همجنس گرايي و همجنس بازي

مشخصات كتاب

نويسنده : مهدي آقابابائي

ناشر : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان

چكيده

يكي از انحرافاتي كه متاسفانه در اين جامعه اي كه در آن زندگي مي كنيم، جامعه اي كه از همه طرف مورد تهاجم دشمنان داخلي و خارجي از طريق تبليغات از رسانه ها، ماهواره ها، سي دي ها، كتاب هاي رمان دارد به جوان ايراني حمله مي شود و اين جوان را دارد از پاي در مي آورد و وارد منجلاب فسادي كرده به نام همجنس بازي و همجنس گرايي مي باشد كه اين عمل در بعضي از زنان و مردان وجود دارد. كه در مردان به آن لواط و در زنان به آن مساحقه مي گويند. در اين مقاله سعي شده كه راههاي مبتلا شدن به اين پديده خطرناك مورد بحث و بررسي قرار گرفته و راههاي جلوگيري از اين فعل، از روايات و منظر و ديد جامعه شناسي مورد بحث و كنكاش قرار گرفته است اميد است كه مقوبل درگاه احديت واقع شود.

واژگان كليدي

لواط، همجنس بازي، همجنس گرايي، مساحقه، حد

مقدمه

از آنجايي كه قوانين اسلام براي بشر قوانيني تشريعي و تكويني مي باشد. و خلقت موجودات بر دو گونه است: گونه¬ي اول: مبني بر تولد است و آنها حيواناتي هستند كه خلقت آنها دو (نر و ماده) لازم ندارد بلكه روي عواملي آفريده مي شوند بدون اينكه احتياج به جفت ديگري داشته باشند. گونه¬ي دوم: مبني بر توالد است مثل انسان كه خلقت آنها مبني بر جفت گيري است خدا در اين رقم حيوانات ماده اي به نام مني يا نطفه خلق كرده است هم در نر و هم در ماده و اين دو ماده با هم مخلوط مي شوند و توليد مثل

مي كنند و اگر اين دو ماده نباشند نسل آن حيوان منقطع مي شود و براي اين دو ماده در نر جاي معين و مشخص قرار داده و در ماده هم همينطور و نيز محل معين و مشخصي براي اختلات اين دو ماده قرار داده و بعد از اختلال هم جاي معين و مشخصي براي نشو و نما قرار داده تا آن وقت كه «مثل» از نظر خلقت كامل شود و غرض از خلقت اين دو ماده (توليد مثل) بدست آيد.

اين: عالم خلقت تكويني حيوانات توالدي هستند و اگر يكي از اين مراتب جا به جا شود اين نطفه كه خدا خلق كرده براي بقاء نسل ضايع مي شود. در حيوانات ديگر غير انسان چون عقل ندارند عالم تشريع ندارند اما انسان چون عقل دارد علاوه بر عالم تكوين عالم تشريع هم دارد و عالم تشريع هم مثل عالم تكوين است و به اندازه سر سوزني نبايد جا به جا شود. اگر جابجا شد غرض از خلقت (توليد مثل) ضايع و كان لم يكن مي شود انسان مسئول است و در عالم ازدواج اگر به همان ترتيب كه درعالم تكوين گفته شد (البته با مجوز شرعي) رفتار شد غرض از خلقت (توليد مثل) تضييع نشده و انسان مسئول نيست و الا ( اگر جابجا شد) مثل مساحقه و لواط و استمناء شد انسان مسئول است چون نطفه كه خدا خلق كرده براي بقاء نسل آن را ضايع و كان لم يكن كرده علاوه مي شود بر اينها عدم تمايل به جنس مخالف و توليد امراض گوناگون و عقيم شدن چون نطفه در غير محل ريخته

مي شود و اسلام در مورد لواط مجازات سنگيني قرار داده حتي تا سر حد اعدام.

و در اينجا ما به راههاي پيشگيري از اين اعمال شنيع مي پردازيم و مورد بحث و بررسي قرار داده اين اين امور خطرناك را براي فردي كه وارد آن صحنه شود و خود را به آن آلوده نمايد و از راه روايات و جامعه شناسي و ديگر طرق ديگري به اين مبحث پرداخته ايم و زمينه اي مبتلا شدن به آن و راههاي جلوگيري از آن بيان نموده ايم و راههاي صحيح ارضاي ميل جنسي اشاره شده است..

فصل اول: ارضاي ميل جنسي

فصل اول

ارضاي ميل جنسي

اشاره

انسان مجموعه اي از روح و بدن است و اين دو بخش به نوبه ي خود نيازهايي دارند كه بايد به موقع رفع شود. نيازهاي انسان مختلف و گوناگون است و در سطوح متفاوت ظاهر مي گردد. «مزلو» نيازهاي انساني را بر اساس سلسله مراتب ويژه اي تنظيم كرده و معتقد است نيازهاي جنسي بشر ( مانند نياز به غذا، آب، هوا و خواب) جزء نيازهاي جسماني محسوب مي شود. او هم چون بسياري از روان شناسان ديگر، ارضاي ميل جنسي را براي نسل بشر اساسي مي داند.(1)

تعريف ارضاي ميل جنسي

آنگاه كه نيازي در انسان به وجود مي آيد، فرد آرامش و قرار ندارد تا اين كه آن نياز بر طرف گردد. وقتي كه نيازمندي برطرف شد، شخص راضي مي شود و از تلاش براي رفع آن صرف نظر مي كند. نياز شكل گرفته ممكن است واقعي باشد؛ همان گونه كه ممكن است خيالي باشد؛ به اين معنا كه فرد در واقع نيازي ندارد؛ اما خيال مي كند كه نيازمند است. غريزه و ميل جنسي نيز بخشي از غرايز انساني است و هنگامي كه در انسان شكل گرفت، بايد آن را برآورده كرد؛ از اين رو ارضاي ميل جنسي، عبارت است از رفع نياز از غريزه.(2)

راههاي ارضاي ميل جنسي

انسان از راه هاي مختلفي مي تواند نياز جنسي خود را برطرف كند؛ اما صرف وجود راه هاي متنوع دليل بر صحيح بودن همه ي آنها نيست؛ مثل اين كه كسي بخواهد از مكان مرتفعي پايين بيايد؛ او مي تواند از نردبان، پله يا طناب استفاده كند و يا خود را از بالا به پايين بيندازد. اين فرد از هر ابزاري استفاده كند، خواه ناخواه به پايين مي رسد؛ اما اين كه چه ابزاري باشد و چگونه مورد استفاده قرار گيرد، فرق مي كند. انسان براي ارضاي نياز جنسي خود راه هاي گوناگوني مانند ازدواج، همجنس بازي و خود ارضايي را پيش روي خود دارد؛ اما بايد بنگرد كه كدام يك از نظر شرعي، اجتماعي و قانوني صحيح است تا همان را برگزيده و از بقيه اجتناب كند. دين مبين اسلام انسان را به ارضاي طبيعي غريزه ي جنسي از طريق ازدواج فرا خوانده است.

گاهي ارضا به وسيله

ي موجود غير زنده رخ مي دهد؛ مثلاً لباس جنس مخالف مي پوشد و از نظر جنسي لذت مي برد. گاهي به وسيله موجود زنده انجام مي شود كه اين خود دو گونه است: گاهي با موجود زنده غير انسان است و گاهي به وسيله انسان. آن گاه كه بوسيله انسان است، دو صورت دارد: گاهي به وسيله خود فرد انجام مي وشد كه «خودارضايي» نام دارد . خودارضايي در مردها به «استمناء» و در زن ها به « استشهاء» معروف است. گاهي ارضا به وسيله فرد ديگري تحقق مي يابد؛ اين هم دو قسم است:

1- هر دو هم جنس باشند كه به «هم جنس بازي» مشهور مي¬باشد به اين عمل در مردان «لواط» و در زنان «مساحقه» گفته مي شود.

2- غير هم جنس باشد كه در اين صورت اگر عمل جنسي آن دو طبق موازين قانوني و شرعي صورت مي گيرد، به آن «ازدواج»، اگر خارج از موازين و مقررات باشد، به آن «زنا» گفته مي شود.

راه سالم ارضاي ميل جنسي

براي رشد و نمو، توليد، تكثير و بقاي نوع انساني، شهوت هاي گوناگوني در انسان قرار داده شده است و بايد به گونه اي كه با هدف خلقت منافات نداشته باشد، آن ها را ارضاء كرد. كسي كه تشنه يا گرسنه است، آرامش ندارد؛ آن كه نياز به خواب دارد، قرار ندارد تا اين كه اين ميل ارضا شود.

كسي كه ميل جنسي در او شكل گرفته، بايد آن را ارضا كند تا به سكون و آرامش برسد. سخن در اين است كه آيا اصل اولي در مورد نيازهاي طبيعي

( مانند آن ها خوردن و آشاميدن و نياز جنسي) و عدم آن سركوب، كنترل و تعديل آنها اصل ثانوي به حساب مي آيد و يا بر عكس، اصل اين است كه انسان غرايز و اميال خود را سركوب كند و از روي ناچاري و اضطرار آن ها را ارضا نمايد؟(3)

آيت الله ابراهيم اميني معتقد است:

نياز جنسي مانند نياز به آب و غذاست. مگر به يك انسان گرسنه يا تشنه مي توان گفت: از خوردن آب و غذا خودداري كن؟ مگر كار ديگري حتي ورزش و تفريح و بازي مي تواند انسان گرسنه و تشنه را از فكر غذا و آب منصرف سازد؟ نياز جنسي مانند گرسنگي و تشنگي ؛ بلكه به مراتب شديدتر و نيرومندتر از آن ها مي باشد. اگر از طريق مشروع ارضا نشد، ممكن است جوان را به سوي انحراف و گناه بكشد و مهار كردن آن بسيار دشوار است... . بر فرض اين كه جوان توانست با نيروي ايمان و عفت و حياء غريزه ي نيرومند جنسي را مهار كند و دامن خود را به گناه آلوده نسازد؛ اما با عواقب سوء رواني و جسماني آن چه بايد كرد؟ بنابر اين در سنين معين جز ازدواج چاره اي نيست.(4)

از ظاهر آيات و روايات نيز استفاده مي شود كه اصل اوليه در نيازهاي طبيعي، ارضا كردن آن است؛ از اين رو اشباع انگيزه ها امري طبيعي است كه به اقتضاي وجود و سرشت انسان صورت مي پذيرد و ادامه ي زندگي و بقاي نوع به اشباع آنها بستگي دارد؛ از اين جهت احكام و فرمان هاي موجود در

قرآن و سنت در خصوص اين انگيزه ها، با فطرت انسان هماهنگي دارد و اشباع آن ها را مي پذيرد و به آن ها اقرار مي كند و در حدودي كه شرع مقدس اجازه مي دهد، خواهان اشباع آن هاست.

تنها راه صحيح ارضاي نياز جنسي در انسان ازدواج است، چه دائم و چه موقت. البته منظور ما از ازدواج، پيوند زناشويي بين دو جنس مذكر و مونث مي باشد، نه ازدواج هم جنس با هم كه امروزه در بعضي از كشورها نوعي ازدواج به حساب مي آيد و حتي به صورت قانوني در آمده است.

راه هاي ناسالم ارضاي ميل جنسي

اگر انسان در ارضاي انگيزه ها زياده روي كند؛ به گونه اي كه استفاده از آن ها هدف اصلي قرار گيرد، انگيزه ها از اهداف اصلي خود دور شده اند و ديگر وسيله اي براي ادامه زندگي فرد و بقاي نوع به شمار نمي آيند؛ بلكه خودشان في نفسه به هدف نهايي تبديل مي شوند. در اين صورت انسان در مهار كردن انگيزه هاي خود و مسلط بودن بر آن ها شكست مي خورد و اميال و غرايز بر او حاكم مي شوند. يكي از مهمترين انگيزه هاي فيزيولوژيك كه در معرض انحراف قرار دارد، انگيزه جنسي است. ميل جنسي مانند ساير نيازها، امري طبيعي است كه بايد ارضا شود و اصل اولي هم ارضاي آن مي باشد. با اين حال اگر كسي امكان ازدواج ندارد، نبايد به راه هاي ناصواب ميل جنسي رو بياورد. انحرافاتي كه ممكن است در انگيزه جنسي رخ دهد، فراوان است. در اين جا ما فقط به بررسي مهم ترين راه

هاي غير صحيح ميل جنسي مي پردازيم.

هم جنس خواهي

هم جنس خواهي به اين معناست كه انسان ميل جنسي خود را با انسان ديگري از جنس خود ارضا كند.

انواع هم جنس

اشاره

انسان از دو جنس خارج نيست: يا مذكر است و يا مونث؛ از اين رو دو نوع هم جنس خواهي بيش تر وجود ندارد كه در اين جا به توضيح آن دو مي پردازيم.

لواط

به ارتباط جنسي دو مذكر با هم لواط گفته مي شود. از منابع اسلامي استفاده مي شود كه اين انحراف از زمان قوم لوط شروع شده است،

مساحقه

عبارت است از ارضاي ميل جنسي جنس مونث با هم جنس خود. در اين هم يكي در نقش فاعل و ديگري در نقش مفعول ظاهر مي شود و ممكن است به صورت هاي مختلفي، از جمله تماس با بدن هم جنس مونث، در آغوش كشيدن و يا مباشرت باشد.

فصل دوم

آثار هم جنس خواهي

تمايل به جنس موافق، موجب مي شود كه انسان به ارضاي غريزه جنسي با هم جنس خود متمايل گردد. اين ميل در ابتدا ضعيف است؛ ولي در ادامه شدت پيدا مي كند تا جايي كه فرد تن به اين كار مي دهد و نياز جنسي خويش را با هم جنس ارضاء مي كند.

از ديگر آثار اين انحراف، پيدا شدن احساس زنانه در فرد و ضعف مفرط جنسي فاعل و مفعول ( به اصطلاح سرد مزاجي) است؛ به گونه اي كه بعد از مدتي قادر به آميزش جنسي به صورت طبيعي نيستند. از طرف ديگر، از دست دادن احساسات طبيعي بر روح و جسم اثر بد مي گذارد؛ در خود يك نوع از خود بيگانگي نسبت به خويشتن و جامعه مي بيند و قدرت اراده را كه رمز توفيق در كارهاست، كم كم از دست مي دهند و سرانجام يك نوع سرگرداني و بي تفاوتي در روح آنان ايجاد مي شود.(5)

بلاى همجنس گرائى !

(همجنس گرائى) چ_ه در م_يان مردان باشد (لواط) و چه در ميان زنان (مساحقه) از بدترين انحرافات اخلاقى است كه سرچشمه مفاسد زيادى در جامعه خواهد بود.

اصولا طبيعت زن و مرد آن چنان آفريده شده است كه آرامش و اشباع سالم خود را در علاقه به جنس

مخالف (از طريق ازدواج سالم ) مى بينند، و هرگونه تمايلات جنسى در غير اين صورت ، انحراف از طبع سالم انسانى و يك نوع بيمارى روانى است كه اگر به آن ادامه داده ش_ود روز ب_ه روز ت_ش_دي_د م_ى گ_ردد و نتيجه اش بى ميلى به (جنس مخالف ) و اشباع ناسالم از طريق (جنس موافق ) است .

اي_ن گ_ون_ه رواب_ط ن_ام_ش_روع در ارگ_انيسم بدن انسان و حتى در سلسله اعصاب و روح اث_رات وي_ران_گ_رى دارد: م_رد را از ي_ك م_رد كامل بودن ، و زن را از يك زن كامل بودن ساقط مى كند، به طورى كه چنين زنان و مردان همجنس باز، گرفتار ضعف جنسى شديد مى شوند و قادر نيستند پدر و مادر خوبى براى فرزندان آينده خود باشند و گاه قدرت بر توليد فرزند را به كلى از دست مى دهند.

اف_راد (ه_م_ج_ن_س گ_را) ت_دري_ج_ا به انزوا و بيگانگى از اجتماع و سپس بيگانگى از خويشتن رو مى آورند، و گرفتار تضاد پيچيده روانى مى شوند، و اگر ب_ه اص_لاح خ_وي_ش ن_پ_ردازند ممكن است به بيماريهاى جسمى و روانى مختلفى گرفتار شوند.

ب_ه ه_مين دليل و به دلائل اخلاقى و اجتماعى ديگر، اسلام شديدا همجنس گرائى را در هر ش_ك_ل و ص_ورت ت_ح_ري_م ك_رده ، و براى آن مجازاتى شديد كه گاه به سرحد اعدام مى رسد قرار داده است .

م_وض_وع م_ه_م اين است كه بى بندوبارى و تنوع طلبى بيمارگونه دنياى متمدن مادى ، ب_س_يارى از پسران و دختران را به سوى اين انحراف بزرگ مى كشاند، نخست پسران را ت_ش_وي_ق ب_ه لب_اس_ه_اى جلف و زنانه و خودآرائى مخصوص و دختران

را به لباسهاى پ_سرانه دعوت مى كند، و از اينجا انحراف و همجنس گرائى شروع مى شود تا جائى كه ب_ه وق_ي_ح_ترين اعمال در اين زمينه ، شكل قانونى مى دهند و از هرگونه پيگرد و مجازات بركنار مى دادند كه قلم از شرح و وصف آن شرم دارد.(6)

برخي از عوامل هم جنس خواهي

بستر پيدايش هم جنس بازي اين است كه افرادي كه به تازگي نقش جنسي خود را كشف كرده اند و در بيان مسايل شخصي با ديگران خجالت مي كشند و بنابراين به دنبال محرم رازند؛ از اين رو دوستاني همدل و هم راز پيدا مي كنند. بحران غريزه و زمينه ي رواني سبب مي شود آنان با هم به انحرافات تن دهند و كار به انجام اعمال منافي عفت بكشد.

گاهي اين عمل به دليل شرم و حياي افراطي يا براي جلب محبت و يافتن تحسين ديگران در عمل صورت مي پذيرد و ممكن است به سبب وسوسه ها و دسترسي نداشتن به جنس مخالف باشد.(7)

علاوه بر عوامل بالا ، هم جنس خواهي ممكن است از عوامل زير نيز ناشي شود:

1-قانع نبودن از ارضاي نياز جنسي بوسيله ي جنس مخالف (همسر)

2- دوستي هاي بي حساب نسبت به هم جنس.

3- ارتباط زياد با افراد هم جنس زيبا يا توجه بيش از حد به تصوير آنان.

4- زندگي دسته جمعي افراد هم جنس؛ مانند زندگي در پادگانها و خوابگاههاي مدارس و دانشگاهها

5- محيط هاي خانه، مدرسه و ... كه آلوده باشد.

6- آزادي فردي در ارتباط ، معاشقه و شوخي با هم جنس.

7- تماس جسمي با هم جنس

8- زياد نشستن در توالت.

9- نا رضايتي

از تجربه ي جنسي گذشته با جنس مخالف.

در يك تحقيق اين نتيجه به دست آمده است كه زنان و مردان هم جنس خواه مورد پژوهش ، در دوران كودكي و نوجواني چندان هم از تجارت ديگر جنس خواهي بي بهره نبودند. فرقي كه آنان ازاين لحاظ با همگنان دگر جنس خواه خود داشتند، اين بود كه اين تجربه ها را مايه خوشنودي نيافته بودند.

10- ارتباط ضعيف با پدر

در همين پژوهش نتيجه گرفته اند كه در مورد زنان و مردان مورد پژوهش ، به نظر مي رسيد كه ارتباط ضعيف با پدر نقش بيشتري در مستعد ساختن آنان به هم جنس خواهي آنان داشته است تا كيفيت ارتباطشان با مادر.

اين بررسي نشان مي دهد كه تداوم در خور توجهي بين احساسات جنسي دوران كودكي فرد و رجحان جنسي او در دوره ي بزرگسالي وجود دارد بر خلاف نظر رايجي كه در آن پدر و مادر به گونه اي مسئول هم جنس خواهي فرزند خود شناخته مي شوند، اين تحقيق نشان مي دهد در تعيين رجحان جنسي، پدر و مادر نقش مهمي ندارند. رجحان جنسي به الگوي پيچيده اي از احساسات و واكنش هاي خود كودك بستگي دارد كه هنوز به آن پي نبرده ايم.(8)

فصل سوم

امراض و بيماري هاي همجنس بازان

بيماري هاي روده اي در همجنس بازان

سندرم روده اي همجنس بازان (Gay bowel syndrome) اصطلاحي است كه در اواخر دهه ي هفتاد ميلادي مرسوم شد و به معني گروهي از عفونت هاي روده اي در مردان همجنس بازان نيز به نوعي شيوع دارد ولي اين اصطلاح در اين مورد دقت كافي ندارد.

همجنس بازان مرد در خطر

بيشتري هستند زيرا نوع خاصي از تماس جنسي را تجربه مي كنند و شركاي جنسي در آنها متعدد است و در عين حال زودتر براي درمان مراجعه مي كنند.

تماس جنسي در همجنس بازان مرد باعث مي شود كه عوامل بيماري زاي روده اي از فردي به فرد ديگر منتقل شود.

تماس جنسي از راه معقد و سپس تماس دهاني در شريك جنسي ديگر يكي از ديگر راههاي انتقال اين بيماريهاست. اگر چه بسياري از همجنس بازان مرد ممكن است براي مدتهاي طولاني يك شريك جنسي را انتخاب كنند ولي فرهنگ كلي در اين گروه داشتن شركاي جنسي متعدد است كه خود آنها نيز در سطح وسيعي شريك جنسي متعدد دارند. به طوري كه يك مرد همجنس باز ممكن است در طول زندگي به هزار شريك جنسي برخورد كند و حتي گاهي در يك جلسه با چند نفر تماس جنسي اتفاق افتد به طوري كه تعداد شركاي جنسي را در سال گاهي به صد نفر مي رساند. در عين حال ناشناس بودن شركاي جنسي به مراتب خطر بيشتري نسبت به تعداد آنها محسوب مي شود زيرا پيگيري راه اپيدميولوژيك را بسيار مشكل مي كند.

بسيار از بيماريها ممكن است به صورت بي علامت در فردي موجود باشند به همين دليل اين افراد هرگز دنبال درمان نخواهند رفت و بسياري افراد ديگر را آلوده مي كنند.

دلايل ديگري نيز براي انتقال بيماري در اين گروه وجود دارد كه شامل:

-كمبود ايمني به صورت بالقوه در بعضي از همجنس بازان مرد وجود داردد.

- ارزيابي غير دقيق بعضي از پزشكان كه نه عامل اتيولوژيك در پيگيري و نه بيمار را به عنوان

همجنس باز شناسايي مي كنند.

- نقش آلت تناسلي مردانه به عنوان يك ابزار آسيب رسان به مخاط و انتقال دهنده عامل بيماري زا.

عوامل قابل انتقال در همجنس بازان

اين عوامل عمده شامل باكتريها، انگل ها، اسپيروكت ها، ويروسها و قارچ هاست. بيماري هاي روده اي در اين گروه عبارت است از پروكيت، كوليت و آنتريت هاست. بايد توجه داشت كه علائم بيماري هاي روده اي بسيار محدود است و از طريق اين علائم نمي توان پاتوژن تاكيد نمود و در عين حال يك بيمار همزمان ممكن است چند نوع از ارگانيسم هاي پاتوژن را حمل نمايد.(9)

التهاب معده (proctitis)

اين حالت عمدتاً با تيسفموس ، درد آنوركتال و ترشح از معقد بروز مي كند. تب، خارش معقد و تغيير در اجابت مزاج كمتر ظاهر مي شوند. شايعترين عوامل ايجاد كننده آن عبارتند از: نيسرياگونوره، ترپونم سيفليس، و كلاميدياتراكوماتيس، كه حداقل هشتاد درصد موارد را تشكيل مي دهند.

عوامل ديگري نيز در اين رابطه شناسايي شده اند و حداقل در يازده درصد موارد عامل ايجاد كننده آن متعددند بسياري از موارد پروكتيت گونوكوكي بدون علامت بوده و در كشت روتين از ركتوم تشخيص داده مي شوند. بسياري مطالعات نشان داده اند كه پنجاه درصد مردان همجنس بازي كه به كلينيك بيماري هاي مقاربتي مراجعه مي كنند كشت مثبت از نظر سوزاك دارند. افراد واجد علامت معمولاً از درد ركتوم و ترشح شكايت دارند. آلودگي با كلاميديا نيز علائمي شبيه به اين دارد در حالي كه پروكتيت زخمي ناشي از هرپس بسيار دردناكتر است. در هرپس ضايعات و زيكولار ممكن است در اطراف معقد قابل رؤيت باشند.

بيماري هاي ناشي از

ترپوسماپاليدوم معمولاً همراه با درد و ترشح خوني از معقد است. گاهي فقط با مشاهده يك توده بدون درد و يا يك زخم در ركتوم مي توان تشخيص داد. (10)

فصل چهارم

همجنس گرايي از ديدگاه قرآن

در قرآن م_جيد در سوره هاي اعراف ، هود، حجر، ان_ب_ياء، ن_مل و عنكبوت اشاراتى به وضع قوم لوط و گناه شنيع آنها شده است ، منتها در هر مورد ت_عبيرش ب_ا مورد ديگر متفاوت است ، در حقيقت هر كدام از اين تعبيرات به يكى از ابعاد شوم اين عمل ننگين اشاره مى كند:

در سوره اعراف مي خ_وان_ي_م ك_ه لوط ب_ه آن_ه_ا م_ى گ_وي_د: بل انتم قوم مسرفون شما جمعيتى اسرافكاريد (اعراف - 81).

در س_وره ان_ب_ي_اء مى خوانيم : و نجيناه من القريه التى كانت تعمل الخبائث انهم كانوا قوم سوء فاسقين: ما لوط را از قريه اى كه خبائث انجام مى داد رهائى بخشيديم ، آنها قوم بد و فاسقى بودند (انبياء - 74)

و در سوره شعراء آيه 166 مي خ_واني_م ك_ه لوط ب_ه آن_ه_ا م_ى گ_وي_د: بل انتم قوم عادون : شما جمعيت تجاوزگرى هستيد.

و در س_وره ن_م_ل آم_ده اس_ت : ب_ل ان_ت_م ق_وم ت_ج_ه_لون : ش_م_ا ق_وم_ى جاهل و نادانيد (نمل - 55).

و در س_وره ع_ن_ك_ب_وت آي_ه 29 از زب_ان لوط چ_ن_ي_ن آم_ده اس_ت كه به آنها مى گويد: انكم لت_ات_ون الرج_ال و ت_ق_ط_ع_ون الس_ب_ي_ل : ش_ما به سراغ مردان مى رويد و راه فطرت و نسل انسان را قطع مى كنيد.

ب_ه اي_ن ت_رت_ي_ب اي_ن ع_م_ل زش_ت ت_ح_ت ع_ن_وان اس_راف ، خ_ب_ي_ث ، ف_س_ق ، ت_ج_اوز، جهل ، قطع سبيل مطرح شده است .

اسراف از اين نظر كه آنها نظام

آفرينش را در اين امر فراموش كرده و از حد تجاوز نمودند و تعدى نيز به همين خاطر بر آن اطلاق شده است .

خ_ب_ي_ث به معنى كار يا چيز آلوده اى است كه طبع سالم آدمى از آن تنفر دارد، و چه عملى از اين عمل تنفر آميزتر است .

ف_سق به معنى خروج از اطاعت پروردگار و برهنگى از شخصيت انسانى است كه از لوازم حتمى اين كار است .

جهل به خاطر بى خبرى از عواقب شومى اس_ت ك_ه اي_ن عمل براى فرد و جامعه دارد.

و بالاخره قطع سبيل نتيجه شوم اين عمل را كه در صورت گسترش منتهى به قطع نسل انسانى مى گردد، چرا كه تدريجا علاقه به جنس موافق جانشين علاقه طبيعى به جنس مخالف مى شود مى باشد.

عذابهاي قوم لوط بر ظالمين:

در قرآن مجيد سه نوع عذاب براي قوم لوط بيان فرموده: صيحه باريدن سنگ عذاب بر آنها، زير و رو شدن شهرهاي آنها، بعد مي فرمايد: عذابي كه بر قوم لوط نازل شد از ظلم كنندگان دور نيست.(11) و اين تهديد سختي است به كساني كه عمل آنها را مرتكب مي شوند.

فصل پنجم

فلسفه همجنس گرايي

گ_ر چ_ه در دن_ي_اى غ_رب كه آلودگيهاى جنسى فوق العاده زياد است ، اين گونه زشتيها م_ورد ت_ن_فر نيست و حتى شنيده مى شود در بعضى از كشورها همانند انگلستان طبق قانونى كه با كمال وقاحت از پارلمان گذشته اين موضوع جواز ق_ان_ون_ى پيدا كرده !! ولى شيوع اين گونه زشتيها هرگز از قبح آن نمى كاهد و مفاسد اخلاقى و روانى و اجتماعى آن در جاى خود ثابت است .

گ_اه_ى بعضى از پيروان مكتب مادى كه اينگونه

آلودگيها را دارند براى توجيه عملشان مى گويند ما هيچگونه منع طبى براى آن سراغ نداريم !.

ولى آنها فراموش كرده اند ك_ه اصولا هر گونه انحراف جنسى در تمام روحيات و ساختمان وجود انسان اثر مى گذارد و تعادل او را بر هم مى زند.

توضيح اينكه: انسان ب_ه صورت طبيعى و سالم تمايل جنسى به جنس مخالف دارد و اين تمايل از ريشه دارترين غرائز انسان و ضامن بقاء نسل او است .

ه_ر گ_ون_ه ك_ارى ك_ه ت_م_اي_ل را از م_سير طبيعيش منحرف سازد، يكنوع بيمارى و انحراف روانى در انسان ايجاد مى كند.

مردى كه تمايل به جنس موافق دارد و يا مردى كه تن به چنين كارى مى دهد هيچكدام يك مرد ك_ام_ل ن_ي_س_تند، در كتابهاى امور جنسى هموسكو آليسم (همجنس گرائى ) به عنوان يكى از مهمترين انحراف ذكر شده است .

ادامه اين كار تمايلات جنسى را نسبت به جنس مخالف در انسان تدريجا مى كشد و در مورد ك_س_ى كه تن به اين كار در مى دهد احساسات زنانه تدريجا در او پيدا مى شود، و هر دو گ_رف_ت_ار ض_عف مفرط جنسى و به اصطلاح سرد مزاجى مى شوند، به طورى كه بعد از مدتى قادر به آميزش طبيعى (آميزش با جنس مخالف ) نخواهند بود.

ب_ا ت_وجه به اينكه احساسات جنسى مرد و زن هم در ارگانيسم بدن آنها مؤ ثر است و هم در روح_يات و اخلاق ويژه آنان ، روشن مى شود كه از دست دادن احساسات طبيعى تا چه حد ض_رب_ه ب_ر ج_سم و روح انسان وارد مى سازد، و حتى ممكن است افرادى كه گرفتار چنين ان_ح_راف_ى ه_س_تند، چنان

گرفتار ضعف جنسى شوند كه ديگر قدرت بر توليد فرزند پيدا نكنند.

اي_ن گ_ون_ه اش_خ_اص از ن_ظ_ر روان_ى غ_الب_ا سالم نيستند و در خود يكنوع بيگانگى از خويشتن و بيگانگى از جامعه اى كه به آن تعلق دارند احساس مى كنند.

ق_درت اراده را كه شرط هر نوع پيروزى است تدريجا از دست مى دهند، و يكنوع سرگردانى و بى تفاوتى در روح آنها لانه مى كند.

آن_ه_ا اگ_ر ب_ه زودى تصميم به اصلاح خويشتن نگيرند و حتى در صورت لزوم از طبيب ج_س_م_ى ي_ا روان_ى ك_مك نخواهند و اين عمل به صورت عادتى براى آنها در آيد، ترك آن م_ش_كل خواهد شد، ولى در هر حال هيچ وقت براى ترك اين عادت زشت دير نيست ، تصميم مى خواهد و عمل .

ب_ه هر ح_ال سرگردانى روانى ت_دري_جا آنها را ب_ه م_واد م_خدر و مشروبات الكلى و انحرافات اخلاقى ديگر خواهد كشانيد و اين يك بدبختى بزرگ ديگر است .

جالب اينكه در روايات اسلامى در عباراتى كوتاه و پر معنى اشاره به اين مفاسد شده است ، از جمله در روايتى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم كه كسى از او سؤ ال كرد لم حرم الله اللواط: چ_را خ_داوند لواط را حرام كرده است فرمود: من اجل انه لو ك_ان اتيان الغلام حلالا لاستغنى الرجال ع_ن النساء و كان فيه قطع النسل و ت_عطيل الفروج و كان فى اجازه ذلك ف_ساد كثير: اگر آميزش با پسران حلال بود مردان از زنها بى نياز (و نسبت به آنان بى ميل) م_ى شدند، و اين باعث قطع نسل انسان مى شد و باعث از بين رفتن آميزش طبيعى

جنس موافق و مخالف مى گشت و اين كار مفاسد زياد اخلاقى و اجتماعى ببار مى آورد.(12)

ذكر اين ن_كته نيز قابل توجه است كه اسلام يكى از مجازاتهائى را كه براى چنين افرادى قائل شده آنست كه ازدواج خواهر و مادر و دختر شخص مفعول بر فاعل حرام است يعنى اگر چنين كارى قبل از ازدواج صورت گرفته شد، اين زنان براى او حرام ابدى مى شوند.

كشيده شدن افراد به اي_ن_گونه انحراف جنسى علل بسيار مختلفى دارد و حتى گاهى طرز رفتار پدر و مادر با فرزندان خود، و يا عدم مراقبت از فرزندان همجنس ، و طرز معاشرت و خواب آنها با هم در خانه ممكن است از عوامل اين آلودگى گردد.

گاهى ممكن است انحراف اخلاقى ديگر سر از اين انحراف بيرون آورد.

قابل توجه اين كه در حالات قوم لوط مى خوانيم كه عامل آلودگى آنها به اين گناه اين بود كه آنها مردمى بخيل بودند و چ_ون شهرهاى آنها بر سر راه كاروانهاى شام قرار داشت و آنها نمى خواستند از ميهمانان و عابرين پذيرائى كنند در آغاز چنين به آنها وانمود مى كردند كه قصد تجاوز جنسى به آنان دارند تا ميهمانان و عابرين را از خود فرار دهند، ولى اين ع_م_ل ت_دري_ج_ا ب_ه صورت عادت براى آنها در آمد و تمايلات انحراف جنسى تدريجا در وجود آنها بيدار شد و كارشان به جائى رسيد كه از فرق تا قدم آلوده شدند.

حتي شوخى هاى بى موردى كه گاهى در ميان پسران و يا دختران نسبت به همجنسان خود م_ى شود گاهى انگيزه كش_يده شدن ب_ه اين انحرافات مى گردد، ب_ه هر

حال بايد به دقت مراقب اينگونه مسائل بود، و آلودگان را به سرعت نجات داد و از خدا در اين راه توفيق طلبيد.(13)

در حديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله) مى خوانيم : لا يجد ريح الج_ن_ه زن_وق ، و ه_و المخنث !: بوى بهشت به مشام كسى كه مورد همجنس گرائى واقع مى شود نخواهد رسيد!

در ح_دي_ث دي_گ_رى از حضرت ع_لى (ع_لي_ه الس_لام) مى خوانيم كه لواط را در سر حد كفر معرفى فرموده است.(14)

در حديثى از امام على بن موسى الرضا (عليه السلام) در فلسفه تحريم همجنس گرائى چ_ن_ين آمده است : علة تحريم الذكران للذكران ، و الاناث للاناث ، لما ركب فى الاناث و ما ط_ب_ع ع_لي_ه الذكران ، و لم_ا ف_ى اتيان الذكران ، الذكران و الاناث للاناث ، من انقطاع النسل ، و ف_ساد التدبير، و خراب الدنيا: فلسفه تحريم مردان بر مردان و زنان بر زن_ان اي_ن اس_ت ك_ه اي_ن ام_ر بر خلاف طبيعتى است كه خداوند براى زن و مرد قرار داده (و مخالفت با اين ساختمان فطرى و طبيعى ، سبب انحراف روح و جسم انسان خواهد شد) و به خ_اط_ر اي_ن اس_ت ك_ه اگ_ر م_ردان و زن_ان ه_م_ج_ن_س گ_را ش_ون_د، ن_س_ل ب_ش_ر ق_ط_ع مى گردد، و تدبير زندگى اجتماعى به فساد مى گرايد، و دنيا به ويرانى مى كشد.(15)

اين مساله تا به آنجا از ديدگاه اسلام زشت و ننگين است كه در ابواب حدود اسلامى حد آن ب_دون ش_ك اع_دام ش_م_رده ش_ده اس_ت ، و ح_ت_ى ب_راى ك_س_ان_ى ك_ه م_راح_ل پ_ائي_ن_تر همجنس گرائى را انجام مى دهند مجازاتهاى شديدى

ذكر شده ، از جمله در ح_دي_ثي از پ_يام_ب_ر اس_لام (صلى اللّه عليه و آله) م_ى خ_وان_ي_م : م_ن قبل غلاما من شهوه الجمه الله يوم القيامه بلجام من نار: كسى كه پسرى را از روى شهوت ببوسد خداوند در روز قيامت لجامى از آتش بر دهان او مى زند!. م_ج_ازات ك_س_ى ك_ه مرتكب چنين عملى شود از سى تا 99 تازيانه ذكر شده است . به هر ح_ال ش_ك ن_ي_ست كه انحراف جنسى از خطرناكترين انحرافاتى است كه ممكن است در جوامع ان_س_ان_ى پ_ي_دا ش_ود، چ_را ك_ه س_اي_ه ش_وم خ_ود را ب_ر ه_م_ه مسائل اخلاقى مى افكند و ان_س_ان را ب_ه ان_حراف عاطفى مى كشاند.(16)

و در روايتي ديگر هم آمده است كه مولا علي عليه السلام فرموده اند:

فرض الله الايمان يطهر من الشرك ... و ترك اللواط تكثيراً للنسل.

خداوند ايمان را براي پاك كردن از لوث شرك واجب فرمود ... و ترك لواط را از بهر افزاش نسل.(17)

حضرت علي عليه السلام درباره ي فلسفه تحريم لواط مي فرمايد:

خداوند ترك زنا را واجب كرد تا نسب هاي بين افراد حفظ شود و ترك لواط را واجب نمود تا نسل انسان تكثير شود.(18)

اين مباشرت و معاشرت ها به زن و مرد محدود نمي شود؛ بلكه رابطه مرد با مرد و زن با زن را هم شامل مي شود مردها به لواط و زنها به مساحقه اكتفاء مي كنند، در نتيجه اثر سوء قطع نسل را به دنبال خواهد داشت.

فصل ششم

همجنس بازي از ديدگاه روايات

لواط يكي از گناهاني است كه به كبيره بودن آن تصريح شده است. حرمت و عقوبت آن هم از زنا شديدتر مي باشد.

1- حضرت

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«حرمت لواط از زنا بيشتر است، به درستي كه خداوند قومي را براي عمل لواط هلاك فرمود (قوم لوط) ولي كسي را براي زنا هلاك نفرمود».(19)

2- پيدا كردن شهوت زنانگي

امام علي عليه السلام مي فرمايد:

هيچ كس از روي ميل خود تميكن نمي كند كه با او ملاعبه شود، مگر اينكه خداوند شهوت زنان را بر او القاء مي كند. (ما امكن احد من نفسه طائعاً يلعب به الا القي الله عليه شهوه النساء)(20)

3- دعوت به سوي خود

قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «من الح في وطي الرجال لم يمت حتي يدعوا الرجال الي نفسه»

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرموده اند: هر كس در وطي با مردان الحاح و اصرار كند، نمي ميرد مگر اينكه مردان را (براي عمل جنسي) به سوي خود دعوت مي كند.(21)

4- قطع نسل

يكي از آثار سوء هم جنس خواهي ، ترك ازدواج و درنتيجه عدم زاد و ولد است.

در روايات و منابع اسلامي، لواط موجب قطع نسل شناخته شده است.

5- گسترش فساد و فحشاء

از امام صادق عليه السلام سئوال شد كه چرا خداوند لواط را حرام كرده است؟

فرمود: زيرا اگر وطي پسر با پسر حلال بود، مردان از زنان بي نياز مي شدند و در اين كار قطع نسل بود و ديگر مردها سراغ زنان نمي رفتند و با مجاز بودن اين كار فساد زياد مي شد.(22)

6- براي امتم مي ترسم

قال رسول الله صلي الله عليه و آله: « ان اخوف ما اخاف علي امتي من عمل قوم لوط، بيشترين چيزي كه براي امتم از

آن مي ترسم عمل قوم لوط است».(23)

قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «من وجدتموه يعمل عمل قوم لوط، فاقتلوا الفاعل و المفعول به، اگر ديديد كسي كار قوم لوط را مي كند، كننده و دهنده را بكشيد».(24)

7- غضب خدا

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: كسي كه با پسري جمع شود روز قيامت جنب وارد محشر مي شود و آب دنيا او را پاك نمي كند و خشم خدا بر او است و او را لعنت فرموده، دوزخ را برايش آماده مي فرمايد و بدجايگاهي است.

سپس فرمود: هرگاه كسي لواط كند، عرش خدا بلرزه در آيد و خداوند او را لعنت و غضب فرموده و جهنم را برايش آماده مي فرمايد و ملوط (مفعول) را در كنار جهنم نگاه مي دارند تا خلايق از حساب فارغ شوند، پس او را در جهنم مي اندازند و در طبقات دوزخ هميشه معذب خواهد بود.(25)

و چنين روايتي هم از وجود نازنين آقا امام صادق عليه ا لسلام در كتاب عين الحيوه علامه مجلسي در صفحه 401 نقل شده است.

8- لواط كننده

قال رسول الله صلي الله عليه و آله: الا لعنه الله الملائكه و الناس اجمعين ... علي ناكح يده و علي من اتي الذُكران من اللعالمين.

هان لعنت خدا و فرشتگان و مردم همگي بر كسي كه خودارضايي كند و بر هر كسي كه به غلامبازگي(لواط با جنس مذكر) روي آورد.(26)

9- لواط كفر است

حذيفه بن منصور گفت كه از حضرت صادق عليه السلام از لواط كه از گناهان كبيره است پرسيدم، حضرت فرمود: ما بين دو ران است، پرسيدم از كسي كه در

دبر دخول مي نمايد فرمود: كه اين عمل كفر و انكار آنچه خدا بر پيغمبرش فرستاده مي باشد يعني انكار قرآن است. (27)

10- از رسول خدا صلي الله عليه و آله منقول است: هر كه به حرام با زني جماع كند يا با مردي يا پسري اغلام كند(جمع شود) خدا او را در قيامت محشورگرداند و از مردار گنديده تر كه مردم از بوي او متأذي باشند، به جهنم داخل شود و خدا از او قبول نكند هيچ عملي را و اعمالش را همه ضبط نمايد و او را در تابوتي داخل كند و بفرمايد كه او را به ميخهاي آهن بر آن تابوت بدوزند و در عذابي باشند كه اگر رگي از رگهاي او را بر 400 هزار كس بگذارند همه بميرند و از همه كس عذابش بيشتر باشد.(28)

11- امام صادق عليه السلام فرمودند: حرمت اغلام زياده از زناست زيرا حق تعالي با اغلام امتي را هلاك كرد (يعني قوم لوط را) و كسي را به زنا در دنيا هلاك نكرد.(29)

12- حضرت اميرالمومنين عليه السلام فرمود: لواط آن است كه در پايين تر از دبر با او مباشرت كند و مباشرت كردن در دبر كفر است به خدا.(30)

13- قال الصادق عليه السلام: حرم الله علي كل دبر مستنكح الجلوس علي استبرق الجنه، خداوند نشستن بر استبرق بهشت را بر دبرهاي نكاح شده حرام كرده است»(31)

14- امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند عالميان مي فرمايد به عزت و جلال خودم قسم مي خورم كه بر استبرق و حرير بهشت نمي نشيند كسي كه مردم در دبر او وطي كنند.(32)

15- سنگ عذاب هنگام مرگ

از حضرت صادق عليه السلام مرويست كه: نيست بنده اي كه عمل قوم لوط را حلال بداند (و در روايت ديگر كسي كه بر لواط كردن اصرار داشته باشد) نمي ميرد. مگر اينكه در آن ساعت خداوند بر او سنگي از همان سنگهاي عذابي كه قوم لوط باريد، مي اندازد و مرگ وي در خوردن همان سنگ است و براي اينكه رسوا نشود خداوند از آن سنگ را از نظر خلق پوشيده است.(33)

16- غلامي كه مولايش را كشت

در زمان عمر، غلامي كه مولاي خودش را كشته بود پس از اقرار، عمر امر به كشتنش نمود، حضرت اميرالمومنين عليه السلام از غلام پرسيد چرا مولاي خودت را كشتي؟ عرض كرد با زور با من لواط كرد پس او را كشتم آن حضرت از اولياي مقتول پرسيد آيا او را دفن كرده ايد؟ گفتند: آري هم اكنون از دفنش مي آييم پس به عمر فرمود: غلام را تا سه روز نگهدار و پس از سه روز اولياي مقتول حاضر شوند.

لاطي به قوم لوط ملحق مي شود:

پس از گذشتن سه روز آن حضرت به اتفاق عمر و اولياي مقتول بر سر قبرش آمدند از اوليايش پرسيدند اين قبر صاحب شماست؟ گفتند: آري. سپس فرمود: قبر را بشكافيد تا به لحد برسيد چون به لحد رسيدند و آن را برداشتند جنازه را نديدند، پس آن حضرت تكبير گفت و فرمود: به خدا سوگند دروغ نگفتم. و هرگز دروغ بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نبسته ام. شنيدم از رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هر كس از امت من، عمل

قوم لوط را مرتكب شود و بدون توبه از دنيا برود پس در قبرش بيش از سه روز نمي ماند تا اينكه زمين او را فرو مي برد و به جايي كه قوم لوط هستند و هلاك گرديده اند ملحق مي نمايد پس در زمره ي ايشان محشور مي شود.(34)

پس از آن فرمود: غلام را آزاد كنيد، زيرا آقاي خود را به حق به قتل رسانيده است و جرم و گناهي ندارد.

در اين هنگام عمر فرياد زد و گفت: يا علي! همه ي قضاوتهاي تو عجيب است و اين از همه ي آنها عجيب تر است، خداوند مرا بعد از تو باقي نگذارد. (35)

17- لواط هم فاحشه و زشت است

حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: بترس و ترك زنا و لواط را و لواط بدتر از زنا است و اين دو گناه موجب هفتاد و دو گونه درد در دنيا و آخرت براي صاحبش مي شود.(36)

(اتق الزنا و اللواط و هو اشد من الزنا و هما يورثان صاحبها اثنين و سبعين داء في الدنيا و الآخره)

در قرآن مجيد چنانچه از زنا به فاحشه تعبير فرموده اين عمل شنيع را هم فاحشه خوانده چنانچه در سوره اعراف مي فرمايد:

« لوط بر قوم خود گفت: آيا كاري را مي كنيد كه در نهايت زشتي است، پيش از شما كسي از افراد بشر گرد چنين كار زشتي نگشته آيا شما با مردان جمع مي شويد در هنگام شهوت زنان را رها مي كنيد بلكه شما سراف كنندگانيد».(37)

چه اسرافي بدتر از اينكه نطفه اي كه به منزله ي بذر است براي بقاء نوع و نسل

انسان و بايد در رحم زن قرار گيرد در غير محلي كه خدا قرار داده بريزد.

براي تهديد ديگران از نزديك شدن به اين عمل خلاف انساني در سوره هاي اعراف، هود، نمل، عنكبوت، قمر و نجم و قوم لوط را يادآوري وكيفيت عذاب ايشان را متذكر مي شود باشد كه ديگران اندرزي بگيرند.

از پيامبر اسلام (صلي اللّه عليه و آله) مى خوانيم لما عمل قوم لوط ما عملوا بكت الارض الى ربها حتى بلغ دموعها الى السماء، بكت السماء حتى بلغ دموعها العرض ، فاوحى الله الى السماء ان احصبيهم ، و اوحى الى الارض ان اخسفى بهم : هنگامى كه قوم لوط آن اعمال ننگين را انجام دادند زمين آنچنان ناله و گريه سر داد كه اشكهايش به آسمان رسيد، و آسمان آنچنان گريه كرد كه اشكهايش به عرش رسيد، در اي_ن ه_ن_گ_ام خ_داون_د به آسمان وحى فرستاد كه آنها را سنگباران كن ! و به زمين وحى فرستاد كه آنها را فرو بر! (بديهى است گريه و اشك جنبه تشبيه و كنايه دارد).

و در ح_دي_ثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و س_لّم ) ف_رم_ود: م_ن ج_ام_ع غ_لاما جاء يوم القيامة جنبا لا ينقيه ماء الدنيا و غضب الله عليه و لعنه و اعد له جهنم و سائت مصيرا... ثم قال ان الذكر يركب الذكر فيهتز

الع_رض لذلك : ه_ر ك_س ب_ا ن_وج_وان_ى آم_يزش جنسى كند روز قيامت ناپاك وارد محشر مى شود، آنچنان كه تمام آبهاى جهان او را پاك نخواهند كرد، و خداوند او را غضب مى كند و از رح_م_ت خ_وي_ش دور

م_ى دارد و دوزخ را ب_راى او آم_اده ساخته است و چه بد جايگاهى است ... سپس فرمود: هر گاه جنس مذكر با مذكر آميزش كند عرش خداوند به لرزه در مى آيد.

در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: آنها كه تن به چنين كارى در مى دهند بازماندگان سدوم (ق_وم لوط) هستند سپس اضافه فرمود: من نمى گويم از فرزندان آنها هستند ولى از طينت آنها هستند سؤال شد همان شهر سدوم كه زيرورو شد، فرمود: آرى چهار شهر بودند سدوم و صريم و لدنا و غميرا (عمورا).

در روايت ديگرى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: از پيامبر (صلي اللّه عليه و آله) شنيدم چنين مى گفت : لعن الله المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال : لعنت خدا بر آن مردانى باد كه خود را شبيه زنان مى سازند، (با مردان آميزش جنسى مى كنند) و لعنت خدا بر زنانى باد كه خود را شبيه مردان مى كنند.(38)

مساحقه

يكي از كبائري كه در نصوص معتبر بر آن وعده عذاب داده شده و علاوه بر آن حد معين شده، مساحقه است.

زني به حضرت صادق عليه السلام گفت: زناني كه با يكديگر مساحقه مي كنند (فرج خود را به فرج يكديگر مي مالند) حدشان چيست؟

امام عليه السلام فرمود: حد زنا است (يكصد تازيانه) به راستي چون قيامت شود آنها را مي آورند و لباسهايي از آتش بريده شده بر آنها مي پوشانند ، و مقنعه هايي آتشين بر سرشان مي بندند و زير جامه هايي آتشين به بدنشان مي پوشانند، و عمودهاي آتشين در جوفشان فرو

مي كنند و آنها را در جهنم مي اندازند. اي زن! اولين قومي كه مساحقه بينشان رواج يافت، قوم لوط بودند كه مردها به عمل لواط سرگرم شدند و زنان بي شوهر ماندند. پس به يكديگر مشغول شدند چنانچه مردان با هم مشغول بودند. (وسائل الشيعه/ كتاب النكاح/ باب 24/ ج 14/ ص 26) ( و هنگام نزول عذاب همگي به هلاكت رسيدند). (39)

و در حديث ديگر فرمود: به خدا سوگند، مساحقه زناي بزرگ است.(40)

و نيز حضرت در پاسخ زني كه از مساحقه زنان با يكديگر پرسيد، فرمود: در جهنم اند. چون قيامت شود، چادرهايي از آتش بر آنها پوشيده مي گردد و عمودهاي آتشين در باطن و عورتهايشان داخل مي كنند و آنها را در جهنم مي اندازند. زن گفت: از اين عمل، در قرآن مجيد يادي نشده؟ فرمود: بلي. عرض كردم: كجا؟ فرمود: و اصحاب الرس(41) و (42)

در تفسير صافي، روايت مفصلي از حضرت اميرالمومنين عليه السلام درباره ي اصحاب رس نقل كرده است. و همچنين مرحوم مجلسي هم آن را در جلد سوم حيوه القلوب ذكر فرموده است. براي اطلاع از سرگذشت ايشان و گناهاني كه مرتكب مي شدند كه از آن جمله مساحقه زنان بودن، به كتب مزبور مراجعه شود.

كيفيت هلاكتشان را اينطور بيان مي فرمايد: كه خداوند باد سرخي بر آنها فرستاد و زمين آنها هم آتش فشاني كرد و ابر سياهي بالاي سرشان نمودار شد و بر آن صاعقه باريد ، به طوري كه همه را آب كرد هلاك ساخت.

حد سحق

هرگاه زن، چهارمرتبه به اين عمل حرام اقرار كرد، يا چهارمرد عادل شهادت دادند، بايد هر

يك از آن دو زن را يكصد تازيانه بزنند. و در صورتي كه پيش از اقرار يا شهادت عدول توبه كرده باشند، حد ساقط مي شود.

خوابيدن دو مرد يا دو زن عريان با هم زير يك لحاف به طوري كه حائلي بينشان نباشد حرام است. و اگر نزد حاكم شرع ثابت شود، بايد آنها را به كمتر از يكصد تازيانه ( به هر اندازه كه صلاح بداند) تعزير و تأديب كند و در چند روايت حدشان را يكصد تازيانه ذكر كرده است.(43)

فصل هفتم

همجنس گرايي از ديدگاه جامعه شناسي

جنسيت بيمارانه

هر نوع بيماري رواني، خواه ناشي از دلايل «جسمي- روحي» باشد و يا به طور جداگانه از عوارض عصبي يا رواني ناشي شود، مسائل جنسي متعددي را مطرح مي كند.

خصوصيت برجسته ي انحرافات جنسي عبارت است از ابرام مطلق فرد منحرف در دنبال كردن شيوه ي معيني براي تحصيل ارضاي جنسي كه از نقطه نظر پزشكي ، بيمارانه و نابهنجار است. تعريف اين نابهنجاري دو وجه دارد: اول، خصلت كودكانه ي ارضاء حاصله: شيوه ي مورد استفاده در اين وجه ناشي از توقف فرد در يكي از مراحل كودكانه ي رشد جنسي است. دوم، تكرار سماجت آميز اعمال منحرفانه اي كه به صورت امر بزرگ زندگي فرد در مي آيد. اين نوع افراد را به غلط عقده اي هاي جنسي توصيف كرده اند: در واقع كسي كه بايد منحرف به حساب آورده شود در جستجوي ارضايي است كه نبايد در پي آن بوده باشد، يا نبايد ديگر به دنبال آن برود، در حالي كه « عقده اي» خود را مجبور به اعمالي مي بيند كه از آن ها بيزار

است و از اين كه خود را از روي ناچاري در معرض آن اعمال قرار مي دهد رنج مي برد.

هم جنس گرايي

هم جنس گرايي از نظر بعضي ها يكي از عادي ترين شيوه هاي جنيست است، عده اي ديگر آن را گناهي نفرت انگيز مي دانند، و بالاخره باز هم از نظر عده اي ديگر گرايشي است كه همه ي افراد به طرزي كم و بيش فعالانه و كم و بيش آگاهانه آن را در دوران ما قبل شباب « مي گذرانند» ولي در كساني كه صفت هم جنس گرا در موردشان اطلاق است اين گرايش به طور نابهنجار مداومت پيدا مي كند و به صورت رفتار جنسي آن ها در سن بلوغ در مي آيد.

1-نظريه اي كه هم جنس گرايي را تبيين جنسيت بهنجار مي داند

احتجاج هاي تاريخي:

سابقه ي هم جنس بازي به قدمت جهان است. حتي افلاطون هم فصول هيجان آميزي را در آثارش وقف آن كرده است. تاريخ و اساطير يونان باستان پر از نمونه هايي است كه طبق آن ها هم جنس بازي در موارد مختلف ظاهراً وسيله اي براي باليدن صفات مردانه بودده است. «محبوب» و «دوستدار» به صورت رفقاي ميدان ها به جنگ در مي آمدند و ياران يكديگر در مبارزات سياسي مي شدند. مداركي را كه حكايت از پذيرفته بودن هم جنس بازي مي كند مي توان در بسياري از تمدن هاي (مصري، ژاپني) مشاهده كرد. «نورمان ها» آن را معمولاً به جرأت و شجاعت سربازي نسبت مي دادند. هم جنس گرايي نقش بزرگي در رنسانس ايفا كرده است. ميكل آنژ معروف ترين نمونه اي است

كه در اين مورد مي توان اسم برد. در قبايل مغرب مبادرت به استعمار شمال آفريقا كردند و اسپانيا را به تصرف در آوردند ، هم جنس بازي رواج فراوان داشته است.

احتجاجات زيست شناسي:

از آن جا كه مرد و زن هر دو از روي الگوي بدني يكساني ساخته شده اند تنها فرقشان عدم شباهت كالبدي و فيزيولوژيكي مختصري است كه روي هم رفته ناچيز است: هر يك از دو جنس اندام هاي جنسي طرف مقابل را به صورت بقايايي جنيني در خود حفظ مي كند. حتي هورمون هاي زن و مرد از نظر تركيب شيميايي به هم نزديكند. بنابراين، پيدا شدن تمايل به هم جنس زاييده مختصر تغيير شيميايي هورمون ها در جهت جنس مقابل است.

احتجاجات رفتاري:

نظر به اين كه روان شناسان ثابت كرده اند كه هر يك از ما در دوره ي قبل از شباب مرحله اي هم جنس گرايانه را طي مي كند، پس نبايد چندان غير عادي به نظر رسد كه بعضي افراد در همان مرحله متوقف مانده باشند يا در صورت پيدا شدن فرصت مساعد به آن مرحله باز گردند. زندگي فشرده و پر آميزشي كه در مدارس، اردوگاه ها، كشتي هاي زمان سابق، زندان ها و غيره بر قرار است ( يا بر قرار بوده) چنين امكاناتي را نمايان مي كند.

2- نظريه اي كه همجنس گرايي را گناه مي داند:

اين نظريه اي است متعلق به اهل فقه كه در اناجيل عهد قديم و عهد جديد و در قرآن كريم هم به چشم مي خورد. همجنس بازي عملي جنسي است كه خارج از ازدواج و بر خلاف طبيعت صورت

مي گيرد. اين عمل لااقل به سه دليل نوعي معصيت به درگاه خداوند به حساب مي آيد:

الف) غير عا دي بودن هدفي كه براي عشق ورزيدن انتخاب مي شود.

ب) پيوندي است كه قابليت تشريع ندارد.

ج) در مورد مرد، با اتلاف نطفه همراه است. پيامبران يهودي و همچنين پاپ (در مراسله با قرنطيان) صريحاً هم جنس بازي را محكوم كرده اند. محمد صلي الله عليه و آله از زبان لوط(خطاب به قومش) مي گويد: « به درستي كه شما به جاي پرداختن به زنان ميل به شهوت راندن با مردان داريد»(44)

3- برخورد پرشكي : هم جنس گرايي به عنوان انحراف در غريزه ي جنسي:

ملاحظاتي كه ذيلاً ذكر مي شود براي آن نيست كه همجنس گرايي را معذور بدارد يا به اصطلاح مشروعيتي بدان عطا كند هر چند در مطالبي كه مي آيد غرض اين است كه هم جنس بازي را به عنوان نوعي انحراف- و نه نوعي تبه كاري- توضيح دهد، معذلك آن را هم چون آفتي اجتماعي كه به طرزي استثنايي پليد و زيان آور است در نظر مي گيرد. رفتار هم جنس گرايانه براي آن كه به درستي درك شود بايد همراه با علل رواني- فيزيولوژيكي و اجتماعي تعينن كننده ي آن مورد مطالعه قرار گيرد.

پديد آمدن هم جنس گرايي عموماً داراي جنبه ي پيشرس است. اين پديده به عنوان يك بيماري به وسيله ي سلسله ي كاملي از علامات خاص خودنمايي مي كند:

الف) احساس متفاوت بودن از ديگران:

اولين نشانه اي كه بايد توجه را جلب كند عدم رضايت فرد از پيكر خود و احساس ناقص بودن آن است. بدن

با حركات و سكنات خود، با ساير موجودات و يا جهان ارتباط برقرار مي كند. خاطرات شخصي به خودي خود اهميتي، يا ارزش تعينن كننده اي ندارند مگر از اين نظر كه كسي يا كساني از اطرافيان و از مردم بر آن خاطرات وقوف داشته، آن ها را درك و ارزيابي كرده و رأي يا نظري راجع به آن ها به هم رسانده باشند. غالباً دخالت ناشيانه يا بي رحمانه اي كه پدر يا مادر به صورت نهي و منع يا تنبيه اعمال مي كنند تبديل به عاملي براي خودنمايي نخستين علامات هم جنس گرايي مي شود. گاهي اين نوع دخالت ها به صورت عامل تداعي كننده اي چنان خاطره يا لذتي در مي آيد كه دلپذيري بي حد آن تمام چيزهاي ديگر را زايل مي كند و به تثبيت انحراف منجر مي گردد.

ب) آنچه در بالا گفته شد معادل است با بيان تمام اهميتي كه انزوا در سنين پايين فرد هم جنس گرا در بردارد. احساس ناخوشايند او نسبت به پيكر خودش در مقايسه با پيكرهاي ديگران ( آن هايي كه زيباتر و مسن ترند و لذا از جهات عضلاني و جنسي بهتر رشد كرده اند) احساس عدم امنيت به وجود مي آورد و آگاهي از اين حقارت نياز به قبولاندن خود، به بخشاياندن خود، از طريق تسليم شدن به آن «ديگري» را بر مي انگيزد.

ج) فاجعه ي اين هيكل ناقص، ضميمه و ملازمي دارد:

كه عبارت از علاقه ي فرد هم جنس گرا به لباس هاي عجيب و جلف، آراستن پيكر خود ، مواظبت از آن، بها دادن به آن و مورد

توجه قرار دادن آن است. اگر تماشاگري نباشد خود فرد جاي تماشاگر را مي گيرد و در صدد بر مي آيد چهره ي خودش را تماشا كند (اسطوره ي نارسيس)(45) او در اين جا به مرحله ي خودستايي [كذا = شيفتگي نسبت به خود] مي رسد ( پي در پي در آينه نگاه كردن، افراط در آرايش، علاقه ي غير عادي به لباس هاي شكيل و غيره). در مرحله اي كه از لحاظ آسيب شناختي اهميت بالاتري دارد پاي استمناء مفرط به ميان مي آيد كه خود نوعي هم جنس گرايي خالص است اين عمل در واقع يكي ديگر از شيوه هاي خودشيفتگي است.

به عبارت ديگر روشي است كه فرد مي خواهد از طريق آن به خودش ثابت كند كه پيكر او از نظر وظايف الاعضايي كم و كسري ندارد. هم جنس گرايي جستجوي مستمر و دلهره آميز «خويشتن» ديگري است كه از نايل آمدن هم جنس گرا به بلوغ، يعني روآوردن او به ديگران – به جنس مقابل- جلوگيري مي كند.

د) كثرت طرف هاي مقابل:

سال هاي ما قبل شباب دوره اي است كه در آن وقوع همه چيز ممكن است ، ولي براي رسيدن به بلوغ بيشتر بايد به يك بخش قناعت كرد و بنابراين «صرف نظر كردن» را پذيرفت. اين گفته چه در انتخاب رشته ي تحصيلي و چه در زمينه هاي عشقي به يك اندازه صدق مي كند. «ميل نكردن» برابر با محكوم كردن خود به عدم تكامل است. در عشق [بچه گانه يا بيمارانه] مصداق اين حكم عبارت است از وقف كردن خود به طرف هاي متعدد و

ماهيتاً وفادار نبودن. همه مي دانيم كه حتي نوجوانان معمولي [بهنجار] با چه سهولتي عشق هاي كوچك و لاس هاي كودكانه ي خود را برقرار مي كنند و آن ها را به هم مي زنند.كثرت انتخاب ها در واقع يكي از عوامل مهم پيوندهاي هم جنس گرايانه است. اين كثرت و تنوع، با توزيع و انتشار «خويشتن » هاي ديگر – آن هم به شيوه اي چنان فراگير كه حضورشان همه جا و در تمام لحظات احساس مي شود سدي از اعتماد و اطمينان در برابر دلهره به وجود مي آورد. در عين حال، دستپاچگي و فوريتي هم كه از خصوصيات جدايي ناپذير همجنس بازي است، به طوري كه بايد در اولين مكان قابل دسترسي: در رخت كن، در توالت، در پارك ها و غيره به انجام برسد، از همين جا سرچشمه مي گيرد. البته به اين ترتيب يكي ديگر از ويژگي هاي هم جنس بازي كه اختصار و سرعت آن است و آشكارا نشان مي دهد كه صرفاً جنبه ي جسماني دارد ( و هرگونه تبادل افكار و احساسات در آن به طور مشهود منتفي است) توضيح داده مي شود. پيوند هم جنس گرايانه حتي هنگامي كه از قوه به فعل در مي آيد و موجوديتش را در عرصه اي واقعاً اجتماعي برقرار مي كند، جلوي اين پرسه ي بي وقفه، اين جستجوي تنوع دائماً تكرار شونده، اين زغبت بي صبرانه به «طرف» تازه، و اين بي قراري براي عمل سريع را نمي گيرد. چنين پيوندي كمتر از پيوند جنسي سالم و متعارف بر اثر عدم وفاداري دچار اختلال مي شود. عدم وفاداري

، به نحوي بسيار تناقض آميز، در اين جا وسيله اي براي محكم كردن پيوند است ( چيزي كه در بعضي ازدواج هاي كنوني هم به چشم مي خورد). چرا؟ چون آنچه هم جنس گرا در جاي ديگر به دنبالش مي گردد، نوعي تقويت و تسلاست كه به نوبه ي خود بايد به او اجازه دهد تا پيوند اصلي را تحكيم كند. اين نكته درمورد زوج هاي همجنس گرا [زن و شوهري كه هر دو هم جنس بازند] نيز صدق مي كند. ازدواج اين ها پايدار نمي ماند مگر آن كه هر كدام ماجراهاي هم جنس گرايانه ي متعددي براي خود داشته باشد.

ه) در اينجا با روان شناسي مسكن و منزل و مأوا سر و كار پيدا مي كنيم:

پيوند هم جنس گرايانه ي پابرجا و يا ازدواج متعارف هيچ كدام مأمن هايي نيستند كه براي هم جنس گرا به قدر كافي مطمئن ، به قدر كافي مسدود و به قدر كافي محفوظ باشند. او در اين مقام ها جلو چشم است، زير نظر است بيش از حد در معرض ديده شدن از بيرون قرار دارد. همجنس گرا در واقع دوست ندارد خود را مقيد كند، خود را از نقطه نظرهاي اجتماعي يا شغلي بشناساند.

اين ملاحظات ، تمام اهميت قضيه در پيدايش نخستين روابط جنسي را در ارتباط با مأوايي قرار مي دهد كه فرد در آن ايمن است، در آن مي خورد و مي خوابد ( به ياد عبارتي مي افتيم كه در زبان انگليسي براي «عمل عشق بازي» وجود داردwith sleep ( خوابيدن با ...) خوابيدن با كسي اعتماد كردن به آن كس

است. به همين ترتيب، لذت بردن از كسي كه به معناي آن است كه شخص دل به دريا بزند، خود را جسماً به طرف مقابل واگذارد و البته تاوان آن را هم بپردازد. دردهاي واقعاً عضوي و جسماني كه از روبرو شدن با عدم وفاداري عارضمي شود با همين ملاحظات اخير ارتباط پيدا مي كند.

در دنياي مأنوس و اطمينان بخشي كه در اطراف يك كودك بيش از حد نازپرورده بنا مي شود، فردي كه از جنس مخالف باشد، يك دشمن است، بيگانه اي نگران كننده و غريبي است كه رفتارش غير قابل پيش بيني است، برجستگي هاي بدنش از نوعي ديگر است، جوهر و ساختماني متفاوت دارد. شخصي كه از جنس مقابل است، ناپذيرفتني است، نماينده ي دنياي بيگانه اي است كه هم جنس گرا نمي توانسته است خود را با آن هماهنگ كند، نمي توانتسه است خود را با آن سازگاري دهد. او احساس مي كند كه به «درون» راهش نمي دهند. به كسي مي ماند كه گويي « در بيرون» به زندانش انداخته اند. اين نكته، منشأ و توضيح دهنده ي تلاش هاي پرسوز و گداز كساني است كه سعي دارند هم جنس بازي را توجيه كنند و آن را « شيوه ي بهنجار ديگري» براي حل مسئله جنسي معرفي نمايند.

به سبب درك ناقص انديشه هاي نوين روان شناختي، اينك شاهد نشو و نماي شيوه ي بسيار زيان آوري در تربيت كودكان هستيم كه مي توان آن را ترور اجتماعي ناميد. سابقاً بچه از پدر مي ترسيد. امروز غالباً مشاهده مي كنيم كه پدر خود به بچه تعليم مي دهد كه

از جامعه بترسد. با از ميان برداشته شدن تنبيه بدني و توبيخ مستقيم و منع مبتني بر انگيزه، فرد امروزي دفاع خود را با نوعي قضا و قدرگرايي تسليم آميز، در پشت استحكاماتي جستجو مي كند كه «امر اجتماعي» ناميده مي شود و فعال ما يشاء است.

غالباً خود پدر كسي است كه از همان ابتدا، ترسي را كه خودش از جامعه دارد به فرزند منتقل مي كند. او با پوزخندي حاكي از بي حوصلگي هشدار مي دهد كه اگر هم رنگ جماعت نباشي، اگر خود را با خلايق سازگار نكني، تنها خواهي ماند، به بازيت نخواهند گرفت، حتي شايد به زندانت خواهند انداخت.

به اين ترتيب، عصر تسطيح است، عصر محو شدن تفاوت هاست، ترسيم خطوط جدا كننده ي خير از شر، فاعل از منفعل و مردانه از زنانه را بيش از پيش مبهم مي كند تا در عوض فقط آنچه را كه براي « جامعه» قابل قبول يا غير قابل قبول است مورد تاكيد قرار دهد.

مي توان درك كرد كه از آن به بعد، كساني كه «منِ» آن ها ضعيف است و به سرعت مرعوب مي شوند، اين از دست دادن استقلال و آزادي رأي را مي پذيرند، ماشين وار به اطاعت او در مي آيند ، با تمام توان فرياد مي كشند كه از اين كه چنين باشند خوش وقت اند، ولي در همان حال به دنياي خصوصي افكار نهفته و اعمال نهاني- تنها عواملي كه قادرند اصالت ذاتي زندگي بشر را تضمين كنند- پناه مي برند. اين روزها اغلب مي شنويم كه زندگي خانوادگي دارد تغيير مي كند . زندگي خانوادگي در حال

تغيير نيست، در حال نابود شدن است.

در همان حال كه كانون هاي خانوادگي، غالباً زير فشار حاكمان از هم مي پاشند- حاكماني كه به نظر مي رسد در درجه ي اول تمام هم و غم آن ها اين است كه كار خودشان را آسان كنند و با مقرر كردن قواعد مشترك براي همگان ، جاي خود را در مسند قدرت محكم سازند- و در همان حال كه به اصطلاح « توده اي شدن» همه چيز- كه آن همه صحبتش را مي شنويم – پايه هاي خود را محكم مي كند (البته با به خاطر سپردن اين نكته كه پيش گوياني كه دم از نزديكي آن «توده اي شدن» مي زنند خودشان را به واسطه ي نبوغي كه براي خود قائلند از شمول آن مستثني مي دانند) ، نوعي حالت زايل شدن تفاوت جنسي به ظهور مي رسد كه هم جنسي گرايي نهفته يا آشكار، انعكاس زيان بخش آن را تشكيل مي دهد.

گفتگو ندارد كه در يونان قديم ، مدتها پيش از افول آن، هم جنس بازي نه فقط علناً انجام مي گرفت بلكه حتي عموميت داشت و يكي از «شريف» ترين و مهم ترين جنبه هاي عشق را معرفي مي كرد. از روي چنين سابقه اي است كه امروز بعضي ها خود را متقاعد مي كنند تا خواستار مشروعيت براي هم جنس گرايي در جامعه ي كنوني شدند.

براي فيصله دادن مسئله ابتدا ببينيم كه نتايج عيني يك چنين جابجايي [در روابط جنسي] هنگامي كه امكان تحقق آن فراهم مي آمد از چه قرار بوده است. به طوري كه مي دانيم هم جنس بازي سابقاً

در ميان نورمان ها رواج داشته و نيز بين اعراب، وقتي در اوج قدرت قرار داشتند و در دربار امپراطوري آلمان و در داخل حزب نازي متداول بوده است. «لاندائو» مي نويسد:

« هم جنس بازي بعداً براي اينان از سطح سكس به سطح ماوراء طبيعي ارتقاء داده شد و به صورت يك نوع عرفان تعصب آميز در آمد».

مسلماً خلاف روح علمي است كه چيزي از قبيل فلان تمايل بالفطره ي نژادي را در اين جا به عنوان مسبب معرفي مي كنيم و مثلاً از آن دستاويزي براي زدن برچسب آريايي گري بر پيشاني آلماني ها بسازيم، يا بگوئيم كه هم جنس بازي مختص نژاد آنگلوساكسن و در خور توصيف بريتانيايي جماعت است و يا مثلاً از سامي بودن خالص اعراب حكايت مي كند اين جا هم مانند تمام پديده هاي رواني – اجتماعي، بايد در صدد يافتن توضيح عميق روان شناختي بود. ميل به قدرت و سلطه در يك جامعه با نفرتي به نمايش در مي آيد كه نسبت به امكانات ايجاد كننده ي نرمش و ضعف- به خصوص عشق زنان – احساس مي كند. اين تمايل خود را در عين حال بدين طريق نشان مي دهد كه كليه امكانات رشد و بالندگي شخصي را از روي الگويي هم جنس گرايانه، به صورت امري مابه الاشتراك و همگاني در مي آورد.

جاي هم جنس گرايي را با يد مضافاً در فوت و فن هاي گشودن باب آشنايي جستجو كرد. به همين دليل بعضي ها آن را نوعي شگرد شناخت و قاپيدن اسرار و مهارت هاي استاد از طرف شاگرد مبتدي و زبر و زرنگ به حساب

مي آورند. هم جنس بازي بنابراين نمي تواند حق وجود پيدا كند مگر در جامعه اي كه مقام زن را به سطح برده ي ستايشگر و منفعل تنزل مي دهد، برده اي كه نقش منحصر به فرد او اين است كه فقط رحمي بارور براي حمل و زاييدن قهرمانان هم جنس گرايي آينده داشته باشد.

اما قاطع ترين ملاحظات پزشكي نشان مي دهند كه هم جنس گرايي در بيشتر موارد با كاهلي و بطالت، با نامولد بودن و عدم خلاقيت اجتماعي و با بزهكاري ملازمه دارد: نداشتن ظرفيت براي شكيبايي، براي تحمل محروميت ها، براي قبول مسئوليت هاي اجتماعي و خانوادگي در واقع از همان عنادهاي كودكانه اي پيروي مي كند كه زمينه ي اصلي رفتارهاي هم جنس گرايانه را تشكيل مي دهد. ناپايداري روابط هم جنس بازانه به اغتشاشي منجر مي شود كه هر نوع ارزش آبرومندانه اي را از مناسبات انساني مي گيرد.

اگر همجنس گرايي ، و لو به طور نظري (در تئوري) چيزي شبيه به تاييد و عدم مخالفت دريافت مي كرد، اگر به آن اجازه مي دادند كه و لو تا حدودي از چارچوب(حيطه¬ي) آسيب شناختي خود خارج شود و نوعي بيماري تلقي نگردد، طولي نمي كشيد كه اين امر موجبات انحلال زوج هاي مختلف الجنس [زن و شوهر] و خانواده را كه شالوده هاي جامعه ي باختري موجود ما هستند، فراهم مي آورد.

بديهي است كه در مواردي بسيار متعدد (مگر در مورد ساديسم) اين نكته مورد توافق است كه بايد براي هم جنس گرايان قائل به «معايبي با كيفيات ممتاز» بود: اجتماعي بودن، روحيه ي شهري، طبع هنري، ظرافت احساس. مع

هذا اين نكته به قوت خود باقي مي ماند كه ملتي برخوردار از تمدن بهنجار نمي تواند براي چنين شيوه ي منحرفانه اي از تبيين جنسيت كه نهايتاً فقط يكي از فصول روان شناسي درماني است، قائل به نهاد يافتگي شود و آن را به عنوان يك نهاد به رسميت بشناسد.(46)

فصل هشتم

راههاي پيشگيري از همجنس گرايي

روشهاي پيشگيري

براي پيش گيري راههاي مختلفي وجود دارد كه عبارتند از:

1- آموزش مسائل جنسي:

يكي از راههايي كه براي جلوگيري از انحرافات و بروز حالات بد جسمي و رواني براي نوجوانان پيشنهاد مي شود آموزش مسائل جنسي است.

اين آموزش مي تواند در خانه يا مدرسه صورت پذيرد؟ البته اگر با هماهنگي و همراهي خانواده و مدرسه اين مهم انجام شود ، نتيجه بهتر و سريع تري به دست مي آيد، در اينجا به نقش آموزش جنسي در تربيت جنسي مي پردازيم.

الف) آموزش جنسي چيست؟

آن چه در آموزش از مربي به متربي منتقل مي شود مجموعه اطلاعاتي است . در مورد مسائل جنسي هم بايد فرض بر اين باشد كه متربي ذهنش خالي است و براي عملكرد درست از امور جنسي به اطلاعاتي در اين زمينه نياز دارد. با توجه به اينكه ميل جنسي مانند ساير نيازها به ارضا نياز دارد، فرد بايد وظيفه اعضاي خاص را شناخته و هدف هر كدام را مورد توجه قرار دهد؛ راه ارضاي صحيح را از راه غلط بشناسد؛ و خوبي ها و بدي ها، هر يك را بداند؛ از اين جهت طبيعي است كه نادانسته هاي كودك، نوجوان و جوان، بيش از دانسته هايش مي باشد و از اين رو ضروري است بر عملش افزوده شود.

ب) آيا آموزش مسائل جنسي جايز است؟

در زمينه مسائل جنسي اين سئوال مطرح مي شود كه آيا از جنبه تربيتي، آموزش مسائل جنسي به مصلحت فرد و جامعه است يا خير؟ در صورت جواز چنين آموزشي ، تا چه اندازه و چگونه مي توان مسائل مزبور را باز كرد؟ از جمله اموري كه در آموزش مسائل جنسي دخالت دارد، مساله باورها و ارزش هاي اجتماعي است كه مردم به آن ها پايبند هستند و براي آن ارزش قائل مي شوند. در زمينه آموزش مسايل جنسي ، همه به يك صورت به آن نمي نگرند و به آن اهميت نمي دهند. هايم گينات مي گويد:

عقايد مربوط به مسائل جنسي نوجوان ها، ضد و نقيض است و انسان در اين باره به تضاد ارزش ها برخورد مي كند. به اعتقاد بعضي پدر و مادرها وقت آن رسيده است كه واقعيات تازه اي را

بپذيريم. نگراني اين دسته از والدين، بيماري هاي مقاربتي، آبستني ناخواسته و آبروريزي است و تنها راه مقابله را آموزش جنسي مي دانند. از طرفي عده اي مخالفت مي كنند و مي گويند : آزادي هاي جنسي بي بندوباري را تشويق مي نمايد و تمدن بشري را به مخاطره مي اندازد و پدري مي گويد: وظيفه نوجوان، مطالعه و كسب دانش است؛ لذا بايد بر شهوات نفساني اش غالب باشد. به اعتقاد برخي والدين حتي بحث درباره مسائل جنسي درست نيست؛ چون تحريك كننده است. نوجوان علاقه مند است و مي خواهد درباره مسايل جنسي هر چه بيشتر بداند؛ از ندانستن ناراحت است و خواهان جواب قانع كننده و واقع بينانه است. اگر نوجوان بتواند در بحثي جدي شركت كند ، آزادانه حرف هايش را مي زند . در اينكه آيا آموزش جنسي لازم است يا نه، بايد گفت امروزه جوان هاي غربي از تلويزيون و سينما و مدرسه آموزش مي بينند و مي خوانند و مي شنوند، خيابان ها منبع اطلاعات نادرست هستند.(47)

ج) ضرورت طرح و آموزش مسائل جنسي

علاقه به كسب معلومات جنسي قبل از رسيدن به سن بلوغ، به صورت طبيعي در كودكان پيدا مي شود و آنان به تفاوت هاي ميان زن و مرد و بزرگ تر و كوچك تر زياد توجه مي كنند. اين توجه و علاقه به كسب معلومات جنسي در كودكي رنگ و بوي جنسي ندراد؛ ولي با توجه به اين كه او در حال آماده شدن براي ورود به بلوغ جنسي است ، بايد والدين و مربيان دلسوز آگاهي هاي لازم غير تحريك كننده را به او بدهند. دختران قبل از

حيض شدن بايد اطلاعاتي راجع به بلوغ و آنچه يك دختر با آن دست به گريبان است ، به دست آورند تا زماني كه در آن موقعيت قرار گرفتند، بدون ترس و اضطراب به وظيفه خود عمل كنند.

پسران نيز با اين كه ديرتر از دختران به بلوغ جنسي مي رسند، وضعيتي مشابه دارند؛ از اين رو نبايد آنان را از معلوماتي كه در زمينه بلوغ و مسائل مربوط به آن نيازمندند، محروم گذاشت. ناگفته نماند كه به مرور زمان جوانان- چه دختر و چه پسر- ظرف معلومات جنسي خود را پر خواهند كرد؛ اما پيش از آنكه افراد غير دلسوز و بعضا ناباب منبع اطلاعات فرزندان شوند، بايد مادران براي دختران و پدران براي پسران معلمي كنند و اگر خود به علت ناكافي بودن اطلاعات يا شرم و خجالت نمي توانند به اين مهم ا قدام كنند، نبايد دست روس هم بگذارند و بي تفاوت از كنار مهم ترين دوران زندگي فرزندان خود عبور نمايند؛ بلكه بايد افراد ديگري مانند بعضي خويشاوندان، معلمان، طبيب خانواده و روحاني معتمد كه اين شايستگي را دارند ، به اين كار وادار نمايند. والدين و مربيان وظيفه دارند آن چه خير و صلاح فرزندان است، به آنان ياد دهند.

حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام مي فرمايد:

به فرزندان خود آن چه را كه به وسيله آن خدا به آنها نفع مي رساند، ياد دهيد. (48)

در اين روايت ملاك آموزش مشخص شده، و آن رساندن نفع به فرزند است؛ حال اينكه چه چيزي به نفع متربي است، برخي از راه عقائد و ارزش هاي ديني و اجتماعي حاكم بر جامعه معلوم

مي شود و مقداري هم به تشخيص خود مربي بر مي گردد.

در فرهنگ ما ايرانيان صحبت كردن درباره ي كامجويي، حكم تابو (نگفتنيها ، محرمات) دارد و والدين نيز اين امور را جزء نگفتني هاي زندگي قرار داده اند و هرگز با فرزندان خود در اين خصوص حرف نمي زنند؛ حتي قبل ازدواج چيزي در اين باره به فرزندان نمي آموزند و دختر و پسري كه زن و مرد آينده هستند، اطلاعات جنسي ناقصي دارند. گويا فرهنگ ما تعمداً چشم و گوش خود را به روي اين مسايل بسته و آن را قابل مطرح شدن نمي داند. حال اين سئوال مطرح است كه آيا دين اسلام با اين شيوه ي برخورد موافق است يا خير؟ آيا اسلام طرح مسايل جنسي را مجاز مي شمارد و بلكه در مواردي آن را ضروري و قلمداد كرده است؟

معمولاً مي گويند تماس جنسي كه به منظور رفع نياز جنسي صورت مي گيرد، امري طبيعي است؛ همانگونه كه خوردن و آشاميدن ، جهت رفع گرسنگي و تشنگي امري عادي است. در اين صورت چرا نبايد درباره امور جنسي صحبت كرد تا هميشه اطلاعات ناقصي از مسايل آن داشته باشيم. مگر نه اين است كه اطلاعات ناقص و در مواردي غلط باعث مي شود رفتارهاي ما كه بر اساس آن اطلاعات است نيز؛ ناقص و غلط باشد. اگر زن و شوهر بدانند برخي از ناراحتي هاي اعصاب و بد رفتاري ها و غيره در نتيجه عدم ارضاي صحيح ميل جنسي است كه از اطلاعات ناقص و غلط آنان از امور جنسي ناشي مي شود ، شايد به خود آيند و به

فكر تكميل و تصحيح اطلاعات خود در اين باره بيفتند.

از مطالب گذشته روشن شد كه اسلام ارضاي ميل جنسي را مفيد و ضروري مي داند؛ به همين جهت كسب اطلاعات مفيد را براي ارضاي صحيح آن را نيز، لازم مي شمارد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «خداوند هيچ كدام از نيازها را (كه انسان به آن احتياج داشته باشد)، رها نكرده، مگر اين كه (راه رفع نيازمندي را) به پيامبرش آموخته است ( كه به مردم بياموزد) از جمله تعليمات خدا به پيامبرش اين بود كه روزي به منبر رفت و حمد و ثناي خدا را گفت سپس فرمود: جبرئيل از طرف خدا آمده و مي گويد: دختران باكره به منزله ي ميوه بر درخت هستند كه وقتي رسيدند و باغبان آن را نچيند، نور آفتاب آن را فاسد و باد آن را پراكنده مي كند، و دختران باكره نيز زماني كه بالغ شدند و مثل ساير زنان حيض ديدند، هيچ دوايي جز شوهر كردن براي آنها نيست؛ چون آنان هم انسان هستند» (49)

امام رضا عليه السلام مي فرمايند:

جبرئيل بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد و گفت: كه خدا به تو سلام مي رساند و مي گويد: كه دختران باكره به منزله ميوه بر درخت هستند كه وقتي رسيدند هيچ دوايي ندارند، جز اين كه چيده شوند، و گر نه نور آفتاب و باد آن را فاسد مي كنند، و دختران باكره نيز زماني كه به رشد زنان رسيدند، هيچ دوايي جز شوهر كردن برايشان نيست، و الا آنان از فتنه در امان نيستند.(50)

علاوه بر آن منابع اسلامي آيات

و رواياتي وجود دارد كه متكفل تبيين شيوه صحيح آميزش جنسي است و در واقع شيوه ي آميزش صحيح را به انسان مي آموزد. پس مي توان گفت كه نه تنها اسلام آموزش و طرح مسائل جنسي را منع نكرده ، بلكه خود بدان اقدام كرده است. جابر بن عبدالله انصاري مي گويد:

پيامبر صلي الله عليه و آله از مواقعه قبل از ملاعبه با همسر نهي كردند.

علاوه بر اين اسلام بر مرد سفارش مي كند كه بعد از رفع نياز جنسي، فوراً خود را كنار نكشد. مطالب اين چنيني ، فراوان است كه در جاي خود به آن ها پرداخته شده. ناگفته نماند كه براي طرح اين قبيل امور، بايد حدودي را در نظر گرفت و حريم هايي را نگه داشت.

تغييرات جسمي و رشد ناگهاني اعضاي بدن در دوران بلوغ و تحولات جنسي نمي تواند براي حالات رواني نوجوان بي اثر باشد؛ زيرا او پس از ظهور تغييرات جسمي و بدني كه بسيار سريع صورت مي گيرد، نمي تواند خود را به راحتي و به طور صحيح با آن ها سازگار كند و در نتيجه دچار نوعي اضطراب، تعجب، تشويش و ناامني مي شود؛ از اين رو نوجوان حساسيت پيدا مي كند و هيجان هاي تندي در او ظاهر مي شود.

براي جلوگيري از اين قبيل نگراني ها و ناراحتي هاي رواني در نوجوانان، بايد به طريقي سازنده، آنان را قبل از رسيدن به بلوغ، از اتفاقات و تغييرات جسمي ناشي از بلوغ آگاه كرد، و بعد از بلوغ آنان را راهنمايي نمود تا مضطرب و نگران نشوند. بهترين راهي كه براي جلوگيري از

انحرافات و بروز حالات بدرواني براي نوجوانان پيشنهاد مي شود، آموزش جنسي است. اين آموزش هم مي تواند در خانه و هم در مدرسه صورت پذيرد؛ البته اگر با هماهنگي و همراهي هم اين مهم انجام شود، نتيجه بهتر و سريع تري گرفته مي شود.

د) آثار بي توجهي به آموزش صحيح جنسي

برخي از والدين اطلاعات كمي درباره مسايل جنسي دارند و در مورد امراضي كه دستگاه تناسلي را تهديد مي كند، بي اطلاع هستند؛ مثلاً نمي دانند با درد قاعدگي دختران چگونه برخورد كنند . يا به سبب شرم و حيايي كه بين والدين و فرزندان است ، فرزندان كم تر درباره مسايل جنسي سئوال مي كنند و والدين هم نمي توانند آن چه در مورد مسايل جنسي مي دانند ، به فرزندان خو منتقل كنند.

بر خلاف تصور و باور مردم، مسايل بلوغ از جمله مساله جنسي را نبايد به سكوت برگزار كرد و از كنار آن گذشت. نبايد نوجوان را در اين زمينه به حال خود رها كرد؛ بلكه او را ازدگرگوني ها و تحولات جنسي، جسمي و روحي اين دوره آگاه نمود. در صورتي كه والدين و مربيان از اين امر مهم غفلت كنند، زمينه به وجود آمدن آسيب ها و مشكلاتي براي فرد ايجاد خواهد شد.

برخي از آسيب هايي كه نوجوانان و جوان را تهديد مي كند، عبارتند از :

1-استفاده از كانال هاي اطلاعاتي آلوده، غير مطمئن و بعضاً مضر در مورد امور جنسي بر اثر ارضا نشدن حس كنجكاوي جنسي صورت مي گيرد.

2- احساس گناه و خجلت از مشاهده عوارض طبيعي بلوغ كه نوعاً به انزوا ، درون گرايي و خودارضايي مي انجامد.

3- عدم

اطلاع از تكليف شرعي و وظايفي كه نوجوان از نظر شرعي در قبال عوارض جسمي و جنسي اين دوره دارد و در نتيجه بنيان اخلاقي و اعتقادي وي در اوان تكليف سست مي شود.

4- بي اطلاعي نوجوان از مسائل قريب الوقوع، باعث عدم انجام تكاليف شرعي شده و نقطه شروع نامناسبي براي حيات ديني و معنوي فرد محسوب مي گردد.

5- ناآگاهي نوجوان از علايم جنسي و رواني بلوغ جنسي وي را غافلگير و مضطرب مي كند و باب كانال هاي اطلاعاتي جنسي ديگر را كه غالباً منحرف اند و بدآموزي دارند، مي گشايد.(51)

6- شكل گيري عادات و رفتارهاي نابهنجار جنسي، مبتني بر اطلاعات غلط جنسي كه در زندگي به آن ها دست يافته است؛ مثلاً كسي كه داشتن روابط جنسي را گناه قلمداد مي كند، چنين روابطي را شامل رابطه زناشويي نيز مي داند. در نتيجه آنگاه كه خود در نقش يك زن يا شوهر ظاهر مي شود، اين طرز فكر بر رفتارهاي جنسي او اثر مي گذارد و موجب بروز رفتارهاي نامتعادل در زمينه جنسي شده و رابطه جنسي به سردي مي گرايد و به اصطلاح در زمينه جنسي سرد مزاج مي شود.(52)

با توجه به اين مسائل لازم است افراد واجد صلاحيت كه مناسبات دوستانه اي با نوجوانان دارند، او را از مسايل مبتلا به جنسي خود آگاه كرده و بينش درستي درباره سير طبيعي رشد جنسي و جسمي به وي بدهند. مرحوم سيد بن طاووس از جمله دانشمنداني است كه تربيت فرزند را به خصوص در زمان بلوغ مورد توجه خويش قرار داده و درباره دوره ي بلوغ مسايل مهم و سودمندي

را به فرزند خويش متذكر شده اند. ايشان در بخشي از نامه اي كه به مناسبت نزديك شدن بلوغ فرزندش، محمد، نگاشته است، تشرف به تكليف را نعمت الهي و روز تكليف را عيدي بزرگ براي انسان مي داند و به فرزندش سفارش مي كند كه اين روز را مهم ترين روز خود به حساب آورد. ايشان براي اين كه صداقت خود را به چنين گفتاري نشان دهند ، مبلغي پول به رسم هديه و عيدي براي او در نظر مي گيرند. (53)

ه) آثار و فوائد آموزش صحيح جنسي

روي آوردن به آموزش جنسي اين فايده را دارد كه جلو مشكلات را مي گيرد، علاوه بر آن آثار مثبت ديگري نيز در پي خواهد داشت كه عبارتند از :

1-اجتناب از راه هاي غير صحيح ارضي ميل جنسي

2- جلوگيري از اختلال در ساير روابط خانوادگي

3- جلوگيري از دلسردي و دل زدگي از عمل جنسي

4- رسيدن به رابطه جنسي كامل

در پرتو آگاهي هاي سودمند و كامل جنسي است كه زن و مرد مي توانند به يك رابطه كامل جنسي برسند. رابطه كامل جنسي زماني محقق مي شود كه با عشق بازي شروع شود و طرفين در آن به اوج لذت جنسي برسند. در نزديكي كامل بايد پس از عشق بازي براي مرد و زن تخليه جنسي- و از مرد انزال كامل- صورت گيرد و بعد از آن هم وقت استراحت باشد. انزال ناقص مني آثار نامطلوبي دارد كه از رابطه جنسي ناقص ناشي مي شود؛ برخي از آنها عبارتند از:

- در پروستات مرد اختلال ايجاد مي شود؛ غلبه خون در مجاري ادرار و ورم بيضه ها از ديگر عوارض آن است.

- اگر

تحريك پذيري روحي و رواني طرفين كه بر اثر تماس جسماني به وجود آمده و مي تواند روي اعصاب هر دو اثر بگذارد ، تكرار شود، آثار نامطلوبي از جمله ناتواني جنسي در پي خواهد داشت.

- كم طاقت شدن، زود از جا در رفتن و عصباني شدن، از ديگر خطرهاي رابطه ي جنسي ناقص است؛ چون انرژي ، متراكم و سركوب شده است و راهي براي تخليه مي جويد. البته در اين خصوص بهترين راه تخليه ، دوش آب سرد يا ولرم است.

5- بهره كامل از آميزش جنسي

و) شيوه آگاه كردن متربي از مسايل جنسي

آگاه نمودن متربي از مسايل جنسي ، به دو صورت امكان پذير است:

-ارتقاي دانش جنسي قبل از طرح سئوال از طرف متربي

- ارتقاي دانش جنسي از طريق پاسخگويي به سئوال هاي جنسي

2- توجه به عزت و كرامت انساني

يكي ديگر از راه هايي كه انسان با آن مي تواند از آلوده شدن به گناه مصون بماند، توجه به عزت و كرامت خود مي باشد. مسلماً هر كس براي خود، شأن و شخصيتي قائل است و حاضر نيست به سادگي آن را از دست بدهد. توجه به اين مساله موجب مي شود انسان بدون فكر به كاري دست نزند و اگر پيشامدي به شخصيت او آسيب رساند، در صدد جبران بر مي آيد. در مورد تربيت جنسي نيز، مي توان از اين مساله سود جست.

شخصيت و آبرو در جامعه اسلامي – و شايد جوامع غير اسلامي- جايگاه والايي دارد و نوع مردم از انگشت نما شدن در جامعه به وسيله ي لغزش هاي جنسي؛ بيش تر از بي آبرويي به وسيله لغزش هاي ديگر هراس دارند؛ از اين رو

مي توان از اين زاويه به متربي گوشزد كرد و او را از افتادن در گرداب انحرافات جنسي بر حذرداشت. در روايتي از حضرت علي عليه السلام نقل شده است:

هر كس براي خودش بزرگي و كرامت قائل باشد، شهوت برايش پست مي شود.(54)

و همين طور حضرت فرموده اند:

هر كس شرافت خويش را بشناسد ، او را از پستي شهوت مصون مي دارد.

بر عكس، اگر نگرش درستي از بلوغ و مسايل آن براي نوجوان و جوان شكل نگيرد و در نتيجه آن را كم ارزش و يا بي ارزش قلمداد كند، زمينه ي گرايش به بزهكاري و انحرافات جنسي در او فراهم مي شود. چه زيبا فرموده است حضرت علي عليه السلام: از شر كسي كه نفس خود را خوار كرده است، در امان نباش.(55)

3- توجه به ارزش ها

سومين راهي كه در پيش گيري مي تواند مورد استفاده قرار گيرد، توجه به ارزش هاست. در منابع اسلامي به اين نكته توجه زيادي شده كه در طول زندگي به امور ارزشمند تذكر داده شده شود؛ مثلاً هنگام طرح روابط فرزندان با والدين در منزل و بيان محدوديت هاي آن، وقت نماز را محور قرار مي دهد و مي فرمايد:

اي كساني كه ايمان آورديد، كساني كه مالك آنان هستيد و فرزنداني كه به حد تميز رسيده اند و هنوز بالغ نشده اند، بايد هنگام وارد شدن (بر والدين) در سه زمان اجازه بگيرند؛ بعد وارد شوند: يكي قبل از نماز صبح (وقتي كه معمولاً زن و شوهر با لباس خواب هستند) ديگري بعد از (نماز) ظهر هنگامي كه لباس هاي كامل تان را كنار مي گذاريد

و آخر بعد از نماز عشاء.(56)

با اين كه دعاهاي متعددي براي زمان آميزش وارد شده است كه در آن هنگام خوانده شود. همه اين تاكيدات براي اين است كه انسان از عمل جنسي، صرفا قصد لذت جويي نداشته باشد.

دوران بلوغ و ايام جواني، دوره توجه شديد به ارزش اشياء و زيبايي هاي زندگي در شئون مختلف مادي و معنوي است. اخلاق نوجوان و جوان بر معيار ارزش ها توسعه مي يابد و شخصيت آنان بر همان اساس رشد مي كند. «جوان بر حسب منافع خود و افكار باطني خويش در مقابل ارزشي كه براي اشياء و اعمال و اوضاع قائل مي شود، خيلي حساس است.» (57)

براي متخلق شدن به اخلاق پسنديده و رسيدن به رشد شخصيت، توجه به سه نوع ارزش ضروري است:

1-ارزش عمر 2-ارزش زندگي 3- ارزش اخلاقي.(58)

4- استمداد از خداوند و اهل بيت عليهم السلام

انسان بايد از ادامه نگاه به زن بيگانه خودداري كند؛ زيرا نگاه پي در پي آتش شهوت را شعله ور مي سازد. در صورتي كه امكان ارضاي ميل جنسي نبود، با خواندن نماز و توسل به اهل بيت عليهم السلام به آنان پناه ببرد و از آنان كمك بخواهد.

توجه به خدا و اهل بيت عليهم السلام به نوبه خود ايمان را تقويت مي كند و موجب مي شود فكر گناه به ذهن انسان راه نيابد . به علاوه سبب مي شود انسان به خود آيد و با احساس شرم و حيا در برابر آن بزرگواران، از لغزش مصونيت يابد. (59)

روايات

براي جلوگيري از پيش آمدن چنين عمل شنيعي چند چيز را كه مقدمات

قريبه و بعيده آن است تحريم فرموده:

نگاه شهوتي بر پسر حرام است:

1-نگاه كردن از روي شهوت به جوان امرد ( پسري كه هنوز مو به صورتش در نيامده) حرام است. بلكه از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت شده كه: فتنه ي جوان زيباي امرد از فتنه ي دختر باكره بيشتر است. پس بر هر مسلماني واجب است از چشمان خود نهايت مواظبت را بكند كه به چنين گناه بزرگي مبتلا نشود.(60)

لجام آتشين براي بوسه شهوت

2- بوسيدن جواني از روي شهوت حرام است. چنانچه از حضرت صادق عليه السلام است كه پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: كسي كه جواني را از روي شهوت ببوسد خداوند او را در قيامت به لجامي از آتش لجام مي فرمايد. (61)

و از حضرت رضا عليه السلام مرويست كه: هرگاه جواني را از روي شهوت ببوسد ملائكه آسمان و ملائكه هاي زمين و ملائكه غضب او را لعنت كنند و جهنم برايش آماده شود و مكان بدي جايگاهش مي باشد.( فقه الرضا)

و نيز از پيغمبر صلي الله عليه و آله روايت شده است كه فرمودند: كسي كه جواني را از روي شهوت ببوسد خداوند او را در آتش جهنم هزار سال معذب مي فرمايد.(62)

و اگر مسلم شد كه كسي جواني را از روي شهوت بوسيده بايد حد بخورد و حدش از سي تا نود تازيانه است هر قدر حاكم شرع صلاح بداند او را مي زند.

خوابيدن دو مرد يا دو زن

3- خوابيدن دو مرد در يك بستر و زير يك لحاف در صورتي كه هر دو عريان باشند حرام است و همچنين

است حكم دو زن، فرقي بين محرم و بيگانه نيست.

و در چند روايت است كه بايد آنها را حد زد و برايش هم حد زنا معين شده يعني آنها را يكصد تازيانه بزنند.(63)

و بعضي از علماء فرموده اند چون براي خوابيدن دو مرد عريان زير يك لحاف حد معين شده پس از گناهان كبيره است.

و از رسول خدا صلي الله عليه و آله مرويست كه: بستر فرزندان خود را از ده سالگي جدا سازيد يعني دو برادر يا دو خواهر زير يك لحاف از همان كوچكي نخوابند.(64)

پاسخ به دو سئوال:

سئوال اول: حد لواط چقدر است؟

چون حرمت و فساد لواط بيشتر از زنا است حدش شديدتر است و آن كشتن مي باشد هرگاه لواط كننده و دهنده هر دو عاقل و بالغ باشند هر دو را بايد كشت و فاعل را بوسيله ي شمشير يا سنگسار كردن يا زنده به آتش سوزانيدن يا از بالاي بلندي مانند كوه پرتاب كردن با دست و پاي بسته، بايستي كشت و انتخاب نوع قتل به نظر حاكم جامع الشرايط است.

و از حضرت اميرالمومنين عليه السلام مرويست كه: پس از كشتن بدنش را به آتش بسوزانند و اين گناه بزرگ مانند زنا به يكي از دو چيز ثابت مي شود:

يكي اقرار است به اينكه فاعل يا مفعول يا هر دو به اين گناه خود چهار مرتبه اقرار كنند و اگر كمتر از چهارمرتبه اقرار كند حد بر او جاري نمي شود و تنها تعزير (تأديب) مي شود و بعضي از فقهاء فرموده اند: چهارمرتبه اقرار بايد در چهار مجلس شود و شرط است در اقرار كننده بلوغ

(پس اگر نابالغ باشد تاديب بايد شود) و كمال عقل و حريت و اختيار (پس اگر به اجبار و اكراه بوده حد ندارد).

دوم شهادت چهار مرد عادل بالمعاينه است يعني بگويند به چشم خود ديديم كه فلان با فلان لواط نموده و اگر گواهي دهندگان كمتر از چهار نفر باشند گواهي آنها رد مي شود و حد جاري نمي گردد بلكه حد قذف بر آنها بايد جاري شود و اگر شخص لاطي پيش از گواهي شهود توبه كند حد بر او جاري نمي شود و هر يك از اقرار و گواهي اگر بر دخول بر دُبُر باشد حد آن كشتن است و اگر بر تفخيذ يعني دخول در اليه و رانها باشد حد آنها يكصد تازيانه است.(65)

سئوال دوم: چرا حد لواط قتل است

1-دو نفري كه شرم و حياء را از دست داده و از عالم انسانيت سقوط كرده و در نتيجه انحراف جنسي در جلو چشم چهار مرد با تقوي با هم جمع شوند جز جرثومه فساد چيز ديگر نيستند و اگر زنده بمانند جامعه اي را آلوده و منحرف – به مانند خود خواهند ساخت چنانچه در قوم لوط در ابتداء شيطان يك نفر را به اين گناه آلوده ساخت سپس آن بدبخت ديگران را به اين گناه وادار كرد تا جائيكه در برابر چشم يكديگر مردان به مردان و زنان با زنان جمع مي شدند و نيز كسي كه از چنين گناه بزرگي از كار خود پشيمان نشود و توبه نكند دانسته مي شود كفر و انكارش به خدا و سراي آخرت و بالجمله چنين شخص جز كشتن و سوختن او چاره ديگري

نيست و نيز گوئيم:

2- براي اينكه اين گناه بزرگ در ميان مسلمانان شايع نگردد كه در اثر اشاعه اهميت و قبح آن از نظرها محو گردد در دين اسلام، با اينكه براي اثبات هر موضوعي گواهي دو مرد عادل كافي است ليكن در موضوع اثبات زنا و لواط به گواهي دو نفر يا سه نفر ثابت نمي شود بلكه بر آنها جايز نيست گواهي دادن و اگر گواهي دادند بر آنها حد قذف (نسبت زنا يا لواط به مسلمان دادن) جاري مي شود بلي اگر چهار مرد عادل به چشم خود ببينند دخول يا تفخيذ را مي توانند گواهي دهند و به گواهي آنها ثابت مي شود و حد فاعل و مفعول جاري مي گردد به شرط اينكه پيش از گواهي از كردار خود پشيمان و تائب نشوند و الا حد ساقط مي گردد.

و اما اقرار به اينكه در شرع اسلام هر انسان بالغ عاقل از روي اختيار و عمد به موضوعي كه به زيان او است اگر يك مرتبه اقرار و اعتراف صريح كند ثابت مي شود ليكن در موضوع زنا و لواط تا سه مرتبه هم ثابت نمي شود مگر اينكه چهار مرتبه تكرار كند و احتمال مزاح يا بيماري رواني يا چيز ديگر داده نشود و اين سخت گيري براي آنست كه از اقرار دست بردارد و حد بر او جاري نشود و دانسته شود كه اين گناه آن قدر بزرگ و مبغوض است كه هيچ مسلماني به آن آلوده نمي گردد و اهميت آن باقي بماند و از اين بيان دانسته مي شود سر كراهت اقرار توضيح مطلب آنكه

اگر مسلماني به گناه زنا يا لواط آلوده شد فاش كردن كردار نارواي خود و اقرار به آن مكروه است هر چند اگر نزد حاكم شرع چهار مرتبه اقرار كند و حد بر او جاري شود عذاب آخرتي قطعاً ندارد و خداوند عادل جمع نخواهد فرمود بين عقوبت دنيوي و عذاب اخروي و گنه كار پس از اجراي حد بر او قطعاً از آن گناه پاك شده است ليكن بهتر آن است كه سر خود را فاش نكند و تنها با پروردگار خود اين راز را در ميان گذارد و از در توبه و تصرع به سوي او در آيد و براستي از كردار خود پشيمان و از شرمساري نزد پروردگار سوخته و گداخته و نالان باشد اميد است كه خداوند به ناله هاي او ترحم فرموده و از آن آلودگي پاكش فرمايد و البته بايد تا آخر عمر بين خوف و رجا باشد يعني هم از عقوبت آخرت بترسد و هم اميد به فضل و كرم الهي داشته باشد و به عبارت ديگر نه مغرور و بيدرد و بي باك باشد به مانند اينكه كاري نكرده و گناه خود را كوچك شمرده و خود را پاك پنداشته باشد و نه يأس و نااميدي او را بگيرد و خيال كند گناه او بزرگتر از آن است كه آمرزيده شود و از اين روي خدا را نخواند و از او طلب آمرزش نكند. (66)

در اينجا چند روايت ذكر مي شود:

1-اميرالمومنين عليه السلام فرمود: اگر سزوار بود كه كسي دو بار سنگسار شود هر آينه لواط كننده اين چنين سنگساري مي شد.

شريعت هاي آسماني متفقاً با

اين خوي نكوهيده به مبارزه پرداخته اند زيرا اساس بقدري اجتماع تناسل است و لواط مانع از آن است و در نتيجه اين عمل منكر اجتماع را در معرض فساد و زوال قرار مي دهد به علاوه ارتكاب اين عمل موجب آن مي شود كه روح مردانگي كودك از ميان برود و سرانجام از قيام به وظائف حياتي و اجتماع كه مستلزم داشتن روح رجوليت حقيقي است عاجز ماند و صدمه اي عظيم از اين راه متوجه اجتماع شود زيرا براي آنكه تناسل بر اساس صحيح انجام شود لازم است كه مرد و زن در جهت رجوليت و انوثيت كامل و صحيح باشند و لواط يا نسل را از ميان مي برد و يا آن را ضعيف مي سازد.

داستاني زيبا

توبه مي كند و نمي سوزد

در فروع كافي كتاب الحدود از حضرت صادق عليه السلام روايت مي كند كه: روزي حضرت اميرالمومنين عليه السلام در ميان جماعت اصحاب بودند مردي آمد و گفت يا اميرالمومنين با پسري لواط نموده ام پاكم كن، (يعني بر من اجراي حد فرما) حضرت فرمود: برو به خانه ات شايد سودائي در طبيعت حركت كرده باشد ( چون به سبب احتمال شبهه، حد ساقط مي شود لذا فرمود شايد حواست حاضر نيست و اقرارت از روي كمال عقل و شعور نيست) روز ديگر آمد و همان اقرار را كرد و خواهش اجراي حد را تكرار نمود.

حضرت ثانياً فرمود: به منزلت رو، شايد سودائي در طبيعت حركت كرده و چنين اقراري مي كني تا اينكه سه مرتبه بازگشته و همان طور اقرار و سپس خواهشش را تكرار كرد.

در مرتبه ي چهارم

حضرت فرمود: كه پيغمبر صلي الله عليه و آله در اين واقعه سه حكم فرموده هر يك را مي خواهي اختيار كن يكي اينكه دست و پايت را ببندند و از كوه پرتابت كنند يا اينكه با شمشير ترا بكشند يا با آتش ترا بسوازنند؟

عرض كرد: يا علي! كداميك از اينها دشوارتر است؟ فرمود: سوزاندن با آتش، گفت: آن را اختيار كردم.

حضرت فرمود: تهيه ي كار خودت را بكن، گفت چنين خواهم كرد، پس برخاست و دو ركعت نماز خواند سپس گفت خدايا گناهي از من سرزده كه تو به آن دانايي و من از گناه تو ترسيدم و به نزد وصي رسول تو آمدم و از او خواهش كردم مرا از گناه پاك كند، او مرا بين سه نوع عقوبت مختار فرمود خداوندا من آن را كه سخت تر بود انتخاب كردم از تو مي خواهم كه اين عقوبت را كفاره ي گناهان من گرداني و مرا در آخرت به آتش خود در جهنم نسوزاني پس گريان برخاست و د گودالي پر از آتش كه برايش آماده شده بود نشست آتش از اطرافش شعله مي كشيد.

حضرت اميرالمومنين عليه السلام بر حالش رقت فرمود و گريان شد و اصحاب همه به گريه در آمدند، پس از آن، حضرت فرمود: برخيز اي مرد كه ملائكه آسمان و زمين را به گريه در آوردي به درستي كه خداوند توبه ات را پذيرفت ، برخيز و به آن گناهي كه كردي نبايد برگردي. (67)

نكته: مشهور بين فقهاء آن است كه اگر گنه كار پس از اقرار و حاضر شدن براي اجراي حد، توبه نمايد امام مخير است كه

حد را اجرا كند يا نكند. چنانچه در حديث مزبور امام عليه السلام از اجراي حد صرف نظر فرمود و اين اختيار اجراي حد مخصوص موردي است كه گناه با اقرار گنه كار ثابت شود نه به شهادت شهود كه در اين صورت توبه ي گنه كار در اجرا نمودن حد تاثيري نداشته و حتماً بايد حد اجرا شود.

يك مسئله:

بايد دانست كه مادر و خواهر و دختر پسري كه لواط داده بر لواط كننده حرام هميشگي است، يعني پس از اين عمل زشت ديگر هيچ وقت نمي تواند مادر و دختر و خواهر لواط دهنده را بگيرد. (68)

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پي نوشت ها:

(1)- تربيت جنسي در اسلام/ ص 113.

(2)-همان/ ص 116.

(3)- تربيت جنسي در اسلام/ ص 118.

(4)- انتخاب هسمر/ ابراهيم اميني/ ص 32.

(5)- تفسير نمونه/ج9/ ص 195-196.

(6)- تفسير نمونه/ج16/ ص257-258.

(7)- شناخت ، هدايت و تربيت نوجوان و جوان/ علي قائمي/ص 167.

(8)- تربيت جنسي در اسلام/ص 148- 149.

(9)- بيماريهاي آميزشي و ناتوانيهاي جنسي/ ص 90-91.

(10)- همان/ ص 91-92.

(11)- هود/ 85.

(12)- ميزان الحكمه /ج11/ ص5366/ باب3589/ ح18381.

(13)- تفسير نمونه/ج9/ ص 194-196.

(14)- عين الحيوه/ ص 401.

(15)- ميزان الحكمه/ ج11/ ص 5366/ باب 3589(عله التحريم اللواط)/ ح 18380.

(16)- تفسير نمونه/ ج 15 / ص .

(17)- ميزان الحكمه/ ج11/ ص 5367/ باب 3589/ ح 18382.

(18)- نهج البلاغه/ حكمت/ 252/4.

(19)- وسائل الشيعه/كتاب النكاح/ باب 17/ ص 249.

(20)- ميزان الحكمه/ج11/ص5366/باب3588/ح18379.

(21)- همان / ج11/ ص5366/ باب3588/ ح18378.

(22)- وسائل الشيعه/ ج14/ ص 252.

(23)- ميزان الحكمه/ ج11/ ص5366/ باب3588/ ح18376.

(24)- همان / ج11/ ص5366/ باب3588 /ح18377.

(25)- وسائل الشيعه/ج14/ص249، عين الحيوه / ص401.

(26)- ميزان الحكمه/ ج11/ ص 5368/ باب 3590/ ح 18383.

(27)- وسائل الشيعه/كتاب النكاح/ باب20/ ص 257.

(28)-

عين الحيوه/ مجلسي/ ص 400.

(29)- همان/ ص 401.

(30)- همان/ ص 401.

(31)- ميزان الحكمه/ ج11/ ص 5368/باب 3591/ ح 18388.

(32)- عين الحيوه/ ص 401.

(33)- گناهان كبيره/ ج1/ ص 204.

(34)- همان/ ج1/ ص 205.

(35)- داستانهايي از كيفر گناهكاران/ ص 58 به نقل از خزينه الجواهر/ ص 133 و لئالي الاخبار/ج5/ ص 205.

(36)- گناهان كبيره/ ج1/ ص 205.

(37)- اعراف/78 و 79)

(38)- تفسير نمونه / ج 9/ ص 194.

(39)- گناهان كبيره/ ج2/ ص 327.

(40)- همان/ ص 327.

(41)- سوره فرقان/ 40.

(42)- همان/ ج2/ ص 328.

(43)- گناهان كبيره/ ج2/ ص 328.

(44)- اعراف/81.

(45)- نارسيس در اساطير نام مردي است كه عاشق پيكر خويش است.

(46)- جامعه شناسي روابط جنسي صص 53 – 64

(47)- تربيت جنسي در اسلام/ ص 166-167، به نقل از روان شناسي بلوغ، هايم گينات، ترجمه مهدي قراچه داغي/ ص 136-138.

(48)- وسائل الشيعه/ ج 27/ ص 45/ح 23170.

(49)- وسايل الشيعه/ج7/ ص 39.

(50)- بحارالانوار/ج16/ ص 223.

(51)- مراحل رشد و تحول انسان/ ص 193 و 194 و 221، محمد رضا.شرفي)

(52)- تربيت جنسي در اسلام/ ص 177.

(53)- همان/ ص 177.

(54)- بحارالانوار/ج87/ص71 و ص 13.

(55)- تربيت جنسي در اسلام/ ص 202-203.

(56)- نور/ 58-60.

(57)- گفتار فلسفي/ص 46.

(58)- تربيت جنسي در اسلام/ ص 203-205.

(59)- همان/ ص 208-209.

(60)- وسائل الشيعه/ باب نكاح/ باب 21، ص 258) همان/ج1/ص 206.

(61)- همان.

(62)- مستدرك/كتاب نكاح، باب 17/ ص 57.

(63)- گناهان كبيره/ ج1/ ص 207.

(64)- وسائل الشيعه/ كتاب النكاح/ باب 127/ ص 30 .

(65)- گناهان كبيره/ ج1/ ص 208.

(66)- همان/ ج1/ ص 208-209.

(67)- همان/ ج1/ ص 210-211 .

(68)- همان/ ج1/ ص211.

منابع

تربيت جنسي در اسلام/ حافظ ثابت/ ناشر: مركز انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ سوم/ تابستان 1386.

انتخاب هسمر/ ابراهيم

اميني/ ناشر: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي/ چاپ هفدهم/ سال 1380.

تفسير نمونه/ ناصر مكارم شيرازي/ انتشارات دارالكتب الاسلاميه/ چاپ بيست و نهم / سال 1382.

ميزان الحكمه/ محمد محمدي ري شهري/ انتشارات دارالحديث/ چاپ سوم/ سال1381.

وسائل الشيعه/ شيخ حر عاملي/ موسسه آل البيت عليهم السلام/ چاپ اول/ 1409ق.

نهج البلاغه.

بيماريهاي آميزشي و ناتوانيهاي جنسي/ مجتبي رستمي و علي اصيليان/ انتشارات هنرهاي زيبا/ چاپ اول سال 1384.

گناهان كبيره/ عبدالحسين دستغيب/ دفتر انتشارات اسلامي/ چاپ دوازدهم/ تابستان 1387.

مستدرك الوسائل/ ميرزا حسين نوري/ موسسه آل البيت لاحياء التراث/طبع دوم/ 1409 قمري.

جامعه شناسي روابط جنسي/ مؤلف: آندره مورالي دانينو/ مترجم: حسن پويان/ انتشارات توس/ چاپ اول، 1383/ چاپ حيدري

بحارالانوار/ محمد باقر مجلسي/ انتشارات: اسلاميه/ چاپ اول.

عين الحيوه/ محمد باقر مجلسي/ انتشارات كتابفروشي اسلاميه/ چاپ سوم/ زمستان 1377.

داستانهاي شنيدني و آموزنده از كيفر گناهكاران/ سيد جواد رضوي/ ناشر: گلستان ادب/چاپ اول/ زمستان 1379.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109