امام حسين (ع) و دو جريان در گسترة تاريخ

مشخصات كتاب

مؤلف: عباسعلي اختري

ناشر : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان

دو جريان فرهنگ ساز

پذيرش القائات فرهنگي و تبعيت و دنباله روي از چيزهايي كه از جرياني به فرد و يا جامعه القاء مي شود، عامل تعيين كنندة مهمّي در فرهنگ و رويكردهاي رفتاري و شكل گيري سرنوشت جامعه است.

از اول آفرينش و در طول تاريخ زندگي انسان ها، دو جريان متضاد، بر فكر و فرهنگ و رفتار انسان ها تأثير گذاشته است.

به هر نسبتي كه مردم از آنها پذيرفته اند، مطابق همان، فرهنگ شان شكل گرفته و در عملشان رويكرد داشته و نمايان شده است.

يك جريان كوشش داشته كه انسان ها را از زندگي صرفاً مادّي فرا آورده و به سوي همة خوبي ها پيش برد. عدالت، امانت، صداقت، عزّت، نوع دوستي، خدمت به خلق، پاك دامني و ديگر خوبي ها را در راستاي خداشناسي و خداگرايي، در ميان افراد جامعه تحقق بخشد.

در ادبيات مذهبي و فرهنگ الهي، اين جريان را «جريان زنده نگه داشتن معروف» مي توان نام نهاد.

جريان ديگر، جرياني است كه با جريان فوق تضاد دارد و در طول تاريخ كوشش داشته كه مردم جوامع را در دام ستمگري، خيانت، ذلّت، خود خواهي، افسادگري، عصيان، طغيان و بي بند و باري، لذّت طلبي از نوع حيواني و سرانجام سقوط در وادي نكبت و مرگ ذلّت بار گرفتار سازد.

اين جريان در ادبيات ديني و مذهبي بنام «جريان منكرات» شناخته مي شود. تفاوت عميق تر اين دو جريان، در ضمن بحث هاي آينده بيشتر روشن مي شود.

سرچشمة دو جريان

قبل از مطالعه و بررسي هر مسئله اي در اين موضوع، شايسته است كه خاستگاه اين دو جريان شناخته شود كه دو جريان معروف و منكر چه خاستگاهي دارند و از كجا سرچشمه گرفته اند؟ و نيروهاي هر كدام از دو جريان، به كجا منتهي مي شوند؟

بهترين پاسخ چيزي است كه كتاب آسماني

ما؛ يعني قرآن بيان مي كند. قرآن اعلام مي كند كه جريان احياي معروف، راه خدايي و روش الهي است:

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ؛ البته خداوند فرمان مي دهد به عدالت و نيكي به ديگران و عطا و كمك به بستگان و نزديكان و باز مي دارد از فحشاء و زشتي و تجاوز و ستم بر ديگران، شما را پند مي دهد به اميد آنكه شما تذكر يابيد و آگاه گرديد.»

و در توضيح اهداف پيغمبران و هدف هاي پيغمبر اسلام مي فرمايد:

«وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ؛ و به حقيقت، در ميان هر امّتي پيامبري برگزيديم كه مردم را به طاعت خدا وادارند و از اطاعت قدرتمندان طغيان گر ممانعت كنند... » و در جاي ديگر مي فرمايد:

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ و اين پيغمبران را با كتاب آسماني و شواهد صدق گفتار فرستاديم تا مردم در ساية عدالت زندگي كنند و به آنها ستم نشود... »

جرياني ديگر و روش ديگر، راه شيطان و روش پيروان شيطان است و البته هر كس از شيطان تبعيت كند، بر او مسلط مي شود!

«إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛ از گام هاي شيطان تبعيت نكنيد؛ زيرا براي شما دشمني آشكار است. او فقط به زشتي ها و فحشاء فرمان مي دهد و به اينكه چيزهايي را كه نمي دانيد به خدا نسبت دهيد»

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ؛

اي كساني كه ايمان آورده ايد از گام هاي شيطان تبعيت نكنيد و هركس گام هاي شيطان را دنبال كند، پس او به فحشاء و زشتي ها فرمان مي دهد...»

آيات 3 و 4 سوره حج هم تقريباَ همين مضمون را دارند.

دقّتي در ژرفا

جريان اول، جريان تكاملي و گرايش به سوي بهزيستي مادّي و رواني و زندگي صميمانه و مسالمت آميز و برخوردار شدن همة اقشار، از مزاياي زندگي و نعمت ها است؛ ولي جريان دوم، جريان بيمار، تخريب گر، ساقط كننده، دشمني زا ، خونريزي و فساد و اساس آن بر مخالفت با جريان اول نهاده شده و در جاي خود اعلام نيز گرديده است.

حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:

«احْذَرُوا عَدُوَّ اللَّهِ إِبْلِيسَ أَنْ يُعْدِيَكُمْ بِدَائِهِ أَوْ يَسْتَفِزَّكُمْ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ فَقَدْ فَوَّقَ لَكُمْ سَهْمَ الْوَعِيدِ وَ رَمَاكُمْ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ، از دشمن خدا شيطان برحذر باشيد. مبادا درد و بيماري خود را به شما سرايت دهد. و مواظب باشيد با لشكر و پياده اش شما را از پا در نياورد؛ زيرا به طور جدي و واقع، تير تهديد را در كمان نهاده و از فاصله نزديك به شما شليك كرده است.»

وابستگي با هر جريان

آنچه كه افراد بشر و مردم جامعه را به يكي از دو جريان پيوند مي دهد، عملكرد آنها است نه ادعاي زباني، همچنان كه مي دانيم جايگاه صنفي همة اقشار و طبقات جامعه را عملشان مشخص مي كند.

اين مطلب خود بر يك ديد روانشناسانه بسيار دقيقي استوار است؛ يعني عملكرد، هم گروهي مي آورد و عملكردها نشانة گرايش ها است.

بهترين دليل بر اين مطلب كلام خدا است كه در قرآن مي فرمايد: براثر عمل صالح، بعضي را در جمع ديگر وارد مي كنيم:

«وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ؛ وكساني كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، آنان را در جمع صالحان وارد مي كنيم».

پيغمبر گرامي اسلام حضرت محمد (ص) در بياني روشن گر فرمود:

«عمل بعضي از مردم آنان را همگون پيغمبران و عمل بعضي آنان

را همگون فرشتگان و عمل پاره اي آنان را همسان چهارپايان مي سازد» و در بياني ديگر فرمود:

همچنان كه بوته از خار انگور نمي توان چيد، همچنين نابكاران در جايگاه نيكان قرار نمي گيرند، راه اينها دوتا است و از هم جداست، شما راه هر گروه را برگزيديد به همان گروه مي پيونديد» و نيز فرمود: «هر راهي كه مي خواهيد طي كنيد، هر راه را كه پيموديد، بر اهل آن راه وارد خواهيد شد»

شاعر مي گويد:

مي تواني كه فرشته شوي از علم و عمل

ليك از همّت دون، ساخته اي با دد و دام. حضرت علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد:

« وَ قُولُوا خَيْراً تُعْرَفُوا بِهِ وَ اعْمَلُوا الْحَقَّ تَكُونُوا مِنْ أَهْلِ؛ حق را بگوييد بدان شناخته مي شويد و به حق عمل كنيد، با اين عمل از جريان حق خواهيد بود»

روشن است كساني كه مي خواهند به جريان برتر و بهتر «جريان احياي معروف» بپيوندند، بايد روش عملي آنها را الگوي خود قرار داده و تا حد امكان و توان، عمل آنها را انجام دهند، همچنان كه پيوستگان به «جريان تخريب و افساد» عمل آنها را انجام مي دهند.

در ايران اسلامي ما شاهد بوديم كه گروهي از مدعيان مبارزه با استعمار و نظام آمريكايي محمد رضا پهلوي، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و برقراري حكومت «ولايت فقيه» به گونه اي عمل كردند و جناياتي را مرتكب شدند كه ملّت ايران با الهام از فرهنگ قرآن و تطبيق دادن اعمال آنها با جريان نفاق صدر اسلام، آنان را منافقين ناميدند.

راه ها و سرانجام ها

در اينجا با توجه به نقش اعمال در تعيين جايگاه ها و ايجاد همگروهي كه نماية گرايش ها نيز هست، براي يك محقق و تحليل گر

كه انگيزه هاي اعمال را مي كاود، به طور طبيعي اين سؤال پيش مي آيد كه زمينه هاي اعمال و عواملي كه موجب مي شود تا يك شخص به نوعي عمل گرايش يافته وبه شكلي خاص عمل كند، چيست؟

پاسخ سؤال از ديدگاه فلسفه و روانشناسي اجتماعي سياسي متفاوت تبيين مي شود.

امّا آنچه با اين بحث مناسبت دارد، پاسخ سياسي و اجتماعي با گرايش ديني و مذهبي است كه از مكتب وحي الهام مي گيرد.

در منابع فرهنگي و معرفتي اسلام، سه عامل كلي بيان شده كه موجبات گرايش به يك مقام و يا يك جريان به شمار مي رود و عملكرد همسان آنان را نتيجه مي دهد و سرانجامش پيوستن به آن مقام يا جريان است.

اين راه ها به ترتيب تأثيرگذاري عبارتند از؛

1- محبّت و دلباختگي

2- تبعيّت و دنبال روي

3- اطاعت و فرمان پذيري

انسان تحت تأثير عواملي چون تعليم، تبليغ، معاشرت و اموري ديگر به كسي يا به جرياني علاقه مند مي شود و نسبت به آن محبت پيدا مي كند.

اين محبت در شرايط مساعد به تبعيّت مي انجامد و تبعيت ها در موقعيت مناسب و مساعد به اطاعت و فرمان پذيري منتهي مي شود و در نهايت نوعي عمل را نتيجه مي دهد؛ اينك اين سه عامل را مرور مي كنيم.

1- اولين عامل و آغاز گرايش تا پيوستگي و وابسته شدن به يك جريان و يك مرام، محبت و دلباختگي است. رهنمودها و دليل ها در اين زمينه به قدري زياد و روشن است كه در شرح آنها كتاب ها نگاشته اند.

محبت و علاقه به هر كس و به هر عمل، شخص را به آن ملحق مي سازد. تمام تلاش هاي انسان در طول تاريخ از چشمة محبت، منبع گرفته است.

در ده ها حديث از پيغمبر و ائمه

عليهم السلام آمده كه انسان هر كس را دوست داشته باشد، سرانجام به او مي پيوندد و با او محشور مي شود. امام باقر عليه السلام فرمود: «... وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ؛ شخص با كسي خواهد بود كه دوست داشته است».

به همين جهت است كه اسلام دستور مي دهد، هر چه را كه خدا و برگزيدگان او دوست مي دارند، دوست بداريد و هر چه را كه دشمنان خدا و دشمنان شما دوست مي دارند، از آنها برحذر باشيد و فرار كنيد.

2- عامل ديگر پيوستگي و وابسته شدن به يك جريان و يك مرام، تبعيت است كه در اثر محبّت و علاقه تحقق مي يابد. در فقه و حقوق اسلامي، احكام زيادي بر تبعيت بار مي شود، مهم ترين حكمت و فلسفة آن همين است كه تبعيت از هر مقام و هر جريان در نهايت پيوستن و وابسته شدن به آن مقام و جريان را به دنبال دارد.

قرآن اعلام مي دارد: «هدايت الهي در پرتو نور و كتاب، شامل حال كساني مي شود كه تابع رضامندي خداي متعال هستند»

و به ملّت يهود و مسيحيّت اعلام مي كند كه حضرت ابراهيم عليه السلام نه يهودي بود و نه مسيحي و كسي با ادعا به او نمي پيوندد؛ بلكه «سزاوارترين مردم به ابراهيم كساني هستند كه از او تبعيت كردند و اين پيغمبر (پيغمبر اسلام) و كساني كه به او ايمان آوردند... »

و در بيان نقش تبعيت از پيغمبر اسلام مي فرمايد:

«كساني كه تبعيت مي كنند از پيام آورآگاه درس ناخوانده، همان كسي كه نام و صفاتش را تورات و انجيلي كه نزدشان است مي يابند (همان كه) آنها را به معروف دستور مي دهد و از منكر باز مي دارد؛ اشياء پاكيزه را براي

آنها حلال مي شمرد، و ناپاكي ها را تحريم مي كند و بارهاي سنگين و زنجيرهايي را كه بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مي دارد؛ پس كساني كه به او ايمان آوردند و حمايت و ياريش كردند و از نوري كه با او نازل شده تبعيت و پيروي نمودند، آنان رستگارانند»

پيامبر اسلام (ص) در صدها دستور به امّت سفارش كرد كه بعد از من، از علي ابن ابيطالب و امامان بعد او (عليهم السلام) تبعيت كنيد، از ميان همة امت اسلامي، بعد از حدود چهارده قرن، ملتي كه از آنها تبعيت كردند، انقلاب اسلامي را در ايران ايجاد كردند و اين از آثار تبعيّت راستين است.

3- عامل سوم كه پيامد دو عامل قبلي؛ يعني محبّت و علاقه مندي و بعد تبعيت است، اطاعت و فرمان پذيري است.

قران اعلام مي دارد كه هر جمعي كه از جمع ديگري اطاعت كنند، موقعيت شان، سرانجام با آنها خواهد بود.

«هر كس اطاعت كند خدا و رسول او را، پس آنان با جمع كساني خواهند بود كه خدا به طور ويژه نعمت ها را به آنان عنايت كرده كه عبارتند از: پيغمبران، صديقان، شهدا و صالحان و اينان خوب رفيقان و هم صحبتان هستند».

اين عمده ترين معيار پيوستگي است و دو عامل ديگري را كه يادآور شديم، وقتي به اين عامل منتهي شد، نتيجه مي بخشد و به لحاظ نقش عمل و اطاعت عملي است كه امام سجاد عليه السلام مي فرمايد:

«بدانيد كه مبغوض ترين مردم در پيشگاه خداي عزوجل كسي است كه به روش امامي اقتدا مي كند؛ ولي به اعمال او اقتدا نمي كند .

همگامان عملي جريان تخريب

نقش عمل و رفتار را در ايجاد هم نوايي، هم گروهي و وابستگي دريافتيم؛ اما در

بسياري از موارد از اين حقايق، غفلت يا به عمد بي اعتنايي مي شود.

به لحاظ عدم دقت در عمل است كه بعضي ها، گرچه با زبان مدعي همگامي با جريان پيشتاز و حيات بخش معروف هستند؛ ولي در عمل همگام جريان منكر، عمل مي كنند، به علت كينه هاي شخصي، كج فهمي يا غفلت و يا هر عامل ديگر؛ مانند جريان نفاق به بيان قرآن، كه ادّعاي اسلام و مسلماني را دارند؛ ولي در عمل، همگام جريان منكر هستند؛

«مردان منافق و زنان منافق كه بعضي از بعض ديگر پديد مي آيند، به بعضي منكرات امر مي كنند و از بعضي معروف ها نهي مي كنند و باز مي دارند، و دست ها را به همكاري نمي گشايند،[ زيرا] خدا را فراموش كردند، خدا نيز آنها را به حال خود گذاشت، البته منافقان همان فاسقان هستند».

معلوم است كه اين روش، ضد جريان اهل ايمان است؛ زيرا روش اهل ايمان، هماهنگ با روش خدا و پيغمبران بر زنده نگه داشتن جريان معروف استوار است.

قرآن اعلام نموده است: «و مردان با ايمان و زنان با ايمان، بعضي اولياء بعض ديگرند (رابطه والايي دارند) به معروف و خوبي ها فرمان مي دهند و از منكر و زشتي ها باز مي دارند و...».

البته در صورتي كه بر جهت گيري آن سه عامل مواظبت نشود، مرحله نهايي انحراف؛ يعني انحراف در عمل، جاي تعجّب نيست. به همين جهت گرچه كمتر كساني يافت مي شوند كه با زبان و به صراحت، امر به منكرات و بازداري از معروف و خوبي را مرتكب شوند؛ ولي بسياري با عملشان بازدارنده از معروف و دعوت كننده منكرات هستند.

مثال براي نهي از معروف عملي

بسياري از جوان هاي با استعداد و لايق بودند كه به تشويق علماء به دنبال تحصيل علوم

اسلامي رفتند؛ ولي توهين ها و برخوردها آنها را فراري داد و تحصيل علوم حوزوي را ترك كردند. در اين مورد روايت هست كه مي فرمايد: لعن خدا بر قطع كنندة راه معروف است.

امر به منكر عملي

-آنجا كه كاسبي با زن بدحجاب و آرايش كرده، خوش رويي نشان مي دهد و به او بهتر از زن با حجاب پاسخ مي دهد، او با عملش منكر را رواج مي دهد.

-در درمانگاه، بيمارستان، بانك و اداره، وقتي مراجعه كننده بدحجاب و خودنما، بهتر پذيرفته مي شود، آن مسئول مربوطه عملاً منكر را حمايت مي كند و رواج مي دهد؛ مثل جريان نفاق عمل مي كند.

-استاد دانشگاهي كه دانشجوي بدحجاب را بهتر مي پذيرد، بيشتر بها مي دهد، برخورد محبّت آميز مي كند، عملاً دارد منكر را تأييد و رواج مي دهد.

-وزارتخانه و اداره اي كه افراد متملّق را با عدم لياقت مي پذيرد، او هم منكر را رواج مي دهد.

-مسئول بانكي كه با رشوه، وام هاي كلان را از حق مردم مي دهد، او هم منكر را رواج مي دهد.

به همين گونه همه كساني كه آشكارا در پيش چشم امت خداشناس كه به خدا، پيغمبر و دين احترام مي گذارند، هنجار شكني مي كنند و تظاهر به گناه مي كنند، از نمونه هاي بارز رواج دهندگان منكر هستند.

-گاهي تظاهر به گناه كوچك تر، كه از آن برداشت بي احترامي به خدا و دين مي شود، كيفرش بدتر از گناه بزرگتري است كه مخفيانه انجام مي گيرد و موجب هنجارشكني نمي شود.

دستورات اكيد پيشوايان معصوم (عليهم السلام) بر اين است كه انجام دهندگان معروف را تجليل و احترام و تشويق كنيد؛ و جريان اشاره شده در بالا، برعكس اين عمل مي كند.

در همين راستا قرار مي گيرد، خرافه گرايي و بدعت گزاري در دين و هرگونه تجاوز از حدود دستورات خداوند متعال، كساني كه عيسي را

پسر خدا خواندند و يا علي اللّهي شدند، يا ادعا مي كنند «حسين اللهي هستم»، آنها نيز از منكر پراكنان بزرگ هستند.

كيفر كوتاهي از مبارزه

اين گونه اعمال، همسو با روش جريان نفاق و ضد جريان الهي و پيشوايان دين است و نفرين و لعنت خدا و پيغمبران را در پي دارد؛ زيرا اين اقشار، علاوه بر آنكه خود از راه خدا منحرف و گمراه شده اند، ديگران را هم گمراه مي كنند و به سوي هلاكت مي برند.

«بگو اي اهل كتاب در دينتان به ناحق غلو نكنيد، از حدّ بايسته فراتر نرويد و تبعيّت نكنيد از تمايلات و دل خواسته جمعي كه از پيش گمراه شدند و جمع كثيري را گمراه كردند و از راه استوار منحرف گشتند. [اين خود گونه اي از كفر است]

آن جمعي از بني اسرائيل كه كفر ورزيد، به زبان داود و عيسي ابن مريم، به خاطر عصيان و سركشي كه مي ورزيدند، لعنت شدند. چنين بودند كه از منكري كه مرتكب مي شدند، ممانعت نمي كردند و چه زشت بود آنچه انجام مي دادند.

مي ديدي [آشكار بود] بسياري از آنها مي پذيرفتند ولايت كافران را، بد چيزي براي خود پيش فرستادند كه خدا بر آنها غضب نمود و در عذاب جاويدانند».

سرايت انحراف در جامعه

مي دانيم كه در زندگي اجتماعي هرگونه فساد و آلودگي رخ دهد و از آن جلوگيري نشود، به طور طبيعي به ديگران هم سرايت مي كند.

همه كساني كه رفتارهايي از اين قبيل را مي بينند و هيچ كس عكس العملي نشان نمي دهد، شريك جرم و همگام آنها حساب مي شوند.

پيامبر گرامي (ص) فرمود:

«اذا رأوا الناس منكراً فلم يغيّروه، عمّهم الله بالعقاب؛ هرگاه مردم زشتي را ببينند و جلوي آنرا نگيرند، كيفر خدا شامل حال همگان خواهد شد».

در صفحات پيش دريافتيم كه رفتار بعضي از عوامل فساد بي احترامي به خدا و قانون خداست و موضع گيري برخلاف جريان حق است.

امام باقر (ع)

فرمود:

« الْآمِرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهِي عَنِ الْمُنْكَرِ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلّ؛ امر به معروف و نهي از منكر دو خلق و خوي خدايي هستند، پس هر كس به اين دو خوي كمك كند، خدا عزيزش مي سازد و هر كس اين دو را خوار كند، خدا خوارش مي گرداند».

عصيان عده اي و كيفر همگان

امام باقر (ع) از حضرت امير المؤمنان نقل كرده كه فرمود:

«خداوند به خاطر گناه عده اي خاص، عموم مردم را عذاب نمي كند، درصورتي كه آن عدة خاص، گناه و منكر را مخفيانه انجام دهند و عموم مردم آگاه نشوند؛ اما وقتي عده اي خاص، گناه و منكر را آشكارا انجام دهند و عموم مردم كه مي بينند آن روش را تغيير ندهند و جلوي آن را نگيرند، همة آن مردم از طرف خدا سزاوار كيفر خواهند شد.

در ادامه فرمود پيغمبر گرامي(ص) فرموده است: بندة خدا وقتي معصيت و گناه را پنهان انجام مي دهد، ضرر آن گناه فقط به عامل آن مي رسد، اما وقتي گناه را آشكارا انجام مي دهد و كسي با او برخورد نمي كند، ضرر آن گناه به همة آن مردم مي رسد. در پايان امام باقر (ع) فرمود: زيرا او با عملش دين خدا را خوار مي كند و جريان دشمني باخدا، به او اقتدا مي كند و از او الگو مي گيرد و به او مي پيوندد.»

چهرة جريان تخريب

اين دو جريان فراگير است، به گونه اي كه هيچ كس بيرون از اين دو نيست.

هر كس خواسته يا ناخواسته، آگاهانه يا ناآگاهانه در يكي از اين دو جريان قرار مي گيرد.

هما نطور كه نسبت به كشتار انسان هاي بي دفاع هيچ كس نمي تواند بي تفاوت باشد. در ايجاد جنايات ضد انساني و وحشيانه؛ مثل قتل عام بوسنيايي ها و فلسطيني ها، كشتار زنان و كودكان در فلسطين، افغانستان! قدرتمندان آدم خوار براي منافعشان هرگونه جنايتي را مرتكب مي شوند و از آنها عجيب نيست.

عجيب آن است كه بسياري از افراد ناآگاه وجدان و شرافت و همه چيز انساني را زير پا گذاشته و اجرا كنندة اهداف پليد و ارضاكنندة تمايلات گرگ صفتانة آنها

هستند، در طول تاريخ كساني در آمريكا، اروپا و آسيا براي منافع حكام، فرعون ها، حجّاج ها، معاويه ها، هم نوعان خود را كشتند و خودشان را خوار و ذليل قلدر ها كردند، جنايت كردند براي منافع ديگران.

اينها نمونه هاي كمي از نوع عملكرد جريان افساد، تخريب و منكرات است.

عوامل بلا انگيز

امام سجاد (ع) فرمود: چند گناه موجب مي شود كه بر مردم بلا نازل شود.

1- ترك اعانت و كمك به مظلومي كه استغاثه مي كند.

2- ترك اعانت به مظلوم.

3- ضايع كردن امر به معروف و نهي از منكر.

كيفر سرپيچي از تبعيت برگزيدگان

پيغمبر گرامي (ص) فرمود: «و هنگامي كه در جامعه امر به معروف ننمودند و جريان نيكي ها را زنده نكردند و از زشتي ها باز نداشتند و مانع آن نشدند و مهم تر آنكه از برگزيدگان اهل بيت من تبعيت نكردند، خداوند اشرار و فتنه انگيزان را بر آنها مسلط خواهد كرد، پس در آن وضعيت، خوبان جامعه دعا مي كنند؛ ولي به اجابت نخواهد رسيد» .

فريادها و دعاها بعد از كوتاهي ها در انجام وظيفه و بازداري از زشتي ها دردي را دوا نمي كند.

امتيازات جريان اصلاح

اما در مقابل، جريان الهي نيكي ها و معروف، به چيزي جز مصلحت امت و انسان ها نمي انديشند. اصولاً فلسفة الزامي بودن وظيفة امر به معروف و نهي از منكر، حفظ سلامت جامعه و تأمين مصلحت عموم است.

حضرت فاطمه (س) در ضمن سخنراني تاريخي خود در مسجد مدينه و براي اينكه جمعيت را وادار كند كه از جريان حق حمايت كنند، فرمود:

« وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ مَصْلَحَةً للعامّه؛ و خداوند متعال امر به معروف و نهي از منكر را واجب نمود، براي مصلحت عموم مردم.»

منابع اسلامي اعلام مي دارد؛

1- اين جريان با زنده كردن خوبي ها و باز داري از زشتي ها به عنوان بهترين جمعيت و الگو براي ساير ملت ها و بشريت مطرحند.

2- و بايد جمعي اين جريان را زنده بدارند و آنها فقط رستگارانند.

3- و اينها پيشگامان به سوي خيرات و بهترين ها و صالحان جامعه هستند.

4- اين جريان با اعتراض به زشت كاران، اولاً: معذرت خواهي خود را به پيشگاه پروردگار اعلام مي دارند؛ ثانياً: سعي مي كنند زشت كاران را باز دارند.

5- اين جريان، خلق و خوي خدايي را در جامعه زنده مي كنند و خداگونگي را رواج

مي دهند و از اين راه، خدا عزّت را نصيبشان مي نمايد.

6- كار اين جريان، روش ياري كردن خداست: «و البته خدا ياري مي كند كساني را كه او را ياري مي كنند؛ زيرا خداوند قدرتمندي است كه مغلوب نمي شود. ياري كنندگان خدا همان هايي هستند كه وقتي به آنها در زمين تمكن و قدرت داديم، نماز را بر پاي مي دارند، زكات را ادا مي كنند و امر به معروف و نهي از منكر مي نمايند.»

7- اين جريان، خير خواهان جامعه هستند كه نمي توانند بنگرند جامعه به سوي سقوط مي رود و آنها آرام باشند.

اگر بيني كه نابينا و چاه است *** اگر خاموش بنشيني گناه است.

8- اين جريان، حريم داران دستورات حق اند؛ مسلمان هاي غيور بايد حريم دستور خدا را نگه دارند و نگذارند زير پا گذاشته شود، همان طور كه پيروان هر قدرتي امرهاي او را محترم مي شمارند.

حضرت موسي (ع) در مناجات با خدا فرمود: پروردگار من! اهل تو كيانند كه در ساية عرششان جاي مي دهي، در آن روزي كه سايه اي جز ساية تو نيست؟

خدا به او وحي فرمود: آنان كه باطن خود را پاك ساخته اند و با دست خود نيكي نمودند و جلال مرا ياد مي كنند، در هنگامي كه پروردگار خود را ياد مي نمايند. آنان كه به اطاعت من وابسته اند، آن گونه كه طفل به شير وابسته است. آنان كه به مساجد پناه مي برند، همان طوركه بازها به آشيانة خود پناه مي برند و آنان كه غضب مي كنند به خاطر محرمات و ممنوعات من كه حلال دانسته مي شود؛ همانند پلنگ زخمي.

راه و رسم پيغمبران

در صفحات پيش تأكيد پيغمبر (ص) را دريافتيم. در تبيين جايگاه اين جريان، امام باقر (ع) در ضمن بيان مفصّلي مي فرمايد: ... بعضي دنبال

بهانه مي گردند كه امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنند و فقط در آنجايي حاضرند اين وظيفه بزرگ را انجام دهند كه هيچ گونه ضرري را برايشان در پي نداشته باشد و حال آنكه «امر به معروف و نهي از منكر» واجب بزرگي است كه به كمك آن بقيه واجبات برپا داشته مي شود، در چنين موقعيت و حالت مردم، خشم خداي عزّوجل بر مردم تمام مي شود و كيفر را شامل حال همگان مي سازد، پس خوبان در خانة بدان و كوچكترها در خانة بزرگترها به هلاكت مي رسند. [چگونه مي شود توقع داشت كه امر به معروف و نهي از منكر هيچ ضرري براي انجام دهنده ايجاد نكند، با اينكه] به حقيقت امر به معروف و نهي از منكر راه پيغمبران و روش صالحان است .

واجب بزرگي است كه به واسطة آن بقية واجبات انجام مي گيرد، راه ها امن مي شود، كسب ها حلال مي شود، جلوي ظلم ها گرفته مي شود، زمين آباد مي گردد، از دشمنان انتقال گرفته مي شود و كارها استقامت مي يابد.

به كدام جريان مي پيونديم

اكنون كه به طور كوتاه موقعيت دو جريان را مرور كرديم و نكوهش و ستايش نسبت به آنها را دريافتيم، سزاست كه خويشتن را بيابيم كه در راستاي كدام جريان هستيم و بر اساس همت خود، همگام چه جرياني مي خواهيم گام برداريم؟

گرچه فرق ميان اين دو همان فرق ظلمت و نور و تفاوت حق و باطل است و آزادگان به آساني مسير را مي گزينند.

امّا الگوهاي بزرگ قوّت بخش جان و روشن گر راه آزادگانند، همچنان كه حضرت امام حسين (ع) راه را روشن ساخت.

امام حسين (ع) آن خورشيد فراتر از انسانيت كه به جهت برافكندن حكومت سراسر

ظلم و جنايت دودمان بني اميّه انقلاب خونين كربلا را برپا كرد و در بين جامعه اي مرده، رستاخيز اين دنيا را ايجاد نمود، به صراحت اعلام مي دارد: من اين همه سرمايه گذاري از خون بهترين انسان هاي زمان را بدان جهت عهده دار شده ام كه گام اصلاحي بزرگ را بردارم و معروف اصلي را زنده كنم و منكر اساسي را كه خواستگاه ديگر منكرات است، از ريشه بركنم.

و نيز فرمود: «وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَمَنْ قَبِلَنِي بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ»؛ و البته من بيرون نشدم كه آشوبي برپا كنم و نه براي آنكه خوشگذاراني كنم و نه براي فساد انگيزي و نه ستمگري؛ بلكه فقط قيام كردم براي اصلاح امت جدم پيغمبر (ص)، اراده كرده ام كه امر به معروف و نهي از منكر نمايم و روش جد و پدرم علي ابن ابيطالب را دنبال كنم، پس هر كس مرا بپذيرد به واسطة پذيرش حق، پس خدا شايسته تر است به حق پذيري و خدا مي پذيرد و هر كس اين اقدام را بر من رد كند و نپذيرد، شكيبايي و استقامت مي ورزم تا خداوند ميان من و اين جمعيت قضاوت كند و او بهترين حكم كنندگان است.

در اينجا بايد توجه شود، معروف مهمي كه حسين (ع) مي خواست زنده كند، زمامداري حق و مهم ترين منكري كه

آن حضرت مي خواست از ريشه براندازد، زمامداري باطل دودمان بني اميه و آل ابي سفيان بود كه پيغمبر (ص) فرمود: خلافت بر آل ابي سفيان حرام و نارواست.

حسين (ع) الگوي آزادگان

امام حسين فرزند علي و فاطمه (عليهم السلام) كه حجّت خداي بر خلق است، در راستاي انجام وظيفة الهي خود آن چنان قاطعانه اقدام كرد كه تا قيامت راه را براي همة انسان هاي سراسر جهان روشن گردانيد.

حسين (ع) كسي است كه در موارد زياد پيغمبر اسلام به وجوب محبت و همگامي با او سفارش نموده و فرمود:

1- حسن و حسين هر دو امامند چه بنشيند و چه برخيزند، چه قيام كنند و چه نكنند.

2- حسين از من است و من از حسينم، خدا دوست مي دارد هر كه را كه حسين را دوست بدارد.

3- پيغمبر (ص) دست حسين را گرفته و روبه مردم گفت: اي مردم اين حسين فرزند علي است، او را بشناسيد، قسم به آن كه جانم به دست اوست، او در بهشت است و دوستان او و دوستان دوستان او نيز در بهشت اند.

4- رسول خدا (ص) فرمود: حسن و حسين دو آقاي جوانان اهل بهشت اند و پدرشان از خودشان بهتر است.

5- فرزند، دسته گل والدين است و دو دسته گل من، حسن و حسين هستند.

6- حسن و حسين بهترين خلق روي زمين هستند بعد از من و بعد از پدرشان و مادرشان افضل زنان روي زمين است.

7- حسين يكي از ذوي القربي است كه طبق فرمودة قرآن، مودت آنان واجب. و نيز مودت آنان راهي است كه به خدا منتهي مي شود.

همچنان كه خود امام حسين (ع) در نزديكي هاي سرزمين كربلا در

ضمن سخنانش گفت: عمل من براي شما سرمشق و الگوي كار است.

امام حسين (ع) و لزوم برخورد با جريان فساد

حضرت امام حسين (ع) و يارانش، به همراه حرّ و لشكر او به «بيضه» رسيدند در آنجا حضرت براي همراهان حرّ خطبه اي خواند و ضرورت برخورد با ستمگران و اعمال متجاوزانة آنان را گوشزد كرد.

در آن موقعيت در ميان همراهان و در مقابل جمعيت به پا خاست، حمد و ثناي خداي را بجا آورد، آن گاه روبه مردم نمود و فرمود:

اي مردم رسول خدا فرموده است: كسي كه ببيند زمامدار ستمگري حرام هاي خدا را حلال مي داند و مرتكب مي شود و پيمان خدا را مي شكند و با سنّت پيغمبر مخالفت مي ورزد، در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوز با آنان رفتار مي كند، با ديدن اينها براي تغيير روش چنين زمامداري به گفتار يا عمل اقدامي نكند، حق است بر خداي متعال كه او را به همان جايي برد كه آن ستمگر را مي برد.

آگاه باشيد كه اينان ملازم شده اند اطاعت شيطان را، ترك كرده اند اطاعت خداي رحمان را و فساد را آشكار نموده اند و اجراي حدود الهي را تعطيل كرده اند و ثروت عمومي امت را به خود اختصاص داده اند و حرام هاي خدا را حلال كرده اند و حلال هاي خدا را ممنوع ساخته اند و من از هركس شايسته ترم كه وضع موجود را تغيير دهم.

و از طرفي نامه هاي شما [درباره قبول زمامداري] به من رسيد و فرستادگان تان بيعت شما را به من ابلاغ كردند، بر اين اساس كه مرا رها نكنيد و دست از ياري ام برنداريد. اكنون اگر به عهد و بيعت خود وفادار بمانيد به رشد و سعادت مي رسيد، من حسين پسر علي و فاطمه

دختر پيغمبرم، خود من با شما هستم و خانوادة من با خانوادة شما هستند، پس لازم است از روش من در مبارزه با حكومت ظلم پيروي كنيد؛ زيرا عمل من براي شما حجت و الگو است؛ ولي اگر از من پيروي نمي كنيد و عهد و بيعت خود را شكسته ايد، اين از شما تازگي ندارد؛ زيرا با پدر و برادر و پسر عموي من مسلم چنين كرديد. فريب خورده كسي است كه به شما اعتماد كند.

شما [با اين عهد شكني] محروميتي براي خود فراهم آورديد و نصيب خود را ضايع ساختيد و كسي كه عهد خود را بشكند، همانا به ضرر خود اقدام كرده و زيانش به خودش خواهد رسيد.

مطابق آنچه تاريخ ثبت نموده كوتاهي مردم در هر دوره و عصري سلطة ظالمان و درماندگي ملت ها را در پي داشته، همان گونه كه يزيديان بعد از كشتن حسين (ع) و يارانش به قتل عام مردم و خراب كردن كعبه و انجام جنايت هاي بسيار پرداختند؛ مثل آنچه آمريكا در عراق، افغانستان، بوسني و فلسطين انجام مي دهد.

صدها نمونه از اين قبيل داريم. «اي عاقلان عبرت گيريد و مراقب عزتمندي خويش باشيد».

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109