سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -
عنوان و نام پديدآور : فرهنگ نامه آرزو/ محمدی ری شهری، با همکاری محمد کاظم طباطبائی ؛ مترجم حمیدرضا شیخی .
مشخصات نشر : قم: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1385.
مشخصات ظاهری : 168 ص.
فروست : پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 122.
شابک : 7000 ریال: 964-493-150-5
یادداشت : کتابنامه به صورت زیر نویس.
موضوع : امید -- جنبه های مذهبی -- اسلام
موضوع : احادیث اخلاقی
شناسه افزوده : طباطبائی، سیدمحمدکاظم، 1344 -
شناسه افزوده : شیخی، حمیدرضا، 1337 -
شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث
رده بندی کنگره : BP250/7/م3ف4 1385
رده بندی دیویی : 297/632
شماره کتابشناسی ملی : 1328031
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
پيشگفتارفرهنگ نامه ، كتابى است كه در آن ، دانش ، فرهنگ (1) و حكمت باشد . فرهنگ نامه آرزو ، قطره اى ديگر از درياى بيكران علوم و معارف ناب اسلامى و مَدخَلى (2) ديگر از دانش نامه ميزان الحكمه است كه به صورت مستقل ، منتشر مى شود . در اين دانش نامه ، واژه ها و اصطلاحاتى كه در قرآن و احاديث ، كاربرد فرهنگى گسترده اى دارند ، به ترتيب الفبايى ، با نظمى نوين و با ذكر نمونه كاربردها (شواهد) ، معناشناسى و تحليل و تبيين مى گردند . در لابه لاى اين دانش نامه ، برخى مَدخل ها ، از كاربرد فرهنگى ويژه و بَسامد استفاده بالايى برخوردارند . بدين معنا كه عموم مسلمانان و يا گروه هاى خاصّى از آنان ، به صورت شبانه روزى و گسترده ، با آنها ، سر و كار دارند . از اين رو ، به منظور تصحيح و تقويت فرهنگ عمومىِ جوامع اسلامى ، ضرورى است معارف مربوط به اين گونه واژه ها و اصطلاحات ، به صورت كتابِ همراه ، و كتاب راهنما ، در اختيار همگان قرار گيرد . با اين نگاه ، مَدخَل هايى از اين دست _ كه گفتيم _ ، به صورت كتاب هايى مستقل و در اندازه هايى كه حمل و مطالعه آن آسان باشد ،
.
ص: 8
در اختيار علاقه مندان قرار مى گيرند . گفتنى است كه در اين سلسله آثار ، براى آنچه مربوط به رفتار يا احوال خاص است (مانند : ادب ، اذان ، شادى و آرزو) ، نام «فرهنگ نامه» و براى آنچه مربوط به گروه هاى اجتماعى (مانند : بسيجيان ، جوانان و كودكان) مى شود و يا آموزه هاى حكيمانه پيشوايان بزرگ اسلام يا حكماى بزرگ الهى (چون لقمان حكيم) را ارائه مى نمايد ، نام «حكمت نامه» را برگزيديم . فرهنگ نامه آرزو ، سومين كتاب از مجموعه فرهنگ نامه هايى است كه با هدف تصحيح و تقويت فرهنگ ارزش هاى رفتارى در دست تدوين اند . در اين فرهنگ نامه، مسائل مهمى، مانند: نقش آرزو درزندگى، گُم شده حقيقىِ انسان، راه رسيدن به آرزوها، فوايد كوتاه كردن آرزو، خطر آرزوهاى طولانى، خاستگاه آرزوهاى بيهوده و زيان هاى آرزوهاى پوچ و بى حاصل، از منظر قرآن و حديث ، مورد بررسى قرار خواهد گرفت. گفتنى است كه در تدوين اين مجموعه ، از همكارى محقق ارجمند جناب آقاى محمّد كاظم طباطبايى بهره بردم . از ايشان و ديگر همكارانى كه در «پژوهشكده علوم و معارف حديث» ، در ساماندهى اين اثر سهيم هستند ، بويژه مترجم گران قدر آن ، جناب آقاى حميد رضا شيخى _ كه با ترجمه زيبا و دقيق خود ، فهم آيات و احاديث اين فرهنگ نامه را براى پارسى زبانان ميسّر ساخت _ صميمانه سپاس گزارم واز خداوند منّان ، پاداشى در خور فضل و كرامتش ، براى آنان مسئلت دارم . ربّنا! تقبّل منّا؛ إنّك أنت السميع العليم. محمدى رى شهرى 24 خرداد ماه 1384 17 جمادى اول 1427
.
ص: 9
درآمداَمَل، در لغتاَمَل و رجا، از جهت معنا به يكديگر نزديك اند و برخى لغت شناسان گفته اند كه معناى واحدى دارند و ميان آنها اختلاف اندكى وجود دارد . خليل بن احمد فراهيدى گفته است : اَمَل، يعنى اميد . (1) ابن فارِس نيز آنچه را فراهيدى گفته، تأييد مى كند و مى گويد : اَمَل ، يعنى درنگ و انتظار . (2) در تاج العروس، درباره معناى «اَمَل» آمده است : اَمَل، بر وزن جَبَل و نَجْم و شِبْر (وزن آخر، به گفته ابن جنّى) ، به معناى اميد است . معروفش همان وزن نخست (جَبَل) است. از ظاهر سخن فيروزآبادى و برخى ديگر، بر مى آيد كه آرزو و اميد ، يك چيز است ؛ امّا علماى لغت شناس ، ميان آن دو فرق گذاشته اند. مِناوى مى گويد: امل يا رَجا، توقّع حصول چيزى است و بيشتر در موردى به كار مى رود كه حصول آن ، دور به نظر برسد . مثلاً اگر
.
ص: 10
كسى قصد سفر به شهرى دورْ دست را داشته باشد، مى گويد: «أمَلْتُ» و نمى گويد: «طَمَعتُ» ، مگر آن كه شهر ، نزديك باشد؛ چرا كه «طمع» ، فقط براى مورد نزديك است و «رجاء» براى بين «امل» و «طمع» ؛ زيرا «راجى (اميدوار)» ، گاهى اوقات ، بيم آن دارد كه اميدش تحقّق پيدا نكند . پس به معناى خوف و بيم به كار نمى رود. به نيّت رسيدن به خير ، «اَمَل» مى گويند و به ترس و نگرانى قلبى ، «ايحاش». (1) معناى «مُنى» و «تمنّى»، مانند امل و رجا ، به يكديگر نزديك است ؛ امّا غالبا بر خيالات باطل اطلاق مى شوند . راغب، در المفردات در اين باره مى نويسد : «مُنى» ، به معناى اندازه گيرى (تقدير) است. گفته مى شود: «مَنى لك المانى ؛ تقدير كننده براى تو تقدير كرد» . از همين معناست: «مَنا» كه به قولى، چيزى است كه با آن ، وزن مى كنند و «مَنىّ» ، چيزى است كه جانداران از آن خلق مى شوند. خداوند متعال فرموده است: «أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِىٍّ يُمْنَى ؛ (2) آيا آبى از منى اى كه ريخته مى شود ، نبود؟» و «مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى ؛ (3) از آبى، آن گاه كه ريخته شود» ؛ يعنى به قدرت خداوند ، از آن موجودى كه نبوده است ، اندازه گيرى و آفريده مى شود . واژه «مَنيّه» نيز از همين معناست ، به معناى اَجَل (سررسيدِ عمر) كه براى موجود زنده ، مقدّر
.
ص: 11
شده است و جمع آن ، «منايا»ست . «تمنّى» نيز به معناى تقدير و تصوير كردن چيزى در ذهن است. اين كار ، گاه از روى تخمين و گمان است و گاه از روى انديشه و از روى يك اصل ؛ امّا چون اكثراً از روى تخمين است ، دروغْ بيشتر در آن راه دارد . پس اكثر تمنّى ها تصوّر چيزى اند كه حقيقت ندارد (تمنّى به معناى آرزوى واهى و بى اساس است) . خداوند متعال مى فرمايد: «أَمْ لِلاْءِنسَ_نِ مَا تَمَنَّى ؛ (1) مگر انسان آنچه را تمنّا كند ، دارد؟» و «فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ ؛ (2) پس ، تمنّاى مرگ كنيد» و «وَلاَ يَتَمَنَّوْنَهُوأَبَدَما؛ (3) و هرگز، آن را تمنّا نمى كنيد » . واژه «اُمنيّة» ، يعنى صورت حاصل در نفس از تمنّاى چيزى، و چون دروغ ، عبارت است از تصوّر چيزى كه حقيقت (واقعيت) ندارد و آوردن آن ، تصوّر در قالب لفظ تمنّى است ، چون خاستگاهى براى دروغ است. (4)
اَمَل، در قرآن و حديثواژه هاى «أمل» ، «رجاء» و «تمنّى» ، در قرآن كريم نيز معناى نزديك به هم دارند . در قرآن، دو بار واژه «اَمَل» به كار رفته است ؛ يك بار به معناى آرزوى نيكو (5) و يك بار به معناى آرزوى
.
ص: 12
نكوهيده . (1) واژه «رجاء» و مشتقّات آن هم 27 بار آمده كه غالب آنها در آرزوهاى نيكو به كار رفته است . به عكس واژه «منى» ومشتقّات آن ، 21 بار به كار رفته كه در غالب موارد ، مقصود ، آرزوهاى نكوهيده است . گفتنى است كه شمارى از روايات ، مؤيّد نظر تاج العروس در متفاوت بودن معناى «اَمَل» و «رجاء» است ؛ يعنى اَمَل ، غالبا در مواردى استعمال مى شود كه رسيدن به آن ، بعيد به نظر مى رسد. در اين بخش ، نكات تربيتى مهمّى درباره آرزو مورد توجّه قرار گرفته كه اجمالاً به آنها اشاره مى كنيم :
يك . نقش اَمَل در زندگى فردى و اجتماعىآرزوى كمال ، ريشه در سرشت انسان دارد . انسان ، ذاتا در جستجوى كمالِ مطلق است و بدين جهت ، آرزوهاى او حدّ و حصر ندارد . (2) اين خصوصيت فطرى ، در حقيقت ، موتورِ زندگى و اصلى ترين عامل پيشرفت تمدّن بشر و تكامل جامعه انسانى است . جهان ، با آرزو برپاست (3) و انسان با آرزو زندگى مى كند . اگر آرزو از آدمى گرفته شود ، هيچ مادرى فرزند خود را شير نمى دهد، (4) هيچ باغبانى نهال نمى نشانَد، 5 هيچ پژوهشى انجام نمى شود ، هيچ كشف تازه اى در جهان علم ، رُخ نخواهد داد و سرانجام ، جامعه بشر ، هيچ حركتى به سوى تكامل نخواهد داشت . از اين رو ، پيامبر خدا ، آرزو را رحمتى مى داند كه خداوند متعال
.
ص: 13
به جامعه بشر ارزانى داشته است . (1) مسئله مهم در بهره گيرى انسان از اين موهبت الهى ، چگونگى تربيت آن است كه اگر اين خصوصيت فطرى درست تربيت شود ، انسان با دستيابى بر آرزوهاى خود ، آرامش پيدا مى كند تا آن جا كه به تدريج ، به تعبير قرآن ، صاحب «نفس مطمئنه» مى گردد ، و اگر درست تربيت نشود ، آرزومند ، سراب را آب مى پندارد و همه عمر ، در طلب سراب مى دود . مرگش فرا مى رسد ، امّا چيزى را مى خواهد كه بدان، دست پيدا نمى كند و اگر به چيزى كه خيال مى كرد در آرزوى آن است ، دست يافت ، مطلوب خود را در آن نمى بيند . لذا هيچ گاه در زندگى احساس راحتى و آرامش ندارد و به گفته امام على عليه السلام : مَن سَعى في طَلَبِ السَّرابِ طالَ تَعَبُهُ وكَثُرَ عَطَشُهُ . امَن أمَّلَ الرِّىَّ مِنَ السَّرابِ خابَ أمَلُهُ وماتَ بِعَطَشِهِ. (2) هر كه در طلب سراب بكوشد، زحمت او به درازا مى كشد و تشنگى اش افزون مى شود . هر كه سيرابى از سراب را آرزو كند ، به آرزويش نمى رسد و از تشنگى مى ميرد . به منظور تربيت آرزو ، ابتدا بايد ديد كه فطرت انسان در جستجوى چيست و آن گاه، آرزوهاى درست را از آرزوهاى نادرست جدا كرد . سپس با تمام توان براى رسيدن به آرزوهاى
.
ص: 14
فطرى حقيقى و اجتناب از آرزوهاى كاذب كوشيد.
دو . گم شده انسانفطرت آدمى ، مطلق گراست و آرزو دارد به كمال مطلق برسد . از اين رو ، به هيچ حدّى از كمالات ، قانع نيست . اين خصوصيت فطرى ، يكى از دلايل مهم خداشناسى است ، چنان كه در نامه امام خمينى رحمه الله به گورباچف ، رهبر شوروى سابق، به اين نكته مهم ، اشاره شده است : انسان ، در فطرت خود ، هر كمالى را به طور مطلق مى خواهد و شما خوب مى دانيد كه انسان ، مى خواهد قدرتِ مطلق جهان باشد و به هيچ قدرتى كه ناقص است ، دل نبسته است. اگر عالم را در اختيار داشته باشد و گفته شود: جهان ديگرى هم هست، فطرتا مايل است آن جهان را هم در اختيار داشته باشد. انسان ، هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود: علوم ديگرى هم هست، فطرتا مايل است آن علوم را هم بياموزد . پس قدرت مطلق و علم مطلق بايد باشد تا آدمى دل به آن ببندد . آن ، خداوند متعال است كه همه به آن متوجّهيم ، گرچه خود ندانيم. انسان مى خواهد به «حقّ مطلق» برسد تا فانى در خدا شود . (1)
.
ص: 15
خداوند متعال ، با دادن اين خصوصيت فطرى به انسان ، در حقيقت ، آموزگارِ آرزومندان خويش است (1) و گويا به انسان مى گويد : گم شده تو منم . مطلوب و مأمول حقيقى تو منم . تو مرا كه كمال مطلق هستم ، مى خواهى و نمى دانى . همه آرزوها به من ختم مى شود (2) و بدين جهت ، اهل معرفت به من عشق مى ورزند و نهايت آرزوهاى آنان ، (3) بلكه بالاتر از آرزوى آنان منم (4) . اگر با من پيوند برقرار كردى ، در دنيا و آخرت ، كامياب خواهى شد (5) . در قرآن كريم آمده است : «مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا. (6) و هر كس پاداش دنيا را بخواهد ، پاداش دنيا و آخرت ، نزد خداست » . و آن هنگام به آرامش مطلق مى رسيد: «أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَ_ل_ءِنُّ الْقُلُوبُ؛ (7) آگاه باش كه با ياد خدا ، دل ها آرامش مى يابد » . همچنين خداوند مى فرمايد : اگر مرا فراموش كنيد، در حقيقت ، خود را فراموش كرده ايد :
.
ص: 16
«نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَ_ل_هُمْ أَنفُسَهُمْ . (1) خدا را فراموش كردند، پس خدا هم خويشتن آنها را از يادشان بُرد » . و در اين صورت ، انسان، به هر آرزويى از خواسته هاى خود دست يابد ، احساس آرامش نخواهد داشت : «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُو مَعِيشَةً ضَنكًا . (2) هر كس از ياد من دل بگردانَد، در حقيقت ، زندگى تنگى خواهد داشت » . و با اين وصف ، خداوند، خطاب به انسان مى فرمايد : اگر مى خواهى بهتر خود را به تو معرّفى كنم ، من همانم كه وقتى اميدت از همه جا قطع شد ، از من قطعٍ اميد نمى كنى و با همه وجود به من پناه مى آورى و مرا مى خوانى و از من، حلّ مشكل خود را مى خواهى.
سه . راه رسيدن به آرزو و آفت آنهنگامى كه انسان ، هدف نهايى زندگى و برترين آرزوها را تشخيص داد ، همه خواسته ها و آرمان هاى او در جهت رسيدن به اين هدف قرار مى گيرد ؛ زيرا مى داند هر خواسته اى كه در جهت اين آرزوى بزرگ است ، درست و حق است و هر چه در جهت خلاف آن است ، نادرست و باطل است . امّا رسيدن به آرمان هاى ارزشمند ، در نخستين گام ، نيازمند انگيزه نيكو و خودباورى ، سپس تلاش ، صبر ، استقامت ، توكّل بر خداوند متعال و يارى خواستن از اوست .
.
ص: 17
در مقابل ، تشخيص ندادن هدف زندگى ، نيازهاى حقيقى و آرزوهاى درست ، اهمّيت ندادن به زندگى جاويد ، كسالت ، بى صبرى ، اشتغال به كارهاى بيهوده و سرگرمى هاى زيانبار ، آلودگى هاى اخلاقى و عملى ، و از همه مهم تر ، متّكى نبودن بر استعدادهاى خدادادى و تكيه كردن بر غير خداوند متعال در زندگى ، آفت رسيدن به آرزوهاست . رهنمودهاى ارزنده اهل بيت عليهم السلام در اين باره ، در فصل سوم و چهارم ، خواهد آمد .
چهار . خطر آرزوى درازپيش از اين توضيح داديم كه آرزو ، رحمت الهى و قوام زندگى است . ممكن است كسى چنين بپندارد كه انسان، بايد از اين رحمت و سرمايه ، هر چه بيشتر استفاده كند . بنا بر اين ، چرا احاديث اسلامى نسبت به خطر آرزوى دراز ، هشدار داده اند؟ در پاسخ بايد گفت : درست است كه آرزو ، نعمت است و سرمايه زندگى ؛ امّا اگر اين سرمايه درست مصرف نشود ، همانند همه نعمت هاى ديگر الهى ، به نقمتْ تبديل مى شود و موجب بدبختى و تيره روزى انسان مى گردد . نخستين شرط بهره گيرى از نعمتِ آرزو ، معرفت است . اگر كسى نداند در دنيا چه آرزوهايى عُقَلائى ، منطقى و دست يافتنى است ، عمر خود را صرف خيالات وموهوماتى مى كند كه هيچ گاه بدانها دست نخواهد يافت . نكته قابل تأمّل ، اين كه در احاديث اسلامى ، از يك سو جهل ، حماقت ، غفلت ، آلوده گى هاى اخلاقى و عملى ، دنياپرستى و
.
ص: 18
شقاوت به عنوان ريشه هاى آرزوهاى باطل و نكوهيده ، معرّفى شده اند و از سوى ديگر ، زوال عقل و از دست رفتن بصيرت ، فراموشى زندگى پس از مرگ ، قساوت قلب ، كوتاهى در انجام دادن كارهاى نيك و يا فراموشى آنها و افتادن در دام انواع فسادها و سختى ها و ناكامى ها ، به عنوان آثار و زيان هاى آرزوهاى نكوهيده ، مطرح گرديده اند . اين گونه سخن گفتن درباره زمينه ها و زيان هاى آرزو نكوهيده ، بدان معناست كه مرتبه پايين ترى از جهل و آلودگى هاى اخلاقى و عملى ، مبدأ و ريشه آرزوهاى باطل و مرحله اى بالاتر از آن ، معلول آرزوهاى نكوهيده است ، بدين سان كه انسان در اثر نادانى ، چيزهايى را آرزو و طلب مى كند كه او را از نظر اخلاقى و عملى آلوده مى كنند ، و آلودگى ذهن و جان نيز ، زمينه ساز جهل افزون تر و آرزوهاى خطرناك تر مى گردد ، تا آن جا كه در كام مرگ ، فرو رود و بدين ترتيب ، هر چه آرزوهاى باطل انسانْ طولانى تر گردد ، جهل و آلودگى و ناكامى او در زندگى بيشتر مى شود.
پنج . حكمت كوتاه كردن آرزوبا تأمّل در آنچه در تبيين خطرِ داشتن آرزوهاى بلند ، بدان اشارت رفت ، حكمتِ توصيه اكيد پيشوايان اسلام به پيروان خود در مورد ضرورت كوتاه كردن آرزوهاى مادّى روشن مى شود. افزون بر اين ، ارزش هايى از قبيل : نيكوكارى ، اخلاص ، صداقت ، پارسايى ، سلامت جان ، بى نيازى روحى و مهم تر : دستيابى به معارف شهودى و در نهايت ، آسايش هميشگى در بهشت جاويد ،
.
ص: 19
از نگاه احاديث اسلامى ، از آثار كوتاه كردن آرزوهاى مادّى است . دقّت در آنچه ذكر شد ، نشان مى دهد كه توصيه احاديث اسلامى به كوتاه كردن آرزو ، براى بهره گيرى بيشتر از زندگى و بيان نقش اين موهبت الهى در خودسازى و سازندگى است و هرگز به معناى نديدن افق آينده زندگى _ كه مانع پيشرفت هاى مادّى مى شود _ نيست . در اين باره ، به يارى خدا ، در همين دانش نامه، در ذيل عنوان «دنيا» ، به تفصيل ، سخن خواهيم گفت .
.
ص: 20
الفصل الأوّل : دور الأمل في الحياة1 / 1رَحمَةٌ مِنَ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّمَا الأَمَلُ رَحمَةٌ مِنَ اللّهِ لاُِمَّتي ، لَولاَ الأَمَلُ ما أرضَعَت اُمٌّ وَلَدا ، ولا غَرَسَ غارِسٌ شَجَرا. (1)
1 / 2رَفيقٌ مُؤنِسٌالإمام عليّ عليه السلام :الأَمَلُ رَفيقٌ مُؤنِسٌ. (2)
عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الأَمَلُ رَفيقٌ مُؤنِسٌ ، إن لَم يُبَلِّغكَ فَقَدِ استَمتَعتَ بِهِ. (3)
.
ص: 21
فصل يكم : نقش آرزو در زندگى1 / 1لطف و رحمتى از جانب خداوندپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آرزو، در حقيقت، رحمتى از جانب خداوند براى امّت من است. اگر آرزو نبود ، هيچ مادرى فرزندى را شير نمى داد و هيچ باغبانى ، نهالى نمى كاشت.
1 / 2همراهى همدمامام على عليه السلام :آرزو، همراهىْ همدم است.
امام على عليه السلام_ از حكمت هاى منسوب به ايشان _: آرزو ، همراهىْ همدم است . اگر تو را [به مقصد ]نرساند ، [لااقل] از او بهره مند مى شوى.
.
ص: 22
1 / 3قِوامُ الدُّنياالإمام عليّ عليه السلام :الدُّنيا بِالأَمَلِ. (1)
عنه عليه السلام :كُلُّ امرِئٍ طالِبٌ اُمنِيَّتَهُ ومَطلوبٌ مَنِيَّتُهُ. (2)
عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الآمالُ مَطايا ، ورُبَّما حَسِرَت ونَقِبَت (3) أخفافُها. (4)
عنه عليه السلام :بِبُلوغِ الآمالِ يَهونُ رُكوبُ الأَهوالِ. (5)
عنه عليه السلام :إنّي اُحَذِّرُكُمُ الدُّنيا ؛ فَإِنَّها حُلوَةٌ خَضِرَةٌ (6) حُفَّت بِالشَّهَواتِ وتَحَبَّبَت بِالعاجِلَةِ ، وعُمِرَت بِالآمالِ وتَزَيَّنَت بِالغُرورِ. (7)
تاريخ دمشق عن داود بن أبي هند وحُمَيد :بَينَما عيسى عليه السلام جالِسٌ وشَيخٌ يَعمَلُ بِمِسحاتِهِ يُثيرُ بِهَا الأَرضَ ، فَقالَ عيسى عليه السلام : اللّهُمَّ انزِع مِنهُ الأَمَلَ . فَوَضَعَ الشَّيخُ المِسحاةَ وَاضطَجَعَ فَلَبِثَ ساعَةً. فَقالَ عيسى عليه السلام : اللّهُمَّ اردُد إلَيهِ الأَمَلَ . فَقامَ فَجَعَلَ يَعمَلُ . فَقالَ لَهُ عيسى عليه السلام : ما لَكَ بَينَما أنتَ تَعمَلُ ألقَيتَ مِسحاتَكَ وَاضطَجَعتَ ساعَةً ، ثُمَّ إنَّكَ قُمتَ بَعدُ تَعمَلُ؟! فَقالَ الشَّيخُ : بَينا أنَا أعمَلُ إذ قالَت لي نَفسي : إلى مَتى تَعمَلُ وأنتَ شَيخٌ كَبيرٌ؟! فَأَلقَيتُ المِسحاةَ وَاضطَجَعتُ . ثُمَّ قالَت لي نَفسي : وَاللّهِ ما بِذلِكَ مِن عَيشٍ ما بَقيتَ ، فَقُمتُ إلى مِسحاتي. (8)
.
ص: 23
1 / 3مايه برپايى دنياامام على عليه السلام :دنيا ، به آرزو برپاست.
امام على عليه السلام :هر انسانى در پىِ آرزوى خويش است و مرگ ، در پىِ اوست.
امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: آرزوها مَركَب اند و گاه باشد كه فرو بمانند و سُم هايشان بسايَد .
امام على عليه السلام :با [اميدِ] رسيدن به آرزوهاست كه به پيشواز خطرها رفتن، آسان مى شود .
امام على عليه السلام :من ، شما را از دنيا برحذر مى دارم؛ چرا كه دنيا ، شيرين و چشم نواز است، آكنده از خواهش هاى نفسانى و دل بسته دنياست ؛ به آرزوها آباد است و به فريبندگى ها ، آراسته .
تاريخ دمشق_ به نقل از داوود بن ابى هند و حُمَيد _: عيسى عليه السلام نشسته بود و پيرمردى با بيل خود ، سرگرم كار بود و زمين را شخم مى زد. عيسى عليه السلام گفت: «خدايا! آرزو را از او برگير» . پيرمرد ، در دَم ، بيل را زمين گذاشت و دراز كشيد. ساعتى گذشت و عيسى عليه السلام گفت: «خدايا! آرزو را به او بازگردان» . بى درنگ ، آن پير برخاست و به كار كردن پرداخت. عيسى عليه السلام به او فرمود: «چه شد كه كار مى كردى و بيلت را انداختى و ساعتى دراز كشيدى. سپس ، دوباره برخاستى و به كار پرداختى؟!» پيرمرد گفت: همان طور كه مشغول كار بودم، نفسم به من گفت: تا كى كار مى كنى؟ ديگر پير و سال خورده گشته اى؟! پس، بيل را انداختم و دراز كشيدم. سپس نفسم به من گفت: به خدا سوگند، تا زنده اى بايد كار كنى . برخاستم و بيلم را برداشتم.
.
ص: 24
1 / 4أبعَدُ الأَشياءِالإمام عليّ عليه السلام :الآمالُ لا تَنتَهي. (1)
عنه عليه السلام :الأَمَلُ لا غايَةَ لَهُ. (2)
الإمام الرضا عليه السلام :أبعَدُ الأَشياءِ الأَمَلُ. (3)
1 / 5يَشِبُّ فِي الهَرَمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :يَهرَمُ ابنُ آدَمَ وتَشِبُّ مِنهُ اثنَتانِ : الحِرصُ وَالأَمَلُ. (4)
عنه صلى الله عليه و آله :لايَزالُ قَلبُ الكَبيرِ شابّا فِياثنَتَينِ: في حُبِ الدُّنياوطولِ الأَمَلِ. (5)
.
ص: 25
1 / 4دورترين چيزهاامام على عليه السلام :آرزوها ، پايان ندارند .
امام على عليه السلام :آرزو را پايانى نيست.
امام رضا عليه السلام :دورترينِ چيزها آرزوست.
1 / 5در پيرى جوان مى شودپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آدمى زاده ، پير مى شود و دو چيز در او جوان مى گردد: آزو آرزو.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دلِ پير ، همواره در دو چيز ، جوان است: در دنيا دوستى و داشتن آرزوىِ دراز.
.
ص: 26
1 / 6مَثَلُ الأَجَلِ والأَمَلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَثَلُ الإِنسانِ وَالأَمَلِ وَالأَجَلِ ؛ فَمَثَلُ الأَجَلِ إلى جانِبِهِ والأَمَلُ أمامَهُ ، فَبَينَما هُوَ يَطلُبُ الأَمَلَ أمامَهُ أتاهُ الأَجَلُ فَاختَلَجهُ (1) . (2)
الترغيب والترهيب عن أنس :خَطَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَطّا ، وقالَ : هذَا الإِنسانُ ، وخَطَّ إلى جَنبِهِ خَطّا وقالَ : هذا أجَلُهُ ، وخَطَّ آخَرَ بَعيدا مِنهُ فَقالَ : هذَا الأَمَلُ ، فَبَينَما هُوَ كَذلِكَ إذ جاءَهُ الأَقرَبُ. (3)
عارِضة الأحوَذيّ عن أبي سعيد الخُدريّ :غَرَسَ صلى الله عليه و آله عودا بَين يَدَيهِ وآخَرَ إلى جانِبِهِ وآخَرَ بَعدَهُ ، وقالَ : أتَدرونَ ما هذا؟ قالوا : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ! قالَ : هذَا الإِنسانُ ، وهذَا الأَمَلُ ، فَتَعاطَى الأَمَلَ فَيَختَلِجُهُ الأَجَلُ دونَ الأَمَلِ . وهذِهِ صورَتُهُ: (4)
M413_T1_File_3560619
.
ص: 27
1 / 6حكايت اجل و آرزوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكايت انسان و آرزو و اجل ، چنان است كه اجل در كنار اوست و آرزو ، پيشاپيش او: در حالى كه آرزو را پيش روىِ خود دنبال مى كند ، ناگاه ، اجل فرا مى رسد و او را در مى رُبايد.
الترغيب والترهيب_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا ، خطّى كشيد و فرمود: «اين انسان است» و در كنار آن ، خطّ ديگرى كشيد و فرمود: «اين ، اجل اوست» و دورتر از آن ، خطّ سومى كشيد و فرمود: «اين هم آرزوست» . در حالى كه انسان سرگرم است ، ناگهان ، آن نزديك تر ، خود را به او مى رسانَد.
عارضة الأحوذى_ به نقل از ابوسعيد خُدرى _: پيامبر صلى الله عليه و آله قطعه چوبى در برابر خود به زمين فرو بُرد و چوب ديگرى در كنار آن و يك چوب ديگر ، بعد از آن . سپس فرمود: «آيا مى دانيد اين چيست؟» . گفتند : خدا و پيامبر او بهتر مى دانند . فرمود: «اين يكى ، انسان است و اين ، آرزو . در حالى كه سرگرمِ آرزوست ، اجل ، او را در مى رُبايد و مانع رسيدنش به آرزو مى شود. تصوير آن، چنين است » :
M413_T1_File_3560625
.
ص: 28
عارِضة الأحوَذيّ عن الرّبيع بن خُثَيم عن عبد اللّه_ وَاللَّفظُ لِلبُخاريّ _: خَطَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله خَطّا مُرَبَّعا و خَطَّ خَطّا فِي الوَسَطِ وخَطَّ خِطَطا صِغارا إلى هذَا الَّذي فِي الوَسَطِ مِن جانِبِهِ ، فَقالَ : هذَا الإِنسانُ وهذا أجَلُهُ مُحيطٌ بِهِ وهذَا الَّذي هُوَ خارِجٌ أمَلُهُ ، وهذِهِ الخِطَطُ الصِّغارُ الأَعراضُ ، فَإِن أخطَأَهُ هذا نَهَشَهُ هذا ... . قال ابن العربيّ : لم يُتقن البخاريّ هذا الحديث : فإنّه مهّد ثلاثة معاني ، وهي الخطّ المربّع واحدٌ ، والخطّ الذي في وسطه اثنان ، والخطط الصغار ثلاثة ، ثمّ قال : أعطى لكلّ ممهّدٍ مثاله ، فقال : هذا الإنسان واحدٌ ، وهذا أجله محيطٌ به اثنان ، وهذا الذي هو خارجٌ أمله ثلاثة ، وهذه الخطط الصغار الأعراض أربعةٌ. و إنّما صوابه ما رواه غيره ، قال عبد اللّه : خَطَّ لَنا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَطّا مُرَبَّعا وخَطّا وَسَطَ الخَطِّ المُرَبَّعِ ، وخَطَّ خُطوطا إلى جانِبِ الخَطِّ الَّذي في وَسَطِ المُرَبَّعِ ، وخَطّا خارِجَ الخَطِّ المُرَبَّعِ ، ثُمَّ قالَ: أتَدرونَ ما هذا؟ قالوا : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ! قالَ : هذَا الخَطُّ الأَوسَطُ الإِنسانُ ، وَالخُطوطُ الَّتي إلى جانِبِهِ الأَعراضُ ، وَالأَعراضُ تَنهَشُهُ مِن كُلِّ مَكانٍ ؛ إن أخطَأَهُ هذا أصابَهُ هذا ، وَالخَطُّ المُرَبَّعُ الأَجَلُ المُحيطُ بِهِ ، والخَطُّ الخارِجُ البَعيدُ الأَمَلُ ، وهذِهِ صورَتُهُ: (1)
M413_T1_File_3560627
.
ص: 29
عارضة الأحوذى_ به نقل از ربيع بن خُثَيم ، از عبد اللّه (لفظ از بخارى است) _: پيامبر صلى الله عليه و آله مربّعى رسم كرد و در وسط آن ، خطّى كشيد و در چهار طرف آن خط ، خطوط كوچكى رسم كرد و آن گاه فرمود: «اين ، انسان است و اين هم اجل اوست كه او را در ميان گرفته است و اين خطّى كه بيرون قرار دارد ، آرزوى اوست و اين خطوط كوچك ، بلايا و حوادث اند. اگر اين يكى [خط ]به او نخورَد ، اين ديگرى او را مى گزد...» . ابن عربى مى گويد: بخارى، اين حديث را به درستى نياورده؛ چرا كه سه معنا برشمرده است: يكى ، مربّع ؛ دوم، خطّى كه در ميان آن است ؛ و سوم ، خطوط كوچك. ابن عربى ، سپس مى گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله براى هر موردى مثالش را آورده و فرموده است: «اين ، انسان است ، يك؛ اين ، اجل اوست كه او را در ميان گرفته است ، دو؛ اين خطّى كه بيرون از مربّع است ، سه؛ و اين خطوط كوچك ، بلايا و حوادث اند ، چهار» . صورت درست اين حديث ، آن است كه ديگرانى غير از بخارى روايت كرده اند عبداللّه گفته است: پيامبر خدا ، براى ما چارگوشى رسم كرد و در وسط چار گوش، خطّى كشيد و در كناره هاى خطّ ميان چارگوش ، خطوطى رسم كرد و بيرونِ چار گوش نيز يك خط كشيد . سپس فرمود: «مى دانيد اين چيست؟» . گفتند : خدا و پيامبر او داناترند . فرمود: «اين خطِّ ميانى ، انسان است ؛ خطوطى كه در اطراف آن هستند ، بلايا و حوادث اند و اين بلايا و حوادث ، از هر سو او را مى گَزَند . اگر اين يكى به هدف نخورد ، آن يكى به او مى خورد . چارگوش ، اجل است كه اورا در ميان گرفته، و خطّ بيرونى و فاصله دار ، آرزوست. تصوير آن ، چنين است» :
.
ص: 30
معدن الجواهر :أخَذَ [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] حَجَرينِ فَأَلقى بَينَ يَدَيهِ حَجَرا وقالَ : هذا أمَلُ ابنِ آدَمَ . وألقى خَلفَهُ حَجَرا وقالَ : هذا أجَلُهُ ، فَهُوَ يَرى أمَلَهُ ولا يَرى أجَلَهُ. (1)
الإمام عليّ عليه السلام :الأَجَلُ حَصادُ الأَمَلِ. (2)
عنه عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: اِعلَم يَقينا أنَّكَ لَن تَبلُغَ أمَلَكَ ولَن تَعدُوَ أجَلَكَ ، وأنَّكَ في سَبيلِ مَن كانَ قَبلَكَ. (3)
عنه عليه السلام :لا تَخلُو النَّفسُ مِنَ الأَمَلِ حَتّى تَدخُلَ فِي الأَجَلِ. (4)
.
ص: 31
معدن الجواهر :پيامبر خدا ، دو عدد سنگ برداشت و يكى را جلوى خود انداخت و فرمود: «اين، آرزوى پسر آدم است» . سپس سنگ ديگر را پشت آن انداخت و فرمود: «اين، اَجَل اوست . بنا بر اين، او آرزويش را مى بيند و اجلش را نمى بيند» .
امام على عليه السلام :اجل دروكننده آرزوست.
امام على عليه السلام_ از سفارش ايشان به فرزندش حسن عليه السلام _: يقين بدان كه تو هرگز به آرزويت نمى رسى و هرگز از اَجَلت فراتر نمى روى . تو همان راهى را مى روى كه آنان كه پيش از تو بوده اند، رفته اند .
امام على عليه السلام :آدمى تا پايان عمر ، از آرزو تهى نيست.
.
ص: 32
عنه عليه السلام :غايَةُ الأَمَلِ الأَجَلُ. (1)
عنه عليه السلام :في غُرورِ الآمالِ انقِضاءُ الآجالِ. (2)
عنه عليه السلام :تَأريخُ المُنَى المَوتُ. (3)
الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ بِالبَصرَةِ _: اِعلَموا أنَّكُم في أجَلٍ مَحدودٍ وأمَلٍ مَمدودٍ ونَفَسٍ مَعدودٍ ، ولاُبدَّ لِلأَجَلِ أن يَتَناهى ، ولِلأَمَلِ أن يُطوى ، ولِلنَّفَس أن يُحصى . ثُمَّ دَمَعَت عَيناهُ وقَرَأَ : «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَ_فِظِينَ * كِرَامًا كَ_تِبِينَ * يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ » (4) . (5)
.
ص: 33
امام على عليه السلام :پايانه آرزو ، اجل است.
امام على عليه السلام :در فريب آرزوها، عمرها به پايان مى رسد.
امام على عليه السلام :تاريخ آرزوها، مرگ است.
امام صادق عليه السلام_ به نقل از پدرانش _امام على عليه السلام [در سخنرانى اش ]در بصره فرمود : «بدانيد كه شما عمرى محدود و آرزويى دامنه دار و نَفَسى معدود داريد. ناگزير ، عمر به پايان مى رسد و طومار آرزو ، پيچيده مى شود و نفس ، به شماره مى افتد» . آن گاه، چشمان ايشان اشكبار شد و اين آيات را خواند: « «و قطعاً بر شما نگهبانانى گماشته است ؛ بزرگوارانى نويسنده [ ى اعمال شما] كه آنچه انجام مى دهيد ، مى دانند» » .
.
ص: 34
الفصل الثاني: المأمول الحقيقي2 / 1مُعَلِّمُ الأَمَلِبحار الأنوار عن نَوفٍ البِكالِيّ :رَأَيتُ أميرَالمُؤمِنينَ _ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ _ مُوَلِّيا مُبادِرا ، فَقُلتُ : أينَ تُريدُ يا مَولايَ ؟ فَقالَ : دَعني يا نَوفُ ، إنَّ آمالي تُقَدِّمُني فِي المَحبوبِ ، فَقُلتُ : يا مَولايَ وما آمالُكَ ؟ قالَ : قَد عَلِمَهَا المَأمولُ وَاستَغنَيتُ عَن تَبييِنها لِغَيرِهِ ، وكَفى بِالعَبدِ أدَبا أن لا يُشرِكَ في نِعَمِهِ وإرَبِهِ (1) غَيرَ رَبِّهِ . فَقُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ إنّي خائِفٌ عَلى نَفسي مِنَ الشَّرَهِ (2) ، وَالتَّطَلُّعِ إلى طَمَعٍ مِن أطماعِ الدُّنيا . فَقالَ لي : وأينَ أنتَ عَن عِصمَةِ الخائِفينَ وكَهفِ العارِفينَ؟! فَقُلتُ : دُلَّني عَلَيهِ ! قالَ : اللّهُ العَلِيُّ العَظيمُ؛ تَصِلُ أمَلَكَ بِحُسنِ تَفَضُّلِهِ، وتُقبِلُ عَلَيهِ بِهَمِّكَ ، وأعرِض عَنِ النّازِلَةِ في قَلبِكَ ، فَإِن أجَّلَكَ بِها فَأَنَا الضّامِنُ مِن مَورِدِها ، وَانقَطِع إلَى اللّهِ سُبحانَهُ فَإِنَّهُ يَقولُ : «وعِزَّتي وجَلالي لاَُقَطِّعَنَّ أمَلَ كُلِّ مَن يُؤَمِّلُ غَيريِ باليَأسِ ، ولَأَكسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فِي النّاسِ ، ولاَُبعِدَنَّهُ مِن قُربي ، ولاَُقَطِّعَنَّهُ عَن وَصلي ، ولاَُخمِلَنَّ (3) ذِكرَهُ حينَ يَرعى غَيري . أيُؤَمِّلُ _ وَيلَهُ _ لِشَدائِدِهِ غَيري وكَشفُ الشَّدائِدِ بِيَدي؟! ويَرجو سِوايَ وأنَا الحَيُّ الباقي ! ويَطرُقُ أبوابَ عِبادي وهِيَ مُغلَقَةٌ ويَترُكُ بابي وهُوَ مَفتوحٌ ! فَمَن ذَاالَّذي رَجاني لِكَثيرِ جُرمِهِ فَخَيَّبتُ رَجاءَهُ ؟! جَعَلتُ آمالَ عِبادي مُتَّصِلَةً بي ، وجَعَلتُ رَجاءَهُم مَذخورا لَهُم عِندي ، ومَلَأتُ سَماواتي مِمَّن لا يَمَلُّ تَسبيحي ، وأمَرتُ مَلائِكَتي أن لا يُغلِقُوا الأَبوابَ بَيني وبَينَ عِبادي ، ألَم يَعلَم مَن فَدَحَتهُ (4) نائِبَةٌ مِن نَوائِبي أن لا يَملِكَ أحَدٌ كَشفَها إلاّ بِإِذني؟! فَلِمَ يُعرِضُ العَبدُ بِأَمَلِهِ عَنّي وقَد أعطَيتُهُ ما لَم يَسأَلني ، فَلَم يَسأَلني وسَأَلَ غَيري ؟ أفَتَراني أبتَدِئُ خَلقي مِن غَيرِ مَسألَةٍ ، ثُمَّ اُسألُ فَلا اُجيبُ سائِلي؟! أبَخيلٌ أنَا فَيُبَخِّلُني عَبدي؟ أوَلَيسَ الدُّنيا وَالآخِرَةُ لي؟ أوَلَيسَ الكَرَمُ وَالجودُ صِفَتي ؟ أوَلَيسَ الفَضلُ وَالرَّحمَةُ بِيَدي ؟ أوَلَيسَ الآمالُ لايَنتَهي إلاّ إلَيَّ ، فَمَن يَقطَعُها دوني؟ وما عَسى أن يُؤَمِّلَ المُؤَمِّلونَ مَن سِوايَ؟! وعِزَّتي وجَلالي لَو جَمَعتُ آمالَ أهلِ الأَرضِ وَالسَّماءِ ثُمَّ أعطَيتُ كُلَّ واحِدٍ مِنهُم ، ما نَقَصَ مِن مُلكي بَعضُ عُضوِ الذَّرَّةِ ، وكَيفَ يَنقُصُ نائِلٌ أنَا أفَضتُهُ؟! يا بُؤسا لِلقانِطينَ مِن رَحمَتي ، يا بُؤسا لِمَن عَصاني وتَوَثَّبَ عَلى مَحارِمي ، ولَم يُراقِبني وَاجتَرَأَ عَلَيَّ» . ثُمَّ قالَ _ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ السَّلامُ _ لي : «يا نَوفُ ! ادعُ بِهذَا الدُّعاءِ : إلهي إن حَمِدتُكَ فَبِمَواهِبِكَ ، وإن مَجَّدتُكَ فَبِمُرادِكَ ، وإن قَدَّستُكَ فَبِقُوَّتِكَ ، وإن هَلَّلتُكَ فَبِقُدرَتِك ، وإن نَظَرتُ فَإِلى رَحمَتِكَ ، وإن عَضَضتُ (5) فَعَلى نِعمَتِكَ ، إلهي إنَّهُ مَن لَم يَشغَلهُ الوُلوعُ (6) بِذِكرِكَ ، ولَم يَزوِهِ (7) السَّفَرُ بِقُربِكَ ، كانَت حَياتُه عَلَيهِ ميتَةً وميتَتُهُ عَلَيهِ حَسرَةً . إلهي تَناهَت أبصارُ النّاظِرينَ إلَيكَ بِسَرائِرِ القُلوبِ ، وطالَعَت أصغَى السّامِعينَ لَكَ نَجِيّاتِ الصُّدورِ ، فَلَم يَلقَ أبصارَهُم رَدٌّ دونَ ما يُريدونَ ، هَتَكتَ بَينَكَ وبَينَهُم حُجُبَ الغَفلَةِ ، فَسَكَنوا في نورِكَ ، وتَنَفَّسوا بِروحِكَ ، فَصارَت قُلوبُهُم مَغارِسَ لِهَيبَتِكَ ، وأبصارُهُم مَآكِفَ لقُدرَتِكَ ، وقَرَّبتَ أرواحَهُم مِن قُدسِكَ ، فَجالَسُوا اسمَكَ بِوَقارِ المُجالَسَةِ ، وخُضوعِ المُخاطَبَةِ ، فَأَقبَلتَ إلَيهمِ إقبالَ الشَّفيقِ ، وأنصَتَّ لَهُم إنصاتَ الرَّفيقِ، وأجَبتَهُم إجاباتِ الأَحِبّاءِ، وناجَيتَهُم مُناجاةَ الأَخِلاّءِ ، فَبَلِّغ بِيَ المَحَلَ الَّذي إلَيهِ وَصَلوا ، وَانقُلني مِن ذِكري إلى ذِكرِكَ ، ولا تَترُك بَيني وبَينَ مَلَكوتِ عِزِّكَ بابا إلاّ فَتَحتَهُ ، ولا حِجابا مِن حُجُبِ الغَفَلةِ إلاّ هَتَكتَهُ ، حَتّى تُقيمَ روحي بَينَ ضِياءِ عَرشِكَ ، وتَجعَلَ لَها مَقاما نُصبَ نورِكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . إلهي ما أوحَشَ طَريقا لا يَكونُ رَفيقي فيهِ أمَلي فيكَ ، وأبعَدَ سَفَرا لا يَكونُ رَجائي مِنهُ دَليلي مِنكَ ، خابَ مَنِ اعتَصَمَ بِحَبلِ غَيرِكَ ، وضَعُفَ رُكنُ مَنِ استَنَدَ إلى غَيرِ رُكنِكَ . فَيا مُعَلِّمَ مُؤَمِّليهِ الأَمَلَ فَيُذهِبُ عَنهُم كَآبَةَ الوَجَلِ (8) ، لا تَحرِمني صالِحَ العَمَلِ ، وَاكلَأني كِلاءَةَ (9) مَن فارَقَتهُ الحِيَلُ ، فَكَيفَ يَلحَقُ مُؤَمِّليكَ ذُلُّ الفَقرِ وأنتَ الغَنِيُّ عَن مَضارِّ المُذنِبينَ ! إلهي وإنَّ كُلَّ حَلاوَةٍ مُنقَطِعَةٌ ، وحَلاوَةَ الإِيمانِ تَزدادُ حَلاوَتُهَا اتِّصالاً بِكَ . إلهي وإنَّ قَلبي قَد بَسَطَ أمَلَهُ فيكَ ، فَأَذِقهُ مِن حَلاوَةِ بَسطِكَ إيّاهُ البُلوغَ لِما أمَّلَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . إلهي أسأَلُكَ مَسأَلَةَ مَن يَعرِفُكَ كُنهَ (10) مَعرِفَتِكَ مِن كُلِّ خَيرٍ يَنبَغي لِلمُؤمِنِ أن يَسلُكَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَرٍّ وفِتنَةٍ أعَذتَ بِها أحِبّاءَكَ مِن خَلقِكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ . إلهي أسأَلُكَ مَسأَلَةَ المِسكينِ الَّذي قَد تَحَيَّرَ في رَجاهُ ، فَلايَجِدُ مَلجَأً ولا مَسنَدا يَصِلُ بِهِ إلَيكَ ، ولا يُستَدَلُّ بِهِ عَلَيكَ إلاّ بِكَ ، وبِأَركانِكَ ومَقاماتِكَ الَّتي لاتَعطيلَ لَها مِنكَ ، فَأَسأَلُكَ بِاسمِكَ الَّذي ظَهَرتَ بِهِ لِخاصَّةِ أوِليائِكَ ، فَوَحَّدوكَ وعَرَفوكَ فَعَبَدوكَ بِحَقيقَتِكَ أن تُعَرِّفَني نَفسَكَ لاُِقِرَّ لَكَ بِرُبوبِيَّتِكَ عَلى حَقيقَةِ الإِيمانِ بِكَ ، ولا تَجعَلني يا إلهي مِمَّن يَعبُدُ الاِسمَ دونَ المَعنى ، وَالحَظني بِلَحظَةٍ مِن لَحَظاتِكَ تُنَوِّر بِها قَلبي بِمَعرِفَتِكَ خاصَّةً ومَعرِفَةِ أولِيائِكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ» . (11)
.
ص: 35
فصل دوم : آرزوى حقيقى2 / 1آموزگار آرزوبحارالأنوار_ به نقل از نَوف بِكالى _: اميرمؤمنان _ كه درودهاى خدا بر او باد _ را ديدم كه پشت كرده، شتابان مى رود. گفتم: كجا مى روى، سروَرم؟ فرمود: «رهايم كن ، اى نوف! آرزوهايم مرا به سوى معشوق مى رانَد. گفتم : سرورم! آرزوهايت چيست؟ فرمود: «آن كه آرزويم به اوست، خود، آنها را مى داند و مرا نيازى نيست تا آنها را به غير او بازگويم . در ادب بنده ، همين بس كه در برخوردارى ها و نيازهايش ، كسى جز خداوندگار خويش را شريك نگردانَد» . گفتم : اى اميرمؤمنان! من از آزمندى و چشمداشت به آرزويى از آرزوهاىِ دنيوى بر نفس خويش بيمناكم. فرمود: «چرا به حمايتگاه بيمناكان و پناهگاه خداشناسان ، پناه نمى برى؟» . گفتم : آن را نشانم بده . فرمود: «خداوندِ والا و بزرگ. آرزويت را به حُسنِ تفضّل او پيوند بزن و با تمام خواست، به او روى بياور ، و اگر هر آنچه [جز خدا] در دلت وارد مى شود ، درمان كنى، من ، ضامنِ جايگزين آنم. (1) با تمام وجود، به خداوند پاك، رو كن؛ زيرا او مى فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند، اميد هركس را كه به غير از من اميد بندد ، به يأس مبدّل مى سازم و جامه خوارى در ميان مردم بر او مى پوشانم و او را از قُرب خويش ، دور مى سازم و پيوندم را با او مى بُرم و او را گم نام مى سازم؛ زيرا به غير من توجّه مى كند. واى بر او! آيا در گرفتارى هايش به جز من آرزومند مى شود با آن كه رفعِ سختى ها و گرفتارى ها در دست من است؟! و به كسى جز من ، اميد مى بندد ، در حالى كه زنده پاينده منم؟! و درهاى بسته بندگانم را مى كوبد و در خانه مرا كه باز است ، رها مى كند؟! كيست كه با همه گناهانش به من اميد بندد و من نوميدش كنم؟! آرزوهاى بندگانم را پيوسته به خويش قرار داده ام و اميدشان را نزد خود ، براى آنان اندوخته ام و آسمان هايم را از كسانى كه از تسبيح گويى من خسته نمى شوند، آكنده ساخته ام و به فرشتگانم فرمان داده ام كه درها را ميان من و بندگانم نبندند. آيا آن كه بلايى از بلاياى من كمرش را خم كرده است ، نمى داند كه هيچ كس نمى تواند آن بلا را برطرف سازد ، جز با اجازه من؟! پس، چرا بنده، با اين كه آنچه از من درخواست نكرده است ، به او عطا كرده ام، آرزويش را از من مى گردانَد و از من ، درخواست نمى كند و از غير من مى خواهد؟! آيا منى كه بى درخواست بنده ام به او مى دهم، اگر از من درخواست شود ، پاسخ درخواست كننده ام را نمى دهم؟! مگر من بخلى ورزيده ام كه بنده ام به من، گمان بخل مى بَرَد؟ آيا دنيا و آخرت، از آنِ من نيست؟ آيا آقايى و بخشندگى، صفت من نيست؟ آيا فضل و رحمت ، در دست من نيست؟ آيا نه اين است كه آرزوها جز به من، ختم نمى شوند؟ پس، جز من كيست كه آرزوها را قطع كند؟ و چگونه است كه آرزومندان ، غير مرا آرزو مى كنند؟! به عزّت و جلالم سوگند ، اگر آرزوهاى زمينيان و آسمانيان را جمع كنم، سپس ، آرزوهاى يكايك آنان را برآورده سازم ، به اندازه يك عضو مورچه از مُلك من كاسته نمى شود. چگونه چيزى كه من ، بخشنده آنم، كاستى گيرد؟! بيچاره ، نوميدانِ از رحمت من! نگون بخت ، آن كه نافرمانى كند و به حرام هاى من پردازد و مرا در نظر نگيرد و بر من دليرى كند! » . امام عليه السلام _ كه بر او و خاندانش سلام باد _ سپس فرمود: «اى نوف! اين دعا را بخوان: معبود من! اگر تو را مى ستايم ، به واسطه موهبت هايى است كه به من داده اى و اگر تو را تمجيد مى كنم، به خواست خودِ توست و اگر تقديست مى كنم ، به نيروى توست و اگر توحيد تو را مى گويم ، به قدرت و توانى است كه مرا داده اى و اگر مى نگرم، به رحمت تو مى نگرم و اگر [لقمه اى ]مى جَوَم ، نعمت تو را مى جَوَم. معبود من! هر آن كه اشتياق ياد تو به خود ، مشغولش ندارد و سفر ، او را به جوار قرب ، نزديك نمى كند، زندگى اش براى او مُردن است و مُردنش، مايه افسوس او. معبود من! نگاه هاى آنان كه با باطن دل ها مى نگرند ، به تو منتهى شده است و گوش هاى آنان كه نجواهاى سينه ها را مى شنوند ، به تو دوخته شده ، و هيچ چيز ، مانع نگاه هاى آنان در برابر آنچه مى خواهند ، نيست. ميان خود و آنان ، پرده هاى غفلت را دريدى . پس در نور تو آرميدند و با نسيم تو ، دَم زدند. دل هايشان ، نهالستان هيبت تو شد و ديدگانشان ، سرشكباران قدرتت. جان هايشان را به مقام قُدس خود ، نزديك ساختى . پس با وقارِ همنشينى و خضوعِ هم سخنى با نام تو همنشين شدند و تو چونان يارى شفيق ، به آنان رو كردى و رفيقانه ، به ايشان گوش سپردى و دوستانه ، پاسخشان را دادى و چونان همدمان ، با آنها به نجوا پرداختى. پس، مرا نيز به جايگاهى كه آنان رسيدند، برسان و از فكر و ياد خودم ، به ياد خودت منتقل كن و هر درى را كه ميان من و ملكوت عزّت توست ، به رويم بگشاى و همه پرده هاى غفلت را از هم بِدَر، تا روح مرا در ميان روشنايى عرشت، اقامت بخشى و برايش مقامى در برابر نور خودت قرار دهى، كه بى گمان، تو بر هر كارى توانايى. معبود من! چه تنها و دلگير است آن راهى كه آرزومندى ام به تو هم سفرم نباشد، و چه دور و دراز است آن سفرى كه اميدم به تو ، راهنماى راهم نباشد! هر آن كه به ريسمان غير از تو چنگ در زد، ناكام شد و تكيه گاه كسى كه به غير از تكيه گاه تو تكيه كند، سُست است . پس، اى آن كه به آرزومندانش آرزو مى آموزد و اندوه ترس و وحشت را از آنان مى بَرَد! مرا از كردار نيك و شايسته ، محروم مگردان و مرا آن گونه نگهدارى كن كه از بيچاره درمانده ، نگهدارى مى كنى. چگونه خوارىِ فقر به آرزومندانت رسد، در حالى كه تو از گزندهاى گنهكاران، بى نيازى؟! معبود من! هر حلاوتى ، سر به آمدنى است ؛ امّا حلاوت ايمان، با رسيدن به تو، افزايش مى يابد. معبود من! دلم اميد فراوان به تو بسته است، پس تو نيز شيرينى رسيدن به آرزو را فراوان به او بچشان، كه تو بر هر كارى توانايى. معبود من! چونان درخواست كسى كه حقيقت تو را نيك مى شناسد ، هر خيرى را كه سزاوار است مؤمنْ آن را در پيش گيرد ، از تو درخواست مى كنم و از هر شرّ و فتنه اى كه دوستانت را از آنها پناه داده اى، به تو پناه مى برم، كه به راستى تو بر هر كارى توانايى. معبود من! از تو درخواست مى كنم، چونان درخواست بينوايى كه در اميدش سرگشته مانده است و هيچ پناه و تكيه گاهى كه با آن به تو برسد و به تو ره يابد ، جز تو نمى يابد. به حقّ اركان و مقاماتت كه توسّط تو تعطيل بردار نيستند، و به حقّ آن نامت كه به واسطه آن بر اولياى ويژه ات آشكار گشتى و در نتيجه، تو را يكتا دانستند و شناختند و تو را چنان كه هستى، پرستيدند، از تو درخواست مى كنم كه خودت را به من بشناسانى تا، از سرِ ايمانى راستين به تو، به پروردگارى ات اقرار نمايم. مرا، اى معبود من! از آنانى قرار مده كه نام بى معنا را مى پرستند، و از آن نيم نگاه هايت، نيم نگاهى به من بيفكن تابدان، دل مرابه نورمعرفت خودت و معرفت اوليايت ، روشن گردانى، كه به راستى تو بر هر كارى توانايى.
.
ص: 36
. .
ص: 37
. .
ص: 38
. .
ص: 39
. .
ص: 40
. .
ص: 41
. .
ص: 42
2 / 2مُنتَهَى الأَمَلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فِي الدُّعاءِ _: يا رَبّاه يا سَيِّداه ، ويا أمَلاه ويا غايَةَ رَغبَتاه ، أسأَلُكَ يا اللّهُ يا اللّهُ يا اللّهُ أن لاتُشَوِّهَ خَلقي فِي النّارِ . (1)
عنه صلى الله عليه و آله_ في عوذَتِهِ يَومَ وادِي القُرى _: يا اللّهُ . . . لا تَرُدَّ مَسأَلَتي ، ولا تَحجُب دَعوَتي ، ولا تَنقُص رَغبَتي ، وَارحَم ذُلّي وتَضَرُّعي ، وفَقري وفاقَتي ، فَما لي رَجاءٌ غَيرُكَ ولا أمَلٌ سِواكَ . (2)
عنه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الأَسماءِ الحُسنى _: يا مَن يَرجوهُ أهلُ السَّماواتِ وَالأَرضِ يا اللّهُ ، يا ثِقَةَ أهلِ السَّماواتِ والأَرضِ يا اللّهُ ، يا أملَ أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ يا اللّهُ ، يا رَجاءَ أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ يا اللّهُ . (3)
.
ص: 43
2 / 2منتهاى آرزوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعا _: پروردگارا سرورا، اميدا، و اى نهايتِ آرزو! از تو درخواست مى كنم، اى خدا ، اى خدا، اى خدا! كه قيافه مرا با آتش [دوزخ] ، زشت رو نسازى.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از تعويذ ايشان در روز وادى القرى (1) _: خدايا ! ... درخواستم را رد مكن و دعايم را در پرده مدار و رغبتم را كم مكن و بر خوارى و التماس من ، و بر نادارى و درويشى ام رحم آور؛ زيرا مرا اميدى جز تو و آرزويى جز تو نيست.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى «اسماى حُسنا» _: اى آن كه اهل آسمان ها و زمين، بدو اميد بسته اند، اى خدا! اى مورد وثوق اهل آسمان ها و زمين، اى خدا! اى آرزوى اهل آسمان ها و زمين، اى خدا! اى اميد اهل آسمان ها و زمين ، اى خدا!
.
ص: 44
فاطمة عليهاالسلام_ مِن دُعائِها عَقيبَ صَلاةِ الظُّهرِ _: يا أكرَمَ الأَكرَمينَ ومُنتَهى اُمنِيَّةِ السّائِلينَ ، أنتَ مَولايَ فَتَحتَ لي بابَ الدُّعاءِ وَالإِنابَةِ (1) ، فَلا تُغلِق عَنّي بابَ القَبولِ وَالإِجابَةِ . (2)
الإمام الحسين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ يَومَ عرَفَةَ _: اللّهُمَّ يا مَن مَلَكَ فَقَدَرَ ، وقَدَرَ فَقَهَرَ ، وعُصِيَ فَسَتَرَ ، وَاستُغفِرَ فَغَفَرَ ، يا غايَةَ رَغبَةِ الرّاغِبينَ ، ومُنتَهى أمَلِ الرّاجينَ . (3)
الإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاةِ المُفتَقرِينَ _: يا مُنتَهى أمَلِ الآمِلينَ ، ويا غايَةَ سُؤلِ السّائِلينَ ، ويا أقصى طَلَبَةِ الطّالِبينَ ، ويا أعلى رَغبَةِ الرّاغِبينَ . . . لَكَ تَخَضُّعي وسُؤالي ، وإلَيكَ تَضَرُّعي وَابتِهالي . (4)
2 / 3غايَةُ آمالِ العارِفينَالإمام عليّ عليه السلام_ في دُعائِهِ قَبلَ صَلاةِ اللَّيلِ _: اللّهُمَّ إلَيكَ حَنَّت قُلوبُ المُخبِتينَ (5) ، وبِكَ أنِسَت عُقولُ العاقِلينَ ، وعَلَيكَ عَكَفَت (6) رَهبَةُ العالِمينَ، وبِكَ استَجارت أفئِدَةُ المُقَصِّرينَ. فَيا أمَلَ العارِفينَ، ورَجاءَ الآمِلينَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرينَ ، وأجِرني مِن فَضائِحِ يَومِ الدّينِ ، عِندَ هَتكِ السُّتورِ ، وتَحصيلِ ما فِي الصُّدورِ . (7)
.
ص: 45
فاطمه عليهاالسلام_ از دعاى ايشان در تعقيب نماز ظهر _: اى كريم ترينِ كريمان و منتهاىِ آرزوى درخواست كنندگان! تويى آن مولاى من كه درِ دعا و توبه را به رويم گشودى . پس درِ پذيرش و اجابت را بر من مبند.
امام حسين عليه السلام_ از دعاى ايشان در روز عرفه _: خداوندا، اى پادشاه قدرتمند، اى آن كه همه چيز ، مقهور قدرت اوست، اى آن كه نافرمانى مى شود و پرده پوشى مى كند، و از او آمرزش مى طلبند و مى آمرزد، اى غايت آرزوى آرزومندان، و اى منتهاى اميدِ اميدواران!
امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات نيازمندان _: اى منتهاى آرزوىِ آرزومندان، اى نهايتِ خواهش خواهندگان، اى دورترين مطلوبِ طالبان، و اى عالى ترين اشتياقِ مشتاقان ! ... به پيشگاه تو خضوع و از تو خواهش مى كنم، و به درگاه تو ، التماس و از تو درخواست مى كنم .
2 / 3آرزوى نهايى عارفانامام على عليه السلام_ در دعاى پيش از نماز شب _: بار خدايا! دل هاى اهل خشوع ، شيفته تو اَند و خِردهاى خردمندان ، با تو اُنس گرفته است و عالمان ، هماره از تو در بيم اند و دل هاى اهل تقصير ، به تو پناه آورده اند. پس، اى آرزوى عارفان، و اى اميد آرزومندان! بر محمّد و خاندان پاك او درود فرست و مرا از رسوايى هاى روز پاداش، آن گاه كه پرده ها كنار مى روند و آنچه در سينه هاست ، هويدا مى گردد، پناه دِه.
.
ص: 46
عنه عليه السلام_ في دُعاءِ يَومِ الأَحَدِ _: اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ سُؤالَ مُذنِبٍ أوبَقَتهُ (1) مَعاصيهِ في ضيقِ المَسلَكِ ، ولَيسَ لَهُ مُجيرٌ سِواكَ ، ولا أمَلٌ غَيرَكَ ، ولا مُغيثٌ أرأَفَ بِهِ مِنكَ ، ولا مُعتَمَدٌ يَعتَمِدُ عَلَيهِ غَيرُ عَفوِكَ . (2)
الإمام زين العابدين عليه السلام_ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ _: يا أمَلي ، يا رَجائي ، يا خَيرَ مُستَغاثٍ ، يا أجوَدَ المُعطينَ ، يا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَهُ ، يا سَيِّدي ومَولايَ وثِقَتي ورَجائي ومُعتَمَدي ، ويا ذُخري وظَهري وعُدَّتي وغايةً أمَلي ورَغبَتي . (3)
الإمام الصادق عليه السلام_ في دُعاءِ يَومَ عَرَفَةَ _: أسأَلُكَ الرَّحمَةَ يا سَيِّدي ومَولاي وثِقَتي ، يا رَجائي ، يا مُعتَمَدي ومَلجَئي ، وذُخري وظَهري وعُدَّتي ، وأمَلي وغايَتي . (4)
الإمام العسكري عليه السلام_ من دُعاءٍ عَلَّمَهُ لِمَسجونٍ _: اللّهُمَّ أنتَ غِياثي وعِمادي، وأنتَ عِصمَتي ورَجائي، ما لي أمَلٌ سِواكَ ولا رَجاءٌغَيرَكَ. (5)
.
ص: 47
امام على عليه السلام_ در دعاى روز يكشنبه _: بار خدايا! از تو درخواست مى كنم ، به سان درخواست كردن گنهكارى كه نافرمانى هايش ، راه را بر او تنگ كرده و به هلاكتش درافكنده است و پناه دهنده اى جز تو ندارد و اميدى غير از تو ندارد و فريادرسى مهربان تر از تو ندارد و تكيه گاهى كه بر او تكيه كند ، جز عفو و بخشش تو ندارد .
امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى روز عرفه _: اى آرزوى من، اى اميد من، اى بهترين كسى كه از او يارى مى طلبند، اى بخشنده ترينِ بخشندگان، اى كسى كه مهرش بر خشمش پيشى دارد، اى آقاى من، مولاى من، مورد وثوق من، اميد من، تكيه گاه من، اى اندوخته من، پشتوانه من، ساز و برگ من، و غايت آرزو و اشتياق من!
امام صادق عليه السلام_ در دعاى روز عرفه _: رحمت از تو درخواست مى كنم ، اى سرورم و مولايم و مورد وثوقم، اى اميد من، اى تكيه گاه و پناه من، اى اندوخته و پشتوانه و ساز و برگ من، اى آرزو و آرمان من!
امام عسكرى عليه السلام_ از دعايى كه به يك زندانى آموخت _: بار خدايا! تويى فريادرس و تكيه گاه من، و تويى نگهدار و اميد من . مرا آرزويى جز تو و اميدى جز تو نيست .
.
ص: 48
2 / 4غايَةُ آمالِ المُحِبّينَالإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاةِ المُحِبّينَ _: يامُنى قُلوبِ المُشتاقينَ، وياغايَةَ آمالِ المُحِبّينَ، أسأَلُكَ حُبَّكَ وحُبَ مَن يُحِبُّكَ، وحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يوصِلُني إلى قُربِكَ ، وأن تَجعَلَكَ أحَبَّ إلَيَّ مِمّا سِواكَ ، وأن تَجعَلَ حُبّي إيّاكَ قائِدا إلى رِضوانِكَ، وشَوقي إلَيكَ ذائِدا (1) عَن عِصيانِكَ. (2)
2 / 5غايَةُ المُنىالإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاتِهِ _: أتُحرِقُني بِالنّارِ يا غايَةَ المُنىفَأَينَ رَجائي ثُمَّ أينَ مَحَبَّتي! (3)
عنه عليه السلام_ في مُناجاتِهِ _: إلهي ومَولايَ وغايَةَ رَجائي . . . . (4)
عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ مَشهَدِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام _: اللّهُمَّ . . . إنَّكَ وَلِيُّ نَعمائي ، ومُنتَهى مُنايَ ، وغايَةُ رَجائي في مُنقَلَبي ومَثوايَ . (5)
.
ص: 49
2 / 4آرزوى نهايى دوستدارانامام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات شيفتگان _: اى آرزوى دل هاى مشتاقان، و اى غايتِ آرزوهاى شيفتگان! محبّت به تو و محبّت به دوستدارانت و محبّت و علاقه به هر كارى كه مرا به مقامِ قُرب تو مى رساند ، از تو درخواست مى كنم و از تو مى خواهم كه خودت را از هر آنچه غير از توست ، نزد من محبوب تر گردانى و محبّت مرا به خودت ، راهبَر [من] به سوى خشنودى ات، و شوقم را به تو ، مانعِ [من] از نافرمانى ات قرار دهى.
2 / 5نهايت آرزوهاامام زين العابدين عليه السلام_ از مناجات ايشان _: آيا مرا با آتش مى سوزانى ، اى غايت آرزوها! / پس اميدم چه مى شود؟ پس شيدايى ام كجاست؟!
امام زين العابدين عليه السلام_ از مناجات ايشان _: معبودا، سرورا، و اى اميد غايى من! ... .
امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در كنار آرامگاه اميرمؤمنان _: بار خدايا! ... تو ولى نعمت منى، تو منتهاىِ آرزوهاى منى، تو اميد نهايى من ، در بازگشتگاه و سراى آخرت هستى.
.
ص: 50
عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ يا مَن لا يَصِفُهُ نَعتُ الواصِفينَ ، ويا مَن لا يُجاوِزُهُ رَجاءُ الرّاجينَ . (1)
2 / 6فَوقَ المُنىرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في ذِكرِ فَضلِ فاطِمَةَ عليهاالسلام يَومَ القِيامَةِ _: وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، إنَّهَا الجارِيَةُ الَّتي تَجوزُ في عَرصَةِ القِيامَةِ عَلى ناقَةٍ رَأسُها مِن خَشيَةِ اللّهِ . . . فَيوحِي اللّهُ عَزَّوجَلَّ إلَيها : يا فاطِمَةُ ! سَليني اُعطِكِ ، وتَمَنَّي عَلَيَّ اُرضِكِ ، فَتَقولُ : إلهي أنتَ المُنى وفَوقَ المُنى . (2)
2 / 7خَيرُ مَأمولٍالإمام علي عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ أنتَ أهلُ الوَصفِ الجَميلِ ، وَالتَّعدادِ الكَثيرِ ، إن تُؤَمَّل فَخَيرُ مَأمولٍ ، وإن تُرجَ فَخَيرُ مَرجُوٍّ . اللّهُمَّ وقَد بَسَطتَ لي فيما لا أمدَحُ بِهِ غَيرَكَ ، ولا اُثني بِهِ عَلى أحَدٍ سِواكَ ، ولا اُوَجِّهُهُ إلى مَعادِنِ الخَيبَةِ ومَواضِعِ الرّيبَةِ ، وعَدَلتَ بِلِساني عَن مَدائِحِ الآدَمِيّينَ ، وَالثَّناءِ عَلَى المَربوبينَ المَخلوقينَ . اللّهُمَّ ولِكُلِّ مُثنٍ عَلى مَن أثنى عَلَيهِ مَثوبَةٌ مِن جَزاءٍ ، أو عارِفَةٌ مِن عَطاءٍ ، وقَد رَجَوتُكَ دَليلاً عَلى ذَخائِرِ الرَّحمَةِ وكُنوزِ المَغفِرَةِ . اللّهُمَّ وهذا مَقامُ مَن أفرَدَكَ بِالتَّوحيدِ الَّذي هُوَ لَكَ ، ولَم يَرَ مُستَحِقّا لِهذِهِ المَحامِدِ وَالمَمادِحِ غَيرَكَ ، وبي فاقَةٌ إلَيكَ لايَجبُرُ مَسكَنَتَها إلاّ فَضلُكَ ، ولا يَنعَشُ (3) مِن خَلَّتِها (4) إلاّ مَنُّك وجودُكَ ، فَهَب لنا في هذَا المَقام رِضاكَ ، وأغنِنا عَن مَدِّ الأَيدي إلى سِواكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ (5) .
.
ص: 51
امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _: بار خدايا ، اى كسى كه وصفِ وصف كنندگان از عهده وصفش بر نمى آيد، و اى كسى كه اميدِ اميدواران ، از او فراتر نمى رود [و همه اميدها به او مى انجامد]!
2 / 6بالاتر از آرزوهاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در بيان مقام والاى فاطمه عليهاالسلام در روز قيامت _: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، او بانويى است كه در صحنه قيامت ، سوار بر ناقه اى كه سرِآن از خشيتِ الهى است ... عبور مى كند، و خداوند عز و جلبه او وحى مى فرمايد كه: «اى فاطمه! از من بخواه تا به تو عطا كنم و آرزو كن تا خشنودت گردانم» و فاطمه عليهاالسلاممى گويد: معبود من! تو خود آرزو و بالاتر از آرزوهايى .
2 / 7بهترين آرزوامام على عليه السلام_ در دعا _: خدايا! تو سزاوار ستايشِ زيبا و شمارشِ نعمت هاى بى پايانى. اگر آرزو شوى ، بهترينِ آرزو شده اى و اگر به تو اميد بسته شود ، بهترين كسى هستى كه بدو اميد بسته مى شود. خدايا! تو به من توانِ بيان دادى و من با آن غير از تو را نمى ستايم و كسى جز تو را ثنا نمى گويم و آن را متوجّه كان هاى ناكامى و محروميت و جايگاه هاى شك و بى اعتمادى (مخلوقات) نمى سازم . تو زبانم را از ستودن آدميان و ثناگويى بر آنان ، كه خود ، دستْ پرورده و آفريده اند ، باز داشتى. خدايا! براى هر ثناگويى، بر آن كه ثنايش گويد، پاداشى و دِهِشى است و من به تو اميد بسته ام كه راهنما بر اندوخته هاى رحمت و گنج هاى آمرزشى. خدايا! در پيشگاه تو كسى ايستاده است كه تنها تو را يگانه مى داند ، و يكتايى ، ويژه توست، و غير از تو را سزامند اين مدح و ستايش ها نمى داند. مرا به تو ، چنان نيازى است كه تنها فضل تو آن را مى تواند جبران كند و تنها بخشش تو مى تواند آن را بزدايد . پس، اينك كه در پيشگاه تو ايستاده ايم، خشنودى ات را به ما ارزانى فرما و ما را از دست دراز كردن به سوى غير خودت ، بى نياز گردان، كه بى گمان ، تو بر هر كارى توانايى.
.
ص: 52
عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ قَبلَ صَلاةِ اللَّيلِ _: فَيا أمَلَ العارِفينَ ، ورَجاءَ الآمِلينَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرينَ . . . (1) .
فاطمة عليهاالسلام_ في دُعائِها عَقيبَ الصَّلَواتِ الخَمسِ _: سَيِّدي . . . إلَيكَ المُشتَكى ، وأنتَ المُستَعانُ والمُرتَجى (2) .
الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ أنتَ المَدعُوُّ ، وأنتَ المَرجُوُّ ، ورازِقُ الخَيرِ ، وكاشِفُ السّوءِ (3) .
عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: يا مَن هُوَ الرَّجاءُ وَالأَمَلُ ، وعَلَيهِ فِي الشَّدائِدِ المُتَّكَلُ . . . كَيفَ أخافُ وأنتَ رَجائي! وكَيفَ أضيعُ وأنتَ لِشِدَّتي ورَخائي (4) ! (5) .
.
ص: 53
امام على عليه السلام_ از دعاى ايشان در پيش از نماز شب _: پس، اى آرزوى عارفان، و اى اميد آرزومندان! بر محمّد و خاندان پاك او درود فرست ... .
فاطمه عليهاالسلام_ در تعقيبات نمازهاى پنجگانه _: آقاى من! ... مرجع شكايات ، تويى و از تو بايد يارى خواست و به تو بايد اميد بست.
امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _: بار خدايا! همگان ، تو را مى خوانند و اميد همه خلايق ، تويى . تو روزى كننده خوبى ها و زداينده بدى هايى .
امام زين العابدين عليه السلام_ در دعا _: اى آن كه اميد و آرزوست و در سختى ها به او تكيه مى شود! ... چگونه بترسم ، در حالى كه تو اميد منى! و چگونه تباه و نابود شوم ، در حالى كه در سختى و آسايش ، تكيه گاهم تويى!
.
ص: 54
الإمام الباقر عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: اللّهُمَ مَن كانَ النّاسُ ثِقَتَهُ ورَجاءَهُ فَأَنتَ ثِقَتي ورَجائِي . اقدِر لي خَيرَها عافِيَةً ، ورَضِّني بِما قَضَيتَ لي (1) .
2 / 8مَأمولٌ لِلدُّنيا وَالآخِرَةِالإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ _: سَيِّدي! أدعوكَ دُعاءَ مُلِحٍّ لا يَمَلُّ مَولاهُ ، وأتَضَرَّعُ إلَيكَ تَضَرُّعَ مَن أقَرَّ عَلى نَفسِهِ بِالحُجَّةِ في دَعواهُ ، وخَضَعَ لَكَ خُضوعَ مَن يُؤَمِّلُكَ لاِخِرَتِهِ ودُنياهُ ؛ فَلا تَقطَع عِصمَةَ رَجائي (2) .
عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي استِكشافِ الهُمومِ _: اللّهُمَّ مَن أصبَحَ لَهُ ثِقَةٌ أو رَجاءٌ غَيرُكَ ، فَقَد أصبَحتُ وأنتَ ثِقَتي ورَجائي فِي الاُمورِ كُلِّها (3) .
عنه عليه السلام_ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ _: يا عَظيما يُرجى لِكُلِّ عَظيمٍ ، اِغفِر لي ذَنبِيَ العَظيمِ ؛ فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ الذَّنبَ العَظيمَ إلاَّ العَظيمُ (4) .
عنه عليه السلام_ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ _: يا رَجائي في كُلِّ كُربَةٍ، ويا وَلِيِّي في كُلِّ نِعمَةٍ... (5) .
.
ص: 55
امام باقر عليه السلام_ در دعا _: بار خدايا! اگر هركسِ ديگرى، مردم، تكيه گاه و اميدش باشند ، امّا من، تكيه گاه و اميدم تويى. بهترين عافيت (1) دنيا را قسمت من فرما و مرا به حكم و قضايى كه براى من تقدير كرده اى ، خشنود گردان.
2 / 8بايسته آرزو براى دنيا و آخرتامام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات انجيليه _: آقاى من! تو را مى خوانم ، چونان خواندنِ اصرار كننده اى كه از خواندن مولايش خسته نمى شود و به تو التماس مى كنم ، چون التماس كسى كه در دعوايش ، با دليلْ عليه خود اقرار كرده است و در برابرت خاضع گشته ، چونان خضوعِ كسى كه براى دنيا و آخرتش تو را آرزو مى كند . پس رشته اميد مرا قطع مكن.
امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان براى رفع اندوه ها _: بار خدايا! هركس اعتماد و اميدش به غير تو باشد، براى من، در همه كارها، تو مورد اعتماد و اميدى .
امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى روز عرفه _: اى بزرگى كه براى هر امر بزرگى به او اميد بسته مى شود! گناه بزرگ مرا ببخشاى ، كه گناه بزرگ را جز بزرگ ، نمى بخشايد .
امام زين العابدين عليه السلام_ در دعاى روز عرفه _: اى اميد من در هر اندوهى، و اى آن كه هر نعمتى دارم ، از تو دارم! ... .
.
ص: 56
أعلام الدين عن طاووس اليماني :رَأَيتُ في جَوفِ اللَّيلِ رَجُلاً مُتَعَلِّقا بِأَستارِ الكَعبَةِ وهُوَ يَقولُ : ألا أيُّهَا المَأمولُ في كُلِّ حاجَةٍشَكَوتُ إلَيكَ الضُرَّ فَاسمَع شِكايَتي ألا يا رَجائي أنتَ كاشفُ كُربَتيفَهَب لي ذُنوبيكُلَّهَا واقضِ حاجَتي أتُحرِقُني فِي النّارِ يا غايَةَ المُنىفَأَينَ رَجائي مِنكَ أينَ مَخافَتي! قالَ : فَتَأَمَّلتُهُ فَإِذا هُوَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام (1) .
الإمام الصادق عليه السلام_ في دُعاءِ شَهرِ رَجَبٍ _: يا مَن أرجوهُ لِكُلِّ خَيرٍ ، وآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ كُلِّ عَثرَةٍ (2) .
2 / 9المَأمولُ عِندَ انقِطاعِ الآمالِالإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاةٍ لَهُ _: إلهي حَرَمَني كُلُّ مَسؤولٍ رِفدَهُ (3) ، ومَنَعَني كُلُّ مَأمولٍ ما عِندَهُ ، وأخلَفَني مَن كُنتُ أرجوهُ لِرَغبَةٍ ، وأقصِدُهُ لِرَهبَةٍ ، وحالَ الشَّكُّ في ذلِكَ يَقينا ، وَالظَنُّ عِرفانا ، وَاستَحالَ الرَّجاء يَأسا ، ورَدَّتنِي الضَّرورَةُ إلَيكَ حينَ خابَت آمالي ، وَانقَطَعَت أسبابي ، وأيقَنتُ أنَّ سَعيي لا يُفلِحُ ، وَاجتِهادي لا يَنجَحُ إلاّ بِمَعونَتِكَ ، وأنَّ مُريدي بِالخَيرِ لا يَقدِرُ عَلى إنالَتي إيّاهُ إلاّ بِإِذنِكَ (4) .
.
ص: 57
أعلام الدين_ به نقل از طاووس يمانى _: در نيمه هاى شب ، مردى را ديدم كه به پرده كعبه چنگ زده است و مى گويد: «الا ، اى آن كه در هر نيازى بدو آرزو مى بندند!/از رنج هايم به تو شِكوه مى كنم . شِكوه ام را بشنو . الا ، اى اميد من! تويى گسارنده اندوه من/پس گناهانم، همه را ببخشاى و حاجتم را برآور . آيا در آتشم مى سوزانى ، اى فرجامينِ آرزوها؟/پس اميدم به تو چه مى شود، بيمم كجاست؟»! دقّت كردم . ديدم على بن حسين عليهماالسلام است.
امام صادق عليه السلام_ در دعاى ماه رجب _: اى كسى كه براى هر خيرى چشم اميد به او دارم و هنگام هر لغزشى ، از خشم او در امانم!
2 / 9بايسته آرزو هنگام قطع شدن آرزوهاامام زين العابدين عليه السلام_ در يكى از مناجات هايش _: معبود من! از هر كه درخواست نمودم ، مرا از عطايش محروم ساخت و از هركس هر آرزوى ممكنى داشتم ، از من دريغ كرد و هركس كه براى خواهشى به او اميد بستم يا براى ترس و بيمى نزدش رفتم ، خلافِ انتظارم را از او ديدم و شك من در اين باره [كه به مخلوق، اميد نشايد بست] به يقين و گمان ، به شناخت [قطعى] و اميد به يأس تبديل شد و آن گاه كه آرزوها بر آورده نگشتند و همه رشته ها بُريده شد، ضرورت، مرا به سوى تو كشاند و يقين كردم كه تلاش من، به جايى نمى رسد و كوششم به نتيجه نمى رسد ، مگر با كمك تو و هر كس خير را بخواهد ، نمى تواند مرا به آن خير و خوبى برساند ، مگر با اجازه تو.
.
ص: 58
عنه عليه السلام_ كانَ يَدعو عِندَ استِجابَةِ دُعائِهِ بِهذَا الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ قَد أكدَى (1) الطَّلَبُ وأعيَتِ (2) الحِيَلُ إلاّ عِنَدكَ ، وضاقَتِ المَذاهِبُ وَامتَنَعَتِ المَطالِبُ وعَسُرَتِ الرَّغائِبُ وَانقَطَعَتِ الطُّرُقُ إلاّ إلَيكَ ، وتَصَرَّمَتِ (3) الآمالُ وَانقَطَعَ الرَّجاءُ إلاّ مِنكَ ، وخابَتِ الثِّقَةُ وأخلَفَ الظَّنُ إلاّ بِكَ (4) .
عنه عليه السلام_ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ _: اللّهُمَّ بِذِكرِكَ أستَفتِحُ مَقالي ، وبِشُكرِكَ أستَنجِحُ سُؤالي ، وعَلَيكَ تَوَكُّلي في كُلِّ أحوالي ، وإيّاكَ [ أنتَ ]أمَلي فَلا تُخَيِّب آمالي (5) .
عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ في صَلاةِ اللَّيلِ _: أنَا العَبدُ الضَّعيفُ عَمَلاً ، الجَسيمُ أمَلاً ، خَرَجَت مِن يَدي أسبابُ الوُصُلاتِ إلاّ ما وَصَلَهُ رَحمَتُك ، وتَقَطَّعَت عَنّي عِصَمُ الآمالِ إلاّ ما أنَا مُعتَصِمٌ بِهِ مِن عَفوِكَ (6) .
الإمام الصادق عليه السلام_ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ بَعضَ أصحابِهِ لرَفعِ الفَقرِ _: اللّهُمَّ أنتَ أنتَ ، انقَطَعَ الرَّجاءُ إلاّ مِنكَ ، وخابَتِ الآمالُ إلاّ فيكَ ، يا ثِقَةَ مَن لا ثِقَةَ لَهُ ، لا ثِقَةَ لي غَيرُكَ ، اجعَل لي مِن أمري فَرَجا ومَخرَجا ، وَارزُقني مِن حَيثُ أحتَسِبُ ومِن حَيثُ لا أحتَسِبُ (7) .
.
ص: 59
امام زين العابدين عليه السلام_ هنگام مستجاب شدن دعايش اين دعا را مى خواند _: بارخدايا! همه جستن ها بى نتيجه مانْد و چاره انديشى ها راه به جايى نبرد ، مگر در نزد تو، و راه ها تنگ ، خواست ها ، ناشدنى و مطلوب ها، دست نايافتنى و راه ها، قطع مى گردد ، مگر به سوى تو، و رشته آرزو و اميد بُريده مى شود ، مگر آرزوى تو و اميد به تو، و اعتماد و حسن ظن [به هركس] به بى اعتمادى و سوء ظن ، بدل شود ، مگر اعتماد و حُسن ظن به تو .
امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات انجيليه _: بار خدايا! به نام و ياد تو سخنم را مى آغازم و با سپاس گزارى از تو ، برآورده شدن خواهشم را مى طلبم و در همه احوالم بر تو توكلّ مى كنم و تنها آرزويم تويى . پس مرا در آرزوهايم، نامراد مكن .
امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در نماز شب _: اين بنده، كردارش اندك و آرزويش بزرگ است. رشته هاى اتّصال از دستم خارج گشته است ، مگر آن رشته اى كه رحمت تو وصلش بدارد و زنجيره هاى آرزوها در من گسسته است ، مگر زنجيره بخشايش تو كه بدان ، چنگ آويخته ام.
امام صادق عليه السلام_ در دعايى كه جهت از بين رفتن فقر به يكى از يارانش آموخت _: خدايا! تو، تويى (هيچ كس چون تو نمى تواند بود) . هر اميدى جز اميد به تو ، قطع مى شود و هر آرزويى جز آرزوى تو ناكام مى شود . اى تكيه گاه آن كه تكيه گاهى ندارد! مرا تكيه گاهى جز تو نيست . در كار من ، گشايشى و راه خروجى قرار ده و از آن جا كه گمانش را دارم و ندارم ، روزى ام ده.
.
ص: 60
عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ بَعدَ فَريضَةِ العِشاءِ _: اللّهُمَّ . . . اكفِني ما ضاقَ بِهِ صَدري ، وعِيلَ (1) بِهِ صَبري ، وقَلَّت فيهِ حيلَتي ، وضَعُفَت عَنهُ قُوَّتي ، وعَجَزَت عَنهُ طاقَتي ، ورَدَّتني فيهِ الضَّرورَةُ عِندَ انقِطاعِ الآمالِ وخَيبَةِ الرَّجاءِ مِنَ المَخلوقينَ إلَيكَ (2) .
عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ الصَّباحِ _: اللّهُمَّ إنَّهُ قَد أكدَى الطَّلَبُ ، وأعيَتِ الحِيَلُ إلاّ عِندَكَ ، وَانغَلَقتِ الطُّرُقُ وضاقَتِ المَذاهِبُ إلاّ إلَيكَ ، ودَرَسَتِ (3) الآمالُ وَانقَطَعَ الرَّجاءُ إلاّ مِنكَ ، وكُذِّبَ الظَّنُّ واُخلِفَتِ العِداةُ إلاّ عِدَتُكَ (4) .
راجع : موسوعة العقائد الإسلاميّة : ج 3 ص 62 (مبادئ معرفة اللّه / تجلّي الفطرة عند الشدائد) .
.
ص: 61
امام صادق عليه السلام_ در دعاى بعد از نماز عشاء _بار خدايا! ... مرا از اين حال و روزكه دلْ تنگم كرده و صبرم را بُريده و چاره اى برايم باقى نگذاشته و قدرتم به آن نمى رسد و از توانم خارج گشته و اميد و چشمداشتم به مخلوق ، قطع شده و به ناچار نزد تو آمده ام، تو خود ، كفايتم كن.
امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان در صبحگاه _: بار خدايا! سعى ، بى نتيجه ماند و چاره انديشى ها ، راه به جايى نبرد ، مگر در نزد تو، و همه راه ها بسته و مسيرها تنگ باشد ، مگر راه ها و مسيرهايى كه به تو مى رسند، و همه آرزوها بر باد رفته و اميدها قطع شده است، مگر آرزوى تو و اميد به تو، و همه خوش گمانى ها دروغ از آب درآمده و همه وعده ها زير پا گذاشته شده، مگر وعده هاى تو.
ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج 4 ص 97 (راه هاى شناخت خدا / تجلّى فطرت در سختى ها ) .
.
ص: 62
الفصل الثّالث : طريق بلوغ الآمال3 / 1حُسنُ النِّيَّةِالإمام عليّ عليه السلام :جَميلُ النِّيَّةِ سَبَبٌ لِبُلوغِ الاُمنِيَّةِ. (1)
عنه عليه السلام :مَن أخلَصَ بَلَغَ الآمالَ. (2)
3 / 2حُسنُ العَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :مَن أحسَنَ عَمَلَهُ بَلَغَ أمَلَهُ. (3)
عنه عليه السلام :مَن حَسُنَ عَمَلُهُ بَلَغَ مِنَ اللّهِ أمَلَهُ. (4)
.
ص: 63
فصل سوم : راه رسيدن به آرزوها3 / 1نيّت نيكامام على عليه السلام :نيّت زيبا ، سبب رسيدن به آرزوست.
امام على عليه السلام :هر كه خلوص داشته باشد ، به آرزوها مى رسد.
3 / 2كردار نيكامام على عليه السلام :هر كه كردارش را نيك گردانَد ، به آرزويش مى رسد.
امام على عليه السلام :هر كه كردارش نيك باشد ؛ خداوند ، او را به آرزويش مى رساند.
.
ص: 64
3 / 3الصَّبرالإمام عليّ عليه السلام :يَؤولُ أمرَ الصَّبورِ إلى دَركِ غايَتِهِ وبُلوغِ أمَلِهِ. (1)
عنه عليه السلام :مَن صَبَرَ نالَ المُنى. (2)
الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ عيسى عليه السلام قالَ لِأَصحابِهِ : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم ، إنَّكُم لا تُصيبونَ ما تُريدونَ إلاّ بِتَركِ ما تَشتَهونَ ، ولا تَنالونَ ما تَأمُلونَ إلاّ بِالصَّبرِ عَلى ما تَكرَهونَ. (3)
3 / 4العَمَلُ لِدارِ البَقاءِالكتاب«الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ الْبَ_قِيَ_تُ الصَّ__لِحَ_تُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَ خَيْرٌ أَمَلاً » . (4)
الحديثالإمام عليّ عليه السلام :نالَ المُنى مَن عَمِلَ لِدارِ البَقاءِ. (5)
عنه عليه السلام :مَن عَمَرَ آخِرَتَهُ بَلَغَ آمالَهُ. (6)
.
ص: 65
3 / 3شكيبايىامام على عليه السلام :انسان شكيبا ، سرانجام به مقصدش مى رسد و به آرزويش دست مى يابد.
امام على عليه السلام :هر كه شكيبايى ورزد ، به آرزوها دست مى يابد.
امام صادق عليه السلام :عيسى عليه السلام به يارانش فرمود: «به حق به شما مى گويم: به آنچه مى خواهيد، نمى رسيد، مگر با ترك شهوات، و به آنچه آرزو مى كنيد، دست نمى يابيد، مگر با شكيبايى بر ناملايمات» .
3 / 4كار كردن براى سراى ماندگارىقرآن«دارايى و فرزندان ، زينت زندگى اين جهان اند، و مانده هاى نيك از نظر پاداش ، نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد [نيز ] بهترند» .
حديثامام على عليه السلام :هر كه براى سراى ماندگارى كار كند ، به آرزوها دست مى يابد.
امام على عليه السلام :هر كه آخرتش را آباد كند ، به آرزوهايش مى رسد.
.
ص: 66
عنه عليه السلام :مَن جَعَلَ كُلَّ هَمِّهِ لاِخِرَتِهِ ظَفِرَ بِالمَأمولِ. (1)
عنه عليه السلام :مَن كانَتِ الآخِرَةُ هِمَّتَهُ بَلَغَ مِنَ الخَيرِ غايَةَ اُمنِيَّتِهِ. (2)
عنه عليه السلام :مَن أمَّلَ ثَوابَ الحُسنى لَم تُنكَد (3) آمالُهُ. (4)
عنه عليه السلام :صارَ أولياءُ اللّهِ إلَى الأَجرِ بِالصَّبرِ ، وإلَى الأَمَلِ بِالعَمَلِ. (5)
عنه عليه السلام :إنَّكُم إنِ اغتَنَمتُم صالِحَ الأَعمالِ نِلتُم مِنَ الآخِرَةِ نِهايَةَ الآمالِ. (6)
عنه عليه السلام :ألا وإنَّكُم في أيّامِ أمَلٍ مِن وَرائِهِ أجَلٌ ؛ فَمَن عَمِلَ في أيّامِ أمَلِهِ قَبلَ حُضورِ أجَلِهِ فَقَد نَفَعَهُ عَمَلُهُ ولَم يَضرُرهُ أجَلُهُ ، ومَن قَصَّرَ في أيّامِ أمَلِهِ قَبلَ حُضورِ أجَلِهِ فَقَد خَسِرَ عَمَلُهُ وضَرَّهُ أجَلُهُ. (7)
3 / 5الاِتِّكالُ عَلَى اللّهِالإمام عليّ عليه السلام :مَن يَكُن اللّهُ أمَلَهُ ، يُدرِك غايَةَ الأَمَلِ وَالرَّجاءِ. (8)
عنه عليه السلام :مَن لَم يَكُن هَمُّهُ ما عِندَ اللّهِ سُبحانَهُ لَم يُدرِك مُناهُ. (9)
.
ص: 67
امام على عليه السلام :هر كه تمام همّ و غمّش را براى آخرتش قرار دهد ، به آرزو دست مى يابد.
امام على عليه السلام :هر كه آخرت ، همّ و غم او باشد ، به نهايت آرزويش از خوبى ها مى رسد.
امام على عليه السلام :هر كه پاداش سراى نيكوتر (آخرت) را آرزو كند ، آرزوهايش دشوار نمى گردد.
امام على عليه السلام :اولياى خداوند ، با شكيبايى به سوى پاداش رفتند و با كار [و تلاش] ، به سوى آرزو.
امام على عليه السلام :شما اگر كارهاى نيك را غنيمت شماريد ، در آخرت به نهايت آرزوها مى رسيد.
امام على عليه السلام :هان! شما در روزگار اميد به سر مى بريد كه در پىِ آن، اَجَل است. پس هركه در روزگار آرزومندى و پيش از فرا رسيدن اَجَلش كار كند، كارش به حال او سودمند مى افتد و اَجَلش به او زيانى نمى رساند و هر كه در روزگار آرزومندى و پيش از فرا رسيدن اجلش كوتاهى كند، زيانكار شود و مرگ و اجلش مايه زيان او مى گردد.
3 / 5تكيه كردن به خداامام على عليه السلام :كسى كه خدا اميد [و آرزوى] او باشد ، غايت اميد و آرزويش را درمى يابد.
امام على عليه السلام :كسى كه اهتمام او به آنچه نزد خداست ، نباشد ، به آرزوهايش نمى رسد.
.
ص: 68
عنه عليه السلام :مَن رَغِبَ فيما عِندَ اللّهِ بَلَغَ آمالَهُ. (1)
عنه عليه السلام :إنَّكُم إن رَجَوتُمُ اللّهَ بَلَغتُم آمالَكُم ، وإن رَجَوتُم غَيرَ اللّهِ خابَت أمانِيُّكُم و آمالُكُم. (2)
راجع: ص 80 (الاِتّكال على غير اللّه ) .
3 / 6الاِستِعانَةُ بِاللّهِالإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: اللّهُمَّ إنَّ الآمالَ مَنوطَةٌ (3) بِكَرَمِكَ ، فَلا تَقطَع عَلائِقَها بِسَخَطِكَ. (4)
عنه عليه السلام_ مِن مُناجاةٍ لَهُ في مَسجِدِ جُعفِيٍّ _: إلهي إن كانَ صَغُرَ في جَنبِ طاعَتِكَ عَمَلي فَقَد كَبُرَ في جَنبِ رَجائِكَ أمَلي ، إلهي كَيفَ أنقَلِبُ بِالخَيبَةِ مِن عِندِكَ مَحروما وكُلُّ ظَنّي بِجودِكَ أن تَقلِبَني بِالنَّجاةِ مَرحوما ، إلهي لَم اُسلِّط عَلى حُسنِ ظَنّي بِكَ قُنوطَ الآيِسينَ ، فَلا تُبطِل صِدقَ رَجائي مِن بَينِ الآمِلينَ. (5)
الإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاةِ الشّاكِرينَ _: إلَهي .. . أنتَ الرَّؤوفُ الرَّحيمُ البَرُّ الكَريمُ الَّذي لا يُخَيِّبُ قاصديهِ ، ولا يَطرُدُ عَن فِنائِهِ آمِليهِ ، بِساحَتِكَ تَحُطُّ رِحالُ الرّاجينَ ، وبِعَرصَتِكَ تَقِفُ آمالُ المُستَرفِدينَ ، فَلا تُقابِل آمالَنا بِالتَّخييبِ وَالإِياسِ ، ولا تُلبِسنا سِربالَ القُنوطِ وَالإِبلاسِ. (6)
.
ص: 69
امام على عليه السلام :هر كه به آنچه نزد خداست، راغب باشد، به آرزوهايش نائل مى آيد.
امام على عليه السلام :اگر شما به خدا اميد ببنديد ، به آرزوهايتان مى رسيد و اگر به غيرِ خدا اميد ببنديد ، به آمال و آرزوهايتان دست نمى يابيد .
ر . ك : ص 81 (تكيه بر غير خدا) .
3 / 6كمك جستن از خداامام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: بار خدايا! آرزوها به كَرَم توبسته است . پس با خشم و ناخشنودى ات [از من] ، بندهاى آنها را قطع مكن.
امام على عليه السلام_ از مناجات ايشان در مسجد جُعفى _: معبود من! اگر عمل من در كنار طاعت از تو ناچيز است ، امّا آرزوى فراوان به لطف اميد بخش تو بسته ام. معبود من! چگونه از درگاه تو محروم بازگردم ، در حالى كه همه گمانم به بخشندگى تو آن است كه مرامورد مهرخويش قرار دهى وكامياب، بازَم گردانى؟ معبود من! نوميدىِ نوميدان را بر گمان نيكم به تو چيره نگردانيده ام . پس، از ميان اميدواران ، بر اميد نيك، مُهر بطلان مزن [و مرا نوميد بر مگردان].
امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات سپاس گزاران _: معبود من!... تو آن رئوف مهربان نيكوكارِ كريمى هستى كه هر كه را به او رو آورد ، نوميد بر نمى گردانَد و آرزومندانش را از درگاهش نمى رانَد. اميدواران ، در بارگاه تو بار مى افكنند وآرزوهاى عطاخواهان، در ميدان تو توقّف مى كنند.پس آرزوهاى ما را با ناكامى و يأس ، پاسخ مده و جامه هاى نوميدى و يأس بر ما مپوشان.
.
ص: 70
عنه عليه السلام_ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ _: اللّهُمَّ .. . أسأَلُكَ مِنَ الشَّهادَةِ أقسَطَها ، و مِنَ العِبادَةِ أنشَطَها ... ومِنَ الأَعمالِ أقسَطَها ، ومِنَ الآمالِ أوفَقَها ، ومِنَ الأَقوالِ أصدَقَها. (1)
عنه عليه السلام_ في مُناجاةِ المُفتَقِرينَ _: إلهي كَسري لا يُجبِرُهُ إلاّ لُطفُكَ وحَنانُكَ .. . واُمنِيَّتي لا يُبَلِّغُنيها إلاّ فَضلُكَ. (2)
الإمام الصادق عليه السلام_ في دُعاءِ الصَّباحِ _: يا مَن جودُهُ وسيلَةُ كُلِّ سائِلٍ ، وكَرَمُهُ شَفيعُ كُلِّ آمِلٍ ، يا مَن هُوَ بِالجودِ مَوصوفٌ ، اِرحَم مَن هُوَ بِالإِساءَةِ مَعروفٌ. (3)
عنه عليه السلام_ في دُعاءِ السَّفَرِ _: اللّهُمَّ فَاصرِف عَنّي مَقاديرَ كُلِّ بَلاءٍ ومَقضِيَّ كُلِّ لَأواءٍ (4) ، وَابسُط عَلَيَّ كَنَفا (5) مِن رَحمَتِكَ ولُطفا مِن عَفوِكَ وسَعَةً مِن رِزقِكَ وتَماما مِن نِعمَتِكَ وجِماعا (6) مِن مُعافاتِكَ ، وأوقعِ عَلَيَّ فيهِ جَميعَ قَضائِكَ عَلى مُوافَقَةِ جَميعِ هَوايَ في حَقيقَةِ (7) أحسَنِ أمَلي. (8)
.
ص: 71
امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات انجيليه _: بار خدايا! ... از تو درخواست مى كنم : از شهادت و گواهى، درست ترين آن را، از عبادت، با نشاط ترينش را... از اعمال، صحيح ترين آنها را، از آرزوها ، مناسب ترينِ آنها را، و از گفتارها ، راست ترين آنها را.
امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات نيازمندان _: معبود من! پريشانى مرا ، جز لطف و مهر تو به سامان نمى آورد... و جز فضل تو ، چيزى مرا به آرزويم نمى رساند.
امام صادق عليه السلام_ در دعاى صباح _: اى كسى كه جودش دستاويز هر درخواستگرى است و كَرَمش ، ميانجىِ هر آرزومندى است ، اى كسى كه به بخشندگى موصوف است! رحم فرما بر كسى كه به بدى كردن، معروف است.
امام صادق عليه السلامدر دعاى سفر _: بار خدايا! هر بلايى را كه مقدّر گشته و هر سختى اى را كه حكم آن صادر شده است ، از من بگردان و سايه رحمتت را بر من بگستران و به لطف خويش ، مرا ببخشاى و درِ روزى ات به من گشايش ده و نعمتت را بر من ، تمام گردان و مرا از هر جهت ، مشمول عافيت خود گردان و در اين سفر ، همه قضايت را سازگار با همه دلخواه من قرار ده و بهترين آرزوهاى مرا تحقّق بخش.
.
ص: 72
عنه عليه السلام_ في دُعائِهِ عِندَ التَّوَجُّهِ إلى مِنى _: اللّهُمَّ إيّاكَ أرجو وإيّاكَ أدعو ، فَبَلِّغني أمَلي وأصلِح لي عَمَلي. (1)
عنه عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأعِذنا أن تُخَيِّبَ آمالَنا وتُحبِطَ أعمالَنا. (2)
.
ص: 73
امام صادق عليه السلام_ از دعاى ايشان ، هنگام رهسپار شدن به مِنا _: بار خدايا! اميدم به توست و تو را مى خوانم . پس مرا به آرزويم برسان و عمل مرا شايسته گردان.
امام صادق عليه السلام_ در دعا _: بار خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و ما را از اين كه آرزوهايمان را برآورده نسازى و اعمالمان را بى حاصل گردانى، محفوظ بدار .
.
ص: 74
الفصل الرابع : آفات الآمال4 / 1سوءُ النِّيَّةِالإمام عليّ عليه السلام :مَن أساءَ النِّيَّةَ مُنِعَ الاُمنِيَّةَ (1) . (2)
4 / 2الكَسَلالإمام عليّ عليه السلام :مَن دامَ كَسَلُهُ خابَ أملُهُ. (3)
4 / 3الجَزَعالإمام عليّ عليه السلام :إيّاكَ وَ الجَزَعَ ؛ فَإِنَّهُ يَقطَعُ الأَمَلَ ، و يُضعِفُ العَمَلَ ، ويورِثُ الهَمَّ. (4)
.
ص: 75
فصل چهارم : آفتهاى آرزوها4 / 1نيّت بدامام على عليه السلام :هركه بد نيّت باشد ، از رسيدن به آرزو محروم مى ماند.
4 / 2سستى و تنبلىامام على عليه السلام :هركه سستى [و تنبلى]اش پايدار بمانَد ، در آرزويش ناكام مى شود.
4 / 3ناشكيبىامام على عليه السلام :از ناشكيبى بپرهيز كه آن ، اميد را قطع مى كند و عمل را به ضعف مى كشانَد و اندوه به بار مى آورد.
.
ص: 76
4 / 4طَلَبُ المُستَحيلِالإمام عليّ عليه السلام :مَن أمَّلَ ما لا يُمِكنُ طالَ تَرَقُّبُهُ. (1)
عنه عليه السلام :مَن طَلَبَ ما لا يَكونُ ضَيَّعَ مَطلَبَهُ. (2)
عنه عليه السلام :مَن سَعى في طَلَبِ السَّرابِ طالَ تَعَبُهُ وكَثُرَ عَطَشُهُ . مَن أمَّلَ الرِّيَّ مِنَ السَّرابِ خابَ أمَلُهُ وماتَ بِعَطَشِهِ. (3)
4 / 5الاِشتِغالُ بِالمَلاهيالإمام عليّ عليه السلام :لا تُفنِ عُمُرَكَ فِي المَلاهي ؛ فَتَخرُجَ مِنَ الدُّنيا بِلا أمَلٍ. (4)
4 / 6الاِشتِغالُ بِالفُضولِالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بِالفُضولِ فاتَهُ مِن مُهِمِّهِ المَأمولُ. (5)
4 / 7سِيادَةُ الأَراذِلِالإمام عليّ عليه السلام :إذا سادَ السَّفَلُ خابَ الأَمَلُ. (6)
.
ص: 77
4 / 4طلب محالامام على عليه السلام :هر كه آنچه را ناشدنى است ، آرزو كند ، انتظارش به درازا مى كشد.
امام على عليه السلام :هر كه آنچه را ناشدنى است ، بجويد ، به مطلوبش دست نمى يابد.
امام على عليه السلام :هر كه در طلب سراب بكوشد، رنج و زحمت او به درازا مى كشد و تشنگى ها مى كشد . هر كه سيرابى از سراب را آرزو كند ، به آرزويش نمى رسد و از تشنگى مى ميرد .
4 / 5پرداختن به سرگرمى هاامام على عليه السلام :عمرت را در سرگرمى ها مگذران، كه از دنيا نوميد خارج مى شوى .
4 / 6پرداختن به زوايدامام على عليه السلام :هركه به زوايد (چيزهاى كم اهمّيت) بپردازد ، آرزوى مهمّش را از دست مى دهد .
4 / 7حاكميت فرومايگانامام على عليه السلام :هرگاه فرومايگان مهترى يابند ، اميد قطع مى شود.
.
ص: 78
4 / 8اِرتِكابُ الذُّنوبِالإمام عليّ عليه السلام :مَن سَلِمَ مِنَ المَعاصي عَمَلُهُ بَلَغَ مِنَ الآخِرَةِ أمَلَهُ. (1)
عنه عليه السلام_ مِنِ استِغفارِهِ بَعدَ رَكعَتَيِ الفَجرِ _: اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يُدِني الآجالَ ويَقطَعُ الآمالَ ويَبتُرُ الأَعمارَ. (2)
الإمام الصادق عليه السلام :كَتَبَ رَجُلٌ إلَى الحُسَينِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ : عِظني بِحَرفَينِ ، فَكَتَبَ إلَيهِ : مَن حاوَلَ أمرا بِمَعصِيَةِ اللّهِ ، كانَ أفوَتَ لِما يَرجو وأسرَعَ لِمَجيءِ ما يَحذَرُ . (3)
4 / 9عَدَمُ الاِهتِمامِ بِالآخِرَةِالإمام عليّ عليه السلام :خابَ رَجاؤُهُ ومَطلَبُهُ مَن كانَتِ الدُّنيا أمَلَهُ وإربَهُ (4) . (5)
عنه عليه السلام :مَن لَم يَعمَل لِلآخِرَةِ لم يَنَل أمَلَهُ. (6)
الإمام الحسين عليه السلام :لا تَغُرَّنَّكُم هذِهِ الدُّنيا ؛ فَإِنَّها تَقطَعُ رَجاءَ مَن رَكَنَ إلَيها ، وتُخَيِّبُ طَمَعَ مَن طَمِعَ فيها. (7)
.
ص: 79
4 / 8گناهكارىامام على عليه السلام :هر كه كردارش از گناهان سالم بماند ، به آرزويش از آخرت دست مى يابد.
امام على عليه السلام_ در آمرزش خواهى بعد از نماز صبح _: بار خدايا! براى هر گناهى كه اَجَل ها را نزديك ، اميدها را قطع و عمرها را كوتاه مى كند ، از تو آمرزش مى طلبم.
امام صادق عليه السلام :مردى به امام حسين _ كه درودهاى خداوند بر او باد _ : نوشت: مرا دو كلمه موعظه كن. در پاسخ او نوشت: «هركس چيزى را از طريق نافرمانى كردن خدا بجويد، آنچه را بدان اميد دارد ، بيشتر از دست مى دهد و آنچه از آن مى گريزد ، زودتر به سرش مى آيد» .
4 / 9اهمّيت ندادن به آخرتامام على عليه السلام :كسى كه دنيا آرزو و مطلوب او باشد ، به آرزو و مطلوبش نمى رسد.
امام على عليه السلام :كسى كه براى آخرت كار نكند، به آرزويش نمى رسد.
امام حسين عليه السلام :زنهار، اين دنيا شما را نفريبد ، كه دنيا ، اميد هركه را به آن بگرايد ، قطع كند و هركه را به آن چشم طمع بندد ، نامراد مى سازد.
.
ص: 80
4 / 10الاِتِّكالُ عَلى غَيرِ اللّهِالإمام عليّ عليه السلام :مَن أمَّلَ غَيرَ اللّهِ سُبحانَهُ أكذَبَ آمالَهُ. (1)
الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ _: سَيِّدي خابَ رَجاءُ مَن رجا سِواكَ. (2)
الإمام الصادق عليه السلام :إلهي .. . أنتَ أنتَ! انقَطَعَ الرَّجاءُ إلاّ مِنكَ ، وخابَتِ الآمالُ إلاّ فيكَ ، فَلا تَقطَع رَجائي يا مَولايَ . (3)
الأمالي للطوسي عن محمّد بن عَجلانَ :أصابَتني فاقَةٌ شَديدَةٌ ولا صَديقَ لِمَضيقٍ، ولَزِمَني دَينٌ ثَقيلٌ وغَريمٌ يَلَجُّ بِاقتِضائِهِ، فَتَوَجَّهتُ نَحوَ دارِالحَسَنِ بنِ زَيدٍ _ وهُوَ يَومَئِذٍ أميرُ المَدينَةِ _ لِمَعرِفَةٍ كانَت بَيني وبَينَهُ. و شَعَرَ بِذلِكَ مِن حالي مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ ، وكانَ بَيني وبَينَهُ قَديمُ مَعرِفَةٍ ، فَلَقِيَني فِي الطَّريقِ فَأَخَذَ بِيَدي وقالَ لي : قَد بَلَغَني ما أنتَ بِسَبيلِهِ ، فَمَن تُؤَمِّلُ لِكَشفِ ما نَزَلَ بِكَ؟ قُلتُ : الحَسَنَ بنَ زَيدٍ ، فقال : إذا لا تُقضى حاجَتُكَ ولا تُسعَفُ بِطَلِبَتِكَ ، فَعَلَيكَ بِمَن يَقدِرُ عَلى ذلِكَ وهُوَ أجوَدُ الأَجوَدينَ ، فَالتَمِس ما تُؤَمِّلُهُ مِن قِبَلِهِ ؛ فَإِنّي سَمِعتُ ابنَ عَمّي جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ يُحَدِّثُ عَن أبيهِ عنَ جَدِّهِ عَن أبيهِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عَن أبيهِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليهم السلام عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قالَ : أوحَى اللّهُ إلى بَعضِ أنبِيائِهِ في بَعضِ وَحيِهِ إلَيهِ: وعِزَّتي وجَلالي لاَُقَطِّعَنَّ أمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ غَيري بِالإِياسِ ، ولاَ كسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فِي النّاسِ ، ولاَُبعِدَنَّهُ مِن فَرَجي وفَضلي ، أيُؤَمِّلُ عَبدي فِي الشَّدائِدِ غَيري أو يَرجو سِوايَ وأنَا الغَنِيُّ الجَوادُ ، بِيَدي مَفاتيحُ الأَبوابِ وهِيَ مُغلَقَةٌ ، وبابي مَفتوحٌ لِمَن دَعاني؟ ألَم يَعلَم أنَّهُ ما أوهَنَتهُ نائِبَةٌ لَم يَملِك كَشفَها عَنهُ غَيري ، فَما لي أراهُ بِأَمَلِهِ مُعرِضا عَنّي قَد أعطَيتُهُ بِجودي وكَرَمي ما لَم يَسأَلني؟! فَأَعرَضَ عَنّي ولَم يَسأَلني وسَأَلَ في نائِبَتِهِ غَيري ، وأنَا اللّهُ أبتَدِئُ بِالعَطِيَّةِ قَبلَ المَسأَلَةِ ، أفَاُسأَلُ فَلا اُجيبُ؟ كَلاّ ، أوَ لَيسَ الجُودُ وَالكَرَمُ لي؟ أوَ لَيسَ الدُّنيا وَالآخِرَةُ بِيَدي؟ فَلَو أنَّ أهلَ سَبعِ سَماواتٍ وأرَضينَ سَأَلوني جَميعا فَأَعطَيتُ كُلَّ واحِدٍ مِنهُم مَسأَلَتَهُ ، ما نَقَصَ ذلِكَ مِن مُلكي مِثلَ جَناحِ بَعوضَةٍ ، وكَيفَ يَنقُصُ مُلكٌ أنا قَيِّمُهُ؟ فيا بُؤسا (4) لِمَن عَصاني ولَم يُراقِبني. فَقُلتُ: يَابنَ رَسولِ اللّهِ أعِد عَلَيَّ هذَا الحَديثَ، فَأَعادَهُ ثَلاثا، فَقُلتُ: لا وَاللّهِ لا سَأَلتُ أحَدا بَعدَ هذا حاجَةً . فَما لَبِثتُ أن جاءَني (5) بِرِزقٍ وفَضلٍ مِن عِندِهِ. (6)
.
ص: 81
4 / 10تكيه بر غيرخداامام على عليه السلام :هركه به غيرِ خداوند سبحان اميد بندد ، اميدهايش را دروغ مى يابد.
امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجات انجيليه _: سرور من! نوميد شد هر آن كه به غير تو اميد بست.
امام صادق عليه السلام :معبود من!... تو، تويى! هر اميدى قطع مى شود ، جز اميد به تو و هر آرزويى ناكام مى گردد ، جز آرزوى تو. پس، اميدم را قطع مكن ، اى مولاى من!
الأمالى، طوسى_ به نقل از محمّد بن عجلان _: به تنگ دستى شديدى گرفتار شدم و دوست غمخوارى هم نداشتم . قرض سنگينى بالا آوردم و طلبكارى داشتم كه مرتّب پولش را از من مى طلبيد. ناچار ، رهسپار سراى حسن بن زيد _ كه در آن وقت امير مدينه بود و ميان ما آشنايى اى بود _ ، شدم. محمّد بن عبد اللّه بن على بن حسين كه با هم آشنايى ديرينه اى داشتيم ، از حال و روز من آگاه شد . در راه ، مرا ديد و دستم را گرفت و گفت: شنيده ام كه در مضيقه هستى . براى رفع گرفتارى ات به چه كسى اميد بسته اى؟ گفتم: به حسن بن زيد. گفت: در اين صورت، حاجتت برآورده نمى شود و به خواسته ات نمى رسى. نزد كسى برو كه قادر به اين كار باشد و از هر بخشنده اى بخشنده تر است. براى رفع گرفتارى ات به او اميد ببند؛ چرا كه من از پسر عمويم جعفر بن محمّد عليهماالسلامشنيدم كه از پدرش ، از جدّش ، از پدرش حسين بن على عليهماالسلاماز پدرش على بن ابى طالب عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت مى كند كه فرمود: «خداوند ، در يكى از وحى هايش به يكى از پيامبرانش فرمود: به عزّت و جلالم سوگند ، آرزوى هر آن كس را كه به غير من آرزو بندد ، به يأس مبدّل مى سازم و جامه خوارى در ميان مردم بر او مى پوشانم و از گشايش و فضل خويش، دورش مى گردانم. آيا بنده ام در سختى ها به غير من آرزو مى بندد يا به كسى جز من، اميدوار مى شود ، در حالى كه بى نياز بخشنده ، منم و كليد درهاى بسته ، در دست من است و درِ خانه ام به روى هر كس كه مرا بخواند ، باز است؟ آيا نمى داند هر مصيبتى او را از پا در آورد ، جز من ، كسى نمى تواند آن مصيبت را از او برطرف سازد؟ پس چه شده است كه مى بينم آرزويش را از من ، روى گردان ساخته، در حالى كه من به واسطه بخشش و كَرَم خويش ، آنچه از من درخواست هم نكرده است ، به او عطا كرده ام؟! حال از من روى گردانده و در مصيبتى كه به او رسيده ، از من درخواست نمى كند و دستِ خواهش به سوى غير من دراز كرده است، در حالى كه منم خدايى كه پيش از درخواست ، عطا مى كنم . پس آيا اگر از من درخواست شود ، اجابت نمى كنم؟ هرگز! آيا بخشش و كَرَم ، متعلّق به من نيست؟ آيا دنيا و آخرت ، در دست من نيست؟ اگر اهل هفت آسمان و زمين، همگى از من بخواهند و من ، درخواست يكايك آنها را برآورم، اين به قدر بال پشه اى از مُلك من نمى كاهد . چگونه ملكى كه من صاحب آنم، كاستى يابد ؟ پس، نگون بخت ، كسى است كه مرا نافرمانى كند و مرا در نظر نگيرد » . گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! اين حديث را برايم تكرار كن . حضرت امام عليه السلام سه بار آن را بازگو كرد. گفتم: نه، به خدا! از اين پس، از احدى حاجتى نمى خواهم. چندى نگذشت كه مرا روزى و فضلى از نزد خداوند رسيد.
.
ص: 82
راجع: ص 66 (الاِتّكال على اللّه ) .
.
ص: 83
ر . ك : ص 67 (تكيه كردن به خدا) .
.
ص: 84
الفصل الخامس : تقصير الآمال5 / 1اُوصيكَ بِقَصرِ الأَمَلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّتِهِ إلى مُعاذِ بنِ جَبَلٍ لَمّا بَعَثَهُ إلَى اليَمَنِ _: اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ . . . وحُسنِ العَمَلِ ، وقَصرِ الأَمَل ، وحُبِّ الآخِرَةِ. (1)
عنه صلى الله عليه و آله :عِبادَ اللّهِ ! إنَّكُم في دارِ أمَلٍ ، بَينَ حَياةٍ وأجَلٍ ، وصِحَّةٍ وعِلَلٍ ، دارِ زَوالٍ و تَقَلُّبِ أحوالٍ ، جُعِلَت سَبَبا لِلاِرتِحالِ ، فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً قَصَّرَ مِن أمَلِهِ. (2)
الأمالي للطوسي عن أبي ذرّ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قال : يا أبا ذَرٍّ ، أتُحِبُّ أن تَدخُلَ الجَنَّةَ؟ قُلتُ : نَعَم فِداكَ أبي ! قالَ : فَاقصِر مِنَ الأَمَلِ ، وَاجعَلِ المَوتَ نُصبَ عَينِكَ ، وَاستَحِ مِنَ اللّهِ حَقَّ الحَياءِ. (3)
الإمام عليّ عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: اُوصيكَ _ يا بُنَيَّ _ وَقتِها ... وقَصرِ الأَمَلِ وذِكرِ المَوتِ ، وَالزُّهدِ فِي الدُّنيا ، فَإِنَّكَ رَهنُ مَوتٍ وغَرَضُ بَلاءٍ و طَريحُ سُقمٍ. (4)
.
ص: 85
فصل پنجم: كوتاه كردن آرزو5 / 1سفارش به كوتاهىِ آرزوپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سفارش هاى ايشان به مَعاذ بن جبل ، هنگامى كه او را به يمن فرستاد _: تو را به پروا كردن از خدا ... ، نيكويىِ كردار، كوتاهى آرزو، و عشق به آخرت، سفارش مى كنم .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى بندگان خدا! شما در سراىِ آرزو به سر مى بريد، ميان زندگى و مرگ، و تن درستى و بيمارى ها ؛ در سراىِ ناپايدارى و دگرگونى حالات ؛ سرايى كه براى كوچيدن ، خلق شده است. پس، رحمت خدا بر آن كس باد كه آرزويش را كوتاه سازد!
الأمالى ، طوسى_ به نقل از ابو ذر _: پيامبر خدا : فرمود: «اى ابو ذر! دوست دارى به بهشت بروى؟» . گفتم : آرى، پدرم به فدايت! فرمود: «پس، آرزو كوتاه دار و مُردن را همواره پيشِ چشم خود بدار و از خداوند ، چنان كه بايد ، شرم داشته باش» .
امام على عليه السلام_ از سفارش ايشان به فرزندش امام حسن عليه السلام _: تو را _ اى فرزندم _ به خواندن نماز در وقتش... و كوتاه كردن آرزو و به ياد مرگ بودن و زهد ورزيدن به دنيا سفارش مى كنم ؛ چرا كه تو گروگانِ مرگ ، آماج بلا و زمين خورده بيمارى ها هستى .
.
ص: 86
عنه عليه السلام :قَصِّرُوا الأَمَلَ وبادِرُوا العَمَلَ وخافوا بَغتَةَ الأَجَلِ : فَإِنَّهُ لَن يُرجى مِن رَجعَةِ العُمُرِ ما يُرجى مِن رَجعَةِ الرِّزقِ ، ما فاتَ اليَومَ مِنَ الرِّزقِ يُرجى غَدا زِيادَتُهُ، وما فاتَ أمسِ مِنَ العُمُرِ لَم تُرجَ اليَومَ رَجعَتُهُ. (1)
عنه عليه السلام :قَصِّرِ الأَمَلَ فَإِنَّ العُمُرَ قَصيرٌ ، وَافعَلِ الخَيرَ فَإِنَّ يَسيرَهُ كَثيرٌ. (2)
عنه عليه السلام :زِد مِن طولِ أمَلِكَ في قَصرِ أجَلِكَ ، ولا تَغُرَّنَّكَ صِحَّةُ جِسمِكَ وسَلامَةُ أمسِكَ ؛ فَإِنَّ مُدَّةَ العُمُرِ قَليلَةٌ وسَلامَةَ الجِسمِ مُستَحيلَةٌ. (3)
عنه عليه السلام :قَصِّر أملَكَ فَما أقرَبَ أجَلَكَ ! (4)
عنه عليه السلام :أفضَلُ الدّينِ قَصرُ الأَمَلِ ، وأفضَلُ العِبادَةِ إِخلاصُ العَمَلِ. (5)
عنه عليه السلام :الكَيِّسُ (6) مَن قَصُرَ آمالُهُ. (7)
عنه عليه السلام_ في وَصفِ المُؤمِنِ _: تَراهُ بَعيدا كَسَلُهُ، دائِمانَشاطُهُ، قَريبا أمَلُهُ. (8)
.
ص: 87
امام على عليه السلام :آرزو را كوتاه كنيد و به عمل ، بشتابيد و از فرا رسيدن ناگهانى مرگ ، بترسيد؛ زيرا آن اميدى كه به بازگشت روزى هست ، به بازگشت عمر ، هرگز نيست. روزىِ امروز ، اگر نرسد ، اميد آن هست كه فردا بيشتر برسد ؛ امّا عمرى كه ديروز از كف رفته ، امروز به بازگشت آن ، اميدى نيست.
امام على عليه السلام :آرزو كوتاه دار؛ زيرا كه عمر ، كوتاه است، و كار نيك كن؛ زيرا كه اندكِ آن هم بسيار است.
امام على عليه السلام :از درازى آرزويت بكاه و بر كوتاهى عمرت بيفزاى . زنهار كه سلامت جسمت و بى گزندى ديروزت، تو را نفريبد، كه مدّت عمر، اندك است و سلامت جسم، دست خوش دگرگونى.
امام على عليه السلام :آرزويت را كوتاه كن، كه چه نزديك است اَجَل تو!
امام على عليه السلام :برترين ديندارى ، كوتاهىِ آرزوست و برترين عبادت ، خالص گردانيدن عمل.
امام على عليه السلام :زيرك ، كسى است كه آرزوهايش كوتاه باشد.
امام على عليه السلام_ در وصف مؤمن _: او را از سستى [و تنبلى] به دور مى بينى . همواره كوشا و آرزويش كوتاه است .
.
ص: 88
عنه عليه السلام :طوبى (1) لِمَن قَصَّرَ أمَلَهُ وَاغتَنَمَ مَهَلَهُ. (2)
5 / 2أسبابُ قَصرِ الأَمَلِأ _ مَعرِفَةُ النَّفسِالإمام عليّ عليه السلام :مَن عَرَفَ شَرَفَ مَعناهُ، صانَهُ عَن دَناءَةِ شَهوَتِهِ وزورِ مُناهُ. (3)
ب _ الكَيِّسالإمام عليّ عليه السلام :أكيَسُ الأَكياسِ مَن مَقَتَ دُنياهُ ، وقَطَعَ مِنها أمَلَهُ ومُناهُ ، وصَرَفَ عَنها طَمَعَهُ ورَجاهُ. (4)
ج _ تَرَقُّبُ الأَجَلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _: يا أبا ذَرٍّ ، كَم مِن مُستَقبِلٍ يَوما لا يَستَكمِلُهُ ، ومُنتَظِرٍ غَدا لا يَبلُغُهُ. يا أبا ذَرٍّ ، لَو نَظَرتَ إلَى الأَجَلِ ومَسيرِهِ لَأَبغَضتَ الأَمَلَ وغُرورَهُ. (5)
.
ص: 89
امام على عليه السلام :خوشا آن كه آرزويش را كوتاه كرد و فرصت عمرش را غنيمت شمرد!
5 / 2عوامل كوتاه شدن آرزوالف _ شناخت خودامام على عليه السلام :كسى كه شرافت مقام ( / مقصد) خويش را بشناسد ، آن را از پستىِ هوس خود و دروغ بودن آرزوهايش نگه داشته است .
ب _ زيركىامام على عليه السلام :زيرك ترينِ زيركان ، كسى است كه دنيايش را دشمن دارد و آرزو و انتظاراتش را از آن، قطع كند و چشمداشت و اميدش را از دنيا برگيرد.
ج _ منتظر اَجَل بودنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به ابوذر _: اى ابوذر ! بسا آغازكننده روزى كه آن را به پايان نمى بَرَد و بسا چشم به راه فردايى كه به آن نمى رسد! اى ابوذر! اگر به اَجَل و فرا رسيدن آن مى نگريستى ، هر آينه ، آرزو و فريبكارى آن را دشمن مى داشتى.
.
ص: 90
عنه صلى الله عليه و آله :عَجِبتُ لِمُؤَمِّلِ دُنيا وَالمَوتُ يَطلُبُهُ. (1)
عنه صلى الله عليه و آله :مَن عَلِمَ أنَّهُ يُفارِقُ الأَحبابَ ، ويَسكُنُ التُّرابَ ، ويُواجَهُ بِالحِسابِ ؛ كانَ حَرِيّا (2) بِقَطعِ الأَمَلِ وحُسنِ العَمَلِ. (3)
الإمام عليّ عليه السلام :مَن راقَبَ أجَلَهُ قَصُرَ أمَلُهُ. (4)
عنه عليه السلام :مَنِ استَقصَرَ بَقاءَهُ وأجَلَهُ ، قَصُرَ رَجاؤُهُ وأمَلُهُ. (5)
عنه عليه السلام :لو رَأَى العَبدُ الأَجَلَ ومَصيرَهُ ، لَأَبغَضَ الأَمَلَ وغُرورَهُ. (6)
عنه عليه السلام :لورَأَى العَبدُ أجَلَهُ وسُرعَتَهُ إلَيهِ، لَأَبغَضَ الأَمَلَ وتَرَكَ طَلَبَ الدُّنيا. (7)
عنه عليه السلام :لو عُرِفَ الأَجَلُ قَصُرَ الأَمَلُ. (8)
عنه عليه السلام :مَن رَأَى المَوتَ بِعَينِ يَقينِهِ رَآهُ قَريبا . مَن رَأَى المَوتَ بِعَينِ أمَلِهِ رَآهُ بَعيدا. (9)
.
ص: 91
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عجب دارم از كسى كه مرگ در تعقيب اوست و او آرزومنددنياست!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه مى داند از عزيزان جدا مى شود و در خاك آرام مى گيرد و با حسابرسى مواجه مى شود، سزاوار است كه آرزو بركَنَد و كردار نيك در پيش گيرد.
امام على عليه السلام :هر كه چشم به راه اَجَلش باشد ، آرزويش كوتاه مى شود.
امام على عليه السلام :هر كه زندگى و عمرش را كوتاه ببيند ، اميد و آرزويش كوتاه باشد.
امام على عليه السلام :اگر بنده ، اَجَل را و فاصله [اندك] آن را مى ديد ، هر آينه ، آرزو راو فريب آن را دشمن مى داشت.
امام على عليه السلام :اگر بنده ، اَجَل و شتاب آن را به طرف خود مى ديد ، بى گمان ، آرزو را دشمن مى داشت و از طلب دنيا دست مى كشيد.
امام على عليه السلام :اگر اجلْ شناخته مى شد، آرزو كوتاه مى گرديد .
امام على عليه السلام :كسى كه مرگ را با ديده يقينش ببيند ، آن را نزديك مى بيند. كسى كه مرگ را با ديده آرزويش ببيند ، آن را دور مى بيند.
.
ص: 92
عنه عليه السلام :لَو رَأَيتُمُ الأَجَلَ ومَسيرَهُ ، لَلُهيتُم (1) عَنِ الأَمَلِ وغُرورِهِ. (2)
عنه عليه السلام :لَو ظَهَرَتِ الآجالُ لاَفتَضَحَتِ الآمالُ. (3)
عنه عليه السلام :عِندَ حُضورِ الآجالِ تَظهَرُ خَيبَةُ الآمالِ. (4)
عنه عليه السلام :الأَجَلُ يَفضَحُ الأَمَلُ. (5)
عنه عليه السلام :عِندَ هُجومِ الآجالِ تَفتَضِحُ الأَمانِيُّ وَالآمالُ. (6)
عنه عليه السلام :إذا حَضَرَتِ المَنِيَّةُ افتَضَحَتِ الاُمنِيَّةُ. (7)
عنه عليه السلام :إنَّ المَرءَ يُشرِفُ عَلى أمَلِهِ فَيَقتَطِعُهُ حُضورُ أجَلِهِ. (8)
عنه عليه السلام :رُبَّ أجَلٍ تَحتَ أمَلٍ. (9)
عنه عليه السلام :رُبّ اُمنِيَّةٍ تَحتَ مَنِيَّةٍ. (10)
عنه عليه السلام :صِدقُ الأَجَلِ يُفصِحُ (11) كِذبَ الأَمَلِ . (12)
.
ص: 93
امام على عليه السلام :اگر اَجَل و حركت آن را مى ديديد ، از آرزو و فريب آن ، روى مى گردانديد.
امام على عليه السلام :اگر اَجَل ها آشكار شوند ، آرزوها رسوا مى گردند.
امام على عليه السلام :با فرا رسيدن اَجَل ها ، ناكامى آرزوها آشكار مى شود.
امام على عليه السلام :اَجَل، آرزو را رسوا مى سازد.
امام على عليه السلام :با يورش آوردن اَجَل ها آرمان ها و آرزوها رسوا مى شوند.
امام على عليه السلام :هرگاه مرگ حاضر شود ، آرزو رسوا مى گردد.
امام على عليه السلام :انسان به آرزويش نزديك مى شود كه فرا رسيدن اَجَلش او را از آن جدا مى كند .
امام على عليه السلام :اى بسا اجلى كه زير آرزويى نهفته است!
امام على عليه السلام :اى بسا آرزويى كه زير [سايه] مرگى است!
امام على عليه السلام :راستىِ اَجَل (مرگ)، دروغ بودن آرزو را برملا مى سازد.
.
ص: 94
عنه عليه السلام :عَجِبتُ لِمَن لا يَملِكُ أجَلَهُ كَيفَ يُطيلُ أمَلَهُ ! (1)
الإمام الكاظم عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ _: لَو رَأَيتَ مَسيرَ الأَجَلِ لَأَلهاكَ عَنِ الأَمَلِ. (2)
الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: تُؤَمِّل فِي الدُّنيا طَويلاً فَلا تَدريإذا جَنَّ لَيلٌ هَل تَعيشُ إلى فَجرِ فَكَم مِن صَحيحٍ ماتَ مِن غَيرِ عِلَّةٍو كَم مِن مَريضٍ عاشَ دَهرا إلى دَهرِ و كَم مِن فَتىً يُمسي ويُصبحُ آمِناو قَد نُسِجَت أكفانُهُ وهُوَ لا يَدري (3)
د _ مَوعِظَةُ النَّفسِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في مَوعِظَتِهِ لابنِ مَسعودٍ _: يَابنَ مَسعودٍ ، قَصِّر أمَلَكَ ، فَإِذا أصبَحتَ فَقُل : إنّي لا اُمسي وإذا أمسَيتَ فَقُل : إنّي لا اُصبِحُ ، وَاعزِم عَلى مُفارَقَةِ الدُّنيا ، وأحِبَّ لِقاءَ اللّهِ ولا تَكرَه لِقاءَهُ ؛ فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ لِقاءَ مَن أحَبَّ لِقاءَهُ ويَكرَهُ لِقاءَ مَن يَكرَهُ لِقاءَهُ. (4)
عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _: يا أبا ذَرٍّ ، إذا أصبَحتَ فَلا تُحَدِّث نَفسَكَ بِالمَساءِ ، وإذا أمسَيتَ فَلا تُحَدِّث نَفسَكَ بِالصَّباحِ ، وخُذ مِن صِحَّتِكَ قَبلَ سُقمِكَ ، ومِن حَياتِكَ قَبلَ مَوتِكَ ؛ فَإِنَّكَ لا تَدري مَا اسمُكَ غَدا. (5)
.
ص: 95
امام على عليه السلام :درشگفتم از كسى كه اختيار اجل خود را ندارد ، چگونه آرزويش را دراز مى گرداند!
امام كاظم عليه السلام_ در سفارش به هِشام بن حَكَم _: اگر آمدن اَجَل را مى ديدى ، بى گمان ، آرزو را از ياد مى بردى.
امام على عليه السلام_ در ديوان منسوب به ايشان _: در دنيا آرزو را دراز مى سازى، و نمى دانى/كه چون شب شود، آيا تا سپيده دَم مى مانى؟ بسا تن درست ، كه بى هيچ بيمارى اى درگذشت/و بسا بيمار، كه ساليان سال بزيست . بسا جوانى كه شب و روز مى زيَد، آسوده/بى خبر از آن كه كفنش بافته شده است .
د _ اندرز دادن به خودپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در اندرزهايش به ابن مسعود _: اى پسر مسعود! آرزويت را كوتاه ساز و چون صبح خويش را آغازيدى ، بگو: به شب نمى رسم، و چون به شب درآمدى ، بگو: به صبح نمى رسم. جدا شدن از دنيا را قطعى بدان و لقاى خدا را دوست بدار و ديدار او را ناخوش مدار؛ زيرا خداوند ، ديدارِ كسى را كه دوستدار ديدار او باشد ، دوست مى دارد و ديدارِ كسى را كه ديدار او را ناخوش داشته باشد، ناخوش مى دارد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به ابو ذر _: اى ابوذر! چون صبح كردى ، خويشتن را وعده رسيدن به شب مده و چون به شب درآمدى، خود را وعده رسيدن به صبح مده . از سلامتت ، پيش از آن كه بيمار شوى، بهره برگير و از زندگى ات ، پيش از مردنت؛ زيرا نمى دانى فردا چه نام خواهى گرفت [مُرده يا زنده].
.
ص: 96
ه _ مُحارَبَةُ الأَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :إنّي مُحارِبٌ أملي ، ومُنتَظِرٌ أجلي. (1)
عنه عليه السلام :اِجعَل رَفيقَكَ عَمَلَكَ ، وعَدُوَّكَ أملَكَ. (2)
و _ تَكذيبُ الأَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :أكذِبوا آمالَكُم ، وَاغتَنِموا آجالَكُم بِأَحسَنِ أعمالِكُم ، وبادِروا مُبادَرَةَ اُولِي النُّهى وَالأَلبابِ. (3)
عنه عليه السلام :أنتُم في مَهَلٍ (4) مِن وَرائِهِ أجَلٌ ، ومَعَكُم أمَلٌ يَعتَرِضُ دونَ العَمَلِ ؛ فَاغتَنِمُوا المَهَلَ ، وبادِرُوا الأَجَلَ ، وكَذِّبُوا الأَمَلَ ، وتَزَوَّدوا مِنَ العَمَلِ. (5)
عنه عليه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً سَمِعَ حُكما فَوَعى ، ودُعِيَ إلَى رَشادٍ فَدَنا .. . كابَرَ هَواهُ (6) ، وكَذَّبَ مُناهُ. (7)
.
ص: 97
ه _ مبارزه با آرزوامام على عليه السلام :من با آرزوى خود ، در ستيزم و چشم به راه اَجَلِ خويشم.
امام على عليه السلام :عمل خود را رفيقت قرار ده و آرزويت را دشمنت.
و _ دروغ شمردن آرزوامام على عليه السلام :آرزوهايتان را دروغگو بدانيد و عمرتان را براى پرداختن به بهترين كارهايتان ، غنيمت بشماريد و چونان صاحبان تشخيص و خِرد [به عملْ ]مباردت كنيد.
امام على عليه السلام :شما در مهلتى هستيد كه به دنبال آن ، مرگ است و همراه شما ، آرزويى است كه مانع عمل مى شود. پس اين مهلت را غنيمت بشماريد و پيش از مرگ ، كارى بكنيد و آرزو را دروغ بشماريد و از عمل [براى آخرت ]توشه برگيريد.
امام على عليه السلام :رحمت خدا بر آن كس كه سخن خردمندانه اى را بشنود و بپذيرد . و به راه درستى دعوت شود و بدان ، نزديك گردد ... با هوس خويش بستيزد و آرزويش را دروغگو شمارد!
.
ص: 98
عنه عليه السلام :طوبى لِمَنِ استَشعَرَ الوَجَلَ، وكَذَّبَ الأَمَلَ، وتَجَنَّبَ الزَّلَلَ. (1)
ز _ الدُّعاءرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الأَسماءِ الحُسنى _: يا كَريمُ أنتَ سَيِّدي ورَجائي وذُخري و ذَخيرَتي وأمَلي ، فَقَصِّر فِي الدُّنيا آمالي وأدِم رَغبَتي إلَيكَ وآمالي. (2)
الإمام عليّ عليه السلام :نَعوذُ بِاللّهِ مِن سوءِ كُلِّ الرَّيبِ (3) ، وظُلَمِ الفِتَنِ ، ونَستَغفِرُهُ مِن مَكاسِبِ الذُّنوبِ ، ونَستَعصِمُهُ مِن مَساوِي الأَعمالِ ومَكارِهِ الآمالِ. (4)
راجع: ص 100 (صدق العمل) .
.
ص: 99
امام على عليه السلام :خوشا به حال كسى كه ترس (1) [از خدا] را شعار خود سازد و آرزو را دروغ شمارد و از لغزش ، دورى نمايد!
ز _ دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى اسماى حُسنا _: اى كريم! تويى آقاى من ، اميد من و اندوخته من ، ساز و برگ من ، و آرزوى من! پس، در دنيا آرزوى مرا كوتاه گردان و شوق و آمال مرا به خودت ، تداوم بخش.
امام على عليه السلام :از بدى شُبهات و تاريكى هاى فتنه ها به خدا پناه مى بريم ، و از ارتكاب گناهان ، از او آمرزش مى طلبيم و از او مى خواهيم كه ما را از كردارهاى بد و آرزوهاى ناپسند ، در پناه خود گيرد.
ر . ك : ص 101 (راستى كردار) .
.
ص: 100
5 / 3آثارُ قَصرِ الأَمَلِأ _ حُسنُ العَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :مَن قَصُرَ أمَلُهُ حَسُنَ عَمَلُهُ . مَن أطالَ أمَلَهُ أفسَدَ عَمَلَهُ. (1)
عنه عليه السلام :نِعمَ عَونُ العَمَلِ قَصرُ الأَمَلِ. (2)
ب _ خُلوصُ العَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :قَلِّلِ الآمالَ تَخلُص لَكَ الأَعمالُ. (3)
ج _ صِدقُ العَمَلِالإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عِندَ ذِكرِ المَوتِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، وَاكفِنا طولَ الأَمَلِ وقَصِّرهُ عَنّا بِصِدقِ العَمَلِ ، حَتّى لا نُؤَمِّلَ استِتمامَ ساعَةٍ بَعدَ ساعَةٍ و لاَ استيفاءَ يَومٍ بَعدَ يَومٍ ولاَ اتِّصالَ نَفسٍ بِنَفسٍ ولا لُحوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ ، وسَلِّمنا مِن غُرورِهِ وآمِنّا مِن شُرورِهِ. (4)
د _ الزُّهدالإمام عليّ عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ! الزَّهادَةُ قَصرُ الأَمَلِ وَالشُّكرُ عِندَ النِّعَمِ. (5)
.
ص: 101
5 / 3نتايج كوتاهى آرزوالف _ نيكويىِ كردارامام على عليه السلام :هر كه آرزويش كوتاه باشد ، كردارش نيك مى شود . هر كه آرزويش را دراز گردانَد ، كردارش را بد و تباه مى سازد.
امام على عليه السلام :خوب كمكى است كوتاهىِ آرزو براى عمل!
ب _ خلوص عملامام على عليه السلام :آرزوها را كم كن تا اعمالت خالص گردد.
ج _ راستىِ كردارامام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى ايشان در هنگام ياد از مرگ _: خداوندا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و ما را از درازىِ آرزو ، نگه دار و با راستىِ كردار ، آرزو را در ما كوتاه گردان ، آن گونه كه [حتّى] آرزو نداشته باشيم ساعتى را پس از ساعت ديگر به سر آوريم، يا روزى را از پس روزى ديگر به پايان بريم، يا نفسى را به نفسى ديگر ، پيوند دهيم، يا گامى از پىِ گامى ديگر برداريم. ما را از فريب آرزو به سلامت دار و از بدى هاى آن، در امان بدار.
د _ زهدامام على عليه السلام :اى مردم! زهد، كوتاهى آرزو و سپاس گزارى از نعمت هاست .
.
ص: 102
الإمام الباقر عليه السلام :اِستَجلِب حَلاوَةَ الزَّهادَةِ بِقَصرِ الأَمَلِ. (1)
عنه عليه السلام :لا زُهدَ كَقَصرِ الأَمَلِ. (2)
ه _ غِنَى النَّفسِالإمام عليّ عليه السلام :أشرَفُ الغِنى تَركُ المُنى. (3)
الإمام الهادي عليه السلام :الغِنى قِلَّةُ تَمنّيكَ ، وَالرِّضا بِما يَكفيكَ. (4)
و _ سَلامَةُ النَّفسِالإمام عليّ عليه السلام :أنفَعُ الدَّواءِ تَركُ المُنى. (5)
ز _ العِلمُ اللَّدُنّيرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن رَغِبَ فِي الدُّنيا وأطالَ فيها رَغبَتَهُ أعمَى اللّهُ قَلبَهُ عَلى قَدرِ رَغبَتِهِ فيها ، ومَن زَهِدَ فِي الدُّنيا وقَصَّرَ فيها أمَلَهُ أعطاهُ اللّهُ عِلما مِن غَيرِ تَعَلُّمٍ وهُدىً بغَيرِ هِدايَةٍ. (6)
.
ص: 103
امام باقر عليه السلام :شيرينىِ زهد را با كوتاه كردن آرزو به دست آور.
امام باقر عليه السلام :هيچ زهدى چون كوتاهىِ آرزو نيست.
ه _ بى نيازى نفسامام على عليه السلام :عالى ترين بى نيازى و توانگرى، رها كردن آرزوهاست.
امام هادى عليه السلام :بى نيازى و توانگرى ، در اين است كه تمنّايت اندك باشد و به آنچه تو را بسنده كند، خرسند باشى.
و _ سلامت نفسامام على عليه السلام :سودبخش ترين دارو، تركِ آرزوهاست.
ز _ علم لدنّىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركه به دنيا راغب باشد و رغبتش را در آن به درازا بكشانَد ، خداوند ، دل او را به اندازه رغبتش به دنيا كور مى گرداند و هركه به دنيا بى رغبت باشد و آرزويش را در آن كوتاه سازد ، خداوند ، به او دانشى عطا مى كند ، بى آن كه از كسى بياموزد و راهنمايى اش كند ، بى آن كه از كسى راهنمايى گيرد.
.
ص: 104
ح _ الجَنَّةكتاب الزهد عن الحسن :قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : كُلُّكُم يُحِبُّ أن يَدخُلَ الجَنَّةَ؟ قالوا : نَعَم يا رَسولَ اللّهِ قالَ : فأقصروا مِنَ الأَمَلِ وثَبِّتوا آجالَكُم بَينَ أبصارِكُم وَاستَحيوا مِنَ اللّهِ حَقَّ الحَياءِ. (1)
.
ص: 105
ح _ بهشتكتاب الزهد_ به نقل از حسن (1) _: پيامبر خدا فرمود: «هريك از شما دوست دارد به بهشت برود؟» . گفتند : آرى ، اى پيامبر خدا. فرمود: «پس، آرزو را كوتاه داريد و اَجَل خويش را در برابر ديده خود ، قرار دهيد و از خداوند ، چنان كه بايد، شرم داشته باشيد» .
.
ص: 106
الفصل السادس : التّحذير من الآمال الذّميمة6 / 1إيّاكَ وطولَ الأَمَلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن خُطبَتِهِ في حَجَّةِ الوَداعِ _: فَوا عَجَبا لِقَومٍ ألهَتهُم أموالُهُم ، وطالَت آمالُهُم ، وقَصُرَت آجالُهُم وهُم يَطمَعونَ في مُجاوَرَةِ مَولاهُم ، ولا يَصِلونَ إلى ذلِكَ إلاّ بِالعَمَلِ ، ولا يَتِمُّ العَمَلُ إلاّ بِالعَقلِ. (1)
عنه صلى الله عليه و آله_ في دُعاءِ الأَسماءِ الحُسنى _: وهذِهِ يَدايَ يا سَيِّداه يا مَولاياه مَرفوعَةٌ إلَيكَ ، ومُتَوَكِّلٌ عَلَيكَ وتائِبٌ إلَيكَ فيما أتَيتُ مِن سوءِ فِعالي وقَبيحِ أعمالي وطولِ آمالي. (2)
المعجم الكبير عَن اُمِّ الوَليدِ بِنتِ عُمَرَ :اِطَّلَعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ذاتَ عَشِيَّةٍ فَقالَ : يا أيُّهَا النّاسُ أما تَستَحيونَ؟ قالوا : مِمَّ ذاكَ يا رَسولَ اللّهِ ؟! قالَ : تَجمَعونَ ما لا تَأكُلونَ ، وتَبنونَ ما لا تَعمُرونَ ، وتَأمُلونَ ما لا تُدرِكونَ ، ألا تَستَحيونَ ذلِكَ (3) ؟ ! (4)
.
ص: 107
فصل ششم: برحذر داشتن از آرزوهاى نكوهيده6 / 1زنهار از آرزوى درازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ از سخنرانى ايشان در حَجَّةُ الوداع _: شگفتا از آن مردمى كه دارايى هايشان سرگرمشان ساخته است و آرزوهايشان ، دراز است و عمرهايشان ، كوتاه ؛ به زيستن در جوار پروردگارشان چشم دوخته اند ، حال آن كه بدين آرزو نمى رسند ، مگر با عمل، و عمل انجام نمى گيرد ، مگر با خِرد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعاى اسماى حُسنا _: اين دو دست من، اى سرور و اى مولاى من! به سوى تو بلند شده است و تكيه ام به توست و از كردارهاى بد و رفتارهاى زشت خويش و آرزوهاى دور و درازم به درگاه تو توبه آورده ام.
المعجم الكبير_ به نقل از اُمّ وليد دختر عمر _: يك روز عصر ، پيامبر خدا بيرون آمد و فرمود: «اى مردم! آيا شرم نمى كنيد؟» . گفتند : از چه اى پيامبر خدا؟! فرمود: «گرد مى آوريد ، آنچه نمى خوريد و مى سازيد ، آنچه در آن سكونت نمى كنيد و آرزو مى كنيد ، آنچه كه به آن نمى رسيد. آيا از اين كارها شرم نمى كنيد؟!» .
.
ص: 108
رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _: يا أبا ذَرٍّ ، إيّاكَ وَالتَّسويفَ بِأَمَلِكَ ، فَإِنَّكَ بِيَومِكَ ولَستَ بِما بَعدَهُ ، فَإِن يَكُن غَدٌ لَكَ تَكُن فِي الغَدِ كَما كُنتَ فِي اليَومِ ، وإن لَم يَكُن غَدٌ لَكَ لَم تَندَم عَلى ما فَرَّطتَ فِي اليَومِ. (1)
الإمام عليّ عليه السلام :إنَّما أخافُ عَلَيكُم اثنَتَينِ: اِتِّباعَ الهَوى وطولَ الأَمَلِ، أمَّا اتِّباعُ الهَوى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الحَقِّ وأمّا طولُ الأَمَلِ فَيُنسِي الآخِرَةَ (2) .
عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ لِيُبغِضُ الطَّويلَ الأَمَلِ السَّيِّئَ العَمَلِ. (3)
عنه عليه السلام :شَرُّ النّاسِ الطَّويلُ الأَمَلِ السَّيِّئُ العَمَلِ. (4)
عنه عليه السلام :إيّاكَ وطولَ الأَمَلِ ؛ فَكَم مِن مَغرورٍ اُفتُتِنَ بِطولِ أمَلِهِ وأفسَدَ عَمَلَهُ وقَطَعَ أجَلَهُ ، فَلا أمَلَهُ أدرَكَ ولا ما فاتَهُ استَدرَكَ. (5)
الإمام زين العابدين عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الباقِرِ عليه السلام _: اِعلَم أنَّ السّاعاتِ تُذهِبُ عُمُرَكَ (6) ، و أنَّكَ لا تَنالُ نِعمَةً إلاّ بِفِراقِ اُخرى ، فَإِيّاكَ والأَمَلَ الطَّويلَ ؛ فَكَم مِن مُؤَمِّلٍ أملاً لا يَبلُغُهُ وجامِعِ مالٍ لا يَأكُلُهُ. (7)
.
ص: 109
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در نصيحتش به ابو ذر _: اى ابو ذر! از به فردا افكندن آرزويت بپرهيز؛ زيرا تو در امروزِ خويش هستى ، نه در فردا . پس اگر فردايى برايت بود ، در آن فردا نيز چنان باشى كه امروز هستى و اگر فردايى برايت نبود ، افسوس نخواهى خورد كه امروز ، كوتاهى كرده اى.
امام على عليه السلام :من بر شما از دو چيز مى ترسم: پيروى از هوس و آرزوىِ دراز؛ زيرا پيروىِ هوس ، از حق باز مى دارد و آرزوى دراز ، آخرت را از ياد مى بَرَد .
امام على عليه السلام :خداوندِ پاك ، از بلند آرزوىِ بدكردار ، نفرت دارد.
امام على عليه السلام :بدترينِ مردم ، كسى است كه بلند آرزو و بدكردار باشد.
امام على عليه السلام :از آرزوى دراز بپرهيز؛ زيرا بسا فريب خورده اى كه فريبِ آرزوى درازش را خورد و عملش را تباه كرد و عمرش را به سر آورد و نه به آرزويش رسيد و نه [عمر و عملِ] از دست رفته را جبران كرد.
امام زين العابدين عليه السلام_ در سفارش به فرزندش امام باقر عليه السلام _: بدان كه اين ساعت ها عمر تو را مى بَرَند و تو به نعمتى نمى رسى، مگر با جدا شدن از نعمتى. پس ، از آرزوى دراز بپرهيز؛ زيرا اى بسا آرزومند آرزويى كه به آن نمى رسد و گرد آورنده مالى كه آن را نمى خورَد!
.
ص: 110
الإمام الصادق عليه السلام_ في دُعاءٍ لَهُ _: الحَمدُ للّهِِ وَلِيِّ الحَمدِ وأهلِهِ ومُنتَهاهُ ومَحَلِّهِ... رَبِّ ماأسوَأَ فِعلي وأقبَحَ عَمَلي وأقسى قَلبي وأطوَلَ أمَلي وأقصَرَ أجَلي وأجرَأَني عَلى عِصيانِ مَن خَلَقَني!... رَبِّ وما أطوَلَ أمَلي فيقِصَرِ أجَلي،وأقصَرَأجَلي في بُعدِ أمَلي!وماأقبَحَ سَريرَتي وعَلانِيَتي! (1)
6 / 2اِتَّقوا باطِلَ الأَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :اِتَّقوا باطِلَ الأَمَلِ ؛ فَرُبَّ مُستَقبِلِ يَومٍ لَيسَ بِمُستَدبِرِهِ ، ومَغبوطٍ في أوَّلِ لَيلَةٍ قامَت بَواكيهِ في آخِرِهِ. (2)
عنه عليه السلام_ في صِفَةِ الدُّنيا _: اِعلَم يا هذا أنَّها تُشخِصُ (3) الوادِعَ (4) السّاكِنَ ، وتُفَجِّعُ (5) المُغتَبِطَ (6) الآمِنَ ، لا يَرجِعُ مِنها ما تَوَلّى فَأَدبَرَ ولا يُدرى ما هُوَ آتٍ فَيُحذَرَ ، أمانِيُّها كاذِبَةُ وآمالُها باطِلَةٌ. (7)
.
ص: 111
امام صادق عليه السلام_ در يكى از دعاهايش _: ستايش ، خداوند را كه صاحب ستايش ، شايسته آن ، پايان آن و جايگاه آن و... است. پروردگارا! چه بد است ، كردار من و چه زشت است ، رفتار ، چه سخت است ، دلم و چه دراز است ، آرزويم و چه كوتاه است ، عمرم و چه گستاخم بر نافرمانى از كسى كه مرا آفريده است!... . پروردگارا! چه دراز است آرزويم ، در برابر كوتاهى عمرم و چه كوتاه است عمرم ، در برابر دور و درازى آرزويم و چه زشت است اندرون و آشكارم (نيّت و كردارم) !
6 / 2از آرزوى پوچ بپرهيزيدامام على عليه السلام :از آرزوهاى پوچ بپرهيزيد؛ زيرا بسا كسى كه روزى را آغازيده ، امّاآن را پشت سر ننهاده است و بسا كسى كه در آغازِ شب ، رشك انگيز بوده ؛ ليكن در آخرِ شب ، گريه كنندگانش برخاسته اند.
امام على عليه السلام_ در وصف دنيا _: بدان _ اى انسان _ كه دنيا ، آرام گرفته ساكن [در خود ]را مى كوچانَد و شادمانِ آسوده خاطر را دردمند مى سازد. آنچه ازدنيا پشت كرده و رفته است ، باز نمى گردد و آنچه هم مى آيد ، معلوم نيست تا از آن حذر توان كرد. آرزوهايش دروغ و آمالش پوچ است.
.
ص: 112
عنه عليه السلام :اِحذَرُوا الأَمَلَ المَغلوبَ وَالنَّعيمَ المَسلوبَ. (1)
6 / 3اِتَّقوا خِداعَ الآمالِالإمام عليّ عليه السلام :اِتَّقوا خِداعَ الآمالِ ؛ فَكَم مِن مُؤَمِّلِ يَومٍ لَم يُدرِكهُ ، وباني بِناءٍ لَم يَسكُنهُ ، وجامِعِ مالٍ لَم يَأكُلهُ ، ولَعَلَّهُ مِن باطِلٍ جَمَعَهُ ومِن حَقٍّ مَنَعَهُ ، أصابَهُ حراما وَاحتَمَلَ بِهِ آثاما. (2)
عنه عليه السلام :كَذَبَ مَنِ ادّعى الإِيمانَ وهُوَ مَشغوفٌ (3) مِنَ الدُّنيا بِخُدَعِ الأَمانِيِّ وزورِ المَلاهي. (4)
عنه عليه السلام :مَنِ اتَّكَلَ عَلَى الأَماني ماتَ دونَ أمَلِهِ. (5)
عنه عليه السلام :الأَمَلُ خادِعٌ غارٌّ ضارٌّ. (6)
عنه عليه السلام :الأَمَلُ يَخدَعُ. (7)
عنه عليه السلام :الأَمانِيُّ تَخدَعُ. (8)
.
ص: 113
امام على عليه السلام :از آرزويى كه شكست مى خورَد و از نعمتى كه گرفته مى شود، دورى كنيد.
6 / 3از آرزوهاى فريبنده بپرهيزيدامام على عليه السلام :از آرزوهاى فريبنده بپرهيزيد؛ زيرا، اى بسا آرزومند روزى كه آن را در نيافته است و بسا سازنده بنايى كه در آن ، ننشسته است و بسا گِرد آورنده مالى كه از آن نخورده است و شايد آن را از راهى باطل يا نپرداختن حقّى گرد آورده است ؛ از حرام آن را به دست آورده و بدين سبب ، بار گناهانى را بر دوش خويش نهاده است.
امام على عليه السلام :دروغ مى گويد آن كه ادّعاى ايمان كند ، امّا دل بسته آرزوهاى فريبنده و سرگرمى هاى دروغين دنياست.
امام على عليه السلام :هركه به آرزوها تكيه كند ، بدون رسيدن به آرزويش مى ميرد.
امام على عليه السلام :آرزو، فريبنده، گم راه كننده و زيان رسان است.
امام على عليه السلام :آرزو مى فريبد.
امام على عليه السلام :آرزوها ، گول مى زنند.
.
ص: 114
عنه عليه السلام :الأَمانِيُّ تَخدَعُكَ ، وعِندَ الحَقائِقِ تَدَعُكَ. (1)
عنه عليه السلام :أنفاسُ المَرءِ خُطاهُ إلى أجَلِهِ ، وأمَلُهُ خادِعٌ عَن عَمَلِهِ. (2)
عنه عليه السلام :الأَمَلُ خَوّانٌ. (3)
عنه عليه السلام :لا يَطولَنَّ عَلَيكُمُ الأَمَدُ (4) ولا يَغُرَّنَّكُمُ الأَمَلُ ؛ فَإِنَّ الأَمَلَ لَيسَ مِنَ الدّينِ في شَيءٍ. (5)
عنه عليه السلام_ لِصَعصَعَةَ بنِ صوحانَ وقَد أتاهُ عائِدا لَهُ ، فَلَمّا أرادَ أن يَقومَ مِن عِندِهِ قالَ _: يا صَعصَعَةَ بنَ صوحانَ لا تَفتَخِر بِعيِادَتي إيّاكَ ، وَانظُر لِنَفسِكَ فَكَأَنَّ الأَمرَ قَد وَصَلَ إلَيكَ ، ولا يُلهِيَنَّكَ الأَمَلُ . أستَودِعُكَ اللّهَ. (6)
عنه عليه السلام :مَعاشِرَ النّاسِ (المُسلِمينَ) اتَّقُوا اللّهَ ، فَكَم مِن مُؤَمِّلٍ ما لا يَبلُغُهُ ، وبانٍ ما لا يَسكُنُهُ ، وجامِعٍ ما سَوفَ يَترُكُهُ ، ولَعَلَّهُ مِن باطِلٍ جَمَعَهُ ، ومِن حَقٍّ مَنَعَهُ ، أصابَهُ حَراما وَاحتَمَلَ بِهِ آثاما ، فَباءَ بِوِزرِهِ ، وقَدِمَ عَلى رَبِّهِ آسِفا لاهِفا (7) ، قَد خَسِرَ الدُّنيا وَالآخِرَةَ ؛ ذلِكَ هُوَ الخُسرانُ المُبينُ. (8)
.
ص: 115
امام على عليه السلام :آرزوها ، تو را گول مى زنند و در هنگام [آشكار شدن ]حقايق ، رهايت مى كنند.
امام على عليه السلام :نَفَس هاى آدمى ، گام هاى او به سوى اجل اويند و آرزوى او ، بازدارنده او از عمل اويند.
امام على عليه السلام :آرزو ، خيانتكار است.
امام على عليه السلام :زنهار مدّت ( / پايان) عمر در نظر شما دراز نيايد و آرزو ، فريبتان ندهد؛ زيرا آرزو در دين ، جايگاهى ندارد.
امام على عليه السلام_ به صعصعة بن صوحان ، هنگامى كه به عيادت او آمد و خواست تا برود _: اى صعصعة بن صوحان! از اين كه به عيادت تو آمده ام ، بر خود مناز و به فكرِ خويشتن باش ، كه گويا امر [مرگ] به تو رسيده است . مبادا آرزو تو را سرگرم و غافل گردانَد! به خدا مى سپارمت.
امام على عليه السلام :اى گروه مردمان [مسلمان] ! از خدا پروا كنيد؛ زيرا بسا آرزومندِ چيزى كه به آن نمى رسد، و سازنده بنايى كه در آن ، سكونت نمى كند و گِرد آورنده اموالى كه به زودى همه آنها را رها مى كند ؛ مالى كه شايد از راه باطل و يا نپرداختن حقّى گرد آورده است ؛ از راه حرامى به آن رسيده و بدان سبب گناهانى را مرتكب شده است؛ بار سنگين آن را به دوش گرفته و با دريغ و اندوه بر پروردگارش در آمده است، در حالى كه در دنيا و آخرت ، زيان كرده است ، و اين است آن زيانِ آشكار .
.
ص: 116
6 / 4الأَمَلُ أكذَبُ شَيءٍ!الإمام عليّ عليه السلام :أكذَبُ شَيءٍ الأَمَلُ. (1)
عنه عليه السلام :لا شَيءَ أكذَبُ مِنَ الأَمَلِ. (2)
عنه عليه السلام :قد تَكذِبُ الآمالُ. (3)
عنه عليه السلام :رُبَّ طَمَعٍ كاذِبٍ لِأَمَلٍ غائِبٍ. (4)
عنه عليه السلام :رُبَّ رَجاءٍ خائِبٍ لِأَمَلٍ كاذِبٍ. (5)
عنه عليه السلام :رُبَّ طَمَعٍ خائِبٍ وأمَلٍ كاذِبٍ ، ورَجاءٍ يُوَدّي إلَى الحِرمانِ وتِجارَةٍ تَؤولُ إلَى الخُسرانِ. (6)
عنه عليه السلام :قَلَّما تَصدُقُكَ الاُمنِيَّةُ (7) . (8)
عنه عليه السلام :أينَ تَختَدِعُكُم كَواذِبُ الآمالِ؟! (9)
عنه عليه السلام_ في ذَمِّ أهلِ الدُّنيا _: قَد غابَ عَن قُلوبِكُم ذِكرُ الآجالِ، وحَضَرَتكُم كَواذِبُ الآمالِ ، فَصارَتِ الدُّنيا أملَكَ بِكُم مِنَ الآخِرَةِ ، وَالعاجِلَةُ أذهَبَ بِكُم مِنَ الآجِلَةِ. (10)
.
ص: 117
6 / 4آرزو، دروغ ترينِ چيزهاست.امام على عليه السلام :دروغ ترينِ چيز ، آرزوست.
امام على عليه السلام :چيزى دروغ تر از آرزو وجود ندارد .
امام على عليه السلام :گاه ( / چه بسا) آرزوها دروغ مى گويند.
امام على عليه السلام :اى بسا طمع بيهوده به آرزويى كه تحقّق نمى يابد!
امام على عليه السلام :اى بسا اميدهاى بيهوده اى كه به آرزويى دروغين ، بسته مى شوند!
امام على عليه السلام :چه بسيار چشمداشت هاى بى حاصل، آرزوهاى دروغين و اميدهايى كه به نوميدى مى انجامند وتجارت هايى كه به زيان منجر مى شوند!
امام على عليه السلام :كمتر پيش مى آيد كه آرزو به تو راست گويد [و تحقّق يابد].
امام على عليه السلام :تا كى فريب دروغ آرزوها را مى خوريد؟!
امام على عليه السلام_ در نكوهش دنياپرستان _: ياد مرگ از دل هاى شما رَخت بربسته است و آرزوهاى دروغين ، همواره در دلِ شماست. از اين رو، دنيا بيشتر برشما مسلّط است تا آخرت، و اين زندگى ، شما را بيشتر سرگرم خود كرده است تا زندگىِ آخرت .
.
ص: 118
عنه عليه السلام :الأَمَلُ أبَدا في تَكذيبٍ. (1)
عنه عليه السلام :لا تَفِي الأَمانِيُّ لِمَن عَوَّلَ عَلَيها. (2)
الإمام الصادق عليه السلام :طوبى لِعَبدٍ طَلَبَ الآخِرَةَ وسَعى لَها ، طوبى لِمَن لَم تُلهِهِ الأَمانِيُّ الكاذِبَةُ. (3)
6 / 5الأَمَلُ كَالسَّرابِالإمام عليّ عليه السلام :الأَمَلُ كَالسَّرابِ ؛ يَغُرُّ مَن رَآهُ ، ويُخلِفُ مَن رَجاهُ. (4)
عنه عليه السلام :أينَ يَغُرُّكُم سَرابُ الآمالِ ؟ ! (5)
عنه عليه السلام :قَد تَغُرُّ الاُمنِيَّةُ. (6)
عنه عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ بَعدَ حَربِ الجَمَلِ _: إنَّ الدُّنيا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ (7) ، تَفتِنُ النّاسَ بِالشَّهَواتِ وتُزَيِّنُ لَهُم بِعاجِلِها ، وَأيمُ اللّهِ إنَّها لَتَغُرُّ مَن أمَّلَها وتُخلِفُ مَن رَجاها. (8)
.
ص: 119
امام على عليه السلام :آرزو ، هميشه دروغ مى گويد.
امام على عليه السلام :آرزوها به كسى كه بر آنها تكيه كند ، وفا نمى كند.
امام صادق عليه السلام :خوشا بنده اى كه آخرت را جُست و براى آن كوشيد! خوشا كسى كه آرزوهاى دروغين او را سرگرم نساخت!
6 / 5آرزو چون سراب استامام على عليه السلام :آرزو ، چون سراب است كه بيننده اش را مى فريبد و اميدوارى اش را نوميد مى كند.
امام على عليه السلام :تا كى سراب آرزوها شما را مى فريبد؟!
امام على عليه السلام :گاه (/ بسا كه) آرزو مى فريبد.
امام على عليه السلام_ در سخنرانى اش پس از جنگ جَمَل _: دنيا ، شيرين و سرسبز است ؛ مردم را با خواسته هاى نفسانى مى فريبد و زندگى اين جهانى را در چشم آنان ، زيبا مى نمايد. به خدا سوگند كه دنيا ، آرزومندان خود را گول مى زند و اميدوارانش را مأيوس مى كند.
.
ص: 120
عنه عليه السلام :لا غارَّ أخدَعُ مِنَ الأَمَلِ. (1)
عنه عليه السلام :كَفى بِالأَمَلِ اغتِرارا. (2)
عنه عليه السلام :لِكُلِّ أمَلٍ غُرورٌ. (3)
عنه عليه السلام :أكذِبِ الأَمَلَ ولا تَثِق بِهِ ؛ فَإِنَّهُ غُرورٌ وصاحِبَهُ مَغرورٌ. (4)
عنه عليه السلام :المُغتَرُّ بِالآمالِ مَخدوعٌ. (5)
عنه عليه السلام :إيّاكَ وَالاِغتِرارَ بِالأَمَلِ. (6)
عنه عليه السلام :الشَّقِيُّ مَنِ اغتَرَّ بِحالِهِ وَانخَدَعَ لِغُرورِ آمالِهِ. (7)
عنه عليه السلام :أَزمِعوا (8) عِبادَ اللّهِ بِالرَّحيلِ مِن هذِهِ الدّارِ ، المَقدورِ عَلى أهلِها الزَّوالُ، المَمنوعِ أهلُها مِنَ الحَياةِ ، المَذَلَّلَةِ أنفُسُهُم بِالمَوتِ ؛ فَلا حَيٌّ يَطمَعُ فِي البَقاءِ و لا نَفسٌ إلاّ مُذعِنَةٌ بِالمَنونِ ، فَلا يَغلِبَنَّكُمُ الأَمَلُ ، ولا يَطُل عَلَيكُم الأَمَدُ ، ولا تَغتَرّوا فيها بِالآمالِ ، وتَعَبَّدُوا اللّهَ أيّامَ الحَياةِ. (9)
.
ص: 121
امام على عليه السلام :هيچ فريبكارى ، فريبنده تر از آرزو نيست.
امام على عليه السلام :براى فريب خوردن، آرزو، خودْ كافى است.
امام على عليه السلام :هر آرزويى فريبى دارد.
امام على عليه السلام :آرزو را دروغگو دان و به آن اعتماد مكن؛ زيرا كه آرزو ، فريب است و آرزومند ، فريب خورده.
امام على عليه السلام :فريفته آرزوها، فريب خورده است.
امام على عليه السلام :زنهار! فريب آرزو را مخور.
امام على عليه السلام :بدبخت ، كسى كه به حال خويش فريفته شود و فريب آرزوهاى پوچش را بخورد.
امام على عليه السلام :اى بندگان خدا! عزم كوچيدن كنيد از اين سرايى كه رفتن از آن ، بر ساكنانش مقدّر شده و از زيستن [هميشگى ]در آن ، ممنوع گشته اند و جان هايشان مقهورِ مرگ است ، به طورى كه هيچ زنده اى طمع در ماندن ندارد و هيچ جاندارى نيست ، جز آن كه سُرود فرمان مرگ دارد. پس، زنهار كه آرزو بر شما چيره نگردد، مدّت عمر را دراز نپنداريد، در دنيا ، فريب آرزوها را نخوريد و تا زنده ايد ، خدا را بندگى كنيد!
.
ص: 122
الإمام الصادق عليه السلام :كَم مِن نِعمَةٍ للّهِِ عَلى عَبدِهِ في غَيرِ أمَلِهِ ، وكَم مِن مُؤَمِّلٍ أمَلاً الخِيارُ في غَيرِهِ. (1)
عيون أخبار الرضا عن محمّد بن يحيى بن أبي عَبّادٍ عن عَمّه :سَمِعتُ الرِّضا عليه السلام يَوما يُنشِدُ _ وقَليلاً ما كان يُنشِدُ شِعرا _ : كُلُّنا نَأمُلُ مَدّا فِي الأَجَلوَالمَنايا هُنَّ آفاتُ الأَمَل لا تَغُرَّنَكَ أباطيلُ المُنىوَالزَمِ القَصدَ ودَع عَنكَ العِلل إنَّمَا الدُّنيا كَظِلٍّ زائِلٍحَلَّ فيهِ راكِبٌ ثُمَّ رَحَل (2)(3)
6 / 6رُبَّ أمَلٍ خائبالإمام عليّ عليه السلام :رُبَّ طَمَعٍ كاذِبٍ وأمَلٍ خائِبٍ. (4)
.
ص: 123
امام صادق عليه السلام :اى بسا نعمت و لطف خداوند به بنده اش كه در غير آن چيزى است كه او آرزو مى كند، و اى بسا آرزومند آرزويى كه خير و صلاحش در غير آن است!
عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از محمّد بن يحيى بن ابى عَبّاد ، از عمويش _: روزى از امام رضا عليه السلام شنيدم كه اين ابيات را مى خواند _ در حالى كه ايشان، به ندرت شعرى مى خواند _ : «همه ما آرزو داريم كه بيشتر عمر كنيم/و مرگ ها، خود، آفت هاى آرزويند . زنهار ، آرزوهاى پوچ، فريبت ندهند/پاى در راه نِه و دست از بيهودگى ها بدار . دنيا ، به سايه اى در حركت مى ماند/كه رهگذرى در آن ، بار افكنَد و آن گاه بكوچد .
6 / 6بسا آرزوهاى بى حاصل!امام على عليه السلام :اى بسا اميدهايى كه دروغ اند و آرزوهايى كه بى حاصل اند !
.
ص: 124
عنه عليه السلام :رُبَّ أمَلٍ خائِبٍ. (1)
عنه عليه السلام :كَم مِن آمِلٍ خائِبٍ ، وغائِبٍ غَيرِ آئِبٍ (2) ! (3)
عنه عليه السلام :ذُلُّ الرِّجالِ في خَيبَةِ الآمالِ. (4)
.
ص: 125
امام على عليه السلام :اى بسا آرزويى كه برآورده نمى شود!
امام على عليه السلام :چه بسيار آرزوهايى كه بى حاصل اند و چه بسيار رفته اى كه باز نمى آيد!
امام على عليه السلام :خوارىِ مردان ، در ناكامى آرزوهاست.
.
ص: 126
الفصل السابع : مبادئ الآمال الباطلة7 / 1الجَهلالإمام عليّ عليه السلام :رَغبَتُكَ فِي المُستَحيلِ جَهلٌ. (1)
عنه عليه السلام :ما عَقَلَ مَن أطالَ أمَلَهُ. (2)
عنه عليه السلام :إنَّ قُلوبَ الجُهّالِ تَستَفِزُّهَا الأَطماعُ ، وتَرتَهِنُهَا المُنى ، وتَستَعلِقُهَا الخَدائِعُ (3) . (4)
عنه عليه السلام :الجاهِلُ يَعتَمِدُ عَلى أمَلِهِ ويُقَصِّرُ في عَمَلِهِ. (5)
عنه عليه السلام :العاقِلُ يَعتَمِدُ عَلى عَمَلِهِ ، الجاهِلُ يَعتَمِدُ عَلى أمَلِهِ. (6)
.
ص: 127
فصل هفتم: خاستگاه هاى آرزوهاى بيهوده7 / 1نادانىامام على عليه السلام :آرزوى محال داشتن ، از نادانى است.
امام على عليه السلام :خردمند نيست كسى كه آرزوى دراز در سر بپروراند.
امام على عليه السلام :دل هاى نادانان را طمع ها بر مى انگيزند و آرزوها گروگانشان مى گيرند و فريب ها به دامشان مى اندازند.
امام على عليه السلام :نادان ، به آرزويش تكيه مى كند و در عملش كوتاهى مى ورزد.
امام على عليه السلام :خردمند ، به عمل خويش تكيه مى كند ؛ نادان ، به آرزوى خويش تكيه مى نمايد.
.
ص: 128
عنه عليه السلام :ما لَكُم تُؤَمِّلونَ ما لا تُدرِكونَهُ! وتَجمَعونَ ما لا تَأكُلونَهُ! وتَبنونَ ما لا تَسكنونَهُ؟ (1)
7 / 2الحُمقرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أحمَقُ الحَمقى مَن أتبَعَ نَفسَهُ هَواها ، وتَمَنّى عَلَى اللّهِ تَعالى الأَمانِيَّ. (2)
الإمام عليّ عليه السلام :الآمالُ غُرورُ الحَمقى. (3)
عنه عليه السلام :الأَمانيُّ شيمَةُ الحَمقى. (4)
عنه عليه السلام :مِنَ الحُمقِ الاِتِّكالُ عَلَى الأَمَلِ. (5)
عنه عليه السلام :إيّاكَ وَالثِّقَةَ بِالآمالِ ؛ فَإِنَّها مِن شِيَمِ الحَمقى. (6)
عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ مُحمََّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ _: إيّاكَ وَالأَمانِيَّ ؛ فَإِنَّها بَضائِعُ النَّوكى (7) . (8)
عنه عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: إيّاكَ وَالاِتَّكالَ عَلَى المُنى ؛ فَإِنَّها بَضائِعُ النَّوكى. (9)
.
ص: 129
امام على عليه السلام :شما را چه شده است كه چيزى را آرزو مى كنيد كه به آن نمى رسيد و چيزى را گِرد مى آوريد كه نمى خوريد ! و چيزى را بنا مى كنيد كه در آن سكونت نمى كنيد؟!
7 / 2حماقتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :احمق ترينِ احمق ها ، كسى است كه نفس خويش را دنباله رو هوس سازد و از خداوند متعال ، آرزوهاى ناشدنى كند.
امام على عليه السلام :آرزوها ، فريب دهنده مردمان احمق است.
امام على عليه السلام :آرزوهاى ناشدنى داشتن، كارِ مردمان احمق است.
امام على عليه السلام :تكيه كردن به آرزو ، از حماقت است.
امام على عليه السلام :از اعتماد كردن به آرزوها بپرهيز؛ زيرا آرزوها از خصلت هاى احمق هاست .
امام على عليه السلام_ در سفارش ايشان به فرزندش محمّد بن حنفيه _: از آرزوها دورى كن؛ زيرا كه آرزوها، كالاىِ مردمان احمق است.
امام على عليه السلام_ از سفارش به فرزندش امام حسن عليه السلام _: از تكيه به آرزوها بپرهيز؛ زيرا آرزوها ، كالاى احمق هاست.
.
ص: 130
عنه عليه السلام :إيّاكُم وَالإِيكالَ بِالمُنى ؛ فَإِنَّها بَضائِعُ العَجَزَةِ. (1)
عنه عليه السلام :لا تَغُرَّنَّكَ الأَمانِيُّ وَالخُدَعَ ، فَكَفى بِذلِكَ خُرقا (2) . (3)
7 / 3الغَفلَةالإمام عليّ عليه السلام :مَن غَفَلَ غَرَّتهُ الأَمانِيُّ ، وأخَذَتهُ الحَسرَةُ إذَا انكَشَفَ الغِطاءُ وبَدا لَهُ مِنَ اللّهِ ما لَم يَكُن يَحتَسِبُ. (4)
عنه عليه السلام :مَن غَفَلَ جَنى عَلى نَفسِهِ وَانقَلَبَ عَلى ظَهرِهِ وحَسَبَ غَيَّهُ (5) رُشدا ، وغَرَّتهُ الأَمانِيُّ وأخَذَتهُ الحَسرَةُ وَالنَّدامَةُ إذا قُضِيَ الأَمرُ وَانكَشَفَ عَنهُ الغِطاءُ وبَدا لَهُ ما لَم يَكُن يَحتَسِبُ. (6)
.
ص: 131
امام على عليه السلام :از تكيه كردن به آرزوها دورى كنيد؛ زيرا آرزو ، كالاى ناتوانان است.
امام على عليه السلام :زنهار! آرزوها و نيرنگ ها تو را نفريبند ، كه اين ، بهترين دليل حماقت است.
7 / 3غفلتامام على عليه السلام :كسى كه دچار غفلت شود ، آرزوها او را مى فريبد و آن گاه كه پرده كنار رود و آنچه تصوّرش را هم نمى كرده است از جانب خداوند بر او آشكار گردد، افسوس ، او را فرا مى گيرد .
امام على عليه السلام :هر كه غفلت كند ، به خويشتن ستم ورزد و عقب گرد مى كند و گم راهى خود را هدايت مى پندارد و آرزوها فريبش مى دهند، و آن گاه كه كارش تمام شود [و بميرد] و پرده از برابرش كنار برود و آنچه تصوّرش را هم نمى كرده ، برايش هويدا گردد، دست خوش افسوس و پشيمانى مى شود .
.
ص: 132
7 / 4اِرتِكابُ الذُّنوبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ آدَمَ قَبلَ أن يُصيبَ الذَّنبَ كانَ أجَلُهُ بَينَ عَينَيهِ وأمَلُهُ خَلفَهُ ، فَلَمّا أصابَ الذَّنبَ جَعَلَ اللّهُ أمَلَهُ بَينَ عَينَيهِ وأجَلَهُ خَلفَهُ ، فَلا يَزالُ يَأمُلُ حَتّى يَموتَ. (1)
علل الشرائع عن مُعَمَّر بن يحيى :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : ما بالُ النّاسِ يَعقِلونَ ولا يَعلَمونَ؟ (2) قالَ عليه السلام : إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى حينَ خَلَقَ آدَمَ جَعَلَ أجَلَهُ بَينَ عَينَيهِ وأمَلَهُ خَلفَ ظَهرِهِ ، فَلَمّا أصابَ الخَطيئَةَ جَعَلَ (3) أمَلَهُ بَينَ عَينَيهِ وأجَلَهُ خَلفَ ظَهرِهِ ، فَمِن ثَمَّ يَعقِلونَ ولا يَعلَمونَ. (4)
7 / 5وِلايَةُ الشَّيطانِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذَا استَحَقَّت وِلايَةُ الشَّيطانُ وَالشَّقاوَةُ ، جاءَ الأَمَلُ بَينَ العَينَينِ وذَهَبَ الأَجَلُ وَراءَ الظَّهرِ. (5)
.
ص: 133
7 / 4گناه كردنپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آدم عليه السلام پيش از آن كه گناه كند ، (1) اَجَلش پيش روى او بود و آرزويش پشتِ سرش . چون گناه كرد ، خداوند ، آرزويش را پيشِ چشم او قرار داد و اَجَلش را پشت سرش . از اين رو، پيوسته آرزو مى كند تا مى ميرد.
علل الشرائع_ به نقل از معمّر بن يحيى _: به امام باقر عليه السلام گفتم : چرا مردم با آن كه خِرد دارند ، نمى فهمند؟ (2) فرمود: «زمانى كه خداوند _ تبارك و تعالى _ آدم عليه السلام را آفريد ، اَجَل او را پيشِ رويش قرار داد و آرزويش را پشتِ سرش، و چون مرتكب خطا شد ، آرزويش را پيش روى او قرار داد و اَجَلش را پشتِ سرش. از اين روست كه خِرد دارند ، امّا نمى فهمند» .
7 / 5ولايت شيطانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه كسى مستحقّ ولايت شيطان و شقاوت (تيره روزى) شود ، آرزو پيشِ رو مى آيد و اجل ، پشتِ سر مى رود.
.
ص: 134
الإمام عليّ عليه السلام :الأَمَلُ سُلطانُ الشَّياطينِ عَلى قُلوبِ الغافِلينَ. (1)
عنه عليه السلام_ من وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ فِي التَّحذيرِ مِنَ الشَّياطينِ _: يا كُمَيلُ إنَّهُم يَخدَعونَكَ بِأَنفُسِهِم ، فَإِذا لَم تُجِبهُم مَكَروا بِكَ وبِنَفسِكَ بِتَحسينِهِم (2) إلَيكَ شَهَواتِكَ وإعطائِكَ أمانِيَّكَ وإرادَتَكَ ، ويُسَوِّلونَ لَكَ ويُنسونَكَ، ويَنهَونَكَ ويَأمُرونَكَ ، ويُحَسِّنونَ ظَنَّكَ بِاللّهِ عَزَّ وجَلَّ حَتّى تَرجُوَهُ فَتَغتَرَّ بِذلِكَ وتَعصِيَهُ ، وجَزاءُ العاصي لَظى (3) . (4)
7 / 6إيثارُ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ الدُّنيا تُدنِي الآجالَ ، وتُباعِدُ الآمالَ ، وتُبيدُ (5) الرِّجالَ ، وتُغَيِّرُ الأَحوالَ ؛ مَن غالَبَها غَلَبَتهُ ، ومَن صارَعَها صَرَعَتهُ ، ومَن عَصاها أطاعَتهُ ، ومَن تَرَكَها أتَتهُ. (6)
عنه عليه السلام :الدَّهرُ يُخلِقُ الأَبدانَ ، ويُجَدِّدُ الآمالَ ، ويُقَرِّبُ المَنِيَّةَ ، ويُباعِدُ الاُمنِيَّةَ ؛ مَن ظَفِرَ بِهِ نَصَبَ (7) ، ومَن فاتَهُ تَعِبَ. (8)
عنه عليه السلام :أيُّهَاالنّاسُ! إنَّكُم إن آثَرتُمُ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ أسرَعتُم إجابَتَها إلَى العَرَضِ الأَدنى، ورَحَلَت مَطايا آمالِكُم إلَى الغايَةِ القُصوى، تورِدُ مَناهِلَ (9) عاقِبَتِها النَّدَمَ ، وتُذيقُكُم ما فَعَلَت بِالاُمَمِ الخالِيَةِ وَالقُرونِ الماضِيَةِ مِن تَغَيُّرِ الحالاتِ وتَكَوُّنِ المَثُلات (10) . (11)
.
ص: 135
امام على عليه السلام :آرزو ، سلطه شياطين بر دل هاى غافلان است.
امام على عليه السلام_ در سفارش به كميل ، در برحذر داشتن از شياطين _: اى كميل! آنان با خودشان تو را مى فريبند و اگر فريبشان را نخوردى، با جلوه دادن شهواتت در نظر تو و برآوردن آرزوها و خواسته هايت ، سعى مى كنند تا تو را بفريبند و برايت ، ظاهر آرايى و وسوسه گرى مى كنند و دچار فراموشى ات مى سازند و به تو امر و نهى مى كنند، و تو را به خداوند عز و جلچندان خوش گمان مى سازند كه به او اميد [ِ بى بيم] مى بندى و بدين ترتيب ، غِرّه مى شوى و نافرمانى خدا مى كنى، و سزاى نافرمان هم آتش جهنّم است.
7 / 6ترجيح دادن دنيا بر آخرتامام على عليه السلام :دنيا، اَجَل ها را نزديك مى سازد و آرزوها را دور و دراز مى گردانَد و مردان را به نابودى مى كشانَد و احوال را دگرگون مى كند. هركه بر دنيا چيرگى جويد ، دنيا بر او چيره مى آيد و هر كه با آن كُشتى گيرد ، دنيا او را زمين مى زند و هركه نافرمانى آن كند ، دنيا فرمانش مى برد و هركه آن را ترك گويد ، دنيا به نزدش مى رود.
امام على عليه السلام :روزگار ، بدن ها را كُهنه مى كند و آرزوها را نو مى سازد، مرگ را نزديك مى سازد و آرزو را دور مى گردانَد. هركه به روزگار دست يافت ، به سختى افتاد و هركه به آن دست نيافت ، رنجور شد.
امام على عليه السلام :اى مردم! شما اگر دنيا را بر آخرت بر گزينيد ، در پذيرفتن دعوت آن به كالاى پست شتافته ايد و مَركب آرزوهايتان تا دورترين مقصد ، تاخت بر مى دارند و شما را به آبشخورهايى مى بَرَند كه فرجامشان پشيمانى است و كارهايى را كه با امّت هاى پيشين و نسل هاى گذشته كرد، يعنى دگرگونى حالات و فرودآمدن كيفرها، به شما نيز مى چشانَد .
.
ص: 136
الإمام الصادق عليه السلام :مَن تَعَلَّقَ قَلبُهُ بِالدُّنيا تَعَلَّقَ قَلبُهُ بِثَلاثِ خِصالٍ : هَمٍّ لا يَفنى ، وأمَلٍ لا يُدرَكُ ، ورَجاءٍ لا يُنالُ. (1)
7 / 7حُبُّ المالِالإمام عليّ عليه السلام :حُبُّ المالِ يُقَوِّي الآمالَ ويُفسِدُ الأَعمالَ. (2)
7 / 8الشَّقاوَةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أربَعُ خِصالٍ مِنَ الشَّقاوَةِ : جُمودُ العَينِ ، وقَساوَةُ القَلبِ وبُعدُ الأَمَلِ ، وحُبُّ البَقاءِ. (3)
.
ص: 137
امام صادق عليه السلام :هركس قلبش به دنيا دل بسته باشد، دل بسته به سه چيز است: اندوهى پايان ناپذير، آرزويى دست نايافتنى ، و اميدى به دست نياوردنى.
7 / 7علاقه به مال و ثروتامام على عليه السلام :مالْ دوستى ، آرزوها را تقويت مى كند و اعمال را از بين مى بَرَد .
7 / 8شقاوتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چهار خصلت ، نشانه شقاوت است: خشكيدگى چشم، سختىِ دل، دور و درازى آرزو، و علاقه به ماندن [در دنيا] .
.
ص: 138
الفصل الثامن : مضارّ الآمال الباطلة8 / 1زَوالُ العَقلِالكتاب«ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَ يَتَمَتَّعُواْ وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» . (1)
الحديثالإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا عِبادَ اللّهِ! أنَّ الأَمَلَ يُذهِبُ العَقلَ ، ويُكَذِّبُ الوَعدَ ، ويَحُثُّ عَلَى الغَفلَةِ ، ويورِثُ الحَسرَةَ ، فَأكذِبُوا الأَمَلَ ؛ فَإِنَّهُ غُرورٌ وإنَّ صاحِبَهُ مَأزورٌ (2) . (3)
عنه عليه السلام :اِعلَموا أنَّ الأَمَلَ يُسهِي العَقلَ ويُنسِي الذِّكرَ ، فَأَكذِبُوا الأَمَلَ ؛ فَإِنَّهُ غُرورٌ و صاحِبَهُ مَغرورٌ. (4)
عنه عليه السلام :ألا وإنَّ الأَمَلَ يُسهِي القَلبَ ، ويُكَذِّبُ الوَعدَ ، ويُكثِرُ الغَفلَةَ، ويورِثُ الحَسرَةَ ، فَاعزُبوا (5) عَنِ الدُّنيا كَأَشَدِّ ما أنتُم عَن شَيءٍ تَعزُبونَ. (6)
.
ص: 139
فصل هشتم: زيان هاى آرزوهاى باطل8 / 1از بين رفتن خِرَدقرآن«بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزوها سرگرمشان كند . پس به زودى خواهند دانست» .
حديثامام على عليه السلام :بدانيد ، اى بندگان خدا كه آرزو ، خِرد را مى بَرد، وعده را دروغ جلوه مى دهد، به غفلت مى كشانَد و حسرت به بار مى آورد. پس، آرزو را باور نكنيد؛ زيرا كه آن ، فريبنده است و آرزومند گنهكار .
امام على عليه السلام :بدانيد كه آرزو ، خِرد را دچار غفلت مى سازد و فراموشىِ [ مبدأ و مقصد] مى آورد. پس آرزو را دروغگو دانيد؛ كه آرزو فريبنده است و آرزومند فريب خورده.
امام على عليه السلام :بدانيد كه آرزو ، دل را مى كَنَد و وعده را دروغ جلوه مى دهد و غفلتِ بسيار مى آورد و حسرت به بار مى نشانَد . پس، از دنيا دورى كنيد ، آن گونه كه از چيزى با شديدترين وجه ، دورى مى كنيد.
.
ص: 140
عنه عليه السلام :عِندَ غُرورِ الأَطماعِ وَالآمالِ تَنخَدِعُ عُقولُ الجُهّالِ وتُختَبَرُ ألبابُ الرِّجالِ. (1)
الإمام الكاظم عليه السلام :مَن سَلَّطَ ثَلاثا عَلى ثَلاثٍ فَكَأَنَّما أعانَ عَلى هَدمِ عَقلِهِ : مَن أظلَمَ نورَ تَفَكُّرِهِ بِطولِ أمَلِهِ ، ومَحا طَرائِفَ حِكمَتِهِ بِفُضولِ كَلامِهِ ، وأطفَأَ نورَ عِبرَتِهِ بِشَهَواتِ نَفسِهِ ؛ فَكَأَنَّما أعانَ هَواهُ عَلى هَدمِ عَقلِهِ ، ومَن هَدَمَ عَقلَهُ أفسَدَ عَلَيهِ دينَهُ ودُنياهُ. (2)
8 / 2ذَهابُ البَصيرَةِالإمام عليّ عليه السلام :الأَمانِيُّ تُعمي أعيُنَ البَصائِرِ. (3)
عنه عليه السلام :الهُوَينا (4) عَلى أربَعِ شُعَبٍ : عَلَى الغِرَّةِ (5) ، وَالأَمَلِ ، وَالهَيبَةِ (6) ، والمُماطَلَةِ (7) ؛ وذلِكَ بِأَنَّ الهَيبَةَ تَرُدُّ عَنِ الحَقِّ ، وَالمُماطَلَةُ تُفَرِّطُ فِي العَمَلِ حَتّى يَقدَمَ عَلَيهِ الأَجَلُ ، ولَولاَ الأَمَلُ عَلِمَ الإِنسانُ حَسَبَ (8) ما هُوَ فيهِ ، ولَو عَلِمَ حَسَبَ ما هُوَ فيهِ ماتَ خُفاتا (9) مِنَ الهَولِ وَالوَجَلِ ، وَالغِرَّةَ تَقصُرُ بِالمَرءِ عَنِ العَمَلِ. (10)
.
ص: 141
امام على عليه السلام :در هنگام فريبندگى آمال و آرزوهاست كه خِردهاى نادانان ، فريب مى خورند و خِردهاى مردان ، آزموده مى شوند .
امام كاظم عليه السلام :هركس سه چيز را بر سه چيزْ چيره گردانَد ، گويا به ويران كردن خِرد خويش كمك كرده است: كسى كه روشنايى انديشه اش را با آرزوى درازش تاريك كند ؛ و كسى كه تازه هاى حكمت (خِرد يا دانش) خويش را با زياده گويى هايش نابود نمايد ؛ و كسى كه نورِ عبرت آموزى اش را با خواهش هاى نفسانى اش خاموش كند، گويا هوسِ خود را در ويران كردن خِردش كمك رسانده است و كسى كه خِردش را ويران كند ، دين و دنياى خود را تباه ساخته است.
8 / 2از بين رفتن بينشامام على عليه السلام :آرزوها، ديدگان بصيرت را كور مى كنند.
امام على عليه السلام :سستى (سهل انگارى) (1) بر چهار شاخه است: فريفته شدن ، 2 آرزو، ترس ، (2) و امروز و فردا كردن ، و اين ، بدان سبب است كه : ترس، از حق ، باز مى دارد . امروز و فردا كردن ، موجب كوتاهى ورزيدن در عمل مى شود تا آن گاه كه مرگِ او در رسد . و آرزو اگر نبود ، انسان ، حساب آنچه را در آن است ، مى دانست و اگر حساب وضع خود را مى دانست ، از هول و هراس ، سكته مى كرد . و فَريفته شدن ، انسان را از عمل ، باز مى دارد.
.
ص: 142
8 / 3نِسيانُ الأَجَلِالإمام عليّ عليه السلام :الأَمَلُ حِجابُ الأَجَلِ. (1)
عنه عليه السلام :الأَمَلُ يُنسِي الأَجَلَ. (2)
عنه عليه السلام :قَد ذَهَبَ عَن قُلوبِكُم صِدقُ الأَجَلِ ، وغَلَبَكُم غُرورُ الأَمَلِ. (3)
عنه عليه السلام :ذُلُّ الرِّجالِ فِي المَطامِعِ ، وفَناءُ الآجالِ في غُرورِ الآمالِ. (4)
8 / 4نِسيانُ الآخِرَةِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتِي الهَوى وطولُ الأَمَلِ؛ أمَّا الهَوى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الحَقِّ ، وأمّا طولُ الأَمَلِ فَيُنسِي الآخِرَةَ. (5)
.
ص: 143
8 / 3از ياد بردن مرگامام على عليه السلام :آرزو ، حجاب اَجَل (مرگ) است.
امام على عليه السلام :آرزو، اَجَل را از ياد [انسان] مى بَرد.
امام على عليه السلام :اجل را _ كه راست است _ از ياد برده ايد و آرزو _ كه دروغ است _ بر شما چيره گشته است.
امام على عليه السلام :خوارى مردان ، از طمع هاست و از ياد رفتن اَجَل ها ، از فريبندگى آرزوها .
8 / 4از ياد بردن آخرتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بالاترين نگرانى من براى امّتم، افتادن به دام هواى نفس و آرزوىِ دراز است ؛ زيرا هواى نفس ، از حق باز مى دارد و آرزوى دراز ، آخرت را از ياد مى بَرَد.
.
ص: 144
عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ شَرَّ ما أتَخَوَّفُ عَلَيكُمُ اتِّباعُ الهَوى وطولُ الأَمَلِ ؛ فَاتِّباعُ الهَوى يَصرِفُ قُلوبَكُم عَنِ الحَقِّ ، وطولُ الأَمَلِ يَصرِفُ هِمَمَكُم إلَى الدُّنيا ، وما بَعدَهُما لِأَحَدٍ مِن خَيرٍ يَرجاهُ في دُنيا ولا آخِرَةٍ. (1)
8 / 5قَسوَةُ القَلبِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كونوا مِنَ اللّهِ عَلى حَذَرٍ ؛ فَمَن كانَ يَأمُلُ أن يَعيشَ غَدا يَأمُلُ أن يَعيشَ أبَدا ، ومَن كانَ يَأمُلُ أن يَعيشَ غَدا يَقسو قَلبُهُ ويَرغَبُ فِي الدُّنيا ويَزهَدُ فيما لَدى رَبِّهِ عَزَّ وجَلَّ. (2)
الكافي عن عليّ بن عيسى رفعه :فيما ناجَى اللّهُ عز و جل بِهِ موسى عليه السلام : يا موسى لا تُطَوِّل فِي الدُّنيا أملَكَ فَيَقسُوَ قَلبُكَ ، وَالقاسِي القَلبِ مِنّي بَعيدٌ. (3)
.
ص: 145
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيشترين نگرانى من براى شما ، پيروى از هوس و داشتن آرزوى دراز است؛ زيرا پيروى از هوس، دل هايتان را از حق، روى گردان مى سازد و آرزوى دراز ، همّت هاى شما را متوجّه دنيا مى كند . با وجود اين دو ، هيچ كس را به خيرى در دنيا و آخرتش اميدى نيست .
8 / 5سخت دلىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از خداوند ، برحذر باشيد؛ زيرا كسى كه آرزو دارد فردا زنده بماند ، آرزوى زندگىِ هميشگى را دارد و كسى كه آرزوى زندگىِ فردا را داشته باشد ، دلش سخت مى شود و به دنيا راغب مى گردد و به آنچه نزد پروردگارش عز و جل است ، بى رغبت مى شود» . (1)
الكافى_ به نقل از على بن عيسى، كه سندش را به معصوم عليه السلام مى رساند _: از نجواهاى خداوند عز و جل با موسى عليه السلام اين بود : «اى موسى! در دنيا ، آرزوىِ دراز در سر مپروران ، كه دلت سخت مى شود و سخت دل ، از من دور است» .
.
ص: 146
8 / 6تَسويفُ العَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :إيّاكَ وَالاِغتِرارَ بِالأَمَلِ .. . إنَّكَ إن حَمَلتَ عَلَى اليَومِ هَمَّ غَدٍ زِدتَ في حُزنِكَ وتَعَبِكَ ، وتَكَلَّفتَ أن تَجمَعَ في يَومِكَ ما يَكفيكَ أيّاما ، فَعَظُمَ الحُزنُ ، وزادَ الشُّغلُ ، وَاشتَدَّ التَّعَبُ ، وضَعُفَ العَمَلُ لِلأَمَلِ ، ولَو خَلَّيتَ قَلبَك مِنَ الأَملِ تُجِدُّ ذلِكَ العَمَلَ (1) ، وَالأَمَلُ مِنكَ فِي اليَومِ قَد ضَرَّكَ في وَجهَينِ : سَوَّفتَ بِهِ فِي العَمَلِ ، وزِدتَ بِهِ فِي الهَمِّ وَالحُزنِ. (2)
عنه عليه السلام_ لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أن يَعِظَهُ _: لا تَكُن مِمَّن يَرجُو الآخِرَةَ بِغَيرِ العَمَلِ ، ويُرجِي (3) التَّوبَةَ بِطولِ الأَملِ. (4)
8 / 7تَقصيرُ العَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اتَّسَعَ أمَلُهُ قَصُرَ عَمَلُهُ. (5)
.
ص: 147
8 / 6به تأخير انداختن عملامام على عليه السلام :زنهار از فريفته شدن به آرزو ! ... اگر غمِ فردا را به امروزت بيفكنى ، بر اندوه و رنج خويش افزوده اى و مجبور مى شوى آنچه براى روزها كفايتت مى كند ، در امروزت گرد آورى و اين ، خود، باعث غم و غصّه شديد ، مشغله بسيار و رنج و زحمت فراوان مى شود، و به خاطر آرزو ، عملْ ضعيف مى شود، در صورتى كه اگر دلت را از آرزو تهى سازى ، در عمل مى كوشى. آرزوى تو در امروز ، از دو جهت به تو زيان مى رساند: [نخست اين كه ]به سبب آن، درباره عمل ، امروز و فردا مى كنى، و [دوم اين كه ]به غم و اندوهت مى افزايى.
امام على عليه السلام_ به مردى كه از ايشان ، پندى خواست _: از آنان مباش كه بدون عمل ، به آخرت اميد بسته اند و به سبب آرزوى دراز ، توبه را به تأخير مى افكنند.
8 / 7كوتاهى كردن در عملامام على عليه السلام :هر كه آرزويش گسترده شود ، عملش كوتاه مى شود.
.
ص: 148
8 / 8نِسيانُ العَمَلِالإمام عليّ عليه السلام :ما أطالَ العَبدُ الأَمَلَ إلاّ أنساهُ العَمَلَ. (1)
عنه عليه السلام :إنَّكُم إنِ اغتَرَرتُم بِالآمالِ تَخَرَّمَتكُم (2) بَوادِرُ الآجالِ ، وقَد فاتَتَكُمُ الأَعمالُ. (3)
8 / 9فَسادُ العَمَلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :سِتَّةُ أشياءَ تُحبِطُ الأَعمالَ : الاِشتِغالُ بِعُيوبِ الخَلقِ ، وقَسوَةُ القَلبِ، وحُبُّ الدُّنيا، وقِلَّةُ الحَياءِ، وطولُ الأَمَلِ، وظُلمٌ لا يَنتَهي. (4)
الإمام عليّ عليه السلام :ثَمَرَةُ الأَمَلِ فَسادُ العَمَلِ. (5)
عنه عليه السلام :غُرورُ الأَمَلِ يُفسِدُ العَمَلَ. (6)
عنه عليه السلام :الأَمَلُ يُفسِدُ العَمَلَ ، ويُفنِي الأَجَلَ. (7)
عنه عليه السلام :ما أفسَدَ الأَمَلَ لِلعَمَلِ! (8)
عنه عليه السلام :طاعَةُ الأَمَلِ تُفسِدُ العَمَلَ. (9)
عنه عليه السلام :يَسيرُ الأَمَلِ يوجِبُ فَسادَ العَمَلِ. (10)
.
ص: 149
8 / 8از ياد بردن عملامام على عليه السلام :بنده ، آرزو را دراز نكرد ، مگر آن كه درازىِ آرزو ، عمل را از ياد او بُرد.
امام على عليه السلام :اگر فريب آرزوها را بخوريد ، هجوم ناگهانى اَجَل ، شما را از ميان برخواهد داشت ، بدون آن كه عملى كرده باشيد.
8 / 9تباهى عملپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شش چيز ، اعمال را تباه مى سازد: پرداختن به عيوب مردم، سنگ دلى، دنيادوستى، بى حيايى، آرزوى دراز، و ستم پايان ناپذير.
امام على عليه السلام :ثمره آرزو ، تباه شدن عمل است.
امام على عليه السلام :فريب آرزو را ، خوردن عمل را تباه مى كند.
امام على عليه السلام :آرزو ، عمل را تباه مى كند و عمر را بر باد مى دهد.
امام على عليه السلام :چه تباه كننده عمل است ، آرزو!
امام على عليه السلام :پيروى از آرزو ، عمل را تباه مى كند.
امام على عليه السلام :اندكْ آرزو هم موجب تباهى عمل مى شود.
.
ص: 150
عنه عليه السلام :غَرَّ جَهولاً كاذِبُ أمَلِهِ ، فَفاتَهُ حُسنُ عَمَلِهِ. (1)
عنه عليه السلام :كَم مِن مَخدوعٍ بِالأَمَلِ مُضَيِّعٍ لِلعَمَلِ. (2)
8 / 10سوءُ العَمَلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ فيدُعائِهِ _: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةِ، ومِن حَياةٍ تَمنَعُ خَيرَ المَماتِ ، وأعوذُ بِكَ مِن أمَلٍ يَمنَعُ خَيرَ العَمَلِ. (3)
الإمام عليّ عليه السلام :مَن أطالَ أمَلَهُ ساءَ عَمَلُهُ. (4)
عنه عليه السلام :ما أطالَ عَبدٌ الأَمَلَ إلاّ أساءَ العَمَلَ. (5)
عنه عليه السلام :أطوَلُ النّاسِ أمَلاً أسوَؤُهُم عَمَلاً. (6)
عنه عليه السلام :ما أطالَ أحَدٌ الأَمَلَ إلاّ نَسِيَ الأَجَلَ وأساءَ العَمَلَ. (7)
.
ص: 151
امام على عليه السلام :نادان را آرزوى دروغينش فريفت و در نتيجه، عمل نيك را از دست داد.
امام على عليه السلام :چه بسيار كسانى كه فريبِ آرزو را خوردند و عمل را تباه كردند.
8 / 10بدى عملپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در دعايش _: بار خدايا! پناه مى برم به تو از دنيايى كه مانعِ خير آخرت شود و از زندگى اى كه مانع خوب مردن گردد، و پناه مى برم به تو از آرزويى كه مانعِ عمل خير شود.
امام على عليه السلام :هر كه آرزويش را دور و دراز گردانَد ، كردارش بد شود.
امام على عليه السلام :هيچ بنده اى آرزوىِ دراز در سر نپرورانْد ، مگر آن كه كردار را بد ساخت.
امام على عليه السلام :هر كه آرزويش درازتر، عملش بدتر!
امام على عليه السلام :هيچ كس آرزو را دراز نكرد ، مگر آن كه مرگ را از ياد بُرد و كردار را بد ساخت.
.
ص: 152
الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي مُناجاتِهِ _: سُبحانَكَ يا إلهي .. . خَلَقتَنا بِقُدرَتِكَ . . . وهَدَيتَنا إلى تَوحيدِكَ ، وسَهَّلتَ لَنَا المسَلَكَ إلَى النَّجاةِ ، وحَذَّرتَنا سَبيلَ المَهلَكَةِ ، فَكانَ جَزاؤُكَ مِنّا أن كافَأناكَ عَلَى الإِحسانِ بِالإِساءَةِ ، اجتِراءً مِنّا عَلى ما أسخَطَ ، ومُسارَعَةً إلى ما باعَدَ مِن رِضاكَ ، وَاغتِباطا (1) بِغُرورِ آمالِنا ، وإعراضا عَلى زَواجِرِ آجالِنا. (2)
8 / 11اِستِصغارُ النِّعَمِالإمام عليّ عليه السلام :تَجَنَّبُوا المُنى ؛ فَإِنَّها تَذهَبُ بِبَهجَةِ نِعَمِ اللّهِ عِندَكُم ، وتُلزِمُ استِصغارَها لَدَيكُم وعَلى قِلَّةِ الشُّكرِ مِنكُم. (3)
8 / 12قِلَّةُ الرِّضاالإمام عليّ عليه السلام :مَن كَثُرَ مُناهُ قَلَّ رِضاهُ. (4)
8 / 13الأَسَفالإمام عليّ عليه السلام :حاصِلُ الأَمانِيِّ الأَسَفُ. (5)
عنه عليه السلام :حاصِلُ المُنَى الأَسَفُ ، وثَمَرَتُهُ التَّلَفُ. (6)
.
ص: 153
امام زين العابدين عليه السلام_ در مناجاتش _: منزّهى تو ، اى معبود من! ... تو با قدرت خويش ، ما را آفريدى... و به يگانگى ات ، هدايتمان فرمودى و راه نجات را برايمان آسان و هموار ساختى و از راه نابودى ، برحذرمان داشتى. امّا پاداش ما به تو اين بود كه خوبى هاى تو را با بدى پاسخ داديم و اين ، از آن روست كه ما بر انجام دادن آنچه [تو را ]به خشم مى آورد ، دلير گشتيم و به آنچه از رضايت تو به دور است شتافتيم ، و به فريب آرزوهايمان ، دل خوش كرديم و مرگ را _ كه باز دارنده [از آرزوهاى باطل و گناهان ]است _ ، به فراموشى سپرديم.
8 / 11كوچك شمردن نعمت هاامام على عليه السلام :از آرزوها [و توقّعات] دورى كنيد ؛ كه آرزوها شكوه نعمت هاى خداوند به شما را از بين مى برند و آنها را در نظرتان كوچك مى نمايند و به ناسپاسى از آنها مى كشانند.
8 / 12كم رضايتىامام على عليه السلام :هركه آرزوهايش بسيار باشد ، رضايتش اندك است.
8 / 13افسوسامام على عليه السلام :حاصل آرزوها ، افسوس است.
امام على عليه السلام :حاصل آرزوها ، افسوس است و ميوه اش ، تباهى .
.
ص: 154
8 / 14فَقرُ النَّفسِالإمام عليّ عليه السلام :مَنِ استَعانَ بِالأَمانِيِّ أفلَسَ. (1)
عنه عليه السلام :شَرُّ الفَقرِ المُنى. (2)
8 / 15كَثرَةُ العَناءِالإمام عليّ عليه السلام :مَن تَبِعَ مُناهُ كَثُرَ عَناؤُهُ. (3)
عنه عليه السلام :مَن كَثُرَ مُناهُ كَثُرَ عَناؤُهُ. (4)
8 / 16ضِياعُ العُمُرِالإمام عليّ عليه السلام :ضِياعُ العُمُرِ بَينَ الآمالِ وَالمُنى. (5)
عنه عليه السلام :غُرورُ الأَمَلِ يُنفِدُ المَهَلَ (6) ، ويُدنِي الأَجَلَ. (7)
.
ص: 155
8 / 14فقر نفسامام على عليه السلام :هر كه از رؤياها كمك جويد ، بى چيز مى شود .
امام على عليه السلام :بدترين فقر، آرزوهاست.
8 / 15رنج بسيارامام على عليه السلام :هر كه دنبال آرزوها و رؤياهايش برود ، رنجش بسيار مى شود.
امام على عليه السلام :هر كه آرزوهايش بسيار باشد ، رنجش بسيار باشد.
8 / 16تلف شدن عمرامام على عليه السلام :عمر، در ميان آرزوها و خواهش ها [ى بيهوده ]تلف مى شود .
امام على عليه السلام :فريبِ آرزو ، فرصت عمر را از بين مى بَرَد و اجل را نزديك مى نمايد.
.
ص: 156
8 / 17الهَلاكرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ صَلاحَ أوَّلِ هذِهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ وَاليَقينِ ، وهَلاكَ آخِرِها بِالشُّحِّ وَالأَمَلِ. (1)
عنه صلى الله عليه و آله :صَلاحُ الاُمَّةِ اليَقينُ وَالزُّهدُ وفَسادُها بِالأَمَلِ وَالبُخلِ. (2)
عنه صلى الله عليه و آله :إيّاكُم وَالتَّسويفَ وطولَ الأَمَلِ ؛ فَإِنَّهُ كانَ سَبَبا لِهَلاكِ الاُمَمِ. (3)
الإمام عليّ عليه السلام :إنّما أهلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم أمَدُ أمَلِهِم ، وتَغطِيَةُ الآجالِ عَنهُم ، حَتّى نَزَلَ بِهِمُ المَوعودُ الَّذي تُرَدُّ عَنهُ المَعذِرَةُ ، وتُرفَعُ عَنهُ التَّوبَةُ ، وتَحُلُّ مَعَهُ القارِعَةُ (4) والنِّقمَةُ. (5)
عنه عليه السلام :إنَّما أهلَكَ النّاسَ خَصلَتان ، هُما أهلَكَتا مَن كانَ قَبلَكُم وهُما مُهلِكَتانِ مَن يَكونُ بَعدَكُم: أمَلٌ يُنسِي الآخِرَةَ، وهَوىً يُضِلُّ عَنِ السَّبيلِ. (6)
.
ص: 157
8 / 17هلاكتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين امّت ، در آغاز با زهد و يقين درست شد و در آخر ، با بخل و آرزو هلاك مى شود.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :يقين و زهد ، اين امّت را به صلاح مى كشانَد و آرزو و بخل ، آن را تباه مى كند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از كار امروز به فردا افكندن و آرزوىِ دراز در سر پروراندن بپرهيزيد؛ زيرا اينها سبب هلاك امّت ها بوده است.
امام على عليه السلام :پيشينيان شما را، در حقيقت، دو چيز هلاك كرد: درازى آرزو و غفلت از مرگ ، تا آن گاه كه آنچه بدان وعده داده شده بودند (مرگ) ، بر آنان فرود آمد؛ وعده اى كه با آمدن آن ، ديگر عذرى پذيرفته نمى شود و جاى توبه نمى مانَد و مصيبت فلاكت بار و مكافات با آن همراه است.
امام على عليه السلام :مردم را، در حقيقت، دو خصلت به هلاكت مى افكند . اين دو ، هم كسانى را كه پيش از شما بوده اند ، هلاك كرده است و هم آنان را كه پس از شما مى آيند ، هلاك خواهد كرد : يكى آرزو _ كه آخرت را از ياد مى برد _ و ديگر هوس ، كه به گم راهى مى كشانَد.
.
ص: 158
8 / 18هُجومُ الأَجَلِ بَغتَةًالإمام عليّ عليه السلام_ فيما كَتَبَهُ إلى بَعضِ أصحابِهِ _: تَدارَك ما بَقِيَ مِن عُمُرِكَ ، ولا تَقُل غَدا أو بَعدَ غَدٍ ؛ فَإِنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكَ بِإِقامَتِهِم عَلَى الأَمانِيِّ وَالتَّسويفِ (1) حَتّى أتاهُم أمرُ اللّهِ بَغتَةً (2) وهُم غافِلونَ ، فَنُقِلوا عَلى أعوادِهِم إلى قُبورِهِمُ المُظلِمَةِ الضَّيِّقَةِ. (3)
عنه عليه السلام :مَن جَرى في عِنانِ (4) أمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ. (5)
عنه عليه السلام :مَن جَرى في مَيَدانِ أمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ. (6)
عنه عليه السلام :بادِرُوا الأَمَلَ وسابِقوا هُجومَ الأجَلِ ؛ فَإِنَّ النّاسَ يوشِكُ أن يَنقَطِعَ بِهِمُ الأَمَلُ فَيَرهَقُهُمُ الأَجَلُ. (7)
عنه عليه السلام :إنَّمَا الدُّنيا فَناءٌ وعَناءٌ وغِيَرٌ (8) وعِبَرٌ ... ومِن عِبَرِها أنَّ المَرءَ يُشرِفُ عَلى أمَلِهِ فَيَتَخَطَّفُهُ (9) أجَلُهُ ، فَلا أمَلٌ مَدروكٌ ولا مُؤَمَّلٌ مَتروكٌ. (10)
.
ص: 159
8 / 18هجوم ناگهانى اَجَلامام على عليه السلام_ در نامه اى كه به يكى از يارانش نوشت _: باقى مانده عمرت را درياب، و مگو: فردا و پس فردا؛ چرا كه مردمانِ پيش از تو، در حقيقت، به سبب تكيه كردن به آرزوها، و امروز و فردا كردن ، به هلاكت در افتادند. فرمان خداوند (مرگ) ، ناگهان ، آن بى خبران را در رسيد و بر تابوت هايشان به سوى گورهاى تنگ و تاريكشان برده شدند.
امام على عليه السلام :هر كه عنان آرزويش را رها كند ، با اَجَلش به سر درآيد.
امام على عليه السلام :هر كه در ميدان آرزويش بتازد ، با اَجَلش به سر درآيد.
امام على عليه السلام :بر آرزو پيشى گيريد و قبل از هجوم اجل ، كارى بكنيد؛ زيرا به زودى آرزوى مردم قطع مى شود و اجل ، گريبانشان را مى گيرد.
امام على عليه السلام :دنيا ، چيزى نيست ، جز نيستى و رنج و دگرگونى ها و عبرت ها ... . و از عبرت هايش يكى اين است كه انسان به آرزويش نزديك مى شود ، امّا به ناگاه ، اجلش او را در مى رُبايد، و نه آرزويى برمى آيد و نه آرزومندى مى مانَد .
.
ص: 160
عنه عليه السلام :إذا بَلَغتُم نِهايةَ الآمالِ فَاذكُروا بَغَتاتِ الآجالِ. (1)
عنه عليه السلام :مَن بَلَغَ أقصى أمَلِهِ ، فَليَتَوَقَّع أدنى أجَلِهِ. (2)
عنه عليه السلام :مَن بَلَغَ غايَةَ ما يُحِبُّ ، فَليَتَوَقَّع غايَةَ ما يَكرَهُ. (3)
.
ص: 161
امام على عليه السلام :هر گاه به نهايت آرزوها رسيديد ، از يورش ناگهانىِ اَجَل ، ياد كنيد.
امام على عليه السلام :هر كه به دورترين آرزويش رسيد، در انتظار نزديك ترين زمان اَجَلش باشد.
امام على عليه السلام :هركه به نهايت آنچه دوست دارد، رسيد، بايد منتظرِ نهايت آنچه ناخوش مى دارد (مرگ) باشد.
.
ص: 162
. .
ص: 163
فهرست تفصيلى .
ص: 164
. .
ص: 165
. .
ص: 166
. .
ص: 167
. .
ص: 168
. .
ص: 169
. .
ص: 170
. .
ص: 171
. .
ص: 172
. .
ص: 173
. .
ص: 174
. .
ص: 175
. .
ص: 176
. .
ص: 177
. .
ص: 178
. .
ص: 179
. .
ص: 180
. .
ص: 181
. .
ص: 182
. .
ص: 183
M413_T1_File_3561613
.