صحیفه مودت: شیوه های ارتباط با اهل بیت علیهم السلام

مشخصات كتاب

سرشناسه : شیخانی، علی باقر، 1341 -

عنوان و نام پديدآور : صحیفه مودت: شیوه های ارتباط با اهل بیت علیهم السلام/ علی باقر شیخانی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.

مشخصات نشر : تهران: نشر مشعر، 1389.

مشخصات ظاهری : 95ص؛ 22×11 س م.

شابک : 6500 ریال: 978-964-540-222-6

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص. [89] - 95.

عنوان دیگر : شیوه های ارتباط با اهل بیت علیهم السلام.

موضوع : دوستی -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : تولی و تبری

موضوع : چهارده معصوم

شناسه افزوده : حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت

رده بندی کنگره : BP196/65/ش86ص3 1389

رده بندی دیویی : 297/652

شماره کتابشناسی ملی : 2028236

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ديباچه

عشق به اولياى خدا و ارتباط با آنها، تنها دليل حيات و بالندگى دين و ايمان است. ايمان بدون اين عشق و باورداشت، بى روح و بى مايه است.

عشق به اولياى خدا، نه اينكه از دين، بلكه تمام دين است. از اين رو، لازم است اين حقيقت را عينى و ملموس كرد.

خداوند در قرآن كريم مى فرمايد: وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ أَ فَلَا يُؤْمِنُونَ

«و از آب همه چيز را حيات بخشيديم.»(انبياء: 30) كوير خشكيده گزاف مى گويد آن دم كه دم از زندگى و شادابى مى زند. يا معناى حيات را نمى داند و زندگى را نمى شناسد يا خود و ديگران را به سخره گرفته است. در حقيقت آن آب حياتى كه به جامعه طراوت و زندگى مى دهد، عشق به اولياى خداست.

ممكن است بدون مودت اين سرچشمه هاى حيات

ص: 8

كسانى زنده باشند، ولى زندگى نمى كنند. ميان زنده بودن و زندگى كردن تفاوت بسيار است، كسى كه مرگ مغزى شد، مشاعرش از كار افتاده است، دفنش نمى كنند ولى نمى گويند زندگى مى كند. حيات بدون عشق به اولياى خدا هم نوعى ابتلا به مرگ مغزى است.

اثرى كه پيش رو داريد، اثرى وزين از حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاى على باقرشيخانى است كه شيوه هاى ارتباط با اهل بيت(ع) را جهت تحكيمِ رابطه حيات با حيات بخشان تبيين مى كند. اميدواريم براى همه مطالعه كنندگان مفيد واقع شود و روزى به كارمان آيد كه جز محبت و مودّت اهل بيت(ع) پناهگاهى نخواهد بود.

انه ولى التوفيق

گروه اخلاق و اسرار

مركز تحقيقات حج

ص: 9

پيش گفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين وصلى الله على محمد وآله الطاهرين الذين اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا

پيوند معنوى با ساحت مقدس انبياى الهى، به ويژه پيامبر خاتم(ص) و خاندان مطهرش و عشق آنان را در دل پروراندن و شميم جان را به بوى دلاويز آنان معطر ساختن، بسى ارزشمند است. خوشا ذكر و يادشان را زمزمه كردن، در داغ فراقشان اشك حسرت فشاندن و سر بر آستان ارادت آنان ساييدن. چه زيباست مطيع امر و نهى آنان بودن، قلب و جان را به ضريح پاك آنان گره زدن، در انتظار عصاره خلقت از ميان آنان بودن و همه توان خود را براى يارى ايشان آماده نگه داشتن و لحظه اى از انديشه اصلاح خود و جامعه، براى پيوستن به دادگستر جهان، خالى نبودن.

اين امور، بسى دشوار و ارزشمند است و نيازمند

ص: 10

شناخت و پاسداشت، تا در اين راه، به افراط و تفريط كه دام شيطان است، گرفتار نياييم كه نشناختن راه و راهبر، خود، بى راهه رفتن است.

آنچه در پى مى آيد، بررسى شيوه هاى ارتباط با اهل بيت(ع)، نتايج چنين ارتباطى، موانع و شناخت آسيب هاى اين مسير است. باشد كه مقبول طبع رهروان مسير الهى قرار گيرد.

ص: 11

فصل اول ارتباط عاطفى

اشاره

اولين پيوند و ارتباط با امامان معصوم(ع)، پيوند عاطفى با آنان است. از اين رو، توضيحى كوتاه درباره اين نوع ارتباط داده مى شود. سپس به ضرورت ارتباط عاطفى، آثار و فوايد، موانع و آسيب هاى آن خواهيم پرداخت.

1. منظور از ارتباط عاطفى

از ويژگى هاى انسان در برابر ديگر جانداران، برخوردارى از احساس و عاطفه است؛ بدين معنا كه وى، در برابر رنجى كه ديگران مى برند، محزون مى گردد و هنگامى كه در دل ديگران شادى مى آفريند، مسرور مى گردد. اين احساس نوع دوستانه، گاه آن چنان در انسان شدت مى گيرد كه به سرحد عشق مى رسد. ازاين رو، مقصود از پيوند عاطفى در اينجا، دوست داشتن و عشق

ص: 12

ورزيدن به پاكان امت است؛ همان عشق و محبتى كه خداوند در آيات قرآن، پيامبر و اهل بيت او را به جهت برخوردارى از آن ستوده است و درباره رسولش مى فرمايد:

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ(التوبه: 128)

قطعاً، براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت] شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است.

و همچنين به سبب ايثارى كه اهل بيت رسولش(ع) در بخشش مال به بيچاره و يتيم و اسير نمودند و خود سه شبانه روز چيزى نخوردند، آنان را مورد تمجيد قرار داده، مى فرمايد:

وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً(8)

إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً(9)

الإنسان 8، 9

و غذاى [خود] را با اينكه به آن علاقه [و نياز] دارند، به «مسكين» و «يتيم» و «اسير» مى دهند و مى گويند: ما شما را به خاطر خدا اطعام مى كنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهيم.

و در مقابل، از مردم نيز خواسته است كه با پيامبر(ص)

ص: 13

كه اين چنين به آنان عشق مى ورزد و تاب تحمل رنج هاى آنان را ندارد عشق بورزند و پيوند عاطفى با او و خاندانش برقرار نمايند. ازاين رو، خداوند به پيامبر خاتم(ص) وحى كرد كه به مردم بگويد:

اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما و اموالى كه به دست آورده ايد و تجارتى كه از كساد شدنش مى ترسيد و خانه هايى كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب تر است، در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند و خداوند گروه فاسقان را هدايت نمى كند. (1)

در اين آيه، خداوند به كسانى كه عشق و علاقه به زن، فرزند، پدر، برادر، مال و زندگى را بر عشق و علاقه به خدا و رسولش ترجيح مى دهند، وعده عذاب داده است؛ يعنى عشق و علاقه به خدا و رسول بر همه چيز برترى دارد. در آيه اى ديگر، خداوند آشكارا عشق و مودّت نسبت به خاندان پيامبر(ص) را مزد رسالت دانسته است:

قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الشورى، 23

[اى پيامبر] بگو: من هيچ پاداشى از شما بر انجام


1- توبه: 24.

ص: 14

رسالتم درخواست نمى كنم، جز اينكه نزديكانم [اهل بيتم] را دوست بداريد.

ابن عباس مى گويد:

لَمّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ قِيلَ يا رَسُولَ اللهِ مَنْ قَرَابَتُكَ هَؤُلاءِ الَّذِينَ وَجَبَتْ عَلَيْنا مَوَدَّتُهُمْ فَقالَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ ابْنَاهُم. (1)

هنگامى كه اين آيه نازل شد، از پيامبر(ص) پرسيدند: نزديكانت كه مودّت و محبت آنان بر ما واجب شده است، چه كسانى هستند؟ فرمود: على، فاطمه و دو فرزند آنان.

در جاى ديگر رسول خدا(ص) فرمود: «اولين چيزى كه [در روز قيامت] از بنده مى پرسند، دوستى ما اهل بيت است». (2)

همچنين فرمود:

هيچ بنده اى ايمان [واقعى] ندارد، مگر اينكه من نزد او از خودش محبوب تر باشم و فرزندانم در نزدش


1- جارالله زمخشري، تفسير كشاف، ج 4، ص 220؛ محمد بن عمر فخر رازي، تفسير مفاتيح الغيب، ج 27، ص 168؛ رشيد الدين ابوالفضل ميبدي، تفسير كشف الاسرار، ج 9، ص 23؛ صديق حسن خان قنوجي، تفسير فتح البيان، ج 8، ص 311؛ محمد بن محمد ابي السعود، تفسير ارشاد عقل السليم، ج 6، ص 16؛ اسماعيل حقي برسوي، تفسير روح البيان، ج 8، ص 311؛ تفسير نمونه، ج 20، ص 415.
2- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 7، ص 260.

ص: 15

از فرزندان او و عترتم از عترتش و شخص من از خود او در نزدش محبوب تر باشد. (1)

2. راه هاى ايجاد و تقويت ارتباط عاطفى

اشاره

ارتباط عاطفى با امامان معصوم و تقويت عشق و محبت نسبت به آنان راه هاى متعددى دارد؛ از جمله:

الف) شناخت امامان معصوم (ع)

از راه هاى تقويت پيوند عاطفى با پيامبر و اهل بيت پاك او(ع)، آشنايى با سيره و شخصيت آنان است و بدون چنين معرفتى، عشق و محبتى پديد نمى آيد. بنابراين، اگر از عشق و محبت به امامان معصوم(ع) سخن به ميان مى آيد، منظور عشق همراه با معرفت است؛ زيرا اين نوع پيوند، ماندگار و بر سراسر وجود عاشق تأثيرگذار خواهد بود و نقش بسيارى در سازندگى و تعالى اخلاق و رفتار او دارد وگرنه محبت ورزى بدون شناخت امكان ندارد همان گونه كه گفته اند:

«الْمَحَبَّةُ ثَمَرَةُ الْمَعْرِفَةِ لأنَّ مَنْ لا يَعْرِفُ لا يُحِبّ» (2)

؛ «محبت ميوه شناخت است و كسى كه شناخت ندارد محبت نخواهد داشت».

و همچنين گفته اند: خضوع و اطاعت صميمانه و


1- محمد محمدي ري شهري، اهل البيت في الكتاب والسنه، ص 402.
2- غلامحسين ابراهيمي ديناني، دفتر عقل و آيت عشق، ج 3، ص 39.

ص: 16

خالصانه و صادقانه، لازمه محبت است و عشق حقيقى، زاده عرفان كامل است و عرفان كامل، نتيجه انديشه درست است. (1)

مقصود از اين معرفت، شناخت شناسنامه اى نيست، بلكه مراد، پى بردن به شخصيت والاى آنان نزد خداوند و شناخت حقوق آنان و وظايف خود در برابر آنان و همچنين شناخت فداكارى ها و جان نثارى ها و تلاش آنان براى اعتلاى مكتب و خدمت به خلق خداست. چنين شناختى است كه سبب عشق و علاقه به آنان شده و زمينه همسو شدن با آنان در جهت فداكارى براى مكتب را فراهم مى آورد.

ب) نام امامان معصوم (ع) الگوى نام گذارى ها

هرگاه كسى به ديگرى، بسيار علاقه مند باشد، بر آن خواهد بود كه با كوچك ترين بهانه اى نام او را بر زبان جارى سازد؛ زيرا عاشق حتى از نام معشوق نيز لذت مى برد. ازاين رو، انسان ها، مكان ها و مراكز مهم را به نام شخصيت هاى محبوب نام گذارى مى كنند تا نام و ياد شخصيت مورد نظر، همواره ماندگار باشد. به همين جهت، يكى از راه هاى ابراز علاقه به ائمه اطهار(ع)،


1- محمود شهابي، زندة عشق، ص 153.

ص: 17

برگزيدن نام فرزندان از ميان نام ها، القاب و كنيه آنان مى باشد.

پيامبر اكرم(ص) فرمود:

«سَمُّوا اوْلادَكُمْ اسْمَاءَ الانْبِياء» (1)؛

«فرزندان خود را به اسم پيامبران، نام گذارى كنيد».

ربعى بن عبدالله مى گويد: شخصى به امام صادق(ع) عرض كرد: فدايت شوم، ما فرزندان خود را به اسامى شما و پدرانتان نام گذارى مى كنيم، آيا چنين كارى فايده اى براى ما دارد؟ حضرت فرمود: آرى، به خدا قسم، مگر دين، چيزى غير از حب و دوستى است؟! آن گاه امام به آيه شريفه استشهاد كردند:

قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ

آل عمران، 31

بگو اگر خداى را دوست داريد، از من اطاعت كنيد تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد. (2)

امام حسين(ع) به پدرش، اميرمؤمنان على(ع) علاقه بسيار داشت. از اين رو، همه فرزندان پسر خود را على نام نهاد. امام سجاد(ع) در اين باره مى فرمايد:

پس از آنكه معاويه، مروان بن حكم را حاكم مدينه


1- بحارالانوار، ج 104، ص 92.
2- همان، ص 130.

ص: 18

كرد، نزد وى رفتم. به من گفت: اسم تو چيست؟ گفتم: على بن حسين، پرسيد: اسم برادرت چيست؟ گفتم: على. پرسيد: دو اسم به نام على؟ پدرت هيچ يك از فرزندانش را رها ننمود مگر اينكه اسم على را بر آنان گذاشت. نزد پدرم برگشتم و سخن وى را براى پدرم بازگو كردم ايشان فرمود: واى به حال پسر زن كبودچشم(مروان)! اگر براى من صد پسر بود، دوست داشتم آنان را جز على ننامم. (1)

ج) هديه دادن در راه امامان معصوم (ع)

يكى ديگر از راه هاى ابراز علاقه و پيوند عاطفى با امامان معصوم(ع)، فرستادن هديه براى آنهاست و بهترين هديه براى انبياى الهى، به ويژه آخرين پيامبر(ص) و فرزندان پاكش، فرستادن درود و صلوات بر آنان است. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «هر كجاى زمين هستيد بر من صلوات بفرستيد؛ زيرا صلوات شما به من رسانده مى شود». (2)

د) دوستى با دوستان و دشمنى با دشمنان معصومان (ع)

كسى كه به ديگرى علاقه مند است، همواره در پى خشنود كردن اوست و سعى مى كند كار دلخواه او را انجام


1- محمد بن يعقوب كليني، كافي، ج 6، ص 19، ح 7.
2- رشيدين ابوالفضل ميبدي، تفسير كشف الاسرار، ج 8، ص 85.

ص: 19

دهد و از كارى كه او خوش ندارد، پرهيز كند. دوستان او را دوست دارد و از دشمنانش بيزار است. دوستى با اهل بيت(ع) نيز چنين است؛ يعنى لازم است براى پيوند دوستى، خود را از پليدى ها پاك كرد و با دوستداران آنها دوستى و از دشمنانشان بيزارى جست.

امام صادق(ع) مى فرمايد: «كسى كه دوستداران ما را دوست بدارد، ما را دوست داشته است». (1)

اميرمؤمنان على(ع) نيز مى فرمايد:

دوستى ما با دوست داشتن دشمن ما، در دل يك انسان يكجا جمع نمى شود؛ زيرا خداوند در باطن هر كس دو قلب ننهاده است. از اين رو، وقتى اين را دوست داشت، مخالفش را دشمن مى دارد. بنابراين دوستداران ما، در محبت به ما، اخلاص دارند و چيزى با آن آميخته نيست. همچنان كه طلا با آتش خالص مى گردد و چيزى با آن آميخته نيست. پس اگر كسى مى خواهد بداند كه آيا تنها ما را دوست دارد، قلبش را بيازمايد. اگر در محبت ورزى، دشمنان ما نيز سهمى از حبّ وى مى برند، بداند او از ما نيست و ما از او نيستيم. (2)


1- بحارالانوار، ج 100، ص 124.
2- اهل البيت في الكتاب و السنة، ص 414.

ص: 20

در زيارت نامه آنان مى خوانيم:

من، شما و دوستدارانتان را دوست دارم و با دشمنان شما دشمنى دارم و با آنها عداوت مى ورزم. هر كسى كه تسليم امر شماست، با او در مسالمت خواهم بود و كسى كه به جنگ شما برخيزد با او در جنگ خواهم بود. (1)

چنين ابراز دوستى و دشمنى پيروى از سنت رسول خدا است؛ زيرا در روايت آمده است:

إِنَّ رَسُول اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ نَظَرَ إِلى عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلواتُ اللهِ عَلَيْهِم فَقالَ: انَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُم. (2)

رسول خدا(ص) به على و فاطمه و حسن و حسين نگريست و فرمود: من با كسى كه به جنگ شما برخيزد در جنگ خواهم بود و هر كسى كه تسليم امر شماست، با او در مسالمت خواهم بود.

ه) شركت در مجالس منسوب به اهل بيت (ع)

همانند بودن محب با محبوب، از مهم ترين نشانه هاى محبت است. عاشق واقعى هرگاه معشوقش


1- شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره، ص 904.
2- نور الدين علي هيثمي، مجمع الزوائد، ج 9، ص 169.

ص: 21

را در سختى ببيند، رنج مى برد. اگر خارى در دست او فرو رود، گويى بر چشم وى فرو نشسته است و هرگاه او را در شادى ببيند، شاد مى گردد. امام صادق(ع) شيعيان واقعى اهل بيت(ع) را چنين توصيف كرده است:

شيعيان ما هم چون جزئى از خود مايند كه از طينت ما آفريده شده اند. بدين جهت، آن چه سبب اندوه و غم ما گرديده، آنان را غمگين كرده و آنچه ما را خوشحال كند، موجب خوشحالى آنان است. (1)

به همين جهت است كه بر سوگوارى در عزاى آنان به ويژه امام حسين(ع) تأكيد فراوان شده است.

امام صادق(ع) مى فرمايد:

مَنْ انْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ(ع) بَيْتاً مِنْ شِعرٍ فَبَكَى وَ ابْكَى عَشَرَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّةُ فَلَمْ يَزَلْ حَتَّى قالَ وَ مَنْ انْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ(ع) شِعْراً فَبَكَى وَ اظُنُّهُ قَالَ اوْ تَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّة. (2)

كسى كه درباره حسين(ع) يك بيت شعر بسرايد و خود بگريد و ده نفر را بگرياند، بهشت بر همه آنان واجب مى گردد تا آنجا كه امام صادق(ع) فرمود:


1- بحارالانوار، ج 68، ص 24.
2- محمد بن علي بن بابويه(شيخ صدوق)، ثواب الأعمال، ص 85.

ص: 22

حتى اگر بگريد يا خود را به گريستن بزند، بهشت بر او واجب مى گردد.

3. آثار و نتايج ارتباط عاطفى

اشاره

ارتباط عاطفى با پاكان، به ويژه خاندان پاك پيامبر(ص)، آثار بسيارى در بردارد كه به خود محب برمى گردد. ازاين رو، خداوند از سويى به پيامبر دستور مى دهد به مردم بگويد كه مزد رسالتش دوستى خاندان من است از سوى ديگر به پيامبر مى فرمايد به آنان بگويد كه سود اين دوست داشتن به خود آنان مى رسد:

قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ سبإ، 47

بگو آنچه از اجر كه از شما خواستم به سود خودتان است وگرنه مزد من بر خداوند است.

اكنون با شمردن برخى از اين نتايج، به توضيح آنها مى پردازيم:

الف) رشد و تربيت فرد

از فوايد دوستى با اهل بيت(ع)، گام برداشتن در مسير آنان و در نتيجه، رسيدن به رشد و كمال است؛ زيرا آنان در رفتار و گفتار، آينه تمام نماى حق هستند. استاد مطهرى در اين باره مى نويسند:

ص: 23

محبت به سوى مشابهت و مشاكلت مى راند و قدرتِ آن سبب مى شود كه محب به شكل محبوب درآيد. محبت مانند سيم برقى است كه از وجود محبوب به محب وصل گردد و صفات محبوب را به وى منتقل سازد. (1) از اين رو، محبت پيغمبر و محبت اميرالمؤمنين و محبت هر كاملى، بزرگ ترين عامل اصلاح و تربيت انسان است. فلسفه محبت اوليا اين است. (2)

ب) تحولات اجتماعى

پيوند عاطفى با اهل بيت(ع) و حركت هاى اجتماعى آنان، به ويژه پيوند با قيام امام حسين(ع) در برابر جور و ستم يزيد و آشنايى با واقعه جانسوز عاشورا، در طول تاريخ همواره عامل خيزش پيروان او عليه طاغوت ها و ستمگران بوده است. براى مثال، قيام هاى توابين، مختار، زيد شهيد، سربداران و انقلاب شكوهمند اسلامى ايران و استقامت مردم مظلوم لبنان به رهبرى حزب الله در برابر اشغالگران صهيونيست را مى توان نمونه اى از اين نوع تأثيرپذيرى دانست. امام خمينى(ره) در اين باره


1- مرتضي مطهري، جاذبه و دافعه علي(ع)، ص 66.
2- تعليم و تربيت در اسلام، ص 391.

ص: 24

مى گويد:

تمام اين وحدت كلمه اى كه مبدأ پيروزى ما شد، براى خاطر اين مجالس عزا و اين مجالس سوگوارى و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد. (1)

ج) ماندگارى مذهب و مكتب

ارتباط عاطفى و عاشقانه با پيشوايانى كه همه هستى خود را در راه اعتلاى مكتب نثار كردند، روحيه فداكارى و ايثار را در پيروان زنده مى كند، تا بدان جا كه از جانفشانى در راه مذهب دريغ نمى ورزند. امام خمينى در اين باره مى فرمايد:

بايد محرم و صفر را به ذكر مصائب اهل بيت(ع) زنده نگه داريم كه با ذكر مصائب اهل بيت(ع) اين مذهب تا حالا زنده مانده است. (2)

شهيد مطهرى در اين باره مى نويسد:

هر مكتبى اگر چاشنى از عاطفه نداشته باشد و صرفاً مكتب و فلسفه و فكر باشد، آن قدرها در روح ها نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد، ولى اگر


1- صحيفة نور، ج 17، ص 60.
2- همان، ج 15، ص 203.

ص: 25

ى

ك مكتب، چاشنى از عاطفه داشته باشد اين عاطفه به آن حرارت مى دهد. معنا و فلسفه يك مكتب، آن مكتب را روشن مى كند، به آن مكتب منطق مى دهد، آن مكتب را منطقى مى كند. بدون شك، مكتب امام حسين منطق و فلسفه دارد، درس است و بايد آموخت. اما اگر ما دائماً اين مكتب را صرفاً به صورت يك مكتب فكرى بازگو كنيم، حرارت و جوشش آن گرفته مى شود و كهنه مى گردد ... چاشنى عاطفى، ذكر مصيبت حسين بن على(ع) يا اميرالمؤمنين يا امام حسن يا ائمه ديگر(ع) و يا حضرت زهرا(س) است، اين چاشنى عاطفه را ما بايد حفظ و نگهدارى كنيم. (1)

د) اطاعت و پيروى

كسى در ادعاى عشق و علاقه صادق است كه گفتار او، با كردارش هماهنگ باشد، وگرنه ادعاى صرف راه به جايى نمى برد. امام صادق(ع) درباره مدعيان دوستى حضرت حق(جل و علا) فرمود:


1- مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 16، ص 57.

ص: 26

تَعصي الإلَهَ وَ انتَ تُظهِرُ حُبَّهُ هذا مُحالٌ في الفِعالِ بَديعٌ

لو كانَ حُبُّكَ صادقاً لَاطَعْتَهُ انَّ المُحِبَّ لِمَن يُحِبُّ مُطيعٌ (1)

خداوند را نافرمانى مى كنى و اظهار دوستى اش مى نمايى؟! چنين چيزى(جمع ميان حب و سرپيچى) محال است و رفتارى شگفت است. اگر دوستى ات راستين بود، اطاعتش مى كردى؛ زيرا كه دوستدار، مطيع كسى است كه او را دوست مى دارد.

امام باقر(ع) به جابر چنين فرمود:

اى جابر! آيا براى كسى كه ادعاى تشيع و پيروى ما را دارد، همين اندازه بس است كه تنها از محبت ما اهل بيت دم زند؟ به خدا سوگند شيعه ما نيست جز آن كسى كه از خدا پروا نمايد و او را اطاعت كند و جز به فروتنى و خشوع و امانت و ذكر فراوان خدا و روزه و نماز و نيكى به پدر و مادر و مراعات همسايگان فقير و مستمند و قرض داران و يتيمان و راستى گفتار و تلاوت قرآن و بازداشتن زيان از مردم و جز به نيكى به آنها و امانت دارى در طايفه شناخته نشود.

جابر گفت: «اى پسر رسول خدا(ص) ما امروز كسى را


1- سيد جواد مصطفوي، ترجمه و شرح اصول كافي، ج 3، ص 118.

ص: 27

كه داراى چنين صفاتى باشد، نمى شناسيم».

امام(ع) فرمود:

اى جابر! انديشه ها و افكار گوناگون، تو را نفريبد. از تو پرسشى دارم: آيا براى يك شخص كافى است كه فقط بگويد كه من على(ع) را دوست دارم و از او پيروى مى كنم، ولى به همراه اين ادعا فعاليت دينى ننمايد؟ و اگر بگويد من رسول خدا(ص) را دوست دارم(با اينكه رسول خدا(ص) بهتر از على(ع) است) ولى از او پيروى ننمايد و به سنتش عمل نكند، محبتش به پيغمبر به او هيچ سودى ندهد. بنابراين از خدا پروا كنيد و براى آنچه در نزد خداست عمل نيك كنيد. خدا با هيچ كس خويشاوندى ندارد و محبوب ترين بندگان خداى عزوجل، كسى است كه باتقواترين و مطيع ترين آنها باشد. اى جابر! جز با اطاعت از خداى تعالى نمى توان به او تقرب جست و همراهى ما، برات آزادى از دوزخ نيست و هيچ كس بر خدا حجت ندارد. هر كه مطيع خدا باشد، دوست ماست و هر كسى كه نافرمانى خدا كند، دشمن ماست. ولايت ما جز با ورع به دست نمى آيد. (1)


1- اصول كافي، ج 2، ص 74.

ص: 28

ه) آرامش روحى و روانى

تصور مصائبى كه اهل بيت(ع) در راه خدا متحمل شدند، ساير مصائب را ناچيز و اندك و تحمل آنها را آسان مى سازد. چه بسيار افراد داغدار و مصيبت ديده اى كه در نتيجه پيوند عاطفى(با ياد مصائب اهل بيت(ع)) بر دل ريش خود مرهمى نهادند و داغ فرزندى را كه در راه حق نثار كرده بودند، به جان خريدند، تا جايى كه در اوج فشار روحى ناشى از مرگ عزيز خود، به ياد صبر امام حسين(ع) و حضرت زينب(س) در واقعه كربلا، آلام روحى آنان به آرامش گراييد. چه بسيار مبارزانى كه زندان هاى طاقت فرسا را به ياد زندانى بغداد، امام موسى كاظم(ع) تحمل كردند.

و) شفاعت

عشق به امامان معصوم(ع) افزون بر نتايج دنيوى، آثار اخروى در پى دارد. رسول خدا(ص) در روايتى، آثار محبت به خود و اهل بيتش را چنين بيان مى كند:

دوستى من و اهل بيتم در هفت موقعيت كه هول و هراسش عظيم است سودمند است: هنگام جان سپارى، ورود به قبر، برانگيخته شدن از قبر، هنگام حساب رسى [اعمال انسان]، وقتى كه كتاب

ص: 29

[اعمال] را به دست انسان ها مى دهند، هنگامى كه در نزد ميزان [اعمال] قرار مى گيرند و لحظه عبور از [پل] صراط. پس كسى كه مرا و اهل بيتم را دوست بدارد و پس از من به آنان تمسّك جويد، ما در روز قيامت از وى شفاعت خواهيم كرد. (1)

4. آسيب شناسى ارتباط عاطفى

اشاره

عشق به امامان معصوم(ع) در صورتى مؤثر است كه از آفت هاى زير به دور باشد:

الف) غلو و گزافه گويى

خاندان پاك پيامبر(ص)، همه سجاياى پاك را يكجا و در حدّ اعلاى آن داشتند. از اين رو، برخى انسان هاى نادان و كم ظرفيت مقام آنها را فراتر از انسان دانستند و صفات الوهيت را به آنان نسبت دادند كه مورد رضايت آنان نبود و مردم را از چنين گفتارى بر حذر مى داشتند؛ همان طور كه خداوند در مورد قوم يهود كه چنين راهى را در پيش گرفتند، فرمود: «بگو اى اهل كتاب! در دين خود به ناحق گزافه گويى نكنيد». (2)

به گفته قرآن، يهود درباره انبياى خود غلو مى كردند؛


1- لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ج 1، ص 54.
2- نساء: 71.

ص: 30

به گونه اى كه معتقد بودند عُزَير پسر خداست. مسيحيان نيز حضرت عيسى(ع) را پسر خدا مى دانستند.

در ميان مسلمانان نيز عده اى با غلو، بعضى از اهل بيت پيامبر(ع) را معبود خود خواندند كه اهل بيت آنان را لعن كرده، كافر دانستند. على(ع) درباره آنان فرمود:

دو كس درباره من هلاك شدند و تقصير و گناهى بر من نيست: دوستداران افراطى و دشمنان افراطى؛ و ما در نزد خداى(عزّوجلّ) از كسى كه درباره ما(اهل بيت) غلو كند و ما را بيش از حد، بالا برد، برائت مى جوييم؛ همانند برائت جستن عيسى بن مريم از نصارى(مسيحيان). (1)

گزافه گويى درباره اهل بيت(ع) در طول تاريخ بيشترين ضربه را بر مكتب ائمه زده است؛ زيرا غلوكنندگان با گفتار و كردار نابخردانه، مكتب اهل بيت(ع) را زير سؤال برده و بهانه به دست مغرضان داده اند؛ به طورى كه در كتاب هاى مربوط به فرق اسلامى، هرگاه سخن از پيروان اهل بيت به ميان آمده، آنان را با غاليان برابر دانسته اند.

اكنون نيز وهابيت براى مبارزه با تعاليم ناب اهل بيت(ع) بر طبل غالى گرى پيروان اهل بيت(ع) مى كوبد


1- محسن فيض كاشاني، نوادر الاخبار، ص 136.

ص: 31

و آنان را غالى و گزافه گو مى خواند. از سويى، برخى افراد نادان به بهانه عزادارى و نوحه سرايى براى اهل بيت(ع) و سرور شهيدان(ع)، جوانان پرشور و پاك طينت را گرد خود جمع مى كنند و الفاظى غلوآميز مانند: حسين اللهى ام، خداى من حسين است، مست مستم على پرستم و امثال آن نسبت به اهل بيت پيامبر(ع) به كارمى برند؛ به گمان آنكه عزادار حسين اند و به مكتب اهل بيت(ع) خدمت مى كنند، ولى نمى دانند كه با اين كار، بهانه به دست دشمنان ائمه(ع) مى دهند. از اين رو، اين نوع عزادارى ها و به كار بردن الفاظ نامناسب و غلوآميز، مورد قبول و رضايت اهل بيت(ع) نيست.

ب) غرور

عشق به اهل بيت(ع) فوايد و آثار فراوانى دارد و شرط دست يابى به آنها پيروى كامل از ائمه(ع) و پرهيز از گناهان است، وگرنه فقط با اين تصور كه چون شيعه هستيم اهل نجاتيم، راه به جايى نخواهيم برد. در اين باره محمدبن مارد مى گويد:

به امام صادق(ع) عرض كردم: حديثى از شما نقل شده است كه فرموده ايد: هنگامى كه(ما را) شناختيد، هر كارى كه مى خواهيد بكنيد.(آيا

ص: 32

درست است؟) امام فرمود: آرى، چنين گفته ام. پرسيدم: اگر چه زنا كنند يا سرقت نمايند و شراب بنوشند؟ امام فرمود:(إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيهِ راجِعُونَ) به خدا قسم! كه نسبت به ما انصاف ننمودند؛ زيرا ما به سبب كردارمان محاسبه مى شويم. آيا از آنان حساب برداشته شده است؟ آنچه گفته ام اين بود كه هرگاه «امام را» شناختى تا مى توانى از عمل، كم يا زياد، انجام بده كه از تو پذيرفته شود [و شرط قبول اعمال، ولايت ما اهل بيت است]. (1)

اين روايت به خوبى نشان مى دهد، كه برخى از رفتارهايى كه به بهانه جشن براى اهل بيت(ع) به ويژه ميلاد امام زمان [از برخى افراد ناآگاه صادر مى شود و در آن به رقص و پاى كوبى يا بيان برخى سخنان ناشايست مى پردازند، مورد پسند اهل بيت(ع) نيست و حب ائمه(ع) نيز نمى تواند جوازى براى انجام اين گونه رفتارها و گفتارها باشد.

ج) تحريف

يكى ديگر از انحرافاتى كه مى تواند در مسير ارتباط با معصومان مطرح گردد، تحريف تاريخ زندگى، گفتار


1- اصول كافي، ج 2، ص 464.

ص: 33

و رفتار اهل بيت(ع) است. به عنوان مثال امامان معصوم(ع) در روايات بر ذكر مصائب امام حسين(ع) و گريه كردن و گرياندن عزاداران سيدالشهدا(ع) بسيار تأكيد نموده اند. اين امر سبب شده است كه برخى افراد ناآگاه به هر بهانه اى، حتى با دست كارى واقعيت ها و جعل داستان ها، تلاش كنند مردم را بگريانند تا به گمان خود به ثواب عزادارى نائل گردند؛ در حالى كه اينان با كار خود، مكتب سازنده و عاشق پرور امام حسين(ع) را، مكتبى خيالى و بى پايه معرفى مى كنند. پاره اى از اين دست تحريفات، به قلم محدث نورى در «لؤلؤ و مرجان» و نيز شهيد مطهرى در «تحريفات عاشورا» مطرح شده است.

د) خرافه گرايى

برخى افراد جاهل و شياد نيز از علاقه مردم به اهل بيت(ع) سوءاستفاده مى كنند و در بعضى موارد براى رسيدن به اهداف پليد خود، خرافه اى را در جامعه مى پراكنند. مثلًا كسى ادعا مى كند كه قطره اى از خون سر امام حسين(ع) در فلان منطقه ريخته است بدين سبب، آن مكان مقدس است و ديگرى مدعى كشف امام زاده اى جديد در منطقه اى گمنام مى شود و در محله اى ديگر، مكانى به نام قدم گاه حضرت عباس(ع)

ص: 34

احداث مى كنند و يا مدعى ديدن خواب امام معصومى شده، خود را نظركرده معرفى مى نمايند.

ه) بى توجهى به اهداف مكتب

توجه نداشتن به اهداف مكتب و غفلت از فلسفه قيام و قعود ائمه(ع) و عدم درك صحيح از تأكيد ايشان به برپاداشتن عزادارى ها و جشن ها، يكى ديگر از موانع پيوند معنوى صحيح با اهل بيت(ع) است. ازاين رو، گاهى برخى از افراد خودسر و غافل به گمان بزرگداشت شعائر دينى، حرمت ائمه را مى شكنند. استاد شهيد مطهرى در اين باره مى گويد:

در سال هاى اوّلِ مرجعيت مرحوم آيت الله بروجردى بود. به ايشان خبر دادند كه وضع شبيه خوانى(تعزيه) قم خيلى خراب و ناجور است. ايشان از تمام رؤساى هيئت ها دعوت نمودند تا به منزل ايشان بيايند. پس از آمدن آنها، مرحوم بروجردى از حاضران پرسيد: مقلد چه كسى هستيد؟ همه گفتند: مقلد شما. ايشان فرمودند: اگر مقلد من هستيد، فتواى من اين است كه اين شبيه هايى كه شما در مى آوريد، حرام است. آنان به جاى پذيرش نظر ايشان با كمال صراحت گفتند:

ص: 35

آقا! ما در تمام سال مقلد شما هستيم، الا اين سه، چهار روز كه ابدا از شما تقليد نمى كنيم ... اين نشان مى دهد كه هدف، امام حسين(ع) نيست. هدف، اسلام نيست. نمايشى است كه از آن، استفاده هاى ديگر و لااقل لذتى مى برند. (1)

اكنون نيز مشابه اين گونه كارها در جامعه رايج است. كارهايى همچون قمه زنى، به راه انداختن علم هاى چند مترى، دعوت هيئت ها از مداحان خوش صدا براى خودنمايى در برابر هيئت رقيب، متداول شدن استفاده از انواع سبك هاى ترانه و آلات و ابزار موسيقى براى جذب بيشتر جوانان، انداختن قلاده بر گردن و عوعو كردن وخود را سگ درگاه حسين(ع) خواندن، از خرافات و انحرافاتى است كه با آموزه هاى مكتب پوياى اهل بيت(ع) در تعارض است و مورد تأييد فقهاى شيعه نيز نمى باشد.


1- مجموعه آثار، ج 17، ص 334.

ص: 36

فصل دوم ارتباط آرمانى

1. منظور از ارتباط آرمانى

يكى از آرزوهاى بزرگ انسان ها در طول اعصار و قرون، برچيده شدن ظلم و ستم و استقرار و حاكميت عدالت، ارزش ها و صفات پاك انسانى در همه زمينه هاى فردى و اجتماعى بوده است. ازاين رو، در انسان ها همواره انتظار چنين روزى بوده، به پديدآورندگان چنين تحولى عشق ورزيده اند. اديان الهى و حتى غير الهى نيز ظهور چنين شخصى را به پيروان خود بشارت داده اند. «اين شخصيت نزد زرتشتيان سوشيانت پيروزگر و نزد بوداييان بوداى پنجم و نزد برهمنان كريشناى و نزد هندوان آواتاى ويشنو و نزد يهوديان مسيح و نزد مسيحيان فارقليط نام دارد». (1)


1- محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 53.

ص: 37

اين شخصيت بزرگ كه همه چشم به راه اويند، در نزد مسلمانان مهدى نام دارد؛ همان كه آرمان بشريت را محقق مى سازد. رسول خدا(ص) در معرفى او فرمود: «مهدى از ما اهل بيت و از فرزندان فاطمه است». (1)

و فرمود:

در آخرالزمان مردى از فرزندانم كه هم اسم و هم كنيه من است، خروج مى كند و جهان را كه از ظلم و جور و بى عدالتى پر شده است، پر از قسط و عدل مى سازد. (2)

از اين رو، مراد از ارتباط آرمانى، انتظار دميدن خورشيد ولايت(مهدى موعود) و عشق ورزيدن به اوست؛ همان كه با نور وجود خود، ظلمت را از جهان مى زدايد و گيتى را منور نموده، آرمان بشريت را محقق مى سازد.

2. شيوه هاى ارتباط آرمانى با امام زمان (عج)

اشاره

بهترين شيوه هاى پيوند معنوى با ساحت قدس مهدوى كه براى باورمندان به ظهورش در روايت ها آمده، چند امر است:


1- مقدسي شافعي، عقد الدرر، ص 21.
2- همان، ص 32.

ص: 38

الف) آمادگى براى يارى حضرت

امام صادق(ع) فرمود: هر يك از شما مى بايست براى(ايجاد زمينه) خروج قائم تلاش كند اگر شده تيرى فراهم آورد؛ زيرا خداوند وقتى نيت كسى را براى يارى امام زمان بداند، اميد مى رود كه عمر وى را طولانى كند تا ظهور آن حضرت را درك كرده، از ياوران و پشتيبانان آن حضرت شود. (1)

ب) درخواست توفيق شناخت امام از خداوند

در منابع روايى شيعه و سنت، به تواتر و با بيان هاى مختلف از رسول خدا(ص) نقل شده است:

وَ مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِيتَةً جاهِلِيَّةً. (2)

و هر كس كه بدون شناخت امام زمانش بميرد، به مرگ جاهلى مرده است.

از اين رو، همواره بايد توفيق شناخت امام زمان، و اعتراف به وجود او و عمل به وظايف را از خدا خواست.

زرارة بن اعين مى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: اگر من دوره غيبت را درك نمايم، چه كنم؟


1- بحارالانوار، ج 52، ص 358.
2- محمد بن علي بن بابويه(شيخ صدوق)، كمال الدين، ص 409.

ص: 39

حضرت فرمود:

هميشه اين دعا را بخوان: بار پروردگارا! خودت را به من بشناسان؛ زيرا اگر خودت را به من نشناسانى پيامبرت را نخواهم شناخت. خدايا! رسولت را به من بشناسان؛ زيرا اگر رسولت را به من نشناسانى، حجّتت را نخواهم شناخت. خداوندا! حجتت را به من بشناسان؛ زيرا اگر حجتت را به من نشناسانى، از دينم گمراه خواهم شد. (1)

آنچه امام صادق(ع) بر آن تأكيد ورزيد، شناخت خدا، رسول و امام، با كمك خواستن از خداوند است، آن هم نه فقط با زبان.

آن حضرت در بيانى ديگر، معرفت به امام را نوعى فضيلت برمى شمارد:

كسى كه امامش را بشناسد و پيش از قيامش بميرد، همانند كسى است كه در لشكر آن حضرت حاضر بوده است(و در ركاب او از حق دفاع كرده است). (2)

ج) دعوت خود و ديگران به حق

امام سجاد(ع) در توصيف منتظران حقيقى فرمود:

اهل زمانِ غيبت كه معتقد به امامت و منتظر ظهور


1- كمال الدين، ص 146.
2- همان، ص 141.

ص: 40

او هستند، از اهل هر زمانى برترند ... آنان پيروان حقيقى ما و كسانى اند كه آشكار و نهان به دين خداى- عزّوجلّ- دعوت مى كنند. (1)

مسئوليتى كه امام در حديث فوق به آن اشاره كرده است، بيشتر در حوزه وظايف عالمان دين مى گنجد.

امام هادى(ع) در اين باره فرمود:

اگر در روزگار غيبت قائم ما، عالمانى نبودند كه به سوى او فراخوانند و راهنمايى كنند و با دلايل و استدلال محكم به دفاع از دين برخيزند و بندگان سست ايمان را از دام هاى شيطان برهانند و از دست ناصبيان نجات دهند، كسى باقى نمى ماند مگر اينكه مرتد مى شد. ولى آنان همچون كشتيبان و ناخداى كشتى كه سكان را نگه مى دارد، قلب هاى شيعيان سست ايمان را از لغزش بازمى دارند. (2)

د) پرهيز از گناه

پيوند با پاكان جز با پاكى ممكن نيست؛ زيرا شرط لازم مصاحبت، مجانست است. امام صادق(ع) فرمود:

هر كس خشنود مى شود كه از اصحاب قائم باشد،


1- كمال الدين، ص 320.
2- احمد بن علي طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 333.

ص: 41

پس بايد منتظر ظهورش بوده و اهل پرهيز از محرمات الهى و عمل به اخلاق نيكو باشد. در اين صورت، او منتظر(حقيقى) است. (1)

ه) پيروى از نايبان عام امام

يكى ديگر از راه هاى پيوند با آن حضرت، پيروى از نواب عام، به ويژه ولى فقيه، براى سربلندى امت اسلامى است. حضرت مهدى(عج) فرمود:

امَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيها إِلَى رُواةِ حَدِيثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ انَا حُجَّةُ الله.

در پيش آمدهايى كه رخ مى دهد، براى فهم [حكم] آن، به راويان حديث ما رجوع كنيد، كه آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدايم.

از اين رو، با پيروى از نايبان عام آن حضرت، به ويژه ولى فقيه جامع الشرايط، عقيده به استمرار ولايت سياسى امامان را تقويت نموده و شيعه مذهب را همچون مذهبى پويا كه توان پاسخگويى به همه نيازها، به ويژه نياز سياسى را بر اساس انديشه هاى برگرفته از اهل بيت پيامبر(ع) دارد، بهترين الگوى پيروى به جهانيان معرفى خواهيم نمود؛ همان كارى كه با قيام امام راحل و


1- محمد بن حسن حر عاملي، اثبات الهداة، ج 3، ص 536.

ص: 42

انقلاب اسلامى در جهان اسلام رخ داد و دل و انديشه بسيارى از پيروان اديان و مذاهب ديگر را متوجه مكتب اهل بيت(ع) و گرايش به آن نمود.

و) دعا براى ظهور

يكى ديگر از راه هاى ارتباط، استغاثه در فراق آن حضرت و دعا نمودن به درگاه الهى و صدقه دادن براى سلامتى و تعجيل در ظهور و توفيق درك زمان ظهور و يارى آن حضرت است. خواندن دعاى عهد(نقل شده از امام صادق(ع)) و دعاى فرج و ... در اين باره به شيعيان توصيه شده است.

ز) نجواى عاشقانه

امام زمان(عج) تنها حجت زنده خدا در ميان خلق است. چه بسا بسيارى او را ديده اند ولى كمتر كسى او را مى شناسد. ازاين رو، نجواى عاشقانه با او براى رؤيت جمال دلربايش، از راه هاى ارتباط با اوست.

چه زيباست كه هر صبح جمعه دعاى ندبه بخوانيم و در زمزمه اى عاشقانه به آن حضرت بگوييم:

اى كاش مى دانستم در كجا جاى گرفته اى؟ آيا در كوه رضوايى و يا در ذى طوى؟ چه دشوار است برايم كه مردمان را ببينم اما تو را نبينم و از تو

ص: 43

صدايى، حتى آهسته، به گوشم نرسد. چه برايم دشوار است كه رنج فراقت را تحمل كنم اما شكوه و ناله و زاريم به گوشت نرسد. فدايت شوم(تو آن) غايبى(هستى) كه از ما دور نيستى. جانم به فدايت، تو آن جدا افتاده از مايى كه از ما جدا نيست. جانم به فدايت تو همان آرزوى قلبى هر مرد و زن با ايمانى كه به ياد تو و به شوق ديدارت ناله سر مى دهد ... اى سرورم، تا كى در طلبت حيران و تا چه هنگامى و با چه زبانى تو را بخوانم وچگونه راز دل گويم. (1)

3. آثار و نتايج ارتباط آرمانى

اشاره

عقيده به ظهور منجى از نسل پيامبر(ص)، آثار و بركات فراوانى براى پيروان آن حضرت دارد كه در ادامه به برخى از آنها اشاره مى شود:

الف) اميد و نشاط

عقيده به آمدن منجى صالح براى اصلاح امور جهان، اميد را در دل زنده مى كند و نااميدى را مى زدايد. اين اميد، به زندگى انسان نشاط مى دهد؛ زيرا مى داند


1- بحارالانوار، ج 99، ص 108؛ مفاتيح الجنان، ص 887.

ص: 44

سرانجام، پيروزى از آن نيكوكاران خواهد بود و ظالمان، هر اندازه قدرت مند باشند، نابود خواهند شد.

ب) اصلاح فرد

منتظرِ واقعى مصلحى پاك از خاندانى پاك، به درستى مى داند كه راه پيوستن به چنين مصلحى و قرار گرفتن در زمره ياران وى، جز با تزكيه نفس ميسر نيست؛ زيرا او پاك است و جز پاكان را نمى پذيرد. چنين شخصى در اصلاح خود مى كوشد تا شايستگى لازم را براى سربازى آن حضرت بيابد.

ج) اصلاح اجتماع

عقيده به منجى جهان، انگيزه مبارزه با ستمگران را در دل ها تقويت مى كند؛ به ويژه اينكه چنين شخصيتى، زنده و شاهد رفتار ماست و افزون بر آن، نايبانى را به طور عام براى اداره امور جامعه تعيين كرده است. چنين اعتقادى مى تواند موجب تحول و اصلاح اجتماع شود. شاهد اين ادعا، پيروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 است. در اين انقلاب مردم جان بر كف ايران، با انگيزه و روحيه شهادت طلبى به خيابان ها ريختند و با مبارزه جانانه، حكومت طاغوت را در هم شكستند. آنان با اين كار، زمينه را براى ظهور حضرت موعود فراهم كردند.

ص: 45

د) هراس مستكبران

عقيده به وجود رهبرى عدل گستر و دشمن ظلم و ظالمان، همواره موجب نگرانى ستمگران بوده است. ازاين رو، آنان حتى پيش از تولد حضرت، در پى جلوگيرى از تولد يا نابودى وى پس از تولدش بوده اند. به همين جهت جد و پدرش را در لشكرگاه تحت مراقبت شديد قرار دادند تا به مقصود خود نايل گردند، ولى نتوانستند. امروزه نيز استكبار جهانى به مبارزه با اين انديشه و تفكر پرداخته، هجوم بى سابقه اى را با وسايل و ابزارهاى تبليغاتى عليه اين باور به راه انداخته است و با ساختن فيلم و انيمشن و بازى هاى رايانه اى در مبارزه با تفكر مهدويت، خود را پيروز ميدان مبارزه معرفى مى نمايد، اما:

يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ(8)

الصف، 8

آنان مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولى خدا نور خود را كامل مى كند هر چند كافران خوش نداشته باشند!

4. آسيب شناسى ارتباط آرمانى

اشاره

پيوند آرمانى با ساحت قدس مهدوى(عج)، از آغاز غيبت تا كنون با كج انديشى هايى رو به رو

ص: 46

بوده است كه در اينجا با عنوان آسيب شناسى به آن مى پردازيم:

الف) تفسير انحرافى از انتظار

برخى راحت طلبان عافيت انديش، براى شانه خالى كردن از تعهدات اجتماعى و اصلاح امور جامعه به توجيه كردار خود مى پردازند و معتقدند كه امام زمان هنگامى ظهور مى كند كه جهان پر از ظلم و جور باشد. پس نبايد براى اصلاح امور با حاكمان جور در افتاد تا زمينه ظهور، فراهم گردد. بنابراين، آنان با هر حركت اصلاحى در جامعه مخالفت مى كنند و آن را محكوم به شكست مى دانند. امام خمينى درباره اينان مى گويد:

يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد. حضرت صاحب مگر براى چه مى آيد؟ مى آيد معصيت را بردارد. ما معصيت كنيم كه او بيايد؟ اين اعوجاجات را برداريد. (1)

آيا از رواياتى چون «بعد از اين كه زمين از ظلم پر مى گردد، آن را با قسط و داد پر مى كند»، چنين استفاده نمى شود كه نبايد با فساد و ظلم و جور مبارزه كرد تا


1- صحيفه نور، ج 18، ص 36.

ص: 47

زمينه ظهور فراهم گردد؟ علامه طباطبايى(ره) در پاسخ مى فرمايد:

لازمه اين سخن، حلال شمردن حرام و جواز ترك واجبات است و مسلماً حضرت نمى خواهد كه فساد كنيم تا بيايد و ما را گردن بزند. (1)

ب) ادعاهاى باطل

ادعاهاى دروغين، ديگر از آفت هايى است كه به اين عقيده آسيب مى رساند. ادعاهايى همچون ملاقات با امام زمان يا ديدن او در خواب و رساندن پيام آن حضرت به مردم در جامعه اسلامى از سوى برخى مطرح مى شود و بعضى ساده دلان مشتاق را نيز به سوى خود جذب مى كند.

زمينه اين گونه ادعاها را افرادى با اهداف شخصى در نوشته هاى خود به وجود مى آورند. در اين باره بيان ماجرايى از زندگى امام خمينى(ره) بى مناسبت نيست:

يكى از مدعيان ارتباط با امام عصر در زمان حيات امام خمينى(ره) با يكى از مسئولان بلند پايه جمهورى اسلامى تماس گرفته، مى گويد: پيغامى از حضرت بقية الله براى امام دارم كه بايد حضورى به


1- محمدحسين رخشاد، در محضر علامه طباطبايي، ص 116.

ص: 48

ايشان عرض كنم. گويا آن مسئول بلندپايه باور كرده بود كه مدعى، راست مى گويد. لذا جريان را به اطلاع امام خمينى(ره) مى رساند. امام در پاسخ مى فرمايند: به او بگوييد من كور باطن هستم(اشاره به اينكه بى دليل چيزى را نمى پذيرم). سه سؤال از وى بكنيد و بگوييد اگر با ولى عصر ارتباط دارد، ابتدا پاسخ اين سؤال ها را بياورد، بعد پيغام آن حضرت را بگويد. سؤال نخست: من يك چيزى را دوست دارم آن چيست؟(اشاره به عكسى كه منسوب به پيامبر اسلام بوده و در اتاق ايشان بود). سؤال دوم: چيزى(ديوان شعر) را گم كرده ام، كجاست؟ سؤال سوم: ربط حادث به قديم چگونه است؟ اما مدعى يا مدعيان به جاى پاسخ به پرسش هاى امام، نامه اى سراسر اهانت به ايشان مى نويسد كه چرا از واسطه ولى عصر براى اثبات ادعايش دليل و برهان مى خواهد. (1)


1- مسعودپور سيد آقايي، مير مهر، ص 186.

ص: 49

ص: 50

فصل سوم ارتباط استمدادى با امامان معصوم (ع)

1. منظور از ارتباط استمدادى

پيمودن راه مستقيم الهى، كارى است دشوار و پرخطر؛ زيرا دشمنى از درون، به نام هواى نفس؛ و دشمنى از بيرون، به نام شيطان، در كمين است. ازاين رو، راه نجات از دام هاى شيطان و همچنين راه دستيابى به حاجت هاى دنيوى و اخروى تمسك به انسان هايى است كه مقرب خداوند و واسطه فيض اند وآنان جز خاندان پاك پيامبر(ص) نيستند؛ همانانى كه رسول خدا(ص) راه نجات را در تمسك به آنان دانسته است:

يا ايُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ إِنْ اخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي احَدُهُما اكْبَرُ مِنَ الآخَرِ كِتابَ اللهِ مِنَ السَّماءِ وَ عِتْرَتِي اهْلَ بَيْتِي الا

ص: 51

وَ إِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتَّى يَرِدا عَلَيَّ الْحَوْض. (1)

اى مردم من در بين شما دو جانشين به جا گذاشتم كه اگر به آن دو تمسك نماييد، هرگز گمراه نخواهيد شد، يكى از ديگرى بزرگ تر است و آن: كتاب خدا از آسمان و عترتم [اهل بيتم] مى باشد. بدانيد كه آن دو تا وقتى كه در كوثر نزد من آيند از هم جدايى ناپذيرند.

از اين رو، مراد از ارتباط استمدادى، تمسك، توسل و استغاثه به آنان براى هدايت و رستگارى و برآورده شدن حاجت هاى دنيوى و اخروى و بهره مندى از شفاعت آنان نزد خداوند است؛ زيرا خداوند مى فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

المائدة، 35

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا پروا داشته باشيد و به سوى او وسيله اى براى تقرب برگزينيد!

اين وسيله تقرب، وجود مقدس امامان معصوم(ع) از خاندان پيامبر(ص) مى باشد؛ همان طور كه در معناى «وسيله» از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است:

«معنى آن» امامان از فرزندان حسين اند. كسى كه از آنان اطاعت كند، از خداوند اطاعت كرده و كسى


1- الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج 3، ص 163.

ص: 52

كه از فرمان آنان سرپيچى كند، خدا را نافرمانى نموده است. آنان عروةالوثقى و وسيله تقرب به خداوند متعال هستند. (1)

2. شيوه هاى ارتباط استمدادى

الف) توسل

يكى از راه هاى ارتباط با پيامبر(ص) و اهل بيت او(ع) توسل و استمداد براى برآورده شدن حاجات دنيوى و اخروى و بخشش گناهان است؛ زيرا خداوند آنان را واسطه فيض خود قرار داده و به مسلمانان امر فرموده است كه براى بخشش گناهان خود به رسول خدا(ص) متوسل شوند تا گناهانشان بخشيده شود.

يك- در قرآن و روايات اهل بيت(ع)

خداوند در اين باره به پيامبرش مى فرمايد:

وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً(64)

النساء، 64

و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر


1- علي بن جمعه حويزي، نورالثقلين، ج 1، ص 626.

ص: 53

[نيز] براى آنان طلب آمرزش مى كرد، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند.

آيه اى ديگر، وجود مقدس پيامبر اكرم(ص) را در ميان مردم، سبب دفع بلا و عذاب از آنان دانسته است:

وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ(33)

الأنفال، 33

اى پيامبر! تا تو در ميان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و [نيز] تا وقتى كه استغفار مى كنند، خدا عذابشان نمى كند.

به همين جهت، ائمه اطهار(ع) نيز چگونگى توسل و استغاثه به درگاه الهى براى برآورده شدن دعا و حاجات را آموزش داده اند. سماعة بن مهران مى گويد:

امام كاظم(ع) به من فرمود: هر گاه به درگاه خداوند حاجتى داشتى بگو:

اللّهُمَّ انّي اسْالُكَ بِحَقّ مُحَمّدٍ وعَليٍّ(ع) ... (1)

خداوندا! تو را به حق محمد و على(ع) مى خوانم، زيرا براى آن دو در نزد تو مقام و منزلتى والاست. پس به حق همان منزلت، مى خواهم كه بر محمد


1- وسائل الشيعه، ج 7، ص 102.

ص: 54

و آل محمد درود فرستى و حاجاتم را برآورده سازى.

داوود رقّى مى گويد: من به دعاهاى امام صادق(ع) گوش فرا دادم. شنيدم كه آن حضرت در دعا به درگاه خداوند، بيشترين اصرار را به حق پنج تن يعنى رسول خدا و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين(ع) مى كرد. (1)

دو- در روايات اهل سنت

در كتاب هاى اهل سنت روايات متعددى درباره توسل به پيامبر و خاندان او پيش از تولد آنان و در زمان حيات و پس از رحلت آنان است:

1. در روايتى كه اهل سنت از ابن عباس نقل كرده اند آمده است:

از رسول خدا(ص) درباره تفسير كلماتى كه آدم(ع) از پروردگار تلقى كرد و توبه اش پذيرفته شد، پرسيدم. فرمود: از خدا به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين تقاضا كرد تا توبه اش را بپذيرد و خدا نيز توبه اش را پذيرفت. (2)

2. انس بن مالك مى گويد:


1- همان، ص 97.
2- جلال الدين سيوطي، تفسير الدر المنثور، ج 1، ص 6.

ص: 55

در زمان رسول خدا(ص) در يكى از سال ها مردم به خشكسالى مبتلا شدند. در يكى از روزهاى جمعه كه آن حضرت در حال خواندن خطبه نماز جمعه بود، مردى اعرابى وارد شد و گفت: اى رسول خدا! اموالمان نابود شد و خانواده ها گرسنه اند، براى ما دعا كن. رسول خدا دست ها را براى دعا به سوى آسمان بلند كرد، در حالى كه قطعه ابرى در آسمان ديده نمى شد، اما قسم به خدايى كه جانم در دست اوست، هنوز دست ها را پايين نياورده بود كه ديديم ابرها مانند كوه به راه افتادند و هنوز از منبر پايين نيامده بود كه ديديم قطره هاى باران بر محاسن حضرتش چكيد. از آن روز تا جمعه بعد، باران باريد كه باز همان مرد يا مردى ديگر آمد و گفت: اى رسول خدا! ساختمان ها ويران و اموالمان غرق شده است، براى ما دعا كن. حضرت دست به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: بار پروردگارا! به نفع ما ابرها را بفرست و بر عليه ما قرار مده. سپس با دستان خود به بخشى از ابرها اشاره نمى كرد مگر اينكه از هم متلاشى شده، به اطراف شهر مدينه پراكنده شدند. (1)


1- محمد بن اسماعيل بخاري، صحيح بخاري، ج 1، ص 259.

ص: 56

3. در روايت ديگرى از عثمان بن حنيف نقل شده است:

مردى نابينا نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: از خدا بخواه مرا شفا دهد. پيامبر فرمود: اگر بخواهى برايت دعا مى كنم و اگر بخواهى به تاخير بيندازم به سود توست. نابينا گفت: دعا كن. پيامبر(ص) به وى دستور داد كه وضويى نيكو بسازد و دو ركعت نماز بخواند و آن گاه اين دعا را بخواند:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ يا مُحَمَّد انّي تَوَجَّهْتُ بِكَ الي رَبِّي فِي حاجَتِي هذِهِ، فَتَقْضِي لِي اللّهُمَّ شَفِّعْهُ فِيَّ.

بار خدايا! از تو مى خواهم و به وسيله پيامبرت، محمد كه پيامبر رحمت است، به تو رو آورده ام. اى محمد! من به وسيله تو به پروردگارم روى آورده ام تا حاجتم را برآورد. بار پروردگارا! او را شفيع من قرار بده.

عثمان بن حنيف مى گويد:

به خدا قسم! كه ما هنوز پراكنده نشده بوديم و مدت زيادى نگذشته بود كه ديديم آن مرد شفا يافته، نزد ما آمد و چنان نشان مى داد كه هرگز نابينا

ص: 57

نبوده است. (1)

4. اميرمؤمنان على(ع) فرمود:

سه روز پس از دفن رسول خدا، عربى بيابانى نزد ما آمد و خود را روى قبر انداخت و از خاك قبر بر سرش ريخت و گفت: اى رسول خدا! تو از خدا وحى را دريافت كردى و به ما رساندى و ما هم شنيديم و دريافتيم. از جمله آيه هايى كه بر ما خواندى، اين بود: اگر آنان كه بر خود ظلم كردند، نزد تو مى آمدند و از خداوند طلب بخشش مى كردند و رسول خدا نيز براى آنان طلب استغفار مى كرد، خداوند را توبه پذير و مهربان مى يافتند. حال اى پيامبر! من به خود ظلم كردم و نزد تو آمدم كه برايم طلب بخشش كنى. (2)

5. ابوعلى خلال، يكى از بزرگان حنبلى مى گويد:

هرگاه كار مهمى براى من پيش مى آمد، بر مزار موسى بن جعفر(ع) مى رفتم و متوسل مى شدم، حاجتم برآورده مى شد. (3)


1- محمد بن عبدالله حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، ج 1، ص 458.
2- نورالدين علي بن عبدالله بن احمد سمهودي، وفاءالوفاء، ج 4، ص 1361.
3- احمد بن علي خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج 1، ص 120.

ص: 58

6. ابوبكر محمدبن مؤمل مى گويد:

روزى در خدمت پيشواى اهل حديث، ابوبكربن خزيمه و همتايش ابوعلى ثقفى با گروهى از بزرگانمان به زيارتگاه على بن موسى الرضا(ع) در طوس رفتيم. ابن خزيمه را ديدم كه چنان در برابر قبر آن حضرت تعظيم، تواضع و گريه و زارى مى كند كه همه ما را به تعجب و حيرت واداشت. (1)

7. ابن ادريس شافعى، بنيان گذار مذهب شافعى، نيز در توسل به اهل بيت(ع) مى گويد:

آلُ النَّبى ذَريعَتي وَ هُم الَيهِ وَسيلَتي

ارْجُو بِهم اعطى غَداً بِيدِ الْيمينِ صَحِيفَتى (2)

خاندان پيامبر(ص) دست آويز من هستند. آنان در پيشگاه حق، وسيله تقرب من مى باشند. اميد دارم كه به سبب آنان در فرداى قيامت، نامه عمل من به دست راستم سپرده شود.

اين روايت ها روشن مى كند كه توسل به اهل بيت(ع)، ويژه شيعيان نيست، بلكه افرادى همچون شافعى و ابن خزيمه و ابو على خلال و ... نيز به آنان متوسل مى شدند.


1- احمد بن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، ج 7، ص 339.
2- احمد بن حجر هيتمي، الصواعق المحرقه، ج 2، ص 524.

ص: 59

ب) درخواست شفاعت

راه ديگر ارتباط با معصومان درخواست شفاعت از آنان است؛ زيرا شفاعت امت، از درجاتى است كه خداوند در سايه عبوديت به پيامبر اكرم(ص) و خاندان وى عطا فرموده است.

مصداق بارز عبوديت پروردگار، نماز، به ويژه نماز شب است. از اين رو، خداوند به پيامبرش دستور داد براى دريافت مقام شفاعت به نماز شب برخيزد:

()(اسراء: 79)

[اى پيامبر] ... و پاره اى از شب براى نافله، به شب زنده دارى قيام كن تا خداوند مقام محمود [شفاعت] را به تو بدهد.

علامه طبرسى در تفسيرش مى نويسد: «مفسران اجماع دارند كه مراد از مقام محمود، همان مقام شفاعت است». (1)

در روايات متعدد در كتاب هاى شيعه و سنّى از رسول خدا(ص) نقل شده است كه آن حضرت در روز قيامت شفاعت خواهد نمود. از آن حضرت است:


1- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 6، ص 284.

ص: 60

«شَفاعَتِي لَاهْلِ الْكَبائِرِ مِنْ امَّتِي» (1)؛

«شفاعتم براى اهل گناهان كبيره از امتم مى باشد.»

همچنين فرمود:

مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ قالَ اللّهُمَّ أنْزِلْهُ الْمَقعدَ المُقَرَّب عِنْدَكَ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَجَبَتْ لَهُ شَفاعَتِي. (2)

كسى كه بر محمد صلوات بفرستد و بگويد پروردگارا او را در جايگاه مقرب، نزد خود در روز قيامت جاى ده، شفاعتش بر من لازم است.

پيامبر(ص) در سخنى ديگر فرمود:

الشُّفَعاءُ خَمْسَةٌ: القُرآنُ، وَ الرَّحمُ، وَ الأمانَةُ، وَ نَبِيُّكُم، وَ اهْلُ بَيْتِهِ. (3)

شفاعت كنندگان پنج اند: قرآن، رحم، امانت، پيامبر(ص) و اهل بيت او(ع).

اما آنچه درباره حقيقت شفاعت مى توان گفت اين است كه شفاعت پيامبر(ص) و ساير شفيعان، همان دعا به درگاه الهى و طلب مغفرت براى گناه كاران است و خداوند نيز در شرايط خاصى دعايشان را اجابت مى كند وآنان نيز در غير مواردى كه اجازه دعا دارند، دعا


1- اسماعيل بن كثير، تفسير القرآن العظيم، ج 1، ص 49.
2- تفسير القرآن العظيم، ج 3، ص 521.
3- سيوطي، جامع الصغير، ج 2، ص 86؛ بحارالانوار، ج 8، ص 43.

ص: 61

نمى كنند.

ما احاطه علمى به حقيقت شفاعت در روز قيامت نداريم، شايد در آنجا مرتبه اى ديگر دركار باشد، ولى هر چه باشد، دعا يكى از مراتب آن است. از اين رو، كلام گوينده در مقابل قبر پيامبر(ص) كه مى گويد

: «يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَع لَنا عِنْدَ اللهِ» (1)؛

«اى آبرومند در نزد خدا! مرا در نزد خدا شفاعت بنما»، چيزى جز همين دعا را قصد و اراده نمى كند.

ج) نذر

نذر، يكى ديگر از راه هاى ارتباط استمدادى است.

در تعريف نذر گفته اند:

النذر هو الالتزام بعمل للَّه تعالى على نحو مخصوص. (2)

نذر بر عهده گرفتن و انجام كارى است براى خدا به شكل مخصوص.

در حقيقت، نذر عهدى است كه نذركننده با خدا مى بندد كه اگر به اذن پروردگار، حاجتى از حاجت هايش برآورده شود، كار خيرى را انجام دهد، مثلًا روزه بگيرد يا


1- جعفر سبحاني، بحوث في الملل والنحل، ج 4، ص 280.
2- امام خميني(ره)، تحرير الوسيلة، ج 2، ص 116.

ص: 62

به تعدادى فقير كمك نمايد و اگر نذرش به واسطه يكى از بندگان پاك و صالح خدا برآورده شود، به زيارت قبر آن فرد صالح برود و يا براى تعمير و آبادانى قبرش مقدارى پول اهدا كند يا مالى را صدقه بدهد و ثوابش را به روح پاك آن بنده صالح هديه كند. چنين نذرى در صورت برآورده شدن حاجت، لازم الوفاء است. فرض اخير نذر كه واسطه شدن بنده اى از بندگان صالح خدا مانند انبيا و ائمه و صالحان در برآورده شدن حاجات است، احكام ويژه اى دارد كه در رساله هاى عمليه مراجع، به طور گسترده به آن پرداخته شده است.

3. آثار و نتايج رابطه استمدادى

اشاره

شيوه هاى سه گانه استمداد از امامان معصوم(ع)، يعنى توسل، درخواست شفاعت و نذر، آثار و رهاوردهاى دنيوى و اخروى بسيارى دارد كه در اين قسمت به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

الف) برآورده شدن حاجت ها

نيازمندان و دردمندان بسيارى بودند كه پس از توسل و يا نذر براى اهل بيت(ع) حاجت هاى آنان برآورده شد و مشكل شان كه حل نشدنى مى نمود، برطرف گرديد. در

ص: 63

اين موضوع كتاب هاى متعدد و نمونه هايى نوشته اند (1) كه در اين بخش به يك نمونه مى پردازيم:

آيت الله العظمى مرعشى نجفى، از مراجع معاصر، مى گويد: در سال 1339 قمرى(يك سال پس از فوت پدرم) هنگامى كه در مدرسه «قوام» نجف اشرف طلبه بودم و تدريس مى كردم، مشكلات و ناراحتى هايى بر قلبم سنگينى مى كرد كه عبارت بودند از:

- بدگمانى به مردم، چنان كه با كسى ارتباط برقرار نمى كردم و حتى نماز جماعت پشت سر افراد عادل را نيز ترك كرده بودم؛

- يكى از منسوبين من از تدريسم جلوگيرى مى كرد و به استادم نيز گفته بود كه مرا به درس خود راه ندهد؛

- به بيمارى حصبه مبتلا شدم و بعد از شفا دچار كُندذهنى و فراموشى شده بودم؛

- بينايى چشم هايم بسيار كم شده بود؛

- از تندنوشتن عاجز شده بودم؛

- گرفتار فقر و تنگ دستى شديد بودم؛

- نوعى بيمارى روحى دائمى احساس مى نمودم؛

- در عقيده ام به برخى از امور معنوى، به تدريج


1- از جمله مي توان به كتاب داستان هاي شگفت شهيد دستغيب و كرامات معصوميه اشاره كرد.

ص: 64

تزلزلى روى مى داد؛

از سويى آرزو داشتم كه خداوند سفر حج بيت الله الحرام را نصيبم كند به شرط آنكه در مكه يا مدينه بميرم و در يكى از اين دو شهر دفن شوم. ديگر آنكه خداوند توفيق علم و عمل صالح را به من عنايت كند.

آن مشكلات و اين آرزوها لحظه اى مرا آرام نمى گذاشت. از اين رو، به فكر توسل به سالار شهيدان افتادم و به كربلا رفتم. پس از تجديد وضو به حرم مشرف شدم و شب را در حرم، پايين پاى آن حضرت و در كنار قبر على اكبر(ع) نشستم. اندكى از نشستنم نگذشته بود كه صداى حزين قرائت قرآن را از پشت روضه مقدس شنيدم. به آن طرف متوجه شدم. پدر مرحومم را ديدم كه نشسته بود. از من پرسيد، در ايام درسى براى چه كارى به اينجا آمده اى؟ علت را شرح دادم. به من امر كرد كه حاجتم را با امام(ع) در ميان بگذارم. به طرف ضريح رفتم و آن حضرت را ديدم. سلام كردم و جوابم را داد و تبسمى مليح بر لبانش نقش بست. از من پرسيد: چه مى خواهى؟ من اين شعر فارسى را خواندم:

آن را كه عيان است چه حاجت به بيان است

ص: 65

آن حضرت، قطعه اى نبات به من عنايت كرد و فرمود: تو مهمان مايى. سپس فرمود: چه چيز از بندگان خدا ديده اى كه به آنها بدگمان شده اى؟ با اين سؤال در من يك دگرگونى پيدا شد و احساس كردم كه ديگر به كسى بدگمان نيستم.

سپس فرمود: به درس خود بپرداز، زيرا آن شخص كه مانع تدريس تو بود، ديگر نمى تواند كارى كند.(چون به نجف بازگشتم همان شخص به ديدنم آمد و گفت: من فكر كردم كه تو جز تدريس كردن راهى ندارى).

آن حضرت مرا شفا داد و بينايى ام قوى تر شد و قلمى به من بخشيد و فرمود بگير و با سرعت بنويس. ناراحتى قلبى ام را نيز برطرف ساخت. امّا آرزوى حج، شايد به دليل شرطى كه نموده بودم، برآورده نگرديد. (1)

ب) رسيدن به مقام هاى بلند عرفانى

يكى ديگر از فوايد ارتباط استمدادى با معصومان، بهره مندى از فيوضات معنوى آنان، براى رسيدن به مقامات بلند عرفانى است؛ زيرا به اعتراف همه سلسله هاى عرفان و تصوف در جهان اسلام، اهل بيت


1- علي رفيعي، بر ستيغ نور، صص 81- 83.

ص: 66

پيامبر(ع) سرآمد عارفان بوده اند؛ به طورى كه از بيست و پنج فرقه عرفانى فقط يك فرقه به ديگران منتسب است و بقيه فرق خود را وامدار على(ع) و ساير امامان كه علم عرفان را از رسول خدا(ص) گرفته اند مى دانند.

از سوى ديگر، بر اساس معارف برگرفته از قرآن و سنت، ارتباط صالحان و پاكان، به ويژه پيامبر(ص) و اهل بيت او، با اين جهان همچنان برقرار است. به همين جهت مى توان با استمداد از ارواح پاك آنان راه كمال و سعادت را طى نمود؛ همان طور كه عارف عامل، شيخ رجب على خياط در اين باره مى گويد:

... غالب مردم نمى دانند توسل به اهل بيت(ع) براى چيست؟ آنها براى رفع مشكلات و گرفتارى هاى زندگى به اهل بيت متوسل مى شوند؛ در صورتى كه ما(اهل سير و سلوك) براى طى كردن مراحل توحيد و خداشناسى بايد درِ خانه اهل بيت(ع) برويم. راه توحيد، صعب(دشوار) است و انسان بدون چراغ و راهنما قادر به طى كردن اين راه نيست. (1)

ج) شفاعت در قيامت

هنگامى كه به ائمه(ع) توسل مى جوييم و با برقرار كردن


1- محمد محمدي ري شهري، كيمياي محبت، ص 203.

ص: 67

ارتباط با ايشان مى گوييم: «يا وَجِيهاً عِنْدَاللهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَاللهِ»، به واسطه آنان از خدا درخواست شفاعت مى كنيم. در اين صورت ممكن نيست كه از خوان كرم آن بزرگواران، دست خالى برگرديم و در آخرت از ما شفاعت نكنند.

د) افزايش ايمان دينى

توسل به انسان هاى معصوم و پاك و بهره مندى از نتايج آن، سبب تقويت ايمان دينى خواهد بود؛ زيرا انسان در پى توسل و استمداد از آنان و برآورده شدن حاجات، مى فهمد كه بندگى پروردگار بى ثمر نيست، بلكه خداوند عزتى جاودانه به بندگان برگزيده خود مى بخشد؛ به طورى كه ديگران نيز از اين موهبت بندگى آنان بهره مند مى شوند. آرى! خداوند برطرف شدن مشكل و نيازهاى انسان به دست چنين بندگان پاكى را زمينه اى براى تقويت ايمان قرار داده است.

4. آسيب شناسى رابطه استمدادى

اشاره

ارتباط استمدادى، با وجود آثار فراوان، آفت هايى نيز دارد كه برخى را از رسيدن به آثار ارتباطى با امامان معصوم(ع) محروم كرده يا به راه هاى انحراف كشانده است. در اينجا به اجمال به بيان آسيب ها و موانع مى پردازيم:

ص: 68

الف) نداشتن درك درست از مقام امامان معصوم (ع)

خداوند، براى اينكه مقام تقرب پيامبران و ائمه اطهار(ع) نمايانده شود و ديگران با الگو گرفتن از اين خاندان به سوى اعمال خير تشويق شوند، به آنان ولايت تكوينى عطا فرمود. ائمه اطهار(ع) با اين ولايت، مى توانند كراماتى را حتى پس از مرگ، از خود ظاهر كنند. در اين ميان، برخى به دليل نداشتن آگاهى و درك صحيح از جاودانگى روح انسان، به ويژه ارواح مطهر پيامبران و ائمه اطهار(ع)، منكر اين مقام معنوى شده اند و توسل و استغاثه و طلب حاجت از آنان را كفر و شرك مى دانند و با اين عقيده، خود را از فيض معنوى بندگان پاك خداوند محروم كرده اند.

ب) اعتقاد به استقلال اولياى خدا در فيض رسانى

در برابر گروه پيشين، برخى نيز دچار افراط شده و در حق پيامبران و اهل بيت(ع) غلو مى كنند و از روى نادانى معتقدند كه پيامبران و امامان معصوم(ع) در فيض رسانى، به خود متكى اند؛ غافل از اينكه آنان واسطه اى براى رسيدن به فيض الهى اند و از خود هيچ استقلال و تدبيرى ندارند و با اذن الهى مى توانند شفا دهند يا دعايى را اجابت كنند. همچنان كه خداوند در

ص: 69

قرآن، معجزه ها و كرامت هاى حضرت عيسى(ع) را به اذن خويش وابسته دانسته است:

وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي

المائدة، 110

و هنگامى كه به اذن من از گل، چيزى به صورت پرنده مى ساختى و در آن مى دميدى و به اذن من، پرنده اى مى شد. و كور مادرزاد و مبتلا به بيمارى پيسى را به اذن من شفا مى دادى. و مردگان را به اذن من زنده مى كردى.

ج) فريب كارى

برخى افراد مغرض يا سودجو براى فريب دادن افراد ساده دل و رسيدن به اهداف پليد خود، گاهى با برپايى مراسمى، مدعى مى شوند كه يكى از ائمه(ع) به آن مراسم توجه داشته و آن را پذيرفته است. آنان براى اثبات ادعاى خويش، به آثار به جامانده از دست يا انگشت بر روى پرچم، پرده يا آش نذرى آن مراسم استناد مى كنند. آنها با اين ترفند در پى به دست آوردن آبرو و تقدس هستند تا بتوانند به اهداف و مطامع دنيوى خود دست يابند. از اين

ص: 70

رو، بايد هوشيار بود و هر ادعايى را نپذيرفت و ديگران را نيز در اين باره راهنمايى كرد.

د) عقيده به توسل بدون عمل صالح

توسل به امامان معصوم(ع)، در صورتى كارگشا و مفيد است كه انسان، گفتار خود را با عمل نيك و صالح همراه كند تا بدين وسيله آبرويى نزد آنان به دست آورد وگرنه تنها با تقاضاى شفاعت، بدون عمل نيك، راه به جايى نمى برد. همچنان كه على(ع) در فرازى از دعاى كميل فرمود: «گناه، مانع اجابت دعاست».

ه) نااميدى پس از برآورده نشدن دعا

يكى ديگر از كج روى ها در اين زمينه، نااميدى نيازمندانى است كه پس از توسل به ائمه اطهار(ع) دعاى آنان برآورده نشده است. اين مسئله، گاه باعث سست شدن پايه هاى اعتقادى فرد مى شود، در حالى كه آن شخص به پيامدهاى دعاى خويش توجه ندارد. چه بسا برآورده شدن حاجت براى آن شخص، خير و مصلحتى به دنبال نداشته باشد يا آلوده شدن به گناهى در پى آن باشد. بدين سبب، هر دعا و توسلى به اجابت نمى رسد؛ چنان كه خداوند مى فرمايد:

وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(216)

البقرة، 216

چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است؛ و خدا مى داند، و شما نمى دانيد.

و) توسل، فقط هنگام گرفتارى

برخى فقط هنگام گرفتارى، به امامان معصوم(ع) توسل مى جويند و پس از برآورده شدن حاجت خود، توجهى به آنها نمى كنند مگر آن كه دوباره به مشكل و گرفتارى دچار شوند. چنين ارتباطى با ائمه(ع)، خود مانعى براى برآورده شدن دعاهاى بعدى و آفتى براى ادامه اين ارتباط است.

ص: 71

فصل چهارم رابطه عهد و پيمان با اهل بيت (ع)

1. منظور از رابطه عهد و پيمان

اشاره

منظور از اين ارتباط، حضور آگاهانه بر مزار پاك آنان و تجديد عهد و پيمان با تعاليم و آموزه هاى زندگى ايشان و پاى بند بودن به آن است. امام رضا(ع) در اين باره فرمود:

براى هر امامى، عهد و پيمانى با شيعه وى است كه وفاى كامل به عهد و اداى نيكوى آن، زيارت قبور آنان است. پس كسى كه آنان را با شوق و ميل و تصديق آنچه ائمه بدان تمايل داشته اند زيارت كند،(ايشان) شفاعت كننده وى در روز قيامت خواهند بود. (1)


1- محمد بن محمد نعمان(شيخ مفيد)، مقنعه، ص 486.

ص: 72

حقيقت زيارت

در اين باره، يكى از انديشمندان اسلامى حقيقت زيارت را اين گونه توصيف كرده است:

زيارت، حضور عارفانه عاشق در ديار معشوق، ديدار عاشقانه زائر از سراى مزور، اظهار عشق و ارادت محب به محبوب، دل دادن صميمانه دلداده در كوى دلدار، سر سپردن سرباز فداكار در پيش پاى سردار، اعلان فروتنى دين دار در برابر دين و پيشوايان دينى و اذان ايمان و دين دارى است. زيارت، عرضه خويشتن بر ترازو و ابزار سنجش است، ايستادن در برابر آينه و معيار كمال و نشانى كوى كمال به انسانِ تعالى طلب است كه به كجا مى توان رسيد. زيارت، سفرى مشتاقانه، آگاهانه و عاشقانه است كه از سراى دل آغاز مى شود، از راه دل عبور مى كند و سرانجام نيز در منزل دل به مقصد و مقصود مى رسد و بار بر زمين مى نهد. (1)

2. شيوه هاى زيارت

اشاره

اين گونه ارتباط به دو روش انجام مى شود كه در روايت ها نيز بر آن تاكيد شده است:


1- عبدالله جوادي آملي، ادب فناي مقربان، ج 1، ص 17.

ص: 73

الف) حضور در سر مزار ائمه (ع)

رسول خدا(ص) فرمود:

كسى كه پس از مرگم به زيارتم بيايد، همانند آن است كه در زمان حياتم به ديدارم آمده باشد و كسى كه قبرم را زيارت كند، در روز قيامت شفاعت او بر من واجب مى شود. (1)

در سخن ديگر، فرمود:

كسى كه حج به جاى آورد، ولى مرا زيارت نكند، [براى زيارت من به مدينه نيايد] به من جفا كرده است. (2)

در ادامه، داستانى از بلال حبشى مى آوريم:

وى پس از رحلت پيامبر(ص) در شام ساكن شد. شبى در عالم رؤيا پيامبر(ص) را به خواب ديد كه به او فرمود: اى بلال! اين چه جفايى است كه در حق من كرده و به زيارتم نمى آيى. بلال ترسان و پريشان از خواب برخاست و سوار بر مركب شد و عزم مدينه كرد. وقتى نزد قبر پيامبر(ص) رسيد، اشك از ديدگانش سرازير شد. صورت خود را بر خاك قبر پيامبر(ص) گذاشت. در اين هنگام حسن و حسين(ع)


1- الغدير، ج 5، ص 104.
2- علي متقي هندي، كنزالعمال، ج 5، ص 135.

ص: 74

نزدش آمدند. بلال آن دو را در بغل گرفت و بوسيد. آن دو گفتند: اى بلال! دوست داريم اذانت را بشنويم. بلال شروع به اذان گفتن كرد. هنگامى كه گفت: الله اكبر، مدينه به شدت بر خود لرزيد و هنگامى كه گفت: اشهد ان لا اله الّا الله، مدينه به جنبش درآمد و وقتى كه گفت: اشهد انّ محمداً رسول الله، نوجوانان و همه مردم از خانه ها بيرون ريختند و گفتند: رسول خدا برانگيخته(دوباره زنده) شد. به علت شدت گريه زن و مرد، مدينه از آن روز گريان تر، به خود نديد. (1)

فقيهان اهل سنت با استناد به آنچه گذشت، بر استحباب زيارت قبر پيامبر(ص) تأكيد ورزيده اند.

ابوالحسن ماوردى، از فقيهان اهل سنت، مى گويد:

هنگامى كه سرپرست حجاج مى خواهد آنها را بازگرداند، آنان را از راه مدينه براى زيارت قبر رسول خدا(ص) ببرد تا ميان حج بيت الله و زيارت قبر رسول خدا و رعايت حرمت آن حضرت و قيام به حقوق طاعتش جمع نمايد. اگر اين كار از واجبات شرعى نباشد از مستحبات شرعى است و از عادات نيكوى حاجيان است؛ زيرا نافع از پسر عمر نقل


1- محمد بن مكرم بن منظور، مختصر تاريخ دمشق، ج 5، ص 337.

ص: 75

كرده است كه پيامبر(ص) فرمود: كسى كه قبرم را زيارت كند، شفاعتم بر او واجب مى شود. (1)

در روايات، علاوه بر زيارت قبر مطهر پيامبر(ص)، بر زيارت بارگاه ديگر ائمه(ع) نيز بسيار تأكيد شده است. ابوعامر واعظ، اهل حجاز، مى گويد:

روزى نزد امام صادق(ع) آمده و عرض كردم: براى زائر قبر اميرالمؤمنين(ع) چه ثوابى است؟ فرمود: اى ابوعامر! پدرم از پدرانش(و ايشان) از على(ع) نقل كرده اند كه پيامبر(ص) به وى فرمود: اى على! به خدا سوگند! كه در سرزمين عراق كشته شده و در همان جا دفن خواهى شد. گفتم: اى رسول خدا! ثواب كسى كه قبور ما را زيارت كند و با رفت و آمد،(آنجا را) آباد كند، چيست؟ فرمود: اى ابوالحسن! همانا خداوند، قبر تو و فرزندانت را مكانى والا از مكان هاى بهشت و صحنى از صحن هاى آن قرار داده است و قلوب افراد پارسا و برگزيده از بندگانش را به سوى شما متمايل ساخته است كه در راه شما سختى ها و دشوارى ها را تحمل كرده تا قبور شما را آباد كنند تا به خدا تقرب جويند و محبت خود را به رسول او نشان دهند. اينان به


1- علي بن محمد ماوردي، احكام السلطانيه، ص 109.

ص: 76

زيارت قبور شما فراوان مى شتابند. ايشان كسانى هستند كه شفاعتشان خواهم كرد و بر سر حوض(كوثر) بر من وارد شده و روز قيامت زائران من هستند. اى على! كسى كه قبور شما را آباد كند و به آنجا رفت و آمد كند، همانند آن است كه سليمان بن داود را در ساختن «بيت المقدس» يارى كرده است و كسى كه قبور شما را زيارت كند، معادل هفتاد حج مستحبى پاداش برايش منظور مى شود و همانند روزى كه از مادر متولد شده، وقتى از زيارت بازگردد، از گناهانش خارج مى شود. (1)

زيارت مرقد پيامبر(ص) و فرزندان پاكش، از مستحبات مؤكد دينى است كه بى توجهى به آن، ترك ادب و جفاى به آنان است. از اين رو، عالمان دين، همواره به اين امر توجه ويژه اى داشتند. در شرح حال امام خمينى گفته اند:

امام در طول مدت چهارده سالى كه در نجف اشرف اقامت داشتند، هر شب سه ساعت بعد از غروب آفتاب، در تمام فصول سال به قصد زيارت حضرت اميرالمؤمنين على(ع) از منزل خارج مى شدند و مسافت


1- وسائل الشيعه، ج 14، ص 383.

ص: 77

بين خانه تا صحن مطهر را به طور پياده در حدود هفت دقيقه طى مى كردند. از در قبله وارد صحن شده و به حرم مشرف مى شدند و پايين پاى حضرت اميرالمؤمنين على(ع) مى ايستادند، زيارت «امين الله» را مى خواندند و از پايين پا به پشت سر(حضرت) مى رفتند و نماز زيارت و معمولًا زيارت «جامعه كبيره» را به طور نشسته مى خواندند. (1)

آداب زيارت

به حضور افراد پاك مشرّف شدن و در محضر بزرگان دين و رهنمايان حق حاضر شدن، آداب و شرايطى دارد كه در اين قسمت، به مهم ترين آن اشاره مى كنيم:

- پيش از زيارت، غسل كند تا از آلودگى هاى تن و روح پاكيزه شود؛

- ظاهرش را بيارايد و زيباترين و تميزترين لباس را بر تن كند؛

- خود را خوش بو و معطر سازد؛

- با سكينه و وقار و فروتنى گام بردارد تا بدين وسيله، خدا و زيارت شونده را تعظيم كرده باشد؛


1- محمدحسين رحيميان، در سايه آفتاب، ص 37.

ص: 78

- به تهى دستان در حدّ توان تصدق كند؛

- هدف از زيارت، عبادت و تعظيم و تقديس حق تعالى است، پس، همواره ذكر «الله اكبر» را تكرار كند و بهتر است، صد بار بگويد؛

- پس از فراغت از زيارت، دو ركعت نماز گزارد تا شكر حق را در توفيق به چنين كارى، يعنى تعظيم و تكريم نبى(ص) يا وصى او(ع) به جاى آورده باشد و ثواب آن را به زيارت شونده هديه كند. (1)

ب) زيارت از راه دور

يكى ديگر از راه هاى ارتباط، ابراز ارادت، با درود و سلام فرستادن بر ايشان و خواندن زيارت نامه است. از پيامبر(ص) نقل شده است:

كسى نيست كه بر من سلام كند، مگر اينكه خداوند روحم را به من باز مى گرداند تا جوابش را بگويم. (2)

در جاى ديگر فرمود:

در روز جمعه، زياد بر من صلوات بفرستيد؛ زيرا صلوات شما بر من عرضه مى شود. گفتند: اى


1- محمدرضا مظفر، عقائد الاماميه، ص 103.
2- يحيي بن شرف الدين نووي، رياض الصالحين، ص 342.

ص: 79

رسول خدا! چگونه، در حالى كه زير خاك پوسيده و متلاشى شده اى؟ فرمود: خداوند پوسانيدن بدن مرا بر زمين حرام كرده است. خداوند بر زمين حرام كرد كه اجساد انبيا را ببلعد [و نابود سازد]. (1)

و فرمود:

زنده بودنم براى شما خير است؛ زيرا با هم گفت وگو مى كنيم و هر چه مى خواهيد مى پرسيد و مرگ من نيز براى شما خير است؛ زيرا(پس از مرگم) اعمال شما بر من عرضه مى شود. اگر كار شما، نيك بود، سپاس خدا را به جاى مى آورم و اگر كار شما ناشايست بود، براى شما طلب استغفار مى كنم. پس(شما هم) هرگاه بر من صلوات مى فرستيد، نيكو بفرستيد؛ زيرا اسم هاى شما و پدرانتان و سخنان و اعمالتان بر من عرضه مى شود. (2)

در روايت ديگرى نقل شده است كه حنان بن سدير صيرفى بر امام صادق(ع) وارد شد. امام فرمود: اى حنان! آيا در هر ماه يك بار به زيارت قبر امام حسين(ع) مى روى؟ گفت: نه. پرسيد: در هر دو ماه چطور؟ گفت: نه. فرمود: در هر سال چطور؟ گفت: نه. امام فرمود: چه


1- تفسير كشف الاسرار، ج 8، ص 86.
2- همان، ص 85.

ص: 80

چيز سبب جفاى شما بر آقايتان شده است؟ ابن سدير گفت: اى فرزند رسول خدا! زاد و توشه ام كم و مسافتم تا قبر حسين(ع) دور است.

حضرت فرمود: آيا نمى خواهى زيارتى به تو نشان دهم كه با دورى راه نيز پذيرفته شود؟

ابن سدير گفت: آرى! چگونه او را با دورى مكانم زيارت نمايم؟

حضرت فرمود: در روز جمعه و يا هر روزى كه خواستى غسل(زيارت) كن و پاكيزه ترين لباست را بپوش و به پشت بام خانه ات يا به سوى صحرا برو. آن گاه به قبله و جهتى كه قبر(حسين(ع)) در آن است رو كن؛ زيرا خداوند مى فرمايد: «به هر جهت رو آوريد، وجه الله در آن جهت است» (1). سپس بگو:

السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ وَ ابْنَ مَوْلايَ وَ سَيِّدِي وَ ابْنَ سَيِّدِي السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ الشَّهِيدَ بْنَ الشَّهِيدِ وَ الْقَتِيلَ بْنَ الْقَتِيلِ ... (2)

3. آثار زيارت ائمه (ع)

زيارت ائمه هدى، آثار و بركات فراوانى براى مسلمانان به همراه دارد كه به اجمال برمى شماريم:


1- بقره: 115.
2- تفسير كشف الاسرار، ج 14، ص 580.

ص: 81

الف) عامل گسترش فرهنگ توحيدى و ولايت اهل بيت(ع) ميان شيعيان؛

ب) زنده كننده سجاياى اخلاقى ائمه(ع) و جهاد و تلاش آنان در راه حق؛

ج) عامل ايجاد اتحاد و دوستى ميان مسلمانان سرزمين هاى گوناگون در يك مكان؛

د) ارتباط و پيوستگى جامعه مسلمانان با نسل هاى گذشته، به ويژه با پاكان امت؛

ه) استمرار حيات علمى و معنوى صاحبان كمال و رشد علمى و معنوى جامعه؛

و) منشأ قيام در برابر ستم و محل پيمان بستن جهادگران. (1)

4. آسيب شناسى ارتباط عهد و پيمان

اشاره

آسيب هايى كه سلامت اين نوع ارتباط را تهديد مى كند، عبارت اند از:

الف) نداشتن معرفت به مقام امامان معصوم (ع)

نداشتن درك صحيح از مقام امامان معصوم(ع) در نزد خدا و تلاشى كه آنان در راه اعتلاى دين و


1- محمدرضا مظفر، عقايدالاماميه، ص 102؛ عبدالله جوادي آملي، ادب فناي مقربان، صص 23- 26.

ص: 82

مكتب داشته اند، سبب محروميت ارتباط حقيقى با امامان معصوم(ع) مى شود. از اين رو، در روايت ها بر زيارتِ با معرفت تأكيد فراوان شده است.

امام صادق(ع) به هارون بن خارجه فرمود:

اى هارون هر كس به زيارت قبر حسين(ع) با شناخت حق او و براى رضاى خدا و پاداش آخرت برود، خداوند گناهان گذشته وآينده اش را خواهد بخشيد. (1)

ب) رفتار نابخردانه در سر مزار امامان معصوم (ع)

آفت ديگرى كه مانع كسب فيض از قبور امامان است و حتى گاه باعث زير سؤال رفتن مكتب و مذهب مى شود، كارهايى همچون حضور مختلط زن و مرد در كنار ضريح، هجوم آوردن به ضريح، به سجده افتادن در برابر ضريح يا سينه خيز رفتن به سوى ضريح، قفل زدن يا گره زدن به ضريح، خاك برداشتن از بقيع، و مانند آن است. اين حركت ها نه تنها تعظيم شعائر نيست، بلكه بهانه به دست مخالفان مى دهد تا به پيروان اهل بيت(ع) تهمت بزنند و آنان را غالى و مشرك بخوانند.


1- وسائل الشيعه، ج 14، ص 498.

ص: 83

ج) بى توجهى به اهداف زيارت

از ديگر آسيب هاى زيارت، غفلت از فرهنگ زيارت و بى توجهى به آداب آن و اشتباه گرفتن آن با سفرهاى سياحتى و مشغول شدن در بازارهاى اماكن زيارتى و از دست دادن فرصت كسب بهره معنوى است.

ص: 84

كتابنامه

* قرآن كريم.

* نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى.

1. اثبات الهداة، محمد بن حسن حر عاملى، قم، انتشارات علميه، بى تا.

2. الاحكام السلطانيه، على بن محمد ماوردى، چاپ دوم، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1406 ه. ق.

3. ادب فناى مقربان، عبدالله جوادى آملى، چاپ دوم، قم، اسراء، 1381 ه. ش.

4. اصول كافى، محمد بن يعقوب كلينى، چاپ پنجم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1363 ه. ش.

5. اهل البيت فى الكتاب و السنة، محمد محمدى رى شهرى، چاپ دوم، قم، دارالحديث، 1379 ه. ش.

6. دفتر عقل و آيت عشق، غلامحسين ابراهيمى دينانى، چاپ دوم، تهران، نشر نو، 1382 ه. ش.

7.

ص: 85

8. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، چاپ دوم، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ه. ق.

9. بحوث فى الملل و النحل، جعفر سبحانى، چاپ اوّل، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1372 ه. ش.

10. بر ستيغ نور، على رفيعى، چاپ دوم، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى، 1375 ه. ش.

11. تاريخ بغداد، احمد بن على خطيب بغدادى، بيروت، دارالكتب العلميه، بى تا.

12. تحريرالوسيله، روح الله [امام] خمينى، قم، اسماعيليان، بى تا.

13. ترجمه و شرح اصول كافى، سيد جواد مصطفوى، چاپ چهارم، تهران، علميه اسلاميه، بى تا.

14. تعليم و تربيت در اسلام، مرتضى مطهرى، چاپ شانزدهم، قم، صدرا، 1368 ه. ش.

15. تفسير ابن كثير، اسماعيل بن كثير دمشقى، بيروت، دارالمعرفه، 1412 ه. ق.

16. تفسير ارشاد عقل السليم، محمد بن محمد ابى السعود، بيروت، دار احياء التراث العربى، بى تا.

17. تفسير روح البيان، اسماعيل حقى بروسوى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1337 ه. ق.

18. تفسير فتح البيان، صديق حسن خان قنوجى، بيروت، مكتب العصريه.

19.

ص: 86

20. تفسير كشاف، جارالله زمخشرى، چاپ چهارم، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1414 ه. ق.

21. تفسير كشف الاسرار، رشيد الدين ابوالفضل ميبدى، تهران، اميركبير، بى تا.

22. تفسير مجمع البيان، فضل بن حسن طبرسى، چاپ اول، بيروت، اعلمى، 1417 ه. ق.

23. تفسير مفاتيح الغيب، محمد بن عمر فخر رازى، بيروت، دارالفكر، 1415 ه. ق.

24. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى و همكاران، چاپ بيست و چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1379 ه. ش.

25. تهذيب الاحكام، محمدبن حسن طوسى، چاپ اوّل، بيروت، دارالتعارف، 1415 ه. ق.

26. تهذيب التهذيب، احمد بن حجر عسقلانى، بيروت، دارالفكر، بى تا.

27. ثواب الاعمال، محمدبن على بن بابويه(شيخ صدوق)، چاپ دوم، قم، منشورات شريف رضى، 1368 ه. ش.

28. جاذبه و دافعه على(ع)، مرتضى مطهرى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، بى تا.

29. جامع الصغير، جلال الدين سيوطى، چاپ اول، بيروت، دار الفكر، 1401 ه. ق.

30.

ص: 87

31. خصال، محمدبن على بن بابويه(شيخ صدوق)، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1362 ه. ش.

32. خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمى، چاپ هفتم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1371 ه. ش.

33. الدر المنثور، جلال الدين سيوطى، چاپ اوّل، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1421 ه. ق.

34. در سايه آفتاب، محمد حسن رحيميان، چاپ اوّل، قم، پاسدار اسلام، 1371 ه. ش.

35. در محضر علامه طباطبايى، محمد حسين رخشاد، چاپ اوّل، قم، سماء، 1381 ه. ش.

36. رياض الصالحين، يحيى بن شرف الدين نووى، چاپ چهارم، بيروت، دار الكتب العربية، 1421 ه. ق.

37. زنده عشق، محمود شهابى، چاپ اوّل، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، 1371 ه. ش.

38. شئون و اختيارات ولى فقيه، روح الله [امام] خمينى، چاپ اوّل، تهران، ارشاد اسلامى، 1365 ه. ش.

39. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، چاپ دوم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1387 ه. ق.

40. صحيح بخارى، محمد بن اسماعيل بخارى، بيروت، دارالفكر، 1414 ه. ق.

41. صحيح مسلم، مسلم بن حجاج قشيرى، چاپ اوّل، بيروت، دارالحديث، 1412 ه. ق.

42.

ص: 88

43. صحيفه امام، روح الله [امام] خمينى، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1387 ه. ش.

44. صحيفه نور، روح الله [امام] خمينى، چاپ اوّل، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1364 ه. ش.

45. الصواعق المحرقه، احمد بن حجر هيتمى، قاهره، ميمنيه، بى تا.

46. عقايد الاماميه، محمد رضا مظفر، شريف رضى، قم، بى تا.

47. عقدالدرر فى اخبار المنتظر، يوسف مقدسى شافعى، چاپ اوّل، قاهره، مكتبة عالم الفكر، 1399 ه. ق.

48. الغدير، علامه امينى، چاپ پنجم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371 ه. ش.

49. قواعد المرام، ابن ميثم بحرانى، چاپ دوم، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، 1364 ه. ش.

50. الكشف و البيان، احمد بن ابراهيم ثعلبى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1422 ه. ق.

51. كمال الدين، محمدبن على بن بابويه(شيخ صدوق)، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1363 ه. ش.

52. كنزالعمال، على متقى هندى، بيروت، مؤسسة الرساله، 1409 ه. ق.

53. كيمياى محبت، محمد محمدى رى شهرى، چاپ دهم، قم، دارالحديث، 1380 ه. ش.

54.

ص: 89

55. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نورالدين على هيثمى، بيروت، دار الكتب العلميه، 1408 ه. ق.

56. مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، چاپ پنجم، قم، صدرا، 1381 ه. ش.

57. مختصر تاريخ دمشق، محمد بن مكرم بن منظور، چاپ اول، بيروت، دارالفكر، 1404 ه. ق.

58. المستدرك على الصحيحين، محمد بن عبدالله حاكم نيشابورى، چاپ اوّل، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411 ه. ق.

59. مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، چاپ سوم، تهران، انتشارات اسوه، بى تا.

60. المقنعه، محمد بن محمد بن نعمان(شيخ مفيد)، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1410 ه. ق.

61. منتخب الاثر، لطف الله صافى، چاپ اوّل، بى جا، مطبعة السلمان، 1422 ه. ق.

62. مير مهر، مسعود پورسيدآقايى، چاپ اول، قم، حضور، 1382 ه. ش.

63. نوادرالاخبار، محسن فيض كاشانى، چاپ اوّل، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1370 ه. ش.

64. نور الثقلين، على بن جمعه حويزى، چاپ چهارم، قم، اسماعيليان، 1412 ه. ق.

65.

ص: 90

66. وسائل الشيعه، محمد بن حسن حر عاملى، چاپ اوّل، قم، مؤسسة آل البيت، 1412 ه. ق.

67. وفاء الوفاء، نورالدين على بن عبدالله بن احمد سمهودى، چاپ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1401 ه. ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109