مسافر مدينه

مشخصات كتاب

نويسنده : مهدي آقابابايي

ناشر : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان

واژگان كليدي

امام رضا عليه السلام، ولادت، فرزرندان، سيره، طب، مناظرات، پندها و اندرزها.

چكيده

جزوه اي كه پيش رو داريد پيرامون روش صحيح زندگي كردن و مناظرات و اعتقادات مي باشد و دستورات پزشكي كه همان طب مي باشد در كلام هشتمين امام نور و هدايت مي باشد. كه اگر كسي سخنان پيشوايان ديني را الگو و سرمشق قرار دهد به گمراهي نمي افتد و در ضلالت به سر نمي برد زيرا دنباله روي صراط مستقيم مي باشد.

مقدمه

حضرت امام رضا عليه السلام يكي از دوازده فروغ امامت است كه معارف معنوي قرآن و عترت را در مواقع مقتضي به اصحاب و شاگردان خويش تعليم مي داد و زماني در پاسخ به پرسش ها پرتو افشاني مي فرمود و نيز از طريق مباحث علمي و احتجاجات عقيدتي، كلامي و برهاني افاضه مي فرمود، چنين برنامه هايي موجب گرديد تا فرهنگ و انديشه اسلامي، غني و پربار گردد، باورها و ارزش هاي ديني حفظ شود. آن ستاره هشتم هدايت از عمده ترين پايه هاي ديانت و جوشان ترين چشمه هاي حكمت و يقين به شمار مي رود كه اسرار نبوت، ودايع رسالت و امامت بعد از پدر بزرگوارش حضرت امام كاظم عليه السلام به ايشان انتقال يافت. حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام فرزند پيشواي پاك و پارسايي است كه در فرصت هاي مقتضي به رغم اختناق، فشارهاي سياسي و توطئه هاي گوناگون خلفاي خلافكار معاصرش، به نشر احكام و معارف الهي پرداخت و ميراث گرانقدري از فرهنگ سترگ اهل بيت عليه السلام را در دسترس علاقه مندان، در اعصار بعد قرار داد.

مقام علمي و شخصيت معنوي امام رضا عليه السلام نيز مورد تأييد دوستان و دشمنان بوده و مي باشد در زماني كه برخي علماي درباري و سياستمداران منحرف در صدد آن

بودند تا در فرهنگ اسلامي خدشه وارد نمايند آن بدر منير با تعليمات الهي راه اجداد و نياكان و پدر پرهيزگارخويش را استمرار بخشيد و موازين ديني ناب را از گزند انحراف و زوال رهانيد و گام هاي ارزنده و مهمي در جهت تنوير افكار افراد جامعه و آشنايي مردم با چهره واقعي حكّام عباسي و نيز عدم مشروعيت آنان برداشت و لحظه اي از پرورش شاگرداني پرمايه، ارشاد مردم، دفاع از حريم حق و مقاومت در برابر باطل، غفلت ننمود و سرانجام در اين مسير به شهادت رسيد.

ولادت امام رضا عليه السلام

در روز 5 شنبه يازدهم ذيقعده سال 148 هجري مدينه حال و هوايي ديگر داشت و نه تنها در زمين بلكه از آسمان هم صداي تهنيت گفتن ملائك به گوش مي رسيد و شكوفا شدن غنچۀ ديگري از گل هاي بوستان ولايت را كه فضاي عالم را معطر ساخته بود بشارت مي داد.

پدر آن حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام و مادرشان ام البنين نجمه (تُكْتَم، طاهره، اروي، سمانه) عليها السلام است. نام مباركشان علي است و كنية آن حضرت ابوالحسن است و كنية خاصشان ابوعلي است. (1)

و نام همسر ايشان ام حبيب مي باشد.

القاب آن حضرت: سراج الله ، نورالهدي، قره عين المؤمنين، مكيده الملحدين، كفو الملك، كافي الخلق ، رب السرير، رئاب التدبير (به معناي مصلح)، فاضل، صابر، وفي، صديق، رضي.(2)

هنگامي كه حضرت به دنيا آمد پدرشان حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام دستور دادند فرزندشان را بياورند.

آن حضرت را در پارچة سفيدي پيچيده و به خدمت پدر بردند. آن حضرت در گوش راست حضرت امام رضا عليه السلام اذان و در گوش چپ آن حضرت

اقامه فرمود، آب فرات به كام مبارك آن حضرت ريختند و سپس او را به مادر مكرمه اش نجمه عليها السلام بر گردانيدند.(3)

فرزندان حضرت امام علي بن موسي الرضا عليه السلام

حضرت امام رضا عليه السلام داراي 5 پسر به نام هاي محمد القانع (امام جواد عليه السلام )، حسن، جعفر (شاه كرم)(4) ، ابراهيم، حسين(5) و داراي يك فرزند دختر به نام فاطمه بنت الرضا عليه السلام بوده اند.(6)

تعداد فرزندان حضرت رضا عليه السلام در كتب شيعه

تذكره الائمه،ص 116، كشف الغمه، ج 3، ص 57، جنات الخلود، ص 33، تحفه العالم، اجساد جاويدان، ص 83-89، بحار الانوار، ج49، ص 231، عوالم العلوم، جلد امام رضا عليه السلام ، ص 370-371، ملحقات احقاق الحق، ج 19، ص 568، الدمعه الساكبه في المصيبه الراتبه، ج 7، ص 419-420، في رحاب ائمه اهل¬البيت عليهم السلام ، ج 2 ، جزء دوم ، ص 104.

ايشان پس از شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد (سال 183 هجري) در سن 35 سالگي عهده دار مقام امامت و ولايت شد. مدت امامت آن بزرگوار 20 سال طول كشيد كه 10 سال آن با خلافت «هارون الرشيد»، 5 سال با خلافت «محمد امين» و 5 سال با خلافت «مأمون» معاصر بود.

امام رضا عليه السلام تا آغاز خلافت مأمون در زادگاه خود شهر مقدس مدينه اقامت داشت كه پس از به حكومت رسيدن مأمون- با حيله و نيرنگ- به خراسان دعوت شد و سر انجام در آخر صفر سال 203 هجري در سن 55 سالگي به واسطۀ زهر مسموم شد و به شهادت رسيد.(7)

مأمون در زمان پدرش هارون از طرف وي، حاكم خراسان بود.

پس از مردن هارون، امين برادر او به خلافت رسيد و

مأمون با او وارد جنگ شد پس از چندي او را به هلاكت رساند و خلافت را به دست گرفت و مركز خلافت را از بغداد به مرو منتقل ساخت.

مأمون پس از استقرار حكومتش به دو دليل با اصرار و پافشاري فراوان امام رضا عليه السلام را به مرو دعوت كرد و وليعهدي خود را به ايشان واگذار نمود:

خالي بودن دستگاه خلافت از وجود يك ركن مهم علمي و معنوي.

جلوگيري از قيام هاي مردمي به ويژه آل علي عليه السلام .

ابتدا امام رضا عليه السلام پيشنهاد ولايت عهدي را كه از جانب مأمون مطرح شد نپذيرفت و روزهاي فراواني اين بحث و گفتگو بين امام و مأمون جاري بود تا اينكه مأمون به تهديد نمودن امام متوسل شد و عاقبت امام به ناچار ولايت عهدي مأمون را پذيرفت اما مشروط به اين كه كسي را عزل و نصب نكند و در امور حكومتي دخالت ننمايد و از دور بر بساط خلافت نظر كند و مأمون هم به اين شرايط راضي شد.

دعوت مأمون از امام رضا عليه السلام در سال 200 هجري قمري صورت گرفت و سرانجام امام رضا عليه السلام پس از وداعي پر اشك و آه با قبر شريف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و مردم و خويشان خود، فرزندش محمد عليه السلام ملقب به جواد عليه السلام را در مدينه گذاشت و راهي ايران شد و از خرمشهر به اهواز و سپس از راه اراك، ري و نيشابور مسافرتش ادامه يافت سرانجام روز 10 شوال سال 201 هجري قمري اين قافله به مرو رسيد.

در بين راه از مدينه تا مرو امام رضا

عليه السلام در شهرها و آبادي ها بين راه با مردم ديدارهائي داشت و از ايشان كرامت ها و معجزات فراواني به وقوع پيوست.

شخصي كه از طرف مأمون مأموريت داشت كه امام را به مرو بياورد رجاء بن ابي الضحاك بود پس از رسيدن به مرو مأمون مشاهدات او را در طول سفر پرسيد و او نيز به شرح فضائل امام پرداخت اما مأمون او را به سكوت امر كرد و چنين بهانه آورد كه من مي خواهم مردم فضائل ابي الحسن را از زبان خود من بشنوند ولي نه تنها فضائل امام را براي مردم بازگو نكرد بلكه هر از چند گامي شايعاتي از ناحيه او بر عليه امام بر روي زبان ها مي افتاد.

يكي از كارهاي مهم حضرت رضا عليه السلام در مركز خلافت اسلامي اين بود كه با دانشمندان مختلف آن زمان و رهبران مذاهب غير اسلامي مناظرات و مباحث علمي فراواني داشت كه مجموعۀ اين مناظرات در كتاب گرانبهاي «الاحتجاج» تأليف مرحوم طبرسي از علماي قرن ششم هجري گرد آمده است.

مرحوم شيخ صدوق (قدس سره) احاديث فراواني كه مربوط به امام رضا عليه السلام است يا اينكه از آن حضرت صادر گشته است را در كتاب ارزشمند «عيون اخبار الرضا عليه السلام » را در دو مجلد گرد آوري نموده است.

اخلاق امام

امامان پاك ما در ميان مردم و با مردم مى زيستند، و عملاً به مردم درس زندگى و پاكى و فضيلت مى آموختند، آنان الگو و سرمشق ديگران بودند، و با آنكه مقام رفيع امامت آنان را از مردم ممتاز مى ساخت، و برگزيده ى خدا و حجت او در زمين بودند در عين حال در جامعه حريمى نمى گرفتند،

و خود را از مردم جدا نمى كردند، و به روش جباران انحصار و اختصاصى براى خود قائل نمى شدند، و هرگز مردم را به بردگى و پستى نمى كشاندند و تحقير نمى كردند...

هيچ انساني عادي و معمولي نمي تواند جوهره و كُنهِ ذات امامي را كه خداي سبحان حجت بر عِباد قرار داده است درك كند. چگونه كسي مي تواند مكارم اخلاق و فضائل عاليه ي ذات مقدسي را درك كند كه خداي تعالي او را معصوم از هر لغزش و خطايي قرار داده و چكيده اي از فيض اقدس خود و جوششي از سرچشمه ي روح بلند نبوت معرفي كرده است!؟

امام معصومي كه از شخصيت و عروق نبوت نشأت گرفته و تا قله ي عظيم و با ابهت خليفه اللهي صعود كره چگونه براي مردم قابل درك خواهد بود؟ كه يكي از آن امامان، امام ثامن ضامن، علي بن موسي الرضا عليه السلام است.

امام معصومي كه در خوي و خلق نمونه ي كامل پيغمبر است كه از عروق و اعماق جان او روييده است.

كرامات و شرف و عزت او، در صفحات روزگار بر همه كس روشن است.

بهترين شاهد صدق عظمت او، اين است كه او در تمام صفات مانند خود پيغمبر است.

چون تمام عزت و شرافت در عتبه ي مقدسه او نهاده شده است، پادشاهان روزگار، خاك آستان مقدسش را بوسه مي زنند. عزت و عظمت آن بزرگوار به اندازه اي است كه حتي دشمنان به آن گواهي داده اند.

ابراهيم بن عباس مي گويد: من كسي را نديدم و نشنيدم كه افضل از ابي الحسن علي بن موسي الرضا عليه السلام باشد زيرا:

هرگز بر كسي تندي نمي كرد.

تا مي¬توانست كسي را نا اميد بر نمي گرداند.

پايش را در حضور كسي دراز نمي كرد.

در

حضور كسي بر چيزي تكيه نمي داد.

به غلامان پيش خدمتان ناسزا نمي گفت.

آب دهان و بيني در حضور احدي نمي انداخت.

با صداي بلند خنده نمي كرد، خنده اش از حد تبسم و لبخند تجاوز نمي كرد.

با بردگان و پيشخدمتان و دربانان بر سر يك سفره مي نشست.

شب ها كم مي خوابيد. و ...(8)

مردي به او گفت: خوب است براي پيشخدمتان و نگهبانان سفره اي جداگانه ترتيب دهيد.

امام شمه اي از اخلاق امامت را بر او افاضه فرمود كه موجب تنوير قلب گرديد، از جمله مطالبي كه فرمود اين بود:

«يا هذا! الربّ واحد، و الاب واحد، والام واحده، و الجزاء بالاعمال».

اي آقا! خدا يكي، پدر همه يكي، مادر همه يكي، ولي پاداش هر كس بستگي به عمل خود انسان دارد.(9)

روزي سفيان ثوري ديد حضرت رضا عليه السلام جامه ي گران قيمتي از خز پوشيده بود، در مقام اعتراض بر آمد و به او گفت:

«لو لبست ادني منه لكان احمد» اگر جامه اي كمتر و ارزان تر مي پوشيدي خيلي بهتر بود. (در اين روزگار نيز كوته نظراني هستند كه نمي توانند چيزي را بر كسي ببينند همين كه ديد كسي لباس به درخوري پوشيده و يا وسيله ي سواري مناسبي تهيه كرده آن را حمل بر اسراف كرده و زبان به بدگويي مي گشايند به ويژه اگر شخص مورد نظر روحاني باشد در اين صورت عمل او را از كفر ابليس هم بدتر مي داند).

حضرت بي درنگ جامه ي رويين را عقب زد و زير آن را نشان داد كه جامه اي از پوست خشني پوشيده بود، آنگاه به او فرمود: «هذا للناس، و هذا للحق جل شأنه» جامه ي رويين براي حفظ آبرو و حيثيت ظاهري و جامه ي زير براي رعايت حق خداي تعالي است.(10)

سفيان ثوري كيست؟

نامش:

ابوعبدالله سفيان بن سعيد بن مسروق صوفي كوفي، لقب و كنيه ي او سفيان ثوري، [فرقه، مذهب و عقيده ي] او تماماً به آيين اهل سنت رفتار مي نمود.(11) محل سكونتش كوفه و بصره بود، و از نوادگان ثور بن عبد مناه مي باشد و در قرن اول و دوم مي زيسته است.

او مي گويد:

كسي كه علي [ عليه السلام ] را از ديگران به مقام خلافت شايسته تر بداند به راستي كه ابوبكر و عمر و همه ي مهاجر و انصار را خطاكار دانسته است و من تصور نمي كنم با چنين عقيده ي فاسدي كه دارد هيچ عمل صالحي از او سر بزند. همچنين مي گويد: هر كس علي [ عليه السلام ] را بر ابوبكر و عمر برتري بدهد؛ از آن دو خليفه و آن كسي كه آن ها را بر علي [ عليه السلام ] برتري داده است (پيامبر صلي الله عليه و آله ) عيب جويي نموده است.(12)

ويژگي ها و خصوصيات امام رضا عليه السلام

در ويژگي هاي آن حضرت سخن بسيار است، و در اينجا با بهره¬گيري از روايات به پاره اي از آن ها به طور خلاصه اشاره مي كنيم:

1- امام رضا عليه السلام هيچ گاه كلام كسي را قطع نمي كرد.

2- حاجت كسي را رد نمي كرد.

4- به غلامان خود ناسزا نمي گفتند.

5- قهقهه نمي زدند.

6- با زير دستان بر سر يك سفره مي نشستند.

7- بيشتر شب را به عبادت مي گذراندند.

8- بسيار روزه مي گرفتند.

9- صدقات پنهاني مي دادند.

10- نزد مردم لباس زيبا و نرم ولي در خلوت لباس خشن مي پوشيدند و روي حصيري مي نشستند.

11- كم حرف مي زدند، و هر سه روز يك ختم قرآن تلاوت مي نمودند.

12- اگر كسي مشغول خوردن غذا بود و حضرت با او كار داشتند، صبر

مي كردند تا از غذا خوردن فارغ شود و آنگاه او را صدا مي كردند، و نيز مي فرمودند: اگر هنگامي كه مشغول غذا خوردن هستيد، من وارد شدم، از جاي خود بر نخيزيد.

13- اگر كارگزاران اجرت كارگري را از اول با او قرارداد نمي بستند بسيار ناراحت مي شدند و مي فرمودند: اگر با او قرارداد بستيد و در آخر همان قدر به او داديد، او خوشحال است كه به عهد خود وفا كرده ايد و اگر مقداري بيشتر به او بدهيد خوشحال تر مي شود كه بيشتر از مزد به او پرداخته ايد. اما وقتي با او قرارداد نبنديد اگر سه برابر هم به او مزد بدهيد، گمان مي كند حقش را ادا نكرده ايد.(13)

پندها و اندرزها

يكي از منت هايي كه خداوند تعالي بر بندگان خود دارد اين است كه پيوسته و لاينقطع امام معصومي را به عنوان يك محور در ميان آن ها قرار داده تا بتوانند با ارجاع مشكلات اخلاقي و ديني خود به او، و دريافت راه حل ها و كسب ملكات فاضله و سلوك در طريق ارشاداتي كه مي كنند به سعادت ابدي برسند، تمام امامان راستين به اين وظيفه مهم قيام و اقدام كردند كه از آن جمله امام علي بن موسي الرضا عليه السلام مي باشد.

و اينك نمونه هايي از مواعظ و نصايح ان حضرت:

1- امام امين، رفيق، پدر مهربان و چون مادري دلسوز به فرزند خردسال و پناه بندگان خدا مي باشد.(14)

2- نماز، زكات، روزه، حج، و جهاد با عقيدة به امامت صحيح مي باشد.(15)

3- شيعيان ما خرما را دوست دارند زيرا از طينت ما آفريده شده اند.(16)

پاك طينتان و خرما

روزي سليمان بن جعفر، امام رضا عليه السلام را ديد كه با اشتها مشغول خوردن خرماست و او را نيز دعوت به تناول فرمود، سليمان ضمن اجابت دعوت گفت: جانم فدايتان، خرما را با اشتها تناول مي كنيد؟

حضرت فرمود: «بلي، من خرما را دوست دارم. رسول خدا صلي الله عليه و آله ، علي اميرالمؤمنين عليه السلام ، حسن و حسين عليهما السلام ، سيد العابدين عليه السلام ، محمد باقر عليه السلام ، ابوعبدالله (امام جعفر صادق عليه السلام ) و پدر بزرگوارم خرما زياد مي خوردند، و همان طور من و از آنجا كه شيعيان ما از طينت ما آفريده شده اند، خرما را دوست دارند و ليكن دشمنان ما كه آفريده از آتش¬اند، دوستدار شراب و ديگر مست كننده ها هستند.»(17)

4- صله ارحام كنيد گر چه به يك

جرعه آب، بهترين مورد صلة رحم باز داشتن آزار و اذيت از ارحام است.(18)

5- دوست هر شخصي عقل اوست، و دشمن او ناداني اوست.(19)

6- هر كه راضي شد از حق تعالي به روزي كم، حق تعالي راضي مي شود از او به عمل كم.(20)

امام در كلام امام

اين حديث خلاصه اي است از حديث مشهور و معروف امام رضا عليه السلام پيرامون امام شناسي كه ثقه الاسلام كليني در كتاب شريفش اصول كافي آورده است.

عبدالعزيز بن مسلم گويد: ما در ايام علي بن موسي الرضا عليه السلام در مرو بوديم در آغاز ورود خود، روز جمعه در مسجد جامع گرد آمديم و در موضوع امر امامت كه مورد اختلاف فراوان مردم بود گفتگو كرديم و من شرفياب حضور سيد خود امام رضا عليه السلام شدم و بررسي هاي مردم را در امر امامت به عرض رسانيدم، تبسمي كرد و فرمود: اي عبدالعزيز، اين مردم نادانند و از راعي و دين خود فريب خورده اند به راستي خداي عزوجل جان پيغمبر خود را نگرفت تا دين را براي او كامل كرد و قرآني به او فرستاد كه شرع هر چيز در آن است، حلال و حرام و حدود و احكام و آن چه مردم بدان نياز دارند همه را در آن بيان كرده و فرموده:

«ما در اين كتاب چيزي را فرو گذار نكرديم».(21)

... به راستي امامت زمام دين و نظام مسلمين و عزت مؤمنين است، امامت بنياد پاك اسلام و شاخه با بركت آن است، به وسيله امامت نماز و روزه و زكات و حج و جهاد درست مي شوند، غنيمت و صدقات بسيار مي گردند، حدود و احكام اجرا مي شوند، مرزها و نواحي كشور مصون مي شوند.

امام حلال و

حرام خدا را بيان مي كند و حدود خدا را بر پا مي دارد و از دين خدا دفاع مي كند و با حكمت و پند نيك و دليل رسا به راه خدا دعوت مي نمايد.

امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور بر افروخته و ستاره رهنما در تاريكي شب ها و بيابان هاي تنها و گرداب درياها است.

امام آب گوارايي است براي تشنگي و رهبر به حق و نجات بخش از نابودي است.

امام كسي است كه از گناهان پاك است و از عيوب بر كنار است، به دانش مخصوص است و به حلم و بردباري موسوم، نظام دين است و عزت مسلمين و خشم منافقين و هلاك كفار.

چگونه مي توانند امام اختيار كنند با آن كه امام بايد شخصيتي باشد كه:

1-دانا باشد و ناداني نداشته باشد.

2-راعي و سرپرستي باشد كه شانه خالي نكند و نكول ننمايد.

3-معدن قدس و طهارت و نور و زهد و علم و عبادت باشد.

4-مخصوص باشد به دعوت از طرف رسول خدا و از جانب او معين شود.

5-از نژاد فاطمه زهراء مطهره بتول باشد.

6-در نسب او تيرگي و گفتگو نباشد و از بالاترين خاندان در قبيله قريش و كنگره رفيع بني هاشم و عترت رسول اكرم و پسند خداي عزوجل باشد.

7-شرف اشراف و زاده عبد مناف باشد.

8-شكافنده حقايق علم و داراي مقام كامل بردباري و حلم باشد.

9-مملو از معنويات امامت و داناي به تدبير و سياست باشد.

10-واجب الاطاعه باشد و به امر خدا قيام كند.

11-ناسخ بندگان خدا و حافظ دين خداي عزوجل باشد.

به راستي چون خداوند بنده اي را براي اصلاح كار بندگان خود انتخاب كند به او شرح صدر عطا كند و در دلش چشمه هاي حكمت و فرزانگي بجوشاند

و دانش خود را از راه الهام به او آموزد كه در پاسخ هيچ سئوال و پرسشي در نماند و از حق و حقيقت سرگردان نشود، زيرا از طرف خداوند معصوم است و مشمول كمك و تائيد او است از خطا و لغزش و برخورد از ناصواب در امان است، خدا او را بدين صفات اختصاص داده تا حجت بالغه بر هر كدام از خلقش باشد كه او را درك كند، اين فضل الهي است كه به هر كه بخواهد عطا كند، و خدا صاحب فضل بزرگي است، آيا بشر قادر است كه چنين امامي انتخاب كند يا منتخب آن ها داراي چنين صفاتي بوده كه آن را پيش انداخته اند به حق خانه خدا كه تعدي كردند و قرآن را پشت سر انداختند، مثل اينكه مطلب را نمي دانند، هدايت و شفا در كتاب خداست كه پشت بدان دادند و پيرو هواي خود شدند و خدا آن ها را نكوهيد و دشمن دانست و بدبخت ساخت و فرمود: «كيست گمراه تر از آن كه پيرو هوس خويش است، بدون رهبري از جانب خدا، به راستي خدا مردم ستمكار را هدايت نمي كند».(22)

فرمود: «بزرگ است در دشمني نزد خدا و آن ها كه گرويدند، همچنان خدا بر دل هر متكبر جباري مهر زند»(23) و (24)

فضيلت گريستن بر حضرت سيد الشهداء عليه السلام

حضرت امام رضا عليه السلام فرمودند: «اي پسر شبيب، محرم ماهي است كه مردم جاهليت در گذشته همواره حرمت آن را نگاه مي داشتند و به خاطر احترامش ستم و جنگ را در آن حرام مي دانستند، اما اين امّت نه حرمت ماه و نه حرمت پيامبر خود را نگاه داشتند، و در

اين ماه ذريه او را كشتند، زنانش را اسير كردند، و اثاث او را به غارت بردند، خداوند هرگز آن ها را نيامرزد.

اي پسر شبيب، اگر مي خواهي براي چيزي گريه كني براي حسين بن علي عليهما السلام گريه كن، زيرا او را مانند گوسفند ذبح كردند و هجده مرد از خاندانش با او كشته شدند كه در روي زمين مانند آن ها نبود. براي كشته شدن او هفت آسمان و زمين گريستند، و چهار هزار فرشته براي ياري او به زمين آمدند، چون او را كشته يافتند پيوسته نزد قبر آن حضرت تا هنگام ظهور حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف آشفته موي و گرد آلود بمانند، پس از ياران او خواهند بود، و شعار آن ها يا لثارات الحسين است، يعني اي انتقام گيرندگان خون حسين عليه السلام بپا خيزيد.

اي پسر شبيب، پدرم از پدرش از جدش حديث كرد كه: چون جدم حسين عليه السلام كشته شد از آسمان خاك و خون سرخ باريد.

اي پسر شبيب، اگر بر حسين عليه السلام گريه كني چندان كه اشك تو بر گونه هايت روان گردد، خداوند هر گناهي كه كرده باشي، كوچك يا بزرگ، اندك يا بسيار بيامرزد.

اي پسر شبيب، اگر دوست داري كه خداوند متعال را ملاقات كني در حالي كه گناهي بر تو نباشد، حضرت حسين عليه السلام را زيارت كن.

اي پسر شبيب، اگر دوست داري در غرفه هاي بهشتي هم نشين پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و خاندانش باشي، كشندگان حضرت امام حسين عليه السلام را لعنت كن.

اي پسر شبيب، اگر مي خواهي كه ثوابت مانند ثواب كساني باشد كه با حضرت حسين عليه السلام شهيد شدند هر

گاه ياد او كني، بگو: «يا لَيْتَني كُنْتُ مَعَهُمْ فَأفُوزُ فُوزاً عَظيما». كاش با آن ها بودم و به رستگاري بزرگ نائل مي شدم.اي پسر شبيب، اگر دوست داري كه در درجات بالاي بهشت با ما باشي، براي اندوه ما اندوهناك و از شادي ما شادمان باش، و بر تو باد ولايت و دوستي ما، كه اگر مردي سنگي را دوست بدارد خدا او را در روز قيامت با آن سنگ محشور گرداند».(25)

«مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ عليه السلام بِشَطِّ الْفُراتِ، كانَ كَمَنْ زارَاللّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ».(26)

هر مؤمنى كه قبر امام حسين عليه السلام را كنار شطّ فرات در كربلاء زيارت كند همانند كسى است كه خداوند متعال را بر فراز عرش زيارت كرده باشد.

«يُؤْخَذُالْغُلامُ بِالصَّلاةِ وَهُوَابْنُ سَبْعِ سِنينَ.»(27)

پسران بايد در سنين هفت سالگى به نماز وادار شوند.

«رَحِمَ اللّهُ عَبْدا احْيى امْرَنا، قيلَ: كَيْفَ يُحْيى امْرَكُمْ؟ قالَ عليه السلام : يَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَ يُعَلِّمُها النّاسَ.»(28)

رحمت خدا بر كسى باد كه امر ما را زنده نمايد، سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گيرد و به ديگران بياموزد.

«مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلى مايُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ، فَلْيَكْثُرْ مِنْ الصَّلوةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، فَإنَّها تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْما.»(29)

كسى كه توان جبران گناهانش را ندارد، زياد بر حضرت محمّد و اهل بيتش عليهم السلام صلوات و درود فرستد، كه همانا گناهانش اگر حق الناس نباشد محو و نابود گردد.

«المَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهيرٌ وَ رَحْمَةٌ وَلِلْكافِرِ تَعْذيبٌ وَ لَعْنَةٌ، وَ إنَّ الْمَرَضَ لايَزالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتّى لايَكُونَ عَلَيْهِ ذَنْبٌ.»(30)

مريضى، براى مؤمن سبب رحمت و آمرزش گناهانش مي باشد و براى كافر عذاب و لعنت خواهد بود. مريضى، هميشه همراه مؤمن است تا آن كه از گناهانش

چيزى باقى نماند و پس از مرگ آسوده و راحت باشد.

«إذَا اكْتَهَلَ الرَّجُلُ فَلا يَدَعْ انْ يَأكُلَ بِاللَّيْلِ شَيْئا، فَإنَّهُ اهْدَءُ لِنَوْمِهِ، وَ اطْيَبُ لِلنَّكْهَةِ.»(31)

وقتى كه مرد به مرحله پيرى و كهولت سنّ برسد، حتماً هنگام شب قبل از خوابيدن مقدارى غذا تناول كند كه براى آسودگى خواب مفيد است، همچنين براى هم خوابى و زناشوئى سودمند خواهد بود.

«السَّخيُّ يَاكُلُ طَعامَ النّاسِ لِيَاكُلُوا مِنْ طَعامِهِ، وَالْبَخيلُ لايَاكُلُ طَعامَ النّاسِ لِكَيْلايَاكُلُوا مِنْ طَعامِهِ.» (32)

افراد سخاوتمند از خوراك ديگران استفاده مى¬كنند تا ديگران هم از امكانات ايشان بهره گيرند و استفاده كنند؛ وليكن افراد بخيل از غذاى ديگران نمى¬خورند تا آن ها هم از غذاى ايشان نخورند.

«شيعَتُنا المُسَّلِمُونَ لاِمْرِنا، الْآخِذُونَ بِقَوْلِنا، الْمُخالِفُونَ لاِ عْدائِنا، فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذلِكَ فَلَيْسَ مِنّا.» (33)

شيعيان ما كسانى هستند كه تسليم امر و نهى ما باشند، گفتار ما را سرلوحه زندگى در عمل و گفتار خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هر كه چنين نباشد از ما نيست.

«مَنْ تَذَكَّرَ مُصابَنا، فَبَكى وَ ابْكى لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِى الْعُيُونُ، وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِسا يُحْيى فيهِ امْرُنا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.»(34)

هر كه مصائب ما اهل بيت عصمت و طهارت را يادآور شود و گريه كند يا ديگرى را بگرياند، روزى كه همه گريان باشند او نخواهد گريست، و هر كه در مجلسى بنشيند كه علوم و فضائل ما گفته شود هميشه زنده دل خواهد بود.

«إذا كَذِبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ، وَ إذا جارَالسُّلْطانُ هانَتِ الدَّوْلَةِ، وَ إذا حُبِسَتِ الزَّكاةُ ماتَتِ الْمَواشى.»(35)

هرگاه واليان و مسئولان حكومت دروغ گويند باران نمي بارد، و اگر رئيس حكومت، ظلم و ستم نمايد پايه هاي حكومتش سست و

ضعيف مي گردد؛ و چنانچه مردم زكات و خمس مالشان را نپردازند چهارپايان مي ميرند.

«الْمَلائِكَةُ تُقَسِّمُ ارْزاقَ بَنى آدَمِ ما بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إلى طُلُوعِ الشَّمْسِ، فَمَنْ نامَ فيما بَيْنَهُما نامَ عَنْ رِزْقِهِ.» (36)

ما بين طلوع سپيده صبح تا طلوع خورشيد ملائكه الهى ارزاق انسان ها را سهميه بندى مي نمايند، هركس در اين زمان بخوابد غافل و محروم خواهد شد.

«مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللّهُ قَلْبَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ.» (37)

هركس مشكلى از مؤمني را بر طرف نمايد و او را خوشحال سازد، خداوند او را در روز قيامت خوشحال و راضى مي گرداند.

«ما مِنْ عَبْدٍ زارَ قَبْرَ مُؤْمِنٍ، فَقَرَأ عَلَيْهِ (إنّا أنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ) سَبْعَ مَرّاتٍ، إلاّ غَفَرَاللّهُ لَهُ وَلِصاحِبِ الْقَبْر.»(38)

هر بنده اي از بندگان خداوند بر قبر مؤمني جهت زيارت حضور يابد و هفت مرتبه سوره مباركه إنّا أنزلناه را بخواند، خداوند متعال گناهان او و صاحب قبر را مورد بخشش و آمرزش قرار مي دهد.

«خَيْرُ الاَعْمالِ الْحَرْثُ، تَزْرَعُهُ فَيَأكُلُ مِنْهُ الْبِرُّ وَ الْفاجِرُ، أمَّا الْبِرُّ فَما أكَلَ مِنْ شَيْىءٍ إسْتَغْفَرَ لَكَ، وَ امَّاالْفاجِرُ فَما أكَلَ مِنْهُ مِنْ شَيْىءٍ لَعَنَهُ، وَ يَأكُلُ مِنهُ الْبَهائِمُ وَالطَّيْرُ.» (39)

بهترين كارها، شغل كشاورزى است، چون كه در نتيجه كشت و تلاش، همه انسان هاي خوب و بد از آن استفاده مي كنند.

امّا استفاده خوبان سبب آمرزش گناهان مي باشد، ولى استفاده افراد فاسد و فاسق موجب لعن ايشان خواهد شد، همچنين تمام پرنده ها و چرندگان از تلاش و نتيجه كشت بهره مند خواهند شد.

«مَنْ تَرَكَ السَّعْيَ فى حَوائِجِهِ يَوْمَ عاشُوراء، قَضَى اللّهُ لَهُ حَوائجَ الدُّنْيا وَ الاَّْخِرَةِ، وَ قَرَّتْ بِنا فِى الْجِنانِ عَيْنُهُ.» (40)

هركس روز عاشوراى امام حسين عليه السلام دنبال كسب و كار نرود (و

مشغول عزادارى و حزن و اندوه گردد)، خداوند متعال خواسته ها و حوائج دنيا و آخرت او را برآورده مي نمايد؛ و در بهشت چشمش به ديدار ما - اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام - روشن مي گردد.

فضيلت زيارت امام رضا عليه السلام

پيام حضرت به شيعيان

احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي گفت: در كتاب حضرت ابي الحسن الرضا عليه السلام خواندم كه آن حضرت مرقوم فرموده بودند: «برسان به شيعيانم كه زيارت من نزد خداوند تبارك تعالي معادل با هزار حج است، مي گويد: به حضرت ابي جعفر عليه السلام عرض كردم: معادل با هزار حج است؟ حضرت فرمودند: بلي، به خدا قسم كسي كه ايشان را زيارت كند در حالي كه عارف به حقش باشد ثواب يك ميليون حج به او داده مي شود.» (41)

شاهدان اعمال

موسي بن سيار مي گويد: با امام رضا عليه السلام در مكاني مشرف بر باغ هاي طوس بوديم، صدائي را شنيديم و به دنبال صدا رفتيم، جنازه اي را ديديم كه تشيع مي شد به همراه آن ها حركت كرديم، سپس امام رو به من كردند فرمودند: اي موسي بن سيار! كسي كه جنازه دوستي از دوستان ما را تشيع كند، او از گناهانش رهائي مي يابد و مانند روزي كه از مادر متولد شده هيچ گناهي برايش نخواهد بود، هنگامي كه جنازه به كنار قبر رسيد، رو به مردم كرد و آنان را به كناري دعوت كرد، دست بر سينۀ آن جنازه گذاشت و سپس فرمود: اي فلاني، پسر فلاني، بهشت بر تو بشارت باد كه بعد از اين ساعت بر تو ترسي نيست.

به امام عرض كردم: فدايت شوم آيا اين مرد را مي شناسي؟ به خدا قسم اين سرزميني است

كه قبل از امروز بر آن قدم ننهاده ايد.

امام عليه السلام فرمود: اي موسي! آيا نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما ائمه عرضه مي شود اگر در اعمال آن ها تقصير و كوتاهي باشد از خداي متعال براي صاحبش طلب بخشش مي كنيم و اگر در اعمال آن ها علو و ارتقاء باشد از خداوند براي صاحبانش طلب شكر (و پاداش) مي نماييم. (42)

اميد است اعمالي انحام دهيم كه وقتي بر امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف عرضه مي گردد سبب خوشحالي آن حضرت شود و نامۀ اعمالمان به رضايت ايشان ممهور گردد.

رهنمودهاي طبي و بهداشتي حضرت امام رضا عليه السلام

يكي از آثار برجسته ي حضرت امام رضا عليه السلام رسالة ذهبيه طبيّه است كه حضرت املاء فرموده اند. اكنون ما شمه اي از مواد دستورات طبي امام را براي حفظ بهداشت و سلامتي براي خوانندگان مي آوريم تا كه سرمشق زندگي قرار دهند و به سلامت زيست كنند.

1- هنگام غذا خوردن بايد ابتدا غذاي سبك و رقيق بخوريد و آنگاه غذاهاي سنگين و بطيء الهضم. (دير هضم).

2- در فصل بهار با گوشت هاي لطيف و تخم مرغ نيم پخته بخوريد و از خوردن پياز و ترشي پرهيز كنيد. موقع خوردن مسهل در فصل بهار است- در آخر بهار چيزهاي شور و گوشت گاو و شير نخوريد.

3- در اول ماه تابستان سبزي هاي سرد مثل كاسني و خُرْفه و شير خشت و ميوه هاي تر و گوشت گوسفند دو ساله و گوشت مرغ تيهو و دُراج و ماهي تازه بي نمك و شير بخوريد و از بوئيدن و استعمال مشك و عبير خودداري كنيد كه سبب درد چشم و زكام مي شود.

ميوه هاي تر رفع يبوست و ترشي ها رفع صفرا مي كند، ماهي تازه بي نمك نسبت به ساير گوشت ها سرد و دفع گرمي هواست و شير و ماست هم حرارت را تبديل مي كند.

4- در ماه دوم تابستان هر بامداد ناشتا آب سرد بنوشيد و از دويدن و ورزش و ارتكاب عمليات دشوار خود داري كنيد.

5- در اول ماه پائيز خيار و خربزه بخوريد و در ماه آخر پائيز كرفس و نعناع و تره و ترتيزك بخوريد.

6- در ماه دوم زمستان بامدادان ناشتا آب گرم بنوشيد و كرفس و تزتيزك و تره بخوريد و هر بامداد استحمام كنيد و بر خود عطر بماليد و سر نتراشيد و ماهي تازه و شير بخوريد و ورزش بسيار كنيد.

7- قدرت و استقامت بدن مربوط به خواب است ابتداي خواب پهلوي راست و سپس به پهلوي چپ بخوابيد. (امروزه ثابت شده كه به پهلوي چپ خوابيدن باعث هضم زودتر غذا مي شود).

8- شب ها زود بخوابيد بلكه دو ساعت پس از صرف شام بيدار باشيد.

9- دندان ها را زياد مسواك نماييد تا لثه ها چرك نگيرد و سست نگردد و براي سفيدي دندان كف دريا و نمك تركي را متساوي الوزن بگيريد و بكوبيد و هر روز بر دندان بماليد.

10- انار ترش و شيرين سبب تقويت خون و بدن است.

11- خوردن تخم مرغ زياد سبب مرض سپرز و توليد باد در معده مي گردد.

12- با معده پر به حمام نرويد زيرا مرض قلبي توليد مي كند.

13-گوشت را نيم پخته نخوريد زيرا كرم در معده توليد مي شود.

14- آب سرد پس از غذاي گرم نخوريد زيرا سبب ضعف دندان مي شود.

15- روي غذا آب ننوشيد تا معده فاسد نگردد و اگر

بنوشيد علاوه بر فساد معده رگ ها مواد غذايي را نمي توانند از معده بگيرند و غذا و معده هر دو خام مي شوند.

16- هفت عدد مويز ناشتا بخوريد كه براي تقويت عقل خوب است.

17- ريشه هليله با نبات بخوريد كه بري تقويت عقل خوب است.

18- مداومت در خوردن عسل هر بامداد در تابستان ممانعت از ابتلاء به زكام مي كند.

19- مبتلايان به سر درد و ذات الجنب در تابستان ماهي تازه بخورند نافع است.

20- مداومت بر خوردن سير در هر هفته يك مرتبه مانع از اين است كه بادها به بدن گزند رسانند.

21- شخص مسافر لازم است در حين مسافرت آب غوره و آب سركه و زيتون خام بخورد. (43)

اكمال دين در لحظه وفات رسول صلي الله عليه و آله

عبدالعزيز مسلم مي گويد: در يكى از روزهايى كه در مرو خدمت حضرت رضا عليه السلام بوديم، جمعه اي در مسجد جامع اجتماع كرديم. در اين بين از امامت و كثرت اختلاف مردم در اين موضوع سخن به ميان آمد.

خدمت امام عليه السلام رسيدم و از مباحثات مردم، با وى گفتگو كردم. امام رضا عليه السلام تبسمى كرد و فرمود: اى عبدالعزيز! اين قوم، نادانند و در آراء و نظريه ها، مكر و فريب و خدعه خورده و غافل گشته اند.

خداوند متعال، پيامبر خود را هنگامى قبض روح كرد كه دينش را كامل گردانيده و قرآن را كه در آن بيان هر چيزى و حلال و حرام و حدود و احكام و آنچه مردم بدان نياز دارند، به طور كامل هست نازل فرمود.

و آن خداوند متعال مي فرمايد: ما فرطنا فى الكتاب من شىء. در حجه الوداع، كه روزهاى آخر عمر پيامبر صلي

الله عليه و آله است، پروردگار متعال آيه شريفه «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً». (44) را نازل فرمود و نعمت خود را تمام كرد.

امر امامت، اتمام دين است كه دين به وسيله آن كامل گردد و حضرت رسول صلي الله عليه و آله قبل از اين كه از جهان خاكى رخت بر بندد، معالم دينش را براى مردم بيان فرمود و راهش را نشان داد و خود به قصد خداوند، آنان را ترك كرد.

آن حضرت صلي الله عليه و آله ، على بن ابيطالب عليه السلام را براى مسلمانان پيشوا و راهنما قرار داد و هر چه را كه بدان نياز داشتند بر ايشان بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند، دين خود را كامل نكرده است، كتاب خداوند را انكار نموده و هر كس كتاب خدا را انكار كند، كافر است. آيا اين مردم، قدر امام را و موقعيت او را در ميان امت دانند تا در مورد انتخابش اختيار داشته باشند؟

امامت به اندازه اي مقامش بلند و جايگاهش رفيع و باطنش عميق است كه عقول مردم، كنه و حقيقت آن را درك نكند و با راى نظر خود نتوانند آن را ادراك آورند، و يا با اختيار و انتخاب خود امامى را برگزينند.

امامت، مقامى است كه ابراهيم خليل عليه السلام از طرف خداوند بدان رسيد، و اين مقامى بود كه پس از نوبت و خلت به آن حضرت تفويض شد.

مقام امامت، سومين مقام ابراهيم عليه السلام بود، از طرف پروردگار به وى تفويض شد و اين خود، فضيلتى بود كه ابراهيم عليه السلام

بدان مشرف گرديد.

خداوند متعال فرمود: «انى جاعلك للناس اماما»(45) و ابراهيم عليه السلام از روى خوشحالى پرسيد: و من ذريتى؟

و خداوند در پاسخ فرمود: «لا ينال عهدى للظالمين».

اين آيه شريفه، امامت ستمكاران را تا روز قيامت باطل و آن را در برگزيدگان منحصر فرموده است. پس از آن، خداوند متعال امامت را گرامى داشت و آن را در ذريه ابراهيم عليه السلام كه پاك و برگزيده بود، قرار داد.

پس، فرمود: «و وهبنا له اسحاق و يعقوب نافله و كلا جعلنا صالحين» (46) و «جعلنا ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقم الصلوه و ايناء الزكوه و كانوا لنا عابدين.» (47)

مقام امامت در ذريه آن حضرت باقى ماند و اين مقام را از يكديگر به ارث بردند تا نوبت به رسول اكرم صلي الله عليه و آله رسيد. خداوند متعال در اين باره فرمايد: «ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبى و الذين آمنوا والله ولى المؤمنين.» (48)

مقام امامت، مخصوص رسول اكرم صلي الله عليه و آله بود و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز اين مقام را به على عليه السلام تفويض فرمود: اين عمل به امر پروردگار و ادامه سنت مفروض و الهى بود. پس از على عليه السلام ، مقام امامت در ذريه آن حضرت كه از برگزيدگان بودند، قرار يافت، برگزيدگانى كه علم و ايمان از طرف خداوندى بدان ها عطا شده كه قرآن فرمايد: «و قال الذين اوتو العلم والايمان لقد لبثتم فى كتاب الله الى يوم البعث» (49) امامت تا روز قيامت در فرزندان على عليه السلام خواهد بود؛ زيرا پس از محمد صلي الله

عليه و آله ، پيامبرى نيست؛ حال، اين مردمان نادان، چگونه مي توانند امام خود را برگزينند؟

امامت، مقام انبيا و ميراث اوصياست.

امامت، خلافت خدا و رسول و مقام اميرالمؤمنين و ميراث حسن و حسين عليهما السلام است.

امامت، زمام دين و نظم جامعه مسلمين و اصلاح امور دنيا و عزت مؤمنان است.

امامت، ريشه و شاخه بالنده دين اسلام است.

تمام و كمال نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و بركت اموال فى و صدقات، و امضاى حدود و احكام، و حفظ ثغور و مرزها، به امام است.

امام، حلال خداوند را حلال، و حرامش را حرام كند و حدود خداوند را اقامه نمايد، و از دين پروردگار دفاع و مردم را با حكمت و موعظه حسنه و حجت بالغه به سوى پروردگار دعوت كند. امام، مانند آفتاب درخشان است كه روشنايى آن همه عالم را فرا گرفته و خود در جايى بلند است كه دست احدى به آن نرسد و ديدگان را توان يافتنش نيست.

امام، چون كاه تابان و نور فروزان و چراغ درخشان و ستاره راهنما در شب هاي تاريك و رهگذر شهرها و بيابان ها و گرداب درياهاست.

امام، آب گواراى تشنگان و دليل هدايت و نجات از هلاكت است. امام، مانند آتشى در بلندى است كه مردم از آن هدايت گيرند و گرمايى است كه به آن خود را گرم كنند.

امام، راهنمايى است كه آدمى را از مهلكه ها نجات بخشد كه هر كس او را ترك كند، در هلاكت گرفتار افتد.

امام، ابر بارنده و باران شتابنده و آفتاب فروزان و زمين هموار و چشمه جوشان و آب گاه و گلستان است.

امام، امين رفيق و

پدر مهربان و برادر شفيق و پناه بندگان در مصيبت هاي بزرگ باشد.

امام، امين خدا در زمين و حجت پروردگار در بندگان و جانشين او در شهرهاست و داعى به سوى اوست و مدافع حرمتش.

امام، از گناه پاك و از هر عيب و نقصى منزه است. او مخصوص به علم، و موسوم به حلم، و حافظ نظام دين و عزت مسلمين، و خشم بر منافقان و هلاك كافران است.

امام، يگانه روزگار است كه كس با او قرين نباشد و عالمى با وى برابرى نكند. چون او كسى نيست و نه بدلى دارد و نه مثلى و نه نظيرى .

امام، فضل و دانش را بدون كسب و تعليم فراگيرد و خداوند وهاب علم را به او عطا كند.

پس چه كسى تواند امام را بشناسد و يا او را انتخاب كند؟ هيهات! هيهات! عقول مردم در اين وادى سرگردان، و انديشه آنان از درك حقايق ناكام است. (50)

پاسخ امام عليه السلام به چند پرسش

خدا چگونه و كجاست؟

امام فرمود: اساساً اين تصورى غلط است، زيرا خداوند مكان را آفريد و خود مكان نداشت، و چگونگى ها را خلق كرد و خود از چگونگى (و تركيب) بر كنار بود، پس خدا با چگونگى و مكان شناخته نمى شود، و به حس در نمى آيد، و به چيزى قياس و تشبيه نمى گردد.

چه زمانى خدا به وجود آمده است؟

امام: بگو چه زمانى نبوده تا بگويم چه وقت به وجود آمده است.

- چه دليلى بر حدوث جهان (يعنى اينكه جهان قبلاً نبوده و مخلوق است) وجود دارد؟

امام: نبودى سپس به وجود آمدى، و خود مى دانى كه خود را نيافريده اي و كسى كه مانند توست نيز ترا به وجود نياورده است.

ممكن است خدا

را براى ما توصيف كنيد؟

امام: آنكه خدا را با قياس توصيف كند هميشه در اشتباه و گمراهى است و آنچه مى گويد ناپسند است، من خدا را به آنچه خود تعريف و توصيف فرموده است تعريف مى كنم بدون آنكه از او رؤيتى يا صورتى در ذهن داشته باشم: «لا يدرك بالحواس»خدا با حواس آفريدگان درك نمى شود، «و لا يقاس بالناس» به مردم قياس نمى شود، «معروف بغير تشبيه» بدون تشبيه شناخته مى شود، در عين علو مقام به همه نزديك است، بدون آنكه بتوان همانندى براى او معرفى كرد، به مخلوقات خود مثال زده نمى شود، «و لا يجور فى قضيته» در حكم و قضاوت خود بر كسى ستم نمى كند...به آيات و نشانه ها شناخته مى گردد. (51)

آيا ممكن است زمين بدون حجت و امام بماند؟

امام: اگر يك چشم بر هم زدن زمين از حجت خدا و امام خالى بماند همه ى زمينيان را فرو خواهد برد.

ممكن است در باره ى فرج (امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ) توضيح بدهيد؟

امام: آيا نمى دانى كه انتظار فرج جزو فرج است؟

-نه نمى دانم مگر به من بياموزى!

امام: آرى، انتظار فرج از فرج است. (52)

ايمان و اسلام چيست؟

امام: حضرت باقرالعلوم عليه السلام فرمودند: ايمان مرتبه اي بالاتر از اسلام، و تقوى مرتبه اي برتر از ايمان و يقين مرتبه اي برتر از تقوى است، و چيزى كمتر از يقين ميان مردم تقسيم نشده است.(53)

يقين چيست؟

امام: توكل به خداى متعال و تسليم در برابر اراده و خواست او، و رضايت به قضاى الهى، و واگذارى امور خويش به خدا (و از او مصلحت خواستن) (54)

عجب (خود بينى و خود پسندى) كه عمل را از بين مى برد چيست؟

امام: عجب درجاتى دارد، از جمله آنكه كار زشت در نظر بنده جلوه مى كند و آن را نيكو مى پندارد و از آن خشنود مى شود و گمان مى كند كار خوبى انجام داده است، و از جمله آنكه بنده به خداى خود ايمان مى آورد آنگاه بر خدا منت مى گذارد، در حالي¬كه منت گذاشتن حق خداست.(55)

آيا حضرت ابراهيم عليه السلام كه گفت: «و لكن ليطمئن قلبى» در دل خود ترديدى داشت؟

امام: نه ابراهيم عليه السلام يقين داشت، و منظورش اين بود كه خدا بر يقين او بيافزايد.(56)

چرا مردم از حضرت امير مؤمنان على عليه السلام دورى كردند و به غير او روى آوردند با آنكه سابقه ى فضائل آن حضرت و مقام و منزلت او نزد پيامبر صلي الله عليه و آله براى مردم معلوم و آشكار بود؟

امام-چون امير مؤمنان عليه السلام از پدران و برادران و عموها و دائى ها و بستگان آنان كه با خدا و رسول صلي الله عليه و آله او در جنگ و ستيز بودند تعداد بسيارى كشته بود، و اين باعث دشمنى و كينه ى آنان شد، و دوست نداشتند امير مؤمنان عليه السلام ولى و رهبر آنان گردد و نسبت به

غير آن حضرت اين احساس و دشمنى را نداشتند، زيرا غير او در پيشگاه پيامبر صلي الله عليه و آله و جهاد با دشمن مقام امير مؤمنان را دارا نبود به همين جهت مردم از امير مؤمنان دور شدند و به غير او رو آوردند. (57)

انگيزه¬ي اصلي مأمون براي تشكيل جلسات مناظره

مأمون پس از تحميل مقام ولايتعهدي بر امام رضا عليه السلام در خراسان جلسات گسترده¬ي بحث و مناظره تشكيل داد، و از اكابر علماي زمان، اعم از مسلمان و غير مسلمان، به اين جلسات دعوت كرد.

بي شك پوشش ظاهري اين دعوت اثبات و تبيين مقام والاي امام عليه السلام در رشته¬هاي مختلف علوم و مكتب اسلام بود، اما در اين كه در زير اين پوشش ظاهري چه صورتي پنهان بود در ميان محققان گفتگو است:

1- گروهي كه با بدبيني اين مسائل را مي¬نگرند- و حق دارند كه بدبين باشند، چرا كه اصل در تفسير نگرش هاي سياسي جباران بر بدبيني است- مي¬گويند: مأمون هدفي جز اين نداشت كه به پندار خويش مقام امام عليه السلام را در انظار مردم، مخصوصاً ايرانيان كه سخت به اهل بيت عصمت عليهم السلام علاقه داشتند و عشق مي¬ورزيدند، پايين بياورد، به گمان اينكه امام تنها به مسائل ساده¬اي از قرآن و حديث آشناست و از فنون و علم و استدلال بي¬بهره است.

گروه فوق، براي اثبات اين مدعا به گفتار خود مأمون كه در متون اسلامي آمده است، استدلال مي¬كنند. چنانكه در روايتي از نوفلي، يار نزديك امام عليه السلام مي¬خوانيم:

سليمان مروزي، عالم مشهور علم كلام، در خطه¬ي خراسان نزد مأمون آمد. مأمون او را گرامي داشت و انعام فراوان

داد. سپس به او گفت:

پسر عمويم علي بن موسي عليه السلام از حجاز نزد من آمده و او علم كلام (عقايد) و دانشمندان اين علم را دوست دارد، اگر مايلي روز ترويه (روز هشتم ماه ذي الحجه)، (انتخاب اين روز شايد براي اجتماع گروه بيشتري از علماء بوده است) نزد ما بيا و با او به بحث و مناظره بنشين.

سليمان كه به علم و دانش خود مغرور بود، گفت: اي اميرمؤمنان! من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو در حضور جماعتي از بني هاشم سئوال كنم، مبادا از عهده برنيايد و مقامش پايين آيد، من نمي¬توانم سخن را با امثال او زياد تعقيب كنم!

مأمون گفت: هدف من نيز چيزي جز اين نيست كه راه را بر او ببندي، چرا كه من مي¬دانم تو در علم و مناظره توانا هستي!

سليمان گفت: اكنون كه چنين است مانعي ندارد، در مجلسي از من و او دعوت كن و در اين صورت مذمتي بر من نخواهد بود.(58)

(اين مناظره با قرار قبلي ترتيب يافت و امام عليه السلام در آن مجلس سليمان را سخت در تنگنا قرار داد و تمام راه هاي جواب را بر او بست و ضعف و ناتواني او را آشكار ساخت).

شاهد ديگر حديثي است كه از خود امام علي بن موسي الرضا عليه السلام نقل شده است. هنگامي كه مأمون مجالس بحث و مناظره تشكيل مي¬داد و شخصاً در مقابل مخالفان اهل بيت عليهم السلام به بحث مي¬نشست و امامت اميرمؤمنان علي عليه السلام تقرب جويد، امام عليه السلام به افرادي از يارانش كه مورد وثوق بودند، چنين فرمود:

«فريب سخنان او را نخوريد، به خدا سوگند هيچ

كس جز او مرا به قتل نمي-رساند، ولي چاره اي جز صبر ندارم تا دوران زندگيم به سر آيد».(59)

البته مأمون حق داشت كه اين گونه با كمال صراحت از مكتب اميرمومنان علي عليه السلام دفاع كند. زيرا از يك سو شعار نخستين حكومت عباسيان شعار «الرضا من آل محمد» بود و به بركت آن توانسته بودند روي كار آيند، و از سوي ديگر ستون فقرات لشگر و رجال حكومتش را ايرانيان تشكيل مي¬دادند كه عاشق مكتب اهل بيت عليهم السلام بودند و براي حفظ آن ها راهي جز اين نداشت.

به هر حال تغييرات امام عليه السلام در حديث فوق به خوبي نشان مي-دهد كه مأمون در برنامه¬هايش در مورد جلسات مناظره صداقتي نداشت، چنانكه ابوالصلت پيشكار امام، در اين باره مي¬گويد:

«... از آنجا كه امام در ميان مردم به علت فضائل و كمالات معنوي خود محبوبيت روز افزون مي¬يافت، مأمون بر آن شد كه علماي كلام را از هر نقطه¬ي كشور فرا خواند، تا در مباحثه، امام را به موضع عجز اندازد و بدين وسيله مقامش از نظر دانشمندان پايين بيايد، و عامه¬ي مردم نيز پي به كمبودهايش ببرند، ولي امام عليه السلام دشمنان خود- از يهودي، مسيحي، زردشتي، برهمن، صائبي، منكر خدا و ... – همه را در بحث محكوم نمود...»(60)

جالب توجه آن كه دربار مأمون پيوسته محل برگزاري اين گونه مباحث بود، ولي پس از شهادت امام عليه السلام ديگر اثري از آن مجالس علمي و بحث هاي كلامي ديده نشد و اين مسئله قابل دقت است.

خود امام عليه السلام هم كه از قصد مأمون آگاهي داشت، مي¬فرمود: هنگامي كه من با اهل تورات به توراتشان،

با اهل انجيل به انجيلشان، با اهل زبور به زبورشان، با ستاره پرستان به شيوه¬ي عبرانيشان، با موبدان به شيوه¬ي پارسشان، با روميان به سبك خودشان، و با اهل بحث و گفتگو به زبان هاي خودشان استدلال كرده، همه را به تصديق خود وادار كنم، مأمون خود خواهد فهميد كه راه خطا را برگزيده، و يقيناً پشيمان خواهد شد...(61)

و به اين ترتيب نظر بدبينان در اين زمينه كاملاً تقويت مي¬شود.

2- اگر از اين انگيزه صرف نظر كنيم انگيزه¬ي ديگري كه در اينجا جلب توجه مي¬كند اين است كه مأمون مي خواست مقام والاي امام هشتم عليه السلام را تنها در بعد علمي منحصر كند، و تدريجاً او را از مسائل سياسي كنار بزند، و چنين نشان دهد كه امام مرد عالمي است و پناهگاه امت اسلامي در مسائل علمي است، ولي او كاري با مسائل سياسي ندارد و به اين ترتيب شعار تفكيك دين از سياست را عملي كند!

3- انگيزه¬ي ديگري كه در اينجا به نظر مي¬رسد اين است كه هميشه سياستمداران شياد و كهنه كار اصرار دارند در مقطع هاي مختلف، سرگرمي هايي براي توده¬ي مردم درست كنند تا افكار عمومي را به اين وسيله از مسائل اصلي جامعه و ضعف هاي حكومت خود منحرف سازند. او مايل بود كه مسئله¬ي مناظره امام علي بن موسي الرضا عليه السلام با علماي بزرگ عصر و زمان خود نقل محافل و مجالس باشد، و همه¬ي علاقه¬مندان و عاشقان مكتب اهل بيت عليهم السلام در جلسات خود به اين مسائل بپردازند و از پيروزي هاي امام در اين مباحث سخن بگويند، و مأمون كارهاي سياسي خود را با خيال راحت دنبال كند، و پوششي بر

نقاط ضعف حكومتش باشد.

4- چهارمين انگيزه¬اي كه در اينجا به نظر مي¬رسد، اين است كه مأمون خود، آدم بي¬فضلي نبود، تمايل داشت به عنوان يك زمامدار عالم در جامعه¬ي اسلامي معرفي گردد، و عشق او را به علم و دانش آن هم در محيط ايران خصوصاً و در محيط اسلام آن روز عموماً همگان باور كنند، و اين يك امتياز براي حكومت او باشد و از اين طريق گروهي را به خود متوجه سازد.

از آنجا كه اين جلسات بحث و مناظره به هر حال قطعاً جنبه ي سياسي داشت و مسائل سياسي معمولاً تك علتي نيستند، هيچ مانعي ندارد كه بگوييم احتمالاً همه¬ي انگيزه¬هاي چهارگانه براي مأمون مطرح بوده است.

در هر صورت با اين انگيزه¬ها جلسات بحث و مناظرۀ گسترده¬اي از سوي مأمون تشكيل شد، ولي چنان كه خواهيم ديد مأمون از اين جلسات ناكام بيرون آمد، و نه تنها به هدفش نرسيد، بلكه نتيجه¬ي معكوس گرفت.

اكنون با در نظر گرفتن اين مقدمات به سراغ قسمتي از اين جلسات بحث و مناظره مي¬رويم، هر چند با كمال تأسف در متون تاريخ و حديث گاهي جزئيات بحث هايي كه رد و بدل شده اصلاً ذكر نگرديده، بلكه بسيار خلاصه شده است، و اي كاش امروز همه آن جزئيات در اختيار ما بود تا بتوانيم به عمق سخنان امام عليه السلام پي ببريم و از زلال كوثر علمش بنوشيم و سيراب شويم (و اين گونه كوتاهي ها و سهل انگاري ها در كار راويان حديث، و ناقلان تاريخ كم نيست كه تنها تأسفش امروز براي ما باقي مانده است)، ولي خوشبختانه قسمت هايي را مشروح نقل كرده اند كه همان ها مي¬تواند مشتي از

خروار باشد.(62)

احتجاج حضرت رضا عليه السلام با جاثليق

حضرت رضا عليه السلام فرمود: اى نصرانى اگر به انجيل تو با شما احتجاج كنم به نبوت حضرت رسول صلي الله عليه و آله اقرار مي كني؟.

گفت: مگر من مي¬توانم مطالب انجيل را منكر شوم و يا آن را رد كنم، به خداوند سوگند هر چه در انجيل باشد قبول خواهم كرد ولو به ضرر من هم باشد.

امام رضا عليه السلام فرمود: اينك هر چه دلت مي خواهد بپرس و جواب آن را بشنو، جاثليق گفت: راجع به نبوت عيسى عليه السلام چه مي¬گويي و در باره كتاب او چه نظرى دارى.

حضرت رضا عليه السلام فرمود: من به نبوت عيسى عليه السلام و كتاب او اعتراف دارم، و از آنچه به ملت خود مژده داد و به مطالبى كه حواريون آن حضرت ايمان و اقرار كردند ايمان دارم، و به نبوت هر عيسى كه نبوت محمد صلي الله عليه و آله و كتاب او را انكار كند كافر هستم.

جاثليق گفت: مگر احكام را در حضور دو شاهد عدل نبايد القاء كرد و به آن قطع پيدا نمود.

فرمود: چرا چنين است.

جاثليق گفت: پس اينك دو شاهد عادل از غير ملت خود را انتخاب كن، اين منتخبين را بايد ملت نصارى بشناسند، و دو نفر نيز از طرف ما كه نصرانى نباشند در اين مورد داورى كنند، و ناظر بر گفته هاى ما باشند.

امام رضا عليه السلام فرمود: اكنون با انصاف سخن گفتى، آيا مرد عادلى كه در نزد عيسى عليه السلام از همگان مقدم بود از طرف من به عنوان شاهد قبول مي كني؟

جاثليق گفت: آن كيست؟

امام رضا عليه السلام فرمود: درباره

يوحنا ديلمى نظرت چيست؟

عرض كرد: به به از نزديك ترين دوستان مسيح عليه السلام سخن به ميان آوردى.

فرمود: اكنون تو را سوگند مي دهم كه يوحنا نگفت عيسى عليه السلام مرا به دين محمد صلي الله عليه و آله عربى اطلاع داده و مرا مژده فرمود كه محمد صلي الله عليه و آله بعد از وى ظهور مي كند، و اين مطلب را به حواريون خود نيز گفت، و آن ها به محمد صلي الله عليه و آله ايمان آوردند.

جاثليق گفت: يوحنا اين مطلب را از مسيح عليه السلام نقل كرده و به نبوت يك مردى مژده داده است، و از اهل بيت و وصى آن پيغمبر نيز خبر داده، و ليكن وقت ظهور و خصوصيات ديگر او را بيان نكرده تا ما آن را بشناسيم.

حضرت رضا عليه السلام فرمود: اگر كسى را بياوريم و انجيل را بخواند و ذكر محمد و اهل بيت عليهم السلام و امت او را در انجيل به شما نشان دهد ايمان مى آوريد؟.

جاثليق گفت: آرى.

امام رضا عليه السلام به قسطاس رومى گفت: سفر ثالث انجيل را حفظ دارى؟.

گفت: حفظ نكرده ام، در اين هنگام متوجه رأس الجالوت شد، و فرمود: انجيل را مي تواني بخوانى؟.

گفت: آرى به جان خودم سوگند.

فرمود: پس سفر سوم آن را قرائت كن، و اگر در آن ذكر محمد و اهل بيت عليهم السلام و امت او هست گواهى دهيد و اگر چنانچه گفته هاى من در آنجا نباشد گواهى ندهيد.

در اين هنگام حضرت رضا عليه السلام خودش سفر ثالث انجيل را قرائت كرد تا آنگاه كه به نام حضرت رسول صلي الله عليه و آله رسيد توقف كرد، و فرمود: اى نصرانى!

به حق مسيح عليه السلام و مادرش تو را سوگند مي دهم من عالم به انجيل هستم يا نه؟

گفت: آرى.

سپس مطالب مربوط به حضرت رسول و اهل بيت عليهم السلام و امتش را قرائت كرد، و فرمود: اى نصرانى! در برابر قول مسيح عليه السلام چه مي گوئي.

اگر انجيل را قبول نكنى، عيسى و موسى عليهما السلام را تكذيب كرده اى، و اگر منكر اين دو شوى واجب القتل هستى، زيرا در اين صورت پيغمبر و كتاب او را با خداوندى كه او را مبعوث كرده كافر شده اى.

جاثليق گفت: من به مطالب واضح انجيل ايمان دارم.

امام رضا عليه السلام فرمود: شما گواه باشيد كه وى به انجيل اقرار و اعتراف كرد، سپس روى خود را به طرف جاثليق كرد و فرمود: اينك تو سؤال كن.

جاثليق گفت: بفرماييد حواريون عيسى عليه السلام چند نفر بوده اند، و دانايان انجيل چند نفر مي باشند؟.

امام رضا عليه السلام فرمود: «على الخبير سقطت»، حواريون عيسى عليه السلام دوازده نفر بودند كه افضل و اعلم آنها «لوقا» بود؛ و اما علماى نصارى سه نفر بودند: يوحنا اكبر، دراج يوحنا در قرقيسا، و يوحنا ديلمى در زمان، و نام حضرت رسول و اهل بيت او و امتش در نزد او بوده است، و او امت عيسى عليه السلام را به ظهور آن حضرت مژده داد.

سپس فرمود: اى نصرانى به خداوند سوگند ما به آن عيسى عليه السلام ايمان داريم كه به محمد صلي الله عليه و آله ايمان آورده باشد، و به عيسى عليه السلام شما از جهت ضعفى كه در عبادت و روزه و نماز داشت اعتراض داريم.

جاثليق گفت: علم و دانش خود را

در مورد عيسى عليه السلام تباه كردى و خود را ناتوان در مورد عيسى عليه السلام نشان دادى، و من گمان مي كردم امروز در ميان ملت اسلام داناتر از شما كسى نيست.

حضرت رضا عليه السلام فرمود: منظور چيست؟.

جاثليق گفت: تو گفتى! عيسى عليه السلام مردى ضعيف بود و قدرت نداشت روزه بگيرد و نماز بخواند، در صورتى كه عيسى عليه السلام همواره روزه داشت و شب هرگز به خواب نمي رفت، او همواره صائم الدهر و قائم الليل بود.

امام رضا عليه السلام فرمود: اگر مطلب اين طور است، پس عيسى عليه السلام براى كه روزه مي گرفت و نماز مي¬خواند.

راوى گويد: در اين هنگام جاثليق دم فرو بست و نتوانست سخن بگويد.

حضرت رضا عليه السلام فرمود: اى نصرانى اكنون از شما سؤالى مي كنم.

گفت: سؤال كنيد، اگر دانستم جواب مي¬دهم.

امام عليه السلام فرمود: من مرده زنده كردن عيسى عليه السلام را منكر نشدم، و او به اذن خداوند مردگان را زنده مي كرد.

جاثليق گفت: تو قبلاً اين موضوع را منكر شدى و فرمودى: كسى كه مرده زنده كند و يا كر و كور و مبروص را شفا دهد، شايسته عبادت است چون اين نوع كارها از افعال خداوند است.

حضرت رضا عليه السلام فرمود: اليسع نيز مانند عيسى عليه السلام روى آب مي رفت و مردگان را زنده مي كرد و كوران را شفا مي داد و امت او هرگز او را خداى خود نگرفتند و مورد پرستش قرار ندادند. و حزقيل نيز همين افعال را به جا مى آورد و سى و پنج هزار نفر را در يك روز بعد از آنكه مرده بودند زنده كرد، فاصله بين زنده شدن تا روز مرگ

آن ها شصت سال طول كشيده بود.(63)

فضيلت زيارت قبور صالحان

عمرو بن عثمان گويد، از حضرت رضا عليه السلام شنيدم مي فرمود: هر كس توانائى ندارد به زيارت ما بيايد، بايد به زيارت دوستان صالح ما برود، و خداوند ثواب زيارت ما را به او مي دهد.(64)

محمد بن احمد گويد با على بن بلال در فيد به زيارت محمد بن اسماعيل ابن بزيع رفتيم، على بن بلال گفت: با صاحب اين قبر نزد حضرت رضا عليه السلام رفتيم در ضمن گفتگو فرمود:

هر كس قبر برادر مؤمن را زيارت كند و دست خود را روى قبر بگذارد و انا انزلناه را هفت بار قرائت كند از عذاب روز قيامت در امان خواهد بود.(65)

حضرت رضا عليه السلام فرمود: هر بنده اى كه قبر برادر مؤمن خود را زيارت كند و هفت بار «انا انزلناه» را قرائت كند، خداوند متعال گناه او و صاحب قبر را مى آمرزد.(66)

فلسفه احكام

محمد بن سنان گويد: حضرت رضا عليه السلام در جواب مسائل من نوشت:

علت تشريع نماز اين است كه مردم با خواندن نماز به وحدانيت خداوند اقرار كنند، و دست از شرك و بت پرستى بردارند، و در برابر خداوند با خضوع و خشوع حاضر گردند و به گناهان خود معترف شوند، و از كرده هاى خود پشيمان گردند، و براى بزرگ داشت پروردگار هر روز پيشانى خود را بر زمين بگذارند، و همواره در ياد خداوند باشند و او را فراموش نكنند.

نمازگزار بايد خاشع و فروتن باشد و از خداوند خير دنيا و آخرت را بخواهد، و همواره در ياد خدا بوده و زبانش به ذكر پروردگار مشغول باشد و در شب و روز خدا را از ياد نبرد.

نماز از اين جهت واجب شد كه

بندگان سيد و سرور و خالق و مدبر خود را فراموش نكنند، و در نتيجه گرفتار طغيان و سركشى نفس نگردند.

نمازگزاران اگر از روى بصيرت در حضور خداوند قيام كنند گرد معاصى و فساد نخواهند رفت.(67)

علت وضو

فضل بن شاذان در ضمن رواياتى كه از حضرت رضا عليه السلام روايت كرده گويد:

اگر كسى بپرسد چرا مردم بايد وضو بگيرند و براى چه اين امر در اسلام واجب شده است؟

در جواب گفته مى شود: براى اينكه هر گاه بنده اى مي خواهد در مقابل خداوند قرار گيرد و با پروردگار مناجات كند بايد پاك و پاكيزه باشد، و از چرك و كثافت خود را تميز كند، و كسالت و سستى را از خود دور سازد، و با دل پاك و آرام در برابر خداوند قرار گيرد.

اگر كسى بگويد: چرا در وضو شستن دست، پا، سر و صورت واجب شد.

در پاسخ او گفته مى شود: هر گاه بنده اى در برابر خداوند قرار گيرد اعضاء و جوارحى كه از وى ظاهر مي گردد همان ها هستند كه در هنگام وضو شسته شده اند.

زيرا نمازگزار با چهره خود سجده مي كند و خضوع و خشوع مي نمايد، و با دست خود از خداوند چيزى طلب مى كند، و با سرش به ركوع و سجود مي رود، و با پاهايش برمي خيزد و مى نشيند.

اگر كسى بگويد: چرا شستن فقط مخصوص دست و صورت شده و به سر و پا مسح مقرر شده است؟ و چرا نبايد همه اعضاء و جوارح را شست، و يا همه را مسح كشيد.

گفته مى شود اين دستورات روى علل و جهاتى انجام مي گيرد:

يكى اينكه عبادت بزرگ ركوع و سجود است و ركوع و سجود با صورت و دست انجام

مي گيرد، و سر و پا در آن دخالت و ارتباطى ندارند، از اين رو شستن آن ها لازم نشده است.

دوم اينكه مردم قدرت ندارند در هر وقت سر و پاهاى خود را بشويند، و در هنگام سفر و يا سردى و يا كسالت و مرض بر آن ها شستن بسيار سخت مي گردد و در شب و روز انجام آن مشكل مي باشد، و ليكن شستن صورت و دست از آن سبك تر است.

فرائض و واجبات به اندازه استعداد ضعيف ترين مردم تشريع شده است، و بعد همه مردم از ضعيف و قوى و سالم و مريض بايد آن دستورات را بكار بندند و به آن عمل نمايند.

سوم اينكه سر و پا هميشه اوقات مانند صورت و دست آشكار نيستند اگر كسى بگويد: چرا وضو فقط در صورت خروج بول و غائط و يا خواب واجب شده و در ساير اشياء اين امر مقرر نگرديده است؟

گفته مى شود: كه نجاست از انسان فقط از اين دو محل خارج مي¬گردد و در انسان جاى ديگرى كه از آن نجاست بيرون گردد نيست، از اين رو دستور داده شده كه هر گاه از انسان نجاست بيرون شد بايد وضوء گرفت.

و در مورد خواب نيز از اين رو وضو واجب شده كه هر گاه آدمى در خواب رود تمام اعضاء بدنش از اختيار او بيرون مى شوند، و امكان دارد كه هنگام خواب از وى بادى بيرون گردد، از اين رو براى كسى كه به خواب رفته بعد از بيدار شدن بايد وضو بگيرد.(68)

علت قرار دادن مهريه براى زنان

محمد بن سنان گويد: حضرت رضا عليه السلام در جواب مسائل من نوشت: علت وجوب مهر بر مردان و عدم وجوب آن

بر زنان از اين جهت است كه هزينه زندگى در گردن مردان است، و نيز به جهت اين است كه زن در حقيقت خود را به مرد مي فروشد و مرد خريدار آن است، و خريد و فروش بدون ثمن نمي باشد، علاوه بر اينكه زنان از معاملات و داد و ستد نيز ممنوع هستند.(69)

محمد بن سنان گويد حضرت رضا عليه السلام فرمود: علت حج، رسيدن به حضور خداوند متعال و طلب رحمت و مغفرت و توبه كردن از گناهان مي باشد. كسى كه عازم بيت اللَّه الحرام مي گردد بايد از گناهان گذشته توبه كند و در آينده گرد معاصى و ملاهى نرود و همواره در طلب ثواب و عبادت باشد، افرادى كه به حج مي روند مقدارى از اموال خود را خرج مي كنند و در سفر گرفتار رنج و مشقت مى شوند.

كسانى كه به زيارت خانه خدا مشرف مي گردند بايد گرد هوس ها و لذات جسمانى نروند، و همواره اوقات خود را به عبادت و پرستش بگذرانند و موجبات نزديكى پروردگار را براى خود فراهم سازند، و پيوسته بايد خضوع و خشوع داشته باشند.

در سرما و گرما در ياد خدا بوده و در هنگام ترس و خوف پروردگار را فراموش نكند و يا اظهار عدم رضايت از سفر نكند و با همراهان خود و ساير مردم با محبت و مهربانى رفتار كرده و ضرر و زيان به كسي نرساند و متوجه پروردگار باشد.

يكى از مواردى كه بايد حجاج آن را مراعات كنند اين است كه در هنگام حج قساوت قلب نداشته باشند و با همه مردم مهربانى كنند، و نيز بايد خسيس نباشد و اگر مشاهده كردند كه يك نفر

احتياج دارد به او برسند و از ضعفا حمايت كنند.

حجاج بايد از همگان اميد خود را قطع كنند، و آرزوهاى دور و دراز را از خود دور نمايند، و خود را از گرايش به فساد باز دارند، و حقوق همديگر را مراعات نمايند، و منافع همه را در نظر بگيرند.

حجاج بايد با تجار و بازرگانان و كسبه اصناف مكه به خوبي معامله كنند و به كسى ضرر و زيان نرسانند، و تا قدرت دارند از حاجتمندان دستگيرى كنند و به مستمندان و فقر ا رسيدگى نمايند، تا از اين راه سودهاى بزرگ معنوى ببرند و خدا و رسول را از خود راضى سازند.

حضرت رضا عليه السلام فرمود: علت اينكه خداوند يك بار حج را واجب كرده اين است كه خداوند واجبات را براى همه طبقات مسلمانان مقرر كرده است، و يكى از آن واجبات يك بار زيارت خانه خدا مي باشد، و بعد ثروتمندان مي توانند بيش از يك بار هم زيارت كنند.(70)

حسين بن خالد گويد: خدمت حضرت رضا عليه السلام عرض كردم:

چرا خداوند متعال گناه حاجيان را تا چهار ماه آمرزيده است؟

فرمود: براى اينكه خداوند حرم را براى مشركين مدت چهار ماه مباح كرد و فرمود: «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» و از اين رو گناه حجاج مؤمن را مدت چهار ماه مى آمرزد و در نامه اعمال آنها نمي¬نويسد.(71)

نتيجه

از مطالب فوق اين نتيجه به دست مي آيد كه بايد در زندگاني خود امامان عصمت و طهارت را اسوه و الگوي خود قرار بدهيم و از خط و مشي امام رضا عليه السلام تبعيت و پيروي نماييم در تمام زندگاني تا به سعادت ابدي و اخروي برسيم.

و چون ما محب اهل بيت عليهم السلام هستيم و قرآن هم مي فرمايند: اي پيامبر به مردم بگو: مزد اجر و رسالتم را نمي خواهم مگر دوست داشتن خاندانم كه همان اهل بيت هستند.

پي نوشت ها

- بحار الانوار/ ج 49/ ص 10 و اعلام الوري/ ج 2/ ص 40.

2- بحار الانوار/ ج 49/ ص 10.

3- همان/ ج 49/ ص 9.

4- اين سومين فرزند امام رضا عليه السلام است و مزار ايشان نزديكي فرودگاه بين المللي اصفهان است.

5 - حرم مطهر شاهزاده حسين، مشهورترين و با شكوهترين زيارتگاه قزوين و يكي از كهن¬ترين مشاهد متبركة ايران است. (اجساد جاويدان از ص 83 تا ص 89.

6 - فرزندان امام رضا عليه السلام ص 24- 35 و كتاب اخبار و آثار امام رضا عليه السلام نوشتة عزيزالله عطاردي ص 217 تا 219 و كتاب زندگاني چهارده معصوم عليهم السلام نوشتة عماد زاده ص 1113.

7 - الارشاد/ ص 304، بحارالانوار/ ج 49/ ص 298.

8 - كشف الغمه، طبع بني هاشمي تبريز/ج3/ص106؛ مناقب ابن شهر آشوب/ج4/ص 360.

9 - نورالهدي غريب خراسان/ ص 66-67.

10 - مناقب ابن شهر آشوب/ ج 2/ ص 412 طبع نجف؛ نورالهدي/ ص 68-68.

11 - روضات الجنات/ ج 4/ص 179.

12 - همان/ ص 179 ، و عرفان حقيقي/ ص 177.

13 - ره توشه زائرين امام رضا عليه السلام / ص 12-13، نوشتة سيد مهدي شمس الدين.

14 - تحف العقول/ ص 463.

15 - همان/ ص 462.

16 - بحار الانوار/ ج 49/ ص 103، و فروع كافي/ ج6/ ص 346.

17 – همان/ ج 49/ ص 103 ، و فروع كافي/ ج6/ ص 346.

18 - تحف العقول/

ص 469.

19 - منتهي الآمال/ ج2/ ص 491.

20 - همان/ ج2/ ص 494.

21 - انعام/38.

22 - قصص/ 50.

23 - غافر/.35

24 - اصول كافي/ ج 2 /ص 116، باب نادر جامع در فضل امامت و صفات آن.

25 - امالي/ صدوق، مجلس 27/ ح5/ ص 129 ، عيون اخبارالرّضا عليه السلام / ج1/ ص 233 /باب 28/ ح 58 ، بحار الانوار/ ج44/ ص 285/ ح 23، و وسائل الشيعه/ ج14/ ح5/ ص 502.

26 - مستدرك الوسائل/ ج 10/ ص 250/ ح38.

27 - وسائل الشّيعه/ ج 21/ ص 460/ ح27580.

28 - بحارالا نوار/ ج 2/ ص 30/ ح13.

29 - جامع الا خبار/ ص 59، بحارالا نوار/ ج 91/ ص 47/ ح 2.

30 - بحارالا نوار/ ج 78/ ص 183، ح 35/ ثواب الاعمال/ ص 175.

31 - محاسن برقى/ ص 422/ ح 208.

32 - مستدرك الوسائل/ ج 15/ ص 358، ح 8.

33 - جامع احاديث الشّيعه/ ج 1/ ص171/ ح 234، بحار/ ج 65/ ص 167/ ح 24.

34 - وسائل الشّيعه/ ج 14/ ص 502/ ح 19693.

35 - امالى شيخ طوسى/ ص 82 ، مستدرك الوسائل/ ج 6/ ص 188/ ح 1.

36 - وسائل الشّيعه/ ج 6/ ص 497/ ح 6533.

37 - اصول كافى/ ج 2/ ص 160/ ح 4 ، وسائل الشّيعه/ ج 16/ ص 372/ ح 6.

38 - من لا يحضره الفقيه/ ج 1/ ص 115/ ح 541، وسائل الشيعه/ ج 3/ ص227/ ح 3479.

39 - الكافى/ ج 5/ ص 260/ ح 5.

40 - عيون اخبارالرّضا عليه السلام / ج 1/ ص 299/ ح57.

41 - كامل الزيارات/ ص 925.

42 - بحار الانوار/ ج

49/ ص 99 .

43 - طب الرّضا عليه السلام و زندگاني چهارده معصوم عماد زاده/ صص 1082- 1085.

44 - امروز (روز عيد غدير خم )، دين شما را به كمال رسانيدم و بر شما نعمت تمام كردم و بهترين آيين را كه اسلام است براى شما برگزيدم مائده / 3.

45 - بقره/ 124.

46 - انبياء / 72و73.

47 - نزديك ترين مردم به ابراهيم كسانى هستند كه از او پيروى كنند اين پيامبر و امتش كه اهل ايمانند و خدا ولى مؤمنان است ؛ آل عمران آيه 68.

48 - آل عمران / 68.

49 - و آنان كه به مقام علم و ايمان رسيده اند به آن فرقه بدكار گويند: شما تا قيامت كه هم امروز است، در عالم علم خدا مهلت يافتيد. روم/ 56.

50 - امامت ،126-122.

51 - مسند الامام الرضا عليه السلام /ج 1/ ص 47- 10.

52 - همان / ج 1/ ص 227.

53 - همان / ج 1/ ص 258.

54 - همان / ج 1/ ص 258.

55 - همان /ج 1/ ص 285.

56 - همان / ج 1/ ص 315.

57 - عيون اخبار الرضا عليه السلام /ج 2/ ص 81.

58 - همان /ج1/ ص 179، بحارالانوار/ ج49/ ص 177.

59 - همان /ج2/ ص 185، بحار الانوار/ ج49/ ص 189.

60 - همان / ج2/ ص 239، بحار الانوار/ ج49/ ص 290.

61 - بحارالانوار/ ج 49/ ص 175، مسندالامام الرضا عليه السلام /ج2/ ص 75.

62 - سيره¬ي پيشوايان/ ص 511 - 515.

63 - اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام / ص 600 -604.

64 - همان/ ص 689.

65 - همان / ص689.

66 - همان/

ص 689.

67 - همان/ ص 658.

68 - اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام / ص 656 و 657.

69 - همان / ص 692.

70 - همان / ص 678-679 .

71 - همان / ص 679.

منابع و مآخذ

بحار الانوار/ بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمهالأطهار/ علامه مجلسى،42جلدي، ناشر: اسلاميه/ مكان چاپ: تهران/سال چاپ: مختلف.

إعلام الورى بأعلام الهدى/ شيخ طبرسى/ ناشر: اسلاميه/مكان چاپ: تهران/سال چاپ: 1390 ق/نوبت چاپ: سوم

اجساد جاويدان/ علي اكبر مهدي پور.

اخبار و آثار امام رضا عليه السلام/ عزيز الله عطاردى/ ناشر: انتشارات كتابخانه صدر/مكان چاپ: تهران/سال چاپ: 1397 ق/نوبت چاپ: اول

زندگاني چهارده معصوم عليهم السلام، نوشتة عماد زاده/

الارشاد/ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد/ شيخ مفيد/ ناشر: كنگره شيخ مفيد/ مكان چاپ: قم/ سال چاپ: 1413 ق/ نوبت چاپ: اول

كشف الغمه في معرفه الأئمه/ محدث اربلى/ ناشر: بنى هاشمى/ مكان چاپ: تبريز/ سال چاپ: 1381 ق/ نوبت چاپ: اول طبع بني هاشمي تبريز

نورالهدي/ غريب خراسان/ سيد غبدالرزاق مقرم/ مترجم: فهيم كرماني.

عرفان حقيقي/ حسين فقهي/

تحف العقول / ابن شعبه حرانى /ترجمه صادق حسن زاده/ ناشر: انتشارات آل على عليه السلام/ مكان چاپ: قم/ سال چاپ: 1382 ش/ نوبت چاپ: اول

فروع كافي/ محمد بن يعقوب كليني/ ناشر: كتاب فروشى علميه اسلاميه/مكان چاپ: تهران/ نوبت چاپ: اول

منتهي الآمال / شيخ عباس قمي/ انتشارات هجرت/ چاپ دهم/ 1378ش.

امالي/شيخ صدوق / مترجم: كريم فيضي/ انتشاراتوحدت بخش / چاپ اول / بهار 1384ش.

مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل/ ميرزا حسين نوري/ موسسه آل البيت لاحياء التراث/ طبع دوم/ 1409ه.ق.

وسائل الشيعه / محدث عاملى/ ناشر: آل البيت/ مكان چاپ: قم/

سال چاپ: 1409 ق/ نوبت چاپ: اول.

عيون اخبارالرّضا عليه السلام / شيخ صدوق/ ترجمه غفارى و مستفيد/ ناشر: نشر صدوق/مكان چاپ: تهران/ سال چاپ: 1372 ش/ نوبت چاپ: اول

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال/ شيخ صدوق/ مترجم: ابراهيم محدث بندرريگى/ ناشر: انتشارات اخلاق/ مكان چاپ: قم/ سال چاپ: 1379 ش / نوبت چاپ: سوم

جامع الا خبار / تاج الدين شعيرى/ ناشر: انتشارات رضى/ مكان چاپ: قم / سال چاپ: 1405 ق/ نوبت چاپ: اول.

محاسن برقى/ ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد/ ناشر: دار الكتب الإسلاميه/ تاريخ نشر: 1371 ه ق/ نوبت چاپ: دوم/ مكان چاپ: قم- ايران

جامع احاديث الشّيعه/ آقا حسين طباطبايى بروجردى/ 31 جلدي/ ناشر: انتشارات فرهنگ سبز/ تاريخ نشر: 1429 ه ق/ نوبت چاپ: اول/ مكان چاپ: تهران- ايران

امالى/ شيخ طوسى/ مترجم: صادق حسن زاده/ انتشارات انديشه هادي/ چاپ اول/1388ش.

من لا يحضره الفقيه/ شيخ صدوق/ ناشر: نشر صدوق/ مكان چاپ: تهران/ سال چاپ: 1367 ش/ نوبت چاپ: اول.

كامل الزيارات/ ابن قولويه/ ترجمه سيد محمد جواد ذهنى تهرانى/ ناشر: انتشارات پيام حق/ مكان چاپ: تهران/ سال چاپ: 1377 ش/ نوبت چاپ: اول

طب الرّضا عليه السلام / نصير الدين امير صادقى/ ناشر: انتشارات معراجى/ مكان چاپ: تهران/ سال چاپ: 1381 ش/ نوبت چاپ: ششم

مسند الامام الرضا عليه السلام/ عزيز الله عطاردى/ ناشر: آستان قدس( كنگره)/ مكان چاپ: مشهد/ سال چاپ: 1406 ق/ نوبت چاپ: اول

سيره¬ي پيشوايان/ مهدي پيشوايي/ انتشارات موسسه امام صادق عليه السلام/ چاپ پانزدهم/ پاييز1382ش.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109