محافل شادي (عقد و عروسي)

مشخصات كتاب

نويسنده : عباسعلي حقيقي زاده

ناشر : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان

فهرست مطالب

عنوان صفحه

مقدمه 2-1

رومان محفل شادي 19-3

صفات و معرفي زن 29-19

مجلس عقد 36-29

چهل حديث در رابطه با ازدواج 60-36

توصيه به دعا كردن و شرايط آن در امر ازدواج 64-61

اشعارمحفل شادي از حاج علي محمودزاده (اصفهان)67

اشعارمحفل شادي از حاج اصغر كلاني(اصفهان)68

اشعارمحفل شادي از حاج آقارسول كاردانپور و حاج مهدي غزالي (اصفهان)69

شب عروسي و جشن عقد و عروسي و دست زدن حاج علي حسن هرندي (اصفهاني) 76-70

اشعارمحفل شادي از حاج علي محمودزاده(كف زدن) (اصفهان)77

اشعارازدواج حضرت علي(ع) وحضرت فاطمه الزهرا 89-78

اشعار حديث كسا يك 94-90

اشعار حديث كسا دو 95

اشعار متفرقه 97-96

شعر لامپ اضافي 98

عروسي حضرت علي (ع) و حضرت زهرا (س) دو 100-99

مجلس عروسي 102-101

گل اُمَده 103

ميلاد علي بن موسي الرضا104

نصيحت به ازدواج 106-105

دين خدا و صاحبدلان 107

اي دختر ايران زمين 108

پيشنهاد به شركت كنندگان109

بمناسبت ولادت صديقه كبري 110

منفورترين حلال (طلاق) 115-111

علل و عوامل تاثيرگذار در طلاق 122-115

پنج مصاحبه آموزنده 139-122

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم

در دنياي صنعتي فعلي كه انسان و انسانيت را بدنبال خود كشيده و مي رود تا كم كم او را محو تكنولوژي خود كرده و بجاي استفاده صحيح از تكنولوژي روز، اكثراً آن را در راه منفي و تمنيات نفساني و شيطاني بكار ببرند. بر موحدين لازم و واجب است از حريم اسلاميت كه بالاتر از انسانيت است دفاع كرده و تا حدودي از قالب سختگيري و خُشكِ مقدس بودن خارج شوند و مجالس و محافل شادي را با سرودهاي شرعي و اسلامي و جُك و لطيفه هاي حلال هم كيشان را بخندانند زيرا زمينه سرور براي مومن فراهم كردن عبادت است و تنها چيزي كه انسان را از انواع استرس و فشارهاي روحي و رواني نجات مي دهد، مجلس انس داشتن است و ثابت شده است افرادي كه

لبخند به لب دارند و در شادي ديگران شادي مي كنند از روان سالمتر برخوردارند و در زندگي موفق ترند.

لذا در اين راستا به جمع آوري سرودهائي كه توسط مداحان عزيز اهل البيت عليهم السلام كه در مجالس مومنين خوانده مي شود همت كرده و بجهت اينكه سُراينده شعرها بعضاً مُخَلَص ندارد بنام آن مداحي كه آنرا خوانده است قلم زده مي شود، باشد كه براي سُراينده و خوانند و مستمعين جزاي دارين منظور شود و آنان هم مورد عنايت وليعصر ارواحنا له فداء قرار گيرند. زيرا با رواج اين رويه از ترويج و اشاعه گناه و موسيقي جلوگيري كرده اند و رضايت صاحب الزمان را فراهم نموده اند.

هُوَ الرزاق

رومان محفل شادي

پس از سپري شدن نوجواني و فارغ التحصيل شدن و گذراندن خدمت وظيفه بحمدا… در شركتي دولتي مشغول خدمت بوطنم شدم و خوشحال بودم كه فعاليت روزمره ام بسود همه اقشار جامعه است، بيش از دو سال از سابقه ام در آن شركت نگذشته بود كه دوستان و آشنايان توصيه مي كردند كه چرا تشكيل خانواده نمي دهي؟ كي مي خواهي همسر انتخاب كني؟ و بعضاً حاضر به خدمت، وساطت خير بودند. بنده كه از خانواده متوسطي بودم و متكي به خود و خداي خود، مي بايستي علاوه بر سرپناه، سواري و شغل دوم و سومي … را هم براي خود، دست و پا مي كردم! چون با هشت ساعت كار صادقانه و متعهدانه تامين زندگي براي دو نفر كافي نبود.

چون نصف درآمد ماهانه را بايستي براي اجاره آپارتمان يا منزل پرداخت مي كردم و با نصف ديگر به سختي امرار معاش مي شد. و براي رسيدن بخانه و وسيله و … اگر مساعدت

پدرم نباشد، شايد بيست سال طول بكشد. با كار كردن همسر آينده ام هم مخالف بودم و معتقد بودم امور داخل منزل بعهده خانم و امور خارج از منزل بعهده مرد است.

سالها از جنگ گذشته بود و ديگر از اعتقادات و صميميّت و تعاون و ايثار و يكرنگي چندان خبري نبود تصميم به ازدواج داشتم، ولي ايرادهائيكه خانواده هاي عروس از دامادها مي گرفتند اكثراً غير شرعي و غير اخلاقي بود. اگر چه مسئله سنخيت و هم شان بودن و هم كفو بودن را هم در نظر مي گرفتم باز راجع به ماديت و صورت قباله هاي چند صد ميليوني و جا و مكان مستقل صحبت مي شد. و بنده كه مهريه اي را در توان خود مي دانستم، كه بايستي پرداخت نمايم و از امور ظاهر سازي و سمبليك گريزان بودم از تصميم ازدواج منصرف شدم.

پس از گذشت يكسال، در راه قم و جمكران با جواني از سربازان امام زمان عليه السلام آشنا شدم كه در مصاحبت وي احساس سبك شدن كردم.

او مي گفت اگر احساس مي كنيد نياز به همسر داريد، چنانچه نياز به رفع عطش و گرسنگي مي شود، واجب است ازدواج كنيد و در اين راستا توكل و استمداد از خداوند متعال و چهارده معصوم كفايت مي كند.

او مي گفت اگر امري براي انسان واجب شد، مثل نماز، روزه، … و ازدواج ديگر سختيهايش هم شيرين و لذت بخش است.

او مي گفت اگر مجرد بمانيد و خداي ناكرده اجل شما برسد، در حقيقت بقاء نسل خود را از دست داده ايد.

او مي گفت: كسي كه ازدواج كند، شجاعت قبول مسئوليت اداره زندگي خود و ديگري را بعهده گرفته و

با توكل بخدا جهت كثرت امت پيامبر قدم برداشته كه در قيامت و روز محشر پيامبر خود را شاد كرده و به برادران پيامبر پيوسته است.

او ميگفت: زندگي چندان سخت نيست، اگر بين زن و شوهر عشق و ايمان حاكم باشد و هر موضوعي كه پيش آيد از دستورات اسلام پيروي كنند و با كم و كاستي ها كنار بيايد كه پس از هر سختي و صبوريت، آرامش و راحتي بدنبال خواهد بود.

او ميگفت: سعي كن آنچه هستي در درون، ظاهرت هم همانگونه باشد كه دوروئي از نشان منافقين است مگر اينكه با منافقي مواجه شوي.

او مي گفت: دستورات اسلام براي آسايش بشر است نه محروميت از شادي.

او ميگفت: كسي كه ازدواج كند به گفته پيامبر ((ص)) نصف دين خود را حفظ كرده و كافيست مراقبت در نگهداري نصف ديگرش كند تا بهشتي شود.

او مي گفت: كسي كه ازدواج كند هر ركعت نمازش هفتاد و دو ركعت ثواب دارد، حال اگر در جماعت شركت كند كسي، جز خدا عظمت ثواب آنرا نمي داند.

او ميگفت: كسي كه بدون ازدواج بميرد و از او عمل صالح يا صدقه جاريه اي باقي نباشد، دفتر عملش بسته مي شود تا قيامت، ولي كسي كه ازدواج كندو فرزاندان صالح و با ايمان يا صدقه جاريه اي ا ز خود بيادگار بگذارد، تا ماداميكه فرزندان عبادت و بندگي كنند و يا صدقه جاريه جريان داشته باشد، دفتر عمل آن شخص باز و خداوند به باني و مجري، ثواب عنايت مي فرمايد.

او ميگفت: اگر بخواهي زندگيت را آماده كني بعداً، ازدواج كني چند اشكال دارد اول اينكه اينكار از راه مشروع زمان مي

برد و ممكن است ده يا پانزده سال طول بكشد دوم اينكه زندگي مشترك را، طرفين بايد كمك كنند تا هر دو براي پايداري بقاء و استمرار آن سهيم باشند. سوم، هر چيزي بهاري دارد لذا تا طراوت و نشاط و قدرت بدني هست بايد اقدام كني كه پس از حداكثر سي سالگي قواي بدن كم كم از حداكثر به حداقل خواهد رسيد و در سرازيري عمر براي پرورش فرزندان خود، چندان حوصله و دل و دماغي وجود ندارد و مهمترين اثر ازدواج، ايجاد آرامش روحي، رواني دو نفر است.

او مي گفت: متاسفانه واژه كفويت بَد تعبير شده، چون كفو مرد مومن و مسلمان زن مومن و مسلمان است و اگر ارزشهاي مادي را مد نظر بگيريم پس چگونه حضرت خديجه كه از ثروتمندان عرب آن زمان بودند با حضرت محمد ((ص)) كه از مال دنيا چندان بهره اي نداشتند ازدواج كرده و در راستاي هدف شوهر خود كه تكليف الهي بود همه ثروت خود را خرج كرد و درخت نو نهال اسلام را آبياري نمود. بنابراين از معصوم شخصي مي پرسد يابن رسول ا… دخترم را به ازدواج چه كسي درآورم حضرت مي فرمايند كسي كه مومن و خداترس باشد. سوال مي كند ديگر چه نشانه اي داشته باشد؟ حضرت مي فرمايند ديگر هيچ زيرا اگر مومن باشد در ثروت و فقر به او اذيت نمي كند و بر آنچه خداي مقدرشان كرده رضايت دارند.

او ميگفت: داماد آنچه در توانش هست و استطاعت انجام آنرا دارد بايد صداق قرار دهد و از هم چشمي و مسابقات و رقابتهاي كاذبي كه از عهده داماد بر نيايد بايد پرهيز

نمود. زيرا مهريه، مهر نمي آورد بلكه تقوا و صداقت و ايثار و فداكاري در زندگي مهر و محبت ايجاد مي كند.

او ميگفت: داماد هم حق مداخله در توانائي پدرزن و خانواده خانمش ندارد واينكه ميگويند هر چه مهريه قرار داده شد بايد دو برابر آن جهيزيه تهيه شود هيچگونه سند شرعي و قانوني و اخلاقي ندارد.

به شهر قم نزديك شديم

او گفت: ميدانيد حضرت معصومه عليه السلام بدون شوهر از دار دنيا رفتند، من گفتم خير، چرا؟

او گفت: مقام اَعلي و تقوايي ايشان آنقدر بالا بود كه كسي خود را لايق ايشان نمي ديد كه به خواستگاري برود.

او گفت: ظلم است مرد يا زني كه داراي علم و تقوا و بينش جهاني است با مرد يا زني زندگي كند كه صحبتكردن روزمره خود را هم نياموخته و سوهان روح طرف مقابل است و در اين رابطه اگر مسلماني به مسلمان ديگر خدعه يا حيله يا تقلب نمايد از امت حضرت محمد ((ص)) خارج است. حضرت رسول اكرم فرمودند اگر به خواستگاري رفتيد و موي سر خود را رنگ كرده ايد بايد مطرح كنيد، چه برسد به بيماري و اعتياد و چيزهاي مخفي كه اگر آشكار شود رضايت نيست و خدعه مسلمان در مقابل مسلمان حرام است.

سوال كردم منزلت عروس و داماد در خانواده طرفين از نظر اسلام چگونه است؟

اوگفت: داماد متدين و خوب حكم پسر خانواده را داردو عروس متدين و خوب حكم دختر خانواده. بنابراين والدين عروس و داماد حكم پدر و مادر دوم را دارند با اين تفاوت كه از آنها بوجود نيامده اند و معلم حكم پدر يا مادر سوم را

مشروط بر اينكه شاگردانش را مانند بچه هاي خودش دوست بدارد و براي آنها آينده نگري كند و در جهت موفقيتشان سعي و راهنمائي نمايد.

سوال كردم من از نظر اقتصادي در وضعيت خوبي نيستم و نمي خواهم با ازدواج باعث بدبختي چند نفر ديگر شوم، اسلام، امور اقتصادي را چگونه تامين مي كند؟

او گفت: اولاً رزق هركس بدست خداوند متعال است، چون مي فرمائيد هيچ جنبده اي نيست مگر اينكه برخداست كه رزق او را تامين نمايد، ولي بايد حركت كرد كه جزء جنبده حساب شويم. (كه گفته اند از تو حركت از خدا بركت) ولي عواملي مانند نماز اول وقت و نماز شب خصوصاً، خواندن نوافل در وسعت روزي اثر دارد كه كتابي از بنده بچاپ رسيده بنام خلاصه المكاسب (تبعات حرام خواري و حق الناس) كه جوابهاي اقتصادي جوانان در 110 شغل توضيح داده شده است.

رئيس كاروان گنبد مطهر حضرت معصومه عليها سلام را مشاهده كرد و اعلان صلوات نمود و دعاي اذن دخول حضرت معصومه را قرائت كرد، چند دقيقه بعد در صحن و حرم آن حضرت بوديم و پس از ساعتي زيارت و دعا و نماز عازم مسجد جمكران (مسجد صاحب الزمان عليه السلام) شديم.

موقع سوار شدن همه بيكديگر زيارتتان قبول مي گفتند و جَوّي روحاني و امام زماني در اتوبوس حاكم بود چشم ها در اشتياق رسيدن به مسجد صاحب الزمان پر از اشك شده بود و با خواندن دعاي فرج و استغاثه مولا، صاحب خود را واسطه فيض خداوند متعال كرده يابن الحسن يا بن الحسن ها تا درب ورودي ادامه داشت.

براي ورود به مسجد جمكران توصيه شده، با وضو وارد شويد و اگر احتياج

به تجديد وضو بود امكانات فراهم بود.

در ورود به شبستان همه در حال نماز و راز و نياز با خداي متعال بودند و به آنچه پيامبر ختمي مرتبت آنرا نور چشم خود خوانده و امام صادق (عليه السلام) فرموده اند هر كس آنرا كوچك بشمارد از ما نيست عمل مي شد.

باد خشم و باد شهوت باد آز

آدمي را باز مي دارد از نماز

از طرف ديگر نماز، معراج افراد متقي است. اگر چه نمازهاي مستحبي بصورت فُرادا خوانده ميشد. ولي با نزديك شدن وقت نماز مغرب و اذان، نماز جماعتِ با عظمتي برپا شد. پس از صرف شام دعاي توسل با شور و حال خاصي خوانده شد و در هر فراز از معصومين توضيحات عرفاني داده مي شد.

با خواندن نوافل شب سوار بر اتوبوس شديم و بطرف اصفهان برگشتيم و دعاي ناد علياً مظهر عجايب خوانده شد بنده و همسفرم احساس خوبي داشتيم و خواب بچشمانمان نمي آمد.

او گفت: قبول باشد، انشاءا… حاجاتتان برآورده شده است و آنچه مشروع و به صلاحتان است برآورده شود.

سوال كردم؟ اقتصادِ اسلام چگونه حل شده و شروع زندگي بدون وام و قرض امكان ندارد و بعضي از قروض هم تا آخر عمر باقي مي ماند كه ورثه بايستي آنرا پرداخت كنند.

اوگفت: در اسلام انسان مكلف به تكليف است، يعني آنچه دستور داده شده از حرام و حلال واجب و مستحب و مكروه و مباح در جاي خودش بايستي رعايت شود و اين امر و نهي و غيره در حكم تابلوهاي هشيار دهنده راهنمايي و رانندگي است، كه با رعايت آن راننده و سرنشين ها سالم به مقصد خواهند رسيد. لذا

با رعايت موازين شرعي، دنيا و آخرت انسان تأمين خواهد شد.

در ضمن قانون اسلام براي كسي كه زندگي مشروعي داشته و موقع فوت داراي وام و قرض هست اين است كه حكومت بدهي آن را بپردازد.

او گفت: حالا كه از مسجد صاحب الزمان برمي گرديد، بدانيد هفته اي دو روز اعمال ما شيعيان بحضور صاحبمان حضرت وليعصر ارواحنا فداء عرضه ميشود، سعي كنيد ايشان را خرسند و مسرور و راضي نگهداريد نه اينكه باعث ناراحتي و غصه خوردن ايشان شويم.

با توضيحاتي كه ايشان مي داد با ايشان خيلي صميمي شدم و از ايشان خواستم اگر مزاحم خوابش هستم در اصفهان جايي وعده كنيم و بقيه سوألاتم را بگيرم ايشان هم قبول كرد وعصر پنج شنبه در مسجد جامع اصفهان قرار گذاشتيم.

از چهارشنبه تا عصر پنج شنبه لحظه شماري مي كردم تا وعده موعود رسيد. قرار ما در شبستان مسجد پاي منبر بود، موقع ورودم او را در حال خواندن نماز يافتم و پس از احوال پرسي و عذرخواهي كه مزاحم عبادت ايشان شدم.

او گفت: ابداً جاي عذرخواهي نيست و بنده آنچه به شما جواب دهم ثوابش از نماز مستحبي بالاتر است.

سوال كردم؟ بنده تصميم گرفته ام ازدواج كنم ولي نسبت به سن همسرم كه چند سال داشته باشد و تفاوت سن ما چگونه باشد توجيه نيستم.

اوگفت: ازدواج پيوند دو انسان است كه اجزاي اصلي آن زن و مرد است و هر قدر بين اجزاء هماهنگي، تناسب و سنخيت بيشتر باشد، آن پيوند استوارتر، مستحكم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود. علم و تجربه گوياي آنست كه علت اساسي بيشتر

ناهنجاريها و ناسازگاريهاي زندگي زناشويي، ناهماهنگي بين زن و شوهر است.

بنابراين شناخت اموريكه موجب هماهنگي و تناسب بين زوجين مي شود، ضروريست، به هيچ وجه نبايد اين مسئله را ببعد از ازدواج موكول كرد، پيامبر اسلام ((ص)) مي فرمايند با همسان و هم شان خود ازدواج كنيد.

ونيز مي فرمايند، زن را محترم نمي دارد مگر مرد كريم و او را خوار نمي شمارد مگر شخص لئيم.

اسلام معيار هماهنگي در سن را بعقل و معرفت و علم سپرده است. اگر فرد به تجارب فراوان و واقعيتهاي موجود در جامعه و استدلالهاي علمي در اين مسئله نظر كند، براحتي پي خواهد برد كه همسر دلنشين و مورد پسند، همسري خواهد بود كه داراي تناسب سني باشد. البته اگر تمام زمينه ها بررسي شده باشد و مشكل خاصي ديده نشود، مي توان فاصله سني را بديده اغماض نگريست ولي در عين حال بهترين و مناسبترين فاصله سني 3 تا 4 سال است. طبيعي است اگر ساير شرايط، مناسب نباشد، ازدواج نمي تواند موفق باشد.

وجود فاصله سني زياد موجب ميشود كه زن و شوهر نتوانند بخوبي يكديگر را درك كنند، فردي با داشتن 20 سال سن بيشتر، طبيعي است كه مي تواند از تجارب بيشتري برخوردار باشد يا لااقل ميتواند چنين احساسي داشته باشد.

اين مسئله زمينه اي را فراهم ميكند كه شخصي ارزش لازم را به نظرات فرد كوچكتر ندهد.

وقتي فاصله سني بين زن و شوهر زياد باشد، هر يك در دوره اي از زندگاني به سر مي برند كه به لحاظ قوت و توانايي با همسر خود تفاوتهاي عمده دارند.

مثلاً زنيكه 17 سال دارد، در دوران

جواني بسر مي برد و همسر او كه در سن 35 سالگي است، به مرز ميانسالي نزديك شده است. يكي غالباً فعال است و ديگري زودتر خسته مي شود و در اوقاتي منفعل است گاه اين خستگي از طرف همسر جوان بخوبي تجزيه و تحليل نمي شود و به حساب كم كاري گذاشته مي شود. يا بعنوان شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت مطرح مي شود. در نتيجه محيط اين خانه تبديل به فضايي ناامن و غير قابل تحمل مي شود.

وقتي دو جوان با يكديگر زندگي مي كنند، بدليل جواني، انعطاف پذيري بيشتري دارند، حال آنكه با افزايش سن، انعطاف آدمي كاهش مي يابد و همين مسئله در زندگي مشترك معضل آفرين است.

گاهي وجود فاصله هاي سني زياد باعث مي شود زوجين سوءظن هايي نسبت بهم پيدا مي كنند و ممكن است حتي نتوانند دلايلي هم براي اين گونه افكار ارائه دهند.

همچنين در چنين خانواده هايي، فرد بزرگتر بدليل داشتن تجربه، خود را ملزم مي داند، مدام به همسر خود امر و نهي كند و امر و نهي بيش از حد هميشه مبتني بر حق نيست، بلكه سليقه نيز در آن سخت مداخله مي كند، فردبزرگتر احساس مي كند بايد فرد كوچكتر را تربيت كند، حال آنكه او انتظار دارد با همسرش زندگي كند نه اينكه همسر وي نقش پدر ومادر او را بعهده گيرد. يكي از موارد ديگر كه در اين خانواده ها ديده مي شود، اين است كه فرد كوچكتر دچار نوعي كمرويي رنج آور است و نميتواند براحتي مشكلات خود را با همسرش در ميان بگذارد، اگر فرد كوچكتر دردها را بازگو نكند، آنها روي هم انباشته شده و او را افسرده و بعضاً

مبتلا به سرطان مي كند. در حاليكه اين حس كه او همسري دارد كه به درد دلهاي او گوش مي دهد، به او احساس آرامش مي دهد.

در مورد ثروت، تحصيلات، زيبايي، شغل و مقام و خانواده طرفين در مورد فوق صادق است و آنچه بنده تجربه كرده ام از اول تكليف پسر و دختر آنچه انجام مي دهند (از قيد و بند شرعي) موقع ازدواج موثر است و در طول عمر آنچه انجام شده است در وضعيت مرگ انسان و بعد از آن موثر است.

در آن موقع دفتري را باز نمودو اوصاف زن از قول ائمه اطهار عليهم السلام و جمعي از نويسندگان را بترتيب زير بر شمرد.

1-زن نيك، عاقبت زن زندگاني است.

2-زن بلا است ولي هيچ خانه اي بي اين بلا نباشد، كه يا صوت و كور است يا انباري.

3-زن اگر خوب تربيت شود از مرد بي تربيت بهتر است و اگر تعليم و تربيت نشود ناقص العقل است.

4-زن خوب با چادر به خانه شوهر مي آيد و با كفن مي رود.

5-زن بد، بدتر بُوَد از مار بَد.

6-زن بد، از كفش تنگ هم بدتر است.

7-زن نازا را بكشي نازاست.

8-زنيكه جهاز ندارد اين همه ناز ندارد. (بعضي از خانم ها تحصيلات و كمالاتي دارند كه به جهازيه فراوان مي چربد)

9-زن نجيب گرفتن مشكل است، ولي نگاهداريش آسان است.

10-حكم زن رواست تا جائيكه مخالف شرع نباشد.

11-خدا يكي، خانه يكي، يار يكي، زن يكي (مرد دو زنه دم خوش نمي زند).

12-زن صندوقچه و ناموس مرد است.

13-زن را در جواني بگير و جگر را گرم بخور.

14-زن زشت درد دل است و زن زيبا در سر.

15-يك مادر خوب به صد

آموزگار مدرسه مي ارزد.

16-هر وقت دلت خواست پسرت را زن بده، ولي همينكه فرصت كردي و داماد متديني يافتي دخترت را شوهر بده.

17-اگر مي خواهيد همه دنيا از رازي با خبر شوند، آن راز را به زني بگوئيد كه تقوا ندارد.

18-زن و شيشه هرگز از خطر در امان نيستند.

19-زن عاقل با شوهر بي پول خود مي سازد و براي مال دنيا او را به حرام نمي اندازد.

20-زن عاقل خواسته شوهرش را هر چند مشكل باشد مي پذيرد مگر خلاف شرع باشد.

21-بهتر است زن كور باشد تا بسيار زيبا چون چشم هاي ناپاك او را مي نگرند.

22-زير چادر، همه زنها زيبا هستند، (همچون گوهري در صدف)

23-كسيكه زن خوب بدست آورد، بزرگترين سرمايه را پيدا كرده است.

24-هميشه نصيحت اول را از زن بگيريد.

25-زنت را چون دوست بدان، ولي با ترس بلرزان

26-هر مردي پسر زني است.

27-جهنم پر از زنان شلخته است (زنان بي تقوا)

28-زن را طلا و ثروت گول مي زند و مرد را زن.

29-زنهاي زشت روي، هميشه در عشق صميمي هستند.

30-يك تار موي زن مي تواند، يك فيل را بدنبال خود بكشد.

31-اي زن، اگر طلاق ميخواهي به مادرشوهرت سلام نكن (يا حرف شوهرت را مشنو)

32-زن حسود، خانه را آتش مي زند (حسود هرگز نياسود)

33-زن را نزنيد حتي با يك شاخه گل (اما اگر لازم شد حدود الهي بايد جاري شود)

34-شوهر سر زن است و زن كليد شوهر (شوهر كليد است و زن قفل است)

35-با زنت مشورت كن (اگر از نظر عقل و شرع درست مي گويد عمل كن در غير اينصورت بعكس آن عمل كن)

36-مردان بسيار زيبا هميشه با زنان متوسط

و زشت ازدواج مي كنند.

37-يا زن نگير يا اگر گرفتي آقاي بالاي سرش باش.

38-پسريكه زياد حرف مادرش را مي شنود، چه بهتر زن نگيرد.

39-زندگي بدون زن، زندگي نيست، لوليدگي است.

40-نگاه زن دلرُباتر از خورشيد است.

41-زندگي ما زنجيري است كه يكسرش بگردن زن است.

42-مادر، سازنده ي جهان است.

43-زن، بهترين داروي غم هاست.

44-اگر همسر خوبي پيدا كردي، بدانكه صاحب ثروتي گرانبها هستي.

45-بهترين زينت زن، خلق خوش و تندرستي و منطقي بودن آنست.

46-مايه گرفتاريها احتياج است و از همه دشوارتر احتياج زن بمرد و مرد به زن است.

47-زن بر هر كار قادر است. (اگر بخواهد انجامش مي دهد)

48-عاطفه و محبت زن آنقدر زياد است كه مرد قدرت تصور آنرا ندارد.

49-زن، تو فرشته اي، ولي آزاد نيستي، زيرا تو بالاتر از فرشته اي.

50-خانه، بي زن، چون گورستان است.

51-مردها كارهاي مهم ايجاد مي كنند و زنها مردان را تهيه مي كنند.

52-عقل كودك از نهاد مادر است

مادر دانا بسان گوهر است.

آنچه مادر مي دهد، شرح و بيان

نقش گردد بر ضمير كودكان

53- اسراري كه بمردها گفته مي شود از يك گوش وارد و از گوش ديگر خارج مي شود، ولي اسراريكه بزنها گفته مي شود از هر دوگوش وارد و از دهان آنها خارج مي شود.

54-زيباترين و دلچسب ترين هديه خداوند به انسان، زن است.

55-شوهر بايد مغز خانه باشد و زن قلب آن.

56-زن شلخته زني است كه شوهرش يك حرف را چندين بار به او تذكر دهد ولي او همچنان بي توجه است و زن خوب و فهميده با يك مرتبه شنيدن حرف ثواب و منطقي به آن عمل مي كند.

57-دختران پاكدامن، ستارگان روي زمين اند.

58-زن ناموس طبيعت است.

59-زنان را محترم

داريد، ايشان گلهاي آسماني را در حيات زمين ميكارند و رشته خوشرنگ عشق را مي بافند.

60-زن، هديه آسمانهاست.

61-زن گردن بند مرد است، دقت كن چه چيزي را بر گردن خود مي آويزي (جواهر يا خرمهره) (علي عليه السلام)

62-سعادت در سه چيزاست، زن خوب، اسب خوب، خانه خوب.

63-شمشر را با آب، طلا را به رنگ، و زن، را بعفت بايد شناخت.

64-مرد، درهرمرحله زندگي قوي است، جز دربرابر زن.

65-زنان را دوست بداريد حتي خيلي (اگر با تقواست) و هنگاميكه با آنان روبرو مي شويد از آنان وداع كنيد و چون باد، درگذريد. (اگر بي تقوايند)

66-زن، زيباترين و عزيزترين موجودات است.

67-من مادر خوب را شاهكار خلقت مي دانم.

68-با زنها هميشه از زيبايي آنها صحبت كنيد، اگر زيبا نبودند از زشتي زنهاي ديگر با ايشان سخن بگوئيد. (بطوريكه غيبت كسي را نكنيد)

69-زن كتابي است كه خداي متعال در درست كردن جلد آن، هنرنمائي بسيار بخرج داده و مرد مقدمه آنرا نوشت.

70-در زنان بوسه بيش از دليل و برهان موثر است.

71-بهشت زير پاي مادران است.

72-كسي مي تواند ادعا كند زني را دوست دارد كه بتواند آن زن را خوشبخت كند (او را بهشتي كند)

73-زنان شمع و چراغ خانه ها هستند.

74-هر كه با اهل و عيال خود نيكي كند، خداي تعالي او را رزقي عظيم و حلال عطا فرمايد.

75-زن با دستي گهواره كودك و با دست ديگر دنيا را تكان مي دهد.

76-قوت بدني زن نصف قوت مرد است ولي دقتش دو برابر است.

77-براستي دستي كه گهواره را مي جنباند، دستي است كه بر جهان حكومت مي كند.

78-حرف زن، بُرَنده تر از قانون است و اشكهاي او از هر دليل و برهاني قاطع تر

است.

79-حيله آخري زنها گريه است. (مردان عاقل به گريه زنان اعتنايي ندارند)

80-زنان، بما ادب و حشمت و كرامت فراوان مي دهند.

81-زن، شلاقي است كه سركش ترين مردها را رام ميكند.

82-زندگي بدون زن، در نظر من گلستاني، بدون گل و عطري بدون بو و خواب راحتي، بدون روياي خوش است.

83-هر زن عفيفي زيبا و دلپسند است. اگر چه چندان زيبا نباشد، چون زيبايي سِيْرَتْ را داراست.

زن چه خوب است دلربا وظريف

خانمي خانه دار و شوهر دوست

هر زني احترام شوهر، داشت

زن نيكو، زن قوي روح است

زن اگر باسواد شد، خوبست

زانكه در تحصيل علم واجب گشت

مهر سنگين مگير، بهر زنان

پي دارايي زنان نروي

زن با مكنت ار نصيب توگشت

زن چه خوب است با حيا و عفيف

كه كند اهتمام در امر تنظيف

او بُوَد، خانمي نجيب و شريف

دورشو از زن ذليل و ضعيف

كسي ز نادان نمي كند، تعريف

بهر زن طبق حكم دين حنيف

فتح كن، گر نمي دهد تخفيف

كه طمع را خداي خوانده كثيف

كار سخت است وخارج از توصيف

خلاصه مطلب اينكه كسي در ازدواج موفق است كه عقل و شرع را مقدم بدارد بر هواي نفس و آرزوهاي زودگذر تا در دنيا و آخرت زوجين موفق و كامياب گردند.

با نزديك شدن اذان مغرب، شبستان از جمعيت پر شد و دقايقي بعد نماز جماعت برگزار گرديد، سرباز امام زمان در مجلسي دعوت داشت كه با گرفتن تلفن تماس با ايشان خداحافظي كردم.

آنشب تا پاسي از شب بيدار بودم و چشم به ستارگان دوخته بودم و فكر مي كردم. آيا اقدام به ازدواج كنم؟ از كجا شروع كنم؟ خودم اقدام كنم يا به مادرم بگويم؟ هزينه آنها چطور مي شود؟ صبح روز بعد پس از صرف صبحانه با سرباز صاحب الزمان تماس گرفتم و سوالات فوق را مطرح

نمودم. ايشان گفت اگر احساس تكليف در ازدواج داريد بايد آنرا با خانواده خود مطرح كنيد و در اين راستا بهتر است قبلاً از گناهان گذشته اگر چه يك نگاه حرام بوده توبه كنيد و از خداوند متعال استمداد نمائيد و ائمه اطهار را واسطه قرار دهيد، بقيه مسائل خودبخود حل مي شود و از راهها و مكانهايي كه تصور آنرا نداريد بشما، در اين امر كمك خواهد رسيد.

به توصيه هاي ايشان عمل كردم و پس از چند هفته تحقيق و بررسي از طرف خانواده ام با خانواده اي متدين آشنا شديم، پدر دختر در مورد صداق گفت آنچه توانايي پرداخت داريد و يا بمدت بيست سال و به مرور مهريه را قرار دهيد و بيشتر نظر ايشان حفظ ايمان و صداقت و تفاهم و كمك بيكديگر در شكل گيري زندگي نوين را كافي مي دانست. و از چشم و هم چشمي و رقابتهاي غيرشرعي و اينكه انسانها بايد آنچه هستند باشند نه آنچه نيستند، و از بدو تكليف آنچه هستند را قبول كنند.

وي مخالف تشريفات و خرجهاي كزائي بود و ميگفت بعضي از هزينه ها را اگر صرفه جويي كنيم، مي توانيم دو يا سه عروس را بخانه بخت بفرستيم. پس از تفاهمات مهريه، زمان جاري كردن عقد تعيين شد و دقت پدر عروس در اين بود كه اول ماه و پانزدهم ماه و آخر ماههاي قمري نباشد (چون ايشان در طول سال اين سه روز را روزه مي داشتند) و تاكيد داشتند مصادف با يكي از اعياد اسلامي يا ولادت چهارده معصوم باشد.

كه بحمدا… در روز عيد غديرخم كه افضل اعياد است و بعضاً آنرا بالاتر از عيد مبعث

مي دانند قرارداده شد.

قبل از اذان مغرب و نزديك غروب خطبه عقدجاري شد و پس از سلام و صلوات بر چهارده معصوم به توصيه پدر عروس، پدر داماد اذان گفت و در اول وقت نماز مغرب و عشا به امامت اولاد پيامبر خوانده شد و پس از تسبيحات حضرت زهرا دعاي فرج براي ظهور حضرت مهدي ارواحنا فداء

از آن ببعد مجلس تبديل به مجلس جشن ولايت مولايمان اميرالمومنين عليه السلام گرديد ود ر اين رابطه مداحان اهل البيت مجلس را اداره ميكردند و خانواده عروس از خانواده داماد با اطعمه و اشربه پذيرايي كامل بعمل آورند.

روز بعد، هديه هائيكه از خانواده طرفين رسيده بود بحمدا… هزينه خريد يك اتومبيل را فراهم آورد.

و ظرف مدت 6 ماه محل زندگي آينده و هزينه جشن عروسي فراهم شد و در نيمه شعبان، سالگرد ولادت منجي بشريت و مصلح جهاني جشن عروسي برقرار شد وآيه ان يكونوالافقرا … (اگر از فقر مي ترسيد ما شما را از فضل خودمان بهره مند مي گردانيم) تحقق يافت (الحمدا…).

در مجلس عروسي از غني و فقير دعوت بعمل آمده شده بود و ملاك دعوت تقوا و ولايت اهل البيت بود.

با خواندن چند آيه از سوره الرحمان كه عروس قرآن است شخص استاد به ترجمه و تفسير آيات پرداخت و با تذكر نعمتهاي پروردگار كه بر جن و انس نازل شده است و شمس و قمر را به آقا اميرالمومنين و فاطمه زهرا عليها سلام اطلاق شده و با 31 مرتبه تكرار اينكه كدام يك از نعمتهاي پروردگارتان را مي توانيد تكذيب كنيد، نعمت ولايت را تشريح كردند كه از حوصله اين مقاله خارج است. (مدت

زمان 30 دقيقه)

پس از آن مداحان اهل البيت درمدح آقا صاحب الزمان شعرها و سرودهاي فردي و دسته جمعي خواندند كه 5/1 ساعت بطول انجاميد.در پايان مجلس از آقائي دعوت شده بود كه جُكهاي شرعي و اينكه غيبت و تهمتي زده نشد بمدت 5/0 ساعت مجلس را اداره كرد كه چندتائي از آنها چنين بود.

روزي آقا اميرالمومنين و آقا حضرت محمد ((ص)) با يكديگر مشغول خوردن خرما بودند، آقا حضرت رسول ((ص)) هسته خرما ها را جلوي آقا اميرالمومنين مي گذاشتند و در پايان هسته خرماهاي جلوي آقا اميرالمومنين بيشتر از هسته خرماهاي جلوي آقا رسول ا… بود كه آقا حضرت رسول به اميرالمومنين فرمودند شما بيشتر خرما خورده ايد؟ آقا اميرالمومنين فرمودند خير شما خرماها را با هسته خورده ايد لذا معلوم نيست.

روزي آقا حضرت رسول اكرم بالاي منبر بودند و جمعيت پاي منبر، حضرت فرمودند هر كه گفت پاي راست من مثل چيست هر كس چيزي گفت ولي آخرالامر آقا رسول اكرم فرمودند پاي راستم مثل پاي چپم است. و چندين چيست آنكه … و مجلس بپايان رسيد و پس از صرف شام با خداحافظي مهمانان با تقديم هداياي خود به منزلشان رفتند و هيچگونه سر و صدا و جنجال و بوق و اذيت و مزاحمت ايجاد نشد و با سلام و صلوات تعدادي از افراد درجه يك خانواده، عروس و داماد را بدرقه محل سكونتشان كردند.

آقا اميرالمومنين به پيامبر فرمودند، يا رسول ا… من چند چيز دارم كه شما نداريد.

حضرت رسول اكرم ((ص)) پرسيدند آنها چيست؟ علي(ع) عرضه داشتند، من پدر زني همچون شما دارم كه شما نداريد (پدرزن شما ابوبكر و عمرند) من

همسري چون فاطمه دارم و شما عايشه را داريد ومن ضربت شمشير در جنگ خندق (احزاب) كه ثواب آن افضل از عبادات ثقلين است (چون تمام كفر در مقابل تمام اسلام ايستاده بود).

در اين قسمت به چهل حديث از معصومين عليهم السلام در امر ازدواج به نظر خوانندگان عزيز مي رسانم.

حديث اول:

قال رسول ا… عليه السلام

اذا تزوج الرَّجُلُ اَحوَزَ نِصفَ دينه.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: كسي كه ازدواج كند، نصف دينش را حفظ كرده است.

(مستدرك الوسائل ج 14 ص 154)

حديث دوم:

قالَ النبي عليه السلام:

يُفتحَ اَبْوابُ السَّماء بالرَّحمةِ في اَربَع مَواضِعَ: عِندَ نزول المَطَرِ، وَ عِندَ نَظَرِ اَلوَلَدِ في وَجهِ اَلوالِدَين وَ عِندَ فَتحِ بابِ الكَعبَةِ، وَ عِندَ النّكاح.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند:

درهاي رحمت آسماني در چهار وقت گشوده مي شود، 1- موقع بارش باران 2- زمانيكه فرزند به چهره پدر و مادرش با مهرباني مي نگرد. 3- هنگام باز شدن درب كعبه 4- هنگام برپايي مراسم عقد و عروسي

بحار الانوار ج 103 ص 221

حديث سوم:

قال رسول الله (صلي الله عليه و آله)

اَكثرُ اَهلِ النّارِ العُزّابُ.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: بيشترين اهل جهنم انسانهاي بي همسر هستند.

من لايخصره الفقيه ج 3 ص 251

حديث چهارم:

عَنِ النبي ((ص))، مَن تَزَوَّجَ اِمرَأة لِمالِها و كَلَهُ اللهُ اِلَيهِ، وَ مَن تَزَوَّجَها لِجمالِها رأي فيها ما يكرَهُ، وَ مَن تَزَوَّجَها لِدنيا جَمَعَ اللهُ لَهُ ذٰلِكَ

از پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: هر كه با زني به خاطر مالش ازدواج كند، خداوند او را به مال وي واگذارميكند، و هر كه با او بخاطر جمال و زيبايي اش ازدواج نمايد، در او چيزيرا كه خوشايند او نيست، خواهد ديد، و هر كه با وي به خاطر دينش ازدواج كند، خداوند تمامي اين مزايا را براي او جمع مي كند.

وسائل الشيعه ج14 ص 31

حديث پنجم:

قال النبي عليه السلام: اِذا جائكُمُ الاَكفاء فانِكحُوهُنَّ وَ لاترَبَّصوا بِهِنَّ اَلحِدثان.

پيامبر خدا ((ص)) فرمودند: وقتيكه اشخاص هم شان به خواستگاري دختران شما آمدند، به آنها دختر دهيد و در كار آنها منتظر حوادث نباشيد.

نهج الفصاحه ص 37 ج 193

حديث ششم:

قالَ رَسولُ الله ((ص)): ما استفادَ امرُءٌ فائِدَةً بَعدَ الاِسلامِ اَفضَلَ مِن زَوجَةٍ مُسلِمَةٍ تَسرُّهُ اِذا نَظَرَ اِلَيها، تُطيعُهُ اِذا أمَرَها و تَحفَظُهُ إذا غابَ عَنها في نَفسِها وَ مالِهِ.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند:

پس از اسلام، هيچ نعمتي براي مرد بهتر از زن مسلمان نيست كه هرگاه به او بنگرد، مسرورش كند و هرگاه به او فرمان دهد، استطاعتش نمايدو در غياب او حافظ ناموس و مالش باشد.

من لا بحضره الفقيه ج 3، ص 255

حديث هفتم:

عَنِ النبي ((ص)): اياكُم وَ خَضراء الدَّمَن، قيلَ: يا رسولَ الله وَ ما خَضراءُ الدَّمَن؟

قال: اَلمرأةُ اَلحُسناءُ في مَنبِتِ اسوءِ.

از پيامبر اكرم ((ص)): بپرهيزيد از سبزههايي كه در مزبله مي رويد. عرض شد: يا رسول الله! سبزههائيكه در مزبله مي رويد چيست؟ حضرت فزمودند: زن زيبايي كه در خانواده پست و ناشايست بوجود آمده باشد.

من لايحضره الفقيه ج 3 ص 251

حديث هشتم:

قال رسول الله ((ص)): تَزَوَّجُوا اَلاَبطارَ فَاِنَّهُنَّ اعذَبُ أفواهاً وَ أرتَقُ أرحاماً و أسرَعُ تَعَلَّماً وَ أثبَتُ للمَوَدَّةِ.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: با دختران باكره ازدواج كنيد، زيرا كه دهان آنان شيرين و رَحَمِشان مناسبتر است و زود چيزي را ياد مي گيرند و محبتشان پايدارتر است.

بحارالانوار ج 103 ص 237

حديث نهم:

قال رسول الله ((ص)): اِنَّ مِن يُمنِ اَلمَرأةِ تَيسيرَ خِطبَتها.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: از نشانه هاي بركت زن آن است كه خواستگاريش بي تكلف و آسان انجام گيرد.

كنزالعمال ج 16 ص 322

حديث دهم:

قال النبي ((ص)): لايَخطُب اَحَدُكُم عَلي خِطبَةِ اَخيه.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: هيچ يك از شما زني را كه ديگري خواستگاري مي كند، خواستگاري نكند (تا اينكه با او ازدواج كند و يا اينكه منصرف شود، اگر منصرف شد، خواستگاريش بلامانع است)

صحيح مسلم ج 2 ص 34

حديث يازدهم:

قال رسول الله ((ص)): شارِبُ الخَمرِ لايُزَوَّجُ اِذا خَطَب.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند شرابخوار اگر تقاضاي ازدواج كرد قبول نكنيد.

وسايل الشيعه ج 20 ص 79

حديث دوازدهم:

قال النبي ((ص)): لا وليمةَ اِلاّ في خمس: عِرسٍ اَو خُرسٍ اَو عِذارٍ اَو وِكارٍ اَو رِكازٍ.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: سور و وليمه در پنج مورد است.

1- عروسي 2- تولداولاد 3- ختنه كردن نوزاد 4- خريد خانه 5- بازگشت از سفر مكه

من لايحضر الفقيه ج 3 ص 263

حديث سيزدهم:

قال رسول الله عليه السلام: اِنَّ مِن سُنَنِ المُرسَلين اِلاطعامَ عِندَ التَّزويج.

پيامبر اكرم فرمودند: سور دادن و اطعام در ازدواج، از سنت پيامبران است.

فروع كافي ج 5 ص 367

حديث چهاردهم:

قال رسول الله ((ص)): اَفضَل نِساءاُمَّتي اَصبَحُهُنَّ وَجهاً و اَقَلُّهُنَّ مَهراً

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: بهترين زنان امت من، زناني هستند كه خوشروتر ومهريه ايشان كمتر باشد.

من لا يحضر الفقيه ج 3 ص 252

حديث پانزدهم:

قال رسول الله ((ص)): لَو اَنَّ جميعَ ما فِي الارضِ مِن ذَهَبَ وَ فِضَّه حَمَلَتهُ المَرأةُ اِلي بَيتِ زَوجِها ثُمَّ ضَرَبَت عَلي رأسِ زَوجِها يوماً مِنَ الاَيّامِ، تقولُ: مَن اَنتَ؟ اِنَّما المالُ مالي، حبِطَ عَمَلُها وَ لَوكانت مِن اَعبَدِ النّاسِ اِلاّ اَن تتوبَ وَ ترجَع و تعتذِرَ اِلي زَوجِها.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: اگر تمام چيزهاييكه روي زمين از طلا و نقره وجود دارد، زَن آنها را به خانه شوهرش بياورد. آنگاه يك روز از روزها بر سر شوهرش منت بگذارد و بگويد تو كيستي؟ اين اموال مال من است. در اين صورت اجر و عمل زن از بين مي رود اگرچه از عابدترين مردم باشد. مگر اينكه توبه كند و برگردد و از شوهرش عذرخواهي كند.

مكارم اخلاق باب 8 ص 202

حديث شانزدهم:

حديث شانزدهم:

قال رسول الله (ص): لا سَهَرَ اِلاّ في ثَلاثٍ، مُتَهَجَّدٍ بِالقُرانِ، اَو في طَلَبِ العِلمِ، اَو عَرُوسٍ تُهدي اِلي زَوجِها.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: شب بيداري روا نيست، مگر در سه مورد:

1- تلاوت قرآن، 2- تحصيل علم. 3- بردن عروس به خانه داماد.

وسايل الشيعه ج 2 ص 92

اَمَرَ النبي ((ص)): بَناتِ عَبدِاَلمُطَّلب وَ نِساءَ اَلمُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ: اَن يَمضينَ في صُحبَةِ فاطمه عليها سلام وَ اَن يَفرَحنَ وَ يَرجُزنَ وَ يُكَبَّرنَ وَ يَحمَدنَ وَ لايَقُلنَ مالا يَرضي الله.

پيامبر اكرم ((ص)) فرمودند: دختران عبدالمطلب و زنان مهاجروانصار در شب عروسي حضرت فاطمه عليهاسلام بهمراه او بروند و شادي كنندو شعر و سرود بخوانند، تكبر و حمد بگويند، و از گفتن حرفهايي كه خدا بدان راضي نيست، بپرهيزند.

مستدرك الوسايل ج 14 ص 198

حديث هفدهم:

قال اميرالمومنين (): اَفضَل الشَّفاعاتِ اَن تَشفَعَ بَينَ اَثنَينِ في نِكاحٍ يَجمَعَ اللهَ بَينَهُما.

حضرت اميرمومنان () فرمودند: از بهترين شفاعتها، شفاعت بين دو نفر در امر ازدواج است تا اينكه خداوند آنان را مجذوب يكديگر گرداند.

تهذيب ج 7 ص 405

حديث هيجدهم:

قال علي (): اِذا اَرادَ اَحَدُكُم اَن يَتَزَوَّجَ فَليْسئل عَن شَعرِها كَما يَسأَلُ عَن وَجهِ ها فَاِنَّ الشَّعرَ اَحَدُ اَلجَمالَين.

حضرت علي () فرمودند: هروقت يكي از شما، بخواهد ازدواج كند، از اوصاف موي سر زن نيز سوال كند همچنانكه از چگونگي رخسار او مي پرسد. چون كه موي زن يكي از دو زيبايي (مو و صورت) اوست. (و اگر يكي از دو طرف آنرا رنگ كرده اند بايد مطرح كنند چه رسد به بيماري يا اعتياد و مسائلي از اين قبيل)

من لايحضرالفقيه ج 3 ص 254

حديث نوزدهم:

قال اميرالمومنين (): لا تُغالوُا بِمُهُور النِساء فَتَكُونَ عَداوَةً

حضرت علي () فرمودند: مهريه زنها را سنگين نگيريد كه موجب كدورت و دشمني گردد.

وسائل الشيعه ج 15 ص 11

حديث بيستم:

عن ابي جعفر () قال: اَلصَّداقُ ما تَرا ضَيا عَلَيهِ مِن قَليلٍ اَو كثيرٍ فَهذا الصَّداق

مهريه همان چيزيست كه طرفين برآن توافق مي كنند، كم باشد يا زياد.

فروع كافي ج 5 ص 378

حديث بيست و يكم:

عَن مُحَمَّد بنِ مُسلم قالَ، سَأَلتُاَباجعفر عليه السلام:عَنِ الرَّجُل يُريدُ اَن يَتَزَوَّجَ اَلمرأةَ، اَيَنظُرُ اِلَيهاء قالَ: نَعَم اِنَّما يَشتَربِها بِاَعلي الثَّمَن

محمدبن مسلم مي گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم: مردي كه مي خواهد با زني ازدواج كند، آيا حق دارد او را ببيند؟

امام عليه السلام فرمودند: آري چون در برابر آن بهاي سنگيني مي پردازد.

وسائيل الشيعه ج 2 ص 88

حديث بيست و دوم:

قال الصادق عليه السلام: مَن تَرَكَ التَّزويجَ مَخافةَ الفَقرِ فَقَد اَساءَ الظَّنَّ باللهِ عَزَّوَجَلّش اِنَّ اللهَ، عزوجَلَّ، يَقُول، اِن يَكُونوا فُقَراءَ يُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ:

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: هر كس از ترس فقر، ازدواج نكند نسبت به لطف خداوند بد گمان شده است چرا كه خداوند مي فرمايد، اگر آنان فقير باشند، خداوند از فضل و كرم خود بي نيازشان مي كند.

من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 251

حديث بيست و سوم:

عِنِ الصادق عليه السلام: قالَ، مَن زوَّجَ اَعزَباً كانَ مِمَّن يَنظُرُ اللهُ، عَزَّوَجَلَّ اِليه يَومَ القِيامَة ….

كسي كه مجردي را تزويج كند و امكان ازدواج او را فراهم نمايد از كساني است كه د ر قيامت خداوند به آنان نظر لطف مي كند.

وسائل الشيعه ج 20 ص 45

حديث بيست و چهارم:

قال الصادق عليه السلام: اَربَعةٌيَنظُرُاللهُ اِلَيهِم يَومَ القيامَةِ: مَن اَقالَ نادِماً اَو اَغاثَ لَهفانَ اَو اَعتَقَ نَسَمَةَ اَو زَوَّجَ عَزَباً

امام صادق عليه السلام فرمودند: چهار كس در قيامت مورد نظر پروردگارند:

1- آنكه چون طرف معامله پشيمان شود، معامله را برگرداند. (اقاله كردن معامله بسيار ثواب دارد.)

2- كسي كه غم از دلي برگيرد.

3- كسي كه برده اي را آزاد كند.

4- كسي كه بي همسران را به ازدواج همديگر درآورد.

وسائل الشيعه ج 20 ص 42

حديث بيست و پنجم:

عنِ الصادق عليه السلام: لا بَأسَ بِاَن يَنظُرَّ الرَّجُلُ اِلَي اَلمَرأَةِ اِذا اَرادَ اَن يَتَزَوَّجَها. يَنظُرَ اِلي خَلفِها وَ اِلي وَجهِ ها.

امام صادق عليه السلام فرمودند: مانعي ندارد كه مرد قامت و صورت زني را كه قصد ازدواج با او را دارد، ببيند.

وسائل الشيعه ج 20 ص 88

حديث بيست و ششم:

قال الصادق عليه السلام: اِنَّما اَلمَرأَةُ قِلادَةٌ فَانظُر ماتَتَقَلَّد.

امام صادق عليه السلام فرمودند: زن همانا گردنبندي است، نيك بنگر كه چه گردنبندي را به گردنت آويزان مي كني.

وسائل الشيعه ج 20 ص 33

حديث بيست و هفتم:

سُئِلَ عَنِ الصادق عليه السلام: اِنّي اُريدُ اَن اَتَزَوَّجَ إِمرَأةً وَ اِنَّ اَبَوَيَّ اَرادا غَيرَها. قال: تَزَوَّجِ اَلَّتي هَوَيتَ وَدَعِ التَّي هَوي اَبَواك.

از امام صادق عليه السلام سوال كردند؟

من ميخواهم با زني ازدواج كنم ولي پدر ومادرم مايلند با ديگري ازدواج كنم. امام عليه السلام فرمودند: با زني كه خودت مايلي ازدواج كن، و زني را كه پدر و مادرت (بدون رضايت تو) انتخاب كرده اند، رها كن.

فروع كافي ج 5 ص 378

حديث بيست و هشتم:

قالَ الصادق عليه السلام: اِنَّ رَسُولَ اللهِ عليه السلام: حينَ تَزَوَّجَ مَيمُونَةَ بِنتَ اَلحارِثِ أولَمَ عَلَيها و اَطعَمَ النّاسَ الحَيس.

امام صادق عليه السلام فرمودند: پيامبر خدا (ص) در هنگام تزوج (ميمونه) دختر حارث و ليمه دادند و با غذاي معجون خرما از حاضرين پذيرايي كردند.

فروع كافي ج 5 ص 368

حديث بيست و نهم:

قالَ الامام الصادق عليه السلام:

اِنَّ مِن بَرَكَةِ المَرأَةِ المَرأةِ قِلَّةَ مَهرِها.

امام صادق عليه السلام فرمودند: از بركات زن كمي مهريه است.

من لا يحضرالفقيه ج 3 ص 254

حديث سيُم:

عن اَبي عبدالله عليه السلام قالَ: مَن أمهَرَ مَهراً ثُمَّ لا يَنوي قَضاءَهُ كانَ بِمَنزَلَةِ السَّارق.

امام صادق عليه السلام فرمودند: كسيكه مهريه اي (براي زن قرار دهد) و قصدش اين باشد كه به او ندهد او همانند دزد است.

فروع كافي ج 5 ص 383

حديث سي و يكم:

قال الصادق عليه السلام: اِنَّ اللهَ يُحِبُ البَيتَ الَّذي هُوَ العِرش.

امام صادق عليه السلام فرمودند: خداوند خانه اي را كه در آن عروسي انجام گرفته، دوست مي دارد.

وسائل الشيعه ج 22 ص 7

حديث سي و دوم:

عَنِ الصادق عليه السلام: زُفُّوا عَرائِسَكُم لَيلاً وَ اطعِمُوا ضُحيً.

امام صادق عليه السلام فرمودند: مراسم عروسي را در شب و مهماني را در روز انجام دهيد.

من ل ايحضر الفقيه ج 3 ص 262

حديث سي و سوم:

قالَ الصادق عليه السلام: اِذا دَخَلَت عَلَيكَ اَهلُكش فَخُذ بِناصِيَتها وَ استَقبَل بِها القِبلَةَ وَ قُل: اَللّهُمَ … فَاِن قَضَيتَ لي مِنها وَلَداً فَاجعَلهُ مُبارَكاً سَوِياً

امام صادق عليه السلام فرمودند: چون همسرت به خانه تو آمده دست بر پيشانيش بگذار و رو به قبله برگردان و (دعا كن) بگو خداوندا … اگر از اين همسرم، فرزندي براي من تقدير نمايي، فرزند مبارك و سالم عنايت فرماي.

من ل ايحضر الفقيه ج 3 ص 263

حديث سي و چهارم:

قالَ الصادق عليه السلام: اَلعبهِ كُلَّما از دادَ لِلنساءِ حُبّاً إزدادَ فِي الايمانِ فَضلاً.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: هر چه محبت مرد بر زن بيشتر گردد بر فضيلت ايمانش افزوده مي شود.

من ل ايحضر الفقيه ج 3 ص 251

حديث سي و پنجم:

قال الامام الكاظم عليه السلام: ما مِن إِمرَأَةٍ تَسقي زَوجَها شَربَةً مِن ماءِ اِلاّ كانَ خيراً لَها مِن عِبادةِ سَنَةٍ.

امام كاظم عليه السلام مي فرمايند: هر زني كه به شوهرش قدري آب آشاميدني بدهد، پاداش آن از عبادت يك ساله بالاتر است. (حال ثواب خدمات ديگر مثل آشپزي، بچه داري، تميز كردن منزل و … چقدر ثواب خواهد داشت).

وسائل الشيعه ج 20 ص 172

حديث سي و ششم:

قال موسي بن جعفر عليه السلام: ثلاثَةٌ يَستَظِلُّونَ بِظِلَّ عَرشِ اللهِ يَومَ القِيامَةِ، يَومَ لاظِلَّ اِلاظِلَّهُ: رَجُلٌ زَوَّجَ اَخاهُ اَلمُسلِمَ اَو اَخدَمَهُ اَو كَتَمَ لَهُ سِرّاً.

امام كاظم عليه السلام فرمودند: سه دسته در روز قيامت، روزي كه سايه و پناهي جزء سايه خداوند نيست، در سايه و پناه خدا هستند: 1- مردي كه زمينه ازدواج برادر مسلمانش را آماده نمايد. 2- مرديكه به برادر مسلمانش خدمت كند. 3- كسيكه سرّ برادر مسلمانش را بپوشاند.

وسائل الشيعه ج 20 ص 46

حديث سي و هفتم:

قالَ الامام الرّضا عليه السلام: اِذا خَطَبَ رَجُلٌ رَضيتَ دينَهُ وَ خُلقَهُ فَزَوَّجهُ وَ لا يَمَنعك فَقرُهُ وَ …

امام رضا عليه السلام فرمودند: هنگاميكه مردي از شما خواستگاري كرد كه از دين و اخلاق او راضي بوديد به ازدواج با او رضايت دهيد. و مبادا فقر او ترا از اين رضايت باز دارد و …

ميزان الحكمه ج 4 ص 280

حديث سي و هشتم:

قال الامام الرضا عليه السلام: مِن سُنَّتِهِ (رَسول الله عليه السلام) اَلتَّزويجُ با للَّيلِ، ِلاَنَّ اللهَ تَعالي جَعَلَ اللَّيلَ سَكَناً و النساءَ اِنَّما هُنَّ سَكَنٌ.

امام رضا عليه السلام فرمودند: مراسم عروسي در شب، سنت پيامبر اسلام است، چرا كه خداوند شب را مايه آرامش قرار داده و زن هم آرامش خاطر است.

وسائل الشيعه ج 20 ص 91

حديث سي و نهم:

نقل است از معصوم بدين مضموم.

جواني خدمت رسول اكرم (ص) رسيدو ابراز فقر و تنگدستي كرد، آن بزرگوار وي را به تشكيل خانواده و ازدواج توصيه كردند. آن جوان تعجب كردو با خود گفت من از فقر مي گويم و پيامبر از ازدواج؟!

بهرحال با كمك والدين تشكيل زندگي داد و وضع مالي آن جوان خوب شد و به حكمت توصيه حضرت پي برد.

حديث چهلم:

نوادر الراوندي: باسناده، عن موسي بن جعفر، عن آبائه عليهم السلام عن النبي صلي الله عليه وآله قال: ما من شاب تزوج في حداثة سنه الا عج شيطانه يا ويله يا ويله عصم مني ثلثي دينه، فليتق الله العبد في الثلث الباقي

از امام موسي بن جعفر (ع) از پدرانشان از حضرت رسول اكرم نقل است كه فرمودند اگر كسي در ابتداي سنين جواني ازدواج كند فرياد شيطان عاجز مي شود، و مي گويد واي بر من واي بر من از اين عمل كه دين وي حفظ شد پس تقواي خداوند را بايد داشته باشد در ثلث آخر.

در اين قسمت بعلت اينكه در محافل شادي و عقد و عروسي بعضاً از آلات لهو و لعب بيزارند و مقيد به حدود الهي مي باشند و از گناه آنچنان متنفرند، بطوريكه از مردار و اشياء متعفن. پس از بحث توصيه به دعا كردن و شرايط آن تصميم به جمع آوري تعدادي سرود و شعر گرفته شد. كه اين مجالس خالي از طنز و شادي نباشد و در عين حال با گناه و مردم آزاري و بوق هاي مكرر اتومبيل، و راه بندان جاده ها موجب اذيت و آزار ديگران نشده و مهمانان با چهره اي باز و متبسم به

خانه هايشان بروند نه با تصادف و خاطرات بد.

توصيه به دعا كردن و شرايط آن

براي موفقيت در امر ازدواج علاوه بر تحقيق و بررسي جوانب امور بايد دست به دعا برداشت و از خداوند متعال كمك خواست زيرا خود او فرمود اُدعُوني اَستَجِب لَكُم (بخوانيد مرا تا شما را اجابت كنم ولي بايد دانست دعا كردن آداب دارد كه بطور خلاصه موارد زير را مقدم بر دعا بدانيد و پس از آن دست بدعا برداريد.

1- طهارت ظاهري و باطني داشته باشيد. (قلب خود را از كينه و كبر و حسد و دروغ خالي و لباس شما حلال و پاك باشد.) و وضو بگيريد.

2- صدقه در راه خدا بدهيد يا گرسنه اي را سير كنيد يا دلي را شاد نمائيد.

3- دو ركعت نماز حاجت (همانند نماز صبح) بخوانيد.

4- بسم الله الرحمن الرحيم بگوئيد.

5- تعريف و تمجيد خداوند بگوئيد و نعمتهايي را كه به شما ارزاني داشته يادآور شويد.

6- بر محمد و آلش صلوات بفرستيد و محبت آنان را در دل داشته باشيد.

7- گناه را كوچك نَشُماريد و به كوچكي گناه (صغيره بودن) نگاه نكنيد. (بلكه عظمت الهي را در نظر بگيريد)

8- براي ديگران مقدمتاً دعا كنيد و آنانيكه بشما ظلم كرده اند را براي هدايتشان دعا كنيد.

9- در دعا كردن خوش گمان باشيد و فكر و روحتان بلند باشد (كُلِي دعا كنيد مانند، خداوندا همه مريضها را شفا ده خداوندا همه مقروضين را قرضشان را اداء فرما و …)

10- با حالت تضرع دعا كنيد.

11- در دعا اصرار كنيد (زيرا اگر آن دعا مستجاب نشود به جبران آن خير ديگر يا رفع شري برايتان منظور مي شود.)

12- بعد از نماز حاجت ونماز فريضه و تعقيبات (بخصوص تسبيحات حضرت زهرا عليهاسلام) دعا مستجاب است.

13- با خوف و رجاء (ترس و طمع) دعا كنيد.

14- قبل از دعا از غذاي حلال استفاده كرده زيرا، خوردن غذاي حلال باعث استجابت دعا است.

15- به قولها و عهدهائيكه بخداوند متعال داده ايد عمل كنيد، دعايتان مستجاب مي شود.

16- از مردم قطع اميد كنيد و ائمه اطهار را واسطه قرار دهيد (بخصوص پنج تن آل محمد را) دعا مستجاب مي شود.

17- بعضي مواقع دعايتان مستجاب شده ولي گناهي كه بعد از آن انجام داده ايد جلوگيري از استجابت دعاي شما مي شود لذا آقا اميرالمومنين ميفرمايند خداوندا بيامرز گناهاني كه باعث حبس دعا مي شوند. و از معصوم آمده حبس دعا بعلت بي اهميت بودن در امر نماز در اول وقت با شرايط آن

18- اِعمال قدرت الهي را حكيمانه بدانيد.

19- شبهاي قدر يا شبهائيكه مناسبت الهي دارند يا شب جمعه را براي دعا كردن انتخاب كنيد.

20- صلوات بر محمد و آلش زياد بفرستيد. انشاا… دعايتان مستجاب مي شود.

بنام خدا

بَه بَه از اين جشن همايون اساسي مجلسيانش همه ارباب حال

نيست در اين مجلس، لهوو لعب

ميوه و شيريني و گز با هم است

تا بشود قلب همه منجلي

اي خانه كعبه، زادگاهت

هم هشت بهشت، بذل دستت

چون ذات مقدس الهي

تو، نَفسِ محمدي، علي جان

تا روي زمين ناجي و هالك باشد

اين جشن به فاميل عروس و داماد

بهر تبريك، اندر اين جلسات

عقل كند باغ بهشتش قياسي

با خرد و با ادب و با كمال

تا بشود كس، گُنَهي، مرتكب

عيش و طرب، بهر همه توأم است

لب بگشايم، بمدح علي

اي بيت، اسير يك نگاهت

هم هفت سپهر خاك

راهت

كس پي نبرد به قدر وجاهت

آئينه سرمدي، علي جان

تا نام علي ذكر ملائك باشد

فرخنده و ميمون و مبارك باشد

گو بر پيغمبر خدا صلوات

حاج علي محمود زاده (اصفهان)

گشته چو پيوند دو گُل با شعف

مجلسيان جمله زيند كف به كف

حاج علي محمود زاده (اصفهان)

باز از لطف مَهدي اَلهادي

دوستان غرق عِشرت و شادي

كف زنيد از براي شه داماد

گُل به بلبل، ز مهر پيوسته

شَه داماد همچو گلدسته

كف زنيد از براي شَه داماد

يار در پشت پرده كرده جلوس

مه نخوانش بگو تو تازه عروس

كف زنيد از براي شَه داماد

بشه از اين بزم و جشن و مهماني

من چه گويم تو خوب مي داني

كف زنيد از براي شَه داماد

نسترن زوج و زوجه اش لاله

دوستان عزيز از دو طرف

دو دقيقه تمام، كف بر كف

كف زنيد از براي شَه داماد

شد بپا بزم و جشن دامادي

اهل مجلس پي مبارك باد

كف زنيد از براي شَه داماد

همچنان عاشقانه دِلخسته

در يَمين و يَسارِ او، شمشاد

كف زنيد از براي شَه داماد

بال گسترده همچنان، طاووس

اوست شيرين و همسرش فرهاد

كف زنيد از براي شَه داماد

هر طرف مردمان روحاني

هم خدا راضي و هم بني دلشاد

كف زنيد از براي شَه داماد

لاله، نِي ماه چهارده ساله

وقت باشد طلا، مكن تو تلف

تا كه انعام ما نرود از دست

كف زنيد از براي شَه داماد

حاج اصغر آقا كلاني (اصفهان)

حق ندارد كسي اينجا بكند چهره عبوس

همه تبر يك بگوئيد به داماد و عروس

اي رفيق كه ستادي بر داماد، خصوص

عوض ما همگي چهره ماهش تو ببوس

حاج آقا رسول كاردانپور(اصفهان)

مرشد شهر قمصر گفت فراز مِنبرَ

هر كه بگيرد يك زن چراغي كرده روشن

يكي، يكي اضافه تا چهار تا زن معافِه

بپاي منبر خويش بديد همسر خويش

ازترس آن ضعيفه سرود اين

لطيفه

هرگز نشد فراموش لامپ اضافي خاموش

حاج آقا مهدي غزالي (اصفهان)

(شب عروسي)

مجلس ما ز صفا، رشك جَنّان است امشب

پاي وجد و طرب و عيش نشان است امشب

همه شادند به پاكوبي و دست افشاني

يكجهان شور از اين بزم عيان است امشب

شاد باشد، دل ياران و محبان، زيرا

كه شب وصلِ چنين تازه جوان است امشب

روز خرسندي كه اين غنچه دهان است امشب

شب دامادي اين سرو، روان است امشب

بلبلي مي رسد، اكنون به وَصلِ گُل خويش

كه بصد شور و نوا نغمه زنان است امشب

بزم ما خُرَّمي روضه رضوان دارد

كه شادي و صفا رشگ جَنّان است امشب

بَه بَه از رونق اين جشن همايون كه بر آن

چشم حوران بهشتي نگران است امشب

شربت شادي ز كفِ ساقيِ مجلس نوشند

ظرف عشرت بكف مجلسيان است امشب

شده پيوندِ دو فاميل چومحكم باهم

شاد و خُرَّم دل هر پير و جوان است امشب

اي حريفان همه بر شادي و عشرت كوشند

كه نه از غُصه وغم نام و نشان است امشب

همه را از پي زوجيت داماد و عروس

بانك تبريك چو ما هر بزبان است امشب

(حاج علي حسن هرندي)

شب عروسي

اين جشن با شكوه كه امشب همي بپاست

چون باغ خُلد دلكش و مطبوع و جان فزاست

هم موجب رضايت پيغمبر است و آل

هم مورد عنايت و الطاف كبرياست

بزمي است با طراوت و جشني است باصفا

جائي نشاط بخش و مكاني فرح فزاست

از صافي، طينتتان شده، اين بزم چون بپا

الحق كه همچو خُلدِ برين، روضه الصفاست

چون نيست، در آن عملي بر خلاف شرع

خشنود از آن پيغمبر و راضي، از آن خداست

بر جاي نغمِه نِي و، آواز و تار ودَف

درگوش ما مناجات سلطان اولياست

شاه نجف، وصي بلافصل مصطفي

كاندر صف جَزا بسوي چشم انبياست

مولاي

جن و انس كه در روز رَستخيز

بر دست جُودِ مُكَرَمَش چشم ما سواست

(هيئت حضرت ابوالفضل حاج علي حسني هرندي)

جشن عقد و عروسي

مجلس عيش مهياست، مبارك باشد

روح بخش و طرف افزاست، مبارك باشد

عارف و عالم وعامي همه يك جا جمع اند

بزم چون سينه سيناست، مبارك باشد

مدعي رو بشين، عيب مجو، خورده مگير

مجلس از عيب مُبَراست، مبارك باشد

قلب داماد محبان همه شاد و خُرَّم

همچو آئينه مصفاست، مبارك باشد

(حاج علي حسن هرندي)

دست زدن

شادمان گرد هم آئيد وهمه صف بزنيد

بهر خشنودي داماد و عروس همه كف بزنيد

شاد باشد بحق شاه نجف

هر كرا با نشاط زد كف بر كف

(حقيقي)

اي مجلسيان بگرد هم صف بزنيد

صد طعنه ز شادي به نِي وُ دَف بزنيد

از بهر سلامتي داماد و عروس

با شوق و شَعَف ز جان و دل كف بزنيد

(حاج علي حسن هرندي)

كف زدن

امشب اين جشن فرح بخش كه بر پا شده است

بهر خشنودي داماد مهيا شده است

جمع اسبابِ طرب بر همه يكجا شده است

در چنين بزم كه اكنون فَرَح افزا شده است

اكنون كه بُوَد زمان شادي و شعف

با خاطر شاد، جمله ياران زده صف

ما را نَبُوَد كار به تار و ني و دف

با شوق زنيم جمله كف را بر كف

(حاج علي حسن هرندي)

كف زدن

اهل مجلس همه در شادي و عشرت كوشيد

بر بَدَن جامه عشرت به مسرت پوشيد

نقل و شيريني و شربت به محبت نوشيد

شعر شيرين مرا ز صفا پوشيد

من نگويم كه در اين جشن ني و دف بزنيد

بهر خشنودي داماد همه كف بزنيد (2 دقيقه)

(حاج علي حسن هرندي)

دست زدن

تا روي زمين، ناجي وهالِك باشد

تا نام ز مملوك و ز مالك باشد

اين جشن شريف بهر داماد و عروس

فرخنده و ميمون

ومبارك باشد

آنانكه در اين جشن همايون زده صف

اَجر همه با شَهَنشَهِ مُلكِ نجف

از بهر سلامتي داماد و عروس

محكم بزنيد جُملگي كَف بر كَف

(حاج علي محمود زاده)

ازدواج حضرت علي و فاطمه عليها سلام

سوگند به روي تو و الفجر منور

بر ده شب ذي حجه و بر سوره كوثر

اي نور فروزنده و اي فاطمه ي پاك

مقصود تويي اينهمه از خلقت افلاك

والشمس تو را گفت خداوند نكويت

احسنت به خود گفت ز پيدايش رويت

اي فاطمه جان گشته جهاني ز تو روشن

از آمدنت دامن گيتي شده گلشن

اين حُسن وملاحت نه از اين عالم خاكست

زيبايي و صورتگري ايزد پاك است

بس نكته ي سر بسته در اين راز نهفته

از چيست كه معبود تو را فاطمه گفته

هم آسيه و هاجر و هم ساره و مريم

گرديده كنيز تو از اين چار مقدم

محبوبه حق چشم كسي چون تو نديده

از خاك درت ديده ما سرمه كشيده

چون شرح دهم چهره خورشيد فلق را

آن نور فروزنده و آن عصمت حق را

آن روشني ديده پيغمبر خاتم

زهر است، گل سر سبد عالم و آدم

در خانه اَنيس دل و غمخوار محمد

در جبهه، طبيبانه، پرستار محمد

پروردهِ ي دست كَرَم و زُهرِه طه

هم د ختر پيغمبر و هم ام ابيها

هم طيبه ي طاهره؛ هم درج گهر بود

زهرا چه بشر بود كه مافوق بشر بود

چون دخت رسول دو سرا گشت رشيده

گرديد دلارام به اوصاف حميده

صديقه پسنديده خلاق جهان شد

از زهد سر آمد به همه كون ومكان شد

بس گشته ز اشراف عرب طالب زهرا

آن چهره تابنده و صديقه كبري

كس راه نميداد در آن خانه مُحَمَّد

آن پيك خداوندي وآن آيت سرمد

فرمود كه زهرا گل فردوس نشان است

در مورد او هر چه خدا گفت همان است

جبريل بيامد

كه خدا داد سلامت

درباره صديقه چنين داد پيامت

گفتا كه حبيبم بود اينگونه مقدر

زهراي تو با شاه ولايت شده همسر

زيرا كه علي قبله گه اهل يقين است

داماد تو آن خوبترين اهل زمين است

فرزند ابوطالب و مولا و مظفر

اسطوره مردانگي و حيدر و صفدر

كان راز شجاعت بُوَدَش دست يدالله

نامش به سموات، علي ولي الله

گفت اين گهرت در دو جهان مشتريش نيست

جز شير خدا لايق بر همسرش نيست

زين روي خدا فاطمه را زوج علي كرد

عقدش به سموات، خداي ازلي كرد

رخسار علي بود كه خود قبله نما بود

مولود حَرَم، سرور دين، مرد خدا بود

او فاتح هر جبهه و هم زاهد شب بود

انسان خداگونه و سلطان عرب بود

زهرا رخ پاكيزه او غرق حيا شد

از بهر علي گفت بلي، شاد و رضا شد

آري تو ز آن دولت پاينده ي ايزد

آرام علي گشتي و آرام محمد

اي فاطمه جان غنچه به موي تو مبارك

مشاطه به رخسار نكوي تو مبارك

اي فاطمه اين جشن طربناك مبارك

از نور تو شد خلقت افلاك مبارك

خشنودي تو شادي پنهان محمد

آميخته شد جان تو با جان محمد

اي دختر فرخنده محمود گرامي

جانم به فدايت بابي انت و امي

حوران بهشتي همه اي زهره والا

آيينه نگه داشته در عالم بالا

آيند ملائك به زمين دسته به دسته

خورشيد سما زهره، پس پرده نشسته

آب و گِل عالم همه مهر تو مبارك

آيينه ات عرش است، سپهر تو مبارك

ايزد چو تو را جلوه گري كرد و بياراست

از خِيلِ ملائك همه جا زلزله برخاست

شرم از نگهت فاطمه جان شمس و قمر داشت

آندم كه علي مقنعه از روي تو برداشت

اي فاطمه جان غنچه به موي تومبارك

مشاطه به رخسار نكوي تو مبارك

با هم چو عروس، گل و داماد ستادند

اكسير دو عالم همه

بر وزنه نهادند

ديدند چو اين منظره سكان سموات

كردند به زهرا و علي جمله مباهات

با ذكر سلام و صلوات و به اشاره

كردند در اين بزم سه خورشيد نظاره

گفتند ملائك همه در حال نيايش

اين زبده ي هستي است خدا داده نمايش

هر روز سه نورش به فلك جلوه گري بود

اين زهره تابنده سزاوار علي بود

گفتند مبارك همه اين روز خجسته

الله بزرگ است بر اين عقد كه بسته

تاج سرت اي فاطمه از قبه ي نور است

عالم همه از شادي تو غرق سرور است

اي فاطمه امروز ملائك همه شادند

گل بر سر گل باده به پيمانه نهادند

در شان تو كرده است نزول آيه تطهير

والشمس و قمر گشته به رخسار تو تفسير

اي راضيه ي مرضيه؛ ريحانه به قامت

كانون وفا؛ شافعه ي روز قيامت

هم آل عبا هم گل پرورده ي ياسين

در راه دهد پيرهن خويش به مسكين

اي خانه ي تو خانه ي توحيد و كرامت

در دست تو اي فاطمه خورشيد هدايت

كي وصف تو شايد كه چنين نيست زبانم

يك را به هزاران ز تو گفتن نتوانم

تا نام علي نقشه ي گلگون شفق شد

هم مَحرَم صديقه و هم مَحرَم حق شد

اين جشن طرب با گل و شمشاد مبارك

چون شاه ولايت شده داماد مبارك

زهرا قدمش بهر سراي تو مبارك

اين بانوي عالم ز براي تو مبارك

زين جشن نكو ديده ي حَوّا شده روشن

از نور رُخَش عالم عالم بالا شده روشن

گفته است تو را فاطمه باباي نكويت

هر لحظه بهشت است مرا ديدن رويت

بر شاه ولايت شده همپايه و همسر

از بهر پيمبر شده فردوس مكرر

چونت بِسُرايَم كه تو زان گفته فزوني

اي فاطمه جان از سخن و وصف بروني

تا گرد گريبان تو گلهاي سپيد است

ما را به دل از جود و سخاي تو اميد است

اين

جشن به پيغمبر و داماد مبارك

بر فاطمه اين خاطره ي شاد مبارك

روح تو به فردوس شود شاد خديجه

چون گشته علي بهر تو داماد خديجه

آنها كه دو صد شمه ز احوال تو خوانند

اي فاطمه جان اولِ وصف تو بمانند

زان مولد و ميلاد كه فرزند تو باشد

گلهاي نبوت همه دلبند تو باشد

بر روي حسين و حسنت نور امامت

كان معدن حلم است و يكي شير شجاعت

اي حُسنِ تو با گلشن فردوس برابر

بر زينب و بر جمله امامان شده مادر

زان زاده ي پاكان تو اي مامِ ولايت

تا مهديت اي فاطمه بر ماست كفايت

اميد كه از يُمنِ تو خورشيد بتابد

مهدي زپس پرده، به ما رخ بنمايد

اي فاطمه مسكين نرود از نظر تو

ايستاده به صف، خيل گدايان به در تو

در باز كن اي فاطمه بر عاشق خسته

كس در به گدايي كه بود دوست، نبسته

اي فاطمه جان، غنچه به موي تو مبارك

مشاطه به رخسار نكوي تو مبارك

اي فاطمه جان، گر تو بِرانيم از اين در

آيم به گدايي تو باز از در ديگر

اطعام نما فاصله بيگانه نباشم

رو بَر كه كنم گردر اين خانه نباشم

عقد است و عروسي و گل و آينه بسته

معصومه بر اين خوان كرم تازه نشسته

سوگند به حق حسن و جان حُسَينَت

وان هر دو جگر گوشه و آن نور دو عينت

ما را بده نقلي و طعامي و شرابي

زان كوثر پاكيزه رسان شربت آبي

اي فاطمه اي سِرِّ خداوندِ خطاپوش

با نام تو گرديده مرا نام فراموش

اي زهره برآوَر ز كرم آروزيم را

من غرق گناهم تو بخر آبرويم را

اي فاطمه امروز به دل عشق تو دارم

تا حشر چنين، جان حُسَينَت بگذارم

اي كاش به دل فاطمه جان نور تو افتد

شعر من بي مايه به منظور تو افتد

از

عشق تو اي فاطمه دل بَر نتوانم

بي گوهر عشق تو دو عالم نَسِتانَم

يا فاطمه امروز به عشق تو اسيريم

فردا همگان دامن وصل تو بگيريم

1 تا 10 ذي الحجه 1415

"1373 هجري شمسي"

حاجيه خانم معصومه طالبان

(اصفهان)

حديث كسا

آمده اي شيعه چنين در خبر

سرور وسالار و امين عرب

ختم رسل؛ خاتم پيغمبران

آمده روزي زوفا؛ مصطفي

گفت سلام اي مه رخشان من

كي همه جسمند و يكي نور تو

فاطمه جان؛ در به رويم با زكن

تا به كنار تو كنم راحتي

چون كه پدر زير كسا آرميد

مست محبت كه ننوشيده جام

گوي كه خورشيد به ناز آمده

بعد زماني؛ شه مهر و وفا

داد سلامي و بيامد حسن

عصمت حق؛ مادر او فاطمه

گفت به قربان تو اين مادر است

رفت حسن خدمت او با سلام

گفت پيمبر؛ گل خنديده ام

پيش بفرماي مرا در كنار

بار دگر مژده يِ رحمت رسيد

گشت عيان فاطمه را نور عين

آمد وپرسيد ز بعد از سلام

گفت فداي سرتو؛ جان من

هم حسن و جد تو در انتظار

وانگه علي آمد و كردي سلام

آمد و فرمود چنين با بتول

فاطمه فرمود در اينجا بلي

رفت علي؛كرد سلام؛ اذن خواست

گفت نبي، سلسله افروز من

اي تو پسر عَمٌ و برادر مرا

هستي اين ملك ز هست تو است

آنچه خداوند عنايت كند

يافت نجات ابدي يا علي

آمد و بنشست كنار رسول

گرم چو با هم شده آن چار تن

گفت سلامم به گل رويتان

فاطمه چون خواهش خود را بگفت

گفت بفرماي؛ رسول خدا

فاطمه آن بانوي كون و مكان

ديد چو پيغمبر حق؛ فاطمه

شكر خدا گفت؛ رسول خدا

گفت؛ رسول دو سرا اين سخن

كين همه چون روح روان منند

اي كه خداوند دل و جان تويي

دوست اين اهل مرا دوست دار

كردنگاهي چو خداوند پاك

ديد چوآن پنج به روي عبا

خلقت خود را چه برازنده ديد

گفت خداوند كه عالم تمام

آن همه عشاق مناجات ي

اند

كين همه بي هول و ولا با منند

احمد محمودم و پيغمبرم

فاطمه و همسر و فرزند او

چونكه شنيد اين خبرش جبرئيل

گفت خداوند به روح الأمين

قلب حبيب من از آن شاد كن

گوي به آنها كه خداي ودود

تهنيت و مژده بسي دادتان

مس وجود تو چو مي زد عيار

گفت شما قرب مرا مَحْرَميدْ

نام تو را احمد و يس كند

روي تو با نور خود آميخته

اي به فداي نمك روي تو

اي به تو از عالم هستي درود

دولت فرزند تو پاينده است

گر بكند كس به رهم كارزار

بي گهر مهر علي و بتول

بعد بفرمود چنين مرتضي

لطف بفرما وبگو بهر من

گفت پيمبر به خداي مجيد

هر كه بخواند همه اين داستان

حاجت او را بدهد كردگار

گفت علي حق خداي حَرَم

هست عنايت خدا، بي شمار

از در اين خانه و اين خاندان

راوي آن دختر خير البشر

آنكه بود هستي ما را سبب

طلعت روشنگر هفت آسمان

زد به درخانه عشق و صفا

روي تو آرام دل و جان من

و زهمه هستي؛همه منظوره تو

پهن كسا بهر من، آغاز كن

باشم و انديشه كنم ساعتي

جلوه چنان كرد كه چشمي نديد

چهره ي او گشته چو بدري تمام

ماه، خَمَش، بهر نياز آمده

وارث محراب علي؛ مجتبي

گفت رسد بوي خوشي سوي من

آنكه بود چشم اميد همه

بوي خوش از مقدم پيغمبر است

و ان مه رخشنده ي والا مقام

اي حسنم؛ نور دل و ديده ام

تا كه تو را بينم وگيرم قرار

سروردين؛ شافع امت رسيد

سوم خورشيد ولايت؛ حسين

به چه شميمي است مرا بر مشام

رو كه پيمبر شده مهمان من

تا تو رسي اي مه سيمين عذار

آن كه بود بر همه امت امام

بوي لطيفي است چو بوي رسول

هست پدر زير كسا يا علي

وانكه بلافصل پس از مصطفي است

فاتح هر جبهه ي پيروز من

وارث محرابي و منبر مرا

پرچم اسلام به دست تو است

همّ مرا از تو كفايت كند

هركه تو با شيش امام و ولي

هم نفس و مونس و يار رسول

فاطمه آمد چو گل ياسمن

اذن دهيدم، كنم اينجا مكان

گل

زگل صورت احمد شكفت

زانكه تويي با دل و جان آشنا

شد سوي آن چار؛چو روح روان

گرد وجودش؛ رخ خوبان همه

كين زتو است؛آنچه نمودي عطا

هست يكي روح در اين پنج تن

اهل من و راحت جان منند

حافظ اين عترت و قرآن تويي دشمن اينان همه دشمن بدار

جانب آن پنج تنش روي خاك

شاد شد و گفت به خود؛ مرحبا

پنج تني چون مه تابنده ديد

خلق شد از بركت اين پنج نام

ني ز مين اند؛ سماواتي اند

دور ز وسواس و ز اهريمنند

دختر اوشافعه ي محشرم

عالم هستي شده پابند او

اذن گرفتي ز خداي جليل

مژده ببر؛ مژده ببر بر زمين

اهل حريمش ز غم آزاد كن

از همه ره عيب شما را زدود

آيه ي تطهير فرستادتان

كرد تو را بر همه آموزگار

چون گل بي خار همه عالميد

خويش هم از خلق توتحسين كند

ازنمك خويش؛ نمك ريخته

غنچه ي لبهاي سخن گوي تو

بهر تو كردند ملائك سجود

چهره او روشن و تابنده است

يا همه شب گريه كند زار زار

طاعت او هيچ نگردد قبول

كي به وجودت، سر و جانم فدا

آنچه فضيلت دهد اين انجمن

آنكه به پيغمبري ام برگزيد

تا بزند دست بر اين آستان

شامل او رحمت پروردگار

وانكه به ما لطف كند دم به دم

شيعه ما گشت چنين رستگار

روي مكن جاي دگر"طالبان"

حاجيه خانم معصومه طالبان

(اصفهان)

تا جَمعِ كَسا ز امرِ خدا، پنج تن آمد

از خليل مَلِك عَرَض به حَيّ زَمَن آمد

ايشان چه كسانند كه از خلوت آنان

در جلوه درآمد به تن خسته، ما جان

فرمود خدا فاطمه هست و پدر او

هم فاطمه و شوهر والا گُهَرِ او

هم فاطمه هست و حسن آن نور دو عينش

هم فاطمه هست و گل بي خار حُسِينش

بر سجده سرِ خود بنمائيد كسا را

از جلوه آنان بشناسيد خدا را

از بَرْكَتِ اين پنج تن پاك و مطهر

كردم ز عدم خلقت هستي همه يكسر

ژوليده نيشابوري

و يا

هوشيار باش كه مرگ را چاره نيست

غافل مشو كه عمر عزيزت دوباره نيست

اي كه در پشت زميني و خردامان

هوشيار

ديگران در رحم و پشت پدرند

(حقيقي)

و يا

اي كه پنجاه رفت و در خوابي

مگر اين پنج روز را دريابي

(سعدي)

ويا

عمر مي گذرد، خواهي، نخواهي

سعي بر آن كن نرود رو به تباهي

عمر كم است صفا، كن، رنج و غم رها كن

اگر نباشد دريا به قطره اكتفا كن

مطلب خود را طلب از سوي خدا كن

زانكه بُود رحمت او لايتناهي

(معين)

ويا

نام نيكي گر بماند ز آدمي

بِه از او مان سراي زرنگار

(سعدي)

اللهمَّ جَعْل عواقِبَ و خواتِم امورنا خيراً

اللهمَّ صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

لامپ اضافه خاموش

مرشد شهر قمصر

هر كه بگيرد يك زن

يكي، يكي اضافه

بپاي منبر خويش

ازترس آن ضعيفه

گفت فراز منبر

چراغي كرده روشن

تا چهار تا زن معافِه

بديد همسر خويش

سرود اين لطيفه

هرگز نشد فراموش

لامپ اضافي خاموش

حاج محمد علي فريبر (اصفهان)

عروسي حضرت علي (ع) با حضرت زهرا (س)

امشب شب عقد علي با حضرت زهراستي

امشب عروسي ولي با لاله حمراستي

پيوند الرحمن حق با كوثر معطاستي

باشد عروسش فاطمه داماد آن مولاستي

اهل سما خلق زمين گويند امشب با علي

جشن شب داماديت بادا مبارك يا علي

جبريل نازل از سما گرديد بهر مصطفي

آورده پيغام از خدا بر بهترين انبيا

بر اين دو از روز ازل اين عقد را بستيم ما

تودرزمين انشاد كن باردگر اين خطبه را

اين عقد عقد فاطمه با ساقي كوثر بود

اين وصلت فرخنده حوريه با حيدر بود

بر آستان مرتضي جبريل درباني كند

آدم خوش آمدگو بود حوّا ثناخواني كند

خنجربه كف داردخليل تا ذبح وقرباني كند

تا با يد وبيضاي خود موسي چراغاني كند

باشدطلايه دارآن يوسف به حُسن سرمدي

داود با موت جلي خواند ثناي احمدي

امشب پيمبر ميدهد بر دست حيدر فاطمه

بوداست از روزازل ناموس داور فاطمه

نازل شد از سوي خداتطهيروكوثرفاطمه

بر يازده گوهر بود آزاده مادر فاطمه

مولا به عشق ديدنش ساعت شماري مي كند

در پشت در استاده و دل بيقراري مي كند

ياران عروسي علي بر دوستانش شاد باد

پيوند زهرا و علي شاد و مباركباد باد

ياران او درهر كجا از قيد غم آزاد باد

دل هاي جمع شيعيان صبح و ماآباد باد

ياران محيا مجلس زهرا و حيدر آماده

هم شربت و شيرينش

شعر فريدر آمده

«حاج محمد علي فريور اصفهاني»

مجلس عروسي

شكر الله كه بود مجلس ما پر بركات

بهر هر يك بنويسند ملائك حسنات

بهر شادي دل تازه عروس و داماد

هديه كن بر خَم ابروي محمد صلوات

دارم اميد كه داماد مويد باشد

در ظِلّ توجهات سرمد باشد

شادمان است بصد شور فراوان زيرا

چونكه او ريزه خور آل محمد باشد

يادم آمد كه گفته است مرا استادي

چونكه در بزم عروسي تو قدم بنهادي

گر به حُضار اگر دوست شاه دامادي

كف بزن در دو دقيقه از براي شادي

اين عروسي چه بدستور خدا و دين است

آن نگاهي كه پيمبر پسندد اين است

عروس خانم كه خود پيرو زهرا باشد

دارم اميد كه خوشبخت و مويد باشد

دارم اميد خداوند به اين شاه داماد

مال و فعنايت كند، نيك و زياد

پسر و دختر نيكو دهد با دل شاد

همگي نيك سرشت و همگي نيك نهاد

شاه داماد ترا تاج تبارك بادا

اين عروسي نيك بر تو مبارك بادا

همه گويند اين جشن مبارك بادا

(نام داماد) جان بَه بَه اين جشن مبارك بادا

تو هم برو تازه جوان زن بگير

بقدر وُسعَت و توان زن بگير

تا نشده قدت كمان، زن بگير

بحكم خلاق جهان زن بگير

خيز در ين بزم صفا، كف بزن

براي اين ماه لقاء كف بزن

از در شادي پدر، آ، كف بزن

تا كه شوي كام روا كف بزن

تازه داماد ز احسان امشب

بده 6 و 200 يا 5 و 400 امشب

دارم اميد كه با همسر خويش

نشوي لحظه اي با قلب پريش

دارم اميد كه كند، لطف خدا

به تو و همسر خوب تو عطاء

صد عدد دختر، پنجاه پسر

هر يكي از ديگر باشدند سَرْ

آفرين بر پدر و زين پسرش

مرحبا بر پسر و آن مادرش

كف بزن باز در اين بزم سرور

تا صدايش برسد نيشابور

حاج آقا مرتضي ابريشم باف

(اصفهان)

گل اومده

بَه بَه چقدر گل امدهسوسن و سنبل

امدهشب تكامل امده

عروس خانم امده زيره كرمون امدهتو كل حيرون امده

آينه و شمعدون امدهنقل و گلاب دون بياريدآب توي ايون بريزيد

غنچه،خندون بياريد.سوسن و سنبل امدهشب تكامل امده

(حقيقي اصفهاني)

صلِ علي دين محمد بفرست بر محمد و آل محمد صلوات،

محمد يا محمد يا محمد

عروسي، دو پيرو محمد … محمد يا محمد يا محمد

اگر شادي اگر شادي اگر شاد بكن شكر خداي مستمندان

اگر داري تو حاجت از خداوند بگير تو دامن آل محمد

محمد يا محمد يا محمد

عزيزاني كه در اين بزم عاليبه دور هم گرفتند جشن شادي

بگو صل علي دين محمدسلام و صد سلام بر آل احمد

محمد يا محمد يا محمد

اي نو عروس اي نو ستاره كه گشتي چون گل و چون ماه پاره

بگو از جان و دل، جانم محمد منم نوكر، منم چاكر براي آل احمد

محمد يا محمد يا محمد

حاج مرتضي ابريشم باف (اصفهان)

ميلاد علي بن موسي الرضا

مژده ميلاد رضا آمده است

مظهر لطف خدا آمده است

جلوه رحمت و عصمت چه خوش است

حاجت شيعه روا آمده است

همه گويند مبارك باد

بَه بَه اين عيد مبارك باد

يَثرب اي دوست گلستان بنگر

مُلكِ توحيد چراغان بنگر

شهر عشق آينه بندان بنگر

كه صفا روي صفا آمده است

همه گويند مبارك باد

بَه بَه اين عيد مبارك باد

نجمه زين مژده سرافراز شده

گره از زندگيش باز شده

با گل فاطمه همراز شده

با ملائك به نوا آمده است

همه گويند مبارك باد

بَه بَه اين عيد مبارك باد

در جنان حضرت زهرا به سرور

همه حوران به دو صد شادي و شور

بهر تبرك پذيرد به حضور

خبر از باد صبا آمده است

همه گويند مبارك باد

بَه بَه اين عيد مبارك باد

حاج مرتضي ابريشم باف

(اصفهان)

ازدواج

اي جوان بشنو ز من فوري برو همسر بگير

زن نمي خواهي بگيري لااقل دختر بگير

گفت

پيغمبر بود واجب به امت ازدواج

زن بفرمان خدا و امر پيغمبر بگير

نصف دينت ميشود كامل كني گر ازدواج

بهر اكملت لكم دين يك زن ديگر بگير

زن برو از اصفهان اهواز و آبادان و شوش

يا ز انديمشك يا دزفول يا شوشتر بگير

خرم آباد و جمين و هم خميني شهر و خوي

رام شير و رام هرمز رشت يا رامسر بگير

بندر عباس و بهشر و ز بندر انزلي

قصر شيرين و قم و قوچان و يا قمصر بگير

يا ز برزان و ز ويلان و ز رهنان و سده

يا نجف آباد و نائين و نطنز همسر بگير

القرض از كشور پهناور ايران زمين

در جهان آسودگي خواهي زن و دختر بگير

از فريور بشنو اين پند شكر آميز را

تاتواني در جواني اي جوان همسر بگير

حاج محمد علي فريور اصفهان

دين خدا نيست به جز راه راست

راه كه كج شد، نَه بِسوي خداست

راه يكي، رهبر و مقصود يكي است

مُوسي و عيسي و محمّد يكي است

حرف حق اين است، بيا كَج مكن

راه خدا و خَلق خدا كَج مكن

هر چه، نه ايمان و خدابندگي است

حاصل آن خفت و شرمندگي است

(محمد حسين شهريار)

صاحبدلي ز بازار آمده به مدرسه

بشكست عهد صحبت و اهل طريق را

گفتم ميان عالم و بازار آمده به مدرسه

تا انتخاب كردي يكي زين طريق را

گفت آن گليم خويش ميبرد ز موج

وين حمد مي كند كه بگيرد غريق را

جاهل بروز فتنه رَه خانه گم كند

عالم، روشن كند رَه طريق را

(حقيقي)

اي دختر ايران زمين

خواهرم در خيابان، چهره آرايش مكن

از جوانان سلب آرامش مكن

گيسوان از روسري، بيرون مَريز

در مسير ديدگان، افسون مَريز

خواهرم، ديگر تو كودك نيستي

فاش ميگويم، عروسك نيستي

خواهرم، اي دختر ايران زمين

يك نظر عكس شهيدان را ببين

خواهرم، اين لباس تنگ چيست؟

پوشش چسبانِ رنگارنگ

چيست؟

خواهرم، اين قَدَر طنازي مكن

با امور شرع لجباري مكن

در امور خويش سرگردان مشو

لايق چشمانِ نامردان مشو

(محبان اهل البيت عصمت و طهارت)

«بمناسبت ولادت با سعادت صديقه كبري حضرت زهرا عليها سلام»

اي بانوي بانوان عالم

اي جوهره كمال و دانش

اي دخت گرامي پيمبر

اي اختربُرج آل عصمت

اي كوه وقار و بحرايمان

اي مظهر شوكت و جلالت

اي معدن حلم و گنج حكمت

اي در ثمين پاك زهرا

تو نخبه عالم و جودي

عالَم عَرَض وتو اصل و ذاتي

من خادم درگهت «شهيرم»

لطف و كرم و عنايتي كن

اي ما يه افتخار آدم

مفتاح كتاب آفرينش

اي همسر با وفاي حيدر

اي گوهر تابناك عفت

اي آ مده، شأن توبه قرآن

اي فاطمه اي گل رسالت

ايجاد ز تو گرفته علمت

عالم همه قطره وتو دريا

تو نور حقيقت و شهودي

سرلوحه دفتر حياتي

درمانده و خسته و فقيرم

در حشر مرا شفاعتي كن

(حاج آقا مصطفي هادوي اصفهاني)

از خوانندگان گرامي اين كتاب درخواست مي شود، از ميكروفن مجالس عقد و عروسي كمال استفاده را بنمايند و در اين رابطه چنانچه گذشت، ضمن رعايت موازين شرعي (عدم موسيقي و عدم محيط مطرب) پيشنهاد مي شود، بنوبت از افرادي كه خاطره خوشي يا حكايتي آموزنده يا جُكهاي اخلاقي دارند، براي ديگران بازگو كنند و هم مجلسي را بسمت شادي و نشاط سوق داده و هم جرعت و شجاعت بيان را در ديگران ايجاد كنند و بقيه حُضار با صلوات و دست زدن گوينده را تشويق كنند.

كه اين رويه باعث مي شود در موقع اذان، افراد با شوق و حلقوم خود اذان بگويند زيرا مؤذن در روز قيامت يك سر و گردن از نظر ثواب از ديگران بالاترند زيرا اعلان زمان رابطه مخلوق با خالق با اذان شروع مي شود و كسي كه از خدا بترسد از

مخلوق خدا نمي ترسد، از طرف ديگر كساني مي ترسند كه يا كم رو و خجالتي هستند يا خداي نكرده اهل معصيت و گناه و يا كم اطلاعند، بهمين دلايل آقا امير المومنين عليه السلام بزرگترين گناه را ترس مي دانند.

البته بي ادبي را با رو داري و پُر گفتن را با علم و فضل و … نبايد اشتباه كنيم.

شاد و موفق باشيد و در برخوردهايتان با مومنين با لبخند و نشاط و صلوات بر محمد و آل محمد برخورد نماييد كه لبخند به چهره مومن حسنه است و عبوس بودن و خشن بودن در مقابل مومن سيئه است.

«منفورترين حلال»

(طلاق)

از بدو پيدايش انسان بر روي كره زمين همواره زنان و مردان، با تشكيل كانوني بنام خانواده، عمري را در كنار هم گذرانده و فرزنداني را در دامان پرمهر و محبت خود پرورش داده و از اين جهان رخت بر بسته اند.

در يك نگاهِ ظاهري متوجه مي شويم كه عناصر اصلي تشكيل دهنده خانواده، يك زن و يك مرد است كه مطابق آداب و رسوم اجتماعي خويش با يكديگر پيوند زناشويي بسته اند و بعد فرزند يا فرزنداني بر جمع آنها افزوده شده است شايد بتوان در يك تقسيم بندي كلي زندگي انسان را بدو بخش اساسي تقسيم كرد. اين دو بخش شامل دوران مجردي و دوران متأهلي است.

متأهل كسي است كه ضمن تعهد به شخص ديگر و پايبند پيوند خود و او در قبال آن شخص وظايف و حقوقي را بر عهده دارد.

ازدواج مرز جدا كننده مجردي از متأهلي است. در هر حال چه ازدواج را پيوند ميان دو روح تلقي كنيم و

چه آنرا صرفاً قراردادي اجتماعي بدانيم. داراي تأثيرات اساسي در زندگي فرد واجتماع است. اساسي ترين و آشكارترين كاركردهاي ديگري نيز بر آن مترتب است. طبيعي ترين شكل خانواده همين است كه هيچ عاملي جز مرگ نتواند، پيوند زناشويي را بگسلد وميان زن و شوهر جدايي بيفكند. اگر ازدواج را قراردادي بين دو شخص براي زندگي مشترك بدانيم، اين قرارداد، همواره دايم نيست و گاهي بنا به دلايلي فسخ مي شود. جريان فسخ قرارداد و بين يك ازدواج را اصطلاحاً طلاق مي گويند. هيچ دختري در آغاز زندگي و در پاي سفره عقد تصور نمي كند كه روزي مشكلات، چنان بر او غلبه كنند و شرايطي بر او تحميل شود تا دادخواست طلاق داده به زندگي مشتركش پايان دهد. طلاق احساس باخت و بازنده بودن در ارتباط زناشويي است كه دو طرف، براي رهايي از اين احساس شوم،اقدام به جدايي مي كنند، گاهي، تنها راه منطقي براي حل مشكل به نظر مي رسد. آنچه داراي اهميت است، نگرش متفاوت افرادجامعه، نسبت به اين پديده است.

طلاق دلايل گوناگوني دارد. اين دلايل متناسب با موقعيت، طبقه و جايگاه اجتماعي زوجين متفاوت است. شناخت عوامل موثر در شكل گيري طلاق، در كنترل و كاهش آن نقش بسزايي خواهد داشت، تا جائي كه بسياري از طلاقها، از مشاجرات و نارضايتي ها به دليل اينكه گفت و گو انجام نمي شود و يا بد گفت و گو مي كنيم (بي ادبانه و غيرمنطقي و غيرشرعي) جاري مي شود. هيچ مشكلي نيست كه قابل حل نباشد درصورتي كه منطقي باشيم و از كاه، كوه نسازيم و طرفين خود را در جاي همسرش قرار دهد نه

اينكه تصوركنيم، هر چه ما مي گوئيم صحيح است وديگري اشتباه مي كند؟! به گفته كارشناسان، ازدواجهايي كه در آنها هماهنگي بيشتري ميان زوجين و جود دارد موفق ترند.و كمتر به طلاق مي انجامد. تشابهاتي مانند طبقه اجتماعي، سطح تحصيلات، سطح هوشي، هم نژاد بودن، دين مشابه داشتن، هم زبان بودن و... يك ازدواج موفق را رقم مي زند. ازدواجي كه با تشابه نژادي، زباني، رواني و اجتماعي صورت بگيرد ازدواجي موفقيت آميزاست. تفاوت طبقاتي يكي از عواملي است كه باامكانات اجتماعي، معمولاً ديدگاههاي مختلفي را بوجود مي آورد. البته اگردو نفر، آن اندازه از آگاهي لازم برخودار باشند كه اين تفاوتها را به رسميت بشناسند (و معقتد باشند همه خوبيها در شخصي كمتر جمع مي شود و بي عيب خداي متعال است) ازدواجشان منعي ندارد.

طلاق بعنوان يكي از مهمترين پديده هاي حياتي انسان است و مي توان گفت كمتر پديده اجتماعي به پيچيدگي طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند اين علل و عوامل يا در لايه هاي عميق اجتماعي قرار دارند يا در لايه هاي ظاهري. اما بايد توجه داشت كه درك، فهم و تفسير لايه هاي عميق كار پيچيده است.

علل و عوامل تأثيرگذار در طلاق عبارتند از:

1- عدم صداقت و راستگويي (مخفي كار و متظاهر بودن)

2- چشم داشت به مال يا زيبائي.

3- عدم تفاهم و توافق اخلاقي(تضاد عقيدتي).

4- ناسازگاري و عدم سازش.

5- بداخلاقي و بدرفتاري.

6- خشونت (غر زدن، يا كتك زدن).

7- سوء ظن.

8- تفاوت و تضاد فكري در زندگي كردن.

9- تفاوتهاي فرهنگي داشتن.

10- ازدواج دوم.

11- دخالت ديگران در زندگي زوجين.

12- اختلاف سن زياد داشتن زوجين.

13- عدم علاقه بيكديگر.

14- بيماري روحي.

15- بيكاري.

16-

عدم توافق در مسائل جنسي (زناشوئي).

17- ازدواج اجباري.

18- اعتياد داشتن.

به تجربه آمار گرفته شده است،در ميان طبقات مختلف اجتماعي (بالا، متوسط، پائين).

تفاوتهاي اساسي دو طبقه پائين جامعه، مهترين علت طلاق مشكلات مالي عنوان مي شود. و بيكاري و ندادن نفقه، اعتياد، خشونت و بد اخلاقي و بدرفتاري

در ميان دو طبقه بالا، و متوسط شامل، عدم تفاهم و توافق اخلاقي است. در حاليكه در ميان طبقه متوسط جامعه، تفاوتهاي فرهنگي مهمترين عامل است.

بهرحال از هر دسته و طبقه جامعه باشيم، زماني كه بخود واقعي (شخصيت حقيقي خودتان) صدمه وارد مي شود و باعث پائين آمدن عزت نفس مي شويم، آنموقع است كه طلاق منفورترين حلال را بجان مي خريم. زمانيكه ما به خودمان ضربه وارد مي كنيم (اقتصادي و آبروئي) و تحمل اينكه خود واقعي فرد هيچ احساسي بطرف متقابل ندارد و تنها راه نجاتش را طلاق مي داند. در حقيقت دوستي و مهر و محبت جاي خود را به دشمني و شقاوت داده.

از نظر روان شناسان فروپاشي يك خانواده يك رويداد ساده نيست، زيرا بايد همه خاطرات و تجربيات نامطلوب زندگي از ذهن پاك شود و از بين برود تا فرد بتواند خود را با شرايط آتي زندگي هماهنگ سازد.

وقتي دوام زندگي دچار مشكل شود، اعتماد به نفس و آرامش انسان بخطر مي افتد وهمراه بااين به خطر افتادن، اگر طلاق صورت نگيرد باعث نابودي خود يا همسر مي شود. در حوادث روزنامه فرانسه قيد شده بود كه بعلت اينكه در فرانسه طلاق خلاف قانون اجتماعي است نوعاً همسران به طرز مرموزي به قتل مي رسند و حتي گرد سييانور ازطريق زير ناخنها به بدن همسران وارد شده و آنان

را به قتل مي رساندند. (بنابراين طلاق در اسلام حكم شير اطمينان را دارد).

بشنواين نكته كه خود راز غم آزادكن

خون خوري ، گر طلب روي ننهاده كني

آخر الامر گل گوزه گران خواهي شد

حاليا فكر سبو كن كه پر از باده كن

گر از آن آدمياني كه بهشتت هوس است

عيش با آدمي چند پري زاده كني

تكيه برجاي بزرگان نتوان زد بگزاف

مگر اسباب بزرگي همه آماده كني

خاطرت كي رقم فيض پذيرد هيهات

مگراز نقش پراكنده ورق ساده كني

كار خود گر بِكَرم بازگذاري حافظ

اي لب عيش كه با بخت خدا داده كني

اي حب، بندگي خواجه جلال الدين كني

كه جهان پرسمن و سوسن آزاده كني

مهمترين عامل طلاق، توقعات نادرستي است كه طرفين از يكديگر دارند. و ديگر عامل در جامعه امروز بحران شخصيت است، همان بحراني كه سبب مي شود بعضي از ازدواجها صورت گيرد، بحران تنهايي يا يك خلأ عاطفي، خلعي كه باعث مي شود درسن پائين، فرد تصميم بگيرد با ازدواج اين گره يا عقده را از هم بگسلد.

چنين افراديكه هنوز به بلوغ رواني كامل نرسيده و آگاهي لازم راجهت ازدواج ندارند، فقط براي اينكه تنهايي خود را پر كنند به سراغ ازدواج مي روند.

اين افراد، نه به ماديات و نه به ظواهر و ... به هيچ چيز توجه نمي كنند وتنها توجه آنها به تشكيل زندگي تازه واستقلال فردي درنتيجه جدا شدن از خانواده خود است. همين بحران شخصيت باعث مي شود كه فرد به هيچ كدام از تفاوتهاي فرهنگي و... يا فرد مقابل توجه نكند، تا فقط به استقلال فردي دست يابد. بنابراين بحران شخصيت بطور غيرمستقيم، طلاق رانيز براي فرد رقم مي زند.

اي كاش همه آنهائيكه با

عجله بر سر سفره عقد مي نشينند و يا از پله هاي محضر بالا مي روند تا با عجله «بله» بگويند واسمشان برود توي شناسنامه ديگري، قبل از همه آن امضاها سري به دادگاهها مي زدند، و آدمها رانگاه مي كردند. و مي ديدند چنان عاشق و دلباخته ها، همچون ليلي و مجنون در دادگاه سر همديگر داد مي زنند! و حيله ها و خدعه هاي يكديگر را بر ملا مي كنند كه به چند مورد آن اشاره مي كنم.

درمرحله اوّل دادگاه مي ترسند كه بگويند آمده اند دادگاه، فرقي نمي كند خواهان باشي يا خوانده اعتراف باينكه زندگي اشتباه بوده و به بن بست خوردي سخت است، اما كم كم راه مي افتي. درواقع زماني رسيده كه بخود واقعي ما صدمه وارد شده و باعث پايين آمدن عزت نفس شده ايم. آن موقع است كه طلاق، منفورترين حلال برايمان حكم داروي نجات بخش را دارد. زيرا تحمل زندگي برايمان سخت شده و هيچ احساس عاطفي بطرف مقابل نداشته و تنها راه نجات را در طلاق مي بينيم.

در صورتيكه با منطقي بودن و شنيدن راه كارهاي بزرگان فاميل و گذشت و ايثار، طرفين، از خيلي از اين طلاقها مي توان جلوگيري كرد. قضاوت با شماست.

مصاحبه 1: سن 23 ساله ام و يك سال ونيم است ازدواج كردم، زنم فاميلم است، بخاطر اختلاف فاميلي، پدرزنم نمي گذارد زندگي كنيم، زنم را برده خانه اش و مجبورش كرده است مهريه اش را اجرا بگذارد، مهريه اش، پانصد سكه است مي شود پنجاه ميليون من هم بيكارم هم اكنون دادگاه دارم. آمدم بپرسم راهي هست زندان نروم يا نه؟

چرا اينقدر مهر كردي؟ نمي خواستم، پدر و مادرم اصرار كردند.

مصاحبه 2: من 31 ساله ام و

دو بچه دارم، پسرم اول راهنمايي است و دخترم دبستان، شوهرم معتاداست وهر روز دنبال يك زن.

چرا اين همه سال صبر كردي؟

از طلاق مي ترسيدم، گفتم خوب مي شود، اما بدتر شد.

مصاحبه 3: شش ماه است عقد كرديم، اما خواهرشوهرم خيلي دخالت مي كند، آمده ام، مهرم را اجرا بگذارم، بعد تقاضاي طلاق كنم.

مهريه ات چقدر است؟

سيصد سكه

با شوهرت چگونه آشنا شدي؟

دوست خياباني

مصاحبه 4: سه سال است ازدواج كردم، يك بچه 2 ساله دارم شوهرم دوهفته است، مرا خانه پدرم گذاشته و رفته، مي خواهم مهرم را اجرا بگذارم تا مجبور شود برگردد.

شوهرت چيزي از خودش دارد؟

نه، هيچي.

چرا كار به اينجا كشيد؟

اولش خوب بود، فروشنده لوازم يدكي بود.

پس چرا بعد از سه سال مي خواهي جدا شوي؟

اولش عاشق بودم ولي بعد...

مصاحبه 5: زنم مهرش را اجرا گذاشته و آدرس محل كارم راهم داده است، ديروز مأمور دادگاه آمد، محل كارم و آبرويم را برد، مي خواهم برگردد، مي توانم از دادگاه حكم بگيرم كه نفقه مي دهم و او برگردد.

زنت مي تواند بگويد نفقه نميخواهم، خانه ات هم نمي آيم، با زور كه نمي تواني مجبورش كني...

نقل است جواني خدمت حضرت رسول اكرم رسيد و از ايشان خواست كه اسماء اعظم خداوند را به او ياد دهند، حضرت قبول كردند و گفتند مانعي ندارد، بشرط اينكه در كنار فلان پل رفته و آنچه مشايعت كردي بيائي و بازگو كني. جوان قبول كرد و فردا صبح در كنار پل رفته، رفت و آمد مردم را نظاره مي كرد تا اينكه پيرمردي را ديد كه بر دو طرف شانه خود شاخه هاي درخت خرما را حمل مي كند ودر

موقع گذر از پل به دونفر جوان برخورد كرد و شاخه ها به آنها اصابت كرد، فوراً پيرمرد حلاليت و معذرت خواهي كرد، ولي سودي نبخشيد و آن دوجوان آن پيرمرد را كتك زدن و او و شاخه هاي خرمايش را از بالاي پل به رودخانه انداختند، جوان نظاره گر اوضاع بود و دخالت نكرد، آن دو جوان رفتند و پيرمرد بهر زحمتي بود خود و شاخه هاي خرما را ازآب نجات داد و آفتاب گرفت تا خشك شدندو مجدداً بار خود را بدون هيچ ناسزاگوئي و ناشكري بدوش گرفت و رفت.

جوان خدمت پيامبر مراجعه كرد و شرح واقعه را گفت، حضرت از او پرسيدند اگر تو جاي آن پيرمرد بودي چه مي كردي در حاليكه اسم اعظم را هم در اختيار داشتي، جوان بدون معطلي گفت يك جوان را اينطرف پل و يك جوان را آنطرف پل سنگ مي كردم. حضرت فرمودند، مي داني آن پيرمرد، همه اسماء اعظم الهي را حافظ بود ولي از آنها استفاده نكرد، بنابراين تو ظرفيت دانستن آنرا نداري. (هر انسان رويه طبيعي و ژنتيك دارد كه به آن شاكله مي گويند، هنر و امتحان انسان در اين است كه اگر به كار خلاف و اخلاق ناپسند ميل دارد علي رقم ميلش كار خوب واخلاق پسنديده را تمرين كند تا تعالي يابد)

خواننده محترم در امور زندگي هم انسان بايد جنبه و ظرفيت داشته باشد نه اينكه در مرحله اوّل علم، يا مال يا مقام آنقدر تكبر ورزد كه خدا را بنده نباشد و قِص علي هذا …. در مكتب شيعه ثروت كم، كه احتياجات انسان را برطرف كند و به

ديگران محتاج نباشد و حلال و پاك باشد از مال شُبه ناك و آلوده به حرام هر چقدر زياد باشد افضل است. و صورت زيبا، در دنيا بواسطه والدين و خداوند متعال به تصوير كشيده شده است وصورت زيباي قيامت كه از آنها نور انتشار دارد از اعمال و رفتار خود ما ايجاد مي شود و خداي نكرده بعضاً كه صورت خود را زشت و تاريك در دنيا به تصوير كشيده اند از ديگران خواهش مي كنند، صورت خود را برگردانيد تا ما هم جلو پايمان را ببينيم و آنها در جواب مي گويند، شما در دنيا بايد بفكر امروز مي بوديد واجازه چنين كاري را نداريم. بنابراين بيائيد قدر يكديگر بدانيد كه ناگه ز يكديگر نمانيم.

متأسفانه ساختار آموزشي كشور، مناسبتش، درمورد آگاهي افرادي كه مي خواهند ازدواج كنند، كُند است، لذا بايد از مشاوره خانواده استفاده شود و با كمال تأثر و تأسف بايد گفت مهمترين شالوده زندگي كه ازدواج است نوعاً برپايه دروغ و خدعه و حيله وتجارت و... پايه گذاري مي شود كه اين مقدمات در آينده اي نه چندان دور ناسازگاري ... را بدنبال خواهد داشت، در صورتيكه با صداقت و راستي و توانائيهاي داماد، در مورد صداق، زندگي ها را محكمتر وشيرين تر خواهند كرد و اميد به آينده و تلاش براي زندگي بهتر و فرصت فكر كردن به حرفهاي منطقي همواره و راههاي ناپسند را از انسان سلب مي كند.

مضافاً به اينكه اگر چه طلاق آخرين راه حل است، ولي بهترين راه حل نيست زيرا احساس جدا شدن، تنهايي ومنزوي شدن فرد، باعث سوء تعبيرها و در مورد افراد بي ايمان

خودكشي را افزايش مي دهد، اين افراد از زندگي لذت نمي برند و احساس پوچي به ايشان دست داده و با خودميگويند من براي چه زنده ام؟ حالا بر سر من چه مي آيد؟ از اين پس چگونه بايد زندگي كرد؟ و بمرور، فرد نسبت به جنس مخالف و در تعميم آن نسبت بهمه افراد جامعه بدبين شده و ازطرفي دلسوزي بيش از حد اطرافيان، باعث مي شود مشكلات روحي افرادِ مطلقه تشديد شده و جَوّ، بي اعتمادي بوجود آيد.

در مورد فرزندان طلاق وضعشان از والدينشان بهتر نيست و از روز جدايي پدر و مادر فرزندان دچار استرس و افسردگي مي شوند لذا در موارديكه به آخرين راه حل رسيده ايد با مشاوره عمل كنيد كه ذهنيت منفي براي فرزندان طلاق ايجاد نشود و حتي الامكان آنان را با حقيقت آشنا كرده و به هيچوجه از آنان بعنوان خبرچيني و جاسوسي طرف مقابل استفاده نكنيد وبهتر است به آنان تفهيم كنيد ما همديگر را درك نمي كرديم. و از يكديگر توقعات نادرستي داشتيم و زمينه را براي زندگي آتي او كه فارغ از تنش و استرس باشد، فراهم نمائيد واميد به آينده را در ذهن فرزندتان روشن نگهداريد، باشد كه انشاءا... پس از مدتي مجدداً رجوع حاصل شود و بر دهان نفس اماره لگام زده و دو نفر باعث خوشخبتي يكديگر شده و براي خوشبختي فرزندان ايثار كرده و بالاترين لذت رادر ترك لذت (نفساني) بدانيد.

اگر لذت ترك لذت بداني

ديگر لذت نفس لذت نخواهي

اگر از مطالب خوشتان آمده معلوم ميشودكه با بنده هم عقيده ايد لذا براي همه چيز روزانه 100 مرتبه صلوات با و عجل فرجهم بگوئيد.

توصيه مي

شود، مقدسات و حريم الهي را مقدس شمرده و با پيروي از وساوس شيطاني آينده خود و ديگران را خراب نكنيد، بخصوص در آخر الزمان كه عمرها كوتاه و آروزها طولاني است. و با كمي عمر فرصت دويا چند بار تجربه در امور دنيا، بخصوص امر ازدواج وجود ندارد، دختر خانمي با پسر جواني در خيابان يا پارك آشنا شده بودند و پس از اشاره ولبخند كار به ازدواج كشيده هنوز شش ماه از ازدواج آنها نگذشته بود كه كنتاكت لفظي ايجاد شده و توقعات نامعقول كه مرد با سوءظن مي گويد شايد قبل از من تو با كس ديگري رفيق بوده اي، هر چه زن انكار مي كرد، شوهر زير بار نمي رفت و متأسفانه كار به طلاق و جدائي كشيد.

تمام سرمايه زن حياء و عفت اوست، لذا زمانيكه خود را آرايش كرده و براي خودنمائي و ارائه زيبائي به نامحرمان است، هيچ ارزش و قيمتي ندارند و چنين زنان همال شيطان هستند.

در روايات اسلامي آمده اگر زني خود را خويش بو كند واز منزل خارج شود تامراجعت او به منزل، فرشتگان او را لعنت مي كنند. حال اگر كسي خود را براي غيرشوهرش تزئين نمايد چه حكمي دارد؟!

الگوي خانم ها در زندگي حضرت خديجه كبري و فاطمه زهرا و حضرت زينب و حضرت معصومه و... مي باشند. و الگوي آقايان حضرت محمد بن عبدا... و حضرت اميرالمومنين وائمه اطهار و آقا ابوالفضل العباس نه فلان ستاره سينمائي هاليود و اروپا كه فرهنگ واخلاق و مذهب آنان با مسلمين مغايرت دارد.

خلاصه اينكه انسان خود را به قرآن ارائه دهد اگر اعمال و رفتارش با قرآن مطابقت دارد خرسند

باشد اگر چه ديگران او را بد، بدانند زيرا خداوند بنده مخلص خود را بين بندگانش مخفي كرده واستجابت دعا را بين دعاها و خشم و غضب خودش را بين گناهان بنابراين هيچ بنده اي را كوچك نشماريد و هيچ دعائي را كم نشماريد و هيچ گناهي را كوچك ندانيد از طرف ديگر در اين چند روز دنيا به آنچه سعي كرده ايم بدست آوريم و نتوانسته ايم يا حقمان نبوده و يا مصلحت الهي يا خود ما نبوده امتحان مي شويم.

و آبرو را در پُست و مقام و ثروت ندانيم بلكه عِزَت و آبرو را در ايمان، تقوا، علم و دانش، عقل و جهاد با نفس و نماز شب بدانيم و از كبر و حَسَدْ و حِرص دوري كنيم كه تكبر، شيطان را رانده كرد و حَسَد باعث شد قابيل برادش هابيل را بِكُشَدْ و حِرص باعث شد كه آدم و حوا از بهشت خارج شوند.

توصيه اي ديگر به نسل جوان:

اگر مي خواهيد راهي را كه اروپائيان بخصوص امريكا طي كرده تكرار نكنيم كه زن را بعنوان عروسك و دكور زندگي و به ابزار تقليل داده اند طي نكنيم بيائيد از دستورات اسلام عزيز و سادگي و بي آلايشي صدر اسلام تبعيت كنيم.

روزي در مسجد پيامبر، خانمي پس از نماز ايستاد و گفت اي پيامبر خدا، من شوهر ندارم آيا كسي هست مرا به همسري خود درآورد، حضرت ختمي مرتبت اعلان كرد و يك نفر بلند شد، حضرت سوال كردند چه چيزي داري كه صداق قرار دهي آن مرد گفت از مال دنيا هيچ فقط حافظ قرآنم حضرت فرمودند آيا حاضري صداق اين زن را خواندن

قرآن قرار دهي؟ آن مرد گفت بله و آن زن هم قبول كرد و عقد جاري شد.

در اروپا و بيشتر در آمريكا ديگر ا زدواج بطور رسمي برقرار نيست بطوريكه بيشتر ازدواج ها بصورت دوستي برقرار مي شود و هر كدام تمايل بفرزند دارند مي توانند سفارش دهند و ديگر فرزند بدنيا آمده ربطي به طرف مقابل ندارد. (سير حيوانيت)

در كشورهاي ديگر اروپائي هم پسر يا دختر خانواده در سن 17-16 سالگي بايستي خانه پدري را ترك كند و خود تشكيل خانواده و زندگي دهد ولي در كشور عزيز اسلامي ما، چرا مهريه بعنوان حربه اي در دست زن در مواقع اختلاف بعنوان قهريه از آن استفاده مي شود؟!

و شروع زندگي كه بايد با شادي و آرامش شروع شود و روز به روز بر شادي آن افزوده شود با يكسري تمهيدات و تشريفات و فشارهاي روحي، رواني و مادي بر خانواده طرفين زمينه روابط آنقدر فشار ايجاد مي كند كه براي فرزندان ديگر چندان رقبتي نيست و بعضي مواقع حتي داماد يا عروس از انتظارات بي جا به ستوه آمده و زمينه استرس و بي مهري فراهم مي شود. اگر استطاعت دارند يك ميليارد هم مهريه مانع ندارد ولي اگر تمكن نيست چرا؟!

اي نسل جوان:

بيائيد براي نجات خود و ديگران در دنيا و آخرت از دستورات ديني پيروي كنيد، و دستورات خدا و پيامبر و ائمه را بر ديگران مقدم داريد تا زندگي به كام شما باشد و بركت به زندگيتان راه يا بد و هم خود و خانوادتان سالم و صالح و آسوده باشيد.

در صورتيكه اگر با انسانيت كه مقدمه اسلاميت است خداحافظي كنيد، جامعه اي

بمراتب بدتر و غم انگيزتر از اروپائيان خواهيد داشت.

در آخر متذكر مي شويم بخود و به هم وطنان عزيز و غيرتمند ايران اسلامي كه اين مكتب گرانقدر شيعه پس از نقصان حضرت ختمي مرتبت تاكنون مورد تجاوز منافقان بوده و در استمرار راهشان كفار به كمكشان آمده و با برنامه ريزي ميشل افلق از انگلستان كه يهودي بود حزب وهابيت (القاعده) را در عربستان حزب بَعْث را در عراق و سوريه حزب بهائيت را در ايران و حزب طالبان را در افغانستان و آتاترك را در تركيه پياده كردند كه هدفشان مبارزه و قلع و قمع مسلمانان، بخصوص شيعيان بوده و هست و بنام اسلام، مسلمين را در طول سيصد سال اخير از لب تيغ گذرانده و در اين اواخر با بمب گذاري در حرم مطهر حضرت رضا عليها سلام و قبور ائمه اطهار و عزارداران ايشان خود را نعوذباا... از پيامبر و ائمه اطهار بالاتر ميدانند و قرآن را به رأي خود تفسير مي كنند و زير بار معصومين عليهم السلام كه هيچ، زير بار عقل و فهم و علم هم نمي روند آيا شيعه احترامي كه براي ائمه بقيع قائل است كمتر از احترامي است كه براي امام رضا (ع) يا كربلا يا كاظمين يانجف و سامراست؟! البته كه خير و احترام شيعه به دستورات اين بزرگان كه در راستاي خط حضرت ختمي مرتبت هستند قائلند، نه چيز ديگر لذا اگر خود را شيعه جعفري مي دانند. بايد ضمن، عهد و پيمان و ميثاق با اين بزرگان در هر حركتي و اقدامي از اين بزرگان اطاعت كنيم. و در اين راه از چشم و

هم چشمي و رقابتهاي كاذب و خلاف شرع و دروغ و خدعه و حيله كه جاي خود را با زرنگي و فعال بودن عوض كرده و نوعاً نامردي و نامردمي را با زرنگي اشتباه مي كنيم صرف نظر كردو بجاي آن راستي و دوستي و يك رنگي و صداقت و كمك به هم نوع ضعيفتر و دور از تشريفات زندگي سالم داشتن و حلال را هر چند، بي مقدار باشد بر حرام، هر چند زياد و قابل توجه باشد ترجيح دهيم كه اين خط سير، علاوه بر رستگاري خود و خانواده و جامعه اسلامي باعث الگو پذيري كشورهاي ديگر و هم كيشمان خواهد شد و خود مقدمه است براي مسئله انتظار آخرين ذخيره هدايت بشريت در سطح گيتي اگر مصمم به انجام امور بالا شده ايد و درصدد اجرا با توكل بخدا شديد از هم اكنون خود را سرباز امام عصر بدانيد و گوش بفرمان ايشان باشيد كه حرف ايشان با استدلال عقل و علم و قرآن حرف خداوند متعال است (نه حرف استعمارگران صهونيست كه به هيچ دين و آئيني پاي بند نيستند و فقط خودخواهي هاي خود را هدف دارند) انشا ا… براي تقويت اعتقادات و پيشرفت مقاصد عالي ياور همديگر باشيد.

وسلام علي من التبع الهدي

1427 هجري قمري

يازدهم ذيحجه مصادف

با ولادت امام هستم عليه السلام

قبل از ازدواج خوب چشمهاي خود را باز كنيد و بعد از ازدواج كمي چشمهاي خود را ببنديد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109