داخله، خطاب به استانداريها اشاره كرد (1)كه در آن به ايجاد محدوديت براي روحانيون به عنوان موانع پيشرفت كشف حجاب، تاكيد گرديده است. بنابراين، لازم است كه استانداريها و فرمانداريها از ابتداي سال آتي نسبت به «تقليل جواز عمامه و جلوگيري از روضه خواني» ايشان، اقدام نمايند. همچنين، در اين سند تأكيد شده كه نسبت به آشنا نمودن مردم با اساس تمدن امروزي «به هيچ عنوان نبايد تعلل و تسامح شود».

سند مزبور، بيانگر مبارزات مردم و روحانيت عليه كشف حجاب نيز هست. منتهي اين مبارزات در شكلي گسترده نيست، زيرا به دولت اين اجازه را ميدهد كه به بهانه هاي مختلف از صدور مجوز براي علماء و روحانيون شانه خالي كند و اين طبقه را در محدوديت هر چه بيشتر قرار دهد. همة اين تمهيدات نشان ميدهد كه روحانيت را مخالف اصلي در جهت آشنائي مردم با تمدن امروزي ميدانستند و ميكوشيدند تا با معرفي آنها به عنوان افرادي مرتجع و واپسگرا، به اهداف خود در كشف حجاب، بهتر جامة عمل بپوشانند.

در خصوص بخشنامه ها و دستورالعمل هاي رئيس الوزراء كه در اوايل تحت عنوان متحدالمال آورده ميشد، ميتوان به متحدالمال شماره 2970 مورخ 11/3/1315 خطاب به واليان استان ها از جمله والي خراسان اشاره كرد. اين سند بازتاب واكنش هاي زنان در قبال قضيه كشف حجاب است و نشان ميدهد كه چگونه زنان روستايي، در عين محروميت از چادر خود را با چارقد به «اشكال مختلف و عجيبي در آورده مستور مي دارند». (2)

ص: 21


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة .19
2- نك: همان، سند شمارة .16

در مقابل اين اقدام زنان، واليان «بايد نهايت مراقبت و مواظبت را به عمل آورند كه هر چه زودتر اين رويه متروك و هيچكس از بانوان نبايد با چارقد در معابر ديده شوند؛ والا، حكام در درجه اول مسئول و شديداً مورد مواخذه قرار خواهند گرفت». در پايان اين متحدالمال درخواست گرديده كه نتيجه اقدامات را سريعاً اطلاع دهند.

بر همين اساس است كه از طرف واليان و حكام نسبت به اجراي بخشنامه رياست وزرا سريعاً اقدام ميگردد. همچنان كه، حاكم و شهردار كاشان طي اعلانيه شماره 807 مورخ 13/3/1315 يعني دو روز پس از تاريخ بخشنامه رياست وزراء _ كه دو روز نيز به طول انجاميده تا اين بخشنامه را جهت اجرا دريافت دارد،_ مردم را نسبت به رعايت مفاد آن ملزم داشته و حتي براي تسريع در انجام اين دستورالعمل مدت پنج روز از تاريخ نشر اعلانيه به مردم فرصت ميدهد تا نسبت به اصلاح وضع موجود اقدام نمايند وگرنه «شديداً تعقيب خواهند شد». (1)

در ارتباط با نوع چهارم باز ميتوان به متحدالمال شماره 17224/561 مورخ 25/9/1314 وزير معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه، خطاب به حوزههاي تحت نفوذ خود در ولايات اشاره كرد . (2)اين بخشنامه هنگامي صادر شد كه رضاخان دستور داده بود كشف حجاب، نخست بايد از حوزة معارف آغاز شود و بنا بر همين دستور، وزير معارف نيز موظف گرديده بود تا در اين ارتباط دستورالعملي صادر كند. در اين سند نحوة اجراي طرح كشف حجاب _ كه در آتيه نزديك رسميت آن اعلام خواهد شد،_ در خصوص گروهها و طبقات مختلف سني دانشآموزان و خانواده هاي آنها و زنان اشاره شده، تا ترتيبي اتخاذ گردد كه «طبقه نسوان كشور كه مادران رجال فردا هستند مانند زنان ساير ممالك متمدنه از بركات علم و دانش و تربيت برخوردار شوند و بتوانند خانواده هاي

ص: 22


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة .17
2- نك: همان، سند شمارة .12

صالح و مفيد تشكيل دهند و فرزندان وطنپرست رشيد براي كشور تربيت نمايند».

براي نيل بدين مقصود تهية پروگرام منظم و خاصي در اين سند سفارش شده، از جمله براي اطفال دبستاني، مدارس مختلط پيشنهاد كرده بودند تا از همان ابتدا با آداب معاشرت آشنا و دانشآموزان دبيرستان و معلمين آنها ملزم به پوشيدن لباس متحدالشكلي كه در ابتداي كشف حجاب مرسوم بود، شوند. آنگاه، با برگزاري مجالس جشن و خطابه از طرف معلمين در مدارس دخترانه، از خانواده ها نيز دعوت به عمل آيد تا ضمن مشاهده اين مجالس و استماع سخنرانيهاي معلمين و دانشآموزان، پيرامون موضوعات مختلف اخلاقي، علمي، اجتماعي و فرهنگي با آداب نشست و برخاست و پوشيدن لباس و معاشرت چنانكه بين خانواده هاي عفيف و نجيب در ممالك متمدنه عالم معمول است، آشنا شوند و بدين ترتيب، آنها را براي پذيرش كشف حجاب آماده نمايند.

همچنين، در اين دستورالعمل رؤساي معارف شهرستانها موظف گرديدهاند نسبت به برگزاري مجالس خصوصي با خانواده هاي حكام و رؤساي شهرباني و معارف شهر اقدام نموده تا از حجب و كمرويي زنان كاسته گردد.

تاريخ تنظيم اين سند كه در چهار برگ و به طور مفصل و دقيق تنظيم شده، درست بيست و دو روز قبل از اعلام رسمي كشف حجاب توسط رضا شاه در دانشسراي مقدماتي است و ارتباط مستقيم اين دستورالعمل را با نحوه اعلام و مكان اعلام به خوبي نشان ميدهد. مطابق اين سند، وزارت معارف عملاً، مسئول مستقيم اجراي طرح در حوزه تحت امر خود بوده است؛ هر چند، اكثر اسناد موجود مربوط به وزارت داخله و حوزههاي تحت امر اين وزارتخانهاند، تا وزارت معارف و حوزههاي تحت نفوذ آن.

در واقع گردانندگان اصلي و مجريان طرح، به دليل ارتباط بيشتر با مردم، در حوزه معارف قرار داشتند تا حوزه وزارت داخله. به تعبير ديگر، بازوي تبليغاتي طرح كشف حجاب را وزارت معارف تشكيل

ص: 23

ميداد و بازوي نظامي آنرا وزارت داخله. اما آن چيزي كه اثرات آن پايدارتر ماند اقدامات وزارت معارف بود تا وزارت داخله؛ چرا كه، اسناد پس از شهريور 1320، مبين اين مدعاست و اين نظريه را ثابت ميكند. در اينجا اجمالاً، به شرح اين دسته از اسناد ميپردازيم.

اسناد تاريخي كشف حجاب (بعد از شهريور 1320)

اين دسته از اسناد اكثراً، مستقيم و يا غير مستقيم از بازگشت مجدد حجاب سخن ميگويند. به واسطه شرايط ناشي از جنگ جهاني دوم و خروج اجباري رضا شاه از كشور، شرايطي فراهم گرديد تا جامعه مجدداً بازگشتي به اعتقادات مذهبي و سنتهاي اجتماعي از جمله حجاب داشته باشد.

اين نكته در اسناد مزبور به خوبي تصريح شده كه تمامي تلاش مأمورين و دستاندركاران، و مجريان طرح بر آن است تا به نحو مقتضي و به صورتي كه توليد اشكال ننمايد، مقصود اصلي را عملي سازند و به كارگيري هر گونه اعمال فشار منتفي شده است.

سند شماره 955 مربوط به بعد از شهريور 1320، از طرف وزير كشور خطاب به اداره كل شهرباني در جهت جلوگيري از رويه نامساعد مأمورين شهرباني كرمانشاهان است .(1) از آنجا كه، آنان براي جلوگيري از استعمال روسري و چادر بدون توجه به وضعيت محل و اقتضاي موقع، چادرها را در معابر از سر بانوان بر داشته بودند، «بنابراين بخاطر بيم از بروز حوادث نامطلوب» دستور داده ميشود كه «بدون اعمال زور و به نحو مقتضي از قبيل جلوگيري از سواركردن بانوان با چادرنماز در اتوبوسها و اتومبيلها و راه ندادن به سينماها و رستورانها و ادارات دولتي اين موضوع را عملي نموده و [به] نوعي انجام وظيفه نمايند كه ايجاد زحمت و شكايت ننمايد».

ص: 24


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة .15

در اسناد بعد از شهريور 1320، مطالبي مشاهده ميشود كه مبين شرايط باز سياسي در كشور است. مندرجات اين اسناد كه شامل شكايتهاي اهالي از طرز رفتار مأمورين سابق با زنان محجبه است، قبل از آن تاريخ، به هيچ عنوان امكان طرح مكتوب نداشت. شرايط پس از شهريور 1320، اين جرأت را به مردم داد كه دربارة طرز رفتار و عملكردهاي گذشتة مأمورين نسبت به زنان محجبه و چادري، عريضه نوشته و از مقامات درخواست كنند تا آنان را به خاطر جرايم گذشتهشان تنبيه نمايند.

سند شماره 5310 مورخ 23/7/1320 درست يك ماه پس از شهريور 1320، در دو برگ (1)شرح شكايت زنان يزد از روية نامطلوب مأمورين گذشته خطاب به مجلس شوراي ملي است. در قسمتي از سند مزبور چنين آمده است: «بهترين رفتار مأمورين با ما همان [كوبيدن] چكمه و لگد بر دل و پهلوي ما بوده و اگر به پول گرفتن قانع نميشدند ما را به شهرباني ميبردند» و قطعاً اذيت و آزارشان بيشتر و مخارج نيز زيادتر ميگرديد. «چقدر زن حامله يا مريضه به واسطه تظلمات و صدمات كه از طرف پاسبانها به آنها رسيده جان سپردند».

پس از برشمردن برخوردهاي ناهنجاري كه مأمورين گذشته نسبت به زنان محجبه مرتكب شده بودند در پايان اين سند از مجلس شوراي ملي تقاضا گرديده، «انتقام ما ستمديدگان را از اين جابران بكشيد و بعد به ما آزادي حجاب بدهيد كما اينكه در ممالك اسلامي معمول است، بعلاوه در انگلستان و هندوستان كه اينقدر اديان مختلف هست همه آزاد هستند مخصوصاً مسلمانان داراي حجاب هستند».

گرچه شكايتنامة زنان يزد از دست مأمورين سابق با طي نمودن يك سير اداري طولاني به نتيجهاي نرسيد؛ نهايتاً، از طرف فرمانداري يزد به وزارت كشور_ كه از سوي مجلس شوراي ملي موظف به تفحص در اين

ص: 25


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة .25

خصوص شده بود،_ پاسخ داده ميشود: «اين دادخواست به قلم يكي از روضه خوانها ميباشد كه بزبان زنان يزد نوشته است»، و نسبت به مأمورين مجرم كه شناخته شده نيز بودند، ترتيب اثري داده نميشود. مندرجات سند نشان ميدهد وظايف مأموران وقت، در حد گذشته نبوده، و حتي جرأت برخوردهاي خشني مانند سابق نداشتند.

در واقع سياست دولت كه طي سند محرمانه شماره 6186/س/59595 مورخ 10/10/22 وزارت كشور خطاب به آقاي نخست وزير عنوان گرديده، تنها شامل حال مردان متخلف از قانون اتحاد شكل البسه است، نه «مربوط به چادرنماز يا چادر» كه «بنا بمقتضيات وقت» در آن زمان از آنها جلوگيري نمي شد .(1)

شرايط مساعد بعد از شهريور 20 به رهبران روحاني نيز اين فرصت را داد كه نظرات خود را در رد طرح كشف حجاب و لزوم رعايت حجاب، علناً اعلام نمايند.

سند شماره 29/97/1 مورخ 16/4/22 از كفيل شهرباني كل كشور خطاب به وزارت كشور حاكي از فعاليت علني وعاظ و روحانيون در خصوص لزوم حجاب و مخالفت با كشف حجاب بر سر منابر، در شهر كرمانشاهان است؛ و يا نامه مورخ 14/2/22 از طرف آيتالله كاشاني خطاب به وزارت داخله، بيانگر مخالفت با اين شهرباني است كه متعرض زنان چادري شده و همان روية دورة رضا شاه را در اين خصوص ادامه ميدهند. در اين نامه آيتالله كاشاني علناً مخالفت خود را با طرح كشف حجاب اظهار داشته و مينويسد: «معلوم نيست اين تعدي و اجحاف مطابق كدام قانون و عقل و انصاف ميباشد». لذا در پايان اعتراضنامه خود از وزير كشور ميخواهد تا دستور دهد از طرز رفتار خصمانه مأمورين شهرباني جلوگيري شود؛ به طوري كه، براي زنان محجبه و چادري ايجاد زحمت ننمايند.

ص: 26


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة .49

هر چند وزير كشور به نامه آيتالله كاشاني نيز پاسخ ميدهد؛ اما، به بهانه آنكه «تا كنون شكايتي بطور دستجمعي نشده است و چون قاطبه اهالي اين مطلب را حسن استقبال تلقي ميكنند»، به همين علت به مأمورين دستور داده شده «اشخاصي [را] كه مانع پيشرفت اين عمل باشند تعقيب نمايند»، در حقيقت، از تن دادن به درخواست آيتالله كاشاني طفره ميرود. بعد از مدت كوتاهي شرايط خاص سياسي كشور، وزارت كشور را بر آن ميدارد كه بسيار محتاطانه عمل نمايد. همانطور كه در سند شماره 6186/ س/59595 مورخ 10/10/20 به سياست دولت در قبال مخالفين و متخلفين از قانون كشف حجاب اشاره گرديده است،(1) اين دستورالعمل ملاك چگونگي عملكرد مأمورين انتظامي قرار گرفت.

همچنين، در ميان اسناد آن زمان، متن دو فتوا ديده ميشود. اولي، فتواي آيتالله بروجردي و ديگري فتواي آيتالله حاج سيد محمدتقي خوانساري كه در مورد لزوم رعايت حجاب و مخالفت با كشف حجاب صريحاً، صادر گرديده است. چيزي كه قبل از شهريور 1320 به صورت علني و مكتوب بدان اشاره نشده و اگر هم فتوائي در اين خصوص صادر و منتشر شده باشد، آن را در ميان اسناد نيافتيم. (2)

ص: 27


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة .49
2- در سالهاي پس از مشروطه و در دورة رضا شاه، آثار فراواني توسط علماء دربارة لزوم رعايت حجاب و مخالفت با منع حجاب تدوين گرديده است. از جمله، رسا له فخرالاسلام، تأليف محمدصادق ارومي، در سال ١٣٢٩ ق/ ١٢٩٠ ش. در لزوم حجاب و نقاب؛ و حجابيه بلادي، تحت عنوان سدول الجلباب في وجوب الحجاب، اثر آيت الله سيد عبدالله بلادي بوشهري در ١٣٣٠ ق/ ١٢٩١ ش؛ و رسالة رد كشف حجاب، اثر سيد عبدالله خرقاني در ١٣٥١ ق/ ١٣١٢ ش؛ و فلسفه حجا ب، اثر ابوعبدالله زنجاني در ١٣٤٢ ق/ ١٣٠٣ ش؛ و رسالْه حجابيه، تأليف محمدحسن حائري مازندراني، فرزند مرحوم مجتهد مازندراني در ١٣٠٤ ش؛ و كتاب وسيلة الخفايف يا طومار عفت، اثر حاج شيخ يوسف نجفي گيلاني در ١٣٠٦ ش؛ و كتاب فلسف ة الحجا ب، اثر غلامحسين اصفهاني حائري در ١٣١٥ ش كه اثري است بديع دربارة عدم مغايرت حجاب با علم و دانش اندوزي؛ و رساله وجوب حجاب، اثر شيخ عباسعلي اسلامي پس از شهريور ١٣٢٠ و ... اين آثار تنها نمون ههايي از مخالفتهاي علما با طرح اجباري و دولتي كشف حجاب است. جهت اطلاعات بيشتر مراجعه شود به كتاب محققانه داستان حجاب در ايران پيش از انقلاب، اثر رسول جعفريان، چاپ مركز اسناد انقلاب اسلامي، (تابستان ١٣٨٣ ). ضمناً، صفحات ٢٦٣ ٢٧٧ حاوي فتاواي علماء از جمله سيد محسن حكيم، سيدحسين الحمامي، شيخ محمدرضا آل ياسين، حاج سيدابوالقاسم خويي، شيخ محمدحسن آ ل مظفر، سيد محمدهادي ميلاني، سيد محمود شاهرودي، و ... راجع به لزوم حجاب و مخالفت با بي حجابي در جامعه است. با اين توضيح كه غالب اين فتاوا بدون تاريخ اند.

همان طور كه پهلوي دوم در كتاب مأموريت براي وطنم اظهار نموده، اوضاع و شرايط سياسي _ اجتماعي بعد از شهريور 1320 و اشغال نظامي ايران اقتضا ميكرده كه «از آن پس اقدامات اصلاحي با رويه دموكراسي تعقيب شود تا نتايج عاليتري عايد گردد مسئله كشف حجاب نمونهاي از همان اقدامات اصلاحي بود و همين كه پدرم از ايران خارج شد در اثر پاشيدگي اوضاع در دوران جنگ بعضي از زنان مجدداً به وضع اول خود برگشتند و از مقررات مربوط به كشف حجاب عدول كردند ولي من و دولت از اين تخطي چشم پوشي كرديم و ترجيح داديم كه اين مسئله را به سير طبيعي خويش واگذاريم و براي اجراي آن به اعمال زور متوسل نشويم». از همين رو ميبينيم در اسناد مربوط به بعد از شهريور 1320 كه بيشتر شامل دستورالعملهايي است به مأمورين انتظامي در ولايات، آنان را از به كارگيري هر گونه فشار و اجبار باز داشتهاند.

1. خاطرات و خطرات

نويسنده اين كتاب مهديقلي خان هدايت، معروف به مخبرالسلطنه است. مخبرالسلطنه در كتابش خود را بدينگونه معرفي ميكند: «تولد نگارنده را هفتم شعبان 1280 قمري از تلگراف به تبريز گفتند، رضا قليخان مهديام نام نهاد. عزيزجان، دختر مهديخان خاله پدرم، مرا خان خانان

ص: 37

خواند، و به اين اسم تا زمان مظفرالدين شاه معروف بودم، تا آنكه پس از فوت پدرم لقب مخبرالسلطنه بر من تحميل شد». (1)

مهديقلي خان دوران نوجواني و جواني را در اروپا به تحصيل علم و دانش گذرانيد و از ادبيات گرفته تا رشتههاي علمي، حقوق و اطلاعات نظامي و تحقيقات فيزيك و شيمي و علوم طبيعي و مهارتهاي علمي و صنعتي از جمله، صنعت چاپ و گراورسازي را فرا گرفت. پس از بازگشت به ايران در سمتهاي فرهنگي و سياسي به خدمت مشغول شد. مخبرالسلطنه، آثار قلمي فراواني از خود به يادگار گزارده كه مهمترين آنها در زمينه تاريخ نويسي، كتاب خاطرات و خطرات و كتابي است تحت عنوان: گزارش ايران.

كتاب خاطرات و خطرات مخبرالسلطنه تا سال 1361 سه بار تجديد چاپ شده است. اين كتاب به قلمي شيوا و خامهاي توانا نوشته شده و چون پدرش بنيانگذار تلگرافخانه در ايران بوده است، غالباً مطالب را در نهايت ايجاز و با فصاحت كامل و همان روش و به صورتي جذاب و دلپذير بيان كرده است. (2)

در اين كتاب شرحي كلي وقايع دوران شش پادشاه را به همراه شرح زندگي خود به رشته تحرير در آورده است. پادشاهاني كه وي در كتابش به وقايع دوران پادشاهي آنان پرداخته عبارتاند از: ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه، محمدعلي شاه و احمد شاه از سلسله قاجار و رضا شاه و محمدرضا شاه از سلسله پهلوي.

صرف نظر از مسئوليتهاي سياسي، فرهنگي در دوران قاجار، وي مدتي سمت رياستالوزرائي رضا شاه را عهدهدار بود و در دوران مسئوليت وي در اين سمت، قضيه اتحاد شكل البسه مطرح و در مجلس به صورت قانوني به تصويب رسيد. البته اين به منزله آن نيست كه شخصاً با قضيه اتحاد شكل البسه موافقتي داشته است، چرا كه مينويسد:

ص: 38


1- هدايت، مهديقلي خان؛ خاطرات و خطرات، ص.31
2- همان؛ مقدمه نشر چاپ .61

من چندي خودداري كردم تا روزي شاه در هيئت وزراء يقه مرا گرفت، فرمودند بدهم يك دست كت و شلوار بدوزند؟ عرض كردم حال كه ميل مبارك است خودم تدارك ميكنم براي جلسه ديگر حاضر كردم». (1)

حتي در اين اوقات كه قدرت سياسي كشور تلاش ميكرد، نخست مردان را به سبك اروپايي بيارايد و آنگاه به سراغ زنان رود به شاه اندرز ميدهد، «تمدني كه آوازهاش عالمگير است دو تمدن است؛ يكي تظاهرات در بولوارها، يكي تمدن ناشي از لابراتورها [لابراتوارها]، تمدني كه مفيد است و قابل تقليد، تمدن ناشي از لابراتورها [لابراتوارها] و كتابخانهها است. گمان كردم به اين عرض من توجهي فرموده اند». (2)

مخبرالسلطنه در خاطرات خود قضيه كشف حجاب را در آئينه تجددطلبي مورد بررسي قرار داده و آن را از دستاوردهاي تمدن غربي ميداند و طرح اتحاد شكل البسه را به عنوان مقدمه و پيشدرآمدي بر اين قضيه ميداند، تا جايي كه امر به استعفا ميشود، چرا كه به قول خود وي: «من حس كردم كه آخر پراگرام ده ساله بجاهايي ميكشد و دنباله هايي دارد كه با عقايد من نمي سازد». (3)

او قضيه رفع حجاب در ايران را سوغات شاه از آنكارا دانسته و مينويسد: «فكر تشبه به اروپايي از آنجا به سر پهلوي آمد» (4) هر چند كه در پذيرش اين نظريه جاي ترديد وجود دارد، اما سفر شاه به تركيه در تعجيل زمان اعلام كشف حجاب تأثير بخشيد.

مهديقليخان، تا آنجايي كه كشف حجاب منجر به از رونق افتادن روبنده و نقاب است، با عمل رضا شاه موافق است. چرا كه روبند را شرعي نميداند؛ اما، به طور كلي، با طرح رضا خان مخالف است.

ص: 39


1- هدايت؛ همان؛ ص . ٢٨3
2- همان؛ ص . ٢83
3- همان؛ ص . ٢83
4- همان؛ ص . ٤05

خصوصاً، در جايي كه مروجان رفع حجاب مدعي بودند كه كشف حجاب موجب ورود زنان به عرصه توليدات گرديده و باعث پيشبرد امر اقتصاد شده است، ايراد گرفته و مينويسد:

صرف نظر از مراتب ديگر، دوام عبا و چادر روي اقتصاد بود كه هر چه داشت مستور بود لازمه امداد به زندگاني اگر رفع حجاب باشد رفع حجب و حيا زندگي را خراب كرد. (1)

وي، در جايي ديگر لبه تيز حمله خود را متوجه اتحاد شكل البسه و كشف حجاب كرده و مينويسد: «كلاه اجنبي مليت را از بين برد و برداشتن چادر عفت را» .(2)

در ارتباط با روز 17 دي ماه سال 1314 شمسي، روز اعلام كشف حجاب، سخن رضا شاه را كه اظهار ميدارد: «نصف قواي مملكت بيكار بود و بحساب نميآمد اينك داخل جماعت شده است»، به نقد گرفته و «داخل جماعت شدن زنان» را اينگونه تعبير ميكند: با آنكه مشغول خانهداري بودند به عرصه ولنگاري قدم نهادند. (3) و حتي در مورد زماني كه از وي دعوت به عمل مي آيد كه در جشن 17 دي ماه 1314 ش. شركت كند، مي نويسد:

براي اينكه مجبور نشوم خلاف وجدان تصديقي بكنم من به آن مجلس نرفتم ميدانستم لجام كه برداشته شد سرانجام چه خواهد بودن ... (4)

چنين به نظر ميرسد كه تعلق مخبرالسلطنه به نسل پيشين و گرايشات مذهبي و آشنايياش با فرهنگ و تمدن اروپايي و نتايج آن باعث گرديده تا چنين نظريه و تفكري نسبت به برنامه رضا شاه داشته

ص: 40


1- هدايت، همان؛ ص . ٤06
2- همان؛ ص .407
3- همان؛ ص ٤٠٩ . ٤08
4- همان؛ ص . ٤٠0

باشد. به طوري كه مينويسد: «فكر مردم اروپا نسبت به زناشويي با حال زن در شرق خصوص تركيه و ايران متشبه است صورتاً، اوضاع خودشان را مصدر قرار ميدهند و مرام و قصد تزلزل اسلام است و تعقيب سياست ديرينه ...، در اروپا جنايت نسبت به زن بيشتر است و راه استفاده شهوترانان گشاده تر». (1)

در واقع ملاك قضاوت مخبرالسلطنه نسبت به كشف حجاب، نتايج اين جريان آنهم به سبك و شمايل فرهنگ غربي است و اگر طبق برنامهاي دنبال ميشد كه كه خود به رضا شاه عرضه داده بود و در آن بر آزادي وجه و كفين كه در شرع مطرح است، تأكيد شده بود، قطعاً ديدگاه مخبرالسلطنه غير از اين بود كه در كتابش به آن اشاره ميكند. «آثاري كه بيشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود كه بكار لاله زار ميخورد و مردم بيبند و بار خواستار آن بودند» .(2)

آنچه كه در اين تحقيق از نوشتههاي مخبرالسلطنه بهره گرفتيم بيشتر در باب واكنشهاي اجتماعي است كه در بخشي از آن، از واكنشهاي مثبت و منفي دولتمردان و رجال سياسي آن عصر در مقابل كشف حجاب، سخن ميگويد و مهديقليخان هدايت (3) نيز به عنوان يكي از دولتمردان مخالف كه خود در متن و جريان قضيه بوده، مطرح گرديده است و كتاب ارزشمند خاطرات و خطرات وي نيز به عنوان آئينه تمام نماي

ص: 41


1- هدايت، همان.
2- همان؛ ص . ٣83
3- شايان ذكر است، در اين بررسي نظريات مخبرالسلطنه صرفاً به لحاظ مواضعي كه در ارتباط با مسئلة كشف حجاب مطرح نموده، تحليل شده، و اين تحليل مؤيد كلية مواضع سياسي او از دوران مشروطه تا دورة حكومت پهلوي نيست. به طوري كه، در زمان والي گري اش بر آذربايجان، قيام شيخ محمد خياباني را در هم شكست و سبب قتل شيخ شد. همچنين، مرگ مرموز حاج آقا نورالله اصفهاني بر اثر آمپول هوا توسط شفاءالدوله، تبعيد و سرانجام شهادت عالم رباني مرحوم مدرس، اتحاد شكل البسة مردان و ... در زمان صدرات او اتفاق افتاد، كه اين وقايع، كارنامة سياسي او را مكدر مي سازد. با اين همه، مواضع او در مخالفت با مسئلة كشف حجاب رضا خاني را نمي توان ناديده انگاشت.

افكار و نظريات او در مقابل اتحاد شكل البسه و قضيه كشف حجاب ميتواند به عنوان يك سند مهم تاريخي مورد استناد قرار گيرد.

نشريات و مجلات

اشاره

دسته ديگري از منابع اصلي مورد استفاده در اين تحقيق، مجلات و روزنامههاي مربوط به آن زمان است. گردانندگان اين نشريات با درج مقالات متعدد و متنوع، به نحو چشمگيري در ايجاد زمينه كشف حجاب و پيشبرد آن تلاش نمودند.

پيشگامان كشف حجاب براي رساتر ساختن پيام خود به انتشار نشرياتي روي آوردند كه عقايد و نظريات آنان را نسبت به حقوق

ص: 28

اجتماعي زنان و بيان محروميت اين قشر در ايران، در مقايسه با ديگر كشورهاي همسايه از جمله تركيه، بازتاب ميدهد.

مهمترين نشرياتي كه در اين راستا فعاليت ميكردند به ترتيب عبارتند از: روزنامه زبان زنان، مجله جمعيت نسوان وطنخواه و عالم نسوان در داخل كشور و مجله ايرانشهر در خارج از ايران.

اين دسته از روزنامهها و مجلات، قبل از اعلام رسمي كشف حجاب فعاليتهاي تبليغي خود را شروع كردند و پس از اعلام رسمي نيز بعضاً فعاليت خود را در سطحي گسترده تر تداوم بخشيدند. روزنامهها و مجلات ديگري كه مؤسس و بنيانگذاران آن اكثراً تجددطلبان و نوگرايان بودند از قبيل تجدد ايران، آزادي، اطلاعات و بعدها رستاخيز، مجله زن روز، و اطلاعات بانوان در پيشبرد اين طرح فعاليت گستردهاي شروع كردند كه در اين تحقيق نيز مورد استفاده قرار گرفتهاند. از آنجا كه معرفي يكايك مجلات و روزنامههاي مورد استناد ضروري به نظر نميرسد، تنها به معرفي مهمترين و قديميترين اين نشريات كه در ابتدا به آن اشاره شد، ميپردازيم.

1. زبان زنان

روزنامه زبان زنان،(1) ابتدا به سال 1297 شمسي در اصفهان و سپس در تهران به مديريت خانم صديقه دولت آبادي (2)تأسيس گرديد. اين نشريه،

ص: 29


1- صدر هاشمي، محمد؛ تاريخ جرايد و مجلات در ايران؛ ج سوم، ص .29
2- صديقه دولت آبادي اولين زن ب يحجاب در راستاي تفكر تجددطلبي افراطي است .وي سال ١٢٦٠ در خانواده اي روحاني متولد شد. در سن شانزده سالگي ازدواج كرد و بعد از مدتي متاركه نمود. در س ال ١٢٩٦ مدرسه دخترانه اي را در اصفهان ب ه نام مكتب خانه شرعيات تاسيس و در سال بعد شركت خواتين اصفهان را ايجاد كرد . در سال ١٢٩٧ روزنامه زبان زنان را منتشر كرد تا زن ايراني را با حق و حقوق خود آشنا سازد و زمينه حضور او را در اجتماع فراهم آورد. (نك: بامداد، بدرالملوك؛ زن ايراني  .( از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد؛ صفحه 51 زماني كه قرارداد ١٩١٩ ايران و انگليس در دوره وثوق الدوله مطرح شد ، اين روزنامه به عاملان قرارداد تاخت و مدتي توقيف گرديد. مدت توقيف آن سيزده سال طول كشيد. (شيخ الاسلامي، كارنامه زنان مشهور؛ از صفحة ٨٩ به بعد). طي اين مدت دولت آبادي به تهران آمد و در سال ١٣٠٠ جمعيتي به نام انجمن آزمايش بانوان در تهران تاسيس كرد و روزنامه زبان زنان را به صورت هفتگي انتشار داد و آن را ارگان رسمي انجمن بانوان معرفي نمود. وي سپس جهت ادامه تحصيل عازم پاريس شد و در آنجا ضمن ادامه تحصيل در رشته علوم تربيتي، با مفاهيم و انديشه هاي حقوقي زنان غرب آشنايي يافت و در سال ١٣٠٥ در كنگره بين المللي زنان در پاريس، به نمايندگي از سوي زنان ايراني شركت كرد. پس از فراغت از تحصيل در سال ١٣٠٦ به تهران آمد و با كلاه و لباس اروپايي ظاهر شد و به عنوان اولين زني كه چادر از سر برداشته مشهور گرديد. عليرغم آنكه وي از جانب مخالفين مورد تهديد قرار گرفت، اما روية خود را به واسطه آنكه مورد حمايت رضا شاه و پليس او بود، ترك نكرد پس از تشكيل كانون بانوان (در سال ١٣١٤ )، يكي از اعضاي فعال اين كانون بود و در سال ١٣١٦ به سرپرستي اين كانون منصوب گرديد . در سال ١٣٢٦ ، در كنگره بين المللي زنان كه در ژنو تشكيل شد، به نمايندگي از سوي زنان ايراني شركت كرد . دولت آبادي مدت ٢٤ سال، يعني تا زمان مرگ، سرپرستي كانون بانوان را بر عه ده داشت و در ششم مردادماه ١٣٤٠ در ٨٠ سالگي از دنيا رفت. تنفر و انزجار وي از حجاب را مي توان از جمله اي كه در وصيت نامه اش نوشته مرا از محل كانون بانوان به آرامگاه ابديم ببريد و در مراسم تش ييع »: است، دريافت جنازه ام حتي يك زن با حجاب شركت نكند، زناني را كه با چادر بر سر مزار من مجله زن روز، شماره ١٩٩ ، سال ٤٧ ، چهاردهم دي ماه ) .« بيايند هرگز نمي بخشم ١٣٤٧ ؛ همچنين، مراجعه شود به اطلاعات: بيست و هشت هزار روز تاريخ ايران؛ جلد .( دوم، صفحه801)

گرچه نام روزنامه را بر خود داشت، ولي هر ماه، دو شماره منتشر ميگرديد.

زبان زنان اولين نشريهاي بود كه توانست با نامي زنانه مجوز انتشار پيدا كند. خود وي از زبان ممتازالدوله، وزير فرهنگ آن زمان در هنگام اخذ امتيازنامه اين روزنامه، چنين مينويسد:

«امتياز مجله زبان زنان صادر و ارسال [شده است]، ولي ناگزيرم توضيح بدهم، چون اول نامهايست كه بنام زن منتشر ميشود و اقدامات بانوان در هر كشور ذيقيمت ميباشد اگر ميتوانيد اين طفل نوزاد را پايهدار كرده تا به حد رشد برسانيد.

ص: 30

در انتشارش كوشش كنيد و الا اين اقدام را به وقت موافقتر موكول و زبان زنان را در شهر آزادتري به چاپ برسانيد، زيرا كه ضرر يك قدم عقب افتادن بيش از دو قدم جلوگرفتن است». نامه رادمرد شادروان را مكرر خواندم و بعد از سه ماه انديشه، عزم را جزم و براي پايداري مجله راه فداكاري را در پيش گرفتم. (1)

مندرجات روزنامه زبان زنان غالباً پيرامون مسائل حقوقي، اجتماعي علمي و تربيتي زنان دور ميزد و مقالاتي چون: زنان و علوم، زن بيچاره نيست؛ و معرفي زنان نامدارجهان، از جمله: ژاندارك و مادام كوري(2) ، در آن چاپ و منتشر شده است.

اين روزنامه ابتدا در شهر مذهبي و سنتي اصفهان چاپ ميشد، ولي با فشار افكار عمومي، بعد از كودتاي سوم اسفند فعاليت آن در اين شهر متوقف گرديد.

در شماره 31 سال دوم، مورخ سوم صفر 1339 ق. ضمن بيان عملكرد مخالفين در قبال تأسيس اين روزنامه، خطاب به آنان چنين آمده است:

... اگر آنها ميخواهند كه ما از بيداري عوام دست بكشيم، اگر آنها خيال ميكنند ما ترسو هستيم، اگر آنها آرزو دارند ما را [وادار نمايند كه] از نوشتن و كشف حقايق امور و آشكارگوئي از قضاياي (3)ملي صرف نظر كنيم اگر گمان ميكنند ميتوانند ما را مجبور كنند كه از طريق خوشبختي ايران چشم بپوشيم ... اينها همه خيالات خام است ما ايران را ميپرستيم.

پس از خاتمه عمر اين روزنامه در اصفهان، دوره دوم انتشار آن با نام مجله زبان زنان از 1300 شمسي در تهران آغاز شد.

ص: 31


1- شيخ الاسلامي، پري؛ زنان روزنامه نگار و انديشمند ايراني؛ ص.91
2- در شماره هاي ثور (ارديبهشت) ١٣٠١ شمسي، ص ١٩ ، راجع به مادام كوري و جوزاي (خرداد) همان سال، راجع به ژاندارك ص ٦- ٧
3- اشاره به مخالفت اين روزنامه با قرارداد ١٩١٩ ايران و انگليس در زمان رياست الوزرائي وثوق الدوله است.

شرايط آمادهاي كه در تهران وجود داشت، موجب گرديد اين مجله ضمن تداوم مقالات قبلي از قضيه اصلي كه رفع حجاب بود، سخن به ميان آورد؛ زيرا بنيانگذار آن در مهرماه 1306 يعني هشت سال قبل از كشف حجاب، اولين زني بود كه در مسير تجددطلبي، كشف حجاب را آغاز كرد و بدينوسيله مرام مجله زبان زنان، ترويج كشف حجاب به منزله رهائي زن ايراني از قيد و بندهاي سنتي و اجتماعي جامعه ايران وانمود گرديد. مجله مذكور، به دنبال وقفهاي چندساله، فعاليت مجدد خود را از سال 1321 آغاز كرد و با درج مقالاتي در خصوص دستور آرايش براي زنان (1)به مسيري ديگر گام نهاد.

2. مجله جمعيت نسوان وطنخواه ايران

مجله جمعيت نسوان وطنخواه ايران به صاحب امتيازي خانم ملوك اسكندري در تهران تأسيس و شماره اول آن به سال 1302 شمسي منتشر گرديد. اين مجله به صورت ماهانه بود. اگر چه در سالهاي انتشار، هيچگاه در موعد مقرر منتشر نگرديد و انتشار آن غير مرتب بود؛ به طوري كه شماره 9 سال 1303 آن در 18 تيرماه و شماره 10 آن در پانزده بهمن ماه 1304 شمسي منتشر شده است.(2) البته، اين بينظمي در ترتيب انتشار، منحصر به اين نشريه نبود، بلكه به واسطه كمي امكانات و ديگر محدوديتها نشريات ديگر نيز دچار چنين مسئلهاي بودهاند.

هدف از تأسيس اين مجله كه توسط جمعيتي به همين نام منتشر ميگرديد، در اولين شماره، تحت عنوان اولين قدم چنين آمده است:

اكنون كه به خواست يزداني و توفيق رباني اولين شماره مجله ما از افق مطبوعات طلوع نمود و نخستين قدم را براي ترقي و تعالي نسوان برداشته اشت اميدواريم كه به توفيق خداوند با ص: 32


1- مجله زبان زنان، شماره دوم، سال ٢٤ خردادماه ١٣٢٣ ؛ مقاله دستور آرايش براي زنان، صفحات ٢٦ ٢٥ ؛ و مقاله حفظ خوشگلي، صفحات 28-29 .
2- صدر هاشمي، محمد؛ تاريخ جرايد و مجلات در ايران، ج ٣ ص .169

اقدامي ثابت اين راه دراز و طوفاني را پيموده از عهده اين مسئوليت مهم برآئيم.

مندرجات اين مجله در ابتداي سالهاي تأسيس غالباً، دربارة تعليم و تربيت زنان و دوشيزگان و اصلاحات اجتماعي اين طبقه بود. مقالاتي كه درباره ازدواج در ايران منتشر شدهاند، بيشتر به ظلم و ستمهايي كه در نتيجة رسم و رسومات غلط بر جامعه خصوصاً زنان سنگيني ميكرد، اشاره داشتند و نويسندگان اين گونه مقالات در تلاش بودند كه با درج چنين ديدگاههايي زن ايراني را با حقوق حقه و طبيعي ادعايي خويش آشنا ساخته و از اين راه به جنگ بي عدالتي بروند.

در شمارههاي 7 و 8 اين مجله، مقالهاي به قلم خانم صديقه دولتآبادي راجع به وضعيت زنان ايراني در مقايسه با زنان اروپايي منتشر گرديده كه، صراحتاً، محصور بودن و در واقع در حجاب بودن زن ايراني را عامل بدبختيهاي او ميداند. همچنين در مقاله ديگري كه در همين شماره به قلم آقاي م. ق. اديب، تحت عنوان ازدواج در ايران به نگارش در آمده، پايبندي به حجاب، عامل اصلي ازدواجهاي نديده و نشناختهاي معرفي شده كه در ميان ايرانيان مرسوم است و بدون توجه به وضع روحي دختر و پسر و بنا به خواست پدر و مادرها صورت ميگيرد. اين نويسنده در خصوص حجاب، كه آن را «در حصار بودن» زن ايراني در خانه تعبير كرده است، مينويسد: «اين مرسوماتي كه عجالتاً در ميان ما ايرانيان مرسوم ميباشد نه بر طبق قوانين جاريه عمومي دنيا است و نه بر طبق قوانين شرع مطهر و فرمايشات شارع مقدس اسلام ميباشد». اين مجله نيز، از جمله نشرياتي است كه راه را براي قضيه اعلام رسمي كشف حجاب هموار كرد.

3. عالم نسوان

مجله عالم نسوان، همراه و همگام با مجله ايرانشهر كه در خارج از كشور منتشر ميشد، تلاش بيوقفهاي را در داخل كشور براي پيشبرد امر كشف حجاب آغاز كرد. اين مجله در تهران و به صاحب امتيازي خانم

ص: 33

نوابه صفوي و زير نظر مجمع فارغالتحصيلان مدرسه اناثيه آمريكايي ايران در سال 1291 شمسي، تأسيس و هر دو ماه يك شماره و در 38 صفحه به قطع كوچك خشتي طبع و در هر سال شش شماره منتشر مي شد.(1) مقالات اين نشريه بيشتر پيرامون پيشرفت و ترقي نسوان مملكت و تعليم اصول خانهداري و بهداشتي بود. در شماره اول اين مجله درباره هدف و مقصود از نشر آن چنين ميخوانيم:

غرض از تأسيس عالم نسوان تعاون و تعالي و ترقي نسوان و تشويق آنان به خدمت وطن و خانواده و حسن اداره امور بيتي مي باشد .(2)

يكي از مقالات مهم اين مجله اخبار ترقي نسوان و شرح خدمات آنان در كشورشان ميباشد كه به عنوان نيمي از پيكره اجتماع در ترقي جامعه خود و حتي جامعه جهاني ميكوشند. اينگونه گزارشات براي تحريك و تشويق زن ايراني به اين سمت بود. در شماره ششم از سال هشتم اين مجله، در مقالهاي تحت عنوان «زن مگر بشر نيست» ضمن بيان اخبار ترقي نسوان در تركيه و كشف حجاب در اين كشور ملت ايران را مورد عتاب و سرزنش قرار داده و مينويسد:

ما مردمان ايراني به اين اندازه فاقد اخلاق و انسانيت هستيم كه زنهايمان از ترس سبعيت ما بايد زندگاني تاريك خانگي را پيشه كرده و از دخول در امور اجتماعي بهراسند. جاي ترديد نيست كه آن اشخاص كه اين قدر در وجوب حجاب پا فشاري ميكنند جز اينكه يك ملتي را بد اخلاق به عالميان معرفي كنند سود ديگر نخواهند برد.

و در مقالهاي ديگر در شماره اول سال سيزدهم، تحت عنوان اتحاد مادران به نهضت زنان شرق اشاره كرده و مينويسد:

ص: 34


1- صدر هاشمي، محمد؛ تاريخ جرائد و مجلات در ايران؛ ج ٤، ص يك.
2- عالم نسوان، شماره اول، ميزان (مهر ) ١٢٩١ ش؛ و: صدر ه اشمي؛ همان؛ ج ٤ص. ١

اينك در اين موقع كه نهضت زنان شرق شروع شده البته زنان ايران هم در اين نهضت شركت نموده و تشكيل كنگره نسوان شرق در ايران خود دليل كافي بر پيشرفت سريع و استعداد ذاتي آنها مي باشد و اميد است حيات جديدي در زندگاني نسوان ايران شروع شود و بدون ترديد زنان ايران امروزه وارد مرحله تازهاي شده و آتيه درخشاني را استقبال خواهند نمود.

نگاهي به مقالات اين مجله، از ابتدا تا انتها، مبين اين مطلب است كه نويسندگان اين نشريه، پس از جلوس رضاخان بر اريكه قدرت، تعليم و تربيت زنان را صرفاً در قضيه كشف حجاب جستجو كرده و در ترويج فرهنگ آن ميكوشيدند؛ تا جايي كه در شماره چهارم از سال سيزدهم در مقاله طبيعت و زن، به قلم صادق بروجردي، پس از بيان اجحافاتي كه از طرف مردان نسبت به زنان صورت ميگيرد؛ علت اصلي اين اجحافات را حجاب ميداند و بقيه تعديات نيز از ديد او در سايه لزوم حجاب بر زنان اعمال ميشود. بنابراين، راه رهايي را آزادي از قيد و بند حجاب و تبعيت از كشور همسايه، تركيه دانسته و چنين مينويسد:

بهتر اين است زنهاي ايران هم مثل زنهاي تركيه از اين كفن كه در اسلام بدعتي بيش نيست و اسمش را حجاب گذاشتهاند بيرون بيايند و اجتماعات مملكت را دو برابر كنند يعني ايرانيان نيممردة كفنپوش خود را جزء زندهها معرفي نمايند و زياده بر اين[،] ناداني و جهل خود را در تمام روي زمين ثابت نكنند.

سپس ميافزايد:

... اين چادر و پيچه زنها جزء لباس است و نه حجابست بعلت اينكه در زير همين حجاب دروغي بواسطه ناشناس بودن، كارها صورت گرفته و ميگيرد.

بنابراين، «همان طور كه ملاحظه گرديد، اين مجله كه در ابتدا به نام تعليم و تربيت و ترقي زنان پا به عرصه فرهنگي گذارد، پس از مدت

ص: 35

زماني ديگر منادي كشف حجاب گرديد و در پيشرفت اين طرح تمامي هم خود را مصروف داشت». (1)

4. مجله ايرانشهر

يكي ديگر از مجلات اصلي كه در پيشبرد نهضت بانوان، آنهم با ارسال پيامهايش از خارجِ كشور، تأثير عميقي بر جاي نهاد، مجله ايرانشهر است.

اين مجله به مديريت آقاي حسين كاظمزاده ايرانشهر، به مدت چهار سال، از سال 1301 تا 1305 در برلن چاپ و منتشر ميشد. «ايرانشهر يكي از عمده مجلاتي است كه در مدت چهار سال توانست كمك بزرگي به روشن نمودن افكار عامه ايرانيان بنمايد». (2)

ادوارد براون درباره مجله ايرانشهر مينويسد:

در ژوئن 1922 در برلن يك مجله علمي و ادبي و فارسي ديگري (3)بنام ايرانشهر و به مديريت حسين كاظمزاده ايرانشهر انتشار يافت ... ايرانشهر نسبت به كاوه خيلي سبكتر و عوام فهمتر است و بيشتر منظورش بحث در وقايع ايران قبل از اسلام و مسائلي است كه جوانان كنوني ايران با آن مواجه هستند. (4)

از جمله مسائلي كه ايرانشهر به آن توجه دارد مسئله ازدواج جوانان و حقوق مساوي دختر و پسر در امر ازدواج است كه در ايران آنروز، هم (5)براي دختر و هم براي پسر و بدون رضايت آنان، بزرگترها تصميم

ص: 36


1- نك: عالم نسوان، شماره هاي ششم، سال سيزدهم و چهارم همين سال.
2- صدر هاشمي؛ همان، ج ٤، ص.322
3- براون، تاريخ ادبي ايران، ج ٣، ص ٩- 338
4- براون، همان، ج ٤، ص. ٣22
5- گرچه اين رسم كم و بيش نيز هم اكنون در مناطق دور از مركز و شهرهاي كوچك مرسوم است، اما در آن زمان در مركز و شهرهاي بزرگ اين رسم معمول بود، تا چه رسد به مناطق و شهرهاي كوچك و دور افتاده.

مي گرفتند. مجله ايرانشهر حتي تا آنجا پيش ميرود كه در شمارههاي 11 و 12 خود علت اول و آخر ازدواج جوانان تحصيلكرده ايراني با دختران فرنگي را، حجاب زن ايراني ميداند و در جاي ديگري از همين شماره، انجام همه شنايع و قبايح زنان را به حجاب نسبت ميدهد. چرا كه در سايه حجاب شناخته نشده و در سايه بيحجابي زود شناخته خواهند شد. بنابراين، در بيحجابي به طرف زشتيها نخواهند رفت.

همان طوري كه خاطرنشان نموديم، اين مجله، با مجله عالم نسوان، در پيشبرد امر نهضت بانوان تلاش بيوقفهاي شروع كردند و در ايجاد زمينه پذيرش كشف حجاب، افكار را آماده و مهيا كردند.

ب) منابع فرعي:خاطرات و تاريخهاي سياسي، اجتماعي آن دوران

اشاره

منابع فرعي بيشتر شامل خاطرات و تاريخهاي سياسي، اجتماعي آن دوران است. اين دسته از منابع در مقايسه با منابعي كه شرح آن رفت هر چند داراي اهميت فراواني است، فرعي تلقي ميشود. چرا كه، ارزش و اعتبار آن به ميزان روزنامهها و مجلات آن زمان و خصوصاً اسناد باقيمانده از آن دوران نيست. در اينجا به معرفي چند منبع فرعي كه در اين تحقيق از آنها بهره جستهايم، ميپردازيم.

2. سي خاطره از عصر فرخنده پهلوي

كتاب سي خاطره از عصر فرخنده پهلوي، به قلم علي اصغر حكمت، يكي از طراحان و مجريان اصلي كشف حجاب در ايران است. سلسله مقالات اين كتاب نخست در مجله وحيد و آنگاه، در مهرماه 1355، توسط سازمان انتشارات وحيد، به يادگار پنجاهمين سال شاهنشاهي پهلوي در شركت چاپ پارس به طبع رسيده است. نويسنده داراي مسئوليتهاي مهم سياسي و فرهنگي بود، و آن طور كه در بخش اول خاطراتش مينويسد: «شش سال متمادي از 1312 تا تيرماه 1317 در سمت وزارت معارف و پس از آن از اواخر سال 1317 تا اوايل سال 1319 شمسي در سمت وزارت كشور در حكومت رضا شاه به خدمت مشغول بوده است». (1)

اين كتاب همانگونه كه از نامش پيداست شامل سي خاطره از عصر رضا شاه است كه تعدادي از اين خاطرات به شرح ذيل طبقهبندي شدهاند:

1. نخستين برخورد: شرح چگونگي برخورد نويسنده با رضا شاه.

2. بخت بلند: در اين قسمت داستانهايي راجع به مفقود شدن وسايل شخصي رضا خان و يافتن آن در محلي كه خود وي حدس آنرا ميزده، آورده شده است.

3. فرهنگستان ايران: شامل شرح احوال فروغي، انجمنهاي ادبي، علل تشكيل فرهنگستان و خدمات فرهنگستان.

4. عمارت مسعوديه: شرح چگونگي برگزاري جشن معارف در حضور رضا شاه.

ص: 42


1- حكمت، علي اصغر؛ سي خاطره از عصر فرخنده پهلوي، ص ١؛ و: صفائي، ابراهيم؛رضا شاه كبير در آئينه خاطرات، از ص ٩٤ به بعد.

اما، آنچه در اين تحقيق بدان استناد شده، خاطره شماره 9 كتاب تحت عنوان «17 دي ماه 1314» است كه از ص 87 تا ص 103 را در بر گرفته و شامل مقدمات رفع حجاب، تشكيل كانون بانوان و شرح مراسم 17 دي ماه 1314 و بعد از 17 دي ميباشد. علي اصغر حكمت در آن زمان در مسئوليت حساس وزارت معارف، اوقاف و صنايع مستظرفه نقش اصلي و عمدهاي در طراحي و پيشبرد اين مراسم بر عهده داشت.

شايد گفته شود كه يكي از علل اصلي موافقت وي با اجراي اين طرح، مسئوليتي بوده كه طوعاً و كرهاً در اين سمت داشته است. اما نبايد ناديده گرفت كه تفكر و بينش حكمت به نسل جديد و تجددخواه پيوند خورده است و اگر كوچكترين ظن و گماني در ضمير رضا شاه نسبت به او صورت ميبست، او را به اين سمت حساس منصوب نميكرد و رياستالوزراء، محمود جم نيز چنين شخصي را در كابينه خود در سمت قبلياش ايقاء نمينمود.

حكمت در ابتداي خاطراتش صريحاً موافقت خود را نسبت به اجراي طرح رضا شاه در 17 دي ماه و نتايج مترتب بر آن اعلام ميدارد و مينويسد:

اين همه ترقيات كه زنان ايراني از حيث تربيت و تعليم و مساوات حقوق مدني و سياسي و اجتماعي در اين زمان همايون به عنايت شاهنشاه آريامهر حاصل كردهاند همه مرهون روز مبارك 17 دي ماه 1314 شمسي ميباشد كه در آن روز به اراده و پشتيباني و امر شاهنشاه پهلوي ورقي تازه در تاريخ كشور ما گشوده شد. (1)

حكمت آنگاه به شرح مقدمات اين روز كه از تيرماه 1313 و طي جلسه هيات وزيران از طرف رضا شاه پيشنهاد گرديده بود، ميپردازد و سپس به تشكيل كانون بانوان اشاره ميكند كه پس از آن روز «وزير معارف به خيال خود جمعي از بانوان روشنفكر و تحصيل كرده را [كه]

ص: 43


1- حكمت، همان، ص 81

در خدمت معارف و مدارس بودند جمع كرد و از آنها مجمعي گرد آورد ... و آنرا كانون بانوان ناميد». (1)

وظيفه اين كانون آمادهسازي افكار اجتماعي براي اجراي طرح كشف حجاب بود. حكمت سپس به تغيير برنامهاي كه وزارت معارف براي مديران و معلمان و محصلات مدارس دخترانه در نظر گرفته اشاره ميكند و مينويسد: «بتدريج در مدارس دختران مجالس جشن و خطابه تشكيل داده و دختران در آنجا با روي باز در صف دانشجويان قرار گرفته و به ايراد خطابههاي اخلاقي و سرودهاي مخصوص مدارس هم آواز شوند و رجال محترم را هم در آن مجالس دعوت كنند و بعد از آن مانند پسران به ورزش و مشق بدني مشغول شوند». (2)

حكمت در شرح خاطراتش به يك نمونه از اين مجالس جشن و سرور اشاره ميكند كه در فروردين 1314 در مدرسه شاپور (شعاعيه) شيراز برگزار گرديد و دختران دبستان (مهر آئين) پس از خواندن لايحه و سرود به ورزش ژيمناستيك مشغول شدند. اين عمل خود موجب عكسالعمل يكي از روحانيون بزرگ شيراز، مرحوم فال اسيري گرديد و «اعليحضرت رضا شاه به تلگراف مخالفت وي اعتنا نكرده و عين آنرا براي وزير معارف فرستادند» .(3)

حكمت در گوشه گوشههاي خاطراتش ضمن تجليل از رضا شاه خود را به عنوان نفر اول كه مخاطب و مورد توجه سخنان شاه است معرفي ميكند. گويا تمامي امور مربوط به قضيه كشف حجاب ميبايست از مجراي وزارت معارف گذشته و به دست شخص وزير معارف جنبه عملي پيدا كند.

در جايي اظهار مي دارد:

ص: 44


1- حكمت، همان، ص ٨٩
2- همان، ص ٩٠ - 9٨
3- همان، ص ٩١ - 90

در آبان ماه 1314 روزي كه ايشان از سفر مازندران مراجعت ميكردند، مرحوم فروغي رئيسالوزراء و ديگر اعضاي هيات دولت به استقبال قدوم ايشان در دهليز عمارت دربار ايستاده، نزديك به غروب بود كه شاهنشاه از اتومبيل پياده شدند، بعد از تعارفات رو به وزير معارف كرده، گفتند: «فلاني در باب رفع حجاب چه كرديد؟» (1)

يا مينويسد:

روز 25 آذرماه وزير معارف به حضور شاه رسيده و رضا شاه او را مخاطب قرار داده و ميگويد: «سابقاً در جواب پيشنهاد شما گفتم كه مجلس جشن ساليانه معارف را به تاخير بياندازد، اما حالا به مناسبت وقايعي كه در خراسان پيش آمده و اشخاص مقصر تنبيه شدهاند، تاخير مصلحت نيست هر چه زودتر مجلس خود را تشكيل دهيد ...» (2)

و يا در شب 25 آذر كه جلسه وزراء در دربار منعقد ميگردد، شاه به وزير معارف اظهار ميدارد:

مجلس جشن توزيع ديپلمها كي خواهد بود و در كجاست؟ وزير معارف كه خود را آماده كرده بود فوراً جواب داد كه كارهاي ما آماده است. در عمارت نوساز دانشسراي تهران اگر اجازه بفرمايند. روز چهارشنبه 17 دي براي تشويق دختران و پسران فارغالتحصيل وجود مبارك علياحضرت ملكه و والاحضرت شاهدختها تشريف بياورند موجب افتخار خواهد بود». (3)

همان طور كه ملاحظه ميگردد حكمت نه تنها روز، محل و مكان جشن 17 دي ماه را تعيين ميكند، بلكه ادعا ميكند كه حضور خانواده سلطنت در اين جشن نيز پيشنهاد او به رضا شاه بوده است. حتي پس از

ص: 45


1- حكمت، همان، ص ٩١ - ٩2
2- همان، ص . ٩٢
3- همان، ص. ٩4

پايان مراسم 17 دي از ابراز لطف و مرحمت رضا شاه به شخص خود سخن مي گويد. (1)گويا ديگران حتي رئيسالوزرا، جم در اين جريان مطرح نبودهاند.

البته حكمت نه تنها به تجليل از اين جريان و نتايج آن پرداخته بلكه در خاطرات خود به اين نكته نيز اذعان دارد و معترف است كه:

بلافاصله بعد از مراسم 17 دي در تهران دو امر پيش آمد كه يكي به حد افراط و ديگري به حد تفريط بود، از يك طرف بعضي از زنهاي معلومالحال به كافه ها و رقاصخانه ها هجوم آورده و همه در مرئي و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته ... و از طرف ديگر مأمورين شهرباني و پليسها در تهران و فرمانداريها و بخشداريها در شهرها و قصبات مملكت بر حسب دستور وزارت كشور به زنان بيخبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به كشف حجاب ميكردند و حتي چادر و نقاب آنان را پاره ميكردند.

لذا براي جلوگيري از نارضايتي عمومي، حكمت به رضا شاه گزارش مذكور را ارائه ميدهد كه بعد از آن «نسبت به بستن مراكز رقص اقدام مي گردد». (2)

در پايان اين بخش از سي خاطره، حكمت به جشنها و مناسبتهايي كه در كانون بانوان منعقد ميشده و نيز از سخنرانان آن چون وثوقالدوله؛ حاج محتشمالسلطنه، رئيس مجلس شوراي ملي؛ و صدرالاشراف، وزير دادگستري (عدليه) ياد ميكند كه در آن جلسات سخنرانيهاي سودمند و آموزنده ايراد ميكردند و آنگاه از ورود دختران به دانشگاه تهران در سال 1316 سخن ميگويد.

حكمت بخش سيام خاطراتش را با عنوان آخرين بازخواست به شرح چگونگي عزل و محاكمه خود اختصاص ميدهد. ماجرا از اين

ص: 46


1- حكمت، همان ، ص.97
2- همان، ص ٩٩ - ٩8

قرار بود كه حكمت بدون اطلاع از توهيني كه در يكي از روزنامههاي فرانسوي به رضا شاه شده بود و به تيرگي موقت روابط ايران و فرانسه انجاميد، طي نامهاي به وزير معارف فرانسه، از او به خاطر اينكه از ايران نيز براي شركت در نمايشگاه هنري پاريس دعوت كرده بود، تشكر نمود. به دنبال اين نامه، حكمت هر چند از سمت خود عزل گرديد، اما با وساطت وليعهد از محاكمه نجات يافت و پس از عزل، مدت شش ماه در شيراز به سر برد و آنگاه در بهمن ماه همان سال (1317) از سوي رضا شاه به سمت وزارت كشور منصوب گرديد.

3. مأموريت براي وطنم

كتاب «مأموريت براي وطنم» محمدرضا پهلوي، نوشتة رضازاده شفق، از ديگر منابع فرعي است كه در تهيه و تدوين اين نوشتار مورد استناد واقع شده است. اين كتاب تا سال 1355 ش. در بنگاه ترجمه و نشر كتاب براي نهمين بار تجديد چاپ گرديده است.

نگارش آن همانطور كه از سخنان نويسنده بر ميآيد از «سال 1337 ه_. ش [آغاز] و در اواخر سال 1339» به پايان رسيده است. اين كتاب داراي چهارده فصل و 676 صفحه به انضمام پنج تصوير از محمدرضا در مكانهاي مختلف است.

فصل اول اين كتاب به تاريخچه ميراث باستان ايران اختصاص يافته و در فصول بعد به اقدامات رضا شاه و شرح دوران كودكي و دوران تحصيلات محمد رضاه شاه اشاره شده است. اقتباس تمدن جديد و نظر شاه در ارتباط با دموكراسي و اقدامات وي در زمينههاي كشاورزي و امور مربوط به زنان و مسئله نفت و موقعيت سوقالجيشي ايران در خاورميانه و تلاش شاه براي استقرار صلح و آرامش در اين بخش از جهان، از جمله مسائل اساسي و اصلي نويسنده در اين كتاب است. اين كتاب با فصلي تحت عنوان شاه و كشور كه به اختصار به شرح طرز زندگاني و كار شبانه روزي وي پرداخته شده، پايان ميپذيرد. فصلي كه بنا به اقتضاي موضوع تحقيق مورد استفاده قرار گرفت، فصل دهم اين

ص: 47

كتاب، تحت عنوان زن ايراني در اجتماع است كه از صفحه 437 تا صفحه 481 اين كتاب را در بر مي گيرد.

در اين فصل محمدرضا شاه ابتدا از محدوديتي كه از جانب سرپرست خود در دوران تحصيل در سوييس در ملاقات با دوشيزگان و بانوان داشته، سخن ميگويد و آنگاه به چگونگي ازدواج خود با فوزيه اشاره ميكند و اينكه تا هنگام نامزدي يعني در سال 1317 ه_. ش چهره همسر آينده خود را نديده بود. سپس به شرح ازدواج و طلاق خود با فوزيه و ثريا ميپردازد و بعد، ماجراي ازدواج خود با فرح ديبا را شرح ميدهد و سوابقي از زندگاني فرح و خانوادهاش بيان ميدارد.

در قسمت ديگري از اين فصل به مقام و موقعيت زن ايراني از دوران قديم اشاره كرده، سپس به چگونگي حجاب و پوشش زن ايراني پرداخته و حجاب را مخصوص زنان سطح بالا و مرفه جامعه آن زمان ميداند كه براي ايجاد فاصله و به واسطه امتيازات طبقاتي و سياسي در قبال جامعه، خود را در آن محصور ميكردهاند تا چشم مردان طبقات عادي و پائين اجتماع به حريم آنان نيفتد. همچنين به عدم رعايت حقوق اجتماعي زنان در جامعه، خصوصاً در امر ازدواج اشاره كرده و آنگاه به اقدامات رضا شاه در زمينه آزادسازي زنان ميپردازد كه «منظور وي آن بود كه فكر زنان را ترقي دهد و مادراني دانشمند و افراد شايسته به اجتماع ايران بيفزايد تا در نوبه خود فرزنداني با فضايل اخلاقي و تربيت اجتماعي براي كشور بار آورند». (1)

وي، در جاي ديگري به مقدمات كشف حجاب اشاره كرده و مينويسد:

پدرم بدواً به رفع حجاب زنان اقدام كرد و در اثر تشويق و تحريض وي در سال 1309 ه_. ش نخستينبار بعضي از بانوان طبقه اول در خانههاي خود و مجالس مهماني به لباس زنان اروپايي در آمدند، و عده كمي هم جرأت كرده بدون حجاب در

ص: 48


1- پهلوي، محمدرضا؛ مأموريت براي وطنم؛ ص . ٤63

خيابانها ظاهر ميشدند. در سال 1313 آموزگاران و دختران دانشآموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زناني كه حجاب داشتند راه نميرفتند. بالاخره روز 17 دي 1314 پدرم با اعلام كشف حجاب قدم نهايي را در اين راه برداشت و از مادر و خواهرانم خواست كه بدون حجاب همراه وي در يكي از جشنهاي مهم رسمي كشور حاضر شوند. (1)

محمدرضا آنگاه، به اقدامات پدرش براي پيشبرد طرح كشف حجاب كه بيشتر جنبه انتظامي داشته اشاره ميكند و پس از آن به تأثير وقايع شهريور 1320 در امر نهضت بانوان ميپردازد و مينويسد: «به واسطه اشغال نظامي ايران و خروج اجباري رضا شاه اجراي برنامههاي وسيعي را كه او براي ترقي و تعالي زنان ايران طرح كرده بود متوقف ساخت و عاقلانه آن بود كه ازآن پس اقدامات اصلاحي با رويه دموكراسي تعقيب شوند تا نتايج عاليتري عايد كشور گردد». (2)

محمدرضا پهلوي، مسئله كشف حجاب را نيز از جمله اقدامات اصلاحي رضا پهلوي بر ميشمرد كه پس از شهريور 1320 و از هم پاشيدگي اوضاع «بعضي از زنان مجدداً به وضع اول خود برگشتند و از مقررات مربوط به كشف حجاب عدول كردند». اما «من و دولت از اين تخطي چشمپوشي كرديم و ترجيح داديم كه اين مسئله را به سير طبيعي خويش واگذاريم و براي اجراي آن به اعمال زور متوسل نشويم». (3)

در حقيقت، شرايط ناشي از جنگ دوم بينالملل و آشفتگي اوضاع سياسي اجتماعي كشور، و فعاليت گروههاي كمونيستي، خصوصاً حزب توده و نياز شاه جديد به نيروهاي مذهبي، عواملي هستند كه حكومت را مجبور ميكنند تا در مقابل قضيه كشف حجاب روش محتاطانهاي در پيش گيرد. اگرچه محمدرضا، بر خلاف پدرش، حداقل در اين زمينه

ص: 49


1- پهلوي، ص. ٤٦4
2- همان، ص ٤٦٨ . ٤67
3- همان، ص . ٤٦8

معتقد بود كه به كارگيري اهرم فشار نتيجه مطلوبي نخواهد داد و با تبليغات دامنهدار و گسترده و در شرايطي مناسب ميتوان نتيجه مطلوب گرفت؛ اما عامل اساسي و عمده كه حكومت جديد را برآن داشت تا سياست محتاطانهاي در پيش گيرد؛ شرايط خاص سياسي اجتماعي ناشي از جنگ دوم جهاني است كه در كتاب محمدرضا فقط به آن اشاره شده، اما توضيحي دربارة آن داده نشده است.

اگرچه در اين فصل، نويسنده اشارهاي گذرا دارد به بررسي جوانب مختلف و دورههاي گوناگون كشف حجاب؛ اما نكتهاي را خاطرنشان ميكند كه فقط در اسناد مربوط به بعد از شهريور 1320 كم و بيش مشاهده ميشود و آن چگونگي سياست دولت و شخص اول حكومت در قبال قضيه بازگشت مجدد حجاب در اين تاريخ است كه از اهميت به سزايي برخوردار است و ما نيز در اين تحقيق از آن بهره گرفتهايم.

4. رستاخيز ايران

مؤلف اين كتاب فتحالله نوري اسفندياري است كه مدتي مسئوليت سفارت ايران را در لندن به عهده داشته و داراي مشاغل مهم سياسي نيز بوده است.

اين كتاب شامل گزيدهاي از مقالات و نگارشات نشريات خارجي در فاصله سالهاي 1299 يعني سال كودتا تا 1323،_ مرگ رضا پهلوي _ است. مؤلف در پيشگفتار اين مجموعه، هدف و منظورش از جمعآوري اين مقالات را آشنائي همميهنان از طرز فكر و قضاوت گروهي از نويسندگان و سياستمداران خارجي نسبت به حوادث بيست ساله دوران سلطنت اعليحضرت فقيد و اطلاعات تاريخي گذشته ايران مي داند. (1)

ص: 50


1- نوري اسفندياري، فتح الله؛ رستاخيز ايران؛ پيشگفتار، ص ج.

مؤلف در ديباچه اين اثر نخست به اوضاع سياسي اجتماعي ايران قبل از كودتا اشاره دارد و آنگاه به بررسي اوضاع بعد از كودتا و اقدامات رضا شاه ميپردازد. از جمله اقداماتي كه به شرح و بسط آن پرداخته، اقدامات وي در زمينه فرهنگي است. در اين ارتباط مينويسد: «اقدامات اساسي رضا شاه در امور فرهنگي از سال 1307 آغاز شد ... سازمان و برنامههاي مدارس اصلاح و تحت نظم و سنتي واحد در آمد. هر سال چندين دبستان و دبيرستان تأسيس گرديد. براي تربيت معلم متوسطه دارالمعلمين مركزي مبدل به دارالمعلمين عالي شد ... (1)آنگاه به كشف حجاب به عنوان يكي از اقدامات مهم رضا شاه در عرصه فرهنگي اشاره مي كند و مي نويسد:

از ديگر اقدامات مهم رضا شاه كبير رفع حجاب بود؛ زيرا در كشوري كه نود درصد اهالي آن بيسواد و گرفتار تعصب بيجاي مذهبي و هزارگونه خرافات بودند انجام چنين كاري معجزه بشمار ميرفت. (2)

مؤلف در ديباچه خود، بعد از اشاره به اصلاح قوانين و رفع نواقص آن در اين دوره، وارد مباحث اقتصادي و سياسي ميگردد و ميكوشد تا توجه خواننده را به روابط تجاري ايران و شوروي و مسئله بحرين معطوف نمايد. آنگاه، به برنامه اتحاد شكل البسه رضا شاه پرداخته و مينويسد:

نظر رضا شاه و هدف او از اين كار تمركز و اتحاد صوري و معنوي ايران بود كه لباس متحدالشكل بپوشند ... و اگر رضا شاه شدت عمل به خرج نميداد شايد سالها ميگذشت و مردم باز هم با همان لباسهاي دراز و كلاههاي بلند گوناگون و رنگارنگ به چشم ميخوردند. (3)

ص: 51


1- نوري اسفندياري، همان، ص ٥
2- همان، ص و.
3- همان، ص يد.

مؤلف، ديباچه را با شرح قضاياي تيمورتاش، سردار اسعد، محمدولي اسدي نيابت توليت آستان قدس رضوي و علياكبر داور خاتمه ميدهد. هر چهار نفر مورد خشم رضا شاه قرار گرفتند. همچنين، به تأثر رضا شاه براي از دست دادن آنها نيز اشاره شده است. علاوه بر آنها، قضيه املاك رضا شاه و توجيه اين مسئله كه رضا شاه براي عمران و آبادي مزارع مخروب دست به خريد املاك ميزده و قضيه استعفاي رضا شاه در ديباچه مطرح شده است. به عقيده نويسنده، بزرگترين بدبختي ايران، پيشامد جنگ دوم و استعفاي رضا شاه از سلطنت بوده است .(1)

با بررسي پيشگفتار و ديباچه چنين به نظر ميرسد كه مؤلف به واسطه ملاحظات سياسي و وابستگي به رژيم سعي در گزينش مقالاتي داشته تا نظم دوران حكومت رضا شاهي را توجيه نمايد. اين مقالات شامل موضوعات سياسي، اجتماعي و فرهنگي عصر رضا شاه از قبيل روابط خارجي ايران با كشورهاي اروپايي و همسايه، مشكلات اقتصادي ايران قبل از به قدرت رسيدن رضا شاه، ترقيات عصر رضا شاه، قراردادهاي بازرگاني، تبعيت رضاخان از مصطفي كمال در برنامهريزيها و طرحهاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي و صنعتي، برنامه اتحاد شكل البسه رضا شاه، خدمت شاه به ملت ايران، تجديد حيات ملي در ايران، نظم نوين در ايران، شاه ايران در راه تجدد، قضيه كشف حجاب و آزادي زنان، معرفي رضا شاه به عنوان داريوش قرن بيستم و ... است. در پايان اين سلسله مقالات، خروج رضا شاه از كشور، بيان داراييهاي شاه و تكيه محمدرضا بر اريكه سلطنت و درگذشت رضا شاه و تحليل پيرامون اقدامات وي در ظرف مدت پانزده سال سلطنت كه با ديدي مثبت ارزيابي شده، آمده است.

نشرياتي كه مقالات آنها در اين مجموعه ترجمه و چاپ شدهاند، عبارتند از: ديلي تلگراف، مورنينگ پست، بيرمنگام پست، تايمس

ص: 52


1- نوري اسفندياري، همان، ص كد.

گلاسكو هرالد، استار و تايم. اين مقالات از حيث موضوعي به مباحثي چون سير تجددطلبي در ايران آن زمان و پذيرش شيوه زندگي به سبك اروپا، و معرفي مظاهر آن كه قضيه اتحاد شكل البسه و كشف حجاب اختصاص يافتهاند. مؤلف با دقت خاصي مقالات را انتخاب، تنظيم و ترجمه نموده است.

5. تاريخ معاصر ايران (پيتر آوري)

از ديگر منابع فرعي مورد استفاده، جلد دوم كتاب تاريخ معاصر ايران، تاليف پيتر آوري، استاد ايران شناسي در دانشگاه كمبريج و مدرس كالج كينگ اين دانشگاه است. اين كتاب از تأسيس سلسله پهلوي تا كودتاي 28 مرداد سال 1332 شمسي را در بر دارد. (1)جلد اول آن به دوران قاجار اختصاص يافته و جلد سوم به وقايع بعد از كودتا پرداخته است. هر سه جلد توسط آقاي محمد رفيعي مهرآبادي ترجمه و در بعضي موارد تحشيه شده است.

اين كتاب، كه در سال 1965 م برابر با 1343 ش در انگلستان به چاپ رسيده، شامل فصلهاي 17 تا 26 كتاب تاريخ معاصر ايران نويسنده است. اين فصول شامل يك دوره 28 ساله (حد فاصل 1304 تا 1332) از تاريخ كشورمان است. در آن زمان حكومت ايران با شكست قيام 15 خرداد 1342 ه_ . ش تخت سلطنت خود را محكم ساخته و با شتابي گسترده جهتگيري سياسي، اجتماعي، و فرهنگي خود را به سوي تمدن غرب و دستاوردهاي آن آغاز كرد و از حمايت دولتهاي غربي نيز بهرهمند شد. در اين راستا نويسندگان و مورخين غرب نيز سبك نگارش خود را بر له رژيم چرخاندند. لذا تعجبي ندارد كه پيتر آوري نيز كه مدافع سياست ديرينه انگلستان در ايران است، به حمايت و جانبداري از

ص: 53


1- آوري، پيتر؛ تاريخ معاصر ايران، ترجمه رفيعي مهر آبادي ؛ به نقل از شر ح روي جلد از زندگي نويسنده.

رژيم پهلوي بپردازد و اعتقادات مذهبي ايرانيان را زير سؤال ببرد. به يك نمونه از مدافعات پيترآوري نسبت به سياست كشورش در ايران آن هم در سالهايي كه مصدق تلاش ميكرد صنعت نفت را ملي و دست انگلستان را از ذخاير نفتي كشور كوتاه كند، توجه ميكنيم. او درباره مصدق چنين مينويسد: «... حميت و شوق وطندوستياش در سالهاي ناكامياش به ”جنون سياسي“ تبديل گرديد ...» (1)

هدف نويسنده از به كار بردن واژه جنون سياسي كاملاً آشكار است، او ميخواهد بگويد كه مصدق در مبارزه سياسياش با انگلستان بر سر مسئله نفت عقل و درايت خود را از دست داده بود.

در اولين فصل كتاب، تحت عنوان نظم نوين رضا شاهي، به نحوي از انحاء ميكوشد تا حركتهاي فرهنگي، اجتماعي رضا شاه را كه در راستاي تبعيت از زندگي اروپايي بود، توجيه كند و به تمجيد از آن ميپردازد.

اين فصل از بخشهاي عمدهاي است كه در تحقيق حاضر از آن بهره بردهايم، و شامل موضوعاتي چون تغيير نظام آموزشي، توجه به ميراث تمدن ايران و سياست تضعيف مذهب، كاهش نقش روحانيت ... و رفع حجاب از زنان است. نويسنده قضيه كشف حجاب را در آئينه تجددطلبي جستجو كرده است و اين مهم حداقل در اين زمينه به كتاب ارزش خاصي بخشيده است؛ نكتهاي كه ديگر منابع تاريخ سياسي معاصر ايران، كمتر بدان نظر داشتهاند. همچنين در زمينه اعلام رسمي اين جريان، از قضيهاي كه در اول سال 1928 م/ 1307 ش براي ملكه در قم و هنگام تحويل سال اتفاق افتاد، ياد ميكند و مينويسد:

در اوايل سال 1928 ميلادي ملكه (همسر شاه) در هنگام شركت در يك مراسم مذهبي در قم، ناگهان حجابش كنار رفت و قسمتي از صورتش نمايان شد. واعظي كه بر سر منبر بود ملكه را به خاطر اين سهلانگارياش سرزنش كرد. روز بعد شاه همراه با دو زرهپوش و عدهاي سرباز به قم آمد و دستور بازداشت و

ص: 54


1- آوري، پيتر؛ همان، ج ٢، ص ٣٦

بيرون آوردن سه مجرم را داد كه بر طبق يك سنت مذهبي در مسجد آنجا بست نشسته بودند ... (1)

از نظر پيترآوري اين قضيه نوعي مقدمهچيني براي اعلام رسمي كشف حجاب بود و همچنين، بيان اراده مصمم رضا شاه براي تثبيت اين جريان. وي آنگاه به پيشرفت تدريجي كشف حجاب از طريق مراكز فرهنگي توسط دولت اشاره ميكند و مينويسد:

در پائيز 1934 م/ مهر 1313 ه_. ش دولت با صدور اعلاميهاي مردم را براي پذيرش آموزگاران زن بد حجاب آماده كرد. در مه 1935 (خرداد 1314) يك مركز فرهنگي زنان كه زير نظر يكي از دختران شاه قرار داشت تأسيس گرديد و دخترها با لباس ورزشي رژه رفتند ... (2)

نويسنده سپس به روز معروف و مشهور اعلام كشف حجاب اشاره كرده و مينويسد: «در هشتم ژانويه 1936 م/ 17 دي ماه 1314 رضا شاه به اتفاق ملكه و دو دخترش كه رفع حجاب كرده بودند و لباس اروپايي به تن داشتند در يكي از دبيرستانهاي تهران حضور يافت از اين زمان به بعد بود كه حجاب ممنوع شد ...» (3)

نظر پيترآوري راجع به بازگشت حجاب پس از شهريور 20، چنين است:

عاملي كه زنان را به حجاب مجدد سوق داد، بيشتر ناشي از فقر مالي بود تا عقايد مذهبي ... (4)

نويسنده نه تنها به شرايط و اوضاع سياسي، اجتماعي ناشي از جنگ دوم بينالملل و خروج رضا شاه اشارهاي نميكند، بلكه فقر مالي زنان را

ص: 55


1- آوري، همان، جلد ٢، از ص ٧٠ به بعد.
2- همان، از ص ٧٠ به بعد.
3- همان، ص ٧2
4- همان، ص ٧٢

عامل عمده روي آوردن آنان به حجاب ميداند و كليه اعتقادات مذهبي و حتي سنتي جامعه ايراني را در اين خصوص ناديده ميگيرد؛ غافل از آنكه رعايت حجاب طبق مقررات مذهبي و سنتي از واجبات است و هر زن از فقير و غني كه معتقد به مذهب و سنتهاي اجتماعي باشد، سعي در حفظ و رعايت آن دارد.

پيتر آوري آنگاه به محدوديتهاي حقوقي زنان حتي در زمان رضا شاه اشاره كرده و مينويسد: تا سال 1940 م / 1319 شمسي زنها از چند جهت با مردان نابرابر (1)بودند از جمله؛ چند همسري براي مردان، حق طلاق، ميزان ارث، سواد آموزي و عدم همگامي آموزش و پرورش آنها با مردان. وي سپس به گامهايي كه در اين رابطه بعد از تبعيد رضا شاه از كشور در زمان پهلوي دوم برداشته شده، اشاره ميكند و آنگاه به نكات مثبت و منفي حضور زنان در اجتماع مي پردازد.

از جمله مينويسد: «... زناني كه بوسيله رضا شاه آزاد شدند به ايفاي نقش فعال و در خور ستايشي پرداختند. بسياري از دختران ايراني به شغل پرستاري روي آوردند». وجود همين پرستاران «سبب تحكيم فعاليت انجمن شير و خورشيد سرخ شده است». (2)

شغل ديگري كه پيترآوري به آن اشاره ميكند، آموزگاري است:

آموزگاران زن، ثابت كردهاند كه همتاهاي عالي براي آموزگاران مرد، از لحاظ تدريس در مدارس هستند. زنان در حرفه آموزگاري هوش و درايت زيادي از خود نشان دادهاند كه زنهاي عادي فاقد آن هستند ... (3)

نويسنده در خصوص پيامدهاي منفي كشف حجاب به افزايش طلاق، و يا به ولخرجي و هدر دادن پول شوهران از طرف زنهاي از حجاب برون آمده اشاره ميكند و مينويسد:

ص: 56


1- آوري، همان، از ص ٧٢ به بعد.
2- همان، ص 75
3- همان، ص ٧5

در برخي از موارد زنان به گونهاي رفتار ميكنند، كه گوئي بخشي از خردمندي گذشته خود را از دست دادهاند ... از شوهران خود اطاعات نميكنند و به ولخرجي و هدر دادن پول شوهرشان ميپردازند، ... لباسهاي مدل پاريس را كه بسيار گران است مي پوشند. (1)

پيترآوري در دنباله اين فصل با اشاره به تغيير و تبديلهايي كه نظم نوين رضا شاهي در امر ازدواج، قوانين جزائي، استخدام در دستگاههاي دولتي، تقسيمات كشوري، و صدور شناسنامه به وجود آورده، به چگونگي تأسيس راه آهن دولتي در ايران ميپردازد و با توضيحاتي در همين خصوص، فصل اول به پايان ميرسد. قسمت اعظم اين مطالب در تحقيق حاضر مورد استفاده قرار گرفته است.

روي هم رفته، ارزش مندرجات فصل اول از جلد دوم كتاب تاريخ معاصر ايران، كه در تحقيق حاضر از آن بهره جستهايم، از آن جهت است كه نويسنده گرچه بيشتر به نگارش تاريخ سياسي معاصر ايران پرداخته، اما همانند يك جامعهشناس، قضيه كشف حجاب را از ديدگاه و در آئينه تجددطلبي مورد بررسي قرار داده است؛ نكتهاي كه ديگر مورخين تاريخ سياسي معاصر كمتر بدان توجه كردهاند.

با توجه به آنچه كه در باب منابع و مآخذ گفتهايم، بايد يادآوري كنيم كه تحقيق حاضر بيشتر بر اساس اسناد و مدارك به جاي مانده از آن دوره بنا نهاده شده، تا ساير منابع و مآخذ. در حقيقت، كشف حجاب و واكنشهاي اجتماعي در برابر آن را در آئينه اسناد و مداركي كه قسمتي از آن در پيوست اين تحقيق آمده، بررسي نمودهايم و بر مبناي همان بررسيها به نتيجهگيري پرداختهايم. چرا كه، استحكام كلام را بهتر ميتوان با تكيه بر اسناد اصيل و به جاي مانده، به اثبات رسانيد، تا ديگر منابع و مآخذ.

ص: 57


1- آوري، همان، ص ٧٤ به بعد.

ص: 58

فصل اول

تجددگرايي و كشف حجاب

در ميان رخدادهاي تاريخ معاصر ايران، كشف حجاب به عنوان يك جريان اجتماعي، موضوعي است كه ريشههاي آن را بايد فراتر از مرزهاي عقيدتي و جغرافيايي جستجو نمود. در حقيقت، كشف حجاب به عنوان يك گرايش تجددطلبانه ارمغاني است از دنياي غرب به دنياي شرق. در اين جريان، ارزشهاي مذهبي و سنتي، تا حدود زيادي دگرگون شده و شكل غربي به خود ميگيرد و آنچه مقدس شمرده شده بود مورد بي توجهي واقع ميشود.

حجاب در ايران داراي دو بعد تاريخي (1)و اعتقادي است و ايرانيان حتي قبل از اسلام نيز آن را پذيرفته بودند و رعايت آن را ارزش تلقي ميكردند. با ورود اسلام هم، حجاب همچنان حفظ و به عنوان يك ارزش اصيل و مقدس بدان نگريسته شد. با اين همه، نفوذ و دخالت عصبيتهاي قومي در مقولة حجاب كمتر از اعتقادات مذهبي نبود. همچنان كه در ظاهر پوشش نيز بيشتر به سنتهاي اجتماعي تكيه كرد تا به قوانين مذهبي. براي مثال، استفاده از نقاب و روبند پيش از آنكه يك سنت مذهبي باشد، در ميان خانوادههاي نجباي ايراني و براي حفظ ايشان از ديد رعيت شيوع يافته بود كه رفته رفته به ديگر اقشار سرايت كرد.

ص: 59


1- در خصوص تاريخچه و معني و مفهوم واژه حجاب مراجعه شود به لغت نامه دهخدا بخش حرف ح از ص ٢٨٩ به بعد، همچنين به دائره المعارف اسلامي متن . ٣١٠ – عربي ج ٧، صص ٣١١

آشنايي انديشهگران و تجددطلبان ايراني با مظاهر تمدن غرب، اين فكر را در آنان به وجود آورد كه زنان نيز ميتوانند در جامعه نقشهاي اجتماعي و سياسي به عهده گيرند. آنان تصور ميكردند براي ايجاد اين نقش، پذيرفتن روابط حاكم بر اجتماع غرب، علاوه بر تقليد در زمينه علوم تكنولوژي ضروري به نظر ميرسد. چرا كه از ديد بسياري از اين تجددگرايان، غربيها به همان نسبت كه در صنايع و تكنولوژي پيشرفت كردهاند؛ به همان ميزان نيز در روابط اجتماعي پيشرفت نمودهاند. يكي از زمينههاي اجتماعي كه غرب داعيه آزادي و دموكراسي در آن را داشت، حق تساوي حضور زن و مرد در اجتماع بود و اين مهم نيز مورد توجه خاص آن دسته از انديشهگران و روشنفكران ايراني بود كه مقدمات فكري نهضت مشروطيت را در ايران فراهم آوردند.

البته ذكر اين نكته ضروري است كه همه تجددطلبان ايراني، خصوصاً در زمينه اجتماعي اينگونه عمل نكردند؛ بلكه به طور كلي آنان در مواجهه با دنياي غرب دو گونه برداشت داشتند: عدهاي اقتباس از صنعت و تكنولوژي پيشرفته غربي را در مقايسه با صنايع يدي كشور، براي پيشبرد امر توليد، ضروري دانسته و فرهنگ اجتماعي و روابط حاكم بر زن و مرد را در دنيا غرب نپذيرفتند و تكيه بر فرهنگ خودي و حفظ آن را لازم شمردند. هر چند كه ايده و نظر آنان در اجتماع ايران مورد توجه قرار نگرفته و عملي نشده بود. گروه ديگر تقليد را در هر دو زمينه لازم و ضروري (1)دانستند.

ص: 60


1- ممكن است گفته شود كه پذيرش فرهنگ و آداب و رسوم غربي هم راه با تكنولوژي و صنعت آن امري اجتناب ناپذير است. اگر چه اين نظر را نمي توان كاملاً مطرود دانست، اما م يتوان گفت كه لازمه تقليد و پذيرش صنعت و تكنولوژي غرب خاصه آن صنايعي كه تأمين كننده نيازهاي اساسي اجتماع است، تقليد و پذيرش فرهنگ و آداب و رسوم غربي نيست؛ بلكه اين سياستگذاري و تأثيرپذيري دولتهاي جهان سوم و به تعبير رساتر وابستگي سياسي و فكري اكثر آنها به دول غربي است كه اين توهم را به وجود آورده است.

يكي از جريانهاي اجتماعي كه در برخورد با فرهنگ و آداب و رسوم غربي سخت مورد توجه تجددگرايان قرار گرفت، اتحاد شكل البسه مردان و كشف حجاب زنان بود. به طوري كه عده زيادي از اين نوگرايان ضمن رعايت آن، جامعه را نيز بدين جهت فرا خواندند و همين دسته اخير بودند كه بذر ترويج فرهنگ و آداب و رسوم غربي را در ايران پاشيدند. بررسي افكار آنان اين مدعا را ثابت مي كند.

در حقيقت براي بررسي جريان كشف حجاب، نخست بايد به ريشههاي تاريخي اين تفكر كه در افكار و آراء اين تجددطلبان ثبت و ضبط است، توجه كرد و كشف حجاب را در واقع، در آئينه تجددطلبي جستجو كرد. در همين راستا، ابتدا بايد مفهوم تجددطلبي را روشن كرد و مراحل آن را در ايران معاصر مورد توجه قرار داد؛ و آنگاه به بررسي نظريات نخستين تجددگرايان و تأثير افكار آنان در پوشش مردان و زنان ايراني پرداخت؛ و در آخر، به سير اين جريان در ايران عصر رضا شاه اشاره كرد كه از گستردگي و شتاب بيشتري برخوردار است و كشف حجاب در رأس آن قرار دارد. در مسير چنين پژوهشي، بر خلاف تصور كساني كه ميپندارد كشف حجاب را در ايران رضا شاه به وجود آورد، به اين نكته خواهيم رسيد كه مبتكر اين جريان رضا شاه نيست؛ بلكه تفكري تجددطلبانه است كه سابقه تاريخي هر چند كوتاهي نيز دارد. در مرحله تئوري، اين تفكر تا قبل از تغيير سلطنت بيشتر مطرح بوده و رضا شاه فرصت عملي شدن اين طرح را در سطح وسيعي فراهم آورد. بنابراين ميتوان رضا شاه را به عنوان كسي كه با قلدري به اين جريان رسميت بخشيد، بشناسيم؛ نه كسي كه موجد (1)اين قضيه بود.

ص: 61


1- حتي در زمينه اتحاد شكل البسه، و تغيير لباس و كلاه، نمي توان رضا شاه را موجد و مبتكر آن دانست. اين رسم از دوران صدارت ميرزا حسي ن خان سپهسالار و حتي كمي پيشتر از آن، حداقل در ميان كاركنان دولت، آغاز شد . ر. ك: آدميت، فريدون؛. انديشه ترقي و حكومت قانون؛ صص ٤٥٢-٤50

حال قبل از ادامه بحث، مفهوم تجددطلبي را مورد بررسي قرار داده و مطالب اين فصل را به شرح ذيل تقسيم ميكنيم:

_ مفهوم تجددطلبي،

_ مراحل سهگانه تجددطلبي و بررسي نظريات نخستين تجددطلبان،

_ تأثير تجددطلبي در پوشش بانوان عصر قاجار،

_ سير شتابزده تجددطلبي در ايران عصر رضا شاه و برنامههاي تجددگرايانه وي،

_ وضع قوانين عرفي (غير شرعي) و تجديد سازمان دستگاه قضا،

_ تغيير نظام آموزش و پرورش و ايجاد سازمانهاي آموزشي به شيوه كشورهاي اروپايي،

_ ترويج و تحميل لباس و كلاه اروپايي به ايرانيان ،

_ رفع حجاب از زنان (كشف حجاب).

مفهوم تجددطلبي

تجددطلبي (1)و ترقي به مفهوم تاريخي، پديده عظيم و سازنده تمدن جديد غربي است. تجددطلبي از ديدگاه دانش سياسي و جامعه شناسي، به مفهوم تغيير و تحول و تكامل هيئت جامعه است، _ تحول در معناي غربي كه عام و همه جانبه است و شامل سياست و اخلاق و اقتصاد و عقايد و كردار اجتماعي و ارزشهاي آدمي است _ كه از طبيعت مادي ناشي مي شود. (2)

فكر ترقي و تجددخواهي در غرب، حاصل عصر روشنائي است كه بر اثر آن، رابطه فرد و دولت بر پايه حق و تكليف تغيير مييابد، مفهوم رعيت به ملت مبدل ميگردد، ديانت در سياست دخالت ندارد، دانش

ص: 62


1- اين واژه را مترادف Modernism به معني تلاش در جهت هماهنگ ساختن ،نهادهاي سنتي با پيشرفت علوم و تمدن دانسته اند . نگاه كنيد به: آقابخشي، علي؛فرهنگ علوم سياسي؛ نشر تندر، چاپ اول ١٣٦٣ ، ص ١٦٦
2- آدميت، فريدون؛ انديشه ترقي و حكومت قانون، عصر سپهسالار؛ ص . ١٤٥

طبيعي در پيشرفت صنعت به كار بسته ميشود، آموزش عمومي گسترش مييابد ... و در تحليل نهايي زندگي عيني انساني موضوع پژوهش و انديشه است .(1)

اما در مشرق زمين، فكر ترقي و تجددطلبي به عنوان ايدئولوژي اجتماعي نو، در نيمه سده نوزدهم در چند كشور از جمله ايران نمايان گرديد. اين سير و انديشه جديد اجتماعي مراحلي را طي نمود و به دنبال هر مرحله تأثيرات عمدهاي بر ساختار اجتماعي و فرهنگي مشرق زمين برجاي نهاد.

تجددطلبي در ايران و نخستين متجددان

با بررسي افكار و آراء نوگرايان ايراني ميتوان گفت تجددطلبي در ايران سه مرحله را طي كرده است. اين مراحل نخست با غربگرايي آغاز ميشود، سپس به غربزدگي و بعد به باستانگرايي توأم با غربزدگي معطوف ميشود. در اين باستانگرايي توجه صرف به فرهنگ ايران باستان و بيان مجد و عظمت تمدن ايران قبل از اسلام مد نظر بود. مرحلة سوم، از آن جهت داراي اهميت است كه نشان ميدهد: «پيوند ناسيوناليسم با انديشه ترقي از دو جهت ميباشد. يكي از جهت فرضيه حاكميت ملي به معناي دقيق آن، ديگر از جهت گرايش به مدنيت غربي» .(2)

غربگرايي و گرايش به غرب در ابتدا به تقليد از صنعت و تكنولوژي، خصوصاً در زمينة صنايع نظامي آغاز شد و شروع اين جريان در دوران معاصر به دوره فتحعليشاه قاجار بر ميگردد. به دنبال شكستهاي پي در پي ايرانيان از روسيه، دربار ايران درصدد برآمد برخي از شيوههاي غربيان را در محدوده امور نظامي و سيستم اداري و آموزشي تجربه كند.

ص: 63


1- آدميت، فريدون؛ همان، صفحه . ١46
2- همان، صفحه ١60

به همين منظور اولين گروه از مستشاران نظامي كه فرانسويان بودند به دعوت دولت ايران وارد كشور شدند:

ايرانيان به سرپرستي ژنرال گاردان به نقشهبرداري راهها و معابر و بنادر و تنظيم نقشههاي نظامي و تعليم سپاهيان و ساختن توپ پرداختند. پس از آن چند هيات نظامي از طرف دولت انگليس به ايران اعزام ، و به تعليم سپاهيان ايران مشغول گرديدند. (1)

در همين زمان (1233 ه_. ق) برخي از صنايع اروپايي مانند چاپخانه (2)نيز از غرب اقتباس شد. در سيستم حكومتي و در ميان حكومتگران عباس ميرزا نايب السلطنه، در اين رابطه نقش اساسي داشت. وي دو محصل ايراني را به انگلستان اعزام داشت كه براي خودشان و كشورشان مفيد باشند يكي از اين (3)دو پس از يكسال و نيم درگذشت و ديگري ميرزا حاجي بابا، به تحصيل طب پرداخت و پس از شش سال به ايران بازگشت.

به دنبال آن، در سال 1230 ق يك هيئت پنج نفري از جوانان ايراني براي تحصيل در رشتههاي مختلف از قبيل: مهندسي، طب، توپخانه، زبان و علوم طبيعي به انگلستان اعزام و نزديك به چهارسال در لندن به تحصيل پرداختند و پس از بازگشت به ايران هر يك به كاري در خور تحصيلات خود گمارده شدند. از ميان آنها دو نفر به مقامات بلند پايه

ص: 64


1- صبحي علي اكبر، سيري در جامعه شناسي، ص . ٩٨
2- در خصوص تاريخ صنعت چاپ در ايران مراجعه شود به: محبوبي اردكاني، حسين؛ تاريخ موسسات تمدني جديد در ايران؛ جلد اول؛ از صفحه ٢٠٩ به بعد.
3- بنا به قول مينوي، يكي از اين دو (محمد كاظم) پس از هيجده ماه در انگليس به مرض سل فوت مي شود و ديگري حاج بابا افشار حدود ٨ سال در لندن بود و پس از آن به ايران بازگشت و سمت حكيم باشي يافت . (نگاه كنيد به: مينوي، تاريخ و فرهنگ؛ به نقل از اولين كاروان معرفت، مندرج در مجله يغما سال ١٣٣٢ ؛ چاپ سوم، انتشارات خوارزمي ١٣٦٩ از ص ٣٨ تا ص ٣٩٠ ؛ و: محبوبي اردكاني ؛ همان ، جلد اول، از ص ١٢٢ به بعد؛ و: شهيدي، همايون؛ گزارش سفر ميرزا صالح شيرازي ، ص.(23

دولتي رسيدند. يكي «ميرزا جعفر مهندس» كه بعدها به سفارت ايران در عثماني رفت و مشيرالدوله لقب يافت. سپس رئيس شوراي دولت گرديد. هم اوست كه ميرزا ملكمخان رساله خود را بنام كتابچه غيبي يا «دفتر تنظيمات» در اصلاح حكومت ياران به وي عرضه داشت .(1) ديگري ميرزا محمدصالح شيرازي بود كه در انگلستان به مجمع فراماسونرها راه يافت كه از آن به مجمع فراموشخانه ياد ميكند و در اين باره مينويسد:

مدتها بود كه خواهش دخول مجمع فراموشان را داشته فرصتي دست [نداد] تا اينكه مستر پارسي استاد اول فراموشان را ديده كه داخل به محفل آنها شده باشم و قرارداد روزي را نمودند كه در آنجا روم.

و باز ميگويد:

روز پنجشنبه به همراه مستر پارسي و كلنل دارسي داخل فراموشخانه گرديده شام خورده در ساعت يازده مراجعت كردم زياده از اين در اين باب نگارش آن جايز نيست .(2)

آمد و رفتهاي ميرزا صالح به مجمع فراموشان انگليس تا به آن حد بود كه اين مجمع درصدد برآمد او را به مرتبه استادي برساند و تمام و كمال به ايران روانه سازد. به طوري كه، مستر هرديس يكي از بزرگان فراموشخانه انگليس به وي يادآور ميشود «يك هفته ديگر عازم ايران هستيد و فردا فراموشخانه باز است اگر فرداشب خود را آنجا رسانيدي مرتبه استادي را به تو ميدهم وگرنه ناقص به ايراني مي روي» .(3)

ميرزا صالح پس از بازگشت به ايران مترجم رسمي دولت شد و به مأموريتهاي سياسي متعددي اعزام گرديد. بنابراين، دور از انتظار نيست كه اين محصلان پس از بازگشت، ضمن كسب تخصص مورد نظر،

ص: 65


1- ولايتي، علي اكبر؛ مقدمه فكري نهضت مشروطيت، ص ٢٤ ، و: شهيدي ، همايون ؛ . گزارش سفر ميرزا صالح شيرازي، ص 23
2- شهيدي، همايون؛ گزارش سفر ميرزا صالح شيرازي، ص ١٨٨
3- همان؛ ص ٢٥٩

تحت تأثير (1)فرهنگ و آداب و رسوم غربي قرار گرفته، در ترويج آن بكوشند. همان طوري كه، يكي از اين افراد (ميرزا صالح) به مجمع فراموشان پيوسته بود.

ميرزا صالح در خاطرات خود به اين خودباختگي در مقابل فرهنگ غرب اشاره كرده و مينويسد: «... مدتي بعد از ورود به انگلستان ريش را تراشيده و لباس انگريزي در بر كرده و ملاحظه عادت و قاعده نكرده ...همچنين به لباس ايران بودن را نيز از عقل دور دانستم و صلاح وقت اين است كه ملبس به لباس انگريزشوم ...». (2)

جداي از سفرنامههاي اروپاييان و نمايندگان آنها، همين خاطرات و نوشتههايي از اين دست بود كه باعث آشنايي ايرانيان با دنياي غرب و ايجاد انگيزه غربگرايي و غربزدگي در آنان گرديد.

پس از عباسميرزا، اميركبير نقش عمدهاي در پيشبرد اين جريان (غربگرايي) داشت. اميركبير نه تنها محصلان ايراني را به اروپا فرستاد، بلكه مانند عباس ميرزا به ترجمه كتب خارجي نيز اهتمام ورزيد: «به كوشش او بود كه كتابهائي از جغرافياي جديد عالم به فارسي ترجمه شد و كتب ديگري درباره مسائل سياسي و امور بهداشتي ترجمه و منتشر گرديد. بدين منظور اميركبير دارالترجمهاي تأسيس كرد». (3)

از ديگر كارهاي مهم اميركبير تأسيس دارالفنون در سال 1269 ق/ 1852 م بود. هدف اوليه دارالفنون (4)، تربيت كادر متخصص ارتش به سبك و آموزش غربي بود. بدينسان، نخستين گام را در جهت ورود سيستم آموزشي غرب به ايران برداشت. البته اميركبير شخصاً بر جريان ورود سيستم آموزشي غرب آن هم در سطح تعليم كارشناس و متخصص

ص: 66


1- در خصوص تأثير آداب و رسوم فرنگي در اين محصيلان مراجعه شود به: محبوبي . اردكاني، همان، جلد اول، از صفحه ٢ تا صفحه ١٧0
2- شهيدي، همايون؛ همان؛ ص ١٨0
3- صديق، عيسي؛ تاريخ فرهنگ ايران؛ صفحه ٣26
4- در ارتباط با چگونگي تاسيس دارالفنون، نام، محل و ساختمان دارالفنون و نخستين . معلمين آن مراجعه شود به: محبوبي اردكاني، همان، جلد اول، از ص ٢٥٣ تا ٢92

نظارت داشت؛ به طوري كه از كارشناسان و اساتيد انگليسي و روسي كه بر سر منافع خود در ايران درگير بودند، دعوت به عمل نياورده: «به فرانسه و اتريش روي آورد و مستشاران و استادان فرانسوي و اتريشي را به ايران دعوت كرد». (1)در اين مدرسه استادان اروپايي به زبانهاي غربي، به ويژه زبان فرانسه تدريس ميكردند. برنامه آموزشي و درسي «نيز تقليدي از مدارس فرانسه بود» (2)؛ و فضاي حاكم بر اين مؤسسه آموزشي نيز حال و هواي غرب و غربگرايي داشت. فارغالتحصيلان اين مدرسه عمدتاً فرزندان اعيان و اشراف و ملاكين ثروتمند بودند كه در سالهاي بعد مروج غربگرايي و حتي بعضاً غربزدگي در ايران گرديدند و در جنبش مشروطه جزء سردمداراني بودند كه در جهت ترويج فرهنگ غرب و هدايت اين جنبش به سمت آن تلاش نمودند.

در همين زمان، در كنار ورود الگوهاي نظام آموزشي غرب، سيستم اداري و حكومتي نيز طبق همان الگوهاي غربي در نظام سياسي و حكومتي ايران وارد گرديد. در سال 1275 ق هنگام صدارت ميرزا حسينخان سپهسالار كه يكي از متجددين عصر ناصري است، به تبعيت از سيستم حكومتي غرب، وزارتخانههاي ششگانه كه عبارت بودند از: «داخله، خارجه، جنگ، ماليه، عدليه، وظايف و اوقاف» به وجود آمدند. هدف از ايجاد چنين وزارتخانههايي اين بود كه «جميع مشاغل مهام عظيمه دولتي منحصر به يك نفر نباشد و دولت و مملكت خود را تربيت فرمايند و آئين سلطنت را ترقي دهند ... و اگر مهمي از براي دولت پيش آيد، كل وزراء و امناء بايد شورا نموده گفتگو در مصالح امر نمايند». (3)

ميرزا حسينخان، بعد از يك دوره ركود هفت ساله صدرات ميرزا آقاخان نوري كه معرف تفكر ارتجاعيون بود _ از محرم 1268 تا محرم 1275،_ دوران ترقيخواهي سه ساله و نا تمام خود را از 1275 تا 1278

ص: 67


1- صديق، عيسي؛ تاريخ فرهنگ ايران؛ صفحه ٣٣٠- ٣٢٧
2- نقوي، علي محمد؛ جامعه شناسي غربگرايي؛ جلد ١، صفحه ٤1
3- آدميت، فريدون؛ انديشه ترقي و حكومت قانون؛ صفحه ٥4

آغاز كرد (1)و بعد از يك بحران ده ساله سياسي، اقتصادي از سال 1287 ق. به عنوان نماينده تجدد و ترقي، طرح ناظم جديد را ريخت. به قول آدميت: «روح و فلسفه دولت سپهسالار تغيير بود در جهت ترقي...». جوهر نقشه ترقي او اين بود:

اصلاح طرح حكومت، و تأسيس دولت منتظم بر پايه «قوانين موضوعه جديد»، «الغاي ادارات قديمه و تشكيل وضع جديد»، «ترقي و تربيت ملت از طريق ايجاد مدارس جديد» و «مدارس مجاني» و «مكتب صنايع» و «نشر علوم و صنايع خارجه كه اسباب عمده ترقي و تربيت يك دولت و ملت است»، «افزودن بصيرت مردم» و «استحضار افكار عمومي» به وسيله روزنامه و اختيار همه كس كه درد «آئين وطن پرستي» و «دفاع حقوق ملت» ... و استقرار مناظم جديد عالي «كه ملت ايران و سلطنت قديم با آن عظمت باستاني خود را احياء كند». (2)مجموعه اين اصول ايدهئولوژي سبك جديد را بوجود آورد كه در سيستم اداري و سياسي كشور تغييرات عمدهاي را ايجاد كرد و نماينده كامل اين سبك جديد به تعبير ناصرالدين شاه قاجار «شخص اول دولت يعني ميرزا حسينخان بود». شاه در سلام عام (25 شوال 1288 ه_. ق) گفت: « از اين پس امناي دولت بايد سبك جديد را كه به وجود شخص اول شروع يافته پيش گيرند» و ملت و دولت «سليقه جديد ما را در حكومت» بدانند و در دستخط خود به صدراعظم نيز نوشت: «از خداوند عالم مسئلت مينمايم كه عمري بدهد و ما و شما را موفق كند كه آن چه از خدمات و اصلاحات و خيالات عمده كه براي ترقي ملت و دولت در نظر است، كاملاً به انجام و اتمام برسد».

ميرزا حسينخان اعتقاد داشت كه در ادامه اجراي سياست تجددطلبي، بايد روحانيت را از صحنه هاي سياسي كشور دور گرداند: «اعتقاد من درباره حضرات ملاها براين است كه ... به قدر ذره اي در

ص: 68


1- آدميت؛ همان، صفحه ١6
2- همان، صص ١٤٧- ١٤6

امورات حكومتي آنها را مداخله نداد و مشاراليهم را ابداً واسطه فيمابين دولت و ملت مقرر نكرد ...».(1) اصلاحات اداري و تشكيلات جديد و سياست وي در اين راستا، منجر به ايجاد هسته اوليه بوروكراسي در ايران گرديد كه «بسياري از ديوانسالاران نخستين، از فارغ التحصيلان دارالفنون بودند».

بدين ترتيب، جريان غربگرايي در ايران معاصر، همانند سير غربگرايي در تركيه نخست با اقتباس از تكنولوژي جنگي آغاز و آنگاه به تأسي از نظام آموزشي، اداري، سياسي، انجاميد. انگيزه رويكرد ايران به غرب ناشي از عقبماندگيهاي نظامي، صنعتي، اقتصادي، آموزشي و تقويت اين زمينه ها حتي براي مقابله و يا رقابت و يا خودكفائي، با دنياي سرمايهداري غرب و نه وابستگي صرف در زمينههاي مزبور به آنان بوده است. اما دستپروردگان جديد همين نظام آموزشي كه بعدها در مصدر امور قرار گرفتند، غربگرايي را تبديل به غربزدگي كردند.

آغاز مرحله غربزدگي در ايران را ميتوان، زمان شكل گيري نهضت مشروطيت دانست. ايدئولوگها و نظريه پردازان عمده مشروطيت اكثراً غربزده و از طبقه اعيان بودند. يكي از اين افراد ميرزا ملكم خان (ناظم الدوله) است كه در اروپا تحصيل كرده و با سيستم حكومت غرب آشنايي كامل داشت و پس از مراجعت به ايران فراموشخانه را تأسيس كرد. (2)وي به قول خود در تلاش بود تا «عقل و سياست مغرب زمين را با خرد و ديانت مشرق زمين، به هم آميزد». و به فراست دريافت كه در بادي امر «تغيير ايران به صورت اروپا كوشش بي فايدهاي است». از اينرو، فكر ترقي را در لفافه دين عرضه داشت تا هموطنانش «آن معاني را نيك دريابند». (3)با شگردي كه ملكم در پيش گرفت، توانست حرف

ص: 69


1- آدميت؛ همان، صفحه ١٧٩
2- همان، صفحه ٦3
3- همان، صص ٦٥- ٦4

آخر خود را در جهت تبعيت صرف از غرب و الگوهاي غربي علناً بيان دارد تا جايي كه مينويسد:

در اخذ اصول تمدن و مباني ترقي عقلي و فكري حق نداريم در صدد اختراع باشيم، بلكه بايد از فرنگي سرمشق بگيريم و در جميع صنايع از باروت گرفته تا كفشدوزي محتاج سرمشق بوده و هستيم . (1)

ملكم نه تنها به تقليد از علم و صنعت غرب (رويه كارشناسي آن)، تاكيد داشت بلكه تبعيت از فرهنگ و ارزشهاي فرهنگي غرب را كه وي آنرا «كارخانجات انساني ميناميد لازم و واجب ميدانست»؛ ما خيال ميكنيم كه درجه ترقي آنها همان قدر است كه در صنايع ايشان ميبينيم حال آنكه اصل ترقي ايشان در آئين تمدن بروز كرده است. ملل يورپ هر قدر كه در كارخانجات فلزات ترقي كردهاند صد مراتب بيشتر در «كارخانجات انساني» پيش رفته اند . (2)

بدينسان ملكم خان راه نجات را تنها در پيروي بي قيد و شرط از غرب و اقتباس نظام فرهنگي آن ميداند.

مرحله سوم از تجددطلبي غربزدگي در چهره باستانگرايي (3)است كه از پيشروان اين مرحله ميرزا فتحعلي آخوندزاده و ميرزا آقاخان كرماني هستند. آخوندزاده يكي از مناديان تفكر غربي است. وي مدعي تجديد نظر طلبي در اسلام گشت و پروتستانتيزم اسلامي را مطرح كرد.

ص: 70


1- آدميت؛ فكر آزادي و مقدمه نهضت مشروطيت؛ صص ٢٠- ١9
2- نقوي، همان، صص ٨٠-٧9
3- هر چند غربزدگي و باستانگرايي با يكديگر تفاوت دارد، اما، خلاء ايدئولوژيك و سست بودن مباني اعتقادي مناديان اين جريان لاجرم آنها را به سمت تقابل با اسلام، تشيع، و مخالفت با علماي اسلام از طريق بزرگ جلو هدادن ايران قبل از اسلام سوق داد، به طوري كه در لباس تجدد ارتجاع را طلب مي كردند. اين جريان در دورة رضا خان، به اوج خود رسيد و شكل شوينيستي پيدا كرد و مانند دو تيغة قيچي عليه مباني اعتقادي جامعة اسلامي به كار گرفته شد.

مجذوبيت او در مقابل فرهنگ و تمدن مغرب زمين را ميتوان از اين گفتار وي دريافت:

مردم آسيا حريت كامله را يكبارگي گم كردهاند و از لذت مساوات و نعمت حقوق بشريت كلاً محرومند ... بر شما لازم است كه بزرگ خود (يعني غرب) را بشناسيد هميشه به امر و نهي او مطيع باشيد و رسوم بندگي و آداب انسانيت را ياد بگيريد .(1)

آخوندزاده در عين حال كه خود را مليگرا قلمداد ميكرد، از طرفداران تغيير خط فارسي به لاتين نيز بوده است .(2) متقدمان و متأخران و همفكران آخوندزاده همچون ملكمخان و تقيزاده براي سست نمودن مباني اسلامي جامعه و ترويج غربزدگي افراطي تلاشهاي زيادي كردند؛ به طوري كه گويا تمام هم و غمشان بريدن از فرهنگ اسلامي و خودي و روي آوردن به فرهنگ و آداب و رسوم غربي بوده است. اين قبيل متفكران، حتي چندين سال پيش از آنكه رضا شاه به فكر زدودن اساس اعتقادي ايرانيان _ كه بر اسلام استوار است _ بيفتد؛ در اين فكر بودهاند.

يكي از شاخصهاي اعتقادي و سنتي كه در تفكر آخوندزاده مورد هجوم قرار گرفت و براي رفع آن بعد از مشروطيت و تغيير سلطنت در ايران، كوشش گرديد، حجاب زنان بود. در جايي كه از پروتستانتيزم در مذهب ياد ميكند، مينويسد: «كسانيكه بعد از اين از [ميان] اخلاف ما در دين اسلام باني پروتستانتيزم خواهند شد ... آيه حجاب را منسوخ، خواهند كرد ...». (3)و براي ايجاد الگو براي زنان ايراني به دنياي غرب توجه دارد. چرا كه امروز در بعضي دول غرب زنان را به امور اداره مملكت نيز داخل ميكنند. علاوه برآنكه درجه تاجداري را نيز در بعضي اديان برايشان مسلم ميدارند چنانكه اين رسم قبل از غلبه عربها در ايران

ص: 71


1- آدميت؛ انديشه ميرزا فتحعلي آخوندزاده، صفحه ١١8
2- همان، صفحه ٧٥
3- همان؛ ١48

جايز بود. «و در جاي ديگر از عدم مساوات اجتماعي در حق زنان ايراني سخن ميراند كه آگاه باشند كه خردمندان جهان زنان را در جميع حقوق بشريت و آزاديت با مردان شريك شمرده اند ...». (1)

از ديگر باستانگرايان متعصب و غربزدگان، همان طور كه قبلاً بدان اشاره شد، ميرزا آقاخان كرماني(2) است. البته وي خواهان توجه بيشتر به فرهنگ ايران باستان و تجديد دوباره تمدن ايران قبل از اسلام بود تا به غربزدگي صرف. ميرزا آقاخان، عامل بدبختي و عقبماندگي ايرانيان و دوري آنان از تمدن و فرهنگ امروزي (غربي) را حمله اعراب و ورود دين اسلام به ايران ميدانست. تا جايي كه، در دفاع از سلسلههاي ايراني قبل از اسلام (هخامنشينان و ساسانيان) مينويسد: «عظمت تاريخ ايران با هخامنشينان آغاز گرديد و كورش مؤسس شوكت حقيقي ايران» است. روح حكومتش «آئين داد و انسانيت بود ...». و در مورد سلسله ساساني ميگويد: «با تأسيس دولت ساساني تاريخ ايران روشني مخصوص يافت و قدرت ملت و حكومت و كيش همه خادم رهسپر مقصد واحد طبيعي ترقي گرديدند ...». (3)و براي مقايسه كردن و برتري دادن دين زند نسبت به اسلام چنين اظهار ميدارد: «در عالم ديانت قانون زند استوارترين آيينهاي ازمنه سابقه بود و مدارش بر پروگرام و نظام ترقي قرار داشت» و لابد آن نظام مترقي كه هم اكنون از رونق افتاده و هر اخلاق زشتي كه هم اينك از ايرانيها سر ميزند عاملش عربها بودهاند: «... هر شاخه از درخت اخلاق زشت ايران را كه دست ميزنيم ريشه او كاشته عرب و تخم او بذر مزروع آن تازيان است». (4)«يكي از آنها حجاب بيمروت زنان است. در ايران باستان زنان با مردان شريك زندگاني بودند، با هم مراوده داشتند. حال هزار سال است زنان ايران مانند زنده بگوران تازيان در زير

ص: 72


1- آدميت؛ همان؛ ٢٢٥ - 224
2- وي داماد ميرزا يحيي نوري، صبح ازل، بود و متهم به ازليگري
3- آدميت؛ انديشه هاي ميرزا آقاخان كرماني؛ صفحه ١٨0
4- همان؛ ١٨0

پرده حجاب و كفن جلباب مستور، و در خانهها چون كور محجوب و مهجور گشتهاند. روبندهاي زنان نه روزنه تنفس دارد و نه منظره تجسس ...».(1) و تأثير سوء ديگر پردهداري از نظر وي در امر ازدواج است عدم آشنايي زن با اخلاق شوهري كه ميخواهد با او زندگي كند و عدم آزادي در انتخاب همسر خود منشاء مفاسد عمده اجتماعي ميشود و «... تمام اين خرابيها ناشي از ازدواج به زن نديده و نشناخته است، و كل راجع به روبستن و بخانه نشستن آنهاست» .(2)

مسئله ديگري كه وي نيز در آن با آخوندزاده هم عقيده است، مسئله تغيير خط به منظور تغيير فرهنگ و مذهب ايرانيان است:

«... اما موضوع بسيار مهم را نگفتيم و آن مسئله خط و الفباي تعليمات است ... با قبول الفباي عربي، حروف مقطع فارسي مبدل به حروف چسبيده عربي شد. اعراب را برداشتند و به زير و زبر حروف گذاشتند و خط فارسي را چنان مشكل ساختند كه امروزه به نقاشي و رمز مبدل گرديده است» البته اين نكته اخير راجع به خط حتي به قول ميرزا آقاخان، مقصر خطاطان ايراني هستند كه «... سعي دارند خطوط را، خوشگل بنويسند، ميخواهد خوانده بشود، ميخواهد خوانده نشود ...» .(3)

ميرزا آقاخان در جاي ديگري، عامل عقب ماندگي ايرانيان را از كاروان تمدن و ترقي، الفباي عربي ميداند و مينويسد: «هنوز مردم نميدانند الفباي دشوار عربي چه اندازه آنان را از راه مدنيت و ترقي بدور انداخته است»! (4)

امثال ميرزا آقاخان فراموش كرده بودند كه عقب ماندگي ايرانيان با تغيير خط جبران نميشود. بلكه تنها اثر تغيير خط از دست دادن ميراث

ص: 73


1- آدميت؛ همان؛ ١٩٥- ١٩4
2- همان.
3- همان؛ ١٩5
4- همان؛ ١٩6

مذهبي و فرهنگي جامعه بود و ايجاد جامعهاي بيهويت فرهنگي كه در نهايت ناگزير است هويت خود را در دنياي مادي غرب جستجو كند. (1)

البته ايدئولوگهاي نامبرده و ديگراني از اين قبيل، به لحاظ افراط در غربزدگي و تجددطلبي درجات مختلف داشتهاند. ملكم اروپاييشدن محض را ميطلبيد، آخوندزاده غربزدگياش بر مليگرايي ميچربيد و ميرزا آقاخان حالتي بينابين داشت. (2)همين جريان غربزدگي و افكار منبعث از غرب بود كه پوشش و حجاب مرسوم آن زمان را به زير سؤال برد و در طرز لباس و آرايش زنان ايراني حتي قبل از نهضت مشروطيت اثر بخشيد. اكنون، به تأثير جريان غربزدگي در دگرگوني پوشش زنان ايراني در دوره قاجار ميپردازيم.

تأثير تجددطلبي در تغيير پوشش زنان ايراني عصر قاجار

در ابتدا تأثير جريان تجددطلبي و غربگرايي در فرم و شكل پوشش ايرانيان، از مردان و در دوره فتحعلي شاه آغاز شد. آمد و رفتهاي هيئتهاي فرانسوي و انگليسي به دربار ايران به منظور عقد قراردادهاي سياسي _ نظامي با دولت ايران، باعث گرديد كه دربار ايران به تدريج با تحولات سياسي نظامي و اجتماعي اروپا آشنا گردد.

فرانسويان براي نفوذ در ايران از دربار شروع كردند و در كنار به رخ كشيدن پيشرفتهاي فني خود، چندين خياط فرانسوي را به دربار قاجار اعزام داشتند. اين خياطان لباسهايي را براي شاهزادگان قاجار ميدوختند كه از برشها و طرحهاي اروپايي مايه ميگرفت و عليالظاهر آنان را در پيش چشم ديگران متمايز و برجسته مينمود. به دنبال آن، حاصل اولين و دومين كاروان معرفت به غرب در زمينه فرهنگي و اجتماعي براي

ص: 74


1- براي مثال مي توان از كشور ژاپن ياد كرد كه با وجود خط و الفباي مشكل آن، بدون تغيير خط به پيشرفتهاي عظيمي در زمينه هاي مختلف علمي و صنعتي نايل آمده است.
2- نقوي، علي محمد؛ جامعه شناسي غربگرايي، ج ١، ص ٨2

ايرانيان، ترويج آداب و رسوم و لباس اروپايي در جامعه سنتي ايران بود. ليكن اين جريانات در نوع و شكل پوشش زنان ايراني تأثير چنداني برجاي نگذاشت و «پوشش آنان بيشتر براساس ذوق و سليقه شرقي بود» اما، در دوره ناصري و به دنبال مسافرت ناصرالدين شاه به اروپا (1290 ه_. ق) در ظواهر پوشش اندروني زنان دگرگوني حاصل شد. عبدالله مستوفي در كتاب خاطرات خود در اين مورد چنين مينويسد:

«لباسهاي زنان ايراني تا قبل از مسافرت ناصرالدين شاه به فرنگ عبارت بود از پيراهني كوتاه و ارخالقي از آن كوتاهتر كه براي پوشاندن بالا تنه به كار ميرفت، و زير جامهاي كه تا پشت قدمها را ميپوشاند. در زمستان كلجهاي هم براي حفظ از سرما بر آن اضافه ميشد سرپوش زنها هم چارقدي بود كه سر و موهاي بافته بلند آنها را مي پوشاند».(1) اما سفر شاه به اروپا و «مشاهده بالرينهاي سن پطرز بورگ در روسيه» و طرز لباس آنها شاه را بر آن داشت تا پس از بازگشت به ايران زنهاي حرم خود را به لباس آنها درآورد» و از آنجا كه مد لباسهاي دارالخلافه همواره از اندرون شاه صادر ميشد، ابتدا به شاهزاده خانمها و زنان اعيان و بعد به سايرين سرايت كرد (2) اما عليرغم اين رسوخ و تبعيت از الگوهاي غربي در لباس و پوشش اندروني زنان، بايد اذعان داشت كه هنوز شرايط براي تغيير اين پوشش در خارج از منزل فراهم نشده بود و پوشيدن چادر با روبند همانند زمان فتحعليشاه ادامه داشت. فقط در اين دوره زنان جوان گاهي روبنده را يك طرف جمع مي كردند. (3)

در اين زمان شكل قرار گرفتن روبند بر روي چادر، معاني مختلفي را در ذهن ايجاد ميكرد. اگر زنان آنرا بر ميداشتند يا به عقب سر مياندختند، علامت آن بود كه چيزي را اعلام ميدارند و راجع به

ص: 75


1- ضياء پور، جليل؛ پوشاك زنان ايراني از كه نترين زمان تا آغاز شاهنشاهي پهلوي، از ص ١٨٧ به بعد.
2- نجفي، ناصر؛ دارالخلافه تهران؛ صفحه . ٢٤4
3- ضياء پور؛ همان؛ از ص ١٨٧ به بعد.

موضوعات سياسي (1)يا اجتماعي كشور تقاضاي مشاركت دارند. خصوصاً در دوران مشروطه و بعد از آن، اين طرز عمل زنان بارها و بارها مشاهده گرديد. با تأسيس مدارس دخترانه، در سال 1282 ه_. ق (2)آن هم توسط يك دولت بيگانه، زمينه تغيير در پوشش خارج از منزل زنان فراهم شد. تغيير در پوشش زنان با تغيير در وضع سياسي، اجتماعي آنان و استيفاي حقوق سياسي خود، ارتباط دارد. اگر چه انقلاب مشروطيت در ابتدا نقشي را آنهم به صورت مستقيم براي زنان در حيات سياسي، اجتماعي ايران قائل نشد و به قول ايوانف: «زنان از حق انتخاباتي محروم بودند ...(3) چه رسد به اينكه نامزد انتخاباتي شوند». اما، اقدامات شاه، مبني بر اجراي نظم نوين، و اروپايي ساختن بعضي از جنبه هاي زندگي و آداب ايراني (4)در پوشش زنان نيز تأثير بخشيد. خصوصاً آنكه تغيير نقش زنان در عرصه سياسي _ اجتماعي در مرامنامه ها و نظامنامه هاي احزابي چون، دموكرات، اجتماعيون _ اعتداليون، جمعيت ترقيخواهان، فرقه اصلاحيون _ عاميون، به صورت توجه به لزوم تعليم و تربيت زنان و ايجاد مدارس دخترانه مطرح گرديد،(5) در نهايت به تغيير درپوشش خارج از منزل زنان ايراني منجر شد و به همين سبب زنان در سايه «تحصيل آزادي جديد و علامات آن با كمال سعي[،] بعضي رسوم مخصوصه از جمله حجاب سنتي را كه از قرون پيش در ايران معمول بود، ترك

ص: 76


1- نگاه كنيد به خاطرات شوستر در جريان قضيه اولتيماتوم ١٩١١ دولت روس به ايران كه از مبارزات زنان نقابدار ايراني ياد مي كند و در قسمتي از آن چنين مي نويسد: آن هيات مادران و زوجات و دختران محجوب ايراني، طپانچه هاي خود را براي » صفحه ٢٤١ ). و يا در جاي ) .« تهديد نمايش داده و نقابها را پاره كرده و دور انداختند در تهران معروف بود كه هر وقت زنها برخلاف كابينه دولت بلوا و »: ديگر م ينويسد .« شورش مي كنند، حالت كابينه و دولت بسيار خطرناك و سخت خواهد شد .(ص ٢٣٩)
2- محبوبي اردكاني، همان؛ از ص ٣٦٧ به بعد
3- ايوانف، تاريخ انقلاب مشروطيت، صفحه . ٣0
4- آوري، پيتر؛ تاريخ معاصر ايران، ج ٢، ترجمه رفيعي مهرآبادي، ص ٢٩
5- اتحاديه، منصوره؛ مرامنامه و نظام نامه هاي احزاب سياسي، ص ٤٦ و ص ١10

نمودند ... و با كمال قوت مشغول به ترويج و ترقي خيالات مهمه مغرب زمين شدند ...». (1) علاوه بر آن، در اين دوره مقالاتي در مجلات (2)و نشريات آن زمان، عليه نقش سنتي زنان در خانه درج ميگرديد كه زنان نبايد وقت خود را تنها در خانه بگذرانند و در زير پرده حجاب و جلباب در اجتماع نمايان شوند بايد به هر ترتيبي است از پرده حجاب خارج شده و وارد اجتماعي نوين گردند. (3)

براي همين منظور مدارس دخترانه جديدتري كه بيشتر اين قضيه را دامن ميزد، تأسيس گرديد و «مشاهده شد نوعي توجه به شيك پوشي و تقليد در ميان دختران و زنان به چشم مي خورد». (4)از طرفي معاشرت با زنان خارجي و مشاهده وضع پوشش آنان كه در سطح طبقات اعيان و اشراف صورت ميگرفت، تأثيرات خود را بخشيد. علت اين تغييرات، اثر پذيري زنان ايراني از زنان غربي بود. چرا كه، به قول روزنامه تايمس هنگاميكه غربيها به شرق وارد ميشوند «با همان لباس و عادت خود به سر ميبرند و با تعصب زياد رسوم و اطوار و اخلاق خود را حفظ

ص: 77


1- شوستر، خاطرات؛ صفحه . ٢37
2- رجوع كنيد به: مجله عالم نسوان، مقاله ششم، سال هشتم، ص ٢٠٤ به بعد؛ و همين مجله، مقاله نهضت زنان شرق ، شماره اول، سال سيزدهم؛ و مجله جمعيت نسوان وطنخواه، مقاله صديقه دولت آبادي راجع به وضع زنان در ايران ص ٤٢ ، شماره هاي ٧ و ٨ ؛ و همين مجله، مقاله آقاي اديب ، راجع به ازدواج در ايران ص ٣١ ٢٢ ؛ و باز همين مجله، شماره ١٠ ، راجع به خرافات . پرستي زنان ايران ص13
3- رجوع كنيد به: روزنامه اطلاعات ، چهارم دي ماه ١٣١١ شمسي، در ارتباط با محاكمه ابراهيم خواجه نوري، به سبب درج مقاله اي در نشريه نامه جوانان، راجع به آزادي زنان، همچنين مراجعه شود به مجله جمعيت نسوان وطنخواه شماره ٨ ٧، مقاله . صديقه دولت آبادي، ص ٤٢
4- استاد ملك، فاطمه؛ حجاب و كشف حجاب در ايران، ص ٥٩ . لازم به توضيح است كه مدارس دخترانه در ايران، قبل از آن تاريخ وجود داشته است كه برنامه اين مدارس هماهنگ و يا بيشتر بر اساس فرهنگ مذهبي ايرانيان استوار بود و شباهت چنداني با مدارس آموزشي جديد كه بعدها به شيوه اروپاييان در ايران تاسيس گرديد نداشته است. در تحقيق حاضر، مختصري به تاريخچه اين مدارس پرداخته ايم.

ميكنند و اقامت دائمي ايشان در مشرق مسائل بسياري را به وجود آورد(1) كه يكي از آنها تأثيرگذاري بر دگرگوني پوشش زنان است. خصوصاً آنكه در اين زمان، ورود و حضور خياطان و طراحان فرانسوي در ايران باعث گرديد كه استفاده از لباس اروپايي در ميان قشر جديدي از زنان معمول شود و «حتي چادر خود را تغيير دهند و از گشادي آن كاسته گردد». (2)

تا اين زمان، در تداوم سير تجددطلبي، روبنده نيز جاي خود را با نقاب عوض كرد. نقابي مشبك كه از مو تهيه ميشد، معمول گرديد و بانوان جوان با استفاده از چادر مشكي از اين روپوش نو استقبال شايان كردند: «چرا كه اين نقاب به آساني از جلوي چهره كنار ميرفت و ميتوانستند براحتي چهرة خود را نمايان و يا پنهان سازند». (3)اين دگرگوني در پوشش اندروني و بيروني زنان ايراني باعث گرديد كه بعد از مشروطه، يك طبقه مرفه متمايل به غرب و ارزشهاي غربي چهره اجتماع ايران را تغيير دهد. اين قشر جديد با درج افكار خود در روزنامهها و مجلات كه بيشتر حول محور بدبختي زن ايراني و حمله به علت اين بدبختي و عقبماندگي _ حجاب _ با كمك گرفتن از ادبيات منظوم كه نمونه هاي آن را ميتوان در اشعار شعرايي چون ايرج ميرزا، بهار و ميرزاده عشقي مشاهده كرد ،(4) باعث شد تا زمينه تقليد و پيروي از الگوهاي غربي در نوع پوشش، جنبه عامتري به خود گرفته و پس از كودتاي سوم اسفند 1299 ه_ . ش. نيز روند تجددگرايي و پذيرش شيوه زندگي به سبك اروپا، شتاب بيشتري پيدا كند.

در پايان اين قسمت، ذكر اين نكته ضروري است كه تأثيرات تجددطلبي قبل و بعد از نهضت مشروطيت بيشتر در قلمرو انديشه و

ص: 78


1- نوري اسفندياري، فتح الله؛ رستاخيز ايران، ترجمه مقاله روزنامه تايمس، ص ٤٢2
2- استاد ملك، همان، ص ٥9
3- ضياء پور، همان، ص ١٩
4- مجموعه خطابه هاي كانون بانوان، مطبعه مجلس سال ١٣١٤ شمسي ، و مجله زن . روز سال ٤٥ ، شماره مخصوص ١٧ دي، ص 5

تفكر حكومت قانون تبلور يافت، اما اقدامات فرهنگي و تأثيرپذيري از آداب و رسوم غربي به عنوان برنامه و دستور حكومتي نظير آنچه بعدها آتاترك در تركيه انجام داد، در ايران قبل از روي كار آمدن رضاخان چندان مشهود نيست و آن گونه كه بايد، عملي نشد. اما مشروطه زمينه را براي اقدامات عملي در اين راستا، براي رضاخان ايجاد كرد. (1)

با روي كار آمدن سردار سپه، خصوصاً بعد از تغيير سلطنت به خاندان پهلوي، روند غربگرايي و غربزدگي و پذيرش الگوهاي غربي علاوه بر حوزههاي صنعتي و فني، در رفتارها و هنجارهاي اجتماعي و اعتقادي نيز شدت يافت و تغييرات عمدهاي پديد آورد. اين تحولات با توجه به ارتباط مستقيم موضوع كشف حجاب با جريان غربزدگي و تجددطلبي، در اين دوره از تاريخ ايران، به طور مستقل مورد بررسي قرار ميگيرد. اما، قبلاً بايد بگوييم كه از ديدگاه ما، در بررسي دو رويه تمدن بورژوازي غرب، آن بخش از اين تمدن كه شامل پيشرفتهاي صنعتي و تكنولوژيكي ميگردد نه تنها محل ايراد نيست، بلكه قابل تقدير است؛ انتقاد ما عمدتاً متوجه روية دوم اين تمدن، و به خصوص، الگوبرداري از آنهاست. پذيرش آداب و رسوم اجتماعي و فرهنگي غرب، بدون آن كه در ميزان سازگاري و هماهنگي آن با ارزشهاي اجتماعي جامعه مبداء تأمل شود، و بدون بررسي و ارزشگذاري انتقادي آن، نه تنها مطرود است، بلكه، موجب ميشود با اين تقليد كوركورانه، از روية اصلي يا وجه تكنيكي تمدن غرب هم بهرهاي حاصل نشود و تنها به رويه فرهنگي و استعمار فرهنگي آن توجه شود و زندگي و رفتارها و هنجارهاي اجتماعي ما ترجمان زندگي و رفتارهاي اجتماعي مدنيت غرب گردد. تمدن بورژوازي غرب، همواره درصدد است پا به پاي تكنولوژي، فرهنگ انحرافي خود را نيز به ما عرضه كند كه نتيجه اش

ص: 79


1- نقوي، همان، ص ٨٤ به بعد

وابستگي صنعتي و اقتصادي به دنياي غرب از يك سو، و وابستگي اجتماعي و فرهنگي از سوي ديگر است.

سير شتابزده تجددطلبي در ايران عصر رضاخان

اشاره

در آبان 1304 برابر با دسامبر 1925 ميلادي، با اعلام انقراض سلطنت قاجاريه، زمينهاي فراهم شد تا رضاخان به عنوان شاه ايران و سرسلسله خاندان پهلوي بر اريكه سلطنت تكيه زند. (1)وي كه با ياري و پشتيباني بريتانيا بر سر كار آمده بود، كليه مساعي خويش را براي حركت ايران در زمينههاي مختلف به سمت غرب به كار بست. سالهاي قدرت و استقرار ديكتاتوري رضاخان آغاز مرحله نويني در ايران است كه با نوعي تحميل نظم جديد غربي، خصوصاً بر فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعي ايرانيان همراه است.

در اين دوره، جريان تجددطلبي آن هم در شكل غربزدگي و غربگرايي كه قبل از مشروطيت آغاز و در مشروطيت و پس از آن شدت بيشتري يافته بود، تأثير قطعي خود را نمايان ساخت و رضا شاه را عليرغم آنكه خود اروپا نديده بود، به سمت اروپامآبي پيش راند و اقدامات عملي چندي در اين راستا انجام داد. همين اقدامات موجب گرديد تا در دوره پهلوي دوم كشور از حالت سنتي و مذهبي خود هر چه دورتر رفته، صبغه فرنگ و آداب و رسوم غربي به خود گيرد. مقارن با روي كار آمدن رضاخان در ايران، كمال آتاترك در تركيه نيز بوسيله جنبش تركهاي جوان بر مسند قدرت تكيه زده بود. در همين زمان،

ص: 80


1- براي اطلاعات بيشتر رجوع كنيد به: رايت، دنيس؛ نقش انگليس در ايران، ترجمه فرامرز فرامرزي، ص ٢٨٢ . و نيز: مليكف، ا. س.؛ استقرار ديكتاتوري رضاخان در ايران؛ ترجمه سيروس ايزدي، ص ٣٢٦ به بعد؛ و به مقاله دكتر شيخ الاسلامي راجع به كودتاي ١٢٩٩ ، شمسي در مجله اطلاعات سياسي اقتصادي، شماره ٤٢ ٤١ از ص ٨ به بعد.

امانالله خان، در افغانستان بر سر كار آمد (1)و ضلع سوم مثلث غربزدگي در كشورهاي هممرز در خاورميانه تكميل گرديد. با اين تفاوت كه در ايران و افغانستان به واسطه اعمال فشار مستقيم حكام و نيز پايبندي بيشتر مردم به معتقدات مذهبي و سنتهاي اجتماعي و دور بودن از مرزهاي اروپا، رضاخان و امانالله خان نتوانستند به اندازه كمال آتاترك در پيشبرد كشور به سمت غربگرايي و ترويج فرهنگ و آداب و رسوم غربي در كشور موفقيت حاصل كنند.

رضاخان با تكيه بر افسران و امراي ارتش كه محصول سيستم آموزشي جديد غرب بود، در پيشبرد برنامه هايش كوشيد. وي نخست به قلع و قمع مخالفان داخلي پرداخت و يك سياست مركزي قوي به كمك ارتش نوين خود ايجاد كرد و قدرت سلطنت را مطلقه نمود.(2) بايد توجه كنيم كه رضاخان نيز خود محصول سيستم آموزشي نوين ارتش بود. وي عضو هنگ قزاقي بود كه با برنامه هاي نوين متخذه از غرب، آنهم از طريق روسيه اداره ميشد. اقدام بعدي وي صنعتي كردن كشور بود. در اين زمينه گام هايي برداشته شد كه به نوبه خود خالي از اهميت نبود. تأسيس كارخانه هاي قند و ريسندگي و چرمسازي و مولد برق و از همه مهمتر تأسيس راه آهن دولتي ايران از جمله اين اقدامات است. اقدام آخرين را چنين تحليل ميكنند كه بيشتر در راستاي منافع بريتانيا تحقق يافته است، تا در جهت تأمين منافع ملت ايران. خطوط راه آهن به صورت شمالي _ جنوبي كشيده شد. اما آن خط آهني (3)كه به لحاظ كسب

ص: 81


1- نقوي، همان، ص ٦٣ به بعد.
2- ايوانف، تاريخ نوين ايران، صص ٦٩ ٦٨ . شايان ذكر است كه در اين دوره تعداد ٣٣ % از كل بودجه كشور / پرسنل ثابت ارتش به ١٥٠٠٠٠ نفر م يرسيد، به طوري كه ٥ به هزينه هاي نظامي اختصاص مي يافت. نگاه كنيد به مقدمه مهرآبادي بر كتاب تاريخ . معاصر ايران ج ٢، پيترآوري ، ص 19
3- در مورد راه آهن ايران و مسير مورد لزوم آن، ذكر اين نكته لازم است كه در سال ١٢٩٥ مهندس نامدار انگليسي سر رنالد استفن سون كه طرح راه آهن آناتولي را ريخت پيشنهاد نمود كه دنباله آن به ايران كشيده شود و به هندوستان بپيوندد. او همان كسي است كه در زمان اميركبير، نخستين طرح راه آهن سراسري ايران ر ا جزو نقشه راه آهن غرب و شرق (از وين تا سند) عرضه كرد. اما اين مسير حداقل درآن زمان با اهداف سياسي نظامي انگليس همخواني نداشت. گرچه در نامه ليدي شل(وزير مختار انگليس در ايران) به استفن سون، به منفعت اقتصادي اين اقدام براي راه عمومي تجارت اروپا و هندوستان را تغيير خواهد داد و » انگليس اشاره شده كه نزديكترخواهد نمود. اما، همين وزير مختار در نامه خود به وزير امور خارجه انگليس (لرد پالمرستون) پرده از روي حقايق بر مي دارد و به بهانه آنكه راه آهن غربي شرقي، عامل ترقي اجتماعي و اقتصادي و نظامي ايران خواهد گرديد و مصلحت با اساس فكر كشيدن راه آهن غربي شرقي « سياسي انگليس غير از اينهاست مخالفت كرد. وي آنگاه در پايان گزارش خود به وزير امورخارجه چنين استدلال هيچ تناسب و تعادلي ميان نفعي كه ايران از كشيدن آن راه آهن خواهد برد و »: مي كند از نظر نظامي ايجاد اين راه « فايده اي كه براي انگلستان خواهد داشت وجود ندارد ايران را به سرحد هندوستان مي رساند، ايراني كه قدرت و فعاليت آن با داشتن » آهن راه آهن خيلي بيشتر از نيروي فعلي آن خواهد بود. اين خود متصرفات انگلستان را در هند به خطر تجاوز نزديكتر مي گرداند . اگر روزي ايران و روس متحد گشتند، راه نگاه ) « آهني كه به مرز هندوستان كشيده شده باشد بر دشواري كار ما خواهد افزود كنيد به: آدميت، انديشه ترقي؛ و: نطق دكتر مصدق، روزنامه ستاره، شماره ١٤٤٠ در جلسه ٢٣٢ ، مجلس شوراي ملي در دوره ششم قانونگذاري و: استوان ، كي . سياست موازنه منفي، ج دوم، از ص ٨٥ به بعد؛ و نيز: جامي، گذشته چراغ راه آينده است،. صص ٢٦ ٢٥

عايدات بيشتر، براي ايران مفيدتر بود، مسير شرق به غرب بود، نه شمال به جنوب. (1)اظهارات ليدي شل، وزير مختار انگليس در ايران به لرد پالمرستون وزير امور خارجه انگليس، اين نظريه را تائيد ميكند. همچنين، اظهارات اين شخص به سر رنالد استفن سون، مهندس نامدارانگليسي، و طراح راه آهن بين غرب و شرق تأييد ديگري است براي اين نظريه. حتي درخصوص صنايع، قابل توجه است كه ماشين آلات كارخانجات مذكور از خارج تأمين ميشد و بالطبع وابستگي تكنولوژيكي به دنبال داشت: «و اين وابستگي تكنولوژيكي در پي اشغال نظامي ايران درجنگ دوم جهاني و توقف و ركود ارسال لوازم يدكي كارخانجات از غرب منجر به تعطيلي و يا كاهش توليد در بسياري از واحدهاي توليدي گرديد». (2)علاوه بر آن، استقرار اين صنايع ايران را

ص: 82


1- جامي، گذشته چراغ راه آينده است، ص ٢4
2- آوري، مقدمه تاريخ معاصر ايران، ج ٢، ص ٢1

ناگزير به برقراري پيوندهاي اقتصادي و صنعتي بيشتر، و حتي اجتماعي _ فرهنگي با دنياي غرب ساخت. شايد اين ارتباط اجتناب ناپذير بود، خصوصاً هنگامي كه در تداوم اعزام دانشجو به خارج از كشور و اقتباس از سيستم سياسي و حكومتي در غرب، رضاخان نيز همچون اسلاف خود درصدد برآمد، «با اعزام افراد به خارج و وارد كردن نظامات اداري غربي يك دولت و ملت شبيه به غرب ايجاد كند». (1)در نتيجه، اين سياست موجب گرديد تا تجددطلبي، يعني پذيرش شيوه زندگي به سبك اروپاييان، در ايران آن عصر و در چند قالب عمده خود را نشان دهد. در اينجا به اختصار به شرح هر يك از آنها ميپردازيم:

1. وضع قوانين عرفي و تجديد سازمان قوه قضائيه

هر چند زمينه نظري اين اقدام به دوره اميركبير (2)بر ميگردد؛ ولي، در دوره ميرزا حسين خان سپهسالار (3)بود كه اقدامات عملي چندي در اين راستا برداشته شد. اما اين اقدام به صورت منظم و سازمانيافته در آستانه تكيه رضاخان بر اريكه قدرت و پس از كودتاي 1299 صورت گرفت؛ يعني همان زمان (1921 ميلادي) كه يك مدرسه آموزشي حقوق با استادان فرانسوي به منظور تربيت كادر مورد نياز وزارت عدليه (دادگستري) و تدوين قوانين عرفي (غربي) به جاي قوانين شرعي تأسيس گرديد. (4)

رضاخان نيز با همين هدف، جريان اعزام گروهي از دانشجويان را به كشورهاي اروپايي تقويت كرد. (5)به همين علت، «در فاصله سالهاي 1926

ص: 83


1- نقوي، همان، ص ٨5
2- نگاه كنيد به: آدميت، اميركبير و ايران، ص ٢٠٤ و ٣٤٨ و ٣٦٦ و نيز: آدميت، انديشه . ترقي، ص ١٥
3- نگاه كنيد به: آدميت، انديشه ترقي، از صفحه ١٧٠ به بعد.
4- نقوي، همان، ص ٨5
5- همان، ص ٨5

_ 1924 م/ 1303 – 1305 ش. قوانين آزمايشي تجارت و مدني ارائه شد». (1)البته اين قانون در سال 1915 م/ 1294 ش. عرضه شده بود، اما چون در آن زمان فاقد حقوقدانان غير مذهبي ورزيده بودند و يا شرايط زماني مناسب نبود، لذا وقفهاي در اعمال آن پيش آمد. تا اينكه اين قانون كه شامل «شركتهاي تجارتي، امور دلالي، برات و سفته و چك ورشكستگي ميشد و از قوانين حقوقي بلژيك و فرانسه اقتباس شده بود، در سال 1305 طي كميسيوني كه مأمور تدوين قانون مدني شد متن آزمايشي آن تهيه گرديد و از سال 1307 به مورد اجراء گذاشته شد». (2)شرايطي كه در آن زمان فراهم شده بود، ايجاب ميكرد براي اعمال قوانين مزبور، حقوقدانان داراي تحصيلات جديد به جاي روحانيون به كار گرفته شوند. يكي از اين «افراد حرفهاي داور بود كه به عنوان وزير عدليه شناخته شد» (3)و با تلاشي بيوقفه به تهيه قوانين مدني و جذب حقوقدانان جديد پرداخت. وجود افرادي مانند داور به رضا شاه امكان ميداد تا از «وجود روحانيون بي نياز شود»(4) داور در 8 مه 1928 م/ 17 ارديبهشت 1307 جلد اول قانون مدني جديد را به مجلس تقديم كرد. مواد قانون مدني درباره موضوعات عمومي، در بسياري موارد ترجمه مستقيم از مواد مشابه در حقوق فرانسه بود».(5) در همان سال، با گذراندن «قانون اتحاد شكل البسه» (6)حمله ديگري به سنتهاي اجتماعي مردم، خصوصاً به روحانيون صورت پذيرفت، چرا كه پوشيدن لباس اروپايي اجباري گرديد و كلاه لبهدار فرنگي جايگزين كلاه بي لبه محلي شد.

ص: 84


1- آوري، همان، صص ٦٨- ٦7
2- همان، صص ٦٨- ٦7
3- خواجه نوري، ابراهيم؛ بازيگران عصر طلايي، از صفحه ١٨ به بعد.
4- آوري، همان، ص . ٦8
5- همان، ص . ٦8
6- مجموعه قوانين موضوعه، مصوبه دوره هفتم قانونگذاري مجلس شوراي ملي، ص .١٥٦

مقررات مربوط به ازدواج و طلاق نيز، دايره فعاليت روحانيون را محدود كرد. چرا كه، عقدهاي ازدواج و مسائل طلاق ميبايست «به جاي ثبت در محاضر شرعي در دفاتر اسناد رسمي به ثبت برسد».(1) از طرف ديگر، به موجب قانون ثبت اسناد و املاك مصوب 26 اسفند 1310 رسيدگي به اسناد مربوط به معاملات املاك و ساير معاملات، انحصاراً در صلاحيت دادگاهها و دادرسهاي دادگستري درآمد. چنين مقرراتي خصوصاً تصويب قانون استخدام قضات در تاريخ 6 دي ماه 1315 كه به موجب آن از آن به بعد كليه قضات ميبايست داراي دانشنامه ليسانس از دانشكده حقوق دانشگاه تهران يا يك دانشگاه خارجي باشند و به مدت دو يا سه سال، كارآموزي قضايي كنند، موجب گرديد دايره فعاليت روحانيون در وزارت عدليه كه به وزارت دادگستري تغيير نام داد، محدودتر شود تا جايي كه، در اندك زماني بعد، به حذف آنان از صحنههاي سياسي _ اجتماعي منجر گرديد. علاوه بر آن، عرفي كردن قوانين و دوري گزيدن از قوانين شرعي، راه را براي عملي ساختن ديگر برنامههاي تجددطلبانه رضا شاه، مانند نظام آموزشي كشور فراهم ساخت.

2. تغيير نظام آموزشي

و گسترش سازمانهاي آموزشي به شيوه غربي

سابقه تأسيس نظام آموزش و پرورش با الگوبرداري از نظام آموزشي غرب در ايران به تأسيس درالفنون (2)بر ميگردد. تأسيس دارالفنون به منزلة ايجاد يك نظام آموزشي مدرن در برابر نظام آموزشي سنتي و مكتب خانهها بود. با آغاز مشروطه (3)و پس از آن، اين روند سرعت

ص: 85


1- آوري، همان، ص . ٦٨
2- مراجعه شود به: محبوبي اردكاني؛ تاريخ موسسات تمدني جديد در ايران ج اول، از ٢٥٣ به بعد
3- همان؛ از صفحه ٣٢٠ تا ص ٣٣٩ و نيز از صفحه ٣٦٢ به بعد

بيشتري به خود گرفت. در نتيجه «مدارس ديني و نظام سنتي آموزش در ايران مورد تضعيف، واقع شدند» (1)و در مقابل نظام آموزشي به سبك و سياق غرب رواج بيشتري يافت. اين جريان آموزشي كه از قرن نوزدهم در ايران آغاز شده بود، در ابتدا هدف اصلي آن، تربيت كادر نظامي بود و بعداً در تأمين كادر مورد نياز ديگر سازمانها و نهادهاي دولتي تأثير گذارد. تا جايي كه دست پروردگان اين سيستم آموزشي به گونهاي تربيت يافتند كه با فرهنگ و اعتقادات جامعه خود چندان پيوندي نداشتند، بلكه پيوند و ارتباط آنان به دليل جو حاكم بر اين مؤسسات، بيشتر با فرهنگ و آداب و رسوم غربي بود.

پس از روي كار آمدن رضاخان و اجراي سياست غرب گرايانه وي، در امر آموزش و تعليم و تربيت بيش از پيش ارتباط و وابستگي به غرب و فرهنگ غربي تشديد گرديد. رضاخان از يك سو، سياست اعزام دانشجو (2)به كشورهاي اروپايي را تقويت نمود و از سوي ديگر، سياست اسلامستيزانه خود را به نظام آموزش و پرورش جديد تسري داد. به طوري كه، تعلميات ديني را در سال 1937 ميلادي از آموزش ابتدائي، و در سال 1941 به كلي از مواد درسي حذف نمود و در سال 1935 براي اولين بار دختران وارد دانشگاه مختلط شدند (3)و نظام آموزشي مختلط در تحصيلات عاليه داير و مرسوم گرديد. اين اقدامات رضا شاه، مقابله جديتري بود «با نظام قديم مكتب خانه ها»(4) كه از قبل نيز زمينه هاي آن فراهم گشته بود. بنابراين، تغيير در نظام آموزشي به سبك و سياق غربي

ص: 86


1- نقوي، همان، ص ١٩٢- ١89
2- در مورد اعزام محصل به اروپا قبل از مشروطيت، مراجعه شود به روزنامه شفق سرخ شماره ٢٣٩٢ ، مورخ ١٥ تير ١٣١٢ به بعد، مقالات آقاي محيط طباطبائي ؛ و در مورد اعزام محصل به اروپا، پس از مشروطيت و تصويب نخستين قانون اعزام محصل به اروپا در زمان رياست وزرايي ميرزا حسن مستوف ي الممالك ، مراجعه شود به: محبوبي اردكاني، همان، از ص ٣٥٥ به بعد.
3- بامداد، بدرالملوك؛ زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، ص ٩٨
4- آوري، همان، صص ٦٠- ٥9

و ايجاد نظام آموزشي مختلط بعدها در پيشبرد طرح و موضوع اصلي مورد بحث ما _ كشف حجاب _ تأثير نهاد، و بسيار هم اثرگذار بود.

3. ترويج و تحميل لباس و كلاه اروپايي به ايرانيان

يكي ديگر از برنامه هاي تجددطلبانه رضا شاه كه داراي سابقه تاريخي دولتي (1)است، متداول كردن اجباري لباس و تبديل كلاه در سطح عامه مردم است كه به «اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه» تعبير شده است. به موجب قانوني كه در جلسه 6 دي ماه 1307 دوره هفتم قانونگذاري مجلس شوراي ملي به تصويب رسيد، كليه اتباع ذكور ايراني «در داخل مملكت مكلف گرديدند كه به لباس متحدالشكل ملبس شوند». اگر چه قانون هشت طبقه از درجات مختلف روحانيون مسلمان و غير مسلمان را مستثني كرده بود، اما با سختگيريهايي كه براي اجراي آن به عمل آمد عملاً روحانيون (2)در تنگناي شديدي قرار گرفتند، تا چه رسد به اشخاصي كه در لباس روحانيت نبودند. در صورت عدم اجراء، با آنان با شدت

ص: 87


1- همان طور كه قبلاً بدان اشاره گرديد، با آن كه، تغيير لباس و كلاه در سطح كاركنان عاليرتبه دولت در دوره ميرزا حسين خان سپهسالار شروع شد ، اما ، اين مسئله در سطح عوام مطرح نبود و جنبه عمومي آن مربوط به دوره رضا شاه است.
2- صدرالاشراف در خاطرات خود به اين اعمال محدوديت عليه روحانيون و نيز علت در آن اوقات بر معممين و آخوندها »: اين سختگيريها اين گونه اشاره م ي كند سختگيري به نهايت درجه رسيده و چون در قانون لباس متحدالشكل مجتهدين و محدثين مستثني و مجاز در پوشيدن لباس روحانيت بودند سيل تصديق اجتهاد و محدثي از نجف به طرف ايران جاري شد و هر آخوند تصديق اجتهاد يا محدثي در دست داشت. ولي از آن طرف شهرباني اعتنايي به اين تصديقات نكرده بسياري از معممين را توقيف و بعضي را به تراشيدن ريش تكليف و اذيت ميكردند . خوش رقصي مأمورين شهرباني براي خوش آمد يا طم عكاري و رشوه گرفتن به جايي رسيد كه حقيقتاً اين طبقه به ستوه آمده و بسياري از اين طبقه، جدا و آخر شب آن هم در پس كوچه ها كه پاسبان نبود آمد و رفت به ترس و لرز مي كردند و بيشتر اوقات مقيم خانه بودند. (صدر، محسن (صدرالاشراف )؛ خاطرات صدرالاشراف، صص ٣٠٦ .٣٠٥

عمل برخورد ميشد. با اقدامات سازمان يافته دولت، پس از مدتي در بازار استفاده از كلاه فرنگي و لباس متحدالشكل (لباس اروپايي) كه به عنوان يكي از مظاهر تمدن جديد تلقي ميشد چندان رونق يافت كه از سوي وزارت داخله در خصوص آداب و رسوم استفاده از انواع كلاهها و رنگهايشان متحدالمال (بخشنامه) به ولايات صادر گرديد (1)تا مردم پا را از دايره حدود و مقررات غربي، فراتر نگذارند و در انجام آن بكوشند. اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه، برنامهاي بود كه بيشتر «از مظاهر غربي اقتباس شده بود و ضمن آنكه جامعه ايران را از سنتها و آداب پوشش و نوع پوشش محلي به ميزان قابل توجهي دور گردانيد، مقدمات كشف حجاب را نيز فراهم و پذيرش آنرا در سطح جامعه آسانتر كرد. نظر به اهميت اين قضيه در فصل بعد، ضمن بررسي زمينه هاي اعلام كشف حجاب در ايران بدان ميپردازيم.

4. رفع حجاب از زنان

از ديگر اقدامات غرب گرايانه رضا شاه، در تداوم سير تجددطلبي در ايران، رفع حجاب از زنان است. اين اقدام شاه پيامدهاي متفاوتي را به دنبال داشت. از يك طرف موجب شد تا زن ايراني از پرده بيرون آمده، اين بيرون آمدن، وي را قادر سازد تا در جريانات اجتماعي _ اقتصادي جامعه نقشي فعال تر از قبل را به عهده داشته باشد، به مدارس جديد راه يابد و حتي به تحصيلات عاليه دانشگاهي بپردازد، در صنايع (2)به كار پردازد و حضور اجتماعي او در كار درماني كشور به واسطه روي آوردن به «شغل پرستاري»، در بهداشت و سلامت جامعه موثر واقع شود و در كادر

ص: 88


1- سازمان اسناد ملي ايران، نامه شماره ٩٤٢ در پاسخ به استعلام حكومت ايالت ثلاث . (نهاوند، ملاير، تويسركان) سند شماره 8
2- منظور از كار زنان در صنايع در آن زمان، صنعت قالي بافي و كارگاههاي قالي بافي و نيز كارخانه هاي چايكاري است ؛ و گرنه ، تا دوره پهلوي دوم حضور زنان در كارخانجات صنعتي و توليدي چندان گسترده نبود و بيشتر در كار درماني و آموزشي كشور نقش داشتند.

آموزشي (آموزش و پرورش) با گرايش به شغل آموزگاري «همتاهاي عالي براي آموزگاران مرد» به شمار آيد. اين گروه از زنان تحصيلكرده توانستند راه را براي حضور در اجتماع و «دادن مسئوليتهاي بيشتر به ديگر زنان هموار كنند». (1)

از طرف ديگر كشف حجاب و پيروي زنان از الگوهاي غربي باعث شد تا صرفه و صلاح اقتصادي كشور كمتر مورد توجه قرار گرفته و «زنان لباسهاي مدل پاريس را كه بسيار گران بود بپوشند» (2)و بعدها نيز شعار ساده زيستن و ساده پوشيدن كه عليالظاهر، هدف بنيانگذاران كشف حجاب بود، فراموش گردد. حتي به گفته يكي از نويسندگان: «خانمها بدبختانه بدنبال تجمل رفتند و زندگي خود و خانواده خود را تباه ساختند و لطمه شديدي بر اين فكر وارد نمودند».(3) بنابراين، عواقب نامطلوب اجتماعي آن را نيز نبايست از نظر دور داشت. ذكر اين نكته ضروري است كه سياست تجددطلبي رضا شاه در اين زمينه، كه ظاهراً با هدف كشاندن زنان به عرصه فعاليتهاي اجتماعي (4)صورت پذيرفت، در ابتدا، در عده معدودي از طبقات زنان كه همان مرفهين و اعيان و اشراف بودند تأثير گذارد. اما، به قول پيتر آوري اين سياست، در وضع زنان فقير تأثيري نداشت، «چرا كه ناگزير ... به كار در مزرعه بودند، از اين رو سياست تجددطلبي حكومت داير بر، برداشتن حجاب تأثيري در وضع آنان نداشت».(5) دست اندركاران و مجريان طرح نيز، بيشتر زنان شهري را

ص: 89


1- آوري، همان، ص 75
2- همان، ص ٢٤
3- اطلاعات در يك ربع قرن، ص 145
4- همچنان كه متعاقباً اشاره شده است لازمه حضور زنان در عرصه فعاليتهاي اجتماعي كشف حجاب نبوده و نيست. چه بسا كشف حجاب هم چنان كه در آتيه نشان داد ، روح سازندگي را در جامعه تخريب نمود. در واقع هيچ مغايرتي بين حفظ حجاب و حضور در جامعه براي زنان وجود ندارد. تجربه جمهوري اسلامي مؤيد اين نكته است. رضاخان با طرح كشف حجاب بهتر مي توانست در سست نمودن مباني اعتقادي جامعه موفق شود چرا كه مبارزه با مذهب و مظاهر آن بخش مهمي از سياست وي بود.
5- آوري، همان، ص 74

نشانه رفته بودند، چرا كه به زعم ايشان «خانمهاي ايلات .. بطور طبيعي حجاب نداشته اند»(1) لذا برنامهريزي چنداني براي هماهنگ ساختن آنان با طرح جديد، آن هم در اوايل ضروري به نظر نميرسيد. به طور كلي، در ميان اين اقدامات تجددطلبانه رضا شاه، كه به آنها اشاره گرديد، كشف حجاب به دليل برخورد مستقيم با فرهنگ اعتقادي و سنتي جامعه ايراني از حساسيت ويژه اي برخوردار است. فكر اين جريان كه در اذهان تجددطلبان معاصر با الگو گرفتن از مظاهر غربي، وجود داشت، پيشتر از مشروطه آغاز و با تغيير سلطنت در ايران به اوج خود رسيد. در حقيقت تئوري اين تفكر با تغيير سلطنت جنبه تحقق به خود گرفت و رسميت قانوني يافت. اما اعلام رسمي آن با تمهيداتي همراه بود كه به مدت هشت سال به طول انجاميد. نظر به اهميت اين موضوع در فصل بعد به بررسي زمينههاي اعلام كشف حجاب در ايران ميپردازيم.

ص: 90


1- سازمان اسناد ملي ياران، گزارش شماره ٩٣٨ ، گزارش اداره كل احصائيه و سجل احوال مملكت ناحيه ٦ جنوب شرقي (سند شماره2).

فصل دوم

بررسي زمينهها و مقدمات اعلام كشف حجاب در ايران

هر چند حافظه جمعي، مقطع تاريخي 17 دي ماه را به عنوان روز كشف حجاب به ياد سپرده است، اما، كشف حجاب در ايران از 17 دي ماه 1314 آغاز نگرديد، بلكه در اين تاريخ با توجه به بسط زمينههاي قبلي، رسميت يافت.

جريان كشف حجاب پيش از آن كه زمينههاي داخلي داشته باشد، داراي ريشههاي خارجي است و بر بستر همين شرايط بود كه مقدمات اجراي آن در ايران با دخالت عوامل متعدد _ كه در جاي خود شرح داده خواهند شد _ در داخل كشور فراهم گرديد. در حقيقت، تأثيرگذاري فرهنگ و آداب و رسوم غربي به اسم تجددخواهي در ميان ايرانيان، خصوصاً در ميان آنهايي كه براي مدتي هر چند كوتاه، افكار و زندگي متجددانه غربي را تجربه كرده بودند، و اشاعه آن توسط حكام و دولتمردان با توجه به تفاوتهايي كه در نگرش به مباني حقوق غرب و ايران ملحوظ بود، در ايجاد زمينه و پيشبرد اين جريان _ كه با ديدي تجددگرايانه بدان نگريسته ميشد _ تأثير عمدهاي داشته است.

گفتيم، تغيير در ظاهر، به تأسي از اروپا نخست از حرمسراي ناصرالدين شاه آغاز شد و آنگاه به ديگران سرايت كرد. مسافرت ناصرالدين شاه به اروپا و مشاهده بالرينهاي پترز بورگ در روسيه كه شلوار بافتهاي چسبان و نازك به تن ميكردند و جامه بسيار كوتاهي روي آن پوشيده، و روي انگشت پا ميرقصيدند؛ شاه را بر آن داشت تا زنهاي حرم را به اين لباس درآورد، و از آنجا كه مد لباسهاي دارالخلافه

ص: 91

همواره از اندرون شاه صادر ميشد، ابتدا به شاهزاده خانمها (1)و زنان اعيان و بعد به سايرين سرايت كرد. از اينرو، زنها شروع به كوتاه كردن زيرجامه كردند. بعد تدريجاً زيرجامه خانمهاي شيكپوش و مدرن آن روزگار از پشت قدم تا سر كاسه زانو بالا رفت ... تا بالاخره ... زيرجامههاي كوتاه منسوخ گشت و نيمتنه و چادرنماز جاي اين لباس جلف را گرفت.(2) همين تقليد از ظواهر اروپا بعدها اثرات خود را در جامعه ايران گذارد، به طوري كه بعد از مشروطه و حكومت قانون، زنها در پي استحقاق حقوق اجتماعي خود با درج مقالات متعدد در روزنامهها و مجلات، تا بدانجا پيش رفتند كه فكر ميكردند حجاب مانع و سد عمده راه ترقي و پيشرفت آنان است. در حاليكه معضل اصلي، به بنيانهاي فرهنگي و تربيتي ناصحيح جامعه مربوط مي شد.

ص: 92


1- يكي از اين شاهزاده خانمها، تاج السلطنه دختر ناصرالدين شاه است كه از پيشگامان تفكر كشف حجاب در ايران محسوب مي گردد. وي در زمرة انديشه گراني است كه از وضعيت موجود زنان زمانه خود شكايت دارند؛ خصوصاً از اينكه راه ترقي و سعادت را به روي تمام زنها مسدود نموده و اين بيچارگان را در منتهاي جهل و بي اطلاعي نگاه داشته اند. تاج السلطنه [مسبب] تمام عيوب و مفاسد اخلاقيه، كه در مملكت توليد و نشر شده است را عدم علم و اطلاع زنها م يداند و عامل اين عدم علم زنان را نقاب هزارها مفاسد اخلاقيه از همين روي بستن زنها در اين »: و حجاب معرفي مي كند تاج السلطنه پس از مدتي با تشويق معلمش به عقايد « مملكت نشر داده شده است طبيعيون متمايل شد. در اين زمينه مي نويسد: اول كاري كه كردم تغيير لباس دادم، لباس فرنگي، سربرهنه، در حالتي كه هنوز » در ايران زنها لباس فرم قديم را داشته. پس از لباس، ترك نماز و طاعت را هم كردم، .« زيرا كه ... با آستين هاي تنگ لباسهاي چسبيده وضو ساختن و نماز كردن مشكل بود هرچند وي، بعدها از اين نوع نگرش خود اظهار ندامت و پشيماني كرده است . اما، آنچه تا به اين حد نگرش تاج السلطنه را دگرگون كرده بود، آن است كه وي در حال و هواي مشروطيت در ايران رشد كرد و چندان هم دور از ذهن نمي نمايد كه با آن تربيت درباري به طرفداري از آزادي و مساوات زنان با مردان كه در اين زمان خاص محافل روشنفكري است، بپردازد . (نقل، همراه با تلخيص از: خاطرات تاج السلطنه، به كوشش خانم دكتر منصوره اتحاديه و آقاي سيروس سعدونديان).
2- نجمي، ناصر؛ دارالخلافه تهران، ص 244

در مقالات مندرج در مجلات آن زمان با مبالغه و غراق به تعديات نسبت به حقوق زنان اشاره شده از جمله؛ در مجله عالم نسوان، در مقالهاي تحت عنوان زن در ايران، چنين آمده است:

زنهاي ايراني كاملاً از حقوق بشريت و حظوظ معيشت و خانهداري و حيات محروم و ممنوع هستند و حكم زنده بگور را دارند. رفتاري كه رجال اين مملكت در قرن بيستم با زنان ميكنند هرگز آن اعراب زمان جاهليت نميكردند. آنها زن را زنده به گور ميكردند و يك دفعه از قيد حيات خلاصي ميدادند ولي اينها زن را براي شكنجه و عذاب نگاه داشته كم كم او را به ديار نيستي سوق مي دهند. (1)

آنگاه نويسنده مقاله به مقايسه زنهاي دنياي متمدن با زنان ايراني، پرداخته و مينويسد: «زنهاي دنياي متمدن مثل مردها در امور اجتماعي دخالت مينمايند و مردها با يك احترام مخصوص با آنها رفتار ميكنند در كوچه و خانه مراعات آنها را نموده و هميشه بر خودشان مقدم ميدانند اما ما بيچارهها هنوز عضو اين هيات جامعه شمرده نمي شويم». (2)

اين حركت انتقادآميز از وضعيت نابهنجار حقوقي زنان، چنانچه به تبعيت بيچون و چرا از الگوهاي غربي منجر نميشد، نه تنها مورد ايراد نبود، بلكه قابل تقدير هم بود. البته، در ابتدا، سردمداران اين حركت مدعي بودند كه «مقصود ما اين نيست كه زنان ايراني هم عيناً پيروي غربيها را كنند بلكه مقصود ما آن است كه زنهاي ايران هم كار كنند، تحصيل نمايند و بالاخره آنها هم در دنيا مانند يك انسان از حقوق بشريت برخوردار گردند و حتي اذعان ميكردند كه قصدشان برانداختن حجاب و پوشش زنان نيست و چنانچه سوء تفاهمي براي طرفداران مخدرات محجوبه ايراني روي داده مرتفع گردد».(3) اما بعد از مدتي عامل

ص: 93


1- قائم مقامي، كوكب آغاخانم؛ مجله عالم نسوان، سال هفتم، تيرماه ١٣٠٦ ، شمار ههاي . هفتم و هشتم، ص 260
2- همان؛ ص ٢٦٣
3- همان؛ ص ٢٦٨

اصلي تمامي اين محروميتها و بياعتنائيها نسبت به زنان را حجاب دانستند و رفع آن را براي به دست آوردن حقوق و موقعيت اجتماعي، لازم و ضروري فرض كردند. براي اين منظور نخست از ادبيات منظوم شروع و در قالب شعر به جنگ حجاب يا به زعم آنان عامل بدبختي و ويرانگري شتافتند و به قول نويسنده مجله زن روز، در ابتدا اشعاري مانند: «از حجاب است كه اين قوم خرابست، خراب» و يا «اي رجال ايران زن مگر بشر نيست؟» يا «زنان كشور ما زندهاند و دركفنند»، «خدايا تا كي اين مردان بخوابند؟» «زنان تا كي گرفتار حجابند؟» دهان به دهان و سينه به سينه منتشر مي گرديد. (1)پيشقراولان چنين اشعاري عارف قزويني، ايرج ايرانشهر، ملك الشعراء بهار و عشقي بودند. مجله ايرانشهر در برلين و مجله عالم نسوان در تهران به تدريج موضوع حجاب را در دستور كار روزانه و در سرلوحه اصلاحات قرار دارند به طوريكه مسئله حجاب، نقل مجالس و محافل گرديد.

در مجله عالم نسوان، شماره ششم، سال هشتم، در قسمتي از مقالهاي تحت عنوان «زن مگر بشر نيست» پس از بيان پيشرفتهاي زنان در زمينه رفع حجاب در كشورهاي تركيه و افغانستان، به عقبماندگي جامعه ايران اشاره كرده و حجاب را مانع ترقي و تكامل اين جامعه معرفي ميكند و مينويسد:

جامعه ايران بواسطه حجاب نصف هيأت خود را گندانده بطوريكه به انجام هيچگونه امري قادر نيست و با نصف ديگر (اگر چه اين نيم ديگر هم نيمگنديده است) ميخواهد جاده پر خم و پيچ تكامل را بپيمايد. (2)

نويسنده مقاله آنگاه داروي بهبودي اين درد را تأسي جستن از دو كشور همسايه ميداند: «ملت ايران هم بايد به اين دو ملت همجوار

ص: 94


1- زن روز، شماره مخصوص ١٧ دي سال 45
2- عالم نسوان، شماره ششم، سال هشتم، ص ٢٠٧

اسلامي (افغانستان و تركيه)، تأسي جسته و در رفع نقايص اجتماعي بكوشد ...». سپس طرفداران حجاب را مخاطب ساخته و اذعان ميدارد كه مقاومت آنها بيهوده است و بايد تسليم شوند:

طرفداران حجاب بدانند كه برافتادن حجاب انقلابي است فكري كه بخودي خود به ظهور پيوسته و خواه ناخواه نتيجه خود را خواهد بخشيد.

در پايان مقاله از دولت درخواست ميكند تا كشف حجاب را كه استيفاي حقوق اجتماعي زنان است «رسماً بر عهده بگيرد چنانچه تركها كردهاند و افغانستان هم ميكند».

همين مجله در شماره ديگر حجاب را تحفه قوم وحشي و بربر عرب(1) ميداند كه: «چهارده قرن پيش توحش و بربريت و بيادبي قوم عرب چادر سياهي بر سر زنان افكنده، لازم نيست همه وقت تا حال هم كه تمدن و علم و دانائي هزاران مراحل را پيمودهاند چادر به سر كنند و زن بدبخت ايراني چون زنده به گورشدگان زير پرده حجاب مستور و در خانههاي چون گور محجوب و مهجور بمانند». (2)

مجله ايرانشهر نيز به همين گونه همه بدبختيهاي زن ايراني را ناشي از حجاب ميداند و حتي علت اول و آخر ازدواج جوانان تحصيلكرده ايراني با دختران فرنگي را، حجاب زن ايراني دانسته و چنين مينويسد:

«... علت شيوع اين مسئله دو جهت است؛ اول، حجاب. دوم، جهالت كه آن هم ثمره حجاب است». چرا كه بقول خانم

ص: 95


1- مخبر السلطنه راجع به تاريخچه حجاب در ايران مي نويسد بوده و در شاهنامه از آن ذكر شده است: منيژه منم دخت افراسياب/ برهنه نديده تنم آفتاب. (نك به: هدايت، مهديقل يخان؛ خاطرات و خطرات؛ ص ٢٤٢ . شهرو نيز معتقد حجاب از ايران و روم (دو دنياي متمدن آن زمان) به هند آمده و تاريخچه » است كه .(٦٩/٢/ روزنامه اطلاعات شماره ١٩٠٣٥ مورخ ١٦ ) .« آن بسيار قديمي است
2- عالم نسوان، شماره ششم، سال سيزدهم، ص ٣٠٠

دولت آبادي «اگر آنها را ميديدند يك مرد ايراني پستترين دختر ايراني را به بهترين دختر اروپايي ترجيح ميداد». (1)

در جائي ديگر انجام همه شنايع و قبايح، به حجاب نسبت داده شده:

در سايه حجاب، زن مرتكب همه شنايع و قبايح ميشود. در صورتيكه كسي او را نميشناسد و حال آنكه در حالت بيحجابي خود زن اعمال ناشايست انجام نميدهد و اگر هم انجام دهد همه واقف ميشوند و بزودي جلوگيري ميشود.

همين مجله در مقالهاي ديگر، تحت عنوان كانون بدبختيها كه اشاره به كشور ايران دارد از قول يكي از ايرانيان (دانشجوي طب) مقيم مصر به همين مطلب اشاره دارد و حجاب را مانع و سد راه ترقي و امالعلل تمامي بدبختيهاي زن ايراني ميانگارد و مينويسد:

تا روزي كه اين پرده سياه كه ماية بدبختي زنان ايراني است و عبارت از سد بزرگي است كه در مقابل ايراني و تمدن اروپا حايل شده است از ميان برداشته نشود تا روزي كه اين كفن سياه زنهاي ايراني را زنده بخود پيچيده و روحيات دختران امروزي و مادران فرداي ايران را خواهي نخواهي خفه نموده است به هم پيچيده نشود و بالاخره تا روزيكه اين پرده سياه كه اساس تمام هرزهكاريها و قبايح است ... از ميان برداشته نشود ايران ترقي نخواهد نمود.

وي در پايان مقاله خود چنين تجويز ميكند: «اگر ايراني بخواهد ترقي نمايد بايد انقلاب فكري و اجتماعي نموده جسماً و روحاً فرنگي مآب شود». (2)

مقالاتي كه در ارتباط با لزوم ترقي و پيشرفت مملكت در اين مجلات منتشر ميگرديد مشحون از حمله به حجاب به عنوان مانع و سد راه ترقي و تكامل است. بنابراين، بايد به هر ترتيبي است زن ايراني

ص: 96


1- ايرانشهر (مجله)، شماره هاي ١١ و ١٢ ، ص ٧12
2- همان ، ص687

را به اجتماع كشاند و حجاب را از سرش برگرفت، غافل از آنكه تنها تغيير در ظاهر مشكلي را حل نميكرد. بنابراين، نسخة كشف حجاب براي زن ايراني پيچيده شده كه نه تنها گرهي از مشكلاتش را به صورت بنياني حل نكرد؛ بلكه، بر بحرانهاي وي افزود. اين تغيير و تحولات در نقش اجتماعي زن ايراني، چنانچه در ابعاد مثبت سير ميكرد ميتوانست به نتايجي چون تضعيف مردسالاري در خانواده و بالا رفتن سطح سواد و پيشرفت فكري جامعه بينجامد؛ اما، متأسفانه چنين نشد و بيشتر به جانب ظواهر ميل نمود. تا جايي كه بعد از تغيير سلطنت در ايران و برتخت نشستن شاهي كه «كعبه آمالش در اروپا است»، به سمت كشف حجاب و پذيرش شيوه زندگي به سبك اروپا همراه با سياست مذهبزدايي و تبعات آن سوق يافت.

در اين ميان برنامههاي رضا شاه كه قبلاً بدان اشاره گرديد، كشف حجاب به دليل برخورد مستقيم با اعتقادات مذهبي مردم، و تأثيرات و عواقب نامطلوب كه در جامعه اسلامي برجاي مينهاد، به منظور پياده كردن ديگر برنامههاي غربگرايانه و حتي استعماري از حساسيت بيشتري برخوردار بود. از اين رو، قانون اتحاد شكل البسه، به عنوان مقدمهاي براي اعلام كشف حجاب در نظر گرفته شد. در اينجا نظر به اهميت آن به عنوان اولين اقدام زمينهساز اعلام كشف حجاب، آن را مورد بررسي قرار داده و آنگاه به ديگر عوامل ميپردازيم.

اتحاد شكل البسه

در ابتدا چنين تصور ميكردند كه براي رسميت بخشيدن به كشف حجاب، بايد زمينههاي لازم را در كانون خانواده فراهم ساخت. از ديد طراحان كشف حجاب، مخالفت مرد با حضور بيحجاب همسر در معابر عمومي، ميتوانست عامل اصلي عدم پيشرفت برنامة كشف حجاب باشد. از اينرو، برنامههاي اولية خود را در جهت تغيير ذهنيت سرپرست خانواده تدوين كردند و بدان جنبه رسمي و قانوني نيز بخشيدند. اول هم به سراغ كاركنان دولت رفتند. زيرا آنان در كنترل دولت بودند و در

ص: 97

مقايسه با ساير اقشار جامعه، دولت ميتوانست نظارت بيشتري بر رفتار آنان اعمال نمايد و از سوي ديگر، پذيرش اين تغييرات توسط آنان، رفته رفته ميتوانست راه را براي پذيرش ساير اقشار جامعه نيز هموار كند.

بدين منظور، در راستاي ايجاد زمينه براي رسميتيافتن و اعلام كشف حجاب، قانون اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه 6 دي ماه سال 1307 و در دوره هفتم قانونگذاري مجلس شوراي ملي به تصويب رسيد. در قسمتي از اين قانون آمده است: «كليه اتباع ذكور ايران كه بر حسب مشاغل دولتي داراي لباس مخصوص نيستند در داخله مملكت مكلف هستند كه ملبس به لباس متحدالشكل شوند».

مطابق اين قانون، هشت طبقه از جمله مجتهدين، مراجع امور شرعيه دهات و قصبات، مفتيان اهل سنت، پيشنمازان داراي محراب، محدثين، مدرسين فقه و اصول، روحانيون ايراني غير مسلم مستثني بودند. زمان اجراي آن نيز در شهرها از اول فروردين 1308 و در روستاها و قصبات از اول فروردين ماه 1309 تعيين شده بود. متخلفين از اين قانون در صورتيكه شهرنشين بودند به «جزاي نقدي از يك تا پنج تومان و يا حبس از يك تا هفت روز» و در صورتي كه شهرنشين نبودند به «حبس از يك تا هفت روز به حكم محكمه» محكوم مي شدند. (1)

اجراي اين برنامه، طبق اسناد موجود در تهران و چند شهر كشور از جمله قم، جهرم و شهرهاي مرزي كردستان و بنادر و دشتستان با مخالفتها و مقاومتهايي مواجه شد كه منجر به كشته و زخمي شدن عده زيادي گرديد. (2)به نقل از خبرگزاري ديلي ميل: «حتي دولت ايران براي

ص: 98


1- مجموعه قوانين موضوعه مصوبه دوره هفتم قانونگذاري مجلس شوراي ملي، ص ١٥٩
2- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ٣. در اين گزارش حاكم قم نسبت به معرفي اشخاصي كه در سلك روحانيت در آمده اند تا از اجراي قانون اتحاد شكل البسه سرباز زنند، اقدام كرده و از وزارت داخله كسب تكليف مي كند و نيز سند شماره ٤ كه  حاوي اطلاعيه اي است از سوي والي آذربايجان خطاب به مردم كردستان در پاسخ به عدم رعايت اين قانون از سوي مردم كرد و تشويق و تهديد نسبت به اجراي آن و نيز سند شماره ٥ مربوط به شهرستان زابل و كسب تكليف از وزارت داخله در خصوص چگونگي برخورد با متخلفين. اين سند مربوط به بعد از شهريور ١٣٢٠ است. نيز سند شماره ٦ از سوي استاندار استان ششم (خوزستان) به شهرباني اهواز در خصوص تخلفات از قانون اتحاد شكل البسه در خرمشهر. رونوشتي از اين سند نيز به وزارت كشور ارسال گرديده است ؛ و سند شماره ٧ حاوي چندين گزارش از مبارزات مردم جهرم عليه اين قانون كه منجر به كشته و زخمي شدن عده اي در برخورد با مأمورين انتظامي و امنيتي گرديده است. لازم به توضيح است كه در خصوص مبارزات مردم و عك سالعمل آنان در برابر اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه، اسناد فراواني در سازمان اسناد ملي ايران موجود است كه تعدادي از آنها نيز در پيوست تحقيق آمده اند.

سركوب و فرونشاندن آتش شورش عشاير ناحيه شيراز دچار اشكال گرديد. شورشيان تقاضاي الغاي قانون راجع به كلاه پهلوي دارند. اين شورش به بلواي افغانستان عليه اصلاحات و اقتباس از تمدن غربي امانالله خان شباهت زياد دارد. عشاير با مساعي شاه كه ميخواهد آنان را به ترك عمامه و لباس عربي و استعمال كلاه و لباس غربي مجبور سازد، مخالف مي باشند». (1)

وقتي مقاومت عشاير بالا گرفت، به لحاظ حساسيت موضوع رضا شاه، براي سركوبي آنان از هواپيما و زره پوش نيز استفاده كرد و حتي گفته شد: «شاه شخصاً عازم صحنه عمليات خواهد شد و انتظار يك زد و خورد قطعي ميرود». (2)اما عليرغم اين مقاومتها در بعضي از ولايات، برنامه اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه به خوبي پيش رفت. به طوري كه تقاضاي وارد كردن كلاه فرنگي از خارج از مرزها هم كردند.

بنا به نقل روزنامه ايران، به دليل كمبود كلاه در منطقه جنوب شرقي «... تجار زاهدان مقدار زيادي كلاه از هندوستان خواسته اند».(3) همچنين در بعضي از ولايات بازار استفاده از كلاه و لباس متحدالشكل حتي قبل از اعلام رسمي قانون اتحاد شكل البسه رواج يافته بود و براي آنكه

ص: 99


1- نوري اسفندياري؛ رستاخيز ايران، مقاله ديلي ميل، ٢ ژوئيه ١٩٢٩ ، مطابق با ١١. تيرماه ١٣٠٨ ، ص ٤٦7
2- همان؛ ص ٤٦7
3- تجدد ايران، شماره ١٦٨٠ ، مورخ ١١ تيرماه ١314

حكام آنجا پا را از دايره مقررات فراتر نگذارند، در خصوص هماهنگي نوع رنگ كلاه با رنگ لباسهاي مختلف از وزارت داخله «استعلامِ»(1) مينمايند و از آنجا كه از هنگام اجراي قانون اتحاد شكل البسه تا اعلام رسمي كشف حجاب نوع كلاهي كه مأمورين دولتي و مردم ميبايست استفاده نمايند، چند بار تغيير كرد قضيه استعلام از وزارت داخله تا سال 1314 ادامه داشت. به طوري كه وزارت داخله در همين سال و درست سه ماه قبل از اعلام رسمي كشف حجاب، و براي آن كه اتحاد شكل البسه مردان با كشف حجاب زنان كاملاً هماهنگ شده باشد، طي بخشنامهاي مقررات استفاده از انواع كلاهها و لباسها را به مأمورين ابلاغ كرد.

در قسمتي از اين بخشنامه چنين آمده است:

1_ كلاه بلند كركدار براق (مثل مخملهاي پر كرك) به رنگ سياه را ميتوان در كليه موارد استعمال نمود و اين كلاهيست كه قاعدتاً مأمورين بايد تهيه نموده و در مواقع رسمي با ژاكت به سر بگذارند.

2_ كلاه بلند از جنس اطلس مات به رنگ سياه كه به شكل كتابي جمع ميشود مختص لباس شب (فراك) [است] و به هيچ وجه در روز استعمال نميشود.

3_ كلاه بلند خالي رنگ اختصاص به موارد ذيل داشته:

اسب دواني، نمايشات آرتشي، گاردن پارتي و بعباره اُخري فقط در هواي آزاد استعمال ميشود.

در پايان اين متحدالمال به ولات و حكام و رؤساي ادارات دستور داده مي شود به «مأمورين مربوط» ابلاغ نمايند. (2)

سؤالي كه در اينجا مطرح ميگردد، اين است كه دستورالعملهاي مربوط به چگونگي استفاده از نوع رنگ كلاه و لباس از چه منبعي اقتباس شده است؟ آيا كسي كه ميگويد «بايد ايران را چون فرنگ

ص: 100


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة 8
2- همان؛ سند شمارة 1

ساخت»،(1) ميتواند منبع ديگري جز فرنگ براي اخذ اين مقررات داشته باشد؟

اجراي اين مقررات و لزوم رعايت آن چيزي نيست مگر براي تعليم و آموزش فرهنگ غرب و فرنگيمآب نمودن افراد جامعه، وگرنه اگر تنها به تغيير در لباس اكتفا ميشد شايد مسئله حادي نبود. اما، در نظر آنان، تغيير در لباس به منزله تغيير در افكار و هدايت آن به سمتي خاص بود. متأسفانه از ميان وجوه مختلف پيشرفتهاي علمي و صنعتي دنياي غرب، بيشتر به ظاهر آن بسنده كردند و تلاش نمودند تا از افكار انحرافي آن پيروي كنند. به قول مخبرالسلطنه، آثاري كه از اين تغيير لباس بيشتر ظاهر شد «تمدن بولوارها بود كه بكار لالهزار ميخورد و مردم بيبند و بار خواستار آن بودند». (2)

برگزاري مراسم جشن و سرور به مناسبتهاي مختلف در ادارات دولتي و كارخانجات، فرصتي مناسبي بود براي پيشبرد اين طرح. به طورييكه، كلاهگذاري جديد را مترادف تمدن و پيشرفت قلمداد ميكردند. روزنامه تجدد شرح مبسوطي از برگزاري جشن تغيير كلاه و لباس از قول مدير كارخانهاي در تهران آورده:

« ... ما ايرانيان يعني همان اشخاصي كه سابقاً بدون استثناء به هيچ وجه، وزني در انظار جامعه نداشتيم، امروزه بصورت متمدنين در آمدهايم و امروز همه آقا _ مسيو _ شده ايم ...» (3)در پايان نيز از «پهلواني» كه «يك مشت مردمان ضعيف و بيچاره را آقا نموده» يعني رضا شاه تشكر و قدرداني مي كند!

ص: 101


1- اشاره اي است به سخن رضا شاه به علي دشتي مدير شفق سرخ و خوشم »: در سال ١٣٠٧ ، هنگام بازگشت از اروپا. رضا شاه به او م ي گويد « طلايي واحد، ) « نمي آيد كه اين قدر از فرنگ تعريف كنند بايد ايران را چون فرنگ ساخت .( سينا؛ قيام گوهرشاد؛ ص ٤١
2- هدايت مهديقلي؛ خاطرات و خطرات، ص ٣83
3- تجدد ايران، همان.

كلاهگذاري اجباري بر سر ايرانيان، به خارج از مرزها نيز سرايت كرد. روزنامه اطلاعات در مقالهاي تحت عنوان «تغيير كلاه» خبر از مراسم جشن تبديل كلاه ايرانيان مقيم بصره ميدهد و مينويسد:

در بصره از طرف ايرانيان مقيم آنجا براي تغيير كلاه سابق به كلاه تمام لبه مجلس جشن باشكوهي منعقد گرديده است. كنسول دولت شاهنشاهي و تجار و رؤساي اصناف ايرانيان مقيم بصره در آن جشن حضور داشتند و نطقهاي مفصلي در جشن مذكور ايراد گرديد، و ناطقين بطور كلي محسنات و فوايد اين كلاه و استقبال عظيمي كه در ميهن آنها براي سرگذاردن اين كلاه بعمل آمده متذكر شده و اضافه نمودند كه ما هم بايد مانند برادران خود كه در داخل خاك وطن ميباشند فوراً به اين امر مبادرت نمائيم و كلاه جديد بر سر گذاريم. (1)

گزارشگر اين روزنامه سپس «حسن استقبالي كه تمام افراد ملت ايران از اين امر نمودند را بزرگترين دليل تقدم اجتماعي» ايرانيان ميداند و متذكر ميگردد كه «ايرانيان بايد از حيث كلاه هم با ديگر ملل دنيا» برابر و مساوي باشند.

بعد از مسافرت رضا شاه به تركيه، كلاه لبهدار تبديل به كلاه شاپو گرديد و در همين زمان حضور زنان بيحجاب در محافل و مجالس به اتفاق همسرانشان خصوصاً براي كاركنان دولت جنبه اجبار به خود گرفت. صدرالاشراف در خاطرات خود در مورد مسافرت رضا شاه به تركيه و تعويض كلاه، مينويسد:

بعد از مسافرت به تركيه رضا شاه اظهار داشت: «ما بايد صورتاً و سنتاً غربي بشويم و بايد در قدم اول كلاهها تبديل به شاپو بشود و هنگام افتتاح مجلس شورا همه بايد با شاپو حاضر شوند و در مجلس كلاه را به عادت غربي ها بايد بردارند». (2)

ص: 102


1- روزنامه اطلاعات، شماره ٢٥٣٤ ، مورخ ٢٣ تيرماه ١٣١٤
2- صدر، محسن؛ خاطرات صدرالاشراف، ص 302

بنا به نقل خبرگزاري رويتر «شاه براي ترويج اين آداب و رسوم غربي طي بخشنامهاي اعلام كرد كه برداشتن كلاه از سر در مقابل بزرگتران دليل احترام ميباشد و اين عمل درست نقطه مقابل عادت قديمي ايرانيان است كه برهنگي سر را علامت بيادبي و عدم رعايت آيين بزرگتري و كوچكتري مي دانستند». (1)به گفته همين خبرگزاري، شاه فرمان داده است كه همه آحاد ملت كلاه جديد كه طاق آن هموار و داراي آفتابگردان است و به كلاه سربازان انگليسي شباهت دارد، «بجاي كلاه پهلوي بر سر بگذارند».

پس از تبديل كلاه پهلوي به كلاه فرنگي بود كه شاه به «وزراء و وكلاء اعلام كرد كه شروع به رفع حجاب زنها نمايند و چون براي عامه مردم يك دفعه مشكل بود اقدام [به بي حجابي] كنند». (2)رضا شاه خطاب به وزراء و معاونين آنها اعلام كرد كه «شما وزراء و معاونين پيشقدم بشويد و هفتهاي يك شب باخانمهاي خود در كلوپ ايران مجتمع شويد». (3)

بدين ترتيب برنامه اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه، عملاً با رفع حجاب همراه شد و مقدمات اعلام كشف حجاب را بيش از پيش فراهم آورد. منتهي براي اعلام رسمي، مقدمات و تمهيدات بيشتري لازم بود. به رغم دست اندركاران اين طرح ظاهرفريب، حال كه مانع اصلي (مرد) از سر راه حضور زنان در اجتماع برداشته شده، و خود الگوهاي غربي را پذيرفته و يا به او قبولاندهاند؛ بايد زنان ايراني را بيشتر با زنان متمدن دنيا هماهنگ و همساز نمود و آنها را براي اجراي رفع حجاب بيشتر آماده كرد. در اجراي اين مقصود، دومين كنگره زنان شرق در ايران،

ص: 103


1- نوري اسفندياري؛ همان؛ مقاله خبرگزاري رويتر به نقل از روزنامه استار، ١٢ ژوئن . ٢٢ خرداد ١٣١٣ ، ص ٤٠ /١٩٣٤
2- . ٢. صدر، همان، ص ٣٠٢
3- همان

تشكيل گرديد كه زن ايراني را با اصول ترقي و تمدن آن هم به سبك غرب آشنا سازد.

دومين كنگره زنان شرق در ايران

دومين اقدامي كه زمينه مساعد را براي اعلام و رسميت بخشيدن به كشف حجاب فراهم نمود، برگزاري دومين كنگره زنان شرق ايران به سال 1311 است.

در اين سال سه نفر از بانوان عرب «نورحماده» از بيروت، «سيده فاطمه» از عراق، و «حوري حنيفه» از مصر به تهران آمدند، تا زنان ايراني را با اصول ترقي و تمدن آشنا سازند. در كميته برگزاركننده كنگره، دو خانم ايراني، به نامهاي مستوره افشار (1)به عنوان معاون كنگره، و صديقه دولت آبادي منشي كنگره شركت داشتند.

ص: 104


1- مستوره افشار، دختر مجدالسلطنه افشار از روشنفكران (ارومي ه) بود . مدتي در روسيه و مدتي در تركيه به سر برد و تجربياتي از لحاظ حقوق زنان در اين كشورها به دست آورد. از اين رو، پس از ورود به ايران در زمره كساني قرار گرفت كه كشف حجاب را دامن م يزدند. براي تحقق اين منظور به انجمن نسوان وطنخواه كه براي اخذ حقوق زنان تشكيل شده بود، پيوست و به عضويت هيئت مديره آن در آمد. اين انجمن مجله اي نيز به همين نام منتشر م يكرد. وي در قضيه كشف حجاب از پيشروان و پيشگامان امر نهضت بانوان بود و در دومين كنگره، سخناني ايراد كرد كه دال بر مجذوبيت او در مقابل تمدن و فرهنگ غرب بود. افشار را مي توان به لحاظ اين كه به شدت محو و جدب تمدن غرب شده بود، نمونه يك زن ترق يخواه با طرز فكر غربي آن روزگار دانست. وي در سخنراني خود از اينكه زن ايراني هنوز از حيث حقوق به پاي زن اروپايي و آمريكائي نرسيده است اظهار تأسف كرده، اظهار اميدواري نمود كه در سايه پشتيباني رئيس كنگره (شمس پهلوي) زنان ايراني نيز بتوانند به مقام و موقعيت خواهران اروپايي و آمريكايي خود برسند. مستوره افشار پس از رسميت يافتن كشف حجاب فعاليتهاي اجتماعي، فرهنگي خود را در همان جمعيت نسوان وطنخواه براي پيشبرد اين طرح ادامه داد. وي در سال ١٣٢٤ و به سن ٦٥ سالگي درگذشت. (رجوع شود به: بامداد، زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد ، ص ٤٩ ؛ و: شيخ الاسلامي، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، ص ١٤٤ ؛ و: روزنامه ايران، شماره . ٣٩٦٨ ، سال ١٣١١

در آغاز جلسه، نخست رئيس كنگره خانم نور حماده به سخنراني پرداخت. وي در سخنان خود به حقوق زن در شريعت اسلام اشاره كرده، و گفت اسلام تفاوتي بين زن و مرد قائل نيست، اما در اجتماع حقوق زن رعايت نميگردد. براي حصول ترقي، بر زنان لازم است كه كاملاً تربيت شوند. وي آنگاه به عامل بدبختي و عقبماندگي زن شرقي اشاره كرد كه: «هيچ چيز بيش از جهل مانع ترقي و سعادت ... زن نميشود. زن وقتي دانست كه چگونه اولاد خود را تربيت كند، ميتواند حقوق خود را از مردان بخواهد و بدست گيرد. او ميتواند مردي تربيت كند كه همدست و رفيق و شريك او باشد».(1) وي، در خاتمه سخنانش از حضور خانمها كه براي احقاق حقوق زنان جمع شدهاند تشكر كرد و از آنان خواست كه در اين نهضت با برگزاركنندگان كنگره همراهي كنند.

سخنان رئيس جلسه بيشتر بر روي نكات اخلاقي و احقاق حقوق طبيعي زنان در اجتماع، دور ميزد و تلويحاً نيز به عقبماندگي زنان شرق در مقابل زنان مغرب زمين اشاره داشت. بحث عقبماندگي زنان شرقي از «خواهران اروپايي خود» در سخنان معاون كنگره، يعني خانم افشار بازتاب روشنتري داشت.

خانم افشار معاون كنگره، در قسمتي از سخنانش ضمن بيان وضعيت ديروز زنان ايراني يعني «قبل از طلوع عصر درخشان پهلوي»!! به اين نكته اشاره كرد كه: «زن ايراني حتي حق حرف زدن در كوچه و خيابان با مردان فاميل خود را نداشت، حق نداشت كه با شوهر و پدر و برادر خود سوار يك درشكه شود ... در خيابانها اندرون و بيرون ترتيب داده، از طرفي كه زن راه ميرفت مرد حق عبور نداشت ... زن ايراني حق نداشت كه از حقوق زنان دفاع نمايد». وي آنگاه به وضعيت فعلي زنان ايراني در مقايسه با زنان اروپايي پرداخت و چنين گفت:

اگر چه هنوز از حيث علم و دانش به مقام خواهران اروپايي خود نرسيدهايم، نويسندههاي با قدرت ايراني با مقالات مهيج و

ص: 105


1- روزنامه ايران، سال ١٣١١ ، شماره ٣٩٦٤ ، سخنان نور حماده.

محرك خود، زنان را وارد صحنه مطبوعات نموده و تشويق مينمايند، كه زنان ايران نيز در مرحله تساوي حقوق مثل زنان اروپا و آمريكا قلمفرسايي و ميدانداري نمايند.

متأسفانه در همان موقعيكه خواهران اروپايي و آمريكايي ما، در دارالفنونها و مدارس عالي با مردان دوش بدوش تحصيل ميكردند، در همان زمان، ما زنان ايراني در درياي مذلت و حقارت غوطه ميزديم.

وي، در خاتمه سخنانش «احترامات خالصانه و تشكر بي پايان خود را، به پيشگاه والاحضرت شمس پهلوي كه ازحمايت زنان كوتاهي نمي فرمايند»(1) تقديم ميكند.

آرزوي رسيدن به زنان اروپايي و آمريكايي، كاملاً نشاندهنده طرز فكر سخنرانان و بسياري از زنان ايراني شركتكننده در كنگره است.

انعكاس اخبار اين كنگره در جرايد آن روز نشاندهنده يك كوشش همگاني براي حركت و هدايت حقوقي زنان به سمت الگوهاي غربي و اروپايي است و تشكيل اين كنگره در ايران نويدبخش اين جريان بوده است. به طوري كه مجله عالم نسوان نوشته بود:

تشكيل كنگره نسوان شرق در ايران دليل كافي بر پيشرفت سريع و استعداد ذاتي آنها ميباشد ... اميد است حيات جديدي در زندگاني نسوان ايران شروع شود و بدون ترديد زنان ايران امروز وارد مرحله تازه شده و آتيه درخشاني را استقبال خواهند نمود».

در اين كنگره، هر چند به قول مخبر السلطنه «تصميماتي گرفتند و مقرراتي مسلم داشتند و تصديق كردند كه مقام زن در اسلام محفوظتر است و شكايات ابتر. اما متأسفانه خانمها پرده كنگره را دريدند و

ص: 106


1- روزنامه ايران، سال ١٣١١ ، شماره ٣٩٦٤ ؛ سخنان مستوره افشار.

سراسيمه در ميدان هوي و هوس دويدند مسكري نماند كه نخوردند و منكري نماند كه نكردند». (1)

پس از پايان كنگره كتابي به نام «زن در اجتماع» نوشتة م. ه_. آموزگار به چاپ رسيد. به تصريح خانم فاطمه استاد ملك، نويسنده كتاب «حجاب و كشف حجاب در ايران»، گفته است: «”بزودي وضع زنان ما روبه بهبود خواهد گذاشت.“ او خوشحال است از اينكه چند زن تاكنون ميتوانند بدون حجاب از خانه خارج شوند و از اين جهت از حكومت تشكر مي كند». (2)همچنين او حكومت را غير مستقيم به حمايت از زنان بيحجاب كه به ندرت در شهرهاي بزرگ به چشم ميخوردند، تشويق مينمايد. حال آنكه، خود حكومت از مدتها قبل در پي آن بود. در هر صورت تشكيل دومين كنگره زنان شرق در ايران نشان ميداد زنان ايراني نيز در صدد بودند از نظر ظاهري خود را به پاي ساير زنان عالم برسانند، هر چند از حقوق اجتماعي زن آمريكايي و اروپايي اطلاع چنداني نداشتند.

گسترش مدارس دختران به شيوة كشورهاي اروپايي

استفاده از مراكز تعليم و تربيت و ايجاد مدارس آموزشي به سبك اروپا از موثرترين عوامل زمينه ساز كشف حجاب در قشر تحصيل كرده و روشنفكر بود. سابقه (3)ايجاد اين مدارس به صورت گسترده به نيمه دوم دوره ناصري برمي گردد. به شهادت منابع تاريخي، «اولين مدرسه دخترانه

ص: 107


1- هدايت، همان، ص ٤٠١
2- استاد ملك، همان، ص ١27
3- هر چند كه اجازه تاسيس مدرسه دخترانه به دوره فتحعليشاه باز م يگردد و در دوره محمد شاه نيز به همت ميسيونهاي لازاريست مدارس دخترانه گسترش يافت؛ اما هنوز ورود دانش آموزان دختر به مدارس عيسويان با مشكل مواجه بود و ناصرالدين شاه نيز در ابتدا از رفتن دختران مسلمان به مدرسه عيسويان جلوگيري كرد. نگاه كنيد به: ١٨٣٧ )، تهران، موسسه فرهنگي – ناطق، هما؛ كارنامه فرهنگي فرنگي در ايران ( ١٩٢١. ١٦٧ – هنري، انتشاراتي معاصر پژوهان ١٣٨٠ ، صص ٢٢٦

در اروميه توسط مبلغين مسيحي آمريكائي در سال 1214 شمسي شروع به كار كرد». اين مدرسه نقطه عطفي در تعليم و تربيت دختران به شيوه جديد بود.

مبلغان مسيحي، آنگاه اجازه تأسيس مدرسه دخترانه را نيز در تهران از ناصرالدين شاه گرفتند؛ مشروط بر اينكه هيچ دختر مسلماني به آن مدرسه راه نداشته باشد.(1) اما، چهل سال بعد يعني در سال 1254 شمسي به خواهش بنجامين وزير مختار آمريكا، ناصرالدين شاه اجازه داد كه دختران مسلمان هم به اين مدرسه بروند. در سال 1287 ش/ 1908 م مدرسه فرانكوپرسان به وسيله مسيو يوسف خان، ريشارد (مودب الملك) تأسيس گرديد. چند سال بعد اين مدرسه به يكي از مهمترين مدارس دخترانه تبديل شد. ميتوان گفت «آغاز كشف حجاب و زمينه آن از اين مدرسه نمودار گرديد كه بقول رنه دالماني در اين مدرسه پارهاي از دختران با روي باز در كلاس درس حاضر ميشدند ولي در كوچه با همان چادر رفت و آمد مي كردند». (2)

تأسيس مدارس دخترانه در آن زمان كار بسيار سخت و دشواري بود؛ چرا كه، ايجاد چنين مدارسي را با توجه به گرايش دانشآموزان به سمت كشف حجاب و تأثير نامطلوب آن در اجتماع، مغاير با مذهب ميدانستند و در اين راه از هيچگونه مقاومتي خودداري نميكردند و هيچ كس حتي خانهاش را براي مدرسه اجاره نميداد؛ چرا كه متهم به بيعفتي ميشد. اما با اين وجود مؤسسان آن در احداث مدارس بانوان كوشيدند.

خانم هاجر تربيت، زني كه نخستين مدرسه دخترانه را به سبك جديد در تبريز بنا كرد، در گفتگويي با مجله زن روز، در سال 1345 به اين مشكلات و محدوديتها اشاره كرده و اظهار ميدارد: «... در دو ماه اول تأسيس مجبور شديم هشت تابلو عوض كنيم چون شب تابلو

ص: 108


1- شيخ الاسلامي، پري؛ زن در ايران و جهان، صص ١20،121
2- همان، ص ٤٥١

ميزديم و صبح ميديديم آنرا پائين كشيده و پاره كرده و به گوشهاي انداخته اند». (1)

سند زير از اداره معارف و اوقاف استرآباد (2)حاكي از درگيري رئيس آن اداره در ايجاد مدرسه بانوان با مردم محلي است:

مقام منبع وزارت جليله معارف و اوقاف دامت شوكته

نظرباينكه اين بنده براي تأسيس مدرسه اناثيه شهر استرآباد مصادف با كشمكشهاي محلي واقع شده بودم و با توجهات كامله وزارت جليله متبوعه به اظهارات غير مشروع يك عده مخالفين مدرسه مذكور ترتيب اثر نداده و همه قلم در پيشرفت آن مدرسه موفقيت حاصل نموده است بنابراين من باب راپورت به وزارتخانه معروض ميدارد كه احصائيه فعلي محصلات مدرسه مزبوره متجاوز از هفتاد و پنج نفر و محصلات اكابر آن در حدود بيست نفر است.

اسدالله اسفندياري، اداره معارف و اوقاف استرآباد

يكي از مدارسي كه با مخالفت كمتري مواجه شد و توانست جاي خود را حتي در ميان نيروهاي مذهبي باز كند، مدرسه ناموس بود (3)كه توسط طوبي آزموده تأسيس شده بود. وي با اخذ تدابير لازم و با پيش بيني برنامه هاي متناسب با افكار مردم، كار خود را شروع كرد، چنانكه هر سال مجالس روضهخواني در مدرسه ترتيب ميداد و از اولياي شاگردان دعوت به عمل ميآورد و آيههايي از قرآن را كه خداوند در آنها آموختن علم و دانش را از اهم وظايف مسلمانان دانسته، گوشزد ميكرد. بدين ترتيب توانست از مخالفت و مزاحمت ديگران جلوگيري نمايد.

ص: 109


1- مجله زن روز، شماره مخصوص ١٧ دي ماه، سال ١٣٤٥ شمسي.
2- سازمان اسناد ملي ايران، سند شماره ١٢١٨ مورخه 1305/11/13 اوقاف استرآباد به وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه.
3- قويمي، فخري؛ كارنامه زنان مشهور ايران از قبل از اسلام تا عصر حاضر، شرح ؛ و نيز: بامداد ، بدرالملوك ؛ زن ايراني از – مربوط به طوبي آزموده، صص ١٣٤ - ١٣٣. انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، ص41

مدرسه ناموس بعدها به صورت يكي از مهمترين و مجهزترين مدارس متوسطه تهران در آمد. از ديگر مدارس تهران ميتوان مدرسه فرحيه نوباوگان (1)نام برد كه در سال 1335 ق توسط خانم فرحالملوك تأسيس شد. ديگر مدرسه حسنات (2)به مديريت خانم سكينه شهرت و به تشويق حاج ميرزا حسن رشديه در سال 1336 ق. تأسيس گرديد و بعد از مدتي تغيير نام يافته و به مدرسه ژاله موسوم شد. از ميان مدارس ديگر پايتخت، مدرسه عفتيه (3)به مديريت خانم صفيه يزدي، و به تشويق شيخ محمدحسين يزدي همسر نامبرده كه يكي از روحانيون تهران به شمار ميرفت، تأسيس گرديد. همچنين، مدرسه دخترانه صدريه، مدرسه تربيت بنات و ... نيز مدارس ديگر پايتخت بودند. به جز تهران، در شهرستانها نيز مدارس دخترانه شروع به فعاليت نمودند. معروفترين آنها مدرسه فروغ (4)بود. اين مدرسه، در شرايطي بسيار آشفته و پر هرج و مرج در مشهد كه يك شهر مذهبي بود، توسط فروغ آذرخشي داير شد. در اصفهان مكتبخانه شرعيات (5)در سال 1296 ش توسط خانم صديقه دولت آبادي تأسيس گرديد. در فارس نيز مدرسه عصمتيه (6)كه يك مدرسه شش كلاسه بود، به سرپرستي خانم حيا در سال 1300 ش تأسيس شد.

مدارسي كه بر شمرديم جزء مدارس ملي بود و بودجه آن از طريق اولياي دانش آموزان، دولت و از اهالي محلي تأمين ميگرديد. دروسي كه در مدارس ملي (7)به دختران تعليم داده ميشد بيشتر به سبك مكتب خانه هاي

ص: 110


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١٠ ؛ تقاضانامه موسس مدرسه فرحيه نوباوگان به وزارت معارف و اوقاف.
2- . ٢. قويمي، همان، ص ١٤٤
3- همان، ص ١41
4- همان
5- بامداد، همان كتاب ، ص ٥١
6- سازمان اسناد ملي ايران، اسناد آموزش و پرورش، سري ب، شماره 4/752
7- رجوع شود به: گنجينه شماره يك نشريه سازمان اسناد ملي ايران، مقاله مدارس نسوان در ايران.

قديم بود و كم و بيش مطالب علمي و مسائل اجتماعي و تعليم و تربيت و صنايع يدي نيز تعليم ميدادند.

در سال 1297 ش. نصيرالدوله وزير معارف كابينه وثوقالدوله پس از تأسيس اداره تعليمات نسوان، اقدام به تأسيس ده مدرسه دولتي و يك مدرسه تربيت معلم به نام دارالمعلمات(1) كرد. (2)

دارالمعلمات در ابتدا ضميمه مدرسه فرانكوپرسان گرديد (3)و رياست آن به يوسف خان ريشارد (مؤدب الملك) واگذار شد. اين مدرسه در سال 1300 شمسي از فرانكو پرسان جدا شد و در سال 1304 دكتر عيسي صديق، رئيس تعليمات نسوان كه يك بانوي فرانسوي بود و هلن هس نام داشت، براي اداره امور دارالمعلمات تعيين نمود و دروس تدبير منزل، تعليم و تربيت و روانشناسي كودك رابه مواد درسي آن اضافه نمود. (4)

به دست آوردن آمار صحيحي از فعاليتهاي مدارس نسوان مشكل خواهد بود. با توجه به اين كه بعضي از اين مدارس با ضعف مالي روبرو بودند، و ناگزير از تعطيل كردن مدارس ميشدند، غالباً اطلاعات كاملي از فعاليت آنها به جاي نمانده است.

تا قبل از 1307، فارغالتحصيلان اين مدارس فقط در مقطع ابتدائي بودند و از دوره متوسطه تا قبل از اين سال فارغ التحصيلي ثبت نشده است. اما در سال 1307 شمار فارغالتحصيلان نخستين دورة مدارس متوسطه دخترانه به 40 نفر رسيد و تا سال 1312 بالغ بر 235 نفر شد. (5)

ص: 111


1- رجوع شود به: محبوبي اردكاني؛ ص ٤١ ٤١٦ . در اين كتاب نيز به دو تاريخ اشاره شده است، اواخر سال ١٢٩٧ ه . ش و اوايل سال ١٢٩٨ ه . ش. در زمان وزارت ميرزا احمد خان (نصيرالدوله) به همراه دارالمعلمين مركزي، دارالمعلمات نيز تاسيس گرديد.
2- بامداد، همان، ص ٦2
3- همان، ص . ٤5
4- قويمي، همان، ص ٢2
5- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١١ ؛ به نقل از: .سالنامه وزارت معارف و . اوقاف و صنايع مستظرفه، ص ٨٩- ٨8

آنچه تاكنون بدان اشاره كردهايم، تاريخچه مدارس جديد تا قبل از تغيير سلطنت بود. اين مدارس با همت عدهاي تأسيس شده و به كار خود ادامه ميداد، بدون اين كه برنامه ريزي و نظارت دولتي به طور چشمگيري در آن دخالت داشته باشد. اما بعد از تغيير سلطنت اين روند كاملاً تغيير كرد و دولت مستقيماً مداخله نمود. در همين راستا تعليمات ديني به طور قابل توجهي جاي خود را به تعليمات ملي و مليتگرائي داد و حتي به فرمان رضا شاه موضوع اعزام دختران به خارج از كشور مطرح و در سال 1309 شمسي هفت نفر از دختران امرا و دولتمردان براي تكميل تحصيلات خود عازم پاريس شدند.(1) «در ابتدا تصميم بر اين بوده كه اينها بروند تحصيل كنند و اگر خوب و رضايت بخش درس خواندند بطوريكه اميد استفاده از تحصيل آنها در بازگشتشان به كشور زياد بود سال ديگر تعداد آنها به بيست تن و سال بعد به چهل تن بالغ گردد». (2)

بازگشت آنها به كشور تأثيرات عميق خود را در دگرگوني پوشش دانشآموزان نشان داد. وزارت معارف از طرف وزارت داخله وظيفه مستقيم اين دگرگوني را بر عهده داشت. طبق متحدالمالي (3)از طرف اين وزارت امر گرديده بود كه قضيه كشف حجاب «بايد بدواً» از محيط معارف يعني ابتدا از مديرههاي دبستانها و محصلات شروع شده و آنگاه به ساير طبقات بسط نمايد. سپس در دبستانها و مدارس دخترانه مأمورين دولتي مجامعي با خانوادههاي محترم و تربيت شده تشكيل داده [تا] با نهايت متانت با دادن كنفرانسها مقصود خود را (كشف حجاب) پيش ببرند.

ص: 112


1- رستاخيز، شماره ٥١١ ، پنجشنبه ١٦ دي ماه ٢535
2- رستاخيز، همان.
3- صفايي، ابراهيم؛ رضاشاه كبير در آئينه خاطرات، ص ٥٢٥ ، متن متحدالمال، به شماره ١٦٢٣ ، در اين كتاب آمده است.

همچنين مقرر گرديد «مدارس ابتدائي تا سال چهارم بصورت مختلط باشد. دبستانها از بچه هاي ذكور و اناث كه در سن 13_12 هستند تشكيل شود و معلمشان هم زن باشد». كه بي حجابي را از همان ابتدا به آنها بياموزد.

در اين ميان، نقش دانشسراهاي مقدماتي دختران را نبايد ناديده انگاشت. اين مراكز كه تربيتكنندگان معلمين و مربيان بودند، كشف حجاب را به صورت يك فرهنگ به دانشآموزان ميآموختند. به طوري كه آموزش آنها، ضمن ايجاد زمينه در ميان ديگر اقشار در اعلام رسمي كشف حجاب نيز نقش اساسي داشت.

در بسياري از موارد، از اين مراكز به عنوان مجالس جشن و خطابه در ذم حجاب و مدح بي حجابي استفاده ميشد و دختران با اجراي سرودهاي مخصوص و حركات ورزشي به اين مجالس رونق داده و بيحجابي را ترويج ميدادند. از جمله در مجلس جشني كه در شيراز با حضور وزير معارف، علياصغر حكمت تشكيل شده بود: «دختران صف منظمي آراسته بعداً لايحه خواندند و سرود سراييدند و به ورزش و ژيمناستيك مشغول شدند». (1)

به منظور دگرگون ساختن فرهنگ جامعه، لزوم ساخت اين مراكز از قبل احساس شده بود. بر همين اساس، در اسفند سال 1312 ه_. ش دستور ساخت بيست و پنج باب دانشسراي دخترانه و پسرانه در شهرهاي تهران، مشهد، تبريز، شيراز، اصفهان، اروميه، كرمان و اهواز به وزارت معارف داده شد. (2)

درباره اهميت ايجاد مدارس دخترانه به شيوه كشورهاي اروپايي همين بس كه اين مراكز مقدمات اعلام رسمي كشف حجاب را كاملاً مهيا ساختند و بعد از اعلام رسمي كشف حجاب در 17 دي ماه 1314

ص: 113


1- حكمت، علي اصغر؛ سي خاطره از عصر فرخنده پهلوي، ص . ٩0
2- تجدد ايران، شماره ١٨٠٢ ، مورخ ١٨ دي ماه . ١٣١4

نيز در جهت پيشبرد آن كوشيدند.

سفر رضا شاه به تركيه

واقعة ديگري كه موجب تسريع در اعلام كشف حجاب گرديد، سفر رضا شاه به تركيه بود. سفر به كشوري كه با نهضت پان تركيسم، به رهبري مصطفي كمال پاشا ميرفت تا به سبك اروپاييان شكل پذيرد و ارزشهاي اسلامي را از كشور خود بزدايد.

درباره شيفتگي رضاخان به تركيه و اقدامات مصطفي كمال و الگوپذيري از وي، حتي قبل از آنكه وي براريكه سلطنت ايران دست يازد، مطالب فراواني گفته شده است. از جمله روزنامه مورنينگ پست در شماره 12 اكتبر 1924/ 20 مهر 1303 خود در مقالهاي تحت عنوان مرد تواناي ايران، به اين شيفتگي اشاره كرده و مي نويسد:

رضاخان نسبت به كارهاي بزرگ و عمليات نظامي همسايه ترك خود مصطفي كمال بسيار شيفته شده و در تقليد از برنامه سياسي او نيز ترديدي بخود راه نداده است. (1)

يكسال بعد همين روزنامه در شماره ديگر خود در مقالهاي تحت عنوان «سوابق رضاخان و هم چشمي او با مصطفي كمال» پيشبيني سياسي خود را تحقق يافته ميبيند و چنين مينويسد:

رضاخان پس از ارتقاء به نخستوزيري موافقت قطعي خود را با جمهوريت اعلام و خويش را نامزد رياست حكومت نمود ولي بر اثر مخالفت علماء اقدام او موقتاً عقيم ماند ... با وجود اين تحت تأثير روش همانند خود «مصطفي كمال پاشا» در تركيه قرار گرفت و در سياست ضدسلطنت خود اصرار ورزيد و در اوايل سال جاري (1304 ش) هنگامي كه مجلس را وادار به تصويب قانون تفويض فرماندهي ارتش خود نمود كار را پيش انداخت» (2)

اين روزنامه سپس به علت عدم توفيق شاه ايران در تقليد كامل از همسايه تجددخواه خود اشاره كرده و مينويسد:

ص: 114


1- نوري اسفندياري، به نقل از رستاخيز ايران، ص ٩6
2- همان، ص ١٨3

تنها علتي كه رهبر ايران _ رضا شاه _ ملت خود را پابپاي تركها نميبرد اين است كه خطر بلشويكي ايران را بيش از تركيه تهديد ميكند و بهترين وسيله دفاع در مقابل اين خطر آن است كه تمام مملكت مجهز گردد و با استفاده از احساسات شديد مذهبي تودههاي مردم، اين عمل در ايران بهتر انجام ميگيرد و روحانيون راهنمائي ملت را عهدهدار ميباشند ...

آنگاه خاطرنشان ميسازد:

همينكه خطر بلشويكي از ميان برود ايران ناگزير خود را به پاي تركيه ميرساند و همان تحولات اجتماعي ولي با محافظه كاري و قدمهاي شمردهتر، صورت خواهد گرفت.

پيش بيني ديگر اين نشريه خارجي جامه تحقق به خود پذيرفت. پس از آنكه خطر بلشويكي رفع گرديد، رضا شاه با اجراي سياست (1)گام به گام نسبت به حذف تدريجي روحانيت از صحنه سياسي _ اجتماعي كشور اقدام كرد تا راه را براي سياست تجددطلبانه خود هموار سازد.

ديدار رضا شاه از تركيه در راستاي اجراي سياست تجددطلبانه وي صورت گرفت و در واقع اولين و آخرين سفر او به عنوان شاه ايران به يك كشور خارجي است. گزارشات لحظه به لحظه اين سفر مهم و تاريخي در جرايد آنروز خصوصاً شفق سرخ(2) و اطلاعات درج گرديده و

ص: 115


1- در فصل مربوط به سير تجددطلبي در ايران، اشاره شد كه رضا شاه با وضع قوانين عرفي به محدود كردن حيطه عمل روحانيون پرداخت و بعد از آن، از طريق متداول كردن اجباري لباس اروپايي (لباس متحدالشكل) آنها را در تنگناي شديدي قرار دارد . قضيه اخير، به عنوان زمينه اعلام كشف حجاب در اين فصل، مورد بررسي قرار گرفته است.
2- روزنامه شفق سرخ در مقاله اي تحت عنوان (مو كب ملوكانه) به شرح اين سفر شانزده روزه پرداخته و راجع به آغاز اين سفر چنين مي نويسد: (صبح روز گذشته شنبه ١١ خرداد ١٣١٣ ساعت پنج قبل از ظهر موكب اعليحضرت همايون شاهنشاهي براي مسافرت به مملكت تركيه از قصر سلطنتي به سمت قزوين حركت فرمودند . در موقع حركت آقاي رئيس الوزراء فروغي و آقايان وزراء در قصر سلطنتي شرفيابي حاصل كرده و تعليمات لازم صادر و ابلاغ فرموده اند) شفق سرخ، شماره ٢٦٥7 مورخ ١٢ خرداد ماه ١٣13 يكي از علل پيشرفت كشف حجاب در تركيه گذشته از همجواري و نزديكي با كشورهاي اروپايي، شيوه عملكرد آتاترك در قبال اين جريان بود كه بدون اعمال فشار مستقيم در پيشبرد اين طرح مي كوشيد. در سخنانش از زنان و وضعيت آنان دفاع چرا ما مردها بايد » مي كرد و مردها را به باد سرزنش م يگرفت. از جمله مي گفت اينقدر خود خواه باشيم و بگذاريم خواهرانمان در چنين وضعي باشند؟ بهتر است بگذاريم آنها رويشان را به دنيا نشان بدهند و فرصت مسافرت و ديدار نقاط مختلف را داشته باشند از هيچ چيز نبايد ترسيد. هيچ ملتي بدون تشريك مساعي زنانش موفق به پيشرفت نمي شود. مگر زنان و دختران دنياي متمدن اينطور لباس م يپوشند و چنين رفتاري دارند؟ مسلماً نه. ( به نقل از: باربر، نوئل؛ فرمانروايان شاخ زرين ؛ ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي ).

حتي به تصوير كشيده شده و در سينماها و تالارهاي نمايش، به روي پرده در آمده است.

پس از ورود رضا شاه به تركيه استقبال باشكوهي توسط آتاترك و ديگر مقامات لشكري و كشوري از وي به عمل آمد. در اين سفر، ظواهر اروپايي تركيه رضا شاه را بيش از پيش مجذوب اقدامات مصطفي كمال كرد، و او را مصمم ساخت تا در بازگشت به ايران دنباله اقدامات تقليدي خود را تسريع بخشد.

رضا شاه طي نطقي در ضيافت شام رئيس جمهوري تركيه، هدف و انگيزه خود از سفر به اين كشور را با عبارتي بيان كرد كه شيفتگي او را به تركيه و رئيس جمهوري آن ثابت ميكند:

مدتهاست با كمال خوشوقتي ناظر ترقيات عظيم ملت دوست و همجوار خود لزوم دوستي با تركيه را احساس ميكردم و به همين مناسبت خوشبختانه امروز مشاهده ميكنم كه اين دوستي در آتيه از هر تزلزل مصون خواهد بود و دو ملت همسايه و برادر ميتوانند با كمال اعتماد و اطمينان به يكديگر متكي بوده و وظيفه مقدس خود را كه ادامه ترقيات و توسعه تمدن است ايفاء نمايند. (1)

در اين مسافرت رضا شاه از مراكز علمي و صنعتي تركيه ديدن كرد. اما آنچه بيشتر مورد توجه رضا شاه قرار گرفت، ظاهر وضع آراسته و

ص: 116


1- شفق سرخ، شماره ٢٦٥٧ ، مورخ ١٢ خرداد ١313

مدرن زندگي اجتماعي مردم بود. همه چيز زيبا به نظر ميرسيد و حضور زنان بيحجاب در چشم او بسيار پسنديده آمد. ديدن اين مناظر خصوصاً در مراكز آموزشي و تربيتي اين كشور توجه رضا شاه را بيشتر جلب كرد. روزنامه اطلاعات در اين مورد مينويسد:

يكي از مراكزي كه رضا شاه هنگام ديدار از تركيه انجام داد ديدار از مدرسهاي در آنكارا بنام عصمت پاشا بود كه در اين مدرسه دختران بيحجاب ترك تربيت خانهداري و صنايع يدي را ميآموختند و در هنگام ورود شاه تمام دختران مؤسسه مزبور با كف زدنهاي ممتد خود مقدم ملوكانه را تهنيت گفتند. (1)

رضا شاه باور نداشت كه تركيه در زمينه آزادي زنان و تعليم و تربيت آنان، تا اين اندازه دچار تحول و دگرگوني به سبك اروپا شده باشد، تا حدي كه خطاب به سفير كبير ايران مستشارالدوله صادق اظهار ميدارد: «هنوز عقب هستيم و فوراً بايد با تمام قوا به پيشرفت سريع مردم خصوصاً زنان اقدام كنيم ...». (2)

به همين علت بود كه پس از بازگشت از تركيه در اغلب اوقات ضمن بيان پيشرفت سريع كشور تركيه، از رفع حجاب زنها و آزادي آنها صحبت مي كرد. (3)تأثير اين مسافرت تا بدان حد است كه روزنامه رستاخيز در مقالهاي به مناسبت سالگرد كشف حجاب، «ابتداء ماجراي كشف حجاب را از سال 1313 شمسي ميداند»، سالي كه بنيانگذار شاهنشاهي پهلوي به دعوت مصطفي كمال پاشا براي ديداري به تركيه رفت. همچنين: «يكي از مسائلي كه در جريان اين ديدار جلب توجه رضا شاه كرد، مسئله بي حجاب بودن زنان آن كشور بود». (4)

ص: 117


1- روزنامه اطلاعات، شماره ٢٢٣٣ ، مورخ ٢٠ تيرماه ١٣13
2- مكي، حسين، تاريخ بيست ساله ايران، ج ٦، ص ١٥7
3- هدايت، همان، ص 404
4- رستاخيز، شماره ٥١١ ، پنجشنبه ١٦ دي ماه 2535

سخنان صريح رضا شاه به رئيسالوزراء جديد (محمود جم) به تاريخ 11 آذرماه 1314 در اين خصوص، مؤيد اين مدعاست. در جايي كه اظهار ميدارد: «نزديك دو سال است كه اين موضوع _ كشف حجاب _ سخت فكر مرا بخود مشغول داشته است خصوصاً از وقتي كه به تركيه رفتم و زنهاي آنها را ديدم كه ”پيچه“ و ”حجاب“ را دور انداخته و دوش بدوش مردهايشان در كارهاي مملكت به آنها كمك ميكنند ديگر از هر چه زن چادري است بدم آمده است اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقي و پيشرفت مردم است». (1)

به همين جهت، اين سفر و ديدار از تركيه و مشاهده تحول دگرگوني در اجتماع زنان و «كيفيت مجالس، شاه را در خط تأسي صرف انداخت و تشبه به اروپايي شدن كشورش»، چرا كه كوشش وي آن بود كه ايران را در طريق ترقي و قبول تمدن جديد وارد» كند، (2)غافل از آنكه با تغيير در ظاهر و تقليد صرف گرهي از مشكلات زن ايراني، باز نمي شد.

تشكيل كانون بانوان

يكي ديگر از عوامل زمينهساز كشف حجاب و پيشبرد اين طرح، تشكيل كانون بانوان به سال 1314 شمسي بود. (3)اين كانون كه در ابتدا بنام «جمعيت زنان آزاديخواه ايران» خوانده ميشد در 22 ارديبهشت 1314 «تحت رياست افتخاري شمس پهلوي، از طرف ”وزير معارف“ علي اصغر حكمت ”و با فرمان رضا شاه“ به وزير معارف، به منظور فراهم نمودن زمينه مساعد جهت ”اعلام آزادي نسوان“» و در حقيقت اعلام رسمي كشف حجاب، تشكيل گرديد. (4)

ص: 118


1- رستاخيز، همان.
2- هدايت؛ همان؛ ص 404
3- استاد ملك، همان، ص ٢٢9
4- صفايي، همان، ص 528

ذكر اين نكته لازم است كه كانون بانوان در راستاي تشكيل ديگر جمعيتها و سازمانهاي زنان كه تاريخچه آن به دوران مشروطيت و بعد از آن برميگردد، بنياد گذارده شد. در ارتباط با تاريخچه گروههاي اجتماعي و سياسي زنان و نقطه آغازين كانونهاي ايشان بايد گفت «اولين گردهمايي زنان در سال 1285 ه_. ش /1324 ه_. ق به منظور حمايت از اهداف مشروطه و پيشرفت توسعه اقتصادي كشور تشكيل گرديد» اما براي رسيدن و مشاركت در اين هدف، ضرورت تعليم و تربيت نسوان مورد توجه قرار گرفت. به همين منظور اولين دبستان ايراني دخترانه توسط طوبي آزموده تأسيس شد. (1)بعد از تأسيس اين مدرسه، خانم محترم اسكندري جمعيت نسوان وطنخواه را بنيان گذارد كه تا سال 1307 پايدار بود. اما قبل از آن، خانم صديقه دولت آبادي «شركت خواتين اصفهان» را تأسيس كرد كه تا سال 1300 دوام داشت و مجلهاي به نام زبان زنان را منتشر مي كرد. (2)در سال 1299 ش. بنا به دعوت همين خانم «شركت آزمايش بانوان» در تهران ايجاد شد. مرامنامه اين جمعيت، عبارت بود از: «ترويج امتعه وطني و ايجاد دبستان شش كلاسه براي دختران»، اين جمعيت تا سال 1303 شمسي دوام داشت. در سال 1300 شمسي در رشت جمعيتي موسوم به «پيك سعادت نسوان» تشكيل گرديد و در اواخر سال 1305 شمسي جمعيتي بنام بيداري نسوان در تهران تشكيل شد.

در كنار تشكيل اين جمعيتها، روزنامه ها و مجلات، زنان نيز پا به عرصه فعاليتهاي اجتماعي نهادند، تا از اهداف و افكار غربگرايانه اين جمعيتها دفاع كرده، در نشر آن بكوشند. بنابراين، در همين اوقات مجله زبان زنان به مديريت صديقه دولت آبادي در اصفهان و نامه بانوان به مديريت شهناز آزاد در تهران و مجله جهان زنان به سردبيري فخرآفاق

ص: 119


1- بامداد، همان، ص ٤١
2- شيخ الاسلامي، همان، ص ٩7

پارسا در مشهد و سپس در تهران و مهمتر از همه مجله عالم نسوان به مديريت نوابه صفوي، فعاليت مي كردند. (1)

نويسندگان اين نشريات، در مقالات خود، لزوم تعليم و تربيت زنان و فرزندان آنان، بيان محروميتهاي زنان در خانهها و لزوم وارد شدن آنان در فعاليتهاي اجتماعي، ترويج امتعه وطني، معرفي زنان مشهور جهان و بعد از مدتي انتقاد از مسئله حجاب به عنوان سد راه ترقي و تكامل زنان را مورد بحث قرار دادند. ترويج فرهنگ حجابزدايي از اهم مقالات مندرج در اين مجلات بود كه در ابتداي فصل به قسمتي از آنها اشاره شد.

افراد انجمنهاي مذكور كه اكثراً در تهيه و تدوين مقالات روزنامهها و مجلات زنان نقش داشتند از پيشتازان كشف حجاب در ايران بودند. بعداً بسياري از اين جمعيتها و افراد مؤسس آن در قالب جمعيت زنان آزاديخواه ايراني تجمع كردند و از طرف وزير معارف و با فرمان شاه، مأموريت يافتند اساسنامهاي براي جمعيت تهيه نموده و در اختيار وزير معارف بگذارند و از وزير نيز درخواست شود در مقابل، حمايت خود را از آنها اعلام نمايد. اين جمعيت در تاريخ 22 ارديبهشت ماه 1314 به عنوان كانون بانوان، و به منظور تحقق و فراهم آوردن زمينه لازم براي اعلام و رسميت يافتن كشف حجاب تأسيس گرديد (2)كه رياست افتخاري آن را شمس پهلوي بر عهده داشت و تحت نظارت وزارت معارف قرار گرفت.

اساسنامه اين كانون به شرح ذيل است:

1. تربيت فكري و اخلاقي بانوان و تعليم خانهداري و پرورش طفل

2. تشويق به ورزشهاي متناسب براي تربيت جسماني (زنان)

ص: 120


1- شيخ الاسلامي، همان، از ص ٨٨ به بعد
2- بامداد، همان، صص ٩٠-٨9

3. ايجاد مؤسسات خيريه براي امداد به مادران بيبضاعت و اطفال بيسرپرست

4. ترغيب به سادگي در زندگي و استفاده از امتعه وطن

خانم هاجر تربيت نيز به عنوان رئيس كانون بانوان انتخاب شد. در وراي اين اساسنامة به ظاهر خيرخواهانه، هدف عمده و اساسي از تشكيل كانون بانوان بنا به اظهارات وزير معارف، آن بود كه در آنجا خانمهاي تحصيل كرده جمع بشوند و از رجال و دانشمندان و اشخاص معروف تهران دعوت كنند و براي حضار از زن و مرد راجع به مقام زن در جامعه نطق كنند و آنگاه كه «افكار حاضر شد ... اعلام آزادي نسوان به اطلاع اهل عالم برسد». (1)

بدرالملوك بامداد نيز پرده از اين هدف اصلي كانون، (كشف حجاب) برداشته و چنين مينويسد: «ضمن ساير اقدامات، منظور اصلي يعني ترك چادر سياه متدرجاً پيشرفت ميكرد به اين طريق كه زنان عضو جمعيت با راضي كردن خانوادههاي خود يكي يكي به برداشتن چادر مبادرت مي نمودند».(2) و از اين راه مقدمات اعلام كشف حجاب در سطح اجتماع را فراهم مي ساختند. سخنرانان نيز در مجالس كانون «ساير بانوان را تشويق به ترك كفن سياه ميكردند بطوريكه در هر نوبت از مجالس و اجتماعات كانون عده زيادي از بانوان بدون چادر حضور مييافتند» و اين در حالي بود كه «زنان فرهنگي در صف مقدم آنها بودند». (3)

اين كانون بعدها در شهرهاي مهم كشور از جمله اصفهان داراي شعبه گرديد (4)(71) تا به زعم دستاندركاران كشف حجاب زنان را با اصول ترقي و مدنيت _ غربي _ آشنا سازد؟!

ص: 121


1- صفايي، همان، ص ١٠
2- بامداد، همان، ص ٩1
3- همان، ص ٩١
4- تجدد ايران، شماره ١٨٠٥ ، دي ماه ١٣14

در خاتمه اين فصل، به طور خلاصه بايد گفت كشف حجاب در ايران از 17 دي ماه 1314 آغاز نگرديد؛ بلكه در اين تاريخ رسماً از سوي حكومت اعلام شد. زمينه و ريشه اين جريان بيشتر در خارج از مرزها قرار دارد، برخورد و آشنايي انديشهگران ايراني از وضعيت زنان در كشورهاي غربي و مقايسه آن با وضعيت زن ايراني آنها را به دنبال راه چاره كشاند. به طوريكه به اين نتيجه رسيدند كه حجاب عامل اصلي و بدبختي زن است و اگر اين سد شكسته شود تمامي استعدادهاي زنان نيز بروز ميكند. روزنامهها و مجلات آن زمان مشحون از كلماتي اينچنين است: «تا روزيكه اين پرده سياه كه مايه بدبختي زنان ايراني است و عبارت از سد بزرگي است كه در مقابل ايراني و تمدن اروپا حايل شده است از ميان برداشته نشود، تا روزي كه اين كفن سياه زنهاي ايراني را بخود پيچيده و روحيات دختران امروزي و مادران فرداي ايران را خواهي نخواهي خفه نموده است به هم پيچيده نشود و از ميان برداشته نشود ايران ترقي نخواهد نمود».

پس از ايجاد آمادگي فكري و زمينه ذهني در ميان حداقل، قشر خاصي از زنان بود كه رضاخان موفق شد نسبت به تنظيم برنامههاي ضد مذهبي خود از طريق كشف حجاب اقدام نمايد. براي اعلام رسمي اين جريان برنامههايي ترتيب داد تا بالاخره روز 17 دي ماه 1314 فرا رسيد. هشت سال قبل در چنين ماهي، تصميم گرفته شده بود كه نخست ذهنيت مانع اصلي و عمده از حضور زن در اجتماع، يعني مرد را براي اين دگرگوني آماده نمايد، لذا با برنامه اتحاد شكل البسه او را به اروپاييشدن فرا خواند. بعد از اجراي اين برنامه راه براي اجراي ديگر برنامههاي زمينهساز فراهم شد.

برگزاري دومين كنگره زنان شرق در ايران در سال 1311 خود دليل ديگري بر اجراي طرح رفع حجاب و ضرورت آن در ايران است. اگرچه در اين كنگره از كشف حجاب سخني به ميان نيامد؛ اما، جو حاكم بر اين كنفرانس حكايت از اين مسئله ميكرد. مروجان كشف حجاب به اين نتيجه رسيده بودند كه در جامعه سنتي مذهبي ايران نخست بايد از طريق مذهب سنتهاي اجتماعي را كوبيد و به صرف آنكه اسلام زن را همانند

ص: 122

مرد آزاد آفريد، به جنگ اين سنتها رفت و با اسلحه دين سنتها را كه دعوت به خانهنشيني زن دارد، درهم شكست. آنگاه به سراغ توجيه قوانين مذهبي رفت و حتي اعلام كرد كه در شرع صراحتي راجع به حجاب وجود ندارد.

كنگره زنان شرق در ايران اين مأموريت را حداقل در بخش نخست به خوبي انجام داد و به صورت چشمگيري در جهت پيشبرد طرح كشف حجاب رضا شاهي تلاش كرد. همين طور توسعه مدارس (1) آموزشي به شيوه كشورهاي اروپايي زمينه اين مسئله را بيشتر مهيا كرد. ديدار رضا شاه از تركيه به سال 1313 نقطه عطفي بود بر باورهاي قبلي وي. ديدارش از مراكز علمي و صنعتي و مشاهدة آراستگي اين كشور و تبليغات گسترده پيرامون اين سفر براي تأسي از برنامه هاي آتاترك، سومين عامل براي ايجاد زمينه ذهني در روز موعد است. به طوري كه اين سفر در پيشبرد برنامه رضا شاه و تسريع در اعلام رسمي، بسيار موثر واقع شد و رضا شاه دريافت كه براي رسيدن به نظم نوين خود بايد از كشور همسايه (تركيه) تبعيت كند.

به همين جهت، پس از بازگشت به ايران مترصد ايجاد فرصتي مناسب بود تا در تبعيت از همتاي خود اين برنامه را عملي سازد به طوري كه اين فكر سخت او را به خود مشغول داشته و در اجراي آن سخت مصمم شده بود.

با تشكيل كانون بانوان در 22 ارديبهشت 1314 راه براي اعلام رسمي كشف حجاب فراهم گرديد. بدين منظور، وزير معارف از طرف رضا شاه مأموريت يافت تا محلي ترتيب داده و زنان روشنفكر و فرهنگي را دور يكديگر جمع نمايد و با برگزاري كنفرانسها و دعوت از ديگر زنان، آنها را متوجه اين نكته نمايد كه رفع حجاب هر چه زودتر رسميت خواهد

ص: 123


1- در اهميت اين توسعه همين بس كه براي اعلام رسمي كشف حجاب از اين مراكز استفاده شد. آموزش فرهنگ كشف حجاب در اين مدارس بر همه روشن است و اولياي امور به اين نكته سخت واقف بودند.

يافت و لازم است كه خود را با اين نظم نوين هماهنگ سازند. هر چند در اساسنامه كانون سخني از اين منظور بيان نشده و هدف از تشكيل چنين ارگاني، تربيت فكري و اخلاقي و تعليم خانهداري و پرورش فرزندان و ... قيد شده است اما منظور اصلي يعني ترك چادر متدرجاً پيشرفت ميكند. بدين صورت كه زنان با راضي كردن خانوادههاي خود يكي يكي به برداشتن چادر مبادرت مينمايند و راه را براي اعلام رسمي كشف حجاب هموار ميسازند. به همين علت بود كه اين كانون بعدها در شهرهاي مهم كشور شعباتي ايجاد كرد تا در پيشبرد اين طرح حتي پس از اعلام رسمي تلاش نمايد. در واقع روز 17 دي ماه كه روز اعلام رسمي كشف حجاب و منع حجاب نامگذاري شده است، حاصل چهار دهه زمينهسازيهاي فكري از دوران مشروطيت تا كودتاي 1299 در جامعه ايران، و نيز حاصل زمينهسازيهاي عملي رضاخان بعد از به دست گرفتن قدرت كامل در كشور است.

ص: 124

فصل سوم

اعلام كشف حجاب و اقدامات سازمانيافته براي پيشبرد آن

در فصل گذشته به بررسي عوامل زمينهساز كشف حجاب اشاره گرديد. هر يك از عوامل مزبور، به نوبه خود راه را براي اعلام رسمي كشف حجاب در ايران فراهم ساختند. بذر اصلي اين تفكر كه از نتايج تجددطلبي و پذيرش شيوه زندگي به سبك و آداب اروپايي بود، قبل از مشروطيت پاشيده شد و در مشروطه و بعد از آن تا كودتاي 1299 كم و بيش رخ نماياند.

با كودتاي 1299 و تسلط رضاخان بر اريكه سلطنت، زمينههاي ظهور علني اين پديده فراهم گرديد و شتاب افزونتري يافت. اما اين شتاب به يكباره و بدون ايجاد زمينههاي اجتماعي نبود، بلكه مراحلي را طي كرد. مرحله اول، زمينهسازي براي اعلام رسمي كشف حجاب بود كه در فصل پيش بدان پرداختيم. دومين مرحله، عبارت بود از روند كشف حجاب و كيفيت آن كه در قالب تصويب قوانين خاص صورت گرفت.

در فصل حاضر، نخست به بررسي روند اعمال كشف حجاب و تهيه و تدوين قانون مربوطه و چگونگي رسميتيافتن آن ميپردازيم و سپس، با توجه به اين كه، برنامههاي مزبور از سوي رژيم در قالب يك طرح سياسي اجتماعي مطرح شد و سرمايهگذاري عمدهاي نيز براي اجراي آن صورت گرفته بود، راههاي پيشبرد آن را مورد توجه قرار ميدهيم.

نخست ببينيم قدمهاي عملي كشف حجاب چگونه برداشته شد؟

ص: 125

گامهاي آغازين كشف حجاب

همان طور كه تاكنون تأكيد نموديم، زمينه هاي نظري كشف حجاب به پيش از تغيير سلطنت و انتقال قدرت به خاندان پهلوي باز ميگردد. اين فكر در دوران مشروطيت نضج يافت و پس از آن نيز، هرگاه مجالي پيدا ميكرد، به انحاء گوناگون ظاهر ميشد. به طوري كه:

قبل از به قدرت رسيدن رضاخان گروههاي متعددي از زنان قصد داشتند كشف حجاب (1) نمايند و براي اين منظور در يكي از مساجد بست نشستند و خواستار حق كشف حجاب براي زنان شدند. (2)

مطرحشدن چنين درخواستي در مسجد نشانگر آن بود كه آزادي وجه و كفين، دستكم از ديد درخواستكنندگان مخالف صريح حكم شرع تلقي نميشد، و يا اين كه برداشتهاي مختلفي در خصوص آن مطرح بوده است. در واقع بستنشينان خواستار برداشتن نقاب از چهره بودند. اين درخواست، البته در آن روز كشف حجاب تلقي ميشد. به هر حال، تا رسيدن رضا خان به قدرت، كشف حجاب از اين مفهوم فراتر نرفته بود و نميتوان آن را تأسي صرف از رفتار اروپايي دانست. هر چند زمينه سازي اين تفكر در همين حد نيز به خارج از مرزها (3)باز ميگشت، و بيشتر از سوي كساني پذيرفته شده بود و بدان دامن زده ميشد كه با زندگي در غرب از نزديك آشنا شده بودند. با اين همه، نميتوان طرح آن را در جهت «تأسي صرف از مظاهر غربي» تلقي نمود. در واقع، گسترش بعدي سير تجددطلبي و افزايش تمايل بخشي از مردم به پذيرش آداب و رسوم اجتماعي اروپا به دورهاي بر مي گردد كه رضا خان

ص: 126


1- در فصل اول، و ابتداي فصل دوم به اين موضوع پرداخته شده است.
2- Sanasarian, Eliz, the Women's Right Movement in Iran, New York , ١٩٨٢, p. ٦٣ – ٦٤.
3- منظور نويسنده از درخواست كشف حجاب توسط زنان، قبل از قدر ت گيري رضاخان، برداشتن روبند و نقاب است كه از زاويه شريعت نيز قابل بررسي است.

به قدرت رسيده و در صدد رسميتبخشيدن به كشف حجاب و منع استفاده از چادر و چارقد بر آمده بود.

در اوايل اين دوره، دو نظريه راجع به كشف حجاب وجود داشت. «تعدادي طرفدار مستقيم كشف (1)حجاب بودند و عدهاي ديگر برداشتن نقاب و تغيير رنگ چادر را از مشكي به رنگهاي ديگر كافي مي دانستند». (2)هر دو گروه نيز در ابتدا با مخالفت هايي مواجه شدند. چرا كه، جامعه هيچكدام از اين دو تفكر را نميپذيرفت و حتي گروه اخير نيز از برخورد مخالفين در امان نماندند.

روشنفكران و تحصيلكردگان غرب، بيشتر طرفدار نظريه اول بودند كه پس از دستيابي رضاخان بر اريكه قدرت و در گسترش سياست تجددطلبي رو به افزايش نهادند و رضا خان نيز از آنان پشتيباني ميكرد. آنها فعاليت اصلي خود را در حوزه معارف دنبال ميكردند و مدارس را به عنوان نخستين پايگاه جهت گسترش تفكرشان برگزيدند.

بنا به اظهارات بدرالملوك بامداد «رضا شاه بطور محرمانه به پليس دستور داده بود كه از اين زنان حمايت كنند». (3)يكي از آنان خانم صديقه دولتآبادي بود كه در مهرماه 1306 _ هشت سال قبل از اعلام رسمي كشف حجاب _ با كلاه و لباس اروپايي در كوچه و خيابانهاي تهران ظاهر شد و به عنوان اولين زني كه چادر از سر برداشته است شهرت او محله به محله و كوچه به كوچه رفت». (4)

مخالفين كشف حجاب، بعد از مشاهده اين جريان در نامهاي خطاب به رضا شاه اخطار كردند كه «اگر يك بار ديگر اين ضعيفه چشم سفيد

ص: 127


1- طرفداران اين نظريه در ابتدا به تبعيت از زنان غربي از كلاه استفاده مي كردند و بعد از مدتي كه سير كشف حجاب به اين شيوه پيشرفت نسبتاً محسوسي نمود، كلاه نيز منسوخ و يا كمتر مورد استفاده قرار گرفت و به برهنگي تمامي سر انجاميد و روح خودنمايي افزون گشت.
2- Sanasarian, ibid, pp. ٦٣ – ٦٤
3- زن روز (مجله)، شماره ١٩٩ ، سال ٤٧ ، شنبه چهاردهم دي ماه.
4- زن روز (مجله)، همان.

خيرهسر با رخت و قباي فرنگي و نجس خود در كوچه و معابر ظاهر شود او را سنگسار خواهند كرد ...». (1)پس از اين اخطار شديداللحن مخالفين، وي تحت توجهات رضا شاه «مدت هشت سال زير نظر پليس مخفي شاه به فعاليت خود ادامه داد».

طرفداران تغيير رنگ چادر و برداشتن نقاب نيز عمليات خود را از تهران و برخي از شهرهاي بزرگ شروع كردند. بامداد روايت ميكند: «گروهي كه در شيراز رنگ چادر خود را تغيير داده بودند در خيابان بوسيله دو مرد و دو زن مورد حمله قرار گرفتند كه حتي جراحت نيز برداشتند». (2)

طرفداران اين نظريه نيز نهايتاً راه گروه اول را انتخاب كردند. تغيير رنگ چادر و برداشتن نقاب، مقدمهاي بر خواست ثانويه اين گروه بود كه از پشتيباني دولت و در رأس آن رضا شاه برخوردار بودند. در واقع، موقعيت مذهبي و سنتي شهرها سبب شده بود تا آنان جرأت كافي براي ابراز مقصود اصلي خود پيدا نكنند و هنگامي كه خشونت رضا شاهي به ميدان آمد، جرأت يافته، يا مجبور شدند بيحجاب ظاهر شوند. اما در نمايش بيحجابي كه نخست در تهران آغاز شده بود؛ اينان نقش اول را نداشتند. بلكه بنا به اظهار ديلي تلگراف، حضور تحصيلكردگان ايراني «در خيابانهاي تهران با زنان اروپايي خود كه لباس اروپايي پوشيده بودند» فوق العاده چشمگير بود و همين مسئله عاملي شد تا «حضور بانوان سرشناس بيحجاب در معابر عمومي و پوشيدن لباس به شيوه اروپايي ادامه يابد». (3)

در اين نمايش، اعضاي خانواده سلطنت نيز نقش اساسي داشتند. به گزارش مجله بيرمنگام پست: «شاهدخت و ماهدخت دختران بزرگ شاه

ص: 128


1- زن روز (مجله)، همان.
2- Sanasarian, ibid, p. ٦٤
3- نوري اسفندياري، رستاخيز ايران، به نقل از ديلي تلگراف، ٣ ژوئن ١٩٢٧ / خرداد ١٣٠٦ ، صفحه . ٣٦٣

به فرمان پدر چادر از سر برداشته و با همراهان سوار بر اسب در خيابانهاي تهران» گردش مي كردند. (1)

اين برنامه ها براي آمادهسازي افكار عمومي، جهت تبديل طرح كشف حجاب به يك قانون بود. بنا به اظهار نويسنده كتاب حركتهاي حقوقي زنان در ايران، «قانون كشف حجاب به عنوان يك چيز غير منتظره مطرح نگرديد، پيش از سال 1936 راجع به اين قانون شايعاتي وجود داشت و آن مربوط به زماني بود كه پادشاه افغانستان، سلطان امانالله خان و ملكهاش سوريا، از ايران بازديد كردند ظاهراً بيحجابي [بدحجابي] ملكه مخالفت روحانيون مسلمان را برانگيخت. آنها از رضا شاه خواستند تا از ملكه بخواهد مادامي كه در ايران بسر ميبرد حجاب را رعايت كند، اما رضا شاه امتناع ورزيد» (2)و به درخواست علما وقعي ننهاد. اين مسئله شايعاتي را به وجود آورد كه «ممكن است قانون كشف حجاب بزودي به تصويب برسد».(3) اما بنا به اظهار پيترآوري، «قيام مردم افغانستان، عليه امانالله خان در سال 1929 موجب گرديد تا اعلام اين قانون و فرمان دولتي، دچار وقفه شود»(4) و شايعه قانون كشف حجاب براي مدتي مسكوت بماند.تا اينكه در سال 1934 يعني زمانيكه رضا شاه از تركيه ديدن كرد، شايعات مجدداً اوج گرفت،(5) اما قضيه مسجد گوهرشاد و اعتراض مردم عليه كشف حجاب و لباس اروپايي كه به عقيده پيتر آوري اين قيام، متأثر از قيام مردم افغانستان (6) است، در تأخير اعلام اين قانون

ص: 129


1- نوري اسفندياري، همان، به نقل از بيرمنگام پست، ٢٩ مه 7/1935 خرداد 1304.
2- Sanasarian, ibid, p. ٦٤
3- Sanasarian, ibid, p. ٦٤
4- آوري، پيتر؛ تاريخ معاصر ايران، ج ٢، ترجمه رفيعي مهرآبادي، ص ٧2
5- Sanasarian, ibid, p. ٦٤
6- اظهار پيتر آوري نمي تواند چندان صحيح باشد ، چرا كه منشاء قيام مشهد را اعتراض و دستگيري روحاني مبارز شيرازي سيد حسام الدين فال اسيري دانسته اند كه در فصل واكنشهاي اجتماعي در برابر كشف حجاب بدان مي پردازيم.

اجباري بي تأثير نبوده (1)است. زيرا از نوروز سال 1306 كه نخستينبار آهنگ بي حجابي (2)از دربار نواخته شد تا 27 آذرماه 1314 كه متحدالمال (بخشنامه) كشف حجاب جهت تصويب شاه، از طرف رئيس الوزراء و وزير داخله به دربار ارسال، و به تاريخ 1/10/1314 دستور ابلاغ آن به ولايات صادر گرديد و همچنين تا 17 دي ماه همين سال كه اين قانون رسماً و عملاً از طرف رضا شاه به مورد اجرا گذارده شد مدت زمان مديدي ميگذرد و اين زمان طولاني نشانگر آن است كه جامعه ايران به يكباره نميتوانست كشف حجاب را بپذيرد. ابتدا لازم بود اقداماتي در جهت آمادهسازي جامعه براي پذيرش قانون كشف انجام گيرد، تا زمينة پذيرش تدريجاً فراهم شود. از همين رو، اين جريان، نخست از حوزه معارف آغاز شد و در راستاي آن از پائيز سال 1312 دولت با صدور اعلاميهاي مردم را براي پذيرش آموزگاران زن بي حجاب آماده كرد (3)و

ص: 130


1- هر چند رضا شاه پس از سركوبي اين قيام در تيرماه ١٣١٤ خطاب به علي اصغر  سابقاً به شما گفته بودم يك روز جلسه بكنيد »: حكمت وزير معارف اظهار م يدارد و خانم ها هم حاضر شوند و حجاب از ميان برداشته شود ولي آن وقت هنوز مصمم نبودم و خيال مي كردم اين كار را در بهار ١٣١٥ بكنم ولي حالا بواسطه حوادثي كه در خراسان پيش آمده است و بعضي از اشرار در مسجد گوهرشاد تجمع كرده بودند و متفرق شدند و خيانتكاران مجازات شدند زمينه حاضر است بايد به فوريت اين اظهارات و تعجيل شاه از يك طرف نمايانگر آن است .« اين جلسه را حاضر كنيد كه بعد از قضيه گوهرشاد حركتي كه تداوم بخش اين قيام مردمي باشد، بلافاصله صورت نگرفته و از طرف ديگر مبين آن است كه رضا شاه درصدد است قبل از آنكه مخالفين فرصت دوباره اي به دست آورند و در جايي ديگر قيام را تداوم بخشند و طرح كشف حجاب را با توجه به تمهيدات و تلاشهاي ب ه عمل آمده از سوي حكومت، به مخاطره بيفكنند، فرصت را از حريف بگيرد.
2- در نوروز سال ١٣٠٦ كه مصادف با ماه مبارك رمضان بود ، اعضاي خانواده رضا شاه براي حلول سال جديد به حضرت معصومه(س) آمده و ب ه طرز خيلي زننده در غرفه بالاي ايوان آينه نشسته و نقاب خود را برداشته بودند. برداشتن نقاب در آن روز بي حجابي تلقي مي شد. اين عمل آن هم در مركز مذهبي ب ه عنوان نواخته شدن نخستين آهنگ بي حجابي از دربار تلقي شده است.(نگاه كنيد به: واحد، سينا؛ قيام گوهرشاد، ص ٢٩).
3- خاطرات محمدرضا شاه پهلوي، به نقل از روزنامه رستاخيز، شماره ٥١١ ، پنجشنبه ١٦ دي ماه ٢٥٣٥.(١٣٥٥)

هر روز بر تعداد آموزگاران زن بيحجاب افزود و طرح و نقشه پيشبرد كشف حجاب از همين محيط كه ارتباط بيشتري با اقشار مختلف داشت، كار خود را تداوم بخشيد. اما براي عمومي شدن آن در سطوح مختلف طبقات اجتماعي، نياز مبرم به ابزاري قانوني بود. زيرا در چهارچوب قانون بهتر ميتوانستند طرح كشف حجاب را پيش برده، و به مخالفتها پاسخ گويند و با مخالفان برخورد كنند. براي همين منظور و با توجه به شرايط تقريباً مساعدي كه فراهم گشته بود بخشنامه عمومي اعلام كشف حجاب صادر گرديد.

بخشنامه عمومي اعلام كشف حجاب

قبل از صدور و ابلاغ بخشنامه عمومي، و اعلام رسمي كشف حجاب، براي آنكه اعمال اين قانون دولتي دچار وقفه نشود و شرايط از هر نظر فراهم آيد از طرف وزير معارف و به دستور رضا شاه بخشنامهاي خطاب به رؤساي معارف در استانها صادر گرديد. مفاد اين بخشنامه در واقع بيانكننده چگونگي پيشبرد كشف حجاب به طريق دقيق و سازمان يافتهاي است كه ميبايست در حوزه معارف عملي شود.

هدف از اجراي برنامههاي مندرج در اين بخشنامه آن بود كه «طبقه نسوان كشور ما كه مادران رجال فردا هستند مانند زنان ساير ممالك متمدنه از بركات علم و دانش و تمدن و تربيت برخوردار شوند و بتوانند خانوادههاي صالح و مفيد تشكيل دهند و فرزندان وطنپرست رشيد براي كشور تربيت نمايند». (1) مطابق اين دستورالعمل، با تفكيك گروههاي سني، براي هر گروه برنامه خاصي طراحي كرده بودند. براي خردسالان تأسيس كودكستان و

ص: 131


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١٢ ؛ سازمان اسناد م لي ايران، سواد متحدالمآل وزير معارف خطاب به ادارات معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه استانها ؛ همچنين نگاه كنيد به: آِشنا، حسام الدين؛ گنجينه اسناد، دفتر اول بهار ٧٠ ، مقالة كشف حجاب در آئينه اسناد

مدارس مختلط و اداره تدريجي آن توسط آموزگاران زن پيشبيني شده بود. در مورد دختران دبستان و دبيرستان پوشيدن «لباس متحدالشكل» در مدرسه، كوچه و خيابان و حتي منزل و بالاخره در همه جا، تاكيد شده بود. اين سفارشات به بهانه ملبس شدن دختران به لباس ساده توأم با پاكدامني و شرافت و عفاف نفس، توجيه ميگرديد.

كار در مورد گروه بانواني كه كمتر تحت ضابطه و مقررات معين قرار گرفته و سني از آنان گذشته بود، مشكلتر بود. در اين زمينه دستور داده شد از دو روش حساب شده به موازات هم استفاده شود. اولين گام آن بود كه در دبستان و دبيرستان، «از طرف معلمات مجالس كنفرانس تشكيل شده و در آنجا دانشآموزان و خانمهاي معلمه با لباس متحدالشكل حاضر شوند و از ساير بانوان اصيل بلد دعوت [گردد] كه با شوهرهاي خود در اين مجالس حاضر شوند تا ضمن مشاهده آموزگاران و دانشآموزان بيحجاب و متحدالشكل به سخنراني افراد تحصيلكرده و نوگرا پيرامون مسائل اقتصادي، حفظالصحه شخصي و ساير مسائل علمي و سرودهاي اخلاقي دانش آموزان گوش فرا دهند». اما تاكيد اصلي بر اين بود كه «مخصوصاً بايد آداب نشست و برخاست و پوشيدن لباس و معاشرت چنانكه ما بين خانوادههاي عفيف و نجيب در ممالك متمدنه عالم معمول است به آنان بياموزند.» (1)همچنين، براي آنكه زنان ايراني تصور نكنند پوشيدن اين لباس جديد نوعي تأسي صرف از غربيها است، از سخنرانان و صاحبان مجالس درخواست شده بود «سعي نماييد گوشزد شود لباسي كه امروز نسوان عالم ميپوشند همان لباسي است كه از قديم الايام در مملكت ايران معمول بوده است». و به جهت آنكه اين قضيه همراه با نوعي توجيه شرعي ذكر گردد سخنرانان بايد يادآور ميشدند كه اين لباس جديد «به

ص: 132


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١٢ ؛ همچنين نگاه كنيد به: آشنا، حسام الدين؛همان.

همان ترتيبي است كه در شريعت مقدس اسلام در موقع عبادت مانند صلوة و حج امر شده است».

براي حسن برگزاري چنين مجالسي درخواست شده بود كه شهرباني و عوامل حكومت با برگزاركنندگان كنفرانس در مدارس همكاري نمايند تا به طور آبرومندانه و مفيد ارائه شود.

دومين گام، براي پيشبرد اين طرح و مقدمات آن، ترتيب مجالس غير رسمي و رفت و آمدهاي خانوادگي بين محترمين شهر بود كه «داراي حسن نيت و فكر روشن باشند». هدف از ايجاد چنين مجالس غير رسمي آن بود كه هم زن، و هم مرد با آداب نشست و برخاست آشنا شوند و خصوصاً زنان تا از «حجب و كم رويي آنان كاسته گردد». (1)در اين بخشنامه مقدماتي، مأمورين از به كارگيري هر گونه اعمال فشار قدغن شده بودند و تاكيد گرديده بود كه «با كمال عقل و متانت و تدبير عمل گردد».

پس از آنكه مديران ادارات كل معارف در استانها با اين دستورالعمل محرمانه و مفصل تكليف و وظيفه خود را تعيين شده يافتند، فعاليتهاي آنان وارد مرحلهاي تازه و دقيقي گرديد. پس از مدت كوتاهي، زمينه براي اعلام بخشنامه كشف حجاب در جامعه به صورت نسبي فراهم شد. نخست وزير جديد، محمود جم (2)كه پس از سركوبي قيام گوهر شاد

ص: 133


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١٢ ؛ همچنين نگاه كنيد به: آشنا، حسام الدين؛همان.
2- به تاريخ 1314/09/11محمود جم به عنوان جانشين فروغي انتخاب شد . شاه در اولين جلسه ملاقات پس از معرفي وزراء به طور خصوصي، ضمن بيان نفرت خود از چادر و چاقچور و اين كه دو سال است موضوع كشف حجاب زنان سخت فكر او را مشغول داشته و خصوصاً بعد از سفر تركيه و ديدن زنان ب يحجاب در آنجا، ضرورت پياده شدن قانون كشف حجاب به منظور بيرون آوردن زنها از اندرون به نخست وزير جديد كه سمت قبلي خود وزارت داخله را نيز حفظ كرده، گوشزد و تهيه و تدوين و اجراي قانون كشف حجاب را به وي تكليف م ينمايد چرا كه جم سابقه قبلي در پيشبرد و اجراي اين طرح را دارد و قيام گوهرشاد كه مستقيماً به دستور وي سركوب گرديد، شايستگي او را براي تدوين و اجراي قانون كشف حجاب اجباري، براي رضا شاه به اثبات رسانده بود. شايد بتوان ادعا كرد كه يكي از مأموريتهاي اصلي كابينه جم (1314/09/11 تا 1316/07/01 ) اعلام و اجراي قانون كشف حجاب بود. (نگاه كنيد به: صدر، محسن؛ خاطرات صدرالاشراف، ص ٣٠٥ ؛ و: روزنامه رستاخيز، شماره 511، تاريخ 1355/10/16 به نقل از خاطرات جم؛ همچنين در مورد محاكمه و تبرئه وي بعد از شهريور ١٣٢٠ در خصوص دست داشتن در سركوبي قيام گوهرشاد، مراجعه شود به: روزنامه اطلاعات، بيست و هشت هزار روز تاريخ ايران و جهان، ص ٨٠٣.

و استعفاي (1)فروغي، نقش شايسته خود را براي اجراي طرح جديد به اثبات رسانيده بود، اين بخشنامه (2)را _ كه به منزله قانون كشف حجاب اجباري است _ تدوين كرد و به ضميمه نامهاي براي رؤيت شاه و صدور امريه از جانب وي به دفتر مخصوص شاهنشاهي ارسال نمود. در اين بخشنامه كه شباهت زيادي با دستورالعمل وزير معارف خطاب به ادارات معارف سراسر كشور دارد؛ ضمن اشاره به ضرورت اصلاح وضع نسوان، از حجاب به عنوان عاملي كه سد راه ترقي و پيشرفت زنان براي فراگيري علم و دانش است؛ ياد شده و رفع آن به عنوان يك ضرورت و امري اجتناب ناپذير در دستور برنامه دولت قرار داده شده است. در اين بخشنامه باز هم اولياي وزارت معارف ملزم گرديده بودند با «دادن كنفرانسها و مذاكرات مفيد اخلاقي» مقصود اصلي را كه همانا كشف حجاب است «پيش ببرند». براي اين منظور و تحقق آن از «اسراف و مدپرستي» خودداري نمايند و «مزاياي سادگي لباس» را بيان كنند. وزارت داخله نيز همگام و همراه با وزارت معارف، موظف شده بود در اجراي اين قانون دولتي كوشش نمايد و نيروهاي شهرباني و انتظامي

ص: 134


1- پس از سركوبي قيام گوهرشاد تحقيقات پيرامون محركين قيام، مدت پنج ماه به طول انجاميد و در نهايت اسدي، نايب التوليه آستان قدس رضوي، متهم به دس تداشتن ١٣١٤ دستگير و سپس اعدام گرديد. متعاقب آن، چون /٩/ در غائله شده و در تاريخ ٤ رئيس الوزراء، فروغي به واسطه نسبتي كه با اسدي داشته سلمان اسدي فرزند نايب التوليه، داماد فروغي بود از او در نزد شاه وساطت مي كند به همين علت مورد غضب قرار گرفته و مستعفي م يشود. (نگاه كنيد به: واحد، سينا؛ قيام گوهرشاد ؛ ص ١٣١٤ ؛ و: /١٠/١٤ ، ١٣١٤ و ١٠٧٣ /١٠/١٢ ، ٦٥ ؛ و روزنامه آزادي، شماره هاي ١٠٧١ هدايت، خاطرات و خطرات، ص . ٤٠٦
2- رضا شاه كبير، انتشارات مركز پژوهش و نشر فرهنگ سياسي دوران پهلوي، ص . ٥٢٥ ؛ و: روزنامه رستاخيز شماره ٥١٢ ، شنبه ١٨ دي ماه ٢535

دستور داشتند «جريان امر را مرتباً به وزارت داخله و از آنجا به نخست وزير راپرت» دهند، و از كشف حجاب زنان بدنام و بد سابقه، براي آنكه «صدمه به اين مقصود مقدس وارد نشود» جلوگيري نمايند.

دخالت دادن شهرباني در قضيه و موظف كردن اين سازمان انتظامي به تهيه گزارش به وزارت داخله و به نخستوزير، از يك طرف تكليف حكمرانان شهرها و واليان استانها را مشخص كرد و آنها را موظف نمود كه قبل از شهرباني، خود جريان امر نهضت بانوان را گزارش داده و حتي مراقب رفتار خود باشند و قصوري در اين امر ننمايند. از طرف ديگر، هشداري بود به مردم، تا اجراي قانون را سرسري نگرفته و با تعلل با قضيه برخورد نكنند و بدانند كه نيروهاي انتظامي ضامن اجراي اين بخشنامه هستند و در صورت تخلف با آنان برخورد خواهند كرد.

پس از آنكه مضمون اين متحدالمال به رويت شاه رسيد، در تاريخ 1/10/1314 به رئيسالوزراء دستور داده شد تا نسبت به ارسال آن به ولايات اقدام كند. با ارسال اين بخشنامه به ولايات، جنب و جوش عظيمي براي اجراي طرح از سوي دستاندركاران و مسئولين شهرها و ولايات شروع گرديد و گزارشاتي مبني بر اجراي آن در بين معاريف و بزرگان شهر به مركز ارسال شد. در اينجا به قسمتي از يك گزارش كه مربوط است به حكومت بندرگز، و خطاب به حكمران گرگان جهت ارسال به مركز نوشته شده، اشاره ميكنيم:

در اجراي امر به متحدالمال 1623 رياست وزراء وزارت داخله، روز ششم دي ماه (1314) رؤسا و دواير دولتي را در اداره حكومتي دعوت نموده و عصر همانروز با خانمهايشان به منزل اينجانب تشريف آورده بعد از نصايح و مواعظ لازمه [همين] كه خانمها به منظور اصلي اين امر مقدس پي بردند با بهترين مراتب خشنودي و بشاشيت چادر برداشته و آزادانه بدون حجاب به منزل خود مراجعت كردند. (1)

ص: 135


1- روزنامه رستاخيز، شماره ٥١٢ ؛ شنبه ١٨ دي ماه ٢٥35

اين در حالي است كه هنوز حدود دو هفته به 17 دي ماه 1314، يعني روز اعلام رسمي كشف حجاب از طرف شاه و با حضور خانواده سلطنتي، باقي مانده و آييننامههاي اجرايي آن، در سطح خواص هنوز مراحل امتحان خود را طي ميكند. تا اينكه، اعلام رسمي كشف حجاب فرا رسيد و با اين اعلام رسمي، راه براي اجراي بخشنامه دولت فراهم گشت. كار رضا شاه در آن روز به عنوان يك قانون عملي تلقي شد و مردم ناگزير به اجراي آن شدند.

اگر رضا شاه خود شخصاً وارد قضيه نميشد و منتظر ميماند تا بخشنامه رئيسالوزرا كه خود نيز بر آن صحه گذارده بود، از طريق مجاري اداري اعمال گردد؛ قطعاً مدت زماني ميگذشت تا صرفاً بين معارف و بزرگان شهرها عملي شود و از آن پس، شايد پس از چند سال به ديگر اقشار سرايت كند. اما عمل رضا شاه در روز 17 دي در حقيقت، راه ميانبري براي اجراي اين قانون محسوب ميشد.

هفدهم دي و اعلام رسمي كشف حجاب

درباره انتخاب و پيشنهاد چنين روزي به شاه، بين نخستوزير و وزير معارف اختلاف نظر وجود دارد. هر دو در خاطرات خود ميكوشند پيشنهاد انتخاب روز 17 دي ماه را به رضا شاه به خود نسبت دهند. هر چند طبق اظهارات صدرالاشراف، وزير عدليه، رضا شاه در پي چنين روزي لحظه شماري ميكرد و اين ادعا از سخنان وي در روزي كه در هيئت دولت اظهار داشت: «وسيلهاي فراهم بياوريد كه من نيز به اتفاق همسر و دخترهاي خود بدون حجاب ظاهر شوم»، (1)به خوبي مشهود است.

وزير معارف، روز 17 دي ماه را كه مراسم جشن فارغ التحصيلي دختران در دانشسراي مقدماتي برگزار ميگرديد، به شاه پيشنهاد كرد و

ص: 136


1- صدر، همان، ص ٣05

شاه نظر وي را پسنديد. جم نيز ضمن اظهار همين مطلب اين نكته را اضافه مينمايد كه پس از ارائه چنين پيشنهادي به شاه، وي اظهار داشت:

بايد اين موضوع در هيات وزراء مطرح شود و به تصويب برسد ... اين مسئله سادهاي نيست خيلي مهم است و بايد حتماً انجام شود منتها اين انقلاب بزرگ بايد با فكر و تدبير صورت بگيرد. (1)

اين سخنان حاكي از نگراني شاه از نتيجه عمل است، اما ترديدي در انجام عمل نيست. جم نيز در خاطراتش از ترديد و نگراني خود و ساير اعضاي هيئت دولت ياد ميكند و مينويسد:

مهمترين نگراني كه نه تنها [گريبانگير] من، بلكه گريبانگير ساير اعضاء دولت بود مسئله عكسالعمل افراد متعصب در برابر اين اقدام بود ... (2)

اين نگراني، و ترديد در انجام طرح به عرض شاه ميرسد و او ضمن تائيد آن اظهار ميدارد: «ممكن است اقداماتي عليه اين كار صورت بگيرد و مسئله عفت و نجابت زن را پيش بكشند اما نجابت و عفت زن به چادر مربوط نيست. مگر ميليونها زن بيحجاب كه در ممالك خارجه هستند نانجيبند؟ از اين گذشته همسر من و دختران من در اين كار پيشقدم هستند». (3)آنگاه رضا شاه علت شركت خانواده خود را در جشن آن روز چنين بيان ميدارد:

شركت همسر و دختران من در جشن دانشسراي مقدماتي بدون حجاب، بايد سرمشق همه زنان و دختران ايراني، مخصوصاً خانمهاي شما وزراي مملكت باشد. (4)

ص: 137


1- روزنامه رستاخيز، شماره ٥١١ ، پنجشنبه ١٦ دي ماه ٢٥٣٥ ، به نقل از خاطرات جم.
2- روزنامه رستاخيز، همان
3- همان
4- روزنامه رستاخيز، همان؛ و: صدر، محسن؛ خاطرات صدرالاشراف، ص ٣05

اصرار و الحاح شاه در اجراي طرح تقليدي و روبنايي خويش از اين جملات به خوبي پيداست و نشان ميدهد كه اين كار با چه هزينهاي به اجرا در آمده است: «زن ايراني بايد به هر قيمتي كه شده است از اين چادر سياه آزاد شود» (1)و براي آزادي زنان ايران هر گونه مانعي را از سر راه آنها برخواهم داشت. (2)

قطعاً از نظر وي بزرگترين مانع و سد راه ترقي چادر و چاقچور است كه در نظر او: «... دشمن ترقي و پيشرفت مردم [بوده] است». (3)

در تهيه مقدمات اين روز سرنوشتساز وظيفه دولت بس سنگين بود. ضرورت داشت قبل از روز 17 دي همه دستگاههاي امنيتي كشور در جريان اوضاع باشند و مراقبت كافي به عمل آورند كه از سوي متعصبين اقدامي صورت نگيرد. (4)

همه مجريان و گردانندگان صحنه دست به كار شدند. بازار كار خياطان، آرايشگرها و كلاهدوزهايي كه با سبك و مد غربي آشنا بودند، فوقالعاده گرم شد. بنا به اظهار مجله زن روز «در رأس اين سه صنف سه نفر مرد مسيحي بودند كه اداره نهضت شيكپوشي زن از حجاب درآمده به عهده آنها محول شد. زيرا اين سه نفر جزو عده معدودي بودند كه ميدانستند زن از حجاب درآمده را چگونه به سبك اروپايي بيارايند». هامبارسون خياط، يكي از اين سه نفر مسيحي ميگويد: «در آخرين هفته مانده به 17 دي دو هزار مانتو سفارش گرفتيم. شب و روز كار ميكرديم چون شاه امر فرموده بودند هر چه زودتر چادرها را برداريد». (5)

ص: 138


1- ،روزنامه رستاخيز، شماره ٥١١. ١٦ دي ماه ٢٥٣٥
2- نوري اسفندياري، همان، سخن رضا شاه به مجله خارجي ديلي تلگراف، ١٩ ژوئن29/1394 خرداد 1314، ص 692.
3- روزنامه رستاخيز، همان، سخن رضا شاه خطاب به جم .
4- روزنامه رستاخيز، همان.
5- زن روز (مجله)، شماره ٩٨ ، شنبه ٢٤ دي ماه ١345

نكته جالب توجه آنكه بسياري از خانمهايي كه خود را براي جشن 17 دي ماه آماده ميكردند به دست يكي از اين سه نفر يعني آبراهام آرايشگر، موهاي خود را آرايش دادند.

فرد اخيرالذكر در گفتگويي با مجله زن روز، به مناسبت 17 دي، اظهار داشت: «من موهاي هزاران زن را قيچي كردم و چهره تازهاي به آنها دادم. آلاگارسون را كه مد روز دوره كشف حجاب بود، من از پاريس به تهران آوردم». (1)

اين مجله در ادامه گزارش خود ضمن تقدير از همكاري صميمانه اين سه تن ميافزايد: «بدون شك اگر اين سه مرد [مسيحي] نبودند، زن ايراني نميتوانست يك شبه ره صد ساله برود و از دنياي محدود و قرون وسطايي زندگي خود به عرصه شيكپوشي قرن بيستم قدم بگذارد». (2)

قبل از مراسم 17 دي، قرار بود در اين روز «بانوان بدون چادر و حجاب و حتي روسري (چارقد) حاضر شوند»؛ (3)اما به واسطه نگراني دولتمردان از برانگيخته شدن احساسات مخالفين «در آخرين روزها تصميم گرفته شد كه براي آنكه بانوان به كلي سر برهنه نباشند كلاه بر سر بگذارند و به آن ترتيب در مراسم حضور يابند». (4)

با اين تمهيدات و آمادهباش قبلي نيروهاي امنيتي بود كه روز 17 دي ماه سال 1314 از ديد كارگزاران رژيم به عنوان نقطة عطفي در تاريخ پوشش و حجاب زن ايراني فرا رسيد. در اين روز «از ساعتها قبل دو سلماني مردانه در يكي از اتاقهاي دانشسراي [مقدماتي] دست به كار فعاليت بودند، مو شانه ميكردند، اضافهها را ميزدند و سرخانمها را چون تازه از زير چادر درآمده بود و جلوهاي نداشت، به سبك مردانه مي آراستند». (5)در اين روز، دانشسراي مقدماتي شكل ديگري پيدا كرده

ص: 139


1- مجله زن روز، همان
2- همان
3- رستاخيز، شماره ٥٥١ ، مورخ ١٦ دي ماه ٢٥35
4- همان
5- زن روز (مجله)، شماره ٤٥ ، شنبه يازدهم دي ماه ١344

بود: «محصلين و معلمان و مديران مدارس در صفهاي منظم منتظر ورود رضا شاه، به اتفاق خانوادهاش بودند». مراسم جشن، «به مناسبت اعطاي دانشنامه به بانواني كه از دانشسرا فارغالتحصيل ميشدند، منعقد گرديده بود و موقع و مكان بسيار مناسبي براي اعلام تصميم [كشف حجاب] بود». (1)

بالاخره انتظارها به پايان رسيد: «رضا شاه به اتفاق ملكه و دو دخترش كه رفع حجاب كرده بودند و لباس اروپايي به تن داشتند در دانشسراي مقدماتي حضور يافت و «ضمن اعطاي ديپلمها به محصلين و معلمات»، كشف حجاب را رسماً اعلام كرد. (2)محمود جم در خاطرات خود در ارتباط با نظر رضا شاه نسبت به مراسم 17 دي در دانشسراي مقدماتي چنين مينويسد:

[رضا شاه] مرا احضار فرمودند و گفتند لباسها و آرايش خانمها خوب است. حيف نيست كه زنها خود را پنهان كنند. اگر هم عيب و نقصي در كارشان باشد بايد خودشان آنرا رفع و رجوع كنند، براي اول كار خيلي سليقه بخرج دادهاند بايد خياطها و كلاهدوزها را تشويق كرد كه مدهاي قشنگ و سنگين و ارزان به بازار بياورند ما ميلههاي زندان را شكستيم. حالا خود زنداني آزاد شده وظيفه دارد كه براي خودش بجاي قفس خانه قشنگي بسازد. (3)

رضا شاه در ادامه سخنانش خطاب به جم اظهار ميدارد: «دقت كنيد كه اين قبيل جلسات و مراسم تكرار شود تا خانمها مرتب در آنها حضور يابند و بيشتر به آداب و رسوم اجتماع و معاشرت عادت كنند». (4)

ص: 140


1- رستاخيز شماره ٥١١ ، مورخ ١٦ دي ماه ٢٥٣٥ ؛ به نقل از سخن محمدرضا پهلوي به مناسبت ١٧ دي ماه ١314
2- آوري، پيتر؛ همان؛ ج ٢، ص 72
3- رستاخيز، همان
4- همان

در حالي كه آثار شرم (1) و حيا از رخسارة بسياري از زناني كه بالاجبار در مراسم شركت كرده بودند، هويدا بود. عدهاي از آنها، حتي تا پايان مراسم رو به ديوار ايستاده و اشك ميريختند. اما روزنامه هاي آن زمان، از اين روز به اصطلاح تاريخي و فرخنده، چنان به بزرگي ياد كردند كه گويي زنجير اسارت و بردگي زن برداشته شده و زن ايراني تولدي دوباره يافته و پا به عرصه حيات سياسي اجتماعي گذارده است.

هر چند كه نميتوان منكر حضور روز افزون زن در صحنه اجتماع شد؛ اما، لازمه آن كشف حجاب نبود. ولي تعبير رضا شاه از اين روز اين بود كه زن از «قفس حجاب رهايي جسته» و «در جامعه ملل متمدن داخل ميشود».

روزنامه تجدد در راستاي نگرش رضا شاه نسبت به اين روز و عظمت آن مينويسد:

ديروز [17 دي ماه] يك صفحه ديگر بر افتخارات تاريخي مملكت افزوده شد. ديروز يك قدم بسيار بزرگ و بلندي در راه سعادت و تأمين حيات اجتماعي اين كشور برداشته شد. تاريخ هفدهم دي ماه 1314 يك مبدا جديد مهمي است كه در آن روز براي اولين دفعه در تاريخ حيات اجتماعي اين مملكت سرمشق بزرگي براي سعادت و نيكبختي جامعه ايراني داده شده است. قرنها زنان اين كشور در جهالت خمود و مذلت بسر برده و در حقيقت نيمي از پيكر اين جامعه فلج و از كار افتاده بود. ديروز به اين سيهبختي و جهالت نيز خاتمه داده شد.

اين روزنامه در ادامه گزارش خود ميافزايد:

عصر ديروز شعف و سرور عجيبي در ميان اهالي پايتخت حكمفرما بود. دو ساعت بعد از ظهر [ساعت دو بعدازظهر] ديروز هزارها زن و مرد در اطراف عمارت دانشسراي مقدماتي ازدحام نمود. سه ساعت بعدازظهر موكب همايوني شاهنشاهي و موكب

ص: 141


1- از طريق عكسها م يتوان به عينه مشاهده كرد . مراجعه شود به تصاوير ١٧ دي مربوط به مراسم اعلام كشف حجاب در دانشسراي مقدماتي.

علياحضرت ملكه و والاحضرتين شاهدخت در بين احساسات مسرتآميز و كفزدنهاي ممتد تشريف فرما شدند. (1)

در اين مجلس، پس از اظهار خوشامد از سوي مسئولين ذي ربط شاه لب به سخن گفتن آغاز ميكند و در قسمتي از سخنان خود اظهار ميدارد:

تاكنون نصف جمعيت كشور بحساب نيامده و خانمها [را] از هر گونه حقي محروم كرده ... در صورتيكه صرف نظر از وظايف مادي ميتوانند دوشادوش مردها خدماتي را عهده دار باشند ... (2)

اين اظهارات در ميان كفزدنهاي ممتد حاضرين خاتمه يافت. مفسران عرايض ملوكانه، شروع كردند به نوشتن مقالاتي در اهميت اين روز تاريخي، تا نيمي از جمعيت كشور را كه تا قبل از اين، در ركود و مذلت به سر ميبردند وارد صحنه كار و سازندگي و در حقيقت وارد صحنه مصرف كالاهاي لوكس اروپايي كنند.

در يكي از مقالات تفسيري، به قلم وحيد مازندراني درباره اين روز چنين آمده است:

در اين روز بزرگ نه فقط دانشآموزان و صدها دختر ايران به سعادت بزرگي رسيده و مورد مراحم و توجهات اعليحضرت شاهنشاهي و علياحضرت ملكه ايران قرار گرفتند بلكه چنان كه تاريخ ايران هم براي هميشه ثبت خواهد كرد يك فصل جديد در تاريخ زندگي و حيات اجتماعي ايران نوثبت شده است. (3)

بعد از اعلام و رسميتيافتن كشف حجاب راههايي براي همگاني نمودن آن از طرف دولت پيگيري گرديد. اقدامات سازمانيافتهاي از طرف وزارت داخله صورت پذيرفت و دستورالعملهايي خطاب به واليان

ص: 142


1- تجدد ايران، شماره ١٨٠٢، ١٩ دي ماه ١٣١٤.
2- تجدد ايران، همان
3- اطلاعات، شماره ٢٦٨٦ ، ٢٣ دي ماه ١٣١٤

و حاكمان ولايات ابلاغ شد تا اين طرح تداوم يابد. در ادامه فصل حاضر به راههاي پيشبرد كشف حجاب ميپردازيم.

اقدامات براي پيشبرد كشف حجاب

اشاره

هنكامي كه كشف حجاب رسماً اعلام شد، ابتدا از همان روشهاي قبلي كه در ايجاد زمينه كشف حجاب تأثير عمدهاي داشت، يعني تشويق و تبليغ از طريق جشنها و ايجاد مراسم، با شدت و حدت هر چه تمامتر بهره گرفته شد؛ منتهي با سازماندهي و گستردگي هر چه بيشتر. برنامههاي تبليغاتي براي اين منظور، نخست از كاركنان ادارات و دواير دولتي كه منسجم و قابل كنترل بودند، آغاز گرديد و آنگاه به ديگر اقشار پرداخته شد.

پس از مدتي در پشت جشنها و گاهي همگام با آن اعمال محدوديتها و اقدامات انتظامي چهره خود را نماياند و سياست تشويق و تنبيه مورد توجه قرار گرفت و اعمال گرديد. در اينجا نخست به برنامههاي تبليغي پرداخته و آنگاه به اعمال محدوديتها و اقدامات انتظامي نظر ميافكنيم.

1. اقدامات تبليغي

تبليغات براي تثبيت جريانها و برنامههاي اجتماعي ركن اساسي هر حكومتي است. در قضيه كشف حجاب هم، عاملي كه بيشترين تأثير را بر جاي گذاشت، اقدامات تبليغاتي خصوصاً از طريق برگزاري مراسم جشن به مناسبت كشف حجاب بود. به طوري كه اين برنامهها و مجالس كه نمايش جلوههاي عملي طرح به شمار ميرفت، بيش از تبليغات نوشتاري رسانههاي گروهي تأثير بخشيد. پس از اعلام رسمي كشف حجاب، از 17 دي ماه تا اسفند همان سال، برگزاري مراسم جشن و سرور با شدت هر چه تمامتر ادامه يافت. اما با آغاز سال جديد (1315) و تقارن فروردين ماه آن سال با ايام محرم، وقفهاي كوتاه پديد آمد. چرا كه احساسات و عواطف مردم در برخورد با اين طرح استبدادي، جريحهدار ميشد. اما در همين مدت، با بهره گيري از روحانيون درباري

ص: 143

و وابسته به حكومت به تبليغات خود ادامه دادند. اين افراد در مناطق مختلف، به تائيد اقدامات رضا شاه پرداختند و عملاً مبلغ عملكرد رضا شاه از جمله طرح كشف حجاب شدند. چنانچه در گزارش شهردار سمنان درباره فردي به نام افتخارالاسلام طباطبايي ( يكي از روحانيون) آمده است كه: «آقاي افتخارالاسلام طباطبايي متجاوز از يك ماه است در سمنان در منابر و مجالس كه براي جشنها منعقد شده بيانات سودمند داشته ... خاصه عشره [دهه] عاشورا ... در ضمن ذكر مصائب آل محمد(ص) حرفهاي موثر خوبي زده و مراتب شاه پرستي را به كمال رسانيده» و در پايان گزارش تقاضا گرديده «پاداش و جبران زحمات و خدمات معزي اليه را به هر طوريكه مقتضي بدانند انجام و مرحمت فرمايند». (1)

در سند ديگري، طبق گزارش حكومت اروميه، درباره سخنان واعظي به نام پورداد، آمده است: «مشاراليه در قسمت محسنات سادهپوشي بانوان و تحسين از پيشرفتهاي دوره اخير، كه در تحت توجهات شاهنشاه كبير در ايران شده و تكذيب از اخلاق فاسده گذشته مينمايد، فوق العاده بيانات ايشان براي تصفيه اخلاق و رفتار اهالي و بانوان اين شهر موثر واقع» شده است. (2)

از گزارش مزبور بر ميآيد حتي در مدت ركود نيز، از هر فرصتي براي آمادگي اذهان نسبت به كشف حجاب استفاده شده، و خاطرنشان گرديده كه چون گوينده روحاني است، در «تصفيه اخلاق و رفتار اهالي و بانوان»، تأثيرات قابل ملاحظهاي به جاي نهاده است.

پس از سپري شدن ماههاي محرم و صفر مجالس جشن نهضت ترقي خواهانه بانوان در نقاط مختلف كشور با شكوه بيشتري تداوم مييابد تا جبران ركود و توقف اين مدت بشود!

ص: 144


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ٩؛ گزارش حكومت رضائيه به تاريخ 1315/02/29
2- همان.

گزارشي از گلپايگان حاكي است حكومت وقت «به بهانه هايي از قبيل افتتاح زمين ورزش» از اهالي دعوت نموده، ضمناً اهالي را نيز وادار مينمايد كه «به عناوين مختلف دعوتهايي ما بين خود بنمايند».(1) اقدام ديگري كه در راستاي پيشبرد طرح صورت گرفت، تشويق كارمندان دولت به حضور و گردش در خيابانها به اتفاق همسرانشان بود.

حاكم قوچان در اين خصوص گزارش ميدهد: «راجع به نهضت بانوان و مراقبت در پيشرفت آن شرح موكدي اخيراً به كليه رؤساي دولتي نوشته شد كه در ايام و مواقع تعطيلي و هنگام گردش مخصوصاً با خانمهاي خود در خيابانها گردش نموده، سرمشق اهالي باشند. در نتيجه دو روز است كه كليه مأمورين موقع عصر با خانمهاي خود در خيابانها گردش و عبور و مرور نموده، نتيجه موثري بخشيده است ... »

از ديگر ترفندها و شگردهاي تبليغاتي، استفاده از خانوادههاي سرشناس و متشخص _ كه عمل آنها الگوي اهالي بود _ براي پيشبرد اين طرح بود. مجله زن روز در اين رابطه مينويسد:

سياست دولت در شهرها اقتضا ميكرد كه خانمها از معروفترين و محترمترين خانوادهها بدون چادر به كوچه و بازار بيايند تا سايرين هم از آنها تبعيت نمايند. از جمله استفاده از خانواده [؟] يكي از محترمين و متمولين اردبيل بود كه مجبور كردند بدون چادر به خيابانها بروند. اين خانمها دستور داشتند پنج، شش بار طول خيابان شهر را پياده بپيمايند. البته لباس آنها طوري بود كه فقط نوك بينيشان به چشم مي خورد. (2)

اين طرز بيرون آمدن كه فقط ترك چادر و پوشيدن لباس بلند و گشاد به جاي چادر بود، در شهر مذهبي اردبيل خود نوعي پيشرفت به

ص: 145


1- سازمان اسناد ملي ايران؛ سند شماره ٤١١ ، مورخ 1315/02/09 حكومت خمسه به رياست الوزراء و وزير داخله؛ و در ارتباط با اين شگرد همچنين مراجعه كنيد به: روزنامه ايران، جمعه ١٨ دي ماه ١٣١٥
2- سازمان اسناد ملي ايران، گزارش حكومت قوچان به شماره ١٥٠٣ ، مورخ 1315/03/28

سمت كشف حجاب تلقي ميشد و در آن زمان براي مجريان طرح، پيشرفت قابل ملاحظهاي بود.

نكتهاي كه در ضمن برپايي مراسم جشن كشف حجاب به چشم ميخورد، سعي وافر سخنرانان و ستايندگان طرح است تا چهره حجاب را هر چه زشتتر نشان داده و در مقابل بيحجابي را مترادف با ترقي و تمدن معرفي كنند. جالب توجه آنكه براي حمله به حجاب و تحقير آن گاهي از توجيهات مذهبي نيز استفاده ميشد. از جمله در جشني كه به همت كانون بانوان در اصفهان منعقد شد، يكي از سخنرانان ضمن اظهار خرسندي از وضعيت به وجود آمده در «سايه اعليحضرت همايون رضا شاه پهلوي»، در تحقير حجاب چنين اظهار نمود:

پارچه سياهي كه امروز در پرتو عنايت خداوند و حقيقت كيش تابناك اسلام و به بركت مدرسه و كتاب آنرا پاره كرده و دور مياندازيم ما را از انجام اين نيات ترقي بازداشته و اجازه نميداد ميزان اصلي و لياقت و استعدادمان ظاهر و نمايان شود. (1)

يكي ديگر از سخنرانان مدعي شد: «اصلاً در مملكت ما قبل از اسلام يا بعد از اسلام حجابي وجود نداشته است. از نظر مذهب هم در كتاب مبين كه مجموعهاي از اوامر الهي است صراحتي نسبت به اين موضوع ديده نمي شود». (2)اينها نمونههايي از توجيهات كساني بود كه ميخواستند كردار خود را براي عموميت بخشيدن به آن، مطابق با ترقي و تمدن و موافق با موازين شرع جلوه دهند.

علاوه بر سخنراني، سعي ميشد در قالب نظم نيز حجاب مورد تحقير قرار گرفته و از اين طريق كه اثر آن بيش از كلام منثور است، در

ص: 146


1- روزنامه تجدد ايران، شماره ١٨ ، ٢٢ دي ماه ١٣١٤ ،
2- تجدد، همان، در رابطه با نظر اين شخص بايد گفت ص راحتي كه در كتاب مبين وجود دارد بالاتر و كامل تر از كلمه حجاب است و آن واژه ستر است. براي توضيحات بيشتر. نگاه كنيد به: مطهري (علامه شهيد)، مرتضي؛ حجاب.

گسترش فرهنگ بي حجابي اقدام گردد. (1)از جمله در كنفرانسي كه به مناسبت كشف حجاب از طرف كانون بانوان در تهران صورت گرفت قطعه شعري قرائت گرديد كه بيانگر اين نوع تفكر است. در اين شعر از بنيانگذار اين جريان ترقي خواهانه تجليل و قدرداني به عمل آمد. در اينجا به چند بيت آن اشاره ميكنيم، تا اين تحقير و تجليل بيشتر مشخص گردد:

چرا مرد آزاد باشد به كوي،

ولي زن به چادر نهان كرده روي؟

چرا مرد بيپرده باشد به راه،

ولي زن نهان در پلاس سياه؟

برومند بادا شه پهلوي،

كه داد اين سراي كهن را نوي!

بفرمان وي ملك شد كامياب،

همه ملك ايران برست از حجاب.

حجابي كه از جهل ديرينه بود،

حجابي كه زنگار آئينه بود. (2)

حتي عدهاي از شاعران صاحب نام آن زمان، همچون ملك الشعراء بهار نيز كه زماني (3)خود از مخالفان سردار سپه بود، تحت تأثير اقدام رضا شاه قرار گرفته و به مديحهسرايي از اين جريان و عامل اين جريان پرداخت. وي در قسمتي از كلام منظوم خود بدين مناسبت چنين سرود:

دريغا كز حجاب خود وطن را

ص: 147


1- براي اطلاع بيشتر پيرامون به كارگيري زبان منظوم در مذمت حجاب و مدح بيحجابي، نگاه كنيد به: جعفريان، رسول؛ داستان حجاب در ايران پيش از انقلاب؛ فصل حجاب و ضد حجاب در شعر فارسي؛ صص ٢٣٧ - ١٥9
2- تجدد، شماره ١٨١١ ، 29دي ماه ١٣١4
3- يكي از مخالفان رضاخان در قضية تغيير سلطنت در ايران، ملك الشعراء بهار بود. اما وي همچون بسياري از عناصر راديكال جنبش مشروط هخواهي متعاقباً تغيير موضع داد. نگاه كنيد به: بهار، محمدتقي؛ تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، جلد ٢، صفحه ٣٢٩ كه مؤيد موضع اوليه وي در برابر رضا خان است.

به نيمه تن فلج فرمايي، اي زن!

بزرگا، شهريارا، كامر فرمود،

كز اين بيغوله بيرون آيي، اي زن!

به شاه پهلوي، از جان دعا گوي

اگر پنهان، اگر پيدايي، اي زن! (1)

براي پيشبرد كشف حجاب، روزنامههاي كثيرالانتشار اخبار جشنها و مراسم مربوط به آن را درج ميكردند. خصوصاً روزنامه ايران تلاش بيوقفهاي داشت و براي آنكه ديگر مدير جرايد و روزنامهها همگام با روزنامه ايران در نشاندادن چهرهاي مثبت به اين قضيه بكوشند، مديران روزنامه آقاي مجيد موقر «از هيئت مطبوعات و مديران جرايد و يوميه و هفتگي به معيت خانمهايشان به اضافه نويسندگان، فضلا و ادبا با خانم هايشان»(2) دعوت به عمل ميآورد كه در مراسم جشن كشف حجاب در دفتر اين روزنامه شركت كنند.

پس از مدتي اين مجالس جشن و سرور از حالت خصوصي خارج و جنبه عمومي يافت. به طوري كه، حكمرانان هر منطقه مأموريت يافتند با ايجاد مراسم جشن و سرور در مكانهاي عمومي و با دعوت از اهالي هر محل، گزارشي از پيشرفت نهضت بانوان را مرتباً به مركز ارائه كنند. به اين موضوع، در فصل مربوط به سير كشف حجاب در ولايات خواهيم پرداخت. بعد از مدتي كه از اين روش تبليغاتي گذشت، چهره دوم اين سياست يعني اعمال محدوديت و اقدامات انتظامي به منظور پيشبرد كشف حجاب آشكار شد كه در ادامه گفتار حاضر بدان ميپردازيم.

ص: 148


1- تجدد، شماره ١٨١٣ ، اول بهمن ماه 1314
2- تجدد، شماره ١٨٠٧، ٢٤ دي ماه ١٣١٤

2_ اقدامات بازدارنده و انتظامي

اعمال محدوديت عليه زنان با حجاب در ابتدا، و پس از آن استفاده از شيوههاي سركوبگرايانه پليسي؛ چهره دوم جشنها و سخنرانيها بود كه در واقع سياست تشويق و تنبيه را كامل ميكرد. پيش از آنكه شهرباني به جديت با قضيه برخورد كند، تصميماتي دال بر اعمال محدوديت عليه زنان محجبه صورت گرفت و پس از آن اقدامات انتظامي در سطحي گسترده اعمال شد.

مطابق گزارش حكومت كاشمر در ايالت خراسان، به منظور سير پيشرفت كشف حجاب، محدوديتهايي شامل: «ممانعت از رفتن زنان با حجاب به حمامها» از يك طرف و «نظارت بر كار حماميها كه مبادا زن با حجابي را به حمام راه دهند» از طرف ديگر و «گماردن پاسبانها در مراكز عبور و مرور شهر مخصوصاً بازار جهت اخطار به زنان چادري، گرفتن التزام از گاراژدارها كه زنان چادري را سوار نكنند، همچنين گماردن مأمور در زيارتگاهها كه زنهاي با چادر را اجازه ورود ندهند»،(1) از طرف حكومت بر مردم تحميل گرديد تا پس از مدتي گام ديگر اين اقدامات، يعني برخورد خشونتآميز پليس و مأمورين انتظامي نسبت به زنان محجبه، برداشته شود. البته در اين زمان هنوز مأمورين ميبايست طبق دستور مقام وزارت كشور «با نهايت متانت و بدون اعمال زور و به نحو مقتضي از قبيل جلوگيري از سوار كردن بانوان چادري در اتوبوسها و اتومبيلها و راه ندادن به سينماها و رستورانها و ادارات دولتي اين موضوع را عملي نموده و نوعي انجام وظيفه نمايند كه ايجاد زحمت و شكايت ننمايند». (2)اين دستورالعمل خصوصاً براي مناطقي كه بيم شورش مي رفت، تجويز شده بود.

ص: 149


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١٤ ؛ گزارش حكومت كاش مر به ايالت خراسان.
2- همان، سند شمارة ١٥ ؛ مربوط به حكومت كرمانشاهان

در همين زمان، بعضي از مغازهدارها نيز همگام با نيروهاي انتظامي در اعمال محدوديتها شركت كرده و با زدن اطلاعيههايي بدين مضمون كه «به چادريها جنس نمي فروشيم» (1)با نيروهاي انتظامي همكاري مي كردند.

بعد از مدتي، اعمال محدوديتها به تدريج جاي خود را به اقدامات انتظامي داد. به مأمورين دستور داده شده بود: «با كمال جديت و متانت نسبت به اجراي مقصود با تشويق و وسايل ديگر به طور دائم مراقبت كنند».(2) منظور از وسايل ديگر، همان به كارگيري زور و خشونت در اجراي كشف حجاب ميباشد.

با استقرار پاسبانها در معابر عمومي، آمد و رفت زنان چادري كنترل ميشد و براي برداشتن چادر به آنها اخطار ميگرديد و در صورت عدم توجه چادر آنها گرفته و ضبط ميشد. طبق گزارشات شاهدان عيني «پليس در گوشه خيابانها ميايستاد و زنان چادري را تحت نظر ميگرفت و در صورت مشاهده، چادر از سر آنان بر ميداشت و پاره ميكرد» به قسمي كه جويهاي آب كنار بعضي از خيابانها از چادر انباشته مي شد.(3) به همين سبب، بانوان با پوشيدن پالتوهاي يقهدار و بلند و با به سر گذاردن كلاههاي گشاد كه تمامي موي سر را در بر ميگرفت و نيز بعضاً با استفاده از عينكهاي دودي بزرگ كه قسمت اعظم چهره را ميپوشاند در صورت لزوم در خيابانها و معابر عمومي ظاهر ميشدند.

در مقابله با اين اقدام بانوان كه طي آن چارقد، جايگزين چادر شده و تقريباً مانند چادر پوشش كاملي محسوب ميگرديد؛ از طرف رئيس دولت بخشنامهاي به ولايات صادر گرديد. در قسمتي از اين بخشنامه چنين آمده است:

ص: 150


1- زن روز شماره ٣٥٣ ، سه شنبه ١٨ دي ماه ١350
2- سازمان اسناد ملي ايران، سند شماره ٥٩٩ مورخ 1315/01/18 مربوط به حكومت اصفهان
3- نوري اسفندياري، همان، ص ٧٣6

از قرار اطلاعاتي كه ميرسد بانوان در ولايات با چارقد در معابر عبور و مرور مينمايند حتي بعضيها بطور مضحك خود را به اشكال مختلف و عجيبي در آورده و مستور ميدارند چون ادامه اين وضعيت غير مطلوب و باعث مسئوليت است اكيداً مقرر ميگردد كه بايد نهايت مراقبت و مواظبت را بعمل آوريد كه هر چه زودتر اين رويه متروك گردد. (1)

در پايان اين متحدالمآل، به حكام نيز اخطار گرديده: «هيچكس از بانوان نبايد با چارقد در معابر ديده شوند و الا حكام در درجه اول مسئول و شديداً مورد مواخذه قرار خواهند گرفت... »

در راستاي دستور اكيد رئيسالوزراء و وزير كشور، وزارت كشور موظف ميگردد تا از طريق حكام و واليان نهايت سعي خويش را در اجراي مفاد اين بخشنامه مبذول دارد. به دنبال اين بخشنامه حكام ولايات، شهروندان را در جريان امر قرار ميدهند، از جمله از طرف حاكم كاشان اطلاعيه شديداللحني خطاب به شهروندان صادر ميگردد كه در قسمتي از آن آمده است:

... چون ادامه اين وضعيت غير مطلوب، و باعث مسئوليت است، اكيداً مقرر ميگردد كه بايد زودتر اين رويه متروك و هيچ كس از بانوان نبايد با چارقد در معابر ديده شوند لهذا از تاريخ نشر اعلان الي پنج روز اگر به وضعيت فعلي ادامه دهند شديداً تعقيب خواهند شد ... (2)

دامنه اعمال محدوديتها و اقدامات انتظامي حتي به مقدسترين ناحيه مملكت، يعني آستان قدس رضوي كشانيده شد. در اين ناحيه، پاسبانها

ص: 151


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١٦ ؛ متحدالمآل رئيس الوزراء خطاب به ايالت خراسان.
2- نك: همان، سند شمارة ١٧ ؛ اعلانيه حكومت كاشان به دنبال متحدالمآل رياست الوزراء

موظف گرديدند: «با مأمورين آستانه مقدسه نسبت به ممانعت از بانواني كه ميخواهند با چارقد وارد بشوند كمك نمايند ...». (1)

اين اعمال محدوديتها تنها به شهرها و مراكز پرجمعيت ختم نميشد؛ بلكه، روستاها و مناطق عشايرنشين را نيز در بر ميگرفت. در نتيجه ترك لباس محلي و پوشيدن لباسهاي اروپايي براي بانوان جنبه اجبار به خود گرفت. از جمله حكومت كرمانشاهان با صدور بخشنامهاي از همه مأمورين و مسئولين حكومتي اين ايالت خواست تا ترتيبي اتخاذ نمايند كه «لباس اهالي قراء و قصبات نيز به شكل بانوان متمدن دنيا در بيايد». (2)

اعمال محدوديتها، تنها شامل حال زنان ايراني اعم از شهري، روستايي و عشايري نبود. بلكه زنان مسلمان خارجي كه عموماً براي زيارت بقاع متبركه وارد كشور ميشدند نيز ميبايست يا به لباسهاي جديد ملبس شوند؛ يعني كشف حجاب نمايند؛ يا پوشش ملي خود را بر تن داشته باشند. مشروط به آنكه شباهتي با چادر و روسري نداشته باشد و «هر گاه به اين ترتيب مايل نيستند، [عمل نمايند]، بهتر است اقامت خود را در ايران [تمام كرده و كشور را] ترك نمايند ...». (3)

اعمال اين اقدامات سازمان يافته جهت پيشبرد امر كشف حجاب، اگر چه در بعضي از مناطق كشور خصوصاً در مناطقي كه مركزيت مذهبي داشت، موجب عكسالعملهايي از سوي اقشار مختلف گرديد، اما چهره اجتماع ايران را تغيير داد. به قول هفته نامه زن روز، اروپايي شدن خيلي

ص: 152


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١٨ ؛ از رئيس شهرباني ناحيه شرق به ايالت خراسان، البته اين قضيه به صورت درخواست ذكر شد و ب ه دليل كمبود پرسنل شهرباني و اينكه پرسنل شهرباني حق مداخله در آستانه مقدسه ندارند ، مورد توجه قرار نگرفت.
2- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١٩ ؛ متحدالمآل حكومت كرمانشاهان به نواب حكومت.
3- همان، يادداشت ايالت خراسان خطاب به ژنرال قونسولگري دولت پادشاهي افغانستان به شماره ٧٣٦٩ ، مورخ 1315/05/07

زود طرفدار پيدا كرد و در دي ماه 1316 يعني دو سال بعد از كشف حجاب رنگ زندگي و شكل آن كاملاً عوض شد. (1)

به هر حال، شق دوم اين اقدام در همه ولايات و مناطق به يكسان اعمال نميشد. بلكه مقتضيات هر محل از قبيل ميزان پايبندي مردم نسبت به سنتهاي مذهبي و قومي نيز بايد مطمح نظر مجريان و دستاندركاران طرح قرار ميگرفت، به طوري كه سياست تشويق و تنبيه گاهگاه جاي خود را عوض مي كرد.

ص: 153


1- زن روز، شماره ٤٥ ، شنبه يازدهم دي ماه ١٣44

ص: 154

فصل چهارم

سير كشف حجاب در شهرها، ولايات و مناطق عشايري

بررسي اسناد و گزارشهاي به جاي مانده از آن دوران نشان ميدهد كه ميزان و چگونگي پيشبرد طرح كشف حجاب در هر منطقه، با توجه به بافت اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و موقعيت جغرافيايي و اقليمي و همچنين، نحوة فعاليت نهادها و سازمانهاي ذيربط از قبيل انجمنها و سازمانهاي زنان و اقدامات تبليغاتي آنان در اين راستا، متفاوت بوده است.

پيشرفت و پذيرش اين طرح، در شهرهايي كه جريان تجددطلبي و نوگرايي در آنجا پيشرفت كرده و سازمانها و ارگانهاي تبليغاتي و فرهنگي، حكام ولايات را ياري ميرساندند، محسوستر از شهرها و مناطق دور افتادهاي بود كه تنها حاكم محل با عده معدودي نيروي انتظامي مسئوليت امر «نهضت بانوان» را بر عهده داشت.

همچنين اعمال اين قانون، در شهرهايي كه داراي مركزيت مذهبي بودند، به يكباره ميسر نميگرديد و ميزان پيشرفت طرح با كندي همراه بود. در مجموع موانع عمده بر سر راه كشف حجاب در مناطق مختلف كشور طبق اسناد موجود، به شرح زير بود:

1. ميزان تعلقات مذهبي مردم، خصوصاً در شهرهايي كه مركزيت مذهبي دارند. در اين شهرها، درجه علاقمندي مردم و پايبندي آنان به مذهب بيش از شهرهاييست كه چنين مركزيتي ندارند. لذا، اجراي اين طرح در آن شهرها با مشكل روبرو بوده و ميبايستي براي اين منظور برنامهريزي دراز مدت و دقيقي معمول دارند.

ص: 155

2. مشكل تهيه البسه جديد، اين قضيه بيشتر در مناطق محرومي كه اقتصاد عمومي و درآمد افراد وضعيت نامطلوبي داشت، خود را نشان ميداد. بنابراين، براي رفع اين مشكل يك سري اقدامات امدادي ضروري به نظر ميرسيد.

3. كمبود نيروهاي انتظامي، به منظور حمايت و حفاظت از زن تازه از حجاب درآمده؛ اين دسته از زنان، در اوايل اجراي طرح با انواع و اقسام ريشخند و سخنان انتقادآميز از جانب زنان محجبه و مردان مواجه بودند؛ و نيز كنترل و در مواقع لزوم شدت عمل نسبت به زناني كه از برداشتن چادر استنكاف ميورزيدند و با همان پوشش سنتي در كوچهها و معابر عمومي ظاهر ميشدند و به نوعي عليه كشف حجاب تبليغ مينمودند و در راه اجراي طرح وقفه ايجاد كرده و موجبات بيپروايي طرفداران حجاب را فراهم ميساختند.

براي از بين بردن و يا بدون اثر كردن اين موانع، از طرف دست اندركاران و مجريان طرح، راه حلهايي به وزارت داخله پيشنهاد گرديد. وزارت داخله نيز بنا به مقتضيات هر محل دستورات لازم را صادر نمود تا در جريان كشف حجاب خللي وارد نيايد.

نكته قابل ذكر آنكه، همگام با پيشرفت كشف حجاب خصوصاً در ولايات دور از مركز، برنامه اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه نيز مورد نظر مأمورين و مجريان طرح بود. اين مسئله نشان دهنده آن است كه در آن مقطع، هنوز مانع عمده بر سر راه رفع حجاب، يعني مردان پذيراي اين طرح نبودند و حاضر نميشدند ناموسشان بيحجاب در اجتماع ظاهر گردد. بدينترتيب، لازم ديدند تا همگام و همراه با اعمال قانون كشف حجاب، قانون اتحاد شكل البسه را _ كه از اجراي آن چند سال ميگذشت،_ به اجرا درآورند. به همين دليل در بسياري از اسناد و گزارشات حكام به ولايات و از ولايات به وزارت داخله، اين نكته به چشم ميخورد.

اصرار فوقالعاده مأمورين اجرايي، در شهرها بيش از مناطق روستايي و عشايري مشهود بود. چرا كه به زعم ايشان «رو گرفتن از عادات زشت شهرنشينان بوده و اهالي قراء و قصبات به هيچ وجه چنين عادتي

ص: 156

نداشته اند»(1) البته اين تأكيد به معني آن نبود كه مناطق روستايي و عشايري ايران از اجراي قانون 17 دي معاف بودند. اما، در راستاي همين نگرش بود كه اكثر برنامههاي مجريان نسبت به زنان شهرنشين و مردان شهري، اعمال ميگرديد تا مردان و زنان مناطق روستانشين و عشايرنشين.

با اين مقدمه، نخست سير كشف حجاب را در مناطق شهري مورد بررسي قرار داده، آنگاه به سير آن در مناطق روستايي و عشايري خواهيم پرداخت.

سير كشف حجاب در مناطق شهري

همان طور كه اشاره كرديم، هدف اصلي طرح كشف حجاب بيشتر متوجه زنان شهري بود تا زنان مناطق روستايي و عشايري. به همين دليل بود كه ابتدا برنامههاي خاصي كه بيشتر جنبه تبليغاتي داشت، به اجرا در آمد و بعد از مدت كوتاهي، همراه و همگام با سياست پيشين، سياست تنبيه عليه متخلفين تنظيم و در دستور قرار گرفت.

بر اساس سياست جديد، حاكمان شهرها و واليان ولايات موظف گرديدند برخورد تنبيهي را _ برخلاف قانون اتحاد شكل البسه كه در آن مواردي به عنوان استثناء در نظر گرفته شده بود،_ «بدون استثناء» حتي نسبت به بانوان سالخورده كه بيش از زنان جوان در صدد حفظ و حراست از حجابشان بودند، اعمال نمايند. منتهي براي اجراي اين قانون بايد شرايط محلي را در نظر ميگرفتند. مسئله اين بود كه آنها، به هر طريق ممكن مكلف بودند اقدام نمايند و در صورتي كه تعلل ورزيده و سستي مينمودند با آنها برخورد ميشد. اگر چه موانع عمدهاي بر سر راه وجود داشت كه نسبت به تبليغ طرح براي آنان ايجاد اشكال مي كرد؛ تا

ص: 157


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١٩ ؛ سواد (كپي) مراسله حكومت كرمانشاهان به نواب حكومت، به تاريخ 1315/03/11 ، نمره 2089

چه رسد به اعمال فشار و تهديد براي اين منظور و مقصود؛ آن هم در ابتداي امر كه افكار آمادگي پذيرش اين طرح را نداشت.

اين موانع در شهرهايي با مركزيت مذهبي، نسبت به شهرهايي كه چنين مركزيتي را دارا نبودند، نمود بيشتري داشت. در بررسي روند كشف حجاب، ابتدا به بررسي اين سير در شهرهاي مذهبي ميپردازيم و سپس كار خود را با بررسي شهرهاي ديگر ادامه ميدهيم.

سير كشف حجاب در شهرهاي مذهبي

همه مناطق كشور از لحاظ گرايشات مذهبي يكسان نبودند. از اينرو، روند اجراي كشف حجاب در شهرها متفاوت به نظر ميرسيد. در برنامهريزي اجراي طرح، ميبايست برنامههاي دقيقتر و منظمتري را براي شهرهاي مذهبي، مانند قم، مشهد، اصفهان و... در نظر گرفت. در اين شهرها، سير كشف حجاب به مراتب كندتر از شهرهايي چون آبادان، اهواز، شيراز و تهران بود. در شهرهاي مذهبي نه تنها مردم در مقابل كشف حجاب مقاومت ميكردند؛ بلكه، مأمورين دولتي و سيستم آموزشي معارف نيز ناگزير بودند، انعطاف (1)بيشتري داشته و مقتضيات محل را در نظر بگيرند. در گزارش مربوط به وضعيت قم از زبان حاكم اين شهر مذهبي خطاب به وزارت داخله آمده است: «قم راجع به اجراي اين دستور (عملي ساختن كشف حجاب)، غير از ساير شهرها است و بايد با كمال حزم و احتياط شروع به اقدام اين موضوع نمود». (2)حتي بانوان معلم در

ص: 158


1- البته در قضيه مسجد گوهرشاد هيچ انعطافي از سوي مأمورين ديده نشد و اين حركت از آنجا كه مي رفت كل برنامه هاي فرهنگي رضا شاه را تحت تأثير خود قرار داده و متوقف كند با شدت هر چه تمامتر سركوب شد . به اين موضوع در بخش واكنشهاي اجتماعي در برابر كشف حجاب خواهيم پرداخت.
2- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ٢٠ ؛ گزارش حكومت قم به وزارت داخله به تاريخ ٢ دي ماه ١٣١٤ ، نمره . ١٧22

اين شهر حاضر به رفع حجاب نشده و «استعفا ميدهند» و اهالي شهر قم به واسطه انتشار خبر كشف حجاب، حتي قبل از اعلام رسمي آن در 17 دي 1314 دخترهاي خود را از مدرسه بيرون آورده بودند. جريان كند كشف حجاب در قم به جايي كشيده بود كه از ترس آنكه براي «تشريففرمايي وزير معارف به قم» هيچيك از زنهاي بيحجاب به استقبال نرود؛ ناچار شدند در خانوادههاي به خصوصي «شروع به تبليغات نموده كه پس از تشريففرمايي جناب آقاي وزير معارف و تشكيل كنفرانس در اين موضوع اقلاً يكصد نفر از خانمها در جلسه حاضر شوند». (1)در خصوص اصفهان هم كه يك شهر مذهبي و سنتي بود، اين نگراني وجود داشت كه چگونه ممكن است زنانشان به سادگي و بدون هيچ برنامهاي كشف حجاب نمايند؟ به همين جهت، بعد از مدتي كانون بانوان در اصفهان به وسيله خانم صديقه دولتآبادي شعبهاي داير ميكند تا به تدريج با برگزاري مجالسي در مذمت حجاب و مدح بيحجابي و فوايد آن، نسبت به عملي نمودن طرح اقدام گردد.

به هر حال، درجه وابستگي مردم به مذهب و سنتهاي اجتماعي اولين و مهمترين عامل تعيينكننده كشف حجاب در ولايات است. كمبود نيروي انتظامي، با توجه به جو مذهبي و مخالفت هر چند محدود براي اجراي طرح و ضرورت حضور گسترده نيروهاي انتظامي در شهرهاي

ص: 159


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ٢٠ ؛ همچنين، سند شماره ٢١ مربوط به چند سال بعد از قضيه كشف حجاب كه از طرف وزير كشور به اداره كل شهرباني ارسال ١٣١٨ در مجلس جشني كه از طرف اداره فرهنگ /٧/ گرديده، حاكي است در تاريخ ١٨ قم تشكيل شده بود و از روساي ادارات و طبقات مختلف براي حضور در اين مجلس رؤساي ادارات و بانوانشان حاضر گرديده ولي از »: رفع حجاب دعوت بعمل آمد بانوان طبقات مختلف شهرستان جز عده معدودي حضور به هم نرسانيد ه اند لذا به شهرباني قم دستور داده مي شود كه در اشاعه پيشرفت و تعميم نهضت بانوان و كشف و نتيجه را اعلام دارند. اين در حالي است كه چند سال از قضيه « حجاب اقدام كرده كشف حجاب، مي گذرد و هنوز در قم پيشرفت چنداني به واسطه مركزيت مذهبي آن، حاصل نشده است.

مذهبي از ديگر موانع عمده بر سر راه پيشرفت كشف حجاب در اين مناطق بود.

شهري مانند آبادان، با تعداد كمتري نيروي انتظامي قابل كنترل بود و حفاظت از زنان بيحجاب با توجه به پذيرش نسبي اين طرح چندان مطرح نبود. اما در قم، فقط تعداد كمي كشف حجاب كرده بودند و حفاظت آنها از دسترس مخالفين از زن و مرد، و نيز متقاعد و مجبور كردن اكثريت زناني كه نسبت به انجام آن استنكاف ميورزيدند، مستلزم استفاده از نيروهاي بيشتري بود. چنانچه در همان سند راجع به قم آمده است: «عده پاسباني شهر قم فعلاً براي اجراي اين دستور كافي نيست براي اينكه در تمام محلات شب وروز بايد پست گذاشته شود كه مراقب فرد فرد اهالي بوده كه سوء احترامي نسبت به زن [بيحجاب] نشود كه موجب اخلال جريان كار بشود». در پايان نيز چنين درخواست كردهاند: «لازم است سي نفر بر عده پاسباني شهر قم اضافه نمايند كه از هر گونه پيشآمد سوئي جلوگيري شود». (1)

در سند ديگري كه به شهر مشهد مربوط است، والي خراسان براي جلوگيري از ورود بانوان محجبه به صحن علي بن موسيالرضا(ع) از رئيس شهرباني ناحيه شرق درخواست كرده بود كه بر تعداد پاسبانان صحن مطهر براي منظور فوق بيفزايد. رئيس شهرباني اظهار ميدارد: «در تمام نقاط مختلفه شهر در روز پاسباناني كه مشغول ايفاي وظيفه هستند بيش از پنجاه نفر نيستند».(2) و از اعزام نيروي بيشتر، به واسطه لزوم كنترل در بقيه نقاط شهر، عذر ميخواهد. اين در حالي است كه شهر مشهد از همان ابتدا، قبل از اعلام رسمي، در مقابل اين قضيه واكنش نشان داده و تمايلي به انجام اين طرح نداشتند. به همين علت افزايش نيروي نظامي و انتظامي براي اجراي اين مقصود ضروري به نظر مي رسيد.

ص: 160


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة . ٢٠
2- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ١٨ ؛ گزارش رئيس شهرباني ناحيه شرق به ايالت خراسان، به تاريخ ٢١ تيرماه ١٣١٥ ، نمره . ٧٤٥٤

سير كشف حجاب در شهرهاي ديگر

روند پيشرفت طرح كشف حجاب در شهرهاي ديگر و در شهرستانهايي كه شعبههاي كانون بانوان، به عنوان سرسلسله جنبان نهضت تجددطلبانه و ترقيخواهانه زنان، در آن مناطق فعال بوده، و مسئولان اجرايي طرح با برگزاري مراسم جشن و سرور به استقبال آن ميرفتند، به مراتب سريعتر از شهرهايي است كه به واسطه برخورداري از مركزيت مذهبي، روحانيت در آنجا نفوذ بيشتري داشت و مردم نيز بيشتر مقيد به انجام آداب و رسوم مذهبي هستند. البته وضع كشف حجاب در اين شهرها هم مطلقاً بدون مقاومت نبود. بلكه، كم و بيش موانعي وجود داشت و همين موانع حاكمان را وادار ساخته بود تا برنامههايي تدارك كنند كه هر چه سريعتر فرهنگ كشف حجاب در آن مناطق رسوخ نمايد.

گزارشهاي موجود از شهرهاي همدان، رشت، شاهرود، خرمشهر، شاهي و زاهدان از ايجاد مراسم و جشن هاي رفع حجاب حكايت ميكند. در اين «جشنها خانمهاي رؤساي ادارات و محترمين شهر، باتفاق همسرانشان شركت داشتند». گزارش ديگري از ساري حاكي است «نهضت آزادي زنان بخوبي پيشرفت [كرده] و عده اي [از زنها] آزادانه در خيابانها و بازارها عبور و مرور مي نمايند». (1)

اينها نمونهاي از اخبار مندرج در مجلات و روزنامه هاي آن زمان است كه بيشتر جنبه تبليغي دارد و لااقل طبق اسناد موجود _ كه اين اسناد بيانگر واقعيات ميباشند _ در شهرهاي ساري و همدان پيشرفت كشف حجاب چندان سريع نبوده است. (2)

گزارشات رسيده از ديگر شهرها حاكي است به واسطه فقر عمومي و وضعيت نابههنجار اقتصادي مردم، پيشرفت كشف حجاب دچار وقفه

ص: 161


1- روزنامه تجدد ايران، شماره ١٨٠٩ ، 27 دي ماه ١٣١4
2- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٢٢ ؛ تلگراف شماره ١٦٧ ، مورخ 1315/09/14 ، مربوط به حكومت ساري و سواد مراسله حكومت همدان، ثبت اسناد نمره ٤٧77 مورخ 14/10/02

گرديده است. چرا كه، تغيير لباس زنان در ابتداي امر مستلزم خريد كلاه، مانتو، كيف و كفش، و در مراحل بعدي خريدن انواع و اقسام لوازم آرايش و حتي تغيير مكرر لباس و كيف و كفش، متناسب با آرايش و مد روز بود كه از طرف روزنامه ها و مجلات آن زمان تبليغ و تعيين ميگرديد و زن متجدد و امروزي براي آنكه از زن متحجر و ديروزي فاصله گرفته و وارد شاهراه ترقي شود! ناگزير بود نسخه هاي تعيين شده آن مجلات و روزنامه ها را _ كه منبع آنها مجلات و روزنامه هاي غربي و يا فرهنگ غرب بود_ براي خود تجويز كند و با چشم بسته حرف آن اطباء را بپذيرد!

اما چادر اين حسن را داشت كه علاوه بر پوشش تمامي بدن، از نشاندادن فقر زنان، تا حدود زيادي جلوگيري ميكرد و از لحاظ اقتصادي نيز به صرفه اقتصاد خانواده بود. چرا كه خانوادههاي بيبضاعت لااقل ميتوانستند در پوشش چادر از لباسهاي مستعمل خود براي مدتي ديگر استفاده نمايند.

در اين ميان، حتي كارمندان دولت هم به خاطر ناچيز بودن مقرري و حقوق ماهانه، از انجام اين دستور معذور بودند تا چه رسد به افراد عادي و رعيت. چنانچه در سندي مربوط به اداره ثبت اسناد همدان ميخوانيم:

تنها اشكالي كه به نظر من و همقطارانم رسيده و مسئله استيصال و بيچارگي آنهاست، كه حقوق اكثريت آنها در حدود دويست و سي و چهار ريال و كمتر آنها كه داراي مقام و منزلت بيشتري در انظار هستند چهارصد ريال و اجزاء جزء هم در حدود يكصد، و يكصد و بيست ريال است. تصديق ميفرمائيد كه با اين حقوق تغيير لباس زنهايي كه حالا بصورت ناشناخت براي خريد معاش زندگي يوميه از خانه خارج و در آينده در مقابل چشم و هم چشم با مد جديد بايد بيرون بروند، چه تفاوت فاحشي و چه قدر تهيه آن مشكل خواهد بود.

براي حل اين مشكل كاركنان كه در واقع، بايد پيشتازان اجراي طرح باشند و هم اينكه به واسطه استيصال از اجراي آن عاجز هستند، از طرف حكومت همدان به رياست وزراء پيشنهاد ميگردد: «اگر بشود وزارت

ص: 162

ماليه و ادارات مربوطه كمكي به اين قبيل مستخدمين نمايند كه حقوق يك ماه آنها بطور مساعده پرداخته شود، و از فاصله پنج تا شش ماه استهلاكاً از حقوق آنها كسر گذارده شود». اين پيشنهاد مورد موافقت نخست وزير قرار ميگيرد و به عنوان «يك رويه و طرح ارزشمند، به وزارت ماليه توصيه مي گردد».

روش ديگري كه براي تهيه لباس زنان فقير پيشنهاد گرديده بود؛ جمعآوري اعانه، و تأمين بودجه از طريق شهرداريها و يا از محل موقوفات است.

طرح جمعآوري اعانه چندان موفقيتآميز نبود. زيرا، جمعآوري آن از يك طرف، با توجه به استنكاف بعضي از متوليان امر، دچار مشكل ميشد و از طرف ديگر، موجب خدشهدار شدن حيثيت زنان فقير كه تا آن روز فقرشان پنهان بود. به همين علت، از طرف وزارت داخله از رياست وزراء درخواست ميشود: «چون مساعدت به نسوان بيبضاعت بوسيله جمعآوري اعانه ميسر نيست اجازه داده شود از محل اوقاف مبلغي به موجب تصويبنامه براي اين مصرف تخصيص بدهند و اداره معارف بوسيله متوليها از محل موقوفات و خيريه مقدار لباس و كلاه زنانه تهيه و يا نظارت معارف و شهرباني بين فقرا تقسيم نمايند ...». (1)

رياست وزراء، خود شخصاً نسبت به پذيرش طرح مذكور پاسخ مثبت نميدهد و پاسخ آنرا منوط به «استفسار نظر وزير معارف» ميداند. همچنين خانهنشيني زنان نيز كه در حقيقت به علت مخالفت با قضيه كشف حجاب بود، به عنوان عدم استطاعت مالي و فقر آنها توجيه شده و اظهار گرديده ماداميكه زنان در فقر بسر ميبرند «نبايد هيچكس را مجبور كرد كه حتماً از منزل خارج شود». (2)

ص: 163


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٢٣ ؛ نامه شماره ٤٦٨ ، مورخ 1315/03/12 از طرف اداره سياسي وزارت داخله به رياست وزراء
2- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٢٤ ؛ در پاسخ به گزارش نمره ٥٧ مورخ 1315/02/28 حكومت نردين از طرف والي خراسان

به نظر ميرسد، اقدامات انتظامي و اهرم فشار در شهرها، بر اقدامات تبليغي پيشي داشته است. به طوري كه هرگاه اندكي از فشار كاسته (1)ميشد و مأمورين «سستي نموده و غفلت ميورزيدند»؛ مجدداً زنان به حجاب روي ميآوردند. گزارش رسيده از حكومت فردوس به والي خراسان حاكي است به دليل مرخصي رفتن حاكم حكومت شهر مزبور «و غفلت بعضي از مأمورين ... اغلب بانوان با چارقد در پس كوچه ها و با ملافه هاي قديمه رفت و آمد ميكردند». به همين علت، حاكم پس از بازگشت از مرخصي دو ماهه با به كارگيري اقدامات انتظامي و تبليغاتي و برپايي مجالس جشن حتي در منزل خود و دعوت از كاركنان دولت باتفاق خانمهايشان، كاري ميكند «تا رفته رفته عادت اين دو ماهه، از سر آنها رفع شود».

آنچه تاكنون گفتيم، موانع عمده موجود بر سر راه پيشرفت كشف حجاب در شهرها بود. براي رفع اين موانع نيز راه حلهايي در نظر گرفتند تا طرح مزبور به طور كامل در كليه مناطق كشور به اجرا در آيد. بر خلاف قانون اتحاد شكل البسه كه در آن با توجه به مشاغل و مناصب سنتي، و ديني شمول قانون براي برخي از افراد جامعه مستثني شده بود، قانون حجاب استثنايي نداشت. حتي پيشنهاد حاكم يكي از شهرها براي پيشرفت كشف حجاب در آن شهر، مبني بر اين كه: «بانوان سالخورده از پنجاه و پنج [ساله] به بالا فقط چارقد بپوشند و مابقي كلاه استعمال نمايند».(2) نيز از طرف والي ايالت به استناد اينكه «در دستور صادره [راجع به كشف حجاب]

ص: 164


1- همچنان كه در فصل آينده بدان خواهيم پرداخت و در اينجا بدان اشاره مي گردد بعد از شهريور ١٣٢٠ و خروج اجباري رضاخان از كشور تا يكي دو سال ب ه واسطه اوضاع داخلي و تأثير جنگ جهاني دوم در وضعيت كشور، رژيم نوپاي محمدرضا پهلوي از به كار بردن اقدامات انتظامي عاجز بود ، به همين جهت اغلب زنان بي حجاب دوباره به حجاب روي آوردند.
2- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٢٦ ؛ درخواست حكومت كلات از ايالت خراسان، به شماره ٤١٨ ، مورخ 1315/04/02

استثنايي نشده بود كه نسواني كه سنشان متجاوز از پنجاه و پنج سال باشد چارقد بپوشند»،(1) مورد قبول واقع نميشود. بلكه، دستور اكيد داده ميشود كه نسبت به اجراي قانون كشف حجاب، از طرف رئيس حكومت «نهايت مراقبت» به عمل آيد.

همچنين طبق گزارش تلگرافي شماره 4086، مورخ 31/6/1318 از رفسنجان به مركز، عليرغم سپري شدن بيش از چند سال، قضيه كشف حجاب در اين شهر كه يك شهر سنتي است، پيشرفت مطلوبي نداشت: «هنوز بطور پنهاني بعضيها با چارقد و چادر شب [از خانه] خارج ميشوند»؛ بنابراين آنها را «تحت تعقيب قرار دادهاند».

بدينگونه، تمامي هم و غم مأموران، حكام و واليان (2)حكومت در مناطق مختلف اجراي قانون كشف حجاب در حوزه مأموريت خود و ارسال گزارش از نحوه پيشرفت و ميزان آن به وزارت داخله است. در شهرهاي صنعتي و كارگري خصوصاً در مناطق جنوبي كشور كه صنعت نفت موجب رشد و گسترش آنجا شده بود و به واسطه رفت و آمدهاي هيئتهاي خارجي و مستشارانشان، حتي تأثير خود را در زبان مادري مردم اين شهر گذارده و در يك جمله فارسي چند لغت لاتين استعمال ميكردند، سير كشف حجاب رو به پيشرفت بود و از كارگران عادي گرفته تا كارمندان عاليرتبه در جشنهاي كشف حجاب فعالانه شركت ميكردند و حتي سير اين پيشرفت در شهرهايي مثل آبادان، بدانجا منتهي شد كه فرماندار وقت «رؤساي عشاير را براي شركت در جشن رفع حجاب دعوت كرد. آنهايي كه چند زن داشتند جوانترين را با خود بردند

ص: 165


1- همان، سند شماره ٢٦ ؛ پاسخ ايالت خراسان به رئيس حكومت كلات به شماره ٥٥٦٧ ، مورخ 1315/04/08
2- نگاه كنيد به: ديبا، فرح؛ خاطرات سياسي فرخ در خصوص وضعيت و سير كشف حجاب در شهرهاي خوي و اروميه از ص ٣٥١ تا ص ٣٥٨ كه حاكي از تلاش والي آذربايجان (فرخ) براي پيشبرد امر كشف حجاب در اين دو شهر از حوزه حكومتي وي است.

و بعضيها هم كه زنانشان قابل بيرون بردن نبود يكي از زنهاي دوست خود را قرض گرفتند!!» (1)

در گزارشهايي كه بعدها از روند پيشرفت كشف حجاب در مطبوعات كشور به چاپ رسيد، تفاوت در برخورد مردم مناطق مختلف با اين برنامه و شيوة اقدام مسئولان اداري و دولتي در قبال برخورد آنها به خوبي آشكار ميشود. در همان روزها، يكي از كارگران شركت نفت آبادان براي آنكه مادر خود را بدون حجاب به خيابان آورده بود و از اين طريق فرمان رفع حجاب را جشن گرفت، تشويق گرديد و به او «روز بعد پنج قران اضافه حقوق» دادند. متقابلاً، در اصفهان، كارمندي به دليل آنكه همسرش را بدون چادر به محافل و مجالس جشن رفع حجاب نبرده بود، تنبيه شد و «اولين حقوق او را بعد از رفع حجاب ندادند» (2)تا آنكه از شدت استيصال، ناگزير «زنش را بدون چادر به اداره برد» تا ثابت كند همگام و همراه با سياست كشف حجاب است.

از سوي ديگر، «بطور شفاهي به كارمندان اين شهر اعلام شده بود كه شرط دريافت حقوق، ثابت كردن اين نكته است كه زنشان از چادر بيرون آمده است». به همين جهت، زنانشان را براي ساعتي هم كه شده به اداره ميبردند و مستمري كشف حجاب همسر خود را دريافت ميداشتند.

اخبار رسيده از اداره احصائيه و سجل احوال مملكت، ناحيه جنوب شرقي، حاكي از پيشرفت كشف حجاب در شهرهاي اين مناطق است. «بواسطه اقدامات اولياي دولت» و انعقاد مراسم جشن و سرور در ادارات و محلهاي عمومي نسبت به «تغيير روحيه اهالي» اقدام شده است. به طوري كه برپايي مراسم كشف حجاب در مكانهاي عمومي باعث گرديد

ص: 166


1- زن روز، شماره ٤٥ ، سال . ١٣44
2- زن روز، همان.

بعد از مدتي «نسوان شهري عموماً حجاب را كنار گذارده و [در معابر عمومي] بيحجاب عبور و مرور [نمايند]». (1)

بعضي از اسناد موجود نشان ميدهد گاهي هم خود حكام شهرها و مأمورين در اجراي دستور كشف حجاب تسامح ميكردند. برخي از آنها تمايل چنداني به اجراي اين طرح نداشتهاند. به همين علت، از سوي والي ايالت كه قطعاً تعهد و مسئوليت بيشتري در انجام طرح دارد، مورد سرزنش و بازخواست قرار ميگرفتند. از جمله در سندي خطاب به حاكم نيشابور چنين آمده است: ٍ«توضيح دهيد كه علت مسامحه و غفلت شما در انجام اين امر مهم چه بوده و چگونه تاكنون كه متجاوز از يكسال از آغاز نهضت بانوان ميگذرد، موضوع رفع حجاب در نيشابور صورت عملي بخود نگرفته است». (2)

در پايان اين بازخواست دستور داده شده حكومت نسبت به معرفي مأموريني كه در انجام امر «مسامحه ميكنند»، به مركز ايالت اقدام نمايد. گزارش ديگري در ارتباط با سير كشف حجاب در كاشمر از ايالت خراسان، حاكي است با وجود آنكه بيش از دو سال از 17 دي 1314 گذشته است: «در مجالسي كه به منظور پيشرفت نهضت بانوان تشكيل ميشود اكثر مأمورين ادارات و مؤسسات تجاري با بانوهاي خود حاضر نمي شوند».(3) بنابراين، تكليف عموم مردم مشخص است. در جايي كه مأمور دولت از شركت در جشن كشف حجاب خودداري ميكند، انتظار نميرود مردم معمولي در جشنها آن هم به اتفاق همسرانشان و بدون حجاب شركت نمايند. البته اين گزارش حاكي از آن است كه رئيس حكومت و بسياري از مأمورين در انجام امر تسامح ورزيدهاند و حتي

ص: 167


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٢؛ گزارش شماره ٦٥ ، مورخ 1315/01/11
2- همان، سند شماره ٢٨ ؛ نامه شماره ٥٩٥١ ، مورخ 1315/11/18، بازخواست والي خراسان از حكومت نيشابور بواسطه غفلت مأمورين در امر پيشرفت كشف حجاب زنان در اين شهر.
3- همان، سند شماره ٢٩ ؛ نامه شماره ٢٥٥٣٤ ، مورخ ٥ بهمن ماه ١٣١٦ گزارش رئيس شهرباني كاشمر به اداره استانداري شمال شرق.

عقيده چنداني به امر نهضت بانوان نداشتند. شايد تعلقات مذهبي و سنتي حكام، خصوصاً در شهرهاي دور از مركز باعث گرديده كه آنها در حوزه مأموريت خود قانون كشف حجاب را به اجرا در نياورند.

همين تسامح و اهمال مأمورين و دست اندركاران اجراي طرح در بعضي از شهرها موجب گرديد كه از طرف وزارت كشور بخشنامهاي رمزي به تاريخ 17/12/1316 جهت ولايات صادر گردد(1) و در آن تاكيد شود كه مأمورين از سهلانگاري نسبت به اجراي قضيه كشف حجاب خودداري كرده و در آشنا نمودن مردم به انجام تمدن امروزه كه اساس سياست داخلي است «اهتمام ورزند» و چنانچه در اجراي دستور غفلت ورزند «مسئوليت شديد توليد خواهد نمود».

گويا اين بخشنامه سري، پس از مدتي اثر خود را از دست ميدهد. زيرا ميبينيم كه در تعقيب آن، بخشنامهاي ديگر خطاب به فرمانداريها صادر گرديده و از اينكه در سير گسترش كشف حجاب در بخشها و روستاهاي تابعه حوزههاي مأموريتي خود، نسبت به «تغيير وضعيت آنان اعم از مردان يا زنان هيچگونه قدمي كه مبني بر آشنا كردن جامعه به تمدن و طرز زندگاني امروزه باشد برنداشتهاند» مورد مؤاخذه و بازخواست مجدد قرار ميگيرند. هر چند كه در انجام طرح در شهرها و محل حكومت خود اقدام كردهاند اما نميبايست سير كشف حجاب را فقط در شهر گسترش دهند. چرا كه، براي مجريان و گردانندگان اصلي طرح، پيشرفت كشف حجاب تنها در شهرها و تغيير روحيه شهرنشينان كافي نبوده و مردم روستاها و بخشها اعم از زن و مرد مي بايست تغيير

ص: 168


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٣٠ ؛ بخشنامه رمزي و محرمانه وزارت كشور به ولايات سراسر كشور، به شماره ١٩١٩ ، مورخه 1316/11/17

روحيه دهند «و به فراخور اوضاع و [احوال] به وضعيت و تمدن امروزه آشنا گردند».(1)

اگر چه در ابتدا، برنامه كشف حجاب بيشتر براي زنان شهري در نظر گرفته شده بود، تا زنان روستايي؛ چرا كه به زعم آنان «روگرفتن از عادت زشت شهريان است و زنان روستايي چنان عادتي ندارند» اما به نسبت پيشرفت مراحل كشف حجاب در شهرها، زنان روستايي نيز ميبايست كشف حجاب نمايند.

سير كشف حجاب در مناطق روستايي و عشايري

از ديرباز، زنان مناطق روستايي و عشايري با توجه به زندگي خاص خود و عوامل محيطي و شغلي پوشش مخصوصي داشتند كه همچون زنان شهري شامل نقاب و چادر نبود. همين ويژگي سبب شد كه در مراحل اوليه، مجريان طرح به تصور اين كه، «رو گرفتن از عادت زشت شهرنشينان است»!(2)

ص: 169


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ١٩ ؛ سواد مراسله حكومت كرمانشاهان ١٣١٥ ، نمره . ٢٠٨٩ /٣/ مورخه
2- از آنجا كه زنان روستايي مانند زنان شهري از نقاب و روبنده استفاده نمي كردند در ابتداي كشف حجاب براي زنان شهري كه ديگر مجاز به استفاده از روبند و چادر نبودند، نوعي كلاه در نظر گرفته شده بود كه از لحاظ پوشش شبيه پوشش زنان روستايي بود. به طريقي كه كلاه جاي چارقد زنان روستايي را در شهر گرفته بود . اما بعد از مدتي كه كلاه منسوخ و كشف حجاب به برهنگي تمامي سر انجاميد و حتي در نوع و فرم و اندازه لباسها نيز تغيير حاصل شد و شكلي كاملاً غربي بخود گرفت ؛ لباس و پوشش زنان روستايي به نسبت زن مدرن و غربي شهري نوعي پوشش و حجاب محسوب م يگرديد كه مي بايست كشف حجاب نمايد و به وضعيت تمدن امروزه آشنا گردد.

و با آرايش روز در خيابانها ظاهر شدند. تا اين زمان، زنان روستايي و عشايري تكليف چنداني در برابر اجراي طرح كشف حجاب نداشتند. اما همينكه زنان شهري عادت كردند «با لباسهاي بي آستين و دكلتههاي كوتاه در ميهمانيها ظاهر شوند» (1)و با انواع و اقسام لوازم آرايش و مدهاي آن آشنا شدند و در حقيقت پس از آنكه «زن محافظهكار و بياطلاع به خانم متجدد مبدل گرديد». زنان روستايي و عشايرنشين نيز موظف گرديدند لباس سنتي خود را ترك كرده و از اين طريق به «وضعيت تمدن امروزه آشنا گردند».

هرچند اجراي طرح در مناطق روستايي و عشايري با موانعي كه در مناطق شهري از آن سخن گفتهايم، سر و كاري نداشت؛ اما، تغيير لباس سنتي زنان به لباسهاي اروپايي بدون تغيير در محيط اجتماعي، محل كار و نوع مناسبات افراد با يكديگر براي روستانشنيان موضوعيت نداشت، و با توجه به محيط كار و زندگي، آنان ترجيح ميدادند همان لباسهاي سنتي گذشته را به تن كنند. به خصوص اينكه طرح اتحاد شكل البسه مردان نيز در اين مناطق به اجرا در نيامده بود. اين مسئله مجريان طرح را بر آن داشت تا به موازات رعايت كشف حجاب از سوي زنان اين مناطق، برنامه اتحاد شكل البسه مردها را نيز اعمال نمايند.

به جز عوامل محيطي و جغرافيايي و شغلي، خصوصيات فردي روستانشينان و كوچ نشينان، از قبيل عدم آشنايي نسبي با مظاهر فرهنگ جديد در شهرها، پائين بودن سطح سواد و معلومات و نيز خطر مقاومت احتمالي از جانب آنان كه ممكن بود به يك قيام و حركت عمومي در قبال طرح كشف حجاب بيانجامد، وزارت داخله را برآن داشت كه در روستاها و مناطق عشايري، محتاطانه عمل شود و: «بدون اينكه طرز خشونت و درشتي در كار باشد مردم را به وضعيت تمدن امروزه آشنا نمايند». (2)

ص: 170


1- زن روز، همان.
2- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٣١ ؛ بخشنامه محرمانه شماره ١٨٣ ، وزارت كشور.

در نتيجه، بخشداران و نيروهاي امنيه مستقر در پاسگاهها موظف بودند با انعطاف هر چه بيشتر در اجراي «منويات شاهانه بكوشند» و اهالي اين مناطق را با اصول و تمدن جديد كه اساس سياست داخلي دولت شاهنشاهي است، آشنا سازند.

براي اجراي بهتر اين برنامه، حاكمان شهري برنامههايي را تدوين ميكردند تا جلو هر گونه احتمال مخالفت سد گردد. اولين اقدام برگزاري مجالس جشن و سرور در روستاها و مراكز بخشها بود. در اين برنامهها از نيروهاي انتظامي نيز به عنوان مبلغ كشف حجاب استفاده ميگرديد تا ضمن كمك به بخشداران، درخواست همكاري از بزرگان و ريش سفيدان محل، بهتر ميسر گردد. بازدهي اين اقدامات تبليغي با توجه به عدم همكاري بزرگان محل، چندان مشهود نبود. اما، در بعضي از مناطق عشايرنشين كه با ميزان توانمندي دولت در مقابل مخالفين آشنا بودند و در قضيه اسكان عشاير و تختهقاپو كردن، اين نكته بر آنها ثابت شده بود: «زنهاي اكراد و ايلات لباسهاي ايلاتي را متروك به لباس شهري و كلاه، تبديل نمودند». (1)

بنابراين، حاكم شهرها ناگزير بودند در حوزه مأموريتي خود برنامهريزي دقيقتري ملحوظ دارند. به همين علت دست به اقدام ديگري زدند و آن دعوت از بزرگان محل و سران عشاير به اتفاق همسرانشان به شهرها و شركت در مراسم جشن رفع حجاب بود. اين اقدام ضمن آنكه بزرگان و سران روستايي و عشايري را به امر نهضت بانوان واقف ميساخت آنها را نيز مكلف ميكرد كه پس از بازگشت به محل نسبت به

ص: 171


1- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٣٢ ؛ تلگراف شماره ٢٣ مورخ1315/2/26 منطقه روستايي و عشاير نشين تيرگان به مشهد.

انجام مقصود مورد نظر تلاش نمايند. اين اقدام از يك طرف نياز به استفاده از اهرم فشار را كاهش ميداد و از طرف ديگر به دست خودشان قضيه عملي ميشد و تأثير بيشتري ميبخشيد.

سومين اقدام براي اجراي هر چه بهتر طرح مزبور در مناطق روستانشين، برخورد با مخالفين و استفاده از اهرم فشار بود. در واقع اين اقدام مكمل اقدامات تبليغي محسوب ميشد؛ به خصوص در مناطقي كه بزرگان با مأمورين دولتي همكاري نميكردند. لذا، علاوه بر دستور اوليه مبني بر پرهيز از خشونت، به دليل موضعگيري بعضي از متنفذين محلي و روحانيون عليه كشف حجاب و برخورد با كسانيكه كشف حجاب نموده بودند، در اين مناطق استفاده از خشونت غير قابل اجتناب مينمود.

بر اساس گزارش يكي از بازرسان، در يكي از قراء وابسته به سبزوار، 1317 يعني دو سال بعد از قضيه اعلام رسمي كشف حجاب: «موضوع كشف حجاب به هيچوجه در آنجا عملي نشده است ...». و براساس تحقيقات به عمل آمده علت اين عدم پيشرفت «يكي از مالكين و متنفذين محلي با يك نفر آخوند و نماينده آنجا هستند كه مانع عملي شدن اين امر» شدهاند.(1) و حتي همسر رئيس كارخانه پنبه كه در محل بدون حجاب رفت و آمد ميكرده از طرف آن فرد روحاني مورد شماتت قرار ميگيرد و عليرغم شكايت همسر وي به پاسگاه امنيه، پاسگاه نسبت به «شكايت رسيدگي ننموده...». در پايان گزارش درخواست ميگردد كه حكومت سبزوار «نسبت به قطع اقتدار متنفذين محلي» اقدام نمايد.

ورود زنان روستايي و عشايري با همان پوشش سابق به شهرها نيز حاكي از عدم پيشرفت كشف حجاب در اين مناطق است. اين عمل ضمن آنكه سير كشف حجاب در مناطق شهري را دچار اشكال

ص: 172


1- ١٣١٧/١/ ١. نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٣٤ ؛ گزارش شماره ٥٢١ ، مورخه ٢٤ در خصوص قريه داورزن از قراء سبزوار، گزارش هنگ شماره ١٢ خراسان به فرمانداري سبزوار.

مي ساخت، چهره ناهمگوني به شهرها ميبخشيد. براي مقابله با اين مسئله تأكيد شده بود: «امنيه هم در قسمت روسري نسوان دهات و همچنين تغيير لباس آنها اقدام نمايد تا در هنگام ورود به شهر موجبات زحمات مضاعف براي مأمورين شهرباني را فراهم نياورند». پيشرفت كند كشف حجاب در مناطق روستايي و عشايري به حدي بود كه والي ايالت خراسان به واسطه غفلتي كه مأمورين در عدم «اجراي مقررات و دستورات صادره در روستاها مرتكب شدهاند تهديد به توبيخ ميكند و از آنها ميخواهد تا نسبت به رفع حجاب زنها و اتحاد شكل البسه مردها اقدام عاجل بعمل آورند».

در گزارش ديگري از ستاد ارتش به وزارت داخله، درباره وضعيت يكي از روستاهاي شمال غربي كشور، كندي روند پيشرفت كشف حجاب به روشني توصيف شده است. مطابق اين گزارش در قريه هريس: «از پانصد نفر خانوار فقط خانواده پزشك و مدير دبستان اين روستا كه آنها هم اهل شهر هستند، كشف حجاب نمودهاند و مابقي زنها با لباس قديم ملبس هستند». سبب اين عدم پيشرفت را حضور 18 نفر معمم ميدانند: «كه در نتيجه نفوذ اين اشخاص موضوع تجدد نسوان ابداً در هريس عملي نشده، حتي بعضي از خانوادههاي مأمورين دولتي هم كه در ولايات ديگر لباس تجدد نسوان را استعمال مينمودهاند در هريس با حجاب رفت و آمد ميكنند».

در پايان گزارش اين ستاد تأكيد شده كه «صورت معممين و مخالفين محلي» به وزارت داخله ارسال ميگردد تا «نسبت به قطع اقتدار متنفذين محلي» اقدام لازم و عاجل به عمل آيد.

سير پيشرفت كشف حجاب نه تنها در مناطق عشايري چندان مطلوب نبود؛ بلكه به نسبت مناطق روستايي وضعيت نامطلوبتري هم داشت.

ص: 173

گزارش محرمانهاي از منطقه عشايرنشين دشتي و دشتستان در استان بوشهر حاكي است با وجود اينكه سه سال از اعلام رسمي كشف حجاب ميگذشت، وضعيت اين منطقه «همان اوضاع قديمي كهنه ساري و جاري است و نسبت به مقررات امروزه در آن حدود با تنفيذات محلي و وجود سيد اسماعيل كه از علماء آنجاست، اقداماتي از حيث رفع حجاب و اتحاد شكل البسه و ساير اوامر ميسر نشده است ... و راه انداختن هو وجنجال و سلب آسايش است ...». (1) گويا سستي و اهمال بخشداران محل نيز در اجراي طرح در اين منطقه بيتأثير نبود. زيرا، در گزارش ديگري ميخوانيم كه از طرف وزارت كشور «بخشداران محل كه تاكنون مراتب را ننوشتهاند و در اين باب گزارش ندادهاند» مورد بازخواست قرار گرفتند.

به طور كلي، جريان كشف حجاب در مناطق روستايي به همان دلايلي كه در ابتدا بدان پرداختيم، پيشرفت چنداني نداشت و مأمورين و دستاندركاران اجراي طرح نيز در گزارشهاي خود بدان اعتراف ميكردند. اگر براي مدتي كوتاه، زنان روستايي و عشايري ناگزير ميشدند در هنگام ورود به شهر و يا به مناسبت برگزاري مجالس جشن و سرور در روستا، خصوصاً براي مراسمي كه عكسبرداري از آن به عمل ميآمد، پوشش سنتي خود را تغيير دهند، براي كار در مزارع و مراتع ناچار بودند مجدداً به پوشش سنتي خود بازگردند. حتي تصاوير موجود نشان ميدهند در مراسمي كه گروهي از اين زنان به استقبال رضا شاه رفته بودند فقط چارقد خود را تبديل به كلاه كرده بودند و گرنه از لباس زن شهري كه به صورت بيحجاب در آمده در بين آنها چندان خبري نيست.

ص: 174


1- ١٣١٨/١/ ١. نك: اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٣٧ ؛ نامه شماره ١١٠٢ ، مورخ ٢٧ گزارش استانداري هفتم به وزارت داخله.

زنان و دختران روستايي و عشايري زماني تغيير چهره دادند كه از منطقه و محل زندگي خود، در واقع از فرهنگ و سنت اجتماعي خود دور شدند و به شهرها، خصوصاً شهرهاي بزرگ مهاجرت كردند. در اين صورت، پس از گذشت مدتي بعد از آشنايي با فرهنگ و آداب و رسوم شهري، تعداد زيادي از آنها به خصوص قشر جوان و احياناً تحصيلكرده، در فرم و لباس اروپايي درآمده و حتي كشف حجاب نيز ميكردند. بنابراين، تا هنگاميكه در روستا و دور از شهر زندگي ميكردند امكان اين تغيير بسيار جزئي و حتي نامحسوس بود.

هرچند، با كشيده شدن جادههاي آسفالته و خط آهن سراسري، و عبور آن از روستاها و مناطق عشايرنشين تغييرات چشمگيري از لحاظ فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعي در بين مردم ايجاد شد؛ اما، اين تغييرات بيشتر خود را در ارتباط با طرح اتحاد شكل البسه نشان داد. از سوي ديگر، تغييرات زماني به اوج خود رسيد كه محدودي از روستاها و مناطق عشايري يكجانشين از نعمت برق سراسري برخوردار شدند و تحت پوشش برنامه تلويزيوني و اقدامات تبليغاتي اين رسانه گروهي قرار گرفتند، اما در ارتباط با عشاير كوچنشين كه ناگزير از كوچ بودند؛ اين تغييرات بسيار جزئي و حتي نامحسوس بود؛ به طوري كه اگر تغييراتي هم صورت پذيرفت بيشتر در گروه مردان بود تا در زمره زنان.

در حقيقت برنامه نوگرايانه رضا شاه در قبال مردان روستايي و عشايري كه به صورت اتحاد شكل البسه خود را نماياند موفقتر از برنامهاي بود كه در قالب كشف حجاب چهره خود را به نمايش گذارد.

به طور كلي، ميتوان گفت، نقطه آغاز كشف حجاب به عنوان يك طرح دولتي بين سالهاي 1314_1312 بود و نقطه اوج آن بين سالهاي 1318_ 1315. سالهاي بين 1323_ 1319 را نيز بايد زمان افول آن ناميد كه با وقوع جنگ جهاني و خروج رضا شاه از ايران و جانشيني پسرش به سلطنت همراه شد.

ص: 175

ص: 176

فصل پنجم

واكنشهاي اجتماعي در برابر كشف حجاب

خبر اعلام رسمي كشف حجاب، اگر چه با توجه به زمينهسازيهايي كه شده بود، چندان هم غيره منتظره نبود، اما خبر منع حجاب بسيار غير منتظره بود. اين خبر به منزله به كارگيري هر گونه اقدام عليه زنان محجبهاي محسوب ميشد كه تا آنروز حتي حاضر نبودند نقاب از چهره بردارند، تا مبادا چشم نامحرم به روي آنان بيفتد. با اعلام رسمي كشف حجاب و منع استفاده از آن در معابر عمومي، اين دسته از زنان در حالي ناگزير بودند ضمن برداشتن نقاب از چهره چادر را نيز از سر برگيرند كه بيرون بودن حتي يك تار موي را گناه ميشمردند و براين اعتقاد خود راسخ بودند.

اين قضيه مربوط به عرض و ناموس خانوادهها ميشد و از اينرو، زنان و مردان نسبت به آن واكنش نشان دادند. واكنشها هم مربوط به ايام مقارن با اعلام رسمي است، هم پس از اعلام رسمي و هم بعد از خروج اجباري رضا شاه از كشور.

در اينجا شايسته است واكنش مردم در برابر اجراي قانون اتحاد شكل البسه و قضية كشف حجاب را با يكديگر مقايسه كنيم. با نگاهي گذرا به واكنش مردم در برابر اين دو رويداد، ميتوان دريافت هرچند مردم در برابر اتحاد شكل البسه موضع گرفتند _ به گوشههايي از اين واكنشها در فصل دوم اشاره شد _ اما از آنجا كه اتحاد شكل البسه مردان چندان با عرض و ناموس خانوادهها تصادم نداشت، پس از مدتي واكنشها فرو نشست و بعد از خروج رضا شاه از كشور نيز مردم تمايلي جهت بازگشت به لباس سنتي و قديمي خود نشان ندادند. اگر هم تا خروج رضا شاه مناطقي حاضر به تغيير لباس نشدند، در آن مناطق، بيشتر عوامل

ص: 177

محيطي و جغرافيايي _ كه با پوششهاي سنتي و محلي ملازمه داشت _ عامل اصلي مخالفت مردم بود، تا مسائل ديگر. از سوي ديگر، در جاهايي كه عوامل محيطي مؤثر نبود، مردم به صرف آنكه براي كشف حجاب اذهان آنها را مهيا ميكنند با تغيير پوشش مخالفت ميكردند. اما، هرگز اين مخالفتها و واكنشها به مانند واكنشهاي آنان در قبال قضيه كشف حجاب نبود.

واكنشها هنگامي اوج گرفت كه حجاب ممنوع و كشف حجاب اجباري شد و بخشنامه كشف حجاب بر خلاف قانون اتحاد شكل البسه كه هشت طبقه را مستثني كرده بود براي هيچ كس استثنائي قائل نشد. جداي از اين، برخورد اين طرح با اعتقادات سنتي از يك طرف و اعتقادات مذهبي از طرف ديگر، مردم، اعم از زن و مرد را به عكسالعمل واداشت؛ در صورتي كه در قضيه اتحاد شكل البسه تنها مردان به مخالفت برخاستند و تا جايي كه امكان داشت، اين مخالفتها علني بود. در بسياري موارد كه چنين امكاني نبود، شكل مخفي و منفي به خود ميگرفت. در چنين شرايطي، بيشتر به خاطر فشار نيروي انتظامي بود كه به نظر ميرسيد مردم مخالفتي با اجراي طرح ندارند و همين كه اهرم فشار برداشته شد و رضا شاه از كشور اخراج گرديد، حجاب مجدداً به جامعه بازگشت و زنان چادري از خانهها بيرون آمدند. اين در حالي بود كه لباس اروپايي مردان چندان تغييري نيافت.

قبل از اعلام رسمي كشف حجاب، اين مسئله در افواه دهان به دهان ميگشت تا با گسترش چنين شايعهاي، هم زمينه پذيرش اين طرح سنجيده شود و هم مردم آمادگي لازم را براي اعمال چنين برنامهاي پيدا كنند و اين خبر به طور غير مترقبه و ناگهاني به سمع عموم نرسد. با به كار بستن تمهيدات فوق، پس از مدتي اين آمادگي كم و بيش به وجود آمد. اما همين آمادگي نسبي هم در همه جا يكسان و سراسري نبود. در «تهران و ايالتهاي شمالي كشور و بعضي از قسمتهاي خوزستان و فارس آمادگي بيشتري فراهم آمده بود»؛ ولي در ديگر شهرهاي كشور اين آمادگي چندان محسوس نبود. در مناطق دورافتاده و روستايي و عشايري تا چند سال بعد از اعلام رسمي كشف حجاب، هنوز زمينه براي اعمال

ص: 178

اين طرح كه در تغيير لباس (1)محلي و تبديل آن به لباس اروپايي خلاصه ميشد، فراهم نيامد. در واقع، مجريان طرح بيشتر شهرها را مد نظر داشتند، تا مناطق دور افتاده و روستايي و عشايري.

همچنين نوع برخورد گروههاي اجتماعي مناطق مختلف در برابر اين طرح متفاوت بود. گروهي كه شامل اكثريت روشنفكران، دولتيان، متمولين و اشراف، تحصيلكردگان فرنگ و آموزشيافتگان مدارس جديد بودند، از كشف حجاب استقبال ميكردند. ولي آنها در مقايسه با ساير طبقات در اقليت قرار داشتند.

گروه ديگر، شامل اكثريت روحانيون، تجار، مغازهدارها _ به استثناي فروشندگان(2) لوازم آرايش و لباسهاي جديد _ كشاورزان و ساير طبقات توده مردم؛ در مقابل كشف حجاب واكنش منفي داشتند. به همين علت، ميكوشيدند تا هر طور كه شده، به مقابله با اين طرح جديد و اجباري بپردازند. البته همچنان كه گفتيم، واكنشهاي موافقان و مخالفان به دوره خاصي محدود نبود؛ و چه قبل از اعلام رسمي كشف حجاب، چه بعد از آن و چه پس از خروج اجباري رضا شاه از كشور (شهريور 1320) به بهانههاي مختلف صورت ميگرفت.

ترتيب تاريخي مطالب ايجاب ميكند كه نخست به واكنشهاي متقابل دولت و اقشار مختلف مردم تا قبل از شهريور 1320 بپردازيم و سپس،

ص: 179


1- در مراحل اوليه كشف حجاب كه برداشتن نقاب و چادر و به سر گذاردن كلاه فرنگي اجباري شده بود، در روستاها و مناطق عشايري ب ه دليل باز بودن چهره و استفاده از چارقد به جاي چادر، مجريان طرح لزومي به اعمال آن در اين مناطق نمي ديدند؛ اما مدتي بعد كه سير كشف حجاب در شهرها رو به پيشرفت نهاد به سراغ نمايند! « لباس متمدنين دنيا » مردم اين مناطق رفتند تا لباس محلي آنها را تبديل به
2- نك: اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ٣١ ؛ بخشنامه محرمانه وزارت كشور خطاب ١٣١٩./٧/ به فرمانداريهاي سراسر كشور به شماره ٩١٤٨٧ مورخ ٢٣ ٣. گروهي از اين فروشندگان حاضر نبودند به زنان م حجبه جنس بفروشند و در به زنان چادري جنس » مغازه هاي خود اين عبارت را نصب نموده بودند كه هر چند كه مشتري اين مغاز ه ها ب ه ندرت زنان چادري بودند و .« نمي فروشيم خريداران بيشتر كساني بودند كه كشف حجاب كردند. تأسيس و گسترش مغازه هاي فروش لوازم آرايش با گسترش كشف حجاب ارتباط معني داري داشت. ١٨٠

سير بازگشت حجاب را در مقطع تاريخي بعد از شهريور 1320 بررسي كنيم.

واكنش اقشارمختلف در برابر كشف حجاب (قبل از شهريور 1320)

1. روشنفكران

در مواجهه با كشف حجاب، اكثريت روشنفكران واكنش مشابهي داشتند. آنان در مجلات و نشريات، خصوصاً نشريات و مجلات زنان، تعدياتي را بر ميشمردند كه جامعه در حق زنان روا ميداشت و در قالب تجددخواهي و طرفداري از قانون، به حمايت از آنان پرداختند. اين گروه كه در ميانشان زنان روشنفكر نيز وجود داشتند؛ اغلب تحصيلكردگان غربي و يا محصول سيستم آموزشي غرب در ايران بودند. آشنايي با حقوق و آزاديهاي فردي زنان غربي، و مقايسة شتابزدة آن با وضعيت زن ايراني، آنان را در مقام انتقاد از وضعيت موجود زن ايراني قرار ميداد.

اين دسته از روشنفكران كه در ميانشان نويسندگان و شاعران مشهوري چون ملكالشعراي بهار، عارف قزويني، عشقي، پروين اعتصامي به چشم ميخوردند،(1) حجاب را مانع ترقي و بيحجابي را مترادف با ترقي و تمدن ميدانستند. اشعار و مقالات مندرج در روزنامهها و مجلات آن زمان كه نويسندگان آن بيشتر از همين دسته محدود بودند، مشحون است از مدح رفع حجاب و ذم حجاب. از اينرو، پس از اعلام رسمي كشف حجاب و با پشتيباني دولت، آنان طرح مزبور را همان گونه كه رژيم ميطلبيد، جلوه ميدادند.

در حقيقت، آنان بلندگوهاي تبليغاتي كشف حجاب بودند و با ايجاد مراسم و ايراد سخنراني، در پيشبرد طرح رضا شاه كوشيدند. در نظر آنان،

ص: 180


1- مجموعه خطابه هاي كانون بانوان، شماره اول، مطبعه مجلس، سال ١٣١٤ ، پيوست مجموعه خطابه ها.

روز 17 دي، روزي بود كه ايران «وارد يك مرحله جديد از دوره حيات اجتماعي خود گرديد و در اين روز تاريخي سند آزادي زنان ايران شرف صدور يافت و از اين به بعد زن ايراني وارد مرحله سعي و عمل» شد. (1)به عبارت ديگر، اين روز از ديد طراحان كشف حجاب، پايان سيهبختي و جهالت زنان ايراني بوده است:

در اين روز بزرگ نه فقط دانشآموزان و صدها دختر ايران به سعادت بزرگي رسيد ... بلكه چنانچه تاريخ ايران هم براي هميشه ثبت خواهد كرد يك فصل جديدي در تاريخ زندگاني و حيات اجتماعي ايران نو ثبت شده است... (2)

البته، اين نگرش را نميتوان به تمامي روشنفكران آن دوره تعميم داد؛ بلكه، روشنفكراني هم بودند كه ضمن آشنايي با وضعيت زنان در دنياي غرب و تصريح بر احقاق حقوق از دسترفته آنان، با اين اقدام رضا شاه به خاطر آنكه، جنبه فردي داشت و از طريق قانوني و بر اساس مصوبه مجلس اعمال نگرديده بود، مخالفت ميكردند. وگرنه، با اصل قضيه، يعني حضور زنان در جامعه و با الگوهاي غربي پوشش زنان مخالفتي نداشتند.

دكتر محمد مصدق (3)يكي از اين روشنفكران است، او با آزادي زنان به شيوه رضا شاهي مخالف بود. زيرا اين كار ميبايست: «به واسطه [...] و به واسطه تكامل اهل مملكت باشد نه به واسطه يك كسي كه قدرتي

ص: 181


1- . ١٨ دي ماه ١٣١٤ ، ١. روزنامه تجدد ايران، شماره ١٨٠٢
2- ٢. روزنامه تجدد ايران، همان.
3- ٣. مصدق حتي با قضيه اتحاد شكل البسه تا زماني كه جنبه قانوني يافت، مخالف بود. وي ده سال بعد طي نطقي در مجلس اظهار م يدارد با اينكه خود او كلاه شاپو بر سر مي گذاشته و خانمش، وقتي كه هر دو در اروپا بوده اند بدون چارقد بيرون م ي رفته است، هشت ماه خود را در خانه اش محبوس مي كند تا به پوشيدن اجباري كلاه پهلوي تن در ندهد. تا بالاخره قانون اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه تا حدودي جلوي اين عدم ضابطه را گرفت. (نك: كي استوان، حسين؛ موازنه منفي، ج ٢،

پيدا كرده و يك زوري پيدا كرده كه من اينجور ميخواهم و اين جور بايد بشود ...».(1)

خلاصه آنكه، روشنفكران، خصوصاً آنان كه در غرب به تحصيل پرداخته و يا غرب را ديده بودند و با فرهنگ و آداب رسوم غربي همساز بودند، با قضيه كشف حجاب زنها و منع حجاب آنها مخالفتي نداشتند. بلكه، سالها در مقالات و نوشتههايشان، مستقيم يا غير مستقيم به آن اشاره كرده بودند و اينك صورت تحقق به خود پذيرفته بود. بنابراين، روز 17 دي ماه 1314 از نظر آنان آغاز فصل جديدي در تاريخ زندگاني و حيات اجتماعي زن ايراني بود.

2. واكنش دولتمردان

اكثر دولتمردان و رجال سياسي كشور با طرح كشف حجاب موافق بودند. در واقع، به خاطر اطاعت محض از شاهي كه «كعبه آمالش اروپا» بود، ارادهاي از خود نداشتند تا علناً در مخالفت با چنين طرحي سخن بگويند. اعتراض يا مخالفتي هم اگر بود، صرفاً در لفافه بيان ميشد. از اين گذشته، برخي از آنان، طراح اين برنامه بودند. بنابراين، طبيعي است كه در جهت كشف حجاب واكنشي مثبت داشته باشند.

يكي از اين دولتمردان و رجال سياسي، علياصغر حكمت، وزير معارف رضا شاه است كه از سالها قبل زمينه اعلام كشف حجاب را در داخل حوزه مأموريت خود، يعني معارف، ايجاد كرد. او حتي باني مراسم 17 دي و اعلام رسمي كشف حجاب در آن روز شد. ديگري، جم وزير داخله و رئيسالوزراء زمان اعلام كشف حجاب است. وي همان كسي است كه براي خوشخدمتي نسبت به طرح رضا شاه، دستور داد شبانه مسجد گوهرشاد مشهد را كه مخالفين كشف حجاب و لباس اروپايي در آن تجمع كرده بودند، به گلوله ببندند و خون بيگناهان را بر سنگ فرش

ص: 182


1- كي استوان، حسين؛ سياست موازنه منفي، ج ٢، ص . ٧٩

مسجد جاري نمايند. جم، در آن زمان وزير داخله بود و به واسطه اين سرسپردگي بهترين مهره رضاخان براي اعلام و اجراي قانون رفع حجاب شناخته شد. حكمت و جم، در حقيقت دو بازوي پرتوان رضاخان براي انجام مراسم 17 دي محسوب ميشدند.

از سياستمداران قديمي كهنهكار نيز واكنشهاي متفاوتي به چشم ميخورد. واكنشها و سخنان موافق و مخالف بيشتر از ميان اين گروه شنيده ميشود كه تمايلات مذهبي نيز داشتند. وثوقالدوله، در زمرة كساني است كه از طرح رضا شاه استقبال ميكند و به قول مخبرالسلطنه هنگامي كه «امر شد مبرزين [هر] محل مجالس ترتيب بدهند [و] زن و مرد محل را دعوت كنند كه اختلاط عادي شود، وثوقالدوله از پيشقدمها بود». (1)

در مقابل اين دسته از سياستمداران قديمي، به فردي چون مخبرالسلطنه بر ميخوريم كه زماني رئيسالوزراي رضا شاه بود و نسبت به 17 دي واكنشي متفاوت نشان ميدهد. وي در كتاب خاطرات خود نسبت به اين روز مطالبي نگاشته كه حاكي از مخالفتش با اين طرح است. در قسمتي از خاطراتش چنين مينويسد:

17 دي روز ورود به صحنه تمدن است، عرصه مملكت را آوازه تمدن و ترقي فرا گرفته است مسرورم كه مي بينم خانمها در نتيجه معرفت به وضعيت خود آشنايي يافتهاند، نصف قواي مملكت بيكار بود و بحساب نيامد اينك داخل جماعت شده است. (2)

در جايي ديگر آثار منفي كشف حجاب و تأثير اين روز بر چهره تهران را اين گونه ترسيم ميكند:

ص: 183


1- هدايت، مهديقلي خان؛ خاطرات و خطرات، ص . ٤٠٧
2- هدايت، مهديقلي خان؛ خاطرات و خطرات، ص . ٤٠٧

قبيحترين [الگوهاي] زندگي پاريس، مركز فواحش، امروز مصدر زندگي تهران شده است. هجوم مردم ولايات به تهران و تنگ شدن عرصه بر اهالي روي همين ولنگاريهاست.

حتي زماني كه از او دعوت ميكنند تا همراه همسرش در يكي از مجالس و شبنشينيهاي مربوط به كشف حجاب شركت كند در جواب نامه مينويسد: «خانمي مجلسآرا ندارم و تنها آمدن خلاف نزاكت است».(1) او از جمله افراد نادري است كه جرأت مييابد در جلسه 17 دي عليرغم دعوتي كه از وي به عمل آمده بود، شركت نكند. به سبب آنكه «مجبور نشوم خلاف وجدان تصديقي بكنم من به آن مجلس نرفتم، ميدانستم لجام كه برداشته شد سرانجام چه خواهد بود».

يكي ديگر از دولتمرداني كه با توجه به خاطرات باز ماندهاش، ميتوان او را در زمره مخالفان كشف حجاب دستهبندي كرد، صدرالاشراف وزير عدليه كابينة جم است. او اگر چه در مراسم كشف حجاب شركت كرده بود، اما از به همراه آوردن همسرش به بهانة آنكه مريضه است، خودداري نمود. اين مسئله چنان مهم بود كه به عرض شاه هم رساند و رضا شاه به شرط آنكه به ديگر رجال نگويد و آنان نيز چنين تقاضايي از او نكنند، به وي اجازه ميدهد.

در سطوح اجرايي و ديواني كشور چنين مخالفتهاي آشكاري كمتر به چشم ميخورد؛ اما در سطوح پائين اداري بودند تعداد زيادي از مأمورين كه نه راضي شدند خانوادههايشان به اين حكم اجباري تن در دهند و نه ديگران را به اين كار مجبور كردند، تا جايي كه حتي از خدمات دولتي بركنار شدند. بنابراين، اگر چه اكثريت رجال سياسي كشور اين طرح را پذيرا بودند و در پيشبرد آن تلاش ميكردند؛ اما، مأمورين جزء كاملاً

ص: 184


1- ٤٠٨.– . هدايت، مهديقلي خان؛ همان صص ٤٠٩

مطيع و گوش به فرمان نبودند؛ بلكه اگر فرمان را اجرا ميكردند بيشتر از روي تحكم و سختگيري و بازخواست مقامات فرادست بود.

3. واكنش روحانيون

رضا شاه پس از به دست گرفتن كامل قدرت، سياستي را در دستور كار خود قرار داد كه مبتني بر مدرنسازي جامعه، عرفيسازي و مذهبزدايي بود. لذا، براي جلوگيري از موانعي كه سد راه اجراي اين سياستها بود كوشيد تا موقعيت و نفوذ روحانيت(1) را در ميان مردم تضعيف كند. از اينرو، با وضع قوانين عرفي، عملاً روحانيون را در محدوديت قرار داد و اين محدوديت به قول پيتر آوري شامل «حياتي ترين اعمال بشري، يعني ازدواج، طلاق، شهادت، انتقال املاك» ميگرديد. اين قلمرو، به تدريج از حيطه روحانيت خارج و به محاكم عرفي سپرده شد.

از نظر آموزشي نيز، گسترش و توسعه سيستم آموزشي جديد به سبك اروپا، عملاً در جهت تضعيف مكتبخانهها بود كه اكثر ادارهكنندگان آن روحانيون بودند. با طرح اتحاد شكل البسه و ايجاد مؤسسه وعظ (2)و خطابه، مبارزه با اين قشر شتاب بيشتري يافت و حتي تعداد آنها را كاهش داد.

ص: 185


1- هرچند زمينه هاي اوليه تضعيف نقش روحانيت در جامعه به قبل از مشروطه باز مي گردد، اما در آن دوره، حركت منسجمي براي اجراي چنين سياستي برداشته نشد و تنها بعد از روي كار آمدن رضا شاه بود كه تلاش براي اجراي اين سياست آغاز گرديد.
2- و خطابه پس از طرح اتحاد شكل البسه، در ظاهر براي مشخص ساختن روحاني از غير روحاني و اينكه درست نيست هر بي سوادي عمامه ب ه سر تصديق داشته باشد، تشكيل شد. اما در « وزارت جليله معارف » گذارد و بايد از طرف اصل براي محدودكردن حيطه عمل روحانيون و وابسته نمودن آنها به دولت بود . با اين طرح به ظاهر خيرخواهانه دولت موفق گرديد، نخبگان روحانيت را مشخص كرده و در مواقع لزوم با آنان برخورد كرده و جلوي هرگونه جنبش و قيام احتمالي عليه  ، خود را، از سوي آنان سد نمايد. (نگاه كنيد به: واحد؛ سينا؛ قيام گوهرشاد

رضا شاه، بعد از اجراي طرح اتحاد شكل البسه، هنگامي كه با اعلام كشف حجاب علناً به مبارزه همهجانبه با سنتهاي اجتماعي و مذهبي مردم برخاست، روحانيت را به عنوان سازماندهنده مقاومت اجتماعي روياروي خود ديد. در اين هنگام، اكثر روحانيون با اجراي طرح مزبور مخالف بودند و از آن ميان، برخي مخالفت خود را در سطح علني و گسترده ابراز نمودند. بخش اصلي اين مخالفتها به قبل از اعلام رسمي طرح و بعد از شهريور 1320 باز ميگردد. بعد از رسميشدن طرح، به دليل جو خفقان، فرصتي براي اعلام مخالفت علني پديد نيامد و چنانچه مخالفتهايي نيز نمود يافته باشد، مدارك مستندي از آن، در مجموعة اسناد و مدارك به جاي مانده از حوادث آن دوران بر جاي نمانده است.

نخستين واكنش روحانيت عليه طرح حجابزدايي از شيراز آغاز شد. در جشني كه با حضور حكمت، وزير معارف در مدرسه شاهپور شيراز منعقد شده بود: «عدهاي از دختران جوان بر روي سن ظاهر گشته، به ناگاه برقع از روي بر گرفتند و با چهرهاي باز و گيسواني نمايان، پايكوبي را آغاز كردند».(1) اين حادثه حتي عدهاي از حاضرين را به اعتراض واداشت.

فرداي آنروز، در مسجد وكيل شيراز، اجتماعي توسط روحاني مبارز سيد حسامالدين فال اسيري، برپا شد. وي در اين سخنراني به انتقاد از عملكرد رژيم پرداخته و مردم را هشدار داد كه مواظب توطئهها باشند. به دنبال اين سخنراني او را بلافاصله دستگير و محبوس كردند.

پس از دستگيري فال اسيري، روحانيون حوزة علميه مشهد به اعتراض برخاستند و در منزل يكي از روحانيون طراز اول، آيتالله شيخ يونس اردبيلي جلسهاي برگزار كردند تا عليه طرح قريبالوقوع رضاخان، يعني حجابزدايي اعتراض كنند. آنها پس از مشورت تصميم گرفتند

ص: 186


1- ، صص ٣٨ ٣٧ ؛ و نيز مراجعه شود به: گنجينه اسناد، سال اول، دفتر اول، بهار ١٣٧٠  . مقاله آقاي سعيد كوهستاني، صص ١٠٥ ١٠٠ ١. واحد، سينا؛ قيام گوهرشاد، ص . ٣٩

نمايندهاي جهت گفتگوي مستقيم با رضا شاه به تهران اعزام كنند، تا بلكه بتوانند او را از اجراي اين طرح كه با شرع مبين مغايرت دارد، منصرف سازند. يكي از روحانيون مبارز به نام آيتالله حاج آقا حسين قمي، از مراجع عظام، براي اين مأموريت انتخاب و به تهران اعزام شد. وي پس از عزيمت به تهران در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) بازداشت و ممنوع الملاقات گرديد. به دنبال اين حادثه، روحانيت مشهد در مسجد گوهرشاد گرد آمده، مردم را به اعتراض عليه اين عملكرد رژيم فرا خواندند.(1) عوامل رژيم نهايتاً، اين حركت را به طرز وحشيانهاي سركوب كردند. به دنبال آن تعدادي از روحانيون طراز اول حوزه علميه مشهد دستگير شدند. به طوري كه، اين حوزه كه مركز مقاومت عليه طرح كشف حجاب در ايران بود، تقريباً از هم پاشيد. مدارس ديني تخريب گشت و حكومت نظامي در مشهد سايه سياه خود را پهن كرد.

پس از اين ماجرا، بيشتر روحانيوني كه در اين قضيه دخيل بودند يا مخفي شدند و يا ايران را به سوي نجف ترك كردند. اما «عدهاي از محكومين نظامي همچنان در زندان بودند تا پس از شهريور 1320 در مجلس دوره سيزدهم مورد سؤال و اعتراض واقع شد كه دولت ناچار همگي را آزاد كرد». (2)حتي روحاني سرشناس آيتالله آقازاده، فرزند مرحوم آخوند خراساني، يكي از بنيان گذاران مشروطيت در سال 1316 توسط پزشك احمدي از مزدوران رضا شاه، با آمپول هوا به شهادت رسيد. (3)

با سركوب قيام گوهرشاد، روحانيون در تنگناي بيشتري قرار گرفتند. بعد از اعلام رسمي كشف حجاب آنان را مجبور به سكوت كردند و ديگر فرصتي براي بيان آشكار مخالفتهاي خود نيافتند. تنها مورد استثناء، مخالفتهاي روحانيون ولايات بود كه البته، مخالفتهاي شان بازتابي فراتر از

ص: 187


1- واحد؛ همان، از ص ٤٩ به بعد
2- .٢٥٧ ، ٢. مكي، حسين؛ تاريخ بيست ساله ايران، ج ٢
3- . ٣. واحد، همان، ص ٩٠

همان ناحيه نداشت و از سوي مأموران ولايت نيز به شدت با آنان برخورد ميشد.

تنها پس از شهريور 1320 بود كه با تبعيد رضا خان، فرصتي پديد آمد تا روحانيون موضع خود را در قبال اين طرح آشكار كنند و فتاوايي دال بر لزوم حجاب و تحريم بيحجابي منتشر نمايند. دو فتواي حاج آقا حسين بروجردي و حاج سيد محمدتقي خوانساري كه دال بر لزوم حجاب و تحريم بيحجابي زنان بود، از نمونه فتاوايي است كه در آن روزها منتشر گرديد و تأثير خود را در جامعه ايران گذارد. اين فتاوي و نظاير آن كه در كتب عمليه مجتهدين وارد شده بود مردم را بيشتر به وظايفشان آشنا كرد و در واقع پاسخي بود به كساني كه لزوم حجاب را مطابق شرع نميدانستند. در واقع اين فتواها، حساسيت جامعه را نسبت به حجاب و ضرورت رعايت آن برانگيخت و در بازگشت حجاب، بعد از خروج اجباري رضا شاه از كشور نقش بارزي ايفا نمود.

همچنين، حركت علماء باعث شد كه پهلوي دوم ديگر نتواند راه سلف خود را دنبال كند و روحانيت را نيز در بيان نظرات خود با محدوديت مواجه سازد. حتي در سال 1327 فتوايي از سوي جامعه اسلامي تهران انتشار يافت كه ضمن تأكيد بر لزوم حجاب، به شاه نيز

ص: 188

يادآور ميشد كه نسبت به حفظ شعائر اسلامي قسم ياد نموده و حفظ حجاب يكي از آن جمله شعائر است.

از آنجا كه اين قضيه مخالف صريح حكم شرع بود، واكنش روحانيون در برابر كشف حجاب، واكنشي منفي بود. آنها آشكار و پنهان به مخالفت با اجراي آن پرداختند و مردم را نيز تشويق كردند كه مانع از حضور دختران و همسران خود در اجتماع، به شيوهاي كه رضا شاه ميخواست، گردند.

به گواهي اسناد به جاي مانده، مانع اصلي بر سر راه پيشرفت كشف حجاب در ولايات، روحانيون بودند. از اينرو، رژيم نسبت به مخالفت روحانيت، حساسيت بيشتري از خود نشان ميداد و هرگونه مخالفت ايشان را مخالفت عموم قلمداد ميكرد. بنابراين، از هيچ فرصتي براي برخورد، اعمال فشار و در محدوديت قرار دادن آنها خودداري نميورزيد.

4. واكنش اقشار مختلف زنان

واكنش زنان در برابر كشف حجاب بسته به طبقه اجتماعي آنان متفاوت بود. زنان اشراف و رجال درباري اگرچه اكثراً، در 17 دي ماه 1314 به رفع حجاب پرداختند؛ (1)اما در فراهم آوردن زمينه كشف حجاب و يا پيشبرد آن، در مقايسه با زنان طبقه روشنفكر و تحصيل كرده كه با نظام

ص: 189


1- و پسرانه نمود. اين مدارس اسلامي مورد استقبال گسترده خا نواده هاي مذهبي قرار گرفت. بدين ترتيب، برنامه هاي حكومت پهلوي دوم مبني بر حجاب زدايي از طريق مؤسسات ملي آموزشي و فرهنگي خصوصاً در تهران مورد اعتراض وي و يارانش به خصوص فدائيان اسلام واقع شد. (براي اطلاع بيشتر از زندگي و مبارزات مرحوم شيخ عباسعلي اسلامي، نگاه كنيد به: مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات؛ .( حجت الاسلام حاج شيخ عباسعلي اسلامي به روايت اسناد ساواك؛ ١٣٨٣ ١. مكي، همان؛ ص . ٢٦٦ ١٩٠

جديد آموزشي و سير تجددگرايي ارتباط بيشتري داشتند، فعاليت چشمگيري نكردند. در حقيقت، براي آنان مسئله حجاب، از بعد تجددگرايي مطرح نبود، بلكه بيشتر براي حفظ موقعيت سياسي _ اداري همسرانشان، رفع حجاب كردند و از طرفداران پر و پا قرص اين طرح شدند.

در مقابل اين دو دسته، زنان ساير طبقات شهري قرار داشتند كه واكنش آنها اكثراً در برابر كشف حجاب منفي بود. انگيزه مذهبي و سنتي قوي در بين آنها، قرار گرفتن در محيطهاي بسته و دور بودن از متن جريانات تجددگرايي و زندگي مدرن، آنها را به عكسالعمل منفي در مقابل طرح جديد واداشت. در اين ميان، عكسالعمل زنان كارمندان جزء را بايد جدا كرد. چرا كه، آنها طوعاً و كرهاً ناگزير به شركت در مراسم رفع حجاب بودند و گرنه موقعيت اداري همسرانشان به مخاطره ميافتاد.

در برابر طبقات مختلف زناني كه ذكرشان رفت، زنان روستايي و عشايري قرار داشتند كه كشف حجاب به صورت طبيعي تغييري در زندگاني آنها به وجود نياورده بود. همان طور كه گفتيم هدف اصلي مجريان طرح نيز در ابتدا اين گروه نبودند. بلكه پس از چند سال كه از كشف حجاب گذشت و تا حدودي برنامههاي خود را نسبت به زنان شهري اعمال كردند؛ به سراغ اين دسته از زنان رفتند. برنامه دولت براي زنان عشايري، تغيير لباس سنتي و تبديل آن به لباس اروپايي بود. (1)

براي بررسي و تحليل دقيقتر واكنش زنان در برابر كشف حجاب لازم است واكنش دستجات مختلف زنان را به صورت جداگانه مورد توجه قرار داد.

ص: 190


1- نك: تصاوير پيوست كتاب، تصوير شماره ١٤ ؛ مربوط به استقبال گروهي از زنان عشاير لرستان با لباس اروپايي از رضا شاه. اين حادثه، صرف نظر از مسائل سياسي، مبيّن سير كشف حجاب در ميان اين گروه از زنان مي باشد. واكنشها

الف) واكنش زنان امراء، رجال سياسي و اشراف

جز خانواده سلطنتي، زنان اشراف، امراء و رجال سياسي در فراهم ساختن زمينههاي كشف حجاب نقش چنداني نداشتند. در واقع، «روز 17 دي ماه 1314، بانوان رجال و وزراء براي اولين بار بدون حجاب در مراسم افتتاح دانشسراي مقدماتي شركت كردند». (1)در همين مراسم بود كه «آقايان وزراء براي اولين بار توانستند با خانمهاي يكديگر آشنا شوند». (2)رضا شاه در صحبتي با وزراء و معاونين آنها گفته بود: «حضور دختران من بايد سرمشق زنهاي شما وزراء و معاونين باشند». (3)

اين دسته از زنان، اگرچه در ابتدا با توجه به تسليمپذيري همسرانشان در برابر اوامر رضا شاه، طوعاً و كرهاً در اين مراسم و ديگر مناسبتها شركت كردند؛ اما پس از اندك مدتي توانستند گوي سبقت را از ساير زنان بربايند؛ و در كنار خانواده سلطنتي، نقش هدايت و سرپرستي زن از حجاب درآمده ايراني را برعهده گيرند. آنها از طريق شركت در جشنها و انعكاس اخبار وسيع آن در جرايد، حتي به زنان روشنفكر و تحصيلكرده كه عمري را وقف اين كار كرده بودند، جهت ميدادند و آنها را ازماندهي ميكردند. شمس و اشرف پهلوي: دو تن از دختران شاه، رهبري كانونها و جمعيتهاي زنان را بر عهده داشتند. اين سازمانها با پشتيباني آنها قادر بودند طي آن شرايط، در پيشبرد امر نهضت بانوان بكوشند. رويهمرفته، اين گروه از زنان در برابر كشف حجاب واكنشي مثبت داشتند و «17 دي ماه از نظر آنان روزي بود كه زن ايراني وارد صحنه تمدن شده است».

در ميان همسران رجال و امراء معدود زناني هم بودند كه با قضيه كشف حجاب همگام نبودند. همسر مخبرالسلطنه و همسر صدرالاشراف

ص: 191


1- مكي، همان؛ ص . ٢٦
2- روزنامه رستاخيز، شماره ٥١١ ، مورخ ١٦ دي ماه ٢٥٣٥ ؛ به نقل از خاطرات جم.
3- رستاخيز؛ سخنان رضاشاه خطاب به وزراء و معاونين در جلسه ١٧ دي ماه ١٣١٤ در دانشسراي مقدماتي تهران. ١٩٢

با كشف حجاب ميانهاي نداشتند. همسر صدرالاشراف، _ وزير عدليه رضا شاه _ پس از آنكه بالاجبار در مراسم مربوط به كشف حجاب، به عنوان ميزبان شركت كرد، از شدت ناراحتي چنان بيمار شد؛ كه ديگر از خانه بيرون نيامد تا «مدت يكسال بعد» كه در گذشت و «جنازه او [را] از خانه بيرون» بردند. (1)اينها نادر زناني بودند كه انگيزههاي مذهبي و سنتي قوي، مانع از حضورشان به صورت بيحجاب در جمع ديگر خانوادههاي رجال و امراي مملكت ميشد. چنان كه وقتي همسر مخبرالسلطنه از اينكه به خاطر استفاده از چادرنماز در حضور ملكه مورد ايراد واقع ميشد، «آخر ترك رفتن نمود». (2) قضيه اخير، هرچند قبل از اعلام رسمي كشف حجاب روي داده است، اما، نگرش برخي از زنان طبقه امراء را نسبت به جريان كشف حجاب نشان ميدهد. اين رفتار در واقع سخي بود به طرز رفتار ملكه كه به قول مخبر السلطنه حتّي «در سنهي 1306 و 1307 ترويج دكلته ميكرد و منع چادر نماز». (3) با اين وصف، بايد گفت كه اينگونه زنان بسيار اندك بودند و از ديد اكثر زنان اين طبقه كه در رأسشان دختران شاه بودند، جريان 17 دي نقطه عطفي بود در تاريخ زنان اين كشور باستاني كه «زن ايراني نخستين مرحله از مساوات را كه بيرون شدن ازحصار حجاب و پيوستن به مراكز آموزش عالي بود با سرافرازي آزمود». (4)

ب) واكنش زنان روشنفكر و تحصيلكرده

كشف حجاب در ايران به دست زناني كه اكثراً تحصيلكردگان غربي و يا مدارس آموزشي جديد بودند، پايه ريزي شد و در نتيجه فعاليتهايي كه

ص: 192


1- ١. صدر؛ همان؛ از ص ٣٠٦ به بعد.
2- هدايت؛ همان؛ ص . ٤٠٧
3- ٣. هدايت؛ همان.
4- رستاخيز؛ همان؛ پيام اشرف پهلوي راجع به سالگرد ١٧ دي ماه . ١٣١٤

طي دو دهه ادامه داشت، توانستند به آرمان رضا شاه جامه عمل بپوشانند. آنان از سالها قبل، به عنوان پيشگامان كشف حجاب، انجمنها و محافل زنان را پايهگذاري كردند. وظيفه اصلي اين مراكز اشاعه افكار و انديشههاي غربي در خصوص مسئله زنان و حقوق آنان بود. آنها در نشريات و جرايد كشور، مباحث گستردهاي راجع به حقوق حقه زنان از ديدگاه عقل و شرع مطرح ميكردند؛ علاوه بر انعكاس گزارشهاي متنوعي از اجحافاتي كه مردان در حق زنان روا ميدارند، به نقد آن پرداختند و سپس در مقايسه زن ايراني با زن غربي، عقبماندگي زن ايراني را از قافله تمدن غرب گوشزد مينمودند و چنين وانمود ميكردند كه عامل اصلي اين عقبماندگي، حجاب است و براي گريز از اين عقبماندگي چارهاي جز كشف حجاب نميبينند و كشف حجاب را عامل رسيدن به تمدن جديد معرفي مي كردند.

رضا شاه از همان ابتدا به حمايت از اين زنان پرداخت. يكي از آنها، كه او را نخستين (1)ايراني بيحجاب ناميدهاند، صديقه دولتآبادي است. وي تحصيلكرده فرانسه بود، و مدتي در ديار غرب با فرهنگ و آداب و رسوم غربي زندگي كرده بود؛ و در بازگشت به ايران در سال 1306، يعني هشت سال قبل از اعلام رسمي كشف حجاب «اولين زني بود كه با لباس و كلاه اروپايي در كوچه و خيابان ظاهر شد».

يكي ديگر از پيشگامان كشف حجاب، شهناز آزاد است كه مجله بانوان را در تهران منتشر ميكرد. سابقه فعاليتهاي وي به قبل از كودتاي 1299 باز ميگردد. او ضرورت كشف حجاب را حتي پيش از روي كار آمدن رضا خان مطرح كرده بود؛ ولي، از آنجا كه هيئت حاكمه طرح

ص: 193


1- اولين زن ب يحجاب در ايران معاصر قرة العين است كه طبق تعاليم بابي گري عمل نمود و بي حجاب در ملاء عام ظاهر شد. (نك : واحد، سينا؛ قيام گوهرشاد ؛ و: همو ؛ ؛ درآمدي بر تاريخ بي حجابي؛ و: نوري اسفندياري؛ رستاخيز ايران؛ صص ٤١٢ ٤١١ و: اعتضادالسلطنه؛ فتنه باب؛ ص ١٨١ به بعد.؛ و؛ زاهداني، سيدسعيد؛ تاريخچه بهائيت در ايران؛ انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي).

چنين موضوعي را لازم نميشمرد؛ به گفته نويسنده كتاب زنان روزنامهنگار و انديشمند ايراني: «در اين راه دچار صدمات و مشقاتي گرديد و به جرم پيشوايي زنان و آزادي زنان و كشف حجاب گرفتار حبس و زندان» شد.

از ميان ديگر زناني كه فعالانه در امر كشف حجاب پيشقدم بودند، و در اين راه كوشش فراواني كردند، ميتوان به مستوره افشار، نورالهدي منگنه ، و هاجر تربيت اشاره كرد. اكثر اين پيشگامان تحت لواي كانون بانوان و زير نظر وزارت معارف فعاليت ميكردند و از اين طريق توانستند زمينة مساعدي براي اعلام رسمي كشف حجاب خصوصاً در مدارس دخترانه و دانشسراهاي دختران ايجاد كنند. آنها با پشتوانه دولتي روز به روز آهنگ رفع حجاب و بي حجابي را سرعت ميبخشيدند و پس از اعلام رسمي طرح حكومتي، فعاليت خود را بيش از پيش گسترش دادند؛ به طوري كه توانستند در ميان طبقه دختران و زنان جوان، خصوصاً در حوزه معارف به موفقيتهاي چشمگيري دست يابند و آمال و آرزوهاي رضا شاه را در رابطه با زنان، در سطح بسيار وسيعي جامه عمل بپوشانند.

ج) واكنش زنان ساير طبقات شهري

از آنجايي كه زنان ساير طبقات شهري پيوستگي بيشتري با مذهب و سنتهاي اجتماعي داشتند؛ در برابر كشف حجاب از خود واكنش نشان

ص: 194

دادند و حتي زنان كارمندان جزء اداري، در بسياري از مواقع از خود عكس العمل نشان ميدادند و به بهانههاي مختلفي چون تمارض از شركت در جشنها و ميهمانيها سر باز ميزدند.

زنان ديگر طبقات در سطح وسيعتري نسبت به اين قضيه عكس العمل نشان دادند و خصوصاً در ابتداي امر، حاضر به ترك چادر نشدند. به همين علّت پليس نيز مأموريت داشت با شدت هر چه بيشتر، با آنان برخورد نمايد. به طوري كه «چادر از سر زنان بر ميداشت و به ضرب و جرح آنان ميپرداخت».(1) در مقابل، زنان نيز سعي ميكردند از رفت و آمد در كوچهها و خيابانها جز به وقت ضرورت خودداري نمايند. مثلاً در مشهد «با برداشته شدن چادر در خانه هاي مشهد تغيير تازهاي روي داد و آن اين بود كه خانوادههاي متدين در منزل خود حمام ساختند» (2)تا زنانشان مجبور نباشند حتي براي رفتن به حمام از خانه خارج شوند.

در آن زمان «زيارت امام رضا (ع) نيز تقريباً در تمام مدت روز تعطيل بود و بانوان به هنگام شب و آن هم خيلي دير وقت به زيارت ميرفتند». (3)در ميان آنان، زناني بودند كه تا شهريور 1320 از خانه خارج نشده و حاضر نبودند در اجتماعي كه ميبايست بيحجاب حضور يابند، وارد شوند. خصوصاً زناني كه سالهاي جواني را پشت سر نهاده و در ميانسالگي، بعد از عمري به سر بردن در حجاب، بيحجابي را به هيچعنوان نميتوانستند تحمل كنند. زيرا تن دادن به اين رفتار، در نظر آنان به معني از دستدادن حيثيت و آبروي گذشته بود. گذشتهاي كه در پيوند با مذهب و پرهيزگاري به سر آورده بودند. در حالي كه، در ميان فرزندان جوان همين زنان، كساني بودند كه به تدريج طرح جديد را پذيرفته و واكنشي مثبت نسبت به رفع حجاب از خود نشان دادند. به

ص: 195


1- ١. نوري اسفندياري، همان، ص ٧٣٦
2- زن روز؛ شماره ٤٥ ؛ سال ٤٤ ؛ شنبه يازدهم دي ماه، ص . ٦
3- زن روز؛ همان

طوري كه، در همان روزها مشاهده ميگرديد كه مادر پيري كاملاً خود را در حجاب پيچانده، اما دختر جوانش كلاه فرنگي بر سر گذارده است. اين در حالي بود كه هر دو خود را مسلمان ميدانستند. زنان مسن چنين تصور ميكردند كه چون دوران پيري آنها فرا رسيده بيشتر بايد حدود شرعي را رعايت كنند؛ حال آن كه، اجراي مقررات و حدود شرع بيشتر شامل سن جواني است تا دوران پيري.

آن دسته از زنان طبقات عادي اجتماع كه به ناگزير كشف حجاب كردند، در ابتداي امر فقط چادر را كنار گذارده و به جاي آن از كلاه استفاده ميكردند «و وقتي كه كلاه بر سر ميگذاشتند آنرا حتي الامكان پائين ميكشيدند و گاهي يك بلوز يقه چين دار در بر ميكردند و عينكي سياه بر چشم ميگذاشتند، به طوري كه نيمي ازصورت و بلوز تمام گلويشان را ميپوشاند». (1)اما به تدريج تغييراتي در وضع پوشش جديد آنها در شهرهاي بزرگ، خصوصاً در تهران روي داد. به قول نده مجله زن روز: «خانمهاي تهراني در پيروي از مد و آرايش به سرعت پيشرفت كردند و همان خجالتيها و گوشهگيرها كه در ميهماني حتي دستكش از ستشان در نميآوردند در بستان اول رفع حجاب با لباسهاي بيآستين و دكلتههاي كوتاه در ميهمانيها، ظاهر شدند».(2)تتت البته خانمهايي كه در مجله زن روز مورد اشاره قرار گرفتهاند؛ بيشتر اي كارمندان دولت بودند؛ تا زنان ديگر طبقات شهري. چرا كه به قول پيتر آوري، در همان اوايل كشف حجاب در تهران «تخمين زده ميشد كه از 300000 نفر جمعيت مرد و ن تهران، نزديك به 4000 زن، رفع حجاب كرده باشند» (3)چنانچه بعد از مدتي اين تعداد افزايشي هم نيافته باشد، چون در خيابانها و معابر عمومي اهر شده و بعضاً هم دستور داشتند مانور خياباني دهند، جلوه اين تعداد كم با توجه به عدم حضور زنان ص: 196


1- . زن روز؛ همان.
2- همان
3- آوري، همان، ص ٧

محجبه در انظار عمومي به واسطه شدت عمل پليس، بسيار زياد به نظر ميرسيد. خصوصاً آنكه تبليغات اين عده اندك، در رسانههاي وابسته آن زمان نيز در سطح يعي منعكس ميشد تا براي زنان محجبه اثبات نمايند كه دوران حجاب رو به افول و دوران بيحجابي رو به پيشرفت است.

به طور كلي ميتوان گفت، زنان طبقات مرفّه و رجال، عليرغم آنكه در 17 دي براي اولين بار بدون حجاب ظاهر شدند، بيش از زنان ساير طبقات از كشف حجاب استقبال كردند و حتي در تبعيت صرف از ظواهر غربي تا آنجا پيش رفتند كه به قول مخبرالسلطنه «جاي شكرش باقي است كه سرتا پا برهنه در كوچه آمدن را در پاريس و برلن كرده بود والاّ در حرارت تقليد بانوان ما مستعد تقليد بودند و آنچه در پرده داشتند مينمودند». (1)

رضا شاه نيز، به نقل از مخبرالسلطنه با اين وضع توافقي نداشته و حتّي دستور ميدهد كه منع و جلوگيري كنند. همين نوع تقليد صرف بعدها حتي به زنان اقشار متوسط هم سرايت كرد. بنا به اظهار مجله زن روز «عطر زدن هم بعد از كشف حجاب بين خانمهاي طبقه متوسط معمول شد در حاليكه پيش از آن مختص طبقه اعيان و خانمهاي درباري بود» (2)دختران اقليتهاي مذهبي خصوصاً ارامنه كه برخلاف زنان مسلمان چندان پايبند حجاب نبودند از قضيه كشف حجاب مشتاقانه استقبال كردند «بطوريكه زنان و دختران ارامنه در آرايش و شيك پوشي سرمشق خانمهاي ايراني بودند و هر نوع مد و آرايش از آنها تقليد ميشد». (3)

زنان روشنفكر و تحصيلكردهاي كه در معارف شاغل بودند، در اشاعه فرهنگ كشف حجاب در مدارس و در ميان نسل جوان تلاش فراواني كردند. البتّه پيروي آنها از مد و الگوهاي غربي با توجه به

ص: 197


1- هدايت، همان ، ص ٤٠٧
2- زن روز، همان.
3- همان.

محدوديتي كه در مدارس از لحاظ رنگ و مد لباس وجود داشت، همانند زنان طبقات مرفّه نبود و مانند آنها پيش نرفتند و حتي در مقابل انحرافي كه در روند كشف حجاب به وجود آمد در مقام اعتراض برآمدند. صديقه دولتآبادي يكي از اين زنان پيشگام در كشف حجاب، در مجله زبان زنان در مقالهاي تحت عنوان آزادي زنان، چنين مينويسد:

بعد از رفع حجاب تغييرات مهمي در وضع و طرز لباس و آرايش زنها پيدا شده ولي بدبختانه اين تغييرات به غير از تقليد كوركورانه از زنان بيگانه نبوده و ثمري جز بيچارگي براي ما نخواهد داد (1)

اين دسته از زنان، ضمن آنكه در برابر بازگشت دوباره حجاب بعد از شهريور 1320 واكنش نشان دادند؛ از وضعيت به وجود آمده در پيكشف حجاب نيز انتقاد داشتند. استفاده از «مصنوعات ساخت وطن به جاي مصنوعات بيگانگان حتي در زمينه آراستن ظواهر» از شعارهاي آنان بود. البته اخلاف آنان در تبعيت محض از الگوهاي غربي، خود را به پاي زنان طبقات مرفه و اعيان رساندند و همه آرزوها و اهداف اين پيشگامان را بر باد دادند.

زنان ساير طبقات شهري نيز _ به جز زنان كاركنان دولت _ از پذيرش كشف حجاب اجباري خودداري كردند تا جايي كه كنج خانه را بر قبول اين طرح اجباري ترجيح دادند و اگر به ضرورت از خانه خارج شدند با ترس و لرز و دور از چشم مأمورين بود. اما فرزندان جوان اين زنان واكنشي متفاوت از مادرانشان داشتند، به طوري كه پس از مدتي عده اي

ص: 198


1- زبان زنان، شماره دوم، سال ٢٤ خرداد ماه ١٣٢٣ . عليرغم اذعان صديقه دولت آبادي مبني بر بي فايده بودن تقليد صرف در قضيه كشف حجاب كه به سراغ زنان ب يحجاب آمده بود، در وصيت نامه اش كه ذيل يادداشتهاي فصل دوم از همين مجموعه به آن اشاره شد، خود در دام اين تقليد و ظاهرگرايي صرف گرفتار شد. (نگاه كنيد به : زن روز، شماره ١٩٩ ، سال ٤٧ ، چهاردهم دي ماه ١٣٤٧ و نيز مراجعه شود به : اطلاعا ت: . بيست و هشت هزار روز تاريخ ايران، ج دوم، ص ٨٠١ واكنشهاي اجتماعي

از آنها به صف بيحجابان پيوستند؛ اما اين مسئله در شهرهاي مذهبي كمتر مصداق داشت.

د) واكنش زنان روستايي و عشايري

گفتيم در مراحل اوليه كشف حجاب كه هدف گردانندگان طرح برداشتن چادر و نقاب و جايگزين كردن كلاه به جاي روسري بود؛ از سوي حكومت، حساسيت خاصي نسبت به نحوة پوشش زنان روستايي نشان داده نميشد. اما پس از مدتي كه كلاه از سر زنان شهري به كنار رفت و به مدد اعمال فشار حكومت، كشف حجاب تا حدودي در شهرها جا افتاد؛ برنامهريزي براي تغيير پوشش زنان روستايي و عشايري نيز آغاز شد.

در ميان روستاييان و عشاير، وضع زنان دسته اخير متفاوت بود. عشاير كه در اين دوران به تازگي اسكان داده شده بودند و برنامه يكجانشيني آنان به لطف قواي قهريه و ارتش رضا شاه به بار نشسته بود، بر اساس اين طرح مجبور بودند كه چارقد را از سر برگيرند. اما، اين اجبار تنها بخشي از برنامه حكومت براي آنان بود، مطابق برنامهاي كه در آن زمان براي روستاييان و عشاير در نظر گرفته بودند: «زنان ايلياتي و دهاتي [ميبايست] از لباس سنتي خود دست برداشته و به لباس زنان شهري _ لباس غربي _ درآيند».(1) معلوم بود كه اجراي چنين فرماني با توجه به وضعيت جغرافيايي مناطق و نوع شغل كه مستلزم همان لباس سنتي بود، براي آنها ميسر نبود. از طرف ديگر، آنها نميتوانستند در مقابل اين فرمان، همانند زنان شهري مبارزه منفي در پيش گيرند، و خانهنشيني اختيار كنند. چرا كه ناگزير از كار در مزارع و مراتع بودند و در حقيقت، علاوه بر كارهاي منزل، نيمي از اين امورات را

ص: 199


1- ؛١٣١٥/٣/ ١. نك : اسناد پيوست كتاب، سند شمارة ٩؛ بخشنامه شماره ٢٠٨٩ مورخ ١١ متحدالمآل حكومت كرمانشاهان به نواب حكومت.

در خارج از خانه بردوش داشتند. اقتصاد هر خانواده با مشاركت زنان قابل اداره بود. از اينرو، به گفته يكي از مأمورين امنيه، زنهاي روستايي و عشايري براي آنكه از اجراي دستور طرفه روند و در چنگال مأمورين نيفتند صبحها خيلي زود از خانه خارج شده و از بيراهه به محل كار خود ميرفتند و عصرها هنگامي باز ميگشتند كه هوا كاملاً تاريك شده بود و يا رو به تاريكي ميرفت. در بعضي مواقع نيز با دادن مبلغي پول به رئيس پاسگاه، آزادي عمل مييافتند. البتّه در همه جا پرداخت پول، چارهساز نبود.

در بعضي مناطق، به جز نيروهاي انتظامي، افراد ذينفوذ نيز براي اجراي طرح و جلوگيري از حجاب و معرفي متخلفين مورد استفاده قرار ميگرفتند. مجبور ساختن كدخداها و خانمها براي اجراي اين مقصود امري طبيعي بود مثلاً مطابق اسناد موجود در قريه داورزن، يكي از قراء سبزوار، كدخداي محل در جريان بازجويي اظهار ميدارد: «كسي از خانمهاي محلي نديدهام چادر سر كند، چنانچه در آتيه مشاهده نمايم كه كسي از نسوان چادر استعمال نمايد تعهد ميكنم كه قضيه را ضمن معرفي اشخاص متخلف به پست داورزن معرفي كنم».(1) بدين ترتيب، با تعهد افراد ذي نفوذ، كمبود نيروهاي انتظامي براي اين منظور در روستاها و مناطق عشايرنشين در سطح قابل توجهي، جبران ميشد.

عليرغم ايجاد محدوديت عليه زنان روستايي و عشايري، سير كشف حجاب در اين مناطق به كندي پيش ميرفت و آنها هنگامي كه براي امري ضروري وارد شهرها ميشدند پوشش سنتي خود را به همراه داشتند(2) و دولت نيز براي تغيير رفتار آنها سرمايهگذاري كمتري ميكرد. فقط براي نشاندادن تسلط بر اين مناطق گه گاه، تصاويري از مراسم

ص: 200


1- ١. سازمان اسناد ملي ؛ نامه امنيه سبزوار نمره ١٩٤٢٢ مورخ ١٦ داورزن از قراء سبزوار.
2- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٣٥ ؛ گزارش كفيل شهرباني تربت جام به .١٣١٦/٣/ اداره شهرباني ناحيه شرق كشور به شماره ١٧٠ مورخ ١٦

حجاب برداري زنان، خصوصاً در مناطق عشايري، در مجلات و روزنامهها درج ميگرديد. يكي از اين تصاوير، نشان ميدهد كه زنان عشاير در حضور شاه كشف حجاب ميكنند.(1) قطعاً، چنين تصاويري براي رژيم بيش از آنكه نشان دهنده استقبال زنان عشايري از كشف حجاب باشد، نمايانگر تسلط كامل بر اين مناطق و سركوب عشايري است كه زماني با رضا شاه سرجنگ داشتند.

به طور كلي، زنان روستايي و عشايري نسبت به پذيرش كشف حجاب كه به قول پيترآوري «در وضع آنان تأثيري نداشت»،(2) چندان تمايلي از خود نشان ندادند. مشكلات مجريان طرح در شهرها نيز اين فرصت را براي آنها به وجود آورد تا نسبت به اجراي دستور اهمال ورزند. هر چند سعي مجريان طرح بر آن بود تا زنان اين مناطق «به لباس متمدنين دنيا درآيند». (3)اما اجراي اين دستور نياز به برنامهريزي بلندمدت داشت. فرصتي كه در دوران سلطنت مطلقه رضا شاه به دست نيامد و به جز اقدام انتظامي و تعقيب كه چارهساز مشكل نبود، اقدام ريشهاي و در خور توجهي صورت نگرفت. در دوره پهلوي دوم تا حدودي با آشناسازي زنان روستايي و عشايري با فرهنگ غربي شهر از طريق سپاهي دانش، و با تشكيل كلاسهاي پيكار با بيسوادي در روستاها، اقداماتي در اين زمينه صورت گرفت. با همه اين فعاليتها، همراهي زنان روستايي و عشايري با طرح كشف حجاب رضايت برنامهريزان را جلب نكرد. شايد به خاطر عواملي كه بيشتر جنبه محيطي و شغلي داشت تا مذهبي، زنان روستايي و عشايري در برابر كشف حجاب واكنش مثبتي نداشتند و از اجراي آن عليرغم برخوردهاي انتظامي خودداري ورزيدند. تنها در برخي از تصاوير به جاي مانده از آن زمان، ميبينيم كه روستاييان

ص: 201


1- نك : تصاوير پيوست كتاب، تصوير شماره ١٨
2- ٢. آوري، پيتر؛ همان، ص
3- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ١٩ ؛ متحدالمآل حكومت كرمانشاهان به . شماره ٢٠٨٩

و عشاير، به اجبار آن هم در حضور رضا شاه و براي لحظاتي كوتاه حجاب از سر برداشتهاند.

واكنش دولت در قبال مخالفين

دولت در قبال كساني كه به انحاء گوناگون در برابر طرح كشف حجاب مخالفت ميكردند و از اجراي سرباز ميزدند، بيتفاوت نبود. تا پايان دوره حكومت رضا خان، واكنش دولت بيشتر جنبه انتظامي داشت و به طور مستقيم اعمال ميشد. اما، بعد از شهريور 1320، برخورد دولت تغيير يافت. اين تغيير هرچند با وضع كشور در زمان جنگ جهاني دوم و مشكلات ناشي از اشغال كشور توسط قواي بيگانه بيارتباط نبود؛(1) اما، رفتار مردم در شرايطي كه نسبتاً آزاد بودند تا به دلخواه خود عمل كنند، نشان ميداد كه حربه استبداد تا زماني كه اعمال فشار مستقيم دوام داشته باشد، كارساز است و پس از آن شيرازه كارها از هم ميگسلد. اين تجربه نشان ميداد كه تبديل الگوهاي رفتاري به فرهنگ با فشار و اجبار عملي نيست. بنابراين، رژيم جديد سعي كرد تا از حربه تبليغات براي پيشبرد آن استفاده كند و در مواقعي كه نيازي به اعمال فشار، محسوس گرديد به ايجاد محدوديت پرداخته و از نيروهاي انتظامي براي پيشبرد اين طرح كمتر استفاده نمايد. به همين سبب سير كشف حجاب در دوران پهلوي دوم پس از يك وقفه كوتاه مدت، شتابي غير قابل باور به خود گرفت.

به واكنش دولت رضا شاه در قبال كشف حجاب بر ميگرديم. اولين واكنش دولت رضا شاه در قبال مخالفين اخطار شديداللحني بود به مأمورين اجرايي كه به هيچوجه قصوري در انجام وظايف ننمايند. بخشنامه رئيسالوزراء و وزير امور داخله، جم خطاب به واليان ولايات

ص: 202


1- قدرت گرفتن كمونيستها و نياز شاه به نيروهاي مذهبي و يا حداقل سكوت آنان، يكي ديگر از عوامل اصلي تغيير رويه رژيم جديد نسبت به رژيم قبل در قب ال بازگشت مجدد حجاب است.

مبين اين مطلب است كه حاكمان و واليان بايد نهايت مراقبت و مواظبت را به عمل آورند و «هيچ كس از بانوان نبايد با چار قد در معابر ديده شوند والا حكام در درجه اول مسئول و شديداً مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت». (1)

در پي اين بخشنامه واليان ولايات به حاكمان شهرها ابلاغ كردند كه دقيقاً طبق مفاد بخشنامه رياست وزراء عمل نمايند و در صورتي كه در انجام «اين امر قصور نموده يا مينمايند حسبالامر رياست وزراء از خدمت منفصل خواهند شد». (2)

حاكمان شهرها نيز به دنبال اين دستور دو جانبه و مؤكد، مردم را مخاطب خود قرار داده و اخطار كردند «اكيداً مقرر ميگردد كه هيچ كس از بانوان نبايد با چارقد در معابر ديده شود».(3) حتي به سر كردن چارقد جرم شناخته ميشد تا چه رسد به استفاده از چادر و روبند. مثلاً در كاشان حاكم شهر به مردم اخطار كرد كه از تاريخ نشر اين اعلان الي پنج روز فرصت دارند كه نسبت به تبديل پوشش زنان خود اقدام كنند و اگر بانوان به وضعيت فعلي ادامه دهند شديداً تعقيب خواهند شد. (4)

در اجراي هر چه دقيقتر بخشنامه نخستوزير، حاكمان بعضي از شهرها تصميم گرفتند براي كارهايي كه زنان به ناگزير در خارج از منزل انجام ميدادند، محدوديت اعمال كنند. حاكم كاشمر طي گزارشي به ايالت خراسان گوشهاي از اين محدوديتها را كه عليه زنان محجبه به اجراء گذارده بر ميشمرد. البته اين اعمال محدوديتها از سوي دستاندركاران تنها شامل يك شهر نميشده؛ بلكه بسياري از شهرهاي

ص: 203


1- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ١٦ ؛ بخشنامه رئيس الوزراء جم خطاب به ولايات.
2- /١٢/ ٢. سازمان اسناد ملي، سند شماره ٢١٢٨٩ ؛ مورخ ٩ حكومت نيشابور در تعقيب بخشنامه رياست وزراء.
3- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ١٧ ؛ اعلاميه حاكم و ش هردار كاشان در تعقيب بخشنامه رياست وزراء به منظور رعايت كشف حجاب.
4- همان.

كشور را شامل ميشد. گوشهاي از اين اعمال محدوديتها عبارتند از: «راه ندادن زنان چادري به حمام و كنترل حماميها كه از اين امر تخلف نورزند و اخطار به خانمهاي محجبه و حتي آنهايي كه چارقد بر سر دارند كه چارقد خود را ترك نمايند»، أخذ «التزام از گاراژدارها كه زنان چادري را سوار نكنند ...»، جلوگيري از ورود زنان محجبه به مراكز زيارتي و ... (1)اين روشهاي محدوديتآفرين پس از مدتي با خشونت جايگزين شد. به طوري كه، زنان چادري را به شهرباني جلب و به «محكمه احضار» مينمودند و حتي خانوادههايي را كه حاضر به كشف حجاب نبودند، از محل سكونت خود تبعيد (2)ميكردند.

گام بعدي دولت در قبال مخالفين، مبارزه با روحانيت بود كه مانع عمده بر سر راه پيشرفت كشف حجاب در ولايات بودند و رهبري مردم را عليه كشف حجاب بر عهده داشتند.

در راستاي اين سياست بخشنامهاي رمزي و سري از سوي وزارت كشور خطاب به استانداريها و فرمانداريها صادر گرديد تا همراه با اجراي سياست كشف حجاب «نسبت به تقليل ارباب عمائم» و «تقليل جواز عمامه و جلوگيري از روضه خواني» به بهانه «خارج كردن خرافات از سر مردم آشنا نمودن آنها به اجراي تمدن امروزه» كه «اساس سياست داخلي دولت است اقدام نمايند».(3) در پايان اين بخشنامه مندرج است: «به هيچ عنوان نبايد در اجراي منويات دولت تعلل و تسامح شود».

در پي صدور اين دستورالعمل، استانداران مناطق از فرمانداريها و بخشداريهاي هر محل خواستند كه «در سال 1317 _ سال جديد _ در پروانهها تجديد نظر نموده، حتي المقدور در عده آنها تقليل گردد». بدين

ص: 204


1- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ١٤ ؛ راپرت حكومت كاشمر به ايالت خراسان.
2- ١٣١٦ استاندار ي /١١/ ٢. سازمان اسناد ملي ايران؛ بخشنامه شماره ٢٣٤٧٢ ؛ مورخه ١٤
3- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٣٠ ؛ بخشنامه رمزي و محرمانه وزارت كشور خطاب به استانداريها و فرمانداريهاي سراسر كشور.

طريق، هم از دادن جواز عمامه به افراد جديد خودداري شد و هم شمار كساني كه جواز روحانيت داشتند، كاهش يافت.

محدود كردن حيطه عمل روحانيون به عنوان موانع عمده در راه اجراي كشف حجاب، همراه با به زندان انداختن و به تبعيد فرستادن آنها، در پي سياست قطع نفوذ متنفذين محلي كه در رأس آنها روحانيت بود صورت پذيرفت. (1)

دو سال بعد، بخشنامهاي ديگر خطاب به فرمانداريها و استانداريهاي سراسر كشور صادر ميگردد كه در آن اقرار گرديده در اينمورد «اقدامات لازمه در تمام شهرستانها شده، لزوماً يادآور ميگردد كه در قبال بخشها نيز همينگونه عمل گردد».(2) يعني حتي نسبت به روحانيت دهات كه حوزه عملكرد آنها بسيار محدود بوده، چشم پوشي نشده است.

اقدامات دولت در قبال كاركنان و يا مأمورين اجرايي كه به عللي تسامح ميورزيدند نيز شايان توجه است. تهيه ليست از كساني كه در جشنها و يا ميهمانيها حاضر نميشدند و قطع حقوق ماهيانه آنان، و در مراحل بعد منتظر به خدمت نمودن و در مواقع تكرار، انفصال از خدمات دولتي از جمله شگردهاي دولت در قبال كاركنان متخلف بود. (3)طبق اسناد موجود، اين گونه برخوردها نسبت به كاركنان دولت از روستاها و بخشها گرفته تا شهرهاي بزرگ اعمال مي شد.

ص: 205


1- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٤٢ ؛ از استاندار نهم به بخشدار نيشابور . ١٦ كفيل حكومت و شهردار /٢/ علاوه بر آن، در گزارش شما ره ١٢٤٦ ، مورخ ٢٣ سبزوار راجع به قطع نفوذ متنفذين محلي به ايالت خراسان، تاكيد شده است. همچنين ١٦ مربوط به امنيه سبزوار به اين موضوع /١/ در سند شماره ١٣٣٢ مورخ ١٨ پرداخته اند. (نك : سازمان اسناد ملي ايران؛ پرونده كشف حجاب و اتحاد شكل البسه.
2- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٣١ ؛ بخشنامه محرمانه وزارت كشور خطاب به فرمانداريهاي سراسر كشور در تعقيب بخشنامه رمزي مندرج در سند شماره . ٣٠
3- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٤٣ ؛ از والي خراسان به حكومت نيشابور؛ و: زن روز؛ شماره ٤٥ ؛ سال ٤٤ ؛ در ارتباط با خاطرات يك فرد اصفهاني؛ و: نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره . ٢٨

اينها نمونههاي بود از برخورد دولت در قبال مخالفين و متخلفين. اما بعد از شهريور 20 و بازگشت دوباره حجاب اين برخوردها در سطح وسيعي تنزل پيدا كرد، حتي دستورالعمل وزارت كشور در اين تاريخ حاكي از آن است كه «رفتار و اقدامات مأمورين شهرباني بايد با قوانين و مقررات جاريه كشور كاملاً مطابقت نموده با مردم از روي حسن سلوك و نزاكت رفتار نمايند»(1) و نيز در خصوص شيوه برخورد مأمورين با زنهاي محجبه صراحتاً دستور داده شده: «رفتار مأمورين خيلي با نزاكت بوده چادر از سر زنها بر ندارند ولي تذكرات لازم به آنها بدهند ...». (2)

در مواردي كه به ناگزير از سوي مأمورين اجرايي با زنان محجبه برخورد ميشد، برخوردها به هيچ وجه نميبايست جنبه خشونت و مستقيم داشته باشد؛ بلكه مأمورين شهرباني موظف بودند: «با نهايت متانت و بدون اعمال زور و به نحو مقتضي از قبيل جلوگيري از سوار كردن بانوان با چادر نماز در اتوبوسها و راه ندادن به سينماها و رستورانها و ادارات دولتي اين موضوع را عمل نموده و نوعي انجام وظيفه نمايند كه ايجاد زحمت و شكايت ننمايد».(3)

پس از شهريور 1320، هنگامي كه حجاب دوباره در پوشش غالب زنان كشور نمايان شد، زمامداران به اين نتيجه رسيدند كه نبايد مانند گذشته عمل نمايند. گرچه شرايط ناشي از جنگ دوم بينالملل، در تحميل اين برخورد انعطافآميز به دولت بي تأثير نبود؛ اما در مقابل، اين شيوه برخورد غير مستقيم و تبليغاتي نتايج و اثرات ديرپايي برجاي گذارد كه قطعاً با برخورد مستقيم و انتظامي اين تأثير ممكن نبود.

ص: 206


1- همان، سند شماره ٤٤ (گزارش شهرداري سبزوار به وزارت داخله ) و ٤٥ (از وزارت كشور به اداره كل شهرباني).
2- همان ، سند شماره ٤٥ ؛ از وزارت كشور به اداره كل شهرباني.
3- همان، سند شماره ١٥ ؛ بخشنامه وزارت كشور به اداره كل شهرباني؛ و: سند شماره ٤٥.

شهريور 1320 و واكنشهاي اجتماعي در برابر كشف حجاب

هجوم نيروهاي متفقين به ايران در شهريور 1320 تأثير آشكاري بر عرصههاي سياسي و اجتماعي كشور بر جاي نهاد. رضا شاه تحت فشار انگلستان، به ناگزير استعفا داد و از ايران رفت. با رفتن رضا شاه، بساط اصلاحات سياسي و اجتماعي وي، تحميل نظم اجباري و ... برچيده شد و روش استبدادي حكومت در ايران موقتاً پايان يافت.

آزادي نسبي پس از شهريور 20 كه به مدت چند سال در ايران دوام يافت، سبب شد افكاري كه براي مدتي ناگزير به سكوت شده بودند دوباره انتشار يابند و شرايطي به وجود آيد تا حتي عوامل استبداد را به صورت ظاهر هم كه شده به محاكمه بكشانند. در راستاي همين شرايط بود كه فرصت مناسبي براي بازگشت دوباره حجاب و حضور گسترده زنان محجبه در اجتماع پديد آمد. (1)

مشكلات سياسي و اجرايي ناشي از جنگ و اشتغال دولت به امور فوريتر و ضروريتر، در اين بازگشت تأثير اساسي داشت. اين تغيير ناگهاني در وضعيت زنان، نشان ميدهد جريان پيشرفت كشف حجاب در دوره رضا شاه بيشتر بر اساس زور و اجبار بوده و اقدامات تنبيهي بر اقدامات تبليغي پيشي داشته است؛ بدون آن كه تمايلي به اجراي آن در بدنه اجتماع بوده باشد. اگر رضا شاه قضيه كشف حجاب را با تبليغات تعقيب ميكرد و نسبت به زنان محجبه شدت عمل به خرج نميداد، شايد گرايش مجدد به سوي حجاب از سوي كساني كه چند سال كشف حجاب كرده بودند، به اين اندازه چشمگير نميبود. به طوري كه زنان بيحجاب براي مدتي فقط در شهرهاي بزرگ و آن هم در مناطق مرفهنشين به چشم ميخوردند.

ص: 207


1- براي اطلاع بيشتر نگاه كنيد به: سازمان اسناد ملي ايران؛ پرونده كشف حجاب و ٢١ حاكي از بازگشت /١٠/ ٦١٤٠ /ب مورخ ٨ / اتحاد شكل البسه؛ سند شماره ٢١٢٢٤ ٢٢ حاكي از اين بازگشت /٧/ مجدد حجاب در اصفهان، و سند شماره ٩٧٢٩ مورخ ١٦ در شهر كرمانشاهان است.

به دنبال اين بازگشت، شرايط به گونهاي دگرگون شد كه عبارت مغازهها نيز تغيير كند: بسياري از فروشگاهها اعلام داشتند به خانمهاي بيحجاب جنس نميفروشيم، همان طور كه شش سال قبل اين شعار كاملاً برعكس بود يعني به زنان چادري و با حجاب جنس فروخته نميشد. فاصله بين فروخته ميشود و فروخته نميشود، تقريباً شش سال بود. بسياري از دختران با حجاب كه به سبب داشتن حجاب از رفتن به مدارس منع شده بودند اينك با حجاب به مدرسه ميرفتند و آزادانه به تحصيل علم و دانش مشغول بودند.

پيتر آوري، مدعي است عاملي كه زنان را به حجاب مجدد سوق داد بيشتر ناشي از فقر مالي بود، تا عقايد مذهبي. اين گفته مصداقي ندارد چرا كه حجاب يك واجب شرعي است و زن مسلمان از فقير و غني سعي بر رعايت آن دارد. به همين علت است كه ميبينيم همزمان با روي آوردن مردم به شعائر مذهبي، بازگشت به حجاب به عنوان يكي از شعائر مذهبي مطرح ميشود تا صرفاً به عنوان يكي از شعائر سنتي؛ هر چند در ايران اين دو قضيه ارتباط مستقيمي با يكديگر دارد.

در دوره استبداد رضاشاهي از هيچاقدامي براي كاهش مجالس مذهبي خودداري نميشد. به بهانه بيرون كردن خرافات از ذهن مردم و سوق دادن زنان به سمت كشف حجاب ادعا ميكردند كه اين مجالس موانعي بر سر راه پيشبرد كشف حجاب است و برگزاركنندگان آن را با محدوديتهايي مختلفي روبرو ميساختند. اينك فرصتي به دست آمده بود تا دوباره اين مجالس رونق يابند و در كنار برنامههاي مذهبي به تبليغ حجاب و منع بيحجابي بپردازند. حتي بعد از مدتي با مدارس دخترانهاي كه به سبك جديد آموزشي تأسيس گرديده بود، به عنوان مظاهر بيحجابي به مخالفت برخاسته، در تعطيلي آن بكوشند.

بازگشت دوباره حجاب و مبارزه با مدارس جديد موجي از نگراني را در محافل روشنفكري برانگيخت. روزنامه ترقي با اشاره به اطلاعيهاي كه در قم منتشر گرديده و در آن از مردم درخواست شده دختران خود را به رعايت حجاب ملزم نمايند، آن را يك سير قهقرايي و ارتجاعي تلقي كرده، از مردم ميخواهد مواظب اين جريان باشند. همين روزنامه در

ص: 208

شماره اذرماه خود در مقالهاي با عنوان «مدارس دختران را ميبندند» اظهار ميدارد: «از دوره ديكتاتوري دو چيز باقي مانده بود كه كفاره گناهان شاه سابق محسوب ميشود يكي تعليمات دخترانه و يكي اتحاد لبس و (كشف حجاب) و اين دو هم در دوره دموكراسي از بين رفت». (1)سپس بازگشت مجدد حجاب را مورد انتقاد قرار داده، مينويسد:

چندي قبل كه [اين زنان] از صدقه سر پهلوي به خانمي و بانويي رسيدند و سري توي سرها در آوردند و به لباس آدمها درآمدند حالا چطور شده كه باز تغيير ماهيت داده و صدبار بدتر و مفتضحتر از ادوار قبل خود را در كيسههاي سياه [پوشانده] و در خيابان و بازار و كوچه جولان ميدهند؟ (2)

اين روزنامه آنگاه، به بسته شدن مدارس جديد توسط طرفداران حجاب و مخالفان بيحجابي در شهرهاي كشور اشاره كرده و ميافزايد: «چند روز پيش از خرمشهر اطلاع دادند كه آخرين مدرسه دخترانه آنجا را بستند. همچنين در كاشان و يزد و غيره مدارس دخترانه بسته شده و يا در شرف بسته شدن است...».

اين برخوردهاي تفريطي در مقابل برخوردهاي افراطي رضاشاه، به زودي ضايعات خود را نشان داد . (3)موقعيت به وجود آمده ناشي از شرايط جنگي به دولت فرصت نداد تا به مقابله با بازگشت حجاب بپردازد. مأمورين وظيفه داشتند از به كار بردن اهرم فشار خودداري نمايند و چنانچه به اعمال فشار ميپرداختند به آنها تذكر داده ميشد. حتي اوضاع به گونهاي تغيير يافت كه تقاضا شد مأموريني كه قبلاً با زنان محجبه به خشونت رفتار كرده بودند محاكمه شوند. سندي در دست داريم كه نشان ميدهد زنان محجبه يزد از برخوردهاي نابه هنجار

ص: 209


1- روزنامه ترقي؛ شماره ٥؛ تير ماه ١٣٢٣
2- روزنامه ترقي؛ شماره ١٣ آذر ماه ١٣٢٣
3- پس از تسلط كامل پهلوي دوم، در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ، سير كشف حجاب به سمتي ديگر متمايل شد؛ به طوري كه مبدل به فرهنگ برهنگي گرديد.

مأمورين شهرباني كه موجب فلج شدن، سقط جنين و مرگ زنها و مضروب شدن آنها در گذشته شده بود، شاكي شده و عرض حال خود را به مجلس شوراي ملي فرستاده، خواستهاند انتقام آنها را از « اين جابران بگيرند» و مجرمان را به چنگال عدالت و قانون بسپارند و آنها را محاكمه كنند. (1)

معاونت اداري مجلس نيز عين اين شكايت را به وزارت كشور ارسال ميكند. از طرف وزير كشور نيز شخصاً دستور رسيدگي و اقدام مقتضي، به فرمانداري يزد صادر ميگردد. شكايتنامه يك سير بوروكراسي را طي ميكند و در پايان به بهانه آنكه «كاركنان سابق شهرباني در يزد بر مصدر امور نيستند» بايگاني ميشود و پرونده اداري آن مختومه اعلام ميگردد. اما همين مكاتبات ظاهري ناشي از شرايطي است كه بعد از شهريور 1320 براي بازگشت مجدد حجاب و جلوگيري از رفتار خشن مأمورين و اجراي سياست تبليغ به جاي سياست تنبيه از سوي دولت صورت ميگيرد. وگرنه اگر چنين موقعيتي فراهم نميآمد نه شاكيان جرأت ارسال چنين شكايتي ميكردند و نه در صورت چنين شكايتي، اينان دستور رسيدگي و اقدام مقتضي صادر مينمودند.

حتي در دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي، هنگامي كه قوامالسلطنه وزراي خود را به مجلس معرفي نمود؛ عباس ميرزا اسكندري به عنوان مخالف سخن گفت و بعد از اعتراض نسبت به انتخاب محمود جم، عامل كشتار وقايع مشهد در تيرماه 1314 به سمت وزير جنگ، اظهار نمود كه محمود جم بايد به ديوان كشور براي محاكمه فرستاده شود.(2) اگرچه مسئله برخورد با محمود جم و مخالفت با وي تنها در مجلس

ص: 210


1- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٤٦ ؛ پيوست نامه معاونت اداري مجلس مبني بر عريضه زنان يزد؛ و: سند شماره ٤٧ ؛ از وزارت كشور به فرمانداري يزد و سند شماره ٤٨ ؛ از فرمانداري يزد به وزارت كشور و پايا نيافته تلقي كردن موضوع شكايت زنان يزد
2- مكي؛ همان؛ صص ٢٨١ ٢٧٩ . همچنين در ارتباط با تبرئه جم ، رجوع شود به : . روزنامه اطلاعات: بيست و هشت هزار روز تاريخ ايران، جلد دوم، ص ٨٠٣

شورا انعكاس يافت، اما، طرح اين نقطهنظرات، به همراه بازگشت حجاب تغيير ديدگاههاي مسئولين كشور را نشان ميدهد. اين نكته را ميتوان از نامه محرمانه وزير كشور به نخستوزير پس از شهريور 1320 دريافت.

با اين همه، بيشترين نگراني مسئولين و مجريان طرح از بابت وضع مردان است تا وضع زنان. به همين منظور، وزير كشور درخواست ميكند چنانچه «مصلحت و مقتضي باشد اجازه فرمايند به شهرباني كل و استانداريهاي مربوطه دستور داده شود متخلفين را طبق قانون جداً تعقيب و به كيفر برسانند». (1)و در پايان آمده است «بديهي است اين ترتيب شامل حال مردان بوده و مربوط به چادر نماز و چادر سياه نيست كه بنا به مقتضيات وقت فعلاً به هيچوجه جلوگيري نميشود».

برخورد با مردان در حقيقت برخورد با زنان نيز بود. چرا كه مردان همواره مانع اصلي بر سر راه كشف حجاب و پيشبرد آن بودهاند. به همين علت بود كه كشف حجاب زنان را از اتحاد شكل البسه مردان آغاز كردند. براي آن كه كسي با آن مخالفت نكند و در صورت مخالفت، در مقابل قانون ايستاده باشد و بهتر بتوان با او برخورد كرد؛ در 6 دي ماه 1307 قانون اتحاد شكل البسه را به تصويب مجلس رساندند و از اول فروردين 1308 به اجرا در آمد. پس از چند سال كه از اجراي اين قانون گذشت و شرايط مهيا شد به سراغ زنها رفتند و كشف حجاب را با فرماني دولتي بر آنها تحميل كردند.

عقبنشيني تاكتيكي مسئولين كشور را كه در حقيقت يك گام به عقب دو گام به جلو بود، ميتوان از سخنان محمدرضا شاه دريافت؛ آنجا كه ميگويد: «ما ترجيح ميدهيم موضوع طبيعي انجام گيرد نه با فشار» (2)و

ص: 211


1- نك : اسناد پيوست كتاب، سند شماره ٤٩ ؛ از وزارت كشور، به نخست وزير.
2- پهلوي، محمدرضا؛ مأموريت براي وطنم؛ ص ٤٦٨

يا «در زمان حاضر بايد برنامههاي جديدي تهيه نموده و با شيوههاي بيشتر دموكراتيك اقدام نمود». (1)

28 مرداد 1332، نقطه آغازين اعمال شيوههاي دموكراتيك مورد اشاره شاه است. سالي كه رژيم كاملاً بر اوضاع سياسي مسلط شد. اما عليرغم اين تسلط، رويه قبلي براي پيشبرد اين جريان دنبال نشد؛ بلكه با تبليغات وسيع، به خصوص از جانب كانونها و انجمنهاي زنان و از طريق رسانههاي گروهي اين برنامه دنبال شد.

آن انجمنها و كانونها كه در آن برهه به طرز چشمگيري رشد يافته بودند؛ در سال 1338 با تشكلي جديد و تحت عنوان «انجمن زنان ايران» به سرپرستي اشرف پهلوي شكل گرفت. در سال 1345 اين تشكيلات گسترش يافت و به نام «سازمان زنان ايران» معروف گرديد. از جمله فعاليتهاي اين سازمان، درخواست حق نمايندگي براي زنان بود كه در سال 1341 مطرح شد و در در سال 1346 به ثمر رسيد. در اين سال شش زن وارد مجلس شوراي ملي و دو زن وارد مجلس سنا شدند. (2)

با ايجاد اين سازمان، كليه فعاليتهاي زنان از طريق وسايل تبليغاتي سازماندهي شد. اكثريت روزنامهها و مجلات و بسياري از برنامههاي راديو و تلويزيون و سينما، به سمتي حركت ميكرد كه در خيابانهاي ايران «ديگر ساكهاي سياه در حال راه رفتن به چشم نخورند» (3)و توريستها و مسافرين خارجي بتوانند آزادانه زن ايراني را كه در سايه اعليحضرت همايوني به پاي خواهران اروپايي خود رسيده، تماشا كنند».

متأسفانه اجرا و تداوم طرح كشف حجاب در دوره رضا شاه و فرزندش تأثير مثبتي در زندگي زن ايراني به جاي ننهاد. اگر زن ايراني را از حصار كوچكتري نجات دادند؛ در عوض او را وارد حصار بزرگتري كردند كه بسياري از ارزشهاي زن بودن و مادر بودن خود را از دست

ص: 212


1- پهلوي؛ همان، ص ٤٦٧
2- استاد ملك، همان، ص .
3- استاد ملك، همان، ص . ١

ميداد. حصاري كه انواع و اقسام مدهاي غربي را به او تحميل ميكرد و هر چه برايش ميساختند ميپذيرفت. نسلي كه راهبري اين گروه را بر عهده داشتند ديگر از ميان روشنفكران و تحصيلكردگان باني طرح كشف حجاب نبودند كه هشدار دهند تا اين حد از ظواهر و مظاهر غربي تقليد نكنند. پيامدهاي ناشي از اين تقليد كوركورانه در همه عرصههاي اجتماعي، اقتصادي، و سياسي جامعه ايران تنيده شد.

پيامدها در دورهاي به بار نشست كه شرايط دموكراتيكي بر انتخاب نوع پوشش بانوان حاكم بود، نه شرايطي كه چادر را به زور از سر زن ايراني ميگرفتند، اگر ارزشي داشت، ضبط ميكردند و اگر ارزشي نداشت، پاره ميكردند و به دور ميانداختند.

شايد گفته شود كشف حجاب موجب حضور زنان در عرصه اجتماع گرديد و در پي آن باعث افزايش سطح سواد و معلومات عمومي زنان شد. ممكن است روي آوردن بانوان به مشاغل درماني و آموزشي را از ثمرات كشف حجاب بيانگارند. در مقابل از لطمات آن نميتوان غافل بود. دور شدن نسل جديد از نسل قديم، و اختلاف عميق بين دو فرهنگ كه هر يك ديگري را متهم ميكرد؛ همچنين افزايش سطح بيبندوباري به واسطه تبعيت صرف از ظواهر فرهنگي غرب، حاكي از آن است كه اين حضور با قاعده و ضابطه معيني نبوده است. وگرنه، اين همه عواقب سوء بر آن مترتب نميگشت. اگر كشف حجاب به برداشتن روبنده و نقاب ختم ميشد و آنگاه زنان وارد صحنههاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي ميشدند شايد نتايج و دستاوردهاي ديگري داشت و پس از مدتي فرهنگ كشف حجاب به فرهنگ برهنگي تبديل نميشد. ضمن آنكه لازمة افزايش سطح سواد و خصوصاً حضور زن در اجتماع كشف حجاب نبود.

پرداختن به پيامدهاي اين طرح، مقوله جداگانهاي است و فرصت و پژوهشي ديگر را طلب ميكند. به خصوص آن كه دامنه مباحث را تا به عصر حاضر نيز ميتوان كشاند. در فصل بعد، تا جايي كه با موضوع كتاب حاضر ارتباط دارد، به گوشههايي از پيامدهاي سوء اين طرح اشاره ميكنيم.

ص: 213

ص: 214

فصل ششم

پيامدهاي كشف حجاب

كشف حجاب در جامعه مذهبي و سنتي ايران، اثرات عمدهاي بر جاي نهاد كه ارزيابي آن به راحتي امكانپذير نيست. خصوصاً آنكه همه ابعاد و جنبههاي اين تأثيرگذاري را نميتوان به كميتهاي قابل سنجش تبديل نمود. علاوه بر آن برخي ديدگاهها و داوريها نيز ممكن است چنان بر نتايج اين بررسي سايه افكند كه نتايج آن را از معيارهاي پذيرفتني عموم محققان دور سازد. اما، به رغم همة اين ملاحظات، نميتوان از پيامدهاي اين قضيه كه بخشهايي از آن اظهر من الشمس است، چشمپوشي نمود.

به طور كلي، اجراي قانون كشف حجاب و گسترش آن نتايج مختلفي به بار آورد. از يك طرف، زنان را از چهارديواري خانه خارج نمود، آنان وارد عرصة اجتماع شدند، درس خواندند و پس از فراغت از تحصيل به كار در ادارات، يا مراكز بهداشتي، درماني، فرهنگي و آموزشي پرداختند. بدين ترتيب، آنان توانستند با كاستن از ميزان اتكاي خود به مرد، استقلال معيشتي خود را باز يابند و نقش موثرتري در ساماندهي زندگي خود ايفا كنند.

همچنين، در جريان اين تحولات، فرهنگ مردسالاري نيز به تدريج رنگ باخت؛ تا زن بتواند جايگاهي متناسب با شخصيت خود در اجتماع و خانواده جستجو كند. زن با حضورش در جامعه، خود را در برابر جامعه و مشكلات اجتماعي سهيم يافت و در جهت رفع آن گام برداشت. به زعم طرفداران كشف حجاب، موارد فوق بخشي از پيامدهاي اين طرح محسوب ميشود. ما نيز منكر بخشي از اين دستاوردهاي مثبت نيستيم. اما اين تنها يك روي سكه است. روي ديگر آن چندان دلپذير نيست.

ص: 215

دستاوردهاي مثبتي كه طرفداران طرح كشف حجاب بر ميشمرند، به تنهايي نميتوانست كليت زندگي زن ايراني را متحول سازد. براي مثال، مفهوم استقلال مالي كه البته نياز مبرم زن ايراني نبود، بدون رشد معنوي و اخلاقي معنايي نداشت. حضور تعريف نشده و نامتناسب با شئون فطري و شخصيتي زن مسلمان ايراني در اجتماع و هم در تنهايي نميتوانست مشكل عقبماندگي تاريخي و اجتماعي جامعه ايران را بر طرف سازد. به خصوص آنكه جريان غربزدگي نيز غلبه يافته بود و اين روند، به طور كلي ميتوانست تأثير معكوسي در پي داشته باشد.

يكي از نتايج منفي استقلال مالي آن بود كه زنان نقش اصلي خويش را كه پرورش كودكان و ساختن نسلهاي آينده است، به فراموشي سپردند و كودكان خود را روانه پرورشگاهها و مهد كودكها كردند. بدينسان طبيعي است كه جاي «مادر» بيش از پيش در زندگي كودك خالي ماند. در جامعه آنچه كمياب گشت «مادر» بود و آنچه فراوان، خانم «منشي» و خانم «سكرتر» و اين خلاء بايستي منجر به ايجاد عقدههاي گوناگون در نسلهاي آينده ميشد كه شد. از طرفي خلاء حضور زن در كانون خانواده و لنگرگاه كشتي طوفانزده مرد در عرصه اجتماع منتهي به نابسامانيها و اضطرابها، تنشها و عصيانها و ديگر خصوصياتي گرديد كه تأثيرات فاجعهبارش در نسل جوان تا حد زيادي ناشي از همان كمبود عاطفه مادري و چگونگي روابط مادر و پدر و محيط خانواده است.

همچنين، استقلال مالي در زنان غربگرا چون با رشد فكري، و تعمق در مباني عقيدتي همراه نبود؛ غالباً زن را به صورت موجود بينيازي كه حاضر نبود با شوهر خود روابط عاطفي گرمي داشته باشد، در آورد و گاه كار به جايي ميرسيد كه زن خواهان استقلال در روابط جنسي نيز ميشد. اين مسئله يكي از عوامل افزايش ميزان طلاق و جدائي بوده است.

با اينكه انتظار ميرفت يكي از اثرات خوب استقلال مالي زن، پيدايش حس اعتماد به نفس در وي باشد، اين انتظار هيچگاه در سطح مطلوب برآورده نشد. چرا كه، در اين حالت گرچه ممكن است زن در مقابل شوهر خود اعتماد به نفس پيدا كند، ولي به علت، تأثيرات ناشي از

ص: 216

فرهنگ انحرافي كشف حجاب و توأم نبودن استقلال مالي با رشد فكري و اخلاقي، اين احساس تعميق نمييافت و در سطح جامعه ثمربخش نبود.

تأثيري كه استقلال مالي در مفهوم غربي آن، در بر هم زدن آرامش خانوادههاي شرقي داشته است، كاملاً مخالف تأثيري بود كه اين پديده در خانوادههاي غربي داشت. دوركيم اعتقاد دارد استقلال زن يكي از عوامل مهم همبستگي افراد خانواده است. چرا كه شغل زن به او اميد و اعتماد به نفس داده، برايش اين امكان را فراهم ميسازد كه با اتكاء به استقلال اقتصادي خود عضو مفيدي براي جامعه گردد و بتواند در اداره خانه و خانواده، بار شوهر را سبكتر گرداند.

گذشته از اين، مراد از استقلال اقتصادي زن، تنها داشتن مشاغل اداري و دولتي نيست و نميتوان ايجاد اين مشاغل را با ظهور استقلال مالي و اقتصادي زن يكي دانست. زيرا، قبل از ورود الگوهاي غربي كه به كشف حجاب انجاميد؛ در جامعه ما زنان در شهرها و روستاها از طريق كار در مزارع و يا قاليبافي و ... ضمن اينكه به اقتصاد خانواده كمك ميكردند؛ به انجام وظايف مادري و همسري نيز ميپرداختند. بنابراين، استقلال مالي چنين زناني در جهت افزايش همبستگي كانون خانواده بود، نه متلاشي ساختن آن. درآمدش هم در جهت رفاه بيشتر فرزندانش به كار گرفته ميشد، نه شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت مادري.

شايد چنين تصّور شود كه ما مخالف اشتغال زنان در ادارات و مؤسسات دولتي و يا حتّي خصوصي هستيم. واقعيت اين است كه اگر اشتغال در اين مراكز با حفظ شئونات اسلامي و انساني و شخصيت زن همراه باشد؛ خصوصاً اشتغال در مراكز علمي آموزشي، فرهنگي، و بهداشتي نه تنها مفيد بلكه در مواردي نيز واجب است. اما از آنجا كه در زمان پهلوي با رعايت شئونات اسلامي عمداً مخالفت ميشد و رعايت حجاب به عنوان اولين گام اساسي در جهت حفظ كرامت و احترام زن ممنوع و حتّي مذموم بود و به عنوان سمبل عقبماندگي و ارتجاع تلقي ميشد ميتوان چنين نتيجه گرفت كه حضور زن در عرصه اجتماع با

ص: 217

كشف حجاب يك حركت كوركورانه و تقليدي از غرب و تركيه و تنها ارضاءكننده تمايلات مستبدانه حاكمان بود و بايد گامي در جهت دينستيزي، مذهبزدايي و سنتشكني _ كه آرزوي ديرينه استعمارگران در جهان سوم نيز بود _ تحليل شود.

يكي ديگر از پيامدهاي ناگوار كشف حجاب و تشبه به فرهنگ انحرافي غرب، رواج معاشرتهاي آزاد دختران و پسران و زنان و مردان بوده است. حتي در زير لواي امور فرهنگي، ترتيب ارتباط دختران و پسران و زنان و مردان نامحرم با يكديگر داده ميشد و مفاسد جبرانناپذيري نيز به دنبال داشت. اين در حالي بود كه در كشور ما «زنان تنها در حد ضرورت از خانه خارج ميشدند و از آميزش، مصاحبت و رفاقت با مردان نامحرم اجتناب ميورزيدند، ولي با ورود الگوهاي غربي در ميان قشر غربزده، آميزش زن و مرد و شركت فعال زنان در محافل مردان و حتّي در مجالس رقص، پايكوبي، خوشگذراني، و به خصوص رفاقت دختران با پسران از نظر اجتماعي بلامانع محسوب گرديد و در واقع آميزش آزادانه زن و مرد به عنوان شاخص پيشرفته بودن معروف شد».(1) شهيد مطهري در كتاب «اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب»، در خصوص انحطاط فرهنگي دنياي غرب به نقل از راسل مينويسد:

چنانكه از كتاب زناشوئي و اخلاق راسل بوضوح بر ميآيد، كم كم در خود غرب نيز از نظر اخلاق جنسي الگو اين شده است كه پسران و دختران قبل از ازدواج از معاشرتهاي لذتبخش آزادانه جنسي بهرهمند باشند و تأخير امر ازدواج نيز مانعي در اين راه بشمار نيايد. زن و مرد ميتوانند علاوه بر همسر قانوني، معشوقه هاي فراواني داشته باشند و نهايت اينكه زن موظف است در حين آميزش با عشّاق خود از داروي ضد آبستني استفاده نموده و مانع پيدايش فرزند گردد و هر گاه تصميم گرفت صاحب فرزندي شود الزاماً بايد آن فرزند از همسر قانونيش باشد و

ص: 218


1- نقوي، عليمحمد؛ جامعه شناسي غربگرايي، ج ٢، صص ٦٥ . ٦

خلاصه اينكه اگر آميزش جنسي با فرزندزائي همراه نباشد بلا مانع است. (1)

در واقع، اين فلسفه خود راسل نيز هست كه در كتاب زناشوئي و اخلاق بدان اشاره كرده و مينويسد: «روابط جنسي فقط هنگامي مسأله اجتماعي محسوب ميشود كه طفل بوجود آيد و از اين رو عشق بدون بچه آزاد است».(2) شهيد مطهري در ادامه اين مطلب، فلسفه آزادي جنسي در غرب را مورد انتقاد قرار ميدهد:

فلسفه عمده غرب و طبيعتاً غربگرايان در مسأله آزادي جنسي اين است كه آتش ميل و رغبت بشر در اثر منع و محدوديت فزوني مييابد و مشتعلتر ميگردد و در اثر اشباع و ارضاء كاهش مييابد و آرام ميگيرد براي انصراف بشر از توجه دائم به امور جنسي و جلوگيري عوارض ناشي از آن، راه صحيح اين است كه هرگونه قيد و ممنوعيتي را در اين راه از جلو پايش برداريم. البته ترديدي نيست كه سركوب كردن غريزه عوارض نامطلوبي را بدنبال دارد و از همين جهت در جامعه اسلامي اين نظر هيچ وقت مورد تشويق قرار نگرفته، ولي تجربه يك قرن غرب و محافل غربزده شرق ثابت نموده است كه برداشتن تمام محدوديتها و هرج و مرج جنسي عوارض نامطلوبتري را در پي دارد و بجاي گشودن عقده ها، موجب ايجاد عقدههاي تازهتري ميگردد و زندگي اجتماعي را كاملاً مختل ميكند. در اينگونه جوامع بيبندبار، آمار بيماريهاي رواني، دلهرهها، جنونها، خودكشيها، اضطرابها، جنايت و قتل و حسادت و كينه ها به مراتب بيشتر بوده است. (3)

در ايران نيز نمونههاي فراواني از اين دست به چشم ميخورد. در مجله مكتب اسلام، مقالهاي تحت عنوان تهران و محروميت جنسي به عنوان درد بزرگ قرن بيستم، به نقل از روزنامه اطلاعات، 19 مرداد

ص: 219


1- راسل، برتراند؛ زناشويي و اخلاق؛ ص ١٢٢ ، به نقل از: نقوي، همان جلد، ص . ٦٥
2- راسل، همان، ص ١٢٢ ، به نقل از: نقوي، همان جلد، ص . ٦٥
3- مطهري، مرتضي؛ اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب

1339 مورد نقد و بررسي قرار گرفته است. در قسمتي از گزارش روزنامه اطلاعات آمده است:

با اعدام جواني كه به جرم قتل خواهر زادهاش چوبه دار را بوسيد زنگهاي خطر بصدا درآمد و قيافه ”نا زيباي محروميت جنسي“ درد بزرگ قرن بيستم، از پشت اين حادثه جلوهگر شد.

گويا گزارشگر علت اين قتل و جنايت را محروميت جنسي ميداند ... (اما) اگر كسي به اوضاع كنوني اجتماع تهران آشنا باشد خواهي و نخواهي متوجه اين نكته است كه امروزه چيزي كه وجود خارجي ندارد همان محروميتهاي جنسي است، بلكه آزادي و بي قيدي كه امروزه ميان جوانان اجتماع ما موجود [است] تاكنون سابقه نداشته است. آري امروز در تهران درهاي مراكز فساد بر روي هر كسي اعم از فقير يا غني باز بوده است هر كسي به اندازه امكانات مادي خود از اين سفره گسترده بهرهمند ميگردد. آري امتياز و اختلافي اگر وجود داشته باشد مربوط به اختلاف در كيفيت بهرهبرداري از اين مراكز فساد است! پس اين محروميتهاي جنسي در كجاي تهران وجود دارد؟ در شهري كه دامنه فساد اخلاق و شكستهاي معنوي آن از حد و حساب بيرون رفته و هر روز، هر ساعت بعنواني تازه وسائل شهوتراني در آنجا فراهم ميشود. آيا كمال بيشرفي نيست كه كسي از محروميتهاي جنسي ناله كند و بگويد: «درد بزرگ قرن بيستم يعني محروميت جنسي!...». (1)

ما در صدد آن نيستيم كه همه عواقب سوء را به كشف حجاب نسبت دهيم و بگوييم قبل از كشف حجاب در جامعه مفاسدي وجود نداشت. اما واقعيت اين است كه كشف حجاب مفاسد را گستردهتر و علنيتر ساخته، به طوري كه قبح مفاسد را از آن گرفت و شكلي تقريباً عادي، بدان داد.

اگر گفته شود قبل از كشف حجاب اختلاف فراواني از لحاظ حقوقي بين زن و مرد وجود داشت و در سايه كشف حجاب زنان از حقوق

ص: 220


1- مكتب اسلام، شماره دهم، سال دوم، آبانماه ١٣٣٩ ، صص ٥٣ ٥

مساوي با مردان برخوردار شدند؛ واقعيت اين است كه روند نوگرايي در ايران به اين سمت در حركت بود و كشف حجاب اين روند را شتاب بخشيد. اما به قول نويسنده كتاب آزادي يا اسارت زن: «امروزه هر چند از لحاظ حقوقي تفاوت چنداني بين زن و مرد وجود ندارد و بر اساس قوانين موجود ميتوان گفت زن و مرد مانند هم مساوي هستند ... ليكن ما معتقديم كه گروهي از زنان امروز نه تنها بصورت همان كالاي جنسي سابق باقي ماندهاند، بلكه فكر و روح و خواستهاي آنها نيز به بازي گرفته شده است. يعني حتّي مانند گذشته تنها وسيلهاي براي ارضاي تمنيات شوهر خود نيستند بلكه در ارضاي تمنيات ديگران نيز مؤثر شدهاند، زيرا آنها مصرف كننده خوبي براي مصرف كالاهاي لوكس هستند. گذشته از آن وسيلهاي براي تبليغ و فروش كالاهاي تجارتي شدهاند و به آنها چنين تلقين شده است كه براي كسب محبوبيت بيشتر هر طور كه شده زيباييهاي خود را در معرض ديد نگاههاي خريدار، قرار دهند، و اين تصوري است كه از آزادي در ذهن آنها ساخته شده، در حاليكه فقط آزادي جنسي يا اقتصادي براي زن آزادي واقعي نيست بلكه آزادي ريايي و دروغين است و همين انديشه غلط، زن را به نمايشي شدن بيشتر و كالا شدن او كشانده است. زيرا كه رسانههاي گروهي و به ويژه مجلات زنانه، چنين نقش عروسكي را براي زن ميآفرينند و زن بجاي رسيدن به نقش انساني، دچار دهنبيني فرهنگي شده است و تلقين صاحبان كالا كه تنها به فروش محصولات و سود بيشتر خود ميانديشند، بر وي اثر نهاده و با چشم و همچشمي با زنان ديگر در خريد اين محصولات مسابقه گذاشته و خود در خدمت فروش هر چه بيشتر از اين كالاها درآمده است، چنانكه صاحبان كالاها نيز با استفاده از زن براي تبليغات خود، وي را بصورت كالائي نمايشي با نقشي بي ثمر و ريايي به

ص: 221

بازار عرضه كردهاند».(1)

بيان اين نكته نيز ضروري است كه در گذشته همه زنان جامعه ما به سوي فرهنگ انحرافي كشف حجاب جذب نشدند و گروه زيادي از آنها مقاومتهاي بينظيري از خود نشان دادند كه قبلاً به نمونههايي از آن اشاره گرديد. اما از آنجا كه گروه اقليت در اين راستا حركت كرده، تمامي امكانات تبليغي از طريق رسانههاي گروهي و نيز از پشتيباني اقتصادي و سياسي رژيم برخوردار بودند فرهنگ انحرافي آنها در سطح وسيعي خود را به نمايش گذارده بود.

همين دسته اقليت بودند كه به عنوان زنان ايراني مورد توجه دستگاه پهلوي واقع شدند و بقيه جايگاهي نداشتند. به طوري كه اشرف پهلوي به عنوان رهبر اين دسته در مصاحبهاي با نشريه اطلاعات بانوان «از شور و اشتياق و ولع عجيبي كه براي پيشرفت و ترقي دارند» اظهار رضايت و خوشبختي ميكند. همچنين از اينكه «در دانشگاه [دختران] در كنار پسران درس ميخوانند» و نيز از اينكه «خانمهاي ايراني چيزي از خارجيان كم ندارند». (2)

اگر چه پيامدهاي سوء كشف حجاب بيشتر در بعد فرهنگي و اقتصادي خود را نشان ميدهد؛ اما هدف نهائي رژيم پهلوي تثبيت پايههاي حكومت خويش بود و تلاشهاي فرهنگي رژيم در اين راستا در باطن امر شكلي سياسي داشت به همين علّت استبداد داخلي و استعمار خارجي به واسطه آنكه نسل جوان و كارآمد را كه در برابر ناملايمات اقتصادي و سياسي زودتر عكسالعمل نشان ميدهد و دست به قيام ميزند، از تحرك بياندازند؛ به تخدير افكارش دست يازيدند و زنان بيحجاب و فرنگيمآب بهترين و نزديكترين وسيله اين تخدير بودند كه مورد توجه استعمار و استبداد قرار گرفتند. دولت استبداد به جهت آنكه چند صباحي بيشتر حكومت كند و حتي براثر تبليغات، حكومت خود را افسانهاي جلوه دهد و كسي به دنبال سرنوشت سياسي كشور نباشد و استعمار نيز

ص: 222


1- قائم مقامي، فرهت؛ آزادي يا اسارت زن؛ ص ٦٣ به بعد.
2- اطلاعات بانوان، شماره ٩١ ، دوشنبه، ١٥ دي ماه، . ١

براي آنكه بتواند راه تسلط سياسي _ اقتصادي خود را هموار سازد به اين وسيله متشبث گرديد. چرا كه اگر فرهنگ حجاب به صورت رسمي حاكم ميگرديد؛ از آنجا كه زنان محجبه در تاريخ معاصر ايران سابقه مبارزات درخشاني عليه استبداد داخلي و استعمار خارجي داشتند و هم استبداد و هم استعمار نميخواستند آن حوادث مجدداً تكرار شده و زن با حجاب به عنوان موجودي كه محرك مردان در راه مبارزه و كسب استقلال سياسي اقتصادي و اجتماعي كشور بوده است، بار ديگر مطرح گردد. اما اينك زير پوشش بيحجابي و فرهنگ مبتذل آن ميتواند مخدر افكار استقلالطلبانه و آزاديخواهانه مردان باشد. به همين سبب در پيشبرد فرهنگ كشف حجاب هم استبداد داخلي و هم استعمار خارجي و بيشتر در دوره پهلوي دوم از طرق مختلف خصوصاً رسانههاي گروهي و بالاخص تلويزيون و سينما تلاش ميكردند.

در مجموع، در ميان آثار و پيامدهاي سوء كشف حجاب، پيامدهاي اجتماعي _ فرهنگي اين قضيه چشمگيرتر و مهمتر است. چرا كه تا فرهنگ يك جامعه دگرگون نشود راه براي تسلط سياسي _ اقتصادي بر آن جامعه هموار نخواهد بود. در ادامه مطلب، با توجه به آنچه گفته شد پيامدهاي كشف حجاب را به صورت مجزا مورد بررسي قرار ميدهيم. نظر به اهميت بعد اجتماعي و فرهنگي اين قضيه در ابتدا به اين بعد و آنگاه به نتايج اقتصادي و سپس به پيامدهاي سياسي كشف حجاب اشاره ميكنيم.

پيامدهاي اجتماعي و فرهنگي كشف حجاب

در نظر طرفداران و داعيان اين طرح، آثار اجتماعي و فرهنگي كشف حجاب بسيار مثبت است. از نظر آنان، «نخستين تأثير]مثبت[ اجتماعي

ص: 223

اين نهضت آشنا شدن بانوان به اصول زندگي امروز و اشتغال آنها به تحصيل فنون و علوم و حضوردرانجمنها و كنفرانسها]است[» (1)

هر چند نميتوان منكر تحول نقش زن در اجتماع يكنواخت آن روز شد. اما نكتهاي كه در خور مداقه است و جاي سؤال ايجاد ميكند اين است كه زن وارد چه اجتماعي شد؟ مگر قبلاً در اجتماع به سر نميبرد؟ با اندك تأملي معلوم ميشود كه زنان وارد اجتماع مردان شدند، وگرنه از قبل كه در اجتماع خود به سر ميبردند. باز اين سؤال مطرح ميشود كه تا چه اندازه ورود زنان به اجتماع، حيثيت و شرافت زن را تأمين كرد يا تهديد كرد؟ تا چه اندازه زنان توانستند به عنوان نيمي از پيكره اجتماع، نقش حقيقي خود را به عنوان مربي ايفا نمايند؟ و آيا ضابطهاي براي اين حضور در نظر گرفته شد؟ اگر پاسخ مثبت است چه ضابطهاي؟

اگر در ابتدا، حدود و مقرراتي از طرف بانيان و مجريان طرح در لفظ بيان ميگرديد، پس از مدتي، از لحاظ لفظي هم بدان وقعي ننهادند. در واقع زنان را به اسم تجددطلبي و نوگرايي وادار كردند، تا هر چه كه بوي ديرينگي ميداد، اگر هم مثبت بود به اسم كهنهگرايي و ارتجاع با آن به مبارزه برخيزند و هر چه بوي تجدد و نوگرايي ميداد، ولو منفي بود، پذيرا شوند. بنابراين، نتيجه آن شد كه روز به روز فاصله ايجاد شده بين نسل جوان و فعال اجتماع، با جامعه مذهبي و سنتي، افزايش يابد. اين فاصله ايجاد شده نوعي تنش و تضاد را ما بين نسلي كه حجاب رها كرده و نسلي كه حجاب را مقدس ميدانست ايجاد كرد.

آن دسته از زنان و دختران كه حجاب را به اسم ترقي و تجدد رها كردند، در واقع بين خود و نسل گذشته و نسل فعلي كه به حفظ آداب و رسوم جامعه خود مقيد بودند، سدي ايجاد كرده و روز به روز قطر اين سد افزايش يافت. اينان از يكسو، نسل مقيد به حجاب را «امل، عقبمانده و مرتجع» ميناميدند و از سوي ديگر، حافظان حجاب، آنان

ص: 224


1- روزنامه ايران، شماره ١٨ ، دي ماه . ١٣

را بيدين و لامذهب خطاب ميكردند.

به همين علّت، روز به روز اين فاصله در فكر و در عمل بيشتر شد. نسل جديد به هرچه كه رنگ و بوي گذشته داشت پشت پا ميزد و به هر چيز نو، عشق ميورزيد و آن را ترقي و تمدن ميپنداشت. گمشده اينان در جهان غرب بود؛ و گرايش آنان به فرهنگ و تمدن و در حقيقت به مظاهر غربي باعث شد تا جامعه آنان را عامل بيگانه شمرده و هيچ الفتي با آنان پيدا نكند. اين نسل جديد و تجدد خواه اوقات فراغت خود را بيشتر در سينماها و سالنهاي نمايش ميگذارند تا خلاء ناشي از عدم پيوستگي با جامعه ديرينش را كه وي را به نحوي آزار مي داد، پر كند.(1)

متأسفانه اين فيلمها طوري ساخته شده بود كه اين شكاف را عميقتر ميساخت و ضايعات خاص خود را نيز به دنبال داشت. در اين فيلمها از وجود زنان براي انحراف نسل جوان استفاده ميشد. اساس اكثر اين فيلمها «بر مبناي جالب بودن زن از نظر تحريك غريزه جنسي» بود.(2) پس از كشف حجاب، امكان ارضاء غرايز جنسي به نحو چشمگيري فراهم شد و به نقل از روزنامه تايم «شمار زنان شوهردار تقليل يافت ولي بر شمار زنان منحرف ايراني افزوده گشت». (3)

بنابراين، سست شدن بنيان خانوادگي و پيوندهاي زناشويي و در نتيجه افزايش ميزان طلاق و در پي آن، گسترش فساد و فحشا، بيبند و باري، عدم مسئوليتپذيري، بحرانهاي اخلاقي و رواني، از بين رفتن امنيت ناموسي در اجتماع به واسطه ارتكاب جنايات عشقي و جنسي، از ديگر پيامدهاي(4) منفي كشف حجاب است.

ص: 225


1- رزاقي، احمد؛ عوامل فساد و بدحجابي و شيوه هاي مقابله با آن، ص ١٩١ به بعد با دخل و تصرف.
2- دخل و تصرف. ٢. مجله سپيده فردا، ارگان دانشسراي عالي، شماره هاي ١٠ ٩؛ سال هفتم، خرداد و تيرماه، . ١٣
3- نوري اسفندياري؛ رستاخيز ايران، به نقل از روزنامه تايم، ٢٥ آوريل، ١٩٣٨ ارديبهشت ١٣١٧ ، ص . ٧
4- طرح پيامدهاي منفي اجتماعي كشف حجاب به منزله آن نيست كه قبل از رسميت يافتن كشف حجاب چنين مسائلي وجود نداشته است؛ بلكه بيان اين نكته است كه قضيه كشف حجاب راه را براي اشاعه فرهنگ برهنگي باز كرد و بعد از آنكه

افزايش ميزان طلاق كه نشأت گرفته از تفكر و فرهنگ انحرافي غرب بود در ايران نيز اثر خود را گذارد. به طوري كه ايران در سال 1355 به نقل از روزنامه رستاخيز در رديف چهارمي طلاق در جهان قرار گرفت. اين در حالي بود كه به نسبت جمعيت شهري و روستايي، اكثريت ميزان طلاق با جامعه غربزده شهري بود كه از اين ميزان 68% از طلاقها در بين سنين 20 تا 35 سال به وقوع پيوسته است.

در پيشبرد و گسترش پيامدهاي منفي اجتماعي و فرهنگي كشف حجاب نقش رسانههاي گروهي را نبايد ناديده انگاشت. به طوري كه، تلويزيون و سينما به دليل ترسيم و تفهيم زندهاي از مسائل مختلف انحراف برانگيز، نقش اول را دارا بودند. روند در پيشگرفتة منفي اين وسايل ارتباط جمعي تا بدانجا بود كه حتي بعضي از اولياي امور و سران قوم نيز به فرياد آمدند و به اعتراض برخاستند.

يكي از وكلاي مجلس شوراي ملي در قسمتي از نطق خود در جلسه 398 مجلس به نقش تخريبي راديو و تلويزيون چنين اشاره كرده است: «در تلويزيون فيلمي را ديدم كه از بچههاي خود خجالت كشيدم و تلويزيون را بستم» (1)و يا يكي از سناتورهاي مجلس سنا چنين گفت:

چند شب قبل براي ديدن يك فيلم تاريخي به سينما رفته بودم اما آن فيلم را عوض كرده بودند و با منظره واقعاً زنندهاي روبرو شدم، اين فيلم كاملاً منافي عفت بود و سالن پر بود از پسران و دختران جوان بنده خيلي ناراحت شدم بطوريكه نتوانستم در سالن بمانم اين فيلمها پسران و دختران را علناً منحرف و وادار به فساد ميكند.(2)

ص: 226


1- مكتب اسلام، شماره ٨، سال دوم، . ١٣
2- مكتب اسلام، شماره ٨، سال دوم، . ١٣

اين سرانجام زنان و مرداني است كه با اصلاحات رضاخان وارد صحنه اجتماع شده و طبق برنامه اصلاحات ميبايست دوشادوش هم براي سازندگي و پيشرفت ايران تلاش كنند. اما نتيجه آن شد كه وقت گرانبهاي خود را با ديدن فيلمهايي كه حتّي سران قوم را به وحشت افكنده، صرف كنند. در واقع اينان براي گردانندگان اصلي سينما وسيله جلب منفعت شدند و براي جلب اين منفعت و خالي كردن جيبهاي اين قشر تجددطلب، از صحنههاي پرحادثه هيجانانگيز، رقص و آواز و ... فيلمبرداري كرده و از طريق متخصصين فن انتخاب و به نمايش ميگذارند؛ تا هر چه سريعتر حجب و حياء و پردهاي را كه بين زن و مرد از قبل وجود داشت بدرند و ثمرات آنرا به اسم تجدد فرهنگي و اجتماعي به بار بنشانند.

پيامدهاي اقتصادي كشف حجاب

تا قبل از كشف حجاب زن ايراني با توجه به هنري كه داشت در محيط خانه ضمن انجام دادن وظايف خانهداري، در اوقات فراغت به بافتن قالي، گليم، جوراب و ... ميپرداخت (1) و از اين راه تا حدودي اقتصاد منزل را سر و سامان ميبخشيد. بعد از كشف حجاب، به دليل تغيير در بافت اجتماعي _ فرهنگي جامعه نوع شغلها نيز دگرگون شد. مشاغلي چون معلمي، منشيگري، پرستاري از جمله شغلهاي مورد تقاضاي زنان تحصيلكرده در خارج از منزل بود.

با توجه به ادعاي طرفداران اين طرح، كشف حجاب باعث شد كه «يك نقص بزرگ كه عاطل و بيكار ماندن قسمتي از بانوان و دوشيزگان بود بر اثر اين نهضت مقدس بر طرف گرديد و عده زيادي از ايشان در مؤسسات مختلفه تجارتي و صنعتي و غيره به كار اشتغال جسته به تأمين

ص: 227


1- هدايت، خاطرات و خطرات، صص ٤٠٨ ٤

معاش خود و كمك به خانواده و اجتماع خويش موفق شدند». (1)سؤالهايي كه در اينجا مطرح ميگردد اين است كه آيا حضور زنان با آن وضعيت در مؤسسات تجاري و اداري و ... به نفع اخلاق عمومي اجتماع و خانواده تمام شد؟(2) آيا سرمايهداران و صاحبان كالا از قوه جذابيت و ظرافت زن جز براي پركردن جيب خود استفاده كردند؟ نفع حضور زن و اشتغال وي در بيرون از خانه خصوصاً در مؤسسات تجاري نصيب چه كساني گرديد و در مقابل اين سوددهي براي صاحبان كالا، چه چيزي به نمايش گذارده شد؟ جز زيبائي و جسم زن؟ به قول گزارشگر روزنامه رستاخيز، تعدادي از زنان كه ظاهراً به عنوان پيشخدمت يا گارسون و باطناً براي جلب مردان مجرد و پولدار در كابارهها و بارها به استخدام در ميآيند، نقش تونل ارتباطي را دارند كه پول را از جيب مشتري از همه جا بي خبر به صندوق صاحبان ثروت و منفعتپرست اين مراكز ميبرند.(3)

به نقل از قائم مقامي:

شركتهاي تجاري و توليدي از يك طرف، براي فروش كالاها از زنان استفاده [ميكنند] و از طرفي زنان نيز براي فروش كالاها به سطح كالا، تنزل پيدا كردهاند. نظام مصرفي در مجلات پر زرق و برق خود، نوع بخصوصي از آزادي جنسي را عرضه ميكنند و به زنان ياد ميدهند كه چگونه خود را در بستهبنديهاي مختلف فانتزي و سكسي بپيچند و آنها را تشويق ميكنند كه خود، كار كنند تا بتوانند قيافه و بدن خود را به نحو احسن تجارتياش، به بازار ارائه دهند ... سرمايهداري زنان را بصورت مضحكههاي نمايشي در آورده و آنان را بصورت عروسكهاي زينت شده به فروش ميرساند، بطوريكه از يك طرف زن احساس آزادي ميكند

ص: 228


1- روزنامه ايران، شماره ١٨ ، دي ماه . ١٣١٥
2- رجوع شود به مقاله مهين يكتايي در رستاخيز، شماره ١١٢ ، سه شنبه ١ دي ماه، در ارتباط با اثرات منفي حضور زنان « خانمهاي اداري اين آزادي نيست » تحت عنوان در ادارات دولتي و شركتهاي تجاري
3- ١٣ اسفند . ١٣٥٤ ، ٣. روزنامه رستاخيز، شماره ٢٥٥

و از طرفي ديگر دائماً در انقياد يك فرهنگ مصرفي در يك جامعه بازاري تحقير ميگردد ... نظام بازاري زن را براي از بين بردن معنويتها و احساسات و عظمتها و حماسهآفرينيها كه بنيان چنين نظامي را تهديد ميكرده بكار گماشت بدين گونه زن بصورت وسيلهاي در استخدام اهداف اقتصادي و فرهنگي و نابود كردن ارزشهاي معنوي و اخلاقي و تبديل جامعه سنتي به يك جامعه ناسالم مصرفي درآمد. (1)

اكثر زناني كه پس از رفع حجاب فرصت يافتند در اجتماع وارد شده و شغلي انتخاب نمايند پيش از آنكه شغلي توليدي را برگزينند و در جهت توليد مثمر ثمر گردند وارد شغلهاي ظاهراً خدماتي شده و در جهت تشويق جامعه به مصرف، آنهم مصرف كالاهاي ساخت بيگانه و كالاهاي لوكس كوشيدند. زن هنرمند ايراني كه هنر از دستانش ميباريد و به اقتصاد كشور نيز كمك شاياني ميكرد هنر گرانبهاي خود را صرف خودنمايي براي به نمايش گذاردن مدهاي مختلف و انواع و اقسام لوازم آرايشي وارداتي ساخت كه از كوچه و خيابان گرفته تا محل كار حوزه نفوذ خود را ميگستراند. اين در حالي بود كه مدعيان بيحجابي و طرفداران رفع حجاب معتقد بودند: «يكي از نتايج رفع حجاب بروز يك انقلاب بزرگ در طرز آرايش و لباس پوشيدن زن ايراني بود كه بعدها در اقتصاد و تجارت كشور اثرات مهمه بر جاي گذاشت و سيل انواع جديد واردات را به كشور سرازير كرد» (2)

پيامدهاي اين واردات چيزي جز ويران كردن اقتصاد كشور از يك طرف و انحطاط اخلاق عمومي از طرف ديگر نبود. روزنامه اطلاعات تنها گوشهاي از انواع و اقسام اين لوازم وارداتي و لوكس را كه ظرف يكسال از طريق اداره كل نظارت بر مواد خوردني، آشاميدني و آرايشي و بهداشتي اعلام گرديده، در گزارش خود چنين آورده است:

ص: 229


1- قائم مقامي، همان، صص ٥٩ ٥٨
2- زن روز، شماره ٤٠٥ ، يازدهم دي ماه . ١٣٤٤

ارقام قابل توجه وارداتي كشور تنها به مواد خوراكي اختصاص نيافته است بلكه ورود انواع لوازم و مواد آرايشي از كشورهاي مختلف نيز جاي مخصوص به خود دارد و رقمهاي بسيار درشتي را نشان ميدهد:

تنها در ظرف يكسال 210 هزار كيلو مواد و لوازم آرايش از قبيل ماتيك، سرخاب، كرم، پودر، سايه چشم براي مصرف خانمها وارد شده است از اين مقدار 181 هزار كيلوگرم آن انواع كرم بوده است.

اين روزنامه در دنباله گزارش خود ميافزايد:

در اين مدت 1650 قوطي كرم و 2500 دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژ لب، 280 عدد سايه چشم و 2400 خط چشم را نيز بايد بدان اضافه كرد.

اين تنها نمونهاي از سيل انواع و اقسام لوازم آرايشي وارداتي است كه از طريق مجاري رسمي اعلام شده بود. قطعاً از طريق مجاري غير رسمي سيل اين واردات كمتر نبوده است. همراه با ورود اين كالاها در روزنامهها و مجلات از وجود زنان براي تبليغ اين كالاهاي تجملي استفاده ميكردند. راديو، تلويزيون نيز در اين امر سهم به سزايي داشتند كه تشبه به غرب و زن غربي را در تبليغ كالاهاي وارداتي و انواع و اقسام لوازم آرايشي به نمايش ميگذاشتند. به قول يكي از جامعهشناسان معاصر «وسايل ارتباط جمعي ما الگويي از زن غربي را در برابر ما گذاشتهاند كه مبتذلترين نوع آن ميباشد آنچه ما از زن غربي و روند زندگي او ميدانيم در اطلاعاتي راجع به مد و هنرپيشگان فيلمهاي

ص: 230

تلويزيون و سينما كه در ترويج فساد و در هم ريختن پايههاي اخلاقي جامعه نقش مؤثري دارند، خلاصه ميگردد». (1)

زن از حجاب به در آمده، روز به روز سعي ميكرد خود را به سبكي بيارايد كه به اصطلاح مد آن روز ناميده ميشد و دائماً نيز در حال تغيير مد بود تا او را امل و مرتجع نخوانند. او ديگر اوقات فراغت خود را در خانه به بافندگي اختصاص نميداد. چرا كه از لحاظ ظاهري بهتر و زيباتر از آن، برايش وارد ميكردند و يا در داخل از طريق كارخانههاي مونتاژ ميبافتند. اوقات فراغت را براي انتخاب و دستيابي به آخرين مد در خيابانها و در مغازههايي كه اين لوازم را در زير نور خيرهكننده به نمايش گذارده بودند صرف ميكرد و درآمد حاصله از كار خود و همسرش را به جيب صاحبان سرمايه ميريخت. در مقابل اين سيل خريدار كه روز به روز، بر تعدادش افزوده ميشد؛ به تعداد فروشگاهها و نمايشگاههاي آخرين مد افزوده ميگرديد و زن ايراني را براي مصرف هر چه بيشتر بدانجا فرا ميخواند.

جالب توجه است كه مدعيان كشف حجاب اينگونه مصرف گرائي را مترادف با ترقي و پيشرفت زن ايراني محسوب ميكردند. مجله زن روز در شماره دي ماه خود پيرامون كشف حجاب ضمن اشاره به اين دستاوردهاي ناشي از رفع حجاب مينويسد:

اگر رفع حجاب نشده بود امروز نه اين همه سالن زيبايي در ايران بود و نه كسي ميدانست طرز استفاده از مژه مصنوعي و رنگ پشت چشم از چه قرار است. (2)

اين مجله در جاي ديگر، با اشاره به اين كه برخي از تغيير و تحولات اجتماعي پيامدهاي منفي اقتصادي داشت، مينويسد: «در دي ماه 1316 يعني دو سال بعد از كشف حجاب رنگ زندگي و شكل آن كاملاً عوض

ص: 231


1- . قائم مقامي، فرهت؛ آزادي يا اسارت زن، صص ٥٩ . ٥٨
2- زن روز، همان.

شد و چيزي نگذشت كه رقص هم در مجالس و محافل متداول گرديد و عدهاي از جوانها با خانمهايشان در رستوران كاناري و پارس (واقع در لاله زار و چهار راه اسلامبول) با اركستر خارجي ميرقصيدند». (1)

اين بود چهره زني كه ميخواست وارد بازار توليد شود. قطعاً پيامدهاي اقتصادي اين مجالس و محافل صرف نظر از پيامدهاي اجتماعي و اخلاقي آن، ايجاد و گسترش بازار مصرف كالاهاي لوكس غربي بود. با توجه به عدم كيفيت بعضي از محصولات داخلي در مقابل انواع خارجي آن و نيز همراه و همگام نبودن آن با مد روز، شعار استفاده از كالاهاي ساخت وطن هم رونقي نداشت. آنچه رونق يافت بازار ورود كالاهاي تجملي و لوكس بيگانگان و گسترش فروشگاههاي فروش لوازم آرايش بود. به همين علت پس از چندي كه از كشف حجاب گذشت شمار مغازههاي مخصوص فروش لوازم آرايش در تهران به 180 مغازه رسيد كه هر كدام روزانه به طور متوسط هزار تومان فروش داشتند و اين تعداد به جز چند فروشگاه بزرگ در اين شهر بود كه روزانه ده هزار تومان وسايل و لوازم آرايشي ميفروختند.

با يك حساب ساده ميتوان گفت تنها در تهران روزانه حداقل دويست هزار تومان لوازم آرايش از اين فروشگاهها خريد و فروش ميشد. البته اين مقدار جدا از خريدهايي بود كه خانمهاي ايراني در كشورهاي خارجي انجام ميدادند. (2)

علت اين پيامدهاي منفي اقتصادي را ابتدا بايد در دور شدن مناديان رفع حجاب از ادعاهاي اوليه آنها جستجو كرد و آنگاه، به سراغ ديگر افراد جامعه و استقبال آنان از سير اينگونه كشف حجاب رفت.

مجله زبان زنان كه زماني سازماندهنده امر كشف حجاب بود و در مقالات خود از زبان افراد سرشناسي كه خود از پيشگامان كشف حجاب بودند، زنان ايراني را به تلاش براي كمك به اقتصاد خانواده و نقش

ص: 232


1- زن روز، همان.
2- قائم مقامي، همان، ص . ٢

مثبت زن در پيشبرد آن تشويق ميكرد و آنان را به مصرف كالاهاي ساخت وطن، به جاي كالاهاي وارداتي خارجي ترغيب ميكرد؛ بعد از مدتي تغيير روش داد و بخش عمدهاي از آگهيها و اخبار خود را به تبليغ دستورالعملهاي آرايشي زنان و آخرين مد و نوع آرايش روز اختصاص داد. اين دستورالعملها را از نشريات غربي و متخصصين فن(1) اخذ ميكردند تا زنان ايراني در شيكپوشي از خواهران غربي خود عقب نمانند. با اين همه، چندان تعجب آور نبود كه زن ايراني پس از مدتي به سراغ تنظيم كردن بدن خود براساس ريتم و لباس و آرايش غربي برود!

مجله سپيد و سياه در شماره سال 45 خود گزارش ميدهد: «امسال بيش از يك ميليون و چهار صد هزار تومان براي جراحي پلاستيك بيني توسط خانمها خرج شده است». (2)

البته اين پيامدهاي منفي نه تنها از لحاظ اقتصادي براي كشور زيانآور بود، بلكه نابههنجاريهاي اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي هم به دنبال داشت و ضربه آن نصيب فرهنگ و اخلاق اجتماع نيز گرديد.

به هر حال، برخي ويژگيهاي مثبت طرح، مانند روي آوردن زنان به شغلهاي پرستاري و معلمي كه بعد از قضيه كشف حجاب گسترش يافت، در مقايسه با استفادة تجاري و نمايشي از حضور بيضابطة زن در اجتماع عصر پهلوي نبايد موجب ناديدهگرفتن پيامدهاي منفي اين طرح غير عقلاني ضدديني در جامعه ايران گردد. هر چند اين دو شغل مقدس آموزگاري و خصوصاً پرستاري مصرف كالاهاي لوكس را به دنبال داشت و قسمت زيادي از درآمد حاصله از كار زنان در اين شغل را صرف اين كالاها ميكرد، ولي گسترش نقش اقتصادي و اجتماعي زنان در اين زمينهها غير قابل انكار است.

ص: 233


1- زبان زنان، شماره اول، سال ٢٤ خرداد ماه، ١٣٢٣ . در ارتباط با مقايسه اهداف اوليه اين مجله مراجعه شود به: شيخ الاسلامي؛ زنان روزنامه نگار و انديشمند ايراني، از ص ٩٨ به بعد. ٢
2- رزاقي، پيشين، ص .

در مجموع، پيامدهاي منفي اقتصادي رفع حجاب از پيامدهاي مثبت آن، به مراتب سنگينتر بود. اگر حدود و مقررات شرعي و عرفي در اين روابط رعايت ميشد و اگر زن از حجاب درآمده ايراني به دامان حجابهاي ديگر نميافتاد و اگر بيش از مصرف و يا در حد مصرف، به توليد ميپرداخت، با حضور خويش در اجتماع ميتوانست در پيشبرد اقتصاد كشور و خانواده بيش از گذشته مفيد واقع شود؛ اما متأسفانه بيشتر، مصرف كننده شد تا توليد كننده، آنهم مصرف كننده كالاهاي لوكس خارجي نه كالاهاي ساخت وطن.

شعار اوليه داعيان كشف حجاب، از لحاظ اقتصادي نيز پيش از آنكه مفيد فايده گردد پس از مدتي خصوصاً پس از استقرار كامل رژيم پهلوي دوم، مضرات خود را به نمايش گذارد و نيمي از پيكرة اجتماع را كه قبلاً در بخشي از چرخه توليد خانواده مولد بود، وارد بازار مصرفي كرد و از چرخه توليد حذف نمود.

پيامدهاي سياسي كشف حجاب

هر چند زنان ايراني تا قبل از كشف حجاب، در ظاهر همچون مردان داراي حقوق سياسي مشابهاي نبودند و نهضت مشروطيت نيز چنين امتيازي را به آنها اعطاء نكرد؛ اما در جريانات (1)مختلف سياسي كه پاي استقلال و آزادي كشور در ميان بود، فعالانه _ حداقل در تهران _ شركت داشتند. پس از كشف حجاب نيز زنان تا مدت مديدي به حقوق سياسي قابل مقايسه با مردان دست نيافتند. تنها در دهه چهل بود كه حكومت پهلوي، در راستاي جريان اصلاحات آمريكايي در ايران، مأموريت يافت تا از طريق دست بردن در برخي از مقررات مربوط به انجمنهاي ايالتي و

ص: 234


1- از جمله در واقعه رژي (تحريم تنباكو )، انقلاب مشروطيت و مبارزه با دولت استبدادي محمدعلي شاه و نيز در ماجراي اولتيماتوم ١٩١٩ روس به ايران مبني بر خروج شوشتر از اين كشور. پيامدهاي كشف

ولايتي و در پوشش اعطاي حق رأي به زنان، در واقع، به تضعيف موقعيت مذهب و روحانيت و تقويت فرهنگ بيگانه و گسترش بيبند و باري و فساد در جامعه بپردازد.

ورود زنان به صحنههاي اجتماعي در حالي كه همانند مردان از ابتدايي ترين حقوق انساني مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند، ماهيتي جز فريب نداشت. مخالفت امام خميني(ره) با تصويبنامه آمريكايي، نه مخالفت با آزادي زنان، بلكه مخالفت با عوامفريبي رژيم بود. همچنان كه اعلام داشتند: «ما با ترقي زنها مخالف نيستيم ما با اين فحشا مخالفيم، با اين كارهاي غلط مخالفيم. مگر مردها در اين مملكت آزادي دارند كه زنها داشته باشند؟! مگر آزادي مرد و آزادي زن با لفظ درست ميشود؟!» (1)

و يا در جاي ديگري ميفرمايند:

ما ميگوييم زنها را به اسم آزادي و ترقي به فساد نكشيد و منحرف نسازيد. شما حساب كنيد در اين بيست و چند سالي كه از اين كشف حجاب مفتضح ميگذرد چه چيزي عايد زنها شده، چه چيزي عايد مردها شده و چه چيزي عايد اين مملكت گرديده است. (2)

در واقع رژيم بر آن بود كه با كشاندن زنان به مراكز لاابالي گري، جامعه را از سياست دور سازد. سركوبي مخالفين مذهبي و سياسي و در نطفه خفه كردن هر نداي رهاييبخش لازمهاش منفعل كردن قشر فعال و خطرساز و انقلابي اجتماع كه اغلب جوانان هستند، بود؛ و براي ايجاد انفعال در اين قشر، فراهم كردن سرگرميهاي مختلف و ايجاد مراكز فساد و تباهي، آسانترين و نزديكترين راه به نظر ميرسيد. در اين ميان زنان مورد نظر كه اغلب در زمره هنرپيشگان سينما، خوانندگان، رقاصهها و ... بودند بهترين ابزار براي سياستزدايي، ترويج فساد و مقابله با هرگونه

ص: 235


1- امام خميني، صحيفة نور، ج اول، ص .
2- روحاني، حميد؛ بررسي و تحليلي بر نهضت امام خميني (ره)؛ ص ٢٠٠ ؛ و: صحيفة نور، ج اول، ص.

حركت سياسي عليه رژيم، به كار گرفته شد. اين نكته گر چه در دوره پهلوي اول كه شرايط اجتماعي كشور براي پذيرش استبداد بيشتر فراهم بود و امكان بروز انقلاب نيز كمتر، كمتر مطمح نظر رضاخان و دستيارانش قرار گرفت؛ اما در دوره پهلوي دوم براي جلوگيري از خطراتي كه رژيم را تهديد ميكرد، و براي نفي ارزشهاي مذهبي و سنتي جامعه ايران، زن از حجاب برون آمده به عنوان ابزار تبليغاتي بسيار مهم به نفع اهداف رژيم به كار آمد.

در ابتداي دوره پهلوي دوم كه اوضاع سياسي و اجتماعي ناشي از جنگ شرايطي را فراهم آورد كه اعمال زور و فشار را براي اجراي اين طرح تقريباً غير ممكن ساخت؛ رژيم براي آنكه از بروز هرگونه حركتي در جامعه جلوگيري كند با ايجاد مراكز تفريحي و سرگرمي كه اكثر گردانندگان آن را زنان لاابالي تشكيل ميدادند قشر فعال اجتماع را به اين محافل سرگرم نمود. در حقيقت اين كشف حجاب بود كه اين شرايط را براي رژيم فراهم آورد تا زني كه قبلاً مجاهد ميپروراند و انقلابي به بار ميآورد تبديل به زني شود كه جلوي هرگونه حركت و انقلاب را عليه رژيم سد ميكند.

در همين راستا بود كه طي دستورالعمل محمدرضا پهلوي به وضوح بر اين نكته تأكيد شده بود كه از وجود زنان كه نيمي از جمعيت كشور را تشكيل ميدهند براي بالا بردن حيثيت سلطنت و شاه استفاده گردد. اگر چه ممكن است مفاهيم قديم بر مردان حاكم باشد، اما زنان مستعد فراگرفتن مفاهيم جديد هستند. «رهايي» زنان باعث ميشود تا شاه در هر خانه يك پايگاه براي خود به دست آورد. (1)

در واقع، رژيم نيز براي اين منظور از زنان، بهترين و بيشترين استفاده را برد. رژيم تا جبهه زنان را در كنار خود داشت هر گونه حركت سياسي را به نفع خود به پايان رساند و هر فرد انقلابي را سركوب كرد؛ اما زماني

ص: 236


1- رزاقي، پيشين، ص ١٩٦ ، به بعد.

كه زنان به خود آمدند و شعار بازگشت به خويشتن خويش سر دادند جبهه مردان به پيروزي رسيد.

در حقيقت اين زنان بودند كه با بازگشت دوباره به سوي حجاب شرايطي را فراهم آوردند تا مردان انقلاب كنند و از اين زمان به بعد بود كه رژيم ستمشاهي بزرگترين برگ برنده را از دست داد. به ثمر رسيدن شعار آزاديخواهي جامعه ايراني به دست زنان تحقق يافت و به دست مردان پيش رفت. البته فراموش نميكنيم كه اين بيداري را مذهب پديد آورده بود.

نتيجه آنكه پيامدهاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي (1)كشف حجاب بيش از آنكه براي جامعه ايراني نتايج مثبتي داشته باشد، نتايج منفي به دنبال داشت. اگر ميخواستند زنان را وارد عرصه فعاليتهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي نمايند لازمهاش كشف حجاب نبود كه مبدل به كشف حجب شود. به قول مخبرالسلطنه لازمه امداد به زندگاني اگر رفع حجاب باشد، رفع حجب و حياء زندگي را خراب كرد. جريان كشف حجاب در دوره پهلوي دوم در واقع به رفع حجب رسيد. به طوري كه فرهنگ برهنگي، همراه با برهنگي فرهنگي، جوانان را كه سرمايه كشور بودند به عياشي دعوت ميكرد. پيران را به خدمتگزاري اين مراكز فرا ميخواند و زنان را به هنرنمائي در آن. آنچه هنر ناميده ميشد چيزي جز الگوهاي غربي نبود كه در مدلهاي هاليوود خلاصه شده بود. در نتيجه فرهنگ هيپيگري، بيبند و باري، هرزگي، ويرانگري، در اجتماع رو به رشد نهاد.

ص: 237


1- جهت اطلاع بيشتر از پيامدهاي منفي كشف حجاب، مراجعه كنيد به: تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد؛ مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات؛ مهر ١٣٧٨ ؛ مقدمه كتاب، از صفحه هشتاد و پنج تا هشتاد و هشت.

ص: 238

نتيجه گيري

سير كشف حجاب در ايران قبل از آنكه به عنوان اقدام رضا شاه در سال 1314 مطرح گردد، ريشه در تجددگرايي و تجددطلبي دارد كه براي تبيين اين جريان، لازم است آنرا در آئينه تجددطلبي جستجو كرد.

نخستين برخورد نوگرايان ايراني با آداب و رسوم غربي در كنار استفاده از صنعت و تكنولوژي پيشرفته غرب در ايران معاصر از دوران فتحعليشاه قاجار آغاز شد. شكستهاي نظامي ايران از روسيه و انعقاد قراردادهاي گلستان (1228 ه_ . ق) و تركمانچاي (1244 ه_ . ق) دربار ايران را متوجه عقب ماندگي كشور كرد و درصدد برآمد برخي از شيوههاي غربي را در امور نظامي و آنگاه سيستم اداري و آموزشي وارد كند.

آمد و رفتهاي هيأتهاي غربي خصوصاً فرانسويان، به دربار ايران راه اين نفوذ را گشود و به دنبال آن دو محصل و بعد از آن يك هيأت پنج نفره از جوانان ايراني براي تحصيلات عاليه عازم ديار فرنگ شدند. اينان ضمن فراگرفتن علوم و تكنولوژي، تحت تأثير آداب و رسوم غربي قرار گرفته و پس از باز گشت مروج آن گرديدند.

به دنبال تأسيس اولين سيستم آموزشي به سبك غربي در كشور يعني دارالفنون راه اين نفوذ و تأثيرگذاري بيشتر فراهم شد. هدف اوليه دارالفنون تربيت كادر متخصص خصوصاً در بخش نظامي به شيوه و سبك آموزشي غرب بود. معلمان دارالفنون نيز غالباً غربي بودند و برنامه آموزشي آن نيز به سبك و سياق غرب بود.

اميركبير در زمان حيات سياسي خود شخصاً بر اين مدرسه نظارت داشت، اما بعد از وي اين نظارت كمرنگتر شد. به طوري كه دارالفنون

ص: 239

به اولين مرجع رسمي جهت ورود سيستم آموزشي غرب كه فرهنگ خاص خود را به دنبال دارد مبدل شد.

به دنبال آن و در كنار ورود الگوهاي نظام آموزشي غرب جهتگيري سيستم اداري و سياسي كشور به اين سمت با تلاش ميرزا حسينخان سپهسالار شتاب بيشتري يافت و وزارتخانههاي متعددي تشكيل گرديد. روح و فلسفه دولت سپهسالار به قول آدميت تغيير بود در جهت ترقي. جوهر نقشه ترقي او شامل وضع قوانين عرفي و ايجاد مدارس جديد به سبك اروپا و بالا بردن سطح افكار عمومي از طريق نشر روزنامهها و مجلات و ... بود. ميرزا حسينخان معتقد بود كه در ادامه اجراي سياست تجددطلبي ميبايست روحانيت را از صحنه سياسي كشور كنار گذارد. اقدامات ميرزا حسينخان، منجر به ايجاد اولين هسته بوروكراسي در ايران گرديد.

ذكر اين نكته لازم است كه انگيزه رويكرد ايران به غرب ناشي از عقبماندگيهاي نظامي، صنعتي و اقتصادي، به منظور تقويت اين زمينهها بود اما محصول آن، تجددطلباني بودند كه غربگرايي را مبدل به غربزدگي كردند.

با آغاز نهضت مشروطيت، از آنجا كه اكثر نظريهپردازان آن عمدتاً غربزده و غربگرا بودند، در پيشبرد اين جريان تلاش بيشتري صورت پذيرفت. يكي از اين نظريهپردازان مؤثر ميرزا ملكمخان است كه به فراست دريافت در بادي امر تغيير ايران به صورت اروپا كوشش بيفايدهاي است. از اينرو فكر تجددطلبي را در «لفافه دين» عرضه داشت تا هموطنانش آنرا دريافته و نيك بپذيرند.

ملكم خان نه تنها به تقليد از علم و صنعت غرب يعني همان رويه كارشناسي و تخصصي آن تأكيد داشت بلكه تقليد و تبعيت از فرهنگ و آداب و رسوم غربي را كه از ديد او «كارخانجات انساني» بود، لازم و واجب ميشمرد. به جز ملكمخان، تجددطلباني چون آخوندزاده و ميرزا آقاخان كرماني به اين روند دامن زدند. آخوندزاده يكي از مناديان و مروجان تفكر و آداب و رسوم غرب است. وي در عين حال كه خود را

ص: 240

مليگرا قلمداد ميكرد از طرفداران تغيير خط فارسي به لاتين نيز بوده است.

يكي از شاخصهاي اعتقادي و سنتي جامعه ايراني كه در تفكر آخوندزاده مورد هجوم قرار ميگيرد حجاب زنان است كه از آن به عنوان پروتستانتيزم در مذهب ياد ميكند و الگوي قابل پذيرش براي زن ايراني را زن غربي ميداند.

ميرزا آقاخان كرماني نيز همچون سلف خود، راه رهايي زن ايراني را كنار گذاشتن حجاب ميداند. با اين تفاوت كه الگوي قابل پذيرش براي زن ايراني همان زنان دوران هخامنشي و ساسانياند كه «در ايران باستان زنان با مردان شريك زندگاني بودند و با هم مراوده داشتند.» درج افكار اين نوگرايان در جريان مشروطيت راه را براي ابراز وجود زنان باز كرد. به طوري كه زمينه را براي اقدامات عملي در اين راستا و در دوره بعد فراهم آورد.

با روي كار آمدن سردار سپه و خصوصاً بعد از تغيير سلطنت از خاندان قاجاريه به پهلوي، روند غربگرايي و غربزدگي و پذيرش الگوهاي غربي علاوه بر عرصه صنعت، در رفتارها و ارزشهاي اجتماعي نيز دگرگوني عميقي به وجود آورد. در اين دوره، حوزه ترسيمي فعاليت زنان در اذهان عمومي از محدوده خانواده فراتر رفت و شكلي اجتماعي و عمومي به خود گرفت. اجراي برنامههاي تجددطلبانه رضا شاه هر يك به ميزان قابل توجهي در پيشبرد كشف حجاب تأثير گذارد.

رضا شاه در ادامه طرح مدرنيزه كردن ايران، شيوه زندگي ايرانيان را به سمت اروپايي شدن تسريع نمود. با اعمال قانون اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه، نخست ظاهر مردان را به اروپاييان نزديك كرد و آنگاه با طرح كشف حجاب زنان را بدين سوي فرا خواند.

قانون اتحاد شكل البسه كه در راستاي وضع قوانين عرفي (غير شرقي) و تجدد سازمان دستگاه قضا و به دنبال آن كنار زدن روحانيون از صحنههاي حقوقي و سياسي تدوين يافت، نه تنها مردان را به عنوان مانع اصلي بر سر راه كشف حجاب زنان برداشت، بلكه آنان را نيز تشويق كرد كه مروج حضور زنان در اجتماع باشند.

ص: 241

نگاهي به مقالات و نوشتههاي آن زمان در مجلات و روزنامهها نشان ميدهد كه مشوق اصلي زنان در پذيرش طرح كشف حجاب مردان تجددگرا بودند. آنان با طرح مباحثاتي پيرامون بدبختي زنان و عوامل عقبماندگي آنان، غالباً حجاب را به عنوان عامل اصلي عقبماندگي معرفي ميكردند. اگر چه، در اين خصوص نميتوان پايين بودن ميزان سواد زنان را به نسبت مردان در آن زمان ناديده انگاشت؛ اما به هر حال مردان تجددطلب و قشر روشنفكر جديد، حتّي بيش از زنان با سواد و روشنفكر آن زمان داعيه رفع حجاب داشتند.

رضا شاه براي آنكه بتواند طرح اروپايي خود را به منصه ظهور برساند، پس از آنكه نسبت به حذف تدريجي روحانيت از صحنههاي حقوقي و سياسي _ اجتماعي اقدام كرد، در صدد گسترش و ايجاد مدارس آموزشي خصوصاً مدارس آموزشي دختران به سبك و سياق غربي برآمد تا از طريق اين مراكز بتواند در پيشبرد طرح حجابزدائي اقدام نمايد.

به دنبال اين اقدامات، تقويت و گسترش كانونها و انجمنهاي زنان كه بر فعاليتهاي مدارس نظارت ميكردند در سرلوحه برنامههاي تجددگرايانه وي قرار گرفت تا زمينه لازم را براي اعلام رسمي طرح خود فراهم سازد.

براي پيشبرد منظور، اين كانونها در شهرهاي مهم كشور از جمله اصفهان داراي شعبه گرديد تا در جهت پيشبرد فرمان رضا شاه تلاش سازمان يافته و هماهنگ خود را آغاز كنند.

اقداماتي كه بر شمرديم از يك طرف، راه را براي پذيرش كشف حجاب در جامعه ايراني خصوصاً در ميان اقشار متوسط به بالا فراهم ساخت و از طرف ديگر، زمينه اعلام رسمي كشف حجاب در 17 ديماه سال 1314 توسط رضا شاه و خانوادهاش را بيش از پيش مهيا نمود.

حكمت از طريق حوزه مأموريت خود، وزارت معارف، نسبت به فراهم كردن مقدمات يك چنين روزي اقدام كرد و جم از طريق نيروهاي تحت امر خود جلوي هر گونه خطر احتمالي را سد كرد و امنيت اين روز حساس را فراهم آورد.

ص: 242

اعلام رسمي كشف حجاب با تمهيدات كليه دستگاهها و سازمانهاي تحت امر اين دو، در روز 17 ديماه 1314 و با اقدام عملي و رسمي رضا شاه به همراه خانوادهاش، نقطه عطفي در تاريخ اجتماعي _ سياسي معاصر ايران است. به طوري كه با اعلام رسمي رفع حجاب عملاً منع حجاب نيز رسميت قانوني يافت و متخلفين، تحت پيگرد قانوني قرار گرفتند. خبر رفع حجاب گرچه غير منتظره نبود اما خبر منع حجاب كاملاً غير مترقبه بود. بدين سبب واكنشهاي متفاوتي را در بين اقشار مختلف اجتماع به وجود آورد.

عدهاي از اين روز به عنوان روز آزادي زن ياد كردهاند؛ روزي كه زن ايراني تولدي دوباره يافت و قدم به عرصه حيات اجتماعي، اقتصادي و سياسي گذارد. روزي كه نصف جمعيت كشور كه تا آن روز به حساب نميآمدند، دوشادوش مردان وارد صحنه توليد شدند و تعبيراتي از اين قبيل. اما اين عده در اقليت بودند.

گروه ديگري كه اكثريت قاطع جامعه ايراني را تشكيل ميدادند و فريادشان در آن جو خفقان عليه اين طرح اجباري رضاخان به جايي نرسيد و يا نگذاردند به جايي برسد از اين روز به عنوان روز انحراف زن و شكسته شدن حريم خانواده و طغيان عليه قوانين ديني و سنتهاي اجتماعي ياد كردند. به طوري كه اجازه ندادند همسرانشان از خانه بيرون آمده، مجلس آراي محافل و جشنها گردند. حتي زنان اين طبقات مخالف براي مدتي خود را در خانه محبوس كردند؛ اما اين حبس نميتوانست دائمي باشد و چارهساز مشكل. چرا كه قشر جوان زن ايراني بعضاً به صف زناني كه رفع حجاب كرده و مبلّغ آن بودند، متمايل ميشد.

دولت براي پيشبرد اين برنامه از دو طريق وارد عمل شد. يكي از طريق سياست تشويق و ديگري تنبيه. اتخاذ اين دو روش در ابتداء به موازات هم نبود؛ بلكه اولي بر دومي پيشي ميجست، اما بعد از مدتي دومي بر اولي غلبه يافت.

در راستاي اجراي روش اول، ابتدا برگزاري مجالس جشن و سرور بين كارمندان دولت كه قابل كنترل بودند و نيز با برنامه تجددطلبانه رضا شاه

ص: 243

موافقت بيشتري داشتند، صورت پذيرفت و آنگاه به ديگر اقشار سرايت كرد.

حكام بعضي از شهرها به بهانههاي مختلف از قبيل افتتاح مدارس و مراكز تفريحي و ورزشي مردم را دعوت ميكردند كه الفباي كشف حجاب را از كاركنان دولت و خانمهايشان بياموزند. به جز شركت دادن مردم در جشنها و محافل، اقدام ديگري هم در نظر گرفته شده بود. كاركنان دولت دستور يافته بودند به اتفاق خانمهايشان در مواقع غير اداري، _ عصرها _ در خيابانها گردش و عبور و مرور نموده، سرمشق اهالي باشند.

همچنين بنا به نقل مجله زن روز در شماره سال 45 خود «سياست دولت در شهرها اقتضاء ميكرد كه خانمها از معروفترين و محترمترين خانوادهها بدون چادر به كوچه و بازار بيايند تا سايرين هم از آنها تبعيت نمايند ...»

در مناطقي كه به واسطه استيصال مردم، مشكل تهيه البسه جديد براي زنان وجود داشت مجريان طرح به جمع آوري اعانه از خانوادههاي متمول شهري روي آوردند تا مبالغ گردآوري شده را صرف خريد لباس اقشار كمدرآمد كنند.

مهمترين نكتهاي كه طي سخنراني مسئولين، در اين جشنها به چشم ميخورد، حملات شديد و بيرحمانه عليه حجاب و ترسيمي زشت و منفور از چهره اي حجاب است. به طوري كه سعي مداحان طرح اين بود تا انواع فسق و فجور زنان را به حجاب و چادر مربوط سازند و در مقابل آن رفع حجاب را مترادف تقوي و پاكي زنان و هماهنگي آنها با ترقي و تمدن جامعه بشري محسوب نمايند؛ با تأكيد بر اين كه ترقي و تمدن همانا رعايت فرهنگ و آداب غربي است.

شايان توجه است كه براي حمله به حجاب گاهي از توجيهات مذهبي نيز استفاده ميشد. چنين استناد ميكردند كه مسئله حجاب در قرآن به همان صراحتي كه مسئلة قصاص بيان شده، مطرح نميباشد و سپس اضافه ميكردند كه: «در مملكت ما چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام

ص: 244

حجاب وجود نداشته است».

عدهاي ديگر حجاب و چادر را تحفه قوم وحشي و بربر عرب و تحميل آن بر جامعه ايراني ميدانند. حال آنكه به قول مخبرالسلطنه، چادر رسم ايرانيان بوده و از قديمالايام خود را به رعايت آن ملزم ميدانستهاند. به گفته نهرو، حجاب از ايران و روم، دو دنياي متمدن آن زمان، به هند وارد شده است و تاريخچه آن بسيار قديمي است و اصلي است كه به قول مونتسكيو ريشه در طبيعت و فطرت زن دارد.

پس از آنكه مدتي از اعلام رسمي كشف حجاب و منع حجاب گذشت و در شهرهاي مذهبي و سنتي تمايلي جهت اجراي طرح از سوي خانوادهها صورت نگرفت، چهره دوم اين سياست يعني اقدامات انتظامي و تنبيهي خود را نماياند. در راستاي آن به مأمورين دستور داده شد «با كمال جديت و متانت نسبت به اجراي مقصود با تشويق و وسايل ديگر بطور دائم مراقبت كنند.» منظور از وسايل ديگر همان به كارگيري زور و خشونت براي اجراي مقصود بود.

با استقرار پاسبانها در معابر عمومي، آمد و رفت زنان چادري كنترل ميشد و براي برداشتن چادر نخست به آنها اخطار ميگرديد و در صورت عدم توجه چادر را از سر آنها كشيده و اگر ارزش ميداشت ضبط و در غير اين صورت پاره پاره ميكردند. به همين سبب، بانواني كه ناگزير بودند براي رفع حوائج ضروري از منزل خارج شوند با پوشيدن پالتوهاي يقهدار و بلند و به سر گذاردن كلاههاي گشاد كه تمامي موي سر را در بر ميگرفت و نيز بعضاً با استفاده از عينكهاي دودي بزرگ كه قسمت اعظم صورت را ميپوشاند در خيابانها و معابر عمومي ظاهر ميشدند. اين عكس العمل زنان موجب گرديد تا از سوي رئيس دولت بخشنامهاي به ولايات صادر و استفاده از اين رويه ممنوع گردد.

با التزام گرفتن از گاراژدارها كه زنان چادري را سوار نكرده و با گماردن مأمورين انتظامي در زيارتگاهها كه زنان چادري را راه ندهند، و نيز ممانعت از رفتن زنان چادري به حمام از يك طرف و نظارت بركار حماميها از طرف ديگر كه مبادا زن با حجاب_ي به ح_مام راه دهند، روز به روز دايره فعاليت و حضور مأمورين دولتي عليه زنان محجبه

ص: 245

گستردهتر شد. قدم ديگر دولت در برخورد با مخالفين طرح، برخورد با روحانيوني بود كه مردم ولايات را عليه كشف حجاب بر ميانگيختند. بنابراين تقليل هر چه بيشتر «ارباب عمائم» و «جلوگيري از روضهخواني» و به زندان انداختن و تبعيد آنها طي بخشنامهاي دولتي سرلوحه عمل استانداران و فرمانداران و بخشداران گرديد.

اين برخوردها تنها اختصاص به زنان محجبه و مدافعان حريم مكتب نداشت، بلكه شامل كارمندان دولتي متخلف نيز ميشد. انفصال از خدمات دولتي، قطع حقوق ماهيانه، منتظر به خدمت نمودن، گوشهاي از اين برخوردها با كاركنان متخلف است. اما بعد از شهريور 20 و دگرگوني اوضاع، در دستورالعملهاي صادره سياست تشويق بر سياست تنبيه ترجيح يافت.

برخورد غير مستقيم و توجه به امر تبليغات براي پيشبرد طرح حجابزدايي كه سياست شاه جديد و دولتهاي او بود، اثرات منفي ديرپايي برجاي گذارد و فرهنگ كشف حجاب كه از ابتدا با برداشتن روبنده و نقاب شروع شده بود، تبديل به فرهنگ برهنگي و متعاقب آن برهنگي فرهنگي شد.

تأسيس سازمان زنان ايران به رياست اشرف پهلوي، همراه با سازماندهي برنامههاي تبليغاتي رسانههاي جمعي خصوصاً راديو، تلويزيون و سينما، برنامههايي بود كه مي خواست نه تنها حجاب و پوشش را از زن ايراني برگيرد؛ بلكه حجب و حيا را نيز از وي بستاند و بيبند و باري اخلاقي را براي وي به ارمغان آورد. در نتيجه پيامدهاي سوء اجتماعي فرهنگي، اقتصادي و سياسي، گريبان جامعه از حجاب برون آمده را گرفت. اگر انقلاب شكوهمند اسلامي به رهبري آن پير فرزانه اتفاق نميافتاد معلوم نبود در آتية نزديك جامعه ايراني در منظر جهانيان چگونه شناخته ميشد. البته اين بدان معنا نيست كه چشم بر روي فناشدگان فرهنگي كه در پي شبيخون فرهنگي دشمن و با بي برنامه گي هاي داخلي برخي مسئولين به آن دامن زده شده، بربنديم و جنايات اين مكافات را ناديده انگاريم كه حفظ حريم نواميس اجتماع خصوصاً نسل جوان، وظيفة بس سترگي بر دوش مسئولين خصوصاً

ص: 246

مسئولين فرهنگي كشور قرار داده است و هر گونه تعلل، يعني مشاركت در جنايت عليه انسانيت و اسلاميت و خيانت نسبت به آرمان شهيدان انقلاب اسلامي كه با خون خود حرمت نواميس اجتماع را پاس داشتند.

ص: 247

ص: 248

فهرست منابع

1. منابع اصلي: اسناد، روزنامه ها و مجلات.

الف) اسناد:

ص: 249

ص: 250

1. سازمان اسناد ملي ايران، پروندههاي كشف حجاب و اتحاد شكل البسه مناطق مختلف كشور، شامل گزارشاتي از سير كشف حجاب و اتحاد شكل البسه در مناطق مختلف و دستورالعملها و بخشنامههاي رياست وزراء و وزارت داخله و معارف و واليان استانها به حوزههاي ذينفوذ.

ب) روزنامه ها و مجلات:

1. اطلاعات (روزنامه)، مدير و صاحب امتياز: عباس مسعودي

2. اطلاعات بانوان (مجله)، صاحب امتياز: قدسي مسعودي، سردبير: پري اباصلتي

3. اطلاعات سياسي، اقتصادي؛ وابسته به مؤسسّه اطلاعات

4. ايران (روزنامه)، صاحب امتياز: زين العابدين رهنما، مجيد موقر

5. ايرانشهر (مجله)، به مديريت حسين كاظمزاده ايرانشهر

6. تجدد ايران (روزنامه)، مدير و صاحب امتياز: سيد محمد طباطبائي

7. ترقي (روزنامه)، صاحب امتياز: لطف الله ترقي

8. جمعيت نسوان وطنخواه ايران (مجله)، صاحب امتياز: ملوك اسكندري

9. رستاخيز.

10. رستاخيز (روزنامه)، صاحب امتياز: مجيد يكتايي

11. زن و روز (مجله)، صاحب امتياز: قاسم طاهباز، سر دبير: مجيد دوامي، وابسته به سازمان كيهان

12. زبان زنان (روزنامه و مجله)، به مديريت صديقه دولتآبادي

13. سپيده فردا (مجله)، ارگان دانشسراي عالي

14. شفق سرخ (مجله)، مدير: علي دشتي

15. عالم زنان (مجله)، منتشره از سوي سفارت انگلستان در تهران

16. عالم نسوان (مجله)، صاحب امتياز: نوابه صفوي

17. مكتب اسلام (مجله).

ص: 251

2. منابع فرعي

1. آدميت، فريدون؛ انديشه ترقي و حكومت قانون عصر سپهسالار، شركت سهامي انتشارات خوارزمي، چاپ اول، بهمن ماه، 1351.

2. آدميت، فريدون؛ انديشههاي ميرزا فتحعلي آخوندزاده، تهران، انتشارات خوارزمي، 1349.

3. آدميت، فريدون؛ انديشههاي ميرزا آقاخان كرماني، تهران، انتشارات طهوري، 1346.

4. آدميت، فريدون؛ اميركبير و ايران، تهران، شركت سهامي، انتشارات خوارزمي، خردادماه، 1348.

5. آدميت، فريدون؛ فكر آزادي و مقدمه نهضت مشروطيت، تهران، انتشارات سخن، 1340.

6. اتحاديه (نظام مافي)، منصوره؛ و سعدونديان، سعدونديان؛ خاطرات تاجالسلطنه، تهران، نشر تاريخ ايران، چاپ اول، 1361.

7. اتحاديه (نظام مافي)، منصوره؛ مرامنامه و نظامنامههاي احزاب سياسي در ايران، نشر تاريخ ايران، 1361.

8. استاد ملك، فاطمه؛ حجاب و كشف حجاب در ايران، انتشارات عطايي، 1367.

9. آوري، پيتر؛ تاريخ معاصر ايران، ج دوم، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي، تهران، انتشارات مؤسسه ي عطايي، چاپ اول، 1366.

10. اعتضاد السلطنه؛ فتنه باب، توضيحات عبدالحسين نوايي، تهران، انتشارات بابك، چاپ دوم، 1351.

11. ايوانف؛ انقلاب مشروطيت ايران، ترجمه ي كاظم انصاري، تهران، شركت سهامي، انتشارات جيبي، 1357.

12. باربرنوئل، فرمانروايان شاخ زرين؛ ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر گفتار، چاپ چهارم، تهران، 1368.

13. بامداد، بدرالملوك؛ زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، تهران، انتشارات ابن سينا، 1347.

ص: 252

14. پهلوي، محمدرضا؛ ماموريت براي وطنم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چاپ نهم ، 1355.

15. جعفريان، رسول؛ داستان حجاب در ايران پيش از انقلاب؛ تهران مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1383.

16. حكمت، علياصغر؛ سي خاطره از عصر فرخنده پهلوي، تهران، شركت چاپ پارس، مهرماه، 1355.

17. جامي؛ گذشته چراغ راه آينده است، تهران، انتشارات ققنوس، 1367.

18. رايت، دنيس؛ نقش انگليس در ايران، ترجمه ي فرامرز فرامرزي، تهران، انتشارات فرخي، 1361.

19. رزاقي، احمد؛ عوامل فساد و بدحجابي و شيوه هاي مقابله با آن، تهران سازمان تبليغات اسلامي، چاپ سوم، بهار، 1369.

20. رنه دالماني، هانر؛ سفرنامه از خراسان تا بختياري، ترجمه و نگارش فرهوشي (مترجم همايون)؛ چاپ گيلان، 1353.

21. بلوشر؛ سفرنامه بلوشر، ترجمه كيكاوس جهانداري، تهران انتشارات خوارزمي، چاپ اول، بهمن 1363.

22. شوستر، مورگان؛ اختناق ايران، ترجمه ابوالحسن موسوي شوستري، با تصحيح و مقدمه ي فرامرز برزگر و اسماعيل رائين، انتشارات بنگاه مطبوعاتي صفي عليشاه، 1344.

23. شهيدي، همايون؛ گزارش سفر ميرزا صالح شيرازي، تهران، انتشارات راه نو، 1362.

24. شيخالاسلامي، پري؛ زنان روزنامهنگار و انديشمند ايراني، تهران، چاپخانه مازگرافيك، بي تا.

25. صبحي، علياكبر؛ سيري در جامعه شناسي ايران، چاپ اول، تيرماه، 1350.

26. صدر، محسن؛ خاطرات صدرالاشراف، تهران، انتشارات وحيد، چاپ اول، 1364.

27. صفايي، ابراهيم؛ رهبران مشروطه، ج دوم، تهران، انتشارات جاويدان علمي، 1346.

28. صفايي، ابراهيم؛ رضا شاه كبير در آئينه خاطرات، تهران، انتشارات اداره كل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، 1355.

ص: 253

29. صدر هاشمي، محمد؛ تاريخ جرائد و مجلات در ايران، ج 1 و 2 و 3 و 4 و اصفهان، انتشارات كمال، چاپ دوم، 1364.

30. ضياءپور، جليل؛ پوشاك زنان ايراني از كهن ترين زمان تا از شاهنشاهي پهلوي، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، آبان ماه، 1347.

31. فرخ، سيد مهدي؛ خاطرات سياسي فرخ (معتصم السلطنه) تهران، سازمان انتشارات جاويدان علمي، 1345.

32. قائممقامي، فرهت؛ آزادي يا اسارت زن: مقدمهاي بر جامعه شناسي زن، تهران انتشارات جاويدان علمي، چاپ اول، 1355.

33. قويمي، فخري (خشايار وزيري)؛ كارنامه زنان مشهور ايران، قبل از اسلام تا عصر حاضر، تهران، انتشارات آموزش و پرورش ، 1352.

34. كاتوزيان، محمدعلي؛ اقتصاد سياسي ايران در عصر مشروطيت، ج اول، ترجمه محمدرضا نفيسي، تهران، انتشارات پاپيروس، 1366.

35. كياستوان، حسين؛ سياست موازنه منفي، ج دوم، تهران، انتشارات روزنامه مظفر چاپ تابان، بهمن ماه، 1329.

36. محبوبي اردكاني، حسين؛ تاريخ مؤسسّات تمدني جديد در ايران، ج يكم، انتشارات دانشگاه تهران، 1354.

37. محبوبي اردكاني حسين؛ تاريخ مؤسسّات تمدني جديد در ايران، ج دوم، انتشارات دانشگاه تهران، 1357.

38. مينوي، مجتبي؛ تاريخ فرهنگ، تهران، شركت انتشارات خوارزمي، چاپ سوم، 1369 .

39. مليكف، ا. س.؛ استقرار ديكتاتوري رضاخان، ترجمه سيروس ايزدي، تهران، كتابهاي جيبي، 1358.

40. مكي، حسين؛ تاريخ بيست ساله ايران، ج 6، تهران، نشر ناشر، 1362.

41. نجمي، ناصر؛ دارالخلافه تهران، چاپ چهارم، تهران، انتشارات اميركبير، 1356.

42. نقوي، محمدعلي؛ جامعه شناسي غربگرايي، ج 1 و 2 ، تهران، انتشارات اميركبير، 1363.

43. واحد، سينا؛ قيام گوهرشاد، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ چهارم، 1366.

ص: 254

44. ولايتي، علياكبر؛ مقدمه فكري نهضت مشروطيت، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، تابستان، 1365.

45. ويشارد، دجان؛ بيست سال در ايران، ترجمه علي پرنيا، تهران، مؤسسّه انتشارات نوين، چاپ اول، 1361.

46. هدايت، مهديقلي (مخبر السلطنه)؛ خاطرات و خطرات، تهران، انتشارات كتابخانه زوار، چاپ سوم، 1361.

47. اطلاعات در يك ربع قرن، بمناسب بيست و پنجمين سالگرد روزنامه ي اطلاعات، 17 مهر ماه، 1329.

48. رضا شاه كبير، انتشارات مركز پژوهش و نشر فرهنگ سياسي دوران پهلوي.

49. مجموعه خطابههاي كانون بانوان، مطبعه مجلس، شماره اول، 1314.

50. مجموعه قوانين موضوعه مصوبه دوره هفتم قانونگذاري مجلس شوراي ملي از 14 مهرماه 1307 تا 14 آبان 1309، چاپ دوم، چاپخانه مجلس.

51. مطهري (علامه شهيد)، مرتضي؛ اخلاق جنسي در اسلام و غرب، انتشارات صدرا.

52. صحيفة نور، ج اول، چاپ وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1361.

53. روحاني، حميد؛ بررسي و تحليلي بر نهضت امام خميني (ره)، راه امام، تهران، 1360.

54. مركز بررسي اسناد تاريخي؛ حجهالاسلام حاج شيخ عباسعلي اسلامي به روايت اسناد ساواك؛ تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات؛ چاپ اول، 1383.

55. مركز بررسي اسناد تاريخي؛ اتغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد؛ تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات؛ چاپ اول، 1378.

56. ناطق، هما؛ كارنامة فرهنگي در ايران (1921- 1837)، تهران، مؤسسّه ي فرهنگي انتشاراتي معاصر پژوهان، 1380.

57. sanasarian , Eliz , the women’s Right Movement in IRAN, New York , 1982.

ص: 255

3. منابع تصاوير

1. آذري، عباسقلي؛ تاريخ مصور رضاشاه كبير.

2. مجله انگليسي عالم زنان، 3 شهريور، ماه 1323.

3. اطلاعات در 28 هزار روز تاريخ ايران، ج 2.

4. ضياءپور، جليل؛ پوشاك زنان ايراني از كهن ترين زمان تا آغاز شاهنشاهي پهلوي.

5. زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، پري شيخ الاسلامي.

6. بامداد، بدرالملوك؛ زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد.

7. سازمان اسناد ملي ايران.

ص: 256

ص: 257

پيوستها

متن اسناد

ص: 258

ص: 259

ص: 260

سند شماره 1

از: وزارت داخله، نمره: 4578/ 45101_ س، تاريخ: 1 آبان 1314

متحدالمال بعموم ولات و حكام و ادارات تابعه وزارت داخله

در تعقيب متحدالمآل نمرة 35339 توضيحاً اشعار ميدارد كه كلاه بلند (سيلندر) سه نوع مختلف و هر يك مورد استعمال مخصوصي دارد چون ممكن است بعضي از مأمورين از روي عدم بصيرت و اطلاع يكي از انواع كلاههاي مزبور را تهيه و در غير مورد آن بسر گذارند بنا بر اين بصدور اين متحدالمآل اقدام گرديد.

1_ كلاه بلند كركدار براق (مثل مخملهاي پر كرك) برنگ سياه را ميتوان در كلية موارد استعمال نمود و اين كلاهيست كه قاعدتاً مأمورين بايد تهيه نموده و در مواقع رسمي با ژاكت بسر گذارند.

2_ كلاه بلند از جنس اطلس مات برنگ سياه كه بشكل كتابي جمع ميشود مختص لباس شب (فراك) و بهيچوجه در روز استعمال نميشود.

3_ كلاه بلند خاكي رنگ اختصاص بموارد ذيل داشته:

اسبدواني _ نمايشات ِآرتشي _ گاردن پارتي و بعباره اخري فقط در هواي آزاد استعمال ميشود تهية كلاههاي بلند مذكورة در نمرات دو و سه اين متحدالمآل اختياري و مأمورين وزارت داخله به استعمال آن ملزم نيستند ولي بديهي است اشخاصيكه مشمول دستور متحدالمآل استقبال و سلام ميباشند بايد هر چه زودتر كلاه بلند طبق مادة يك براي موارديكه ژاكت خواهند پوشيد جهه خود فراهم نمايند. مقتضي است قدغن فرمائيد دستورات فوق بمأمورين مربوطه ابلاغ شود.

از طرف وزير داخله _ همايون سياح

سند شماره 2 _ برگ اول

از: وزارت داخله، نمره: 57، تاريخ: 1/1/1314

كشف حجاب

چنانكه در راپرت قبلي عرض شد جلسات عديده در منازل رؤسا و اعضاء دوائر و معاريف محلي منعقد و بطور كلي باستثناي خانمهاي ايلات آن حدود كه [بطور] طبيعي حجاب نداشته اند نسوان شهريي هم كه از اطراف به آنجا آمده اند عموماً حجاب يعني چادر سياه مذلت را كنار گذارده و بي حجاب در عبور و مرورند.

كفيل دفتر احصائيه جيرفت _ حسن سپاهي

ص: 261

سند شماره 2 _ برگ دوم

از: وزارت داخله، نمره: 65، تاريخ: 11/1/1315

اوضاع محلي

روحيه اهالي نسبت به سابق بهتر [است] زيرا اولياي دولت نسبت به پيشرفت كليه امور و اجراي آن در كليه نقاط براي اهالي بي سواد يك مدرسه اجتماعي است كه تفاوت كلي در افكار و روحيه آنها مي بخشد. مسئله رفع حجاب و تجدد نسوان كه در سايه مجاهدت و تشريك مساعي مامورين كاملاً عملي شده خود يك درس اخلاقي بود كه عموم مردم حتي جامعه زنها را به تكاليف خود آشنا نمود چندين جشنهاي مفصلي هريك به نوبه خود در ادارات شهرباني و محل هاي عمومي انعقاد يافت و اخيراً كه در 24 اسفند ماه /14 در محوطه (ميرحسني) مربوط به محل معارف جشني منعقد عموم رؤسا و مامورين و اهالي با خانمهاي خود حضور به هم رسانيده نمايشات ورزشي از طرف محصلين مدارس شروع و مجلس به دعاي ذات ملوكانه و سرودن سرود شاهنشاهي خاتمه يافت.

رئيس دفتر احصائيه و سجل احوال كل مملكت

سند شماره 3

از: وزارت داخله، به: حكومت قم و خلجستان، نمره: 1413، تاريخ: 7/12/1307

مقام منيع وزارت جليله داخله

حسب الامر 6091 راجع به اتحاد شكل شدن، مفاد قانون و نظامنامه را در شهر انتشار داد ولي مطابق اطلاعات حاصله اشخاصي كه به هيچ وجه داخل 8 طبقه مستثنيات نيستند شروع به پاره اي عمليات و اقدامات نموده اند كه جزء مشمولين اتحاد شكل نشوند من جمله چند نفر كه تا به حال به هيچ وجه صاحب محراب نبوده و سابقه به اين جريان نداشته اند حاليه به دسايس مسجدي تهيه مشغول نماز جماعت شده اند .لذا راجع به اين قبيل اشخاص از مقام منيع كسب تكليف مي نمايد كه در موقع اجراي قانون چه قسمي با آنها رفتار گردد.

امضاء حكومت قم

ص: 262

[پينوشت:]

جواب بنويسيد تكليف قانوني و نقض را قانون معين كرده است تكليفي جز اجراي نظامنامه و مقررات نيست و بايد كمال مراقبت و اهتمام بر اوامر و اجراي تصميمات صادره بعمل آوريد.

سند شماره 4

بيانيه

مطابق اطلاعات واصله از صفحات كردستان در اطراف موضوع لباسي متحدالشكل پارة القاآت و اشتباهكاريها بعمل آمده كه ممكن است در اذهان بعضي اشخاص توليد توهماتي نموده باشد.

اگرچه موضوع وحدت لباس به قدري اساسي و فوائد آن به اندازة مبرهن و روشن است كه حتي قبل از اينكه قانون آن در مجلس شوراي ملي تصويب گردد در تمام مملكت خاصه در آذربايجان اكثريت قريب باتفاق اهالي آن را استقبال و اجرا كردند. معهذا محض رفع هر گونه سوءتفاهم از نظر معدودي كه شايد به اشتباه افتاده باشند لزوماً اشعار مي دارد از آنجا كه نيات مقدسة بندگان اعليحضرت قويشوكت همايون شاهنشاه پهلوي ارواحنا فداه همواره متوجه اتخاذ تدابير مؤثره براي ايجاد طرق سعادت و ترقي مملكت و نيكبختي و عظمت جامعة ايراني است و چنانكه بر آحاد و افراد مملكت مشهود است در اين زمينه از بذل هيچگونه مجاهدت و تحمل زحمت فروگذار نمي فرمودند يكي از اصولي را كه مخصوصاً مورد توجه قرار داده و براي سعادت ملت و حفظ مباني دين مقدس لازم دانسته اند توليد حس يكجهتي و اتحاد قلبي بين عموم افراد مملكت است تا در ساية اين حس اتحاذ منظورات ملي و ترقيات مملكتي سهل تر و سريعتر انجام پذير گردد اين بود كه خواستند يكي از عوامل اختلاف و تشتت بين افراد را كه عبارت از البسه مختلفه ميباشد از ميان برداشته و بوسيلة تعميم لباس متحدالشكل احساسات برادري و اتفاق را كه بواسطة عوارض ظاهري و اختلاف شكل معدوم مانده بود تقويت كرده از قوه بفعل بياورند يكي از نتايج ديگري كه از وحدت لباس منظور است همانا تسهيلاتي است كه از حيث صفه در مخارج تهيه آن و هم از جهت عملي بودن براي حركت و كار حاصل و باعث جريان [ناخوانا] جامعه و پيشرفت اصل سعي و عمل ميگردد لهذا اين تصميم ملوكانه در تمام مملكت از طرف قاطبة طبقات اصلي ايجاد مجالس جشن و شادي و خطابههاي تهنيت آميز استقبال شد در

ص: 263

عين حال محض تعظيم شعائر اسلامي كه همواره منظور نظر خاص ذات مقدس شاهنشاهي ارواحنا فداه مي باشد مقرر گرديد روحانيون و علما علوم دينيه از حيث لباس از ساير طبقات مشخص و [ناخوانا] و به لباس سابق خود باقي بمانند و چنانكه از مواد قانون وحدت لباس كه اخيراً بوسيلة حكام اشاعه گرديده كاملاً واضح [ناخوانا] در اينمورد مخصوصاً از نقطة نظر احترام و حفظ موقعيت روحاني پيش بيني هاي كافي شده در اينصورت جاي بسي تعجب است كه بعضي اشخاص فريب القاآت مفسدين و بدخواهان مملكت و دولت اسلامي را خورده چنين تصور كنند كه وحدت لباس منافي اصول ديني و احكام مذهبي است غافل از اينكه هرگاه اندك تبايني بين اين قانون و احكام شريعت مطهره موجود داشت ممكن نبود از طرف بندگان اعليحضرت شاهنشاهي اروحنا فداه با علاقه تامي كه بحفظ مباني دين مقدس دارند اراده به اجراي آن صادر شود.

پس بر عموم افراد خصوصاً بر پيشوايان روحاني طوايف وطنپرست وطن پرست كرد كه هميشه امتحان دولتخواهي و ايران دوستي داده اند لازم است مراتب را در نظر گرفته تحريكات خائنانه را كه تحت عناوين مذهبي برعليه اساس حقيقي دين و سعادت مملكت اسلامي مي شود مورد اعتناء قرار نداده همانطور كه در سايه سرپرستي و حمايت دولت اعليحضرت شاهنشاهي از دوره هاي بدبختي و تيره روزي سابق خلاصي يافته به نيروي قشون ظفر نمون در مهد امن و امان زيت مي كنند تكليف خود را در متابعت و اطاعت مقررات مملكتي دانسته ملتفت باشند كه تنها طريق صلاح و فلاح دين و دنياي آنها تمكين و تخلف از آن توأم با همه گونه بدبختي و خسران خواهد بود يقيين است از راه سعادت و وطن پرستي منحرف نگرديده كما في السابق توجهات عنايت آميز ذات مقدس بندگان اعليحضرت قويشوكت همايون شاهنشاهي خلدالله ملكه و سلطنته را بخود جلب خواهد نمود. والي آذربايجان

سند شماره 5 _ نامه اول

از: فرمانداري زابل، به: وزارت كشور، اداره سياسي و گذرنامه، نمره: 148، تاريخ: 23/9/1323، محرمانه

وزارت كشور _ اداره سياسي و گذرنامه

گزارش رسيده از شهرباني زابل حاكي است اخيراً كليه اهالي و سكنه خارج شهر كه وارد شهر مي شوند داراي عمامه، كلاه قرص، پيراهن و شلوار گشاد

ص: 264

افغاني مي باشند اين رويه باعث شده است چنانچه بيگانه وارد شهر شود تشخيص آن براي مامورين مشكل و اهالي نيز روي پاره اي تبليغات عمامه استعمال مي نمايند گرچه به شهرباني دستور داده شده با نصيحت و تدبير از اين رويه جلوگيري نمايند چنانچه اقدام ديگري بايستي بشود مقرر فرمايند ابلاغ تا به همان نحو اقدام شود.

فرماندار زابل

[پينوشت:]

اداره سياسي پاسخ دهيد: اگر مصلحت اقتضا دارد مورد تعقيب قرار دهيد.

سند شماره 5 _ نامه دوم

از: وزارت كشور، اداره سياسي و گذرنامه، شماره خصوصي: 9865، تاريخ: 2/10/1323

فرمانداري زابل

با تأييد [ناخوانا] گزارش شماره 7-9-23/148 راجع به اينكه اهالي لباس قديم و عمامه ميپوشند قدغن نمائيد در صورتيكه موقعيت سياسي محل اقتضا دارد و مصلحت است با استفاده از قانون لباس متحد الشكل [...] تحت تعقيب قرار گيرند.

امضاءها: 1. گلباف _ 2. مديركل _ 3. وزير

سند شماره 6

از: وزارت كشور، استان ششم، به: اداره شماره: 33-4، تاريخ: 1/3/22، محرمانه

اداره شهرباني خوزستان _ اهواز

بطوريكه اين چند روزه در خرمشهر مشهود گرديد اكثر ساكنين آنجا اخيراً چفيه عقال بر سر نهاده متظاهر بعربمنشي شدهاند و اسباب تعجب شد كه مأمورين شهرباني چگونه بر خلاف مصالح عاليه كشور شاهنشاهي در اجراي قانون لباس متحدالشكل كوتاهي مينمايند اگر چه حضوراً هم برئيس شهرباني خرمشهر دستور داده شده كه از اين تظاهرات سخت جلوگيري نمايند بنوسيله نيز آن اداره را متنوجه مينمايد كه قدغن فرمايند مامورين شهرباني همه جا جداً مراقبت نموده نگذارند كسي بر خلاف قوانين كشور و سياست دولت شاهنشاهي ملبس بلباس عربي و چفيه عقال شود.

ص: 265

استاندار استان ششم

رونوشت شرح فوق براي استحضار وزارت كشور تقديم ميشود.

استاندار استان ششم

سند شماره 7

از: ايالت فارس، به: وزارت داخله، نمره: 4، تاريخ: 3/1/1308

وزارت جليله داخله

راجع باجراء قانون اتحادالشكل البسه بواسطه [برخي] جهات و بيمبالاتي و سوء سياست مامورين جهرم صورت خوبي پيش نيامده و موجب پاره[اي] هياهو و زد و خوردهائي گرديده كه در نتيجه چند نفر مجروح و [ناخوانا] و انسداد بازار و دكاكين جهرم شده بمجرد حصول اطلاع از وضعيت بوسيله متن نصيحتآميز و دستورات لازمه برؤساء محلي اطفاء [ناخوانا] گرديده دكاكين مفتوح گرديده سواد راپورتهاي واقعه را فوراً ارسال ميدارم ساخلوي آنجا هم بواسطه عده[اي] كه اعزام ميشود تقويت خواهد شد.

والي ايالت فارس

[پينوشت:]

تصور ميكنم غائله تمام شده باشد و دنباله پيدا نكند. البته اگر باز سر و صدائي بلند شود [دنباله مطالب نا خوانا]

سند شماره 8

از: اداره حكومت ثلاث، به: وزارت داخله، تاريخ: 13 شهريور ماه ، نمره: 1014،

مقام منيع وزارت جليله داخله دامتن شوكته

مرقومه مطاعه 21255 راجع به تبديل لباس زيارت شد فوراً به دوائر تابعه ابلاغ نمود چهار روز است كه اين بنده و بعضي از اعضاء كه لباس و كلاهشان حاضر شده به كت و شلوار و كلاه پهلوي ملبس هستيم سايرين هم تا چند روز ديگر تغيير لباس خواهند داد چون مقرر فرموده اند در مواقع رسمي كلاه و لباس مشكي و در غير رسمي رنگهاي ديگر باشد استعلاماً جسارت مي نمايد با لباسهاي رنگ مختلف مي شود با كلاه مشكي بود يا بايد كلاه [هم] رنگ

ص: 266

لباس باشد. مستدعي است مرقوم فرمايند كه مطلع شده از همان قرار رفتار نمايند.

اعظم ركني

سند شماره 9

از: اداره معارف و اوقاف استرآباد، تاريخ: 30/11/1305، نمره: 1218

مقام منيع وزارت جليله معارف و اوقاف دامت شوكه

نظر باينكه اين بنده براي تأسيس مدرسه اناثيه شهر استرآباد مصادف با كشمكهاي محلي واقع شده بودم و با توجهات كامله وزارت جليله متبوعه باظهارات غير مشروح يك عده مخالفين مدرسه مذكوره ترتيب اثر نداده و همه قسم در پيشرفت آن مدرسه موفقيت حاصل نموده است بنابراين من باب راپورت به وزارتخانه معروض ميدارد كه احصائيه فعلي محصلات مدرسه مزبور متجاوز از هفتاد و پنج نفر و محصلات اكابر آن در حدود بيست نفر است.

اسفندياري

سند شماره 10

به: وزير معارف، مورخه دوازدهم شهر شوالالمكرم 1325، مطابق 1 برج اسد، نمره: 1966

وزارت كشور _ اداره سياسي و گذرنامه

مقام منيع وزارت جليله معارف و اوقاف و صنايع دامت شوكته اين كميته فرح الملوك متعلقه جناب جلالمآب اجل آقاي حاج ابوالقاسم خان مترجم و منشي سابق سفارت بهيه هلند درخواست تأسيس مدرسه اناث هستم كه با ساير مدارس نسوان و مديره هاي محترمه قرار داده شده با اين كميته هم از همان قرار رفتار فرمايند. يقين است از راه معارف پروري از قبول اين تقاضا مضايقه نفرموده بين الاماثل و الاقران مفتخر و سرافرازم خواهيد فرمود. محض خدمت تعاليم نسوان و ترويج معارف ايران با صميميت خود را براي انجام اين خدمت حاضر كرده ام. امر امر اولياي امور معارف مطاع است.

ص: 267

سند شماره 12

از: وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه، سواد متحدالمآل به ايالات و بلديات، تاريخ: 24/9/1314، نمره: 17224/51561، محرمانه

متحدالمآل

آقاي رئيس معارف و اوقاف اين معني واضح و مشهود است ساليان دراز طبقه نسوان كه نصف اهالي مملكت را تشكيل ميدهند در نتيجه جهل و ناداني از شاهراه علم و معرفت دوره مانده و اسير دست خرافات و اوهام ميباشند و به همين واسطه حكم عضو فلج را در جسد اجتماعي حاصل مينموده اند كه بهيچوجه براي مصالح زندگاني و اخلاق مؤثر واقع نمي شوند. اكنون كه در سايه توجهات شاهانه در تمام مظاهر و شئون اجتماعي مملكت جنبش جديدي به ظهور پيوسته است و معايب همه اصلاح ميشود لازم است كه اين عيب و فضيحت بزرگ نيز رفع شده و طبقه نسوان كشور كه مادران رجال فردا هستند مانند زنان ساير ممالك متمدنه از بركات علم و دانش و تمدن و تربيت برخوردار شوند و بتوانند خانواده هاي صالح و مفيد تشكيل دهند و فرزندان وطن پرست رشيد براي كشور تربيت نمايند براي حصول اين نيت خير وزارت معارف پروگرام منتظم و معيني را تعقيب مينمايد كه عين آن پروگرام بطور محرمانه ذيلاً براي شما فرستاده ميشود تا اينكه عمليات معارف نيز در حوزه ماموريت شما منطبق بر اين پروگرام از هرگونه بطوء وكندي بيفايده يا تندروي و افراط بي موقع خودداري شود.

اولاً نسبت به اطفال خردسال از هذه السنه در نظر گرفته شده كه مدارس ابتدايي مختلطي در تمام مملكت بنام كودكستان تشكيل گردد كه در آنجا نوباوگان كشور از پسر و دختر تابع يك دستور واحد تربيت شده و از فوايد علم برادران و خواهران علي السويه بهره مند شوند. در اين باب دستور مقتضي و مفصلي سابقاً داده شده است و بايد از همان قرار رفتار و سعي نماييد كه بتدريج تمام مدارس ابتدايي به صورت مختلط تشكيل و در تحت تعليم آموزگاران اناث اداره شوند.

ثانياً اطفال دبستانها و دبيرستانها را به لباس ساده پوشيدن عادت داده و از زيور و زينت كه باعث مضرات عظيم اجتماعي است منع نماييد و سعي كنيد كه بلااستثنا دختران دبستانها و دبيرستانها لباس متحدالشكل كه دستور آن داده شده بر تن بپوشند بطوري كه دختران اغنياء را بر فقراء هيچ گونه مجال تفاخر و خود فروشي نماند و همه بسادگي و نظافت و پاكيزكي عادت و خو نمايند. در مدرسه و خانه و كوچه و همه جا با همان لباس كه از روي كمال حجب

ص: 268

و حيا و منتهاي سليقه انتخاب شده است حركت نمايند و بدانند كه اخلاق معنوي زنان بايد محكم و استوار باشد و پرده محكم آن همان در متانت و اخلاق است پدر عظيم الشان و شهريار تاجدار ايران هميشه مايل هستند كه دختران كشور ايران همه بلباس ساده ملبس و بزينت و پاكدامني و شرافت و عفاف نفس مزين باشند و هرگونه زينت و زيور كه از مصنوعات بيگانگان يا وسيله اسراف و تبذير است بايد از پيكر خود دور سازند و مخصوصاً مأمورين معارف و آموزگاران و دبيران بايد اين معني را هميشه نصب العين قرار داده و دختران جوان را كه با ضمير پاك و ذهن بي آلايش مستعد براي قبول تربيت مي باشند به پاكدامني و اقتصاد و پاكيزگي و ساده گي پرورش دهند.

ثالثاً _ نسبت به ساير خانمها كه اقدام بايد بعمل آورد قدم اول آنكه براي تربيت اين طبقه از نسوان در دبيرستان يا دبستان نسوان حوزه ماموريت خود مجالس كنفرانس مخصوص خانمها تشكيل بدهيد كه در آنجا خانمهاي معلمه با لباس متحدالشكل حاضر شده و از ساير بانوان اصيل بلد دعوت نماييد كه با شوهرهاي خود در اين مجالس حاضر شده و از مقالات و خطابه هاي علمي يا اخلاقي يا اجتماعي استفاده نمايند براي اين گونه كنفرانسها از اشخاصيكه داراي فضيلت و كمال و معروف بحسن سابقه و درستي و علم و اطلاع هستند يا از اهل شهر يا از مامورين مبرز دولت يا از فضلاء يا دانشمندانيكه از آنجا بر سبيل موقت عبور مي نمايند دعوت كنيد كه در اين مجالس از مسائل حفظ الصحه شخصي و خانوادگي و وسائل دفاع از امراض عمومي و مسائل اقتصادي و فوائد صرفه جويي در زندگاني همچنين ساير مسائل مفيده علمي بحث نمايند و دختران دبيرستانها نيز نطق بكنند يا اشعار اخلاقي بخوانند مخصوصاً بايد آداب نشست و برخاست و پوشيدن لباس و معاشرت چنانكه مابين خانواده هاي عفيف و نجيب در ممالك متمدنه عالم معمول است به آن بياموزندْ_ در اين باب به حكومت و به شهرباني دستور صادر شده است كه بشما توحيد مساعي و كمك كامل بنمايند كه اينگونه مجالس كنفرانس براي خانمها بطور آبرومندانه و مفيد ارائه شود.

مخصوصاً بايد سعي نماييد كه گوشزد شود لباسي كه امروز نسوان عالم مي پوشند همان لباس است كه از قديم الايام در مملكت ايران معمول و تا دو قرن بعد از صدراسلام نيز متداول بوده است و به همان ترتيبي است كه در شريعت مقدس اسلام در موقع عبادت مانند صلوة و حج امر شده و بايد كه صورت و كفين باز و گشاده باشد و امروز كه اين سيره حسنه قديم احياء مي شود نه از راه تقليد ساير ممالك است بلكه بواسطه فوائد و محسنات طبيعي

ص: 269

و اجتماعي است كه اين طرز لباس بنفسه دارا مي باشد و مخصوصاً بايد سعي نماييد كه زنان بدنام و فاسد در مجامع خانمهاي شرافتمند راه نيابند و به لباس آنان ملبس نشوند بلكه آنان را از اين طور مجالس دور سازند و در مهمانيها و پذيراييها و غيره راه ندهند.

قدم دوم آن است كه به اتفاق حكومت محترم و رئيس شهرباني و محترمين و وجوه شهر كه داراي حسن نيت و فكر روشن باشند حتي الامكان مجالس ترتيب بدهيد كه در آنجا همگي با خانواده هاي خود به طريق مستحسن و از روي كمال متانت معاشرت نمايند زيرا معاشرت خانوادگي براي تربيت اخلاق متضمن فوائد بسيار است مردان در مجالس زنان به حجب و حيا و معقوليت قهراً عادت مي كنند و از خشونت و بي ادبي كه لازمه طبع آنان است مي كاهد و زنان از حضور در مجالس رجال فاضل و با اخلاق كسب فضائل مي نمايند از حجب و كم رويي آنان كه غالباً منتهي به نفس مذموم است كاسته مي شود و در عوض از مذاكره و مصاحبه با رجال فهيم و مطلع كسب علم و اطلاع مي كنند.

ولي در اين كار بايد نهايت دقت را بنماييد كه بعضي جوانان غير متاهل و سبك سر راه نيابند و براي اساس اينگونه معاشرتهاي اجتماعي شالوده محكمي از اخلاق فاضله گذارده شود والا در عوض فايده ايجاد مضرات خواهد نمود.

اين است مجملي از مفصل پروگرام عمومي كه حسب الامر در مركز شروع شده است و در ولايات نيز بايد در هر جا باقتضاي موقع و محيط برحسب تميز و تشخيص مامورين معارف كه متصديان تربيت اخلاق عمومي هستند به موقع اجرا گذارده شود- البته خودتان بايد با كمال عقل و متانت و تدبير به اتفاق ساير مامورين دولت و مامورين حوزه ماموريت خود اقدام و عمل لازم نماييد.

وزير معارف و اوقاف

[پينوشت:]

در پاكنويس مقام وزارت مطبوعه دست خط فرموده اند.

و مخصوصاً تاكيد مي شود كه در اين امر مهم از هرگونه جلافت و تظاهر و تندي خودداري شود و از مرحله متانت و تدبير نبايد خارج شويد.

سواد مطابق اصل است.

ص: 270

سند شماره 13

از: وزارت داخله، حكومت سمنان، تاريخ: 15/1/1315، نمره: 94

مقام منيع رياست وزرا دامت شوكه

آقاي افتخارالاسلام طباطبايي متجاوز از يكماه است در سمنان در منابر و مجالس كه براي جشن ها منعقد مي شده بيانات سودمند داشته چنانكه كتباً و تلگرافاً راپرت شده خاصه عشره عاشورا هم در مساجد و مجامع عمومي منبر رفته در ضمن ذكر مصائب آل محمد [(ص)] حرفهاي مؤثر خوبي زده و مراتب شاه پرستي را بكمال رسانيده براستي حوزه سمنان را اين عالم روحاني كاملاً باصلاحات درخشان فعلي متوجه بلكه روح شاه پرستي را در جامعه اينجا با بيانات عالمانه خود تزييد نموده از اين رو استدعا دارم پاداش و جبران زحمات و خدمات معزي اليه را هر طوري كه مقتضي دانند انجام و مرحمت فرمايند _

حكومت و شهردار سمنان

سند شماره 14

از: وزارت داخله، ايالت خراسان، تاريخ: 30/3/1315،نمره: 541، مستقيمه

ايالت خراسان

پاسخ مرقومه شماره 4110 راجع به بانواني كه با چارقد خود را مستور مي سازند لازم است خاطر مبارك در اقداماتي كه قبل از وصول مرقومه فوق الذكر بعمل آمده است مستحضر نمايد.

1_ به وسيله شهرداري از حمامهاي زنانه التزام گرفته شده كه هيچ زني را بدون كلاه به حمام راه ندهند و در صورتي كه زني با چارقد به حمام برود به او اخطار كنند كه بار ديگر چارقد را ترك و با كلاه برود و اگر بار ديگر هم با چارقد به حمام رفت اسم او شوهرش را راپرت دهند.

2_ از لحاظ اينكه مبادا حماميها در اجراي التزام خود مراقبت نكنند ماموريني به طور محرمانه گماشته شد كه وضعيت خانمها و مراقبت حمامي را اطلاع دادند در اوائل ماه جاري اطلاع رسيد كه از حماميها در خور انتظار ابراز جديت نمي شود و ناچار مجدداً احضار و ملتزم شدند.

3- اداره شهرباني ببازار و خيابان پاسبان گماشته و بخانمهايي كه چارقد دارند اخطار ميكند كه چارقد خود را ترك نمايند و تا موقعي كه در نظر پاسبان

ص: 271

هستند امر را اجرا و همين قدر كه دور شدند مجدداً به استعمال چارقد مبادرت مي ورزند.

4_ از گاراژهايي كه در شهر است التزام گرفته شد كه زنهاي با چارقد را سوار نكنند.

5_ در باغ مزار كه شبهاي جمعه به عنوان زيارت رفت و آمد ميشود مامور گماشته شده كه زنهاي با چارقد را اجازه دخول ندهند.

6_ چون عدهاي در بدو امر معتذر بودند استطاعت خريد كلاهاي گران قيمت فرنگي را ندارند و در محل هم كلاه ارزان قيمت يافت نميشود ناگزير از استعمال چارقد ميباشند براي رفع اين بهانه كلاه مالها را احضار و دستور و نمونه داده شد كه از نمد كلاه تهيه كنند و همينطور بخياطها دستور داده شد از كلاههاي ساده (لبه) دوخته بود موجود داشته باشيد كه در موقع مراجعه مشتري حاضر باشد

با اين مراقبت و جديت و با تهيه وسايل هنوز عده اي به علت عدم رضايت قادر به تهيه كلاه نبوده و در اين ميان نيز شايد معدودي باشند كه براي رفع ملاحظات محلي تا مجبور نشوند از استعمال كلاه خودداري ميكنند.

با رئيس شهرباني كه مذاكره نموده مشاراليه عقيده دارد كه از طبقات مختلفه متناوباً بعنوان عكسبرداري از ناحيه حكومت دعوت و مقيد شوند كه با كلاه حضور پيدا كنند تا اين نقيصه رفع شود، بديهي است اين اقدام با داشتن مخارجي جهت پذيرايي مدعوين و عكسبرداري براي يك مرتبه مفيد خواهد بود ولي دوامي ندارد و اگر پاسبانها همانطوري كه در همه جا معمول است قدري سختي اعمال نمايند و در صورت امكان ببهانه تخلف از مقررات چند نفري را به شهرباني جلب و به محكمه احضار نمايند مفيدتر خواهد بود و همچنين براي زنهاي بي بضاعت كه قادر به خريداري كلاه نيستند و عموماً چارقد استعمال ميكنند در صورت امكان اجازه فرمايند از بودجه شهرداري تحت نظر كميسيوني مركب از رئيس شهرباني و رئيس ماليه و دو يا سه نفر معتمد محل كلاه تهيه و تقسيم گردد كه سايرين خود را به استعمال كلاه مجبور ديده از استعمال چارقد خودداري نمايند.

البته از نتيجه اين دو اقدام ديگر زني با چارقد در شهر ديده نخواهد شد چنانچه خريد كلاه براي اشخاص بي بضاعت از بودجه شهرداري مقدور نباشد اجازه فرمايند اعانه جمع آوري و به مصرف برسد زيرا انجام اين منظور به برانداختن چارقد كمك بزرگي خواهد كرد.

حكومت كاشمر

[پينوشت:]

ص: 272

سواد راپورت راي رياست وزراء ارسال و ضمناً دستورهائيكه واصل د نيز نوته شود 1/4/.15

سند شماره 15

از: وزارت كشور، اداره سياسي، تاريخ: ندارد، شماره: ندارد

اداره كل شهرباني

وزارت دادگستري طبق گزارشهاي متعدد دادستان استان پنجم به جناب آقاي نخست وزير اطلاع داده اند كه مامورين شهرباني كرمانشاهان براي جلوگيري از استعمال روسري و چادر نماز و غيره رويه نامساعدي بكار برده و بدون توجه به وضعيت محل و اقتضاي موقع چادرها را در معابر از سر بانوان بر ميدارند بطوري كه اين جريان موجب شكايت بسياري گرديده و در صورتي كه رفتار مامورين تعديل نشود بيم بروز حوادث نامطلوبي ميرود.

غدغن فرماييد بطوري كه ضمن شماره 1317/14663 هم دستور داده شده مامورين شهرباني با نهايت متانت و بدون اعمال زور بنحو مقتضي از قبيل جلوگيري از سوار كردن بانوان با چادر نماز در اتوبوسها و اتومبيلها و راه ندادن به سينماها و رستورانها و ادارات دولتي اين موضوع را عملي نموده و نوعي انجام وظيفه نمايند كه ايجاد زحمت و شكايت ننمايد.

وزير كشور

[پينوشت:]

رونوشت شرح بالا عطف به مرقومه شمارة 8703 مورخ 4 مرداد جاري براي استحضار جناب آقاي نخست وزير ايفاد مي گردد.

وزير كشور

سند شماره 16

از: رياست وزراء، متحدالمآل، تاريخ: 11/3/1315، نمره: 297

ايالت خراسان

تعقيب متحدالمال نمره 401 از قرار اطلاعاتيكه ميرسد بانوان در ولايات با چارقد در معابر عبورو مرور مينمايند حتي بعضي ها بطور مضحك خود را به اشكال مختلف و عجيبي در آورده و مسنور ميدارند چون ادامه اين وضعيت غيرمطلوب و باعث مسئوليت است اكيداً مقرر ميگردد كه بايد نهايت مراقبت و

ص: 273

مواظبت را به عمل آوريد كه هرچه زودتر اين رويه متروك و هيچ كس از بانوان نبايد با چارقد در معابر ديده شوند والا حكام در درجة اول مسئول و شديداً مورد مواخذه قرار خواهند گرفت وصول اين متحدالمال و نتيجه اقدامات را سريعاً اطلاع دهيد.

رئيسالوزراء محمود جم

سند شماره 17

از: حكومت كاشان و نطنز و جوشقان، تاريخ: 13/3/1315، نمره: ندارد

اعلان

از قرار اطلاع بانوان با چارقد در معابر عبور و مرور مينمايند حتي بعضي ها بطور مضحك خود را به اشكال مختلف و عجيبي درآورده و مستور ميدارند چون ادامه اين وضعيت غيرمطلوب و باعث مسئوليت است اكيداً مقرر ميگردد كه بايد هر چه زودتر رويه متروك و هيچكس از بانوان نبايد با چارقد در معابر ديده شوند لهذا از تاريخ نشر اعلان الي پنج روز اگر به وضعيت فعلي ادامه دهند شديداً تعقيب خواهند شد.

حاكم و شهردار كاشان لسان سپهر

سند شماره 18

از: تشكيلات كل نظميه مملكتي ايالت خراسان، تاريخ: 21 تير ماه 1315، نمره: 7454

وزارت كشور _ اداره سياسي و گذرنامه

عطف به مرقومه نمره 13/4/15_ 4230 صادره از دفتر آستان قدس آقاي ميرزاي ناظر هم اظهار داشتند حضرت اشرف فرمودند در قسمت آستانه پاسبانها با مامورين آستانه مقدسه نسبت به ممانعت از بانواني كه ميخواهند با چارقد وارد بشوند كمك نمايند جواباً معروض ميدارد در تمام نقاط مختلط شهر در روز پاسباناني كه مشغول ايفاي وظيفه هستند بيش از پنجاه نفر نيستند در آستانه مقدسه هميشه اقلاً صد نفر پاسدار موجود است علاوه براينكه پاسبانها حق مداخله در داخله آستانه مقدسه ندارند تصور ميكنم صد نفر عده پاسدار براي يك محوطه كوچك كافي باشد.

رئيس ناحيه شهرباني شرق _ سرهنگ نوايي

ص: 274

[پي نوشت:]

از لحاظ مبارك مي گذرد

سند شماره 19

از: حكومت كرمانشاهان، سواد مراسله حكومت كرمانشاهان، مورخه: 11/3/1315، نمره: 2089

متحدالمال به نواب حكومت

مقصود از نهضت بانوان در كشور فقط اين نبوده است كه رفع حجاب نمايند زيرا در كشور ايران روگرفتن از عادات زشت شهرنشينان بوده و اهالي قراء و قصبات به هيچ وجه چنين عادتي نداشته اند و اين قسمت اقدامي كه لازم است نايب الحكومه و ساير مامورين دولتي نمايند اين است كه لباس از اشكال مختلفه بيرون آمده و به شكل بانوان متمدن دنيا درآيند يعني بايد لباس بلند و ساده و كلاهاي سبك وزن بپوشند و بديهي است طرز تهيه و قيمت لباس از حيث خوبي و بدي پارچه و دوخت به تناسب دارايي هر كسي خواهد بود كه در عين حال به عموم نصحيت بدهيد كه از تجملات و استعمال پارچه خارجه اجتناب نمايند و لباسهاي فعلي آنها نبايد شبيه به لباسهاي ايلاتي بوده باشد.

حكمران كرمانشاهان

[پينوشت:]

محل امضاء _ حكمران كرمانشاهان _ سواد مطابق اصل است

سند شماره 20

وزارت داخله، تاريخ: 2 دي ماه 1314، نمره: 1722

وزارت معارف

عطف به نمره 1623 صادره از اداره كابينه معروض ميدارد كه اقدامات لازمه بعمل آمده البته خاطر آن وزارت مستحضر است كه قم راجع به اجراي اين دستور غير از ساير شهرهاست و بايد با كمال حزم و احتياط شروع به اقدام اين موضوع شود و هر روز با رئيس شهرباني مشغول تهيه مقدمات براي اجراي اين دستور هستم امروز هم نظر به اينكه عده خود معلمات در اطراف موضوع مذاكره نموده بودند كه حاضر براي رفع حجاب نخواهند بود و استعفاء ميدهند و عده آنها هم بيش از شش نفر نيست و اغلب اهالي هم

ص: 275

بواسطه انتشار خبر راجع به رفع حجاب دخترهاي خود را از مدرسه بيرون آوردهاند

جلسه[اي] در اداره معارف با حضور شش نفر معلمات و رئيس شهرباني و رئيس معارف تشكيل ِآنچه لازمه اظهار بود بآنها شد و حاضر شدند كه در اين دو سه روزه شروع به تبليغات لازمه در خانواده ها نموده كه پس از تشريف فرمايي جناب آقاي وزير معارف و تشكيل كنفرانس در اينموضوع اقلاً يكصد نفر از خانم ها در جلسه مزبور حاضر شوند و ضمناً صورت كليه محصلات را از مدرسه گرفتم كه اشخاصي كه دختران خود را از مدرسه خارج كرده اند آنها را به وسايل مختلفه تعقيب و مجبور نمايند كه مراجعت بدهند كه اينصورت خوشي نخواهد داشت و اعلاني نيز امروز در يكي از محلات الصاق شده بود كه روز كار و فعاليت مي باشد و به مسلمانها خطاب نموده بود كه دختران خود را از مدارس خارج كرده و برضد اين موضوع بايد اقدام نمود كه شهرباني مشغول تحقيقات است.

بنظر اينجانب عده پاسباني شهر قم فعلاً براي اجراي اين دستور كافي نيست اگرچه رئيس شهرباني جداً كار نموده و از هيچ نوع اقدامات كوتاهي ندارند ولي براي اينكه در تمام محلات شب و روز بايد پست گذاشته شود كه مراقب فرد فرد اهالي بوده كه سوء احترامي نسبت به زني نشود كه موجب اخلال جريان كار بشود لازم است سي نفر بر عده پاسباني شهر قم اضافه نمايند كه از هرگونه پيش آمد سويي جلوگيري شود و از طرفي شهرباني هم تلگرافاً در اين موضوع درخواست شده فدوي به اهميت اينموضوع در قم كاملاً واقف اميدوارم با كمال ترتيب و نظم دستورات صادره بموقع اجراء گذاشته شود.

حكومت قم

سند شماره 20، برگ دوم

از: اداره كابينه، تاريخ: 1/1314، نمره: 1681

رياست وزراء

راپرت محرمانه نمره 1722 حكومت قم براي استحضار خاطر مبارك لفاً تقديم مي شود.

از طرف وزارت داخله

[پي نوشت:]

محرمانه ثبت

ص: 276

از طرف شهرباني كل برعده پاسبانان هم افزوده شده جواب داده شود بايد مراقبت نماييد كه از راه تشويق منظور پيشرفت نمايد.

امضاء

سند شماره 21_ نامه اول

از: وزارت كشور، تاريخ: ندارد، نمره: د 378 _ 4910

اداره كل شهرباني

بر طبق گزارش رسيده از قم در دعوتيكه از طرف اداره فرهنگ از روساي ادارات و طبقات مختلفه براي حضور در مجلس سخنراني و پرورش افكار در تاريخ 18/7 در دبيرستان حكيم نظامي بعمل آده بود روساي ادارات و بانوانشان حاضر گرديده ولي از بانوان طبقات مختلفه شهرستان جز عده معدودي حضور بهم نرسانيدهاند مقرر فرمائيد دستور لازم بشهرباني آنجا در اشاعه و پيشرفتا و تعميم نهضت بانوان و كشف حجاب صادر نموده و نتيجه را اعلام دارند.

از طرف وزير كشور

[پينوشت:]

رونوشت برابر اصل است. امضاء

سند شماره 21_ نامه دوم

از: وزارت كشور، اداره كل شهرباني، تاريخ: 29/9/18، نمره: 29538م _ 12351

جناب آقاي نخستوزير

معطوفاً بنامه شماره 11201 راجع به عدم تعميم حجاب در شهرستان قم معروض مي دارد آموزش لازم به شهرباني قم داده شد و طبق گزارش شهرباني مزبور زنهايي كه داراي حجاب باشند در آنجا ديده نميشوند آنهايي هم كه با روسري صورت خود را ميگيرند تعقيب و به دادگاه مربوطه تسليم ميشوند مجدداً دستور داده شد در اينمورد دقيقاً مراقبت كرده و متخلفين را شديداً تعقيب نمايند.

رئيس اداره كل شهرباني سرپاس مختار

ص: 277

سند شماره 22

تلگراف از: ساري، به: ط، نمره تلگراف: 167، تاريخ: 14/1/18

رياست وزراء عطف به امريه شفاهي راجع به ملبوس نسوان فقير و بي بضاعت متمني است اجازه فرمايند مبلغ 6512 ريال بابت موجودي اعانات به زلزله زدگان مازندران كه فعلاً در ماليه ساري موجود است و حسب الامر قرار است به جمعيت شير و خورشيد سرخ ساري پرداخت شود براي تهيه ملبوس نسوان فقير اختصاص كه تحت نظر انجمن شهرداري و جمعيت مزبور اقدام شود جمعيت شيروخورشيد مبلغ 43618 ريال از محل وجوه اعانات كه در بانك بوده استفاده نموده و فعلاً احتياجي به موجودي ماليه ندارد.

7920 مهدي سميعي

[پينوشت:]

جواب داده شود پول شير و خورشيد را دولت به خرج ديگر نمي تواند برساند.

سند شماره 23

از: وزارت داخله، اداره سياسي، به: رياست وزراء، تاريخ: 12 خرداد 1315، نمره: س _ 350/468

رياست وزراء

ايالت غربي آذربايجان تلگرافاً راپرت ميدهد كه در حوزه ايالتي اكثر معممين تغيير لباس داده اند فقط عده قليلي از آنها كه خيلي فقير و مستاصل هستند باقي مانده و قادر به تهيه لباس نيستند حتي يكي از صاحبان محاضر با قباي بلند فقط عمامه را به كلاه تبديل نموده بود كه ايالت شخصاً براي او لباس تهيه كرده است.

ايالت پيشنهاد مينمايد كه چون مساعدت به اين قبيل اشخاص و نسوان بي بضاعت بوسيله جمع آوري اعانه ميسر نيست اجازه داده شود از محل عشر و نيم عشر اوقاف ايالتي مبلغي به موجب تصويبنامه براي اين مصرف تخصيص بدهند و اداره معارف بوسيله متولي ها از محل موقوفات و خيريه مقداري لباس و كلاه زنانه تهيه و با نظارت معارف و شهرباني بين فقراء تقسيم نمايند.

مستدعي است در صورتي كه اين پيشنهاد ايالت مورد تصويب واقع گردد مقرر فرمايند اوامر لازمه به وزارت معارف و اوقاف صادر و وزارت داخله را مستحضر دارند.

از طرف وزير داخله

ص: 278

[پي نوشت:]

«نظر جناب آقاي وزير معارف استفسار شود.»

سند شماره 24

از: ايالت خراسان، تاريخ: ندارد، نمره: ندارد

حكومت نردين

مشروحه نمره 28/2/15_57 واصل و ملاحظه شد در موضوع جمع آوري اعانه براي _ تهيه لباس جهت نسوان بي بضاعت البته يك اقدام خوب و مستحسني است ولي البته بايد اعانه از متمولين و اشخاص سرمايه دار تقاضا شود آن هم با تشويق و ترغيب و بدون هيچگونه اجباري انجام بگيرد و در غالب جاها متمولين محل خودشان اين اقدام خداپسندانه را كرده اند شما هم اهالي را به اين عمل تشويق نماييد. اما راجع به اينكه بانوان از منزل خود خارج نميشوند البته هيچ كس را مجبور نميتوان كرد كه حتماً بايد از منزل خارج شوند خصوصاً با اين وضعيت كه مينويسيد لباس ندارند و استطاعت تهيه آن هم نيست. بديهي است بتدريج عادت خواهند كرد.

والي ايالت خراسان

سند شماره 25

از: حكومت فردوس، تاريخ: 17 دي 1315، نمره: 1174، محرمانه

ايالت خراسان

از روزيكه بنده به مرخصي طهران رفته بودم بواسطه غفلت بعضي از مامورين و مخصوصاً غفلت كفيل حكومت اغلب بانوان با چارقد و بلكه در پس كوچه ها با ملافه هاي قديمه آمد و رفت ميكردند وقتي كه بنده از طهران مراجعت نمودم همه روزه دچار زحمت چارقد برداشتن بودم بالاخره آخرين علاج را اينطور صلاح و مقتضي دانستم كه خانم بنده با يك عاطفه و مضايحي چندين مجالس دعوت نمايد و آمد و رفت با اغلب خانمها كند تا رفته رفته عادت اين دو ماهه از سر آنها رفع شود. دفعه اول را به بهانه افتخار هفدهم دي از طرف خانم خودم دعوت از رؤساي ادارات دولتي و طبقات علماء و اهالي نمودم با خانم هاشان عموماً با خانمهاي خود در دعوت بنده حاضر شدند خيلي هم بامورد و با موقع بود و قرار داده ام هفتة دو مرتبه اين دعوت تا شب عيد

ص: 279

ادامه پيدا نمايد تا صورت اول بخود گيرد. تمنا دارم محرمانه به اداره امنيه هم دستور فرمايند همه روزه در كوچه و معابر مواظب باشند كه خانم ها با چارقد و چادر مندرسه آمد و رفت ننمايند چرا كه فردوس شهرباني ندارد بايد امنيه مواظبت كند خود بنده كه خيلي مواظبم

اطلاعاً مقررات اين قضا عرض شد.

حكومت فردوس امضاء صديق شهبازي

سند شماره 26

از: ايالت خراسان، تاتبعيت كلات، تاريخ: 2/4/15، نمره: 418، محرمانه

ايالت خراسان

در جواب مرقومه متحدالمالي راجع باينكه بانوان در ولايات با چارقد در معابر عبور مينمايند قبل از وصول مرقومه مبارك بمعايب اين رويه پي بردم و حتي بعضي ها با چارقد در كوچه روي خود را متور ميداشتند اين بود تصميم گرفت كلاه را عملي و از استفاده چارقد منع نموده اگرچه اين تكليف خيلي شاق و استهمال كلاه مشكلي بنظر اهالي مي آيد حتي از كشف حجاب بيشتر اهميت مي دادند معذالك موضوع مدتي است عملي گرديد و نسوان معمر و سال خورده از پنجاه و پنج به بالا فقط چارقد ميپوشند مابقي كلاه دستمالي مينمايند

حكومت كلات

سند شماره 27

وزارت پست و تلگراف و تلفن، تاريخ: 31/6/18، شماره تلگراف: 4086

گزارش 20 خرداد ماه رفسنجان

از قرار اطلاع رسدبان 1 حشمتي رئيس جديد شهرباني كه چند روز است وارد گرديده مشغول ترميم نواقص شهرباني مي باشد مخصوصاً قسمت حجاب كه در رفسنجان هنوز بطور پنهاني بعضيها با چارقد و چادرشب خارج ميشدند جداً مشغول رفع و جلوگيري بعمل آورده ديروز عده زيادي كه با چارقد و چادرشب ملاحظه شده تحت تعقيب در آورده اند.

ص: 280

جناب آقاي سهيلي استانداري باتفاق آقاي پيشكار ماليه امروز به رفسنجان گرديدهاند

مودب

سند شماره 28

از: ايالت خراسان، تاريخ: 12/11/15، نمره: 19505، محرمانه

حكومت نيشابور

از قرار اطلاعاتي كه به ايالت رسيده موضوع رفع حجاب در نيشابور پيشرفت كامل نكرده غالب بانوان از خانه بيرون نمي آيند و يكعده زيادي هم در معابر و خيابانها با چارقد ديده ميشوند و از طرف رؤساي ادارا ت هم در اين باب آنطور كه بايد كوشش و مراقبت نشده.

عليهذا لازم است اولاً توضيح دهيد كه علت مسامحه و غفلت شما در انجام اين امر مهم چه بوده و چگونه تاكنون كه متجاوز از يكسال از آغاز نهضت بانوان مي گذرد موضوع رفع حجاب در نيشابور صورت عملي بخود نگرفته.

ثانياً _ در اين باب نهايت جديت و مراقبت را بعمل آورده متوجه باشيد كه اگر اندك غفلتي در اين باب شود شديداً مسئول خواهيد بود. هرگاه از طرف مامورين ديگر مسامحه ميشود وظيفه شما اين است كه مرتباً و بدون اغماض قضايا، به ايالت گزارش نماييد.

والي ايالت خراسان

سند شماره 29

از: شهرباني مشهد، تاريخ: 5/11/16، نمره: 25532

اداره استانداري شمال شرق

شهرباني كاشمر گزارش ميدهد در مجالسي كه بمنظور پيشرفت نهضت بانوان تشكيل ميشود اكثر از مامورين ادارات و موسسات تجارتي با بانوهاي خود حاضر نميشوند. متمني است امر فرمايند در اين موضوع به بخشدار كاشمر دستور لازم صادر نمايند.

رئيس شهرباني استان شرق _ پاسبان ... وقار

ص: 281

سند شماره 30 _ برگ سوم و چهارم

از: وزارت داخله، تاريخ: 17/11/16، پرونده: 1919

استانداريها و فرمانداريهاي سراسر كشور

راجع به تقليل عده ارباب عمائم و همچنين راجع به كشف حجاب كراراً به مامورين دستورات صريح قطعي داده شده ولي برخلاف انتظار از غالب نقاط سؤالات ميشود. مثل اين است كه مقصود را يا درست تشخيص نداده اند و يا اينكه [ناخوانا] اجراي كامل دستورات ميكنند. در پارة جاها نيز در اجراي دستورات سهل انگاري شده است.

عليهذا لزوماً اشعار ميدارد كه مسئله كشف حجاب و تقليل جواز عمامه و جلوگيري از روضه خواني و خارج كردن خرافات از سر مردم و آشنا نمودن آنها به اجراي تمدن امروزه سياست اساسي داخلي دولت است و بهيچ عنوان نبايد در اجراي منويات دولت تعلل و تسامح نمود بنابراين [ناخوانا] است كه آقايان مامورين اين نكته را [ناخوانا] فرموده و دستورهايي كه به آنها داده شده و ميشود با نهايت جديت تعقيب و نگذارند مردم از حدود وظيفه خود خارج شوند. هيچ [ناخوانا] نيست كه در اين موضوعها عوض آنكه وظيفه خود را در اجرا سياست دولت اجرا نمايد به سؤالاتي كه غالب آنها نيز مورد ندارد بپردازد غفلت در اجراي اين دستور مسئوليت شديد توليد خواهد كرد.

سند شماره 31

از: وزارت كشور، اداره انتخابات، تاريخ: 23/7/19، شماره: 91487، محرمانه

فرمانداري سبزوار

طي دستور بخشنامه رمزي شماره 1919_ 17/12/16 بطور كلي اشعار شده بود كه راجع بكشف حجاب، تقليل پروانه عمامه و نيز آشنا نمودن مردم به اصول تمدن امروزه كه منظور دولت است بهيچوجه نبايستي تسامحي بشود و اقدامات لازمه هم در تمام شهرستانها شد. ولي موضوعي كه صدور اين بخشنامه را ايجاب مينمايد عدم توجه بعضي مامورين است كه در باره از بخشها مردم را بهمان روال و لباس ديرينه خود واگذاشتهاند و براي تغيير وضعيت آنان اعم از مردان يا زنان هيچگونه قدمي كه مبني بر آشنا كردن جامعه بتمدن و طرز زندگاني امروزه باشد برنداشتهاند اين استا كه لزوما ياد آور

ص: 282

ميشود مامورين مكلف هستند بدون اينكه طرز خشونت و درشتي در كار باشد چنانچه در حوزه ماموريت خود مشاهده نمودند تاغيير وضعيتي حاصل نشده بفراخور اوضاع و روحيه محل مردم را بوضعيت و تمدن امروزه آشنا نموده در اجراي منويات دولت جد و جهد نماينتد كه در هر محل بطرقي كه با اخلاق و رويه توده مناسب باشد در اصلاح و ضعيات آنها كوشيده وصول اين بخشنامه را اعلام و نتيجه اقداماتاي كه ميشود گزارش دهند.

وزير كشور

[پينوشت:]

رونوشت به بخشداري [ناخوانا] داورزن ابلاغ و تاكيد ميشود كه در اجراي امر و پيشرفت منويات دولت بطوريكه آموزش فرمودهاند اقدام شايسته بعمل آورده نتيجه اعلام گردد. فرماندار [ناخوانا].

سند شماره 32

تلگراف، تاريخ: 1315، نمره كتاب: 23، محرمانه

ايالت نهم، 24 جاري در تيرگان جشن منعقد زنهاي اكراد و ايلات لباسهاي ايلاتي را متروك به لباس شهري و كلاه تبديل نمره 660_ 26/6/15

محمد رفيعي

سند شماره 33

از: وزارت داخله، تاريخ: 26/2/16، نمره: س _ 710 / 10328، محرمانه

ايالت خراسان

گزارش از سبزوار رسيده مبني براينكه مدير تگلراف قريه داورزن و عباس آذري مسئول پست امنيه آنجا موضوع نهضت بانوان را دست آويز قرار داده و استفاده مينمايد. مثلاً از قراي اطراف و دوردست اشخاص را براي مجلس وعظ و خطابه به مزينان دعوت مي كنند بعضي از اشخاص كه بواسطه گرفتاريهاي رعيتي و غيره و بعد مسافت نميتوانند حاضر شوند بجهه عدم حضور وجهي از آنها گرفته ميشود. قدغن فرماييد بطور محرمانه در اينباب بازجويي نموده و نتيجه را اطلاع دهند.

از طرف وزير داخله [امضا سياح]

ص: 283

سند شماره 34

از: وزارت جنگ، اداره امنيه، تاريخ: 24/1/17، شماره: 521 ، محرمانه

فرمانداري سبزوار

سبزوار رونوشت گزارش شماره 47_ 23/1/17 پاسگاه داورزن به ضميمه ارسال بطوريكه خود اين جانب در محل مذكور مشاهده نمودم موضوع كشف حجاب به هيچ وجه در آنجا عملي نشده است و بطوريكه از اشخاص متعدد تحقيق بعمل آمد شخص ميرزامحمود نام كه از مالكين و متنفذين محلي است با يك نفر آخوند و نماينده آنجا مانع عملي شدن اين امر هستند چنانچه در ضمن تحقيقات استماع شده كه در چندي قبل خانم رئيس كارخانه پنبه كه بدون حجاب بود از طرف ميرزامحمود آخوند مزبور نسبت به مشاراليها فحاشي شده و كلمات زشت به او خطاب نموده و با اينكه رئيس كارخانه شكايت هم كرده كسي رسيدگي ننموده و چون زيان عدم اجراي امريه فوق مستقيماً متوجه اداره جنابعالي خواهد شد، خواهشمند است اقدام مقتضي براي اجراي امر و قطع اقتدار اين گونه متنفذين بعمل آيد.

بازرس اداره امنيه سرهنگ

[حاشيه:] دفتر _ اين اشخاص را به شهر احضار كنيد. 35/1/17

سند شماره 35

از: وزارت داخله، اداره كل شهرباني، شعبه: شهرباني تربت جام، تاريخ: 16/3/16، شماره: 17 ، محرمانه

اداره شهرباني ناحيه شرق

راجع به نسوان دهات كه هنوز با روسري هستند

محترماً بعرض مي رساند آنچه زنان دهاتي كه وارد تربت جام ميشوند كوچكترين تغييري در وضعيت آنها داده نشده بطوري كه عالي مستحضر است جمعيت دهات مجموعاً بيش از شهرها است و البته نسوان دهاتي كه خانه نشين نيستند هفته[اي] يكي دو مرتبه به شهر ميآيند و اگر اين روش تغيير نكند سال ها بايد مامورين شهرباني براي روسري بانوان درصدد اقدام باشد بطور كلي نسوان دهاتي كه داراي روسري هستند بطور يقين از منع آن اطلاعي ندارند وقتي براي برداشتن روسري آنها از طرف پاسبان اقدام شد لباسهاي آنها (شليته هاي بلند) و شلوارهاي بلند طرز افغان بيشتر افتضاح آور است. مستدعي است مقرر فرماييد امنيه هم در قسمت روسري نسوان دهات و همچنين تغيير

ص: 284

لباس آنها اقدام نمايند والا سالها بايد مامورين شهرباني وارد اقدام باشند منوط به نظر عالي است.

كفيل شهرباني تربت رسدبان 2 فصل الله معتمدي

رونوشت مطابق است.

سند شماره 36

از: وزارت جنگ، تاريخ: 2/11/16، شماره: 320791_88339

وزارت داخله

گزارش لشكر 4 شمالغرب حاكي است چندي قبل پزشك بهداري آلان براغوش به لشكر مزبور شكايت نموده بود كه دويست نفر از اهالي هريس به مشاراليه هجوم و با چوب او را زده خادمه او را هم مجروح نمودهاند و چون قصبه هريس داراي بيگ زادگان و اشخاص متنفذ ميباشد هنوز در وضعيت سابق باقي كما اينكه غير از خانواده پزشك نام برده و مدير دبستان ساير زنها با لباس قديم ملبس در مواقعي كه خانوادة آنان با لباس متحدالشكل تردد مي نمايند اهالي آنها را توهين و استهزا مي نمايند و قريب پانزده نفر اشخاص معمم هريس مانع اين قبيل ترقيات بوده لذا فرمانده لشكر 4 شمالغرب براي بازجويي يك نفر افسر به هريس اعزام و بطوري كه افسر مزبور گزارش داده وضعيت فعلي هريس بي اندازه بي نظم و تاكنون مقررات جاريه كشوري در هريس مجري نشده و اقلاً پانصد خانوار هريس داراي 18 نفر معمم بي سواد از قبيل روضه خواني و غيره ميباشند كه در نتيجه نفوذ اين نوع اشخاص قديم الافكار موضوع تجدد نسوان ابداً در هريس عملي نشده حتي بعضي از خانواده هاي مامورين دولتي هم كه در ولايات ديگر لباس تجدد نسوان را استعمال مينموده اند در هريس با حجاب رفت و آمد مي كنند و بخشدار محل هم از حركات و عمليات اهالي بعنوان اينكه مقتدر نيست و قوه مجريه ندارد اظهار عجز مينمايد اينك صورت معممين و مخالفين محلي در پيشرفت امور دولتي براي استحضار آن وزارتخانه تلواً ايفاد مي گردد متمني است قدغن فرماييد نتيجه اقدامات معموله را به ستاد ارتش اعلام دارند.

سرهنگ ستاد ارتش _ سرلشكر ضرغامي

ص: 285

سند شماره 37

از: وزارت كشور، استانداري هفتم، تاريخ: 27/1/18، شماره: 1102، محرمانه

وزارت كشور

وضعيت دشتي و دشتستان و برازجان و جريان آنجا بطوري كه اطلاع حاصل كرده ام همان اوضاع قديمي كهنه ساري و جاري و نسبت به مقررات امروزه در آن حدود با تنفذات محلي و وجود سيد اسماعيل نام كه از علماء آنجا است اقداماتي از حيث رفع حجاب و اتحاد شكل و ساير اوامر ميسر نشده است و همان آخوندبازي و راه انداختن هو و جنجال و سلب آسايش از رعيت جوكار و عدم پيشرفت در امور فلاحتي و به موقع نرسيدن دستورات كشاورزي در اثر نفوذ متنفذين محلي (همان خانهاي قديمه) ادامه دارد متمني است در اين موضوع بذل توجه مخصوص فرموده و از نتيجه تعليمات و دستوراتي كه در جلوگيري از متنفذين و به صورت در آمدن اين محال به صورت ساير دهستانها صادر خواهند فرمود اين بنده را مستحضر فرمايند.

استاندار نهم

در پي نوشت آمده است اداره امور كشور استانداري پيشنهاد و اظهارنظر ننموده اند كه به چه ترتيب ممكن است اقدام نمود.

سند شماره 38

از: وزارت كشور، تاريخ: 17/2/18، شماره عمومي: 430 ، شماره خصوصي: 816، محرمانه

استانداري هفتم

با اعلام وصول گزارش شماره 1102_ 27/1/18 راجع به وضعيت دشتي و دشتستان و برازجان و عدم پيشرفت اصلاحات در آنها اشعار مي دارد چطور شده بخشداران محلي تاكنون در اين باب گزارش نداده و مراتب را ننوشته اند و استانداري نيز پيشنهاد و اظهارنظر ننموده اند كه به چه ترتيبي بايد اقدام نمود.

مقرر فرماييد نظر استانداري براي پيشرفت اصلاحات محلهاي نامبرده و اقداماتي را [كه] بايد بعمل آورد اعلام و پيشنهاد نمايند.

ص: 286

سند شماره 39 _ فتواي اول

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت مستطاب حجهالاسلام آيهالله في الانام آقاي حاج آقا حسين بروجردي دامت بركاته

متمني است پاسخ پرسش زير را لطفاً مرقوم فرماييد.

آيا از براي زنان حرمت تبرج و كشف حجاب بنحوي كه در اين ايام متعارف است بادله قطعيه در اسلام ثابت است يا نه و نيز جلوگيري و نهي از اين منكر بر هر فردي از افراد مسلمانان واجب است يا خير

[پينوشت: پاسخ]

بسمه تعالي (در رسائل علميه مذكور است) حسين الطباطبائي

و اما رسائل عمليه آيهالله آقاي بروجردي (مجمع الرسائل) ص 342 چنين مضبوط است بر زن واجب است بپوشاند خود را و نگاه كردن مرد بر زن اجنبيه حرام است و ديگر در ص 424 مي گويد امر كردن مردم را بواجب و نهي كردن مردم را از حرام واجب است با شرايط

سند شماره 39 _ فتواي دوم

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت مستطاب حجهالاسلام آيهالله في الانام آقاي حاج سيد محمدتقي خونساري دامت بركاته

متمني است پاسخ پرسش زير را لطفاً مرقوم فرماييد.

آيا براي زنان حرمت كشف حجاب بنحوي كه در اين ايام متعارف است با ذله قطعيه در اسلام ثابت است يا خير و نيز جلوگيري و نهي از اين منكر در صورت امكان بر هر فردي از افراد مسلمانان واجب است يا نه

[پينوشت: پاسخ]

بسمه تعالي شأنه

جواب حرمت كشف بنحويكه امروزه در پاي تخت تداول دارد علاوه برآنكه ادله قضيه را در مثل صاحب جواهر اعلي الله مقامه كه اول متحبر در [ناخوانا]

ص: 287

دعوي ضرورت از دين كرده است كه منكرش كافر و نجس است و جلوگيري از آن هم از باب نهي از منكر بر تمام افراد واجب است و تمام هم مقصر و مسئولند در اهمال نسبت به اين وظيفه فرضيته

الاحقر محمدتقي الموسوي الخوانساري

سند شماره 40

وزارت داخله

عجيب است با اين وضعيت ناهنجار مملكت كه ملت از هر حيث دچار زحمت و شدت و محنت است در گيلانات مامورين شهرباني و فرمانداري متعرض چادر زنهاي بيچاره كه ستر عورت و زندگي لباس خود را بآن مي نمايند با كمال سختي و شدت مي شوند و معلوم نيست اين تعدي و اجحاف مطابق كدام قانون و عقل و انصاف ميباشد اهالي شرحي باينجانب و رياست وزراء نوشته اند كه بعض آنها تقديم مقتضي است معجلاً دستور جلوگيري داده شود كه مزاحمت ننمايند انتظار نتيجه را دارم

سيدابوالقاسم كاشاني

سند شماره 41

جناب مستطاب حجةالاسلام آقاي آقا سيدابوالقاسم كاشاني

در جواب مرقومه مورخه 14/2/22 راجع به شكايت محمدصادق زكي زني از شهرباني رشت اشعار ميدارد. موضوع اصلاح وضع نسوان و تربيت آنها يكي از اصلاحات اجتماعي است زيرا زن جاهل و پرده نشين قادر به حفظ حيثيت و شرافت نبوده و نمي تواند كمكي براي عائله و شوهر خود باشد و هميشه محتاج به يك قيم و صاحبي خواهد بود علاوه براي جلوگيري در پيشرفت نهضت نسوان جز عده معدودي بطور انفرادي كه از ترقيات و تمدن امروزي دورند تاكنون شكايتي بطور دسته جمعي نشده و چون قاطبه اهالي اين موضوع را حسن استقبال [تلقي] ميكنند اين است كه به مامورين دستور داده شده است اشخاصي را كه مانع پيشرفت اين عمل باشند تعقيب نمايند.

وزير كشور

ص: 288

سند شماره 42

از: ايالت خراسان، تاريخ: 28/11/1316، شماره: 24614، محرمانه

بخشدار نيشابور

از وزارت داخله نوشته اند كه دولت در نظر دارد روحانيون و معممين هر محل محدود بعده[اي] گردد كه فعلاً براي خدمات روحاني در آنمحل ضرورت دارند چون ممكن است در سالهاي پيش در دادن پروانه به معممين زياد روي شده باشد و بعضي اشخاص كه استحقاق آن را ندارند موفق به دريافت پروانه عمامه شده باشند لازم است در سال 1317 در پروانه ها تجديد نظر نموده كه حتي المقدور در عده آنها تقليل حاصل گردد.

استاندار نهم

سند شماره 43

از: ايالت خراسان، تاريخ 9/12/1315، شماره 6365، محرمانه

حكومت نيشابور

در پاسخ شماره 6029 موضوع رفع حجاب اشعار مي شود بطوري كه طي شماره 19505 نوشته شده هريك از مامورين كه در اين امر قصور نموده يا مي نمايند حسب الامر رياست وزرا از خدمت مستحصل خواهند شد.

والي ايالت خراسان

سند شماره 44

از: شهرداري سبزوار، تاريخ: 30/6/1317، نمره عمومي: 3676_ ف

وزارت داخله

در اجراي بخشنامه شماره 405/135_11/1/17 براي پيشرفت امر نهضت بانوان دستور داده شده بود در مواقع تشكيل جلسات جشن پذيرايي ها مراقبت لازمه بعمل آيد اشخاصي كه دعوت مي شوند اگر در مجالس جشن حاضر نشدند يا بدون بانوي خود آمدند صورت تهيه كرده به فرمانداري بفرستند و چون اين موضوع در سبزوار بطور شايسته پيشرفت نكرده بود لهذا در موقع تشكيل مجالس جشن و پذيرايي مربوط بوصول مژده خبر نامزدي والاحضرت همايون ولايتعهد را از موقع استفاده كرده سپرده شد كاملاً مواظبت شود مدعوين

ص: 289

هركدام نيامدند و يا تنها حاضر شده بانوي خودشان را همراه نياوردند صورت دهند پس از خاتمه مجالس صورتهاي رسيده حاكي بود كه از 136 نفر مدعو در يك مجلس 106 نفر يا اصلاً حاضر نشده و يا بدون بانوي خود حاضر شده اند بنابراين قضيه را بوسيله اداره شهرباني مورد تعقيب و بازرسي قرار داده اشخاصي را كه عذر آنها قابل قبول نبوده و آنهايي كه متعذر شده بودند بانوان آنها حامله و يا وضع حمل داشته و يا مريض بوده يا در مسافرت بوده اند براي اينكه موضوع روشن شده و صحت و سقم اظهارات آنها معلوم گردد دستور داده شده تحت مراقبت شهرباني و معارف شب هاي جمعه كه مجلس وعظ و خطابه معمولاً در مسجد جامع مرتباً دائر است اشخاص منظور هر كدام دو سه جلسه با بانوان خود در مجالس وعظ و خطابه در شب هاي جمعه حاضر مي شوند حضور آنها را تصديق كرده و به فرمانداري صورت بفرستند تا آنهايي كه حقيقة معتكف و از حضور در مجالس جشن و پذيرايي ها و يا در مجالس وعظ و خطابه با بانوان خود، خودداري دارند شناخته شوند و صورت آنها را تقديم دارند تا اقدام لازم درباره آنها بعمل آيد.

[حاشيه:]

رونوشت بالا براي استانداري نهم به منظور آگاهي تقديم مي گردد.

سند شماره 45

از: وزارت كشور، اداره سياسي، تاريخ: 20/11/1310

اداره كل شهرباني

در پاسخ نامه شماره 68412._ 19/11/20 اشعار مي دارد بطوري كه سابقاً تذكر داده شده است است مقررات مربوطه به لباس متحدالشكل مطابق سابق است و هيچ گونه تغييري در مواد آن داده نشده است. بنابراين جلوگيري از اشخاصي كه كلاه پوست دارند و بانواني چادر نماز يا چادر سياه سر مي كنند متخلفين محسوب به مقررات [ناخوانا] به محاكم صالحه جلب شوند رفتار مامورين خيلي با نزاكت بوده چادر از سر زنها برندارند ولي در هر مورد تذكرات لازم به آنها بدهند و به طور كلي رفتار و اقدامات مامورين شهرباني بايد با قوانين و مقررات جاريه كشور كاملاً مطابقت نموده با مردم از روي حسن سلوك و نزاكت رفتار نمايند.

وزيركشور

ص: 290

سند شماره 46

از: مجلس شوراي ملي، اداره دبيرخانه، تاريخ: 17/8/1320، شماره 503، پيوست رونوشت نامه

وزارت كشور

بنام زنان اهالي يزد در شكايت از بدرفتاري پاسبانان نسبت به آنها نامه اي از يزد رسيده است كه رونوشت آن براي آگهي و اقدامي كه در اين مورد متقضي بدانند [ناخوانا]ً ارسال مي شود.

معاونت اداري مجلس شوراي ملي

[پيوست نامه به شرح زير است:]

از: مجلس شوراي ملي، پيوست شماره 5310 مورخه 23/7/ 1320

رونوشت به زنهاي يزد

بعرض مي رسانيم در اين موقع كه اداره شاهنشاه ما برپايه قانون مشروطيت استوار زبان و قلم آزاد شما نمايندگان ملت مي توانيد بروي بيچارگان و ستمديدگان دادرس باشيد متاسفانه آنچه در راديوها شنيده و [در] روزنامه ها مطالعه مي شود يا هيچ اسمي از ظلم و ستمهايي كه چندين سال است به ما بيچارگان شده نيست كه بواسطه يك روسري يا چادر نماز در محلهاي حتي از خانه به خانه همسايه طوري در فشار پاسبان[ها] و مامورين شهرباني واقع بوده و هنوز هم هستيم كه خدا شاهد است از فحاشي و كتك زدن و لگد زدن هيچ مضايقه نكرده و نمي كنند و اگر تصديق حكما آزاد بود از آمار معلوم مي شد كه تا بحال چقدر زن حامله يا مريضه بواسطه تظلمات و صدمات كه از طرف پاسبانها به آنها رسيده جان سپردند و چقدر از ترس [ناخوانا] فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسري يا چادر نماز بغارت بردند و چه پولهايي از ما به هر اسمي و رسمي گرفته شد خدا ميداند اگر يك نفر از ماها با روسري يا چادر نماز بدست يك پاسبان مي افتاد مثل اسراي شام با ماها رفتار مي كردند بهترين رفتار آنها با ما همان چكمه ها لگد بر دل و پهلوي ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمي شدند يا پولي نداشتيم به آنها بدهيم ما را به شهرباني و كميسر مي بردند اذيت ما بيشتر و مخارج ما زيادتر لذا استدعاي عاجزانه داريم اولاً انتقام ما ستمديدگان را از اين جابران بكشيد و بعداً آزادي حجاب به ما بدهيد كما اينكه در ممالك اسلامي حجاب معمول است بعلاوه در انگلستان و هندوستان كه اينقدر اديان مختلف هست همه آزاد هستند مخصوصاً مسلمانان

ص: 291

داراي حجاب هستند لذا از نمايندگان محترم مسلمان كليه ملت ايران استدعا داريم استرحاماً، حال ديگر دست ظلم و تعدي و شكنجه از سر ما زنهاي مسلمان ايران كوتاه و ماها را آزاد نماييد.

در خاتمه با تقديم احترامات _ امضاي جمعي از زنهاي يزد

رونوشت برابر اصل است. رئيس اداره

دبيرخانه مجلس شوراي ملي

سند شماره 47

از: اداره انتظامات، تاريخ 3/9/1320، نمره عمومي 45117_8371/ن،

فرمانداري يزد

رونوشت دادخواست جمعي از زنهاي يزد در شكايت از بدرفتاري پاسباناتن به مجلس شوراي ملي نوشته اند براي استحضار و اقدامات مقتضي تلواً [به پيوست] ايفاد مي شود.

رئيس اداره انتظامات

وزير كشور

سند شماره 48

از: فرمانداري يزد، تاريخ 25/9/1320، شماره 6558

وزارت كشور

در پاسخ دستور شماره 8371/4511 مورخه 3/9/20 فرستاده اداره انتظامات پيوست رونوشت دادخواست زنهاي يزد به عرض مي رساند:

اولاً آنچه اين فرمانداري تجسس و تفحص نمود دادخواست دهندگان معلوم و شناخته نشدند بطوريكه ملاحظه مي فرماييد دادخواست مزبور مورخ 23/7/20 و شكايت آنها ازر عمليات و رفتار كاركنان سابق اداره شهرباني است و طرز رفتار كاركنان فعلي آن اداره از روي نزاكت و اداب [است] و كسي شكايت نسبت به رفتار آنها ندارد. از مفاد دادخواست تقديمي چنين استنباط مي شود كه منظور برگردانيدن حجاب است كه مثل ادوار گذشته زنان در كوچه ها و معابر عمومي با چادرهاي مشكي يا چادرشب هاي الوان و نقاب حركت نمايند و زنان بي حجاب را تعميم دهند و تصديق مي فرمايند كه اين رويه برخلاف تمدن و شئون امروزه كشور است تصور مي رود دادخواست تقديمي به قلم

ص: 292

يكي از روضه خوانهاي سابق باشد كه به زبان زنان يزد نوشته است زيرا بطوري كه روحيه گروه زنان نشان مي دهد در رفع حجاب عدم رضايتي نشان نمي دهند. براي بدست آوردن اطلاع بيشتري در اين مورد شرحي به اداره شهرباني يزد نوشته پاسخي كه آن اداره طي شماره 8717 داده است رونوشت آن را جهت استحضار به پيوست تقديم مي دارد.

كفيل فرمانداري يزد

سند شماره 49

از: اداره سياسي و گذرنامه، تاريخ 10/10/1322، شماره 6186/ س/ 59595، محرمانه

جناب آقاي نخست وزير

بطوري كه خاطر محترم مستحضر است مطابق قانون لباس متحدالشكل مصوب 6 ديماه 1307 كليه اتباع ذكور ايران كه بموجب مشاغل دولتي داراي لباس مخصوص نيستند مكلفند لباس متحدالشكل بپوشند و متخلفين از اين قانون بجزاي نقدي و حبس از يك تا هفت روز محكوم مي شوند. تا شهريور 1320 اين ترتيب كاملاً رعايت شده و متخلفين هم به دادگاه صالحه احاله مي شدند ولي از آن تاريخ به بعد خصوصاً در اين اواخر عده زيادي مقررات قانون مذكور را مراعات ننموده عبا و عمامه هاي رنگارنگ و كلاه پوست و نمد و غيره استعمال مي كنند كه البته اين سير قهقرايي طبعاً در روحيات اهالي هم تأثير خواهد داشت و اگر به اين منوال بگذرد ترتيب سابق كه انواع و اقسام البسه مختلف الشكل جور و ناجور در تهران و شهرستانها ديده مي شد مجدداً معمول بشود _ چون هر موقع كه مامورين انتظاماتي به متخلفين از قانون تذكر مي دهند و با آنها را به دادگاه صالحه مي فرستند مورد اعتراض سايرين و جرائد واقع مي شوند مراتب معروض گرديد تا هرگاه مصلحت و مقتضي باشد اجازه فرمايند به شهرباني كل و استانداريهاي مربوطه دستور داده شود متخلفين را طبق قانون جدا تعقيب و به كيفر برسانند. بديهي است اين ترتيب شامل حال مردان بوده و مربوط به چادر نماز و چادر سياه نيست كه بنا به مقتضيات وقت فعلاً به هيچ وجه جلوگيري نمي شود.

ص: 293

ضمناً مناسب است در راديو مجلس محسنات اين كار اقلاً يك مرتبه صحبت هايي شود.

ص: 294

اسناد

ص: 295

ص: 296

سند شماره 1_ متحدالمآل ولات و حكام و ادارات تابعه وزارت داخله

ص: 297

سند شماره 2_ برگ اول: كشف حجاب

ص: 298

سند شماره 2_ برگ دوم: اوضاع محلي

ص: 299

سند شماره 3_ مقام منيع وزارات جليله داخله

ص: 300

سند شماره 4_ بيانيه، برگ اول

ص: 301

سند شماره 4_ بيانيه، برگ دوم

ص: 302

سند شماره 5_ وزرات كشور و فرمانداري زابل

ص: 303

سند شماره 6_ اداره شهرباني خوزستان

ص: 304

سند شماره 7_ وزارت جليله داخله

ص: 305

سند شماره 8_ مقام منيع وزارت جليله داخله

ص: 306

سند شماره 9_ مقام منيع وزارت جليله معارف و اوقاف

ص: 307

سند شماره 10_ مقام منيع وزارتا جليله معارف و اوقاف و صنايع

ص: 308

سند شماره 11_ برگ اول: احصائيه مصور، فارغالتحصيلهاي ابتدائي

ص: 309

سند شماره 11_ برگ دوم: احصائيه مصور، فارغالتحصيلهاي متوسطه

ص: 310

سند شماره 12_ متحدالمآل، برگ اول

ص: 311

سند شماره 12_ متحدالمآل، برگ دوم

ص: 312

سند شماره 12_ متحدالمآل، برگ سوم

ص: 313

سند شماره 13_ مقام منيع رياست وزراء

ص: 314

سند شماره 14_ ايالت خراسان، برگ اول

ص: 315

سند شماره 14_ ايالت خراسان، برگ دوم

ص: 316

سند شماره 15_ اداره كل شهرباني

ص: 317

سند شماره 16_ ايالت خراسان

ص: 318

سند شماره 17_ اعلان

ص: 319

سند شماره 18_ ايالت خراسان

ص: 320

سند شماره 19_ به نواب حكومت

ص: 321

سند شماره 20_ وزارت معارف، برگ اول

ص: 322

سند شماره 20_ وزارت معارف، برگ دوم

ص: 323

سند شماره 21_ اداره كل شهرباني و جناب آقاي نخستوزير

ص: 324

سند شماره 22_ رياست وزراء

ص: 325

سند شماره 23_ رياست وزرا

ص: 326

سند شماره 24_ حكومت نردين

ص: 327

سند شماره 25_ ايالت خراسان

ص: 328

سند شماره 26_ ايالت خراسان

ص: 329

سند شماره 27_ گزارش 20 خرداد 1318، رفسنجان

ص: 330

سند شماره 28_ حكومت نيشابور

ص: 331

سند شماره 29_ اداره استانداري شمال شرق

ص: 332

سند شماره 30_ فرماندار مفتاح 9، برگ اول

ص: 333

سند شماره 30_ فرماندار مفتاح 9، برگ دوم

ص: 334

سند شماره 30_ فرماندار مفتاح 9، برگ سوم

ص: 335

سند شماره 30_ فرماندار مفتاح 9، برگ چهارم

ص: 336

سند شماره 30_ استانداريها و فرمانداريها، برگ اول

ص: 337

سند شماره 30_ استانداريها و فرمانداريها، برگ دوم

ص: 338

سند شماره 31_ فرمانداري سبزوار

ص: 339

سند شماره 32_ ايالت سوم

ص: 340

سند شماره 33_ ايالت خراسان

ص: 341

سند شماره 34_ برگ اول: پاسگاه داورزن

ص: 342

سند شماره 34_ برگ دوم: فرمانداري سبزوار

ص: 343

سند شماره 35_ اداره شهرباني ناحيه شرق

ص: 344

سند شماره 36_ وزارت داخله

ص: 345

سند شماره 37_ وزارت كشور

ص: 346

سند شماره 38_ استانداري هفتم

ص: 347

سند شماره 39_ برگ اول: استفتا از آيتالله بروجردي

ص: 348

سند شماره 39_ برگ دوم: استفتا از آيتالله محمدتقي خوانساري

ص: 349

سند شماره 40_ وزارت داخله

ص: 350

سند شماره 40_ برگ اول: نامه آيتالله كاشاني به وزارت داخله

ص: 351

سند شماره 40_ برگ دوم: نامه وزير كشور به آيتالله كاشاني

ص: 352

سند شماره 42_ بخشداري نيشابور

ص: 353

سند شماره 43_ حكومت نيشابور

ص: 354

سند شماره 44_ وزارت داخله

ص: 355

سند شماره 45_ اداره كل شهرباني

ص: 356

سند شماره 46_ عريضه به مجلس، برگ اول

ص: 357

سند شماره 46_ عريضه به مجلس، برگ دوم

ص: 358

سند شماره 46_ برگ سوم: وزارت كشور

ص: 359

سند شماره 47_ برگ اول: فرمانداري يزد

ص: 360

سند شماره 47_ برگ دوم: گزارش كفيل فرمانداري يزد

ص: 361

سند شماره 48_ وزارت كشور، برگ اول

ص: 362

سند شماره 48_ وزارت كشور، برگ دوم

ص: 363

سند شماره 49_ آقاي نخست وزير

ص: 364

تصاوير

ص: 365

ص: 366

ص: 367

عكس

1- پوشش بانوان عصر قاجار در درون منزل با پوشش خارج از منزل بانوان در دوره بعد مقايشه شود.

2- برداشتن نقاب، به طوري كه ملاحظه مي شود قسمتي از موهاي جلوي سر بيرون است.

ص: 368

عكس

3- ورود رضا شاه به سالن دانشسراي مقدماتي 1314/10/17 وزير معارف - علي اصغر حكمت - وي راهنمايي مي كند.

4- محصلين در برابر رضا شاه در دانشسراي مقدماتي 1314/10/17

ص: 369

عكس

5- خروج فارغ التحصيلات از سالن جشن و مشايعت خودروي رضا شاه، دانشسراي مقدماتي 1314/10/17

6- نمونه اي از تبليغات روزنامه ها و مجلات براي كشف حجاب (مجله انگليسي عالم زنان).

ص: 370

عكس

7- ملكه و شاهدخت ها در جايگاه مخصوص دانشسراي مقدماتي 1314/10/17

8- ملكه هنگام توزيع ديپلم ها و جوائز دانشسراي مقدماتي 1314/10/17

ص: 37

عكس

9- نمونه اي از تبليغات روزنامه ها و مجلات براي كشف حجاب مجله انگليسي عالم زنان

10- نمونه اي از تبليغات روزنامه ها و جلات براي كشف حجاب مجله انگليسي عالم زنان

ص: 372

عكس

11- نمونه اي از تبليغات روزنامه ها و مجلات براي كشف حجاب مجله انگليسي عالم زنان

12- سفر ها و ديدارهاي تبليغاتي رضا شاه به منظور پيشبرد كشف حجاب مازندران

ص: 373

عكس

13- سفرها و ديدارهاي تبليغاتي رضا شاه به نظور پيشبرد كشف حجاب هنرستان دخترانه تهران.

14- سفرها و ديدارهاي تبليغاتي رضا شاه به منظور پيشبرد كشف حجاب دزفول

ص: 374

عكس

15- سفرها و ديدارهاي تبليغاتي رضا شاه به منظور پيشبرد كشف حجاب ساري

16- كشف حجاب زنان اشراف و رجال تهران

ص: 375

عكس

17- كشف حجاب زنان تهران

18- كشف حجاب زنان عشاير لرستان كه بيشتر در تغيير لباس محلي به لباس هاي شبه اروپايي خلاصه مي شد.

ص: 376

عكس

19- نتايج كشف حجاب

20- نتايج كشف حجاب

ص: 377

عكس

21- نتايج كشف حجاب

22- نتايج كشف حجاب

ص: 378

عكس

23- زنان مسيحي پيش از كشف حجاب در ايران، فريدن

24- بازديد رضا خان از مدارس براي پيگيري كشف حجاب، شيراز

ص: 379

ص: 380

فهرست اعلام

ص: 381

ص: 382

آ.ا

آبادان / 158، 160، 165، 166

آتاتورك / 52، 79، 80، 81، 114، 116، 117، 123

اتحاديه، منصوره / 11، 76، 92

اتريش / 67

اجتماعيون _ اعتداليون (حزب) / 76

احمدشاه قاجار / 38

اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب (كتاب) / 218، 219

آخوندخراساني / 187

آخوندزاده، ميرزا فتحعلي / 70، 71، 73، 74، 240

آدميت، فريدون / 61،62، 63، 67، 69، 70، 71، 72، 73، 82، 83

اديب / 77

اديب م. ق/ 33

آذربايجان / 98

آذرخشي، فروغ / 110

ارامنه / 197

اردبيل / 145

اردبيلي، يونس (آيت الله) / 186

اروپا / 63، 66، 75، 76، 78، 82، 86، 91، 92، 96، 97، 101، 104، 106، 107، 117، 122، 128، 193

ارومي، محمدصادق / 27

اروميه / 104، 113، 144، 165

آزاد، شهناز / 119، 193

آزادي يا اسارت زن (كتاب) / 221، 231

آزموده، طوبي / 109، 119

استاد ملك، فاطمه / 77، 78، 107، 118، 212

استار (نشريه) / 53، 103

آستان قدس رضوي / 52، 151

استقرار ديكتاتوري رضاخان (كتاب) / 80

اسدي (نايب التوليه آستان قدس رضوي) / 134

اسدي، محمدولي / 52

اسفندرياري ، اسدالله / 109

اسكندري، عباس ميرزا / 210

اسكندري، محترم / 119

اسكندري، ملوك / 32

اسلامي، شيخ عباسعلي / 27، 188، 189

اسناد آموزش و پروش(كتاب) /110

آسيا / 71

آشنا، حسام الدين / 131، 132، 133

اصفهان / 29، 31، 110، 113، 119، 121، 146، 150، 158، 159، 166، 205، 207

اصفهاني حائري، غلامحسين / 27

اطلاعات (نشريه) / 14، 20، 29، 30، 77، 89، 95، 101، 115، 117، 134، 142، 198، 210، 219، 220، 229، 230

ص: 383

اطلاعات بانون (نشريه) / 22، 29، 230

اطلاعات سياسي _ اقتصادي (نشريه) / 80

اعتصامي، پروين / 180

اعتضادالسلطنه / 193

افشار، مجدالسلطنه / 104

افشار، مستوره / 104، 105، 106، 194

افغانستان / 81، 94، 95، 99، 129

آقابخشي، علي / 62

آقازاده (آيت الله) / 187

آل مظفر، شيخ محمدحسن / 28

آل ياسين، شيخ محمدرضا / 28

الحمامي، سيدحسين / 28

امام خميني (ره) / 235

امام علي بن موسي الرضا (ع) / 160، 195

امان الله خان / 81، 99، 129

امريكا / 104، 106، 107، 234، 235

آموزگار، م. ه_ / 107

اميركبير، محمد تقي / 66، 81، 83

آناتولي / 81

انجمن زنان ايران / 212

انديشه ترقي و حكومت قانون (كتاب) / 61، 62، 67، 68، 82، 83

انديشه ميرزا آقا خان كرماني (كتاب) / 72

انديشه ميرزا فتحعلي آخوند زاده (كتاب) / 71

آنكارا / 39، 117

انگلستان / 30، 31، 54، 64، 65، 66، 81، 82، 207

اهواز / 99، 113، 158

آوري، پيتر / 14، 53، 54، 55، 56، 57، 76، 82، 84، 85، 86، 89، 129، 140، 196، 208، 227

ايران (روزنامه) /99، 104، 105، 106، 145، 148، 224، 228، 230

ايران / اكثر صفحات

ايرانشهر (نشريه) / 14، 29، 33، 36، 94، 95، 96

ايرانشهر، ايرج / 94

ايرج ميرزا / 78

ايزدي، سيروس / 80

ايوانف / 76، 81

ب

باربر، نوئل / 116

بازيگران عصر طلايي (كتاب) / 84

ص: 384

بامداد، بدرالملوك / 29، 86، 104، 109، 111، 119، 120، 121، 127، 194

بانوان (مجله) / 193

بحرين / 51

برازجان / 19

براون، ادوارد / 36

بررسي و تحليلي بر نهضت امام خميني (ره) (كتاب ) / 235

برلن / 36

برلين / 94

بروجردي، حاج آقا حسين (آيت الله) / 188

بروجردي، صادق / 35

بصره / 102

بلژيك / 84

بنجامين/ 108

بندر گز / 135

بنگاه ترجمه و نشر كتاب / 47

بهار، ملك الشعرا / 78، 94، 147، 180

بهنود، مسعود / 14

بوشهر / 19، 174

بوشهري / 77

بوشهري، سيدعبدالله (آيت الله) / 27

بيرمنگام پست (نشريه) / 52، 128

بيروت / 104

پ

پارسا، فخرآفاق / 119

پاريس / 30، 47، 89، 112، 184

پارس(رستوران) / 232

پهلوي، اشرف / 192، 246

پهلوي، رضا / اكثر صفحات

پهلوي، شمس / 104، 106، 118، 120

پهلوي، محمدرضا / 14، 38، 47، 48، 49، 52، 56، 80، 88، 130، 140، 164، 209، 211، 234، 236

پورداد (واعظ) / 144

پوشاك زنان ايراني از كهن ترين زمان تا آغاز شاهنشاهي پهلوي (كتاب) / 75

پيك سعادت نسوان(نشريه) / 119

ت

تاج السلطنه (دختر ناصرالدين شاه) / 92

تاريخ ادبي ايران (كتاب) / 36

تاريخ انقلاب مشروطيت (كتاب) / 76

تاريخ بيست ساله ايران (كتاب ) / 117، 187

تاريخ جرايد و مجلات در ايران (كتاب) / 29، 32، 34

تاريخ فرهنگ ايران (كتاب) / 64، 66، 67

ص: 385

تاريخ مؤسسات تمدن جديد در ايران (كتاب) / 64، 85

تاريخ معاصر ايران (كتاب) / 53، 57، 76، 81، 82، 227

تاريخ نوين ايران (كتاب) / 81

تاريخچه بهاييت در ايران (كتاب) / 193

تايم (نشريه) / 53، 225

تايمس گلاسكو هرالد (نشريه) / 53، 78

تبريز / 108، 113

تجدد (نشريه) / 14، 29، 101،113، 121، 141، 142، 146، 147

تربت جام / 173، 200

تربيت، هاجر / 108، 121، 194

ترقي (روزنامه) / 209

تركمانچاي / 239

تركيه / 34، 35، 79، 94، 95، 123، 102، 104، 114، 115، 116، 118، 129، 133

تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد (كتاب) / 237

تقي زاده، سيد حسن / 71

تهران / 3، 29، 30، 31، 32، 33، 34، 46، 55، 76، 92، 94، 98، 104، 108، 110، 113، 119، 120، 121، 127، 128،129، 147، 158، 184، 189، 193، 196، 219، 220، 232، 234

تويسركان / 88

تيرگان / 171

تيمورتاش / 52

ث

ثريا (بختياري) / 48

ج

جامعه شناسي غرب گرايي (كتاب) / 67، 74، 218

جعفريان، رسول / 28، 147

جم، محمود (رئيس الوزراء) / 43، 46، 118، 133، 137، 138، 140،184، 202، 210

جمعيت زنان آزاديخواه ايران / 118

جمعيت بيداري نسوان / 119

جمعيت ترقي خواهان / 76

جهان زنان(نشريه) / 119

جهرم / 98، 99

جوانان (نشريه) / 230

چ

چهار راه استانبول / 232

ح

حائري مازندراني، محمدحسن / 27

حاج آقا نورالله اصفهاني / 41

ص: 386

حاج محتشم السلطنه / 46

حجاب و كشف حجاب در ايران(كتاب) / 77، 107

حجابيه بلادي (كتاب) / 27

حرم حضرت عبدالعظيم حسني (ع) / 187

حضرت معصومه (س) / 130

حكمت، علي اصغر / 14، 20، 42، 43، 44، 45، 46، 113، 118، 129، 182، 186، 242

حكيم، سيد محسن / 28

حوري حنيفه / 104

حوزه علميه مشهد / 186، 187

حيا (خانم) /110

خ

خاطرات تاج السلطنه (كتاب) / 92

خاطرات جم (كتاب) / 191

خاطرات شوستر (كتاب) / 76، 77

خاطرات صدرالاشراف (كتاب) / 87، 102،133، 137

خاطرات و خطرات (كتاب ) / 37، 38، 41، 95، 101، 183

خاورميانه / 81

خبرگزاري ديلي ميل / 98، 99

خبرگزاري رويتر / 102

خراسان / 17، 18، 21، 130، 149، 151، 152، 160، 163، 164، 165، 167، 171، 172، 173، 202، 203، 204، 205

خرقاني، سيدعبدالله / 27

خرمشهر / 99، 161، 202

خواجه نوري، ابراهيم / 77، 84

خوانساري، حاج سيدمحمدتقي (آيت الله) / 27، 188

خوزستان / 178

خوي / 165

خويي، حاج ابوالقاسم / 28

خياباني، شيخ محمد / 41

د

دارالخلافه تهران (كتاب) / 75

دارالفنون / 66، 82، 85، 106، 239

داستان حجاب در ايران پيش از انقلاب (كتاب) / 28

دانشسراي تهران / 45

دانشسراي مقدماتي / 191

دانشگاه تهران / 11، 46، 85

دانشگاه كمبريج / 53

دالماني، رنه / 108

داور، علي اكبر / 52

داورزن (قريه) / 172، 200

دايرة المعارف اسلامي / 59

دبستان مهرآئين / 44

دشتستان / 19، 98

دشتي، علي /19، 101، 174

ص: 387

دمكرات(حزب) / 76

دوركيم / 217

دولت آبادي، صديقه / 29، 33، 77، 96، 104، 110، 119، 127، 159، 193، 198

ديبا، فرح / 48، 165

ديلي تلگراف (نشريه) / 52، 138

ر

راسل، برتراند / 218، 219

رايت، دنيس / 80

رد كشف حجاب (كتاب) / 27

رزاقي، احمد / 225، 233، 236

رسالة حجابيه (كتاب) / 27

رسالة فخرالاسلام (كتاب) / 27

رسالة وجوب حجاب (كتاب) / 27

رستاخيز (نشريه) /29، 130، 133، 134، 135، 137، 138، 140،191، 193

رستاخيز ايران (نشريه) /14، 50، 78، 99، 112، 114، 117، 118، 225، 228، 230،

رشت / 119، 161

رشديه، حاج ميرزا حسن / 110

رضازاده شفق / 47

رضاشاه كبير در آئينه خاطرات (كتاب) / 42، 112

رضاقلي خان (پدر مخبرالسلطنه) / 37

رفيعي مهرآبادي، محمد / 53، 81

روحاني، سيدحميد / 235

روسيه / 63، 75، 76، 81، 91، 104، 234، 239

روم / 245

ز

زابل / 99

زاهدان / 99، 161

زاهداني، سيد سعيد / 193

زبان زنان (نشريه) / 14، 29، 30، 31، 32، 119، 198، 232، 233

زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد (كتاب) /29، 104، 109، 194

زن در اجتماع (كتاب ) / 107

زن روز (نشريه) / 29، 30، 78، 94، 108، 109، 127، 139، 145، 152، 153، 166، 170، 196، 197، 198، 205، 229، 230، 231، 232

زناشويي و اخلاق (كتاب) / 219

زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران (كتاب) / 31، 104، 193، 194، 233

زنجاني، ابوعبدالله / 27

ص: 388

ژ

ژاپن / 74

ژاندارك / 31

س

سازمان اسناد ملي ايران / 11، 14، 88، 90، 109، 110، 174،200، 204، 205، 207

سازمان انتشارات وحيد / 42

سازمان زنان ايران / 212

سبزوار / 172، 200، 203، 204، 205، 206

سپهسالار، ميرزا حسين خان / 61، 67، 68، 83، 87، 240

سپيده فردا (نشريه) / 225

ستاره (روزنامه) / 82

سر رنالد استفن سون / 81، 82

سردار اسعد (بختياري) / 52

سمنان / 144

سن پترزبورگ / 75، 91

سند / 82

سوئيس / 48

سوريا (ملكه افغانستان) / 129

سي خاطره از عصر فرخنده پهلوي (كتاب) / 42، 113

سياست موازنه منفي (كتاب) / 82

سيد اسماعيل / 174

سيده فاطمه / 104

سيري در جامعه شناسي (كتاب) / 64

ش

شاهرود / 161

شاهرودي، سيد محمود / 28

شاهنامه فردوسي / 95

شاهي (قائمشهر) / 161

شركت آزمايش بانوان / 30، 119

شركت خواتين اصفهان / 29

شفاء الدوله / 41

شفق سرخ (روزنامه) / 86، 101، 115، 116

شهرت، سكينه / 110

شهيدي، همايون / 64، 65، 66

شوروي / 51

شوشتر / 234

شيخ الاسلامي، پري / 30، 31، 80، 104، 108، 119، 120،193، 194،233

شيراز / 47، 99، 113، 128، 158

شيرازي، ميرزا محمد صالح / 65، 66

ص

صبحي، علي اكبر / 64

صلاح، مهدي / 3، 4، 11

صحيفة نور (كتاب ) / 235

ص: 389

صدرالاشراف (محسن صدر) / 46، 87، 102، 103، 133، 136، 137، 184، 191، 192

صدرهاشمي، محمد / 29، 32، 34، 36

صديق، عيسي / 111

صفايي، ابراهيم / 42، 112، 118، 121

صفوي، نوابه / 34، 120

صياد پور، جليل / 75، 78

ط

طباطبايي، افتخارالاسلام / 144

ع

عارف قزويني / 94، 180

عالم نسوان (نشريه) / 14، 29، 33، 34، 36، 77، 93، 94، 95، 106،120

عباس ميرزا (نايب السلطنه) / 64، 66

عراق / 104

عصمت پاشا / 117

عوامل فساد و بدحجابي و شيوه هاي مقابله با آن (كتاب) / 225

ف

فارس / 178

فال اسيري، سيدحسام الدين/ 44، 129، 186

فتحعلي شاه قاجار / 63، 75، 107، 239

فرامرزي، فرامرز / 80

فرانسه / 47، 67، 84، 193

فرح الملوك / 110

فردوس / 164

فرمانروايان شاخ زرين (كتاب ) / 116

فرهنگ علوم سياسي (كتاب) / 62

فروغي، محمدعلي / 45، 115، 133،134

فلسفة الحجاب (كتاب) / 27

فوزيه / 48

ق

قائم مقامي، فرهت / 221، 228، 229، 231، 232

قائم مقامي، كوكب آغاخانم / 93

قرآن / 109

قم / 20، 54، 98، 158، 159، 160

قمي، آيت الله حاج آقا حسين/ 187

قوام السلطنه / 210

قوچان / 145

ص: 390

قويمي، فخري / 109، 110، 111، 194

قيام گوهرشاد (كتاب) / 101، 186

ك

كارنامه زنان مشهور ايران از قبل از اسلام تا عصر حاضر (كتاب ) / 30، 109، 194

كارنامه فرهنگي و فرنگي در ايران (كتاب) / 107

كاشان / 17، 151، 202

كاشاني (آيت الله) / 26، 27، 188

كاشمر / 17، 149، 167، 202، 203

كاظم زاده ايرنشهر، حسين / 36

كالج كينگ / 53

كاناري (رستوران) / 232

كانون بانوان / 30، 118، 119، 120، 121، 123،147، 180

كردستان / 98

كرمان / 113

كرمانشاهان / 18، 24، 26، 152، 157، 169، 199، 201، 207

كرماني، ميرزا آقاخان / 70، 72، 73، 240، 241

كلوپ ايران / 103

كوهستاني،سعيد / 186

كي استوان، حسين / 82، 181، 182

كيهان(نشريه) / 230

گ

گاردان (ژنرال) / 64

گذشته چراغ راه آينده است (كتاب) / 82

گرگان / 135

گزارش ايران (كتاب) / 38

گزارش سفر ميرزا صالح شيرازي (كتاب) / 65

گلپايگان / 145

گلستان / 239

گنجينة اسناد (كتاب) / 131، 186

ل

لاله زار / 41، 232

لرد پالمرستون / 82

لغت نامه دهخدا / 59

لندن / 50، 64

ليدي شل (وزير مختار انگليس در ايران) / 82

م

مادام كوري / 31

مازندراني، وحيد / 141

مأموريت براي وطنم (كتاب) / 14، 28، 47، 48، 211

مجتهد مازندراني / 27

ص: 391

مجلس شوراي ملي / 25، 98، 102، 114

محبوبي اردكاني، حسين / 64، 66، 76، 85، 86

محمد شاه قاجار/ 107

محمدعلي شاه قاجار / 38، 234

محيط، طباطبايي / 86

مخبرالسلطنه (مهديقلي خان هدايت) / 14، 37، 38، 39، 40، 41، 95، 101، 107، 117، 118، 183، 184، 191، 192، 197، 227،237، 245

مدرسه فرحيه نوباوگان / 110

مدرسه حسنات / 110

مدرسه دخترانه صدريه / 110

مدرسه ژاله / 110

مدرسه شاهپور، شعاعيه (شيراز) / 44، 186

مدرسه عفتيه / 110

مدرسه عيسويون/ 107

مدرسه فرانكو پرسان / 108، 111

مدرسه فروغ / 110

مدرسه ناموس / 109، 110

مرامنامه و نظامنامه هاي احزاب سياسي / 76

مركز اسناد انقلاب اسلامي / 193

مركز بررسي اسناد تاريخي / 237

مستر پارسي / 65

مستشارالدوله، صادق / 117

مستوفي المماك، ميرزا حسن / 86

مستوفي، عبدالله / 75

مسجد گوهر شاد / 129، 130، 158، 182، 187

مسجد وكيل (شيراز) / 186

مشهد / 110، 113، 120، 129، 158، 160، 171،187، 195، 210

مشيرالدوله / 65

مصدق، محمد / 54، 82، 181

مصر / 96، 104

مصطفي كمال  آتاتورك

مطهري، مرتضي / 146، 218، 219

مظفرالدين شاه قاجار / 38

مقدمه فكري نهضت مشروطيت (كتاب) / 65

مكتب اسلام (مجله) / 219، 220، 226

مكتبخانه شرعيات / 110

مكي، حسين / 117، 187،189، 191، 210

ملاير / 88

مليكف، ا.س / 80

ممتازالدوله (وزير فرهنگ) /30

منگنه، نورالهدي / 194

موازنه منفي (كتاب) / 181

مورنينگ پست (نشريه) / 52، 114

موقر، مجيد / 148

ص: 392

مونتسكيو / 245

ميرزا جعفر مهندس / 65

ميرزا حاجي بابا / 64

ميرزا ملكم خان (ناظم الدوله) / 69، 70، 71، 74، 240

ميرزا يحيي نوري (صبح ازل) / 72

ميرزاآقاخان نوري / 67

ميرزاده عشقي / 78، 94، 180

ميلاني، سيدمحمد هادي / 28

مينوي، مجتبي / 64

ن

ناصرالدين شاه قاجار / 38، 68، 75،91، 92، 107، 108

ناصري، ايرج / 11

ناطق، هما/ 107

نامه بانوان(نشريه) / 119

نامه جوانان (نشريه) / 77

نجف / 87، 187

نجفي گيلاني، شيخ يوسف / 27

نجفي، ناصر / 75، 92

نخست وزيران ايران از سيدضياء تا بختيار (كتاب) / 14

نصيرالدوله (ميرزا احمد خان ) /111

نسوان وطنخواه (نشريه) / 14، 29، 32، 77، 119

نقش انگليس در ايران (كتاب) / 80

نقوي، عليمحمد / 67، 70، 79، 81، 83، 86، 218، 219

نهاوند / 88

نهرو، جواهر لعل / 245

نورحماده / 104، 105

نوري اسفندياري، فتح الله / 14، 50، 51، 52، 78، 99، 103، 114، 129، 138، 150، 193، 195

نيشابور / 18، 167، 202، 203

و

واحد، سينا / 101، 130، 134، 186

وثوق الدوله، 30، 31، 46، 111، 183

وحيد (مجله) / 42

وسيلة الخفايف، طومار عفت (كتاب) / 27

ولايتي، علي اكبر / 65

وين / 82

ه_

هاليوود / 237

هامبارسون / 138

هريس / 173

هس، هلن / 111

ص: 393

همدان / 161، 162

هندوستان / 81، 82، 99، 245

هوشنگ مهدوي، عبدالرضا / 116

ي

يزد / 210

يزداني، سهراب / 11

يزدي، صفيه / 110

يزدي، محمد حسين / 110

يكتايي، مهين / 228

يوسف خان ريشارد (مودب الملك) / 108، 111

ص: 394

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109