فرهنگ نامه مهماني

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان و نام پديدآور : فرهنگ نامه مهماني / محمدي ري شهري ؛ مترجم حميدرضا شيخي.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، سازمان چاپ و نشر، 1389.

مشخصات ظاهري : 132 ص.

فروست : پژوهشكده علوم و معارف حديث؛ 221.

شابك : 16000 ريال : 978-964-493-548-0

يادداشت : كتابنامه: ص. 115- 127؛ همچنين به صورت زيرنويس.

موضوع : آداب معاشرت اسلامي -- احاديث

موضوع : آداب معاشرت اسلامي -- جنبه هاي قرآني

شناسه افزوده : شيخي، حميدرضا، 1337 -، مترجم

رده بندي كنگره : BP141/5 /آ44 م34 1390

رده بندي ديويي : 297/651

شماره كتابشناسي ملي : 2755793

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

پيش گفتار

پيش گفتارفرهنگ نامه ، كتابى است كه در آن ، دانش ، فرهنگ (1) و حكمت باشد و فرهنگ نامه مهمانى ، قطره اى از درياى بيكران علوم و معارف ناب اسلامى و مَدخَلى (2) ديگر از دانش نامه قرآن و حديث است كه به صورت مستقل ، منتشر مى شود . در اين دانش نامه ، واژه ها و اصطلاحاتى كه در قرآن و احاديث ، كاربرد فرهنگى گسترده اى دارند ، به ترتيب الفبايى ، با نظمى نوين و با ذكر نمونه كاربردها (شواهد) ، معناشناسى و تحليل و تبيين مى گردند . در لابه لاى اين دانش نامه ، برخى مَدخل ها ، از كاربرد فرهنگى ويژه و بَسامد استفاده بالايى برخوردارند . بدين معنا كه عموم مسلمانان و يا گروه هاى خاصّى از آنان ، به صورت شبانه روزى و گسترده ، با آنها ، سر و كار دارند . از اين رو ، به منظور تصحيح و تقويت فرهنگ عمومىِ جوامع

.


1- .فرهنگ : علم؛ دانش؛ ادب؛ تربيت؛ پديده كلّى پيچيده اى از آداب ، رسوم ، انديشه ، هنر و شيوه زندگى كه در طىّ تجربه تاريخى اقوام ، شكل مى گيرد و قابل انتقال به نسل هاى بعدى است (ر . ك : لغت نامه دهخدا ، فرهنگ معين و فرهنگ بزرگ سخن) .
2- .در دانش نامه ها ، به هر واژه اصلى كه توضيحى (مقاله اى) در ذيل خود دارد ، «سَرواژه» يا «مَدخَل» مى گويند . به مجموع سرواژه و توضيح ، بر روى هم ، نيز «مدخل» گفته مى شود (ر. ك : فرهنگ بزرگ سخن) .

ص: 8

اسلامى ، ضرورى است معارف مربوط به اين گونه واژه ها و اصطلاحات ، به صورت «كتابِ همراه» و «كتاب راه نما» ، در اختيار همگان قرار گيرد . با اين نگاه ، مَدخَل هايى از اين دست _ كه گفتيم _ ، به صورت كتاب هايى مستقل و در اندازه هايى كه حمل و مطالعه آن آسان باشد ، در اختيار علاقه مندان قرار مى گيرند . گفتنى است كه در اين سلسله آثار ، براى آنچه مربوط به رفتار يا احوال خاص است (مانند : ادب ، اذان ، شادى و آرزو) ، نام «فرهنگ نامه» و براى آنچه مربوط به گروه هاى اجتماعى (مانند : كارگران ، بسيجيان ، جوانان و كودكان) مى شود و يا آموزه هاى حكيمانه پيشوايان بزرگ اسلام يا حكماى بزرگ الهى (چون لقمان حكيم) را ارائه مى نمايد ، نام «حكمت نامه» را برگزيديم . فرهنگ نامه مهمانى ، هفتمين كتاب (1) از مجموعه فرهنگ نامه هايى است كه با هدف تصحيح و تقويت فرهنگِ ارزش هاى رفتارى ، در دست تدوين اند . اين فرهنگ نامه ، براى نخستين بار ، رهنمودهاى قرآن و احاديث اسلامى را درباره ارزش فرهنگ مهمان نوازى و آدابى كه رعايت آن بر مهمان و ميزبان ضرورى است ، به صورتى نسبتا جامع و با نظمى نوين ارايه مى نمايد . شايان ذكر است كه متون اين مجموعه ، با همكارى محقّقانِ «پژوهشكده علوم و معارف حديث» گردآورى و توسط اين جانب ، تنظيم گرديده است .

.


1- .تاكنون ، فرهنگ نامه هاى : ادب ، اذان ، آرزو ، مسجد ، بصيرت ، و امنيت ملّى ، منتشر شده و در اختيار علاقه مندان قرار گرفته اند.

ص: 9

از آن بزرگواران و ديگر همكارانى كه در ساماندهىِ نهايى اين اثر سهيم هستند ، بويژه فاضل ارجمند ، جناب آقاى مرتضى خوش نصيب ، صميمانه سپاس گزارم و از خداوند منّان براى آنان پاداشى در خور فضل و كرامتش ، مسئلت دارم . ربّنا! تقبّل منّا إنّك أنت السّميع العليم . محمّدى رى شهرى شانزدهم اردى بهشت ماه 1389 بيست و يكم جمادى الاُولى 1431

.

ص: 10

. .

ص: 11

درآمد

واژه شناسى «ضيافت (مهمانى)»

درآمدواژه شناسىِ «ضيافت (مهمانى)»واژه «ضيافت» ، از ريشه «ضيف» است و در اصل ، دلالت بر انحراف و تمايل و نزديك شدن چيزى به چيز ديگر دارد . ابن فارس در اين باره آورده : ضا و يا و فا ، يك اصل صحيح است كه دلالت بر تمايل چيزى به چيزى دارد . گفته مى شود : أضفت الشى ء إلى الشى ء ؛ يعنى چيزى را به ديگرى متمايل كردم . (1) راغب نيز در مفردات ، همين معنا را تأييد مى كند : اصل ضيف ، رو كردن و تمايل است . گفته مى شود : به فلان چيز رو كردم ، يا فلان چيز را به فلان چيز متمايل كردم . خورشيد به سمت غروب كردن ، متمايل شد . (2) از آن جا كه معمولاً ميزبان ، با رو كردن و تمايل به مهمان ، از او پذيرايى مى كند ، اين گونه گردهمايى ، مهمانى ناميده مى شود . (3)

.


1- .معجم مقاييس اللغة : ج 3 ص 381 .
2- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 300 .
3- .مهمانى : گردهمايى خانوادگى يا دوستانه اى كه معمولاً شخصى به عنوان ميزبان ،عهده دار پذيرايى است (فرهنگ بزرگ سخن) .

ص: 12

مهمان نوازى در اسلام

مهمان نوازى در اسلامضيافت ، مهماندارى و مهمان نوازى ، دست و دل باز بودن و سفره اى گشوده داشتن ، نشانه جوان مردى و يكى از برجسته ترين ارزش هاى انسانى و مكارم اخلاقى است . اسلام _ كه دين تكامل ارزش هاى اخلاقى است _ نيز اهتمام ويژه اى به اين خصلت والاى انسانى دارد و پيشوايان اين آيين آسمانى ، با تعبيرهاى گوناگون و تنبّه آفرين ، مسلمانان را به آن ، توصيه و تشويق كرده اند . از نظر روايات اسلامى ، مهمان نوازى ، يكى از برترين مكارم اخلاقى است كه در آن ، مهمان ، نه تنها روزىِ خود را مى آورد (1) و از روزىِ انسان نمى كاهد ، بلكه بر آن نيز مى افزايد . مهمانى اگر با قصد قربت انجام شود ، در كنار ديگر عوامل خوش بختى ، نقش مؤثّرى در رهايى از سختى هاى قيامت و ورود به بهشت جاويد دارد . برعكس ، خوددارى از پذيرفتن مهمان ، نشانه قساوت قلب انسان ، و كوچ كردن خير و بركت از خانه اى است كه در آن زندگى مى كند . گفتنى است كه هر چند مهمان نوازى به طور مطلق در اسلام پسنديده است ، با اين حال ، در مواردى ، توصيه و تأكيد بيشترى بدان شده است ، مانند : ازدواج ، تولّد نوزاد ، عقيقه براى فرزند ، ختنه كردن پسر ، تهيه خانه جديد ، و بويژه بازگشت از سفر حج .

.


1- .در ضرب المثل هاى فارسى نيز آمده : «مهمان خوديم ، ليك در خانه تو» ؛ «مهمان ، روزى خود را مى آورد» ؛ «رزق خويش به دست تو مى خورد» (امثال وحكم ، دهخدا : ج 4 ص 1764) .

ص: 13

تصحيح و توسعه فرهنگ ضيافت

يك . آداب ميزبان

اشاره

با تأمّل در اين موارد و ساير مواردى كه اطعام ديگران ، مورد تأكيد قرار گرفته ، مى توان دريافت كه در همه مواردى كه خداوند متعال ، نعمت خاصى را به انسان ارزانى داشته و يا بلايى را از او دفع كرده و يا اطعام ديگران آثار و بركات بيشترى دارد (مانند افطارى دادن در ماه رمضان ، و يا مراسم عزادارى سيد الشهدا امام حسين عليه السلام ) ، مهمانى ، از فضيلت بيشترى برخوردار است .

تصحيح و توسعه فرهنگ ضيافتدر روايات اسلامى ، افزون بر تشويق و تأكيد فراوان بر فرهنگ مهمان نوازى ، رهنمودهاى بسيار ارزنده اى در جهت تصحيح و تقويت اين فرهنگ ارائه شده است كه مى توان آن ها را به دو دسته تقسيم كرد :

يك . آداب ميزباندر فصل دوم و سوم اين كتاب ، از آداب متعدّدى سخن گفته كه مربوط به ميزبان است . دسته نخست از اين آداب ، مواردى را شامل مى شود كه شايسته است ميزبان به آنها عمل كند . اين آداب ، عبارت اند از : 1 . گرامى داشت مهمان؛ 2 . خوش رويى و ابراز محبّت؛ 3 . مقدّم داشتن مهمان؛ 4 . خدمت به مهمان؛ 5 . در اختيار نهادن آنچه مهمان نياز دارد؛ 6 . پذيرايى كردن با بهترين چيزى كه دارد؛ 7 . نيكو پذيرايى كردن؛ 8 . فرمانبرى؛

.

ص: 14

1 . تكريم مهمان

9 . كوشيدن در پذيرايى از مهمان دعوت شده؛ 10 . زودتر شروع كردن غذا و ديرتر دست كشيدن از آن؛ 11 . صرف غذا با مهمان؛ 12 . تعارف كردن مهمان به خوردن؛ 13 . بدرقه كردن مهمان تا درِ خانه . دسته دوم ، شامل مواردى است كه ميزبان ، با ترك آنها ادب خود را به اثبات مى رساند . اين موارد _ كه در فصل سوم آورده شده _ ، عبارت اند از : 1 . خودنمايى و شهرت طلبى؛ 2 . ناقابل شمردن امكانات پذيرايى؛ 3 . تشريفات مشقّت بار؛ 4 . تعارف دروغين؛ 5 . به كارگرفتن مهمان؛ 6 . روزه گرفتن ، بدون اجازه مهمان؛ 7 . كمك كردن در رفتن مهمان . گفتنى است كه همه اين آداب ، در حقيقت ، به دو اصل اساسى باز مى گردند :

1 . تكريم مهمانبيشتر آدابى كه بدان اشاره شد ، در واقع ، جلوه هاى تكريم مهمان و احترام نسبت به اوست . اين اصل ، تا آن جا از نظر پيشوايان اسلام اهميت دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به امام على عليه السلام مى فرمايد :

.

ص: 15

2 . پرهيز ميزبان از رفتارهاى غير اخلاقى

أكرِمِ الضَّيفَ ولَو كانَ كافِرا . (1) مهمان را گرچه كافر باشد ، گرامى بدار . شايان ذكر است كه در ميان همه امورى كه گرامى داشت مهمان شمرده شده ، خوش رويى و ابراز مهر و محبّت نسبت به مهمان ، جايگاه ويژه اى دارد . در واقع ، بدون رعايت اين اصل ، همه تلاش هاى ميزبان براى گرامى داشت مهمان ، بى ثمر خواهد بود . لذا در روايتى از امام على عليه السلام آمده : وَجهٌ مُستَبشِرٌ خَيرٌ مِن قَطوبٍ مُؤثِرٍ . (2) چهره گشاده ، از تُرش روىِ ايثاركننده ، بهتر است . اين سخن ، به روشنى بر اين نكته دلالت دارد كه ايثار و مقدّم داشتن ديگران بر خود _ كه به مراتب از مهمانى ، ارزشمندتر است _ ، اگر با خوش رويى همراه نباشد ، ارزشى ندارد ، چه رسد به مهمانى .

2 . پرهيز ميزبان از رفتارهاى غير اخلاقىهر چند احترام كردن و بزرگداشت مهمان ، كارى بسيار شايسته است ، با اين حال ، بايد دانست همه امورى كه از نظر برخى ، گراميداشت مهمان محسوب مى شوند ، در اسلام پسنديده نيستند ؛ بلكه از نظر اسلام ، تكريم مهمان در محدوده ارزش هاى اخلاقى ، مطلوب است . براى مثال ، تلاش هايى كه گاه در تهيه امكانات پذيرايى بهتر ، با انگيزه خودنمايى و شهرت طلبى صورت مى گيرد ، از آن رو كه كارى غير اخلاقى است ، از نظر اسلام به شدّتْ نكوهيده

.


1- .ر . ك : ح 66 .
2- .غرر الحكم : ج 6 ص 226 ح 90084 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 504 ح 9251 ،دانش نامه ميزان الحكمه : ج 1 ص 152 ح 56 .

ص: 16

دو . آداب مهمان

اشاره

است . نكته بسيار مهمى كه يادآورى آن ضرورى است ، اين كه آداب ميزبانى ، منحصر به مواردى نيست كه در روايات اسلامى بدانها اشاره شده است؛ بلكه به طور كلى ، همه اقداماتى كه در ميان اقوام مختلف براى تكريم مهمان مرسوم است ، در صورتى كه از چارچوب ارزش هاى اخلاقى و شرعى ، پا را فراتر ننهد ، مورد تأييد و تأكيد اسلام است.

دو . آداب مهماندر فصل چهارم و پنجم اين كتاب ، آداب متعدّد ديگرى بيان شده كه مربوط به مهمان است . اين آداب نيز به دو دسته تقسيم مى شوند . دسته نخست ، امورى هستند كه سزاوار است مهمان ، آنها را انجام دهد كه عبارت اند از: 1 . پذيرش دعوت مؤمن؛ 2 . رعايت اولويّت ها در پذيرش دعوت به مهمانى؛ 3 . كُندى ورزيدن در پذيرفتن مهمانى هاى غفلت زا؛ 4 . مقدّم داشتن دعوتى كه يادآور آخرت است؛ 5 . شرط كردنِ پرهيز از تكلّف و تشريفات؛ 6 . اجازه گرفتن براى ورود به خانه ميزبان؛ 7 . سلام كردن هنگام ورود به خانه؛ 8 . نشستن در جايى كه ميزبان پيشنهاد مى كند؛ 9 . احترام پذيرى؛ 10 . گشودن روزه مستحبّى؛ 11 . خوب خوردن؛

.

ص: 17

1 . تكريم ميزبان

12 . اقتدا به صاحب خانه در نماز؛ 13 . دعا كردن براى ميزبان؛ 14 . ترك كردن مهمانى پس از صرف غذا؛ 15 . پاسدارى از كرامت خود با رعايت مدّت اقامت . دسته دوم ، امورى هستند كه مهمان بايد از انجام دادن آنها سر باز زند و ترك آنها نشانه ادب مهمان است كه عبارت اند از : 1 . شركت كردنِ بدون دعوت در مهمانى ديگران؛ 2 . حضور در مهمانى ويژه ثروتمندان؛ 3 . حضور در مهمانى برپاشده با انگيزه همچشمى؛ 4 . پذيرش مهمانى اهل ساز و آواز؛ 5 . پذيرش مهمانى مشرك ، منافق و فاسق؛ 6 . واداشتن ميزبان به تكلّف و تشريفات؛ 7 . ديگرى را همراه خود به مهمانى بردن؛ 8 . روزه مستحبّى گرفتن ، مگر با اجازه ميزبان؛ 9 . ناچيز شمردن امكانات ميزبان؛ 10 . پرس و جو در باره حلال بودن غذا . با دقت در موارد ياد شده ، به روشنى معلوم مى شود كه همه اين آداب ، در واقع ، به سه اصل زيربنايىِ زير بازگشت مى نمايند:

1 . تكريم ميزبانرعايت حقوق دو جانبه مهمان و ميزبان ، ايجاب مى نمايد كه مهمان نيز متقابلاً صاحب خانه را تكريم نمايد . بخشى از آداب مورد اشاره ، در واقع ،

.

ص: 18

2 . پرهيز از ايجاد زحمت

گرامى داشت ميزبان محسوب مى شوند ، مانند : پذيرفتن دعوت او ، سلام كردن هنگام ورود و دعا كردن براى صاحب خانه و ... .

2 . پرهيز از ايجاد زحمتحكمت تأكيد اسلام بر مهمان نوازى ، نزديك كردن هر چه بيشترِ دل ها و حاكم ساختن صفا و صميميت در جامعه است . از آن جا كه پذيرايى از مهمان ، در صورتى كه با زحمت همراه باشد ، با اين حكمتْ منافات دارد ، بخشى از رهنمودهايى كه در روايات اسلامى براى مهمانى ارائه شده ، جهت پيشگيرى از مزاحمت است ، مانند : وادار نكردنِ ميزبان به تشريفات ، بلكه پرهيز دادن وى از تكلّف و انجام تشريفات ، بدون دعوت به مهمانى نرفتن و اجتناب از توقّف طولانى و ملال آور در منزل ميزبان . به طور كلى مى توان گفت كه مهمان بايد شرايط خاص و موقعيت هاى ويژه ميزبانِ خود را در نظر بگيرد و از هر چيزى كه موجب دردسر گردد، دورى نمايد . چه بسا موقعيت ميزبان و گاه فرصت او ايجاب مى كند كه پس از صَرف غذا ، خداحافظى كند ، چنان كه قرآن كريم در مورد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مسلمانان توصيه مى فرمايد كه پس از صرف غذا با او خداحافظى كنند و به گفتگو ننشينند . (1) گاه لازم است كه مهمان پس از صرف غذا ، مدّتى توقّف كند ؛ ولى بايد توجّه داشته باشد كه توقف بلند مدّت ، ملال آور است و كرامت و عزّت مهمان را سلب مى نمايد . ميهمان ، سختْ عزيز است ، ولى همچو نفسخفقان آرد اگر آيد و بيرون نرود . (2) در هر حال ، چنان كه در روايات اهل بيت عليهم السلام آمده ، حداكثر مهمانى ، سه روز است . در مَثَل هاى فارسى هم آمده كه : «مهمان ، تا سه روز عزيز است» . (3) من اين جا دير ماندم ، خوار گشتمعزيز از ماندن دائم شود خوار چو آب اندر شَمَر، (4) بسيار مانَدشود طعمش بَد از آرامِ بسيار. (5)

.


1- .ر . ك : احزاب : آيه 53 .
2- .امثال و حكم ، دهخدا : ج 4 ص 1764 (ذيل واژه «مهمان») .
3- .همان : ص 1763 «مهمان» .
4- .شَمَر : حوض ؛ حوض كوچك و تالاب (لغت نامه دهخدا ، ج 9 ص 12753) .
5- .امثال و حكم ، دهخدا : ج 4 ص 1763 .

ص: 19

3 . پرهيز از حضور در مهمانى هاى نكوهيده

3 . پرهيز از حضور در مهمانى هاى نكوهيدهسومين اصل اساسى _ كه رعايت آن براى مهمان لازم است _ ، پرهيز از پذيرش دعوت به مهمانى هاى نكوهيده و ضد ارزشى است ، مانند: مهمانىِ كسانى كه انحراف اعتقادى و يا اخلاقى دارند ؛ زيرا معاشرت با آنها انسان را در معرض ابتلا به انحرافات آنان قرار مى دهد . يا مهمانى كسانى كه اهل لهو و لعب و ساز و آواز و برپايىِ مجالس گناه اند و يا مهمانى هايى كه با انگيزه رقابت ، همچشمى ، خودنمايى و فخرفروشى برگزار مى شود ؛ چرا كه چنين اخلاق ناپسندى ، موجب دشمنى ، و آفت خطرناك آسايش و آرامشِ زندگى است . از همين قبيل است مهمانى هايى كه ويژه ثروتمندان است ؛ زيرا اين گونه

.

ص: 20

نشست ها ، نمونه بارز امتيازات طبقاتى ، و نقطه مقابل آموزه هاى اسلام است كه ملاك برترى انسان ها را تقوا و ارزش هاى اخلاقى و عملى مى داند ، نه ثروت و قدرت و موقعيت هاى سياسى و اجتماعى . در تكميل اين مبحث ، نكته ديگرى نيز شايان توجّه است كه شركت در برخى مهمانى ها به خودى خود ، نكوهيده نيست ؛ ليكن گاه شرايطى پيش مى آيد كه موجب نكوهيده شدن آن مى گردد . مثلاً در برخى از روايات ، آمده كه اگر دو تن از همسايگان ، هم زمان ، همسايه ديگرى را به مهمانى دعوت كردند ، پذيرش دعوت همسايه اى كه نزديك تر است ، اولويت دارد ؛ امّا اگر دعوت آنها هم زمان نباشد، دعوت كسى كه زودتر پيشنهاد داده ، مقدّم است . همچنين در برخى روايات آمده كه اگر هم زمان ، به مهمانى و مراسم تشييع جنازه ، دعوت شُديد ، اولويت ، رفتن به مراسم تشييع جنازه است ؛ زيرا شركت در اين مراسم ، بيشتر ياد جهانِ پس از مرگ را در دل ها زنده مى كند . پيداست در چنين مواردى ، شركت كردن در مهمانى اى كه فاقد اولويت است ، كار شايسته اى محسوب نمى شود . با در نظر گرفتن مواردى كه بدان اشاره شد ، مى توان به اين نتيجه رسيد كه از نظر اسلام ، به طور كلى ، شركت در مهمانى هايى كه موجب آلودگى هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى است ، و يا با كار مهم ترى در تعارض است پسنديده نيست و مورد نكوهش واقع شده است . لذا شخص مؤمن نبايد اين گونه دعوت ها را بپذيرد . البته بايد توجّه داشت كه شركت در مهمانى هاى آلوده به گناه ، گناه محسوب مى شود ؛ ولى شركت در مهمانى اى كه در تعارض با كارى مهم تر

.

ص: 21

است ، هر چند نكوهيده شمرده شده ، ولى گناه نيست. آخرين سخن اين كه برپايه آموزه هايى كه از اين پس خواهد آمد ، در پذيرفتن دعوت به عروسى ها و ديگر مهمانى هايى كه به دليل چشمگير بودن نمودهاى دنياگرايى ، زمينه غفلت زدگى در آنها فراهم است ، نبايد شتاب كرد ؛ بلكه سزاوار است تا با كُندى و درنگ ، چنين دعوت هايى مورد پذيرش قرار گيرد تا از يك سو انسان ، كمتر گرفتار غفلت گردد و از سوى ديگر ، از آفات احتمالىِ اين گونه مجالس ، در امان ماند . امّا در اجابت دعوت براى شركت در مجالسى كه بر دانش و معرفت و معنويت انسان مى افزايد و يادآور خدا و آخرت است بايد شتاب نمود و از بركات آنها هر چه بيشتر بهره بُرد .

.

ص: 22

الفصل الأوّل : الحَثُّ عَلَى الضِّيافَةِ1 / 1قيمَةُ الضِّيافَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يُضيفُ الضَّيفَ إلّا كُلُّ مُؤمِنٍ ، ومِن مَكارِمِ الأَخلاقِ قَراءُ (1) الضَّيفِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لِكُلِّ شَيءٍ زَكاةٌ ، وزَكاةُ الدّارِ بَيتُ الضِّيافَةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ وقَد جيءَ إلَيهِ بِالسّائِبِ بنِ عَبدِ اللّهِ يَومَ فَتحِ مَكَّةَ _: يا سائِبُ ! اُنظُر أخلاقَكَ الَّتي كُنتَ تَصنَعُها فِي الجاهِلِيَّةِ فَاجعَلها فِي الإِسلامِ ؛ أقرِ الضَّيفَ ، وأكرِمِ اليَتيمَ ، وأحسِن إلى جارِكَ . (4)

.


1- .قَرَيتُ الضَّيفَ قرىً وقراءً : أحسنتُ إليه . وإذا كسرتَ القاف قصرتَ وإذا فتحت مَدَدْتَ (الصحاح : ج 6 ص 2461 «قرا») .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 106 ح 340 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 241 ح 19730 .
3- .تاريخ دمشق : ج 47 ص 344 ح 10247 عن أنس ، كنز العمّال : ج 15 ص 390 ح 41504 نقلاً عن الرافعي عن ثابت .
4- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 281 ح 15500 ، اُسد الغابة : ج 2 ص 395 كلاهما عن السائب بن عبد اللّه ، كنزالعمّال : ج 15 ص 854 ح 43396 .

ص: 23

فصل يكم : تشويق به مهمان نوازى

1 / 1 ارزش مهمان نوازى

فصل يكم : تشويق به مهمان نوازى1 / 1ارزش مهمان نوازىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از مهمان پذيرايى نمى كند ، مگر آن كه مؤمن است. مهمان نوازى ، از مكارم اخلاق است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر چيزى زكاتى دارد، و زكات خانه، اتاق مهمانى است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :_ به سائب بن عبد اللّه ، وقتى او را در روز فتح مكّه ، نزد ايشان آوردند _ : اى سائب! بنگر كه در دوران جاهليت ، چه اخلاقى [پسنديده ]داشته اى، در اسلام نيز آنها را به كار ببند : مهمان نواز باش ؛ يتيم را گرامى بدار ؛ و به همسايه ات نيكى كن .

.

ص: 24

عنه صلى الله عليه و آله_ لِعَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ _: أقِمِ الصَّلاةَ ... وأقرِ الضَّيفَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أدّى الزَّكاةَ ، وقَرَى الضَّيفَ ، وأعطى فِي النّائِبَةِ (2) ، فَقَد وُقِيَ مِنَ الشُّحِّ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن مَكارِمِ الأَخلاقِ إقراءُ الضَّيفِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَزالُ اُمَّتي بِخَيرٍ ما تَحابُّوا ... وقَرَوُا الضَّيفَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :ما فِي النّاسِ ... مِثلُ رَجُلٍ ... يَقري ضَيفَهُ ، ويُؤَدّي حَقَّهُ .

تاريخ دمشق عن أبي الأحوص عن أبيه قال :يا رَسولَ اللّهِ ، مَرَرتُ بِرَجُلٍ فَلَم يُضِفني ، ولَم يَقرِني ، ثُمَّ مَرَّ بي ، فَأَجزيهِ أم أقريهِ ؟ قالَ : بَل أقرِهِ . (6)

الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ بِقَبرٍ يُحفَرُ ، وقَدِ انبَهَرَ (7) الَّذي يَحفِرُهُ . فَقالَ لَهُ : لِمَن تَحفِرُ هذَا القَبرَ ؟ فَقالَ : لِفُلانِ بنِ فُلانٍ . فَقالَ : وما لِلأَرضِ تَشَدَّدُ عَلَيكَ ؟ إن كانَ _ ما عَلِمتُ _ لَسَهلاً ، حَسَنَ الخُلُقِ ! فَلانَتِ الأَرضُ عَلَيهِ ، حَتّى كانَ لَيَحفِرُها بِكَفَّيهِ . ثُمَّ قالَ : لَقَد كانَ يُحِبُّ إقراءَ الضَّيفِ ؛ ولا يَقرِي الضَّيفَ إلّا مُؤمِنٌ تَقِيٌّ . (8)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 176 ح 7276 عن عبد اللّه بن عبّاس ، صحيح ابن حبّان : ج 13 ص 197 ح 5882 ، ، موارد الظمآن : ص 292 ح 1202 كلاهما عن السلمي عن أبيه ، كنزالعمّال : ج 15 ص 915 ح 43578 .
2- .النائِبَةُ : ما ينوب الإنسان ، أي ما ينزل به من المهمّات والحوادث (النهاية : ج 5 ص 123 «نوب») .
3- .مستدرك الوسائل : ج 7 ص 32 ح 7570 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب ، المعجم الكبير : ج 4 ص 188 ح 4097 ، اُسد الغابة : ج 2 ص 121 كلاهما عن خالد بن يزيد وليس فيهما ذيله .
4- .الجعفريّات : ص 154 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 106 ح 340 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 241 ح 19729 .
5- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 29 ح 25 عن داود بن سليمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، الأمالي للطوسي : ص 647 ح 1340 عن محمّد بن صدقة عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 69 ص 405 ح 110 .
6- .تاريخ دمشق : ج 54 ص 67 ح 6603 ، تاريخ بغداد : ج 1 ص 263 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 275 ح 25997 .
7- .البُهْرُ : ما يعتري الإنسان عند السَّعي الشديد والعدو ، من التَّهيُّج وتتابُعِ النَفَسِ (النهاية : ج 1 ص 165 «بهر») .
8- .قرب الإسناد : ص 74 ح 240 عن مسعدة بن صدقة ، بحارالأنوار : ج 75 ص 458 ح 4 .

ص: 25

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به عبد اللّه بن عبّاس _: نماز را به پا دار... و مهمان را گرامى بدار !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس زكات بدهد و از مهمان پذيرايى كند و در گرفتارى ها ببخشايد ، از بُخل ، در امان مانده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از جمله مكارم اخلاق، مهمان نوازى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّت من همواره در خير و خوبى اند تا زمانى كه يكديگر را دوست بدارند... و مهمان نواز باشند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در ميان مردم... همانند مردى كه ... مهمانش را گرامى مى دارد و حقوقش را مى پردازد، وجود ندارد.

تاريخ دمشق_ به نقل از ابو الأحوص ، از پدرش _: [به پيامبر صلى الله عليه و آله ] گفت : اى پيامبر خدا ! بر مردى مى گذرم و او مرا مهمان نمى كند و از من پذيرايى نمى نمايد . سپس او بر من مى گذرد . آيا مقابله به مثل كنم يا از او پذيرايى نمايم؟ فرمود: « از او پذيرايى كن » .

امام صادق عليه السلام_ از پدرانش عليهم السلام _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر گورى گذر كرد كه شخص گوركن ، نفس نفس زنان مشغول حفر كردن آن بود . به او فرمود : « اين گور را براى كه مى كَنى ؟» . گفت : براى فلان ، پسر فلان . حضرت فرمود : « چرا كندن زمين بر تو سختى مى نمايد ؟ تا جايى كه من مى دانم، اگر او نرم دل و خوش اخلاق بود، هر آينه ، زمين برايش نرم مى شد تا جايى كه با دستانش آن را مى كَند » . سپس فرمود : « او مهماندارى را دوست داشت . مهماندار نيست مگر مؤمنِ پرهيزگار » .

.

ص: 26

الإمام عليّ عليه السلام :مِن أفضَلِ المَكارِمِ تَحَمُّلُ المَغارِمِ (1) ، وإقراءُ الضُّيوفِ . (2)

عنه عليه السلام :المُروءَةُ بَثُّ المَعروفِ ، وقِرَى الضُّيوفِ . (3)

عنه عليه السلام :فِعلُ المَعروفِ ، وإغاثَةُ المَلهوفِ ، وإقراءُ الضُّيوفِ ، آلَةُ السِّيادَةِ . (4)

عنه عليه السلام :الضِّيافَةُ رَأسُ المُرُوَّةِ . (5)

عنه عليه السلام :حُبِّبَ إلَيَّ الصَّومُ بِالصَّيفِ ، وقِرى الضَّيفِ ، وَالضَّربُ في سَبيلِ اللّهِ بِالسَّيفِ . (6)

عنه عليه السلام_ مِن كَلامٍ لَهُ بِالبَصرَةِ ، وقَد دَخَلَ عَلى العَلاءِ بنِ زِيادٍ الحارِثِيِّ يَعودُهُ ، فَلَمّا رَأى سَعَةَ دارِهِ قالَ _: ما كُنتَ تَصنَعُ بِسَعَةِ هذِهِ الدّارِ فِي الدُّنيا ، وأنتَ إلَيها فِي الآخِرَةِ كُنتَ أحوَجَ ؟ بَلى ، إن شِئتَ بَلَغتَ بِهَا الآخِرَةَ ؛ تَقري فيهَا الضَّيفَ ، وتَصِلُ فيهَا الرَّحِمَ ، وتُطلِعُ مِنهَا الحُقوقَ مَطالِعَها ، فَإِذا أنتَ قَد بَلَغتَ بِهَا الآخِرَةَ . (7)

.


1- .المَغْرَمُ كالغُرْم ، وهو الدَّين ، ويريد به ما استدينَ فيما يكرهه اللّه ، أو فيما يجوز ثم عجز عن أدائهِ (النهاية : ج 3 ص 362 «غرم») .
2- .غرر الحكم : ج 6 ص 29 ح 9354 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 469 ح 8549 .
3- .غرر الحكم : ج 2 ص 156 ح 2171 .
4- .غرر الحكم : ج 4 ص 430 ح 6585 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 358 ح 6053 وفيه «زين» بدل «آلة» .
5- .غرر الحكم : ج 1 ص 142 ح 528 .
6- .مستدرك الوسائل : ج 7 ص 505 ح 8758 نقلاً عن القطب الراونديّ في لبّ اللباب .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 209 ، الدعوات : ص 230 ح 638 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 118 ح 8 .

ص: 27

امام على عليه السلام :از برترين مكارم اخلاق، به دوش گرفتن تاوان ها و بدهكارى ها [ى ديگران] است و گرامى داشتن مهمانان.

امام على عليه السلام :جوان مردى ، عبارت است از: پراكندن نيكى ، و گرامى داشتن مهمان.

امام على عليه السلام :نيكى كردن، فريادرسىِ ستمديده، و مهماندارى ، ابزارهاى مهترى اند .

امام على عليه السلام :مهماندارى ، سرمنشأ جوان مردى است .

امام على عليه السلام :روزه گرفتن در تابستان، پذيرايى از مهمان، و شمشير زدن در راه خداوند ، مورد علاقه من اند .

امام على عليه السلام_ بخشى از گفتار ايشان در بصره ، آن گاه كه به عيادت علاء بن زياد حارثى رفت و چشمش به خانه گسترده او افتاد _: اين خانه فراخ در دنيا به چه كار تو مى آيد ، وقتى در آخرتْ به چنين خانه اى محتاج ترى ؟ آرى ، اگر بخواهى مى توانى به وسيله اين خانه ، به آخرت دست يابى ، در آن مهماندارى كنى ، به خويشاوندانت رسيدگى نمايى و حقوق آنها را بپردازى . در اين صورت ، به وسيله اين خانه ، به آخرتْ دست يافته اى .

.

ص: 28

إرشاد القلوب :قيلَ : إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام بَكى يَوما ، فَسَأَلوهُ عَن سَبَبِ بُكائِهِ ، فَقالَ : مَضَت لَنا سَبعَةُ أيّامٍ لَم يَأتِنا ضَيفٌ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ إبراهيمَ عليه السلام كان أبا أضيافٍ ، فَكانَ إذا لَم يَكونوا عِندَهُ خَرَجَ يَطلُبُهُم ، وأغلَقَ بابَهُ وأخَذَ المَفاتيحَ يَطلُبُ الأَضيافَ . (2)

عنه عليه السلام :قِرَى الضَّيفِ مِنَ السُّنَّةِ . (3)

الكافي عن الحسين بن عطية عن الإمام الصادق عليه السلام :المَكارِمُ عَشرٌ ، فَإِنِ استَطَعتَ أن تَكونَ فيكَ فَلتَكُن ، فَإِنَّها تَكونُ فِي الرَّجُلِ ولا تَكونُ في وَلَدِهِ ، وتَكونُ فِي الوَلَدِ ولا تَكونُ في أبيهِ ، وتَكونُ فِي العَبدِ ولا تَكونُ فِي الحُرِّ . قيلَ : وما هُنَّ ؟ قالَ : صِدقُ اليَأسِ (4) ، وصِدقُ اللِّسانِ ، وأداءُ الأَمانَةِ ، وصِلَةُ الرَّحِمِ ، وإقراءُ الضَّيفِ ... . (5)

الإمام الصادق عليه السلام_ لِداودَ بنِ سَرحانَ _: يا داودُ ، إنَّ خِصالَ المَكارِمِ بَعضُها مُقَيَّدٌ بِبَعضٍ ، يَقسِمُهَا اللّهُ حَيثُ يَشاءُ ، تَكونُ فِي الرَّجُلِ ولا تَكونُ فِي ابنِهِ ، وتَكونُ فِي العَبدِ ولا تَكونُ في سَيِّدِهِ : صِدقُ الحَديثِ ، وصِدقُ النّاسِ (6) ، وإعطاءُ السائِلِ ، وَالمُكافَأَةُ بِالصَّنائِعِ ، وأداءُ الأَمانَةِ ، وصِلَةُ الرَّحِمِ ، وَالتَّوَدُّدُ إلَى الجارِ وَالصّاحِبِ ، وقِرَى الضَّيفِ ورَأسُهُنَّ الحَياءُ . (7)

.


1- .إرشاد القلوب : ص 136 .
2- .الكافي : ج 4 ص 40 ح 6 عن زيد الشحّام ، مشكاة الأنوار : ص 406 ح 1351 ، بحارالأنوار : ج 12 ص 13 ح 40 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 489 ح 1744 ، تحف العقول : ص 337 نحوه ، مستدرك الوسائل : ج 13 ص 395 ح 15707 .
4- .اليأسُ بالياء المثنّاة كما في بعض نسخ الكتاب ومجالس الشيخ وغيره . وفي بعض النسخ «البأس» بالباء الموحّدة (هامش المصدر) .
5- .الكافي : ج 2 ص 55 ح 1 ، الأمالي للمفيد : ص 226 ح 4 ، الخصال : ص 431 ح 11 ، الأمالي للطوسي : ص 10 ح 12 كلاهما عن الحسن بن عطيّة ، بحارالأنوار : ج 70 ص 367 ح 17 .
6- .كذا في المصدر ، وفي بحارالأنوار : «البأس» .
7- .الأمالي للطوسي : ص 301 ح 597 عن أبي قتادة ، بحارالأنوار : ج 69 ص 375 ح 23 .

ص: 29

إرشاد القلوب:مى گويند: روزى امير مؤمنان عليه السلام گريه كرد . سبب گريه اش را از او پرسيدند . فرمود : « هفت روز است كه مهمانى بر ما وارد نشده است » .

امام صادق عليه السلام :ابراهيم عليه السلام بسيار مهمان نواز بود ، به گونه اى كه اگر يك روز مهمانى نزدش نبود ، در جستجوى مهمان ، بيرون مى رفت و درِ خانه اش را مى بست و كليدها را بر مى داشت تا اين كه مهمان مى جُست .

امام صادق عليه السلام :مهماندارى ، از سنّت است .

الكافى_ به نقل از حسين بن عطيّه ، از امام صادق عليه السلام _: مكارم اخلاق ، ده تاست . پس اگر توانستى آنها را در خود داشته باشى، چنان باش؛ زيرا اين خصلت ها ، گاه در شخصى هستند و در فرزند او نيستند، و گاه در فرزند هستند و در پدرش نيستند، و گاه در برده هستند و در آزاد نيستند. گفته شد : آنها چيستند ؟ فرمود: « راستىِ نوميدى [و قطع طمع و اميد از آنچه مردم دارند] ، راستىِ زبان ، امانتدارى ، صله رحم ، مهمان نوازى... » .

امام صادق عليه السلام_ به داوود بن سَرحان _: اى داوود ! مكارم اخلاق ، به يكديگر پيوسته اند . خداوند ، آنها را هر جا كه بخواهد ، قسمت مى كند. ممكن است در مرد باشند و در فرزندش نباشند، در برده باشند و در مولايش نباشند [كه اين خصلت هاى نيك ، عبارت اند از]: راستى در گفتار، راستى با مردم، (1) عطا كردن به سائل، تلافى كردن نيكى ها، امانتدارى، به جا آوردن صله رحم، نيكى كردن به همسايه و دوست، مهمان نوازى، و بالاترين آنها حيا .

.


1- .در مأخذ ، اين گونه آمده است ؛ امّا در بحار الأنوار به جاى «الناس» ، «البأس» آمده و «صدق البأس» ، به معناى شجاعت و دلاورى است.

ص: 30

1 / 2رِزقُ الضَّيفِ مَعَهُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن ضَيفٍ حَلَّ بِقَومٍ ، إلّا ورِزقُهُ في حِجرِهِ . (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :إنَّما تَنزِلُ المَعونَةُ عَلَى القَومِ عَلى قَدرِ مَؤونَتِهِم ، وإنَّ الضَّيفَ لَيَنزِلُ بِالقَومِ فَيَنزِلُ رِزقُهُ مَعَهُ في حِجرِهِ . (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ الضَّيفَ إذا جاءَ فَنَزَلَ بِالقَومِ جاءَ بِرِزقِهِ مَعَهُ مِنَ السَّماءِ ، فَإِذا أكَلَ غَفَرَ اللّهُ لَهُم بِنُزولِهِ عَلَيهِم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الضَّيفُ عَلى بابِ القَومِ بِرِزقِهِ ، فَإِذَا ارتَحَلَ ارتَحَلَ بِجَميعِ ذُنوبِهِم . (4)

راجع : ص 32 (بركات الضيافة / غفران الذنوب) .

.


1- .الكافي : ج 6 ص 284 ح 3 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، قرب الإسناد : ص 75 ح 242 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، وفيه «معه» بدل «في حجره» ، الجعفريّات : ص 153 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 75 ص 459 ح 5 .
2- .الكافي : ج 6 ص 284 ح 2 عن موسى بن بكر .
3- .الكافي : ج 6 ص 284 ح 1 عن سليمان بن حفص البصريّ عن الإمام الصادق عليه السلام .
4- .الجعفريّات : ص 154 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 75 ص 461 ح 17 نقلاً عن الإمامة والتبصرة عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله .

ص: 31

1 / 2 روزىِ مهمان ، همراه اوست

1 / 2روزىِ مهمان ، همراه اوستپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مهمانى بر قومى وارد نمى شود ، مگر آن كه روزى اش در دامن او باشد.

امام كاظم عليه السلام :همانا كمك [خداوند] بر قومى ، به اندازه خرجشان نازل مى شود، و مهمان ، هرگاه بر قومى فرود آيد ، روزى اش نيز با او در دامنش فرود مى آيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه براى قومى مهمان بيايد ، روزى اش را نيز با خود از آسمان مى آورد ، و هرگاه [ آن مهمان ] غذا بخورد ، خداوند، با فرود آمدن او بر آنان، گناهانشان را مى آمرزد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمان ، با روزى اش بر قوم وارد مى شود، و چون برود ، با همه گناهان آنها مى رود.

ر . ك : ص 33 (بركت هاى مهمان دارى / آمرزش گناهان) .

.

ص: 32

1 / 3بَرَكاتُ الضِّيافَةِأ _ سَعَةُ الرِّزقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الرِّزقُ أسرَعُ إلى مَن يُطعِمُ الطَّعامَ ، مِنَ السِّكّينِ فِي السَّنامِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الخَيرُ أسرَعُ إلى البَيتِ الَّذي يُطعَمُ فيهِ الطَّعامُ ، مِنَ الشَّفرَةِ في سَنامِ البَعيرِ . (2)

ب _ غُفرانُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن ضَيفٍ يَحُلُّ بِقَومٍ إلّا ورِزقُهُ في حِجرِهِ ، فَإِذا نَزَلَ ، نَزَلَ بِرِزقِهِ ، فَإِذَا ارتَحَلَ ارتَحَلَ بِذُنوبِهِم . (3)

كنز العمّال عن أبي قرصافة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إذا أرادُ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا أهدى لَهُ هَدِيَّةً . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما تِلكَ الهَدِيَّةُ ؟ قالَ : ضَيفٌ يَنزِلُ بِهِ بِرِزقِهِ ، ويَرحَلُ وقَد غُفِر لِأَهلِ المَنزِلِ . (4)

.


1- .الكافي : ج 4 ص 51 ح 10 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، المحاسن : ج 2 ص 147 ح 1388 عن ميمون عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الدعوات : ص 150 ح 398 ، بحارالأنوار : ج 74 ص 362 ح 17 .
2- .المحاسن : ج 2 ص 147 ح 1389 عن الإمام الصادق عليه السلام ، تاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 104 وفيه «يعشى» بدل «يطعم فيه الطعام» ، بحارالأنوار : ج 74 ص 362 ح 18 ؛ سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1114 ح 3357 عن ابن عباس وفيه «يؤكل فيه» بدل «يطعم فيه الطعام» و ح 3356 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 288 ح 3174 ، شعب الإيمان : ج 7 ص 99 ح 9624 كلّها عن أنس وفيها «يغشى» بدل «يطعم فيه الطعام» ، الإخوان : ص 228 ح 200 عن الحسن ، كنزالعمّال : ج 9 ص 244 ح 25847 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 106 ح 339 .
4- .كنزالعمّال : ج 9 ص 267 ح 25974 ، نقلاً عن أبي نعيم ؛ جامع الأخبار : ص 378 ح 1057 نحوه ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 258 ح 19792 .

ص: 33

1 / 3 بركت هاى مهمان دارى

الف _ گشايشِ روزى

ب _ آمرزش گناهان

1 / 3بركت هاى مهماندارىالف _ گشايشِ روزىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه اطعام مى كند ، سريع تر از فرو رفتن كارد در كوهان شتر ، به او روزى مى رسد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به خانه اى كه در آن اطعام مى شود، سريع تر از فرو رفتن تيغ در كوهان شتر، بركت مى رسد .

ب _ آمرزش گناهانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ مهمانى نيست كه بر قومى وارد شود ، مگر آن كه روزى اش در دامان اوست . پس، چون فرود آيد ، با روزى اش فرود مى آيد، و چون برود ، با گناهان آنها ( ميزبان ) مى رود .

كنز العمّال_ به نقل از ابو قرصانه _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: « هرگاه خدا بخواهد به بنده اى خيرى برساند ، به او هديه اى مى دهد » . گفته شد : اى پيامبر خدا ! آن هديه چيست؟ فرمود : « [آن هديه ،] مهمان [است] كه با روزى اش مى آيد، و چون مى رود ، اهل منزل ، آمرزيده شده اند » .

.

ص: 34

الكافي عن أبي محمّد الوابشي :ذُكِرَ أصحابُنا عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَقُلتُ : ما أتَغَدّى ولا أتَعَشّى إلّا ومَعي مِنهُمُ الاِثنانِ وَالثَّلاثَةُ وأقَلُّ وأكثَرُ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : فَضلُهُم عَلَيكَ أعظَمُ مِن فَضلِكَ عَلَيهِم . فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، كَيفَ وأنَا اُطعِمُهُم طَعامي ، واُنفِقُ عَلَيهِم مِن مالي ، واُخدِمُهُم عِيالي ؟! فَقالَ : إنَّهُم إذا دَخَلوا عَلَيكَ دَخَلوا بِرِزقٍ مِنَ اللّهِ عز و جل كَثيرٍ ، وإذا خَرَجوا خَرَجوا بِالمَغفِرَةِ لَكَ . (1)

الكافي عن حسين بن نعيم الصحّاف :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : أتُحِبُّ إخوانَكَ يا حُسَينُ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : تَنفَعُ فُقَراءَهُم ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : أما إنَّهُ يَحِقُّ عَلَيكَ أن تُحِبَّ مَن يُحِبُّ اللّهَ ، أما وَاللّهِ! لا تَنفَعُ مِنهُم أحَدا حَتّى تُحِبَّهُ . أتَدعوهُم إلى مَنزِلِكَ ؟ قُلتُ : نَعَم ، ما آكُلُ إلّا ومَعي مِنهُمُ الرَّجلانِ وَالثَّلاثَةُ وَالأَقَلُّ وَالأَكثَرُ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ : أما إنَّ فَضلَهُم عَلَيكَ أعظَمُ مِن فَضلِكَ عَلَيهِم . فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، اُطعِمُهُم طَعامي ، واُوطِئُهُم رَحلي ، ويَكونُ فَضلُهُم عَلَيَّ أعظَمَ ؟! قالَ : نَعَمَ ، إنَّهُم إذا دَخَلوا مَنزِلَكَ دَخَلوا بِمَغفِرَتِكَ ومَغفِرَةِ عِيالِكَ ، وإذا خَرَجوا مِن مَنزِلِكَ خَرَجوا بِذُنوبِكَ وذُنوبِ عِيالِكَ . (2)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 202 ح 9 ، الأمالي للطوسي : ص 237 ح 419 ، المحاسن : ج 2 ص 148 ح 1391 ، بحارالأنوار : ج 74 ص 375 ح 71 .
2- .الكافي : ج 2 ص 201 ح 8 ، المحاسن : ج 2 ص 148 ح 1393 ، مشكاة الأنوار : ص 183 ح 474 عن الفضل بن سنان نحوه ، بحارالأنوار : ج 74 ص 375 ح 70 .

ص: 35

الكافى_ به نقل از ابو محمّد وابشى _: نزد امام صادق عليه السلام از ياران ما ياد شد . گفتم : من هيچ گاه چاشت و شام نمى خورم ، مگر اين كه دو سه نفر از آنان يا كمتر و بيشتر ، با من هستند . امام صادق عليه السلام فرمود: «فضيلت آنها بر تو، بيشتر از فضيلت تو بر آنهاست». گفتم : قربانت گردم ! چگونه چنين است ، در حالى كه من خوراكم را به آنها مى خورانم، از مالم به آنها انفاق مى كنم و عيالم را خدمت گزار آنها مى سازم ؟ ! فرمود : « [چون] آنها زمانى كه بر تو وارد مى شوند ، همراه روزىِ فراوانى از سوى خداوند عز و جل وارد مى شوند و آن گاه كه مى روند ، تو آمرزيده شده اى » .

الكافى_ به نقل از حسين بن نعيم صحّاف _: امام صادق عليه السلام فرمود : « اى حسين ! آيا برادرانت را دوست دارى ؟ » . گفتم : بله . فرمود : « به تهى دستان آنها سود مى رسانى ؟ » . گفتم : بله . فرمود : «آرى . تو وظيفه دارى كسى را كه خدا را دوست دارد ، (1) دوست بدارى . آرى ، به خدا سوگند ، تو به كسى از آنها سود نمى رسانى ، تا اين كه دوستش بدارى . (2) آيا آنها را به منزلت دعوت مى كنى ؟ » . گفتم : بله . هيچ وقت غذا نمى خورم ، مگر آن كه دو سه نفر يا كمتر و بيشتر از آنها با من هستند. امام صادق عليه السلام فرمود : « البته، آنها بر تو فضيلت بيشترى دارند تا تو بر آنها» . گفتم : قربانت گردم ! من آنها را اطعام مى كنم و روى فرشم مى نشانم، آن گاه فضيلت آنها بر من بيشتر است ؟ ! فرمود : « آرى ؛ چون آنها زمانى كه به خانه ات مى آيند ، براى تو و خانواده ات آمرزش مى آورند و زمانى كه مى روند ، گناهان تو و خانواده ات را مى بَرَند» .

.


1- .يا: به رفع «اللّه »، يعنى خدا او را دوست دارد.
2- .درباره معناى اين جمله ، دو نظر است: يكى اين كه مراد امام صادق عليه السلام اين است كه ادّعاى محبّت داشتن بدون سود رساندن ، ادّعايى دروغ است ؛ بلكه اگر در ادّعاى دوست داشتنت صادق هستى ، بايد به آنها سود برسانى. اين ، نظر علّامه مجلسى است . أمّا ملّا صالح مازندرانى (شارح ) ، گفته است: يعنى سود رساندن ، تابع دوست داشتن يا مستلزم آن است. يعنى تا دوست نداشته باشى ، سود نمى رسانى . مترجم ، اين نظر را ترجيح مى دهد ؛ چرا كه ظاهر عبارت ، بر همين معنا دلالت دارد . واللّه العالم !

ص: 36

راجع : الحديث 24 و 25 و 78

ج _ النَّجاةُ مِنَ النّارِالإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام :إنَّ رَجُلا أتى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، بِأَبي أنتَ واُمّي ، إنّي اُحسِنُ الوُضوءَ ، واُقيمُ الصَّلاةَ ، واُؤتِي الزَّكاةَ في وَقتِها ، وأقرِي الضَّيفَ طَيِّبَةٌ بِها نَفسي ، مُحتَسِبٌ بِذلِكَ ، أرجو ما عِندَ اللّهِ . فَقالَ : بَخٍ بَخٍ بَخٍ ، ما لِجَهَنَّمَ عَلَيكَ سَبيلٌ ، إنَّ اللّهَ قَد بَرَّأَكَ مِنَ الشُّحِّ ، إن كُنتَ كَذلِكَ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن ذَبَحَ لِضَيفِهِ ذَبيحَةً ، كانَت فِداهُ مِنَ النّارِ . (2)

راجع : الحديث 76

د _ الجَنَّةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الضَّيفُ دَليلُ الجَنَّةِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أقامَ الصَّلاةَ ... وقَرى الضَّيفَ ، دَخَلَ الجَنَّةَ . (4)

.


1- .قرب الإسناد : ص 75 ح 241 عن مسعدة بن صدقة ، بحارالأنوار : ج 75 ص 459 ح 5 .
2- .كنزالعمّال : ج 9 ص 245 ح 25853 نقلاً عن الحاكم في تاريخه عن جابر .
3- .جامع الأخبار : ص 378 ح 1055 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 460 ح 14 .
4- .المعجم الكبير : ج 12 ص 106 ح 12692 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 15 ص 888 ح 43515 .

ص: 37

ج _ رهايى از آتش دوزخ

د _ بهشت

ر.ك : حديث 24 و 25 و 78 .

ج _ رهايى از آتش دوزخامام صادق عليه السلام_ از پدرانش عليهم السلام _: مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : پدر و مادرم به فدايت ، اى پيامبر خدا ! من خوب وضو مى سازم، نماز مى خوانم، زكاتم را در وقتش مى دهم و از مهمان ، با كمال ميل و رضايت پذيرايى مى كنم، و همه اينها را به خاطر خدا و ثواب الهى انجام مى دهم. امام عليه السلام فرمود : « بَه بَه، بَه بَه ! جهنّم را بر تو راهى نيست . خداوند ، تو را از بخل ، پاك كرده است ، اگر به راستى چنين باشى » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس براى مهمانش حيوانى قربانى كند، آن حيوان ، فديه او از آتش است .

ر.ك : حديث 76 .

د _ بهشتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمان، راهنماى بهشت است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس نماز بخواند... و مهمان نوازى كند ، به بهشت مى رود .

.

ص: 38

تاريخ دمشق عن أبي هريرة :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : ألا نُحَدِّثُكُم بِما يُدخِلُكُمُ الجَنَّةَ ؟ قالوا : بَلى ، قالَ : ضَربٌ بِالسَّيفِ ، وطَعامُ الضَّيفِ (1) ، وَاهتِمامٌ بِمَواقيتِ الصَّلاةِ ، وإسباغُ الطَّهورِ فِي اللَّيلَةِ القَرَّةِ (2) ، وإطعامُ الطَّعامِ عَلى حُبِّهِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن أضافَ مُؤمِنا أو خَفَّ لَهُ عَن شَيءٍ مِن حَوائِجِهِ ، كانَ حَقّا عَلَى اللّهِ أن يُخدِمَهُ وَصيفا فِي الجَنَّةِ . (4)

راجع : الحديث 79

1 / 4ما أُكِّدَتْ فيهِ الضِّيافَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الوَليمَةُ في أربَعٍ : العُرسِ ، وَالخُرسِ ؛ وهُوَ المَولودُ يُعَقُّ عَنهُ ويُطعَمُ ، وَالإِعذارِ ؛ وهُوَ خِتانُ الغُلامِ ، وَالإِيابِ ؛ وهُوَ الرَّجُلُ يَدعو إخوانَهُ إذا آبَ مِن غَيبَتِهِ _ وفي رِوايَةٍ اُخرى : أو تَوكيرٍ ؛ وهُوَ بِناءُ الدّارِ أو غَيرِهِ _ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لا وَليمَةَ إلّا في خَمسٍ : في عُرسٍ ، أو خُرسٍ ، أو عِذارٍ ، أو وِكارٍ ، أو رِكازٍ . فَالعُرسُ : التَّزويجُ ، وَالخُرسُ : النِّفاسُ بِالوَلَدِ ، وَالعِذارُ : الخِتانُ ، وَالوِكارُ : الرَّجُلُ يَشتَرِي الدّارَ ، وَالرِّكازُ : الرَّجُلُ يَقدِمُ مِن مَكَّةَ . (6)

.


1- .في بعض نسخ المصدر : «وإطعام الضيف» (راجع : هامش المصدر) .
2- .قَرٌّ وقارٌّ : أي بارد ، وليلة قَرّة (المصباح المنير : ص 497 «قَرّ») .
3- .تاريخ دمشق : ج 37 ص 291 ح 7497 ، كنزالعمّال : ج 15 ص 884 ح 43504 .
4- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 375 ح 96 .
5- .الكافي : ج 6 ص 281 ح 3 عن السكونيّ عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج 2 ص 190 ح 1550 ، بحارالأنوار : ج 76 ص 287 ح 3 .
6- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 402 ح 4404 ، الخصال : ص 313 ح 91 ، معاني الأخبار : ص 272 ح 1 كلّها عن موسى بن بكر عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 99 ص 384 ح 6 .

ص: 39

1 / 4 مواردى كه مهمانى دادن براى آنها سفارش شده

تاريخ دمشق_ به نقل از ابو هريره _: از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : « آيا برايتان نگويم كه چه چيز ، شما را به بهشت مى برد ؟ » . گفتند : بله . فرمود: « شمشير زدن، مهمانى دادن، اهميّت دادن به اوقات نماز، وضوى شاداب گرفتن در شب سرد، و اطعام كردن خوراك ، با وجود علاقه خود به آن غذا » .

امام صادق عليه السلام :هركس مؤمنى را مهمانى دهد ، يا بخشى از نيازهاى او را بر آورده كند ، بر خداوند است كه در بهشت ، براى او خدمت گزارى بگمارد .

ر.ك : حديث 79 .

1 / 4مواردى كه مهمانى دادن براى آنها سفارش شدهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وليمه دادن در چهار مورد است : عروسى ؛ خُرس ، يعنى عقيقه كردن فرزند و طعام دادن ؛ اِعذار ، يعنى ختنه كردن پسر ؛ بازگشت ، يعنى اين كه مرد در بازگشت از سفرش ، برادران خود را دعوت كند _ در روايتى ديگر آمده است : يا توكير ، يعنى ساختن خانه، يا جز آن _ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وليمه دادن ، جز در پنج مورد نيست : در عُرس ، خُرس ، عِذار ، وِكار ، و رِكاز . عُرس ، يعنى ازدواج؛ خُرس: تولّد فرزند؛ عذار: ختنه؛ وكار: خريد خانه؛ رِكاز: بازگشت از مكّه.

.

ص: 40

عنه صلى الله عليه و آله_ لَمّا خَطَبَ عَلِيٌّ فاطِمَةَ عليهماالسلام _: يا عَلِيُّ ... إنَّهُ لابُدَّ لِلعُرسِ مِن وَليمَةٍ . (1)

تاريخ دمشق عن بريدة :لَمّا زَوَّجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فاطِمَةَ عليهاالسلامقالَ (لَها) رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لابُدَّ لِلعُرسِ مِن وَليمَةٍ . ثُمَّ أمَرَ بِكَبشٍ فَجَمَعَهُم عَلَيهِ . (2)

سنن أبي داود عن أنس بن مالك :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله أولَمَ عَلى صَفِيَّةَ بِسَويقٍ (3) وتَمرٍ . (4)

مسند ابن حنبل عن أنس :لَمّا دَخَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِزَينَبَ ابنَةِ جَحشٍ ، أولَمَ . قالَ : فَأَطعَمَنا خُبزا ولَحما . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :لا تَجِبُ الدَّعوَةُ إلّا في أربَعٍ : العُرسِ ، وَالخُرسِ ، وَالإِيابِ ، وَالإِعذارِ . (6)

دعائم الإسلام :عَنهُ [أي الإِمامِ الصّادِقِ] عليه السلام أنَّهُ أمَرَ بِالوَليمَةِ ، وقالَ : هِيَ في أربَعٍ : العُرسِ ، وَالخُرسِ ، وَالإِعذارِ ، وَالوَكيرَةِ . ... وَالوَكيرةُ : قُدومُ الرَّجُلِ مِن سَفَرِهِ . (7)

الكافي عن عليّ بن الحكم عن بعض أصحابنا :أولَمَ أبُو الحَسَنِ موسى عليه السلام وَليمَةً عَلى بَعضِ وُلدِهِ ، فَأَطعَمَ أهلَ المَدينَةِ ثَلاثَةَ أيّامٍ الفالوذَجاتِ (8) فِي الجِفانِ ، فِي المَساجِدِ وَالأَزِقَّةِ ، فَعابَهُ بِذلِكَ بَعضُ أهلِ المَدينَةِ ، فَبَلَغَهُ عليه السلام ذلِكَ ، فَقالَ : ما آتى اللّهُ عز و جل نَبِيّا مِن أنبِيائِهِ شَيئا إلّا وقَد آتى مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله مِثلَهُ ، وزادَهُ ما لم يُؤتِهِم ، قالَ لِسُلَيمانَ عليه السلام : «هَ_ذَا عَطَ_اؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ» (9) ، وقالَ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله : «وَ مَا ءَاتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ» (10) . (11)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 29 ح 23097 ، الطبقات الكبرى : ج 8 ص 21 ، تهذيب الكمال : ج 17 ص 76 وفيهما «للعروس» بدل «للعرس» وكلّها عن بريدة ، كنزالعمّال : ج 16 ص 305 ح 44616 .
2- .تاريخ دمشق : ج 52 ص 329 ح 11045 ، كنزالعمّال : ج 13 ص 680 ح 37744 .
3- .السويق : ما يعمل من الحنطة والشّعير (المصباح المنير : ص 296 «سوق») .
4- .سنن أبي داود : ج 3 ص 341 ح 3744 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 197 ح 11943 ، فصّ الخواتم فيما قيل في الولائم : ص 45 .
6- .الكافي : ج 6 ص 281 ح 2 عن هشام بن سالم .
7- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 205 ح 747 ، مستدرك الوسائل : ج 8 ص 245 ح 9357 .
8- .الفالوذ : من الحلواء يُسوّى من لُبِّ الحنطة . والفالوذ والفالوذق معرّبان ولا يقال : فالوذج (لسان العرب : ج 3 ص 503 «فلذ») .
9- .ص : 39 .
10- .الحشر : 7 .
11- .الكافي : ج 6 ص 281 ح 1 ، بحارالأنوار : ج 48 ص 110 ح 12 .

ص: 41

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ آن گاه كه على عليه السلام از فاطمه عليهاالسلام خواستگارى كرد _: اى على !... براى عروسى ، بايد وليمه داد .

تاريخ دمشق_ به نقل از بريده _: هنگامى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را همسر داد ، (به او) فرمود: « براى عروسى ، بايد وليمه داد » . سپس دستور داد كه قوچى را سر بريدند و همه را به آن دعوت كرد .

سنن أبى داوود_ به نقل از انس بن مالك _: پيامبر صلى الله عليه و آله براى [ازدواج با] صفيّه، تلخان (1) و خرما وليمه داد .

مسند ابن حنبل_ به نقل از انس _: پيامبر صلى الله عليه و آله چون با زينب دختر جحش عروسى كرد، وليمه داد، پس ما را با نان و گوشت اطعام كرد .

امام صادق عليه السلام :مهمانى گرفتن ، جز در چهار مورد ، واجب نيست: عروسى، تولّد فرزند، بازگشت [از سفر يا سفر مكّه]، و ختنه كردن.

دعائم الإسلام_ به نقل از امام صادق عليه السلام در روايتى كه ايشان به وليمه دادنْ امر مى كرد _: آن در چهار مورد است: عروسى، تولّد فرزند، ختنه كردن، و بازگشت از سفر.

الكافى_ به نقل از على بن حكم ، از يكى از راويان شيعه _: ابو الحسن موسى عليه السلام براى يكى از فرزندانش (2) وليمه داد . ايشان ، سه روز ، ديگ هاى پالوده به پا كرد و مردم مدينه را در مساجد و كوچه ها اطعام نمود. برخى [يا: يكى ]از مردم مدينه بر اين كار امام عليه السلام خرده گرفتند . اين خرده گيرى ، به گوش امام رسيد . پس فرمود : « خداوند عز و جل به پيامبرى از پيامبران ، چيزى نداد مگر اين كه مانند آن را به محمّد صلى الله عليه و آله نيز داد ؛ امّا افزون بر آنها به او چيزى داد كه به ايشان نداد . به سليمان عليه السلام فرمود : « اين ، بخشش ماست . [ آن را ] بى شمار ببخش يا نگاه دار » . ولى در حقّ محمّد صلى الله عليه و آله فرمود: «و آنچه را فرستاده [ او ]به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، باز ايستيد» » .

.


1- .سَويق _ كه در متن حديث آمده _ : تلخان ، پِست، قاووت ، آرد بو داده گندم يا جو يا نخود يا سيب و مانند اينها كه با شكر درآميزند .
2- .ظاهرا به مناسبت تولّد او بوده است.

ص: 42

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ النَّجاشِيَّ لَمّا خَطَبَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله آمِنَةَ بِنتَ أبي سُفيانَ ، فَزَوَّجَهُ ودَعا بِطَعامٍ ، وقالَ : إنَّ مِن سُنَنِ المُرسَلينَ الإِطعامَ عِندَ التَّزويجِ . (1)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ جَعَلَ اللَّيلَ سَكَنا ، وجَعَلَ النِّساءَ سَكَنا ، ومِنَ السُّنَّةِ التّزويجُ بِاللَّيلِ ، وإطعامُ الطَّعامِ . (2)

مسند ابن حنبل عن جابر :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : الحَجُّ المَبرورُ لَيسَ لَهُ جَزاءٌ إلَا الجَنَّةُ . قالوا : يا نَبِيَّ اللّهِ ، مَا الحَجُّ المَبرورُ ؟ قالَ : إطعامُ الطَّعامِ ، وإفشاءُ السَّلامِ . (3)

.


1- .الكافي : ج 5 ص 367 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 191 ح 1553 كلاهما عن الحسن بن عليّ الوشّاء ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 409 ح 1633 عن الوشّا ، بحارالأنوار : ج 22 ص 190 ح 3 .
2- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 371 ح 67 عن الحسن بن عليّ ابن بنت إلياس ، بحارالأنوار : ج 103 ص 278 ح 48 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 72 ح 14489 ، المعجم الأوسط : ج 8 ص 203 ح 8405 وفيه «طيب الكلام» بدل «إفشاء السلام» ، فتح الباري : ج 3 ص 382 نحوه ، عوالي اللآلي : ج 4 ص 33 ح 117 ، مستدرك الوسائل : ج 8 ص 62 ح 9078 وفيهما «طيب الكلام» بدل «إفشاء السلام» .

ص: 43

امام رضا عليه السلام :نجاشى ، چون آمنه دختر ابو سفيان را براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خواستگارى نمود و او را به عقد ايشان درآورد ، مهمانى داد و گفت: يكى از سنّت هاى پيامبران ، اطعام كردن هنگام ازدواج است.

امام رضا عليه السلام :خداوند ، شب را مايه آرامش قرار داد و زنان را نيز مايه آرامش، و از سنّت است عروسى كردن در شب و اطعام كردن .

مسند ابن حنبل_ به نقل از جابر _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : « حجّ پذيرفته شده ، پاداشى جز بهشت ندارد » . گفتند : اى پيامبر خدا ! حج پذيرفته شده چيست ؟ فرمود : « اطعام دادن و سلام كردن به همگان » .

.

ص: 44

1 / 5ذَمُّ الاِمتِناعِ عَنِ الضِّيافَةِالكتاب«فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْاْ أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا خَيرَ فيمَن لا يُضيفُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا خَيرَ فيمَن لا يَقرِي الضَّيفَ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :بِئسَ القَومُ قَومٌ لا يُنزِلونَ الضَّيفَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :كُلُّ بَيتٍ لا يَدخُلُ فيهِ الضَّيفُ ، لا تَدخُلُهُ المَلائِكَةُ . (5)

الكافي عن عبد اللّه بن محمّد الجعفريّ :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ في بَعضِ مَغازيهِ ، فَمَرَّ بِهِ رَكبٌ وهُوَ يُصَلّي ، فَوَقَفوا عَلى أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وساءَلوهُم عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ودَعَوا وأثنَوا وقالوا : لَولا أنّا عِجالٌ لَانتَظَرنا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَأَقرِئوهُ مِنَّا السَّلامَ ، ومَضَوا . فَأَقبَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُغضَبا ، ثُمَّ قالَ لَهُم : يَقِفُ عَلَيكُمُ الرَّكبُ ويَسأَلونَكُم عَنّي ويُبَلِّغونِي السَّلامَ ولا تَعرِضونَ عَلَيهِمُ الغَداءَ ! لَيَعِزُّ عَلى قَومٍ فيهِم خَليلي جَعفَرٌ (6) أن يَجوزوهُ حَتّى يَتَغَدَّوا عِندَهُ . (7)

.


1- .الكهف : 77 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 142 ح 17424 ، شعب الإيمان : ج 7 ص 91 ح 9588 ، الفردوس : ج 5 ص 179 ح 7888 كلّها عن عقبة بن عامر ، كنزالعمّال : ج 9 ص 245 ح 25854 .
3- .مستدرك الوسائل : ج 16 ص 242 ح 19732 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
4- .شعب الإيمان : ج 7 ص 91 ح 9588 ، المعجم الأوسط : ج 8 ص 196 ح 8384 وفيه «لا يقرون» بدل «لا ينزلون» وكلاهما عن عقبة بن عامر ، كنزالعمّال : ج 9 ص 244 ح 25845 .
5- .جامع الأخبار : ص 378 ح 1058 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 461 ح 14 .
6- .أي لو كان فيكم جعفر لما فعل هذا (هامش المصدر) .
7- .الكافي : ج 6 ص 275 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 189 ح 1547 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 457 ح 1 .

ص: 45

1 / 5 نكوهش خوددارى از مهمان نوازى

1 / 5نكوهش خوددارى از مهمان نوازىقرآن«پس رفتند تا به اهل قريه اى رسيدند. از مردم آن جا خوراكى خواستند، و [ لى آنها ]از مهمان نمودن آن دو ، خوددارى كردند. پس در آن جا ديوارى يافتند كه مى خواست فرو ريزد و [ بنده ما ]آن را استوار كرد. [ موسى ]گفت: «اگر مى خواستى [ مى توانستى ]براى آن مزدى بگيرى »» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در كسى كه مهمان نوازى نمى كند، خيرى نيست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در كسى كه از مهمان پذيرايى نمى كند، خيرى نيست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بد قومى هستند آن قومى كه مهمان را پذيرايى نمى كنند !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر خانه اى كه مهمان به آن وارد نشود، فرشتگان ، وارد آن خانه نمى شوند.

الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن محمّد جعفرى _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در يكى از جنگ هايش مشغول نماز بود كه كاروانى بر او گذشتند . كاروانيان ، نزد ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ايستادند و احوال پيامبر صلى الله عليه و آله را از آنها پرسيدند و دعا و ثنا كردند و گفتند : اگر عجله نداشتيم ، حتما منتظر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى مانديم . پس سلام ما را به ايشان برسانيد ، و رفتند . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خشمناك آمد و به يارانش فرمود : « كاروان ، نزد شما مى ايستد و احوال مرا از شما مى پرسند و به من سلام مى رسانند و شما آنها را به صرف چاشتْ دعوت نمى كنيد ! امكان نداشت كه دوستم جعفر ، در جمعى باشد و كاروانى بر او بگذرد ، بدون آن كه نزد وى غذايى تناول كنند ! (1)

.


1- .يعنى اگر جعفر در ميان شما بود ، قطعا چنين كارى نمى كرد .

ص: 46

الإمام العسكري عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَ لِكَ فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» (1) _: يَقولُ اللّهُ عز و جل : يَبِسَت قُلوبُكُم مَعاشِرَ اليَهودِ كَالحِجارَةِ اليابِسَةِ ، لا تَرشَحُ بِرُطوبَةٍ ؛ أي إنَّكُم لا حَقَّ اللّهِ تُؤَدّونَ ... ولا لِلضَّيفِ تَقرونَ . (2)

.


1- .البقرة : 74 .
2- .الخرائج والجرائح : ج 2 ص 519 ح 28 ، تفسير نور الثقلين : ج 1 ص 90 ح 245 عن الإمام الحسين عليه السلام .

ص: 47

امام عسكرى عليه السلام_ در باره اين فرموده خداوند متعال: «سپس دل هاى شما پس از اين [ واقعه ] ، سخت گرديد، همانند سنگ، يا سخت تر از آن» _: خداوند عز و جلمى فرمايد : « اى گروه يهود! دل هاى شما خشك شده است ، همانند سنگ سخت ، كه هيچ نَمى از آنها نمى تراود » . يعنى شما نه حقّ خدا را ادا مى كنيد ... و نه از مهمان پذيرايى مى نماييد .

.

ص: 48

الفصل الثاني : ما يَنبَغي لِلمُضَيِّفِ2 / 1حُسن النيّةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا أبا ذرٍّ ، لِيَكُن لَكَ في كُلِّ شَيءٍ نِيَّةٌ صالِحَةٌ ، حتّى في النَّومِ والأكلِ . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :النِّيَّةُ الصّالِحَةُ أحَدُ العَمَلَينِ . (2)

عنه عليه السلام :غايَةُ اليَقينِ الإخْلاصُ . (3)

راجع : ص 84 (ما لا ينبغي للمضيف / الرياء والسمعة) .

2 / 2إكرامُ الضَّيفِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن حَقِّ الضَّيفِ أن يُكرَمَ ، وأن يُعَدَّ لَه الخِلالُ (4) . (5)

.


1- .. مكارم الأخلاق : ج 2 ص 370 ح 2661 .
2- .غرر الحكم : ج 2 ص 16 ح 1624 .
3- .. غرر الحكم : ج 4 ص 369 ح 6347 .
4- .الخِلال : العُود الذي يُتخلّل به (الصحاح : ج 4 ص 1687 «خلل») .
5- .الكافي : ج 6 ص 285 ح 3 عن سليمان بن حفص عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 357 ح 4261 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 329 ح 1050 وفيه «وفي خبرٍ آخر ...» وليس فيهما «أن يكرم» ، بحارالأنوار : ج 75 ص 455 ح 26 .

ص: 49

فصل دوم : آنچه شايسته ميزبان است

2 / 1 انگيزه نيكو

2 / 2 گراميداشت مهمان

فصل دوم : آنچه شايسته ميزبان است2 / 1انگيزه نيكوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى ابوذر! بايد در هر كارى ، نيّتى پاك داشته باشى ، حتّى در خوابيدن و خوردن.

امام على عليه السلام :نيّت خوب، خود ، يك عمل است.

امام على عليه السلام :غايت يقين، اخلاص است .

ر . ك : ص 85 (آنچه شايسته ميزبان نيست / خودنمايى و شهرت طلبى) .

2 / 2گراميداشت مهمانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از حقوق مهمان ، اين است كه گرامى داشته شود و [حتّى ]برايش خلال دندان آورده شود.

.

ص: 50

عنه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ، فَليُكرِم ضَيفَهُ . (1)

مسند ابن حنبل عن أبي سعيد الخدري :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن كانَ يُؤمِنَ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ، فَليُكرِم ضَيفَهُ ، _ قالَها ثَلاثا _ . قالَ : وما كَرامَةُ الضَّيفِ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : ثَلاثَةُ أيّامٍ ، فَما جَلَسَ بَعدَ ذلِكَ فَهُوَ عَلَيهِ صَدَقَةٌ . (2)

صحيح البخاري عن أبي شريح العدويّ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ، فَليُكرِم ضَيفَهُ جائِزَتَهُ . قالَ : وما جائِزَتُهُ يا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : يَومٌ ولَيلةٌ ، وَالضِّيافَةُ ثَلاثَةُ أيّامٍ . (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ، فَليُحسِن قِرى ضَيفِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أكرِمُوا الضَّيفَ ، وأقرُوا الضَّيفَ ، فَإِنَّهُ أوَّلُ ما يَقدَمُ بِرِزقِهِ جِبريلُ مَعَ رِزقِ أهلِ البَيتِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يُكرِم ضَيفَهُ ، فَلَيسَ مِن مُحَمَّدٍ ولا مِن إبراهيمَ . (6)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 285 ح 1 عن زرارة عن الإمام الصادق عليه السلام ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 292 ح 902 ، بحارالأنوار : ج 43 ص 62 ح 52 ؛ صحيح مسلم : ج 1 ص 69 ح 77 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 531 ح 1966 كلاهما عن أبي شريح الخزاعي .
2- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 152 ح 11726 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 253 ح 25908 .
3- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2240 ح 5673 ، صحيح مسلم : ج 3 ص 1352 ح 14 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 345 ح 1967 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 246 ح 25860 .
4- .مسند إسحاق بن راهويه : ج 1 ص 250 ح 214 ، مسند أبي يعلى : ج 5 ص 451 ح 6190 ، مكارم الأخلاق للخرائطي : ج 1 ص 314 ح 299 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 253 ح 25905 .
5- .الفردوس : ج 1 ص 68 ح 199 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 9 ص 245 ح 25856 .
6- .مستدرك الوسائل : ج 16 ص 259 ح 19799 ؛ كنزالعمّال : ج 9 ص 270 ح 25979 نقلاً عن ابن جرير .

ص: 51

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد مهمانش را گرامى بدارد.

مسند ابن حنبل_ به نقل از ابو سعيد خِدرى _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : « هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد ، بايد مهمانش را گرامى بدارد » _ سه بار اين جمله را فرمود _ . ابو سعيد گفت : گراميداشت مهمان چگونه است ، اى پيامبر خدا ؟ فرمود : « سه روز است ؛ بعد از آن ، هر چه بمانَد ، برايش صدقه است » . (1)

صحيح البخارى_ به نقل از ابو شُرَيح عدوى ، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله _: كسى كه به خدا و روز آخرتْ ايمان دارد ، بايد مهمانش را نيكو هديه دهد . ابو شريح گفت : هديه او چيست ، اى پيامبر خدا ؟ ! فرمود : [پذيرايى كامل] يك شبانه روز . و مهمانى ، سه روز است [وبيش از آن ، صدقه اى است از سوى ميزبان] » .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه به خدا و روز آخرت ايمان دارد ، بايد از مهمانش به خوبى پذيرايى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمان را گرامى بداريد و مهمان نواز باشيد؛ زيرا او (مهمان ،) نخستين كسى است كه جبرئيل ، روزى اش را با روزىِ اهل خانه مى آوَرَد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه مهمانش را گرامى نمى دارد ، از [پيروان ]محمّد و ابراهيم نيست .

.


1- .يعنى پذيرايى از او ، صدقه و احسان به شمار مى آيد كه صاحب خانه ، اگر خواست ، آن صدقه را مى دهد و پذيرايى مى كند و اگر نخواست ، پذيرايى از مهمان بر او لازم نيست .

ص: 52

عنه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ... أكرِمِ الضَّيفَ ولَو كانَ كافِرا . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :أكرِم ضَيفَكَ وإن كانَ حَقيرا . (2)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ الحَسَنِ عليه السلام عِندَ الوَفاةِ _: اُوصيكَ يا بُنَيَّ بِالصَّلاةِ عِندَ وَقتِها ... وإكرامِ الضَّيفِ . (3)

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: وَالضَّيفَ أكرِمهُ تَجِدهُ مُخَبِّراعَمَّن يَجودُ ومَن يَضِنُّ ويَمنَعُ . (4)

عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: وَالضَّيفَ أكرِم مَا استَطَعتَ جِوارَهُحَتّى يَعُدَّكَ وارِثا يَتَنَسَّبُ .(5)

الإمام الصادق عليه السلام :ثَلاثَةٌ مِن خالِصَةِ اللّهِ عز و جل يَومَ القِيامَةِ ؛ رَجُلٌ زارَ أخاهُ فِي اللّهِ عز و جل فَهُوَ زَورُ اللّهِ عز و جل ، عَلَى اللّهِ أن يُكرِمَ زَورَهُ ويُعطِيَهُ ما سَأَلَ ، ورَجُلٌ دَخَلَ المَسجِدَ فَصَلّى ثُمَّ عَقَّبَ فيهِ انتِظاراً لِلصَّلاةِ الاُخرى فَهُوَ ضَيفُ اللّهِ عز و جل ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ أن يُكرِمَ ضَيفَهُ ، والحاجُّ وَالمُعتَمِرُ فَهُما وَفدُ اللّهِ عز و جل ، وحَقٌّ عَلَى اللّهِ جَلَّ ذِكرُهُ أن يُكرِمَ وَفدَهُ . (6)

.


1- .جامع الأخبار : ص 214 ح 528 وراجع : بحارالأنوار : ج 70 ص 370 .
2- .غرر الحكم : ج 2 ص 191 ح 2341 .
3- .الأمالي للمفيد : ص 221 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 7 ح 8 كلاهما عن الفجيع العقيلي ، كشف الغمّة : ج 2 ص 162 عن الإمام الحسن عن أبيه عليهماالسلام ، بحارالأنوار : ج 75 ص 458 ح 2 .
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 356 الرقم 273 .
5- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 54 الرقم 18 .
6- .مصادقة الإخوان : ص 161 ح 2 ، تحف العقول : ص 7 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 62 ح 4 .

ص: 53

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على ! ... مهمان را گرامى بدار ، اگرچه كافر باشد . (1)

امام على عليه السلام :مهمانت را گرامى بدار ، اگر چه حقير باشد .

امام على عليه السلام_ در وصيّتش به فرزندش حسن عليه السلام در هنگام وفات _: پسرم ! سفارش مى كنم تو را به خواندن نماز در وقتش... و گرامى داشتن مهمان !

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به ايشان _: مهمان را گرامى بدار تا او را بيابى كه خبر مى دهد از آن كه بخشنده است و آن كه بخل مى ورزد و دريغ مى دارد .

امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به ايشان _: مهمان را تا توانى گرامى دار تا تو را خويشاوند و ميراث بَر خويش شمارد .

امام صادق عليه السلام :سه كس در قيامت از [مقرّبان] ويژه خدا عز و جل هستند : مردى كه برادرش را در راه خداى عز و جل ديدار كند ، او از زائران خداى عز و جل است ، و بر خداست كه زائرش را گرامى بدارد و هر چه را خواسته به وى بدهد ؛ و مردى كه وارد مسجد شود و نماز بخواند و به تعقيب بپردازد و در انتظار نماز بعدى بنشيند ، او مهمان خداى عز و جل است و بر خداست كه مهمانش را گرامى بدارد ؛ و حج گزار و عمره گزار كه بر خداى عز و جل وارد مى شوند ، و بر خداست كه وارد شونده بر خود را گرامى بدارد .

.


1- .بديهى است كه اين سخن ، ناظر به مواردى است كه معاشرت با آنها ، ممنوع و يا مكروه نيست .

ص: 54

2 / 3البَشاشَةُ وإظهارُ المَحَبَّةِالإمام عليّ عليه السلام :البَشاشَةُ أحَدُ القِراءَينِ . (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مِن أخلاقِ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ البَشاشَةُ إذا تَراءَوا ، وَالمُصافَحَةُ إذا تَلاقَوا . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ يَأتيهِ ضَيفٌ فَنَظَرَ في وَجهِهِ (3) ، الّا حَرُمَت عَينُهُ عَلَى النّارِ . (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ في وَصفِ المُؤمِنِ _: المُؤمِنُ . . . يُحِبُّ الضَّيفَ . (5)

عنه عليه السلام :ما مِن مُؤمِنٍ يَسمَعُ بِهَمسِ الضَّيفِ ويَفرَحُ بِذلِكَ ، إلّا غُفِرَت لَهُ خَطاياهُ ، وإن كانَت مُطبَقَةً ما بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (6)

عنه عليه السلام :ما مِن مُؤمِنٍ يُحِبُّ الضَّيفَ ، إلّا ويَقومُ مِن قَبرِهِ ووَجهُهُ كَالقَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ ، فَيَنظُرُ أهلُ الجَمعِ فَيقولونَ : ما هذا إلَا نَبِيٌّ مُرسَلٌ ! فَيَقولُ مَلَكٌ : هذا مُؤمِنٌ يُحِبُّ الضَّيفَ ويُكرِمُ الضَّيفَ ، ولا سَبيلَ لَهُ إلّا أن يَدخُلَ الجَنَّةَ . (7)

.


1- .غرر الحكم : ج 2 ص 28 ح 1692 .
2- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 289 عن جابر .
3- .يفهم من هذا الحديث أنّ النظر إلى الضيف بعين المحبّة يوجب النجاة من نار جهنّم . وإنّ إظهار البشاشة أمام الضيف هي بنفسها تعتبر من الموارد التي يصدق عليها إقراء الضيف .
4- .مستدرك الوسائل : ج 16 ص 258 ح 19796 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
5- .جامع الأخبار : ص 215 ح 532 ، مستدرك الوسائل : ج 11 ص 174 ح 12675 .
6- .جامع الأخبار : ص 377 ح 1054 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 461 ح 14 .
7- .جامع الأخبار : ص 378 ح 1056 عن عاصم بن ضمرة ، بحارالأنوار : ج 75 ص 461 ح 14 .

ص: 55

2 / 3 خوش رويى و ابراز محبّت

2 / 3خوشرويى و ابراز محبّتامام على عليه السلام :خوش رويى ، نيمى از مهمان نوازى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از اخلاق پيامبران و مؤمنان راستين ، اين است كه چون يكديگر را مى بينند ، خوش رويى مى نمايند و هرگاه به هم مى رسند ، دست مى دهند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست كه مهمانى برايش بيايد و به صورت او [مهربانانه] بنگرد ، مگر آن كه چشم او بر آتش حرام گردد .

امام على عليه السلام_ در وصف مؤمن _: مؤمن ، ... مهمان دوست است.

امام على عليه السلام :هيچ مؤمنى نيست كه پِچ پِچ مهمان را بشنود و از آن شاد گردد ، مگر اين كه گناهانش آمرزيده شود ، اگرچه [آن گناهان ، ]فضاى ميان آسمان و زمين را پر كرده باشند .

امام على عليه السلام :هيچ مؤمنى نيست كه مهمان را دوست بدارد ، مگر آن كه چون از قبرش بر مى خيزد ، چهره اش مانند قرص ماه مى درخشد ، و اهل محشر مى نگرند و مى گويند : اين ، كسى جز پيامبرى مُرسل نيست! و فرشته اى مى گويد: اين ، مؤمنى است كه مهمان را دوست مى دارد و او را گرامى مى شمارد و راهى جز رفتن به بهشت ندارد.

.

ص: 56

2 / 4إيثارُ الضَّيفِالكتاب«وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (1)

الحديثالمناقب لابن شهرآشوب عن أبي هريرة :جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَشَكا إلَيهِ الجوعَ ، فَبَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى أزواجِهِ ، فَقُلنَ : ما عِندَنا إلَا الماءُ . فَقالَ صلى الله عليه و آله : مَن لِهذَا الرَّجُلِ اللَّيلَةَ ؟ فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : أنا يا رَسولَ اللّهِ ، وأتى فاطِمَةَ عليهاالسلام وسَأَلَها : ما عِندَكِ يا بِنتَ رَسولِ اللّهِ ؟ فَقالَت : ما عِندَنا إلّا قوتُ الصِّبيَةِ ، لكِنّا نُؤثِرُ بِهِ ضَيفَنا . فَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : يا بِنتَ مُحَمَّدٍ ، نَوِّمِي الصِّبيَةَ وأطفِئِي المِصباحَ ، وجَعَلا يَمضَغانِ بِأَلسِنَتِهِما . ولَمّا فَرَغَ مِنَ الأَكلِ ، أتَت فاطِمَةُ بِسِراجٍ ، فَوَجَدَتِ الجَفنَةَ مَملُوَّةً مِن فَضلِ اللّهِ . فَلَمّا أصبَحَ صَلّى مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَلَمّا سَلَّمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مِن صَلاتِهِ ، نَظَرَ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام وبَكى بُكاءً شَديدا ، وقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، لَقَد عَجِبَ الرَّبُّ مِن فِعلِكُمُ البارِحَةَ ، اِقرَأ : «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» أي مَجاعَةٌ «وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ» يَعني عَلِيّا وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ والحُسَينَ عليهم السلام «فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (2)

.


1- .الحشر : 9 .
2- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 74 ، الأمالي للطوسي : ص 185 ح 309 ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 678 ح 4 كلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج 41 ص 34 ح 6 .

ص: 57

2 / 4 مقدّم داشتن مهمان

2 / 4مقدّم داشتن مهمانقرآن«و هر چند در خودشان نيازى [ مبرم ]باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مى دارند. و هر كس از خسّت نفس خود مصون مانَد ، ايشان ، همان رستگاران اند » .

حديثالمناقب ، ابن شهرآشوب_ به نقل از ابو هريره _: مردى نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و از گرسنگى ، به ايشان شكايت كرد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كسى را نزد همسرانش فرستاد [كه براى او غذايى بياورند] ؛ امّا آنها گفتند : جز آب ، چيزى در خانه نداريم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : « چه كسى امشب ، اين مرد را مهمان مى كند ؟ » . امير مؤمنان عليه السلام گفت : « من، اى پيامبر خدا ! » . سپس نزد فاطمه عليهاالسلام آمد و پرسيد : «غذا چه دارى ، اى دختر پيامبر خدا ؟» . فاطمه عليهاالسلام گفت : « جز غذاى كودكان ، چيزى نداريم ؛ امّا مهمان را مقدّم مى داريم » . على عليه السلام گفت : « اى دختر محمّد ! بچّه ها را بخوابان و چراغ را خاموش كن » ، و با دندان هايشان ، صداى جويدن در مى آوردند . چون مهمان از خوردن دست كشيد، فاطمه عليهاالسلام ، چراغ را آورد، ديد كه كاسه، به لطف خدا، همچنان پُر است. صبح كه شد، على عليه السلام با پيامبر صلى الله عليه و آله نماز گزارد . پيامبر صلى الله عليه و آله نمازش را كه سلام داد، به امير مؤمنان عليه السلام نگريست و سخت گريست، و فرمود : « اى امير مؤمنان ! ديشب ، پروردگار از كار شما به شگفت آمد ، بخوان : «و هر چند در خودشان نيازى [ مبرم ] باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مى دارند» ؛ يعنى گرسنه باشند «و هر كس از خسّت نفس خود ، مصون مانَد » ؛ يعنى على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام «ايشان ، همان رستگاران اند» .

.

ص: 58

2 / 5خِدمَةُ الضَّيفِالإمام عليّ عليه السلام :ثَلاثٌ لا يُستَحيى مِنهُنَّ : خِدمَةُ الرَّجُلِ ضَيفَهُ ، وقِيامُهُ عَن مَجلِسِهِ لِأَبيهِ ومُعَلِّمِهِ ، وطَلَبُ الحَقِّ وإن قَلَّ . (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام :تَمامُ المُروءَةِ خِدمَةُ الرَّجُلِ ضَيفَهُ ، كَما خَدَمَهُم أبونا إبراهيمُ بِنَفسِهِ وأهلِهِ ، أما تَسمَعُ قَولَهُ : «وَ امْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ» (2) . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل بَعَثَ أربَعَةَ أملاكٍ في إهلاكِ قَومِ لوطٍ : جَبرَئيلَ ، وميكائيلَ ، وإسرافِيلَ ، وكَروبيلَ ، فَمَرّوا بِإِبراهيمَ عليه السلام وهُم مُعتَمّونَ ، فَسَلَّموا عَلَيهِ فَلَم يَعرِفهُم ، ورَأى هَيئَةً حَسَنَةً . فَقالَ : لا يَخدُمُ هؤُلاءِ إلّا أنَا بِنَفسي ، وكانَ صاحِبَ ضِيافَةٍ . فَشَوى لَهُم عِجلاً سَمينا حَتّى أنضَجَهُ ، ثُمَّ قَرَّبَهُ إلَيهِم ، فَلَمّا وَضَعَهُ بَينَ أيديهِم «رَءَا أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً» (4) ، فَلَمّا رَأى ذلِكَ جَبرَئيلُ حَسَرَ العِمامَةَ عَن وَجهِهِ فَعَرَفَهُ إبراهيمُ ، فَقالَ : أنتَ هُوَ ؟ قالَ : نَعَم . (5)

.


1- .غرر الحكم : ج 3 ص 4666 ح 4666 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 212 ح 4230 .
2- .هود : 71 .
3- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 702 .
4- .هود : 70 .
5- .الكافي : ج 5 ص 546 ح 6 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 153 ح 46 كلاهما عن أبي يزيد الحمّار ، بحارالأنوار : ج 59 ص 256 ح 20 .

ص: 59

2 / 5 خدمت به مهمان

2 / 5خدمت به مهمانامام على عليه السلام :از سه كار نبايد شرم كرد: خدمت كردن مرد به مهمانش ؛ از جا بلند شدن براى پدرش و معلّمش ؛ و مطالبه حق ، اگرچه اندك باشد.

امام زين العابدين عليه السلام :كمال مروّت، خدمت كردنِ مرد ، به مهمان خويش است، چنان كه پدرمان ابراهيم عليه السلام ، خود با همسرش به مهمانانشان خدمت كردند. آيا نشنيده اى اين سخن خداوند عز و جل را: «و زن او ايستاده بود» ؟

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل چهار فرشته براى نابود كردن قوم لوط فرستاد: جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل، و كَروبيل. اين چهار فرشته ، در حالى كه دستار [بر سر و صورت خود] بسته بودند، به ابراهيم عليه السلام برخوردند و به او سلام كردند. ابراهيم عليه السلام آنها را نشناخت ؛ امّا ديد صورت زيبايى دارند . با خودش گفت : « اين عدّه را بايد خودم شخصا خدمت كنم » . ابراهيم ، آدم مهمان نوازى بود . او گوساله فربهى را براى آنان بريان كرد و برايشان بُرد . چون آن را در برابرشان نهاد «ديد دست هايشان به غذا دراز نمى شود، آنان را ناشناس يافت و از ايشان ترسى بر دل گرفت» . جبرئيل چون اين [حالت ابراهيم] را ديد ، دستار را از صورتش كنار زد . ابراهيم ، او را شناخت و گفت : « تو هستى ؟ » . گفت : « آرى » .

.

ص: 60

الاحتجاج عن يوسف بن محمد بن زياد و علي بن محمد بن سيار عن الإمام العسكريّ عليه السلام :لَقَد وَرَدَ على أميرِ المؤمِنينَ عليه السلام أخَوانِ لَهُ مُؤمنانِ : أبٌ وابنٌ ، فقامَ إلَيهِما وأكرَمَهُما وأجلَسَهُما في صَدرِ مَجلِسهِ وجَلَسَ بَينَ أيَدِيَهُما ، ثُمّ أمَرَ بطَعامٍ فاُحضِرَ فأكَلا مِنهُ ، ثُمّ جاءَ قَنبَرُ بِطَستٍ وإبريقَ خَشَبٍ ومِنديلٍ لِيُيْبِسَ . وجاءَ لِيَصُبَّ على يدِ الرّجُلِ ماءً ، فوَثَبَ أميرُ المؤمنينَ صلى الله عليه و آله فأخَذَ الإبريقَ لِيَصُبَّ على يدِ الرّجُلِ ، فتَمَرَّغَ الرّجُلُ في التُّرابِ وقالَ : يا أميرَ المؤمنينَ ، اللّهُ يَراني وأنتَ تَصُبُّ على يَدِي ! قالَ : اقعُدْ واغسِلْ يَدَكَ فإنّ اللّهَ عَزَّوجلَّ يَراكَ وأخوكَ الّذي لا يَتَمَيَّزُ مِنكَ ولا يَتَفَضَّلُ علَيكَ يَخدِمُكَ ، يُريدُ بذلكَ خِدمَةً في الجَنَّةِ مِثلَ عَشرَةِ أضعافِ عَدَدِ أهلِ الدُّنيا ، وعلى حَسبِ ذلكَ في مَمالكِهِ فيها . فقَعَدَ الرّجُلُ ، فقالَ لَهُ عليٌّ عليه السلام : أقسَمتُ علَيكَ بعِظيمِ حَقِّي الّذي عَرَفتَهُ وبَجَّلتَهُ وتَواضُعِكَ للّهِ ؛ حتّى جازاكَ عَنهُ بأن نَدَبَني لِما شَرَّفَكَ بهِ مِن خِدمَتي لَكَ ، لَما غَسَلتَ يَدَكَ مُطمَئنّا كَما كُنتَ تَغسِلُ لَو كانَ الصّابُّ علَيكَ قَنبَرا ، ففَعَلَ الرّجُلُ ذلكَ ، فلَمّا فَرَغَ ناوَلَ الإبريقَ محمّدَ بنَ الحَنَفيَّةِ وقالَ : يا بُنيَّ لَو كانَ هذا الابنُ حَضَرَني دُونَ أبيهِ لَصَبَبتُ على يَدِهِ ، ولكنَّ اللّهَ عَزَّوجلَّ يأبى أن يُسوِّي بَينَ ابنٍ وأبيهِ إذا جَمَعَهُما مَكانٌ ، لكنْ قَد صَبَّ الأبُ علَى الأبِ فلْيَصُبَّ الابنُ علَى الابنِ ، فصَبَّ محمّدُ بنُ الحَنفِيَّةِ علَى الابنِ . ثُمَّ قالَ الحَسَنُ بنُ عليِّ العسكريُّ عليه السلام : فمَنِ اتَّبَعَ عليّا عليه السلام على ذلكَ فهُو الشِّيعيُّ حَقّا . (1)

الزهد لابن حنبل عن خيثمة :كانَ عيسى عليه السلام يَصنَعُ الطَّعامَ لِأَصحابِهِ ثُمَّ يَدعوهُم فَيقومُ عَلَيهِم ، ثُمَّ يَقولُ : هكَذا فَاصنَعوا بِالقِراءِ . (2)

.


1- .الاحتجاج : ج 2 ص 518 ح 340 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام : ص 325 ح 173 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 117 ح 1 .
2- .الزهد لابن حنبل : ص 77 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 8 ص 114 ح 18 ، شعب الإيمان : ج 7 ص102 ح 9637 و 9638 كلاهما نحوه ، الزهد لهنّاد : ج 1 ص 345 ح 640 ، تاريخ دمشق : ج 47 ص 432 ، الدرّ المنثور : ج 2 ص 204 .

ص: 61

احتجاج_ به نقل از يوسف بن محمّد بن زياد و على بن محمّد بن سيار، از امام عسكرى عليه السلام _: پدر و پسرى از برادرانِ ايمانىِ امير مؤمنان عليه السلام خدمت ايشان رسيدند. امام عليه السلام برايشان بلند شد و با احترام، آن دو را در بالاى مجلس نشاند و خود، مقابل آنها نشست. سپس دستور داد غذايى آوردند و آن دو نفر ، غذا خورند، پس از غذا ، قنبر،آفتابه و لگنى چوبى و حوله اى براى خشك كردن دست هايشان آورد و جلو آمد كه روى دست مرد آب بريزد. امير مؤمنان عليه السلام از جا جَست و آفتابه را گرفت تا به دست مرد آب بريزد؛ امّا مرد، خودش را به خاك افكند و گفت : اى امير مؤمنان! خدا مرا در حالى ببيند كه شما روى دست من آب مى ريزيد؟! على عليه السلام فرمود: «بنشين و بشوى؛ زيرا خداوند عز و جل تو را مى بيند كه برادرت كه بر تو امتياز و فضيلتى ندارد ، خدمتت مى كند و قصدش از اين خدمت ، آن است كه خداوند در بهشت ، ده برابر جمعيّت دنيا عطايش فرمايد». مرد نشست و على عليه السلام به او فرمود: «تو را به بزرگى حقّ من كه تو آن را شناختى و حرمتش را به جا آوردى و براى خدا فروتنى كردى _ تا جايى كه خداوند در قبال آن ، اين پاداش را به تو داد كه مرا مأمور خدمت به تو كرد و اين افتخار را نصيب تو نمود _ ، سوگند مى دهم كه وقتى دستانت را مى شويَم، كاملاً آسوده باشى، همان گونه كه اگر قنبر به دستت آب مى ريخت». مرد ، اطاعت كرد. وقتى امام على عليه السلام دست او را شست، آفتابه را به محمّد بن حنفيّه داد و فرمود: «فرزندم! اگر اين پسر ، بدون پدرش بر من وارد مى شد، خودم دستش را مى شستم؛ اما خداوند عز و جل خوش ندارد كه وقتى پدر و پسرى در يك جا جمع باشند ، ميان آنها برابرى نهد؛ بلكه پدر ، روى دست پدر آب مى ريزد و بايد پسر ، روى دست پسر آب بريزد». محمّد بن حنفيّه ، بر دست پسر آن مرد ، آب ريخت. امام حسن عسكرى عليه السلام سپس فرمود: كسى كه در اين زمينه از على عليه السلام پيروى كند، شيعه حقيقى است.

الزهد ، ابن حنبل _ به نقل از خيثمه _ :عيسى عليه السلام براى يارانش غذا درست مى كرد . سپس آنان را فرا مى خواند و [براى پذيرايى كردن،] بالاى سرشان مى ايستاد. آن گاه مى فرمود : « اين گونه پذيرايى كنيد » .

.

ص: 62

2 / 6إتياءُ ما يَحتاجُ الضَّيفُ إلَيهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَقٌّ عَلَى المَزورِ أن يُقَرِّبَ إلى أخيهِ ما تَيَسَّرَ عِندَهُ ، ولَو لَم يَكُن إلّا جُرعَةً مِن ماءٍ . فَمَنِ احتَشَمَ أن يُقرِّبَ إلى أخيهِ ما تَيَسَّرَ عِندَهُ ، لَم يَزَل في مَقتِ اللّهِ يَومَهُ ولَيلَتَهُ ، ومَنِ احتَقَرَ ما يُقَرِّبُ إلَيهِ أخوهُ ، لَم يَزَل في مَقتِ اللّهِ يَومَهُ ولَيلَتَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلَ عَلَيكَ أخوكَ فَاعرِض عَلَيهِ الطَّعامَ ، فَإِن لَم يَأكُل فَاعرِض عَلَيهِ الماءَ ، فَإِن لَم يَشرَب فَاعرِض عَلَيهِ الوَضوءَ . (2)

عنه عليه السلام :لا تَقُل لِأَخيكَ إذا دَخَلَ عَلَيكَ : أكَلتَ اليَومَ شَيئا ؟ ولكِن قَرِّب إلَيهِ ما عِندَكَ ؛ فَإِنَّ الجَوادَ كُلَّ الجَوادِ مَن بَذَلَ ما عِندَهُ . (3)

2 / 7القِرى بأَطيَبِ ما عِندَهُالكتاب«هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَ هِيمَ الْمُكْرَمِينَ* إِذْ دَخَلُواْ عَلَيْهِ فَقَالُواْ سَلَ_مًا قَالَ سَلَ_مٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ* فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ* فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ» . (4)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 106 ح 341 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 239 ح 19723 ؛ كنزالعمّال : ج 9 ص 39 ح 24827 نقلاً عن الديلمي عن ابن عمر .
2- .الكافي : ج 6 ص 275 ح 2 ، المحاسن : ج 2 ص 190 ح 1548 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 457 ح 2 .
3- .مستطرفات السرائر : ص 62 ح 37 عن جميل بن درّاج ، بحارالأنوار : ج 75 ص 455 ح 28 .
4- .الذاريات : 24 _ 27 .

ص: 63

2 / 6 در اختيار نهادن آنچه مهمان نياز دارد

2 / 7 پذيرايى كردن با بهترين چيزى كه دارد

2 / 6در اختيار نهادن آنچه مهمان نياز داردپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ميزبان ، موظّف است با چيزى كه به آسانى برايش فراهم مى شود ، از برادرش پذيرايى كند، اگرچه بيش از جرعه آبى نباشد . پس، هر كس از اين كه برادرش را اين گونه پذيرايى مى كند شرمگين باشد ، روز و شبش ، پيوسته در خشم خداست ، و [سوى ديگر] كسى كه آنچه را برادرش پيش او مى نهد ، خوار و بى مقدار بشمارد، روز و شبش ، پيوسته مورد خشم خداست .

امام صادق عليه السلام :هرگاه برادرت بر تو وارد شد ، غدايى برايش بياور . اگر [ميل نداشت و] نخورد ، به او آب تقديم كن و اگر ننوشيد ، آبى براى دست و رو شستن (/وضو ساختن) بياور .

امام صادق عليه السلام :هرگاه برادرت بر تو وارد شد ، به او نگو: امروز چيزى خورده اى؟ بلكه آنچه در خانه دارى ، برايش بياور ؛ زيرا بخشنده واقعى ، كسى است كه آنچه را دارد ، ببخشد.

2 / 7پذيرايى كردن با بهترين چيزى كه داردقرآن«آيا خبر مهمانان ارجمند ابراهيم به تو رسيد؟ چون بر او درآمدند؛ پس سلام گفتند. گفت: «سلام ! مردمى ناشناسيد » . پس آهسته به سوى زنش رفت و گوساله اى فربه [ و بريان ]آورد. آن را به نزديكشان بُرد [ و ]گفت: «مگر نمى خوريد؟»» .

.

ص: 64

الحديثالإمام الصادق عليه السلام :لَمّا جاءَ المُرسَلونَ إلى إبراهيمَ عليه السلام جاءَهُم بِالعِجلِ ، فَقالَ : كُلوا . فَقالوا : لا نَأكُلُ حَتّى تُخبِرَنا ما ثَمَنُهُ ، فَقالَ : إذا أكَلتُم فَقولوا : «بِسمِ اللّهِ» ، وإذا فَرَغتُم فَقولوا : «الحَمدُ للّهِِ» . قالَ : فَالتَفَتَ جَبرَئيلُ إلى أصحابِهِ _ وكانوا أربَعَةً ، وجَبرَئيلُ رَئيسُهُم _ فَقالَ : حَقٌّ للّهِِ أن يَتَّخِذَ هذا خَليلاً . (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إذا دَخَلَ عَلَيكَ أخوكَ المُؤمِنُ ، فَأَطِعمهُ مِن أطيَبِ ما في بَيتِكَ . (2)

الكافي عن أبي خالد الكابلي :دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام فَدَعا بِالغَداءِ فَأَكَلتُ مَعَهُ طَعاما ما أكَلتُ طَعاما قَطُّ أنظَفَ مِنهُ ولا أطيَبَ فَلَمّا فَرَغنا مِنَ الطَّعامِ قَالَ : يا أبا خالِدٍ كَيفَ رَأَيتَ طَعامَكَ أو قالَ : طَعامَنا؟ قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ما رَأَيتُ أطيَبَ مِنهُ ولا أنظَفَ قَطُّ ولكِنّي ذَكَرتُ الآيَةَ الَّتي في كِتابِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ «ثُمَّ لَتُسْ_?لُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ » (3) قالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : لا إنَّما تُسأَلونَ عَمّا أنتُم عَلَيهِ مِنَ الحَقِّ . (4)

.


1- .علل الشرائع : ص 35 ح 6 ، قصص الأنبياء للراوندي : ص 109 ح 105 كلاهما عن عبد اللّه بن هلال ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 153 ح 47 عن عبد اللّه بن أبي هلال ، بحارالأنوار : ج 12 ص 5 ح 12 .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 107 ح 342 .
3- .التكاثر : 8.
4- .الكافي : ج 6 ص 280 ح 5 ، المحاسن : ج 2 ص 163 ح 1447 ، تأويل الآيات الظاهرة : ج 2 ص 851 ح 7 نحوه ، وفيه «نحن النعيم الذي تسألون عنه» بدل «انما تسألون عما أنتم عليه من الحق» ، بحارالأنوار : ج 7 ص 265 ح 24 .

ص: 65

حديثامام صادق عليه السلام :چون فرستادگان [الهى] نزد ابراهيم عليه السلام آمدند ، برايشان گوساله اى [بريان] آورد و گفت : « بخوريد » . آنها گفتند : نمى خوريم تا به ما بگويى كه بهايش چند است . ابراهيم گفت : « [بهايش اين است كه] چون شروع به خوردن كرديد ، بسم اللّه بگوييد، و چون دست از خوردن كشيديد ، الحمد للّه بگوييد » . جبرئيل به همراهانش _ كه چهار تن بودند و جبرئيل ، رييسشان بود _ رو كرد و گفت: « سزاوار است كه خداوند اين را خليل خود گردانَد » .

امام على عليه السلام :هرگاه برادر مؤمنت بر تو وارد شد، از بهترين غذايى كه در خانه ات دارى ، به او بخوران .

الكافى_ به نقل از ابو خالد كابلى _: بر امام باقر عليه السلام وارد شدم ، ايشان [مرا ]به غذا خوردن دعوت كرد . من با ايشان غذا خوردم ؛ غذايى كه هرگز تميزتر و خوش مزه تر از آن نخورده بودم . وقتى از غذا خوردن فارغ شديم ، امام فرمود : «اى ابوخالد! غذايت _ يا فرمود : غذاى ما _ را چه گونه ديدى؟». گفتم : فدايت گردم! هرگز غذايى تميزتر و خوش مزه تر از آن نديده ام ؛ ولى ياد آيه اى در كتاب خداى عز و جل افتادم [كه فرموده است] : «سپس آن روز حتما از نعمت پرسيده مى شويد» . امام باقر عليه السلام فرمود : «نه ، شما از حقّى كه در آن هستيد [و به آن ايمان داريد ، يعنى ولايت] ، پرسيده مى شويد» .

.

ص: 66

الكافي عن ابن بكير عن بعض أصحابنا :كانَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام رُبَّما أطعَمَنَا الفَرانِيَّ وَالأَخبِصَةَ ثُمَّ يُطعِمُ الخُبزَ وَالزَّيتَ فَقيلَ لَهُ : لَو دَبَّرتَ أمرَكَ حَتّى تَعتَدِلَ ، فَقالَ : إنَّما نَتَدَبَّرُ بِأَمرِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ فَإِذا وَسَّعَ عَلَينا وَسَّعنا وإذا قَتَّرَ عَلَينا قَتَّرنا . (1)

الكافي عن أبي حمزة :كُنّا عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام جَماعَةً فَدَعا بِطَعامٍ ما لَنا عَهدٌ بِمِثلِهِ لَذاذَةً وطيباً ، واُوتينا بِتَمرٍ نَنظُرُ فيهِ إلى وُجوهِنا مِن صَفائِهِ وحُسنِهِ فَقالَ رَجُلٌ : لَتُسأَلُنَّ عَن هذَا النَّعيمِ الَّذي نُعِّمتُم بِهِ عِندَ ابنِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؟ فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : إنَّ اللّهَ عَزَّوجَلَّ أكرَمُ وأَجَلُّ مِن أن يُطعِمَكُم طَعاما فَيُسَوِّغَكُموهُ ثُمَّ يَسأَلَكُم عَنهُ ولكِن يَسأَلُكُم عَمّا أنعَمَ عَلَيكُم بِمُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وعَلَيهِم . (2)

2 / 8حُسنُ الضِّيافَةِالإمام عليّ عليه السلام_ لِجَماعَةٍ مِنَ الشّيعَةِ _: مَن كانَ مِنكُم لَهُ مالٌ فَليَصِل بِهِ القَرابَةَ ، وَليُحسِن مِنهُ الضِّيافَةَ . (3)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ عِندَ وَفاتِهِ _: اللّهَ اللّهَ فِي ابنِ السَّبيلِ ، فَلا يَستَوحِشَنَّ مِن عَشيرَتِهِ بِمَكانِكُم ، وَاللّهَ اللّهَ فِي الضَّيفِ ، لا يَنصَرِفَنَّ إلّا شاكِرا لَكُم . (4)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 279 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 164 ح 1449 ، بحارالأنوار : ج 47 ص 22 ح 22 .
2- .الكافي : ج 6 ص 280 ح 3 ، المحاسن : ج 2 ص 164 ح 1448 نحوه ، بحارالأنوار : ج 24 ص 53 ح 10 .
3- .الكافي : ج 4 ص 32 ح 3 عن أبي مخنف الأزديّ ، نهج البلاغة : الخطبة 142 ، تحف العقول : ص 186 كلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج 41 ص 123 ح 29 .
4- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 352 ح 1297 عن الإمام زين العابدين والإمام الباقر عليهماالسلام ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 260 ح 19802 .

ص: 67

2 / 8 پذيرايى شايسته

الكافى _ به نقل از ابن بُكَير ، از يكى از راويان شيعه _ :امام صادق عليه السلام ، گاهى با نانِ گِرده و حلواى روغن و خرما از ما پذيرايى مى كرد [كه خوراك اغنيا بود] و گاهى با نان و زيتون . به ايشان گفته شد : كاش كارَت را تدبيرى مى كردى تا در آن اعتدال باشد! فرمود : «ما به فرمان خداوند عز و جل تدبير مى كنيم . اگر خداوند ، زندگى ما را وسعت دهد ، ما هم وسعت مى دهيم و اگر تنگ بگيرد ، ما هم تنگ مى گيريم» .

الكافى_ به نقل از ابو حمزه _: چند نفرى ، نزد امام صادق عليه السلام بوديم . براى ما غذايى سفارش داد كه چنان غذاى لذيذ و خوش مزه اى را به ياد نداريم ، و به ما خرمايى داده شد كه به خاطر خوبى و يك دستى اش [بهت زده] به همديگر نگاه مى كرديم . مردى گفت : از اين نعمتى كه نزد پسر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برخوردار شُديد ، [روز قيامت] سؤال خواهيد شد . امام صادق عليه السلام فرمود : «خداوند عز و جل ، بزرگوارتر و برتر از اين است كه غذايى نصيب شما كند و اجازه استفاده آن را بدهد ، و بعد ، از آن ، بازخواست نمايد . آرى . از شما در باره نعمت محمّد و خاندان محمّد صلى الله عليه و آله _ كه نصيبتان كرده _ خواهد پرسيد» .

2 / 8پذيرايى شايستهامام على عليه السلام_ به گروهى از شيعيان _: هر يك از شما كه ثروتى دارد، بايد با آن ، به خويشاوندانش كمك و رسيدگى كند و نيكو مهمان نوازى نمايد.

امام على عليه السلام_ در وصيّتش به هنگام وفاتش _: خدا را، خدا را در حقّ مسافرانِ در راه مانده ، در نظر بگيريد ! زنهار كه با وجود شما ، احساس غربت و دورى از عشيره اش كند! خدا را ، خدا را در حقّ مهمان، در نظر بگيريد! زنهار كه از نزد شما برود ، مگر با سپاس گزارى از شما !

.

ص: 68

عنه عليه السلام :مَن كانَ لَهُ مالٌ فَإِيّاهُ وَالفَسادَ ... ومَن صَنَعَ المَعروفَ فيما آتاهُ اللّهُ فَليَصِل بِهِ القَرابَةَ ، وَليُحسِن فيهِ الضِّيافَةَ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في بَيانِ المَظلومِ في قَولِهِ تَعالى : «لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَا مَن ظُلِمَ» قالَ _: إنَّهُ الضَّيفُ يَنزِلُ بِالرَّجُلِ فَلا يُحسِنُ ضِيافَتَهُ ، فَلا جُناحَ عَلَيهِ في أن يَذكُرَهُ بِسوءِ ما فَعَلَهُ . (2)

عنه عليه السلام_ في قول اللّه «لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَا مَن ظُ_لِمَ» (3) _: مَن أضافَ قوما فَأَساءَ ضِيافَتَهُم ، فَهُوَ مِمَّن ظَلَمَ ، فَلا جُناحَ عَلَيهِم فيما قالوا فيهِ . (4)

2 / 9الطّاعَةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ أحَدُكُم عَلى أخيهِ ، فَهُوَ أميرٌ عَلَيهِ حَتّى يَخرُجَ مِن عِندِهِ . (5)

2 / 10التَّكَلُّفُ لِلمَدعُوِّالإمام الصادق عليه السلام :إذا أتاكَ أخوكَ فَقَدِّم إلَيهِ ما تَيَسَّرَ عِندَكَ ، وإن دَعَوتَهُ فَتَكَلَّف لَهُ ما أمكَنَكَ . (6)

.


1- .الأمالي للمفيد : ص 176 ح 6 ، الأمالي للطوسي : ص 195 ح 331 وفيه «ضيّع» بدل «صنع» ، الغارات : ج 1 ص 76 كلّها عن ربيعة وعمارة وغيرهما ، بحارالأنوار : ج 41 ص 109 ح 15 .
2- .مجمع البيان : ج 3 ص 202 ، تفسير نور الثقلين : ج 1 ص 568 ح 648 .
3- .النساء : 148 .
4- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 283 ح 296 عن الفضل بن أبي قرّة ، بحارالأنوار : ج 75 ص 285 ح 50 .
5- .كنزالعمّال : ج 9 ص 260 ح 25941 .
6- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 107 ح 343 .

ص: 69

2 / 9 فرمانبَرى

2 / 10 كوشيدن در پذيرايى از مهمان دعوت شده

امام على عليه السلام :آن كه ثروتى دارد ، زنهارش باد از تباهكارى ! ... و آن كه مى خواهد با آنچه خداوند عطايش كرده نيكى كند، به خويشاوندش رسيدگى نمايد و نيكو مهماندارى كند.

امام صادق عليه السلام_ در معناى ستم ديده در آيه شريف: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [ از ]كسى كه بر او ستم رفته است » _: هنگامى كه مهمان بر شخصى وارد مى شود و آن شخص ، از او به خوبى پذيرايى نمى كند ، بر آن مهمان ، گناهى نيست اگر از رفتار بد او ياد كند.

امام صادق عليه السلام_ در باره آيه شريف: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [ از ]كسى كه بر او ستم رفته است » _: هر كس گروهى را مهمان كند و از آنها بد پذيرايى نمايد، او از كسانى است كه ستم كرده . پس بر آن عدّه ، گناهى نيست اگر در باره اش چيزى بگويند.

2 / 9فرمانبَرىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما بر برادرش وارد شد ، امير بر اوست تا آن گاه كه از نزدش برود.

2 / 10كوشيدن در پذيرايى از مهمان دعوت شدهامام صادق عليه السلام :هرگاه برادرت سرزده بر تو وارد شد ، با آنچه فراهم دارى، از او پذيرايى كن ؛ امّا اگر دعوتش كرده بودى ، تا جايى كه در توانت هست ، برايش بكوش.

.

ص: 70

عنه عليه السلام :إذا أتاكَ أخوكَ فَائتِهِ بِما عِندَكَ ، وإذا دَعَوتَهُ فَتَكَلَّف لَهُ . (1)

2 / 11التَّقَدُّمُ في بَدءِ الأَكلِ وَالتَّأَخُّرُ فِي الفَراغِ مِنهُالإمام الباقر عليه السلام :صاحِبُ الرَّحلِ يَتَوَضَّأ (2) أوَّلَ القَومِ قَبلَ الطَّعامِ ، وآخِرَ القَومِ بَعدَ الطَّعامِ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :الوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ يَبدَأُ صاحِبُ البَيتِ ؛ لِئَلّا يَحتَشِمَ أحَدٌ ... _ وفي حديثٍ آخر : _ يغسل أولاً رب البيت يده ثمّ يبدأ بمن على يمينه ... ويكَونُ آخِرَ مَن يَغسِلُ يَدَهُ صاحِبُ المَنزِلِ ؛ لِأَنَّهُ أولى بِالصَّبرِ عَلَى الغَمَرِ (4) . (5)

دعائم الإسلام :عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أنَّهُ قالَ : رَبُّ البَيتِ يَتَوَضَّأُ آخِرَ القَومِ . يَعني عليه السلام مِن غَيرِ عِيالِهِ ، إذا حَضَرَ عِندَهُ قَومٌ مِن إخوانِهِ . (6)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 276 ح 6 ، المحاسن : ج 2 ص 179 ح 1506 كلاهما عن هشام بن سالم ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 107 ح 343 نحوه ، بحارالأنوار : ج 75 ص 453 ح 12 .
2- .المراد من الوضوء هنا هو غسل اليدين . قال الطريحي : قد يطلق الوضوء على غسل اليد ، وهو شائع فيه ، ومنه «صاحب الرَّحل يشرب أوّل القوم ويتوضّأ آخرهم (انظر : مجمع البحرين : ج 3 ص 1944 «وضأ») .
3- .قرب الإسناد : ص 70 ح 224 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 66 ص 353 ح 8 .
4- .الغَمَرُ بالتّحريك : ريح اللّحم والسهك ، وقد غمرت يدي من اللّحم فهي غمرةٌ أي زهمة (الصحاح : ج 2 ص 773 «غمر») .
5- .الكافي : ج 6 ص 290 ح 1 ، علل الشرائع : ص 291 ح 1 و 2 ، المحاسن : ج 2 ص 203 ح 1599 كلّها عن محمّد بن عجلان ، بحارالأنوار : ج 66 ص 358 ح 25 .
6- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 121 ح 415 ، بحارالأنوار : ج 66 ص 365 ح 43 .

ص: 71

2 / 11 زودتر شروع كردن غذا و ديرتر دست كشيدن از آن

امام صادق عليه السلام :هرگاه برادرت، ناخوانده بر تو درآمد ، همان چيزى را كه در خانه ات دارى ، برايش بياور ؛ ولى هرگاه دعوتش كردى ، در پذيرايى از او به سختى بكوش.

2 / 11زودتر شروع كردن غذا و ديرتر دست كشيدن از آنامام باقر عليه السلام :صاحب خانه ، قبل از غذا بايد دست هايش را پيش از ديگران بشويد و بعد از غذا ، آخر از همه .

امام صادق عليه السلام :دست شستن پيش از غذا را صاحب خانه بايد شروع كند، تا اين كه كسى خجالت نكشد .. . _ در حديث ديگرى آمده است : _ در ابتدا صاحب خانه بايد دستش را بشويد ، آن گاه كسى كه در سمت راست او نشسته است ... و آخرين كسى كه دستش را مى شويد ، صاحب منزل است ؛ زيرا او به صبر كردن بر چربى و بوى گوشت بر دست ، سزاوارتر است.

دعائم الاسلام:از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: « صاحب خانه ، آخر از ديگران دست هايش را مى شويد » . منظور ايشان ، افراد غير خانواده اوست، آن گاه كه عدّه اى از برادرانش مهمان او شده اند .

.

ص: 72

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صاحِبُ الرَّحلِ يَشرَبُ أوَّلَ القَومِ (1) ، ويَتَوَضَّأُ آخِرَهُم . (2)

نكتةطبقاً للروايات الآنفة الذكر فإنّ من الجدير بصاحب الدعوة أن يتقدّم على الضيوف بغسل يديه قبل البدء بالطعام ، ويتأخّر عنهم في ذلك بعد الانتهاء منه. والذي يبدو في النظر أنّ الهدف الأساسي من هذه الروايات والروايات الاُخرى التي تدعو صاحب الطعام بأن يكون أوّل من يبدأ بتناول الطعام وآخر من ينتهي منه هو التنبيه على أنّه ينبغي للمضيِّف أن يبيّن للضيوف عمليّاً ارتياحَه من إجابتهم دعوته ، ويريهم من خلال استضافتهم بالشكل اللائق استعدادَه لخدمتهم ، وما تَقدُّمُه عليهم في غسل يديهِ قبل الطعام وتقدُّمُه في تناول الطعام إلّا وسيلة للتعبير عن هذا المعنى . ومن الواضح أنّ جلوس صاحب الطعام على المائدة وتهيُّأَهُ لتناول الطعام يُشعِر الضّيفَ براحة أكبر ، ويزيل عنه الخجل حين انشغاله بتناول الطعام . كما أنّ تأخّره عن الضيوف في غسل يديه يفسح المجال لمن يأكل ببط ء أن يشبع من الطعام حيث ستكون لديه الفرصة الكافية لتناول الطعام من دون خجل . وعلى اساس هذا الأدب يمكننا القول بأن كل تصرف يصدر من المستضيف من شانه بيان رضاه عن استضافة الضيف ، فهو مستحسن من وجهة نظر الإسلام.

.


1- .«صاحب الرحل» أي صاحب المنزل ، «يشرب أوّل القوم» أي الأضياف ، كما أنّه يبدأ بالأكل لئلّا يحتشموا ، ولا ينافي ما سيأتي أنّ ساقي القوم آخرهم شربا ، فإنّه فرق بين صاحب الرحل والساقي ، ويمكن أن يحمل الأخير على عطش القوم ، والوضوء غسل اليد قبل الطعام (بحارالأنوار : ج 66 ص 367) .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 355 ح 4251 ، المحاسن : ج 2 ص 240 ح 1739 عن النوفلي ، بحارالأنوار : ج 66 ص 367 ح 48 .

ص: 73

نكته

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صاحب خانه ، قبل از ديگران مى نوشد، (1) و بعد از همه ، دست هايش را مى شويد .

نكتهمطابق روايات ياد شده ، شايسته است كه ميزبان ، پيش از مهمانان در آغاز و بعد از همه آنان در پايان غذا خوردن ، دستان خود را بشويد. به نظر مى رسد پيام اصلى اين احاديث و ديگر احاديثى كه به ميزبان توصيه مى كند تا نخستين نفرى باشد كه مشغول غذا خوردن مى شود يا آخرين نفرى باشد كه از غذا خوردن دست مى كشد ، يادآورى اين نكته به اوست كه ميزبان بايد به صورت عملى ، خرسندىِ خود را از حضور مهمانان و آمادگى اش را براى پذيرايى شايسته از آنها اعلام نمايد و پيشى گرفتن ميزبان براى شستن دست خود پيش از شروع غذا خوردن ، در حقيقت ، وسيله اى براى ابراز اين معناست . روشن است چنانچه ميزبان ، خود ، پيش از همه در كنار سفره حضور يابد و براى خوردن غذا آماده شود ، مهمانان نيز راحت تر و بدون خجالت كشيدن ، مشغول غذا خوردن مى شوند . همچنان كه اگر ميزبان ، آخرين كسى باشد كه از غذا خوردن دست بشويد ، مهمان هايى كه كندتر غذا مى خورند، فرصت كافى براى سير شدن خواهند داشت . بر مبناى اين ادب مى توان گفت كه هر اقدامى از سوى ميزبان _ كه نشانه رضايتمندى وى از پذيرايى از مهمان است _ ، از نظر اسلام ، پسنديده است .

.


1- .يعنى اگر براى پذيرايى ، نوشيدنى آورده شد ، شايسته است كه ميزبان ، پيش از همه اقدام به نوشيدن نمايد ؛ همچنان كه سر سفره غذا نيز بايد قبل از آنان شروع به خوردن كند تا مهمانان خجالت نكشند . اين حديث ، با حديثى كه مى گويد : « ساقىِ قوم بايد آخر از همه آب بنوشد » ، منافاتى ندارد ؛ چرا كه ميان ميزبان و ساقى ، تفاوت است ؛ ثانيا بر فرض اين كه ميزبان ، خود ساقى باشد ، احتمال دارد حديث دوم ، ناظر به موردى باشد كه همگان تشنه اند . در اين صورت ، شايسته است كه ميزبان ، آخرين كسى باشد كه آب مى نوشد .

ص: 74

2 / 12الأَكلُ مَعَ الضَّيفِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَ أن يُحِبَّهُ اللّهُ ، فَليَأكُل طَعامَهُ مَعَ ضَيفِهِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أحَبَّ أن يُحِبَّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ، فَليَأكُل مَعَ ضَيفِهِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ طَعامَهُ مَعَ ضَيفِهِ ، فَلَيسَ لَهُ حِجابٌ دونَ الرَّبِّ . (3)

مكارم الأخلاق :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأكُلُ كُلَّ الأَصنافِ مِنَ الطَّعامِ ، وكانَ يَأكُلُ ما أحَلَّ اللّهُ لَهُ مَعَ أهلِهِ وخَدَمِهِ إذا أكَلوا ومَعَ مَن يَدعوهُ مِنَ المُسلِمينَ عَلَى الأَرضِ ، وعَلى ما أكَلوا عَلَيهِ ، ومِمّا أكَلوا ، إلّا أن يَنزِلَ بِهِم ضَيفٌ فَيَأكُلَ مَعَ ضَيفِهِ . وكانَ أحَبُّ الطَّعامِ إلَيهِ ما كانَ عَلى ضَفَفٍ (4) . (5)

المصنّف لعبد الرزّاق عن مجاهد :نَزَلَ رَجُلٌ عَلى رَجُلٍ مِنَ الأَنصارِ ، فَجاءَ وقَد أمسى ، فَقالَ : أعَشَّيتُم [ضَيفَكُم] (6) ؟ قالوا : لا ، اِنتَظَرناكَ ! قالَ : اِنتَظَرتُموني إلى هذِهِ السّاعَةِ ؟ وَاللّهِ لا أذوقُهُ . فَقالَتِ المَرأَةُ : وِاللّهِ لا أذوقُهُ إن لَم تَذُقهُ ، وقالَ الضَّيفُ : وَاللّهِ لا آكُلُ إن لَم تَأكُلوا . فَلَمّا رَأى ذلِكَ الرَّجُلُ ، قالَ : لا أجمَعُ أن أمنَعَ نَفسي وضَيفي وَامرَأَتي ، فَوَضَعَ يَدَهُ فَأَكَلَ . فَلَمّا أصبَحَ أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقَصَّ عَلَيهِ القِصَّةَ . فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : ما صَنَعتَ ؟ قال : أكَلتُ يا نَبِيَّ اللّهِ! قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : أطَعتَ اللّهَ وعَصَيتَ الشَّيطانَ . (7)

.


1- .مستدرك الوسائل : ج 16 ص 260 ح 19803 نقلاً عن القُطب الراوندي في لبّ اللباب .
2- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 116 .
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 116 .
4- .الضَّفَفُ : كثرةُ الأيدي على الطَّعام (الصحاح : ج 4 ص 1391 «ضفف») .
5- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 68 ح 79 ، بحارالأنوار : ج 66 ص 349 ح 10 .
6- .ما بين المعقوفين أثبتناه من كنزالعمّال .
7- .المصنّف لعبد الرزّاق : ج 8 ص 499 ح 16045 ، كنزالعمّال : ج 16 ص 726 ح 46533 .

ص: 75

2 / 12 صرف غذا به همراه مهمان

2 / 12صرف غذا به همراه مهمانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس كه مى خواهد خداوند دوستش بدارد، بايد غذايش را با مهمان خود بخورد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس دوست دارد كه خداوند و پيامبرش او را دوست بدارند، بايد با مهمانش غذا بخورد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس غذايش را با مهمان خود بخورد، ميان او و خداوند ، پرده اى نيست .

مكارم الأخلاق:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هر نوع غذايى را مى خورْد. آنچه را خدا برايش حلال كرده بود، در كنار خانواده و خدمتكارانش و [يا] با كسانى كه او را دعوت مى كردند ، مى خورد، بر روى زمين يا بر آنچه آنها روى آن مى خوردند، و از هر چه آنها مى خوردند [پيامبر صلى الله عليه و آله هم مى خورد]، مگر آن كه مهمانى بر آنها وارد مى شد كه در اين صورت ، با مهمانش غذا مى خورد . محبوب ترين غذا هم نزد ايشان ، غذايى بود كه دست هاى بيشترى در خوردن آن شركت داشتند.

المصنّف ، عبد الرزّاق_ به نقل از مجاهد _: شخصى بر مردى از انصار در آمد . شبْ هنگام ، مرد انصارى به خانه آمد، پرسيد: آيا [مهمانتان را] شام داده ايد؟ اهل خانه گفتند: نه، منتظر تو بوديم! انصارى گفت: تا اين ساعتْ منتظر من بوده ايد؟ به خدا قسم كه از اين غذا نمى چشم ! زن گفت: به خدا قسم اگر تو نچشى ، من هم نمى چشم! مهمان گفت: به خدا قسم اگر شما نخوريد ، من هم نمى خورم ! مرد انصارى چون چنين ديد، گفت: حاضر نيستم هم خودم و هم مهمانم و هم زنم را از خوردنْ باز دارم . پس دست بُرد و شروع به خوردن كرد. صبح كه فرا رسيد ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و داستان را به ايشان گفت. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: « چه كردى ؟ » . گفت : خوردم ، اى پيامبر خدا ! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : « خدا را فرمان بردى و شيطان را نافرمانى كردى » .

.

ص: 76

الإمام الكاظم عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ إذا أتاهُ الضَّيفُ أكَلَ مَعَهُ ، ولَم يَرفَع يَدَهُ مِن الخِوانِ حَتّى يَرفَعَ الضَّيفُ يَدَهُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الزّائِرَ إذا زارَ المَزورَ فَأَكَلَ مَعَهُ ألقى عَنهُ الحِشمَةَ ، وإذا [لَم] (2) يَأكُل مَعَهُ يَنقَبِضُ قَليلاً . (3)

2 / 13حَثُّ الضَّيفِ عَلَى الأَكلِالإمام عليّ عليه السلام :إذا أطعَمتَ فَأَشبِع . (4)

الكافي عن هشام بن سالم :دَخَلنا مَعَ ابنِ أبي يَعفورٍ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ونَحنُ جَماعَةٌ ، فَدَعا بِالغَداءِ ، فَتَغَدَّينا وتَغَدّى مَعَنا ، وكَنتُ أحدَثَ القَومِ سِنّا ، فَجَعَلتُ اُقَصِّرُ وأنَا آكُلُ . فَقالَ لي : كُل ، أما عَلِمتَ أنَّهُ تُعرَفُ مَوَدَّةُ الرَّجُلِ لِأَخيهِ بِأَكلِهِ مِن طَعامِهِ . (5)

الكافي عن أبي الرَّبيع :دَعا أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِطَعامٍ فَاُتِيَ بِهَريسَةٍ ، فَقالَ لَنا : اُدنوا فَكُلوا ، قالَ : فَأَقبَلَ القَومُ يُقَصِّرونَ . فَقالَ عليه السلام : كُلوا ؛ فَإِنَّما يَستَبينُ مَوَدَّةُ الرَّجُلِ لِأَخيهِ في أكلِهِ عِندَهُ . قالَ : فَأَقبَلنا نُغِصَّ (6) أنفُسَنا كَما تُغَصُّ الإِبِلُ ! (7)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 286 ح 4 ، مسائل عليّ بن جعفر : ص 341 ح 838 كلاهما عن عليّ بن جعفر .
2- .ما بين المعقوفين أثبتناه من الوافي : ج 20 ص 544 ح 19971 وهو الصحيح .
3- .الكافي : ج 6 ص 286 ح 3 عن جميل بن درّاج .
4- .غرر الحكم : ج 3 ص 119 ح 4004 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 134 ح 3048 .
5- .الكافي : ج 6 ص 278 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 184 ح 1528 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 449 ح 6 .
6- .قال في النهاية : غصصت بالماء أغصّ غصصا : إذا شرقت به أو وقف في حلقك فلم تكد تسيغه . وفي بعض نسخ الكتاب «نعضّ» وهو مِن عَضَّ عليه بالنواجذ ؛ أي استمسكه . وفي بعضها «تضفز أنفسنا كما تضفز الإبل» وهو أظهر ، وقال في النهاية : يقال : ضفزت البعير إذا علفته الضفائز ؛ وهي اللقم الكبار ، الواحدة ضفيزة (مرآة العقول : ج 22 ص 86) .
7- .الكافي : ج 6 ص 279 ح 6 ، المحاسن : ج 2 ص 184 ح 1530 عن يونس بن ربيع وفيه «نصعّر» بدل «نغصّ» و «يصّعر» بدل «تغصّ» ، بحارالأنوار : ج 75 ص 450 ح 8 .

ص: 77

2 / 13 تعارف كردن مهمان به خوردن

امام كاظم عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگاه برايش مهمان مى آمد، غذايش را با او مى خورد و دست از سفره نمى كشيد تا آن كه مهمان ، دست مى كشيد .

امام صادق عليه السلام :هرگاه مهمان براى كسى بيايد و ميزبان ، با او غذا بخورد، خجالت را از مهمان مى زدايد ، و چنانچه با او نخورد، مهمان ، احساس راحتى نمى كند .

2 / 13تعارف كردن مهمان به خوردنامام على عليه السلام :هرگاه غذا دادى ، سير كن .

الكافى_ به نقل از هشام بن سالم _: همراه ابن اَبى يعفور ، نزد امام صادق عليه السلام رفتيم . ما چند نفر بوديم . امام عليه السلام دستور داد ناهار آوردند و ما ناهار خورديم و امام هم با ما ناهار خورد . در آن جمع ، من از همه جوان تر بودم ؛ لذا با خجالتْ غذا مى خوردم. امام عليه السلام به من فرمود : « بخور . مگر نمى دانى كه محبّت انسان به برادرش ، با خوردن او از غذاى برادرش معلوم مى شود ؟ ».

الكافى_ به نقل از ابو ربيع _: امام صادق عليه السلام غذا طلبيد. هَليم آوردند . به ما فرمود : « پيش آييد و بخوريد » . افراد ، در خوردن ، كوتاهى مى كردند. فرمود: « بخوريد ؛ زيرا محبّت انسان نسبت به برادرش ، از خوردن در سفره او معلوم مى شود ». ما چنان شروع به خوردن كرديم كه داشتيم خودمان را مانند شتر _ كه گلوگير مى شود _ ، خفه مى كرديم!

.

ص: 78

الإمام الصادق عليه السلام_ لِبَعضِ أصحابِهِ وهُوَ يَأكُلُ مَعَهُ _: إنَّما تُعرَفُ مَوَدَّةُ الرَّجُلِ لِأَخيهِ بِجَودَةِ أكلِهِ مِن طَعامِهِ ، وإنَّهُ لَيُعجِبُنِي الرَّجُلُ يَأكُلُ مِن طَعامي فَيُجيدُ الأَكلَ ، يَسُرُّني بِذلِكَ . (1)

الكافي عن عنبسة بن مصعب :أتَينا أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وهُوَ يُريدُ الخُروجَ إلى مَكَّةَ ، فَأَمَرَ بِسُفرَةٍ فَوُضِعَت بَينَ أيدينا . فَقالَ : كُلوا ، فَأَكَلنا . فَقالَ : أثبَتُّم ، أثبَتُّم ؛ إنَّهُ كانَ يُقالُ : اعتَبِر حُبَّ القَومِ بِأَكلِهِم ، قالَ : فَأَكَلنا وقَد ذَهَبَتِ الحِشمَةُ . (2)

الكافي عن عبد الرحمن بن الحجّاج :أكَلنا مَعَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَاُوتينا بِقَصعَةٍ مِن أرُزٍّ ، فَجَعَلنا نُعَذِّرُ ، فَقالَ عليه السلام : ما صَنَعتُم شَيئا ، إنَّ أشَدَّكُم حُبّا لَنا أحسَنُكُم أكلاً عِندَنا . قالَ عَبدُ الرَّحمنِ : فَرَفَعتُ كُسحَةَ المائِدَةِ فَأَكَلتُ ، فَقالَ : نَعَم الآنَ ، وأنشَأَ يُحَدِّثُنا أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله اُهدِيَ إلَيهِ قَصعَةُ أرُزٍّ مِن ناحِيَةِ الأَنصارِ ، فَدَعا سَلمانَ وَالمِقدادَ وأبا ذَرٍّ رَضِيَ اللّهُ عَنهُم فَجَعَلوا يُعَذِّرونَ فِي الأَكلِ . فَقالَ : «ما صَنَعتُم شَيئا ، أشَدُّكُم حُبّا لَنا أحسَنُكُم أكلاً عِندَنا» ، فَجَعَلوا يَأكُلونَ أكلاً جَيِّدا . ثُمَّ قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام : رَحِمَهُمُ اللّهُ ورَضِيَ اللّهُ عَنهُم وصَلّى عَلَيهِم . (3)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 107 ح 344 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 243 ح 19735 .
2- .الكافي : ج 6 ص 279 ح 5 ، المحاسن : ج 2 ص 184 ح 1529 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 449 ح 7 .
3- .الكافي : ج 6 ص 278 ح 2 ، المحاسن : ج 2 ص 185 ح 1531 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 450 ح 9 .

ص: 79

امام صادق عليه السلام_ به يكى از يارانش كه با او غذا مى خورد _: محبّت شخص به برادرش ، از خوب خوردنش از غذاى او معلوم مى شود. من خوش دارم كه شخصْ از غذايم بخورد و حسابى (راحت) بخورد ؛ [چون] با اين كار ، مرا خوش حال مى كند .

الكافى_ به نقل از عنبسة بن مصعب _: نزد امام صادق عليه السلام رسيديم ، در حالى كه قصد رفتن به مكّه داشت . دستور داد سفره آوردند و برايمان گستردند . سپس فرمود: « بفرماييد » و ما شروع به خوردن كرديم . امام عليه السلام فرمود : « ثابت كرديد، ثابت كرديد! مى گويند: دوستىِ افراد را از خوردنشان بشناسيد » . پس، خجالتمان از بين رفت و خورديم.

الكافى_ به نقل از عبد الرحمان بن حجّاج _: همراهِ امام صادق عليه السلام غذا تناول مى كرديم كه سينىِ پلويى برايمان آوردند. ما با كُندى مى خورديم. فرمود: « نشد ! با محبّت ترين شما نسبت به ما ، كسى است كه نزد ما بهتر بخورد » . با اين حرف، من ريزه هاى سفره را هم برداشتم و خوردم. امام فرمود : « حالا شد » . و برايمان روايت كرد كه از طرف انصار ، سينىِ پلويى براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هديه آوردند . پيامبر ، سلمان و مقداد و ابوذر _ رضى اللّه عنهم _ را هم دعوت كرد. آنها در خوردن ، كندى مى كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : « نشد! با محبّت ترين شما نسبت به ما ، كسى است كه نزد ما راحت تر (حسابى تر) بخورد» . پس آنها راحت تر، به خدا خوردن ادامه دادند . امام صادق عليه السلام آن گاه ، فرمود : « خدا رحمتشان كند و از ايشان خشنود باشد و بر آنان درود فرستد ! » .

.

ص: 80

الكافي عن عيسى بن أبي منصور :أكَلتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَجَعَلَ يُلقي بَينَ يَدَيَّ الشِّواءَ . ثُمَّ قالَ : يا عيسى ، إنَّهُ يُقالُ : اِعتَبِر حُبَّ الرَّجُلِ بِأَكلِهِ مِن طَعامِ أخيهِ . (1)

المحاسن عن هشام بن سالم :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام وهُوَ يَقولُ لِرَجُلٍ كانَ يَأكُلُ : أما عَلِمتَ أنَّهُ يُعرَفُ حُبُّ الرَّجُلِ أخاهُ بِكَثرَةِ أكلِهِ عِندَهُ؟! (2)

الكافي عن عبد اللّه بن سليمان الصيرفيّ :كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام فَقَدَّم إلَينا طَعاما فيه شِواءٌ وأشياءَ بَعدَهُ ، ثُمَّ جاءَ بِقَصعَةٍ فيها أرُزٌّ ، فَأَكَلتُ مَعَهُ ، فَقالَ : كُل ، قُلتُ : قَد أكَلتُ . فَقالَ : كُل ؛ فَإِنَّهُ يُعتَبَرُ حُبُّ الرَّجُلِ لِأَخيهِ بِانبِساطِهِ في طَعامِهِ . ثُمَّ حازَ لي حَوزا (3) بِإِصبَعِهِ مِنَ القَصعَةِ ، فَقالَ لي : لَتَأكُلَنَّ ذا بَعدَ ما قَد أكَلتَ ، فَأَكَلتُهُ . (4)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 278 ح 3 ، المحاسن : ج 2 ص 183 ح 1525 عن يونس بن يعقوب ، بحارالأنوار : ج 75 ص 449 ح 3 .
2- .المحاسن : ج 2 ص 183 ح 1523 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 448 ح 1 .
3- .الحَوْزُ : الجمع ، وكلّ من ضمّ شيئا إلى نفسه فقد حازه (الصحاح : ج 3 ص 875 «حوز») .
4- .الكافي : ج 6 ص 279 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 183 ح 1526 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 449 ح 4 .

ص: 81

الكافى_ به نقل از عيسى بن ابى منصور _: نزد امام صادق عليه السلام غذا تناول كردم . ايشان ، جلوى من ، كباب مى گذاشت . سپس فرمود : « اى عيسى ! مى گويند كه محبّت شخص را از خوردن او از غذاى برادرش بشناس » .

المحاسن_ به نقل از هشام بن سالم _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه به مردى كه مشغول خوردن بود، مى فرمود : « مگر نمى دانى كه محبّت شخص به برادرش ، از زياد خوردن او نزد وى دانسته مى شود ؟ ! » .

الكافى_ به نقل از عبد اللّه بن سليمان صيرفى _: نزد امام صادق عليه السلام بودم. برايمان غذايى آوردند كه در آن ، گوشت كباب شده بود و بعد از آن هم چيزهاى ديگرى آوردند. سپس سينىِ پلويى آوردند كه من با ايشان خوردم . فرمود : « بخور » . گفتم: خوردم. فرمود: « بخور. محبّت شخص به برادرش ، از راحت بودن او در خوردن از غذاى وى دانسته مى شود » . سپس با انگشتش قسمتى از سينى را برايم علامت گذاشت و فرمود: « با آن كه خورده اى، بايد تا اين جا بخورى » . و من هم خوردم.

.

ص: 82

المحاسن عن الحارث بن المغيرة :دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ، فَدَعا بِالخِوانِ (1) ، فَاُتِيَ بِقَصعَةٍ فيها أرُزٌّ ، فَأَكَلتُ مِنها حَتَّى امتَلَأتُ ، فَخَطَّ بِيَدِهِ فِي القَصعَةِ ، ثُمَّ قالَ : أقسَمتُ عَلَيكَ لَمّا أكَلتَ دونَ الخَطِّ . (2)

دعائم الإسلام :كانَ بَعضُهُم عليهم السلام إذا حَضَرَ طعامَهُ أحَدٌ قالَ : كُل يا عَبدَ اللّهِ وتَبَرَّك بِهِ . (3)

2 / 14مُشايَعَةُ الضَّيفِ إلَى البابِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مِن حَقِّ الضَّيفِ أن تَمشِيَ مَعَهُ فَتُخرِجَهُ مِن حَريمِكَ إلَى البابِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِنَ السُّنَّةِ أن يَخرُجَ الرَّجُلُ مَعَ ضَيفِهِ إلى بابِ الدّارِ . (5)

.


1- .الخِوان : ما يؤكَلُ عليهِ ، معرّب (المصباح المنير : ص 184 «خون») .
2- .المحاسن : ج 2 ص 183 ح 1527 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 449 ح 5 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 104 ح 330 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 329 ح 20053 .
4- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 70 ح 323 عن دارم ونعيم بن صالح الطبري عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 75 ص 451 ح 1 .
5- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1114 ح 3358 ، مسند الشهاب : ج 2 ص 185 ح 1149 كلاهما عن أبي هريرة ، الفردوس : ج 3 ص 636 ح 5994 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 9 ص 248 ح 25871 .

ص: 83

2 / 14 بدرقه كردن مهمان تا درِ خانه

المحاسن_ به نقل از حارث بن مغيره _: به منزل امام صادق عليه السلام رفتم. دستور داد كه سفره بياورند. سينىِ پلويى آوردند . من [آن قدر] از آن خوردم تا اين كه سير شدم . امام عليه السلام با دستش در سينى ، خط كشيد . سپس فرمود : « سوگندت مى دهم كه تا اين خط بخورى ! » .

دعائم الإسلام:يكى از معصومان عليهم السلام ، هر گاه كسى مهمانش بود، مى فرمود: « بخور ، اى بنده خدا و از آن ، بركت بجوى!» .

2 / 14بدرقه كردن مهمان تا درِ خانهپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از حقوق مهمان است كه تا دَمِ در ، با او بروى و بدرقه اش كنى.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از سنّت است كه شخص ، تا درِ خانه ، مهمانش را همراهى كند.

.

ص: 84

الفصل الثالث : ما لا يَنبَغي لِلمُضَيِّفِ3 / 1الرِّياءُ وَالسُّمعَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أطعَمَ طَعاما فيه رِياءٌ وسُمعَةٌ ، جَعَلَ اللّهُ عز و جل نارا في بَطنِهِ يَومَ القِيامَةِ حَتّى يَفرُغَ مِنَ الحِسابِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الوَليمَةُ أوَّلَ يَومٍ حَقٌّ ، وَالثّاني مَعروفٌ ، ومازادَ رِياءٌ وسُمعَةٌ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الوَليمَةُ حَقٌّ ، وَالثّانِيَةُ مَعروفٌ ، وَالثّالِثَةُ فَخرٌ وحَرَجٌ (3) . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :طَعامٌ فِي العُرسِ يَومٌ سُنَّةٌ ، وطَعامُ يَومَينِ فَضلٌ ، وطَعامُ ثَلاثَةِ أيّامٍ رِياءٌ وسُمعَةٌ . (5)

.


1- .الفردوس : ج 2 ص 174 ح 2870 عن عائشة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 245 ح 25858 .
2- .الكافي : ج 5 ص 368 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 191 ح 1552 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 205 ح 748 ، بحارالأنوار : ج 103 ص 277 ح 41 ؛ سنن أبي داود : ج 3 ص 342 ح 3745 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 291 ح 20346 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 617 ح 1915 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 16 ص 306 ح 44623 .
3- .الحَرَجُ في الأصل : الضِيق ، ويقع على الإثم والحرام (النهاية : ج 1 ص 361 «حرج») .
4- .المعجم الكبير : ج 22 ص 137 ح 362 عن وحشي بن حرب بن وحشي عن أبيه عن جدّه ، كنزالعمّال : ج 16 ص 307 ح 44630 .
5- .المعجم الكبير : ج 11 ص 122 ح 11331 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 16 ص 306 ح 44620 .

ص: 85

فصل سوم : آنچه شايسته ميزبان نيست

3 / 1 خودنمايى و شهرت طلبى

فصل سوم : آنچه شايسته ميزبان نيست3 / 1خودنمايى و شهرت طلبىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس اطعامى كند كه در آن ، خودنمايى و شهرت طلبى باشد، خداوند عز و جل ، در روز قيامت ، در شكم او آتشى قرار مى دهد تا آن گاه كه از حساب خلايقْ فارغ شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وليمه دادنِ روز اوّل ، وظيفه است، روز دوم ، احسان، و بيشتر از آن ، خودنمايى و شهرت طلبى است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وليمه [ى اوّل] ، وظيفه است، دومى ، احسان، و سومى ، فخرفروشى و گناه.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يك روز خرج دادن در عروسى، سنّت است، دو روز ، بخشش و احسان، و سه روز ، خودنمايى و شهرت طلبى.

.

ص: 86

عنه صلى الله عليه و آله :طَعامُ أوَّلِ يَومٍ حَقٌّ ، وطَعامُ يَومِ الثّاني سُنَّةٌ ، وطَعامُ يَومِ الثّالِثِ سُمعَةٌ ، ومَن سَمَّعَ (1) سَمَّعَ اللّهُ بِهِ . (2)

الإمام الباقر عليه السلام :الوَليمَةُ يَومٌ ، ويَومانِ مَكرُمَةٌ ، وثَلاثَةُ أيّامٍ رِياءٌ وسُمعَةٌ . (3)

راجع : ص 48 (ما ينبغي للمضيّف / حسن النية) .

3 / 2اِستِقلالُ ما عِندَهُ لِلضَّيفِالإمام الصادق عليه السلام :يَهلِكُ المَرءُ المُسلِمُ أن يَستَقِلَّ ما عِندَهُ لِلضَّيفِ . (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالمَرءِ إثما أن يَستَقِلَّ ما يُقَرِّبُ إلى إخوانِهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :هَلاكٌ بِالرَّجُلِ أن يَدخُلَ عَلَيهِ النَّفَرُ مِن إخوانِهِ ، فَيَحتَقِرَ ما في بَيتِهِ أن يُقَدِّمُهُ إلَيهِم . (6)

راجع : ص 150 (ما لا ينبغي للضيف / احتقار ما يُقرَّب إليه) .

.


1- .يُقال : سَمَّعتُ بالرَّجل تسميعا وتسمعة إذا شهرته وندّدت به (النهاية : ج 2 ص 401 «سمع») .
2- .سنن الترمذي : ج 3 ص 404 ح 1097 عن ابن مسعود ، كنزالعمّال : ج 16 ص 306 ح 44619 .
3- .الكافي : ج 5 ص 368 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 409 ح 1631 ، المحاسن : ج 2 ص 191 ح 1551 ، بحارالأنوار : ج 103 ص 276 ح 40 .
4- .الكافي : ج 6 ص 276 ح 5 ، المحاسن : ج 2 ص 186 ح 1536 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان ، بحارالأنوار : ج 75 ص 453 ح 16 .
5- .المحاسن : ج 2 ص 186 ح 1533 عن جابر بن عبد اللّه ، بحارالأنوار : ج 75 ص 453 ح 14 .
6- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 163 ح 14989 ، السُنن الكبرى : ج 7 ص 456 ح 14624 ، الفردوس : ج 4 ص 266 ح 6782 كلّها عن جابر ، تاريخ دمشق : ج 11 ص 234 عن جابر من دون إسنادٍ الى النبيّ صلى الله عليه و آله .

ص: 87

3 / 2 ناقابل شمردن امكانات پذيرايى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وليمه نخستين روز، وظيفه است، وليمه روز دوم، سنّت، و وليمه روز سوم، شهرت طلبى . هر كس در پى شهرت است ، خداوند ، او را رسوا مى كند .

امام باقر عليه السلام :وليمه دادن ، يك روز است، دو روز ، آقايى است، و سه روز ، خودنمايى و شهرت طلبى.

ر . ك : ص 49 (آنچه شايسته ميزبان است / انگيزه نيكو) .

3 / 2ناقابل شمردن امكانات پذيرايىامام صادق عليه السلام :مايه هلاكت مرد مسلمان است كه آنچه را در خانه دارد ، براى مهمان ، اندك و ناقابل بشمارد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انسان را همين گناه بس كه آنچه را پيش برادران خود مى گذارد ، اندك و ناقابل بشمارد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مايه هلاكت شخص است كه گروهى از برادرانش بر او وارد شوند و او آنچه را در خانه دارد ، قابلِ آوردن براى آنها نداند.

ر . ك : ص 151 (آنچه شايسته مهمان نيست / ناچيز شمردن امكانات ميزبان) .

.

ص: 88

3 / 3التَّكَلُّفُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنّي لا اُحِبُّ المُتَكَلِّفينَ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مِن تَكرِمَةِ الرَّجُلِ لِأَخيهِ أن يَقبَلَ تُحفَتَهُ ، وأن يُتحِفَهُ بِما عِندَهُ ، ولا يَتَكَلَّفَ لَهُ شَيئا . (2)

الإمام الصادق عليه السلام :المُؤمِنُ لا يَحتَشِمُ مِن أخيهِ ، ولا يُدرى أيُّهُما أعجَبُ ؛ الَّذي يُكَلِّفُ أخاهُ إذا دَخَلَ أن يَتَكَلَّفَ لَهُ ، أوِ المُتَكَلِّفُ لِأَخيهِ! (3)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عائِشَةُ ، لا تَكَلَّفي لِلضَّيفِ فَتَمَلّيهِ ، ولكِن أطعِميهِ مِمّا تَأكُلينَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَتَكَلَّفَنَّ أحَدٌ لِلضَّيفِ ما لا يَقدِرُ عَلَيهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَكَلَّفوا لِلضَّيفِ فَتُبغِضوهُ ، فَإِنَّ مَن أبغَضَ الضَّيفَ فَقَد أبغَضَ اللّهَ ، ومَن أبغَضَ اللّهَ أبغَضَهُ اللّهُ . (6)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 276 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 187 ح 1537 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، النوادر للراوندي : ص 108 ح 88 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 75 ص 454 ح 17 .
2- .الكافي : ج 6 ص 276 ح 1 عن السكونيّ عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج 2 ص 186 ح 1537 عن السكوني ، النوادر للراوندي : ص 107 ح 87 عن الإمام علي عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 75 ص 456 ح 31 .
3- .الكافي : ج 6 ص 276 ح 2 ، المحاسن : ج 2 ص 185 ح 1532 كلاهما عن جميل بن درّاج ، بحارالأنوار : ج 75 ص 453 ح 13 .
4- .كنزالعمّال : ج 9 ص 251 ح 25890 نقلاً عن أبي عبد اللّه محمّد بن باكويه الشيرازي والرافعي عن أبي قرصافة .
5- .شعب الإيمان : ج 7 ص 94 ح 9599 ، تاريخ بغداد : ج 10 ص 205 ، تاريخ أصبهان : ج 1 ص 82 كلّها عن سلمان ، كنزالعمّال : ج 9 ص 82 ح 25876 .
6- .المحجّة البيضاء : ج 3 ص 31 ، تاريخ دمشق : ج 13 ص 126 ح 3078 عن سلمان نحوه ، كنزالعمّال : ج 9 ص 248 ح 25875 .

ص: 89

3 / 3 تشريفاتِ مشقت بار

3 / 3تشريفاتِ مشقت بارپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من اهل تكلّف (1) را دوست ندارم.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نشانه احترام شخص به برادرش ، اين است كه هديه تقديمى او را بپذيرد و از همان چيزى كه آماده دارد ، به او تقديم كند ، و خود را براى برادرش به سختى نيندازد.

امام صادق عليه السلام :مؤمن از برادرش خجالت نمى كشد. معلوم نيست كه كدام يك عجيب تر است: آن كه وقتى بر برادرش وارد مى شود ، او را به سختى (تشريفات) وا مى دارد، يا آن كه براى برادرش خود را به سختى مى اندازد!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى عايشه! خودت را براى مهمان ، به سختى نينداز ؛ زيرا با اين كار ، از او خسته مى شوى ؛ بلكه از همان غذايى كه خودت مى خورى ، به او بخوران .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس براى پذيرايى از مهمان ، خود را بيشتر از توانش به زحمت نيندازد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خود را براى مهمان ، به سختى نيندازيد ؛ كه از او متنفّر مى شويد و هر كس از مهمان متنفّر شود ، از خدا متنفّر شده است و هر كس از خدا متنفّر شود ، خدا هم از او متنفّر مى شود .

.


1- .تكلّف : خود را به زحمت انداختن و زياده روى در پذيرايى ؛ تجمّلات فراهم آوردن و تشريفات قائل شدن .

ص: 90

التاريخ الكبير عن سلمان :أمَرَنَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ألّا نَتَكَلَّفَ لِلضَّيفِ ما لَيسَ عِندَنا ، وأن نُقَدِّمَ ما حَضَرَ . (1)

الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام :نَهَى [النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ] عَنِ التَّكَلُّفِ لِلضَّيفِ ما لا يَقدِرُ عَلَيهِ إلّا بِمَشَقَّةٍ . (2)

المحجّة البيضاء :في حَديثِ يونُسَ عَلى نَبِيِّنا و عَلَيهِ السَّلامُ ، أنَّهُ زارَهُ إخوانُهُ ، فَقَدَّمَ إلَيهِم كِسَرا (3) وجَزَّ لَهُم بَقلاً كانَ يَزرَعُهُ ، ثُمَّ قالَ : ... لَولا إنَّ اللّهَ عز و جل لَعَنَ المُتَكَلِّفينَ لَتَكَلَّفتُ لَكُم .

المحجّة البيضاء :قالَ بَعضُهُم : دَخَلنا عَلى جابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ فَقَدَّمَ إلَينا خُبزا وخَلّاً ، وقالَ : لَولا أنّا نُهينا عَنِ التَّكَلُّفِ ، لَتَكَلَّفتُ لَكُم . (4)

3 / 4الدَّعوَةُ الكاذِبَةُالمحاسن عن عليّ بن الخطّاب الخلّال عن رجل عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :أتاهُ مَولىً لَهُ ، فَسَلَّمَ عَلَيهِ ومَعَهُ ابنُهُ إسماعيلُ ، فَسَلَّمَ عَلَيهِ وجَلَسَ . فَلَمَّا انصَرَفَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام انصَرَفَ مَعَهُ الرَّجُلُ ، فَلَمَّا انتَهى أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام إلى بابِ دارِهِ دَخَلَ وتَرَكَ الرَّجُلَ ، فَقالَ لَهُ ابنُهُ إسماعيلُ : يا أبَة ، ألا كُنتَ عَرَضتَ عَلَيهِ الدُّخولَ ؟ فَقالَ : لَم يَكُن مِن شَأني إدخالُهُ . قالَ : فَهُوَ لَم يَكُن يَدخُلُ ! قالَ : يا بُنَيَّ ، أكرَهُ أن يَكتُبَنِي اللّهُ عَرّاضا . (5)

.


1- .التاريخ الكبير : ج 2 ص 386 ح 2867 ، شعب الإيمان : ج 7 ص 94 ح 9601 ، تاريخ بغداد : ج 8 ص 46 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 137 ح 7147 وفيه «نهانا رسول اللّه صلى الله عليه و آله أن نتكلّف للضيف» فقط ، الدرّ المنثور : ج 7 ص 208 .
2- .قرب الإسناد : ص 75 ح 242 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 459 ح 5 .
3- .الكِسرَةُ مِن الخُبز ، والجَمع كِسَرٌ (المصباح المنير : ص 533 «كسر») .
4- .. المحجّة البيضاء : ج 3 ص 29 .
5- .المحاسن : ج 2 ص 190 ح 1549 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 457 ح 3 .

ص: 91

3 / 4 تعارفِ دروغين

التاريخ الكبير_ به نقل از سلمان _: پيامبر صلى الله عليه و آله به ما دستور داد كه براى مهمان ، چيزى را كه در خانه نداريم، [از بيرون] تهيه نكنيم ؛ بلكه همان چيزى را كه در خانه هست براى او بياوريم.

امام صادق عليه السلام_ از پدرانش عليهم السلام _: [پيامبر صلى الله عليه و آله ] از پذيرايى كردن مهمان ، با چيزى كه شخص ، توانش را ندارد و براى تهيه آن به سختى مى افتد ، نهى فرمود.

المحجّة البيضاء:در حديث يونس عليه السلام _ كه بر پيامبرمان و بر او درود باد ! _ آمده است كه دوستانش به ديدن او آمدند و آن جناب ، چند قرص نان ، جلوى آنها گذاشت و مقدارى هم سبزى _ كه خود آن را مى كاشت _ برايشان چيد . سپس فرمود : « ... اگر اين گونه نبود كه خداوند عز و جل ، اهل تكلّف را لعنت كرده است ، برايتان تكلّف مى نمودم » .

المحجّة البيضاء:برخى گفتند : بر جابر بن عبد اللّه در آمديم . پس قدرى نان و سركه برايمان آورد و گفت: « اگر از تكلّفْ نهى نشده بوديم، برايتان تكلّف مى نمودم » .

3 / 4تعارفِ دروغينالمحاسن_ به نقل از على بن خطّاب خلّال ، از مردى ، از امام صادق عليه السلام _: يكى از دوستداران امام صادق عليه السلام نزد ايشان آمد و سلام كرد و نشست ، در حالى كه اسماعيل ، فرزند امام نيز همراه ايشان بود. چون امام صادق عليه السلام رفت، آن مرد نيز همراه ايشان برگشت. امام به در خانه اش كه رسيد ، از مرد جدا شد و به خانه رفت. فرزندش اسماعيل به ايشان گفت: پدر جان ! چرا او را به خانه ، دعوت نكرديد ؟ امام فرمود : «به خانه آوردن او در شأن من نبود». اسماعيل گفت : او هم كه نمى آمد [ ؛ پس بد نبود كه به ظاهر ، تعارفى مى كرديد] . امام فرمود: « پسرم ! خوش ندارم كه خداوند ، مرا اهل تعارف [دروغين ]بنويسد » .

.

ص: 92

3 / 5اِستِخدامُ الضَّيفِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :سَخافَةٌ (1) بِالمَرءِ أن يَستَخدِمَ ضَيفَهُ . (2)

الكافي عن ابن أبي يعفور :رَأَيتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ضَيفا ، فَقامَ يَوما في بَعضِ الحَوائِجِ فَنَهاهُ عَن ذلِكَ ، وقامَ بِنَفسِهِ إلى تِلكَ الحاجَةِ . وقالَ عليه السلام : نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن أن يُستَخدَمَ الضَّيفُ . (3)

الكافي عن عبيد بن أبي عبد اللّه البغداديّ عمّن أخبره :نَزَلَ بِأَبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام ضَيفٌ ، وكانَ جالِسا عِندَهُ يُحَدِّثُهُ في بَعضِ اللَّيلِ فَتَغَيَّرَ السِّراجُ ، فَمَدَّ الرَّجُلُ يَدَهُ لِيُصلِحَهُ ، فَزَبَرَهُ (4) أبُو الحَسَنِ عليه السلام ، ثُمَّ بادَرَهَ بِنَفسِهِ فَأَصلَحَهُ . ثُمَّ قالَ لَهُ : إنّا قَومٌ لا نَستَخدِمُ أضيافَنا . (5)

.


1- .هي من السُّخفِ ؛ وهي خفَّة العقل وغيره (النهاية : ج 2 ص 350 «سخف») .
2- .الفردوس : ج 2 ص 333 ح 3502 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 9 ص 248 ح 25872 .
3- .الكافي : ج 6 ص 283 ح 1 ، بحارالأنوار : ج 47 ص 41 ح 49 .
4- .زَبَرَهُ : زَجَرَهُ ونَهَرَهُ (المصباح المنير : ص 250 «زبر») .
5- .الكافي : ج 6 ص 283 ح 2 ، بحارالأنوار : ج 49 ص 102 ح 20 .

ص: 93

3 / 5 به كار گرفتن مهمان

3 / 5به كار گرفتن مهمانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از بى خردىِ شخص است كه مهمانش را به كار بگيرد.

الكافى_ به نقل از ابن ابى يَعفور _: در خانه امام صادق عليه السلام مهمانى را ديدم كه روزى براى انجام دادن كارى برخاست . امام ، مهمان را از اين كار باز داشت و خودش آن كار را انجام داد . پس فرمود : « پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از به كار گرفته شدن مهمان ، نهى فرموده است » .

الكافى_ به نقل از عبيد بن ابى عبد اللّه بغدادى ، از كسى كه به او خبر داد _: مهمانى بر امام رضا عليه السلام وارد شد . امام ، تا پاسى از شب ، نزد او نشسته بود و با وى سخن مى گفت كه چراغ ، كم نور شد . مرد ، دستش را دراز كرد كه آن را درست كند ؛ امّا امام رضا عليه السلام وى را از اين كار ، باز داشت و خود ، به درست كردن چراغ پرداخت. سپس به او فرمود : « ما قومى هستيم كه از مهمانانمان كار نمى كشيم » .

.

ص: 94

3 / 6الصَّومُ مِن دونِ إذنِ الضَّيفِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا يَصومُ صاحِبُ البَيتِ إلّا بِإِذنِ الضَّيفِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ رَجُلٌ بَلدَةً فَهُوَ ضَيفٌ عَلى مَن بِها مِن أهلِ دينِهِ حَتّى يَرحَلَ عَنهُم ... ولا يَنبَغي لَهُم أن يَصوموا إلّا بِإِذنِ الضَّيفِ لِئَلّا يَحتَشِمَهُم فَيَشتَهِيَ الطَّعامَ فَيَترُكَهُ لَهُم . (2)

3 / 7الإِعانَةُ عَلَى الرِّحلَةِالإمام الباقر عليه السلام :مِنَ الجَفاءِ استِخدامُ الضَّيفِ ؛ فَإِذا نَزَلَ بِكُمُ الضَّيفُ فَأَعينوهُ ، وإذَا ارتَحَلَ فَلا تُعينوهُ ؛ فَإِنَّهُ مِنَ النَّذالَةِ ، وزَوِّدوهُ وطَيِّبوا زادَهُ فَإِنَّهُ مِنَ السَّخاءِ . (3)

الأمالي للصدوق عن حريز بن عبد اللّه أو غيره :نَزَلَ عَلى أبي عَبدِ اللّهِ الصّادِقِ عليه السلام قَومٌ مِن جُهَينَةَ فَأَضافَهُم ، فَلَمّا أرادُوا الرِّحلَةَ زَوَّدَهُم ووَصَلَهُم وأعطاهُم ، ثُمَّ قالَ لِغِلمانِهِ : تَنَحَّوا لا تُعينوهُم . فَلَمّا فَرَغوا جاؤوا لِيُوَدِّعوهُ ، فَقالوا لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، لَقَد أضَفتَ فَأَحسَنتَ الضِّيافَةَ ، وأعطَيتَ فَأَجزَلتَ العَطِيَّةَ ، ثُمَّ أمَرتَ غِلمانَكَ ألّا يُعينونا عَلَى الرِّحلَةِ ؟! فَقالَ عليه السلام : إنّا أهلُ بَيتٍ لا نُعينُ أضيافَنا عَلَى الرِّحلَةِ مِن عِندِنا . (4)

.


1- .الفردوس : ج 5 ص 138 ح 7745 عن عائشة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 251 ح 25891 .
2- .الكافي : ج 4 ص 151 ح 3 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 155 ح 1013 ، علل الشرائع : ص 384 ح 2 كلّها عن الفضيل بن يسار عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، وسائل الشيعة : ج 7 ص 394 ح 14045 .
3- .الكافي : ج 6 ص 284 ح 3 عن ميسرة .
4- .الأمالي للصدوق : ص 638 ح 859 ، روضة الواعظين : ص 233 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 451 ح 5 .

ص: 95

3 / 6 روزه گرفتن ، بدون اجازه مهمان

3 / 7 كمك كردن در رفتن مهمان

3 / 6روزه گرفتن ، بدون اجازه مهمانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صاحب خانه ، روزه نگيرد ، مگر با اجازه مهمان.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مردى وارد شهرى شد ، مهمان ساكنان آن شهر از همدينان خودش است تا زمانى كه از پيش آنان برود ... و براى آنان سزاوار نيست روزه بگيرند مگر با اجازه مهمان . مبادا كه مهمان از آنها خجالت بكشد و غذا بخواهد ؛ ولى به خاطر [رعايتِ حال] آنها از خوردن خوددارى كند!

3 / 7كمك كردن در رفتن مهمانامام باقر عليه السلام :به كار گرفتن مهمان ، [ نشان ] از بى ادبى است . پس، هرگاه مهمان بر شما وارد شد [در بار افكندن و جابه جا كردن بارهايش] به او كمك كنيد و هرگاه خواست كه بارش را ببندد ، كمكش نكنيد ؛ زيرا اين كار ، [نشان ]از پستى است . و توشه بسيار همراهش كنيد؛ زيرا اين كار ، [نشان] از سخاوت است.

الأمالى ، صدوق_ به نقل از حريز بن عبد اللّه يا ديگرى _: عدّه اى از طايفه جُهَينه ، مهمان امام صادق عليه السلام شدند. امام از آنان پذيرايى كرد و چون خواستند بروند ، به آنها توشه و آذوقه و پول داد . آن گاه به خدمتكارانش فرمود : « كنار رويد و كمكشان نكنيد ! » . مهمانان چون رخت خويش بستند، براى خداحافظى ، نزد امام آمدند و گفتند : اى پسر پيامبر خدا ! شما پذيرايىِ شايانى از ما به عمل آورديد و دَهِش بسيار كرديد ؛ امّا به خدمتكارانتان فرموديد كه در بستنِ بار ، به ما كمك نكنند ؟ ! امام عليه السلام فرمود : « همانا ما خاندانى هستيم كه به مهمانان خود در رفتن از نزدمان كمك نمى كنيم » .

.

ص: 96

مستطرفات السرائر عن أبي عبد اللّه السيّاري :نَزَلَ بِأبِي الحَسَنِ موسى عليه السلام أضيافٌ ، فَلَمّا أرادُوا الرَّحيلَ قَعَدَ عَنهُم غِلمانُهُ ، فَقالوا لَهُ : يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، لَو أمَرتَ الغِلمانَ فَأَعانونا عَلى رِحلَتِنا ؟ فَقالَ عليه السلام لَهُم : أمّا وأنتُم تَرحَلونَ عَنّا فَلا . (1)

.


1- .مستطرفات السرائر : ص 50 ح 13 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 455 ح 27 .

ص: 97

مستطرفات السرائر_ به نقل از ابو عبد اللّه سيّارى _: مهمانانى بر امام كاظم عليه السلام وارد شدند. چون خواستند بروند، خدمتكاران امام ، كمكشان نكردند . آن گاه به امام گفتند : اى پسر پيامبر خدا ! ممكن است كه به خدمتكاران بفرماييد در بستن بار ، به ما كمك كنند؟ امام كاظم عليه السلام فرمود: « چون براى رفتن است، نه ! » .

.

ص: 98

الفصل الرابع : ما يَنبَغي لِلضَّيفِ4 / 1إجابَةُ دَعوَةِ المُؤمِنِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أجيبُوا الدّاعِيَ إذا دُعيتُم . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :اِيتُوا الدَّعوَةَ إذا دُعيتُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :فُكُّوا العانِيَ (3) ، وأجيبُوا الدّاعِيَ ، وعودُوا المَريضَ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله_ للإِمامَ عَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ... سِر ثَلاثَةَ أميالٍ أجِب دَعوَةً . (5)

.


1- .سنن الدارمي : ج 1 ص 542 ح 2009 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 1053 ح 103 نحوه وكلاهما عن ابن عمر ، كنزالعمّال : ج 9 ص 254 ح 25913 .
2- .صحيح مسلم : ج 2 ص 1053 ح 102 ، سنن الترمذي : ج 3 ص 404 ح 1098 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 481 ح 6116 كلّها عن ابن عمر .
3- .العاني : الأسير (النهاية : ج 3 ص 314 «عنا») .
4- .صحيح البخاري : ج 5 ص 1984 ح 4879 ، السُنن الكبرى : ج 3 ص 532 ح 6576 ، فتح الباري : ج 9 ص 240 ح 5174 كلّها عن أبي موسى ، كنزالعمّال : ج 15 ص 864 ح 43439 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 361 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، مصادقة الإخوان : ص 58 ح 8 عن الإمام الباقر عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 326 ح 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، النوادر للراوندي : ص 92 ح 29 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 74 ص 83 ح 93 .

ص: 99

فصل چهارم : آنچه شايسته مهمان است

4 / 1 پذيرش دعوت مؤمن

فصل چهارم : آنچه شايسته مهمان است4 / 1پذيرش دعوت مؤمنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه كسى شما را دعوت كرد، دعوتش را بپذيريد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه به مهمانى دعوت شُديد، [بپذيريد و] در آن حاضر شويد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اسير را آزاد كنيد، دعوت دعوت كننده را بپذيريد و از بيمار عيادت كنيد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به امام على عليه السلام _: اى على !... براى پذيرفتن مهمانى ، تا سه ميل راه برو .

.

ص: 100

عنه صلى الله عليه و آله :لَو اُهدِيَ إلَيَّ كُراعٌ (1) لَقَبِلتُ ، ولَو دُعيتُ إلى ذِراعٍ لَأَجبتُ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا دُعِيَ أحَدُكُم إلَى الوَليمَةِ فَليَأتِها . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا دُعيتُم إلى كُراعٍ فَأَجيبوا . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا دُعِيَ أحَدُكُم فَليُجِب ، فَإِن كانَ صائِما فَليُصَلِّ ، وإن كانَ مُفطِرا فَليَطعَم . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا دُعِيَ أحَدُكُم إلى طَعامٍ وهُوَ صائِمٌ ، فَليَقُل : إنّي صائِمٌ (6) . (7)

.


1- .الكُراع في الغنم والبقر بمنزلة الوظيف في الفرس والبعير ؛ وهو مستدّق الساق ، يذكّر ويؤنّث (الصحاح : ج 3 ص 1275 «كرع») .
2- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 328 ح 2656 عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، الاختصاص : ص 55 عن الإمام الكاظم عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 325 ح 1227 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 48 ص 122 ح 1 ؛ صحيح البخاري : ج 2 ص 908 ح 2429 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 523 ح 10216 ، السُنن الكبرى للنسائي : ج 4 ص 140 ح 6609 كلّها عن أبي هريرة نحوه ، الطبقات الكبرى : ج 1 ص 371 عن أنس ، كنزالعمّال : ج 9 ص 255 ح 25920 .
3- .صحيح البخاري : ج 5 ص 1984 ح 4878 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 1052 ح 96 ، سنن أبي داود : ج 3 ص 340 ح 3736 كلّها عن عبد اللّه بن عمر ، كنزالعمّال : ج 9 ص 256 ح 25923 .
4- .صحيح مسلم : ج 2 ص 1054 ح 104 ، صحيح ابن حبّان : ج 12 ص 101 ح 5290 ، السُنن الكبرى : ج 7 ص 428 ح 14528 كلّها عن عبد اللّه بن عمر ، كنزالعمّال : ج 9 ص 255 ح 25918 .
5- .صحيح مسلم : ج 2 ص 1054 ح 106 ، سنن الترمذي : ج 3 ص 150 ح 780 وليس فيه ذيله ، السُنن الكبرى : ج 7 ص 429 ح 14532 وفيهما بزيادة «إلى طعام» بعد «أحدكم» وكلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 255 ح 25916 نقلاً عن ابن منيع عن أبي أيّوب نحوه .
6- .يبدو أنّ الحكمة من توصية الضيف بإعلام مضيّفه بصيامه _ مع قبوله لدعوته _ هو الحيلولة دون وقوع المضيِّف في سوء فهم فيتصوّر أنّ الضيف لا يحبّ أكل طعامه .
7- .صحيح مسلم : ج 2 ص 806 ح 159 ، سنن الترمذي : ج 3 ص 150 ح 781 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 557 ح 1750 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 260 ح 25942 .

ص: 101

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر پاچه اى (1) [ هم ] به من هديه شود ، مى پذيرم، و اگر به [ خوردن ]سردستى هم دعوت شوم ، مى پذيرم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما به وليمه اى دعوت شد، در آن حاضر شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر به پاچه اى هم دعوت شُديد، بپذيريد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما دعوت شد ، بپذيرد . اگر روزه داشت ، مشغول نماز شود، و اگر روزه نداشت، بخورد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما به غذايى دعوت شد و روزه دار بود ، بگويد : من روزه ام. (2)

.


1- .مقصود ، پاچه گوسفند يا گاو است .
2- .اين كه توصيه شده است كه مهمان ، ضمن پذيرش دعوت ، از روزه دار بودن خود خبر دهد، حكمتش آن است كه مبادا دعوت كننده ، دچار سوء تفاهم شود و بپندارد كه مهمان ، علاقه اى به خوردن غذاى وى ندارد .

ص: 102

عنه صلى الله عليه و آله :مَن دُعِيَ إلى عُرسٍ أو نَحوِهِ ، فَليُجِب . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا دُعِيَ أحَدُكُم إلى طَعامٍ فَليُجِب ، فَإِن كانَ مُفطِرا فَليَأكُل ، وإن كانَ صائِما فَليَدعُ بِالبَرَكَةِ . (2)

المعجم الكبير عن عيّاض ابن أبي أشرس السَّلَمي :رَأَيتُ يَعلى بنَ مُرَّةَ [و] (3) دَعَوتُهُ إلى مَأدُبَةٍ ، فَقَعَدَ صائِما ، فَجَعَلَ النّاسُ يَأكُلونَ ولا يَطعَمُ . فَقُلتُ لَهُ : وَاللّهِ لَو عَلَمنا أنَّكَ صائِمٌ ما عَتَبناكَ (4) . قالَ : لا تَقولوا ذلِكَ ، فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : أجِب أخاكَ ، فَإِنَّكَ مِنهُ عَلَى اثنَتَينِ : إمّا خَيرٌ ؛ فَأَحَقُّ ما شَهِدتَهُ ، وإمّا غَيرُهُ ؛ فَتَنهاهُ عَنهُ وتَأمُرُهُ بِالخَيرِ . (5)

الإمام الباقر عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُجيبُ الدَّعوَةَ . (6)

مكارم الأخلاق عن أنس :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَعودُ المَريضَ ، ويَتبَعُ الجَنازَةَ ، ويُجيبُ دَعوَةَ المَملوكِ . (7)

.


1- .صحيح مسلم : ج 2 ص 1053 ح 101 ، تاريخ دمشق : ج 10 ص 329 ح 2581 ، سير أعلام النبلاء : ج 8 ص 533 كلّها عن ابن عمر ، كنزالعمّال : ج 16 ص 306 ح 44622 .
2- .المعجم الكبير : ج 10 ص 231 ح 10563 ، تهذيب الكمال : ج 33 ص 200 كلاهما عن عبد اللّه بن مسعود ، مسند ابن جعد : ص 136 ح 871 عن أبي جعفر الفراء نحوه ، كنزالعمّال : ج 9 ص 254 ح 25910 .
3- .الزيادة من المصادر الاُخرى .
4- .حَمَلَ فلان فلانا على عَتَبَةٍ : أي على أمر كريه في الشدّة والبلاء (النهاية : ج 3 ص 175 «عتب») .
5- .المعجم الكبير: ج 22 ص 272 ح 696 ، المطالب العالية : ج 2 ص 43 ح 1607 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 257 ح 25926 .
6- .المحاسن : ج 2 ص 179 ح 1507 عن جابر ، بحارالأنوار : ج 75 ص 447 ح 4 .
7- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 47 ح 2 ، بحارالأنوار : ج 16 ص 229 ح 35 ؛ سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1398 ح 4178 ، المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 506 ح 3734 ، المنتخب من مسند عبد بن حميد : ص 369 ح 1229 كلّها عن أنس ، الدرّ المنثور : ج 7 ص 612 .

ص: 103

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به عروسى يا مانند آنْ دعوت شد، بپذيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه كسى از شما به [ خوردن ] غذايى دعوت شد، بپذيرد . اگر روزه نبود ، از آن غذا بخورد و اگر روزه دار بود ، براى بركت آن دعا كند.

المعجم الكبير_ به نقل از عيّاض بن ابى اَشرس سَلَمى _: يعلى بن مُرّه را به مهمانى دعوت كردم. ديدم نشسته است و روزه دارد و مردم مى خورند و او نمى خورَد. به او گفتم: به خدا اگر مى دانستيم كه روزه اى، باعث ناراحتى ات نمى شديم ! او گفت: اين حرف را نزنيد ! من از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيده ام كه مى فرمايد : « دعوت برادرت را بپذير؛ زيرا نسبت به او دو حالت دارى: يا [دعوتش ]خير است كه در اين صورت ، سزاوارترين چيزى است كه در آن حاضر شده اى، و يا غير آن است كه در اين صورت ، او را از آن نهى مى كنى و به كار نيك ، دعوتش مى نمايى » .

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دعوت را مى پذيرفت.

مكارم الأخلاق_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از بيمار عيادت مى كرد ، در تشييع جنازه شركت مى كرد و دعوت برده را مى پذيرفت.

.

ص: 104

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :اُوصِي الشّاهِدَ مِن اُمَّتي وَالغائِبَ ، أن يُجيبَ دَعوَةَ المُسلِمِ ولَو عَلى خَمسَةِ أميالٍ ، فَإِنَّ ذلِكَ مِنَ الدّينِ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :لَو أنَّ مُؤمِنا دَعاني إلى طَعامِ ذِراعِ شاةٍ لَأَجَبتُهُ ، وكانَ ذلِكَ مِنَ الدّينِ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مِن أعجَزِ العَجزِ رَجُلٌ دَعاهُ أخوهُ إلى طَعامٍ ، فَتَرَكَهُ مِن غَيرِ عِلَّةٍ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يُجِبِ الدَّعوَةَ ، فَقَد عَصى اللّهَ ورَسولَهُ . (4)

دعائم الإسلام :عَنِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام ، أنَّهُ رَأى رَجُلاً دُعِيَ إلى طَعامٍ ، فَقالَ لِلَّذي دَعاهُ : اعفني . فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : قُم فَلَيسَ فِي الدَّعوَةِ عَفوٌ ، وإن كُنتَ مُفطِرا فَكُل ، وإن كُنتَ صائِما فَبارِك . (5)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ مِنَ الحُقوقِ الواجِباتِ لِلمُؤمِنِ ، أن تُجابَ دَعوَتُهُ . (6)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 274 ح 4 ، تهذيب الأحكام : ج 9 ص 94 ح 407 ، المحاسن : ج 2 ص 180 ح 1510 كلّها عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 75 ص 447 ح 7 .
2- .الكافي : ج 6 ص 274 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 180 ح 1511 نحوه وكلاهما عن إبراهيم الكرخيّ عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 75 ص 448 ح 8 .
3- .المحاسن : ج 2 ص 181 ح 1514 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 448 ح 10 .
4- .صحيح مسلم : ج 2 ص 1055 ح 110 ، السُنن الكبرى : ج 7 ص 427 ح 14521 كلاهما عن أبي هريرة ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 333 ح 5263 عن ابن عمر ، كنزالعمّال : ج 16 ص 308 ح 44632 ؛ الدعوات : ص 141 ح 358 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 448 ح 11 .
5- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 107 ح 347 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 235 ح 19707 عن الإمام الحسن عليه السلام .
6- .الكافي : ج 6 ص 274 ح 3 ، المحاسن : ج 2 ص 179 ح 1509 نحوه وكلاهما عن المعلّى بن خنيس ، بحارالأنوار : ج 75 ص 447 ح 6 .

ص: 105

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به حاضران و غايبان امّتم سفارش مى كنم كه دعوت مسلمان را بپذيرند ، اگرچه در فاصله پنج ميلى باشد؛ زيرا اين كار ، جزء دين است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر مؤمنى ، مرا به خوراك سردست گوسفندى هم دعوت كند، دعوتش را مى پذيرم ، كه اين كار ، جزء دين است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از ناتوان ترين ناتوانى ، اين است كه مردى ، برادرش را به غذايى دعوت كند و او بى دليل ، در آن [مهمانى] حاضر نشود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس دعوت را نپذيرد، از خدا و پيامبرش نافرمانى كرده است.

دعائم الإسلام:روايت شده است كه حسين بن على عليه السلام ملاحظه كرد كه مردى به غذايى دعوت شد و او به كسى كه دعوتش كرد، گفت : مرا ببخش ! حسين عليه السلام فرمود: « برخيز ؛ زيرا در دعوت ، بخشش نيست . اگر روزه نبودى ، بخور و اگر روزه بودى ، براى بركت آن سفره ، دعا كن » .

امام صادق عليه السلام :يكى از حقوق واجب مؤمن ، اين است كه دعوتش پذيرفته شود.

.

ص: 106

عنه عليه السلام :إنَّ مِن حَقِّ المُسلِمِ عَلى المُسلِمِ ، أن يُجيبَهُ إذا دَعاهُ . (1)

4 / 2رِعايَةُ الأَولَويّاتِ في إجابَةِ الدَّعوَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا اجتَمَعَ الدّاعِيانِ فَأَجِب أقرَبَهُما بابا ؛ فَإِنَّ أقرَبَهُما بابا أقرَبُهُما جِوارا ، وإن سَبَقَ أحَدُهُما فَأَجِبِ الَّذي سَبَقَ . (2)

4 / 3الإِبطاءُ في إِجابَةِ الدَّعوَةِ إلَى مجالِسَ شَأنُها الغَفلَةُرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دُعيتُم إلى الجَنائِزِ فَأَسرِعوا ، وإذا دُعيتُم إلى العَرائِسِ فَأَبطِئوا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا دُعيتُم إلى العُرُساتِ فَأَبطِئوا ؛ فَإِنَّها تُذَكِّرُ الدُّنيا ، وإذا دُعيتُم إلى الجَنائِزِ فَأَسرِعوا ؛ فَإِنَّها تُذَكِّرُ الآخِرَةَ . (4)

4 / 4تَقديمُ إجابَةِ ما يُذَكِّرُ الآخِرَةَرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دُعِيَ الرَّجُلُ إلى وَليمَةٍ وإلى جَنازَةٍ ، أجابَ إلَى الجَنازَةِ ؛ لَأَنَّهَا تُذَكِّرُ أمرَ الآخِرَةِ ، ويَدَعُ الوَليمَةَ ؛ لِأَنَّها تُذَكِّرُ الدُّنيا . (5)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 274 ح 2 عن إسحاق بن يزيد ، المحاسن : ج 2 ص 179 ح 1508 عن إسحاق بن يزيد ومعاوية بن أبي زياد ، بحارالأنوار : ج 75 ص 447 ح 5 .
2- .سنن أبي داود : ج 3 ص 344 ح 3756 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 122 ح 23526 من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله ، السُنن الكبرى : ج 7 ص 450 ح 14603 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 255 ح 25915 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 169 ح 495 .
4- .قرب الإسناد : ص 86 ح 281 عن مسعدة بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، الجعفريّات : ص 33 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 72 ص 296 ح 20 .
5- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 169 ح 494 .

ص: 107

4 / 2 رعايت اولويت ها در پذيرش دعوت به مهمانى

4 / 3 كُندى ورزيدن در پذيرفتن مهمانى هاى غفلت زا

4 / 4 مقدم داشتن دعوتى كه يادآورِ آخرت است

امام صادق عليه السلام :يكى از حقوق مسلمان بر مسلمان ، اين است كه هرگاه او را دعوت كرد ، اجابتش كند.

4 / 2رعايت اولويت ها در پذيرش دعوت به مهمانىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه دو نفر هم زمان ، تو را دعوت كردند ، دعوت شخصى را كه خانه اش نزديك تر است بپذير؛ زيرا آن كه خانه اش نزديك تر است ، همسايه تر است و اگر يكى از آنها زودتر دعوت كرد، دعوت كسى را كه پيشى گرفته ، بپذير.

4 / 3كُندى ورزيدن در پذيرفتن مهمانى هاى غفلت زاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه به [شركت در تشييع] جنازه ها فرا خوانده شُديد، بشتابيد، و هرگاه به عروسى ها دعوت شديد، كُندى نماييد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه به عروسى ها دعوت شُديد ، كندى بورزيد؛ زيرا اين مجالس ، دنيا را به ياد مى آورند و هرگاه به سوى جنازه ها فرا خوانده شُديد ، بشتابيد؛ زيرا آنها يادآور آخرت هستند.

4 / 4مقدم داشتن دعوتى كه يادآورِ آخرت استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه كسى [هم زمان] به وليمه و تشييع جنازه دعوت شد، تشييع جنازه را بپذيرد ؛ چون آن ، يادآور آخرت است، و وليمه را رها كند ؛ زيرا آن ، يادآور دنياست .

.

ص: 108

الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سُئِلَ عَن رَجُلٍ يُدعى إلى وَليمَةٍ وإلى جَنازَةٍ ، فَأَيُّهُما أفضَلُ وأيُّهُما يُجيبُ ؟ فَقالَ : يُجيبُ الجَنازَةَ ؛ فَإِنَّها تُذَكِّرُ الآخِرَةَ ، وَليَدَعِ الوَليمَةَ ؛ فَإِنَّها تُذَكِّرُ الدُّنيا . (1)

نكتةالظاهر أن المراد من هذه الروايات والروايات السابقة عليها هو أنّه لا يجوز الإبطاء والتأخير في قبول الدعوة للحضور في المجالس التي تذكر باللّه سبحانه وبالآخرة ؛ نظير الذهاب لتشييع الجنائز . وأما الدعوة للحضور في المجالس التي تكون مقرونة بالغفلة عادة ؛ نظير مجالس الأعراس ، فلا ينبغي العجلة في قبولها ، وإنما ينبغي التأني والتأمل فيها ، حتّى يتبين أنها مجالس عارية عن ارتكاب المعاصي ، والذهاب اليها مع التأخير لو لم يسبّب الحرج على المستضيف ؛ كي يحدّ من بواعث الغفلة .

.


1- .تهذيب الأحكام : ج 1 ص 462 ح 1510 عن الإمام الصادق عليه السلام ، الدعوات : ص 261 ح 747 من دون إسنادٍ إلى الإمام الباقر عليه السلام ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 221 من دون اسنادٍ إلى النبيّ صلى الله عليه و آله نحوه ، بحارالأنوار : ج 81 ص 267 ح 26 .

ص: 109

نكته

امام باقر عليه السلام :از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد: مردى [هم زمان] به وليمه و تشييع جنازه خوانده مى شود . پس [شركت در ]كدام يك برتر است ؟ و كدام يك را اجابت كند؟ فرمود : « تشييع جنازه را اجابت كند ؛ زيرا آن ، آخرت را به ياد مى آورد، و وليمه را رها كند ؛ چرا كه آن ، دنيا را به ياد مى آورد » .

نكتهظاهرا مقصود روايات دو عنوانى كه گذشت ، آن است كه در پذيرفتن دعوت براى شركت در مراسم و مجالسى كه انسان را به ياد خدا و آخرت مى اندازند ، مانند تشييع جنازه ، درنگ جايز نيست ؛ امّا در پذيرفتن و حضور در مجالسى كه معمولاً غفلت زا هستند ، مانند مجالس عروسى نبايد عجله كرد ؛ بلكه اين اقدام بايد همراه با درنگ و تأمّل باشد تا مشخّص شود مجلس ، آلوده به گناه نيست و در صورتى كه مشكلى از اين جهت براى ميزبان پديد نيايد ، قدرى ديرتر در مراسم حضور يابد تا از غفلت خود بكاهد .

.

ص: 110

4 / 5اِشتِراطُ اجتِنابِ التَّكَلُّفِالإمام الرضا عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام أنَّهُ دَعاهُ رَجُلٌ ، فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : عَلى أن تَضمَنَ لي ثَلاثَ خِصالٍ ، قالَ :وما هِيَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ قالَ : لا تُدخِل عَلَينا شَيئا مِن خارِجٍ ، ولا تَدَّخِر عَنّي شَيئا فِي البَيتِ ، ولا تُجحِف (1) بِالعِيالِ . قالَ : ذلِكَ لَكَ . فَأَجابَهُ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام . (2)

الكافي عن مرازم بن حكيم ، عمّن رفعه إليه :إنَّ حارِثا الأَعوَرَ أتى أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام وقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، اُحِبُّ أن تُكرِمَني بِأَن تَأكُلَ عِندي . فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : عَلى ألّا تَتَكَلَّفَ لي شَيئا . ودَخَلَ ، فَأَتاهُ الحارِثُ بِكِسرَةٍ ، فَجَعَلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يَأكُلُ . فَقالَ لَهُ الحارِثُ : إنَّ مَعِي دَراهِمَ _ وأظهَرَها ، فَإِذا هِيَ في كُمِّهِ _ فَإِن أذِنتَ لِي اشتَريتُ لَكَ شَيئا غَيرَها ؟ فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : هذِهِ مِمّا في بَيتِكَ . (3)

مستدرك الوسائل عن الأصبغ بن نباتة :خَرَجنا مَعَ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ، وهُوَ يَطوفُ فِي السّوقِ يوفِي الكَيلَ وَالميزانَ ، حَتّى إذَا انتَصَفَ النَّهارُ مَرَّ بِرَجُلٍ جالِسٍ ، فَقامَ إلَيهِ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، سِر مَعي إلى أن تَدخُلَ بَيتي ، وتَتَغَدّى وتَدعُوَ اللّهَ لي ، وما أحسَبُكَ اليَومَ تَغَدَّيتَ . قالَ عَلِيٌّ عليه السلام : عَلى أن أشرُطَ عَلَيكَ . قالَ : لَكَ شَرطُكَ . قالَ عليه السلام : عَلى ألّا تَدَّخِرَ ما في بَيتِكَ ، ولا تَتَكَلَّفَ ما وَراءَ بابِكَ . قالَ : لَكَ شَرطُكَ . فَدَخَلَ ودَخَلنا ، وأكَلنا خَلّاً وزَيتا وتَمرا ، ثُمَّ خَرَجَ . (4)

.


1- .أجحَفَ بِهِ : كلَّفهُ ما لا يُطيق (المصباح المنير : ص 91 «جحف») .
2- .الخصال : ص 189 ح 260 عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائي ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 42 ح 138 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 246 ح 155 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي ، بحارالأنوار : ج 75 ص 451 ح 4 .
3- .الكافي : ج 6 ص 276 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 187 ح 1538 ، بحارالأنوار : ج 42 ص 160 ح 30 .
4- .مستدرك الوسائل : ج 16 ص 240 ح 19728 نقلاً عن الحسين بن حمدان الحضيني في الهداية وراجع : المحاسن : ج 2 ص 187 ح 1539 .

ص: 111

4 / 5 شرط كردنِ پرهيز از تكلّف (تشريفات)

4 / 5شرط كردنِ پرهيز از تكلّف (تشريفات)امام رضا عليه السلام_ از پدرانش عليهم السلام _: مردى، امير مؤمنان عليه السلام را دعوت كرد. على عليه السلام به او فرمود : « پذيرفتم ، به شرط آن كه سه قول به من بدهى » . مرد گفت : چه قولى ، اى امير مؤمنان ؟ ! فرمود: « از بيرون ، چيزى براى ما تهيه نكنى، آنچه را در خانه هست ، از من دريغ نورزى، و خانواده را به زحمت نيندازى » . مرد گفت : قبول است. پس على بن ابى طالب عليه السلام دعوتش را پذيرفت.

الكافى_ به نقل از مرازم بن حكيم از كسى كه حديث را بدون ذكر راويانش نقل كرده است _: حارث اعوَر ، نزد امير مؤمنان عليه السلام آمد و گفت : اى امير مؤمنان ! دوست دارم به من افتخار دهيد و مهمانم شويد . امير مؤمنان عليه السلام به او فرمود : « به اين شرط كه خودت را براى من به زحمت نيندازى » . و وارد [خانه او] شد . حارث ، پاره نانى آورد. امير مؤمنان عليه السلام مشغول خوردن شد. حارث گفت : من چند درهمى دارم _ و آنها را در حالى كه در لاى آستينش بود ، نشان داد _ . اگر اجازه دهيد ، چيزى غير از اين [نان] برايتان خريدارى كنم ؟ امير مؤمنان عليه السلام فرمود : « اين [پاره نان] ، از همان چيزى است كه در خانه توست » .

مستدرك الوسائل_ به نقل از اصبغ بن نباته _: همراه امير مؤمنان عليه السلام به بازار رفتيم . ايشان در بازار مى گشت و بازاريان را به كامل دادن پيمانه و ترازو توصيه مى كرد ، تا آن كه ظهر شد و ايشان بر مردى كه نشسته بود، گذشت. مرد ، به سوى حضرت رفت و گفت: اى امير مؤمنان ! با من به منزلم بياييد و ناهار ميل نماييد و برايم دعا كنيد. گمان نمى كنم هنوز ناهار خورده باشيد ! على عليه السلام فرمود : « به يك شرط مى آيم » . مرد گفت : چه شرطى ؟ فرمود : « به شرط آن كه آنچه در خانه ات هست ، از ما دريغ نورزى و از بيرون خانه ات چيزى فراهم نياورى » . مرد گفت : قبول است. و همراه او به خانه اش رفتيم و سركه و روغن و خرما خورديم . سپس، امام عليه السلام خارج شد.

.

ص: 112

4 / 6الاِستِئذانُ لِدُخولِ بَيتِ المُضَيِّفِالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُواْ وَ تُسَلِّمُواْ عَلَى أَهْلِهَا ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * فَإِن لَّمْ تَجِدُواْ فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دُعِيَ أحَدُكُم إلى طَعامٍ فَجاءَ مَعَ الرَّسولِ ، فَإِنَّ ذلِكَ لَهُ إذنٌ . (2)

.


1- .النور : 27 و 28 .
2- .سنن أبي داود : ج 4 ص 348 ح 5190 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 632 ح 10896 ، السُنن الكبرى : ج 8 ص 591 ح 17672 وليس فيهما «إلى طعام» و كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 255 ح 25917 .

ص: 113

4 / 6 اجازه گرفتن براى ورود به خانه ميزبان

4 / 6اجازه گرفتن براى ورود به خانه ميزبانقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! به خانه هايى كه خانه هاى شما نيست ، داخل نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن ، سلام گوييد. اين براى شما بهتر است، باشد كه پند گيريد. و اگر كسى را در آن نيافتيد، پس داخلِ آن نشويد تا به شما اجازه داده شود . و اگر به شما گفته شد: «برگرديد » ، برگرديد ؛ كه آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مى دهيد ، داناست » .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما به غذايى دعوت شد و با فرستاده آمد، اين، خود براى او اجازه [ى ورود] است.

.

ص: 114

4 / 7السَّلامُ حينَ دُخولِ البَيتِالكتاب«هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَ هِيمَ الْمُكْرَمِينَ * إِذْ دَخَلُواْ عَلَيْهِ فَقَالُواْ سَلَ_مًا قَالَ سَلَ_مٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ» . (1)

«وَ نَبِّئْهُمْ عَن ضَيْفِ إِبْرَ هِيمَ * إِذْ دَخَلُواْ عَلَيْهِ فَقَالُواْ سَلَ_مًا» . (2)

«فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُواْ عَلَى أَنفُسِكُمْ (3) تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَ_رَكَةً طَيِّبَةً كَذَ لِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْايَ_تِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» . (4)

راجع : النور : 27

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَدعوا أحَدا إلَى الطَّعامِ حَتّى يُسَلِّمَ . (5)

4 / 8القُعودُ حَيثُ يَأمُرُ صاحِبُ البَيتِالإمام الباقر عليه السلام :إذا دَخَلَ أحَدُكُم عَلى أخيهِ في رَحلِهِ (6) ، فَليَقعُد حَيثُ يَأمُرُهُ صاحِبُ الرَّحلِ ؛ فَإِنَّ صاحِبَ الرَّحلِ أعرَفُ بِعَورَةِ بَيتِهِ مِنَ الدّاخِلِ عَلَيهِ . (7)

.


1- .الذاريات : 24 و 25 .
2- .الحِجر : 51 و 52 .
3- .أبو الصباح:سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن قَولِ اللّه ِ عز و جل: فَإِذا دَخَلتُم بُيوتاً فَسَلِّموا عَلى أنفُسِكُم . قالَ:هُوَ تَسليمُ الرَّجُلِ عَلى أهلِ البَيتِ حينَ يَدخُلُ ثُمَّ يَرُدّونَ عَلَيهِ فَهُوَ سَلامُكُم عَلى أنفُسِكُم (معاني الأخبار: ص162).
4- .النور : 61 .
5- .سنن الترمذي : ج 5 ص 59 ح 2699 ، تاريخ أصبهان : ج 2 ص 39 الرقم 1013 ، تهذيب الكمال : ج 10 ص 438 كلّها عن جابر ، كنزالعمّال : ج 9 ص 249 ح 25878 ؛ الجعفريّات : ص 229 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مستدرك الوسائل : ج 8 ص 357 ح 9654 .
6- .رَحْلُ الشخص : مأواه في الحَضَر (المصباح المنير : ص 222 «رَحَلَ») .
7- .قرب الإسناد : ص 69 ح 222 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 75 ص 451 ح 2 .

ص: 115

4 / 7 سلام كردن هنگام ورود به خانه

4 / 8 نِشستن در جايى كه ميزبان پيشنهاد مى كند

4 / 7سلام كردن هنگام ورود به خانهقرآن«آيا خبر مهمانان ارجمند ابراهيم به تو رسيد؟ چون بر او درآمدند ، پس سلام گفتند. گفت: «سلام ! مردمى ناشناسيد»» .

«و از مهمانان ابراهيم به آنان خبر بده، هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام گفتند» .

«پس چون به خانه هايى [ كه گفته شد ]درآمديد، به يكديگر سلام كنيد؛ درودى كه نزد خداوند، مبارك و خوش است. خداوند ، آيات [ خود ] را اين گونه براى شما بيان مى كند. اميد كه بينديشيد» .

ر.ك : نور : آيه 27

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى را به غذا خوردن ، دعوت نكنيد تا آن گاه كه سلام كند.

4 / 8نِشستن در جايى كه ميزبان پيشنهاد مى كندامام باقر عليه السلام :هرگاه يكى از شما به خانه برادرش وارد شد، هر جايى كه صاحب خانه مى گويد ، همان جا بايد بنشيند ؛ زيرا صاحب خانه ، به موقعيّت خانه اش نسبت به مهمان ، آشناتر است.

.

ص: 116

4 / 9قَبولُ التَّكريمِتفسير فرات عن أبي خليفةَ: دَخَلتُ أنا وأبو عُبَيدَةَ الحَذّاءُ على أبي جعفرٍ عليه السلام فقالَ :يا جاريَةُ هَلُمِّي بمِرفَقَةٍ، قلتُ : بَل نَجلِسُ ، قالَ : يا أبا خَليفةَ ، لا تَرُدَّ الكرامَةَ ، لأنَّ الكرامَةَ لا يَرُدُّها إلّا حِمارٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :دَخَلَ رَجُلانِ على أميرِ المؤمنينَ عليه السلام : فَألقى لِكُلِّ واحِدٍ مِنهُما وِسادَةً، فَقَعَدَ علَيها أحَدُهُما وأبَى الآخَرُ، فَقال أميرُالمؤمنينَ عليه السلام : اُقعُدْ علَيها ، فإنّهُ لا يَأبَى الكرامَةَ إلّا حِمارٌ . (2)

4 / 10الإِفطارُ مِنَ الصَّومِ المَندوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أيُّما زائِرٍ زارَ أخاهُ وهُوَ صائِمٌ فَأَفطَرَ ، إلّا كَتَبَ اللّهُ تَعالى لَهُ صَومَ ذلِكَ اليَومِ . (3)

السّنن الكبرى عن أبي سعيد الخدري :صَنَعتُ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله طَعاما فَأَتاني هُوَ وأصحابُهُ ، فَلَمّا وُضِعَ الطَّعامُ ، قالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : إنّي صائِمٌ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : دَعاكُم أخوكُم وتَكَلَّفَ لَكُم . ثُمَّ قالَ لَهُ : أفطِر وصُم مَكانَهُ يَوما إن شِئتَ . (4)

.


1- .تفسير فرات : ص 274 ح 370، بحار الأنوار: ج 25 ص 164 ص 32 ؛ شواهد التنزيل: ج 1 ص 523 ح 555.
2- .الكافي : ج 2 ص 659 ح 1 عن عبد اللّه بن القداح، بحار الأنوار : ج 41 ص 53 ح 6 ؛ أدب الإملاء و الاستملاء : ص 144 نحوه، كنز العمال: ج 9 ص 224 ح 25756.
3- .كنزالعمّال : ج 9 ص 251 ح 25895 نقلاً عن الديلمي عن سلمان .
4- .السُنن الكبرى : ج 4 ص 462 ح 8362 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 306 ح 3240 ، فتح الباري : ج 9 ص 248 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 252 ح 25896 .

ص: 117

4 / 9 احترام پذيرى

4 / 10 گشودن روزه مستحبّى

4 / 9احترام پذيرىتفسير فرات_ به نقل از ابو خليفه _: من و ابو عبيده حذّاء، به حضور امام باقر عليه السلام رسيديم. امام به كنيزش فرمود بالشى بياورد. من گفتم : لازم نيست. همين طورى مى نشينيم. امام عليه السلام فرمود: «اى ابو خليفه! عزّت و احترام را رد نكن؛ زيرا عزّت و احترام را فقط الاغ رد مى كند» .

امام صادق عليه السلام :دو مرد بر امير مؤمنان عليه السلام وارد شدند. امام عليه السلام براى هر يك از آن دو ، تُشَكى انداخت. يكى از آن دو ، روى تشك نشست و ديگرى خوددارى كرد. امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «روى تشك بنشين؛ زيرا از پذيرفتن عزّت و احترام سرباز نمى زند مگر الاغ».

4 / 10گشودن روزه مستحبّىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به ديدن برادرش مى رود ، در حالى كه روزه[ى مستحبّى] گرفته است و روزه اش را مى گشايد، خداوند متعال ، [پاداش ]روزه آن روز را برايش مى نويسد.

السنن الكبرى_ به نقل از ابو سعيد خدرى _: براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله غذايى درست كردم و ايشان همراه يارانش به خانه ام آمدند. غذا را كه آوردند، مردى از آن جمع گفت: من روزه ام. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: « برادرتان شما را دعوت كرد و برايتان زحمت كشيده است » . سپس به آن مرد فرمود : « روزه ات را باز كن و اگر خواستى ، به جاى آن ، يك روز ديگر روزه بگير » .

.

ص: 118

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أفضَلُ ما عَلَى الرَّجُلِ إذا تَكَلَّفَ لَهُ أخوهُ المُسلِمُ طَعاما فَدَعاهُ وهُوَ صائِمٌ فَأَمَرَهُ ، أن يُفطِرَ ؛ ما لَم يَكُن صِيامُهُ ذلِكَ اليَومَ فَريضَةً ، أو قَضاءً ، أو نَذرا سَمّاهُ ، وما لَم يَمِلِ النَّهارُ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :إذا دَخَلَ أحَدُكُم عَلى أخيهِ وهُوَ صائِمٌ فَسَأَلَهُ أن يُفطِرَ ، فَليُفطِر ، إلّا أن يَكونَ صِيامُهُ ذلِكَ قَضاءَ فَريضَةٍ ، أو نَذرا سَمّاهُ ، أو كانَ قَد زالَ نِصفُ النَّهارِ . (2)

4 / 11جَودَةُ الأَكلِالإمام الصادق عليه السلام_ لِبَعضِ أصحابِهِ وهُوَ يَأكُلُ مَعَهُ _: إنَّما تُعرَفُ مَوَدَّةُ الرَّجُلِ لِأَخيهِ بِجَودَةِ أكلِهِ مِن طَعامِهِ ، وإنَّهُ لَيُعجِبُنِي الرَّجُلُ يَأكُلُ مِن طَعامي فَيُجيدُ الأَكلَ ، يَسُرُّني بِذلِكَ . (3)

.


1- .الجعفريّات : ص 60 ، النوادر للراوندي : ص 176 ح 289 كلاهما عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 97 ص 126 ح 8 .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 108 ح 348 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 290 ح 19917 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 107 ح 344 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 243 ح 19735 وراجع : الكافي : ج 6 ص 278 ح 1 .

ص: 119

4 / 11 خوب خوردن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه برادر مسلمانِ يكى از شما زحمت بكشد و غذايى تهيه كند و آن شخص را دعوت نمايد و او روزه داشته باشد و دعوت كننده ، از او بخواهد كه روزه اش را بگشايد، بهترين كار برايش اين است كه روزه اش را بگشايد ؛ به شرط آن كه روزه آن روزش ، واجب يا قضا يا نذرى متعيّن نباشد، و از ظهر هم نگذشته باشد.

امام صادق عليه السلام :هرگاه يكى از شما بر برادرش وارد شد و روزه داشت و برادرش از او خواست كه روزه اش را بگشايد، بايد بگشايد ؛ مگر اين كه آن روزه اش ، قضاى واجب يا نذر معيّن باشد ، يا روز از نيمه ، گذشته باشد.

4 / 11خوب خوردنامام صادق عليه السلام_ به يكى از يارانش كه با ايشان غذا مى خورْد _: محبّت شخص به برادرش ، از خوب خوردنش از غذاى او دانسته مى شود. من خوش دارم كه شخص ، از غذاى من بخورد و خوب [و حسابى] بخورد. با اين كار ، مرا خوش حال مى كند.

.

ص: 120

عنه عليه السلام :إذا قالَ لَكَ أخوكَ : كُل فَكُل ، ولا تُلجِئهُ إلى أن يُقسِمَ عَلَيكَ . فَإِنَّهُ إنَّما يُريدُ كَرامَتَكَ . (1)

4 / 12الاِئتِمامُ بِصاحِبِ البَيتِ فِي الصَّلاةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن زارَ قَوما فَلا يَؤُمُّهُم ، وَليَؤُمَّهُم رَجُلٌ مِنهُم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا زارَ أحَدُكُم قَوما فَلا يُصَلِّيَنَّ بِهِم ، يُصَلّي بِهِم رَجُلٌ مِنهُم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَؤُمَّنَّ رَجُلٌ رَجُلاً في بَيتِهِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الرَّجُلُ أحَقُّ بِصَدرِ دارِهِ ، وبِصَدرِ فَرَسِهِ ، وأن يَؤُمَّ في بَيتِهِ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَؤُمَّنَّ الرَّجُلُ الرَّجُلَ في سُلطانِهِ ، ولا يَقعُد في بَيتِهِ عَلى تَكرِمَتِهِ (6) إلّا بِإِذنِهِ . (7)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 108 ح 348 ، المحاسن : ج 2 ص 181 ح 1518 عن حسين بن حمّاد نحوه ، بحارالأنوار : ج 97 ص 126 ح 6 .
2- .سنن أبي داود : ج 1 ص 163 ح 596 ، سنن الترمذي : ج 2 ص 187 ح 356 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 338 ح 20555 كلّها عن مالك بن الحويرث ، كنزالعمّال : ج 9 ص 261 ح 25950 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 339 ح 20561 ، سنن النسائي : ج 2 ص 80 وليس فيه ذيله ، الفردوس : ج 1 ص 303 ح 1199 كلّها عن مالك بن الحويرث ، كنزالعمّال : ج 9 ص 261 ح 25949 .
4- .مستدرك الوسائل : ج 6 ص 476 ح 7296 نقلاً عن درر اللآلي عن ابن مسعود .
5- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 80 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 468 ح 21 نقلاً عن الإمامة والتبصرة ؛ سنن الدارمي : ج 2 ص 739 ح 2567 ، الفردوس : ج 2 ص 285 ح 3317 كلاهما نحوه ، كنزالعمّال : ج 9 ص 64 ح 24960 نقلاً عن المعجم الكبير وكلّها عن عبد اللّه بن حنظلة .
6- .التَّكرِمَةُ : الموضع الخاص لجلوس الرَّجل من فراشٍ أو سرير ، ممّا يُعَدُّ لإكرامهِ (النهاية : ج 4 ص 168 «كرم») .
7- .صحيح مسلم : ج 1 ص 465 ح 290 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 99 ح 2772 ، سنن ابن ماجة : ج1 ص314 ح980 كلاهما نحوه وكلّها عن أبي مسعود الأنصاري ، كنزالعمّال : ج7 ص593 ح20414 .

ص: 121

4 / 12 اقتدا كردن به صاحب خانه در نماز

امام صادق عليه السلام :هرگاه برادرت به تو گفت: بخور، [حتما] بخور، و او را مجبور نكن كه قَسَمت بدهد؛ چرا كه او [با تعارف كردنت به غذا ]مى خواهد به تو احترام بگذارد .

4 / 12اقتدا كردن به صاحب خانه در نمازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس مهمان قومى شد، پيشْ نماز آنها نشود ؛ بلكه مردى از خودشان بايد امامتشان را بر عهده بگيرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما به ديدن قومى رفت ، براى آنان نماز نخوانَد ؛ بلكه يك نفر از خودشان پيشْ نماز شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ كس در خانه كسى ديگر ، پيشْ نماز او نشود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به نشستن در صدر خانه اش و سوار شدن جلوى اسبش و پيشْ نماز شدن در خانه اش ، سزاوارتر است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :انسان نبايد در قلمروِ قدرت ديگرى ، بر او پيشْ نمازى كند و يا در جايگاه مخصوص كسى، بدون اجازه او بنشيند .

.

ص: 122

فقه الرضا عن العالم أو عن أمير المؤمنين عليهماالسلام أنَّهُ سُئِلَ عَنِ القَومِ يَكونونَ جَميعاً إخواناً مَن يَؤُمُّهُم؟ قال : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ :صاحِبُ الفِراشِ أحَقُّ بِفِراشِهِ ، وصاحِبُ المَسجِدِ أحَقُّ بِمَسجِدِهِ . (1)

تنبيهائتمام الضيف بالمضيِّف في الصلاة والّذي هو أحد آداب الضيافة ، بمعنى أنّه إذا كانت الخصوصيّات المطلوبة في امام الجماعة ، متوفّرة فيه فهو حينئذٍ مقدّم على جميع الحضور في إمامة الصلاة . وأمّا إذا لم تتوفّر فيه تلك الصفات الخاصّة فله أن يعطي هذا الحقّ لأحد الضيوف المتوفّرة فيه تلك الصفات. وفي غير تلك الحال يسقط حقّه وتصل النوبة لإمامة أحد الحاضرين ممّن عنده مواصفات إمامة الجماعة .

4 / 13الدُّعاءُ لِصاحِبِ الضِّيافَةِسنن أبي داود عن جابر بن عبد اللّه :صَنَعَ أبُو الهَيثَمِ بنُ التَّيِّهانِ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله طَعاما ، فَدَعَا النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله وأصحابَهُ ، فَلَمّا فَرَغوا ، قالَ : أثيبوا أخاكُم ، قالوا : يا رَسولَ اللّهِ ، وما إثابَتُهُ؟ قالَ : إنَّ الرَّجُلَ إذا دُخِلَ بَيتُهُ فَاُكِلَ طعامُهُ وشُرِبَ شَرابُهُ ، فَدَعَوا لَهُ ، فَذلِكَ إثابَتُهُ . (2)

.


1- .فقه الرضا : ص 124 عن الإمام الرضا عليه السلام ، الاُصول الستّة عشر : ص 155 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 88 ص 104 ح 78 .
2- .سنن أبي داود : ج 3 ص 367 ح 3853 ، شعب الإيمان : ج 4 ص 146 ح 4605 ، الإصابة : ج 5 ص 494 نحوه ، كنزالعمّال : ج 9 ص 259 ح 25935 .

ص: 123

نكته

4 / 13 دعا كردن براى ميزبان

فقه الرضا عليه السلام :عالم (امام رضا عليه السلام ) يا امير مؤمنان عليه السلام ، در پاسخ اين پرسش كه : در ميان جمعى از برادران ايمانى ، چه كسى امام جماعتشان باشد؟ چنين نقل كرد : «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرموده : صاحب فرش ( جانَماز/ سجّاده ) ، به فرش خويش ، و اهل مسجد ، به مسجدش سزاوارتر است» .

نكتهاقتداى مهمان به صاحب خانه در نماز جماعت ، به عنوان يكى از آداب مهمانى ، به اين معناست كه با فرض وجود ويژگى هاى لازم در ميزبان براى امامت جماعت ، او بر ديگران در پيش نمازى ، اولويت دارد . پيداست اگر صاحب خانه ، فاقد ويژگى هاى مورد نظر باشد ، مى تواند اين حق را به هر شخص با صلاحيتى كه خود بخواهد ، واگذار نمايد . در غير اين صورت ، اين حق ، ساقط مى شود و نوبت ، به امامت ديگر حاضران خواهد رسيد .

4 / 13دعا كردن براى ميزبانسنن أبى داوود_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: ابو هَيثَم بن تَيِّهان ، براى پيامبر صلى الله عليه و آله غذايى آماده ساخت و پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش را دعوت كرد. چون از خوردنْ آسودند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: « برادرتان را پاداش دهيد » . ياران گفتند : اى پيامبر خدا ! پاداش دادن او چگونه است؟ فرمود: « هرگاه به خانه كسى رفتند و غذايش را خوردند و نوشيدنى اش را نوشيدند و برايش دعا كردند، اين ، خود، پاداش دادنِ اوست » .

.

ص: 124

صحيح مسلم عن عبد اللّه بن بسر :نَزَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى أبي ، قالَ : فَقَرَّبنا إلَيهِ طَعاما ووَطبَةً (1) ، فَأَكَلَ مِنها ... ثُمَّ اُتِيَ بِشَرابٍ فَشَرِبَهُ . ثُمَّ ناوَلَهُ الَّذي عَن يَمينِهِ . قالَ : فَقالَ أبي وأخَذَ بِلِجامِ دابَّتِهِ : اُدعُ لَنا . فَقالَ : اللّهُمَّ بارِك لَهُم في ما رَزَقتَهُم ، وَاغفِر لَهُم وَارحَمهُم . (2)

سنن الدّارمي عن عبد اللّه بن بُسر :قالَ أبي لِاُمّي : لَو صَنَعتِ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله طَعاما . فَصَنَعَت ثَريدَةً . وقالَ بِيَدِهِ (3) يُقَلِّلُ ! فَانطَلَقَ أبي فَدَعاهُ ، فَوَضَعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَدَهُ عَلى ذِروَتِها (4) ، ثُمَّ قالَ : خُذوا بِسمِ اللّهِ! فَأَخَذوا مِن نَواحيها ، فَلَمّا طَعِموا دَعا لَهُم ، فَقالَ : اللّهُمَّ اغفِر لَهُم وَارحَمهُم ، وبارِك لَهُم في رِزقِهِم . (5)

الامام الصادق عليه السلام :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا طَعِمَ عِندَ أهلِ بَيتٍ قالَ لَهُم : طَعِمَ عِندَكُمُ الصّائِمونَ ، وأكَلَ عِندَكُمُ الأَبرارُ ، وصَلَّت عَلَيكُمُ المَلائِكَةُ الأَخيارُ . (6)

.


1- .الوَطْبَةُ : الحَيْسُ ، يجمع بين التّمر والأقِط والسَّمْن (النهاية : ج 5 ص 203 «وطب») .
2- .صحيح مسلم : ج 3 ص 1615 ح 146 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 568 ح 3576 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 209 ح 17691 عن عبد اللّه بن بسر عن أبيه .
3- .قالَ بِيَدِهِ : أومَأ ، أخَذَ ، قَلَبَ (اُنظر : النهاية : ج 4 ص 124 «قول») .
4- .ذِروَةُ كلّ شيء : أعلاه (النهاية : ج 2 ص 159 «ذرا») .
5- .سنن الدارمي : ج 1 ص 527 ح 1953 ، صحيح ابن حبّان : ج 12 ص 110 ح 5299 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 120 ح 7085 ، تاريخ دمشق : ج 24 ص 149 ح 5193 ، كنزالعمّال : ج 15 ص 430 ح 41705 .
6- .الكافي : ج 6 ص 294 ح 10 ، تهذيب الأحكام : ج 9 ص 99 ح 430 كلاهما عن السكوني ، المحاسن : ج 2 ص 221 ح 1664 من دون إسناد إلى الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 75 ص 454 ح 20 .

ص: 125

صحيح مسلم_ به نقل از عبد اللّه بن بُسر _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مهمان پدرم شد . براى ايشان ، غذا و حلواى خرما آورديم . از آن تناول فرمود ... آن گاه نوشيدنى آوردند و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را نوشيد . سپس ظرف نوشيدنى را به كسى كه سمت راستش بود، داد. پدرم لُگام ستور پيامبر صلى الله عليه و آله را گرفت و گفت: براى ما دعا كنيد ! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بار خدايا ! به اينان در آنچه روزى شان كرده اى ، بركت ده و گناهانشان را بيامرز و رحمتشان كن ! » .

سنن الدارمى_ به نقل از عبد اللّه بن بُسر _: پدرم به مادرم گفت : كاش براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله غذايى درست كنى ! مادرم آب گوشتى درست كرد. با دستش اشاره كرد كه آب گوشت ، اندك است . پدرم رفت و پيامبر صلى الله عليه و آله را دعوت كرد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دستش را روى آب گوشت گرفت . سپس فرمود : « به نام خدا شروع كنيد ! » . همه شروع به خوردن از كناره هاى آن كردند . چون غذايشان را خوردند، پيامبر صلى الله عليه و آله برايشان دعا كرد و فرمود : « بار خدايا ! ايشان را بيامرز و رحمتشان كن و به روزى شان بركت عطا فرما ! ».

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگاه نزد خانواده اى غذا مى خورد، به ايشان مى فرمود: « روزه داران ، نزد شما غذا خوردند و نيكان ، از غذايتان تناول كردند و فرشتگان نيكو ، بر شما درود فرستادند » .

.

ص: 126

4 / 14الاِنصِرافُ بَعدَ تَناوُلِ الطَّعامِالكتاب« ... إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُواْ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُواْ وَ لَا مُسْتَئنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَ لِكُمْ كَانَ يُؤْذِى النَّبِىَّ فَيَسْتَحْىِ مِنكُمْ وَ اللَّهُ لَا يَسْتَحْىِ مِنَ الْحَقِّ» . (1)

الحديثالدرّ المنثور عن الربيع بن أنس :كانوا يَجيئونَ فَيَدخُلونَ بَيتَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَيَجلِسونَ فَيَتَحَدَّثونَ لِيُدرِكَ الطَّعامُ ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالى : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتَ النَّبِىِّ إِلَا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَ_ظِرِينَ إِنَاهُ» لِيُدرِكَ الطَّعامُ «وَ لَا مُسْتَئنِسِينَ لِحَدِيثٍ» ولا تَجلِسوا فَتَحَدَّثوا . (2)

صحيح البخاري عن أنس :أنا أعلَمُ النّاسِ بِهذِهِ الآيَةِ _ آيَةَ الحِجابِ _ لَمّا اُهدِيَت زَينَبُ بِنتُ جَحشٍ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، كانَت مَعَهُ فِي البَيتِ ، صَنَعَ طَعاما ودَعَا القَومَ ، فَقَعَدوا يَتَحَدَّثونَ ، فَجَعَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَخرُجُ ثُمَّ يَرجِعُ وهُم قُعودٌ يَتَحَدَّثونَ . فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالى : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتَ النَّبِىِّ إِلَا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَ_ظِرِينَ إِنَاهُ» إلى قَولِهِ : «مِن وَرَاءِ حِجَابٍ» ، فَضُرِبَ الحِجابُ ، وقامَ القَومُ . (3)

صحيح البخاري عن أنس :لَمّا تَزَوَّجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله زَينَبَ بِنتَ جَحشٍ ، دَعَا القَومَ فَطَعِموا ، ثُمَّ جَلَسوا يَتَحَدَّثونَ ، وإذا هُوَ كَأَنَّهُ يَتَهَيَّأُ لِلقِيامِ فَلَم يَقوموا ، فَلَمّا رَأى ذلِكَ قامَ ، فَلَمّا قامَ قامَ مَن قامَ وقَعَدَ ثَلاثَةُ نَفَرٍ ، فَجاءَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله لِيَدخُلَ فَإِذَا القَومُ جُلوسٌ ، ثُمَّ إنَّهُم قاموا . فَانطَلَقتُ فَجِئتُ فَأَخبَرتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله أنَّهُم قَدِ انطَلَقوا ، فَجاءَ حَتّى دَخَلَ فَذَهَبتُ أدخُلُ ، فَأَلقَى الحِجابَ بَيني وبَينَهُ . فَأَنزَلَ اللّهُ : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتَ النَّبِىِّ» الآيَةَ . (4)

.


1- .الأحزاب : 53 .
2- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 641 نقلاً عن عبد بن حميد .
3- .صحيح البخاري : ج 4 ص 1799 ح 4514 ، الطبقات الكبرى : ج 8 ص 105 ، المعجم الكبير : ج 24 ص 48 ح 128 .
4- .صحيح البخاري : ج 4 ص 1799 ح 4513 ، صحيح ابن حبّان : ج 12 ص 391 ح 5578 ، السُنن الكبرى : ج 7 ص 140 ح 13503 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 640 .

ص: 127

4 / 14 ترك كردن مهمانى پس از صَرف غذا

4 / 14ترك كردن مهمانى پس از صَرف غذاقرآن« ... هنگامى كه دعوت شُديد ، داخل گرديد و وقتى غذا خورديد ، پراكنده شويد ، بى آن كه به سخنى ، سرگرم گرديد . اين رفتارِ شما پيامبر را مى رنجانَد ؛ و [ لى ]از شما شرم مى دارد و حال آن كه خدا از حق [ گويى ]شرم نمى كند» .

حديثالدرّ المنثور_ به نقل از ربيع بن اَنَس _: [مردم] به خانه پيامبر صلى الله عليه و آله مى آمدند و مى نشستند و به صحبت كردن مى پرداختند تا غذا آماده شود . پس، خداوند متعال ، اين آيه را فرو فرستاد : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! داخل اتاق هاى پيامبر نشويد، مگر آن كه براى [ خوردنِ ]غذايى به شما اجازه داده شود، [ آن هم ]بى آن كه در انتظار پخته شدن آن باشيد» ؛ يعنى رسيدن غذا . «و سرگرم سخنى نشويد» ؛ يعنى به صحبت كردن ننشينيد .

صحيح البخارى_ به نقل از اَنَس _: من داناترين مردم به اين آيه ( آيه حجاب ) هستم. وقتى زينب ، دختر جحش را به خانه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آوردند، زينب ، با ايشان در اتاق بود. پيامبر صلى الله عليه و آله غذايى مهيّا ساخت و مردم را دعوت كرد. مردم [پس از صرف غذا] به صحبت كردن نشستند. پيامبر صلى الله عليه و آله از اتاقْ بيرون مى رفت و بر مى گشت ؛ امّا آنها همچنان نشسته بودند و گپ مى زدند . پس، خداوند متعال ، اين آيه را فرو فرستاد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! داخل اتاق هاى پيامبر نشويد، مگر آن كه براى [ خوردنِ ] غذايى به شما اجازه داده شود، [ آن هم ]بى آن كه در انتظار پخته شدن آن باشيد» تا جمله «از پسِ پرده» . پس پرده زده شد و افراد برخاستند و رفتند.

صحيح البخارى_ به نقل از اَنَس _: چون پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با زينب ، دختر جحش ازدواج كرد، مردم را دعوت نمود و آنها غذايشان را كه خوردند ، به صحبت كردن نشستند. پيامبر صلى الله عليه و آله وانمود كرد كه آماده بلند شدن است ؛ امّا افراد برنخاستند [كه بروند] . پيامبر صلى الله عليه و آله چون چنين ديد، برخاست . با برپاى ايستادن ايشان ، بقيه هم برخاستند ، بجز سه نفر كه همچنان نشسته بودند . پيامبر صلى الله عليه و آله آمد كه داخل اتاق شود ؛ امّا ديد كه آن عدّه [ ، هنوز ]نشسته اند. [برگشت]، آن افراد هم برخاستند و رفتند. من آمدم و به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر دادم كه آنها رفتند . پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و وارد اتاق شد. من هم خواستم داخل شوم كه پيامبر صلى الله عليه و آله ، پرده را ميان من و خودش انداخت . آن گاه خداوند ، اين آيه را فرو فرستاد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! داخل اتاق هاى پيامبر نشويد» تا آخر آيه .

.

ص: 128

نكتةقد تكون الدعوة للضيافة لتناول وجبة واحدة من الطعام في منزل المضيّف فينبغي للضيوف الالتزام بذلك ، والروايات الواردة أعلاه ناظرة لهذا القسم من الضيوف ، وتوصيهم بالبقاء لفترة محدودة عنده ؛ رعاية لحاله. وقد تنجرّ الضيافة لبقاء الضيف مدّة أكثر من ذلك ، وتناوله أكثر من وجبة طعام ، والروايات التالية ناظرة لهذا القسم من الضيوف وتوصيهم بعدم البقاء أكثر من ثلاثة أيّام ؛ لئلّا يتضايق المضيّف أو يتكدّر خاطره .

4 / 15مُراقَبَةُ كَرامَةِ نَفسِهِ في الإقامَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الضِّيافَةُ أوَّلَ يَومٍ وَالثّانِيَ وَالثالِثَ ، وما بَعدَ ذلِكَ فَإِنَّها صَدَقَةٌ تُصَدِّقَ بِها عَلَيهِ . (1)

.


1- .الكافي : ج 6 ص 283 ح 2 ، الخصال : ص 149 ح 181 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 75 ص 463 ح 3 .

ص: 129

نكته

4 / 15 پاسدارى از كرامت خود با رعايت مدّت اقامت

نكتهگاه مهمان براى صرف يك وعده غذا ، در منزل ميزبان حضور مى يابد . روايات ياد شده ، ناظر به اين دسته از مهمانان است و به آنها توصيه مى كند كه به منظور رعايت حال صاحب خانه ، ساعات حضور خود را محدود نمايند . از سوى ديگر ، برخى مهمانى ها به صورت طبيعى ، طولانى ترند و به چند وعده مى انجامند . احاديث بعدى _ كه به اين دسته از مهمانى ها نظر دارند _ به مهمان توصيه مى كنند كه بيش از سه روز به حضور خود ادامه ندهند و باعث خستگى و آزرده حالى ميزبان نشوند .

4 / 15پاسدارى از كرامت خود با رعايت مدّت اقامتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمانى ، يك روز و دو روز و سه روز است؛ بعد از آن ، صدقه اى است كه به او ( مهمان ) مى دهى.

.

ص: 130

عنه صلى الله عليه و آله :الضِّيافَةُ ثَلاثَةُ أيّامٍ ، فَما كانَ فَوقَ ذلِكَ فَهُوَ مَعروفٌ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :الضِّيافَةُ ثَلاثَةٌ ، فَما حُبِسَ بَعدُ فَهُوَ عَلَيهِ زَكاةٌ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :الضِّيافَةُ ثَلاثٌ ، فَما زادَ عَلى ذلِكَ فَهُوَ صَدَقَةٌ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :الضَّيفُ لا يُنقَصُ مِن كَرامَتِهِ ثَلاثَةُ أيّامٍ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :الضَّيفُ يُلطَفُ لَيلَتَينِ ، فَإِذا كانَت لَيلَةُ الثّالِثَةُ فَهُوَ مِن أهلِ البَيتِ ؛ يَأكُلُ ما أدرَكَ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لَيلَةُ الضَّيفِ حَقٌّ واجِبٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ ، ومَن أصبَحَ إن شاءَ أخَذَهُ وإن شاءَ تَرَكَهُ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :الضِّيافَةُ ثَلاثَةُ أيّامٍ ، وما بَعدَ ذلِكَ فَهُوَ صَدَقَةٌ ، ولا يَحِلُّ لَهُ أن يَثوِيَ عِندَهُ حَتّى يُحرِجَهُ (7) . (8)

.


1- .المعجم الكبير : ج 8 ص 320 ح 8199 عن أبي مالك الأشجعي عن أبيه طارق ، كنزالعمّال : ج 9 ص 247 ح 25866 .
2- .إكرام الضيف لابن أبي الدنيا : ص 59 ح 122 عن أبي سعيد الخدري .
3- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 75 ح 11325 ، السُنن الكبرى : ج 9 ص 331 ح 18691 كلاهما عن أبي سعيد الخدريّ ، المصنّف لعبد الرزاق : ج 11 ص 273 ح 20527 عن الزهري ، كنزالعمّال : ج 9 ص 253 ح 25909 .
4- .تاريخ دمشق : ج 27 ص 241 ح 5797 عن ابن جرّاد ، كنزالعمّال : ج 9 ص 269 ح 25976 .
5- .الكافي : ج 6 ص 283 ح 1 عن سليمان بن حفص البصريّ عن الإمام الصادق عليه السلام .
6- .جامع الأخبار : ص 378 ح 1058 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 461 ح 14 ؛ مسند ابن حنبل : ج 6 ص 91 ح 17172 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1212 ح 3677 ، الأدب المفرد : ص 223 ح 744 كلّها عن المقدام بن معدي كرب نحوه ، كنزالعمّال : ج 9 ص 243 ح 25840 .
7- .يُحرِجُهُ : أي يُوقِعُهُ في الحرج . الحَرَجُ : الإثمُ والضّيق (النهاية : ج 1 ص 361 «حرج») .
8- .سنن أبي داود : ج 3 ص 342 ح 3748 ، سنن الترمذي : ج 4 ص 345 ح 1968 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 332 ح 27231 كلّها عن أبي شريح الكعبي ، مسند إسحاق بن راهويه : ج 1 ص 321 ح 305 عن أبي هريرة نحوه ، كنزالعمّال : ج 9 ص 246 ح 25860 .

ص: 131

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمانى ، سه روز است ؛ بيشتر از آن ، احسان است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمانى ، سه روز است ؛ بعد از آن هر چه بماند ، زكات برايش محسوب مى شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمانى ، سه روز است ؛ افزون بر آن ، صدقه است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از مهمان تا سه روز بايد به خوبى پذيرايى كرد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمان ، تا دو شب پذيرايى مى شود . از شب سوم ، جزء اهل خانه به شمار مى آيد و هر چه به او رسيد ، مى خورَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پذيرايى از مهمان در شب اوّل، وظيفه اى است كه بر عهده هر مسلمان گذاشته شده است . [در صورتى كه ميزبان اين حق را ادا نكند] مهمان مى توان آن را مطالبه كرده يا صرف نظر نمايد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمانى ، سه روز است و بيشتر از آن ، صدقه است . مهمان نبايد آن قدر نزد كسى بمانَد كه او را به گناه و سختى بيندازد.

.

ص: 132

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَنبَغي لِلضَّيفِ إذا نَزَلَ بِقَومٍ يُمِلُّهم ، فَيُخرِجَهُم أو يُخرِجوهُ (1) . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَنبَغي لِلضَّيفِ إذا نَزَلَ بِقَومٍ يُمِلُّهُم ويُمِلّونَهُ . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لا يَنزِلُ أحَدُكُم عَلى أخيهِ حَتّى يُؤثِمَهُ مَعَهُ . قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ يُؤثِمُهُ؟ قالَ : حَتّى لا يَكونَ عِندَهُ ما يُنفِقُ عَلَيهِ (4) . (5)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :لِلضَّيفِ عَلى مَن نَزَلَ مِنَ الحَقِّ ثَلاثٌ ، فَما زادَ فَهُوَ صَدَقَةٌ . وعَلَى الضَّيفِ أن يَرتَحِلَ ، لا يُؤثِمَ أهلَ مَنزِلِهِ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :الضِّيافَةُ ثَلاثَةُ أيّامٍ ، فَما زادَ فَهُوَ صَدَقَةٌ ، وعَلَى الضَّيفِ أن يَتَحَوَّلَ بَعدَ ثَلاثَةِ أيّامٍ . (7)

.


1- .كذا في المصدر وبحارالأنوار ، والظّاهر أنّ الصواب : «فيحرجهم أو يحرجوه» بالحاء المهملة .
2- .جامع الأخبار : ص 377 ح 1053 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 460 ح 14 .
3- .جامع الأخبار للشعيري (طبعة مؤسسة الأعلمي) : ص 132 .
4- .من الممكن أن يصدر من المستضيف _ في مثل هذه الظروف ونتيجة لوقوعه في الكلفة والتعب _ كلام أو تصرف غير لائق تجاه الضيف ، فيكون آثماً .
5- .الكافي : ج 6 ص 283 ح 2 ، الخصال : ص 149 ح 181 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان ، بحارالأنوار : ج 75 ص 463 ح 3 ؛ صحيح مسلم : ج 3 ص 1353 ح 15 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 513 .
6- .مسند أبي يعلى : ج 5 ص 417 ح 6108 ، مكارم الأخلاق ومعاليها : ج 1 ص 341 ح 331 كلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 253 ح 25906 .
7- .قري الضيف لابن أبي الدنيا : ص 43 ح 53 ، سنن أبي داود : ج 3 ص 342 ح 3749 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 136 ح 7878 ، صحيح ابن حبّان : ج 12 ص 92 ح 5284 كلّها عن أبي هريرة وليس في الثلاثة الأخيرة ذيله ، كنزالعمّال : ج 9 ص 246 ح 25865 .

ص: 133

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمان نبايد هرگاه بر قومى وارد مى شود ، آنها را به ستوه بياوَرَد . پس يا آنها را بيرون كند يا اين كه آنها ، او را بيرون كنند. (1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمان نبايد هرگاه بر قومى وارد مى شود ، كارى كند كه آنها را به ستوه بياوَرَد يا آنها ، او را به ستوه بياورند .

امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: « هيچ يك از شما چندان نزد برادرش نمانَد كه او را به گناه بيندازد » . گفته شد : اى پيامبر خدا ! چگونه او را به گناه مى اندازد؟ فرمود : « تا جايى كه چيزى برايش نماند كه براى او خرج كند » . (2)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمان بر كسى كه مهمانش مى شود ، سه روز حق دارد و بيشتر از آن ، صدقه [و احسانى از جانب ميزبان] محسوب مى شود . و مهمان بايد برود تا صاحب خانه را به گناه نيندازد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مهمانى ، سه روز است . افزون بر آن ، صدقه است و مهمان ، بعد از سه روز بايد برود.

.


1- .در جامع الأخبار و بحار الأنوار ، همين گونه آمده است ، يعنى «فيُخرِجُهم أو يُخرِجوه» ؛ امّا ظاهرا درستش اين است : « فيحرجهم أو يحرجوه » با حاء ؛ يعنى «پس آنها را به سختى و گناه بيندازد يا آنها او را» .
2- .در اين شرايط ، ممكن است ميزبان در اثر به زحمت افتادن ، سخنى بر زبان آورد و يا برخوردى با مهمان كند كه پسنديده نباشد و گناه به شمار آيد .

ص: 134

سخنى در باره به زحمت افتادن براى پذيرايى از مهمان

سخنى در باره به زحمت افتادن براى پذيرايى از مهمانرواياتى كه موضوع «تكلّف» يعنى به زحمت افتادن براى مهمان در آنها آمده ، به سه دسته تقسيم مى شوند : 1 . رواياتى كه توصيه مى كنند هنگامى كه شخصى به مهمانى دعوت شد ، شايسته است پذيرفتن خود را به اين مشروط كند كه ميزبان براى پذيرايى از او ، خود را به زحمت نيندازد . (1) 2 . رواياتى كه دلالت دارند بر اين كه تكلّف و به زحمت افتادن براى مهمان دعوت شده كارى شايسته و خداپسندانه است ؛ هر چند براى مهمان ناخوانده چنين ضرورتى وجود ندارد و پذيرايى از وى با هر آنچه فراهم است ، كفايت مى كند . (2) 3 . رواياتى كه تكلّف را مورد نكوهش قرار داده اند. (3) گفتنى است كه اين روايات ، با هم تعارضى ندارند و جمع مفهومىِ آنها

.


1- .ر.ك : شرط كردن پرهيز از تكلف و تشريفات .
2- .ر.ك : كوشيدن در پذيرايى از مهمان دعوت شده .
3- .ر.ك : تشريفات مشقّت بار .

ص: 135

اين است كه از يك سو ، شايسته است كه مهمان هنگام دعوت ميزبان ، با او شرط كند كه خود را به هيچ وجه به زحمت نيندازد و از سوى ديگر ، متقابلاً شايسته است كه ميزبان ، در حدّ توان ، براى گرامى داشتِ مهمانى كه او را دعوت كرده ، تلاش كند ، البته نه به اندازه اى كه سختىِ آن چنانى اى به خود يا خانواده خويش تحميل كند كه با حكمت مهمانى و نزديك شدن دل ها منافات داشته باشد!

.

ص: 136

الفصل الخامس : ما لا يَنبَغي لِلضَّيفِ5 / 1الحُضورُ في ضِيافَةِ الآخَرينَ مِن دونِ دَعوَةٍرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصاياهُ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، ثَمانِيَةٌ إن اُهينوا فَلا يَلوموا إلّا أنفُسَهُم : الذّاهِبُ إلى مائِدَةٍ لَم يُدعَ إلَيها ... . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن دَخَلَ عَلى طَعامِ قَومٍ بِغَيرِ إذنِهِم فَهُوَ سارِقٌ . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن دَخَلَ عَلى غَيرِ دَعوَةٍ ، دَخَلَ سارِقا وخَرَجَ مُغيرا . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أتى دَعوَةَ قَومٍ مِن غَيرِ أن يُدعى إلَيها ، دَخَلَ عاصِيا ، وأكَلَ حَراما ، وخَرَجَ مَسخوطا عَلَيهِ . (4)

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 355 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص 410 ح 12 عن حمّاد بن عمرو عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مكارم الأخلاق : ج 2 ص 321 ح 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 75 ص 452 ح 6 .
2- .عوالي اللآلي : ج 4 ص 39 ح 135 .
3- .سنن أبي داود : ج 3 ص 341 ح 3741 ، السُنن الكبرى : ج 7 ص 108 ح 13412 ، مسند الشهاب : ج 1 ص 314 ح 528 كلّها عن عبد اللّه بن عمر ، كنزالعمّال : ج 16 ص 307 ح 44629 .
4- .الجعفريّات : ص 165 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 206 ح 19603 .

ص: 137

فصل پنجم : آنچه شايسته مهمان نيست

5 / 1 شركت كردنِ بدون دعوت در مهمانى ديگران

فصل پنجم : آنچه شايسته مهمان نيست5 / 1شركت كردنِ بدون دعوت در مهمانى ديگرانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش هاى ايشان به على عليه السلام _: اى على ! هشت نفرند كه اگر خوار داشته شوند ، نبايد كسى جز خود را سرزنش كنند : كسى كه به مهمانى اى برود كه به آن ، دعوت نشده است . . . .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بدون اجازه قومى ، بر خوراك آنان وارد شود ، دزد است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس بى دعوت وارد شود، دزدانه ، وارد شده و تاراجگر، خارج شده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس به مهمانى قومى برود ، بى آن كه به آن دعوت شده باشد ، رفتنش گناه است و آنچه بخورد ، حرام است و چون خارج شود ، مورد خشم است .

.

ص: 138

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ طَعاما لَم يُدعَ إلَيهِ ، فَإِنَّما يَأكُلُ في جَوفِهِ شُعلَةَ نارٍ . (1)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن أكَلَ طَعاما لَم يُدعَ إلَيهِ ، فَإِنَّما أكَلَ قِطعَةً مِنَ النّارِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ أنَّهُ كانَ يَأتِي الدَّعوَةَ ويَقولُ _: هِيَ حَقٌّ عَلى مَن دُعِيَ إلَيها . ومَن أتاها ولَم يُدعَ إلَيها فَقَد أتى ما لا يَصلُحُ لَهُ . (3)

راجع : ص 146 (ما لا ينبغي للضيف / استتباع الغير) .

نكتةالجدير بالذكر أن الروايات المتقدمة ناظرة لخصوص اولئك الذين يحاولون التعرف على مجالس الولائم للحضور فيها من دون توجيه دعوة اليهم ، سواء كان حضورهم فيها بشكل مستقل أو مع المدعوين للحضور فيها . وعلى هذا الأساس فإن الذّم الوارد في هذه الروايات لا يشمل الزيارات الأخوية التي تكون من دون دعوة مسبقة .

5 / 2الإِجابَةُ لِلضِّيافَةِ الخاصَّةِ بِالأغنِياءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يُكرَهُ إجابَةُ مَن يَشهَدُ وَليمَتَهُ الأَغنِياءُ دونَ الفُقَراءِ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :لا يَحضُرَنَّ أحَدُكُم عَلى مائِدَةِ قَومٍ غَنِيُّهُم مَدعُوٌّ ، وفَقيرُهُم مَرجُوٌّ (5) . (6)

الإمام الكاظم عليه السلام :نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن طَعامِ وَليمَةٍ يُخَصُّ بِهَا الأَغنياءُ ، ويُترَكُ الفُقَراءُ . (7)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 108 ح 349 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 206 ح 19606 .
2- .الكافي : ج 6 ص 270 ح 2 ، تهذيب الأحكام : ج 9 ص 92 ح 398 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 316 ح 1015 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 107 ح 346 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 206 ح 19605 .
4- .الدعوات : ص 141 ح 358 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 448 ح 11 .
5- .أرْجَيتُ الأمر : أخّرته ، يُهمز ولا يُهمز (الصحاح : ج 6 ص 2352 «رجا») .
6- .عوالي اللآلي : ج 4 ص 37 ح 126 .
7- .الكافي : ج 6 ص 282 ح 4 .

ص: 139

نكته

5 / 2 حضور در مهمانى ويژه ثروتمندان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس غذايى را بخورد كه به آن دعوت نشده است ، در واقع ، شعله آتشْ وارد شكم خود مى كند.

امام صادق عليه السلام :هر كس غذايى را بخورد كه به آن دعوت نشده است، در حقيقت، تكّه اى از آتش خورده است .

امام على عليه السلام_ به مهمانى مى رفت و مى فرمود _: [رفتن به] اين [مهمانى] ، وظيفه كسى است كه به آن دعوت شده است و هر كس بدون دعوت، به مهمانى اى برود ، كارى ناشايست كرده است .

ر . ك : ص 147 (آنچه شايسته مهمان نيست / ديگرى را همراه بردن) .

نكتهقابل توجّه اين كه روايات پيش گفته ، تنها ناظر به رفتار كسانى است كه به دنبال باخبر شدن از برپايى يك مهمانى ، بدون آن كه براى حضور در آن محفل دعوت شوند ، به صورت مستقل و يا همراه مهمانِ دعوت شده اى در آن جا حضور مى يابند . بر اين اساس ، نكوهش وارد شده در اين روايات ، رفت و آمدهاى دوستانه اى را كه بدون دعوت قبلى صورت مى پذيرند ، شامل نمى گردد .

5 / 2حضور در مهمانى ويژه ثروتمندانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پذيرفتن دعوت كسى كه ثروتمندانْ در وليمه اش حضور دارند، نه فقرا، شايسته نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ يك از شما بر سفره غذاى قومى كه توانگرشان دعوت مى شود و تهى دستشان دعوت نمى شود ، نبايد حاضر شود.

امام كاظم عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از خوردن وليمه اى كه به توانگران اختصاص مى يابد و فقرا در آن جايى ندارند، نهى فرمود.

.

ص: 140

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :شَرُّ الطَّعامِ طَعامُ الوَليمَةِ يُدعى إلَيهِ الشَّبعانُ ، ويُحبَسُ عَنهُ الجائِعُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :شَرُّ الطَّعامِ طَعامُ الوَليمَةِ يُمنَعُها مَن يَأتيها ، ويُدعى إلَيها مَن يَأباها . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :كَيفَ بِالوَليمَةِ يَدعونَ الشَّبعانَ ويَطرُدون الغَرثانَ (3) ؟ (4)

عنه صلى الله عليه و آله :بِئسَ الطَّعامَ طَعامُ العُرسِ يُطعَمُهُ الأَغنِياءُ ، ويُمنَعُهُ المَساكينُ . (5)

عنه صلى الله عليه و آله :بِئسَ الطَّعامُ طَعامُ الوَليمَةِ يُدعى إلَيهِ الأَغنِياءُ ، ويُمنَعُ مِنهُ الفُقَراءُ . (6)

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَ الوَليمَةُ وَليمةٌ يَأكُلُ مِنهَا الفَقيرُ وَالشَّريفُ وَالوَضيعُ وَالحُرُّ وَالمَملوكُ . (7)

الإمام عليّ عليه السلام_ مِن كِتابٍ لَهُ إلى عُثمانَ بنِ حُنَيفٍ الأَنصارِيِّ ، وكانَ عامِلَهُ عَلَى البَصَرةِ ، وقَد بَلَغَهُ أنَّهُ دُعِيَ إلى وَليمَةِ قَومٍ مِن أهلِها ، فَمَضى إلَيها _: أمّا بَعدُ ، يَابنَ حُنَيفٍ ، فَقَد بَلَغَني أنَّ رَجُلاً مِن فِتيَةِ أهلِ البَصرَةِ دَعاكَ إلى مَأدُبَةٍ فَأَسرَعتَ إلَيها ، تُستَطابُ لَكَ الأَلوانُ ، وتُنقَلُ إلَيكَ الجِفانُ . وما ظَنَنتُ أنَّكَ تُجيبُ إلى طَعامِ قَومٍ عائِلُهُم مَجفُوٌّ (8) ، وغَنِيُّهُم مَدعُوٌّ . (9)

.


1- .المعجم الكبير : ج 12 ص 123 ح 12754 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 16 ص 307 ح 44627 .
2- .صحيح مسلم : ج 2 ص 1055 ح 110 ، السُنن الكبرى : ج 7 ص 428 ح 14524 ، مسند الحميدي : ج 2 ص 493 ح 1170 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 16 ص 307 ح 44626 .
3- .غرثان : جائع (النهاية : ج 3 ص 353 «غرث») .
4- .كنزالعمّال : ج 16 ص 306 ح 44624 نقلاً عن الدارقطني في الإفراد عن أبي ذرّ .
5- .كنزالعمّال : ج 16 ص 306 ح 44625 نقلاً عن الدارقطني في فوائد ابن مدرك عن أبي هريرة .
6- .حلية الأولياء : ج 8 ص 267 ، صحيح مسلم : ج 2 ص 1054 ح 107 من دون إسنادٍ إلى النبيّ صلى الله عليه و آله وفيه «ويترك المساكين» بدل «ويُمنع منه الفقراء» ، الفردوس : ج 2 ص 24 ح 2154 كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 16 ص 307 ح 44631 .
7- .الفردوس : ج 4 ص 264 ح 6776 عن أبي هريرة .
8- .جَفَوتُ الرَجُلَ : أعرضتُ عنه أو طردته (المصباح المنير : ص 104 «جفا») .
9- .نهج البلاغة : الكتاب 45 ، بحارالأنوار : ج 33 ص 473 ح 686 .

ص: 141

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين خوراك ، غذاى وليمه اى است كه انسانِ سير ، به آن دعوت مى شود و شخص گرسنه ، از آنْ باز داشته مى شود !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدترين خوراك ، غذاى وليمه اى است كه كسانى از آن منع مى شوند [يعنى فقرا] كه [معمولاً براى دعوت] به آن مى آيند ، و كسانى به آن دعوت مى شوند [يعنى ثروتمندان] كه از آمدن به آن خوددارى مى ورزند !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چگونه خواهى بود با وليمه [آن گاه ]كه سير را [به آن] دعوت مى كنند و گرسنه را [از آن ]مى رانند؟

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بد خوراكى است خوراك وليمه ؛ توانگران ، از آنْ اطعام مى شوند و مستمندان را از آنْ باز مى دارند !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بد خوراكى است خوراك وليمه ؛ توانگران ، به آن دعوت مى شوند، و تهى دستان ، از آن منع مى گردند !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوش وليمه اى است، وليمه اى كه فقير و شريف و فرومايه و آزاد و برده ، از آن بخورند !

امام على عليه السلام_ از نامه ايشان به عثمان بن حُنَيف انصارى كه كارگزار او در بصره بود و خبردار شد كه وى به وليمه قومى از بصريان دعوت شده و به آن مهمانى رفته است _: امّا بعد، اى پسر حُنَيف ! به من خبر رسيده است كه مردى از جوانان بصره ، تو را به مهمانى اى دعوت كرده و تو به آن شتافته اى و خوراك هاى رنگارنگ و كاسه هاى بزرگ در برابرت نهاده اند. گمان نمى كردم به مهمانى گروهى بروى كه نيازمندشان رانده مى شود و توانگرشان دعوت مى گردد !

.

ص: 142

5 / 3إجابَةُ دَعوَةِ المُتَنافِسَينِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :المُتَبارِيانِ (1) لا يُجابانِ ، ولا يُؤكَلُ طَعامُهُما . (2)

سنن أبي داود عن ابن عبّاس :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله نَهى عَن طَعامِ المُتَبارِيَينِ أن يُؤكَلَ . (3)

حلية الأولياء عن ابن عبّاس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَهى أن يُؤكَلَ طَعامُ المُتَباهينَ . (4)

5 / 4إجابَةُ دَعوَةِ أهلِ اللَّهوِ وَالغِناءِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أجِب دَعوَةَ مَن دَعاكَ مِنَ المُسلِمينَ ما لَم يُظهِرُوا المَعازِفَ (5) ، فَإِذا أظهَرُوا المَعازِفَ فَلا تُجِبهُم . (6)

.


1- .المتباريان : المتعارضان بفعلهما ليعجز الآخر بصنيعه ، وإنّما كرهه لما فيه من المباهاة والرياء (النهاية : ج 1 ص 123 «برا») .
2- .شعب الإيمان : ج 5 ص 129 ح 6068 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 258 ح 25931 .
3- .سنن أبي داود : ج 3 ص 344 ح 3754 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 143 ح 7170 ، السُنن الكبرى : ج 7 ص 448 ح 14599 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 258 ح 25934 .
4- .حلية الأولياء : ج 10 ص 73 .
5- .المعازِفُ : الملاهي ، والعازفُ : اللّاعبُ بها والمغنِّي (الصحاح : ج 4 ص 1403 «عزف») .
6- .المعجم الكبير : ج 1 ص 84 ح 10028 ، حلية الأولياء : ج 4 ص 236 كلاهما عن عبد اللّه بن مسعود ، كنزالعمّال : ج 15 ص 869 ح 43459 .

ص: 143

5 / 3 حضور در مهمانى برپاشده با انگيزه همچشمى

5 / 4 پذيرش مهمانىِ اهل ساز و آواز

5 / 3حضور در مهمانى برپاشده با انگيزه همچشمىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعوت دو كس را كه [هم زمان] براى همچشمى ، مهمانى مى دهند ، نبايد پذيرفت و غذايشان را نبايد خورد.

سنن أبى داوود_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر صلى الله عليه و آله از خوردن غذاى دو كس كه همچشمى مى كنند ، نهى فرمود.

حلية الأولياء_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از خوردن غذاى كسانى كه براى فخرفروشى به ديگران غذا مى دهند ، نهى فرمود.

5 / 4پذيرش مهمانىِ اهل ساز و آوازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دعوت هر مسلمانى را تا زمانى كه ساز و آواز راه نيندازند، بپذير ؛ پس اگر ساز و آواز به راه انداختند، دعوتشان را قبول مكن.

.

ص: 144

5 / 5إجابَةُ دَعوَةِ المُشرِكِ وَالمُنافِقِ وَالفاسِقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو أنَّ مُشرِكا أو مُنافِقا دَعاني إلى طَعامِ جَزورٍ (1) ما أجَبتُهُ ، وكانَ ذلِكَ مِنَ الدّينِ ، أبى اللّهُ عز و جل لي زَبدَ (2) المُشرِكينَ وَالمُنافِقينَ وطَعامَهُم . (3)

المعجم الكبير عن عمران بن حصين :نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَن إجابَةِ طَعامِ الفاسِقينَ . (4)

5 / 6إلقاءُ المُضَيِّفِ فِي الكُلفَةِ والعُسرِالإمام الصادق عليه السلام :المُؤمِنُ لا يَحتَشِمُ (5) مِن أخيهِ ، ولا يُدرى أيُّهُما أعجَبُ ، الَّذي يُكَلِّفُ أخاهُ إذا دَخَلَ عَلَيهِ أن يَتَكَلَّفَ لَهُ؟ أوِ المُتَكَلِّفُ لِأَخيهِ؟ (6)

الإمام زين العابدين عليه السلام :دَعا سَلمانُ أبا ذَرٍّ ذاتَ يَومٍ إلى ضِيافَةٍ ، فَقَدَّمَ إلَيهِ مِن جِرابِهِ كِسرَةً يابِسَةً وبَلَّها مِن رَكوَتِهِ (7) ، فَقالَ أبو ذَرٍّ : ما أطيَبَ هذَا الخُبزَ لَو كانَ مَعَهُ مِلحٌ! فَقامَ سَلمانُ ، وخَرَجَ ورَهَنَ رَكوَتَهُ بِمِلحٍ وحَمَلَهُ إلَيهِ ، فَجَعَلَ أبو ذَرٍّ يَأكُلُ ذلِكَ الخُبزَ ويَذُرُّ عَلَيهِ ذلِكَ المِلحَ ، ويَقولُ : الحَمدُ للّهِِ الَّذي رَزَقَنا هذَا القَناعَةَ . فَقالَ سَلمانُ : لَو كانَت قَناعَةً لَم تَكُن رَكوَتي مَرهونَةً! (8)

.


1- .الجَزُورُ من الإبل خاصّة ، يقع على الذَّكر والأُنثى ، وقيل : (الجَزور) النَّاقَةُ التي تنحرُ (المصباح المنير : ص 98 «جزر») .
2- .الزَّبْد _ بسكون الباء _ : الرِّفد والعطاء (النهاية : ج 2 ص 293 «زبد») .
3- .الكافي : ج 6 ص 274 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 180 ح 1511 نحوه وكلاهما عن إبراهيم الكرخي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 75 ص 448 ح 8 .
4- .المعجم الكبير : ج 18 ص 168 ح 376 ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 140 ح 441 ، شعب الإيمان : ج 5 ص 68 ح 5803 ، كنزالعمّال : ج 9 ص 258 ح 25933 .
5- .أحتَشِمُ : أي أستحي وأنقبض (النهاية : ج 1 ص 391 «حشم») .
6- .الكافي : ج 6 ص 276 ح 2 ، المحاسن : ج 2 ص 185 ح 1532 كلاهما عن جميل بن درّاج ، بحارالأنوار : ج 75 ص 453 ح 13 .
7- .الرَّكوَةُ : هي دلو صغيرة (المصباح المنير : ص 238 «الرَّكوة») .
8- .عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 53 ح 203 عن عبد العظيم الحسني عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 21 ص 32 ح 8 وراجع : تنبيه الخواطر : ج 1 ص 153 والمعجم الكبير : ج 6 ص 235 ح 6085 .

ص: 145

5 / 5 پذيرش مهمانىِ مشرك ، منافق و فاسق

5 / 6 واداشتن ميزبان به تكلّف و تشريفات

5 / 5پذيرش مهمانىِ مشرك ، منافق و فاسقپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر مشركى يا منافقى مرا به [خوردن] شترى هم مهمانى كند ، دعوتش را نمى پذيرم و اين ، از دين است . خداوند عز و جل به من رضايت نداده است كه عطاى مشركان و منافقان و خوراك آنان را بپذيرم !

المعجم الكبير_ به نقل از عمران بن حصين _: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از پذيرفتن مهمانىِ فاسقانْ نهى فرمود.

5 / 6واداشتن ميزبان به تكلّف و تشريفاتامام صادق عليه السلام :مؤمن ، از برادرش رو در بايستى ندارد و معلوم نيست كه كدام يك عجيب ترند: آن كه هرگاه بر برادرش وارد مى شود ، او را ناچار مى سازد كه برايش به زحمت بيفتد؟ يا آن كه خودش را براى برادرش به سختى مى اندازد؟

امام زين العابدين عليه السلام :روزى سلمان ، ابو ذر را به مهمانى فرا خوانْد . آن گاه تكّه نان خشكى از كيسه اش درآورد و آن را از ظرف آبى كه داشت ، خيس كرد و جلوى ابو ذر گذاشت. ابو ذر گفت: چه نان خوش مزه اى مى شد ، اگر قدرى نمك هم با آن بود! سلمان برخاست و بيرون رفت و ظرف آبش را گرو گذاشت و نمك گرفت و آورد. ابوذر ، نمك بر آن نان مى پاشيد و مى خورد و مى گفت: سپاس خدايى را كه اين قناعت ، روزىِ ما كرد ! سلمان گفت: اگر قناعتى بود ، ظرف آبم به گرو نمى رفت!

.

ص: 146

5 / 7اِستِتباعُ الغَيرِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دُعِيَ أحَدُكُم إلى طَعامٍ فَلا يَستَتبِعَنَّ وَلَدَهُ ، فَإِنَّهُ إن فَعَلَ ذلِكَ كانَ حَراما ودَخَلَ عاصِيا . (1)

دعائم الإسلام :نَهى [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] أن يُطعِمَ الرَّجُلُ غَيرَهُ مِن طَعامٍ قَد دُعِيَ إلَيهِ ، إلّا أن يُؤذَنَ لَهُ في ذلِكَ . (2)

مكارم الأخلاق_ في نَهيِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله عَنِ الدُّخولِ عَلى طَعامٍ بِلا دَعوَةٍ _: دَعاهُ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ قَومٌ مِن أهلِ المَدينة إلى طَعامٍ صَنَعوهُ لَهُ ولِأَصحابٍ لَهُ خَمسَةٍ ، فَأَجابَ دَعوَتَهُم ، فَلَمّا كانَ في بَعضِ الطَّريقِ أدرَكَهُم سادِسٌ فَماشاهُم ، فَلَمّا دَنَوا مِن بَيتِ القَومِ ، قالَ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ لِلرَّجُلِ السّادِسِ : إنَّ القَومَ لَم يَدعوكَ ، فَاجلِس حَتّى نَذكُرَ لَهُم مَكانَكَ ، ونَستَأذِنَهُم بِكَ . (3)

.


1- .المحاسن : ج 2 ص 181 ح 1515 عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، الكافي : ج 6 ص 270 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 9 ص 92 ح 397 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 75 ص 445 ح 3 .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 108 ح 349 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 206 ح 19606 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 1 ص 60 ح 54 ، بحارالأنوار : ج 16 ص 236 .

ص: 147

5 / 7 ديگرى را همراه بردن

5 / 7ديگرى را همراه بردنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما به غذايى دعوت شد، فرزندش را هم به دنبال خود راه نيندازد ؛ كه اگر چنين كند ، مرتكب حرام شده و با نافرمانى ، وارد [مهمانى] شده است .

دعائم الإسلام:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نهى فرمود از اين كه كسى ، غير خود را از غذايى كه به آن دعوت شده است، بخورانَد ، مگر آن كه به او اجازه اين كار داده شود.

مكارم الأخلاق_ در نهى كردن پيامبر صلى الله عليه و آله از بى دعوتْ به مهمانى رفتن _: يكى از خانواده هاى مدينه ، غذايى درست كردند و پيامبر صلى الله عليه و آله و پنج تن از يارانش را دعوت نمودند . پيامبر صلى الله عليه و آله دعوتشان را پذيرفت. در بين راه ، نفر ششمى به آنها رسيد و همراهشان شد . نزديك منزل آن خانواده كه رسيدند، پيامبر صلى الله عليه و آله به آن نفر ششم فرمود : « اينها تو را دعوت نكرده اند. پس بنشين تا آمدن تو را به آنها خبر بدهيم و برايت اجازه بگيريم » .

.

ص: 148

صحيح البخاري عن أبي مسعود :جاءَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ يُكَنّى أبا شُعَيبٍ ، فَقالَ لِغُلامٍ لَهُ قَصّابٍ : اِجعَل لي طَعاما يَكفي خَمسَةً ، فَإِنّي اُريدُ أن أدعُوَ النَّبِيّ صلى الله عليه و آله خامِسَ خَمسَةٍ ، فَإِنّي قَد عَرَفتُ في وَجهِهِ الجوعَ ، فَدَعاهُم فَجاءَ مَعَهُم رَجُلٌ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : إنَّ هذا قَد تَبِعَنا ، فَإِن شِئتَ أن تَأذَنَ لَهُ فَائذَن لَهُ ، وإن شِئتَ أن يَرجِعَ رَجَعَ . فَقالَ : لا ، بَل قَد أذِنتُ لَهُ . (1)

راجع : ص 136 (ما لا ينبغي للضيف / الحضور في ضيافة الآخرين من دون دعوة) .

5 / 8الصَّومُ تَطَوُّعا إلّا بِإِذنِ المُضَيِّفِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا ضافَ أحَدُكُم بِقَومٍ ، فَلا يَصومَنَّ إلّا بِإِذنِهِم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن نَزَلَ عَلى قَومٍ فَلا يَصومُ تَطَوُّعا إلّا بِإِذنِهِم . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مِن فِقهِ الضَّيفِ ألّا يَصومَ تَطَوُّعا إلّا بِإِذنِ صاحِبِهِ ... وإلّا كانَ الضَّيفُ جاهِلاً . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ رَجُلٌ بَلدَةً فَهُوَ ضَيفٌ عَلى مَن بِها مِن أهلِ دينِهِ حَتّى يَرحَلَ عَنهُم ولا يَنبَغي لِلضَّيفِ أن يَصومَ إلّا بِإِذنِهِم ؛ لِئَلّا يَعمَلُوا الشَّيءَ فَيَفسُدَ عَلَيهِم ، ولا يَنبَغي لَهُم أن يَصوموا إلّا بِإِذنِ الضَّيفِ ؛ لِئَلّا يَحتَشِمَهُم فَيَشتَهِيَ الطَّعامَ، فَيَترُكَهُ لَهُم. (5)

.


1- .صحيح البخاري : ج 2 ص 733 ح 1975 ، صحيح مسلم : ج 3 ص 1608 ح 138 ، سنن الترمذي : ج 3 ص 405 ح 1099 كلاهما نحوه ، كنزالعمّال : ج 9 ص 272 ح 25985 .
2- .كنزالعمّال : ج 9 ص 251 ح 25894 .
3- .الكافي : ج 4 ص 86 ح 1 ، تهذيب الأحكام : ج 4 ص 296 ح 895 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 187 وليس فيه «تطوّعا» وكلّها عن الزهري عن الإمام زين العابدين ، بحارالأنوار : ج 96 ص 261 ح 1 .
4- .الكافي : ج 4 ص 151 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 155 ح 2014 كلاهما عن هشام بن الحكم عن الإمام الصادق عليه السلام ، علل الشرائع: ص 385 ح 4 عن الحكم بيّاع الكرابيس عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 96 ص 265 ح 11 .
5- .الكافي : ج 4 ص 151 ح 3 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 154 ح 2013 ، علل الشرائع : ص 384 ح 2 كلّها عن الفضيل بن يسار عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 75 ص 462 ح 1 .

ص: 149

5 / 8 روزه مستحبّى گرفتن ، مگر با اجازه ميزبان

صحيح البخارى_ به نقل از ابو مسعود _: مردى از انصار ، ملقّب به ابو شعيب آمد و به غلامش _ كه قصّاب بود _ گفت : برايم غذايى به اندازه پنج نفر درست كن؛ چون مى خواهم با پيامبر صلى الله عليه و آله ، پنج نفر را دعوت كنم ؛ چرا كه در چهره ايشان گرسنگى مى بينم . پس آنها را دعوت كرد ؛ امّا يك نفر ديگر هم با آنها آمد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : « اين هم به دنبال ما آمد . اگر اجازه مى دهى بماند، وگرنه برگردد » . ابو شعيب گفت : نه ، اجازه مى دهم .

ر . ك : ص 137 (آنچه شايسته مهمان نيست / شركت كردن بدون دعوت در مهمانى ديگران) .

5 / 8روزه مستحبّى گرفتن ، مگر با اجازه ميزبانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما مهمان قومى شد ، نبايد روزه بگيرد ، مگر با اجازه آنها .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس مهمان قومى شد ، نبايد روزه مستحبّى بگيرد ، مگر با اجازه آنها .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از فهميدگى مهمان است كه روزه مستحبّى نگيرد ، مگر با اجازه ميزبان . . . در غير اين صورت ، آن مهمان ، آدم نادانى است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مردى وارد شهرى شد ، مهمان ساكنان آن شهر از همدينان خويش است تا زمانى كه از پيش آنان برود . و براى مهمان، سزاوار نيست كه روزه بگيرد ، مگر با اجازه ميزبانان ، مبادا كه غذايى درست كنند و خراب بشود . براى آنها نيز سزاوار نيست روزه بگيرند ، مگر با اجازه مهمان ، مبادا كه مهمان از آنها خجالت بكشد و غذا بخواهد ؛ ولى به خاطر [رعايت حال ]آنها ، از خوردنْ خوددارى كند .

.

ص: 150

5 / 9اِحتِقارُ ما يُقَرَّبُ إلَيهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ احتَقَرَ ما يُقَرِّبُ إلَيهِ أخوهُ ، لَم يَزَل في مَقتِ اللّهِ يَومَهُ ولَيلَتَهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :هَلاكٌ بِالقَومِ أن يَحتَقِروا ما قُدِّمَ إلَيهِم . (2)

عنه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالمَرءِ شَرّا أن يَتَسَخَّطَ ما قُرِّبَ إلَيهِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالمَرءِ سَرَفا أن يَسخَطَ ما قُرِّبَ إلَيهِ . (4)

الإمام الصادق عليه السلام :هُلكٌ بِالمَرءِ المُسلِمِ أن يُخرِجَ إلَيهِ أخوهُ ما عِندَهُ فَيَستَقِلَّهُ . (5)

الكافي عن صفوان بن يحيى :جاءَني عَبدُ اللّهِ بنُ سِنانٍ فَقالَ : هَل عِندَكَ شَيءٌ؟ قُلتُ : نَعَم . فَبَعَثتُ ابني فَأَعطَيتُهُ دِرهَما يَشتَري بِهِ لَحما وبَيضا ، فَقالَ لي : أينَ أرسَلتَ ابنَكَ؟ فَأَخبَرتُهُ . فَقالَ : رُدَّهُ رُدَّهُ ، عِندَكَ زَيتٌ؟ قُلتُ : نَعَم ، قالَ : هاتِهِ ، فَإِنّي سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام يَقولُ : هَلَكَ امرُؤٌ احتَقَرَ لِأَخيهِ ما يُحضِرُهُ ، وهَلَكَ امرُؤٌ احتَقَرَ لِأَخيهِ ما قَدَّمَ إلَيهِ . (6)

.


1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 106 ح 341 ، مستدرك الوسائل : ج 16 ص 239 ح 19725 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 163 ح 14989 ، السُنن الكبرى : ج 7 ص 456 ح 14624 ، شعب الإيمان : ج 7 ص 96 ح 9607 كلّها عن جابر ، كنزالعمّال : ج 9 ص 271 ح 25982 .
3- .شعب الإيمان : ج 5 ص 85 ح 5872 ، مسند أبي يعلى : ج 2 ص 379 ح 1976 ، مسند الشهاب : ج 2 ص 262 ح 1321 كلّها عن جابر بن عبد اللّه ، كنزالعمّال : ج 15 ص 285 ح 41022 .
4- .المحاسن : ج 2 ص 224 ح 1673 ، بحارالأنوار : ج 66 ص 306 ح 25 .
5- .المحاسن : ج 2 ص 186 ح 1536 عن عبد اللّه بن سنان ، بحارالأنوار : ج 75 ص 453 ح 16 .
6- .الكافي : ج 6 ص 276 ح 3 ، المحاسن : ج 2 ص 186 ح 1535 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 453 ح 15 .

ص: 151

5 / 9 ناچيز شمردن امكانات ميزبان

5 / 9ناچيز شمردن امكانات ميزبانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس آنچه را كه برادرش جلوى او مى گذارد ، كوچك بشمارد ، پيوسته شب و روزش در خشم خداست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هلاك باد آن قومى كه آنچه را در برابرشان نهاده مى شود ، كوچك و بى مقدار مى شمارند !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در بدىِ آدمى ، همين بس كه از آنچه در برابرش مى نهند ، ناراضى باشد !

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در اسرافكارىِ آدمى ، همين بس كه از آنچه جلوى او مى گذارند ، ناراحت شود !

امام صادق عليه السلام :هلاك باد آن مرد مسلمانى كه برادرش آنچه را دارد ، برايش مى آورد ، امّا او آن را اندك مى شمارد !

الكافى_ به نقل از صفوان بن يحيى _: عبد اللّه بن سنان به خانه ام آمد و گفت : آيا در خانه ، چيزى [براى خوردن] دارى؟ گفتم: آرى . سپس يك درهم به پسرم دادم و او را فرستادم كه گوشت و تخم مرغ بخرد. عبد اللّه گفت: پسرت را كجا فرستادى؟ موضوع را به او گفتم. عبد اللّه گفت : اورا باز گردان ، اورا باز گردان ! روغن در خانه دارى ؟ گفتم : آرى . گفت: همان را بياور؛ زيرا از امام صادق عليه السلام شنيده ام كه مى فرمايد : « هلاك است مردى كه آنچه را جلوى برادرش مى گذارد ، ناقابل شمارد ! و هلاك است مردى كه آنچه را برادرش جلوى او مى گذارد ، ناقابل شمارد » .

.

ص: 152

راجع : ص 86 (ما لا ينبغي للمضيِّف / استقلال ما عنده للضّيف) .

5 / 10الفَحصُ عَن حِلِّيَّةِ الطَّعامِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلتَ عَلى أخيكَ المُسلِمِ فَأَطعَمَكَ طَعاما فَكُل ولا تَسأَلهُ ، وإذا سَقاكَ شَرابا فَاشرَبهُ ولا تَسأَلهُ . (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا دَخَلَ أحَدُكُم عَلى أخيهِ المُسلِمِ فَأَطعَمَهُ طَعاما فَليَأكُل مِن طَعامِهِ ولا يَسأَلهُ عَنهُ ، فَإِن سَقاهُ شَرابا مِن شَرابِهِ فَليَشرَب مِن شَرابِهِ ولا يَسأَلهُ عَنهُ . (2)

.


1- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 140 ح 7161 ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 27 ح 6328 نحوه وكلاهما عن أبي هريرة ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 5 ص 555 ح 2 عن أبي هريرة من دون إسناد إلى النبيّ صلى الله عليه و آله وزاد في ذيله «فإن رابك منه شيء فشجه بالماء» ، كنزالعمّال : ج 9 ص 251 ح 25893 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 360 ح 9195 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 140 ح 7160 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 50 ح 2440 ، شعب الإيمان : ج 5 ص 67 ح 5801 نحوه وكلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 9 ص 259 ح 25938 .

ص: 153

5 / 10 پرس و جو در باره حلال بودن غذا

ر . ك : ص 87 (آنچه شايسته ميزبان نيست / ناقابل شمردن امكانات پذيرايى) .

5 / 10پرس و جو در باره حلال بودن غذاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه بر برادر مسلمانت وارد شدى و غذايى به تو داد ، بخور و از [حلال بودن] آن مپرس و هرگاه نوشيدنى به تو داد، آن را بنوش و در باره [حلال بودن] آن پرس و جو مكن .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما بر برادر مسلمانش وارد شد و به او غذايى داد، بايد از غذايش بخورد و در باره آن از او نپرسد و اگر نوشيدنى به او نوشانْد ، از نوشيدنى اش بنوشد و در باره [حلال بودن] آن ، از او پرس و جو نكند.

.

ص: 154

. .

ص: 155

فهرست منابع و مآخذ

فهرست منابع و مآخذ1 . الاحتجاج على ا?هل اللجاج ، أحمد بن على الطَّبَرسى (م 620 ق ) ، تحقيق : إبراهيم البهادرى ومحمّد هادى به ، تهران : دار الاُسوة ، 1413 ق ، اوّل . 2 . الاختصاص ، المنسوب إلى محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، چهارم . 3 . الإخوان ، عبد اللّه بن محمّد القُرشى (ابن أبى الدنيا) (م 281 ق ) ، تحقيق : محمّد عبد الرحمان طوالية ، قاهره : دار الاعتصام ، 1988 م . 4 . ا?دب الإملاء و الاستملاء ، عبد الكريم بن محمّد السمعانى (م 562 ق ) ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1401 ق ، اوّل. 5 . الأدب المفرد ، محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق ) ، تحقيق : محمّد بن عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلميّة . 6 . اءرشاد القلوب ، الحسن بن أبى الحسن الديلمى (م 711 ق ) ، بيروت : مؤسسة الأعلمى ، 1398 ق ، چهارم . 7 . اُسد الغابة فى معرفة الصحابة ، على بن أبى الكرم محمّد الشيبانى (ابن الأثير الجَزَرى) (م 630 ق ) ، تحقيق : على محمّد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1415ق ، اوّل.

.

ص: 156

8 . الإصابة فى تمييز الصحابة ، أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (م 852 ق ) ، تحقيق : عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمّد معوّض ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1415 ق ، اوّل. 9 . الاُصول الستّة عشر ، عدّة من الرواة ، قم : دار الشبسترى ، 1405 ق ، دوم . 10 . الأمالى ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، قم : دار الثقافة ، 1414 ق ، اوّل. 11 . الأمالى ، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبرى البغدادى (الشيخ المفيد) (م 413 ق ) ، تحقيق : حسين اُستاد ولى و على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1404 ق ، دوم . 12 . الأمالى ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، قم : مؤسسة البعثة ، 1407 ق ، اوّل. 13 . الإمامة و التبصرة من الحيرة ، على بن الحسين ابن بابويه القمّى (الصدوق الأوّل) (م 329 ق ) ، تحقيق : محمّد رضا الحسينى ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1407 ق ، اوّل . 14 . امثال وحكم ، على اكبر دهخدا (م 1324 ش) ، تهران : امير كبير ، 1338 _ 1339 ش . 15 . بحار الأنوار الجامعة لدرر ا?خبار الأئمّة الأطهار عليهم السلام ، محمّد باقر بن محمّد تقى المجلسى (العلّامة المجلسى) (م 1111 ق ) ، بيروت : مؤسسة الوفاء ، 1403 ق ، دوم . 16 . تاريخ ا?صبهان ، أحمد بن عبد اللّه الإصفهانى (أبو نعيم) (م 430 ق ) ، تحقيق : سيّد كسروى حسن ، بيروت : دار الكتب العلميّة .

.

ص: 157

17 . تاريخ بغداد ا?و مدينة السلام ، أحمد بن على الخطيب البغدادى (م 463 ق ) ، مدينه : المكتبة السلفيّة . 18 . تاريخ دمشق ، على بن الحسن بن هبة اللّه الدمشقى (ابن عساكر) (م 571 ق ) ، تحقيق : على شيرى ، بيروت : دار الفكر ، 1415 ق ، اوّل. 19 . التاريخ الكبير ، محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق ) ، بيروت : دار الفكر . 20 . تاريخ اليعقوبى ، أحمد بن أبى يعقوب (ابن واضح اليعقوبى) (م 284 ق ) ، بيروت : دار صادر . 21 . تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة (كنز جامع الفوائد) ، على الغروى الحسينى الإسترآبادى (م 940 ق ) ، تحقيق : مدرسة الإمام المهدى (عج) ، قم : مدرسة الإمام المهدى(عج) ، 1407 ق ، اوّل. 22 . تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله ، الحسن بن على الحَرّانى (ابن شُعبة) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1404 ق ، دوم . 23 . تفسير العيّاشى ، محمّد بن مسعود السُّلَمى السمرقندى (العيّاشى) (م 320 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلّاتى ، تهران : المكتبة العلميّة ، 1380 ق ، اوّل . 24 . تفسير فرات الكوفى ، فرات بن إبراهيم الكوفى (ق 4 ق) ، به كوشش : محمّد الكاظم المحمودى ، تهران : وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامى ، 1410 ق ، اوّل. 25 . تفسير القمّى ، على بن إبراهيم القمّى (م 307 ق ) ، به كوشش : السيّد طيّب الموسوى الجزائرى ، نجف : مطبعة النجف الأشرف .

.

ص: 158

26 . التفسير المنسوب الى الاءمام العسكرى عليه السلام ، تحقيق : مدرسة الإمام المهدى(عج) ، قم : مدرسة الإمام المهدى(عج) ، 1409ق ، اوّل. 27 . تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، ورّام بن أبى فراس الحَمدان (م 605 ق ) ، بيروت : دار التعارف و دار صعب . 28 . تهذيب الأحكام فى شرح المقنعة ، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى) (م 460 ق ) ، بيروت : دار التعارف ، 1401 ق ، اوّل. 29 . تهذيب الكمال فى ا?سماء الرجال ، يونس بن عبد الرحمان المِزّى (م 742 ق ) ، تحقيق : بشّار عوّاد معروف ، بيروت : مؤسسة الرسالة ، 1409 ق ، اوّل. 30 . جامع الأحاديث ، جعفر بن أحمد القمّى (ابن الرازى) (ق 4 ق) ، تحقيق : السيّد محمّد الحسينى النيسابورى ، مشهد : مؤسسة الطبع و النشر التابعة للحضرة الرضويّة المقدّسة ، 1413 ق ، اوّل. 31 . جامع الأخبار ا?و معارج اليقين فى اُصول الدين ، محمّد بن محمّد الشَّعيرى السبزوارى (ق 7 ق) ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1414 ق ، اوّل. 32 . الجعفريّات (الأشعثيّات) ، محمّد بن محمّد بن الأشعث الكوفى (ق 4 ق ) ، تهران : مكتبة نينوى (طبع شده به ضميمه : قرب الإسناد) . 33 . حلية الأولياء و طبقات الأصفياء ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانى (أبو نعيم) (م 430 ق ) ، بيروت : دار الكتاب العربى ، 1387 ق ، دوم . 34 . الخرائج و الجرائح ، سعيد بن هبة اللّه الراوندى (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق ) ، تحقيق : مؤسسة الإمام المهدى(عج) ، قم : مؤسسة الإمام المهدى(عج) ، 1409 ق ، اوّل .

.

ص: 159

35 . الخصال ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، چهارم . 36 . دانش نامه ميزان الحكمة ، محمّد رى شهرى ، قم : دار الحديث ، اوّل . 37 . درر واللالى من مجالس الأمالى ، من تراث ثقة الشيعة الشيخ الصدوق ، فقيه الشيعة الشيخ المفيد ، علم الشيعة الشيخ الطوسى ، تحقيق : محسن عقيل ، قم : دار الكتاب الاسلامى ، 1425 ق . 38 . الدرّ المنثور فى التفسير المأثور ، عبد الرحمان بن أبى بكر السيوطى (م 911 ق ) ، بيروت : دار الفكر ، 1414 ق ، اوّل. 39 . دعائم الاءسلام وذكر الحلال والحرام والقضايا والأحكام ، النعمان بن محمّد التميمى المغربى (القاضى أبو حنيفة) (م 363 ق ) ، تحقيق : آصف بن على أصغر فيضى ، مصر : دار المعارف ، 1389 ق ، سوم . 40 . الدعوات ، سعيد بن هبة اللّه الراوندى (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق ) ، تحقيق : مؤسسة الإمام المهدى (عج) ، قم : مؤسسة الإمام المهدى(عج) ، 1407 ق ، اوّل. 41 . الديوان المنسوب اءلى الإمام على عليه السلام ، محمّد بن حسن الكيدرى ، تحقيق : أبو القاسم الإمامى ، تهران : اسوه ، 1375 ش ، دوم . 42 . ربيع الأبرار و نصوص الأخبار ، محمود بن عمر الزمخشرى (م 538 ق ) ، تحقيق : سليم النعيمى ، قم : منشورات الشريف الرضى ، 1410 ق ، اوّل. 43 . روضة الواعظين ، محمّد بن الحسن الفتّال النيسابورى (م 508 ق ) ، تحقيق : حسين الأعلمى ، بيروت : مؤسسة الأعلمى ، 1406 ق ، اوّل .

.

ص: 160

44 . الزهد ، هناد بن السرى الكوفى (م 243 ق) ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الجبار الفريوانى ، صباحيه : دار الخلفاء ، 1406 ق ، اوّل . 45 . الزهد ، أحمد بن محمّد الشيبانى (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، بيروت : دار الكتب العلمية . 46 . سنن ابن ماجة ، محمّد بن يزيد القزوينى (ابن ماجة) (م 275 ق ) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبد الباقى ، بيروت : دار إحياء التراث ، 1395 ق ، اوّل. 47 . سنن ا?بى داوود ، سليمان بن أشعث السِّجِستانى الأزدى (م 275 ق ) ، تحقيق : محمّد محيى الدين عبد الحميد ، بيروت : دار إحياء السنّة النبويّة . 48 . سنن الترمذى (الجامع الصحيح) ، محمّد بن عيسى الترمذى (أبو عيسى) (م 279 ق ) ، تحقيق : أحمد محمّد شاكر ، بيروت : دار إحياء التراث . 49 . سنن الدارمى ، عبد اللّه بن عبد الرحمان الدارمى (م 255 ق ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، بيروت : دار القلم ، 1412 ق ، اوّل. 50 . السنن الكبرى ، أحمد بن الحسين البيهقى (م 458 ق ) ، تحقيق : محمّد عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1414 ق ، اوّل. 51 . السنن الكبرى ، أحمد بن شعيب النسائى (م 303 ق) ، تحقيق : عبد الغفار سليمان البُندارى ، بيروت : دار الكتب العلمية ، 1411 ق ، اوّل. 52 . سنن النسائى بشرح الحافظ جلال الدين السيوطى وحاشية الاءمام السِّندى ، أحمد بن شعيب النسائى (م 303 ق ) ، بيروت : دار الجيل ، 1407 ق ، اوّل . 53 . شُعب الإيمان ، أحمد بن الحسين البيهقى (م 458 ق ) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيونى زغلول ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1410 ق ، اوّل.

.

ص: 161

54 . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ، عبيد اللّه بن عبد اللّه النيسابورى (الحاكم الحَسَكانى) ( ق 5 ق ) ، تحقيق : محمّد باقر المحمودى ، تهران : مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامى ، 1411 ق ، اوّل . 55 . الصحاح (تاج اللغة وصحاح العربيّة) ، إسماعيل بن حمّاد الجوهرى (م 398 ق ) ، تحقيق : أحمد بن عبد الغفور عطّار ، بيروت : دار العلم للملايين ، 1410 ق ، چهارم . 56 . صحيح ابن حبّان بترتيب ابن بلبان ، محمّد بن أحمد بن حِبّان (م 354 ق) ، ترتيب : على بن بلبان الفارسى (م 739 ق ) ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط ، بيروت : مؤسسة الرسالة ، 1414 ق ، دوم . 57 . صحيح البخارى ، محمّد بن إسماعيل البخارى (م 256 ق ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، بيروت : دار ابن كثير ، 1410 ق ، چهارم . 58 . صحيح مسلم ، مسلم بن الحَجّاج القشيرى النيسابورى (م 261 ق ) ، تحقيق : محمّد فؤاد عبد الباقى ، قاهره : دار الحديث ، 1412 ق ، اوّل. 59 . الطبقات الكبرى ، محمّد بن سعد (كاتب الواقدى) (م 230 ق ) ، بيروت : دار صادر . 60 . علل الشرائع ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، بيروت : دار إحياء التراث ، 1408 ق ، اوّل. 61 . عوالى اللآلى العزيزيّة فى الأحاديث الدينيّة ، محمّد بن على الأحسائى (ابن أبى جمهور) (م 940 ق ) ، تحقيق : مجتبى العراقى ، قم : مطبعة سيّد الشهداء عليه السلام ، 1403 ق ، اوّل.

.

ص: 162

62 . عيون ا?خبار الرضا عليه السلام ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الحسينى اللاجوردى ، تهران : جهان . 63 . عيون الحكم و المواعظ ، على بن محمّد الليثى الواسطى (ق 6 ق ) ، تحقيق : حسين الحسنى البيرجندى ، قم : دار الحديث ، 1376 ش ، اوّل. 64 . الغارات ، إبراهيم بن محمّد (ابن هلال الثقفى) (م 283 ق ) ، تحقيق : مير جلال الدين المحدّث الاُرموى ، تهران : انجمن آثار ملّى ، 1395 ق ، اوّل. 65 . غرر الحكم ودرر الكلم ، عبد الواحد الآمِدى التميمى (م 550 ق ) = ترجمه و شرح غرر الحكم . 66 . فتح البارى شرح صحيح البخارى ، أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (م 852 ق ) ، تحقيق : عبد العزيز بن عبد اللّه بن باز ، بيروت : دار الفكر ، 1379 ق ، اوّل . 67 . الفردوس بمأثور الخطاب ، شيرويَة بن شهردار الديلمى الهَمَدانى (م 509 ق ) ، تحقيق : محمّد السعيد بسيونى زغلول ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1406 ق ، اوّل. 68 . فص الخواتم فيما قيل في الولائم ، شمس الدين محمّد بن على بن طولون الدمشقى الصالحى (م 953 ق) ، تحقيق : نزار اباظه ، دمشق : دار الفكر ، 1403 ق . 69 . فقه الرضا (الفقه المنسوب الى الإمام الرضا عليه السلام ) ، تحقيق : مؤسّسة آل البيت عليهم السلام ، مشهد : المؤتمر العالمى للإمام الرضا عليه السلام ، 1406 ق ، اول . 70 . قرب الإسناد ، عبداللّه بن جعفر الحِمْيرى القمّى (م بعد از 304 ق ) ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1413 ق ، اوّل.

.

ص: 163

71 . قرئ الضيف ، ابو بكر عبد اللّه محمّد بن سفيان بن أبى الدنيا القرشى البغداد (م 281 ق) ، تحقيق : عبد اللّه بن حمد المنصور ، رياض : أضواء السلف ، 1418 ق . 72 . قصص الأنبياء ، سعيد بن هبة اللّه (قطب الدين الراوندى) (م 573 ق ) تحقيق : غلامرضا عرفانيان ، مشهد : مجمع البحوث الإسلاميّة التابع لمؤسسة الآستانة الرضويّة ، 1409 ق ، اوّل. 73 . الكافى، محمّد بن يعقوب الكلينى الرازى (م 329 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، بيروت : دار صعب و دار التعارف ، 1401 ق ، چهارم . 74 . كتاب من لا يحضره الفقيه ، محمّد بن على ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقيق : على أكبر الغفّارى ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، دوم . 75 . كشف الغمّة فى معرفة الأئمّة ، على بن عيسى الإربلى (م 687 ق ) ، تصحيح : السيّد هاشم الرسولى المحلّاتى ، بيروت : دار الكتاب ، 1401 ق ، اوّل. 76 . كنز العمّال فى سنن الأقوال و الأفعال ، على المتّقى بن حسام الدين الهندى (م 975 ق ) ، تصحيح : صفوة السقّا ، بيروت : مكتبة التراث الإسلامى ، 1397 ق ، اوّل. 77 . لبّ اللباب ، محمّد جعفر شريعتمدار الإسترآبادى (م 1263 ق) ، تحقيق : محمّد حسين مولوى (منتشر شده در : ميراث حديث شيعه ، دفتر دوم ، قم : دارالحديث ، 1378 ش) . 78 . لسان العرب ، محمّدبن مُكرَّم المصرى الأنصارى (ابن منظور) (م 711 ق ) ، بيروت : دار صادر ، 1410 ق ، اوّل.

.

ص: 164

79 . لغت نامه ، على اكبر دهخدا و ديگران ، تهران : دانشگاه تهران ، 1373 ش . 80 . مجمع البحرين ، فخر الدين الطُّرَيحى (م 1085 ق ) ، تحقيق : السيّد أحمد الحسينى ، تهران : مكتبة نشر الثقافة الإسلاميّة ، 1408 ق ، دوم . 81 . مجمع البيان فى تفسير القرآن (تفسير مجمع البيان) ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسى (أمين الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلّاتى و السيّد فضل اللّه اليزدى الطباطبائى ، بيروت : دار المعرفة ، 1408 ق ، دوم . 82 . المحاسن ، أحمد بن محمّد البرقى القمىّ (م 280 ق ) ، تحقيق : السيّد مهدى الرجائى ، قم : المجمع العالمى لأهل البيت عليهم السلام ، 1413 ق ، اوّل. 83 . المحجّة البيضاء فى تهذيب الإحياء ، محمّدمحسن بن شاه مرتضى (الفيض الكاشانى) (م 1091 ق ) ، تصحيح : على أكبر الغفارى ، قم : جماعة المدرّسين فى الحوزة العلمية ، 1383 ق . 84 . مرآة العقول فى شرح ا?خبار آل الرسول ، محمّد باقر بن محمّد تقى المجلسى (العلّامه المجلسى) (م 1111 ق ) ، تحقيق : السيّد هاشم الرسولى المحلاتى ، تهران : دار الكتب الإسلاميّة ، 1370 ش ، سوم . 85 . مسائل على بن جعفر ومستدركاتها ، على بن جعفر الحسينى العلوى الهاشمى العُريضى (م 210 ق ) تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، مشهد : المؤتمر العالمى للإمام الرضا عليه السلام ، 1409 ق ، اوّل. 86 . المستدرك على الصحيحين ، محمّد بن عبد اللّه الحاكم النيسابورى (م 405 ق ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1411 ق ، اوّل. 87 . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ، ميرزا حسين النورى الطَبَرسى (م 1320 ق ) ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1407 ق ، اوّل.

.

ص: 165

88 . مسند ابن جعد ، على بن الجعد الجوهرى (م 230 ق) ، بيروت : مؤسسّة ناور ، 1410 ق . 89 . مسند ا?بى يعلى الموصلى ، أحمد بن على التميمى الموصلى (أبو يعلى) (م 307 ق ) ، تحقيق : إرشاد الحقّ الأثرى ، جدّه : دار القبلة ، 1408 ق ، اوّل. 90 . مسند أحمد بن حنبل ، أحمد بن محمّد الشيبانى (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، تحقيق : عبد اللّه محمّد الدرويش ، بيروت : دار الفكر ، 1414 ق ، دوم . 91 . مسند الحميدى ، عبد اللّه بن الزبير الحميدى (م 219 ق ) ، تحقيق : حبيب الرحمان الأعظمى ، مدينه : المكتبة السلفيّة . 92 . مسند الشِّهاب ، محمّد بن سلامة القُضاعى (القاضى) (م 454 ق) ، بيروت : مؤسسة الرسالة . 93 . مشكاة الأنوار فى غرر الأخبار ، على بن الحسن الطَّبْرِسى (ق 7 ق) ، تحقيق : مهدى هوشمند ، قم : دار الحديث ، 1418 ق ، اوّل. 94 . مصادقة الإخوان ، محمّد بن علىّ ابن بابويه القمّى (الشيخ الصدوق) (م 381 ق) ، تحقيق: مؤسّسة الامام المهدى (عج) ، قم: مدرسة الامام المهدى (عج) ، 1410 ق . 95 . المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى ، أحمد بن محمّد الفيّومى (م 770 ق ) ، قم : مؤسسة دار الهجرة ، 1414 ق ، دوم . 96 . المصنّف ، عبد الرزّاق بن همّام الصنعانى (م 211 ق ) ، تحقيق : حبيب الرحمان الأعظمى ، بيروت : منشورات المجلس العلمى . 97 . المصنّف فى الأحاديث و الآثار ، عبد اللّه بن محمّد العبسى الكوفى (ابن أبى شيبة) (م 235 ق ) ، تحقيق : سعيد محمّد اللحّام ، بيروت : دار الفكر .

.

ص: 166

98 . المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية ، أحمد بن على العسقلانى (ابن حجر) (م 852 ق ) ، تحقيق : حبيب الرحمان الأعظمى ، بيروت : دار المعرفة ، 1414 ق ، اوّل. 99 . المعجم الأوسط ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : طارق بن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهيم الحسينى ، قاهره : دار الحرمين ، 1415 ق . 100 . المعجم الكبير ، سليمان بن أحمد اللخمى الطبرانى (م 360 ق ) ، تحقيق : حمدى عبد المجيد السلفى ، بيروت : دار إحياءالتراث العربى ، 1404 ق ، دوم . 101 . معجم مقاييس اللغة ، أحمد بن فارس الرازى (م 395 ق) ، تحقيق : عبد السّلام محمّد هارون . مصر : شركة مكتبة مصطفى البابى و أولاده . 102 . مفردات الفاظ القرآن ، حسين بن محمّد الراغب الإصفهانى (م 425 ق ) ، تحقيق : صفوان عدنان داوودى ، بيروت : دار القلم ، 1412 ق ، اوّل. 103 . مكارم الأخلاق ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسى (أمين الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، قم : مؤسسة النشر الإسلامى ، 1414 ق ، اوّل. 104 . مكارم الأخلاق ، عبد اللّه بن محمّد القرشى (ابن أبى الدنيا) (م 281 ق) ، بيروت : دار الكتب العلميّة ، 1409ق . 105 . مكارم الأخلاق ومعاليها ومحمود طرائفها ، محمّد بن جعفر الخرائطى (م 327 ق) ، تحقيق : أمين عبد الجابر البحيرى ، قاهره : دار الآفاق العربيّة ، 1419 ق ، اوّل . 106 . مناقب آل ا?بى طالب (المناقب لابن شهر آشوب) ، محمّد بن على المازندرانى (ابن شهرآشوب) (م 588 ق ) ، قم : المطبعة العلميّة .

.

ص: 167

107 . المنتخب من مسند عبد بن حُمَيد ، عبد بن حُمَيد (م 249 ق ) ، تحقيق : السيّد صبحى البدرى السامرائى ومحمود محمّد خليل الصعيدى ، قاهره : مكتبة السنّة ، 1408 ق ، اوّل. 108 . موارد الظمآن الى زوائد ابن حبان ، لنورالدين على بن ابى بكر الهيثمى (م 807) ، تحقيق : عبدالرزاق حمزة ، دارالكتب العلمية _ بيروت . 109 . النوادر ، فضل اللّه بن على الحسنى الراوندى (م 571 ق ) ، تحقيق : سعيد رضا على عسكرى ، قم : دار الحديث ، 1377 ش ، اوّل. 110 . النوادر (مستطرفات السرائر) ، محمّد بن أحمد بن إدريس الحلى (ابن إدريس) (م 598ق) ، تحقيق : مؤسسة الإمام المهدى(عج) ، قم : مدرسة الإمام المهدى(عج) 1408ق ، اوّل. 111 . النهاية فى غريب الحديث و الأثر ، مبارك بن محمّد الجَزَرى (ابن الأثير) (م 606 ق ) ، تحقيق : طاهر أحمد الزاوى ، قم : مؤسسة إسماعيليان ، 1367 ش ، چهارم . 112 . نهج البلاغة من كلام الإمام أمير المؤمنين عليه السلام ، جمع و تدوين : السيّد محمّد بن الحسين الموسوى (الشريف الرضى) (م 406 ق) ، ترجمه : سيّد جعفر شهيدى ، تهران : علمى و فرهنگى ، 1378ش ، چهاردهم . 113 . الوافى ، محمّدمحسن بن شاه مرتضى الكاشانى (الفيض الكاشانى) (م 1091 ق) ، تحقيق : ضياء الدين حسين اصفهانى ، اصفهان : مكتبة الإمام أمير المؤمنين عليه السلام ، 1406 ق . 114 . وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعة ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملى (م 1104 ق ) ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم : مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، 1409 ق ، اوّل.

.

ص: 168

فهرست تفصيلى .

ص: 169

. .

ص: 170

. .

ص: 171

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109