نقش خانواده در مقابل تهاجم فرهنگي

مشخصات كتاب

نويسنده:زهرا السادات قادري

ناشر : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان

پيشگفتار

«تهاجم فرهنگي به اين معني است كه يك مجموعه سياسي

يا اقتصادي براي اجراي مقاصد خاص خود و اسير كردن يك

ملّت به بنيانهاي فرهنگي آن ملت هجوم مي برند.»

«تهاجم فرهنگي با تبادل فرهنگي متفاوت است. تبادل فرهنگي

لازم است و هيچ ملّتي از اينكه معارفي را در تمام زمينه ها از جمله فرهنگ و مسائلي كه عنوان فرهنگ به آن اطلاق مي شود از ملتهاي ديگر بياموزد، بي نياز نيست. درهميشة تاريخ هم همينطور بوده و ملتها در رفت و آمدهايشان با يكديگر،

آداب زندگي، خلقيّات، علم، نحوة لباس پوشيدن، آداب معاشرت، زبان،

معارف و دين را از هم فرا گرفته اند. اين مهمترين مبادلة ملتها با

هم بوده كه از تبادل اقتصادي و كالا هم مهمتر بوده است.»

مقام معظم رهبري

مقدمه

حيات بشري همواره با فرهنگ توأم بوده است و ملّتي كه فرهنگ مخصوص به خود نداشته باشد، مُرده محسوب مي شود؛ علاوه بر اين، يك فرهنگ بالنده براي تكامل خود بايد توانايي تبادل با ساير فرهنگ ها و جذب عناصر مثبت آن را داشته باشد؛ بنابراين، تمام فرهنگ ها بايد در تعامل با يكديگر باشند، تا بتوانند در مجموع، بشر را به پيشرفت مطلوب برسانند.

براي فرهنگ در حدود دويست و پنجاه تعريف ارائه كرده اند؛ از جمله:

_ كليه دستاوردهاي مادي و معنوي هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقيات، قواعد، آداب و رسوم، عبادات و ديگر قابليت هاي اكتسابي، كه از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابد.

_ مجموعة باورها، بينش ها، ارزش ها، آداب و سنن، اخلاق و انديشه هاي پذيرفته شده و حاكم بر يك جامعه.

_ مجموعه پيچيده اي كه در برگيرنده دانستني ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقيات، قوانين، عادات و

هرگونه توانايي كه به وسيله انسان، به عنوان عضو جامعه، كسب شده است .

_ فرهنگ مجموعه اي از آگاهي ها(شناخت ها) و رفتارهاي فنّي، اقتصادي، آييني(شعاير)، مذهبي، اجتماعي و غيره است كه جامعة انساني معيني را مشخص مي كند.

فرهنگ كه فرآيندي از آداب و رسوم ، خوي ها و خصلتها و چگونگي روابط حاكم بر مجموعه ها و گروههاي انساني است ضمن آنكه خود زاييدة زندگي اجتماعي انسانهاست ، تأثير شگرف و غير قابل ترديدي بر چگونگي زندگي و ادامة حيات اجتماعي و ملّي ملتها نيز دارد.

تعاريف مختلف و متفاوت از فرهنگ بيانگر اين مطلب است كه تمام دستاوردهاي مادي و معنوي بشر در طول تاريخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبير است.

به عبارت ديگر ، فرهنگ هر ملّتي ريشه در اعتقادات ، طرز تلقي ها و نوع نگرش آنها به جهان و مسائل موجود در آن دارد. بنابراين به ميزاني كه پايه هاي اعتقادي و باورهاي اجتماعي ملتي مبتني بر حقايق و ارزشهاي انساني و الهي باشد ، ارزشهاي فرهنگي او نيز شايستة تمجيد و در خورِ ستايش و قابل پيروي خواهد بود. اما پُر واضح است كه در طول تاريخ حيات بشري، همواره آداب و سنن و خلق و خوي انسانها در جهت حق و بر اساس برداشتهاي حق جويانه و واقع گرايانه از قضايا و مسائل مختلف نبوده و در بسياري موارد و به دلايل عديده ، انحراف و كجروي و دوري از صراط مستقيم فلاح و رستگاري و درغلتيدن در دامن موهومات و باورهاي خرافي ، باطل گرايانه ، غير الهي و ضد بشري گريبانگير اقوام و ملل مختلف شده است.

همچنين به علت خوي

اجتماعي انسان ، مراودات و ارتباطات انساني و به تبع آن روابط فرهنگي و مبادلات فكري نيز به موازات تاريخ تحولات و تمدن بشري وجود داشته است.

در اين ميان بنا بر نص صريح قرآن ، تقابل و تضاد بين دو فرهنگ«الهي» و«غير الهي» و نزاع و درگيري بين دو مقولة «حق» و«باطل» از صبحدم تاريخ وجود داشته و تا واپسين لحظات غروب حيات بشري نيز ادامه خواهد داشت و در اين مسير ، خدا پرستان و حقجويان، همواره روياروي باطل گرايان و شب پرستان، در نبردي آشتي ناپذير بسر خواهند برد.

امروزه با پيشرفت سريع تكنولوژي و علم وصنعت و با پيدايش قطبهاي غول آساي صنعتي ، اقتصادي و نظامي و با سيطرة فرهنگ ابتذال ، رفاه زندگي و مادّيت بر كفر پرستان شرق و هيچستان غرب اين امكان فراهم آمده است كه سران كفر و الحاد و مستكبران جهانخوار، دم از تشكيل«دهكدة جهاني» زده و با گسترش سلطة شبكه سازمانهاي بين المللي بر سراسر عالم، حاكميت«نظم نوين جهاني» را خواستار شدند. اينان به منظور دستيابي به اين اهداف شوم، و در پي بسط و توسعة سلطه و نفوذ شيطاني و اهريمني خود در تمام شؤون زندگي ملتهاي گوناگون در سراسر دنيا، از طريق نهادهاي وابسته به سازمان باصطلاح ملل متحد و با جهت دهي به تصميمات اين نهاد و كنترل حساب شدة آنها ، در سرنوشت تمامي ملتها به صورتي آشكار و نهان دخالت مي كنند. به بهانة دفاع از حقوق بشر، با استفاده از وحشيانه ترين و رذيلانه ترين اقدامات ضد بشري، حكومتهاي كشورها را تغيير مي دهند، تصفيه هاي خونين نژادي را كه

به دَدمنشانه ترين روشها صورت مي گيرد، با ظرافت و ترفندهاي گوناگون توجيه مي كنند، از طريق پيمانهاي چند جانبة اقتصادي همانند«گات» و غيره زمينه هاي سلطة شوم اقتصادي خود را بر كشورهاي ضعيف و عقب مانده فراهم مي كنند و با آزمايش هر روزة سلاحهاي مخوف و ويرانگر خود ملل محروم و مستضعف را تهديد كرده به آنها چنگ و دندان نشان مي دهند و هر فرياد اعتراضي را به هر شكل ممكن در گلو خفه مي كنند و بالاخره با گسترش شبكه هاي مدرن و پيچيدة ارتباطي و با بهره گيري از حيواني ترين روشها، روشها، فضاي فكري، اعتقادي و فرهنگي ملتها را لجن مال مي كنند و با ايجاد جوّ مسموم و خفه كننده فكري و فرهنگي مانع هرگونه بيداري، ابتكار، پيشرفت، آزادي خواهي و استقلال طلبي در ميان مردم فقر زده و دربند كشورهاي مورد هجوم مي شوند .

در عصري كه بسياري از واژه ها معناي حقيقي خود را از دست داده اند، اشاعة ابتذال و فساد، نام ترويج فرهنگ و خدمت به جامعة بشري به خود مي گيرد و دفاع از هويت ملي و ارزشهاي والاي انساني و فرهنگي واپسگرايي، سُكون و عقب ماندگي تلقي مي شود و باندهاي آشكار و نهان مافيايي از هر وسيله اي براي استحالة فرهنگي، و مسخ ارزشهاي معنوي بهره مي جويند. در اين بين، هجوم و شبيخون بر بنيانهاي فرهنگي، خطرناكترين و كارسازترين حربه اي است كه اينك موجوديت ملتها بويژه ملل اسلامي را تهديد مي كند و انقلاب اسلامي و خاستگاه اصلي آن يعني سرزمين دلاورخيز ايران در نوك اين حملات ناجوانمردانه

و رذيلانه واقع گرديده است، آنچنان كه سكّاندار بيدار كشتي انقلاب و مقام منيع ولايت امر مسلمين فرياد برمي آورد كه«كاري كه امروز دشمن از لحاظ فرهنگي انجام مي دهد نه يك تهاجم، كه يك شبيخون فرهنگي است.»

در پي اين هشدارهاي پي در پي رهبر عظيم الشأن انقلاب دربارة اين موضوع تلاشهاي گسترده اي در سطح مملكت صورت گرفته كه هر يك به نوبة خود اقدامي مؤثر و شايسته در اين جهاد فرهنگي به حساب مي آيد.

در اين راستا، خانواده ها نيز به سهم خود و با توجه به جايگاه بسيار مهم و حساسي كه دارند سعي بر ايجاد نقش آفريني را بايد سرلوحه كارهاي خود قرار دهند تا اين حربة خطرناك دشمن كار ساز نگردد.

در اين مقاله سعي و كوشش زيادي به عمل آمده تا با استفاده از منابع گوناگون و نظرات صاحبنظران در امور مختلف مسأله تهاجم فرهنگي و نقش خانواده در مقابل تهاجم فرهنگي مورد بررسي قرار گيرد.

بنابراين در لابلاي اين سطور، به مسائل مهمي ، مانند: مسأله فرهنگ ، انواع فرهنگها ، تبادل فرهنگي ، زمينه هاي پيدايش تهاجم فرهنگي( اعم از زمينه هاي داخلي و خارجي آن)، آثار و نتايج ويرانگري كه اين شيوة تهاجم در پي خواهد داشت، مطالب و اطلاعات مفيد و جامعي را در اختيار خواننده قرار مي دهد.

اميد آنكه توانسته باشم از اين طريق گامي هر چند كوچك در اين جهاد مقدس فرهنگي برداشته و گوشه اي از رسالت عظيمي را كه نسل امروز بر عهده دارد ايفا نموده باشم. انشاء...

فرهنگ چيست؟

هرچند وسيع و جامع بودن مفهوم فرهنگ ، شناخت و شناساندن همه جانبة

آن را دشوار ساخته است اما از ديرباز هر يك از انديشمندان ، به فراخور آگاهيهاي خويش ، در اين حقيقت نگريسته و تعاريفي از آن ارائه داده اند . اما مع الوصف هر يك از اين تعاريف پيرايه هايي از كاستي را نيز به همراه داشته و به تنهايي نمي توانند تعريف كاملي از فرهنگ به شمار آيد . به عنوان مثال«تايلر»- دانشور آمريكايي- مي گويد:

«ر روزگار ما اين كلمه(فرهنگ) بر همه ابزارهايي كه در اختيار ماست دلالت دارد . و همچنين بر همة رسمها و باورها ، دانشها ، هنرها ، نهادها و سازمانهاي جامعه . انسان از گذرگاه فرهنگ جامعة خود و به بركت آن ، موجود اجتماعي مي شود. و با مردم پيرامون خود از صدها جهت ، همرنگي و همنوايي مي يابد ، و از مردم جوامع ديگر متمايز مي شود.»

«نيم كوف» جامعه شناس برجستة غرب در اين باره مي نويسد:

« فرهنگ عصارة زندگي اجتماعي است. و در تمام افكار ، اميال ، الفاظ و تكاپوهاي ما منعكس مي شود و حتي در اطوار و حركات خفيف چهرة ما راه دارد.»

بر اين اساس ،« فرهنگ مجموعة پيچيده اي است - متضمّن معلومات، معتقدات، هنرها، اخلاق، قوانين، آداب و رسوم و تمامي تمايلات، قابليتها و عادات مكتسبه- كه آدمي در حالت عضويت در يك اجتماع حاصل مي نمايد.»

انواع فرهنگ

اشاره

در يك نگاه كلّي مي توان همة فرهنگهاي موجود را به دو نوع مادّي و الهي تقسيم كرد و بازنگري قرار داد:

فرهنگ مادي

اين فرهنگ بر پوچ انگاري ارزشهاي الهي و انساني بنا نهاده شده است. جنبة انساني انسان به فراموشي سپرده شده و تنها به عنوان«موجود مادي» مورد ارزيابي قرار مي گيرد. چنين فرهنگي افراد پيرو خويش را پيرامون رفاه فزونتر، آزادي و بهره وري بيشتر از غرايز و سود پرستي به جنبش در مي آورد.

در فرهنگ مادي هدف وسيله را توجيه مي كند. بنابراين، پيروي چنين فرهنگي براي رسيدن به اهداف مادي و بهره مندي هر چه بيشتر از مزاياي زندگي به هر وسيله اي دست مي يازد و از هر شيوة ممكن سود مي جويند. بدين ترتيب در ساية چنين فرهنگي ، بنيادهاي اخلاقي جامعه فرو مي ريزد ، ارزشهاي انساني كم رنگ مي شود ، آمار بزهكاريها فزوني مي يابد و بشر در گرداب بي پناهي و تنهايي گرفتار آمده اضطراب و تشويش بر سراسر زندگي وي حاكم مي شود.

فرهنگ الهي

فرهنگ الهي، انسان را آميزه اي از پيكر خاكي و روان آسماني مي داند. كه فرهنگ اسلامي تبلور تمام و كمال آن است، و هدفش دستيابي به كمالي است كه در تابش آفتاب"وحي" حاصل مي شود و معيار برتري افراد را نيز پرهيزگاري و پايبندي به اصول ثابت اخلاقي مي داند. قرآن مجيد دراين رابطه مي فرمايد:

«اِن اَكرَمَكُم عِندَالله اَتقيكُم»

"هر آيينه گرامي ترين شما نزد خدا، پرهيز گارترين شماست.

اصولاً براي شناخت اصالت و ميزان برخورداري يك فرهنگ از روح و حيات نياز به مطالعه و شناخت، عناصر برجسته، جهت و حركت، آهنگ رشد و انگيزه هاي حاكم بر آن فرهنگ مي باشد تا مشخص شود كه آيا داراي شخصيت مستقلي

مي باشد؟ و يا اينكه التقاطي بوده و دنباله رو فرهنگهاي ديگر است.

فرهنگ اسلامي بر خلاف فرهنگ مادي كه ساخته و پرداخته دست بشر است، به اين ويژگي منحصر به فرد، آراسته گشته و به حيات خود ادامه مي دهد.

متفكّر بزرگ اسلامي، استاد شهيد مرتضي مطهري در اين باره مي فرمايد:

«فرهنگ اسلامي مانند يك سلول زنده رشد كرد و فرهنگهايي را از يوناني و هندي و ايراني و غيره در خود جذب كرد و به صورت موجود جديد با چهره و سيماي مخصوص به خود ظهور كرد و به اعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدّن، تمدن اسلامي در رديف بزرگترين فرهنگها و تمدنهاي بشري است.»

خصوصيات فرهنگ

خصوصيات فرهنگ را مي توان به شرح زير ارائه كرد:

1- آموختني و اكتسابي است: افرادِ هر نسل، ميراث فرهنگي را از نسل گذشته دريافت مي كنند و به نسل بعدي مي سپارند.

2- زنده است: جنبة پذيرندگي فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوي با مرگ آن است.

3- فطرتِ ثانوي انسان است؛ يعني به خودي خود عمل مي كند؛ بر اين اساس است كه ارزش ها، بايدها و نبايدها و اهداف و عادات، پايه هاي فرهنگ را مي سازند.

4- فراتر از سواد و تحصيلات است؛ زيرا با فطرت و سرشت انسان ها مرتبط است.

5-هويت دهنده است؛ يعني تنظيم كنندة روابط اجتماعي و تضمين كنندة نوع بينش و نگرش فرهنگ پذير است.

6- نسبي است؛ فرهنگ متنوع است، تدابير و روش ها از يك گروه به گروه ديگر فرق مي كند و هر قومي طرز تفكر و عادات ويژه اي دارد.

7- منتقل شدني است؛ هر گروه انساني ميراث اجتماعي(فرهنگ) خود را به ديگران انتقال مي دهد.

8- خاص انسان است؛

فرهنگ شامل گذر از مرحلة غريزي به رفتارِ آموخته است كه الگوهاي آن مي تواند از يك شخص يا نسل به شخص يا نسل ديگر منتقل شود؛ در واقع مفهومي تجريدي از مشاهدة رفتار انسان هاست.(1)

وجوه مشترك فرهنگ

همه فرهنگها، گذشته از خاستگاه خود، از ويژگيهاي مشتركي برخوردارند كه اشاره به برخي از آنها مي تواند در بررسي پديده هاي اجتماعي سودمند افتد:

1-«فَرا گرفتني» است. بدين معني كه فرهنگ، قابل آموختن است. و از راه وراثت به ديگري انتقال نمي يابد.

در واقع فلسفة وجود«آموزش و پرورش» در جامعة انساني نيز همين ويژگي است.

2- خاستگاه فرهنگ اجتماع بشري است. در واقع، فرهنگ يك موضوع اجتماعي است كه در جامعه شكل مي گيرد، بارور مي شود و مفهوم مي يابد.

3- هر چند فرهنگ، بزرگترين نياز جامعة بشري است، ولي خود اساسي ترين نيازمنديهاي زندگي انسان را برآورده مي سازد.

4- فرهنگ، ايستايي نمي پذيرد و با گذشت زمان پيوسته تحول مي يابد.

5- فرهنگ قابل انتقال است و از نسلي به نسلي يا از ملتي به ملتي ديگر منتقل مي شود.

آسيب شناسي تهاجم فرهنگي

در شرايط كنوني؛ با گذشت هر روز؛ نشانه هاي تهاجم فرهنگي در جامعة ما بيشتر از هر روز ديگر آشكار مي شود. همان گونه كه ارزش هاي ملي و تاريخي در اين جامعه كالايي شده است، فرهنگ و زبان نيز حيثيت كالا را به خود گرفته است. تهاجمات فراوان بيروني از حد شمارش فراتر رفته و هيچ ميزان دقيق و معيني نمي توان بر آن گذاشت.

در هر جامعه حفظ و نگهداشت زبان و ادبيات(به گونة خاص) مربوط به قشر روشنفكر مي شود، اما با تأسف بايد گفت: در جامعه ما بيشترين آسيب را اين قشر بر زبان وارد نموده اند. چون امروزه در جامعه ما مردم اكثراً فكر مي كنند كه هر قدر معيار كاربرد واژه هاي بيگانه و غرب را در گفتار و نوشتارخويش بيشتر نمايند، همان اندازه انسان هاي پيشرفته معرفي

خواهند شد حال آنكه خود متوجه نيستند كه بد ترين خيانت را در راستاي زبان و ادبيات مرتكب شده اند. زبان اصلي و بومي در شرايط كنوني اش، زخمي و معيوب شده و با گذشت هر روز اين زبان محدود مي شود. پس از اين بررسي كوتاه به اين پرسش بر مي خوريم كه چه بايد كرد تاحداقل از ادامة اين وضعيت جلوگيري شود كه موارد ذيل مي توانند مفيد واقع شود:

1- ايجاد مراكز پژوهشي و تحقيقاتي پيرامون زبان و واژه هاي اصيل آن زبان و آفرينش واژه هاي جديد.

2- مسئوليت بزرگ، متوجه مسئولين رسانه هاي ديداري، شنيداري و نوشتاري است كه تلاش نمايند تا در نشريات خويش از واژه هاي بيگانه استفاده نكنند.

3- از طريق اين رسانه ها به تمام افراد جامعه بفهمانند كه زبان به حيث هويت ما است و اگر زبان آسيب پذير شود ضربة بزرگي به هويت چندين هزارساله مان وارد خواهد شد . بنابر اين بايد متعهدانه تلاش نمود تا از بيگانه پرستي فرار كرده و دوباره به آغوش فرهنگ غني و تاريخي خود بازگرديم.

زمينه هاي پيدايش تهاجم فرهنگي

پديده هاي اجتماعي با علت و زمينة واحدي بوجود نمي آيند و براي بررسي و شناخت آن بايد علل و عوامل متعددي را مورد شناسايي قرار داد . تهاجم فرهنگي نيز يكي از پديده هاي مهم اجتماعي است كه مي بايست زمينه هاي پيدايش و گسترش آن بطور دقيق و جامع بررسي شود.

تهاجم فرهنگي امري است كه هميشه داراي دو طرف«مهاجم» و«مورد هجوم» مي باشد. و علل و عوامل مربوط به هر كدام از آنها با يكديگر متفاوت ولي با هم مرتبط مي باشند. بنابراين، بحث را در دو بخش زمينه هاي داخلي و زمينه هاي خارجي تهاجم

فرهنگي پي مي گيريم.

بخش اول

زمينه هاي داخلي تهاجم فرهنگي

بي توجهي به فرهنگ خودي

هر يك از جوامع انساني ، فرهنگ خاص خود را دارند ، كه طي ساليان متمادي در اثر خاطرات تلخ و شيرين در تاريخ سرزمين آنها شكل گرفته و به صورت فرهنگ آن سرزمين درآمده است كه از آن به«فرهنگ خودي» تعبير مي شود.

تا زماني كه فرهنگ خودي به حيات خود ادامه داده و قدرت هضم و دفع تازه هاي فرهنگ وارداتي را داشته باشد هيچگونه آسيبي نخواهد ديد.

در اسلام عنصر مهم«امر به معروف و نهي از منكر» يكي از مصاديق بارزي است كه به صورت يك موتور نيرو بخش عمل كرده و به فرهنگ جامعه، پويايي و حيات مستمر مي بخشد.

خود باختگي فرهنگي

حالت خود باختگي بيشتر ناشي از«خود كم بيني و احساس حقارت» در قبال پيشرفت و موفقيتهاي ديگران است . لذا استكبار جهاني با دست يافتن به پيشرفتهاي مادي ، چنين تبليغ مي كند كه علّت پيشرفتهاي مختلف و شگفت آور جهان غرب ناشي از فرهنگ آنها است.

ج- بي لياقتي سران حكومتها : شكّي نيست كه قدرت و هيأت حاكمه در يك جامعه تأثير چشم گيري بر فرهنگ آن جامعه دارد . اگر حكمرانان مقيّد و مطيع ارزشهاي بومي و ديني جامعه خود باشند به دوام و گسترش فرهنگ خودي كمك بسزايي مي نمايند و اگر فاسد و بي لياقت باشند ، صدمات جبران ناپذيري بر فرهنگ و ذخاير معنوي و مادّي جامعه وارد مي كنند.

رفاه طلبي و تجمّل گرايي

القاء روحية رفاه طلبي و دنيا گرايي يكي از محورهاي اصلي استكبار در تهاجم فرهنگي مي باشد.

عقب ماندگي علمي و صنعتي

سرزمين شرق تا قبل از شروع انقلاب صنعتي، بعنوان مركز صدور فرهنگ و تمدّن براي جهان محسوب مي شد، غربي ها براي تهيه وسايل تجاري و اقتصادي خود از قبيل پارچه ، ادويه جات و غيره با پيمودن كيلومترها راه دريايي و خشكي و قبول همه خطرات به ملل شرق رو مي آورند تا از امكانات و پيشرفتهاي آنان بهره ببرند. مشكل مصرف از يك طرف و مشكل تهيه مواد اوليه مورد نياز باعث شد كه كشورهاي صنعتي به جوامع عقب مانده رو آورده تا علاوه بر غارت منابع و مواد معدني موجود در آن سرزمين و استثمار كارگران و افراد بومي ، كالاهاي ساخته شده و مصرفي خود را بر بازارهاي اين جوامع تحميل نمايند.

اين عمل مستلزم اين بود كه كشورهاي جهان سوم ، همواره محتاج استعمارگران و كشورهاي صنعتي باقي بمانند.

عدم شناخت صحيح از دين و بي توجهي در عمل به آن

عدم درك و شناخت صحيح مسلمانان از فرامين ديني و احكام شريعت يكي از عوامل مهم سلطه پذيري ممالك اسلامي محسوب مي شود . اگر همه ملّتهاي مسلمان آگاه شوند كه قرآن مجيد با تأكيد فراوان ، هرگونه سلطة سياسي و اقتصادي و... بيگانگان را بر مسلمان نفي و منع كرده ، به هيچ وجه سلطة كفّار غربي را نمي پذيرفتند.

بخش دوم

زمينه هاي خارجي تهاجم فرهنگي

اشاره

منشأ اصلي تهاجم فرهنگي ، اوضاع و شرايط سياسي ، اجتماعي و شرايط سياسي ، اجتماعي خارجي ، بخصوص وضعيت بحراني كشورهاي استعماري مي باشد.

وقتي كشورهاي بزرگ صنعتي دچار بحرانهاي اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي شدند ، تنها راه چاره را در انتقال اين بحران به جوامع غير صنعتي يافتند . در اين قسمت عمده ترين عوامل خارجي تهاجم فرهنگي را بر مي شمريم:

تبليغ عليه تعاليم الهي

دشمنان اديان الهي هميشه سعي مي كنند دين را از صحنه و متن زندگي خارج نموده و آن را به حاشيه بُرده امري غير ضروري جلوه دهند. زيرا دين حقيقي را مانع چپاولگري و غارت خود مي بينند.

برتري نژادي

قوم گرايي و نژاد پرستي همواره يكي از معضلات بشريت بوده و مي باشد از زمانهاي گذشته تاكنون درگيري و اختلافات نژادي بدترين نوع جنگها بوده و بيشترين خونريزي را بدنبال داشته است.

قرآن فلسفة اصلي اختلاف رنگ، پوست، زبان، قبيله و نژاد را عامل تسهيل در شناسائي گروههاي مختلف از يكديگر مي داند.

"...وَ جَعَلناكُم شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوُا..."(1)

"... شما را ملت ها و قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد..."

رشد صنعتي و تكنولوژي

از زماني كه كشورهاي اروپايي از سلطة جوّ خفقان قرون وسطايي نجات يافتند، تحول چشم گيري در زمينة علوم و صنايع بدست آوردند، اين پيشرفت فني و تكنولوژيكي اگر چه در بسياري از زمينه ها به خدمت بشريت شتافت ، اما به علت فقدان روحيه الهي و معنوي و انسان دوستانه ، صاحبان اين تكنولوژي ، خسارات جبران ناپذيري را نيز براي بشريت به بار آوردند.

در نهايت چاره مشكل را در انتقال اين بحران به كشورهاي غير صنعتي ديدند و در واقع«استعمار» به معناي علمي از اينجا آغاز شد.

________________________

1- حجرات ، آية 13 .

----------------

شكست شيوه استعمار مستقيم

كشورهاي سرمايه داري غرب براي حل مشكلات داخلي خود با تظاهر به خدمت به بشريت و با استفاده از تسليحات و نيروهاي نظامي پيشرفته خود، دخالت در امور داخلي ملل مختلف جهان را آغاز كردند و به طور مستقيم در اين كشورها حضور فيزيكي يافتند . بطور كلي كشورهاي سرمايه داري در اين مرحله نيز با بحران مهمي مواجه شدند كه باز هم درصدد يافتن راههايي براي انتقال اين بحران جديد ، به كشورهاي توسعه نيافته برآمدند.

ه- شيوه استعمار نامرئي: پس از شكست استعمار شكل مستقيم، استعمارگران با روش غير مستقيم و نامرئي وارد صحنه شدند كه به شيوه هاي پيشرفته تري آن را به اجرا درآوردند. در واقع مرحله جديدي از تهاجم فرهنگي كه زمينه را براي ادامة غارت كشورهاي عقب افتاده آماده كرد .

براي دستيابي به اين هدف شوم در زمينه هاي فرهنگي ، اقتصادي و سياسي شروع به فعاليت گسترده كرد . در درجة اول فرهنگ مولّد و پوياي اين جوامع را به يك فرهنگ غير متحرّك

، مصرفي و مُرده تبديل نمود و به تربيت نيروهاي فرهنگي وابسته پرداخته و راه را براي فرار مغزهاي خلاق و مبتكر اين جوامع باز گذاشت تا نتوانند به توانايي هاي داخلي برسند.

وابستگي فرهنگي زمينه ساز ساير سلطه ها

دوام و قوام هر جامعه به فرهنگ آن جامعه است . بنابراين رسيدن به خودكفايي اقتصادي، سياسي و نظامي ، زماني ميسر است كه« استقلال فرهنگي» وجود داشته باشد. نظامهاي منحط سرمايه داري ، پس از سالها تجربه و آزمايش به اين نتيجه رسيده اند كه مهمترين مانع توسعه طلبي آنها در كشورهاي جهان سوم قدرت فرهنگي اين ملتها است و تا زماني كه علايق مذهبي و فرهنگي جوامع مذكور دست نخورده باقي بمانند، چپاول منافع آنان امر مشكلي خواهد بود. لذا به اين فكر افتادند كه قبل از هر چيز سلطة فرهنگي را كامل كنند.

اهداف و آثار تهاجم فرهنگي

بخش اول

اهداف تهاجم فرهنگي

بررسي انگيزه ها و اهداف رفتار بشر مي تواند خانواده را در درك دامنة كنشهاي وي و نيز راههاي درست رويارويي با آن ياري دهد. با توجه به اين حقيقت روشن ، تلاش در بازشناسي اهداف و انگيزه هاي استكبار جهاني در يورش فرهنگي بسيار حائز اهميت است بر اين اساس بايد يادآور شد كه در پس پديدة شوم تهاجم فرهنگي، حقايقي ناگوار چهره مي نمايد؛كه سلطة فرهنگي، سياسي و اقتصادي از زشت ترين آنها به شمار مي آيد.

الف) سلطة فرهنگي

ب) سلطة سياسي

ج) سلطة اقتصادي

بخش دوم

آثار تهاجم فرهنگي

پيامدهاي شوم يورش فرهنگي، بسي خطرناك و مصيبت بار است. از دست دادن سيادت اسلامي و اُفول ستارة شوكت و اقتدار تمدّن دير پاي آن، حاصل تلاش ويرانگر و همه جانبه اي است كه غرب از دوران رنسانس آغاز كرد. اين انديشة پليد كه بيشتر به صورت تهاجم وسيع به مواضع فكري و فرهنگي جهان اسلامي تحقق يافت ، آثار شوم و محنت باري را به دنبال داشت كه مهم ترين آنها به قرار زير است :

الف) استحالة فرهنگي و محو فرهنگ ملي

ب) وابستگي سياسي- اقتصادي

شيوه هاي تهاجم فرهنگي دشمن

1- تربيت دست آموزها

2- ارائه الگوها و نمونه ها

3- جدايي جوانان از اعتقادات ديني

4- ارائه معيارهاي فرهنگ غرب

5- تبليغ فراماسونري

6- تشكيل مسابقات بين المللي ادبي، هنري، علمي و ورزشي منطبق بر ارزشهاي غربي

7- اعزام مستشاران خارجي و شركتهاي چند ملّيتي

8- طرح و تفسير دمكراسي به شيوة غرب

9- تلاش در جهت نابودي افكار مخالف

10- ادعاي دلسوزي براي آزادي مطبوعات

ابزارهاي تهاجم فرهنگي

1- خبرگزاري هاي بين المللي

2- مطبوعات

3- راديو و تلويزيون

4- سينما، تئاتر

5- مواد مخدر

6- كالاهاي صادراتي

ويژگي هاي تهاجم فرهنگي

اساساً«تهاجم فرهنگي» در مقايسه با تهاجم نظامي يا اقتصادي، داراي ويژگي هاي منحصر به فردي است. تهاجم فرهنگي معمولاً نامرئي و نامحسوس است؛ دراز مدت و ديرپاست؛ ريشه اي و عميق است؛ همه جانبه است؛ حساب شده و داراي برنامه و ابزارهاي گسترده است؛ گسترده و فراگير است؛ كارساز و خطر زاست. علاوه بر اين ها، «تهاجم فرهنگي» همانند كار فرهنگي ، يك كار آرام و بي سر و صداست و قربانيان آن بيش تر قشر جوان هستند.

در تهاجم نظامي، دشمن با تجهيزات و امكانات نظامي وارد معركه مي شود، اما در«تهاجم فرهنگي» نيازي به لشكركشي و هزينه هاي هنگفت نظامي نيست؛ هم چنين دشمن در اين تهاجم براي تحميل حاكميت فرهنگ خود از همة حربه هاي سياسي- اقتصادي، نظامي، رواني و تبليغاتي بهره مي گيرد. در«تهاجم نظامي» تنها بخشي از مرزها و سرزمين هاي مجاور در تيررس مستقيم دشمن قرار مي گيرد، اما در«تهاجم فرهنگي» سلاح هاي مخرّب دشمن تا عمق خانه ها پيش مي رود و ذهن و قلب انسان ها را نشانه مي گيرد. به همين دليل است كه پس از جنگ جهاني دوم، آيزنهاور رئيس جمهور وقت آمريكا اعلام كرده بود كه: بزرگ ترين جنگي كه در پيش داريم جنگي است براي تسخير اذهان انسان ها.

تهاجم فرهنگي و تبادل فرهنگي

تبادل فرهنگي ملت ها در طول تاريخ به شكلي طبيعي وجود داشته و عاملي براي رشد و تعالي مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگي براي تازه ماندن معارف و حيات فرهنگي بشر امري بسيار ضروري است و جامعه انساني را در ارتقاي ارزش ها و پيمودن مسير سعادت واقعي به پيش مي برد. اين جريان فرهنگي دو سويه است و هنگام قوت و توانايي ملت ها صورت مي گيرد. در اين روند، ملت ها با هدف ترويج

ارزش هاي بشري، به تبليغ ايده آل ها و معيارهاي خود مي پردازند و نيز عناصر و مفاهيم برجستة فرهنگ هاي ديگر را وام مي گيرند.

گسترش اسلام در برخي از مناطق جهان، از جمله شرق آسيا، از طريق رفت و آمد مسلمانان ايران به اين مناطق، از نمونه هاي قابل استنادي است كه پيامدهاي مثبت تبادل فرهنگي را براي جامعة بشري به خوبي اثبات مي كند. در تبادل فرهنگي هدف اصلي باردار كردن و كامل كردن فرهنگ ملي است و از اين ديدگاه، ترديدي نيست كه در برخورد با فرهنگ غرب نيز تبادل صحيح فرهنگي، منشأ آثار مثبتي خواهد بود.

بنابراين، اساساَ تبادل فرهنگي و تهاجم فرهنگي در دو جهت مخالف قرار دارند. تبادل فرهنگي فرآيندي متقابل و طبيعي است و با رضايت طرفين صورت مي گيرد؛ ولي تهاجم فرهنگي يك طرفه، غيرداوطلبانه و سلطه گرانه است و اهداف سياسي، اقتصادي، اجتماعي وحتي نظامي دارد. معرفي، انتقال و جايگزيني ارزش ها در تهاجم فرهنگي طبيعتاً تحميلي است. در واقع در تبادل فرهنگي، هدف به روز كردن و كامل كردن فرهنگ ملي است، ولي در «تهاجم فرهنگي» هدف ريشه كن كردن و از بين بردن فرهنگ ملي است.

قابل توجه است كه فرهنگ پذيري با ميل و به دلخواه يا تعامل فرهنگي، زماني ميسّر است كه هيچ گونه نابرابري اجتماعي يا سياسي بين دو فرهنگ وجود نداشته و هيچ كدام برتري مادي يا معنوي نسبت به ديگري نداشته باشند. در مقابل، در سايه ي برتري تكنولوژي، قدرت نظامي، امكانات بيش تر اقتصادي و فني، و برنامه ريزي سياسي است كه تسلط پديده هاي فرهنگي يك جامعه بر ديگري انجام مي گيرد .

در مجموع مي توان گفت كه: در تبادل فرهنگي سه اصل گزينش ،تحليل و جذب

و اصل توليد فرهنگي، مد نظر متوليان فرهنگي يك جامعه است و اين افراد براي زنده و پويا نگه داشتن فرهنگ خودي، عناصر فرهنگ بيگانه را بررسي و عناصر مثبت آن را گزينش و پس از تحليل و تعيين تناسب آن با فرهنگ بومي، آن را جذب مي كنند و به شكل عنصري از فرهنگ خودي در مي آورند. به طور خلاصه، تفاوت تهاجم فرهنگي و تبادل فرهنگي را مي توان در موارد ذيل دانست:

1- در تهاجم، هدف تخريب است، اما در تبادل فرهنگي هيچ كدام از دو فرهنگ قصد تخريب فرهنگ مقابل را ندارد و هدف انتقال و نشر فرهنگي است.

2- در تهاجم، يك ملت براي جاي گزيني فرهنگ خود، به نحوي ظالمانه سعي در ريشه كني فرهنگ مقابل دارد، اما در تبادل فرهنگي چنين نيست.

3- در تبادل فرهنگي، همواره جنبه هاي مثبت و انساني مطرح است؛ بدين معنا كه دو طرف قصد بارور كردن، تكامل بخشيدن و ارتقاي يكديگر را دارند؛ در حالي كه در تهاجم فرهنگي اهدافِ خيرخواهانه در ميان نيست. بلكه قلع و قمع، ارعاب، بي هويت كردن و ايجاد سلطه، مدنظر است.

4- در تهاجم فرهنگي، قصد استيلا و به طور كلي، غرض سياسي مأخوذ است و مهاجم اصولاً بقاي فرهنگ مقابل را به هيچ عنوان نمي پذيرد.

سير تاريخي تهاجم فرهنگي در ايران

محققان برآنند كه مبدأ تاريخي تهاجم فرهنگي غرب در ايران را بايد از آغاز حكومت قاجاريه و كمي قبل از آن فرض كرد؛ زماني كه نادر از دنيا رفت و مملكت ايران دچار آشوب و بي نظمي شد و كمپاني هند شرقي تحركات خود را شدت بخشيد شروع اين حركت با تأسيس مذاهب جعلي، مانند وهابيگري در مذهب

اهل سنت، و شيخيگري و بهائيت در مذهب تشيع اشاره كرد. اين مذاهب جديد به منظور تغيير در اعتقادات واقعي دين اسلام و ايجاد اختلاف در ميان مسلمانان طراحي شدند .

اين حركت در جامعه ايران از زمان اولين اعزام ايرانيان به غرب براي تحصيل ، و بازگشت آنان به كشور ، شدت

بيش تري به خود گرفت. نخستين ايرانياني كه براي مأموريت و يا تحصيل به غرب سفر كردند، اسير شبكه فراماسونري(1) غرب شدند؛ تعدادي از آنان چون عسگرخان افشار ارومي و ابوالحسن خان ايلچي حلقه نوكري غرب را به گوش آويختند و در ازاي گرفتن حقوق از بيگانگان، به ترويج غرب گرايي و تأمين منافع آنها در ايران پرداختند. مشخصه تمامي اين فرنگ رفتگان، خودباختگي در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترويج غرب گرايي در ايران بود؛ براي مثال، آخوندزاده علت عقب ماندگي ايرانيان را دين اسلام و خط عربي مي داند.

با كودتاي سوم اسفند 1299 و آغاز سلطنت رضاخان، روشنفكران غرب زده با شكل جديدي از تهاجم فرهنگي در

ايران ظهوركردند. رضاخان در طول 20 سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومي، ملي و اسلامي ايران را بنا نهاد. با توجه به ضعف توانايي هاي فكري و علمي او، چنين حركت حساب شده اي نمي توانست حاصل درك و بينش وي باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربي و همكاري و اقتدار روشنفكران وابسته در دستگاه حكومت خود، تدارك اين حركت ضد فرهنگي را فراهم نمود براي مثال، حسن تقي زاده كه سمبل مدافعان ترويج كامل و بي حد و مرز معيارهاي غربي در كشور و گرداننده اصلي مجله شبه روشنفكري كاوه است مي نويسد:

«وظيفة اول همه وطن پرستان ايران قبول و ترويج تمدن اروپا، بلاشرط و قيد، و تسليم

مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربيت و علوم و صنايع و زندگي و كل اوضاع فرنگستان است، بدون هيچ استثنا. به سخن ديگر ايران بايد ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً، فرنگي مآب شود و بس .»

________________________

1- فراماسونري سازماني متكي بر پنهان كاري و نهان روشي است و نظريه هاي سياسي آن در جهت عملي كردن تهاجم فرهنگي غرب و بسط و نفوذ استعمار با كاركردي فرهنگي، سياسي و اقتصادي شكل يافته است.

-------------------- در مجموع مي توان گفت اين استعمارگران بودند كه به بهانه هاي مختلف به منظور تسلط بر كشورهاي جهان سوم از اين حربه استفاده كردند.

سابقه تاريخي اين فرآيند در غرب به بعد از رُنسانس و انقلاب علمي در جامعه اروپا برمي گردد؛ هنگامي كه صنعت و علم با شتاب بيشتري رشد يافت و كشورهاي صنعتي كه از توليدات، اشباع شده بودند، از يك طرف نيازمند بازارهاي جديد مصرف شدند و از سوي ديگر تداوم حيات صنعت غرب، بستگي تام به سوخت و مواد اوليه داشت. در اين زمان معقول ترين انتخاب براي غرب در خصوص تأمين منابع اوليه و به دست آوردن بازار مصرف،

نزديك ترين منطقه به آنان، يعني جهان اسلام بود؛ به همين سبب، ذخاير غني نفتي و بازارهاي مصرف اين منطقه از جهان، هدف تهاجم آنان قرار گرفت. بدين ترتيب كشورهاي اسلامي يكي پس از ديگري با روش هاي مختلف سياسي، نظامي و فرهنگي استعماري در ظاهر استقلال پيدا كردند. شركت ها و صنايع اروپايي در اين كشورها رخنه نموده و بازارهاي اين كشورها را در اختيار گرفتند. براي تثبيت وضع موجود، تنها چاره اي كه به فكر انديشمندان و متفكران سياسي غرب

رسيد، استفاده از«تهاجم فرهنگي» بود؛ زيرا توسل به نيروي نظامي و زور، براي هميشه راه حل مناسبي براي استيلا نبود و براي مدت هاي طولاني نمي شد استثمار را با آن تداوم بخشيد.

به همين سبب استعمارگران از ديدگاه ها و نظريات علمي استعماري كه زمينه تهاجم فرهنگي را فراهم مي آورد استقبال كردند. كلام معروف سيسيل رودس، يكي از متفكّران انگليسي، شاهدي بر اين مطلب است كه تهاجم فرهنگي از طرف غرب به شكلي سازماندهي شده و براي حفظ منافع درازمدت آنان صورت گرفته است. او مي گويد:«براي اين كه 40 ميليون جمعيت پادشاهي متحدة بريتانيا را از يك جنگ داخلي خونين نجات دهيم، بايد سرزمين هاي جديدي را به دست آوريم تا مشكل اضافه جمعيت حل شود و بازارهاي جديدي براي كالاهاي توليد شده در كارخانه ها و معادن فراهم گردد. همان طور كه هميشه گفته ام،«امپراطوري» راه حلي براي مسأله نان و بيكاران است. اگر مي خواهيد جنگ داخلي نداشته باشيد، بايد امپرياليست شويد!»

به گفتة يكي از محققان ايراني، امروزه داعيه برتري طلبي و تسلط فرهنگ غربي به مرحله اي رسيده است كه تحمل هيچ رقيبي را براي خود ندارد:« در طرح تاريخي غربي شدنِ عالم، مطلب صرفاً اين نبوده است كه فرهنگ هاي غيرغربي جاي خود را به فرهنگ غربي بدهند، بلكه مسئله اين بوده است كه هر جا و هر قوم كه غربي نشود، ناچيز است و اين ناچيز، چه در صورت ظاهر و سيماي بشر و چه به صورت اشيا يافت شود، جز اين قابليت ندارد كه به تملك و تصرف غرب درآيد؛ پس قضيه غرب اين نيست كه گروهي سوداگرِ حريصِ متجاوز در جايي پيدا شده اند و علم وعقل را وسيله تسلط و

استيلاي خود قرارداده اند. غرب عين اين علم و عقل است و در نظر او يك عالم بيش تر وجود ندارد؛ يعني غيرت غربي به وجود غير و مغاير مجال نمي دهد، هرچه هست بايد غربي بشود يا ازميان برود.»

البته امروزه با تسلط فرهنگ آمريكايي و گسترش آن در كشورهاي اروپايي، اين هراس به وجود آمده است كه اين آمريكايي سازي، فرهنگ عامة اروپا را نيز دست خوش تغيير سازد.

فرهنگ غربي و فرهنگ شرقي

امروزه در تقسيم كلي، فرهنگ كشورهاي جهان را به دو دستة شرقي و غربي تقسيم مي كنند. دو اصطلاح شرق و غرب تعابير جغرافيايي هستند و با اين ملاك كشورهاي چين، فيليپين، ژاپن و... شرقي محسوب مي شوند و ايسلند، كانادا و تمام آمريكا از شمال تا جنوب، غربي؛ اما اين دو مفهوم در حوزه ها و قلمروهاي ديگر مثل سياست، حكمت، فلسفه، عرفان و تاريخ هم در برابر هم قرار مي گيرند؛ براي مثال، تقابل اسلام و غرب، صورتي از تقابل شرق و غرب محسوب مي شود. در اين تقسيم بندي تاريخي و سياسي منظور از فرهنگ غربي همان بينش يونان و روم بعد از ميلاد مسيح و اروپاي بعد از رنسانس است كه برخي از ويژگي هاي آن عبارت ند از: اصالت قدرت، اصالت ماده، اصالت زندگي، نظم فكري و عملي، اصالت مصرف، ميل به تحليل عقلاني، خودمداري و اومانيسم.

در مقابل فرهنگ غربي، مجموعه اي از فرهنگ هاي ملل شرقي قرار دارد كه عمدتاً داراي ويژگي هاي زير است:

طالب و تابع قطب بزرگ ازلي(خداوند) است(اصالت وحدانيت)؛ در جست وجوي روح و يافتن راز خلقت است (اصالت روح)؛ ميل به تحليل عاطفي دارد؛ قوم گرا و ناسيوناليسم است؛ به همه چيز با ديدة ابهام مي نگرد.

عوامل تهاجم فرهنگي

اشاره

عوامل تهاجم فرهنگي را مي توان به دو دسته تقسيم كرد:

عوامل برون زا

زمينه ها، عناصر و ابزاري كه به نحوي ردپاي كشورهاي خارجي(غربي) در آنها ديده مي شود عوامل برون زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقين، تلاش براي دين زدايي از طرق مختلف، ايجاد روحية خودباختگي فرهنگي، ساخت و فروش وسايل ارتباطي، نظير ماهواره و ويدئو و... . سياست گزاران و طراحان كشورهاي سلطه جو اين عوامل را طراحي و برنامه ريزي مي كنند و افراد داخلي آن را به اجرا درمي آورند.

عوامل درون زا

زمينه ها، عناصر و ابزاري كه ريشة داخلي داشته و غيرمستقيم يا مستقيم به پذيرش تهاجم فرهنگي از خارج به داخل كمك مي كنند عوامل درون زا هستند؛ از جمله: زمينه هايي هم چون بيكاري، فقر اقتصادي، ناب ساماني خانوادگي، غفلت مسئولين فرهنگي و اجتماعي و ناآگاهي جوانان و نوجوانان و... .

نقش خانواده در مقابل تهاجم فرهنگي

با توجه به اينكه دشمنان ايران اسلامي در درجة اول اين تهاجم؛كودكان، نوجوانان و جوانان را به عنوان هدف قرار داده اند. خانواده ها بايد پس از شناخت فرهنگ، انواع فرهنگ، زمينه، اهداف و آثار تهاجم فرهنگي، شيوه هاي تهاجم و از همه مهتر نقش خود در مقابل آن را كه همان مقابله با تهاجم فرهنگي است را به دقت مورد بررسي قرار دهند.

راههاي مقابله با تهاجم فرهنگي

اشاره

بي ترديد امروزه اكثر كشورها در پي آن هستند كه راهكارهايي بينديشند تا از تخريب و تضعيف فرهنگ خود از طريق رسانه هاي همگاني هدايت شده توسط غرب بكاهند؛ هرچند كسي منكر اين واقعيت نمي تواند باشد كه در دنياي امروز، كشورها نمي توانند ديواري به دور خود بكشند و از برخورد فرهنگ جامعة خود با فرهنگ هاي بيگانه، در امان باشند، زيرا رسانه هاي همگاني جهان همچون ماهواره ها و تكنولوژي اينترنت، مردم دنيا را در جريان آخرين پيشرفت ها، مُدها، ساخته ها، هنرها و غيره قرار مي دهند. اگر فرهنگ جامعه اي توان خود را از دست بدهد و اگر مردمي از فرهنگ خود گُسسته شوند، قدرت درست انديشيدن از آنها سلب مي گردد و در اين درياي ارتباطات غرق مي شوند.

اگر ظرف مدت دو سال، جامعة شوروي سابق به كلي دگرگون مي شود و رسانه ها و كانال هاي تلويزيوني آمريكايي و اروپايي چنان فرهنگ آن را در هم مي كوبند كه آثار نويسندگان و هنرمندان بزرگ روسيه به كلي فراموش مي شود و الگوهاي غرب مقبوليت مي يابند، بيش تر به اين دليل است كه پيش از آن، فرهنگشان صلابت و ايستادگي خود را از دست داده بود. ما معتقديم فرهنگ اصيل اسلامي و تعصّب مذهبي، همچون درخت تنومندي در ذهن و قلب مردم مسلمان اين

مرز و بوم ريشه دوانيده است و طوفان«تهاجم فرهنگي» به راحتي نمي تواند اين درخت را از جاي بركَنَد، اما نبايد از تكانهاي گاه و بيگاه آن كه ميوه هاي نارسيده را سرنگون مي سازد غافل بود؛ لذا شناخت راههاي مقابله با تندباد تهاجم بسيار حايز اهميت است.

ملت هايي كه علاقه مند به حفظ و پاسداري از«هويت فرهنگي» خود هستند، سعي مي كنند فرهنگ غير مادي جامعة خويش را حفظ نمايند. البته اين بدان معنا نيست كه مي توان(يا بايد) فرهنگ غيرمادي را كاملاً دست نخورده و ثابت و اصيل نگه داشت؛ زيرا، همان طور كه در ويژگي هاي فرهنگ ملاحظه شد، تغيير از خصوصيات فرهنگ است. ولي اين تغيير، در صورتي به هويت فرهنگي آسيب نمي رساند و باعث از هم گسيختگي آن نمي شود كه جريان كُند، بطئي، عادي و خودبه خودي را بپيمايد.

براي مقابله و مبارزه با«تهاجم فرهنگي» راههاي بسيار زيادي در زمينه هاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي ذكر شده كه هر كدام داراي اهميت خاص خود است.

با كنكاشي فشرده در زمينه ها، ابزار و شيوه هاي«يورش فرهنگي» راههاي رويارويي با آن آشكار مي شود، ولي برشمردن مؤثرترين آنها مي تواند چونان تذكاري خانواده ها را سودمندتر افتد و ايشان را در اين نبرد مقدس ياري دهد. بر اين اساس، مهمترين اين راهها از نظر ثمر دهي و كارآيي به قرار زير است:

1- تقويت بينش ديني و سياسي

2- دقّت در برنامه هاي آموزش و پرورش كودكان، نوجوانان و جوانان

3- اشباع نيازهاي طبيعي فرزندان از راههاي مشروع

4- زُدودن فقر اقتصادي

5- پيشگيري از نفوذ عوامل فرهنگي دشمن

6- تقويت و احياي عزّت نفس

7- مبارزه با روحيه تجمّل گرايي

8- شناخت فرهنگ و اهداف

دشمن در تهاجم فرهنگي

9- استفاده از همة ابزارهاي ممكن براي دفاع فرهنگي حال به شرح مفصّل هر يك از اين موارد جهت شناخت و بالا رفتن آگاهي خانواده ها مي پردازيم:

تقويت بينش ديني و سياسي

اعتقاد به حقايق با عظمتي چون آفريدگار جهان، پيامبران الهي و رستاخيز نوعي تعهد در فرزندان پديد مي آورد و ميزان مصونيت آنها را در برابر يورش فرهنگي بيگانگان افزايش مي دهد. به عبارت ديگر خانواده ها با تقويت باورهاي ديني و پي ريزي بينشي درست در فرزندان در زمينة مذهب و سياست مي توانند آنها را به سنگري نفوذ ناپذير در برابر بمباران فرهنگي دشمن تبديل نمايند و سود جويان غرب را ناكام و نااميد سازند. بي ترديد، چنين ايماني فرزندان را به جهت گيري صحيح رفتاري رهنمون مي شود و از كَج روي و ناهنجاريها باز مي دارد.

قرآن كريم در اين باره مي فرمايد:

"... يَهديهِم رَبُّهُم بِايمانِهِم ..."(1)

پروردگارشان به سبب ايمانشان هدايتشان مي كند.

به واقع ، ايمانِ درست و اعتقاد راسخ به اصول دين، فرزندان را در برابر امواجِ فساد غرب مقاوم مي سازد. بر اين اساس دستگاههاي مذهبي چون حوزه هاي علوم ديني، رسالتي سخت عظيم را در ياري خانواده ها در اين مسير بر عهده دارند. و بايد پرداختن به اصول دين و تقويت باورهاي مردم را بيش از هميشه مورد توجه قرار دهند.

البته در كنار پرورش نهال ايمان در دلهاي فرزندان ايران اسلامي ، آگاه ساختن آنان به مسائل سياسي روز و تبيين هدف شوم دشمن در يورش فرهنگي نيز ضروري است.« احمد هوبر» روزنامه نگار مسلمان سوئيسي در اين باره مي گويد: اوّلين كاري كه خانواده ها

در اين راه بايد انجام دهند اين است كه در رسانه هاي گروهي ايران؛ راديو، تلويزيون و مطبوعات، آنچه را كه دربارة انحطاط اين فرهنگ تجاري مي دانند به گوش جوانان برسانند و ثابت كنند كه اين فرهنگ دروغين يا يك مُد جديد لباس، هيچ ارتباطي به شيوة جديد زندگي ندارد؛ بلكه تمام آن از پول و سياست سرچشمه مي گيرد و در حقيقت جنگي است عليه اسلام.

دقّت در برنامه هاي اموزش و پرورش كودكان ، نوجوانان و جوانان

كودكان با دلهاي پاك وانديشه هاي شفاف براي پذيرش پيامهاي آموزشي وپرورشي از آمادگي ويژه اي برخوردارند.

به گونه اي كه آثار پيامهاي دريافت شده در روزگار خردسالي تا پايان زندگي در رفتار و كردار آنان باقي مي ماند.با

توجّه بدين حقيقت بزرگ، خانواده ها بايد از فرصت طلايي خردسالي سود برند و به ياري هنر، ورزش و انواع سرگرميها ارزشهاي والاي اسلامي را در ژرفاي وجودِ فرزندان اسلام جاي دهند.

پير راز دار امّت، حضرت امام خميني(قدس سره)در اين باره هشدار مي دهد كه:

«آنان] استعمارگران[ چنانچه تجربه نشان داده، جز تباهي شما و اغفالتان از سرنوشت كشورتان و چاپيدن ذخاير

شما و به بند استعمار و ننگ وابستگي كشيدنتان و مصرفي نمودن ملت و كشورتان به چيز ديگري فكر نمي كنند.

و مي خواهند با اين وسايل و امثال آن شما را عقب مانده و به اصطلاح نيمه وحشي نگه دارند.»(2)

________________________

1- يونس ، آية 6 .

2- صحيفة نور ، ج 21 ، ص 185 .

3- اشباع نيازهاي طبيعي فرزندان از راههاي مشروع

انسان مجموعه اي در هم پيچيده از غرايز گوناگون است. غرايزي كه پيوسته او را به جنبش در كوچه هاي پُر پيچ و خم

زندگي فرا مي خواند. اين خواستها به گونه اي نيرومندند كه مي توانند انسان را در پي خويش به بيغوله هاي تاريك و ناشناختة انحراف بكشانند.

با توجّه بدين حقيقت برآورده نشدن اين غرايز در جوانان در حد معقول و يا زياده روي در كامروايي غريزي مي تواند خطر ساز باشد. رها ساختن نامعقول جوانان در بهره گيري هر چه بيشتر و به هر شكل ممكن از اين نيروهاي مقدّس، آنان را از تلاش در حد مشروع، يا ناتواني در برآوردن نيازهاي طبيعي نيز زمينه را براي روي آوردن همه جانبه به سوي برنامه هاي مخرب دشمن فراهم مي آورد؛ انبوه جوانان سوخته در آتش غرايز را در دام سركشي و گُسستن بندهاي اخلاق و عفاف گرفتار مي سازد.

-----------------

زدودن فقر اقتصادي

تنگدستي را شايد بتوان از پليدترين پديده هاي جامعه به شمار آورد. حقيقت ناگواري كه پيشوايان دين آن را به كُفر نزديك دانسته اند و دانشمندان از آن به عاملي براي آغاز انحراف و بزهكاري ياد كرده اند.

بي ترديد بسياري از ناهنجاريهاي اجتماعي چون سرقت،ولگردي،گدايي،خود فروشي و... به علّت تنگدستي و بي چيزي به وجود مي آيد. پديدة فقر در هر جامعه اي كه چهرة كريه خود را به نمايش بگذارد، مانند سيلي بنيان كن زير بناي تمامي ارزشهاي خانوادگي را از بُن ويران مي كند و كاخهاي كرامت و شرافت آدمي را در بيغوله هاي ننگ و بدنامي تبديل مي كند.

پيشگيري از نفوذ عوامل فرهنگي دشمن

عناصر خود فروختة فرهنگي، مطبوعات و مجلّه هاي گمراه كننده، فيلمهاي مبتذل و... نمونه هايي از عوامل فرهنگي دشمن براي به انحراف كشيدن جوانان به شمار مي آيند.

نگاهباني از ارزشهاي الهي، بينشي ژرف مي طلبد بينشي كه در ساية آن همة عوامل فرهنگي غرب را شناسايي و كنترل نموده و در صورت لزوم طرد و مُنزوي سازد. به وجود آوردن چنين بينشي از طرف خانواده ها در فرزندان، زمينه را براي خنثي سازي اين حربة خطرناك و آگاه بودن آنها در هنگام رويارويي با اين عوامل، فراهم مي سازد. با چنين درايتي از طرف خانواده و عمل نمودن فرزندان و به خصوص قشر جوان جامعه، مطمئناً شاهد شكست دشمنان در اين مورد نيز خواهيم بود.

تقويت و احياي عزّت نفس

از جمله راههاي مبارزه با تهاجم فرهنگي، تقويت و احياي روحية عزّت نفس در فرزندان مي باشد. بنابراين لازم است خانواده با تقويت اين روحيه و زُدودن احساس خود كم بيني جوانان، آنها را از تقليد كوركورانه از روشهاي زندگي بيگانگان باز داشت.

در اين باره امام صادق(ع) مي فرمايد :

خداوند به پيامبري از پيامبرانش وحي كرده كه به مؤمنان بگو :

"لا تَلبِسُوا لِباسَ اَعدائي، وَ لا تَطعَمُوا مَطاعِمَ اَعدائي، وَ لا تَسلُكُوا مَسالِكَ اَعدائي، فَتَكُونُوا اَعدائي كَما هُم اَعدائي"(1)

"لباس دشمنان مرا نپوشيد و غذاي دشمنان مرا نخوريد و به شيوة دشمنان من رفتار نكنيد كه شما نيز همانند آنان جزو دشمنان من خواهيد شد."(1)

بنابراين لازم است خانواده ها روحية عزّت نفس را در فرزندان ترويج و تقويت كنند تا زمينة پذيرش برنامه هاي فرهنگي دشمن از بين برود.

مبارزه با روحية تجمّل گرايي

امروزه اثر مستقيم روحية تجمّل گرايي بر واردات كالاهاي مصرفي لوكس و پيروي از مدهاي گوناگوني كه حجم انبوهي از فرهنگ و ارزشهاي غربي را يدك مي كشند، بر كسي پوشيده نيست نگاهي به زندگي روزانة مرفهين بي درد نشانگر اين واقعيت است كه پيروي از مُد، حتّي در شيوة خوراك آنان نيز دگرگوني پديد آورده است. البته

زيان روحية رفاه جويي و تجمّل گرايي تنها در تغيير شيوة پوشش، خوراك و رفتارهاي اجتماعي و شخصي آشكار نمي شود بلكه در بالا رفتن ميزان بزهكاريها و زير پا نهادن اصول اخلاقي نيز اثري شگرف دارد. افزايش خواسته هاي جوانان كه در ساية چنين روحيه اي پديد مي آيد انگيزه اي نيرومند براي سرقت، كلاهبرداري، رشوه و... به شمار مي آيند. از اين رو،

در مبارزه فرهنگي، زدودن روحية تجمل گرايي از دلهاي جوانان بايد به گونه اي جدّي مورد توجه قرار گيرد. و اثرات منفي آن براي آنها تبيين شود تا جوانان با نگرشي آگاهانه به مسائل بينديشند و از روي آوردن و تسليم بي چون چرا در برابر امواج ويرانگر اين شبيخون مخرب در امان باشند.

________________________

1- وسايل الشيعه ، ج 3 ، ص 279 ، ابواب لباس المصلي ، باب 19 ، حديث 8 .

--------------------

استفاده از همة ابزارهاي ممكن براي دفاع فرهنگي

اگر دشمن براي شكست ما به هر وسيلة ممكن چنگ مي زند، ما نيز بايد به حكم دستور قرآني"وَ اَعِدّوُا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ" از هر وسيلة مشروعي سلاحي بسازيم و از فرهنگ اسلامي خويش پاسداري كنيم. در اين راه بايد از يك سو امكانات فرهنگي، هنري و ورزشي توسعه يابد؛ تا جوانان به تفريحات سالم روي آورند و از سوي ديگر بايد همة كوششهاي فرهنگي و... در دفاع از ارزشهاي الهي هدايت شود. رهبر فقيد انقلاب اسلامي امام خميني(ره) در اين باره مي فرمايد:

«در رژيم سابق تمام چيزها، خصوصاً فرهنگ و هنر محتوايش عوض شده بود. يعني كسي كه نام سينما را مي شنيد، خيال مي كرد كه آن جا بايد مركز فساد و سوء اخلاق و مركز مخالفت با همه چيز باشد. و يا كلمة تئاتر در ذهن انسان چيز مبتذلي بود كه از آن بهرة فساد برده شود؛ هكذا همه چيز ديگر. و عمده اين است كه ما ذهن اين جوانها و حتّي پيرها و روشنفكرنماها را آماده كنيم كه ما خودمان آدم هستيم و اين طور نيست كه در همه چيز دستمان را پيش ديگران دراز كنيم...

بنابراين مدتها بايد زحمت بكشيم و باور كنيم كه خودمان داراي يك فرهنگ بزرگ انساني با ارزشهاي اسلامي هستيم. و اگر امروز كمبود نيروي انساني هست، به خاطر همين است كه افكار به آن طرز تفكّر عادت كرده است؛ لذا ساختن تئاتري كه مطابق با اخلاق انساني- اسلامي باشد، زحمت دارد. و سينما هم اگر بخواهد چنين باشد، نيازمند به صرف مدّتها وقت است و هرگز در متن سينما و تئاتر نوشته نشده است كه بايد مركز فساد باشند.»(1) ________________________

1- صحيفةنور ، ج 18 ، ص 161-162 .

--------------------

منابع

1- فرهنگ و شيعه فرهنگ ، محمد علي اسلامي ، ص 101.

2- فرهنگ استقلال ، جواد منصوري ، ص 112.

3- مرتضي مطهري ، آشنائي با علوم اسلامي ، (قم ، دفتر انتشارات اسلامي وابستة به جامعه مدرسين حوزة علميه ، 1362).

4- پيام انقلاب ، س 3 ، ش 123 .

5- صحيفة نور ، ج 21 ، ص 185 .

6- وسايل الشيعه ، ج 3 ، ص 279 ، ابواب لباس المصلي ، باب 19 ، حديث 8 .

7- داوري اردكاني، رضا، 1379؛ "تبادل فرهنگي و فرهنگ جهاني غربي"، درباره غرب، چاپ اول، تهران: هرمس.

8- روسك، جوزف، و رولندوارن، 1369؛ مقدمه جامعه شناسي، ترجمه بهروز نبوي و احمد كريمي، چاپ سوم، تهران: انتشارات كتابخانه فروردين.

9- صلاحي، جاويد، 1376؛ تهاجم فرهنگي و مقابله با آن، گزارش تحقيقاتي، مشهد: دانشگاه فردوسي.

10- مسگرنژاد، جليل، 1373؛ جايگاه ادبيات وعلوم ادبي در بازداري تهاجم فرهنگي، مجموعه مقالات كنفرانس تهاجم فرهنگي، دانشگاه علامه طباطبايي.

11- مصباح يزدي، محمد تقي، 1376؛ تهاجم فرهنگي، تحقيق عبدالجواد ابراهيمي، قم: مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني.

12- خرم، مسعود، 1378؛ هويت، چاپ

پنجم، تهران: مؤسسه فرهنگي انتشارات حيان.

13- آزاد ارمكي، تقي، 1375؛ "تحليل جامعه شناختي از: راههاي نفوذ فرهنگي غرب در ايران معاصر"، كتاب سروش، (مجموعه مقالات، رويارويي فرهنگي ايران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.

14- فقيه حقاني، موسي، 1375؛ "فراماسونري و گسترش فرهنگ غرب در ايران"، كتاب سروش(رويارويي فرهنگي ايران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.

15- فياض، محمدسعيد، 1372؛ درآمدي بر تهاجم فرهنگي غرب، مركز مطالعات اسلامي، تهران: معاونت پژوهشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

16- شفيعي سروستاني، اسماعيل، 1372؛ تهاجم فرهنگي و نقش تاريخي روشنفكران ، چاپ اول، تهران: سازمان انتشارات كيهان.

17- ابراهيمي، پريچهر، 1367؛ تأملي بر فرهنگ، تفاوت فرهنگ شرق و غرب، تهران: انتشارات آموزشي رشد علوم اجتماعي.

18- قائم مقامي، فرهت، 1356؛ آموزش يا استعمار فرهنگي ، چاپ سوم، تهران: انتشارات جاويدان.

19- نگارش، حميد، 1380؛ هويت ديني و انقطاع فرهنگي ، چ اول، قم: نهاد نمايندگي ولي فقيه در سپاه، مركز تحقيقات اسلامي.

20- سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري (مدظله العالي)، 1373؛ چاپ اول، تهران: سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي.

21- كاظم زاده، فيروز، 1371؛ روس و انگليس در ايران، چاپ دوم، انتشارات انقلاب اسلامي.

22- استريناتي، دومينيك، 1380؛ نظريه هاي فرهنگ عامه ، ترجمه ي ثريا پاك نظر، چاپ اول، تهران: گام نو.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109